قوانين حقوقي ( قوانين و مقررات كشور )

مشخصات كتاب

سرشناسه:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان،1390

عنوان و نام پديدآور:قوانين حقوقي ( قوانين و مقررات كشور )/ واحد تحقيقات مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان.

گرد آوري مطالب از كليه سايت هاي حقوقي و قضائي ايران صورت گرفته است.

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1390.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه ، رايانه و كتاب

موضوع:قوانين و مقررات

قوانين حقوقي

قانون اساسي و مدني

قانون اساسي

مقدمه قانون اساسي

بسم الله الرحمن الرحيم

لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط

مقدمه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مبين نهادهاي فرهنگي اجتماعي سياسي و اقتصادي جامعه ايران بر اساس اصول و ضوابط اسلامي است كه انعكاس خواست قلبي امت اسلامي مي باشد.ماهيت انقلاب عظيم اسلامي ايران و روند مبارزه مردم مسلمان از ابتدا تا پيروزي كه در شعارهاي قاطع و كوبنده همه قشرهاي مردم تبلور مي يافت اين خواست اساسي را مشخص كرده و اكنون درطليعه اين پيروزي بزرگ ملت ما با تمام وجود نيل به آن رامي طلبد.ويژگي بنيادي اين انقلاب نسبت به ديگر نهضتهاي ايران در سده اخير، مكتبي و اسلامي بودن آن است ملت مسلمان ايران پس از گذراز نهضت ضد استبدادي مشروطه و نهضت ضداستعماري ملي شدن نفت به اين تجربه گرانبار دست يافت كه علت اساسي و مشخص عدم موفقيت اين نهضتها، مكتبي نبودن مبارزات بوده است

گرچه در نهضتهاي اخير خط فكري اسلامي و رهبري روحانيت مبارز سهم اصلي و اساسي را برعهده داشت ولي به دليل دورشدن اين مبارزات از مواضع اصيل اسلامي جنبشها به سرعت به ركود كشانده شد. از اين جا وجدان بيدار ملت به رهبري مرجع عالي قدر تقليد حضرت آيت الله العظمي امام خميني ضرورت پيگيري خط نهضت اصيل مكتبي و اسلامي را دريافت و اين بار روحانيت مبارز كشور كه همواره

در صف مقدم نهضتهاي مردمي بوده و نويسندگان و روشنفكران متعهد با رهبري ايشان تحرك نويني يافت (آغاز نهضت اخير ملت ايران در سال هزار و سيصد و هشتاد و دو هجري قمري برابر با هزار و سيصد و چهل و يك هجري شمسي مي باشد . )

طليعه نهضت اعتراض درهم كوبنده امام خميني به توطئه آمريكايي «انقلاب سفيد»كه گامي در جهت تثبيت پايه هاي حكومت استبداد و تحكيم وابستگيهاي سياسي فرهنگي و اقتصادي ايران به امپرياليزم جهاني بود، عامل حركت يكپارچه ملت گشت و متعاقب آن انقلاب عظيم وخونبار امت اسلامي در خرداد ماه 42 كه در حقيقت نقطه آغازشكوفايي اين قيام شكوهمند و گسترده بود، مركزيت امام را به عنوان رهبري اسلامي تثبيت و مستحكم نمود و علي رغم تبعيدايشان از ايران در پي اعتراض به قانون ننگين كاپيتولاسيون مصونيت مستشاران آمريكايي پيوند مستحكم امت با امام همچنان استمرار يافت و ملت مسلمان و بويژه روشنفكران متعهد وروحانيت مبارز راه خود را در ميان تبعيد و زندان شكنجه و اعدام ادامه دادند.در اين ميان قشر آگاه و مسوول جامعه در سنگر مسجد، حوزه هاي علميه و دانشگاه به روشنگري پرداخت و با الهام از مكتب انقلابي وپربار اسلام تلاش پيگير و ثمربخشي را دربالابردن سطح آگاهي وهوشياري مبارزاتي و مكتبي ملت مسلمان آغاز كرد. رژيم استبدادكه سركوبي نهضت اسلامي را با حمله دژخيمانه به فيضيه و دانشگاه و همه كانونهاي پرخروش انقلاب آغاز نموده بود، به مذبوحانه ترين اقدامات ددمنشانه جهت رهايي از خشم انقلابي مردم دست زد و دراين ميان جوخه هاي اعدام شكنجه هاي قرون وسطايي و زندانهاي درازمدت بهايي بود كه ملت مسلمان ما به نشانه عزم راسخ خود به ادامه مبارزه مي پرداخت خون صدها زن و مرد جوان و باايمان كه سحرگاهان

در ميدانهاي تير، فرياد «الله اكبر» سر مي دادند يا در ميان كوچه و بازار هدف گلوله هاي دشمن قرار مي گرفتند، انقلاب اسلامي ايران را تداوم بخشيد، بيانيه ها و پيامهاي پي در پي امام به مناسبتهاي مختلف آگاهي و عزم امت اسلامي را عمق و گسترش هر چه فزونتر داد.

حكومت اسلامي طرح حكومت اسلامي بر پايه ولايت فقيه كه در اوج خفقان و اختناق رژيم استبدادي از سوي امام خميني ارائه شد، انگيزه مشخص و منسجم نويني را در مردم مسلمان ايجاد نمود و راه اصيل مبارزه مكتبي اسلام را گشود كه تلاش مبارزان مسلمان و متعهد رادر داخل و خارج كشور فشرده تر ساخت در چنين خطي نهضت ادامه يافت تا سرانجام نارضايي ها و شدت خشم مردم بر اثر فشار و اختناق روزافزون در داخل و افشاگري وانعكاس مبارزه به وسيله روحانيت و دانشجويان مبارز در سطح جهاني بنيانهاي حاكميت رژيم را بشدت متزلزل كرد و به ناچاررژيم و اربابانش مجبور به كاستن از فشار و اختناق و به اصطلاح بازكردن فضاي سياسي كشور شدند تا به گمان خويش دريچه اطميناني به منظور پيشگيري از سقوط حتمي خود بگشايند اماملت برآشفته و آگاه و مصمم به رهبري قاطع و خلل ناپذير امام قيام پيروزمند و يكپارچه خود را به طور گسترده و سراسري آغاز نمود.

خشم ملت انتشار نامه توهين آميزي به ساحت مقدس روحانيت و بويژه امام خميني در 17 دي 1356 از طرف رژيم حاكم اين حركت راسريعتر نمود و باعث انفجار خشم مردم در سراسر كشور شد و رژيم براي مهاركردن آتشفشان خشم مردم كوشيد اين قيام معترضانه را بابه خاك و خون كشيدن خاموش كند اما اين خود خون بيشتري دررگهاي انقلاب جاري ساخت و تپشهاي پي در پي انقلاب در هفتمهاو چهلمهاي

يادبود شهداي انقلاب حيات و گرمي و جوشش يكپارچه و هر چه فزونتري به اين نهضت در سراسر كشور بخشيد ودر ادامه و استمرار حركت مردم تمامي سازمانهاي كشور با اعتصاب يكپارچه خود و شركت در تظاهرات خياباني در سقوط رژيم استبدادي مشاركت فعالانه جستند، همبستگي گسترده مردان و زنان از همه اقشار و جناحهاي مذهبي و سياسي در اين مبارزه به طرزچشمگيري تعيين كننده بود و مخصوصا زنان به شكل بارزي درتمامي صحنه هاي اين جهاد بزرگ حضور فعال و گسترده اي داشتند،صحنه هايي از آن نوع كه مادري را با كودكي در آغوش شتابان به سوي ميدان نبرد و لوله هاي مسلسل نشان مي داد، بيانگر سهم عمده و تعيين كننده اين قشر بزرگ جامعه در مبارزه بود.

بهايي كه ملت پرداخت نهال انقلاب پس از يك سال و اندي مبارزه مستمر و پيگير باباروري از خون بيش از شصت هزار شهيد و صدهزار زخمي ومعلول و با برجاي نهادن ميلياردها تومان خسارت مالي در ميان فريادهاي «استقلال آزادي حكومت اسلامي به ثمر نشست و اين نهضت عظيم كه با تكيه بر ايمان و وحدت و قاطعيت رهبري درمراحل حساس و هيجان آميز نهضت و نيز فداكاري ملت به پيروزي رسيد موفق به درهم كوبيدن تمام محاسبات و مناسبات و نهادهاي امپرياليستي گرديد كه در نوع خود سرفصل جديدي بر انقلابات گسترده مردمي در جهان شد.21 و 22 بهمن سال يكهزار و سيصد و پنجاه و هفت روزهاي فروريختن بنياد شاهنشاهي شد و استبداد داخلي و سلطه خارجي متكي بر آن را درهم شكست و با اين پيروزي بزرگ طليعه حكومت اسلامي كه خواست ديرينه مردم مسلمان است نويد پيروزي نهايي را داد.ملت ايران به طور يكپارچه و با شركت مراجع تقليد و علماي اسلام و مقام رهبري

در همه پرسي جمهوري اسلامي تصميم نهايي وقاطع خود را بر ايجاد نظام نوين جمهوري اسلامي اعلام كرد و بااكثريت 2 /98% به نظام جمهوري اسلامي رأي مثبت داد.اكنون قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به عنوان بيانگر نهادها و مناسبات سياسي اجتماعي فرهنگي و اقتصادي جامعه بايدراهگشاي تحكيم پايه هاي حكومت اسلامي و ارائه دهنده طرح نوين نظام حكومتي بر ويرانه هاي نظام طاغوتي قبلي گردد.

شيوه حكومت در اسلام حكومت از ديدگاه اسلام برخاسته از موضع طبقاتي و سلطه گري فردي يا گروهي نيست بلكه تبلور آرمان سياسي ملتي همكيش وهمفكر است كه به خود سازمان مي دهد تا در روند تحول فكري وعقيدتي راه خود را به سوي هدف نهايي (حركت به سوي الله)بگشايد. ملت ما در جريان تكامل انقلابي خود از غبارها وزنگارهاي طاغوتي زدوده شد و از آميزه هاي فكري بيگانه خود راپاك نمود و به مواضع فكري و جهان بيني اصيل اسلامي بازگشت واكنون بر آن است كه با موازين اسلامي جامعه نمونه (اسوه خود را بنا كند. بر چنين پايه اي رسالت قانون اساسي اين است كه زمينه هاي اعتقادي نهضت را عينيت بخشد و شرايطي را به وجودآورد كه در آن انسان با ارزشهاي والا و جهان شمول اسلامي پرورش يابد.قانون اساسي باتوجه به محتواي اسلامي انقلاب ايران كه حركتي براي پيروزي تمامي مستضعفين بر مستكبرين بود، زمينه تداوم اين انقلاب را در داخل و خارج كشور فراهم مي كند بويژه در گسترش روابط بين المللي با ديگر جنبشهاي اسلامي و مردمي مي كوشد تاراه تشكيل امت واحد جهاني را هموار كند (ان هذه امتكم امه واحده و انا ربكم فاعبدون) و استمرار به مبارزه در نجات ملل محروم وتحت ستم در تمامي جهان قوام يابد.باتوجه به ماهيت اين

نهضت بزرگ قانون اساسي تضمينگر نفي هرگونه استبداد فكري و اجتماعي و انحصار اقتصادي مي باشد و درخط گسستن از سيستم استبدادي و سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان تلاش مي كند. (و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التي كانت عليهم).در ايجاد نهادها و بنيادهاي سياسي كه خود پايه تشكيل جامعه است براساس تلقي مكتبي صالحان عهده دار حكومت و اداره مملكت مي گردند (ان الارض يرثها عبادي الصالحون) و قانونگذاري كه مبين ضابطه هاي مديريت اجتماعي است بر مدار قرآن و سنت جريان مي يابد.

بنابراين نظارت دقيق و جدي از ناحيه اسلام شناسان عادل و پرهيزكار و متعهد (فقهاي عادل امري محتوم و ضروري است وچون هدف از حكومت رشددادن انسان در حركت به سوي نظام الهي است (و الي الله مصير) تا زمينه بروز و شكوفايي استعدادها به منظور تجلي ابعاد خداگونگي انسان فراهم آيد (تخلقوا باخلاق الله) و اين جز در گرو مشاركت فعال و گسترده تمامي عناصر اجتماع در روند تحول جامعه نمي تواند باشد.باتوجه به اين جهت قانون اساسي زمينه چنين مشاركتي را در تمام مراحل تصميم گيريهاي سياسي و سرنوشت ساز براي همه افراداجتماع فراهم مي سازد تا در مسير تكامل انسان هر فردي خوددست اندركار و مسوول رشد و ارتقاء و رهبري گردد كه اين همان تحقق حكومت مستضعفين در زمين خواهد بود. (و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين)

ولايت فقيه عادل براساس ولايت امر و امامت مستمر، قانون اساسي زمينه تحقق رهبري فقيه جامع الشرايطي را كه از طرف مردم به عنوان رهبرشناخته مي شود (مجاري الامور بيد العلماء بالله الامناء علي حلاله و حرامه) آماده مي كند تا ضامن عدم انحراف سازمانهاي مختلف ازوظايف اصيل اسلامي خود باشد.

اقتصاد وسيله است نه هدف در تحكيم بنيادهاي اقتصادي اصل رفع

نيازهاي انسان در جريان رشد و تكامل اوست نه همچون ديگر نظامهاي اقتصادي تمركز وتكاثر ثروت و سودجويي زيرا كه در مكاتب مادي اقتصاد خودهدف است و بدين جهت در مراحل رشد، اقتصاد عامل تخريب وفساد و تباهي مي شود ولي در اسلام اقتصاد وسيله است و ازوسيله انتظاري جز كارآيي بهتر در راه وصول به هدف نمي توان داشت با اين ديدگاه برنامه اقتصاد اسلامي فراهم كردن زمينه مناسب براي بروز خلاقيتهاي متفاوت انساني است و بدين جهت تامين امكانات مساوي و متناسب و ايجاد كار براي همه افراد و رفع نيازهاي ضروري جهت استمرار حركت تكاملي او برعهده حكومت اسلامي است

زن در قانون اساسي در ايجاد بنيادهاي اجتماعي اسلامي نيروهاي انساني كه تاكنون درخدمت استثمار همه جانبه خارجي بودند هويت اصلي و حقوق انساني خود را باز مي يابند و در اين بازيابي طبيعي است كه زنان به دليل ستم بيشتري كه تاكنون از نظام طاغوتي متحمل شده انداستيفاي حقوق آنان بيشتر خواهد بود.خانواده واحد بنيادين جامعه و كانون اصلي رشد و تعالي انسان است و توافق عقيدتي و آرماني در تشكيل خانواده كه زمينه سازاصلي حركت تكاملي و رشد يابنده انسان است اصل اساسي بوده وفراهم كردن امكانات جهت نيل به اين مقصود از وظايف حكومت اسلامي است زن در چنين برداشتي از واحد خانواده از حالت شي ء بودن و يا (ابزار كاربودن در خدمت اشاعه مصرف زدگي واستثمار، خارج شده و ضمن بازيافتن وظيفه خطير و پرارج مادري در پرورش انسانهاي مكتبي پيشاهنگ و خود همرزم مردان درميدانهاي فعال حيات مي باشد و در نتيجه پذيراي مسووليتي خطيرتر و در ديدگاه اسلامي برخوردار از ارزش و كرامتي والاترخواهد بود.

ارتش مكتبي در تشكيل و تجهيز نيروهاي دفاعي كشور توجه بر آن است كه ايمان و مكتب اساس و

ضابطه باشد بدين جهت ارتش جمهوري اسلامي و سپاه پاسداران انقلاب در انطباق با هدف فوق شكل داده مي شوند و نه تنها حفظ و حراست از مرزها بلكه بار رسالت مكتبي يعني جهاد در راه خدا و مبارزه در راه گسترش حاكميت قانون خدا درجهان را نيز عهده دار خواهند بود. (و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدوكم و آخرين من دونهم).

قضا در قانون اساسي مساله قضا در رابطه با پاسداري از حقوق مردم در خط حركت اسلامي به منظور پيشگيري از انحرافات موضعي در درون امت اسلامي امري است حياتي از اين رو ايجاد سيستم قضائي بر پايه عدل اسلامي و متشكل از قضات عادل و آشنا به ضوابط دقيق ديني پيش بيني شده است اين نظام به دليل حساسيت بنيادي ودقت در مكتبي بودن آن لازم است به دور از هر نوع رابطه و مناسبات ناسالم باشد. (و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل)

قوه مجريه قوه مجريه به دليل اهميت ويژه اي كه در رابطه با اجراي احكام ومقررات اسلامي به منظور رسيدن به روابط و مناسبات عادلانه حاكم بر جامعه دارد و همچنين ضرورتي كه اين مساله حياتي درزمينه سازي وصول به هدف نهايي حيات خواهدداشت بايستي راهگشاي ايجاد جامعه اسلامي باشد. نتيجتا محصورشدن در هر نوع نظام دست و پاگير پيچيده كه وصول به اين هدف را كند و ياخدشه دار كند از ديدگاه اسلامي نفي خواهد شد، بدين جهت نظام بوروكراسي كه زاييده و حاصل حاكميتهاي طاغوتي است بشدت طرد خواهد شد تا نظام اجرايي با كارآيي بيشتر و سرعت افزونتر دراجراي تعهدات اداري به وجود آيد.

وسايل ارتباط جمعي وسايل ارتباط جمعي (راديو _ تلويزيون بايستي در جهت روندتكاملي انقلاب اسلامي در

خدمت اشاعه فرهنگ اسلامي قرار گيردو در اين زمينه از برخورد سالم انديشه هاي متفاوت بهره جويد و ازاشاعه و ترويج خصلتهاي تخريبي و ضداسلامي جدا پرهيز كند.پيروي از اصول چنين قانوني كه آزادي و كرامت ابناي بشر راسرلوحه اهداف خود دانسته و راه رشد و تكامل انسان را مي گشايدبرعهده همگان است و لازم است كه امت مسلمان با انتخاب مسوولين كاردان و مومن و نظارت مستمر بر كار آنان به طور فعالانه در ساختن جامعه اسلامي مشاركت جويند، به اميد اين كه در بناي جامعه نمونه اسلامي (اسوه كه بتواند الگو و شهيدي بر همگي مردم جهان باشد موفق گردد. (و كذلك جعلناكم امه وسطا لتكونوا شهداء علي الناس)

نمايندگان مجلس خبرگان متشكل از نمايندگان مردم كار تدوين قانون اساسي را براساس بررسي پيش نويس پيشنهادي دولت و كليه پيشنهادهايي كه از گروههاي مختلف مردم رسيده بود در دوازده فصل كه مشتمل بر يكصد و هفتاد و پنج اصل مي باشد در طليعه پانزدهمين قرن هجرت پيغمبر اكرم صلي الله عليه واله و سلم بنيانگذار مكتب رهايي بخش اسلام با اهداف و انگيزه هاي مشروح فوق به پايان رساند، به اين اميد كه اين قرن قرن حكومت جهاني مستضعفين و شكست تمامي مستكبرين گردد.

اصول قانون اساسي

اصل اول _ حكومت ايران جمهوري اسلامي است كه ملت ايران براساس اعتقاد ديرينه اش به حكومت حق و عدل قرآن در پي انقلاب اسلامي پيروزمند خود به رهبري مرجع عاليقدر تقليد آيت الله العظمي امام خميني در همه پرسي دهم و يازدهم فروردين ماه يكهزار و سيصد و پنجاه و هشت هجري شمسي برابر با اول ودوم جمادي الاولي سال يكهزار و سيصد و نود و نه هجري قمري با اكثريت 2 /98% كليه كساني كه حق راي

داشتند به آن راي مثبت داد.

اصل دوم _ جمهوري اسلامي نظامي است برپايه ايمان به

1 _ خداي يكتا (لااله الاالله) و اختصاص حاكميت و تشريع به او و لزوم تسليم در برابر امر او.

2 _ وحي الهي و نقش بنيادي آن در بيان قوانين

3 _ معاد و نقش سازنده آن در سير تكاملي انسان به سوي خدا.

4 _ عدل خدا در خلقت و تشريع

5 _ امامت و رهبري مستمر و نقش اساسي آن در تداوم انقلاب اسلام

6 _ كرامت و ارزش والاي انسان و آزادي توام با مسووليت او دربرابر خدا كه از راه

الف _ اجتهاد مستمر فقهاي جامع الشرايط براساس كتاب و سنت معصومين سلام الله عليهم اجمعين

ب _ استفاده از علوم و فنون و تجارب پيشرفته بشري و تلاش در پيشبرد آنها.

ج _ نفي هرگونه ستمگري و ستمكشي و سلطه گري و سلطه پذيري قسط و عدل و استقلال سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي و همبستگي ملي را تامين مي كند.

اصل سوم _ دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است براي نيل به اهداف مذكور در اصل دوم همه امكانات خود را براي امور زير به كار برد:

1 _ ايجاد محيط مساعد براي رشد فضايل اخلاقي براساس ايمان وتقوا و مبارزه با كليه مظاهر فساد و تباهي

2 _ بالابردن سطح آگاهيهاي عمومي در همه زمينه ها با استفاده صحيح از مطبوعات و رسانه هاي گروهي و وسايل ديگر.

3 _ آموزش و پرورش و تربيت بدني رايگان براي همه در تمام سطوح و تسهيل و تعميم آموزش عالي

4 _ تقويت روح بررسي و تتبع و ابتكار در تمام زمينه هاي علمي فني فرهنگي و اسلامي از طريق تاسيس مراكز تحقيق

و تشويق محققان

5 _ طرد كامل استعمار و جلوگيري از نفوذ اجانب

6 _ محو هرگونه استبداد و خودكامگي و انحصارطلبي

7 _ تامين آزاديهاي سياسي و اجتماعي در حدود قانون

8 _ مشاركت عامه مردم در تعيين سرنوشت سياسي اقتصادي اجتماعي و فرهنگي خويش

9 _ رفع تبعيضات ناروا و ايجاد امكانات عادلانه براي همه در تمام زمينه هاي مادي و معنوي

10 _ ايجاد نظام اداري صحيح و حذف تشكيلات غيرضرور.

11 _ تقويت كامل بنيه دفاع ملي از طريق آموزش نظامي عمومي براي حفظ استقلال و تماميت ارضي و نظام اسلامي كشور.

12 _ پي ريزي اقتصاد صحيح و عادلانه برطبق ضوابط اسلامي جهت ايجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محروميت در زمينه هاي تغذيه و مسكن و كار و بهداشت و تعميم بيمه

13 _ تامين خودكفايي در علوم و فنون صنعت و كشاورزي و امورنظامي و مانند اينها.

14 _ تامين حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ايجاد امنيت قضائي عادلانه براي همه و تساوي عموم در برابر قانون

15 _ توسعه و تحكيم برادري اسلامي و تعاون عمومي بين همه مردم

16 _ تنظيم سياست خارجي كشور براساس معيارهاي اسلام تعهدبرادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمايت بي دريغ از مستضعفان جهان

اصل چهارم _ كليه قوانين و مقررات مدني جزائي مالي اقتصادي اداري فرهنگي نظامي سياسي و غير اينها بايد براساس موازين اسلامي باشد. اين اصل بر اطلاق يا عموم همه اصول قانون اساسي و قوانين و مقررات ديگر حاكم است و تشخيص اين امر برعهده فقهاي شوراي نگهبان است

اصل پنجم _ در زمان غيبت حضرت ولي عصر «عجل الله تعالي فرجه در جمهوري

اسلامي ايران ولايت امر و امامت امت برعهده فقيه عادل و باتقوا، آگاه به زمان شجاع مدير و مدبر است كه طبق اصل يكصد و هفتم عهده دار آن مي گردد.

اصل ششم _ در جمهوري اسلامي ايران امور كشور بايد به اتكاء آراي عمومي اداره شود، از راه انتخابات انتخاب رئيس جمهور،نمايندگان مجلس شوراي اسلامي اعضاي شوراها و نظاير اينها، يااز راه همه پرسي در مواردي كه در اصول ديگر اين قانون معين مي گردد.

اصل هفتم _ طبق دستور قرآن كريم «و امرهم شوري بينهم» و «شاورهم في الامر» شوراها: مجلس شوراي اسلامي شوراي استان شهرستان شهر، محل بخش روستا و نظاير اينها از اركان تصميم گيري و اداره امور كشورند.

موارد، طرز تشكيل و حدود اختيارات و وظايف شوراها را اين قانون و قوانين ناشي از آن معين مي كند.

اصل هشتم _ در جمهوري اسلامي ايران دعوت به خير، امر به معروف و نهي از منكر وظيفه اي است همگاني و متقابل برعهده مردم نسبت به يكديگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت شرايط وحدود و كيفيت آن را قانون معين مي كند. «و المومنون و المومنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر»

اصل نهم _ در جمهوري اسلامي ايران آزادي و استقلال و وحدت وتماميت ارضي كشور از يكديگر تفكيك ناپذيرند و حفظ آنها وظيفه دولت و آحاد ملت است هيچ فرد يا گروه يا مقامي حق ندارد به نام استفاده از آزادي به استقلال سياسي فرهنگي اقتصادي نظامي وتماميت ارضي ايران كمترين خدشه اي وارد كند و هيچ مقامي حق ندارد به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور آزاديهاي مشروع را، هر چند با وضع قوانين و مقررات سلب كند.

اصل دهم _ از آن جا كه خانواده واحد بنيادي

جامعه اسلامي است همه قوانين و مقررات و برنامه ريزيهاي مربوط بايد در جهت آسان كردن تشكيل خانواده پاسداري از قداست آن و استواري روابط خانوادگي برپايه حقوق و اخلاق اسلامي باشد.

اصل يازدهم _ به حكم آيه كريمه «ان هذه امتكم امه واحده و انا ربكم فاعبدون» همه مسلمانان يك امتند و دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است سياست كلي خود را بر پايه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامي قرار دهد و كوشش پيگير به عمل آورد تا وحدت سياسي اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام را تحقق بخشد.

اصل دوازدهم _ دين رسمي ايران اسلام و مذهب جعفري اثني عشري است و اين اصل الي الابد غيرقابل تغييراست ومذاهب ديگر اسلامي اعم از حنفي شافعي مالكي حنبلي و زيدي داراي احترام كامل مي باشند و پيروان اين مذاهب در انجام مراسم مذهبي طبق فقه خودشان آزادند و در تعليم و تربيت ديني و احوال شخصيه (ازدواج طلاق ، ارث و وصيت و دعاوي مربوط به آن در دادگاهها رسميت دارند و در هر منطقه اي كه پيروان هر يك از اين مذاهب اكثريت داشته باشند، مقررات محلي در حدود اختيارات شوراها برطبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پيروان ساير مذاهب

اصل سيزدهم _ ايرانيان زرتشتي كليمي و مسيحي تنها اقليتهاي ديني شناخته مي شوند كه در حدود قانون در انجام مراسم ديني خودآزادند و در احوال شخصيه و تعليمات ديني برطبق آيين خود عمل مي كنند.

اصل چهاردهم _ به حكم آيه شريه «لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطينَ» دولت جمهوري اسلامي ايران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غيرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامي عمل نمايند و

حقوق انساني آنان را رعايت كنند، اين اصل در حق كساني اعتبار دارد كه برضد اسلام و جمهوري اسلامي ايران توطئه و اقدام نكنند.

فصل دوم زبان خط تاريخ وپرچم رسمي كشور

اصل پانزدهم _ زبان و خط رسمي و مشترك مردم ايران فارسي است اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي بايد با اين زبان وخط باشد ولي استفاده از زبانهاي محلي و قومي در مطبوعات ورسانه هاي گروهي و تدريس ادبيات آنها در مدارس در كنار زبان فارسي آزاد است

اصل شانزدهم _ از آن جا كه زبان قرآن و علوم و معارف اسلامي عربي است و ادبيات فارسي كاملا با آن آميخته است اين زبان بايد پس ازدوره ابتدايي تا پايان دوره متوسطه در همه كلاسها و در همه رشته هاتدريس شود.

اصل هفدهم _ مبداء تاريخ رسمي كشور، هجرت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله وسلم است و تاريخ هجري شمسي و هجري قمري هردو معتبر است اما مبناي كار ادارات دولتي هجري شمسي است تعطيل رسمي هفتگي روز جمعه است

اصل هجدهم _ پرچم رسمي ايران به رنگهاي سبز و سفيد و سرخ باعلامت مخصوص جمهوري اسلامي و شعار «الله اكبر» است

فصل سوم حقوق ملت

اصل نوزدهم _ مردم ايران از هر قوم و قبيله كه باشند از حقوق مساوي برخوردارند و رنگ نژاد، زبان و مانند اينها سبب امتياز نخواهد بود.

اصل بيستم _ همه افراد ملت اعم از زن و مرد يكسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه حقوق انساني سياسي اقتصادي اجتماعي وفرهنگي با رعايت موازين اسلام برخوردارند.

اصل بيست و يكم _ دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات بارعايت موازين

اسلامي تضمين نمايد و امور زير را انجام دهد:

1 _ ايجاد زمينه هاي مساعد براي رشد شخصيت زن و احياي حقوق مادي و معنوي او.

2 _ حمايت مادران بالخصوص در دوران بارداري و حضانت فرزند،و حمايت از كودكان بي سرپرست

3 _ ايجاد دادگاه صالح براي حفظ كيان و بقاي خانواده

4 _ ايجاد بيمه خاص بيوگان و زنان سالخورده و بي سرپرست

5 _ اعطاي قيمومت فرزندان به مادران شايسته در جهت غبطه آنهادر صورت نبودن ولي شرعي

اصل بيست و دوم _ حيثيت جان مال حقوق ، مسكن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردي كه قانون تجويز كند.

اصل بيست و سوم _ تفتيش عقايد ممنوع است و هيچ كس رانمي توان به صرف داشتن عقيده اي مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.

اصل بيست و چهارم _ نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادندمگر آن كه مخل به مباني اسلام يا حقوق عمومي باشد. تفصيل آن راقانون معين مي كند.

اصل بيست و پنجم _ بازرسي و نرساندن نامه ها، ضبط و فاش كردن مكالمات تلفني افشاي مخابرات تلگرافي و تلكس سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حكم قانون

اصل بيست و ششم _ احزاب جمعيتها، انجمنهاي سياسي و صنفي وانجمنهاي اسلامي يا اقليتهاي ديني شناخته شده آزادند، مشروط به اين كه اصول استقلال آزادي وحدت ملي موازين اسلامي واساس جمهوري اسلامي را نقض نكنند. هيچ كس را نمي توان ازشركت در آنها منع كرد يا به شركت در يكي از آنها مجبور ساخت

اصل بيست و هفتم _ تشكيل اجتماعات و راه پيماييها، بدون حمل سلاح به شرط آن كه مخل به مباني اسلام نباشد آزاد است

اصل بيست

و هشتم _ هر كس حق دارد شغلي را كه بدان مايل است ومخالف اسلام و مصالح عمومي و حقوق ديگران نيست برگزيند.

دولت موظف است با رعايت نياز جامعه به مشاغل گوناگون براي همه افراد امكان اشتغال به كار و شرايط مساوي را براي احرازمشاغل ايجاد نمايد.

اصل بيست و نهم _ برخورداري از تامين اجتماعي از نظر بازنشستگي بيكاري پيري از كارافتادگي بي سرپرستي در راه ماندگي حوادث و سوانح و نياز به خدمات بهداشتي و درماني و مراقبتهاي پزشكي به صورت بيمه و غيره حقي است همگاني

دولت مكلّف است طبق قوانين از محل درآمدهاي عمومي و درآمدهاي حاصل از مشاركت مردم خدمات و حمايتهاي مالي فوق را براي يك يك افراد كشور تامين كند.

اصل سي ام _ دولت موظف است وسايل آموزش و پروش رايگان رابراي همه ملت تا پايان دوره متوسطه فراهم سازد و وسايل تحصيلات عالي را تا سرحد خودكفايي كشور به طور رايگان گسترش دهد.

اصل سي و يكم _ داشتن مسكن متناسب با نياز، حق هر فرد و خانواده ايراني است دولت موظف است با رعايت اولويت براي آنها كه نيازمندترند بخصوص روستانشينان و كارگران زمينه اجراي اين اصل را فراهم كند.

اصل سي و دوم _ هيچ كس را نمي توان دستگير كرد مگر به حكم وترتيبي كه قانون معين مي كند. در صورت بازداشت موضوع اتهام بايد با ذكر دلايل بلافاصله كتبا به متهم ابلاغ و تفهيم شود و حداكثرظرف مدت بيست و چهار ساعت پرونده مقدماتي به مراجع صالحه قضائي ارسال و مقدمات محاكمه در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات مي شود.

اصل سي و سوم _ هيچ كس را نمي توان از محل اقامت خود تبعيد كرديا از اقامت در محل مورد علاقه اش ممنوع

يا به اقامت در محلي مجبور ساخت مگر در مواردي كه قانون مقرر مي دارد.

اصل سي و چهارم _ دادخواهي حق مسلم هر فرد است و هر كس مي تواند به منظور دادخواهي به دادگاههاي صالح رجوع نمايد، همه افراد ملت حق دارند اين گونه دادگاهها را در دسترس داشته باشند و هيچ كس را نمي توان از دادگاهي كه به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع كرد.

اصل سي و پنجم _ در همه دادگاهها طرفين دعوا حق دارند براي خودوكيل انتخاب نمايند و اگر توانايي انتخاب وكيل را نداشته باشندبايد براي آنها امكانات تعيين وكيل فراهم گردد.

اصل سي و ششم _ حكم به مجازات و اجراي آن بايد تنها از طريق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد.

اصل سي و هفتم _ اصل برائت است و هيچ كس از نظر قانون مجرم شناخته نمي شود، مگر اين كه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.

اصل سي و هشتم _ هرگونه شكنجه براي گرفتن اقرار و يا كسب اطلاع ممنوع است اجبار شخص به شهادت اقرار يا سوگند مجاز نيست و چنين شهادت و اقرار و سوگندي فاقد ارزش و اعتبار است

متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات مي شود.

اصل سي و نهم _ هتك حرمت و حيثيت كسي كه به حكم قانون دستگير، بازداشت زنداني يا تبعيدشده به هر صورت كه باشدممنوع و موجب مجازات است

اصل چهلم _ هيچ كس نمي تواند اعمال حق خويش را وسيله اضرار به غير يا تجاوز به منافع عمومي قرار دهد.

اصل چهل و يكم _ تابعيت كشور ايران حق مسلم هر فرد ايراني است ودولت نمي تواند از هيچ ايراني سلب تابعيت كند، مگر به درخواست خود او يا در صورتي كه به تابعيت كشور ديگري درايد.

اصل

چهل و دوم _ اتباع خارجه مي توانند در حدود قوانين به تابعيت ايران درايند و سلب تابعيت اين گونه اشخاص در صورتي ممكن است كه دولت ديگري تابعيت آنها را بپذيرد يا خود آنها درخواست كنند.

فصل چهارم اقتصاد و امورمالي

اصل چهل و سوم _ براي تامين استقلال اقتصادي جامعه و ريشه كن كردن فقر و محروميت و برآوردن نيازهاي انسان در جريان رشد، باحفظ آزادگي او، اقتصاد جمهوري اسلامي ايران براساس ضوابط زيراستوار مي شود:

1 _ تامين نيازهاي اساسي مسكن خوراك پوشاك بهداشت درمان آموزش و پرورش و امكانات لازم براي تشكيل خانواده براي همه

2 _ تامين شرايط و امكانات كار براي همه به منظور رسيدن به اشتغال كامل و قراردادن وسايل كار در اختيار همه كساني كه قادر به كارند ولي وسايل كار ندارند، در شكل تعاوني از راه وام بدون بهره يا هر راه مشروع ديگر كه نه به تمركز و تداول ثروت در دست افراد وگروههاي خاص منتهي شود و نه دولت را به صورت يك كارفرماي بزرگ مطلق درآورد. اين اقدام بايد با رعايت ضرورتهاي حاكم بربرنامه ريزي عمومي اقتصاد كشور در هر يك از مراحل رشد صورت گيرد.

3 _ تنظيم برنامه اقتصادي كشور به صورتي كه شكل و محتوا وساعات كار چنان باشد كه هر فرد علاوه بر تلاش شغلي فرصت وتوان كافي براي خودسازي معنوي سياسي و اجتماعي و شركت فعال در رهبري كشور و افزايش مهارت و ابتكار داشته باشد.

4 _ رعايت آزادي انتخاب شغل و عدم اجبار افراد به كاري معين وجلوگيري از بهره كشي از كار ديگري

5 _ منع اضرار به غير و انحصار و احتكار و ربا و ديگر معاملات باطل و حرام

6 _ منع اسراف و تبذير

در همه شؤون مربوط به اقتصاد، اعم ازمصرف سرمايه گذاري توليد، توزيع و خدمات

7 _ استفاده از علوم و فنون و تربيت افراد ماهر به نسبت احتياج براي توسعه و پيشرفت اقتصاد كشور.

8 _ جلوگيري از سلطه اقتصادي بيگانه بر اقتصاد كشور.

9 _ تأكيد بر افزايش توليدات كشاورزي دامي و صنعتي كه نيازهاي عمومي را تامين كند و كشور را به مرحله خودكفايي برساند و ازوابستگي برهاند.

اصل چهل و چهارم _ نظام اقتصادي جمهوري اسلامي ايران برپايه سه بخش دولتي تعاوني و خصوصي با برنامه ريزي منظم و صحيح استوار است

بخش دولتي شامل كليه صنايع بزرگ صنايع مادر، بازرگاني خارجي معادن بزرگ بانكداري بيمه تامين نيرو، سدها وشبكه هاي بزرگ آبرساني راديو و تلويزيون پست و تلگراف وتلفن هواپيمايي كشتيراني راه و راه آهن و مانند اينها است كه به صورت مالكيت عمومي و در اختيار دولت است

بخش تعاوني شامل شركتها و مؤسسات تعاوني توليد و توزيع است كه در شهر و روستا برطبق ضوابط اسلامي تشكيل مي شود.

بخش خصوصي شامل آن قسمت از كشاورزي دامداري صنعت تجارت و خدمات مي شود كه مكمل فعاليتهاي اقتصادي دولتي و تعاوني است

مالكيت در اين سه بخش تا جايي كه با اصول ديگر اين فصل مطابق باشد و از محدوده قوانين اسلام خارج نشود و موجب رشد وتوسعه اقتصادي كشور گردد و مايه زيان جامعه نشود مورد حمايت قانون جمهوري اسلامي است

تفصيل ضوابط و قلمرو و شرايط هر سه بخش را قانون معين مي كند.

اصل چهل و پنجم _ انفال و ثروتهاي عمومي از قبيل زمينهاي موات يارهاشده معادن درياها، درياچه ها، رودخانه ها و ساير آبهاي عمومي كوهها، دره ها، جنگلها، نيزارها، بيشه هاي طبيعي مراتعي كه حريم نيست ارث بدون وارث و اموال مجهول المالك

و اموال عمومي كه از غاصبين مسترد مي شود، در اختيار حكومت اسلامي است تا برطبق مصالح عامه نسبت به آنها عمل نمايد، تفصيل وترتيب استفاده از هر يك را قانون معين مي كند.

اصل چهل و ششم _ هر كس مالك حاصل كسب و كار مشروع خويش است و هيچ كس نمي تواند به عنوان مالكيت نسبت به كسب و كارخود امكان كسب و كار را از ديگري سلب كند.

اصل چهل و هفتم _ مالكيت شخصي كه از راه مشروع باشد محترم است ضوابط آن را قانون معين مي كند.

اصل چهل و هشتم _ در بهره برداري از منابع طبيعي و استفاده ازدرآمدهاي ملي در سطح استانها و توزيع فعاليتهاي اقتصادي ميان استانها و مناطق مختلف كشور، بايد تبعيض در كار نباشد. به طوري كه هر منطقه فراخور نيازها و استعداد رشد خود، سرمايه و امكانات لازم در دسترس داشته باشد.

اصل چهل و نهم _ دولت موظف است ثروتهاي ناشي از ربا، غصب رشوه اختلاس سرقت قمار، سوءاستفاده از موقوفات سوءاستفاده از مقاطعه كاريها و معاملات دولتي فروش زمينهاي موات و مباحات اصلي دايركردن اماكن فساد و ساير مواردغيرمشروع را گرفته و به صاحب حق رد كند و در صورت معلوم نبودن او به بيت المال بدهد اين حكم بايد با رسيدگي و تحقيق و ثبوت شرعي به وسيله دولت اجرا شود.

اصل پنجاهم _ در جمهوري اسلامي حفاظت محيط زيست كه نسل امروز و نسلهاي بعد بايد در آن حيات ا جتماعي رو به رشدي داشته باشند، وظيفه عمومي تلقي مي گردد. از اين رو فعاليتهاي اقتصادي وغير آن كه با آلودگي محيط زيست يا تخريب غيرقابل جبران آن ملازمه پيدا كند، ممنوع است

اصل پنجاه و يكم _ هيچ نوع ماليات وضع نمي شود مگر به

موجب قانون موارد معافيت و بخشودگي و تخفيف مالياتي به موجب قانون مشخص مي شود.

اصل پنجاه و دوم _ بودجه سالانه كل كشور به ترتيبي كه در قانون مقررمي شود ازطرف دولت تهيه و براي رسيدگي و تصويب به مجلس شوراي اسلامي تسليم مي گردد. هرگونه تغيير در ارقام بودجه نيز تابع مراتب مقرر در قانون خواهد بود.

اصل پنجاه و سوم _ كليه دريافتهاي دولت در حسابهاي خزانه داري كل متمركز مي شود و همه پرداختها در حدود اعتبارات مصوب به موجب قانون انجام مي گيرد.

اصل پنجاه و چهارم _ ديوان محاسبات كشور مستقيما زير نظرمجلس شوراي اسلامي مي باشد. سازمان و اداره امور آن در تهران ومراكز استانها به موجب قانون تعيين خواهد شد.

اصل پنجاه و پنجم _ ديوان محاسبات به كليه حسابهاي وزارتخانه ها،مؤسسات شركتهاي دولتي و ساير دستگاههايي كه به نحوي ازانحاء از بودجه كل كشور استفاده مي كنند به ترتيبي كه قانون مقررمي دارد رسيدگي يا حسابرسي مي نمايد كه هيچ هزينه اي ازاعتبارات مصوب تجاوز نكرده و هر وجهي در محل خود به مصرف رسيده باشد. ديوان محاسبات حسابها و اسناد و مدارك مربوطه رابرابر قانون جمع آوري و گزارش تفريغ بودجه هر سال را به انضمام نظرات خود به مجلس شوراي اسلامي تسليم مي نمايد. اين گزارش بايد در دسترس عموم گذاشته شود.

فصل پنجم حق حاكميت ملّت و قواي ناشي از آن

اصل پنجاه و ششم _ حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعي خويش حاكم ساخته است هيچ كس نمي تواند اين حق الهي را از انسان سلب كند يا درخدمت منافع فرد يا گروهي خاص قرار دهد و ملت اين حق خداداد را ازطرقي كه در اصول بعد مي آيد اعمال مي كند.

اصل پنجاه و هفتم _ قواي حاكم در

جمهوري اسلامي ايران عبارتند از:قوه مقننه قوه مجريه و قوه قضائيه كه زير نظر ولايت مطلقه امر وامامت امت برطبق اصول آينده اين قانون اعمال مي گردند. اين قوامستقل از يكديگرند.

اصل پنجاه و هشتم _ اعمال قوه مقننه از طريق مجلس شوراي اسلامي است كه از نمايندگان منتخب مردم تشكيل مي شود ومصوبات آن پس از طي مراحلي كه در اصول بعد مي آيد براي اجرابه قوه مجريه و قضائيه ابلاغ مي گردد.

اصل پنجاه و نهم _ در مسائل بسيار مهم اقتصادي سياسي اجتماعي و فرهنگي ممكن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسي و مراجعه مستقيم به آراي مردم صورت گيرد. درخواست مراجعه به آراي عمومي بايد به تصويب دو سوم مجموع نمايندگان مجلس برسد.

اصل شصتم _ اعمال قوه مجريه جز در اموري كه در اين قانون مستقيما برعهده رهبري گذارده شده از طريق رئيس جمهور و وزرااست

اصل شصت و يكم _ اعمال قوه قضائيه به وسيله دادگاههاي دادگستري است كه بايد طبق موازين اسلامي تشكيل شود و به حل و فصل دعاوي و حفظ حقوق عمومي و گسترش و اجراي عدالت و اقامه حدود الهي بپردازد.

فصل ششم قوه مقننه

مبحث اول مجلس شوراي اسلامي

اصل شصت و دوم _ مجلس شوراي اسلامي از نمايندگان ملت كه به طور مستقيم و با راي مخفي انتخاب مي شوند تشكيل مي گردد.

شرايط انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان و كيفيت انتخابات راقانون معين خواهد كرد.

اصل شصت و سوم _ دوره نمايندگي مجلس شوراي اسلامي چهارسال است انتخابات هر دوره بايد پيش از پايان دوره قبل برگزارشود به طوري كه كشور در هيچ زمان بدون مجلس نباشد.

اصل شصت و چهارم _ عده نمايندگان مجلس شوراي اسلامي دويست و هفتاد نفر است و از تاريخ همه پرسي

سال يكهزار وسيصد و شصت و هشت هجري شمسي پس از هر ده سال با در نظرگرفتن عوامل انساني سياسي جغرافيايي و نظاير آنها حداكثربيست نفر نماينده مي تواند اضافه شود.

زرتشتيان و كليميان هر كدام يك نماينده و مسيحيان آشوري وكلداني مجموعا يك نماينده و مسيحيان ارمني جنوب و شمال هركدام يك نماينده انتخاب مي كنند.

محدوده حوزه هاي انتخابيه و تعداد نمايندگان را قانون معين مي كند.

اصل شصت و پنجم _ پس از برگزاري انتخابات جلسات مجلس شوراي اسلامي با حضور دو سوم مجموع نمايندگان رسميت مي يابد و تصويب طرحها و لوايح طبق آيين نامه مصوب داخلي انجام مي گيرد مگر در مواردي كه در قانون اساسي نصاب خاصي تعيين شده باشد.

براي تصويب آيين نامه داخلي موافقت دوسوم حاضران لازم است

اصل شصت و ششم _ ترتيب انتخاب رئيس و هيات رئيسه مجلس وتعداد كميسيونها و دوره تصدي آنها و امور مربوط به مذاكرات وانتظامات مجلس به وسيله آيين نامه داخلي مجلس معين مي گردد.

اصل شصت و هفتم _ نمايندگان بايد در نخستين جلسه مجلس به ترتيب زير سوگند ياد كنند و متن قسم نامه را امضاء نمايند.

بسم الله الرحمن الرحيم

«من در برابر قرآن مجيد، به خداي قادر متعال سوگند يادمي كنم و با تكيه بر شرف انساني خويش تعهد مي نمايم كه پاسدار حريم اسلام و نگاهبان دستاوردهاي انقلاب اسلامي ملت ايران و مباني جمهوري اسلامي باشم وديعه اي را كه ملت به ما سپرده به عنوان اميني عادل پاسداري كنم و در انجام وظايف وكالت امانت و تقوا رارعايت نمايم و همواره به استقلال و اعتلاي كشور و حفظ حقوق ملت و خدمات به مردم پايبند باشم از قانون اساسي دفاع كنم و در گفته ها و نوشته ها و اظهارنظرها،استقلال كشور و آزادي مردم و تامين مصالح آنها را

مدنظرداشته باشم »

نمايندگان اقليتهاي ديني اين سوگند را با ذكر كتاب آسماني خود يادخواهند كرد.

نمايندگاني كه در جلسه نخست شركت ندارند بايد در اولين جلسه اي كه حضور پيدا مي كنند مراسم سوگند را به جاي آورند.

اصل شصت و هشتم _ در زمان جنگ و اشغال نظامي كشور به پيشنهاد رئيس جمهور و تصويب سه چهارم مجموع نمايندگان وتاييد شوراي نگهبان انتخابات نقاط اشغال شده يا تمامي مملكت براي مدت معيني متوقف مي شود و در صورت عدم تشكيل مجلس جديد، مجلس سابق همچنان به كار خود ادامه خواهد داد.

اصل شصت و نهم _ مذاكرات مجلس شوراي اسلامي بايد علني باشدو گزارش كامل آن از طريق راديو و روزنامه رسمي براي اطلاع عموم منتشر شود. در شرايط اضطراري در صورتي كه رعايت امنيت كشور ايجاب كند، به تقاضاي رئيس جمهور يا يكي از وزرا يا ده نفراز نمايندگان جلسه غيرعلني تشكيل مي شود. مصوبات جلسه غيرعلني در صورتي معتبر است كه با حضور شوراي نگهبان به تصويب سه چهارم مجموع نمايندگان برسد. گزارش و مصوبات اين جلسات بايد پس از برطرف شدن شرايط اضطراري براي اطلاع عموم منتشر گردد.

اصل هفتادم _ رئيس جمهور و معاونان او و وزيران به اجتماع يا به انفراد، حق شركت در جلسات علني مجلس را دارند و مي توانندمشاوران خود را همراه داشته باشند و در صورتي كه نمايندگان لازم بدانند، وزرا مكلف به حضورند و هرگاه تقاضا كنند مطالبشان استماع مي شود.

مبحث دوم اختيارات و صلاحيت مجلس شوراي اسلامي

اصل هفتاد و يكم _ مجلس شوراي اسلامي در عموم مسائل در حدودمقرر در قانون اساسي مي تواند قانون وضع كند.

اصل هفتاد و دوم _ مجلس شوراي اسلامي نمي تواند قوانيني وضع كند كه با اصول و احكام مذهب رسمي كشور

يا قانون اساسي مغايرت داشته باشد. تشخيص اين امر به ترتيبي كه در اصل نود وششم آمده برعهده شوراي نگهبان است

اصل هفتاد و سوم _ شرح و تفسير قوانين عادي در صلاحيت مجلس شوراي اسلامي است مفاد اين اصل مانع از تفسيري كه دادرسان درمقام تميز حق از قوانين مي كنند نيست

اصل هفتاد و چهارم _ لوايح قانوني پس از تصويب هيات وزيران به مجلس تقديم مي شود و طرحهاي قانوني به پيشنهاد حداقل پانزده نفر از نمايندگان در مجلس شوراي اسلامي قابل طرح است

اصل هفتاد و پنجم _ طرحهاي قانوني و پيشنهادها و اصلاحاتي كه نمايندگان درخصوص لوايح قانوني عنوان مي كنند و به تقليل درآمدعمومي يا افزايش هزينه هاي عمومي مي انجامد، در صورتي قابل طرح در مجلس است كه در آن طريق جبران كاهش درآمد يا تامين هزينه جديد نيز معلوم شده باشد.

اصل هفتاد و ششم _ مجلس شوراي اسلامي حق تحقيق و تفحص درتمام امور كشور را دارد.

اصل هفتاد و هفتم _ عهدنامه ها، مقاوله نامه ها، قراردادها وموافقت نامه هاي بين المللي بايد به تصويب مجلس شوراي اسلامي برسد.

اصل هفتاد و هشتم _ هرگونه تغيير در خطوط مرزي ممنوع است مگراصلاحات جزئي با رعايت مصالح كشور به شرط اين كه يك طرفه نباشد و به استقلال و تماميت ارضي كشور لطمه نزند و به تصويب چهار پنجم مجموع نمايندگان مجلس شوراي اسلامي برسد.

اصل هفتاد و نهم _ برقراري حكومت نظامي ممنوع است در حالت جنگ و شرايط اضطراري نظير آن دولت حق دارد با تصويب مجلس شوراي اسلامي موقتا محدوديتهاي ضروري را برقرار نمايد،ولي مدت آن به هر حال نمي تواند بيش از سي روز باشد و درصورتي كه ضرورت همچنان باقي باشد دولت موظف است مجددا از مجلس كسب مجوز

كند.

اصل هشتادم _ گرفتن و دادن وام يا كمكهاي بدون عوض داخلي وخارجي از طرف دولت بايد با تصويب مجلس شوراي اسلامي باشد.

اصل هشتاد و يكم _ دادن امتياز تشكيل شركتها و مؤسسات در ا مورتجارتي و صنعتي و كشاورزي و معادن و خدمات به خارجيان مطلقا ممنوع است

اصل هشتاد و دوم _ استخدام كارشناسان خارجي از طرف دولت ممنوع است مگر در موارد ضرورت با تصويب مجلس شوراي اسلامي

اصل هشتاد و سوم _ بناها و اموال دولتي كه از نفايس ملي باشد قابل انتقال به غير نيست مگر با تصويب مجلس شوراي اسلامي آن هم در صورتي كه از نفايس منحصر به فرد نباشد.

اصل هشتاد و چهارم _ هر نماينده در برابر تمام ملت مسوول است وحق دارد در همه مسائل داخلي و خارجي كشور اظهارنظر نمايد.

اصل هشتاد و پنجم _ سمت نمايندگي قائم به شخص است و قابل واگذاري به ديگري نيست مجلس نمي تواند اختيار قانونگذاري را به شخص يا هياتي واگذار كند ولي در موارد ضروري مي تواند اختياروضع بعضي از قوانين را با رعايت اصل هفتاد و دوم به كميسيونهاي داخلي خود تفويض كند، در اين صورت اين قوانين در مدتي كه مجلس تعيين مي نمايد به صورت آزمايشي اجرا مي شود و تصويب نهايي آنها با مجلس خواهد بود.

همچنين مجلس شوراي اسلامي مي تواند تصويب دايمي اساسنامه سازمانها، شركتها، مؤسسات دولتي يا وابسته به دولت رابا رعايت اصل هفتاد و دوم به كميسيونهاي ذي ربط واگذار كند و يااجازه تصويب آنها را به دولت بدهد، در اين صورت مصوبات دولت نبايد با اصول و احكام مذهب رسمي كشور و يا قانون اساسي مغايرت داشته باشد، تشخيص اين امر به ترتيب مذكور دراصل نود و ششم با شوراي نگهبان

است علاوه بر اين مصوبات دولت نبايد مخالف قوانين و مقررات عمومي كشور باشد و به منظور بررسي و اعلام عدم مغايرت آنها با قوانين مزبور بايد ضمن ابلاغ براي اجرا به اطلاع رئيس مجلس شوراي اسلامي برسد.

اصل هشتاد و ششم _ نمايندگان مجلس در مقام ايفاي وظايف نمايندگي و اظهارنظر و راي خود كاملا آزادند و نمي توان آنها را به سبب نظراتي كه در مجلس اظهار كرده اند يا آرايي كه در مقام ايفاي وظايف نمايندگي خود داده اند تعقيب يا توقيف كرد.

اصل هشتاد و هفتم _ رئيس جمهور براي هيات وزيران پس از تشكيل و پيش از هر اقدام ديگر بايد از مجلس راي اعتماد بگيرد. در دوران تصدي نيز در مورد مسائل مهم و مورد اختلاف مي تواند از مجلس براي هيات وزيران تقاضاي راي اعتماد كند.

اصل هشتاد و هشتم _ در هر مورد كه حداقل يك چهارم كل نمايندگان مجلس شوراي اسلامي از رئيس جمهور و يا هر يك ازنمايندگان از وزير مسوول درباره يكي از وظايف آنان سؤال كنند،رئيس جمهور يا وزير موظف است در مجلس حاضرشود و به سؤال جواب دهد و اين جواب نبايد در مورد رئيس جمهور بيش ازيك ماه و در مورد وزير بيش از ده روز به تأخيرافتد مگر با عذرموجه به تشخيص مجلس شوراي اسلامي

اصل هشتاد و نهم _ 1 _ نمايندگان مجلس شوراي اسلامي مي تواننددر مواردي كه لازم مي دانند هيات وزيران يا هر يك از وزرا رااستيضاح كنند، استيضاح وقتي قابل طرح در مجلس است كه با امضاي حداقل ده نفر از نمايندگان به مجلس تقديم شود.

هيات وزيران يا وزير مورد استيضاح بايد ظرف مدت ده روز پس ازطرح آن در مجلس حاضر شود و به آن

پاسخ گويد و از مجلس راي اعتماد بخواهد. در صورت عدم حضور هيات وزيران يا وزير براي پاسخ نمايندگان مزبور درباره استيضاح خود توضيحات لازم رامي دهند و در صورتي كه مجلس مقتضي بداند اعلام راي عدم اعتماد خواهد كرد.

اگر مجلس راي اعتماد نداد هيات وزيران يا وزير مورد استيضاح عزل مي شود. در هر دو صورت وزراي مورد استيضاح نمي توانند درهيات وزيراني كه بلافاصله بعد از آن تشكيل مي شود عضويت پيداكنند.

2 _ در صورتي كه حداقل يك سوم از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي رئيس جمهور را در مقام اجراي وظايف مديريت قوه مجريه و اداره امور اجرايي كشور مورد استيضاح قرار دهند، رئيس جمهور بايد ظرف مدت يك ماه پس از طرح آن در مجلس حاضرشود و در خصوص مسائل مطرح شده توضيحات كافي بدهد. درصورتي كه پس از بيانات نمايندگان مخالف و موافق و پاسخ رئيس جمهور، اكثريت دوسوم كل نمايندگان به عدم كفايت رئيس جمهورراي دادند، مراتب جهت اجراي بند 10 اصل يكصد و دهم به اطلاع مقام رهبري مي رسد.

اصل نودم _ هر كس شكايتي از طرز كار مجلس يا قوه مجريه يا قوه قضائيه داشته باشد، مي تواند شكايت خود را كتبا به مجلس شوراي اسلامي عرضه كند. مجلس موظف است به اين شكايات رسيدگي كند و پاسخ كافي دهد و در مواردي كه شكايت به قوه مجريه و ياقوه قضائيه مربوط است رسيدگي و پاسخ كافي از آنها بخواهد و درمدت متناسب نتيجه را اعلام نمايد و در موردي كه مربوط به عموم باشد به اطلاع عامه برساند.

اصل نود و يكم _ به منظور پاسداري از احكام اسلام و قانون اساسي ازنظر عدم مغايرت مصوبات مجلس شوراي اسلامي با آنها، شورايي به نام شوراي نگهبان با تركيب

زير تشكيل مي شود:

1 _ شش نفر از فقهاي عادل و آگاه به مقتضيات زمان و مسائل روز،انتخاب اين عده با مقام رهبري است

2 _ شش نفر حقوقدان در رشته هاي مختلف حقوقي از ميان حقوقدانان مسلماني كه به وسيله رئيس قوه قضائيه به مجلس شوراي اسلامي معرفي مي شوند و با راي مجلس انتخاب مي گردند.

اصل نود و دوم _ اعضاي شوراي نگهبان براي مدت شش سال انتخاب مي شوند ولي در نخستين دوره پس از گذشتن سه سال نيمي از اعضاي هر گروه به قيد قرعه تغيير مي يابند و اعضاي تازه اي به جاي آنها انتخاب مي شوند.

اصل نود و سوم _ مجلس شوراي اسلامي بدون وجود شوراي نگهبان اعتبار قانوني ندارد مگر در مورد تصويب اعتبارنامه نمايندگان وانتخاب شش نفر حقوقدان اعضاي شوراي نگهبان

اصل نود و چهارم _ كليه مصوبات مجلس شوراي اسلامي بايد به شوراي نگهبان فرستاده شود. شوراي نگهبان موظف است آن راحداكثر ظرف ده روز از تاريخ وصول از نظر انطباق بر موازين اسلام و قانون اساسي مورد بررسي قرار دهد و چنانچه آن را مغاير ببيندبراي تجديدنظر به مجلس بازگرداند. در غير اين صورت مصوبه قابل اجرا است

اصل نود و پنجم _ در مواردي كه شوراي نگهبان مدت ده روز را براي رسيدگي و اظهارنظر نهايي كافي نداند، مي تواند از مجلس شوراي اسلامي حداكثر براي ده روز ديگر با ذكر دليل خواستار تمديد وقت شود.

اصل نود و ششم _ تشخيص عدم مغايرت مصوبات مجلس شوراي اسلامي با احكام اسلام با اكثريت فقهاي شوراي نگهبان و تشخيص عدم تعارض آنها با قانون اساسي بر عهده اكثريت همه اعضاي شوراي نگهبان است

اصل نود و هفتم _ اعضاي شوراي نگهبان به منظور تسريع در كارمي توانند هنگام مذاكره درباره

لايحه يا طرح قانوني در مجلس حاضر شوند و مذاكرات را استماع كنند. اما وقتي طرح يا لايحه اي فوري در دستور كار مجلس قرار گيرد، اعضاي شوراي نگهبان بايد درمجلس حاضر شوند و نظر خود را اظهار نمايند.

اصل نود و هشتم _ تفسير قانون اساسي به عهده شوراي نگهبان است كه با تصويب سه چهارم آنان انجام مي شود.

اصل نود و نهم _ شوراي نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبري رياست جمهوري مجلس شوراي اسلامي و مراجعه به آراي عمومي و همه پرسي را برعهده دارد.

فصل هفتم شوراها

اصل يكصدم _ براي پيشبرد سريع برنامه هاي اجتماعي اقتصادي عمراني بهداشتي فرهنگي آموزشي و ساير امور رفاهي از طريق همكاري مردم باتوجه به مقتضيات محلي اداره امور هر روستا،بخش شهر، شهرستان يا استان با نظارت شورايي به نام شوراي ده بخش شهر، شهرستان يا استان صورت مي گيرد كه اعضاي آن رامردم همان محل انتخاب مي كنند.

شرايط انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان و حدود وظايف واختيارات و نحوه انتخاب و نظارت شوراهاي مذكور و سلسله مراتب آنها را كه بايد با رعايت اصول وحدت ملي و تماميت ارضي و نظام جمهوري اسلامي و تابعيت حكومت مركزي باشد، قانون معين مي كند.

اصل يكصد و يكم _ به منظور جلوگيري از تبعيض و جلب همكاري درتهيه برنامه هاي عمراني و رفاهي استانها و نظارت بر اجراي هماهنگ آنها، شوراي عالي استانها مركب از نمايندگان شوراهاي استانها تشكيل مي شود.

نحوه تشكيل و وظايف اين شورا را قانون معين مي كند.

اصل يكصد و دوم _ شوراي عالي استانها حق دارد در حدود وظايف خود طرحهايي تهيه و مستقيما يا از طريق دولت به مجلس شوراي اسلامي پيشنهادكند.اين طرحهابايددرمجلس مورد بررسي قرار گيرد.

اصل يكصد و سوم _ استانداران فرمانداران بخشداران و سايرمقامات كشوري كه از طرف دولت تعيين

مي شوند در حدوداختيارات شوراها ملزم به رعايت تصميمات آنها هستند.

اصل يكصد و چهارم _ به منظور تامين قسط اسلامي و همكاري درتهيه برنامه ها و ايجاد هماهنگي در پيشرفت امور در واحدهاي توليدي صنعتي وكشاورزي شوراهايي مركب از نمايندگان كارگران و دهقانان و ديگر كاركنان و مديران و در واحدهاي آموزشي اداري خدماتي و مانند اينها شوراهايي مركب از نمايندگان اعضاي اين واحدها تشكيل مي شود.

چگونگي تشكيل اين شوراها و حدود وظايف و اختيارات آنها را قانون معين مي كند.

اصل يكصد و پنجم _ تصميمات شوراها نبايد مخالف موازين اسلام وقوانين كشور باشد.

اصل يكصد و ششم _ انحلال شوراها جز در صورت انحراف ازوظايف قانوني ممكن نيست مرجع تشخيص انحراف و ترتيب انحلال شوراها و طرز تشكيل مجدد آنها را قانون معين مي كند.

شورا در صورت اعتراض به انحلال حق دارد به دادگاه صالح شكايت كند و دادگاه موظف است خارج از نوبت به آن رسيدگي كند.

فصل هشتم رهبر يا شوراي رهبري

اصل يكصد و هفتم _ پس از مرجع عاليقدر تقليد و رهبر كبير انقلاب جهاني اسلام و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت آيت الله العظمي امام خميني «قدس سره الشريف كه از طرف اكثريت قاطع مردم به مرجعيت و رهبري شناخته و پذيرفته شدند، تعيين رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است خبرگان رهبري درباره همه فقهاي واجد شرايط مذكور در اصول پنجم و يكصد و نهم بررسي و مشورت مي كنند، هرگاه يكي از آنان را اعلم به احكام وموضوعات فقهي يا مسائل سياسي واجتماعي يا داراي مقبوليت عامه يا واجد برجستگي خاص در يكي از صفات مذكور در اصل يكصد و نهم تشخيص دهند او را به رهبري انتخاب مي كنند و در غيراين صورت يكي از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و

معرفي مي نمايند. رهبر منتخب خبرگان ولايت امر و همه مسووليتهاي ناشي از آن را برعهده خواهد داشت

رهبر در برابر قوانين با ساير افراد كشور مساوي است

اصل يكصد و هشتم _ قانون مربوط به تعداد و شرايط خبرگان كيفيت انتخاب آنها و آيين نامه داخلي جلسات آنان براي نخستين دوره بايد به وسيله فقهاي اولين شوراي نگهبان تهيه و با اكثريت آراي آنان تصويب شود و به تصويب نهايي رهبر انقلاب برسد. از آن پس هرگونه تغيير و تجديدنظر در اين قانون و تصويب ساير مقررات مربوط به وظايف خبرگان در صلاحيت خود آنان است

اصل يكصد و نهم _ شرايط و صفات رهبر:

1 _ صلاحيت علمي لازم براي افتاء در ابواب مختلف فقه

2 _ عدالت و تقواي لازم براي رهبري امت اسلام

3 _ بينش صحيح سياسي و اجتماعي تدبير، شجاعت مديريت وقدرت كافي براي رهبري

در صورت تعدد واجدين شرايط فوق ، شخصي كه داراي بينش فقهي و سياسي قوي تر باشد مقدم است

اصل يكصد و دهم _ وظايف و اختيارات رهبر:

1 _ تعيين سياستهاي كلي نظام جمهوري اسلامي ايران پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام

2 _ نظارت بر حسن اجراي سياستهاي كلي نظام

3 _ فرمان همه پرسي

4 _ فرماندهي كل نيروهاي مسلح

5 _ اعلان جنگ و صلح و بسيج نيروها.

6 _ نصب و عزل و قبول استعفا:

الف _ فقهاي شوراي نگهبان

ب _ عالي ترين مقام قوه قضائيه

ج _ رئيس سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران

د _ رئيس ستاد مشترك

ه _ فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي

و _ فرماندهان عالي نيروهاي نظامي و انتظامي

7 _ حل اختلاف و

تنظيم روابط قواي سه گانه

8 _ حل معضلات نظام كه از طرق عادي قابل حل نيست از طريق مجمع تشخيص مصلحت نظام

9 _ امضاي حكم رياست جمهوري پس از انتخاب مردم صلاحيت داوطلبان رياست جمهوري از جهت دارابودن شرايطي كه در اين قانون مي آيد، بايد قبل از انتخابات به تاييد شوراي نگهبان و دردوره اول به تاييد رهبري برسد.

10 _ عزل رئيس جمهور با در نظر گرفتن مصالح كشور پس از حكم ديوان عالي كشور به تخلف وي از وظايف قانوني يا راي مجلس شوراي اسلامي به عدم كفايت وي براساس اصل هشتاد و نهم

11 _ عفو يا تخفيف مجازات محكومين در حدود موازين اسلامي پس از پيشنهاد رئيس قوه قضائيه

رهبر مي تواند بعضي از وظايف و اختيارات خود را به شخص ديگري تفويض كند.

اصل يكصد و يازدهم _ هرگاه رهبر از انجام وظايف قانوني خود ناتوان شود يا فاقد يكي از شرايط مذكور در اصول پنجم و يكصد و نهم گردد، يا معلوم شود از آغاز فاقد بعضي از شرايط بوده است از مقام خود بركنار خواهد شد.

تشخيص اين امر به عهده خبرگان مذكور در اصل يكصد و هشتم مي باشد.

در صورت فوت يا كناره گيري يا عزل رهبر، خبرگان موظفند در اسرع وقت نسبت به تعيين و معرفي رهبر جديد اقدام نمايند. تا هنگام معرفي رهبر، شورايي مركب از رئيس جمهور، رئيس قوه قضائيه ويكي از فقهاي شوراي نگهبان به انتخاب مجمع تشخيص مصلحت نظام همه وظايف رهبري را به طور موقت به عهده مي گيرد وچنانچه در اين مدت يكي از آنان به هر دليل نتواند انجام وظيفه نمايد، فرد ديگري به انتخاب مجمع با حفظ اكثريت فقها در شورا،به جاي وي منصوب مي گردد.

اين شورا در خصوص وظايف بندهاي

1 و 3 و 5 و 10 و قسمتهاي د) و (ه ) و (و) بند 6 اصل يكصد و دهم پس از تصويب سه چهارم اعضاي مجمع تشخيص مصلحت نظام اقدام مي كند.

هرگاه رهبر بر اثر بيماري يا حادثه ديگر موقتا از انجام وظايف رهبري ناتوان شود، در اين مدت شوراي مذكور در اين اصل وظايف او را عهده دار خواهد بود.

اصل يكصد و دوازدهم _ مجمع تشخيص مصلحت نظام براي تشخيص مصلحت در مواردي كه مصوبه مجلس شوراي اسلامي راشوراي نگهبان خلاف موازين شرع و يا قانون اساسي بداند ومجلس با در نظر گرفتن مصلحت نظام نظر شوراي نگهبان را تامين نكند و مشاوره در اموري كه رهبري به آنان ارجاع مي دهد و ساير وظايفي كه دراين قانون ذكر شده است به دستور رهبري تشكيل مي شود.

اعضاي ثابت و متغير اين مجمع را مقام رهبري تعيين مي نمايد.

مقررات مربوط به مجمع توسط خود اعضاء تهيه و تصويب و به تاييد مقام رهبري خواهد رسيد.

فصل نهم قوه مجريه

مبحث اول رياست جمهوري و وزرا

اصل يكصد و سيزدهم _ پس از مقام رهبري رئيس جمهور عالي ترين مقام رسمي كشور است و مسووليت اجراي قانون اساسي و رياست قوه مجريه را جز در اموري كه مستقيما به رهبري مربوط مي شود،برعهده دارد.

اصل يكصد و چهاردهم _ رئيس جمهور براي مدت چهارسال با راي مستقيم مردم انتخاب مي شود و انتخاب مجدد او به صورت متوالي تنها براي يك دوره بلامانع است

اصل يكصد و پانزدهم _ رئيس جمهور بايد از ميان رجال مذهبي وسياسي كه واجد شرايط زير باشند انتخاب گردد:

ايراني الاصل تابع ايران مدير و مدبر، داراي حسن سابقه و امانت وتقوا، مؤمن و معتقد به مباني جمهوري اسلامي ايران و مذهب رسمي كشور.

اصل

يكصد و شانزدهم _ نامزدهاي رياست جمهوري بايد قبل ازشروع انتخابات آمادگي خود را رسما اعلام كنند. نحوه برگزاري انتخاب رئيس جمهوري را قانون معين مي كند.

اصل يكصد و هفدهم _ رئيس جمهور با اكثريت مطلق آراءشركت كنندگان انتخاب مي شود، ولي هرگاه در دور نخست هيچ يك از نامزدها چنين اكثريتي بدست نياورد، روز جمعه هفته بعد براي باردوم راي گرفته مي شود. در دور دوم تنها دو نفر از نامزدها كه در دورنخست آراي بيشتري داشته اند شركت مي كنند، ولي اگر بعضي ازنامزدهاي دارنده آراي بيشتر، از شركت در انتخابات منصرف شوند،از ميان بقيه دو نفر كه در دوره نخست بيش از ديگران راي داشته اندبراي انتخاب مجدد معرفي مي شوند.

اصل يكصد و هجدهم _ مسووليت نظارت بر انتخابات رياست جمهوري طبق اصل نود و نهم برعهده شوراي نگهبان است ولي قبل از تشكيل نخستين شوراي نگهبان برعهده انجمن نظارتي است كه قانون تعيين مي كند.

اصل يكصد و نوزدهم _ انتخاب رئيس جمهور جديد بايد حداقل يك ماه پيش از پايان دوره رياست جمهوري قبلي انجام شده باشد ودر فاصله انتخاب رئيس جمهور جديد و پايان دوره رياست جمهوري سابق رئيس جمهور پيشين وظايف رئيس جمهوري راانجام مي دهد.

اصل يكصد و بيستم _ هرگاه در فاصله ده روز پيش از راي گيري يكي از نامزدهايي كه صلاحيت او طبق اين قانون احراز شده فوت كند،انتخابات به مدت دو هفته به تأخير مي افتد. اگر در فاصله دورنخست و دور دوم نيز يكي از دو نفر حايز اكثريت دور نخست فوت كند، مهلت انتخابات براي دو هفته تمديد مي شود.

اصل يكصد و بيست و يكم _ رئيس جمهور در مجلس شوراي اسلامي در جلسه اي كه با حضور رئيس قوه قضائيه و اعضاي شوراي نگهبان تشكيل مي شود به ترتيب زير سوگند

ياد مي كند وسوگندنامه را امضا مي نمايد.

بسم الله الرحمن الرحيم

«من به عنوان رئيس جمهور در پيشگاه قرآن كريم و در برابر ملت ايران به خداوند قادر متعال سوگند ياد مي كنم كه پاسدار مذهب رسمي و نظام جمهوري اسلامي و قانون اساسي كشور باشم و همه استعداد و صلاحيت خويش را در راه ايفاي مسووليتهايي كه برعهده گرفته ام بكار گيرم و خود راوقف خدمت به مردم و اعتلاي كشور، ترويج دين و اخلاق ، پشتيباني از حق و گسترش عدالت سازم و از هرگونه خودكامگي بپرهيزم و از آزادي و حرمت اشخاص و حقوقي كه قانون اساسي براي ملت شناخته است حمايت كنم درحراست از مرزها و استقلال سياسي و اقتصادي و فرهنگي كشور از هيچ اقدامي دريغ نورزم و با استعانت از خداوند و پيروي از پيامبر اسلام و ائمه اطهار عليهم السلام قدرتي را كه ملت به عنوان امانتي مقدس به من سپرده است همچون اميني پارسا و فداكار نگاهدار باشم و آن را به منتخب ملت پس از خود بسپارم »

اصل يكصد و بيست و دوم _ رئيس جمهور در حدود اختيارات ووظايفي كه به موجب قانون اساسي و يا قوانين عادي به عهده دارددر برابر ملت و رهبر و مجلس شوراي اسلامي مسوول است

اصل يكصد و بيست و سوم _ رئيس جمهور موظف است مصوبات مجلس يا نتيجه همه پرسي را پس از طي مراحل قانوني و ابلاغ به وي امضا كند و براي اجرا در اختيار مسوولان بگذارد.

اصل يكصد و بيست و چهارم _ رئيس جمهور مي تواند براي انجام وظايف قانوني خود معاوناني داشته باشد. معاون اول رئيس جمهور با موافقت وي اداره هيات وزيران و مسووليت هماهنگي ساير معاونتها را به عهده خواهد داشت

اصل يكصد و بيست و پنجم

_ امضاي عهدنامه ها، مقاوله نامه ها،موافقت نامه ها و قراردادهاي دولت ايران با ساير دولتها و همچنين امضاي پيمانهاي مربوط به اتحاديه هاي بين المللي پس از تصويب مجلس شوراي اسلامي با رئيس جمهور يا نماينده قانوني اوست

اصل يكصد و بيست و ششم _ رئيس جمهور مسووليت امور برنامه و بودجه و اموراداري و استخدامي كشور را مستقيما برعهده دارد ومي تواند اداره آنها را به عهده ديگري بگذارد.

اصل يكصد و بيست و هفتم _ رئيس جمهور مي تواند در مواردخاص برحسب ضرورت با تصويب هيات وزيران نماينده يانمايندگان ويژه با اختيارات مشخص تعيين نمايد. در اين موارد،تصميمات نماينده يا نمايندگان مذكور در حكم تصميمات رئيس جمهور و هيات وزيران خواهد بود.

اصل يكصد و بيست و هشتم _ سفيران به پيشنهاد وزير امور خارجه و تصويب رئيس جمهور تعيين مي شوند. رئيس جمهور استوارنامه سفيران را امضا مي كند و استوارنامه سفيران كشورهاي ديگر رامي پذيرد.

اصل يكصد و بيست و نهم _ اعطاي نشانهاي دولتي با رئيس جمهوراست

اصل يكصد و سي ام _ رئيس جمهور استعفاي خود را به رهبر تقديم مي كند و تا زماني كه استعفاي او پذيرفته نشده است به انجام وظايف خود ادامه مي دهد.

اصل يكصد و سي و يكم _ در صورت فوت عزل استعفا، غيبت يابيماري بيش از دو ماه رئيس جمهور و يا در موردي كه مدت رياست جمهوري پايان يافته و رئيس جمهور جديد بر اثر موانعي هنوز انتخاب نشده و يا امور ديگري از اين قبيل معاون اول رئيس جمهور با موافقت رهبري اختيارات و مسووليتهاي وي را برعهده مي گيرد و شورايي متشكل از رئيس مجلس و رئيس قوه قضائيه و معاون اول رئيس جمهور موظف است ترتيبي دهد كه حداكثر ظرف مدت پنجاه روز، رئيس جمهور جديد انتخاب شود، در صورت فوت

معاون اول و يا امور ديگري كه مانع انجام وظايف وي گردد ونيز در صورتي كه رئيس جمهور معاون اول نداشته باشد، مقام رهبري فرد ديگري را به جاي او منصوب مي كند.

اصل يكصد و سي و دوم _ در مدتي كه اختيارات و مسووليتهاي رئيس جمهور برعهده معاون اول يا فرد ديگري است كه به موجب اصل يكصد و سي و يكم منصوب مي گردد، وزرا را نمي توان استيضاح كرد يا به آنان راي عدم اعتماد داد و نيز نمي توان براي تجديدنظر در قانون اساسي و يا امر همه پرسي اقدام نمود.

اصل يكصد و سي و سوم _ وزرا توسط رئيس جمهور تعيين و براي گرفتن راي اعتماد به مجلس معرفي مي شوند با تغيير مجلس گرفتن راي اعتماد جديد براي وزرا لازم نيست تعداد وزيران و حدوداختيارات هر يك از آنان را قانون معين مي كند.

اصل يكصد و سي و چهارم _ رياست هيات وزيران با رئيس جمهوراست كه بر كار وزيران نظارت دارد و با اتخاذ تدابير لازم به هماهنگ ساختن تصميمهاي وزيران و هيات دولت مي پردازد و با همكاري وزيران برنامه و خط مشي دولت را تعيين و قوانين را اجرا مي كند.

در موارد اختلاف نظر و يا تداخل در وظايف قانوني دستگاههاي دولتي در صورتي كه نياز به تفسير يا تغيير قانون نداشته باشد،تصميم هيات وزيران كه به پيشنهاد رئيس جمهور اتخاذ مي شودلازم الاجراست

رئيس جمهور در برابر مجلس مسوول اقدامات هيات وزيران است

اصل يكصد و سي و پنجم _ وزرا تا زماني كه عزل نشده اند و يا بر اثراستيضاح يا درخواست راي اعتماد، مجلس به آنها راي عدم اعتمادنداده است در سمت خود باقي مي مانند.

استعفاي هيات وزيران يا هر يك از آنان به رئيس جمهور تسليم مي شود و

هيات وزيران تا تعيين دولت جديد به وظايف خود ادامه خواهند داد.

رئيس جمهور مي تواند براي وزارتخانه هايي كه وزير ندارند حداكثربراي مدت سه ماه سرپرست تعيين نمايد.

اصل يكصد و سي و ششم _ رئيس جمهور مي تواند وزرا را عزل كندو در اين صورت بايد براي وزير يا وزيران جديد از مجلس راي اعتماد بگيرد و در صورتي كه پس از ابراز اعتماد مجلس به دولت نيمي از هيات وزيران تغيير نمايد بايد مجددا از مجلس شوراي اسلامي براي هيات وزيران تقاضاي راي اعتماد كند.

اصل يكصد و سي و هفتم _ هر يك از وزيران مسوول وظايف خاص خويش در برابر رئيس جمهور و مجلس است و در اموري كه به تصويب هيات وزيران مي رسد، مسوول اعمال ديگران نيز هست

اصل يكصد و سي و هشتم _ علاوه بر مواردي كه هيات وزيران ياوزيري مأمور تدوين آيين نامه هاي اجرايي قوانين مي شود، هيات وزيران حق دارد براي انجام وظايف اداري و تامين اجراي قوانين وتنظيم سازمانهاي اداري به وضع تصويب نامه و آيين نامه بپردازد. هريك از وزيران نيز در حدود وظايف خويش و مصوبات هيات وزيران حق وضع آيين نامه و صدور بخشنامه را دارد ولي مفاد اين مقررات نبايد با متن و روح قوانين مخالف باشد.

دولت مي تواند تصويب برخي از امور مربوط به وظايف خود را به كميسيونهاي متشكل از چند وزير واگذار نمايد. مصوبات اين كميسيونها در محدوده قوانين پس از تاييد رئيس جمهور لازم الاجرااست

تصويب نامه ها و آيين نامه هاي دولت و مصوبات كميسيونهاي مذكور در اين اصل ضمن ابلاغ براي اجرا به اطلاع رئيس مجلس شوراي اسلامي مي رسد تا در صورتي كه آنها را برخلاف قوانين بيابد با ذكر دليل براي تجديدنظر به هيات وزيران بفرستد.

اصل يكصد و سي و نهم _ صلح دعاوي

راجع به اموال عمومي ودولتي يا ارجاع آن به داوري در هر مورد موكول به تصويب هيات وزيران است و بايد به اطلاع مجلس برسد. در مواردي كه طرف دعواخارجي باشد و در موارد مهم داخلي بايد به تصويب مجلس نيزبرسد. موارد مهم را قانون تعيين مي كند.

اصل يكصد و چهلم _ رسيدگي به اتهام رئيس جمهور و معاونان او ووزيران در مورد جرايم عادي با اطلاع مجلس شوراي اسلامي دردادگاههاي عمومي دادگستري انجام مي شود.

اصل يكصد و چهل و يكم _ رئيس جمهور، معاونان رئيس جمهور،وزيران و كارمندان دولت نمي توانند بيش از يك شغل دولتي داشته باشند و داشتن هر نوع شغل ديگر در مؤسساتي كه تمام يا قسمتي ازسرمايه آن متعلق به دولت يا مؤسسات عمومي است و نمايندگي مجلس شوراي اسلامي و وكالت دادگستري و مشاوره حقوقي و نيزرياست و مديريت عامل يا عضويت در هيات مديره انواع مختلف شركتهاي خصوصي جز شركتهاي تعاوني ادارات و مؤسسات براي آنان ممنوع است

سمتهاي آموزشي در دانشگاهها و مؤسسات تحقيقاتي از اين حكم مستثني است

اصل يكصد و چهل و دوم _ دارايي رهبر، رئيس جمهور، معاونان رئيس جمهور، وزيران و همسر و فرزندان آنان قبل و بعد از خدمت توسط رئيس قوه قضائيه رسيدگي مي شود كه برخلاف حق افزايش نيافته باشد.

مبحث دوم ارتش و سپاه پاسداران انقلاب

اصل يكصد و چهل و سوم _ ارتش جمهوري اسلامي ايران پاسداري از استقلال و تماميت ارضي و نظام جمهوري اسلامي كشور رابرعهده دارد.

اصل يكصد و چهل و چهارم _ ارتش جمهوري اسلامي ايران بايد ارتشي اسلامي باشد كه ارتشي مكتبي و مردمي است و بايد افرادي شايسته را به خدمت بپذيرد كه به اهداف انقلاب اسلامي مؤمن و درراه

تحقق آن فداكار باشند.

اصل يكصد و چهل و پنجم _ هيچ فرد خارجي به عضويت در ارتش ونيروهاي انتظامي كشور پذيرفته نمي شود.

اصل يكصد و چهل و ششم _ استقرار هرگونه پايگاه نظامي خارجي دركشور هر چند به عنوان استفاده هاي صلح آميز باشد ممنوع است

اصل يكصد و چهل و هفتم _ دولت بايد در زمان صلح از افراد وتجهيزات فني ارتش در كارهاي امدادي آموزشي توليدي وجهادسازندگي با رعايت كامل موازين عدل اسلامي استفاده كنددرحدي كه به آمادگي رزمي ارتش آسيبي وارد نيايد.

اصل يكصد و چهل و هشتم _ هر نوع بهره برداري شخصي از وسايل وامكانات ارتش و استفاده شخصي از افراد آنها به صورت گماشته راننده شخصي و نظاير اينها ممنوع است

اصل يكصد و چهل و نهم _ ترفيع درجه نظاميان و سلب آن به موجب قانون است

اصل يكصد و پنجاهم _ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه در نخستين روزهاي پيروزي اين انقلاب تشكيل شد، براي ادامه نقش خود درنگهباني از انقلاب و دستاوردهاي آن پابرجا مي ماند، حدود وظايف و قلمرو مسووليت اين سپاه در رابطه با وظايف و قلمرو مسووليت نيروهاي مسلح ديگر با تأكيد بر همكاري و هماهنگي برادرانه ميان آنها به وسيله قانون تعيين مي شود.

اصل يكصد و پنجاه و يكم _ به حكم آيه كريمه (و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوكم و آخرين من دونهم لاتعلمونهم الله يعلمهم ) دولت موظف است براي همه افراد كشور، برنامه و امكانات آموزش نظامي را برطبق موازين اسلامي فراهم نمايد، به طوري كه همه افراد همواره توانايي دفاع مسلحانه از كشور و نظام جمهوري اسلامي ايران را داشته باشند،ولي داشتن

اسلحه بايد با اجازه مقامات رسمي باشد.

فصل دهم سياست خارجي

اصل يكصد و پنجاه و دوم _ سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران براساس نفي هرگونه سلطه جويي و سلطه پذيري حفظ استقلال همه جانبه و تماميت ارضي كشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهاي سلطه گر و روابط صلح آميزمتقابل با دول غيرمحارب استوار است

اصل يكصد و پنجاه و سوم _ هرگونه قرارداد كه موجب سلطه بيگانه بر منابع طبيعي و اقتصادي فرهنگ ارتش و ديگر شؤون كشورگردد، ممنوع است

اصل يكصد و پنجاه و چهارم _ جمهوري اسلامي ايران سعادت انسان در كل جامعه بشري را آرمان خود مي داند و استقلال و آزادي و حكومت حق و عدل را حق همه مردم جهان مي شناسد. بنابراين در عين خودداري كامل از هرگونه دخالت در امور داخلي ملتهاي ديگر از مبارزه حق طلبانه مستضعفين در برابر مستكبرين در هر نقطه از جهان حمايت مي كند.

اصل يكصد و پنجاه و پنجم _ دولت جمهوري اسلامي ايران مي تواند به كساني كه پناهندگي سياسي بخواهند پناه دهد مگر اين كه برطبق قوانين ايران خائن و تبهكار شناخته شوند.

فصل يازدهم قوه قضائيه

اصل يكصد و پنجاه و ششم _ قوه قضائيه قوه اي است مستقل كه پشتيبان حقوق فردي و اجتماعي و مسوول تحقق بخشيدن به عدالت و عهده دار وظايف زير است

1 _ رسيدگي و صدور حكم در مورد تظلمات تعديات شكايات حل و فصل دعاوي و رفع خصومات و اخذ تصميم و اقدام لازم درآن قسمت از امور حسبيه كه قانون معين مي كند.

2 _ احياي حقوق عامه و گسترش عدل و آزاديهاي مشروع

3 _ نظارت بر حسن اجراي قوانين

4 _ كشف جرم و تعقيب و مجازات و تعزير مجرمين و اجراي

حدودو مقررات مدون جزائي اسلام

5 _ اقدام مناسب براي پيشگيري از وقوع جرم و اصلاح مجرمين

اصل يكصد و پنجاه و هفتم _ به منظور انجام مسووليتهاي قوه قضائيه در كليه امور قضائي و اداري و اجرايي مقام رهبري يك نفرمجتهد عادل و آگاه به امور قضائي و مدير و مدبر را براي مدت پنج سال به عنوان رئيس قوه قضائيه تعيين مي نمايد كه عالي ترين مقام قوه قضائيه است

اصل يكصد و پنجاه و هشتم _ وظايف رئيس قوه قضائيه بشرح زيراست

1 _ ايجاد تشكيلات لازم در دادگستري به تناسب مسووليتهاي اصل يكصد و پنجاه و ششم

2 _ تهيه لوايح قضايي متناسب با جمهوري اسلامي

3 _ استخدام قضات عادل و شايسته و عزل و نصب آنها و تغييرمحل مأموريت و تعيين مشاغل و ترفيع آنان و مانند اينها از اموراداري طبق قانون

اصل يكصد و پنجاه و نهم _ مرجع رسمي تظلمات و شكايات دادگستري است تشكيل دادگاهها و تعيين صلاحيت آنها منوط به حكم قانون است

اصل يكصد و شصتم _ وزير دادگستري مسووليت كليه مسائل مربوط به روابط قوه قضائيه با قوه مجريه و قوه مقننه را برعهده دارد و ازميان كساني كه رئيس قوه قضائيه به رئيس جمهور پيشنهاد مي كند،انتخاب مي گردد.

رئيس قوه قضائيه مي تواند اختيارات تام مالي و اداري و نيزاختيارات استخدامي غيرقضات را به وزير دادگستري تفويض كند.در اين صورت وزير دادگستري داراي همان اختيارات و وظايفي خواهد بود كه در قوانين براي وزرا به عنوان عالي ترين مقام اجرايي پيش بيني مي شود.

اصل يكصد و شصت و يكم _ ديوان عالي كشور به منظور نظارت براجراي صحيح قوانين در محاكم و ايجاد وحدت رويه قضائي وانجام مسووليتهايي كه طبق قانون به

آن محول مي شود، براساس ضوابطي كه رئيس قوه قضائيه تعيين مي كند تشكيل مي گردد.

اصل يكصد و شصت و دوم _ رئيس ديوان عالي كشور و دادستان كل بايد مجتهد عادل و آگاه به امور قضائي باشند و رئيس قوه قضائيه بامشورت قضات ديوان عالي كشور آنها را براي مدت پنج سال به اين سمت منصوب مي كند.

اصل يكصد و شصت و سوم _ صفات و شرايط قاضي طبق موازين فقهي به وسيله قانون معين مي شود.

اصل يكصد و شصت و چهارم _ قاضي را نمي توان از مقامي كه شاغل آن است بدون محاكمه و ثبوت جرم يا تخلفي كه موجب انفصال است به طور موقت يا دايم منفصل كرد يا بدون رضاي اومحل خدمت يا سمتش را تغيير داد مگر به اقتضاي مصلحت جامعه با تصميم رئيس قوه قضائيه پس از مشورت با رئيس ديوان عالي كشور و دادستان كل نقل و انتقال دوره اي قضات برطبق ضوابط كلي كه قانون تعيين مي كند، صورت مي گيرد.

اصل يكصد و شصت و پنجم _ محاكمات علني انجام مي شود وحضور افراد بلامانع است مگر آن كه به تشخيص دادگاه علني بودن آن منافي عفت عمومي يا نظم عمومي باشد يا در دعاوي خصوصي طرفين دعوا تقاضا كنند كه محاكمه علني نباشد.

اصل يكصد و شصت و ششم _ احكام دادگاهها بايد مستدل و مستندبه مواد قانون و اصولي باشد كه براساس آن حكم صادر شده است

اصل يكصد و شصت و هفتم _ قاضي موظف است كوشش كند حكم هر دعوا را در قوانين مدّونه بيابد و اگر نيابد با استناد به منابع معتبراسلامي يا فتاوي معتبر، حكم قضيه را صادر نمايد و نمي تواند به بهانه سكوت يا نقص يا اجمال يا تعارض قوانين مدونه، از رسيدگي به دعوا و صدور حكم

امتناع ورزد.

اصل يكصد و شصت و هشتم _ رسيدگي به جرايم سياسي ومطبوعاتي علني است و با حضور هيات منصفه در محاكم دادگستري صورت مي گيرد. نحوه انتخاب شرايط اختيارات هيات منصفه و تعريف جرم سياسي را قانون براساس موازين اسلامي معين مي كند.

اصل يكصد و شصت و نهم _ هيچ فعل يا ترك فعلي به استناد قانوني كه بعد از آن وضع شده است جرم محسوب نمي شود.

اصل يكصد و هفتادم _ قضات دادگاهها مكلفند از اجراي تصويب نامه ها و آيين نامه هاي دولتي كه مخالف با قوانين و مقررات اسلامي يا خارج از حدود اختيارات قوه مجريه است خودداري كنندو هر كس مي تواند ابطال اين گونه مقررات را از ديوان عدالت اداري تقاضا كند.

اصل يكصد و هفتاد و يكم _ هرگاه در اثر تقصير يا اشتباه قاضي درموضوع يا در حكم يا در تطبيق حكم بر مورد خاص ضرر مادي يامعنوي متوجه كسي گردد، در صورت تقصير، مقصر طبق موازين اسلامي ضامن است و در غير اين صورت خسارت به وسيله دولت جبران مي شود و در هر حال از متهم اعاده حيثيت مي گردد.

اصل يكصد و هفتاد و دوم _ براي رسيدگي به جرايم مربوط به وظايف خاص نظامي يا انتظامي اعضاء ارتش ژاندارمري شهرباني و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي محاكم نظامي مطابق قانون تشكيل مي گردد، ولي به جرايم عمومي آنان يا جرايمي كه در مقام ضابط دادگستري مرتكب شوند، در محاكم عمومي رسيدگي مي شود.

دادستاني و دادگاههاي نظامي بخشي از قوه قضائيه كشور و مشمول اصول مربوط به اين قوه هستند.

اصل يكصد و هفتاد و سوم _ به منظور رسيدگي به شكايات تظلمات و اعتراضات مردم نسبت به مأمورين يا واحدها ياآيين نامه هاي دولتي و احقاق حقوق آنها، ديواني به نام ديوان عدالت اداري زير نظر رئيس قوه

قضائيه تاسيس مي گردد.

حدود اختيارات و نحوه عمل اين ديوان را قانون تعيين مي كند.

اصل يكصد و هفتاد و چهارم _ براساس حق نظارت قوه قضائيه نسبت به حسن جريان امور و اجراي صحيح قوانين در دستگاههاي اداري سازماني به نام «سازمان بازرسي كل كشور» زير نظر رئيس قوه قضائيه تشكيل مي گردد.

حدود اختيارات و وظايف اين سازمان را قانون تعيين مي كند.

فصل دوازدهم صدا و سيما

اصل يكصد و هفتاد و پنجم _ در صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران آزادي بيان و نشر افكار با رعايت موازين اسلامي و مصالح كشور بايد تامين گردد.

نصب و عزل رئيس سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران با مقام رهبري است و شورايي مركب از نمايندگان رئيس جمهور و رئيس قوه قضائيه و مجلس شوراي اسلامي (هر كدام دو نفر) نظارت بر اين سازمان خواهند داشت

خط مشي و ترتيب اداره سازمان و نظارت بر آن را قانون معين مي كند.

فصل سيزدهم شوراي عالي امنيت ملي

اصل يكصد و هفتاد و ششم _ به منظور تامين منافع ملي و پاسداري از انقلاب اسلامي و تماميت ارضي و حاكميت ملي شوراي عالي امنيت ملي به رياست رئيس جمهور، با وظايف زير تشكيل مي گردد.

1 _ تعيين سياستهاي دفاعي _ امنيتي كشور در محدوده سياستهاي كلي تعيين شده از طرف مقام رهبري

2 _ هماهنگ نمودن فعاليتهاي سياسي اطلاعاتي اجتماعي فرهنگي و اقتصادي در ارتباط با تدابير كلي دفاعي _ امنيتي

3 _ بهره گيري از امكانات مادي و معنوي كشور براي مقابله باتهديدهاي داخلي و خارجي

اعضاي شورا عبارتند از:

رؤساي قواي سه گانه

رئيس ستاد فرماندهي كل نيروهاي مسلح

مسوول امور برنامه و بودجه

دو نماينده به انتخاب مقام رهبري

وزراي امور خارجه كشور، اطلاعات

حسب مورد وزير مربوط و

عالي ترين مقام ارتش و سپاه

شوراي عالي امنيت ملي به تناسب وظايف خود، شوراهاي فرعي ازقبيل شوراي دفاع و شوراي امنيت كشور تشكيل مي دهد. رياست هريك از شوراهاي فرعي با رئيس جمهور يا يكي از اعضاي شوراي عالي است كه از طرف رئيس جمهور تعيين مي شود.

حدود اختيارات و وظايف شوراهاي فرعي را قانون معين مي كند وتشكيلات آنها به تصويب شوراي عالي مي رسد.

مصوبات شوراي عالي امنيت ملي پس از تاييد مقام رهبري قابل اجرا است

فصل چهاردهم بازنگري در قانون اساسي

اصل يكصد و هفتاد و هفتم _ بازنگري در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در موارد ضروري به ترتيب زير انجام مي گيرد:

مقام رهبري پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام طي حكمي خطاب به رئيس جمهور موارد اصلاح يا تتميم قانون اساسي را به شوراي بازنگري قانون اساسي با تركيب زير پيشنهادمي نمايد:

1 _ اعضاي شوراي نگهبان

2 _ رؤساي قواي سه گانه

3 _ اعضاي ثابت مجمع تشخيص مصلحت نظام

4 _ پنج نفر از اعضاي مجلس خبرگان رهبري

5 _ ده نفر به انتخاب مقام رهبري

6 _ سه نفر از هيات وزيران

7 _ سه نفر از قوه قضائيه

8 _ ده نفر از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي

9 _ سه نفر از دانشگاهيان

شيوه كار و كيفيت انتخاب و شرايط آن را قانون معين مي كند.

مصوبات شورا پس از تاييد و امضاي مقام رهبري بايد از طريق مراجعه به آراي عمومي به تصويب اكثريت مطلق شركت كنندگان درهمه پرسي برسد.

رعايت ذيل اصل پنجاه و نهم در مورد همه پرسي «بازنگري در قانون اساسي لازم نيست

محتواي اصل مربوط به اسلامي بودن نظام و ابتناي كليه قوانين ومقررات براساس موازين اسلامي و پايه هاي ايماني و

اهداف جمهوري اسلامي ايران و جمهوري بودن حكومت و ولايت امر وامامت امت و نيز اداره امور كشور با اتكاء به آرا عمومي و دين ومذهب رسمي ايران تغييرناپذير است

نمايه قانون اساسي

آ:

آزاديهاي مشروع 156

آموزش و پرورش 16

آيين نامه هاي دولتي 170

الف

اجتهاد162، 157

ارتش اعضاي 172

استراق سمع 25

استقلال قوه قضائيه 156

اسلام 171، 170، 168، 156

اعادة حيثيت از متهم 171

اعتراضات مردم 173

اقليتهاي ديني 67، 64،26، 14، 13

امور اجرايي 157

امور اداري 158، 157

امور حسبيه 156

امور دولتي 173

امور قضائي 157

انتصابات 162

ب

بازداشت 39، 32

بازرسي كل كشور، سازمان 174

بازرگاني خارجي 44

بازنشستگي 29

بانكداري 44

بخش تعاوني 44

بخش خصوصي 44

بخشداران 103

بخش دولتي 44

برابري 3

برنامه ريزي اقتصادي 43

بسيج نيروها111، 110

بودجه 126، 55، 52

بهداشت 100، 43، 29، 3

بيت المال 49

بي سرپرستان 29، 21

بيشه هاي طبيعي 45

بيكاري 29

بيمه 44، 29، 21، 3

بيوگان 21

بيگانگان 43

پ

پايگاه نظامي خارجي 146

پرچم رسمي 18

پزشكي 29

پست 44

پناهندگي سياسي 155

پوشاك تأمين 43

پيمانهاي اتحاديه هاي بين المللي 125

ت

تابعيت 115، 42، 41

تاريخ 17

تأمين اجتماعي 29

تبعيد39، 33

تبعيض 48، 3

تجديدنظر138، 108، 94

تجسس 25

تحقيق 3

تصويب نامه ها170، 138

تعاون 44

تعرض به اشخاص 22

تعطيلات رسمي 17

تعقيب نمايندگان مجلس 86

تغذيه 3

تفويض اختيارات و وظايف رهبري 110

تفويض مسؤوليتهاي رياست

جمهوري 126

تلفن 44

تلكس 25

تلگراف 44، 25

تماميت ارضي 143، 100، 9، 3

176، 152

توزيع 43

توسعة اقتصادي 43

توقيف نمايندگان مجلس 86

توليد147، 104، 44، 43

تعديات 156

تعزير156

تظلمات 173، 159، 156

ث

ثبوت شرعي در وظايف دولت 49

ثروت عمومي 45

ثروت ناشي از موارد نامشروع 49

ج

جرايم 172، 168، 156، 140، 37

جمعيت آزادي 26

جمهوري اسلامي ايران نظام 3، 2، 121،

111، 110، 100، 67، 44، 177، 143

جنگ 111، 110، 79، 68

جنگلها45

جهاد سازندگي 147

ح

حاكميت مطلق خدا56

حاكميت ملت بر سرنوشت خويش 61،

56

حاكميت ملي 176

حد156

حدود الهي 61

حق / حقوق 24، 22،21، 19، 10،

156، 121، 61، 56، 40، 35، 34

مسكن 31

مسلمانان و سياست خارجي 152

حقوقدانان شوراي نگهبان 91

حكم 167

حكومت 100، 79، 45، 1

177، 154

حوادث و سوانح 29

حوزة انتخابيه 64

حيثيت اشخاص 22

خ

خارجيان 128، 82، 81، 80

176، 153، 146، 145، 139

خانواده 43، 31، 21، 10

خدا67، 56

خدمات 104، 44، 43، 29

خزانه داري و دريافتهاي دولت 53

خصومات 156

خط 15

خودكامگي دولت 3

خودكفايي 43، 30، 3

د:

دادخواهي 34

دادرسان و تفسير قوانين عادي 73

دادستان كل 164، 162

دادستاني نظامي 172

دادگاهها36، 35، 34، 21، 12

168، 166، 161، 159، 106، 37

172، 170

دادگستري 160، 159، 158، 61

دادگستري وزير160

دامداري 44، 43

درآمدها48، 29

درراه ماندگي 29

درمان تأمين 43، 29

دره ها45

درياچه ها45

درياها45

دفاع ملي 3

دولت 28، 21، 14، 11، 9، 3

79، 53، 52، 49، 43، 41، 29

103، 102، 88، 85، 83، 82، 80

155

دين رسمي ايران 12

ديوان محاسبات 55، 54

ديوان عالي كشور164،

162، 161

ديوان عدالت اداري 173، 170

ر:

راديو و تلويزيون 69، 44

راهها44

راه آهن 44

راهپيمايي 27

رياست جمهوري و قوة قضائيه 160

رأي / آرا89، 87، 62، 59

136، 135،133، 132، 117، 114

ربا49، 43، 33

رسانه هاي گروهي 15، 3

رشد44، 43

رشوه 49

رفاه 3

رنگين پوستها19

رودخانه ها45

روزنامة رسمي 69

روستانشينان 31

رهبر كبير انقلاب جهاني اسلام 107

رهبري 107، 91، 89، 60، 2

131، 122،113، 111، 110، 109

177، 176، 175، 157، 142

رياست جمهوري 69، 68، 60

114،113، 110، 99، 88، 87، 70

119، 118، 117، 116، 115

176، 177

ز:

زبان 16، 15

زرتشتيان 64، 13

زمين 49، 45

زن 20، 3

س

سازمانهاي وابسته به دولت 85

سازمانهاي دولتي 85

سالخوردگان 21

سانسور25

سپاه پاسداران 150، 111، 110

ستاد مشترك 111، 110

سد44

سرقت 49

سرمايه و سرمايه گذاري 48، 43

سفيران 128

سلاح 27

سلطه 43، 2

سوگند38

سياست 155، 152، 115، 9، 3

ش

شركتها141، 85، 81، 55، 44

شغل 46، 43، 28، 22

شكايات 173، 159، 156

شكنجه 38

شوراها103، 100، 12، 7

106، 105، 104

شوراي استان 102، 7

شوراي امنيت كشور176

شوراي بخش 100، 7

شوراي دفاع 176

شوراي روستا100

شوراي رهبري 107

شوراي شهر7

شوراي شهرستان 7

شوراي عالي استانها102، 101

شوراي عالي امنيت ملي 176

شوراي محل 7

شوراي مسؤول انتخابات رياست جمهوري 131

شوراي نگهبان 68، 56، 55، 4

94، 93، 92، 91، 85، 72، 69110، 108، 99، 98، 97، 96، 95177، 121، 118، 111

شهادت 38

شهرباني 172

ص

صدا و سيما175، 110

صلح 152، 146، 111، 110

صنعت 104، 44، 43، 3

ط

طرح 97، 75، 74، 65

ع

عدالت 121، 67، 61، 14، 2

162، 156، 154، 147

عزل 135، 131، 111، 110، 89175، 164، 136

عفت عمومي 165

عقيده تفتيش 23

علم 43، 3

عهدنامه هاي بين المللي 77

عهدنامه هاي خارجي 125

غ

غصب 49

ف

فرزند، حضانت و قيمومت 21

فرمانداران 103

فرهنگ 153، 100، 9، 4، 3

فساد، اماكن 49

فقر43، 3

فقها111، 107، 96، 91

فقيه در جمهوري اسلامي ايران 5

23

فن 43، 3

ق:

قاضي 163، 162، 158

171، 167، 164

قانون اساسي بازنگري در132177

قوانين 174، 167

قواي سه گانه 160

قوة قضائيه 160، 158، 157، 156

173، 172،170، 164، 162، 161

174

قوة مجريه 170، 160، 156

قوة مقننه 170، 160

ك

كار46، 43، 3

كارگران مسكن 31

كتابهاي درسي خط و زبان 15

كسب 46

كشاورزي 104، 44، 43، 3

كشتيراني 44

كليميان 64، 13

كمك خارجي بدون عوض 80

كودكان بي سرپرست 21

كوهها45

ل

لايحه / لوايح 97، 75، 74، 65

158

م

مادر و فرزند21

مالكيت 44

مال / اموال 47، 44

ماليات 51

مباحات اصلي 49

متهم حقوق 171، 39، 36، 32

مجازات 110، 39، 36

مجرم 156، 110، 37

مجلس شوراي اسلامي 54، 52

66، 65، 64، 63، 62، 59، 58

74، 72، 71،

70، 69، 68، 67

84، 83، 82، 80، 79، 78، 77

91، 90، 89، 88، 87، 86، 85

110، 102، 99، 97، 95، 94، 93

133، 131،125، 123، 122، 121

140، 139،138، 137، 136، 134

177، 175

مجلس خبرگان 108

مجلس خبرگان رهبري 108، 99

177

مجمع تشخيص مصلحت نظام 177،111، 110

محاكمات 165، 32

محدويتهاي ضروري 79

محروميت 43، 3

محكومين 110

محيط زيست 50

مخابرات افشاي 25

مذاهب اسلام 12

مذهب رسمي 85، 72، 12

177، 121، 115

مراتع غيرحريم 45

مراسم ديني 13، 12

مرجع تقليد107

مرد: حقوق در اسلام 20

مردم 58، 29، 19، 15، 8، 3

121، 114، 110، 107، 100، 67

مرزها121، 78، 61

مستضعفان 3

مستكبران 154

مسكن تأمين 43، 32، 22، 3

مسلمانان 152، 140، 11، 3

مسيحيان 64، 13

مصرف 43

مطبوعات 24، 15، 3

معادن 45، 44

معاملات 49، 43

مقاطعه كاري 49

مقامات كشوري 103

مقررات جزايي 156

مقررات دولتي 170

مقررات عمومي ومصوبات دولت 85

مكاتبات رسمي 15

ملت 84، 67، 62، 56، 34، 9، 8

منابع اسلامي در صدور حكم 167

منابع اقتصادي 153

منابع طبيعي 153، 48

منافع عمومي 40

منافع ملي 176

مؤسسات 141، 85

موقوفات 49

ن

نامه 25

نژادها19

نشانهاي دولتي 129

نشريات 24

نصبها175، 110

نظام اداري 3

نظام اقتصادي 44

نظام ]جمهوري اسلامي --- جمهوري اسلامي ايران نظام نظاميان درجه 149

نظم عمومي 165

نهي از منكر8

نيروهاي انتظامي 145، 111، 110

نيروهاي مسلح 150، 111، 110

نيزارها45

و:

وام 80، 43

وحدت 100، 9

ورزش 135، 55، 3

وزيران 70، 69، 60، 48، 47

135، 134، 133، 132، 89، 88

142، 141،140، 138، 137، 136

160

ولايت امر177، 107، 57

ولايت فقيه 5

ولي شرعي 21

ه :

هزينه هاي دولتي 75

همبستگي ملي 2

همه پرسي 99، 64، 6، 1

177، 133،132، 123، 111، 110

هيأت وزيران 89، 87، 74

138، 137،136، 134، 127،

124، 177، 139

هيأت منصفه 168

فهرست موضوعي قانون مدني

مدخل ماده

آبادكردن 104

آسيا، 83، 85، 97، 105، 106

ابراء، 123، 126، 127، 132، 186، 188

ابنيه 83، 86، 223

اتباع 82، 225، 226، 227، 230، 233،234، 235، 236

اتلاف 130، 133، 134

اجرت المثل 94، 135، 156، 158، 159،164، 165، 167، 168، 183

اجرت المسمي 168

احوال شخصيه 82

احياء زمين 104

اختيار فسخ 112، 120، 145، 146، 149

اخذ به شفعه 104، 200، 201

اخوال 207، 220، 221، 244

اراضي 83، 86، 103، 104، 106، 107،110

ارث 169، 204، 206، 207، 208، 209،210، 211، 212، 213، 214، 215، 216،217، 219، 220، 221، 222، 223، 233،234، 253

استحكامات 85

استرداد مبيع 153

استنكاف 81، 257،

260، 271

استيفاء، 130، 132، 135، 158، 196،223

استيلاء، 105، 130، 140

اسم خانوادگي 238

اسناد كتبي 283

اضرار، 91

اضطرار، 114

اعسار، 186، 189

اعمام 207، 220، 221، 244

افلاس 195، 272، 284

اقاله 116، 120، 123، 126، 187، 190،194

اقباض 92، 112

اقرار، 87، 193، 283، 284، 285، 286،295، 296

اقوام 92، 210

اكراه 113، 114، 194، 210، 252

امارات 209، 264، 268، 283، 288،294، 296

امانتگذار، 175، 176، 177

اموال و مالكيت 83

امين 93، 167، 174، 175، 176، 177،207، 240، 241، 269

انتقال عين 90

انحلال عقد، 258

انقضاء مدت 89، 157، 159، 161، 166،171، 180، 186، 241، 244، 261

انكار، 130، 193، 210، 285، 287، 294،296

اولاد، 90، 92، 114، 199، 207، 210،211، 212، 213، 214، 215، 216، 219،221، 226، 231، 232، 233، 244، 245،248، 249، 268، 269، 270، 271، 274

اهليت 82، 114، 115، 124، 127، 136،174، 178، 181، 184، 193، 198، 225،226، 284

اهليت طرفين 112، 114

ايالت 86

برائت ذمة 197

بلاعوض 193، 273، 274

بي شوهر، 236، 281

بيع خياري 139

بيهوشي 113

تأدية دين 117، 189

تبعّض صفقه 144، 149، 150

تبعة خارجه 226، 229، 233، 234، 251

تبعة خارجي 229

تبعيت خارجي 229، 236

تحجير، 104، 105، 107

تراضي 127، 131، 138، 142، 171،172، 173، 195، 197، 253، 254، 257

ترتّب 133

تركة ميّت 173، 208، 214، 216، 217

تسامح 194

تسبيب 130، 134

تعذّر رد، 179

تفريط 89، 125، 157، 161، 167، 170،175، 177، 178، 179، 201، 207، 224،279

تكدي گري 267

تلف شدن 90، 131، 133، 134، 142،148، 158، 166، 171، 274

تلف كننده 198

تملك خصوصي 86

تمليك كننده 198

تنازع 193، 194

توقيف اموال 84، 115

توليت 91، 92، 93، 94

تهاتر، 123، 127، 128

تهديد، 113، 114، 300

ثلث 162، 166، 202، 205، 208، 212،213، 215، 218، 220، 221

ثلث تركه 204، 208، 214، 215، 218،220، 221

ثمن 84، 113، 123، 133، 136، 139،141، 142، 143، 145، 148، 149، 150،152، 153،

181، 185، 190، 200، 201،211، 212، 216، 222

حجب 211، 212

حريّت 225

حريم 103

حصة 94، 99، 101، 106، 132، 162،163، 165، 166، 168، 173، 200، 209،210، 211، 214، 216، 217، 218، 219،220، 221، 271

حفيره 102

حق ارتفاق ، 84، 87، 91، 96، 173

حق الارتفاق ، 98

حق المجري 84

حق انتفاع 84، 86، 88، 89، 90، 95، 97

حق تقدم 106

حق رجوع 109، 122، 123، 124، 131،132، 133، 149، 170، 171، 187، 188،193، 199، 201، 244، 261، 262

حق شفعه 194، 200، 201، 202

حق فسخ 111، 137، 141، 142، 150،153، 155، 156، 158، 163، 164، 186،258، 259، 260

حكم موت 237، 241، 242، 243

حمل و نقل 161، 162، 227

حواله 145، 187، 189، 190

حيازت 104، 105، 110

حيوانات 84، 87، 107، 109، 110،160، 180

حيوان گمشده 109

خالات 207، 244، 248

خدمه 92، 161

خندق ، 85

خيار تأخير، 143، 144، 145

خيار تبعض صفقه 144، 150

خيار تخلف شرط 144، 150

خيار تدليس 144، 149، 150

خيار حيوان 144

خيار رؤيت 144، 146

خيار شرط 144، 151

خيار عيب 144، 147، 149

خيار غبن 144، 146، 147

خيار فسخ 119، 137، 139، 145، 146،147، 155، 158، 190، 194، 251، 260

خيار مجلس 143، 144، 151، 152

دادخواست 115

داين 124، 187، 195، 199

درخت 87، 88، 102، 106، 131، 138،159، 165، 200

درختكاري 104

دعاوي راجعه 84، 180، 240

دفينه 110

ديون متعدده 126

ذيحق 191

رئيس جمهور، 81

رئيس مجلس 81

راهن 195، 196، 197، 198

رد عين 130

رضاعي 248، 249

رضايت شوهر، 239، 278

رودخانه 85، 105، 107

روزنامة رسمي 81

رهن 119، 120، 141، 151، 152، 185،195، 196، 197، 198، 199، 208، 279

زراعت 84، 104، 138، 160، 162،163، 164، 165

زناشويي 249، 259

زن شوهردار، 239، 249، 250

زن و شوهر، 210، 249، 251، 256

سجل احوال 227، 237، 238، 239

سدس 212، 213، 214، 215، 218،220، 221

سرتيري 100

سفيه 198، 270، 284

سن

بلوغ 247، 273

سند رسمي 287، 291

سنگ چيدن 104

شرط صفت 118، 119

شرط فعل 118، 119

شرط نتيجه 118، 119، 120

شفيع 200، 201، 202

شهادت 192، 283، 285، 286، 290،291، 292، 293، 294، 296

شيرخوردن 249

صحت معامله 112، 113، 121، 195

صغير، 177، 198، 202، 203، 206،207، 233، 235، 239، 267، 273، 274،284، 285، 295، 299

صلاحيت محاكم 84، 227

صلح 187، 193، 194، 242، 273

ضامن 90، 108، 109، 119، 122، 128،130، 131، 132، 133، 134، 139، 141،143، 145، 157، 158، 164، 167، 170،174، 175، 178، 179، 184، 185، 186،187، 188، 189، 197، 201، 207، 240،243، 254، 274

ضمان درك 143

ضمان عقدي 184، 186

ضمان قهري 130، 292

طلاق ، 82، 222، 223، 233، 237، 244،245، 249، 250، 252، 254، 255، 256،258، 260، 261، 262، 263، 267

عاريه 130، 178، 179

عام المنفعه 203، 231

عذرخواهي 300

عرف و عادت 90، 92، 116، 125، 136،138، 140، 141، 147، 179، 182، 183،260

عقد اجاره 154، 157، 158، 159، 160

عقد بيع 135، 136، 139، 140، 143،144، 150، 152، 197، 201

عقد خياري 112

عقد ضمان 184، 185

عقد لازم 111، 170، 194، 258

عقود معينه 135

عقود و تعهدات 104، 111

عمات 207، 244، 248

عوض مال 153، 194

عين تلف شده 130

عين مرهونه 196، 197

عين مستأجره 84، 85، 154، 155، 156،157، 158، 159، 160، 177

عين موقوفه 91، 92، 95

غاصب 130، 131، 132، 133، 238

غصب 130، 131، 133، 163

غيررشيد، 272، 273، 274، 275، 277،278

غيرمأذون 170

غيرمحصور، 90، 91

غيرمنقول 83، 84، 89، 90، 227، 233،234، 235، 279

غيرمنقوله 82، 84، 85، 86، 87، 233،236

فاضلاب 96

فحشاء، 266، 267

فرار از دين 115

فرض 211، 212، 213، 214، 215،216، 219، 222، 223، 241، 279

فسخ اجاره 155، 156، 157

فسخ معامله 90، 119، 120، 138، 144،147، 152، 163

فضولي 120، 121، 122،

123، 129،137، 170، 183

فقرا، 86، 203

فوت 89، 93، 151، 153، 158، 171،187، 192، 195، 197، 199، 202، 203،206، 207، 208، 209، 214، 222، 233،234، 238، 241، 244، 246، 250، 263،266، 269، 270

قاچاق ، 267

قايق، 85

قبض 89، 91، 92، 112، 122، 124،139، 140، 143، 147، 148، 155، 156،181، 195، 198، 199، 203

قرابت سببي 244، 245

قرابت نسبي 244، 245

قلاع 85

قنات 103، 107، 172

قواعد عمومي 116

قورخانه 85

قيّم 177، 226، 239، 241، 266، 268،273، 274، 275، 276، 277، 278، 279،280، 281، 282، 295

قيمت مبيع 148

قيمومت 177، 272، 275، 276، 277،278، 279، 280، 281، 282، 295

كبوتر، 111

كتابخانه 86

كشتي 85، 134، 242، 292

كفالت 190، 191، 192، 193، 232

كفن ميّت 208

كفيل 190، 191، 192، 193

گاو، 84

لازم الاتباع 116

لازم الاجراء، 81، 228

لعان 210

مادام الحياة 92

ما في الذّمه 123

مافي الذمه 127، 128

مال الاجاره 84، 157، 158، 159، 160

مالك زمين 87، 110، 164

مالكيت زمين 88

ماليت 115، 131، 137، 149، 172،253، 255

مبيع 84، 85، 122، 133، 135، 136،137، 138، 139، 140، 141، 142، 143،144، 145، 146، 147، 148، 149، 150،151، 152، 153، 158، 185، 187، 197،200، 201، 202

متعاقدين 227، 251

متعاملين 112، 113، 114، 115، 116،117، 118، 119، 125، 138، 139، 144،146، 151، 152، 163، 166

متعهدله 123، 124، 125، 127

متولي 91، 92، 93، 94، 95، 158، 200

متهب 198، 199

مثمن 113

مجانين 272، 274، 275، 276، 277،278

مجسمه 83

مجنون 198، 203، 261، 268، 270،273، 274، 281، 284، 295، 299

مجهول 92، 209، 255، 284

مجهول المالك 86، 176

مجهول المصرف 95

محال عليه 189، 190

محتال 189، 190

محجور، 129، 176، 184، 199، 236،239، 268، 272، 273، 276، 278، 282

محجورشدن 171

محجورين 91، 115

مدعي العموم 234، 236، 240، 266،268، 269، 276، 278، 279، 280، 281،282

مدعي عليه 286، 294، 295، 296

مديون 115، 117، 124، 125، 126،127، 128، 129،

180، 184، 185، 186،187، 188، 189، 190، 195، 197، 199،279، 297

مرتهن 195، 196، 197، 198

مرهون 195، 196

مزارعه 162، 163، 164، 165

مزد اجير، 161

مساقات 162، 165

مستأجر، 84، 85، 154، 155، 156، 157،158، 159، 160، 177

مستحق للغير، 143، 176، 185

مستي 113

مشاع 89، 90، 137، 154، 162، 165،166، 168، 205

مشروط له 119، 120

مشروطه له 151

مصالح عامه 90، 91، 92

مصالحه 194

مضاربه 166، 167

مضمون عنه 128، 184، 185، 186،187، 188، 189

مضمون عنه 187، 188

مضمون له 128، 184، 185، 186، 187،188

معامله فضولي 121، 122، 129

معدوم 92

معلّق 111، 112، 185، 189، 261، 284

معوض 199

مغصوب 130، 131، 132، 133

مفروز، 89، 90، 106، 137، 173

مفسد عقد، 118

مفقودالاثر، 208، 209، 240، 241، 243،244، 263

مففَلَّس 139، 141، 166، 196، 284

مقترض 179، 180

مقرض 180

مقرٌّله 284، 285، 286

مكفول 190، 191، 192، 193

منافع ملي 86

منجّز، 111، 112، 166، 261

منعزل 93، 207، 269، 281

موات 86، 104

مواد مخدر، 266

موزه 86

موصي به 203، 204، 206

موصي له 202، 203، 205

موقت بودن 191

موقوف 90، 91، 92، 94، 119، 137،140، 154، 172، 200، 247، 299

موقوفات 95

موقوفه 91، 92، 93، 94، 95، 137

موكل 181، 182، 183، 184، 252، 296

مولي عليه 269، 278، 279، 280، 281،282

موهوبه 198، 199

مهرالمثل 254، 255

مهريه 245، 253

ناكل 295

نام خانوادگي 238

نطفه 209، 299

نفقه 194، 195، 244، 254، 256، 257،259، 260، 270، 271، 272

نفقة زن 256، 260

نكاح 82، 227، 245، 246، 247، 248،249، 250، 251، 252، 253، 254، 255،256، 258، 260، 262، 263، 264، 265،282

وارث 121، 151، 176، 187، 202،208، 211، 212، 213، 214، 217، 221،222، 223، 241

واقف 90، 91، 92، 93، 94، 95

واهب 198، 199

وديعه 130، 174، 175، 176، 177

وراث 174، 176، 195، 202، 204،207، 208، 209، 210، 211، 212، 213،214، 215، 216، 217، 219، 220، 227،241، 243، 287

ورشكستگي 195، 272، 277، 281،284

وزن كردن

141

وصي 91، 202، 203، 206، 207، 269،270، 295

وصيّت 202، 203، 204، 205، 206،227، 290

وقف 90، 91، 92، 94، 95، 137، 158،172، 200

وكالت 120، 124، 180، 181، 182،183، 184، 196، 198، 252

وكيل 94، 181، 182، 183، 184، 196،198، 252، 258، 295، 296

ولايت 86، 120، 162، 177، 226، 267،268، 269، 270، 277، 295

ولدالزنا، 210

هبه 198، 199، 273

همخوابگي 300

همسايه 97، 100، 101، 102

يوم الرد، 179

قانون مدني

مقدمه قانون مدني

در انتشار و آثار و اجراي قوانين بطورعموم

ماده 1 _ مصوبات مجلس شوراي اسلامي ونتيجه همه پرسي پس ازطي مراحل قانوني به رئيس جمهور ابلاغ مي شود. رئيس جمهور بايد ظرف مدت پنج روز آن را امضاء و به مجريان ابلاغ نمايد و دستور انتشار آن را صادر كند و روزنامه رسمي موظف است ظرف مدت 72 ساعت پس از ابلاغ منتشر نمايد.

تبصره _ در صورت استنكاف رئيس جمهور از امضاء يا ابلاغ در مدت مذكور در اين ماده به دستور رئيس مجلس شوراي اسلامي روزنامه رسمي موظف است ظرف مدت 72 ساعت مصوبه را چاپ ومنتشر نمايد.

ماده 2 _ قوانين پانزده روز پس از انتشار، در سراسر كشور لازم الاجراءاست مگر آن كه در خود قانون ترتيب خاصي براي موقع اجراء مقرر شده باشد.

ماده 3 _ انتشار قوانين بايد در روزنامه رسمي به عمل آيد.

ماده 4 _ اثر قانون نسبت به آتيه است و قانون نسبت به ماقبل خود اثرندارد مگر اينكه در خود قانون مقررات خاصي نسبت به اين موضوع اتخاذ شده باشد.

ماده 5 _ كليه سكنه ايران اعم از اتباع داخله و خارجه مطيع قوانين ايران خواهندبود، مگر در مواردي كه قانون استثناء كرده باشد.

ماده 6 _ قوانين مربوط به احوال شخصيه از قبيل نكاح و طلاق و اهليت اشخاص و ارث

در مورد كليه اتباع ايران ولو اينكه مقيم در خارجه باشند، مجري خواهد بود.

ماده 7 _ اتباع خارجه مقيم در خاك ايران از حيث مسائل مربوطه به احوال شخصيه و اهليت خود و همچنين از حيث حقوق ارثيه درحدود معاهدات مطيع قوانين و مقررات دولت متبوع خودخواهند بود.

ماده 8 _ اموال غيرمنقوله كه اتباع خارجه در ايران بر طبق عهود، تملك كرده يا مي كنند از هر جهت تابع قوانين ايران خواهد بود.

ماده 9 _ مقررات عهودي كه برطبق قانون اساسي بين دولت ايران وساير دول منعقد شده باشد در حكم قانون است

ماده 10 _ قراردادهاي خصوصي نسبت به كساني كه آن را منعقد نموده اند،در صورتي كه مخالف صريح قانون نباشد، نافذ است

جلد اول - در اموال
كتاب اول در بيان اموال و مالكيت بطوركلي
باب اول در بيان انواع اموال
اشاره

ماده 11 _ اموال بر دو قسم است منقول و غيرمنقول

فصل اول در اموال غيرمنقول

ماده 12 _ مال غيرمنقول آن است كه از محلي به محل ديگر نتوان نقل نمود، اعم از اينكه استقرار آن ذاتي باشد يا به واسطه عمل انسان بنحوي كه نقل آن مستلزم خرابي يا نقص خود مال يا محل آن شود.

ماده 13 _ اراضي و ابنيه و آسيا و هر چه كه در بنا منصوب و عرفاجز بنامحسوب مي شود،غيرمنقول است وهمچنين است لوله ها كه براي جريان آب يا مقاصد ديگر در زمين يا بنا كشيده شده باشد.

ماده 14 _ آينه و پرده نقاشي و مجسمه و امثال آنها، در صورتي كه در بنايا زمين به كار رفته باشد، بطوري كه نقل آن موجب نقص يا خرابي خود آن يا محل آن بشود، غيرمنقول است

ماده 15 _ ثمره و حاصل مادام كه چيده يا درو نشده است غيرمنقول است اگر قسمتي از آن چيده يا درو شده باشد، تنها آن قسمت منقول است

ماده 16 _ مطلق اشجار و شاخه هاي آن و نهال و قلمه مادام كه بريده ياكنده نشده است غيرمنقول است

ماده 17 _ حيوانات و اشيائي كه مالك آن را براي عمل زراعت اختصاص داده باشد، از قبيل گاو و گاوميش و ماشين و اسباب وادوات زراعت و تخم و غيره و بطوركلي هر مال منقول كه براي استفاده از عمل زراعت لازم و مالك آن را به اين امر تخصيص داده باشد، از جهت صلاحيت محاكم و توقيف اموال جزو ملك محسوب و در حكم مال غيرمنقول است و همچنين است تلمبه وگاو و يا حيوان ديگري كه براي آبياري زراعت يا خانه و باغ اختصاص داده شده است

ماده 18 _

حق انتفاع از اشياءق غيرمنقوله مثل حق عمري و سكني وهمچنين حق ارتفاق نسبت به ملك غير، از قبيل حق العبور وحق المجري و دعاوي راجعه به اموال غيرمنقوله از قبيل تقاضاي خلع يد و امثال آن تابع اموال غيرمنقول است

فصل دوم در اموال منقوله

ماده 19 _ اشيايي كه نقل آن از محلي به محل ديگر ممكن باشد بدون اينكه به خود يا محل آن خرابي وارد ايد، منقول است

ماده 20 _ كليه ديون از قبيل قرض و ثمن مبيع و مال الاجاره عين مستاجره از حيث صلاحيت محاكم در حكم منقول است ولو اينكه مبيع يا عين مستاجره از اموال غيرمنقوله باشد.

ماده 21 _ انواع كشتي هاي كوچك و بزرگ و قايقها و آسياها و حمامهائي كه در روي رودخانه و درياها ساخته مي شود و مي توان آنها را حركت داد و كليه كارخانه هايي كه نظر به طرز ساختمان جزوبناي عمارتي نباشد داخل در منقولات است ولي توقيف بعضي از اشيا مزبوره ممكن است نظر به اهميت آنها موافق ترتيبات خاصه به عمل ايد.

ماده 22 _ مصالح بنائي از قبيل سنگ و اجر و غيره كه براي بنائي تهيه شده يا به واسطه خرابي از بنا جدا شده باشد مادامي كه در بنا به كار نرفته داخل منقول است

فصل سوم در اموالي كه مالك خاص ندارد ( ماده 23 الي 28 )

ماده 23 _ استفاده از اموالي كه مالك خاص ندارد مطابق قوانين مربوطه به آنها خواهد بود.

ماده 24 _ هيچكس نمي تواند طرق و شوارع عامه و كوچه هائي را كه آخر آن ها مسدود نيست تملك نمايد.

ماده 25 _ هيچكس نمي تواند اموالي را كه مورد استفاده عموم است و مالك خاص ندارد از قبيل پلها و كاروانسراها و آب انبارهاي عمومي و مدارس قديمه و ميدان گاههاي عمومي تملك كند. و همچنين است قنوات و چاه هائي كه مورد استفاده عموم است

ماده 26 _ اموال دولتي كه معد است براي مصالح يا انتفاعات عمومي مثل استحكامات و قلاع و خندق ها و خاكريزهاي نظامي و قورخانه و اسلحه و

ذخيره و سفاين جنگي و همچنين اثاثيه و ابنيه وعمارات دولتي و سيمهاي تلگرافي دولتي و موزه ها و كتابخانه هاي عمومي و آثار تاريخي و امثال آنها و بالجمله آنچه كه از اموال منقوله و غيرمنقوله كه دولت به عنوان مصالح عمومي و منافع ملي در تحت تصرف دارد، قابل تملك خصوصي نيست و همچنين است اموالي كه موافق مصالح عمومي به ايالت يا ولايت يا ناحيه ياشهري اختصاص يافته باشد.

ماده 27 _ اموالي كه ملك اشخاص نمي باشد و افراد مردم مي توانند آنهارا مطابق مقررات مندرجه در اين قانون و قوانين مخصوصه مربوطه به هر يك از اقسام مختلفه آنها تملك كرده و يا از آنها استفاده كنندمباحات ناميده مي شود مثل اراضي موات يعني زمين هايي كه معطل افتاده و آبادي و كشت و زرع در آنها نباشد.

ماده 28 _ اموال مجهول المالك با اذن حاكم يا ماذون از قق بل او به مصارف فقرا مي رسد.

باب دوم در حقوق مختلفه كه براي اشخاص نسبت به اموال ( ماده 29 )
اشاره

ماده 29 _ ممكن است اشخاص نسبت به اموال علاقه هاي ذيل را دارا باشند:

1 _ مالكيت (اعم از عين يا منفعت ؛

2 _ حق انتفاع

3 _ حق ارتفاق به ملك غير.

فصل اول در مالكيت

ماده 30 _ هر مالكي نسبت به مايملك خود حق همه گونه تصرف وانتفاع دارد، مگر در مواردي كه قانون استثنا كرده باشد.

ماده 31 _ هيچ مالي را از تصرف صاحب آن نمي توان بيرون كرد مگر به حكم قانون

ماده 32 _ تمام ثمرات و متعلقات اموال منقوله و غيرمنقوله كه طبعا يادر نتيجه عملي حاصل شده باشد، بالتبع مال مالك اموال مزبوره است

ماده 33 _ نما و محصولي كه از زمين حاصل مي شود، مال مالك زمين است چه به خودي خود روئيده باشد يا به واسطة عمليات مالك مگر اينكه نما يا حاصل از اصله يا حبه غير حاصل شده باشد، كه در اين صورت درخت و محصول مال صاحب اصله يا حبه خواهدبود، اگرچه بدون رضاي صاحب زمين كاشته شده باشد.

ماده 34 _ نتاج حيوانات در ملكيت تابع مادر است و هر كس مالك مادر شد، مالك نتاج آن هم خواهد شد.

ماده 35 _ تصرف به عنوان مالكيت دليل مالكيت است مگر اينكه خلاف آن ثابت شود.

ماده 36 _ تصرفي كه ثابت شود ناشي از سبب مملك يا ناقل قانوني نبوده معتبر نخواهد بود.

ماده 37 _ اگر متصرف فعلي اقرار كند كه ملك سابقا مال مدعي او بوده است در اين صورت مشاراليه نمي تواند براي رد ادعاي مالكيت شخص مزبور، به تصرف خود استناد كند مگر اينكه ثابت نمايد كه ملك به ناقل صحيح به او منتقل شده است

ماده 38 _ مالكيت زمين مستلزم مالكيت فضاي محاذي آن است

تا هركجا بالا رود و همچنين است نسبت به زير زمين بالجمله مالك حق همه گونه تصرف در هوا و قرار دارد مگر آنچه را كه قانون استثنا كرده باشد.

ماده 39 _ هر بنا و درخت كه در روي زمين است و همچنين هر بنا وحفري كه در زير زمين است ملك مالك آن زمين محسوب مي شود مگر اينكه خلاف آن ثابت شود.

فصل دوم در حق انتفاع

ماده 40 _ حق انتفاع عبارت از حقي است كه به موجب آن شخص مي تواند از مالي كه عين آن ملك ديگري است يا مالك خاصي ندارد استفاده كند.

مبحث اول در عمري و رقبي و سكني

ماده 41 _ عمري حق انتفاعي است كه به موجب عقدي از طرف مالك براي شخص به مدت عمر خود يا عمر منتفع و يا عمر شخص ثالثي برقرار شده باشد.

ماده 42 _ رقبي حق انتفاعي است كه از طرف مالك براي مدت معيني برقرار مي گردد.

ماده 43 _ اگر حق انتفاع عبارت از سكونت در مسكني باشد سكني ياحق سكني ناميده مي شود و اين حق ممكن است بطريق عمري يابطريق رقبي برقرار شود.

ماده 44 _ در صورتي كه مالك براي حق انتفاع مدتي معين نكرده باشدحبس مطلق بوده و حق مزبور تا فوت مالك خواهد بود مگر اينكه مالك قبل از فوت خود رجوع كند.

ماده 45 _ در موارد فوق حق انتفاع را فقط درباره شخص يا اشخاصي مي توان برقرار كرد كه در حين ايجاد حق مزبور وجود داشته باشندولي ممكن است حق انتفاع تبعا براي كساني هم كه در حين عقد به وجود نيامده اند برقرار شود و مادامي كه صاحبان حق انتفاع موجودهستند حق مزبور باقي و بعد از انقراض آنها حق

زايل مي گردد.

ماده 46 _ حق انتفاع ممكن است فقط نسبت به مالي برقرار شود كه استفاده از آن با بقاي عين ممكن باشد اعم از اينكه مال مزبور منقول باشد يا غيرمنقول و مشاع باشد يا مفروز.

ماده 47 _ در حبس اعم از عمري و غيره قبض شرط صحت است

ماده 48 _ منتفع بايد از مالي كه موضوع حق انتفاع است سوءاستفاده نكرده و در حفاظت آن تعدي يا تفريط ننمايد.

ماده 49 _ مخارج لازمه براي نگاهداري مالي كه موضوع انتفاع است برعهده منتفع نيست مگر اينكه خلاف آن شرط باشد.

ماده 50 _ اگر مالي كه موضوع حق انتفاع است بدون تعدي يا تفريط منتفع تلف شود، مشاراليه مسوول آن نخواهد بود.

ماده 51 _ حق انتفاع در موارد ذيل زايل مي شود:

1 _ در صورت انقضا مدت

2 _ در صورت تلف شدن مالي كه موضوع انتفاع است

ماده 52 _ در موارد ذيل منتفع ضامن تضررات مالك است

1 _ در صورتيكه منتفع از مال موضوع انتفاع سو استفاده كند؛

2 _ در صورتيكه شرايط مقرره از طرف مالك را رعايت ننمايد و اين عدم رعايت موجب خسارتي بر موضوع حق انتفاع باشد.

ماده 53 _ انتقال عين از طرف مالك به غير، موجب بطلان حق انتفاع نمي شود، ولي اگر منتقل اليه جاهل باشد كه حق انتفاع متعلق به ديگري است اختيار فسخ معامله را خواهد داشت

ماده 54 _ ساير كيفيات انتفاع از مال ديگري بنحوي خواهد بود كه مالك قرار داده يا عرف و عادت اقتضا بنمايد.

مبحث دوم در وقف

ماده 55 _ وقف عبارت است از اينكه عين مال حبس و منافع آن تسبيل شود.

ماده 56 _ وقف واقع

مي شود به ايجاب از طرف واقف به هر لفظي كه صراحتا دلالت بر معني آن كند و قبول طبقه اول از موقوف عليهم ياقائم مقام قانوني آنها در صورتي كه محصور باشند مثل وقف براولاد و اگر موقوف عليهم غيرمحصور يا وقف بر مصالح عامه باشددر اين صورت قبول حاكم شرط است

ماده 57 _ واقف بايد مالك مالي باشد كه وقف ميكند و بعلاوه داراي اهليتي باشد كه در معاملات معتبر است

ماده 58 _ فقط وقف مالي جايز است كه با بقاء عين بتوان از آن منتفع شد اعم از اينكه منقول باشد يا غيرمنقول مشاع باشد يا مفروز.

ماده 59 _ اگر واقف عين موقوفه را به تصرف وقف ندهد وقف محقق نمي شود و هر وقت به قبض داد وقف تحقق پيدا ميكند.

ماده 60 _ در قبض فوريت شرط نيست بلكه مادامي كه واقف رجوع ازوقف نكرده است هر وقت قبض بدهد وقف تمام مي شود.

ماده 61 _ وقف بعد از وقوع آن به نحو صحت و حصول قبض لازم است و واقف نمي تواند از آن رجوع كند يا در آن تغييري بدهد يا ازموقوف عليهم كسي را خارج كند يا كسي را داخل در موقوف عليهم نمايد يا با آنها شريك كند يا اگر در ضمن عقد متولي معين نكرده بعد از آن متولي قرار دهد يا خود به عنوان توليت دخالت كند.

ماده 62 _ در صورتي كه موقوف عليهم محصور باشند خود آنها قبض ميكنند و قبض طبقه اولي كافي است و اگر موقوف عليهم غيرمحصور يا وقف بر مصالح عامه باشد، متولي وقف والا حاكم قبض ميكند.

ماده 63 _ ولي و وصي محجورين از جانب آنها موقوفه را قبض ميكنند و

اگر خود واقف توليت را براي خود قرار داده باشد قبض خود او كفايت ميكند.

ماده 64 _ مالي را كه منافع آن موقتا متعلق به ديگري است مي توان وقف نمود و همچنين وقف ملكي كه در آن حق ارتفاق موجوداست جايز است بدون اينكه به حق مزبور خللي وارد آيد.

ماده 65 _ صحت وقفي كه بعلت اضرار ديان واقف واقع شده باشد،منوط به اجازه ديان است

ماده 66 _ وقف بر مقاصد غيرمشروع باطل است

ماده 67 _ مالي كه قبض و اقباض آن ممكن نيست وقف آن باطل است ليكن اگر واقف تنها قادر بر اخذ و اقباض آن نباشد و موقوف عليه قادر به اخذ آن باشد صحيح است

ماده 68 _ هر چيزي كه طبعا يا برحسب عرف و عادت جز يا از توابع و متعلقات عين موقوفه محسوب مي شود، داخل در وقف است مگر اينكه واقف آن را استثنا كند بنحوي كه در فصل بيع مذكوراست

ماده 69 _ وقف بر معدوم صحيح نيست مگر به تبع موجود.

ماده 70 _ اگر وقف بر موجود و معدوم معا واقع شود، نسبت به سهم موجود، صحيح و نسبت به سهم معدوم باطل است

ماده 71 _ وقف بر مجهول صحيح نيست

ماده 72 _ وقف بر نفس به اين معني كه واقف خود را موقوف عليه يا جز موقوف عليهم نمايد يا پرداخت ديون يا ساير مخارج خود را از منافع موقوفه قرار دهد، باطل است اعم از اينكه راجع به حال حيات باشد يا بعد از فوت

ماده 73 _ وقف بر اولاد و اقوام و خدمه و واردين و امثال آنها صحيح است

ماده 74 _ در

وقف بر مصالح عامه اگر خود واقف نيز مصداق موقوف عليهم واقع شود، مي تواند منتفع گردد.

ماده 75 _ واقف مي تواند توليت يعني اداره كردن امور موقوفه را مادام الحياه يا در مدت معيني براي خود قرار دهد و نيز مي تواندمتولي ديگري معين كند كه مستقلا يا مجتمعا با خود واقف اداره كند. توليت اموال موقوفه ممكن است به يك يا چند نفر ديگر، غيراز خود واقف واگذار شود كه هر يك مستقلا يا منضما اداره كنند و همچنين واقف مي تواند شرط كند كه خود او يا متولي كه معين شده است نصب متولي كند و يا در اين موضوع هر ترتيبي را كه مقتضي بداند قرار دهد.

ماده 76 _ كسي كه واقف او را متولي قرار داده مي تواند بدوا توليت راقبول يا رد كند و اگر قبول كرد ديگر نمي تواند رد نمايد و اگر رد كردمثل صورتي است كه از اصل متولي قرار داده نشده باشد.

ماده 77 _ هرگاه واقف براي دو نفر يا بيشتر بطور استقلال توليت قرارداده باشد هر يك از آنها فوت كند، ديگري يا ديگران مستقلا تصرف ميكنند و اگر به نحو اجتماع قرار داده باشد تصرف هر يك بدون تصويب ديگري يا ديگران نافذ نيست و بعد از فوت يكي از آنها،حاكم شخصي را ضميمه آنكه باقي مانده است مي نمايد كه مجتمعا تصرف كنند.

ماده 78 _ واقف مي تواند بر متولي ناظر قرار دهد كه اعمال متولي به تصويب يا اطلاع او باشد.

ماده 79 _ واقف يا حاكم نمي تواند كسي را كه در ضمن عقد وقف متولي قرار داده شده است عزل كند مگر در صورتي كه حق عزل شرط شده باشد و اگر خيانت متولي ظاهر شود، حاكم

ضم امين ميكند.

ماده 80 _ اگر واقف وصف مخصوصي را در شخص متولي شرط كرده باشد و متولي فاقد آن وصف گردد منعزل مي شود.

ماده 81 _ در اوقاف عامه كه متولي معين نداشته باشد، اداره موقوفه طبق نظر ولي فقيه خواهد بود.

ماده 82 _ هرگاه واقف براي اداره كردن موقوفه ترتيب خاصي معين كرده باشد متولي بايد به همان ترتيب رفتار كند و اگر ترتيبي قرارنداده باشد متولي بايد راجع به تعمير و اجاره و جمع آوري منافع وتقسيم آن بر مستحقين و حفظ موقوفه و غيره مثل وكيل اميني عمل نمايد.

ماده 83 _ متولي نمي تواند توليت را به ديگري تفويض كند مگر آن كه واقف در ضمن وقف به او اذن داده باشد ولي اگر در ضمن وقف شرط مباشرت نشده باشد مي تواند وكيل بگيرد.

ماده 84 _ جايز است واقف از منافع موقوفه سهمي براي عمل متولي قرار دهد و اگر حق التوليه معين نشده باشد متولي مستحق اجرت المثل عمل است

ماده 85 _ بعد از آن كه منافع موقوفه حاصل و حصه هر يك ازموقوف عليهم معين شد، موقوف عليه مي تواند حصه خود راتصرف كند اگر چه متولي اذن نداده باشد مگر اينكه واقف اذن درتصرف را شرط كرده باشد.

ماده 86 _ در صورتي كه واقف ترتيبي قرار نداده باشد، مخارج تعمير واصلاح موقوفه و اموري كه براي تحصيل منفعت لازم است بر حق موقوف عليهم مقدم خواهد بود.

ماده 87 _ واقف مي تواند شرط كند كه منافع موقوفه مابين موقوف عليهم به تساوي تقسيم شود يا به تفاوت و يا اينكه اختيار به متولي ياشخص ديگري بدهد كه هر نحو مصلحت مي داند تقسيم كند.

ماده 88 _ بيع وقف در صورتي كه خراب شود يا خوف آن باشد كه منجر

به خرابي گردد بطوري كه انتفاع از آن ممكن نباشد در صورتي جايز است كه عمران آن متعذر باشد يا كسي براي عمران آن حاضرنشود.

ماده 89 _ هرگاه بعض موقوفه خراب يا مشرف به خرابي گردد بطوريكه انتفاع از آن ممكن نباشد، همان بعض فروخته مي شود مگر اينكه خرابي بعض سبب سلب انتفاع قسمتي كه باقي مانده است بشود،در اين صورت تمام فروخته مي شود.

ماده 90 _ عين موقوفه در مورد جواز بيع به اقرب به غرض واقف تبديل مي شود.

ماده 91 _ در موارد ذيل منافع موقوفات عامه صرف بريات عموميه خواهد شد:

1 _ در صورتي كه منافع موقوفه مجهول المصرف باشد مگراينكه قدر متيقني در بين باشد؛

2 _ در صورتي كه صرف منافع موقوفه در مورد خاصي كه واقف معين كرده است متعذر باشد.

مبحث سوم در حق انتفاع از مباحات

ماده 92 _ هر كس مي تواند با رعايت قوانين و نظامات راجعه به هر يك از مباحات از آنها استفاده نمايد.

فصل سوم در حق ارتفاق نسبت به ملك غير و در احكام و آثا

مبحث اول در حق ارتفاق نسبت به ملك غير

ماده 93 _ ارتفاق ، حقي است براي شخص در ملك ديگري

ماده 94 _ صاحبان املاك مي توانند در ملك خود هر حقي را كه بخواهند نسبت به ديگري قرار دهند در اين صورت كيفيت استحقاق ، تابع قرارداد و عقديست كه مطابق آن حق داده شده است

ماده 95 _ هرگاه زمين يا خانه كسي مجراي فاضلاب يا آب باران زمين ياخانه ديگري بوده است صاحب آن خانه يا زمين نمي تواند جلوگيري از آن كند مگر در صورتي كه عدم استحقاق او معلوم شود.

ماده 96 _ چشمه واقعه در زمين كسي محكوم به ملكيت صاحب زمين است مگر اينكه ديگري نسبت به آن

چشمه عينا يا انتفاعا حقي داشته باشد.

ماده 97 _ هرگاه كسي از قديم در خانه يا ملك ديگري مجراي آب به ملك خود يا حق مرور داشته صاحب خانه يا ملك نمي تواند مانع آب بردن يا عبور او از ملك خود شود و همچنين است ساير حقوق از قبيل حق داشتن در و شبكه و ناودان و حق شرب و غيره

ماده 98 _ اگر كسي حق عبور در ملك غير ندارد ولي صاحب ملك اذن داده باشد كه از ملك او عبور كنند، هر وقت بخواهد مي تواند از اذن خود رجوع كرده و مانع عبور او بشود و همچنين است سايرارتفاقات

ماده 99 _ هيچ كس حق ندارد ناودان خود را بطرف ملك ديگري بگذارديا آب باران از بام خود به بام يا ملك همسايه جاري كند و يا برف بريزد مگر به اذن او.

ماده 100 _ اگر مجراي آب شخصي در خانه ديگري باشد و در مجري خرابي بهم رسد بنحوي كه عبور آب موجب خسارت خانه شودمالك خانه حق ندارد صاحب مجري را به تعمير مجري اجبار كندبلكه خود او بايد دفع ضرر از خود نمايد چنانچه اگر خرابي مجري مانع عبور آب شود مالك خانه ملزم نيست كه مجري را تعمير كندبلكه صاحب حق بايد خود رفع مانع كند در اين صورت براي تعمير مجري مي تواند داخل خانه يا زمين شود وليكن بدون ضرورت حق ورود ندارد مگر به اذن صاحب ملك

ماده 101 _ هرگاه كسي از آبي كه ملك ديگري است بنحوي از انحا ،حق انتفاع داشته باشد از قبيل دايركردن آسيا و امثال آن صاحب آن نمي تواند مجري را تغيير دهد بنحوي كه مانع از استفاده حق ديگري باشد.

ماده 102 _

هرگاه ملكي كلا يا جزئا به كسي منتقل شود و براي آن ملك حق الارتفاقي در ملك ديگر يا در جزء ديگر همان ملك موجود باشدآن حق به حال خود باقي مي ماند مگر اينكه خلاف آن تصريح شده باشد.

ماده 103 _ هرگاه شركا ملكي داراي حقوق و منافعي باشند و آن ملك مابين شركا تقسيم شود هر كدام از آنها به قدر حصه مالك آن حقوق و منافع خواهد بود مثل اينكه اگر ملكي داراي حق عبور درملك غير بوده و آن ملك كه داراي حق است بين چند نفر تقسيم شود هر يك از آنها حق عبور از همان محلي كه سابقا حق داشته است خواهد داشت

ماده 104 _ حق الارتفاق مستلزم وسايل انتفاع از آن حق نيز خواهد بودمثل اينكه اگر كسي حق شرب از چشمه يا حوض يا آب انبار غيردارد حق عبور تا آن چشمه يا حوض و آب انبار هم براي برداشتن آب دارد.

ماده 105 _ كسي كه حق الارتفاق در ملك غير دارد مخارجي كه براي تمتع از آن حق لازم شود به عهده صاحب حق مي باشد مگر اينكه بين او و صاحب ملك برخلاف آن قراري داده شده باشد.

ماده 106 _ مالك ملكي كه مورد حق الارتفاق غير است نمي تواند درملك خود تصرفاتي نمايد كه باعث تضييع يا تعطيل حق مزبورباشد مگر با اجازه صاحب حق

ماده 107 _ تصرفات صاحب حق در ملك غير كه متعلق حق اوست بايدبه اندازه اي باشد كه قرار داده اند و يا به مقدار متعارف و آنچه ضرورت انتفاع اقتضاء مي كند.

ماده 108 _ در تمام مواردي كه انتفاع كسي از ملك ديگري به موجب اذن محض باشد مالك مي تواند هر وقت بخواهد از اذن خود رجوع كند مگر اينكه مانع قانوني موجود باشد.

مبحث دوم

در احكام و آثار املاك نسبت به املاك مجاور

ماده 109 _ ديواري كه مابين دو ملك واقع است مشترك مابين صاحب آن دو ملك محسوب مي شود مگر اينكه قرينه يا دليلي برخلاف آن موجود باشد.

ماده 110 _ بنا، بطور ترصيف و وضع سرتير از جمله قرائن است كه دلالت بر تصرف واختصاص مي كند.

ماده 111 _ هرگاه از دو طرف بنا متصل به ديوار، به طور ترصيف باشدو يا از هر دوطرف به روي ديوار، سرتير گذاشته شده باشد آن ديوارمحكوم به اشتراك است مگر اينكه خلاف آن ثابت شود.

ماده 112 _ هرگاه قرائن اختصاصي فقط از يك طرف باشد تمام ديوارمحكوم به ملكيت صاحب آن طرف خواهد بود مگر اينكه خلافش ثابت شود.

ماده 113 _ مخارج ديوارمشترك برعهده كساني است كه درآن شركت دارند.

ماده 114 _ هيچ يك از شركا نمي تواند ديگري را اجبار بر بنا و تعميرديوار مشترك نمايد مگر اينكه دفع ضرر به نحو ديگري ممكن نباشد.

ماده 115 _ در صورتي كه ديوار مشترك خراب شود و احد شريكين ازتجديد بنا و اجازه تصرف در مبناي مشترك امتناع نمايد شريك ديگر مي تواند در حصه خاص خود تجديد بناي ديوار را كند.

ماده 116 _ هرگاه احد شركا، راضي به تصرف ديگري در مبنا باشدولي از تحمل مخارج مضايقه نمايد شريك ديگر مي تواند بناي ديوار را تجديد كند و در اين صورت اگر بناي جديد با مصالح مشترك ساخته شود ديوار، مشترك خواهد بود والاّ مختص به شريكي است كه بنا را تجديد كرده است

ماده 117 _ اگر يكي از دو شريك ديوار مشترك را خراب كند درصورتي كه خراب كردن آن لازم نبوده بايد آنكه خراب كرده مجددا آن را بنا كند.

ماده 118 _ هيچيك از دو شريك حق ندارد ديوار مشترك

را بالا ببرد ياروي آن بنا يا سرتيري بگذارد يا دريچه و رف باز كند يا هر نوع تصرفي نمايد مگر به اذن شريك ديگر.

ماده 119 _ هر يك از شركا بر روي ديوار مشترك سرتير داشته باشدنمي تواند بدون رضاي شريك ديگر تيرها را از جاي خود تغيير دهد و به جاي ديگر از ديوار بگذارد.

ماده 120 _ اگر صاحب ديوار به همسايه اذن دهد كه بر روي ديوار اوسرتيري بگذارد يا روي آن بنا كند، هر وقت بخواهد مي تواند از اذن خود رجوع كند مگر اينكه به وجه ملزمي اين حق را از خود سلب كرده باشد.

ماده 121 _ هرگاه كسي به اذن صاحب ديوار، بر روي ديوار، سرتيري گذارده باشد و بعد آن را بردارد نمي تواند مجددا بگذارد مگر به اذن جديد از صاحب ديوار و همچنين است ساير تصرفات

ماده 122 _ اگر ديواري متمايل به ملك غير يا شارع و نحو آن شود كه مشرف به خرابي گردد صاحب آن اجبار مي شود كه آن را خراب كند.

ماده 123 _ اگر خانه يا زميني بين دو نفر تقسيم شود يكي از آنهانمي تواندديگري رامجبوركندكه باهم ديواري مابين دوقسمت بكشند.

ماده 124 _ اگر از قديم سرتير عمارتي روي ديوار مختصي همسايه بوده و سابقه اين تصرف معلوم نباشد بايد به حال سابق باقي بماند و اگربه سبب خرابي عمارت و نحو آن سرتير برداشته شود صاحب عمارت مي تواند آن را تجديد كند و همسايه حق ممانعت ندارد مگراينكه ثابت نمايد وضعيت سابق به صرف اجازه او ايجاد شده بوده است

ماده 125 _ هرگاه طبقه تحتاني مال كسي باشد و طبقه فوقاني مال ديگري هر يك از آنها مي تواند بطور متعارف در حصه اختصاصي خود تصرف بكند ليكن نسبت به

سقف دو طبقه هر يك از مالكين طبقه فوقاني و تحتاني مي تواند در كف يا سقف طبقه اختصاصي خود، بطور متعارف آن اندازه تصرف نمايد كه مزاحم حق ديگري نباشد.

ماده 126 _ صاحب اطاق تحتاني نسبت به ديوارهاي اطاق و صاحب فوقاني نسبت به ديوارهاي غرفه بالاختصاص و هر دونسبت به سقف مابين اطاق وغرفه بالاشتراك متصرف شناخته مي شوند.

ماده 127 _ پله فوقاني ملك صاحب طبقه فوقاني محسوب است مگراينكه خلاف آن ثابت شود.

ماده 128 _ هيچ يك از صاحبان طبقه تحتاني و غرفه فوقاني نمي تواندديگري را اجبار به تعمير يا مساعدت در تعمير ديوارها و سقف آن بنمايد.

ماده 129 _ هرگاه سقف واقع مابين عمارت تحتاني و فوقاني خراب شود، در صورتي كه بين مالك فوقاني و مالك تحتاني موافقت درتجديد بنا حاصل نشود و قرارداد ملزمي سابقا بين آنها موجودنباشد هر يك از مالكين اگر تبرعا سقف را تجديد نموده چنانچه بامصالح مشترك ساخته شده باشد سقف مشترك است و اگر بامصالح مختصه ساخته شده متعلق به باني خواهد بود.

ماده 130 _ كسي حق ندارد از خانه خود به فضاي خانه همسايه بدون اذن او خروجي بدهد و اگر بدون اذن خروجي بدهد ملزم به رفع آن خواهد بود.

ماده 131 _ اگر شاخه درخت كسي داخل در فضاي خانه يا زمين همسايه شود بايد از آن جا عطف كند و اگر نكرد همسايه مي تواندآن را عطف كند و اگر نشد از حد خانه خود قطع كند و همچنين است حكم ريشه هاي درخت كه داخل ملك غير مي شود.

ماده 132 _ كسي نمي تواند در ملك خود تصرفي كند كه مستلزم تضرر همسايه شود مگر تصرفي كه بقدر متعارف و براي رفع حاجت يارفع ضرر از خود باشد.

ماده 133 _ كسي نمي تواند از

ديوار خانه خود به خانه همسايه در بازكند اگر چه ديوار، ملك مختصي او باشد ليكن مي تواند از ديوارمختصي خود روزنه يا شبكه باز كند و همسايه حق منع او را نداردولي همسايه هم مي تواند جلو روزنه و شبكه ديوار بكشد يا پرده بياويزد كه مانع رؤيت شود.

ماده 134 _ هيچيك از اشخاصي كه در يك معبر يا يك مجري شريكندنمي توانند شركا ديگر را مانع از عبور يا بردن آب شوند.

ماده 135 _ درخت و حفيره و نحو آنها كه فاصل مابين املاك باشد درحكم ديوار مابين خواهد بود.

مبحث سوم در حريم املاك

ماده 136 _ حريم مقداري از اراضي اطراف ملك و قنات و نهر و امثال آن است كه براي كمال انتفاع از آن ضرورت دارد.

ماده 137 _ حريم چاه براي آب خوردن (20) گز و براي زراعت (30) گزاست

ماده 138 _ حريم چشمه و قنات از هر طرف در زمين رخوه (500) گز ودر زمين سخت (250) گز است ليكن اگر مقادير مذكوره در اين ماده و ماده قبل براي جلوگيري از ضرر كافي نباشد به اندازه اي كه براي دفع ضرر كافي باشد به آن افزوده مي شود.

ماده 139 _ حريم در حكم ملك صاحب حريم است و تملك و تصرف در آن كه منافي باشد با آنچه مقصود از حريم است بدون اذن از طرف مالك صحيح نيست و بنابراين كسي نمي تواند در حريم چشمه و ياقنات ديگري چاه يا قنات بكند ولي تصرفاتي كه موجب تضرر نشود جائز است

كتاب دوم در اسباب تملك
اشاره

ماده 140 _ تملك حاصل مي شود:

1 _ به احيا اراضي موات و حيازت اشيا مباحه

2 _ به وسيله عقود و تعهدات

3 _ به

وسيله اخذ به شفعه

4 _ به ارث

قسمت اول در احياء اراضي موات و حيازت اشياء مباحه
باب اول در احياء اراضي موات و مباحه

ماده 141 _ مراد از احيا زمين آنست كه اراضي موات و مباحه را بوسيله عملياتي كه در عرف آباد كردن محسوب است از قبيل زراعت درختكاري بناساختن و غيره قابل استفاده نمايند.

ماده 142 _ شروع در احياء از قبيل سنگ چيدن اطراف زمين يا كندن چاه و غيره تحجير است و موجب مالكيت نمي شود ولي براي تحجيركننده ايجاد حق اولويت در احيا مي نمايد.

ماده 143 _ هر كس از اراضي موات و مباحه قسمتي را به قصد تملك احيا كند مالك آن قسمت مي شود.

ماده 144 _ احيا اطراف زمين موجب تملك وسط آن نيز مي باشد.

ماده 145 _ احيا كننده بايد قوانين ديگر مربوط به اين موضوع را از هرحيث رعايت نمايد.

باب دوم در حيازت مباحات

ماده 146 _ مقصود از حيازت تصرف و وضع يد است يا مهياكردن وسايل تصرف و استيلا.

ماده 147 _ هركس مال مباحي را با رعايت قوانين مربوط به ان حيازت كند مالك آن مي شود.

ماده 148 _ هركس در زمين مباح نهري بكند و متصل كند به رودخانه ان نهر را احيا كرده و مالك آن نهر مي شود ولي مادامي كه متصل به رودخانه نشده است تحجير محسوب مي شود.

ماده 149 _ هرگاه كسي به قصد حيازت مياه مباحه نهر يا مجري احداث كند آب مباحي كه در نهر يا مجراي مزبور وارد شود ملك صاحب مجري است و بدون اذن مالك نمي توان از ان نهري جدا كرديا زميني مشروب نمود.

ماده 150 _ هرگاه چند نفر در كندن مجري يا چاه شريك شوند به نسبت عمل و مخارجي كه موجب تفاوت عمل باشد مالك آب مي شوندو به همان نسبت بين آنها تقسيم مي شود.

ماده 151 _ يكي از شركا نمي تواند از مجراي

مشترك مجرايي جداكند يا دهنه نهر را وسيع يا تنگ كند يا روي آن پل يا آسياب بسازد يا اطراف آن درخت بكارد يا هر نحو تصرفي كند مگر به اذن سايرشركا.

ماده 152 _ اگر نصيب مفروز يكي از شركا از آب نهر مشترك داخل مجراي مختصي ان شخص شود آن آب ملك مخصوص آن مي شود و هر نحو تصرفي در آن مي تواند بكند.

ماده 153 _ هرگاه نهري مشترك مابين جماعتي باشد و در مقدار نصيب هريك از آنها اختلاف شود، حكم به تساوي نصيب آنها مي شود مگراينكه دليلي بر زيادتي نصيب بعضي از آنها موجود باشد.

ماده 154 _ كسي نمي تواند از ملك غير، آب به ملك خود ببرد بدون اذن مالك اگر چه راه ديگري نداشته باشد.

ماده 155 _ هر كس حق دارد از نهرهاي مباحه اراضي خود را مشروب كند يا براي زمين و آسياب و ساير حوائج خود، از آن نهر جدا كند.

ماده 156 _ هرگاه آب نهر كافي نباشد كه تمام اراضي اطراف آن مشروب شود و مابين صاحبان اراضي در تقدم و تاخر اختلاف شود وهيچيك نتواند حق تقدم را ثابت كند، با رعايت ترتيب هر زميني كه به منبع آب نزديكتر است به قدر حاجت حق تقدم بر زمين پائين ترخواهد داشت

ماده 157 _ هرگاه دو زمين در دو طرف نهر محاذي هم واقع شوند و حق تقدم يكي بر ديگري محرز نباشد و هر دو در يك زمان بخواهندآب ببرند و آب كافي براي هر دو نباشد بايد براي تقدم و تاخر دربردن آب به نسبت حصه قرعه زده و اگر آب كافي براي هر دو باشدبه نسبت حصه تقسيم مي كنند.

ماده 158 _ هرگاه تاريخ

احيا اراضي اطراف رودخانه مختلف باشدزميني كه احيا آن مقدم بوده است در آب نيز مقدم مي شود بر زمين متاخر در احيا، اگر چه پائين تر از آن باشد.

ماده 159 _ هرگاه كسي بخواهد جديدا زميني در اطراف رودخانه احياكند اگر آب رودخانه زياد باشد و براي صاحبان اراضي سابقه تضييقي نباشد مي تواند از آب رودخانه زمين جديد را مشروب كند و الا حق بردن آب ندارد اگر چه زمين او بالاتر از ساير اراضي باشد.

ماده 160 _ هر كس در زمين خود يا اراضي مباحه به قصد تملك قنات يا چاهي بكند تا به آب برسد يا چشمه جاري كند مالك آب آن مي شود و در اراضي مباحه مادامي كه به آب نرسيده تحجيرمحسوب است

باب سوم در معادن

ماده 161 _ معدني كه در زمين كسي واقع شده باشد ملك صاحب زمين است و استخراج آن تابع قوانين مخصوصه خواهد بود.

باب چهارم دراشيا پيداشده و حيوانات ضاله

فصل اول در اشيا پيدا شده

ماده 162 _ هركس مالي پيدا كند كه قيمت آن كمتر از يك درهم كه وزن ان 6/12 نخود نقره باشد، مي تواند آن را تملك كند.

ماده 163 _ اگر قيمت مال پيدا شده يك درهم كه وزن آن 6/12 نخود نقره يا بيشتر باشد، پيدا كننده بايد يك سال تعريف كند و اگر درمدت مزبور صاحب مال پيدا نشد، مشاراليه مختار است كه آن را بطور امانت نگاه دارد يا تصرف ديگري در آن بكند، در صورتي كه آن را بطور امانت نگاهدارد و بدون تقصير او تلف شود، ضامن نخواهد بود.

تبصره _ در صورتي كه پيداكننده مال از همان ابتدا يا پيش از پايان مدت يك سال علم حاصل كند كه تعريف بي فايده است و يا از يافتن صاحت مال مايوس گردد، تكليف تعريف از او ساقط مي شود.

ماده 164 _ تعريف اشيا پيدا شده عبارتست از نشر و اعلان برحسب مقررات شرعي بنحوي كه بتوان گفت كه عادتا به اطلاع اهالي محل رسيده است

ماده 165 _ هركس در بيابان يا خرابه كه خالي از سكنه بوده و مالك خاصي ندارد مالي پيدا كند مي تواند آن را تملك كند و محتاج به تعريف نيست مگر اينكه معلوم باشد كه مال عهد زمان حاضر است در اين صورت در حكم ساير اشيا پيدا شده در ابادي خواهد بود.

ماده 166 _ اگر كسي در ملك غير يا ملكي كه از غير خريده مالي پيداكند و احتمال بدهد كه مال مالك فعلي يا مالكين سابق است

بايد به انها اطلاع بدهد، اگر انها مدعي مالكيت شدند و به قرائن مالكيت آنها معلوم شد بايد به انها بدهد والا به طريقي كه فوقا مقرر است رفتار نمايد.

ماده 167 _ اگر مالي كه پيدا شده است ممكن نيست باقي بماند و فاسدمي شود بايد به قيمت عادله فروخته شود و قيمت آن در حكم خودمال پيدا شده خواهد بود.

ماده 168 _ اگر مال پيدا شده در زمان تعريف بدون تقصير پيداكننده تلف شود مشاراليه ضامن نخواهد بود.

ماده 169 _ منافعي كه از مال پيدا شده حاصل مي شود قبل از تملك متعلق به صاحب آن است و بعد از تملك مال پيدا كننده است

فصل دوم در حيوانات ضاله

ماده 170 _ حيوان گمشده (ضاله) عبارت از هر حيوان مملوكي است كه بدون متصرف يافت شود ولي اگر حيوان مزبور در چراگاه يا نزديك آبي يافت شود يا متمكن از دفاع خود در مقابل حيوانات درنده باشدضاله محسوب نمي گردد.

ماده 171 _ هركس حيوان ضاله پيدا نم_ايد بايد آن را به م_الك آن رد كند و اگر مالك را نشناسد بايد به حاكم يا قائم مقام او تسليم كند والا ضامن خواهد بود اگر چه آن را بعد از تصرف رها كرده باشد.

ماده 172 _ اگر حيوان گمشده در نقاط مسكونه يافت شود و پيدا كننده بادسترسي به حاكم يا قائم مقام او، آن را تسليم نكند حق مطالبه مخارج نگاهداري آن را از مالك نخواهد داشت هرگاه حيوان ضاله در نقاط غيرمسكونه يافت شود پيداكننده مي تواند مخارج نگاهداري آن را از مالك مطالبه كند مشروط بر اينكه از حيوان انتفاعي نبرده باشد و الا مخارج نگاهداري با

منافع حاصله احتساب و پيدا كننده يا مالك فقط براي بقيه حق رجوع به يكديگر را خواهند داشت

باب پنجم در دفينه

ماده 173 _ دفينه مالي است كه در زمين يا بنايي دفن شده و برحسب اتفاق و تصادف پيدا مي شود.

ماده 174 _ دفينه كه مالك آن معلوم نباشد ملك كسي است كه آن را پيداكرده است

ماده 175 _ اگر كسي در ملك غير، دفينه پيدا نمايد بايد به مالك اطلاع دهد، اگر مالك زمين مدعي مالكيت دفينه شد و آن را ثابت كرد ،دفينه به مدعي مالكيت تعلق مي گيرد.

ماده 176 _ دفينه كه در اراضي مباحه كشف شود متعلق به مستخرج آن است

ماده 177 _ جواهري كه از دريا استخراج مي شود ملك كسي است كه آن را استخراج كرده است و آنچه كه آب به ساحل مي اندازد ملك كسي است كه آن را حيازت نمايد.

ماده 178 _ مالي كه در دريا غرق شده و مالك از آن اعراض كرده است مال كسي است كه آن را بيرون بياورد.

باب ششم در شكار

ماده 179 _ شكاركردن موجب تملك است

ماده 180 _ شكار حيوانات اهلي و حيوانات ديگري كه علامت مالكيت در آن باشد موجب تملك نمي شود.

ماده 181 _ اگر كسي كندو يا محلي براي زنبور عسل تهيه كند زنبور عسلي كه در آن جمع مي شوند ملك آن شخص است همين طوراست حكم كبوتر كه در برج كبوتر جمع شود.

ماده 182 _ مقررات ديگر راجع به شكار به موجب نظامات مخصوصه معين خواهد شد.

قسمت دوم در عقود و معاملات و الزامات
باب اول در عقود و تعهّدات بطوركلّي ( ماده 183 الي 300 )

ماده 183 _ عقد عبارت است از اينكه يك يا چند نفر در مقابل يك يا چند نفر ديگر تعهد بر امري نمايند و مورد قبول آنها باشد.

فصل اول در اقسام عقود و معاملات

ماده 184 _ عقود و معاملات به اقسام ذيل منقسم مي شوند: لازم جايز، خياري منجز و معلق

ماده 185 _ عقد لازم آنست كه هيچيك از طرفين معامله حق فسخ آن رآنداشته باشد مگر در موارد معينه

ماده 186 _ عقد جايز آن است كه هر يك از طرفين بتوآند هر وقتي بخواهد آنرا فسخ كند.

ماده 187 _ عقد ممكن است نسبت به يك طرف لازم باشد و نسبت به طرف ديگر جايز.

ماده 188 _ عقد خياري آن است كه براي طرفين يا يكي از آنها يا براي ثالثي اختيار فسخ باشد.

ماده 189 _ عقد منجز آن است كه تاثير آن برحسب انشاء، موقوف به امر ديگري نباشد والا معلق خواهد بود.

فصل دوم در شرايط اساسي براي صحت معامله

ماده 190 _ براي صحت هرمعامله شرايط ذيل اساسي است

1 _ قصد طرفين و رضاي آنها؛

2 _ اهليت طرفين

3 _ موضوع معين كه مورد معامله باشد؛

4 _ مشروعيت جهت

معامله

مبحث اول در قصد طرفين و رضاي آنها

ماده 191 _ عقد محقق مي شود به قصد انشاء به شرط مقرون بودن به چيزي كه دلالت بر قصد كند.

ماده 192 _ در مواردي كه براي طرفين يا يكي از آنها تلفظ ممكن نباشد،اشاره كه مبين قصد و رضا باشد كافي است

ماده 193 _ انشاء معامله ممكن است به وسيله عملي كه مبين قصد و رضا باشد مثل قبض و اقباض حاصل گردد مگر در مواردي كه قانون استثناء كرده باشد.

ماده 194 _ الفاظ و اشارات و اعمال ديگر كه متعاملين به وسيله آن انشاء معامله مي نمايند بايد موافق باشد بنحوي كه احد طرفين ، همآن عقدي را قبول كند كه طرف ديگر قصد انشاء آن را داشته است والا معامله باطل خواهد بود.

ماده 195 _ اگر كسي در حال مستي يا بيهوشي يا در خواب معامله نمايد آن معامله به واسطه فقدآن قصد باطل است

ماده 196 _ كسي كه معامله مي كند آن معامله براي خود آن شخص محسوب است مگر اينكه در موقع عقد، خلاف آن را تصريح نمايديا بعد، خلاف آن ثابت شود معذلك ممكن است در ضمن معامله كه شخص براي خود مي كند تعهدي هم به نفع شخص ثالثي بنمايد.

ماده 197 _ در صورتي كه ثمن يا مثمن معامله عين متعلق به غير باشد،آن معامله براي صاحب عين خواهد بود.

ماده 198 _ ممكن است طرفين يا يكي از آنها بوكالت از غير اقدام بنمايد و نيز ممكن است كه يك نفر بوكالت از طرف متعاملين اين اقدام را بعمل اورد.

ماده 199 _ رضاي حاصل در نتيجه اشتباه يا اكراه موجب نفوذ معامله نيست

ماده 200 _ اشتباه

وقتي موجب عدم نفوذ معامله است كه مربوط به خود موضوع معامله باشد.

ماده 201 _ اشتباه در شخص طرف به صحت معامله خللي وارد نمي آورد مگر در مواردي كه شخصيت طرف علت عمده عقد بوده باشد.

ماده 202 _ اكراه به اعمالي حاصل مي شود كه موثر در شخص با شعوري بوده و او را نسبت به جان يا مال يا ابروي خود تهديد كند بنحوي كه عادتا قابل تحمل نباشد. در مورد اعمال اكراه اميز سن وشخصيت و اخلاق و مرد يا زن بودن شخص بايد در نظر گرفته شود.

ماده 203 _ اكراه موجب عدم نفوذ معامله است اگرچه از طرف شخص خارجي غير از متعاملين واقع شود.

ماده 204 _ تهديد طرف معامله در نفس يا جان يا ابروي اقوام نزديك او از قبيل زوج و زوجه و اباء و اولاد موجب اكراه است در مورد اين ماده تشخيص نزديكي درجه براي موثر بودن اكراه بسته به نظر عرف است

ماده 205 _ هرگاه شخصي كه تهديد شده است بداند كه تهديدكننده نمي تواند تهديد خود را به موقع اجرا گذارد و يا خود شخص مزبور قادر باشد بر اينكه بدون مشقت اكراه را از خود دفع كند و معامله را واقع نسازد آن شخص مكره محسوب نمي شود.

ماده 206 _ اگر كسي در نتيجه اضطرار، اقدام به معامله كند مكره محسوب نشده و معامله اضطراري معتبر خواهد بود.

ماده 207 _ ملزم شدن شخص به انشاء معامله به حكم مقامات صالحه قانوني اكراه محسوب نمي شود.

ماده 208 _ مجرد خوف از كسي بدون آن كه از طرف آن كس تهديدي شده باشد اكراه محسوب نمي شود.

ماده 209 _ امضاي معامله بعد از رفع اكراه موجب نفوذ

معامله است

مبحث دوم در اهليت طرفين

ماده 210 _ متعاملين بايد براي معامله اهليت داشته باشند.

ماده 211 _ براي اينكه متعاملين اهل محسوب شوند بايد بالغ و عاقل و رشيد باشند.

ماده 212 _ معامله با اشخاصي كه بالغ يا عاقل يا رشيد نيستند به واسطه عدم اهليت باطل است

ماده 213 _ معامله محجورين نافذ نيست

مبحث سوم در مورد معامله

ماده 214 _ مورد معامله بايد مال يا عملي باشد كه هر يك از متعاملين تعهد تسليم يا ايفاء آن را مي كنند.

ماده 215 _ مورد معامله بايد ماليت داشته و متضمن منفعت عقلايي مشروع باشد.

ماده 216 _ مورد معامله بايد مبهم نباشد مگر در موارد خاصه كه علم اجمالي به آن كافي است

مبحث چهارم در جهت معامله

ماده 217 _ در معامله لازم نيست كه جهت آن تصريح شود ولي اگر تصريح شده باشد، بايد مشروع باشد والا معامله باطل است

ماده 218 _ هرگاه معلوم شود كه معامله با قصد فرار از دين بطور صوري انجام شده آن معامله باطل است

ماده 218 مكرر _ هرگاه طلبكار به دادگاه دادخواست داده دلايل اقامه نمايد كه مديون براي فرار از دين قصد فروش اموال خود را دارد،دادگاه مي تواند قرار توقيف اموال وي را به ميزان بدهي او صادرنمايد، كه در اين صورت بدون اجازه دادگاه حق فروش اموال را نخواهد داشت

فصل سوم در اثر معاملات

مبحث اول در قواعد عمومي

ماده 219 _ عقودي كه برطبق قانون واقع شده باشد، بين متعاملين و قائم مقام آنها لازم الاتباع است مگر اينكه به رضاي طرفين اقاله يابعلت قانوني فسخ شود.

ماده 220 _ عقود نه فقط متعاملين را

به اجراي چيزي كه در آن تصريح شده است ملزم مي نمايد بلكه متعاملين به كليه نتايجي هم كه به موجب عرف و عادت يا به موجب قانون از عقد حاصل مي شود ملزم مي باشند.

ماده 221 _ اگر كسي تعهد اقدام به امري را بكند يا تعهد نمايد كه ازانجام امري خودداري كند، در صورت تخلف مسوول خسارت طرف مقابل است مشروط براينكه جبران خسارت تصريح شده و ياتعهد، عرفا به منزله تصريح باشد و يا برحسب قانون موجب ضمان باشد.

ماده 222 _ در صورت عدم ايفاء تعهد با رعايت ماده فوق ، حاكم مي تواند به كسي كه تعهد به نفع او شده است اجازه دهد كه خود او عمل را انجام دهد و متخلف را به تاديه مخارج آن محكوم نمايد.

ماده 223 _ هر معامله كه واقع شده باشد محمول بر صحت است مگراينكه فساد آن معلوم شود.

ماده 224 _ الفاظ عقود محمول است بر معاني عرفيه

ماده 225 _ متعارف بودن امري در عرف و عادت بطوري كه عقد بدون تصريح هم منصرف به آن باشد بمنزله ذكر در عقد است

مبحث دوم در خسارات حاصله ازعدم اجراي تعهدات

ماده 226 _ در مورد عدم ايفاء تعهدات از طرف يكي از متعاملين طرف ديگر نمي تواند ادعاي خسارت نمايد مگر اينكه براي ايفاء تعهد مدت معيني مقرر شده و مدت مزبور منقضي شده باشد و اگر براي ايفاء تعهد، مدتي مقرر نبوده طرف وقتي مي تواند ادعاي خسارت نمايد كه اختيار موقع انجام با او بوده و ثابت نمايد كه انجام تعهد رامطالبه كرده است

ماده 227 _ متخلف از انجام تعهد وقتي محكوم به تاديه خسارت مي شود كه نتواند ثابت نمايد كه عدم انجام

به واسطه علت خارجي بوده است كه نمي توان مربوط به او نمود.

ماده 228 _ در صورتي كه موضوع تعهد، تاديه وجه نقدي باشد، حاكم مي تواند با رعايت ماده 221 مديون را به جبران خسارت حاصله از تاخير در تاديه دين محكوم نمايد.

ماده 229 _ اگر متعهد به واسطه حادثه اي كه دفع آن خارج از حيطه اقتدار اوست نتواند از عهده تعهد خود برايد، محكوم به تاديه خسارت نخواهد بود.

ماده 230 _ اگر در ضمن معامله شرط شده باشد كه در صورت تخلف متخلف مبلغي به عنوان خسارت تاديه نمايد، حاكم نمي تواند او رابه بيشتر يا كمتر از آنچه كه ملزم شده است محكوم كند.

مبحث سوم در اثر عقود نسبت به اشخاص ثالث

ماده 231 _ معاملات و عقود فقط درباره طرفين متعاملين و قائم مقام قانوني آنها موثر است مگر در مورد ماده 196.

فصل چهارم در بيان شرايطي كه در ضمن عقد مي شود

مبحث اول در اقسام شرط

ماده 232 _ شروط مفصله ذيل باطل است ولي مفسد عقد نيست

1 _ شرطي كه انجام آن غير مقدور باشد؛

2 _ شرطي كه در آن نفع و فايده نباشد؛

3 _ شرطي كه نامشروع باشد.

ماده 233 _ شروط مفصله ذيل باطل و موجب بطلان عقد است

1 _ شرط خلاف مقتضاي عقد؛

2 _ شرط مجهولي كه جهل به آن موجب جهل به عوضين شود.

ماده 234 _ شرط بر سه قسم است

1 _ شرط صفت

2 _ شرط نتيجه

3 _ شرط فعل اثباتا يا نفيا.

شرط صفت عبارت است از شرط راجعه به كيفيت يا كميت مورد معامله

شرط نتيجه آن است كه تحقق امري در خارج شرط شود.

شرط فعل

آن است كه اقدام يا عدم اقدام به فعلي بر يكي از متعاملين يا بر شخص خارجي شرط شود.

مبحث دوم در احكام شرط

ماده 235 _ هرگاه شرطي كه در ضمن عقد شده است شرط صفت باشد و معلوم شود آن صفت موجود نيست كسي كه شرط به نفع او شده است خيار فسخ خواهد داشت

ماده 236 _ شرط نتيجه در صورتي كه حصول آن نتيجه موقوف به سبب خاصي نباشد آن نتيجه به نفس اشتراط حاصل مي شود.

ماده 237 _ هرگاه شرط در ضمن عقد، شرط فعل باشد اثباتا يا نفيا،كسي كه ملتزم به انجام شرط شده است بايد آن را به جا بياورد و در صورت تخلف طرف معامله مي تواند به حاكم رجوع نموده تقاضاي اجبار به وفاي شرط بنمايد.

ماده 238 _ هرگاه فعلي در ضمن عقد شرط شود و اجبار ملتزم به انجام آن غيرمقدور ولي انجام آن به وسيله شخص ديگري مقدور باشد،حاكم مي تواند به خرج ملتزم موجبات انجام آن فعل را فراهم كند.

ماده 239 _ هرگاه اجبار مشروط عليه براي انجام فعل مشروط ممكن نباشد و فعل مشروط هم از جمله اعمالي نباشد كه ديگري بتوآند از جانب او واقع سازد طرف مقابل حق فسخ معامله را خواهد داشت

ماده 240 _ اگر بعد از عقد، انجام شرط ممتنع شود يا معلوم شود كه حين العقد ممتنع بوده است كسي كه شرط بر نفع او شده است اختيار فسخ معامله را خواهد داشت مگر اينكه امتناع مستند به فعل مشروط له باشد.

ماده 241 _ ممكن است در معامله شرط شود كه يكي از متعاملين براي آنچه كه به واسطه معامله مشغول الذمه مي شود رهن يا ضامن بدهد.

ماده

242 _ هرگاه در عقد، شرط شده باشد كه مشروط عليه مال معين را رهن دهد و آن مال تلف يا معيوب شود مشروط له اختيار فسخ معامله را خواهد داشت نه حق مطالبه عوض رهن يا ارش عيب و اگر بعد از آن كه مال را مشروط له به رهن گرفت آن مال تلف يامعيوب شود ديگر اختيار فسخ ندارد.

ماده 243 _ هرگاه در عقد، شرط شده باشد كه ضامني داده شود و اين شرط انجام نگيرد مشروط له حق فسخ معامله را خواهد داشت

ماده 244 _ طرف معامله كه شرط به نفع او شده مي تواند از عمل به آن شرط صرفنظر كند در اين صورت مثل آن است كه اين شرط درمعامله قيد نشده باشد ليكن شرط نتيجه قابل اسقاط نيست

ماده 245 _ اسقاط حق حاصل از شرط ممكن است به لفظ باشد يا به فعل يعني عملي كه دلالت بر اسقاط شرط نمايد.

ماده 246 _ در صورتي كه معامله به واسطه اقاله يا فسخ بهم بخورد شرطي كه در ضمن آن شده است باطل مي شود و اگر كسي كه ملزم به انجام آن شرط بوده است عمل به شرط كرده باشد مي تواند عوض او را از مشروط له بگيرد.

فصل پنجم در معاملاتي كه موضوع آن مال غير است يا معاملات فضولي

ماده 247 _ معامله به مال غير، جز به عنوان ولايت يا وصايت ياوكالت نافذ نيست ولو اينكه صاحب مال باطنا راضي باشد ولي اگرمالك يا قائم مقام او پس از وقوع معامله آن را اجازه نمود در اين صورت معامله صحيح و نافذ مي شود.

ماده 248 _ اجازه مالك

نسبت به معامله فضولي حاصل مي شود به لفظ يا فعلي كه دلالت بر امضاء عقد نمايد.

ماده 249 _ سكوت مالك ولو با حضور در مجلس عقد، اجازه محسوب نمي شود.

ماده 250 _ اجازه در صورتي موثر است كه مسبوق به رد نباشد والا اثري ندارد.

ماده 251 _ رد معامله فضولي حاصل مي شود به هر لفظ يا فعلي كه دلالت بر عدم رضاي به آن نمايد.

ماده 252 _ لازم نيست اجازه يا رد فوري باشد. اگر تاخير موجب تضرر طرف اصيل باشد مشاراليه مي تواند معامله را بهم بزند.

ماده 253 _ در معامله فضولي اگر مالك قبل از اجازه يا رد فوت نمايداجازه يا رد، با وارث است

ماده 254 _ هرگاه كسي نسبت به مال غير معامله نمايد و بعد آن مال بنحوي از آنحاء به معامله كننده فضولي منتقل شود، صرف تملك موجب نفوذ معامله سابقه نخواهد بود.

ماده 255 _ هرگاه كسي نسبت به مالي معامله به عنوان فضولي نمايد و بعد معلوم شود كه آن مال ملك معامله كننده بوده است يا ملك كسي بوده است كه معامله كننده مي توانسته است از قبل او ولايتا ياوكالتا معامله نمايد در اين صورت نفوذ و صحت معامله موكول به اجازه معامل است والا معامله باطل خواهد بود.

ماده 256 _ هرگاه كسي مال خود و مال غير را به يك عقدي منتقل كنديا انتقال مالي را براي خود و ديگري قبول كند معامله نسبت به خود او نافذ و نسبت به غير، فضولي است

ماده 257 _ اگر عين مالي كه موضوع معامله فضولي بوده است قبل ازاينكه مالك معامله فضولي را اجازه يا رد كند مورد معامله ديگر نيز واقع شود مالك مي

تواند هر يك از معاملات را كه بخواهد اجازه كند در اين صورت هر يك را اجازه كرد، معاملات بعد از آن نافذ وسابق بر آن باطل خواهد بود.

ماده 258 _ نسبت به منافع مالي كه مورد معامله فضولي بوده است و همچنين نسبت به منافع حاصله از عوض آن، اجازه يا رد از روز عقدموثر خواهد بود.

ماده 259 _ هرگاه معامل فضولي مالي را كه موضوع معامله بوده است به تصرف متعامل داده باشد و مالك آن معامله را اجازه نكند متصرف ضامن عين و منافع است

ماده 260 _ در صورتي كه معامل فضولي عوض مالي را كه موضوع معامله بوده است گرفته و در نزد خود داشته باشد و مالك با اجازه معامله قبض عوض را نيز اجازه كند ديگر حق رجوع به طرف ديگر نخواهد داشت

ماده 261 _ در صورتي كه مبيع فضولي به تصرف مشتري داده شود هرگاه مالك معامله را اجازه نكرد مشتري نسبت به اصل مال و منافع مدتي كه در تصرف او بوده ضامن است اگر چه منافع را استيفا نكرده باشد و همچنين است نسبت به هر عيبي كه در مدت تصرف مشتري حادث شده باشد.

ماده 262 _ در مورد ماده قبل مشتري حق دارد كه براي استرداد ثمن عينا يا مثلا يا قيمتا به بايع فضولي رجوع كند.

ماده 263 _ هرگاه مالك معامله را اجازه نكند و مشتري هم برفضولي بودن آن جاهل باشد حق دارد كه براي ثمن و كليه غرامات به بايع فضولي رجوع كند و در صورت عالم بودن فقط حق رجوع براي ثمن را خواهد داشت

فصل ششم در سقوط تعهدات

ماده 264 _ تعهدات به يكي از طرق

ذيل ساقط مي شود:

1 _ به وسيله وفاي به عهد؛

2 _ به وسيله اقاله

3 _ به وسيله ابراء؛

4 _ به وسيله تبديل تعهد؛

5 _ به وسيله تهاتر؛

6 _ به وسيله مالكيت ما في الذمه

مبحث اول در وفاي به عهد

ماده 265 _ هر كس مالي به ديگري بدهد ظاهر، در عدم تبرع است بنابراين اگر كسي چيزي به ديگري بدهد بدون اينكه مقروض آن چيزباشد مي تواند استرداد كند.

ماده 266 _ در مورد تعهداتي كه براي متعهدله قانونا حق مطالبه نمي باشد اگر متعهد به ميل خود آن را ايفاء نمايد دعوي استرداد اومسموع نخواهد بود.

ماده 267 _ ايفاء دين از جانب غير مديون هم جايز است اگر چه از طرف مديون اجازه نداشته باشد وليكن كسي كه دين ديگري را ادا مي كنداگر با اذن باشد حق مراجعه به او دارد والا حق رجوع ندارد.

ماده 268 _ انجام فعلي در صورتي كه مباشرت شخص متعهد شرط شده باشد به وسيله ديگري ممكن نيست مگر با رضايت متعهدله

ماده 269 _ وفاي به عهد وقتي محقق مي شود كه متعهد، چيزي را كه مي دهد، مالك و يا ماذون از طرف مالك باشد و شخصا هم اهليت داشته باشد.

ماده 270 _ اگر متعهد در مقام وفاي به عهد، مالي تاديه نمايد ديگرنمي تواند به عنوان اينكه در حين تاديه مالك آن نبوده استرداد آن را از متعهدله بخواهد مگر اينكه ثابت كند كه مال غير و با مجوز قانوني در يد او بوده بدون اينكه اذن در تاديه داشته باشد.

ماده 271 _ دين بايد به شخص داين يا به كسي كه از طرف او وكالت دارد تاديه گردد يا به كسي كه قانونا حق قبض

دارد.

ماده 272 _ تاديه به غير اشخاص مذكور در ماده فوق وقتي صحيح است كه داين راضي شود.

ماده 273 _ اگر صاحب حق از قبول آن امتناع كند متعهد به وسيله تصرف دادن آن به حاكم يا قائم مقام او بري مي شود و از تاريخ اين اقدام مسئول خسارتي كه ممكن است به موضوع حق وارد ايدنخواهد بود.

ماده 274 _ اگر متعهدله اهليت قبض نداشته باشد تاديه در وجه او معتبرنخواهد بود.

ماده 275 _ متعهدله را نمي توان مجبور نمود كه چيز ديگري بغير آنچه كه موضوع تعهد است قبول نمايد اگرچه آن شي ء، قيمتا معادل يابيشتر از موضوع تعهد باشد.

ماده 276 _ مديون نمي تواند مالي را كه از طرف حاكم ممنوع از تصرف در آن شده است در مقام وفاي به عهد تاديه نمايد.

ماده 277 _ متعهد نمي تواند متعهدله را مجبور به قبول قسمتي از موضوع تعهد نمايد ولي حاكم مي تواند نظر به وضعيت مديون مهلت عادله يا قرار اقساط دهد.

ماده 278 _ اگر موضوع تعهد عين معيني باشد، تسليم آن به صاحبش در وضعيتي كه حين تسليم دارد موجب برائت متعهد مي شود اگر چه كسر و نقصان داشته باشد، مشروط بر اينكه كسر و نقصان از تعدي وتفريط متعهد ناشي نشده باشد، مگر در مواردي كه در اين قانون تصريح شده است ولي اگر متعهد با انقضاي اجل و مطالبه تاخير در تسليم نموده باشد مسئول هر كسر و نقصان خواهد بود اگرچه كسر و نقصان مربوط به تقصير شخص متعهد نباشد.

ماده 279 _ اگر موضوع تعهد عين شخصي نبوده و كلي باشد متعهد مجبور نيست كه از فرد اعلاي آن ايفا كند ليكن از فردي هم كه عرفا

معيوب محسوب است نمي تواند بدهد.

ماده 280 _ انجام تعهد بايد در محلي كه عقد واقع شده بعمل ايد مگراينكه بين متعاملين قرارداد مخصوصي باشد يا عرف و عادت ترتيب ديگري اقتضا نمايد.

ماده 281 _ مخارج تاديه به عهده مديون است مگر اينكه شرط خلاف شده باشد.

ماده 282 _ اگر كسي به يك نفر ديون متعدده داشته باشد تشخيص اينكه تاديه از بابت كدام دين است با مديون مي باشد.

مبحث دوم در اقاله

ماده 283 _ بعد از معامله طرفين مي توانند بتراضي آن را اقاله و تفاسخ كنند.

ماده 284 _ اقاله به هر لفظ يا فعلي واقع مي شود كه دلالت بر بهم زدن معامله كند.

ماده 285 _ موضوع اقاله ممكن است تمام معامله واقع شود يا فقط مقداري از مورد آن

ماده 286 _ تلف يكي از عوضين مآنع اقاله نيست در اين صورت به جاي آن چيزي كه تلف شده است مثل آن در صورت مثلي بودن و قيمت آن در صورت قيمي بودن داده مي شود.

ماده 287 _ نماات و منافع منفصله كه از زمان عقد تا زمان اقاله در مورد معامله حادث مي شود مال كسي است كه به واسطه عقد مالك شده است ولي نماات متصله مال كسي است كه در نتيجه اقاله مالك مي شود.

ماده 288 _ اگر مالك بعد از عقد در مورد معامله تصرفاتي كند كه موجب ازدياد قيمت آن شود، در حين اقاله به مقدار قيمتي كه به سبب عمل او زياد شده است مستحق خواهد بود.

مبحث سوم در ابراء

ماده 289 _ ابرا عبارت از اين است كه دائن از حق خود به اختيارصرف نظر نمايد.

ماده 290 _ ابرا وقتي موجب سقوط تعهد مي شود كه متعهدله براي ابرا اهليت داشته باشد.

ماده 291 _ ابراي ذمه

ميت از دين صحيح است

مبحث چهارم در تبديل تعهد

ماده 292 _ تبديل تعهد در موارد ذيل حاصل مي شود:

1 _ وقتي كه متعهد و متعهدله به تبديل تعهد اصلي به تعهدجديدي كه قائم مقام آن مي شود به سببي از اسباب تراضي نمايند در اين صورت متعهد نسبت به تعهد اصلي بري مي شود؛

2 _ وقتي كه شخص ثالثي با رضايت متعهدله قبول كند كه دين متعهد را اداء نمايد؛

3 _ وقتي كه متعهد له مافي الذمه متعهد را به كسي ديگر منتقل نمايد.

ماده 293 _ در تبديل تعهد، تضمينات تعهد سابق به تعهد لاحق تعلق نخواهد گرفت مگر اينكه طرفين معامله آن را صراحتا شرط كرده باشند.

مبحث پنجم در تهاتر

ماده 294 _ وقتي دو نفر در مقابل يكديگر مديون باشند بين ديون آنها به يكديگر به طريقي كه در مواد ذيل مقرر است تهاتر حاصل مي شود.

ماده 295 _ تهاتر، قهري است و بدون اينكه طرفين در اين موضوع تراضي نمايند حاصل مي گردد بنابراين به محض اينكه دو نفر درمقابل يكديگر در آن واحد مديون شدند هر دو دين تا اندازه اي كه باهم معادله مي نمايند بطور تهاتر برطرف شده و طرفين به مقدار آن در مقابل يكديگر بري مي شوند.

ماده 296 _ تهاتر فقط در مورد دو ديني حاصل مي شود كه موضوع آنها از يك جنس باشد با اتحاد زمان و مكان تاديه ولو به اختلاف سبب

ماده 297 _ اگر بعد از ضمان مضمون له به مضمون عنه مديون شودموجب فراغ ذمه ضامن نخواهد شد.

ماده 298 _ اگر فقط محل تاديه دينين مختلف باشد تهاتر وقتي حاصل مي شود كه با تاديه مخارج مربوط به نقل موضوع قرض از محلي به محل ديگر يا بنحوي از آنحاء، طرفين

حق تاديه در محل معين راساقط نمايند.

ماده 299 _ در مقابل حقوق ثابته اشخاص ثالث تهاتر موثر نخواهد بود و بنابراين اگر موضوع دين به نفع شخص ثالثي در نزد مديون مطابق قانون توقيف شده باشد و مديون بعد از اين توقيف از دائن خود طلبكار گردد ديگر نمي تواند به استناد تهاتر، از تاديه مال توقيف شده امتناع كند.

مبحث ششم مالكيت مافي الذمه

ماده 300 _ اگر مديون مالك مافي الذمه خود گردد ذمه او بري مي شود مثل اينكه اگر كسي به مورث خود مديون باشد پس از فوت مورث دين او به نسبت سهم الارث ساقط مي شود.

باب دوم در الزاماتي كه بدون قرارداد حاصل مي شود

فصل اول در كليات

ماده 301 _ كسي كه عمدا يا اشتباها چيزي را كه مستحق نبوده است دريافت كند ملزم است كه آن را به مالك تسليم كند.

ماده 302 _ اگر كسي كه اشتباها خود را مديون مي دانست آن دين را تاديه كند حق دارد از كسي كه آن را بدون حق اخذ كرده است استرداد نمايد.

ماده 303 _ كسي كه مالي را من غير حق دريافت كرده است ضامن عين و منافع آن است اعم از اينكه به عدم استحقاق خود عالم باشد ياجاهل

ماده 304 _ اگر كسي كه چيزي را من غير حق دريافت كرده است خود را محق مي دانسته ليكن در واقع محق نبوده و آن چيز را فروخته باشد،معامله فضولي و تابع احكام مربوطه به آن خواهد بود.

ماده 305 _ در مورد مواد فوق صاحب مال بايد از عهده مخارج لازمه كه براي نگاهداري آن شده است برايد مگر در صورت علم متصرف به عدم استحقاق خود.

ماده 306 _ اگر كسي اموال غايب يا محجور و امثال آنها را

بدون اجازه مالك يا كسي كه حق اجازه دارد اداره كند بايد حساب زمان تصدي خود را بدهد. در صورتي كه تحصيل اجازه در موقع مقدور بوده يا تاخير در دخالت موجب ضرر نبوده است حق مطالبه مخارج نخواهد داشت ولي اگر عدم دخالت يا تاخير در دخالت موجب ضرر صاحب مال باشد دخالت كننده مستحق اخذ مخارجي خواهدبود كه براي اداره كردن لازم بوده است

فصل دوم در ضمان قهري

ماده 307 _ امور ذيل موجب ضمان قهري است

1 _ غصب و آنچه كه در حكم غصب است

2 _ اتلاف

3 _ تسبيب

4 _ استيفاء.

مبحث اول در غصب

ماده 308 _ غصب استيلاء بر حق غير است بنحو عدوان اثبات يد برمال غير بدون مجوز هم در حكم غصب است

ماده 309 _ هرگاه شخصي مالك را از تصرف در مال خود مآنع شودبدون آنكه خود او تسلط بر آن مال پيدا كند غاصب محسوب نمي شود ليكن در صورت اتلاف يا تسبيب ضامن خواهد بود.

ماده 310 _ اگر كسي كه مالي به عاريه يا به وديعه و امثال آنها در دست اوست منكر گردد از تاريخ آنكار در حكم غاصب است

ماده 311 _ غاصب بايد مال مغصوب را عينا به صاحب آن رد نمايد واگر عين تلف شده باشد بايد مثل يا قيمت آن را بدهد و اگر بعلت ديگري رد عين ممكن نباشد بايد بدل آن را بدهد.

ماده 312 _ هرگاه مال مغصوب مثلي بوده و مثل آن پيدا نشود غاصب بايد قيمت حين الاداء را بدهد و اگر مثل موجود بوده و از ماليت افتاده باشد بايد اخرين قيمت آن را بدهد.

ماده 313 _ هرگاه كسي

در زمين خود با مصالح متعلقه به ديگري بنائي بسازد يا درخت غير را بدون اذن مالك در آن زمين غرس كندصاحب مصالح يا درخت مي تواند قلع يا نزع آن را بخواهد مگراينكه به اخذ قيمت تراضي نمايند.

ماده 314 _ اگر در نتيجه عمل غاصب قيمت مال مغصوب زياد شود غاصب حق مطالبه قيمت زيادي را نخواهد داشت مگر اينكه آن زيادتي عين باشد كه در اين صورت عين زايد متعلق به خود غاصب است

ماده 315 _ غاصب مسئول هر نقص و عيبي است كه در زمان تصرف اوبه مال مغصوب وارده شده باشد هر چند مستند به فعل او نباشد.

ماده 316 _ اگر كسي مال مغصوب را از غاصب غصب كند آن شخص نيز مثل غاصب سابق ضامن است اگر چه به غاصبيت غاصب اولي جاهل باشد.

ماده 317 _ مالك مي تواند عين و در صورت تلف شدن عين مثل ياقيمت تمام يا قسمتي از مال مغصوب را از غاصب اولي يا از هر يك از غاصبين بعدي كه بخواهد مطالبه كند.

ماده 318 _ هرگاه مالك رجوع كند به غاصبي كه مال مغصوب در يد اوتلف شده است آن شخص حق رجوع به غاصب ديگر ندارد ولي اگربه غاصب ديگري بغير آن كسي كه مال در يد او تلف شده است رجوع نمايد مشاراليه نيز مي تواند به كسي كه مال در يد او تلف شده است رجوع كند و يا به يكي از لاحقين خود رجوع كند تا منتهي شود به كسي كه مال در يد او تلف شده است و بطوركلي ضمان برعهده كسي مستقر است كه مال مغصوب در نزد او تلف شده است

ماده 319 _ اگر مالك

تمام يا قسمتي از مال مغصوب را از يكي ازغاصبين بگيرد حق رجوع به قدر ماخوذ به غاصبين ديگر ندارد.

ماده 320 _ نسبت به منافع مال مغصوب هر يك از غاصبين به آندازه منافع زمان تصرف خود و مابعد خود ضامن است اگرچه استيفاءمنفعت نكرده باشد ليكن غاصبي كه از عهده منافع زمان تصرف غاصبين لاحق خود برامده است مي تواند به هر يك نسبت به زمان تصرف او رجوع كند.

ماده 321 _ هرگاه مالك ذمه يكي از غاصبين را نسبت به مثل يا قيمت مال مغصوب ابراء كند حق رجوع به غاصبين ديگر نخواهد داشت ولي اگر حق خود را به يكي از آنان بنحوي از انحا انتقال دهد آن كس قائم مقام مالك مي شود و داراي همآن حقي خواهد بود كه مالك دارا بوده است

ماده 322 _ ابراء ذمه يكي از غاصبين نسبت به منافع زمان تصرف او موجب ابراء ذمه ديگران از حصه آنها نخواهد بود ليكن اگر يكي ازغاصبين را نسبت به منافع عين ابراء كند حق رجوع به لاحقين نخواهد داشت

ماده 323 _ اگر كسي ملك مغصوب را از غاصب بخرد آن كس نيز ضامن است و مالك مي تواند برطبق مقررات مواد فوق به هر يك از بايع ومشتري رجوع كرده عين و در صورت تلف شدن آن مثل يا قيمت مال و همچنين منافع آن را در هر حال مطالبه نمايد.

ماده 324 _ در صورتي كه مشتري عالم به غصب باشد حكم رجوع هريك از بايع و مشتري به يكديگر در آنچه كه مالك از آنها گرفته است حكم غاصب از غاصب بوده تابع مقررات فوق خواهد بود.

ماده 325 _ اگر مشتري جاهل به غصب بوده و مالك به او رجوع

نموده باشد او نيز مي تواند نسبت به ثمن و خسارات به بايع رجوع كنداگرچه مبيع نزد خود مشتري تلف شده باشد و اگر مالك نسبت به مثل يا قيمت رجوع به بايع كند بايع حق رجوع به مشتري را نخواهد داشت

ماده 326 _ اگر عوضي كه مشتري عالم بر غصب در صورت تلف مبيع به مالك داده است زياده بر مقدار ثمن باشد به مقدار زياده نمي تواندرجوع به بايع كند ولي نسبت به مقدار ثمن حق رجوع دارد.

ماده 327 _ اگر ترتب ايادي بر مال مغصوب به معامله ديگري غير ازبيع باشد احكام راجعه به بيع مال غصب كه فوقا ذكر شده مجري خواهد بود.

مبحث دوم در اتلاف

ماده 328 _ هركس مال غير را تلف كند ضامن آن است و بايد مثل يا قيمت آن را بدهد اعم از اينكه از روي عمد تلف كرده باشد يا بدون عمد و اعم از اينكه عين باشد يا منفعت و اگر آن را ناقص يا معيوب كند ضامن نقص قيمت آن مال است

ماده 329 _ اگر كسي خآنه يا بناي كسي را خراب كند بايد آن را به مثل صورت اول بنآنمايد واگر ممكن نباشد بايداز عهده قيمت برايد.

ماده 330 _ اگر كسي حيوان متعلق به غير را بدون اذن صاحب آن بكشد،بايد تفاوت قيمت زنده و كشته آن را بدهد و اگر كشته آن قيمت نداشته باشد، بايد تمام قيمت حيوان را بدهد وليكن اگر براي دفاع ازنفس بكشد يا ناقص كند، ضامن نيست

مبحث سوم در تسبيب

ماده 331 _ هركس سبب تلف مالي بشود بايد مثل يا قيمت آن را بدهد و اگر سبب نقص يا عيب آن شده

باشد بايد از عهده نقص قيمت آن برايد.

ماده 332 _ هرگاه يك نفر سبب تلف مالي را ايجاد كند و ديگري مباشرتلف شدن آن مال بشود، مباشر مسئول است نه مسبب مگر اينكه سبب اقوي باشد بنحوي كه عرفا اتلاف مستند به او باشد.

ماده 333 _ صاحب ديوار يا عمارت يا كارخانه مسئول خساراتي است كه از خراب شدن آن وارد مي شود مشروط بر اينكه خرابي در نتيجه عيبي حاصل گردد كه مالك مطلع بر آن بوده يا از عدم مواظبت اوتوليد شده است

ماده 334 _ مالك يا متصرف حيوان مسئول خساراتي نيست كه از ناحيه آن حيوان وارد مي شود مگر اينكه در حفظ حيوان تقصير كرده باشد ليكن در هر حال اگر حيوان به واسطه عمل كسي منشا ضرر گردد فاعل آن عمل مسئول خسارات وارده خواهد بود.

ماده 335 _ در صورت تصادم بين دو كشتي يا دو قطار راه اهن يا دو اتومبيل و امثال آنها، مسئوليت متوجه طرفي خواهد بود كه تصادم در نتيجه عمد يا مسامحه او حاصل شده باشد و اگر طرفين تقصير يا مسامحه كرده باشند هر دو مسئول خواهند بود.

مبحث چهارم در استيفاء

ماده 336 _ هرگاه كسي برحسب امر ديگري اقدام به عملي نمايد كه عرفا براي آن عمل اجرتي بوده و يا آن شخص عادتا مهياي آن عمل باشد عامل مستحق اجرت عمل خود خواهد بود مگر اينكه معلوم شود كه قصد تبرع داشته است

ماده 337 _ هرگاه كسي برحسب اذن صريح يا ضمني از مال غيراستيفا منفعت كند صاحب مال مستحق اجرت المثل خواهد بود مگر اينكه معلوم شود كه اذن در انتفاع، مجاني بوده است .

باب سوم در عقود معينه مختلفه

فصل اول در بيع

مبحث اول در احكام بيع

ماده 338 _

بيع عبارت است از تمليك عين به عوض معلوم

ماده 339 _ پس از توافق بايع و مشتري در مبيع و قيمت آن، عقد بيع به ايجاب و قبول واقع مي شود.

ممكن است بيع به داد و ستد نيز واقع گردد.

ماده 340 _ در ايجاب و قبول الفاظ و عبارات بايد صريح در معني بيع باشد.

ماده 341 _ بيع ممكن است مطلق باشد يا مشروط و نيز ممكن است كه براي تسليم تمام يا قسمتي از مبيع يا براي تاديه تمام يا قسمتي از ثمن اجلي قرار داده شود.

ماده 342 _ مقدار و جنس و وصف مبيع بايد معلوم باشد و تعيين مقدار آن به وزن يا كيل يا عدد يا ذرع يا مساحت يا مشاهده تابع عرف بلد است

ماده 343 _ اگر مبيع به شرط مقدار معين فروخته شود بيع واقع مي شود اگر چه هنوز مبيع شمرده نشده يا كيل يا ذرع نشده باشد.

ماده 344 _ اگر در عقد بيع شرطي ذكر نشده يا براي تسليم مبيع يا ا قيمت موعدي معين نگشته باشد بيع قطعي و ثمن حال محسوب است مگر اينكه برحسب عرف و عادت محل يا عرف و عادت تجارت در معاملات تجارتي وجود شرط يا موعدي معهود باشد اگرچه در قرارداد بيع ذكري نشده باشد.

مبحث دوم در طرفين معامله

ماده 345 _ هريك از بايع و مشتري بايد علاوه بر اهليت قانوني براي معامله اهليت براي تصرف در مبيع يا ثمن را نيز داشته باشد.

ماده 346 _ عقد بيع بايد مقرون به رضاي طرفين باشد و عقد مكره نافذنيست

ماده 347 _ شخص كور مي تواند خريد و فروش نمايد مشروط بر اينكه شخصا به

طريقي غير از معاينه يا به وسيله كس ديگر ولو طرف معامله جهل خود را مرتفع نمايد.

مبحث سوم در مبيع

ماده 348 _ بيع چيزي كه خريد و فروش آن قانونا ممنوع است و ياچيزي كه ماليت و يا منفعت عقلايي ندارد يا چيزي كه بايع قدرت بر تسليم آن ندارد باطل است مگر اينكه مشتري خود قادر بر تسلم باشد.

ماده 349 _ بيع مال وقف صحيح نيست مگر در موردي كه بين موقوف عليهم توليد اختلاف شود بنحوي كه بيم سفك دماء رود يا منجر به خرابي مال موقوفه گردد و همچنين در مواردي كه در مبحث راجع به وقف مقرر است

ماده 350 _ مبيع ممكن است مفروز باشد يا مشاع يا مقدار معين بطوركلي از شيي ء متساوي الاجزاء و همچنين ممكن است كلي في الذمه باشد.

ماده 351 _ در صورتي كه مبيع كلي (يعني صادق بر افراد عديده باشدبيع وقتي صحيح است كه مقدار و جنس و وصف مبيع ذكر شود.

ماده 352 _ بيع فضولي نافذ نيست مگر بعد از اجازه مالك بطوري كه در معاملات فضولي مذكور است

ماده 353 _ هرگاه چيز معين به عنوان جنس خاصي فروخته شود و در واقع از آن جنس نباشد بيع باطل است و اگر بعضي از آن، از غيرجنس باشد نسبت به آن بعض باطل است و نسبت به مابقي مشتري حق فسخ دارد.

ماده 354 _ ممكن است بيع از روي نمونه بعمل ايد در اين صورت بايدتمام مبيع مطابق نمونه تسليم شود والا مشتري خيار فسخ خواهد داشت

ماده 355 _ اگر ملكي به شرط داشتن مساحت معين فروخته شده باشدو بعد معلوم شود كه كمتر از آن مقدار است مشتري حق

فسخ معامله را خواهد داشت و اگر معلوم شود كه بيشتر است بايع مي تواند آن رافسخ كند مگر اينكه در هر دو صورت طرفين به محاسبه زياده يآنقيصه تراضي نمايند.

ماده 356 _ هر چيزي كه برحسب عرف و عادت جز يا از توابع مبيع شمرده شود يا قرائن دلالت بر دخول آن در مبيع نمايد داخل در بيع و متعلق به مشتري است اگر چه در عقد، صريحا ذكر نشده باشد و اگر چه متعاملين جاهل بر عرف باشند.

ماده 357 _ هر چيزي كه برحسب عرف و عادت جز يا تابع مبيع شمرده نشود داخل در بيع نمي شود مگر اينكه صريحا در عقد ذكرشده باشد.

ماده 358 _ نظر به دو ماده فوق ، در بيع باغ اشجار و در بيع خانه ممر ومجري و هر چه ملصق به بنا باشد بطوري كه نتوان آن را بدون خرابي نقل نمود متعلق به مشتري مي شود و برعكس زراعت در بيع زمين و ميوه در بيع درخت و حمل در بيع حيوان، متعلق به مشتري نمي شود مگر اينكه تصريح شده باشد يا برحسب عرف از توابع شمرده شود. در هر حال طرفين عقد مي توانند به عكس ترتيب فوق تراضي كنند.

ماده 359 _ هرگاه دخول شيي ء در مبيع عرفا مشكوك باشد آن شي ءداخل در بيع نخواهد بود مگر آنكه تصريح شده باشد.

ماده 360 _ هر چيزي كه فروش آن مستقلا جايز است استثنا آن از مبيع نيز جايز است

ماده 361 _ اگر در بيع عين معين معلوم شود كه مبيع وجود نداشته بيع باطل است

مبحث چهارم در اثار بيع

ماده 362 _ اثار بيعي كه صحيحا واقع شده باشد از قرار ذيل است

1

_ به مجرد وقوع بيع مشتري مالك مبيع و بايع مالك ثمن مي شود؛

2 _ عقد بيع بايع را ضامن درك مبيع و مشتري را ضامن درك ثمن قرار مي دهد؛

3 _ عقد بيع بايع را به تسليم مبيع ملزم مي نمايد؛

4 _ عقد بيع مشتري را به ا ثمن ملزم مي كند.

فقره اول در ملكيت مبيع و ثمن

ماده 363 _ در عقد بيع وجود خيار فسخ براي متبايعين يا وجود اجلي براي تسليم مبيع يا ثمن مانع انتقال نمي شود بنابراين اگر ثمن يا مبيع عين معين بوده و قبل از تسليم آن، احد متعاملين مُفلس شودطرف ديگر، حق مطالبه آن عين را خواهد داشت

ماده 364 _ در بيع خياري مالكيت از حين عقد بيع است نه از تاريخ انقضا خيار و در بيعي كه قبض شرط صحت است (مثل بيع صرف انتقال از حين حصول شرط است نه از حين وقوع بيع

ماده 365 _ بيع فاسد اثري در تملك ندارد.

ماده 366 _ هرگاه كسي به بيع فاسد مالي را قبض كند بايد آن را به صاحبش رد كند و اگر تلف يا ناقص شود ضامن عين و منافع آنخواهد بود.

فقره دوم در تسليم

ماده 367 _ تسليم عبارت است از دادن مبيع به تصرف مشتري بنحوي كه متمكن از انحا تصرفات و انتفاعات باشد و قبض عبارت است از استيلاء مشتري بر مبيع

ماده 368 _ تسليم وقتي حاصل مي شود كه مبيع تحت اختيار مشتري گذاشته شده باشد اگرچه مشتري آن را هنوز عملا تصرف نكرده باشد.

ماده 369 _ تسليم به اختلاف مبيع به كيفيات مختلفه است و بايدبنحوي باشد كه عرفا آن را تسليم گويند.

ماده 370 _ اگر طرفين معامله براي تسليم مبيع

موعدي قرار داده باشندقدرت بر تسليم در آن موعد شرط است نه در زمان عقد.

ماده 371 _ در بيعي كه موقوف به اجازه مالك است قدرت بر تسليم در زمان اجازه معتبر است

ماده 372 _ اگر نسبت به بعض مبيع بايع قدرت بر تسليم داشته ونسبت به بعض ديگر نداشته باشد بيع نسبت به بعض كه قدرت برتسليم داشته صحيح است و نسبت به بعض ديگر باطل است

ماده 373 _ اگر مبيع قبلا در تصرف مشتري بوده باشد محتاج به قبض جديد نيست و همچنين است در ثمن

ماده 374 _ در حصول قبض اذن بايع شرط نيست و مشتري مي تواندمبيع را بدون اذن قبض كند.

ماده 375 _ مبيع بايد در محلي تسليم شود كه عقد بيع در آنجا واقع شده است مگر اينكه عرف و عادت مقتضي تسليم در محل ديگر باشد ويا در ضمن بيع محل مخصوصي براي تسليم معين شده باشد.

ماده 376 _ در صورت تاخير در تسليم مبيع يا ثمن ممتنع اجبار به تسليم مي شود.

ماده 377 _ هر يك از بايع و مشتري حق دارد از تسليم مبيع يا ثمن خودداري كند تا طرف ديگر حاضر به تسليم شود مگر اينكه مبيع ياثمن موجل باشد در اين صورت هر كدام از مبيع يا ثمن كه حال باشد بايد تسليم شود.

ماده 378 _ اگر بايع قبل از اخذ ثمن مبيع را به ميل خود تسليم مشتري نمايد حق استرداد آن را نخواهد داشت مگر به موجب فسخ در موردخيار.

ماده 379 _ اگر مشتري ملتزم شده باشد كه براي ثمن ضامن يا رهن بدهد و عمل به شرط نكند بايع حق فسخ خواهد داشت و اگر بايع ملتزم

شده باشد كه براي درك مبيع ضامن بدهد و عمل به شرط نكند مشتري حق فسخ دارد.

ماده 380 _ در صورتي كه مشتري مفلس شود و عين مبيع نزد او موجودباشد بايع حق استرداد آن را دارد و اگر مبيع هنوز تسليم نشده باشدمي تواند از تسليم آن امتناع كند.

ماده 381 _ مخارج تسليم مبيع از قبيل اجرت حمل آن به محل تسليم اجرت شمردن و وزن كردن و غيره به عهده بايع است مخارج تسليم ثمن بر عهده مشتري است

ماده 382 _ هرگاه عرف و عادت از بابت مخارج معامله يا محل تسليم بر خلاف ترتيبي باشد كه ذكر شده و يا در عقد برخلاف آن شرط شده باشد بايد برطبق متعارف يا مشروط در عقد رفتارشود وهمچنين متبايعين مي توانند آنرا به تراضي تغيير دهند.

ماده 383 _ تسليم بايد شامل آن چيزي هم باشد كه از اجزاء و توابع مبيع شمرده مي شود.

ماده 384 _ هرگاه در حال معامله مبيع از حيث مقدار، معين بوده و دروقت تسليم كمتر از آن مقدار درايد مشتري حق دارد كه بيع را فسخ كند يا قيمت موجود را با ا حصه اي از ثمن به نسبت موجودقبول نمايد و اگر مبيع زياده از مقدار معين باشد زياده مال بايع است

ماده 385 _ اگر مبيع از قبيل خانه يا فرش باشد كه تجزيه آن بدون ضررممكن نمي شود و به شرط بودن مقدار معين فروخته شده ولي درحين تسليم كمتر يا بيشتر درايد در صورت اولي مشتري و درصورت دوم بايع حق فسخ خواهد داشت

ماده 386 _ اگر در مورد دو ماده قبل معامله فسخ شود بايع بايد علاوه برثمن مخارج معامله و مصارف متعارف را كه

مشتري نموده است بدهد.

ماده 387 _ اگر مبيع قبل از تسليم بدون تقصير و اهمال از طرف بايع تلف شود بيع منفسخ و ثمن بايد به مشتري مسترد گردد مگر اينكه بايع براي تسليم به حاكم يا قائم مقام او رجوع نموده باشد كه در اين صورت تلف از مال مشتري خواهد بود.

ماده 388 _ اگر قبل از تسليم در مبيع نقصي حاصل شود مشتري حق خواهد داشت كه معامله را فسخ نمايد.

ماده 389 _ اگر در مورد دو ماده فوق ، تلف شدن مبيع يا نقص آن ناشي ازعمل مشتري باشد مشتري حقي بر بايع ندارد و بايد ثمن راتاديه كند.

فقره سوم در ضمان درك

ماده 390 _ اگر بعد از قبض ثمن مبيع كلا يا جزئا مستحق للغير درآيد بايع ضامن است اگر چه تصريح به ضمان نشده باشد.

ماده 391 _ در صورت مستحق للغير برامدن كل يا بعض از مبيع بايع بايد ثمن مبيع را مسترد دارد و در صورت جهل مشتري به وجود فساد، بايع بايد از عهده غرامات وارده بر مشتري نيز برايد.

ماده 392 _ در مورد ماده قبل بايع بايد از عهده تمام ثمني كه اخذنموده است نسبت به كل يا بعض برايد اگرچه بعد از عقد بيع به علتي از علل در مبيع كسر قيمتي حاصل شده باشد.

ماده 393 _ راجع به زيادتي كه از عمل مشتري در مبيع حاصل شده باشد مقررات ماده 314 مجري خواهد بود.

فقره چهارم در ا ثمن

ماده 394 _ مشتري بايد ثمن را در موعد و در محل و برطبق شرايطي كه در عقد بيع مقرر شده است تاديه نمايد.

ماده 395 _ اگر مشتري ثمن را در موعد مقرر تاديه نكند بايع حق خواهد داشت كه

برطبق مقررات راجعه به خيار تاخير ثمن معامله را فسخ يا از حاكم اجبار مشتري را به ا ثمن بخواهد.

مبحث پنجم در خيارات و احكام راجعه به آن

فقره اول در خيارات

ماده 396 _ خيارات از قرار ذيلند:

1 _ خيار مجلس

2 _ خيار حيوان؛

3 _ خيار شرط

4 _ خيار تاخير ثمن

5 _ خيار رويت و تخلف وصف

6 _ خيار غبن

7 _ خيار عيب

8 _ خيار تدليس

9 _ خيار تبعض صفقه

10 _ خيار تخلف شرط

اول در خيار مجلس

ماده 397 _ هر يك از متبايعين بعد از عقد، في المجلس و مادام كه متفرق نشده اند اختيار فسخ معامله را دارند.

دوم در خيار حيوان

ماده 398 _ اگر مبيع حيوان باشد مشتري تا سه روز از حين عقد اختيارفسخ معامله را دارد.

سوم در خيار شرط

ماده 399 _ در عقد بيع ممكن است شرط شود كه در مدت معين براي بايع يا مشتري يا هر دو يا شخص خارجي اختيار فسخ معامله باشد.

ماده 400 _ اگر ابتدا مدت خيار ذكر نشده باشد ابتدا آن از تاريخ عقدمحسوب است والا تابع قرارداد متعاملين است

ماده 401 _ اگر براي خيار شرط مدت معين نشده باشد هم شرط خيارو هم بيع باطل است

چهارم در خيار تاخير ثمن

ماده 402 _ هرگاه مبيع عين خارجي و يا در حكم آن بوده و براي تاديه ثمن يا تسليم مبيع بين متبايعين اجلي معين نشده باشد اگر سه روز از تاريخ بيع بگذرد و در اين مدت نه بايع مبيع را تسليم مشتري نمايد و نه مشتري تمام ثمن را به بايع بدهد بايع مختار در فسخ معامله مي شود.

ماده

403 _ اگر بايع بنحوي از انحا مطالبه ثمن نمايد و به قرائن معلوم گردد كه مقصود، التزام به بيع بوده است خيار او ساقط خواهد شد.

ماده 404 _ هرگاه بايع در ظرف سه روز از تاريخ بيع تمام مبيع را تسليم مشتري كند يا مشتري تمام ثمن را به بايع بدهد ديگر براي بايع اختيار فسخ نخواهد بود اگرچه ثانيا بنحوي از انحا مبيع به بايع وثمن به مشتري برگشته باشد.

ماده 405 _ اگر مشتري ثمن را حاضر كرد كه بدهد و بايع از اخذ آن امتناع نمود خيار فسخ نخواهد داشت

ماده 406 _ خيار تاخير، مخصوص بايع است و براي مشتري از جهت تاخير در تسليم مبيع اين اختيار نمي باشد.

ماده 407 _ تسليم بعض ثمن يا دادن آن به كسي كه حق قبض ندارد خياربايع را ساقط نمي كند.

ماده 408 _ اگر مشتري براي ثمن ضامن بدهد يا بايع ثمن را حواله دهدبعد از تحقق حواله خيار تاخير ساقط مي شود.

ماده 409 _ هرگاه مبيع از چيزهايي باشد كه در كمتر از سه روز، فاسد ويا كم قيمت مي شود ابتدا خيار از زماني است كه مبيع مشرف به فساد يا كسر قيمت مي گردد.

پنجم در خيار رويت و تخلف وصف

ماده 410 _ هرگاه كسي مالي را نديده و آن را فقط به وصف بخرد، بعد ازديدن اگر داراي اوصافي كه ذكر شده است نباشد مختار مي شود كه بيع را فسخ كند يا به همان نحو كه هست قبول نمايد.

ماده 411 _ اگر بايع مبيع را نديده ولي مشتري آن را ديده باشد و مبيع غير اوصافي كه ذكر شده است دارا باشد فقط بايع خيار فسخ خواهدداشت

ماده 412 _ هرگاه مشتري

بعضي از مبيع را ديده و بعض ديگر را به وصف يا از روي نمونه خريده باشد و آن بعض مطابق وصف يآنمونه نباشد مي تواند تمام مبيع را رد كند يا تمام آن را قبول نمايد.

ماده 413 _ هرگاه يكي از متبايعين مالي را سابقا ديده و به اعتماد رويت سابق معامله كند و بعد از رويت معلوم شود كه مال مزبور اوصاف سابقه را ندارد اختيار فسخ خواهد داشت

ماده 414 _ در بيع كلي خيار رويت نيست و بايع بايد جنسي بدهد كه مطابق با اوصاف مقرره بين طرفين باشد.

ماده 415 _ خيار رويت و تخلف وصف بعد از رويت فوري است

ششم در خيار غبن

ماده 416 _ هر يك از متعاملين كه در معامله غبن فاحش داشته باشدبعد از علم به غبن مي تواند معامله را فسخ كند.

ماده 417 _ غبن در صورتي فاحش است كه عرفا قابل مسامحه نباشد.

ماده 418 _ اگر مغبون در حين معامله عالم به قيمت عادله بوده است خيار فسخ نخواهد داشت

ماده 419 _ درتعيين مقدار غبن شرايط معامله نيز بايد منظور گردد.

ماده 420 _ خيار غبن بعد از علم به غبن فوري است

ماده 421 _ اگر كسي كه طرف خود را مغبون كرده است تفاوت قيمت رابدهد خيار غبن ساقط نمي شود مگر اينكه مغبون به اخذ تفاوت قيمت راضي گردد.

هفتم در خيار عيب

ماده 422 _ اگر بعد از معامله ظاهر شود كه مبيع معيوب بوده مشتري مختار است در قبول مبيع معيوب با اخذ ارش يا فسخ معامله

ماده 423 _ خيار عيب وقتي براي مشتري ثابت مي شود كه عيب مخفي و موجود در حين عقد باشد.

ماده 424

_ عيب وقتي مخفي محسوب است كه مشتري در زمان بيع عالم به آن نبوده است اعم از اينكه اين عدم علم ناشي از آن باشد كه عيب واقعا مستور بوده است يا اينكه ظاهر بوده ولي مشتري ملتفت آن نشده است

ماده 425 _ عيبي كه بعد از بيع و قبل از قبض در مبيع حادث شود درحكم عيب سابق است

ماده 426 _ تشخيص عيب بر حسب عرف و عادت مي شود و بنابراين ممكن است برحسب ازمنه و امكنه مختلف شود.

ماده 427 _ اگر در مورد ظهور عيب مشتري اختيار ارش كند تفاوتي كه بايد به او داده شود به طريق ذيل معين مي گردد:

قيمت حقيقي مبيع در حال بي عيبي و قيمت حقيقي آن در حال معيوبي به توسط اهل خبره معين مي شود. اگر قيمت آن در حال بي عيبي مساوي با قيمتي باشد كه در زمان بيع بين طرفين مقرر شده است تفاوت بين اين قيمت و قيمت مبيع در حال معيوبي مقدارارش خواهد بود. و اگر قيمت مبيع در حال بي عيبي كمتر يا زيادتر ازثمن معامله باشد نسبت بين قيمت مبيع در حال معيوبي و قيمت آندر حال بي عيبي معين شده و بايع بايد از ثمن مقرر بهمان نسبت نگاهداشته و بقيه را به عنوان ارش به مشتري رد كند.

ماده 428 _ در صورت اختلاف بين اهل خبره حد وسط قيمتها معتبراست

ماده 429 _ در موارد ذيل مشتري نمي تواند بيع را فسخ كند و فقط مي تواند ارش بگيرد:

1 _ درصورت تلف شدن مبيع نزدمشتري يامنتقل كردن آن به غير؛

2 _ در صورتي كه تغييري در مبيع پيدا شود اعم از اينكه تغيير به فعل مشتري باشد يا نه

3 _ در صورتي كه بعد از

قبض مبيع عيب ديگري در آن حادث شود مگر اينكه در زمان خيار مختص به مشتري حادث شده باشدكه در اين صورت مانع از فسخ و رد نيست

ماده 430 _ اگر عيب حادث بعد از قبض در نتيجه عيب قديم باشدمشتري حق رد را نيز خواهد داشت

ماده 431 _ در صورتي كه در يك عقد، چند چيز فروخته شود بدون اينكه قيمت هر يك عليحده معين شده باشد و بعضي از آنها معيوب درايد مشتري بايد تمام آن را رد كند و ثمن را مسترد دارد يا تمام رآنگاهدارد و ارش بگيرد و تبعيض نمي تواند بكند مگر به رضاي بايع

ماده 432 _ در صورتي كه در يك عقد، بايع يك نفر و مشتري متعددباشد و درمبيع عيبي ظاهر شود يكي از مشتريها نمي تواند سهم خود را به تنهايي رد كند و ديگري سهم خود را نگاه دارد مگر بارضاي بايع و بنابراين اگر در رد مبيع اتفاق نكردند فقط هر يك از آنهاحق ارش خواهد داشت

ماده 433 _ اگر در يك عقد، بايع متعدد باشد مشتري مي تواند سهم يكي را رد و ديگري را با اخذ ارش قبول كند.

ماده 434 _ اگر ظاهر شود كه مبيع معيوب اصلا ماليات و قيمت نداشته بيع باطل است و اگر بعض مبيع قيمت نداشته باشد بيع نسبت به آنبعض باطل است و مشتري نسبت به باقي از جهت تبعض صفقه اختيار فسخ دارد.

ماده 435 _ خيار عيب بعد از علم به آن، فوري است

ماده 436 _ اگر بايع از عيوب مبيع تبري كرده باشد به اينكه عهده عيوب را از خود سلب كرده يا با تمام عيوب بفروشد

مشتري درصورت ظهور عيب حق رجوع به بايع نخواهد داشت و اگر بايع ازعيب خاصي تبرّي كرده باشد فقط نسبت به همان عيب حق مراجعه ندارد.

ماده 437 _ از حيث احكام عيب ثمن شخصي مثل مبيع شخصي است

هشتم در خيار تدليس

ماده 438 _ تدليس عبارت است از عملياتي كه موجب فريب طرف معامله شود.

ماده 439 _ اگر بايع تدليس نموده باشد مشتري حق فسخ بيع را خواهدداشت و همچنين است بايع نسبت به ثمن شخصي در صورت تدليس مشتري

ماده 440 _ خيار تدليس بعد از علم به آن، فوري است

نهم در خيار تبعض صفقه

ماده 441 _ خيار تبعض صفقه وقتي حاصل مي شود كه عقد بيع نسبت به بعض مبيع به جهتي از جهات باطل باشد در اين صورت مشتري حق خواهد داشت بيع را فسخ نمايد يا به نسبت قسمتي كه بيع واقع شده است قبول كند و نسبت به قسمتي كه بيع باطل بوده است ثمن را استرداد كند.

ماده 442 _ در مورد تبعض صفقه قسمتي از ثمن كه بايد به مشتري برگردد به طريق ذيل حساب مي شود:

آن قسمت از مبيع كه به ملكيت مشتري قرار گرفته منفردا قيمت مي شود و هر نسبتي كه بين قيمت مزبور و قيمتي كه مجموع مبيع در حال اجتماع دارد پيدا شود به همان نسبت از ثمن را بايع نگاهداشته و بقيه را بايد به مشتري رد نمايد.

ماده 443 _ تبعض صفقه وقتي موجب خيار است كه مشتري در حين معامله عالم به آن نباشد ولي در هر حال ثمن تقسيط مي شود.

دهم در خيار تخلف شرط

ماده 444 _ احكام خيار تخلف شرط بطوري است كه در مواد 234 الي 245 ذكر شده است

فقره دوم

در احكام خيارات بطوركلي

ماده 445 _ هر يك از خيارات بعد از فوت منتقل به وارث مي شود.

ماده 446 _ خيار شرط ممكن است به قيد مباشرت و اختصاص به شخص مشروط له قرار داده شود در اين صورت منتقل به وارث نخواهد شد.

ماده 447 _ هرگاه شرط خيار براي شخصي غير از متعاملين شده باشدمنتقل به ورثه نخواهد شد.

ماده 448 _ سقوط تمام يا بعضي از خيارات را مي توآن در ضمن عقدشرط نمود.

ماده 449 _ فسخ به هر لفظ يا فعلي كه دلالت بر آن نمايد حاصل مي شود.

ماده 450 _ تصرفاتي كه نوعا كاشف از رضاي به معامله باشد امضاي فعلي است مثل آنكه مشتري كه خيار دارد با علم به خيار، مبيع رابفروشد يا رهن بگذارد.

ماده 451 _ تصرفاتي كه نوعا كاشف از به هم زدن معامله باشد، فسخ فعلي است

ماده 452 _ اگر متعاملين هر دو خيار داشته باشند و يكي از آنها امضا كند و ديگري فسخ نمايد معامله منفسخ مي شود.

ماده 453 _ در خيار مجلس و حيوان و شرط اگر مبيع بعد از تسليم و درزمان خيار بايع يا متعاملين تلف يا ناقص شود بر عهده مشتري است و اگر خيار، مختص مشتري باشد تلف يا نقص به عهده بايع است

ماده 454 _ هرگاه مشتري مبيع را اجاره داده باشد و بيع فسخ شود اجاره باطل نمي شود مگر اينكه عدم تصرفات ناقله در عين و منفعت برمشتري صريحا يا ضمنا شرط شده كه در اين صورت اجاره باطل است

ماده 455 _ اگر پس از عقد بيع مشتري تمام يا قسمتي از مبيع را متعلق حق غير قرار دهد مثل اينكه نزد كسي رهن گذارد، فسخ معامله موجب زوال حق شخص مزبور نخواهد

شد مگر اينكه شرط خلاف شده باشد.

ماده 456 _ تمام آنواع خيار در جميع معاملات لازمه ممكن است موجود باشد مگر خيار مجلس و حيوان و تاخير ثمن كه مخصوص بيع است

ماده 457 _ هر بيع لازم است مگر اينكه يكي از خيارات در آن ثابت شود.

فصل دوم در بيع شرط

ماده 458 _ در عقد بيع متعاملين مي توانند شرط نمايند كه هرگاه بايع در مدت معيني تمام مثل ثمن را به مشتري رد كند خيار فسخ معامله را نسبت به تمام مبيع داشته باشد و همچنين مي توانند شرط كنند كه هرگاه بعض مثل ثمن را رد كرد خيار فسخ معامله را نسبت به تمام يابعض مبيع داشته باشد در هر حال حق خيار، تابع قرارداد متعاملين خواهد بود و هرگاه نسبت به ثمن قيد تمام يا بعض نشده باشدخيار، ثابت نخواهد بود مگر با رد تمام ثمن

ماده 459 _ در بيع شرط به مجرد عقد، مبيع ملك مشتري مي شود با قيدخيار براي بايع بنابراين اگر بايع به شرايطي كه بين او و مشتري براي استرداد مبيع مقرر شده است عمل ننمايد بيع قطعي شده و مشتري مالك قطعي مبيع مي گردد و اگر بالعكس بايع به شرايط مزبوره عمل نمايد و مبيع را استرداد كند از حين فسخ مبيع مال بايع خواهد شد ولي نماات و منافع حاصله از حين عقد تا حين فسخ مال مشتري است

ماده 460 _ در بيع شرط مشتري نمي تواند در مبيع تصرفي كه منافي خيار باشد از قبيل نقل و انتقال و غيره بنمايد.

ماده 461 _ اگر مشتري در زمان خيار از اخذ ثمن خودداري كند بايع مي تواند با تسليم ثمن به حاكم يا قائم مقام او

معامله را فسخ كند.

ماده 462 _ اگر مبيع به شرط بواسطه فوت مشتري به ورثه او منتقل شود حق فسخ بيع در مقابل ورثه به همان ترتيبي كه بوده است باقي خواهد بود.

ماده 463 _ اگر در بيع شرط معلوم شود كه قصد بايع حقيقت بيع نبوده است احكام بيع در آن مجري نخواهد بود.

فصل سوم در معاوضه

ماده 464 _ معاوضه عقدي است كه به موجب آن يكي از طرفين مالي مي دهد به عوض مال ديگر كه از طرف ديگر اخذ مي كند بدون ملاحظه اينكه يكي از عوضين مبيع و ديگري ثمن باشد.

ماده 465 _ در معاوضه احكام خاصه بيع جاري نيست

فصل چهارم در اجاره

ماده 466 _ اجاره عقدي است كه به موجب آن، مستاجر، مالك منافع عين مستاجره مي شود، اجاره دهنده را موجر و اجاره كننده رامستاجر و مورد اجاره را عين مستاجره گويند.

ماده 467 _ مورداجاره ممكن است اشيا يا حيوان يا آنسآن باشد.

مبحث اول در اجاره اشياء

ماده 468 _ در اجاره اشياء، مدت اجاره بايد معين شود و الا اجاره باطل است

ماده 469 _ مدت اجاره از روزي شروع مي شود كه بين طرفين مقرر شده و اگر در عقد اجاره ابتداي مدت ذكر نشده باشد از وقت عقدمحسوب است

ماده 470 _ در صحت اجاره قدرت بر تسليم عين مستاجره شرط است

ماده 471 _ براي صحت اجاره بايد انتفاع از عين مستاجره با بقاي اصل آن ممكن باشد.

ماده 472 _ عين مستاجره بايد معين باشد و اجاره عين مجهول يا مرددباطل است

ماده 473 _ لازم نيست كه موجر، مالك عين مستاجره باشد ولي بايدمالك منافع آن باشد.

ماده 474 _ مستاجر مي تواند عين مستاجره را به ديگري اجاره دهد مگراينكه

در عقد اجاره خلاف آن شرط شده باشد.

ماده 475 _ اجاره مال مشاع جايز است ليكن تسليم عين مستاجره موقوف است به اذن شريك

ماده 476 _ موجر بايد عين مستاجره را تسليم مستاجر كند و در صورت امتناع موجر اجبار مي شود و در صورت تعذر اجبار،مستاجر خيارفسخ دارد.

ماده 477 _ موجر بايد عين مستاجره را در حالتي تسليم نمايد كه مستاجر بتواند استفاده مطلوبه را بكند.

ماده 478 _ هرگاه معلوم شود عين مستاجره در حال اجاره معيوب بوده مستاجر مي تواند اجاره را فسخ كند يا به همان نحوي كه بوده است اجاره را با تمام اجرت قبول كند ولي اگر موجر رفع عيب كند بنحوي كه به مستاجر ضرري نرسد مستاجر حق فسخ ندارد.

ماده 479 _ عيبي كه موجب فسخ اجاره مي شود عيبي است كه موجب نقصان منفعت يا صعوبت در انتفاع باشد.

ماده 480 _ عيبي كه بعد از عقد و قبل از قبض منفعت در عين مستاجره حادث شود موجب خيار است و اگر عيب در اثنا مدت اجاره حادث شود نسبت به بقيه مدت خيار ثابت است

ماده 481 _ هرگاه عين مستاجره به واسطه عيب از قابليت انتفاع خارج شده و نتوان رفع عيب نمود اجاره باطل مي شود.

ماده 482 _ اگر مورد اجاره عين كلي باشد و فردي كه موجر داده معيوب درايد مستاجر حق فسخ ندارد و مي تواند موجر را مجبور به تبديل آن نمايد و اگر تبديل آن ممكن نباشد حق فسخ خواهد داشت

ماده 483 _ اگر در مدت اجاره عين مستاجره به واسطه حادثه كلا يابعضا تلف شود اجاره از زمان تلف نسبت به مقدار تلف شده منفسخ مي شود و در صورت تلف بعض آن، مستاجر

حق دارد اجاره رآنسبت به بقيه فسخ كند يا فقط مطالبه تقليل نسبي مال الاجاره نمايد.

ماده 484 _ موجر نمي تواند در مدت اجاره در عين مستاجره تغييري دهد كه منافي مقصود مستاجر از استيجار باشد.

ماده 485 _ اگر در مدت اجاره در عين مستاجره تعميراتي لازم ايد كه تاخير در آن موجب ضرر موجر باشد مستاجر نمي تواند مانع تعميرات مزبوره گردد اگرچه در مدت تمام يا قسمتي از زمان تعميرنتواند از عين مستاجره كلا يا بعضا استفاده نمايد، در اين صورت حق فسخ اجاره را خواهد داشت

ماده 486 _ تعميرات و كليه مخارجي كه در عين مستاجره براي امكان انتفاع از آن لازم است به عهده مالك است مگر آن كه شرط خلاف شده يا عرف بلد برخلاف آن جاري باشد و همچنين است الات وادواتي كه براي امكان انتفاع از عين مستاجره لازم مي باشد.

ماده 487 _ هرگاه مستاجر نسبت به عين مستاجره تعدي يا تفريط نمايدو موجر قادر بر منع آن نباشد موجر حق فسخ دارد.

ماده 488 _ اگر شخص ثالثي بدون ادعاي حقي در عين مستاجره يامنافع آن، مزاحم مستاجر گردد در صورتي كه قبل از قبض باشدمستاجر حق فسخ دارد و اگر فسخ ننمود مي تواند براي رفع مزاحمت و مطالبه اجرت المثل به خود مزاحم رجوع كند و اگرمزاحمت بعد از قبض واقع شود حق فسخ ندارد و فقط مي تواند به مزاحم رجوع كند.

ماده 489 _ اگر شخصي كه مزاحمت مي نمايد مدعي حق نسبت به عين مستاجره يا منافع آن باشد مزاحم نمي تواند عين مزبور را از يدمستاجر آنتزاع نمايد مگر بعد از اثبات حق با طرفيت مالك ومستاجر هر دو.

ماده 490 _ مستاجر بايد: اولا

_ در استعمال عين مستاجره بنحومتعارف رفتار كرده و تعدي يا تفريط نكند.

ثانيا _ عين مستاجره را براي همان مصرفي كه در اجاره مقرر شده و در صورت عدم تعيين در منافع مقصوده كه از اوضاع و احوال استنباط مي شود استعمال نمايد.

ثالثا _ مال الاجاره را در مواعدي كه بين طرفين مقرر است تاديه كند و در صورت عدم تعيين موعد، نقدا بايد بپردازد.

ماده 491 _ اگر منفعتي كه در اجاره تعيين شده است به خصوصيت آن،منظور نبوده مستاجر مي تواند استفاده منفعتي كند كه از حيث ضرر،مساوي يا كمتر از منفعت معينه باشد.

ماده 492 _ اگر مستاجر، عين مستاجره را در غير موردي كه در اجاره ذكرشده باشد يا از اوضاع و احوال استنباط مي شود استعمال كند و منع آن ممكن نباشد موجر حق فسخ اجاره را خواهد داشت

ماده 493 _ مستاجر نسبت به عين مستاجره ضامن نيست به اين معني كه اگر عين مستاجره بدون تفريط يا تعدي او كلا يا بعضا تلف شودمسئول نخواهد بود ولي اگر مستاجر تفريط يا تعدي نمايد ضامن است اگرچه نقص در نتيجه تفريط يا تعدي حاصل نشده باشد.

ماده 494 _ عقد اجاره به محض انقضا مدت برطرف مي شود و اگرپس از انقضا آن، مستاجر، عين مستاجره را بدون اذن مالك مدتي در تصرف خود نگاه دارد موجر براي مدت مزبور مستحق اجرت المثل خواهد بود اگر چه مستاجر استيفا منفعت نكرده باشدو اگر با اجازه مالك در تصرف نگاه دارد وقتي بايد اجرت المثل بدهد كه استيفا منفعت كرده باشد مگر اينكه مالك اجازه داده باشدكه مجانا استفاده نمايد.

ماده 495 _ اگر براي مال الاجاره ضامني داده شده باشد ضامن مسئول اجرت المثل مذكور در ماده فوق نخواهد بود.

ماده

496 _ عقد اجاره به واسطه تلف شدن عين مستاجره از تاريخ تلف باطل مي شود و نسبت به تخلف از شرايطي كه بين موجر و مستاجرمقرر است خيار فسخ از تاريخ تخلف ثابت مي گردد.

ماده 497 _ عقد اجاره به واسطه فوت موجر يا مستاجر باطل نمي شودليكن اگر موجر فقط براي مدت عمر خود مالك منافع عين مستاجره بوده است اجاره به فوت موجر باطل مي شود و اگر شرط مباشرت مستاجر شده باشد به فوت مستاجر باطل مي گردد.

ماده 498 _ اگر عين مستاجره به ديگري منتقل شود اجاره به حال خودباقي است مگر اينكه موجر حق فسخ در صورت نقل را براي خودشرط كرده باشد.

ماده 499 _ هرگاه متولي با ملاحظه صرفه وقف مال موقوفه را اجاره دهد اجاره به فوت او باطل نمي گردد.

ماده 500 _ در بيع شرط مشتري مي تواند مبيع را براي مدتي كه بايع حق خيار ندارد اجاره دهد و اگر اجاره منافي با خيار بايع باشد بايدبه وسيله جعل خيار يا نحو آن، حق بايع را محفوظ دارد والا اجاره تاحدي كه منافي با حق بايع باشد باطل خواهد بود.

ماده 501 _ اگر در عقد اجاره مدت بطور صريح ذكر نشده و مال الاجاره هم از قرار روز يا ماه يا سالي فلان مبلغ معين شده باشد. اجاره براي يك روز يا يك ماه يا يك سال صحيح خواهد بود و اگر مستاجر،عين مستاجره را بيش از مدتهاي مزبوره در تصرف خود نگاه دارد وموجر هم تخليه يد او را نخواهد موجر بموجب مراضات حاصله براي بقيه مدت و به نسبت زمان تصرف مستحق اجرت مقرر بين طرفين خواهد بود.

ماده 502 _ اگر مستاجر در عين مستاجره بدون اذن موجر تعميراتي نمايد حق مطالبه قيمت آن را نخواهد داشت

ماده

503 _ هرگاه مستاجر بدون اجازه موجر در خانه يا زميني كه اجاره كرده وضع بنا يا غرس اشجار كند هر يك از موجر و مستاجر حق دارد هر وقت بخواهد بنا را خراب يا درخت را قطع نمايد در اين صورت اگر در عين مستاجره نقصي حاصل شود بر عهده مستاجراست

ماده 504 _ هرگاه مستاجر به موجب عقد اجاره مجاز در بنا يا غرس بوده موجر نمي تواند مستاجر را به خراب كردن يا كندن آن اجبار كندو بعد از انقضا مدت اگر بنا يا درخت در تصرف مستاجر باقي بماندموجر حق مطالبه اجرت المثل زمين را خواهد داشت و اگر درتصرف موجر باشد مستاجر حق مطالبه اجرت المثل بنا يا درخت راخواهد داشت

ماده 505 _ اقساط مال الاجاره كه بعلت نرسيدن موعد پرداخت آن، برذمه مستاجر مستقر نشده است به موت او حال نمي شود.

ماده 506 _ در اجاره عقار، افت زراعت از هرقبيل كه باشد به عهده مستاجر است مگر اينكه در عقد اجاره طور ديگري شرط شده باشد.

مبحث دوم در اجاره حيوانات

ماده 507 _ در اجاره حيوان، تعيين منفعت يا به تعيين مدت اجاره است يا به بيان مسافت و محلي كه راكب يا محمول بايد به آنجاحمل شود.

ماده 508 _ در موردي كه منفعت به بيان مدت اجاره معلوم شود تعيين راكب يا محمول لازم نيست ولي مستاجر نمي تواند زياده بر مقدارمتعارف حمل كند و اگر منفعت به بيان مسافت و محل معين شده باشد تعيين راكب يا محمول لازم است

ماده 509 _ در اجاره حيوان ممكن است شرط شود كه اگر موجر در وقت معين محمول را به مقصد نرسآند مقدار معيني از مال الاجاره كم شود.

ماده 510 _ در اجاره

حيوان لازم نيست كه عين مستاجره حيوان معيني باشد بلكه تعيين آن به نوع معيني كافي خواهد بود.

ماده 511 _ حيواني كه مورداجاره است بايد براي همان مقصودي استعمال شود كه قصد طرفين بوده است بنابراين حيواني را كه براي سواري اجاره داده شده است نمي توان براي باركشي استعمال نمود.

مبحث سوم در اجاره اشخاص

ماده 512 _ در اجاره اشخاص كسي كه اجاره مي كند مستاجر و كسي كه مورد اجاره واقع مي شود اجير و مال الاجاره اجرت ناميده مي شود.

ماده 513 _ اقسام عمده اجاره اشخاص از قرار ذيل است

1 _ اجاره خدمه و كارگران از هر قبيل

2 _ اجاره متصديان حمل و نقل اشخاص يا مال التجاره اعم از راه خشكي يا اب يا هوا.

فقره اول در اجاره خدمه و كارگر

ماده 514 _ خادم يا كارگر نمي تواند اجير شود مگر براي مدت معيني يابراي انجام امر معيني

ماده 515 _ اگر كسي بدون تعيين انتهاي مدت اجير شود مدت اجاره محدود خواهد بود به مدتي كه مزد از قرار آن معين شده است بنابراين اگر مزد اجير از قرار روز يا هفته يا ماه يا سالي فلان مبلغ معين شده باشد مدت اجاره محدود به يك روز يا يك هفته يا يك ماه يا يك سال خواهد بود و پس از انقضاء مدت مزبور، اجاره برطرف مي شود ولي اگر پس از انقضاي مدت اجير به خدمت خود دوام دهد و موجر او را نگاه دارد، اجير نظر به مراضات حاصله به همانطوري كه در زمان اجاره بين او و موجر مقرر بود مستحق اجرت خواهد شد.

فقره دوم در اجاره متصدي حمل و نقل

ماده 516 _ تعهدات متصديان حمل

و نقل اعم از اينكه از راه خشكي يا اب يا هوا باشد براي حفاظت و نگاهداري اشيائي كه به آنها سپرده مي شود همان است كه براي امانت داران مقرر است بنابراين درصورت تفريط يا تعدي مسوول تلف يا ضايع شدن اشيائي خواهندبود كه براي حمل به آنها داده مي شود و اين مسئوليت از تاريخ تحويل اشياء به آنآن خواهد بود.

ماده 517 _ مفاد ماده 509 در مورد متصديان حمل و نقل نيز مجري خواهد بود.

فصل پنجم در مزارعه و مساقات

مبحث اول در مزارعه

ماده 518 _ مزارعه عقدي است كه به موجب آن احد طرفين زميني رابراي مدت معيني به طرف ديگر مي دهد كه آن را زراعت كرده وحاصل را تقسيم كنند.

ماده 519 _ در عقد مزارعه حصه هر يك از مزارع و عامل بايد بنحواشاعه از قبيل ربع يا ثلث يا نصف و غيره معين گردد و اگر بنحوديگر باشد احكام مزارعه جاري نخواهد شد.

ماده 520 _ در مزارعه جايز است شرط شود كه يكي از دو طرف علاوه برحصه اي ازحاصل مال ديگري نيزبه طرف مقابل بدهد.

ماده 521 _ در عقد مزارعه ممكن است هر يك از بذر و عوامل مال ق مزارع باشد يا عامل در اين صورت نيز حصه مشاع هر يك از طرفين برطبق قرارداد يا عرف بلد خواهد بود.

ماده 522 _ در عقد مزارعه لازم نيست كه متصرف زمين مالك آن هم باشد ولي لازم است كه مالك منافع بوده باشد يا به عنواني ازعناوين از قبيل ولايت و غيره حق تصرف در آن را داشته باشد.

ماده 523 _ زميني كه مورد مزارعه است بايد براي زرع مقصود، قابل باشد اگرچه محتاج به اصلاح يا تحصيل اب باشد و اگر

زرع محتاج به عملياتي باشد (از قبيل حفر نهر يا چاه و غيره و عامل در حين عقد جاهل به آن بوده باشد حق فسخ معامله را خواهد داشت

ماده 524 _ نوع زرع بايد در عقد مزارعه معين باشد مگر اينكه برحسب عرف بلد، معلوم و يا عقد براي مطلق زراعت بوده باشد در صورت اخير، عامل در اختيار نوع زراعت مختار خواهد بود.

ماده 525 _ عقد مزارعه عقدي است لازم

ماده 526 _ هر يك از عامل و مزارع مي تواند در صورت غبن معامله رافسخ كند.

ماده 527 _ هرگاه زمين به واسطه فقدآن اب يا علل ديگر از اين قبيل ازقابليت انتفاع خارج شود و رفع مانع ممكن نباشد عقد مزارعه منفسخ مي شود.

ماده 528 _ اگر شخص ثالثي قبل از اينكه زمين مورد مزارعه تسليم عامل شود آن را غصب كند عامل مختار بر فسخ مي شود ولي اگرغصب بعد از تسليم واقع شود حق فسخ ندارد.

ماده 529 _ عقد مزارعه به فوت متعاملين يا احد آنها باطل نمي شودمگر اينكه مباشرت عامل شرط شده باشد در اين صورت به فوت اومنفسخ مي شود.

ماده 530 _ هرگاه كسي به مدت عمر خود مالك منافع زميني بوده و آنرا به مزارعه داده باشد عقد مزارعه به فوت او منفسخ مي شود.

ماده 531 _ بعد از ظهور ثمره زرع عامل مالك حصه خود از آنمي شود.

ماده 532 _ در عقد مزارعه اگر شرط شود كه تمام ثمره مال مزارع ياعامل تنها باشد، عقد باطل است

ماده 533 _ اگر عقد مزارعه بعلتي باطل شود تمام حاصل مال صاحب بذر است و طرف ديگر كه مالك زمين يا اب يا صاحب عمل بوده است به نسبت آنچه كه مالك بوده مستحق اجرت المثل

خواهدبود. اگر بذر، مشترك بين مزارع و عامل باشد حاصل و اجرت المثل نيز به نسبت بذر بين آنها تقسيم مي شود.

ماده 534 _ هرگاه عامل در اثناءق يا در ابتداي عمل آن، را ترك كند و كسي نباشد كه عمل را به جاي او انجام دهد حاكم به تقاضاي مزارع عامل را اجبار به انجام مي كند و يا عمل را به خرج عامل ادامه مي دهد و درصورت عدم امكان، مزارع حق فسخ دارد.

ماده 535 _ اگر عامل زراعت نكند و مدت منقضي شود مزارع مستحق اجرت المثل است

ماده 536 _ هرگاه عامل بطور متعارف مواظبت در زراعت ننمايد و ازاين حيث حاصل كم شود يا ضرر ديگر متوجه مزارع گردد عامل ضامن تفاوت خواهد بود.

ماده 537 _ هرگاه در عقد مزارعه زرع معيني قيد شده باشد و عامل غيرآن را زرع نمايد مزارعه باطل و برطبق ماده 533 رفتار مي شود.

ماده 538 _ هرگاه مزارعه در اثناي مدت قبل از ظهور ثمره فسخ شودحاصل مال مالك بذر است و طرف ديگر مستحق اجرت المثل خواهد بود.

ماده 539 _ هرگاه مزارعه بعد از ظهور ثمره فسخ شود هر يك از مزارع وعامل به نسبتي كه بين آنها مقرر بوده شريك در ثمره هستند ليكن ازتاريخ فسخ تا برداشت حاصل هر يك به اخذ اجرت المثل زمين وعمل و ساير مصالح الاملاك خود كه به حصه مقرر به طرف ديگرتعلق مي گيرد مستحق خواهد بود.

ماده 540 _ هرگاه مدت مزارعه منقضي شود و اتفاقا زرع نرسيده باشدمزارع حق دارد كه زراعت را ازاله كند يا آن را به اخذ اجرت المثل ابقاء نمايد.

ماده 541 _ عامل مي تواند براي زراعت اجير بگيرد يا با ديگري شريك شود ولي براي انتقال

معامله يا تسليم زمين به ديگري رضاي مزارع لازم است

ماده 542 _ خراج زمين به عهده مالك است مگر اينكه خلاف آن شرط شده باشد ساير مخارج زمين برحسب تعيين طرفين يا متعارف است

مبحث دوم در مساقات

ماده 543 _ مساقات معامله ايست كه بين صاحب درخت و امثال آن باعامل در مقابل حصه مشاع معين از ثمره واقع مي شود و ثمره اعم است از ميوه و برگ گل و غير آن.

ماده 544 _ در هر مورد كه مساقات باطل باشد يا فسخ شود تمام ثمره مال مالك است و عامل مستحق اجرت المثل خواهد بود.

ماده 545 _ مقررات راجعه به مزارعه كه در مبحث قبل ذكر شده است درمورد عقد مساقات نيز مرعي خواهد بود مگر اينكه عامل نمي تواندبدون اجازه مالك معامله را به ديگري واگذار يا با ديگري شركت نمايد.

فصل ششم در مضاربه

ماده 546 _ مضاربه عقدي است كه به موجب آن احد متعاملين سرمايه مي دهد با قيد اينكه طرف ديگر با آن تجارت كرده و در سودآنشريك باشندصاحب سرمايه مالك وعامل مضارب ناميده مي شود.

ماده 547 _ سرمايه بايد وجه نقد باشد.

ماده 548 _ حصه هر يك از مالك و مضارب در منافع بايد جز مشاع ازكل از قبيل ربع يا ثلث و غيره باشد.

ماده 549 _ حصه هاي مزبوره در ماده فوق بايد در عقد مضاربه معين شود مگر اينكه در عرف منجزا معلوم بوده و سكوت در عقدمنصرف به آن گردد.

ماده 550 _ مضاربه عقدي است جايز.

ماده 551 _ عقد مضاربه به يكي از علل ذيل منفسخ مي شود:

1 _ در صورت موت يا جنون يا سفه احد طرفين

2 _ در صورت مفلس شدن مالك

3 _ در صورت تلف شدن تمام سرمايه و ربح

4 _ در صورت عدم امكان تجارتي كه منظور طرفين بوده

ماده 552 _ هرگاه در مضاربه براي تجارت مدت معين شده باشد تعيين مدت موجب لزوم عقد نمي شود ليكن پس از انقضا مدت مضارب نمي تواند معامله بكند مگر به اجازه جديد مالك

ماده 553 _ در صورتي كه مضاربه مطلق باشد (يعني تجارت خاصي شرط نشده باشد) عامل مي تواند هر قسم تجارتي را كه صلاح بدآندبنمايد ولي در طرز تجارت بايد متعارف را رعايت كند.

ماده 554 _ مضارب نمي تواند نسبت به همان سرمايه با ديگري مضاربه كند يا آن را به غير واگذار نمايد مگر با اجازه مالك

ماده 555 _ مضارب بايد اعمالي را كه براي نوع تجارت متعارف ومعمول بلد و زمان است بجا اورد ولي اگر اعمالي را كه برطبق عرف بايستي به اجير رجوع كند خود شخصا انجام دهد مستحق اجرت آننخواهد بود.

ماده 556 _ مضارب در حكم امين است و ضامن مال مضاربه نمي شودمگر در صورت تعدي يا تفريط

ماده 557 _ اگر كسي مالي براي تجارت بدهد و قرار گذارد كه تمام منافع مال مالك باشد در اين صورت معامله مضاربه محسوب نمي شود و عامل مستحق اجرت المثل خواهد بود مگر اينكه معلوم شود كه عامل عمل را تبرعا انجام داده است

ماده 558 _ اگر شرط شود كه مضارب ضامن سرمايه خواهد بود و ياخسارات حاصله از تجارت متوجه مالك نخواهد شد عقد باطل است مگر اينكه بطور لزوم شرط شده باشد كه مضارب از مال خودبه مقدار خسارت يا تلف مجانا به مالك تمليك كند.

ماده 559 _ در حساب جاري يا حساب به مدت ممكن است با رعايت شرط قسمت اخير ماده قبل

احكام مضاربه جاري و حق المضاربه به آن تعلق بگيرد.

ماده 560 _ بغير از آنكه فوقا مذكور شد مضاربه تابع شرايط و مقرراتي است كه به موجب عقد بين طرفين مقرر است

فصل هفتم در جعاله

ماده 561 _ جعاله عبارت است از التزام شخصي به ادا اجرت معلوم درمقابل عملي اعم از اينكه طرف معين باشد يا غيرمعين

ماده 562 _ در جعاله ملتزم را جاعل و طرف را عامل و اجرت را جعل مي گويند.

ماده 563 _ در جعاله معلوم بودن اجرت من جميع الجهات لازم نيست بنابراين اگر كسي ملتزم شود كه هر كس گمشده او را پيدا كند حصه مشاع معيني از آن، مال او خواهد بود جعاله صحيح است

ماده 564 _ در جعاله گذشته از عدم لزوم تعيين عامل ممكن است عمل هم مردد و كيفيات آن نامعلوم باشد.

ماده 565 _ جعاله تعهدي است جايز و مادامي كه عمل به اتمام نرسيده است هر يك از طرفين مي توانند رجوع كنند ولي اگر جاعل در اثنا عمل رجوع نمايد بايد اجرت المثل عمل عامل را بدهد.

ماده 566 _ هرگاه در جعاله عمل داراي اجزاء متعدد بوده و هر يك ازاجزاء، مقصود بالاصاله جاعل بوده باشد و جعاله فسخ گردد عامل ازاجرت المسمي به نسبت عملي كه كرده است مستحق خواهدبود اعم از اينكه فسخ از طرف جاعل باشد يا از طرف خود عامل

ماده 567 _ عامل وقتي مستحق جعل مي گردد كه متعلق جعاله را تسليم كرده يا انجام داده باشد.

ماده 568 _ اگر عاملين متعدد، به شركت هم عمل را انجام دهند هر يك به نسبت مقدار عمل خود مستحق جعل مي گردد.

ماده 569 _ مالي كه جعاله براي آن واقع شده است از وقتي

كه به دست عامل مي رسد تا به جاعل رد كند در دست او امانت است

ماده 570 _ جعاله بر عمل نامشروع و يا بر عمل غير عقلايي باطل است

فصل هشتم در شركت

مبحث اول در احكام شركت

ماده 571 _ شركت عبارت است از اجتماع حقوق مالكين متعدد درشيي ء واحد بنحو اشاعه

ماده 572 _ شركت اختياري است يا قهري

ماده 573 _ شركت اختياري يا در نتيجه عقدي از عقود حاصل مي شوديا در نتيجه عمل شركا از قبيل مزج اختياري يا قبول مالي مشاعا در ازا عمل چند نفر و نحو اينها.

ماده 574 _ شركت قهري اجتماع حقوق مالكين است كه در نتيجه امتزاج يا ارث حاصل مي شود.

ماده 575 _ هر يك از شركا به نسبت سهم خود در نفع و ضرر سهيم مي باشد مگر اينكه براي يك يا چند نفر از آنها در مقابل عملي سهم زيادتري منظور شده باشد.

ماده 576 _ طرز اداره كردن اموال مشترك تابع شرايط مقرره بين شركا خواهد بود.

ماده 577 _ شريكي كه در ضمن عقد به اداره كردن اموال مشترك ماذون شده است مي تواند هر عملي را كه لازمه اداره كردن است انجام دهدو بهيچوجه مسئول خسارات حاصله از اعمال خود نخواهد بود مگردر صورت تفريط يا تعدي

ماده 578 _ شركا همه وقت مي توانند از اذن خود رجوع كنند مگراينكه اذن در ضمن عقد لازم داده شده باشد كه در اين صورت مادام كه شركت باقي است حق رجوع ندارند.

ماده 579 _ اگر اداره كردن شركت به عهده شركا متعدد باشد بنحوي كه هر يك بطور استقلال ماذون در اقدام باشد هر يك از آنها مي تواندمنفردا به اعمالي كه براي اداره كردن لازم است

اقدام كند.

ماده 580 _ اگر بين شركا مقرر شده باشد كه يكي از مديران نمي تواندبدون ديگري اقدام كند مديري كه به تنهايي اقدام كرده باشد درصورت عدم امضا شركا ديگر، در مقابل شركا، ضامن خواهد بوداگر چه براي ماذونين ديگر امكان فعلي براي مداخله در امر اداره كردن موجود نبوده باشد.

ماده 581 _ تصرفات هر يك از شركا در صورتي كه بدون اذن يا خارج از حدود اذن باشد فضولي بوده و تابع مقررات معاملات فضولي خواهد بود.

ماده 582 _ شريكي كه بدون اذن يا در خارج از حدود اذن تصرف دراموال شركت نمايد ضامن است

ماده 583 _ هر يك از شركا مي تواند بدون رضايت شركا ديگر سهم خود را جزئا يا كلا به شخص ثالثي منتقل كند.

ماده 584 _ شريكي كه مال الشر كه در يد اوست در حكم امين است وضامن تلف و نقص آن نمي شود مگر در صورت تفريط يا تعدي

ماده 585 _ شريك غيرماذون در مقابل اشخاصي كه با آنها معامله كرده مسئول بوده و طلبكاران فقط حق رجوع به او دارند.

ماده 586 _ اگر براي شركت در ضمن عقد لازمي مدت معين نشده باشد هر يك از شركا هر وقت بخواهد مي تواند رجوع كند.

ماده 587 _ شركت به يكي از طرق ذيل مرتفع مي شود:

1 _ در صورت تقسيم

2 _ در صورت تلف شدن تمام مال شركت

ماده 588 _ در موارد ذيل شركا، ماذون در تصرف اموال مشتركه نمي باشند:

1 _ در صورت انقضا مدت ماذونيت يا رجوع از آن در صورت امكان رجوع

2 _ در صورت فوت يا محجور شدن يكي از شركا.

مبحث دوم در تقسيم اموال شركت

ماده 589 _ هر

شريك المال مي تواند هر وقت بخواهد تقاضاي تقسيم مال مشترك را بنمايد مگر در مواردي كه تقسيم بموجب اين قانون ممنوع يا شركا به وجه ملزمي ملتزم بر عدم تقسيم شده باشند.

ماده 590 _ در صورتي كه شركا بيش از دو نفر باشند ممكن است تقسيم فقط به نسبت سهم يك يا چند نفر از آنها بعمل ايد و سهام ديگران به اشاعه باقي بماند.

ماده 591 _ هرگاه تمام شركا به تقسيم مال مشترك راضي باشند تقسيم بنحوي كه شركا تراضي نمايند بعمل مي ايد و در صورت عدم توافق بين شركا، حاكم اجبار به تقسيم مي كند مشروط بر اينكه تقسيم مشتمل بر ضرر نباشد كه در اين صورت اجبار جايز نيست وتقسيم بايد به تراضي باشد.

ماده 592 _ هرگاه تقسيم براي بعضي از شركا مضر و براي بعض ديگربي ضرر باشد در صورتي كه تقاضا از طرف متضرر باشد طرف ديگراجبار مي شود و اگر برعكس تقاضا از طرف غيرمتضرر بشود شريك متضرر اجبار بر تقسيم نمي شود.

ماده 593 _ ضرري كه مانع از تقسيم مي شود عبارت است از نقصان فاحش قيمت به مقداري كه عادتا قابل مسامحه نباشد.

ماده 594 _ هرگاه قنات مشترك يا امثال آن خرابي پيدا كرده و محتاج به تنقيه و تعمير شود و يك يا چند نفر از شركا بر ضرر شريك ياشركا ديگر از شركت در تنقيه يا تعمير امتناع نمايند شريك ياشركاي متضرر مي توانند به حاكم رجوع نمايند در اين صورت اگرملك قابل تقسيم نباشد حاكم مي تواند براي قلع ماده نزاع و دفع ضرر، شريك ممتنع را به اقتضاي موقع به شركت در تنقيه يا تعميريا اجاره يا بيع سهم خود اجبار كند.

ماده 595 _ هرگاه تقسيم متضمن افتادن

تمام مال مشترك يا حصه يك يا چند نفر از شركا از ماليت باشد تقسيم ممنوع است اگرچه شركا تراضي نمايند.

ماده 596 _ در صورتي كه اموال مشترك متعدد باشد قسمت اجباري دربعضي از آنها ملازم با تقسيم باقي اموال نيست

ماده 597 _ تقسيم ملك از وقف جايز است ولي تقسيم مال موقوفه بين موقوف عليهم جايز نيست

ماده 598 _ ترتيب تقسيم آنست كه اگر مال مشترك مثلي باشد به نسبت سهام شركا افراز مي شود و اگر قيمي باشد برحسب قيمت تعديل مي شود و بعد از افراز يا تعديل در صورت عدم تراضي بين شركا حصص آنها به قرعه معين مي گردد.

ماده 599 _ تقسيم بعد از آنكه صحيحا واقع شد لازم است و هيچ يك ازشركا نمي تواند بدون رضاي ديگران از آن رجوع كند.

ماده 600 _ هرگاه در حصه يك يا چند نفر از شركا عيبي ظاهر شود كه در حين تقسيم عالم به آن نبوده شريك يا شركا مزبور حق دارندتقسيم را بهم بزنند.

ماده 601 _ هرگاه بعد از تقسيم معلوم شود كه قسمت بغلط واقع شده است تقسيم باطل مي شود.

ماده 602 _ هرگاه بعد از تقسيم معلوم شود كه مقدار معيني از اموال تقسيم شده مال غير بوده است در صورتي كه مال غير در تمام حصص مفروزا به تساوي باشد تقسيم صحيح والا باطل است

ماده 603 _ ممر و مجراي هر قسمتي كه از متعلقات آن است بعد ازتقسيم مخصوص همان قسمت مي شود.

ماده 604 _ كسي كه در ملك ديگري حق ارتفاق دارد نمي تواند مانع ازتقسيم آن ملك بشود ولي بعد از تقسيم حق مزبور به حال خودباقي مي مآند.

ماده 605 _ هرگاه حصه بعضي از

شركا مجراي اب يا محل عبور حصه شريك ديگرباشدبعدازتقسيم حق مجري ياعبورساقط نمي شود مگر اينكه سقوط آن شرط شده باشد و همچنين است ساير حقوق ارتفاقي

ماده 606 _ هرگاه تركه ميت قبل از ادا ديون تقسيم شود و يا بعد ازتقسيم معلوم شود كه بر ميت ديني بوده است طلبكار بايد به هر يك از وراث به نسبت سهم او رجوع كند و اگر يك يا چند نفر از وراث معسر شده باشد طلبكار مي تواند براي سهم معسر يا معسرين نيز به وراث ديگر رجوع كند.

فصل نهم در وديعه

مبحث اول در كليات

ماده 607 _ وديعه عقدي است كه به موجب آن يك نفر مال خود را به ديگري مي سپارد براي آن كه آن را مجانا نگاه دارد. وديعه گذار مودع و وديعه گير را مستودع يا امين مي گويند.

ماده 608 _ در وديعه قبول امين لازم است اگرچه به فعل باشد.

ماده 609 _ كسي مي تواند مالي را به وديعه گذارد كه مالك يا قائم مقام مالك باشد و يا ازطرف مالك صراحتا يا ضمنا مجاز باشد.

ماده 610 _ در وديعه طرفين بايد اهليت براي معامله داشته باشند و اگركسي مالي را از كس ديگر كه براي معامله اهليت ندارد بعنوان وديعه قبول كند بايد آن را به ولي او رد نمايد و اگر در يد او ناقص يا تلف شود ضامن است

ماده 611 _ وديعه عقدي است جايز.

مبحث دوم در تعهدات امين

ماده 612 _ امين بايد مال وديعه را بطوري كه مالك مقرر نموده حفظ كند و اگر ترتيبي تعيين نشده باشد آن را بطوري كه نسبت به آن مال متعارف است حفظ كند والا ضامن است

ماده

613 _ هرگاه مالك براي حفاظت مال وديعه ترتيبي مقرر نموده باشد و امين از براي حفظ مال تغيير آن ترتيب را لازم بدآند مي تواندتغيير دهد مگر اينكه مالك صريحا نهي از تغيير كرده باشد كه در اين صورت ضامن است

ماده 614 _ امين ضامن تلف يا نقصان مالي كه به او سپرده شده است نمي باشد مگر در صورت تعدي يا تفريط

ماده 615 _ امين در مقام حفظ مسئول وقايعي نمي باشد كه دفع آن ازاقتدار او خارج است

ماده 616 _ هرگاه رد مال وديعه مطالبه شود و امين از رد آن امتناع كند ازتاريخ امتناع احكام امين به او مترتب نشده و ضامن تلف و هرنقص يا عيبي است كه در مال وديعه حادث شود اگرچه آن عيب يا نقص مستند به فعل او نباشد.

ماده 617 _ امين نمي تواند غير از جهت حفاظت تصرفي در وديعه كنديا بنحوي از آنحا از آن منتفع گردد مگر با اجازه صريح يا ضمني امانتگذار والا ضامن است

ماده 618 _ اگر مال وديعه در جعبه سربسته يا پاكت مختوم به امين سپرده شده باشد حق ندارد آن را باز كند والا ضامن است

ماده 619 _ امين بايد عين مالي را كه دريافت كرده است رد نمايد.

ماده 620 _ امين بايد مال وديعه را به همان حالي كه موقع پس دادن موجود است مسترد دارد و نسبت به نواقصي كه در آن حاصل شده ومربوط به عمل امين نباشد ضامن نيست

ماده 621 _ اگر مال وديعه قهرا از امين گرفته شود و مشاراليه قيمت ياچيز ديگري بجاي آن اخذ كرده باشد بايد آنچه را كه در

عوض گرفته است به امانتگذار بدهد ولي امانتگذار مجبور به قبول آن نبوده وحق دارد مستقيما به قاهر رجوع كند.

ماده 622 _ اگر وارث امين مال وديعه را تلف كند بايد از عهده مثل ياقيمت آن برايد اگرچه عالم به وديعه بودن مال نبوده باشد.

ماده 623 _ منافع حاصله از وديعه مال مالك است

ماده 624 _ امين بايد مال وديعه را فقط به كسي كه آن را از او دريافت كرده است يا قائم مقام قانوني او يا به كسي كه ماذون در اخذمي باشد مسترد دارد و اگر به واسطه ضرورتي بخواهد آنرا رد كند وبه كسي كه حق اخذ دارد دسترس نداشته باشد بايد به حاكم رد نمايد.

ماده 625 _ هرگاه مستحق للغير بودن مال وديعه محقق گردد بايد امين آنرا به مالك حقيقي رد كند و اگر مالك معلوم نباشد تابع احكام اموال مجهول المالك است

ماده 626 _ اگر كسي مال خود را به وديعه گذارد وديعه به فوت امانتگذار، باطل و امين وديعه را نمي تواند رد كند مگر به وراث او.

ماده 627 _ در صورت تعدد وراث و عدم توافق بين آنها مال وديعه بايدبه حاكم رد شود.

ماده 628 _ اگر در احوال شخص امانتگذار تغييري حاصل گردد مثلا اگر امانتگذار محجور شود عقد وديعه منفسخ و وديعه را نمي توان مسترد نمود مگر به كسي كه حق اداره كردن اموال محجور را دارد.

ماده 629 _ اگر مال محجوري به وديعه گذارده شده باشد آن مال بايدپس از رفع حجر به مالك مسترد شود.

ماده 630 _ اگر كسي مالي را به سمت قيمومت يا ولايت وديعه گذاردان مال بايد پس از رفع سمت مزبور به مالك آن رد شود مگر اينكه از

مالك رفع حجر نشده باشد كه در اين صورت به قيم يا ولي بعدي مسترد مي گردد.

ماده 631 _ هرگاه كسي مال غير را به عنواني غير از مستودع متصرف باشد و مقررات اين قانون او را نسبت به آن مال امين قرار داده باشدمثل مستودع است بنابراين مستاجر نسبت به عين مستاجره قيم ياولي نسبت به مال صغير يا مولي عليه و امثال آنها ضامن نمي باشدمگر در صورت تفريط يا تعدي و در صورت استحقاق مالك به استرداد از تاريخ مطالبه او و امتناع متصرف با امكان رد، متصرف مسئول تلف و هر نقص يا عيبي خواهد بود اگرچه مستند به فعل اونباشد.

ماده 632 _ كاروانسرا دار و صاحب مهمانخانه و حمامي و امثال آنها نسبت به اشياء و اسباب يا البسه واردين وقتي مسئول مي باشند كه اشيا و اسباب يا البسه نزد آنها ايداع شده باشد و يا اينكه برطبق عرف بلد در حكم ايداع باشد.

مبحث سوم در تعهدات امانتگذار

ماده 633 _ امانتگذار بايد مخارجي را كه امانتدار براي حفظ مال وديعه كرده است به او بدهد.

ماده 634 _ هرگاه رد مال مستلزم مخارجي باشد برعهده امانتگذاراست

فصل دهم در عاريه

ماده 635 _ عاريه عقدي است كه بموجب آن احد طرفين به طرف ديگراجازه مي دهد كه از عين مال او مجانا منتفع شود.

عاريه دهنده را معير و عاريه گيرنده را مستعير گويند.

ماده 636 _ عاريه دهنده علاوه بر اهليت بايد مالك منفعت مالي باشدكه عاريه مي دهد اگر چه مالك عين نباشد.

ماده 637 _ هر چيزي كه بتوان با بقا اصلش از آن منتفع شد مي تواند موضوع عقد عاريه گردد. منفعتي كه مقصود از عاريه است منفعتي است كه مشروع و عقلايي باشد.

ماده 638 _ عاريه

عقدي است جايز و به موت هر يك از طرفين منفسخ مي شود.

ماده 639 _ هرگاه مال عاريه داراي عيوبي باشد كه براي مستعير توليدخسارتي كند معير مسئول خسارت وارده نخواهد بود مگر اينكه عرفا مسبب محسوب شود.

همين حكم در مورد مودع و موجر و امثال آنها نيز جاري مي باشد.

ماده 640 _ مستعير ضامن تلف يا نقصان مال عاريه نمي باشد مگر درصورت تفريط يا تعدي

ماده 641 _ مستعير مسئول منقصت ناشي از استعمال مال عاريه نيست مگر اينكه در غير مورد اذن استعمال نموده باشد و اگر عاريه مطلق بوده برخلاف متعارف استفاده كرده باشد.

ماده 642 _ اگر بر مستعير شرط ضمان شده باشد مسئول هر كسر ونقصاني خواهد بود اگرچه مربوط به عمل او نباشد.

ماده 643 _ اگر بر مستعير شرط ضمان منقصت ناشي از صرف استعمال نيز شده باشد ضامن اين منقصت خواهد بود.

ماده 644 _ در عاريه طلا و نقره اعم از مسكوك و غيرمسكوك مستعيرضامن است هر چند شرط ضمان نشده و تفريط يا تعدي هم نكرده باشد.

ماده 645 _ در رد عاريه بايد مفاد مواد 624 و 626 تا 630 رعايت شود.

ماده 646 _ مخارج لازمه براي انتفاع از مال عاريه بر عهده مستعير است و مخارج نگاهداري آن تابع عرف و عادت است مگر اينكه شرط خاصي شده باشد.

ماده 647 _ مستعير نمي تواند مال عاريه رابه هيچ نحوي به تصرف غيردهد مگر به اذن معير.

فصل يازدهم در قرض

ماده 648 _ قرض عقدي است كه بموجب آن احد طرفين مقدار معيني از مال خود را به طرف ديگر تمليك مي كند كه طرف مزبور مثل آنرا از حيث مقدار و جنس و وصف رد نمايد و در صورت تعذر

رد مثل قيمت يوم الرد را بدهد.

ماده 649 _ اگر مالي كه موضوع قرض است بعد از تسليم تلف يا ناقص شود از مال مقترض است

ماده 650 _ مقترض بايد مثل مالي را كه قرض كرده است رد كند اگرچه قيمتا ترقي يا تنزل كرده باشد.

ماده 651 _ اگر براي ادا قرض به وجه ملزمي اجلي معين شده باشدمقرض نمي تواند قبل از انقضا مدت طلب خود را مطالبه كند.

ماده 652 _ در موقع مطالبه حاكم مطابق اوضاع و احوال براي مقترض مهلت يا اقساطي قرار مي دهد.

ماده 653 _ منسوخ است

فصل دوازدهم در قمار و گروبندي

ماده 654 _ قمار و گروبندي باطل و دعاوي راجعه به آن مسموع نخواهد بود. همين حكم در مورد كليه تعهداتي كه از معاملات نامشروع توليد شده باشد جاري است

ماده 655 _ در دوانيدن حيوانات سواري و همچنين در تير اندازي وشمشيرزني گروبندي جائز و مفاد ماده قبل در مورد آنها رعايت نمي شود.

فصل سيزدهم در وكالت

مبحث اول در كليات

ماده 656 _ وكالت عقدي است كه به موجب آن يكي از طرفين طرف ديگر را براي انجام امري نايب خود مي نمايد.

ماده 657 _ تحقق وكالت منوط به قبول وكيل است

ماده 658 _ وكالت ايجابا و قبولا به هرلفظ يا فعلي كه دلالت بر آن كندواقع مي شود.

ماده 659 _ وكالت ممكن است مجآني باشد يا با اجرت

ماده 660 _ وكالت ممكن است بطور مطلق و براي تمام امور موكل باشد يا مقيد و براي امر يا امور خاصي

ماده 661 _ در صورتي كه وكالت مطلق باشد فقط مربوط به اداره كردن اموال موكل خواهد بود.

ماده 662 _ وكالت بايد در امري داده شود كه

خود موكل بتواند آن را بجا آورد وكيل هم بايد كسي باشد كه براي انجام آن امر اهليت داشته باشد.

ماده 663 _ وكيل نمي تواند عملي را كه از حدود وكالت او خارج است انجام دهد.

ماده 664 _ وكيل در محاكمه وكيل در قبض حق نيست مگر اينكه قراين دلالت بر آن نمايد و همچنين وكيل در اخذ حق وكيل درمرافعه نخواهد بود.

ماده 665 _ وكالت در بيع وكالت در قبض ثمن نيست مگر اينكه قرينه قطعي دلالت بر آن كند.

مبحث دوم در تعهدات وكيل

ماده 666 _ هرگاه از تقصير وكيل خسارتي به موكل متوجه شود كه عرفا وكيل مسبب آن محسوب مي گردد مسئول خواهد بود.

ماده 667 _ وكيل بايد در تصرفات و اقدامات خود مصلحت موكل رامراعات نمايد و از آنچه كه موكل بالصراحه به او اختيار داده يابرحسب قرائن و عرف و عادت داخل اختيار اوست تجاوز نكند.

ماده 668 _ وكيل بايد حساب مدت وكالت خود را به موكل بدهد وآنچه را كه به جاي او دريافت كرده است به او رد كند.

ماده 669 _ هرگاه براي انجام يك امر، دو يا چند نفر وكيل معين شده باشد هيچيك از آنها نمي تواند بدون ديگري يا ديگران دخالت در آنامر بنمايد مگر اينكه هر يك مستقلا وكالت داشته باشد، در اين صورت هر كدام مي تواند به تنهايي آن امر را به جا اورد.

ماده 670 _ در صورتي كه دو نفر به نحو اجتماع وكيل باشند به موت يكي از آنها وكالت ديگري باطل مي شود.

ماده 671 _ وكالت در هر امر، مستلزم وكالت در لوازم و مقدمات آن نيزهست مگر اينكه تصريح به عدم وكالت باشد.

ماده 672 _ وكيل

در امري نمي تواند براي آن امر به ديگري وكالت دهدمگر اينكه صريحا يا به دلالت قرائن وكيل در توكيل باشد.

ماده 673 _ اگر وكيل كه وكالت در توكيل نداشته انجام امري را كه در آن وكالت دارد به شخص ثالثي واگذار كند هر يك از وكيل و شخص ثالث در مقابل موكل نسبت به خساراتي كه مسبب محسوب مي شود مسوول خواهد بود.

مبحث سوم در تعهدات موكل

ماده 674 _ موكل بايد تمام تعهداتي را كه وكيل در حدود وكالت خودكرده است انجام دهد.

در مورد آنچه كه در خارج از حدود وكالت انجام داده است موكل هيچ گونه تعهد نخواهد داشت مگر اينكه اعمال فضولي وكيل راصراحتا يا ضمنا اجازه كند.

ماده 675 _ موكل بايد تمام مخارجي را كه وكيل براي انجام وكالت خودنموده است و همچنين اجرت وكيل را بدهد مگر اينكه در عقدوكالت طور ديگر مقرر شده باشد.

ماده 676 _ حق الوكاله وكيل تابع قرارداد بين طرفين خواهد بود واگرنسبت به حق الوكاله يامقدار آن قراردادنباشد تابع عرف و عادت است و اگر عادت مسلمي نباشد وكيل مستحق اجرت المثل است

ماده 677 _ اگر در وكالت مجآني يا با اجرت بودن آن تصريح نشده باشد محمول بر اين است كه با اجرت باشد.

مبحث چهارم در طرق مختلفه انقضاي وكالت

ماده 678 _ وكالت به طرق ذيل مرتفع مي شود:

1 _ به عزل موكل

2 _ به استعفاي وكيل

3 _ به موت يا جنون وكيل يا موكل

ماده 679 _ موكل مي تواند هر وقت بخواهد وكيل را عزل كند مگر اينكه وكالت وكيل و يا عدم عزل در ضمن عقد لازمي شرط شده باشد.

ماده 680 _ تمام اموري كه وكيل قبل از رسيدن

خبر عزل به او در حدود وكالت خود بنمايد نسبت به موكل نافذ است

ماده 681 _ بعد از اينكه وكيل استعفا داد مادامي كه معلوم است موكل به اذن خود باقي است مي تواند در آنچه وكالت داشته اقدام كند.

ماده 682 _ محجوريت موكل موجب بطلان وكالت مي شود مگر دراموري كه حجر، مانع از توكيل در آنها نمي باشد و همچنين است محجوريت وكيل مگر در اموري كه حجر مانع از اقدام در آن نباشد.

ماده 683 _ هرگاه متعلق وكالت از بين برود يا موكل عملي را كه مورد وكالت است خود انجام دهد يا بطوركلي عملي كه منافي با وكالت وكيل باشد به جا اورد مثل اينكه مالي را كه براي فروش آن وكالت داده بود خود بفروشد وكالت منفسخ مي شود.

فصل چهاردهم در ضمان عقدي

مبحث اول در كليات

ماده 684 _ عقد ضمان عبارت است از اينكه شخصي مالي را كه بر ذمه ديگري است به عهده بگيرد.

متعهد را ضامن طرف ديگر را مضمون له و شخص ثالث رامضمون عنه يا مديون اصلي مي گويند.

ماده 685 _ در ضمان، رضاي مديون اصلي شرط نيست

ماده 686 _ ضامن بايد براي معامله اهليت داشته باشد.

ماده 687 _ ضامن شدن از محجور و ميت صحيح است

ماده 688 _ ممكن است از ضامن ضمانت كرد.

ماده 689 _ هرگاه چند نفر ضامن شخصي شوند ضمانت هر كدام كه مضمون له قبول كند صحيح است

ماده 690 _ در ضمان شرط نيست كه ضامن مالدار باشد ليكن اگرمضمون له در وقت ضمان به عدم تمكن ضامن جاهل بوده باشدمي تواند عقد ضمان را فسخ كند ولي اگر ضامن بعد از عقد، غير ملي شود مضمون له خياري نخواهد داشت

ماده 691 _ ضمان

ديني كه هنوز سبب آن ايجاد نشده است باطل است

ماده 692 _ در دين حال ممكن است ضامن براي تاديه آن اجلي معين كند و همچنين مي تواند در دين موجل تعهد پرداخت فوري آن رابنمايد.

ماده 693 _ مضمون له مي تواند در عقد ضمان از ضامن مطالبه رهن كنداگرچه دين اصلي رهني نباشد.

ماده 694 _ علم ضامن به مقدار و اوصاف و شرايط ديني كه ضمانت آنرا مي نمايد شرط نيست بنابراين اگر كسي ضامن دين شخص بشودبدون اينكه بدآند آن دين چه مقدار است ضمان صحيح است ليكن ضمانت يكي از چند دين به نحو ترديد باطل است

ماده 695 _ معرفت تفصيلي ضامن به شخص مضمون له يا مضمون عنه لازم نيست

ماده 696 _ هر ديني را ممكن است ضمانت نمود اگرچه شرط فسخي درآن موجود باشد.

ماده 697 _ ضمان عهده از مشتري يا بايع نسبت به درك مبيع يا ثمن درصورت مستحق للغير درامدن آن جايز است

مبحث دوم در اثر ضمان بين ضامن و مضمون له

ماده 698 _ بعد از اين كه ضمان بطور صحيح واقع شد ذمه مضمون عنه بري و ذمه ضامن به مضمون له مشغول مي شود.

ماده 699 _ تعليق در ضمان مثل اينكه ضامن قيد كند كه اگر مديون ندادمن ضامنم باطل است ولي التزام به تاديه ممكن است معلق باشد.

ماده 700 _ تعليق ضمان به شرايط صحت آن مثل اينكه ضامن قيد كندكه اگر مضمون عنه مديون باشد، من ضامنم موجب بطلان آننمي شود.

ماده 701 _ ضمان، عقدي است لازم و ضامن يا مضمون له نمي توانندآن را فسخ كنند مگر در صورت اعسار ضامن بطوري كه در ماده 690مقرر است يا در صورت بودن حق فسخ نسبت به دين مضمون به

ويا در صورت تخلف از مقررات عقد.

ماده 702 _ هرگاه ضمان مدت داشته باشد مضمون له نمي تواند قبل ازانقضاء مدت مطالبه طلب خود را از ضامن كند اگرچه دين حال باشد.

ماده 703 _ در ضمان حال مضمون له حق مطالبه طلب خود را دارداگرچه دين موجل باشد.

ماده 704 _ ضمان مطلق محمول به حال است مگر آن كه به قرائن معلوم شود كه موجل بوده است

ماده 705 _ ضمان موجل به فوت ضامن حال مي شود.

ماده 706 _ حذف شد.

ماده 707 _ اگر مضمون له ذمه مضمون عنه را بري كند ضامن بري نمي شود مگر اينكه مقصود، ابراء از اصل دين باشد.

ماده 708 _ كسي كه ضامن درك مبيع است در صورت فسخ بيع به سبب اقاله يا خيار از ضمان بري مي شود.

مبحث سوم در اثر ضمان بين ضامن و مضمون عنه

ماده 709 _ ضامن حق رجوع به مضمون عنه ندارد مگر بعد از اداء دين ولي مي تواند در صورتي كه مضمون عنه ملتزم شده باشد كه درمدت معيني برائت او را تحصيل نمايد و مدت مزبور هم منقضي شده باشد رجوع كند.

ماده 710 _ اگر ضامن با رضايت مضمون له حواله كند به كسي كه دين رابدهد و آن شخص قبول نمايد مثل آن است كه دين را اداء كرده است و حق رجوع به مضمون عنه دارد و همچنين است حواله مضمون له به عهده ضامن

ماده 711 _ اگر ضامن دين را تاديه كند و مضمون عنه آن را ثانيا بپردازدضامن حق رجوع به مضمون له نخواهد داشت و بايد به مضمون عنه مراجعه كند و مضمون عنه مي تواند از مضمون له آنچه را كه گرفته است مسترد دارد.

ماده 712 _ هرگاه مضمون له فوت شود و ضامن وارث او باشد حق رجوع به مضمون عنه

دارد.

ماده 713 _ اگر ضامن به مضمون له كمتر از دين داده باشد زياده بر آنچه داده نمي تواند از مديون مطالبه كند اگرچه دين را صلح به كمتر كرده باشد.

ماده 714 _ اگر ضامن زيادتر از دين به داين بدهد حق رجوع به زياده ندارد مگر در صورتي كه به اذن مضمون عنه داده باشد.

ماده 715 _ هرگاه دين مدت داشته و ضامن قبل از موعد آن را بدهدمادام كه دين حال نشده است نمي تواند از مديون مطالبه كند.

ماده 716 _ در صورتي كه دين حال باشد هر وقت ضامن اداء كندمي تواند رجوع به مضمون عنه نمايد هر چند ضمان، مدت داشته وموعد آن نرسيده باشد مگر آن كه مضمون عنه اذن به ضمان موجل داده باشد.

ماده 717 _ هرگاه مضمون عنه دين را اداء كند ضامن بري مي شود هرچند ضامن به مضمون عنه اذن در اداء نداده باشد.

ماده 718 _ هرگاه مضمون له ضامن را از دين ابراء كند ضامن ومضمون عنه هر دو بري مي شوند.

ماده 719 _ هرگاه مضمون له ضامن را ابراء يا ديگري مجانا دين را بدهدضامن حق رجوع به مضمون عنه ندارد.

ماده 720 _ ضامني كه به قصد تبرع ضمانت كرده باشد حق رجوع به مضمون عنه ندارد.

مبحث چهارم در اثر ضمان بين ضامنين

ماده 721 _ هرگاه اشخاص متعدد از يك شخص براي يك قرض به نحوتسهيم ضمانت كرده باشند مضمون له به هر يك از آنها فقط به قدرسهم او حق رجوع دارد و اگر يكي از ضامنين تمام قرض را تاديه نمايد به هر يك از ضامنين ديگر كه اذن تاديه داده باشد مي تواندبه قدر سهم او رجوع كند.

ماده 722 _ ضامن ضامن حق رجوع به مديون اصلي ندارد و بايد به مضمون عنه خود رجوع

كند و به همين طريق هر ضامني به مضمون عنه خود رجوع مي كند تا به مديون اصلي برسد.

ماده 723 _ ممكن است كسي در ضمن عقد لازمي به ا دين ديگري ملتزم شود در اين صورت تعليق به التزام مبطل نيست مثل اينكه كسي التزام خود را به ا دين مديون معلق به عدم ا او نمايد.

فصل پآنزدهم در حواله

ماده 724 _ حواله عقدي است كه به موجب آن طلب شخصي از ذمه مديون به ذمه شخص ثالثي منتقل مي گردد.

مديون را محيل طلبكار را محتال شخص ثالث را محال عليه مي گويند.

ماده 725 _ حواله محقق نمي شود مگر با رضاي محتال و قبول محال عليه

ماده 726 _ اگر در مورد حواله محيل مديون محتال نباشد احكام حواله در آن جاري نخواهد بود.

ماده 727 _ براي صحت حواله لازم نيست كه محال عليه مديون به محيل باشددراين صورت محال عليه پس ازقبولي درحكم ضامن است

ماده 728 _ در صحت حواله ملائت محال عليه شرط نيست

ماده 729 _ هرگاه در وقت حواله محال عليه معسر بوده و محتال جاهل به اعسار او باشد محتال مي تواند حواله را فسخ و به محيل رجوع كند.

ماده 730 _ پس از تحقق حواله ذمه محيل از ديني كه حواله داده بري وذمه محال عليه مشغول مي شود.

ماده 731 _ در صورتي كه محال عليه مديون محيل نبوده بعد از اداءوجه حواله مي تواند به همان مقداري كه پرداخته است رجوع به محيل نمايد.

ماده 732 _ حواله عقدي است لازم و هيچ يك از محيل و محتال ومحال عليه نمي تواند آن را فسخ كند مگر در مورد ماده 729 و يا درصورتي كه خيار فسخ شرط شده باشد.

ماده 733 _ اگر در بيع بايع حواله داده باشد كه مشتري ثمن را به شخصي

بدهد يا مشتري حواله داده باشد كه بايع ثمن را از كسي بگيرد و بعد بطلان بيع معلوم گردد حواله باطل مي شود و اگر محتال ثمن را اخذ كرده باشد بايد مسترد دارد ولي اگر بيع به واسطه فسخ يااقاله منفسخ شود حواله باطل نبوده ليكن محال عليه بري و بايع يامشتري مي تواند به يكديگر رجوع كند. مفاد اين ماده در مورد سايرتعهدات نيز جاري خواهد بود.

فصل شآنزدهم در كفالت

ماده 734 _ كفالت عقدي است كه به موجب آن احد طرفين در مقابل طرف ديگر احضار شخص ثالثي را تعهد مي كند.

متعهد را كفيل شخص ثالث را مكفول و طرف ديگر رامكفول له مي گويند.

ماده 735 _ كفالت به رضاي كفيل و مكفول له واقع مي شود.

ماده 736 _ در صحت كفالت علم كفيل به ثبوت حقي بر عهده مكفول شرط نيست بلكه دعوي حق از طرف مكفول له كافي است اگرچه مكفول منكر آن باشد.

ماده 737 _ كفالت ممكن است مطلق باشد يا موقت و در صورت موقت بودن بايد مدت آن معلوم باشد.

ماده 738 _ ممكن است شخص ديگري كفيل كفيل شود.

ماده 739 _ در كفالت مطلق مكفول له هر وقت بخواهد مي توانداحضار مكفول را تقاضا كند ولي در كفالت موقت قبل از رسيدن موعد، حق مطالبه ندارد.

ماده 740 _ كفيل بايد مكفول را در زمان و مكاني كه تعهد كرده است حاضر نمايد والا بايد از عهده حقي كه بر عهده مكفول ثابت مي شود برايد.

ماده 741 _ اگر كفيل ملتزم شده باشد كه مالي در صورت عدم احضارمكفول بدهد بايد بنحوي كه ملتزم شده است عمل كند.

ماده 742 _ اگر در كفالت محل تسليم معين نشده باشد كفيل بايدمكفول را در محل عقد تسليم كند مگر

اينكه عقد منصرف به محل ديگر باشد.

ماده 743 _ اگر مكفول غايب باشد به كفيل مهلتي كه براي حاضركردن مكفول كافي باشد داده مي شود.

ماده 744 _ اگر كفيل مكفول را در غير زمان و مكان مقرر يا برخلاف شرايطي كه كرده اند تسليم كند قبول آن بر مكفول له لازم نيست ليكن اگر قبول كرد كفيل بري مي شود و همچنين اگر مكفول له برخلاف مقرر بين طرفين تقاضاي تسليم نمايد كفيل ملزم به قبول نيست

ماده 745 _ هر كس شخصي را از تحت اقتدار ذيحق يا قائم مقام او بدون رضاي او خارج كند در حكم كفيل است و بايد آن شخص راحاضر كند والا بايد از عهده حقي كه بر او ثابت شود برايد.

ماده 746 _ در موارد ذيل كفيل بري مي شود:

1 _ در صورت حاضركردن مكفول بنحوي كه متعهد شده است

2 _ در صورتي كه مكفول در موقع مقرر شخصا حاضر شود؛

3 _ در صورتي كه ذمه مكفول بنحوي از انحا از حقي كه مكفول له بر او دارد بري شود؛

4 _ در صورتي كه مكفول له كفيل را بري نمايد؛

5 _ در صورتي كه حق مكفول له بنحوي از انحا به ديگري منتقل شود؛

6 _ در صورت فوت مكفول

ماده 747 _ هرگاه كفيل مكفول خود را مطابق شرايط مقرره حاضر كند ومكفول له از قبول آن امتناع نمايد كفيل مي تواند احضار مكفول وامتناع مكفول له را با شهادت معتبر نزد حاكم و يا احضار نزد حاكم اثبات نمايد.

ماده 748 _ فوت مكفول له موجب برائت كفيل نمي شود.

ماده 749 _ هرگاه يك نفر در مقابل چند نفر، از شخصي كفالت نمايد به تسليم او به يكي از آنها در مقابل ديگران بري نمي شود.

ماده 750 _ در

صورتي كه شخصي كفيل كفيل باشد و ديگري كفيل او وهكذا هر كفيل بايد مكفول خود را حاضر كند و هر كدام از آنها كه مكفول اصلي را حاضر كرد او و سايرين بري مي شوند و هر كدام كه به يكي از جهات مزبور در ماده 746 بري شد كفيل هاي مابعد او هم بري مي شوند.

ماده 751 _ هرگاه كفالت به اذن مكفول بوده و كفيل با عدم تمكن ازاحضار حقي را كه به عهده او است اداء نمايد و يا به اذن او اداء حق كند مي تواند به مكفول رجوع كرده آنچه را كه داده اخذ كند و اگرهيچ يك به اذن مكفول نباشد حق رجوع نخواهد داشت

فصل هفدهم در صلح

ماده 752 _ صلح ممكن است يا در مورد رفع تنازع موجود و ياجلوگيري از تنازع احتمالي در مورد معامله و غير آن واقع شود.

ماده 753 _ براي صحت صلح طرفين بايد اهليت معامله و تصرف درمورد صلح داشته باشند.

ماده 754 _ هر صلح نافذ است جز صلح بر امري كه غير مشروع باشد.

ماده 755 _ صلح با آنكار دعوا نيز جايز است بنابراين درخواست صلح اقرار محسوب نمي شود.

ماده 756 _ حقوق خصوصي كه از جرم توليد مي شود ممكن است مورد صلح واقع شود.

ماده 757 _ صلح بلاعوض نيز جايز است

ماده 758 _ صلح در مقام معاملات هرچند نتيجه معامله را كه به جاي آن واقع شده است مي دهد ليكن شرايط و احكام خاصه آن معامله رآندارد بنابراين اگر مورد صلح عين باشد در مقابل عوض نتيجه آنهمان نتيجه بيع خواهد بود بدون اينكه شرايط و احكام خاصه بيع در آن مجري شود.

ماده 759 _ حق شفعه در صلح نيست هر چند

در مقام بيع باشد.

ماده 760 _ صلح عقد لازم است اگرچه در مقام عقود جائزه واقع شده باشد و بر هم نمي خورد مگر در موارد فسخ به خيار يا اقاله

ماده 761 _ صلحي كه در مورد تنازع يا مبني بر تسامح باشد قاطع بين طرفين است و هيچيك نمي تواند آن را فسخ كند اگرچه به ادعاي غبن باشد مگر در صورت تخلف شرط يا اشتراط خيار.

ماده 762 _ اگر در طرف مصالحه و يا در مورد صلح اشتباهي واقع شده باشد صلح باطل است

ماده 763 _ صلح به اكراه نافذ نيست

ماده 764 _ تدليس در صلح موجب خيار فسخ است

ماده 765 _ صلح دعوي مبتني بر معامله باطله باطل است ولي صلح دعوي ناشي از بطلان معامله صحيح است

ماده 766 _ اگر طرفين بطوركلي تمام دعاوي واقعيه و فرضيه خود را به صلح خاتمه داده باشند كليه دعاوي داخل در صلح محسوب است اگرچه منشاء دعوي در حين صلح معلوم نباشد مگر اينكه صلح به حسب قرائن شامل آن نگردد.

ماده 767 _ اگر بعد از صلح معلوم گردد كه موضوع صلح منتفي بوده است صلح باطل است

ماده 768 _ در عقد صلح ممكن است احد طرفين در عوض مال الصلحي كه مي گيرد متعهد شود كه نفقه معيني همه ساله يا همه ماهه تا مدت معين تاديه كند اين تعهد ممكن است به نفع طرف مصالحه يا به نفع شخص يا اشخاص ثالث واقع شود.

ماده 769 _ در تعهد مذكوره در ماده قبل به نفع هر كس كه واقع شده باشد ممكن است شرط نمود كه بعد از فوت منتفع نفقه به وراث اوداده شود.

ماده 770 _ صلحي كه بر طبق دو ماده

فوق واقع مي شود به ورشكستگي يا افلاس متعهد نفقه فسخ نمي شود مگر اينكه شرط شده باشد.

فصل هجدهم در رهن

ماده 771 _ رهن عقدي است كه بموجب آن مديون مالي را براي وثيقه به داين مي دهد.

رهن دهنده را راهن و طرف ديگر را مرتهن مي گويند.

ماده 772 _ مال مرهون بايد به قبض مرتهن يا به تصرف كسي كه بين طرفين معين مي گردد داده شود ولي استمرار قبض شرط صحت معامله نيست

ماده 773 _ هر مالي كه قابل نقل و انتقال قانوني نيست نمي تواند موردرهن واقع شود.

ماده 774 _ مال مرهون بايد عين معين باشد و رهن دين و منفعت باطل است

ماده 775 _ براي هر مالي كه در ذمه باشد ممكن است رهن داده شود ولو عقدي كه موجب اشتغال ذمه است قابل فسخ باشد.

ماده 776 _ ممكن است يك نفر مالي را در مقابل دو يا چند دين كه به دو يا چند نفر دارد رهن بدهد در اين صورت مرتهنين بايد به تراضي معين كنند كه رهن در تصرف چه كسي باشد و همچنين ممكن است دو نفر يك مال را به يك نفر در مقابل طلبي كه از آنها دارد رهن بدهند.

ماده 777 _ در ضمن عقد رهن يا به موجب عقد عليحده ممكن است راهن مرتهن را وكيل كند كه اگر در موعد مقرر راهن قرض خود را اداءننمود مرتهن از عين مرهونه يا قيمت آن طلب خود را استيفاء كند ونيز ممكن است قرار دهد وكالت مزبور بعد از فوت مرتهن با ورثه اوباشد و بالاخره ممكن است كه وكالت به شخص ثالث داده شود.

ماده 778 _ اگر شرط شده باشد كه مرتهن حق فروش عين مرهونه را ندارد باطل است

ماده 779 _ هرگاه

مرتهن براي فروش عين مرهونه وكالت نداشته باشد وراهن هم براي فروش آن و اداء دين حاضر نگردد مرتهن به حاكم رجوع مي نمايد تا اجبار به بيع يا اداء دين به نحو ديگر بكند.

ماده 780 _ براي استيفاء طلب خود از قيمت رهن مرتهن بر هر طلبكارديگري رجحآن خواهد داشت

ماده 781 _ اگر مال مرهون به قيمتي بيش از طلب مرتهن فروخته شودمازاد مال مالك آن است و اگر برعكس حاصل فروش كمتر باشدمرتهن بايد براي نقيصه به راهن رجوع كند.

ماده 782 _ در مورد قسمت اخير ماده قبل اگر راهن مفلس شده باشدمرتهن با غرماء شريك مي شود.

ماده 783 _ اگر راهن مقداري از دين را اداء كند حق ندارد مقداري از رهن را مطالبه نمايد و مرتهن مي تواند تمام آن را تا كامل دين نگاه دارد مگر اينكه بين راهن ومرتهن ترتيب ديگري مقرر شده باشد.

ماده 784 _ تبديل رهن به مال ديگر به تراضي طرفين جائز است

ماده 785 _ هر چيزي كه در عقد بيع بدون قيد صريح به عنوان متعلقات جز مبيع محسوب مي شود در رهن نيز داخل خواهد بود.

ماده 786 _ ثمره رهن و زيادتي كه ممكن است در آن حاصل شود درصورتي كه متصل باشد جزو رهن خواهد بود و در صورتي كه منفصل باشد متعلق به راهن است مگر اينكه ضمن عقد بين طرفين ترتيب ديگري مقرر شده باشد.

ماده 787 _ عقد رهن نسبت به مرتهن جائز و نسبت به راهن لازم است وبنابراين مرتهن مي تواند هر وقت بخواهد آن را بر هم زند ولي راهن نمي تواند قبل از اينكه دين خود را ادا نمايد و يا بنحوي از انحا قانوني از آن بري

شود رهن را مسترد دارد.

ماده 788 _ به موت راهن يا مرتهن رهن منفسخ نمي شود ولي درصورت فوت مرتهن راهن مي تواند تقاضا نمايد كه رهن به تصرف شخص ثالثي كه به تراضي او و ورثه معين مي شود داده شود.

در صورت عدم تراضي شخص مزبور از طرف حاكم معين مي شود.

ماده 789 _ رهن در يد مرتهن امانت محسوب است و بنابراين مرتهن مسئول تلف يا ناقص شدن آن نخواهد بود مگر در صورت تقصير.

ماده 790 _ بعد از برائت ذمه مديون رهن در يد مرتهن امانت است ليكن اگر با وجود مطالبه آن، را رد ننمايد ضامن آن خواهد بوداگرچه تقصير نكرده باشد.

ماده 791 _ اگر عين مرهونه به واسطه عمل خود راهن يا شخص ديگري تلف شود بايد تلف كننده بدل آن را بدهد و بدل مزبور رهن خواهدبود.

ماده 792 _ وكالت مزبور در ماده 777 شامل بدل مزبور در ماده فوق نخواهد بود.

ماده 793 _ راهن نمي تواند در رهن تصرفي كند كه منافي حق مرتهن باشد مگر به اذن مرتهن

ماده 794 _ راهن مي تواند در رهن تغييراتي بدهد يا تصرفات ديگري كه براي رهن نافع باشد و منافي حقوق مرتهن هم نباشد بعمل اوردبدون اينكه مرتهن بتواند او را منع كند، در صورت منع اجازه باحاكم است

فصل نوزدهم در هبه

ماده 795 _ هبه عقدي است كه به موجب آن يك نفر مالي را مجانا به كس ديگري تمليك مي كند، تمليك كننده واهب طرف ديگر رامتهب مالي را كه مورد هبه است عين موهوبه مي گويند.

ماده 796 _ واهب بايد براي معامله و تصرف در مال خود اهليت داشته باشد.

ماده 797 _ واهب بايد مالك مالي باشد كه هبه مي كند.

ماده 798 _ هبه

واقع نمي شود مگر با قبول و قبض متهب اعم از اينكه مباشر قبض خود متهب باشد يا وكيل او و قبض بدون اذن واهب اثري ندارد.

ماده 799 _ در هبه به صغير يا مجنون يا سفيه قبض ولي معتبر است

ماده 800 _ در صورتي كه عين موهوبه در يد متهب باشد محتاج به قبض نيست

ماده 801 _ هبه ممكن است معوض باشد و بنابراين واهب مي تواندشرط كند كه متهب مالي را به او هبه كند يا عمل مشروعي را مجانابجا اورد.

ماده 802 _ اگر قبل از قبض واهب يا متهب فوت كند هبه باطل مي شود.

ماده 803 _ بعد از قبض نيز واهب مي تواند با بقاءق عين موهوبه از هبه رجوع كند مگر در موارد ذيل

1 _ در صورتي كه متهب پدر يا مادر و يا اولاد واهب باشد؛

2 _ در صورتي كه هبه معوض بوده و عوض هم داده شده باشد؛

3 _ در صورتي كه عين موهوبه از ملكيت متهب خارج شده يامتعلق حق غير واقع شود خواه قهرا مثل اينكه متهب به واسطه فلس محجور شود خواه اختيارا مثل اينكه عين موهوبه به رهن داده شود؛

4 _ در صورتي كه در عين موهوبه تغييري حاصل شود.

ماده 804 _ در صورت رجوع واهب نماات عين موهوبه اگر متصل باشد مال واهب و اگر منفصل باشد مال متهب خواهد بود.

ماده 805 _ بعد از فوت واهب يا متهب رجوع ممكن نيست

ماده 806 _ هرگاه داين طلب خود را به مديون ببخشد حق رجوع ندارد.

ماده 807 _ اگر كسي مالي را به عنوان صدقه به ديگري بدهد حق رجوع ندارد.

قسمت سوم در اخذ به شفعه

ماده 808 _ هرگاه مال غير منقول قابل تقسيمي

بين دو نفر مشترك باشد و يكي از دو شريك حصه خود را به قصد بيع به شخص ثالثي منتقل كند شريك ديگر حق دارد قيمتي را كه مشتري داده است به او بدهد و حصه مبيعه را تملك كند.

اين حق را حق شفعه و صاحب آن را شفيع مي گويند.

ماده 809 _ هرگاه بنا و درخت بدون زمين فروخته شود حق شفعه نخواهد بود.

ماده 810 _ اگر ملك دو نفر در ممر يا مجري مشترك باشد و يكي از آنهاملك خود را با حق ممر يا مجري بفروشد ديگري حق شفعه دارداگرچه در خود ملك مشاعا شريك نباشد ولي اگر ملك را بدون ممر يا مجري بفروشد ديگري حق شفعه ندارد.

ماده 811 _ اگر حصه يكي از دو شريك وقف باشد متولي يا موقوف عليهم حق شفعه ندارد.

ماده 812 _ اگر مبيع متعدد بوده و بعض آن قابل شفعه و بعض ديگرقابل شفعه نباشد حق شفعه را مي توان نسبت به بعضي كه قابل شفعه است به قدر حصه آن بعض از ثمن اجرانمود.

ماده 813 _ در بيع فاسد، حق شفعه نيست

ماده 814 _ خياري بودن بيع مانع از اخذ به شفعه نيست

ماده 815 _ حق شفعه را نمي توان فقط نسبت به يك قسمت از مبيع اجرا نمود. صاحب حق مزبور يا بايد از آن صرف نظر كند يا نسبت به تمام مبيع اجرا نمايد.

ماده 816 _ اخذ به شفعه هر معامله اي را كه مشتري قبل از آن و بعد ازعقد بيع نسبت به مورد شفعه نموده باشد، باطل مي نمايد.

ماده 817 _ در مقابل شريكي كه به حق شفعه تملك مي كند مشتري ضامن درك است نه بايع ليكن اگر در موقع اخذ به شفعه

مورد شفعه هنوز به تصرف مشتري داده نشده باشد شفيع حق رجوع به مشتري نخواهد داشت

ماده 818 _ مشتري نسبت به عيب و خرابي و تلفي كه قبل از اخذ به شفعه در يد او حادث شده باشد ضامن نيست و همچنين است بعداز اخذ به شفعه و مطالبه در صورتي كه تعدي يا تفريط نكرده باشد.

ماده 819 _ نماآتي كه قبل از اخذ به شفعه در مبيع حاصل مي شود درصورتي كه منفصل باشد مال مشتري و در صورتي كه متصل باشدمال شفيع است ولي مشتري مي تواند بنايي را كه كرده يا درختي راكه كاشته قلع كند.

ماده 820 _ هرگاه معلوم شود كه مبيع حين البيع معيوب بوده و مشتري ارش گرفته است شفيع در موقع اخذ به شفعه مقدار ارش را از ثمن كسر مي گذارد. حقوق مشتري در مقابل بايع راجع به درك مبيع همان است كه در ضمن عقد بيع مذكور شده است

ماده 821 _ حق شفعه فوري است

ماده 822 _ حق شفعه قابل اسقاط است و اسقاط آن به هر چيزي كه دلالت بر صرف نظركردن از حق مزبور نمايد واقع مي شود.

ماده 823 _ حق شفعه بعد از موت شفيع به وارث يا وراث او منتقل مي شود.

ماده 824 _ هرگاه يك يا چند نفر از وراث حق خود را اسقاط كند باقي وراث نمي توانند آن را فقط نسبت به سهم خود اجرا نمايند و بايد يا از آن صرف نظر كنند يا نسبت به تمام مبيع اجرا نمايند.

قسمت چهارم در وصايا و ارث
باب اول در وصايا

فصل اول در كليات

ماده 825 _ وصيت بر دو قسم است تمليكي و عهدي

ماده 826 _ وصيت تمليكي عبارت است از اينكه كسي عين يا منفعتي را از مال خود براي زمان

بعد از فوتش به ديگري مجانا تمليك كند.وصيت عهدي عبارت است از اينكه شخصي يك يا چند نفر را براي انجام امر يا اموري يا تصرفات ديگري مامور مي نمايد. وصيت كننده موصي كسي كه وصيت تمليكي به نفع او شده است موصي له مورد وصيت موصي به كسي كه به موجب وصيت عهدي ولي برمورد ثلث يا بر صغير قرار داده مي شود وصي ناميده مي شود.

ماده 827 _ تمليك به موجب وصيت محقق نمي شود مگر با قبول موصي له پس از فوت موصي

ماده 828 _ هرگاه موصي له غير محصور باشد مثل اينكه وصيت براي فقرا يا امور عام المنفعه شود قبول شرط نيست

ماده 829 _ قبول موصي له قبل از فوت موصي موثر نيست و موصي مي تواند از وصيت خود رجوع كند حتي در صورتي كه موصي له موصي به را قبض كرده باشد.

ماده 830 _ نسبت به موصي له رد يا قبول وصيت بعد از فوت موصي معتبر است بنابراين اگر موصي له قبل از فوت موصي وصيت را ردكرده باشد بعد از فوت مي تواند آن را قبول كند و اگر بعد از فوت آن را قبول و موصي به را قبض كرد ديگر نمي تواند آن را رد كند ليكن اگرقبل از فوت قبول كرده باشد بعد از فوت قبول ثانوي لازم نيست

ماده 831 _ اگر موصي له صغير يا مجنون باشد رد يا قبول وصيت باولي خواهد بود.

ماده 832 _ موصي له مي تواند وصيت را نسبت به قسمتي از موصي به قبول كند در اين صورت وصيت نسبت به قسمتي كه قبول شده صحيح و نسبت به قسمت ديگر باطل مي شود.

ماده 833 _ ورثه موصي نمي تواند در موصي به تصرف كند مادام كه موصي له رد يا قبول خود را به آنها

اعلام نكرده است اگر تاخير اين اعلام موجب تضرر ورثه باشد حاكم موصي له را مجبور مي كند كه تصميم خود را معين نمايد.

ماده 834 _ در وصيت عهدي قبول شرط نيست ليكن وصي مي تواندمادام كه موصي زنده است وصايت را رد كند و اگر قبل از فوت موصي رد نكرد بعد ازآن حق ردندارداگرچه جاهل بروصايت بوده باشد.

فصل دوم در موصي

ماده 835 _ موصي بايد نسبت به مورد وصيت جايزالتصرف باشد.

ماده 836 _ هرگاه كسي به قصد خودكشي خود را مجروح يا مسموم كنديا اعمال ديگر از اين قبيل كه موجب هلاكت است مرتكب گردد وپس از آن وصيت نمايد آن وصيت در صورت هلاكت باطل است وهرگاه اتفاقا منتهي به موت نشد وصيت نافذ خواهد بود.

ماده 837 _ اگر كسي به موجب وصيت يك يا چند نفر از ورثه خود رااز ارث محروم كند وصيت مزبور نافذ نيست

ماده 838 _ موصي مي تواند از وصيت خود رجوع كند.

ماده 839 _ اگر موصي ثانيا وصيتي برخلاف وصيت اول نمايد وصيت دوم صحيح است

فصل سوم در موصي به

ماده 840 _ وصيت به صرف مال در امر غير مشروع باطل است

ماده 841 _ موصي به بايد ملك موصي باشد و وصيت به مال غير ولوبا اجازه مالك باطل است

ماده 842 _ ممكن است مالي را كه هنوز موجود نشده است وصيت نمود.

ماده 843 _ وصيت به زياده بر ثلث تركه نافذ نيست مگر به اجازه وراث واگر بعض از ورثه اجازه كند فقط نسبت به سهم او نافذ است

ماده 844 _ هرگاه موصي به مال معيني باشد آن مال تقويم مي شود اگرقيمت آن بيش از ثلث تركه باشد مازاد، مال ورثه است مگر اينكه اجازه كند.

ماده 845 _ ميزان

ثلث به اعتبار دارايي موصي در حين وفات معين مي شود نه به اعتبار دارايي او در حين وصيت

ماده 846 _ هرگاه موصي به منافع ملكي باشد دائما يا در مدت معين بطريق ذيل از ثلث اخراج مي شود: بدوا عين ملك با منافع آن تقويم مي شود سپس ملك مزبور با ملاحظه مسلوب المنفعه بودن درمدت وصيت تقويم شده تفاوت بين دو قيمت از ثلث حساب مي شود. اگر موصي به منافع دائمي ملك بوده و بدين جهت عين ملك قيمتي نداشته باشد قيمت ملك باملاحظه منافع از ثلث محسوب مي شود.

ماده 847 _ اگر موصي به كلي باشد تعيين فرد با ورثه است مگر اينكه در وصيت طور ديگر مقرر شده باشد.

ماده 848 _ اگر موصي به جزءق مشاع تركه باشد مثل ربع يا ثلث موصي له با ورثه در همان مقدار از تركه مشاعا شريك خواهد بود.

ماده 849 _ اگر موصي زياده بر ثلث را به ترتيب معيني وصيت به اموري كرده باشد و ورثه زياده بر ثلث را اجازه نكنند به همان ترتيبي كه وصيت كرده است از تركه خارج مي شود تا ميزان ثلث و زايد برثلث باطل خواهد شد و اگر وصيت به تمام يكدفعه باشد زياده ازهمه كسر مي شود.

فصل چهارم در موصي له

ماده 850 _ موصي له بايد موجود باشد و بتواند مالك چيزي بشود كه براي او وصيت شده است

ماده 851 _ وصيت براي حمل صحيح است ليكن تملك او منوط است بر اينكه زنده متولد شود.

ماده 852 _ اگر حمل در نتيجه جرمي سقط شود موصي به به ورثه اوميرسد مگر اينكه جرم مانع ارث باشد.

ماده 853 _ اگر موصي لهم متعدد و محصور باشند موصي به بين آنهابالسويه تقسيم مي شود مگر اينكه موصي طور ديگر

مقرر داشته باشد.

فصل پنجم در وصي

ماده 854 _ موصي مي تواند يك يا چند نفر وصي معين نمايد، درصورت تعدد، اوصيا بايد مجتمعا عمل به وصيت كنند مگر درصورت تصريح به استقلال هر يك

ماده 855 _ موصي مي تواند چند نفر را به نحو ترتيب وصي معين كندبه اين طريق كه اگر اولي فوت كرد دومي وصي باشد و اگر دومي فوت كرد سومي باشد و هكذا.

ماده 856 _ صغير رامي توان به اتفاق يك نفركبير وصي قرار داد. در اين صورت اجرا وصايا با كبير خواهدبود تاموقع بلوغ و رشد صغير.

ماده 857 _ موصي مي تواند يك نفر را براي نظارت در عمليات وصي معين نمايد. حدود اختيارات ناظر به طريقي خواهد بود كه موصي مقرر داشته است يا از قرائن معلوم شود.

ماده 858 _ وصي نسبت به اموالي كه برحسب وصيت در يد اومي باشد حكم امين را دارد و ضامن نمي شود مگر در صورت تعدي و تفريط

ماده 859 _ وصي بايد بر طبق وصاياي موصي رفتار كند والا ضامن ومنعزل است

ماده 860 _ غير از پدر و جد پدري كس ديگر حق ندارد بر صغير وصي معين كند.

باب دوم در ارث

فصل اول در موجبات ارث و طبقات مختلفه وراث

ماده 861 _ موجب ارث دو امر است نسب و سبب

ماده 862 _ اشخاصي كه به موجب نسب ارث مي برند سه طبقه اند:

1 _ پدر و مادر و اولاد و اولادق اولاد.

2 _ اجداد و برادر و خواهر و اولاد آنها.

3 _ اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها.

ماده 863 _ وارثين طبقه بعد وقتي ارث مي برند كه از وارثين طبقه قبل كسي نباشد.

ماده 864 _ از جمله اشخاصي كه به

موجب سبب ارث مي برند هر يك از زوجين است كه در حين فوت ديگري زنده باشد.

ماده 865 _ اگر در شخص واحد موجبات متعدده ارث جمع شود به جهت تمام آن موجبات ارث مي برد مگر اينكه بعضي از آنها مانع ديگري باشد كه در اين صورت فقط از جهت عنوان مانع مي برد.

ماده 866 _ در صورت نبودن وارث امر تركه متوفي راجع به حاكم است

فصل دوم در تحقق ارث

ماده 867 _ ارث به موت حقيقي يا به موت فرضي مورث تحقق پيدامي كند.

ماده 868 _ مالكيت ورثه نسبت به تركه متوفي مستقر نمي شود مگر پس از اداء حقوق و ديوني كه به تركه ميت تعلق گرفته

ماده 869 _ حقوق و ديوني كه به تركه ميت تعلق مي گيرد و بايد قبل ازتقسيم آن اداء شود از قرار ذيل است

1 _ قيمت كفن ميت و حقوقي كه متعلق است به اعيان تركه مثل عيني كه متعلق رهن است

2 _ ديون و واجبات مالي متوفي

3 _ وصاياي ميت تا ثلث تركه بدون اجازه ورثه و زياده بر ثلث با اجازه آنها.

ماده 870 _ حقوق مزبوره در ماده قبل بايد به ترتيبي كه در ماده مزبوره مقرر است تاديه شود و مابقي اگر باشد بين وراث تقسيم گردد.

ماده 871 _ هرگاه ورثه نسبت به اعيان تركه معاملاتي نمايند مادام كه ديون متوفي تاديه نشده است معاملات مزبوره نافذ نبوده و ديآن مي توآنند آن را بر هم زنند.

ماده 872 _ اموال غائب مفقودالاثر تقسيم نمي شود مگر بعد از ثبوت فوت او يا انقضا مدتي كه عادتا چنين شخصي زنده نمي ماند.

ماده 873 _ اگر تاريخ فوت اشخاصي كه از يكديگر ارث مي برندمجهول و تقدم

و تاخر هيچيك معلوم نباشد اشخاص مزبور ازيكديگر ارث نمي برند مگر آنكه موت به سبب غرق يا هدم واقع شود كه در اين صورت از يكديگر ارث مي برند.

ماده 874 _ اگر اشخاصي كه بين آنها توارث باشد بميرند و تاريخ فوت يكي از آنها معلوم و ديگري از حيث تقدم و تاخر مجهول باشد فقط آنكه تاريخ فوتش مجهول است از آن ديگري ارث مي برد.

فصل سوم در شرايط و جمله از موانع ارث

ماده 875 _ شرط وراثت زنده بودن در حين فوت مورث است و اگرحملي باشد در صوتي ارث مي برد كه نطفه او حين الموت منعقدبوده و زنده هم متولد شود اگرچه فورا پس از تولد بميرد.

ماده 876 _ با شك در حيات حين ولادت حكم وراثت نمي شود.

ماده 877 _ در صورت اختلاف در زمان انعقاد نطفه امارات قانوني كه براي اثبات نسب مقرر است رعايت خواهد شد.

ماده 878 _ هرگاه در حين موت مورث حملي باشد كه اگر قابل وراثت متولد شود مانع از ارث تمام يا بعضي از وراث ديگر مي گردد تقسيم ارث بعمل نمي ايد تا حال او معلوم شود و اگر حمل مانع از ارث هيچيك از ساير وراث نباشد و آنها بخواهند تركه را تقسيم كنند بايدبراي حمل حصه اي كه مساوي حصه دو پسر از همان طبقه باشدكنار گذارند و حصه هر يك از وراث مراعا است تاحال حمل معلوم شود.

ماده 879 _ اگر بين وراث غايب مفقودالاثري باشد سهم او كنار گذارده مي شود تا حال او معلوم شود در صورتي كه محقق گردد قبل ازمورث مرده است حصه او به ساير وراث بر مي گردد والا به خود اويا به ورثه او مي رسد.

ماده 880 _ قتل از موانع ارث است بنابراين كسي

كه مورث خود را عمدا بكشد از ارث او ممنوع مي شود اعم از اينكه قتل بالمباشره باشد يا بالتسبيب و منفردا باشد يا به شركت ديگري

ماده 881 _ در صورتي كه قتل عمدي مورث به حكم قانون يا براي دفاع باشد مفاد ماده فوق مجري نخواهد بود.

ماده 881 مكرر _ كافر از مسلم ارث نمي برد و اگر در بين ورثه متوفاي كافري مسلم باشد وراث كافر ارث نمي برند اگرچه از لحاظ طبقه ودرجه مقدم بر مسلم باشند.

ماده 882 _ بعد از لعان زن و شوهر از يكديگر ارث نمي برند و همچنين فرزندي كه به سبب انكار او، لعان واقع شده از پدر و پدر از او ارث نمي برد ليكن فرزند مزبور از مادر و خويشان مادري خود و همچنين مادر و خويشان مادري از او ارث مي برند.

ماده 883 _ هرگاه پدر بعد از لعان رجوع كند پسر از او ارث مي برد ليكن از ارحام پدر و همچنين پدر و ارحام پدري از پسر ارث نمي برند.

ماده 884 _ ولدالزنا از پدر و مادر و اقوام آنان ارث نمي برد ليكن اگرحرمت رابطه كه طفل ثمره آن است نسبت به يكي از ابوين ثابت ونسبت به ديگري به واسطه اكراه يا شبهه زنا نباشد طفل فقط از اين طرف و اقوام او ارث مي برد و بالعكس

ماده 885 _ اولاد و اقوام كساني كه به موجب ماده 880 از ارث ممنوع مي شوند محروم از ارث نمي باشند بنابراين اولاد كسي كه پدر خودرا كشته باشد از جد مقتول خود ارث مي برد اگر وراث نزديكتري باعث حرمان آنان نشود.

فصل چهارم در حجب

ماده 886 _ حجب حالت وارثي است كه به واسطه بودن وارث ديگر ازبردن

ارث كلا يا جزئا محروم مي شود:

ماده 887 _ حجب بر دو قسم است

قسم اول آن است كه وارث از اصل ارث محروم مي گردد مثل برادرزاده كه به واسطه بودن برادر يا خواهر متوفي از ارث محروم مي شود يا برادر ابي كه با بودن برادر ابويني از ارث محروم مي گردد؛

قسم دوم آن است كه فرض وارث از حد اعلي به حد ادني نازل مي گردد مثل تنزل حصه شوهر از نصف به ربع در صورتي كه براي زوجه اولاد باشد و همچنين تنزل حصه زن از ربع به ثمن در صورتي كه براي زوج او اولاد باشد.

ماده 888 _ ضابطه حجب از اصل ارث رعايت اقربيت به ميت است بنابراين هر طبقه از وراث طبقه بعد را از ارث محروم مي نمايد مگردر مورد ماده 936 و موردي كه وارث دورتر بتواند به سمت قائم مقامي ارث ببرد كه در اين صورت هر دو ارث مي برند.

ماده 889 _ در بين وراث طبقه اولي اگر براي ميت اولادي نباشد اولاد او هر قدر كه پائين بروند قائم مقام پدر يا مادر خود بوده و با هريك از ابوين متوفي كه زنده باشد ارث مي برند ولي در بين اولاد،اقرب به ميت ابعد را از ارث محروم مي نمايد.

ماده 890 _ در بين وراث طبقه دوم اگر براي متوفي برادر يا خواهري نباشد اولاد اخوه هر قدر كه پائين بروند قائم مقام پدر يا مادر خودبوده با هر يك از اجداد متوفي كه زنده باشد ارث مي برند ليكن دربين اجداد يا اولاد اخوه اقرب به متوفي ابعد را از ارث محروم مي كند.

مفاد اين ماده در مورد وارث طبقه سوم نيز مجري مي باشد.

ماده 891 _ وراث ذيل حاجب از ارث

ندارند:

پدر _ مادر _ پسر _ دختر _ زوج و زوجه

ماده 892 _ حجب از بعض فرض در موارد ذيل است

الف _ وقتي كه براي ميت اولاد يا اولاد اولاد باشد: در اين صورت ابوين ميت از بردن بيش از يك ثلث محروم مي شوند مگردر مورد ماده 908 و 909 كه ممكن است هر يك از ابوين به عنوان قرابت يا رد بيش از يك سدس ببرد همچنين زوج از بردن بيش ازيكربع و زوجه از بردن بيش از يك ثمن محروم مي شود.

ب _ وقتي كه براي ميت چند برادر يا خواهر باشد: در اين صورت مادر ميت از بردن بيش از يك سدس محروم مي شودمشروط بر اينكه

اولا _ لااقل دو برادر يا يك برادر با دو خواهر يا چهار خواهرباشند؛

ثآنيا _ پدر آنها زنده باشد؛

ثالثا _ از ارث ممنوع نباشد مگر به سبب قتل

رابعا _ ابويني يا ابي تنها باشند.

فصل پنجم در فرض و صاحبان فرض

ماده 893 _ وراث بعضي به فرض بعضي به قرابت و بعضي گاه به فرض و گاهي به قرابت ارث مي برند.

ماده 894 _ صاحبان فرض اشخاصي هستند كه سهم آنان از تركه معين است و صاحبان قرابت كساني هستند كه سهم آنها معين نيست

ماده 895 _ سهام معينه كه فرض ناميده مي شود عبارتست از: نصف ربع ثمن دوثلث ثلث و سدس تركه

ماده 896 _ اشخاصي كه به فرض ارث مي برند عبارتند: از مادر و زوج وزوجه

ماده 897 _ اشخاصي كه گاه به فرض و گاهي به قرابت ارث مي برندعبارتند: از پدر، دختر و دخترها، خواهر و خواهرهاي ابي يا ابويني و كلاله امي

ماده 898 _

وراث ديگر به غير از مذكورين در دو ماده فوق به قرابت ارث مي برند.

ماده 899 _ فرض سه وارث نصف تركه است

1 _ شوهر در صورت نبودن اولاد براي متوفا اگرچه ازشوهر ديگر باشد؛

2 _ دختر اگر فرزند منحصر باشد؛

3 _ خواهر ابويني يا ابي تنها در صورتي كه منحصر به فرد باشد.

ماده 900 _ فرض دو وارث ربع تركه است

1 _ شوهر در صورت فوت زن با داشتن اولاد؛

2 _ زوجه يا زوجه ها در صورت فوت شوهر بدون اولاد.

ماده 901 _ ثمن فريضه زوجه يا زوجه هاست در صورت فوت شوهربا داشتن اولاد.

ماده 902 _ فرض دو وارث دو ثلث تركه است

1 _ دو دختر و بيشتر در صورت نبودن اولاد ذكور؛

2 _ دو خواهر و بيشتر ابويني يا ابي تنها با نبودن برادر.

ماده 903 _ فرض دو وارث ثلث تركه است

1 _ مادر متوفي در صورتي كه ميت اولاد و اخوه نداشته باشد؛

2 _ كلاله امي در صورتي كه بيش از يكي باشد.

ماده 904 _ فرض سه وارث سدس تركه است : پدر و مادر و كلاله امي اگر تنها باشد.

ماده 905 _ از تركه ميت هر صاحب فرض حصه خود را مي برد و بقيه به صاحبان قرابت مي رسد و اگر صاحب قرابتي در آن طبقه مساوي باصاحب فرض در درجه نباشد باقي به صاحب فرض رد مي شود مگردر مورد زوج و زوجه كه به آنها رد نمي شود ليكن اگر براي متوفي وارثي به غير از زوج نباشد زائد از فريضه به او رد مي شود.

فصل ششم در سهم الارث طبقات مختلفه وراث

مبحث اول در سهم الارث طبقه اولي

ماده 906 _ اگر براي متوفي اولاد يا

اولاد اولاد از هر درجه كه باشدموجود نباشد هر يك از ابوين در صورت انفراد تمام ارث را مي برد واگر پدر و مادر ميت هر دو زنده باشند مادر يك ثلث و پدر دو ثلث مي برد ليكن اگر مادر حاجب داشته باشد سدس از تركه متعلق به مادر و بقيه مال پدر است

ماده 907 _ اگر متوفي ابوين نداشته و يك يا چند نفر اولاد داشته باشدتركه به طريق ذيل تقسيم مي شود:

اگر فرزند، منحصر به يكي باشد خواه پسر خواه دختر تمام تركه به او مي رسد.

اگر اولاد متعدد باشند ولي تمام پسر، يا تمام دختر، تركه بين آنها بالسويه تقسيم مي شود. اگر اولاد متعدد باشند و بعضي از آنها پسر وبعضي دختر، پسر دو برابر دختر مي برد.

ماده 908 _ هرگاه پدر يا مادر متوفي يا هر دو ابوين او موجود باشد بايك دختر فرض هر يك از پدر و مادر سدس تركه و فرض دخترنصف آن خواهد بود و مابقي بين تمام وراث به نسبت فرض آنها تقسيم شود مگر اينكه مادر حاجب داشته باشد كه در اين صورت مادر از مابقي چيزي نمي برد.

ماده 909 _ هرگاه پدر يا مادر متوفي يا هر دو ابوين او موجود باشند باچند دختر، فرض تمام دخترها دو ثلث تركه خواهد بود كه بالسويه بين آنها تقسيم مي شود و فرض هر يك از پدر و مادر يك سدس و مابقي اگر باشد بين تمام ورثه به نسبت فرض آنها تقسيم مي شودمگر اينكه مادر حاجب داشته باشد در اين صورت مادر از باقي چيزي نمي برد.

ماده 910 _ هرگاه ميت اولاد داشته باشد گر چه يك نفر، اولاد اولاد اوارث نمي برند.

ماده 911 _ هرگاه ميت اولاد

بلا واسطه نداشته باشد اولاد اولاد او قائم مقام ا ولاد بوده و بدين طريق جزو وراث طبقه اول محسوب و با هريك از ابوين كه زنده باشد ارث مي برد. تقسيم ارث بين اولاد برحسب نسل بعمل مي ايد: يعني هرنسل حصه كسي را مي برد كه به توسط او به ميت مي رسد بنابراين اولاد پسر دو برابر اولاد دخترمي برند.

در تقسيم بين افراد يك نسل پسر دو برابر دختر مي برد.

ماده 912 _ اولاد اولاد تا هر چه كه پايين بروند به طريق مذكور در ماده فوق ارث مي برند با رعايت اينكه اقرب به ميت ابعد را محروم مي كند.

ماده 913 _ در تمام صور مذكوره در اين مبحث هر يك از زوجين كه زنده باشد فرض خود را مي برد و اين فرض عبارت است از نصف تركه براي زوج و ربع آن براي زوجه در صورتي كه ميت اولاد يااولاد اولاد نداشته باشد و از ربع تركه براي زوج و ثمن آن براي زوجه در صورتي كه ميت اولاد يا اولاد اولاد داشته باشد و مابقي تركه بر طبق مقررات مواد قبل مابين ساير وراث تقسيم مي شود.

ماده 914 _ اگر به واسطه بودن چندين نفر صاحبان فرض تركه ميت كفايت نصيب تمام آنها را نكند نقص بر بنت و بنتين وارد مي شود واگر پس از موضوع كردن نصيب صاحبان فرض زيادتي باشد ووارثي نباشد كه زياده را به عنوان قرابت ببرد اين زياده بين صاحبان فرض بر طبق مقررات مواد فوق تقسيم مي شود ليكن زوج و زوجه مطلقا و مادر اگر حاجب داشته باشد از زيادي چيزي نمي برد.

ماده 915 _ آنگشتري كه ميت معمولا استعمال مي كرده و همچنين قرآن و رختهاي شخصي و شمشير او به پسر بزرگ او مي رسد

بدون اينكه از حصه او از اين حيث چيزي كسر شود مشروط بر اينكه تركه ميت منحصر به اين اموال نباشد.

مبحث دوم در سهم الارث طبقه دوم

ماده 916 _ هرگاه براي ميت وارث طبقه اولي نباشد تركه او به وارث طبقه ثانيه مي رسد.

ماده 917 _ هر يك از وراث طبقه دوم اگر تنها باشد تمام ارث را مي برد و اگر متعدد باشند تركه بين آنها برطبق مواد ذيل تقسيم مي شود.

ماده 918 _ اگر ميت اخوه ابويني داشته باشد اخوه ابي ارث نمي برند درصورت نبودن اخوه ابويني اخوه ابي حصه ارث آنها را مي برند.اخوه ابويني و اخوه ابي هيچ كدام اخوه امي را از ارث محروم نمي كنند.

ماده 919 _ اگر وراث ميت چند برادر ابويني يا چند برادر ابي يا چند خواهر ابويني يا چند خواهر ابي باشند تركه بين آنها بالسويه تقسيم مي شود.

ماده 920 _ اگر وراث ميت چند برادر و خواهر ابويني يا چند برادر وخواهر ابي باشند حصه ذكور دو برابر اناث خواهد بود.

ماده 921 _ اگر وراث چند برادر امي يا چند خواهر امي يا چند برادر وخواهر امي باشند تركه بين آنها بالسويه تقسيم مي شود.

ماده 922 _ هرگاه اخوه ابويني و اخوه امي با هم باشند تقسيم به طريق ذيل مي شود:

اگر برادر يا خواهر امي يكي باشد سدس تركه را مي برد و بقيه مال اخوه ابويني ياابي است كه به طريق مذكور در فوق تقسيم مي نمايند. اگر كلاله امي متعدد باشد ثلث تركه به آنها تعلق گرفته وبين خود بالسويه تقسيم مي كنند و بقيه مال اخوه ابويني يا ابي است كه مطابق مقررات مذكور در فوق تقسيم مي نمايند.

ماده 923 _ هرگاه ورثه اجداد يا جدات باشد تركه به طريق ذيل تقسيم مي شود:

اگر جد يا جده

تنها باشد اعم از ابي يا امي تمام تركه به او تعلق مي گيرد.

اگر اجداد و جدات متعدد باشند در صورتي كه ابي باشند ذكور دو برابر اناث مي برد و اگر همه امي باشند بين آنها بالسويه تقسيم مي گردد.

اگر جد يا جده ابي و جد يا جده امي با هم باشند ثلث تركه به جد يا جده امي مي رسد و در صورت تعدد اجداد امي آن ثلث بين آنها بالسويه تقسيم مي شود و دو ثلث ديگر به جد يا جده ابي مي رسد و در صورت تعدد، حصه ذكور از آن دو ثلث دو برابر حصه اناث خواهد بود.

ماده 924 _ هرگاه ميت اجداد و كلاله با هم داشته باشد دو ثلث تركه به وراثي مي رسد كه از طرف پدر قرابت دارند و در تقسيم آن حصه ذكور دو برابر اناث خواهد بود و يك ثلث به وراثي مي رسد كه ازطرف مادر قرابت دارند و بين خود بالسويه تقسيم مي نمايند ليكن اگر خويش مادري فقط يك برادر يا يك خواهر امي باشد فقط سدس تركه به او تعلق خواهد گرفت

ماده 925 _ در تمام صور مذكوره در مواد فوق اگر براي ميت نه برادرباشد و نه خواهر، اولاد اخوه قائم مقام آنها شده و با اجداد ارث مي برند در اين صورت تقسيم ارث نسبت به اولاد اخوه برحسب نسل به عمل مي ايد: يعني هر نسل حصه كسي را مي برد كه به واسطه او به ميت مي رسد بنابراين اولاد اخوه ابويني يا ابي حصه اخوه ابويني يا ابي تنها و اولاد كلاله امي حصه كلاله امي را مي برند.

در تقسيم بين افراد يك نسل اگر اولاد اخوه ابويني يا ابي تنهاباشند ذكور دو برابر اناث مي برد و اگر از كلاله امي باشند

بالسويه تقسيم مي كنند.

ماده 926 _ در صورت اجتماع كلاله ابويني و ابي و امي كلاله ابي ارث نمي برد.

ماده 927 _ در تمام مواد مذكور در اين مبحث هر يك از زوجين كه باشدفرض خود را از اصل تركه مي برد و اين فرض عبارت است از نصف اصل تركه براي زوج و ربع آن براي زوجه

متقربين به مادر هم اعم از اجداد يا كلاله فرض خود را از اصل تركه مي برند. هرگاه به واسطه ورود زوج يا زوجه نقصي موجودگردد نقص بر كلاله ابويني يا ابي يا بر اجداد ابي وارد مي شود.

مبحث سوم در سهم الارث وراث طبقه سوم

ماده 928 _ هرگاه براي ميت وراث طبقه دوم نباشد تركه او به وراث طبقه سوم مي رسد.

ماده 929 _ هر يك از وراث طبقه سوم اگر تنها باشد تمام ارث را مي بردو اگر متعددباشند تركه بين آنها برطبق مواد ذيل تقسيم مي شود.

ماده 930 _ اگر ميت اعمام يا اخوال ابويني داشته باشد اعمام يا اخوال ابي ارث نمي برند در صورت نبودن اعمام يا اخوال ابويني اعمام يااخوال ابي حصه آنها را مي برند.

ماده 931 _ هرگاه وراث متوفي چند نفر عمو يا چند نفر عمه باشندتركه بين آنها بالسويه تقسيم مي شود در صورتي كه همه آنها ابويني يا همه ابي يا همه امي باشند.

هرگاه عمو و عمه با هم باشند در صورتي كه همه امي باشندتركه را بالسويه تقسيم مي نمايند و در صورتي كه همه ابويني يا ابي باشند حصه ذكور دو برابر اناث خواهد بود.

ماده 932 _ در صورتي كه اعمام امي و اعمام ابويني يا ابي با هم باشندعم يا عمه امي اگر تنها باشند سدس تركه به او تعلق مي گيرد و اگرمتعدد باشند

ثلث تركه و اين ثلث را مابين خود بالسويه تقسيم مي كنند و باقي تركه به اعمام ابويني يا ابي مي رسد كه در تقسيم ذكور دو برابر اناث مي برد.

ماده 933 _ هرگاه وراث متوفي چند نفر دايي يا چند نفر خاله يا چند نفردايي و چند نفر خاله با هم باشند تركه بين آنها بالسويه تقسيم مي شود خواه همه ابويني خواه همه ابي و خواه همه امي باشند.

ماده 934 _ اگر وراث ميت دايي و خاله ابي يا ابويني با دايي و خاله امي باشند طرف امي اگر يكي باشد سدس تركه را مي برد و اگرمتعدد باشند ثلث آن را مي برند و بين خود بالسويه تقسيم مي كنند ومابقي مال دايي و خاله هاي ابويني يا ابي است كه آنها هم بين خودبالسويه تقسيم مي نمايند.

ماده 935 _ اگر براي ميت يك يا چند نفر اعمام با يك يا چند نفر اخوال باشد ثلث تركه به اخوال و دو ثلث آن به اعمام تعلق مي گيرد.

تقسيم ثلث بين اخوال بالسويه بعمل مي ايد ليكن اگر بين اخوال يك نفر امي باشد سدس حصه اخوال به او مي رسد و اگر چند نفرامي باشند ثلث آن حصه به آنها داده مي شود و در صورت اخيرتقسيم بين آنها بالسويه بعمل مي ايد.

در تقسيم دو ثلث بين اعمام حصه ذكور دو برابر اناث خواهد بودليكن اگر بين اعمام يك نفر امي باشد سدس حصه اعمام به اومي رسد و اگر چند نفر امي باشند ثلث آن حصه به آنها مي رسد و درصورت اخير آن ثلث را بالسويه تقسيم مي كنند.

در تقسيم پنج سدس و يا دو ثلث كه از حصه اعمام باقي مي ماند بين اعمام ابويني يا ابي حصه ذكور دو برابر

اناث خواهد بود.

ماده 936 _ با وجود اعمام يا اخوال اولاد آنها ارث نمي برند مگر درصورت انحصار وارث به يك پسرعموي ابويني با يك عموي ابي تنها كه فقط در اين صورت پسرعمو، عمو را از ارث محروم مي كندليكن اگر با پسرعموي ابويني خال يا خاله باشد يا اعمام متعددباشند ولو ابي تنها، پسرعمو ارث نمي برد.

ماده 937 _ هرگاه براي ميت نه اعمام باشد و نه اخوال اولاد آنها به جاي آنها ارث مي برند و نصيب هر نسل نصيب كسي خواهد بود كه به واسطه او به ميت متصل مي شود.

ماده 938 _ در تمام موارد مزبوره در اين مبحث هر يك از زوجين كه باشد فرض خود را از اصل تركه مي برد و اين فرض عبارت است ازنصف اصل تركه براي زوج و ربع آن براي زوجه

متقرب به مادر هم نصيب خودرا از اصل تركه مي بردباقي تركه مال متقرب به پدراست واگرنقصي هم باشدبرمتقربين به پدروارد مي شود.

ماده 939 _ در تمام موارد مذكوره در اين مبحث و دو مبحث قبل اگر وارث خنثي بوده و از جمله وراثي باشد كه ذكور آنها دو برابر اناث مي برند سهم الارث او به طريق ذيل معين مي شود:

اگر علائم رجوليت غالب باشد سهم الارث يك پسر از طبقه خود و اگر علائم اناثيت غلبه داشته باشد سهم الارث يك دختر از طبقه خود را مي برد و اگر هيچ يك از علائم غالب نباشد نصف مجموع سهم الارث يك پسر و يك دختر از طبقه خود را خواهد برد.

مبحث چهارم در ميراث زوج و زوجه

ماده 940 _ زوجين كه زوجيت آنها دائمي بوده و ممنوع از ارث نباشنداز يكديگر ارث مي برند.

ماده 941 _ سهم الارث زوج و زوجه از تركه يكديگر بطوري است كه درمواد 913 _ 927 و 938 ذكر شده

است

ماده 942 _ در صورت تعدد زوجات ربع يا ثمن تركه كه تعلق به زوجه دارد بين همه آنان بالسويه تقسيم مي شود.

ماده 943 _ اگر شوهر زن خود را به طلاق رجعي مطلقه كند هر يك ازآنها كه قبل از انقضا عده بميرد ديگري از او ارث مي برد ليكن اگرفوت يكي از آنها بعد از انقضا عده بوده و يا طلاق بائن باشد ازيكديگر ارث نمي برند.

ماده 944 _ اگر شوهر در حال مرض زن خود را طلاق دهد و در ظرف يكسال از تاريخ طلاق به همان مرض بميرد زوجه از او ارث مي برد اگرچه طلاق بائن باشد مشروط بر اينكه زن شوهر نكرده باشد.

ماده 945 _ اگر مردي در حال مرض زني را عقد كند و در همان مرض قبل از دخول بميرد زن از او ارث نمي برد ليكن اگر بعد از دخول يابعد از صحت يافتن از آن مرض بميرد زن از او ارث مي برد.

ماده 946 _ زوج از تمام اموال زوجه ارث مي برد ليكن زوجه از اموال ذيل

1 _ از اموال منقول از هر قبيل كه باشد،

2 _ از ابنيه و اشجار.

ماده 947 _ زوجه از قيمت ابنيه و اشجار ارث مي برد و نه از عين آنها وطريقه تقويم آن است كه ابنيه و اشجار با فرض استحقاق بقا درزمين بدون اجرت تقويم مي گردد.

ماده 948 _ هرگاه درمورد ماده قبل ورثه از اداء قيمت ابنيه و اشجار امتناع كند زن مي توآند حق خود را از عين آنها استيفاء نمايد.

ماده 949 _ در صورت نبودن هيچ وارث ديگر بغير از زوج يا زوجه شوهر تمام تركه زن متوفات خود را مي برد ليكن زن فقط نصيب خود را و

بقيه تركه شوهر در حكم مال اشخاص بلاوارث و تابع ماده 866 خواهد بود.

كتاب سوم در مقررات مختلفه

ماده 950 _ مثلي كه در اين قانون ذكر شده عبارت از مالي است كه اشباه و نظاير آن نوعا زياد و شايع باشد مانند حبوبات و نحو آن و قيمي مقابل آن است معذالك تشخيص اين معني با عرف مي باشد.

ماده 951 _ تعدي تجاوزنمودن از حدود اذن يا متعارف است نسبت به مال يا حق ديگري

ماده 952 _ تفريط عبارت است از ترك عملي كه به موجب قرارداد يا متعارف براي حفظ مال غير لازم است

ماده 953 _ تقصير اعم است از تفريط و تعدي

ماده 954 _ كليه عقود جايزه به موت احد طرفين منفسخ مي شود و همچنين به سفه در مواردي كه رشد معتبر است

ماده 955 _ مقررات اين قانون در مورد كليه اموري كه قبل از اين قانون واقع شده معتبر است

جلد دوم در اشخاص
كتاب اول در كليات

ماده 956 _ اهليت براي دارابودن حقوق با زنده متولد شدن انسان شروع و با مرگ او تمام مي شود.

ماده 957 _ حمل از حقوق مدني متمتع مي گردد مشروط بر اينكه زنده متولد شود.

ماده 958 _ هر انسان متمتع از حقوق مدني خواهد بود ليكن هيچكس نمي تواند حقوق خود را اجرا كند مگر اينكه براي اين امر اهليت قانوني داشته باشد.

ماده 959 _ هيچكس نمي تواند بطوركلي حق تمتع و يا حق اجرا تمام يا قسمتي از حقوق مدني را از خود سلب كند.

ماده 960 _ هيچكس نمي تواند از خود سلب حريت كند و يا درحدودي كه مخالف قوانين و يا اخلاق حسنه باشد از استفاده ازحريت خود صرف نظر نمايد.

ماده 961 _ جز در موارد ذيل اتباع خارجه نيز از حقوق مدني متمتع خواهند بود:

1 _ در مورد حقوقي كه قانون آن را صراحتا

منحصر به اتباع ايران نموده و يا آن را صراحتا از اتباع خارجه سلب كرده است

2 _ در مورد حقوق مربوط به احوال شخصي كه قانون دولت متبوع تبعه خارجه آن را قبول نكرده

3 _ در مورد حقوق مخصوصه كه صرفا از نقطه نظرجامعه ايراني ايجاد شده باشد.

ماده 962 _ تشخيص اهليت هر كس براي معامله كردن بر حسب قانون دولت متبوع او خواهد بود معذلك اگر يك نفر تبعه خارجه در ايران عمل حقوقي انجام دهد در صورتي كه مطابق قانون دولت متبوع خود براي انجام آن عمل واجد اهليت نبوده و يااهليت ناقصي داشته است آن شخص براي انجام آن عمل واجد اهليت محسوب خواهدشد در صورتيكه قطع نظر از تابعيت خارجي او، مطابق قانون ايران نيز بتوان او را براي انجام آن عمل داراي اهليت تشخيص داد.

حكم اخير نسبت به اعمال حقوقي كه مربوط به حقوق خانوادگي و يا حقوق ارثي بوده و يا مربوط به نقل و انتقال اموال غير منقول واقع در خارج ايران مي باشد شامل نخواهد بود.

ماده 963 _ اگر زوجين تبعه يك دولت نباشند روابط شخصي و مالي بين آنها تابع قوانين دولت متبوع شوهر خواهد بود.

ماده 964 _ روابط بين ابوين و اولاد، تابع قانون دولت متبوع پدر است مگر اينكه نسبت طفل فقط به مادر مسلم باشد كه در اين صورت روابط بين طفل و مادر او تابع قانون دولت متبوع مادر خواهد بود.

ماده 965 _ ولايت قانوني و نصب قيم برطبق قوانين دولت متبوع مولي عليه خواهد بود.

ماده 966 _ تصرف و مالكيت و ساير حقوق بر اشياء منقول ياغيرمنقول تابع قانون مملكتي خواهد بود كه آن اشياء در آن جا واقع مي باشند معذالك حمل و نقل

شدن شيي منقول از مملكتي به مملكت ديگر نمي تواند به حقوقي كه ممكن است اشخاص مطابق قانون محل وقوع اولي شيي نسبت به آن تحصيل كرده باشند خللي آورد.

ماده 967 _ تركه منقول يا غيرمنقول اتباع خارجه كه در ايران واقع است فقط از حيث قوانين اصليه از قبيل قوانين مربوطه به تعيين وراث ومقدار سهم الارث آنها و تشخيص قسمتي كه متوفي مي توانسته است به موجب وصيت تمليك نمايد تابع قانون دولت متبوع متوفي خواهد بود.

ماده 968 _ تعهدات ناشي از عقود تابع قانون محل وقوع عقد است مگراينكه متعاقدين اتباع خارجه بوده و آن را صريحا يا ضمنا تابع قانون ديگري قرار داده باشند.

ماده 969 _ اسناد ازحيث طرز تنظيم تابع قانون محل تنظيم خودمي باشند.

ماده 970 _ مامورين سياسي يا قونسولي دول خارجه در ايران وقتي مي توانند به اجراي عقد نكاح مبادرت نمايند كه طرفين عقد هر دوتبعه دولت متبوع آنها بوده و قوانين دولت مزبور نيز اين اجازه رابه آنها داده باشد. درهرحال نكاح بايد در دفاتر سجل احوال ثبت شود.

ماده 971 _ دعاوي از حيث صلاحيت محاكم و قوانين راجعه به اصول محاكمات تابع قانون محلي خواهد بود كه در آن جا اقامه مي شودمطرح بودن همان دعوا در محكمه اجنبي رافع صلاحيت محكمه ايراني نخواهد بود.

ماده 972 _ احكام صادره از محاكم خارجه و همچنين اسناد رسمي لازم الاجراء تنظيم شده در خارجه را نمي توان در ايران اجراء نمودمگر اينكه مطابق قوانين ايران امر به اجراي آنها صادر شده باشد.

ماده 973 _ اگر قانون خارجه كه بايد مطابق ماده 7 جلد اول اين قانون ويا بر طبق مواد فوق رعايت گردد به قانون ديگري احاله داده باشدمحكمه مكلف به رعايت اين احاله نيست مگر اينكه احاله

به قانون ايران شده باشد.

ماده 974 _ مقررات ماده 7 و مواد 962 تا 974 اين قانون تا حدي به موقع اجرا گذارده مي شود كه مخالف عهود بين المللي كه دولت ايران آن را امضاء كرده و يا مخالف با قوانين مخصوصه نباشد.

ماده 975 _ محكمه نمي تواند قوانين خارجي و يا قراردادهاي خصوصي را كه بر خلاف اخلاق حسنه بوده و يا به واسطه جريحه دار كردن احساسات جامعه يا بعلت ديگر مخالف با نظم عمومي محسوب مي شود بموقع اجرا گذارد اگر چه اجراء قوانين مزبور اصولا مجاز باشد.

كتاب دوم در تابعيت

ماده 976 _ اشخاص ذيل تبعه ايران محسوب مي شوند:

1 _ كليه ساكنين ايران به استثناي اشخاصي كه تبعيت خارجي آنها مسلم باشد، تبعيت خارجي كساني مسلم است كه مدارك تابعيت آنها مورد اعتراض دولت ايران نباشد؛

2 _ كساني كه پدر آنها ايراني است اعم از اينكه در ايران يا درخارجه متولد شده باشند؛

3 _ كساني كه در ايران متولد شده و پدر و مادر انان غيرمعلوم باشند؛

4 _ كساني كه در ايران از پدر و مادر خارجي كه يكي از آنها درايران متولد شده به وجود امده اند؛

5 _ كساني كه در ايران از پدري كه تبعه خارجه است به وجود آمده و بلافاصله پس از رسيدن به هجده سال تمام لااقل يك سال ديگر در ايران اقامت كرده باشند والا قبول شدن آنها به تابعيت ايران برطبق مقرراتي خواهد بود كه مطابق قانون براي تحصيل تابعيت ايران مقرر است

6 _ هر زن تبعه خارجي كه شوهر ايراني اختيار كند؛

7 _ هر تبعه خارجي كه تابعيت ايران را تحصيل كرده باشد.

تبصره _ اطفال متولد از نمايندگان سياسي و قنسولي خارجه مشمول فقره 4 و 5 نخواهند بود.

ماده 977 _ الف _ هرگاه اشخاص مذكور

در بند 4 ماده 976 پس از رسيدن به سن 18 سال تمام بخواهند تابعيت پدر خود را قبول كنندبايد ظرف يك سال درخواست كتبي به ضميمه تصديق دولت متبوع پدرشان داير به اينكه آنها را تبعه خود خواهد شناخت به وزارت امور خارجه تسليم نمايند.

ب _ هرگاه اشخاص مذكور در بند 5 ماده 976 پس از رسيدن به سن 18 سال تمام بخواهند به تابعيت پدر خود باقي بمانند بايدظرف يك سال درخواست كتبي به ضميمه تصديق دولت متبوع پدرشان داير به اينكه آنها را تبعه خود خواهد شناخت به وزارت امور خارجه تسليم نمايند.

ماده 978 _ نسبت به اطفالي كه در ايران از اتباع دولي متولد شده اند كه در مملكت متبوع آنها اطفال متولد از اتباع ايراني را به موجب مقررات تبعه خود محسوب داشته و رجوع آنها را به تبعيت ايران منوط به اجازه مي كنند معامله متقابله خواهد شد.

ماده 979 _ اشخاصي كه داراي شرايط ذيل باشند مي توانند تابعيت ايران را تحصيل كنند:

1 _ به سن هجده سال تمام رسيده باشند؛

2 _ پنج سال اعم از متوالي يا متناوب در ايران ساكن بوده باشند؛

3 _ فراري از خدمت نظامي نباشند؛

4 _ در هيچ مملكتي به جنحه مهم يا جنايت غيرسياسي محكوم نشده باشند.

در مورد فقره دوم اين ماده مدت اقامت در خارجه براي خدمت دولت ايران در حكم اقامت در خاك ايران است

ماده 980 _ كساني كه به امور عام المنفعه ايران خدمت يا مساعدت شاياني كرده باشند و همچنين اشخاصي كه داراي عيال ايراني هستند و از او اولاد دارند و يا داراي مقامات عالي علمي و متخصص در امور عام المنفعه مي باشند و تقاضاي ورود به تابعيت دولت جمهوري اسلامي ايران را مي نمايند در صورتيكه دولت ورود

آنها را به تابعيت دولت جمهوري اسلامي ايران صلاح بداندبدون رعايت شرط اقامت ممكن است با تصويب هيات وزيران به تابعيت ايران قبول شوند.

ماده 981 _ حذف شده است

ماده 982 _ اشخاصي كه تحصيل تابعيت ايراني نموده يا بنمايند از كليه حقوقي كه براي ايرانيان مقرر است بهره مند مي شوند ليكن نمي توانند به مقامات ذيل نائل گردند:

1 _ رياست جمهوري و معاونين او.

2 _ عضويت در شوراي نگهبان و رياست قوه قضائيه

3 _ وزارت و كفالت وزارت و استانداري و فرمانداري

4 _ عضويت در مجلس شوراي اسلامي

5 _ عضويت شوراهاي استان و شهرستان و شهر.

6 _ استخدام در وزارت امور خارجه و نيز احراز هرگونه پست و ماموريت سياسي

7 _ قضاوت

8 _ عالي ترين رده فرماندهي در ارتش و سپاه و نيروي انتظامي

9 _ تصدي پستهاي مهم اطلاعاتي و امنيتي

ماده 983 _ درخواست تابعيت بايد مستقيما يا بتوسط حكام يا ولات به وزارت امور خارجه تسليم شده و داراي منضمات ذيل باشد:

1 _ سواد مصدق اسناد هويت تقاضاكننده و عيال و اولاد او؛

2 _ تصديق نامه نظميه دائر به تعيين مدت اقامت تقاضاكننده درايران و نداشتن سوءسابقه و داشتن مكنت كافي يا شغل معين براي تامين معاش وزارت امور خارجه در صورت لزوم اطلاعات راجعه به شخص تقاضاكننده را تكميل و ان را به هيات وزراء ارسال خواهد نمود تا هيات مزبور در قبول يا رد ان تصميم مقتضي اتخاذكند در صورت قبول شدن تقاضا، سند تابعيت به درخواست كننده تسليم خواهد شد.

ماده 984 _ زن و اولاد صغير كساني كه برطبق اين قانون تحصيل تابعيت ايران مي نمايند تبعه دولت ايران شناخته مي شوند ولي زن در ظرف يك سال از تاريخ صدور سند

تابعيت شوهر و اولاد صغيردر ظرف يك سال از تاريخ رسيدن به سن هجده سال تمام مي تواننداظهاريه كتبي به وزارت امورخارجه داده و تابعيت مملكت سابق شوهر و يا پدر را قبول كند ليكن به اظهاريه اولاد اعم از ذكور و اناث بايد تصديق مذكور در ماده 977 ضميمه شود.

ماده 985 _ تحصيل تابعيت ايراني پدر بهيچوجه درباره اولاد او كه درتاريخ تقاضانامه به سن هجده سال تمام رسيده اند موثر نمي باشد.

ماده 986 _ زن غيرايراني كه در نتيجه ازدواج ايراني مي شود مي تواندبعد از طلاق يا فوت شوهر ايراني به تابعيت اول خود رجوع نمايد مشروط بر اينكه وزارت امور خارجه را كتبا مطلع كند ولي هر زن شوهر مرده كه از شوهر سابق خود اولاد دارد نمي تواند مادام كه اولاداو به سن هجده سال تمام نرسيده از اين حق استفاده كند و در هرحال زني كه مطابق اين ماده تبعه خارجه مي شود حق داشتن اموال غيرمنقوله نخواهد داشت مگر در حدودي كه اين حق به اتباع خارجه داده شده باشد و هرگاه داراي اموال غيرمنقول بيش از انچه كه براي اتباع خارجه داشتن ان جايز است بوده يا بعدا به ارث اموال غيرمنقولي بيش از حد ان به او برسد بايد در ظرف يك سال از تاريخ خروج از تابعيت ايران يا داراشدن ملك در مورد ارث مقدار مازاد رابنحوي از انحاء به اتباع ايران منتقل كند والا اموال مزبور با نظارت مدعي العموم محل به فروش رسيده پس از وضع مخارج فروش قيمت به آنها داده خواهد شد.

ماده 987 _ زن ايراني كه با تبعه خارجه مزاوجت مي نمايد به تابعيت ايراني خود باقي خواهد ماند مگر اينكه مطابق قانون مملكت زوج تابعيت شوهر به واسطه وقوع عقد ازدواج به زوجه تحميل

شود ولي در هر صورت بعد از وفات شوهر و يا تفريق به صرف تقديم درخواست به وزارت امور خارجه به انضمام ورقه تصديق فوت شوهر و يا سند تفريق تابعيت اصليه زن با جميع حقوق و امتيازات راجعه به ان مجددا به او تعلق خواهد گرفت

تبصره 1 _ هرگاه قانون تابعيت مملكت زوج زن را بين حفظ تابعيت اصلي و تابعيت زوج مخير بگذارد در اين مورد زن ايراني كه بخواهدتابعيت مملكت زوج را دارا شود و علل موجهي هم براي تقاضاي خود در دست داشته باشد به شرط تقديم تقاضانامه كتبي به وزارت امورخارجه ممكن است با تقاضاي او موافقت گردد.

تبصره 2 _ زنهاي ايراني كه بر اثر ازدواج تابعيت خارجي را تحصيل مي كنند حق داشتن اموال غيرمنقول را در صورتي كه موجب سلطه خارجي گردد ندارند تشخيص اين امر با كميسيوني متشكل ازنمايندگان وزارتخانه هاي امورخارجه و كشور و اطلاعات است

مقررات ماده 988 و تبصره ان در قسمت خروج ايرانياني كه تابعيت خود را ترك نموده اند شامل زنان مزبور نخواهد بود.

ماده 988 _ اتباع ايران نمي توانند تبعيت خود را ترك كنند مگر به شرايط ذيل

1 _ به سن 25 سال تمام رسيده باشند؛

2 _ هيات وزراء خروج از تابعيت انان را اجازه دهد؛

3 _ قبلا تعهد نمايند كه در ظرف يك سال از تاريخ ترك تابعيت حقوق خود را بر اموال غيرمنقول كه در ايران دارا مي باشند و ياممكن است بالوراثه دارا شوند ولو قوانين ايران اجازه تملك ان را به اتباع خارجه بدهد بنحوي از انحاء به اتباع ايراني منتقل كنند. زوجه و اطفال كسي كه بر طبق اين ماده ترك تابعيت مي نمايند اعم از اينكه اطفال مزبور صغير يا كبير باشند از تبعيت

ايراني خارج نمي گردندمگر اينكه اجازه هيات وزراء شامل آنها هم باشد؛

4 _ خدمت تحت السلاح خود را انجام داده باشند.

تبصره الف _ كساني كه بر طبق اين ماده مبادرت به تقاضاي ترك تابعيت ايران و قبول تابعيت خارجي مي نمايند علاوه بر اجراي مقرراتي كه ضمن بند (3) از اين ماده درباره انان مقرر است بايدظرف مدت سه ماه از تاريخ صدور سند ترك تابعيت از ايران خارج شوند چنانچه ظرف مدت مزبور خارج نشوند مقامات صالحه امربه اخراج آنها و فروش اموالشان صادر خواهند نمود و تمديد مهلت مقرره فوق حداكثر تا يك سال موكول به موافقت وزارت امورخارجه مي باشد.

تبصره ب _ هيات وزيران مي تواند ضمن تصويب ترك تابعيت زن ايراني بي شوهر ترك تابعيت فرزندان او را نيز كه فاقد پدر و جدپدري هستند و كمتر از 18 سال تمام دارند و يا به جهات ديگري محجورند اجازه دهد فرزندان زن مذكور نيز كه به سن 25 سال تمام نرسيده باشند مي توانند به تابعيت از درخواست مادر، تقاضاي ترك تابعيت نمايند.

ماده 989 _ هر تبعه ايراني كه بدون رعايت مقررات قانوني بعد از تاريخ 1280 شمسي تابعيت خارجي تحصيل كرده باشد تبعيت خارجي او كان لم يكن بوده و تبعه ايران شناخته مي شود ولي در عين حال كليه اموال غيرمنقوله او با نظارت مدعي العموم محل به فروش رسيده و پس از وضع مخارج فروش قيمت ان به او داده خواهد شدو بعلاوه از اشتغال به وزارت و معاونت وزارت و عضويت مجالس مقننه و انجمنهاي ايالتي و ولايتي و بلدي و هرگونه مشاغل دولتي محروم خواهد بود.

تبصره _ هيات وزيران مي تواند بنا به مصالحي به پيشنهاد وزارت امورخارجه تابعيت خارجي مشمولين اين ماده را به رسميت بشناسد.

به اين گونه اشخاص با موافقت وزارت امورخارجه اجازه ورودبه

ايران يا اقامت مي توان داد.

ماده 990 _ از اتباع ايران كسي كه خود يا پدرشان موافق مقررات تبديل تابعيت كرده باشند و بخواهند به تبعيت اصليه خود رجوع نمايند به مجرد درخواست به تابعيت ايران قبول خواهند شد مگر ان كه دولت تابعيت آنها را صلاح نداند.

ماده 991 _ تكاليف مربوط به اجراي قانون تابعيت و اخذ مخارج دفتري در مورد كساني كه تقاضاي تابعيت يا ترك تابعيت دولت جمهوري اسلامي ايران و تقاضاي بقا بر تابعيت اصلي را دارند به موجب ائين نامه اي كه به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد معين خواهد شد.

كتاب سوم در اسناد سجل احوال

ماده 992 _ سجل احوال هر كس به موجب دفاتري كه براي اين امر مقرر است معين مي شود.

ماده 993 _ امور ذيل بايد در ظرف مدت و به طريقي كه به موجب قوانين يا نظامات مخصوصه مقرر است به دايره سجل احوال اطلاع داده شود:

1 _ ولادت هر طفل و همچنين سقط هر جنين كه بعد از ماه ششم از تاريخ حمل واقع شود؛

2 _ ازدواج اعم از دائم و منقطع

3 _ طلاق اعم از بائن و رجعي و همچنين بذل مدت

4 _ وفات هر شخص

ماده 994 _ حكم موت فرضي غايب كه برطبق مقررات كتاب پنجم ازجلد دوم اين قانون صادر مي شود بايد در دفتر سجل احوال ثبت شود.

ماده 995 _ تغيير مطالبي كه در دفاتر سجل احوال ثبت شده است ممكن نيست مگر بموجب حكم محكمه

ماده 996 _ اگر عدم صحت مطالبي كه به دايره سجل احوال اظهار شده است در محكمه ثابت گردد يا هويت كسي كه در دفتر سجل احوال به عنوان مجهول الهويه قيد شده است معين شود و يا حكم فوت فرضي غايب ابطال گردد مراتب بايد

در دفاتر مربوطه سجل احوال قيد شود.

ماده 997 _ هر كس بايد داراي نام خانوادگي باشد. اتخاذ نامهاي مخصوصي كه بموجب نظامنامه اداره سجل احوال معين مي شود،ممنوع است

ماده 998 _ هركس كه اسم خانوادگي او را ديگري بدون حق اتخاذ كرده باشد مي تواند اقامه دعوا كرده و در حدود قوانين مربوطه تغييرنام خانوادگي غاصب را بخواهد.

اگر كسي نام خانوادگي خود را كه در دفاتر سجل احوال ثبت كرده است مطابق مقررات مربوطه به اين امر تغيير دهد هر ذي نفع مي تواند در ظرف مدت و به طريقي كه در قوانين يا نظامات مخصوصه مقرر است اعتراض كند.

ماده 999 _ سند ولادت اشخاصي كه ولادت آنها در مدت قانوني به دايره سجل احوال اظهار شده است سندرسمي محسوب خواهدبود.

ماده 1000 _ ساير مطالب راجع به سجل احوال بموجب قوانين و نظامنامه هاي مخصوصه مقرر است

ماده 1001 _ مامورين قونسولي ايران در خارجه بايد نسبت به ايرانيان مقيم حوزه ماموريت خود وظايفي را كه بموجب قوانين و نظامات جاريه به عهده دواير سجل احوال مقرر است انجام دهند.

كتاب چهارم در اقامتگاه

ماده 1002 _ اقامتگاه هر شخصي عبارت از محلي است كه شخص درآن جا سكونت داشته و مركز مهم امور او نيز در آن جا باشد اگر محل سكونت شخصي غير از مركز مهم امور او باشد مركز امور او اقامتگاه محسوب است

اقامتگاه اشخاص حقوقي مركز عمليات آنها خواهد بود.

ماده 1003 _ هيچكس نمي تواند بيش از يك اقامتگاه داشته باشد.

ماده 1004 _ تغيير اقامتگاه به وسيله سكونت حقيقي در محل ديگر بعمل مي آيد مشروط بر اينكه مركز مهم امور او نيز به همان محل انتقال يافته باشد.

ماده 1005 _ اقامتگاه زن شوهردار همان اقامتگاه شوهر است معذلك زني كه شوهر او اقامتگاه

معلومي ندارد و همچنين زني كه با رضايت شوهر خود و يا با اجازه محكمه مسكن عليحده اختيار كرده مي تواند اقامتگاه شخصي عليحده نيز داشته باشد.

ماده 1006 _ اقامتگاه صغير و محجور همان اقامتگاه ولي يا قيم آنهاست

ماده 1007 _ اقامتگاه مامورين دولتي محلي است كه در آن جاماموريت ثابت دارند.

ماده 1008 _اقامتگاه افرادنظامي كه درساخلو هستندمحل ساخلو آنها است

ماده 1009 _ اگر اشخاص كبير كه معمولا نزد ديگري كار يا خدمت مي كنند در منزل كارفرما يا مخدوم خود سكونت داشته باشند اقامتگاه آنها همان اقامتگاه كارفرما يا مخدوم آنها خواهد بود.

ماده 1010 _ اگر ضمن معامله يا قراردادي طرفين معامله يا يكي از آنهابراي اجراي تعهدات حاصله از آن معامله محلي غير از اقامتگاه حقيقي خود انتخاب كرده باشد نسبت به دعاوي راجعه به آن معامله محلي كه انتخاب شده است اقامتگاه او محسوب خواهد شد وهمچنين است در صورتي كه براي ابلاغ اوراق دعوي و احضار واخطار محلي را غير از اقامتگاه حقيقي خود معين كند.

كتاب پنجم در غايب مفقودالاثر

ماده 1011 _ غايب مفقودالاثر كسي است كه از غيبت او مدت بالنسبه مديدي گذشته و از او به هيچ وجه خبري نباشد.

ماده 1012 _ اگر غايب مفقودالاثر براي اداره اموال خود تكليفي معين نكرده باشد و كسي هم نباشد كه قانونا حق تصدي امور او را داشته باشد محكمه براي اداره اموال او يك نفر امين معين مي كند وتقاضاي تعيين امين فقط از طرف مدعي العموم و اشخاص ذينفع دراين امر قبول مي شود.

ماده 1013 _ محكمه مي تواند از اميني كه معين مي كند تقاضاي ضامن يا تضمينات ديگر نمايد.

ماده 1014 _ اگر يكي از وراث غايب تضمينات كافيه بدهد محكمه نمي تواند امين ديگري معين نمايد و وارث مزبور به اين سمت معين

خواهد شد.

ماده 1015 _ وظايف و مسئوليت هاي اميني كه به موجب مواد قبل معين مي گردد، همان است كه براي قيم مقرر است

ماده 1016 _ هرگاه هم فوت و هم تاريخ فوت غايب مفقودالاثر مسلم شود اموال او بين وراث موجود حين الموت تقسيم مي گردد اگر چه يك يا چند نفر آنها از تاريخ فوت غايب به بعد فوت كرده باشد.

ماده 1017 _ اگر فوت غايب بدون تعيين تاريخ فوت ثابت گرددمحكمه بايد تاريخي را كه فوت او در آن تاريخ محقق بوده معين كنددر اين صورت اموال غايب بين وراثي كه در تاريخ مزبور موجودبوده اند، تقسيم مي شود.

ماده 1018 _ مفاد ماده فوق در موردي نيز رعايت مي گردد كه حكم موت فرضي غايب صادر شود.

ماده 1019 _ حكم موت فرضي غايب در موردي صادر مي شود كه ازتاريخ آخرين خبري كه از حيات او رسيده است مدتي گذشته باشدكه عادتا چنين شخصي زنده نمي ماند.

ماده 1020 _ موارد ذيل از جمله مواردي محسوب است كه عادتا شخص غايب زنده فرض نمي شود:

1 _ وقتي كه ده سال تمام از تاريخ آخرين خبري كه از حيات غايب رسيده است گذشته و در انقضا مدت مزبور سن غايب ازهفتاد و پنج سال گذشته باشد؛

2 _ وقتي كه يك نفر به عنواني از عناوين جز قشون مسلح بوده و در زمان جنگ مفقود و سه سال تمام از تاريخ انعقاد صلح بگذرد بدون اينكه خبري از او برسد هرگاه جنگ منتهي به انعقادصلح نشده باشد مدت مزبور پنج سال از تاريخ ختم جنگ محسوب مي شود؛

3 _ وقتي كه يك نفر حين سفر بحري در كشتي بوده كه آن كشتي در آن مسافرت تلف شده است سه سال تمام از تاريخ تلف شدن كشتي

گذشته باشد بدون اينكه از آن مسافر خبري برسد.

ماده 1021 _ در مورد فقره اخير ماده قبل اگر با انقضا مدتهاي ذيل كه مبداء آن از روز حركت كشتي محسوب مي شود كشتي به مقصدنرسيده باشد و در صورت حركت بدون مقصد به بندري كه از آن جاحركت كرده برنگشته و از وجود آن بهيچوجه خبري نباشد كشتي تلف شده محسوب مي شود:

الف _ براي مسافرت در بحرخزر و داخل خليج فارس يك سال

ب _ براي مسافرت در بحرعمان _ اقيانوس هند _ بحراحمر _ بحرسفيد (مديترانه _ بحرسياه و بحر آزوف دو سال

ج _ براي مسافرت در ساير بحار سه سال

ماده 1022 _ اگر كسي در نتيجه واقعه اي به غير آنچه در فقره 2 و 3 ماده 1020 مذكور است دچار خطر مرگ گشته و مفقود شده و يا درطياره بوده و طياره مفقود شده باشد وقتي مي توان حكم موت فرضي او را صادر نمود كه پنج سال از تاريخ دچارشدن به خطر مرگ بگذرد بدون اينكه خبري از حيات مفقود رسيده باشد.

ماده 1023 _ در مورد مواد 1020 و 1021 و 1022 محكمه وقتي مي تواند حكم موت فرضي غايب را صادر نمايد كه در يكي ازجرايد محل و يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار تهران اعلاني در سه دفعه متوالي هر كدام به فاصله يك ماه منتشر كرده و اشخاصي را كه ممكن است ازغايب خبري داشته باشند دعوت نمايد كه اگر خبر دارندبه اطلاع محكمه برسانند. هرگاه يكسال از تاريخ اولين اعلان بگذردو حيات غايب ثابت نشود حكم موت فرضي او داده مي شود.

ماده 1024 _ اگر اشخاص متعدد در يك حادثه تلف شوند فرض بر اين مي شود كه همه آنها در آن واحد مرده اند.

مفاد اين ماده مانع از اجرا

مقررات مواد 873 و 874 جلد اول اين قانون نخواهد بود.

ماده 1025 _ وراث غايب مفقودالاثر مي توانند قبل از صدور حكم موت فرضي او نيز از محكمه تقاضا نمايند كه دارائي او را به تصرف آنها بدهد مشروط بر اينكه اولا غايب مزبور كسي را براي اداره كردن اموال خود معين نكرده باشد و ثانيا دو سال تمام از آخرين خبرغايب گذشته باشد بدون اينكه حيات يا ممات او معلوم باشد.

در مورد اين ماده رعايت ماده 1023 راجع به اعلان مدت يك سال حتمي است

ماده 1026 _ در مورد ماده قبل وراث بايد ضامن و يا تضمينات كافيه ديگر بدهند تا در صورتي كه اشخاص ثالث حقي بر اموال او داشته باشند از عهده اموال و يا حق اشخاص ثالث برآيند. تضمينات مزبور تا موقع صدور حكم موت فرضي غايب باقي خواهد بود.

ماده 1027 _ بعد از صدور حكم فوت فرضي نيز اگر غايب پيدا شود كساني كه اموال او را به عنوان وراثت تصرف كرده اند بايد آنچه را كه از اعيان يا عوض و يا منافع اموال مزبور حين پيداشدن غايب موجود مي باشد مسترد دارند.

ماده 1028 _ اميني كه براي اداره كردن اموال غايب مفقودالاثر معين مي شود بايد نفقه زوجه دائم يا منقطعه كه مدت او نگذشته و نفقه او را زوج تعهد كرده باشد و اولاد غايب را از دارائي غايب تاديه نمايد درصورت اختلاف درميزان نفقه تعيين آن به عهده محكمه است

ماده 1029 _ هرگاه شخصي چهارسال تمام غايب مفقودالاثر باشد زن او مي تواند تقاضاي طلاق كند در اين صورت با رعايت ماده 1023حاكم او را طلاق مي دهد.

ماده 1030 _ اگر شخص غايب پس از وقوع طلاق و قبل از انقضا

مدت عده مراجعت نمايد نسبت به طلاق حق رجوع دارد ولي بعد از انقضا مدت مزبور حق رجوع ندارد.

كتاب ششم در قرابت

ماده 1031 _ قرابت بر دو قسم است قرابت نسبتي و قرابت سببي.

ماده 1032 _ قرابت نسبي به ترتيب طبقات ذيل است

طبقه اول _ پدر و مادر و اولاد و اولاد اولاد؛

طبقه دوم _ اجداد و برادر و خواهر و اولاد آنها؛

طبقه سوم _ اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها.

در هر طبقه درجات قرب و بعد قرابت نسبي به عده نسلها در آن طبقه معين مي گردد مثلا در طبقه اول قرابت پدر و مادر با اولاد دردرجه اول و نسبت با اولاد اولاد در درجه دوم خواهد بود و هكذا درطبقه دوم قرابت برادر و خواهر و جد و جده در درجه اول از طبقه دوم و اولاد برادر و خواهر و جد پدر در درجه دوم از طبقه دوم خواهدبود و در طبقه سوم قرابت عمو و دايي و عمه و خاله در درجه اول از طبقه سوم و درجه اولاد آنها در درجه دوم از آن طبقه است

ماده 1033 _ هركس در هر خط و به هر درجه كه با يك نفر قرابت نسبي داشته باشد در همان خط و به همان درجه قرابت سببي با زوج يازوجه او خواهد داشت بنابراين پدر و مادرق زن يك مرد اقرباي سببي درجه اول آن مرد و برادر و خواهر شوهرق يك زن از اقرباي سببي درجه دوم آن زن خواهند بود.

كتاب هفتم در نكاح و طلاق
باب اول در نكاح

فصل اول در خواستگاري

ماده 1034 _ هر زني را كه خالي از موانع نكاح باشد مي توان خواستگاري نمود.

ماده 1035 _ وعده ازدواج ايجاد علقه زوجيت نمي كند اگرچه تمام ياقسمتي از مهريه كه بين طرفين براي موقع ازدواج مقرر گرديده پرداخته شده باشد بنابراين هر يك

از زن و مرد مادام كه عقد نكاح جاري نشده مي تواند از وصلت امتناع كند و طرف ديگر نمي تواند به هيچ وجه او را مجبور به ازدواج كرده و يا از جهت صرف امتناع از وصلت مطالبه خسارتي نمايد.

ماده 1036 _ حذف شده است

ماده 1037 _ هر يك از نامزدها مي تواند در صورت بهم خوردن وصلت منظور، هدايائي را كه به طرف ديگر يا ابوين او براي وصلت منظورداده است مطالبه كند.

اگر عين هدايا موجود نباشد مستحق قيمت هدايائي خواهد بودكه عادتا نگاه داشته مي شود مگر اينكه آن هدايا بدون تقصير طرف ديگر تلف شده باشد.

ماده 1038 _ مفاد ماده قبل از حيث رجوع به قيمت در موردي كه وصلت منظور در اثر فوت يكي از نامزدها بهم بخورد مجري نخواهد بود.

ماده 1039 _ حذف شده است

ماده 1040 _ هر يك از طرفين مي تواند براي انجام وصلت منظور ازطرف مقابل تقاضا كند كه تصديق طبيب به صحت از امراض مسريه مهم از قبيل سفليس و سوزاك و سل ارائه دهد.

فصل دوم قابليت صحي براي ازدواج

ماده 1041 _ عقد نكاح دختر قبل از رسيدن به سن 13 سال تمام شمسي وپسرقبل از رسيدن به سن 15 سال تمام شمسي منوط است به اذن ولي به شرط رعايت مصلحت با تشخيص دادگاه صالح

ماده 1042 _ حذف شده است

ماده 1043 _ نكاح دخترباكره اگرچه به سن بلوغ رسيده باشد موقوف به اجازه پدر يا جد پدري او است و هرگاه پدر يا جد پدري بدون علت موجه از دادن اجازه مضايقه كند اجازه او ساقط و در اين صورت دختر مي تواند با معرفي كامل مردي كه مي خواهد با او ازدواج نمايدو شرايط نكاح و مهري كه بين آنها

قرار داده شده پس از اخذ اجازه ازدادگاه مدني خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نمايد.

ماده 1044 _ در صورتي كه پدر يا جد پدري در محل حاضر نباشد واستيذ ان از آنها نيز عادتا غيرممكن بوده و دختر نيز احتياج به ازدواج داشته باشد، وي مي تواند اقدام به ازدواج نمايد.

تبصره _ ثبت اين ازدواج در دفترخانه منوط به احراز موارد فوق دردادگاه مدني خاص مي باشد.

فصل سوم در موانع نكاح

ماده 1045 _ نكاح با ارقاب نسبي ذيل ممنوع است اگرچه قرابت حاصل از شبهه يا زنا باشد:

1 _ نكاح با پدر و اجداد و با مادر و جدات هرقدر كه بالا برود؛

2 _ نكاح با اولاد هر قدر كه پائين برود؛

3 _ نكاح با برادر و خواهر و اولاد آنها تا هر قدر كه پائين برود؛

4 _ نكاح با عمات و خالات خود و عمات و خالات پدر و مادرو اجداد و جدات

ماده 1046 _ قرابت رضاعي از حيث حرمت نكاح در حكم قرابت نسبي است مشروط بر اينكه

اولا_ شيرزن از حمل مشروع حاصل شده باشد؛

ثانيا _ شير مستقيماً از پستان مكيده شده باشد؛

ثالثا _ طفل لااقل يك شبانه روز و يا 15 دفعه متوالي شير كامل خورده باشد بدون اينكه در بين غذاي ديگر يا شير زن ديگر رابخورد؛

رابعا _ شيرخوردن طفل قبل از تمام شدن دو سال از تولد اوباشد؛

خامسا _ مقدار شيري كه طفل خورده است از يك زن و از يك شوهر باشد بنابراين اگر طفل در شبانه روز مقداري از شير يك زن ومقداري از شيرزن ديگر بخورد موجب حرمت نمي شود اگرچه شوهر آن دو زن يكي باشد و همچنين اگر

يك زن يك دختر و يك پسر رضاعي داشته باشد كه هر يك را از شير متعلق به شوهر ديگرشير داده باشد آن پسر و يا آن دختر برادر و خواهر رضاعي نبوده وازدواج بين آنها از اين حيث ممنوع نمي باشد.

ماده 1047 _ نكاح بين اشخاص ذيل به واسطه مصاهره ممنوع دائمي است

1 _ بين مرد و مادر و جدات زن او از هر درجه كه باشد اعم ازنسبي و رضاعي

2 _ بين مرد و زني كه سابقا زن پدر و يا زن يكي از اجداد يا زن پسر يا زن يكي از احفاد او بوده است هر چند قرابت رضاعي باشد؛

3 _ بين مرد با اناث از اولاد زن از هر درجه كه باشد ولو رضاعي مشروط بر اينكه بين زن و شوهر زناشويي واقع شده باشد.

ماده 1048 _ جمع بين دوخواهرممنوع است اگرچه به عقد منقطع باشد.

ماده 1049 _ هيچكس نمي تواند دختر برادر زن و يا دختر خواهر زن خود را بگيرد مگر با اجازه زن خود.

ماده 1050 _ هركس زن شوهردار را با علم به وجود علقه زوجيت وحرمت نكاح و يا زني را كه در عده طلاق يا در عده وفات است باعلم به عده و حرمت نكاح براي خود عقد كند عقد باطل و آن زن مطلقابر آن شخص حرام مؤبد مي شود.

ماده 1051 _ حكم مذكور در ماده فوق در موردي نيز جاري است كه عقد از روي جهل به تمام يا يكي از امور مذكوره فوق بوده و نزيكي هم واقع شده باشد در صورت جهل و عدم وقوع نزديكي عقد باطل ولي حرمت ابدي حاصل نمي شود.

ماده 1052 _ تفريقي كه با لعان حاصل مي شودموجب حرمت ابدي است

ماده 1053 _ عقد در

حال احرام باطل است و با علم به حرمت موجب حرمت ابدي است

ماده 1054 _ زناي با زن شوهردار يا زني كه در عده رجعيه است موجب حرمت ابدي است

ماده 1055 _ نزديكي به شبهه و زنا اگر سابق بر نكاح باشد از حيث مانعيت نكاح در حكم نزديكي با نكاح صحيح است ولي مبطل نكاح سابق نيست

ماده 1056 _ اگر كسي با پسري عمل شنيع كند نمي تواند مادر يا خواهريا دختر او را تزويج كند.

ماده 1057 _ زني كه سه مرتبه متوالي زوجه يك نفر بوده و مطلقه شده بر آن مرد حرام مي شود مگر اينكه به عقد دائم به زوجيت مردديگري درآمده و پس از وقوع نزديكي با او به واسطه طلاق يا فسخ يا فوت فراق حاصل شده باشد.

ماده 1058 _ زن هر شخصي كه به نه طلاق كه شش تاي آنها عدي است مطلقه شده باشد بر آن شخص حرام موبد مي شود.

ماده 1059 _ نكاح مسلمه با غيرمسلم جايز نيست

ماده 1060 _ ازدواج زن ايراني با تبعه خارجه در مواردي هم كه مانع قانوني ندارد موكول به اجازه مخصوص از طرف دولت است

ماده 1061 _ دولت مي تواند ازدواج بعضي از مستخدمين و مامورين رسمي و محصلين دولتي را با زني كه تبعه خارجه باشد موكول به اجازه مخصوص نمايد.

فصل چهارم شرايط صحت نكاح

ماده 1062 _ نكاح واقع مي شود به ايجاب و قبول به الفاظي كه صريحا دلالت بر قصد ازدواج نمايد.

ماده 1063 _ ايجاب و قبول ممكن است از طرف خود مرد و زن صادرشود يا از طرف اشخاصي كه قانونا حق عقد دارند.

ماده 1064 _ عاقد بايد عاقل و بالغ و قاصد باشد.

ماده 1065 _ توالي

عرفي ايجاب و قبول شرط صحت عقد است

ماده 1066 _ هرگاه يكي از متعاقدين يا هر دو لال باشند عقد به اشاره ازطرف لال نيز واقع مي شود مشروط بر اينكه بطور وضوح حاكي از انشا عقد باشد.

ماده 1067 _ تعيين زن و شوهر بنحوي كه براي هيچيك از طرفين درشخص طرف ديگر شبهه نباشد شرط صحت نكاح است

ماده 1068 _ تعليق در عقد موجب بطلان است

ماده 1069 _ شرط خيار فسخ نسبت به عقد نكاح باطل است ولي در نكاح دائم شرط خيار نسبت به صداق جايز است مشروط بر اينكه مدت آن معين باشد و بعد از فسخ مثل آن است كه اصلا مهر ذكرنشده است

ماده 1070 _ رضاي زوجين شرط نفوذ عقد است و هرگاه مكره بعد از زوال كره عقد را اجازه كند نافذ است مگر اينكه اكراه به درجه اي بوده كه عاقد فاقد قصد باشد.

فصل پنجم وكالت در نكاح

ماده 1071 _ هر يك از مرد و زن مي تواند براي عقد نكاح وكالت به غيردهد.

ماده 1072 _ در صورتي كه وكالت بطور اطلاق داده شود وكيل نمي تواند موكله را براي خود تزويج كند مگر اينكه اين اذن صريحابه او داده شده باشد.

ماده 1073 _ اگر وكيل از آنچه كه موكل راجع به شخص يا مهر ياخصوصيات ديگر معين كرده تخلف كند صحت عقد متوقف برتنفيذ موكل خواهد بود.

ماده 1074 _ حكم ماده فوق در موردي نيز جاري است كه وكالت بدون قيد بوده و وكيل مراعات مصلحت موكل را نكرده باشد.

فصل ششم در نكاح منقطع

ماده 1075 _ نكاح وقتي منقطع است كه براي مدت معيني واقع شده باشد.

ماده 1076 _ مدت نكاح

منقطع بايد كاملا معين شود.

ماده 1077 _ در نكاح منقطع احكام راجع به وراثت زن و به مهر اوهمان است كه در باب ارث و در فصل آتي مقرر شده است

فصل هفتم در مهر

ماده 1078 _ هر چيزي را كه ماليت داشته و قابل تملك نيز باشدمي توان مهر قرار داد.

ماده 1079 _ مهر بايد بين طرفين تا حدي كه رفع جهالت آنها بشودمعلوم باشد.

ماده 1080 _ تعيين مقدار مهر منوط به تراضي طرفين است

ماده 1081 _ اگر در عقد نكاح شرط شود كه در صورت عدم تاديه مهردر مدت معين نكاح باطل خواهد بود نكاح و مهر صحيح ولي شرط باطل است

ماده 1082 _ به مجرد عقد، زن مالك مهر مي شود و مي تواند هر نوع تصرفي كه بخواهد در آن بنمايد.

تبصره _ چنانچه مهريه وجه رايج باشد متناسب با تغيير شاخص قيمت سالانه زمان تاديه نسبت به سال اجراي عقد كه توسط بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران تعيين مي گردد محاسبه و پرداخت خواهد شد مگر اينكه زوجين در حين اجراي عقد به نحو ديگري تراضي كرده باشند.

ماده 1083 _ براي تاديه تمام يا قسمتي از مهر مي توان مدت يا اقساطي قرار داد.

ماده 1084 _ هرگاه مهر، عين معين باشد و معلوم گردد قبل از عقدمعيوب بوده و يا بعد از عقد و قبل از تسليم معيوب و يا تلف شودشوهر ضامن عيب و تلف است

ماده 1085 _ زن مي تواند تا مهر به او تسليم نشده از ايفاي وظائفي كه در مقابل شوهر دارد امتناع كند مشروط بر اينكه مهر او حال باشد واين امتناع مسقط حق نفقه نخواهد بود.

ماده 1086 _ اگر زن قبل از اخذ مهر به

اختيار خود به ايفا وظائفي كه درمقابل شوهر دارد قيام نمود ديگر نمي تواند از حكم ماده قبل استفاده كند معذلك حقي كه براي مطالبه مهر دارد ساقط نخواهد شد.

ماده 1087 _ اگر در نكاح دائم مهر ذكر نشده يا عدم مهر شرط شده باشدنكاح صحيح است و طرفين مي توانند بعد از عقد مهر را به تراضي معين كنند و اگر قبل از تراضي بر مهر معين بين آنها نزديكي واقع شود زوجه مستحق مهرالمثل خواهد بود.

ماده 1088 _ در مورد ماده قبل اگر يكي از زوجين قبل از تعيين مهر وقبل از نزديكي بميرد زن مستحق هيچگونه مهري نيست

ماده 1089 _ ممكن است اختيار تعيين مهر به شوهر يا شخص ثالثي داده شود در اين صورت شوهر يا شخص ثالث مي تواند مهر را هرقدر بخواهد معين كند.

ماده 1090 _ اگر اختيار تعيين مهر به زن داده شود زن نمي تواند بيشتر ازمهرالمثل معين نمايد.

ماده 1091 _ براي تعيين مهرالمثل بايد حال زن از حيث شرافت خانوادگي و ساير صفات و وضعيت او نسبت به اماثل و اقران واقارب و همچنين معمول محل و غيره در نظر گرفته شود.

ماده 1092 _ هرگاه شوهر قبل از نزديكي زن خود را طلاق دهد زن مستحق نصف مهر خواهدبود واگر شوهر بيش از نصف مهررا قبلا داده باشد حق دارد مازاد از نصف را عينا يا مثلا يا قيمتا استرداد كند.

ماده 1093 _ هرگاه مهر در عقد ذكر نشده باشد و شوهر قبل از نزديكي وتعيين مهر زن خود را طلاق دهد زن مستحق مهرالمتعه است و اگربعد از آن طلاق دهد مستحق مهرالمثل خواهد بود.

ماده 1094 _ براي تعيين مهرالمتعه حال مرد از حيث غنا و

فقر ملاحظه مي شود.

ماده 1095 _ در نكاح منقطع عدم مهر در عقد موجب بطلان است

ماده 1096 _ در نكاح منقطع موت زن در اثناء مدت موجب سقوط مهرنمي شود و همچنين است اگر شوهر تا آخر مدت با او نزديكي نكند.

ماده 1097 _ در نكاح منقطع هرگاه شوهر قبل از نزديكي تمام مدت نكاح را ببخشد بايد نصف مهر را بدهد.

ماده 1098 _ در صورتي كه عقد نكاح اعم از دائم يا منقطع باطل بوده ونزديكي واقع نشده زن حق مهر ندارد و اگر مهر را گرفته شوهرمي تواند آن را استرداد نمايد.

ماده 1099 _ در صورت جهل زن به فساد نكاح و وقوع نزديكي زن مستحق مهرالمثل است

ماده 1100 _ در صورتي كه مهرالمسمي مجهول باشد يا ماليت نداشته باشد يا ملك غير باشد در صورت اول و دوم زن مستحق مهرالمثل خواهد بود و در صورت سوم مستحق مثل يا قيمت آن خواهد بودمگر اينكه صاحب مال اجازه نمايد.

ماده 1101 _ هرگاه عقد نكاح قبل از نزديكي به جهتي فسخ شود زن حق مهر ندارد مگر در صورتي كه موجب فسخ عنن باشد كه در اين صورت با وجود فسخ نكاح زن مستحق نصف مهر است

فصل هشتم در حقوق و تكاليف زوجين نسبت به يكديگر

ماده 1102 _ همين كه نكاح بطور صحت واقع شد روابط زوجيت بين طرفين موجودوحقوق وتكاليف زوجين درمقابل همديگربرقرارمي شود.

ماده 1103 _ زن و شوهر مكلف به حسن معاشرت با يكديگرند.

ماده 1104 _ زوجين بايد در تشييد مباني خانواده و تربيت اولاد خود به يكديگر معاضدت نمايند.

ماده 1105 _ در روابط زوجين رياست خانواده از خصايص شوهراست

ماده 1106 _ در عقد دائم نفقه زن به عهده شوهر است

ماده 1107 _

نفقه عبارت است از همه نيازهاي متعارف و متناسب با وضعيت زن از قبيل مسكن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزينه هاي درماني و بهداشتي و خادم در صورت عادت يا احتياج به واسطه نقصان يا مرض.

ماده 1108 _ هرگاه زن بدون مانع مشروع از اداي وظايف زوجيت امتناع كند مستحق نفقه نخواهد بود.

ماده 1109 _ نفقه مطلقه رجعيه در زمان عده بر عهده شوهر است مگراينكه طلاق در حال نشوز واقع شده باشد ليكن اگر عده از جهت فسخ نكاح يا طلاق بائن باشد زن حق نفقه ندارد مگر در صورت حمل از شوهر خود كه در اين صورت تا زمان وضع حمل حق نفقه خواهد داشت

ماده 1110 _ در ايام عده وفات، مخارج زندگي زوجه عندالمطالبه از اموال اقاربي كه پرداخت نفقه به عهده آنان است (در صورت عدم پرداخت) تامين مي گردد.

ماده 1111 _ زن مي تواند در صورت استنكاف شوهر از دادن نفقه به محكمه رجوع كند در اين صورت محكمه ميزان نفقه را معين وشوهر را به دادن آن محكوم خواهد كرد.

ماده 1112 _ اگر اجراي حكم مذكور در ماده قبل ممكن نباشد مطابق ماده 1129 رفتار خواهد شد.

ماده 1113 _ در عقد انقطاع زن حق نفقه ندارد مگر اينكه شرط شده ياآنكه عقد مبني بر آن جاري شده باشد.

ماده 1114 _ زن بايد در منزلي كه شوهر تعيين مي كند سكني نمايد مگرآنكه اختيار تعيين منزل به زن داده شده باشد.

ماده 1115 _ اگر بودن زن با شوهر در يك منزل متضمن خوف ضرربدني يا مالي يا شرافتي براي زن باشد زن مي تواند مسكن عليحده اختيار كند و در صورت ثبوت مظنه ضرر مزبور، محكمه حكم بازگشت به

منزل شوهر نخواهد داد و مادام كه زن در بازگشتن به منزل مزبور معذور است نفقه بر عهده شوهر خواهد بود.

ماده 1116 _ در مورد ماده فوق مادام كه محاكمه بين زوجين خاتمه نيافته محل سكناي زن به تراضي طرفين معين مي شود و در صورت عدم تراضي محكمه با جلب نظر اقرباي نزديك طرفين منزل زن رامعين خواهد نمود و در صورتيكه اقربائي نباشد خود محكمه محل مورد اطميناني را معين خواهد كرد.

ماده 1117 _ شوهر مي تواند زن خود را از حرفه يا صنعتي كه منافي مصالح خانوادگي يا حيثيات خود يا زن باشد منع كند.

ماده 1118 _ زن مستقلا مي تواند در دارايي خود هر تصرفي را كه مي خواهد بكند.

ماده 1119 _ طرفين عقد ازدواج مي توانند هر شرطي كه مخالف بامقتضاي عقد مزبور نباشد در ضمن عقد ازدواج يا عقد لازم ديگربنمايند: مثل اينكه شرط شود هرگاه شوهر زن ديگر بگيرد يا درمدت معيني غايب شود يا ترك انفاق نمايد يا بر عليه حيات زن سو قصد يا سو رفتاري نمايد كه زندگاني آنها با يكديگر غيرقابل تحمل شود زن وكيل و وكيل در توكيل باشد كه پس از اثبات تحقق شرط در محكمه و صدور حكم نهائي خود را مطلقه سازد.

باب دوم در انحلال عقد نكاح ( ماده 1120 الي 1157 )

ماده 1120 _ عقد نكاح به فسخ يا به طلاق يا به بذل مدت در عقدانقطاع منحل مي شود.

فصل اول در مورد امكان فسخ نكاح

ماده 1121 _ جنون هريك از زوجين به شرط استقرار، اعم از اينكه مستمر يا ادواري باشد براي طرف مقابل موجب حق فسخ است

ماده 1122 _ عيوب ذيل در مرد موجب حق فسخ براي زن خواهد بود:

1 _ خصا؛

2 _ عنن به شرط اينكه ولو يك بار عمل زناشويي را انجام

نداده باشد؛

3 _ مقطوع بودن آلت تناسلي به اندازه اي كه قادر به عمل زناشويي نباشد.

ماده 1123 _ عيوب ذيل در زن موجب حق فسخ براي مرد خواهد بود.

1 _ قرن

2 _ جذام

3 _ برص

4 _ افضا؛

5 _ زمين گيري

6 _ نابينايي از هر دو چشم

ماده 1124 _ عيوب زن در صورتي موجب حق فسخ براي مرد است كه عيب مزبور در حال عقد وجود داشته است

ماده 1125 _ جنون و عنن در مرد هرگاه بعد از عقدهم حادث شودموجب حق فسخ براي زن خواهد بود.

ماده 1126 _ هر يك از زوجين كه قبل از عقد عالم به امراض مذكوره درطرف ديگر بوده بعد از عقد حق فسخ نخواهد داشت

ماده 1127 _ هرگاه شوهر بعد از عقد مبتلا به يكي از امراض مقاربتي گردد زن حق خواهد داشت كه از نزديكي با او امتناع نمايد و امتناع بعلت مزبور مانع حق نفقه نخواهد بود.

ماده 1128 _ هرگاه در يكي از طرفين صفت خاصي شرط شده و بعد ازعقد معلوم شود كه طرف مذكور فاقد وصف مقصود بوده براي طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذكور در عقدتصريح شده يا عقد متبانيا بر آن واقع شده باشد.

ماده 1129 _ در صورت استنكاف شوهر از دادن نفقه و عدم امكان اجراي حكم محكمه و الزام او به دادن نفقه زن مي تواند براي طلاق به حاكم رجوع كند و حاكم شوهر را اجبار به طلاق مي نمايد.همچنين است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه

ماده 1130 _ در صورتي كه دوام زوجيت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وي مي تواند به حاكم شرع مراجعه و تقاضاي طلاق كند،چنانچه عسر

و حرج مذكور در محكمه ثابت شود، دادگاه مي تواند زوج را اجبار به طلاق نمايد و در صورتي كه اجبار ميسر نباشد زوجه به اذن حاكم شرع طلاق داده مي شود.

تبصره _ عسر و حرج موضوع اين ماده عبارت است از به وجود آمدن وضعيتي كه ادامه زندگي را براي زوجه با مشقت همراه ساخته وتحمل آن مشكل باشد و موارد ذيل در صورت احراز توسط دادگاه صالح از مصاديق عسر و حرج محسوب مي گردد:

1 _ ترك زندگي خانوادگي توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالي و يا نه ماه متناوب در مدت يك سال بدون عذر موجه

2 _ اعتياد زوج به يكي از انواع مواد مخدر و يا ابتلا وي به مشروبات الكلي كه به اساس زندگي خانوادگي خلل وارد آورد و امتناع يا عدم امكان الزام وي به ترك آن در مدتي كه به تشخيص پزشك براي ترك اعتياد لازم بوده است

3 _ محكوميت قطعي زوج به حبس پنج سال يا بيشتر.

4 _ ضرب وشتم يا هرگونه سو رفتار مستمر زوج كه عرفا با توجه به وضعيت زوجه قابل تحمل نباشد.

5 _ ابتلا زوج به بيماري هاي صعب العلاج رواني يا ساري يا هرعارضه صعب العلاج ديگري كه زندگي مشترك را مختل نمايد.

موارد مندرج در اين ماده مانع از آن نيست كه دادگاه در ساير مواردي كه عسر و حرج زن در دادگاه احراز شود، حكم طلاق صادر نمايد.

ماده 1131 _ خيار فسخ فوري است و اگر طرفي كه حق فسخ دارد بعد ازاطلاع بعلت فسخ نكاح را فسخ نكند خيار او ساقط مي شود به شرط اينكه علم به حق فسخ و فوريت آن داشته باشد

تشخيص مدتي كه براي امكان استفاده از خيار لازم بوده به نظر عرف و عادت است

ماده 1132 _ در فسخ نكاح رعايت ترتيباتي كه براي طلاق مقرر است شرط نيست

فصل دوم در طلاق

مبحث اول در كليات

ماده 1133 _ مرد مي تواند با رعايت شرايط مقرر در اين قانون با مراجعه به دادگاه تقاضاي طلاق همسرش را بنمايد.

تبصره _ زن نيز مي تواند با وجود شرايط مقرر در مواد (1119) ، (1129) و (1130) اين قانون، از دادگاه تقاضاي طلاق نمايد.

ماده 1134 _ طلاق بايد به صيغه طلاق و در حضور لااقل دو نفر مرد عادل كه طلاق را بشنوند واقع گردد.

ماده 1135 _ طلاق بايد منجز باشد و طلاق معلق به شرط باطل است

ماده 1136 _ طلاق دهنده بايدبالغ و عاقل و قاصد و مختار باشد.

ماده 1137 _ ولي مجنون دائمي مي تواند در صورت مصلحت مولي عليه زن او را طلاق دهد.

ماده 1138 _ ممكن است صيغه طلاق را به توسط وكيل اجرانمود.

ماده 1139 _ طلاق مخصوص عقد دائم است و زن منقطعه با انقضا مدت يا بذل آن از طرف شوهر از زوجيت خارج مي شود.

ماده 1140 _ طلاق زن در مدت عادت زنانگي يا در حال نفاس صحيح نيست مگر اينكه زن حامل باشد يا طلاق قبل از نزديكي با زن واقع شود يا شوهر غايب باشد بطوري كه اطلاع از عادت زنانگي بودن زن نتواند حاصل كند.

ماده 1141 _ طلاق در طهر مواقعه صحيح نيست مگر اينكه زن يائسه ياحامل باشد.

ماده 1142 _ طلاق زني كه با وجود اقتضاي سن عادت زنانگي نمي شود وقتي صحيح است كه از تاريخ آخرين نزديكي با زن سه ماه گذشته باشد.

مبحث

دوم در اقسام طلاق

ماده 1143 _ طلاق بر دو قسم است بائن و رجعي

ماده 1144 _ در طلاق بائن براي شوهر حق رجوع نيست

ماده 1145 _ در موارد ذيل طلاق ، بائن است

1 _ طلاقي كه قبل از نزديكي واقع شود؛

2 _ طلاق يائسه

3 _ طلاق خلع و مبارات مادام كه زن رجوع به عوض نكرده باشد؛

4 _ سومين طلاق كه بعد از سه وصلت متوالي به عمل آيد اعم ازاينكه وصلت در نتيجه رجوع باشد يا در نتيجه نكاح جديد.

ماده 1146 _ طلاق خلع آن است كه زن به واسطه كراهتي كه از شوهرخود دارد در مقابل مالي كه به شوهر مي دهد طلاق بگيرد اعم ازاينكه مال مزبور عين مهر يا معادل آن و يا بيشتر و يا كمتر از مهر باشد.

ماده 1147 _ طلاق مبارات آن است كه كراهت از طرفين باشد ولي دراين صورت عوض بايد زائد بر ميزان مهر نباشد.

ماده 1148 _ در طلاق رجعي براي شوهر در مدت عده حق رجوع است

ماده 1149 _ رجوع در طلاق به هر لفظ يا فعلي حاصل مي شود كه دلالت بر رجوع كند مشروط بر اينكه مقرون به قصد رجوع باشد.

مبحث سوم در عده

ماده 1150 _ عدق ه عبارت است از مدتي كه تا انقضاي آن زني كه عقدنكاح او منحل شده است نمي تواند شوهر ديگر اختيار كند.

ماده 1151 _ عده طلاق و عده فسخ نكاح سه طهر است مگر اينكه زن با اقتضاي سن عادت زنانگي نبيندكه دراين صورت عده او سه ماه است

ماده 1152 _ عده فسخ نكاح و بذل مدت و انقضا آن در مورد نكاح منقطع در غير حامل دو طهر است

مگر اينكه زن با اقتضاي سن عادت زنانگي نبيند كه در اين صورت 45 روز است

ماده 1153 _ عده طلاق و فسخ نكاح و بذل مدت و انقضا آن در موردزن حامله تا وضع حمل است

ماده 1154 _ عده وفات چه در دائم و چه در منقطع در هر حال چهار ماه و ده روز است مگر اينكه زن حامل باشد كه در اين صورت عده وفات تا موقع وضع حمل است مشروط بر اينكه فاصله بين فوت شوهر و وضع حمل از چهار ماه و ده روز بيشتر باشد والا مدت عده همان چهار ماه و ده روز خواهد بود.

ماده 1155 _ زني كه بين او و شوهر خود نزديكي واقع نشده و همچنين زن يائسه نه عده طلاق دارد و نه عده فسخ نكاح ولي عده وفات در هر مورد بايد رعايت شود.

ماده 1156 _ زني كه شوهر او غايب مفقودالاثر بوده و حاكم او را طلاق داده باشد بايد از تاريخ طلاق عده وفات نگاه دارد.

ماده 1157 _ زني كه به شبهه با كسي نزديكي كند بايد عده طلاق نگاه دارد.

كتاب هشتم در اولاد
باب اول در نسب ( ماده 1158 الي 1167 )

ماده 1158 _ طفل متولد در زمان زوجيت ملحق به شوهر است مشروط بر اينكه از تاريخ نزديكي تا زمان تولد كمتر از شش ماه و بيشتر از ده ماه نگذشته باشد.

ماده 1159 _ هر طفلي كه بعد از انحلال نكاح متولد شود ملحق به شوهر است مشروط بر اينكه مادر هنوز شوهر نكرده و از تاريخ انحلال نكاح تا روز ولادت طفل بيش از ده ماه نگذشته باشد مگر آن كه ثابت شود كه از تاريخ نزديكي تا زمان ولادت كمتر از ششماه و

يابيش از ده ماه گذشته باشد.

ماده 1160 _ در صورتي كه عقد نكاح پس از نزديكي منحل شود و زن مجددا شوهر كند و طفلي از او متولد گردد طفل به شوهري ملحق مي شود كه مطابق مواد قبل الحاق او به آن شوهر ممكن است درصورتي كه مطابق مواد قبل الحاق طفل به هر دو شوهر ممكن باشدطفل ملحق به شوهر دوم است مگر آن كه امارات قطعيه برخلاف آن دلالت كند.

ماده 1161 _ درمورد مواد قبل هرگاه شوهر صريحا يا ضمنا اقرار به ابوت خود نموده باشد دعوي نفي ولد از او مسموع نخواهد بود.

ماده 1162 _ در مورد مواد قبل دعوي نفي ولد بايد در مدتي كه عادتا پس از تاريخ اطلاع يافتن شوهر از تولد طفل براي امكان اقامه دعوي كافي مي باشد اقامه گردد و در هر حال دعوي مزبور پس ازانقضا دو ماه از تاريخ اطلاع يافتن شوهر از تولد طفل مسموع نخواهد بود.

ماده 1163 _ در موردي كه شوهر مطلع از تاريخ حقيقي تولد طفل نبوده و تاريخ تولد را بر او مشتبه نموده باشند به نوعي كه موجب الحاق طفل به او باشد و بعدها شوهر از تاريخ حقيقي تولد مطلع شودمدت مرور زمان دعوي نفي دو ماه از تاريخ كشف خدعه خواهد بود.

ماده 1164 _ احكام مواد قبل در مورد طفل متولد از نزديكي به شبهه نيزجاري است اگرچه مادر طفل مشتبه نباشد.

ماده 1165 _ طفل متولد از نزديكي به شبهه فقط ملحق به طرفي مي شود كه در اشتباه بوده و در صورتي كه هر دو در اشتباه بوده اند ملحق به هر دو خواهد بود.

ماده 1166 _ هرگاه به واسطه

وجود مانعي نكاح بين ابوين طفل باطل باشد نسبت طفل به هر يك از ابوين كه جاهل بر وجود مانع بوده مشروع و نسبت به ديگري نامشروع خواهد بود.

در صورت جهل هر دو، نسب طفل نسبت به هر دو مشروع است

ماده 1167 _ طفل متولد از زنا ملحق به زاني نمي شود .

باب دوم در نگاهداري و تربيت اطفال

ماده 1168 _ نگاهداري اطفال هم حق و هم تكليف ابوين است

ماده 1169 _ براي حضانت و نگهداري طفلي كه ابوين او جدا از يكديگر زندگي مي كنند، مادر تا سن هفت سالگي اولويت دارد و پس از آن با پدر است.

تبصره - بعد از هفت سالگي در صورت حدوث اختلاف، حضانت طفل با رعايت مصلحت كودك به تشخيص دادگاه مي باشد.(اصلاحي 8/9/1382 مجمع تشخيص نظام)

ماده 1170 _ اگر مادر در مدتي كه حضانت طفل با او است مبتلا به جنون شود يا به ديگري شوهر كند حق حضانت با پدر خواهد بود.

ماده 1171 _ در صورت فوت يكي از ابوين حضانت طفل با آنكه زنده است خواهد بود هر چند متوفي پدر طفل بوده و براي او قيم معين كرده باشد.

ماده 1172 _ هيچيك از ابوين حق ندارند در مدتي كه حضانت طفل به عهده آنهاست از نگاهداري او امتناع كنند، در صورت امتناع يكي ازابوين حاكم بايد به تقاضاي ديگري يا تقاضاي قيم يا يكي از اقربا ويا به تقاضاي مدعي العموم نگاهداري طفل را به هر يك از ابوين كه حضانت به عهده اوست الزام كند و در صورتي كه الزام ممكن ياموثر نباشد حضانت را به خرج پدر و هرگاه پدر فوت شده باشد به خرج مادر تامين كند.

ماده 1173 _ هرگاه در

اثر عدم مواظبت يا انحطاط اخلاقي پدر يا مادري كه طفل تحت حضانت اوست صحت جسماني و يا تربيت اخلاقي طفل در معرض خطر باشد، محكمه مي تواند به تقاضاي اقرباي طفل يا به تقاضاي قيم او يا به تقاضاي رئيس حوزه قضائي هرتصميمي راكه براي حضانت طفل مقتضي بداند، اتخاذ كند.

موارد ذيل از مصاديق عدم مواظبت و يا انحطاط اخلاقي هريك از والدين است

1 _ اعتياد زيان آور به الكل مواد مخدر و قمار.

2 _ اشتهار به فساد اخلاق و فحشا.

3 _ ابتلا به بيماري هاي رواني با تشخيص پزشكي قانوني

4 _ سواستفاده از طفل يا اجبار او به ورود در مشاغل ضداخلاقي مانند فساد و فحشا، تكدي گري و قاچاق .

5 _ تكرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف

ماده 1174 _ در صورتي كه بعلت طلاق يا به هر جهت ديگر ابوين طفل در يك منزل سكونت نداشته باشند هر يك از ابوين كه طفل تحت حضانت او نمي باشد حق ملاقات طفل خود را دارد تعيين زمان و مكان ملاقات و ساير جزئيات مربوطه به آنها در صورت اختلاف بين ابوين با محكمه است

ماده 1175 _ طفل را نمي توان از ابوين و يا از پدر و يا از مادري كه حضانت با اوست گرفت مگر در صورت وجود علت قانوني

ماده 1176 _ مادر مجبور نيست كه به طفل خود شير بدهد مگر درصورتي كه تغذيه طفل به غير شير مادر ممكن نباشد.

ماده 1177 _ طفل بايد مطيع ابوين خود بوده و در هر سني كه باشد بايدبه آنها احترام كند.

ماده 1178 _ ابوين مكلف هستند كه در حدود توانايي خود به تربيت اطفال خويش برحسب مقتضي اقدام

كنند و نبايد آنها را مهمل بگذارند.

ماده 1179 _ ابوين حق تنبيه طفل خود را دارند ولي به استناد اين حق نمي توانند طفل خود را خارج از حدود تاديب تنبيه نمايند.

باب سوم در ولايت قهري پدر و جدّپدري ( ماده 1180 الي 1194 )

ماده 1180 _ طفل صغير، تحت ولايت قهري پدر و جد پدري خود مي باشد و همچنين است طفل غير رشيد يا مجنون در صورتي كه عدم رشد يا جنون او متصل به صغر باشد.

ماده 1181 _ هر يك از پدر و جد پدري نسبت به اولاد خود ولايت دارند.

ماده 1182 _ هرگاه طفل هم پدر و هم جد پدري داشته باشد و يكي از آنها محجور يا بعلتي ممنوع از تصرف در اموال مولي عليه گردد ولايت قانوني او ساقط مي شود.

ماده 1183 _ در كليه امور مربوط به اموال و حقوق مالي مولي عليه ولي نماينده قانوني او مي باشد.

ماده 1184 _ هرگاه ولي قهري طفل رعايت غبطه صغير را ننمايد ومرتكب اقداماتي شود كه موجب ضرر مولي عليه گردد به تقاضاي يكي از اقارب وي و يا به درخواست رئيس حوزه قضايي پس ازاثبات دادگاه ولي مذكور را عزل و از تصرف در اموال صغير منع وبراي اداره امور مالي طفل فرد صالحي را به عنوان قيم تعيين مي نمايد.

همچنين اگر ولي قهري به واسطه كبر سن و يا بيماري و امثال آن قادر به اداره اموال مولي عليه نباشد و شخصي را هم براي اين امرتعيين ننمايد، طبق مقررات اين ماده فردي به عنوان امين به ولي قهي منضم مي گردد.

ماده 1185 _ هرگاه ولي قهري طفل محجور شود مدعي العموم مكلف است مطابق مقررات راجعه به تعيين قيم قيمي براي طفل معين كند.

ماده 1186 _ در مواردي كه براي عدم

امانت ولي قهري نسبت به دارايي طفل امارات قويه موجود باشد مدعي العموم مكلف است از محكمه ابتدائي رسيدگي به عمليات او را بخواهد محكمه در اين مورد رسيدگي كرده در صورتي كه عدم امانت او معلوم شد مطابق ماده 1184 رفتار مي نمايد.

ماده 1187 _ هرگاه ولي قهري منحصر، به واسطه غيبت يا حبس به هرعلتي كه نتواند به امور مولي عليه رسيدگي كند و كسي را هم ازطرف خود معين نكرده باشد حاكم يك نفر امين به پيشنهادمدعي العموم براي تصدي و اداره اموال مولي عليه و ساير امور راجعه به او موقتا معين خواهد كرد.

ماده 1188 _ هر يك از پدر و جد پدري بعد از وفات ديگري مي تواند براي اولاد خود كه تحت ولايت او مي باشد وصي معين كند تا بعداز فوت خود در نگاهداري و تربيت آنها مواظبت كرده و اموال آنها را اداره نمايد.

ماده 1189 _ هيچيك از پدر و جد پدري نمي تواند با حيات ديگري براي مولي عليه خود وصي معين كند.

ماده 1190 _ ممكن است پدر و يا جد پدري به كسي كه به سمت وصايت معين كرده اختيار تعيين وصي بعد از فوت خود را براي مولي عليه بدهد.

ماده 1191 _ اگر وصي منصوب از طرف ولي قهري به نگاهداري يا تربيت مولي عليه و يا اداره امور او اقدام نكند يا امتناع از انجام وظايف خود نمايد منعزل مي شود.

ماده 1192 _ ولي مسلم نمي تواند براي امور مولي عليه خود وصي غيرمسلم معين كند.

ماده 1193 _ همين كه طفل كبير و رشيد شد از تحت ولايت خارج مي شود و اگر بعدا سفيه يا مجنون شود قيمي براي او معين مي شود.

ماده 1194 _ پدر و جد پدري و وصي

منصوب از طرف يكي از آنان ولي خاص طفل ناميده مي شود.

كتاب نهم در خانواده
فصل اول در الزام به انفاق ( ماده 1195 الي 1206 )

ماده 1195 _ احكام نفقه زوجه همان است كه به موجب فصل هشتم ازباب اول كتاب هفتم مقرر شده و برطبق همين فصل مقرر مي شود.

ماده 1196 _ در روابط بين اقارب فقط اقارب نسبي در خط عمودي اعم از صعودي يا نزولي ملزم به انفاق يكديگرند.

ماده 1197 _ كسي مستحق نفقه است كه ندار بوده و نتواند به وسيله اشتغال به شغلي وسائل معيشت خود را فراهم نمايد.

ماده 1198 _ كسي ملزم به انفاق است كه متمكن از دادن نفقه باشد:يعني بتواند نفقه بدهد بدون اينكه از اين حيث در وضع معيشت خود دچار مضيقه گردد. براي تشخيص تمكن بايد كليه تعهدات و وضع زندگاني شخصي او در جامعه در نظر گرفته شود.

ماده 1199 _ نفقه اولاد بر عهده پدر است پس از فوت پدر يا عدم قدرت او به انفاق به عهده اجداد پدري است با رعايت الاقرب فالاقرب در صورت نبودن پدر و اجداد پدري و يا عدم قدرت آنها نفقه بر عهده مادر است

هرگاه مادر هم زنده و يا قادر به انفاق نباشد با رعايت الاقرب فالاقرب به عهده اجداد و جدات مادري و جدات پدري واجب النفقه است و اگر چند نفر از اجداد و جدات مزبور از حيث درجه اقربيت مساوي باشند نفقه را بايد به حصه مساوي تاديه كنند.

ماده 1200 _ نفقه ابوين با رعايت الاقرب فالاقرب به عهده اولاد و اولاد اولاد است

ماده 1201 _ هرگاه يك نفر، هم در خط عمودي صعودي و هم در خط عمودي نزولي اقارب داشته باشد كه از حيث الزام به انفاق در درجه مساوي هستند نفقه

او را بايد اقارب مزبور به حصه متساوي تاديه كنند بنابر اين اگر مستحق نفقه پدر و مادر و اولاد بلافصل داشته باشد نفقه او را بايد پدر و اولاد او متساويا تاديه كنند بدون اينكه مادر سهمي بدهد و همچنين اگر مستحق نفقه مادر و اولاد بلافصل داشته باشد نفقه او را بايد مادر و اولاد متساويا بدهند.

ماده 1202 _ اگر اقارب واجب النفقه متعدد باشند و منفق نتواند نفقه همه آنها را بدهد اقارب در خط عمودي نزولي مقدم بر اقارب درخط عمودي صعودي خواهند بود.

ماده 1203 _ در صورت بودن زوجه و يك يا چند نفر واجب _ النفقه ديگر، زوجه مقدم بر سايرين خواهد بود.

ماده 1204 _ نفقه اقارب عبارت است از: مسكن و البسه و غذا و اثاث البيت به قدر رفع حاجت با در نظرگرفتن درجه استطاعت منفق

ماده 1205 _ در موارد غيبت يا استنكاف از پرداخت نفقه چنانچه الزام كسي كه پرداخت نفقه برعهده اوست ممكن نباشد دادگاه مي تواند بامطالبه افراد واجب النفقه به مقدار نفقه از اموال غايب يا مستنكف در اختيار آنها يا متكفل مخارج آنان قرار دهد و در صورتي كه اموال غايب يا مستنكف در اختيار نباشد همسر وي يا ديگري با اجازه دادگاه مي توانند نفقه را به عنوان قرض بپردازند و از شخص غايب يا مستنكف مطالبه نمايند.

ماده 1206 _ زوجه در هر حال مي تواند براي نفقه زمان گذشته خود اقامه دعوا نمايد و طلب او از بابت نفقه مزبور طلب ممتاز بوده و در صورت افلاس يا ورشكستگي شوهر، زن مقدم بر غرما خواهد بود ولي اقارب فقط نسبت به آتيه مي توانند مطالبه نفقه نمايند.

كتاب دهم در حجر و قيمومت
فصل اول در كليات ( ماده 1207 الي 1217 )

ماده 1207

_ اشخاص ذيل محجور و از تصرف در اموال و حقوق مالي خود ممنوع هستند:

1 _ صغار؛

2 _ اشخاص غير رشيد؛

3 _ مجانين

ماده 1208 _ غير رشيد كسي است كه تصرفات او در اموال و حقوق مالي خود عقلايي نباشد.

ماده 1209 _ حذف شده است

ماده 1210 _ هيچ كس را نمي توان بعد از رسيدن به سن بلوغ به عنوان جنون يا عدم رشد محجور نمود مگر آنكه عدم رشد يا جنون او ثابت شده باشد.

تبصره 1 _ سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمري و در دختر نه سال تمام قمري است

تبصره 2 _ اموال صغيري را كه بالغ شده است در صورتي مي توان به او داد كه رشد او ثابت شده باشد.

ماده 1211 _ جنون به هر درجه كه باشد موجب حجر است

ماده 1212 _ اعمال و اقوال صغير تا حدي كه مربوط به اموال و حقوق مالي او باشد باطل و بلا اثر است معذلك صغير مميز مي تواند تملك بلاعوض كند مثل قبول هبه و صلح بلاعوض و حيازت مباحات

ماده 1213 _ مجنون دائمي مطلقا و مجنون ادواري در حال جنون نمي تواند هيچ تصرفي در اموال و حقوق مالي خود بنمايد ولو با اجازه ولي يا قيم خود لكن اعمال حقوقي كه مجنون ادواري در حال افاقه مي نمايد نافذ است مشروط بر آن كه افاقه او مسلم باشد.

ماده 1214 _ معاملات و تصرفات غير رشيد در اموال خود نافذ نيست مگر با اجازه ولي يا قيم او اعم از اينكه اين اجازه قبلا داده شده باشد يا بعد از انجام عمل

معذلك تملكات بلاعوض از هر قبيل كه باشد بدون

اجازه هم نافذ است

ماده 1215 _ هرگاه كسي مالي را به تصرف صغير غير مميز و يا مجنون بدهد صغير يا مجنون مسئول ناقص يا تلف شدن آن مال نخواهدبود.

ماده 1216 _ هرگاه صغير يا مجنون يا غير رشيد باعث ضرر غير شود ضامن است

ماده 1217 _ اداره اموال صغار و مجانين و اشخاص غيررشيد به عهده ولي يا قيم آنان است بطوري كه در باب سوم از كتاب هشتم و مواد بعد مقرر است

فصل دوم در موارد نصب قيم و ترتيب آن ( ماده 1218 الي 1234 )

ماده 1218 _ براي اشخاص ذيل نصب قيم مي شود:

1 _ براي صغاري كه ولي خاص ندارند؛

2 _ براي مجانين و اشخاص غيررشيد كه جنون يا عدم رشد آنها متصل به زمان صغر آنها بوده و ولي خاص نداشته باشند؛

3 _ براي مجانين و اشخاص غيررشيد كه جنون يا عدم رشد آنها متصل به زمان صغر آنها نباشد.

ماده 1219 _ هر يك از ابوين مكلف است در مواردي كه به موجب ماده قبل بايد براي اولاد آنها قيم معين شود مراتب را به دادستان حوزه اقامت خود و يا به نماينده او اطلاع داده و از او تقاضا نمايد كه اقدام لازم براي نصب قيم بعمل آورد.

ماده 1220 _ در صورت نبودن هيچيك از ابوين يا عدم اطلاع آنها انجام تكليف مقرر در ماده قبل به عهده اقربايي است كه با شخص محتاج به قيم در يك جا زندگي مي نمايند.

ماده 1221 _ اگر كسي به موجب ماده 1218 بايد براي او نصب قيم شود زن يا شوهر داشته باشد زوج يا زوجه نيز مكلف به انجام تكليف مقرر در ماده 1219 خواهند بود.

ماده 1222 _ در هر موردي

كه دادستان بنحوي از انحا به وجود شخصي كه مطابق ماده 1218 بايد براي او نصب قيم شود مسبوق گرديد بايد به دادگاه مدني خاص رجوع و اشخاصي را كه براي قيمومت مناسب مي داند به آن دادگاه معرفي كند.

دادگاه مدني خاص از ميان اشخاص مزبور يك يا چند نفر را به سمت قيم معين و حكم نصب او را صادر مي كند و نيز دادگاه مذكور مي تواند علاوه بر قيم يك يا چند نفر را به عنوان ناظر معين نمايد دراين صورت دادگاه بايد حدود اختيارات ناظر را نيز تعيين كند. اگر دادگاه مدني خاص اشخاصي را كه معرفي شده اند معتمد نديد اشخاص ديگري را از دادسرا خواهد خواست

ماده 1223 _ در مورد مجانين دادستان بايد قبلا رجوع به خبره كرده نظريات خبره را به دادگاه مدني خاص ارسال دارد در صورت اثبات جنون دادستان به دادگاه رجوع مي كند تا نصب قيم شود در مورد اشخاص غيررشيد نيز دادستان مكلف است كه قبلا به وسيله مطلعين اطلاعات كافيه در باب سفاهت او بدست آورده و درصورتي كه سفاهت را مسلم ديد در دادگاه مدني خاص اقامه دعوا نمايد و پس از صدور حكم عدم رشد براي نصب قيم به دادگاه رجوع نمايد.

ماده 1224 _ حفظ و نظارت در اموال صغار و مجانين و اشخاص غيررشيد مادام كه براي آنها قيم معين نشده به عهده مدعي العموم خواهد بود طرز حفظ و نظارت مدعي العموم به موجب نظامنامه وزارت عدليه معين خواهد شد.

ماده 1225 _ همين كه حكم جنون يا عدم رشد يك نفر صادر و به توسط محكمه شرع براي او قيم معين گرديد مدعي العموم مي تواند حجر

آن را اعلان نمايد انتشار حجر هر كسي كه نظر به وضعيت دارائي او ممكن است طرف معاملات بالنبسه عمده واقع گردد الزامي است

ماده 1226 _ اسامي اشخاصي كه بعد از كبر و رشد بعلت جنون يا سفه محجور مي گردند بايد در دفتر مخصوص ثبت شود. مراجعه به دفتر مزبور براي عموم آزاد است

ماده 1227 _ فقط كسي را محاكم و ادارات و دفاتر اسناد رسمي به قيمومت خواهند شناخت كه نصب او مطابق قانون توسط دادگاه بعمل آمده باشد.

ماده 1228 _ در خارج ايران كنسول ايران و يا جانشين وي مي تواندنسبت به ايرانياني كه بايد مطابق ماده 1218 براي آنها قيم نصب شود و در حوزه ماموريت او ساكن يا مقيم اند موقتا نصب قيم كند وبايد تا 10 روز پس از نصب قيم مدارك عمل خود را به وسيله وزارت امور خارجه به وزارت دادگستري بفرستد. نصب قيم مزبور وقتي قطعي مي گردد كه دادگاه مدني خاص تهران تصميم كنسول يا جانشين او را تنفيذ كند.

ماده 1229 _ وظايف و اختياراتي كه بموجب قوانين و نظامات مربوطه در مورد دخالت مدعيان عمومي در امور صغار و مجانين و اشخاص غيررشيد مقرر است در خارج ايران به عهده مامورين قنسولي خواهد بود.

ماده 1230 _ اگر در عهود و قراردادهاي منعقده بين دولت ايران و دولتي كه مامور قنسولي ماموريت خود را در مملكت آن دولت اجرامي كند ترتيبي برخلاف مقررات دو ماده فوق اتخاذ شده باشد مامورين مذكور مفاد آن دو ماده را تاحدي كه با مقررات عهدنامه يا قرارداد مخالف نباشد اجرا خواهند كرد.

ماده 1231 _ اشخاص ذيل نبايد به سمت قيمومت معين شوند:

1 _ كساني

كه خود تحت ولايت يا قيمومت هستند؛

2 _ كساني كه بعلت ارتكاب جنايت يا يكي از جنحه هاي ذيل بموجب حكم قطعي محكوم شده باشند:

سرقت _ خيانت در امانت _ كلاهبرداري _ اختلاس _ هتك ناموس _ يا منافيات عفت _ جنحه نسبت به اطفال _ ورشكستگي به تقصير.

3 _ كساني كه حكم ورشكستگي آنها صادر و هنوز عمل ورشكستگي آنها تصفيه نشده است

4 _ كساني كه معروف به فساد اخلاق باشند؛

5 _ كسي كه خود يا اقربا طبقه اول او دعوائي بر محجور داشته باشد.

ماده 1232 _ با داشتن صلاحيت براي قيمومت اقرباي محجور مقدم برسايرين خواهند بود.

ماده 1233 _ زن نمي تواند بدون رضايت شوهر خود، سمت قيمومت را قبول كند.

ماده 1234 _ در صورتي كه محكمه بيش از يك نفر را براي قيمومت تعيين كند مي تواند وظايف آنها را تفكيك نمايد.

فصل سوم در اختيارات و وظايف و مسئوليت قيم و حدود آن(ماده 1235 الي 1247)

ماده 1235 _ مواظبت شخص مولي عليه و نمايندگي قانوني او در كليه امور مربوط به اموال و حقوق مالي او با قيم است

ماده 1236 _ قيم مكلف است قبل از مداخله در امور مالي مولي عليه صورت جامعي از كليه دارائي او تهيه كرده و يك نسخه از آن را به امضاي خود براي دادستاني كه مولي عليه در حوزه آن سكونت دارد بفرستد و دادستان يا نماينده او بايد نسبت به ميزان دارائي مولي عليه تحقيقات لازمه بعمل آورد.

ماده 1237 _ مدعي العموم يا نماينده او بايد بعد از ملاحظه صورت دارايي مولي عليه مبلغي را كه ممكن است مخارج ساليانه مولي عليه بالغ بر آن گردد و مبلغي را كه براي اداره كردن دارائي مزبور ممكن است لازم شود معين نمايد قيم نمي تواند بيش از مبالغ مزبور خرج

كند مگر با تصويب مدعي العموم

ماده 1238 _ قيمي كه تقصير در حفظ مال مولي عليه بنمايد مسئول ضرر و خساراتي است كه از نقصان يا تلف آن مال حاصل شده اگرچه نقصان يا تلف مستند به تفريط يا تعدي قيم نباشد.

ماده 1239 _ هرگاه معلوم شود كه قيم عامدا مالي را كه متعلق به مولي عليه بوده جزو صورت دارائي او قيد نكرده و يا باعث شده است كه آن مال در صورت مزبور قيد نشود مسئول هر ضرر و خساراتي خواهد بود كه از اين حيث ممكن است به مولي عليه وارد شود بعلاوه در صورتي كه عمل مزبور از روي سو نيت بوده قيم معزول خواهد شد.

ماده 1240 _ قيم نمي تواند به سمت قيمومت از طرف مولي عليه باخود معامله كند اعم از اينكه مال مولي عليه را به خود منتقل كند يامال خود را به او انتقال دهد.

ماده 1241 _ قيم نمي تواند اموال غيرمنقول مولي عليه را بفروشد و يا رهن گذارد يا معامله اي كند كه در نتيجه آن خود، مديون مولي عليه شود مگر با لحاظ غبطه مولي عليه و تصويب مدعي العموم درصورت اخير شرط حتمي تصويب مدعي العموم ملائت قيم مي باشد و نيز نمي تواند براي مولي عليه بدون ضرورت و احتياج قرض كند مگر با تصويب مدعي العموم

ماده 1242 _ قيم نمي تواند دعوي مربوط به مولي عليه را به صلح خاتمه دهد مگر با تصويب مدعي العموم

ماده 1243 _ در صورت وجود موجبات موجه دادستان مي تواند از دادگاه مدني خاص تقاضا كند كه از قيم تضميناتي راجع به اداره اموال مولي عليه بخواهد. تعيين نوع تضمين به نظر دادگاه است هرگاه قيم براي تعيين نوع تضمين حاضر نشد از قيمومت عزل مي شود.

ماده 1244 _

قيم بايد لااقل سالي يك مرتبه حساب تصدي خود را به مدعي العموم يا نماينده او بدهد و هرگاه در ظرف يك ماه از تاريخ مطالبه مدعي العموم حساب ندهد به تقاضاي مدعي العموم معزول مي شود.

ماده 1245 _ قيم بايد حساب زمان تصدي خود را پس از كبر و رشد يارفع حجر به مولي عليه سابق خود بدهد. هرگاه قيمومت او قبل از رفع حجر خاتمه يابد حساب زمان تصدي بايد به قيم بعدي داده شود.

ماده 1246 _ قيم مي تواند براي انجام امر قيمومت مطالبه اجرت كند ميزان اجرت مزبور با رعايت كار قيم و مقدار اشتغالي كه از امرقيمومت براي او حاصل مي شود و محلي كه قيم در آن جا اقامت دارد و ميزان عايدي مولي عليه تعيين مي گردد.

ماده 1247 _ مدعي العموم مي تواند اعمال نظارت در امور مولي عليه را كلا يا بعضا به اشخاص موثق يا هيئت يا مؤسسه واگذار نمايد.شخص يا هيئت يا مؤسسه كه براي اعمال نظارت تعيين شده درصورت تقصير يا خيانت مسئول ضرر و خسارت وارده به مولي عليه خواهند بود.

فصل چهارم در موارد عزل قيّم ( ماده 1248 الي 1252 )

ماده 1248 _ در موارد ذيل قيم معزول مي شود:

1 _ اگر معلوم شود كه قيم فاقد صفت امانت بوده و يا اين صفت از او سلب شود؛

2 _ اگر قيم مرتكب جنايت و يا مرتكب يكي از جنحه هاي ذيل شده و بموجب حكم قطعي محكوم گردد:

سرقت _ خيانت در امانت _ كلاهبرداري _ اختلاس _ هتك ناموس _ منافيات عفت _ جنحه نسبت به اطفال _ ورشكستگي به تقصير يا تقلب

3 _ اگر قيم به علتي غير از علل فوق محكوم به حبس شود و بدين جهت نتواند امور مالي مولي عليه را اداره كند؛

4 _ اگر قيم ورشكسته اعلان شود؛

5

_ اگر عدم لياقت يا توانايي قيم در اداره اموال مولي عليه معلوم شود؛

6 _ در مورد مواد 1239، 1243، 1244 با تقاضاي مدعي العموم

ماده 1249 _ اگر قيم مجنون يا فاقد رشد گردد منعزل مي شود.

ماده 1250 _ هرگاه قيم در امور مربوطه به اموال مولي عليه يا جنحه ياجنايت نسبت به شخص او مورد تعقيب مدعي العموم واقع شود محكمه به تقاضاي مدعي العموم موقتا قيم ديگري براي اداره اموال مولي عليه معين خواهد كرد.

ماده 1251 _ هرگاه زن بي شوهري ولو مادر مولي عليه كه به سمت قيمومت معين شده است اختيار شوهر كند بايد مراتب را در ظرف يك ماه از تاريخ انعقاد نكاح به دادستان حوزه اقامت خود يا نماينده او اطلاع دهد. در اين صورت دادستان يا نماينده او مي تواند بارعايت وضعيت جديد آن زن تقاضاي تعيين قيم جديد و يا ضم ناظر كند.

ماده 1252 _ در مورد ماده قبل اگر قيم ازدواج خود را در مدت مقرر به مدعي العموم يا نماينده او اطلاع ندهد مدعي العموم مي تواند تقاضاي عزل او را بكند.

فصل پنجم در خروج از تحت قيمومت ( ماده 1253 الي 1256 )

ماده 1253 _ پس از زوال سببي كه موجب تعيين قيم شده قيمومت مرتفع مي شود.

ماده 1254 _ خروج از قيمومت را ممكن است خود مولي عليه يا هرشخص ذينفع ديگري تقاضا نمايد، تقاضانامه ممكن است مستقيما يا توسط دادستان حوزه اي كه مولي عليه در آن جا سكونت دارد يا نماينده او به دادگاه مدني خاص همان حوزه داده شود.

ماده 1255 _ در مورد ماده قبل مدعي العموم يا نماينده او مكلف است قبلا نسبت به رفع علت تحقيقات لازمه به عمل آورده مطابق نتيجه حاصله از تحقيقات در محكمه اظهار عقيده نمايد. در مورد كساني كه حجر آنها مطابق ماده 1225

اعلان مي شود رفع حجر نيز بايد اعلان گردد.

ماده 1256 _ رفع حجر هر محجور بايد در دفتر مذكور در ماده 1226 و در مقابل اسم آن محجور قيد شود.

جلد سوم در ادله اثبات دعوي ( ماده 1257 الي 1258 )
كتاب اول در اقرار
اشاره

ماده 1257 _ هر كس مدعي حقي باشد بايد آن را اثبات كند و مدعي عليه هرگاه در مقام دفاع مدعي امري شود كه محتاج به دليل باشد اثبات امر بر عهده او است

ماده 1258 _ دلائل اثبات دعوي از قرار ذيل است

1 _ اقرار،

2 _ اسناد كتبي

3 _ شهادت

4 _ امارات

5 _ قسم

باب اول در شرايط اقرار ( ماده 1259 الي 1274 )

ماده 1259 _ اقرار عبارت از اخبار به حقي است براي غير بر ضرر خود.

ماده 1260 _ اقرار واقع مي شود به هر لفظي كه دلالت بر آن نمايد.

ماده 1261 _ اشاره شخص لال كه صريحا حاكي از اقرار باشد صحيح است

ماده 1262 _ اقراركننده بايد بالغ و عاقل و قاصد و مختار باشد بنابراين اقرار صغير و مجنون در حال ديوانگي و غيرقاصد و مكره موثرنيست

ماده 1263 _ اقرار سفيه در امورمالي موثر نيست

ماده 1264 _ اقرار مفلس و ورشكسته نسبت به اموال خود بر ضرر ديان نافذ نيست

ماده 1265 _ اقرار مدعي افلاس و ورشكستگي در امور راجعه به اموال خود به ملاحظه حفظ حقوق ديگران منشا اثر نمي شود، تا افلاس يا عدم افلاس او معين گردد.

ماده 1266 _ در مقرله اهليت شرط نيست ليكن برحسب قانون بايدبتواند داراي آنچه كه به نفع او اقرار شده است بشود.

ماده 1267 _ اقرار به نفع متوفي درباره ورثه او موثر خواهد بود.

ماده 1268 _ اقرار معلق موثر نيست

ماده 1269 _ اقرار به امري كه عقلا يا عادتا ممكن نباشد و يا برحسب قانون صحيح نيست اثري ندارد.

ماده 1270 _ اقرار براي حمل در صورتي موثر است كه زنده متولد شود.

ماده 1271 _ مقرله اگر بكلي مجهول باشد اقرار

اثري ندارد و اگرفي الجمله معلوم باشد مثل اقرار براي يكي از دو نفر معين صحيح است

ماده 1272 _ در صحت اقرار، تصديق مقرله شرط نيست ليكن اگر مفاد اقرار را تكذيب كند اقرار مزبور در حق او اثري نخواهد داشت

ماده 1273 _ اقرار به نسب در صورتي صحيح است كه اولا تحقق نسب برحسب عادت و قانون ممكن باشد ثانيا كسي كه به نسب او اقرارشده تصديق كند مگر در مورد صغيري كه اقرار بر فرزندي او شده به شرط آنكه منازعي در بين نباشد.

ماده 1274 _ اختلاف مقر و مقرله در سبب اقرار، مانع صحت اقرارنيست

باب دوم در آثار اقرار ( 1275 الي 1283 )

ماده 1275 _ هركس اقرار به حقي براي غير كند ملزم به اقرار خودخواهد بود.

ماده 1276 _ اگر كذب اقرار نزد حاكم ثابت شود آن اقرار اثري نخواهدداشت

ماده 1277 _ انكار بعد از اقرار مسموع نيست ليكن اگر مقر ادعا كند اقرار او فاسد يا مبني بر اشتباه يا غلط بوده شنيده مي شود و همچنين است در صورتي كه براي اقرار خود عذري ذكر كند كه قابل قبول باشد: مثل اينكه بگويد اقرار به گرفتن وجه در مقابل سند يا حواله بوده كه وصول نشده ليكن دعاوي مذكوره مادامي كه اثبات نشده مضر به اقرار نيست

ماده 1278 _ اقرار هركس فقط نسبت به خود آن شخص و قائم مقام اونافذ است و در حق ديگري نافذ نيست مگر در موردي كه قانون آن راملزم قرار داده باشد.

ماده 1279 _ اقرار شفاهي واقع در خارج از محكمه را در صورتي مي توان به شهادت شهود اثبات كرد كه اصل دعوي به شهادت شهودقابل اثبات باشد و يا ادله و قرائني بر وقوع اقرار

موجود باشد.

ماده 1280 _ اقرار كتبي در حكم اقرار شفاهي است

ماده 1281 _ قيد دين در دفتر تجارت به منزله اقرار كتبي است

ماده 1282 _ اگر موضوع اقرار در محكمه مقيد به قيد يا وصفي باشد مقرله نمي تواند آن را تجزيه كرده از قسمتي از آن كه به نفع او است بر ضرر مقر استفاده نمايد و از جزء ديگر آن صرف نظر كند.

ماده 1283 _ اگر اقرار داراي دو جزء مختلف الاثر باشد كه ارتباط تامي بايكديگر داشته باشند (مثل اينكه مدعي عليه اقرار به اخذ وجه ازمدعي نموده و مدعي رد شود) مطابق ماده 1334 اقدام خواهد شد.

كتاب دوم در اسناد ( ماده 1284 الي 1305 )

ماده 1284 _ سند عبارت است از هر نوشته كه در مقام دعوي يا دفاع قابل استناد باشد.

ماده 1285 _ شهادتنامه سند محسوب نمي شود و فقط اعتبار شهادت راخواهد داشت

ماده 1286 _ سند بر دو نوع است رسمي و عادي

ماده 1287 _ اسنادي كه در اداره ثبت اسناد و املاك و يا دفاتر اسناد رسمي يا در نزد ساير مامورين رسمي در حدود صلاحيت آنهابرطبق مقررات قانوني تنظيم شده باشند رسمي است

ماده 1288 _ مفاد سند در صورتي معتبر است كه مخالف قوانين نباشد.

ماده 1289 _ غير از اسناد مذكوره در ماده 1287 ساير اسناد عادي است

ماده 1290 _ اسنادرسمي درباره طرفين و وراث و قائم مقام آنان معتبراست و اعتبار آنها نسبت به اشخاص ثالث در صورتي است كه قانون تصريح كرده باشد.

ماده 1291 _ اسناد عادي در دو مورد اعتبار اسناد رسمي را داشته درباره طرفين و وراث و قائم مقام آنان معتبر است

1 _ اگر طرفي كه سند بر عليه

او اقامه شده است صدور آن را از منتسب اليه تصديق نمايد؛

2 _ هرگاه در محكمه ثابت شود كه سند مزبور را طرفي كه آن راتكذيب يا ترديد كرده في الواقع امضا يا مهر كرده است

ماده 1292 _ در مقابل اسنادرسمي يا اسنادي كه اعتبار سند رسمي را دارد انكار و ترديد مسموع نيست و طرف مي تواند ادعاي جعليت به اسناد مزبور كند يا ثابت نمايد كه اسناد مزبور به جهتي از جهات قانوني از اعتبار افتاده است

ماده 1293 _ هرگاه سند به وسيله يكي از مامورين رسمي تنظيم اسناد،تهيه شده ليكن مامور، صلاحيت تنظيم آن سند را نداشته و يارعايت ترتيبات مقرره قانوني را در تنظيم سند نكرده باشد سندمزبور در صورتي كه داراي امضا يا مهر طرف باشد، عادي است

ماده 1294 _ عدم رعايت مقررات راجعه به حق تمبر كه به اسناد تعلق مي گيرد سند را از رسميت خارج نمي كند.

ماده 1295 _ محاكم ايران به اسناد تنظيم شده در كشورهاي خارجه همان اعتباري را خواهند داد كه آن اسناد مطابق قوانين كشوري كه در آن جا تنظيم شده دارا مي باشد مشروط بر اينكه

اولا _ اسناد مزبوره به علتي از علل قانوني از اعتبار نيفتاده باشد؛

ثانيا _ مفاد آنها مخالف با قوانين مربوط به نظم عمومي يا اخلاق حسنه ايران نباشد؛

ثالثا _ كشوري كه اسناد در آنجا تنظيم شده بموجب قوانين خود يا عهود، اسناد تنظيم شده در ايران را نيز معتبر بشناسد؛

رابعا _ نماينده سياسي يا قنسولي ايران در كشوري كه سند در آن جا تنظيم شده يا نماينده سياسي و قنسولي كشور مزبور در ايران تصديق كرده باشد كه سند موافق قوانين محل تنظيم

يافته است

ماده 1296 _ هرگاه موافقت اسناد مزبور در ماده قبل با قوانين محل تنظيم خود به توسط نماينده سياسي يا قنسولي خارجه در ايران تصديق شده باشد قبول شدن سند در محاكم ايران متوقف بر اين است كه وزارت امورخارجه و يا در خارج تهران حكام ايالات و ولايات امضاي نماينده خارجه را تصديق كرده باشند.

ماده 1297 _ دفاتر تجارتي در موارد دعواي تاجري بر تاجر ديگر درصورتي كه دعوي از محاسبات و مطالبات تجارتي حاصل شده باشد دليل محسوب مي شود مشروط بر اينكه دفاتر مزبوره مطابق قانون تجارت تنظيم شده باشد.

ماده 1298 _ دفتر تاجر در مقابل غير تاجر سنديت ندارد فقط ممكن است جزءق قرائن و امارات قبول شود ليكن اگر كسي به دفتر تاجراستناد كرد نمي تواند تفكيك كرده آنچه را كه بر نفع او است قبول وآنچه كه بر ضرر او است رد كند مگر آنكه بي اعتباري آنچه را كه برضرر اوست ثابت كند.

ماده 1299 _ دفتر تجارتي در موارد مفصله ذيل دليل محسوب نمي شود:

1 _ در صورتي كه مدلل شود اوراق جديدي به دفتر داخل كرده اند يا دفتر تراشيدگي دارد؛

2 _ وقتي كه در دفتر بي ترتيبي و اغتشاشي كشف شود كه بر نفع صاحب دفتر باشد؛

3 _ وقتي كه بي اعتباري دفتر، سابقا به جهتي از جهات درمحكمه مدلل شده باشد.

ماده 1300 _ در مواردي كه دفاتر تجارتي بر نفع صاحب آن دليل نيست بر ضرر او سنديت دارد.

ماده 1301 _ امضايي كه در روي نوشته يا سندي باشد بر ضرر امضاءكننده دليل است

ماده 1302 _ هرگاه در ذيل يا حاشيه يا ظهر سندي كه در دست ابرازكننده بوده مندرجاتي باشد كه حكايت از بي اعتباري يا از اعتبارافتادن تمام يا قسمتي

از مفاد سند نمايد مندرجات مزبوره معتبرمحسوب است اگرچه تاريخ و امضا نداشته و يا به وسيله خط كشيدن و يا نحو ديگر باطل شده باشد.

ماده 1303 _ در صورتي كه بطلان مندرجات مذكوره در ماده قبل ممضي به امضاءق طرف بوده و يا طرف بطلان آن را قبول كند و يا آن كه بطلان آن در محكمه ثابت شود مندرجات مزبور بلااثر است

ماده 1304 _ هرگاه امضاي تعهدي در خود تعهدنامه نشده و در نوشته عليحده شده باشد آن تعهدنامه بر عليه امضاكننده دليل است درصورتي كه در نوشته مصرح باشد كه به كدام تعهد يا معامله مربوط است

ماده 1305 _ در اسناد رسمي تاريخ تنظيم معتبر است حتي بر عليه اشخاص ثالث ولي در اسناد عادي تاريخ فقط درباره اشخاصي كه شركت در تنظيم آنها داشته و ورثه آنان و كسي كه به نفع او وصيت شده معتبر است

كتاب سوم در شهادت
باب اول در موارد شهادت ( ماده 1306 الي 1314 )

مواد 1306، 1307، 1308 حذف شده اند. و

ماده 1309 _ در مقابل سند رسمي يا سندي كه اعتبار آن در محكمه محرز شده دعوي كه مخالف با مفاد يا مندرجات آن باشد به شهادت اثبات نمي گردد.

مواد 1310 و 1311 حذف شده اند. و

ماده 1312 _ احكام مذكور در فوق در موارد ذيل جاري نخواهد بود:

1 _ در مواردي كه اقامه شاهد براي تقويت يا تكميل دليل باشدمثل اينكه دليلي بر اصل دعوي موجود بوده ولي مقدار يا مبلغ مجهول باشد و شهادت بر تعيين مقدار يا مبلغ اقامه گردد،

2 _ در مواردي كه به واسطه حادثه اي گرفتن سند ممكن نيست ازقبيل حريق و سيل و زلزله و غرق كشتي كه كسي مال خود را به ديگري سپرده و تحصيل

سند براي صاحب مال در آن موقع ممكن نيست

3 _ نسبت به كليه تعهداتي كه عادتا تحصيل سند معمول نمي باشد مثل اموالي كه اشخاص در مهمانخانه ها و قهوه خانه ها وكاروانسراها و نمايشگاه ها مي سپارند و مثل حق الزحمه اطبا و قابله همچنين انجام تعهداتي كه براي آن عادتا تحصيل سند معمول نيست مثل كارهايي كه به مقاطعه و نحو آن تعهد شده اگرچه اصل تعهد به موجب سند باشد،

4 _ در صورتي كه سند به واسطه حوادث غيرمنتظره مفقود ياتلف شده باشد،

5 _ در موارد ضمان قهري و امور ديگري كه داخل در عقود وايقاعات نباشد.

ماده 1313 _ در شاهد، بلوغ عقل عدالت ايمان و طهارت مولد شرط است

تبصره 1 _ عدالت شاهد بايد با يكي از طرق شرعي براي دادگاه احراز شود.

تبصره 2 _ شهادت كسي كه نفع شخصي به صورت عين يا منفعت ياحق رد دعوي داشته باشد و نيز شهادت كساني كه تكدي را شغل خود قرار دهند پذيرفته نمي شود.

ماده 1313 مكرر _ و تبصره آن حذف گرديد.

ماده 1314 _ شهادت اطفالي را كه به سن پانزده سال تمام نرسيده اند فقط ممكن است براي مزيد اطلاع استماع نمود مگر در مواردي كه قانون شهادت اين قبيل اطفال را معتبر شناخته باشد.

باب دوم در شرايط شهادت ( ماده 1315 الي 1320 )

ماده 1315 _ شهادت بايد از روي قطع و يقين باشد نه بطور شك وترديد.

ماده 1316 _ شهادت بايد مطابق با دعوي باشد ولي اگر در لفظ مخالف و در معني موافق يا كمتر از ادعا باشد ضرري ندارد.

ماده 1317 _ شهادت شهود بايد مفادا متحد باشد، بنابراين اگر شهود به اختلاف شهادت دهند قابل اثر نخواهد بود مگر در صورتي كه از مفاد اظهارات آنها

قدر متيقني به دست آيد.

ماده 1318 _ اختلاف شهود در خصوصيات امر اگر موجب اختلاف درموضوع شهادت نباشد اشكالي ندارد.

ماده 1319 _ در صورتي كه شاهد از شهادت خود رجوع كند يا معلوم شود برخلاف واقع شهادت داده است به شهادت او ترتيب اثر داده نمي شود.

ماده 1320 _ شهادت بر شهادت در صورتي مسموع است كه شاهداصل وفات يافته يا به واسطه مانع ديگري مثل بيماري و سفر وحبس و غيره نتواند حاضر شود.

كتاب چهارم در امارات ( ماده 1321 الي 1324 )

ماده 1321 _ اماره عبارت از اوضاع و احوالي است كه به حكم قانون يا در نظر قاضي دليل بر امري شناخته مي شود.

ماده 1322 _ امارات قانوني اماراتي است كه قانون آن را دليل بر امري قرار داده مثل امارات مذكور در اين قانون از قبيل مواد 35 و 109 و110 _ 1158 و 1159 و غير آنها و ساير امارات مصرحه در قوانين ديگر.

ماده 1323 _ امارات قانوني در كليه دعاوي (اگرچه از دعاوي باشد كه به شهادت شهود قابل اثبات نيست معتبر است مگر آنكه دليل برخلاف آن موجود باشد.

ماده 1324 _ اماراتي كه به نظر قاضي واگذار شده عبارت است ازاوضاع و احوالي درخصوص مورد و در صورتي قابل استناد است كه دعوا به شهادت شهود قابل اثبات باشد يا ادله ديگر را تكميل كند.

كتاب پنجم در قسم ( ماده 1325 الي 1335 )

ماده 1325 _ در دعاوي كه به شهادت شهود قابل اثبات است مدعي مي تواند حكم به دعوي خود را كه مورد انكار مدعي عليه است منوط به قسم او نمايد.

ماده 1326 _ در موارد ماده فوق مدعي عليه نيز مي تواند در صورتي كه مدعي سقوط دين يا تعهد يا نحو آن باشد حكم به دعوي را منوط به قسم مدعي كند.

ماده 1327 _ مدعي يا مدعي عليه در مورد دو ماده قبل در صورتي مي تواند تقاضاي قسم از طرف ديگر نمايد كه عمل يا موضوع دعوا منتسب به شخص آن طرف باشد. بنابراين در دعاوي بر صغير و مجنون نمي توان قسم را بر ولي يا وصي يا قيم متوجه كرد مگرنسبت به اعمال صادره از شخص آنها آن هم مادامي كه به ولايت ياوصايت يا قيمومت باقي هستند و همچنين است در كليه مواردي كه امر، منتسب به يك طرف باشد.

ماده

1328 _ كسي كه قسم متوجه او شده است در صورتي كه بطلان دعوي طرف را اثبات نكند يا بايد قسم ياد نمايد يا قسم را به طرف ديگر رد كند و اگر، نه قسم ياد كند و نه آن را به طرف ديگر رد نمايدبا سوگند مدعي به حكم حاكم مدعي عليه نسبت به ادعايي كه تقاضاي قسم براي آن شده ا ست محكوم مي گردد.

ماده 1328 مكرر _ دادگاه مي تواند نظر به اهميت موضوع دعوي وشخصيت طرفين و اوضاع و احوال موثر مقرر دارد كه قسم با تشريفات خاص مذهبي ياد شود يا آن را به نحو ديگري تغليظ نمايد.

تبصره _ چنانچه كسي كه قسم به او متوجه شده تغليط را قبول نكند و قسم بخورد، ناكل محسوب نمي شود.

ماده 1329 _ قسم به كسي متوجه مي گردد كه اگر اقرار كند اقرارش نافذباشد.

ماده 1330 _ تقاضاي قسم قابل توكيل است و وكيل در دعوي مي تواندطرف را قسم دهد ليكن قسم يادكردن قابل توكيل نيست و وكيل نمي تواند به جاي موكل قسم ياد كند.

ماده 1331 _ قسم قاطع دعوا است و هيچ گونه اظهاري كه منافي با قسم باشد از طرف پذيرفته نخواهد شد.

ماده 1332 _ قسم فقط نسبت به اشخاصي كه طرف دعوي بوده اند و قائم مقام آنها، موثر است

ماده 1333 _ در دعواي بر متوفي در صورتي كه اصل حق ثابت شده وبقاي آن در نظر حاكم ثابت نباشد حاكم مي تواند از مدعي بخواهد كه بر بقاي حق خود قسم ياد كند. در اين مورد كسي كه از او مطالبه قسم شده است نمي تواند قسم را به مدعي عليه رد كند.

حكم اين ماده در موردي كه مدرك دعوا سندرسمي است جاري نخواهد

بود.

ماده 1334 _ در مورد ماده 1283 كسي كه اقرار كرده است مي تواندنسبت به آنچه كه مورد ادعاي اوست از طرف مقابل تقاضاي قسم كند. مگر اينكه مدرك دعواي مدعي سند رسمي يا سندي باشد كه اعتبار آن در محكمه محرز شده است

ماده 1335 _ توسل به قسم وقتي ممكن است كه دعواي مدني نزدحاكم به موجب اقرار يا شهادت يا علم قاضي بر مبناي اسناد يا امارات ثابت نشده باشد، در اين صورت مدعي مي تواند حكم به دعواي خود را كه مورد انكار مدعي عليه است منوط به قسم اونمايد.

قانون استفساريه تبصره ذيل ماده (1082) قانون مدني مصوب 1376 – مصوب 1384

حضرت حجتالاسلام والمسلمين جناب آقاي سيد محمدخاتمي

رياست محترم جمهوري اسلامي ايران

طرح استفساريه تبصره ذيل ماده (1082) قانون مدني مصوب 1376 كه بهمجلس شوراي اسلامي تقديم و در جلسه علني روز سهشنبه مورخ 27/2/1384 مجلس مطرح و نظر تفسيري مجلس به شرح پيوست تصويب و در تاريخ 4/3/1384 به تأييد شوراي نگهبان رسيد، در اجراي اصل يكصد و بيست و سوم (123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به پيوست ارسال ميگردد.

دادرسي و احرا

قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب كتاب اول _ در امور مدني

ماده 1 _ آيين دادرسي مدني، مجموعه اصول و مقرراتي است كه درمقام رسيدگي به امور حسبي و كليه دعاوي مدني و بازرگاني دردادگاههاي عمومي، انقلاب تجديدنظر، ديوان عالي كشور و سايرمراجعي كه به موجب قانون موظف به رعايت آن ميباشند به كارميرود.

ماده 2 _ هيچ دادگاهي نميتواند به دعوايي رسيدگي كند مگر اين كه شخص يا اشخاص ذي نفع يا وكيل يا قائم مقام يا نماينده قانونيانان رسيدگي به دعوا را برابر قانون درخواست نموده باشند.

ماده 3 _ قضات دادگاهها موظفند موافق قوانين به دعاوي رسيدگيكرده حكم مقتضي صادر و يا فصل خصومت نمايند. در صورتي كه قوانين موضوعه كامل يا صريح نبوده يا متعارض باشند يا اصلا قانوني در قضيه مطروحه وجود نداشته باشد، با استناد به منابع معتبر اسلامي يا فتاوي معتبر و اصول حقوقي كه مغاير با موازين شرعي نباشد، حكم قضيه را صادر نمايند و نميتوانند به بهانه سكوت يا نقص يا اجمال يا تعارض قوانين از رسيدگي به دعوا وصدور حكم امتناع ورزند والا مستنكف از احقاق حق شناخته شده و به مجازات آن محكوم خواهند شد.

تبصره _ چنانچه قاضي مجتهد باشد و قانون را خلاف شرع بداندپرونده به شعبه ديگري جهت رسيدگي ارجاع

خواهد شد.

ماده 4 _ دادگاهها مكلفند در مورد هر دعوا به طور خاص تعيين تكليف نمايند و نبايد به صورت عام و كلي حكم صادر كنند.

ماده 5 _ آراي دادگاهها قطعي است مگر در موارد مقرر در باب چهارم اين قانون يا در مواردي كه به موجب ساير قوانين قابل نقض يا تجديدنظر باشند.

ماده 6 _ عقود و قراردادهايي كه مخل نظم عمومي يا بر خلاف اخلاق حسنه كه مغاير با موازين شرع باشد در دادگاه قابل ترتيب اثرنيست

ماده 7 _ به ماهيت هيچ دعوايي نميتوان در مرحله بالاتر رسيدگي نمود تا زماني كه در مرحله نخستين در آن دعوا حكمي صادر نشده باشد، مگر به موجب قانون

ماده 8 _ هيچ مقام رسمي يا سازمان يا اداره دولتي نميتواند حكم دادگاه را تغيير دهد و يا از اجراي آن جلوگيري كند مگر دادگاهي كه حكم صادر نموده و يا مرجع بالاتر، آن هم در مواردي كه قانون معين نموده باشد.

ماده 9 _ رسيدگي به دعاويي كه قبل از تاريخ اجراي اين قانون اقامه شده به ترتيب مقرر در اين قانون ادامه مييابد.

آراي صادره از حيث قابليت اعتراض و تجديدنظر و فرجام تابع قوانين مجري در زمان صدور آنان ميباشد مگر اين كه آن قوانين خلاف شرع شناخته شود.

نسبت به كليه قرارهاي عدم صلاحيتي كه قبل از تاريخ اجراي اين قانون از دادگاهها صادر شده و در زمان اجراي اين قانون در جريان رسيدگي تجديدنظر يا فرجامي است به ترتيب مقرر در اين قانون عمل ميشود.

كتاب اول _ در امور مدني

كليات ( ماده 1 الي 9 )
باب اول _ در صلاحيت دادگاهها
فصل اول _ در صلاحيت ذاتي و نسبي دادگاهها ( ماده 10 الي 25 )

ماده 10 _ رسيدگي نخستين به دعاوي حسب مورد در صلاحيت دادگاههاي عمومي و انقلاب است مگر در مواردي كه قانون مرجع ديگري را تعيين كرده باشد.

ماده 11 _ دعوا بايد در دادگاهي

اقامه شود كه خوانده در حوزه قضايي آن اقامتگاه دارد و اگر خوانده در ايران اقامتگاه نداشته باشد،در صورتي كه در ايران محل سكونت موقت داشته باشد، در دادگاه همان محل بايد اقامه گردد و هرگاه در ايران اقامتگاه و يا محل سكونت موقت نداشته ولي مال غيرمنقول داشته باشد، دعوا در دادگاهي اقامه مي شود كه مال غيرمنقول در حوزه آن واقع است وهرگاه مال غيرمنقول هم نداشته باشد، خواهان در دادگاه محل اقامتگاه خود، اقامه دعوا خواهد كرد.

تبصره _ حوزه قضايي عبارت است از قلمرو يك بخش ياشهرستان كه دادگاه در آن واقع است تقسيم بندي حوزه قضايي به واحدهايي از قبيل مجتمع يا ناحيه تغييري در صلاحيت عام دادگاه مستقر در آن نمي دهد.

ماده 12 _ دعاوي مربوط به اموال غيرمنقول اعم از دعاوي مالكيت مزاحمت ممانعت از حق تصرف عدواني و ساير حقوق راجع به آن در دادگاهي اقامه مي شود كه مال غير منقول در حوزه آن واقع است اگرچه خوانده در آن حوزه مقيم نباشد.

ماده 13 _ در دعاوي بازرگاني و دعاوي راجع به اموال منقول كه ازعقود و قراردادها ناشي شده باشد، خواهان مي تواند به دادگاهي رجوع كند كه عقد يا قرارداد در حوزه آن واقع شده است يا تعهدمي بايست در آنجا انجام شود.

ماده 14 _ درخواست تامين دلايل و امارات از دادگاهي مي شود كه دلايل و امارات مورد درخواست در حوزه آن واقع است

ماده 15 _ در صورتي كه موضوع دعوا مربوط به مال منقول وغيرمنقول باشد، در دادگاهي اقامه دعوا مي شود كه مال غيرمنقول درحوزه آن واقع است به شرط آن كه دعوا در هر دو قسمت ناشي ازيك منشا باشد.

ماده 16 _ هرگاه يك ادعا راجع به

خواندگان متعدد باشد كه درحوزه هاي قضايي مختلف اقامت دارند يا راجع به اموال غيرمنقول متعددي باشد كه در حوزه هاي قضايي مختلف واقع شده اند،خواهان مي تواندبه هريك ازدادگاههاي حوزه هاي يادشده مراجعه نمايد.

ماده 17 _ هر دعوايي كه در اثناي رسيدگي به دعواي ديگر از طرف خواهان يا خوانده يا شخص ثالث يا از طرف متداعيين اصلي برثالث اقامه شود، دعواي طاري ناميده مي شود. اين دعوا اگر با دعواي اصلي مرتبط يا داراي يك منشا باشد، در دادگاهي اقامه مي شود كه دعواي اصلي در آنجا اقامه شده است

ماده 18 _ عنوان احتساب تهاتر يا هر اظهاري كه دفاع محسوب شود، دعواي طاري نبوده مشمول ماده (17) نخواهد بود.

ماده 19 _ هرگاه رسيدگي به دعوا منوط به اثبات ادعايي باشد كه رسيدگي به آن در صلاحيت دادگاه ديگري است رسيدگي به دعوا تا اتخاذ تصميم از مرجع صلاحيتدار متوقف مي شود. در اين مورد،خواهان مكلف است ظرف يك ماه در دادگاه صالح اقامه دعوا كند و رسيد آن را به دفتر دادگاه رسيدگي كننده تسليم نمايد، در غير اين صورت قرار رد دعوا صادر مي شود و خواهان مي تواند پس از اثبات ادعا در دادگاه صالح مجددا اقامه دعوا نمايد.

ماده 20 _ دعاوي راجع به تركه متوفي اگر چه خواسته دين و يامربوط به وصاياي متوفي باشد تا زماني كه تركه تقسيم نشده دردادگاه محلي اقامه مي شود كه آخرين اقامتگاه متوفي در ايران آن محل بوده و اگر آخرين اقامتگاه متوفي معلوم نباشد، رسيدگي به دعاوي ياد شده در صلاحيت دادگاهي است كه آخرين محل سكونت متوفي در ايران در حوزه آن بوده است

ماده 21 _ دعواي راجع به توقف يا ورشكستگي بايد در دادگاهي اقامه مي شود كه شخص متوقف يا ورشكسته در حوزه آن اقامت داشته است و چنانچه

در ايران اقامت نداشته باشد، در دادگاهي اقامه مي شود كه متوقف يا ورشكسته در حوزه آن براي انجام معاملات خود شعبه يا نمايندگي داشته يا دارد.

ماده 22 _ دعاوي راجع به ورشكستگي شركتهاي بازرگاني كه مركزاصلي آنها در ايران است همچنين دعاوي مربوط به اصل شركت ودعاوي بين شركت و شركا و اختلافات حاصله بين شركا و دعاوي اشخاص ديگر عليه شركت تا زماني كه شركت باقي است و نيز درصورت انحلال تا وقتي كه تصفيه امور شركت در جريان است درمركز اصلي شركت اقامه مي شود.

ماده 23 _ دعاوي ناشي از تعهدات شركت در مقابل اشخاص خارج از شركت در محلي كه تعهد در آنجا واقع شده يا محلي كه كالا بايددر آنجا تسليم گردد يا جايي كه پول بايد پرداخت شود اقامه مي شود. اگر شركت داراي شعب متعدد در جاهاي مختلف باشددعاوي ناشي از تعهدات هر شعبه يا اشخاص خارج بايد در دادگاه محلي كه شعبه طرف معامله در آن واقع است اقامه شود، مگر آن كه شعبه يادشده برچيده شده باشد كه در اين صورت نيز دعاوي در مركز اصلي شركت اقامه خواهد شد.

ماده 24 _ رسيدگي به دعواي اعسار به طور كلي با دادگاهي است كه صلاحيت رسيدگي نخستين به دعواي اصلي را دارد يا ابتدا به آن رسيدگي نموده است

ماده 25 _ هرگاه سند ثبت احوال در ايران تنظيم شده و ذي نفع مقيم خارج از كشور باشد رسيدگي با دادگاه محل صدور سند است و اگرمحل تنظيم سند و اقامت خواهان هر دو خارج از كشور باشد درصلاحيت دادگاه عمومي شهرستان تهران خواهد بود.

فصل دوم _ اختلاف در صلاحيت و ترتيب حل آن ( ماده 26 الي 30

ماده 26 _ تشخيص صلاحيت يا عدم صلاحيت هر دادگاه نسبت به دعوايي كه به آن

رجوع شده است با همان دادگاه است مناط صلاحيت تاريخ تقديم دادخواست است مگر در موردي كه خلاف آن مقرر شده باشد.

ماده 27 _ در صورتي كه دادگاه رسيدگي كننده خود را صالح به رسيدگي نداند با صدور قرار عدم صلاحيت پرونده را به دادگاه صلاحيتدار ارسال مي نمايد. دادگاه مرجوع اليه مكلف است خارج ازنوبت نسبت به صلاحيت اظهارنظر نمايد و چنانچه ادعاي عدم صلاحيت را نپذيرد، پرونده را جهت حل اختلاف به دادگاه تجديدنظر استان ارسال مي كند. راي دادگاه تجديدنظر در تشخيص صلاحيت لازم الاتباع خواهد بود.

تبصره _ در صورتي كه اختلاف صلاحيت بين دادگاههاي دو حوزه قضايي از دو استان باشد، مرجع حل اختلاف به ترتيب ياد شده ديوان عالي كشور مي باشد.

ماده 28 _ هرگاه بين دادگاههاي عمومي نظامي و انقلاب در مورد صلاحيت اختلاف محقق شود همچنين در مواردي كه دادگاهها اعم از عمومي نظامي و انقلاب به صلاحيت مراجع غيرقضايي از خودنفي صلاحيت كنند و يا خود را صالح بدانند، پرونده براي حل اختلاف به ديوان عالي كشور ارسال خواهد شد. راي ديوان عالي كشور در خصوص تشخيص صلاحيت لازم الاتباع مي باشد.

ماده 29 _ رسيدگي به قرارهاي عدم صلاحيت در دادگاه تجديدنظر استان و ديوان عالي كشور، خارج از نوبت خواهد بود.

ماده 30 _ هرگاه بين ديوان عالي كشور و دادگاه تجديدنظر استان و يا دادگاه تجديدنظر استان با دادگاه بدوي در مورد صلاحيت اختلاف شود حسب مورد، نظر مرجع عالي لازم الاتباع است

باب دوم _ وكالت در دعاوي ( ماده 31 الي 47

ماده 31 _ هريك از متداعيين مي توانند براي خود حداكثر تا دو نفر وكيل انتخاب و معرفي نمايند.

ماده 32 _ وزارتخانه ها، موسسات دولتي و وابسته به دولت شركتهاي دولتي نهادهاي انقلاب اسلامي و موسسات

عمومي غيردولتي شهرداريها و بانكها مي توانند علاوه بر استفاده از وكلاي دادگستري براي طرح هرگونه دعوا يا دفاع و تعقيب دعاوي مربوط از اداره حقوقي خود يا كارمندان رسمي خود با داشتن يكي از شرايط زير به عنوان نماينده حقوقي استفاده نمايند:

1 _ دارا بودن ليسانس در رشته حقوق با دو سال سابقه كارآموزي در دفاتر حقوقي دستگاههاي مربوط

2 _ دو سال سابقه كار قضايي يا وكالت به شرط عدم محروميت از اشتغال به مشاغل قضاوت يا وكالت

تشخيص احراز شرايط ياد شده به عهده بالاترين مقام اجرايي سازمان يا قائم مقام قانوني وي خواهد بود.

ارائه معرفي نامه نمايندگي حقوقي به مراجع قضايي الزامي است

ماده 33 _ وكلاي متداعيين بايد داراي شرايطي باشند كه به موجب قوانين راجع به وكالت در دادگاهها براي آنان مقرر گرديده است

ماده 34 _ وكالت ممكن است به موجب سند رسمي يا غيررسمي باشد. در صورت اخير، در مورد وكالت نامه هاي تنظيمي در ايران وكيل مي تواند ذيل وكالت نامه تاييد كند كه وكالت نامه را موكل شخصا در حضور او امضا يا مهر كرده يا انگشت زده است

در صورتي كه وكالت در خارج از ايران داده شده باشد بايد به گواهي يكي از مامورين سياسي يا كنسولي جمهوري اسلامي ايران برسد.مرجع گواهي وكالت نامه اشخاص مقيم در كشورهاي فاقد مامور سياسي يا كنسولي ايران به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه توسط وزارت دادگستري با همكاري وزارت امورخارجه ظرف مدت سه ماه تهيه و به تصويب رييس قوه قضاييه خواهد رسيد. اگر وكالت در جلسه دادرسي داده شود، مراتب در صورتجلسه قيد و به امضاي موكل مي رسد و چنانچه موكل در زندان باشد، رييس زندان يا معاون وي

بايد امضا يا اثر انگشت او را تصديق نمايند.

تبصره _ در صورتي كه موكل امضاء، مهر يا اثر انگشت خود را انكار نمايد، دادگاه به اين موضوع نيز رسيدگي خواهد نمود.

ماده 35 _ وكالت در دادگاهها شامل تمام اختيارات راجع به امردادرسي است جز آنچه را كه موكل استثنا كرده يا توكيل در آن خلاف شرع باشد، ليكن در امور زير بايد اختيارات وكيل دروكالت نامه تصريح شود:

1 _ وكالت راجع به اعتراض به راي تجديدنظر، فرجام خواهي واعاده دادرسي

2 _ وكالت در مصالحه و سازش

3 _ وكالت در ادعاي جعل يا انكار و ترديد نسبت به سند طرف و استرداد سند.

4 _ وكالت در تعيين جاعل

5 _ وكالت در ارجاع دعوا به داوري و تعيين داور.

6 _ وكالت در توكيل

7 _ وكالت در تعيين مصدق و كارشناس

8 _ وكالت در دعواي خسارت

9 _ وكالت در استرداد دادخواست يا دعوا.

10 _ وكالت در جلب شخص ثالث و دفاع از دعواي ثالث

11 _ وكالت در ورود شخص ثالث و دفاع از دعواي ورود ثالث

12 _ وكالت در دعواي متقابل و دفاع در قبال آن

13 _ وكالت در ادعاي اعسار.

14 _ وكالت در قبول يا رد سوگند.

تبصره 1 _ اشاره به شماره هاي ياد شده در اين ماده بدون ذكر موضوع آن تصريح محسوب نمي شود.

تبصره 2 _ سوگند، شهادت اقرار، لعان و ايلا قابل توكيل نمي باشد.

ماده 36 _ وكيل در دادرسي در صورتي حق درخواست صدور برگ اجرايي و تعقيب عمليات آن و اخذ محكوم به و وجوه ايداعي به نام موكل را خواهد داشت كه در وكالت نامه تصريح شده باشد.

ماده 37 _ اگر

موكل وكيل خود را عزل نمايد، مراتب را بايد به دادگاه و وكيل معزول اطلاع دهد.

عزل وكيل مانع از جريان دادرسي نخواهد بود. اظهار شفاهي عزل وكيل بايد در صورت جلسه قيد و به امضاي موكل برسد.

ماده 38 _ تا زماني كه عزل وكيل به اطلاع او نرسيده است اقدامات وي در حدود وكالت همچنين ابلاغهايي كه از طرف دادگاه به وكيل مي شود موثر در حق موكل خواهد بود، ولي پس از اطلاع دادگاه ازعزل وكيل ديگر او را در امور راجع به دادرسي وكيل نخواهدشناخت

ماده 39 _ در صورتي كه وكيل استعفاي خود را به دادگاه اطلاع دهد،دادگاه به موكل اخطار مي كند كه شخصا يا توسط وكيل جديد،دادرسي را تعقيب نمايد و دادرسي تا مراجعه موكل يا معرفي وكيل جديد حداكثر به مدت يك ماه متوقف مي گردد.

وكيلي كه دادخواست تقديم كرده در صورت استعفا مكلف است آن را به اطلاع موكل خود برساند و پس از آن موضوع استعفاي وكيل واخطار رفع نقص توسط دادگاه به موكل ابلاغ مي شود، رفع نقص به عهده موكل است

ماده 40 _ در صورت فوت وكيل يا استعفا يا عزل يا ممنوع شدن ياتعليق از وكالت يا بازداشت وي چنانچه اخذ توضيحي لازم نباشد،دادرسي به تأخير نمي افتد و در صورت نياز به توضيح دادگاه مراتب را در صورت مجلس قيد مي كند و با ذكر موارد توضيح به موكل اطلاع مي دهد كه شخصا يا توسط وكيل جديد در موعد مقرر براي اداي توضيح حاضر شود.

ماده 41 _ وكلا مكلفند در هنگام محاكمه حضور داشته باشند مگراين كه داراي عذر موجهي باشند. جهات زير عذر موجه محسوب مي شود:

1 _ فوت يكي از بستگان نسبي يا سببي تا درجه اول از

طبقه دوم

2 _ ابتلا به مرضي كه مانع از حركت بوده يا حركت مضر تشخيص داده شود.

3 _ حوادث قهري از قبيل سيل و زلزله كه مانع از حضور در دادگاه باشد.

4 _ وقايع خارج از اختيار وكيل كه مانع از حضور وي در دادگاه شود.

وكيل معذور موظف است عذر خود را به طور كتبي با دلايل آن براي جلسه محاكمه به دادگاه ارسال دارد. دادگاه در صورتي به آن ترتيب اثر مي دهد كه عذر او را موجه بداند، در غير اين صورت جريان محاكمه را ادامه داده و مراتب را به مرجع صلاحيتدار براي تعقيب انتظامي وكيل اطلاع خواهد داد. در صورتي كه جلسه دادگاه به علت عذر وكيل تجديد شود، دادگاه بايد علت آن و وقت رسيدگي بعدي را به موكل اطلاع دهد. در اين صورت جلسة بعدي دادگاه به علت عدم حضور وكيل تجديد نخواهد شد.

ماده 42 _ در صورتي كه وكيل همزمان در دو يا چند دادگاه دعوت شود و جمع بين آنها ممكن نباشد، لازم است در دادگاهي كه حضوراو برابر قانون آيين دادرسي كيفري يا ساير قوانين الزامي باشد،حاضر شود و به دادگاههاي ديگر لايحه بفرستد و يا در صورت داشتن حق توكيل وكيل ديگري معرفي نمايد.

ماده 43 _ عزل يا استعفاي وكيل يا تعيين وكيل جديد بايد در زماني انجام شود كه موجب تجديدجلسه دادگاه نگردد، در غير اين صورت دادگاه به اين علت جلسه را تجديد نخواهد كرد.

ماده 44 _ در صورتي كه يكي از اصحاب دعوا در دادرسي دو نفروكيل معرفي كرده و به هيچ يك از آنها به طور منفرد حق اقدام نداده باشد، ارسال لايحه توسط هر دو يا حضور يكي از آنان با وصول لايحه از وكيل

ديگر براي رسيدگي دادگاه كافي است و در صورت عدم وصول لايحه از وكيل غايب دادگاه بدون توجه به اظهارات وكيل حاضر، رسيدگي را ادامه خواهد داد. چنانچه هر دو وكيل يايكي از آنان عذر موجهي براي عدم حضور اعلام نموده باشد، درصورت ضرورت جلسه دادرسي تجديد و علت تجديد جلسه ووقت رسيدگي به موكل نيز اطلاع داده مي شود. در اين صورت جلسه بعدي دادگاه به علت عدم حضور وكيل تجديد نخواهد شود.

ماده 45 _ وكيلي كه در وكالت نامه حق اقدام يا حق تعيين وكيل مجاز در دادگاه تجديدنظر و ديوان عالي كشور را داشته باشد، هرگاه پس از صدور راي يا در موقع ابلاغ آن استعفا و از رويت راي امتناع نمايد، بايد دادگاه راي را به موكل ابلاغ نمايد در اين صورت ابتداي مدت تجديدنظر و فرجام روز ابلاغ به وكيل ياد شده محسوب است مگر اين كه موكل ثابت نمايد از استعفاي وكيل بي اطلاع بوده در اين صورت ابتداي مدت از روز اطلاع وي محسوب خواهد شدو چنانچه از جهت اقدام وكيل ضرر و زياني به موكل وارد شود،وكيل مسوول مي باشد. در خصوص اين ماده دادخواست تجديدنظر و فرجام وكيل مستعفي قبول مي شود و مدير دفتر دادگاه مكلف است به طور كتبي به موكل اخطار نمايد كه شخصا اقدام كرده يا وكيل جديد معرفي كند و يا اگر دادخواست ناقص باشد، نقص آن را برطرف نمايد.

ماده 46 _ ابلاغ دادنامه به وكيلي كه حق دادرسي در دادگاه بالاتر راندارد يا براي وكالت در آن دادگاه مجاز نباشد و وكيل در توكيل نيزنباشد، معتبر نخواهد بود.

ماده 47 _ اگر وكيل بعد از ابلاغ راي و قبل از انقضاي مهلت تجديدنظر و فرجام خواهي فوت كند يا

ممنوع از وكالت شود يا به واسطه قوه قهريه قادر به انجام وظيفه وكالت نباشد، ابتداي مهلت اعتراض از تاريخ ابلاغ به موكل محسوب خواهد شد.

تبصره _ در مواردي كه طرح دعوا يا دفاع به وسيله وكيل جريان يافته و وكيل ياد شده حق وكالت در مرحله بالاتر را دارد كليه آراي صادره بايد به او ابلاغ شود و مبدا مهلت ها و مواعد از تاريخ ابلاغ به وكيل محسوب مي گردد.

باب سوم _ دادرسي نخستين
فصل اول _ دادخواست ( ماده 48 الي 60 )

مبحث اول _ تقديم دادخواست

ماده 48 _ شروع رسيدگي در دادگاه مستلزم تقديم دادخواست مي باشد. دادخواست به دفتر دادگاه صالح و در نقاطي كه دادگاه داراي شعب متعدد است به دفتر شعبه اول تسليم مي گردد.

ماده 49 _ مدير دفتر دادگاه پس از وصول دادخواست بايد فوري آن را ثبت كرده رسيدي مشتمل بر نام خواهان خوانده ، تاريخ تسليم روز و ماه و سال با ذكر شماره ثبت به تقديم كننده دادخواست بدهد و در برگ دادخواست تاريخ تسليم را قيد نمايد.

تاريخ رسيد دادخواست به دفتر، تاريخ اقامه دعوا محسوب مي شود.

ماده 50 _ هرگاه دادگاه داراي شعب متعدد باشد مدير دفتر بايدفوري پس از ثبت دادخواست آن را جهت ارجاع به يكي از شعب به نظر رييس شعبه اول يا معاون وي برساند.

مبحث دوم _ شرايط دادخواست

ماده 51 _ دادخواست بايد به زبان فارسي در روي برگهاي چاپي مخصوص نوشته شده و حاوي نكات زير باشد:

1 _ نام نام خانوادگي نام پدر، سن اقامتگاه و حتي الامكان شغل خواهان

تبصره _ در صورتي كه دادخواست توسط وكيل تقديم شودمشخصات وكيل نيز بايد درج گردد.

2 _ نام نام خانوادگي اقامتگاه و شغل خوانده

3 _ تعيين خواسته و بهاي آن مگر آن كه تعيين

بها ممكن نبوده و ياخواسته مالي نباشد.

4 _ تعهدات و جهاتي كه به موجب آن خواهان خود را مستحق مطالبه مي داند به طوري كه مقصود واضح و روشن باشد.

5 _ آنچه كه خواهان از دادگاه درخواست دارد.

6 _ ذكر ادله و وسايلي كه خواهان براي اثبات ادعاي خود دارد، از اسناد و نوشتجات و اطلاع مطلعين و غيره ادله مثبت به ترتيب و واضح نوشته مي شود و اگر دليل گواهي گواه باشد، خواهان بايداسامي و مشخصات و محل اقامت آنان را به طور صحيح معين كند.

7 _ امضاي دادخواست دهنده و در صورت عجز از امضا، اثرانگشت او.

تبصره 1 _ اقامتگاه بايد با تمام خصوصيات از قبيل شهر و روستاو دهستان و خيابان به نحوي نوشته شود كه ابلاغ به سهولت ممكن باشد.

تبصره 2 _ چنانچه خواهان يا خوانده شخص حقوقي باشد، در دادخواست نام و اقامتگاه شخص حقوقي نوشته خواهد شد.

ماده 52 _ در صورتي كه هريك از اصحاب دعوا، عنوان قيم يامتولي يا وصي يا مديريت شركت و امثال آن را داشته باشد دردادخواست بايد تصريح شود.

مبحث سوم _ موارد توقيف دادخواست

ماده 53 _ در موارد زير دادخواست توسط دفتر دادگاه پذيرفته مي شود لكن براي به جريان افتادن آن بايد به شرح مواد آتي تكميل شود:

1 _ در صورتي كه به دادخواست و پيوستهاي آن برابر قانون تمبرالصاق نشده يا هزينه ياد شده تاديه نشده باشد.

2 _ وقتي كه بندهاي (2،3،4،5و6) ماده (51) اين قانون رعايت نشده باشد.

ماده 54 _ در موارد ياد شده در ماده قبل مدير دفتر دادگاه ظرف دوروز نقايص دادخواست را به طور كتبي و مفصل به خواهان اطلاع داده و از تاريخ

ابلاغ به مدت ده روز به او مهلت مي دهد تا نقايص رارفع نمايد. چنانچه در مهلت مقرر اقدام به رفع نقص ننمايد،دادخواست به موجب قراري كه مدير دفتر و در غيبت مشاراليه جانشين او صادر مي كند، رد مي گردد. اين قرار به خواهان ابلاغ مي شود و نامبرده مي تواند ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ به همان دادگاه شكايت نمايد. راي دادگاه در اين خصوص قطعي است

ماده 55 _ در هر مورد كه هزينه انتشار آگهي ظرف يك ماه از تاريخ ابلاغ اخطاريه دفتر تاديه نشود، دادخواست به وسيله دفتر رد خواهدشد. اين قرار ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ قابل شكايت در دادگاه مي باشد، جز در مواردي كه خواهان دادخواست اعسار از هزينه دادرسي تقديم كرده باشد كه در اين صورت مدت يك ماه ياد شده از تاريخ ابلاغ دادنامه رد اعسار به نامبرده محسوب خواهد شد.

ماده 56 _ هرگاه در دادخواست خواهان يا محل اقامت او معلوم نباشد ظرف دو روز از تاريخ رسيد دادخواست به موجب قراري كه مدير دفتر دادگاه و در غيبت مشاراليه جانشين او صادر مي كند،دادخواست رد مي شود.

مبحث چهارم _ پيوستهاي دادخواست

ماده 57 _ خواهان بايد رونوشت يا تصوير اسناد خود را پيوست دادخواست نمايد. رونوشت يا تصوير بايد خوانا و مطابقت آن بااصل گواهي شده باشد. مقصود از گواهي آن است كه دفتر دادگاهي كه دادخواست به آنجا داده مي شود يا دفتر يكي از دادگاههاي ديگر يايكي از ادارات ثبت اسناد يا دفتر اسناد رسمي و در جايي كه هيچ يك از آنها نباشد بخشدار محل يا يكي از ادارات دولتي مطابقت آن را با اصل گواهي كرده باشد. در صورتي كه رونوشت يا تصوير سنددر خارج از كشور

تهيه شده باشد مطابقت آن با اصل در دفتر يكي ازسفارتخانه ها و يا كنسولگري هاي ايران گواهي شده باشد.

هرگاه اسنادي از قبيل دفاتر بازرگاني يا اساسنامه شركت و امثال آنهامفصل باشد، قسمت هايي كه مدرك ادعاست خارج نويس شده پيوست دادخواست مي گردد. علاوه بر اشخاص و مقامات فوق،وكلاي اصحاب دعوا نيز مي توانند مطابقت رونوشت هاي تقديمي خود را با اصل تصديق كرده پس از الصاق تمبر مقرر در قانون به مرجع صالح تقديم نمايند.

ماده 58 _ در صورتي كه اسناد به زبان فارسي نباشد، علاوه بررونوشت يا تصوير مصدق ، ترجمه گواهي شده آن نيز بايد پيوست دادخواست شود. صحت ترجمه و مطابقت رونوشت با اصل رامترجمين رسمي يا مامورين كنسولي حسب مورد گواهي خواهندنمود.

ماده 59 _ اگر دادخواست توسط ولي قيم وكيل و يا نماينده قانوني خواهان تقديم شود، رونوشت سندي كه مثبت سمت دادخواست دهنده است به پيوست دادخواست تسليم دادگاه مي گردد.

ماده 60 _ دادخواست و كليه برگهاي پيوست آنان بايد در دو نسخه و در صورت تعدد خوانده به تعداد آنها به علاوه يك نسخه تقديم دادگاه شود.

فصل دوم _ بهاي خواسته ( ماده 61 الي 63 )

ماده 61 _ بهاي خواسته از نظر هزينه دادرسي و امكان تجديدنظرخواهي همان مبلغي است كه در دادخواست قيد شده است مگر اين كه قانون ترتيب ديگري معين كرده باشد.

ماده 62 _ بهاي خواسته به ترتيب زير تعيين مي شود:

1 _ اگر خواسته پول رايج ايران باشد، بهاي آن عبارت است از مبلغ مورد مطالبه و اگر پول خارجي باشد، ارزيابي آن به نرخ رسمي بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران در تاريخ تقديم دادخواست بهاي خواسته محسوب مي شود.

2 _ در دعواي چند خواهان كه هريك قسمتي از كل را مطالبه مي نمايد بهاي خواسته مساوي است با حاصل جمع تمام قسمتهايي

كه مطالبه مي شود.

3 _ در دعاوي راجع به منافع و حقوقي كه بايد در مواعد معين استيفا و يا پرداخت شود، بهاي خواسته عبارت است از حاصل جمع تمام اقساط و منافعي كه خواهان خود را ذي حق در مطالبه آن مي داند.

در صورتي كه حق نامبرده محدود به زمان معين نبوده و يا مادام العمر باشد بهاي خواسته مساوي است با حاصل جمع منافع ده سال يا آنچه را كه ظرف ده سال بايد استيفا كند.

4 _ در دعاوي راجع به اموال بهاي خواسته مبلغي است كه خواهان در دادخواست معين كرده و خوانده تا اولين جلسه دادرسي به آن ايراد و يا اعتراض نكرده مگر اين كه قانون ترتيب ديگري معين كرده باشد.

ماده 63 _ چنانچه نسبت به بهاي خواسته بين اصحاب دعوا اختلاف حاصل شود و اختلاف موثر در مراحل بعدي رسيدگي باشد، دادگاه قبل از شروع رسيدگي با جلب نظر كارشناس بهاي خواسته را تعيين خواهد كرد.

فصل سوم _ جريان دادخواست تا جلسه رسيدگي ( ماده 64 الي 92 )

مبحث اول _ جريان دادخواست

ماده 64 _ مدير دفتر دادگاه بايد پس از تكميل پرونده آن را فورا در اختيار دادگاه قرار دهد. دادگاه پرونده را ملاحظه و در صورتي كه كامل باشد پرونده را با صدور دستور تعيين وقت به دفتر اعاده مينمايد تا وقت دادرسي (ساعت و روز و ماه و سال را تعيين ودستور ابلاغ دادخواست را صادر نمايد. وقت جلسه بايد طوري معين شود كه فاصله بين ابلاغ وقت به اصحاب دعوا و روز جلسه كمتر از پنج روز نباشد.

در مواردي كه نشاني طرفين دعوا يا يكي از آنها در خارج از كشور باشد فاصله بين ابلاغ وقت و روز جلسه كمتر از دو ماه نخواهد بود.

ماده 65 _

اگر به موجب يك دادخواست دعاوي متعدد اقامه شودكه با يكديگر ارتباط كامل نداشته باشند و دادگاه نتواند ضمن يك دادرسي به آنها رسيدگي كند، دعوي اقامه شده را از يكديگر تفكيك و به هريك در صورت صلاحيت جداگانه رسيدگي ميكند و در غيراين صورت نسبت به آنچه صلاحيت ندارد با صدور قرار عدم صلاحيت پرونده را به مراجع صالح ارسال مي نمايد.

ماده 66 _ در صورتي كه دادخواست ناقص باشد و دادگاه نتواند رسيدگي كند جهات نقص را قيد نموده پرونده را به دفتر اعاده مي دهد. موارد نقص طي اخطاريه به خواهان ابلاغ مي شود، خواهان مكلف است ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ نواقص اعلام شده راتكميل نمايد وگرنه دفتر دادگاه به موجب صدور قرار، دادخواست را رد خواهد كرد. اين قرار ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ قابل شكايت درهمان دادگاه ميباشد، راي دادگاه در اين خصوص قطعي است

مبحث دوم _ ابلاغ

ماده 67 _ پس از دستور دادگاه داير به ابلاغ اوراق دعوا، مدير دفتريك نسخه از دادخواست و پيوستهاي آن را در پرونده بايگاني ميكند و نسخه ديگر را با ضمايم آن و اخطاريه جهت ابلاغ و تسليم به خوانده ارسال مي دارد.

ماده 68 _ مامور ابلاغ مكلف است حداكثر ظرف دو روز اوراق را به شخص خوانده تسليم كند و در برگ ديگر اخطاريه رسيد بگيرد. درصورت امتناع خوانده از گرفتن اوراق امتناع او را در برگ اخطاريه قيد و اعاده مينمايد.

تبصره 1 _ ابلاغ اوراق در هريك از محل سكونت يا كار به عمل ميآيد. براي ابلاغ در محل كار كاركنان دولت و موسسات مامور به خدمات عمومي و شركتها، اوراق به كارگزيني قسمت

مربوط يا نزد رييس كارمند مربوط ارسال ميشود. اشخاص ياد شده مسوول اجراي ابلاغ ميباشند و بايد حداكثر به مدت ده روز اوراق را اعاده نمايند، در غير اين صورت به مجازات مقرر در قانون رسيدگي به تخلفات اداري محكوم ميگردند.

تبصره 2 _ در مواردي كه زن در منزل شوهر سكونت ندارد ابلاغ اوراق در محل سكونت يا محل كار او به عمل ميآيد.

ماده 69 _ هرگاه مامور ابلاغ نتواند اوراق را به شخص خوانده برساند بايد در نشاني تعيين شده به يكي از بستگان يا خادمان او كه سن و وضعيت ظاهري آنان براي تميز اهميت اوراق ياد شده كافيباشد، ابلاغ نمايد و نام و سمت گيرنده اخطاريه را در نسخه دوم قيد و آن را اعاده كند.

ماده 70 _ چنانچه خوانده يا هريك از اشخاص ياد شده در ماده قبل در محل نباشند يا از گرفتن برگهاي اخطاريه استنكاف كنند، مامورابلاغ اين موضوع را در نسخ اخطاريه قيد نموده نسخه دوم را به نشاني تعيين شده الصاق ميكند و برگ اول را با ساير اوراق دعواعودت ميدهد. در اين صورت خوانده ميتواند تا جلسه رسيدگي به دفتر دادگاه مراجعه و با دادن رسيد، اوراق مربوط را دريافت نمايد.

ماده 71 _ ابلاغ دادخواست در خارج از كشور به وسيله ماموران كنسولي يا سياسي ايران به عمل مي آيد. ماموران ياد شده دادخواست و ضمايم آن را وسيله مامورين سفارت يا هر وسيله اي كه امكان داشته باشد براي خوانده ميفرستند و مراتب را از طريق وزارت امور خارجه به اطلاع دادگاه ميرسانند. در صورتي كه در كشور محل اقامت خوانده ماموران كنسولي يا سياسي نباشند اين اقدام را وزارت امورخارجه به طريقي كه مقتضي بداند

انجام ميدهد.

ماده 72 _ هرگاه معلوم شود محلي را كه خواهان در دادخواست معين كرده است نشاني خوانده نبوده يا قبل از ابلاغ تغيير كرده باشدو مامور هم نتواند نشاني او را پيدا كند بايد اين نكته را در برگ ديگراخطاريه قيد كند و ظرف دو روز اوراق را عودت دهد. در اين صورت برابر ماده (54) رفتار خواهد شد مگر در مواردي كه اقامتگاه خوانده برابر ماده (1010) قانون مدني تعيين شده باشد كه در همان محل ابلاغ خواهد شد.

ماده 73 _ در صورتي كه خواهان نتواند نشاني خوانده را معين نمايديا در مورد ماده قبل پس از اخطار رفع نقص از تعيين نشاني اعلام ناتواني كند بنا به درخواست خواهان و دستور دادگاه مفاددادخواست يك نوبت در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار به هزينه خواهان آگهي خواهد شد. تاريخ انتشار آگهي تا جلسه رسيدگي نبايدكمتر از يك ماه باشد.

ماده 74 _ در دعاوي راجع به اهالي معين اعم از ده يا شهر يا بخشيار شهر كه عده آنها غيرمحصور است علاوه بر آگهي مفاد دادخواست به شرح ماده قبل يك نسخه از دادخواست به شخص يا اشخاصيكه خواهان آنها را معارض خودمعرفي ميكندابلاغ ميشود.

ماده 75 _ در دعاوي راجع به ادارات دولتي و سازمانهاي وابسته به دولت و موسسات مامور خدمات عمومي و شهرداريها و نيزموسساتي كه تمام يا بخشي از سرمايه آنها متعلق به دولت است اوراق اخطاريه و ضمايم به رييس دفتر مرجع مخاطب يا قائم مقام او ابلاغ و در نسخه اول رسيد اخذ مي شود. در صورت امتناع رييس دفتر يا قائم مقام او از اخذ اوراق مراتب در برگ اخطاريه قيد و اوراق اعاده مي شود. در اين مورد استنكاف

از گرفتن اوراق اخطاريه و ضمايم و ندادن رسيد تخلف از انجام وظيفه خواهد بود و به وسيله مدير دفتر دادگاه به مراجع صالحه اعلام و به مجازات مقرر درقانون رسيدگي به تخلفات اداري محكوم خواهد شد.

تبصره _ در دعاوي مربوط به شعب مراجع بالا يا وابسته به دولت به مسوول دفتر شعبه مربوط يا قائم مقام او ابلاغ خواهد شد.

ماده 76 _ در دعاوي راجع به ساير اشخاص حقوقي دادخواست و ضمايم آن به مدير يا قائم مقام او يا دارنده حق امضاء و در صورت عدم امكان به مسوول دفتر موسسه با رعايت مقررات مواد(68،69،72) ابلاغ خواهد شد.

تبصره 1 _ در مورد اين ماده هرگاه ابلاغ اوراق دعوا در محل تعيين شده ممكن نگردد، اوراق به آدرس آخرين محلي كه به اداره ثبت شركتها معرفي شده ابلاغ خواهد شد.

تبصره 2 _ در دعاوي مربوط به ورشكسته دادخواست و ضمايم آن به اداره تصفيه امور ورشكستگي يا مدير تصفيه ابلاغ خواهد شد.

تبصره 3 _ در دعاوي مربوط به شركتهاي منحل شده كه دارايمدير تصفيه نباشند، اوراق اخطاريه و ضمايم آن به آخرين مدير قبل از انحلال در آخرين محلي كه به اداره ثبت شركتها معرفي شده است ابلاغ خواهد شد.

ماده 77 _ اگر خوانده در حوزه دادگاه ديگري اقامت داشته باشددادخواست و ضمايم آن توسط دفتر آن دادگاه به هر وسيله اي كه ممكن باشد ابلاغ ميشود و اگر در محل اقامت خوانده دادگاهينباشد توسط مامورين انتظامي يا بخشداري يا شوراي اسلامي محل يا با پست سفارشي دو قبضه ابلاغ ميشود. اشخاص ياد شده برابرمقررات مسوول اجراي صحيح امر ابلاغ و اعاده اوراق خواهند بود.در صورتي كه خوانده در بازداشتگاه يا زندان باشد، دادخواست

واوراق دعوا به وسيله اداره زندان به نامبرده ابلاغ خواهد شد.

ماده 78 _ هريك از اصحاب دعوا يا وكلاي آنان مي توانند محلي رابراي ابلاغ اوراق اخطاريه و ضمايم آن در شهري كه مقر دادگاه است انتخاب نموده به دفتر دادگاه اعلام كنند، در اين صورت كليه برگهاي راجع به دعوا در محل تعيين شده ابلاغ ميگردد.

ماده 79 _ هرگاه يكي از طرفين دعوا محلي را كه اوراق اوليه در آن محل ابلاغ شده يا محلي را كه براي ابلاغ اوراق انتخاب كرده تغييردهد و همچنين در صورتي كه نشاني معين در دادخواست اشتباه باشد بايد فوري محل جديد و مشخصات صحيح را به دفتر دادگاه اطلاع دهد. تا وقتي كه به اين ترتيب عمل نشده است اوراق درهمان محل سابق ابلاغ ميشود.

ماده 80 _ هيچ يك از اصحاب دعوا و وكلاي دادگستري نمي توانند مسافرتهاي موقتي خود را تغيير محل اقامت حساب كرده ابلاغ اوراق دعواي مربوط به خود را در محل نامبرده درخواست كنند.اعلام مربوط به تغيير محل اقامت وقتي پذيرفته مي شود كه محل اقامت برابر ماده (1004) قانون مدني به طور واقعي تغيير يافته باشد. چنانچه بر دادگاه معلوم شود كه اعلام تغيير محل اقامت برخلاف واقع بوده است اوراق به همان محل اوليه ابلاغ خواهد شد.

ماده 81 _ تاريخ و وقت جلسه به خواهان نيز برابر مقررات اين قانون ابلاغ ميگردد.

تبصره _ تاريخ امتناع خوانده از گرفتن اوراق ياد شده در ماده (67)و ندادن رسيد به شرح مندرج در ماده (68)، تاريخ ابلاغ محسوب خواهد شد.

ماده 82 _ مامور ابلاغ بايد مراتب زير را در نسخه اول و دوم ابلاغ نامه تصريح و امضا نمايد:

1 _ نام و

مشخصات خود به طور روشن و خوانا.

2 _ نام كسي كه دادخواست به او ابلاغ شده با تعيين اين كه چه سمتي نسبت به مخاطب اخطاريه دارد.

3 _ محل و تاريخ ابلاغ با تعيين روز، ماه و سال با تمام حروف

ماده 83 _ در كليه مواردي كه به موجب مقررات اين مبحث اوراق به غيرشخص مخاطب ابلاغ شود در صورتي داراي اعتبار است كه براي دادگاه محرز شود كه اوراق به اطلاع مخاطب رسيده است

مبحث سوم _ ايرادات و موانع رسيدگي

ماده 84 _ در موارد زير خوانده ميتواند ضمن پاسخ نسبت به ماهيت دعوا ايراد كند:

1 _ دادگاه صلاحيت نداشته باشد.

2 _ دعوا بين همان اشخاص در همان دادگاه يا دادگاه هم عرض ديگري قبلا اقامه شده و تحت رسيدگي باشد و يا اگر همان دعوانيست دعوايي باشد كه با ادعاي خواهان ارتباط كامل دارد.

3 _ خواهان به جهتي از جهات قانوني از قبيل صغر، عدم رشد،جنون يا ممنوعيت از تصرف در اموال در نتيجه حكم ورشكستگي،اهليت قانوني براي اقامه دعوا نداشته باشد.

4 _ ادعا متوجه شخص خوانده نباشد.

5 _ كسي كه به عنوان نمايندگي اقامه دعوا كرده از قبيل وكالت يا ولايت يا قيمومت و سمت او محرز نباشد.

6 _ دعواي طرح شده سابقا بين همان اشخاص يا اشخاصي كه اصحاب دعوا قائم مقام آنان هستند، رسيدگي شده و نسبت به آن حكم قطعي صادر شده باشد.

7 _ دعوا بر فرض ثبوت اثر قانوني نداشته باشد از قبيل وقف و هبه بدون قبض

8 _ مورد دعوا مشروع نباشد.

9 _ دعوا جزمي نبوده بلكه ظني يا احتمالي باشد.

10 _ خواهان در دعواي مطروحه ذي نفع نباشد.

11 _ دعوا خارج از

موعد قانوني اقامه شده باشد.

ماده 85 _ خواهان حق دارد نسبت به كسي كه به عنوان وكالت يا ولايت يا قيمومت يا وصايت پاسخ دعوا را داده است در صورتي كه سمت او محرز نباشد، اعتراض نمايد.

ماده 86 _ در صورتي كه خوانده اهليت نداشته باشد مي تواند از پاسخ در ماهيت دعوا امتناع كند.

ماده 87 _ ايرادات و اعتراضات بايد تا پايان اولين جلسه دادرسي به عمل آيد مگر اين كه سبب ايراد متعاقبال حادث شود.

ماده 88 _ دادگاه قبل از ورود در ماهيت دعوا، نسبت به ايرادات واعتراضات وارده اتخاذ تصميم مينمايد. در صورت مردود شناختن ايراد، وارد ماهيت دعوا شده رسيدگي خواهد نمود.

ماده 89 _ در مورد بند (1) ماده (84) هرگاه دادگاه خود را صالح نداند مبادرت به صدور قرار عدم صلاحيت مينمايد و طبق ماده 27) عمل ميكند و در مورد بند (2) ماده (84) هرگاه دعوا در دادگاه ديگري تحت رسيدگي باشد، از رسيدگي به دعوا خودداري كرده پرونده را به دادگاهي كه دعوا در آن مطرح است ميفرستد و در سايرموارد ياد شده در ماده (84) قرار رد دعوا صادر مينمايد.

ماده 90 _ هرگاه ايرادات تا پايان جلسه اول دادرسي اعلام نشده باشد دادگاه مكلف نيست جدا از ماهيت دعوا نسبت به آن راي دهد.

ماده 91 _ دادرس در موارد زير بايد از رسيدگي امتناع نموده وطرفين دعوا نيز ميتوانند او را رد كنند.

الف _ قرابت نسبي يا سببي تا درجه سوم از هر طبقه بين دادرس بايكي از اصحاب دعوا وجود داشته باشد.

ب _ دادرس قيم يا مخدوم يكي از طرفين باشد و يا يكي از طرفين مباشر يا متكفل امور دادرس يا همسر او

باشد.

ج _ دادرس يا همسر يا فرزند او، وارث يكي از اصحاب دعوا باشد.

د _ دادرس سابقا در موضوع دعواي اقامه شده به عنوان دادرس ياداور يا كارشناس يا گواه اظهار نظر كرده باشد.

ه _ بين دادرس و يكي از طرفين و يا همسر يا فرزند او دعواي حقوقي يا جزايي مطرح باشد و يا در سابق مطرح بوده و از تاريخ صدور حكم قطعي دو سال نگذشته باشد.

و _ دادرس يا همسر يا فرزند او داراي نفع شخصي در موضوع مطروح باشند.

ماده 92 _ در مورد ماده (91) دادرس پس از صدور قرار امتناع از رسيدگي با ذكر جهت رسيدگي نسبت به مورد را به دادرس يا دادرسان ديگر دادگاه محول مي نمايد. چنانچه دادگاه فاقد دادرس به تعداد كافي باشد، پرونده را براي تكميل دادرسان يا ارجاع به شعبه ديگر نزد رييس شعبه اول ارسال مي دارد و در صورتي كه دادگاه فاقد شعبه ديگر باشد ، پرونده را به نزديكترين دادگاه هم عرض ارسال مي نمايد.

فصل چهارم _ جلسه دادرسي ( ماده 93 الي 104 )

ماده 93 _ اصحاب دعوا مي توانند در جلسه دادرسي حضور يافته يا لايحه ارسال نمايند.

ماده 94 _ هريك از اصحاب دعوا مي توانند به جاي خود وكيل به دادگاه معرفي نمايند ولي در مواردي كه دادرس حضور شخص خواهان يا خوانده يا هر دو را لازم بداند اين موضوع در برگ اخطاريه قيد مي شود. در اين صورت شخصا مكلف به حضور خواهند بود.

ماده 95 _ عدم حضور هريك از اصحاب دعوا و يا وكيل آنان درجلسه دادرسي مانع رسيدگي و اتخاذ تصميم نيست در موردي كه دادگاه به اخذ توضيح از خواهان نياز داشته باشد و نامبرده در جلسه

تعيين شده حاضر نشود و با اخذ توضيح از خوانده هم دادگاه نتواند راي بدهد، همچنين در صورتي كه با دعوت قبلي هيچ يك ازاصحاب دعوا حاضر نشوند و دادگاه نتواند در ماهيت دعوا بدون اخذ توضيح راي صادر كند، دادخواست ابطال خواهد شد.

ماده 96 _ خواهان بايد اصل اسنادي كه رونوشت آنها را ضميمه دادخواست كرده است در جلسه دادرسي حاضر نمايد. خوانده نيزبايد اصل و رونوشت اسنادي را كه مي خواهد به آنها استناد نمايد درجلسه دادرسي حاضر نمايد. رونوشت اسناد خوانده بايد به تعدادخواهانها به علاوه يك نسخه باشد. يك نسخه از رونوشتهاي ياد شده در پرونده بايگاني و نسخه ديگر به طرف تسليم مي شود.

در مورد اين ماده هرگاه يكي از اصحاب دعوا نخواهد يا نتواند در دادگاه حاضر شود، چنانچه خواهان است بايد اصل اسناد خود را، واگر خوانده است اصل و رونوشت اسناد را به وكيل يا نماينده خود براي ارايه در دادگاه و ملاحظه طرف بفرستد والا در صورتي كه آن سند عادي باشد و مورد ترديد و انكار واقع شود، اگر خوانده باشد ازعداد دلايل او خارج مي شود و اگر خواهان باشد و دادخواست وي مستند به ادله ديگري نباشد در آن خصوص ابطال مي گردد. درصورتي كه خوانده به واسطه كمي مدت يا دلايل ديگر نتواند اسناد خود را حاضر كند حق دارد تاخير جلسه را درخواست نمايد،چنانچه دادگاه درخواست او را مقرون به صحت دانست با تعيين جلسه خارج از نوبت نسبت به موضوع رسيدگي مي نمايد.

ماده 97 _ در صورتي كه خوانده تا پايان جلسه اول دادرسي دلايلي اقامه كند كه دفاع از آن براي خواهان جز با

ارايه اسناد جديد مقدور نباشد در صورت تقاضاي خواهان و تشخيص موجه بودن آن ازسوي دادگاه مهلت مناسب داده خواهد شد.

ماده 98 _ خواهان مي تواند خواسته خود را كه در دادخواست تصريح كرده در تمام مراحل دادرسي كم كند ولي افزودن آن يا تغييرنحوه دعوا يا خواسته يا درخواست در صورتي ممكن است كه بادعواي طرح شده مربوط بوده و منشا واحدي داشته باشد و تا پايان اولين جلسه آن را به دادگاه اعلام كرده باشد.

ماده 99 _ دادگاه مي تواند جلسه دادرسي را به درخواست و رضايت اصحاب دعوا فقط براي يكبار به تاخير بيندازد.

ماده 100 _ هرگاه در وقت تعيين شده دادگاه تشكيل نشود و يا مانعي براي رسيدگي داشته باشد به دستور دادگاه نزديكترين وقت رسيدگي ممكن معين خواهد شد.

تبصره _ در مواردي كه عدم تشكيل دادگاه منتسب به طرفين نباشد، وقت رسيدگي حداكثر ظرف مدت دو ماه خواهد بود.

ماده 101 _ دادگاه مي تواند دستور اخراج اشخاصي را كه موجب اختلال نظم جلسه شوند با ذكر نحوه اختلال در صورت جلسه صادركند و يا تا بيست و چهار ساعت حكم حبس آنان را صادر نمايد. اين حكم فوري اجرا مي شود و اگر مرتكب از اصحاب دعوا يا وكلاي آنان باشد به حبس از يك تا پنج روز محكوم خواهد شد.

ماده 102 _ در موارد زير عين اظهارات اصحاب دعوا بايد نوشته شود:

1 _ وقتي كه بيان يكي از آنان مشتمل بر اقرار باشد.

2 _ وقتي كه يكي از اصحاب دعوا بخواهد از اظهارات طرف ديگراستفاده نمايد.

3 _ در صورتي كه دادگاه به جهتي درج عين عبارت را لازم بداند.

ماده 103 _ اگر دعاوي ديگري كه

ارتباط كامل با دعواي طرح شده دارند در همان دادگاه مطرح باشد، دادگاه به تمامي آنها يكجا رسيدگي مي نمايد و چنانچه در چند شعبه مطرح شده باشد در يكي از شعب با تعيين رييس شعبه اول يكجا رسيدگي خواهد شد.

در مورد اين ماده وكلا يا اصحاب دعوا مكلفند از دعاوي مربوط دادگاه را مستحضر نمايند.

ماده 104 _ در پايان هر جلسه دادرسي چنانچه به جهات قانوني جلسه ديگري لازم باشد، علت مزبور، زير صورتجلسه قيد و روز وساعت جلسه بعد، تعيين و به اصحاب دعوا ابلاغ خواهد شد. درصورتي كه دعوا قابل تجزيه بوده و فقط قسمتي از آن مقتضي صدور راي باشد، دادگاه نسبت به همان قسمت راي مي دهد و نسبت به قسمتي ديگر رسيدگي را ادامه خواهد داد.

فصل پنجم _ توقيف دادرسي و استرداد دعوا و دادخواست ( ماده 105 الي 107 )

ماده 105 _ هرگاه يكي از اصحاب دعوا فوت نمايد يا محجور شود يا سمت يكي از آنان كه به موجب آن سمت داخل دادرسي شده زايل گردد دادگاه رسيدگي را به طور موقت متوقف و مراتب را به طرف ديگر اعلام مي دارد. پس از تعيين جانشين و درخواست ذي نفع جريان دادرسي ادامه مي يابد مگر اين كه فوت يا حجر يا زوال سمت يكي ازاصحاب دعوا تاثيري در دادرسي نسبت به ديگران نداشته باشد كه دراين صورت دادرسي نسبت به ديگران ادامه خواهد يافت

ماده 106 _ در صورت توقيف يا زنداني شدن يكي از اصحاب دعوايا عزيمت به محل ماموريت نظامي يا ماموريت دولتي يا مسافرت ضروري دادرسي متوقف نمي شود. لكن دادگاه مهلت كافي براي تعيين وكيل به آنان مي دهد.

ماده 107 _ استرداد دعوا و دادخواست به ترتيب زير صورت مي گيرد:

الف _ خواهان مي تواند تا اولين جلسه دادرسي دادخواست خود را مسترد كند.

دراين صورت دادگاه قرار ابطال دادخواست صادر مي نمايد.

ب _ خواهان مي تواند مادامي كه دادرسي تمام نشده دعواي خود را استرداد كند. در اين صورت دادگاه قرار رد دعوا صادر مي نمايد.

ج _ استرداد دعوا پس از ختم مذاكرات اصحاب دعوا در موردي ممكن است كه يا خوانده راضي باشد و يا خواهان از دعواي خود به كلي صرفنظر كند. دراين صورت دادگاه قرار سقوط دعوا صادر خواهد كرد.

فصل ششم _ امور اتفاقي ( ماده 108 الي 148 )

مبحث اول _ تامين خواسته

1 _ درخواست تامين

ماده 108 _ خواهان مي تواند قبل از تقديم دادخواست يا ضمن دادخواست راجع به اصل دعوا يا در جريان دادرسي تا وقتي كه حكم قطعي صادر نشده است در موارد زير از دادگاه درخواست تامين خواسته نمايد و دادگاه مكلف به قبول آن است

الف _ دعوا مستند به سند رسمي باشد.

ب _ خواسته در معرض تضييع يا تفريط باشد.

ج _ در مواردي از قبيل اوراق تجاري واخواست شده كه به موجب قانون دادگاه مكلف به قبول درخواست تامين باشد.

د _ خواهان خساراتي را كه ممكن است به طرف مقابل وارد آيد نقدا به صندوق دادگستري بپردازد.

تبصره _ تعيين ميزان خسارت احتمالي با در نظر گرفتن ميزان خواسته به نظر دادگاهي است كه درخواست تامين را مي پذيرد.صدور قرار تامين موكول به ايداع خسارت خواهد بود.

ماده 109 _ در كليه دعاوي مدني اعم از دعاوي اصلي يا طاري و درخواستهاي مربوط به امور حسبي به استثناي مواردي كه قانون امورحسبي مراجعه به دادگاه را مقرر داشته است خوانده مي تواند براي تاديه خسارات ناشي از هزينه دادرسي و حق الوكاله كه ممكن است خواهان محكوم شود از دادگاه تقاضاي تامين نمايد. دادگاه در صورتي كه تقاضاي مزبور را با توجه به نوع و

وضع دعوا و ساير جهات موجه بداند، قرار تامين صادر مي نمايد و تا وقتي كه خواهان تامين ندهد،دادرسي متوقف خواهد ماند و در صورتي كه مدت مقرر در قرار دادگاه براي دادن تامين منقضي شود و خواهان تامين ندهد به درخواست خوانده قرار رد دادخواست خواهان صادر مي شود.

تبصره _ چنانچه بر دادگاه محرز شود كه منظور از اقامه دعوا تاخير در انجام تعهد يا ايذا طرف يا غرض ورزي بوده دادگاه مكلف است در ضمن صدور حكم يا قرار، خواهان را به تاديه سه برابر هزينه دادرسي به نفع دولت محكوم نمايد.

ماده 110 _ در دعاويي كه مستند آنها چك يا سفته يا برات باشد و همچنين در مورد دعاوي مستند به اسناد رسمي و دعاوي عليه متوقف خوانده نمي تواند براي تامين خسارات احتمالي خودتقاضاي تامين نمايد.

ماده 111 _ درخواست تامين از دادگاهي مي شود كه صلاحيت رسيدگي به دعوا را دارد.

ماده 112 _ در صورتي كه درخواست كننده تامين تا ده روز از تاريخ صدور قرار تامين نسبت به اصل دعوا دادخواست ندهد، دادگاه به درخواست خوانده قرار تامين را لغو مي نمايد.

ماده 113 _ درخواست تامين در صورتي پذيرفته مي شود كه ميزان خواسته معلوم يا عين معين باشد.

ماده 114 _ نسبت به طلب يا مال معيني كه هنوز موعد تسليم آن نرسيده است در صورتي كه حق مستند به سند رسمي و در معرض تضييع يا تفريط باشد مي توان درخواست تامين نمود.

ماده 115 _ در صورتي كه درخواست تامين شده باشد مدير دفترمكلف است پرونده را فوري به نظر دادگاه برساند، دادگاه بدون اخطار به طرف به دلايل درخواست كننده رسيدگي نموده قرار تامين صادر يا آن را رد مي نمايد.

ماده 116 _ قرار تامين به طرف دعوا ابلاغ مي شود، نامبرده

حق داردظرف ده روز به اين قرار اعتراض نمايد. دادگاه در اولين جلسه به اعتراض رسيدگي نموده و نسبت به آن تعيين تكليف مي نمايد.

ماده 117 _ قرار تامين بايد فوري به خوانده ابلاغ و پس از آن اجراشود. در مواردي كه ابلاغ فوري ممكن نباشد و تاخير اجرا باعث تضييع يا تفريط خواسته گردد ابتدا قرار تامين اجرا و سپس ابلاغ مي شود.

ماده 118 _ در صورتي كه موجب تامين مرتفع گردد دادگاه قرار رفع تامين را خواهد داد. در صورت صدور حكم قطعي عليه خواهان يااسترداد دعوا و يا دادخواست تامين خود به خود مرتفع مي شود.

ماده 119 _ قرار قبول يا رد تامين قابل تجديدنظر نيست

ماده 120 _ در صورتي كه قرار تامين اجرا گردد و خواهان به موجب راي قطعي محكوم به بطلان دعوا شود و يا حقي براي او به اثبات نرسد، خوانده حق دارد ظرف بيست روز از تاريخ ابلاغ حكم قطعي خسارتي را كه از قرار تامين به او وارد شده است با تسليم دلايل به دادگاه صادركننده قرار مطالبه كند. مطالبه خسارت در اين موردبدون رعايت تشريفات آيين دادرسي مدني و پرداخت هزينه دادرسي صورت مي گيرد. مفاد تقاضا به طرف ابلاغ مي شود تاچنانچه دفاعي داشته باشد ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ با دلايل آن راعنوان نمايد. دادگاه در وقت فوق العاده به دلايل طرفين رسيدگي و راي مقتضي صادر مي نمايد. اين راي قطعي است در صورتي كه خوانده در مهلت مقرر مطالبه خسارت ننمايد وجهي كه بابت خسارت احتمالي سپرده شده به درخواست خواهان به او مسترد مي شود.

2 _ اقسام تامين

ماده 121 _ تامين در اين قانون عبارت است از توقيف اموال اعم ازمنقول و غيرمنقول

ماده 122

_ اگر خواسته عين معين بوده و توقيف آن ممكن باشد،دادگاه نمي تواند مال ديگري را به عوض آن توقيف نمايد.

ماده 123 _ در صورتي كه خواسته عين معين نباشد يا عين معين بوده ولي توقيف آن ممكن نباشد، دادگاه معادل قيمت خواسته ازساير اموال خوانده توقيف مي كند.

ماده 124 _ خوانده مي تواند به عوض مالي كه دادگاه مي خواهدتوقيف كند و يا توقيف كرده است وجه نقد يا اوراق بهادار به ميزان همان مال در صندوق دادگستري يا يكي از بانكها وديعه بگذارد.همچنين مي تواند درخواست تبديل مالي را كه توقيف شده است به مال ديگر بنمايد مشروط به اين كه مال پيشنهاد شده از نظر قيمت وسهولت فروش از مالي كه قبلا توقيف شده است كمتر نباشد. درمواردي كه عين خواسته توقيف شده باشد تبديل مال منوط به رضايت خواهان است

ماده 125 _ درخواست تبديل تامين از دادگاهي مي شود كه قرار تامين را صادر كرده است دادگاه مكلف است ظرف دو روز به درخواست تبديل رسيدگي كرده قرار مقتضي صادر نمايد.

ماده 126 _ توقيف اموال اعم از منقول و غيرمنقول و صورت برداري و ارزيابي و حفظ اموال توقيف شده و توقيف حقوق استخدامي خوانده و اموال منقول وي كه نزد شخص ثالث موجود است به ترتيبي است كه در قانون اجراي احكام مدني پيش بيني شده است

ماده 127 _ از محصول املاك و باغها به مقدار دو سوم سهم خوانده توقيف مي شود. اگر محصول جمع آوري شده باشد مامور اجرا سهم خوانده را مشخص و توقيف مي نمايد. هرگاه محصول جمع آوري نشده باشد برداشت آن خواه دفعتا و يا به دفعات با حضور مامور اجرابه عمل خواهد آمد. خوانده مكلف است مامور اجرا را از زمان برداشت محصول مطلع سازد. مامور اجرا حق

هيچ گونه دخالت در امربرداشت محصول را ندارد و فقط براي تعيين ميزان محصولي كه جمع آوري مي شود حضور پيدا خواهد كرد. خواهان يا نماينده او نيزدر موقع برداشت محصول حق حضور خواهد داشت

تبصره _ محصولاتي كه در معرض تضييع باشد فورا ارزيابي و بدون رعايت تشريفات با تصميم و نظارت دادگاه فروخته شده وجه حاصل در حساب سپرده دادگستري توديع مي گردد.

ماده 128 _ در ورشكستگي چنانچه مال توقيف شده عين معين ومورد ادعاي متقاضي تامين باشد درخواست كننده تامين برسايرطلبكاران حق تقدم دارد.

ماده 129 _ در كليه مواردي كه تامين مالي منتهي به فروش آن گردد رعايت مقررات فصل سوم از باب هشتم اين قانون( مستثنيات دين الزامي است

مبحث دوم _ ورود شخص ثالث

ماده 130 _ هرگاه شخص ثالثي در موضوع دادرسي اصحاب دعواي اصلي براي خود مستقلا حقي قايل باشد و يا خود را در محق شدن يكي از طرفين ذي نفع بداند، مي تواند تا وقتي كه ختم دادرسي اعلام نشده است وارد دعوا گردد، چه اين كه رسيدگي در مرحله بدوي باشد يا در مرحله تجديدنظر. در اين صورت نامبرده بايددادخواست خود را به دادگاهي كه دعوا در آنجا مطرح است تقديم ودر آن منظور خود را به طور صريح اعلان نمايد.

ماده 131 _ دادخواست ورود شخص ثالث و رونوشت مدارك وضمايم آن بايد به تعداد اصحاب دعواي اصلي بعلاوه يك نسخه باشد و شرايط دادخواست اصلي را دارا خواهد بود.

ماده 132 _ پس از وصول دادخواست شخص ثالث وقت رسيدگي به دعواي اصلي به وي نيز اعلام مي گردد و نسخه اي از دادخواست وضمايم آن براي طرفين دعواي اصلي ارسال مي شود. در صورت نبودن وقت كافي به دستور دادگاه وقت جلسه

دادرسي تغيير و به اصحاب دعوا ابلاغ خواهد شد.

ماده 133 _ هرگاه دادگاه احراز نمايد كه دعواي ثالث به منظور تباني و يا تاخير رسيدگي است و يا رسيدگي به دعواي اصلي منوط به رسيدگي به دعواي ثالث نمي باشد دعواي ثالث را از دعواي اصلي تفكيك نموده به هريك جداگانه رسيدگي مي كند.

ماده 134 _ رد يا ابطال دادخواست و يا رد دعواي شخص ثالث مانع از ورود او در مرحله تجديدنظر نخواهد بود.

ترتيبات دادرسي در مورد ورود شخص ثالث در هر مرحله چه نخستين يا تجديدنظر برابر مقررات عمومي راجع به آن مرحله است

مبحث سوم _ جلب شخص ثالث

ماده 135 _ هريك از اصحاب دعوا كه جلب شخص ثالثي را لازم بداند، مي تواند تا پايان جلسه اول دادرسي جهات و دلايل خود رااظهار كرده و ظرف سه روز پس از جلسه با تقديم دادخواست از دادگاه درخواست جلب او را بنمايد، چه دعوا در مرحله نخستين باشد ياتجديدنظر.

ماده 136 _ محكوم عليه غيابي در صورتي كه بخواهد درخواست جلب شخص ثالث را بنمايد، بايد دادخواست جلب را با دادخواست اعتراض تواما به دفتر دادگاه تسليم كند، معترض عليه نيز حق دارد دراولين جلسه رسيدگي به اعتراض جهات و دلايل خود را اظهار كرده وظرف سه روز دادخواست جلب شخص ثالث را تقديم دادگاه نمايد.

ماده 137 _ دادخواست جلب شخص ثالث و رونوشت مدارك وضمايم بايد به تعداد اصحاب دعوا بعلاوه يك نسخه باشد.

جريان دادرسي در مورد جلب شخص ثالث شرايط دادخواست ونيز موارد رد يا ابطال آن همانند دادخواست اصلي خواهد بود.

ماده 138 _ در صورتي كه از موقع تقديم دادخواست تا جلسه دادرسي مدت تعيين شده كافي براي فرستادن دادخواست و ضمايم آن براي اصحاب

دعوا نباشد دادگاه وقت جلسه دادرسي را تغيير داده و به اصحاب دعوا ابلاغ مي نمايد.

ماده 139 _ شخص ثالث كه جلب مي شود خوانده محسوب و تمام مقررات راجع به خوانده درباره او جاري است هرگاه دادگاه احرازنمايد كه جلب شخص ثالث به منظور تاخير رسيدگي است مي توانددادخواست جلب را از دادخواست اصلي تفكيك نموده به هريك جداگانه رسيدگي كند.

ماده 140 _ قرار رد دادخواست جلب شخص ثالث با حكم راجع به اصل دعوا قابل تجديدنظر است

در صورتي كه قرار در مرحله تجديدنظر فسخ شود، پس از فسخ قرار،رسيدگي به آن با دعواي اصلي در دادگاهي كه به عنوان تجديدنظررسيدگي مي نمايد به عمل مي آيد.

مبحث چهارم _ دعواي متقابل

ماده 141 _ خوانده مي تواند در مقابل ادعاي خواهان اقامه دعوانمايد. چنين دعوايي در صورتي كه با دعواي اصلي ناشي از يك منشا بوده يا ارتباط كامل داشته باشد، دعواي متقابل ناميده شده وتواما رسيدگي مي شود و چنانچه دعواي متقابل نباشد، در دادگاه صالح به طور جداگانه رسيدگي خواهد شد.

بين دو دعوا وقتي ارتباط كامل موجود است كه اتخاذ تصميم در هر يك موثر در ديگري باشد.

ماده 142 _ دعواي متقابل به موجب دادخواست اقامه مي شود، ليكن دعاوي تهاتر، صلح فسخ رد خواسته و امثال آن كه براي دفاع ازدعواي اصلي اظهار مي شود، دعواي متقابل محسوب نمي شود و نياز به تقديم دادخواست جداگانه ندارد.

ماده 143 _ دادخواست دعواي متقابل بايد تا پايان اولين جلسه دادرسي تقديم شود و اگر خواهان دعواي متقابل را در جلسه دادرسي اقامه نمايد، خوانده مي تواند براي تهيه پاسخ و ادله خود تاخير جلسه را درخواست نمايد. شرايط و موارد رد يا ابطال دادخواست همانندمقررات دادخواست اصلي خواهد بود.

مبحث پنجم _ اخذ تامين

از اتباع دولتهاي خارجي

ماده 144 _ اتباع دولت هاي خارج چه خواهان اصلي باشند و يا به عنوان شخص ثالث وارد دعوا گردند، بنا به درخواست طرف دعوا،براي تاديه خسارتي كه ممكن است بابت هزينه دادرسي و حق الوكاله به آن محكوم گردند بايد تامين مناسب بسپارند. درخواست اخذ تامين فقط از خوانده تبعه ايران و تا پايان جلسه اول دادرسي پذيرفته مي شود.

ماده 145 _ در موارد زير اتباع بيگانه اگر خواهان باشند از دادن تامين معاف مي باشند:

1 _ در كشور متبوع وي اتباع ايراني از دادن چنين تاميني معاف باشند.

2 _ دعاوي راجع به برات سفته و چك

3 _ دعاوي متقابل

4 _ دعاوي كه مستند به سند رسمي مي باشد.

5 _ دعاوي كه بر اثر آگهي رسمي اقامه مي شود از قبيل اعتراض به ثبت و دعاوي عليه متوقف

ماده 146 _ هرگاه در اثناي دادرسي تابعيت خارجي خواهان ياتجديد نظرخواه كشف شود و يا تابعيت ايران از او سلب و يا سبب معافيت از تامين از او زايل گردد، خوانده يا تجديدنظر خوانده ايراني مي تواند درخواست تامين نمايد.

ماده 147 _ دادگاه مكلف است نسبت به درخواست تامين رسيدگي و مقدار و مهلت سپردن آن را تعيين نمايد و تا وقتي تامين داده نشده است دادرسي متوقف خواهد ماند.

در صورتي كه مدت مقرر براي دادن تامين منقضي گردد و خواهان تامين نداده باشد در مرحله نخستين به تقاضاي خوانده و در مرحله تجديدنظر به درخواست تجديدنظر خوانده قرار رد دادخواست صادر مي گردد.

ماده 148 _ چنانچه بر دادگاه معلوم شود مقدار تاميني كه تعيين گرديده كافي نيست مقدار كافي را براي تامين تعيين مي كند. درصورت امتناع خواهان يا تجديدنظر خواه از سپردن تامين تعيين شده برابر ماده

فوق اقدام مي شود.

فصل هفتم _ تأمين دليل و اظهارنامه ( ماده 149 الي 157 )

مبحث اول _ تامين دليل

ماده 149 _ در مواردي كه اشخاص ذي نفع احتمال دهند كه در آينده استفاده از دلايل و مدارك دعواي آنان از قبيل تحقيق محلي و كسب اطلاع از مطلعين و استعلام نظر كارشناسان يا دفاتر تجاري يا استفاده ازقراين و امارات موجود در محل و يا دلايلي كه نزد طرف دعوا ياديگري است متعذر يا متعسر خواهد شد مي توانند از دادگاه درخواست تامين آنها را بنمايند.

مقصود از تامين در اين موارد فقط ملاحظه و صورت برداري از اين گونه دلايل است

ماده 150 _ درخواست تامين دليل ممكن است در هنگام دادرسي و ياقبل از اقامه دعوا باشد.

ماده 151 _ درخواست تامين دليل چه كتبي يا شفاهي بايد حاوي نكات زير باشد:

1 _ مشخصات درخواست كننده و طرف او.

2 _ موضوع دعوايي كه براي اثبات آن درخواست تامين دليل مي شود.

3 _ اوضاع و احوالي كه موجب درخواست تامين دليل شده است

ماده 152 _ دادگاه طرف مقابل را براي تامين دليل احضار مي نمايدولي عدم حضور او مانع از تامين دليل نيست در اموري كه فوريت داشته باشد دادگاه بدون احضار طرف اقدام به تامين دليل مي نمايد.

ماده 153 _ دادگاه مي تواند تامين دليل را به دادرس علي البدل يا مديردفتر دادگاه ارجاع دهد مگر در مواردي كه فقط تامين دليل مبناي حكم دادگاه قرار گيرد، در اين صورت قاضي صادركننده راي بايد شخصا اقدام نمايد يا گزارش تامين دليل موجب وثوق دادگاه باشد.

ماده 154 _ در صورتي كه تعيين طرف مقابل براي درخواست كننده تامين دليل ممكن نباشد، درخواست تامين دليل بدون تعيين طرف پذيرفته و به جريان گذاشته خواهد شد.

ماده 155 _ تامين دليل براي حفظ آن است

و تشخيص درجه ارزش آن در موارد استفاده با دادگاه مي باشد.

مبحث دوم _ اظهارنامه

ماده 156 _ هركس مي تواند قبل از تقديم دادخواست حق خود رابه وسيله اظهارنامه از ديگري مطالبه نمايد، مشروط بر اين كه موعدمطالبه رسيده باشد. به طور كلي هر كس حق دارد اظهاراتي را كه راجع به معاملات و تعهدات خود با ديگري است و بخواهد بطوررسمي به وي برساند ضمن اظهارنامه به طرف ابلاغ نمايد.

اظهارنامه توسط اداره ثبت اسناد و املاك كشور يا دفاتر دادگاهها ابلاغ مي شود.

تبصره _ اداره ثبت اسناد و دفتر دادگاهها مي توانند از ابلاغ اظهارنامه هايي كه حاوي مطالب خلاف اخلاق و خارج از نزاكت باشد، خودداري نمايند.

ماده 157 _ در صورتي كه اظهارنامه مشعر به تسليم چيزي يا وجه يا مال يا سندي از طرف اظهاركننده به مخاطب باشد بايد آن چيز ياوجه يا مال يا سند هنگام تسليم اظهارنامه به مرجع ابلاغ تحت نظرو حفاظت آن مرجع قرار گيرد، مگر آن كه طرفين هنگام تعهد محل وترتيب ديگري را تعيين كرده باشند.

فصل هشتم _ دعاوي تصرف عدواني ممانعت از حق و مزاحمت ( ماده 158 الي 177)

ماده 158 _ دعواي تصرف عدواني عبارت است از:

ادعاي متصرف سابق مبني بر اين كه ديگري بدون رضايت او مال غيرمنقول را از تصرف وي خارج كرده و اعاده تصرف خود را نسبت به آن مال درخواست مي نمايد.

ماده 159 _ دعواي ممانعت از حق عبارت است از:

تقاضاي كسي كه رفع ممانعت از حق ارتفاق يا انتفاع خود را در ملك ديگري بخواهد.

ماده 160 _ دعواي مزاحمت عبارت است از:

دعوايي كه به موجب آن متصرف مال غيرمنقول درخواست جلوگيري از مزاحمت كسي را مي نمايد كه نسبت به متصرفات اومزاحم است بدون اين كه مال را از تصرف متصرف خارج كرده باشد.

ماده 161

_ در دعاوي تصرف عدواني ممانعت از حق و مزاحمت خواهان بايد ثابت نمايد كه موضوع دعوا حسب مورد، قبل از خارج شدن ملك از تصرف وي و يا قبل از ممانعت و يا مزاحمت درتصرف و يا مورد استفاده او بوده و بدون رضايت او و يا به غيروسيله قانوني از تصرف وي خارج شده است

ماده 162 _ در دعاوي تصرف عدواني و مزاحمت و ممانعت از حق ابراز سند مالكيت دليل بر سبق تصرف و استفاده از حق مي باشد مگر آن كه طرف ديگر سبق تصرف و استفاده از حق خود را به طريق ديگر ثابت نمايد.

ماده 163 _ كسي كه راجع به مالكيت يا اصل حق ارتفاق و انتفاع اقامه دعوا كرده است نمي تواند نسبت به تصرف عدواني و ممانعت از حق طرح دعوا نمايد.

ماده 164 _ هرگاه در ملك مورد تصرف عدواني متصرف پس ازتصرف عدواني غرس اشجار يا احداث بنا كرده باشد، اشجار و بنادر صورتي باقي مي ماند كه متصرف عدواني مدعي مالكيت موردحكم تصرف عدواني باشد و در ظرف يك ماه از تاريخ اجراي حكم در باب مالكيت به دادگاه صلاحيتدار دادخواست بدهد.

ماده 165 _ در صورتي كه در ملك مورد حكم تصرف عدواني زراعت شده باشد، اگر موقع برداشت محصول رسيده باشد متصرف عدواني بايد فوري محصول را برداشت و اجرت المثل را تاديه نمايد.چنانچه موقع برداشت محصول نرسيده باشد، چه اين كه بذر روييده يا نروييده باشد محكوم له پس از جلب رضايت متصرف عدواني مخيراست بين اين كه قيمت زراعت را نسبت به سهم صاحب بذر و دسترنج او پرداخت كند و ملك را تصرف نمايد يا ملك را تا پايان برداشت محصول در تصرف متصرف

عدواني باقي بگذارد و اجرت المثل آن رادريافت كند. همچنين محكوم له مي تواند متصرف عدواني را به معدوم كردن زراعت و اصلاح آثار تخريبي كه توسط وي انجام گرفته مكلف نمايد.

تبصره _ در صورت تقاضاي محكوم له دادگاه متصرف عدواني رابه پرداخت اجرت المثل زمان تصرف نيزمحكوم مي نمايد.

ماده 166 _ هرگاه تصرف عدواني مال غير منقول و يا مزاحمت ياممانعت از حق در مريي و منظر ضابطين دادگستري باشد، ضابطين مذكور مكلفند به موضوع شكايت خواهان رسيدگي و با حفظ وضع موجود از انجام اقدامات بعدي خوانده جلوگيري نمايند و جريان را به مراجع قضايي اطلاع داده برابر نظر مراجع ياد شده اقدام نمايند.

تبصره _ چنانچه به علت يكي از اقدامات مذكور در اين ماده احتمال وقوع نزاع و تحقق جرمي داده شود، ضابطين بايد فورا از وقوع هرگونه درگيري و وقوع جرم در حدود وظايف خود جلوگيري نمايند.

ماده 167 _ در صورتي كه دو يا چند نفر مال غيرمنقولي را به طور مشترك در تصرف داشته يا استفاده مي كرده اند و بعضي از آنان مانع تصرف يا استفاده و يا مزاحم استفاده بعضي ديگر شود حسب مورد در حكم تصرف عدواني يا مزاحمت يا ممانعت از حق محسوب ومشمول مقررات اين فصل خواهد بود.

ماده 168 _ دعاوي مربوط به قطع انشعاب تلفن گاز، برق و وسايل تهويه و نقاله (از قبيل بالابر و پله برقي و امثال آنها) كه مورد استفاده در اموال غيرمنقول است مشمول مقررات اين فصل مي باشد مگراين كه اقدامات بالا از طرف موسسات مربوط چه دولتي ياخصوصي با مجوز قانوني يا مستند به قرارداد صورت گرفته باشد.

ماده 169 _ هرگاه شخص ثالثي در موضوع رسيدگي به دعواي تصرف عدواني يا مزاحمت يا ممانعت از حق

در حدود مقررات ياد شده خود را ذي نفع بداند، تا وقتي كه رسيدگي خاتمه نيافته چه درمرحله بدوي يا تجديدنظر باشد، مي تواند وارد دعوا شود. مرجع مربوط به اين امر رسيدگي نموده حكم مقتضي صادر خواهد كرد.

ماده 170 _ مستاجر، مباشر، خادم كارگر و به طور كلي اشخاصي كه ملكي را از طرف ديگري متصرف مي باشند مي توانند به قائم مقامي مالك برابر مقررات بالا شكايت كنند.

ماده 171 _ سرايدار، خادم كارگر و به طور كلي هر امين ديگري چنانچه پس از ده روز از تاريخ ابلاغ اظهارنامه مالك يا مأذون ازطرف مالك يا كسي كه حق مطالبه دارد دارد مبني بر مطالبه مال اماني از آن رفع تصرف ننمايد متصرف عدواني محسوب مي شود.

تبصره _ دعواي تخليه مربوط به معاملات با حق استرداد و رهني و شرطي و نيز در مواردي كه بين صاحب مال و امين يا متصرف قرارداد و شرايط خاصي براي تخليه يا استرداد وجود داشته باشد،مشمول مقررات اين ماده نخواهند بود.

ماده 172 _ اگر در جريان رسيدگي به دعواي تصرف عدواني يامزاحمت يا ممانعت از حق سند ابرازي يكي از طرفين با رعايت مفاد ماده (1292) قانون مدني مورد ترديد يا انكار يا جعل قرارگيرد، چه تعيين جاعل شده يا نشده باشد، چنانچه سند ياد شده موثر در دعوا باشد و نتوان از طريق ديگري حقيقت را احراز نمود،مرجع رسيدگي كننده به اصالت سند نيز رسيدگي خواهد كرد.

ماده 173 _ به دعاوي تصرف عدواني يا مزاحمت يا ممانعت از حق كه يك طرف آن وزارتخانه يا موسسات و شركتهاي دولتي يا وابسته به دولت باشد نيز برابر مقررات اين قانون رسيدگي خواهد شد.

ماده 174 _ دادگاه در صورتي راي به نفع

خواهان مي دهد كه به طورمقتضي احراز كند خوانده ملك متصرفي خواهان را عدوانا تصرف و يا مزاحمت يا ممانعت از حق استفاده خواهان نموده است

چنانچه قبل از صدور راي خواهان تقاضاي صدور دستور موقت نمايد و دادگاه دلايل وي را موجه تشخيص دهد، دستور جلوگيري از ايجاد آثار تصرف و يا تكميل اعياني از قبيل احداث بنا يا غرس اشجاريا كشت و زرع يا از بين بردن آثار موجود و يا جلوگيري از ادامه مزاحمت و يا ممانعت از حق را در ملك مورد دعوا صادر خواهد كرد.

اين دستور با صدور راي به رد دعوا مرتفع مي شود مگر اين كه مرجع تجديدنظر دستور مجددي در اين خصوص صادر نمايد.

ماده 175 _ در صورتي كه راي صادره مبني بر رفع تصرف عدواني يا مزاحمت يا ممانعت از حق باشد، بلافاصله به دستور مرجع صادركننده توسط اجراي دادگاه يا ضابطين دادگستري اجرا خواهدشد و درخواست تجديدنظر مانع اجرا نمي باشد. در صورت فسخ راي در مرحله تجديدنظر، اقدامات اجرايي به دستور دادگاه اجراكننده حكم به حالت قبل از اجرا اعاده مي شود و در صورتي كه محكوم به عين معين بوده و استرداد آن ممكن نباشد، مثل يا قيمت آن وصول و تاديه خواهد شد.

ماده 176 _ اشخاصي كه پس از اجراي حكم رفع تصرف عدواني يارفع مزاحمت يا ممانعت از حق دوباره مورد حكم را تصرف يامزاحمت يا ممانعت از حق بنمايند يا ديگران را به تصرف عدواني يا مزاحمت يا ممانعت از حق مورد حكم وادار نمايند، به مجازات مقرر در قانون مجازات اسلامي محكوم خواهند شد.

ماده 177 _ رسيدگي به دعاوي موضوع اين فصل تابع تشريفات آيين دادرسي نبوده و خارج از نوبت به عمل مي آيد.

فصل نهم _ سازش و درخواست آن ( ماده 178 الي 193 )

مبحث اول _

سازش

ماده 178 _ در هر مرحله از دادرسي مدني طرفين مي توانند دعواي خود را به طريق سازش خاتمه دهند.

ماده 179 _ در صورتي كه در دادرسي خواهان يا خوانده متعدد باشند،هر كدام از آنان مي تواند جدا از سايرين با طرف خود سازش نمايد.

ماده 180 _ سازش بين طرفين يا در دفتر اسناد رسمي واقع مي شود يادر دادگاه و نيز ممكن است در خارج از دادگاه واقع شده و سازش نامه غيررسمي باشد.

ماده 181 _ هرگاه سازش در دفتر اسناد رسمي واقع شده باشد، دادگاه ختم موضوع را به موجب سازش نامه در پرونده مربوط قيد مي نمايد واجراي آن تابع مقررات راجع به اجراي مفاد اسناد لازم اجرا خواهد بود.

ماده 182 _ هرگاه سازش در دادگاه واقع شود، موضوع سازش وشرايط آن به ترتيبي كه واقع شده در صورت مجلس منعكس و به امضاي دادرس و يا دادرسان و طرفين مي رسد.

تبصره _ چنانچه سازش در حين اجراي قرار واقع شود، سازش نامه تنظيمي توسط قاضي مجري قرار در حكم سازش به عمل آمده دردادگاه است

ماده 183 _ هرگاه سازش خارج از دادگاه واقع شده و سازش نامه غيررسمي باشد طرفين بايد در دادگاه حاضر شده و به صحت آن اقرار نمايد. اقرار طرفين در صورت مجلس نوشته شده و به امضاي دادرس دادگاه و طرفين مي رسد در صورت عدم حضور طرفين در دادگاه بدون عذر موجه دادگاه بدون توجه به مندرجات سازش نامه دادرسي را ادامه خواهد داد.

ماده 184 _ دادگاه پس از حصول سازش بين طرفين به شرح فوق رسيدگي را ختم و مبادرت به صدور گزارش اصلاحي مي نمايد مفادسازش نامه كه طبق مواد فوق تنظيم مي شود نسبت به طرفين و وراث وقائم مقام قانوني

آنها نافذ و معتبر است و مانند احكام دادگاهها به موقع اجرا گذاشته مي شود، چه اين كه موردسازش مخصوص به دعواي مطروحه بوده يا شامل دعاوي يا امور ديگري باشد.

ماده 185 _ هرگاه سازش محقق نشود، تعهدات و گذشتهايي كه طرفين هنگام تراضي به سازش به عمل آورده اند لازم الرعايه نيست

مبحث دوم _ درخواست سازش

ماده 186 _ هركس مي تواند در مورد هر ادعايي از دادگاه نخستين به طور كتبي درخواست نمايد كه طرف او را براي سازش دعوت كند.

ماده 187 _ ترتيب دعوت براي سازش همان است كه براي احضارخوانده مقرر است ولي در دعوت نامه بايد قيد گردد كه طرف براي سازش به دادگاه دعوت مي شود.

ماده 188 _ بعد از حضور طرفين دادگاه اظهارات آنان را استماع نموده تكليف به سازش و سعي در انجام آن مي نمايد. در صورت عدم موفقيت به سازش تحقيقات و عدم موفقيت را در صورت مجلس نوشته به امضاي طرفين مي رساند. هرگاه يكي از طرفين يا هر دو طرف نخواهند امضا كنند، دادگاه مراتب را در صورت مجلس قيد مي كند.

ماده 189 _ در صورتي كه دادگاه احراز نمايد كه طرفين حاضر به سازش نيستند آنان را براي طرح دعوا ارشاد خواهد كرد.

ماده 190 _ هرگاه بعد از ابلاغ دعوت نامه طرف حاضر نشد يا به طوركتبي پاسخ دهد كه حاضر به سازش نيست دادگاه مراتب را در صورت مجلس قيد كرده و به درخواست كننده سازش براي اقدام قانوني اعلام مي نمايد.

ماده 191 _ هرگاه طرف بعد از ابلاغ دعوت نامه حاضر شده و پس ازآن استنكاف ازسازش نمايد، برابر ماده بالا عمل خواهد شد.

ماده 192 _استنكاف طرف از حضور در دادگاه يا عدم قبول سازش بعد از حضور در هر حال مانع نمي شود كه طرفين بار ديگر از

همين دادگاه يا دادگاه ديگر خواستارسازش شوند.

ماده 193 _ در صورت حصول سازش بين طرفين برابر مقررات مربوط به سازش در دادگاه عمل خواهد شد.

تبصره _ درخواست سازش با پرداخت هزينه دادرسي دعاوي غيرمالي و بدون تشريفات مطرح و مورد بررسي قرار خواهد گرفت

فصل دهم _ رسيدگي به دلايل ( ماده 194 الي 294 )

مبحث اول _ كليات

ماده 194 _ دليل عبارت از امري است كه اصحاب دعوا براي اثبات يادفاع از دعوا به آن استناد مي نمايند.

ماده 195 _ دلايلي كه براي اثبات عقود يا ايقاعات يا تعهدات يا قراردادها اقامه مي شود، تابع قوانيني است كه در موقع انعقاد آنهامجري بوده است مگر اين كه دلايل مذكور از ادله شرعيه اي باشد كه مجري نبوده و يا خلاف آن در قانون تصريح شده باشد.

ماده 196 _ دلايلي كه براي اثبات وقايع خارجي از قبيل ضمان قهري نسب و غيره اقامه مي شود، تابع قانوني است كه در موقع طرح دعوا مجري مي باشد.

ماده 197 _ اصل برائت است بنابراين اگر كسي مدعي حق يا ديني برديگري باشد بايد آن را اثبات كند، در غير اين صورت باسوگند خوانده حكم برائت صادر خواهد شد.

ماده 198 _ در صورتي كه حق يا ديني بر عهده كسي ثابت شد، اصل بر بقاي آن است مگر اين كه خلاف آن ثابت شود.

ماده 199 _ در كليه امور حقوقي دادگاه علاوه بر رسيدگي به دلايل مورد استناد طرفين دعوا، هرگونه تحقيق يا اقدامي كه براي كشف حقيقت لازم باشد، انجام خواهد داد.

ماده 200 _ رسيدگي به دلايلي كه صحت آن بين طرفين مورد اختلاف و موثر در تصميم نهايي باشد درجلسه دادرسي به عمل مي آيد مگر درمواردي كه قانون طريق ديگري معين كرده باشد.

ماده 201 _ تاريخ و محل رسيدگي به طرفين اطلاع داده مي شودمگر در

مواردي كه قانون طريق ديگري تعيين كرده باشد. عدم حضوراصحاب دعوا مانع از اجراي تحقيقات و رسيدگي نمي شود.

مبحث دوم _ اقرار

ماده 202 _ هرگاه كسي اقرار به امري نمايد كه دليل ذي حق بودن طرف او باشد، دليل ديگري براي ثبوت آن لازم نيست

ماده 203 _ اگراقرار در دادخواست يا حين مذاكره در دادگاه يا در يكي از لوايحي كه به دادگاه تقديم شده است به عمل آيد،اقرار در دادگاه محسوب مي شود، در غير اين صورت اقرار در خارج از دادگاه تلقي مي شود.

ماده 204 _اقرار شفاهي است وقتي كه حين مذاكره در دادگاه به عمل آيد و كتبي است در صورتي كه در يكي از اسناد يا لوايحي كه به دادگاه تقديم گرديده اظهار شده باشد.

دراقرار شفاهي طرفي كه مي خواهد ازاقرار طرف ديگر استفاده نمايدبايد از دادگاه بخواهد كه اقرار او در صورت مجلس قيد شود.

ماده 205 _ اقرار وكيل عليه موكل خود نسبت به اموري كه قاطع دعوا است پذيرفته نمي شود اعم از اين كه اقرار در دادگاه يا خارج از دادگاه به عمل آمده باشد.

مبحث سوم _ اسناد

الف _ مواد عمومي

ماده 206 _ رسيدگي به حسابها و دفاتر در دادگاه به عمل مي آيد وممكن است در محلي كه اسناد در آنجا قراردارد انجام گيرد. در هرصورت دادگاه مي تواند رسيدگي را به يكي از دادرسان دادگاه محول نمايد.

ماده 207 _ سندي كه در دادگاه ابراز مي شود ممكن است به نفع طرف مقابل دليل باشد، در اين صورت هرگاه طرف مقابل به آن استناد نمايد ابراز كننده سند حق ندارد آن را پس بگيرد و يا از دادگاه درخواست نمايد سند او را ناديده بگيرد.

ماده 208 _ هرگاه يكي از طرفين سندي ابراز كند كه در آن به سندديگري

رجوع شده و مربوط به دادرسي باشد، طرف مقابل حق داردابراز سند ديگر را از دادگاه درخواست نمايد و دادگاه به اين درخواست ترتيب اثر خواهد داد.

ماده 209 _ هرگاه سند معيني كه مدرك ادعا يا اظهار يكي از طرفين است نزد طرف ديگر باشد، به درخواست طرف بايد آن سند ابرازشود. هرگاه طرف مقابل به وجود سند نزد خود اعتراف كند ولي ازابراز آن امتناع نمايد دادگاه مي تواند آن را از جمله قراين مثبته بداند.

ماده 210 _ چنانچه يكي از طرفين به دفتر بازرگاني طرف ديگراستناد كند، دفاتر نامبرده بايد در دادگاه ابراز شود. در صورتي كه ابرازدفاتر در دادگاه ممكن نباشد، دادگاه شخصي را مامور مي نمايد كه باحضور طرفين دفاتر را معاينه و آنچه لازم است خارج نويسي نمايد.

هيچ بازرگاني نمي تواند به عذر نداشتن دفتر از ابراز و يا ارائه دفاترخود امتناع كند مگر اين كه ثابت نمايد كه دفتر او تلف شده يادسترسي به آن ندارد. هرگاه بازرگاني كه به دفاتر او استناد شده است از ابراز آن خودداري نمايد و تلف يا عدم دسترسي به آن را هم نتواندثابت كند، دادگاه مي تواند آن را از قراين مثبته اظهار طرف قرار دهد.

ماده 211 _ اگر ابراز سند در دادگاه مقدور نباشد يا ابراز تمام ياقسمتي از آن يا اظهار علني مفاد آن در دادگاه برخلاف نظم يا عفت عمومي يا مصالح عامه يا حيثيت اصحاب دعوا يا ديگران باشد رييس دادگاه يادادرس يا مديردفتر دادگاه از جانب او در حضور طرفين آنچه را كه لازم و راجع به مورد اختلاف است خارج نويس مي نمايد.

ماده 212 _ هرگاه سند يا اطلاعات ديگري كه مربوط به مورد دعوااست در ادارات دولتي يا

بانكها يا شهرداريها يا موسساتي كه باسرمايه دولت تاسيس و اداره مي شوند موجود باشد و دادگاه آن را موثردر موضوع تشخيص دهد، به درخواست يكي ازاصحاب دعوا به طوركتبي به اداره يا سازمان مربوط ارسال رونوشت سند يا اطلاع لازم را باذكر موعد، مقرر مي دارد. اداره يا سازمان مربوط مكلف است فوري دستور دادگاه را انجام دهد؛ مگر اين كه ابراز سند با مصالح سياسي كشور و يا نظم عمومي منافات داشته باشد كه در اين صورت بايدمراتب با توضيح لازم به دادگاه اعلام شود. چنانچه دادگاه موافقت نمود، جواز عدم ابراز سند محرز خواهد شد، در غير اين صورت بايدبه نحو مقتضي سند به دادگاه ارائه شود. در صورت امتناع كسي كه مسووليت عدم ارائه سند متوجه اوست پس از رسيدگي در همين دادگاه و احراز تخلف به انفصال موقت از خدمات دولتي از شش ماه تايك سال محكوم خواهد شد.

تبصره 1 _ در مورد تحويل اسناد سري دولتي بايد با اجازه رييس قوه قضاييه باشد.

تبصره 2 _ ادارات دولتي و بانكها و شهرداريها و ساير مؤسسات ياد شده در اين ماده در صورتي كه خود نيز طرف دعوا باشند، ملزم به رعايت مفاد اين ماده خواهند بود.

تبصره 3 _ چنانچه در موعدي كه دادگاه معين كرده است نتواننداسناد و اطلاعات لازم را بدهند، بايد در پاسخ دادگاه با ذكر دليل تاخير، تاريخ ابراز اسناد و اطلاعات را اعلام نمايند.

ماده 213 _ در مواردي كه ابراز اصل سند لازم باشد ادارات سازمانها و بانكها پس از دريافت دستور دادگاه اصل سند را به طورمستقيم به دادگاه مي فرستند. فرستادن دفاتر امور جاري به دادگاه لازم نيست بلكه قسمت خارج نويسي شده از آن دفاتر كه

از طرف اداره گواهي شده باشد كافي است

ماده 214 _ هرگاه يكي ازاصحاب دعوا به استناد پرونده كيفري ادعايي نمايد كه رجوع به آن پرونده لازم باشد، دادگاه مي تواند پرونده رامطالبه كند. مرجع ذي ربط مكلف است پرونده درخواستي را ارسال نمايد.

ماده 215 _ چنانچه يكي ازاصحاب دعوا استناد به پرونده دعواي مدني ديگري نمايد، دادگاه به درخواست او خطاب به مرجع ذي ربط تقاضانامه اي به وي مي دهد كه رونوشت موارد استنادي در مدت معيني به او داده شود. در صورت لزوم دادگاه مي تواند پرونده مورد استناد راخواسته و ملاحظه نمايد.

ب _ انكار و ترديد

ماده 216 _ كسي كه عليه او سند غيررسمي ابراز شود مي تواند خط يا مهر يا امضا و يا اثر انگشت منتسب به خود را انكار نمايد واحكام منكر بر او مترتب مي گردد و اگر سند ابرازي منتسب به شخص او نباشد مي تواند ترديد كند.

ماده 217 _ اظهار ترديد يا انكار نسبت به دلايل و اسناد ارائه شده حتي الامكان بايد تا اولين جلسه دادرسي به عمل آيد و چنانچه درجلسه دادرسي منكر شود و يا نسبت به صحت و سقم آن سكوت نمايدحسب مورد آثار انكار و سكوت بر او مترتب خواهد شد. در مواردي كه راي دادگاه بدون دفاع خوانده صادر مي شود، خوانده ضمن واخواهي از آن انكار يا ترديد خود را به دادگاه اعلام مي دارد.نسبت به مداركي كه در مرحله واخواهي مورد استناد واقع مي شود نيزاظهار ترديد يا انكار بايد تا اولين جلسه دادرسي به عمل آيد.

ماده 218 _ در مقابل ترديد يا انكار، هرگاه ارائه كننده سند، سند خودرا استرداد نمايد، دادگاه به اسناد و دلايل ديگر رجوع مي كند. استردادسند دليل بر بطلان آن نخواهد بود، چنانچه صاحب سند، سند خودرا استرداد نكرد

و سند موثر در دعوا باشد، دادگاه مكلف است به اعتبار آن سند رسيدگي نمايد.

ج _ ادعاي جعليت

ماده 219 _ ادعاي جعليت نسبت به اسناد و مدارك ارائه شده بايدبرابر ماده (217) اين قانون با ذكر دليل اقامه شود، مگر اين كه دليل ادعاي جعليت بعد از موعد مقرر و قبل از صدور راي يافت شده باشد در غير اين صورت دادگاه به آن ترتيب اثر نمي دهد.

ماده 220 _ ادعاي جعليت و دلايل آن به دستور دادگاه به طرف مقابل ابلاغ مي شود. در صورتي كه طرف به استفاده از سند باقي باشد،موظف است ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ اصل سند موضوع ادعاي جعل را به دفتر دادگاه تسليم نمايد. مدير دفتر پس از دريافت سند، آن رابه نظر قاضي دادگاه رسانيده و دادگاه آن را فوري مهر و موم مي نمايد.

چنانچه در موعد مقرر صاحب سند از تسليم آن به دفتر خودداري كند، سند از عداد دلايل او خارج خواهد شد.

تبصره _ در مواردي كه وكيل يا نماينده قانوني ديگري در دادرسي مداخله داشته باشد، چنانچه دسترسي به اصل سند نداشته باشد حق استمهال دارد و دادگاه مهلت مناسبي براي ارائه اصل سند به او مي دهد.

ماده 221 _ دادگاه مكلف است ضمن صدور حكم راجع به ماهيت دعوا نسبت به سندي كه در مورد آن ادعاي جعل شده است تعيين تكليف نموده اگر آن را مجعول تشخيص ندهد، دستور تحويل آن رابه صاحب سند صادرنمايد و در صورتي كه آن را مجعول بداند،تكليف اين كه بايد تمام سند از بين برده شود و يا قسمت مجعول در در روي سند ابطال گردد يا كلماتي محو و يا تغيير داده شود تعيين خواهدكرد. اجراي راي دادگاه

در اين خصوص منوط است به قطعي شدن حكم دادگاه در ماهيت دعوا و گذشتن مدت درخواست تجديدنظر ياابرام حكم در مواردي كه قابل تجديدنظر مي باشد و در صورتي كه وجود اسناد و نوشته هاي راجع به دعواي جعل دردفتر دادگاه لازم نباشد، دادگاه دستور اعاده اسناد و نوشته ها را به صاحبان آنها مي دهد.

ماده 222 _ كارمندان دادگاه مجاز نيستند تصوير يا رونوشت اسناد ومداركي را كه نسبت به آنها ادعاي جعليت شده مادام كه به موجب حكم قطعي نسبت به آنها تعيين تكليف نشده است به اشخاص تسليم نمايند، مگر با اجازه دادگاه كه در اين صورت نيز بايد در حاشيه آن تصريح شود كه نسبت به اين سند ادعاي جعليت شده است

تخلف از مفاد اين ماده مستلزم محكوميت از سه ماه تا يك سال انفصال از خدمات دولتي خواهد بود.

د _ رسيدگي به صحت و اصالت سند

ماده 223 _ خط مهر، امضا و اثر انگشت اسناد عادي را كه نسبت به آن انكار يا ترديد يا ادعاي جعل شده باشد، نمي توان اساس تطبيق قرارداد، هرچند كه حكم به صحت آن شده باشد.

ماده 224 _ مي توان كسي را كه خط يا مهر يا امضا يا اثر انگشت منعكس در سند به او نسبت داده شده است اگر در حال حيات باشد، براي استكتاب يا اخذ اثر انگشت يا تصديق مهر دعوت نمود.عدم حضور يا امتناع او از كتابت يا زدن انگشت يا تصديق مهرمي تواند قرينه صحت سند تلقي شود.

ماده 225 _ اگر اوراق و نوشته ها و مداركي كه بايد اساس تطبيق قرارگيرد در يكي از ادارات يا شهرداريها يا بانكها يا موسساتي كه با سرمايه دولت تاسيس شده است موجود باشد، برابر مقررات ماده (212) آنهارا

به محل تطبيق مي آورند. چنانچه آوردن آنها به محل تطبيق ممكن نباشد و يا به نظر دادگاه مصلحت نباشد و يا دارنده آنها در شهر يا محل ديگري اقامت داشته باشد به موجب قرار دادگاه مي توان در محلي كه نوشته ها، اوراق و مدارك ياد شده قرار دارد، تطبيق به عمل آورد.

ماده 226 _ دادگاه موظف است در صورت ضرورت دقت در سند،تطبيق خط امضا، اثر انگشت يا مهر سند را به كارشناس رسمي يا اداره تشخيص هويت و پليس بين الملل كه مورد وثوق دادگاه باشند، ارجاع نمايد. اداره تشخيص هويت و پليس بين الملل هنگام اعلام نظر به دادگاه ارجاع كننده بايد هويت و مشخصات كسي را كه در اعلام نظردخالت مستقيم داشته است معرفي نمايد. شخص ياد شده از جهت مسووليت و نيز موارد رد، در حكم كارشناس رسمي مي باشد.

ماده 227 _ چنانچه مدعي جعليت سند در دعواي حقوقي شخص معيني را به جعل سند مورد استناد متهم كند، دادگاه به هر دو ادعا يك جارسيدگي مي نمايد.

در صورتي كه دعواي حقوقي در جريان رسيدگي باشد، راي قطعي كيفري نسبت به اصالت يا جعليت سند، براي دادگاه متبع خواهدبود. اگر اصالت يا جعليت سند به موجب راي كيفري ثابت شده وسند ياد شده مستند دادگاه در امر حقوقي باشد، راي كيفري برابرمقررات مربوط به اعاده دادرسي قابل استفاده مي باشد. هرگاه در ضمن رسيدگي دادگاه از طرح ادعاي جعل مرتبط با دعواي حقوقي در دادگاه ديگري مطلع شود، موضوع به اطلاع رييس حوزه قضايي مي رسد تا باتوجه به سبق ارجاع براي رسيدگي توام اتخاذ تصميم نمايد.

ماده 228 _ پس از ادعاي جعليت سند، ترديد يا انكار نسبت به آن سند پذيرفته نمي شود، ولي چنانچه پس از ترديد يا انكار سند،ادعاي جعل

شود فقط به ادعاي جعل رسيدگي خواهد شد.

در صورتي كه ادعاي جعل يا اظهار ترديد و انكار نسبت به سند شده باشد، ديگرادعاي پرداخت وجه آن سند يا انجام هر نوع تعهدي نسبت به آن پذيرفته نمي شود و چنانچه نسبت به اصالت سند همراه با دعواي پرداخت وجه يا انجام تعهد، تعرض شود فقط به ادعاي پرداخت وجه يا انجام تعهد رسيدگي خواهد شد و تعرض به اصالت قابل رسيدگي نمي باشد.

مبحث چهارم _ گواهي

ماده 229 _ در مواردي كه دليل اثبات دعوا يا موثر در اثبات آن گواهي گواهان باشد برابر مواد زير اقدام مي گردد.

ماده 230 _ در دعاوي مدني (حقوقي تعداد و جنسيت گواه همچنين تركيب گواهان باسوگند به ترتيب ذيل مي باشد:

الف _ اصل طلاق و اقسام آن و رجوع در طلاق و نيز دعاوي غيرمالي از قبيل مسلمان بودن بلوغ جرح و تعديل عفو ازقصاص وكالت وصيت با گواهي دو مرد.

ب _ دعاوي مالي يا آنچه كه مقصود از آن مال مي باشد از قبيل دين ثمن مبيع معاملات وقف اجاره وصيت به نفع مدعي غصب جنايات خطايي وشبه عمد كه موجب ديه است با گواهي دو مرد يا يك مرد و دو زن

چنانچه براي خواهان امكان اقامه بينه شرعي نباشد مي تواند با معرفي يك گواه مرد يا دو زن به ضميمه يك سوگند ادعاي خود را اثبات كند.در موارد مذكور در اين بند، ابتدا گواه واجد شرايط شهادت مي دهد،سپس سوگند توسط خواهان ادا مي شود.

ج _ دعاوي كه اطلاع بر آنهامعمولادر اختيار زنان است از قبيل ولادت رضاع بكارت عيوب دروني زنان با گواهي چهار زن دو مرد يا يك مرد و دو زن

د _ اصل نكاح با گواهي دو مرد و يا

يك مرد و دو زن

ماده 231 _ در كليه دعاوي كه جنبه حق الناسي دارد اعم از امورجزايي يا مدني (مالي و غير آن به شرح ماده فوق هرگاه به علت غيبت يا بيماري سفر، حبس و امثال آن حضور گواه اصلي متعذر يامتعسر باشد گواهي برشهادت گواه اصلي مسموع خواهد بود.

تبصره _ گواه بر شاهد اصلي بايد واجد شرايط مقرر براي گواه وگواهي باشد.

ماده 232 _ هريك از طرفين دعوا كه متمسك به گواهي شده اند، بايدگواهان خود را در زماني كه دادگاه تعيين كرده حاضر و معرفي نمايند.

ماده 233 _ صلاحيت گواه و موارد جرح وي برابر شرايط مندرج دربخش چهارم از كتاب دوم در امور كيفري اين قانون مي باشد.

ماده 234 _ هريك ازاصحاب دعوا مي توانند گواهان طرف خود را باذكر علت جرح نمايند. چنانچه پس از صدور راي براي دادگاه معلوم شود كه قبل از اداي گواهي جهات جرح وجود داشته ولي بر دادگاه مخفي مانده و راي صادره هم مستند به آن گواهي بوده مورد از مواردنقض مي باشد و چنانچه جهات جرح بعد از صدور راي حادث شده باشد، موثر در اعتبار راي دادگاه نخواهد بود.

تبصره _ در صورتي كه طرف دعوا براي جرح گواه از دادگاه استمهال نمايد دادگاه حداكثر به مدت يك هفته مهلت خواهد داد.

ماده 235 _ دادگاه گواهي هر گواه را بدون حضور گواههايي كه گواهي نداده اند استماع مي كند و بعد از اداي گواهي مي تواند ازگواهها مجتمعا تحقيق نمايد.

ماده 236 _ قبل از اداي گواهي دادگاه حرمت گواهي كذب ومسووليت مدني آن و مجازاتي كه براي آن مقرر شده است را به گواه خاطر نشان مي سازد. گواهان قبل از اداي گواهي نام و نام

خانوادگي شغل سن و محل اقامت خود را اظهار وسوگند ياد مي كنند كه تمام حقيقت را گفته و غير از حقيقت چيزي اظهار ننمايند.

تبصره _ در صورتي كه احقاق حق متوقف به گواهي باشد و گواه حاضر به اتيان سوگند نشود الزام به آن ممنوع است

ماده 237 _ دادگاه مي تواند براي اين كه آزادي گواه بهتر تأمين شودگواهي او را بدون حضوراصحاب دعوا استماع نمايد. در اين صورت پس از اداي گواهي بلافاصله اصحاب دعوا را از اظهارات گواه مطلع مي سازد.

ماده 238 _ هيچ يك ازاصحاب دعوا نبايد اظهارات گواه را قطع كند،لكن پس از اداي گواهي مي توانند توسط دادگاه سوالاتي را كه مربوط به دعوا مي باشد از گواه به عمل آورند.

ماده 239 _ دادگاه نمي تواند گواه را به اداي گواهي ترغيب يا از آن منع يا او را در كيفيت گواهي راهنمايي يا در بيان مطالب كمك نمايد، بلكه فقط مورد گواهي را طرح نموده و او را در بيان مطالب خود آزاد مي گذارد.

ماده 240 _ اظهارات گواه بايد عينادر صورت مجلس قيد و به امضايا اثر انگشت او برسد و اگر گواه نخواهد يا نتواند امضا كند، مراتب در صورت مجلس قيد خواهد شد.

ماده 241 _ تشخيص ارزش و تاثير گواهي با دادگاه است

ماده 242 _ دادگاه مي تواند به درخواست يكي از اصحاب دعوا همچنين در صورتي كه مقتضي بداند گواهان را احضار نمايد. در ابلاغ احضاريه مقرراتي كه براي ابلاغ اوراق قضايي تعيين شده رعايت مي گردد و بايد حداقل يك هفته قبل از تشكيل دادگاه به گواه يا گواهان ابلاغ شود.

ماده 243 _ گواهي كه برابر قانون احضار شده است چنانچه درموعد مقرر حضور نيابد، دوباره احضار خواهد شد.

ماده 244 _ در صورت معذور

بودن گواه از حضور در دادگاه وهمچنين در مواردي كه دادگاه مقتضي بداند مي تواند گواهي گواه را درمنزل يا محل كار او يا در محل دعوا توسط يكي از قضات دادگاه استماع كند.

ماده 245 _ در صورتي كه گواه در مقر دادگاه ديگري اقامت داشته باشد دادگاه مي تواند از دادگاه محل توقف او بخواهد كه گواهي او را استماع كند.

ماده 246 _ در موارد مذكور در مادتين (244) و (245) چنانچه مبناي راي دادگاه گواهي گواه باشد و آن گواه طبق مقررات ماده 231) از حضور در دادگاه معذور باشد استنادكننده به گواهي فقط مي تواند به گواهي شاهد بر گواه اصلي استناد نمايد.

ماده 247 _ هرگاه گواه براي حضور در دادگاه درخواست هزينه آمد ورفت و جبران خسارت حاصل از آن را بنمايد، دادگاه ميزان آن رامعين و استنادكننده را به تاديه آن ملزم مي نمايد.

مبحث پنجم _ معاينه محل و تحقيق محلي

ماده 248 _ دادگاه مي تواند راسا يا به درخواست هريك ازاصحاب دعوا قرار معاينه محل را صادر نمايد. موضوع قرار و وقت اجراي آن بايد به طرفين ابلاغ شود.

ماده 249 _ در صورتي كه طرفين دعوا يا يكي از آنان به اطلاعات اهل محل استناد نمايند، اگرچه به طور كلي باشد و اسامي مطلعين را هم ذكر نكنند، دادگاه قرار تحقيق محلي صادر مي نمايد. چنانچه قرار تحقيق محلي به درخواست يكي از طرفين صادر گردد، طرف ديگر دعوا مي تواند در موقع تحقيقات مطلعين خود را در محل حاضر نمايد كه اطلاع آنها نيز استماع شود.

ماده 250 _ اجراي قرار معاينه محل يا تحقيق محلي ممكن است توسط يكي از دادرسان دادگاه يا قاضي تحقيق به عمل آيد. وقت ومحل تحقيقات بايد از قبل به

طرفين اطلاع داده شود. در صورتي كه محل تحقيقات خارج از حوزه دادگاه باشد، دادگاه مي تواند اجراي تحقيقات را از دادگاه محل درخواست نمايد مگر اين كه مبناي راي دادگاه معاينه و يا تحقيقات محلي باشد كه در اين صورت بايداجراي قرارهاي مذكور توسط شخص قاضي صادركننده راي صورت گيرد يا گزارش مورد وثوق دادگاه باشد.

ماده 251 _ متصدي اجراي قرار معاينه محل يا تحقيقات محلي صورت جلسه تنظيم و به امضاي مطلعين واصحاب دعوامي رساند.

ماده 252 _ ترتيب استعلام و اجراي تحقيقات از اشخاص ياد شده در ماده قبل به نحوي است كه براي گواهان مقرر گرديده است هريك از طرفين مي تواند مطلعين طرف ديگر را برابر مقررات جرح گواه رد نمايد.

ماده 253 _ طرفين دعوا مي توانند اشخاصي را براي كسب اطلاع ازآنان در محل معرفي و به گواهي آنها تراضي نمايند. متصدي تحقيقات صورت اشخاصي را كه اصحاب دعوا انتخاب كرده اند نوشته و به امضاي طرفين مي رساند.

ماده 254 _ عدم حضور يكي ازاصحاب دعوا مانع از اجراي قرارمعاينه محل و تحقيقات محلي نخواهد بود.

ماده 255 _ اطلاعات حاصل از تحقيق و معاينه محل ازامارات قضايي محسوب مي گردد كه ممكن است موجب علم يا اطمينان قاضي دادگاه يا موثر در آن باشد.

ماده 256 _ عدم تهيه وسيله اجراي قرار معاينه محل يا تحقيق محلي توسط متقاضي موجب خروج آن از عداد دلايل وي مي باشدو اگر اجراي قرار مذكور را دادگاه لازم بداند، تهيه وسايل اجرا درمرحله بدوي با خواهان دعوا و در مرحله تجديدنظر با تجديدنظر خواه مي باشد. در صورتي كه به علت عدم تهيه وسيله اجراي قرار مقدور نباشد و دادگاه بدون آن نتواند انشاي راي نمايد دادخواست بدوي ابطال و در مرحله تجديدنظر،تجديدنظرخواهي متوقف ولي مانع اجراي حكم بدوي نخواهد بود.

مبحث ششم

_ رجوع به كارشناس

ماده 257 _ دادگاه مي تواند راسا يا به درخواست هريك ازاصحاب دعوا قرار ارجاع امر به كارشناس را صادر نمايد. در قرار دادگاه موضوعي كه نظركارشناس نسبت به آن لازم است و نيز مدتي كه كارشناس بايد اظهار عقيده كند، تعيين مي گردد.

ماده 258 _ دادگاه بايدكارشناس مورد وثوق را از بين كساني كه داراي صلاحيت در رشته مربوط به موضوع است انتخاب نمايد و درصورت تعدد آنها، به قيد قرعه انتخاب مي شود. در صورت لزوم تعددكارشناسان عده منتخبين بايد فرد باشد تا در صورت اختلاف نظر، نظراكثريت ملاك عمل قرار گيرد.

تبصره _ اعتبار نظر اكثريت در صورتي است كه كارشناسان از نظرتخصص با هم مساوي باشند.

ماده 259 _ ايداع دستمزدكارشناس به عهده متقاضي است و هرگاه ظرف مدت يك هفته از تاريخ ابلاغ آن را پرداخت نكند، كارشناسي ازعداد دلايل وي خارج مي شود.

هرگاه قرار كارشناسي به نظر دادگاه باشد و دادگاه نيز نتواند بدون انجام كارشناسي انشاي راي نمايد، پرداخت دستمزد كارشناسي در مرحله بدوي به عهده خواهان و در مرحله تجديدنظر به عهده تجديدنظرخواه است درصورتي كه در مرحله بدوي دادگاه نتواند بدون نظركارشناس حتي باسوگند نيز حكم صادر نمايد، دادخواست ابطال مي گردد و اگردر مرحله تجديدنظر باشدتجديدنظرخواهي متوقف ولي مانع اجراي حكم بدوي نخواهد بود.

ماده 260 _ پس از صدور قرار كارشناسي و انتخاب كارشناس و ايداع دستمزد، دادگاه به كارشناس اخطار مي كند كه ظرف مهلت تعيين شده در قرار كارشناسي نظر خود را تقديم نمايد. وصول نظركارشناس به طرفين ابلاغ خواهد شد، طرفين مي توانند ظرف يك هفته از تاريخ ابلاغ به دفتر دادگاه مراجعه كنند و با ملاحظه نظركارشناس چنانچه مطلبي دارند نفيا يا اثباتا به طور كتبي اظهار نمايند. پس از انقضاي مدت ياد شده دادگاه پرونده را ملاحظه و در صورت آماده بودن

مبادرت به انشاي راي مي نمايد.

ماده 261 _كارشناس مكلف به قبول امر كارشناسي كه از دادگاه به اوارجاع شده مي باشد، مگر اين كه داراي عذري باشد كه به تشخيص دادگاه موجه شناخته شود، در اين صورت بايد قبل از مباشرت به كارشناسي مراتب را به طور كتبي به دادگاه اعلام دارد. موارد معذوربودن كارشناس همان موارد معذور بودن دادرس است

ماده 262 _كارشناس بايد در مدت مقرر نظر خود را كتبا تقديم دارد،مگر اين كه موضوع از اموري باشد كه اظهارنظر در آن مدت ميسرنباشد. دراين صورت به تقاضاي كارشناس دادگاه مهلت مناسب ديگري تعيين و به كارشناس و طرفين اعلام مي كند. در هر حال اظهارنظر كارشناس بايد صريح و موجه باشد.

هرگاه كارشناس ظرف مدت معين نظر خود را كتبا تقديم دادگاه ننمايد،كارشناس ديگري تعيين مي شود. چنانچه قبل از انتخاب يا اخطار به كارشناس ديگر نظر كارشناس به دادگاه واصل شود، دادگاه به آن ترتيب اثر مي دهد و تخلف كارشناس را به مرجع صلاحيت دار اعلام مي دارد.

ماده 263 _ در صورت لزوم تكميل تحقيقات يا اخذ توضيح ازكارشناس دادگاه موارد تكميل و توضيح را در صورت مجلس منعكس و به كارشناس اعلام وكارشناس را براي اداي توضيح دعوت مي نمايد. در صورت عدم حضور،كارشناس جلب خواهد شد.

هرگاه پس از اخذ توضيحات دادگاه كارشناسي را ناقص تشخيص دهد، قرار تكميل آن را صادر و به همان كارشناس ياكارشناس ديگرمحول مي نمايد.

ماده 264 _ دادگاه حق الزحمه كارشناس را با رعايت كميت و كيفيت وارزش كار تعيين مي كند. هرگاه بعد از اظهار نظر كارشناس معلوم گردد كه حق الزحمه تعيين شده متناسب نبوده است مقدار آن را به طور قطعي تعيين و دستور وصول آن را مي دهد.

ماده 265 _ در صورتي كه نظركارشناس با اوضاع و احوال محقق

ومعلوم مورد كارشناسي مطابقت نداشته باشد، دادگاه به آن ترتيب اثرنخواهد داد.

ماده 266 _ اگر يكي از كارشناسان در موقع رسيدگي و مشاوره حاضر بوده ولي بدون عذر موجه از اظهارنظر يا حضور در جلسه ياامضا امتناع نمايد، نظر اكثريت كارشناساني كه از حيث تخصص با هم مساوي باشند ملاك عمل خواهد بود. عدم حضوركارشناس ياامتناعش از اظهارنظر يا امضاي راي بايد از طرف كارشناسان ديگرتصديق و به امضا برسد.

ماده 267 _ هرگاه يكي ازاصحاب دعوا از تخلف كارشناس متضررشده باشد در صورتي كه تخلف كارشناس سبب اصلي در ايجادخسارات به متضرر باشد مي تواند ازكارشناس مطالبه ضرر نمايد.ضرر و زيان ناشي از عدم النفع قابل مطالبه نيست

ماده 268 _ طرفين دعوا در هر مورد كه قرار رجوع به كارشناس صادرمي شود، مي توانند قبل از اقدام كارشناس يا كارشناسان منتخب كارشناس يا كارشناسان ديگري را با تراضي انتخاب و به دادگاه معرفي نمايند. دراين صورت كارشناس مرضي الطرفين به جاي كارشناس منتخب دادگاه براي اجراي قرار كارشناسي اقدام خواهد كرد. كارشناسي كه به تراضي انتخاب مي شود ممكن است غيراز كارشناس رسمي باشد.

ماده 269 _ اگر لازم باشد كه تحقيقات كارشناسي در خارج از مقردادگاه رسيدگي كننده اجرا شود و طرفين كارشناس را با تراضي تعيين نكرده باشند، دادگاه مي تواند انتخاب كارشناس را به طريق قرعه به دادگاهي كه تحقيقات در مقر آن دادگاه اجرا مي شود واگذار نمايد.

مبحث هفتم _سوگند

ماده 270 _ در مواردي كه صدور حكم دادگاه منوط به سوگند شرعي مي باشد، دادگاه به درخواست متقاضي قرار اتيان سوگند صادر كرده ودر آن موضوع سوگند و شخصي را كه بايدسوگند ياد كند تعيين مي نمايد.

ماده 271 _ در كليه دعاوي مالي و ساير حقوق الناس از قبيل نكاح طلاق، رجوع در طلاق ، نسب وكالت و وصيت كه فاقد دلايل

و مدارك معتبر ديگر باشدسوگند شرعي به شرح مواد آتي مي تواند ملاك ومستند صدور حكم دادگاه قرار گيرد.

ماده 272 _ هرگاه خواهان (مدعي فاقد بينه و گواه واجد شرايط باشدو خوانده (مدعي عليه منكر ادعاي خواهان بوده به تقاضاي خواهان منكر اداي سوگند مي نمايد و به موجب آن ادعا ساقط خواهد شد.

ماده 273 _ چنانچه خوانده از اداي سوگند امتناع ورزد وسوگند را به خواهان واگذار نمايد، باسوگند وي ادعايش ثابت مي شود و درصورت نكول ادعاي او ساقط و به موجب آن حكم صادر مي گردد.

ماده 274 _ چنانچه منكر از اداي سوگند و رد آن به خواهان نكول نمايد دادگاه سه بار جهت اتيان سوگند يا رد آن به خواهان به منكراخطار مي كند، در غير اين صورت ناكل شناخته خواهد شد.

با اصرار خوانده بر موضع خود، دادگاه اداي سوگند را به خواهان واگذار نموده و با سوگند وي ادعا ثابت و به موجب آن حكم صادرمي شود و در صورت نكول خواهان از اداي سوگند، ادعاي او ساقط خواهد شد.

ماده 275 _ هرگاه خوانده در پاسخ خواهان ادعايي مبني بر برائت ذمه از سوي خواهان يا دريافت مال مورد ادعا يا صلح و هبه نسبت به آن و يا تمليك مال به موجب يكي از عقود ناقله نمايد، دعوامنقلب شده خواهان خوانده و خوانده خواهان تلقي مي شود وحسب مورد با آنان رفتار خواهد شد.

ماده 276 _ هرگاه خوانده درجلسه دادرسي در قبال ادعاي خواهان به علت عارضه اي از قبيل لكنت زبان يا لال بودن سكوت نمايد قاضي دادگاه راسا يا به وسيله مترجم يا متخصص امر، مراد وي را كشف ياعارضه را بر طرف مي نمايد و چنانچه سكوت خوانده واستنكاف وي از باب تعمد و ايذا باشد دادگاه ضمن تذكر

عواقب شرعي و قانوني كتمان حقيقت سه بار به خوانده اخطار مي نمايد كه در نتيجه استنكاف ناكل شناخته مي شود، در اين صورت باسوگند خواهان دعوا ثابت وحكم بر محكوميت خوانده صادر خواهد شد.

ماده 277 _ در كليه دعاوي مالي كه به هر علت و سببي به ذمه تعلق مي گيرد از قبيل قرض ثمن معامله مال الاجاره ديه جنايات مهريه نفقه ضمان به تلف يا اتلاف همچنين دعاوي كه مقصود از آن مال است از قبيل بيع صلح اجاره هبه وصيت به نفع مدعي جنايت خطايي وشبه عمد موجب ديه _ چنانچه براي خواهان امكان اقامه بينه شرعي نباشد مي تواند با معرفي يك گواه مرد يا دو گواه زن به ضميمه يك سوگند ادعاي خود را اثبات كند.

تبصره _ در موارد مذكور در اين ماده ابتدا گواه واجد شرايط شهادت مي دهد سپس سوگند توسط خواهان ادا مي شود.

ماده 278 _ در دعواي بر ميت پس از اقامه بينه سوگند خواهان نيزلازم است و در صورت امتناع ازسوگند، حق وي ساقط مي شود.

ماده 279 _ هرگاه خواهان در دعواي بر ميت وارث صاحب حق باشد و بر اثبات ادعاي خود اقامه بينه كند علاوه بر آن بايد اداي سوگندنمايد. در صوت عدم اتيان سوگند حق مورد ادعا ساقط خواهد شد.

تبصره 1 _ در صورت تعدد وراث هريك نسبت به سهم خود بايداداي سوگند نمايند چنانچه بعضي اداي سوگند نموده و بعضي نكول كنند ادعا نسبت به كساني كه اداي سوگند كرده ثابت و نسبت به نكول كنندگان ساقط خواهد شد.

تبصره 2 _ چنانچه وراث خوانده متعدد باشند و خواهان شخص ديگري باشد پس از اقامه بينه توسط خواهان اداي يك سوگند كفايت مي كند.

ماده 280 _ در حدود شرعي حق سوگند نيست مگر در سرقت كه فقط نسبت به جنبه

حق الناسي آن سوگند ثابت است ولي حد سرقت باآن سوگند ثابت نخواهد شد.

ماده 281 _ سوگند بايد مطابق قرار دادگاه و با لفظ جلاله (والله _ بالله _ تالله يا نام خداوند متعال به ساير زبانها ادا گردد و در صورت نياز به تغليظ دادگاه كيفيت اداي آن را از حيث زمان مكان و الفاظ تعيين مي نمايد. در هر حال فرقي بين مسلمان و غيرمسلمان در اداي سوگندبه نام خداوند متعال نخواهد بود. مراتب اتيان سوگند صورتجلسه مي گردد.

ماده 282 _ در صورتي كه طرفين حاضر نباشند، دادگاه محل اداي سوگند، تعيين وقت نموده و طرفين را احضار مي نمايد. در احضارنامه علت حضور قيد مي گردد.

ماده 283 _ دادگاه نمي تواند بدون درخواست اصحاب دعواسوگنددهد و اگرسوگند داد اثري بر آن مترتب نخواهد بود و چنانچه پس ازآن درخواست اجراي سوگند شود بايدسوگند تجديد گردد.

ماده 284 _ درخواست سوگند از سوي متقاضي ممكن است شفاهي ياكتبي باشد. درخواست شفاهي در صورت مجلس نوشته شده و به امضاي درخواست كننده مي رسد و اين درخواست را تا پايان دادرسي مي توان انجام داد.

ماده 285 _ در صورتي كه سوگند از سوي منكر باشد،سوگند بر عدم وجود يا عدم وقوع ادعاي مدعي ياد خواهد شد و چنانچه سوگند ازسوي مدعي باشد،سوگند بر وجود يا وقوع ادعا عليه منكر به عمل خواهد آمد. به هر حال بايد مقصود درخواست كننده سوگند معلوم وصريح باشد كه كداميك از اين امور است

ماده 286 _ بعد از صدور قرار اتيان سوگند، در صورتي كه شخصي كه بايدسوگند ياد كند حاضر باشد، دادگاه در همان جلسه سوگند مي دهد ودر صورت عدم حضور تعيين وقت نموده طرفين را دعوت مي كند.اگر كسي كه بايدسوگند ياد كند بدون عذر موجه حاضر نشود يا بعد ازحضور ازسوگند امتناع نمايد نكول محسوب و

دادگاه اتيان سوگند را به طرف دعوا رد مي كند و با اتيان سوگند، حكم صادر خواهد شد وگرنه دعوا ساقط مي گردد. در برگ احضاريه جهت حضور و نتيجه عدم حضور بايد قيد گردد.

ماده 287 _ اگر كسي كه بايدسوگند ياد كند براي قبول يا ردسوگندمهلت بخواهد، دادگاه مي تواند به اندازه اي كه موجب ضرر طرف نشودبه او يك بار مهلت بدهد.

ماده 288 _ اتيان سوگند بايد در جلسه دادگاه رسيدگي كننده به دعواانجام شود. در صورتي كه اداكننده سوگند بواسطه عذر موجه نتواند دردادگاه حضور يابد، دادگاه حسب اقتضاي مورد، وقت ديگري براي سوگند معين مي نمايد يادادرس دادگاه نزد او حاضر مي شود يا به قاضي ديگر نيابت مي دهد تا او راسوگند داده و صورت مجلس را براي دادگاه ارسال كند و براساس آن راي صادر مي نمايد.

ماده 289 _ هرگاه كسي كه درخواست سوگند كرده است از تقاضاي خود صرف نظر نمايد دادگاه با توجه به ساير مستندات به دعوا رسيدگي نموده و راي مقتضي صادر مي نمايد.

مبحث هشتم _ نيابت قضايي

ماده 290 _ در هر موردي كه رسيدگي به دلايلي از قبيل تحقيقات ازمطلعين و گواهان يا معاينه محلي و يا هر اقدام ديگري كه مي بايست خارج از مقر دادگاه رسيدگي كننده به دعوا انجام گيرد و مباشرت دادگاه شرط نباشد، مرجع مذكور به دادگاه صلاحيتدار محل نيابت مي دهد تا حسب مورد اقدام لازم معمول و نتيجه را طي صورت مجلس به دادگاه نيابت دهنده ارسال نمايد. اقدامات مذكور درصورتي معتبر خواهد بود كه مورد وثوق دادگاه باشد.

ماده 291 _ در مواردي كه تحقيقات بايد خارج از كشور ايران به عمل آيد، دادگاه در حدود مقررات معهود بين دولت ايران و كشور موردنظر، به دادگاه كشوري كه تحقيقات بايد در قلمرو آن انجام شود نيابت مي دهد تا تحقيقات

را به عمل آورده و صورت مجلس را ارسال دارد.ترتيب اثر بر تحقيقات معموله در خارج از كشور متوقف بر وثوق دادگاه به نتيجه تحقيقات مي باشد.

ماده 292 _ دادگاههاي ايران مي توانند به شرط معامله متقابل نيابتي كه از طرف دادگاههاي كشورهاي ديگر راجع به تحقيقات قضايي به آنها داده مي شود قبول كنند.

ماده 293 _ دادگاههاي ايران نيابت تحقيقات قضايي را برابر قانون ايران انجام مي دهند، لكن چنانچه دادگاه كشور خارجي ترتيب خاصي براي رسيدگي معين كرده باشد، دادگاه ايران مي تواند به شرط معامله متقابل و در صورتي كه مخالف با موازين اسلام و قوانين مربوط به نظم عمومي و اخلاق حسنه نباشد برابر آن عمل نمايد.

ماده 294 _ در نيابت تحقيقات قضايي خارج از كشور، دادگاه نحوه بررسي و تحقيق را برابر قوانين ايران تعيين و از دادگاه خارجي كه به آن نيابت داده مي شود مي خواهد كه براساس آن كار تحقيقات را انجام دهد. در صورتي كه دادگاه ياد شده به طريق ديگري اقدام به بررسي و تحقيق نمايد اعتبار آن منوط به نظر دادگاه خواهد بود.

فصل يازدهم _ رأي ( ماده 295 الي 325 )

مبحث اول _ صدور و انشاي راي

ماده 295 _ پس از اعلام ختم دادرسي در صورت امكان دادگاه درهمان جلسه انشا راي نموده و به اصحاب دعوا اعلام مي نمايد در غيراين صورت حداكثر ظرف يك هفته انشا و اعلام راي مي كند.

ماده 296 _ راي دادگاه پس از انشاي لفظي بايد نوشته شده و به امضاي دادرس يا دادرسان برسد و نكات زير در آن رعايت گردد:

1 _ تاريخ صدور راي

2 _ مشخصات اصحاب دعوا يا وكيل يا نمايندگان قانوني آنان باقيداقامتگاه

3 _ موضوع دعوا و درخواست طرفين

4 _ جهات دلايل مستندات اصول

و مواد قانوني كه راي براساس آنها صادر شده است

5 _ مشخصات و سمت دادرس يا دادرسان دادگاه

ماده 297 _ راي دادگاه بايد ظرف پنج روز از تاريخ صدور پاكنويس شده و به امضاي دادرس يا دادرسان صادركننده راي برسد.

ماده 298 _ در صورتي كه دعوا قابل تجزيه بوده و فقط قسمتي از آن مقتضي صدور راي باشد با درخواست خواهان دادگاه مكلف به انشاي راي نسبت به همان قسمت مي باشد و نسبت به قسمت ديگررسيدگي را ادامه مي دهد.

ماده 299 _ چنانچه راي دادگاه راجع به ماهيت دعوا و قاطع آن به طورجزيي يا كلي باشد،حكم ودرغيراين صورت قرارناميده مي شود.

مبحث دوم _ ابلاغ راي

ماده 300 _ مدير دفتر دادگاه موظف است فوري پس از امضاي دادنامه رونوشت آن را به تعداد اصحاب دعوا تهيه و در صورتي كه شخصا يا وكيل يا نماينده قانوني آنها حضور دارند به آنان ابلاغ نمايد والا به مامور ابلاغ تسليم و توسط وي به اصحاب دعوا ابلاغ گردد.

ماده 301 _ مدير يا اعضاي دفتر قبل از آن كه راي يادادنامه به امضاي دادرس يا دادرس ها برسد، نبايد رونوشت آن را به كسي تسليم نمايند.در صورت تخلف مرتكب به حكم هياتهاي رسيدگي به تخلفات اداري به مجازات بند( ب ماده (9) قانون رسيدگي به تخلفات اداري _ مصوب 1372 _ و بالاتر محكوم خواهد شد.

ماده 302 _ هيچ حكم يا قراري را نمي توان اجرا نمود مگر اين كه به صورت حضوري و يا به صورت دادنامه يا رونوشت گواهي شده آن به طرفين يا وكيل آنان ابلاغ شده باشد.

نحوه ابلاغ دادنامه و رونوشت آن برابر مقررات مربوط به ابلاغ دادخواست و ساير اوراق رسمي خواهد بود.

تبصره _ چنانچه راي دادگاه غيابي بوده و

محكوم عليه مجهول المكان باشد، مفاد راي به وسيله آگهي در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار مركز يا محلي با هزينه خواهان براي يكباربه محكوم عليه ابلاغ خواهد شد. تاريخ انتشار آگهي تاريخ ابلاغ راي محسوب مي شود.

مبحث سوم _ حكم حضوري و غيابي

ماده 303 _ حكم دادگاه حضوري است مگر اين كه خوانده يا وكيل يا قائم مقام يا نماينده قانوني وي در هيچ يك از جلسات دادگاه حاضرنشده و به طور كتبي نيز دفاع ننموده باشد و يااخطاريه ابلاغ واقعي نشده باشد.

ماده 304 _ در صورتي كه خواندگان متعدد باشند و فقط بعضي از آنان در جلسه دادگاه حاضر شوند و يا لايحه دفاعيه تسليم نمايند، دادگاه نسبت به دعواي مطروحه عليه كليه خواندگان رسيدگي كرده سپس مبادرت به صدور راي مي نمايد، راي دادگاه نسبت به كساني كه درجلسات حاضر نشده و لايحه دفاعيه نداده اند و يا اخطاريه ابلاغ واقعي نشده باشد غيابي محسوب است

مبحث چهارم _ واخواهي

ماده 305 _ محكوم عليه غايب حق دارد به حكم غيابي اعتراض نمايد.اين اعتراض واخواهي ناميده مي شود. دادخواست واخواهي در دادگاه صادركننده حكم غيابي قابل رسيدگي است

ماده 306 _ مهلت واخواهي از احكام غيابي براي كساني كه مقيم كشورند بيست روز و براي كساني كه خارج از كشور اقامت دارند دوماه از تاريخ ابلاغ واقعي خواهد بود مگر اين كه معترض به حكم ثابت نمايد عدم اقدام به واخواهي در اين مهلت به دليل عذر موجه بوده است در اين صورت بايد دلايل موجه بودن عذر خود را ضمن دادخواست واخواهي به دادگاه صادركننده راي اعلام نمايد. اگر دادگاه ادعا را موجه تشخيص داد قرار قبول دادخواست واخواهي را صادر واجراي حكم نيز متوقف مي شود. جهات زير عذر موجه محسوب مي گردد:

1 _ مرضي كه مانع حركت است

2 _ فوت يكي

از والدين يا همسر يا اولاد.

3 _ حوادث قهريه از قبيل سيل زلزله و حريق كه بر اثر آن تقديم دادخواست واخواهي در مهلت مقرر ممكن نباشد.

4 _ توقيف يا حبس بودن به نحوي كه نتوان در مهلت مقرردادخواست واخواهي تقديم كرد.

تبصره 1 _ چنانچه ابلاغ واقعي به شخص محكوم عليه ميسر نباشد وابلاغ قانوني به عمل آيد، آن ابلاغ معتبر بوده وحكم غيابي پس ازانقضاي مهلت قانوني و قطعي شدن به موقع اجرا گذارده خواهد شد.

در صورتي كه حكم ابلاغ واقعي نشده باشد و محكوم عليه مدعي عدم اطلاع از مفاد راي باشد مي تواند دادخواست واخواهي به دادگاه صادركننده حكم غيابي تقديم دارد. دادگاه بدوا خارج از نوبت در اين مورد رسيدگي نموده قرار رد يا قبول دادخواست را صادر مي كند. قرار قبول دادخواست مانع اجراي حكم خواهد بود.

تبصره 2 _ اجراي حكم غيابي منوط به معرفي ضامن معتبر يا اخذتامين متناسب از محكوم له خواهد بود. مگر اين كه دادنامه يا اجراييه به محكوم عليه غايب ابلاغ واقعي شده و نامبرده در مهلت مقرر از تاريخ ابلاغ دادنامه واخواهي نكرده باشد.

تبصره 3 _ تقديم دادخواست خارج از مهلت ياد شده بدون عذرموجه قابل رسيدگي در مرحله تجديدنظر برابر مقررات مربوط به آن مرحله مي باشد.

ماده 307 _ چنانچه محكوم عليه غايب پس از اجراي حكم واخواهي نمايد و در رسيدگي بعدي حكم به نفع او صادر شود،خواهان ملزم به جبران خسارت ناشي از اجراي حكم اولي به واخواه مي باشد.

ماده 308 _ رايي كه پس از رسيدگي واخواهي صادر مي شود فقط نسبت به واخواه و واخوانده موثر است و شامل كسي كه واخواهي نكرده است نخواهد شد مگر اين كه راي صادره قابل تجزيه و تفكيك نباشد كه در اين صورت نسبت به كساني كه مشمول حكم غيابي بوده ولي واخواهي نكرده اند نيز تسري

خواهد داشت

مبحث پنجم _ تصحيح راي

ماده 309 _ هرگاه در تنظيم و نوشتن راي دادگاه سهو قلم رخ دهدمثل از قلم افتادن كلمه اي يا زياد شدن آن و يا اشتباهي در محاسبه صورت گرفته باشد تا وقتي كه از آن درخواست تجديدنظر نشده دادگاه راسا يا به درخواست ذي نفع راي را تصحيح مي نمايد. راي تصحيحي به طرفين ابلاغ خواهد شد. تسليم رونوشت راي اصلي بدون رونوشت راي تصحيحي ممنوع است

حكم دادگاه در قسمتي كه مورد اشتباه نبوده در صورت قطعيت اجرا خواهد شد.

تبصره 1 _ در مواردي كه اصل حكم يا قرار دادگاه قابل واخواهي ياتجديدنظر يا فرجام است تصحيح آن نيز در مدت قانوني قابل واخواهي ياتجديدنظر يا فرجام خواهد بود.

تبصره 2 _ چنانچه راي مورد تصحيح به واسطه واخواهي ياتجديدنظر يا فرجام نقض گردد راي تصحيحي نيز از اعتبار خواهدافتاد.

مبحث ششم _ دادرسي فوري

ماده 310 _ در اموري كه تعيين تكليف آن فوريت دارد، دادگاه به درخواست ذي نفع برابر مواد زيردستور موقت صادر مي نمايد.

ماده 311 _ چنانچه اصل دعوا در دادگاهي مطرح باشد مرجع درخواست دستور موقت همان دادگاه خواهد بود و در غير اين صورت مرجع درخواست دادگاهي مي باشد كه صلاحيت رسيدگي به اصل دعوا را دارد.

ماده 312 _ هرگاه موضوع درخواست دستور موقت در مقر دادگاهي غير از دادگاههاي ياد شده در ماده قبل باشد، درخواست دستور موقت از آن دادگاه به عمل مي آيد اگرچه صلاحيت رسيدگي به اصل دعوا رانداشته باشد.

ماده 313 _ درخواست دستور موقت ممكن است كتبي يا شفاهي باشد. درخواست شفاهي در صورت مجلس قيد و به امضاي درخواست كننده مي رسد.

ماده 314 _ براي رسيدگي به امور فوري دادگاه روز و ساعات مناسبي را تعيين و طرفين را به دادگاه دعوت مي نمايد. در مواردي كه فوريت كار اقتضا كند

مي توان بدون تعيين وقت و دعوت از طرفين و حتي دراوقات تعطيل و يا در غيرمحل دادگاه به امور ياد شده رسيدگي نمود.

ماده 315 _ تشخيص فوري بودن موضوع درخواست با دادگاهي مي باشد كه صلاحيت رسيدگي به درخواست را دارد.

ماده 316 _ دستور موقت ممكن است داير بر توقيف مال يا انجام عمل و يا منع از امري باشد.

ماده 317 _ دستور موقت دادگاه به هيچ وجه تاثيري در اصل دعوانخواهد داشت

ماده 318 _ پس از صدور دستور موقت در صورتي كه از قبل اقامه دعوا نشده باشد، درخواست كننده بايد حداكثر ظرف بيست روز ازتاريخ صدور دستور، به منظور اثبات دعواي خود به دادگاه صالح مراجعه و دادخواست خود را تقديم و گواهي آن را به دادگاهي كه دستور موقت صادر كرده تسليم نمايد. در غير اين صورت دادگاه صادركننده دستور موقت به درخواست طرف از آن رفع اثر خواهدكرد.

ماده 319 _ دادگاه مكلف است براي جبران خسارت احتمالي كه ازدستور موقت حاصل مي شود از خواهان تامين مناسبي اخذ نمايد. دراين صورت صدوردستور موقت منوط به سپردن تامين مي باشد.

ماده 320 _ دستور موقت پس از ابلاغ قابل اجراست و نظر به فوريت كار، دادگاه مي تواند مقرر دارد كه قبل از ابلاغ اجرا شود.

ماده 321 _ در صورتي كه طرف دعوا تاميني بدهد كه متناسب باموضوع دستور موقت باشد، دادگاه در صورت مصلحت ازدستورموقت رفع اثر خواهد نمود.

ماده 322 _ هرگاه جهتي كه موجب دستور موقت شده است مرتفع شود، دادگاه صادركننده دستور موقت آن را لغو مي نمايد و اگر اصل دعوا در دادگاه مطرح باشد، دادگاه رسيدگي كننده دستور را لغو خواهدنمود.

ماده 323 _ در صورتي كه برابر ماده (318) اقامه دعوا نشود و يا درصورت اقامه دعوا،

ادعاي خواهان رد شود، متقاضي دستور موقت به جبران خساراتي كه طرف دعوا در اجراي دستور متحمل شده است محكوم خواهد شد.

ماده 324 _ در خصوص تامين اخذ شده از متقاضي دستور موقت يارفع اثر از آن چنانچه ظرف يك ماه از تاريخ ابلاغ راي نهايي براي مطالبه خسارت طرح دعوا نشود، به دستور دادگاه از مال موردتامين رفع توقيف خواهد شد.

ماده 325 _ قبول يا رد درخواست دستور موقت مستقلا قابل اعتراض و تجديدنظر و فرجام نيست لكن متقاضي مي تواند ضمن تقاضاي تجديدنظر به اصل راي نسبت به آن نيزاعتراض و درخواست رسيدگي نمايد. ولي در هر حال رد يا قبول درخواست دستور موقت قابل رسيدگي فرجامي نيست

تبصره 1_ اجرا دستور موقت مستلزم تاييد رييس حوزه قضايي مي باشد.

تبصره 2 _ درخواست صدوردستور موقت مستلزم پرداخت هزينه دادرسي معادل دعاوي غيرمالي است

باب چهارم _ تجديدنظر
فصل اول _ احكام و قرارهاي قابل نقض وتجديدنظر ( ماده 326 الي 329 )

ماده 327 _ چنانچه قاضي صادركننده راي متوجه اشتباه خود شود مستدلا پرونده را به دادگاه تجديدنظر ارسال مي دارد. دادگاه ياد شده باتوجه به دليل ابرازي راي صادره را نقض و رسيدگي ماهوي خواهدكرد.

ماده 328 _ در صورتي كه هريك از مقامات مندرج در تبصره 1)ماده (326) پي به اشتباه راي صادره ببرند با ذكر استدلال پرونده را به دادگاه تجديدنظر ارسال مي دارند. دادگاه ياد شده در صورت پذيرش استدلال تذكردهنده راي را نقض و رسيدگي ماهوي مي نمايد والا راي را تاييد و براي اجرا به دادگاه بدوي اعاده مي نمايد.

ماده 329 _ در صورتي كه عدم صلاحيت قاضي صادركننده راي ادعاشود، مرجع تجديدنظر ابتدا به اصل ادعا رسيدگي و در صورت احراز،راي را نقض و دوباره رسيدگي خواهد كرد.

فصل دوم _ آراي قابل تجديدنظر ( ماده 330 الي 335 )

ماده 330 _ آراي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور حقوقي قطعي است مگر در مواردي كه طبق قانون قابل درخواست تجديدنظر باشد.

ماده 331 _ احكام زير قابل درخواست تجديدنظر مي باشد:

الف _ در دعاوي مالي كه خواسته يا ارزش آن از سه ميليون 000 000 3) ريال متجاوز باشد.

ب _ كليه احكام صادره در دعاوي غيرمالي

ج _ حكم راجع به متفرعات دعوا در صورتي كه حكم راجع به اصل دعوا قابل تجديدنظر باشد.

تبصره _ احكام مستند به اقرار در دادگاه يا مستند به راي يك يا چندنفركارشناس كه طرفين كتبا راي آنان را قاطع دعوا قرار داده باشند قابل درخواست تجديد نظر نيست مگر درخصوص صلاحيت دادگاه يا قاضي صادر كننده راي

ماده 332 _ قرارهاي زير قابل تجديدنظر است در صورتي كه حكم راجع به اصل دعوا قابل درخواست تجديدنظر باشد:

الف _ قرار ابطال دادخواست يا رد دادخواست كه از دادگاه صادر شود.

ب _ قرار رد دعوا

يا عدم استماع دعوا.

ج _ قرار سقوط دعوا.

د _ قرار عدم اهليت يكي از طرفين دعوا.

ماده 333 _ در صورتي كه طرفين دعوا با توافق كتبي حق تجديدنظرخواهي خود را ساقط كرده باشند تجديدنظر خواهي آنان مسموع نخواهد بود مگر در خصوص صلاحيت دادگاه يا قاضي صادركننده راي

ماده 334 _ مرجع تجديدنظر آراي دادگاههاي عمومي و انقلاب هرحوزه اي دادگاه تجديدنظر مركز همان استان مي باشد.

ماده 335 _ اشخاص زير حق درخواست تجديدنظر دارند:

الف _ طرفين دعوا يا وكلا و يا نمايندگان قانوني آنها.

ب _ مقامات مندرج در تبصره (1) ماده (326) در حدود وظايف قانوني خود.

فصل سوم _ مهلت تجديدنظر ( ماده 336 الي 338 )

ماده 336 _ مهلت درخواست تجديدنظر اصحاب دعوا، براي اشخاص مقيم ايران بيست روز و براي اشخاص مقيم خارج از كشور دو ماه از تاريخ ابلاغ يا انقضاي مدت واخواهي است

ماده 337 _ هرگاه يكي از كساني كه حق تجديدنظر خواهي دارند قبل از انقضاي مهلت تجديدنظر ورشكسته يا محجور يا فوت شود، مهلت جديد از تاريخ ابلاغ حكم يا قرار در مورد ورشكسته به مدير تصفيه و در مورد محجور به قيم و در صورت فوت به وراث يا قائم مقام يانماينده قانوني وارث شروع مي شود.

ماده 338 _ اگر سمت يكي از اشخاص كه به عنوان نمايندگي ازقبيل ولايت يا قيمومت و يا وصايت در دعوا دخالت داشته اند قبل از انقضاي مدت تجديدنظرخواهي زايل گردد، مهلت مقرر از تاريخ ابلاغ حكم يا قرار به كسي كه به اين سمت تعيين مي شود شروع خواهد شد واگر زوال اين سمت به واسطه رفع حجر باشد،مهلت تجديدنظرخواهي از تاريخ ابلاغ حكم يا قرار به كسي كه از وي رفع حجر شده است شروع مي گردد.

فصل چهارم _ دادخواست و مقدمات رسيدگي ( ماده 339 الي 347 )

ماده 339 _ متقاضي تجديدنظر بايد دادخواست خود را ظرف مهلت مقرر به دفتر دادگاه صادركننده راي يا دفتر شعبه اول دادگاه تجديدنظريا به دفتر بازداشتگاهي كه در آنجا توقيف است تسليم نمايد.

هريك از مراجع ياد شده در بالا بايد بلافاصله پس از وصول دادخواست آن را ثبت و رسيدي مشتمل بر نام متقاضي و طرف دعوا، تاريخ تسليم شماره ثبت و دادنامه به تقديم كننده تسليم و در روي كليه برگهاي دادخواست تجديدنظر همان تاريخ را قيد كند. اين تاريخ تاريخ تجديدنظر خواهي محسوب مي گردد.

تبصره 1 _ در صورتي كه دادخواست به دفتر مرجع تجديدنظريابازداشتگاه داده شود به شرح بالا اقدام و دادخواست را به دادگاه صادركننده راي

ارسال مي دارد.

چنانچه دادخواست تجديدنظر در مهلت قانوني تقديم شده باشد،مديردفتر دادگاه بدوي پس از تكميل آن پرونده را ظرف دو روز به مرجع تجديدنظر ارسال مي دارد.

تبصره 2 _ در صورتي كه دادخواست خارج از مهلت داده شود و يا در مهلت قانوني رفع نقص نگردد، به موجب قرار دادگاه صادركننده راي بدوي رد مي شود.

اين قرار ظرف بيست روز از تاريخ ابلاغ در مرجع تجديد نظر قابل اعتراض است راي دادگاه تجديدنظر قطعي است

تبصره 3 _ دادگاه بايد ذيل راي خود، قابل تجديدنظر بودن يا نبودن راي و مرجع تجديدنظر آن را معين نمايد. اين امر مانع از آن نخواهدبود كه اگر راي دادگاه قابل تجديدنظر بوده و دادگاه آن را قطعي اعلام كند، هريك از طرفين درخواست تجديدنظر نمايد.

ماده 340 _ در صورتي كه در مهلت مقرر دادخواست تجديدنظر به مراجع مذكور در ماده قبل تقديم نشده باشد، متقاضي تجديدنظر بادليل و بيان عذر خود تقاضاي تجديدنظر را به دادگاه صادركننده راي تقديم مي نمايد. دادگاه مكلف است ابتدا به عذر عنوان شده كه به موجب عدم تقديم دادخواست در مهلت مقرر بوده رسيدگي و درصورت وجود عذر موجه نسبت به پذيرش دادخواست تجديد نظر اتخاذ تصميم مي نمايد.

تبصره _ جهات عذر موجه همان موارد مذكور در ذيل ماده (306)مي باشد.

ماده 341 _ در دادخواست بايد نكات زير قيد شود:

1 _ نام و نام خانوادگي واقامتگاه و ساير مشخصات تجديدنظرخواه و وكيل او در صورتي كه دادخواست را وكيل داده باشد.

2 _ نام و نام خانوادگي اقامتگاه و ساير مشخصات تجديدنظر خوانده

3 _ حكم يا قراري كه از آن درخواست تجديدنظر شده است

4 _ دادگاه صادركننده راي

5 _ تاريخ ابلاغ راي

6 _ دلايل تجديدنظر خواهي

ماده 342 _ هرگاه دادخواست دهنده عنوان

قيمومت يا ولايت ياوصايت يا وكالت يا مديريت شركت و امثال آن را داشته باشد بايدرونوشت يا تصوير سندي را كه مثبت سمت او مي باشد، پيوست دادخواست نمايد.

ماده 343 _ دادخواست و برگهاي پيوست آن بايد در دو نسخه و درصورت متعدد بودن طرف به تعداد آنها بعلاوه يك نسخه باشد.

ماده 344 _ اگر مشخصات تجديد نظر خواه در دادخواست معين نشده و معلوم نباشد كه دادخواست دهنده چه كسي مي باشد يا اقامتگاه او معلوم نباشد و قبل از انقضاي مهلت دادخواست تكميل يا تجديدنشود پس از انقضاي مهلت دادخواست يادشده به موجب قراردادگاهي كه دادخواست رادريافت نموده رد مي گردد. اين قرار نسبت به اصحاب دعوا ظرف ده روز از تاريخ الصاق به ديوار دادگاه قابل اعتراض دردادگاه تجديد نظر، خواهد بود.

تبصره _ مهلت مقرر دراين ماده و ماده (336) شامل موارد نقض مذكور در ماده (326) نخواهد بود.

ماده 345 _ هر دادخواستي كه نكات ياد شده در بندهاي (2، 3، 4، 5و 6) ماده (341) و مواد (342) و (343) در آن رعايت نشده باشد به جريان نمي افتد و مديردفتر دادگاه بدوي ظرف دو روز از تاريخ وصول دادخواست نقايص را به طور تفصيل به دادخواست دهنده به طور كتبي اطلاع داده و از روز ابلاغ ده روز به او مهلت مي دهد كه نقايص را رفع كند و اگر محتاج به تجديد دادخواست است آن را تجديد نمايد،در غير اين صورت برابر تبصره (2) ماده (339) اقدام خواهد شد.

ماده 346 _ مدير دفتر دادگاه بدوي ظرف دوروز از تاريخ وصول دادخواست و ضمايم آن و يا پس از رفع نقص يك نسخه از دادخواست و پيوست هاي آن را براي طرف دعوا مي فرستد كه ظرف

ده روز از تاريخ ابلاغ پاسخ دهد، پس از انقضاي مهلت ياد شده اعم از اين كه پاسخي رسيده يا نرسيده باشد، پرونده را به مرجع تجديد نظرمي فرستد.

ماده 347 _ تجديد نظرخواهي از آراي قابل تجديد نظر كه در قانون احصاء گرديده مانع اجراي حكم خواهد بود، هر چند دادگاه صادركننده راي آن را قطعي اعلام نموده باشد مگر در مواردي كه طبق قانون استثنا شده باشد.

فصل پنجم _ جهات تجديد نظر ( ماده 348 الي 365 )

ماده 348 _ جهات درخواست تجديد نظر به قرار زير است

الف _ ادعاي عدم اعتبار مستندات دادگاه

ب - ادعاي فقدان شرايط قانوني شهادت شهود.

ج _ ادعاي عدم توجه قاضي به دلايل ابرازي

د _ ادعاي عدم صلاحيت قاضي يا دادگاه صادركننده راي

ه_ _ ادعاي مخالف بودن راي با موازين شرعي و يا مقررات قانوني

تبصره _ اگر درخواست تجديد نظر به استناد يكي از جهات مذكوردر اين ماده به عمل آمده باشد در صورت وجود جهات ديگر، مرجع تجديد نظر به آن جهت هم رسيدگي مي نمايد.

ماده 349 _ مرجع تجديد نظر فقط به آنچه كه مورد تجديدنظرخواهي است و در مرحله نخستين مورد حكم قرار گرفته رسيدگي مي نمايد.

ماده 350 _ عدم رعايت شرايط قانوني دادخواست و يا عدم رفع نقص آن در موعد مقرر قانوني در مرحله بدوي موجب نقض راي در مرحله تجديد نظر نخواهد بود. در اين موارد دادگاه تجديد نظر به دادخواست دهنده بدوي اخطار مي كند كه ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ نسبت به رفع نقص اقدام نمايد. در صورت عدم اقدام و همچنين در صورتي كه سمت دادخواست دهنده محرز نباشد دادگاه راي صادره را نقض و قراررد دعواي بدوي را صادر مي نمايد.

ماده 351 _ چنانچه دادگاه تجديد نظر

در راي بدوي غير از اشتباهاتي از قبيل اعداد، ارقام سهو قلم مشخصات طرفين و يا ازقلم افتادگي در آن قسمت از خواسته كه به اثبات رسيده اشكال ديگري ملاحظه نكند ضمن اصلاح راي آن را تاييد خواهد كرد.

ماده 352 _ هرگاه دادگاه تجديد نظر، دادگاه بدوي را فاقدصلاحيت محلي يا ذاتي تشخيص دهد راي را نقض و پرونده را به مرجع صالح ارسال مي دارد.

ماده 353 _ دادگاه تجديد نظر درصورتي كه قرار مورد شكايت رامطابق با موازين قانوني تشخيص دهد آن را تاييد مي كند. در غير اين صورت پس از نقض پرونده را براي رسيدگي ماهوي به دادگاه صادركننده قرار عودت مي دهد.

ماده 354 _ قرار تحقيق و معاينه محل در دادگاه تجديد نظر توسط رييس دادگاه يا به دستور او توسط يكي از مستشاران شعبه اجرامي شود و چنانچه محل اجراي قرار در شهر ديگر همان استان باشددادگاه تجديد نظر مي تواند اجراي قرار را از دادگاه محل درخواست نمايد و در صورتي كه محل اجراي قرار در حوزه قضايي استان ديگرباشد با اعطاي نيابت قضايي به دادگاه محل درخواست اجراي قرار راخواهد نمود.

تبصره _ درمواردي كه مبناي راي دادگاه فقط گواهي گواه يا معاينه محل باشد توسط قاضي صادركننده راي انجام خواهد شد مگر اين كه گزارش مورد وثوق دادگاه باشد.

ماده 355 _ در صورتي كه دادگاه تجديد نظر قراردادگاه بدوي را درمورد رد يا عدم استماع دعوا به جهت ياد شده در قرار، موجه نداند ولي به جهات قانوني ديگر دعوا را مردود يا غير قابل استماع تشخيص دهد، در نهايت قرار صادره را تاييد خواهد كرد.

ماده 356 _ مقرراتي كه در دادرسي بدوي رعايت مي شود در مرحله تجديد نظر نيز جاري است مگر اين

كه به موجب قانون ترتيب ديگري مقرر شده باشد.

ماده 357 _ غير از طرفين دعوا يا قائم مقام قانوني آنان كس ديگري نمي تواند در مرحله تجديد نظر وارد شود، مگر در مواردي كه قانون مقرر مي دارد.

ماده 358 _ چنانچه دادگاه تجديد نظر ادعاي تجديد نظرخواه را موجه تشخيص دهد، راي دادگاه بدوي را نقض و راي مقتضي صادرمي نمايد. درغير اين صورت با رد درخواست و تاييد راي پرونده را به دادگاه بدوي اعاده خواهد كرد.

ماده 359 _ راي دادگاه تجديد نظر نمي تواند مورد استفاده غير طرفين تجديد نظرخواهي قرار گيرد، مگر در مواردي كه راي صادره قابل تجزيه و تفكيك نباشد كه در اين صورت نسبت به اشخاص ديگر هم كه مشمول راي بدوي بوده و تجديد نظر خواهي نكرده اند تسري خواهد داشت

ماده 360 _ هرگاه در تنظيم و نوشتن راي دادگاه تجديد نظر،سهو يا اشتباهي رخ دهد همان دادگاه با رعايت ماده (309) آن را اصلاح خواهد كرد.

ماده 361 _ تنظيم دادنامه و ابلاغ آن به ترتيب مقرر در مرحله بدوي مي باشد.

ماده 362 _ ادعاي جديد در مرحله تجديد نظر مسموع نخواهد بود ولي موارد زير ادعاي جديد محسوب نمي شود:

1_ مطالبه قيمت محكوم به كه عين آن موضوع راي بدوي بوده و يا مطالبه عين مالي كه قيمت آن در مرحله بدوي مورد حكم قرار گرفته است

2_ ادعاي اجاره بها و مطالبه بقيه اقساط آن و اجرت المثل و ديوني كه موعد پرداخت آن در جريان رسيدگي بدوي رسيده و ساير متفرعات از قبيل ضرر و زيان كه در زمان جريان دعوا يا بعد از صدور راي بدوي به خواسته اصلي تعلق گرفته و مورد حكم واقع نشده يا موعد پرداخت آن

بعد از صدور راي رسيده باشد.

3_ تغيير عنوان خواسته از اجرت المسمي به اجرت المثل يا بالعكس

ماده 363 _ چنانچه هريك از طرفين دعوا دادخواست تجديدنظر خودرا مسترد نمايند، مرجع تجديد نظر قرار ابطال دادخواست تجديدنظر را صادر مي نمايد.

ماده 364 _ در مواردي كه راي دادگاه تجديد نظر مبني بر محكوميت خوانده باشد و خوانده يا وكيل او در هيچ يك از مراحل دادرسي حاضرنبوده و لايحه دفاعيه و يا اعتراضيه اي هم نداده باشند راي دادگاه تجديد نظر ظرف مدت بيست روز پس از ابلاغ واقعي به محكوم عليه يا وكيل او قابل اعتراض و رسيدگي در همان دادگاه تجديد نظرمي باشد، راي صادره قطعي است

ماده 365 _ آراي صادره در مرحله تجديد نظر جز در موارد مقرر در ماده(326)قطعي مي باشد.

باب پنجم _ فرجام خواهي
فصل اول _ فرجام خواهي در امور مدني ( ماده 366 الي 416 ) .

مبحث اول _ فرجام خواهي و آراي قابل فرجام

ماده 366 _ رسيدگي فرجامي عبارت است از تشخيص انطباق يا عدم انطباق راي مورد درخواست فرجامي با موازين شرعي و مقررات قانوني

ماده 367 _ آراي دادگاههاي بدوي كه به علت عدم درخواست تجديدنظر قطعيت يافته قابل فرجام خواهي نيست مگر در موارد زير:

الف _ احكام

1_ احكامي كه خواسته آن بيش از مبلغ بيست ميليون (000/000/20)ريال باشد.

2_ احكام راجع به اصل نكاح و فسخ آن طلاق ، نسب حجر، وقف ثلث حبس و توليت

ب _ قرارهاي زير مشروط به اين كه اصل حكم راجع به آنها قابل رسيدگي فرجامي باشد:

1_ قرار ابطال يا رد دادخواست كه از دادگاه صادر شده باشد.

2_ قرار سقوط دعوا يا عدم اهليت يكي از طرفين دعوا.

ماده 368 _ آراي دادگاههاي تجديد نظر استان قابل فرجام خواهي نيست مگر در موارد

زير:

الف _ احكام

احكام راجع به اصل نكاح و فسخ آن طلاق ، نسب حجر و وقف

ب _ قرارهاي زير مشروط به اين كه اصل حكم راجع به آنها قابل رسيدگي فرجامي باشد:

1_ قرار ابطال يا رد دادخواست كه از دادگاه تجديد نظر صادر شده باشد.

2_ قرار سقوط دعوا يا عدم اهليت يكي از طرفين دعوا.

ماده 369 _ احكام زير اگر چه از مصاديق بندهاي (الف در دو ماده قبل باشد حسب مورد قابل رسيدگي فرجامي نخواهد بود:

1_ احكام مستند به اقرار قاطع دعوا دردادگاه

2_ احكام مستند به نظريه يك يا چند نفركارشناس كه طرفين به طوركتبي راي آنها را قاطع دعوا قرارداده باشند.

3_ احكام مستند به سوگند كه قاطع دعوا باشد.

4_ احكامي كه طرفين حق فرجام خواهي خود را نسبت به آن ساقط كرده باشند.

5_ احكامي كه ضمن يا بعد از رسيدگي به دعاوي اصلي راجع به متفرعات آن صادر مي شود، در صورتي كه حكم راجع به اصل دعواقابل رسيدگي فرجامي نباشد.

6_ احكامي كه به موجب قوانين خاص غير قابل فرجام خواهي است

مبحث دوم _ موارد نقض

ماده 370 _ شعبه رسيدگي كننده پس از رسيدگي با نظر اكثريت اعضا در ابرام يا نقض راي فرجام خواسته اتخاذ تصميم مي نمايد. چنانچه راي مطابق قانون و دلايل موجود در پرونده باشد ضمن ابرام آن پرونده را به دادگاه صادر كننده اعاده مي نمايد والا طبق مقررات آتي اقدام خواهد شد.

ماده 371 _ در موارد زير حكم يا قرار نقض مي گردد:

1_ دادگاه صادركننده راي صلاحيت ذاتي براي رسيدگي به موضوع رانداشته باشد و در مورد عدم رعايت صلاحيت محلي وقتي كه نسبت به آن ايراد شده باشد.

2_ راي صادره خلاف موازين شرعي و

مقررات قانوني شناخته شود.

3_ عدم رعايت اصول دادرسي و قواعد آمره و حقوق اصحاب دعوادر صورتي كه به درجه اي از اهميت باشد كه راي را از اعتبار قانوني بيندازد.

4_ آراي مغاير با يكديگر، بدون سبب قانوني در يك موضوع و بين همان اصحاب دعوا صادر شده باشد.

5_ تحقيقات انجام شده ناقص بوده و يا به دلايل و مدافعات طرفين توجه نشده باشد.

ماده 372 _ چنانچه راي صادره با قوانين حاكم در زمان صدور آن مخالف نباشد، نقض نمي گردد.

ماده 373 _ چنانچه مفاد راي صادره با يكي از مواد قانوني مطابقت داشته باشد، لكن اسباب توجيهي آن با ماده اي كه داراي معناي ديگري است تطبيق شده راي ياد شده نقض مي گردد.

ماده 374 _ در مواردي كه دعوا ناشي از قرارداد باشد، چنانچه به مفادصريح سند يا قانون يا آيين نامه مربوط به آن قراردادمعناي ديگري غيراز معناي مورد نظر دادگاه صادر كننده راي داده شود، راي صادره در آن خصوص نقض مي گردد.

ماده 375 _ چنانچه عدم صحت مدارك اسناد و نوشته هاي مبناي راي كه طرفين در جريان دادرسي ارايه نموده اند ثابت شود، راي صادره نقض مي گردد.

ماده 376 _ چنانچه در موضوع يك دعوا آراي مغايري صادر شده باشد بدون اين كه طرفين و يا صورت اختلاف تغيير نمايد و يا به سبب تجديد نظر يا اعاده دادرسي راي دادگاه نقض شود، راي موخر بي اعتباربوده و به درخواست ذي نفع بي اعتباري آن اعلام مي گردد. همچنين راي اول در صورت مخالفت باقانون نقض خواهد شد، اعم از اين كه آراي ياد شده از يك دادگاه و يا دادگاههاي متعدد صادر شده باشند.

ماده 377 _ در صورت وجود يكي از موجبات نقض راي موردتقاضاي فرجام نقض مي شود اگر چه فرجام

خواه به آن جهت كه موردنقض قرار گرفته استناد نكرده باشد.

مبحث سوم _ ترتيب فرجام خواهي

ماده 378 _ افراد زير مي توانند بارعايت مواد آتي درخواست رسيدگي فرجامي نمايند:

1_ طرفين دعوا، قائم مقام نمايندگان قانوني و وكلاي آنان

2_ دادستان كل كشور.

ماده 379 _ فرجام خواهي با تقديم دادخواست به دادگاه صادركننده راي به عمل مي آيد. مدير دفتر دادگاه مذكور بايد دادخواست را در دفترثبت و رسيدي مشتمل بر نام فرجام خواه و طرف او و تاريخ تقديم دادخواست با شماره ثبت به تقديم كننده تسليم و در روي كليه برگهاي دادخواست تاريخ تقديم را قيد نمايد. تاريخ تقديم دادخواست ابتداي فرجام خواهي محسوب مي شود.

ماده 380 _ در دادخواست بايد نكات زير قيد شود:

1_ نام و نام خانوادگي و اقامتگاه و ساير مشخصات فرجام خواه و وكيل او در صورتي كه دادخواست را وكيل داده باشد.

2_ نام و نام خانوادگي و اقامتگاه و ساير مشخصات فرجام خوانده

3_ حكم يا قراري كه از آن درخواست فرجام شده است

4_ دادگاه صادركننده راي

5_ تاريخ ابلاغ راي

6_ دلايل فرجام خواهي

ماده 381 _ به دادخواست فرجامي بايد برگهاي زير پيوست شود:

1_رونوشت ياتصويرمصدق حكم يا قراري كه از آن فرجام خواسته مي شود.

2_ لايحه متضمن اعتراضات فرجامي

3_ وكالتنامه وكيل يا مدرك مثبت سق مت تقديم كننده دادخواست فرجامي در صورتي كه خود فرجام خواه دادخواست را نداده باشد.

ماده 382 _ دادخواست و برگهاي پيوست آن بايد در دو نسخه و درصورت متعدد بودن طرف دعوا به تعداد آنها به علاوه يك نسخه باشد،به استثناي مدرك مثبت سمت كه فقط به نسخه اول ضميمه مي شود.

ماده 383 _ دادخواستي كه برابر مقررات ياد شده در دو ماده قبل تقديم نشده

و يا هزينه دادرسي آن پرداخت نگرديده باشد به جريان نمي افتد.

مدير دفتر دادگاه در موارد ياد شده ظرف دو روز از تاريخ رسيددادخواست نقايص آن را به طور مشخص به دادخواست دهنده اخطار مي نمايد و از روز ابلاغ ده روز به او مهلت مي دهد كه نقايص رارفع كند.

در صورتي كه دادخواست خارج از مهلت داده شده يا در مدت ياد شده تكميل نشود به موجب قراردادگاهي كه دادخواست به آن تسليم گرديده رد مي شود.

اين قرار ظرف بيست روز از تاريخ ابلاغ قابل شكايت در ديوان عالي كشور مي باشد. راي ديوان قطعي است

ماده 384 _ اگر مشخصات فرجام خواه در دادخواست فرجامي معين نشده و در نتيجه هويت دادخواست دهنده معلوم نباشد، دادخواست بلااثر مي ماند و پس از انقضاي مهلت فرجام خواهي به موجب قراردادگاهي كه دادخواست به آنجا داده شده رد مي شود. قرار ياد شده ظرف بيست روز از تاريخ الصاق به ديوار دفتر دادگاه صادر كننده قابل شكايت در ديوان عالي كشور مي باشد. راي ديوان قطعي است

ماده 385 _ در صورتي كه دادخواست فرجام خواهي تكميل باشد،مدير دفتر دادگاه يك نسخه از دادخواست و پيوستهاي آن را براي طرف دعوا، ارسال مي دارد تا ظرف بيست روز به طور كتبي پاسخ دهد.پس از انقضاي مهلت ياد شده اعم از اين كه پاسخي رسيده يا نرسيده باشد، پرونده را همراه با پرونده مربوط به راي فرجام خواسته به ديوان عالي كشور مي فرستد.

ماده 386 _ درخواست فرجام اجراي حكم را تا زماني كه حكم نقض نشده است به تاخير نمي اندازد و لكن به ترتيب زيرعمل مي گردد:

الف _ چنانچه محكوم به مالي باشد، درصورت لزوم به تشخيص دادگاه قبل از اجرا از محكوم له تامين مناسب اخذ خواهد شد.

ب

_ چنانچه محكوم به غير مالي باشد و به تشخيص دادگاه صادركننده حكم محكوم عليه تامين مناسب بدهد اجراي حكم تاصدور راي فرجامي به تاخير خواهد افتاد.

ماده 387 _ هرگاه از راي قابل فرجام در مهلت مقرر قانوني فرجام خواهي نشده يا به هر علتي در آن موارد قرار رد دادخواست فرجامي صادر و قطعي شده باشد و ذي نفع مدعي خلاف شرع يا قانون بودن آن راي باشد، مي تواند از طريق دادستان كل كشور تقاضاي رسيدگي فرجامي بنمايد. تقاضاي ياد شده مستلزم تقديم دادخواست و پرداخت هزينه دادرسي فرجامي است

تبصره _ مهلت تقديم دادخواست يك ماه حسب مورد از تاريخ انقضاي مهلت فرجام خواهي يا قطعي شدن قرار رد دادخواست فرجامي يا ابلاغ راي ديوان عالي كشور در خصوص تاييد قرار رددادخواست فرجامي مي باشد.

ماده 388 _ دفتر دادستان كل كشور دادخواست رسيدگي فرجامي رادريافت و در صورت تكميل بودن آن از جهت ضمايم و مستندات وهزينه دادرسي برابر مقررات آن را ثبت و به ضميمه پرونده اصلي به نظر دادستان كل كشور مي رساند.

دادستان كل چنانچه ادعاي آنها را در خصوص مخالقت بين راي با موازين شرع يا قانون مقرون به صحت تشخيص دهد از ديوان عالي كشور درخواست نقض آن را مي نمايد. در صورت نقض راي در ديوان عالي كشور، برابر مقررات مندرج در مبحث ششم اين قانون اقدام خواهد شد.

تبصره _ چنانچه دادخواست تقديمي ناقص باشد دفتر دادستان كل كشور به تقديم كننده دادخواست ابلاغ مي نمايد كه ظرف ده روز از آن رفع نقص كند. هرگاه در مهلت مذكور اقدام به رفع نقص نشوددادخواست قابل ترتيب اثر نخواهدبود. دادخواست خارج از مهلت نيزقابل ترتيب اثرنيست

ماده 389 _ پس از درخواست نقض از طرف

دادستان كل محكوم عليه راي يادشده مي تواند با ارايه گواهي لازم به دادگاه اجرا كننده راي تقاضاي توقف اجراي آن را بنمايد.

دادگاه مكلف است پس از اخذ تامين مناسب دستور توقف اجرا را تا پايان رسيدگي ديوان عالي كشور صادرنمايد.

مبحث چهارم _ ترتيب رسيدگي

ماده 390 _ پس از وصول پرونده به ديوان عالي كشور، رييس ديوان يايكي از معاون ان وي پرونده را با رعايت نوبت و ترتيب وصول به يكي از شعب ديوان ارجاع مي نمايد شعبه مرجوع اليه به نوبت رسيدگي مي كند مگر در مواردي كه به موجب قانون يا به تشخيص رييس ديوان عالي كشور، رسيدگي خارج از نوبت ضروري باشد.

ماده 391 _ پس از ارجاع پرونده نمي توان آن را از شعبه مرجوع اليه اخذ و به شعبه ديگر ارجاع كرد مگر به تجويز قانون رعايت مفاد اين ماده در مورد رسيدگي كليه دادگاهها نيز الزامي است

ماده 392 _ رييس شعبه موضوع دادخواست فرجامي را مطالعه وگزارش تهيه مي كند يابه نوبت به يكي از اعضاي شعبه براي تهيه گزارش ارجاع مي نمايد.

گزارش بايد جامع يعني حاوي جريان ماهيت دعوا و بررسي كامل دراطراف اعتراضات فرجام خواه و جهات قانوني مورد رسيدگي فرجامي با ذكر استدلال باشد.

عضو شعبه مكلف است ضمن مراجعه به پرونده براي تهيه گزارش چنانچه از هريك از قضات كه در آن پرونده دخالت داشته اند تخلف ازمواد قانوني يا اعمال غرض و بي اطلاعي از مباني قضايي مشاهده نمود، آن را به طور مشروح و با استدلال در گزارش خود تذكر دهد. به دستور رييس شعبه رونوشتي از گزارش ياد شده به دادگاه عالي انتظامي قضات ارسال خواهد شد.

ماده 393 _ رسيدگي در ديوان عالي كشور بدون حضور اصحاب دعواصورت مي گيرد مگر

در موردي كه شعبه رسيدگي كننده ديوان حضورآنان را لازم بداند.

ماده 394 _ برگهاي احضاريه به دادگاه بدوي محل اقامت هر يك ازطرفين فرستاده مي شود. آن دادگاه مكلف است احضاريه را به محض وصول ابلاغ و رسيد آن را به ديوان عالي كشور ارسال نمايد.

ماده 395 _ در موقع رسيدگي عضو مميز گزارش پرونده و مفاداوراقي را كه لازم است قرائت مي نمايد و طر فين يا وكلاي آنان درصورت حضور مي توانند با اجازه رييس شعبه مطالب خود را اظهار نمايند و همچنين نماينده دادستان كل در موارد قانوني نظر خود را اظهار مي نمايد.

اظهارات اشخاص فوق الذكر در صورت جلسه قيد و به امضاي آنان مي رسد. عضو مميز با توجه به اظهارات آنان مي تواند قبل از صدور راي گزارش خود را اصلاح نمايد.

ماده 396 _ پس از اقدام طبق مقررات مواد فوق ، شعبه رسيدگي كننده طبق نظر اكثريت در ابرام يا نقض راي فرجام خواسته اتخاذ تصميم مي نمايد اگر راي مطابق قانون و دلايل موجود در پرونده باشد ضمن ابرام آن پرونده را به دادگاه صادركننده اعاده مي نمايد والا طبق مقررات آتي اقدام خواهد شد.

مبحث پنجم _ مهلت فرجام خواهي

ماده 397 _ مهلت درخواست فرجام خواهي براي اشخاص ساكن ايران بيست روز و براي اشخاص مقيم خارج دو ماه مي باشد.

ماده 398 _ ابتداي مهلت فرجام خواهي به قرار زير است

الف _ براي احكام و قرارهاي قابل فرجام خواهي دادگاه تجديد نظراستان از روز ابلاغ

ب _ براي احكام و قرارهاي قابل تجديد نظردادگاه بدوي كه نسبت به آن تجديد نظر خواهي نشده از تاريخ انقضاي مهلت تجديد نظر.

ماده 399 _ اگر فرجام خواهي به واسطه مغاير

بودن دو حكم باشدابتداي مهلت تاريخ آخرين ابلاغ هر يك از دو حكم خواهد بود.

ماده 400 _ مقررات مواد (337) و (338) اين قانون در مورد فرجام خواهي از احكام و قرارها نيز لازم الرعايه مي باشد.

مبحث ششم _ اقدامات پس از نقض

ماده 401 _ پس از نقض راي دادگاه در ديوان عالي كشور، رسيدگي مجدد به دادگاهي كه به شرح زير تعيين مي گردد ارجاع مي شود و دادگاه مرجوع اليه مكلف به رسيدگي مي باشد:

الف _ اگر راي منقوض به صورت قراربوده و يا حكمي باشد كه به علت نقص تحقيقات نقض شده است رسيدگي مجدد به دادگاه صادر كننده آن ارجاع مي شود.

ب _ اگر راي به علت عدم صلاحيت دادگاه نقض شده باشد، به دادگاهي كه ديوان عالي كشور صالح بداند ارجاع مي گردد.

ج _ در ساير موارد نقض پرونده به شعبه ديگر از همان حوزه دادگاه كه راي منقوض را صادر نموده ارجاع مي شود و اگر آن حوزه بيش از يك شعبه دادگاه نداشته باشد به نزديكترين دادگاه حوزه ديگر ارجاع مي شود.

ماده 402 _ در صورت نقض راي به علت نقص تحقيقات ديوان عالي كشور مكلف است نواقص را به صورت يكجا و مشروح ذكر نمايد.

ماده 403 _ اگر راي مورد درخواست فرجام از نظر احتساب محكوم به يا خسارات يا مشخصات طرفين دعوا و نظير آن متضمن اشتباهي باشد كه به اساس راي لطمه وارد نكند، ديوان عالي كشور آن را اصلاح و راي را ابرام مي نمايد. همچنين اگر راي دادگاه به صورت حكم صادرشود ولي از حيث استدلال و نتيجه منطبق با قرار بوده و متضمن اشكال ديگري نباشد، ديوان عالي كشور آن را قرار تلقي و

تاييد مي نمايد و نيز آن قسمت از راي دادگاه كه خارج از خواسته خواهان صادر شده باشد،نقض بلا ارجاع خواهد شد.

تبصره _ هرگاه سهو يا اشتباه ياد شده در اين ماده در راي فرجامي واقع شود، تصحيح آن با ديوان عالي كشور خواهد بود.

ماده 404 _ راي فرجامي ديوان عالي كشور نمي تواند مورد استفاده غير طرفين فرجام خواهي قرارگيرد، مگر در مواردي كه راي ياد شده قابل تجزيه و تفكيك نباشدكه در اين صورت نسبت به اشخاص ديگرهم كه مشمول راي فرجام خواسته بوده و درخواست فرجام نكرده اند،تسري خواهد داشت

ماده 405 _ دادگاه مرجوع اليه به شرح زير اقدام مي نمايد:

الف _ درصورت نقض حكم به علت نقص تحقيقات تحقيقات مورد نظر ديوان عالي كشور را انجام داده سپس با در نظر گرفتن آن مبادرت به صدور راي مي نمايد.

ب _ در صورت نقض قرار، دادگاه مكلف است برابر راي ديوان عالي كشور به دعوا رسيدگي كند مگر اين كه بعد از نقض سبب تازه اي براي امتناع از رسيدگي به ماهيت دعوا حادث گردد. در اين خصوص چنانچه قرار منقوض ابتدائا در مرحله تجديد نظر صادر شده باشد،به دادگاه صادر كننده قرار ارجاع مي شود و اگر در تاييد قرار دادگاه بدوي بوده پرونده براي رسيدگي به همان دادگاه بدوي ارجاع مي گردد.

ماده 406 _ در مورد ماده قبل و ساير موارد نقض حكم دادگاه مرجوع اليه با لحاظ راي ديوان عالي كشور و مندرجات پرونده اگراقدام ديگري را لازم نداند، بدون تعيين وقت رسيدگي كرده و مبادرت به انشاي راي مي نمايد والا با تعيين وقت و دعوت از طرفين اقدام لازم را معمول و انشاي راي خواهد نمود.

ماده 407 _ هرگاه يكي از

دو راي صادره كه مغاير با يكديگر شناخته شده موافق قانون بوده و ديگري نقض شده باشد، راي معتبر لازم الاجرا مي باشد و چنانچه هر دو راي نقض شود برابر ماده قبل ماده 406) اقدام خواهد شد.

ماده 408 _ در صورتي كه پس از نقض حكم فرجام خواسته در ديوان عالي كشور دادگاه با ذكر استدلال طبق راي اوليه اقدام به صدور راي اصراري نمايد و اين راي مورد درخواست رسيدگي فرجامي واقع شود، شعبه ديوان عالي كشور در صورت پذيرش استدلال راي دادگاه را ابرام در غير اين صورت پرونده در هيات عمومي شعب حقوقي مطرح و چنانچه نظر شعبه ديوان عالي كشور مورد ابرام قرار گرفت حكم صادره نقض و پرونده به شعبه ديگري ارجاع خواهد شد. دادگاه مرجوع اليه طبق استدلال هيات عمومي ديوان عالي كشور حكم مقتضي صادر مي نمايد. اين حكم در غيرموارد مذكور در ماده (326) قطعي مي باشد.

ماده 409 _ براي تجديد رسيدگي به دعوا پس از نقض تقديم دادخواست جديد لازم نيست

ماده 410 _ در راي ديوان عالي كشور نام و مشخصات و محل اقامت طرفين و حكم يا قراري كه از آن فرجام خواسته شده است و خلاصه اعتراضات و دلايلي كه موجب نقض يا ابرام حكم يا قرار مي شود به طور روشن و كامل ذكر مي گردد و پس از امضاي آن در دفتر مخصوص با قيد شماره و تاريخ ثبت خواهد شد.

ماده 411 _ منسوخ شده است

ماده 412 _ منسوخ شده است

مبحث هفتم _ فرجام تبعي

ماده 413 _ فرجام خوانده مي تواند فقط در ضمن پاسخي كه به دادخواست فرجامي مي دهد از حكمي كه مورد شكايت فرجامي است نسبت به جهتي

كه آن را به ضرر خود يا خلاف موازين شرعي و مقررات قانوني مي داند تبعا درخواست رسيدگي فرجامي نمايد دراين صورت درخواست فرجام تبعي به طرف ابلاغ مي شود كه ظرف مدت بيست روز به طور كتبي پاسخ دهد، هرچند مدت مقرر براي درخواست فرجام نسبت به او منقضي شده باشد.

ماده 414 _ فرجام تبعي فقط در مقابل فرجام خواه و از كسي كه طرف درخواست فرجام واقع شده پذيرفته مي شود.

ماده 415 _ اگر فرجام خواه دادخواست فرجامي خود را استرداد نمايد و يا دادخواست او رد شود حق درخواست فرجام تبعي ساقط مي شود و اگر درخواست فرجام تبعي شده باشد بلا اثر مي گردد.

ماده 416 _ هيچ يك از شرايط مذكور در مواد (380) و (381) در فرجام تبعي جاري نيست

فصل دوم _ اعتراض شخص ثالث ( ماده 417 الي 425

ماده 417 _ اگر درخصوص دعوايي رايي صادر شود كه به حقوق شخص ثالث خللي وارد آورد و آن شخص يا نماينده او در دادرسي كه منتهي به راي شده است به عنوان اصحاب دعوا دخالت نداشته باشد،مي تواند نسبت به آن راي اعتراض نمايد.

ماده 418 _ در مورد ماده قبل شخص ثالث حق دارد به هرگونه راي صادره از دادگاههاي عمومي انقلاب و تجديد نظر اعتراض نمايد و نسبت به حكم داور نيز كساني كه خود يا نماينده آنان در تعيين داور شركت نداشته اند مي توانند به عنوان شخص ثالث اعتراض كنند.

ماده 419 _ اعتراض شخص ثالث بردو قسم است

الف _ اعتراض اصلي عبارت است از اعتراضي كه ابتدا از طرف شخص ثالث صورت گرفته باشد.

ب _ اعتراض طاري (غير اصلي عبارت است از اعتراض يكي ازطرفين دعوا به رايي كه سابقا در يك دادگاه صادر شده

و طرف ديگر براي اثبات مدعاي خود، در اثناي دادرسي آن راي را ابراز نموده است

ماده 420 _ اعتراض اصلي بايد به موجب دادخواست و به طرفيت محكوم له و محكوم عليه راي مورد اعتراض باشد. اين دادخواست به دادگاهي تقديم مي شود كه راي قطعي معترض عنه را صادر كرده است ترتيب دادرسي مانند دادرسي نخستين خواهد بود.

ماده 421 _ اعتراض طاري در دادگاهي كه دعوا در آن مطرح است بدون تقديم دادخواست به عمل خواهد آمد، ولي اگر درجه دادگاه پايين تر از دادگاهي باشد كه راي معترض عنه را صادر كرده معترض دادخواست خود را به دادگاهي كه راي را صادر كرده است تقديم مي نمايد و موافق اصول در آن دادگاه رسيدگي خواهد شد.

ماده 422 _ اعتراض شخص ثالث قبل از اجراي حكم مورد اعتراض قابل طرح است و بعد از اجراي آن در صورتي مي توان اعتراض نمود كه ثابت شود حقوقي كه اساس و ماخذ اعتراض است به جهتي از جهات قانوني ساقط نشده باشد.

ماده 423 _ در صورت وصول اعتراض طاري ازطرف شخص ثالث چنانچه دادگاه تشخيص دهد حكمي كه در خصوص اعتراض ياد شده صادر مي شود موثر در اصل دعوا خواهد بود، تا حصول نتيجه اعتراض رسيدگي به دعوا را به تاخير مي اندازد. در غير اين صورت به دعواي اصلي رسيدگي كرده راي مي دهد و اگر رسيدگي به اعتراض برابر ماده (421) با دادگاه ديگري باشد به مدت بيست روز به اعتراض كننده مهلت داده مي شود كه دادخواست خود را به دادگاه مربوط تقديم نمايد. چنانچه در مهلت مقرر اقدام نكند دادگاه رسيدگي به دعوا را ادامه خواهد داد.

ماده 424

_ اعتراض ثالث موجب تاخير اجراي حكم قطعي نمي باشد. در مواردي كه جبران ضرر و زيان ناشي از اجراي حكم ممكن نباشد دادگاه رسيدگي كننده به اعتراض ثالث به درخواست معترض ثالث پس از اخذ تامين مناسب قرار تاخير اجراي حكم را براي مدت معين صادر مي كند.

ماده 425 _ چنانچه دادگاه پس از رسيدگي اعتراض ثالث را وارد تشخيص دهد، آن قسمت از حكم را كه مورد اعتراض قرار گرفته نقض مي نمايد و اگر مفاد حكم غير قابل تفكيك باشد، تمام آن الغا خواهد شد.

فصل سوم _ اعاده دادرسي ( ماده 426 الي 441 )

فصل سوم _ اعاده دادرسي ( ماده 426 الي 441 )

فصل سوم _ اعاده دادرسي

فصل سوم _ اعاده دادرسي

مبحث اول _ جهات اعاده دادرسي

ماده 426 _ نسبت به احكامي كه قطعيت يافته ممكن است به جهات ذيل درخواست اعاده دادرسي شود:

1_ موضوع حكم مورد ادعاي خواهان نبوده باشد.

2_ حكم به ميزان بيشتر از خواسته صادر شده باشد.

3_ وجود تضاد در مفاد يك حكم كه ناشي از استناد به اصول يا به مواد متضاد باشد.

4_ حكم صادره با حكم ديگري در خصوص همان دعوا و اصحاب آن كه قبلا توسط همان دادگاه صادر شده است متضاد باشد بدون آن كه سبب قانوني موجب اين مغايرت باشد.

5_ طرف مقابل درخواست كننده اعاده دادرسي حيله و تقلبي به كاربرده كه در حكم دادگاه موثر بوده است

6_ حكم دادگاه مستند به اسنادي بوده كه پس از صدور حكم ، جعلي بودن آنها ثابت شده باشد.

7_ پس از صدور حكم اسناد و مداركي به دست آيد كه دليل حقانيت درخواست كننده اعاده دادرسي باشد و ثابت شود اسناد و مدارك يادشده در جريان

دادرسي مكتوم بوده و در اختيار متقاضي نبوده است

مبحث دوم _ مهلت درخواست اعاده دادرسي

ماده 427 _ مهلت درخواست اعاده دادرسي براي اشخاص مقيم ايران بيست روز و براي اشخاص مقيم خارج از كشور دوماه به شرح زير مي باشد:

1_ نسبت به آراي حضوري قطعي ، از تاريخ ابلاغ .

2_ نسبت به آراي غيابي ، از تاريخ انقضاي مهلت واخواهي و درخواست تجديد نظر.

تبصره _ در مواردي كه درخواست كننده اعاده دادرسي عذر موجهي داشته باشد طبق ماده (306) اين قانون عمل مي شود.

ماده 428 _ چنانچه اعاده دادرسي به جهت مغاير بودن دو حكم باشدابتداي مهلت از تاريخ آخرين ابلاغ هر يك از دو حكم است

ماده 429 _ در صورتي كه جهت اعاده دادرسي جعلي بودن اسناد يا حيله و تقلب طرف مقابل باشد، ابتداي مهلت اعاده دادرسي ، تاريخ ابلاغ حكم نهايي مربوط به اثبات جعل يا حيله و تقلب مي باشد.

ماده 430 _ هرگاه جهت اعاده دادرسي وجود اسناد و مداركي باشد كه مكتوم بوده ، ابتداي مهلت از تاريخ وصول اسناد و مدارك يا اطلاع ازوجود آن محاسبه مي شود. تاريخ ياد شده بايد در دادگاهي كه به درخواست رسيدگي مي كند، اثبات گردد.

ماده 431 _ مفاد مواد (337) و (338) اين قانون در اعاده دادرسي نيز رعايت مي شود.

مبحث سوم _ ترتيب درخواست اعاده دادرسي و رسيدگي

ماده 432 _ اعاده دادرسي بر دو قسم است

الف _ اصلي كه عبارت است از اين كه متقاضي اعاده دادرسي به طور مستقل آن را درخواست نمايد.

ب _ طاري كه عبارت است از اين كه در اثناي يك دادرسي حكمي به عنوان دليل ارايه شود و

كسي كه حكم ياد شده عليه او ابراز گرديده نسبت به آن درخواست اعاده دادرسي نمايد.

ماده 433 _ دادخواست اعاده دادرسي اصلي به دادگاهي تقديم مي شود كه صادر كننده همان حكم بوده است و درخواست اعاده دادرسي طاري به دادگاهي تقديم مي گردد كه حكم در آنجا به عنوان دليل ابراز شده است

تبصره _ پس از درخواست اعاده دادرسي طاري بايد دادخواست لازم ظرف سه روز به دفتر دادگاه تقديم گردد.

ماده 434 _ دادگاهي كه دادخواست اعاده دادرسي طاري را دريافت مي دارد مكلف است آن را به دادگاه صادر كننده حكم ارسال نمايد و چنانچه دلايل درخواست را قوي بداند و تشخيص دهد حكمي كه در خصوص درخواست اعاده دادرسي صادر مي گردد موثر در دعوا مي باشد ، رسيدگي به دعواي مطروحه را در قسمتي كه حكم راجع به اعاده دادرسي در آن موثر است تا صدور حكم نسبت به اعاده دادرسي به تأخير مي اندازد و در غير اين صورت به رسيدگي خود ادامه مي دهد.

تبصره _ چنانچه دعوايي در ديوان عالي كشور تحت رسيدگي باشد ودرخواست اعاده دادرسي نسبت به آن شود، درخواست به دادگاه صادركننده حكم ارجاع مي گردد. در صورت قبول درخواست ياد شده از طرف دادگاه رسيدگي در ديوان عالي كشور تا صدور حكم متوقف خواهد شد.

ماده 435 _ در دادخواست اعاده دادرسي مراتب زير درج مي گردد:

1_ نام و نام خانوادگي و محل اقامت و ساير مشخصات درخواست كننده و طرف او.

2_ حكمي كه مورد درخواست اعاده دادرسي است

3_ مشخصات دادگاه صادر كننده حكم

4_ جهتي كه موجب درخواست اعاده دادرسي شده است

درصورتي كه درخواست اعاده دادرسي را وكيل تقديم نمايد بايدمشخصات او در

دادخواست ذكر و وكالتنامه نيز پيوست دادخواست گردد.

تبصره _ دادگاه صالح بدوا در مورد قبول يا رد درخواست اعاده دادرسي قرار لازم را صادر مي نمايد ودر صورت قبول درخواست مبادرت به رسيدگي ماهوي خواهد نمود.

ساير ترتيبات رسيدگي مطابق مقررات مربوط به دعاوي است

ماده 436 _ در اعاده دادرسي به جز آنچه كه در دادخواست اعاده دادرسي ذكر شده است جهت ديگري مورد رسيدگي قرار نمي گيرد.

ماده 437 _ با درخواست اعاده دادرسي و پس از صدور قرار قبولي آن به شرح ذيل اقدام مي گردد:

الف _ چنانچه محكوم به غير مالي باشد اجراي حكم متوقف خواهدشد.

ب _ چنانچه محكوم به مالي است و امكان اخذ تأمين و جبران خسارت احتمالي باشد به تشخيص دادگاه از محكوم له تأمين مناسب اخذ واجراي حكم ادامه مي يابد.

ج _ در مواردي كه درخواست اعاده دادرسي مربوط به يك قسمت از حكم باشد حسب مورد مطابق بندهاي (الف و (ب اقدام مي گردد.

ماده 438 _ هرگاه پس از رسيدگي دادگاه درخواست اعاده دادرسي راوارد تشخيص دهد، حكم مورد اعاده دادرسي را نقض و حكم مقتضي صادر مي نمايد. در صورتي كه درخواست اعاده دادرسي راجع به قسمتي از حكم باشد، فقط همان قسمت نقض يا اصلاح مي گردد. اين حكم از حيث تجديد نظر و فرجام خواهي تابع مقررات مربوط خواهدبود.

ماده 439 _ اگر جهت اعاده دادرسي مغايرت دو حكم باشد، دادگاه پس از قبول اعاده دادرسي حكم دوم را نقض و حكم اول به قوت خود باقي خواهد بود.

ماده 440 _ نسبت به حكمي كه پس از اعاده دادرسي صادر مي گردد ، ديگر اعاده دادرسي از همان جهت پذيرفته نخواهد شد.

ماده 441 _ دراعاده دادرسي غير

از طرفين دعوا شخص ديگري به هيچ عنوان نمي تواند داخل در دعواشود.

باب ششم _ مواعد
فصل اول _ تعيين و حساب مواعد ( ماده 442 الي 449 )

ماده 442 _ مواعدي را كه قانون تعيين نكرده است دادگاه معين خواهد كرد. موعد دادگاه بايد به مقداري باشد كه انجام امر مورد نظر در آن امكان داشته باشد. موعد به سال يا ماه يا هفته و يا روز تعيين خواهدشد.

ماده 443 _ از نظر احتساب موارد قانوني سال دوازده ماه ماه سي روز، هفته هفت روز و شبانه روز بيست و چهار ساعت است

ماده 444 _ چنانچه روز آخر موعد، مصادف با روز تعطيل ادارات باشد و يا به جهت آماده نبودن دستگاه قضايي مربوط امكان اقدامي نباشد، آن روز به حساب نمي آيد و روز آخر موعد، روزي خواهد بود كه ادارات بعد از تعطيل يا رفع مانع باز مي شوند.

ماده 445 _ موعدي كه ابتداي آن تاريخ ابلاغ يا اعلام ذكر شده است روز ابلاغ و اعلام و همچنين روز اقدام جز مدت محسوب نمي شود.

ماده 446 _ كليه مواعد مقرر در اين قانون از قبيل واخواهي و تكميل دادخواست براي افراد مقيم خارج از كشور دو ماه از تاريخ ابلاغ مي باشد.

ماده 447 _ چنانچه در يك دعوا خواندگان متعدد باشند، طولاني ترين موعدي كه در مورد يك نفر از آنان رعايت مي شود شامل ديگران نيزخواهد شد.

ماده 448 _ چنانچه در روزي كه دادگاه براي حضور اصحاب دعوا تعيين كرده است مانعي براي رسيدگي پيش آيد، انقضاي موعد، روزي خواهد بود كه دادگاه براي رسيدگي تعيين مي كند.

ماده 449 _ مواعدي كه دادگاه تاريخ انقضاي آن را معين كرده باشد در همان تاريخ منقضي خواهد شد.

فصل دوم _ دادن مهلت و تجديد موعد ( ماده 450 الي 453 )

ماده 450 _ مهلت دادن در مواعدي كه از سوي دادگاه تعيين مي گردد، فقط براي يك بار مجاز خواهد

بود، مگر در صورتي كه در اعلام موعد سهو يا خطايي شده باشد و يا متقاضي مهلت ثابت نمايد كه عدم انجام كار مورد درخواست دادگاه به علت وجود مانعي بوده كه رفع آن در توان او نبوده است

تبصره _ مقررات مربوط به مواعد شامل تجديد جلسات دادرسي نمي باشد.

ماده 451 _ تجديد مهلت قانوني در مورد اعتراض به حكم غيابي و تجديد نظر خواهي و فرجام خواهي و اعاده دادرسي ممنوع است مگر در موردي كه قانون تصريح كرده باشد.

ماده 452 _ مهلت دادن پس از انقضاي مواعدي كه قانون تعيين كرده در غير موارد ياد شده در ماده فوق در صورتي مجاز است كه در اعلام موعد سهو يا خطايي شده باشد و يا متقاضي مهلت ثابت نمايد كه عدم استفاده از موعد قانوني به علت وجود يكي از عذرهاي مذكور در ماده 306) اين قانون بوده است

ماده 453 _ درصورت قبول استمهال مهلت جديدي متناسب با رفع عذر كه در هر حال از مهلت قانوني بيشتر نباشد تعيين مي شود

باب هفتم _ داوري ( ماده 454 الي 501 )

ماده 454 _ كليه اشخاصي كه اهليت اقامه دعوا دارند مي توانند باتراضي يكديگر منازعه و اختلاف خود را خواه در دادگاهها طرح شده يا نشده باشد و در صورت طرح در هر مرحله اي از رسيدگي باشد، به داوري يك يا چند نفر ارجاع دهند.

ماده 455 _ متعاملين مي توانند ضمن معامله ملزم شوند و يا به موجب قرارداد جداگانه تراضينمايند كه درصورت بروز اختلاف بين آنان به داوري مراجعه كنند و نيز مي توانند داور يا داوران خود را قبل يا بعد ازبروز اختلاف تعيين نمايند.

تبصره _ در كليه موارد رجوع به داور، طرفين مي

توانند انتخاب داور يا داوران را به شخص ثالث يا دادگاه واگذار كنند.

ماده 456 _ در مورد معاملات و قراردادهاي واقع بين اتباع ايراني وخارجي، تا زماني كه اختلافي ايجاد نشده است طرف ايراني نميتواندبه نحوي از انحاء ملتزم شود كه در صورت بروز اختلاف حل آن را به داور يا داوران يا هياتي ارجاع نمايد كه آنان داراي همان تابعيتي باشندكه طرف معامله دارد. هر معامله و قراردادي كه مخالف اين منع قانونيباشد در قسمتي كه مخالفت دارد باطل و بلااثر خواهد بود.

ماده 457 _ ارجاع دعاوي راجع به اموال عمومي و دولتي به داور يپس از تصويب هيات وزيران و اطلاع مجلس شوراي اسلامي صورت مي گيرد. در مواردي كه طرف دعوا خارجي و يا موضوع دعوا ازموضوعاتي باشد كه قانون آن را مهم تشخيص داده تصويب مجلس شوراي اسلامي نيز ضروري است

ماده 458 _ در هر مورد كه داور تعيين مي شود بايد موضوع و مدت داوري و نيز مشخصات طرفين و داور يا داوران به طوري كه رافع اشتباه باشد تعيين گردد. در صورتي كه تعيين داور بعد از بروز اختلاف باشد،موضوع اختلاف كه به داوري ارجاع شده بايد به طور روشن مشخص و مراتب به داوران ابلاغ شود.

تبصره _ قراردادهاي داوري كه قبل از اجراي اين قانون تنظيم شده اند با رعايت اصل يكصدو سي ونهم (139) قانون اساسي تابع مقررات زمان تنظيم مي باشند.

ماده 459 _ در مواردي كه طرفين معامله يا قرارداد متعهد به معرفيداور شده ولي داور يا داوران خود را معين نكرده باشند و در موقع بروزاختلاف نخواهند و يا نتوانند در معرفي داور اختصاصي خود اقدام و يادر تعيين داور ثالث تراضي

نمايند و تعيين داور به دادگاه يا شخص ثالث نيز محول نشده باشد، يك طرف ميتواند داور خود را معين كرده به وسيله اظهار نامه رسمي به طرف مقابل معرفي و درخواست تعيين داور نمايد و يا نسبت به تعيين داور ثالث تراضي كند. در اين صورت طرف مقابل مكلف است ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ اظهارنامه داورخود را معرفي و يا در تعيين داور ثالث تراضي نمايد. هرگاه تا انقضايمدت ياد شده اقدام نشود، ذينفع ميتواند حسب مورد براي تعيين داور به دادگاه مراجعه كند.

ماده 460 _ در مواردي كه مقرر گرديده است حل اختلاف به يك نفرداور ارجاع شود و طرفين نخواهند يا نتوانند در انتخاب داور تراضينمايند و نيز در صورتي كه داور يكي از طرفين فوت شود، يا استعفادهد و طرف نامبرده نخواهد جانشين او را معين كند و يا در هر موردي كه انتخاب داور به شخص ثالث واگذار شده و آن شخص از تعيين داورامتناع نمايد يا تعيين داور از طرف او غير ممكن باشد، هر يك از طرفين مي توانند با معرفي داور مورد نظر خود وسيله اظهارنامه از طرف مقابل درخواست نمايد كه ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ اظهارنامه نظر خود رادر مورد داور واحد اعلام كند و يا حسب مورد در تعيين جانشين داور متوفي يا مستعفي يا داوري كه انتخاب او وسيله ثالث متعذر گرديده اقدام نمايد. در صورتي كه با انقضاي مهلت اقدامي به عمل نيايد، برابرقسمت اخير ماده قبل عمل خواهد شد.

ماده 461 _ هرگاه نسبت به اصل معامله يا قرارداد راجع به داوريبين طرفين اختلافي باشد دادگاه ابتدا به آن رسيدگي و اظهار نظرمينمايد.

ماده 462 _ در

صورتي كه طرفين نسبت به دادگاه معيني براي انتخاب داور تراضي نكرده باشند، دادگاه صلاحيتدار براي تعيين داور، دادگاهي خواهد بود كه صلاحيت رسيدگي به اصل دعوا را دارد.

ماده 463 _ هرگاه طرفين ملتزم شده باشند كه در صورت بروزاختلاف بين آنها شخص معيني داوري نمايد و آن شخص نخواهد يانتواند به عنوان داور رسيدگي كند و به داور يا داوران ديگري نيزتراضي ننمايند، رسيدگي به اختلاف در صلاحيت دادگاه خواهد بود.

ماده 464 _ در صورتي كه در قرارداد داوري، تعداد داور معين نشده باشد و طرفين نتوانند در تعيين داور يا داوران توافق كنند، هر يك ازطرفين بايد يك نفر داور اختصاصي معرفي و يك نفر به عنوان داورسوم به اتفاق تعيين نمايند.

ماده 465 _ در هر مورد كه داور يا داوران وسيله يك طرف يا طرفين انتخاب ميشود، انتخاب كننده مكلف است قبولي داوران را اخذنمايد. ابتداي مدت داوري روزي است كه داوران قبول داوري كرده وموضوع اختلاف و شرايط داوري و مشخصات طرفين و داوران به همه آنها ابلاغ شده باشد.

ماده 466 _ اشخاص زير را هر چند با تراضي نميتوان به عنوان داورانتخاب نمود:

1_ اشخاصي كه فاقد اهليت قانوني هستند.

2_ اشخاصي كه به موجب حكم قطعي دادگاه و يا در اثر آن از داوريمحروم شده اند.

ماده 467 _ در مواردي كه دادگاه به جاي طرفين يا يكي از آنان داور تعيين مي كند، بايد حداقل از بين دو برابر تعدادي كه براي داوري لازم است و واجد شرايط هستند داور يا داوران لازم را به طريق قرعه معين نمايد.

ماده 468 _ دادگاه پس از تعيين داور يا داوران و اخذ قبولي، نام و نام خانوادگي و ساير مشخصات طرفين

و موضوع اختلاف و نام ونام خانوادگي داور يا داوران و مدت داوري را كتبا به داوران ابلاغ مي نمايد. در اين مورد ابتداي مدت داوري تاريخ ابلاغ به همه داوران ميباشد.

ماده 469 _ دادگاه نميتواند اشخاص زير را به سمت داور معين نمايد مگر با تراضي طرفين

1_ كساني كه سن آنان كمتر از بيست و پنج سال تمام باشد.

2_ كساني كه در دعوا ذينفع باشند.

3_ كساني كه با يكي از اصحاب دعوا قرابت سببي يا نسبي تا درجه دوم از طبقه سوم داشته باشند.

4_ كساني كه قيم يا كفيل يا وكيل يا مباشر امور يكي از اصحاب دعواميباشند يا يكي از اصحاب دعوا مباشر امور آنان باشد.

5_ كساني كه خود يا همسرانشان وارث يكي از اصحاب دعوا باشند.

6_ كساني كه با يكي از اصحاب دعوا يا با اشخاصي كه قرابت نسبي ياسببي تا درجه دوم از طبقه سوم با يكي از اصحاب دعوا دارند، درگذشته يا حال دادرسي كيفري داشته باشند.

7_ كساني كه خود يا همسرانشان و يا يكي از اقرباي سببي يا نسبي تادرجه دوم از طبقه سوم او با يكي از اصحاب دعوايا زوجه و يا يكي ازاقرباي نسبي يا سببي تا درجه دوم از طبقه سوم او دادرسي مدني دارند.

8_ كارمندان دولت در حوزه مأموريت آنان

ماده 470 _ كليه قضات و كارمندان اداري شاغل در محاكم قضايينمي توانند داوري نمايند هر چند با تراضي طرفين باشد.

ماده 471 _ در مواردي كه داور با قرعه تعيين مي شود، هر يك ازطرفين مي توانند پس از اعلام در جلسه در صورت حضور و درصورت غيبت از تاريخ ابلاغ تا ده روز، داور تعيين شده

را رد كنند، مگراين كه موجبات رد بعدا حادث شود كه در اين صورت ابتداي مدت روزي است كه علت رد حادث گردد. دادگاه پس از وصول اعتراض رسيدگي مينمايد و چنانچه اعتراض را وارد تشخيص دهد داورديگري تعيين ميكند.

ماده 472 _ بعد از تعيين داور يا داوران طرفين حق عزل آنان را ندارندمگر با تراضي.

ماده 473 _ چنانچه داور پس از قبول داوري بدون عذر موجه از قبيل مسافرت يا بيماري و امثال آن در جلسات داوري حاضر نشده يا استعفادهد و يا از دادن راي امتناع نمايد، علاوه بر جبران خسارات وارده تاپنج سال از حق انتخاب شدن به داوري محروم خواهد بود.

ماده 474 _ نسبت به امري كه از طرف دادگاه به داوري ارجاع مي شود اگر يكي از داوران استعفا دهد يا از دادن راي امتناع نمايد و يا در جلسه داوري دوبار متوالي حضور پيدا نكند دو داور ديگر به موضوع رسيدگي و راي خواهند داد. چنانچه بين آنان در صدور راي اختلاف حاصل شود، دادگاه به جاي داوري كه استعفا داده يا از دادن راي امتناع نموده يا دوبار متوالي در جلسه داوري حضور پيدا نكرده ظرف مدت ده روز داور ديگري به قيد قرعه انتخاب خواهد نمود، مگر اين كه قبل از انتخاب به اقتضاي مورد، طرفين داور ديگري معرفي كرده باشند. دراين صورت مدت داوري از تاريخ قبول داور جديد شروع ميشود.

در صورتي كه داوران در مدت قرارداد داوري يا مدتي كه قانون معين كرده است نتوانند راي بدهند و طرفين به داوري اشخاص ديگرتراضي نكرده باشند، دادگاه به اصل دعوا وفق مقررات قانونيرسيدگي و راي صادر مينمايد.

تبصره _ در موارد فوق راي اكثريت داوران

ملاك اعتبار است مگراين كه در قرارداد ترتيب ديگري مقرر شده باشد.

ماده 475 _ شخص ثالثي كه برابر قانون به دادرسي جلب شده يا قبل يابعد از ارجاع اختلاف به داوري وارد دعوا شده باشد، ميتواند با طرفين دعواي اصلي در ارجاع امر به داوري و تعيين داور يا داوران تعيين شده تراضي كند و اگر موافقت حاصل نگرديد، به دعواي او برابر مقررات به طور مستقل رسيدگي خواهد شد.

ماده 476 _ طرفين بايداسناد و مدارك خود را به داوران تسليم نمايند.داوران نيز مي توانند توضيحات لازم را از آنان بخواهند و اگر براياتخاذ تصميم جلب نظر كارشناس ضروري باشد، كارشناس انتخاب نمايند.

ماده 477 _ داوران در رسيدگي و راي، تابع مقررات قانون آيين دادرسي نيستند ولي بايد مقررات مربوط به داوري را رعايت كنند.

ماده 478 _ هرگاه ضمن رسيدگي مسايلي كشف شود كه مربوط به وقوع جرمي باشد و در راي داور مؤثر بوده و تفكيك جهات مدني ازجزايي ممكن نباشد و همچنين در صورتي كه دعوا مربوط به نكاح يا طلاق يا نسب بوده و رفع اختلاف در امري كه رجوع به داوري شده متوقف بر رسيدگي به اصل نكاح يا طلاق يا نسب باشد، رسيدگيداوران تا صدور حكم نهايي از دادگاه صلاحيتدار نسبت به امر جزايييا نكاح يا طلاق يا نسب متوقف ميگردد.

ماده 479 _ ادعاي جعل و تزوير در سند بدون تعيين عامل آن و يا درصورتي كه تعقيب وي به جهتي از جهات قانوني ممكن نباشد مشمول ماده قبل نميباشد.

ماده 480 _ حكم نهايي ياد شده در ماده (478) توسط دادگاه ارجاع كننده دعوا به داوري يا دادگاهي كه داور را انتخاب كرده است به داوران ابلاغ ميشود و آنچه

از مدت داوري در زمان توقف رسيدگي داوران باقي بوده از تاريخ ابلاغ حكم ياد شده حساب ميشود. هرگاه داوربدون دخالت دادگاه انتخاب شده باشد، حكم نهايي وسيله طرفين يايك طرف به او ابلاغ خواهد شد.

داوران نمي توانند برخلاف مفاد حكمي كه در امر جزايي يا نكاح ياطلاق يا نسب صادر شده راي بدهند.

ماده 481 _ در موارد زير داوري از بين ميرود:

1_ با تراضي كتبي طرفين دعوا.

2_ با فوت يا حجر يكي از طرفين دعوا.

ماده 482 _ راي داور بايد موجه و مدلل بوده و مخالف با قوانين موجد حق نباشد.

ماده 483 _ در صورتي كه داوران اختيار صلح داشته باشند مي تواننددعوا را با صلح خاتمه دهند. در اين صورت صلح نامه اي كه به امضايداوران رسيده باشد معتبر و قابل اجراست

ماده 484 _ داوران بايد از جلسه اي كه براي رسيدگي يا مشاوره و يا صدور راي تشكيل ميشود مطلع باشند و اگر داور از شركت در جلسه يا دادن راي يا امضاي آن امتناع نمايد، رايي كه با اكثريت صادر ميشودمناط اعتبار است مگر اين كه در قرارداد ترتيب ديگري مقرر شده باشد.مراتب نيز بايد در برگ راي قيد گردد. ترتيب تشكيل جلسه و نحوه رسيدگي و دعوت براي حضور در جلسه توسط داوران تعيين خواهدشد. در مواردي كه ارجاع امر به داوري از طريق دادگاه بوده دعوت به حضور در جلسه به موجب اخطاريه دفتر دادگاه به عمل مي آيد.

تبصره _ در مواردي كه طرفين به موجب قرارداد ملزم شده اند كه درصورت بروز اختلاف بين آنان شخص يا اشخاص معيني داوري نمايداگر مدت داوري معين نشده باشد مدت آن سه ماه و ابتداي آن از

روزياست كه موضوع براي انجام داوري به داور يا تمام داوران ابلاغ مي شود. اين مدت با توافق طرفين قابل تمديد است

ماده 485 _ چنانچه طرفين در قرارداد داوري طريق خاصي براي ابلاغ راي داوري پيش بيني نكرده باشند، داور مكلف است راي خود را به دفتر دادگاه ارجاع كننده دعوا به داور يا دادگاهي كه صلاحيت رسيدگيبه اصل دعوا را دارد تسليم نمايد.

دفتر دادگاه اصل راي را بايگاني نموده و رونوشت گواهي شده آن را به دستور دادگاه براي اصحاب دعوا ارسال ميدارد.

ماده 486 _ هرگاه طرفين راي داور را به اتفاق به طور كلي و يا قسمتي از آن را رد كنند، آن راي در قسمت مردود بلااثر خواهد بود.

ماده 487 _ تصحيح راي داوري در حدود ماده (309) اين قانون قبل از انقضاي مدت داوري راسا با داور يا داوران است و پس از انقضايآن تا پايان مهلت اعتراض به راي داور، به درخواست طرفين يا يكياز آنان با داور يا داوران صادركننده راي خواهد بود. داور يا داوران مكلفند ظرف بيست روز از تاريخ تقاضاي تصحيح راي اتخاذ تصميم نمايند. راي تصحيحي به طرفين ابلاغ خواهد شد. در اين صورت رسيدگي به اعتراض در دادگاه تا اتخاذ تصميم داور يا انقضاي مدت يادشده متوقف ميماند.

ماده 488 _ هرگاه محكوم عليه تا بيست روز بعد از ابلاغ راي داوريرا اجرا ننمايد، دادگاه ارجاع كننده دعوا به داوري ويا دادگاهي كه صلاحيت رسيدگي به اصل دعوا را دارد مكلف است به درخواست طرف ذي نفع طبق راي داور برگ اجرايي صادر كند. اجراي راي برابرمقررات قانوني ميباشد.

ماده 489 _ راي داوري در موارد زير باطل است و قابليت اجراييندارد:

1_ راي صادره

مخالف با قوانين موجدحق باشد.

2_ داور نسبت به مطلبي كه موضوع داوري نبوده رايصادركرده است

3_ داور خارج از حدود اختيار خود راي صادر نموده باشد. در اين صورت فقط آن قسمت از راي كه خارج از اختيارات داور است ابطال ميگردد.

4_ راي داور پس از انقضاي مدت داوري صادر و تسليم شده باشد.

5_ راي داور با آنچه در دفتر املاك يا بين اصحاب دعوا در دفتر اسنادرسمي ثبت شده و داراي اعتبار قانوني است مخالف باشد.

6_ راي به وسيله داوراني صادر شده كه مجاز به صدور راي نبوده اند.

7_ قرارداد رجوع به داوري بياعتبار بوده باشد.

ماده 490 _ در مورد ماده فوق هر يك از طرفين مي تواند ظرف بيست روز بعد از ابلاغ راي داور از دادگاهي كه دعوا را ارجاع به داوري كرده يا دادگاهي كه صلاحيت رسيدگي به اصل دعوا را دارد، حكم به بطلان راي داور را بخواهد در اين صورت دادگاه مكلف است به درخواست رسيدگي كرده هرگاه راي از موارد مذكور درماده فوق باشد حكم به بطلان آن دهد و تا رسيدگي به اصل دعوا و قطعي شدن حكم به بطلان راي داور متوقف ميماند.

تبصره _ مهلت يادشده در اين ماده و ماده (488) نسبت به اشخاصيكه مقيم خارج از كشور ميباشند دوماه خواهد بود. شروع مهلت هايتعيين شده در اين ماده و ماده (488) براي اشخاصي كه داراي عذرموجه به شرح مندرج در ماده (306) اين قانون و تبصره (1) آن بوده اندپس از رفع عذر احتساب خواهد شد.

ماده 491 _ چنانچه اصل دعوا در دادگاه مطرح بوده و از اين طريق به داوري ارجاع شده باشد، در صورت اعتراض به راي داور و صدورحكم به بطلان آن رسيدگي به

دعوا تا قطعي شدن حكم بطلان رايداور متوقف ميماند.

تبصره _ در مواردي كه ارجاع امر به داوري از طريق دادگاه نبوده وراي داور باطل گردد، رسيدگي به دعوا در دادگاه با تقديم دادخواست به عمل خواهد آمد.

ماده 492 _ در صورتي كه درخواست ابطال راي داور خارج از موعد مقرر باشد دادگاه قرار رد درخواست را صادر مينمايد. اين قرار قطعياست

ماده 493 _ اعتراض به راي داور مانع اجراي آن نيست مگر آن كه دلايل اعتراض قوي باشد. در اين صورت دادگاه قرار توقف منع اجرايآن را تاپايان رسيدگي به اعتراض و صدور حكم قطعي صادر مينمايدو در صورت اقتضاء تأمين مناسب نيز از معترض اخذ خواهد شد.

ماده 494 _ چنانچه دعوا در مرحله فرجامي باشد، و طرفين با توافق تقاضاي ارجاع امر به داوري را بنمايند يا مورد از موارد ارجاع به داوري تشخيص داده شود، ديوان عالي كشور پرونده را براي ارجاع به داوري به دادگاه صادر كننده راي فرجام خواسته ارسال مي دارد.

ماده 495 _ راي داور فقط درباره طرفين دعوا و اشخاصي كه دخالت وشركت در تعيين داور داشته اند و قائم مقام آنان معتبر است و نسبت به اشخاص ديگر تاثيري نخواهد داشت

ماده 496 _ دعاوي زير قابل ارجاع به داوري نيست

1_ دعواي ورشكستگي.

2_ دعاوي راجع به اصل نكاح فسخ آن طلاق و نسب

ماده 497 _ پرداخت حق الزحمه داوران به عهده طرفين است مگر آن كه در قرارداد داوري ترتيب ديگري مقرر شده باشد.

ماده 498 _ ميزان حق الزحمه داوري بر اساس آيين نامه اي است كه هر سه سال يكبار توسط وزير دادگستري تهيه و به تصويب رييس قوه قضاييه خواهد رسيد.

ماده 499 _ در صورت تعدد داور،

حق الزحمه بالسويه بين آنان تقسيم ميشود.

ماده 500 _ چنانچه بين داور و اصحاب دعوا قراردادي در خصوص ميزان حق الزحمه منعقد شده باشد، برابر قرارداد عمل خواهد شد.

ماده 501 _ هرگاه در اثر تدليس تقلب يا تقصير در انجام وظيفه داوران ضرر مالي متوجه يك طرف يا طرفين دعواگردد، داوران برابرموازين قانوني مسوول جبران خسارت وارده خواهند بود.

باب هشتم _ هزينه دادرسي و اعسار
فصل اول _ هزينه دادرسي ( ماده 502 الي 503 )

ماده 502 _ هزينه دادرسي عبارت است از:

1 _ هزينه برگهايي كه به دادگاه تقديم مي شود.

2 _ هزينه قرارها و احكام دادگاه

ماده 503 _ هزينه دادخواست كتبي يا شفاهي اعم از دادخواست بدوي و اعتراض به حكم غيابي و متقابل و ورود و جلب ثالث و اعتراض شخص ثالث و دادخواست تجديد نظر و فرجام و اعاده دادرسي و هزينه وكالتنامه و برگهاي اجرايي و غيره همان است كه در ماده (3) قانون وصول برخي از درآمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين مصوب 1373 و يا ساير قوانين تعيين شده است كه به صورت الصاق و ابطال تمبر و يا واريز وجه به حساب خزانه پرداخت مي گردد.

فصل دوم _ اعسار از هزينه دادرسي ( ماده 504 الي 514 )

ماده 504 _ معسر از هزينه دادرسي كسي است كه به واسطه عدم كفايت دارايي يا عدم دسترسي به مال خود به طور موقت قادر به تاديه آن نيست

ماده 505 _ ادعاي اعسار از پرداخت هزينه دادرسي ضمن درخواست نخستين يا تجديد نظر يا فرجام مطرح خواهد شد. طرح اين ادعا به موجب دادخواست جداگانه نيز ممكن است اظهار نظر درمورد اعسار از هزينه تجديد نظر خواهي و يا فرجام خواهي با دادگاهي مي باشد كه راي مورد درخواست تجديد نظر و يا فرجام را صادر نموده است

ماده 506 _ در صورتي كه دليل اعسار شهادت شهود باشد، بايد شهادت كتبي حداقل دو نفر از اشخاصي كه از وضعيت مالي و زندگاني او مطلع مي باشند به دادخواست ضميمه شود.

در شهادت نامه مشخصات و شغل و وسيله امرار معاش مدعي اعسار و عدم تمكن مالي او براي تاديه هزينه دادرسي با تعيين مبلغ آن بايد تصريح

شده و شهود منشا اطلاعات و مشخصات كامل و اقامتگاه خود را به طور روشن ذكر نمايند.

ماده 507 _ مدير دفتر ظرف دو روز از تاريخ وصول دادخواست اعسار، پرونده را به نظر قاضي دادگاه مي رساند تا چنانچه حضور شهود را در جلسه دادرسي لازم بداند به مدعي اعسار اخطار شود كه در روز مقرر شهود خود را حاضر نمايد.

مدير دفتر نسخه ديگر دادخواست را براي طرف دعواي اصلي ارسال و در ضمن روز جلسه دادرسي را تعيين و ابلاغ مي نمايد. به هرحال حكم صادره در خصوص اعسار، حضوري محسوب است

ماده 508 _ معافيت از هزينه دادرسي بايد براي هر دعوا به طور جداگانه تحصيل شود ولي معسر مي تواند در تمام مراحل مربوط به همان دعوا از معافيت استفاده كند.

ماده 509 _ در مورد دعاوي متعددي كه مدعي اعسار بر يك نفر همزمان اقامه مي نمايد حكم اعساري كه نسبت به يكي از دعاوي صادر شود نسبت به بقيه دعاوي نيز موثر خواهد بود.

ماده 510 _ اگر معسر فوت شود، ورثه نمي توانند از حكم اعسار هزينه دادرسي مورث استفاده نمايند، لكن فوت مورث در هر يك از دادرسيهاي نخستين و تجديد نظر و فرجام مانع جريان دادرسي در آن مرحله نيست و هزينه دادرسي از ورثه مطالبه مي شود، مگر آن كه ورثه نيز اعسار خود را ثابت نمايند.

ماده 511 _ هرگاه مدعي اعسار در دعواي اصلي محكوم له واقع شود و از اعسار خارج گردد، هزينه دادرسي از او دريافت خواهد شد.

ماده 512 _ از تاجر، دادخواست اعسار پذيرفته نمي شود. تاجري كه مدعي اعسار نسبت به هزينه دادرسي مي باشد بايدبرابر مقررات قانون تجارت دادخواست ورشكستگي دهد.

كسبه جز مشمول اين ماده نخواهند بود.

ماده 513 _ پس از اثبات اعسار، معسر مي تواند از مزاياي زير استفاده نمايد:

1_ معافيت موقت از تاديه تمام يا قسمتي از هزينه دادرسي در مورد دعوايي كه براي معافيت از هزينه آن ادعاي اعسار شده است

2_ حق داشتن وكيل معاضدتي و معافيت موقت از پرداخت حق الوكاله

ماده 514 _ هرگاه معسر به تاديه تمام يا قسمتي از هزينه دادرسي متمكن گردد، ملزم به تاديه آن خواهد بود. همچنين اگر با درآمدهاي خود بتواند تمام يا قسمتي از هزينه دادرسي را بپردازد دادگاه با در نظرگرفتن مبلغ هزينه دادرسي و ميزان درآمد وي و هزينه هاي ضروري زندگي مقدار و مدت پرداخت هزينه دادرسي را تعيين خواهد كرد.

باب نهم _ مطالبه خسارت و اجبار به انجام تعهد
فصل اول _ كليات ( ماده 515 الي 518 )

ماده 515 _ خواهان حق دارد ضمن تقديم دادخواست يا در اثناي دادرسي و يا به طور مستقل جبران خسارات ناشي از دادرسي يا تاخير انجام تعهد يا عدم انجام آن را كه به علت تقصير خوانده نسبت به اداي حق يا امتناع از آن به وي وارد شده يا خواهد شد، همچنين اجرت المثل را به لحاظ عدم تسليم خواسته يا تاخير تسليم آن از باب اتلاف وتسبيب از خوانده مطالبه نمايد.

خوانده نيز مي تواند خسارتي را كه عمدا از طرف خواهان با علم به غير محق بودن در دادرسي به او وارد شده از خواهان مطالبه نمايد.

دادگاه در موارد ياد شده ميزان خسارت را پس از رسيدگي معين كرده وضمن حكم راجع به اصل دعوا يا به موجب حكم جداگانه محكوم عليه را به تاديه خسارت ملزم خواهد نمود.

در صورتي كه قرارداد خاصي راجع به خسارت بين طرفين منعقد شده باشد برابر قرارداد

رفتار خواهد شد.

تبصره 1_ در غير مواردي كه دعواي مطالبه خسارت مستقلا يا بعد ازختم دادرسي مطرح شود مطالبه خسارتهاي موضوع اين ماده مستلزم تقديم دادخواست نيست

تبصره 2_ خسارت ناشي از عدم النفع قابل مطالبه نيست و خسارت تاخير تاديه در موارد قانوني قابل مطالبه مي باشد.

ماده 516 _ چنانچه هر يك از طرفين از جهتي محكوم له و از جهتي محكوم عليه باشند در صورت تساوي خسارت هر يك در مقابل خسارت طرف ديگر به حكم دادگاه تهاتر خواهد شد در غير اين صورت نسبت به اضافه نيز حكم صادر مي گردد.

ماده 517 _ دعوايي كه به طريق سازش خاتمه يافته باشد، حكم به خسارت نسبت به آن دعوا صادر نخواهد شد. مگر اين كه ضمن سازش نسبت به خسارات وارده تصميم خاصي اتخاذ شده باشد.

ماده 518 _ در مواردي كه مقدار هزينه و خسارات در قانون يا تعرفه رسمي معين نشده باشد، ميزان آن را دادگاه تعيين مي نمايد.

فصل دوم _ خسارات ( ماده 519 الي 522 )

ماده 519 _ خسارات دادرسي عبارت است از هزينه دادرسي و حق الوكاله وكيل و هزينه هاي ديگري كه به طور مستقيم مربوط به دادرسي و براي اثبات دعوا يا دفاع لازم بوده است از قبيل حق الزحمه كارشناسي و هزينه تحقيقات محلي

ماده 520 _ در خصوص مطالبه خسارت وارده خواهان بايد اين جهت را ثابت نمايد كه زيان وارده بلا واسطه ناشي از عدم انجام تعهد يا تاخير آن و يا عدم تسليم خواسته بوده است در غير اين صورت دادگاه دعواي مطالبه خسارت را رد خواهد كرد.

ماده 521 _ هزينه هايي كه براي اثبات دعوا يا دفاع ضرورت نداشته نمي توان مطالبه نمود.

ماده 522 _ در دعاويي كه موضوع آن دين و

از نوع وجه رايج بوده و بامطالبه داين و تمكن مديون مديون امتناع از پرداخت نموده درصورت تغيير فاحش شاخص قيمت سالانه از زمان سر رسيد تا هنگام پرداخت و پس از مطالبه طلبكار، دادگاه با رعايت تناسب تغيير شاخص سالانه كه توسط بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران تعيين مي گردد محاسبه و مورد حكم قرار خواهد داد مگر اين كه طرفين به نحوه ديگري مصالحه نمايند.

فصل سوم _ مستثنيات دين ( ماده 523 الي 529 )

ماده 523 _ دركليه مواردي كه راي دادگاه براي وصول دين به موقع اجرا گذارده مي شود اجراي راي از مستثنيات دين اموال محكوم عليه ممنوع مي باشد.

تبصره _ احكام جزايي دادگاههاي صالح مبني بر استرداد كل يا بخشي از اموال محكوم عليه يا ضبط آن مستثني مي باشد.

ماده 524 _ مستثنيات دين عبارت است از:

الف _ مسكن مورد نياز محكوم عليه و افراد تحت تكفل وي با رعايت شوون عرفي

ب _ وسيله نقليه مورد نياز و متناسب با شان محكوم عليه

ج _ اثاثيه مورد نياز زندگي كه براي رفع حوايج ضروري محكوم عليه خانواده و افراد تحت تكفل وي لازم است

د _ آذوقه موجود به قدر احتياج محكوم عليه و افراد تحت تكفل وي براي مدتي كه عرفا آذوقه ذخيره مي شود.

ه_ _ كتب و ابزار علمي و تحقيقاتي براي اهل علم و تحقيق متناسب باشان آنان

و _ وسايل و ابزار كار كسبه پيشه وران كشاورزان و ساير اشخاصي كه وسيله امرار معاش محكوم عليه و افراد تحت تكفل وي مي باشد.

ماده 525 _ در صورت بروز اختلاف نسبت به متناسب بودن اموال و اشياي موصوف در ماده قبل با شوون و نياز محكوم عليه تشخيص دادگاه صادر كننده حكم لازم الاجرا،

ملاك خواهد بود. چنانچه اموال و اشياي مذكور بيش از حد نياز و شوون محكوم عليه تشخيص داده شود و قابل تجزيه و تفكيك نباشد به دستور دادگاه به فروش رسيده مازاد برشان بابت محكوم به يا دين پرداخت مي گردد.

ماده 526 _ مستثنيات دين تا زمان حيات محكوم عليه جاري است

ماده 527 _ چنانچه راي دادگاه مبني بر استرداد عين مالي باشد مشمول مقررات اين فصل نخواهد بود.

ساير مقررات

ماده 528 _ دادسرا و دادگاه ويژه روحانيت كه براساس دستور ولايت رهبر كبير انقلاب امام خميني ره تشكيل گرديده طبق اصول پنجم (5)و پنجاه و هفتم (57) قانون اساسي تا زماني كه رهبر معظم انقلاب اسلامي ادامه كار آن را مصلحت بدانند به جرايم اشخاص روحاني رسيدگي خواهد كرد و پرداخت حقوق و مزاياي قضات و كاركنان آن تابع مقررات مربوط به قوه قضاييه مي باشد.

ماده 529 _ از تاريخ لازم الاجرا شدن اين قانون قانون آيين دادرسي مدني مصوب سال 1318 و الحاقات و اصلاحات آن و مواد (18)،(19)،(21)،(23) و (31) قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب مصوب سال 1373 و ساير قوانين و مقررات در موارد مغاير ملغي مي گردد.

قانون اجراي احكام مدني

فصل اول _ قواعد عمومي
مبحث اول _ مقدمات اجرا ( ماده 1 الي 11 )

قانون اجراي احكام مدني

مصوب اول آبان ماه 1356

فصل اول _ قواعد عمومي

مبحث اول _ مقدمات اجرا

ماده 1 _ هيچ حكمي از احكام دادگاههاي دادگستري به موقع اجرا گذارده نمي شود مگر اين كه قطعي شده يا قرار اجراي موقت آن در مواردي كه قانون معين مي كند صادر شده باشد.

ماده 2 _ احكام دادگاههاي دادگستري وقتي به موقع اجرا گذارده مي شود كه به محكوم عليه يا وكيل يا قائم مقام قانوني او ابلاغ شده و محكوم له يا

نماينده و يا قائم مقام قانوني او كتبا اين تقاضا را ازدادگاه بنمايد.

ماده 3 _ حكمي كه موضوع آن معين نيست قابل اجراء نمي باشد.

ماده 4 _ اجراي حكم با صدور اجراييه به عمل مي آيد مگر اين كه درقانون ترتيب ديگري مقرر شده باشد.

در مواردي كه حكم دادگاه جنبه اعلامي داشته و مستلزم انجام عملي ازطرف محكوم عليه نيست از قبيل اعلام اصالت يا بطلان سند، اجراييه صادر نمي شود. همچنين در مواردي كه سازمانها و موسسات دولتي ووابسته به دولت طرف دعوي نبوده ولي اجراي حكم بايد به وسيله آنهاصورت گيرد صدور اجراييه لازم نيست و سازمانها و موسسات مزبور مكلفند به دستور دادگاه حكم را اجرا كنند.

ماده 5 _ صدور اجراييه با دادگاه نخستين است

ماده 6 _ در اجراييه نام و نام خانوادگي و محل اقامت محكوم له ومحكوم عليه و مشخصات حكم و موضوع آن و اين كه پرداخت حق اجرا به عهده محكوم عليه مي باشد نوشته شده و به امضاي رييس دادگاه و مدير دفتر رسيده به مهر دادگاه ممهور و براي ابلاغ فرستاده مي شود.

ماده 7 _ برگ هاي اجراييه به تعداد محكوم عليهم به علاوه دو نسخه صادر مي شود يك نسخه از آن در پرونده دعوي و نسخه ديگر پس ازابلاغ به محكوم عليه در پرونده اجرايي بايگاني مي گردد و يك نسخه نيز در موقع ابلاغ به محكوم عليه داده مي شود.

ماده 8 _ ابلاغ اجراييه طبق مقررات آيين دادرسي مدني به عمل مي آيد و آخرين محل ابلاغ به محكوم عليه در پرونده دادرسي براي ابلاغ اجراييه سابقه ابلاغ محسوب است

ماده 9 _ در مواردي كه ابلاغ اوراق راجع به دعوي طبق ماده 100 قانون آيين دادرسي مدني به عمل آمده و تا قبل از صدور

اجراييه محكوم عليه محل اقامت خود را به دادگاه اعلام نكرده باشد مفاداجراييه يك نوبت به ترتيب مقرر در مادتين 118 و 119 اين قانون آگهي مي گردد و ده روز پس از آن به موقع اجرا گذاشته مي شود. در اين صورت براي عمليات اجرايي ابلاغ يا اخطار ديگري به محكوم عليه لازم نيست مگر اين كه محكوم عليه محل اقامت خود را كتبا به قسمت اجرا اطلاع دهد. مفاد اين ماده بايد در آگهي مزبور قيد شود.

ماده 10 _ اگر محكوم عليه قبل از ابلاغ اجراييه محجور يا فوت شوداجراييه حسب مورد به ولي قيم امين وصي ورثه يا مدير تركه اوابلاغ مي گردد و هرگاه حجر يا فوت محكوم عليه بعد از ابلاغ اجراييه باشد مفاد اجراييه و عمليات انجام شده به وسيله ابلاغ اخطاريه به آنهااطلاع داده خواهد شد.

ماده 11 _ هرگاه در صدور اجراييه اشتباهي شده باشد دادگاه مي تواند راسا يا به درخواست هريك از طرفين به اقتضاي مورد اجراييه را ابطال يا تصحيح نمايد يا عمليات اجرايي را الغا كند و دستور استرداد مورد اجرا را بدهد.

مبحث دوم _ دادورزها (مأمورين اجرا) ( ماده 12 الي 18 )

ماده 12 _ مدير اجرا تحت رياست و مسووليت دادگاه انجام وظيفه مي كند و به قدر لزوم و تحت نظر خود دادورز (مامور اجرا) خواهدداشت

ماده 13 _ اگر دادگاه دادورز (مامور اجرا) نداشته باشد و يا دادورز(مامور اجرا) به تعداد كافي نباشد مي توان احكام را به وسيله مدير دفتر يا كارمندان ديگر دادگاه يا مامورين شهرباني يا ژندارمري اجرا كرد.

ماده 14 _ در صورتي كه حين اجراي حكم نسبت به دادورزها(مامورين اجرا) مقاومت يا سوءرفتاري شود مي توانند حسب مورد ازمامورين شهرباني ژاندارمري و يا دژباني براي اجراي حكم كمك بخواهند، مامورين مزبور مكلّف به انجام

آن مي باشند.

ماده 15 _ هرگاه مامورين مذكور در ماده قبل درخواست دادورز(مامور اجرا) را انجام ندهند دادورز (مامور اجرا) صورت مجلسي دراين خصوص تنظيم مي كند تا توسط مدير اجرا براي تعقيب به مرجع صلاحيتدار فرستاده شود.

ماده 16 _ هرگاه نسبت به دادورز (مامور اجرا) حين انجام وظيفه توهين يا مقاومت شود مامور مزبور صورت مجلسي تنظيم نموده به امضاي شهود و مامورين انتظامي (در صورتي كه حضور داشته باشند)مي رساند.

اين صورت مجلس توسط مدير اجرا به دادسراي شهرستان فرستاده خواهد شد.

ماده 17 _ كساني كه مانع دادورز (مامور اجرا) از انجام وظيفه شوندعلاوه بر مجازات مقرر در قوانين كيفري مسوول خسارات ناشي ازعمل خود نيز مي باشند.

ماده 18 _ مديران و دادورزها (مامورين اجرا) در موارد زير نمي توانند قبول ماموريت نمايند:

1 _ امر اجرا راجع به همسر آنها باشد.

2 _ امر اجرا راجع به اشخاصي باشد كه مدير و يا دادورز (ماموراجرا) با آنان قرابت نسبي يا سببي تا درجه سوم دارد.

3 _ مدير يا دادورز (مامور اجرا) قيم يا وصي يكي از طرفين يا كفيل امور او باشد.

4 _ وقتي كه امر اجرا راجع به كساني باشد كه بين آنان و مدير يا دادورز(مامور اجرا) يا همسر آنان دعوي مدني يا كيفري مطرح است در هريك از موارد مذكور در اين ماده اجراي حكم از طرف رييس دادگاه به مدير يا دادورز (مامور اجرا) ديگري محول مي شود و اگر در آن حوزه مدير يا مامور ديگري نباشد اجراي حكم به وسيله مدير دفتر ياكارمند ديگر دادگاه يا حسب مورد ماموران شهرباني و ژاندارمري به عمل خواهد آمد.

مبحث سوم _ ترتيب اجرا ( ماده 19 الي 48 )

ماده 19 _ اجراييه به وسيله قسمت اجراي دادگاهي كه آن را صادركرده به موقع اجرا

گذاشته مي شود.

ماده 20 _ هرگاه تمام يا قسمتي از عمليات اجرايي بايد در حوزه دادگاه ديگري به عمل آيد مدير اجرا انجام عمليات مزبور را به قسمت اجراي دادگاه آن حوزه محول مي كند.

ماده 21 _ مدير اجرا براي اجراي حكم پرونده اي تشكيل مي دهد تا اجراييه و تقاضاها و كليه برگ هاي مربوط به ترتيب در آن بايگاني شود.

ماده 22 _ طرفين مي توانند پرونده اجرايي را ملاحظه و از محتويات آن رونوشت يا فتوكپي بگيرند، هزينه رونوشت يا فتوكپي به ميزان مقرر در قانون آيين دادرسي مدني اخذ مي شود.

ماده 23 _ پس از ابلاغ اجراييه مدير اجرا نام دادورز (مامور اجرا) را درذيل اجراييه نوشته و عمليات اجرايي را به عهده او محوّل مي كند.

ماده 24 _ دادورز (مامور اجرا) بعد از شروع به اجرا نمي توانداجراي حكم را تعطيل يا توقيف يا قطع نمايد يا به تاخير اندازد مگر به موجب قرار دادگاهي كه دستور اجراي حكم را داده يا دادگاهي كه صلاحيت صدور دستور تاخير اجراي حكم را دارد يا با ابراز رسيدمحكوم له داير به وصول محكوم به يا رضايت كتبي او در تعطيل ياتوقيف يا قطع يا تاخير اجرا.

ماده 25 _ هرگاه در جريان اجراي حكم اشكالي پيش آيد دادگاهي كه حكم تحت نظر آن اجرا مي شود رفع اشكال مي نمايد.

ماده 26 _ اختلافات ناشي از اجراي احكام راجع به دادگاهي است كه حكم توسط آن دادگاه اجرا مي شود.

ماده 27 _ اختلافات راجع به مفاد حكم همچنين اختلافات مربوط به اجراي احكام كه از اجمال يا ابهام حكم يا محكوم به حادث شود دردادگاهي كه حكم را صادر كرده رسيدگي مي شود.

ماده 28 _ رأي داوري كه موضوع آن معين نيست قابل اجرانمي باشد.

مرجع رفع اختلاف ناشي از اجراي رأي

داوري دادگاهي است كه اجراييه صادر كرده است

ماده 29 _ در مورد حدوث اختلاف در مفاد حكم هريك از طرفين مي تواند رفع اختلاف را از دادگاه بخواهد. دادگاه در وقت فوق العاده رسيدگي و رفع اختلاف مي كند و در صورتي كه محتاج رسيدگي بيشتري باشد رونوشت درخواست را به طرف مقابل ابلاغ نموده طرفين را در جلسه خارج از نوبت براي رسيدگي دعوت مي كند ولي عدم حضور آنها باعث تاخير رسيدگي نخواهد شد.

ماده 30 _ درخواست رفع اختلاف موجب تاخير اجراي حكم نخواهد شد مگر اين كه دادگاه قرار تاخير اجراي حكم را صادر نمايد.

ماده 31 _ هرگاه محكوم عليه فوت يا محجور شود عمليات اجرايي حسب مورد تا زمان معرفي ورثه ولي وصي قيم محجور يا امين و مدير تركه متوقف مي گردد و قسمت اجرا به محكوم له اخطار مي كندتا اشخاص مذكور را با ذكر نشاني و مشخصات كامل معرفي نمايد واگر مالي توقيف نشده باشد دادورز (مامور اجرا) مي تواند به درخواست محكوم له معادل محكوم به از تركه متوفي يا اموال محجورتوقيف كند.

ماده 32 _ حساب مواعد مطابق مقررات قانون آيين دادرسي مدني است و مدتي كه عمليات اجرايي توقيف مي شود به حساب نخواهدآمد.

ماده 33 _ هرگاه محكوم عليه بازرگان بوده و در جريان اجراورشكسته شود مراتب از طرف مدير اجرا به اداره تصفيه يا مدير تصفيه اعلام مي شود تا طبق مقررات راجع به تصفيه امور ورشكستگي اقدام گردد.

ماده 34 _ همين كه اجراييه به محكوم عليه ابلاغ شد محكوم عليه مكلف است ظرف ده روز مفاد آن را به موقع اجرا بگذارد يا ترتيبي براي پرداخت محكوم به بدهد يا مالي معرفي كند كه اجراي حكم و استيفاي محكوم به از آن ميسر باشد و در صورتي كه خود را قادر به اجراي مفاد اجراييه

نداند بايد ظرف مهلت مزبور صورت جامع دارايي خود را به قسمت اجرا تسليم كند و اگر مالي ندارد صريحا اعلام نمايد.هرگاه ظرف سه سال بعد از انقضاي مهلت مذكور معلوم شود كه محكوم عليه قادر به اجراي حكم و پرداخت محكوم به بوده ليكن براي فرار از آن اموال خود را معرفي نكرده يا صورت خلاف واقع از دارايي خود داده به نحوي كه اجراي تمام يا قسمتي از مفاد اجراييه متعسرگرديده باشد به حبس جنحه اي از شصت و يك روز تا شش ماه محكوم خواهد شد.

تبصره _ شخص ثالث نيز مي تواند به جاي محكوم عليه براي استيفاي محكوم به مالي معرفي كند.

ماده 35 _ بدهكاري كه در مدت مذكور قادر به پرداخت بدهي خودنبوده مكلف است هر موقع كه به تأديه تمام يا قسمتي از بدهي خودمتمكن گردد آن را بپردازد و هر بدهكاري كه ظرف سه سال از تاريخ انقضاي مهلت مقرر قادر به پرداخت تمام يا قسمتي از بدهي خود شده و تا يك ماه از تاريخ امكان پرداخت آن را نپردازد و يا مالي به مسوول اجرا معرفي نكند به مجازات مقرر در ماده قبل محكوم خواهد شد.

تبصره 1 _ محكوم له مي تواند بعد از ابلاغ اجراييه و قبل از انقضاي مهلت مقرر در مواد قبل اموال محكوم عليه را براي تامين محكوم به به قسمت اجرا معرفي كند و قسمت اجرا مكلف به قبول آن است پس ازانقضاي مهلت مزبور نيز در صورتي كه محكوم عليه مالي معرفي نكرده باشد كه اجراي حكم و استيفاي محكوم به از آن ميسر باشد محكوم له مي تواند هر وقت مالي از محكوم عليه بدست آيد استيفاي محكوم به رااز آن مال بخواهد.

تبصره 2 _ تعقيب كيفري جرايم مندرج در مواد 34 و

35 منوط به شكايت شاكي خصوصي است و در صورت گذشت او تعقيب يااجراي مجازات موقوف مي گردد.

ماده 36 _ در مواردي كه مفاد اجراييه از طريق انتشار آگهي به محكوم عليه ابلاغ مي شود درصورتي كه به اموال او دسترسي باشد به تقاضاي محكوم له معادل محكوم به از اموال محكوم عليه توقيف مي شود.

ماده 37 _ محكوم له مي تواند طريق اجراي حكم را به دادورز (ماموراجرا) ارايه دهد و در حين عمليات اجرايي حاضر باشد ولي نمي توانددر اموري كه از وظايف دادورز (مامور اجرا) است دخالت نمايد.

ماده 38 _ دادورز (مامور اجرا) محكوم به را به محكوم له تسليم نموده برگ رسيد مي گيرد و هرگاه محكوم به نبايد به مشاراليه داده شود يا دسترسي به محكوم له نباشد مراتب را جهت صدور دستورمقتضي به دادگاهي كه اجراييه صادر كرده است اعلام مي كند.

ماده 39 _ هرگاه حكمي كه به موقع اجرا گذارده شده بر اثر فسخ يانقص يا اعاده دادرسي به موجب حكم نهايي بلا اثر شود عمليات اجرايي به دستور دادگاه اجراكننده حكم به حالت قبل از اجرابرمي گردد و در صورتي كه محكوم به عين معين بوده و استرداد آن ممكن نباشد دادورز (مامور اجرا) مثل يا قيمت آن را وصول مي نمايد.

اعاده عمليات اجرايي به دستور دادگاه به ترتيبي كه براي اجراي حكم مقرر است بدون صدور اجراييه به عمل مي آيد.

ماده 40 _ محكوم له و محكوم عليه مي توانند براي اجراي حكم قراري گذارده و مراتب را به قسمت اجرا اعلام دارند.

ماده 41 _ هر گاه محكوم عليه طوعا حكم دادگاه را اجرا ننمايد دادورز (مامور اجرا) به ترتيب مقرر در اين قانون اقدام به اجراي حكم مي كند.

ماده 42 _ هرگاه محكوم به عين معين منقول يا غير منقول بوده و تسليم آن به محكوم له ممكن

باشد دادورز (مامور اجرا) عين آن راگرفته و به محكوم له مي دهد.

ماده 43 _ در مواردي كه حكم خلع يد عليه متصرف ملك مشاع به نفع مالك قسمتي از ملك مشاع صادر شده باشد از تمام ملك خلع يدمي شود؛ ولي تصرف محكوم له در ملك خلع يد شده مشمول مقررات املاك مشاعي است

ماده 44 _ اگر عين محكوم به در تصرف كسي غير از محكوم عليه باشداين امر مانع اقدامات اجرايي نيست مگر اين كه متصرف مدعي حقي ازعين يا منافع آن بوده و دلايلي هم ارايه نمايد در اين صورت دادورز(مامور اجرا )يك هفته به او مهلت مي دهد تا به دادگاه صلاحيتدارمراجعه كند و در صورتي كه ظرف پانزده روز از تاريخ مهلت مذكورقراري داير به تاخير اجراي حكم به قسمت اجرا ارايه نگردد عمليات اجرايي ادامه خواهد يافت

ماده 45 _ هرگاه در محلي كه بايد خلع يد شود اموالي از محكوم عليه ياشخص ديگري باشد و صاحب مال از بردن آن خودداري كند و يا به اودسترسي نباشد دادورز (مامور اجرا) صورت تفصيلي اموال مذكور راتهيه و به ترتيب زير عمل مي كند:

1 _ اسناد و اوراق بهادار و جواهر و وجه نقد به صندوق دادگستري يايكي از بانكها سپرده مي شود.

2 _ اموال ضايع شدني و اشيايي كه بهاي آنها متناسب با هزينه نگاهداري نباشد بفروش رسيده و حاصل فروش پس از كسرهزينه هاي مربوط به صندوق دادگستري سپرده مي شود تا به صاحب آن مسترد گردد.

3 _ در مورد ساير اموال دادورز (مامور اجرا) آنها را در همان محل يامحل مناسب ديگري محفوظ نگاه داشته و يا به حافظ سپرده و رسيددريافت مي دارد.

ماده 46 _ اگر محكوم به

عين معين بوده و تلف شده يا به آن دسترسي نباشد قيمت آن با تراضي طرفين و در صورت عدم تراضي به وسيله دادگاه تعيين و طبق مقررات اين قانون از محكوم عليه وصول مي شود وهرگاه محكوم به قابل تقويم نباشد محكوم له مي تواند دعوي خسارت اقامه نمايد.

ماده 47 _ هرگاه محكوم به انجام عمل معيني باشد و محكوم عليه ازانجام آن امتناع ورزد و انجام عمل به توسط شخص ديگري ممكن باشد محكوم له مي تواند تحت نظر دادورز (مامور اجرا) آن عمل راوسيله ديگري انجام دهد و هزينه آن را مطالبه كند و يا بدون انجام عمل هزينه لازم را به وسيله قسمت اجرا از محكوم عليه مطالبه نمايد. درهريك از موارد مذكور دادگاه با تحقيقات لازم و در صورت ضرورت باجلب نظر كارشناس ميزان هزينه را معين مي نمايد. وصول هزينه مذكور و حق الزحمه كارشناس از محكوم عليه به ترتيبي است كه براي وصول محكوم به نقدي مقرر است

تبصره _ در صورتي كه انجام عمل توسط شخص ديگري ممكن نباشد مطابق ماده 729 آيين دادرسي مدني انجام خواهد شد.

ماده 48 _ درصورتي كه در ملك مورد حكم خلع يد زراعت شده و تكليف زرع در حكم معين نشده باشد به ترتيب زير رفتار مي شود:

اگر موقع برداشت محصول رسيده باشد محكوم عليه بايد فورامحصول را بردارد والا دادورز (مامور اجرا) اقدام به برداشت محصول نموده و هزينه هاي مربوط را تا زمان تحويل محصول به محكوم عليه از او وصول مي نمايد. هرگاه موقع برداشت محصول نرسيده باشد اعم از اين كه بذر روييده يا نروييده باشد محكوم له مخير است كه بهاي زراعت را بپردازد و ملك را تصرف كند يا ملك راتا زمان رسيدن محصول به تصرف

محكوم عليه باقي بگذارد واجرت المثل بگيرد. تشخيص بهاي زراعت و اجرت المثل با دادگاه خواهد بود و نظر دادگاه در اين مورد قطعي است

فصل دوم _ توقيف اموال
مبحث اول _ مقرّرات عمومي ( ماده 49 الي 60 )

ماده 49 _ در صورتي كه محكوم عليه در موعدي كه براي اجراي حكم مقرر است مدلول حكم را طوعا اجرا ننمايد يا قراري بامحكوم له براي اجراي حكم ندهد و مالي هم معرفي نكند يا مالي از او تامين و توقيف نشده باشد محكوم له مي تواند درخواست كند كه ازاموال محكوم عليه معادل محكوم به توقيف گردد.

ماده 50 _ دادورز (مامور اجرا) بايد پس از درخواست توقيف بدون تاخير اقدام به توقيف اموال محكوم عليه نمايد و اگر اموال در حوزه دادگاه ديگري باشد توقيف آن را از قسمت اجراي دادگاه مذكوربخواهد.

ماده 51 _ از اموال محكوم عليه به ميزاني توقيف مي شود كه معادل محكوم به و هزينه هاي اجرايي باشد ولي هرگاه مال معرفي شده ارزش بيشتري داشته و قابل تجزيه نباشد تمام آن توقيف خواهد شد، در اين صورت اگر مال غير منقول باشد مقدار مشاعي از آن كه معادل محكوم به و هزينه هاي اجرايي باشد توقيف مي گردد.

ماده 52 _ اگر مالي از محكوم عليه تامين و توقيف شده باشد استيفاي محكوم به از همان مال به عمل مي آيد مگر آن كه مال تامين شده تكافوي محكوم به را نكند كه در اين صورت معادل بقيه محكوم به از ساير اموال محكوم عليه توقيف مي گردد.

ماده 53 _ هرگاه مالي از محكوم عليه در قبال خواسته يا محكوم به توقيف شده باشد محكوم عليه مي تواند يك بار تا قبل از شروع به عمليات راجع به فروش درخواست تبديل مالي را كه توقيف شده است به مال ديگري بنمايد مشروط بر اين

كه مالي كه پيشنهاد مي شوداز حيث قيمت و سهولت فروش از مالي كه قبلا توقيف شده است كمترنباشد. محكوم له نيز مي تواند يك بار تا قبل از شروع به عمليات راجع به فروش درخواست تبديل مال توقيف شده را بنمايد. در صورتي كه محكوم عليه يا محكوم له به تصميم قسمت اجرا معترض باشندمي توانند به دادگاه صادركننده اجراييه مراجعه نمايند. تصميم دادگاه دراين مورد قطعي است

ماده 54 _ اگر مالي كه توقيف آن تقاضا شده وثيقه ديني بوده يا درمقابل طلب ديگري توقيف شده باشد قسمت اجرا به درخواست محكوم له توقيف مازاد ارزش مال مزبور را حسب مورد به اداره ثبت يامرجعي كه قبلا مال را توقيف كرده است اطّلاع مي دهد. در اين صورت اگر مال ديگري به تقاضاي محكوم له توقيف شود كه تكافوي طلب اورا بنمايد از توقيف مازاد رفع اثر خواهد شد. در صورت فك وثيقه يارفع توقيف اصل مال توقيف مازاد خود به خود به توقيف اصل مال تبديل مي شود در اين مورد هرگاه محكوم عليه به عنوان عدم تناسب بهاي مال با ميزان بدهي معترض باشد به هزينه او مال ارزيابي شده ازمقدار زايد بر بدهي رفع توقيف خواهد شد.

ماده 55 _ در مورد مالي كه وثيقه بوده يا در مقابل مطالباتي توقيف شده باشد محكوم له مي تواند تمام ديون و خسارات قانوني را با حقوق دولت حسب مورد در صندوق ثبت يا دادگستري توديع نموده تقاضاي توقيف مال و استيفاي حقوق خود را از آن بنمايد در اين صورت وثيقه و توقيف هاي سابق فك و مال بابت طلب او و مجموع وجوه توديع شده بلافاصله توقيف مي شود.

ماده 56 _ هرگونه نقل و انتقال اعم از قطعي و شرطي

و رهني نسبت به مال توقيف شده باطل و بلااثر است

ماده 57 _ هرگونه قرارداد يا تعهدي كه نسبت به مال توقيف شده بعد از توقيف به ضرر محكوم له منعقد شود نافذ نخواهد بود مگراين كه محكوم له كتبا رضايت دهد.

ماده 58 _ در صورتي كه محكوم عليه ، محكوم به و خسارات قانوني را تاديه نمايد قسمت اجرا از مال توقيف شده رفع توقيف خواهد كرد.

ماده 59 _ محكوم عليه مي تواند با نظارت دادورز (مامور اجرا ) مال توقيف شده را بفروشد مشروط بر اين كه حاصل فروش به تنهايي براي پرداخت محكوم به و هزينه هاي اجرايي كافي باشد و اگر مال درمقابل قسمتي از محكوم به توقيف شده حاصل فروش نبايد از مبلغي كه در قبال آن توقيف به عمل آمده كمتر باشد.

ماده 60 _ عدم حضور محكوم له و محكوم عليه مانع از توقيف مال نمي شود ولي توقيف مال به طرفين اعلام خواهد شد.

مبحث دوم _ در توقيف اموال منقول ( ماده 61 الي 66 )

ماده 61 _ مال منقولي كه در تصرف كسي غير از محكوم عليه باشدو متصرف نسبت به آن ادعاي مالكيت كند يا آن را متعلق به ديگري معرفي نمايد به عنوان مال محكوم عليه توقيف نخواهد شد. درصورتي كه خلاف ادعاي متصرف ثابت شود مسوول جبران خسارت محكوم له خواهد بود.

ماده 62 _ اموال منقولي كه خارج از محل سكونت يا محل كارمحكوم عليه باشد در صورتي توقيف مي شود كه دلايل و قراين كافي بر احراز مالكيت او در دست باشد.

ماده 63 _ از اموال منقول موجود در محل سكونت زوجين آنچه معمولا و عادتا مورد استفاده اختصاصي زن باشد متعلق به زن و آنچه مورد استفاده اختصاصي مرد باشد متعلق به شوهر و بقيه

از نظر مقررات اين قانون مشترك بين آنان محسوب مي شود مگر اين كه خلاف آن ثابت گردد.

ماده 64 _ اگر مال معرفي شده در جايي باشد كه در آن بسته باشد واز باز كردن آن خودداري نمايند دادورز (مامور اجرا) با حضور مامور شهرباني يا ژاندارمري يا دهبان محل، اقدام لازم براي باز كردن در وتوقيف مال معمول مي دارد و در مورد باز كردن محل كه كسي در آن نيست حسب مورد نماينده دادستان يا دادگاه بخش مستقل نيز بايدحضور داشته باشد.

ماده 65 _ اموال زير براي اجراي حكم توقيف نمي شود.

1 _ لباس و اشيا و اسبابي كه براي رفع حوايج ضروري محكوم عليه و خانواده او لازم است

2 _ آذوقه موجود به قدر احتياج يك ماهه محكوم عليه و اشخاص واجب النفقه او.

3 _ وسايل و ابزار كار ساده كسبه و پيشه وران و كشاورزان

4 _ اموال و اشيايي كه به موجب قوانين مخصوص غيرقابل توقيف مي باشند.

تبصره _ تصنيفات و تاليفات و ترجمه هايي كه هنوز به چاپ نرسيده بدون رضايت مصنف و مولف و مترجم و در صورت فوت آنها بدون رضايت ورثه يا قائم مقام آنان توقيف نمي شود.

ماده 66 _ اموال ضايع شدني بلافاصله و اموالي كه ادامه توقيف آن مستلزم هزينه نامتناسب يا كسر فاحش قيمت است فورا ارزيابي و با تصويب دادگاه بدون رعايت تشريفات راجع به توقيف و مزايده بفروش مي رسد ليكن قبل از فروش بايد صورتي از اموال مزبور برداشته شود.

مبحث سوم _ صورت برداري اموال منقول ( ماده 67 الي 72 )

ماده 67 _ دادورز (مامور اجرا) بايد قبل از توقيف اموال منقول صورتي كه مشتمل بر وصف كامل اموال از قبيل نوع _ عدد _ وزن _اندازه و غيره كه با تمام

حروف و اعداد باشد تنظيم نمايد، در مورد طلاو نقره عيار آنها (هرگاه عيار آنها معين باشد) و در جواهرات اسامي و مشخصات آنها و در كتاب نام كتاب و مولف و مترجم و خطي يا چاپي بودن آن با ذكر تاريخ تحرير يا چاپ و در تصوير و پرده نقاشي خصوصيات و اسم نقاش (اگر معلوم باشد) و در مصنوعات ساخت ومدل و در مورد فرش بافت و رنگ و در مورد سهام و اوراق بهادار نوع و تعداد و مبلغ اسمي آن و به طور كلي در هر مورد مشخصات وخصوصياتي كه معرف كامل مال باشد نوشته مي شود.

ماده 68 _ تراشيدن و پاك كردن و الحاق و نوشتن بين سطرها درصورت اموال ممنوع است و اگر سهو و اشتباهي رخ داده باشد دادورز(مامور اجرا) در ذيل صورت آن را تصحيح و به امضاي حاضران مي رساند.

ماده 69 _ هرگاه اشخاص ثالث نسبت به اموالي كه توقيف مي شوداظهار حقي نمايند دادورز (مامور اجرا) مشخصات اظهاركننده وخلاصه اظهارات او را قيد مي كند.

ماده 70 _ هرگاه محكوم له و محكوم عليه يا نماينده قانوني آنهاحاضر بوده و راجع به تنظيم صورت ايراد و اظهاري نمايند دادورز(مامور اجرا) ايراد و اظهار آنان را با جهات رد يا قبول در آخر صورت قيد مي كند. طرفين اگر حاضر باشند ظرف يك هفته از تاريخ تنظيم صورت حق شكايت خواهند داشت والا صورت اموال از طرف قسمت اجرا به طرف غايب ابلاغ مي شود و طرف غايب حق دارد ظرف يك هفته از تاريخ ابلاغ شكايت نمايد.

ماده 71 _ در صورت اموال بايد تاريخ و ساعت شروع و ختم عمل نوشته شود و به امضاي دادورز (مامور اجرا) و

حاضران برسد هرگاه محكوم له و محكوم عليه يا نماينده قانوني آنها از امضاي ذيل صورت اموال امتناع نمايند مراتب در صورت قيد مي شود.

ماده 72 _ دادورز (مامور اجرا) به تقاضاي محكوم له يا محكوم عليه رونوشت گواهي شده از صورت اموال را به آنها خواهد داد.

مبحث چهارم _ ارزيابي اموال منقول ( ماده 73 الي 76 )

ماده 73 _ ارزيابي اموال منقول حين توقيف به عمل مي آيد و درصورت اموال درج مي شود. قيمت اموال را محكوم له و محكوم عليه به تراضي تعيين مي نمايند و هرگاه طرفين حين توقيف حاضر نباشند يا حاضر بوده و درتعيين قيمت تراضي ننمايند ارزياب معين مي شود.

ماده 74 _ ارزياب به تراضي طرفين معين مي شود. در صورت عدم تراضي يا عدم حضور محكوم عليه دادورز (مامور اجرا) از بين كارشناسان رسمي و در صورت نبودن كارشناس رسمي از بين اشخاص معتمد و خبره ارزياب معين مي كند و هرگاه در حين توقيف به ارزياب دسترسي نباشد قيمتي كه محكوم له تعيين كرده براي توقيف مال ملاك عمل خواهد بود. در اين صورت دادورز (مامور اجرا) به قيدفوريت نسبت به تعيين ارزياب و تقويم مال اقدام خواهد كرد.

ماده 75 _ قسمت اجرا ارزيابي را بلافاصله به طرفين ابلاغ مي نمايد.هريك از طرفين مي تواند ظرف سه روز از تاريخ ابلاغ ارزيابي به نظريه ارزياب اعتراض نمايد. اين اعتراض در دادگاهي كه حكم به وسيله آن اجرا مي شود، مورد رسيدگي قرار مي گيرد و در صورت ضرورت با تجديد ارزيابي قيمت مال معين مي شود، تشخيص دادگاه در اين مورد قطعي است

ماده 76 _ حق الزحمه ارزياب با در نظر گرفتن كميت و كيفيت و ارزش كار به وسيله دادورز (مامور اجرا) معين مي گردد و پرداخت آن به عهده محكوم عليه است هرگاه نسبت به ميزان

حق الزحمه اعتراضي باشد دادگاه در اين مورد تصميم مقتضي اتخاذ خواهد كرد.هرگاه محكوم عليه از پرداخت حق الزحمه ارزياب امتناع نمايدمحكوم له مي تواند آن را بپردازد. در اين صورت دادورز (مامور اجرا)وجه مزبور را ضمن اجراي حكم از محكوم عليه وصول و به محكوم له خواهد داد. پرداخت حق الزحمه در مورد ماده قبل به عهده معترض است و اگر ظرف سه روز از تاريخ ابلاغ اخطار نپردازد به اعتراض او ترتيب اثر داده نخواهد شد.

مبحث پنجم _ حفظ اموال منقول توقيف شده ( ماده 77 الي 86 )

مبحث پنجم _ حفظ اموال منقول توقيف شده

مبحث پنجم _ حفظ اموال منقول توقيف شده

ماده 77 _ اموال توقيف شده در همان جا كه هست حفظ مي شودمگر اين كه نقل اموال به محل ديگري ضرورت داشته باشد.

ماده 78 _ اموال توقيف شده براي حفاظت به شخص مسوولي سپرده مي شود. حافظ با توافق طرفين تعيين مي گردد و در صورتي كه طرفين حين توقيف حاضر نباشند و يا در انتخاب حافظ تراضي ننماينددادورز (مامور اجرا) شخص قابل اعتمادي را معين مي كند. اوراق بهادار و جواهر و امثال آنها در صورت اقتضا در يكي از بانكها به امانت گذاشته مي شود.

ماده 79 _ اموال توقيف شده بدون تراضي كتبي طرفين به اشخاص ذيل سپرده نمي شود:

1 _ اقرباي نسبي و سببي دادورز (مامور اجرا) تا درجه سوم

2 _ محكوم له و محكوم عليه و همسر آنان و كساني كه با طرفين قرابت نسبي يا سببي تا در جه سوم دارند.

ماده 80 _ اموال توقيف شده و رونوشت صورت اموال به شخصي كه مسووليت حفظ را به عهده گرفته تحويل و رسيد اخذ مي گردد.

ماده 81 _ شخص حافظ مي تواند اجرت بخواهد و هرگاه در ميزان اجرت تراضي نشود مدير اجرا با توجه

به كميت و كيفيت مال و مدت حفاظت ميزان آن را تعيين مي نمايد.

ماده 82 _ اجرت حافظ را اگر محكوم عليه تاديه نكند محكوم له مي پردازد و از حاصل فروش اشياي توقيف شده استيفاء مي نمايد. درصورت مطالبه اجرت از طرف حافظ و عدم تاديه آن مدير اجرا به محكوم له اخطار مي كند كه ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ اخطار اجرت حافظ را بپردازد.

ماده 83 _ حافظ نسبت به اموال توقيف شده امين است و حق ندارد اموال توقيف شده را مورد استفاده قرار داده يا به كسي بدهد و به طور كلي هرگاه حافظ مرتكب تعدي يا تفريط گردد مسوول پرداخت خسارت وارده بوده و حق مطالبه اجرت هم نخواهد داشت

ماده 84 _ هرگاه اموال توقيف شده منافعي داشته باشد حافظ بايدحساب آن را بدهد.

ماده 85 _ در صورتي كه حافظ از تسليم اموال توقيف شده امتناع كند از تاريخ امتناع ضامن محسوب است و دادورز (مامور اجرا) معادل ارزش مال توقيف شده را از اموال حافظ استيفا مي نمايد.

ماده 86 _ هرگاه حافظ نخواهد يا نتواند اموال توقيف شده را نگاهداري كند و يا اوضاع و احوال تغيير او را ايجاب نمايد دادورز(مامور اجرا) پس از تصويب دادگاه حافظ ديگري معين خواهد كرد.

مبحث ششم _ توقيف اموال منقول محكوم عليه كه نزد شخص ثالث است ( ماده 87 الي 95 )

ماده 87 _ هرگاه مال متعلق به محكوم عليه نزد شخص ثالث اعم از حقوقي يا حقيقي باشد يا مورد درخواست توقيف طلبي باشد كه محكوم عليه از شخص ثالث دارد اخطاري در باب توقيف مال يا طلب و ميزان آن به پيوست رونوشت اجراييه به شخص ثالث ابلاغ و رسيد دريافت مي شود و مراتب فورا به محكوم عليه نيزابلاغ مي گردد.

ماده 88 _ شخص ثالث پس از ابلاغ

اخطار توقيف نبايد مال يا طلب توقيف شده را به محكوم عليه بدهد و مكلف است طبق دستور مدير اجرا عمل نمايد، در صورت تخلف مسؤول جبران خسارت وارده به محكوم له خواهد بود.

ماده 89 _ هرگاه مالي كه نزد شخص ثالث توقيف شده عين معين ياوجه نقد يا طلب حال باشد شخص ثالث بايد در صورت مطالبه آن را به دادورز (مامور اجرا) بدهد و رسيد دريافت دارد اين رسيد بمنزله سند تاديه وجه يا دين يا تحويل عين معين از طرف شخص ثالث به محكوم عليه خواهد بود.

ماده 90 _ در موردي كه شخص ثالث دين خود را به اقساط يا اجورو عوايدي را به تدريج به محكوم عليه مي پردازد و محكوم له تقاضاي استيفاي محكوم به را از آن بنمايد دادورز (مامور اجرا) به شخص ثالث اخطار مي كند كه اقساط يا عوايد و اجور مقرر را به قسمت اجرا تسليم نمايد.

ماده 91 _ هرگاه شخص ثالث منكر وجود تمام يا قسمتي از مال يا طلب يا اجور و عوايد محكوم عليه نزد خود باشد بايد ظرف ده روز ازتاريخ ابلاغ اخطاريه مراتب را به قسمت اجرا اطلاع دهد.

ماده 92 _ هرگاه شخص ثالث به تكليف مقرر در ماده قبل عمل نكند و يا برخلاف واقع منكر وجود تمام يا قسمتي از مال يا طلب يا اجور و عوايد محكوم عليه نزد خود گردد و يا اطلاعاتي كه داده موافق با واقع نباشد و موجب خسارت شود محكوم له مي تواند براي خسارت به دادگاه صلاحيتدار مراجعه نمايد.

ماده 93 _ اگر شخص ثالث از تسليم عين مال توقيف شده امتناع نمايدو دادورز (مامور اجرا) هم به آن مال دسترسي پيدا نكند معادل قيمت آن از دارايي

او براي استيفاي محكوم به توقيف خواهد شد.

در صورتي كه شخص ثالث مدعي باشد كه مال قبل از مطالبه قسمت اجرا بدون تعدي و تفريط او از بين رفته مي تواند به دادگاه دادخواست دهد دادگاه در صورتي كه دلايل او را موجه تشخيص دهد قراري درباب توقيف عمليات اجرايي تا تعيين تكليف نهايي صادر مي كند.

ماده 94 _ هرگاه شخص ثالث از تاديه وجه نقد يا طلب حال كه نزد اوتوقيف شده امتناع نمايد به ميزان وجه مزبور از دارايي او توقيف خواهد شد.

ماده 95 _ شخص ثالثي كه مال محكوم عليه نزد او توقيف شده مي تواند مال مزبور را هر وقت بخواهد به قسمت اجرا تسليم كند و قسمت اجرا بايد آن را قبول نمايد.

مبحث هفتم _ توقيف حقوق مستخدمين ( ماده 96 الي 98 )

ماده 96 _ از حقوق و مزاياي كاركنان سازمانها و موسسات دولتي يا وابسته به دولت و شركتهاي دولتي و شهرداري ها و بانكها و شركتها وبنگاههاي خصوصي و نظاير آن در صورتي كه داراي زن يا فرزند باشند ربع والا ثلث توقيف مي شود.

تبصره 1 _ توقيف و كسر يك چهارم حقوق بازنشستگي يا وظيفه افراد موضوع اين ماده جايز است مشروط بر اين كه دين مربوط به شخص بازنشسته يا وظيفه بگير باشد.

تبصره 2_حقوق و مزاياي نظامياني كه در جنگ هستند توقيف نمي شود.

ماده 97 _ در مورد ماده فوق مدير اجرا مراتب را به سازمان مربوط ابلاغ مي نمايد و رييس يا مدير سازمان مكلف است از حقوق و مزاياي محكوم عليه كسر نموده و به قسمت اجرا بفرستد.

ماده 98 _ توقيف حقوق و مزاياي استخدامي مانع از اين نيست كه اگر مالي از محكوم عليه معرفي شود براي استيفاي محكوم به توقيف گردد ولي اگر

مال معرفي شده براي استيفاي محكوم به كافي باشد توقيف حقوق و مزاياي استخدامي محكوم عليه موقوف مي شود.

مبحث هشتم _ توقيف اموال غيرمنقول ( ماده 99 الي 104 )

ماده 99 _ قسمت اجرا توقيف مال غيرمنقول را با ذكر شماره پلاك و مشخصات ملك به طرفين و اداره ثبت محل اعلام مي كند.

ماده 100 _ اداره ثبت پس از اعلام توقيف در صورتي كه ملك به نام محكوم عليه ثبت شده باشد مراتب را در دفتر املاك و اگر ملك درجريان ثبت باشد در دفتر املاك بازداشتي و پرونده ثبتي قيد نموده به قسمت اجرا اطلاع مي دهد و اگر ملك به نام محكوم عليه نباشد فورا به قسمت اجرا اعلام مي دارد.

ماده 101 _ توقيف مال غيرمنقولي كه سابقه ثبت ندارد به عنوان مال محكوم عليه وقتي جايز است كه محكوم عليه در آن تصرف مالكانه داشته باشد و يا محكوم عليه به موجب حكم نهايي مالك شناخته شده باشد.

در موردي كه حكم بر مالكيت محكوم عليه صادر شده ولي به مرحله نهايي نرسيده باشد توقيف مال مزبور در ازاي بدهي محكوم عليه جايزاست ولي ادامه عمليات اجرايي موكول به صدور حكم نهايي است

ماده 102 _ در صورتي كه عوايد يك ساله مال غيرمنقول به تشخيص دادگاه براي اداي محكوم به و هزينه اجرايي كافي باشد ومحكوم عليه حاضر شود كه از عوايد آن ملك محكوم به داده شود عين ملك توقيف نمي شود و فقط عوايد توقيف و محكوم به از آن وصول مي گردد. در اين صورت قسمت اجرا مكلف است مراتب را به ثبت محل اعلام نمايد.

ماده 103 _ توقيف مال غيرمنقول موجب توقيف منافع آن نمي گردد.

ماده 104 _ توقيف محصول املاك و باغات با رعايت مقررات مواد254 تا 257 قانون آيين دادرسي مدني به عمل مي آيد.

مبحث نهم _ صورت برداري اموال غيرمنقول ( ماده 105 الي 109 )

ماده 105 _ دادورز (مامور اجرا) پس از توقيف اموال غيرمنقول صورت اموال را تنظيم و نسخه اي از آن را به

محكوم عليه ابلاغ مي نمايد تا اگر شكايتي داشته باشد ظرف يك هفته كتبا به قسمت اجرا تسليم دارد.

مدير اجرا به شكايات مزبور رسيدگي و در صورتي كه شكايت وارد باشد صورت مشخصات مال توقيف شده را اصلاح يا تجديدمي نمايد.

ماده 106 _ مراتب زير بايد در صورت اموال غيرمنقول قيد شود:

1 _ تاريخ و مفاد ورقه اجراييه

2 _ محلي كه مال غيرمنقول در آنجا واقع است

3 _ وصف مال غيرمنقول با ذكر مشخصات ملك و مالك و اين كه ملك مشاع است يا مفروز و اشخاص ديگر نسبت به آن حقي دارنديا نه و اگر حقي دارند چه نوع حقي است و منافع ملك به كسي واگذار شده است يا خير؟

4 _ حدود ملك و مجاورين آن

ماده 107 _ در صورتي كه مساحت ملك معين نباشد دادورز (ماموراجرا) مساحت تقريبي آن را در صورت قيد مي كند.

ماده 108 _ محكوم عليه حين تنظيم صورت بايد اسناد راجع به ملك يا مال غيرمنقول را به دادورز (مامور اجرا ) ارائه دهد.

ماده 109 _ هرگاه راجع به تمام يا قسمتي از ملك توقيف شده دعوايي در جريان باشد مراتب در صورت قيد و تصريح مي شود كه دعوي درچه مرجعي مورد رسيدگي است

مبحث دهم _ ارزيابي و حفظ اموال غيرمنقول ( ماده 110 الي 112 )

ماده 110 _ ارزيابي اموال غيرمنقول به ترتيب مقرر در مواد 73 تا 76اين قانون به عمل خواهد آمد.

ماده 111 _ مال غيرمنقول بعد از تنظيم صورت و ارزيابي حسب مورد موقتا به مالك يا متصرف ملك تحويل مي شود و مشاراليه مكلف است ملك را همان طوري كه طبق صورت تحويل گرفته تحويل دهد.

ماده 112 _ در صورتي كه عوايد موجود مال غيرمنقول توقيف شود به

اميني كه طرفين معين كرده اند سپرده مي شود و در صورت عدم تراضي به شخص اميني كه دادورز (مامور اجرا )معين مي كندسپرده خواهد شد ولي اگر عوايد وجه نقد باشد به قسمت اجرا تسليم مي گردد.

فصل سوم _ فروش اموال توقيف شده
مبحث اول _ فروش اموال منقول ( ماده 113 الي 136 )

ماده 110 _ ارزيابي اموال غيرمنقول به ترتيب مقرر در مواد 73 تا 76اين قانون به عمل خواهد آمد.

ماده 111 _ مال غيرمنقول بعد از تنظيم صورت و ارزيابي حسب مورد موقتا به مالك يا متصرف ملك تحويل مي شود و مشاراليه مكلف است ملك را همان طوري كه طبق صورت تحويل گرفته تحويل دهد.

ماده 112 _ در صورتي كه عوايد موجود مال غيرمنقول توقيف شود به اميني كه طرفين معين كرده اند سپرده مي شود و در صورت عدم تراضي به شخص اميني كه دادورز (مامور اجرا )معين مي كندسپرده خواهد شد ولي اگر عوايد وجه نقد باشد به قسمت اجرا تسليم مي گردد.

مبحث دوم _ فروش اموال غيرمنقول ( ماده 137 الي 145 )

ماده 137 _ ترتيب فروش امول غيرمنقول به استثناي مواردي كه در اين مبحث معين گرديده مانند فروش اموال منقول است

ماده 138 _ در آگهي فروش بايد نكات ذيل تصريح شود:

1 _ نام و نام خانوادگي صاحب ملك

2 _ محل وقوع ملك و توصيف اجمالي آن و تعيين اين كه ملك محل سكونت يا كسب و پيشه يا تجارت يا زراعت و غيره است

3 _ تعيين اين كه ملك ثبت شده است يا نه

4 _ تعيين اين كه ملك در اجاره است يا نه و اگر در اجاره است مدت وميزان اجاره

5 _ تصريح به اين كه ملك مشاع است يا مفروز و چه مقدار از آن فروخته مي شود.

6 _ تعيين حقوقي كه اشخاص نسبت به آن ملك تحت هر عنوان دارند.

7 _ قيمتي كه مزايده از آن شروع مي شود.

8 _ ساعت و روز و محل مزايده

ماده 139 _ آگهي فروش به ترتيب مقرر در مبحث قبل منتشرخواهد شد. آگهي مزبور در محل

ملك نيز الصاق مي گردد.

ماده 140 _ هرگاه ملك مشاع باشد فقط سهم محكوم عليه به فروش مي رسد مگر اين كه ساير شركا فروش تمام ملك را بخواهند در اين صورت طلب محكوم له و هزينه هاي اجرايي از حصه محكوم عليه پرداخت مي شود.

ماده 141 _ پس از انجام مزايده صورت مجلس تنظيم و در آن نام ونام خانوادگي مالك و خريدار و خصوصيات ملك و قيمتي كه به فروش رسيده نوشته مي شود و به ضميمه پرونده اجرايي به دادگاهي كه قسمت اجراي آن دادگاه اقدام به فروش كرده است تسليم مي گردد.

ماده 142 _ شكايت راجع به تنظيم صورت ملك و ارزيابي آن وتخلف از مقررات مزايده و ساير اقدامات دادورز (مامور اجرا) ظرف يك هفته از تاريخ وقوع به دادگاهي كه دادورز (مامور اجرا) در آنجا ماموريت دارد داده مي شود دادگاه در وقت فوق العاده به موضوع شكايت رسيدگي و در صورتي كه شكايت را وارد و موثر دانست اقدامي را كه بر خلاف مقررات شده است ابطال و دستور مقتضي صادرخواهد نمود. قبل از اين كه دادگاه در موضوع شكايت اظهارنظر نمايد سند انتقال داده نمي شود.

ماده 143 _ دادگاه در صورت احراز صحت جريان مزايده دستور صدور سند انتقال را به نام خريدار مي دهد و اين دستور قطعي است

ماده 144 _ در مواردي كه ملك خريدار نداشته و محكوم له آن را در مقابل طلب خود قبول نمايد مالك ظرف دو ماه از تاريخ انجام مزايده مي تواند كليه بدهي و خسارات و هزينه هاي اجرايي را پرداخته و مانع انتقال ملك به محكوم له شود. دادگاه بعد از انقضاي مهلت مزبوردستور انتقال تمام يا قسمتي از ملك را كه معادل طلب محكوم له باشدخواهد

داد.

ماده 145 _ هرگاه مالك حاضر به امضاي سند انتقال به نام خريدار نشود نماينده دادگاه سند انتقال را در دفترخانه اسناد رسمي به نام خريدار امضا مي نمايد.

فصل چهارم _ اعتراض شخص ثالث ( ماده 146 الي 147 )

ماده 146 _ هرگاه نسبت به مال منقول يا غيرمنقول يا وجه نقد توقيف شده شخص ثالث اظهار حقي نمايد اگر ادعاي مزبور مستند به حكم قطعي يا سند رسمي باشد كه تاريخ آن مقدم بر تاريخ توقيف است توقيف رفع مي شود در غير اين صورت عمليات اجرايي تعقيب مي گردد و مدعي حق براي جلوگيري از عمليات اجرايي و اثبات ادعاي خود مي تواند به دادگاه شكايت كند.

ماده 147 _ شكايت شخص ثالث در تمام مراحل بدون رعايت تشريفات آيين دادرسي مدني و پرداخت هزينه دادرسي رسيدگي مي شود. مفاد شكايت به طرفين ابلاغ مي شود و دادگاه به دلايل شخص ثالث و طرفين دعوي به هر نحو و در هر محل كه لازم بداند رسيدگي مي كند و در صورتي كه دلايل شكايت را قوي يافت قرار توقيف عمليات اجرايي را تا تعيين تكليف نهايي شكايت صادر مي نمايد.

در اين صورت اگر مال مورد اعتراض منقول باشد دادگاه مي تواند با اخذ تامين مقتضي دستور رفع توقيف و تحويل مال را به معترض بدهد.

به شكايت شخص ثالث بعد از فروش اموال توقيف شده نيز به ترتيب فوق رسيدگي خواهد شد.

تبصره _ محكوم له مي تواند مال ديگري را از اموال محكوم عليه به جاي مال مورد اعتراض معرفي نمايد. در اين صورت آن مال توقيف و از مال مورد اعتراض رفع توقيف مي شود و رسيدگي به شكايت شخص ثالث نيز موقوف مي گردد.

فصل پنجم _ حق تقدم ( ماده 148 الي 149 )

ماده 148 _ در هر مورد كه اجراييه هاي متعدد به قسمت اجرا رسيده باشد دادورز (مامور اجرا) بايد حق تقدم هريك از محكوم لهم را به ترتيب زير رعايت نمايد:

1 _ اگر مال منقول يا غيرمنقول محكوم عليه نزد محكوم له رهن يا وثيقه يا مورد معامله شرطي و امثال آن

يا در توقيف تاميني يا اجرايي باشدمحكوم له نسبت به مال مزبور به ميزان محكوم به بر ساير محكوم لهم حق تقدم خواهد داشت

2 _ خدمه خانه و كارگر و مستخدم محل كار محكوم عليه نسبت به حقوق و دستمزد شش ماه خود.

3 _ نفقه زن و هزينه نگهداري اولاد صغير محكوم عليه براي مدت شش ماه و مهريه تا ميزان دويست هزار ريال

4 _ بستانكاران طبقات مذكور در بندهاي دوم و سوم نسبت به بقيه طلب خود و ساير بستانكاران

ماده 149 _ پس از اين كه بستانكاران به ترتيب هر طبقه طلب خودرا از اموال محكوم عليه وصول نمودند اگر چيزي زايد از طلب آنها باقي بماند به طبقه بعدي داده مي شود و در هريك از طبقات دوم تا چهارم اگر بستانكاران متعدد باشند مال محكوم عليه به نسبت طلب بين آنها تقسيم مي گردد.

فصل ششم _ تأديه طلب ( ماده 150 الي 157 )

ماده 150 _ وجوهي كه در نتيجه فروش مال توقيف شده يا به طريق ديگر از محكوم عليه وصول مي شود به ميزان محكوم به و هزينه هاي اجرايي به محكوم له داده خواهد شد و اگر زايد باشد بقيه به محكوم عليه مسترد مي شود.

ماده 151 _ در صورتي كه وجوه حاصل كمتر از ميزان محكوم به و هزينه هاي اجرايي باشد به درخواست محكوم له براي وصول بقيه طلب او از ساير اموال محكوم عليه توقيف مي شود.

ماده 152 _ در مقابل وجهي كه به محكوم له داده مي شود دو ]نسخه رسيد اخذ مي گردد يك نسخه از آن به محكوم عليه تسليم و نسخه ديگر در پرونده اجرايي بايگاني مي گردد.

ماده 153 _ در موردي كه محكوم له بيش از يك نفر باشد و دارايي ديگري براي محكوم عليه غير

از مال توقيف شده معلوم نشود و هيچ يك از طلبكاران بر ديگري حق تقدم نداشته باشند از وجه وصول شده معادل هزينه اجرايي به كسي كه آن را پرداخته است داده مي شود و بقيه بين طلبكاراني كه تا آن تاريخ اجراييه صادر و درخواست استيفاي طلب خود را نموده اند به نسبت طلبي كه دارند با رعايت مواد 154 و155 تقسيم مي شود.

ماده 154 _ تقسيم نامه را دادورز (مامور اجرا) تنظيم و به طلبكاران اخطار مي نمايد تا از ميزان سهم خود مطلع گردند.

ماده 155 _ هريك از طلبكاران كه شكايتي از ترتيب تقسيم داشته باشد مي تواند ظرف يك هفته از تاريخ اخطار دادورز (مامور اجرا)راجع به ترتيب تقسيم به دادگاه مراجعه كند. دادگاه در جلسه اداري به شكايت رسيدگي و تصميم قطعي اتخاذ مي نمايد در اين صورت تقسيم پس از تعيين تكليف شكايت در دادگاه به عمل مي آيد.

ماده 156 _ در صورتي كه به طلبكاري زايد از سهم او داده شده باشدمقدار زايد بنحوي كه در ماده 39 مقرر گرديده مسترد مي شود.

ماده 157 _ خسارت تاخير تاديه در صورتي كه حكم دادگاه تا تاريخ وصول مقرر شده باشد تا زمان تنظيم تقسيم نامه جزء طلب محكوم له محسوب خواهد شد.

فصل هفتم _ هزينه هاي اجرايي ( ماده 158 الي 168 )

ماده 158 _ هزينه هاي اجرايي عبارت است از:

1 _ پنج درصد مبلغ محكوم به بابت حق اجراي حكم كه بعد از اجرا وصول مي شود. در دعاوي مالي كه خواسته وجه نقد نيست حق اجرا به ماخذ بهاي خواسته كه در دادخواست تعيين و مورد حكم قرار گرفته حساب مي شود مگر اين كه دادگاه قيمت ديگري براي خواسته معين نموده باشد.

2 _ هزينه هايي كه براي اجراي حكم ضرورت داشته باشد مانندحق الزحمه خبره و كارشناس و ارزياب و حق

حفاظت اموال و نظايرآن

ماده 159 _ در تخليه مورد اجاره غيرمنقول صدي ده اجاره بهاي سه ماه و در ساير مواردي كه قانونا تعيين بهاي خواسته لازم نيست از هزارريال تا پنج هزار ريال به تشخيص دادگاه بابت حق اجرا دريافت مي شود.

ماده 160 _ پرداخت حق اجرا پس از انقضاي ده روز از تاريخ ابلاغ اجراييه بر عهده محكوم عليه است ولي در صورتي كه طرفين سازش كنند يا بين خود ترتيبي براي اجراي حكم بدهند نصف حق اجرادريافت خواهد شد. و در صورتي كه محكوم به بيست هزار ريال ياكمتر باشد حق اجرا تعلق نخواهد گرفت

ماده 161 _ اگر محكوم به وجه نقد باشد حق اجرا هم ضمن آن وصول مي گردد و هرگاه محكوم له بعد از شروع اقدامات اجرايي راسا محكوم به را وصول نموده باشد و محكوم عليه حاضر به پرداخت حق اجرا نشود حق مزبور از اموال محكوم عليه طبق مقررات اجراي احكام وصول مي گردد. در اين صورت هزينه هايي كه براي توقيف وفروش اموال محكوم عليه لازم باشد از صندوق دادگستري پرداخت شده و پس از وصول آن به صندوق مسترد مي گردد.

ماده 162 _ دادورز (مامور اجرا) بايد حق اجرا را بلافاصله پس از وصول در قبال اخذ دو نسخه رسيد به صندوق دادگستري پرداخت كند و يك نسخه از رسيد مزبور را به محكوم عليه تسليم و نسخه ديگر را پيوست پرونده اجرايي نمايد.

ماده 163 _ دادورز (مامور اجرا) بايد جريمه نقدي مقرر در حكم قطعي را نيز به ترتيب مذكور در اين قانون وصول نمايد.

ماده 164 _ اجراي موقت حكم حق اجرا ندارد ولي اگر اجراي موقت به اجراي قطعي حكم منتهي شود حق اجرا وصول

مي گردد.

ماده 165 _ راجع به احكامي كه قبل از خاتمه رسيدگي فرجامي نسبت به آنها اجراييه صادر گرديده حق اجرا پس از وصول در صندوق دادگستري مي ماند تا در صورت نقض حكم به محكوم عليه مسترد گردد.

ماده 166 _ پنجاه درصد از حق اجرا طبق آيين نامه وزارت دادگستري به مصرف تهيه و بهبود وسايل لازم براي تسريع اجراي احكام و پاداش متصديان اجرا مي رسد و بقيه به حساب درآمد اختصاصي وزارت دادگستري منظور مي گردد.

ماده 167 _ مقررات اين قانون شامل اجراييه هايي نيز خواهد بود كه قبل از اين قانون صادر گرديده و در جريان اجرا مي باشند ليكن آن مقدار از اقدامات اجرايي كه مطابق قانون سابق به عمل آمده معتبراست

ماده 168 _ هرگاه از تاريخ صدور اجراييه بيش از پنج سال گذشته و محكوم له عمليات اجرايي را تعقيب نكرده باشد اجراييه بلااثر تلقي مي شود و در اين مورد اگر حق اجرا وصول نشده باشد ديگر قابل وصول نخواهد بود. محكوم له مي تواند مجددا از دادگاه تقاضاي صدور اجراييه نمايد ولي در مورد اجراي هر حكم فقط يكبار حق اجرا دريافت مي شود.

فصل هشتم _ احكام و اسناد لازم الاجراي كشورهاي خارجي ( ماده 169 الي 180 )

ماده 169 _ احكام مدني صادر از دادگاههاي خارجي در صورتي كه واجد شرايط زير باشد در ايران قابل اجراست مگر اين كه در قانون ترتيب ديگري مقرر شده باشد:

1 _ حكم از كشوري صادر شده باشد كه به موجب قوانين خود يا عهود يا قراردادها احكام صادر از دادگاههاي ايران در آن كشور قابل اجرا باشد يا در مورد اجراي احكام معامله متقابل نمايد.

2 _ مفاد حكم مخالف با قوانين مربوط به نظم عمومي يا اخلاق حسنه نباشد.

3 _ اجراي حكم مخالف با عهود بين المللي كه دولت ايران آن

را امضا كرده يا مخالف قوانين مخصوص نباشد.

4 _ حكم در كشوري كه صادر شده قطعي و لازم الاجرا بوده و به علت قانوني از اعتبار نيفتاده باشد.

5 _ از دادگاههاي ايران حكمي مخالف حكم دادگاه خارجي صادرنشده باشد.

6 _ رسيدگي به موضوع دعوي مطابق قوانين ايران اختصاص به دادگاههاي ايران نداشته باشد.

7 _ حكم راجع به اموال غيرمنقول واقع در ايران و حقوق متعلق به آن نباشد.

8 _ دستور اجراي حكم از مقامات صلاحيتدار كشور صادركننده حكم صادر شده باشد.

ماده 170 _ مرجع تقاضاي اجراي حكم دادگاه شهرستان محل اقامت يا محل سكونت محكوم عليه است و اگر محل اقامت يا سكونت محكوم عليه در ايران معلوم نباشد دادگاه شهرستان تهران است

ماده 171 _ در صورتي كه در معاهدات و قراردادهاي بين دولت ايران و كشور صادركننده حكم ترتيب و شرايطي براي اجراي حكم مقررشده باشد همان ترتيب و شرايط متبع خواهد بود.

ماده 172 _ اجراي حكم بايد كتباً تقاضا شود و در تقاضانامه مزبور نام محكوم له و محكوم عليه و مشخصات ديگر آنها قيد گردد.

ماده 173 _ به تقاضانامه اجراي حكم بايد مدارك زير پيوست شود:

1 _ نسخه اي از رونوشت حكم دادگاه خارجي كه صحت مطابقت آن با اصل به وسيله مامور سياسي يا كنسولي كشور صادركننده حكم گواهي شده باشد با ترجمه رسمي گواهي شده آن به زبان فارسي

2 _ رونوشت دستور اجراي حكمي كه از طرف مرجع صلاحيتدارمربوط صادر شده با ترجمه گواهي شده آن

3 _ گواهي نماينده سياسي يا كنسولي ايران در كشوري كه حكم از آنجا صادر شده يا نماينده سياسي يا كنسولي كشور صادركننده حكم درايران راجع به صدور و دستور

اجراي حكم از مقامات صلاحيتدار.

4 _ گواهي امضاي نماينده سياسي يا كنسولي كشور خارجي مقيم ايران از طرف وزارت امور خارجه

ماده 174 _ مدير دفتر دادگاه عين تقاضا و پيوستهاي آن را به دادگاه مي فرستد و دادگاه در جلسه اداري فوق العاده با بررسي تقاضا و مدارك ضميمه آن قرار قبول تقاضا و لازم الاجرا بودن حكم را صادر و دستوراجرا مي دهد و يا با ذكر علل و جهات رد تقاضا را اعلام مي نمايد.

ماده 175 _ قرار رد تقاضا بايد به متقاضي ابلاغ شود و نامبرده مي تواندظرف ده روز از آن پژوهش بخواهد.

ماده 176 _ دادگاه مرجع پژوهش در جلسه اداري فوق العاده به موضوع رسيدگي و در صورت وارد بودن شكايت با فسخ راي پژوهش خواسته امر به اجراي حكم صادر مي نمايد و در غير اين صورت آن را تاييد مي كند.

راي دادگاه قابل فرجام نخواهد بود.

ماده 177 _ اسناد تنظيم شده لازم الاجرا در كشورهاي خارجي به همان ترتيب و شرايطي كه براي اجراي احكام دادگاههاي خارجي درايران مقرر گرديده قابل اجرا مي باشد و به علاوه نماينده سياسي ياكنسولي ايران در كشوري كه سند در آنجا تنظيم شده باشد بايد موافقت تنظيم سند را با قوانين محل گواهي نمايد.

ماده 178 _ احكام و اسناد خارجي طبق مقررات اجراي احكام مدني به مرحله اجرا گذارده مي شود.

ماده 179 _ ترتيب رسيدگي به اختلافات ناشي از اجراي احكام و اسناد خارجي و اشكالاتي كه در جريان اجرا پيش مي آيد، همچنين ترتيب توقيف عمليات اجرايي و ابطال اجراييه به نحوي است كه درقوانين ايران مقرر است مرجع رسيدگي دادگاههاي مذكور در ماده 170 مي باشد.

ماده 180 _ موارد مندرج در باب ششم قانون اصول محاكمات حقوقي مصوب 1329 قمري و

مواد راجع به اجراي احكام در قانون تسريع محاكمات و ساير قوانيني كه مخالف اين قانون باشد ملغي است

قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب مصوب ( 28 1 1379 - 529 ماده )

ماده 1 _ به منظور رسيدگي و حل و فصل كليه دعاوي و مراجعه مستقيم به قاضي و ايجاد مرجع قضايي واحد، دادگاههايي با صلاحيت عام به شرح مواد آتيه تشكيل مي شوند.

ماده 2 _ تاسيس دادگاههاي عمومي در هر حوزه قضايي و تعيين قلمرو محلي و تعداد شعب دادگاههاي مزبور به تشخيص رييس قوه قضاييه است

ماده 3 _ در حوزه قضايي هر شهرستان يك دادسرا نيز در معيت دادگاههاي آن حوزه تشكيل مي گردد. تشكيلات حدود صلاحيت وظايف و اختيارات دادسراي مذكور كه (دادسراي عمومي و انقلاب ناميده مي شود تا زمان تصويب آيين دادرسي مربوطه طبق قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور كيفري مصوب 28/6/1378 كميسيون حقوقي و قضايي مجلس شوراي اسلامي و مقررات مندرج در اين قانون به شرح ذيل مي باشد:

الف _ دادسرا كه عهده دار كشف جرم تعقيب متهم به جرم اقامه دعوي از جنبه حق اللهي و حفظ حقوق عمومي و حدود اسلامي اجراي حكم و همچنين رسيدگي به امور حسبيه وفق ضوابط قانوني است به رياست دادستان مي باشد و به تعداد لازم معاون داديار، بازپرس و تشكيلات اداري خواهد داشت اقدامات دادسرا در جرائمي كه جنبه خصوصي دارد با شكايت شاكي خصوصي شروع مي شود. در حوزه قضايي بخش وظيفه دادستان را دادرس علي البدل برعهده دارد.

ب _ رياست و نظارت بر ضابطين دادگستري از حيث وظايفي كه به عنوان ضابط برعهده دارند با دادستان است

ج _ مقامات و اشخاص رسمي در مواردي كه بايد امر جزايي را تعقيب نمود، موظفند مراتب را فورا به دادستان اطلاع دهند.

د _ بازپرس وقتي اقدام به

تحقيقات مقدماتي مي نمايد كه قانونا اين حق را داشته باشد. جهات قانوني براي شروع به تحقيقات بازپرس عبارت است از:

1 _ ارجاع دادستان

2 _ شكايت يا اعلام جرم به بازپرس در مواقعي كه دسترسي به دادستان ممكن نيست و رسيدگي به آن فوريت داشته باشد.

3 _ در جرائم مشهود در صورتي كه بازپرس شخصا ناظر وقوع آن باشد.

ه _ دادستان در اموري كه به بازپرس ارجاع مي شود حق نظارت و دادن تعليمات لازمه را خواهد داشت و در صورتي كه تحقيقات بازپرس راناقص ببيند مي تواند تكميل آن را بخواهد ولو اين كه بازپرس تحقيقات خود را كامل بداند.

بازپرس در جريان تحقيقات تقاضاي قانوني دادستان را اجراء نموده مراتب را در صورتمجلس قيد مي كند و هرگاه مواجه با اشكال شود به نحوي كه انجام آن مقدور نباشد مراتب را به دادستان اعلام و منتظر حل مشكل مي شود.

و _ تحقيقات مقدماتي كليه جرائم برعهده بازپرس مي باشد. درجرائمي كه در صلاحيت رسيدگي دادگاه كيفري استان نيست دادستان نيز داراي كليه وظايف و اختياراتي است كه براي بازپرس مقررمي باشد.

در مورد جرائمي كه رسيدگي به آنها در صلاحيت دادگاه كيفري استان است دادستان تا قبل از حضور و مداخله بازپرس اقدامات لازم را براي حفظ و جمع آوري دلايل و آثار جرم به عمل مي آورد و در مورد سايرجرايم داستان مي تواند انجام بعضي از تحقيقات و اقدامات را ازبازپرس درخواست نمايد بدون اين كه رسيدگي امر را به طور كلي به آن بازپرس ارجاع كرده باشد.

ز _ كليه قرارهاي داديار بايستي با موافقت دادستان باشد و در صورت اختلاف نظر بين دادستان و داديار، نظر دادستان متبع خواهد بود.

ح _ بازپرس راسا و يا به تقاضاي دادستان مي تواند در تمام

مراحل تحقيقاتي در موارد مقرر در قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي وانقلاب در امور كيفري مصوب 28/6/1378 كميسيون قضايي و حقوقي مجلس شوراي اسلامي قرار بازداشت موقت متهم و همچنين قرار اخذ تامين و تبديل تامين را صادر نمايد. در صورتي كه بازپرس راسا قرار بازداشت موقت صادر كرده باشد مكلف است ظرف بيست وچهار ساعت پرونده را براي اظهار نظر نزد دادستان ارسال نمايد. هرگاه دادستان با قرار بازداشت به عمل آمده موافق نباشد، نظر دادستان متبع است و چنانچه علتي كه موجب بازداشت بوده است مرتفع شده وموجب ديگري براي ادامه بازداشت نباشد بازداشت با موافقت دادستان رفع خواهد شد و همچنين در موردي كه دادستان تقاضاي بازداشت كرده و بازپرس باآن موافق نباشد حل اختلاف حسب مورد با دادگاه عمومي يا انقلاب محل خواهد بود.

هرگاه متهم موجبات بازداشت را مرتفع ببيند مي تواند از بازپرس درخواست رفع بازداشت خود را بنمايد كه در اين صورت بازپرس مكلف است ظرف ده روز از تاريخ تسليم درخواست نظر خود راجهت اتخاذ تصميم نزد دادستان ارسال نمايد. به هر حال متهم نمي تواند در هر ماه بيش از يك مرتبه از اين حق استفاده كند.

در صورت حدوث اختلاف بين بازپرس و دادستان در خصوص صلاحيت محلي و ذاتي و همچنين نوع جرم حسب مورد حل اختلاف با دادگاه عمومي يا انقلاب محل خواهد بود.

ط _ هرگاه در جرائم موضوع صلاحيت دادگاه كيفري استان تا چهارماه و در ساير جرايم تا دو ماه به علت صدور قرار تامين متهم در بازداشت به سر برد و پرونده اتهامي او منتهي به تصميم نهايي در دادسرا نشده باشد، مرجع صادر كننده قرار مكلف به فك يا تخفيف قرار تامين متهم مي باشد مگر آن كه جهات قانوني

يا علل موجهي براي بقاء قرار تامين صادر شده وجود داشته باشد كه در اين صورت با ذكر علل و جهات مزبور قرار ابقاء مي شود و متهم حق دارد از اين تصميم ظرف مدت 10روز از تاريخ ابلاغ به وي حسب مورد به دادگاه عمومي يا انقلاب محل شكايت نمايد. فك قرار بازداشت متهم از طرف بازپرس با موافقت دادستان به عمل مي آيد و در صورت حدوث اختلاف بين دادستان و بازپرس حل اختلاف با دادگاه خواهد بود. چنانچه بازداشت متهم ادامه يابد مقررات اين بند حسب مورد هر چهار ماه يا هر دو ماه اعمال مي شود. به هر حال مدت بازداشت متهم نبايد از حداقل مجازات حبس مقرر در قانون براي آن جرم تجاوز نمايد.

ي _ درخواست دادستان و بازپرس را بايد ضابطين مقامات رسمي وادارات فورا اجرا نمايند. بازپرس مي تواند به تحقيقات ضابطين دادگستري رسيدگي نموده و هرگاه تغييري در اقدامات آنان يا تكميلي در تحقيقات لازم باشد به عمل آورد.

تخلف از مقررات اين بند علاوه بر تعقيب اداري و انتظامي برابر قانون مربوط مستوجب تعقيب كيفري نيز خواهد بود.

ك _ پس از آن تحقيقات پايان يافت بازپرس آخرين دفاع متهم رااستماع نموده با اعلام ختم تحقيقات و اظهار عقيده خود، پرونده را نزد دادستان مي فرستد. در صورتي كه به عقيده بازپرس عمل متهم متضمن جرمي نبوده يا اصولا جرمي واقع نشده و يا دلايل كافي براي ارتكاب جرم وجود نداشته باشد قرار منع تعقيب و در صورت عقيده بازپرس بر تقصير متهم قرار مجرميت درباره ايشان صادر مي نمايد وچنانچه متهم در آخرين دفاع دليل مؤثري بر كشف حقيقت ابراز نمايدبازپرس مكلف به رسيدگي مي باشد.

دادستان نيز مكلف است ظرف پنج روز از تاريخ وصول پرونده

را ملاحظه نموده و نظر خود را اعلام دارد.

ل _ هرگاه دادستان با نظر بازپرس در مورد مجرميت متهم موافق باشدكيفر خواست صادر، پرونده را از طريق بازپرسي به دادگاه صالحه ارسال مي نمايد و در صورت توافق بازپرس و دادستان با منع ياموقوفي تعقيب متهم بازپرس دستور ابلاغ قرار صادره به شاكي خصوصي را مي دهد و در مورد اخير چنانچه متهم زنداني باشد فورا آزاد مي شود.

هرگاه بين بازپرس و دادستان توافق عقيده نباشد (يكي عقيده به مجرميت يا موقوفي و يا منع تعقيب متهم و ديگري عقيده عكس آن راداشته باشد) رفع اختلاف حسب مورد در دادگاه عمومي و انقلاب محل به عمل مي آيد و موافق تصميم دادگاه رفتار مي شود.

م _ در كيفر خواست بايد نكات ذيل تصريح شود:

1 _ نام و نام خانوادگي نام پدر، سن شغل محل اقامت متهم با سواداست يا نه مجرد است يا متاهل

2 _ نوع قرار تامين با قيد اين كه متهم بازداشت است يا آزاد.

3 _ نوع اتهام

4 _ دلايل اتهام

5 _ مواد قانوني مورد استناد.

6 _ سابقه محكوميت كيفري در صورتي كه متهم داراي سابقه محكوميت كيفري باشد.

7 _ تاريخ و محل وقوع جرم

ن _ قرارهاي بازپرس كه دادستان با آنها موافق باشد، در موارد ذيل قابل اعتراض در دادگاه صالحه بوده و نظر دادگاه كه در جلسه اداري خارج ازنوبت و بدون حضور دادستان به عمل مي آيد قطعي خواهد بود:

1 _ اعتراض به قرارهاي منع تعقيب و موقوفي تعقيب به تقاضاي شاكي خصوصي

2 _ اعتراض به قرارهاي عدم صلاحيت بازداشت موقت تشديد تامين و تامين خواسته به تقاضاي متهم

3 _ اعتراض به قرار اناطه به تقاضاي شاكي خصوصي

و دادستان

اعتراض به قرارهاي مذكور در بالا ظرف مدت ده روز از تاريخ ابلاغ آن مي باشد.

اعتراض به قرارها باعث توقف جريان تحقيقات و مانع اجراي قرارنبوده و كليه اقدامات بازپرسي تا اخذ تصميم دادگاه به قوت خود باقي خواهد بود و چنانچه نتيجه قرار صادره آزادي متهم زنداني باشد فورااجرا مي شود.

هرگاه به علت عدم كفايت دليل قرار منع تعقيب متهم صادر و قعطي شده باشد ديگر نمي توان به همين اتهام او را تعقيب كرد، مگر بعد ازكشف دلايل جديد كه در اين صورت فقط براي يك مرتبه مي توان به درخواست دادستان وي را تعقيب نمود. هرگاه دادگاه تعقيب مجدد متهم را تجويز كند بازپرس رسيدگي و قرار مقتضي صادر مي نمايد.اين امر مانع از رسيدگي به دادخواست ضرر و زيان مدعي خصوصي نمي باشد.

تبصره 1 _ حوزه قضايي عبارت است از قلمرو يك بخش ياشهرستان و يا نقاط معيني از شهرهاي بزرگ

تبصره 2 _ رسيدگي جرائم داخل صلاحيت دادگاههاي نظامي ازشمول اين قانون خارج است و در دادسرا و دادگاه نظامي انجام مي شود.

تبصره 3 _ پرونده هايي كه موضوع آنها جرايم مشمول حد زنا و لواط است همچنين جرائمي كه مجازات قانوني آنها فقط تا سه ماه حبس ويا جزاي نقدي تا يك ميليون (1000000) ريال مي باشد و جرائم اطفال مستقيما در دادگاههاي مربوط مطرح مي شود، مگر آن كه به تشخيص دادستان تحقيقات راجع به ساير جهات ضرورت داشته باشد.

تبصره 4 _ جرائمي كه تا تاريخ اجراي اين قانون مستقيما در دادگاه مطرح شده است در همان دادگاه بدون نياز به كيفرخواست و رسيدگي دادسرا رسيدگي خواهد شد و چنانچه نياز به انجام تحقيقات و يا اقداماتي جهت كشف جرم باشد دادگاه بايد راسا نسبت

به انجام آن اقدام كند.

تبصره 5 _ با ارجاع دادستان يا در غياب وي معاون دادسرا يا داديار،عهده دار انجام تمام يا برخي از وظايف و اختيارات قانوني دادستان خواهد بود.

تبصره 6 _ در حوزه قضايي بخشها، رئيس يا دادرس علي البدل دادگاه در جرائمي كه رسيدگي به آنها در صلاحيت دادگاه كيفري استان است به جانشيني بازپرس تحت نظارت دادستان مربوطه اقدام مي نمايد و در ساير جرائم مطابق قانون رسيدگي واقدام به صدور راي خواهد نمود.

ماده 4 _ هر حوزه قضايي كه داراي بيش از يك شعبه دادگاه عمومي باشد آن شعب به حقوقي و جزايي تقسيم مي شوند. دادگاههاي حقوقي صرفا به امور حقوقي و دادگاههاي جزايي فقط به امور كيفري رسيدگي خواهند نمود.

تخصيص شعبي از دادگاههاي حقوقي و كيفري براي رسيدگي به دعاوي حقوقي يا جزايي خاص مانند امور خانوادگي و جرايم اطفال بارعايت مصالح و مقتضيات از وظايف و اختيارات رئيس قوه قضائيه است

در صورت ضرورت ممكن است به شعبه جزايي پرونده حقوقي و يا به شعبه حقوقي پرونده جزايي ارجاع شود.

تبصره _ رسيدگي به جرايمي كه مجازات قانوني آنها قصاص نفس ياقصاص عضو يا رجم يا صلب يا اعدام يا حبس ابد است و همچنين رسيدگي به جرائم مطبوعاتي و سياسي به نحوي كه در مواد بعدي ذكرمي شود در دادگاههاي كيفري استان به عمل خواهد آمد.

رسيدگي به كليه اتهامات اعضاء تشخيص مصلحت نظام شوراي نگهبان نمايندگان مجلس شوراي اسلامي وزراء و معاونين آنها،معاونان و مشاوران رؤساي سه قوه سفرا، دادستان و رئيس ديوان محاسبات دارندگان پايه قضايي استانداران فرمانداران و جرائم عمومي افسران نظامي و انتظامي از درجه سرتيپ و بالاتر و مديران كل اطلاعات استانها در صلاحيت دادگاه كيفري استان تهران مي باشد به استثناء مواردي كه

در صلاحيت ساير مراجع قضايي است

ماده 5 _ به تعداد مورد نياز، دادگاههاي انقلاب در مركز هر استان ومناطقي كه ضرورت تشكيل آن را رييس قوه قضاييه تشخيص مي دهد تحت نظارت و رياست اداري حوزه قضايي تشكيل مي گردد و به جرايم ذيل رسيدگي مي نمايد:

1 _ كليه جرايم عليه امنيت داخلي و خارجي و محاربه يا افساد في الارض

2 _ توهين به مقام بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و مقام معظم رهبري

3 _ توطئه عليه جمهوري اسلامي ايران يا اقدام مسلحانه و ترور و تخريب مؤسسات به منظور مقابله با نظام

4 _ جاسوسي به نفع اجانب

5 _ كليه جرايم مربوط به قاچاق و مواد مخدر.

6 _ دعاوي مربوط به اصل 49 قانون اساسي

ماده 6 _ طرفين دعوا در صورت توافق مي توانند براي احقاق حق وفصل خصومت به قاضي تحكيم مراجعه نمايند.

ماده 7 _ احكام دادگاههاي عمومي و انقلاب قطعي است مگر درمواردي كه در اين قانون قابل نقض و تجديدنظر پيش بيني شده است

ماده 8 _ قضات دادگاهها و دادسراهاي عمومي و انقلاب مكلفند به دعاوي و شكايات و اعلامات موافق قوانين موضوعه و اصل يكصد و شصت و هفتم (167) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران رسيدگي كنند و تصميم قضايي را اتخاذ نمايند.

ماده 9 _ قرارها و احكام دادگاهها بايد مستدل بوده و مستند به قانون ياشرع و اصولي باشد كه بر مبناي آن حكم صادر شده است تخلف از اين امر و انشاي راي بدون استناد موجب محكوميت انتظامي خواهد بود.

ماده 10 _ هر حوزه قضايي به تعداد لازم شعبه دادگاه دادرس علي البدل دفتر دادگاه واحد ابلاغ و اجراي احكام و در صورت لزوم يك واحد

ارشاد و معاضدت قضايي خواهد داشت و در صورت تعددشعب داراي يك دفتر كل نيز خواهد بود.

تبصره _ ترتيب تشكيل اين واحدها، تعداد اعضاي هر واحد،طريقه انتخاب و شرايط آن ميزان صلاحيت و اختيار هر واحد يا هر يك ازاعضاي آن و نحوة اقدامات و تصميم گيريها به موجب آيين نامه اي است كه به پيشنهاد و تهيه وزير دادگستري به تصويب رييس قوه قضاييه خواهد رسيد.

ماده 11 _ رييس شعبه اول دادگاههاي عمومي در هر حوزه قضايي رييس حوزه قضايي است و با تصويب رييس قوه قضاييه مي تواند به تعداد لازم معاون داشته باشد.

ماده 12 _ در شهرستان رييس دادگستري رئيس حوزه قضايي و رئيس شعبه اول دادگاه بر دادگاهها رياست اداري دارد و در مركز استان رييس كل دادگستري استان رئيس كل دادگاههاي تجديدنظر و كيفري استان است و بر كليه دادگاهها و دادسراها و دادگستري هاي حوزه آن استان نظارت و رياست اداري خواهد داشت همچنين رئيس دادگستري هر حوزه بر دادسراي آن حوزه نظارت و رياست اداري دارد.

ماده 13 _ براي تامين كادر قضايي دادسراها، رئيس قوه قضائيه ازقضات تحقيق فعلي و دادرسان علي البدل دادگاهها و ساير قضاتي كه مقتضي بداند استفاده خواهد نمود و شعبي از دادگاهها را كه با تاسيس دادسرا غيرلازم تشخيص دهد منحل خواهد كرد و حتي الامكان حذف شعب اضافي از آخرين شعب دادگاهها انجام خواهد شد.

تبصره 1 _ گروه شغلي «دادستانها» برابر گروه شغلي «رئيس دادگستري شهرستان و گروه شغلي «دادستان تهران برابر گروه شغلي رئيس كل دادگستري استان تهران خواهد بود.

تبصره 2 _ گروه شغلي «معاون دادستان و بازپرس برابرگروه شغلي رئيس شعبه دادگاه عمومي و گروه شغلي «داديار» برابر گروه شغلي دادرس علي البدل دادگاه خواهد بود.

تبصره 3 _ به

جز موارد ضروري به تشخيص رئيس قوه قضائيه رئيس كل دادگستري استان بايد حداقل داراي ده سال سابقه كارقضايي رئيس دادگاه تجديدنظر حداقل هشت سال و دادستان و رئيس دادگستري شهرستان حداقل شش سال سابقه كار قضايي داشته باشند.

ماده 14 _

الف _ دادگاههاي عمومي حقوقي با حضور رييس دادگاه يا دادرس علي البدل تشكيل مي شود و تمام اقدامات و تحقيقات به وسيله رييس دادگاه يا دادرس علي البدل وفق قانون آيين دادرسي مربوط انجام مي گردد و اتخاذ تصميم قضايي و انشاي راي با قاضي دادگاه است

ب _ دادگاههاي خانواده حتي المقدور با حضور مشاور قضايي زن كه داراي پايه قضايي است اقدام به رسيدگي نموده و نظر مشورتي آنان قبل از صدور حكم توسط رئيس دادگاه اخذ خواهد شد.

ج _ دادگاههاي عمومي جزايي و انقلاب با حضور رييس دادگاه يادادرس علي البدل و دادستان يا معاون او يا يكي ازدادياران به تعيين دادستان تشكيل مي گردد و فقط به جرائم مندرج در كيفر خواست وفق قانون آيين دادرسي مربوط رسيدگي مي نمايد و انشاي راي پس ازاستماع نظريات و مدافعات دادستان يا نماينده او وفق قانون برعهده قاضي دادگاه است

تبصره 1 _ هرگاه دادگاه نقصي در تحقيقات مشاهده نموده يا انجام اقدامي را لازم بداند خود تكميل مي نمايد و نيز مي تواند رفع نقص وتكميل پرونده را با ذكر موارد نقص از دادسراي مربوط درخواست كند.

تبصره 2 _ هرگاه تحقيق يا اقدامي در حوزة دادگاه ديگري لازم باشديا اطلاعاتي از حوزه قضايي آن دادگاه بايد جمع آوري شود دادگاه رسيدگي كننده مي تواند با اعطاي نيابت قضايي از دادگاه آن حوزه انجام آن تحقيقات و اقدامات يا جمع آوري اطلاعات را بخواهد.

ماده 15 _ دادرسان علي البدل عهده دار انجام كليه اموري هستند

كه ازطرف روساي دادگاهها در چارچوب قوانين به آنان ارجاع مي شود و درغياب رئيس شعبه دادگاه حسب تعيين رئيس كل دادگاهها شعبه بلامتصدي را تصدي و اداره مي نمايند.

ماده 16 _ ترتيب رسيدگي در دادگاهها طبق مقررات مزبور در آيين دادرسي مربوط به دادگاهها خواهد بود.

ماده 17 _ قاضي دادگاه پس از اعلام ختم دادرسي ظرف يك هفته مكلف به انشاي راي مي باشد.

ماده 18 _ آراي غير قطعي و قابل تجديدنظر يا فرجام همان مي باشدكه در قوانين آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور كيفري و مدني مصوب 28/6/1378 كميسيون قضايي و حقوقي و21/1/1379 مجلس شوراي اسلامي ذكر گرديده است در مورد آراي قابل تجديدنظر يا فرجام تجديدنظر و فرجام خواهي برطبق مقررات آيين دادرسي مربوط انجام مي شود.

در مورد آراي قطعي جز از طريق اعاده دادرسي و اعتراض ثالث به نحوي كه در قوانين مربوط مقرر است نمي توان رسيدگي مجدد نمودمگر اينكه راي خلاف بين قانون يا شرع باشد كه در آن صورت به درخواست محكوم عليه (چه در امور مدني و چه در امور كيفري و يادادستان مربوط (در امور كيفري ممكن است مورد تجديدنظر واقع شود.

تبصره 1 _ مراد از خلاف بين اين است كه راي بر خلاف نص صريح قانون و يا در موارد سكوت قانون مخالف مسلّمات فقه باشد.

تبصره 2 _ درخواست تجديدنظر نسبت به آراء قطعي مذكور در اين ماده اعم از اينكه راي در مرحله نخستين صادر شده و به علت انقضاي مهلت تجديدنظر خواهي قطعي شده باشد يا قانونا قطعي باشد و يا از مرجع تجديدنظر صادر گرديده باشد بايد ظرف يك ماه از تاريخ ابلاغ راي به شعبه يا شعبي از ديوان عالي كشور كه «شعبه تشخيص ناميده

مي شود تقديم گردد. شعبه تشخيص از پنج نفر از قضات ديوان مذكور به انتخاب رئيس قوه قضاييه تشكيل مي شود.

در صورتي كه شعبه تشخيص وجود خلاف بين را احراز نمايد، راي رانقض و راي مقتضي صادر مي نمايد. چنانچه وجود خلاف بين را احراز نكند، قرار رد درخواست تجديدنظر خواهي را صادر خواهدنمود. تصميمات ياد شده شعبه تشخيص در هر صورت قطعي وغيرقابل اعتراض مي باشد، مگر آنكه رئيس قوه قضائيه در هر زماني وبه هر طريقي راي صادره را خلاف بين شرع تشخيص دهد كه در اين صورت جهت رسيدگي به مرجع صالح ارجاع خواهد شد.

تبصره 3 _ خواهان تجديدنظر بايد هزينه تجديدنظرخواهي را وفق قانون پرداخت كند و چنانچه ظرف 10 روز پس از اخطار دفتر شعبه تشخيص بدون عذر، هزينه را پرداخت ننمايد، شعبه تشخيص قراررد درخواست او را صادر خواهد نمود. اين قرار قطعي و غيرقابل اعتراض مي باشد. اگر تجديدنظر خواهي از سوي دادستان مربوط باشد، دادستان از پرداخت هزينه دادرسي معاف است اين معافيت شامل ساير مواردي هم كه دادستان تقاضاي تجديدنظر نمايد مي باشد.

تبصره 4 _ جز در مورد اختيار ذيل تبصره 2 اين ماده از هيچ حكم قطعي يا قطعيت يافته بيش از يك بار نمي توان به عنوان خلاف بين درخواست تجديدنظر نمود.

تبصره 5 _ در مواردي كه برحسب قانون ديوان عالي كشور بايداعاده دادرسي را تجويز كند، اين امر با شعبه تشخيص مذكور در تبصره 2 اين ماده خواهد بود.

ماده 19 _ نسخ شده است

ماده 20 _ به منظور تجديدنظر در آراي دادگاههاي عمومي و انقلاب در مركز هر استان دادگاه تجديدنظر به تعداد مورد نياز مركب از يك نفر رييس و دو عضو مستشار تشكيل مي شود.جلسه دادگاه با حضور

دونفر عضو رسميت يافته پس از رسيدگي ماهوي راي اكثريت كه به وسيلة رييس يا عضو مستشار انشاء مي شود قطعي و لازم الاجراخواهد بود.

تبصره 1 _ رسيدگي به جرائمي كه مجازات قانوني آنها قصاص عضو يا قصاص نفس يا اعدام يا رجم يا صلب و يا حبس ابد باشد و نيزرسيدگي به جرائم مطبوعاتي و سياسي ابتدائا در دادگاه تجديدنظراستان به عمل خواهد آمد و در اين مورد، دادگاه مذكور «دادگاه كيفري استان ناميده مي شود. دادگاه كيفري استان براي رسيدگي به جرايمي كه مجازات قانوني آنها قصاص نفس يا اعدام يا رجم يا صلب يا حبس دائم باشد از پنج نفر (رئيس و چهار مستشار يا دادرس علي البدل دادگاه تجديدنظر استان و براي رسيدگي به جرائمي كه مجازات قانوني آنهاقصاص عضو و جرائم مطبوعاتي و سياسي باشد از سه نفر (رئيس و دومستشار يا دادرس علي البدل دادگاه تجديدنظراستان تشكيل مي شود.تشكيلات ترتيب رسيدگي كيفيت محاكمه و صدور راي اين دادگاه تاتصويب قانون آيين دادرسي مناسب مطابق مقررات اين قانون و قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور كيفري مصوب 28/6/1378 كميسيون قضايي و حقوقي مجلس شوراي اسلامي خواهد بود. دادگاه كيفري استان در رسيدگي به جرائم مطبوعاتي و سياسي و با حضور هيات منصفه تشكيل خواهد شد.

تبصره 2 _ در مركز هر استان حسب نياز، شعبه يا شعبي از دادگاه تجديدنظر به عنوان «دادگاه كيفري استان براي رسيدگي به جرايم مربوط اختصاص مي يابد. تعداد شعبه يا شعبي كه براي اين امر اختصاص مي يابد به تشخيص رئيس قوه قضائيه خواهد بود.

دادستان شهرستان مركز استان يا معاون او يا يكي از دادياران به تعيين دادستان وظايف دادستان را در دادگاه كيفري استان انجام ميدهد. قبل ازاستماع

اظهارات شاكي و متهم اظهارات دادستان يا نماينده وي وشهود و اهل خبره اي كه دادستان معرفي كرده بيان مي شود.

تبصره 3 _ براي تسهيل يا تسريع در امر دادرسي رئيس قوه قضائيه مي تواند موقتا امر به تشكيل دادگاه كيفري استان در شهرستان محل وقوع جرم بدهد. در اين صورت دادستان همان محل يا معاون او يا يكي از دادياران آن حوزه وظايف دادستان را در دادگاه مذكور به عهده خواهند داشت دادگاه كيفري استان با حضور رئيس و تمامي مستشاران رسميت مي يابد.

تبصره 4 _ دادگاه كيفري استان پس از ختم رسيدگي با استعانت ازخداوند سبحان و وجدان مشاوره نموده و با توجه به محتويات پرونده مبادرت به صدور راي مي نمايد و نظر اكثريت اعضاي دادگاه مناط اعتبار است اين راي ظرف مهلت مقرر قابل تجديدنظرخواهي درديوان عالي كشور مي باشد. ترتيب رسيدگي همان است كه در قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب مصوب 28/6/1378كميسيون قضايي و حقوقي مجلس شوراي اسلامي مقرر شده است

تبصره 5 _ اشخاص ذيل مي توانند از راي دادگاه كيفري استان تقاضاي تجديدنظر نمايند.

الف _ محكوم عليه يا نماينده قانوني وي

ب _ دادستان

ج _ مدعي خصوصي يا نماينده قانوني وي از حيث ضرر و زيان

تبصره 6 _ اجراي احكام كيفري «دادگاه كيفري استان توسط دادسراي شهرستان مركز استان وفق مقررات مربوط در قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور كيفري مصوب 28/6/1378 كميسيون قضايي و حقوقي مجلس شوراي اسلامي خواهد بود.

تبصره 7 _ در شهرستان مركز استان رئيس كل دادگستري استان رئيس شعبه اول دادگاه تجديدنظر استان مي باشد و رئيس شعبه اول دادگاههاي عمومي مركز استان رئيس كل دادگاههاي آن شهرستان خواهد بود و در غير مركز استان رئيس هر حوزه قضايي رئيس شعبه اول

دادگاه عمومي آن حوزه قضايي است

ماده 21 _ مرجع تجديدنظر آراء قابل تجديدنظر دادگاههاي عمومي حقوقي و جزايي و انقلاب دادگاه تجديدنظر استاني است كه آن دادگاهها در حوزه قضايي آن استان قرار دارند. آراء دادگاههاي كيفري استان و آن دسته از آراء دادگاههاي تجديدنظر استان كه قابل فرجام باشد ظرف مهلت مقرر براي تجديدنظر خواهي قابل فرجام در ديوان عالي كشور است

ماده 22 _ رسيدگي دادگاه تجديدنظر استان به درخواست تجديدنظر از احكام قابل تجديدنظر دادگاههاي عمومي جزايي و انقلاب وفق مقررات قانوني آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در اموركيفري مصوب 28/6/1378 كميسيون قضايي و حقوقي مجلس شوراي اسلامي با حضور دادستان يا يكي ازدادياران يا معاونان وي به عمل مي آيد و در مورد آراء حقوقي وفق قانون آيين دادرسي مربوط خواهد بود.

تبصره 1 _ اگر در دادگاه تجديدنظر متهم بي گناه شناخته شود حكم بدوي فسخ و متهم تبرئه مي گردد، هر چند كه درخواست تجديدنظرنكرده باشد و در اين صورت اگر متهم در زندان باشد فورا آزادمي شود.

تبصره 2 _ هرگاه دادگاه تجديدنظر پس از رسيدگي محكوم عليه را مستحق تخفيف مجازات بداند ضمن تاييد حكم بدوي مستدلامي تواند مجازات او را تخفيف دهد، هر چند كه محكوم عليه تقاضاي تجديدنظر نكرده باشد.

تبصره 3 _ در امور كيفري موضوع مجازاتهاي تعزيري يا بازدارنده مرجع تجديدنظر نمي تواند مجازات مقرر در حكم بدوي را تشديدكند، مگر اينكه دادستان يا شاكي خصوصي درخواست تجديدنظركرده باشد.

تبصره 4 _ اگر حكم تجديدنظر خواسته از نظر محاكمه محكوم به ياخسارات يا تعيين مشخصات طرفهاي دعوا يا تعيين نوع و ميزان مجازات و تطبيق عمل با قانون متضمن اشتباهي باشد كه به اساس حكم لطمه اي وارد نسازد، مرجع تجديدنظر با اصلاح حكم آن

را تاييدمي نمايد و تذكر لازم را به دادگاه بدوي خواهد داد.

ماده 23 _ نسخ شده است

ماده 24 _ مرجع رسيدگي پس از نقض در ديوان عالي كشور به شرح ذيل اقدام مي نمايد:

الف _ در صورت نقض قرار در ديوان عالي كشور، بايد از نظر ديوان متابعت نمايد و وارد رسيدگي ماهوي شود.

ب _ در صورت نقض حكم به علت نقص تحقيقات بايد تحقيقات مورد نظر ديوان را انجام دهد سپس مبادرت به انشاي حكم نمايد.

ج _ در صورت نقض حكم در غير موارد مذكور دادگاه مي تواند راي اصراري صادر نمايد. اگر يكي از كساني كه حق درخواست تجديد نظردارد تقاضاي تجديدنظر نمايد پرونده مجددا در ديوان عالي كشورمورد بررسي قرار مي گيرد، هرگاه شعبه ديوان عالي كشور استدلال دادگاه را بپذيرد حكم را ابرام مي نمايد و در غير اين صورت پرونده درهيات عمومي شعب حقوقي يا كيفري ديوان عالي كشور حسب مورد مطرح و چنانچه نظر شعبه ديوان عالي كشور مورد تاييد قرار گرفت حكم نقض و پرونده به شعبه ديگر دادگاه ارجاع خواهد شد دادگاه مرجوع اليه با توجه به استدلال هيات عمومي ديوان عالي كشور حكم مقتضي صادر و اين حكم قطعي است

تبصره _ قطعيت حكم در صورتي است كه از موارد سه گانه مذكوردر ماده 18 نباشد.

ماده 25 _ جهات درخواست تجديدنظر به قرار زير است

1 _ ادعاي عدم اعتبار مدارك استنادي دادگاه يا دروغ بودن شهادت شهود يا فقدان شرايط قانوني شهادت در شهود.

2 _ ادعاي مخالف بودن راي با قانون

3 _ ادعاي عدم صلاحيت دادگاه يا عدم صلاحيت قاضي صادركننده راي

4 _ ادعاي عدم توجه قاضي به دلايل يا مدافعات

تبصره _ اگر درخواست تجديدنظر به استناد يكي از جهات مذكوردر اين ماده

به عمل آمده باشد مرجع تجديدنظر در صورت وجودجهتي ديگر مي تواند به آن جهت هم رسيدگي نمايد.

ماده 26 _ در موارد مذكور در اين قانون اشخاص زير حق درخواست تجديدنظر را دارند:

1 _ در مورد احكام حقوقي

هريك از طرفين دعوا يا نماينده قانوني يا قائم مقام آنان مانند وراث،وصي انتقال گيرنده كه از راي دادگاه متضرر مي شود.

2 _ در مورد احكام كيفري

الف _ محكوم عليه يا نماينده قانوني او.

ب _ شاكي خصوصي يا نماينده قانوني او.

3 _ در مورد قرارها:

هر يك از طرفين دعوا كه قرار دادگاه به ضرر او صادر شده باشد يانمايندة قانوني آنان

ج _ دادستان از حكم برائت يامحكوميت غيرقانوني متهم

ماده 27 _ مهلت درخواست تجديدنظر در موارد مذكور در ماده 19براي اشخاص ساكن ايران بيست روز و براي كساني كه خارج ازكشور مي باشند دو ماه از تاريخ ابلاغ راي مي باشد.

ماده 28 _ متقاضي تجديدنظر بايد دادخواست و يا درخواست خود راظرف مهلت مقرر به دفتر دادگاه صادر كننده راي و يا دفتربازداشتگاهي كه در آن جا توقيف است تسليم نمايد.

مدير دفتر دادگاه يا بازداشتگاه بايد بلافاصله آن را ثبت و رسيدي مشتمل بر نام متقاضي و طرف دعوا و تاريخ تسليم و ذكر شماره ثبت به تقديم كننده بدهد و در روي كليه برگهاي دادخواست يا درخواست تجديدنظر همان تاريخ را قيد نمايد.اين تاريخ تاريخ تجديدنظرخواهي محسوب مي گردد.

دفتر بازداشتگاه مكلف است كه پس ازثبت تقاضاي تجديدنظربلافاصله آن را به دادگاه صادركننده راي ارسال نمايد. دفتر دادگاه صادركننده راي در صورتي كه تقاضاي تجديدنظر در مهلت قانوني باشد پس از تكميل پرونده بلافاصله آن را به مرجع تجديدنظر ارسال مي دارد.

تبصره 1 _ دادگاه بايد در ذيل راي

خود قابل تجديدنظر بودن يا نبودن راي و مرجع تجديدنظر آن را معين نمايد.

تبصره 2 _ هرگاه نزد دادگاه تجديدنظر ثابت شود كه به علت قوه قهريه امكان استفاده از حق تجديد نظرخواهي در مهلتهاي مقرر نبوده است ابتداي مهلت از تاريخ رفع قوه قهريه خواهد بود.

تبصره 3 _ متقاضي تجديدنظر در آراي كيفري بايد مبلغ ده هزار ريال بابت هزينه دادرسي بپردازد و در آراي حقوقي هزينه دادرسي برابرمقررات آيين دادرسي مدني خواهد بود.

ماده 29 _ متقاضي تجديدنظر بايد تمام علل و جهات تقاضاي خود رادر دادخواست يا درخواست تجديدنظر تصريح نمايد مگر اين كه آن جهت بعدا حادث شده باشد كه در صورت اخير مي تواند برابر مقررات اعاده دادرسي اقدام كند.

ماده 30 _ در صورتي كه تقاضاي تجديدنظر ظرف مهلت مقرر داده شده باشد چنانچه بر اجراي حكم در امور كيفري فسادي مترتّب باشد،تا اتخاذ تصميم مرجع تجديدنظر اجراي حكم متوقف خواهد شد.

ماده 31 _ نسخ شده است

ماده 32 _ تشخيص صلاحيت يا عدم صلاحيت هر دادگاه نسبت به دعواي مطروحه با همان دادگاهي است كه قانونا مكلف به رسيدگي به پرونده بوده است

ماده 33 _ در صورتي كه دادگاه رسيدگي كننده خود را صالح به رسيدگي نداند با صدور قرار عدم صلاحيت پرونده را به دادگاه ذي صلاح ارسال مي نمايد، چنانچه دادگاه مرجوع اليه ادعاي عدم صلاحيت را نپذيرد پرونده جهت حل اختلاف توسط دادگاه مرجوع اليه به دادگاه تجديدنظر استان ارسال مي شود.

تبصره _ در صورتي كه اختلاف صلاحيت بين دادگاههاي دو حوزه قضايي از دو استان باشد مرجع حل اختلاف ديوان عالي كشور خواهدبود.

ماده 34 _ از تاريخ لازم الاجرا شدن اين قانون رييس قوه قضاييه مكلف است حداكثر ظرف مدت پنج سال با تشكيل تدريجي

دادگاههاي عمومي و انحلال دادسراهاي عمومي و انقلاب و اتخاذ تصميمات ضروري در زمينه تعليم و تربيت نيروي قضايي واجدشرايط موجبات اجراي اين قانون را در سراسر كشور فراهم نمايد.

ماده 35 _ دادگستري مجاز است به منظور تكميل اعضاي دفتري دادگاههاي عمومي و انقلاب نسبت به استخدام كارمند اداري به تعدادلازم اقدام كند. اجازه مذكور صرفا براي تشكيلات مربوط به دادگاههاي عمومي است

ماده 36 _ دولت مكلف است در اسرع وقت امكان تهيه وسايل وتجهيزات لازم دادگاههاي عمومي از قبيل محل استقرار، ملزومات و وسايط نقليه و ديگر لوازم و وسايل را فراهم كند و اعتبار لازم مربوطه براي اين وسايل و تجهيزات را در اختيار دادگستري قرار دهد.

ماده 37 _ آيين نامه اجرايي اين قانون حداكثر ظرف مدت سه ماه توسط وزير دادگستري تهيه و به تصويب رييس قوه قضاييه خواهدرسيد.

ماده 38 _ دولت مكلف است در قالب قانون بودجه سالانه اعتبارات لازم را براي تهيه وسايل و تجهيزات لازم و به كارگيري نيروي انساني جهت اجراي اين قانون تامين نمايد.

ماده 39 _ از تاريخ لازم الاجرا شدن اين قانون مواد (235) و (268)قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور كيفري مصوب 28/6/1378 كميسيون قضايي و حقوقي مجلس شوراي اسلامي و مواد (326)، (411) و (412) قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني مصوب 21/1/1379 نسخ مي گردد.همچين از تاريخ اجراي اين قانون در هر حوزه قضايي كليه قوانين ومقررات مغاير با اين قانون در آن قسمت كه مغايرت دارد در همان حوزه ملغي مي شود.

آيين نامه اصلاحي قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب مصوب (15 3 1373 - 43 ماده

با استناد به قانون اصلاح پاره اي از مواد قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب مصوب 28/7/1381 مجلس شوراي اسلامي كه از اين پس به اختصار

قانون ناميده مي شود، آيين نامه قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب مصوب 25/4/73 به شرح زير اصلاح مي گردد.

ماده 1 _ در هر حوزه قضايي كه بيش از يك شعبه دادگاه عمومي وجوددارد، به تشخيص رئيس قوه قضائيه يا مقامات مجاز از طرف وي شعب دادگاه بر اساس نياز و به نسبت تراكم كار به حقوقي و جزايي تقسيم مي شوند. همچنين تعيين شعبه يا شعبي از دادگاههاي تجديدنظر استان به دادگاه كيفري استان و تشكيل شعبه يا شعب تشخيص ديوانعالي كشور بر اساس نياز و تراكم كار با تصويب رئيس قوه قضائيه خواهد بود.

ماده 2 _ از تاريخ تخصيص شعب دادگاههاي عمومي و انقلاب به دادگاههاي حقوقي و جزايي رسيدگي به دعاوي و شكايات مطابق مقررات قانون خواهد بود. لكن هر شعبه به پرونده هايي كه قبلا به آن ارجاع شده است صرفنظر از نوع آنها رسيدگي خواهد كرد.

ماده 3 _ از تاريخ تخصيص شعبي از دادگاههاي تجديدنظر به دادگاههاي كيفري استان دادگاههاي تجديدنظر استان كليه پرونده هايي را كه در مرحله تجديدنظر مطرح بوده است كماكان موردرسيدگي قرار داده و اتخاذ تصميم خواهند نمود هر چند موضوع اين پرونده ها در صلاحيت رسيدگي دادگاه كيفري استان باشد.

ماده 4 _ به پيشنهاد رييس كل دادگستري استان و تصويب رئيس قوه قضائيه شعب دادگاههاي عمومي حقوقي و عمومي جزايي و دادسرادر هر حوزه قضايي به تناسب امكانات و ضرورت جهت انجام تحقيقات و رسيدگي به جرايم و دعاوي خاص تخصيص مي يابند ازقبيل

الف _ دادسراها و دادگاههاي عمومي جزايي شامل

_ جرايم اطفال

_ سرقت و آدم ربايي

_ صدور چك پرداخت نشدني

_ جرايم صنفي (خوراكي بهداشتي دارويي و ساير صنوف

_ جرايم مربوط به مفاسد اجتماعي

_ جعل و كلاهبرداري

_

جرايم كاركنان دولت

ب _ دادگاههاي عمومي حقوقي شامل

_ دعاوي تجاري

_ امور حسبي

_ دعاوي ثبتي مالكيتهاي معنوي و صنعتي

_ اعتراض به تصميمات مراجع غيردادگستري

_ دعاوي خانواده

_ دعاوي موجر و مستاجر

_ دعاوي بين المللي

ماده 5 _ موارد ضرورت مقيد در ماده 4 قانون عبارتند از:

الف _ دعاوي حقوقي ناشي از جرم

ب _ دعواي جزايي مرتبط با دعاوي خانوادگي

ج _ محدود بودن شعب حوزه قضايي به نحوي كه به لحاظ جهات رد و معذوريت امكان رسيدگي نباشد.

د _ ساير موارد به تشخيص رئيس قوه قضائيه يا مقامات مجاز از طرف ايشان

ماده 6 _ حوزه قضايي بخش شهرستان و استان با رعايت ضوابط و مقررات تقسيمات كشوري خواهد بود.

تبصره _ هرگاه مركز بخش فاقد دادگاه باشد، رسيدگي به امور قضايي آن به عهده نزديكترين دادگاه همان استان يا حوزه قضايي شهرستان مربوط است همچنين چنانچه در شهرستان دادگاه يا دادسرا تشكيل نشده باشد رسيدگي به امور قضايي آن به عهده نزديكترين حوزه قضايي شهرستان تابع همان استان خواهد بود.

ماده 7 _ رئيس كل دادگستري استان رئيس شعبه اول دادگاه تجديدنظر و رئيس دادگاههاي كيفري استان است و بر دادگاههاي تجديدنظر، كيفري استان و كليه دادگستري ها، دادگاهها و دادسراهاي حوزه آن استان نظارت و رياست اداري خواهد داشت

رئيس شعبه اول دادگاه عمومي شهرستان مركز استان رئيس كل دادگاههاي آن شهرستان خواهد بود.

در غير مركز استان رئيس شعبه اول دادگاه عمومي رئيس دادگستري آن شهرستان است و بر دادگاهها و دادسراهاي مربوط و همچنين دادگاههاي مستقر در بخش نظارت و رياست اداري دارد. در صورت تعدد شعب دادگاههاي عمومي در حوزه قضايي مستقر در مركز بخش رئيس شعبه اول دادگاه

عمومي بر شعب ديگر نظارت و رياست اداري خواهد داشت

ماده 8 _ با تصويب رئيس قوه قضائيه رئيس كل دادگاههاي شهرستان مركز استان مي تواند تمام يا بخشي از اختيارات خود را در خصوص دادگاههاي انقلاب به رئيس شعبه اول آن دادگاهها تفويض نمايد. دراين صورت رئيس شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامي در سمت معاون وي انجام وظيفه خواهد كرد. در صورتي كه در شهرستان غيرمركزاستان دادگاه انقلاب شعب متعدد داشته باشد، رئيس دادگستري آن شهرستان نيز مي تواند به ترتيبي كه ذكر شد اقدام نمايد.

تبصره _ سرپرستان مجتمع هاي قضايي به عنوان معاون رئيس كل دادگاههاي شهرستان مركز استان انجام وظيفه خواهند نمود.

ماده 9 _ روساي كل دادگستري استانها، رئيس كل دادگاههاي شهرستان مركز استان روساي دادگستري شهرستانها و سرپرستان حوزه قضايي نقاط معيني از شهرهاي بزرگ مي توانند با تصويب رئيس قوه قضائيه به تعداد لازم معاون داشته باشند.

ماده 10 _ از تاريخ اجراي قانون در هر حوزه قضايي اختيارات دادستان كه در اجراي قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب مصوب 1373 به رئيس حوزه قضايي تفويض شده بود مجددا به دادستان محول مي گردد.

ماده 11_ در صورت ضرورت يكي از معاونان دادستان شهرستان مركز استان وظايف وي را در رابطه با جرايمي كه در صلاحيت دادگاه انقلاب اسلامي است به عهده خواهد گرفت معاون دادستان در اموردادگاههاي انقلاب به تعداد لازم بازپرس داديار و كارمند اداري دراختيار خواهد داشت

ماده 12 _ ارجاع شكايات درخواستها و گزارشهاي ضابطين به شعب بازپرسي و دادياري و ساير امور مربوط به دادسرا با دادستان است معاون دادستان يا دادياران به ترتيب تقدم در غياب وي عهده دار درانجام تمام يا برخي از وظايف و اختيارات دادستان خواهند بود.

ماده 13 _ ارجاع پرونده به

بازپرس و يا داديار در حدود صلاحيت و اختيارات قانوني آنها به تناسب اهميت موضوع تجربه تبحر و سابقه كار خواهد بود.

ماده 14 _ به جز اتهام مقامات موضوع تبصره ماده 4 قانون كه تحقيقات مقدماتي تعقيب و اقامه دعوي نسبت به آنها منحصرا توسط دادسراي تهران صورت خواهد گرفت تعقيب بقيه مقامات موضوع تبصره 1 ماده 8 لايحه قانوني تشكيل دادگاههاي عمومي مصوب 10/7/1358 شوراي انقلاب اسلامي و اصلاحيه هاي بعدي آن توسط دادسراي شهرستان مركز استان مربوط به عمل خواهد آمد.

ماده 15 _ در موارد مقرر قانوني كه پرونده مستقيما در دادگاه كيفري استان مطرح مي گردد، كليه تحقيقات توسط و تحت الأمر دادگاه خواهدبود در اين صورت كليه ضابطين نسبت به انجام دستورات و تكميل موارد خواسته شده مكلف خواهند بود. لكن در مواردي كه پرونده باكيفر خواست در دادگاه مزبور مطرح گرديده است چنانچه دادگاه نقصي در تحقيقات مشاهده نمايد يا انجام اقدامي را لازم بداندمي تواند رفع نقص و تكميل پرونده را با ذكر موارد نقص از دادسراي مربوط درخواست كند.

ماده 16 _ تعقيب متهم تحقيقات مقدماتي و اقامه دعوي در خصوص جرايم مشمول صلاحيت دادگاه كيفري استان توسط دادسراي حوزه قضايي صلاحيت دار به عمل خواهد آمد.

دادگاه عمومي جزايي دادگاه كيفري استان و دادگاه انقلاب به جرايم مندرج در كيفر خواست و نيز جرايمي كه در اجراي تبصره 3 ماده 3قانون مستقيما در دادگاه مطرح مي شود، رسيدگي مي نمايد، دفاع ازكيفرخواست در دادگاه كيفري استان و دادگاه انقلاب توسط دادستان شهرستان مركز استان و يا معاون او و يا يكي از دادياران به تعيين دادستان به عمل خواهد آمد، مگر اينكه دادگاههاي مذكور درشهرستانهاي غيرمركز تشكيل شود كه در اين صورت وظيفه فوق را دادستان همان

شهرستان به عهده خواهد گرفت در دادگاه عمومي مستقر در شهرستان وظيفه فوق با دادستان همان شهرستان است

ماده 17 _ تحقيقات مقدماتي جرايم مشمول صلاحيت دادگاه كيفري استان كه محل ارتكاب آنها حوزه قضايي بخش است به عهده رئيس يا دادرس علي البدل دادگاه مي باشد كه پس از صدور قرار نهايي پرونده را نزد دادستان شهرستان حوزه قضايي مربوط ارسال مي نمايند تا عنداللزوم با تنظيم كيفرخواست به دادگاه كيفري استان ذيربط ارسال نمايد.

ماده 18 _ شروع به رسيدگي در دادگاه عمومي جزايي در موارد و جهات مقرر قانوني حسب مورد منوط به ارجاع رئيس حوزه قضايي و يا معاون وي مي باشد.

شروع به رسيدگي در دادگاه انقلاب با ارجاع رئيس حوزه قضايي و يا رئيس شعبه اول خواهد بود.

ماده 19 _ امر ارجاع در دادگاههاي تجديدنظر و كيفري استان با رئيس كل دادگستري استان است رئيس كل دادگستري استان مي تواند اين وظيفه را به يكي از معاونين خود تفويض نمايد.

ماده 20 _ از تاريخ تشكيل دادگاه كيفري استان دادگاههاي عمومي وانقلاب استان مربوط صلاحيت رسيدگي به جرايم موضوع تبصره 4قانون را نخواهند داشت

تبصره 1 _ پرونده هاي موضوع تبصره فوق الذكر كه تا قبل از تشكيل دادگاه كيفري استان در دادگاههاي عمومي و انقلاب مطرح رسيدگي بوده است مورد رسيدگي و اتخاذ تصميم قرار مي گيرند.

تبصره 2 _ مرجع تجديدنظر آراء موضوع پرونده هاي فوق ،ديوانعالي كشور است مگر در مورد جرايم مربوط به مواد مخدر كه مرجع تجديدنظر آنها مطابق مقررات قانوني دادستان كل كشور و رئيس ديوانعالي كشور مي باشد.

ماده 21 _ با تصويب رئيس قوه قضائيه شعب تشخيص به تعداد لازم در ديوانعالي كشور تشكيل مي شود. هر شعبه تشخيص مركب از يك

رئيس و چهار مستشار ديوانعالي كشور است رسميت جلسات با حضور كليه اعضاء و تصميمات آن با اكثريت آراء خواهد بود.

تبصره _ شعب تشخيص به تعداد لازم عضو معاون خواهند داشت كه با ابلاغ رئيس قوه قضائيه براي شعب تشخيص منصوب مي گردند.عضو معاون مي تواند وظايف هر يك از اعضاء شعبه تشخيص را عهده دار شود.

ماده 22 _ شعب تشخيص به كيفري و حقوقي تقسيم خواهند شد.

ماده 23 _ هر شعبه تشخيص يك دفتر با تعداد لازم كارمند دفتري خواهد داشت در رأس دفاتر شعب تشخيص يك دفتر كل وجود داردكه مدير كل اين دفتر از بين قضات ديوانعالي كشور با ابلاغ رئيس قوه قضائيه منصوب مي گردد.

ماده 24 _ تجديدنظر خواه مكلف است حسب مورد درامور كيفري ومدني هزينه تجديدنظر خواهي را به مأخذ تجديدنظر خواهي درديوان عالي كشور پرداخت نمايند.

ماده 25 _ در خواست تجديدنظر بايد منضم به راي قطعي و حاوي نكات زير باشد:

1 _ نام و نام خانوادگي و اقامتگاه و ساير مشخصات تجديدنظر خواه يا وكيل يا نماينده قانوني او.

2 _ نام و نام خانوادگي و اقامتگاه و ساير مشخصات تجديدنظر خوانده

3 _ تاريخ ابلاغ راي قطعي

4 _ دادگاه صادر كننده راي قطعي

5 _ دلايل تجديدنظر خواهي

ماده 26 _ با وصول تقاضا، دفتر كل شعب تشخيص آن را ثبت ورسيدي مشتمل بر نام متقاضي طرف او و تاريخ تقديم تقاضا با شمارثبت به تجديدنظر خواه تسليم نموده و بر روي كليه اوراق ، تاريخ تقديم درخواست را قيد مي نمايد. تاريخ مزبور تاريخ تجديدنظرخواهي محسوب مي شود.

ماده 27 _ در خواستي كه برابر مقررات ياد شده تقديم نشده و يا هزينه دادرسي آن پرداخت نگرديده باشد به جريان

نمي افتد.

مدير دفتر شعبه تشخيص ظرف دو روز از تاريخ وصول درخواست نقايص آن را مطابق با قانون آيين دادرسي مدني مصوب 1379 و آيين دادرسي كيفري مصوب 1378 به درخواست دهنده اخطار مي دهد و ازروز ابلاغ 10 روز به او مهلت مي دهد كه نقايص را رفع كند. در صورتي كه درخواست خارج از مهلت داده شده باشد يا در مدت ياد شده تكميل نشود به موجب قرار شعبه تشخيص رد مي شود. اين قرار قطعي وغيرقابل اعتراض مي باشد.

ماده 28 _ ارجاع پرونده ها به شعب تشخيص توسط رئيس ديوان عالي كشور و يا معاون وي در شعب تشخيص كه با ابلاغ رئيس قوه قضائيه منصوب مي گردد، صورت مي گيرد. شعبه مرجوع اليه به نوبت رسيدگي مي نمايد مگر در مواردي كه به موجب قانون يا به تشخيص رئيس ديوان عالي كشور يا رئيس شعبه رسيدگي خارج از نوبت ضروري باشد.

رئيس شعبه پرونده هاي ارجاعي را شخصا بررسي و گزارش آن راتنظيم و يا به نوبت به يكي از اعضاي شعبه ارجاع مي نمايد. عضو مذكور گزارشي از پرونده را كه متضمن جريان دادرسي و نيز بررسي كامل جهات قانوني تجديدنظر خواهي است به صورت مستند ومستدل تهيه مي نمايد. صرف درخواست تجديدنظر در شعب تشخيص مانع از اجراي حكم نيست لكن چنانچه عضو مذكور درگزارش خود پيشنهاد توقف اجراي حكم را بدهد، در صورتي اجراي حكم متوقف خواهد شد كه در جلسه فوق العاده پيشنهاد ياد شده به تصويب اكثريت اعضاء شعبه برسد.

ماده 29 _ رسيدگي و اتخاذ تصميم در شعب تشخيص و وظايف دفاترشعب مزبور مطابق قواعد مقرر در قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب (در امور كيفري و مدني مصوب 1378 و 1379) درحدي كه قابل انطباق با وظايف

و اختيارات اين شعب باشد به عمل خواهد آمد.

ماده 30 _ شعب تشخيص مي توانند در صورت ضرورت از اصحاب دعوي دعوت به عمل آورند.

ماده 31 _ نسبت به پرونده هاي موضوع مواد 235 و 268 قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور كيفري و مواد 326 و387 و 411 و 412 قانون آيين دادرسي مدني به ترتيب زير اقدام خواهد شد.

الف _ پرونده هايي كه با اعلام اشتباه توسط مقامات مذكور در مواد يادشده به مراجع مربوط ارسال گرديده است در همان مرجع مورد رسيدگي قرار خواهد گرفت

ب _ پرونده هايي كه تقاضاي اعمال مواد مذكور در مورد آنها پذيرفته شده و هنوز به مراجع مربوطه ارسال نشده است جهت رسيدگي و اتخاذ تصميم عينا به مراجع قانوني مربوط حسب مورد دادگاه تجديدنظر يا ديوانعالي كشور ارسال خواهد شد.

ج _ پرونده هايي كه در اجراي ماده 268 قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور كيفري و ماده 387 قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني در دادسراي ديوانعالي كشور مطرح گرديده و هنوز در خصوص آنها اعلام اشتباه نگرديده پس از تهيه گزارش در صورت تشخيص اشتباه به ديوانعالي كشورارسال خواهد شد.

د _ پرونده هايي كه در اجراي مواد 235، 326، 411 و 412 قانون مارالذكر در مراجع مذكور در اين مواد مطرح گرديده و هنوز درخصوص آنها اظهارنظر به عمل نيامده است پس از تهيه گزارش و درصورت تشخيص اشتباه عينا در اجراي ماده 2 قانون وظايف و اختيارات رئيس قوه قضائيه مصوب 1378 به قوه قضائيه ارسال خواهدشد تا پس از بررسي و اعلام نظر در صورت اقتضا به مراجع قانوني مربوط حسب مورد دادگاه تجديدنظر يا ديوانعالي كشور

ارسال گردد.

ماده 32 _ در حوزه هايي كه پس از لازم الاجرا شدن قانون دادسرا تشكيل نگرديده است چنانچه رئيس حوزه قضايي حكم كيفري راخلاف بين قانون يا شرع تشخيص دهد، جهت رسيدگي به شعب تشخيص ارسال مي گردد.

ماده 33 _ در صورتي كه رئيس قوه قضائيه راي صادره از شعبه تشخيص راخلاف بين شرع تشخيص دهد پرونده را براي ارجاع به شعبه هم عرض شعبه تشخيص نزد رئيس ديوانعالي كشور ارسال مي نمايد.

ماده 34 _ هر حوزه قضايي شهرستان داراي واحد اجراي احكام كيفري و مدني است واحداجراي احكام مدني به تعداد لازم مديراجراء، دادورز و متصدي دفتري و واحد احكام كيفري به تعداد لازم داديار، مدير اجراء، متصدي دفتري و مامور اجراء خواهد داشت

رئيس واحد اجراي احكام مدني رئيس حوزه قضايي يا معاون وي و رئيس اجراي احكام كيفري دادستان يا معاون و يا يكي از دادياران مي باشد. در حوزه هاي قضايي بخش اجراي احكام مدني و كيفري توسط رئيس حوزه قضايي يا دادرس علي البدل خواهد بود.

واحد اجراي احكام مدني تحت نظر دادگاه صادر كننده راي بدوي مطابق قانون اجراي احكام مدني مصوب 1356 و ساير قوانين و مقررات مربوط اقدام مي نمايد.

ماده 35 _ در حوزه قضايي شهرهاي بزرگ با تصويب رئيس قوه قضائيه داراي مجتمع هاي جزايي مستقل مي باشند. اجراي احكام مدني صادره از دادگاه عمومي جزايي به عهده واحد اجراي احكام مدني مستقر در اين مجتمع ها و تحت رياست دادگاه صادركننده حكم است

ماده 36 _ اجراي احكام كيفري دادگاه كيفري استان يا دادسراي شهرستان مركز استان است اجراي احكام حقوقي آن در خصوص ضرر و زيان ناشي از جرم وفق قانون اجراي احكام مدني مصوب 1356 و قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امورمدني مصوب

1379 با واحد اجراي مدني شهرستان مركز استان خواهد بود.

اجراي احكام كيفري شعبه تشخيص ديوانعالي كشور با دادسراي عمومي و انقلاب حوزه قضايي دادگاه صادر كننده راي بدوي و اجراي احكام حقوقي آن با واحد اجراي احكام مدني حوزه قضايي دادگاه صادر كننده راي بدوي است

ماده 37 _ با اجراي قانون ادامه اجراي احكام باقيمانده دادگاههاي عمومي و انقلاب در هر حوزه قضايي شهرستان با دادستان خواهد بود.

ماده 38 _ در مواردي كه اجراي حكم بايد توسط ماموران ياسازمانهاي دولتي به عمل آيد مسئول اجراي حكم ضمن ارسال رونوشت حكم و صدور دستور اجراء و آموزش لازم نظارت كامل برچگونگي اجراي حكم و اقدامات آنان به عمل خواهد آمد.

ماده 39 - كليه ضابطين دادگستري نيروهاي انتظامي و نظامي و روساي سازمانهاي دولتي و وابسته به دولت و يا موسسات عمومي درحدود وظايف خود دستورات صادره از مراجع قضايي را در مقام اجراي حكم رعايت خواهند كرد. تخلف از مقررات اين ماده علاوه برتعقيب اداري و انتظامي مستوجب تعقيب كيفري برابر قانون مربوط مي باشد.

ماده 40 _ صدور اجرائيه با رعايت مقررات ماده 5 قانون اجراي احكام مدني با شعبه بدوي صادر كننده راي خواهد بود هر چند حكم مورداجراء از مرجع تجديدنظر صادر شده باشد.

ماده 41 _ هر حوزه قضايي داراي يك يا چند واحد ابلاغ خواهد بود.رئيس واحد ابلاغ توسط رئيس حوزه قضايي از ميان قضات ياكارمندان اداري تعيين مي گردند. واحد ابلاغ به تعداد لازم مامور ابلاغ و متصدي دفتري خواهد داشت

ماده 42 _ در صورت لزوم هر حوزه قضايي واحدهاي ارشاد ومعاضدت قضايي و صلح و سازش زيرنظر رئيس حوزه قضايي يادادستان جهت ارشاد و راهنمايي مراجعين و انجام صلح و

سازش باتعداد لازم قاضي كارشناس و كارمند تشكيل مي شود.

ماده 43 _ روساي كل دادگستريها در امر جابجايي نيروها، مرخصي وساير امور اداري مربوط به دادسرا مكلفند حسب مورد، نظر دادستان محل را جلب نمايند.

اين آيين نامه مشتمل بر 43 ماده و 5 تبصره در تاريخ 9/11/1381 به تصويب رئيس قوه قضائيه رسيد و پس از ابلاغ لازم الاجراء مي باشد.

قانون مسؤوليت مدني مصوب ( 7 2 1339 - 16 ماده )

ماده 1 _ هركس بدون مجوز قانوني عمدا يا در نتيجه بي احتياطي به جان يا سلامتي يا مال يا آزادي يا حيثيت يا شهرت تجارتي يا به هرحق ديگري كه به موجب قانون براي افراد ايجاد گرديده لطمه اي وارد نمايد كه موجب ضرر مادي يا معنوي ديگري شود مسئول جبران خسارت ناشي از عمل خود مي باشد.

ماده 2 _ در موردي كه عمل واردكننده زيان موجب خسارت مادي يا معنوي زيان ديده شده باشد دادگاه پس از رسيدگي و ثبوت امر، اورا به جبران خسارات مزبور محكوم مي نمايد و چنانچه عمل واردكننده زيان موجب يكي از خسارات مزبور باشد دادگاه او را به جبران همان نوع خساراتي كه وارد نموده محكوم خواهد نمود.

ماده 3 _ دادگاه ميزان زيان و طريقه و كيفيت جبران آن را باتوجه به اوضاع و احوال قضيه تعيين خواهد كرد، جبران زيان را به صورت مستمري نمي شود تعيين كرد مگر آن كه مديون تامين مقتضي براي پرداخت آن بدهد يا آن كه قانون آن را تجويز نمايد.

ماده 4 _ دادگاه مي تواند ميزان خسارات را در موارد زير تخفيف دهد:

1 _ هرگاه پس از وقوع خسارت واردكننده زيان به نحو موثري به زيان ديده كمك و مساعدت كرده باشد؛

2 _ هرگاه وقوع خسارت ناشي از غفلتي بوده كه عرفا قابل اغماض باشد

و جبران آن نيز موجب عسرت و تنگدستي واردكننده زيان شود؛

3 _ وقتي كه زيان ديده بنحوي از انحا موجبات تسهيل ايجاد زيان را فراهم نموده يا به اضافه شدن آن كمك و يا وضعيت واردكننده زيان را تشديد كرده باشد.

ماده 5 _ اگر در اثر آسيبي كه به بدن يا سلامتي كسي وارد شده در بدن اونقصي پيدا شود يا قوه كار زيان ديده كم گردد و يا از بين برود و يا موجب افزايش مخارج زندگاني او بشود واردكننده زيان مسئول جبران كليه خسارات مزبور است

دادگاه جبران زيان را با رعايت اوضاع و احوال قضيه به طريق مستمري و يا پرداخت مبلغي دفعتا واحده تعيين مي نمايد و درمواردي كه جبران زيان بايد به طريق مستمري بعمل آيد تشخيص اينكه به چه اندازه و تا چه مبلغ مي توان از واردكننده زيان تامين گرفت با دادگاه است

اگر در موقع صدور حكم تعيين عواقب صدمات بدني بطور تحقيق ممكن نباشد دادگاه از تاريخ صدور حكم تا دو سال حق تجديدنظر نسبت به حكم خواهد داشت

ماده 6 _ در صورت مرگ آسيب ديده زيان شامل كليه هزينه ها مخصوصا هزينه كفن و دفن مي باشد، اگر مرگ فوري نباشد هزينه معالجه و زيان ناشي از سلب قدرت كاركردن در مدت ناخوشي نيزجزء زيان محسوب خواهد شد.

در صورتي كه در زمان وقوع آسيب زيان ديده قانونا مكلف بوده و يا ممكن است بعدها مكلف شود شخص ثالثي را نگاهداري نمايدو در اثر مرگ او شخص ثالث از آن حق محروم گردد واردكننده زيان بايد مبلغي به عنوان مستمري متناسب مدتي كه ادامه حيات آسيب ديده عادتا ممكن و مكلف به نگاهداري شخص ثالث بوده به آن شخص پرداخت كند

در اين صورت تشخيص ميزان تامين كه بايدگرفته شود با دادگاه است

در صورتي كه در زمان وقوع آسيب نطفه شخص ثالث بسته شده و يا هنوز طفل به دنيا نيامده باشد شخص مزبور استحقاق مستمري را خواهد داشت

ماده 7 _ كسي كه نگاهداري يا مواظبت مجنون يا صغير، قانونا يا برحسب قرارداد به عهده او مي باشد در صورت تقصير در نگاهداري يا مواظبت مسئول جبران زيان وارده از ناحيه مجنون يا صغير مي باشد و در صورتي كه استطاعت جبران تمام يا قسمتي از زيان وارده را نداشته باشد از مال مجنون يا صغير، زيان جبران خواهد شدو در هر صورت جبران زيان بايد بنحوي صورت گيرد كه موجب عسرت و تنگدستي جبران كننده زيان نباشد.

ماده 8 _ كسي كه در اثر تصديقات يا انتشارات مخالف واقع به حيثيت و اعتبارات و موقعيت ديگري زيان وارد آورده مسئول جبران آن است

شخصي كه در اثر انتشارات مزبور يا ساير وسايل مخالف باحسن نيت مشتريانش كم و يا در معرض از بين رفتن باشد مي تواند موقوف شدن عمليات مزبور را خواسته و در صورت اثبات تقصير،زيان وارده را از واردكننده مطالبه نمايد.

ماده 9 _ دختري كه در اثر اعمال حيله يا تهديد و يا سوءاستفاده اززيردست بودن حاضر براي همخوابگي نامشروع شده مي تواند ازمرتكب علاوه بر زيان مادي مطالبه زيان معنوي هم بنمايد.

ماده 10 _ كسي كه به حيثيت و اعتبارات شخصي يا خانوادگي او لطمه وارد مي شود مي تواند از كسي كه لطمه وارد آورده است جبران زيان مادي و معنوي خود را بخواهد. هرگاه اهميت زيان و نوع تقصيرايجاب نمايد دادگاه مي تواند در صورت اثبات تقصير، علاوه برصدور حكم به خسارت مالي حكم

به رفع زيان از طريق ديگر از قبيل الزام به عذر خواهي و درج حكم در جرايد و امثال آن نمايد.

ماده 11 _ كارمندان دولت و شهرداري ها و موسسات وابسته به آنها كه به مناسبت انجام وظيفه عمدا يا در نتيجه بي احتياطي خسارتي به اشخاص وارد نمايند شخصا مسئول جبران خسارات وارده مي باشند ولي هرگاه خسارات وارده مستند به عمل آنان نبوده و مربوط به نقص وسائل ادارات و موسسات مزبور باشد در اين صورت جبران خسارت بر عهده اداره يا مؤسسه مربوطه است ولي در مورد اعمال حاكميت دولت هرگاه اقداماتي كه برحسب ضرورت براي تامين منافع اجتماعي طبق قانون بعمل آيد و موجب ضرر ديگري شود دولت مجبور به پرداخت خسارت نخواهد بود.

ماده 12 _ كارفرماياني كه مشمول قانون كار هستند مسئول جبران خساراتي مي باشند كه از طرف كاركنان اداري و يا كارگران آنان درحين انجام كار يا به مناسبت آن وارده شده است مگر اينكه محرز شود تمام احتياط هائي كه اوضاع و احوال قضيه ايجاب مي نموده بعمل آورده يا اينكه اگر احتياط هاي مزبور را بعمل مي آوردند بازهم جلوگيري از ورود زيان مقدور نمي بود كارفرما مي تواند به واردكننده خسارت در صورتي كه مطابق قانون مسئول شناخته شود مراجعه نمايد.

ماده 13 _ كارفرمايان مشمول ماده 12 مكلفند تمام كارگران و كاركنان اداري خود را در مقابل خسارات وارده از ناحيه آنان به اشخاص ثالث بيمه نمايند.

ماده 14 _ در مورد ماده 12 _ هرگاه چندنفر مجتمعا زياني وارد آورند،متضامنا مسئول جبران خسارات وارده هستند.

در اين مورد ميزان مسئوليت هر يك از آنان باتوجه به نحوه مداخله هر يك از طرف دادگاه تعيين خواهد شد.

ماده 15 _ كسي كه در مقام دفاع مشروع موجب خسارت بدني

يا مالي شخص متعدي شود، مسئول خسارت نيست مشروط بر اينكه خسارت وارده برحسب متعارف متناسب با دفاع باشد.

ماده 16 _ وزارت دادگستري مامور اجراي اين قانون است

قانون اعسار مصوب ( 20 9 1313 - 40 ماده )

ماده 1 _ معسر كسي است كه به واسطه عدم كفايت دارائي يا عدم دسترسي به مال خود قادر به تاديه مخارج محاكمه يا ديون خود نباشد.

فصل اول _ اعسار در مورد مخارج محاكمه

مواد 2 تا 19 ملغي شده است

فصل دوم _ اعسار در مورد محكوم به

ماده 20 _ مرجع رسيدگي به دعواي اعسار در مورد محكوم به محكمه اي است كه بدايه به دعوي اصلي رسيدگي كرده است دعوي اعسار در مقابل اوراق اجرائيه ثبت اسناد در محكمه محل اقامت مدعي اعسار اقامه خواهد شد.

ماده 21 _ دعوي اعسار در مورد محكوم به به طرفيت محكوم له دعوي اصلي و در مورد ورقه لازم الاجراي ثبت اسناد به طرفيت متعهدله اقامه خواهد شد.

ماده 22 _ در رسيدگي به دعوي اعسار در مورد محكوم به هرگاه محكوم عليه براي معافيت موقتي از پرداخت مخارج عدليه نيز ادعاي اعسار كند موقتا بدون رسيدگي مخصوص از مخارج مربوطه به دعوي اعسار معاف است

ماده 23 _ مدعي اعسار بايد شهادت كتبي لااقل چهار نفر از اشخاصي كه از وضع معيشت و زندگاني اومطلع باشند به عرض حال خود ضميمه نمايد.

در شهادت نامه مذكور بايد اسم و شغل و وسايل گذران مدعي اعسار و عدم تمكن او براي پرداخت محكوم به يا دين با تعيين مبلغ آن تصريح شود.

ماده 24 _ مقررات مواد 8 و 9 و قسمت اول از ماده 10 و ماده 11 و 12 (جز اخطار به مدعي العموم در مورد اعسار نسبت به محكوم به يا

دين نيز رعايت خواهد شد.

ماده 25 _ در صورت غيبت مدعي اعسار در جلسه محاكمه يا عدم تعقيب او تقاضاي مدعي عليه براي رسيدگي به دعوي مزبور كافي است

ماده 26 _ حكم رد يا قبول اعسار در مورد محكوم به قابل استيناف و تميز است

فصل سوم _ مقررات جزائي

ماده 27 _ در مورد رد عرض حال اعسار به طريق ذيل رفتار مي شود: (بند 1 و شقوق الف و ب آن مربوط به رد اعسار از هزينه دادرسي بوده كه به ماده 707 قانون آيين دادرسي مدني مراجعه شود. )

2 _ در صورتي كه ادعاي اعسار در مورد محكوم به باشد محكمه در ضمن حكم رد اعسار مدعي را به پرداخت وجوه ذيل محكوم مي نمايد:

الف _ مخارج محاكمه اعسار معادل دوبرابر مخارج معمولي

ب _ حق الوكاله وكيل از بابت محاكمه اعسار به شرح مذكور در قسمت (ب فقره اول همين ماده

ماده 28 _ مفاد ماده 27 در مورد رد اعسار در مقابل اوراق اجرائيه ثبت اسناد نيز لازم الرعايه است

ماده 29 _ اگر پس از صدور حكم اعسار معلوم شود كه مدعي اعسار برخلاف واقع خود را معسر قلمداد كرده به حبس تاديبي از يك ماه تا شش ماه محكوم خواهد شد.

ماده 30 _ اگر پس از قبول اعسار ثابت شود كه شهود قضيه عامدا شهادت دروغ كتبي يا شفاهي داده به مجازات مذكور در قسمت اخير ماده 218 قانون مجازات عمومي محكوم خواهند شد.

ماده 31 _ هرگاه معلوم شود پس از صدور حكم اعسار از معسر رفع عسرت شده و معهذا از حكم اعساراستفاده كرده است به تقاضاي محكوم له يا متعهدله جزائا تعقيب و به حبس تاديبي تا دو ماه محكوم خواهد

شد.

ماده 32 _ هر كس به نحوي از انحاء براي معسر قلمداد كردن كسي كه معسر نيست با او تباني كرده و يابرخلاف حقيقت خود را طلبكار معسر قلمداد و در اين موضوع با معسر تباني كند شريك جرم مذكور درماده فوق محسوب خواهد شد.

فصل چهارم _ مقررات مختلفه

ماده 33 _ از تاجر عرضحال اعسار پذيرفته نمي شود. تاجري كه مدعي اعسار باشد بايد مطابق مقررات قانون تجارت عرضحال توقف دهد. كسبه جزء مشمول اين ماده نخواهند بود.

ماده 34 _ در هر موقع كه معسر به تاديه تمام يا قسمتي از بدهي خود متمكن گردد ملزم به تاديه آن است نسبت به ورقه اجرائيه كه بر عليه معسر صادر شده مرور زمان از تاريخ تمكن جاري مي شود و مدت آن ده سال است

ماده 35 _ اگر كسي كه معافيت از مخارج محاكمه را تحصيل كرده است در دعواي اصلي خود محكوم به بي حقي گردد محكوم له نيز از پرداخت بقيه محاكمه كه به محكوميت معسر منتهي شده معاف خواهدبود.

ماده 36 _ در كليه اختيارات و حقوق مالي مدعي اعسار كه استفاده از آن موثر در تاديه ديون او باشد طلبكاران او قائم مقام قانوني مدعي اعسار بوده و حق دارند به جاي او از اختيارات و حقوق مزبوره استفاده كنند.

ماده 37 _ اشخاصي كه دارايي نداشته يا دارايي آنها كافي براي تاديه تمام بدهي نباشد ولي با عايدات شغلي و حرفه خود بتوانند تمام يا قسمتي از بدهي خود را بپردازند محكمه (در مورد محكوم به و اداره ثبت (در مورد اوراق لازم الاجراء ) با در نظر گرفتن مبلغ بدهي و عايدات بدهكار و معيشت ضروري او

ميزان و مدت وعده اقساطي را كه بايد داده شود تعيين خواهد كرد.

ماده 38 _ كسي كه طلب خود را به غير مديون انتقال داده و بعد از انتقال آن را از مديون سابق خود دريافت كرده و يا به ديگري انتقال دهد كلاهبردار محسوب مي شود.

هرگاه مديون بدهي خود را بعد از انتقال به داين سابق تاديه نمايد منتقل اليه حق رجوع به او نخواهد داشت مگر اينكه ثابت نمايد كه قبل از تاديه دين انتقال را به اطلاع مديون رسانيده و يا اينكه مديون به وسيله ديگري از انتقال مستحضر بوده است

ماده 39 _ از تاريخ اجراي اين قانون ديگر دعوايي به عنوان دعوي افلاس پذيرفته نخواهد شد و نسبت به دعوي افلاسي كه قبل از تاريخ اجراي اين قانون اقامه شده بر طبق نظامنامه مخصوصي كه وزارت عدليه تنظيم خواهد نمود اقدام مي شود.

ماده 40 _ قانون اعسار و افلاس مصوب 25 آبان ماه 1310 نسخ و مواد 624 و 625 و 626 و 798 و799 و 800 و 801 و 802 و 803 و 804 قانون اصول محاكماتي كه به موجب قانون مزبور نسخ شده به حال منسوخي باقي مي ماند و اين قانون از تاريخ تصويب به موقع اجرا گذارده مي شود.

قانون نحوه پرداخت محكوم به دولت و عدم تأمين و توقيف اموال دولتي مصوب ( 15 8 65 - ماده واحده و 2 تبص

ماده واحده _ وزارتخانه ها و موسسات دولتي كه درآمد و مخارج آنها در بودجه كل كشور منظورمي گردد، مكلفند وجوه مربوط به محكوم به دولت در مورد احكام قطعي دادگاهها و اوراق لازم الاجراي ثبتي و دفاتر اسناد رسمي و يا اجراي دادگاهها و ساير مراجع قانوني را با رعايت مقررات از محل اعتبار مربوط به پرداخت تعهدات بودجه مصوب سالهاي قبل منظور در قانون

بودجه كل كشور و در صورت عدم وجود اعتبار و عدم امكان تامين از محلهاي قانوني ديگر در بودجه سال بعد خود منظور و پرداخت نمايند، اجراي دادگستري و ادارات ثبت اسناد و املاك و ساير مراجع قانوني ديگر مجاز به توقيف اموال منقول و غير منقول وزارتخانه ها و موسسات دولتي كه اعتبار و بودجه لازم را جهت پرداخت محكوم به ندارند تا تصويب و ابلاغ بودجه يك سال و نيم و بعد از سال صدور حكم نخواهند بود. ضمنا دولت ازدادن هر گونه تامين در زمان مذكور نيز معاف مي باشد، چنانچه ثابت شود وزارتخانه ها و موسسات يادشده با وجود تامين اعتبار از پرداخت محكوم به استنكاف نموده اند، مسوول يا مسوولين مستنكف توسط محاكم صالحه به يك سال انفصال از خدمات دولتي محكوم خواهند شد و چنانچه متخلف به وسيله استنكاف سبب وارد شدن خسارت بر محكوم له شده باشد، ضامن خسارت وارده مي باشد.

تبصره 1 _ دستگاه مدعي عليه با تقاضاي مدعي بايد تضمين بانكي لازم را به عنوان تامين مدعي به دادگاه بسپارد. در صورتي كه دعوي يا مقداري از خواسته رد شود، به حكم دادگاه تضمين يا مبلغ ماند به دستگاه مدعي عليه رد خواهد شد.

تبصره 2 _ تبصره 53 قانون بودجه سال 1357 و تبصره 18 قانون بودجه سال 1334 لغو مي شود.

قانون فوق مشتمل برماده واحده و دو تبصره در جلسه روز پنجشنبه پانزدهم آبان ماه يكهزار و سيصد وشصت و پنج مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 21/7/1365 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

آيين نامه طرز پرداخت حق النسبي متصديان اجرا

ماده 1 _ ادارات كل امور مالي وزارت دادگستري و سازمان ثبت اسناد و املاك كشور در مركز و دوائر حسابداري ادارات دادگستري و ثبت اسناد و املاك در شهرستان ها

مكلفند حق نسبي از حقوق اجرائي كه بايد به موجب تبصره 73 قانون بودجه اصلاحي سال 1353 و بودجه سال 1354 كل كشور بر اساس ماده 15 قانون متمم بودجه سال 1317 به متصديان اجرا داده شود از حقوق اجرائي (برحسب مورد ده يك يا ده نيم جدا و طبق مواد زير به تشخيص روساي مربوط به متصديان وماموران اجرا پرداخت نمايند.

ماده 2 _ از اول فروردين ماه 1354 به بعد وجوهي كه به طريق ماده يك جمع و نگهداري مي شود بايد به ترتيب زير در طول سال در مركز تحت نظر روساي دادگاه ها يا رئيس اجراي ثبت و در شهرستان ها تحت نظر روساي دادگاه ها و روساي ثبت بين متصديان مربوط تقسيم شود.

1 _ در مورد اجراي دادگستري

الف _ مسئولان اجراي دادگاه ها كه حكم تحت نظر آنها اجرا مي شود يا روساي اجراي ساير مراجعي كه در امر وصول ده يك دخالت دارند 50%.

ب _ كارمندان و مأموران اجرا كه در امر وصول ده يك دخالت داشته اند 50%

2 _ در مورد اجراي سازمان ثبت اسناد و املاك كشور:

الف _ رئيس و معاونان اداره اجراي ثبت و رئيس و معاونان دوائر اجراي ثبت و سرمميزان و مميزان اداره و دوائر اجراي ثبت در مركز، مسئولان اجراي ثبت شهرستانها و مميزان اجرا 70%.

ب _ كارمندان و ماموران اجرا و كارمندان حسابداري و رسيدگي اجرا كه در امر وصول ده نيم دخالت داشته اند 30%.

تبصره _ سهم هر يك از افرادي كه به موجب اين آيين نامه استحقاق دريافت حق نسبي دارند از طرف روساي مربوط با درنظر گرفتن طرز كار و فعاليت آنها در امر وصول حقوق اجرائي براساس ضوابطي كه در اين

مورد از طرف وزارت دادگستري و سازمان ثبت اسناد و املاك كشور معين و ابلاغ خواهد شد تعيين مي شود.

ماده 3 _ براي اجراي ماده فوق بايد دفتري در حسابداري مربوط نگاهداري شود كه كليه درآمد وصولي اجرا بابت (ده يك ياده نيم در آن ثبت گردد و ماخذ احتساب پرداخت حق نسبي واقع شود.

ماده 4 _ وجوه حاصل از حق نسبي فقط بايد طبق مواد فوق به كارمندان و خدمتگزاران پرداخت شود و هزينه ديگري از اين محل مجاز نيست

ماده 5 _ نحوه نگهداري وجوه مذكور و به هزينه منظور نمودن آن به موجب دستورالعملي خواهد بود كه از طرف وزارت اموراقتصادي و دارائي به ادارات كل مالي وزارت دادگستري و سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و ادارات مربوط در شهرستان ها ابلاغ خواهد شد.

ماده 6 _ در مورد وجوه اضافه دريافتي مربوط به حقوق اجرائي (ده يك يا ده نيم طبق مقررات مالي مربوط در استرداد آن اقدام مي شود و نسبت به حق نسبي اضافي پرداخت شده مبلغ اضافي از اولين حق نسبي كه بعدا پرداخت مي شود كسرخواهد شد.

قانون اصلاح ماده (18) اصلاحي قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب – مصوب 1385

شماره173085/506 8/11/1385

جناب آقاي دكتر محمود احمدي نژاد

رئيس محترم جمهوري اسلامي ايران

عطف به نامه شماره 48558/33883 مورخ 24/8/1384 در اجراء اصل يكصد و بيست و سوم (123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران قانون اصلاح ماده (18) اصلاحي قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب كه با عنوان لايحه به مجلس شوراي اسلامي تقديم گرديده بود، با تصويب در جلسه علني مورخ 24/10/1385 و تأييد شوراي محترم نگهبان به پيوست ارسال مي گردد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

شماره146535 21/11/1385

وزارت دادگستري

قانون اصلاح ماده (18) اصلاحي قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب كه

در جلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و چهارم دي ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و پنج مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 4/11/1385 به تأييد شوراي نگهبان رسيده و طي نامه شماره 173085/506 مورخ 8/11/1385 واصل گرديده است به پيوست جهت اجراء ابلاغ مي گردد.

رئيس جمهور _ محمود احمدي نژاد

قانون اصلاح ماده (18) اصلاحي قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب

ماده واحده _ ماده (18) قانون اصلاح قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب مصوب 27/7/1381 به شرح زير اصلاح مي شود:

ماده18_ آراء غيرقطعي و قابل تجديدنظر يا فرجام همان است كه در قانون آئين دادرسي ذكر گرديده، تجديدنظر يا فرجام خواهي طبق مقررات آئين دادرسي مربوط انجام خواهدشد.

آراء قطعي دادگاههاي عمومي و انقلاب، نظامي و ديوان عالي كشور جز از طريق اعاده دادرسي و اعتراض ثالث به نحوي كه در قوانين مربوط مقرر گرديده قابل رسيدگي مجدد نيست مگر در مواردي كه رأي به تشخيص رئيس قوه قضائيه خلاف بين شرع باشد كه در اين صورت اين تشخيص به عنوان يكي از جهات اعاده دادرسي محسوب و پرونده حسب مورد به مرجع صالح براي رسيدگي ارجاع مي شود.

تبصره1_ مراد از خلاف بين شرع، مغايرت رأي صادره با مسلمات فقه است و در موارد اختلاف نظر بين فقها ملاك عمل نظر ولي فقيه و يا مشهور فقها خواهدبود.

تبصره2_ چ_نانچه دادس_تان كل كشور، رئيس سازمان قضائي نيروهاي مسلح و رؤساي كل دادگستري استانها مواردي را خلاف بين شرع تشخيص دهند مراتب را به رئيس قوه قضائيه اعلام خواهندنمود.

تبصره3_ آراء خلاف بين شرع شعب تشخيص، در يكي از شعب ديوان عالي كشور رسيدگي مي شود.

تبصره4_ پرونده هايي كه قبل از لازم الاجراء شدن اين

قانون به شعب تشخيص وارد شده است مطابق مقررات زمان ورود رسيدگي مي شود.

پس از رسيدگي به پرونده هاي موجود، شعب تشخيص منحل مي شود.

تبصره5 _ آرائي كه قبل از لازم الاجراء شدن اين قانون قطعيت يافته است حداكثر ظرف سه ماه و آرائي كه پس از لازم الاجراء شدن اين قانون قطعيت خواهديافت حداكثر ظرف يك ماه از تاريخ قطعيت قابل رسيدگي مجدد مطابق مواد اين قانون مي باشد.

تبصره6 _ از تاريخ تصويب اين قانون ماده (2) قانون وظايف و اختيارات رئيس قوه قضائيه مصوب 8/12/1378 و ساير قوانين مغاير لغو مي شود.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و چهارم دي ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و پنج مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ4/11/1385 به تأييد شوراي محترم نگهبان رسيد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

آئين نامه و دستورالعمل اجرايي ماده 18 اصلاحي قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب و مادتين 18 و 40 ق

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

به پيوست يك نسخه آيين نامه و دستورالعمل اجرايي ماده 18 اصلاحي قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب و مادتين 18 و 40 قانون ديوان عدالت اداري مصوب بهمن ماه 1385 شمسي به شماره 19464/85/1 _ 25/11/1385 كه به تأييد وتصويب رياست محترم قوه قضاييه رسيده است، جهت درج در روزنامه رسمي كشور ارسال مي گردد.

رئيس حوزه رياست قوه قضائيه _ عبدالرضا ايزدپناه

آئين نامه و دستورالعمل اجرايي ماده 18 اصلاحي قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب و مادتين 18 و 40 قانون ديوان عدالت اداري مصوب بهمن ماه 1385 شمسي

ماده1_ از تاريخ لازم الاجرا شدن ماده 18 اصلاحي قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب حوزه نظارت قضايي ويژه و اداره كل نظارت و پيگيري _ دادستاني كل كشور _ رئيس سازمان قضائي نيروهاي مسلح و

رؤساي كل دادگستري هاي استان سراسر كشور به شرح مواد آتي بايستي عمل و اقدام نمايند.

ماده2_ نمايندگان حوزه نظارت قضائي ويژه در دادگستري استانهاي سراسر كشور و سازمان قضائي نيروهاي مسلح زيرنظر رؤساي دادگستري استانها كماكان به انجام وظايف قانوني مربوط به اجراي اين قانون در محدوده اختيارات و صلاحيتهاي تعيين شده در اين آئين نامه ادامه مي دهند.

ماده3_ دادستان كل كشور يكي از معاونين دادستاني را براي تصدي اجراي اين قانون در محدوده اين آئين نامه معرفي مي نمايد تا ابلاغ لازم براي او صادر شود همچنين دبيرخانه تعداد لازم پرسنل قضائي و اداري براي انجام اين كار را پيشنهاد مي كند تا پس از تصويب و صدور ابلاغ هاي قضائي لازم شروع به كار كند.

ماده4_ دادگستريهاي استانهاي سراسر كشور نيز دبيرخانه اي با تعداد لازم پرسنل قضائي و اداري براي اجراي اين قانون پيشنهاد مي كنند تا پس از تصويب و صدور ابلاغ هاي لازم شروع به كار كند و چنانچه قبل از اجراي اين قانون نمايندگان حوزه نظارت قضائي در هر استان براي اجراي ماده2 دبيرخانه اي داشته اند همان دبيرخانه اين وظايف را انجام خواهد داد.

ماده5 _ متقاضيان درخواست خلاف بين شرع احكام قطعي با توجه و در نظر گرفتن تبصره پنج اين قانون از جهت مدت و با ارائه مدارك و مستندات لازم بايستي به شرح زير اقدام نمايند:

الف _ متقاضيان و معترضين به احكام قطعيت يافته مرحله بدوي و تجديدنظر هر استان بعنوان خلاف بين شرع بايستي به دادگستري همان استان مراجعه نمايند.

ب _ متقاضيان و معترضين به احكام قطعيت يافته در ديوان عالي كشور و شعب تشخيص بعنوان خلاف بين شرع بايستي براي تسليم درخواست و مدارك خودشان به دادستاني كل

كشور مراجعه نمايند.

ج _ متقاضيان و معترضين به احكام قطعيت يافته در سازمان قضائي نيروهاي مسلح بعنوان خلاف بين شرع بايستي براي تسليم درخواست و مدارك خودشان به نمايندگان حوزه نظارت قضائي ويژه در سازمان قضائي نيروهاي مسلح همان استان يا به رئيس سازمان قضائي نيروهاي مسلح در تهران مراجعه نمايند.

تبصره _ چنانچه مراجعان بند الف به دادستاني كل كشور و يا مراجعان بند « ب» به دادگستريهاي استان مراجعه نمايند دبيرخانه يا مسئول هر دو مرجع به منظور حفظ حقوق معترضين از جهت تسليم مستندات و مدارك در موعد تعيين شده مكلفند درخواست معترضين را پذيرفته و پس از ثبت براي انجام مراحل بعدي به مرجع مربوطه ارسال نمايند و متقاضي معترض را نيز از اين اقدام مطلع سازند تا براي پيگيري به آن مرجع مراجعه نمايد.

ماده6 _ دادگستريهاي استانها بايستي پس از وصول درخواست و مستندات و ثبت آن و بررسي از جهت موعد در صورتي كه درخواست در موعد تعيين شده در تبصره5 باشد وسيله رئيس دادگستري يا نماينده حوزه نظارت قضائي ويژه در استان به يك نفر از قضاتي كه براي انجام اين كار تعيين گرديده جهت بررسي ارجاع شود، قاضي مذكور مكلف است پرونده را دقيقاً مطالعه نموده با تهيه گزارش اظهارنظر نمايد. اين پرونده پس از اظهارنظر در جلسه اي متشكل از رئيس دادگستري استان و نماينده حوزه نظارت قضائي ويژه استان و قاضي بررسي كننده مطرح چنانچه حكم قطعي صادره خلاف بين شرع تشخيص داده شد با تنظيم صورت جلسه پرونده را به حوزه نظارت قضائي ارسال مي دارند تا با كسب نظر يكي از مشاورين حوزه نظارت قضائي ويژه بنظر رياست

قوه قضائيه برسد و چنانچه ادعاي خلاف بين شرع را نپذيرفتند با تنظيم صورت مجلس پرونده را بايگاني و نتيجه را با نامه جهت درج در سوابق به حوزه نظارت قضائي اعلام مي نمايند.

ماده7_ درخواست و مستندات تسليم شده به دبيرخانه دادستاني كل در صورتي كه در موعد مقرر در تبصره ي 5 باشد به وسيله معاون دادستاني كل كشور جهت بررسي و تهيه گزارش به يك نفر از دادياران دادسراي ديوانعالي كشور ارجاع مي شود تا با مطالعه پرونده و تهيه گزارش اظهارنظر نمايد. سپس اين پرونده در جلسه اي متشكل از دادستان كل كشور و معاون مربوطه و داديار بررسي كننده مطرح و چنانچه حكم صادره را خلاف بين شرع تشخيص دادند با تنظيم صورتمجلس به حوزه نظارت قضائي ويژه ارسال مي دارند تا پس از ثبت و عندالاقتضاء اخذ نظر يكي از مشاوران حسب دستور رئيس قوه قضائيه پرونده به نظر رئيس قوه قضائيه برسد و چنانچه ادعاي معترض را از جهت خلاف بين شرع نپذيرفتند با تنظيم صورت مجلس پرونده را بايگاني و نتيجه را از طريق حوزه نظارت قضائي ويژه به رئيس قوه قضائيه اعلام مي نمايند.

ماده8 _ سازمان قضائي نيروهاي مسلح در هر استان نيز به همين ترتيب عمل نموده و در هر پرونده با اخذ نظر سه نفر از قضات آن سازمان در صورتي كه خلاف بين شرع تشخيص داده شد پرونده را با اظهارنظر به حوزه نظارت قضائي ارسال مي نمايند تا پس از اخذ نظر يك نفر مشاور يا بازرس قضائي به نظر رئيس قوه قضائيه برسد و چنانچه خلاف بين شرع تشخيص داده نشد با تنظيم صورت مجلس بايگاني و نتيجه را به

حوزه نظارت قضائي اعلام مي نمايند.

ماده9_ چون به استناد ماده 18 اصلاحي به رئيس قوه قضائيه اختيار داده شده پس از تشخيص خلاف بين شرع بودن حكم تصميم به تجويز اعاده دادرسي گرفته و پس از اتخاذ اين تصميم در صورت ضرورت و لزوم با توجه به مقررات مربوط به اعاده دادرسي و رأي وحدت رويه شماره 538 _ 1/8/1369 هيئت عمومي ديوانعالي كشور اجراي حكم را متوقف و پرونده را جهت رسيدگي مجدد با عنايت به اين تصميم به مرجع صالح ارسال دارد لذا اقتضاء دارد هر سه مرجع بررسي كننده در پيشنهادات ارسالي درخصوص توقف اجراي حكم و چگونگي جريان امر نيز اعلا م نظر نمايند تا در موقع تصميم گيري مشكلي پيش نيايد.

ماده10_ هر متقاضي بيش از يك بار نمي تواند اين درخواست را تسليم نمايد و بديهي است پس از اتخاذ تصميم درخواست مجدد قابل پذيرش نيست. دفاتر ثبت درخواستها در استانها و دادستاني كل و سازمان قضائي و حوزه نظارت رياست قوه لازم است با مجهز شدن به سيستم رايانه اي كليه درخواستها را در رايانه ثبت و از پذيرش مكرر آنها جلوگيري بعمل آورد.

ماده11_ رؤساي كل دادگستري استانها و دادستان كل كشور و رئيس سازمان قضائي نيروهاي مسلح چنانچه رأساً پس از صدور حكم و قطعيت آن با ملاحظه پرونده يا به طريق ديگر از خلاف بين شرع بودن حكمي مطلع شده يا در جريان آن قرار گيرند مكلفند با در نظر گرفتن موعد مقرر در تبصره5 قانون طبق تكليف مندرج در مواد قبل اقدام نموده و پرونده را با اظهارنظر از طريق حوزه نظارت قضائي ويژه به رئيس قوه قضائيه ارسال و اعلام نمايند.

ماده12_ چنانچه رؤساي دادگستري

و دادستان شهرستانها و رؤساي دادگاههاي بخش مستقل ضمن ملاحظه پرونده يا بررسي به احكام قطعي برخورد نمايند كه آن را خلاف بين شرع مي دانند بايستي سريعاً پرونده را با گزارش براي رئيس كل دادگستري استان بفرستند تا رئيس كل دادگستري استان طبق مواد قبلي اين آئين نامه عمل نمايد.

ماده13_ چون در اين قانون مرجع تشخيص خلاف بين شرع رئيس قوه قضائيه بوده و تجويز اعاده دادرسي نيز با مشاراليه مي باشد لذا با توجه به عدم ذكر هزينه دادرسي در اين قانون و اينكه دريافت هر وجهي از اشخاص مستلزم ذكر صراحت قانوني مي باشد لذا از متقاضيان معترض به احكام قطعي صادره نبايستي وجهي بعنوان هزينه دادرسي اخذ شود، ليكن لازم است هر متقاضي درخواست خويش را با لايحه اي كه بوسيله وكيل يا مشاور حقوقي رسمي تنظيم شده باشد و به امضاء و مهر او ممهور شده باشد تسليم كند. وكلاء و مشاوران حقوقي مكلفند درصورت عدم مخالفت بين حكم با مسلمات فقهي متقاضي را ارشاد نموده از درخواست خود صرف نظر كند.

ماده14_ با توجه به مفاد لايحه اصلاحي ماده 18 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب ضروري است براي تعيين مغايرت آراء صادره با مسلمات فقه از همكاري قضات با سابقه و با تجربه و آشنا به مسائل فقهي استفاده شود و همچنين در پرونده هاي پيچيده و مشكل و مهم به منظور اطمينان بيشتر در مرحله مقدماتي در هر سه مرجع دو يا سه نفر قاضي شركت نموده و اظهارنظر نمايند.

ماده15_ بعد از لازم الاجراشدن اين قانون چنانچه از اشخاص درخواستي مبني بر اعتراض به حكم به حوزه نظارت قضائي ويژه يا اداره كل نظارت و پيگيري

و يا دفتر رئيس قوه قضائيه واصل گردد بايستي ثبت و براي اقدامات بعدي به دادگستري استانها يا سازمان قضائي نيروهاي مسلح يا دادستاني كل كشور ارسال شود تا طبق مواد قبلي آن مراجع اقدام نمايند.

ماده16_ رئيس حوزه نظارت قضائي بايستي پس از دريافت پرونده و گزارش و اخذ نظر يك نفر مشاور نتيجه را عيناً به نظر رياست قوه قضائيه برساند و طبق نظر ايشان عمل نمايد بديهي است چنانچه رئيس قوه قضائيه اخذ نظر مشاور يا بازرس قضائي ديگري را لازم بداند دستور مقتضي صادر خواهدنمود.

ماده17_ چون منظور از تشكيل نمايندگي در دادگستريهاي سراسر كشور عدم مراجعه متقاضيان به تهران و سهولت و سرعت در پاسخگويي به آنها مي باشد لذا مقتضي است رؤساي كل و نمايندگان حوزه نظارت قضائي در استانهاي كشور پس از دريافت شكايت و اعتراض، دستور لازم صادر و نسبت به راهنمايي و هدايت آنها و رفع مشكلاتشان اقدام مقتضي و قانوني بعمل آورند و در نهايت چنانچه آراء قطعي را خلاف بين شرع تشخيص دادند مراتب را طبق مواد قبل اعلام نمايند.

ماده18_ رسيدگي و بررسي شكايات و پرونده هاي موضوع اعمال ماده واحده لايحه اصلاحي ماده 18 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب بايستي بصورت فوق العاده و بدون نوبت و معطلي انجام شود مگر اينكه تعداد آنها از امكانات نيروي انساني و ظرفيت پذيرش اين گونه درخواستها بيشتر باشد در اينصورت با تنظيم دفتر اوقات و با رعايت اولويت ها اقدام گردد.

ماده19_ نسبت به درخواستهاي اعمال ماده 2 كه قبل از لازم الاجراشدن اين قانون در نمايندگي حوزه نظارت قضائي ويژه در استانها و سازمان قضائي نيروهاي مسلح و اداره كل نظارت و

پيگيري و حوزه نظارت قضائي ويژه در مرحله بررسي و رسيدگي مي باشد هر چهار مرجع مكلفند حداكثر ظرف سه ماه از اجراي اين قانون آنها را بررسي نموده و با اظهارنظر طبق مواد قبل يا رويه سابق پرونده ها و سوابق جهت اقدامات بعدي بنظر رياست قوه قضائيه برسد.

ماده20_ احكامي كه قبل از اجراي اين قانون بررسي شده و خلاف بين شرع آنها باستناد ماده2 مورد پذيرش رئيس قوه قضائيه قرار نگرفته و درخواست متقاضيان رد شده است قابل بررسي مجدد به اعتبار اين قانون نيست.

ماده21_ چون در تبصره سه اين قانون مقرر گرديده آراء خلاف بين شرع شعب تشخيص در يكي از شعب ديوان بايستي رسيدگي شود لذا پس از تجويز اعاده دادرسي از طرف رئيس قوه قضائيه براي رسيدگي مجدد شعب ديوان بايستي مطابق مقررات زمان و ورود به شعبه تشخيص نسبت به اين پرونده ها رسيدگي مجدد نمايند.

ماده22_ نسبت به مواد 18 و 40 قانون ديوان عدالت اداري مصوب بهمن ماه 1385 به شرح زير بايستي عمل و اقدام گردد:

نسبت به ماده 18 متقاضيان خلاف بين قانون و شرع آراء ديوان عدالت اداري بايستي به رئيس ديوان عدالت اداري مراجعه و درخواست خودشان را به آن مرجع تسليم نمايند تا رئيس ديوان به تكليف مقرر در ماده18 عمل نمايد و چنانچه در اين مورد به رئيس قوه قضائيه يا حوزه نظارت قضائي ويژه يا دفتر نظارت و پيگيري مراجعه شود درخواست آنها جهت بررسي و تهيه گزارش توأم با اظهارنظر به ديوان عدالت اداري ارجاع مي گردد و ديوان عدالت اداري بايستي پس از بررسي و تنظيم گزارش نتيجه را همراه گزارش از طريق حوزه

نظارت قضائي ويژه براي رئيس قوه قضائيه ارسال نمايد. در صورتي كه رئيس قوه قضائيه رأي ديوان عدالت اداري را خلاف بين شرع يا قانون تشخيص داد از طريق رئيس ديوان به شعبه تشخيص ديوان بفرستد.

نسبت به ماده 40 در صورتي كه رئيس قوه قضائيه به هر نحو از مغايرت يك مصوبه با شرع يا قانون و يا خروج آن از اختيارات مقام تصويب كننده مطلع شود پس از بررسي موضوع و اخذ نظر كارشناسي به وسيله مشاوران از طريق حوزه نظارت قضائي ويژه موضوع را به هيئت عمومي ديوان عدالت ارسال و ابطال مصوبه را درخواست مي نمايد.

ماده23_ به منظور استمرار و حُسن نظارت قضائي بر امر دادرسي و بموجب دستور رئيس قوه قضائيه و با ابلاغ صادره از ناحيه رئيس حوزه نظارت قضائي ويژه بازرسان قضائي اداره كل نظارت و پيگيري نسبت به روند دادرسي ها در پرونده هاي قضائي در حال رسيدگي يا در حال اجرا با عزيمت به محل بازرسي نموده و گزارش امر را جهت استحضار رياست قوه قضائيه ارائه مي نمايد.

اين آئين نامه در 23 ماده و يك تبصره در تاريخ 25/11/1385 به تصويب رئيس قوه قضائيه رسيد.

اصلاحيه آيين نامه ماده (18) اصلاحي قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب مصوب 25/11/1386

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

به پيوست يك نسخه اصلاحيه آيين نامه ماده (18) اصلاحي قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب مصوب 25/11/1386 كه در تاريخ 7/12/1386 به تاييد و توشيح رياست محترم قوه قضاييه نيز رسيده، جهت درج در روزنامه رسمي كشور ارسال مي گردد.

رئيس حوزه رياست قوه قضائيه _ موحدي

اصلاحيه آيين نامه ماده (18) اصلاحي قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب مصوب 25/11/1386

الف) متن زير به عنوان تبصره هاي 1 و 2 به ماده 6 الحاق مي شود:

تبصره1_ براي تسريع در

پاسخگويي به تعداد لازم هيئت فرعي تشكيل مي شود كه نظريه آنان در هيئت اصلي مطرح و تصميم نهايي اتخاذ مي گردد.

تبصره2_ منظور از ماده (18) اصلاحي قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب و اصلاحيه هاي بعدي آن اعاده دادرسي فقط نسبت به آرايي است كه خلاف بين شرع و مسلمات فقه باشد. بنابراين تسري آن به هر نوع تقاضا جايز نمي باشد. هيئت هاي موضوع اين آيين نامه موظفند با استفاده از منابع معتبر فقهي دقت لازم در رسيدگي به درخواست هاي مذكور به عمل آورند.

ب) ماده13 به شرح زير اصلاح مي گردد:

ماده13_ رسيدگي به تقاضاهاي موضوع اين آيين نامه بدون اخذ هزينه دادرسي خواهدبود. متقاضي مي تواند شخصاً يا توسط وكيل رسمي دادگستري و يا مشاور حقوق درخواست خود را به طور مستدل تنظيم و تسليم مرجع مربوط نمايد. مراجع مربوط موظفند از پذيرش تقاضاي بدون لايحه مستند حقوقي خودداري و متقاضيان را ارشاد نموده تا لايحه حقوقي ارائه نمايند.

تبصره _ نظر به اين كه در رسيدگي به درخواست تنفيذ حكم قصاص، به موضوع خلاف بين شرع نيز رسيدگي مي شود، بنابراين از رسيدگي به اعتراض محكومان به قصاص در هيئت هاي موضوع اين آيين نامه خودداري و عين تقاضا به حوزه نظارت قضايي ويژه ارسال گردد.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

امورحسبي و خانواده

قانون حمايت خانواده مصوب سال 1353 (م 1 تا م 28)

ماده 1 _ به كليه اختلافات مدني ناشي از امر زناشويي و دعاوي خانوادگي و امور مربوط به صغار از قبيل نصب و عزل قيم و ضم امين در دادگاههاي شهرستان و در نقاطي كه دادگاه شهرستان نباشددر دادگاه بخش رسيدگي مي شود و رسيدگي به امور مذكور در تمام مراحل دادرسي بدون رعايت تشريفات آيين دادرسي مدني خواهدبود.

ماده 2 _ منظور از دعاوي خانوادگي دعاوي مدني

بين هر يك از زن و شوهر و فرزندان و جد پدري و وصي و قيم است كه از حقوق وتكاليف مقرر در كتاب هفتم در نكاح و طلاق (منجمله دعوي مربوط به جهيزيه و مهر زن و كتاب هشتم در اولاد و كتاب نهم در خانواده و كتاب دهم در حجر و قيمومت قانون مدني همچنين از مواد1005، 1006، 1028، 1029، 1030 قانون مذكور و مواد مربوط در قانون امور حسبي ناشي شده باشد.

ماده 3 _ دادگاه مي تواند هر نوع تحقيق و اقدامي را كه براي روشن شدن موضوع دعوي و احقاق حق لازم بداند از قبيل تحقيق از گواهان و مطلعين و استمداد از مددكاران اجتماعي و غيره به هر طريق كه مقتضي باشد انجام دهد.

ماده 4 _ دادگاه هر يك از طرفين را كه بي بضاعت تشخيص دهد از پرداخت هزينه دادرسي و حق كارشناسي و حق داوري و سايرهزينه ها معاف مي نمايد. همچنين در صورت لزوم راسا وكيل معاضدتي براي او تعيين خواهد كرد. در صورتي كه طرف بي بضاعت محكوم له شود محكوم عليه اگر بضاعت داشته باشد به موجب راي دادگاه ملزم به پرداخت هزينه هاي مذكور و حق الوكاله وكيل معاضدتي خواهد گرديد. وكلا و كارشناسان مذكور مكلف به انجام دستور دادگاه مي باشند.

ماده 5 _ دادگاه در صورت تقاضاي هر يك از طرفين مكلف است موضوع دعوي را به استثناي رسيدگي به اصل نكاح و طلاق به يك تا سه داور ارجاع نمايد همچنين دادگاه در صورتي كه مقتضي بداند راسا نيز دعوي را به داوري ارجاع خواهد كرد.

داوري در اين قانون تابع شرايط داوري مندرج در قانون آيين دادرسي نمي باشد. مدت اعلام نظر داوران از طرف دادگاه تعيين

خواهد شد.در صورت عدم وصول نظر مذكور تا پايان مدت مقرر دادگاه راسا رسيدگي خواهد كرد مگر اينكه طرفين به تمديد مدت تراضي نمايند يا دادگاه تمديد مدت را مقتضي تشخيص دهد.

تبصره _ درصورتي كه طرفين به تعيين داور تراضي نكرده يا داور خود را معرفي ننمايند دادگاه داور يا داوران را به ترتيب از اقربا يادوستان يا آشنايان آنان انتخاب خواهد كرد هرگاه اشخاص مذكور ازقبول داوري امتناع كرده يا انتخاب آنان از جهت عدم حضور در محل يا جهات ديگر ميسر نباشد افراد ديگري به داوري انتخاب مي شوند.

ماده 6 _ داور يا داوران سعي در سازش بين طرفين خواهند كرد و درصورتي كه موفق به اصلاح نشوند نظر خود را در ماهيت دعوي ظرف مدت مقرر كتبا به دادگاه اعلام مي نمايند.

اين نظر به طرفين ابلاغ مي شود تا ظرف مدت ده روز نظر خود را به دادگاه اعلام نمايند. در صورتيكه طرفين با نظر داور موافق باشند دادگاه دستور اجراي نظر داور را صادر مي نمايد مگر اينكه راي داور مغاير قوانين موجد حق باشد كه در اين صورت ملغي الاثر مي شود.

هرگاه يكي از طرفين به نظر داور معترض بوده يا درموعد مقررجوابي ندهد يا راي داور مغاير قوانين موجد حق باشد دادگاه به موضوع رسيدگي نموده حسب مورد راي مقتضي يا گواهي عدم امكان سازش صادر خواهد كرد.

ماده 7 _ هر گاه زن و شوهر دعاوي ناشي از اختلافات خانوادگي راعليه يكديگر طرح نمايند دادگاهي كه دادخواست مقدم به آن داده شده صلاحيت رسيدگي خواهد داشت و هرگاه دو يا چند دادخواست در يك روز به دادگاه تسليم شده باشد دادگاه حوزه محل اقامت زن صالح به رسيدگي خواهد بود.

در صورتي

كه يكي از زوجين مقيم خارج از كشور باشد دادگاه محل اقامت طرفي كه در ايران مقيم است صلاحيت رسيدگي دارد و اگرطرفين مقيم خارج باشند دادگاه شهرستان تهران صلاحيت رسيدگي خواهد داشت

تبصره _ در موارد مذكور در اين قانون اگر طرفين اختلاف مقيم خارج از كشور باشند مي توانند به دادگاه يا مرجع صلاحيتدار محل اقامت خود نيز مراجعه نمايند. در اين مورد هرگاه ذينفع نسبت به احكام و تصميمات دادگاه ها و مراجع خارجي معترض و مدعي عدم رعايت مقررات و قوانين ايران باشد مي تواند ظرف يك ماه از تاريخ ابلاغ حكم يا تصميم قطعي اعتراض خود را با ذكر دلايل وپيوست نمودن مدارك و مستندات آن از طريق كنسولگري ايران دركشور محل توقف به دادگاه شهرستان تهران ارسال نمايد دادگاه به موضوع رسيدگي كرده و راي مقتضي صادر مي كند و به دستور دادگاه رونوشت راي براي اقدام قانوني به كنسولگري مربوط ارسال مي گردد.

ثبت احكام و تصميمات دادگاه ها و مراجع خارجي در مواردي كه قانونا بايد در اسناد سجلي يا دفتر كنسولگري ثبت شود در صورت توافق طرفين يا در صورت عدم وصول اعتراض در مهلت مقرر بلا اشكال است و الا موكول به اعلام راي قطعي دادگاه شهرستان تهران خواهد بود.

ماده 8 _ در موارد زير زن يا شوهر حسب مورد مي تواند از دادگاه تقاضاي صدور گواهي عدم امكان سازش نمايد ودادگاه در صورت احراز آن موارد گواهي عدم امكان سازش صادر خواهد كرد:

1 _ توافق زوجين براي طلاق

2 _ استنكاف شوهر از دادن نفقه زن و عدم امكان الزام او به تاديه نفقه همچنين درموردي كه شوهر ساير حقوق واجبه زن را وفا نكند و اجبار او به ايفا هم ممكن نباشد.

3

_ عدم تمكين زن از شوهر

4 _ سوء رفتار و يا سو معاشرت هر يك از زوجين به حدي كه ادامه زندگي را براي طرف ديگر غيرقابل تحمل نمايد.

5 _ ابتلا هر يك از زوجين به امراض صعب العلاج به نحوي كه دوام زناشويي براي طرف ديگر در مخاطره باشد.

6 _ جنون هر يك از زوجين در مواردي كه فسخ نكاح ممكن نباشد.

7 _ عدم رعايت دستور دادگاه در مورد منع اشتغال به كار يا حرفه اي كه منافي با مصالح خانوادگي يا حيثيات شوهر يا زن باشد.

8 _ محكوميت زن يا شوهر به حكم قطعي به مجازات پنج سال حبس يا بيشتر يا به جزاي نقدي كه بر اثر عجز از پرداخت منجر به پنج سال بازداشت شود يا به حبس و جزاي نقدي كه مجموعا منتهي به پنج سال يا بيشتر حبس و بازداشت شود و حكم مجازات در حال اجرا باشد.

9 _ ابتلا به هرگونه اعتياد مضري كه به تشخيص دادگاه به اساس زندگي خانوادگي خلل وارد آورد و ادامه زندگي زناشويي را غيرممكن سازد.

10 _ هرگاه زوج همسر ديگري اختيار كند يا به تشخيص دادگاه نسبت به همسران خود اجراي عدالت ننمايد.

11 _ هر يك از زوجين خانوادگي را ترك كند تشخيص ترك زندگي خانوادگي با دادگاه است

12 _ محكوميت قطعي هر يك از زوجين در اثر ارتكاب جرمي كه مغاير با حيثيت خانوادگي و شئون طرف ديگر باشد.

تشخيص اينكه جرمي مغاير با حيثيت و شئون خانوادگي است باتوجه به وضع و موقع طرفين و عرف و موازين ديگر با دادگاه است

13 _ در صورت عقيم بودن يكي از زوجين به تقاضاي طرف ديگرهمچنين در صورتي

كه زوجين از جهت عوارض و خصوصيات جسمي نتوانند از يكديگر صاحب اولاد شوند.

14 _ در مورد غايب مفقودالاثر با رعايت مقررات ماده 1029 قانون مدني

تبصره _ طلاقي كه موجب اين قانون و بر اساس گواهي عدم امكان سازش واقع مي شود فقط در صورت توافق كتبي طرفين در زمان عده قابل رجوع است

ماده 9 _ در مورد ماده 4 قانون ازدواج هرگاه يكي از طرفين عقد بخواهد از وكالت خود در طلاق استفاده نمايد بايد طبق ماده قبل به دادگاه مراجعه كند و دادگاه در صورت احراز تخلف از شرط گواهي عدم امكان سازش صادر خواهد كرد.

ماده 10_ اجراي صيغه طلاق و ثبت آن پس از رسيدگي دادگاه وصدور گواهي عدم امكان سازش صورت خواهد گرفت متقاضي گواهي عدم امكان سازش بايد تقاضانامه اي به دادگاه تسليم نمايد كه در آن علل تقاضا به طور موجه قيد گردد. پس از وصول تقاضانامه دادگاه راسا يا به وسيله داور يا داوران سعي در اصلاح بين زن وشوهر و جلوگيري از وقوع طلاق خواهد كرد هرگاه مساعي دادگاه براي حصول سازش به نتيجه نرسد با توجه به ماده 8 اين قانون گواهي عدم امكان سازش صادر خواهد كرد.

دفتر طلاق پس از دريافت گواهي مذكور به اجراي صيغه طلاق وثبت آن اقدام خواهد نمود.

هر يك از طرفين عقد بدون تحصيل گواهي عدم امكان سازش مبادرت به طلاق نمايد به حبس جنحه اي از شش ماه تا يكسال محكوم خواهد شد. همين مجازات مقرر است براي سردفتري كه طلاق را ثبت نمايد.

ماده 11 _ دادگاه مي تواند به تقاضاي هر يك از طرفين در صورتي كه صدور گواهي عدم امكان سازش مستند به سو رفتار و قصور طرف ديگر باشد او را با توجه

به وضع و سن طرفين و مدت زناشويي به پرداخت مقرري ماهانه متناسبي در حق طرف ديگر محكوم نمايدمشروط به اينكه عدم بضاعت متقاضي و استطاعت طرف ديگرمحرز باشد. پرداخت مقرري مذكور در صورت ازدواج مجدد محكوم له يا ايجاد درآمد كافي براي او يا كاهش درآمد يا عسرت محكوم عليه يا فوت محكوم له به حكم همان دادگاه حسب موردتقليل يافته يا قطع خواهد شد.

در موردي كه گواهي عدم امكان سازش به جهات مندرج در بندهاي 5 و6 ماده 8 صادر شده باشد مقرري ماهانه با رعايت شرايط مذكوربه مريض يا مجنون نيز تعلق خواهد گرفت مشروط به اينكه مرض يا جنون بعداز عقد ازدواج حادث شده باشد و در صورت اعاده سلامت به حكم دادگاه قطع خواهد شد.

ماده 12 _ در كليه مواردي كه گواهي عدم امكان سازش صادرمي شود دادگاه ترتيب نگاهداري اطفال و ميزان نفقه ايام عده را باتوجه به وضع اخلاقي و مالي طرفين و مصلحت اطفال معين مي كند و اگر قرار شود فرزندان نزد مادر يا شخص ديگري بمانندترتيب نگاهداري و ميزان هزينه آنان را مشخص مي نمايد نفقه زوجه از عوايد و دارايي مرد ونفقه اولاد و مبلغ ماهانه مقرر درماده 11 از عوايد و دارايي مرد يا زن يا هر دو و حتي از حقوق بازنشستگي استيفا خواهد گرديد. دادگاه مبلغي را كه بايد از عوايد يا دارايي مرد يا زن يا هر دو براي هر فرزند استيفا گردد تعيين وطريقه اطمينان بخشي براي پرداخت آن مقرر مي كند دادگاه همچنين ترتيب ملاقات اطفال را براي طرفي معين مي كند حق ملاقات باطفل در صورت غيبت يا فوت پدر يا مادر به تشخيص دادگاه با ساير اقربا خواهد بود.

تبصره

1 _ اطفالي كه والدين آنان قبل از تصويب اين قانون ازيكديگر جدا شده اند در صورتي كه به طريق اطمينان بخشي ترتيب هزينه و نگاهداري و حضانت آنان داده نشده باشد مشمول مقررات اين قانون خواهند بود.

تبصره 2 _ پرداخت نفقه قانوني زوجه و اولاد بر ساير ديون مقدم است

ماده 13 _ در هر مورد حسب اعلام يكي از والدين يا اقرباي طفل يا دادستان يا اشخاص ديگر تشخيص شود كه تغيير در وضع حضانت طفل ضرورت دارد (اعم از اينكه قبلا تصميمي در اين مورد اتخاذشده يا نشده باشد) و يا به طريق اطمينان بخشي ترتيب نگاهداري و حضانت طفل داده نشده باشد دادگاه پس از رسيدگي حضانت طفل را به هر كسي كه مقتضي بداند محول مي كند و هزينه حضانت به عهده كسي است كه به موجب تصميم دادگاه مكلف به پرداخت آن مي شود.

ماده 14 _ هرگاه دادگاه خانواده تشخيص دهد كسي كه حضانت طفل به او محول شده از انجام تكاليف مربوط به حضانت خودداري كرده يا مانع طفل با اشخاص ذيحق شود او را براي هربار تخلف به پرداخت مبلغي از هزار ريال تا ده هزار ريال و در صورت تكرار به حداكثر مبلغ مذكور محكوم خواهد كرد. دادگاه در صورت اقتضا مي تواند علاوه بر محكوميت مزبور حضانت طفل را به شخص ديگري واگذار نمايد. در هر صورت حكم اين ماده مانع از تعقيب متهم چنانچه عمل او طبق قوانين جزايي جرم شناخته شده باشدنخواهد بود.

تبصره 1 _ پدر يا مادر كساني كه حضانت طفل به آنها واگذار شده نمي توانند طفل را به شهرستاني غير از محل اقامت مقرر بين طرفين و يا غير از محل اقامت

قبل از وقوع طلاق و يا به خارج كشور بدون رضايت والدين بفرستند مگر در صورت ضرورت با كسب اجازه ازدادگاه

تبصره 2 _ وجوه موضوع اين ماده و ماده 11 به صندوق حمايت خانواده كه از طرف دولت تاسيس مي شود پرداخت خواهد شد.نحوه پرداخت وجوه مذكور به اشخاص ذينفع طبق آيين نامه اي است كه به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 15 _ طفل صغير تحت ولايت قهري پدر خود مي باشد درصورت ثبوت حجر يا خيانت يا عدم قدرت و لياقت او در اداره امور صغير يا فوت پدر به تقاضاي دادستان و تصويب دادگاه شهرستان حق ولايت به هر يك از جد پدري يا مادر تعلق مي گيردمگر اينكه عدم صلاحيت آنان احراز شود كه در اين صورت حسب مقررات اقدام به نصب قيم يا ضم امين خواهد شد دادگاه در صورت اقتضا اداره امور صغير را از طرف جد پدري يا مادر تحت نظارت دادستان قرار خواهد داد.

در صورتي كه مادر صغير شوهر اختيار كند حق ولايت او ساقط خواهد شد در اين صورت اگر صغير جد پدري نداشته يا جد پدري صالح براي اداره امور صغير نباشد دادگاه به پيشنهاد دادستان حسب مورد مادر صغير يا شخص صالح ديگري را به عنوان امين يا قيم تعيين خواهد كرد. امين به تشخيص دادگاه مستقلا يا تحت نظردادستان امور صغير را اداره خواهد كرد.

ماده 16 _ مرد نمي تواند با داشتن زن همسر دوم اختيار كند مگر درموارد زير:

1 _ رضايت همسر اول

2 _ عدم قدرت همسر اول به ايفاي وظايف زناشويي

3 _ عدم تمكين زن از شوهر

4 _ ابتلاء زن به جنون يا امراض صعب العلاج موضوع بندهاي 5 و6 ماده 8

5 - محكوميت

زن وفق بند 8 ماده 8

6 _ ابتلاء زن به هر گونه اعتياد مضر برابر بند 9 ماده 8

7 _ ترك زندگي خانوادگي از طرف زن

8 _ عقيم بودن زن

9 _ غائب مفقودالاثر شدن زن برابر بند 14 ماده 8.

ماده 17 _ متقاضي بايد تقاضانامه اي در دو نسخه به دادگاه تسليم و علل و دلائل تقاضاي خود را در آن قيد نمايد. يك نسخه از تقاضانامه ضمن تعيين وقت رسيدگي به همسر او ابلاغ خواهد شد.دادگاه با انجام اقدامات ضروري و در صورت امكان تحقيق از زن فعلي و احراز توانايي مالي مرد و اجراي عدالت در مورد بند يك ماده 16 اجازه اختيار همسر جديد خواهد داد.

به هرحال در تمام موارد مذكور اين حق براي همسر اول باقي است كه اگر بخواهد تقاضاي گواهي عدم امكان سازش از دادگاه بنمايد.

هرگاه مردي با داشتن همسر بدون تحصيل اجازه دادگاه مبادرت به ازدواج نمايد به حبس جنحه اي از شش ماه تا يك سال محكوم خواهد شد همين مجازات مقرر است براي عاقد و سردفتر ازدواج وزن جديد كه عالم به ازدواج سابق مرد باشند. در صورت گذشت همسر اولي تعقيب كيفري يا اجراي مجازات فقط درباره مرد و زن جديد موقوف خواهد شد.

ماده 18 _ شوهر ميتواند با تاييد دادگاه زن خود را از اشتغال به هرشغلي كه منافي مصالح خانوادگي يا حيثيت خود يا زن باشد منع كند. زن نيز مي تواند از دادگاه چنين تقاضايي را بنمايد. دادگاه در صورتي كه اختلالي در امر معيشت خانواده ايجاد نشود مرد را از اشتغال به شغل مذكور منع مي كند.

ماده 19 _ تصميم دادگاه در موارد زير قطعي است و در

ساير موارد فقط پژوهش پذير مي باشد:

1 _ صدور گواهي عدم امكان سازش

2 _ تعيين نفقه ايام عده و هزينه نگاهداري اطفال

3 _ حضانت اطفال

4 _ حق ملاقات با اطفال

5 _ اجازه مقرر در ماده 16

تبصره _ در مورد بندهاي 2 و3 و 4 اين ماده هرگاه در وضع طفل يا والدين يا سرپرستي كه از طرف دادگاه معين شده تغييري حاصل شود كه تجديد نظر در ميزان نفقه يا هزينه نگاهداري يا حضانت ياحق ملاقات با اطفال را ايجاب كند دادگاه مي تواند در تصميم قبلي خود تجديدنظر نمايد.

ماده 20 _ طرفين دعوي يا هر يك از آنها مي توانند از دادگاه تقاضا كنند قبل از ورود به ماهيت دعوي مسئله حضانت و هزينه نگاهداري اطفال يا نفقه زن را مورد رسيدگي فوري قرار دهد و قراري در اين باره صادر كند دستور موقت دادگاه فورا به مورد اجرا گذاشته مي شود.

ماده 21 _ مدت اعتبار گواهي عدم امكان سازش سه ماه از تاريخ صدور است در صورتي كه ظرف اين مدت گواهي مذكور به دفترطلاق تسليم نشود از درجه اعتبار ساقط مي گردد. دفاتر طلاق پس از ارائه گواهي عدم امكان سازش از ناحيه هر يك از زوجين به طرف ديگر اخطار مي نمايد ظرف مهلتي كه از يك ماه تجاوز ننمايد براي اجراي صيغه طلاق و ثبت آن حاضر شود. در صورتي كه ظرف مهلت مقرر حاضر نشود دفتر طلاق مكلف است حسب تقاضاي يك از طرفين صيغه طلاق را جاري و ثبت نمايد.

ماده 22 _ هركس با داشتن استطاعت نفقه زن خود را در صورت تمكين او ندهد يا از تاديه نفقه ساير اشخاص واجب النفقه امتناع نمايد به حبس جنحه اي از

سه ماه يا يك سال محكوم خواهد شد.تعقيب كيفري منوط به شكايت شاكي خصوصي است و در صورت استرداد شكايت يا وقوع طلاق در مورد زوجه تعقيب جزايي يا اجراي مجازات موقوف خواهد شد.

ماده 23 _ ازدواج زن قبل از رسيدن به سن 18 سال تمام و مرد قبل از رسيدن به سن 20 سال تمام ممنوع است معذلك در مواردي كه مصالحي اقتضا كند استثنائا در مورد زني كه سن او از 15 سال تمام كمتر نباشد و براي زندگي زناشويي استعداد جسمي و رواني داشته باشد به پيشنهاد دادستان و تصويب دادگاه شهرستان ممكن است معافيت از شرط سن اعطا شود.

زن يا مردي كه برخلاف مقررات اين ماده با كسي كه هنوز به سن قانوني براي ازدواج نرسيده مزاوجت كند حسب مورد به مجازات هاي مقرر در ماده 3 قانون ازدواج مصوب 1316 محكوم خواهد شد.

تبصره _ در نقاطي كه وزارت دادگستري اعلام مي كند دفاتر ازدواج مكلفند علاوه بر مطالبه گواهينامه مذكور در ماده 2 قانون ازدواج مصوب سال 1317 گواهي صحت مزاج نسبت به عوامل يا بيماري هاي ديگري كه موجب بروز بيماري يا عوارض سو در اولاد يا زوجين خواهد شد نيز مطالبه نمايد.

نوع عوامل و بيماري هاي مذكور را وزارت بهداري و وزارت دادگستري تعيين خواهند نمود.

ماده 24 _ رسيدگي به اموال خانوادگي در دادگاه بدون حضور تماشاچي انجام خواهد گرفت

ماده 25 _ اجراي احكام دادگاه به موجب آيين نامه اي است كه از طرف وزارت دادگستري تهيه خواهد شد.

تبصره _ در مورد وجوهي كه به موجب حكم دادگاه بايد ماهانه و مستمرا از محكوم عليه وصول شود يك بار تقاضاي صدور اجرائيه كافي است و مامورين اجرا مكلفند عمليات

اجرايي را مادام كه دستور ديگري از دادگاه صادر نشده است ادامه دهند.

ماده 26 _ مقررات اين قانون در مورد پرونده هايي كه تا كنون منتهي به صدور حكم نهايي نشده است قابل اجرا خواهد بود.

ماده 27 _ آيين نامه اجرايي اين قانون را وزارت دادگستري تهيه و پس از تصويب هيات وزيران به مورد اجرا خواهد گذاشت

ماده 28 _ قانون حمايت خانواده مصوب سال 1346 و ساير مقرراتي كه مغاير با اين قانون است همچنين ماده 214 قانون مجازات عمومي از تاريخ اجراي اين قانون ملغي است

قانون راجع به انكار زوجيت مصوب 1311 (م 1 تا م 3)

ماده 1 _ هرگاه مردي در مقابل دعوي زن راجع به حقوق مالي ناشي از عقد ازدواج اعم از صداق و نفقه و غيره انكار زوجيت كند و بعدمعلوم شود اين انكار بي اساس بوده محكمه اي كه به دعوي مالي رسيدگي مي نمايد مرد را علاوه بر تاديه حقوق مالي به يازده روز الي دو ماه حبس تاديبي و پانصد تا هزار ريال جزاي نقدي و يا به هر دو مجازات محكوم خواهد نمود.

حكم فوق درباره كساني نيز جاري است كه پس از فوت مرد طرف دعوي ارث يا حقوق مالي ديگر ناشي از عقد و ازدواج شده و با علم به زوجيت زن آن را انكار نمايد.

ماده 2 _ هر زني كه برخلاف واقع ادعاي زوجيت و مطالبه حقوق مالي ناشي از ازدواج كرده و همچنين كسي كه به عنوان قائم مقام قانوني زني براي مطالبه حقوق مالي ناشي از عقد ازدواج با علم به عدم زوجيت اقامه دعوي نمايد به مجازات حبس از 11 روز تا دوماه و يا جزاي نقدي از صد تا هزار ريال و يا به

هر دو مجازات محكوم خواهد شد.

ماده 3 _ اين قانون از اول خردادماه 1311 به موقع اجرا گذارده مي شود.

قانون راجع به تعيين قيم اتفاقي مصوب 1316 (ماده واحده)

ماده واحده در مواردي كه تعقيب جرم موقوف به شكايت متضرر از جرم است اگر متضرر از جرم صغير باشد و ولي يا قيم ندارد مدعي العموم مكلف است موافق قانون براي صغير قيم معين كند و هرگاه تعيين قيم موجب فوت وقت يا توجه ضرر و زيان نسبت به صغير باشد تا تعيين قيم مدعي العموم موقتا كسي را به عنوان قيم اتفاقي تعيين مي نمايد و در مواقع ضرورت قبل از تعيين قيم اقدامات فوري را كه براي حفظ آثار و دلايل جرم و تعقيب آن لازم است دستور مي دهد ولي ادامه تعقيب منوط است به اينكه قيم مصلحت صغير را در تعقيب امر تشخيص كند و شكايت نمايد.

در مواردي كه صغير ولي يا قيم دارد و ولي يا قيم او شخصا مرتكب عمل شده و يا مداخله در جرم داشته و موافق قانون مدني قيم اتفاقي هنوز معين نشده است نيز به همين ترتيب عمل خواهد شد و اگر قيم اتفاقي تعيين شده وظيفه اقدام بر عهده او است

قانون راجع به رشد متعاملين مصوب 1313 (ماده واحده)

ماده واحده _ از تاريخ اجراي اين قانون در مورد كليه معاملات و عقود و ايقاعات به استثناء نكاح و طلاق ، محاكم عدليه و ادارات دولتي و دفاتر اسناد رسمي بايد كساني را كه به سن 18 سال شمسي تمام نرسيده اند اعم از ذكور و اناث غير رشيد بشناسند مگر آنكه رشدآنها قبل از اقدام به انجام معامله يا عقد و يا ايقاع به طرفيت مدعي العموم در محاكم ثابت شده باشد. اشخاصي كه به سن 18سال شمسي تمام رسيده اند در محاكم عدليه و ادارات دولتي و دفاتر اسناد رسمي رشيد محسوب مي شوند مگر اينكه عدم رشد آنها

به طرفيت مدعي العموم در محاكم ثابت گردد.

مناط تشخيص سن اشخاص اوراق هويت آنهاست مگر آنكه خلاف آن ثابت شود.

قانون لزوم ارائه گواهينامه پزشك قبل از وقوع ازدواج . مصوب 1317 . (م 1 تا م 6)

ماده 1 _ (جمله اضافه شده به ماده 1 قانون ازدواج است به ماده يك الحاق گرديده است )

ماده 2 _ كليه دفاتر ازدواج مكلفند كه قبل از وقوع ازدواج از نامزدها گواهينامه پزشك را برنداشتن امراض مسريه مهم كه نوع آنها از طرف وزارت دادگستري معين و اعلام مي گردد مطالبه نموده و پس از بايگاني آن به عقد و ازدواج و ثبت آن با قيد موجود بودن گواهي پزشك بر تندرستي نامزدها اقدام نمايند.

تبصره _ دختران از داشتن گواهينامه پزشك در قسمت امراض زهروي معاف هستند.

ماده 3 _ پزشكهايي مي توانند گواهينامه صادر نمايند كه پروانه مخصوص از وزارت دادگستري براي اين كار داشته باشند.

تبصره _ ترتيب صدور گواهينامه پزشك و تعيين دستمزد آنها به موجب آيين نامه اي است كه به تصويب وزارت دادگستري و وزارت كشور خواهد رسيد.

ماده 4 _ هر سردفتري كه بدون رعايت ماده 2 اين قانون به عقد و ثبت ازدواج مبادرت نمايد به حبس تاديبي از دو ماه الي يك سال محكوم خواهد شد.

ماده 5 _ هر پزشكي كه برخلاف واقع گواهي تندرستي به نامزد بدهد و يا بدون جهت و از روي غرض از دادن گواهينامه خودداري نمايد به حبس تاديبي از شش ماه تا دو سال محكوم خواهد شد.

ماده 6 _ اجراي مواد 2 و 3 و 4 و 5 اين قانون در هر محل از تاريخي كه از طرف وزارت دادگستري معين و اعلام خواهد شد.

قانون مربوط به حق حضانت مصوب 64 (ماده واحده در 4 تبصره

ماده واحده _ چنانچه به حكم دادگاه مدني خاص يا قائم مقام آن دادگاه حضانت طفل به عهده كسي قرار گيرد و پدر يا مادر و يا شخص ديگري مانع اجراي حكم شود و يا از استرداد

طفل امتناع ورزد دادگاه صادر كننده حكم وي را الزام به عدم ممانعت يا استرداد طفل مي نمايد و در صورت مخالفت به حبس تا اجرا حكم محكوم خواهد شد.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه روز يكشنبه بيست ودوم تيرماه يكهزار و سيصد و شصت و پنج مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 26/4/1365 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

موادي از قانون ازدواج مصوب 1310 (م 1 تا م 20)

ماده 2 _ قباله ازدواج و طلاقنامه در صورتي كه مطابق نظامنامه هاي وزارت عدليه به ثبت رسيده باشد سند رسمي والا سند عادي محسوب خواهد شد.

براي ثبت ازدواج و طلاق دولت حق الثبت نخواهد گرفت

ماده 4 _ طرفين عقد ازدواج مي توانند هر شرطي كه مخالف با مقتضاي عقد مزبور نباشد در ضمن عقد ازدواج يا عقد لازم ديگربنمايند مثل اين كه شرط شود هرگاه شوهر در مدت معيني غايب شده يا ترك انفاق نموده يا بر عليه حيات زن سو قصد كرده يا سوء رفتاري نمايد كه زندگاني زناشويي غير قابل تحمل شود زن وكيل و وكيل در توكيل باشد كه پس از اثبات تحقق شرط در محكمه وصدور حكم قطعي خود را به طلاق بائن مطلقه سازد.

تبصره _ در مورد اين ماده محاكمه بين زن و شوهر در محكمه ابتدايي مطابق اصول محاكمات حقوقي به عمل خواهد آمد. حكم بدايت قابل استيناف و تميز است

مدت مرور زمان شش ماه از وقوع امري است كه حق استفاده شرط مي دهد.

ماده 8 _ زن و شوهر مكلف به حسن معاشرت با يكديگرند.

ماده 14 _ زن مي تواند در دارايي خود بدون اجازه شوهر هر تصرفي را كه مي خواهد بكند.

ماده 15 _ نسبت به حق نگاهداري اطفال مادر تا

دو سال از تاريخ ولادت اولويت خواهد داشت پس از انقضاي اين مدت حق نگاهداري با پدر است مگر نسبت به اطفال اناث كه تا سال هفتم آنها حق حضانت با مادر خواهد بود.

نحوه محاسبه مهريه به نرخ روز

اين محاسبه بر اساس شاخص كالاها و خدمات مصرفي در مناطق شهري ايران و اعداد سالانه شاخص در سالهاي 1315 تا 1380 (برطبق جدول صفحه بعد) مي باشد.

روش محاسبه

ابتدا عدد شاخص سال مورد محاسبه (يا سال قبل مطالبه مهريه را تقسيم بر عدد شاخص سال ازدواج مي كنيم سپس حاصل اين تقسيم را، در ميزان و مقدار مهريه مندرج در سند ازدواج ضرب مي نمائيم آنگاه ميزان مهريه به نرخ روز بدست مي آيد.

مثال : چنانچه مهريه زني در سال 1353، مبلغ 000/500/1 ريال بوده و در سال 1377، مطالبه مهريه نمايد، ابتدا بايد عدد شاخص كل بهاي كالا در سال 76 را كه طبق جدول بانك مركزي 100 بوده را تقسيم بر شاخص كل بهاي كالا در سال 53 كه بر اساس جدول مذكور 48/1 مي باشد، كرده و حاصل بدست آمده را ضربدر مبلغ مهريه مندرج در سند ازدواج وي (000/500/1ريال نموده تا ميزان مهريه زوجه در سال 76 بدست آيد.

ريال 351/351/101 = 000/500/1 * 48/1001

بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران

شاخص كل سهامي كالاها و خدمات مصرفي در مناطق شهري ايران

(اعداد سالانه شاخص در سالهاي 1380 _ 1315)

سال عددشاخص

1315 05/0

1316 07/0

1317 07/0

1318 08/0

1319 09/0

1320 13/0

1321 25/0

1322 54/0

1323 55/0

1324 47/0

1325 42/0

1326 44/0

1327 49/0

1328 51/0

1329 42/0

1330 46/0

1331 49/0

1332 53/0

1333 62/0

1334 63/0

1335 68/0

1336 71/0

1337 72/0

1338 81/0

1339 88/0

1340 89/0

1341 90/0

1342 91/0

1343 95/0

1344 95/0

1345 96/0

1346 96/0

1347 98/0

1348 01/1

1349 03/1

1350 09/1

1351 15/1

1352 28/1

1353 48/1

1354 63/1

1355 90/1

1356

37/2

1357 61/2

1358 91/2

1359 59/3

1360 42/4

1361 26/5

1362 04/6

1363 67/6

1364 13/7

1365 82/8

1366 26/11

1367 52/14

1368 05/17

1369 58/18

1370 43/22

1371 90/27

1372 26/34

1373 32/46

1374 19/69

1375 26/85

1376 00/100

1377 08/118

1378 83/141

1379 71/159

1380 91/177

نظامنامه دفتر ثبت ازدواج و طلاق مصوب 1310 (م 1 تا م 16)

نظر به مدلول ماده 1 قانون ثبت ازدواج و طلاق وزارت عدليه موارد ذيل را مقرر مي دارد:

ماده اول _ دفاتر ثبت ازدواج و طلاق مجلد بوده و كليه صفحات آن به امضاي مدعي العموم يا نماينده او رسيده و به مهر پاركه ممهور خواهد شد و به علاوه در ظهر صفحه اول و آخر دفتر نيز تعداد كليه صفحات با تمام حروف قيد و از طرف مدعي العموم يا نماينده او ممضي و ممهور مي شود.

تبصره _ مدعي العموم مي تواند با اجازه وزارت عدليه براي امضا و مهر ترتيب ديگري را مقرر دارد.

ماده دوم _ عبارت ثبت بايد خوانا و واضح بوده مبلغ و تاريخ و نمره ثبت بايد لااقل يك مرتبه با تمام حروف در خود دفتر و در روي اوراق ازدواج و طلاق نوشته شود در صورت اختلاف آنچه كه با تمام حروف نوشته شده معتبر است

ماده سوم _ فاصله سطور بايد به يك اندازه باشد. سطور از حدودي كه در روي دفتر براي ابتدا و انتهاي سطور معين شده نبايد تجاوز كند.

ماده چهارم _ بالا بردن سطور در آخر سطر ممنوع و هرجا كه سطر به انتها رسيد بايد بقيه مطلب را به سطر بعد برد جاي سفيد گذاردن و تصحيح و اضافه مجاز نيست

ماده پنجم _ اگر صاحب دفتر اشتباها جاي سفيد گذارد يا مجبور به تصحيح و اضافات شد مطابق مقررات ذيل بايد عمل شود:

1 _ جاي سفيد بايد به وسيله دو خطي كه همديگر را تقاطع

كند از حيز استفاده انداخته شود.

2 _ روي كلمات زيادي بايد خط نازكي كشيده شود.

3 _ تصحيح و اضافات بايد در ستون ملاحظات دفتر نوشته شده و به امضاي صاحب دفتر برسد و ربط آن به وسيله راده معين گردد و ابطال جاي سفيد و همچنين حذف كلمات زيادي و تصحيح و اضافات بايد در آخر ثبت سند ازدواج يا طلاق قبل از امضا قيد شود.

ماده ششم _ تراشيدن و پاك كردن و الحاق كردن به هر نحوي از انحا در دفاتر ثبت ازدواج و طلاق ممنوع است به الحاقات و آنچه كه به جاي كلمات تراشيده يا پاك شده نوشته شده باشد ادارات و محاكم عدليه ترتيب اثر نخواهند داد.

ماده هفتم _ در صورتي كه هويت زوجين نزد صاحب دفتر محرز نباشد بايستي دو نفر از اشخاص معروف و معتمد حضورا هويت آنان را تصديق و مراتب در دفتر قيد و به امضاي معرفين رسيده و اين نكته در روي اوراق نيز قيد شود _ مانعي نيست كه معرفين يك طرف معرف طرف ديگر نيز باشند.

ماده هشتم _ اشخاص كور يا گنگ يا كر يا محجور يا غيربالغ يا غير رشيد نمي توانند معرف يا شاهد باشند.

ماده نهم _ در صورتي كه هويت طرفين با يك طرف نزد صاحب دفتر محرز نشود بايد از ثبت امتناع كند.

ماده دهم _ براي ثبت عقد مزاوجت زوج و زوجه بايد شخصا يا به توسط وكيل ثابت الوكاله ذيل ثبت عقد را در دفتر و ذيل ورقه ازدواج مذكور در ماده 14 را امضا كنند. براي ثبت طلاق ، طلاق دهنده بايد ذيل ثبت طلاق را در دفتر ذيل طلاق

نامه مذكوره در ماده 14 را شخصا يا به توسط وكيل ثابت الوكاله امضا نمايد.

هرگاه زوجين يا يكي از آنها بي سواد باشند بايد يك نفر مطلع باسواد كه طرف اعتماد شخص بي سواد باشد در دفتر حاضرگردد و اگر چه از جمله شهود يا معرفين زوجين باشد.

شخص معتمد باسواد بايد ثبت سند ازدواج يا طلاق را براي شخص بي سواد قرائت نمايد و اين قرائت و رضايت شخص بي سواد به مفاد ثبت بايد در ذيل ثبت سند مزبور قيد گردد و علامت انگشت شخص بي سواد ذيل آن گذارده شود مراتب مزبوره و علامت انگشت شخص بي سواد را شخص معتمد تصديق و امضا نمايد.

كليه مقرراتي كه مخالف با مواد فوق است منسوخ مي باشد.

ماده يازدهم _ در صورتي كه امضا مذكور در ماده فوق به توسط وكيل به عمل آيد وكالت نامه بايد به تصديق كميساريا و يا امين صلح و يا نايب الحكومه و يا يكي از دفاتر اسناد رسمي رسيده و ضبط شود مگر اينكه موكل شخصا در نزد صاحب دفترحاضر و به شخصي كه وكالتا امضا مي نمايد وكالت دهد كه در اين صورت صاحب دفتر بايد وقوع وكالت را نيز قيد و امضا كند.

ماده دوازدهم _ هرگاه زوجين يا يك طرف از آنها كر يا گنگ و يا كور باشند علاوه بر معرفين هر يك بايد در معيت خود يك نفر از معتمدين خود را حاضر نمايند. شخص معتمد مزبور در مورد اشخاص كر و گنگ بايد از اشخاصي باشند كه بتوانند به آنها با اشاره مطلب را بفهماند و اين نكته صراحتا بايد در متن دفتر و در ستون ملاحظات قيد و به امضا

صاحب دفتر برسد.

ماده سيزدهم _ در دفتر ثبت نكاح و طلاق بايد نكات ذيل قيد شود:

الف _ براي عقد مزاوجت

1 _ نمره و تاريخ ثبت با تمام حروف

2 _ تاريخ وقوع (روز _ ماه _ سال با تمام حروف

3 _ اسم زوج و زوجه به نحوي كه در هويت آنها ترديدي نباشد.

4 _ نكاح دائم است يا منقطع و در صورت انقطاع مدت آن چيست

5 _ مهر.

6 _ ساير شرايط ضمن عقد نكاح و يا ضمن عقد لازم ديگر كه بين زوجين مقرر شده است

7 _ امضا اشخاص مذكور در ماده 10.

ب _ براي طلاق :

1 _ نمره و تاريخ ثبت با تمام حروف

2 _ تاريخ وقوع طلاق (روز _ماه _سال با تمام حروف

3 _ اسم زوج و زوجه به نحوي كه در هويت آنان ترديدي نباشد.

4 _ نوع طلاق از رجعي و بائن و در صورت رجعي بودن تصريح به اينكه دفعه چندم است

5 _ امضا اشخاص مذكور در ماده 10.

ماده چهاردهم _ صاحب دفتر مكلف است كه فورا پس از ثبت نكاح يا طلاق دو نسخه از سواد ثبت را تهيه و پس از امضا اشخاصي كه دفتر ثبت را امضا كرده اند به هر يك از زوجين يا زوجين سابق يك نسخه بدهد.

ماده پانزدهم _ اوراق عقد و طلاقي كه مطابق مقررات اين نظامنامه به ثبت برسد سند رسمي بوده و تمام محتويات و امضاهاي مندرجه در آن معتبر خواهد بود مگر اينكه مجعوليت آن ثابت شود.

در مورد مهريه سند رسمي ازدواج بدون احتياج حكمي از محاكم عدليه لازم الاجراء به تقاضاي زوجه يا

قائم مقام قانوني او صادر خواهد شد.

ماده شانزدهم _ ملغي شده است

نظامنامه ماده 2 ثبت ازدواج و طلاق مصوب 1310 (م 1 تا م 2)

نظامنامه ماده 2 ثبت ازدواج و طلاق مصوب 1310 (م 1 تا م 2)

نظامنامه ماده 2 ثبت ازدواج و طلاق

نظامنامه ماده 2 ثبت ازدواج و طلاق

مصوب آبان ماه 1310

نظر به مدلول ماده 2 قانون ثبت ازدواج و طلاق مصوب 23 مرداد 1310 و در تعقيب نظامنامه دفتر ثبت ازدواج و طلاق مورخه 17 مهرماه 1310 وزارت عدليه مقرر مي دارد:

ماده 1 _ ذيل ثبت ازدواج و طلاق در دفتر به امضاي مجري يا مجريان صيغه ازدواج يا طلاق خواهد رسيد.

ماده 2 _ سند ازدواج يا طلاق براي اينكه سند رسمي محسوب شود لازم است علاوه بر ساير شرايط مقرر در نظامنامه مذكور فوق به امضا اشخاص ذيل برسد:

1 _ زن و شوهر در سند ازدواج _ شوهر در طلاقنامه

2 _ مجري يا مجريان صيغه ازدواج يا طلاق .

3 _ امضا دو شاهد يا بيشتر به نحوي كه سند مجموعا داراي لااقل شش امضا باشد.

تبصره _ هرگاه زن و شوهر يا بعضي از شهود سواد نداشته باشند به جاي امضا علامت انگشت خواهند گذارد.

واحد ارشاد و امداد در كنار دادگاه هاي مدني خاص.مصوب 70 (م 1 تا م 5

ماده 1_ اهداف بانظر به بندهاي 1 و 3 و 7 آئين نامه شوراي فرهنگي و اجتماعي زنان كه برنامه ريزي براي تقويت هرچه بيشتر نهاد مقدس خانواده و پاسداري از قد است آن و استواري پيوند خانوادگي برپايه حقوق و اخلاق اسلامي از اهم اهداف آن و از ديگر اهداف پيشگيري از ايجاد محروميت هاي مادي و معنوي مادران و فرزندان آنها است و نيز براي رعايت حقوق همه جانبه زن بر پايه موازين اسلامي كه طبق اصل 21 قانون اساسي و اصل 156، دولت موظف به حفظ كيان و بقاي خانواده و

حمايت از مادران و فرزندان است و با هدف حسن اجراي فرمان حكميت در دادگاه هاي مدني خاص و با توجه به اين موارد، تشكيل واحد ارشاد و امداد در كنار دادگاه هاي مدني خاص تصويب مي گردد:

1 _ اصلاح بين زوجين به منظور استحكام بناي خانواده و جلوگيري از شقاق .

2 _ بررسي كارشناسانه دعاوي خانواده

3 _ كمك به تشخيص مصلحت كودك (براي حمايت مادران و حضانت فرزندان مطرح شده در قانون اساسي .

4 _ ارشاد خانواده در آن قسمت از امور حسبيه كه قانون معين مي كند.

ماده 2 _ تشكيلات

1 _ واحد ارشاد و امداد خانواده در هر شعبه دادگاه مدني خاص تشكيل مي شود.

2 _ واحد داراي سه عضو است

3 _ انتخاب اعضا به وسيله رئيس دادگاه هاي مدني خاص است

ماده 3 _ مشخصات اعضا:

1 _ مسوول و سرپرست واحد، از بانوان متعهد و متاهل آشنا به مسائل فقهي و حقوقي و اجتماعي (ليسانس حقوق يا معادل حوزوي آشنا به قوانين مدون راجع به خانواده

تبصره 1 _ در صورتي كه رئيس شعبه نتواند از ميان بانوان سرپرست واجد شرايط را انتخاب كند، انتصاب از ميان آقايان واجد شرايط بلامانع است

تبصره 2 _ در صورتي كه اعضاي واحد، داراي سابقه كارآموزي در دادگاه هاي مدني خاص نباشند موظفند شش ماه يا بيشتر در دادگاه هاي مدني خاص كارآموزي كنند.

2 _ دو نفر كارشناس (يك مرد و يك زن متعهد و متاهل آشنا به مسائل اسلامي و حقوقي و داراي ليسانس در يكي از زمينه هاي تعليم و تربيت مددكاري اجتماعي حقوق و مشاوره و تجربه بيش از شش ماه كارآموزي در دادگاه هاي مدني

تبصره _ علاوه بر اعضاي

رسمي به تعداد مورد نياز از زنان و مردان كارشناس متعهد و باتجربه در زمينه هاي پزشكي روان پزشكي وروان شناسي و غيره به عنوان مشاوره استفاده مي شود.

ماده 4 _ وظايف و اختيارات

وظايف واحد ارشاد و امداد خانواده براي رفع مسائل و مشكلات خانواده هايي كه به دادگاه مدني خاص مراجعه مي كنند بدين قراراست

1 _ رسيدگي به كليه پرونده هاي راجع به دعاوي خانواده كه در دادگاه مطرح مي شود.

تبصره _ دادگاه پرونده هاي مطرح شده را براي بررسي كارشناسي به واحد ارشاد و امداد خانواده مي فرستد.

2 _ بررسي شكايات و سعي در رفع و حل مشكلات خانواده ها درحيطه وظايف و اختيارات دادگاه مدني خاص براساس روش هاي اسلامي مانند دعوت از طرفين دعوا يا نزديكان آنها و راهنمايي براي انتخاب حكمين قبل از طرح دعوا در دادگاه

تبصره _ در صورت لزوم از بانوان حقوقدان واجد شرايط وكالت به منظور دفاع از زنان بي بضاعت دعوت مي شود.

3 _ نظريه واحد همراه با مستندات پرونده به دادگاه ارائه مي شود تا در حد نظريه كارشناسي براي دادگاه قابل اعتبار باشد.

4 _ راهنمايي كامل طرفين براي پيگيري اجراي احكام صادر شده از دادگاه

5 _ پيگيري اجراي احكام ارجاع شده از طرف دادگاه در بخش امداد و ارائه گزارش عملكرد نيروهاي انتظامي به دادگاه

ماده 5 _ شيوه اجراي طرح

1 _ آئين نامه اجرايي اين طرح به تصويب رئيس دادگاه مدني خاص مي رسد.

2 _ اعتبارات مالي واحد همه ساله در بودجه وزارت دادگستري منظور مي شود.

3 _ ارزيابي عملكرد ساليانه اين واحد به وسيله قوه قضائيه انجام مي شود و نتيجه مورد بهره برداري شوراي فرهنگي و اجتماعي زنان به منظور اجراي بند 1 آئين نامه تشكيل شورا قرار مي گيرد.

قانون نحوه اهداء جنين به زوجين نابارور. مصوب 82 (م 1 تا م 5)

حضرت حجت

الاسلام والمسلمين جناب آقاي سيدمحمد خاتمي

رياست محترم جمهوري اسلامي ايران

طرح نحوه اهدا جنين به زوجين نابارور كه در جلسه علني روز يكشنبه مورخ 29/4/1382 مجلس شوراي اسلامي با اصلاحاتي تصويب و به تاييد شوراي نگهبان رسيده است در اجراي اصل يكصد و بيست و سوم (123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به پيوست ارسال مي گردد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي - مهدي كروبي

شماره 26709 23/5/1382

وزارت دادگستري - وزارت بهداشت‚ درمان و آموزش پزشكي

قانون نحوه اهدا جنين به زوجين نابارور كه در جلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و نهم تير ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و دو مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 8/5/1382 به تاييد شوراي نگهبان رسيده و طي نامه شماره 33704 مورخ 14/5/1382 واصل گرديده است‚ به پيوست جهت اجرا ابلاغ مي گردد.

رئيس جمهور - سيدمحمد خاتمي

قانون نحوه اهدا جنين به زوجين نابارور

ماده 1 _ به موجب اين قانون كليه مراكز تخصصي درمان ناباروري ذي صلاح مجاز خواهند بود با رعايت ضوابط شرعي و شرايط مندرج در اين قانون نسبت به انتقال جنين هاي حاصله از تلقيح خارج از رحم زوجهاي قانوني و شرعي پس از موافقت كتبي زوجين صاحب جنين به رحم زناني كه پس از ازدواج و انجام اقدامات پزشكي ناباروري آنها (هر يك به تنهايي يا هر دو) به اثبات رسيده اقدام نمايند.

ماده 2 _ تقاضاي دريافت جنين اهدايي بايد مشتركا از طرف زن و شوهر تنظيم و تسليم دادگاه شود و دادگاه در صورت احراز شرايط ذيل مجوز دريافت جنين را صادر مي كند:

الف _ زوجين بنا به گواهي معتبر پزشكي، امكان بچه دار شدن نداشته باشند و

زوجه استعداد دريافت جنين را داشته باشد.

ب _ زوجين داراي صلاحيت اخلاقي باشند.

ج _ هيچ يك از زوجين محجور نباشند.

د _ هيچ يك از زوجين مبتلا به بيماري صعب العلاج نباشند.

ه_ _ هيچ يك از زوجين معتاد به مواد مخدر نباشند.

و _ زوجين بايستي تابعيت جمهوري اسلامي ايران را داشته باشند.

ماده 3 _ وظايف و تكاليف زوجين اهدا گيرنده جنين و طفل متولد شده از لحاظ نگهداري و تربيت و نفقه و احترام نظير وظايف و تكاليف اولاد و پدر و مادر است.

ماده 4 _ بررسي صلاحيت زوجين متقاضي در محاكم خانواده، خارج از نوبت و بدون رعايت تشريفات آيين دادرسي مدني صورت خواهد گرفت. و عدم تاييد صلاحيت زوجين قابل تجديدنظر مي باشد.

ماده 5 _ آيين نامه اجرايي اين قانون ظرف مدت سه ماه توسط وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي با همكاري وزارت دادگستري تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

قانون فوق مشتمل بر پنج ماده در جلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و نهم تير ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و دو مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 8/5/1382 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است.

رئيس مجلس شوراي اسلامي - مهدي كروبي

قانون حق حضانت فرزندان صغير يا محجور به مادران آنها. مصوب 65 (ماه واحده)

ماده واحده _ حضانت فرزندان صغير يا محجوري كه پدرانشان به مقام والاي شهادت رسيده و يا فوت شده باشند با مادران آنهاخواهد بود و هزينه متعارف زندگي اين فرزندان چنانچه از اموال خودشان باشد در اختيار ولي شرعي است و اگر از طريق بودجه دولت يا بنياد شهيد پرداخت مي شود در اختيار مادرانشان قرار مي گيرد مگر آنكه دادگاه صالح در موارد ادعاي عدم صلاحيت مادرحكم به عدم

صلاحيت بكند.

تبصره 1 _ مقصود از محجور در اين قانون مجنون يا سفيه اي است كه حجرش متصل به صغر باشد.

تبصره 2 _ ازدواج مادراني كه در ماده واحده ذكر شده است مانع ازحق حضانت آنها نمي گردد.

تبصره 3 _ حدود هزينه متعارف توسط دادگاه معين و به مادر يانماينده قانوني او پرداخت خواهد شد.

تبصره 4 _ در مواردي كه تعيين حدود هزينه متعارف يا عدم صلاحيت مادر به فرزندان شهدا، در دادگاه مطرح باشد بنياد موظف است كارشناس خود را به دادگاه معرفي كند.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده و چهار تبصره در جلسه روز يكشنبه ششم مرداد ماه يكهزار و سيصد و شصت و چهار مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 13/5/1364 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

قانون ثبت احوال . مصوب 1355

فصل اول _ كليات ( ماده 1 الي 9 )

ماده 1 _ وظايف سازمان ثبت احوال كشور به قرار زير است

الف _ ثبت ولادت و صدور شناسنامه

ب _ ثبت واقعه وفات و صدور گواهي وفات

ج _ تعويض شناسنامه هاي موجود در دست مردم

د _ ثبت ازدواج و طلاق و نقل تحولات

ه _ صدور گواهي ولادت براي اتباع خارجه

و _ تنظيم دفاتر ثبت كل جمع آوري و تهيه كل وقايع و نام خانوادگي

ز _ جمع آوري و تهيه آمار انساني سراسر كشور و انتشار آن

ح _ وظايف مقرر ديگري كه طبق قانون به عهده سازمان گذاشته شده است

ماده 2 _ براي مطالعه و پيشنهاد روش هاي فني و اظهار نظر درباره اصلاح يا تغيير فرم ها و نمونه هاي سجلي و آماري و نحوه جمع آوري و انتشار آنها و تهيه دستورالعمل ها و روش هاي فني سجلي و طرز جمع آوري اوراق باطله و تنظيم و نگهداري و حفاظت اسناد

و مدارك سجلي در مركز سازمان ثبت احوال كشور شورايي به نام شوراي عالي ثبت احوال تشكيل مي شود. اعضاي شوراي عالي ثبت احوال عبارت خواهند بود از رئيس سازمان ثبت احوال كشور يا قائم مقام او و يك نفر از استادان دانشكده حقوق به انتخاب رئيس دانشگاه تهران و يك نفر از قضات دادگستري با انتخاب وزير دادگستري و يك نفر از كارمندان مطلع ثبت احوال به انتخاب رئيس سازمان ثبت احوال و نماينده مركز آمار ايران رياست شورا با معاون وزارت كشور و رئيس سازمان ثبت احوال كشور يا قائم مقام او مي باشد و راي اكثريت لازم الاجرا خواهد بود.

تبصره _ نحوه جمع آوري و انتشار آمار انساني و تهيه نمونه هاي مربوط به پيشنهاد سازمان ثبت احوال كشور پس از جلب نظر مركز آمار ايران و تصويب شوراي عالي ثبت احوال تعيين خواهد شد.

ماده 3 _ در مقر هر اداره ثبت احوال هياتي به نام هيات حل اختلافات مركب از رئيس اداره ثبت احوال و مسوول بايگاني يا معاونين و يا نمايندگان آنان و يكي از كارمندان مطلع اداره مزبور به انتخاب رئيس اداره ثبت احوال استان تشكيل مي شود، وظائف هيات حل اختلاف به قرار زير است

1 _ تصحيح هر نوع اشتباه در تحرير مندرجات دفتر ثبت كل وقايع و وفات بعد از امضاي سند و قبل از تسليم شناسنامه و گواهي ولادت يا وفات و تكميل سند از نظر مشخصاتي كه «نامعلوم بوده است مندرج در ماده 29 اين قانون

2 _ رفع اشتباهات ناشي از تحرير ضمن ثبت وقايع يا نقل مندرجات اسناد و اعلاميه ها و مدارك به دفاتر ثبت كل وقايع و سايردفاتر.

3 _ ابطال اسناد و شناسنامه هايي كه بيگانگان مورد استفاده

قرار داده اند و طبق ماده /44 اعلام مي شود.

4 _ ابطال اسناد مكرر و يا موهوم و تصحيح اشتباه در ثبت جنس صاحب سند و تغيير نامهاي ممنوع

5 _ حذف كلمات زايد، غير ضروري و يا ناشي از اشتباه در اسنادسجلي اشخاص

ترتيب تقاضا و گردش كار دفاتر هياتها و نحوه رسيدگي و ابلاغ تصميمات در آيين نامه اجرايي اين قانون تعيين خواهد شد.

تبصره _ تصحيح هر نوع اشتباه در تحرير مندرجات دفتر ثبت كل وقايع و وفات اگر قبل از امضا باشد با توضيح مراتب در حاشيه سندبه عمل مي آيد و امضاي كنندگان سند ذيل توضيح را امضاي خواهند نمود.

ماده 4 _ رسيدگي به شكايات اشخاص ذي نفع از تصميمات هيات حل اختلاف و همچنين رسيدگي به ساير دعاوي راجع به اسناد ثبت احوال با دادگاه شهرستان يا دادگاه بخش مستقل محل اقامت خواهان به عمل مي آيد و راي دادگاه فقط پژوهش پذير است

مهلت شكايت از تصميم هيات حل اختلاف ده روز از تاريخ ابلاغ است

تبصره _ هرگاه سند ثبت احوال در ايران تنظيم شده و ذي نفع مقيم خارج از كشور باشد رسيدگي با دادگاه محل صدور سند و اگر محل تنظيم سند و اقامت خواهان هر دو در خارج از كشور باشد با دادگاه شهرستان تهران خواهد بود.

ماده 5 _ سازمان ثبت احوال كشور در اجراي وظايفي كه بر عهده دارد مي تواند از وجود كاركنان سازمانهاي دولتي و ارگان ها و نهادهاي انقلاب اسلامي موجود در محل استفاده نمايند.

تبصره 1 _ ماموران دولت و كاركنان بيمارستان ها و گورستانها مكلفند با سازمان ثبت احوال كشور در اجراي وظايف قانوني همكاري نمايند.

تبصره 2 _ نحوه استفاده از خدمات افراد و سازمان ها و ارگان ها ونهادها به موجب

آيين نامه اجرايي اين قانون خواهد بود.

ماده 6 _ نماينده يا مامور ثبت احوال كسي است كه از طرف سازمان ثبت احوال كشور و يا ادارات تابعه براي ثبت وقايع يا دريافت اعلامات منصوب شده باشد.

تبصره 1 _ اعلام كننده كسي است كه مكلف به اعلام واقعه مي باشدو مي تواند به شخص ديگري رسما وكالت دهد تا از طرف او واقعه رااعلام نمايد.

تبصره 2 _ گواه از لحاظ اين قانون كسي است كه صحت اظهارات اعلام كننده را گواهي مي كند.

ماده 7 _ سن گواه و اعلام كننده نبايد كمتر از 18 سال تمام باشد.

پدر و مادري كه قبل از رسيدن به سن 18 سال تمام ازدواج كرده اندمي توانند ولادت يا وفات فرزند خود را اعلام نمايند.

ماده 8 _ دفتر ثبت كل وقايع و وفات و شناسنامه و گواهي ولادت اعلاميه ها و اطلاعيه ها و دفاتر ثبت كل وقايع و نام خانوادگي ازاسناد رسمي است و تا زماني كه به موجب تصميم هيات حل اختلاف يا راي دادگاه برحسب مورد تصحيح يا باطل نشده به قوت خود باقي مي باشد.

ماده 9 _ رونوشت يا فتوكپي شناسنامه يا گواهي ولادت مراجعين به ادارات و موسسات دولتي و شهرداري و بخش خصوصي كه براي انجام مراجعات آنها ضرورت دارد مستقيما توسط آن مراجع تهيه خواهد شد.

فصل دوم _ اسناد و دفاتر ثبت احوال ( ماده 10 الي 11 )

ماده 10 _ وقايع حياتي هر فرد (ولادت ازدواج طلاق ، رجوع بذل مدت وفات در دفاتري به شرح زير به ثبت مي رسد:

الف _ دفتر ثبت كل وقايع _ كه در آن بدوا ولادت هر فرد ثبت و وقايع مربوط به ازدواج و طلاق ، رجوع و بذل مدت و وفات همسر،ولادت و وفات اولاد و وفات صاحب سند از روي مندرجات اعلاميه ها و

مدارك در آن ثبت مي گردد.

ب _ دفترثبت وفات _ كه در آن واقعه مربوط به وفات هرفردبه ثبت مي رسد.

تبصره 1 _ صفحات دفتر ثبت كل وقايع بايد شماره گذاري شود و با تعيين تعداد كل صفحات نخ كشي و سرب و منگنه شده به امضاي دادستان شهرستان يا نماينده او برسد.

تبصره 2 _ دفتر ثبت كل وقايع هر سال پس از انقضاي مدت صد و بيست سال از جريان خارج و به بايگاني راكد منتقل مي شود.

تبصره 3 _ هرگاه اسناد يا دفاتر از بين برود در صورت وجود سابقه از روي سوابق و در صورت نبودن سابقه با دعوت صاحبان اسناد به وسيله آگهي طبق مدارك موجود در دست آنان پس از رسيدگي دفاتر يا اسناد معدوم تجديد مي گردد.

ماده 11 _ دفتر ثبت كل وقايع و وفات پس از ثبت بايد به امضاي اعلام كننده و گواهان و مامور يا نماينده ثبت احوال برسد و مهرشود و در صورت وجود گواهي ماما يا پزشك نيازي به گواهان نخواهد بود. پس از تكميل و امضاي اسناد مزبور تصحيح يا تغيير مندرجات آن منحصرا به موجب مقررات اين قانون خواهد بود.

فصل سوم _ ثبت ولاد ( ماده 12 الي 21 )

ماده 12 _ ولادت هر طفل در ايران اعم از اين كه پدر و مادر طفل ايراني يا خارجي باشند بايد به نماينده يا مامور ثبت احوال اعلام شود و ولادت اطفال ايرانيان مقيم خارج از كشور به مامور كنسولي ايران در محل اقامت و اگر نباشد به نزديكترين مامور كنسولي و يابه سازمان ثبت احوال كشور اعلام شود.

ماده 13 _ ولادت واقع در ايران به وسيله نماينده يا مامور ثبت احوال و ولادت واقع در خارج از كشور به وسيله ماموران كنسولي ايران دفتر ثبت كل وقايع به ثبت

مي رسد در اين دفتر اطلاعات زيرقيد مي شود:

1 _ ساعت روز، ماه سال و محل ولادت استان و شهرستان _ بخش دهستان (شهرروستا) و تاريخ ثبت آن

2 _ نام و نام خانوادگي صاحب سند و جنس

3 _ نام و نام خانوادگي و شماره شناسنامه يا شماره پروانه اقامت و ياگذرنامه و محل صدور شناسنامه يا پروانه اقامت يا گذرنامه و محل اقامت پدر و مادر.

4 _ نام و نام خانوادگي و محل اقامت و شماره شناسنامه و محل صدور شناسنامه و نسبت اعلام كننده در صورتي كه غير از پدر ومادر صاحب سند باشد.

5 _ نام و نام خانوادگي و شماره شناسنامه و محل صدور شناسنامه ومحل اقامت گواهان

6 _ نام و نام خانوادگي و امضاي نماينده يا مامور و مهر ثبت احوال

7 _ شماره و سري برگ مخصوص دفتر ثبت كل وقايع

8 _ محل مخصوص ثبت و شماره كلاسمان آثار انگشتان صاحب سند.

9 _ محل مخصوص ثبت خلاصه اطلاعات راجع به ازدواج طلاق ويا وفات همسر.

10 _ محل مخصوص ثبت شماره مسلسل و سري شناسنامه هاي صادره

11 _ محل مخصوص ثبت خلاصه اطلاعات راجع به اولاد

12 _ محل مخصوص ثبت وفات

13 _ محل توضيحات

تبصره _ پس از ثبت ولادت اگر طفل ايراني باشد شناسنامه صادرو تسليم مي گردد و اعلاميه براي ثبت واقعه در دفتر ثبت كل وقايع صفحه مخصوص پدر و مادر به اداره ثبت احوال محل صدور شناسنامه آنان فرستاده مي شود و در صورتي كه طفل خارجي باشدگواهي ولادت صادر و تسليم مي گردد.

ماده 14 _ براي هر فرد شماره شناسنامه كه مخصوص به او خواهدبود تعيين مي گردد و شماره شناسنامه هر شخص در كليه مدارك مربوط به ثبت احوال او بايد قيد

گردد.

ماده 15 _ ثبت ولادت بايد مستند به تصديق پزشك يا ماماي رسمي يا موسسه اي كه طفل در آنجا متولد گرديده است باشد، درغير اين صورت واقعه به تصديق دو نفر گواه ثبت مي شود.

تبصره _ مهلت اعلام ولادت پانزده روز از تاريخ ولادت طفل است روز ولادت و تعطيل رسمي بعد از آن آخرين روز مهلت به حساب نمي آيد و در صورتي كه ولادت در اثناي سفر زميني يا هوايي يادريايي رخ دهد مهلت اعلام آن از تاريخ رسيدن به مقصد محسوب مي شود.

ماده 16 _ اعلام و امضاي دفتر ثبت كل وقايع به ترتيب به عهده اشخاص زير خواهد بود:

1 _ پدر يا جد پدري

2 _ مادر در صورت غيبت پدر و در اولين موقعي كه قادر به انجام اين وظيفه باشد.

3 _ وصي يا قيم يا امين

4 _ اشخاصي كه قانونا عهده دار نگهداري طفل مي باشند.

5 _ متصدي يا نماينده موسسه اي كه طفل به آنجا سپرده شده است

6 _ صاحب واقعه كه سن او از 18 سال تمام به بالا باشد.

تبصره _ در صورتي كه ازدواج پدر و مادر طفل به ثبت نرسيده باشداعلام ولادت و امضاي اسناد متفقا به عهده پدر و مادر خواهد بود وهرگاه اتفاق پدر و مادر در اعلام ولادت ميسر نباشد سند طفل بااعلام يكي از ابوين كه مراجعه مي كند با قيد نام كوچك طرف غائب تنظيم خواهد شد.

اگر مادر اعلام كننده باشد نام خانوادگي مادر به طفل داده مي شود.

ماده 17 _ هرگاه ابوين طفل معلوم نباشند سند با نام خانوادگي آزادو نامهاي فرضي در محل اسامي ابوين تنظيم مي گردد. تصحيح اسامي فرضي يا تكميل مشخصات ناقص به موجب اقرارنامه موضوع ماده 1273 قانون مدني يا حكم دادگاه يا مدارك حصروراثت به عمل خواهد آمد و نام خانوادگي طبق احكام

مربوط به نام خانوادگي اصلاح خواهد شد.

موضوع فرضي بودن اسامي پدر و مادر در شناسنامه منعكس نخواهد شد.

ماده 18 _ نماينده يا مامور ثبت احوال ولادت طفل فاقد ولي راثبت و مراتب را براي اقدام قانوني به دادستان اطلاع خواهد داد.

تبصره _ در صورتي كه طفل در مكاني متولد شود كه خروج از آن ممنوع يا محتاج به اجازه مخصوص باشد نظير ندامتگاه كانون اصلاح تربيت و غيره متصديان اين سازمان مكلف به اطلاع واقعه وايجاد تسهيلات لازم براي انجام وظائف صاحب واقعه مي باشند.

ماده 19 _ ماما يا پزشكي كه در حين ولادت حضور و در زايمان دخالت داشته مكلف به صدور گواهي ولادت و ارسال يك نسخه ازآن به ثبت احوال محل در مهلت اعلام مي باشد.

ماده 20 _ انتخاب نام با اعلام كننده است براي نامگذاري يك نام ساده يا مركب (حسين محمدمهدي و مانند آن كه عرفا يك نام محسوب مي شود انتخاب خواهد شد.

تبصره 1 _ انتخاب نام هايي كه موجب هتك حيثيت مقدسات اسلامي مي گردد و همچنين انتخاب عناوين و القاب و نام هاي زننده و مستهجن يا نامتناسب با جنس ممنوع است

تبصره 2 _ تشخيص نامهاي ممنوع با شوراي عالي ثبت احوال مي باشد و اين شورا نمونه هاي آن را تعيين و به سازمان اعلام مي كند.

تبصره 3 _ انتخاب نام در مورد اقليت هاي ديني شناخته شده درقانون اساسي تابع زبان و فرهنگ ديني آنان است

تبصره 4 _ در اسناد سجلي اقليت هاي ديني شناخته شده در قانون اساسي كشور نوع دين آنان قيد مي شود.

تبصره 5 _ ذكر سيادت در اسناد سجلي ساداتي كه سيادت آنان دراسناد سجلي پدر يا جد پدري مندرج باشد و يا سيادت آنان با دلايل شرعي ثابت گردد الزامي است مگر كساني

كه خود را سيد ندانند وياعدم سيادت آنان شرعا احراز شود.

تبصره 6 _ مراتب تشرف پيروان اديان ديگر به دين مبين اسلام همراه با تغييرات مربوط به نام و نام خانوادگي آنان در اسناد سجلي ثبت مي شود.

ماده 21 _ هرگاه از وضع حمل بيش از يك طفل متولد شود براي هريك دفتر ثبت كل وقايع جداگانه به ترتيب تولد و با ذكر ساعت ولادت تنظيم خواهد شد.

فصل چهارم _ ثبت وفات (ماده 22 الي 30 )

ماده 22 _ وفات هر كس اعم از ايراني يا خارجي و همچنين ولادت طفلي كه مرده به دنيا آمده يا بلافاصله پس از ولادت بميرد بايد به مامور يا نماينده ثبت احوال اعلام شود.

وفات ايرانيان در خارج از كشور به ماموران كنسولي محل اقامت يا به نزديكترين ماموران كنسولي ايران يا به سازمان ثبت احوال كشوراعلام مي شود.

وفات ايرانيان و خارجيان ساكن كشور را ماموران و نمايندگان ثبت احوال و وفات ايرانيان در خارج از كشور را برحسب محل اعلام ماموران كنسولي ايران يا ماموران و يا نمايندگان ثبت احوال ثبت مي كنند، وفات بايد در سند ثبت وفات و همچنين در دفتر ثبت كل وقايع در صفحات مربوط به درگذشته و پدر و مادر او و شناسنامه متوفي ثبت و امضاي و مهر گردد.

وفات خارجيان پس از ثبت به شهرباني محل اعلام مي شود و يك نسخه گواهي به سازمان ثبت احوال كشور فرستاده خواهد شد كه به وزارت امور خارجه ارسال گردد.

تبصره _ گواهي وفات به هرشخصي كه درخواست كند تسليم مي گردد.

ماده 23 _ در سند ثبت وفات بايد اطلاعات زير قيد گردد:

1 _ محل روز، ماه و سال وفات و تاريخ ثبت

2 _ نام و نام خانوادگي و جنس و تاريخ تولد و شغل و شماره شناسنامه يا

پروانه اقامت و تاريخ و محل صدور شناسنامه يا پروانه اقامت درگذشته

3 _ علت فوت در صورتي كه مشخص باشد.

4 _ نام و نام خانوادگي و شماره شناسنامه و محل صدور شناسنامه پدر و مادر درگذشته

5 _ نام و نام خانوادگي و شماره شناسنامه و محل صدور شناسنامه ومحل اقامت و سمت اعلام كننده

6 _ نام و نام خانوادگي و شماره شناسنامه و محل صدور شناسنامه ومحل اقامت و شغل گواهان

7 _ نام و نام خانوادگي و امضاي نماينده يا مامور ثبت احوال و اثرمهر.

8 _ شماره و سري برگ مخصوص ثبت وفات

9 _ محل توضيحات

ماده 24 _ واقعه وفات بايد طبق تصديق پزشك و در صورت نبودن پزشك با حضور دو نفر گواه ثبت گردد.

در مورد طفلي كه مرده به دنيا آمده يا بلافاصله پس از تولد بميرد درصورت وجود پزشك در محل تصديق پزشك ضروري است و درصورت نبودن پزشك گواهي دو نفر كافي است

پزشكي كه وقوع وفات به او اطلاع داده مي شود در هر مورد مكلف به معاينه جسد و صدور تصديق يا اظهار نظر مي باشد و در صورت امكان تشخيص علت وفات بايد تصديق شود و به هر حال يك نسخه از تصديق يا اظهار نظر خود را بايد به ثبت احوال محل درمهلت مقرر ارسال نمايند.

ماده 25 _ مهلت اعلام وفات ده روز از تاريخ وقوع يا وقوف بر آن است

روز وفات و تعطيل رسمي بعد از آخرين روز مهلت به حساب نمي آيد و در صورتي كه وفات در اثناي سفر رخ دهد مهلت اعلام آن از تاريخ رسيدن به مقصد احتساب خواهد شد.

تبصره _ ترتيب ثبت وقايع ولادت و وفات كه پس از انقضا مهلت مقرر اعلام شود در آيين نامه اجرايي اين قانون تعيين

خواهد شد.

ماده 26 _ اعلام وفات و امضاي سند ثبت وفات به ترتيب به عهده يكي از اشخاص زير است

1 _ نزديكترين خويشاوند متوفي كه در موقع وفات حاضر بوده است

2 _ متصدي يا صاحب مكاني كه وفات در آن رخ داده است يانماينده او.

3 _ هر شخصي كه در موقع وفات حاضر بوده است

4 _ ماموران انتظامي يا كدخدا.

تبصره _ متصديان گورستان يادفن مكلف به اطلاع وفات به ثبت احوال هستند.

ماده 27 _ در صورتي كه وفات يا ولادت طي نامه رسمي از طرف ماموران انتظامي يا قضايي و يا ساير مقامات اعلام شود شماره وتاريخ اعلامنامه در سند درج و به منزله امضاي سند خواهد بود.

ماده 28 _ در موارد زير اعلام وفات به عهده مقامات زير است

1 _ در صورتي كه وفات در اثر بروز سوانح از قبيل زلزله سيل طوفان و آتش سوزي شود مقامات انتظامي يا گروههاي امدادي حاضر در محل مكلفند واقعه وفات را ضمن ارسال صورت حاوي نام و نام خانوادگي و حتي المقدور شماره شناسنامه و محل صدورشناسنامه و سن متوفي اعلام نمايند.

2 _ وفات نظامياني كه در زمان صلح درسربازخانه و يا ضمن مانورهاي نظامي يا در زمان جنگ واقع مي شود وسيله فرمانده قسمت با تعيين نام و نام خانوادگي و شماره شناسنامه و محل صدور شناسنامه اعلام مي گردد.

ماده 29 _ در مواردي كه مشخصات متوفي معلوم نشود يا به بعضي از اطلاعاتي كه بايد در سند قيد شود دسترسي نباشد در سند ثبت وفات به جاي مشخصات عبارت (نامعلوم نوشته مي شود تكميل مشخصات نامعلوم با هيات حل اختلاف خواهد بود.

ماده 30 _ مدرك ثبت وفات فرضي غايب مفقودالاثر حكم قطعي دادگاه هاست مديران دفاتر دادگاههايي كه حكم قطعي وفات فرضي غائب مفقودالاثر از آن

دادگاه صادر شده مكلفند يك نسخه از راي صادره را طي نامه رسمي به ثبت احوال محل ارسال دارند.

فصل پنجم _ ازدواج و طلاق ( ماده 31 الي 34 )

ماده 31 _ دارندگان دفاتر رسمي ازدواج و طلاق مكلفند وقايع ازدواج و طلاق و رجوع را كه در دفاتر مربوط ثبت مي كنند درشناسنامه زوجين نيز درج و امضاي و مهر نمايند و حداكثر هر پانزده روز يك بار وقايع ازدواج و طلاق و رجوعي را كه در دفاتر به ثبت مي رسد روي نمونه هاي مربوط تهيه و به ثبت احوال محل تحويل و رسيد دريافت دارند.

ازدواج و طلاق و رجوع ايرانيان در خارج از كشور بايد به وسيله كنسولگريهاي مربوط در دفاتري كه از طرف ثبت احوال تهيه مي شود ثبت و حداكثر هر يك ماه يك بار وقايع ازدواج و طلاق ورجوعي را كه در دفاتر به ثبت مي رسد روي نمونه هاي مخصوص تهيه و از طريق وزارت امور خارجه به سازمان ثبت احوال كشورفرستاده شود.

ماده 32 _ طلاق ، رجوع و بذل مدت كه در دفتر رسمي طلاق به ثبت نرسيده باشد با ارائه اقرار نامه رسمي در اسناد ثبت احوال طرفين ثبت خواهد شد.

ازدواج هايي كه در دفاتر رسمي ازدواج به ثبت نرسيده باشد درصورت وجود شرائط زير در اسناد سجلي زن و شوهر ثبت خواهدشد:

1 _ ارائه اقرار نامه رسمي مبني بر وجود رابطه زوجيت بين متقاضيان ثبت واقعه ازدواج

2 _ در موقع تنظيم اقرار نامه سن زوج از بيست سال تمام و سن زوجه از هجده سال تمام كمتر نباشد.

3 _ گواهي ادارات ثبت احوال محل صدور شناسنامه هاي زوجين به اين كه در تاريخ اعلام واقعه طرفين در قيد ازدواج ديگري نمي باشند.

تبصره _ نمايندگان ثبت احوال مكلفند پس از ثبت واقعه رونوشت اقرارنامه را به دادسراي محل

ارسال نمايند.

ماده 33 _ كل وقايع ازدواج و طلاق يا وفات زوج يا زوجه و رجوع و بذل مدت و فسخ نكاح بايد در دفاتر ثبت كل وقايع ثبت شودولي در شناسنامه به شرح زير انعكاس خواهد يافت

در المثناي شناسنامه مرد يا زن آخرين نكاح و طلاق يا بذل مدت ودر صورت تعدد زوجات آن تعداد ازدواج كه به قوت خود باقي است منعكس خواهد شد.

ازدواج و طلاق غير مدخوله در المثناي شناسنامه درج نخواهد شد.

ماده 34 _ افشاي اطلاعات مذكور در دفاتر ثبت كل وقايع و اسناد سجلي جز براي صاحب سند و مقامات قضايي و دولتي ذي صلاح ممنوع است

فصل ششم _ صدور شناسنامه ( ماده 35 الي 37 )

ماده 35 _ صدور شناسنامه و ساير خدمات سجلي در مقابل دريافت وجه انجام خواهد شد كه نحوه اخذ وجوه و ميزان و نوع اين خدمات به موجب آيين نامه اجرايي اين قانون خواهد بود.

ماده 36 _ شناسنامه از روي دفاتر ثبت كل وقايع صادر و داراي مشخصات و اطلاعات زير مي باشد:

1 _ آرم جمهوري اسلامي ايران

2 _ محل مخصوص انگشت نگاري و شماره كلاسمان

3 _ محل الصاق عكس

4 _ شماره شناسنامه

5 _ نام و نام خانوادگي و جنس دارنده آن

6 _ تاريخ تولد به ترتيب روز و ماه و سال هجري شمسي و قمري

تبصره _ ذكر تاريخ هجري قمري از هنگام اجراي طرح تعويض شناسنامه براي نوزادان الزامي است

7 _ محل تولد به ترتيب شهرستان بخش دهستان (شهر / روستا)

8 _ نام و شماره شناسنامه و محل صدور شناسنامه ابوين

9 _ تاريخ تنظيم سند به ترتيب روز و ماه و سال هجري شمسي

10 _ محل تنظيم سند

به ترتيب حوزه شهرستان بخش دهستان شهر / روستا)

11 _ نام و نام خانوادگي مامور تنظيم كننده سند و امضاي مامورصدور و مهر اداره

12 _ شماره مسلسل و سري مخصوص شناسنامه

13 _ محل مخصوص ثبت ازدواج طلاق و وفات همسر، ولادت فرزندان و وفات صاحب شناسنامه

14 _ محل توضيحات

15 _ محل مخصوص و مهر انتخابات

تبصره 1 _ شناسنامه هاي نمونه جديد افرادي كه به سن 15 سال تمام مي رسند بايد ملصق به عكس همان سال و اثر انگشت و كلاسمان انگشت نگاري صاحب آن باشد.

تبصره 2 _ شناسنامه اوليه بايد در سي سالگي تمام با عكس همان سال صاحب آن تجديد شود. صاحب شناسنامه پس از رسيدن به سن سي سال ملتف است ظرف يك سال براي تجديد آن مراجعه كنند.

تبصره 3 _ صدور شناسنامه مجدد و يا گواهي ولادت اتباع خارجه مطابق مقررات آيين نامه اجرايي اين قانون خواهد بود.

تبصره 4 _ به استثناي سازمان ثبت احوال كشور، دفاتر اسنادرسمي ازدواج و طلاق نمايندگي هاي دولت جمهوري اسلامي ايران در خارج از كشور، اداره تشخيص هويت و پليس بين الملل و اداره كل انتخابات هيچ يك از ارگانها و نهادها و موسسات دولتي و بخش خصوصي حق نقش مهر و درج هيچگونه مطلب و يا آثار ديگري برروي شناسنامه ندارد. متخلف از اين امر تحت پيگرد قانوني قرارخواهد گرفت

ماده 37 _ سازمان ثبت احوال كشور مكلف است به مجرد وصول اعلام ترك تابعيت و يااخراج از تابعيت اشخاص از طرف وزارت امور خارجه ترك تابعيت و يا اخراج تابعيت را در دفاتر و اسنادمربوط منعكس و برگ ولادت يا شناسنامه را معدوم نمايد.

فصل هفتم _ صدور كارت شناسايي ( ماده 38 الي 39 )

ماده 38 _

در نقاطي كه دولت مقتضي بداند و اعلام كند كساني كه سن آنان از پانزده سال به بالا است بايد داراي كارت شناسايي بوده وهميشه آن را همراه داشته باشند. كارت شناسايي حاوي مشخصات و اثر انگشت و عكس و نشاني محل سكونت و گروههاي اصلي خون خواهد بود.

ترتيب صدور و ترتيب درج مشخصات دارنده كارت شناسايي وچگونگي تحصيل اطلاعات مربوط به سكونت و ساير اطلاعات ازقبيل گروه خون و اشخاصي كه براي صغار و مجانين كارت شناسايي اخذ نمايند در آيين نامه اجرايي تعيين خواهد شد.

ماده 39 _ و تبصره هاي آن لغو شده است

فصل هشتم _ نام خانوادگي ( ماده 40 الي 42 )

ماده 40 _ تغيير نام خانوادگي با تصويب سازمان ثبت احوال كشورخواهد بود.

تبصره _ موارد تغيير نام خانوادگي مطابق آيين نامه اجرايي اين قانون مي باشد.

ماده 41 _ حق تقدم نام خانوادگي با رعايت تاريخ تقدم صدور اسنادمختص اشخاصي است كه به نام آنان در دفاتر مخصوص نام خانوادگي ادارات ثبت احوال به ثبت مي رسد و ديگري حق اختيار آن را در آن اداره ندارد مگر با اجازه دارنده حق تقدم و اين حق پس از وفات به ورثه قانوني انتقال مي يابد. هر يك از وراث مي تواند شخصي كه نام خانوادگي او را اختيار كرده مورد اعتراض قرار داده و تغيير نام خانوادگي او را از دادگاه بخواهد ولي وراث بالاتفاق مي توانند به ديگري اجازه دهند كه نام خانوادگي آنها را اختيار نمايد.

تبصره _ نام خانوادگي فرزند همان نام خانوادگي پدر خواهد بود اگرچه شناسنامه فرزند در قلمرو اداره ثبت احوال ديگري صادر گردد. فرزندان كبير مي توانند براي خود نام خانوادگي ديگري انتخاب نمايند.

ماده 42 _ زوجه مي تواند با موافقت همسر خود تا زماني كه در قيدزوجيت مي باشد از نام خانوادگي همسر

خود بدون رعايت حق تقدم استفاده كند و در صورت طلاق ادامه استفاده از نام خانوادگي موكول باجازه همسر خواهد بود.

فصل نهم _ تعويض شناسنامه هاي موجود و نقل آن به دفاتر ثبت كل وقايع ( ماده 43 الي 46 )

ماده 43 _ سازمان ثبت احوال كشور مكلف است شناسنامه هاي موجود در دست مردم را به تدريج تعويض نمايد و كليه افراد نيز مكلفند در مهلتهاي معين كه سازمان ثبت احوال كشور طي آگهي در وسايل ارتباط جمعي و به ترتيب گروه سني تعيين خواهد نمود به ماموران ثبت احوال محل اقامت خود براي اعلام هويت خود و وقايع حياتي خود و ارائه مدارك و دريافت شناسنامه نمونه جديدمراجعه نمايند وفات ثبت نشده زوج و زوجه و فرزندان نيز ضمن اين مراجعه بايد اعلام شود.

تبصره _ چنانچه درطول اجراي طرح اشخاصي اعلام فقدان و يا درخواست تعويض شناسنامه نمايند كه مشمول دوره تجديد آن گروه نباشد براي آنان طبق مقررات گواهي موقت صادر خواهد شد.

ماده 44 _ اشخاصي كه در مهلت هاي معين در آگهي منتشره ماموران ثبت احوال را از داشتن شناسنامه مكرر يا استفاده از شناسنامه غير يا دريافت شناسنامه موهوم يا استفاده از شناسنامه ايراني با داشتن تابعيت خارجي مطلع نمايند از تعقيب و مجازات معاف خواهندبود والا پس از انقضا مهلتهاي معين جرائم مزبور مستمر شناخته شده و مشمول مجازات مصرح در مواد 48 و 49 اين قانون خواهندبود.

هويت دارندگان شناسنامه مكرر به انتخاب صاحبان و يا نمايندگان قانوني آنان تثبيت و هويت اشخاصي كه از شناسنامه غير استفاده نموده اند و همچنين مدارك ازدواج و طلاق و شناسنامه قانوني كه صادر مي شود خواهد بود.

تبصره _ تعويض شناسنامه همسر و فرزندان ضمن گروه سني همسري كه در مهلت مقرر مراجعه مي كنند به عمل خواهد آمد و همچنين

در موقع ثبت ولادت طفل شناسنامه پدر و مادر و افراد خانواده تعويض خواهد شد اگرچه مهلت مراجعه معين و آگهي نشده باشد.

ماده 45 _ هرگاه هويت تابعيت افراد مورد ترديد واقع گردد و مدارك لازم جهت اثبات آن ارائه نشود مراتب براي اثبات هويت به مراجع انتظامي و براي اثبات تابعيت به شوراي تامين شهرستان ارجاع و درصورت تاييد طبق مقررات اقدام خواهد شد.

تبصره _ در جلسات شوراي تامين شهرستان كه به منظور فوق تشكيل مي گردد. رئيس اداره ثبت احوال محل نيز باداشتن حق راي شركت خواهد داشت

ماده 46 _ سازمان ثبت احوال كشور، پايان مهلت تعويض شناسنامه هر دوره را از طريق وسايل ارتباط جمعي آگهي خواهد داد. و پس از پايان مهلت اعلام شده شناسنامه و گواهيهاي صادره قبلي از درجه اعتبار ساقط خواهد شد و منحصرا شناسنامه هاي جديد جمهوري اسلامي ايران سند رسمي هويت و تابعيت افرادخواهد بود.

تبصره _ افرادي كه در مهلت هاي مقرر مراجعه نكنند پس از تشخيص تخلف مراتب به دادگاه اعلام و طبق مقررات با آنان رفتار خواهد شد.

فصل دهم _ تهيه مقدمات اجراي قانون ( ماده 47 )

ماده 47 _ وزارت كشور مكلف است در مدت يك سال از تاريخ تصويب اين قانون مقدمات اجراي آن را از حيث تهيه وسايل كار وتجهيزات و تامين كاركنان لازم و آموزش آنان فراهم نمايد.

دولت اعتبار لازم براي اجراي اين قانون را تامين خواهد نمود

فصل يازدهم _ مقررات كيفري ( ماده 48 الي 55 )

ماده 48 _ اشخاصي كه از وظايف مذكور در مواد 16 و 19 و 24 و26 و 35 و تبصره ماده 26 و تبصره يك ماده 36 و مواد 38 و 43خودداري كنند يا با در دست داشتن شناسنامه اقدام به اخذ المثني نمايند مورد تعقيب قرار گرفته و علاوه برالزام به انجام تكاليف مقرربه پرداخت دويست و يك هزار تا پنج هزار ريال جزاي نقدي محكوم خواهند شد.

ولي هرگاه ماموران و مسووليني كه به موجب اين قانون وظايفي برعهده دارند در اجراي آن تاخير يا تعلل نمايند در دادگاههاي اداري يا انتظامي طبق ضوابط مربوط تحت تعقيب قرار خواهند گرفت

ماده 49 _ اشخاص زير به حبس جنحه اي از شصت و يك روز تا شش ماه محكوم خواهند شد:

الف _ اشخاصي كه در اعلام ولادت يا وفات يا هويت برخلاف واقع اظهاري نمايند.

ب _ اشخاصي كه عالما عامدا پس از رسيدن به سن 18 سال تمام ازشناسنامه مكرر استفاده و يا به دريافت شناسنامه مكرر براي خود يامولي عليه يا به دريافت شناسنامه موهوم مبادرت كنند و يا از شناسنامه ديگري خواه صاحب آن زنده يا مرده باشد بنام هويت خود استفاده نمايند.

ج _ ماما يا پزشكي كه در مورد ولادت و وفات گواهي خلاف واقع صادر كند.

د _ اشخاصي كه در مورد ولادت و وفات شهادت دروغ بدهند كه شهادت آنان منجر به تنظيم دفتر ثبت كل وقايع و

يا وفات گردد.

ماده 50 _ افراد بيگانه كه قبل از احراز تابعيت ايراني به منظور ايراني قلمداد كردن خود موجب تنظيم اسناد سجلي يا دريافت شناسنامه شوند به حبس جنحه اي از سه ماه تا يك سال محكوم خواهند شد.

ماده 51 _ هركس عالما عامدا پدر و يا مادر طفل را به غير از پدر يامادر واقعي در اسناد و دفاتر ثبت احوال اظهار و شناسنامه دريافت كند به حبس جنحه اي از شش ماه تا سه سال محكوم خواهد شد.

تبصره _ در مواردي كه پدر يا مادر طفل معلوم نباشد و همچنين موارد مذكور در قانون حمايت كودكان بدون سرپرست از شمول اين ماده مستثني مي باشد.

ماده 52 _ ماموراني كه عالما عامدا در جرائم مذكور در مواد 49 و50 و 51 اين قانون به هر نحوي از انحا كمك نمايند يا گواهي هاي خلاف را ملاك اجراي وظايف قانوني خود قرار دهند به مجازات مرتكب اصلي محكوم خواهند شد.

ماده 53 _ آيين نامه هاي اجرايي اين قانون و نمونه هاي اوراق و اسناد مربوط وسيله وزارت كشور و وزارت دادگستري تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 54 _ از تاريخ اجراي اين قانون و پايان مهلتهاي معين قوانين ثبت احوال مصوب 20 مرداد 1307 و 11 آذر 1310 و اول بهمن 1312 و دوم ارديبهشت 1319 لغو و هر قانوني كه در مقام اجرا معارض اين قانون باشد بلااثر است

ماده 55 _ وزارت كشور، وزارت امور خارجه و وزارت دادگستري مامور اجراي اين قانون هستند.

قانون تفسير تبصره هاي 3 و 6 قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق. مصوب 73 (ماده واحده)

موضوع استفساريه

نظر به اينكه در مورد تبصره 3 و 6 «قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق » كه با اصلاحاتي در تاريخ 28/8/1371 به تصويب مجمع تشخيص مصلحت نظام رسيده است جمعي

معتقدند كه مستفاد از تبصره 3 قانون مذكور اين است كه تمام حقوق زوجه نسبت به زوج اعم از نفقه و جهيزيه و مهر و غير آن (كه اجرت المثل خدمات زوجه و نحله كه در تبصره 6 آمده نيز ازحقوق زوجه است بايد قبل از اجراي صيغه طلاق به زوجه تاديه شود و در حقيقت تبصره 6 مصداق براي تبصره 3 تعيين مي كند، و مكمل آن است

و جمع ديگر معتقدند كه تبصره 6 مستقل از تبصره 3 هست و اجرت المثل و نحله كه در اين تبصره آمده پس از اجراي صيغه طلاق با درخواست مجدد زوجه از دادگاه رسيدگي و حكم داده مي شود و رسيدگي به آنها قبل از اجراي صيغه طلاق وجهه قانوني ندارد.

مستدعي است نظريه مجمع تشخيص مصلحت نظام در اين خصوص اعلام گردد.

قانون تعيين مدت اعتبار گواهي عدم امكان سازش. مصوب 76 (ماده واحده )

ماده واحده _ گواهي صادره از مراجع قضايي در خصوص عدم امكان سازش بين زن و شوهر، چنانچه ظرف مدت سه ماه از تاريخ ابلاغ به دفتر ثبت طلاق تسليم نشود، از اعتبار ساقط خواهد بود.

در صورتي كه ظرف مدت مقرر گواهي ياد شده جهت اجراي طلاق تسليم دفتر ثبت طلاق شود سردفتر مكلف است به طرفين اعلام نمايد تا جهت اجراي صيغه طلاق و ثبت آن حضور يابند، درصورت عدم حضور هر يك از طرفين در وقت مقرر، براي مرتبه دوم حداكثر ظرف مدت يك ماه دعوت و به شرح ذيل عمل خواهد شد:

الف _ در صورت امتناع زوجه از حضور، زوج صيغه طلاق را جاري و پس از ثبت به وسيله دفتر خانه به اطلاع زوجه رسانده مي شود.

ب _ در صورت امتناع زوج از حضور و اجراي طلاق ،

دفتر مراتب راتاييد و به دادگاه صادركننده گواهي اعلام مي دارد. دادگاه به درخواست زوجه زوج را احضار و در صورت امتناع از حضور، دادگاه با رعايت جهات شرعي صيغه طلاق را جاري و دستور ثبت و اعلام آن را به دفتر ثبت طلاق صادر مي كند.

ج _ در صورتي كه زوج به دفترخانه مراجعه ولي از اجراي صيغه طلاق امتناع نمايد مطابق بند (ب عمل خواهد شد. قانون فوق مشتمل بر ماده واحده درجلسه علني روز يكشنبه مورخ يازدهم آبان ماه يكهزار و سيصد و هفتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 28/8/1376 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

قانون تصديق انحصار وراثت. مصوب 1309 (م ا تا م 14 ) با اصلاحات بعدي

ماده 1_ در هر موردي كه يك يا چند نفر بخواهند مال متعلق به متوفايي را اعم از منقول يا غيرمنقول يا اسنادي كه نزد غير است به عنوان وراثت اخذ نمايند و يا طلب متوفايي را به اين عنوان وصول كنند و متصرف يا مديون بدون انكار وجود مال يا دين يا اسناد تصديقي براي سمت يا انحصار وراثت از آنها بخواهد بايد به طريق ذيل رفتار شود.

ماده 2_ شخص يا اشخاص مزبور بايد براي تحصيل تصديق وراثت و عده وراث تقاضاي كتبي به يكي از محاكم صلح محل اقامت دايمي متوفي يا محاكم بدايتي كه وظايف صلحيه را، انجام ميدهدتقديم كند در صورتي كه محل اقامت دايمي متوفي در خارج ازمملكت باشد به يكي از محاكم صلح تهران بايد مراجعه شود.

تبصره در غير اين مورد خواه اختلاف در وراثت بوده و خواه شخصي كه متصرف مال منقول يا غيرمنقول است منكر باشد امر به اقامه دعوي در محاكم صالحه خاتمه خواهد يافت

ماده 3_ امين صلح يا

حاكم بدايتي كه وظيفه صلحيه را انجام مي دهد بايد تمام ادله و اسناد مستدعي و يا مستدعيان تصديق را از ورثه سجل احوال و شهادت شهود و غيره تحت نظر گرفته شرحيدر مجله رسمي و يكي از جرايد محل به خرج مستدعي يا مستدعيان سه دفعه متواليا ماهي يك دفعه اعلان كرده و پس از انقضاي سه ماه از تاريخ نشر اولين اعلان در صورتي كه معترضي نبوده تصديقي مشعر بر وراثت و تعيين عده وراث به مستدعي يا مستدعيان مي دهد و در صورت اعتراض امين صلح و يا حاكم بدايتي كه وظيفه صلحيه را انجام مي دهد و مطابق اصول رسيدگي كرده حكم خواهد داد و اين حكم قابل استيناف و تميز خواهد بود در صورتي كه معترض ادعاي خود را تا دو ماه تعقيب نكرد به تقاضاي مستدعي يا مستدعيان حق اعتراض او ساقط و محكوم به اداي خسارت مي شود.

هرگاه مال منقول متعلق به متوفي كه مورد مطالبه واقع شده بيش از پانصد ريال قيمت نداشته باشد انتشار اعلان مذكور فوق به عمل نخواهد آمد و امين صلح يا حاكم بدايت بايد خارج از نوبت به تمام ادله و اسناد مستدعي تصديق رسيدگي كرده و شهادت شهود را درصورتي كه باشد استماع نموده راي مقتضي به دادن تصديق يا ردتقاضا بدهد و در هر حال در اين مورد مخارج مذكور در ماده 8 اخذنخواهد شد _ راي محكمه داير به رد تقاضاي تصديق قابل استيناف و تميز است

در كليه مواردي كه مدعي العموم تشخيص بدهد كه متوفي بلا وراث بوده و تقاضاي شخص يا اشخاص براي صدور تصديق بي اساس است

مثل مدعي خصوصي مي تواند بر تقاضاي مذكور اعتراض كند و در موردي هم كه مال منقول متعلق به متوفي بيش از 500 ريال قيمت نداشته و بر اثر تقاضاي شخص يا اشخاص تصديق انحصار وراثت صادر شده باشد در صورتي كه مدعي العموم متوفي رابلاوارث بداند مي تواند بر تصديق مذكور اعتراض كند و در هر حال مدعي العموم حق دارد از راي محكمه كه عليه او صادر شده استيناف و تميز بخواهد، در مواردي كه اشخاص به استناد تصديق انحصار وراثت كه قبل از اجراي اين قانون صادر شده مطالبه مال يا حقي ازدولت بنمايد مدعي العموم تا سه ماه از تاريخ اجراي اين قانون حق اعتراض بر تصديق مذكور خواهد داشت (اصلاحي به موجب قانون مصوب تير ماه 1313).

ماده 4_ در صورتي كه با نبودن معترض راي امين صلح يا حاكم بدايتي كه وظيفه صلحيه را انجام مي دهد داير به رد تقاضاي مستدعي يا مستدعيان تصديق باشد مستدعي يا مستدعيان تصديق مي توانند در ظرف 10 روز پس از ابلاغ راي به نزديكترين محكمه بدايت شكايت كنند و راي محكمه بدايت پس از استماع عقيده مدعي العموم قاطع خواهد بود.

ماده 5_ مديون يا متصرف مال متوفي بايد در مقابل اخذ اصل و ياسواد مصدق تصديق امين صلح يا حاكم بدايت دين خود را كه به متوفي داشته و مال متعلق به او را كه نزد خود دارد به صاحب يا صاحبان تصديق تاديه و يا تسليم كند در صورت استنكاف مسوول خسارات وارده بر دارندگان تصديق خواهد بود و در صورت تاديه دين و يا تسليم مال در مقابل هر مدعي وراثت بري محسوب خواهدشد و

مدعي مزبور حق رجوع به شخص يا اشخاصي خواهد داشت كه طلب متوفي را وصول و يا مال متعلق به او را دريافت نموده اند.

ماده 6_ اگر اموال منقول و غيرمنقول و وجه نقد متعلق به اشخاص مجهول الوارث كه در تصرف دولت يا موسسات تجارتي و ياصرافي و غيره و يا اشخاص است در ظرف 10 سال نسبت به مال منقول و وجه نقد و بيست سال نسبت به مال غيرمنقول از تاريخ فوت مالك كسي به عنوان وراثت ادعا ننمايد ديگر ادعايي پذيرفته نخواهد شد و اموال مزبور متعلق به دولت است كه به مصرف موسسات خيريه برساند.

تبصره موسسات تجارتي و صرافي و غيره و يا اشخاصي كه اموال مجهول الوارث نزد آنها است مكلفند به وسيله پاركه هايبدايت هر محل آن اموال را تسليم و يا تاديه به دولت نمايند.

ماده 7_ مفاد مواد فوق در موردي نيز بايد رعايت شود كه اداره ثبت اسناد و املاك براي صدور سند مالكيت و يا تبديل ملكي كه به نام متوفي ثبت شده است به اسم وراث يا وارث او يا براي هر مقصود ديگري از تقاضاكننده سند مالكيت و يا تبديل و غيره تصديقي براي وراثت و عده وراث بخواهد.

ماده 8_ مستدعي و مستدعيان تصديق بايد در موقع تقديم دادخواست پانصد ريال تمبر الصاق نمايند. (افزايش به موجب قانون بودجه 62).

ماده 9_ هرگاه معلوم شود كه مستدعي تصديق با علم به عدم وراثت خود تحصيل تصديق وراثت نموده يا با علم به وجود وراثي غير ازخود تحصيل تصديق برخلاف حقيقت كرده است كلاهبرداري محسوب و علاوه بر اداي خسارت به مجازاتي كه به موجب قانون براي اين جرم مقرر است محكوم

خواهد شد.

ماده 10_ هر شاهدي كه در موضوع تحصيل تصديق وراثت برخلاف حقيقت شهادت دهد براي شهادت دروغ تعقيب و به مجازاتي كه براي اين جرم مقرر است محكوم خواهد شد.

ماده 11_ هرگاه متصرفين مال متعلق به اشخاص مجهول الوارث ويا مديونين به اشخاص مزبور بعد از انقضاي مدتي كه به موجب ماده 6 مقرر است مال و يا دين و يا منافع حاصله از آن را مطابق تبصره ماده مذكور به دولت تسليم و يا تاديه ننمايند به مجازاتي كه به موجب قوانين جزائي براي خيانت در امانت مقرر است محكوم خواهند شد.

در صورتي كه متصرف يا مديون شركت باشد مدير شركت و ياشعبه آن متصرف و يا مديون است مسوول اجراي مقررات تبصره ماده 6 بوده و در صورت تخلف به مجازات مذكور فوق محكوم خواهد شد.

ماده 12_ اگر مال در معرض تلف و تضييع بوده و يا اعتبار مديون و يا كسي كه مال نزد اوست مشكوك باشد محكمه مي تواند براي حفظ مال اقدامات لازمه را اعم از فروش يا توديع آن به محل معتبري و يا گرفتن ضامن به عمل آورد.

ماده 13_ امين صلح يا حاكم بدايتي كه وظيفه صلحيه را انجام ميدهد در صورتي كه مدرك استشهادنامه بوده و هويت شهود ياانتساب امضا يا مهر به منتسب اليه در نزد محكمه معلوم نبوده و يامفاد شهادت مجمل و مبهم باشد ميتواند شهود را احضار كرده وشهادت آن را استماع كند.

چنانچه شاهد در خارج از مقر محكمه ساكن باشد تحقيق از شاهد به وسيله محكمه محل اقامت شاهد يا نزديكترين محكمه محل اقامت شاهد به عمل خواهد آمد.

در تصديق انحصار وراثت امين صلح يا حاكم بدايت بايد نسبتي راكه مستدعي يا

مستدعيان تصديق با مورث خود دارند و همچنين نسبت سهم الارث آنها را از متروكات به نحو اشاعه معين نمايد.(الحاقي به موجب قانون مصوب آذر 1313).

ماده 14_ هرگاه تقاضاي تصديق انحصار وراثت براي تقديم اظهارنامه ثبت املاك و يا به طوركلي مربوط به امور مذكور در ماده 7 به عمل آيد تقاضاكننده بايد تصديقي از اداره ثبت مشعر بر لزوم اثبات انحصار وراثت تحصيل كرده و به تقاضانامه خود ضميمه نمايد. (الحاقي به موجب قانون مصوب آذر 1313).

در اين صورت امين صلح يا حاكم بدايت اعلان مذكور در ماده 3 رابه اداره ثبت محل ارسال مي دارد تا جز اعلانات ثبت منتشر شده و مخارج اعلان نيز مثل اعلانات ثبت محسوب گردد.

در مورد اين ماده فقط نصف مخارج مذكور در ماده 8 اخذ خواهد شد.

قانون امور حسبي مصوب 1319

باب اول در كليات (م 1 الي م 47)

ماده 1_ امور حسبي اموري است كه دادگاهها مكلفند نسبت به آن امور اقدام نموده و تصميمي اتخاذ نمايند بدون اين كه رسيدگي به آنها متوقف بر وقوع اختلاف و منازعه بين اشخاص و اقامه دعوي ازطرف آنها باشد.

ماده 2_ رسيدگي به امور حسبي تابع مقررات اين باب مي باشد مگرآن كه خلاف آن مقرر شده باشد.

ماده 3_ رسيدگي به امور حسبي در دادگاههاي حقوقي به عمل مي آيد.

ماده 4_ در موضوعات حسبي هرگاه امري در خارج از مقر دادگاهي كه كار در آن جا مطرح است بايد انجام شود دادگاه مزبور مي تواندانجام امر را به دادگاهي كه كار در حوزه آن بايد بشود ارجاع نمايد ودر اين صورت دادگاه نامبرده امر ارجاع شده را انجام و نتيجه را به دادگاه ارجاع كننده امر مي فرستد.

ماده 5_ مقررات راجع به نيابت قضائي كه در آيين دادرسي مدني ذكر شده شامل امور حسبي

خواهد بود.

ماده 6_ در صورتي كه دو يا چند دادگاه براي رسيدگي به موضوع صالح باشند دادگاهي كه بدوا به آن رجوع شده است رسيدگي مي نمايد.

ماده 7_ در صورت حدوث اختلاف در صلاحيت دادگاهها رفع اختلاف به ترتيب مقرر در آيين دادرسي مدني به عمل مي آيد.

ماده 8_ دادرس بايد در موارد زير از مداخله در امور حسبي خودداري كند.

1 _ اموري كه در آنها ذينفع است

2 _ امور راجع به زوجه خود (زوجه كه در عده طلاق رجعي است درحكم زوجه است .

3 _ امور اقرباي نسبي و سببي خود درجه يك و دو از طبقه اول ودرجه يك از طبقه دوم

4 _ امور راجع به اشخاصي كه سمت ولايت يا قيمومت يا نمايندگي نسبت به آنها دارد.

ماده 9_ در موارد خودداري دادرس هرگاه در آن حوزه دادرس صلاحيت دار براي رسيدگي نباشد رسيدگي به دادگاه نزديكتر ارجاع مي شود.

ماده 10_ در موارد ماده 8 دادرس بايد از رسيدگي خودداري نمايدولي اشخاص ذينفع نمي توانند به استناد اين ماده دادرس را ردنمايند.

ماده 11_ عدم صلاحيت محلي دادگاه يا خودداري دادرس ازمداخله در خصوص اموري رافع آثار قانوني اقدام يا تصميمي كه به عمل آمده است نخواهد بود.

ماده 12_ روزهاي تعطيل مانع از رجوع به دادرس در امور حسبي نيست ولي دادرس مي تواند رسيدگي را در روزهاي تعطيل به تاخيراندازد مگر اين كه امر از امور فوري باشد.

ماده 13_ درخواست در امور حسبي ممكن است كتبي يا زباني باشد _ درخواست زباني در صورتمجلس نوشته شده و به امضاي درخواست كننده مي رسد.

ماده 14_ در امور حسبي دادرس بايد هرگونه بازجويي و اقدامي كه براي اثبات قضيه لازم است به عمل آورد، هر چند درخواستي ازدادرس نسبت به آن

اقدام نشده باشد و در تمام مواقع رسيدگي مي تواند دلايلي كه مورد استناد واقع مي شود قبول نمايد.

ماده 15_ اشخاص ذينفع مي توانند شخصا در دادگاه حاضر شوند يا نماينده بفرستند و نيز مي توانند كسي را به سمت مشاور همراه خودبه دادگاه بياورند و در صورتي كه نماينده به دادگاه فرستاده شودنمايندگي او بايد نزد دادرس محرز شود.

تبصره _ نماينده اعم از وكلاي دادگستري يا غير آنهاست

ماده 16_ حساب مواعد به ترتيبي است كه در آيين دادرسي مدني ذكر شده است و اگر روز آخر موعد مصادف با تعطيل شود آخرموعد روز بعد از تعطيل خواهد بود.

ماده 17_ در مهلت هايي كه مسافت رعايت مي شود ترتيب آن مطابق مقررات آيين دادرسي مدني راجع به مسافت است

ماده 18_ اشخاص ذينفع مي توانند پرونده هاي امورحسبي راملاحظه نموده و از محتويات آن رونوشت گواهي شده يا گواهي نشده از دفتر دادگاه بگيرند.

ماده 19_ هرگاه ضمن رسيدگي به امور حسبي دعوايي از طرف اشخاص ذينفع حادث شود كه رسيدگي به امور حسبي متوقف به تعيين تكليف نسبت به آن دعوي باشد دادرس در صورت درخواست دستور موقتي در موضوع آن دعوي مطابق مقررات دادرسي فوري صادر مي نمايد.

ماده 20_ اقدام و دخالت دادستان در امور حسبي مخصوص به مواردي است كه در قانون تصريح شده است

ماده 21_ در مواردي كه دادستان مكلف به اقدام مي باشد اقدام به عهده دادسراي دادگاه شهرستاني است كه رسيدگي در حوزه آن دادگاه به عمل مي آيد.

ماده 22_ دادرس پس از تمام شدن بازجويي و رسيدگي منتهي درظرف دو روز تصميم خود را اعلام مي نمايد.

ماده 23_ تصميم دادرس بايد موجه و مدلل باشد.

ماده 24_ در مواردي كه تصميمات دادگاه بايد ابلاغ شود ترتيب ابلاغ مانند مقررات آيين دادرسي مدني است

ماده 25_ در صورتي كه ابلاغ در كشور بيگانه بايد به عمل آيد دادرس مي تواند ترتيب سهلتري براي ابلاغ در نظر گرفته و دستور دهد.

ماده 26_ هرگاه شخصي كه تصميم دادگاه بايد به او ابلاغ شود دردادگاه حاضر باشد تصميم دادگاه به او اعلام و اين عمل ابلاغ محسوب است و رونوشت نيز به او داده مي شود.

ماده 27_ تصميم دادگاه در امور حسبي قابل پژوهش و فرجام نيست جز آنچه در قانون تصريح شده باشد.

ماده 28_ مرجع شكايت پژوهشي از تصميمات قابل پژوهش درامور حسبي دادگاهي است كه مطابق آيين دادرسي مدني صلاحيت رسيدگي پژوهشي به احكام دادگاه صادركننده تصميم در مورددعاوي دارد.

ماده 29_ مدت پژوهش همان است كه براي پژوهش احكام در آيين دادرسي مدني مقرر شده است

ماده 30_ در صورتي كه پژوهش خواه اثبات كند كه پژوهش نخواستن او در موعد به واسطه عذر موجه بوده و در ظرف ده روز ازتاريخ رفع عذر، پژوهش بخواهد دادگاهي كه مرجع رسيدگي پژوهشي است مي تواند مهلت پژوهش را تجديد نمايد مشروط به اين كه از تاريخ انقضاي مدت پژوهش بيش از ششماه نگذشته باشد.

ماده 31_ مهلت جديد نبايد بيش از موعد پژوهشي باشد ودرخواست تجديد مهلت بيش از يك دفعه پذيرفته نيست

ماده 32_ شكايت پژوهشي به دفتر دادگاهي كه صادركننده تصميم مورد شكايت بوده داده مي شود و دفتر نامبرده بايد فورا شكايت نامه را ثبت و رسيد آن را به شاكي داده و منتهي در ظرف دو روزشكايت نامه را با برگهاي مربوط به آن به دادگاهي كه مرجع رسيدگي پژوهشي است بفرستد.

ماده 33_ شكايت پژوهشي ممكن است شفاهي باشد در اين صورت شكايت نامبرده در صورتمجلس دادگاه درج و به امضاي شاكي و دادرس مي رسد و

اين صورت مجلس با برگهاي مربوط به دادگاه مرجع رسيدگي پژوهشي فرستاده خواهد شد.

ماده 34_ شكايت پژوهشي ممكن است مبني بر جهات يا ادله جديد باشد.

ماده 35_ شكايت پژوهشي موجب تعويق اجرا تصميم موردشكايت نمي شود مگر اين كه دادگاهي كه رسيدگي پژوهشي مي كند قرار تاخير اجراي آن را بدهد.

ماده 36_ تصميم دادگاه استان به اتفاق يا به اكثريت آرا معلوم مي شود.

ماده 37_ دادگاهي كه رسيدگي پژوهشي مي نمايد هرگونه رسيدگي و تحقيقي را كه مفيد و لازم بداند بدون احتياج به درخواست به عمل مي آورد و پس از رسيدگي اگر تصميم مورد شكايت را صحيح بداند آن را تاييد و چنانچه نقصي در تصميم نامبرده مشاهده كندموافق نظر خود آن را تكميل مي نمايد و هرگاه تصميم مورد شكايت را صحيح نداند آن را الغا نموده و تصميم مقتضي را اعلام مي نمايد.

ماده 38_ هرگاه در تصميم دادگاه اشتباهي در حساب يا سهو قلم يااشتباهات ديگري رخ دهد مثل از قلم افتادن نام يكي از اشخاص ذينفع يا زيادشدن نامي _ مادام كه آن تصميم به وسيله شكايت به دادگاه بالاتر از دادگاه خارج نشده باشد دادگاه صادركننده تصميم مستقلا يا به درخواست يكي از اشخاص ذينفع آن را تصحيح مي نمايد و اين تصحيح زير تصميم دادگاه يا برگ ديگري كه پيوست آن مي شود نوشته خواهد شد. دادن رونوشت از تصميم دادگاه بدون پيوست نامبرده ممنوع است

تصحيح به اشخاص كه تصميم دادگاه بايد ابلاغ شود، ابلاغ مي شودو در مواردي كه تصميم دادگاه قابل پژوهش است تصحيح آنها درمدت مقرر براي پژوهش قابل پژوهش خواهد بود.

ماده 39_ هرگاه تصميم دادگاه از اعتبار افتاده باشد تصحيح هم ازاعتبار خواهد افتاد.

ماده 40_ هرگاه دادگاه راسا يا برحسب تذكر به خطاي تصميم خود برخورد در صورتي كه آن تصميم قابل پژوهش

نباشد مي تواند آن راتغيير دهد.

ماده 41_ تصميمي كه در زمينه درخواستي به عمل آمده است تغييرآن هم محتاج به درخواست است

ماده 42_ هرگاه در استنباط از مواد قانون بين دادرس هايي كه رسيدگي پژوهشي مي كنند اختلاف نظر باشد دادگاهي كه به امرحسبي رسيدگي پژوهشي مي نمايد مي تواند به توسط دادستان ديوان كشور نظر هيات عمومي ديوان كشور را بخواهد و در اين صورت دادگاه نظر خود را با دلايل آن براي دادستان ديوان كشور مي فرستد و پس از آن كه ديوان كشور نظر خود را اعلام كرد دادگاه مكلف است مطابق آن عمل نمايد.

ماده 43_ دادستان ديوان كشور از هر طريقي كه مطلع به سو استنباط از مواد اين قانون در دادگاهها بشود يا به اختلاف نظردادگاهها راجع به امورحسبي اطلاع حاصل كند كه مهم و مؤثر باشدنظر هيات عمومي ديوان كشور را خواسته و به وزارت دادگستري اطلاع مي دهد كه به دادگاهها ابلاغ شود و دادگاهها مكلفند برطبق نظرمزبور رفتار نمايند.

ماده 44_ كساني كه تصميم دادگاه را در امور حسبي براي خود مضربدانند مي توانند بر آن اعتراض نمايند خواه تصميم از دادگاه نخست صادر شده و يا از دادگاه پژوهشي باشد و حكمي كه در نتيجه اعتراض صادر مي شود قابل پژوهش و فرجام است

ماده 45_ مقررات آيين دادرسي مدني راجع به نظم جلسه رسيدگي شامل امور حسبي نيز خواهد بود.

ماده 46_ در امور حسبي اگر دادرس آشنا به زبان اشخاص باشد ملزم به مداخله دادن مترجم نيست و در صورت احتياج به مترجم دادرس مي تواند كسي كه طرف اعتماد او است براي ترجمه انتخاب نمايد.

مترجم نبايد از اشخاص مذكور در ماده 8 انتخاب شود.

ماده 47_ در مورد دعوي خيانت يا عدم لياقت و ساير موجبات عزل

وصي يا قيم يا ضم امين ترتيب رسيدگي مطابق مقررات اين قانون است و حكمي كه در اين خصوص صادر مي شود مطابق آيين دادرسي مدني قابل پژوهش و فرجام است

باب دوم در قيموميت (م 48 تا م 54)
فصل اول صلاحيت دادگاه قيموميت

ماده 48_ امور قيمومت راجع به دادگاه شهرستاني است كه اقامتگاه محجور در حوزه آن دادگاه است و اگر محجور در ايران اقامتگاه نداشته باشد دادگاهي كه محجور در حوزه آن دادگاه سكني دارد براي امور قيمومت صالح است

ماده 49_ هرگاه محجور در خارج از ايران اقامت يا سكني داشته باشد امور قيمومت راجع به دادگاه شهرستان تهران است

ماده 50_ در صورتي كه محجور در خارج ايران اقامت يا سكني داردو مطابق ماده 1228 قانون مدني مامور كنسولي ايران قيم موقت براي محجور معين نمايد اگر دادگاه تهران تصميم مامور كنسولي را تنفيذ نكند تعيين قيم با دادگاه نامبرده خواهد بود.

ماده 51_ در صورتي كه متوفي داراي صغاري باشد كه اقامتگاه آنها مختلف است دادگاهي كه براي يك نفر از صغار بدوا تعيين قيم كرده است مي تواند براي صغاري هم كه در حوزه آن دادگاه اقامت ندارند قيم معين نمايد و اگر قيم معين نشده باشد دادگاهي كه كوچكترين صغير در حوزه آن اقامت دارد براي تعيين قيم نسبت به تمام صغارصلاحيت خواهد داشت و اگر معلوم نباشد كدام يك از صغار كوچكترند هر يك از دادگاهها كه صغير در حوزه آن دادگاه اقامت دارد صالح است

ماده 52_ هرگاه در اقامتگاه محجور دادگاه صلاحيتدار براي امور قيمومت نباشد، امور مزبور با نزديكترين دادگاه صلاحيتدار به اقامتگاه محجور خواهد بود.

ماده 53_ در صورتي كه اقامتگاه محجور معلوم نباشد امورقيمومت با دادگاهي است كه محجور در حوزه آن دادگاه يافت

مي شود.

ماده 54_ عزل و تعيين قيم جديد و تعيين قيم موقت و ساير امورمحجور كه راجع به دادگاه است با دادگاهي است كه بدوا تعيين قيم كرده است

فصل دوم ترتيب تعيين قيم (م 55 تا م 73)

ماده 55_ علاوه بر اشخاص مذكور در ماده 1219 و 1220 و 1221قانون مدني شهرداري و اداره آمار و ثبت احوال و مامورين آنها و دهبان و بخشدار در هر محل مكلفند پس از اطلاع به وجود صغيري كه محتاج به تعيين قيم است به دادستان شهرستان حوزه خود اطلاع دهند.

ماده 56_ هر يك از دادگاهها كه در جريان دعوي مطلع به وجودمحجوري شود كه ولي يا وصي يا قيم نداشته باشد بايد به دادستان براي تعيين قيم اطلاع بدهد.

ماده 57_ در رسيدگي به درخواست حجر دادگاه نسبت به اشخاصي كه مجنون يا سفيه معرفي شده اند هرگونه تحقيقي كه لازم بداند به عمل مي آورد و مي تواند اشخاصي كه اطلاعات آنها را قابل استفاده بداند احضار نموده و يا براي تحقيق از اشخاص نامبرده نماينده بفرستد و پس از رسيدگي و تحقيقات لازم و احراز حجر حكم به حجر مي دهد و در صورت عدم احراز حجر درخواست حجر را ردمي نمايد.

ماده 58_ هرگاه دادگاه لازم بداند از كسي كه محجور معرفي شده تحقيق كند و آن شخص نتواند در دادگاه به واسطه عذر موجه حاضرشود دادرس دادگاه شخصا يا به وسيله نماينده در خارج از دادگاه از اوتحقيق مي نمايد.

ماده 59_ هرگاه صغيري كه ولي خاص ندارد در زمان رسيدن به سن رشد سفيه يا مجنون باشد قيم بايد به دادستان جنون يا سفه او را اطلاع دهد و دادستان پس از اطلاع به اين امر مكلف است درموضوع جنون و سفاهت تحقيق نموده و دلايل آن را اعم

از نظريات كارشناس و اطلاعات مطلعين و غيره به دادگاه بفرستد و دادگاه پس از رسيدگي و احراز جنون يا سفه حكم به استمرار و بقا حجر صادرمي نمايد در اين صورت ممكن است قيم سابق را هم به قيمومت ابقا نمود.

ماده 60_ براي چند نفر از اشخاص محتاج به قيم مي توان يك قيم معين نمود مگر آن كه اداره امور هر يك از آنها محتاج به قيم عليحده باشد.

ماده 61_ پدر يا مادر محجور مادام كه شوهر ندارد با داشتن صلاحيت براي قيمومت بر ديگران مقدم مي باشد.

ماده 62_ در صورت محجورشدن زن شوهر با داشتن صلاحيت براي قيمومت بر ديگران مقدم است

ماده 63_ در مورد تعدد قيم و همچنين در موردي كه ناظر معين شده است دادگاه معين مي كند كه در صورت اختلاف نظر بين قيم ها يا بين قيم و ناظر به دادگاه يا شخص ثالثي رجوع نمايد و يا ترتيب ديگري را براي رفع اختلاف پيش بيني نمايد.

ماده 64_ دادگاه مي تواند شخصي را كه درخواست حجر او شده است قبل از صدور حكم و يا بعد از صدور حكم و قبل از قطعي شدن آن از بعض يا تمام تصرفات در اموال موقتا ممنوع نمايدو در اين صورت دادگاه اميني موقتا براي حفظ اموال و تصرفاتي كه ضرورت دارد معين مي نمايد.

ماده 65_ بعد از قطعي شدن حكم حجر به واسطه انقضا مدت پژوهش يا صدور حكم پژوهشي به حجر اقدام به تعيين قيم مي گردد.

ماده 66_ دادستان و محجور و قيم محجور نسب به تصميمات دادگاه در موارد زير مي توانند پژوهش بخواهند، اگر قيم متعدد باشد هر يك از آنها حق پژوهش دارند.

1 _ حكم حجر.

2 _ حكم بقا حجر.

3 _ رفع حجر.

4 _ رد درخواست حجر.

5

_ رد درخواست بقا حجر.

6 _ رد درخواست رفع حجر.

ماده 67_ نصب قيم در صورتي كه قيم در دادگاه حاضر باشد حضورا به او اعلام و اگر در دادگاه حاضر نباشد بايد فورا به او ابلاغ گردد.

ماده 68_ قيم بايد در ظرف سه روز پس از ابلاغ با رعايت مسافت قبول يا عدم قبول قيمومت را به دادستان اطلاع دهد و اگر در اين مدت قبولي خود را اطلاع نداد يا قيمومت را قبول نكرد دادستان دادگاه را براي تعيين شخص ديگري به سمت قيمومت مطلع مي كندو هرگاه قبل از تعيين قيم جديد شخصي كه قبلا به قيمومت معين شده قبول قيمومت را به دادستان اطلاع دهد شخص ديگري معين نخواهد شد.

ماده 69_ دادگاه در تمام امور تصميمات خود را به هر طريقي كه مقتضي بداند به دادستان اطلاع مي دهد.

ماده 70_ اثر حجر از تاريخ قطعيت حكم مترتب مي شود ليكن اگر ثابت شود كه علت حجر قبل از تاريخ حجر وجود داشته اثر حجر ازتاريخ وجود علت حجر مترتب مي شود.

ماده 71_ در مواردي كه علت حجر بعد از رشد حادث شده باشد دادگاه بايد ابتداي تاريخ حجر را كه بر او معلوم شده است در حكم خود قيد نمايد.

ماده 72_ حكم حجر يا رفع حجر مانع نيست كه اگر اهليت يا عدم اهليت يكي از متعاملين در دادگاهي قبل از حكم حجر و يا بعد از رفع حجر ثابت شود دادگاه به آنچه نزد او ثابت شده است ترتيب اثر دهد.

ماده 73_ در صورتي كه محجور ولي يا وصي داشته باشد دادستان و دادگاه حق دخالت در اداره امور او ندارند و فقط دادرس بعد از رسيدگي لازم مي تواند وصايت وصي را

تصديق نمايد.

فصل سوم اختيارات و مسؤوليت قيم (م 74 تا م 95)

ماده 74_ قيم از تاريخي كه سمت قيمومت به او اطلاع داده مي شود شروع به اعمال قيمومت خواهد نمود.

ماده 75_ هرگاه قيم پس از تاريخ نصب و قبل از ابلاغ به او عملي به عنوان قيمومت نسبت به محجور كرده باشد نافذ است

ماده 76_ قيم در سياهه اموال محجور كه در ابتداي دخالت خودتنظيم مي كند بايد برگهايي كه داراي اهميت است ذكر نمايد وبرگهايي كه بها و اهميتي ندارد، هر نوعي از آنها را عليحده بايگاني وعدد برگها را در سياهه دارايي قيد كند.

ماده 77_ قيم بايد اجرت كسي كه براي حفظ اموال از طرف دادستان يا دادرس معين شده است از مال محجور بپردازد.

ماده 78_ قيم مي تواند هزينه تهيه صورتحساب و تسليم اموال را اگراز اموال محجور برنداشته است پس از زوال سمت خود ازمحجوري كه رفع حجر او شده يا كسي كه به جاي او به سمت قيمومت منصوب شده است مطالبه نمايد.

ماده 79_ قيم بايد در تربيت و اصلاح خود محجور سعي و اهتمام نمايد و در امور او رعايت مصلحت را بنمايد.

ماده 80_ قيم بايد اموال ضايع شدني محجور را بفروشد و از پول آن با رعايت مصلحت محجور مالي خريداري و يا به ترتيب ديگري كه مصلحت باشد رفتار نمايد.

ماده 81_ قيم مي تواند با رعايت مصلحت اموال منقوله اي كه مورداحتياج محجور نيست فروخته و نسبت به پول آن مطابق ماده فوق عمل نمايد.

ماده 82_ قيم بايد هزينه زندگاني محجور و اشخاص واجب النفقه و همچنين هزينه معالجه آنها را در بيمارستان و غيره و هزينه لازم ديگر از قبيل هزينه تربيت اطفال محجور را بپردازد و اگر محجورديوانه باشد بايد به حسب اقتضا در

خانه يا تيمارستان تحت معالجه قرار داده شود.

ماده 83_ اموال غيرمنقول محجور فروخته نخواهد شد مگر بارعايت غبطه او و تصويب دادستان

ماده 84_ اسناد و اشيا قيمتي بايد با اطلاع دادستان در محل امني نگاهداري شود و وجوه نقدي كه محل احتياج نيست بايد در يكي از بانكهاي معتبر گذاشته شود.

ماده 85_ ولي يا قيم مي تواند در صورتي كه مقتضي بداند به محجور اجازه اشتغال به كار يا پيشه اي بدهد و در اين صورت اجازه نامبرده شامل لوازم آن كار يا پيشه هم خواهد بود.

ماده 86_ محجور مميز مي تواند اموال و منافعي را كه به سعي خوداو حاصل شده است با اذن ولي يا قيم اداره نمايد.

ماده 87_ قيم بايد بعد از رفع حجر اموال محجور را به تصرف اوبدهد و اگر در مدت حجر سمت قيمومت از قيم سلب و به جاي اوشخص ديگري معين شد اموال را به تصرف قيم بعدي بدهد.

ماده 88_ در صورتي كه پزشك ازدواج مجنون را لازم بداند قيم بااجازه دادستان مي تواند براي مجنون ازدواج نمايد و هرگاه طلاق زوجه مجنون لازم باشد به پيشنهاد دادستان و تصويب دادگاه قيم طلاق مي دهد.

ماده 89_ در صورت فوت قيم ورثه كبير او اگر باشند مكلف هستندبه دادستان اطلاع دهند و مادام كه قيم جديد معين نشده حفظ ونظارت در اموال صغار و مجانين و اشخاص غيررشيد كه قيم آنهافوت شده به عهده دادستان خواهد بود.

ماده 90_ وجوه زائد از احتياج صغير را قيم در صورت امكان نبايدبدون سود بگذارد و اگر بيش از شش ماه بدون سود گذاشت مسوول تاديه خسارت به ميزان خسارت تاخير تاديه خواهد بود.

ماده 91_ در صورتي كه پس از تعيين

قيم مورث محجور فوت نمايد قيم مكلف است در ظرف 10 روز درخواست مهر و موم و تحرير تركه متوفي را بنمايد.

ماده 92_ بعد از زوال قيمومت قيم مسوول حفظ اموال محجور است تا به تصرف شخصي كه بايد تصرف نمايد، بدهد.

ماده 93_ هرگاه قيم در پول محجور به سود خود تصرف نمايد ازتاريخ تصرف مسوول خسارت تاخير تاديه مي باشد.

ماده 94_ در صورتي كه قيم متعدد بوده و با شركت يكديگر دراموال محجور تعدي يا تفريط نمايند هر يك از آنها مسووليت تضامني دارند و اگر بعضي از قيمين بدون شركت ديگران تعدي ياتفريط در اموال محجور نمايند مسووليت متوجه به كسي خواهدبود كه تعدي يا تفريط كرده است

ماده 95_ هزينه حفظ و اداره اموال محجور و هزينه اي كه براي رسيدگي به امور محجور و انجام وظايف قيمومت لازم مي شود از اموال محجور تاديه مي گردد.

فصل چهارم عزل قيم م 96 تا م 102)

ماده 96_ محجور مميز مي تواند از قيم براي ندادن هزينه و كوتاهي او در تربيت و نگاهداري خود شكايت نمايد در اين صورت هرگاه دادگاه شكايت او را وارد ديد دستوري كه مناسب است مي دهد و قيم بايد برطبق آن دستور عمل كند.

مفاد اين ماده در موردي كه دادستان كوتاهي قيم را در تربيت و نگاهداري محجور و دادن هزينه او به دادگاه اطلاع بدهد اجرا خواهد شد.

ماده 97_ محجور و هر ذي علاقه اي مي توانند به دادستان وجود سبب عزل قيم را اطلاع دهند، در اين صورت اگر دادستان سبب عزل را موجود ديد از دادگاه درخواست عزل قيم را مي نمايد.

ماده 98_ براي رسيدگي به درخواست عزل قيم بايد قيم و درصورت لزوم دادستان احضار شوند حكمي كه راجع به عزل صادر مي شود

بايد مدلل و موجه باشد.

ماده 99_ قيم از تصميم دادگاه راجع به عزل خود و دادستان از رددرخواست عزل قيم مي توانند پژوهش بخواهند و مادامي كه تكليف قطعي معين نشده امور صغير به وسيله دادستان يا قيمي كه موقتا براي محجور معين مي شود انجام خواهد شد.

ماده 100_ اعمال قيم بعد از ابلاغ حكم عزل او نافذ نيست

ماده 101_ در مورد ماده 1244 قانون مدني اگر قيم قبل از تعيين شخص ديگري به جاي او صورت حساب را فرستاده يا معلوم شدكه تاخير در فرستادن صورت حساب به واسطه عذر موجه بوده است ممكن است همان شخص را به قيمومت ابقا يا مجددا او را به قيمومت معين نمود.

ماده 102_ محجور مي تواند در موارد رفع حجر اعلام خروج ازقيمومت را از دادگاه بخواهد و دادگاه پس از رسيدگي و احراز موجب رفع حجر و خروج محجور را از تحت قيمومت اعلام مي نمايد.

باب سوم راجع به امين(م 103 تا م 125

ماده 103_ علاوه بر مواردي كه مطابق قانون مدني تعيين امين مي شود در موارد زير نيز امين معين خواهد شد:

1 _ براي اداره سهم الارثي كه ممكن است از تركه متوفي به جنين تعلق گيرد در صورتي كه جنين ولي يا وصي نداشته باشد.

2 _ براي اداره اموالي كه به مصارف عمومي اختصاص داده شده ومديري نداشته باشد.

ماده 104_ كسي كه در اثر كبر سن يا بيماري و امثال آن از اداره تمام و يا بعض اموال خود عاجز شده مي تواند از دادگاه بخواهد كه براي اداره اموال او امين معين شود.

ماده 105_ تعيين امين براي جنين در دادگاه شهرستاني به عمل مي آيد كه مادر جنين در حوزه آن دادگاه اقامت دارد و براي كسي كه عاجز از اداره

اموال خود است دادگاه شهرستاني كه شخص نامبرده در حوزه آن اقامت دارد و در ساير مواردي كه احتياج به تعيين امين پيدا مي شود دادگاه شهرستاني صالح است كه در حوزه آن دادگاه احتياج به تعيين امين حاصل شده است

ماده 106_ ساير امور مربوط به امين با دادگاهي است كه امين راتعيين كرده است

ماده 107_ در مورد جنين دادستان و اقرباي جنين و در موردمصارف عمومي دادستان و هر ذينفعي مي تواند از دادگاه درخواست تعيين امين نمايد.

ماده 108_ دادستان مي تواند اشخاصي را كه براي سمت امانت مناسب باشند به دادگاه معرفي نموده و دادگاه پس از احراز لزوم تعيين امين از بين اشخاص نامبرده يا اشخاص ديگر كه طرف اعتمادباشند يك يا چند نفر را به سمت امين معين مي نمايد.

ماده 109_ مادر جنين در صورت داشتن صلاحيت بر ديگران مقدم است و در صورت عدم صلاحيت يا عدم قبول او اقرباي نسبي وسببي جنين بر ديگران مقدم خواهند بود.

ماده 110_ در غير مورد جنين پدر و جد و مادر و اولاد و زن وشوهر كسي كه امين براي اداره اموال او معين مي شود با داشتن صلاحيت به ترتيب مذكور بر ديگران حق تقدم دارند و در صورت نبودن اشخاص مذكور ساير اقربا بر ديگران مقدم هستند.

ماده 111_ دادگاه مي تواند علاوه بر امين يك يا چند نفر را به عنوان نظار معين نمايد.

ماده 112_ در صورت تعدد امين و ناظر دادگاه بايد حدود اختيارات آنها را معين نمايد و نيز مي تواند وظايف امناي متعدد را تفكيك كند.

ماده 113_ حفظ و نظارت اموال در مواردي كه محتاج به تعيين امين است مادام كه امين معين نشده به عهده دادستاني است كه اموال در حوزه او يافت

مي شود.

ماده 114_ در خارج ايران مامورين كنسولي ايران حق دارند براي اداره اموال ايرانيان كه محتاج به تعيين امين و واقع در حوزه ماموريت آنها است موقتا نصب امين نمايند و بايد تا 10 روز پس ازنصب امين مدارك عمل خود را به وسيله وزارت امور خارجه به وزارت دادگستري بفرستند _ نصب امين نامبرده وقتي قطعي مي گردد كه دادگاه شهرستان تهران تصميم مامور كنسولي را تنفيذ كند.

ماده 115_ وظايف و اختياراتي كه به موجب قانون و نظامات مربوطه در مورد دخالت دادستانها در امور محتاج به تعيين امين مقرر است در خارج ايران بعهده مامورين كنسولي خواهد بود.

ماده 116_ اگر در عهود و قراردادهاي منعقده بين دولت ايران ودولتي كه مامور كنسولي ماموريت خود را در كشور آن دولت اجرا مي كند ترتيبي برخلاف مقررات دو ماده فوق اتخاذ شده باشدمامورين مذكور مفاد آن دو ماده را تاحدي كه با مقررات عهدنامه يا قرارداد مخالف نباشد اجرا خواهند كرد.

ماده 117_ اشخاصي كه نبايد به قيمومت منصوب شوند به سمت امين معين نخواهند شد.

ماده 118_ كسي كه به عنوان عجز از اداره اموال براي او امين معين شده اگر تصرفي در اموال خود بنمايد نافذ است و امين نمي تواند اورا ممانعت نمايد.

ماده 119_ مقررات راجع به وظايف و اختيارات و مسووليت قيم شامل امين غايب و جنين هم مي شود.

ماده 120_ سمت اميني كه براي جنين معرفي شده است پس ازتولد طفل زايل مي شود و در غير اين مورد پس از زوال سببي كه موجب تعيين امين شده است سمت امين زايل خواهد شد.

ماده 121_ مقررات راجع به عزل قيم نسبت به امين هم جاري است

ماده 122_ اميني كه براي اداره اموال مربوطه به

مصارف عمومي تعيين مي شود بايد به ترتيبي كه مقرر شده و موافق مصلحت اموال را اداره و در مصارف مخصوصه كه مقرر شده است صرف نمايد.

ماده 123_ اميني كه براي اداره اموال عاجز معين مي شود به منزله وكيل عاجز و احكام وكيل نسبت به او جاري است

ماده 124_ امين بايد در ظرف سه روز پس از ابلاغ با رعايت مدت مسافت مذكور در آيين دادرسي مدني قبول يا عدم قبول سمت امانت را به دادگاه اطلاع دهد و اگر در اين مدت قبولي خود را اطلاع نداد شخص ديگري معين خواهد شد مگر اين كه قبل از تعيين ديگري قبول سمت امانت را به دادگاه اطلاع دهد كه در اين صورت همان شخص به سمت امانت باقي خواهد ماند.

ماده 125_ هزينه حفظ و اداره اموالي كه براي آن زحمت كشيده شده است.

باب چهارم راجع به غايب مفقودالاثر
فصل اول در صلاحيت دادگاه (م 126 تا م 129

ماده 126_ امور راجع به غايب مفقودالاثر با دادگاه شهرستان محلي است كه آخرين اقامتگاه غايب در آن محل بوده است

ماده 127_ هرگاه اقامتگاه غايب در خارج از ايران باشد دادگاهي براي رسيدگي به امور غايب صالح است كه آخرين محل سكونت غايب در حوزه آن دادگاه بوده است

ماده 128_ هرگاه غايب در ايران اقامتگاه يا محل سكني نداشته يا اقامتگاه و محل سكناي او در ايران معلوم نباشد دادگاه محلي براي رسيدگي به امور غايب صالح است كه ورثه غايب در آن محل اقامت يا سكني دارند.

ماده 129_ در صورتي كه ورثه غايب در ايران معلوم نباشد دادگاهي صالح است كه غايب در آن جا مال دارد.

فصل دوم در تعيين امين م 130 تا م 135)

ماده 130_ دادستان و اشخاص ذينفع از قبيل وارث و بستانكار حق دارند از دادگاه درخواست تعيين امين براي اداره اموال غايب بنمايند.

ماده 131_ پس از وصول درخواست تعيين امين دادگاه درخصوص غيبت و اين كه غايب كسي را براي اداره اموال خود معين كرده است يا نه تحقيق نموده و پس از احراز غيبت و وجود شرايط ماده 1012قانون مدني تعيين امين مي نمايد.

ماده 132_ كسي كه در زمان غيبت غايب عملا متصدي امور او باشد در موقع تعيين امين براي غايب آن شخص بر ديگران مقدم خواهد بود.

ماده 133_ غايبي كه تابعيت او مشكوك است تابع مقررات راجع به تبعي ايران است

ماده 134_ ساير احكام امين غايب مطابق احكام مذكور در قانون مدني و باب سوم اين قانون است

ماده 135_ بعد از صدور حكم موت فرضي غايب يا معلوم شدن موت حقيقي يا زنده بودن غايب سمت امين زايل مي شود.

فصل سوم دادن اموال به طور موقت به تصرف ورثه م 136 تا م 152)

ماده 136_ بعد از گذشتن دو سال تمام از آخرين خبر غايب ورثه او مي توانند از دادگاه درخواست كنند كه دارايي غايب به تصرف آنهاداده شود.

ماده 137_ درخواست بايد كتبي و مشتمل بر امور زير باشد:

1 _ نام و مشخصات درخواست كننده

2 _ مشخصات غايب

3 _ تاريخ غيبت

4 _ ادله و جهاتي كه به موجب آن درخواست كننده حق اين درخواست را براي خود قايل است

ماده 138_ پس از وصول درخواست نامه دادگاه با حضوردرخواست كننده و دادستان به دلايل درخواست رسيدگي مي نمايد و نيز راجع به اقامتگاه غايب و تاريخ غيبت و معلوم نبودن محل او بازجويي لازم نموده و در صورت احراز صلاحيت درخواست كننده آگهي مشتمل بر درخواست نامبرده و دعوت اشخاصي كه از غايب

اطلاعي دارند براي اظهار اطلاع به دادگاه ترتيب مي دهد.

ماده 139_ آگهي مذكور فوق در سه دفعه متوالي هر كدام به فاصله يك ماه منتشر مي شود و پس از يك سال از تاريخ نشر آخرين آگهي در صورت وجود شرايط مذكور در ماده 1025 و 1026 قانون مدني اموال غايب به تصرف ورثه او داده مي شود.

ماده 140_ در صورتي كه غايب براي اداره اموال خود كسي را معين كرده باشد و آن كس فوت شود يا به جهت ديگري صلاحيتش براي اداره اموال از بين برود امين براي اداره اموال معين مي گردد و اموال به تصرف ورثه داده نمي شود تا حكم موت فرضي غايب صادرشود.

ماده 141_ هرگاه در بين اموال غايب مال ضايع شدني باشد ورثه ياامين كه اموال غايب به تصرف آنها داده شده آن مال را فروخته و ازنتيجه فروش با رعايت مصلحت غايب مالي خريداري و يا اقدام ديگري كه به صرفه غايب باشد، مي نمايد.

ماده 142_ هر يك از امين و ورثه كه اموال غايب به تصرف آنها داده شده است مي توانند با اجازه دادستان اموال منقوله غايب را كه مورد احتياج نيست فروخته و از پول آن مال ديگري كه موافق مصلحت غايب باشد، خريداري و يا اقدام ديگري كه به صرفه غايب باشد بنمايند.

ماده 143_ در موردي كه اموال غايب به ورثه تسليم مي شود هرگاه وصيتي شده باشد، اموال مورد وصيت به وصي يا موصي له داده مي شود مشروط به اين كه مطابق ماده 1026 قانون مدني تامين بدهند.

ماده 144_ ورثه و وصي و موصي له كه اموال غايب موقتا به آنهاتسليم مي شود بايد اموال را با رعايت مصلحت غايب حفظ و اداره نمايند و آنها در اداره اموال غايب به منزله وكيل او خواهند بود.

ماده 145_

در مورد تسليم اموال به امين يا ورثه دادگاه به درخواست يكي از ورثه يا امين صورتي از اموال و اسناد غايب تنظيم مي نمايد و اين صورت در دفتر دادگاه بايگاني مي شود واشخاص ذينفع مي توانند از آن رونوشت بگيرند.

ماده 146_ در صورتي كه ورثه درخواست كنند صورت اموال باحضور دادستان تنظيم و بهاي اموال به توسط كارشناس معين و درصورت اموال بهاي آنها قيد شود، دادگاه درخواست نامبرده رامي پذيرد و هزينه ارزيابي از مال غايب برداشته خواهد شد.

ماده 147_ نفقه اشخاص واجب النفقه غايب و ديون غايب از وجه نقد يا منافع اموال او داده مي شود و در صورت عدم كفايت از اموال منقوله فروخته خواهد شد و اگر اموال منقول هم كافي نباشد ازاموال غيرمنقول فروخته مي شود.

ماده 148_ در غير مورد ماده قبل ورثه و امين حق ندارند اموال غيرمنقول غايب را بفروشند يا رهن بگذارند.

ماده 149_ در دعوي بر غايب ورثه يا امين حق دارند براي وصول مطالبات غايب اقامه دعوي نمايند.

ماده 150_ در موردي كه اموال غايب به تصرف ورثه يا امين داده شده باشد دادگاه مي تواند حق الزحمه متناسبي از درآمد براي ورثه ياامين معين نمايد هزينه حفظ و اداره اموال غايب از اموال غايب برداشته مي شود.

ماده 151_ هرگاه بين ورثه غايب غايبي بوده كه محتاج به تعيين امين باشد، براي او نيز اميني معين و سهم شخص غايب به امين سپرده مي شود.

ماده 152_ هرگاه بين ورثه غايب محجوري باشد سهم او به ولي ياقيم يا وصي سپرده خواهد شد.

فصل چهارم در حكم موت فرضي م 153 تا م 161)

ماده 153_ اشخاص زير مي توانند از دادگاه درخواست صدور حكم موت فرضي غايب را بنمايند:

1 _ ورثه غايب

2 _ وصي و موصي له

ماده 154_ درخواست بايد كتبي و مشتمل بر امور زير

باشد:

1 _ مشخصات غايب

2 _ تاريخ غيبت

3 _ دلايلي كه به موجب آن درخواست كننده حق درخواست صدور حكم موت فرضي را دارد.

4 _ ادله و اسنادي كه مطابق ماده 1020 و 1021 و 1022 قانون مدني ممكن است به موجب آن ادله و اسناد درخواست حكم موت فرضي غايب را نمود.

ماده 155_ پس از وصول درخواست نامه دادگاه اظهارات و دلايل درخواست كننده را در نظر گرفته و در صورتي كه اظهارات و دلايل نامبرده را موجه دانست آگهي مطابق ماده 1023 قانون مدني ترتيب مي دهد و اين آگهي در 3 نوبت متوالي و هر كدام به فاصله يك ماه منتشر مي شود و جلسه رسيدگي به درخواست به فاصله يك سال از تاريخ نشر آخرين آگهي معين مي گردد.

مقررات اين ماده در صورتي اجراء مي شود كه قبلا در زمينه درخواست تصرف اموال آگهي نشده باشد و چنانچه مطابق ماده 1025 قانون مدني آگهي شده باشد دادگاه به آن آگهي اكتفا مي نمايد.

ماده 156_ رسيدگي با حضور درخواست كننده و دادستان به عمل مي آيد _ عدم حضور درخواست كننده مانع رسيدگي نيست

ماده 157_ دادگاه مي تواند هرگونه تحقيق كه مقتضي بداند، بنمايد و پس از احراز موجبات صدور حكم موت فرضي حكم مي دهد.

ماده 158_ حكم بايد مشتمل بر امور زير باشد:

1 _ نام و نام خانوادگي درخواست كننده

2 _ مشخصات غايب

3 _ دلايل و مستندات حكم

4 _ تاريخ صدور حكم

ماده 159_ درخواست كننده مي تواند از رد درخواست خود و دادستان از حكم موت فرضي پژوهش بخواهد و راي پژوهش قابل فرجام نيست

ماده 160_ بعد از قطعيت حكم موت فرضي تاميناتي كه از امين يا ورثه گرفته شده است مرتفع مي شود.

ماده 161_ در هر

موقع موت حقيقي يا زنده بودن غايب معلوم شود اقداماتي كه راجع به موت فرضي او به عمل آمده است بلااثرخواهد شد، مگر اقداماتي كه براي حفظ و اداره اموال غايب شده است

باب پنجم در امور راجع به تركه
فصل اول در صلاحيت(م 162 تا م 165

ماده 162_ امور راجع به تركه عبارت است از اقداماتي كه براي حفظ تركه و رسانيدن آن به صاحبان حقوق مي شود از قبيل مهر و موم و تحرير تركه و اداره تركه و غيره

ماده 163_ امور راجع به تركه با دادگاه بخشي است كه آخرين اقامتگاه متوفي در ايران در حوزه آن دادگاه بوده و اگر متوفي در ايران اقامتگاه نداشته با دادگاهي است كه آخرين محل سكناي متوفي درحوزه آن دادگاه بوده است

ماده 164_ هرگاه متوفي در ايران اقامتگاه يا محل سكني نداشته دادگاهي صالح است كه تركه در آنجا واقع شده و اگر تركه در جاهاي مختلف باشد، دادگاهي كه مال غيرمنقول در حوزه آن واقع است صلاحيت خواهد داشت و اگر اموال غيرمنقول در حوزه هاي متعددباشد صلاحيت با دادگاهي است كه قبلا شروع به اقدام كرده است

ماده 165_ هرگاه تمام يا قسمتي از اموال متوفي در حوزه دادگاهي غير از دادگاهي كه مطابق مواد فوق صالح است باشد، دادگاهي كه اموال در حوزه آن دادگاه است اقدامات راجع به حفظ اموال متوفي را از قبيل مهر و موم به عمل آورده رونوشت صورتمجلس عمليات خود را به دادگاهي كه مطابق دو ماده فوق براي رسيدگي به امور تركه صالح است مي فرستد.

فصل دوم در مهر و موم (م 166 تا م 193 )

ماده 166_ دادگاه بخش مهر مخصوصي براي مهر و موم تركه خواهد داشت و نمونه آن بايد نزد رئيس دادگاه شهرستان باشد.

ماده 167_ اشخاص مذكور زير مي توانند درخواست مهر و موم تركه را بنمايند:

1 _ هر يك از ورثه متوفي يا نماينده قانوني آنها.

2 _ موصي له در صورتي كه وصيت به جز مشاع شده باشد.

3 _ طلبكار متوفي كه طلب

او مستند به سند رسمي يا حكم قطعي باشد به مقدار طلب در صورتي كه در مقابل طلب رهن نبوده و ترتيب ديگري هم براي تامين طلب نشده باشد.

4 _ كسي كه از طرف متوفي به عنوان وصايت معين شده باشد.

ماده 168_ دادگاه بخش در موارد زير پس از اطلاع اقدام به مهر وموم مي نمايد:

1 _ در موردي كه كسي كه در خانه استيجاري يا مهمانخانه و امثال آن فوت شده و كسي براي حفظ اموال او نباشد.

2 _ در صورتي كه از اموال دولتي يا عمومي نزد متوفي امانت باشد.

در مورد شق اول اين ماده مالك خانه يا مدير مهمانخانه و امثال آنها مكلفند به دادگاه بخش اطلاع بدهند.

ماده 169_ در مورد شق 2 ماده فوق ، مهر و موم فقط نسبت به اموال دولتي يا عمومي كه نزد متوفي امانت بوده است به عمل مي آيدمگر اين كه اشخاص صلاحيتدار درخواست مهر و موم نسبت به درخواست بقيه اموال را بنمايند.

ماده 170_ در صورتي كه قبل از حضور دادرس دادگاه بخش درمحل تركه اقدام فوري براي حفظ تركه لازم باشد، اقدام مزبور به توسط دادستان و در جايي كه دادستان نباشد به توسط كلانتري محل و اگر مامورين شهرباني نباشند به توسط دهبان با حضور دو نفرمعتمد محلي به عمل مي آيد و در مورد مداخله دهبان دادستان مي تواند در هر دهستان كه مقتضي بداند دهبان را از مداخله منع كرده و صاحب دفتر رسمي يا يكي از مامورين دولتي يا دو نفر معتمد محلي را متفقا به انجام اين كار مامور نمايد، مامورين نامبرده مراتب را در صورتمجلس نوشته و آن را به دادگاه بخش مي فرستند.

ماده 171_ در هر موردي كه از طرف

مامورين مذكور در ماده قبل تركه مهر و موم مي شود مامورين نامبرده كليد قفلهايي را كه بر روي آن مهر و موم خورده است در پاكت يا لفافي مهر و موم نموده و به دادگاه بخش مي فرستند.

ماده 172_ در صورتي كه بين ورثه محجوري باشد كه ولي يا وصي يا قيم نداشته باشد، دادرس بايد پس از مهر و موم مراتب را به دادستان اطلاع دهد كه جهت تعيين قيم اقدام نمايد.

ماده 173_ در صورتي كه بين ورثه غايبي باشد كه براي اداره اموال خود نماينده نداشته باشد اگر محل غايب معلوم است دادرس مهر وموم تركه را به او اطلاع مي دهد و اگر محل غايب معلوم نباشد به دادستان اطلاع خواهد داد كه در صورت اقتضا جهت تعيين امين براي او اقدام كند.

ماده 174_ رئيس دادگاه در مواردي كه بايد اقدام به مهر و موم شودفورا بايد خود يا به وسيله كارمند علي البدل اقدام به مهر و موم نمايد و اگر علتي موجب تاخير اين اقدام گردد علت مذكور را درصورتمجلس مي نويسد.

ماده 175_ وقت مهر و موم را دادگاه به اشخاصي كه ذينفع بداند اطلاع مي دهد ولي نبايد اين امر موجب تاخير مهر و موم شود.

ماده 176_ در موقع مهر و موم صورتمجلس مشتمل بر امور زيرتنظيم مي شود:

1 _ تاريخ سال و ماه و روز و ساعتي كه اقدام به مهر و موم شده است

2 _ نام و مشخصات كسي كه مباشر مهر و موم است

3 _ علتي كه موجب مهر و موم شده است

4 _ نام و مشخصات و محل اقامت كسي كه درخواست مهر و موم نموده و اگر دادرس به نظر خود اقدام به مهر و موم كرده

باشد اين نكته را در صورتمجلس مي نويسد.

5 _ نام و مشخصات و اظهارات اشخاص ذينفع كه در موقع مهر وموم حاضر بوده اند.

6 _ تعيين جايي كه تركه در آن جا مهر و موم شده از قبيل اطاق صندوقخانه و گنجه

7 _ وصف اجمالي از اشيايي كه مهر و موم شده است

8 _ اموال در محل خود مهر و موم شده است يا محل آن تغيير داده شده

9 _ نگهبان در صورتي كه معين شده باشد با ذكر اين كه نگهبان رادادرس مستقلا معين كرده يا برحسب معرفي اشخاص ذينفع

10 _ اظهار كتبي و صريح با قيد التزام از كليه اشخاصي كه با متوفي در يك جا زندگي كرده و يا اموال در تصرف آنها بوده مشعر بر اين كه چيزي از اموال متوفي را خارج يا مخفي نكرده و مطلع نيستند كه ديگري به طور مستقيم يا غيرمستقيم اموال متوفي را برده يا مخفي كرده است

ماده 177_ صورتمجلس مذكور فوق بايد به امضاء كسي كه مباشرمهر و موم است و اشخاص ذينفع برسد و در صورتي كه اشخاص مزبور نخواهند يا نتوانند امضاء كنند مراتب در صورتمجلس ذكرمي شود.

ماده 178_ كليد قفلهايي كه روي آن مهر و موم شده در دادگاه بخش بايگاني و اين امر در صورتمجلس قيد مي شود.

ماده 179_ نسبت به اموالي كه مهر و موم آن ممكن نيست صورت اجمالي از آن برداشته شده و در صورت لزوم نگهباني برآن مي گمارند.

ماده 180_ در صورتي كه از اموال دولتي يا عمومي نزد متوفي امانت باشد اموال نامبرده در همان محلي كه متوفي گذارده است مهرو موم خواهد شد مگر اين كه موجبي براي تغيير محل باشد.

ماده 181_ هرگاه در مهر و موم

تركه وصيت نامه يا برگهاي ديگري پيدا شود كه در لفافي مهر و موم شده باشد دادرس مشخصات اوراق و چگونگي مهر و موم و عنواني كه روي آن نوشته شده و نشانه روي لفاف را در صورت مجلس نوشته دادرس و حاضرين اگرمعروف باشند و بتوانند امضا كنند، امضا و اگر امتناع از امضا نمايند امتناع آنها از امضا نوشته مي شود.

ماده 182_ لفاف مذكور در ماده فوق ، به دادگاهي كه براي رسيدگي به امور تركه صالح است فرستاده مي شود.

ماده 183_ اگر از عنوان روي لفاف يا علايم ديگري معلوم شود كه برگها متعلق به غيرمتوفي است دادرس برگها را به صاحبان آن رد نموده و رسيد دريافت مي نمايد و مشخصات آن را در صورتمجلس مي نويسد و اگر صاحبان برگها حاضر نباشند آن را تامين مي نمايد تاصاحبان آنها مطالبه نمايند.

حكم اين ماده در موردي جاري است كه معارضي نباشد والا مطابق ماده قبل رفتار خواهد شد.

ماده 184_ هرگاه وصيت نامه در لفاف نباشد، دادرس اوصاف آن رادر صورتمجلس نوشته آن را به دادگاهي كه براي رسيدگي به امورتركه صالح است مي فرستد.

ماده 185_ دادگاهي كه لفاف مذكور در مواد فوق به آن جا فرستاده شده است آن را باز مي كند و در صورتي كه برگها جزو تركه باشد امانت نگاه مي دارد والا اگر صاحبان آن حاضر باشند به آنها داده مي شود و اگر حاضر نيستند محفوظ مي ماند تا صاحبان آن حاضرشوند و اگر معلوم نباشد كه برگها متعلق به كيست برگها در دادگاه مي ماند تا صاحب آن معلوم شود.

ماده 186_ اگر به دادرس در ضمن عمليات مهر و موم اطلاعي راجع به وجود وصيتنامه داده شود، دادرس جستجو نموده و چنانچه وصيت نامه موجود باشد به ترتيب مذكور

در ماده 184 عمل مي كند.

ماده 187_ در مواردي كه وصيت نامه معتبري به نظر دادرس مي رسد كه آن وصيت نامه مشتمل بر امور فوري باشد، دادرس اجازه مي دهد كه امور مذكور انجام داده شود.

ماده 188_ در موقع مهر و موم يا برداشتن مهر و موم اشيا يانوشتجاتي كه داخل در تر كه نبوده و متعلق به زن يا شوهر متوفي يامتعلق به غير باشد به صاحبان آنها رد و مشخصات اشياء نامبرده درصورتمجلس نوشته مي شود.

ماده 189_ آن مقدار از اثاث البيت و غيره كه براي زندگاني عيال واولاد متوفي ضرورت دارد و همچنين اشيايي كه قابل مهر و موم نيست مهر و موم نمي شود و اشيا مزبور در صورتمجلس توصيف مي گردد.

ماده 190_ هزينه اي كه براي كفن و دفن متوفي با رعايت شوون او لازم و ضروري است از وجوه نقد برداشته مي شود و اگر وجه نقدنباشد از تركه برداشته شده و به فروش مي رسد و بقيه مهر و موم خواهد شد.

ماده 191_ در صورتي كه متوفي مال نداشته يا مال قابل مهر و موم نباشد، دادرس صورتمجلسي تنظيم نموده و آن مطلب را در آن قيد مي نمايد.

ماده 192_ بعد از تحرير تركه درخواست مهر و موم پذيرفته نمي شود و اگر در اثنا تحرير تركه درخواست مهر و موم بشود فقط آن مقداري كه تحرير نشده است مهر و موم مي گردد.

ماده 193_ اشيا ضايع شدني يا اشيايي كه نگاهداري آنها مستلزم هزينه بي تناسب است يا اموال كم قيمتي كه حمل و نقل و نگاهداري آنها مستلزم زحمت و اشغال مكان وسيعي است ممكن است مهر وموم نشود و در اين صورت اگر اشيا نامبرده مورد احتياج اشخاص واجب النفقه نباشد فروخته شده و پول آن در صندوق دادگستري يا يكي از بانكهاي

معتبر توديع مي شود.

فصل سوم : در برداشتن مهر و موم م 194 تا م 205 )

ماده 194_ كساني كه حق درخواست مهر و موم تركه را دارند مي توانند رفع مهر و موم را هم درخواست نمايند.

ماده 195_ درخواست برداشتن مهر و موم از دادگاه بخشي مي شود كه براي رسيدگي به امور تركه صالح است و هرگاه تركه در حوزه دادگاه بخش ديگري باشد دادگاه بخش محل وجود تركه به دستور دادگاه مذكور اقدام به رفع مهر و موم مي نمايد و صورتمجلس مربوط به اين عمل را به دادگاهي كه دستور برداشتن مهر و موم راداده است مي فرستد.

ماده 196_ دادگاه بخشي كه مهر و موم را برمي دارد روز و ساعت برداشتن مهر و موم را معين و به عموم وراث و وصي و موصي لهم كه معروف و محل اقامت آنها در حوزه آن دادگاه بخش باشد، ابلاغ مي نمايد.

ماده 197_ نسبت به اشخاص ذينفع كه محل اقامت آنها خارج از حوزه دادگاه بخش باشد ابلاغ وقت به آنها لازم نيست و اگر وقت به اشخاص مذكور اطلاع داده نشود دادگاه به جاي آنها متصدي دفتر رسمي يا يك نفر از معتمدين محل را معين و او را دعوت مي كند كه با حضور او مهر و موم برداشته شود.

ماده 198_ عدم حضور اشخاصي كه وقت برداشتن مهر و موم به آنها اطلاع داده شده مانع از برداشتن مهر و موم نخواهد بود.

ماده 199_ در صورتي كه بين ورثه غايب يا محجور باشد رفع مهرو موم بعد از تعيين وكيل يا امين براي غايب و تعيين قيم براي محجور به عمل خواهد آمد.

ماده 200_ دادرس دادگاه بخش مي تواند برداشت مهر و موم را خود انجام دهد يا به كارمند علي البدل رجوع نمايد.

ماده 201_ در موقع برداشتن

مهر و موم صورتمجلسي مشتمل بر امور زير تنظيم مي شود:

1 _ تاريخ _ ساعت _ روز _ ماه _ سال با تمام حروف

2 _ نام و مشخصات درخواست كننده

3 _ حضور و اظهارات اشخاص ذينفع و نمايندگان آنها و اشخاصي كه دادگاه بخش دعوت كرده است

4 _ مهر و موم صحيح و بي عيب بوده يا دست خورده با توصيف كامل از دستخوردگي

5 _ نام و سمت كسي كه مهر و موم را برمي دارد.

6 _ امضا كسي كه مهر و موم را برمي دارد و ساير حاضرين

ماده 202_ در موقع برداشتن مهر و موم ريز آن چه از تركه مهر وموم شده مطابق ترتيب مذكور در تحرير تركه برداشته خواهد شد واگر تنظيم صورت ريز تركه در يك جلسه تمام نشود در آخر هرجلسه آن قسمتي از تركه كه مهر و موم آن برداشته شده مجددا مهرو موم مي شود.

ماده 203_ اگر در ضمن تركه اشيا يا نوشتجاتي متعلق به غير باشدو صاحبان آنها استرداد آن را درخواست نمايند بايد به كسي كه حق گرفتن اشيا و نوشتجات را دارد رد شود و هرگاه صاحبان اشيا و نوشتجات حاضر نباشند اشيا و نوشتجات نامبرده حفظ مي شود تابه صاحبان آنها رد شود.

ماده 204_ در موارد زير مهر و موم بدون تنظيم صورت ريز تركه برداشته مي شود:

1 _ در صورتي كه درخواست كننده مهر و موم درخواست رفع مهر وموم را بدون تنظيم صورت ريز تركه نمايد و بين ورثه محجور يا غايب و علت ديگري براي مهر و موم يا تحرير تركه نباشد.

2 _ در صورتي كه مهر و موم به درخواست بستانكار به عمل آمده وورثه پرداخت طلب او را تعهد

نمايند يا بستانكار با برداشتن مهر وموم بدون تنظيم صورت ريز تركه رضايت دهد و علت ديگري براي مهر و موم يا تحرير تركه نباشد.

3 _ اگر علت مهر و موم قبل از برداشتن مهر و موم يا در جريان آن مرتفع شود.

ماده 205_ هرگاه بين ورثه غايب يا محجور باشد و همچنين درصورتي كه وراث متوفي معلوم نباشد در موقع برداشتن مهر و موم تركه بايد تحرير شود.

فصل چهارم در تحرير تركه م 206 تا م 224 )

ماده 206_ مقصود از تحرير تركه تعيين مقدار تركه و ديون متوفي است

ماده 207_ درخواست تحرير تركه از ورثه يا نماينده قانوني آنها و وصي براي اداره اموال پذيرفته مي شود.

ماده 208_ امين غايب و قيم محجور بايد در ظرف 10 روز از تاريخ تعيين و ابلاغ سمت نامبرده به آنها در صورتي كه تركه تحرير نشده باشد درخواست تحرير تركه نمايند.

ماده 209_ در صورتي كه سهم محجور از تركه متوفايي قبل ازتعيين قيم معين نشده باشد قيم بايد به محض انتصاب خود درخواست تحرير تركه نمايد و همچنين است در صورتي كه پس ازتعيين قيم سهمي از تركه متوفايي به محجور برسد.

ماده 210_ دادگاه بخش براي تحرير تركه وقتي را كه كمتر از يك ماه و بيش از سه ماه از تاريخ نشر آگهي نباشد، معين كرده و در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار آگهي مي دهد كه ورثه يا نماينده قانوني آنها، بستانكاران و مديونين به متوفي و كسان ديگري كه حقي برتركه متوفي دارند در ساعت و روز معين در دادگاه براي تحرير تركه حاضر شوند.

علاوه بر آگهي فوق براي هر يك از ورثه يا نماينده قانوني آنها و وصي و موصي له اگر معين و در حومه دادگاه مقيم باشند

براي حضور در وقت احضاريه فرستاده مي شود.

ماده 211_ هرگاه ميزان تركه كمتر از يك هزار ريال باشد آگهي مذكور در ماده فوق لازم نيست و دادگاه وقتي را براي تحرير تركه معين كرده و به اشخاص ذينفع كه معلوم و در حوزه دادگاه مقيم باشند اطلاع مي دهد.

ماده 212_ غيبت اشخاصي كه احضار شده اند مانع از تحرير تركه نخواهد بود.

ماده 213_ براي تحرير تركه صورتي از تركه برداشته مي شود و اين صورت بايد مشتمل بر امور زير باشد:

1 _ توصيف اموال منقول با تعيين بهاي آن

2 _ تعيين اوصاف و وزن و عيار نقره و طلا آلات

3 _ مبلغ و نوع نقدينه

4 _ بها و نوع برگهاي بهادار.

5 _ اسناد با ذكر خصوصيات آنها.

6 _ نام رقبات غيرمنقول

ماده 214_ ارزيابي اموال منقول به توسط ارزيابي كه مورد تراضي ورثه يا مورد اعتماد دادرس باشد به عمل مي آيد.

ماده 215_ مطالبات و بدهي متوفي كه به موجب احكام نهايي و اسناد رسمي يا دفاتر و برگهاي مربوط به متوفي يا اقرار مديونين و ورثه مسلم است نيز در صورت تركه نوشته مي شود.

ماده 216_ در موقع تحرير تركه صورت مجلسي برداشته مي شود كه مشتمل بر امور زير باشد:

1 _ نام و سمت متصدي تحرير تركه

2 _ نام و مشخصات كساني كه احضار شده و كساني كه حاضرشده اند.

3 _ محلي كه تحرير تركه در آن جا صورت مي گيرد.

4 _ اظهارات اشخاص راجع به دارايي و بدهي و تركه متوفي

5 _ نام و مشخصات كسي كه اسناد و اموال به او داده مي شود.

ماده 217_ اگر در ضمن تركه دفاتر بازرگاني باشد جاهاي سفيد آن بادو خط متقاطع پر مي شود و اگر

دفاتر مطابق قانون پلمپ نشده باشد متصدي تحرير تركه صفحات دفتر را امضاء مي نمايد و اگر بين صفحه هايي كه نوشته شده جاي سفيدي مانده باشد آن جا دو خط متقاطع كشيده مي شود.

ماده 218_ در مدتي كه تركه تحرير مي شود تصرف در تركه ممنوع است مگر تصرفاتي كه براي اداره و حفظ تركه لازم است

ماده 219_ عمليات اجرايي راجع به بدهي متوفي در مدت تحريرتركه معلق مي ماند.

ماده 220_ مرور زمان نسبت به مطالبات متوفي در مدت تحرير تركه جاري نمي شود.

ماده 221_ دعاوي راجع به تركه يا بدهي متوفي در مدت تحرير تركه توقيف مي شود ولي به درخواست مدعي ممكن است خواسته تامين شود.

ماده 222_ صورت تركه و همچنين صورت مجلس تحرير تركه در دفتر دادگاه بايگاني مي شود و اشخاص ذينفع مي توانند به آن مراجعه نموده و رونوشت بگيرند.

ماده 223_ هرگاه در موقع تحرير تركه اختلافي بين ورثه راجع به اداره تركه باشد، دادگاه سعي مي كند كه اختلاف آنها به طريق مسالمت مرتفع شود والا به درخواست يكي از ورثه كسي را از ورثه يا غير آنها براي حفظ تركه موقتا معين مي نمايد.

ماده 224_ خاتمه تحرير تركه به ورثه اطلاع داده مي شود و هرگاه ورثه يا اقامتگاه آنها معين نباشد اطلاع مزبور به وسيله آگهي در روزنامه خواهد شد.

فصل پنجم ديون متوفي
مبحث اول استيفاء دين از تركه(م 225 تا م 241

ماده 225_ ديون و حقوقي كه به عهده متوفي است بعد از هزينه كفن و دفن و تجهيز متوفي و ساير هزينه هاي ضروري از قبيل هزينه حفظ و اداره تركه بايد از تركه داده شود.

ماده 226_ ورثه ملزم نيستند غير از تركه چيزي به بستانكاران بدهند و اگر تركه براي ادا تمام ديون كافي نباشد تركه مابين تمام بستانكاران به نسبت

طلب آنها تقسيم مي شود مگر اين كه آن را بدون شرط قبول كرده باشند كه در اين صورت مطابق ماده 246 مسوول خواهند بود.

در موقع تقسيم ديوني كه به موجب قوانين داراي حق تقدم ورجحان هستند رعايت خواهد شد، بستانكاران زير هر يك به ترتيب حق تقدم بر ديگران دارند:

طبقه اول

الف _ حقوق خدمه خانه براي مدت سال آخر قبل از فوت

ب _ حقوق خدمتگزاران بنگاه متوفي براي مدت شش ماه قبل ازفوت

ج _ دستمزد كارگراني كه روزانه يا هفتگي مزد مي گيرند براي مدت سه ماه قبل از فوت

طبقه دوم

طلب اشخاصي كه مال آنها به عنوان ولايت يا قيمومت تحت اداره متوفي بوده نسبت به ميزاني كه متوفي از جهت ولايت و ياقيمومت مديون شده است

اين نوع طلب در صورتي داراي حق تقدم خواهد بود كه موت دردوره قيمومت يا ولايت و يا در ظرف يك سال بعد از آن واقع شده باشد.

طبقه سوم

طلب پزشك و داروفروش و مطالباتي كه به مصرف مداواي متوفي و خانواده اش در ظرف سال قبل از فوت رسيده است

طبقه چهارم

الف _ نفقه زن مطابق ماده 1026 قانون مدني

ب _ مهريه زن تا ميزان 10 هزار ريال

طبقه پنجم

ساير بستانكاران

ماده 227_ اگر چيزي از تركه در مقابل ديني رهن باشد مرتهن نسبت به مال مرهون بر ساير بستانكاران مقدم است و اگر بهاي مال مرهون از طلب مرتهن زايد باشد مقدار زايد مابين بستانكاران تقسيم مي شود و اگر كمتر باشد مرتهن نسبت به باقيمانده طلب خود مانند ساير بستانكاران خواهد بود.

ماده 228_ ورثه مي توانند ديون را از تركه يا از مال خود ادا نمايند.

ماده 229_ تصرفات ورثه

در تركه از قبيل فروش و صلح و هبه وغيره نافذ نيست مگر بعد از اجازه بستانكاران و يا ادا ديون

ماده 230_ ورثه در مقابل بستانكاران ضامن نقص يا تلف تركه نيستند مگر اين كه نقص يا تلف مستند به تقصير آنها باشد.

ماده 231_ ديون مؤجل متوفي بعد از فوت حال مي شود.

ماده 232_ دعوي بر ميت اعم از دين يا عين بايد به طرفيت ورثه ويا نماينده قانوني آنها اقامه شود هر چند تركه در يد وراث نباشدليكن مادامي كه تركه به دست آنها نرسيده است مسوول ادا ديون نخواهند بود.

ماده 233_ اثبات دعوي به طرفيت بعضي از ورثه نسبت به سهم همان بعض موثر است و وارث ديگر كه طرف دعوي نبوده مي تواندبر حكمي كه به طرفيت بعضي از ورثه صادر شده اعتراض نمايد.

ماده 234_ ورثه مي توانند براي اثبات طلب يا حقي براي متوفي اقامه دعوي كنند هر چند بعد از ثبوت حق چيزي عايد آنها نشودمثل اين كه دين متوفي مستغرق تركه او باشد.

ماده 235_ بستانكار از متوفي نيز در صورتي كه تركه به مقدار كافي براي ادا دين در يد ورثه نباشد، مي تواند بر كسي كه او را مديون متوفي مي داند يا مدعي است كه مالي از تركه متوفي در يد اوست اقامه دعوي كند.

ماده 236_ در مورد ماده قبل اگر طلب از متوفي محرز نباشد مدعي بايد طلب خود را از متوفي به طرفيت ورثه اثبات و پس از آن دعوي خود را بر كسي كه مديون متوفي يا مالي از متوفي نزد او مي داند،اقامه كند و مي تواند بر هر دو در يك دادخواست اقامه دعوي نمايد.

ماده 237_ در مواردي كه براي ادا ديون متوفي وصي معين شده است اثبات

دين به طرفيت وصي و ورثه مي گردد.

ماده 238_ در مورد تركه متوفاي بلاوارث كه مدير تركه معين مي شود اثبات دين به طرفيت مدير تركه مي گردد.

ماده 239_ در دعاوي راجع به عين طرف دعوي كسي است كه عين در دست اوست خواه وارث باشد يا غيروارث مگر اين كه آن كس مقر باشد كه عين جزو تركه است در اين صورت مدعي بايد براي اثبات ادعاي خود بر تمام ورثه اقامه دعوي نمايد.

ماده 240_ ورثه متوفي مي توانند تركه را قبول كرده كه ديون متوفي را بپردازند و يا تركه را واگذار و رد كنند كه به بستانكاران داده شود و نيز مي توانند قبول يا رد خود را منوط به تحرير تركه نمايند و پس ازتحرير تركه ديون و تركه را مطابق صورت تحرير قبول يا رد نمايندو يا تصفيه تركه را از دادگاه بخواهند.

ماده 241_ قيم محجور و امين غايب نمي توانند تركه و ديون را به طور مطلق قبول نمايند ولي مي توانند مطابق صورت تحرير تركه قبول كنند.

مبحث دوم قبول تركه(م 242 تا م 248

ماده 242_ قبول تركه ممكن است صريح باشد يا ضمني

قبول صريح آن است كه به موجب سند رسمي يا عادي قبول خود رابه دادگاه اطلاع دهند.

قبول ضمني آن است كه عملياتي در تركه نمايند كه كاشف از قبول تركه و ادا ديون باشد از قبيل بيع و صلح و هبه و رهن و امثال آن كه به طور وضوح كشف از قبول تركه نمايد.

ماده 243_ حفظ تركه و جمع آوري درآمد و وصول مطالبات و به طوركلي اقدامات راجع به اداره تركه كاشف از قبول آن نخواهد بود.

ماده 244_ اگر چيزي از تركه در معرض تلف بوده يا حفظ آن محتاج به هزينه اي باشد كه متناسب با بهاي

آن نيست وارث مي تواند آن رابفروشد و اين عمل قبول ضمني تركه محسوب نمي شود وهمچنين در صورتي كه براي هزينه كفن و دفن ميت و هزينه ضروري ديگر، فروش قسمتي از تركه لازم باشد اين عمل قبول ضمني تركه محسوب نيست

ماده 245_ اگر وارثي قبل از قبول يا رد تركه فوت كند ورثه آن وارث به جاي او مي توانند تركه را قبول يا رد نمايند.

ماده 246_ هرگاه بعضي از ورثه تركه را قبول و بعضي رد نمايندتركه بايد تحرير شود و بعد از تحرير هم مي توانند قبول يا رد نمايند.

ماده 247_ وارثي كه تركه را قبول كرده است مادامي كه تصرف درتركه نكرده مي تواند رد نمايد.

ماده 248_ در صورتي كه ورثه تركه را قبول نمايند، هر يك مسوول ادا تمام ديون به نسبت سهم خود خواهند بود مگر اين كه ثابت كنند ديون زايد بر تركه بوده يا ثابت كنند كه پس از فوت متوفي تركه بدون تقصير آنها تلف شده و باقيمانده تركه براي پرداخت ديون كافي نيست كه در اين صورت نسبت به زايد از تركه مسوول نخواهند بود.

مبحث سوم رد تركه(م 249 تا م 254

ماده 249_ وارثي كه تركه را رد مي كند، بايد كتبا يا شفاها به دادگاه اطلاع بدهد، اطلاع مزبور در دفتر مخصوصي ثبت خواهد شد اين رد نبايد معلق يا مشروط باشد.

ماده 250_ رد تركه بايد در مدت يك ماه از تاريخ اطلاع وارث به فوت مورث به عمل آيد و اگر در مدت نامبرده رد تركه به عمل نيايددر حكم قبول و مشمول ماده 248 خواهد بود.

ماده 251_ در صورتي كه تركه تحرير شده باشد مدت مذكور فوق از تاريخ ابلاغ خاتمه تحرير تركه به وارث شروع مي شود.

ماده 252_

اگر وارثي قبل از رد تركه فوت شود حق رد به ورثه او منتقل مي شود.

ماده 253_ اگر وارث عذر موجهي براي عدم اظهار رد در مدت مقرر داشته باشد. دادگاه مي تواند مهلت مذكور را تمديد يا تجديد كند.

ماده 254_ هرگاه تمام ورثه تركه را رد نمايند در حكم تركه متوفاي بلاوارث بوده و مطابق مقررات فصل هشتم اين باب رفتار مي شود ليكن اگر از ديون متوفي زايدي بماند، مال ورثه خواهد بود.

مبحث چهارم قبول ديون مطابق صورت تحرير تركه(م 255 تا 259

ماده 255_ در صورتي كه ورثه فقط مطابق صورت تحرير تركه تركه و ديون را قبول كنند بايد در ظرف مدت يك ماه از تاريخ فوت مورث اين مطلب را به دادگاه بخش اطلاع دهند در اين صورت ورثه ملزمند كه ديون متوفي را در حدود صورت تركه بپردازند هر چندبعد از تنظيم صورت تحرير تركه ادعاي طلب شده باشد.

ماده 256_ اطلاع مذكور در صورتي موثر است كه قبلا تركه تحريرشده يا بعدا تحرير شود.

ماده 257_ بعد از تحرير تركه نيز ورثه مي توانند در ظرف يك ماه ازتاريخ اطلاع به خاتمه تحرير تركه قبول يا رد خود را اظهار نمايند و دادگاه بخش مي تواند به حسب اقتضا اين مدت را زياد كند.

ماده 258_ در صورتي كه بعضي از ورثه تركه را قبول كرده و بعضي رد نمايند وارثي كه تركه را قبول كرده است اقدامات لازمه را براي اداره تركه و ادا ديون و حقوق و وصول مطالبات و غيره انجام مي دهد و وارثي كه تركه را رد كرده است حق هيچ گونه اعتراضي به عمليات او ندارد ليكن اگر پس از تصفيه تركه چيزي از تركه بماند سهم الارث وارثي كه تركه را رد

كرده است به او داده خواهد شد.

در اين صورت وارثي كه تركه را قبول كرده در ازاي زحمتي كه براي اداره كردن تركه نسبت به سهم سايرين متحمل شده مستحق دستمزدخواهد بود، تشخيص ميزان دستمزد در صورت عدم تراضي با دادگاه است

ماده 259_ در صورت تحرير تركه وارثي كه در مدت مقرر قبول يارد خود را اظهار نكرده باشد در حكم كسي است كه مطابق صورت تحرير تركه ديون را قبول كرده باشد.

مبحث پنجم تصفيه(م 260 تا 275

ماده 260_ مقصود از تصفيه تركه تعيين ديون و حقوق بر عهده متوفي و پرداخت آنها و خارج كردن مورد وصيت از ماترك است

ماده 261_ وصي و هر يك از ورثه مي توانند از دادگاه كتبا تصفيه تركه را بخواهند.

ماده 262_ هرگاه بعضي از ورثه تركه را قبول كرده باشند ساير ورثه نمي توانند تصفيه تركه را بخواهند.

ماده 263_ دادگاه بخش پس از درخواست تصفيه منتهي تا يك هفته يك يا چند نفر را به سمت مدير تصفيه معين مي نمايد و آنهاتحت نظر دادرس امور تصفيه را انجام مي دهند. و اگر اداره تصفيه در محل موجود باشد آن را به اداره نامبرده مراجعه مي نمايند.

اداره تصفيه مي تواند يك يا چند نفر را به سمت مدير تصفيه معين نمايد كه تحت نظر آنها امور تصفيه را انجام دهند.

ماده 264_ در صورتي كه متوفي وصي براي اداره اموال داشته باشد، امر تصفيه به وصي واگذار مي شود.

ماده 265_ شكايت از عمليات مدير تصفيه راجع به دادگاهي است كه مدير تصفيه را معين كرده و دادرس به حسب اقتضا مورد دستورلازم به مدير تصفيه مي دهد و نيز مي تواند مدير تصفيه را تغيير دهد.

ماده 266_ پس از تعيين مدير تصفيه اموال به مدير تصفيه تسليم مي شود و

در صورتي كه تركه تحرير نشده باشد مطابق فصل چهارم اين باب تحرير مي شود.

ماده 267_ پس از تعيين حقوق و ديون متوفي و پرداخت آن و اخراج مورد وصيت اگر از تركه چيزي باقي بماند ، باقيمانده تركه به ورثه داده مي شود.

ماده 268_ مدير تصفيه بايد مطالبات متوفي را وصول و از خراب و ضايع شدن اموالي كه در معرض خرابي و تضييع است جلوگيري كرده و آنها را به فروش برساند، در نگاهداري اموال مواظبت نموده وتعميرات ضروري اموال غيرمنقول را بنمايد، از تعطيل كارخانه و ياتجارتخانه متوفي در صورتي كه داير باشد، جلوگيري كند.

درآمد تركه و محصول را جمع آوري نموده و نظر به مقتضيات انبارنمايد، و يا به فروش برساند، مواداوليه را كه براي داير ماندن بنگاه صنعتي و بازرگاني متوفي لازم است تحصيل و يا تجديد كند.

ماده 269_ مدير تصفيه كليه اقداماتي كه براي اداره تركه لازم است به عمل مي آورد ولي نبايد از حدود اقداماتي كه عادتا براي انجام ماموريت او لازم بوده خارج شود.

ماده 270_ بعد از تحرير تركه مدير تصفيه وقتي را براي رسيدگي تعيين و به ورثه و بستانكاران و اشخاص ذينفعي كه خود را معرفي كرده اند اطلاع مي دهد كه در وقت معين حاضر شوند.

ماده 271_ مدير تصفيه در وقت مقرر شروع به رسيدگي نموده وپس از رسيدگي كليه ديون و حقوقي را كه به تركه تعلق مي گيردتاديه مي نمايد.

ماده 272_ بستانكاري كه در موعد مقرر براي تحرير تركه خود را معرفي نكرده يا پس از معرفي طلب او تصديق نشده باشد مي توانددر دادگاه صلاحيتدار تا مقداري كه از تركه به ورثه داده شده است برورثه اقامه دعوي نمايد و اگر چيزي به ورثه نرسيده يا آنچه رسيده است كافي

براي تاديه طلب نباشد، مي تواند بر بستانكاران ديگر كه تركه به آنها داده شده براي اخذ حصه غرمائي خود اقامه دعوي نمايد.

ماده 273_ كسي كه ادعاي طلبي نموده و طلب او تصديق نشده باشد و نيز كسي كه طلب او كسر شده يا حق رهن يا حق رجحان اومنظور نشده مي تواند در دادگاه صلاحيتدار اقامه دعوي نمايد.

ماده 274_ تصفيه تركه متوفي در صورتي كه متوفي بازرگان باشدتابع مقررات تصفيه امور بازرگانان متوقف است

ماده 275_ فروش اموال متوفي به توسط مدير تصفيه بايد به طريق مزايده باشد مگر اموالي كه داراي نرخ معيني است يا تمام اشخاص ذينفع در قيمت آن موافق باشند، ترتيب مزايده در آيين نامه وزارت دادگستري معين مي شود.

فصل ششم راجع به وصيت(م 276 تا م 299

ماده 276_ وصيت نامه اعم از اين كه راجع باشد به وصيت عهدي يا تمليكي منقول يا غيرمنقول ممكن است به طور رسمي ياخودنوشت يا سري تنظيم شود.

ماده 277_ ترتيب تنظيم وصيت نامه رسمي و اعتبار آن به طوري است كه براي اسناد تنظيم شده در دفاتر اسناد رسمي مقرر است

ماده 278_ وصيت نامه خودنوشت در صورتي معتبر است كه تمام آن به خط موصي نوشته شده و داراي تاريخ روز و ماه و سال به خط موصي بوده و به امضاي او رسيده باشد.

ماده 279_ وصيت نامه سري ممكن است به خط موصي يا به خط ديگري باشد ولي در هر صورت بايد به امضا موصي برسد و به ترتيبي كه براي امانت اسناد در قانون ثبت اسناد مقرر گرديده در اداره ثبت اقامتگاه موصي يا محل ديگري كه در آيين نامه وزارت دادگستري معين مي گردد، امانت گذارده مي شود.

ماده 280_ كسي كه سواد ندارد نمي تواند به ترتيب سري وصيت نمايد.

ماده 281_ كسي كه نمي تواند حرف بزند

هرگاه بخواهد وصيت نامه سري تنظيم كند بايد تمام وصيت نامه را به خط خود نوشته و امضا نمايد و نيز در حضور مسوول دفتر رسمي روي وصيت نامه بنويسدكه اين برگ وصيت نامه اوست و در اين صورت مسوول دفتر بايدروي پاكت يا لفافي كه وصيت نامه در اوست بنويسد كه عبارت مزبور را موصي در حضور او نوشته است

ماده 282_ وصيت نامه سري را موصي همه وقت مي تواند به ترتيبي كه براي استرداد اسناد امانتي مقرر است استرداد نمايد.

ماده 283_ در موارد فوق العاده از قبيل جنگ يا خطر مرگ فوري و امراض ساريه و مسافرت در دريا كه مراوده نوعا مقطوع و به اين جهت موصي نمي تواند به يكي از طرق مذكور وصيت كند، ممكن است وصيت به طريقي كه در مواد بعد ذكر مي شود واقع شود.

ماده 284_ افراد و افسران نظامي يا كساني كه در ارتش اشتغال به كاردارند مي توانند نزد يك نفر افسر يا هم رديف او با حضور دو گواه وصيت خود را شفاها اظهار نمايند.

ماده 285_ در صورتي كه نظامي يا كسي كه در ارتش اشتغال به كاري دارد بيمار يا مجروح باشد ممكن است وصيت خود را درحضور رئيس بهداري ارتش و مدير بيمارستان كه موصي درآنجاست اظهار نمايد.

ماده 286_ اشخاصي مي توانند به ترتيب مذكور در دو ماده قبل وصيت نمايند كه در جنگ يا مامور عمليات جنگي باشند و يا درمحلي زنداني يا محصور باشند كه مراوده اي با خارج نباشد.

ماده 287_ در ساير موارد مذكور در ماده 283 موصي مي تواند درحضور دو نفر گواه وصيت خود را اظهار نمايد و يكي از آن دو گواه اظهارات او را با تعيين تاريخ روز و ماه و سال و محل

وقوع وصيت نوشته و موصي و گواهها آن را امضا مي نمايند و اگر موصي نتواند امضا كند گواهها اين نكته را در وصيت نامه قيد مي كنند.

ماده 288_ اشخاصي كه مطابق ماده 284 و 285 وصيت نزد آنهاشده و همچنين گواههاي مذكور در ماده قبل در اول زمان امكان بايد در اداره ثبت اسناد يا محلي كه در آيين نامه وزارت دادگستري تعيين مي شود حاضر شده وصيت نامه را مطابق مقررات راجع به امانت گذاردن اسناد امانت بگذارند و ضمنا اعلام كنند كه اين آخرين وصيت موصي است كه با داشتن اهليت اظهار داشته است

ماده 289_ در صورتي كه اشخاص مذكور در ماده 284 و 285اظهارات موصي را ننوشته باشند در اول زمان امكان نزد دادرس دادگاه بخشي كه به او دسترسي دارند حاضر شده و اظهارات موصي را با تاريخ و محل وقوع وصيت و اهليت موصي شفاها اظهارمي دارند. اظهارات مزبور در صورتمجلس نوشته شده و به امضاي دادرس دادگاه بخش و گواهها مي رسد.

ماده 290_ وصيتي كه مطابق مواد قبل (در موارد غيرعادي واقع مي شود بعد از گذشتن يك ماه از تاريخ مراجعه و رسيدن موصي به محلي كه بتواند به يكي از طرق مذكور در ماده 276 وصيت كند باگذشتن يك ماه از تاريخ بازشدن راه و مرتفع شدن مانعي كه به واسطه آن مانع نتوانسته موصي به يكي از طرق مذكور وصيت نمايد بي اعتبار مي شود مشروط به اين كه در مدت نامبرده موصي متمكن از وصيت باشد.

ماده 291_ هر وصيتي كه به ترتيب مذكور در اين فصل واقع نشده باشد در مراجع رسمي پذيرفته نيست مگر اين كه اشخاص ذينفع درتركه به صحت وصيت اقرار نمايند.

ماده 292_ هر دادگاه اداره بنگاه يا شخصي كه وصيت نامه به

اوسپرده شود و نيز دادگاهي كه در موارد فوق العاده وصيت در آن جااظهار گرديده مكلف است بعد از اطلاع به فوت موصي وصيت نامه يا صورتمجلس راجع به وصيت را به دادگاه بخشي كه براي رسيدگي به امور راجع به تركه متوفي صالح است بفرستد اعم از اين كه وصيت نامه نامبرده به حسب قانون قابل ترتيب اثر باشد يا نباشد وهرگاه وصيت نامه متعدد باشد بايد تمام آنها فرستاده شود.

ماده 293_ هرگاه كسي كه وصيت نامه نزد اوست خارج از مقر دادگاه بخش مذكور فوق باشد مي تواند وصيت نامه را به دادگاه محل خودتسليم نمايد و آن دادگاه مكلف است فورا وصيت نامه را به دادگاه بخش نامبرده بفرستد.

ماده 294_ دادگاه بخش در آگهي كه براي اداره يا تصفيه تركه ياتصديق حصر وراثت مي شود قيد مي كند كه هر كس وصيت نامه اي از متوفي نزد اوست در مدت سه ماه به دادگاهي كه آگهي نموده بفرستد و پس از گذشتن اين مدت هر وصيت نامه اي (جزوصيت نامه رسمي و سري ابراز شود از درجه اعتبار ساقط است

ماده 295_ پس از گذشتن مدت مذكور فوق دادگاه بخش وقتي رابراي افتتاح وصيت نامه تعيين و به اشخاصي كه وراثت آنها معلوم است اطلاع مي دهد كه در وقت مزبور حاضر شوند.

ماده 296_ هنگام ابراز وصيت نامه دادرس دادگاه بخش بايد باحضور نماينده دادستان يا مدير دفتر صورت مجلسي مشتمل برخلاصه وصيت و اين كه وصيت نامه در حضور او باز شده وخصوصيات وصيت نامه از قبيل مهر و موم و غيره تنظيم و به امضا حضار برساند.

وصيت نامه سري را دادرس دادگاه بخش با حضور اشخاصي بازمي نمايد كه لفاف آن را امضاء يا مهر كرده و در تاريخ بازكردن زنده و در مقر دادگاه حاضر هستند.

اصل وصيت نامه

كه مطابق اين ماده نزد دادرس دادگاه بخش بازمي شود و به دفتر امانات ثبت فرستاده مي شود و رونوشت آن دردفتر دادگاه مي ماند، اشخاص ذينفع مي توانند از آن رونوشت بگيرند.

ماده 297_ بعد از بازشدن وصيت نامه دادگاه بخش به اشخاصي كه وصيت به نفع آنها شده يا كساني كه وصي معين شده اند مراتب را اطلاع مي دهد.

ماده 298_ وصيت نامه وقتي معتبر است كه تمام آن موجود باشد وادعاء فقدان وصيت نامه اعم از اين كه اين دعوي نسبت به تمام وصيت نامه يا قسمتي از آن باشد مسموع نيست

ماده 299_ ترتيب صدور سند مالكيت به نام ورثه يا موصي له نسبت به اموال غيرمنقول كه به نام مورث ثبت شده است در آيين نامه وزارت دادگستري معين مي شود.

فصل هفتم در تقسيم (م 300 تا م326)

ماده 300_ در صورت تعدد ورثه هر يك از آنها مي توانند از دادگاه درخواست تقسيم سهم خود را از سهم ساير ورثه بخواهند.

ماده 301_ ولي و وصي و قيم هر وارثي كه محجور باشد و امين غايب و جنين و كسي كه سهم الارث بعضي از ورثه به او منتقل شده است و همچنين موصي له و وصي راجع به موصي به در صورتي كه وصيت به جز مشاع از تركه شده باشد حق درخواست تقسيم رادارند.

ماده 302_ نسبت به درخواست تقسيم مرور زمان جاري نيست و كساني كه ذيحق در درخواست تقسيم هستند همه وقت مي توانند اين درخواست را بنمايند.

ماده 303_ هرگاه يكي از ورثه متوفي غايب مفقود الاثري باشد كه وكيل نداشته باشد و درخواست تقسيم اموال متوفي بشود بدوا براي غايب امين معين مي شود و بعد تقسيم به عمل مي آيد.

ماده 304_ درخواست تقسيم بايد كتبي و مشتمل بر امور زير باشد:

1 _ نام و مشخصات درخواست كننده و

متوفي

2 _ ورثه و اشخاص ديگري كه تركه بايد بين آنها تقسيم شود و سهام هر يك

ماده 305_ پس از وصول درخواست هرگاه دادگاه محتاج به توضيحاتي باشد درخواست كننده را احضار نموده و توضيحاتي كه لازم است از او مي خواهد.

ماده 306_ دادگاه براي رسيدگي به موضوع درخواست تعيين جلسه نموده و درخواست كننده و اشخاص ذينفع را احضار مي نمايد.

ماده 307_ درخواست كننده تقسيم مي تواند زمينه هايي براي تقسيم تركه تهيه نموده و به دادگاه تسليم نمايد در اين صورت مراتب در احضاريه نوشته شده و تذكر داده مي شود كه مراجعه به زمينه هاي نامبرده در دفتر دادگاه مانعي ندارد.

ماده 308_ وقت رسيدگي بايد طوري معين شود كه فاصله بين ابلاغ احضاريه و روز دادرسي كمتر از ده روز نباشد.

ماده 309_ اشخاص ذينفع مي توانند در دادگاه حاضر شده به تراضي قراري راجع به مقدمات تقسيم اموال بگذارند.

در اين صورت دادگاه صورتمجلسي مشتمل بر قرارداد نامبرده تنظيم مي نمايد.

ماده 310_ هرگاه يك يا چند نفر از اشخاص ذينفع در تنظيم قرارداد مذكور فوق شركت نداشته و رضايت خود را اظهار ننموده باشند دادگاه نتيجه تصميمي را كه مربوط به شخص غايب است به اواعلام مي نمايد با ذكر اين كه مي تواند در ظرف مدت معيني در دفتر دادگاه حاضر شده و به قرارداد مراجعه نموده و رضايت يا عدم رضايت خود را اعلام دارد.

ماده 311_ در اخطار مذكور در فوق قيد مي گردد كه هرگاه شخص غايب در مدت معينه در دفتر حاضر نگردد و يا رضايت و عدم رضايت خود را اظهار نكند برطبق قرار مذكور در ماده 309 قضيه حل خواهد شد.

ماده 312_ هرگاه شخص غايب در اثر عذر موجهي حاضر نشده باشد و درخواست وقت

جديدي نمايد تا رضايت و عدم رضايت خود را اعلام دارد دادگاه وقت جديدي براي او معين خواهد نمود.

ماده 313_ در صورتي كه تمام ورثه و اشخاصي كه در تركه شركت دارند حاضر و رشيد باشند به هر نحوي كه بخواهند مي توانند تركه را مابين خود تقسيم نمايند ليكن اگر مابين آنها محجور يا غايب باشد تقسيم تركه به توسط نمايندگان آنها در دادگاه به عمل مي آيد.

ماده 314_ در صورتي كه ورثه تراضي در بهاي اموال غيرمنقول مورد درخواست تقسيم ننمايند اموال نامبرده بايد توسط كارشناس ارزيابي شود و اموال منقول در صورتي ارزيابي مي گردد كه به ارزيابي در موقع تحرير تركه به جهاتي نتوان ترتيب اثر داد.

ترتيب انتخاب كارشناس و مقررات راجع به كارشناس كه درآيين دادرسي مدني مقرر است در تقسيم رعايت مي شود.

ماده 315_ كارشناس بايد بهاي اموال مورد درخواست تقسيم و قابل قسمت بودن و قابل قسمت نبودن آنها را معين و سهام را تعديل نمايد. كارشناس بايد براي ارزيابي اموال بهاي روز ارزيابي را درنظر بگيرد.

ماده 316_ تقسيم طوري به عمل مي آيد كه براي هر يك از ورثه ازهر نوع اموال حصه اي معين شود و اگر بعضي از اموال بدون زيان قابل تقسيم نباشد ممكن است آن را در سهم ديگران منظور نمود و اگر تعديل محتاج به ضميمه پول يا اموال باشد به ضميمه آن تعديل مي شود.

ماده 317_ در صورتي كه مال اعم از منقول يا غيرمنقول قابل تقسيم و تعديل نباشد، ممكن است فروخته شده بهاي آن تقسيم شود.

فروش اموال به ترتيب عادي به عمل مي آيد مگر آن كه يكي از ورثه فروش آن را به طريق مزايده درخواست كند.

ماده 318_ در صورتي كه بعضي از

ورثه مديون متوفي باشندممكن است دين را در سهم خود آنها قرار داد.

ماده 319_ در صورتي كه پس از تعديل سهام ورثه به تعيين حصه تراضي ننمايند سهام آنها به قرعه معين مي شود.

ماده 320_ در موردي كه تقسيم از طريق قرعه انجام مي گيرد بايد جلسه اي كه براي قرعه معين شده به اشخاص ذينفع اطلاع داده شود و اگر بعضي از اشخاص نامبرده حاضر نشوند دادگاه بخش به درخواست اشخاص حاضر اقدام به قرعه و تعيين سهام مي نمايد.

ماده 321_ هرگاه يكي از ورثه غايب يا محجور باشد براي غايب و محجور امين يا قيم معين و پس از آن تقسيم به عمل مي آيد.

ماده 322_ پس از تمام شدن تقسيم دادگاه صورت مجلسي تنظيم نموده و در آن مقدار تركه و سهم هر يك از وراث و آنچه براي تاديه ديون و اجراي وصيت منظور شده تصريح مي نمايد.

ماده 323_ صورت مجلس مذكور فوق بايد به امضا يا مهر صاحبان سهام و امضاي دادرس دادگاه برسد و هرگاه بعضي ازصاحبان سهام نباشند يا نتوانند و يا نخواهند امضاء كنند، جهت امضا نكردن آنها در صورتمجلس قيد مي شود و اين صورتمجلس در دفترخانه دادگاه باقي خواهد ماند.

ماده 324_ دادگاه برطبق صورتمجلس مذكور در دو ماده فوق تقسيم نامه به عده صاحبان سهام تهيه نموده و به آنها ابلاغ و تسليم مي نمايد.

اين تصميم دادگاه حكم شناخته شده و از تاريخ ابلاغ در حدودقوانين قابل اعتراض و پژوهش و فرجام است

ماده 325_ هر يك از ورثه پس از تقسيم مالك مستقل سهم خودخواهد بود و هر تصرفي كه بخواهد مي نمايد و به حصه ديگران حقي ندارد.

ماده 326_ مقررات قانون مدني راجع به تقسيم

در مورد تقسيم تركه جاري است و نيز مقررات راجع به تقسيم كه در اين قانون مذكوراست در مورد تقسيم ساير اموال جاري خواهد بود.

فصل هشتم در تركة متوفاي بلاوارث(م 327 تا م 336

ماده 327_ در صورتي كه وارث متوفي معلوم نباشد به درخواست دادستان يا اشخاص ذينفع براي اداره تركه مدير معين مي شود.

ماده 328_ در مورد ماده فوق ، دادستان مكلف است مراقبت نمايداقداماتي كه براي حفظ تركه لازم است به عمل آيد و از دادگاه تعيين مدير تركه را بخواهد.

ماده 329_ پس از وصول درخواست دادگاه بايد منتهي تا يك هفته مدير تركه را معين نمايد.

ماده 330_ در صورتي كه متوفي براي اجراي وصيت خود وصي معين كرده باشد اداره تركه به وصي واگذار مي شود.

ماده 331_ هرگاه متوفي محجور بوده و وصي داشته است اداره تركه به وصي يا قيم واگذار مي شود.

ماده 332_ در غير موارد مذكور در دو ماده فوق اداره تركه به كسي كه مورد اعتماد دادرس است واگذار خواهد شد.

ماده 333_ مقررات مواد 265 و 268 و 269 و 270 و 271 و 273و 274 و 275 نسبت به تركه متوفايي هم كه وارث او معلوم نيست جاري خواهد بود.

ماده 334_ مدير تركه پس از تحرير تركه ديون و واجبات مالي متوفي را ادا كرده مورد وصيت را در صورتي كه وصيت شده باشدخارج و باقي مانده تركه را از اموال منقول و غيرمنقول و وجه نقد كه در تصرف دولت يا بنگاههاي بازرگاني و صرافي و غيره يا اشخاصي است به دادستان تسليم مي كند كه به ترتيب مقرر در آيين نامه وزارت دادگستري نگاهداري نمايد.

ماده 335_ اگر از تاريخ تحرير تركه تا 10 سال وارث متوفي معلوم شود تركه به او داده مي شود و پس از

گذشتن مدت نامبرده باقيمانده تركه به خزانه دولت تسليم مي شود و ادعاي حقي نسبت به تركه از كسي به هر عنوان كه باشد پذيرفته نيست

ماده 336_ در صورتي كه قبل از انقضاي مدت مذكور فوق ادعاي حقي بر متوفي بشود و حق نامبرده به موجب سند رسمي يا حكم قطعي دادگاه ثابت شده باشد مدير تركه بايد بپردازد و در صورتي كه حقي به موجب نوشتجات يا دفاتر متوفي محرز شود مدير تركه با موافقت دادستان مي تواند آن را بپردازد و اگر تركه به دادستان داده شده باشد او خواهد پرداخت و چنانچه ادعا به ترتيب مذكور ثابت و محرز نشود مدعي مي تواند به طرفيت مدير تركه و در صورتي كه تركه به دادستان داده شده باشد به طرفيت او اقامه دعوي نمايد.

فصل نهم راجع به تركه اتباع خارجه(م 337 تا م 359

ماده 337_ جز آنچه در اين فصل ذكر مي شود مهر و موم و برداشتن مهر و موم و تحرير و اداره تركه اتباع خارجه به همان طريقي خواهد بود كه مطابق اين قانون براي تركه اتباع ايران مقرر است

ماده 338_ هرگاه تبعه خارجه در ايران يا در خارجه فوت شود و در ايران داراي مالي باشد دادرس دادگاه بخش محلي كه مال متوفي در آنجا واقع است به درخواست هر ذينفع يا به درخواست كنسول دولت متبوع متوفي به حفظ و تصفيه امر تركه اقدام مي نمايد و درصورتي كه متوفي وارث يا قائم مقام در ايران نداشته باشد بدون درخواست هم دادرس پس از اطلاع اقدام به حفظ و تصفيه تركه مي نمايد.

ماده 339_ دادگاه بخش پس از وصول درخواست ذينفع يا كنسول و به محض اطلاع از فوت در مورد اخير ماده

فوق وقتي را كه از تاريخ وصول درخواست يا اطلاع متجاوز از 48 ساعت نباشد براي اقدام تامينه از قبيل مهر و موم و غيره معين كرده كتبا به كنسول دولت متبوع اطلاع مي دهد كه در موقع اقدام به تامين حضور به هم رسانند.

عدم حضور كنسول مانع از اقدام نخواهد بود ولي بعدا مي تواند درمحل حاضر شده مهر و موم خود را به مهر و موم دادگاه اضافه نمايد.

ماده 340_ در صورتي كه كنسول دولت متبوع متوفي قبلا از وفات مطلع شده و امر طوري باشد كه تا اطلاع به مامورين ايران بيم تضييع و تفريط تمام يا قسمتي از تركه برود، مي تواند شخصا اقدامات موقتي را براي حفظ آن به عمل آورده وضعيت موقتي را تا مداخله دادرس دادگاه بخش حفظ نمايد.

ماده 341_ در موقعي كه دادگاه بخش براي مهر و موم تعيين وقت مي كند بايد بلافاصله و منتهي در ظرف يك هفته از تاريخ وصول درخواست يا اطلاع يك نفر را براي اداره تركه معين و معرفي نمايد.

ماده 342_ دادگاه مي تواند با رعايت ماده 264 و با در نظر گرفتن مصلحت و منافع و ورثه و اشخاص ذينفع هر كس را كه طرف اعتماد بداند به سمت مدير تركه معين كند.

اقدامات مدير تركه با نظارت دادستان به عمل خواهد آمد.

در نقاطي كه اداره تصفيه موجود است مدير تركه معين نمي شود واين وظيفه به اداره تصفيه رجوع مي شود.

ماده 343_ مدير تركه بايد به محض ابلاغ انتصاب خود سه آگهي هريك به فاصله يك ماه در مجله رسمي و يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار محل و اگر در محل روزنامه نباشد در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار تهران

منتشر نموده اشخاصي را كه به عنواني از عناوين براي خود حقي بر ذمه متوفي و يا بر اعيان تركه قايل هستند دعوت نمايد. در ظرف شش ماه از تاريخ انتشار اولين آگهي خود را معرفي و موضوع حق خود را معين كنند و رونوشت ياعكس گواهي شده مدارك طلب و حقانيت خود را به او تسليم نمايند.

هرگاه ميزان تركه كمتر از هزار ريال باشد، آگهي در روزنامه لازم نيست

ماده 344_ پس از تعيين مدير تركه دادگاه بخش با حضور دادستان تركه را تحرير و به او تسليم مي نمايد.

ماده 345_ براي تحرير تركه روز و ساعت و محل تحرير به دادستان و اشخاص مشروحه اطلاع داده مي شود:

1 _ تمام وراث كه در ايران حاضر بوده و يا نماينده در آنجا دارند.

2 _ وصي اگر معلوم و مقيم ايران باشد.

3 _ كساني كه وصيت به نفع آنها شده اگر معلوم و مقيم ايران بوده ويا در ايران نماينده داشته باشند.

4 _ شريك متوفي اگر باشد در صورتي كه در ايران حاضر بوده يا نماينده داشته باشد.

5 _ كنسول دولت متبوع متوفي

ماده 346_ غيبت اشخاصي كه اعلام نامه مندرج در ماده فوق براي آنها فرستاده شده مانع از تحرير تركه نخواهد بود ولي در صورتي كه كنسول دولت متبوع متوفي در موقع تحرير تركه حاضر نباشد در صورتمجلس قيد و رونوشتي از آن براي كنسول فرستاده مي شود.

ماده 347_ به صورت ريز تركه بايد صورتي از اموال غيرمنقول كه در ايران واقع است با تعيين بهاي تقريبي آنها پيوست شود.

ماده 348_ در صورتي كه ورثه يا وصي متوفي يا قائم مقام قانوني آنها حاضر شوند براي بهاي تركه تامين دهند كه هرگاه در مدت يك

سال از تاريخ انتشار اولين آگهي مذكور در ماده 343 بستانكاراني پيدا شوند كه تبعه ايران يا مقيم ايران باشند و طلب آنها ثابت گردد از عهده برآيند تركه پس از وضع هزينه آگهي ها و هزينه هاي ديگر قانوني كه به عمل آمده است به تصرف آنها داده مي شود.

ماده 349_ تامين ممكن است به وسيله توديع وجه نقد يا وثيقه دادن اموال منقول و يا غيرمنقول يا دادن ضامن معتبر به عمل آيد ونيز ممكن است درخواست كننده از همان اموال متوفي تامين بدهد.

قبول يا رد تامين منوط به نظر دادگاهي است كه مدير تركه را تعيين نموده است

ماده 350_ مدير تركه با اجازه دادگاه بخش مي تواند به ورثه متوفي كه در حال استيصال و مقيم در ايران هستند تا موقع تصفيه ماترك مبلغي كه براي معيشت آنها ضروري باشد، بپردازد.

در موردي كه اداره تصفيه وظيفه امين تركه را انجام مي دهد اجازه دادگاه بخش لازم نيست

ماده 351_ پس از انقضا مدت مذكور در ماده 343 مدير تركه وقتي را براي رسيدگي به دعاوي و مطالبات معين كرده به ورثه يا وصي يا قائم مقام قانوني آنها و كنسول دولت متبوع متوفي اگر در محل باشد، اطلاع مي دهد و در وقت مقرر شروع به رسيدگي نموده و پس از رسيدگي كليه ديون و تعهداتي را كه بر ذمه متوفي ثابت و محقق است با اجازه دادستان تاديه مي نمايد و بقيه را به ورثه يا وصي يا قائم مقام قانوني آنها و در صورتي كه اشخاص نامبرده اصلا نباشند يا در ايران نباشند به كنسول يا ساير نمايندگان سياسي دولت متبوع متوفي تسليم مي نمايد.

ماده 352_ اشخاصي كه مدعي حقي بر تركه بوده و دعوي آنها ازطرف مدير تركه

و دادستان يا مدير تصفيه تصديق نشده باشد مي توانند دعوي خود را در دادگاه صلاحيتدار اقامه يا تعقيب نمايند.

انقضا مدت مقرر در ماده 343 موجب سقوط حق اشخاصي كه درظرف مدت حق خود را مطالبه نكرده اند، نمي باشد.

ماده 353_ اگر نسبت به تركه متوفي قرار تامين صادر شده باشدتسليم اموال به اشخاص مذكور در ماده 351 با رعايت قرار دادگاه به عمل خواهد آمد.

ماده 354_ هرگاه متوفي بازرگان بود و به موجب حكم دادگاه ورشكستگي او قبل يا بعد از فوت اعلام شود اداره تصفيه امور اوتابع مقررات راجع به تصفيه امور بازرگان متوقف است

ماده 355_ رسيدگي به دعاوي راجع به تركه اتباع خارجه در ايران ازصلاحيت دادگاه ايران است

ماده 356_ تصديق صادره از مقامات صلاحيتدار كشور متوفي راجع به وراثت اتباع خارجه يا انحصار آن پس از احراز اعتبار آن دردادگاه ايران از حيث صدور و رعايت مقررات مربوطه به اعتبار اسنادتنظيم شده در خارجه قابل ترتيب اثر خواهد بود.

ماده 357_ اگر تبعه خارجه كه در ايران فوت شده مسافر موقتي باشد اشياء متعلق به او فورا به كنسول دولت متبوع او تسليم مي شود.

ماده 358_ از هزينه هايي كه براي اداره كردن تركه مي شود بايدصورت كاملي به دادستان داده شود.

ماده 359_ حقوقي كه به موجب اين فصل براي كنسول ها يانمايندگان سياسي خارجي مقرر شده مربوط به كنسول يا نماينده سياسي دولي است كه در خاك آن دول نسبت به كنسول ها يانمايندگان سياسي ايران معامله متقابله بشود.

فصل دهم در تصديق انحصار وراثت (م 360 تا م 374

ماده 360_ در صورتي كه وارث متوفي يا ساير اشخاص ذينفع بخواهند تصديق انحصار وراثت تحصيل كنند درخواست نامه كتبي مشتمل بر نام و مشخصات درخواست كننده و متوفي و ورثه و اقامتگاه آنها و نسبت

بين متوفي و وراث تنظيم نموده به دادگاه تسليم مي نمايد.

ماده 361_ دادگاه رسيدگي كننده درخواست متقاضي را يك نوبت در روزنامه هاي كثيرالانتشار يا محلي آگهي مي نمايد. (اصلاحي 18/4/1374)

تبصره در نقاطي كه روزنامه داير نيست دادگاه مي تواند به جاي آگهي در روزنامه محلي به تعداد لازم به هزينه متقاضي گواهي حصر وراثت آگهي تهيه نموده و در معابر همان محل الصاق نمايد.

تاريخ الصاق آگهي ها كه بايد در يك روز به عمل آيد به وسيله صورت جلسه كه مامورين ابلاغ نسبت به اين موضوع تهيه مي نمايند رعايت خواهد گرديد. (الحاقي 20/9/1337).

ماده 362_ پس از انقضاي يك ماه از تاريخ نشر آگهي در صورتي كه معترضي نبود دادگاه تمام ادله و اسناد درخواست كننده تصديق را ازبرگ شناسنامه و گواهي گواه و غيره در نظر گرفته تصديقي مشعر بر وراثت و تعيين عده وراث و نسبت آنها به متوفي صادر مي نمايد ودر صورت اعتراض دادگاه جلسه اي براي رسيدگي به اعتراض معين نموده و به معترض و درخواست كننده تصديق اطلاع مي دهد و درجلسه پس از رسيدگي حكم خواهد داد و اين حكم قابل پژوهش وفرجام است (اصلاحي 18/4/1374)

ماده 363_ دادگاه بخش مي تواند گواهها را احضار كرده و گواهي آنان را استماع كند، چنانچه گواه درخارج از مقر دادگاه ساكن باشد تحقيق از گواه به وسيله دادگاه محل اقامت گواه يا نزديكترين دادگاه محل اقامت گواه به عمل خواهد بود.

ماده 364_ در صورتي كه بهاي تركه بيش از ده ميليون ريال نباشد دادگاه بدون انتشار آگهي به ادله درخواست كننده رسيدگي ودرخواست تصديق صدور گواهي حصر وراثت را حسب اقتضاي دلايل قبول يا رد مي نمايد. و در مورد وراث روستائيان در صورتي كه بهاي تركه بيش از مبلغ فوق

باشد فقط به الصاق آگهي براي يك بار و در يك روز در معابر و اماكن عمومي روستاي محل اقامت متوفي اكتفا خواهد شد و پس از انقضاء يك ماه از تاريخ الصاق رسيدگي و تصميم مقتضي اتخاذ مي كند.

وزارت دادگستري مي تواند هر سه سال يك بار باتصويب رئيس قوه قضاييه با توجه به شاخص قيمت ها و هزينه زندگي مبلغ مذكور را افزايش يا كاهش دهد. (اصلاحي 18/4/1374)

تبصره در مورد اين ماده دادگاه بايد در اولين فرصت و اسرع وقت نسب به درخواست تصديق رسيدگي و اتخاذ تصميم نمايد. (الحاقي 20/9/1337)

ماده 365_ در صورتي كه به واسطه معلوم نبودن ورثه يا براي تصفيه تركه و غيره قبلا براي معرفي ورثه آگهي شده باشد صدور تصديق انحصار وراثت محتاج به آگهي جديد نبوده و در صورت درخواست هر يك از ورثه يا اشخاص ذينفع تصديق انحصار وراثت صادرخواهد شد.

ماده 366_ راي دادگاه داير به رد درخواست تصديق قابل پژوهش وفرجام است

ماده 367_ در كليه موارد كه دادستان تشخيص دهد كه متوفي بلاوارث بوده و درخواست اشخاص براي صدور تصديق بي اساس است مي تواند به درخواست تصديق انحصار وراثت اعتراض نمايد و نيز مي تواند در صورتي كه متوفي را بلاوارث بداند به تصديق انحصار وراثت در موردي هم كه تصديق مسبوق به آگهي نبوده است اعتراض كند و در هر حال دادستان حق دارد از راي دادگاه پژوهش وفرجام بخواهد.

ماده 368_ مادامي كه براي محجور قيم و براي غايب امين معين نشده دادستان مي تواند به نام محجور و غايب به درخواست تصديق انحصار وراثت اعتراض نمايد.

ماده 369_ در مورد ماده 364 اشخاص ذينفع مي توانند به درخواست تصديق و همچنين به تصديقي كه در موضوع وراثت صادر مي شود اعتراض نمايند

و راي دادگاه در اين خصوص قابل پژوهش و فرجام است

ماده 370_ اشخاصي كه تصديق انحصار وراثت تحصيل كرده اندمي توانند مطابق تصديق نامبرده تركه و مطالبات متوفي را از كساني كه مديون يا متصرف مال متوفي هستند مطالبه نمايند _ مديون يامتصرف اموال متوفي بايد تركه و مطالبات متوفي را به آنها تسليم نمايد و در صورت تاديه دين و يا تسليم مال در مقابل هر مدعي وراثت بري محسوب خواهد شد و مدعي نامبرده حق رجوع به شخص يا اشخاصي خواهد داشت كه طلب متوفي را وصول و يامال متعلق به او را دريافت نموده اند.

(تبصره ماده 370 به موجب ماده واحده مصوب آذرماه 1337منسوخ است .

ماده 371_ مديون كه بدهي خود را به وراث متوفي مي دهدمي تواند رونوشت گواهي شده انحصار وراثت را از وراث بخواهد.

ماده 372_ در تصديق انحصار وراثت بايد نسبتي كه وراث يا ورثه به مورث خود دارند از متروكات به نحو اشاعه معين شود.

ماده 373_ در تصديق انحصار وراثت به درخواست ورثه دادگاه حصه هر يك از ورثه را معين مي نمايد.

ماده 374_ در صورتي كه ورثه بخواهند ملك غيرمنقولي كه به نام مورث ثبت شده است به نام آنها ثبت گردد بايد تصديق انحصار وراثت يا رونوشت گواهي شده آن را كه مشتمل بر تعيين سهام باشدبه اداره ثبت تسليم نمايند.

باب ششم در هزينه(م 375 تا م 378

ماده 375_ هزينه رسيدگي به امور حسبي منحصر به موارد زير بوده و در هر مورد موقع درخواست پانصد ريال گرفته مي شود:

1 _ درخواست تسليم اموال غايب به ورثه

2 _ درخواست حكم موت فرضي

3 _ درخواست پژوهش از رد درخواست حكم فرضي

4 _ درخواست مهر و موم تركه

5 _ درخواست برداشتن

مهر و موم تركه

6 _ درخواست تحرير تركه

7 _ درخواست تصفيه تركه

8 _ درخواست تقسيم تركه

9 _ درخواست تصديق انحصار وراثت

ماده 376_ درخواست هايي كه دادستان از دادگاه مي نمايد و همچنين اقداماتي كه دادگاه بدون درخواست مكلف به انجام آن است هزينه ندارد.

ماده 377_ هزينه آگهي تصديق انحصار وراثت از درخواست كننده گرفته مي شود و هزينه حفظ و اداره تركه و تحرير و تصفيه و تقسيم تركه از تركه برداشته مي شود.

ماده 378_ وزير دادگستري مجاز است آيين نامه هاي لازم را براي اجراي اين قانون تهيه و به موقع اجرا بگذارد.

قانون الحاق يك تبصره به ماده (1082) قانون مدني درخصوص مهريه. مصوب 77 (م 1 تا م 7

ماده واحده _ يك تبصره به شرح ذيل به ماده (1082) قانون مدني الحاق مي گردد:

تبصره _ چنانچه مهريه وجه رايج باشد متناسب با تغيير شاخص قيمت سالانه زمان تاديه نسبت به سال اجراي عقد كه توسط بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران تعيين مي گردد محاسبه و پرداخت خواهد شد مگر اينكه زوجين در حين اجراي عقد به نحو ديگري تراضي كرده باشند.

آئين نامه اجرايي اين قانون حداكثر ظرف مدت سه ماه از تاريخ تصويب توسط بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران با همكاري وزارت دادگستري و وزارت امور اقتصادي و دارايي تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و نهم تيرماه يكهزار و سيصد و هفتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 8/5/1376 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ علي اكبر ناطق نوري

قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق. مصوب 71 (ماده واحده +7 تبصره)

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين قانون زوجهايي كه قصد طلاق و جدايي از يكديگر را دارند بايستي جهت رسيدگي به اختلاف خود به دادگاه مدني خاص مراجعه و اقامه دعوي نمايند. چنانچه اختلاف فيمابين از طريق دادگاه و حكمين از دو طرف كه برگزيده دادگاهند (آن طور كه قرآن كريم فرموده است حل و فصل نگرديد دادگاه با صدور گواهي عدم امكان سازش آنان را به دفاتر رسمي طلاق خواهد فرستاد. دفاتر رسمي طلاق حق ثبت طلاقهايي را كه گواهي عدم امكان سازش براي آنها صادر نشده است ندارند. در غيراين صورت از سردفتر خاطي سلب صلاحيت به عمل خواهد آمد.

تبصره 1 _ نحوه دعوت از حكمين و بررسي صلاحيت آنان به عهده دادگاه مدني خاص است كه آيين نامه اجرايي آن ظرف دو

ماه توسط وزير دادگستري تهيه و به تصويب رئيس قوه قضائيه خواهدرسيد.

تبصره 2 _ گزارش كتبي مبني بر عدم امكان سازش با توجه به كليه شروط ضمن عقد و مطالب مندرج در اسناد ازدواج جمهوري اسلامي ايران و نيز تعيين تكليف و صلاحيت سرپرستي فرزندان وحل و فصل مسائل مالي با امضاي حكمين شوهر و زن مطلقه وهمچنين گواهي كتبي سلامت رواني زوجين در صورتي كه براي دادگاه مدني خاص مشكوك باشد به دادگاه بايد تحويل گردد.

تبصره 3 _ اجراي صيغه طلاق و ثبت آن در دفتر، موكول به تاديه حقوق شرعي و قانوني زوجه (اعم از مهريه نفقه جهيزيه و غير آن به صورت نقد مي باشد مگر در طلاق خلع يا مبارات (در حد آنچه بذل شده و يا رضايت زوجه ويا صدور حكم قطعي اعسار شوهر از پرداخت حقوق فوق الذكر.

تبصره 4 _ در طلاق رجعي گواهي كتبي اسكان زوجه مطلقه در منزل مشترك تا پايان عده الزامي است و در صورت تحقق رجوع ،صورتجلسه طلاق ابطال و در صورت عدم رجوع در مهلت مقرر،صورتجلسه طلاق تكميل و ثبت مي گردد، صورتجلسه تكميلي طلاق با امضا زوجين و حكمين و عدلين و سردفتر و مهر دفترخانه معتبر است

تبصره 5 _ دادگاه مدني خاص در مواقع لزوم مي تواند از بين بانوان واجد شرايط قانون شرايط انتخاب قضات مشاور زن داشته باشد.

تبصره 6 _ ]مصوب 28/8/71 مجمع تشخيص مصلحت نظام پس از طلاق در صورت درخواست زوجه مبني بر مطالبه حق الزحمه كارهايي كه شرعا به عهده وي نبوده است دادگاه بدوا ازطريق تصالح نسبت به تامين خواسته زوجه اقدام مي نمايد. و درصورت عدم امكان تصالح چنانچه ضمن عقد يا عقد خارج لازم در خصوص

امور مالي شرطي شده باشد طبق آن عمل مي شود، درغير اين صورت هرگاه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد، و نيزتقاضاي طلاق ناشي از تخلف زن از وظايف همسري يا سو اخلاق و رفتار وي نباشد، به ترتيب زير عمل مي شود:

الف _ چنانچه زوجه كارهايي را كه شرعا به عهده وي نبوده به دستور زوج و با عدم قصد تبرع انجام داده باشد و براي دادگاه نيزثابت شود، دادگاه اجرت المثل كارهاي انجام گرفته را محاسبه وبپرداخت آن حكم مي نمايد.

ب _ در غير مورد بند «الف با توجه به سنوات زندگي مشترك و نوع كارهايي كه زوجه در خانه شوهر انجام داده و وسع مالي زوج دادگاه مبلغي را از باب بخشش (نحله براي زوجه تعيين مي نمايد.

تبصره 7 _ گواهي وجود يا عدم وجود جنين توسط پزشك ذي صلاح و آزمايشگاه مربوطه بايد تحويل گردد.

قانون اختصاص تعدادي از دادگاه هاي موجود به دادگاه هاي موضوع اصل (21) قانون اساسي دادگاه خانواده .

ماده واحده _ رئيس قوه قضائيه مكلف است ظرف مدت سه ماه درحوزه هاي قضائي شهرستان ها به تناسب جمعيت آن حوزه حداقل يك شعبه از شعب دادگاه هاي عمومي را براي رسيدگي به دعاوي خانواده اختصاص دهد، پس از تخصيص اين شعب دادگاه هاي عمومي حق رسيدگي به دعاوي مربوط به اين دادگاه ها را نخواهندداشت

صلاحيت دادگاه خانواده عبارت است از رسيدگي به دعاوي مربوط به

1 _ نكاح موقت و دائم

2 _ طلاق و فسخ نكاح و بذل مدت و انقضاي مدت

3 _ مهريه

4 _ جهيزيه

5 _ اجره المثل و نحله ايام زوجيت

6 _ نفقه معوقه و جاريه زوجه و اقرباي واجب النفقه

7 _ حضانت و ملاقات اطفال

8 _ نسب

9 _ نشوز و تمكين

10 _ نصب قيم و ناظر و ضم امين و

عزل آنها.

11 _ حكم رشد.

12 _ ازدواج مجدد.

13 _ شرايط ضمن عقد.

تبصره 1 _ قضات دادگاه هاي خانواده بايد متاهل و با سابقه حداقل چهار سال كار قضايي باشند.

تبصره 2 _ در حوزه هاي قضائي بخش دادگاه عمومي بخش قائم مقام دادگاه خانواده خواهد بود.

تبصره 3 _ هر دادگاه خانواده حتي المقدور با حضور مشاور قضائي زن شروع به رسيدگي نموده و احكام پس از مشاوره با مشاوران قضايي زن صادر خواهد شد.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده و سه تبصره در جلسه علني روز چهارشنبه مورخ هشتم مردادماه يكهزار و سيصد و هفتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 19/5/1376 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

قانون اجازه رعايت احوال شخصية ايرانيان غير شيعه در محاكم.مصوب 1312 (ماده واحده + 3 بند)

ماده واحده _ نسبت به احوال شخصيه و حقوق ارثيه و وصيت ايرانيان غيرشيعه كه مذهب آنان به رسميت شناخته شده محاكم بايد قواعد و عادات مسلمه متداوله در مذاهب آنان را جز درمواردي كه مقررات قانون راجع به انتظامات عمومي باشد به طريق ذيل رعايت نمايند:

1 _ در مسائل مربوط به نكاح و طلاق عادات و قواعد مسلمه متداوله در مذهبي كه شوهر پيرو آن است

2 _ در مسائل مربوط به ارث و وصيت عادات و قواعد مسلمه متداوله در مذهب متوفي

3 _ در مسائل مربوط به فرزندخواندگي عادات و قواعد مسلمه متداوله در مذهبي كه پدرخوانده يا مادرخوانده پيرو آن است

قانون «رسيدگي به دعاوي مطروحه راجع به احوال شخصيه و تعليمات ديني ايرانيان زرتشتي كليمي و مسيحي

ماده واحده راي وحدت رويه شماره 37 مورخ 19/9/1363هيات عمومي ديوان عالي كشور، عينا و به شرح ذيل به تصويب رسيد:

نظر به اصل سيزدهم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و اين كه به موجب ماده واحده قانون اجازه رعايت احوال شخصيه ايرانيان غير شيعه در محاكم مصوب مرداد ماه 1312 نسبت به احوال شخصيه و حقوق ارثيه و وصيت ايرانيان غيرشيعه كه مذهب آنان به رسميت شناخته شده لزوم رعايت قواعد و عادات مسلمه متداوله در مذهب آنان در دادگاهها جز در مواردي كه مقررات قانون راجع به انتظامات عمومي باشد تصريح گرديده فلذا دادگاه در مقام رسيدگي به امور مذكور و همچنين در رسيدگي به درخواست تنفيذ وصيتنامه ملزم به رعايت قواعد و عادات مسلمه در مذهب آنان جز در موردمقررات قانون راجع به انتظامات عمومي بوده و بايد احكام خود رابر طبق آن صادر نمايند اين راي برابر ماده 43 قانون امور حسبي وماده 3 از مواد اضافه شده به قانون آيين دادرسي كيفري مصوب مردادماه 1337 براي

دادگاهها در موارد مشابه لازم الاتباع است

قانون «رسيدگي به دعاوي مطروحه راجع به احوال شخصيه وتعليمات ديني ايرانيان زرتشتي كليمي و مسيحي در اجراي بندهشتم اصل يكصد و دهم قانون اساسي در جلسه روز پنجشنبه مورخ سوم تيرماه يكهزار و سيصد و هفتاد و دو مجمع تشخيص مصلحت نظام به شرح ماده واحده فوق به تصويب رسيده است

رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام _ اكبر هاشمي رفسنجاني

دستورالعمل راجع به افزايش بهاي تركه

احتراما به استحضار مي رساند، قسمت اخير ماده 364 قانون امور حسبي اصلاحي سال 1374 وزير دادگستري را مكلف نموده است هر سه سال يكبار تركه را با توجه به شاخص قيمتها و هزينه زندگي تعيين و جهت تصويب به رئيس قوه قضائيه پيشنهاد نمايد.

بر اين اساس چون برابر اعلام بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران شاخص تورم از عدد 2/69 در سال 1374 به 206 در سال 1381، تغيير و افزايش يافته است بنابراين بهاي تركه موضوع ماده مرقوم به مبلغ تقريبي سي ميليون ريال به شرح زير بالغ خواهد شد.

(000/000/30) - 786/768/29 = 2/69 : 206 × 000/000/10

خواهشمند است در صورت موافقت مراتب را امر به ابلاغ فرمايند.

وزير دادگستري _ محمد اسماعيل شوشتري

تصويب نامه در خصوص آزمايش تالاسمي قبل از ازدواج. مصوب 76 (فاقد ماده قانوني)

«نقل از روزنامه رسمي شماره 15191 _ 9/2/1376»

هيات وزيران در جلسه مورخ 10/1/1376، بنا به پيشنهاد شماره 866/پ مورخ 29/10/1375 بنياد امور بيماري هاي خاص تصويب نمود:

آزمايش تشخيص ناقلين تالاسمي قبل از ازدواج اجباري شود و دفاتر ازدواج گواهي نامه مربوطه را از نامزدها مطالبه و پس ازبايگاني آن به عقد و ازدواج و ثبت آن با قيد موجود بودن گواهي نامه ياد شده اقدام نمايند.

معاون اول رئيس جمهور _ حسن حبيبي

آيين نامه نحوة اجراي احكام و تصميمات دادگاه خانواده. مصوب 54 . (م 1 تا م 7 )

ماده 1 _ اجراي احكام و تصميمات قطعي دادگاه خانواده جز در مواردي كه در اين آئين نامه استثنا شده محتاج به درخواست ذي نفع است

تبصره _ تسليم گواهي عدم امكان سازش به دفتر طلاق و اجازه نامه ازدواج مجدد به دفتر ازدواج در حكم درخواست اجراي تصميمات دادگاه است

ماده 2 _ در مورد تصميمات راجع به حضانت و نفقه اطفال و تعيين تكليف در امور حسبي ومورد ماده 14 قانون حمايت خانواده دادگاه راسا دستور اجراي تصميم خود را به هر ترتيب مقتضي بداند به مامورين اجرا يا كارمندان دفتر دادگاه يا مامورين شهرباني يا ژاندارمري و سايرمامورين انتظامي مي دهد.

ماده 3 _ اجراي ساير احكام و تصميمات دادگاه به ترتيب مقرر در اجراي احكام مدني با رعايت تبصره ماده 25 قانون حمايت خانواده به عمل خواهد آمد.

ماده 4 _ در موردكليه احكام و تصميمات راجع به امور مالي هرگاه كسي كه ملزم به پرداخت مورد حكم يا تصميم دادگاه گرديده از هريك از سازمان ها و موسسات عمومي يا بخش خصوصي حقوق و مستمري يا كارمزد دريافت نمايد دادگاه مي تواند دستور كسر حقوق يا مستمري يا كارمزد او را با ميزاني كه در اجراي احكام مدني مقرر

گرديده بدهد.

كسر وجوه مذكور و تاديه آن به عهده رئيس يا مدير يا مسئول سازمان يا موسسه يا كارفرما خواهد بود.

ماده 5 _ در مورد ماده 18 قانون حمايت خانواده روسا و مديران و مسئولين سازمان ها و موسسات عمومي و خصوصي وكارفرمايان مكلفند تصميم دادگاه را در مورد منع اشتغال زوج يا زوجه اجراء نمايند.

ماده 6 _ دفاتر طلاق مكلفند به محض ارائه گواهي عدم امكان سازش آن را در دفتر مخصوص ثبت كرده و رسيد مشتمل بر نام زوج و زوجه و شماره و تاريخ ثبت از روز و ماه و سال به ارائه كننده گواهي تسليم و به ترتيب مقرر در ماده 21 قانون حمايت خانواده اقدام نمايند.

ماده 7 _ دفاتر طلاق مكلفند رونوشت طلاق نامه را بلافاصله پس از ثبت طلاق به دفتر دادگاه صادر كننده گواهي عدم امكان سازش ارسال نمايند.

آيين نامه زناشويي بانوان با اتباع بيگانه غيرايرا ني.مصوب 1345 (م 1 تا م 4 )

ماده 1 _ به وزارت كشور اجازه داده مي شود پروانه اجازه زناشويي بانوان ايراني را با اتباع بيگانه با رعايت مقررات اين آيين نامه صادرنمايد.

ماده 2 _ با راي صدور پروانه فوق متقاضيان بايد مدارك زير را تهيه و تسليم دارند:

1 _ درخواست نامه مرد و زن مبني بر تقاضاي صدور پروانه اجازه زناشويي طبق نمونه وزارت كشور.

2 _ گواهينامه از مرجع رسمي كشور متبوع مرد مبني بر بلامانع بودن ازدواج با زن ايراني و به رسميت شناختن ازدواج در كشور متبوع مرد. در صورتي كه تهيه گواهينامه مذكور براي متقاضي امكان پذيرنباشد وزارت كشور مي تواند بدون دريافت مدرك فوق در صورت رضايت زن پروانه زناشويي را صادر نمايد.

3 _ در صورتي كه مرد غيرمسلمان و زن مسلمان باشد، گواهي يا استشهاد تشرف

مرد به دين مبين اسلام

ماده 3 _ وزارت كشور در صورت تقاضاي زن علاوه بر مدارك مذكور در ماده 2 مدارك زير را نيز از مرد بيگانه مطالبه خواهد نمود:

1 _ گواهينامه مبني بر اينكه مرد مجرد است يا متاهل از مرجع رسمي محلي يا ماموران سياسي و كنسولي كشور متبوع مرد.

2 _ گواهي نداشتن پيشينه بد و محكوميت كيفري مرد از مراجع رسمي محلي يا ماموران سياسي و كنسولي كشور متبوع مرد وهمچنين گواهي عدم سوءپيشينه كيفري از مراجع كشور در صورتي كه مرد بيگانه در ايران اقامت داشته باشد.

3 _ گواهي از مراجع محلي يا ماموران سياسي و كنسولي كشورمتبوع مرد مبني بر وجود استطاعت و مكنت زوج و همچنين تعهدنامه ثبتي از طرف مرد بيگانه مبني بر اينكه متعهد شود هزينه ونفقه زن و اولاد و هرگونه حق ديگري كه زن نسبت به او پيدا كند درصورت بدرفتاري يا ترك و طلاق پرداخت نمايد.

تبصره _ در مواردي كه وزارت كشور مصلحت بداند، براي حسن انجام وظايفي كه طبق مقررات و قوانين ايران زوج در قبال زوجه دارد از قبيل حسن رفتار و انفاق در تمام مدت زناشويي و اداي واجبات مالي زوجه و اولاد تحت حضانت وي و امثال آن وهمچنين در مواردي كه تفريق پيش آيد براي پرداخت هزينه مراجعت همسر مطلقه تا محل سكونت زن در ايران مي تواند تضمين متناسب از شوهر مطالبه نمايد.

فرم تعهدنامه و تضميني كه در اين قبيل موارد بايد اخذ شود و چگونگي استفاده از ضمانت نامه را، وزارت كشور تهيه خواهد نمود.

ماده 4 _ وزارت كشور مي تواند به استانداريها و فرمانداري هاي كل وهمچنين با موافقت وزارت امور خارجه به بعضي از نمايندگان سياسي

و كنسولي ايران در خارجه اختيار دهد كه طبق مقررات اين آيين نامه پروانه زناشويي را مستقيمادر محل صادر نموده و مراتب را به ثبت احوال اعلام دارند.

آيين نامه راجع به مواد 279 و 288 قانون امور حسبي . مصوب 1322 (م 1 تا م 5)

ماده 1_ وزارت دادگستري به هر يك از دادگاههاي شهرستان و بخش و دادستان شهرستان و دفتر امور محجورين و تحرير تركه و دفتر اسناد رسمي كه مقتضي بداند اجازه مي دهد كه وصيت نامه سري را در حوزه خود يا حوزه اي كه از طرف وزارت دادگستري معين مي شود به طريق امانت نگهداري نمايند.

ماده 2_ اشخاصي كه بخواهند وصيت نامه سري خود را امانت گذارند بايد در اداره ثبت اسناد يا يكي از محل هاي مذكور در ماده فوق كه از طرف وزارت دادگستري مجاز باشد، امانت گذارند.

ماده 3_ اتباع دولت ايران در خارجه مي توانند وصيت نامه سري خود را در كنسولگري ايران امانت بگذارند و همچنين اتباع خارجه در ايران مي توانند وصيت نامه سري خود را در كنسولگري متبوع خود امانت گذارند.

ماده 4_ ترتيب امانت گذاردن وصيت نامه سري در هر يك ازمحلهاي نامبرده كنسولگري و استرداد آن به طريقي است كه براي امانت گذاردن اسناد رسمي و استرداد آنها در اداره ثبت اسناد مقرراست و وظايفي كه در قانون ثبت اسناد براي مسوول دفتر مقرر است به عهده متصدي يكي از محلهاي نامبرده كه وصيت نامه در آنجا سپرده مي شود خواهد بود.

ماده 5_ هر يك از محلهاي مذكور كه وصيت نامه سري به آنجاسپرده شده مكلف است به طريقي كه در قانون امور حسبي مقرر است بعد از اطلاع به فوت موصي وصيت نامه را به دادگاه بخش كه براي رسيدگي به امور راجع به تركه متوفي صالح است بفرستند.

آيين نامه راجع به ماده 299 قانون امور حسبي. مصوب 1322 (م 1 تا م 14)

ماده 1_ در موقعي كه از طرف ورثه يا موصيله بر اموال درخواست شود ملكي كه در دفتر املاك به نام مورث ثبت شده است به نام ورثه يا موصيله يا به عنوان وصيت ثبت گردد، به ترتيبي كه در مواد بعدمذكور است رفتار

خواهد شد.

ماده 2_ هرگاه در ورقه انحصار وراثت كه به اداره ثبت اسناد و املاك داده مي شود، عده ورثه و سهام هر يك از آنها معين شده و وصيت نامه نيز كه مطابق قانون امور حسبي بتوان به آن ترتيب اثر داد به اداره ثبت تسليم نشده و قبلا هم وصيتي ثبت نشده باشدحصه هر يك از ورثه از ملك به طريقي كه در تصديق انحصاروراثت معين شده يا بين ورثه مذكور در تصديق انحصار وراثت توافق حاصل شده باشد ثبت ميشود.

ماده 3_ اگر كسي به عنوان وراثت يا به عنوان اعتراض بر تصديق انحصار وراثت در دادگاه اقامه دعوي كرده باشد بايد قبل از آن كه ملك به نام ورثه ثبت شود تصديقي از دادگاه حاكي از اقامه دعويگرفته به اداره ثبت تسليم نمايد. در اين صورت ثبت ملك به نام ورثه تا معلوم شدن نتيجه نهايي ادعا، توقيف خواهد شد.

ماده 4_ در موقعي كه دادستان برطبق ماده 367 قانون امورحسبي برتصديق انحصار وراثت اعتراض ميكند، در صورتي كه در جزء تركه ملك غيرمنقول ثبت شده باشد بايد در همان موقع به اداره ثبت كتبا اطلاع دهد. در اين صورت ثبت ملك موقوف به معلوم شدن نتيجه اعتراض خواهد شد.

ماده 5_ در صورتي كه نسبت به ملك غيرمنقول ثبت شده وصيتيشده باشد كه مورد اتفاق تمام ورثه و اشخاص ذينفع باشد موردوصيت به نام موصيله يا مصرفي كه براي آن وصيت شده ثبت ميشود و بقيه ملك (اگر بقيه باشد) به نام ورثه ثبت ميگردد.

ماده 6_ هرگاه وصيت نامه اي كه به موجب قانون قابل ترتيب اثراست بين ورثه و اشخاص ذينفع مورد اختلاف واقع شود ثبت ملك نسبت به آنچه مورد گفتگو است موقوف به

رفع اختلاف در دادگاه به موجب حكم نهايي خواهد بود.

ماده 7_ اگر قسمتي از ملك مورد اختلاف واقع شده و قسمت ديگرمورد اختلاف نباشد و نتيجه گفتگو در مورد اختلاف تاثيري در اين قسمت نداشته باشد ممكن است ملك نسبت به آنچه مورد اختلاف نيست ثبت و نسبت به آنچه مورد اختلاف است موقوف به حل اختلاف گردد.

ماده 8_ هرگاه توافق و اختلاف ورثه نسبت به وصيت نامه اي كه به موجب قانون قابل ترتيب اثر است معلوم نباشد اداره ثبت به هزينه شخص ذينفع آگهي مينمايد و در آگهي بايد مفاد وصيت نامه و اين كه از طرف كي و در چه تاريخ ابراز شده قيد و تذكر داده شود چنانچه كسي اعتراضي نسبت به وصيت نامه دارد در ظرف سه ماه از تاريخ انتشار آخرين آگهي اعتراض خود را به اداره ثبتي كه آگهي را منتشرنموده تسليم نمايد و در صورت انقضا مدت مذكور و نرسيدن اعتراض ملك مورد وصيت به نام موصيله يا مصرفي كه براي آن وصيت شده است در دفتر املاك ثبت خواهد شد.

آگهي مذكور سه مرتبه هر ماه يك مرتبه در روزنامه كثيرالانتشارمحل منتشر شده و در صورت نبودن روزنامه در محل در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار تهران منتشر خواهد گرديد.

ماده 9_ در مورد متوفاي بلاوارث اگر در ظرف ده سال مقرر در قانون امور حسبي وصيت نامه اي ابراز شود كه قابل ترتيب اثر بوده وبراي تحرير تركه آگهي نشده باشد مفاد وصيت نامه به ترتيب مذكوردر ماده فوق و با قيد اين كه متوفي بلاوراث معرفي شده است آگهي مي گردد و در صورتي كه در مدت سه ماه از تاريخ انتشار آخرين آگهي اعتراض نرسيده مورد وصيت به نام موصيله يا مصرفي

كه براي آن وصيت شده است ثبت و باقي ملك پس از 10 سال اگر وارثي پيدا نشد به نام دولت ثبت خواهد شد.

ماده 10_ اگر از طرف ورثه يا اشخاص ديگر ذينفع وصيت نامه اي ابراز شود كه موصي از وصيت اول خود رجوع كرده و آن وصيت نامه مورد تصديق تمام ورثه و اشخاص ذينفع واقع شود ملك مطابق وصيت نامه ثاني ثبت خواهد شد و اگر مورد اختلاف واقع شود ياتوافق و اختلاف ورثه معلوم نباشد در صورتي كه وصيت نامه مطابق قانون قابل ترتيب اثر باشد برطبق ماده 6 و 7 و 8 عمل خواهد شد.

ماده 11_ در صورتي كه در دادگاه بخش در موعد مقرر در ماده 294قانون امور حسبي وصيت نامه ابراز شد كه قابل ترتيب اثر باشددادگاه در تصديق انحصار وراثت مفاد وصيت نامه و اين كه در موقع ابراز شده و قابل ترتيب اثر است درج خواهد كرد و اگر تصديق انحصار وراثت صادر شده و اين مطلب به جهتي در آن درج نشده باشد اشخاص ذينفع بايد تصديقي مبني بر ابراز وصيت نامه درموعد مقرر و قابل ترتيب اثربودن آن از دادگاه گرفته به ضميمه سواد وصيت نامه به اداره ثبت اسناد تسليم نمايند.

ماده 12_ اگر تركه متوفي به وسيله دادگاه تقسيم شده و حكم نهايي دادگاه در اين خصوص به اداره ثبت داده شود و يا اين كه ورثه موصيله و وصي (در صورتي كه وصيتي شده باشد) تركه را تقسيم كرده باشند ملك مطابق تقسيمي كه شده است ثبت مي شود و درصورت اخير اگر اختلافي مابين ورثه و موصيله يا وصي در تقسيم باشد ثبت ملك موقوف به رفع اختلاف در دادگاه خواهد بود.

ماده 13_ در صورتي كه وصيت به طوركلي

باشد «مثل ثلث اموال ورثه ميتوانند ملك معين را ثلث قرار داده و باقي املاك را به نام خود ثبت كنند يا ثلث را از اموال ديگر معين كرده و تمام ملك ثبت شده را به نام خود ثبت كنند مگر اين كه در وصيت نامه ترتيب ديگري مقرر شده باشد.

ماده 14_ پس از ثبت ملك در دفتر املاك به نام ورثه يا موصيله ادعاي وصيت يا هر ادعاي ديگري كه مخالف با ثبت ملك باشد مسموع نخواهد شد و هيچ وصيت نامه اعم از رسمي و سري و غير اينها پذيرفته نخواهد شد.

آيين نامه حق الزحمه مدير تصفيه و مدير تركه بر طبق قانون امور حسبي . مصوب 1326 (م 1 تا م 5)

ماده 1_ در هر مورد كه طبق قانون امور حسبي مدير تصفيه يا مدير تركه انتخاب مي شوند يا اداره تصفيه عهده دار امور تصفيه يا تركه مي گردد پس از وضع هزينه هاي مربوط از قبيل هزينه آگهي تصديق انحصار وراثت و امثال آن و همچنين پس از پرداخت ديون مسلمه و ثابته متوفي و اخراج مورد وصيت به شرح مقررات مذكور در قانون امور حسبي از باقيمانده تركه كه به ورثه يا خزانه دولت تعلق مي گيرد به نسبت زير حق الزحمه مدير تركه يا مدير تصفيه با پيشنهاد مراجع ذيربط و تصويب دادگاه پس از كسر ماليات مقررقانوني پرداخت خواهد شد:

الف _ در مواردي كه حفظ و اداره اموال و وصول عوايد مستلزم تحمل و زحمات زيادي نباشد از قبيل جمع آوري عوايد مستغلات و دكاكين و سهام و دريافت مطالبات و اقساط و انتقالات مربوط به اموال و امثال آن

1 _ تا يك ميليون ريال 2% تا 4%

2 _ از يك ميليون ريال تا پنج ميليون ريال نسبت به مازاد يك ميليون ريال 1% تا 3%

3 _ از پنج ميليون ريال تا ده

ميليون ريال نسبت به مازاد پنج ميليون ريال نيم تا 2%

4 _ از ده ميليون ريال به بالا نسبت به مازاد ده ميليون ريال از يك چهارم تا 1%

ب _ چنانچه حفظ و اداره اموال و جمع آوري و وصول عوايد و اخذمطالبات مستلزم تحمل زحمات فوق العاده از قبيل مراجعه به ادارات رسمي و مراجع قضائي و ساير سازمانهاي خصوصي وشركتها يا مسافرت و امثال آن باشد يا اموال غيرمنقول زراعتي بوده كه مدير تركه يا تصفيه طبعا بايستي در موقع كاشت و داشت وبرداشت و وصول عوايد صرف وقت زيادتر و تحمل زحمت بيشترنمايد:

1 _ تا يك ميليون ريال 4% تا 6%

2 _ از يك ميليون ريال تا پنج ميليون ريال نسبت به مازاد يك ميليون ريال 3% تا 5%

3 _ از پنج ميليون ريال تا ده ميليون ريال نسبت به مازاد پنج ميليون ريال 2% تا 4%

4 _ از ده ميليون ريال به بالا نسبت به مازاد ده ميليون ريال بين 1% تا 3%

ج _ در صورتي كه تركه وجه نقد بوده و مدير تركه يا تصفيه اقداماتي از حيث جمع آوري اوراق و اسناد و دفاتر و بررسي و تحرير آن انجام داده كه متضمن تحصيل عايدات مستقيم چنداني نيز نبوده با نظرمراجع ذيربط و تصويب دادگاه حق الزحمه مناسبي به مدير تركه ياتصفيه پرداخت خواهد شد ولي به هر حال ميزان اين حق الزحمه از1% تجاوز نخواهد نمود.

تبصره _ مدير تركه يا مدير تصفيه مكلف است هر سال يك بارگزارش عمليات و صورتحساب درآمد و هزينه مربوط به ماترك را به انضمام مدارك و اسناد آن به مراجع ذيربط (اداره امور سرپرستي دادسراي عمومي يا اداره تصفيه امور ورشكستگي تسليم نمايد، درصورت تخلف از

اين تكليف يا مسامحه و قصور در انجام وظايف محوله علاوه بر مسؤوليت قانوني از ميزان دستمزد وي به تصويب دادگاه كاسته خواهد شد.

ماده 2_ در صورتي كه مدير تصفيه يا مدير اداره تركه متعدد باشدحق الزحمه مقرر به نسبت كاري كه انجام مي دهند بين آنها تقسيم مي شود.

ماده 3_ در مواردي كه امر تصفيه طبق ماده 24 قانون امور حسبي با وصي است وصي علاوه بر حق الوصايه به عنوان مدير تصفيه حقي دريافت نخواهد داشت

ماده 4_ مقررات اين آيين نامه شامل اموري كه قبل از اجراي اين آيين نامه تصفيه و خاتمه يافته نمي شود.

ماده 5_ اين آيين نامه پس از 10 روز از تاريخ انتشار در روزنامه رسمي كشور ايران قابل اجرا است

آيين نامه اجرايي تبصره يك ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق . مصوب 71 (م 1 تا م 9)

ماده 1 _ نسبت به درخواستهاي طلاق كه از طرف زوجين يا يكي از آنها به دادگاه مدني خاص تسليم مي شود، چنانچه اختلاف فيمابين از طريق دادگاه حل و فصل نگرديد، رسيدگي به موضوع با صدور قرار به داوري ارجاع مي گردد.

تبصره _ داوري در اين قانون تابع شرايط مندرج در قانون آيين دادرسي مدني نمي باشد.

ماده 2 _ پس از صدور قرار ارجاع امر به داوري هريك از زوجين مكلفند ظرف بيست روز از تاريخ ابلاغ يك نفر از اقارب خود را كه واجد شرايط مقرر در اين آيين نامه هستند، به عنوان داور به دادگاه معرفي نمايند.

ماده 3 _ در صورتي كه در بين اقارب فرد واجد شرايط نبوده يادسترسي به آنان مقدور نباشد و يا اقارب از پذيرش داوري استنكاف نمايند، هريك از زوجين مي تواند داور خود را از بين افرادديگر كه واجد صلاحيت هستند، تعيين و معرفي نمايد و در صورت امتناع يا عدم توانايي در معرفي داور، دادگاه

راسا از بين افراد واجد شرايط مبادرت به تعيين داور يا داوران خواهد كرد.

ماده 4 _ داوران منتخب و يا منصوب بايد واجد شرايط زير باشند:

1 _ مسلمان

2 _ آشنايي نسبي به مسائل شرعي خانوادگي و اجتماعي

3 _ حداقل چهل سال تمام

4 _ متاهل

5 _ معتمد.

6 _ عدم اشتهار به فسق و فساد.

ماده 5 _ پس از معرفي و انتخاب داوران دادگاه بلافاصله در وقت فوق العاده جلسه توجيهي تشكيل داده و وظايف آنان را گوشزد وارشادات لازم خواهد نمود.

ماده 6 _ مهلت اعلام نظر داوران از سوي دادگاه تعيين مي گردد،داوران مي توانند از دادگاه تقاضاي تمديد مهلت نمايند و در صورتي كه دادگاه درخواست را ضروري تشخيص داد مهلت را تمديدمي نمايد.

ماده 7 _ داوران منتخب يا منصوب مكلفند با تشكيل حداقل دوجلسه با حضور زوجين سعي و اهتمام در رفع اختلاف و اصلاح ذات البين نمايند و در صورتي كه رفع اختلاف به عمل نيامد يا يكي از زوجين از حضور در جلسات مقرر خودداري نمود، با تشكيل جلسات ديگر با حضور زوجين يا يكي از آنان و يا بدون حضور آنان نسبت به موارد اختلاف بررسي نموده و نظر خود را بر امكان يا عدم امكان سازش در مهلت تعيين شده به دادگاه تسليم نمايند.

ماده 8 _ در هر مورد كه داوران يا يكي از آنان درخواست حق الزحمه داوري نمايند، دادگاه حق الزحمه متناسبي براي وي تعيين و دستور اخذ آن و پرداخت به داور را خواهد داد. حق الزحمه مقرر در وهله اول از شخصي كه داور از سوي وي انتخاب و يا براي وي نصب شده است دريافت خواهد شد و چنانچه دادگاه مقتضي

بدانددستور وصول آن را بالمناصفه از طرفين و يا از متقاضي طلاق خواهد داد.

ماده 9 _ اين آيين نامه در 9 ماده و يك تبصره توسط وزير دادگستري تهيه و در تاريخ 2/12/71 به تصويب رئيس قوه قضائيه رسيد.

آيين نامه ماده 3 قانون ازدواج . مصوب 1310 (م 1 تا م 7)

ماده 1 _ محكمه اي كه بايد در هر محل براي اجرا مقررات ماده 3 قانون ازدواج مصوب 23 مردادماه 1310 تاسيس گردد از يك نفر تشكيل خواهد شده ممكن است براي هر محكمه يك عضو علي البدل معين گردد.

حاكم محكمه و عضو علي البدل را وزارت عدليه از بين مستخدمين عدليه تعيين مي نمايد.

تبصره _ تعيين مستخدميني كه تابع وزارت عدليه نباشند پس از جلب موافقت وزارتخانه متبوع آنها به عمل خواهد آمد.

ماده 2 _ در هر محل سمت نمايندگاني دولت براي تعقيب متخلفين از مقررات ماده 3 قانون ازدواج به عهده كسي خواهد بود كه با رعايت تبصره ماده اول از طرف وزارت عدليه معين مي شود.

ماده 3 _ تعقيب متخلفين از مقررات ماده 3 قانون مذكور مستقيما در خود محكمه به عمل خواهد آمد بدون اينكه قبلا مستنطق در آن امر دخالت نمايد.

ماده 4 _ محكمه مي تواند در موارد و به ترتيبي كه به موجب قوانين توقيف متهم جايز مي باشد قرار توقيف صادر نمايد قرارمزبور قابل استيناف بوده و ليكن استيناف از آن قرار مانع ادامه رسيدگي و صدور حكم در اصل قضيه نخواهد بود.

ماده 5 _ شكايت استينافي از احكام و قرارهاي صادر از محاكم مذكور فوق به محكمه اي مركب از سه نفر كه در تهران تاسيس مي شود رجوع خواهد شد.

رئيس و اعضا و مدعي العموم محكمه را وزارت عدليه با رعايت تبصره ماده اول تعيين مي نمايد لااقل

يك نفر از اعضا محكمه طبيب خواهد بود.

ماده 6 _ ساير ترتيبات رسيدگي خواه در مرحله بدوي و خواه در مرحله استينافي همان است كه به موجب اصول محاكمات جزا براي رسيدگي به امور جنحه اي مقرر است

ماده 7 _ حوزه هر يك از محاكم را كه به موجب ماده اول تشكيل مي شود وزارت عدليه در موقع تشكيل معين خواهد كرد معذلك وزارت عدليه مي تواند در هر موقعي كه مقتضي بداند رسيدگي به يك موضوع مخصوص را از محكمه يك حوزه به محكمه حوزه ديگري احاله دهد.

مدعي العموم محكمه ازدواج در موقع لزوم مي تواند از ادارات نظميه و امنيه و حكومتي بخواهد كه تحقيقات مقدماتي و تفتيشات مخفي راجع به احراز وقوع جرم را به عمل آورند.

احكام صادر از محاكمي كه به دستور ماده سوم قانون ازدواج مصوب 23/5/1310 شده يا بشود غيرقابل تميز است اعم از اينكه قبل از اين تاريخ صادر شده يا بعد.

آيين نامه اجرايي قانون حمايت خانواده. مصوب 1354 (م 1 تا م 13)

ماده 1 _ اقامه دعوي و تقاضاي رسيدگي و اقدام در امور موضوع قانون حمايت خانواده به طور شفاهي يا وسيله درخواست كتبي به عمل مي آيد. هرگاه درخواست شفاهي باشد اظهار خواهان وسيله منشي يا مدير دفتر دادگاه در صورت مجلس قيد و به امضاي او مي رسد.

ماده 2 _ درخواست شفاهي يا كتبي بايد مشتمل بر امور زير باشد:

1 _ نام و نام خانوادگي _ شغل _ محل كار يا محل سكونت طرفين با ذكر مشخصات كامل

2 _ موضوع درخواست با ذكر علل و دلائل آن

3 _ در صورتي كه درخواست كننده عنوان قيمومت يا ولايت يا وصايت يا وكالت داشته باشد بايد سمت خود را در درخواست تصريح و

مدارك آن را تسليم نمايد.

تبصره _ در دادگاه خانواده طرفين مي توانند به اقربا خود تا درجه سوم نيز وكالت دهند.

ماده 3 _ تنظيم درخواست در اوراق چاپي مخصوص الزامي نيست ولي بايد در دو نسخه تنظيم و يك نسخه آن در پرونده امر ضبط شده و نسخه ديگر براي طرف فرستاده شود.

ماده 4 _ هزينه دادرسي به ميزان مقرر در قانون آيين دادرسي مدني در موقع درخواست از خواهان وصول خواهد شد مگر اين كه دادگاه خواهان را بي بضاعت تشخيص دهد كه در اين صورت او را ازپرداخت هزينه معاف خواهد نمود.

ماده 5 _ در صورت عدم پرداخت هزينه دادرسي يا معلوم نبودن نشاني خوانده به خواهان اخطار مي شود كه ظرف پنج روز از تاريخ ابلاغ با رعايت مسافت نقص در خواست را رفع نمايد. در صورت عدم رفع نقص و همچنين در صورتي كه نشاني خواهان معلوم نباشد دادگاه دادخواست را ابطال خواهد كرد.

تبصره _ در صورتي كه خواهان خوانده را مجهول المكان معرفي نمايد بايد آخرين محل اقامت او را به دادگاه اعلام كند. دادگاه به هر طريقي لازم بداند در اين مورد تحقيق نموده ، تصميم مقتضي اتخاذخواهدكرد.

ماده 6 _ پس از وصول درخواست نسخه دوم آن با ضمائم به دستوردادگاه جهت ابلاغ به خوانده ارسال و طرفين براي رسيدگي دعوت مي شوند. در صورتي كه درخواست شفاهي باشد مفاد درخواست باضمائم آن به وسيله اخطاريه به خوانده ابلاغ خواهد شد.

ماده 7 _ عدم حضور طرفين يا يكي از آنها در جلسه با ابلاغ وقت مانع رسيدگي و اتخاذ تصميم نيست ولي اگر حضور خواهان جهت اداي توضيح لازم باشد دادگاه موارد توضيح را در صورت مجلس قيد و مفاد آن را ضمن

تعيين وقت براي جلسه ديگر به خواهان ابلاغ مي نمايد و اگر خواهان در اين جلسه نيز حاضر نشود دادخواست اوابطال خواهد شد.

ماده 8 _ در مواردي كه دعوي به داوري ارجاع مي شود دادگاه طرفين را براي انتخاب داور يا داوران دعوت مي كند.

ماده 9 _ هرگاه داور يا داوران از قبول داوري امتناع نموده يا استعفا كنند دادگاه به انتخاب داور يا داوران جديد اقدام مي نمايد و در صورتي كه داور يا داوران بار ديگر از قبول داوري امتناع يا استعفانمايند دادگاه راسا به موضوع رسيدگي خواهد كرد.

ماده 10 _ در مواردي كه تعداد داوران سه نفر بوده و يكي از آنها درنيمه دوم مهلت داوري استعفا كند راي اكثريت داوران مناط اعتبار است

در اين مورد و در مواردي كه دو نفر داور انتخاب شده و راي آنها مختلف باشد دادگاه راسا به موضوع رسيدگي خواهد كرد.

ماده 11 _ منظور از اعتياد مضر هر نوع ابتلا به مواد مخدر يا نوشابه هاي الكلي يا قمار يا امثال و نظاير آنها است كه استمرار داشته و موجب صدمات و خسارات جسماني مادي و معنوي شخص معتاد يا همسر يا اولاد زوجين گردد.

ماده 12 _ حق ملاقات با اطفال كمتر از يك بار در ماه نخواهد بود.

ماده 13 _ ترتيب ثبوت حجر و خيانت و رفع حجر يا عدم قدرت ولياقت و احراز عدم صلاحيت و عزل و نصب قيم و ضم امين و تعيين امين موقت در مورد مواد 1 و 15 قانون حمايت خانواده طبق مقررات قانون امور حسبي خواهد بود.

آيين نامه اجرايي قانون الحاق يك تبصره به ماده 1082 قانون مدني . مصوب 77 . (م 1 تا م 7)

ماده 1 _ چنانچه مهريه وجه رايج باشد مرجع صالح بنا به درخواست هر يك از زوجين مي توان

آن را با توجه به تغيير شاخص قيمت سال زمان تاديه نسبت به سال وقوع عقد محاسبه و تعيين مي نمايد.

تبصره _ در صورتي كه زوجين در حين اجراي عقد در خصوص محاسبه و پرداخت مهريه وجه رايج به نحو ديگري تراضي كرده باشند مطابق تراضي ايشان عمل خواهد شد.

ماده 2 _ نحوه محاسبه مهريه وجه رايج بدين صورت است متوسط شاخص بها در سال قبل تقسيم بر متوسط شاخص در سال وقوع عقد ضربدر مهريه مندرج در عقدنامه

ماده 3 _ در مواردي كه مهريه زوجه بايد از تركه زوج متوفي پرداخت شود تاريخ فوت مبناي محاسبه مهريه خواهد بود.

ماده 4 _ بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران مكلف به انجام مواردزير مي باشد:

الف _ شاخص هاي بهاي سالهاي قبل از اجراي اين قانون را تهيه و دراختيار قوه قضاييه قرار دهد.

ب _ شاخص بهاي مربوط به هر سال را به طور ساليانه حداكثر تا پايان خرداد تهيه و به قوه قضاييه اعلام نمايد.

راي وحدت رويه 647 _ 28/10/1378

«... منظور مقنن از تصويب ماده واحده الحاق يك تبصره به ماده 1082 قانون مدني مصوب 1376 با توجه به عبارات صدر تبصره و فلسفه وضع آن حفظ ارزش ريالي مهريه زوجه است كه معمولا به حسب وجه رايج (ريالي تعيين مي شود اگرچه تاريخ وقوع عقدازدواج مربوط به زمان قبل از تصويب تبصره مزبور باشد با اين وصف قانون مرقوم (تبصره الحاقي با ماده 4 قانون مباينتي ندارد.»

بخشنامه شماره 609 مورخه 28/1/1378

رييس قوه قضاييه به دادگستريهاي سراسر كشور

«... درست است كه قانون نسبت به قبل از تصويب خودش اثر ندارداما قانون راجع به زمان عقد مطلبي ندارد پيام قانون اين است كه وقتي مي خواهند مهريه را بپردازند بايدتغيير شاخص قيمت

سالانه را حساب كنند. بنابراين كساني كه قبل از قانون مهريه همسرشان راپرداخته اند طبعا مشمول اين قانون نيستند اما كساني كه پس از تصويب قانون مي خواهند مهريه همسرشان را بپردازند بايد رعايت كنند عقد هر زماني واقع شده باشد... 25/12/1377)

راي وحدت رويه شماره 633 _ 14/2/1378

گرچه طبق ماده 1085 قانون مدني مادام كه مهريه زوجه تسليم نشده در صورت حال بودن مهر، زن مي تواند از ايفا وظايفي كه درمقابل شوهر دارد امتناع كند و اين امتناع مسقط حق نفقه نخواهد بودلكن مقررات اين ماده صرفا به رابطه حقوقي زوجه و عدم سقوط حق مطالبه نفقه زن مربوط است و از نقطه نظر جزايي با لحاظ مدلول ماده 642 قانون مجازات اسلامي (تعزيرات و مجازاتهاي بازدارنده مصوب 2/3/1375 مجلس شوراي اسلامي كه به موجب آن حكم به مجازات شوهر به علت امتناع از تاديه نفقه زن به تمكين زن منوط شده است و با وصف امتناع زوجه از تمكين ولو به اعتذاراستفاده از اختيار حاصله از مقررات ماده 1085 قانون مدني حكم به مجازات شوهر نخواهد شد و در اين صورت حكم شعبه دوم دادگاه عمومي تهران مشعر بر برائت شوهر از اتهام ترك انفاق زن كه با اين نظر مطابق دارد با اكثريت قريب به اتفاق آرا صحيح و قانوني تشخيص مي شود. اين راي وفق ماده 3 از مواد اضافه شده به قانون آيين دادرسي كيفري مصوب مردادماه 1337 براي دادگاههاي درموارد مشابه لازم الاتباع است

آيين نامه نحوة اجراي احكام و تصميمات دادگاه خانواده. مصوب 54 . (م 1 تا م 7 )

ماده 1 _ اجراي احكام و تصميمات قطعي دادگاه خانواده جز در مواردي كه در اين آئين نامه استثنا شده محتاج به درخواست ذي نفع است

تبصره _ تسليم گواهي عدم امكان سازش به دفتر طلاق و اجازه نامه ازدواج مجدد به

دفتر ازدواج در حكم درخواست اجراي تصميمات دادگاه است

ماده 2 _ در مورد تصميمات راجع به حضانت و نفقه اطفال و تعيين تكليف در امور حسبي ومورد ماده 14 قانون حمايت خانواده دادگاه راسا دستور اجراي تصميم خود را به هر ترتيب مقتضي بداند به مامورين اجرا يا كارمندان دفتر دادگاه يا مامورين شهرباني يا ژاندارمري و سايرمامورين انتظامي مي دهد.

ماده 3 _ اجراي ساير احكام و تصميمات دادگاه به ترتيب مقرر در اجراي احكام مدني با رعايت تبصره ماده 25 قانون حمايت خانواده به عمل خواهد آمد.

ماده 4 _ در موردكليه احكام و تصميمات راجع به امور مالي هرگاه كسي كه ملزم به پرداخت مورد حكم يا تصميم دادگاه گرديده از هريك از سازمان ها و موسسات عمومي يا بخش خصوصي حقوق و مستمري يا كارمزد دريافت نمايد دادگاه مي تواند دستور كسر حقوق يا مستمري يا كارمزد او را با ميزاني كه در اجراي احكام مدني مقرر گرديده بدهد.

كسر وجوه مذكور و تاديه آن به عهده رئيس يا مدير يا مسئول سازمان يا موسسه يا كارفرما خواهد بود.

ماده 5 _ در مورد ماده 18 قانون حمايت خانواده روسا و مديران و مسئولين سازمان ها و موسسات عمومي و خصوصي وكارفرمايان مكلفند تصميم دادگاه را در مورد منع اشتغال زوج يا زوجه اجراء نمايند.

ماده 6 _ دفاتر طلاق مكلفند به محض ارائه گواهي عدم امكان سازش آن را در دفتر مخصوص ثبت كرده و رسيد مشتمل بر نام زوج و زوجه و شماره و تاريخ ثبت از روز و ماه و سال به ارائه كننده گواهي تسليم و به ترتيب مقرر در ماده 21 قانون حمايت خانواده اقدام نمايند.

ماده

7 _ دفاتر طلاق مكلفند رونوشت طلاق نامه را بلافاصله پس از ثبت طلاق به دفتر دادگاه صادر كننده گواهي عدم امكان سازش ارسال نمايند.

آئين نامه متحد الشكل شدن ثبت ازدواج و طلاق. مصوب 1311 (مصوبه در 9 بند )

وزير عدليه براي اينكه مسئله ثبت عقد ازدواج و طلاق در دفاتر مربوطه متحد الشكل بوده و كليه دفاتر از روي يك اسلوب عمل ثبت را انجام بدهند دستورات ذيل را مقرر مي دارد:

1 _ در هر حوزه اي كه از طرف وزارت عدليه بر طبق ماده اول قانون ازدواج اعلام شده باشد كليه ازدواج و طلاق هائي كه درحوزه مزبور واقع بشود بايد در يكي از دفاتر به ثبت برسد ولو اينكه طرفين ازدواج ساكن آن محل نباشد.

2 _ براي تشخيص سن ورقه هويت صادره از سجل احوال مدرك بوده و دفاتر ملزم به خواستن تصديق ديگر نخواهند بود.

3 _ بر طبق دستور نظامنامه نمره 23434 براي اينكه سند ازدواج و طلاق سند رسمي محسوب شود علاوه بر ساير شرايط مقرره در نظامنامه لااقل بايد شش امضا را به طريق ذيل داشته باشد:

1 _ زن و شوهر در سند ازدواج _ شوهر در طلاقنامه

2 _ مجري يا مجريان صيغه ازدواج يا طلاق .

3 _ امضاي دو شاهد يا بيشتر به نحوي كه سند لااقل داراي 6 امضاء باشد. و اگر مجري صيغه عقد ازدواج يك نفر باشد در اين صورت لااقل امضاي 3 نفر شاهد لازم است

4 _ در مواردي كه اموال غير منقول مهر قرار داده مي شود براي اينكه سند ازدواج نسبت به ملك هم رسميت حاصل نمايد اگر ملك ثبت شده باشد و صاحب دفتر ازدواج داراي دفتر اسناد رسمي هم باشد بايستي ورقه ازدواج را در دفتر

اسناد رسمي هم مطابق مقررات ثبت نموده و خلاصه آن را مطابق مقررات قانون و نظامنامه ثبت تهيه نموده به دفتر املاك بفرستد و اگر ملك ثبت نشده باشد بايستي سند ازدواج را در دفتر اسناد رسمي ثبت كند.

و در صورتي كه صاحب دفتر ازدواج داراي دفتر اسناد رسمي نباشد بايستي سند ازدواج را تحت مسئوليت به يكي از دفاتراسناد رسمي حوزه خود و اگر در آن حوزه دفتر اسناد رسمي نباشد به يكي از نزديكترين دفاتر اسناد رسمي حوزه مربوطه ارسال دارد تا مطابق مقررات به ثبت برسد.

و البته در همه موارد حق الثبت قانوني ملك براي ثبت در دفتر اسناد رسمي اخذ خواهد شد.

5 _ عقد ازدواج و طلاقي كه در خارج از حوزه ماموريت صاحب دفتر واقع شده و در محل وقوع عقد يا طلاق دفتر رسمي ازدواج و طلاق وجود نداشته در صورتي كه متناكحين بخواهند به آن عقد يا طلاق رسميت بدهند بايستي در يكي از دفاتر ازدواج و طلاق حاضر شده و بر طبق مقررات قانون و نظامنامه تشريفات ثبت را در دفتر و ورقه ازدواج يا طلاق تكميل كنند.

6 _ ملغي شده است

7 _ در مورد عقد انقطاع در صورتي كه زوج در حين مدت بخواهد از بقيه مدت صرفنظر كند بايستي در نزد صاحب دفتر حاضر شده و صاحب دفتر هم بذل بقيه مدت را در ستون ملاحظات دفتر و در ورقه عقدنامه قيد و به امضاي خود و زوج رسانيده و به علاوه سوادي از ورقه عقدنامه برداشته و بذل بقيه مدت را در آن قيد نموده و به امضاي خود و زوج رسانيده و آن سواد

را به توسط اداره ثبت محل براي زوجه ارسال بدارد. در مورد طلاق و همچنين در مورد رجوع نيز به طريق فوق بايدرفتار شود.

8 _ در مواردي كه هويت زوج يا زوجه نزد صاحب دفتر محرز نبوده و در بين شهود عقد اشخاصي باشند كه معرفي آنها براي احراز هويت نزد صاحب دفتر كافي باشد شهود مزبور مي توانند معرف واقع شوند و خواستن معرف عليحده الزامي نيست

9 _ براي اينكه بين ورقه عقد ازدواج و يا طلاقنامه و ثبت آن در دفتر هيچ قسم اختلافي بروز نكند صاحبان دفاتر بايستي بدوا صورت عقدنامه يا طلاقنامه را در خارج تهيه و بعد در دفتر وارد و ثبت كرده سواد آن را بر طبق دستور ماده 14 نظامنامه روي اوراق چاپي در دو نسخه نقل كنند.

آئين نامه ماده اول قانون ازدواج. مصوب 1312 (م 1 تا م 3)

ماده اول _ دفتر ازدواج و طلاق از يكديگر تفكيك شده و هريك از دو دفتر مستقلا تهيه و طبع خواهد شد.

ماده دوم _ صاحبان دفاتر طلاق ممكن است داراي دفتر ازدواج هم باشند.

ماده سوم _ عده دفاتر طلاق هر شهر يا ناحيه از طرف وزارت عدليه تعيين و اسامي صاحبان آنها براي اطلاع اهالي اعلان خواهد شد.

آئين نامه ماده 3 قانون ازدواج در صلاحيت محكمه ازدواج(در 2 بند)

1 _ محكمه ازدواج در موارد ذيل صالح مي باشد:

الف _ در صورت وقوع جرم در حوزه ماموريت او.

ب _ وقتي كه متهم يا مقصر در حوزه او دستگير يا جرم در حوزه او كشف شده باشد.

ج _ وقتي كه متهم يا مظنون به ارتكاب در حوزه او مقيم است ولو اينكه جرم در حوزه ديگر واقع شده باشد.

2 _ براي جلوگيري از فرار يا پنهان شدن متهمين كه محاكمه آنها بايد در محكمه ازدواج به عمل آيد مدعي العموم محكمه مزبور مي تواند قبل از صدور ادعانامه مطابق ماده 129 اصول محاكمات جزائي اصلاح شده از محكمه بدايت ازدواج تقاضاي اخذ تامين نموده و محكمه مطابق ماده فوق الذكر مكلف به اخذ تامين مي باشد و در صورت اختلاف عقيده بين مدعي العموم و محكمه رفع اختلاف در تهران در محكمه استيناف ازدواج و در ولايات محكمه ابتدائي محل به عمل خواهد آمد و مراتب مندرجه در ماده 38 قانون اصول محاكمات جزائي اصلاح شده در اين مواقع بايد رعايت شود.

قانون حمايت خانواده مصوب سال 1353

ماده 1 _ به كليه اختلافات مدني ناشي از امر زناشويي و دعاوي خانوادگي و امور مربوط به صغار از قبيل نصب و عزل قيم و ضم امين در دادگاههاي شهرستان و در نقاطي كه دادگاه شهرستان نباشددر دادگاه بخش رسيدگي مي شود و رسيدگي به امور مذكور در تمام مراحل دادرسي بدون رعايت تشريفات آيين دادرسي مدني خواهدبود.

ماده 2 _ منظور از دعاوي خانوادگي دعاوي مدني بين هر يك از زن و شوهر و فرزندان و جد پدري و وصي و قيم است كه از حقوق وتكاليف مقرر در كتاب هفتم در نكاح و طلاق (منجمله دعوي مربوط به جهيزيه و مهر زن و كتاب

هشتم در اولاد و كتاب نهم در خانواده و كتاب دهم در حجر و قيمومت قانون مدني همچنين از مواد1005، 1006، 1028، 1029، 1030 قانون مذكور و مواد مربوط در قانون امور حسبي ناشي شده باشد.

ماده 3 _ دادگاه مي تواند هر نوع تحقيق و اقدامي را كه براي روشن شدن موضوع دعوي و احقاق حق لازم بداند از قبيل تحقيق از گواهان و مطلعين و استمداد از مددكاران اجتماعي و غيره به هر طريق كه مقتضي باشد انجام دهد.

ماده 4 _ دادگاه هر يك از طرفين را كه بي بضاعت تشخيص دهد از پرداخت هزينه دادرسي و حق كارشناسي و حق داوري و سايرهزينه ها معاف مي نمايد. همچنين در صورت لزوم راسا وكيل معاضدتي براي او تعيين خواهد كرد. در صورتي كه طرف بي بضاعت محكوم له شود محكوم عليه اگر بضاعت داشته باشد به موجب راي دادگاه ملزم به پرداخت هزينه هاي مذكور و حق الوكاله وكيل معاضدتي خواهد گرديد. وكلا و كارشناسان مذكور مكلف به انجام دستور دادگاه مي باشند.

ماده 5 _ دادگاه در صورت تقاضاي هر يك از طرفين مكلف است موضوع دعوي را به استثناي رسيدگي به اصل نكاح و طلاق به يك تا سه داور ارجاع نمايد همچنين دادگاه در صورتي كه مقتضي بداند راسا نيز دعوي را به داوري ارجاع خواهد كرد.

داوري در اين قانون تابع شرايط داوري مندرج در قانون آيين دادرسي نمي باشد. مدت اعلام نظر داوران از طرف دادگاه تعيين خواهد شد.در صورت عدم وصول نظر مذكور تا پايان مدت مقرر دادگاه راسا رسيدگي خواهد كرد مگر اينكه طرفين به تمديد مدت تراضي نمايند يا دادگاه تمديد مدت را مقتضي تشخيص دهد.

تبصره _ درصورتي كه طرفين به تعيين

داور تراضي نكرده يا داور خود را معرفي ننمايند دادگاه داور يا داوران را به ترتيب از اقربا يادوستان يا آشنايان آنان انتخاب خواهد كرد هرگاه اشخاص مذكور ازقبول داوري امتناع كرده يا انتخاب آنان از جهت عدم حضور در محل يا جهات ديگر ميسر نباشد افراد ديگري به داوري انتخاب مي شوند.

ماده 6 _ داور يا داوران سعي در سازش بين طرفين خواهند كرد و درصورتي كه موفق به اصلاح نشوند نظر خود را در ماهيت دعوي ظرف مدت مقرر كتبا به دادگاه اعلام مي نمايند.

اين نظر به طرفين ابلاغ مي شود تا ظرف مدت ده روز نظر خود را به دادگاه اعلام نمايند. در صورتيكه طرفين با نظر داور موافق باشند دادگاه دستور اجراي نظر داور را صادر مي نمايد مگر اينكه راي داور مغاير قوانين موجد حق باشد كه در اين صورت ملغي الاثر مي شود.

هرگاه يكي از طرفين به نظر داور معترض بوده يا درموعد مقررجوابي ندهد يا راي داور مغاير قوانين موجد حق باشد دادگاه به موضوع رسيدگي نموده حسب مورد راي مقتضي يا گواهي عدم امكان سازش صادر خواهد كرد.

ماده 7 _ هر گاه زن و شوهر دعاوي ناشي از اختلافات خانوادگي راعليه يكديگر طرح نمايند دادگاهي كه دادخواست مقدم به آن داده شده صلاحيت رسيدگي خواهد داشت و هرگاه دو يا چند دادخواست در يك روز به دادگاه تسليم شده باشد دادگاه حوزه محل اقامت زن صالح به رسيدگي خواهد بود.

در صورتي كه يكي از زوجين مقيم خارج از كشور باشد دادگاه محل اقامت طرفي كه در ايران مقيم است صلاحيت رسيدگي دارد و اگرطرفين مقيم خارج باشند دادگاه شهرستان تهران صلاحيت رسيدگي خواهد داشت

تبصره _ در موارد مذكور در

اين قانون اگر طرفين اختلاف مقيم خارج از كشور باشند مي توانند به دادگاه يا مرجع صلاحيتدار محل اقامت خود نيز مراجعه نمايند. در اين مورد هرگاه ذينفع نسبت به احكام و تصميمات دادگاه ها و مراجع خارجي معترض و مدعي عدم رعايت مقررات و قوانين ايران باشد مي تواند ظرف يك ماه از تاريخ ابلاغ حكم يا تصميم قطعي اعتراض خود را با ذكر دلايل وپيوست نمودن مدارك و مستندات آن از طريق كنسولگري ايران دركشور محل توقف به دادگاه شهرستان تهران ارسال نمايد دادگاه به موضوع رسيدگي كرده و راي مقتضي صادر مي كند و به دستور دادگاه رونوشت راي براي اقدام قانوني به كنسولگري مربوط ارسال مي گردد.

ثبت احكام و تصميمات دادگاه ها و مراجع خارجي در مواردي كه قانونا بايد در اسناد سجلي يا دفتر كنسولگري ثبت شود در صورت توافق طرفين يا در صورت عدم وصول اعتراض در مهلت مقرر بلا اشكال است و الا موكول به اعلام راي قطعي دادگاه شهرستان تهران خواهد بود.

ماده 8 _ در موارد زير زن يا شوهر حسب مورد مي تواند از دادگاه تقاضاي صدور گواهي عدم امكان سازش نمايد ودادگاه در صورت احراز آن موارد گواهي عدم امكان سازش صادر خواهد كرد:

1 _ توافق زوجين براي طلاق

2 _ استنكاف شوهر از دادن نفقه زن و عدم امكان الزام او به تاديه نفقه همچنين درموردي كه شوهر ساير حقوق واجبه زن را وفا نكند و اجبار او به ايفا هم ممكن نباشد.

3 _ عدم تمكين زن از شوهر

4 _ سوء رفتار و يا سو معاشرت هر يك از زوجين به حدي كه ادامه زندگي را براي طرف ديگر غيرقابل تحمل نمايد.

5 _ ابتلا هر يك از زوجين به امراض صعب

العلاج به نحوي كه دوام زناشويي براي طرف ديگر در مخاطره باشد.

6 _ جنون هر يك از زوجين در مواردي كه فسخ نكاح ممكن نباشد.

7 _ عدم رعايت دستور دادگاه در مورد منع اشتغال به كار يا حرفه اي كه منافي با مصالح خانوادگي يا حيثيات شوهر يا زن باشد.

8 _ محكوميت زن يا شوهر به حكم قطعي به مجازات پنج سال حبس يا بيشتر يا به جزاي نقدي كه بر اثر عجز از پرداخت منجر به پنج سال بازداشت شود يا به حبس و جزاي نقدي كه مجموعا منتهي به پنج سال يا بيشتر حبس و بازداشت شود و حكم مجازات در حال اجرا باشد.

9 _ ابتلا به هرگونه اعتياد مضري كه به تشخيص دادگاه به اساس زندگي خانوادگي خلل وارد آورد و ادامه زندگي زناشويي را غيرممكن سازد.

10 _ هرگاه زوج همسر ديگري اختيار كند يا به تشخيص دادگاه نسبت به همسران خود اجراي عدالت ننمايد.

11 _ هر يك از زوجين خانوادگي را ترك كند تشخيص ترك زندگي خانوادگي با دادگاه است

12 _ محكوميت قطعي هر يك از زوجين در اثر ارتكاب جرمي كه مغاير با حيثيت خانوادگي و شئون طرف ديگر باشد.

تشخيص اينكه جرمي مغاير با حيثيت و شئون خانوادگي است باتوجه به وضع و موقع طرفين و عرف و موازين ديگر با دادگاه است

13 _ در صورت عقيم بودن يكي از زوجين به تقاضاي طرف ديگرهمچنين در صورتي كه زوجين از جهت عوارض و خصوصيات جسمي نتوانند از يكديگر صاحب اولاد شوند.

14 _ در مورد غايب مفقودالاثر با رعايت مقررات ماده 1029 قانون مدني

تبصره _ طلاقي كه موجب اين قانون و بر اساس گواهي عدم امكان سازش

واقع مي شود فقط در صورت توافق كتبي طرفين در زمان عده قابل رجوع است

ماده 9 _ در مورد ماده 4 قانون ازدواج هرگاه يكي از طرفين عقد بخواهد از وكالت خود در طلاق استفاده نمايد بايد طبق ماده قبل به دادگاه مراجعه كند و دادگاه در صورت احراز تخلف از شرط گواهي عدم امكان سازش صادر خواهد كرد.

ماده 10_ اجراي صيغه طلاق و ثبت آن پس از رسيدگي دادگاه وصدور گواهي عدم امكان سازش صورت خواهد گرفت متقاضي گواهي عدم امكان سازش بايد تقاضانامه اي به دادگاه تسليم نمايد كه در آن علل تقاضا به طور موجه قيد گردد. پس از وصول تقاضانامه دادگاه راسا يا به وسيله داور يا داوران سعي در اصلاح بين زن وشوهر و جلوگيري از وقوع طلاق خواهد كرد هرگاه مساعي دادگاه براي حصول سازش به نتيجه نرسد با توجه به ماده 8 اين قانون گواهي عدم امكان سازش صادر خواهد كرد.

دفتر طلاق پس از دريافت گواهي مذكور به اجراي صيغه طلاق وثبت آن اقدام خواهد نمود.

هر يك از طرفين عقد بدون تحصيل گواهي عدم امكان سازش مبادرت به طلاق نمايد به حبس جنحه اي از شش ماه تا يكسال محكوم خواهد شد. همين مجازات مقرر است براي سردفتري كه طلاق را ثبت نمايد.

ماده 11 _ دادگاه مي تواند به تقاضاي هر يك از طرفين در صورتي كه صدور گواهي عدم امكان سازش مستند به سو رفتار و قصور طرف ديگر باشد او را با توجه به وضع و سن طرفين و مدت زناشويي به پرداخت مقرري ماهانه متناسبي در حق طرف ديگر محكوم نمايدمشروط به اينكه عدم بضاعت متقاضي و استطاعت طرف ديگرمحرز باشد. پرداخت مقرري مذكور در صورت ازدواج مجدد محكوم له

يا ايجاد درآمد كافي براي او يا كاهش درآمد يا عسرت محكوم عليه يا فوت محكوم له به حكم همان دادگاه حسب موردتقليل يافته يا قطع خواهد شد.

در موردي كه گواهي عدم امكان سازش به جهات مندرج در بندهاي 5 و6 ماده 8 صادر شده باشد مقرري ماهانه با رعايت شرايط مذكوربه مريض يا مجنون نيز تعلق خواهد گرفت مشروط به اينكه مرض يا جنون بعداز عقد ازدواج حادث شده باشد و در صورت اعاده سلامت به حكم دادگاه قطع خواهد شد.

ماده 12 _ در كليه مواردي كه گواهي عدم امكان سازش صادرمي شود دادگاه ترتيب نگاهداري اطفال و ميزان نفقه ايام عده را باتوجه به وضع اخلاقي و مالي طرفين و مصلحت اطفال معين مي كند و اگر قرار شود فرزندان نزد مادر يا شخص ديگري بمانندترتيب نگاهداري و ميزان هزينه آنان را مشخص مي نمايد نفقه زوجه از عوايد و دارايي مرد ونفقه اولاد و مبلغ ماهانه مقرر درماده 11 از عوايد و دارايي مرد يا زن يا هر دو و حتي از حقوق بازنشستگي استيفا خواهد گرديد. دادگاه مبلغي را كه بايد از عوايد يا دارايي مرد يا زن يا هر دو براي هر فرزند استيفا گردد تعيين وطريقه اطمينان بخشي براي پرداخت آن مقرر مي كند دادگاه همچنين ترتيب ملاقات اطفال را براي طرفي معين مي كند حق ملاقات باطفل در صورت غيبت يا فوت پدر يا مادر به تشخيص دادگاه با ساير اقربا خواهد بود.

تبصره 1 _ اطفالي كه والدين آنان قبل از تصويب اين قانون ازيكديگر جدا شده اند در صورتي كه به طريق اطمينان بخشي ترتيب هزينه و نگاهداري و حضانت آنان داده نشده باشد مشمول مقررات اين قانون خواهند بود.

تبصره

2 _ پرداخت نفقه قانوني زوجه و اولاد بر ساير ديون مقدم است

ماده 13 _ در هر مورد حسب اعلام يكي از والدين يا اقرباي طفل يا دادستان يا اشخاص ديگر تشخيص شود كه تغيير در وضع حضانت طفل ضرورت دارد (اعم از اينكه قبلا تصميمي در اين مورد اتخاذشده يا نشده باشد) و يا به طريق اطمينان بخشي ترتيب نگاهداري و حضانت طفل داده نشده باشد دادگاه پس از رسيدگي حضانت طفل را به هر كسي كه مقتضي بداند محول مي كند و هزينه حضانت به عهده كسي است كه به موجب تصميم دادگاه مكلف به پرداخت آن مي شود.

ماده 14 _ هرگاه دادگاه خانواده تشخيص دهد كسي كه حضانت طفل به او محول شده از انجام تكاليف مربوط به حضانت خودداري كرده يا مانع طفل با اشخاص ذيحق شود او را براي هربار تخلف به پرداخت مبلغي از هزار ريال تا ده هزار ريال و در صورت تكرار به حداكثر مبلغ مذكور محكوم خواهد كرد. دادگاه در صورت اقتضا مي تواند علاوه بر محكوميت مزبور حضانت طفل را به شخص ديگري واگذار نمايد. در هر صورت حكم اين ماده مانع از تعقيب متهم چنانچه عمل او طبق قوانين جزايي جرم شناخته شده باشدنخواهد بود.

تبصره 1 _ پدر يا مادر كساني كه حضانت طفل به آنها واگذار شده نمي توانند طفل را به شهرستاني غير از محل اقامت مقرر بين طرفين و يا غير از محل اقامت قبل از وقوع طلاق و يا به خارج كشور بدون رضايت والدين بفرستند مگر در صورت ضرورت با كسب اجازه ازدادگاه

تبصره 2 _ وجوه موضوع اين ماده و ماده 11 به صندوق حمايت خانواده كه از طرف دولت

تاسيس مي شود پرداخت خواهد شد.نحوه پرداخت وجوه مذكور به اشخاص ذينفع طبق آيين نامه اي است كه به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 15 _ طفل صغير تحت ولايت قهري پدر خود مي باشد درصورت ثبوت حجر يا خيانت يا عدم قدرت و لياقت او در اداره امور صغير يا فوت پدر به تقاضاي دادستان و تصويب دادگاه شهرستان حق ولايت به هر يك از جد پدري يا مادر تعلق مي گيردمگر اينكه عدم صلاحيت آنان احراز شود كه در اين صورت حسب مقررات اقدام به نصب قيم يا ضم امين خواهد شد دادگاه در صورت اقتضا اداره امور صغير را از طرف جد پدري يا مادر تحت نظارت دادستان قرار خواهد داد.

در صورتي كه مادر صغير شوهر اختيار كند حق ولايت او ساقط خواهد شد در اين صورت اگر صغير جد پدري نداشته يا جد پدري صالح براي اداره امور صغير نباشد دادگاه به پيشنهاد دادستان حسب مورد مادر صغير يا شخص صالح ديگري را به عنوان امين يا قيم تعيين خواهد كرد. امين به تشخيص دادگاه مستقلا يا تحت نظردادستان امور صغير را اداره خواهد كرد.

ماده 16 _ مرد نمي تواند با داشتن زن همسر دوم اختيار كند مگر درموارد زير:

1 _ رضايت همسر اول

2 _ عدم قدرت همسر اول به ايفاي وظايف زناشويي

3 _ عدم تمكين زن از شوهر

4 _ ابتلاء زن به جنون يا امراض صعب العلاج موضوع بندهاي 5 و6 ماده 8

5 - محكوميت زن وفق بند 8 ماده 8

6 _ ابتلاء زن به هر گونه اعتياد مضر برابر بند 9 ماده 8

7 _ ترك زندگي خانوادگي از طرف زن

8 _ عقيم بودن زن

9 _ غائب مفقودالاثر شدن زن

برابر بند 14 ماده 8.

ماده 17 _ متقاضي بايد تقاضانامه اي در دو نسخه به دادگاه تسليم و علل و دلائل تقاضاي خود را در آن قيد نمايد. يك نسخه از تقاضانامه ضمن تعيين وقت رسيدگي به همسر او ابلاغ خواهد شد.دادگاه با انجام اقدامات ضروري و در صورت امكان تحقيق از زن فعلي و احراز توانايي مالي مرد و اجراي عدالت در مورد بند يك ماده 16 اجازه اختيار همسر جديد خواهد داد.

به هرحال در تمام موارد مذكور اين حق براي همسر اول باقي است كه اگر بخواهد تقاضاي گواهي عدم امكان سازش از دادگاه بنمايد.

هرگاه مردي با داشتن همسر بدون تحصيل اجازه دادگاه مبادرت به ازدواج نمايد به حبس جنحه اي از شش ماه تا يك سال محكوم خواهد شد همين مجازات مقرر است براي عاقد و سردفتر ازدواج وزن جديد كه عالم به ازدواج سابق مرد باشند. در صورت گذشت همسر اولي تعقيب كيفري يا اجراي مجازات فقط درباره مرد و زن جديد موقوف خواهد شد.

ماده 18 _ شوهر ميتواند با تاييد دادگاه زن خود را از اشتغال به هرشغلي كه منافي مصالح خانوادگي يا حيثيت خود يا زن باشد منع كند. زن نيز مي تواند از دادگاه چنين تقاضايي را بنمايد. دادگاه در صورتي كه اختلالي در امر معيشت خانواده ايجاد نشود مرد را از اشتغال به شغل مذكور منع مي كند.

ماده 19 _ تصميم دادگاه در موارد زير قطعي است و در ساير موارد فقط پژوهش پذير مي باشد:

1 _ صدور گواهي عدم امكان سازش

2 _ تعيين نفقه ايام عده و هزينه نگاهداري اطفال

3 _ حضانت اطفال

4 _ حق ملاقات با اطفال

5 _ اجازه مقرر در ماده

16

تبصره _ در مورد بندهاي 2 و3 و 4 اين ماده هرگاه در وضع طفل يا والدين يا سرپرستي كه از طرف دادگاه معين شده تغييري حاصل شود كه تجديد نظر در ميزان نفقه يا هزينه نگاهداري يا حضانت ياحق ملاقات با اطفال را ايجاب كند دادگاه مي تواند در تصميم قبلي خود تجديدنظر نمايد.

ماده 20 _ طرفين دعوي يا هر يك از آنها مي توانند از دادگاه تقاضا كنند قبل از ورود به ماهيت دعوي مسئله حضانت و هزينه نگاهداري اطفال يا نفقه زن را مورد رسيدگي فوري قرار دهد و قراري در اين باره صادر كند دستور موقت دادگاه فورا به مورد اجرا گذاشته مي شود.

ماده 21 _ مدت اعتبار گواهي عدم امكان سازش سه ماه از تاريخ صدور است در صورتي كه ظرف اين مدت گواهي مذكور به دفترطلاق تسليم نشود از درجه اعتبار ساقط مي گردد. دفاتر طلاق پس از ارائه گواهي عدم امكان سازش از ناحيه هر يك از زوجين به طرف ديگر اخطار مي نمايد ظرف مهلتي كه از يك ماه تجاوز ننمايد براي اجراي صيغه طلاق و ثبت آن حاضر شود. در صورتي كه ظرف مهلت مقرر حاضر نشود دفتر طلاق مكلف است حسب تقاضاي يك از طرفين صيغه طلاق را جاري و ثبت نمايد.

ماده 22 _ هركس با داشتن استطاعت نفقه زن خود را در صورت تمكين او ندهد يا از تاديه نفقه ساير اشخاص واجب النفقه امتناع نمايد به حبس جنحه اي از سه ماه يا يك سال محكوم خواهد شد.تعقيب كيفري منوط به شكايت شاكي خصوصي است و در صورت استرداد شكايت يا وقوع طلاق در مورد زوجه تعقيب جزايي يا اجراي مجازات موقوف خواهد شد.

ماده 23 _ ازدواج

زن قبل از رسيدن به سن 18 سال تمام و مرد قبل از رسيدن به سن 20 سال تمام ممنوع است معذلك در مواردي كه مصالحي اقتضا كند استثنائا در مورد زني كه سن او از 15 سال تمام كمتر نباشد و براي زندگي زناشويي استعداد جسمي و رواني داشته باشد به پيشنهاد دادستان و تصويب دادگاه شهرستان ممكن است معافيت از شرط سن اعطا شود.

زن يا مردي كه برخلاف مقررات اين ماده با كسي كه هنوز به سن قانوني براي ازدواج نرسيده مزاوجت كند حسب مورد به مجازات هاي مقرر در ماده 3 قانون ازدواج مصوب 1316 محكوم خواهد شد.

تبصره _ در نقاطي كه وزارت دادگستري اعلام مي كند دفاتر ازدواج مكلفند علاوه بر مطالبه گواهينامه مذكور در ماده 2 قانون ازدواج مصوب سال 1317 گواهي صحت مزاج نسبت به عوامل يا بيماري هاي ديگري كه موجب بروز بيماري يا عوارض سو در اولاد يا زوجين خواهد شد نيز مطالبه نمايد.

نوع عوامل و بيماري هاي مذكور را وزارت بهداري و وزارت دادگستري تعيين خواهند نمود.

ماده 24 _ رسيدگي به اموال خانوادگي در دادگاه بدون حضور تماشاچي انجام خواهد گرفت

ماده 25 _ اجراي احكام دادگاه به موجب آيين نامه اي است كه از طرف وزارت دادگستري تهيه خواهد شد.

تبصره _ در مورد وجوهي كه به موجب حكم دادگاه بايد ماهانه و مستمرا از محكوم عليه وصول شود يك بار تقاضاي صدور اجرائيه كافي است و مامورين اجرا مكلفند عمليات اجرايي را مادام كه دستور ديگري از دادگاه صادر نشده است ادامه دهند.

ماده 26 _ مقررات اين قانون در مورد پرونده هايي كه تا كنون منتهي به صدور حكم نهايي نشده است قابل اجرا خواهد بود.

ماده 27 _ آيين نامه

اجرايي اين قانون را وزارت دادگستري تهيه و پس از تصويب هيات وزيران به مورد اجرا خواهد گذاشت

ماده 28 _ قانون حمايت خانواده مصوب سال 1346 و ساير مقرراتي كه مغاير با اين قانون است همچنين ماده 214 قانون مجازات عمومي از تاريخ اجراي اين قانون ملغي است

قانون تسهيل ازدواج جوانان – مصوب 1384

جناب آقاي دكتر محمود احمدي نژاد

رياست محترم جمهوري اسلامي ايران

طرح تسهيل ازدواج جوانان كه با عنوان طرح تسهيلات ازدواج جوانان به مجلس شوراي اسلامي تقديم و در جلسه علني روز يكشنبه مورخ 27/9/1384 مجلس با اصلاحاتي تصويب و به تأييد شوراي نگهبان رسيد، در اجراي اصل يكصد و بيست و سوم (123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به پيوست ارسال مي گردد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

شماره64724 22/10/1384

سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور

قانون تسهيل ازدواج جوانان كه در جلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و هفتم آذرماه يكهزار و سيصد و هشتاد و چهار مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 7/10/1384 به تأييد شوراي نگهبان رسيده و طي نامه شماره 192050/316 مورخ 12/10/1384 مجلس شوراي اسلامي واصل گرديده است، به پيوست جهت اجراء ابلاغ مي گردد.

رئيس جمهور _ محمود احمدي نژاد

قانون تسهيل ازدواج جوانان

ماده1_ به منظور توانمندسازي جوانان براي تشكيل خانواده، دولت مكلف است صندوق اندوخته ازدواج جوانان را ايجاد نمايد. اساسنامه صندوق شامل ماهيت صندوق، منابع مالي، اركان، شرح وظايف صندوق و نحوه عضويت در آن ظرف سه ماه از تصويب اين قانون توسط دولت تهيه و جهت تصويب به مجلس شوراي اسلامي ارائه مي شود.

ماده2_ دولت مكلف است علاوه بر استفاده از منابع بودجه سنواتي پيش بيني شده، از محل « صندوق اندوخته

ازدواج جوانان» به مزدوجين نيازمند به اجاره مسكن، حسب تشخيص كميته سامان ازدواج با توجه به امكانات صندوق، وام وديعه مسكن پرداخت كند.

ماده3_ با تأكيد بر روشهاي انبوه سازي، كوچك سازي، ارزان سازي و استفاده از روشهاي نوين ساخت در امر مسكن، دولت مكلف است علاوه بر بهره مندي از تسهيلات متداول و رايج فعلي (انبوه سازي و اجاره به شرط تمليك) از طريق نهادهاي عمومي نظير شهرداري و اوقاف و امورخيريه و با بهره گيري از همكاري و امكانات وزارت مسكن و شهرسازي و بنياد مسكن انقلاب اسلامي و استفاده از زمين هاي دولتي يا زمين هاي اهدايي خيرين، واحدهاي ساختماني به عنوان « مسكن موقت» احداث كرده و آنها را در اختيار زوجهاي جوان با اجاره مناسب قرار دهد. مدت استفاده هر زوج متقاضي از اين واحدها حداكثر سه سال است.

ماده4_ الف _ كليه دستگاههاي دولتي، نهادهاي عمومي و شهرداريهاي داراي تسهيلات رفاهي، فرهنگسرا و تالار، باشگاه و اردوگاه موظفند با هماهنگي كميته سامان ازدواج، فضاهاي مذكور را براي برگزاري جشن و مراسم ازدواج در اختيار زوجهاي واجد شرايط قرار دهند.

ب _ به هريك از خانواده هاي جوان عضو صندوق كه هيچيك از زوجين اشتغال به كار يا منبع درامدي نداشته باشند، حداكثر تا مدت دو سال پس از تاريخ ازدواج مبلغي به عنوان كمك هزينه زندگي به صورت قرض الحسنه پرداخت مي گردد.

سقف مبلغ مزبور را كميته سامان ازدواج متناسب با سرمايه صندوق تعيين خواهدنمود.

ماده5 _ دولت مكلف است به منظور تكريم و ترويج سنت حسنة نبوي ازدواج، فرهنگ سازي و ترويج الگوهاي مطلوب، با استفاده از امكانات رسانه ملي و دستگاههاي فرهنگي و آموزشي اقدامات ذيل را انجام

دهد:

الف _ تصحيح باورها و آداب و رسوم مانع و مزاحم ازدواج جوانان در مناطق كشور.

ب _ تشويق جوانان و خانواده ها به برپايي جشنهاي گروهي و كاهش هزينه هاي تشريفات مراسم ازدواج.

ج _ روز اول ذي الحجه (روز ازدواج اميرالمؤمنين «ع» و فاطمه زهرا «س») به عنوان روز ازدواج جوانان نامگذاري شود.

د _ طرح مباحث مربوط به چگونگي تشكيل خانواده و روشها و آداب همسرگزيني و ازدواج آسان و شرعي از طريق رسانه هاي گروهي، صدا و سيما، كتب درسي مقطع متوسطه (سال سوم و پيش دانشگاهي) و آموزش عالي.

ماده6 _ دولت موظف است به منظور سامان فعاليتهاي ازدواج در استانها و نظارت بر روند اجرايي اين قانون در كليه فرمانداريها، كميته سامان ازدواج متشكل از فرماندار، امام جمعه شهر و رئيس شوراي شهر تشكيل دهد.

تبصره1_ اين كميته حسب مورد مي تواند از شخصيت هاي حقيقي و حقوقي جهت شركت در جلسات و تصميم گيري هاي ذي ربط دعوت به عمل آورد.

تبصره2_ كليه دستگاههاي ذي ربط موظف به همكاري با اين كميته هستند.

تبصره3_ استانداران موظفند پس از دريافت گزارش اقدامات كميته ها، نتيجه را از طريق دولت به تفكيك هر استان به صورت سالانه به كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي گزارش كنند.

ماده7 _ به منظور رفع موانعي كه باعث تأخير ازدواج مي گردد و تشويق و ترغيب جوانان به ازدواج و تشكيل خانواده، وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح مكلف است پس از موافقت فرمانده كل نيروهاي مسلح اقدامات ذيل را انجام دهد:

الف _ تعيين محل خدمت سربازان متأهل در نزديكترين پادگان و مركز نظامي محل سكونت.

ب _ پرداخت مستمري به ميزان حداقل دوبرابر سربازان مجرد

به سربازان متأهل كه ميزان افزايش مستمري متأهلين از محل صندوق اندوخته ازدواج جوانان تأمين مي گردد.

ماده8 _ دولت موظف است طرح جامع آموزش و مشاوره قبل و بعد از ازدواج مشتمل بر برنامه هاي: مشاوره براي همسريابي، تشكيل خانواده، آماده سازي زوج هاي جوان براي آغاز زندگي مشترك، آشنايي با حقوق خانوادگي و اخلاق همسرداري و آمادگي براي داشتن فرزند را تهيه و ظرف سه ماه پس از تصويب اين قانون به مجلس ارائه دهد.

ماده9_ دولت مكلف است متأهلين واجد شرايط را در اولويت دسترسي به فرصتهاي شغلي، وام اشتغال و وام مسكن قرار دهد.

ماده10_ وزارتخانه هاي علوم، تحقيقات و فناوري و بهداشت، درمان و آموزش پزشكي و ساير مؤسسات داراي مركز آموزشي، موظفند در چارچوب بودجه سنواتي نسبت به ساخت و واگذاري خوابگاهها براي متأهلين اقدام لازم را معمول دارند و همچنين نسبت به پرداخت كمك هزينه تحصيلي به دانشجويان متأهل به ميزان دو برابر دانشجويان مجرد، كه افزايش آن از محل صندوق اندوخته ازدواج جوانان تأمين مي شود، اقدام نمايند.

تبصره _ دانشجويان متأهل رشته هاي پزشكي مجازند قبل از انجام خدمت سربازي و طرح خدمت نيروي انساني در آزمون دوره هاي تخصصي شركت كنند.

ماده11_ آيين نامه اجرايي اين قانون پس از تصويب اساسنامه صندوق توسط مجلس شوراي اسلامي، ظرف مدت سه ماه توسط دولت تهيه و به تصويب هيأت وزيران مي رسد.

ماده12_ گزارش اجراي اين قانون هر شش ماه يكبار توسط دولت تهيه و به كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي تقديم مي شود.

ماده13_ وزراي اموراقتصادي و دارايي، مسكن و شهرسازي و كشور در موارد مرتبط مسؤول حُسن اجراي اين قانون در برابر مجلس شوراي اسلامي مي باشند.

قانون

فوق مشتمل بر سيزده ماده و چهار تبصره در جلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و هفتم آذرماه يكهزار و سيصد و هشتاد و چهار مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 7/10/1384 به تأييد شوراي نگهبان رسيد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

لايحه پيشنهادي حمايت خانواده - 1386

باسمه تعالي

شماره 68357/36780

تاريخ1/5/1386

جناب آقاي دكتر حداد عادل

رئيس محترم مجلس شوراي اسلامي

لايحه « حمايت خانواده» كه بنا به پيشنهاد قوه قضاييه در مجلس در جلسه مورخ 3/4/1386 هيات وزيران به تصويب رسيده است ، جهت طي تشريفات قانوني به پيوست تقديم مي گردد.

محمود احمدي نژاد

رئيس جمهور

با عنايت به نقش و جايگاه ويژه نهاد خانواده در نظام حقوقي و تربيتي اسلام و با توجه به غيرشرعي اعلام شدن بخشهايي از قوانين مربوط به حقوق خانواده و وجود خلاءهاي قانوني در اين زمينه و نظر به متشتت بودن مقررات اين حوزه و معلوم نبودن ناسخ و منسوخ آنها كه موجب آثار زيانبار و مشكلات عديده اي از جمله سردرگمي محاكم دادگستري در رسيدگي به دعاوي خانوادگي شده است و با لحاظ برخي كاستي ها و نواقص در قوانين موجود حاكم بر نهاد خانواده و عدم تطبيق آنها با واقعيت روز و به منظور تحقق بخشيدن به مفاد اصل (21) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و در راستاي تحقق سياست قضا زدايي و براي كاهش يا مرتفع نمودن مشكلات موجود در قواعد حقوق خانواده و رفع ابهام ، تعارض و خلاً از قوانين و مقررات كنوني خانواده و در اجراء بند (2) اصل (158) قانون اساسي؛ لايحه زير جهت طي تشريفات قانوني تقديم مي شود:

لايحه حمايت خانواده

فصل اول : دادگاه خانواده

ماده 1- در اجراي بند

3 اصل 21 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و به منظور رسيدگي به امور و دعاوي خانوادگي و جرايم موضوع اين قانون، قوه قضاييه موظف است ظرف 3 سال از تاريخ تصويب اين قانون در تمامي حوزه ها ي قضايي شهرستان، به تعداد كافي شعب دادگاه خانواده تشكيل دهد. تشكيل اين دادگاه در حوزه هاي قضايي بخش به تناسب امكانات و به تشخيص رئيس قوه قضاييه خواهد بود.

تبصره 1- از زمان اجراء اين قانون، در حوزه قضايي شهرستانهايي كه دادگاه خانواده تشكيل نشده است، دادگاه حقوقي عمومي مستقر در آن حوزه با رعايت تشريفات مربوط و مقررات اين قانون، به امور و دعاوي خانوادگي رسيدگي مي كند.

تبصره 2- در حوزه قضايي بخشهايي كه دادگاه خانواده تشكيل نشده باشد، دادگاه مستقر در آن حوزه با رعايت تشريفات مربوط و مقررات اين قانون به دعاوي خانوادگي رسيدگي مي كند مگر دعاوي راجع به اصل نكاح و انحلال آن كه در دادگاه خانواده نزديكترين حوزه قضايي رسيدگي خواهد شد .

ماده 2- دادگاه خانواده با حضور رئيس يا دادرس علي البدل و دو مستشار تشكيل مي شود كه حتي المقدور يكي از مستشاران دادگاه از بانوان دارنده پايه قضايي مي باشد. رسميت جلسه و صدور راي با اكثريت امكان پذير است.

ماده 3- رئيس يا دادرس علي البدل دادگاه خانواده بايد متاهل و داراي حداقل چهار سال سابقه خدمت قضايي باشد.

ماده 4- امور و دعاوي زير در دادگاه خانواده رسيدگي مي شود:

1- نامزدي و خسارات ناشي از بر هم خوردن آن؛

2- نكاح دائم ، موقت و اذن در نكاح؛

3- طلاق، رجوع ، فسخ و انفساخ نكاح ، بذل مدت و

انقضاي آن ؛

4- نفقه اقارب ، مهريه ونفقه زوجه و ساير حقوق قانوني ناشي از رابطه زوجيت؛

5- جهيزيه؛

6- حضانت و ملاقات طفل؛

7- نسب؛

8- نشوز و تمكين زوجين؛

9- وليت قهري ، قيومت و امور راجع به ناظر و امين محجوران؛

10- رشد، حجر و رفع آن؛

11- شروط ضمن عقد نكاح؛

12- سرپرستي كودكان بي سرپرست؛

14- اهداء جنين

ماده 5– دادگاه خانواده به جرايم موضوع فصل ششم اين قانون نيز رسيدگي مي نمايد.

ماده 6- دادگاه هريك از طرفين را كه فاقد تمكن مالي تشخيص دهد، از پرداخت هزينه دادرسي، حق الزحمه كارشناسي، حق الزحمه داوري و ساير هزينه ها معاف مي نمايد.. همچنين در صورت نياز با الزام قانوني به داشتن وكيل، حسب مورد به در خواست فرد فاقد تمكن مالي يا راساً، دادگاه براي وي اقدام به تعيين وكيل معاضدتي مي نمايد چنانچه طرف مذكور محكوم له واقع شود ، دادگاه ضمن صدور راي، محكوم عليه را به پرداخت هزينه هاي مذكورو حق الوكاله وكيل معاضدتي محكوم مي كند، مگر اينكه قبلا در اين پرونده عدم تمكن مالي وي احراز شده باشد.

ماده 7- مادر يا هر شخصي كه حضانت طفل و يا نگهداري شخص محجور را ضرورتا بر عهده دارد،هر چند كه قيمومت را عهده دار نباشد، حق اقامه دعاوي مطالبه نفقه براي محجور را خواهد داشت.

ماده 8- دادگاه پيش از اتخاذ تصميم نسبت به اصل دعوي، به درخواست يكي از طرفين در اموري كه تعيين تكليف آن فوريت دارد از قبيل حضانت، نگهداري، ملاقات طفل، نفقه زن و محجور، بدون اخذ تامين دستور موقت صادر مي نمايد. اين دستور بدون نياز به تاييد رئيس حوزه قضايي قابل اجرا

است و چنانچه دادگاه ظرف شش ماه مبادرت به اتخاذ راجع به اصل دعوي ننمايد كان لم يكن گرديده و از آن رفع اثر مي شود، مگر آن كه دادگاه مطابق اين ماده مجدداً دستور موقت صادر نمايد.

ماده 9- رسيدگي در دادگاه خانواده با تقديم دادخواست و بدون رعايت ساير تشريفات آيين دادرسي مدني و مطابق آيين نامه اجرايي اين قانون به عمل مي آيد .

ماده 10- ابلاغ در دادگاه خانواده مي تواند از طريق پست، نمابر،پيامهاي تلفني، پست الكترونيكي و يا هر طريق ديگري كه دادگاه مناسب با كيان خانواده تشخيص دهد صورت گيرد. در هر حال احراز صحت ابلاغ با دادگاه است.

ماده 11- دادگاه مي تواند جهت فراهم نمودن فرصت صلح و سازش، جلسه دادرسي را به درخواست زوجين با يكي ازآنان، حداكثر براي دو بار به تاخير بيندازد.

ماده 12- در دعاوي موضوع اين قانون، محكوم له پس از صدور حكم قطعي و تا بيش از شروع اجراء آن نيز مي تواند از دادگاهي كه حكم نخستين را صادر كرده است در خواست تامين محكوم به را بنمايد.

ماده 13- چنانچه موضوع دعوا مطالبه مهريه منقول يا نفقه باشد ، زوجه مي تواند در محل اقامت خوانده و يا محل سكونت خود اقامه دعوي نمايد.

ماده 14- هر گاه از سوي زوجين ، امور دعاوي موضوع صلاحيت دادگاه خانواده در حوزه هاي قضايي متعدد مطرح شده باشد. دادگاهي كه دادخواست يا شكايت مقدم به آن داده شده است، صلاحيت رسيدگي خواهد داشت و چنانچه دو يا چند دادخواست در يك روز تسليم شده باشد، دادگاهي كه صلاحيت رسيدگي به دعواي اقامه شده از سوي زوجه

را دارد ،به تمامي دعاوي رسيدگي مي نمايد .

ماده 15- هرگاه يكي از زوجين طرف دعوا مقيم خارج كشور باشد ،دادگاه محل اقامت طرفي كه در ايران مقيم است صلاحيت رسيدگي دارد و اگر زوجين مقيم خارج ازكشور باشند ولي يكي از آنان در ايران سكونت موقت داشته باشد دادگاه همان محل و اگر هر دو در ايران سكونت موقت داشته باشد، دادگاه محل سكونت موقت زوجه صالح به رسيدگي مي باشد و هر گاه هيچ يك در ايران سكونت موقت نداشته باشند، دادگاه شهرستان تهران صلاحيت رسيدگي خواهد داشت، مگر آن كه زوجين براي اقامه دعوي در محل ديگري توافق نمايند.

ماده 16- رئيس قوه قضاييه مي تواند شعبي از دادگاه خانواده را براي رسيدگي به اختلافات خانوادگي ايرانيان مقيم خارج از كشور اختصاص داده وعندالاقضاء به قضات اين شعب ماموريت دهد بنا به در خواست وزارت امور خارجه ، در محل سفارتخانه ها و كنسول گري هاي ايران به امور مزبور رسيدگي نمايند احكام اين شعب كه در خارج از كشور صادرمي شود مانند احكام دادگاه هاي مستقر در ايران به اجرا درمي آيد.

تبصره- هر گاه به دليل عدم تشكيل شعب مذكور در اين ماده يا عدم دسترسي به آنها ايرانيان مقيم خارج از كشور دعاوي خانوادگي خود را در محاكم و مراجع صلاحيتدار محل اقامت خود مطرح نمايند در صورتي احكام اين مراجع يا محاكم در ايران به اجرا در مي آيد كه دادگاه صلاحيتدار ايراني احكام مزبور را بررسي نموده و حكم تنفيذي صادر نمايد.

فصل دوم: مراكز مشاوره خانواده

ماده 17- به منظور تحكيم مباني خانواده و جلو گيري از افزايش اختلافات

خانوادگي به ويژه طلاق و سعي در ايجاد صلح و سازش ، قوه قضاييه موظف است ظرف سه سال از تاريخ تصويب اين قانون در كنار دادگاه هاي خانواده (مراكز مشاوره خانواده) ايجاد نمايد.

ماده 18- در حوزه هاي قضايي كه مراكز مشاوره خانواده ايجاد شده است، دادگاه خانواده مي تواند در صورت لزوم با مشخص نمودن موضوع اختلاف و تعيين مهلت، نظر مركز مشاوره خانواده را خواستار شود.

ماده 19- مراكز مشاوره خانواده ضمن ارائه خدمات مشاوره اي، نسبت به اجراء خواسته دادگاه در مهلت مقرر اقدام و در مورد مربوط سعي در ايجاد سازش مينمايد. در صورت حصول سازش مبادرت به تنظيم سازش نامه نموده و گرنه نظر كارشناسي خود را به طور كتبي و مستدل به دادگاه اعلام مي نمايد.

تبصره- درصورتي كه زوجين به صورت توافقي متقاضي طلاق باشند، مراكز مشاوره خانواده برابر ماده 26 اين قانون عمل مي نمايد .

ماده 20- دادگاه بايد با در نظر گرفتن نظريه كارشناسي مراكز مشاوره خانواده مبادرت به صدور راي نمايد مگر آنكه نظريه مزبور را برخلاف اوضاع و احوال مسلم قضايي تشخيص دهد.

ماده 21- اعضاي مراكز مشاوره خانواده از كارشناساني در رشته هاي مختلف مانند مطالعات خانواده، روانشناسي، مددكاري اجتماعي، حقوق، فقه و مباني حقوق اسلامي انتخاب مي شوند و لااقل نصف اعضاء هر مركز بايد از انوان متاهل واجد شرايط باشند. ساير شرايط ،تعداد اعضاء، نحوه انتخاب، گزينش،آموزش و نحوه رسيدگي به تخلفات آنان، تشكيلات،شيوه انجام وظايف و تعداد مراكز مشاوره خانواده و نيز تعرفه خدمات مشاوره و نحوه پرداخت آن به موجب آئين نامه است كه ظرف مدت شش ماه از تاريخ تصويب

اين قانون توسط وزارت دادگستري با همكاري وزارت رفاه و تامين اجتماعي تهيه و به تصويب رئيس قوه قضاييه مي رسد.

تبصره 1- جلسات مشاوره لزوماً با حضور افراد مورد اعتماد طرفين و ترجيحاً از خويشاوندان آنان برگزار مي شود.

تبصره 2- كليه اختلافات و منازعات خانوادگي قابل طرح در شوراهاي حل اختلاف مي باشد. در صورت مراجعه طرفين شوراهاي يادشده با حضور كارشناس مربوط تشكيل و احكام صادره به استثناء حكم طلاق ، لازم الاجراء است در صورتي كه نظر بر اجراء حكم طلاق باشد پرونده به دادگاه ارجاع مي شود.

فصل سوم:ازدواج

ماده22- ثبت عقد نكاح دائم، فسخ و انفساخ آن، طلاق، رجوع و اعلام بطلان نكاح و طلاق الزامي است.

تبصره : ثبت نكاح موقت تابع آيين نامه اي كه به تصويب وزير دادگستري مي رسد.

ماده 23- اختيار همسر دائم بعدي، منوط به اجازه دادگاه پس از احراز توانايي مالي مرد و تعهد اجراء عدالت بين همسران مي باشد.

تبصره- در صورت تعدد ازدواج چنانچه مهريه حال باشد و همسر اول آن را مطالبه نمايد، اجازه ثبت ازدواج مجدد منوط به پرداخت مهريه زن اول است.

ماده 24- وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي مكلف است ظرف مدت يك ماه از تاريخ تصويب اين قانون بيماري هايي را كه بايد طرفين بيش از ازدواج عليه آنها واكسينه شوند و بيماريهاي واگير خطرناك براي زوجين و فرزندان ناشي از ازدواج را معين و اعلام دارد. دفاتر ازدواج مكلفند پيش از ثبت نكاح ، گواهي صادره از سوي پزشكان و مراكزي كه وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي واجد صلاحيت ، اعلام مي نمايد ، مبني بر نداشتن اعتياد

به مواد مخدر و بيماريهاي موضوع اين ماده و يا واكسينه شدن طرفين را از آنان مطالبه و بايگاني نمايند.

ماده 25- وزارت امور اقتصادي و دارايي موظف است از مهريه هاي بالاتر از حد متعارف و غير منطقي با توجه به وضعيت زوجين و مسايل اقتصادي كشور متناسب با افزايش ميزان مهريه به صورت تصاعدي در هنگام ثبت ازدواج ماليات وصول نمايد.

ميزان مهريه متعارف و ميزان ماليات با توجه به وضعيت عمومي اقتصادي كشور به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه به وسيله وزارت امور اقتصادي و دارايي پيشنهاد و به تصويب هيات وزيران مي رسد.

فصل چهارم-طلاق

ماده 26- ثبت طلاق و ساير اسباب انحلال نكاح در دفاتر رسمي صرفاً پس از صدور گواهي عدم امكان سازش يا حكم مربوط از سوي دادگاه با گواهي مراكز مشاوره خانواده مبني بر توافق زوجين بر طلاق مجاز مي باشد.

ماده 27- در صورتي كه زوجين به صورت توافقي متقاضي طلاق باشند بايد به مراكز مشاوره خانواده مراجعه نمايند. اين مراكز ضمن ارائه خدمات مشاوره اي، سعي در سازش و انصراف آنان از درخواست طلاق مي نمايد. در صورت حصول سازش و انصراف از طلاق، سازش نامه تنظيم و گرنه با ذكر دقيق موارد توافق، گواهي توافق زوجين بر طلاق صادر مي نمايد.

ماده 28- در صورتي كه طلاق صرفاً به درخواست مرد باشد، دادخواست صدور گواهي عدم امكان سازش و اگر به درخواست زوجه باشد، حسب مورد دادخواست صدور حكم الزام به طلاق يا احراز شرايط اعمال وكالت در طلاق تقديم دادگاه مي شود.

ماده 29- در تمامي موارد درخواست طلاق، به جز طلاق توافقي، دادگاه موظف است ضمن سعي

در ايجاد صلح و سازش، موضوع را به داوري ارجاع نمايد. دادگاه با توجه به نظر داوران گواهي عدم امكان سازش يا حكم طلاق صادر و چنانچه نظر آنان را نپذيرد مستدلاً رد مي نمايد.

ماده 30- پس از صدور قرار ارجاع امر به داوري، هر يك از زوجين مكلفند ظرف يك هفته از تاريخ ابلاغ، يك نفر از اقارب خود را كه حداقل سي سال سن داشته و متاهل و آشنا به مسايل شرعي، خانوادگي و اجتماعي باشد به عنوان داور به دادگاه معرفي نمايند.

تبصره 1- افرادي كه متاهل بوده اند ولي همسرشان فوت نموده است نيز مي توانند به عنوان داور پذيرفته شوند.

تبصره 2- نحوه انتخاب و دعوت داوران، وظايف و تعداد جلسات آنها مطابق آئين نامه اي خواهد بود كه ظرف شش ماه پس از تصويب اين قانون توسط وزارت دادگستري تهيه و به تصويب رئيس قوه قضائيه مي رسد.

ماده31- در صورتي كه در بين اقارب ، فرد واجد شرايط نموده يا دسترسي به آنها مقدور نباشد و يا اقارب از پذيرش داوري استنكاف نمايند. هر يك از زوجين مي توانند داور خود را از بين افراد واجد صلاحيت ديگر تعيين و معرفي كنند و درصورت امتناع يا عدم توانايي در معرفي داور، دادگاه به در خواست هر يك از طرفين و يا راساً از ميان اعضاء واجد شرايط داوري مراكز مشاوره خانواده مبادرت به تعيين داور مي نمايند.

ماده 32- دادگاه ضمن صدور حكم طلاق يا گواهي عدم امكان سازش با توجه به شروط ضمن عقد و مطالب مندرج در اسناد ازدواج تكليف جهيزيه، مهريه، نفقه زوجه، اولاد و حمل و ترتيب حضانت

و نگهداري اطفال وهزينه آن و نحوه پرداخت را مشخص مي كند. همچنين با توجه به وابستگي عاطفي و مصلحت طفل، ترتيب، زمان و مكان ملاقات را با پدر ، مادر و ساير بستگان تعيين مي نمايد. ثبت طلاق موكول به تاديه حقوق مذكور مي باشد، مگر با رضايت زوجه يا صدور حكم قطعي براعسار زوج يا تقسيط آن، در هر حال، هر گاه زن بدون دريافت حقوق مذكور به ثبت طلاق رضايت دهد، مي تواند پس از ثبت طلاق جهت دريافت اين حقوق از طريق اجراء احكام دادگاه مطابق مقررات مزبور اقدام نمايد.

تبصره: گواهي پزشك ذي صلاح در مورد وجود يا عدم وجود جنين، بايد تسليم شود مگر آن كه زوجين بر وجود جنين اتفاق نظر داشته باشند.

ماده 33- مدت اعتبار گواهي عدم امكان سازش براي تسليم به دفتر طلاق، سه ماه از تاريخ ابلاغ راي قطعي يا قطعي شدن راي مي باشد. چنانچه گواهي مذكور ظرف اين مهلت تسليم نشود و يا طرفي كه آن را به دفتر طلاق تسليم نموده است، ظرف مهلت سه ماه از تاريخ تسليم در دفتر حاضر نشود يا مدارك لازم را ارائه ننمايد، از درجه اعتبار ساقط است.

تبصره1- چنانچه راي دادگاه قابل فرجام خواهي باشد، مهلت مذكور در صدر اين ماده از تاريخ ابلاغ راي مرحله فرجام يا انقضاء مهلت فرجام خواهي محاسبه مي شود.

تبصره 2- گواهي قطعي و قابل اجرا بودن راي از سوي دادگاه صادر و همزمان به دفتر طلاق ارائه مي شود.

تبصره 3- رسيدگي به فرجام خواهي از آراء طلاق نبايد بيش از شش ماه به طول بيانجامد.

تبصره4- هر گاه پس از قطعي

شدن حكم طلاق، زوجه مطلقه گرديده و ازدواج كرده باشد ديگر نمي توان حكم به فسخ راي كه طلاق بر اساس آن ثبت شده است، صادر كرد.

ماده 24- گواهي صادر از مراكز مشاوره خانواده مبني بر طلاق توافقي نيز از زمان صدور تا سه ماه اعتبار دارد و با حضور طرفين اجراء مي گردد.

ماده 35- هر گاه زوج در مهلت مقرر به دفتر طلاق مراجعه و گواهي عدم امكان سازش را تسليم نمايد، در صورتي كه زوجه ظرف يك هفته حاضر نشود، سر دفتر به زوجين اخطار مي كند براي اجراء صيغه طلاق و ثبت آن،در دفتر خانه حاضر شوند. در صورت عدم حضور زوجه و عدم اعلام عذري از سوي وي ، صيغه طلاق جاري و ثبت مي شود و در صورت اعلام عذر، يك نوبت ديگر به ترتيب مذكور دعوت به عمل مي آيد در موارد غيبت زوجه ، مراتب به وسيله دفتر خانه به اطلاع وي مي رسد.

ماده 35- هر گاه حكم طلاق از سوي زوجه به دفتر طلاق تسليم شود، در صورتي كه زوج ظرف يك هفته حاضر نشود، سر دفتر به زوجين اخطار مي كند براي اجراي صيغه طلاق و ثبت آن ، در دفتر خانه حاضر شوند. در صورت عدم حضور زوجه و عدم اعلام عذري از سوي وي يا امتناع وي از اجراء صيغه طلاق، صيغه طلاق جاري و ثبت شده و به زوج ابلاغ مي گردد و در صورت اعلام عذر ، يك نوبت ديگر به ترتيب مذكور دعوت به عمل مي آيد.

تبصره- فاصله بين ابلاغ اخطاريه و جلسه اجراء صيغه طلاق مذكور در اين ماده

و ماده قبل نبايد كمتر از يك هفته باشد.

ماده 37- اجراء صيغه طلاق با رعايت جهات شرعي در دفتر خانه يا در محل ديگري با حضور سر دفتر يا نماينده وي به عمل مي آيد.

تبصره – فاصله بين ابلاغ اخطاريه و جلسه اجرا صيغه طلاق مذكور در اين ماده و ماده قبل نبايد كمتر از يك هفته باشد.

ماده 37- اجراء صيغه طلاق با رعايت جهات شرعي در دفتر خانه يا در محل ديگري با حضور سر دفتر يا نماينده وي به عمل مي آيد.

ماده 38- در طلاق رجعي ، صيغه طلاق مطابق مقررات مربوط جاري و مراتب صورتجلسه مي شود ولي ثبت طلاق منوط به ارائه گواهي كتبي حداقل دو شاهد مبني بر اسكان زوجه مطلقه در منزل مشترك تا پايان عده مي باشد، مگر اينكه زن رضايت به ثبت داشته باشد در صورت تحقق رجوع، صورتجلسه طلاق ابطال و در صورت عدم رجوع صورتجلسه تكميل و طلاق ثبت مي شود. صورتجلسه تكميلي به امضاي سر دفتر، زوجين يا نماينده آنان و دو شاهد طلاق مي رسد . در صورت درخواست زوجه گواهي اجراء صيغه طلاق و عدم رجوع زوج، به وي اعطاء مي شود.

فصل پنجم: حضانت و نگهداري اطفال

ماده 39- هر گاه دادگاه تشخيص دهد توافق راجع به ملاقات ، حضانت، نگهداري و ساير امور مربوط به طفل بر خلاف مصلحت وي باشد يا درصورتي كه مسئوول حضانت از انجام تكاليف مقرر براي حضانت خودداري نمايد يا مانع ملاقات طفل تحت حضانت يا اشخاص ذي حق شود مي تواند هر تصميمي كه به مصلحت طفل باشد از جمله واگذاري امر حضانت به

ديگري يا تعيين شخص ناظر با پيش بيني حدود نظارت وي و نظاير آن مقرر نمايد.

ماده 40- طفل را نمي توان بدون رضايت ولي يا قيم، مادر و شخصي كه حضانت و نگهداري طفل به او واگذار شده است از محل اقامت مقرر بين طرفين يا محل اقامت قبل از وقوع طلاق به محل ديگري يا خارج از كشور فرستاد مگر اينكه دادگاه آن را به مصلحت طفل دانسته و با در نظر گرفتن حق ملاقات اشخاص ذي حق اجازه دهد. دادگاه در صورت موافقت با خارج نمودن طفل از كشور بنا به در خواست ذي نفع، جهت تضمين بازگرداندن طفل، تامين مناسبي اخذ مي نمايد.

ماده 41- در صورتي كه وزارت خانه ها ، شركت ها وموسسات دولتي و موسسات و نهادهاي عمومي غير دولتي ، ملزم به تسليم يا تمليك اموالي به صغير يا ساير محجوران باشند، اين اموال، در حدود تامين هزينه هاي متعارف زندگي، بايد در اختيار شخصي قرار گيرد كه حضانت و نگهداري محجور را عهده دار است، مگر آن كه دادگاه به نحو ديگري مقرر نمايد.

ماده 42- دادگاه در صورت درخواست زن يا ساير اشخاص واجب النفقه، ميزان و ترتيب پرداخت نفقه آينده را تعيين مي كند.

تبصره- در مورد اين ماده و ساير مواردي كه به موجب حكم دادگاه بايد وجوهي مستمراً از محكوم عليه وصول شود يك بار تقاضاي صدور اجرائيه كافي است وعمليات اجرايي مادام كه دستور ديگري از دادگاه صادر شده است ادامه مي يابد.

ماده 43- پرداخت نفقه زوجه و نفقه و هزينه نگهداري اطفال و پرداخت تمامي ديون مقدم است.

فصل ششم: مقررات كيفري

ماده 44- چنانچه

مردي بدون ثبت در دفاتر رسمي اقدام به ازدواج دايم، طلاق، فسخ و رجوع نمايد، ضمن الزام به ثبت واقعه، به پرداخت مبلغ بيست ميليون تا يك صد ميليون ريال جزاي نقدي و يكي از محروميتهاي اجتماعي متناسب محكوم مي شود.

ماده 45- هر پزشكي كه بر خلاف واقع ، گواهي موضوع ماده 24 اين قانون را صادر نمايد از يك تا پنج سال از اشتغال به طبابت محروم مي شود.

ماده 46- هر فرد خارجي بدون اخذ اجازه مذكور در ماده ( 1060) قانون مدني با زن ايراني ازدواج نمايد، به حبس از نود و يك روز تا يك سال محكوم مي شود. در اين صورت زن چنانچه به اختيار خود ازدواج كرده باشد و ولي دختر در صورتي كه ازدواج به اذن وي صورت گرفته باشد و همچنين عاقد به عنوان معاون در جرم مزبور محكوم خواهند شد.

ماده 47- هر سر دفتري كه بدون اجازه دادگاه اقدام به ثبت ازدواج مجدد نمايد يا بدون حكم دادگاه يا گواهي عدم امكان سازش يا حكم تنفيذ راجع به احكام خارجي يا گواهي مراكز مشاوره خانواده مبني بر توافق زوجين بر طلاق، اقدام به ثبت هر يك از موجبات انحلال نكاح نمايد، به انفصال دائم از اشتغال به سر دفتري محكوم مي شود.

ماده 48- كسي كه حضانت طفل به او محول شده است، هر گاه از انجام تكاليف مربوط به حضانت خودداري نمايد يا مانع ملاقات طفل با اشخاص ذي حق شود، به پرداخت پانصد هزار تا پنج ميليون ريال جزاي نقدي محكوم مي شود.

ماده 49- هر كس كه زوجيت را انكار نمايد و ثابت شود

كه اين انكار بي اساس بوده است يا بر خلاف واقع با طرح شكايت كيفري يا دعواي حقوقي مدعي داشتن رابطه زوجيت با ديگري شود، به سه ماه و يك روز تا يك سال حبس و يا ده ميليون تا چهل ميليون ريال جزاي نقدي محكوم خواهد شد. اين حكم در مورد قائم مقام قانوني آنان كه با علم به زوجيت ، آن را انكار نمايد يا با علم به عدم زوجيت، ادعاي زوجيت را مطرح نمايد، نيز جاري مي شود.

ماده 50- هر گاه مردي با دختري كه به سن قانوني ازدواج نرسيده است بر خلاف مقررات ماده

(1041) قانون مدني ازدواج نمايد، به حبس از شش ماه تا دو سال محكوم خواهد شد. چنانچه در اثر ازدواج بر خلاف مقررات فوق، مواقعه منتهي به نقص عضو يا مرض دائم زن گردد ، زوج علاوه بر پرداخت ديه به دو تا پنج سال حبس و اگر منتهي به فوت زن شود علاوه بر پرداخت ديه، به پنج تا ده سال حبس محكوم مي شود.

ماده 51- ميزان جزاهاي نقدي موضوع اين قانون، بر اساس نرخ تورم كه توسط بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران اعلام مي شود، هر سه سال يك بار حسب مورد بنا به پيشنهاد وزارت دادگستري و تاييد هيات وزيران قابل افزايش است.

ماده 52- آيين نامه اجرائي اين قانون بنا به پيشنهاد وزير دادگستري و تائيد رئيس قوه قضاييه به تصويب هيات وزيران مي رسد.

ماده 53- از تاريخ لازم الاجراء شدن اين قانون ، قوانين زير و تمامي قوانين و مقررات مغاير نسخ مي شود:

1- قانون راجع به ازدواج،مصوب 23/5/1310

2- قانون راجع به انكار زوجيت،

مصوب 20/12/1311

3- قانون لزوم ارائه گواهينامه پزشك قبل از وقوع ازدواج، مصوب 13/9/1317

4- قانون حمايت خانواده مصوب 15/11/1353

5- قانون مربوط به حق حضانت، مصوب 22/4/1365

6- قانون الزام تزريق واكسن ضد كزاز براي بانوان قبل از ازدواج مصوب 23/1/1367

7- قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق -مصوب 21/12/1370

8- قانون اختصاص تعدادي از دادگاههاي موجود به دادگاه هاي موضوع اصل 21 قانون اساسي، مصوب 8/5/1376

9- قانون تعيين مدت اعتبار گواهي عدم امكان سازش ، مصوب 11/8/1376

10- قانون مجازات اسلامي مواد( 645)و(646) مصوب 2/3/1375

وكالت و كارشناسي

مقررات خاص وكالت

قانون وكالت. مصوب 1315
فصل اول _ وكيل و شرايط وكالت م 1 تا م 15)

ماده 1 _ وكالت در عدليه داراي درجات ذيل است

1 _ وكالت در محاكم صلح و بدايت و استيناف و تميز.

2 _ وكالت در محاكم صلح و بدايت و استيناف

3 _ وكالت در محاكم صلح و بدايت

تبصره _ وزارت عدليه مي تواند بر حسب ضرورت و احتياج از داوطلبان شغل وكالت كه معلوماتشان كافي براي درجات سه گانه نيست مطابق نظامنامه مخصوص امتحان نموده اجازه وكالت در محاكم صلح يا نزد مامورين صلح و حوزه هاي معين بدهد _ اگر داوطلب مزبور در حين اجراي اين قانون مشغول وكالت بوده و صلاحيت او براي درجات سه گانه فوق تصديق نشده است از امتحان معاف خواهد بود اين اشخاص كارگشا ناميده مي شوند.

ماده 2 _ اشخاصي كه واجد معلومات كافي براي وكالت در عدليه نباشند اگر بخواهند براي اقرباي سببي يا نسبي خود تا درجه دوم از طبقه سوم وكالت بنمايد ممكن است به آنها در سال سه نوبت جواز وكالت اتفاقي داده شود.

مواد 3 تا 5 نسخ شده است

ماده 6 _ اشخاصي كه به موجب حكم محكمه انتظامي ممنوع الوكاله شده اند هرگاه موجب حكم صرفا فقد معلومات بوده مي توانند

از مقررات تبصره 2 ماده يك استفاده نمايند _ هرگاه ممنوعيت آنها فقط ازجهات اخلاقي بوده پس از پنج سال از تاريخ صدور حكم مي توانند اعاده حيثيت نمايند مشروط بر اين كه در مدت مزبور اعمال منافي اخلاقي از آنها مشاهده نشده باشد هرگاه ممنوعيت آنها از دو جهت بوده در صورت گذشتن پنج سال نيز مي توانند از مورد تبصره 2 ماده يك استفاده نمايد.

ماده 15 _ پروانه وكالت بايد همه ساله مطابق تعرفه ذيل تمبر شود:

براي پروانه وكالت درجه اول 4000 ريال

براي پروانه وكالت درجه دوم 2000 ريال

براي پروانه وكالت درجه سوم 1500 ريال

براي پروانه كارگشايي به تفاوت نقاط از 500 تا 5000 ريال

براي پروانه وكالت اتفاقي هر دفعه 10 ريال

فصل دوم _ تشكيلات وكلاء (م 22 تا م 24)

ماده 22 _ دفتر اوراق راجعه به وكالت بايد مطابق نمونه اي كه كانون مركز تعيين مي نمايد تهيه شود _ درآمد كانون هر محل به مصرف خود آن كانون خواهد رسيد.

ماده 23 _ وكلاي عدليه مكلفند همه ساله در سه دعواي حقوقي به عنوان معاضدت قبول وكالت نمايند و چنانچه موكل محكوم له واقع شود حق الوكاله قانوني از آنچه كه وصول شود به او پرداخت خواهد شد _ پنج يك آن متعلق به كانون است

ماده 24 _ كساني كه قدرت تاديه حق الوكاله ندارند مي توانند از كانون تقاضاي معاضدت نمايند مشروط به اين كه دعوي با اساس و راجع به شخص تقاضاكننده باشد.

طرز تقاضا و ساير شرايط لازمه براي معاضدت قضايي را وزارت عدليه به موجب نظامنامه معين خواهد نمود.

فصل سوم _ حقوق و وظايف م 27 تا م 45)

ماده 28 _ در صورتي كه وكيل در دو يا چند دادگاه اعم از جنايي و غير آن دعوت شود و جمع بين اوقات ممكن نباشد بايد حضور در ديوان جنايي و ديوان كيفر را مقدم بدارد و به دادگاه يا دادگاههاي ديگر لايحه بفرستد يا در صورت داشتن حق توكيل وكيل ديگري را اعزام بدارد.

در صورتي كه وكيل در دو يا چند دادگاه غير از دادگاه جنايي و ديوان كيفر دعوت شود و جمع بين اوقات ممكن نباشد در دادگاهي كه حضور خود را لازم مي داند حاضر مي شود و به دادگاههاي ديگر لايحه مي فرستد يا در صورت داشتن حق توكيل وكيل ديگري را اعزام مي دارد.

جلسه رسيدگي در هر حال از اين جهت تجديد نخواهد شد مگر آنكه حضور وكيل در دادگاه ضروري باشد كه در اين صورت يا به دادگاه مذكور وكيل ديگري مي فرستد و يا اگر حق

توكيل نداشته باشد نسخه ثاني اخطاريه دادگاه جنايي با ديوان كيفر را ضمن لايحه اي براي اعتذار از حضور تقديم دادگاه مي كند و در صورت اخير فقط براي يك نوبت تجديد خواهد شد.

تبصره 1 _ وكيل بايد دادگاه جنايي را بر ديوان كيفر مقدم بدارد و در صورتي كه در دو يا چند دادگاه جنايي يا ديوان كيفر دعوت شده باشد حضور وكيل در هريك از دادگاههاي مذكور بر حسب تقدم تاريخ ابلاغ از طرف دادگاه خواهد بود.

تبصره 2 _ عزل يا استعفا يا تعيين وكيل جديد بايد در موقعي به عمل آيد كه موجب تجديد جلسه نشود. در صورت عدم رعايت اين ترتيب استعفا و عزل و تعيين وكيل جديد براي اين جلسه پذيرفته نمي شود و دادگاه به رسيدگي ادامه مي دهد.

تبصره 3 _ هرگاه جلسه دادگاه جنايي يا هر دادگاه جزايي ديگر كه حضور وكيل متهم در آن ضرورت دارد به معاذير قانوني وكيل تجديد شود، رئيس دادگاه مكلف است بلافاصله وكيل انتخابي براي متهم تعيين كند و وقت دادرسي را به وكيل مذكور ابلاغ كند.

هرگاه در جلسه بعد وكيل قبلي يا وكيل ديگري كه متهم انتخاب و معرفي كرده است در دادگاه حضور يابدو از متهم دفاع نمايد دادرسي با حضور او ادامه خواهد يافت و الا وكيل انتخابي دادگاه از متهم دفاع مي كند و دادگاه حكم خواهد داد.

ماده 29 _ از وكلايي كه حق وكالت در توكيل دارند هيچ عذري براي عدم حضور در جلسه پذيرفته نمي شود.

هرگاه وكيلي در يك ساعت در دو محكمه دعوت شده باشد بايد به يكي از دو محكمه كه نسبت به دعوي مطروح در آنجا وكالت در توكيل دارد وكيل بفرستد و در ديگري خود حاضر شود.

ماده 30

_ وكيل بايد اسراري را كه به وسيله وكالت از طرف موكل مطلع شده و همچنين اسرار مربوط به حيثيات و شرافت و اعتبارات موكل را حفظ نمايد.

ماده 31 _ وكلا بايد وكالت انتخابي حقوقي و جزايي را كه در حدود قوانين و نظامات به آنها ارجاع مي شود قبول نمايند.

تبصره _ مقصود از وكالت انتخابي وكالتي است كه از طرف محكمه در موارد جزايي و از طرف كانون در امور حقوقي به آنها ارجاع مي شود.

ماده 32 _ وكلا بايد با موكل خود قرارداد حق الوكاله تنظيم و مبادله نمايند و نسخه ثاني قرارداد را به ضميمه وكالتنامه به دفتر محكمه تسليم دارند قرارداد حق الوكاله و فهرست اسنادي كه موكل به وكيل مي سپارد و همچنين قبوض وجوهي كه وكيل دريافت مي دارد مطابق نمونه اي است كه از طرف وزارت عدليه معين خواهد شد.

ماده 33 _ قرارداد حق الوكاله كه به موجب نظامنامه وزارت عدليه معين مي شود بايد به ترتيب تصاعدنسبت به مدعي و نسبت به مراحل محاكمه بدايت و استيناف و تميز معين شود.

براي خسارتي كه محكوم له مي تواند از محكوم عليه مطالبه نمايد، همچنين ميزان مخارج مسافرتهايي كه وكلا عدليه براي امور وكالتي مي نمايند نيز مطابق تعرفه اي است كه وزارت عدليه تنظيم مي نمايد.

ماده 34 _ دريافت هر وجه يا مالي از موكل يا گرفتن سند رسمي يا غيررسمي از او علاوه بر ميزان مقرره به عنوان حق الوكاله و علاوه بر مخارج لازمه به هر اسم و هر عنوان كه باشد ولو به عنوان وجه التزام ونذر ممنوع است و مرتكب به مجازات انتظامي از درجه پنج به بالا محكوم مي شود و چنين سند و التزام در محاكم و ادارات ثبت منشا ترتيب اثر نخواهد

بود.

در صورتي كه وكيل اين عمل را به طور حيله انجام دهد مثل پول يا مال يا سندي در ظاهر به عنوان ديگرو در باطن راجع به عمل وكالت باشد و يا در ظاهر به اسم شخص ديگر و در باطن براي خود بگيردكلاهبرداري محسوب و مورد تعقيب جزايي واقع خواهد شد.

ماده 35 _ مخارج لازمه مذكور در ماده قبل عبارت است از: مخارج عدليه و خرج مسافرت و خرج تحقيقات و معاينه محلي و حق الزحمه مصدقين و خبره و حق الحكميه و خرج تلگراف و پست و طبع اعلانات

ماده 36 _ در صورتي كه وكيل بخواهد از وكالت استعفاء نمايد بايد قبلا طوري به موكل و محكمه اطلاع دهد كه موكل بتواند وكيل ديگري در موقع براي خود معين و به محكمه معرفي كند.

ماده 37 _ وكلا نبايد بعد از استعفا از وكالت يا معزول شدن از طرف موكل يا انقضاي وكالت به جهتي از جهات وكالت طرف مقابل يا اشخاص ثالث را در آن موضوع بر عليه موكل سابق خود يا قايم مقام قانوني او قبول نمايند و محاكم وكالت او را نبايد در اين مورد بپذيرند.

ماده 38 _ وكلا نبايد به طور مستقيم يا غيرمستقيم براي رد قاضي يا حكم يا وكيل مدافع طرف يا به منظور تطويل محاكمه به وسيله خدعه آميزي متوسل شوند.

ماده 39 _ وكيل حق ندارد دعاوي را به طور مصانعه يا در ظاهر به اسم ديگري و در باطن به اسم خودانتقال بگيرد و اين قبيل دعاوي در محكمه پذيرفته نخواهد شد و متخلف به مجازات انتظامي از درجه چهار به بالا محكوم خواهد شد.

ماده 40 _ وكلا نمي توانند نسبت به موضوعي كه قبلا

به واسطه سمت قضايي يا حكميت در آن اظهارعقيده كتبي نموده اند قبول وكالت نمايند.

ماده 41 _ در صورتي كه خيانت وكيل نسبت به موكل ثابت شود از قبيل آنكه وكيل با طرف موكل ساخته و بالنتيجه حق موكل را تضييع نمايد به محروميت ابدي از شغل وكالت محكوم خواهد شد وموكل مي تواند خسارت وارده بر خود را از او مطالبه نمايد.

ماده 42 _ وكلا بايد در مذاكرات شفاهي در محكمه و لوايح كتبي احترام و نزاكت را نسبت به محاكم وتمام مقامات اداري و نسبت به وكلا و اصحاب دعوي مرعي دارند در صورت تخلف به مجازات انتظامي از درجه چهار به بالا محكوم خواهند شد مگر اين كه عمل مشمول يكي از عناوين جزايي باشدكه در اين صورت به حداكثر مجازات مقرره در قانون محكوم خواهند شد.

ماده 43 _ وكلا بايد داراي دفتر منظم بوده و مراسلات و مكاتباتي كه راجع به امر وكالت است ثبت وضبط نمايند _ طرز تنظيم و نگاهداري آن را دفتر بازرسي و تشكيلات وكلا معين خواهد نمود و حفظ دفتر و ته چك قبوض تا ده سال پس از تاريخ ختم آن اجباري است

ماده 44 _ وكلا بايد پس از ابلاغ حكم يا قرار و يا اخطاري كه مستلزم انجام امر يا دادن خرجي از طرف موكل است به اسرع اوقات به موكل يا متصدي امور او كتبا اطلاع دهند به طوري كه تفويت حقي از اونشود.

ماده 45 _ وكلا بايد اثر قانوني عدم پيشرفت دعوي موكل را در امري كه نسبت به آن قبول وكالت مي نمايد اعم از امور حقوقي و جزايي مخصوصا در اقامه دعوي جزايي و دعاوي جعل و اعسار قبل

ازتنظيم قرارداد حق الوكاله به موكل خاطر نشان نمايند

فصل چهارم _ در تعقيب و مجازات انتظامي وكلا(م 55)

ماده 55 _ وكلاي معلق و اشخاص ممنوع الوكاله و به طور كلي هر شخصي كه داراي پروانه وكالت نباشد از هرگونه تظاهر و مداخله در عمل وكالت ممنوع است اعم از اين كه عناوين تدليس از قبيل مشاور حقوق و غيره اختيار كند يا اين كه به وسيله شركت و ساير عقود يا عضويت در موسسات خود را اصيل دعوي قلمداد نمايد متخلف از يك الي شش ماه به حبس تاديبي محكوم خواهد شد.

فصل پنجم _ مقرّرات مختلفه(م 56 تا م 58

ماده 56 _ در صورت فوت و حجر وكيل مدعي العمومي بدايت و در نقاطي كه پاركه نيست امين يامامور صلح به تقاضاي اشخاص اسناد و اوراق راجعه به آنها را كه نزد وكيل بوده با حضور متصدي امور متوفي و در صورت استنكاف ورثه و يا متصدي امور متوفي از تسليم اوراق و اسناد مدعي العموم ياقايم مقام او با حضور نماينده محكمه بدايت يا صلح اسناد را اخذ و به صاحبش رد مي نمايد و صورتمجلسي در هر دو باب تنظيم و امضا مي نمايد و رسيد اوراق را گرفته به متصدي امور متوفي مي دهد.

ماده 57 _ هرگاه محاكم و مدعيان عمومي در اجراي مواد اين قانون بي نظمي يا مسامحه مشاهده كرده يا متوجه شوند وكيلي از عهده انجام وظيفه وكالتي بر نمي آيد و همچنين هرگاه از سو اخلاق و اعمال وكيلي مطلع گردند مكلفند بدون تاخير، مراتب را به وزير عدليه گزارش دهند، در صورت تخلف به مجازات انتظامي تا درجه چهار محكوم خواهند شد.

ماده 58 _ فصل دوم قانون اصول تشكيلات عدليه مصوب 27 تيرماه 1307 و ماده 6 قانون 11 خرداد1308 و قانون مصوبه اول مرداد 1309 و قانون وكالت مصوبه

20 شهريور ماه 1314 نسخ مي شود.

آيين نامه قانون وكالت . مصوب 1316
فصل اول _ در تعيين وكلاي محدوده و كارگشايان و درخواست پروانه وكالت . (م 3 تا م 18)

ماده 3 _ برنامه امتحانات كارگشايان عبارت است از:

1 _ كليات قانون اصول محاكمات حقوقي

2 _ كليات قانون اصول محاكمات جزايي

3 _ كليات قانون اصول محاكمات مدني

4 _ كليات قانون اصول محاكمات مجازات عمومي

5 _ كليات قوانين و نظامنامه هاي ثبت اسناد و املاك

6 _ قانون نظامات راجعه به وكالت

7 _ كليات قوانين تجاري

ماده 4 _ امتحان كتبي و شفاهي است و حداكثر نمرات شش است شش خيلي خوب _ پنج خوب _چهار كافي _ سه قابل قبول _ دو بد _ يك خيلي بد.

ماده 5 _ براي قبول شدن در امتحان حداقل معدل امتحان كتبي و شفاهي نبايد از سه كمتر باشد و معهذا هر داوطلبي كه داراي يك نمره يك يا دو نمره دو باشد مردود است

ماده 16 _ تقاضاي رسيدگي از محكمه انتظامي كه در ماده 12 قانون وكالت مقرر است به وسيله عرضحال به عمل مي آيد و هرگاه معترض مستنداتي داشته باشد و ضميمه عرضحال ننمايد پس از ابلاغ عرضحال به قسمت تشكيلات وكلاء ديگر سندي از او پذيرفته نخواهد شد.

ماده 17 _ عرضحال بايد در دو نسخه تنظيم و يك نسخه از آن را دفتر ديوان عالي تميز در ظرف پنج روز از تاريخ وصول به قسمت تشكيلات وكلا بفرستد.

ماده 18 _ هرگاه اختلاف صلاحيت علمي تقاضاكننده براي شغل وكالت يا براي درجه مورد تقاضا باشدمحكمه انتظامي اختباري از معلومات او به عمل خواهد آورد اختبار مزبور كتبي و شفاهي است و هرگاه راجع به صلاحيت اخلاقي تقاضاكننده باشد محكمه عالي انتظامي اظهارات نماينده دفتر كل بازرسي تشكيلات وكلا را استماع خواهد

نمود.

فصل دوم _ در تشكيلات كانون وكلاء و معاضدت قضايي(م 34 تا م 49

ماده 34 _ موسسه معاضدت قضايي در مركز است و داراي شعب ذيل مي باشد:

1 _ دبيرخانه

2 _ شعبه عرايض

3 _ شعبه قضايي

ماده 35 _ كاركنان معاضدت قضايي بايد حتي المقدور از بين وكلا عدليه انتخاب شوند و ممكن است براي آنها حق الزحمه در بودجه كانون منظور شود.

ماده 36 _ تقاضاي معاضدت در دبيرخانه موسسه مزبور داده مي شود كساني كه دور از مركز معاضدت قضايي هستند مي توانند مستقيما يا توسط كانون محل در صورتي كه تشكيل شده باشد و يا به هر وسيله دفتر عدليه اقامت خود را تقاضا نمايند.

در اين صورت كانون يا دفتر عدليه محل موظف است تقاضانامه را به انضمام مستندات و مداركي كه به موجب ماده 37 اين نظامنامه مقرر است در اسرع اوقات به دبيرخانه معاضدت قضايي ارسال دارند

مده 37 _ در صورتي كه معاضدت قضايي لازم بداند كه توضيحاتي از تقاضاكننده بخواهد مشاراليه به وسيله نامه يا اخطار احضار مي شود ولي هرگاه اقامتگاه متقاضي خارج از مركز معاضدت قضايي باشدتحقيقات به وسيله يكي از وكلا يا دفتر عدليه محل يا پاركه محل اقامت تقاضاكننده به عمل مي آيد:

1 _ تصديق از معتمدين يا كلانتري يا محل اقامت تقاضاكننده مبني بر عدم قدرت او براي تاديه حق الوكالت.

2 _ رونوشت مدارك دعوي

ماده 38 _ معاضدت قضايي مي تواند تحقيقاتي در دلايل دعوي بنمايد و هرگاه تشخيص دهد كه مقصود تقاضاكننده سو استفاده و شرخري است از تعيين وكيل خودداري و تقاضا را رد نمايد.

ماده 39 _ در صورت رد، تقاضاكننده مي تواند در ظرف (ده روز) به هيأت مديره كانون شكايت كند. راي هيات مديره قطعي است

ماده 40 _ كليه ارجاعاتي

كه از طرف معاضدت قضايي در حدود صلاحيت مؤسسه به وكلا يا دفاترعدليه يا پاركه ها مي شود بايد به اسرع وقت انجام گردد.

ماده 41 _ شعبه عرايض پس از وصول عرضحال به طريق ذيل اقدام خواهد نمود:

هرگاه عرضحال ناقص باشد نواقص آن را به دفتر دستور خواهد داد و اگر عرضحال كامل باشد عقيده خود را در پيشرفت دعوي خواهد نوشت و در صورتي كه پيشرفت داشته باشد آن را به شعبه قضايي تسليم خواهد نمود. شعبه قضايي وكيلي را براي تقاضاكننده معين مي نمايد.

ماده 42 _ ابلاغات در سه نسخه صادر مي شود:

نسخه اول به تقاضاكننده داده خواهد شد و نسخه ثاني در پرونده مربوط بايگاني و نسخه ثالث براي ابلاغ به وكيل انتخابي به دفتر كانون ارسال مي شود.

ماده 43 _ وكيل منتخب مكلف است قرارداد حق الوكاله تنظيم نموده نسخه دوم آن را با رسيد وكالتنامه به دبيرخانه معاضدت قضايي بفرستد و پس از ختم دعوي در صورتي كه موكل محكوم له واقع شودخمس حق الوكاله را كه در قرارداد تنظيمي مقرر است وصول و به صندوق كانون ايصال دارد مگر اينكه ثابت نمايد كه دريافت حق الوكاله قانونا غيرمقدور است

ماده 44 _ وكيل انتخابي بايد از جريان كار مرجوع شعبه قضايي را مطلع دارد.

ماده 45 _ وكيل انتخابي مي تواند از شعبه موسسه راجع به طرز اقداماتي كه لازم است مشورت كند.

ماده 46 _ در مواردي كه انجام مقدمات و تشريفات مربوطه به معاضدت قضايي موجب انقضاي موعدي از تقاضاكننده بشود رئيس كانون مي تواند مستقيما وكيل انتخاب نمايد مشروط به اينكه تقاضانامه از حيث ضمايم كامل باشد.

ماده 47 _ قرارداد حق الوكاله معاضدتي به اسم معاضدت قضايي تنظيم مي شود و مامور وصول

حق كانون محاسبات موسسه مزبور است

ماده 48 _ نمونه اوراق تقاضانامه و ساير اوراق مربوطه به امور معاضدت را هيات مديره كانون تعيين خواهد نمود.

ماده 49 _ دفتر معاضدت مكلف است اطلاعاتي كه از طرف وكيل انتخابي واصل مي شود به موكل ابلاغ نمايد.

مواد 50 تا 53 مربوط به ترفيع است به مواد 47 به بعد آيين نامه لايحه قانوني استقلال كانون وكلامراجعه شود.

فصل سوم _ در تكاليف و تشكيلات دارالوكاله (م 54 تا م 65)

ماده 54 _ وكلاي عدليه مكلفند محل سكونت خود را كتبا به قسمت تشكيلات وكلا اطلاع دهند و درصورتي كه محل سكونت خود را تغيير دهند مراتب را با قيد محل اقامت جديد در ظرف 24 ساعت به قسمت مزبور بنويسند.

ماده 55 _ وكلا مكلفند داراي دفاتر ذيل باشند:

1 _ دفتر ثبت

2 _ دفتر رسيد اسناد موكلين

3 _ دفتر درآمد و هزينه دارالوكاله و موكلين

دفاتر مزبور مطابق دستور قسمت تشكيلات وكلا تنظيم و نگاهداري خواهد شد و بايد در اولين اخطارقسمت مزبور يا پاركه وكلا ارائه و تسليم شود.

ماده 56 _ وكلاي عدليه مكلفند براي هرگونه وجهي كه از موكل به منظور حق الوكاله يا مخارج محاكمه يا مسافرت و يا ساير مخارج قانوني دريافت مي كنند قبض رسيد مخصوص كه مطابق نمونه موجوده دردفتر كانون وكلا است به موكل بدهند و صريحا قيد نمايند وجه ماخوذه بابت حق الوكاله است يا سايرمخارج قانوني

ماده 57 _ وكلا بايد در مقابل هر سندي كه از موكل دريافت مي كنند اعم از اينكه سند مزبور اصل باشد يا رونوشت مصدق رسيدي مطابق نمونه مخصوص كه در كانون وكلا موجود است به موكل بدهند و نوع سند، مفاد و تاريخ آن را در ورقه رسيد قيد

نمايند.

ماده 58 _ وكلا مكلفند همه ساله در هر فروردين ماه صورتحساب شش ماه گذشته را براي موكل بفرستند صورتحساب تفصيلي است و رونوشت آن در پرونده مربوطه به موكل بايگاني مي شود.

ماده 59 _ وكلا مكلفند در ظرف 24 ساعت پس از اعلام تعليق پروانه وكالت و دفاتر وكالتي خود را درمركز به قسمت تشكيلات وكلا و در ولايات به مدعيان عمومي كه سمت نمايندگي دفتر كل بازرسي وتشكيلات وكلا را دارند تسليم نمايند كه تا تعيين تكليف قطعي آنها در پرونده آنها بايگاني شود اين ماده شامل اشخاصي كه قبل از اجراي قانون وكالت معلق گرديده اند نيز مي باشد و تا تعيين تكليف قطعي پروانه و دفاتر در پرونده وكيل معلق موقتا بايگاني مي شود متخلف به مجازات انتظامي از درجه چهار به بالا محكوم خواهد شد.

ماده 60 _ وكلاي عدليه و كارگشايان نبايد بالاتر از درجه اي كه دارند قبول وكالت نمايند.

ماده 61 _ وكلاي عدليه و كارگشايان نبايد:

1 _ در امور وكالتي ايجاد وسايط نمايند.

2 _ براي تعويق حق طرف از وكالت موكل استعفاء داده و سپس به وسيله وكالتنامه جديدي همان دعوي را تعقيب نمايند.

3 _ براي تطويل محاكمه و تعويق در احقاق حق ادعاي جعل و يا تعيين جاعل نمايند و يا به طور كلي موجبات تطويل محاكمه را فراهم آورند.

ماده 62 _ وكلا مكلفند لوايح و نوشتجات خود را طبق اوراق مخصوصي كه در لوحه آن نام و محل اقامت خود و دارالوكاله مربوطه را قيد كرده باشند به محاكم تسليم نمايند و حتي المقدور ماشين تحريراستعمال نموده و يا مكاتبات را با خط خوب و خوانا بنويسند.

ماده 63 _ وكلا مكلفند وكالتنامه هايي كه از موكلين دريافت مي دارند

طبق اوراق مخصوصي كه براي اين كار مقرر است تنظيم و به موكل بدهند متخلف در وهله اول به سه ماه انفصال و در صورت تكرارممنوع الوكاله خواهد شد.

ماده 64 _ وكلاي درجه اول مكلفند براي پذيرايي موكلين و انجام وظايف وكالتي خود داراي دارالوكاله كه مطابق نظامات ذيل باشد، باشند:

1 _ محل آن مناسب و به قسمت تشكيلات وكلا اطلاع داده شده باشد.

2 _ لااقل داراي يك نفر وكيل كه قسمت معاونت دارالوكاله را خواهد داشت و به اندازه كافي عضوتحريري باشد.

3 _ همه روزه لااقل چهار ساعت براي پذيرايي ارباب رجوع مفتوح و ساعات پذيرايي در درب وروداعلام شده باشد و يك نفر عضو براي انجام تقاضاي ارباب رجوع حاضر باشد.

4 _ داراي ثبت و بايگاني منظم باشد و براي هر موكل پرونده كه محتوي كليه اقداماتي كه شده باشد.

5 _ دفتر نماينده به نام موكلين داشته باشد.

ماده 65 _ وكلاي عدليه نبايد به هيچ عنوان و عذري عرضحال كه از حيث تمبر ناقص

فصل چهارم _ در لباس (م 66 تا م 70)

ماده 66 _ وكلاي درجه اول و دوم عدليه مكلفند در موقع محاكمات جنايي و در ساير محاكماتي كه قضات با لباس قضايي هستند و همچنين در مواردي كه از طرف قسمت تشكيلات وكلا به آنها ابلاغ مي شود با لباس مخصوص وكالت حاضر شوند استعمال لباس وكالت غير از موارد فوق ممنوع است

ماده 67 _ لباس مخصوص وكالت عبارت است از لباده و كلاه مشكي و يقه لب شكسته سفيد و دستمال گردن سفيد چين دار مطابق نمونه كه در قسمت تشكيلات وكلا موجود است با شلوار و كفش و جوراب مشكي استعمال مي شود.

ماده 68 _ داشتن لباس وكالت براي وكلاي درجه

اول و دوم اجباري است

ماده 69 _ لباس اعضاي هيات مديره داراي مشخصات ذيل است

مغزي طلايي در طرفين پارچه كه از شانه چپ به طرف جلو آويخته شده (اپي تژ) و علامت كانون كه روي آن در قسمت پايين مليله دوزي شده باشد.

دوره كلاه و روي (اپي تژ) لباس رئيس كانون مليله دوزي به شكل برگ گل سرخ كه طرفين آن داراي نوارمليله دوزي به عرض دو سانتي متر است

لباس نايب رئيس مطابق لباس رئيس است به استثناي مليله دوزي طرفين برگ سرخ

ماده 70 _ علامت مميزه لباس وكلايي كه داراي درجه علمي ليسانس هستند عبارت از پوست سفيدي است به عرض شش سانتي متر كه در آخر (اپي تژ) در جلو و پشت دوخته مي شود اعضاي موسسه كانون مركزي مي توانند علامت كانون را در روي (اپي تژ) استعمال نمايند.

براي استعمال علايم مميزه مندرجه در اين ماده بايد قبلا از طرف دفتر كل بازرسي و تشكيلات وكلاتحصيل اجازه نمود.

قانون كيفيت اخذ پروانه وكالت دادگستري. مصوب 76 (م 1 تا م 7)

ماده 1 _ از تاريخ تصويب اين قانون كانونهاي وكلاي دادگستري جمهوري اسلامي ايران مكلفند حداقل يك بار در سال نسبت به پذيرش متقاضيان پروانه كارآموزي وكالت از طريق آزمون با آگهي در جرايد اقدام نموده و حداكثر ظرف مدت شش ماه پس از برگزاري آزمون ضمن اعلام نتايج نسبت به صدورپروانه كارآموزي وكالت براي پذيرفته شدگان اقدام نمايند.

تبصره _ تعيين تعداد كارآموزان وكالت براي هر كانون بر عهده كميسيوني متشكل از رئيس كل دادگستري استان رئيس شعبه اول دادگاه انقلاب و رئيس كانون وكلاي مربوط مي باشد كه به دعوت رئيس كانون وكلاي هر كانون حداقل يك بار در سال تشكيل و اتخاذ تصميم مي نمايد.

ماده 2 _ براي اشخاص پروانه كارآموزي

وكالت صادر مي شود كه علاوه بر دارا بودن دانشنامه ليسانس يا بالاتر حقوق يا فقه و مباني حقوق اسلامي يا معادل آن از دروس حوزوي و دانشگاهي داراي شرايط ذيل باشند:

الف _ اعتقاد و التزام عملي به احكام و مباني دين مقدس اسلام

ب _ اعتقاد و تعهد به نظام جمهوري اسلامي ايران ولايت فقيه قانون اساسي

ج _ نداشتن پيشينه محكوميت موثر كيفري

د _ نداشتن سابقه عضويت و فعاليت در گروههاي الحادي و فرقه ضاله و معاند با اسلام و گروههايي كه مرامنامه آنها مبتني بر نفي اديان الهي مي باشد.

ه _ عدم وابستگي به رژيم منحوس پهلوي و تحكيم پايه هاي رژيم طاغوت

و _ عدم عضويت و هواداري از گروهكهاي غيرقانوني و معاند با جمهوري اسلامي ايران

ز _ عدم اعتياد به مواد مخدر و استعمال مشروبات الكلي

تبصره 1 _ كانونهاي وكلا مكلفند به منظور احراز شرايط فوق از مراجع ذي صلاح مربوطه استعلام نمايند و مراجع مزبور مكلفند حداكثر ظرف مدت دو ماه پاسخ لازم را اعلام نمايند.

تبصره 2 _ براي اشخاصي كه مطابق قانون از كارآموزي معاف هستند در صورتي پروانه وكالت صادرمي شود كه داراي شرايط اين ماده باشند.

تبصره 3 _ مدت كارآموزي اعضاي هيات علمي دانشكدهاي حقوق نصف مدت ساير كارآموزان خواهد بود.

تبصره 4 _ اقليتهاي مذهبي رسمي از دارا بودن شرايط مندرج در بند (الف مستثني مي باشند.

تبصره 5 _ اعتبار پروانه وكالت سه سال است و تمديد آن منوط به درخواست متقاضي مي باشد. هرگاه وكيلي فاقد يكي از شرايط اين قانون تشخيص داده شود، كانون موظف است موضوع و دلايل آن را به دادگاه انتظامي وكلا، اعلام و درخواست رسيدگي نمايد. دادگاه مذكور پس از

رسيدگي نسبت به تمديد ياعدم تمديد پروانه راي مقتضي صادر مي كند. پروانه اين اشخاص تا صدور حكم قطعي معتبر خواهدبود مگر در مواردي كه دادگاه با توجه به ضرورت حكم تعليق صادر نمايد.

ماده 3 _ سي درصد سهميه مورد نياز كانون وكلاي هر حوزه به ايثارگران (رزمندگاني كه شش ماه سابقه حضور داوطلبانه در جبهه جنگ داشته و يا در اسارت دشمن بوده اند و يا جانبازان 25% و بالاتر وبستگان درجه اول شهدا و جانبازان (50% به بالا) اختصاص مي يابد كه از بين ايثارگراني كه بيشترين نمره را آورده اند انتخاب خواهند شد.

تبصره _ استفاده ازاين سهميه مانع از پذيرش ايثارگراني كه نمره قبولي سهميه آزاد را آورده اند نمي باشد.

ماده 4 _ اعضاي هيات مديره (اعم از اصلي و علي البدل كانون وكلا از بين وكلاي پايه يك هر حوزه كه علاوه بر دارا بودن شرايط مندرج در بندهاي (الف تا (ز) ماده (2) واجد شرايط زير باشند، براي مدت دو سال انتخاب مي گردند:

الف _ داشتن حداقل 35 سال سن

ب _ حداقل هشت سال سابقه وكالت يا چهار سال قضاوت به انضمام چهار سال وكالت داشته و ازطرف دادگاه انتظامي صلاحيت قضايي آنها سلب نشده باشد.

ج _ عدم محكوميت انتظامي درجه چهار و بالاتر.

د _ عدم اشتهار به فساد اخلاق (سوء شهرت .

ه _ عدم ارتكاب اعمال خلاف حيثيت و شرافت و شوون شغل وكالت

تبصره 1 _ مرجع رسيدگي به صلاحيت نامزدها، دادگاه عالي انتظامي قضات بوده كه مكلف است ظرف حداكثر دو ماه ضمن استعلام سوابق از مراجع ذي ربط صلاحيت آنان را بررسي و اعلام نظر كند ومراجع ذي صلاح قانوني كه از نامزدها، سوابق يا اطلاعاتي دارند در

صورت استعلام موظف به اعلام آن مي باشند.

تبصره 2 _ انتخاب اعضاي هيات مديره كانون به طور متوالي براي بيش از دو دوره ممنوع مي باشد.

تبصره 3 _ وزارت دادگستري موظف است حداكثر ظرف مدت شش ماه از تاريخ تصويب اين قانون انتخابات كانونهاي وكلاي دادگستري را بر اساس اين قانون تجديد نمايد.

ماده 5 _ در صورت تخلف هريك از اعضاي هيات مديره كانونهاي وكلاي دادگستري از مفاد اين قانون به حكم دادگاه عالي انتظامي قضات علاوه بر محروميت دايم از عضويت در هياتهاي مديره كانونهاي وكلا به انفصال از وكالت به مدت دو تا پنج سال محكوم خواهند شد.

ماده 6 _ وكلا نمي توانند در غير از محلي كه براي آنجا پروانه وكالت دريافت كرده اند دفتر وكالت تاسيس نمايند و همچنين نمي توانند عملا فعاليت وكالتي خود را در محل ديگري متمركز نمايند. تخلف از اين حكم مستوجب مجازات انتظامي درجه سه در نوبت اول و درجه چهار در نوبت دوم و درجه پنج درنوبت سوم خواهد بود. به اين تخلف در دادسرا و دادگاه انتظامي كانوني رسيدگي خواهد شد كه تخلف درحوزه آن انجام شده است

در صورت عدم توجه و رسيدگي كانون اخير، كانون متبوع وكيل مزبور نيز حق رسيدگي خواهد داشت

تبصره 1 _ ادامه وكالت در پرونده هايي كه قبل از تصويب اين ماده مطرح گرديده و همچنين با اجازه كانون وكلاي متبوع وكالت از خويشاوندان تا درجه سوم از شمول اين ماده مستثني است در صورتي كه حوزه اخير تابع كانون وكلاي ديگري باشد اجازه كانون مزبور نيز لازم است

تبصره 2 _ محدوده حوزه هر كانون به پيشنهاد وزير دادگستري و تصويب رئيس قوه قضائيه مشخص خواهد شد.

تبصره 3 _ كارآموزان وكالت در

دوران كارآموزي بايد حسن اخلاق و حسن رفتار داشته باشند چنانچه به تشخيص كميسيون كارآموزي خلاف آن احراز شود با تاييد رئيس كانون و راي دادگاه انتظامي كانون پروانه كارآموزي آنان ابطال خواهد شد.

كارآموزان وكالت قبل از اخذ پروانه وكالت حق وكالت در دعاوي يي كه مرجع تجديدنظر از احكام آنها ديوان عالي كشور مي باشد را ندارند.

تبصره 4 _ كساني كه داراي رتبه قضايي بوده اند به مدت سه سال در آخرين محل خدمت خود حق وكالت نخواهند داشت متخلف از اين مقرره به ترتيب تكرار مستوجب مجازاتهاي درجه سه الي شش خواهد بود.

ماده 7 _ از تاريخ تصويب اين قانون كليه قوانين و مقررات مغاير با آن لغو مي گردد.

لايحه قانوني استقلال كانون وكلاي دادگستري تري مصوب پنجم اسفند ماه 1333 كميسيونهاي مشترك مجلسين (م

ماده 1 _ كانون وكلاي دادگستري موسسه اي است مستقل و داراي شخصيت حقوقي كه در مقر هردادگاه استان تشكيل مي شود.

در نقاطي كه تا اين تاريخ كانون وكلا وجود ندارد تشكيل كانون مشروط بر اين است كه در آن حوزه حداقل 60 نفر وكيل دادگستري به شغل وكالت اشتغال داشته باشد و تا وقتي كه عده وكلا به حد نصاب مزبور نرسيده وكلاي آن حوزه تابع مقررات و نظامات كانون وكلاي مركز خواهند بود.

كانون وكلاي دادگستري از قسمتهاي ذيل تشكيل مي شود:

الف _ هيات عمومي

ب _ هيات مديره

ج _ دادسراي انتظامي

د _ دادگاه انتظامي وكلا

ماده 2 _ كانون وكلا هر محل به وسيله هيات مديره اداره خواهد شد. هيات مديره كانون وكلامركز از دوازده نفر عضو اصلي و شش نفر عضو علي البدل تشكيل مي شود و در ساير مراكز دادگاههاي استان مركب از پنج نفر عضو اصلي و سه نفر عضو علي البدل خواهد بود.

هيات مديره عهده دار اداره امور مربوط به كانون

بوده و رئيس هيات سمت رياست كانون را داردو نماينده قانوني كانون در كليه مراجع رسمي است

رئيس كانون كليه اعمال اداري و حقوقي كانون را انجام خواهد داد.

تبصره _ بقا عضويت هيات مديره مشروط بر اين است كه محل اقامت وكيل منتخب در تمام مدت عضويت در مركز همان استان باشد.

ماده 3 _ هيات عمومي كانون وكلا هر استان از وكلايي كه در آن حوزه اشتغال به وكالت دارند وحائز شرايط زير باشند تشكيل مي شود و هر دو سال يك بار براي انتخاب اعضا هيات مديره تشكيل جلسه مي دهد.

وكلايي كه واجد شرايط زير باشند مي توانند در انتخاب اعضا هيات مديره كانون شركت نمايند:

الف _ وكلا پايه يك دادگستري مشروط بر اينكه

1 _ محكوميت انتظامي از درجه چهار به بالا نداشته باشند.

2 _ در حال تعليق از وكالت نباشند.

ماده 4 _ اعضا هيات مديره كانون وكلا از بين وكلا پايه يك هر حوزه كه واجد شرايط زيرباشند براي مدت دو سال انتخاب مي شوند:

الف _ لااقل سي و پنج سال داشته باشند.

ب _ ليسانسيه حقوق بوده و لااقل ده سال سابقه وكالت يا قضاوت داشته باشند به شرط آنكه پنج سال آن سابقه وكالت پايه يك باشد.

ج _ وكلايي كه فاقد دانشنامه ليسانس مي باشند در صورتي مي توانند انتخاب شوند كه داراي مدت بيست سال سابقه وكالت و يا بيست سال سابقه وكالت و قضاوت باشند مشروط بر آنكه پنج سال از مدت مزبور سابقه وكالت پايه يك داشته باشند.

د _ محكوميت انتظامي بالاتر از درجه چهار نداشته باشند.

ه_ _ سو شهرت نداشته باشند.

تبصره رئيس و اعضا هيات مديره كانون وكلا روسا و اعضاي دادگاههاي انتظامي وكلا ودادستان و دادياران دادسراي انتظامي

وكلا نبايد عضويت احزاب ممنوعه را داشته باشد و درصورت تخلف دادگاه عالي انتظامي قضات آنان را به محروميت از عضويت هيات مديره دادگاه ودادسراي انتظامي وكلا محكوم خواهد كرد.

دادگاه عالي انتظامي قضات مكلف است به محض اطلاع به موضوع رسيدگي كند. راي دادگاه قطعي است

ماده 5 _ هيات مديره كانون وكلاي مركز از بين اعضاي خود يك نفر رئيس و دو نفر نايب رئيس و دو منشي و دو بازرس به راي مخفي براي مدت يك سال انتخاب مي نمايد و در ساير حوزه ها هيات مديره مركب از يك رئيس و يك نايب رئيس و يك منشي و يك بازرس خواهد بود.

ماده 6 _ وظايف كانون وكلا به قرار زير است

الف _ دادن پروانه وكالت به داوطلباني كه واجد شرايط قانوني باشند.

ب _ اداره امور راجع به وكالت دادگستري و نظارت بر اعمال وكلا و كارگشايان

ج _ رسيدگي به تخلفات و تعقيب انتظامي وكلا و كارگشايان دادگستري به وسيله دادسرا ودادگاه انتظامي وكلا

د _ معاضدت قضايي

ه_ _ فراهم آوردن وسايل پيشرفت علمي و عملي وكلا

ماده 7 _ از تاريخ اجراي اين قانون فقط به كساني پروانه وكالت داده مي شود كه از دانشكده هاي حقوق داخله يا خارجه داراي دانشنامه ليسانس باشند.

اشخاص مزبور پس از اخذ پروانه وكالت مكلف هستند لااقل يك سال به كارآموزي اشتغال ورزند _ پس از اختبار و قبول آنان پروانه وكالت پايه يك داده مي شود.

ماده 8 _ به اشخاص زير پروانه وكالت درجه اول از طرف كانون وكلا داده مي شود:

الف _ به كساني كه داراي 10 سال متوالي يا 15 سال متناوب سابقه خدمات قضائي بوده و لااقل پنج سال

رياست يا عضويت دادگاه داشته باشند و سلب صلاحيت قضائي از آنها از طرف دادگاه عالي انتظامي قضات نشده باشد.

ب _ كساني كه داراي دانشنامه ليسانس بوده و 5 سال سابقه خدمت قضائي داشته باشند و سلب صلاحيت قضائي از طرف دادگاه عالي انتظامي از آنها نشده باشد.

ج (اصلاحي 73) _ نمايندگان مجلس شوراي اسلامي با گذراندن يك دوره كامل نمايندگي كه داراي ليسانس قضائي يا گواهي پايان تحصيلات سطوح عاليه از حوزه علميه قم و 5 سال سابقه كارقضائي در محاكم باشند.

د (الحاقي 73) _ كليه كساني كه داراي ليسانس حقوق قضائي يا گواهي پايان تحصيلات سطوح عاليه از حوزه قم با حداقل پنج سال سابقه كار متوالي يا 10 سال متناوب در سمتهاي حقوقي دردستگاههاي دولتي و وابسته به دولت و نهادها و نيروهاي مسلح باشند و بعد از اجراي اين قانون باداشتن سي سال سابقه خدمت بازنشسته شوند بدون رعايت شرط سن با انجام نصف مدت مقرركارآموزي

تبصره 1 _ كساني كه داراي دانشنامه ليسانس بوده دو سال سابقه خدمت قضائي داشته باشند ازانجام دوره كارآموزي معاف مي باشند ولي در اين مورد مدت خدمت از لحاظ اخذ پروانه وكالت جز خدمت محسوب نمي شود.

تبصره 2 _ كانون ملزم است در مورد تقاضاهاي پروانه كارآموزي يا وكالت ظرف مدت شش ماه اتخاذ تصميم نمايد.

ماده 9 _ كساني كه تا اين تاريخ داراي پروانه وكالت بوده و سلب صلاحيت از آنان نشده وكيل دادگستري شناخته مي شوند.

ماده 10 _ به اشخاص زير اجازه وكالت داده نمي شود:

1 _ اتباع خارجه

2 _ قضات و مستخدمين دولتي و بلدي و مملكتي و بنگاههائي كه تمام يا قسمتي از سرمايه آن متعلق به دولت است در حين اشتغال

به خدمت به استثناي استادان دانشكده حقوق كه اشتغال به تدريس در يكي از شعب حقوقي دارند در صورت اجازه شوراي دانشگاه

3 _ محجورين و همچنين كساني كه سن آنها كمتر از 25 سال باشد.

4 _ محكومين به انفصال ابد از خدمت دولتي

5 _ اشخاص مشهور به فساد اخلاق و تجاهر به استعمال مسكر و افيون و اعمال منافي عفت

6 _ محكومين به جنايت مطلقا و محكومين به جنحه هائي كه منافي با امانت و عفت و شئون وكالت است به تشخيص هيات مديره كانون و يا آنكه به موجب قانون مستلزم محروميت از بعضي از حقوق اجتماعي است

7 _ كساني كه به اتهام و ارتكاب جنايت يا جنحه هاي مذكور در ماده فوق تحت محاكمه هستند.

8 _ اشخاصي كه طبق حكم محكمه از وكالت محروم شده اند.

ماده 11 _ وكلائي كه تقاضاي ترفيع مي نمايند بايد علاوه بر شرايط مقرر قانوني گواهي حسن انجام وظيفه وكالتي به ترتيبي كه ذيلا درج مي گردد اخذ نمايند:

در نقاطي كه در محل اقامت وكيل دادگاه بخش يا شهرستان يا قائم مقام آنان باشد و درصورتي كه اقامتگاه وكيل در مركز استان باشد گواهي مزبور بايد علاوه بر تصديقات مذكور به گواهي رئيس كل دادگاههاي استان و دادستان استان برسد.

تبصره مقامات قضائي فوق در صورت احتياج پس از استعلام از دواير تابعه مبادرت به صدورگواهي مي نمايند.

ماده 12 _ درصورتي كه وكيل دادگستري يا زوجه او با دادرس يا دادستان يا داديار يا بازپرس قرابت نسبي يا سببي تا درجه سوم از طبقه دوم داشته باشد مستقيما يا با واسطه از قبول وكالت درآن دادگاه يا نزد آن دادستان يا داديار يا بازپرس ممنوع است

ماده 13

_ دادسراي انتظامي وكلا مرجع رسيدگي به تخلفات وكلا و كارگشايان دادگستري وتعقيب آنان بوده و از دادستان عده لازم داديار كه از طرف هيات مديره كانون براي مدت 2 سال به راي مخفي انتخاب مي شوند، تشكيل مي گردد.

دادسراي انتظامي وكلا پس از رسيدگي به تخلفات و شكايات در صورتي كه عقيده بر تخلف داشته باشد كيفرخواست صادر مي كند و در غير اين صورت قرار منع تعقيب خواهد داد.

قرار منع تعقيب از طرف شاكي و رئيس كانون ظرف مدت 10 روز پس از ابلاغ با رعايت مسافت طبق قانون آئين دادرسي مدني قابل شكايت در دادگاههاي انتظامي وكلا خواهد بود.

درصورتي كه دادگاه انتظامي وكلا قرار منع تعقيب را صحيح ندانست به موضوع رسيدگي كرده و حكم مقتضي صادر مي نمايد.

ماده 14 _ رسيدگي به تخلفات وكلا و كارگشايان دادگستري به عهده دادگاه انتظامي وكلا است دادگاه مزبور از 3 نفر وكيل درجه يك كه به انتخاب هيات مديره كانون براي مدت دو سال تعيين مي گردد، تشكيل مي شود و براي مدت مزبور هيات مديره دو نفر عضو علي البدل از بين وكلا پايه يك انتخاب مي نمايد كه در مورد غيبت يا معذوريت اعضا اصلي در دادگاه انتظامي شركت نمايند.

مجازاتهاي درجه يك و دو و سه نسبت به وكيل مورد تعقيب قطعي است ولي شاكي خصوصي كه تعقيب به موجب شكايت او به عمل آمده از كليه آرا صادره و همچنين دادسراي انتظامي وكلا ورئيس كانون از حكم برائت و از مجازاتهاي درجه چهار به بالا مي توانند ظرف مدت 10 روز پس ازابلاغ با رعايت مسافت طبق قانون آئين دادرسي مدني تقاضاي تجديد نظر نمايند.

ماده 15 _ درصورتي كه رئيس دادگاه يا دادستان شهرستان و يا رئيس دادگاه استان يا

دادستان تخلفي از وكيل مشاهده نمايند كه قابل تعقيب باشد بايد مراتب را كتبا به دادسراي انتظامي وكلا اطلاع دهند در صورتي كه دادسراي مزبور موضوع را قابل تعقيب تشخيص دهد پرونده را با صدوركيفرخواست به دادگاه انتظامي وكلا ارجاع مي كند و در غير اين صورت نظر خود را با ذكر دليل به دادستان اطلاع مي دهد و اگر دادستان مزبور به نظر دادسراي انتظامي وكلا تسليم نشد راسا از دادگاه انتظامي وكلا رسيدگي به موضوع را تقاضا مي نمايد.

ماده 16 _ هرگاه وزير دادگستري به جهتي از جهات وكيلي را قابل تعقيب دانست مي تواند ازدادگاه انتظامي وكلا با ذكر دلائل امر، تقاضاي رسيدگي نمايد و نيز درصورتي كه به حكم دادگاه مزبور تسليم نباشد مي تواند تقاضاي تجديدنظر كند.

ماده 17 _ از تاريخ اجراي اين قانون هيچ وكيلي را نمي توان از شغل وكالت معلق يا ممنوع نمود،مگر به موجب حكم قطعي دادگاه انتظامي

ماده 18 _ در صورتي كه وزير دادگستري يا رئيس هيات مديره كانون وكلا به جهتي از جهات اشتغال وكيل مورد تعقيب را به كار وكالت مقتضي نداند مي تواند از دادگاه انتظامي وكلا تعليق موقت او را بخواهد و دادگاه موظف است در جلسه خارج از نوبت به اين درخواست رسيدگي نموده و درصورتي كه راي بر تعليق صادر شود اين راي قابل اجرا خواهد بود و همچنين درصورت درخواست 6 نفر از اعضاي هيات مديره كانون رئيس كانون مكلف است از دادگاه تقاضاي تعليق وكيل مورد تعقيب را بنمايد. از راي مزبور وكيل معلق مي تواند تقاضاي تجديدنظر نمايد و نيز از راي عدم تعليق وزير دادگستري يا رئيس كانون وكلا حق تقاضاي تجديدنظر دارند.

ماده 19 _ ميزان حق الوكاله درصورتي كه قبلا بين طرفين

توافق نشده باشد طبق تعرفه اي است كه با پيشنهاد كانون و تصويب وزير دادگستري تعيين خواهد شد و در قبال اشخاص ثالث اين تعرفه معتبر خواهد بود مگر درصورتي كه قرارداد حق الوكاله كمتر از ميزان تعرفه وكالتي باشد.

ماده 20 _ هركس نسبت به وكيل دادگستري در حين انجام وظيفه وكالتي يا به سبب آن توهين نمايد به حبس تأديبي از 15 روز الي 3 ماه محكوم خواهد گرديد.

ماده 21 _ درمواردي كه وزير دادگستري در امور مربوط به وظايف يكي از اعضا هيات مديره كانون و يا دادرسان و دادستان دادگاه انتظامي وكلا تخلفي مشاهده نمايد رسيدگي به امر را به دادستان ديوانعالي كشور ارجاع مي نمايد.

دادستان كل به وسيله اي كه مقتضي بداند تحقيقات نموده درصورتي كه تخلف را محرز دانست پرونده را به منظور رسيدگي به دادگاه عالي انتظامي قضات احاله خواهد نمود.

ماده 22 _ كانون وكلا با رعايت مقررات اين قانون آئين نامه هاي مربوط به امور كانون از قبيل

انتخابات كانون و طرز رسيدگي به تخلفات و نوع تخلفات و مجازات آنها و ترفيعات وكارآموزي و پروانه وكالت را در مدت 2 ماه از تاريخ تصويب اين قانون تنظيم مي نمايد و پس ازتصويب وزير دادگستري به موقع اجرا گذاشته مي شود.

ماده 23 _ براي تصفيه وكلاي فعلي دادگستري دادسراي انتظامي وكلا تهران موظف است ازتاريخ تصويب اين قانون در مدت 6 ماه به سوابق كليه وكلا دادگستري مركز و در مدت يك سال به سوابق وكلا دادگستري خارج از مركز رسيدگي كرده و كساني را كه تشخيص دهد صلاحيت تصدي شغل وكالت را ندارند پرونده آنان را به دادگاه انتظامي وكلا براي رسيدگي بفرستد و دادگاه مزبوربايد از تاريخ وصول هر پرونده به دادگاه حداكثر

در مدت 2 ماه رسيدگي كرده درصورتي كه تشخيص دهد كه وكيل صلاحيت ادامه اشتغال به وكالت را ندارد از او سلب صلاحيت نمايد.

از حكم دادگاه انتظامي وكلا وزير دادگستري و دادستان انتظامي وكلا و وكيل محكوم مي توانند تجديدنظر بخواهند. مرجع تجديدنظر دادگاه عالي انتظامي قضات است كه راي آن قطعي خواهد بود.

ماده 24 _ لايحه قانوني استقلال كانون وكلا مصوب اسفند ماده 1331 و آن قسمت از قانون وكالت مصوب بهمن ماه 1315 و بند 8 از ماده اول قانون بودجه سال 1326 مجلس شوراي ملي وساير قوانين و مقررات راجع به وكالت كه با مواد اين قانون مغايرت داشته باشند نسخ مي شود.

ماده 25 _ وزارت دادگستري مي تواند با تصويب شورايعالي قضائي وكلا پايه يك دادگستري رابراي خدمات قضائي انتخاب و تعيين نمايد.

در اين صورت سنين وكالت درجه يك در حكم سابقه قضائي منظور و بر طبق آن رتبه قضائي شخصي كه انتخاب مي شود، معين خواهد شد.

ماده 26 _ وزارت دادگستري مامور اجراي اين قانون است

آيين نامه لايحه قانون استقلال كانون وكلاءدادگستري. مصوب 1334
بخش اول _ انتخاب هيأت مديره م 1 تا م 16)

ماده 1 _ هيات مديره دو ماه به انقضاي هر دوره از بين وكلايي كه حق حضور در هيات عمومي دارند چهار نفر به عنوان عضو اصلي و دو نفر به عنوان عضو علي البدل به راي مخفي از خارج هيات مديره انتخاب مي نمايد كه به رياست رئيس كانون هيات نظارت انتخاب هيات مديره بعد را تشكيل داده و به انتخاب آن اقدام نمايد.

تبصره _ هريك از اعضاي اصلي حاضر نشوند يا معذور از مداخله شوند عضو علي البدل به جاي اودخالت خواهد كرد.

ماده 2 _ صورت اسامي و مشخصات وكلايي كه به موجب قانون حق انتخاب كردن و انتخاب شدن رادارند در ظرف يك هفته

از تاريخ انتخاب هيات نظارت از طرف كانون به هيات مزبور داده مي شود.

ماده 3 _ وقت و محل تشكيل هيات عمومي براي انتخاب هيات مديره بايد از طرف هيات نظارت تعيين و تا دهم بهمن ماه در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار (به تشخيص هيات نظارت آگهي شود و فاصله بين انتشار آگهي و روز جلسه نبايد كمتر از بيست روز باشد. و يك نسخه از آگهي به وسيله پست سفارشي بايد براي كساني كه حق حضور در هيات عمومي دارند فرستاده شود.

ماده 4 _ اگر روز جلسه مصادف با تعطيل شد روز بعد تشكيل مي شود و احتياج به دعوت مجدد نخواهد بود.

ماده 5 _ در وقت مقرر جلسه هيات عمومي با حضور هر عده كه حاضر شده باشند تشكيل و بدوا هيات نظارت صندوق ضبط آرا را براي اطمينان از خالي بودن آن به حاضرين ارائه داده آن را لاك و مهرمي نمايد و بعد شروع به گرفتن آرا مي كند و هيچ گونه اظهار يا اقدام ديگري در جلسه هيات عمومي جايز نيست و تبليغ به موافقت يا مخالفت اشخاص به كلي ممنوع است

ماده 6 _ انتخاب جمعي و مخفي است و بايد راي روي اوراقي كه به مهر هيات نظارت رسيده نوشته شود و راي دهنده پس از ارائه پروانه وكالت راي خود را در صندوق آرا بيندازد و در صورت اسامي واجدين شرايط انتخاب كردن مقابل اسم خود را امضاء نمايد.

ماده 7 _ حق راي كساني كه تا پايان جلسه حاضر نشده و راي ندهند ساقط است

ماده 8 _ پس از اتمام اخذ آرا اگر وقت كافي باشد شروع به قرائت آن مي شود والا هيات نظارت صندوق

را لاك و مهر كرده و روز بعد شروع به استخراج مي نمايد و بر هر ورقه كه قرائت شد مهر قرائت شد زده و ضبط خواهد شد.

ماده 9 _ آرايي كه داراي نشان يا امضا باشد باطل است و اسامي مكرر حساب نمي شود و اسامي زايدبر عده كه بايد انتخاب شوند قرائت نخواهد شد.

ماده 10 _ آراي قرائت شده پس از اتمام آن در صندوق ضبط و از طرف هيات نظارت لاك و مهر شده وتا انقضاي مدت شكايت يا حصول نتيجه شكايت محفوظ خواهد ماند تا در صورت احتياج موردرسيدگي واقع شود و بعد ابطال خواهد شد.

ماده 11 _ از واجدين شرايط انتخاب شدن كساني كه داراي راي بيشتر هستند عضو اصلي و كساني كه بعد از اعضاي اصلي بيش از سايرين داراي راي مي باشند عضو علي البدل هستند.

ماده 12 _ مدت شكايت از جريان انتخابات تا سه روز بعد از اتمام قرائت آرا مي باشد و شكايت ازكساني كه حق راي دادن دارند پذيرفته است

ماده 13 _ مرجع رسيدگي به شكايت هيات نظارت انتخابات است و مكلف است طرف سه روز به شكايات رسيدگي و نظر خود را در محل اخذ آرا اعلام نمايد.

ماده 14 _ كسي كه بر تصميم هيات نظارت معترض است مي تواند به وسيله دفتر كانون به دادگاه عالي انتظامي قضات شكايت نمايد مدت اين شكايت سه روز از تاريخ اعلام تصميم هيات نظارت است ودادگاه مزبور منتهي در ظرف ده روز از تاريخ وصول شكايت رسيدگي و راي خواهد داد و راي مزبورقطعي است

ماده 15 _ پس از اتمام انتخاب و تعيين نتيجه قطعي رئيس هيات نظارت اسامي منتخبين را اعلام و

آن را براي تشكيل هيات مديره (قبل از تاريخ هفتم اسفند ماه كه روز جشن كانون است دعوت مي نمايد.

ماده 16 _ در صورت ابطال انتخاب تجديد آن بر طبق مقررات بالا خواهد بود در اين صورت تا تعيين هيات مديره جديد، هيات مديره سابق انجام وظيفه خواهد نمود.

بخش دوم _ انتخاب هيأت رييسه و عاملة كانون و وظايف آن م 17 تا م 27)

ماده 17 _ جلسه هيات مديره براي انتخاب رئيس به رياست مسن ترين اعضاي اصلي حاضر هيات مديره تشكيل مي شود و دو نفر جوانترين اعضا موقتا سمت منشيگري خواهند داشت

ماده 18 _ رئيس كانون وكلاي مركز بايد لااقل بيست سال سابقه وكالت درجه اول داشته و سن او كمتراز پنجاه سال نباشد و نواب رئيس بايد لااقل ده سال سابقه وكالت درجه اول داشته و سن ايشان كمتر ازچهل سال نباشد و در خارج مركز بدون رعايت دو شرط فوق رئيس و نواب رئيس از بين اعضاي هيات مديره انتخاب مي شوند.

ماده 19 _ انتخاب هيات رييسه كانون از بين اعضاي اصلي به طور فردي و مخفي و به اكثريت نسبي به عمل مي آيد مگر در موردي كه اكثريت مخصوصي در اين آيين نامه براي آن مقرر شده باشد و در آن موردهم اگر در دفعه اول اكثريت مخصوصي حاصل نشد در دفعه دوم اكثريت نسبي معتبر خواهد بود.

تبصره _ رئيس كانون بايد در تهران لااقل داراي هشت راي و در ساير كانونها داراي چهل راي باشد.

ماده 20 _ رئيس كانون وكلا نماينده قانوني كانون در كليه مراجع رسمي است و اعمال اداري و حقوقي كانون را انجام مي دهد و رياست هيات مديره به عهده او است و مرجع رسيدگي به شكايات و اختلافات وكلا و كارآموزان و كارگشايان از يكديگر در امور مربوط به

شغلشان مي باشد و همچنين ناظر اعمال ورفتار كليه وكلا و كارآموزان و كارگشايان بوده مي تواند خبط و خطا و انحرافات شغلي آنان را كتبا تذكردهد و تعقيب انتظامي وكيل متخلف را از دادسراي انتظامي بخواهد اجراي تصميمات هيات مديره كانون نيز به عهده او خواهد بود.

ماده 21 _ رئيس كانون نسبت به كليه كارمندان اداري و دفتر كانون سمت رياست مستقيم دارد.

ماده 22 _ رئيس كانون وكلاي مركز از حيث شوون تشريفات رسمي در رديف دادستان كل كشور است وروساي ساير كانونها در رديف دادستان استان هستند.

ماده 23 _ دعوت هيات مديره و هيات عمومي وكلا به عهده رئيس كانون است

ماده 24 _ انتخاب رئيس و نواب رئيس و ساير اعضاي هيات رييسه هرچند نوبت جايز است

ماده 25 _ اداره جلسات هيات مديره در غيبت رئيس با يكي از نواب رئيس مي باشد.

تقسيم كار وظايف بين اعضاي هيات رييسه ضمن آيين نامه داخلي كانون تعيين خواهد شد.

ماده 26 _ انتخاب بازرسان و منشيان هيات مديره پس از انتخاب رئيس و نواب رئيس به عمل خواهدآمد.

ماده 27 _ در صورتي كه يكي از اعضاي اصلي هيات مديره سه ماه متوالي بدون عذر موجه غيبت نمايديكي از اعضاي علي البدل كه راي او بيشتر است به عضويت اصلي قايم مقام او خواهد شد عضو غايب قايم مقام عضو مزبور خواهد گرديد.

بخش سوم _ پروانه وكالت و كارآموزي م 28 تا م 46)

ماده 28 _ پروانه وكالت به عده لازم داده مي شود و به نسبت هر ده نفر وكيل يك پروانه كارآموزي علاوه بر عده معين داده خواهد شد.

ماده 29 _ عده وكيل لازم براي هر محل به وسيله كميسيون متشكل از روساي كل دادگاههاي استان مركز و

دادگاههاي شهرستان تهران و دادگاههاي بخش تهران و سه نماينده از طرف كانون به دعوت رئيس كانون تعيين خواهد شد.

ماده 30 _ در صورتي كه عده وكيل در محلي زايد بر عده معين از طرف كميسيون باشد به استناد راي كميسيون نمي توان مانع وكالت عده زايد شد و در صورتي كه كمتر باشد تا عده معين پروانه داده مي شود.

تبصره _ صورت نقاطي كه محتاج به وكيل است در دفتر كانون به ديوار نصب مي شود كه داوطلبان شغل وكالت با توجه به آن تقاضانامه بدهند.

ماده 31 _ در تقاضاي پروانه وكالت و كارآموزي بايد نكات ذيل تصريح شود:

1 _ نام شخصي و خانوادگي و نام پدر متقاضي

2 _ محل اقامت متقاضي به طوري كه مأمور كانون دادگستري يا پست بتواند بدون زحمت اوراق را درمحل مزبور ابلاغ نمايد.

3 _ اشتغالاتي كه قبل از تاريخ تقاضا داشته و در حين تقاضا دارد.

4 _ تصريح به اينكه محكوميت جنحه و جنايي ندارد و در صورت داشتن چنين سابقه به چه عنوان و به چه مجازاتي محكوم شده است

5 _ تصريح به عدم اعتياد به افيون و ساير مواد مخدره

6 _ ذكر مجوز قانوني تقاضا.

7 _ تعيين و معرفي محلي كه مي خواهد در آن اشتغال به وكالت داشته باشد.

8 _ معرفي شخصي كه متقاضي مي خواهد نزد او كارآموزي نمايد.

ماده 32 _ تقاضا بايد داراي ضمايم ذيل باشد:

1 _ رونوشت گواهي شده شناسنامه

2 _ چهار قطعه عكس

3 _ گواهينامه عدم سوءسابقه

4 _ در صورت داشتن سابقه در وزارتخانه ها يا اداره دولتي و مملكتي و بلدي يا بنگاههايي كه تمام يا قسمتي از سرمايه آنها متعلق به دولت

است گواهينامه حسن سابقه خدمت از مراجع مربوطه

تبصره _ كانون مي تواند براي تشخيص حسن سابقه خدمت قضات دادگستري خلاصه پرونده كارگزيني آنان را مطالبه نمايد.

5 _ گواهينامه عدم اعتياد به افيون و ساير مواد مخدره

6 _ رونوشت مصدق مستند تقاضا از دانشنامه يا سابقه شغل قضايي و مقاماتي كه دارا بوده و مدت آن

7 _ گواهينامه شوراي عالي فرهنگ راجع به ارزش دانشنامه كه از دانشگاههاي خارج صادر شده

8 _ گواهينامه اداره كل بازنشستگي راجع به عدم اشتغال به مشاغل دولتي و بازنشستگي

ماده 33 _ در صورتي كه تقاضاي پروانه وكالت يا كارآموزي براي محلي باشد كه به قدر احتياج داراي وكيل است عدم قبول آن از طرف دفتر به متقاضي اخطار مي شود و در صورتي كه براي محلي باشد كه محتاج وكيل است و تقاضانامه يا ضمايم آن ناقص باشد بلااثر مي ماند تا از طرف متقاضي تكميل شوددر اين صورت تاريخ تكميل تاريخ تقاضا محسوب است

ماده 34 _ تقاضانامه پروانه وكالت و كارآموزي در صورتي كه نقصي نداشته باشد و در صورتي كه داراي نقص باشد پس از رفع نقص از طرف دفتر كانون به نظر رئيس كانون مي رسد و رئيس كانون رسيدگي به هريك از تقاضاها را به يكي از اعضاي كانون و يا كارمندان اداري كانون يا كارآموزان رجوع مي نمايد كه در ظرف يك هفته رسيدگي كرده و گزارش خود را به رئيس كانون تسليم نمايد گزارش مزبور در هيات مديره طرح مي شود و در صورت قبول تقاضاي وكالت پروانه صادر خواهد شد.

و اگر دادن پروانه كارآموزي به متقاضي تصويب شد به كميسيون كارآموزي رجوع مي شود و در صورت رد تقاضاهاي پروانه وكالت يا كارآموزي متقاضي

مي تواند در ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ تصميم هيات مديره به دادگاه عالي انتظامي قضات شكايت نمايد و دادگاه مزبور رسيدگي كرده در صورت عدم ورودشكايت تصميم كانون را استوار و در صورت ورود شكايت حكم مي دهد پروانه موردنظر دادگاه به متقاضي داده شود و حكم دادگاه عالي انتظامي قطعي و اجراي آن به عهده رياست كانون است و متخلف از آن مستوجب تعقيب انتظامي است

ماده 35 _ كميسيون كارآموزي از پنج نفر وكلايي كه واجد شرايط عضويت هيات مديره باشند از بين اعضاي هيات مديره يا از خارج اعضاي هيات يا به طور مختلط از طرف هيات مديره تعيين مي شود.

ماده 36 _ كارآموز موظف است در دوره كاآرموزي تكاليف ذيل را تحت نظر كانون انجام دهد:

1 _ كارهاي معاضدت قضايي كه از طرف شعبه معاضدت قضايي يا رياست كانون رجوع مي شود.

2 _ حضور در سخنرانيها.

3 _ حضور در جلسات دادرسي مدني و كيفري لااقل ماهي چهار مرتبه

4 _ تهيه گزارش چند پرونده كه به او رجوع مي شود.

5 _ كار كردن در كانون اعم از دادسرا يا دادگاه يا شعبه معاضدت قضايي يا راهنمايي يا ساير كارهاي اداري و دفتري

6 _ كار كردن نزديكي از وكلاي با سابقه دادگستري

ماده 37 _ هر كارآموزي داراي كارنامه مخصوص خواهد بود كه از طرف كانون به او داده مي شود در اين كارنامه بايد حضور در جلسات دادگاهها به گواهي روساي دادگاهها و كارهايي كه نزد وكيل سرپرست انجام داده است و حسن اخلاق در دوره كارآموزي به گواهي وكيل سرپرست و كارهاي معاضدت قضايي به گواهي شعبه معاضدت قضايي يا رياست كانون و تمرينات و سخنرانيها به گواهي رئيس شعبه سخنرانيهاي كانون

و كارهايي كه در كانون انجام مي دهند به گواهي مدير داخلي كانون برسد.

ماده 38 _ انجام تكاليف كارآموزي افتخاري و مجاني است ولي از كارهاي كه كارآموز، خود قبول مي نمايد و تحت نظر وكيل سرپرست انجام مي دهد مي تواند حق الزحمه از صاحب كار دريافت نمايد.

ماده 39 _ پس از حاضر شدن پروانه وكالت و قبل از تسليم به متقاضي مشاراليه بايد در حضور رياست كانون و لااقل دو نفر از اعضاي هيات مديره به شرح ذيل قسم ياد كرده و صورتمجلس قسم و قسمنامه راامضا نمايد.

«در اين موقع كه مي خواهم به شغل شريف وكالت نايل شوم به خداوند قادر متعال قسم ياد مي كنم كه هميشه قوانين و نظامات را محترم شمرده و جز عدالت و احقاق حق منظوري نداشته و برخلاف شرافت قضاوت و وكالت اقدام و اظهاري ننمايم و نسبت به اشخاص و مقامات قضايي و اداري وهمكاران و اصحاب دعوي و ساير اشخاص رعايت احترام را نموده و از اعمال نظريات سياسي وخصوصي و كينه توزي و انتقام جويي احتراز نموده و در امور شخصي و كارهايي كه از طرف اشخاص انجام مي دهم راستي و درستي را رويه خود قرار داده و مدافع از حق باشم و شرافت من وثيقه اين قسم است كه ياد كرده و ذيل قسمنامه را امضا مي نمايم »

تبصره _ در صورتي كه وكيل در خارج از محل كانون باشد در حضور رئيس عاليترين دادگاه محل اقامت خود و دو نفر از وكلاي آن محل به دعوت رئيس دادگاه بايد قسم ياد نمايد و اگر در محل وكيل نباشد درحضور رئيس دادگاه قسم ياد خواهد كرد.

ماده 40 _ كارآموزاني كه در محل سكونت آنان جلسات سخنراني و

كانون نيست يا كانون به وجودايشان احتياج ندارد از سخنراني و كاركردن در آن مرجع معافند.

ماده 41 _ پس از انجام تكاليف مقرره در دوره كارآموزي كارآموز مي تواند از كانون درخواست اعلام طي دوره كارآموزي را بنمايد و رئيس كانون رسيدگي به تقاضاي مزبور را به شعبه كارآموزي ارجاع و شعبه مزبور مدارك كارآموزي را مورد مداقه قرار داده و اختبار كتبي و شفاهي از او به عمل آورده گزارش آن رابه رئيس كانون خواهد داد تا در هيات مديره مطرح و تصميم مقتضي نسبت به آن اتخاذ شود.

ماده 42 _ در صورتي كه تقاضاي اعلام طي دوره كارآموزي مورد موافقت هيات مديره واقع نشد بايدتجديد شود و در هر دفعه به ترتيبي كه در نوبت اول مقرر است عمل خواهد شد.

ماده 43 _ كارآموزان و همچنين وكلاي دادگستري نمي توانند به شغل ديگري كه منافي با حيثيت وشوون وكالت است اشتغال ورزند.

ماده 44 _ چنانچه كارآموز تكاليف مقرره را انجام داده و از عهده اختبار برايد پروانه وكالت درجه يك به او داده خواهد شد.

ماده 45 _ كانون مي تواند بر حسب ضرورت و احتياج از داوطلبان كارگشايي طبق آيين نامه امتحان نموده و پروانه كارگشايي براي حوزه معيني به آنان بدهد. ترتيب تقاضاي كارگشايي همان است كه براي پروانه وكالت مقرر گرديده به جز مدرك علمي كه لازم نيست ولي بايد در محل مورد تقاضا وكيل به قدركافي وجود نداشته باشد و ترتيب دادن پروانه نيز مطابق پروانه وكالت است

ماده 46 _ مادام كه كارآموز دوره كارآموزي را طي نكرده و پروانه وكالت مستقل به وي داده نشده نام اودر فهرست اسامي وكلا درج نخواهد شد.

بخش چهارم _ ترفيعات م 47 تا 52)

ماده 47 _ با

احراز شرايط ذيل وكيل مي تواند به درجه بالاتر وكالت نايل گردد:

1 _ اشتغال به وكالت لااقل دو سال در درجه سوم سه سال در درجه دوم

2 _ حسن انجام وظيفه در دادگاههاي مربوطه و حسن انجام معاضدتهايي كه به او رجوع شده

3 _ ترقي علمي و عملي كه از طريق اختبار بايد احراز شود.

4 _ رعايت نظامات مربوطه به امر وكالت طبق آيين نامه ها.

تبصره _ مدت ترفيع نسبت به كساني كه به تنزيل درجه محكوم شده اند از تاريخ حكم قطعي خواهدبود.

ماده 48 _ تقاضاي ترفيع بايد بعد از انقضاي مواعد مقرر در ماده قبل به دفتر كانون داده شود و گواهينامه حسن انجام وظيفه در دادگاهها از روساي دادگاهها و حسن انجام كارهاي معاضدت قضايي يا عدم رجوع آن از شعبه معاضدت قضايي و گواهي رعايت آيين نامه ها از دادسراي انتظامي وكلا بايد ضميمه تقاضاباشد.

ماده 49 _ تقاضاهايي كه با رعايت شرايط مقرر در ماده 47 و 48 تا آخر فروردين هر سال شده باشد از طرف دفتر به نظر رئيس كانون مي رسد و براي رسيدگي به كميسيون ترفيع رجوع خواهد شد وتقاضاهايي كه بدون رعايت شرايط مزبور باشد بلااثر مي ماند.

ماده 50 _ كميسيون در ارديبهشت ماه هر سال از متقاضيان ترفيع كه داراي دانشنامه ليسانس يا بالاترهستند اختبار عملي و از غير ايشان اختبار علمي و عملي به عمل آورده و با توجه به ساير شرايط نظرخود را بر قبول يا رد تقاضاي ترفيع اظهار مي دارد.

ماده 51 _ رد تقاضاي ترفيع در ظرف ده روز پس از ابلاغ قابل تجديد نظر در هيات مديره است و تصميم هيات مزبور قطعي است

ماده 52 _ كميسيون ترفيع

به ترتيب مقرر در ماده 35 اين آيين نامه تشكيل مي شود.

بخش پنجم _ دادسرا و دادگاه انتظامي م 53 تا 75)

ماده 53 _ دادستان انتظامي بايد در مركز لااقل داراي چهل سال سن و پانزده سال سابقه وكالت و معاون اول او داراي سي و پنج سال سن و ده سال سابقه وكالت و ساير معاونين داراي سي سال سن و پنج سال سابقه وكالت بوده و هيچ يك محكوميت انتظامي از درجه سه به بالا و سو شهرت نداشته باشند و ازبين معاونين خارج مركز كسي كه سابق وكالتش بيشتر است سمت معاونت اول خواهد داشت

ماده 54 _ دادرسان دادگاه انتظامي بايد داراي شرايط عضويت هيات مديره بوده و محكوميت انتظامي ازدرجه سه به بالا نداشته باشند.

ماده 55 _ دادگاه انتظامي در مركز ممكن است داراي شعب متعدد باشد در اين صورت پرونده ها براي رسيدگي از طرف رئيس كانون به هريك از دادگاهها رجوع مي شود.

ماده 56 _ انتخاب دادستان و معاونين و دادرسان از طرف هيات مديره به راي مخفي و با اكثريت دوثلث اعضاي حاضر در جلسه به عمل مي آيد.

ماده 57 _ از بين دادرسان اصلي كسي كه سابقه وكالت او زيادتر است سمت رياست دادگاه را دارد و اگرسابقه وكالت معلوم نباشد مسنترين دادرس اصلي سمت رياست خواهد داشت و در صورت تساوي سن يا سابقه دادرسان به راي مخفي يا قرعه از بين خود رئيس دادگاه را تعيين مي نمايند.

ماده 58 _ موارد رد و امتناع دادستان و معاونين ايشان و دادرسان همان است كه طبق آيين دادرسي مدني براي دادرسان دادگاههاي عمومي مقرر است به علاوه در موردي كه وكيل شاكي يا مشتكي عنه يا شريك يا وكيل يكي از طرفين بوده ولو شركت به طور

كلي باشد بايد از رسيدگي امتناع نمايند.

ماده 59 _ در صورتي كه متصدي تحقيقات ممنوع از رسيدگي باشد رسيدگي به معاون ديگر رجوع مي شود و اگر دادستان ممنوع از رسيدگي باشد معاون اول مستقلا در آن مورد وظيفه دادستان را انجام مي دهد و اگر معاون اول هم ممنوع باشد يكي از نواب رئيس وظيفه دادستان را انجام خواهد داد.

ماده 60 _ در مورد غيبت يا ممنوع بودن دادرس اصلي دادرس علي البدل در رسيدگي دخالت مي نمايدو اگر عده كافي براي رسيدگي نباشد از دادرسان شعبه ديگر تكميل مي شود و اگر شعبه ديگر نباشد هيات مديره به جاي اشخاص غايب و ممنوع از بين اشخاص واجد شرايط اشخاص ديگري را به عنوان عضويت علي البدل تعيين مي نمايد كه در رسيدگي دخالت نمايند.

ماده 61 _ شكايت از تخلفات و اخلاق و رفتار وكلا ممكن است كتبي باشد يا شفاهي شكايت كتبي دردفتر كانون ثبت و رسيد داده مي شود و نزد دادستان فرستاده خواهد شد و شكايت شفاهي درصورتمجلس درج و به امضاي شاكي مي رسد.

دادستان شخصا يا به وسيله يكي از معاونين نسبت به شكايات رسيدگي و اظهار عقيده مي نمايد.

ماده 62 _ از هر طريقي اطلاع راجع به تخلف يا سو اخلاق و رفتار وكيل به رئيس كانون برسد و آن راقابل توجه تشخيص دهد به دادسرا رجوع مي نمايد و دادسرا بايد به موضوع رسيدگي كرده اظهار عقيده نمايد.

ماده 63 _ در صورتي كه دادستان حضور مشتكي عنه را براي اداي توضيحات و كشف حقيقت لازم بداند و او احضار نمايد و بدون عذر موجه حاضر نشود ممكن است عدم حضور قرينه صدق نسبتي كه به او داده شده تلقي شود.

تبصره _ عذر موجه همان است

كه در قانون وكالت و آيين دادرسي مقرر است و بايد كتبا به ضميمه دليل آن در موقع معين براي رسيدگي به متصدي تحقيقات داده شود.

ماده 64 _ دادستان پس از رسيدگي در صورتي كه عقيده بر تعقيب داشته باشد ادعانامه صادر و به دادگاه مي فرستد و در صورتي كه عقيده بر منع تعقيب داشته باشد قرار منع تعقيب صادر خواهد كرد.

در صورتي كه بين دادستان و معاون او كه متصدي تحقيقات بوده در تعقيب و تطبيق موضوع با ماده آيين نامه اختلاف حاصل شود نظر دادستان متبع است

ماده 65 _ قرار منع تعقيب از طرف شاكي و رئيس كانون در ظرف ده روز پس از ابلاغ قابل تجديدنظر دردادگاه انتظامي وكلا است و در صورتي كه دادگاه قرار منع تعقيب را صحيح دانست آن را استوارمي نمايد و در صورتي كه موضوع را قابل تعقيب تشخيص داد رسيدگي كرده حكم مي دهد.

ماده 66 _ پس از رسيدن ادعانامه يا تقاضاي رسيدگي از طرف اشخاصي كه حق تقاضا دارند و آماده بودن موضوع براي رسيدگي رونوشت ادعانامه يا تقاضا به وسيله مامور كانون يا پست سفارشي دوقبضه به شخص مورد تعقيب ابلاغ مي شود كه در مركز و اطراف آن تا شعاع شصت كيلومتر در ظرف ده روز پس از ابلاغ و در خارج مركز كه فاصله آن بيش از شصت كيلومتر تا مركز باشد در ظرف يك ماه هرگونه جوابي دارد، بدهد.

ماده 67 _ پس از رسيدن جواب يا انقضاي مهلت وقت رسيدگي به اطلاع داستان مي رسد و در وقت مزبور دادگاه رسيدگي كرده حكم مي دهد و اگر توضيحي دادستان لازم بداند يا دادگاه توضيحي از دادستان بخواهد در جلسه رسيدگي استماع مي شود و اگر

توضيحي از شخص مورد تعقيب لازم باشد صريحا درصورتمجلس ذكر و ضمن اخطار وقت رسيدگي به او اخطار مي شود كه در موقع معين حاضر شده شفاها توضيح دهد يا توضيحات خود را كتبا به دادگاه بفرستد چنانچه پاسخ مشتكي عنه در موقع نرسيد و شخصا هم حاضر نشده باشد دادگاه رسيدگي كرده حكم مي دهد و حكم مزبور حضوري محسوب است

ماده 68 _ دادگاه بايد نسبت به موضوعاتي كه به آن رجوع مي شود رسيدگي كرده راي بدهد و در صورت ثبوت تخلف مي تواند مجازات شديدتر از مورد تقاضا تعيين نمايد و در مورد تقاضاي تعليق بايد خارج از نوبت رسيدگي كرده راي بدهد و در موردي كه موضوع متضمن جنبه كيفري باشد كه تفكيك آن ازجنبه انتظامي ممكن نباشد بايد رسيدگي را موقوف به فراغ از جنبه كيفر نمايد.

ماده 69 _ مرجع شكايت انتظامي از دادرسان دادگاه انتظامي و دادستان و معاونين ايشان و روسا واعضاي شعب و كميسيونها راجع به انجام وظايفشان هيات مديره است و در صورت احراز تخلف پرونده نزد دادستان كل فرستاده مي شود كه به ترتيب مقرر در ماده 12 لايحه استقلال كانون عمل شود.

ماده 70 _ وكلا مكلفند محل سكونت خود را به طور صريح و روشن به كانون اطلاع دهند كه ماموركانون يا دادگستري يا پست بتواند هرگونه اوراقي را در آن محل به ايشان ابلاغ نمايند و در صورت تغييرمحل بايد محل جديد را ظرف ده روز به نحوي كه ذكر شده كتبا به كانون اطلاع دهند و اوراقي كه به محل مزبور فرستاده مي شود ابلاغ شده محسوب است

ماده 71 _ كليه اوراقي كه از كانون و دادسرا و دادگاه به

وسيله پست سفارشي براي اشخاص فرستاده مي شود در مركز تا شعاع شصت كيلومتر پنج روز پس از تسليم به دفتر پست و در خارج مركز كه فاصله آن بيش از شصت كيلومتر باشد بيست روز پس از تسليم به دفتر پست ابلاغ شده محسوب است مگركسي كه اوراق براي او فرستاده شده ثابت نمايد كه بعد از مهلت مقرر رسيده كه در اين صورت تاريخ رسيدن به او تاريخ ابلاغ محسوب است يا ثابت نمايد اصلا نرسيده كه در اين صورت ابلاغ تجديدمي شود و اوراقي كه به وسيله مامور فرستاده مي شود تاريخ رساندن آن به رويت طرف تاريخ ابلاغ محسوب است و در موردي كه از گرفتن اوراق از مامور كانون يا دادگستري يا پست و رويت آنها امتناع شود ابلاغ شده محسوب خواهد شد.

ماده 72 _ مراجع رسمي مكلفند به اسرع وقع اطلاعاتي را كه دادگاه يا دادسرا يا هيات مديره و شعب كانون مي خواهد بدهند مگر در موردي كه دادن اطلاع قانونا ممنوع باشد و دادستانها يا نمايندگان ايشان مكلفند تحقيقاتي را كه كانون از شاكي يا مشتكي عنه يا مطلعين تقاضا مي نمايد انجام داده بفرستد وتخلف از آن مستوجب تعقيب انتظامي است

ماده 73 _ چنانچه نسبتي كه به شخص مورد تعقيب داده شده متضمن جنبه كيفري باشد كه تفكيك آن ازجنبه انتظامي ممكن نيست رسيدگي انتظامي موكول به فراغ از جنبه كيفري در مراجع عمومي خواهدشد.

ماده 74 _ در مورد ماده 15 لايحه استقلال كانون و همچنين در مورد تقاضا از طرف رئيس كانون ياهيات مديره در صورتي كه دادستان مخالف با تعقيب باشد صدور ادعانامه لازم نيست و رسيدگي به دادگاه انتظامي رجوع مي شود.

ماده 75 _ نسبت به احكام دادگاه

انتظامي وكلا رئيس كانون و دادستان و ساير اشخاص و مقامات مذكور در ماده 15 و 16 لايحه استقلال كانون و نسبت به احكام مجازات از درجه چهار به بالامحكوم عليه در ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ با رعايت مسافت طبق آيين دادرسي مدني مي توانند از دادگاه عالي انتظامي قضات درخواست تجديدنظر نمايند و دادگاه مزبور رسيدگي كرده در صورت عدم ورود اعتراض حكم را استوار والا حكمي را كه به نظر خود مقتضي مي دانند صادر نمايند.

بخش ششم _ تخلفات و مجازات آنها (م 76 تا م 89)

ماده 76 _ مجازاتهاي انتظامي عبارت است از:

1 _ اخطار كتبي

2 _ توبيخ با درج در پرونده

3 _ توبيخ با درج در روزنامه رسمي و مجله كانون

4 _ تنزل درجه

5 _ ممنوعيت از سه ماه تا سه سال

6 _ محروميت دايم از شغل وكالت

تبصره _ در موردي كه براي قبول وكالت يا انتقال يا گرفتن سند مجازات انتظامي تعيين شده وكالت وانتقال مال و سندي كه از اشخاص گرفته شده در دادگاهها و ساير مراجع رسمي قابل ترتيب اثر نخواهدبود.

ماده 77 _ مجازات تخلف از نظاماتي را كه كانون براي وكلاي دادگستري تعيين مي نمايد درجه 1 و 2است كه از طرف رئيس كانون مستقلا يا به پيشنهاد دادستان انتظامي تعيين و اجرا مي شود و اختياررئيس كانون مانع صلاحيت دادگاه براي تعيين مجازات درجه يك و دو نخواهد بود.

ماده 78 _ متخلف از هريك از موارد ذيل به مجازات انتظامي درجه سه محكوم خواهد شد:

1 _ چنانچه به دو يا چند محكمه دعوت شود و جمع بين اوقات مزبور ممكن نباشد بايد حضور درديوان كيفر و ديوان جنايي را مقدم بدارد و در

ساير محاكم در محكمه كه وقت آن زودتر ابلاغ شده حاضرگردد.

2 _ كارهاي معاضدت قضايي را كه از طرف كانون و دفاع از متهمين را كه از طرف دادگاهها و در حدود قانون و نظامات به ايشان ارجاع مي شود به خوبي و با علاقمندي انجام هد.

3 _ كليه اوراق فرستاده از كانون را اعم از نامه يا اخطار يا رونوشت ادعانامه يا حكم كه به وسيله مامور ياپست فرستاده مي شود به محض ارائه قبول و رويت كرده رسيد بدهد.

ماده 79 _ متخلف از هريك از مقررات ذيل به مجازات انتظامي درجه سه و يا چهار محكوم خواهد شد:

1 _ از تجاهر به استعمال مُسكر و افيون و ساير مواد مخدره و مراوده در اماكن فساد اجتناب نمايد.

2 _ در مقابل وجه يا مال ديگري كه از موكل دريافت مي نمايد رسيد بدهد.

3 _ در صورتي كه بعد از انقضاي مدت تمبر پروانه بدون تجديد تمبر و ثبت پروانه وكالت نمايد.

4 _ در صورتي كه بدون عذر موجه در دادگاه حاضر نشود و به واسطه عدم حضور او كار دادگاه به تاخيرافتد.

ماده 80 _ در موارد ذيل متخلف به مجازات انتظامي درجه چهار محكوم مي شود:

1 _ در صورتي كه به كار ديگري اشتغال پيدا كند كه منافي با شوون وكالت است و با تذكر اين نكته ازطرف كانون به شغل مزبور ادامه دهد يا مرتكب اعمال و رفتاري شود كه منافي شوون وكالت است

2 _ در صورتي كه به وسيله اوراق چاپي يا تابلو يا مسايل ديگر درجه خود را بالاتر از پروانه كه داردمعرفي نمايد.

3 _ در صورتي كه به وسيله فريبنده تحصيل وكالت نمايد.

4

_ در صورتي كه زايد بر حق الوكاله كه به تراضي با موكل قرارداده و در موردي كه قرارداد در بين نباشدزايد بر تعرفه وزارتي يا زايد بر هزينه هاي قانوني وجه يا مال ديگر يا سندي به نام خود يا ديگري بگيرد.

5 _ در صورتي كه استعفاي خود را از وكالت به موكل و دادگاه اطلاع ندهد يا وقتي اطلاع دهد كه موكل مجال كافي براي تعيين وكيل ديگر و معرفي به دادگاه نداشته باشد.

6 _ در صورتي كه پس از ابلاغ حكم يا قرار يا اخطاري كه مستلزم دادن خرج يا اقدامي از طرف موكل است به اسرع اوقات به موكل يا متصدي امور او اطلاع ندهد و موجب تضييع حقي از موكل شود.

7 _ در صورتي كه نسبت به موضوعي كه قبلا به مناسبت سمت قضايي يا داوري اظهار عقيده كتبي كرده قبول وكالت نمايد.

8 _ در صورتي كه در يكي از وزارتخانه ها يا ادارات دولتي يا مملكتي يا شهرداري يا بنگاههايي كه تمام يا قسمتي از سرمايه آنها متعلق به دولت است سمت وكالت يا مشاور حقوقي داشته و عليه آنها قبول وكالت نمايد.

9 _ در صورتي كه براي تطويل دادرسي به وسيله خدعه آميز از قبيل رد دادرس يا داور يا استعفاي ازوكالت و قبول مجدد وكالت متوسل شود.

10 _ در صورتي كه در مذاكرات كتبي و شفاهي نسبت به دادگاه يا ساير مقامات رسمي و وكلا واصحاب دعوي و ساير اشخاص برخلاف احترام اظهاري بنمايد.

ماده 81 _ متخلف در موارد ذيل به مجازات انتظامي درجه 5 محكوم خواهد شد:

1 _ در صورتي كه دعوي را به طور مصانعه يا در ظاهر به نام ديگر و در

باطن براي خود انتقال بگيرد.

2 _ در صورتي كه به واسطه وكالت از اسرار موكل مطلع شده و آن را افشا نمايد اعم از اينكه اسرارمزبور مربوط به امر وكالت يا شرافت و حيثيت و اعتبار موكل باشد.

3 _ در صورت تخلف از قسم

ماده 82 _ متخلف از مقررات ذيل به مجازات انتظامي درجه 6 محكوم خواهد بود:

1 _ كساني كه برخلاف قانون خود را واجد شرايط وكالت معرفي كرده و پروانه گرفته بايد در ظرف يك ماه از تاريخ اجراي اين آيين نامه كتبا به كانون اطلاع داده و پروانه خود را تسليم نمايد و در صورتي كه درحين دريافت پروانه واجد شرايط بوده و بعد فاقد يكي از شرايط گردد بايد در ظرف ده روز از تاريخ فاقدشدن شرط كانون را كتبا مطلع نموده و پروانه خود را تسليم نمايد.

2 _ در صورتي كه بعد از استعفا يا عزل از طرف موكل يا انقضاي وكالت به جهت ديگر وكالت طرف موكل يا اشخاص ثالث را در آن موضوع عليه موكل سابق خود يا قايم مقام قانوني او قبول نمايد.

3 _ در صورتي كه ثابت شود وكيل با طرف موكل خود ساخته كه حق موكل را تضييع نمايد يا خيانت ديگري نسبت به موكل كرده باشد.

4 _ در صورتي كه خلاف عذري كه براي حضور به دادگاه يا ساير مراجع يا دادسرا يا دادگاه انتظامي وكلااعلام كرده ثابت شود.

ماده 83 _ هيچ تخلفي را نمي شود عفو كرد و اگر موجبي براي تخفيف باشد دادگاه در موردي كه مجازات داراي حداقل و اكثر است مي تواند مجازات حداقل را تعيين نمايد و در ساير موارد يك درجه تخفيف بدهد.

ماده 84 _

هركس محكوم به مجازات انتظامي شده و در مدت سه سال از تاريخ قطعي شدن حكم مرتكب تخلفي نظير تخلف مورد حكم شود به يك يا دو درجه بالاتر مجازات مورد حكم محكوم خواهد شد.

ماده 85 _ استرداد شكايت يا استعفاي مشتكي عنه مانع تعقيب و رسيدگي انتظامي نيست ليكن استردادشكايت موجب تخفيف مجازات است

ماده 86 _ مدت مرور زمان تعقيب انتظامي دو سال از تاريخ وقوع امر مستوجب تعقيب است و درموردي كه تعقيب به عمل آمده دو سال از تاريخ آخرين اقدام انتظامي است

ماده 87 _ در صورتي كه نسبت به وكيلي به اتهام ارتكاب جنحه يا جنايت كيفرخواست صادر شوددادستان بايد رونوشت آن را به كانون بفرستد و از طرف كانون به دادگاه انتظامي وكلا رجوع مي شود ودر صورتي كه دادگاه دلايل را قوي و ادامه وكالت وكيل را منافي با شوون وكالت تشخيص دهد حكم تعليق موقت او را صادر مي نمايد و حكم مزبور موقتا قابل اجراست و مفاد آن به دادگاهها ابلاغ مي شودو در مورد محكوميت قطعي وكيل به ارتكاب جنايت مطلقا و در مورد جنحه هايي كه به تشخيص دادگاه انتظامي وكلا ادامه وكالت منافي شوون وكالت است محروميت وكيل از شغل وكالت در روزنامه رسمي و مجله كانون آگهي و به دادگاهها ابلاغ مي شود.

ماده 88 _ كارآموزان مشمول مقررات انتظامي در اين آيين نامه خواهند بود.

ماده 89 _ تعقيب انتظامي مانع تعقيب مدني يا كيفري نيست

از قانون متمم سازمان دادگستري و اصلاح قسمتي از لايحه قانوني اصول تشكيلات دادگستري و استخدام قضات

ماده ششم _ صاحبان رتبه هاي قضايي دادگستري كه به تقاضاي خود بازنشسته يا منتظر خدمت مي شوند در آخرين حوزه اي كه قبل از بازنشسته شدن يا انتظار خدمت انجام وظيفه مي نموده اند تا سه سال حق اشتغال به

وكالت دادگستري را نخواهند داشت

قانون مجازات اعمال نفوذ بر خلاف حق و مقررات قانوني (مصوب 1315 )

ماده 1 _ هر كس به دعوي اعتبارات و نفوذي در نزد يكي از مستخدمين دولتي يا شهرداري ياكشوري يا مامورين به خدمات عمومي وجه نقد يا فايده ديگري براي خود يا شخص ثالث در ازا اعمال نفوذ نزد مامورين مزبوره از كسي تحصيل كند و يا وعده و يا تعهدي از او بگيرد علاوه بر ردوجه يا مال مورد استفاده يا قيمت آن به حبس جنحه اي از يك سال تا سه سال و به جزاي نقدي از دو هزار ريال الي پانزده هزار ريال محكوم خواهد شد.

ماده 2 _ هر كس از روابط خصوصي كه با مامورين يا مستخدمين مذكوره در ماده يك دارد سو استفاده نموده و در كارهاي اداري كه نزد آنها است به نفع يا ضرر كسي بر خلاف حق و مقررات قانوني اعمال نفوذ كند از يك الي يك سال حبس جنحه اي محكوم خواهد شد.

ماده 3 _ مستخدمين دولتي يا شهرداري يا كشوري يا مامورين به خدمات عمومي كه نفوذ اشخاص را در اقدامات يا تصميمات اداري خود تاثير دهند به محروميت از شغل دولتي از دو الي پنج سال محكوم مي شوند و در صورتي كه اقدام يا تصميم مزبور مستلزم تفويت حقي از اشخاص يا دولت باشد محكوم به انفصال ابد از خدمات دولتي خواهند شد مگر آنكه اين عمل مشمول قوانين ديگر جزايي باشد.

ماده 4 _ هر وكيل عدليه كه به دعوي داشتن اعتبار و نفوذ در نزد مامورين قضايي يا اداري يا حكم يا شهود يا اهل خبره وجه يا مال يا فايده ديگري براي خود يا شخص ثالث از موكل خود به عنوان اينكه بايد به يكي

از اشخاص مذكوره بپردازد يا مساعدت آنها را جلب كند تحصيل نمايد يا وعده آن را قبول كند علاوه بر رد وجه يا مال مورد استفاده يا قيمت آن به حبس جنحه اي از يك سال الي سه سال محكوم خواهد شد.

قانون رد لايحه مربوط به تشكيل اداره دعاوي وزارت دارايي (مصوب سال 1338 شمسي

ماده 1 _ براي تعقيب و دفاع از كليه دعاوي بر له و عليه وزارت دارايي و ادارات و بنگاه هاي وابسته به آن وزارتخانه كه در محاكم عمومي طرح و نيز كليه دعاوي كه بعدا بر له و عليه وزارت دارايي در محاكم از طرف اشخاص طرح و يا طرح آن از طرف وزارت دارايي لازم تشخيص داده شود اداره اي به نام اداره دعاوي تشكيل مي شود.

ماده 2 _ از تاريخ تشكيل اين اداره ، دفاع و تعقيب كليه دعاوي مشروحه در ماده اول از وظايف اداره مزبور خواهد بود.

ماده 3 _ اداره دعاوي تشكيل مي شود از يك رئيس و به قدر لزوم نماينده قضايي

ماده 4 _ رئيس و نمايندگان قضايي اداره دعاوي ، وكيل و نماينده وزارت دارايي و دادگاههامي باشند و دادگاهها آنان را به اين سمت خواهند پذيرفت

تبصره در دعاوي كه اداره دعاوي محكوم له مي شود حق مطالبه خسارت از محكوم عليه را برطبق آيين نامه قانون وكالت دارد.

لايحه قانوني مربوط به استقلال كانون كارشناسان رسمي

ماده 1 _ كانون كارشناسان رسمي داراي شخصيت حقوقي است كه در مقر هر دادگاه استان تشكيل مي شود. تشكيل كانون كارشناسان رسمي هر استان منوط بر اين است كه تعداد كارشناسان رسمي آن استان به سي نفر برسد و تا وقتي كه عده كارشناسان به حد نصاب مذكور نرسيده كارشناسان رسمي آن استان تابع مقررات و نظامات كانون كارشناسان رسمي تهران خواهند بود.

كليه كارشناسان رسمي عضو كانون كارشناسان رسمي محسوب مي شوند و تابع مقررات اين قانون ونظامات كانون مي باشند.

ماده 2 _ اركان كانون به شرح زير است

الف _ مجمع عمومي

ب _ هيات مديره

ج _ بازرسان

د _ شوراي كارشناسي

ه _ دادسراي انتظامي

و _ دادگاه انتظامي

ماده 3 _ مجمع عمومي كانون كارشناسان هر استان از كارشناساني كه در حوزه آن استان اشتغال به كارشناسي دارند و حايز شرايط زير باشند تشكيل مي گردد:

الف _ پروانه كارشناسي آنان داراي اعتبار باشد.

ب _ حق عضويت خود را تا تاريخ تشكيل مجمع عمومي پرداخت كرده باشند.

ج _ در حال تعليق از كارشناسي نباشند.

ماده 4 _ طرز تشكل مجمع عمومي عادي به شرح زير است

1 _ مجمع عمومي عادي ظرف سه ماه اول هر سال در مركز كانون يا محل مناسب ديگري كه در آگهي تعيين خواهد شد به دعوت هيات مديره منعقد مي شود. هيات مديره مكلف به دعوت مجمع عمومي مي باشد.

2 _ دعوت به وسيله انتشار آگهي در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار تهران يا مركز استان حسب مورد و همچنين ارسال دعوتنامه با پست به عمل خواهد آمد و دستور جلسه بايد در متن آگهي و دعوتنامه قيدشود.

3 _ آگهي و دعوتنامه بايد لااقل پانزده روز قبل از تاريخ تشكيل مجمع در روزنامه منتشر يا به وسيله پست ارسال گردد.

4 _ مجمع عمومي با حضور دوسوم اعضاي كانون رسميت خواهد داشت و در صورتي كه در جلسه اول نصاب مزبور حاصل نشود دعوت به ترتيب فوق تجديد خواهد شد و جلسه دوم با حضور هر عده كه حاضر شوند رسميت خواهد داشت و تصميمات مجمع با اكثريت نافذ و معتبر است

5 _ مجمع عمومي داراي يك نفر رئيس و دو نفر منشي خواهد بود كه از بين اعضاي حاضر در جلسه تعيين مي شوند براي تعيين رئيس و منشيان بدوا مسن ترين عضو حاضر اداره جلسه را به عهده مي گيرد.

6 _ هيات مديره و بازرسان با راي مخفي در مجمع عمومي

انتخاب خواهند شد و براي نظارت در اخذ راي و قرائت آرا سه نفر به عنوان هيات نظارت از بين اعضاي حاضر از طرف مجمع انتخاب خواهند شد كساني كه براي عضويت در هيات مديره و يا سمت بازرسي داوطلب باشند نمي توانند به عضويت هيات نظارت انتخاب شوند.

7 _ هيات نظارت آراي ماخوذه را شمارش و پس از تطبيق تعداد آن با عده حاضر به قرائت آرا اقدام ونتيجه را در صورتمجلس قيد مي كند.

8 _ راي بايد كتبي و مخفي و بدون علامت مشخصه باشد و آرايي كه داراي علامت مشخصه يا امضاباشد باطل است و اسامي مكرر و همچنين اسامي زايد بر عده اي كه بايد انتخاب شوند قرائت نخواهدشد.

9 _ از انتخاب شدگان كساني كه به ترتيب داراي راي بيشتري هستند عضو اصلي و كساني كه بعد ازاعضاي اصلي داراي راي بيشتري باشند عضو علي البدل خواهند بود و براي بازرسان جداگانه اخذ راي خواهد شد.

ماده 5 _ وظائف و اختيارات مجمع عمومي به شرح زير است

1 _ بررسي گزارش هيات مديره و بازرسان و اظهارنظر درباره آن

2 _ بررسي و تصويب ترازنامه سال گذشته

3 _ بررسي و تصويب بودجه سال آينده كانون

4 _ تعيين خط مشي برنامه هاي كانون

5 _ انتخاب هيات مديره و بازرسان در صورت انقضاي دوره آنها.

6 _ انتخاب اعضاي هيات مديره در صورت سلب شرايط يا فوت يا استعفاي بعضي از آنان به نحوي كه تعداد اعضاي هيات مديره از حداقل مقرر كمتر شود و اعضاي علي البدل كافي براي تصدي محلهاي خالي در هيات مديره نباشند در اين مورد مجمع عمومي به طور فوق العاده دعوت خواهد شد.

7 _ مذاكره و اتخاذ تصميم

درباره ساير اموري كه در دستور جلسه قرار دارد.

ماده 6 _ هيات مديره كانون كارشناسان استان تهران مركب از يازده نفر عضو اصلي و سه نفر عضوعلي البدل و دو نفر بازرس اصلي و يك نفر بازرس علي البدل و در ساير استانها داراي پنج نفر عضواصلي و دو نفر عضو علي البدل و دو نفر بازرس خواهد بود كه براي مدت چهار سال از طرف مجمع عمومي انتخاب مي شوند جلسات هيات مديره كانون در تهران با حضور حداقل هفت نفر و در سايراستانها با حضور حداقل سه نفر رسميت خواهد داشت

ماده 7 _ اعضا هيات مديره از بين كارشناسان رسمي هر استان انتخاب مي شوند كه علاوه بر شرايط مذكور در ماده 3 بايد واجد شرايط زير نيز باشند:

الف _ داشتن لااقل 35 سال سن

ب _ داشتن مدرك تحصيلي از ليسانس به بالا و حداقل پنج سال سابقه كارشناسي و در صورت نداشتن مدرك ليسانس حداقل ده سال سابقه كارشناسي متوالي

ج _ اقامت در حوزه استان مربوط

د _ داشتن حسن شهرت

ه _ نداشتن محكوميت انتظامي و محروميت موقت يا دائم از كارشناسي

ماده 8 _ هيات مديره كانون استان تهران از بين خود يك نفر رئيس دو نفر نايب رئيس دو نفر منشي يك نفر مسوول امور مالي و در ساير كانونها هيات مديره از بين خود يك نفر رئيس _ يك نفر نايب رئيس _ يك نفر منشي _ يك نفر مسوول امور مالي با راي مخفي براي مدت دو سال انتخاب خواهندكرد. تجديد انتخابات اعضاي مذكور براي دو ساله دوم بلامانع است رئيس هيات مديره مكلف است يك ماه قبل از انقضاي

دو سال اول اعضاي هيات مديره را براي انتخاب هيات رئيسه جديد دعوت كندو تا زماني كه هيات رئيسه جديد تعيين نشده است هيات رئيسه قبلي وظايف خود را كماكان انجام خواهد داد.

ماده 9 _ وظايف هيات مديره كانون به قرار زير خواهد بود:

الف _ رسيدگي به صلاحيت علمي و فني و اخلاقي متقاضيان كارشناسي (بعد از اظهارنظر كميسيونهاي تشخيص صلاحيت علمي و فني هر رشته و دادن پروانه كارآموزي و كارشناسي به داوطلباني كه واجدشرايط باشند.

ب _ اداره امور كانون و نظارت بر رفتار كارشناسان در امور مربوط به كارشناسي

ج _ قبول شكايت و عندالاقتضا ارجاع آن به دادسراي انتظامي كانون براي تعقيب كارشناس متخلف هيات مديره در صورت اطلاع از تخلف كارشناس راسا نيز مي تواند تعقيب كارشناس متخلف را ازدادسراي انتظامي كانون بخواهد.

د _ فراهم آوردن وسايل پيشرفت علمي و عملي كارشناسان

ه _ تمديد پروانه كارشناسي هر دو سال يك بار.

و _ انتخاب اعضاي كميسيونهاي آزمون و كميسونهاي تشخيص صلاحيت علمي و فني هيات مديره مي تواند عنداللزوم به تشكيل كميسيونهاي ديگر نيز اقدام نمايد.

ز _ تعداد اعضاي كميسيونهاي آزمون و تشخيص صلاحيت علمي و فني سه نفر خواهد بود كه از بين پنج نفر كارشناس پيشنهاد شده از طرف رشته مربوطه وسيله هيات مديره انتخاب مي شود تعداد اعضاي ساير كميسيونها بسته به نظر هيات مديره خواهد بود.

تبصره 1 _ دوره كارآموزي داوطلبان كارشناسي يك سال خواهد بود و داوطلبان تحت نظر كارشناسان رسمي كه لااقل ده سال سابقه كارشناسي داشته باشند با معرفي داوطلب و تاييد كانون كارآموزي خواهند كرد.

تبصره 2 _ در رشته هاي جديد كارشناسي داوطلب از كارآموزي معاف است و در رشته هايي كه سابقه كارشناسي كمتر از ده

سال است و يا كارشناسان آن رشته كمتر از ده سال سابقه كارشناسي دارند شرط مقرر در تبصره يك از حيث مدت ده سال سابقه رعايت نخواهد شد.

ماده 10 _ به اشخاص زير حسب نياز و اعلام وزارت دادگستري از طرف كانون پروانه كارشناسي داده مي شود:

الف _ كساني كه داراي دانشنامه ليسانس يا بالاتر در رشته مورد درخواست بوده و داراي پنج سال سابقه كار در رشته مزبور در ادارات دولتي يا شركتهاي معتبر خصوصي باشند و دوره كارآموزي را با موفقيت به پايان رسانيده باشند.

ب _ متقاضيان بايد فاقد پيشينه محكوميت كيفري جرائم مذكور در ماده 19 قانون مجازات عمومي وتبصره 1 آن باشند.

ج _ سو شهرت نداشته باشند.

د _ سن آنان كمتر از سي سال نباشد.

ه _ به مواد مخدر معتاد نباشند.

تبصره _ كساني كه تا تاريخ تصويب اين قانون داراي پروانه كارشناسي معتبر بوده و سلب صلاحيت ازآنان نشده باشد كماكان كارشناس رسمي شناخته مي شوند.

ماده 11 _ كارشناسان رسمي جديد در مواقع اخذ پروانه بايد در جلسه رسمي هيات مديره سوگند يادكنند. متن سوگندنامه به شرح زير است

«به خداوند متعال سوگند ياد مي كنم در امور كارشناسي كه به من ارجاع مي گردد خداوند متعال را حاضرو ناظر دانسته به راستي و درستي عقيده خود را اظهار نمايم و نظريات خصوصي را در آن دخالت ندهم وتمام نظر خود را نسبت به موضوع كارشناسي اظهار نمايم و هيچ چيز را مكتوم ندارم و برخلاف واقع چيزي نگويم و ننويسم .

ماده 12 _ در صورت وجود جهات رد هرگاه كارشناسي شخصا آن را اعلام نكند و در امر كارشناسي اظهارنظر نمايد متخلف محسوب و به مجازات انتظامي محكوم مي شود. جهات رد

همان است كه درقانون آيين دادرسي مدني مقرر است

ماده 13 _ شوراي كارشناسي از روسا يا نمايندگان رشته هاي مختلف كارشناسي با انتخاب كارشناسان رشته تشكيل مي شود. ترتيب انتخاب روسا و نمايندگان رشته ها و طرز تشكيل و تعداد اعضاي شورا و مدت عضويت و نحوه اجراي وظائف شورا بر طبق آيين نامه اي است كه به تصويب هيات مديره كانون خواهد رسيد.

ماده 14 _ وظايف شوراي كارشناسي به قرار زير است

الف _ مطالعه و اظهارنظر درباره رشته هاي مختلف كارشناسي

ب _ تهيه و تدوين طرحهاي اصلاحي در رشته هاي مختلف كارشناسي و پيشنهاد آن به هيات مديره

ج _ مطالعه و اظهارنظر مشورتي درباره موضوعاتي كه از طرف هيات مديره ارجاع مي شود.

ماده 15 _ دادسراي انتظامي كارشناسي رسمي مرجع رسيدگي به تخلفات كارشناسان و تعقيب آنان مي باشد و دادستان دادسراي انتظامي از بين كارشناسان رسمي به وسيله مجمع عمومي عادي براي مدت چهار سال انتخاب خواهد شد و دادياران دادسراي انتظامي با پيشنهاد دادستان و تصويب هيات مديره به تعداد لازم تعين مي شوند دادسراي انتظامي كارشناسان رسمي پس از رسيدگي به تخلفات وشكايات در صورتي كه عقيده بر تخلف داشته باشند كيفرخواست صادر مي كند و در غيراين صورت قرارمنع تعقيب خواهد داد. قرار منع تعقيب ظرف ده روز پس از ابلاغ با رعايت مسافت از طرف شاكي يارئيس هيات مديره كانون قابل اعتراض در دادگاه انتظامي كانون كارشناسان مي باشد و چنانچه دادگاه انتظامي كانون قرار منع تعقيب را صحيح ندانست به موضوع رسيدگي و حكم مقتضي صادر مي نمايد.

ماده 16 _ مرجع رسيدگي به تقاضاي تعقيب كارشناسان رسمي دادگاه انتظامي كارشناسان رسمي است دادگاه مذكور مركب از سه نفر عضو اصلي و دو نفر عضو علي البدل

خواهد بود كه از بين كارشناسان رسمي در مجمع عمومي عادي براي مدت چهار سال انتخاب مي شوند.

احكام دادگاه انتظامي به جز در مورد محروميتهاي موقت و دائم از كارشناسي قطعي است در موردمجازاتهاي محروميت موقت يا دائم محكوم عليه مي تواند پس از ابلاغ ظرف ده روز با رعايت مسافت طبق قانون آيين دادرسي مدني تقاضاي تجديدنظر نمايد مرجع تجديدنظر دادگاه عالي انتظامي قضات بوده و راي دادگاه مزبور قطعي است

تبصره 1 _ اعضاي دادگاه انتظامي و دادستان انتظامي كانون بايد داراي همان شرايطي باشند كه براي اعضاي هيات مديره مقرر است

تبصره 2 _ دادستاني انتظامي كانون نيز مي تواند در مدت مقرر از حكم برائت درخواست تجديدنظرنمايد.

ماده 17 _ مرور زمان نسبت به تعقيب انتظامي كارشناسان رسمي دو سال از تاريخ وقوع تخلف (درصورت عدم تعقيب يا آخرين اقدام تعقيبي خواهد بود.

ماده 18 _ هر موقع وزير دادگستري يا رئيس هيات مديره كانون كارشناسان رسمي از سو رفتار يا اعمال منافي با حيثيت كارشناسي اطلاع حاصل كنند مي توانند از دادگاه انتظامي كانون تعليق موقت او را تاصدور حكم نهايي بخواهند و دادگاه در جلسه خارج نوبت به اين درخواست رسيدگي مي كند درصورتي كه راي به تعليق موقت صادر شود قابل اجراء خواهد بود، همچنين در صورتي كه شش نفر ازاعضاي هيات مديره كانون به جهات مذكور درخواست تعليق كارشناسي را بنمايند كانون مكلف است ازدادگاه تقاضاي تعليق آن كارشناس را بنمايد كارشناس معلق مي تواند از راي مزبور تقاضاي تجديدنظرنمايد و همچنين وزير دادگستري و يا رئيس كانون در صورت رد تقاضاي تعليق حق درخواست تجديدنظر دارند دادگاه انتظامي قضات به كليه اين درخواستها خارج از نوبت رسيدگي مي كند و راي دادگاه انتظامي قضات

قطعي است

تبصره _ آيين نامه انواع تخلفات كارشناسي و ميزان مجازات كارشناسان را كانون كارشناسان رسمي تهيه مي كند و پس از تصويب وزير دادگستري قابل اجرا خواهد بود.

ماده 19 _ ميزان دستمزد كارشناسي رسمي طبق تعرفه اي است كه به پيشنهاد كانون به تصويب وزارت دادگستري خواهد رسيد و در قبال اشخاص حقيقي و حقوقي اين تعرفه معتبر خواهد بود اين تعرفه هرپنج سال يك بار قابل تجديدنظر خواهد بود.

ماده 20 _ با توجه به ماده 86 قانون تعزيرات منسوخ است

ماده 21 _ در مواردي كه وزير دادگستري از دادستان انتظامي يا اعضاي دادگاه انتظامي تخلفي مشاهده نمايد رسيدگي به آن را به دادستان كل كشور ارجاع مي نمايد دادستان كل به وسيله مقتضي تحقيقات لازم را نموده در صورتي كه تخلف را محرز دانست پرونده را به منظور رسيدگي به دادگاه عالي انتظامي قضات احاله خواهد نمود و راي دادگاه قطعي است

ماده 22 _ كانون با رعايت مقررات اين قانون آيين نامه هاي مربوط به امور شوراي كارشناسي كارآموزي _تعداد كميسيونها _ صدور پروانه و نظاير آن را ظرف سه ماه از تاريخ تصويب اين قانون تنظيم و پس ازتصويب شوراي كارشناسي و هيات مديره به موقع اجرا خواهد گذاشت

ماده 23 _ كارشناسان رسمي دادگستري در رشته هاي مختلف حسابداري در صورت داشتن ليسانس يامدارك بالاتر و دارا بودن پنج سال سابقه كارشناسي داراي همان صلاحيت و وظائف و مسووليتهاي حسابداران رسمي موضوع تبصره 2 ماده 276 قانون مالياتهاي مستقيم و ماده 242 قانون تجارت وتبصره ذيل آن خواهند بود گزارش اين قبيل كارشناسان در حدود صلاحيت مندرج در پروانه كارشناسي آنان در مورد رسيدگي به دفاتر حسابداري و ترازنامه شركتهاو اشخاص حقيقي و

حقوقي داراي همان ارزش و اعتبار گزارش حسابداران رسمي است

ماده 24 _ از تاريخ تصويب اين قانون تشخيص صلاحيت علمي و صدور پروانه كارشناسان رشته هاي مختلف فنون توسعه منابع آب و آبياري موضوع ماده 64 قانون آب و نحوه ملي شدن آن به عهده كانون كارشناسان رسمي دادگستري محول مي گردد.

ماده 25 _ هزينه هاي كانون از محلهاي زير تامين مي گردد:

الف _ حق عضويت ساليانه

ب _ كمكهاي دولت

ج _ كمكهاي نقدي غير نقدي اشخاص حقيقي يا حقوقي

د _ صدي پنج از حق الزحمه كارشناسان

ه _ هزينه تمديد پروانه كارشناسي از قرار سالي يكهزار ريال

تبصره 1 _ حق عضويت ساليانه به پيشنهاد هيات مديره كانون و تصويب وزير دادگستري تعيين مي شود.

تبصره 2 _ ميزان حق عضويت ساليانه و هزينه تمديد پروانه كارشناسي هر پنج سال يك بار به پيشنهادهيات مديره كانون و تصويب وزير دادگستري ممكن است كاهش يا افزايش يابد.

تبصره 3 _ وزارتخانه ها _ سازمانها _ موسسات _ شركتهاي دولتي و شهرداريها موظفند مبلغ موضوع بند (د) اين ماده را از دستمزد كارشناسان رسمي كسر و به حساب كانون واريز كنند.

ماده 26 _ سن بازنشستگي كارشناسان رسمي 75 سال خواهد بود.

ماده 27 _ مترجمين رسمي زبانهاي مختلف از تاريخي كه وزارت دادگستري اعلام مي كند در عدادكارشناسان رسمي محسوب و عضو كانون كارشناسان رسمي دادگستري خواهند بود.

ماده 28 _ در هر مورد كه هيات مديره كانون لازم بداند مي تواند با جلب نظر شوراي كارشناسي در حدودصلاحيت فني هريك از كارشناسان تجديدنظر نمايد.

ماده 29 _ كارشناساني كه مستخدم شاغل دولت يا موسسات وابسته به دولت هستند نمي توانند دردعاوي و اموري كه مربوط به وزارتخانه ها يا اداره يا موسسه متبوع

آنهاست به عنوان كارشناس مداخله و اظهارنظر كنند مگر اين كه در آن رشته كارشناس رسمي ديگري وجود نداشته باشد يا آنكه كارمندمذكور طبق مقررات مربوط به آن سازمان قانونا ملزم به اظهارنظر باشد.

دادگاهها و دادسراها و ادارات دادگستري و ثبت نمي توانند امر كارشناسي را به كارشناساني كه كارمندشاغل قضايي يا اداري دادگستري يا ثبت هستند رجوع كنند مگر اين كه در آن رشته جز قاضي و يا كارمندشاغل كارشناس ديگري وجود نداشته باشد.

ماده 30 _ آن قسمت از قوانين مربوط به كارشناسان رسمي مصوب سال 1317 و 1339 و ساير قوانين و مقررات راجع به كارشناسان كه با مواد اين قانون مغايرت داشته باشد از تاريخ تصويب اين قانون لغو مي شود.

آيين نامه صدور جواز وكالت اتفاقي (شماره 2114/78/1 مورخ 3/3/1378). (م ا تا م 7)

در اجراي ماده 2 قانون وكالت مصوب سال 1315 و به تجويز ماده 22 لايحه استقلال كانون وكلاي دادگستري مصوب 1333 و به منظور تنظيم امور مربوط به صدور جواز وكالت اتفاقي وشرايط درخواست آن ضوابط زير تعيين و اعلام مي گردد:

ماده 1 _ درخواست اخذ جواز وكالت اتفاقي بايد توسط شخص متقاضي به عمل آمده و در آن ضمن معرفي كامل خود و اعلام ميزان تحصيلات و تجربيات و ساير جهات و دلايل احتمالي موثر در قضيه مشخصات كامل و نشاني موكل يا موكلين مورد نظر و درجه قرابت آنان و نيز مشخصات موضوعي كه متقاضي قرار است طرح نموده و يا عهده دار دفاع از آن شود را اعلام و مدارك مورد استناد را پيوست كرده و پس از امضاء ذيل درخواست آنرا در دفتر كانون وكلا ثبت نمايد.

ماده 2 _ به همراه درخواست صدور جواز وكالت اتفاقي بايد فتوكپي مصدق مدارك زير نيز به كانون

وكلا تسليم شود:

الف _ فتوكپي شناسنامه و آخرين مدرك تحصيلي و دو قطعه عكس

ب _ فتوكپي شناسنامه موكل يا موكلين و مدارك مثبته قرابت وفق ماده 2 قانون وكالت مصوب 1315

ج _ اصل درخواست موكل به عنوان كانون وكلا (به شرح فرم تهيه شده كه امضاء موكل توسط كانون و يا يكي از دفاتر اسناد رسمي گواهي شده باشد.

د _ اخطاريه يا گواهي مرجع قضايي در مورد مشخصات پرونده و وقت رسيدگي آن نسبت به دعاوي طرح شده

ه_ _ فتوكپي كارت پايان خدمت يا معافيت دائم براي متقاضياني كه مشمول خدمت نظام وظيفه مي باشند.

تبصره _ مدارك فوق به هيچ صورتي قابل استرداد نيست

ماده 3 _ براي هر مورد وكالت اتفاقي بايد درخواست جداگانه با ضمائم كامل تهيه و تسليم شودو اين قاعده در مورد پرونده هايي كه از دو يا چند دعوي مرتبط تشكيل شده باشد نيز رعايت خواهدشد مگر اينكه به تشخيص كانون وكلا تكرار اصل تقاضا يا مدارك و مستندات و اطلاعات ضروري نباشد.

ماده 4 _ كانون مي تواند از متقاضيان جواز وكالت اتفاقي پس از احراز شرايط اختباري به منظوربررسي توان عملي و تجربي دفاع از دعوي اعلام شده به عمل آورد و صدور جواز وكالت منوط به موفقيت متقاضي در اختبار به تشخيص كانون وكلاست

ماده 5 _ تشكيل پرونده جهت بررسي درخواست متقاضي اخذ جواز وكالت اتفاقي منوط به واريز مبلغي است كه توسط كانون وكلا در هر سال تعيين و اعلام خواهد شد.

تبصره _ مبلغ مذكور به هيچ صورتي مسترد نخواهد شد.

ماده 6 _ هيات مديره كانون براي صدور جواز وكالت اتفاقي هر سال مبلغي را تعيين و اعلام خواهد نمود.

ماده 7 _ اين آيين نامه در

7 ماده و 2 تبصره تدوين و به تصويب رسيد

آيين نامه تعرفه حق الوكاله و هزينه سفر وكلاي دادگستري (مصوب 25/3/78 قوه قضائيه . (م 1 تا م 17)

با توجه به ماده 19 لايحه قانوني استقلال كانون وكلاي دادگستري و پيشنهاد كانونهاي وكلاي دادگستري كشور، آيين نامه حق الوكاله و هزينه سفر وكلا به شرح ذيل تصويب شد:

ماده 1 _ قرارداد حق الوكاله طبق ماده 19 لايحه قانوني استقلال كانون وكلا دادگستري مصوب سال 1333، بين وكيل و موكل معتبر است اعتبار قرارداد مذكور نسبت به محكوم عليه و شخص ثالث در صورتي است كه متجاوز از مبلغ مندرج در اين آيين نامه نباشد.

ماده 2 _ به منظور تشخيص ماليات و سهم تعاون و تعيين حق الوكاله در صورتي كه قرارداد دربين نباشد و نيز در مورد محكوم عليه ميزان حق الوكاله طبق اين آيين نامه تعيين خواهد شد. درصورت اخير، چنانچه قرارداد بين محكوم له و وكيل او مبلغي كمتر از مبلغ مندرج در اين آيين نامه رامقرر دارد مبلغ مذكور ملاك عمل خواهد بود.

تبصره _ كليه دادگاههاي دادگستري و مراجع غير دادگستري در مواردي كه طبق قانون تكليف به تعيين حق الوكاله دارند، ميزان حق الوكاله را بر اساس اين ماده محاسبه و در راي ذكر خواهند كرد.

ماده 3 _ در دعاوي مالي اعم از مدني يا كيفري ميزان حق الوكاله در موردي كه حكم دادگاه بدوي از حيث بهاي خواسته قطعي است ده درصد بهاي خواسته و در موردي كه حكم از حيث بهاي خواسته قطعي نيست به ترتيب ذيل تعيين مي شود:

الف _ تا مبلغ سي ميليون ريال يازده درصد از بهاي خواسته

ب _ نسبت به مازاد مبلغ سي ميليون ريال هفت درصد از بهاي خواسته

ماده 4 _ شصت درصد حق الوكاله مقرر در بندهاي الف و ب ماده 2 به مرحله نخستين و چهل درصد بقيه به مرحله تجديد نظر

تعلق مي گيرد. حق الوكاله هر مرحله در آغاز همان مرحله به وكيل پرداخت مي گردد.

ماده 5 _

الف _ حق الوكاله دفاع از دعاوي جلب ثالث تقابل ورود ثالث و اعتراض ثالث نصف ميزاني است كه در بندهاي الف و ب ماده 2 مقرر است ولي حق الوكاله دعاوي ورود ثالث جلب ثالث تقابل و اعتراض ثالث مطابق تمام حق الوكاله مرحله اي است كه ثالث در آن مرحله وارد يا جلب شده يا دعوي تقابل مطرح و يا به راي صادره در آن مرحله اعتراض نموده است

ب _ حق الوكاله حكم غيابي و اعتراض به حكم مذكور به ميزان مقرر در بندهاي الف و ب ماده 2 است ليكن چنانچه به حكم غيابي اعتراض شود از جهت تعقيب و دفاع از دعوي حق الوكاله ديگري به وكيل محكوم له حكم غيابي تعلق نمي گيرد.

ج _ حق الوكاله وكيل در دادسراها نظير دادسراي نظامي و دادسراي ديوان عالي كشور و غيره نصف ميزان حق الوكاله مذكور در ماده 2 است و چنانچه وكيل دعوي را در دادگاه نيز تعقيب كند،علاوه بر مبلغ مذكور، حق الوكاله مرحله نخستين نيز طبق اين آيين نامه به وي تعلق مي گيرد.

ماده 6 _ در مواردي كه دعوي به يكي از نتايج ذيل منتهي شود حق الوكاله به ترتيب زير تعيين مي شود:

الف _ براي قرار ابطال دادخواست پيش از پاسخ و دفاع از دعوي ربع حق الوكاله مرحله نخستين

ب _ براي قرار ابطال دادخواست پس از پاسخ و دفاع از دعوي نصف حق الوكاله مرحله نخستين

ج _ براي قرار سقوط دعوي تجديد نظر قبل از پاسخ و دفاع از دعوي ربع حق الوكاله مرحله تجديدنظر.

د _ براي قرار سقوط دعوي تجديدنظر پس از پاسخ ودفاع از دعوي نصف حق الوكاله مرحله تجديدنظر.

ه_ _ براي قرار رد دعوي به علت

قبول ايراد مرور زمان و قرار سقوط دعوي اعتراض بر ثبت و ردتقاضاي اعاده دادرسي و قرار رد دعوي به علت اعتبار امر مختومه تمام حق الوكاله اي كه براي حكم مقرر است

و _ براي ساير قرارهايي كه مستقلا قابل تجديدنظر است ميزان حق الوكاله نصف حق الوكاله آن مرحله مي باشد و در صورتي كه اين نوع قرارها فسخ و نقض شود، حق الوكاله اي اضافه بر آنچه براي رسيدگي ماهوي مقرر است براي رسيدگي پس از فسخ و نقض تعلق نخواهد گرفت

ماده 7 _ حق الوكاله رسيدگي بعد از نقض نصف حق الوكاله قبل از نقض است

ماده 8 _ در دعاوي كه تعيين بهاي خواسته قانونا لازم نيست از قبيل تخليه ملك تصرف عدواني و تقسيم و افراز و امثال آن يا خواسته مالي نيست مانند طلاق ، تمكين اصلاح شناسنامه مواردمربوط به امور حسبي و در دعاوي كيفري دادگاه ميزان حق الوكاله و خسارات مورد مطالبه از طرف محكوم له را تعيين خواهد كرد اعم از اينكه خود متهم يا دادگاه وكيل تعيين كرده باشد، ليكن حق الوكاله هر مرحله از دادرسي نبايد كمتر از مبلغ 000 500 ريال باشد و حق الوكاله خواسته مالي هم طبق اين آيين نامه به آن اضافه خواهد شد.

ماده 9 _ حق الوكاله در ديوان عدالت اداري و مراجع غير قضايي (از قبيل سازمان تعزيرات حكومتي هيئت هاي مندرج در قانون كار و غيره طبق اين آيين نامه است كه 60 درصد آن به مرحله نخستين و 40 درصد به مرحله تجديدنظر تعلق مي گيرد.

ماده 10 _ حق الوكاله امري كه خارج از دادگستري يا پس از طرح آن در دادگاه به داوري ارجاع مي گردد و منجر به صدور راي داور مي شود و نيز موردي كه دعوي در دادگاه يا خارج دادگاه به

صلح ختم مي شود، به ميزان حق الوكاله مرحله نخستين است

ماده 11 _ در مورد عزل وكيل يا انتفاي موضوع وكالت به جهتي از جهات قانوني ديگر، اگر كار وكيل تمام شده يا پرونده براي صدور حكم مهيا باشد، تمام حق الوكاله آن مرحله به وكيل تعلق خواهد گرفت در غير اين صورت ميزان حق الوكاله وكيل به تناسب كاري كه در آن مرحله انجام داده است به تشخيص كانون وكلا يا مراجع قضايي تعيين خواهد شد.

ماده 12 _ در دعاوي كه خواسته دعوي از طرف خواهان قانونا تقويم مي شود حق الوكاله به نسبت ارزش واقعي خواسته بايد تعيين شود. در صورت عدم توافق طرفين در تعيين ارزش واقعي خواسته دادگاه ميزان واقعي ارزش خواسته را با ارجاع امر به كارشناس تعيين و ملاك حكم قرارمي دهد.

ماده 13 _ ميزان حق الوكاله امور اجرايي در دادگاهها و شعب اجرايي ثبت حداكثر 4 درصدنسبت به محكوم به يا مورد اجرا تعيين مي شود و ممكن است به تناسب آنچه اجرا مي شود دريافت شود. در مورد ساير اجرائيه ها تعيين ميزان حق الوكاله به نظر دادگاه صلاحيت دار است

ماده 14 _ چنانچه مطالعه پرونده قبل از قبول وكالت در موضوع دعوي به تشخيص وكيل ضرورت داشته باشد، حق الوكاله مطالعه پرونده در كليه مراجع قضايي ديوان عدالت اداري ومراجع غير قضايي 000,200 ريال تعيين مي شود و در صورت قبول وكالت در موضوع دعوي مبلغ مزبور جزو حق الوكاله وكيل منظور خواهد شد.

ماده 15 _ وكلاي دادگستري و كارگشايان مكلفند معادل نصف آنچه بابت ماليات طبق قانون مالياتهاي مستقيم تمبر به وكالتنامه الصاق مي كنند براي صندوق حمايت وكلا و كارگشايان و نيزيك چهارم ماليات را بابت هزينه كانون به حسابداري دادگستري پرداخت كنند و صندوق دادگستري مكلف است سهم صندوق

حمايت از وكلا و كارگشايان را در هر مورد قبول و در آخر هر ماه به كانون وكلاي دادگستري مربوطه بپردازد. دو درصد از آنچه وصول مي شود حق الزحمه متصديان وصول خواهد بود.

ماده 16 _ هزينه مسافرت وكلا، كيلومتري 500 ريال رفت و برگشت مي باشد، مگر هزينه هاي مذكور از سوي موكل تقبل شود. و فوق العاده روزانه مبلغ 000 300 ريال تعيين مي گردد.

ماده 17 _ اين آيين نامه از تاريخ ........................... لازم الاجرا و آيين نامه تعرفه حق الوكاله و هزينه سفر وكلاي دادگستري مصوب تير ماه 1341 از تاريخ فوق ملغي است

آئين نامه اجرايي ماده 187 قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران. مصو

الف _ تشكيلات

ماده 1 _ انجام امور مربوط به اجراي ماده 187 قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي اجتماعي وفرهنگي جمهوري اسلامي ايران به حوزه معاونت قضائي قوه قضائيه محول مي گردد كه طبق مقررات اين آئين نامه اقدام نمايد.

ماده 2 _ به منظور بررسي صلاحيت كساني كه متقاضي تاسيس موسسه مشاوره حقوقي و يا كارشناسي مي باشند هياتي مركب از معاون قضايي رئيس قوه قضائيه (به عنوان رئيس هيات و مدير كل آموزش و مدير كل گزينش و استخدام قوه قضائيه به علاوه دو يا سه تن از اساتيد دانشگاه در رشته حقوق يا قضات عاليرتبه با تعيين رئيس قوه قضائيه به رياست معاون قضايي قوه قضائيه تشكيل مي گردد. وظايف هيات مذكور به شرح ذيل است

الف _ تعيين تعداد مشاور حقوقي يا كارشناس مورد نياز در هر سال

ب _ بررسي و تعيين صلاحيت متقاضيان

ج _ نظارت و پيگيري نسبت به عملكرد مشاورين حقوقي و كارشناسان موضوع اين آئين نامه

ه_ _ پيگيري و رسيدگي به تخلفات مشاورين و كارشناسان موضوع اين آئين نامه راسا يا حسب درخواست شاكي خصوصي

و _ تعيين

تكليف براي ساير موارد ضروري كه در اين آئين نامه مسكوت است با توجه به روح اين آئين نامه و قوانين و مقررات موجود

ب _ شرايط متقاضيان

ماده 3 _ متقاضيان اخذ مجوز تاسيس موسسه مشاوره حقوقي يا كارشناسي بايد داراي شرايط ذيل باشند:

الف _ تابعيت دولت جمهوري اسلامي ايران

ب _ داشتن حداقل 25 سال تمام سن

ج _ داشتن دانشنامه معتبر كارشناسي از دانشكده هاي معتبر داخلي يا خارجي (در حالت اخير، به شرط ارزشيابي رسمي در رشته حقوق براي متقاضيان مشاوره حقوقي و در رشته مورد تقاضا براي متقاضيان كارشناسي

د _ انجام خدمت وظيفه عمومي يا معافيت دائم براي آقايان

ه_ _ عدم سو پيشينه كيفري و عدم محروميت از حقوق اجتماعي

و _ عدم اعتياد به مواد مخدر به تاييد سازمان پزشكي قانوني

ز _ عدم اشتغال اعم از رسمي ، قرارداد و پيماني در وزارتخانه ها، سازمانها، ادارات و شركتهاي دولتي نهادهاي انقلابي شهرداريها و موسسات مامور به خدمات عمومي و عدم اشتغال به سردفتري يا دفترياري در زمان صدور مجوز.

ح _ نداشتن سو شهرت

ط _ داشتن وثاقت و تعهد به اصل نظام و قانون اساسي

ي _ عدم محكوميت به انفصال دائم از خدمات قضايي يا وكالت دادگستري و يا سلب صلاحيت براي متقاضيان شغل مشاوره حقوقي و عدم محكوميت به انفصال دائم از شغل كارشناسي براي متقاضيان كارشناسي

تبصره _ مشاغل آموزشي يا پژوهشي در دانشگاهها از مقررات بند (ز) مستثني است

ج _ مدارك و نحوه درخواست

ماده 4 _ در مهر ماه هر سال صورت نقاطي كه احتياج به مشاور حقوقي يا كارشناس رسمي داردبا تعيين تعداد مورد نياز براي هر محل در روزنامه هاي كثيرالانتشار آگهي مي گردد. متقاضيان

بايدظرف مدت مقرر در آگهي درخواست خود را با درج مراتب ذيل در آن به معاونت قضايي قوه قضائيه تسليم يا ارسال نمايند:

الف _ مشخصات كامل طبق شناسنامه و ميزان تحصيلات متقاضي

ب _ محل اقامت و نشاني پستي

ج _ سوابق شغلي قبل از درخواست

د _ تعيين محل مورد درخواست براي تاسيس موسسه مشاوره حقوقي يا كارشناسي

ماده 5 _ درخواست متقاضيان بايد داراي پيوستهاي ذيل باشد:

الف _ يك برگ تصوير مصدق از كليه صفحات شناسنامه

ب _ شش قطعه عكس 4*3

ج _ گواهي هاي مذكور در ماده 3

د _ گواهي وثاقت به امضاي كسي كه فرد مورد نظر را براي مشاوره حقوقي يا كارشناسي مناسب معرفي كند

ه_ _ گواهي سوابق اشتغال به همراه مستندات مربوطه در صورت داشتن سابقه اشتغال

د _ نحوه رسيدگي انتخاب و آموزش

ماده 6 _ درخواست متقاضيان به ترتيب وصول در معاونت قضايي ثبت و براي هر متقاضي پرونده جداگانه اي تشكيل مي شود. معاونت مذكور، سوابق متقاضي را از مراجع اطلاعاتي و قضايي محل اقامت و اشتغال و از موسسه آموزش عالي مربوطه استعلام و درباره صلاحيت وي به نحومقتضي تحقيق و نتيجه را در پرونده منعكس و به هيات موضوع ماده 2 اين آيين نامه تسليم مي نمايد.

ماده 7 _ معاون قضايي يا هيات مذكور در ماده 2 مي تواند انجام اقداماتي در رابطه با بررسي صلاحيت متقاضيان را از هسته هاي گزينش قوه قضاييه در استانها درخواست نمايد. هسته گزينش مربوطه مكلف است نتيجه بررسي را ظرف مهلت مقرر به هيات اعلام نمايد.

ماده 8 _ از كليه داوطلبان واجد شرايط به ترتيب مقرر در مواد آتي امتحان كتبي به عمل خواهدآمد. زمان و مكان برگزاري امتحان از طريق

روزنامه هاي كثيرالانتشار اعلام مي گردد.

تبصره _ اعضاي هيات علمي رسمي دانشكده هاي حقوق به شرط داشتن مدرك دكتري تاييدشده و حداقل سه سال سابقه تدريس در دروس حقوقي از شركت در اين آزمون معاف مي باشند.

ماده 9 _ مواد امتحاني براي داوطلبان مشاوره حقوقي عبارتند از:

متون فقه در حد تحريرالوسيله قانون آيين دادرسي كيفري و مدني قانون مدني و امور حسبي قانون تجارت قانون مجازات اسلامي و قانون ثبت اسناد و املاك

ماده 10 _ مواد امتحاني براي داوطلبان كارشناسي رسمي عبارتند از:

الف _ دروس تخصصي و فقهي مربوط به رشته مورد تقاضا

ب _ قوانين و مقررات مربوط به كارشناسي

ماده 12 _ چگونگي و نحوه انجام امتحان و امور مربوط به آن از جمله انجام مصاحبه پس ازقبولي در آزمون كتبي را هيات موضوع ماده 2 اين آيين نامه مشخص مي كند.

ماده 13 _ هيات اسامي داوطلباني را كه صلاحيت آنان محرز تشخيص داده شده است جهت دستور صدور پروانه به اطلاع رئيس قوه قضاييه خواهد رسانيد.

ماده 14 _ پروانه مشاورين و كارشناسان رسمي موضوع اين آيين نامه به امضاي كسي كه از طرف رئيس قوه قضاييه تعيين مي شود خواهد رسيد. اعتبار پروانه مذكور دو سال خواهد بود كه پس از آن براي مدتهاي مشابه قابل تمديد مي باشد. در صورت عدم تمديد پروانه وكالت اين افراد در مراجع قضايي پذيرفته نخواهد شد. همچنين ارجاع امر كارشناسي از سوي مراجع قضايي به كارشناسي كه پروانه وي تمديد نشده است ممنوع مي باشد.

ماده 15 _ متقاضيان مشاوره حقوقي پس از احراز صلاحيت و پذيرش آنان به مدت 6 ماه دوره كارآموزي را مانند كارآموزان قضايي زير نظر اداره كل آموزش قوه قضاييه طي مي كنند.

تبصره 1 _ هر كارآموز داراي

كارنامه مخصوصي خواهد بود كه از طرف معاونت قضايي يا اداره كل آموزش به او داده مي شود. در اين كارنامه حسن اخلاق كارآموز و عملكرد دوره كارآموزي وي ازسوي اداره كل آموزش ثبت خواهد شد.

تبصره 2 _ پذيرفته شدگاني كه حداقل 6 ماه سابقه كار قضايي به تأييد مراجع مربوطه داشته باشند و نيز اعضا رسمي هيات هاي علمي دانشكده هاي حقوق داخل كشور كه داراي مدرك تحصيلي دكتري در يكي از رشته هاي حقوقي باشند و حداقل پنج سال از آغاز استخدام رسمي آنهاگذشته باشد، از انجام دوره كارآموزي معاف خواهند بود.

ماده 16 _ پذيرفته شدگان كارشناسي رسمي بايد به مدت 6 ماه نزد يكي از كارشناسان رسمي دررشته مربوط كه حداقل 5 سال سابقه كارشناسي داشته باشد كارآموزي نمايند. در رشته هاي جديدكارشناسي شخص پذيرفته شده از كارآموزي معاف خواهد بود مگر آنكه هيات مذكور در ماده 2ترتيب ديگري را مقرر نمايد.

ماده 17 _ پذيرفته شده هنگام اخذ پروانه با حضور اكثريت اعضاي هيات مذكور در ماده 2 به ترتيب ذيل سوگند ياد نموده و سوگندنامه و صورتجلسه مربوطه را امضاء مي نمايد.

متن سوگندنامه مشاور به شرح ذيل مي باشد:

بسم الله الرحمن الرحيم

در اين موقع كه مي خواهم به شغل (مشاوره حقوقي نائل شوم به خداوند قادر متعال سوگند يادمي كنم كه هميشه قوانين و نظامات را محترم شمرده و جز عدالت و احقاق حق منظوري نداشته و برخلاف شرافت شغلي ام اقدام و اظهاري ننمايم و احترام اشخاص مقامات قضايي اداري و همكاران و اصحاب دعوي را رعايت نموده و از اعمال نظر شخصي و كينه توزي و انتقام جويي احتراز و درامور و كارهايي كه انجام مي دهم راستي و درستي را رويه خود قرار داده و

مدافع حق باشم و شرافت من وثيقه اين سوگند است كه ياد كرده و ذيل سوگندنامه را امضاء مي نمايم

متن سوگند نامه كارشناس رسمي به شرح ذيل مي باشد:

بسم الله الرحمن الرحيم

به خداوند متعال سوگند ياد مي كنم در امور كارشناسي كه به من ارجاع مي گردد خداوند متعال راحاضر و ناظر دانسته به راستي و درستي عقيده خود را اظهار نمايم و نظريات شخصي را در آن دخالت ندهم و نظر خود را نسبت به موضوع كارشناسي به طور كامل اظهار نمايم و هيچ چيز رامكتوم ندارم و بر خلاف واقع چيزي نگويم و ننويسم

ماده 18 _ پذيرفته شدگان مشاوره حقوقي منفردا يا مشتركا اقدام به تشكيل موسسه مي نمايند.دارندگان پروانه مكلف اند حداكثر ظرف مدت 6 ماه طبق مقررات مربوط به ثبت تشكيلات وموسسات غيرتجاري نسبت به ثبت موسسه اقدام نمايند در غير اين صورت مجوز باطل و بي اعتبارخواهد بود مگر آنكه هيات مذكور در ماده 2، اين مدت را حداكثر براي يك بار به مدت 6 ماه ديگرتمديد نمايد.

تبصره 1 _ ثبت موسسه در اداره ثبت اسناد و املاك شهرستاني انجام مي شود كه پروانه تاسيس موسسه براي آن محل صادر شده است

تبصره 2 _ ثبت موسسات حقوقي موكول به ارائه پروانه تاسيس از قوه قضاييه براي مدتي كه درپروانه تعيين شده است خواهد بود. تمديد ثبت تابع تمديد پروانه مي باشد.

تبصره 3 _ موسسه مشاوره حقوقي تابع ضوابط و مقررات مربوط به موسسات غيرتجاري خواهد بود.

ماده 19 _ موسسه مشاوره حقوقي بايد در محلي كه در پروانه صادره درج شده است داير شود ونمي توان عملا فعاليت آن را در محل ديگري متمركز نمود. در غير اين صورت پروانه صادره

ابطال مي گردد مگر اينكه در خصوص تغيير محل قبلا موافقت هيات مذكور در ماده 2 كسب شده باشد.

تبصره _ مفاد اين ماده مانع از حضور شخص مشاور حقوقي در محاكم يا ساير مراجع شهرهاي ديگر به عنوان وكيل نمي باشد.

ماده 20 _ دارندگان پروانه فقط مجاز به تشكيل يك موسسه مي باشند. ايجاد شعب و موسسات فرعي ممنوع و مستوجب تعقيب و تعطيلي موسسه و تمام شعب آن خواهد بود.

ماده 21 _ وظايف و تكاليف و مسئوليتهاي مشاورين حقوقي و كارشناسان موضوع اين آيين نامه همان است كه در قوانين و مقررات و آيين نامه هاي مربوط به وكلاي دادگستري و كارشناسان رسمي مقرر است

ماده 22 _ مشاوران حقوقي موضوع اين آيين نامه پس از اخذ پروانه به مدت دو سال مشاورحقوقي پايه 2 محسوب مي شوند و تنها حق شركت در محاكم كيفري كه به جرائم مستوجب تعزيررسيدگي مي كنند و نيز در محاكم حقوقي كه به دعاوي با خواسته كمتر از صد ميليون ريال يا خواسته غيرمالي رسيدگي مي كنند را دارند.پس از انقضاي اين مدت و به شرط نداشتن تخلف پروانه مشاوربه پايه (1) ارتقا مي يابد. دارندگان پروانه پايه (1) حق شركت در كليه محاكم اعم از حقوقي كيفري و غيره را دارند.

تبصره 1 _ اعمال مفاد اين ماده مانع از حق ارائه مشاوره حقوقي از سوي مشاور در كليه پرونده هانمي باشد.

تبصره 2 _ قبول شدگان در آزمون و مصاحبه مشاوره حقوقي بايد قبل از اخذ پروانه متعهد شوندكه حسب ارجاع هيات موضوع ماده 2 اين آيين نامه ارائه خدمات و مشاوره حقوقي از سوي آنان به متهمان شاكيان و اصحاب دعوايي كه امكانات مالي لازم را براي استخدام وكيل ندارند با نرخهاي كمتر و شرايط سهل خواستار شود.

تبصره 3 _ آن دسته

از مشاوران حقوقي كه داراي مدرك تحصيلي كارشناسي ارشد به بالامي باشند مي توانند درخواست صدور پروانه تخصصي در رشته اي كه در آن رشته مدرك تحصيلي خود را اخذ كرده اند بنمايند. در چنين صورتي حق الوكاله و حق المشاوره آنها در پرونده هاي مرتبط بارشته تخصصي آنان 25 درصد بيش از مبالغ مذكور در ماده 23 خواهد بود.

ماده 23 _ حق الوكاله مشاورين و حق الزحمه كارشناسان حداكثر تا 60% تعرفه وكلاي پايه يك دادگستري و كارشناسان رسمي حسب مورد خواهد بود. ميزان حق المشاوره توسط هيات موضوع ماده 2 همه ساله تعيين خواهد شد.

ماده 24 _ موارد تخلف مشاورين حقوقي و كارشناسان موضوع اين آيين نامه حسب مورد همان است كه در مورد وكلا و كارشناسان رسمي دادگستري در ساير قوانين و مقررات مقرر گرديده است تنبيهات انتظامي اين افراد عبارت است از توبيخ كتبي بدون درج در پرونده توبيخ كتبي با درج درپرونده عدم تمديد پروانه مشاوره حقوقي يا كارشناسي به طور موقت و لغو يا عدم تمديد پروانه مشاوره حقوقي يا كارشناسي به طور دائم

تبصره _ مرجع اعمال اين تنبيهات هيات موضوع ماده 2 آيين نامه خواهد بود.

قانون استفاده بعضي از دستگاهها از نماينده حقوقي در مراجع قضايي (مصوب 7/3/1374)

ماده واحده _ به موجب اين قانون بنياد شهيد انقلاب اسلامي بنياد پانزده خرداد، كميته امدادامام خميني بنياد مستضعفان جانبازان انقلاب اسلامي ستاد رسيدگي به امور آزادگان شهرداريها،بانكها و دانشگاههاي غير دولتي مي توانند نماينده حقوقي خود را جهت طرح دعوا يا دفاع از دعاوي مربوط در مراجع قضايي معرفي نمايند.

1 _ مورخ 30/6/1376 عبارت زير به اين ماده واحده اضافه شد:

«و شركتهاي دولتي و موسسات انتفاعي وابسته به دولت از جمله شركتهاي دولتي و موسسات انتفاعي وابسته به دولت كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام است و موسسات و

نهادهاي عمومي غير دولتي »

از قانون مالياتهاي مستقيم (مصوب اسفند 1366). (ماده 103 + 3 تبصره )

ماده 103 _ وكلا دادگستري و كساني كه در محاكم اختصاصي وكالت مي كنند مكلفند در وكالتنامه هاي خود رقم حق الوكاله ها را قيد نمايند و معادل پنج درصد آن بابت علي الحساب مالياتي روي وكالتنامه تمبر الصاق و ابطال نمايند كه در هر حال مبلغ تمبر، حسب مورد نبايد كمتر از ميزان مقرر در زير باشد:

الف _ در دعاوي و اموري كه خواسته آنها مالي است پنج درصد حق الوكاله مقرر در تعرفه براي هر مرحله

ب _ در مواردي كه موضوع وكالت مالي نباشد يا تعيين بهاي خواسته قانونا لازم نيست و همچنين در دعاوي كيفري كه تعيين حق الوكاله به نظر دادگاه است پنج درصد حداقل حق الوكاله مقرر در آئين نامه حق الوكاله براي هر مرحله

ج _ در دعاوي كيفري نسبت به مورد ادعاي خصوصي كه مالي باشد، برطبق مفاد حكم بند الف اين ماده

د _ در مورد دعاوي و اختلافات مالي كه در مراجع اختصاصي غيرقضايي رسيدگي و حل و فصل مي شود و براي حق الوكاله آنها تعرفه خاصي مقرر نشده است از قبيل اختلافات مالياتي و عوارض توسعه معابر شهرداري و نظاير آنها، ميزان حق الوكاله صرفا از لحاظ مالياتي به شرح زير:

تا يك ميليون ريال مابه الاختلاف پنج درصد تا سه ميليون ريال مابه الاختلاف چهاردرصدنسبت به مازاد يك ميليون ريال از سه ميليون ريال مابه لاختلاف به بالا سه درصد نسبت به مازاد سه ميليون ريال منظور مي شود و معادل پنج درصد آن تمبر باطل خواهد شد.

مفاد اين بند درباره اشخاصي كه وكالتا در مرجع مذكور در اين بند اقدام مي نمايند (ولو اينكه وكيل دادگستري نباشند) نيز جاري است جز در مورد كارمندان مودي يا پدر _ مادر _ برادر _ خواهر

_ پسر _ دختر _ نواده و همسر مودي

تبصره 1 _ در هر مورد كه طبق مفاد اين ماده عمل نشده باشد وكالت وكيل با رعايت قانون مقررات قانون آئين دادرسي مدني در هيچ يك از دادگاهها و مراجع مزبور قابل قبول نخواهد بود مگردر مورد وكالتهاي مرجوعه از طرف وزارتخانه ها و موسسات دولتي و شركتهاي دولتي و شهرداريهاو موسسات وابسته به دولت و شهرداريها كه محتاج به ابطال تمبر روي وكالتنامه نمي باشند.

تبصره 2 _ وزارتخانه ها و موسسات دولتي و شركتهاي دولتي و شهرداريها و موسسات وابسته به دولت و شهرداريها مكلفند از وجوهي كه بابت حق الوكاله به وكلا پرداخت مي كنند پنج درصد آن را كسر و بابت علي الحساب مالياتي وكيل ظرف ده روز به حوزه مالياتي محل پرداخت نمايند.

تبصره 3 _ درصورتي كه پس از ابطال تمبر، تعقيب دعوي به وكيل ديگري واگذار شود، وكيل جديد مكلف به ابطال تمبر روي وكالتنامه مربوطه نخواهد بود.

تبصره 4 _ در مواردي كه دادگاهها حق الوكاله يا خسارت حق الوكاله را بيشتر يا كمتر از مبلغي كه ماخذ ابطال تمبر روي وكالتنامه قرار گرفته است تعيين نمايند، مديران دفتر دادگاهها مكلفند ميزان مورد حكم قطعي را به حوزه مالياتي مربوطه اطلاع دهند تا مابه التفاوت مورد محاسبه قرار گيرد.

ماده 188 _ متصديان فروش و ابطال تمبر براساس مقررات اين قانون به ميزان مقرر در روي هروكالتنامه تمبر باطل و ميزان آن را در دفتري كه اختصاصا جهت تمبر مصرفي بايد وسيله هر يك ازوكلا نگهداري شود ثبت و گواهي نمايند. دفتر مزبور بايد در موقع رسيدگي به حساب مالياتي وكيل به دفتر مميزي ارائه شود وگرنه از موجبات عدم قبول دفتر وكيل از نظر

مالياتي خواهد بود.

تجويز دادرسي غيابي در امور جنايي (مصوب 2/3/1339)

ماده واحده _ در امور جنايي هر گاه متهم متواري بوده و احضار و جلب او براي تعيين وكيل يا انجام ساير تشريفات راجع به تشكيل جلسه مقدماتي يا دادرسي مقدور نباشد و دادگاه حضور متهم را براي دادرسي ضروري تشخيص ندهد، دادگاه اقدام به تعيين وكيل و تشكيل جلسه مقدماتي نموده و در غياب متهم اقدام به دادرسي خواهد نمود مگر آنكه دادستان رسيدگي حضوري را ممكن دانسته و از دادگاه تقاضاي اعاده پرونده را به منظور احضار و جلب متهم بنمايد. در رسيدگي غيابي به دادخواست مدعي خصوصي نمي توان رسيدگي نمود.

قانون نحوه اصلاح كانونهاي وكلاء دادگستري جمهوري اسلامي ايران (مصوب 16/7/1370)

ماده 1 _ به منظور اصلاح كانونهاي وكلا دادگستري جمهوري اسلامي ايران هيات بازسازي كانونهاي وكلا مركب از شش نفر از وكلا دادگستري و سه نفر از قضات شاغل به انتخاب رئيس قوه قضائيه براي مدت يك سال تعيين مي شوند كه مامور اجراي اين قانون مي باشند. به منظور تسريع در رسيدگي هيات متشكل از سه شعبه مستقل هر يك با عضويت دو نفر وكيل و يك نفر قاضي خواهد بود. رئيس شعبه اول رياست اداري بر شعب سه گانه را دارد.

تبصره 1 _ هيات مزبور آيين نامه نحوه رسيدگي و تشكيل جلسات و صدور راي را ظرف يك ماه تهيه و به تصويب رئيس قوه قضاييه خواهند رساند.

تبصره 2 _ تا پايان مهلت اجراي اين قانون انتخابات هيات مديره كانونهاي وكلا متوقف وبلافاصله پس از آن برگزار خواهد شد.

ماده 2 _ كليه وزارتخانه ها، سازمانها، ارگانها و دستگاههاي عمومي كشور موظفند در ارائه اطلاعات مورد درخواست در مهلتي كه از طرف هيات تعيين مي شود، همكاري نمايند.

ماده 3 _ وكلا مي توانند هنگام رسيدگي در شعبه حضور يابند و از خود دفاع كرده يا لايحه ارسال دارند.

ماده

4 _ موارد رد دادرس در مورد اين قانون لازم الاجراست و در صورت وجود موارد رد، پرونده وكيل مربوطه به شعب ديگر هيات احاله مي گردد.

ماده 5 _ شعب رسيدگي كننده در موارد زير حكم به انفصال دائم از وكالت دادگستري مي دهند:

الف _ شاغلين مشاغل زير در رژيم سابق

1 _ وزرا رژيم قبل و معاونين آنها، نمايندگان مجلس شوراي ملي و سنا بعد از خرداد 1342،سفرا و استانداران بعد از خرداد 1342 و مجلس موسسان سابق

2 _ مامورين و منابع ساواك منحله

3 _ دبيران حزب منحله رستاخيز در سطح شهرستان استان و همچنين مقامات بالاتر حزب

4 _ عضويت در تشكيلات فراماسونري و سازمانهاي وابسته به آن و عوامل صهيونيسم

5 _ افرادي كه از امكانات كانون وكلا براي پيشبرد اهداف حزب رستاخيز و رژيم گذشته استفاده كرده اند.

ب _ كساني كه به اتهام يكي از جرائم زير محكوميت قطعي يافته اند:

1 _ افرادي كه عليه جمهوري اسلامي قيام يا فعاليت موثر به نفع گروههاي غير قانوني كرده اند.

2 _ عضويت در سازمانهاي جاسوسي به نفع بيگانگان قبل يا بعد از انقلاب اسلامي

3 _ همكاري با قواي نظامي بيگانه عليه جمهوري اسلامي يا افشاء اسرار و اسناد سري كشور.

4 _ قاچاق ، ارتشا، اختلاس كلاهبرداري سرقت جعل جرائم منافي عفت و شرب خمر.

ج _ كساني كه مشمول يكي از موارد ذيل هستند:

1 _ اشتهار به فساد اخلاق .

2 _ اعتياد به مشروبات الكلي و مواد مخدر.

3 _ ارتكاب اعمال و رفتار خلاف شرافت و حيثيت و شئون شغل وكالت

4 _ عضويت در فرق ضاله يا عضويت در سازمانهايي كه مرامنامه آن مبتني بر نفي اديان الهي باشد.

5 _

بقاء مستمر بر عضويت و هواداري تشكيلاتي از گروههاي غير قانوني پس از اعلام غيرقانوني بودن آنها.

ماده 6 _ آرا شعب كه مبني بر انفصال وكيل باشد ظرف ده روز قابل تجديد نظر خواهي محكوم عليه در دادگاه عالي انتظامي قضات است و تا صدور راي در دادگاه مزبور به هر حال وكيل محكوم عليه ممنوع الوكاله خواهد بود.

تبصره _ دادگاه عالي انتظامي قضات طبق اين قانون و خارج از نوبت ظرف سه ماه به تقاضاهاي تجديد نظر رسيدگي و راي قطعي صادر مي نمايد.

ماده 7 _ اين قانون از تاريخ 16/7/1370 لازم الاجرا خواهد بود.

لايحه قانوني راجع به تصفيه و پاكسازي در كانون وكلاي دادگستري

ماده واحده

به شوراي سرپرستي وزارت دادگستري اجازه داده مي شود به منظور تصفيه و پاكسازي در كانون وكلا هياتي مركب از پنج نفر از وكلاي دادگستري براي تصويب به شوراي انقلاب جمهوري اسلامي ايران پيشنهاد كند و تا تصفيه كامل در كانون وكلاي دادگستري ، انتخابات هيئت مديره جديد برگزارنمي شود و هيئت مديره فعلي كانون وكلاي دادگستري كماكان اختيارات قانوني خود را خواهدداشت

تبصره 1 _ مدت اختيار اين هيات از تاريخ شروع به كار 6 ماه خواهد بود. ساير قوانين مغاير اين قانون ملغي است

تبصره 2 _ جرايم و تخلفاتي كه معيار پاكسازي است همان است كه در لايحه پاكسازي كارمندان دولت مصوب شوراي انقلاب

قانون حمايت قضايي از كاركنان دولت و پرسنل نيروهاي مسلح (مصوب 29/7/76). (ماده واحده در تبصره)

ماده واحده

تمام وزارتخانه ها، شركت ها، موسسات و سازمان هاي دولتي و دستگاه هايي كه شمول قانون برآنها مستلزم ذكر نام است همچنين نيروهاي مسلح (نظامي و انتظامي مكلفند بنا به درخواست كاركنان خود در زمان حيات و يا وراث درجه اول آنان پس از فوت در دعواهايي كه از انجام وظيفه آنان ناشي مي شود يا به نحوي با وظايف ايشان مرتبط است با استفاده از كارشناسان حقوقي شاغل به آنان خدمات حقوقي ارائه كنند.

تبصره 1: مقررات اين قانون شامل كاركناني كه دستگاه هاي دولتي از آنان شاكي باشندنخواهدشد.

تبصره 2: كارشناسان حقوقي موضوع اين قانون بايد داراي حداقل مدرك كارشناسي و رشته حقوق قضايي و در موارد ياد شده بدون الزام به دريافت پروانه و ارائه پروانه وكالت و با الزام به رعايت بخشي از مقررات راجع به وظايف و تكاليف وكلاي دادگستري كه در آئين نامه اجرايي اين قانون مشخص مي شود با درخواست اشخاص مذكور در ماده واحده حسب مورد در تمامي مراحل دادرسي به عنوان وكيل شركت كنند.

تبصره 3: آئين نامه اجرايي

اين قانون توسط وزارت دادگستري با همكاري وزارت دفاع وپشتيباني نيروهاي مسلح و سازمان اداري و استخدامي كشور ظرف مدت سه ماه تهيه و به تصويب هيات وزيران مي رسد.

قانون تشكيل صندوق حمايت وكلاء و كارگشايان دادگستري (مصوب 29 دي ماه 55) . (م 1 تا م 18)

ماده 1 _ وكلا و كارگشايان دادگستري طبق مقررات اين قانون از طريق بيمه اجباري در برابر اثرات ناشي از پيري و از كار افتادگي و فوت حمايت ميشوند.

تبصره _ وكلا و كارگشاياني كه مشمول مقررات قانون استخدام كشوري يا قانون استخدام نيروهاي مسلح يا قانون تامين اجتماعي يا مقررات بازنشستگي ديگري هستند از شمول مقررات حمايتي اين قانون مستثني ميباشند.

ماده 2 _ براي اجراي اين قانون صندوق حمايت وكلا و كارگشايان دادگستري كه در اين قانون صندوق ناميده مي شود تشكيل مي گردد.

ماده 3 _ صندوق داراي شخصيت حقوقي و استقلال مالي است و از پرداخت ماليات و عوارض معاف ميباشد.

ماده 4 _ اساسنامه صندوق از طرف كانون وكلاي دادگستري مركز با مشاركت نماينده يا جلب نظر كانونهاي ديگر تهيه و پس از تاييد وزارت دادگستري و وزارت بهداري و بهزيستي و تصويب شوراي عالي تامين اجتماعي به موقع اجرا گذاشته مي شود.

ماده 5 _ منابع مالي صندوق به شرح زير است :

1 _ حق بيمه اي كه مشمولين اين قانون مستقيما به صندوق مي پردازند.

2 _ وجوهي كه كانونهاي وكلا به صندوق مي پردازند.

3 _ سود حاصل از درآمد وجوه صندوق

4 _ كمكها و هدايايي كه از طرف اشخاص حقيقي يا حقوقي به صندوق داده مي شود.

ماده 6 _ كليه دارايي و تعهدات صندوق تعاون وكلاي دادگستري به صندوق منتقل مي شود.

ماده 7 _ وجوه مذكور در تبصره 79 قانون بودجه اصلاحي سال 1352 و بودجه سال

1353 كل كشور همچنين كسور بازنشستگي قضات و كارمنداني كه قبل از بازنشستگي مستعفي شده يا بشوندو پروانه وكالت گرفته يا بگيرند بايد به صندوق واريز شود.

ماده 8 _ (اصلاحي 75) نرخ و ترتيب پرداخت حق بيمه از طرف بيمه شده و كانون وكلا وشرايط استفاده از مزايا و ميزان و نحوه بهره برداري از وجوه صندوق طبق آيين نامه اي است كه به وسيله وزارت دادگستري تهيه و به تصويب هيئت وزيران خواهد رسيد.

تبصره _ وكلاي دادگستري و كارگشايان مكلفند معادل نصف آنچه كه بابت ماليات طبق قانون مالياتهاي مستقيم تمبر به وكالتنامه الصاق مي كنند همچنين معادل نصف ماليات وجوهي كه به عنوان حق المشاوره و حق الوكاله به طور مقطوع دريافت مي دارند به صندوق حمايت وكلا وكارگشايان دادگستري پرداخت نمايند.

ماده 9 _ از تاريخ اجراي اين قانون وجوه موضوع مواد 3 و 4 قانون تشكيل صندوق تعاون وكلا(مصوب سال 1350) به كانون وكلاي مربوط پرداخت ميشود.

ماده 10 _ دولت به پيشنهاد وزارت دادگستري هر سال مبلغي بابت حق الوكاله هاي تسخيري و معاضدتي در بودجه كل كشور پيش بيني و به كانونهاي وكلا خواهد پرداخت

ماده 11 _ تجديد پروانه سالانه وكلا و كارگشايان مشمول اين قانون موكول به ارائه مفاصاحساب پرداخت حق بيمه مي باشد.

ماده 12 _ وكلا و كارگشاياني كه طبق مقررات مربوط تقاضاي بازنشستگي مي كنند مكلفند تمام حق بيمه سنوات گذشته خود را به ترتيبي كه در آيين نامه موضوع ماده 8 اين قانون تعيين خواهد شدبپردازند.

ماده 13 _ سوابق خدمت رسمي قضات و كارمندان دولت و مدت نمايندگي مجلسين سنا وشوراي ملي و مدت خدمت وظيفه كساني كه مشمول مقررات اين قانون قرار مي گيرند از لحاظ بازنشستگي به شرط پرداخت

تمام حق بيمه سنوات مذكور با احتساب وجوه پرداختي بابت بازنشستگي متقاضي كه به صندوق واريز شده است جز سابقه وكالت محسوب خواهد شد.

تبصره _ وكالتهايي كه قبل از صدور حكم بازنشستگي به وكلاي بازنشسته داده شده و محاكمات آن در جريان رسيدگي است به قوت خود باقي و تعقيب دعاوي مذكور تا مرحله نهايي از طرف وكلاي بازنشسته بلامانع است

ماده 15 _ وكلا و كارگشايان دادگستري ميتوانند با رعايت ماده 14 در صورت داشتن 30 سال سابقه وكالت و يا دارا بودن حداقل ده سال سابقه وكالت و شصت سال سن و پرداخت حق بيمه به ترتيب مقرر در آيين نامه تقاضاي بازنشستگي نمايند.

تبصره _ مدت كارآموزي وكلاي دادگستري جز مدت سي سال مذكور در ماده فوق الذكر محسوب مي گردد و از تاريخ اجراي اين قانون پروانه كارآموزي وكالت دادگستري براي حوزه قضايي استان مركز فقط به كساني داده مي شود كه سن آنها از چهل سال تمام بيشتر نباشد و براي سايرحوزه هاي قضايي پروانه كارآموزي به كسانيداده مي شود كه سن از پنجاه سال تمام بيشتر نباشد وچنين پروانه هايي قابل انتقال به حوزه قضايي استان مركز نميباشد.

ماده 16 _ وجوهي كه از طرف وكلاي دادگستري و كارگشايان به حساب تعاوني آنها به صندوق تعاون وكلاي دادگستري پرداخت شده است همچنين وجوه موضوع ماده 7 اين قانون بابت حق بيمه آنها كه بايد راسا به صندوق بپردازد محاسبه خواهد شد.

ماده 17 _ هر گونه برداشت يا تصرف غير قانوني از وجوه يا اموال صندوق در حكم اختلاس ياتصرف غير قانوني در اموال دولت است

ماده 18 _ از تاريخ اجراي اين قانون مواد 1 و 2 قانون تشكيل صندوق

تعاون وكلا و آن قسمت از قوانين و مقررات ديگري كه در مقام اجرا با اين قانون مغاير است لغو ميشود.

قانون اجازه پرداخت 50 درصد از حق الوكاله هاي وصولي نمايندگان قضايي و كارمندان موثر در پيشرفت دعاوي

ماده واحده _ به وزارت دارايي اجازه داده مي شود نسبت به دعاوي كه دولت در محاكم قضايي محكوم له واقع و طرف به پرداخت خسارت حق الوكاله در حق دولت محكوم مي گردد سي درصد ازحق الوكاله وصولي مورد حكم را به نماينده قضايي ذي مدخل مشروط بر اينكه كارمند وزارتخانه مربوطه بوده و دادرسي بدون دخالت وكيل انجام گرفته باشد و بيست درصد آن را به تشخيص وزارتخانه مربوطه به كارمنداني كه در پيشرفت دادرسي موثر شناخته مي شوند پرداخت نمايد و درهر صورت ميزان پرداختي در هر دعوي نبايد در مورد نماينده قضايي از چهار ماه حقوق و در مورد ساير كارمندان از دو ماه حقوق تجاوز نمايد.

تبصره _ نماينده قضايي در صورتي مجاز به اقامه دعوي يا دفاع از آن است كه از طرف وزارتخانه مربوطه مجاز به اقدام باشد.

قانون تشكيل صندوق تعاون وكلاء و تأمين هزينه هاي كانون وكلاي دادگستري (مصوب 14 ارديبهشت ماه 1350). (

مواد 1 و 2 _ به موجب ماده 18 قانون تشكيل صندوق حمايت وكلا لغو گرديد.

ماده 3 _ وكلاي دادگستري و كارگشايان مركز و استانها بايد هر سال مبلغي به عنوان عضويت به كانون وكلا دادگستري حوزه خود بپردازند.

ماده 4 _ هر يك از وكلاي دادگستري و كارگشايان بايد هنگام پرداخت حق تعاون مذكور در ماده 2 اين قانون مبلغي هم معادل نصف آن پرداخت نمايند. وجوه حاصل از اجراي اين ماده و ماده 3 به مصرف تامين هزينه هاي كانون وكلاي دادگستري مربوط خواهد رسيد.

ماده 5 _ كليه وزارتخانه ها و سازمانهاي دولتي و موسسات وابسته به دولت و شهرداري ها و بانكها و شركتهاي وابسته به آنها مكلفند موقع كسر ماليات و ابطال تمبر مالياتي وجوه مندرج درمواد 2 و 4 را وصول كنند و هر ماه به كانون وكلا حوزه

مربوط ارسال دارند.

ماده 6 _ صدور پروانه وكلاي دادگستري و كارگشايان و ثبت تمديد مدت اعتبار آن موكول به پرداخت وجوه مذكور در اين قانون است و هيچ وكيلي قبل از تمديد مدت اعتبار پروانه خود حق وكالت ندارد.

ماده 7 _ نحوه تشكيل و اداره صندوق تعاون و مصرف وجوه آن و همچنين تعيين ميزان و طرز وصول حق عضويت سالانه و شرايط معافيت از آن به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه از طرف هيات مديره كانون وكلاي دادگستري مركز تهيه مي شود و پس از تصويب وزير دادگستري قابل اجرا است

قانون اجازه وكالت دادگستري به افسران قضائي ليسانسيه حقوق بازنشسته نيروهاي مسلح. (ماده واحده + 4 بند)

ماده واحده _ افسران نيروهاي مسلح كه واجد شرايط زير باشند پس از بازنشستگي با رعايت مقررات ماده 10 قانون استقلال كانون وكلا مصوب اسفند ماه 1333 مي توانند بدون طي كارآموزي به كار وكالت بپردازند و كانون وكلاي دادگستري به اين قبيل افسران پروانه وكالت درجه يك اعطا خواهد كرد.

الف _ دارا بودن حداقل دانشنامه در رشته حقوق .

ب _ دارا بودن حداقل پنج سال سابقه خدمت متوالي و يا هشت سال خدمت متناوب در مشاغل سازماني قضائي زير:

1 _ رئيس و عضو دادگاه عالي انتظامي و دادستان و داديار دادسراي انتظامي قضات ارتش

2 _ دادستان ارتش و معاون او.

3 _ رئيس و عضو دادگاههاي نظامي

4 _ دادستان داديار و بازپرس و معاون بازپرس نظامي

مصوبه مجمع تشخيص مصلحت نظام در خصوص «انتخاب وكيل توسط اصحاب دعوي

ماده واحده _ اصحاب دعوي حق انتخاب وكيل دارند و كليه دادگاههايي كه به موجب قانون تشكيل مي شوند مكلف به پذيرش وكيل مي باشند.

تبصره 1 _ اصحاب دعوي در دادگاه ويژه روحانيت نيز حق انتخاب وكيل دارند، دادگاه تعدادي از روحانيون صالح را به عنوان وكيل مشخص مي كند تا از ميان آنان به انتخاب متهم وكيل انتخاب گردد.

تبصره 2 _ هرگاه به تشخيص ديوان عالي كشور، محكمه اي حق وكيل گرفتن را از متهم سلب نمايد،حكم صادره فاقد اعتبار قانوني بوده و براي بار اول موجب مجازات انتظامي درجه سه و براي مرتبه دوم موجب انفصال از شغل قضايي مي باشد.

تبصره 3 _ وكيل در موضوع دفاع از احترام و تامينات شاغلين شغل قضا، برخوردار مي باشد.

موضوع «انتخاب وكيل توسط اصحاب دعوي كه در تاريخ يازدهم دي ماه يكهزار و سيصد و شصت ونه به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيده و مورد اختلاف مجلس و شوراي

نگهبان قرار گرفته دراجراي اصل يكصد و دوازدهم قانون اساسي در جلسه روز پنجشنبه مورخ يازدهم مهر ماه يك هزار وسيصد و هفتاد به شرح فوق به تصويب نهايي مجمع تشخيص مصلحت نظام رسيده است

قانون راجع به ليسانسيه هاي حقوق و وكلاء (مصوبه اول و نهم مرداد 1309)

ماده 1 _ اشخاصي كه داراي ديپلم ليسانس حقوق از مدارس داخله يا خارجه بوده و واجد شرط اول از ماده اول قانون استخدام قضات باشند ممكن است به خدمت قضائي قبول شده و يا تحصيل جواز وكالت نمايند اين اشخاص در صورتي كه محل ماموريت آنها در خارج از مركز باشد با رتبه 2قضائي و هرگاه در مركز باشد با رتبه يك قضايي استخدام خواهند شد. رتبه 2 درصورتي براي اشخاص فوق باقي خواهد ماند كه يكسال در خارج از مركز اشتغال به خدمت داشته باشند.

ماده 2 _ در هر حوزه صلح يا بدايتي كه به قدر لزوم وكلا مجاز در آنجا مقيم نباشد وزارت عدليه مي تواند مطابق نظام نامه مخصوص از داوطلبان شغل وكالت امتحان نموده اجازه وكالت بدهد. اين قبيل اشخاص فقط در نقاطي كه مطابق نظام نامه مذكور در فوق معين مي شوند حق وكالت خواهندداشت

ماده 3 _ اين قانون از اول شهريور ماه 1309 به موقع اجرا گذارده خواهد شد.

وكالت در قانون اساسي

_ اصل 35 قانون اساسي

در همه دادگاهها طرفين دعوي حق دارند براي خود وكيل انتخاب نمايند و اگر توانايي انتخاب وكيل را نداشته باشند بايد براي آنها امكانات تعيين وكيل فراهم گردد.

2 _ اصل 141 قانون اساسي

رئيس جمهور و معاونان رئيس جمهور و وزيران و كارمندان دولت نمي توانند بيش از يك شغل دولتي داشته باشند و داشتن هر نوع شغل ديگر در موسساتي كه تمام يا قسمتي از سرمايه آن متعلق به دولت يا موسسات عمومي است و نمايندگي مجلس شوراي اسلامي و وكالت دادگستري و مشاوره حقوقي و نيز رياست و مديريت عامل يا عضويت در هيات مديره انواع مختلف شركت هاي خصوصي جز شركت هاي تعاوني ادارات

و موسسات براي آنان ممنوع است سمت هاي آموزشي در دانشگاهها و موسسات تحقيقاتي از اين حكم مستثني است

قانون راجع به كارشناسان رسمي مصوب 81 (م 1 تا م 41)

ماده 1 _ در حوزه هايي كه وزارت دادگستري اعلام مي كند هر وقت رجوع به كارشناسي لازم باشد دادگاهها و پاركه هاي و هر مقام رسمي ديگر بايد منحصرا از بين كارشناسان رسمي انتخاب كند.

تبصره _ در هر مورد كه تعيين كارشناس مطابق قانون با اصحاب دعوي است طرفين در صورت تراضي مي توانند از غير كارشناسان رسمي انتخاب نمايند.

ماده 2 _ اين ماده و ماده 3 با توجه به ماده 10 لايحه قانوني مربوط به استقلال كانون كارشناسان رسمي مصوب 1358 منسوخ است

ماده 4 _ كارشناساني كه تحت تعقيب جزايي براي جرائم مذكور در شق از ماده 2 قرار بگيرند از شغل كارشناسي رسمي معلق مي شوند. مقصود از تعقيب جزايي صدور ادعانامه است

ماده 5 _ اين ماده و ماده ششم به لحاظ مغايرت با لايحه قانوني مربوط به استقلال كانون كارشناسان رسمي طبق ماده 30 آن لايحه منسوخ است

ماده 7 _ كارشناساني كه سوگند ياد كرده اند براي تجديد پروانه در سنوات بعد از ياد كردن سوگند معاف خواهد بود.

ماده 8 _ كارشناس رسمي بايد وظايف مرجوعه را در اسرع اوقات انجام داده و به هيچ وسيله و عنوان اظهار عقيده خود را به تاخير نيندازد.

ماده 9 _ در صورتي كه كارشناس در عقيده خود اشتباه نموده و اين اشتباه در اثر مسامحه به عمل آمده باشد متخلف به سه ماه تا دو سال محروميت از كارشناسي رسمي محكوم خواهد شد. اين محكوميت انتظامي مانع از تعقيب حقوقي نخواهد بود.

ماده 10 _ كارشناس رسمي مكلف است در موقعي كه مقام صلاحيتدار معين مي كند در جلسه

دادرسي يا محلي كه مقرر شده حاضر شود مگر اين كه عذر موجهي داشته از قبيل فوت يكي از اقرباي نسبي ياسببي تا درجه دوم از طبقه سوم و همچنين در موقعي كه موانع خارجي غيرقابل رفع كه اراده او در آنها مدخليت نداشته مانع از حركت او باشد و در صورت امكان بايد عذر خود را قبلا به اطلاع دادگاه يا مقام صلاحيت دار ديگر برساند.

ماده 11 _ در صورتي كه كارشناس در دو يا چند مقام صلاحيت دار احضار شده و جمع بين اوقات ممكن نباشد بايد حضور در ديوان جزا و ديوان جنايي را مقدم بدارد و در مورد ساير مقامات نزد مقامي كه وقت آن زودتر ابلاغ شده حاضر شود در اين صورت كارشناس مكلف است نسخه ثاني اخطار يا گواهي دفتر را به لايحه اي كه براي اعتذار به مقام بعدي مي فرستد ضميمه نمايد والا غايب متخلف محسوب خواهد شد.

ماده 12 _ كارشناس مكلف است اسراري را كه در اثر انجام شغل خود مطلع شده است حفظ نمايد، درصورت تخلف علاوه بر مجازات انتظامي به شش ماه تا دو سال حبس تاديبي محكوم خواهد شد.

ماده 13 _ كارشناس هنگام مراجعه مقام صلاحيتدار اگر جهت ردي موجود باشد مكلف است آن را به آن مقام اظهار دارد و تشخيص كفايت يا عدم كفايت جهت رد با مقام ارجاع كننده است جهات رد كارشناس همان جهات رد حاكم است

ماده 14 _ دريافت هر وجه يا مالي از اشخاص ذي نفع غير از آنچه كه دادگاه معين مي كند و يا آيين نامه وزارت دادگستري مقرر مي نمايد ممنوع است و متخلف به مجازات مرتشي محكوم خواهد شد.

ماده 15 _ كارشناس نمي تواند از قبول كاري

كه به او رجوع شده خودداري نمايد.

ماده 16 _ كارشناس بايد در گزارشهايي كه مي دهد نزاكت را مراعات نمايد.

ماده 17 _ كارشناس رسمي بايد داراي دفتر منظمي بوده و نامه هايي كه راجع به كارشناسي است در آنجابايگاني نمايد.

ماده 18 _ در كليه مواردي كه تاديه دستمزد كارشناس كلا يا بعضا به عهده معسر است كارشناس رسمي بايد نسبت به معسر موقتا به طور مجاني رسيدگي و اظهار عقيده نمايد و نيز نسبت به دعاوي كه مدعي به آن كمتر از يكهزار ريال است در صورتي كه دادگاه يا مقامي كه تعيين كارشناس نموده نظر به عدم اهميت موضوع رسيدگي مجاني را مقتضي بداند هريك از كارشناسان رسمي مكلفند اين گونه ارجاعات دادگاه يا مقام صلاحيتدار ديگر را كه تعداد آن نسبت به هريك نبايد در سال از سه تجاوز كند بدون مطالبه حق الزحمه رسيدگي كرده اظهار عقيده نمايند.

ماده 19 _ مرجع تعقيب كارشناس اداره فني وزارت دادگستري است و مطابق آيين نامه وزارت دادگستري دادرسي خواهدشد.

ماده 20 _ وزير دادگستري مي تواند همين قدر كه از سو رفتار و اخلاق كارشناس رسمي مطلع شد امربه تعقيب انتظامي او داده و در موردي كه اشتغال به كارشناسي او منافي با حيثيت كارشناسان رسمي بايد او را از شغل كارشناس رسمي معلق نمايد.

ماده 21 _ مجازاتهاي انتظامي كارشناسان رسمي به قرار زير است

1 _ توبيخ شفاهي

2 _ توبيخ كتبي با درج در پرونده

3 _ جريمه نقدي از 100 تا 1000 ريال

4 _ توبيخ با درج در مجله رسمي

5 _ ممنوعيت موقت از سه ماه تا دو سال

6 _ محروميت دائم از شغل كارشناسي

ماده 22 _ مرور زمان نسبت

به تعقيب انتظامي كارشناس دو سال از تاريخ وقوع تخلف و يا آخرين تعقيب انتظامي است

ماده 23 _ كارشناسي كه بعد از قبول كارشناسي در انجام كارشناسي مسامحه كرده و دستور مقامي كه كارشناسي را به او رجوع نموده رعايت نكرده يا دعوت آن مقام را براي اداي توضيحات اجابت ننموده يا توضيحاتي را كه خواسته شده نداده يا نقص كارشناسي را رفع ننموده يا از اظهارعقيده يا از امضاي نظري كه اظهار كرده امتناع نموده يا در مهلت بدوي يا تمديدي عقيده خود را نرسانده يا بدون عذر موجه استعفا نموده يا در مجلس كارشناسان براي رسيدگي و اظهار عقيده حاضر نشده است مستحق حق الزحمه نيست و دادگاه پس از اخطار به او كه اگر بخواهد در مقام مدافعه برآيد نظر به اهميت تخلف او رابه تاديه جريمه نقدي از يكصد الي پانصد ريال محكوم مي نمايد و اين گونه جرائم در صندوق دادگستري كه در اين مورد عنوان صندوق جرائم را خواهد داشت جمع آوري شده و به تصويب وزارت دادگستري به مصرفي كه معين مي شود مي رسد.

ماده 24 _ هرگاه كارشناسي در وقت مقرر حاضر شود و به واسطه تخلف يكي از صاحبان كار از حضوردر وقت مقرر يا عدم تهيه وسايل كار اجراي كارشناسي به تعويق افتد جبران تضييع وقت كارشناس وهزينه اي كه كرده باشد به عهده طرف متخلف است و دادگاه حقي را كه در مقابل تضييع وقت كارشناس بايد داده شود و به درخواست او معين و وصول و ايصال مي نمايد و نيز در مواردي كه به واسطه صلح وغيره اجرا كارشناسي مقتضي نباشد حق مزبور رعايت مي شود.

ماده 25 _ دادگاه و پاركه و هر مقام رسمي ديگري

كه كارشناس معين مي كند بايد طرز رفتار و اخلاق آنهارا مراقبت نموده و هرگونه تخلف كه مشاهده نمودند به اداره فني گزارش دهند. عدم رعايت مقررات اين ماده براي مامورين دولت مستلزم تعقيب انتظامي است

ماده 26 _ طرز رفتار و اعمال يكساله كارشناسان رسمي در تجديد انتخاب آنان براي سال بعد موثرخواهد بود.

ماده 27 _ در صورت فوت و حجر كارشناس رئيس اداره فني وزارت دادگستري در مركز و مدعي العموم بدايت در ساير حوزه ها برگها و اسناد راجع به امور كارشناسي را جمع كرده بايگاني مي نمايد. در صورتي كه بين آنهااشيا يا اسنادي متعلق به مردم باشد به صاحبان آنها رد مي كند.

ماده 28 _ هرگاه كارشناس ضمن اظهار عقيده برخلاف مشهودات خود چيزي بنويسد جاعل در اسنادرسمي محسوب مي شود.

هرگاه كارشناس در اظهار عقيده كتبي يا زباني خود راجع به امر جنحه و يا حقوقي تمام واقع را ذكر نكندبه حبس تاديبي از سه ماه تا يك سال و اگر برخلاف واقع چيزي ذكر كرده باشد به حبس تاديبي از شش ماه تا دو سال محكوم مي شود.

هرگاه كارشناس در اظهار عقيده كتبي يا زباني راجع به امر جنايي تمام واقع را ذكر نكند به حبس تاديبي از يك سال تا سه سال و اگر برخلاف واقع چيزي ذكر كرده باش به حبس با كار از سه سال تا پنج سال محكوم خواهد شد.

هرگاه كارشناس در چيزي كه براي آزمايش در دسترس او گذاشته شده با سوءنيت تغيير بدهد اگر كارشناسي براي امر جنحه يا حقوقي باشد به حبس تاديبي از يك سال تا سه سال و اگر براي امر جنايي باشد به حبس مجرد از سه سال تا پنج سال

محكوم خواهد شد.

مجازاتهاي مذكور در اين قانون در صورتي اعمال مي شود كه عمل مشمول مقررات شديدتري نباشدوگرنه مجازات اخير اعمال خواهد شد.

اگر گزارش خلاف واقع در حكم دادگاه موثر شده باشد كارشناس به يك درجه مجازات بالاتر از مجازات مذكور در فوق محكوم خواهد شد.

مفاد اين ماده نسبت به كارشناسان غيررسمي نيز رعايت خواهد شد.

ماده 29 _ هرگاه در فن معيني كارشناس رسمي نباشد دادگاهها و پاركه ها و مقامات صلاحيتدارمي توانند هر موقع كه احتياج به انتخاب كارشناس در آن فن داشته باشند از بين كساني كه شغل و حرفه ومعلومات آنها مربوط به آن فن باشد يك يا چند نفر معتمد را به سمت كارشناس انتخاب كنندكارشناساني كه به اين ترتيب انتخاب مي شوند بايد در پيشگاه دادگاه يا پاركه انتخاب كننده يا مقامات صلاحيتدار مطابق ماده 5 سوگند ياد كنند و از حيث تخلف تابع مقررات بدون عذر قانوني مورد تعقيب واقع شده به يك الي سه سال محروميت از اشتغال به شغل يا حرفه مربوطه محكوم خواهند شد.

ماده 30 _ اين قانون تا اندازه اي كه راجع به مترجمين رسمي قابل اعمال است در مورد آنها لازم الرعايه خواهد بود.

قانون راجع به ترجمه اظهارات و اسناد در محاكم و دفاتر رسمي. مصوب 1316 (م 1 تا م 9)

ماده 1 _ هرگاه يكي از طرفين دعوي يا شهود و اهل خبره در محاكم و ادارات و طرفين معامله يا شهود در دفاتر اسناد رسمي زبان فارسي را ندانند اظهارات آنها توسط مترجم رسمي ترجمه خواهد شد.

تبصره _ در نقاطي كه از طرف وزارت عدليه مترجمين رسمي براي هريك از زبانهاي غيرفارسي تعيين نشده باشد محاكم و ادارات ثبت دفاتر اسناد رسمي مترجمين كه طرف اعتماد باشد براي ترجمه تعيين مي نمايد.

ماده 2 _ ترجمه اسناد ذيل بايد از طرف مترجمين

رسمي يا مامورين سياسي و قنسولي تصديق شده باشد:

الف _ اسنادي كه در يكي از كشورهاي بيگانه يا در ايران به يكي از زبانهاي غيرفارسي تنظيم شده و دريكي از محاكم و ادارات ايران مورد استفاده باشد.

ب _ اسنادي كه در ايران تنظيم شده و ترجمه آن به منظور استفاده در يكي از كشورهاي بيگانه مورد حاجت باشد.

ماده 3 _ به متقاضيان با احراز شرايط ذيل پروانه مترجمي رسمي اعطا مي گردد:

الف _ داشتن حداقل 25 سال سن

ب _ موفقيت در آزمون و اختبار علمي و كتبي

ج _ نداشتن پيشينه موثر كيفري

د _ عدم اشتهار به فساد اخلاقي عقيدتي

ه _ عدم اعتياد به مواد مخدر.

و _ عدم محكوميت به انفصال از خدمات دولتي

ز _ مورد وثوق و اعتماد باشد.

ماده 4 _ اعتبار پروانه مترجمي سه سال است و تمديد آن منوط به درخواست متقاضي و پرداخت هزينه مطابق تعرفه قانوني مي باشد چنانچه متقاضي تمديد فاقد يكي از شرايط مقرر قانوني تشخيص داده شود مراتب با ذكر دلايل آن به مرجع انتظامي مترجمان اعلام و درخواست رسيدگي مي شود. مرجع انتظامي پس از رسيدگي نسبت به تمديد يا عدم تمديد پروانه مترجمي راي مقتضي صادر مي نمايد.

تا زمان رسيدگي مرجع انتظامي اعتبار پروانه به قوت خود باقي است

ماده 5 _ مرجع رسيدگي به تخلفات انتظامي مترجمين رسمي هياتي مركب از يك نفر قاضي و دو نفر ازمترجمين رسمي به انتخاب رئيس قوه قضائيه مي باشد كه انشا راي با قاضي هيات خواهد بود.

ماده 6 _ در صورت ارتكاب هريك از تخلفات ذيل مرتكب براي بار اول به مدت يك سال و بار دوم به مدت دو سال و

در صورت تكرار براي هميشه از مترجمي رسمي محروم مي شود:

الف _ ترجمه و تطبيق با پروانه اي كه مدت آن منقضي شده است

ب _ امتناع از قبول امور ارجاعي متقاضيان ترجمه بدون عذر موجه

ج _ امتناع از حضور در مراجع قضايي بدون عذر موجه

د _ نداشتن دفاتر و اسناد و لوازم مربوط به امور ترجمه طبق مقررات قانوني

ه _ عدم رعايت تعرفه حق الزحمه مترجمي

و _ ترجمه و تطبيق و تصديق خلاف واقع

تبصره _ مجازاتهاي فوق علاوه بر مجازات مندرج در ساير قوانين مي باشد.

ماده 7 _ در صورت ارتكاب هريك از تخلفات ذيل مرتكب به توبيخ كتبي با درج در پرونده و در صورت تكرار تا يك سال از مترجمي محروم مي شود:

الف _ امتناع از حضور در مراجع قانوني غيرقضايي بدون عذر موجه

ب _ تاخير در انجام امور ترجمه بدون عذر موجه

ج _ عدم رعايت ضوابط ترجمه

د _ عدم ارائه دفاتر، اسناد و لوازم مربوط به ترجمه در موارد بازرسي

ماده 8 _ تشكيل دفتر يا موسسه و ترجمه اسناد و اظهارات افراد بدون رعايت مقررات اين قانون ممنوع است و مرتكب به مجازات كلاهبرداري محكوم مي گردد.

ماده 9 _ تشكيلات و نحوه اداره دفتر، ضوابط ترجمه تعرفه حق الزحمه مترجم و مرجع تشخيص شرايط مذكور در اين قانون به موجب آيين نامه اي مي باشد كه توسط وزارت دادگستري تهيه و به تصويب رئيس قوه قضائيه خواهد رسيد .

آيين نامه رسيدگي به تخلفات كارشناسان رسمي(م 59 تا م 70)

به استناد تبصره ماده 18 قانون استقلال كانون كارشناسان رسمي رسيدگي به تخلفات كارشناسان و مجازاتها به طريق زير خواهد بود:

ماده 1 _ شكايت از تخلفات كارشناسي بايد كتبي و با امضاي شاكي و شامل

الف

_ نام و نشاني شاكي ب _ نام و نشاني كارشناس ج _ موضوع شكايت و مدارك مورد استناد باشد.اين شكايت در دفتر كانون كارشناسان رسمي ثبت مي شود و هيات مديره كانون عندالاقتضا ظرف مدت يك ماه آن را به دادسراي انتظامي كانون كارشناسان رسمي ارجاع و دادسرا پس از دريافت بدان رسيدگي و اظهار عقيده مي نمايد.

ماده 2 _ در صورتي كه دادسرا يا دادگاه انتظامي كانون كارشناسان رسمي حضور شاكي يا كارشناسي رابراي اداي توضيحات و كشف حقيقت لازم بداند او را احضار مي كند. عدم حضور بدون عذر موجه مي تواند قرينه اي براي كذب و يا صدق نسبت وارده تلقي گردد. عذر موجه براي كارشناس علاوه برمقررات مندرج در ماده 69 مكرر آيين دادرسي مدني شامل دعوت دادگاهها، دادسراها بازپرسيها و مراجع قانوني ديگر جهت اجراي قرار كارشناسي و يا اداي توضيحات در نزد مراجع مذكور است كارشناس بايدعذر خود را پيش از وقت با ذكر دليل به دادسرا و يا دادگاه انتظامي كانون كارشناسان رسمي اعلام كند.

ماده 3 _ در صورتي كه دادسراي انتظامي كانون كارشناسان رسمي تعقيب كارشناس را لازم بداند كيفرخواست صادر نموده و يك نسخه آن را ظرف مدت ده روز از طريق كانون كارشناسان رسمي به وسيله مامور كانون و يا پست سفارشي به كارشناس ابلاغ مي كند. كارشناس مي تواند ظرف مهلت قانوني (كه درتهران و شعاع شصت كيلومتري آن ده روز پس از ابلاغ و در خارج از شعاع شصت كيلومتري تهران طبق ماده 615 قانون آيين دادرسي خواهد بود) پاسخ خود را كتبا از طريق دفتر كانون به دادگاه انتظامي تسليم و رسيد دريافت دارد. درخواست تمديد مهلت براي دادن جواب پذيرفته نمي شود.

ماده 4 _ دادگاه انتظامي پس از وصول پاسخ

كارشناس و يا انقضاي مهلت مندرج در ماده 3 اين آيين نامه وقت رسيدگي تعيين مي كند و از طريق دفتر كانون باطلاع دادسراي انتظامي و كارشناس خواهد رساند.عدم حضور دادستان و يا كارشناس و يا داديار دادسراي انتظامي مانع رسيدگي نخواهد شد و دادگاه دروقت مقرر رسيدگي و حكم مقتضي صادر خواهد كرد و حكم مذكور حضور تلقي مي گردد. در صورتي كه موضوع شكايت متضمن جنبه كيفري نيز باشد به نحوي كه به نظر دادگاه انتظامي تفكيك آن از جنبه انتظامي ميسر نباشد رسيدگي و اتخاذ تصميم و صدور حكم دادگاه انتظامي پس از صدور حكم قطعي كيفري انجام خواهد يافت

ماده 5 _ در صورتي كه دادسراي انتظامي تعقيب كارشناس را لازم نداند و قرار منع تعقيب صادر كند يك نسخه از آن را از طريق دفتر كانون به شاكي ابلاغ مي كند و شاكي پس از رويت آن حق دارد ظرف مهلت مقرر در ماده 3 به قرار مذكور اعتراض كند. مرجع رسيدگي به اين اعتراض دادگاه انتظامي كانون كارشناسان رسمي است دادگاه مذكور اگر قرار منع تعقيب را صحيح تشخيص داد آن را استوار و در غير اين صورت آن را نقض و سپس موضوع را رسيدگي و حكم صادر مي كند.

تبصره _ قطعيت احكام صادره از دادگاه انتظامي كانون كارشناسان رسمي و يا قبول اعتراض نسبت به آنها طبق مفاد ماده 16 قانون استقلال كانون كارشناسان رسمي خواهد بود.

ماده 6 _ نشاني كارشناسان رسمي همان است كه در موقع درخواست و يا تمديد پروانه كارشناسي به كانون اعلام شده است در صورت تغيير نشاني كارشناس مكلف است ظرف مدت ده روز از تاريخ تغيير نشاني جديد خود را كتبا و به طور دقيق و روشن به نحوي كه مامور كانون

يا پست بتواند اوراق رادر محل به وي تسليم كند به دفتر كانون اطلاع دهد رسيد دريافت كند. در غير اين صورت اوراق به آخرين نشاني كارشناس ارسال كه پس از انقضاي مهلت مذكور در ماده 3 ابلاغ شده تلقي مي گردد مگر اينكه كارشناس ثابت كند كه اوراق بعد از مهلت مقرر به وي رسيده است كه در اين صورت تاريخ ابلاغ تاريخ وصول محسوب مي گردد.

ماده 7 _ چنانچه دادسرا و يا دادگاه انتظامي كانون كارشناسان رسمي براي رسيدگي به شكايات مطروحه عليه كارشناسان رسمي نيازمند اطلاع يا سند و يا مدركي باشد، كليه دادگاهها، دادسراهاي عمومي و موسسات دولتي و غير دولتي مكلفند در اسرع وقت اطلاع يا سند و يا مدرك مورد نياز را از طريق دفتركانون در اختيار دادسرا و يا دادگاه انتظامي كانون قرار دهند، مگر در مواردي كه تسليم آنها قانونا منع شده باشد، كه در اين صورت مرجع مذكور در بالا عذر خود را مستند به كانون اعلام خواهد نمود.

ماده 8 _ درجات مجازات انتظامي به قرار زير است

_ توبيخ بادرج در پرونده

_ محروميت از اشتغال به امر كارشناسي از سه ماه تا يك سال

_ محروميت از اشتغال به امر كارشناسي از يك سال تا سه سال

محروميت دائم از شغل كارشناسي

ماده 9 _ عدم رعايت مراتب زير داراي مجازات انتظامي درجه 1 مندرج در ماده 8 اين آيين نامه خواهدبود:

هرگاه كارشناس رسمي به دو يا چند دادگاه و دادسرا و ديگر مراجع رسمي دعوت شود و جمع بين اوقات ميسر نگردد بايد حضور در دادگاههاي عمومي را جهت اجراي قرار كارشناسي يا اداي توضيح مقدم بدارد _ در صورتي كه براي حضور در دادگاههاي عمومي دعوت

نشده باشد در مرجعي كه وقت آن زودتر ابلاغ شده بايد حاضر گردد و از ساير مراجع با ذكر علت درخواست تجديد وقت كند.

ماده 10 _ عدم رعايت مراتب زير داراي مجازات انتظامي تا درجه 2 مندرج در ماده 8 اين آيين نامه خواهد بود:

الف _ هر گاه كارشناس رسمي بدون عذر موجه در دادگاهها و يا دادسراي عمومي و يا بازپرسي و يامراجع ديگر كه دعوت شده حضور پيدا نكند.

ب _ هرگاه خلاف عذري كه براي عدم حضور در مراجع اعلام كرده ثابت شود.

ماده 11 _ عدم رعايت مراتب زير داراي مجازات انتظامي درجه 3 مندرج در ماده 8 اين آيين نامه خواهدبود:

الف _ هر گاه نسبت به موضوع كارشناسي قبلا به عنوان كارشناس رسمي اظهار نظر كرده باشد و مجددا كارشناسي را قبول كند.

ب _ هرگاه كارشناس بعد از انقضاي مدت اعتبار پروانه كارشناسي بدون انجام مقررات مربوط به تمديدپروانه مبادرت به قبول كارشناسي كند.

ج _ هرگاه در موردي كه جهات ردي آن براي كارشناسي موجود بوده به انجام كارشناسي مبادرت نمايد.

د _ هرگاه در رشته اي كه خارج از صلاحيت او باشد به انجام امر كارشناسي مبادرت نمايد، مگر اينكه مراتب را كتبا به مرجع مربوط اعلام كرده باشد.

ه _ هرگاه كارشناس رسمي بر اثر مسامحه يا سهل انگاري اعلام نظري بر خلاف واقع نموده كه در راي دادگاه يا قرار دادسرا يا بازپرسي يا تصميمات مراجع قانوني ديگر موثر واقع شده باشد.

تبصره 1 _ در صورتي كه اعلام نظر خلاف واقع كارشناس به نحو مذكور در بند ه موثر واقع نشده باشدكارشناس به مجازات بند 2 ماده 8 اين آيين نامه محكوم خواهد شد.

تبصره 2 _ تشخيص صلاحيت كارشناس رسمي با كميسيون تشخيص صلاحيت

علمي و فني رشته مربوطه موضوع ماده 9 قانون استقلال كانون كارشناسان رسمي مي باشد كه از طرف كانون به مراجع متقاضي اعلام خواهد شد.

ماده 12 _ عدم رعايت مراتب زير داري مجازاتهاي انتظامي درجه 4 مندرج در ماده 8 اين آيين نامه خواهد بود:

الف _ هرگاه در مدتي كه از كارشناس رسمي سلب صلاحيت شده به انجام امر كارشناسي مبادرت نموده باشد.

ب (اصلاحي 1363) _ هرگاه ثابت شود كه كارشناس رسمي عمدا يا با تباني با يكي از اصحاب دعوي اعلام نظري بر خلاف واقع نموده باشد.

ج _ هرگاه كارشناس رسمي دادگستري به جرائم جنحه اي يا جنايي باب دوم و سوم قانون جزاي عمومي محكوميت قطعي يافته و معذالك به انجام امر كارشناسي مبادرت ورزيده باشد.

د _ هرگاه كارشناس رسمي علاوه بر دستمزد و هزينه هاي تعيين شده و منعكس در پرونده وجه يا مالي رااز يكي از طرفين دعوي قبول نمايد.

ماده 13 _ استرداد شكايت شاكي و يا استعفاي كارشناس رسمي از انجام وظيفه كارشناسي مربوطه مانع تعقيب و رسيدگي انتظامي نيست

ماده 14 _ مرور زمان نسبت به تعقيب انتظامي كارشناسان رسمي دو سال از تاريخ وقوع تخلف (درصورت عدم تعقيب يا آخرين اقدام تعقيبي خواهد بود.

ماده 15 _ آيين نامه رسيدگي به تخلفات كارشناسان رسمي و ميزان مجازاتها در جلسه مورخ چهاردهم ديماه 59 هيات مديره كانون كارشناسان رسمي مشتمل بر 15 ماده و سه تبصره تصويب شد و پس ازتاييد و تصويب شوراي عالي قابل اجرا خواهد بود.

آيين نامه اجرايي اصلاح ماده 3 قانون راجع به ترجمه اظهارات و اسناد در محاكم و دفاتر رسمي مصوب سال 1316
فصل اول _ تشكيلات
بخش اول انتخاب اشتغال تمديد(م 1 تا م 17)

الف ترتيب انتخاب

ماده 1 _ قوه قضائيه در صورت نياز از طريق روزنامه هاي كثيرالانتشار از داوطلبان واجد شرايط مترجمي رسمي دعوت مي نمايد تا درخواست خود را ظرف مهلت معينه در تهران به اداره فني

قوه قضائيه از طريق پست ارسال نمايند.

ماده 2 _ درخواست مترجمي رسمي بايد داراي پيوستهاي زير باشد:

1 _ يك برگ تصوير مصدق از كليه صفحات شناسنامه

2 _ 2 قطعه عكس 4*3

3 _ تصوير مصدق بالاترين مدرك تحصيلي (داوطلباني كه تحصيلاتي در ارتباط با زبان مربوط دارند درشرايط مساوي از اولويت برخوردار خواهند بود)

4 _ گواهي عدم سو پيشينه (براي كارمندان رسمي دولت گواهي اداره مربوط مبني بر اشتغال كافي است

5 _ گواهي عدم اعتياد به مواد مخدر.

ماده 3 _ درخواست مترجمي رسمي به ترتيب تاريخ وصول در دفتري ثبت و براي هر داوطلب پرونده جداگانه اي تشكيل مي شود. اداره فني قبل از صدور پروانه مترجمي رسمي از طريق دادگستري محل و يابه طريق مقتضي ديگر درباره صلاحيت داوطلب تحقيق به عمل آورده نتيجه را در پرونده وي منعكس مي نمايد.

ماده 4 _ اداره فني پرونده داوطلبان را در كميسيوني مركب از رئيس يا معاون اداره فني و يك نفر كه به زبان خارجي مربوطه تسلط كامل داشته باشد و يك نفر از قضات به انتخاب معاون قضايي رياست قوه قضائيه مطرح مي سازد و واجدين صلاحيت را با تعيين تاريخ براي شركت در امتحان دعوت مي كند.دعوت كتبا و حداقل يك ماه قبل از تاريخ امتحان به عمل مي آيد.

ماده 5 _ امتحان از كليه واجدين صلاحيت در تهران در تاريخ معين كه از طرف اداره فني از طريق روزنامه هاي كثيرالانتشار اعلام خواهد شد زير نظر اداره فني به وسيله هيات ممتحنه مذكور در ماه 4به عمل آمده و در سه مرحله به صورت امتحان عمومي زبان امتحان تخصصي ترجمه و شفاهي خواهدبود.

تبصره _ هيات ممتحنه از سه نفر اشخاص متبحر در زبان مورد نظر به

انتخاب اداره فني تشكيل مي گردد در صورت عدم دسترسي به تعداد مذكور ممكن است از تعداد كمتر استفاده شود.

ماده 6 _ امتحان عمومي زبان به صورت كتبي و طرح سئوالات چهارگزينه اي در سطح تافل در زبان انگليسي و هم سطح آن در ساير زبانها خواهد بود.

سئوالات امتحان به صورت تشريحي از بان فارسي به زبان مورد نظر و بالعكس خواهد بود.

تبصره 1 _ داوطلباني كه در امتحان مرحله عمومي حد نصاب نمره قبولي را احراز نكرده باشند مي توانند درخواست تجديد نظر بدهند. در اين مرحله ورقه امتحان توسط استاد مصحح بازبيني خواهدشد.

تبصره 2 _ براي انجام امتحان مرحله عمومي از بانك سئوالات كه به همين منظور تشكيل مي گردداستفاده خواهد شد.

تبصره 3 _ استفاده از فرهنگ لغات در امتحانات تخصصي تشريحي مجاز است

ماده 7 _ سئوالات امتحان مرحله تخصصي به صورت ترجمه از زبان فارسي به زبان خارجي و بالعكس مي باشد و طرح سئوالات و تصحيح اوراق امتحان زير نظر كميسيون مذكور در ماده 4 و توسط هيات ممتحنه مذكور در تبصره ماده 5 صورت مي گيرد و نمره اي كه به هر يك از سه مرحله داده مي شود از عدد100 منظور مي گردد و نمره هر ورقه در ذيل يا ظهر آن به حروف و عدد ثبت شده و به امضاي هيات ممتحنه مي رسد.

تبصره 1 _ حداقل نمره قبولي براي هر يك از سه امتحان 75 خواهد بود.

تبصره 2 _ هر داوطلب مي تواند در خواست اعتراض به ورقه خود را ظرف مهلت بيست روز از تاريخ اعلام نتيجه امتحان كتبي به اداره فني تسليم نمايد و رئيس اداره فني مي تواند ورقه داوطلب را به شخص ياهيات ممتحنه ديگري واگذار نمايد.

ماده 8 _ قبولي در

امتحان به نحو مذكور در ماده 7 و تبصره 1 براي شركت در امتحان شفاهي الزامي است

ماده 9 _ اداره فني از قبول شدگان به ترتيب مذكور در تبصره 1 ماده 7 براي انجام امتحان شفاهي دعوت مي نمايد. امتحان شفاهي زير نظر كميسيون مذكور در ماده 4 انجام مي گيرد اداره فني تعداد مترجم رسمي مورد احتياج را به ترتيب از بين كساني كه داراي نمره بيشتري مي باشند انتخاب مي كند.

ماده 10 _ انتخاب شدگان بايد حداقل يك سال نزديك مترجم رسمي همزبان كه حداقل ده سال تجربه مترجمي رسمي داشته باشند با معرفي داوطلب و تاييد مترجم رسمي مذكور و اداره فني كارآموزي نموده و كارآموز بايد در مدت كارآموزي زير نظم مترجم سرپرست خود گواهي اتمام دوره كارآموزي وپيشرفت تجربي را از مترجم سرپرست خود اخذ نمايد. در غير اين صورت دوره كارآموزي براي يك بارديگر تمديد خواهد شد.

تبصره _ در رشته هايي كه سابقه مترجمي رسمي كمتر از ده سال است شرط مقرر در فوق از حيث مدت ده سال رعايت نخواهد شد.

ماده 11 _ قبول شدگان در حضور كميسيون مذكور در ماده 4 به شرح زير سوگند ياد مي كنند:

«به خداوند متعال سوگند ياد مي كنم كه در امر ترجمه قلم و زبان خود را جز به راستي و حقيقت به كارنبرم و در سمت مترجمي راز دار و امين باشم پس از انقضاي مدت كارآموزي و ارائه گواهي اداره فني برحسب تخصص داوطلب پروانه مترجمي رسمي تخصصي والا پروانه مترجمي رسمي به نام داوطلب صادر و پس از الصاق تمبر به مبلغ مقرر قانوني به آنان تسليم مي كند پروانه مترجمي بايد داراي عكس ونمونه امضا باشد.

ب محل و شرايط اشتغال

ماده 12 _ مترجم

رسمي در غير حوزه قضايي محل و آدرسي كه در پروانه وي منعكس مي باشد حق اشتغال ندارد و در صورت عدم اقامت در محل مذكور پروانه تمديد نخواهد شد.

ماده 13 _ اداره فني در صورت نياز مشخصات كامل مترجمان را به وسيله روزنامه رسمي و دفترچه هاي مخصوص منتشر مي كند.

ماده 14 _ مترجم رسمي حق تغيير محل كار را از حوزه اي كه در پروانه وي درج گرديده به حوزه ديگرندارد و هرگونه تغير محل از شهرستان به تهران به تقاضاي مترجم رسمي و موافقت كتبي رئيس دادگستري و اداره فني پس از موفقيت در امتحان شفاهي و مصاحبه و تصويب معاونت قضايي رئيس قوه قضائيه ممكن خواهد بو و مراتب در پروانه مترجمي درجه خواهد گرديد.

ماده 15 _ مترجم رسمي مي تواند فقط يك دارالترجمه يا موسسه ترجمه رسمي داير نمايد. در غيراين صورت به عنوان متخلف از ادامه كار وي توسط اداره فني قوه قضائيه جلوگيري به عمل خواهد آمد.

تبصره _ اداره فني موظف است علاوه بر تعقيب قانوني مسوول يا مسوولين دارالترجمه هايي كه برخلاف مقررات اين آيين نامه داير هستند از ادامه فعاليت آنها با كمك نيروي انتظامي جلوگيري به عمل آورد.

ماده 16 _ داير كردن موسسه اي با نام دارالترجمه يا تحت عنوان ديگر كه بدون مسووليت رسمي يك نفر دارنده پروانه رسمي مترجمي به امر ترجمه اشتغال داشته باشد ممنوع است و مديران و مسوولين اين گونه موسسات طبق مقررات كيفري با اعلام اداره فني تحت پيگرد قانوني قرار خواهد گرفت

ج تمديد پروانه

ماده 17 _ مترجم رسمي بايد با در دست داشتن مفاصا حساب مالياتي سنوات گذاشته يا گواهي مراجعه به دارايي به منظور تصفيه حساب مالياتي هر سه سال يك نوبت

در ارديبهشت ماه براي تمديد پروانه خود به اداره فني مراجعه نمايد، در صورتي كه موجبي براي عدم تمديد نباشد پس از الصاق تمبر به مبلغ مقرر قانوني پروانه وي براي سه سال توسط اداره فني تمديد مي شود. اداره فني و دادگستري شهرستان از تصديق امضاي مترجمي كه پروانه وي تمديد نشده ممنوع مي باشند، اداره فني تمديدپروانه را به دادگستري اطلاع مي دهد.

بخش دوم شوراي عالي ترجمه (م 18 تا 28)

ماده 18 _ نظر به ماده 9 اين قانون شورايي تحت عنوان «شوراي عالي ترجمه به رياست معاون قضايي رئيس قوه قضائيه تشكيل مي گردد.

ماده 19 _ شوراي عالي ترجمه علاوه بر معاون قضايي كه رئيس شورا مي باشد و رئيس اداره فني كه درشورا عضويت ثابت دارد داراي هفت عضو ديگر است كه يك نفر از مترجمان رسمي زبان انگليسي ويك نفر از زبان آلماني و يك نفر زبان فرانسه و يك نفر زبان عربي و يك نفر از اساتيد زبان انگليسي ويك نفر از اساتيد زبان آلماني و يك نفر از اساتيد زبان عربي از بين برجسته ترين مترجمان رسمي واستادان رشته هاي زبان و مترجمي دانشگاهها و موسسات عالي به حكم رياست قوه قضائيه منصوب مي شوند.

تبصره _ مترجمان رسمي عضو شورا به پيشنهاد اداره فني و اساتيد دانشگاه با هماهنگي وزارت علوم و آموزش عالي انتخاب و پيشنهاد مي شوند.

ماده 20 _ وظايف شوراي عالي انتخاب ترجمه به قرار زير است

1 _ رسيدگي به موضوعاتي كه مترجمان رسمي در ارتباط با انجام ترجمه هاي قوه قضائيه ارائه طريق وراهنمايي مي كنند.

2 _ رسيدگي و اعلام نظر مشورتي در باب سئوالاتي كه از طرف رئيس اداره فني قوه قضائيه در باب ترجمه رسمي مطرح مي گردد.

3 _ ارائه نظر مشورتي در اختلاف بين مترجم

رسمي و صاحبان اسناد ترجمه شده كه پرونده آن در هيات رسيدگي به تخلفات مترجمين رسمي مطرح است

4 _ اتخاذ تصميم درباره تعيين بهترين و مطلوبترين معادلها در زبانهاي خارجي و براي لغات و اصطلاحات فارسي در مواردي كه مترجمان رسمي به يك نتيجه واحد دست نيافته اند و از لغات اصطلاحات و تعبيرات متفاوتي در يك مورد خاص استفاده مي نمايند و ايجاد وحدت رويه نسبي درامر ترجمه از فارسي به زبانهاي خارجي و بالعكس و تهيه الگوهاي مناسب ومطلوب در اين زمينه

تبصره _ شوراي عالي ترجمه نمي تواند به وضع لغات جديد فارسي به عنوان معادلهاي خارجي كه ازوظايف فرهنگستان زبان است بپردازد لكن مي تواند معادلهاي براي كلمات خارجي كه در زبان فارسي وارده شده اند به فرهنگستان زبان پيشنهاد نمايد.

5 _ بررسي و اعلام نظر نسبت به موضوعاتي كه اطراف دستگاههاي دولتي و مراكز علمي و آموزشي كشور و نظاير آن به شورا ارجاع مي شود.

ماده 21 _ شوراي عالي ترجمه مي تواند نتيجه بررسيهاي خود را به صورت مقالات و نشريات ادواري يا به صورت فرهنگهاي تخصصي نظير فرهنگهاي حقوقي اداري اقتصادي پزشكي فني و غيره منتشرنمايد و در اين زمينه مي تواند از نظر مشورتي استادان علوم تخصصي و فقها استفاده نمايد،پديدآورندگان اين گونه كتب و فرهنگها از مزاياي حقوقي مؤلفين و مترجمين و حق التاليف قانوني بهره مند خواهند شد.

ماده 22 _ به اعضاي شوراي عالي طبق مقررات حق حضور پرداخت خواهد شد.

ماده 23 _ شوراي عالي ترجمه مي تواند در چهارچوب همكاريهاي علمي و پژوهشي در زمينه امرترجمه با دانشگاهها و ساير مؤسسات علمي و پژوهشي در داخل و خارج از كشور قراردادهاي همكاري براي اجراي طرحهاي ويژه منعقد نمايد.

تبصره _

مواردي از وظايف شوراي عالي كه انجام آن مستلزم هزينه هاي مالي است پس از تاييد معاونت اداري و مالي وزارت دادگستري و تامين اعتبارات مربوطه قابل اجرا مي باشد.

ماده 24 _ شوراي عالي ترجمه براساس نياز جامعه و ميزان مراجعات و تعداد ارباب رجوع در هر زمان اولويتهاي لازم را در انجام وظايف فوق در نظرخواهد گرفت و زبانهاي مهجور كه طبق آمار اداره فني كمتر محل مراجعه واقع مي شوند از آخرين اولويتها برخوردار هستند و در حال حاضر زبانهاي انگليسي و آلماني در درجات اول و دوم اولويت قرار دارند.

ماده 25 _ امور اداري و دفتري شوراي عالي ترجمه در اداره فني قوه قضائيه متمركز است و اداره مذكور وظايف دبيرخانه آن شورا را به عهده خواهد گرفت

ماده 26 _ شوراي عالي در اولين جلسه خود يك نايب رئيس و يك منشي انتخاب خواهد كرد و براي انجام وظايف خود مي تواند با دعوت از صاحبنظران كميته هاي تخصصي فرعي تشكيل دهد.

ماده 27 _ براي تشكيل هر جلسه با ذكر موضوعاتي كه در دستور جلسه است دعوتنامه با امضاي رئيس يا نايب رئيس شوراي عالي ترجمه براي كليه اعضا به نشاني آنان ارسال خواهد شد. جلسات شوراي عالي ترجمه با حضور حداقل بيش از نصف اعضا رسميت يافته و تصميمات به راي اكثريت اتخاذخواهد شد.

ماده 28 _ در صورت استعفا يا فوت هر يك از اعضاي شوراي عالي ترجمه عضو جانشين به پيشنهادشورا و با حكم رياست محترم قوه قضائيه منصوب مي گردد و در صورت غيبت بدون عذر موجه هريك از اعضا در سه جلسه متوالي عضو مذكور مستعفي شناخته شده و جانشين وي تعيين و منصوب خواهد شد.

فصل دوم _ نحوه اداره م 29 تا 37)

ماده

29 _ چنانچه مترجمين رسمي به صورت موسسه به ترجمه زبانهاي مختلف اشتغال داشته باشند موسسه مذكور بايد يكي از مترجمين را به عنوان مدير موسسه به اداره فني معرفي نمايد فرد معرفي شده مسوول نظارت بر اداره كليه امور موسسه خواهد بود. لكن اين امر رافع مسووليت ديگر مترجم رسمي زبان مورد نظر در قبال تخلفات مرتكب شده نخواهد بود.

ماده 30 _ دادگاه يا هر مقام رسمي ديگر كه به مترجم كار ارجاع مي كند بايد طرز رفتار او را مراقبت وهرگونه تخلفي را كه مشاهده نمايد به اداره فني گزارش دهد.

ماده 31 _ اداره فني موظف است اسناد و مدارك تحصيلي وكلا اوراقي را كه از طرف مراجع رسمي ذي صلاح براي ترجمه به آن اداره فرستاده مي شود در صورت پرداخت هزينه به مترجم رسمي ارجاع و پس از ترجمه و گواهي امضا اعاده نمايد.

ماده 32 _ براي مترجمي زبانهايي كه در آن زبان مورد نظر مترجم رسمي وجود ندارد اداره فني ودادگستريهاي شهرستانها مي توانند از خبرگان محلي پس از اتيان سوگند التزام به صحت گفتار استفاده كنند.

ماده 33 _ سازمان ثبت شركتها تقاضاي ثبت موسسات مترجمي را خواهد پذيرفت كه علاوه برداشتن شرايط قانوني پروانه مترجمي رسمي معتبر نيز داشته باشد.

ماده 34 _ دارالترجمه هايي كه قبل از تاريخ تصويب اين آيين نامه داير بوده اند موظفند از تاريخ لازم الاجرا شدن اين آيين نامه وضع خود را با مقررات آن تطبيق داده و ادامه فعاليت آنها منوط به قبول مسووليت دارالترجمه از طرف يك نفر مترجم رسمي و موافقت اداره فني قوه قضائيه مي باشد.

ماده 35 _ مترجم مسوول بايد در دارالترجمه اي كه مسووليت آن را به عهده گرفته است حضور و نظارت داشته باشد و

تغييراتي كه در اداره دارالترجمه موثر است به اطلاع اداره فني قوه قضائيه برساند.

ماده 36 _ علامت قوه قضائيه نام و نام خانوادگي مترجم مسوول و شماره پروانه وي بايد در تابلو دارالترجمه بدين شرح قيد گردد.

قوه قضائيه

دارالترجمه رسمي شماره .......مترجم مسوول .....شماره پروانه مترجمي رسمي ......

ماده 37 _ كساني كه بدون داشتن پروانه مترجمي از تاريخ لازم الاجرا شدن اين آيين نامه مبادرت به تاسيس دارالترجمه و يا ادامه فعاليت غير قانوني دارالترجمه بنمايند با اعلام اداره فني تحت پيگرد قانوني قرار خواهند گرفت و مسووليت نظارت بر صحت اجرا و پيگيريهاي لازم بر عهده اداره فني است اداره مزبور موظف است نسبت به شناسايي دارالترجمه هايي كه بر خلاف مقررات مشغول فعاليت هستند اقدام و اداره اماكن نيروهاي انتظامي نيز از ادامه كار آنها جلوگيري به عمل آورد.

فصل سوم _ وظايف مترجم رسمي و مقررات انتظامي م 38 تا م 52)

الف وظايف مترجم رسمي

ماده 38 _ وظايف مترجم رسمي به قرار زير است

1 _ ترجمه رسمي اسناد و اوراق مورد درخواست متقاضي كه به اين منظور به مترجم تسليم مي گردد.

2 _ ترجمه اظهارات اصحاب دعوا يا وكلاي آنان يا شهود يا كارشناسان در مراجع قضايي و طرفين معامله يا وكلاي آنان يا شهود در دفاتر اسناد رسمي

3 _ گواهي صحت ترجمه رسمي اسنادي كه در ايران يا يكي از كشورهاي بيگانه ترجمه يا تنظيم شده است

ماده 39 _ مترجم رسمي بايد داراي دفتر ثبت و برگ رسيد و مهر به شرح زير باشد.

1 _ دفتر ثبت كه شماره رديف و مشخصات كارهاي ارجاعي شامل نوع و تعداد و نام صاحب سند يا نام متقاضي اگر غير از صاحب سند باشد و تعداد نسخ اضافي و نشاني كامل او و

تاريخ ارجاع و تاريخ استرداد ترجمه و ميزان دستمزد در آن ثبت مي شود. اين دفتر به وسيله اداره فني تهيه و برگ شماري و منگنه و مهر و در اختيار مترجمين رسمي قرار خواهد گرفت

2 _ برگ رسيد كه نوع و تعداد و نام صاحب سند يا نام متقاضي (اگر غير از صاحب سند باشد) و تاريخ استرداد و ميزان دستمزد ترجمه در آن ثبت و هنگام دريافت سند به متقاضي ترجمه داده مي شود.

3 _ مهر كه در آن نام و نام خانوادگي مترجم و زباني كه مترجم رسمي آن است و شماره پروانه مترجمي رسمي قيد شده و مترجم با آن ذيل اوراق ترجمه را مهر مي كند. دفتر و رسيد و مهر مذكور طبق نمونه موجود در اداره فني تهيه مي شود.

ماده 40 _ مترجم رسمي موظف است

1 _ ترجمه سند را روي برگ مخصوص كه شكل و اندازه آن از طريق اداره فني تعيين مي شود بدون غلط و قلم خوردگي و حك و اصلاح به هزينه خود ماشين و در پايان آن مطابقت ترجمه را با اصل تصديق و با قيد تاريخ ترجمه امضا كند هرگاه ترجمه سندي از يك صفحه تجاوز كند مترجم بايد زير هر صفحه تصريح كند كه بقيه در صفحه بعد ترجمه شده است و ذيل تمام صفحات را امضا و آنها را منگنه ياپلمپ نمايد و بين امضاي مترجم ومتن ترجمه شده نبايد فاصله باشد.

تبصره _ مترجم رسمي بايد در نگهداري اوراق مخصوص ترجمه كه با قيد شماره و ترتيب در اختيار وي قرار مي گيرد نهايت دقت را نمايد اوراق مذكور نبايد به صورت سفيد مهر و امضا شده در اختيارديگران قرار گيرد و

چنانچه هنگام استفاده اوراق مذكور مخدوش و غير قابل استفاده گردد بايد در محل مطمئن آن را تا سه سال نگهداري نمايد.

2 _ گواهي مطابقت رونوشت يا فتوكپي با اصل اسناد خارجي بايد ذيل اوراق مورد گواهي به عمل آيد ودر صورت تعدد صفحات ذيل هر صفحه گواهي و امضا و به ترتيب بند يك با ذكر تعداد و منضمات منگنه يا پلمپ شود.

3 _ مترجم رسمي موظف است تصويري از اصل سند را به انضمام يك نسخه تاييد شده از ترجمه آن براي بايگاني خود تهيه و تا سه سال نگهداري نمايد و در صورت مطالبه اداره فني يا ساير مراجع ذي صلاح آن را ارائه دهد.

ماده 41 _ مترجم رسمي نمي تواند از قبول كاري كه از طرف اداره فني يا دادگستري محل به او رجوع مي شود بدون عذر موجه خودداري كند و يا آن را به تاخير بيندازد. وقت لازم براي ترجمه اسناد ومدارك عنداللزوم از طرف اداره فني يا دادگستري محل تعيين خواهد شد.

ماده 42 _ در صورتي كه مترجم رسمي به لحاظ بيماري يا ماموريت يا هر علت ديگري قادر به انجام كارترجمه نباشد بايد به فوريت مراتب را به اداره فني در مركز و دادگستري محل درشهرستانها و به متقاضي اعلام نمايد و هرگاه اسناد و اوراق براي ترجمه نزد او باشد اين اسناد و اوراق را سريعا مسترد دارد.

ماده 43 _ با دعوت كتبي مقام صلاحيتدار مترجم رسمي مكلف است در محل مقرر حاضر شود مگراينكه عذر موجهي داشته باشد و در صورت امكان بايد عذر خود را قبلا به اطلاع آن مقام برساند.

ماده 44 _ مترجم رسمي بايد ضمن رعايت امانت تمام اظهارات و مندرجات

اسناد و مدارك و اوراق راكه براي ترجمه به او داده مي شود جزء به جزء و كلمه به كلمه به نحوي كه از لحاظ مضمون و مفهوم كاملا با اصل برابر باشد ترجمه نمايد و حق ندارد چيزي را حذف و يا اضافه كند و در صورتي كه سندمخدوش باشد مراتب را در ترجمه و برگ رسيدي كه به صاحب سند مي دهد قيد كند.

تبصره 1 _ مترجم رسمي مي تواند ترجمه رسمي اسناد را با ذكر نام مترجم و تاريخ ترجمه سند به زبان ديگري ترجمه رسمي نمايد.

تبصره 2 _ در مورد اسناد رسمي تشخيص مواردي كه ترجمه آنها ضرورتي ندارد با اداره فني است ورعايت دستورات اداره مذكور در اين مورد براي مترجم الزامي است

تبصره 3 _ ترجمه فاكس و تلكس كه صحت متن آن توسط دستگاه مربوطه تعيين شده باشد بلااشكال است

تبصره 4 _ مترجم موظف است تصوير اصل سند را به متن ترجمه شده ضميمه و پلمپ نمايد.

ماده 45 _ مترجم رسمي مسوول حفظ و مراقبت از اسنادي است كه براي ترجمه به او سپرده مي شود وموظف است اسناد را به همان صورتي كه تحويل گرفته مسترد دارد.

ب مقررات انتظامي

ماده 46 _ هرگاه اشتباه مترجم رسمي به تصديق دو نفر از مترجمين رسمي ديگر به انتخاب اداره فني ودر امر ترجمه محرز شود و خسارتي بابت وجه تمبر و تصديق امضاء و ساير هزينه هاي مربوط به امرترجمه متوجه صاحب سند گردد مترجم موظف است با اخطار اداره فني در جبران خسارت وارده ياجلب رضايت صاحب سند اقدام كند در غير اين صورت توسط اداره فني تحت تعقيب انتظامي قرارخواهد گرفت

تبصره _ در خصوص

اين ماده و ماده 43 در صورت احراز عمد مترجم رسمي چنانچه عمل وي مطابق با ماده 28 قانون راجع به كارشناسان رسمي مصوب 13/11/1317 باشد قابل تعقيب كيفري خواهدبود.

ماده 47 _ مرجع تعقيب انتظامي مترجم رسمي اداره فني است و همين كه از تخلف مترجم در تهران وساير شهرستانها راسا يا حسب اعلام مراجع رسمي يا شكايت اشخاص اطلاع حاصل نمايد مكلف است تقاضاي تعقيب وي را از هيات رسيدگي به تخلفات انتظامي كه محل تشكيل آن در اداره فني خواهد بود درخواست نمايد.

تبصره _ دفتر اداره فني عهده دار امور دفتري هيات رسيدگي به تخلفات انتظامي نيز خواهد بود.

ماده 48 _ اداره فني در هر رشته از زبانهايي كه براي آنها مترجم رسمي وجود دارد دو نفر را به عنوان اعضاي هيات رسيدگي به تخلفات انتظامي به معاونت قضايي قوه قضائيه معرفي مي نمايد كه پس ازتصويب رئيس قوه قضائيه كتبا به اين سمت منصوب خواهند شد.

ماده 49 _ دفتر همزمان با تسليم درخواست رسيدگي اداره فني براي تعقيب مترجم رسيم به مرجع انتظامي شكايت اداره فني را به مترجم ابلاغ و وي مي تواند ظرف مدت بيست روز از تاريخ ابلاغ پاسخ خود را به دفتر ارسال يا تسليم نمايد.

ماده 50 _ دفتر با وصول پاسخ يا عدم وصول آن ظرف مهلت مقرره مراتب را به مرجع انتظامي گزارش و مرجع مذكور با دعوت از نماينده اداره فني و مترجم رسمي مورد تعقيب رسيدگي خواهند نمود. عدم حضور مترجم رسمي يا نماينده اداره فني مانع رسيدگي به مورد يا يا موارد تخلف نخواهد بود.

ماده 51 _ معاون قضايي مي تواند همين كه از سو رفتار و اخلاق مترجم رسمي مطلع شد و يا

اينكه نامبرده را فاقد يكي از شرايط بندهاي (ج الي (ز) از ماده 13 اين قانون تشخيص داد امر به تعقيب انتظامي او بدهد و همچنين در مواردي كه اشتغال او را به مترجمي منافي با حيثيت مترجمي رسمي تشخيص داد تقاضاي تعليق وي را از شغل مترجمي از هيات رسيدگي به تخلفات انتظامي مي نمايد.تعليق مترجم رسمي موكول به راي هيات رسيدگي به تخلفات انتظامي خواهد بود.

ماده 52 _ چنانچه مترجم رسمي به اتهام ارتكاب بزهي تحت پيگرد مراجع قضايي قرار گيرد و عمل ارتكابي به تشخيص مرجع انتظامي مغاير با شئون مترجم رسمي باشد از سمت مترجمي رسمي معلق خواهد شد و در صورت صدور راي قطعي برائت يا منع پيگرد يا موقوفي تعقيب رفع تعليق به عمل خواهد آمد. چنانچه درباره متهم قرار تعليق تعقيب كيفري يا حكم به تعليق اجراي مجازات صادر شود رفع تعليق وي با مرجع انتظامي خواهد بود.

فصل چهارم _ حق الزحمه مترجم (م 53 تا م 59)

ماده 53 _ حق الزحمه مترجم رسمي به قرار زير است

1 _ براي ترجمه از زبان بيگانه به فارسي و بالعكس هر كلمه هشتاد ريال

2 _ براي ترجمه هاي فوري هر كلمه 120 ريال

3 _ براي ترجمه كلمات مشكل تخصصي و فني غير فوري از زبان بيگانه به فارسي يا بالعكس و به تناسب تعداد كلمات فني و تخصصي هر كلمه از يكصد ريال تا يكصد شصت ريال

4 _ براي ترجمه كلمات مشكل تخصصي و فني فوري از زبان بيگانه به فارسي يا بالعكس هر كلمه صد و بيست ريال تا صد و هشتاد ريال به تشخيص اداره فني يا دادگستري محل

5 _ كلمات مركب از قبيل كتابخانه و دهكده يك كلمه محسوب مي شود.

6

_ حروف ربط و اضافه يك كلمه محسوب خواهد شد.

7 _ در ترجمه اعداد تا 5 رقم مستقل يك كلمه به شماره مي رود.

8 _ چنانچه متقاضي از ترجمه اي بيش از يك نسخه بخواهد بابت نسخ اضافي تا سه نسخه اول دو هزار ريال براي نسخ بعدي به ازاي هر سه نسخه اضافي پانزده درصد بر مبلغ قبل آن اضافه خواهد شد و حق امضاي مترجم براي نسخه هاي اضافي تا سه نسخه هزار و پانصد ريال است

9 _ حق الزحمه گواهي مطابقت رونوشت سند با اصل كه طبق ماده 75 ق .آ.د.م وسيله مترجم رسمي انجام شود هر صفحه هزار و پانصد ريال است

10 _ حق الزحمه مترجم براي ترجمه شفاهي تا يك ساعت پنجاه هزار ريال و مازاد بر يك ساعت به ازاي هر ساعت اضافي پانزده هزار ريال خواهد بود كه متقاضي بايد قبل از تشكيل جلسه حداقل حق الزحمه را به طور علي الحساب در صندوق دادگستري توديع و قبض آن را ارائه نمايد.

11 _ هزينه سفر مترجمان رسمي بر طبق تعرفه كارشناسان رسمي دادگستري مندرج در آيين نامه مربوطه و اصطلاحات بعدي خواهد بود.

12 _ پول تمبر ترجمه و نسخ اضافي و هزينه پلمپ به عهده متقاضي است

ماده 54 _ در صورت اقتضا از طرف اداره فني در خرداد ماه هر سال كميسيوني مركب از رئيس يا معاون اداره فني و نماينده معاونت قضايي رئيس قوه قضائيه و دو نفر مترجم رسمي به انتخاب اداره فني تشكيل و و با توجه به افزايش يا كاهش هزينه زندگي نسبت به تعديل حق الزحمه ترجمه رسمي مندرج در ماده 53 آيين نامه اقدام خواهد شد.

ماده 55 _ امضاي مترجم ذيل ترجمه

يا رونوشت يا فتوكپي اسناد و اوراق در مركز وسيله اداره فني و درشهرستانها وسيله يكي از قضات دادگستري محل كه به پيشنهاد اداره فني و تصويب معاون قضايي تعيين خواهد شد تصديق و به مبلغ مقرر قانوني تمبر الصاق مي شود.

ماده 56 _ در صورت تعليق يا انفصال يا غيبت طولاني يا حجر يا بيماري طولاني يا فوت مترجم رسمي بنا به تقاضاي اداره فني در مركز و دادگستري محل در شهرستانها برگها و اسناد و دفاتر راجع به امور ترجمه جمع آوري و به اداره فني يا دادگستري محل ارسال مي گردد درصورتي كه بين آنها اشيا يا اسنادي متعلق به مردم باشد بايد در قبال اخذ رسيد به صاحبان آنها مسترد شود.

ماده 57 _ از تاريخ قابل اجراشدن اين آيين نامه كليه آيين نامه هاي مربوط به مترجمان رسمي ملغي است

ماده 58 _ اين آيين نامه پانزده روز پس از درج در روزنامه رسمي قابل اجرا است

ماده 59 _ اين آيين نامه در 58 ماده و 18 تبصره تصويب مي شود.

آيين نامه مترجمان رسمي

نظر به ماده 3 قانون راجع به ترجمه اظهارات و اسناد در محاكم و دفاتر رسمي مصوب 20 خرداد 1316آيين نامه مترجمان رسمي در 37 ماده و 12 تبصره به شرح زير تصويب مي شود:

الف _ ترتيب انتخاب مترجمان رسمي

ماده 1 _ قوه قضائيه در صورت احتياج به وسايل مقتضي از داوطلبان واجد صلاحيت مترجمي رسمي دعوت مي كند تا درخواست خود را در تهران به اداره فني تسليم كنند.

ماده 2 _ شرايط مترجمي رسمي از قرار زير است

1 _ داشتن تسلط در ترجمه زبان مورد احتياج و نگارش فارسي

2 _ داشتن بيش از 25 سال سن

3 _ عدم شهرت به فساد اخلاقي

و داشتن صداقت و امانت و رشد به تشخيص كميسيون ماده 5.

4 _ عدم محكوميت به مجازاتي كه به تشخيص اداره فني منافي با شغل مترجمي رسمي باشد.

ماده 3 _ درخواست مترجمي رسمي بايد داراي پيوستهاي زير باشد:

1 _ يك برگ رونوشت يا فتوكپي مصدق از كليه صفحات شناسنامه

2 _ دو قطعه عكس 4*3 (برقي

3 _ عدم شهرت به فساد اخلاقي و داشتن صداقت و امانت و رشد به تشخيص كميسيون ماده 5.

4 _ عدم محكوميت به مجازاتي كه به تشخيص اداره فني منافي با شغل مترجمي رسمي باشد.

ماده 4 _ درخواست مترجمي رسمي به ترتيب تاريخ وصول در دفتري ثبت و براي هر داوطلب پرونده جداگانه اي تشكيل مي شود اداره فني قبل از صدور پروانه مترجمي رسمي از طريق دادگستري محل و يابه هر طريق مقتضي درباره صلاحيت داوطلب تحقيق به عمل آورده نتيجه را در پرونده وي منعكس مي نمايد.

ماده 5 _ اداره فني پرونده داوطلبان را در كميسيون مركب از رئيس اداره فني و در غياب وي معاون اداره فني و يك نفر كه به زبان خارجي مربوط تسلط كامل داشته باشد و يك نفر از قضات به انتخاب معاون قضايي مطرح مي سازد و واجدين صلاحيت را با تعيين تاريخ براي شركت در امتحان دعوت مي كند.دعوت كتبا و لااقل يك ماه قبل از تاريخ امتحان بايد به عمل آيد.

ماده 6 _ امتحان در تهران زير نظر اداره فني به وسيله هيات ممتحنه به عمل مي آيد و به صورت ترجمه اززبان فارسي به زبان خارجي و بالعكس خواهد بود و استفاده از فرهنگ لغت در جلسه امتحان مجازاست

سئوالات امتحاني در جلسه اي كه روز امتحان تشكيل مي شود تهيه و تكثير و بلافاصله در اختيارداوطلبان گذارده خواهد

شد.

تبصره _ هيات ممتحنه از سه نفر اشخاص متبحر در زبان مورد نياز كه لااقل يكي از آنها مترجم رسمي آن زبان باشد به انتخاب اداره فني تشكيل مي گردد و در صورت عدم دسترسي به تعداد مذكور ممكن است از تعداد كمتر استفاده شود.

ماده 7 _ طرح سئوالات و تصحيح اوراق امتحاني زير نظر كميسيون مذكور در ماده 5 توسط هيات ممتحنه مذكور در ماده 6 و تبصره آن صورت مي گيرد و نمره اي كه به اوراق داده مي شود از صد منظور مي گردد و حداقل نمره قبولي هشتاد مي باشد. نمره هر ورقه ذيل يا ظهر آن ورقه ثبت شده و به امضاي هيات ممتحنه مي رسد.

ماده 8 _ براي داوطلبان مترجمان رسمي اظهارات (موضوع ماده يك قانون راجع به ترجمه اظهارات واسناد در محاكم و دفاتر رسمي مصوب 20 خرداد 1316) شركت در امتحان شفاهي الزامي است و قبولي در امتحان به نحو مذكور در ماده 7 خواهد بود.

ماده 9 _ اداره فني از بين قبول شدگان به ترتيب نمره دو برابر تعداد مورد لزوم را براي انجام مصاحبه دعوت مي نمايد. مصاحبه زير نظر كميسيون مذكور در ماده 5 انجام مي گيرد. اداره فني تعداد مورداحتياج را به ترتيب از بين كساني كه داراي نمره بيشتري بوده و در مصاحبه قبول شده اند انتخاب مي كند.

ماده 10 _ انتخاب شدگان در حضور كميسيون مذكور در ماده 5 به شرح زير سوگند ياد مي كنند:

«به خداوند متعال سوگند ياد مي كنم كه در امر ترجمه قلم و زبان خود را جز به راستي و حقيقت به كارنبرم و در سمت مترجمي رازدار و امين باشم »

سپس اداره فني به نام آنان پروانه مترجمي رسمي صادر و پس از الصاق تمبر به مبلغ مقرر

قانوني به آنان تسليم مي كند. پروانه مترجم رسمي بايد داراي عكس و نمونه امضا باشد.

ماده 11 _ مترجم رسمي حق تغيير محل كار خود را ندارد و هر گونه تغيير محل با موافقت اداره فني ومعاونت قضايي رئيس قوه قضائيه بوده و در پروانه مترجمي درج خواهد گرديد.

تبصره 2 _ داير كردن موسسه اي با نام دارالترجمه يا تحت هر عنوان ديگري كه بدون حضور مترجمان رسمي به امر ترجمه و تائيد اسناد اشتغال داشته باشند ممنوع است و مديران و مسوولين اين موسسات طبق مقررات كيفري با اعلام اداره فني تحت پيگرد قرار خواهند گرفت

ب _ تمديد پروانه

ماده 12 _ مترجم رسمي بايد هر دو سال يك نوبت در ارديبهشت ماه براي تمديد پروانه خود به اداره فني مراجعه نمايد در صورتي كه موجبي براي عدم تمديد نباشد پس از الصاق تمبر به مبلغ مقرر قانوني پروانه وي براي دو سال توسط اداره فني تمديد مي شود.

اداره فني و دادگستري شهرستانها از تصديق امضا مترجمي كه پروانه وي تمديد نشده ممنوع مي باشند.

اداره فني تمديد پروانه را به دادگستري محل اطلاع مي دهد.

تبصره _ چنانچه مترجمي چند سال مبادرت به تمديد پروانه خود نكند در زمان تمديد مكلف به الصاق تمبر سنوات گذشته خواهد بود.

ماده 13 _ دادگاه يا دادسرا يا هر مقام رسمي ديگري كه به مترجم كار ارجاع مي كند بايد طرز رفتار او رامراقبت و هرگونه تخلفي را كه مشاهده نمايد به اداره فني گزارش دهد.

ماده 14 _ اداره فني موظف است اسناد و مدارك تحصيلي وكلا اوراقي را كه از طرف مراجع رسمي ذي صلاح براي ترجمه به آن اداره فرستاده مي شود در صورت پرداخت هزينه به مترجم رسمي ارجاع

و پس از ترجمه و گواهي امضاي مترجم اعاده كند.

ج _ وظايف مترجم رسمي و مقررات انتظامي

ماده 15 _ وظايف مترجم رسمي با توجه به قانون راجع به ترجمه اظهارات و اسناد در محاكم و دفاتراسناد رسمي و ماده 75 قانون آيين دادرسي مدني حسب مورد به قرار زير است

1 _ ترجمه اسناد و اوراق مورد درخواست متقاضي كه به اين منظور به مترجم تسليم مي گردد.

2 _ ترجمه اظهارات اصحاب دعوي يا وكلاي آنان يا شهود يا كارشناسان در مراجع قضايي و طرفين معامله يا وكلاي آنان يا شهود در دفاتر اسناد رسمي

3 _ گواهي صحت ترجمه اسنادي كه در ايران يا يكي از كشورهاي بيگانه ترجمه يا تنظيم شده است

ماده 16 _ مترجم رسمي بايد داراي دفتر ثبت و برگ رسيد و مهر به شرح زير باشد:

1 _ دفتر ثبت كه شماره رديف و مشخصات كارهاي ارجاعي (نوع و تعداد و نام صاحب سند يا نام متقاضي اگر غير از صاحب سند باشد و نشاني كامل او و تاريخ ارجاع و تاريخ استرداد ترجمه و ميزان دستمزد) در آن ثبت مي شود اين دفتر به وسيله اداره فني برگ شماري و منگنه و مهر خواهد شد.

2 _ برگ رسيد كه نوع و تعداد و نام صاحب سند يا نام متقاضي (اگر غير از صاحب سند باشد) و تاريخ استرداد و ميزان دستمزد ترجمه در آن ثبت و هنگام دريافت سند به متقاضي ترجمه داده مي شودومترجم مكلف است نسخه ثاني رسيد دستمزد ترجمه را منضم به اوراق ترجمه به اداره فني ارسال دارد.

3 _ مهر كه در آن نام و نام خانوادگي مترجم و زباني كه مترجم رسمي آن است و

شماره پروانه مترجمي رسمي قيد شده و مترجم با آن ذيل اوراق ترجمه را مهر مي كند دفتر و رسيد مهر مذكور طبق نمونه موجود در اداره فني تهيه مي شود.

ماده 17 _ مترجم موظف است

1 _ ترجمه هر سند را روي برگ مخصوص كه شكل و اندازه آن از طريق اداره فني تعيين مي شود پاكيزه و بدون قلم خوردگي و حك و اصلاح به هزينه خود ماشين و در پايان آن مطابقت ترجمه را با اصل تصديق و با قيد تاريخ امضا كند.

هرگاه ترجمه سندي از يك صفحه تجاوز كند مترجم بايد زير هر صفحه تصريح كند كه بقيه در صفحه بعد ترجمه شده است و ذيل تمام صفحات را امضا و آنها را منگنه و پلمپ مي نمايد. در مورد مدارك تحصيلي و اسناد مربوط به آن مي توان به تقاضاي متقاضي آنها را يكجا منگنه و پلمپ كرد.

2 _ گواهي صحت ترجمه يا مطابقت رونوشت يافتوكپي با اصل بايد ذيل اوراق مورد گواهي به عمل آيدو در صورت تعدد صفحات ذيل هر صفحه مستقلا يا قيد اينكه بقيه در صفحه ديگر است گواهي و به ترتيب بند يك منگنه و پلمپ مي شود.

تبصره 1 _ هزينه پلمپ به ميزان مقرر قانوني است كه متقاضي بايد بپردازد.

تبصره 2 _ مترجم موظف است علاوه بر نسخ مورد احتياج متقاضي يك نسخه تائيد شده براي بايگاني خود تهيه و تا پنج سال نگهداري نمايد در صورت مطالبه اداره فني يا ساير مراجع ذي صلاح آن را ارائه دهد.

ماده 18 _ مترجم نمي تواند از قبول كاري كه به او رجوع مي شود بدون عذر موجه خودداري كند و يا آن را به تاخير بيندازد. وقت لازم براي ترجمه اسناد

و مدارك عنداللزوم از طرف اداره فني و يا دادگستري محل تعيين خواهد شد.

تبصره تخلف از ماده 18 موجب انفصال مترجم به مدت شش ماه از شغل مترجمي به پيشنهاد اداره فني و تصويب معاونت قضايي رياست قوه قضائيه خواهد گرديد.

ماده 19 _ در صورتي كه مترجم به لحاظ بيماري يا ماموريت يا هر علت ديگري قادر به انجام كارترجمه نباشد، بايد به فوريت مراتب را با ذكر دليل به اداره فني در مركز و دادگستري محل در شهرستانها ومتقاضي اعلام كند و هرگاه اسناد و اوراقي براي ترجمه نزد او باشد، اين اسناد و اوراق را سريعا مسترددارد.

ماده 20 _ مترجم رسمي مكلف است در موقعي كه مقام صلاحيتدار تعيين مي كند در محل مقرر حاضرشود مگر اينكه عذر موجهي داشته باشد و در صورت امكان بايد عذر خود را قبلا به اطلاع آن مقام برساند.

ماده 21 _ مترجم رسمي موظف است تمام اظهارات و مندرجات اسناد و مدارك و اوراقي را كه براي ترجمه به او داده مي شود جز به جز و كلمه به كلمه ترجمه نمايد و حق ندارد چيزي را حذف و يااضافه كند و چنانچه مورد تخلف منطبق با ماده 28 قانون راجع به كارشناسان رسمي مصوب 23/11/1317 باشد به مجازات مقرر در ماده مرقوم خواهد رسيد.

تبصره 1 _ مترجم رسمي نبايد ترجمه اسناد را ترجمه نمايد و در صورت تخلف اداره فني يا دادگستري محل امضاي او را گواهي نخواهد كرد.

تبصره 2 _ در مورد اسناد رسمي تشخيص موادي كه ترجمه آنها ضرورتي ندارد با اداره فني است ورعايت دستورات اداره مذكور در اين مورد براي مترجم الزامي است

ماده 22 _ مترجم رسمي مسوول حفظ

و مراقبت اسنادي است كه براي ترجمه به او سپرده مي شود وموظف است اسناد را به همان صورتي كه تحويل گرفته رد كند.

ماده 23 _ مترجم رسمي موظف است در صورتي كه سند و مدرك مخدوش باشد مراتب را در ترجمه وبرگ رسيدي كه به صاحب سند مي دهد، قيد كند.

ماده 24 _ هرگاه اشتباه مترجم به تصديق دو نفر از مترجمان رسمي ديگر به انتخاب اداره فني در امرترجمه محرز شود و خسارتي بابت وجه تمبر و تصديق امضاء و ساير هزينه هاي مربوط به امر ترجمه متوجه صاحب سند گردد مترجم موظف است با اخطار اداره فني در جبران خسارت وارده يا جلب رضايت صاحب سند اقدام كند و تحت تعقيب انتظامي نيز قرار خواهد گرفت

تبصره _ در خصوص ماده فوق در صورت احراز عمد مترجم عمل وي مطابق ماده 28 قانون راجع به كارشناسان رسمي مصوب 23/11/1371 قابل تعقيب كيفري خواهد بود.

ماده 25 _ مترجم مكلف است اسراري كه در اثر امر ترجمه به آنها واقف مي شود حفظ كند و در صورت افشاي اسرار مراجعين به مجازات مندرج در ماده 106 قانون مجازات اسلامي (تعزيرات مصوب 1362 ه .ش محكوم خواهد گرديد.

ماده 26 _ دريافت هر وجه يا مال يا تحميل خدمتي بابت ترجمه بيش از آنچه اين آيين نامه مقرر مي داردممنوع است و مرتكب طبق ماده 14 قانون راجع به كارشناسان رسمي مصوب 1317 قابل تعقيب كيفري خواهد بود.

ماده 27 _ در صورت تخلف مترجم رسمي از مقررات اين آيين نامه اداره فني مي تواند از تمديد پروانه اوبراي يك يا چند دوره خودداري نمايد و اين امر مانع تعقيب انتظامي يا كيفري او حسب قوانين مربوطه نخواهد بود.

د _ دستمزد مترجم رسمي

ماده 28

_ حق الزحمه مترجم رسمي به قرار زير است

1 _ براي ترجمه از زبان بيگانه به فارسي و بالعكس هر كلمه پانزده ريال

2 _ كلمات مركب از قبيل كتابخانه و دهكده يك كلمه محسوب مي شود.

3 _ حروف ربط و اضافه يك كلمه محسوب خواهد شد.

4 _ در ترجمه اعداد هر پنج عدد مستقل يك كلمه به شمار مي رود.

5 _ حداقل دستمزد مترجم 1500 ريال است

6 _ چنانچه متقاضي از ترجمه اي بيش از يك نسخه بخواهد بايد هزينه ماشين نويسي و حق امضاي مترجم را بپردازد. هزينه ماشين نويسي براي هر نسخه اضافي 200 ريال است و حق امضاي مترجم براي نسخه هاي اضافي هر صفحه 100 ريال خواهد بود.

7 _ حق الزحمه گواهي مطابقت رونوشت سند با اصل كه طبق ماده 75 قانون آيين دادرسي مدني وسيله مترجم رسمي انجام شود، هر صفحه يكصد ريال است

8 _ حق الزحمه مترجم براي ترجمه شفاهي هر ساعت پنج هزار ريال است كه از طرف متقاضي پرداخت مي شود چنانچه مدت از پنج ساعت تجاوز كند نسبت به بقيه ساعات هر ساعت دو هزار ريال حق الزحمه دريافت خواهد شد.

حداقل حق الزحمه شفاهي پنج هزار ريال خواهد بود.

اگر مترجم حاضر شود ولي به علت غيبت يكي از اصحاب دعوي ترجمه انجام نشود پرداخت حداقل حق الزحمه به عهده متخلف است

9 _ هزينه سفر مترجمان رسمي كيلومتري چهل ريال و روزي 8000 ريال است كه متقاضي بايد بپردازد.

10 _ حق الزحمه مترجم براي ترجمه از زبان فارسي به زبانهاي بيگانه در مورد مداركي كه با شكل ثابت از مراجع مختلف صادر مي شود به قرار زير است

(پول تمبر نسخ اصلي و اضافي و هزينه پلمپ به عهده متقاضي است .

1

_ شناسنامه فرد متاهل 1500 ريال

2 _ شناسنامه فرد مجرد1200 ريال

3 _ گواهي عدم سو پيشينه 1200 ريال

4 _ برگ پايان خدمت نظام وظيفه 1200 ريال

5 _ برگ معافيت از خدمت نظام وظيفه 1200 ريال

6 _ كارنامه هر كلاس غير دانشگاهي 800 ريال

7 _ ريز نمرات هر ترم دانشگاهي 1000 ريال

8 _ گواهينامه پايان تحصيلات 1000 ريال

9 _ تائيديه گواهينامه پايان تحصيلات 1000 ريال

10 _ گواهينامه رانندگي 1000 ريال

11 _ كارت شناسايي 1000 ريال

12 _ كارت تحصيلي 1000 ريال

13 _ پروانه كسب 1200 ريال

14 _ سند ازدواج جديد4000 ريال

15 _ سند ازدواج قديم 3000 ريال

16 _ طلاق نامه اعم از دفترچه يا ورقه 3000 ريال

17 _ سند مالكيت فاقد درج انتقالات بعدي 3000 ريال

18 _ سند مالكيت با درج انتقالات بعدي 4000 ريال

تبصره 1 _ هرگاه صاحب سند متقاضي ترجمه فوري باشد كتبا درخواست و 50 درصد اضافه برتعرفه پرداخت كند. منظور از فوري ترجمه بيش از 5 برگ در ظرف سه روز و كمتر از پنج برگ در يك روزاست

تبصره 2 _ هرگاه سند داري اصطلاحات مشكل فني و حرفه اي باشد از قبيل اوراق حقوقي وقراردادهاي تجاري و فني و صنعتي با تشخيص رئيس اداره فني يا معاونين وي در مركز و رئيس دادگستري محل در شهرستانها تا 200 درصد اضافه بر تعرفه پرداخت مي شود.

ماده 29 _ در خردادماه هر سال كميسيوني مركب از رئيس يا معاون اداره فني و نماينده معاونت قضايي رئيس قوه قضائيه و يك نفر مترجم رسمي به انتخاب اداره فني تشكيل و با توجه به افزايش يا كاهش هزينه زندگي نسبت به تعديل تعرفه حق الزحمه مترجم رسمي مندرج در

ماده 28 آيين نامه اقدام خواهندنمود.

ماده 30 _ امضاي مترجم ذيل ترجمه يا رونوشت يا فتوكپي اسناد و اوراق در مركز وسيله اداره فني و در شهرستانهايي كه مترجم رسمي در آنجا مقيم است بوسيله يكي از قضات دادگستري محل كه به پيشنهاد اداره فني و تصويب معاون قضايي تعيين خواهد شد، تصديق و براي هر تصديق به مبلغ مقرر قانوني تمبر الصاق مي شود.

ماده 31 _ در صورت تعليق يا انفصال يا غيبت طولاني يا حجر يا فوت مترجم رسمي بنا به تقاضاي اداره فني در مركز و دادگستري محل در شهرستانها از طرف دادسراي عمومي محل برگها و اسناد و دفاترراجع به امور ترجمه جمع آوري و به اداره فني يا دادگستري محل ارسال مي گردد. در صورتي كه بين آنها اشيا يا اسنادي متعلق به مردم باشد، بايد در قبال اخذ رسيد به صاحبان آنها مسترد شود.

ماده 32 _ مرجع تعقيب انتظامي مترجم رسمي اداره فني است

ماده 33 _ معاون قضايي مي تواند همين كه از سو رفتار و اخلاق مترجم رسمي مطلع شد امر به تعقيب انتظامي او داده و در مواردي كه اشتغال او به مترجمي منافي با حيثيت مترجمان رسمي باشد وي را ازشغل مترجمي معلق نمايد و رفع تعليق مترجم رسمي موكول به نظر معاونت قضايي خواهد بود.

ماده 34 _ چنانچه مترجم رسمي به اتهام ارتكاب بزهي تحت پيگرد مراجع قضايي قرار گيرد و عمل ارتكابي به تشخيص اداره فني مغاير با شوونات مترجمي رسمي باشد تا اعلام راي نهايي از محكمه صالحه به دستور اداره فني از سمت مترجمي رسمي معلق خواهد شد و در صورت صدور راي قطعي برائت يا منع پيگرد يا موقوفي تعقيب رفع تعليق به عمل

خواهد آمد. چنانچه درباره متهم قرار تعليق تعقيب كيفري يا حكم به تعليق اجراي مجازات صادر شود رفع تعليق وي با اجازه كتبي معاون قضايي رياست قوه قضائيه ممكن خواهد بود.

ماده 35 _ اداره فني در صورت نياز مشخصات كامل مترجمان را به وسيله روزنامه رسمي و دفترچه هاي مخصوص منتشر مي كند.

ماده 36 _ مواد 31 و 32 نظامنامه اجراي قانون ثبت شركتها مصوب 2/3/1310 و بند يك (قسمتهاي الف و ب ماده 58 نظامنامه اجراي قانون علائم تجاري و اختراعات مصوب 1/4/1310 و كليه آيين نامه هاي مربوط به مترجمان رسمي از تاريخ قابل اجرا شدن اين آيين نامه ملغي است

ماده 37 _ اين آيين نامه پانزده روز پس از درج در روزنامه رسمي قابل اجرا است

رئيس قوه قضائيه

آيين نامه اجرايي قانون كانون كارشناسان رسمي دادگسترى – مصوب 1382

هيات وزيران در جلسه مورخ 7/2/1382 بنا به پيشنهاد شماره 2797/02/111 مورخ 28/7/1381 وزارت دادگستري و به استناد ماده (40) قانون كانون كارشناسان رسمي دادگستري - مصوب1381- آيين نامه اجرايي قانون يادشده را به شرح زير تصويب نمود:

«آيين نامه اجرايي قانون كانون كارشناسان رسمي دادگسترى»

فصل اول - كليات:

ماده 1 - در اين آيين نامه، واژه هاي اختصاري زير در مفاهيم مشروح مربوط به كار مي رود:

الف - قانون : «قانون كانون كارشناسان رسمي دادگستري».

ب - كانون : «كانون كارشناسان رسمي دادگستري».

ج - شوراي عالي : «شوراي عالي كارشناسان رسمي».

ماده 2 - ملاك تعيين كارشناس رسمي مقيم در مورد تعيين نصاب تشكيل كانون در مراكز هر استان، محل اقامتي مي باشد كه در پروانه كارشناسي آنان تعيين گرديده است.

ماده 3 - معيار تشخيص نزديكترين كانون، فاصله نزديكترين مركز هر استان با مركز استان ديگر، براساس جداول تعيين فاصله شهرها كه به وسيله وزارت راه

وترابري تهيه مي شود بوده و در صورت بروز هرگونه ابهام و اختلاف در تشخيص نزديكترين كانون، نظر شوراي عالي ملاك عمل مي باشد.

فصل دوم - شوراي عالي:

ماده 4 - تعداد نصاب هر كانون براي عضويت در شوراي عالي، متناسب با تعداد كارشناسان رسمي آن كانون، حداقل سه ماه قبل از برگزاري انتخابات در هر دوره انتخاباتي به وسيله شوراي عالي تعيين و اعلام مي گردد.

ماده 5 - نصاب كانونها براي عضويت در شوراي عالي با درنظرگرفتن نسبت كل كارشناسان رسمي به تعداد هجده نفر اعضا شوراي عالي تعيين مي گردد چنانچه تعداد كارشناسان رسمي يك كانون (اعم از كارشناسان آن استان و كارشناسان استان ديگري كه به دليل نداشتن كانون مستقل عضو آن كانون محسوب مي گردند) كمتر از نصاب لازم براي معرفي يك عضو باشند، كارشناسان آن كانون به ترتيب با كارشناسان نزديكترين كانون يا كانونهاي ديگر تجميع و تعداد نصاب اعضاي براي شوراي عالي تعيين خواهدشد.

تبصره - پس از تعيين و اعلام تعداد نصاب اعضاي هر كانون، داوطلبان عضويت در شوراي عالي يك ماه مهلت دارند تا در كانون مربوط داوطلبي خود را ثبت نمايند كانونها موظفند ظرف حداكثر پانزده روز از تاريخ پايان مهلت ثبت نام، اسامي و آخرين وضعيت پروانه كارشناسي داوطلبان را به شوراي عالي و در دوره اول به كانون استان تهران اعلام نمايند.

ماده 6 - شوراي عالي بلافاصله پس از وصول تمامي اسامي داوطلبان كه ثبت نام كرده اند فهرست اسامي و وضعيت پروانه آنان را در اختيار كميسيون تشخيص صلاحيت موضوع ماده (13) قانون قرارمي دهد.

تبصره 1 - داوطلبان بايد در زمان ثبت نام و اخذ

راي داراي پروانه معتبر كارشناسي بوده و در حالت تعليق نباشند.

تبصره 2 - شوراي عالي پس از اخذ نظر كميسيون ماده (13) بلافاصله فهرست اسامي داوطلبان واجدشرايط را به كانونهاي مربوط اعلام مي نمايد داوطلباني كه صلاحيت آنها ردشده مي توانند از تاريخ اعلام كانون مربوط به آنان، ظرف مدت پنج روز اعتراض خود را به كانون مربوط تسليم نمايند. كانون مزبور بلافاصله اعتراضات واصله را به كميسيون ماده (13) منعكس نموده و كميسيون يادشده ظرف يك هفته نظريه قطعي خود را به كانون مربوط اعلام خواهدكرد.

ماده 7 - به منظور انتخاب اعضا شوراي عالي پس از تعيين نصاب هر استان در روز و ساعت معيني در كانون مربوط در سراسر كشور انتخابات برگزار مي شود. كارشناسان رسمي دادگستري عضو كانون مربوط مي توانند به تعداد دو برابر نصاب تعيين شده به كانديداهاي موردنظر خود راي دهند. انتخاب شوندگان به ترتيب فوق در جلسه اي كه در محل شوراي عالي تشكيل مي شود و تاريخ آن از قبل تعيين وبه اطلاع منتخبين رسيده از بين خود 18 نفر را به عنوان اعضا شوراي عالي انتخاب مي نمايند. در هر صورت تعداد انتخاب شدگان در استان بايد دو برابر نصاب تعيين شده باشد.

تبصره 1 - كليه هجده نفر باقيمانده از منتخبان مرحله اول، به عنوان افراد ذخيره كانونهاي مربوط در شوراي عالي محسوب مي گردند تا چنانچه اعضا اصلي كانون مربوط به هر دليل از جمله فوت، استعفاي، تعليق، ابطال پروانه كارشناسي يا غيبت غيرموجه عضويت خود را از دست دهند، افراد ذخيره آن كانون كه به ترتيب حايز اكثريت آرا بوده براي بقيه مدت به

عضويت اصلي شوراي عالي درايند.

تبصره 2 - چنانچه افراد ذخيره نيز به دلايل فوق وجود نداشته باشند، انتخابات ميان دوره اي در كانون مربوط انجام شده و دوبرابر نصاب تعيين شده مذكور انتخاب و معرفي مي گردند تا در شوراي عالي با حضور تمامي اعضا اصلي و نيز افراد ذخيره كانونها كه حداكثر سي و شش نفر خواهندبود، اعضا اصلي موردنياز تا حدنصاب را انتخاب نمايند در هر صورت رعايت نصاب تعيين شده براي كانونها اعم از اصلي و ذخيره بايد مدنظر باشد بقيه منتخبان مذكور، افراد ذخيره كانون مربوط براي باقيمانده مدت محسوب مي گردند.

ماده 8 - مسئوليت اجراي انتخابات به عهده شوراي عالي خواهدبود. معرفي كارشناسان موضوع ماده (13) قانون به رئيس قوه قضائيه و اجراي انتخابات شوراي عالي و كليه وظايفي كه در قانون و اين آيين نامه به عهده شوراي عالي است، در دوره اول و قبل از تشكيل شوراي عالي به عهده كانون استان تهران مي باشد.

ماده 9 - محل برگزاري مرحله اول انتخابات شوراي عالي، كانون استانها و در مرحله دوم كانون استان تهران يا شوراي عالي مي باشد.

در مواردي كه طبق قسمت اخير ماده (5) اين آيين نامه دو يا چند كانون و نمايندگي با يكديگر تجميع و راي مي دهند، محل برگزاري مرحله اول انتخابات در كانونهاي مذكور خواهدبود كه اعضا هر كانون براي اخذ راي به كانون استان خود مراجعه مي نمايند حائزان اكثريت آراي در اين محاسبه كارشناسي مي باشد كه بيشترين راي را در صندوق كانونهاي مذكور كسب نموده باشد، اعم از آرا اعضاي مقيم كانونها و آرا اعضاى استانهاي ديگري كه به دليل

نداشتن كانون مستقل عضو نمايندگي آن كانون مي باشند.

ماده 10 - به منظور همكاري و هماهنگي كانونها در امر انتخابات شوراي عالي وانتخاب سي و شش نفر مربوط (هجده نفر اعضاي اصلي و هجده نفر افراد ذخيره)، بدوا با تشكيل مجمع عمومي مركب از اعضاي هيئت مديره كليه كانونهاي كشور كه به دعوت كانون استان تهران تشكيل مي گردد از بين كارشناسان معتبر نسبت به تعيين هيئت نظارت بر انتخابات شوراي عالي براي هر استان به پيشنهاد هريك از هيئت مديره هاي استانها اقدام مي گردد تعداد اعضاي هيئت نظارت مذكور بايد به نحوي باشد كه براي هر استان لااقل سه نفر به عنوان ناظر بر انتخابات، به شرط آنكه ناظران خود داوطلب عضويت در شوراي عالي نباشند، انتخاب شوند نحوه تشكيل، حدنصاب، اداره جلسه و ساير ضوابط مجمع عمومي هيئت مديره كانونها، طبق نظامات و تشريفات مقرر در قانون و اين آيين نامه مي باشد كه براي مجامع عمومي پيش بيني شده است.

ماده 11 - انتخابات اعضاي شوراي عالي در يك روز و ساعت معين در كل كشور انجام و صندوق اخذ راي در محل كانونهاي مربوط يا نمايندگيهاي كانون ذي ربط مستقر مي گردد كارشناسان واجدشرايط راي دادن در ساعات تعيين شده براي تكميل تعرفه منضم به راي و اخذ برگ مخصوص راي گيري شخصا با دردست داشتن پروانه كارشناسي معتبر در محل صندوق كانون استان يا نمايندگي مربوط مراجعه و به طور مخفيانه راي خواهندداد. صندوقها بايد قبلا با نظارت ناظران منتخب مجمع عمومي هيئت مديره ها لاك و مهرشده و برگهاي آراي نيز قبلا توسط ناظران مذكور امضا و مهر گردد.

تبصره

- مجمع عمومي هيئت مديره استانها مي توانند در صورت داشتن امكانات اخذ راي در استانهايي كه در آنها كانون تشكيل نشده و به صورت نمايندگي يكي از كانونها اداره مي شوند ناظران را معرفي و در همان روز و ساعت و تاريخ اخذ راي، در استانهاي مذكور نيز صندوق اخذ راي مستقر نمايند.

ماده 12 - پس از خاتمه مهلت اخذ راي، صندوقها در محل كانون يا محل نمايندگي مربوط، با حضور ناظران منتخب مجمع عمومي هيئت مديره كانونها و دو نفر نمايندگان هيئت مديره كانون مربوط كه خود داوطلب انتخاب در شوراي عالي نمي باشند، مفتوح گرديده، شمارش و قرائت آرا انجام مي گيرد سپس اسامي منتخبان براساس آراي ماخوذه صندوق يا صندوقهاي اخذ راي آن استان به ترتيب آراي مكتسبه صورتمجلس و به امضا اعضا جلسه رسيده و براي شوراي عالي ارسال مي شود.

ماده 13 - اولين جلسه شوراي عالي، حداكثر پانزده روز پس از انتخابات مرحله دوم، با حضور كليه اعضاي اصلي تشكيل مي گردد در اين جلسه، اعضا از بين خود رئيس، نايب رئيس، خزانه دار، كارپرداز، دو نفر منشي و دو نفر بازرس با اكثريت آرا انتخاب مي نمايند.

تبصره 1 - دعوت اعضا براي تشكيل جلسه به وسيله رئيس شوراي عالي صورت مي گيرد و در اولين دوره به دعوت رئيس كانون استان تهران مي باشد.

تبصره 2 - چنانچه در جلسه اول همه اعضاي شركت ننمايند، ظرف يك هفته جلسه بعدي تشكيل و با حضور نصف به علاوه يك اعضا اصلي رسميت خواهديافت راي دو سوم حاضران در جلسه معتبر است.

تبصره 3 - جلسات شوراي عالي در هر ماه يك

بار تشكيل مي شود و در صورت ضرورت جلسات فوق العاده تشكيل خواهدشد.

ماده 14- چگونگي ايجاد تشكيلات سازماني و تقسيم وظايف اعضاي شوراي عالي طبق دستورالعمل داخلي شوراي مزبور صورت خواهدگرفت.

ماده 15- عضويت در شوراي عالي افتخاري است و بابت عضويت و شركت در جلسات حق الزحمه اي پرداخت نمي شود.

تبصره - چنانچه هريك از اعضا به تشخيص و تصويب شوراي عالي به صورت موظف در اين شورا مشغول به كار گردند، با تصويب شوراي يادشده حق الزحمه اي متناسب براي دوران اشتغال به آنان پرداخت مي گردد .

ماده 16- هزينه هاي جاري شوراي عالي در بودجه اي كه همه ساله توسط شوراي مزبور تصويب مي گردد، از محل درامد كانون استانها به نسبت بودجه سالانه هركانون تامين مي شود كانونها مكلف به پرداخت اين هزينه ها در ظرف سال مي باشند.

ماده 17 - شوراي عالي مي تواند از طريق كانونهاي مستقل مربوط، محدوده مورد عمل كارشناسان رسمي را به حوزه معيني منحصر نمايد. كارشناسان رسمي موظفند نظاماتي را كه از طريق شوراي عالي با رعايت قانون و اين آيين نامه اعلام مي گردد رعايت نمايند.

ماده 18 - شوراي عالي مي تواند از ميان كارشناسان رسمي كانونهاي كشور در هر رشته، هيئت يا هيئتهايي مركب از حداقل سه نفر كارشناس رسمي به عنوان كميسيونهاي مشورتي علمي و فني كارشناسان آن رشته انتخاب نمايد تا ضمن همكاري لازم در تهيه سئوالات آزمون و نيز اعطا صلاحيت اوليه يا اضافي به كارشناسان رسمي يا متقاضيان كارشناسي، نظر مشورتي خود را به شوراي عالي و يا به كانونهايي كه شوراي عالي به آنها تفويض اختيار نموده اعلام نمايند.

ماده

19 - به منظور هماهنگي و امكان استفاده از كارشناسان رسمي كشور در دعاوي خارجي و محاكم و مراجع بين المللي ، شوراي عالي موظف است كارت و پروانه كارشناسان رسمي كل كشور را علاوه بر زبان فارسي به زبان انگليسي نيز تهيه و جهت استفاده آنها در اختيار كانونهاي كشور قراردهد.

ماده 20 - اعضاي شوراي عالي براي مدت چهارسال با راي كارشناسان رسمي كل كشور انتخاب مي شوند و انتخاب مجدد تنها براي يك دوره ديگر بلامانع است.

ماده 21 - مكاتبات شوراي عالي صرفا از طريق رئيس شورا و در غياب وي با نايب رئيس خواهدبود.

ماده 22 - مقررات، دستورالعملها و ضوابطي كه در حدود مقررات قانون و اين آئين نامه توسط شوراي عالي تصويب و ابلاغ مي گردد و همچنين در كليه مواردي كه در اجراي اين آئين نامه ابهاماتي پيش آيد، نظر شوراي عالي كه با درنظرگرفتن مقررات قانون و اين آيين نامه اعلام مي گردد معتبر بوده و براي كليه كارشناسان رسمي كانونها و مراجع مربوط لازم الرعايه مي باشد.

فصل سوم - مجامع عمومي:

ماده 23 - اعضاي مجامع عمومي هر كانون از كارشناسان رسمي آن كانون و همچنين كارشناسان رسمي نزديكترين استان مجاور كه به لحاظ فقدان كانون مستقل عضو آن كانون هستند و داراي پروانه كارشناسي معتبر بوده و درحال تعليق نباشند تشكيل مي گردد.

ماده 24 - چنانچه مجامع عمومي براساس بند (الف) ماده (6) قانون در دومين جلسه نيز نصاب لازم را نداشته باشند، دعوت از اعضا تا تشكيل مجمع با نصاب لازم قانوني تجديد مي شود.

ماده 25 - در هيچ يك از مجامع، وكالت از اعضاي داراي اعتبار

نمي باشد.

ماده 26 - در مواردي كه مهلت تشكيل مجمع عمومي عادي گذشته وبه هردليل از جمله عدم حدنصاب قانوني در جلسات اول و دوم مجمع عمومي عادي رسميت نيافته و منتج به نتيجه نشده باشد مجمع عمومي فوق العاده تشكيل مي گردد.

ماده 27 - در مواردي كه نياز به انتخابات ميان دوره اي باشد و همچنين در ساير مواردي كه ضرورت تشكيل مجمع فوق العاده را با رعايت ديگر مقررات قانون بنا به تشخيص هيئت مديره كانون مربوط ايجاب نمايد و تصميمات متخذه جزو وظائف مجمع عمومي عادي نباشد، مجمع عمومي فوق العاده تشكيل مي گردد.

ماده 28 - نصاب رسميت جلسات مجامع عمومي عادي در مورد جلسات مجامع عمومي فوق العاده نيز لازم الرعايه است.

ماده 29 - مهلت ثبت نام داوطلبان براي عضويت در هيئت مديره كانون و بازرسان و دادستان انتظامي قبل از تشكيل مجامع عمومي، از سوي شوراي عالي از طريق درج در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار اعلان و توسط كانون مربوط اعلام مي گردد. داوطلبان بايد در مهلت تعيين شده به صورت كتبي تقاضاي خود را در دفتر كانون مربوط ثبت نمايند.

ماده 30 - منظور از شهر محل كانون مندرج در تبصره (1) ماده (9) قانون، حوزه فعاليت كارشناس مي باشد كه در پروانه كارشناسي وي مشخص شده است.

ماده 31 - پس از پايان مهلت ثبت نام داوطلبان، دفتر كانون مربوط موظف است تقاضاهاي ثبت شده و وضع پروانه داوطلبان و مشخصات كامل آنان را در اختيار كمسيون ماده (13) قانون قراردهد. كميسيون موظف است ظرف مدت هفت روز شرايط داوطلبان را با شرايط مندرج در ماده (9) قانون تطبيق

و نظر خود را به كانون مربوط اعلام نمايد.

ماده 32 - نظر كميسيون بلافاصله در محل كانون مربوط اعلان مي گردد. كارشناسان داوطلب كه به نظر كميسيون اعتراض دارند مي توانند ظرف سه روز از تاريخ اعلان، اعتراض خود را به كانون مربوط تسليم نمايند، اعتراضات واصله توسط كانون مربوط بلافاصله به شوراي عالي ارسال مي گردد و شوراي مزبور حداكثر ظرف يك هفته رسيدگي و نظر خود را اعلام مي نمايد نظر شوراي عالي قطعي است.

ماده 33 - پس از اعلام اسامي داوطلبان واجدصلاحيت، مجمع عمومي در مهلت مقررقانوني تشكيل مي گردد و براي انتخاب رئيس و منشيان، ازبين اعضاي حاضر در مجمع يك نفر به عنوان رئيس سني و يك نفر منشي اداره جلسه را به عهده مي گيرند و سپس رئيس و دو نفر منشي مجمع عمومي از سوي حاضران در مجمع و از بين اعضا حاضر انتخاب مي شوند.

ماده 34 - هيئت نظارت از بين اعضاي حاضر در جلسه مجمع عمومي انتخاب مي گردند. داوطلبان براي هيئت مديره، بازرسان و دادستان انتظامي نمي توانند به عضويت هيئت نظارت انتخاب شوند.

ماده 35 - اعضا شوراي عالي و هيئت مديره كانونها و ساير اعضا اركان كانونها موظفند همانند ساير كارشناسان رسمي ضمن اقدام براي تمديد به موقع پروانه كارشناسي خود، ساير نظامات مربوط را از طريق كانون ذي ربط رعايت نمايند.

ماده 36 - وظايف هيئت رئيسه و هيئت نظارت مجامع عمومي عبارتند از:

الف - ايجاد نظم در برگزاري انتخابات.

ب - توزيع اوراق اخذ راي پس از امضاي و مهرنمودن.

ج - مراقبت در جمع آوري، شمارش و قرائت آرا.

د - تنظيم و امضا صورتجلسه

برگزاري انتخابات و تهيه فهرست منتخبان به ترتيب تعداد آرا مكتسبه.

ه- - اعلام نتيجه انتخابات به شوراي عالي جهت صدور احكام مربوط.

تبصره - هيئت نظارت مكلف است قبل از اخذ راي صندوق خالي اخذ آرا را به رويت مجمع عمومي رسانيده و سپس آن را لاك ومهر نمايد.

ماده 37 - انتخابات به صورت جمعي و مخفي انجام مي گيرد و راي بايد روي اوراق چاپي دو قسمتي تاييدشده به مهر و امضاي هيئت نظارت به شرح زير نوشته شود.

در قسمتي از ورقه كه نزد كانون باقي مي ماند مشخصات كامل راي دهنده شامل موارد ذيل ثبت مي گردد:

الف - نام و نام خانوادگي و نام پدر.

ب - شماره پروانه كارشناسي.

ج - نام كانون محل اخذ راي.

د - امضا راي دهنده.

پس از ثبت مشخصات مذكور، قسمت دوم ورقه كه بايد فاقد هرگونه امضا، شماره و علامت مشخصه بوده و فقط داراي محل مناسب و كافي براي درج اسامي به تعداد اعضا اصلي و علي البدل اركان كانون باشد، از ورقه جدا و به راي دهنده تسليم مي گردد، تا راي خود را در آن به صورت مخفي نوشته و در صندوق بياندازد.

ماده 38 - پس از پايان مهلت اخذ راي، صندوق آراي توسط هيئت رئيسه مجمع عمومي و هيئت نظارت مفتوح و آراي ماخوذه شمارش و قرائت مي شود و فهرست منتخبان به ترتيب آراي ماخوذه تهيه و امضا مي گردد.

تبصره - آراي قرائت شده مجددا در صندوق ضبط و توسط هيئت نظارت لاك ومهر مي گردد و تا پايان رسيدگي به اعتراضات احتمالي و اعلام نتيجه قطعي انتخابات محفوظ مي ماند تا در صورت نياز

به بازبيني و بازرسي مورد استفاده قرارگيرد و سپس معدوم مي شود.

ماده 39 - مدت اعتراض، از جريان انتخابات تا سه روز پس از اعلام نتايج اوليه انتخابات مي باشد و اعتراض از كساني پذيرفته مي شود كه در مجمع عمومي حضور داشته اند.

ماده 40 - اعتراض به صورت كتبي به كانون مربوط تسليم و در جلسه اي مركب از هيئت رئيسه مجمع عمومي و هيئت نظارت و نماينده شوراي عالي رسيدگي مي شود راي اكثريت حاضران معتبر مي باشد.

ماده 41 - كانون مربوط ظرف سه روز از تاريخ قطعي شدن انتخابات، اسامي منتخبان را به شوراي عالي ارسال كرده و شوراي مزبور احكام لازم را در اسرع وقت صادر و ابلاغ مي نمايد.

ماده 42 - چنانچه در جلسه رسيدگي به اعتراضات، اعتراض وارد تشخيص داده شود، مراتب جهت اتخاذ تصميم لازم به شوراي عالي اعلام مي گردد.

فصل چهارم - هيئت مديره:

ماده 43 - اعضا اصلي هيئت مديره كانون به ترتيب تعداد آرا مكتسبه از بين منتخبان تعيين و بقيه نيز به ترتيب تعداد آرا و تا حدنصاب مقرر در ماده (10) قانون عضو علي البدل خواهندبود.

ماده 44 - اولين جلسه هيئت مديره منتخب ظرف حداكثر يك هفته پس از صدور احكام اعضا توسط شوراي عالي به ترتيب به دعوت رئيس، نايب رئيس هيئت مديره قبلي و يا ناظر شوراي عالي در مجمع عمومي با حضور تمامي اعضا تشكيل و نسبت به انتخاب رئيس و نايب رئيس و منشي و مسئول امور مالي تصميم گيري خواهند نمود.

تبصره 1 - چنانچه در جلسه اول تمامي اعضا حضور نيابند جلسه بعدي ظرف يك هفته با رعايت نصاب

مندرج در ماده (10) قانون تشكيل يافته و مسئولان يادشده، انتخاب مي گردند.

تبصره 2 - جلسات هيئت مديره بايد حداقل هر پانزده روز يك بار تشكيل و خلاصه مذاكرات و نتيجه تصميمات قرائت و تصويب و سپس صورتجلسه به امضا حاضران در جلسه برسد.

ماده 45 - از اعضاي اصلي و علي البدل جهت شركت در جلسات هيئت مديره دعوت به عمل مي آيد و اعضاي علي البدل در صورتي حق راي خواهندداشت كه به علت عدم حضور اعضاي اصلي حدنصاب قانوني حاصل نشده باشد در اين صورت تا حصول نصاب قانوني اعضاي علي البدل به ترتيب آرا به عنوان اعضاي اصلي صرفا در همان جلسه حق راي خواهندداشت.

ماده 46 - در صورت فوت يا استعفا و يا سلب صلاحيت و يا غيبت غيرموجه در شش جلسه متوالي و يا هر دليل قانوني ديگر كه باعث بركناري عضو اصلي شود، عضو علي البدلي كه داراي بيشترين راي بوده به عنوان عضو اصلي جايگزين مي گردد وحكم وي با معرفي رئيس كانون توسط رئيس شوراي عالي صادر مي شود.

ماده 47 - هيئت مديره هر كانون مكلف است هزينه متناسبي را كه شوراي عالي برابر تبصره ذيل ماده (30) قانون به عنوان سهم آن كانون از هزينه هاي جاري شوراي عالي تعيين و ابلاغ مي نمايد همه ساله در بودجه خود منظور و به تدريج طي سال مالي مربوط حداكثر تا پايان سال مالي به شوراي عالي بپردازد.

ماده 48 - هيئت مديره هر كانون موظف است به منظور اطمينان از ارتقاي كيفيت خدمات حرفه اي كارشناسان كانون مربوط، هماهنگي در روشهاي انجام كارشناسي، كيفيت گزارشهاي كارشناسي، پيشگيري از

رفتار ناسازگار با شيون حرفه اي و ضرورت گذراندن دوره هاي بازآموزي كارشناسان عضو، همچنين دقت در رعايت مقررات قانوني، آيين نامه ها و دستورالعملهاي اجرايي و ضوابط ونظامنامه هاي تدويني و تصويبي شوراي عالي، بر كار حرفه اي كارشناسان رسمي آن كانون نظارت مستمر نمايد.

نظارت كانون بر فعاليتهاي حرفه اي اعضا با جلب نظر گروه هاي تخصصي ذي ربط انجام مي گيرد.

كارشناسان رسمي موظفند پرونده ها، اطلاعات، مدارك موردنياز را براي رسيدگي در اختيار كانون و گروههاي مذكور قراردهند گزارشها و مدارك مربوط جزو اسناد طبقه بندي شده محسوب و به كارگيري و يا افشاي آن در غيرمورد ممنوع مي باشد.

فصل پنجم - بازرسان:

ماده 49 - وظايف و اختيارات بازرسان در شوراي عالي عبارتست از:

الف - مانند ساير اعضاي شوراي عالي در جلسات شوراي مزبور با داشتن حق راي شركت نموده و در تعيين خط مشي و ساير تصميمات سهيم مي باشند.

ب - هر زمان كه لازم بدانند مي توانند امور مالي شوراي عالي را مورد بررسي و حسابرسي قرارداده و اگر در زمينه نگهداري حسابها و مسائل مالي به مواردي از وجود نقص و يا سوي جريان برخورد نمودند موضوع را به رئيس شوراي عالي جهت طرح در جلسات آن شورا گزارش نمايند و چنانچه رئيس شوراي عالي از طرح موضوع خودداري نمايد، بازرسان مي توانند موضوع نواقص احتمالي را مستقيما در شوراي عالي مطرح نمايند.

ماده 50 - وظايف و اختيارات بازرسان در هيئت مديره كانونها به شرح زير است:

الف - بازرسان مي توانند در جلسات هيئت مديره بدون داشتن حق راي شركت نمايند.

ب - بازرسان اختيار دارند بدون دخالت در امور اجرايي

بر عمليات كانون نظارت داشته و دفاتر و اسناد و مدارك و اطلاعات موردنياز را بدون آنكه وقفه اي در فعاليتهاي اجرايي كانون ايجاد شود مطالبه و مورد بررسي قراردهند.

ج - بازرسان موظفند صورتهاي مالي مصوب هيئت مديره كانون را كه حداقل دو هفته قبل از تشكيل مجمع عمومي ساليانه تهيه و در اختيارشان قرار مي گيرد، مورد رسيدگي قرارداده و نظر خود را ظرف حداكثر پنج روز قبل از تشكيل مجمع عمومي در اختيار هيئت مديره جهت طرح در مجمع عمومي قراردهند و گزارش ساليانه خود را براساس ماده (20) قانون به مجمع عمومي ارائه نمايند.

فصل ششم - آزمون، كاراموزي، صدور پروانه كارشناسي:

ماده 51 - شوراي عالي همه ساله طي يك نوبت آگهي كه حداقل در دو روزنامه كثيرالانتشار كشور منتشر مي شود تعداد كارشناسان موردنياز در رشته هاي مختلف را به تفكيك نياز استانها اعلان خواهدنمود.

تبصره 1 - شوراي عالي قبل از انتشار آگهي نظرات ادارات كل دادگستري هاي استانها و كانونها را در مورد نياز استان مربوط كسب و برمبناي آن تصميم مقتضي اتخاذ مي نمايد.

تبصره 2 - كانونها مي توانند آگهي منتشره از سوي شوراي عالي در بخش مربوط به حوزه فعاليت خود را در يك روزنامه محلي نيز منتشر نمايند.

ماده 52 - داوطلبان درخواست پروانه كارشناسي بايد تقاضاي خود را با مشخصات زير به دفتر كانون مربوط يا دفتر نمايندگي استانهايي كه كانون كارشناسان دران استان تشكيل داده است تسليم نمايند:

الف - مشخصات كامل داوطلب.

ب - محل اقامت داوطلب براي ابلاغ اوراق.

ج - تصريح به نداشتن سو پيشينه.

د - تعهد به عدم اعتياد به افيون و مواد مخدر.

ه- - مدرك

تحصيلي موردنياز و چنانچه دانشنامه از دانشگاههاي خارج از كشور اخذشده باشد ارائه تاييديه از مرجع ذي صلاح.

و - رشته مورد درخواست پروانه كارشناسي.

ز - محل مورد درخواست براي كارشناسي.

ح - اعلام آدرس و مشخصات دونفر معرف.

ط - گواهي از مراجع معتبر مورد قبول كانونها مبني بر داشتن پنج سال سابقه كار تجربي در رشته مورد تقاضا بعد از اخذ مدرك تحصيلي ليسانس در رشته موردتقاضا با توجه به بند (و) ماده (15) قانون و در مورد رشته هايي كه دانشنامه ليسانس مربوط نداشته باشد اخذ گواهي از مراجع معتبر مورد قبول كانونها مبني بر پانزده سال سابقه كار تجربي در رشته موردتقاضا با داشتن مدرك كارشناسي يا بالاتر در هر رشته و درخصوص متقاضيان مشمول تبصره (2) ماده (15) قانون ارايه گواهي ده سال سابقه در امور ثبتي يا نقشه برداري ثبتي.

ماده 53 - به منظور انتخاب كارشناسان موردنياز از لحاظ علمي و تجربي وصلاحيت اولويتهاي اخلاقي و ساير موارد مقرر در ماده (15) قانون، در هر دوره آزمون شوراي عالي كساني را كه در آزمون علمي وتجربي موفق و نصاب نمره قبولي كسب كرده اند به كميسيون ماده (13) قانون معرفي مي نمايد.

ماده 54 - برگزاري آزمون به صورت كتبي و شفاهي خواهدبود و منابع سئوالات امتحاني عبارتست از منابع كتب دانشگاهي در رشته مربوط كه با رعايت استانداردها و تجارب لازم مربوط به هر رشته انتخاب و معرفي مي گردد.

تبصره - موعد اعلام نتيجه قبولي داوطلبان حداكثر ظرف دو ماه از تاريخ اخذ آزمون مي باشد.

ماده 55 - داوطلبان كارشناسي كه جهت اخذ پروانه كارشناسي انتخاب مي گردند موظفند، دوره كاراموزي خود

را زيرنظر كارشناس راهنما كه از سوي كانون مربوط معرفي مي گردد با موفقيت بگذرانند كارشناس راهنما هر سه ماه يكبار نظر خود را نسبت به كاراموز به كانون مربوط گزارش مي نمايد و در صورتي كه نظر كارشناس راهنما نسبت به كاراموز منفي باشد دوره كاراموزي براي مدتي كه لازم باشد اضافه مي گردد.

تبصره - وظايف كاراموز عبارتست از انجام امور كارشناسي آموزشي و مطالعه قوانين و مقررات مربوط و شناخت وظايف كارشناسي كه از سوي كارشناس راهنما به وي محول مي گردد و موفقيت در كلاسهاي آموزشي كه از طرف كانونها تشكيل مي شود.

ماده 56 - دستورالعمل جزئيات طرح سئوالات آزمون، نحوه برگزاري آزمون، نصاب نمره قبولي، مصاحبه علمي و تجربي، كاراموزي و نظارت بر آن و همچنين مقررات رشته ها و گروه هاي كارشناسي و تشكيل نمايندگي كانون استانها وشهرستانها، به وسيله شوراي عالي تدوين، تصويب و جهت اجرا به كانونها ابلاغ مي گردد.

فصل هفتم - كميسيون صلاحيت و اولويتهاي اخلاقي:

ماده 57 - به منظور تطبيق موارد مندرج در مواد (9) و (15) قانون و گزينش صلاحيت اولويتهاي اخلاقي متقاضيان كارشناسي و همچنين اظهارنظر درخصوص صلاحيت داوطلبان عضويت در اركان كانون و عضويت در شوراي عالي كميسيوني به شرح مندرج در ماده (13) قانون تشكيل مي گردد كه اهم وظايف آن به شرح ذيل مي باشد:

الف - تطبيق شرايط داوطلبان كارشناسي (متقاضيان امر كارشناسي) با موارد مندرج در ماده (15) قانون و گزينش صلاحيت اولويتهاي اخلاقي و اعلام نتيجه به شوراي عالي.

ب - تطبيق شرايط داوطلبان عضويت در اركان كانون با شرايط مندرج در ماده (9) قانون و اعلام نظريه خود ظرف

مهلت هفت روز به كانونهاي مربوط.

ج - تطبيق شرايط داوطلبان عضويت در شوراي عالي با شرايط مندرج در بندهاي يادشده در ماده (27) قانون و اعلام نظر در مهلت هفت روز به شوراي عالي.

ماده 58 - واحد حراست كانون مكلف است هرگونه همكاري را با كميسيون ماده (13) قانون به عمل آورده و تحقيقات موردنظر كميسيون را در مهلتي كه تعيين مي شود انجام و نتيجه را اعلام دارد، همچنين كليه مراجع قضايي و انتظامي، وزارتخانه ها، سازمانها، موسسات، شركتها، بانكها، شهرداريها، بنيادها، نهادهاي انقلاب اسلامي و اشخاص حقوقي اعم از دولتي و غيردولتي و ساير مراجع عمومي ودولتي كه شمول قانون برانها مستلزم ذكر نام يا ذكر صريح نام است موظفند به استعلامات كميسيون ماده (13) و حراست كانون پاسخ داده و همكاريهاي لازم را معمول دارند.

تبصره - در صورتي كه وزارت اطلاعات در مهلت مقرر در تبصره (ه-) ماده (15) به استعلامات انجام شده پاسخ ندهد، كميسيون براساس اطلاعات كسب شده تصميم مقتضي اتخاذ خواهدنمود.

فصل هشتم - دادسرا و دادگاههاي انتظامي:

ماده 59 - شكايت از تخلفات كارشناس رسمي بايد كتبي و با امضاي شاكي بوده وحاوي مشخصات زير باشد:

الف - نام و نشاني شاكي.

ب - موضوع شكايت با تصوير گزارش كارشناس و ذكر مدارك مورد استناد.

شكايت در دفتر كانون مربوط ثبت مي شود و هيئت مديره كانون عندالاقتضا شكايت را جهت رسيدگي و اظهارنظر به دادسراي انتظامي كانون كارشناسان رسمي ارسال مي نمايد.

ماده 60 - در صورتي كه دادسراي انتظامي پس از اقدامات اوليه و بررسي و تفهيم اتهام به تعقيب كارشناس معتقد باشد، كيفرخواست صادر و ضمن ارسال به دادگاه انتظامي كانون

كارشناسان رسمي، يك نسخه از آن را ظرف مهلت ده روز از طريق كانون مربوط به وسيله پست سفارشي پيشتاز به كارشناس ابلاغ مي نمايد كارشناس مي تواند ظرف مهلت يك ماه از تاريخ ابلاغ پاسخ خود را كتبا از طريق دفتر كانون و يا مستقيما به دفتر دادگاه انتظامي تسليم نمايد.

ماده 61 - در صورتي كه دادسرا يا دادگاههاي انتظامي كانون حضور شاكي يا كارشناس را براي اداي توضيحات و كشف حقيقت لازم بدانند حسب مورد احضاريه صادر مي نمايند عدم حضور در وقت مقرر بدون عذرموجه مانع از رسيدگي و اتخاذ تصميم نخواهدبود.

ماده 62 - عذرموجه براي كارشناس علاوه بر مقررات مندرج در ماده (41) قانون آيين دادرسي مدني شامل دعوت دادگاهها و مراجع قانوني ديگر جهت قرار كارشناسي يا اداي توضيحات نزد مراجع مذكور نيز مي باشد.

ماده 63 - دادگاههاي انتظامي پس از وصول پاسخ كارشناس يا انقضاي مهلت هاي مذكور در ماده (59) وقت رسيدگي تعيين مي كنند و از طريق دفتر دادگاه به اطلاع دادسراي انتظامي و كارشناس و رياست كانون مربوط و در مورد دعاوي تجديدنظر به شوراي عالي جهت معرفي ديگر اعضاي دادگاه خواهندرساند اعضاي معرفي شده در هر پرونده تا پايان رسيدگي و صدور راي قابل تعويض نخواهندبود.

عدم حضور كارشناس يا معاون دادسراي انتظامي مانع رسيدگي و صدور حكم نخواهدبود.

ماده 64 - چنانچه به نظر شوراي عالي نياز به شعبه يا شعب ديگر تجديدنظر انتظامي باشد، با درخواست رييس شوراي مزبور و تصويب رئيس قوه قضاييه تشكيل خواهدشد ارجاع پرونده به شعبه يا شعب تجديدنظر به عهده رئيس شعبه اول تجديدنظر است.

ماده 65 - در صورتي كه

مراجع قضائي از كارشناسان تخلفي مشاهده نمايند كه قابل تعقيب در دادگاه انتظامي باشد مراتب را كتبا به كانون مربوط اطلاع مي دهند هرگاه كانون موضوع را قابل تعقيب تشخيص دهد پرونده را جهت رسيدگي به دادسراي انتظامي كانون ارجاع مي نمايد و چنانچه معتقد به تعقيب نباشد مراتب را به مرجع مذكور اطلاع مي دهد در صورتي كه نظر كانون موردپذيرش مرجع قضايي قرارنگيرد راسا جهت رسيدگي به دادسراي انتظامي كانون ارجاع مي نمايد.

ماده 66 - مراجع قضايي رسيدگي كننده به شكايات عليه كارشناسان رسمي چنانچه عمل انتسابي را جرم ندانند لكن موضوع را منطبق با يكي از تخلفات مندرج در ماده (26) قانون تشخيص دهند پرونده را با صدور قرار مقتضي جهت رسيدگي به دادسراي انتظامي كانون مربوط ارسال خواهندنمود.

ماده 67 - كليه شكايات واصله عليه اعضاي هيئت مديره، دادستان و بازرسان كانونها به شوراي عالي ارسال مي گردد. شوراي عالي موظف است موضوع را ضمن بررسيهاي لازم عندالاقتضا با سوابق امر در اجراي بند «ط» ماده (7) قانون جهت رسيدگي و اتخاذ تصميم به دادسراي انتظامي قضات ارسال نمايد.

ماده 68 - دادستان انتظامي هر كانون مكلف است دو برابر دادياران موردنياز را از بين كارشناسان رسمي آن كانون انتخاب و معرفي نمايد هيئت مديره كانون مربوط دادياران موردنياز را تاييد و جهت صدور حكم انتصاب به دادستان انتظامي معرفي مي كند.

تبصره - دادستان انتظامي كانون مي تواند افرادي را ازبين حقوقدانان پس از تامين بودجه آنان از طريق هيئت مديره و مجمع عمومي به عنوان معاون دادستان انتخاب و ابلاغ لازم صادر نمايد.

ماده 69 - درصورتي كه مراجع قضايي و انتظامي وزارتخانه

ها، ادارات، سازمانها، موسسات و شركتهاي دولتي و وابسته به دولت، بانكها، نهادها، بنيادها، شهرداريها و اشخاص حقيقي و حقوقي، كارشناس رسمي از كانونها خواسته باشند مكلفند دستمزد كارشناسي را در امور ارجاعي به حساب كانون يا نمايندگي كانون مربوط واريز نمايند تا پس از كسر پنج درصد (5%) سهم كانون و ساير كسورات قانوني مابقي به كارشناس پرداخت گردد.

تبصره 1 - در صورتي كه به هر علت حق الزحمه كارشناسي در صندوق كانون توديع نگرديد مراجع مذكور در اين ماده مكلفند پنج درصد (5%) سهم كانون را كسر و در وجه كانون واريز و به اطلاع كانون يا نمايندگي كانون مربوط برسانند كارشناسان نيز موظفند فهرست پنج درصد (5%) وجوه مكسوره از حق الزحمه كارشناسيهاي خود را به اطلاع كانون برسانند.

تبصره 2 - كارشناسان متخلف از مفاد اين ماده در حكم مرتكبان خلاف شئون شغلي مصرح در بند (ه-) ماده (26) قانون بوده و تحت تعقيب قانوني قرارخواهندگرفت.

ماده 70 - در تخلفات انتظامي كه دو سال از تاريخ وقوع آن منقضي گرديده و تعقيب نشده باشد و يا دو سال از تاريخ آخرين اقدام انتظامي آن گذشته و منتهي به صدور حكم نشده، تعقيب موقوف خواهدشد.

معاون اول رئيس جمهور - محمدرضا عارف

آيين نامه نظارت و ارزيابي دادستاني انتظامي قضات – مصوب 1382

در اجراي دقيق قانون وظايف و اختيارات رييس قوه قضائيه مصوب 8 اسفند 1378 ماده 36 لايحه اصلاح قسمتي از قانون اصول تشكيلات دادگستري، مصوب 14 اسفند ماه 1333 و ماده 27 قانون اصلاح پاره اي از قوانين دادگستري، مصوب 25 خرداد ماه 1356 آيين نامه اي به شرح ذيل تنظيم مي گردد:

ماده 1: به منظور اعمال نظارت و ارزيابي مستمر دادسراي

انتظامي قضات، به دستور دادستان انتظامي قضات، هيات هاي نظارت و ارزيابي، به كليه واحدهاي قضائي سراسر كشور اعزام مي شوند.

ماده 2: نظارت و ارزيابي دادسراي انتظامي قضات به شرح ذيل مي باشد:

الف: نظارت و ارزيابي مستمر و دوره اي.

ب: نظارت و ارزيابي فوق العاده.

ماده 3: نظارت و ارزيابي مستمر و دوره اي: براساس برنامه ريزي قبلي حتي المقدور يكبار در سال با ابلاغ صادره از سوي دادستان انتظامي قضات انجام مي شود.

ماده 4: نظارت و ارزيابي فوق العاده: به دستور رييس قوه قضائيه و يا در صورت وصول شكايت و يا گزارش امر مهم به تشخيص دادستان انتظامي احد از دادياران انتظامي و يا هياتي از دادسراي انتظامي به محل عزيمت و مبادرت به انجام نظارت وارزيابي فوق العاده مي نمايد.

ماده 5: برنامه نظارت و ارزيابي هاي مستمر و دوره اي ابتداي هر سال توسط معاونت مربوطه تنظيم و مطابق جدول زمان بندي شده پس از تصويب دادستان انتظامي انجام خواهد شد.

ماده 6: در نظارت و ارزيابي فوق العاده، در صورت لزوم واحدهاي قضائي به نحو مقتضي به صورت غيرمحسوس و بدون اطلاع قبلي هم مورد نظارت و ارزيابي قرار مي گيرند.

ماده 7: موضوعات مورد نظارت و ارزيابي مستمر اموري است از قبيل:

الف: كيفيت و كميت كار قضائي.

ب: دانش قضائي.

ت: قدرت استنباط و شم قضائي.

ج: حسن خلق با همكاران و ارباب رجوع.

ح: رعايت شيون قضائي.

خ: رعايت نظم و انضباط اداري.

د: نظارت بر امور دفتري.

ذ: حسن شهرت.

تبصره 1- مديريت هاي واحدهاي قضائي در حسن اعمال مديريت توسط هيات هاي نظارت و ارزيابي دادسراي انتظامي قضات نيز مورد بررسي و ارزيابي قرار مي گيرند.

تبصره 2- روساي

سازمانهاي وابسته و معاونين قوه قضائيه در صورتي كه قاضي باشند و همچنين روساي كل دادگستري استانها با مجوز رياست قوه قضائيه مورد نظارت و ارزيابي قرار مي گيرند.

ماده 8: اعضاء هيات بوسيله دادستان انتظامي يا با تفويض اختيار به يكي از معاونان دادستان از بين دادياران انتظامي و عندالاقتضاء با سرپرستي احد از معاونان و يا يكي از دادياران تشكيل مي گردد.

ماده 9: هيات اعزامي پس از ورود به استان در جلسه قضات شركت ضمن معارفه، توسط سرپرست هيات اهداف ماموريت تشريح مي گردد.

ماده 10: به منظور تمهيد محل استقرار و تسهيل انجام وظيفه هيات اعزامي در شهرستان و يا استان محل ماموريت بايد قبلا بوسيله دادستان انتظامي يا يكي از معاونين كه امور ماموريتها به عهده او واگذار شده با روساي كل دادگستريها هماهنگي لازم به عمل آيد.

ماده 11: عملكرد قضات شاغل و مامور به خدمت در سازمان بازرسي كل كشور و حفاظت اطلاعات كل قوه قضائيه و سازمان زندانهاي كشور و سازمان ثبت اسناد واملاك كشور و ساير دستگاهها همانند قضات شاغل در دادگستري ها و دادسراها مورد نظارت و ارزيابي دادستاني انتظامي قضات قرارمي گيرند.

ماده 12: هيات هاي اعزامي از دادسراي انتظامي قضات موظفند گزارشات هياتهاي بازرسي قبلي را مورد مطالعه قرارداده تا تغييراتي كه در اين فاصله به عمل آمده در گزارش خود منظور دارند.

ماده 13: نظارت و ارزيابي از اول وقت اداري شروع و در پايان وقت اداري خاتمه و در صورت ضرورت خارج از وقت اداري نيز ادامه مي يابد.

ماده 14: چنانچه هر يك از دادياران انتظامي از حوزه ماموريت، گزارش يا پرونده اي مطالبه كرده و در

مدت زمان متعارف خواسته داديار اجابت نشده، داديار مزبور مي تواند شماره پيگيري را در اختيار هيات قرار دهد تا هيات تسريع در پاسخ را پيگيري نمايد.

ماده 15: هيات اعزامي در صورت لزوم با رعايت موازين قانوني مي تواند پيرامون عملكرد قضائي از قاضي پرونده و يا كارمند دليل اقدامات مورد نظر را جويا شود.

ماده 16: به منظور ملاحظه و بررسي كيفي عملكرد قضائي قضات، هيات اعزامي چند فقره پرونده مورد عملكرد آنان را از دفاتر ثبت كلاسه و دادنامه و اجراي احكام مطالبه و مطالعه و اظهار عقيده مي نمايد. هيات موظف است نظرات وارزيابيهاي مديران را راجع به قضات زير مجموعه خود نيز اخذ كرده و در ارزيابي خود منظور بدارند.

ماده 17: هيات اعزامي حسن اجراي بخشنامه هاي رييس قوه قضائيه را بررسي، در صورت مشاهده تخلف جهت تعقيب انتظامي مراتب را صورتجلسه و در گزارش خود منعكس مي نمايد.

ماده 18: علاوه بر مسئوليت دادسراي انتظامي در امر نظارت و ارزيابي روساي كل دادگستريها به عنوان نمايندگان قوه قضائيه در استانها در راستاي وظيفه مديريتي و نظارتي و به منظور حسن تمشيت امور در حوزه قضائي خود بايد هيات نظارت و ارزيابي استاني تشكيل و هيات مزبور را در فواصل زماني معين به كليه مناطق استان جهت نظارت و ارزيابي اعزام نمايند. مشروح بررسي و ارزيابي توسط رييس كل دادگستري استان هر شش ماه يكبار به دادستان انتظامي قضات گزارش شود.

تبصره - در نظارت و ارزيابي در مواردي كه ايرادات مورد لحاظ جزيي باشد هيات ها مي توانند جهت رفع آن تذكر شفاهي بدهند.

ماده 19: در صورت ضرورت، مدت ماموريت از سوي دادستان

انتظامي تمديد خواهد شد.

ماده 20: هرگاه هيات اعزامي دادسراي انتظامي قضات ضمن انجام ماموريت با موضوعاتي برخورد كند كه واجد اهميت است ولي در احكام ماموريت آنها منظور نشده باشد مراتب را فورا به دادستان انتظامي گزارش و كسب تكليف مي نمايند.

ماده 21: دادياران انتظامي و نيز هيات هاي نظارت و ارزيابي گزارش كار خود را مستقيما به دادستان انتظامي تسليم خواهند نمود.

ماده 22: گزارشات نظارت و ارزيابي محرمانه بوده و هرگونه اطلاعي در رابطه با موضوع ماموريت و نتيجه نظارت و ارزيابي به هر مقامي به جز رييس قوه قضائيه ودادستان انتظامي ممنوع است.

ماده 23: اقدامات هيات نظارت و ارزيابي نبايد بهانه اي براي ايجاد وقفه در كارهاي جاري قسمتهاي تحت نظارت و ارزيابي گردد.

ماده 24: چنانچه در حين انجام وظيفه هيات اعزامي فساد يا عملي بر خلاف قانون كه واجد وصف مجرمانه يا منافي با حيثيت و شيون منصب قضاء كشف شود وقبح عمل ارتكابي در حدي باشد كه محاكمه مرتكب را ايجاب نمايد هيات مكلف است فورا مراتب را به دادستان انتظامي قضات گزارش كرده و كسب تكليف كند.

ماده 25: هيات نظارت و ارزيابي حق دخالت در وظايف روزمره قضات و مديران و كاركنان را نداشته و ملزم به رعايت كامل آداب و احترامات مناسب با شان قضات ودستگاه قضائي مي باشد و چنانچه موجبات هتك حيثيت و حرمت قضات و يا تضعيف دستگاه قضائي را ايجاد كنند توسط دادستان مورد تعقيب انتظامي قرار خواهد گرفت.

ماده 26: هيات نظارت و ارزيابي مي تواند اطلاعات مورد نياز را به نحو مقتضي از جمله با استفاده از مشاهدات، مطالعه سوابق و پرونده هاي موجود

و تهيه مدارك لازم از آنها، مصاحبه و استطلاع و كسب نظر از مقام مسوول جمع آوري نمايد. اطلاعات و گزارشات مي بايستي مستند و علمي بوده و به دور از هرگونه گرايش شخصي و يا جناحي و گروهي تنظيم شده باشد.

ماده 27: در پايان ماموريت و قبل از ترك استان هيات اعزامي در جلسه قضات دادگستري استان شركت و استنباط اجمالي خود را از وضعيت دادگستري استان مطرح مي نمايد.

ماده 28: هيات اعزامي در گزارش تقديمي كه از سوي دادستان انتظامي عندالاقتضاء جهت استحضار و صدور دستور مقتضي تقديم رييس قوه قضائيه مي شود قضاتي را كه استحقاق تشويق داشته باشند پيشنهاد تشويق از قبيل اعطاء پايه، ارتقاء سمت و غيره و نسبت به قضات متخلف پيشنهاد تنزل پايه يا سمت يا تغيير محل ماموريت و يا از دادگاه عالي انتظامي قضات درخواست تعقيب انتظامي و يا پيشنهاد تعليق از شغل قضاء را جهت تعقيب كيفري حسب مورد مي نمايد و به دستور دادستان انتظامي مراتب در سوابق حفاظتي نظارت و ارزشيابي قضات ضبط و نگهداري مي شود.

ماده 29: اين آيين نامه در 2 ماده و سه تبصره تنظيم و در تاريخ 8/4/1382 به تصويب رييس قوه قضائيه رسيده است.

رييس قوه قضائيه - هاشمي شاهرودي

اصلاح تبصره ماده 55 آيين نامه اجرايي قانون ترجمه اظهارات و اسناد در محاكم و دفاتر اسناد رسمي – مصوب

جناب آقاي اميرحسين پورسينا

رئيس محترم هيئت مديره و مديرعامل روزنامه رسمي كشور

متن تبصره الحاقي به ماده 55 آئين نامه اجرائي راجع به قانون ترجمه اظهارات و اسناد در محاكم و دفاتر اسناد رسمي مصوب 1316 با اصلاحات بعدي كه به پيشنهاد وزير محترم دادگستري به تصويب رياست محترم قوه قضائيه رسيده و برابر نامه شماره 3689/82/1- 19/3/1382 جهت اقدام

مقتضي به وزير محترم دادگستري ابلاغ گرديده است بشرح بين الهلالين مي باشد.

تبصره ماده 55 آئين نامه اجرائي قانون راجع به ترجمه اظهارات و اسناد درمحاكم و دفاتر اسناد رسمي (درصورتي كه قاضي تعيين شده از شهرستان مربوطه منتقل، بازنشسته و يابه هرعلتي از خدمت منفصل شود يا حضور نداشته باشد؛ تا تعيين قاضي ديگر يا حضور وي، وظيفه مزبور بعهده رئيس حوزه قضايي و در غياب وي بعهده معاون قضايي او خواهدبود)

رئيس نهاد قوه قضائيه - محمود شيرج

تصويبنامه در مورد تمديد مهلت مقرر در تبصره (2) ماده (14) آييننامه اجرايي ماده (8) قانون تشكيل صندو

هيئت وزيران در جلسه مورخ 7/1/1384 بنا به پيشنهاد شماره 6832/02/111 مورخ 19/12/1383 وزارت دادگستري و به استناد ماده واحده قانون اصلاح ماده (8) قانون تشكيل صندوق حمايت وكلا و كارگشايان دادگستري _ مصوب 1375 _ تصويب نمود:

مهلت مقرر در تبصره (2) ماده (14) آيين نامه اجرايي ماده (8) قانون تشكيل صندوق حمايت وكلا و كارگشايان دادگستري، موضوع تصويب نامه هاي شماره 81817/ت17985ه_ مورخ 26/12/1377 و شماره 25063/ت23466ه_ مورخ 2/5/1381 تا پايان سال 1384 تمديد مي گردد.

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

تصويب نامه درخصوص لغو ماده (32) آيين نامه اجرايي قانون كانون كارشناسان رسمي دادگستري – مصوب 1384

هيئت وزيران در جلسه مورخ 28/2/1384 بنا به پيشنهاد شماره ه_/84/39 مورخ 24/1/1384 ديوان عدالت اداري و به استناد ماده (13) قانون كانون كارشناسان رسمي دادگستري _ مصوب 1381 _ تصويب نمود:

ماده (32) آيين نامه اجرايي قانون كانون كارشناسان رسمي دادگستري، موضوع تصويب نامه شماره 6811/ت27455ه_ مورخ 15/2/1383 لغو مي گردد.

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

اصلاحيه ماده (32) آيين نامه اجرايي قانون كانون كارشناسان رسمي دادگستري – مصوب 1384

نظ_ر به اين_كه در تص_وي_ب نامه شماره 12777/ت32983ه_ مورخ 3/3/1384 موضوع لغو ماده (32) آيين نامه اجرايي قانون كانون كارشناسان رسمي دادگستري كه براس_اس ط_رح پي_شنهادي ته_يه و تنظيم شده است، تاريخ 15/2/1382 به اشتباه 15/2/1383 تحرير شده است، مراتب جهت اصلاح اعلام مي شود.

دبير هيأت دولت _ عبداله رمضان زاده

اصلاح ماده يك آيين نامه اجرايي قانون اصلاح ماده (8) قانون تشكيل صندوق حمايت وكلا و كارگشايان دادگستر

هيئت وزيران در جلسه مورخ 2/5/1384 بنا به پيشنهاد شماره 4687/2د/111 مورخ 5/12/1381 وزارت دادگستري و به استناد ماده واحده قانون اصلاح ماده (8) قانون تشكيل صندوق حمايت وكلا و كارگشايان دادگستري _ مصوب 1375 _ تصويب نمود:

آيين نامه اجرايي ماده ياد شده، موضوع تصويب نامه شماره 81817/ت17985ه_ مورخ26/12/1377 به شرح زير اصلاح مي گردد:

1_ ماده (21) به شرح زير اصلاح مي شود:

« ماده 21_ مستمريهاي موضوع اين آيين نامه هر سال با توجه به تغييرات شاخص هزينه زندگي بر اساس پيشنهاد وزارت دادگستري و تصويب هيئت وزيران اصلاح مي شود.»

2_ متن زير به عنوان تبصره به ماده (21) اضافه مي شود:

« مستمريهاي استحقاقي موضوع مواد (8) و (10) و تبصره ماده (12) اين آيين نامه كه تا پايان سال 1380 قابل پرداخت بوده است از تاريخ 1/1/1381 به ميزان بيست و پنج درصد (25%) افزايش مي يابد. چنانچه ميزان مستمري كه به اين ترتيب محاسبه مي شود از حداقل مقرر در ماده (18) اين آيين نامه كمتر باشد حداقل يادشده قابل پرداخت خواهد بود.»

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

اصلاح ماده (2) آيين نامه اجرايي ماده (8) قانون تشكيل صندوق حمايت وكلا و كارگشايان دادگستري – مصوب 13

هيئت وزيران در جلسه مورخ 9/5/1384 بنا به پيشنهاد وزارت دادگستري و به استناد ماده واحده قانون اصلاح ماده (8) قانون تشكيل صندوق حمايت وكلا و كارگشايان دادگستري _ مصوب 1375_ تصويب نمود:

ماده (2) آيين نامه اجرايي ماده (8) قانون تشكيل صندوق حمايت وكلا و كارگشايان دادگستري، موضوع تصويب نامه شماره 81817/ت17985ه_ مورخ 26/12/1377 به شرح زير اصلاح مي گردد:

« ماده 2_ درامد مأخذ محاسبه حق بيمه موضوع اين آيين نامه به عنوان پايه براي سال اول اشتغال به وكالت وكلاي پايه دو و سه و كارگشايان (1) برابر و براي وكلاي پايه يك

(2/1) برابر حداقل حقوق مبناي قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت در هر سال خواهد بود كه به ازاي هر سال اشتغال به وكالت ده درصد (10%) مبلغ پايه به هر گروه به عنوان اضافه سالانه به مبلغ پايه آن گروه اضافه مي شود. »

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

تعرفه دستمزد كارشناسان رسمي دادگستري مصوب 23/5/1384 رئيس محترم قوه قضائيه

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

نامه شماره 3714/ش _ 17/3/1384 رئيس محترم شورايعالي كارشناسان رسمي دادگستري در رابطه با تعرفه دستمزد كارشناسان كه با انجام اصلاحاتي به استحضار رياست محترم قوه قضائيه رسيد مرقوم فرمودند:

« بسمه تعالي مورد تأييد است به كليه وزارتخانه ها و سازمانها ابلاغ شود.»

لذا تصوير نامه فوق به همراه يك نسخه از پيشنهاد اصلاحي جهت درج در روزنامه رسمي كشور به پيوست ارسال مي گردد.

رئيس حوزه رياست قوه قضائيه _ عبدالرضا ايزدپناه

تعرفه دستمزد كارشناسان رسمي دادگستري مصوب 23/5/1384 رئيس محترم قوه قضائيه

تعرفه حق الزحمه كارشناسان رسمي دادگستري بر اساس ماده 29قانون كارشناسان رسمي دادگستري كه شامل كارشناسان رسمي قوه قضائيه موضوع ماده 187 برنامه سوم توسعه نيز مي گردد.

فصل اول _ مقررات عمومي

ماده1_ دستمزد كارشناسان پس از گزارش و اظهارنظ_ر كارش_ناس_ي در حدود صلاحيت آنها از طرف اشخاص حقيقي يا حقوقي طبق مقررات اين تعرفه محاسبه و پرداخت مي گردد.

ماده2_ مراجع قضائي، وزارتخانه ها، سازمانهاي دولتي و ارگانها و نهادها و شهرداري ها و مؤسسات وابسته به آنها در تعيين دستمزد كارشناس بر اساس مقررات اين تعرفه عمل نمايند.

تبصره1_ در مواردي كه مرجع قضائي براي كشف جرم و تعيين علت و علل و مشخص نمودن واقعيت اقدام به تعيين كارشناس مي نمايد تعيين دستمزد متناسب با كميت و كيفيت كار با همان مرجع مي باشد.

تبصره2_ در ص_ورت عدم است_طاعت مالي اش_خاص حقي_قي

يا حقوقي متقاضي كارشناسي به تشخيص قاضي پرونده از پرداخت حق الزحمه كارشناسي معاف شده يا حق الزحمه كارشناسي تا ميزان معينه بوسيله دادگاه كاهش مي يابد ولي در هرحال پرداخت هزينه ها يا وسيله اجراي قرار كارشناسي مانند اياب و ذهاب كارشناس به عهده متقاضي است.

تبصره3_ هر كارشناس حداقل موظف به ارائه 3 مورد كارشناسي مجاني يا كاهش يافته در هر سال مي باشد.

ماده3_ دستمزد تأمين دليل با توجه به كميت و كيفيت خدمات كارشناسي موردنياز از طرف دادگاه مربوطه تعيين مي شود و حداقل آن مبلغ 250.000 ريال مي باشد.

ماده4_ در كارشناسي ها چنانچه موضوع كارشناسي مربوط به جزئي از كل بوده ولي اظهارنظر كارشناسي مستلزم بررسي در كل كار مربوطه باشد، دستمزد كارشناس بر مبناي كل كار انجام شده محاسبه و پرداخت خواهد شد.

ماده5 _ در مواردي كه موضوع كارشناسي توسط چند كارشناس رسمي انجام مي شود به هر يك از كارشناسان بخشي از دستمزد كامل كارشناسي در يك پرونده پرداخت مي شود به شرط اينكه كمتر از حداقل دستمزد كارشناسي براي يك نفر نباشد.

ماده6 _ كليه اشخاص حقيقي يا حقوقي مكلفند در صورت درخواست كارشناس يا كارشناسان مربوطه، دستمزد كارشناسي را طبق اين تعرفه و در صورتي كه قبلاً قابل براورد نباشد بطور علي الحساب به حساب مخصوص توديع و قبض آن را در پرونده مربوطه پيوست نمايند در اين صورت كارشناسان رسمي مكلفند پس از توديع دستمزد نسبت به انجام كارشناسي اقدام نمايند.

ماده7_ در صورتي كه كارشناس اقدام به انجام كار كارشناسي نموده ولي به علت يا دليلي كه خارج از حيط_ه اختي_ار وي باشد اجراي كارشناسي منتفي گردد، محق به دريافت بخشي از دستمزد متناسب با كارهاي انجام شده و يا وقت

صرف شده خواهد بود بشرط اينكه از حداقل مقرر در اين تعرفه بيشتر نباشد بعلاوه چنانچه در اين رابطه به محل كار مسافرت نموده باشد هزينه سفر، اقامت و فوق العاده روزانه وي بر مبناي ضوابط اين تعرفه پرداخت مي شود.

ماده8 _ در صورتي كه اجراي قرار كارشناسي مستلزم عزيمت به خارج از حوزه فعاليت و محل اقامت كارشناس باشد، تأمين وسيله اياب و ذهاب و محل اقامت مناسب و غذا به عهده متقاضي بوده و علاوه بر دستمزد كارشناسي، فوق العاده م_أموريت كارشناس براي هر روز مس_افرت به مأخذ روزانه به مبل_غ 125.000 ريال به كارشناس پرداخت خواهد شد. چ_نانچه متقاضي از تأمين وسيله اياب و ذهاب و اقامت خودداري نمايد و كارشناس براي انجام كارشناسي راساً و به هزينه خود نسبت به تهيه موارد فوق الذكر اقدام نمايد علاوه بر دستمزد و فوق العاده مأموريت، هزين_ه هاي مربوطه مورد مط_الب_ه در حد متع_ارف در وجه كارشن_اس پرداخت خواهد شد.

تبصره1_ در صورتي كه انجام كارشناسي مستلزم عزيمت به خارج از كشور باشد، اخذ رواديد و هزينه هاي مربوط اعم از پرداخت عوارض خروج از كشور و تهيه بليط هواپيما، هزينه اقامت و همچنين ساير هزينه هاي سفر و پرداخت فوق العاده روزانه (برابر مصوبه هيأت دولت هم رديف كارشناسان) به عهده متقاضي مي باشد.

تبصره2_ در ص_ورتي كه مبل_غ مورد رسي_دگي به ارز باش_د پس از تسعير آن به ريال براساس نرخ واريزنامه رسمي بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران بر طبق جدول رشته مربوطه محاسبه خواهد گرديد.

ماده9_ هزينه انجام كليه آزمايش ها و تهيه نمونه هاي لازم و گمانه زني كه طبق نظر كارشناس ضروري باشد، به عهده متقاضي است و در صورت اختلاف در ضرورت انجام اين اقدامات

نظر كانون كارشناسان رسمي كه توسط رياست آن اعلام مي شود معتبر است.

ماده10_ در مواردي كه براي بعضي از امور كارشناسي در اين تعرفه دستمزد تعيين نشده باشد دستمزد آن حسب مورد توسط دادگاه يا كميسيون موضوع ماده 15 تعرفه تعيين مي شود و حداقل دستمزد 250.000 ريال خواهد بود.

تبصره 1_ دادگاهها حسب استطاعت مالي افراد مي توانند نسبت به معافيت متقاضي و تعديل دستمزد كارشناسي اقدام نمايند.

ماده10 مكرر _ بمنظور عدالت در امر كارشناسي كميسيوني مركب از 3 عضو: 1_ نماينده كانون كارشناسان رسمي دادگستري 2_ نماينده مركز امور مشاوران حقوقي، وكلاء، كارشناسان قوه قضائيه 3_ نماينده رياست قوه قضائيه تشكيل مي شود تا نسبت به توزيع امور ارجاعي اقدام نمايند.

ماده 11_ كارشناسان فقط از يك رديف تعرفه دستمزد استفاده خواهند كرد مگر در مواردي كه عمل كارشناسي از دو يا چند نوع خدمات كارشناسي و يا چند محل مختلف تركيب شده باشد كه در آن صورت براي هر قسمت يا محل از تعرفه مربوط به خود بطور جداگانه استفاده خواهد شد.

تبصره _ در مواردي كه موضوع كارشناسي مربوط به سال هاي قبل از تاريخ انجام كارشناسي باشد، دستمزد طبق قيمت روز بر اساس اين تعرفه محاسبه و پرداخت خواهد شد مگر اينكه علت تأخير در انجام كارشناسي ناشي از اقدام كارشناس رسمي باشد.

ماده12_ دستمزد ارزيابي كالا، اشياء، قطعات يدكي، ابزارالات، محصولات و مواد اوليه، به شرح زير است:

1_ تا 10.000.000 ريال 5/2 درصد و حداقل 200.000 ريال.

2_ از 10.000.000 ريال تا 50.000.000 ريال نسبت به مازاد يك درصد.

3_ از 50.000.000 ريال تا 250.000.000 ريال نسبت به مازاد چهار در هزار.

4_ از 250.000.000 ريال تا 750.000.000 ريال نسبت به

مازاد 5/2 در هزار.

5 _ از 750.000.000 ريال به بالا نسبت به مازاد يك در هزار تا حداكثر مبلغ 10.000.000 ريال.

ماده13_ در م_ورد ارزيابي و كارشن_اسي اموال و املاكي كه در پلاك هاي ثبتي و آدرسهاي متفاوت واقع شده اند دستمزد بطور جداگانه محاسبه مي گردد.

ماده14_ در صورتي كه رسي_دگي به مستن_دات و مدارك مربوط به كارشناسي به زبان خارجي باشد علاوه بر تعرفه قانوني در هر رشته هزينه ترجمه رسمي بر اساس آئين نامه تعرفه مترجمين رسمي، بنابر تشخيص قاضي يا رضايت متقاضي اضافه مي شود.

ماده15_ در صورت بروز اختلاف در نحوه محاسبه دستمزد، تفسير موادي از اين تعرفه و همچنين به منظور تعديل و ايجاد تناسب ميان ميزان و نوع كار كارشناس با حق الزحمه، مقرر است چنانچه حق الزحمه قانوني كارشناسي وفق آئين نامه و تعرفه بيش از ده ميليون ريال باشد موضوع در كميسيون مقرر در ماده 13 قانون كانون كارشناسان رسمي دادگستري مصوب 1381 مطرح گردد تا در خصوص ميزان حق الزحمه كارشناسي اظهار نظر نمايد. نظريه اكثريت كميسيون مذكور به شرطي كه متضمن نظر حداقل دو نفر از اعضاء حقوقدان منتخب رئيس محترم قوه قضائيه خواهد بود قطعي و براي متقاضي انجام كارشناسي و كارشناس منتخب لازم الاتباع است. وزارتخانه ها و سازمانها و شركتهاي دولتي و وابسته به دولت و شهرداريها و نهادها و مؤسسات عمومي مجاز به پرداخت وجهي بيش از آنچه در كميسيون مذكور تعيين شده نخواهند بود و با متخلف از اين امر وفق موازين قانوني برخورد خواهد شد.

فصل دوم _ تعرفه دستمزد كارشناسان

قسمت اول _ تعرفه دستمزد كارشناسان

گروه 1_ مهندسي آب شامل رشته هاي (آب _ فلزات _ معادن)

رشته مهندسي آب

دستمزد اندازه گيري آب چاهها، چشمه ها، قنوات،

كانالها و انهار و زهكش ها و رودخانه ها به شرح زير خواهد بود:

ماده16_ دستمزد اندازه گيري آب:

1_ تا 100 ليتر در ثانيه مقطوعاً 250.000 ريال.

2_ مازاد 100 ليتر تا يك هزار ليتر در ثانيه به ازاء هر ليتر 500 ريال.

3_ مازاد يك هزار ليتر به ازاء هر ليتر در ثانيه 100 ريال تا حداكثر مبلغ 5.000.000 ريال.

ماده17_ دستمزد تعيين كيفيت شيميائي و آلودگي آب با توجه به مسائل زيست محيطي:

1_ براي اظهارنظر نسبت به نتايج آزمايش شيميايي آب به لحاظ كارپذيري، بهداشتي، زراعي و صنعتي مقطوعاً 250.000 ريال.

2_ براي بررسي آلودگي آب از نقطه نظر مواد آلوده كننده و اظهارنظر نسبت به آن مقطوعاً 250.000 ريال.

ماده 18_ دستمزد بررسي مشخصات سفره آب اعم از آب گذاري، تراوش يا نفوذ در آب و فاضلاب و تعيين حريم ضرري منابع استحصال آب روي يكديگر مقطوعاً 300.000 ريال.

تبصره _ در صورتي كه انجام امر كارشناسي مستلزم عمليات نقشه برداري باشد دستمزد آن طبق تعرفه قسمت هفتم پرداخت خواهد شد.

ماده19_ دستمزد ارزيابي قنوات، چاهها و منصوبات آن، شبكه هاي آبياري و زهكشي آب و فاضلاب به شرح زير خواهد بود:

1_ تا ده ميليون ريال 250.000 ريال.

2_ مازاد بر ده ميليون ريال تا يكصدميليون ريال 2 در هزار.

3_ مازاد بر يكصد ميليون ريال يك در هزار حداكثر تا مبلغ 3.000.000 ريال.

ماده20_ دستمزد اندازه گيري و تشخيص حقابه ها معادل دستمزد اندازه گيري آب، به اضافه ده درصد خواهد بود.

ماده21_ تعيين نوع و بررسي كيفيت حفاري چاهها و قنوات و بهسازي چشمه ها مقطوعاً 400.000 ريال.

ماده22_ دستمزد رسيدگي به اختلاف مهندسين مشاور و پيمانكاران و كارفرمايان در رابطه با امور تخصصي آب طبق تعرفه قسمتهاي 8 و 9 تعيين مي گردد.

ماده23_ دستمزد رسيدگي

به اختلافات مربوط به حريم و بستر رودخانه ها و كانالها و انهار به شرح زير تعيين مي گردد:

1_ حريم كانالها و انهار تا عرض بستر 12 متر از قرار هر كيلومتر 250.000 ريال حداكثر تا مبلغ 3.000.000 ريال.

2_ حريم رودخانه ها و كانالهاي با عرض بستر بيش از 12 متر از قرار هر كيلومتر 350.000 ريال حداكثر تا مبلغ 5.000.000 ريال.

ماده24_ دستمزد رسيدگي به وضع فاضلاب به لحاظ تشخيص بار آلودگي بر حسب كميت و كيفيت مقطوعاً 350.000 ريال.

ماده25_ دستمزد براورد خسارات وارده به تجهيزات منابع استحصال آب و تأسيس_ات تبع_ي آن تا ده ميل_يون ريال مقطوعاً 250.000 ريال نسبت به مازاد ده ميليون ريال دو در هزار حداكثر تا مبلغ 3.000.000 ريال.

ماده26 _ دستمزد رسيدگي و تهيه صورت وضعيت حفاري چاهها و قنوات و بهسازي چشمه ها و كانالهاي آب رساني و انهار طبق دستمزد قسمتهاي هشتم و نهم اين تعرفه تعيين مي گردد.

تعرفه دستمزد كارشناسان رشته فلزات و معادن

ماده27_ تعرف_ه دستمزد كارشن_اسان رسمي رشته فلزات طبق تعرفه دستمزد كارشناسان گروه7 صنعت و فن و تعرفه دستمزد كارشناسان رشته معادن مربوط به ارزيابي ذخائر معدني (احتمالي _ ممكن _ قطعي) را حسب مورد قاضي يا كميسيون ماده 15 تعرفه تعيين مي نمايند.

قسمت دوم _ تعرفه دستمزد كارشناسان

گروه2_ اموال منقول و نفقه شامل رشته هاي: (اشياء نفيسه، عتيقه واحجاركريمه، تعيين نفقه، ساعت و جواهرات، فرش، لوازم خانگي و اداري)

ماده28_ دستمزد كارشناسي رشته هاي فوق به شرح زير مي باشد:

1_ حداقل دستمزد كارشناسي تا مبلغ ده ميليون ريال مقطوعاً 000/250 ريال و در حومه شهر 000/300 ريال.

2_ از ده ميليون ريال تا 100 ميليون ريال نسبت به مازاد 8 در هزار.

3_ از 100ميليون ريال به بالا

نسبت به مازاد1780; درهزارحداكثر تامبلغ 000/000/5 ريال.

ماده 29_ دستمزد تعيين نفقه با توافق مقام ارجاع كننده تعيين مي شود و حداقل مبلغ 000/250 ريال و حداكثر تا مبلغ000/000/2 ريال تعيين مي شود.

قسمت سوم _ تعرفه دستمزد كارشناسان

گروه3_ امور پزشكي داروئي و غذائي شامل رشته هاي (پزشكي و پيراپزشكي، داروسازي و سم شناسي، مواد غذائي و مسموميتهاي ناشي از آن)

ماده30_ دس_تمزد كارش_ناسي رشته هاي فوق بر ح_سب اهميت و حساسيت و پيچيدگي موضوع و با توجه به كميت و كيفيت حسب مورد توسط قاضي يا كميسيون ماده 15 همين تعرفه تعيين مي شود.

تبصره _ كليه هزينه هاي آزمايشگاهي نمونه برداري (بيوپسي) راديوگرافي و نظائر آن به عهده متقاضي (شاكي) مي باشد.

قسمت چهارم _ تعرفه دستمزد كارشناسان

گروه 4 _ رشته حسابداري و حسابرسي

ماده31_ دستمزد كارشناسي امور حسابداري و حسابرسي نسبت به جمع ارقام حسابهاي مورد رسيدگي بر اساس جدول زير تعيين مي گردد:

_ تا ده ميليون ريال مقطوعاً 000/250 ريال.

_ از ده ميليون ريال تا 50 ميليون ريال نسبت به مازاد سي در هزار.

_ از 50 ميليون ريال تا 100 ميليون ريال نسبت به مازاد ده در هزار.

_ از 100 ميليون ريال تا 300 ميليون ريال نسبت به مازاد پنج در هزار.

_ از 300 ميليون ريال تا 500 ميليون ريال نسبت به مازاد سه در هزار.

_ از 500 ميليون ريال تا 10 ميليارد ريال نسبت به مازاد دو در هزار.

_ از 10ميليارد ريال به بالانسبت به مازاد نيم در هزار تا حداكثرمبلغ 000/000/50 ريال.

تبصره _ در صورتي كه رسيدگي مربوط به حساب هاي فاقد دفاتر قانوني يا توليدي و صنعتي يا سياق بوده باشد براي هريك از موارد در قسمت مربوطه 15% به دستمزد كارشناسي

اضافه مي شود.

ماده32_ دستمزد كارشناسي امور ذيل به شرح زير پرداخت مي گردد:

1_ درخصوص ارزش سهام و سهم الشركه مجموع دارائي هاي جاري و بدهي ها و ذخائر ارزيابي شده به اضافه قيمت تمام شده دفتري دارائي هاي ثابت به شرح جدول فوق.

تبصره _ علاوه بر دارائي هاي ثابت ساير دارائي هايي كه توسط كارشناسان رسمي رشت_ه مربوطه ارزيابي مي ش_ود فقط قي_مت دفتري آن در محاس_به دستمزد اين رشته منظور مي شود.

2_ درخصوص رسيدگي و حسابرسي ترازنامه و حساب سود و زيان و امور توقف و ورشكستگي مجموع اقلام ترازنامه به شرح جدول فوق.

3 _ درخصوص تعيين قيمت تمام شده كالا ارقام تشكيل دهنده قيمت تمام شده به شرح جدول فوق.

قسمت پنجم _ تعرفه دستمزد كارشناسان

گروه5 _ امور وسائط نقليه شامل رشته هاي: (وسائط نقليه هوائي، وسائط نقليه دريائي و غواصي، وسائط نقليه موتوري زميني و ريلي)

(دستمزد كارشناسي رشته هاي وسائط نقليه هوايي و ريلي وفق ماده 10 مقررات عمومي خواهدبود).

ماده33_ دستمزد كارشناسي رشته وسائط نقليه موتوري زميني براي هريك از امور تشخيص اصالت خودرو، تعيين ميزان سوخت، اظهارنظر فني، تعيين اجاره بها و اجرت المثل به شرح ذيل مي باشد:

_ براي هر دستگاه مقطوعاً 000/150 ريال و چنانچه خارج از شهر باشد طبق تعرفه عمومي هزينه اياب و ذهاب و فوق العاده مأموريت محاسبه و دريافت خواهدشد.

تبصره _ در مورد وسايط نقليه بدون موتور مقطوعاً 000/100 ريال.

ماده34_ دستمزد رسيدگي به تشخيص علت تصادف و تعيين خسارت:

هر مورد مقطوعاً 000/150 ريال در داخل شهر و براي حومه 000/200 ريال.

ماده35_ دستمزد ارزيابي:

1_ به ازاي هر دستگاه تا ده ميليون ريال 000/120 ريال.

2_ ازده ميليون ريال به بالا نسبت به مازاد، يك درهزارحداكثرتا مبلغ 001776;/000/2 ريال.

تبصره _ براي وسائط نقليه كمتر

از چهار چرخ به ميزان 50% تعرفه فوق.

تعرفه رشته وسائط نقليه دريايي و غواصي

1_ براي دعاوي مربوط به حمل و نقل (مسئوليت صادر كننده اسناد حمل) ميزان خواسته به ريال ميزان دستمزد به ريال

تا 5 ميليون حداقل دويست و پنجاه هزار

از 5 ميليون تا 50 ميليون نسبت به مازاد ده در هزار

از 50 ميليون تا 150 ميليون نسبت به مازاد پنج در هزار

از 150 ميليون تا 500 ميليون نسبت به مازاد سه در هزار

از 500 ميليون به بالا، نسبت به مازاد يك در هزار حداكثر تا مبلغ000/000/5 ريال

تبصره _ تعيين ميزان خسارت وارده به كالا به عهده كارشناس ذيربط طبق تعرفه مربوطه مي باشد.

2 _ تعيين ارزش وسائط نقليه آبي

ارزش وسيله نقليه آبي به ريال ميزان تعرفه كارشناسي

تا يكصد ميليون ده در هزار

از يكصد ميليون تا پانصد ميليون نسبت به مازاد پنج در هزار

از پانصد ميليون تا دو ميليارد نسبت به مازاد سه در هزار

از دو ميليارد به بالا نسبت به مازاد يك در هزارحداكثرتامبلغ 000/500/7 ريال

3_ تعيين مقصر در تصادم دريائي يا تصادم در آبهاي داخلي

الف _ در صورت تصادم بين قايقهاي تفريحي و مسافري در آبهاي داخلي:

حداقل 000/250 ريال و حداكثر 1000.000 ريال.

ب _ در صورت تصادم بين دو يا چند فروند شناور در دريا.

_ براي شناورهاي با ظرفيت كمتر از 500 تن (ظرفيت ناخالص يا GT): يك و نيم ميليون ريال.

_ براي شناورهاي با ظرفيت بالاتر از 500 تن (ظرفيت ناخالص يا GT): دو ميليون ريال.

تبصره _ منظور از « شناور» هر وسيله نقليه آبي اعم از مسافري يا باربر است كه در آب، روي آب يا زير آب

تردد نمايد.

پ _ در صورت تصادم شناور با تأسيسات دريائي.

_ براي شناورهاي با ظرفيت كمتر از 500 تن (ظرفيت ناخالص يا GT): يك ميليون ريال.

_ براي شناورهاي با ظرفيت بالاتر از 500 تن (ظرفيت ناخالص يا GT): يك و نيم ميليون ريال.

تبصره1_ منظور از تأسيسات دريائي هر نوع تأسيسات از جمله اسكله، بويه، لوله هاي كف دريا و سكوهاي دريائي مي باشد.

تبصره2_ ظرفيت ناخالص هر فروند شناور طبق كنوانسيون بين المللي ظرفيت سال 1966 اندازه گيري گرديده و در گواهينامه ثبت شناور درج مي گردد.

توجه: ظرفيت هاي مذكور در اين قسمت به ازاء هر «تن» برابر با يكصد فوت مكعب مي باشد.

4_ تعيين ميزان خسارت وارده در تصادم

ميزان خسارت وارده به ريال ميزان تعرفه كارشناسي به ريال

تا 50 ميليون حداقل پانصد هزار

از 50 ميليون تا 200 ميليون نسبت به مازاد ده در هزار

از 200 ميليون تا 500 ميليون نسبت به مازاد پنج در هزار

از 500 ميليون تا يك ميليارد نسبت به مازاد سه در هزار

از يك ميليارد به بالا نسبت به مازاد يك در هزار حداكثر تا مبلغ1776;1776;1776;/000/5 ريال

5 _ تعيين مقصر براي حوادث مربوط به صدمه يا اتلاف جان اشخاص در دريا و آبهاي داخلي

الف _ در آبهاي داخلي: حداقل دويست و پنجاه هزار ريال.

ب _ در دريا: حداقل يك ميليون ريال و حداكثر تا سه ميليون ريال.

6 _ در مورد غواصي و عمليات زيرابي، ماده 10 مقررات عمومي جداول تعرفه دستمزد كارشناس رسمي دادگستري ملاك عمل مي باشد.

قسمت ششم _ تعرفه دستمزد كارشناسان

گروه6 _ راه و ساختمان و نقشه برداري شامل رشته هاي: (راه و ساختمان و نقشه برداري _ معماري و شهرسازي _ معماري داخلي و تزئينات مهندسي ترافيك و مهندسي محيط

زيست _ ابنيه و آثار باستاني امور ثبتي _ برنامه ريزي شهري)

ماده36_ دستمزد ارزيابي اراضي غير مزروعي و ابنيه و مصالح ساختماني و تعيين حقوق كسب و پيشه و تجارت و سرقفلي.

1_ تا پنجاه ميليون ريالي مقطوعاً 000/250 ريال.

2_ از 50 ميليون ريال تا 500 ميليون ريال نسبت به مازاد، 5/1 در هزار.

3_ از 500 ميل_يون ريال به بالا، نس_بت به مازاد، 1 در ه_زار و حداكث_ر تا مبلغ 000/500/7 ريال.

ماده37_ دستمزد تعيين اجاره بها براي هر واحد يا مجموعه مستقل:

1_ تا پانصد هزار ريال ماهانه مقطوعاً 250.000 ريال.

2 _ از پانصد هزار ريال به بالا ماهانه، نسبت به مازاد، ده درصد و حداكثر تا مبلغ سه ميليون ريال.

تبصره _ دستمزد تعيين اجرت المثل و يا اجور گذشته بر مبناي ماده فوق به اضافه 25% خواهد بود.

ماده38_ دستمزد تشخيص علت خسارت:

_ دستمزد تشخيص علت خسارت حداقل مبلغ 000/250 ريال و در صورتي كه كميت و كيفيت كار ايجاب نمايد دستمزد با نظر قاضي (يا كميسيون ماده 15 تعرفه) تعيين مي شود.

ماده39_ تعيين مبلغ خسارت و براورد هزينه تعميرات:

1_ تا 5 ميليون ريال مقطوعاً دويست هزار ريال.

2_ از 5 ميليون ريال تا 100 ميليون ريال نسبت به مازاد، چهار در هزار.

3_ از 100 ميليون ريال به بالا، نسبت به مازاد، دو در هزار حداكثر تا مبلغ دو ميليون ريال.

تبصره _ در صورتي كه تشخيص و تعيين مبلغ خسارت و براورد هزينه تعميرات هر دو، موض_وع كارش_ناسي باشد هر دستمزد جداگانه محاسبه و مجموع آن پرداخت خواهدشد.

ماده40_ دستمزد رسيدگي و تهيه صورت وضعيت:

الف _ دستمزد رسيدگي به مقادير كار و صورت وضعيت ساختمان:

1_ تا ده ميليون ريال، دو درصد (بيست در

هزار).

2_ از ده ميليون ريال تا پانصد ميليون ريال نسبت به مازاد، ده در هزار.

3_ از پانصد ميليون ريال به بالا، 5 در هزار تا حداكثر مبلغ 000/500/7 ريال.

ب _ دستمزد تهيه مقادير و صورت وضعيت بر مبناي نرخ هاي بند (الف) اين ماده به اضافه بيست درصد محاسبه مي گردد.

پ _ در مورد رسيدگي و تهيه مقادير كار و صورت وضعيت مربوط به عمليات راه سازي، خيابان سازي و ك_انال سازي دست_مزد مربوطه 50 درصد نرخ هاي مذكور در بندهاي (الف) و (ب) اين ماده خواهدبود.

ت _ دست_مزد بررسي و تع_يين كيفيت آسفالت و بتن بر اساس 30% هزينه هاي آزمايشگاهي مربوط محاسبه و پرداخت خواهد شد و حداقل 000/500 (پانصد هزار) ريال و حداكثر تا مبلغ 000/000/3 ريال خواهدبود.

ث _ در صورتي كه براي رسيدگي يا تهيه مقادير كار نياز به تطبيق كار انجام شده با نقشه ها و مشخصات باشد به دستمزدهاي رديف (الف) و (ب) برابر ده درصد اضافه خواهد شد.

ج _ براي ساختمانهاي تكراري (بلوك مجزا) در مورد بندهاي (الف) و (ب) به ازاء هر واحد تكراري فقط ده درصد دستمزد يك واحد تعلق مي گيرد.

ماده41_ دستمزد تطبيق نقشه هاي ساختماني با وضعيت محل و بنا:

براي هر متر مربع مساحت زير بنا 1000 (يكهزار ) ريال و حداقل 150.000 (يكصد وپنجاه هزار) ريال و حداكثر تا 3000.000 ريال.

ماده42_ دستمزد تطبيق مشخصات قراردادي ساختمان ها با وضعيت محل و بنا:

براي هر متر مربع مساحت زير بنا 1500 (يكهزار و پانصد) ريال و حداقل 000/200 (دويست هزار) ريال و حداكثر تا مبلغ 4000.000 ريال.

ماده43_ دستمزد تهيه نقشه هاي معماري، سازه يا برق و تأسيسات از ساختمان موجود:

1_ معماري كلي هر متر مربع 750 ريال حداكثر

تا مبلغ 7.500.000 ريال.

2_ سازه هر متر مربع 1000 ريال حداكثر تا مبلغ 10.000.000 ريال.

3_ برق و تأسيسات هر متر مربع 500 ريال حداكثر تا مبلغ 000/000/5 ريال.

تبصره1_ در موارديكه طبقات همانند باشند دستمزد طبقه اول به ميزان مقرر در بندهاي (1) و (2) محسوب و براي طبقات مشابه 10% دستمزد مربوطه پرداخت خواهدشد.

تبصره2_ چنانچه به جاي نقشه هاي كامل معمول رديفهاي فوق، مقدار كمتري نقشه موردنياز باشد و يا ساختمان از پيچيدگي خاصي برخوردار باشد دستمزد را كميسيون ماده 15 تعرفه تعيين مي كند.

قسمت هفتم _ دستمزد كارشناسي نقشه برداري

ماده44_ پياده كردن محدوده املاك بر روي نقشه هوائي:

1_ پياده كردن هر پلاك ثبتي در داخل مناطق شهري كه گذربندي هاي موجود منطقه در نقشه هوائي مشخص باشد تا مساحت 1000 متر مربع مقطوعاً مبلغ 000/450 ريال (چهارصدوپنجاه هزارريال) براي مساحت بيش از هزار متر مربع نسبت به مازاد هر مترمربع 60 ريال (شصت ريال) تا حداكثر 000/000/10 ريال.

2_ پياده كردن هر پلاك ثبتي در مناطقي كه گذربندي ها در نقشه هاي هوائي مشخص نباشد تا مساحت 1000 متر مربع مقطوعاً مبلغ 000/600 ريال (ششصد هزار ريال) و از 1000 م_تر مربع نسبت به م_ازاد هر م_تر مرب_ع 100 (يكص_د) ريال تا حداكثر مبلغ 000/000/10 ريال.

ماده45_ نقشه برداري اراضي به مقياس: 500/1

1_ نقشه برداري در اراضي دشت و كم عارضه با منحني ميزان 25 سانتيمتر تا يك هكتار مقطوعاً 000/500 ريال (پانصد هزار ريال) و براي هر هكتار اضافه بعدي تا پنج هكتار 000/120 ريال (يكصد وبيست هزار ريال) و از 5 هكتار به بالا نسبت به مازاد، هر هكتار 000/60 ريال (شصت هزار ريال) تا حداكثر مبلغ 000/000/10 ريال.

2_ در نق_شه برداري از

اراض_ي ت_په ماهور و ع_وارض متوس_ط با منح_ني مي_زان 50 سانتيمتر، پنجاه درصد و از اراضي پر عارضه و مناطق كوهستاني با نقاط ارتفاعي و برداشت عوارض با منحني ميزان حداقل 2 متر، صد در صد به ارقام فوق اضافه مي شود.

3_ دستمزد نقشه برداري بدون برداشت منحني ميزان (مسطحاتي) پنجاه درصد ارقام فوق مي باشد.

ماده46_ دستم_زد نقشه برداري از اراضي بي_ش از ي_ك ه_كتار در مقي_اس هاي 1000/1 و 2000/1 با مشخصات فوق به ترتيب هركدام 20% و 40% از تعرفه هاي بند فوق كمتر خواهدبود.

تبصره _ در مناطق جنگلي و باغات به علت محدوديت ديد 30% به ارقام مواد 42و43و44 اضافه مي گردد.

ماده47_ برداشت و تهيه مقاطع و محاسبات مربوط به حجم عمليات خاكي:

_ تا ميزان هزار متر مكعب 000/250 ريال مازاد بر آن به ازاي هر متر مكعب 50 ريال حداكثر تا مبلغ 000/000/5 ريال.

ماده48_ تفسير عكس هاي هوائي:

تفسير عكس هوائي براي هر پلاك ثبتي و تعيين موقعيت آن از روي عكسهاي هوائي سنوات مختلف براي يك سند مقطوعاً 000/500 (پانصد هزار) ريال.

تبصره1_ در صورتيكه پلاك متعدد و متصل به هم باشند به ازاء هر پلاك اضافي، به دستمزد متعلق به پلاك اول 20% اضافه خواهد شد.

تبصره2_ براي سنوات مختلف به ازاي هر سند 20% اضافه خواهدشد.

ماده49_ دستمزد تشخيص حدود ثبتي و رسيدگي به اختلافات ثبتي:

_ دستمزد مطالعه پرونده ثبتي و پياده نمودن پلاك مورد نظر و تشخيص حدود آن در املاك تا هزار متر مربع حداقل 000/500 ريال و در مواردي كه مساحت ملك بيش از يك هزار متر مربع باشد براي هر متر مربع اضافه دويست ريال به دستمزد فوق اضافه خواهدشد و حداكثر از مبلغ 000/000/10 ريال

تجاوز نمي نمايد.

تبصره _ در صورتي كه نياز به نقشه برداري و تهيه نقشه از محل مورد اختلاف باشد حق الزحمه نقشه برداري برابر تعرفه نقشه برداري موضوع مواد قسمت هفتم به اين رديف اضافه خواهد شد.

ماده50 _ دستمزد افراز و قطعه بندي (مستلزم تهيه نقشه دقيق قطعات افرازي و صورت ارزيابي آنها _ طرح قطعات مفروزه بطور واضح و روشن) به شرح زير است:

1_ دستمزد افراز ام_لاك و مست_غلات بر اس_اس تع_رفه ارزي_ابي موضوع ماده (36) به اضافه 50% خواهد بود. در مواردي كه موض_وع كارش_ناسي تقسيم ترك_ه باش_د، 40% به دستمزد ارزيابي افزوده مي شود.

2_ در صورتي كه نقشه ملك مورد افراز تهيه نشده باشد هزينه تهيه نقشه براساس تعرفه نقشه برداري مربوطه علاوه بر دستمزد رديف يك محاسبه شود.

ماده51 _ دستمزد نقشه برداري و تهيه نقشه موقعيت قنوات و مسير انهار وكانالها و رودخانه ها به شرح زير است:

_ نقشه برداري و تهيه نقشه موقعيت قنوات با مقياس 1000/1 به صورت پيمايش با تعيين محل چاه ها، حق الزحمه مربوط با توافق تعيين مي گردد و حداقل آن مبلغ 000/300 ريال مي باشد.

ماده52 _ حق الزحمه پياده كردن و ميخكوبي و برداشت براي هركيلومتر از مسير:

1_ دردشت: پانصد هزار ريال.

2_ در تپه ماهور 50% به حق الزحمه رديف يك اضافه مي گردد.

3_ در كوهستان 100% به حق الزحمه رديف يك اضافه مي گردد.

4_ برداشت مسير در بهسازي راه ها هر كيلومتر 000/500 ريال و حداكثر تا مبلغ 000/000/5 ريال.

قسمت هشتم _ تعرفه دستمزد كارشناسي براي رسيدگي به موارد اختلاف بين كارفرمايان و پيمانكاران

3_ دستمزد كارشناسي تشخيص موجه يا غير موجه بودن فسخ قرارداد:

ماده 53 _ دستمزد موجه يا غير موجه بودن فسخ قرارداد:

1_ براي قراردادهائي كه مبلغ ابلاغ شده آنها تا يكصد ميليون

ريال باشد، مقطوعاً 000/750 ريال.

2_ براي قراردادهائي كه مبلغ ابلاغ شده آنها از يكصد ميليون ريال تا يك ميليارد ريال باشد، نسبت به مازاد، يك و نيم در هزار.

3_ براي قراردادهائي كه مبلغ ابلاغ شده آنها از يك ميليارد ريال تا پنج ميليارد ريال باشد، نيم در هزار نسبت به مازاد.

4_ براي قراردادهايي كه مبلغ ابلاغ شده آنها از پنج ميليارد ريال بيشتر باشد نيم در هزار نسبت به مازاد تا حداكثر مبلغ 000/000/5 ريال.

ماده 54 _ دستمزد كارشناسي تعيين ميزان خسارت وارده:

دستمزد تعيين ميزان خسارت وارده از عدم انجام تعهدات طرفين قرارداد تا مبلغ بيست ميليون ري_ال، مق_طوعاً 000/500 ريال و از بي__ست ميليون ريال به ب_الا، نسبت به مازاد دو در هزار تا حداكثر مبلغ 000/000/5 ريال.

قسمت نهم _ تعرفه دستم_زد كارشناسي براي رسيدگي به اختلاف بين كارفرمايان و مهندسان مشاور

ماده55 _ الف _ دستمزد كارشناسي رسيدگي به اختلافات در قراردادهايي كه مبلغ كل حق الزحمه مهندس مشاور كمتر از 000/000/200 ريال باشد:

1_ دستمزد رسيدگي به اضافه شدن مدت قرارداد و تشخيص موجه يا غير موجه بودن تأخيرات مهندس مشاور 4 درصد حق الزحمه مهندس مشاور در مرحله مربوطه و حداقل مبلغ 000/000/1 ريال.

2_ دستمزد تشخيص موجه يا غير موجه بودن فسخ قرارداد مهندس مشاور2 درصد حق الزحمه مشاور تا مقطع فسخ قرارداد.

3_ دستمزد تعيين حق الزحمه مهندس مشاور نسبت به امور مورد اختلافي كه حق الزحمه مربوطه در قرارداد تصريح نشده باشد 2 درصد حق الزحمه موارد اختلاف.

4_ دستمزد تعيين حق الزحمه مهندس مشاور براي خدمات انجام شده تا تاريخ فسخ يا خاتمه دادن به قرارداد 2 درصد حق الزحمه موارد اختلاف.

5 _ دستمزد بررسي مطالعات و گزارش و طرح هاي

تهيه شده بوسيله مهندس مشاور 5 درصد حق الزحمه مهندس مشاور در مرحله مربوطه.

ب _ در قراردادهائي كه مبلغ كل حق الزحمه مهندس مشاور از دويست ميليون ريال به بالا باشد دستمزد كارشناسي نسبت به مازاد دويست ميليون ريال برابر 20 درصد دستمزد بند الف خواهد بود.

قسمت دهم _ تعرفه دستمزد كارشناسان

گروه7_ صنعت و فن شامل رشته هاي: (الكتروشيمي و پتروشيمي _ فراورده هاي شيميايي _ امور انرژي هسته اي _ صنايع نفت _ برق (الكترونيك و مخابرات) _ برق (ماشين و تاسيسات كارخانجات) _ تأسيسات ساختماني _ كامپيوتر (رايانه) _ صنايع گاز و گازرساني _ مهندسي پزشكي (لوازم و تجهيزات پزشكي) _ مهندسي هوافضا _ نساجي و رنگرزي)

ماده56 _ دستمزد كارشناسي رشته هاي فوق به شرح ذيل مي باشد:

1_ ارزيابي.

1 _1_ تا سي ميليون ريال مقطوعاً 000/250 ريال.

1_2_ از سي ميليون تا يكصد پنجاه ميليون ريال، نسبت به مازاد، 4 در هزار.

1_3_ از يكصد و پنجاه ميليون ريال تا پانصد ميليون ريال، نسبت به مازاد 5/2 در هزار.

1_4_ از پانصد ميليون ريال به بالا نسبت به مازاد 1 در هزار و حداكثر تا مبلغ 000/000/7 ريال.

تبصره _ كارشناس موظف است ارزش كليه اق_لام را ضمن تهيه مشخص_ات فني به تفكيك تعيين نمايد.

حق الزحمه براساس مجموع ارزش هاي تعيين شده براي هر كارخانه و يا واحد صنعتي يا غير صنعتي در هر محل بطور يكجا محاسبه خواهد شد.

ماده57 _ دستمزد تعيين اجاره بها و اجرت المثل ماهانه ماشين آلات، تاسيسات فني دستگاههاي برقي الكترونيكي و ماشين آلات كارخانجات و موارد مختلف در رابطه با اين گروه:

1_ تا ده ميليون ريال 000/200 ريال.

2_ از ده ميليون ريال به بالا، نسبت به مازاد براي اجاره بهاي ماهانه

هر كارخانه يا كارگاه، 15 درصد تا حداكثر مبلغ 000/000/3 ريال.

ماده58 _ دستمزد رسيدگي يا تهيه صورت وضعيت نسبت به امور تأسيسات آب، برق، گاز، مخابرات، آسانسور و موارد مختلف در رابطه با اين گروه براساس تعرفه مربوطه در ماده 40 محاسبه خواهد شد.

ماده59 _ دستمزد رسيدگي به ام_ور مهندسين مش_اور بر طبق تع_رفه رسي_دگي به موارد اختلاف بين كارفرمايان، مهندسي_ن مشاور و پيمان_كاران براساس تعرفه مرب_وط به قسمتهاي 8 و 9 محاسبه خواهد شد.

قسمت يازدهم _ تعرفه دستمزد كارشناسان

گروه8 _ فني و هنري شامل رشته هاي: (امور ورزشي _ شعر و سرود _ تئاتر و سينما و هنرهاي نمايشي _ موسيقي _ تشخيص اصالت خط و امضاء و اثر انگشت _ چاپ و چاپخانه _ تمبر _ چيني و سراميك _ كاشي _ سفالگري _طراحي عمومي و گرافيك _ فيلم و عكاسي _ تأليفات _ صنايع دستي)

ماده60 _ دستمزد كارشناسي رشته هاي گروه8 بجز رشته عكاسي و امور سينمائي كه جداگانه در ذيل آمده بشرح ذيل است:

الف _ دستم_زد كارشناسي رشته هاي گ_روه8 در پرونده هاي غير مالي و در هر مورد بررسي (هر مستند) حداقل 000/200 ريال در صورتي كه كم و كيف كار ايجاب نمايد با توافق قاضي يا متقاضي با كارشناس و حداكثر 000/000/3 ريال.

ب _ دستمزد كارشناسي رشته هاي فوق در پرونده مالي:

1_ تا ده ميليون ريال مقطوعاً دويست هزار ريال.

2_ از ده ميليون ريال تا يكصد ميليون ريال نسبت به مازاد پنج در هزار.

3_ از يكصد ميليون ريال به بالا نسبت به مازاد يك در هزار تا حداكثر مبلغ 000/000/3 ريال.

ماده61 _ دستمزد كارشناسي مربوط به عكاسي و امور سينمايي.

الف _ امور مربوط

به عكاسي و سينمايي.

دستمزد رسيدگي به مسائل فني عكس و فيلم شامل: اختلاف رنگها _ شرايط نوري _ كمپوزيسيون « تركيب بندي» _ پرسپكتيو _ ظهور و چاپ حداقل دويست هزار ريال و حداكثر تا 000/000/2 ريال.

ب _ امور مربوط به فيلمبرداري و سينما.

دستمزد رسيدگي به موارد اختلاف فيمابين كارفرمايان و تهيه كنندگان اعم از نويسنده _ كارگردان _ تصوير بردار _ تدوين كننده _ لابراتوار و صدابردار شامل:

1_ برنامه هاي كوتاه مدت و مستند اعم از فيلم و يا ويدئو (به استثناي انيميشن) حداقل دويست هزار ريال در صورتي كه كم و كيف كار ايجاب نمايد و يا براي برنامه هاي بلند مدت سينمايي حداكثر تا مبلغ 000/500/1 ريال.

2_ برنامه هاي انيميشن با توجه به حجم و ميزان و نوع كار براساس ماده59 خواهد بود.

پ _ دستمزد ارزيابي فيلم _ وسائل و لوازم عكاس_ي و فيلمبرداري و سينما و ويدئو به شرح زير است:

1_ تا ده ميليون ريال مقطوعاً دويست هزار ريال.

2_ از ده ميليون ريال تا يكصد ميليون ريال نسبت به مازاد سه در هزار.

3_ از يكصد ميليون ريال به بالا نسبت به مازاد يك در هزار و حداكثر تا مبلغ سه ميليون ريال.

ت _ هزينه هاي مربوط به آزمايشگاه _ استفاده از لوازم مونتاژ _ دستگاههاي نمايش جهت بازديد فيلم و تصاوير تابع ماده 9 فصل اول مقررات عمومي خواهد بود.

قسمت دوازدهم _ تعرفه دستمزد كارشناسان

گروه9_ كشاورزي شامل رشته هاي: (كشاورزي و منابع طبيعي، دامپروري و دامپزشكي، آبزيان و شيلات، سم و سم شناسي، گياه پزشكي، صنايع چوب، محصولات دامي (پوست و چرم، سالامبور و روده) و محيط زيست طبيعي)

ماده62 _ دستمزد ارزيابي املاك مزروعي، باغها، جنگلها، مراتع و

اراضي جنگلي، اراضي باير، ساختمانهاي روستايي به شرح زير است:

1_ تا مبلغ بيست ميليون ريال مقطوعاً 000/200 ريال.

2_ از مبلغ بيست ميليون ريال تا پانصد ميليون ريال نسبت به مازاد 5/1 درهزار.

3_ از پانصد ميليون ريال تا يك ميليارد ريال نسبت به مازاد يك در هزار.

4_ از يك ميليارد ريال به بالا نسبت به مازاد نيم در هزار و حداكثر تا مبلغ 000/000/5 ريال.

ماده63 _ دستمزد ارزيابي محصولات و فراورده هاي كشاورزي و جنگلي و مراتع و دامي و شيلات بر مبناي ارقام بالا به اضافه 20% مي باشد.

تبصره1_ دام شامل اغنام و احشام و چهارپايان _ طيور _ زنبور عسل و كرم ابريشم مي باشد.

تبصره2_ دستمزد كارشناسي و ارزيابي و تعيين مال الاجاره و اجرت المثل ماشين آلات و تجهيزات و تأسيسات كشاورزي _ دام_پروري و دامپ_زشكي _ دام، آبزيان و شيلات به شرح مواد 56 و 57 حسب مورد مي باشد.

ماده64 _ دستمزد تعيين اجاره بهاي سالانه املاك مزروعي، باغها، مراتع و جنگلها به شرح زير است:

1_ تا مبلغ ده ميليون ريال 000/200 ريال.

2_ از مبلغ ده ميليون ريال تا پنجاه ميليون ريال نسبت به مازاد 15 در هزار.

3_ از مبلغ پنجاه ميليون ريال به بالا نسبت به مازاد 5 در هزار حداكثر تا مبلغ 000/000/3 ريال.

ماده65 _ دستمزد تعيين حق آباداني و حق ريشه و زراعت و نسق زارعانه و تعيين هزينه احياء و اصلاح تسطيح زمينهاي كشاورزي و باغات و حق غارسي به شرح زير مي باشد:

1_ تا مبلغ 5 ميليون ريال 000/200 ريال.

2_ از پنج ميليون ريال تا ده ميليون ريال نسبت به مازاد 15 درهزار.

3_ از ده ميليون ريال به بالا نسبت به مازاد 5 در

هزار حداكثر تا مبلغ 000/000/1 ريال.

ماده66 _ دستمزد نمونه برداري بمنظور تعيين كيفيت و طبقه بندي محصولات زراعي، باغي، دامي، آبزيان، خوراك دام، مكمل و داروهاي مصرفي دامي با توافق قاضي يا متقاضي با كارشناس و حداكثر يك ميليون ريال.

ماده67 _ دستمزد تشخيص اراضي (داير و باير و موات) تا مساحت 1000 مترمربع 000/200 ريال و براي هر يك هزار مترمربع اضافه 10درصد به دستمزد فوق اضافه مي شود.

ماده68 _ دستمزد تشخي_ص عل_ت و براورد خس_ارت ن_اشي از زي_ان ه_اي وارده به مزارع و باغها _ جنگلها _ مراتع _ شيلات _ شبكه هاي آبياري و زهكشي و آبياري تحت فشار _ دام و محصولات و فراورده هاي كشاورزي و دامي و تأسيسات كشاورزي و دامپروري و شيلات و تجهيزات كشاورزي و خسارات ناشي از آفات نباتي و حيواني _ مصرف مواد شيميايي و داروئي نامناسب _ آلودگي آب و خاك و مواد غذايي به شرح زير است:

الف _ تشخيص علت خسارت 000/200 ريال.

ب _ براورد خسارت تا ده ميليون ريال 000/200 ريال.

پ _ از ده ميليون ريال به بالا نسبت به مازاد 2 در هزار تا حداكثر 000/500/1 ريال.

ماده69 _ دستمزد افراز املاك كشاورزي براساس تع_رفه ارزيابي موض_وع ماده 62 به اضافه سي درصد خواهد بود در مواردي كه موضوع افراز املاك كشاورزي تقسيم تركه باشد بيست درصد به دستمزد ارزيابي مربوطه افزوده مي گردد.

ماده70_ در صورتي كه انجام امر كارشناسي مستلزم تهيه نقشه باشد دستمزد نقشه برداري بر طبق تعرفه مربوطه محاسبه خواهد شد.

ماده71_ دستمزد ارزيابي تجهيزات و مواد اوليه و محصولات و فراورده هاي كشاورزي و دامي و جنگلي و شيلات و غيره موجود در انبارها براساس تعرفه ماده 12

محاسبه خواهد شد.

ماده 72_ دستمزد كارشناسي در امور مهندسين مشاور و پيمانكاران در اين گروه كارشناسان براساس تعرفه رسيدگي به موارد اختلاف بين كارفرمايان و پيمانكاران و مهندسين مشاور تعيين مي شود.

ماده73_ دستمزد تشخيص حدود ثبتي و رسيدگي به اختلافات آن املاك خارج از محدوده شهرها:

_ دستمزد مطالعه پرونده ثبتي و پياده نمودن پلاك مورد نظر و تشخيص حدود آن در املاك مزروعي حداقل پانصد هزار ريال.

_ در مواردي كه مساحت ملك بيش از يك هكتار باشد به ازاي هر هكتار مازاد 000/100 ريال حداكثر تا سه ميليون ريال.

ماده74_ دستمزد آزمايشات مربوط به خاك شناسي و تهيه نمونه هاي مورد لزوم بر مبناي تعرفه مؤسسه تحقيقات خاك و آب (خاك شناسي و حاصلخيزي خاك) و ضوابط مربوطه از طرف متقاضي پرداخت مي شود.

قسمت سيزدهم _ تعرفه دستمزد كارشناسان

گروه10_ مديريت و خدمات عمومي و اداري شامل رشته هاي: (آمارامور اداري و استخدامي _ امور آموزشي _ امور گمركي _ بيمه _ امور كتاب و كتابداري _ ثبت شركتها و علائم تجاري و اختراعات _ جهانگردي و ايرانگردي فناوري اطلاعات (ICT/IT) _ امور خبرنگاري و روزنامه نگاري _ امور كار و كارگري _ مديريت بازرگاني)

ماده75_ دستمزد كارشناسي در مورد كليه رشته هاي فوق: با توجه به كم و كيف كار با توافق تعيين مي شود و حداقل دستمزد 000/200 ريال و حداكثر سه ميليون ريال مي باشد.

قسمت چهاردهم _ تعرفه دستمزد كارشناسان

گروه11_ ايمني و حوادث شامل رشته هاي: امور آتش سوزي و آتش نشاني، اسلحه شناسي، تأميني و امنيتي، حوادث ناشي از كار، مواد محترقه و منفجره (ناريه)

ماده76_ دستمزد كارشناسي در كليه رشته هاي فوق با توجه به كم و كيف كار با توافق تعيين مي شود و

حداقل دستمزد 000/200 ريال و حداكثر 000/000/3 ريال مي باشد.

قسمت پانزدهم _ تعرفه دستمزد كارشناسان ساير رشته ها

ماده77_ حق الزحمه كارشناسان ساير رشته هايي كه بع_د از تصويب اي_ن تع_رفه به تصويب شوراي عالي كارشناسان رسمي مي رسد حسب مورد، براساس تعرفه گروه هاي مربوطه يا طبق مفاد ماده 10 تعرفه تعيين خواهد شد.

ماده 78_ با توجه به محروميت بعضي از مناطق كشور ارقام تعرفه مورد عمل در مورد مناطق محروم و يا اشخاص حقيقي كه استطاعت كافي ندارند به تشخيص قاضي پرونده يا كانون كارشناسان رسمي دادگستري تا 40% (چهل درصد) كاهش مي يابد.

اين تعرفه در اجراي ماده 29 قانون كارشناسان رسمي دادگستري مصوب 1381 در تاريخ 23/5/1384 به تصويب رئيس قوه قضائيه رسيد و پانزده روز پس از انتشار در روزنامه رسمي، در سراسر كشور لازم الاجراست.

اصلاح موادي از آيين نامه لايحه قانوني استقلال كانون وكلاي دادگستري – مصوب 1384

مديرعامل محترم روزنامه رسمي

بدينوسيله اصلاح موادي از آئين نامه لايحه قانوني استق_لال كانون وكلاء دادگستري كه به موافقت رياست محترم قوه قضائيه رسيده جهت درج در روزنامه رسمي به پيوست ارسال مي گردد.

معاون حقوقي و توسعه قضايي قوه قضائيه _ عليرضا جمشيدي

شماره16815 28/8/1384

جناب آقاي دكتر جمشيدي

رياست محترم مركز توسعه قضائي

نظر به اينكه اصلاح موادي از آئين نامه سال 1333 درخصوص شرح وظايف كاراموزان، تاكنون در روزنامه رسمي منتشرنشده است خواهشمند است جهت اجراء در روزنامه رسمي منتشر گردد.

رئيس كانون وكلاي دادگستري مركز _ سيدمحمد جندقي كرماني پور

شماره15090/ح/م 25/5/1384

جناب آقاي جندقي

رياست محترم كانون وكلاي دادگستري

موارد پيشنهاد اصلاح موادي از آئين نامه لايحه قانوني استقلال كانون وكلاء دادگستري (پيوست) به استحضار رياست محترم قوه قضائيه رسيد. تصويرنامه شماره 5576/84/1 مورخ 12/5/1384 رئيس محترم حوزه رياست قوه قضائيه به پيوست ايفاد مي گردد.

معاون حقوقي و توسعه قضايي قوه قضائيه

_ عليرضا جمشيدي

شماره5576/84/1 12/5/1384

جناب آقاي دكتر جمشيدي

معاون محترم حقوقي و توسعه قضائي قوه قضائيه

نامه شماره 14810/ح/م _ 8/5/1384 به همراه پيشنهاد اصلاحي برخي از مواد آئين نامه لايحه قانوني استقلال كانون وكلاي دادگستري، باستحضار رياست محترم قوه قضائيه رسيد، مرقوم فرمودند:

(باسمه تعالي _ منحصرا با اصلاحيه ماده (35) و بند3 ماده 36 موافقت مي شود.)

لذا بدينوسيله مراتب ابلاغ مي گردد.

رئيس حوزه رياست قوه قضائيه _ عبدالرضا ايزدپناه

حضرت آيت الله هاشمي شاهرودي (دام ظله العالي)

رييس محترم قوه قضائيه

حسب الامر حضرتعالي پيشنهاد اصلاحي برخي از مواد آيين نامه لايحه قانوني استقلال كانون وكلاي دادگستري مصوب پنجم اسفند ماه 1333 كميسيون هاي مشترك مجلسين مطرح شده از سوي كانون وكلاي دادگستري مورد بررسي قرار گرفت و پس از هماهنگي نهايي با رئيس كانون جهت تصويب و ابلاغ بشرح پيوست تقديم مي گردد.

معاون حقوقي و توسعه قضايي _ عليرضا جمشيدي

با اجازه حاصله از ماده 22 لايحه قانوني استقلال كانون وكلاي دادگستري مصوب پنجم اسفندماه 1333 كميسيون هاي مشترك مجلسين موادي از آئين نامه لايحه مذكور بشرح ذيل اصلاح مي شود:

تبصره ذيل به ماده31 آئين نامه مصوب سال 1334 اضافه مي شود:

تبصره _ چنانچه قضات بازنشسته ظرف 6 ماه پس از صدور حكم بازنشستگي براي دريافت پروانه وكالت مراجعه نمايند از ارائه گواهينامه هاي موضوع بند3، 4 و 5 معاف مي باشند.

ماده35 آئين نامه مصوب سال1334:

كميسيون يا كميسيونهاي كاراموزي كه تعداد اعضاي آنها به وسيله هيأت مديره انتخاب خواهدشد از بين اعضاي هيأت مديره يا وكلائي كه واجد شرايط عضويت هيئت مديره باشند يا بطور مختلط از طرف هيأت مديره تعيين مي شود.

بند3 ماده36 به شرح ذيل اصلاح مي شود:

بند3_ حضور در جلسات دادرسي مدني و كيفري لااقل ماهي 2 مرتبه

و كاراموزان مكلفند در كارگاههاي آموزشي شركت نمايند.

ماده42 _ درصورتي كه تقاضاي اعلام طي دوره كاراموزي مورد موافقت هيأت مديره واقع نشد مدت دوره كاراموزي به تشخيص هيأت مديره معين خواهدشد. درهر صورت مدت مذكور فراتر از مدت نوبت اول نخواهدبود

مسكن و اجاره

قانون روابط موجر و مستأجر _ 56

فصل اول كليات

ماده 1 _ هر محلي كه براي سكني يا كسب يا پيشه يا تجارت يا به منظور ديگري اجاره داده شده يا بشود در صورتي كه تصرف متصرف بر حسب تراضي با موجر يا نماينده قانوني او به عنوان اجاره يا صلح منافع و يا هر عنوان ديگري به منظور اجاره باشد اعم از اينكه نسبت به مورد اجاره سند رسمي يا عادي تنظيم شده يانشده باشد، مشمول مقررات اين قانون است

ماده 2 _ موارد زير مشمول مقررات اين قانون نمي باشد:

1 _ تصرف ناشي از معاملات با حق استرداد يا معاملات رهني

2 _ اراضي مزروعي محصور و غير محصور و توابع آنها وباغهايي كه منظور اصلي از اجاره بهره برداري از محصول آنها باشد.

3 _ ساختمانها و محلهايي كه به منظور سكونت عرفا به طور فصلي براي مدتي كه از ششماه تجاوز نكند اجاره داده مي شود.

4 _ كليه واحدهاي مسكوني واقع در محدوده خدماتي شهرها و در شهركها كه گواهي خاتمه ساختماني آنها از تاريخ لازم الاجرا شدن قانون معاملات زمين مصوب سال 1354 صادر شده ومي شود.

5 _ خانه هاي سازماني و ساير محلهاي مسكوني كه از طرف وزارتخانه ها و موسسات دولتي و وابسته به دولت يا اشخاص اعم از حقيقي يا حقوقي به مناسبت شغل در اختيار و استفاده كاركنان آنها قرار مي گيرد.

در اين مورد رابطه متصرف با سازمان يا اشخاص مربوط تابع قوانين و مقررات مخصوص بخود يا قرارداد

في مابين مي باشد.

هرگاه متصرف خانه يا محل سازماني كه به موجب مقررات ياقرارداد مكلف به تخليه محل سكونت باشد از تخليه خودداري كندبر حسب مورد از طرف دادستان يا رئيس دادگاه بخش مستقل به اواخطار مي شود كه ظرف يكماه محل را تخليه نمايد در صورت امتناع به دستور همان مقام محل مزبور تخليه شده و تحويل سازمان يا موسسه يا اشخاص مربوط داده مي شود.

6 _ واحدهاي مسكوني كه پس از اجراي اين قانون به اجاره واگذار گردد.

فصل دوم ميزان اجاره بها و ترتيب پرداخت آن

ماده 3 _ در مواردي كه اجاره نامه تنظيم شده باشد ميزان اجاره بها همان است كه در اجاره نامه قيد شده و هرگاه اجاره نامه تنظيم نشده باشد به ميزاني است كه بين طرفين مقرر يا عملي شده است و در صورتي كه ميزان آن معلوم نشود با رعايت مقررات اين قانون از طرف دادگاه ميزان اجاره بها به نرخ عادله روز تعيين مي شود.

ماده 4 _ موجر يا مستاجر مي تواند به استناد ترقي يا تنزل هزينه زندگي درخواست تجديدنظر نسبت به ميزان اجاره بها را بنمايد،مشروط به اينكه مدت اجاره منقضي شده و از تاريخ استفاده مستاجر از عين مستاجره يا از تاريخ مقرر در حكم قطعي كه بر تعيين يا تعديل اجاره بها صادر شده سه سال تمام گذشته باشد، دادگاه باجلب نظر كارشناس اجاره بها را به نرخ عادله روز تعديل خواهدكرد حكم دادگاه در اين مورد قطعي است

ماده 5 _ موجر مي تواند مابه التفاوت اجاره بها را ضمن دادخواست تعديل نيز مطالبه نمايد.

در اين صورت دادگاه ضمن صدور حكم راجع به تعديل مستاجر را به پرداخت مابه التفاوت از تاريخ تقديم دادخواست تاروز صدور حكم محكوم مي نمايد. دايره اجرا مكلف است خسارت تاخير تاديه از تاريخ قطعيت تا تاريخ اجراي حكم را به قراردوازده

درصد در سال احتساب و از مستاجر وصول و به موجربپردازد مستاجر نيز مي تواند ضمن تقاضاي تعديل اجاره بهامابه التفاوت پرداخت شده را به انضمام خسارت تاخير تاديه به شرح فوق درخواست كند.

تبصره _ مقررات اين ماده در مواردي كه دادگاه حكم به تعيين اجاره بها صادر مي نمايد نيز جاري خواهد بود.

ماده 6 _ مستاجر مكلف است در موعد معين در اجاره نامه اجرت المسمي و پس از انقضا مدت اجاره اجرت المثل را به ميزان اجرت المسمي آخر هرماه اجاري ظرف ده روز به موجر يا نماينده قانوني او بپردازد و هرگاه اجاره نامه اي در بين نباشد اجاره بها را به ميزاني كه بين طرفين مقرر و يا عملي شده و در صورتيكه ميزان آن معلوم نباشد به عنوان اجرت المثل مبلغي كه متناسب با اجاره املاك مشابه تشخيص مي دهد براي هرماه تا دهم ماه بعد به موجر يانمايند قانوني او پرداخت يا در صندوق ثبت و يا بانكي كه از طرف سازمان ثبت تعيين مي شود سپرده و قبض رسيد را اگر اجاره نامه رسمي است به دفترخانه تنظيم كننده سند هرگاه اجاره نامه عادي بوده يا اجاره نامه اي در بين نباشد قبض رسيد را با تعيين محل اقامت موجر به يكي از دفاتر رسمي نزديك ملك تسليم و رسيد دريافت دارد.

دفترخانه بايد منتهي ظرف ده روز بوسيله اداره ثبت محل مراتب را به موجر يا نماينده قانوني او اخطار كند كه براي دريافت وجه توديع شده با دفترخانه مزبور مراجعه نمايد.

فصل سوم در تنظيم اجاره نامه

ماده 7 _ در مواردي كه بين موجر و كسي كه ملك را به عنوان مستاجر در تصرف دارد اجاره نامه تنظيم نشده يا اگر تنظيم شده مدت آن منقضي گشته طرفين راجع به تنظيم اجاره نامه با تعيين اجاره بها و شرايط آن اختلاف داشته باشند هريك مي تواند براي تعيين اجاره بها (در مواردي كه اجاره نامه در

بين نباشد) و تنظيم اجاره نامه به دادگاه مراجعه كند. دادگاه ميزان اجاره بها را از تاريخ تقديم دادخواست تعيين مي كند، ولي اين امر مانع صدور حكم نسبت به اجرت المثل زمان قبل از تقديم دادخواست و خسارت تاخير تاديه آن نخواهد بود.

تبصره 1 _ هرگاه از طرف موجر تقاضاي تخليه عين مستاجره شده باشد رسيدگي به درخواست تنظيم اجاره نامه از طرف مستاجر متوقف بر خاتمه دادرسي در موضوع تخليه خواهد بود اين حكم درموردي كه از طرف مالك درخواست خلع يد از ملك شده باشد نيزجاري است

ماده 8 _ دادگاه شرايط اجاره نامه جديد را طبق شرايط مرسوم ومتعارف در اجاره نامه ها و شرايط مندرج در اجاره نامه سابق (درصورتي كه قبلا اجاره نامه تنظيم شده باشد) با رعايت مقررات اين قانون تعيين خواهد كرد.

ماده 9 _ در تمام مدتي كه دادرسي در جريان است مستاجر بايدطبق ماده 6 اين قانون و شرايط قبلي مال الاجاره را بپردازد و از تاريخ ابلاغ حكم قطعي طرفين مكلفند ظرف يك ماه به ترتيب مقرر درحكم اجاره نامه تنظيم كنند.

هرگاه در اين مدت اجاره نامه تنظيم نشود به تقاضاي يكي ازطرفين دادگاه رونوشت حكم را جهت تنظيم اجاره نامه به دفتر اسنادرسمي ابلاغ و به طرفين اخطار مي كند كه در روز و ساعت معين براي امضاي اجاره نامه در دفترخانه حاضر شوند. هرگاه موجر حاضربه امضاي اجاره نامه نشود نمايندة دادگاه اجاره نامه را به مدت يك سال از طرف او امضا خواهد كرد و اگر مستاجر تا 15 روز از تاريخ تعيين شده حاضر به امضا نشود دادگاه در صورتي كه عذر مستاجر راموجه نداند به تقاضاي موجر حكم به تخليه عين مستاجره صادرمي كند و اين حكم قطعي است

ماده 10 _ مستاجر نمي تواند منافع مورد اجاره را كلا

يا جزئا يابه نحو اشاعه به غير انتقال دهد يا واگذار نمايد مگر اينكه كتبا اين اختيار به او داده شده باشد.

هرگاه مستاجر تمام يا قسمتي از مورد اجاره را به غير اجاره دهدمالك مي تواند در صورت انقضاي مدت يا فسخ اجاره درخواست تنظيم اجاره نامه با هر يك از مستاجرين را بنمايد.

در صورتي كه مستاجر حق انتقال مورد اجاره را به غير داشته باشد هريك از مستاجرين نيز مي تواند در صورت فسخ و يا انقضاي مدت اجاره اصلي درخواست تنظيم اجاره نامه را با مالك يا نماينده قانوني او بنمايند. و

ماده 11 _ دفاتر اسناد رسمي مكلفند علاوه بر نكاتي كه به موجب قوانين و مقررات بايد رعايت شود نكات زير را در اجاره نامه تصريح بنمايد:

1 _ شغل موجر و مستاجر و اقامتگاه موجر بطور كامل ومشخص

2 _ نشاني كامل مورد اجاره و قيد اينكه از لحاظ رابطه اجاره اين محل اقامتگاه قانوني مستاجر مي باشد مگر اينكه طرفين به ترتيب ديگري تراضي نموده باشند.

3 _ عين مستاجره در تصرف كدام يك از طرفين مي باشد و درصورتي كه در تصرف مستاجر نيست تحويل آن در چه مدت و باچه شرايطي صورت خواهد گرفت

4 _ مهلت مستاجر براي پرداخت اجاره بها منتهي ده روز از تاريخ سررسيد هر قسط خواهد بود، مگر اينكه طرفين به ترتيب ديگري زائد بر اين مدت توافق كرده باشند كه در اين صورت ترتيب مذكوربايد در سند قيد گردد.

5 _ اجاره به منظور سكني يا كسب يا پيشه يا تجارت با تعيين نوع كسب و پيشه و تجارت و هرگاه به منظور ديگري باشد قيد آن به طور صريح

6 _ مستاجر حق انتقال به غير را كلا يا جزئا يا به نحو اشاعه دارديا

خير.

7 _ تعهد مستاجر به پرداخت اجرت المثل پس از انقضاي مدت و يا فسخ اجاره تا موقع تجديد اجاره يا تخليه ملك به ميزان اجرت المسمي

فصل چهارم موارد فسخ اجاره و تخليه عين مستأجره

ماده 12 _ در موارد زير مستاجر مي تواند صدور حكم به فسخ اجاره را از دادگاه درخواست كند:

1 _ در صورتي كه عين مستاجره با او صافي كه در اجاره نامه قيدشده منطبق نباشد. (با رعايت ماده 415 قانون مدني

2 _ اگر در اثناي مدت اجاره عيبي در عين مستاجره حادث شود كه آن را از قابليت انتفاع خارج نموده و رفع عيب مقدور نباشد.

3 _ در مواردي كه مطابق شرايط اجاره حق فسخ مستاجر تحقق يابد.

4 _ در صورت فوت مستاجر در اثنا مدت اجاره و درخواست فسخ اجاره از طرف كليه ورثه

5 _ هرگاه مورد اجاره كلا يا جزئا در معرض خرابي بوده و قابل تعمير نباشد و يا براي بهداشت و سلامت مضر بوده و بايد خراب شود.

ماده 13 _ هرگاه مستاجر به علت انقضاي مدت اجاره يا درمواردي كه به تقاضاي او حكم فسخ اجاره صادر شده مورد اجاره راتخليه كند و موجر از تحويل گرفتن آن امتناع كند مستاجر مكلف است بوسيله اظهارنامه از موجر يا نماينده قانوني او تقاضا كند كه براي تحويل مورد اجاره حاضر شود.

در صورتي كه موجر ظرف پنج روز از تاريخ ابلاغ اظهارنامه حاضر نگردد مستاجر بايد به دادگاه محل وقوع ملك مراجعه وتخليه كامل مورد اجاره را تامين دليل نمايد و كليد آن را به دفتردادگاه تسليم كند.

از اين تاريخ رابطه استيجاري قطع مي شود و دفتر دادگاه ظرف 24 ساعت به موجر يا نماينده قانوني او اخطار مي كند كه براي تحويل گرفتن مورد اجاره و دريافت كليد حاضر شود. تا

زماني كه مستاجر به ترتيب فوق عمل نكرده باشد تعهدات او به موجب مقررات اين قانون و شرايط اجاره نامه برقرار است

ماده 14 _ در موارد زير موجر مي تواند حسب مورد صدورحكم فسخ اجاره يا تخليه را از دادگاه درخواست كند دادگاه ضمن حكم فسخ اجاره دستور تخليه مورد اجاره را صادر مي نمايد و اين حكم عليه مستاجر يا متصرف اجرا و محل تخليه خواهد شد.

1 _ در موردي كه مستاجر مسكن بدون داشتن حق انتقال به غيردر اجاره نامه و يا موردي كه اجاره نامه اي در بين نباشد مورد اجاره راكلا يا جزئا به هر صورتي كه باشد به غير واگذار نموده يا عملا ازطريق وكالت يا نمايندگي و غيره در اختيار و استفاده ديگري جزاشخاص تحت الكفاله قانوني خود قرار داده باشد.

2 _ در موردي كه عين مستاجره به منظور كسب يا پيشه و ياتجارت خود مستاجره اجاره داده شده و مستاجر آن را به عناويني ازقبيل وكالت يا نمايندگي و غيره عملا به غير واگذار كند بدون اينكه طبق ماده 19 اين قانون با مستاجر لاحق اجاره نامه تنظيم شده باشد.

3 _ در صورتي كه در اجاره نامه محل سكني حق فسخ اجاره هنگام انتقال قطعي شرط شده باشد مشروط به اينكه خريدار بخواهد شخصا در مورد اجاره سكونت نمايد و يا آن را براي سكونت اولاد يا پدر يا مادر يا همسر خود تخصيص دهد. در اين صورت اگر خريدار تا سه ماه از تاريخ انتقال ملك براي تخليه مراجعه ننمايد درخواست تخليه به اين علت تا انقضاي مدت اجاره پذيرفته نمي شود.

4 _ در صورتي كه مورد اجاره محل سكني بوده و مالك پس ازانقضاي مدت اجاره احتياج به مورد اجاره براي

سكونت خود يا اشخاص مذكور در بند فوق داشته باشد.

5 _ هرگاه مورد اجاره محل سكني در معرض خرابي بوده و قابل تعمير نباشد.

6 _ در صورتي كه از مورد اجاره محل سكني بر خلاف منظوري كه در اجاره نامه قيد شده استفاده گردد.

7 _ در مورد محل كسب و پيشه و تجارت هرگاه مورد اجاره براي شغل معيني اجاره داده شده و مستاجر بدون رضاي موجر شغل خود را تغيير دهد مگر اينكه شغل جديد عرفا مشابه شغل سابق باشد.

8 _ در صورتي كه مستاجر در مورد اجاره تعدي يا تفريط كرده باشد.

9 _ در صورتي كه مستاجر در مهلت مقرر در ماده 6 اين قانون ازپرداخت مال الاجاره يا اجرت المثل خودداري نموده و با ابلاغ اخطاردفترخانه تنظيم كننده سند اجاره يا اظهارنامه (در موردي كه اجاره نامه عادي بوده يا اجاره نامه اي در بين نباشد) ظرف ده روزقسط يا اقساط عقب افتاده را نپردازد. در اين مورد اگر اجاره نامه رسمي باشد موجر مي تواند از دفترخانه يا اجراي ثبت صدوراجرائيه بر تخليه و وصول اجاره بها را درخواست نمايد.

هرگاه پس از صدور اجرائيه مستاجر اجاره بهاي عقب افتاده راتوديع كند اجراي ثبت تخليه را متوقف مي كند ولي موجر مي تواندبه استناد تخلف مستاجر از پرداخت اجاره بها از دادگاه درخواست تخليه عين مستاجره را بنمايد.

هرگاه اجاره نامه عادي بوده يا سند اجاره تنظيم نشده باشد موجرمي تواند براي تخليه عين مستاجره و وصول اجاره بها به دادگاه مراجعه كند.

در موارد فوق هرگاه مستاجر قبل از صدور حكم دادگاه اضافه براجاره بهاي معوقه صدي بيست آن را به نفع موجر در صندوِدادگستري توديع نمايد حكم به تخليه صادر نمي شود و مستاجر به پرداخت خسارت دادرسي محكوم و مبلغ توديع شده نيز به موجرپرداخت مي گردد، ولي هر مستاجر فقط يكبار

مي تواند از اين ارفا استفاده كند، حكم دادگاه در موارد مذكور در اين بند قطعي است

تبصره 1 _ در صورتي كه مستاجر دوبار ظرف يكسال در اثراخطار يا اظهارنامه مذكور در بند 9 اين ماده اقدام به پرداخت اجاره بها كرده باشد و براي بار سوم اجاره بها را در موعد مقرر به موجر نپردازد و يا در صندوق ثبت توديع ننمايد موجر مي تواند باتقديم دادخواست مستقيما از دادگاه درخواست تخليه عين مستاجررا بنمايد. حكم دادگاه در اين مورد قطعي است

تبصره 2 _ در صورتي كه مورد اجاره به منظوري غير از كسب يا پيشه يا تجارت اجاره داده شود از هر حيث تابع مقررات مربوط به اجاره محل سكني خواهد بود.

تبصره 3 _ در مورد بند شش اين ماده اگر مستاجر مركز فساد كه قانونا داير كردن آن ممنوع است در مورد اجاره داير نمايد. دادستان علاوه بر انجام وظايف قانوني خود به محض صدور كيفر خواست به درخواست موجر مورد اجاره را در اختيار موجر قرار مي دهد.

تبصره 4 _ در صورتي كه مستاجر محل سكني در شهر محل سكونت خود مالك يك واحد مسكوني باشد موجر حق دارد پس ازانقضاي مدت اجاره تقاضاي تخليه مورد اجاره را بنمايد.

ماده 15 _ علاوه بر موارد مذكور در ماده قبل در موارد زير نيزپس از انقضاي مدت اجاره درخواست تخليه محل كسب يا پيشه ياتجارت از دادگاه جائز است

1 _ تخليه به منظور احداث ساختمان جديد مشروط بر اينكه پروانه ساختماني يا گواهي شهرداري مربوط ارائه شود. و شهرداريهامكلفند در صورت مراجعه مالك با رعايت مقررات مربوط پروانه ساختمان و يا گواهي مورد نظر را صادر و به مالك تسليم نمايند.

2 _ تخليه به

منظور احتياج شخص موجر براي كسب يا پيشه ياتجارت

3 _ در صورتي كه محل كسب يا پيشه يا تجارت مناسب براي سكني هم باشد و مالك براي سكونت خود يا اولاد يا پدر يا مادر ياهمسر خود درخواست تخليه نمايد.

در موارد سه گانه فوق دادگاه ضمن صدور حكم تخليه به پرداخت حق كسب يا پيشه يا تجارت نيز حكم خواهد داد.

ماده 16 _ در موارد مذكور در ماده قبل و همچنين در مواردمذكور در بند 3 و 4 ماده 14 هرگاه مالك حسب مورد تا ششماه ازتاريخ تخليه شروع به ساختمان نكند يا حداقل مدت يكسال از محل مورد اجاره به نحوي كه ادعا كرده استفاده ننمايد به درخواست مستاجر سابق بپرداخت مبلغي معادل يكسال اجاره بها يااجرت المثل مورد اجاره در حق او محكوم خواهد شد مگر آنكه ثابت شود تاخير شروع ساختمان يا عدم استفاده از مورد اجاره در اثر قوه قاهره يا مبتني بر علل و جهاتي خارج از اراده مالك بوده است

تبصره _ در صورتي كه در ملك مورد تخليه مستاجرين متعددي باشند و موجر تقاضاي تخليه ساير قسمتها را نيز نموده باشد مهلت فوق از تاريخ تخليه آخرين قسمت شروع خواهد شد.

ماده 17 _ در تمام مواردي كه تخليه عين مستاجره در نتيجه اجراي حكم يا به ترتيب مقرر در ماده 13 صورت مي گيرد بايد از طرف دادگاه به دفترخانه تنظيم كننده سند اجاره اعلام شود تا در ستون ملاحظات ثبت اجاره قيد گردد.

فصل پنجم حق كسب يا پيشه يا تجارت

ماده 18 _ ميزان حق كسب يا پيشه يا تجارت كه در اين قانون و قوانين ديگر قيد شده است بر مبناي اصول و ضوابطي كه آئين نامه آن از طرف وزارتخانه دادگستري و مسكن و شهرسازي تهيه

و به تصويب كمسيونهاي مربوط مجلسين خواهد رسيد، تعيين مي گردد.

ماده 19 _ در صورتي كه مستاجر محل كسب يا پيشه يا تجارت به موجب اجاره نامه حق انتقال به غير داشته باشد مي تواند براي همان شغل يا مشابه آن منافع مورد اجاره را با سند رسمي به ديگري انتقال دهد.

هرگاه در اجاره نامه حق انتقال به غير سلب شده يا اجاره نامه اي در بين نبوده و مالك راضي به انتقال به غير نباشد بايد در مقابل تخليه مورد اجاره حق كسب يا پيشه يا تجارت مستاجر را بپردازد والا مستاجر مي تواند براي تنظيم سند انتقال به دادگاه مراجعه كند،در اين صورت دادگاه حكم به تجويز انتقال منافع مورد اجاره به غيرو تنظيم سند انتقال در دفترخانه تنظيم كننده سند اجاره نامه سابق يادفترخانه نزديك ملك (اگر اجاره نامه رسمي در بين نباشد) صادر ورونوشت آن را به دفترخانه مربوط ارسال مي نمايد و مراتب را به موجر نيز اعلام خواهد نمود، مستاجر جديد از هر حيث نسبت به تمام شرايط اجاره قائم مقام مستاجر سابق خواهد بود.

هرگاه ظرف ششماه از تاريخ ابلاغ حكم قطعي منافع مورد اجاره با سند رسمي به مستاجر جديد انتقال داده نشود حكم مزبور ملغي الاثر خواهد بود.

تبصره 1 _ در صورتي كه مستاجر بدون رعايت مقررات اين ماده مورد اجاره را به ديگري واگذار نمايد موجر حق درخواست تخليه را خواهد داشت و حكم تخليه عليه متصرف يا مستاجر اجراخواهد شد. و در اين مورد مستاجر يا متصرف حسب مورداستحقاق دريافت نصف حق كسب يا پيشه يا تجارت را خواهدداشت

تبصره 2 _ حق كسب يا پيشه يا تجارت به مستاجر همان محل اختصاص دارد و انتقال آن به مستاجر جديد فقط با تنظيم سندرسمي معتبر خواهد بود.

فصل ششم تعميرات

ماده 20 _ تعميرات كلي و اساسي مورد اجاره كه مربوط به اصل بنا يا تاسيسات عمده منصوبه در آن از قبيل دستگاههاي حرارت مركزي و تهويه و آسانسور باشد به عهده موجر است و تعميرات جزيي و همچنين تزيين و تعميري كه مربوط به استفاده بهتر از مورد اجاره باشد يا مستاجر خواهد بود.

ماده 21 _ رسيدگي به اختلاف بين موجر ومستاجر راجع به تعميرات با دادگاه است در صورتي كه موجر تعميرات كلي مورد حكم دادگاه را در مهلتي كه از طرف دادگاه تعيين مي شود انجام ندهد مستاجر مي تواند براي فسخ اجاره به دادگاه مراجعه كند يا از دادگاه درخواست كند به او اجازه داده شود تعميرات مزبور را با نظارت دايره اجرا انجام داده مخارج آن را حداكثر تا معادل ششماه اجاره بهابه حساب موجر بگذارد.

ماده 22 _ هرگاه مستاجر مانع مالك از انجام تعميرات ضروري شود دادگاه مستاجر را به رفع ممانعت ملزم و مهلت مناسبي براي انجام تعميرات تعيين مي نمايد.

در صورت ادامه ممانعت دادگاه مي تواند حكم به تخليه موقت بنا براي مدت مذكور بدهد. در هرحال مستاجر مسوول خسارتي است كه در نتيجه ممانعت از تعمير بنا حاصل شده باشد.

تبصره _ رسيدگي به دعاوي مذكور در مادتين 21 و 22 خارج از نوبت و بدون رعايت تشريفات دادرسي صورت خواهد گرفت وحكم دادگاه قطعي است

ماده 23 _ اقامه دعوي تخليه از طرف موجر مانع رسيدگي به دعوي تعميرات نيست

هرگاه دادگاه حكم به تخليه مورد اجاره صادر نموده باشد و حكم مزبور قطعي نباشد حكم الزام به تعمير در صورت فسخ حكم تخليه به ترتيب مقرر در ماده 21 قابل اجرا خواهد بود.

ماده 24 _ در صورتي كه مستاجر در

مورد اجاره حق استفاده ازانشعاب آب يا برق يا تلفن يا گاز يا تاسيسات حرارت مركزي ياتهويه يا آسانسور و امثال آن داشته باشد موجر نمي تواند جز درمورد تعميرات ضروري آن را قطع يا موجبات قطع آن را فراهم نمايد مگر اينكه مستاجر بهاي مصرف خود را طبق شرايط اجاره نپرداخته باشد.

در صورت تخلف دادگاه به درخواست مستاجر فورا بدون رعايت تشريفات دادرسي موضوع را مورد رسيدگي قرار داده عندالاقتضا ترتيب وصل آن را خواهد داد.

دستور دادگاه بلافاصله قابل اجرا است موجر مي تواند ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ دستور دادگاه به آن اعتراض كند. اعتراض در همان دادگاه رسيدگي مي شود و تصميم دادگاه قطعي است

تبصره 1 _ هرگاه علت قطع جريان برق يا آب يا تلفن و غيربدهي موجر به سازمانهاي مربوط بوده و اتصال مجدد مستلزم پرداخت بدهي مزبور باشد و مستاجر مي تواند براساس قبوض سازمانهاي مربوط وجوه مذكور را بپردازد و از اولين اجاره بها كسرنمايد.

تبصره 2 _ تعميرات تاسيسات و قسمتهاي مشترك آپارتمانهاي مشمول قانون تملك آپارتمانها تابع مقررات مربوط به خود خواهد بود.

ماده 25 _ هرگاه مالك قصد فروش ملك خود را داشته يابخواهد وضع ملك را از جهت امكان وجود خرابي يا كسر و نقصان در آن مشاهده نمايد و متصرف ملك مانع از رويت خريدار يا مالك گردد، مالك يا نماينده قانوني او مي تواند براي رفع ممانعت به دادستان يا دادرس دادگاه بخش مستقل محل وقوع ملك مراجعه كند. دادستان يا دادرس دادگاه حسب مورد به مامورين شهرباني ياژاندارمري و يا مامورين اجرا دستور مي دهد تا خريدار و مالك به معيت مامورين ملك را رويت نمايند. تشخيص ضرورت امر درحدود متعارف با مقام صادركننده دستور است

ماده 26 _ رسيدگي به كليه

دعاوي موضوع اين قانون در دادگاه شهرستان و در نقاطي كه دادگاه شهرستان نباشد در دادگاه بخش مستقل به عمل مي آيد. مگر دعاوي راجع به دولت كه منحصرا دردادگاه شهرستان رسيدگي مي شود حكم دادگاه در هرصورت حضوري محسوب و فقط قابل پژوهش است مگر در مواردي كه خلاف آن مقرر شده باشد رسيدگي به دعاوي مربوط به اتاقهاي استيجاري كماكان در صلاحيت شوراي داوري است

تبصره _ در موردي كه ميزان خواسته در تقاضاي تعيين اجاره بهاي ماهانه زايد بر چهار هزار ريال نباشد حكم دادگاه قطعي است

ماده 27 _ در مواردي كه حكم تخليه صادر مي شود دادگاه ضمن صدور حكم مهلتي كه از ده روز كمتر و از دو ماه بيشتر نباشد براي تخليه تعيين مي نمايد. حكم تخليه مدارسي كه با اجازه رسمي مقامات صلاحيتدارتاسيس شده درتعطيلات تابستان اجراخواهد شد.

تبصره 1 _ در مواردي كه حكم تخليه با پرداخت حق كسب ياپيشه يا تجارت صادر مي شود مهلتهاي مذكور در اين ماده از تاريخ توديع يا پرداخت وجه مزبور شروع خواهد شد.

تبصره 2 _ در مواردي كه حكم تخليه به علت عدم پرداخت اجاره بها صادر مي شود حداكثر مهلت 15 روز خواهد بود.

ماده 28 _ در مواردي كه حكم تخليه عين مستاجره با پرداخت حق كسب يا پيشه يا تجارت صادر و قطعي مي شود موجر مكلف است ظرف سه ماه از تاريخ ابلاغ حكم قطعي وجه معينه را درصندوق دادگستري توديع يا ترتيب پرداخت آن را به مستاجر بدهد والا حكم مزبور ملغي الاثر خواهد بود مگر اينكه طرفين به مدت بيشتري توافق كرده باشند. در ساير موارد نيز هرگاه موجر ظرف يكسال از تاريخ ابلاغ حكم قطعي تقاضاي صدور اجرائيه ننمايدحكم صادر شده ملغي الاثر است مگر اينكه بين موجر و مستاجر براي تاخير تخليه توافق شده

باشد.

تبصره _ مدتهاي مذكر در ماده فوق نسبت به احكامي كه درزمان اجراي قانون روابط مالك و مستاجر مصوب 1339 صادر وقطعي گرديده از تاريخ اجراي اين قانون شروع مي شود.

ماده 29 _ وزارت دادگستري از بين كارشناسان رسمي عده اي رابه منظور اجراي اين قانون حداكثر براي دو سال انتخاب و به دادگاهها معرفي مي نمايد و تا زماني كه تجديد انتخاب به عمل نيامده دادگاهها از كارشناسان مزبور استفاده خواهند كرد.

طرز تعيين و شرايط انتخاب و ميزان حق الزحمه كارشناسان به موجب آيين نامه وزارت دادگستري است

در نقاطي كه وزارت دادگستري كارشناس معرفي ننمايد طبق مقررات عمومي مربوط به كارشناسي عمل خواهد شد.

ماده 30 _ كليه طرق مستقيم يا غير مستقيم كه طرفين به منظورجلوگيري از اجراي مقررات اين قانون اتخاذ نمايند پس از اثبات در دادگاه بلااثر و باطل اعلام خواهد شد.

ماده 31 _ اين قانون در نقاطي اجرا مي شود كه تاكنون قانون روابط مالك و مستاجر مصوب خرداد 1339 در آن نقاط به مرحله اجرا گذاشته شده يا وزارت دادگستري با جلب نظر وزارت مسكن وشهرسازي و لزوم اجراي آن را آگهي نمايد در ساير نقاط رابطه موجرو مستاجر براساس قوانين و مقررات عمومي خواهد بود.

ماده 32 _ از تاريخ اجراي اين قانون قانون روابط مالك ومستاجر مصوب سال 1339 و ساير قوانين و مقرراتي كه مغاير بااين قانون است لغو مي شود.

قانون فوق مشتمل بر سي و دو ماده و هفده تبصره پس ازتصويب مجلس سنا در جلسه فوِق العاده روز چهارشنبه 22/4/1356، در جلسه فوِق العاده روز يكشنبه دوم مرداد ماه 1356به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد.

آيين نامه اجرايي ماده 29 قانون روابط موجر و مستأجر - 56

در اجراي ماده 29 قانون روابط موجر و مستاجر مصوب سال 1356، آيين نامه

زير تصويب مي شود:

ماده 1 _ كارشناساني ممكن است به كارشناسي در امور مربوط به قانون روابط موجر و مستاجر انتخاب شوند كه داراي شرايط زيرباشند:

1 _ پروانه كارشناسي آنها مربوط به امور مذكور در قانون روابط موجر و مستاجر باشد.

2 _ حداقل پنج سال از تاريخ صدور پروانه كارشناسي آنها گذشته باشد.

3 _ سابقه محكوميت انتظامي از درجه 3 به بالا نداشته به علاوه طي دو سال منتهي به زمان انتخاب هيچگونه محكوميت انتظامي نداشته باشند.

ماده 2 _ اداره فني وزارت دادگستري هر دو سال يكبار در بهمن ماه اسامي كارشناسان واجد شرايط هر حوزه را با توجه به ضوابط مذكور در ماده فوق تهيه مي كند.

ماده 3 _ كميسيوني مركب از رئيس كل دادگاه استان مركز ورئيس كل دادگاه شهرستان تهران و مدير كل قضايي و مدير كل دفترتشكيلات و بودجه و رئيس اداره فني وزارت دادگستري پس از بررسي گزارش اداره فني اسامي كارشناسان لازم مربوط به هر حوزه را تعيين مي كند و اداره فني قبل از پايان سال صورت اسامي آنان را به دادگاهها اعلام مي نمايد.

ماده 4 _ نام هريك از كارشناسان منتخب كه محكوميت انتظامي پيدا كند از صورت مزبور حذف مي شود و اين حذف نام هم بوسيله اداره فني به دادگاههاي حوزه قضايي مربوط اعلام مي گردد.

ماده 5 _ حق الزحمه كارشناسان در دعاوي موجر و مستاجر ازطرف دادگاه با توجه به كميت و كيفيت و شرايط كار و خواسته دعوي در حدود تعرفه زير تعيين خواهد شد:

الف _ براي تعيين اجاره بها در موارد نامعلوم بودن ميزان اجاره ازسه هزار ريال تا يكصد و بيست هزار ريال

ب _ در مورد تعميرات از پنجهزار ريال تا يكصد و پنجاه هزار ريال

پ

_ در مورد تعيين حق كسب و پيشه يا تجارت از شش هزار ريال تا دويست هزار ريال

قانون روابط موجر و مستأجر _ 62

فصل اول _ كليات

ماده 1 _ اماكني كه براي سكني با تراضي با موجر به عنوان اجاره يا صلح منافع و يا هر عنوان ديگري به منظور اجاره به تصرف متصرف داده شده يا بشود اعم از اين كه سند رسمي يا سند عادي تنظيم شده يا نشده باشد مشمول مقررات اين قانون است

ماده 2 _ موارد زير مشمول اين قانون نمي باشد:

الف _ تصرف ناشي از معاملات با حق استرداد يا معاملات رهني

ب _ خانه هاي سازماني و ساير محل هاي مسكوني كه از طرف وزارتخانه ها و موسسات دولتي و وابسته به دولت يا اشخاص اعم از حقيقي يا حقوقي به مناسبت شغل در اختيار و استفاده كاركنان آنهاقرار مي گيرد. اين موارد تابع قوانين خاص خود يا طبق قرارداد فيمابين است

ج _ محل كار پزشكان كه تابع قرارداد فيمابين بوده و در صورت نبودن قرارداد تابع قانونa مدني است

تبصره 1 _ وصول هرنوع وجهي تحت عنوان سرقفلي درمطب هاي استيجاري و واگذاري محل مطب به غير در صورتي كه درمتن قرارداد بين موجر و مستاجر ذكر نشده باشد ممنوع است

تبصره 2 _ استفاده از محل هاي مسكوني در محل هايي كه درقرارداد موجر و مستاجر عنوان استفاده از مطب قيد نگرديده بدون رضايت مالك ممنوع است

فصل دوم _ اجاره بها

ماده 3 _ اجاره بهاي هر محل همان است كه در اجاره نامه قيدشده و اگر اجاره نامه اي نباشد به مقداري است كه بين طرفين مقرر ياعملي شده است و در صورتي كه مقدار آن احراز نشود، دادگاه طبق موازين قضايي نسبت به تعيين مقدار مال الاجاره اقدام خواهد كرد.

تبصره _ در موارد بطلان اجاره و استيفاي مستاجر از مورداجاره موجر مستحق دريافت اجرت المثل مي باشد.

ماده 4 _ مستاجر بايد در موعد

تعيين شده اجاره بها را بپردازد و در صورت امتناع از پرداخت تمام اجاره بها به موجر يا نماينده قانوني او تا ده روز بعد از آخر هر ماه يا هر موعد تعيين شده ديگر موجر مي تواند با رعايت اين قانون در صورتي كه اجاره نامه رسمي داشته باشد به دفترخانه تنظيم كننده سند مراجعه نمايد.

دفترخانه موظف است در تاريخ وصول تقاضا، اخطاريه اي به مستاجر ارسال و از تاريخ ابلاغ اگر تا ده روز بدهي خود را نپردازد يا رضايت موجر را فراهم نسازد مدارك را براي صدور اجرائيه جهت وصول اجور معوقه به ثبت محل ارسال نمايد.

در صورتي كه مستاجر دليل موجهي بر عدم پرداخت به دادگاه صالح ارائه كند دادگاه عمليات اجرائي را متوقف و اجرائيه را ابطال مي نمايد و در صورت اثبات استنكاف مستاجر از پرداخت اجاره بها موجر مي تواند تقاضاي وصول اجاره بهاي معوقه بنمايد.

فصل سوم _ در اجاره نامه

ماده 5 _ دفاتر اسناد رسمي مكلفند علاوه بر نكاتي كه به موجب قوانين و مقررات بايد رعايت شود نكات زير را در اجاره نامه تصريح كنند:

1 _ اقامتگاه موجر به طور كامل و مشخص

2 _ نشاني كامل مورد اجاره و قيد اين كه از لحاظ رابطه اجاره اين محل اقامتگاه قانوني مستاجر مي باشد مگر اين كه طرفين به ترتيب ديگري تراضي نموده باشند.

3 _ عين مستاجره در تصرف كدام يك از طرفين مي باشد و درصورتي كه در تصرف مستاجر نباشد تحويل آن در چه مدت و يا با چه شرايط صورت خواهد گرفت

4 _ تعيين اجاره بها ونحوه پرداخت ومهلت نهائي پرداخت هر قسط

5 _ تصريح به آن كه مستاجر حق انتقال به غير را كلا يا جزئا يا به نحو اشاعه دارد يا ندارد.

6 _ تعهد مستاجر به تخليه و

تحويل مورد اجاره به موجر پس ازانقضا مدت اجاره يا تجديد اجاره با تراضي

7 _ حق فسخ موجر در صورت تخلف مستاجر از پرداخت اجاره بها در موعد مقرر يا ساير شروط اجاره نامه

تبصره _ موجر و مستاجر مي توانند براي يكي از طرفين عقداجاره يا هر دو حق فسخ شرط كنند.

فصل چهارم _ موارد فسخ

ماده 6 _ در موارد زير مستاجر مي تواند اجاره را فسخ نمايد:

1 _ در صورتي كه عين مستاجره با اوصافي كه در اجاره نامه قيدشده منطبق نباشد. (با رعايت ماده 415 قانوني مدني

2 _ در مواردي كه مطابق شرايط اجاره حق فسخ مستاجر تحقق يابد.

3 _ هرگاه مورد اجاره كلا يا جزئا در معرض خرابي واقع شود به نحوي كه موجب نقص انتفاع گردد و قابل تعمير نباشد.

ماده 7 _ هرگاه مستاجر به علت انقضا مدت اجاره يا در مواردفسخ اجاره مورد اجاره را تخليه كند و موجر از تحويل گرفتن آن امتناع كند مستاجر مي تواند به دادگاه محل وقوع ملك مراجعه وتخليه كامل مورد اجاره را تامين دليل نمايد و كليد آن را به دفتردادگاه تسليم كند.

از اين تاريخ موجر حق مطالبه اجاره بها را نسبت به آينده ندارد ودفتر دادگاه ظرف 24 ساعت به موجر يا نماينده قانوني او اخطارمي كند كه براي تحويل گرفتن مورد اجاره و دريافت كليد حاضرشود.

ماده 8 _ موجر مي تواند در موارد زير اجاره را فسخ و حكم تخليه را از دادگاه درخواست كند:

الف _ در موردي كه مستاجر با سلب حق انتقال به غير مورداجاره را كلا يا جزئا به هر صورتي كه باشد به غير واگذار نموده و ياعملا از طريق وكالت و يا نمايندگي و غيره در اختيار و استفاده ديگري جز

اشخاص تحت الفكاله قانوني خود قرار داده باشد.

ب _ در صورتي كه در اجاره نامه حق فسخ اجاره هنگام انتقال قطعي شرط شده باشد.

ج _ در صورتي كه از مورد اجاره برخلاف منظور و جهتي كه درقرارداد اجاره قيد شده استفاده گردد.

د _ در صورتي كه مستاجر با تعهد به پرداخت اجاره بها در مهلت مقرر از آن شرط تخلف نمايد.

تبصره 1 _ در صورتي كه عين مستاجره براي مقصودي غير ازكسب يا پيشه و يا تجارت به اجاره داده شود از هر حيث تابع مقررات مربوط به اجاره محل سكني است

تبصره 2 _ اگر مستاجر مورد اجاره را مركز فساد قرار داده باشدبه محض ثبوت آن در دادگاه به درخواست موجر مورد اجاره راتخليه و در اختيار موجر قرار مي دهد.

ماده 9 _ در مواردي كه دادگاه تخليه ملك مورد اجاره را به لحاظ كمبود مسكن موجب عسر و حرج مستاجر بداند و معارض با عسرو حرج موجر نباشد، مي تواند مهلتي براي مستاجر قرار بدهد.

تبصره 1 _ در مواردي كه دادگاه صدور حكم تخليه اماكن آموزشي و دولتي و مورد اجاره مهاجرين جنگي و رزمندگان را به علت كمبود جاي مناسب عسر و حرج تشخيص دهد دادگاه موظف است تا رفع عسر و حرج به مدت پنج سال از تاريخ 28/6/1364 ازصدور حكم خودداري كند و مستاجرين اماكن آموزشي و دولتي مكلفند ظرف اين مدت جهت رفع كمبود اماكن تدابير لازم اتخاذنمايند.

اين قانون از تاريخ تصويب لازم الاجرا است

تبصره 2 _ شوراي عالي قضائي مكلف است در اولين فرصت دادگاه هاي ويژه اي را تشكيل داده و كليه احكام تخليه كه از طرف دادگاه ها يا اداره ثبت صادر گرديده و هنوز اجرا نشده

است موردتجديدنظر قرار دهند چنانچه تخليه منزل مستلزم عسر و حرج براي مستاجر باشد آن حكم را متوقف سازد.

تبصره 3 _ در مواردي كه دادگاه صدور حكم تخليه اماكن مورد استفاده مهاجرين جنگي را به علت كمبود جاي مناسب عسر و حرج تشخيص دهد موظف است تا رفع عسر و حرج حداكثر به مدت 2سال از تاريخ 3/7/1371 از صدور حكم تخليه خودداري كند. اين حكم مخصوص به صورتي است كه عسر و حرج مذكور مزاحم باعسر و حرج مالك نباشد.

تبصره 4 _ در شهرها و بخش ها و روستاهايي كه ساكنان آن به واسطه جنگ تحميلي مهاجرت كرده اند و در حال حاضر در اماكن دولتي و شخصي ساكن هستند به محض اين كه اماكن جديد و ياقديم آنها در محل قبلي سكونت آنان آماده شود لازم است با اعلام نظر ستاد بازسازي مهاجرين جنگ تحميلي اماكن دولتي و شخصي را تخليه نمايند.

فصل پنجم _ تعميرات

ماده 10 _ تعميرات كلي و اساسي مورد اجاره كه مربوط به اصل بنا يا تاسيسات عمده منصوبه در آن از قبيل دستگاه هاي حرارت مركزي و تهويه و آسانسور باشد، به عهده موجر است وتعميرات جزئي و همچنين تزيين و تعميري كه مربوط به استفاده بهتر از مورد اجاره باشد با مستاجر خواهد بود. مگر آن كه در قرارداد به صورت ديگري شرط شده باشد.

ماده 11 _ رسيدگي به اختلاف بين موجر و مستاجر راجع به تعميرات با دادگاه است در صورتي كه موجر تعميرات مورد حكم دادگاه را در مهلتي كه از طرف دادگاه تعيين مي شود انجام ندهد،مستاجر مي تواند حق فسخ خود را اعمال كند يا دادگاه به مستاجراجازه دهد كه تعميرات مزبور را به قدر متعارف با نظارت دايره اجرا انجام بدهد.

ماده 12 _ هرگاه

مستاجر مالك را از انجام تعميرات ضروري مانع شود دادگاه مستاجر را به رفع ممانعت ملزم و مهلت مناسب براي انجام تعميرات تعيين مي نمايد.

تبصره _ رسيدگي به دعاوي مذكور در مواد 11 و 12 خارج ازنوبت و بدون رعايت تشريفات دادرسي صورت خواهد گرفت وحكم دادگاه قطعي است

ماده 13 _ اقامه دعوي تخليه از طرف موجر مانع قبول ورسيدگي به دعوي تعميرات نيست و در صورتي كه دادگاه مورد را ازموارد تخليه نداند و آن را رد كند به دعوي تعميرات رسيدگي و حكم خواهد داد.

ماده 14 _ نظر به مشكلات مسكن در شهرها و ضرورت تثبيت اجاره بها براي مدت پنج سال به وزارت مسكن و شهرسازي اجازه داده مي شود 2 ماه پس از تصويب اين قانون بر اساس آئين نامه اي كه توسط وزارتين دادگستري و مسكن و شهرسازي تهيه و به تصويب هيات دولت برسد اجاره بهاي واحدهاي مسكوني را با توجه به سطح زيربنا و كيفيت ساختمان و نوع بنا و مقتضيات محلي ومنطقه اي تعيين و اعلام نمايند.

تبصره 1 _ شهرهاي بزرگ مذكور در اين ماده عبارتند از كليه مراكز استان ها به انضمام قزوين كرج اردبيل دزفول آبادان نيشابور، بابل گرگان قم

تبصره 2 _ چنانچه موجر بيش از قيمت اعلام شده از مستاجر وجهي اضافي دريافت دارد به درخواست مستاجر و به حكم دادگاه به پرداخت مبلغ اضافي به نفع مستاجر محكوم مي گردد.

تبصره 3 _ اگر مالك از اجاره دادن مستغل معد اجاره بدون عذر موجه امتناع نمايد بنا به ضرورت تا مدت پنج سال به حاكم شرع هر محل اجازه داده مي شود به قائم مقامي مالك نسبت به اجاره دادن محل هاي مسكوني خالي اقدام و اجاره بهاي دريافتي رابه حساب مالك واريز نمايند.

ماده 15 _

از تاريخ تصويب اين قانون اجاره محل هائي كه براي سكونت واگذار مي شود، تابع مقررات قانون مدني و اين قانون وشرايط مقرر بين طرفين مي باشد.

قانون فوق مشتمل بر پانزده ماده و 9 تبصره در جلسه روزسه شنبه سيزدهم ارديبهشت ماه يكهزار و سيصد و شصت و دو مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 18/2/1362 به تاييدشوراي نگهبان رسيده است

قانون الحاق يك ماده به قانون روابط موجر و مستأجر 62

ماده واحده - بند زير به عنوان بند ج با دو تبصره به ماده 2 قانون روابط موجر و مستاجر مصوب سال 1362 اضافه مي گردد:

ج - محل كار پزشكان كه تابع قرارداد فيمابين بوده و در صورت نبودن قرارداد تابع قانون مدني است .

تبصره 1 - وصول هر نوع وجهي تحت عنوان سرقفلي در مطب هاي استيجاري و واگذاري محل مطب به غير در صورتي كه در متن قرارداد بين موجر و مستاجر ذكر نشده باشد ممنوع است .

تبصره 2 - استفاده از محلهاي مسكوني در محلهايي كه در قرارداد موجر و مستاجر عنوان استفاده از مطب قيد نگرديده بدون رضايت مالك ممنوع است . قانون فوق مشتمل بر ماده واحده (شامل الحاق يك بند و دو تبصره ) در جلسه روز يك شنبه بيست و چهارم بهمن ماه يك هزار و سيصد و هفتاد و دو مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 27/11/1372 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است .

رئيس مجلس شوراي اسلامي - علي اكبر ناطق نوري

قانون روابط موجر و مستأجر _ 76

فصل اول _ روابط موجر و مستأجر

ماده 1 _ از تاريخ لازم الاجرا شدن اين قانون اجاره كليه اماكن اعم از مسكوني تجاري محل كسب و پيشه اماكن آموزشي خوابگاههاي دانشجويي و ساختمان هاي دولتي و نظاير آن كه باقرارداد رسمي يا عادي منعقد مي شود تابع مقررات قانون مدني ومقررات مندرج در اين قانون و شرايط مقرر بين موجر و مستاجرخواهد بود.

ماده 2 _ قراردادهاي عادي اجاره بايد با قيد مدت اجاره در دونسخه تنظيم شود و به امضاي موجر و مستاجر برسد و به وسيله دونفر افراد مورد اعتماد طرفين به عنوان شهود گواهي گردد.

ماده 3 _ پس از انقضاي مدت اجاره بنا به

تقاضاي موجر ياقائم مقام قانوني وي تخليه عين مستاجره در اجاره با سند رسمي توسط دواير اجراي ثبت ظرف يك هفته و در اجاره با سند عادي ظرف يك هفته پس از تقديم دادخواست تخليه به دستور مقام قضايي در مرجع قضايي توسط ضابطين قوه قضاييه انجام خواهد گرفت

ماده 4 _ در صورتي كه موجر مبلغي به عنوان وديعه يا تضمين يا قرض الحسنه و يا سند تعهدآور مشابه آن از مستاجر دريافت كرده باشد تخليه و تحويل مورد اجاره به موجر موكول به استرداد سند ياوجه مذكور به مستاجر و يا سپردن آن به دايره اجراست چنانچه موجر مدعي ورود خسارت به عين مستاجره از ناحيه مستاجر و ياعدم پرداخت مال الاجاره يا بدهي بابت قبوض تلفن آب برق و گازمصرفي بوده و متقاضي جبران خسارات وارده و يا پرداخت بدهي هاي فوق از محل وجوه يادشده باشد موظف است همزمان باتوديع وجه يا سند، گواهي دفتر شعبه دادگاه صالح را مبني بر تسليم دادخواست مطالبه ضرر و زيان به ميزان مورد ادعا به دايره اجراتحويل نمايد. در اين صورت دايره اجرا از تسليم وجه يا سند به مستاجر به همان ميزان خودداري و پس از صدور راي دادگاه و كسرمطالبات موجر اقدام به رد آن به مستاجر خواهد كرد.

ماده 5 _ چنانچه مستاجر در مورد مفاد قرارداد ارايه شده ازسوي موجر مدعي هرگونه حقي باشد ضمن اجراي دستور تخليه شكايت خود را به دادگاه صالح تقديم و پس از اثبات حق مورد ادعا و نيز جبران خسارات وارده حكم مقتضي صادر مي شود.

فصل دوم _ سرقفلي

ماده 6 _ هرگاه مالك ملك تجاري خود را به اجاره واگذار نمايد مي تواند مبلغي را تحت عنوان سرقفلي از مستاجر دريافت نمايد.همچنين مستاجر مي تواند در اثنا مدت اجاره

براي واگذاري حق خود مبلغي را از موجر يا مستاجر ديگر به عنوان سرقفلي دريافت كند، مگر آن كه در ضمن عقد اجاره حق انتقال به غير از وي سلب شده باشد.

تبصره 1 _ چنانچه مالك سرقفلي نگرفته باشد و مستاجر با دريافت سرقفلي ملك را به ديگري واگذار نمايد پس از پايان مدت اجاره مستاجر اخير حق مطالبه سرقفلي از مالك را ندارد.

تبصره 2 _ در صورتي كه موجر به طريق صحيح شرعي سرقفلي را به مستاجر منتقل نمايد، هنگام تخليه مستاجر حق مطالبه سرقفلي به قيمت عادله روز را دارد.

ماده 7 _ هرگاه ضمن عقد اجاره شرط شود، تا زماني كه عين مستاجره در تصرف مستاجر باشد مالك حق افزايش اجاره بها وتخليه عين مستاجره را نداشته باشد و متعهد شود كه هرساله عين مستاجره را به همان مبلغ به او واگذار نمايد در اين صورت مستاجرمي تواند از موجر و يا مستاجر ديگر مبلغي به عنوان سرقفلي براي اسقاط حقوق خود دريافت نمايد.

ماده 8 _ هرگاه ضمن عقد اجاره شرط شود كه مالك عين مستاجره را به غير مستاجر اجاره ندهد و هرساله آن را به اجاره متعارف به مستاجر متصرف واگذار نمايد، مستاجر مي تواند براي اسقاط حق خود و يا تخليه محل مبلغي را به عنوان سرقفلي مطالبه و دريافت نمايد.

ماده 9 _ چنانچه مدت اجاره به پايان برسد يا مستاجر سرقفلي به مالك نپرداخته باشد و يا اين كه مستاجر كليه حقوق ضمن عقد رااستيفاء كرده باشد هنگام تخليه عين مستاجره حق دريافت سرقفلي را نخواهد داشت

ماده 10 _ در مواردي كه طبق اين قانون دريافت سرقفلي مجازمي باشد هرگاه بين طرفين نسبت به ميزان آن توافق حاصل نشود بانظر دادگاه تعيين خواهد شد.

تبصره _ مطالبه هرگونه وجهي

خارج از مقررات فوق در روابط استيجاري ممنوع مي باشد.

ماده 11 _ اماكني كه قبل از تصويب اين قانون به اجاره داده شده از شمول اين قانون مستثني و حسب مورد مشمول مقررات حاكم برآن خواهند بود.

ماده 12 _ آيين نامه اجرايي اين قانون ظرف مدت سه ماه توسط وزارتخانه هاي دادگستري و مسكن و شهرسازي تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 13 _ كليه قوانين و مقررات مغاير با اين قانون لغو مي شود.

قانون فوق مشتمل بر دو فصل و سيزده ماده و سه تبصره درجلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و ششم مرداد ماه يكهزار و سيصد و هفتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 29/5/1376 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

آيين نامه اجرايي قانون روابط موجر و مستأجر 76

ماده 1 _ منظور از واژه قانون «در اين آيين نامه قانون روابط موجر و مستاجر مصوب 26/5/1376» مي باشد.

ماده 2 _ موارد زير مشمول مقررات قانون نمي باشد:

1 _ روابط استيجاري قبل از اجراي قانون

2 _ روابط ناشي از انتقال حقوق قانوني مستاجر سابق به مستاجر جديد با اجازه موجر در صورتي كه قرارداد اجاره قبل از لازم الاجرا شدن قانون باشد.

3 _ روابط ناشي از صلح منافع يا هر عنوان ديگر و نيز تصرفات بر حسب تراضي شفاهي با موجر به عنوان اجاره

4 _ موارد تخليه اماكن استيجاري قبل از انقضاي مدت مندرج در قرارداد.

5 _ در صورتي كه سند عادي اجاره بر طبق ضوابط مقرر در ماده (2) قانون تنظيم نشده باشد.

تبصره _ رابطه استيجاري در اماكني كه ابتدائا از تاريخ لازم الاجراشدن قانون به اجاره واگذار شده يا مي شود يا پس از تاريخ ياد شده توسط طرفهاي قرارداد اجاره تمديد مي گردد، مشمول مقررات

قانون مورد اشاره خواهد بود.

ماده 3 _ رسيدگي به درخواست تخليه در مورد سند عادي موضوع ماده (2) قانون بدون تقديم دادخواست و با ابطال تمبر مربوط به دعاوي غيرمالي و بدون رعايت تشريفات آيين دادرسي مدني به عمل خواهد آمد.

ماده 4 _ رييس حوزه قضايي يا دادگاه مرجوع اليه با احراز مالكيت با ذي نفع بودن موجر حسب مورد مبادرت به صدور دستور تخليه خواهد نمود.

ماده 5 _ ابلاغ اوراق قضايي و يا اوراق اجراييه به مستاجر در محل عين مستاجره و به موجر در محل مندرج در قرارداد صورت مي گيرد؛ مگراينكه طرفين ترتيب ديگري را مقرر نموده باشند.

ماده 6 _ اجراي دستور تخليه صادره توسط مقام قضايي نياز به صدور اجراييه ندارد و توسط مامور، ابلاغ و اجرا مي گردد. مامور مكلف است آن راظرف (24) ساعت به شخص مستاجر ابلاغ و در نسخه ثاني رسيد دريافت كند و در صورت امتناع مستاجر از دادن رسيد، مراتب را در ابلاغ نامه قيد و ظرف (3) روز نسبت به اجراي مفاد دستور اقدام نمايد.

ماده 7 _ چنانچه مستاجر در محل حضور نداشته باشد، مفاد دستورتخليه به يكي از بستگان يا خادمان وي كه سن ظاهري او براي تمييز اهميت موضوع كافي باشد، ابلاغ مي شود.

ماده 8 _ هرگاه اشخاص مذكور در ماده قبل در محل حضور نداشته باشند يا از دادن رسيد امتناع ورزند، مامور مراتب را در اعلاميه اي قيد و به محل الصاق مي نمايد.

تبصره _ در اعلاميه مراتب مراجعه مامور و استنكاف اشخاص ويا عدم حضور آنان و نيز مفاد دستور مقام قضايي درج شده وهمچنين اين مطلب قيد خواهد شد كه چنانچه ظرف (3) روز مستاجر اقدام به تخليه محل و تحويل آن به

موجر يا نماينده قانوني وي و يا دفتر دادگاه ننمايد، امر تخليه در روز و ساعت معين توسط مامور اجرا انجام مي پذيرد.

ماده 9 _ در مورد اسناد رسمي اجاره درخواست صدوراجراييه جهت تخليه مورد اجاره از دفترخانه تنظيم كننده سند به عمل خواهد آمد.

ماده 10 _ درخواست نامه براي اسناد عادي اجاره در فرم مخصوص تنظيم مي شود و شامل نكات زير خواهد بود:

الف _ نام و نام خانوادگي و نام پدر و محل اقامت موجر يا نماينده قانوني و يا قايم مقام وي

ب _ نام و نام خانوادگي و محل اقامت مستاجر يا قايم مقام قانوني وي

پ _ مشخصات عين مستاجره

ت _ مشخصات و تاريخ سند اجاره

تبصره 1 _ تصوير مصدق قرارداد بايد پيوست درخواست نامه يادشده باشد.

تبصره 2 _ در صورت فوت موجر يا مستاجر، وراث آنها و درصورت انتقال عين از يد موجر و يا منافع از يد مستاجر، ايادي منتقل اليهم و در صورت حجر موجر يا مستاجر، نماينده قانوني آنها، قايم مقام قانوني آنان مي باشند.

ماده 11 _ سر دفتر پس از احراز هويت و صلاحيت درخواست كننده اوراق اجراييه را ظرف (24) ساعت در (3) نسخه با قيد تخليه محل عين مستاجره موضوع سند تهيه و به مهر ويژه اجرا منقوش و جهت اقدام به دايره اجراي اسناد رسمي ثبت محل ارسال مي نمايد.

ماده 12 _ اجراي ثبت موظف است با وصول اوراق اجراييه ازدفترخانه ظرف حداكثر (24) ساعت نسبت به تشكيل پرونده وصدور دستور ابلاغ و تخليه به مامور اقدام نموده و مامور مكلف است ظرف (48) ساعت اوراق اجراييه را ابلاغ و طبق قسمت اخيرماده (6) و مواد (7) و (8) اين آيين نامه عمل نمايد.

ماده 13 _ چنانچه در

زمان اجراي دستور تخليه مراجع قضايي و دواير اجراي ثبت به علت وقوع حوادث غيرمترقبه مستاجر قادر به تخليه مورد اجاره نباشد و استمهال نمايد، مراتب درخواست وي توسط مامور اجرا به مقام قضايي دستوردهنده گزارش مي شود. مقام قضايي صالح مربوط مي تواند با استمهال مستاجر براي يك نوبت به مدت حداكثر يك ماه موافقت كند.

ماده 14 _ دفاتر اسناد رسمي علاوه بر رعايت شرايط عمومي تنظيم اسناد اجاره مكلفند در سند اجاره اماكن با كاربري تجاري و اماكني كه با رعايت قوانين و مقررات مربوط به منظور استفاده تجاري واگذار مي شوند، تصريح كنند كه عقد اجاره با سرقفلي يا بدون سرقفلي واقع شده است و در قراردادهاي عادي اجاره نيز، طرفين مكلفند سند اجاره را با قيد همين مطلب تنظيم نمايند.

ماده 15 _ اجراي مقررات ماده (7) قانون ناظر به مواردي است كه در عقد اجاره شرط شده باشد كه موجر هر ساله مكلف به تمديدمدت اجاره بدون افزايش اجاره بها مي باشد.

ماده 15 _ مستاجر اماكن تجاري در مدت اجاره چنانچه حق انتقال به غير از او سلب نشده باشد، مي تواند با اخذ مبلغي به عنوان سرقفلي مورد اجاره را براي همان شغل و در صورتي كه منع قانوني وجود نداشته باشد و با قرارداد اجاره منافات نداشته باشد، براي مشاغل ديگر با رعايت ساير شرايط مندرج در اجاره نامه به ديگري منتقل نمايد.

ماده 16 _ در غير از موارد مذكور در ماده (4) قانون چنانچه مستاجر مدعي حقي باشد مي تواند طبق مقررات از دادگاه عمومي محل وقوع ملك درخواست احقاق حق كند، اين امر مانع اجراي دستور تخليه نمي باشد، فقط دادگاه پس از ثبوت ادعا، به تامين حقوق مستاجر و جبران خسارت او حكم مي نمايد. در اين خصوص مستاجر مي تواند تامين حقوق

خود را از دادگاه درخواست نموده و دادگاه مكلف است نسبت به آن تصميم مقتضي اتخاذ نمايد.

ماده 17 _ در صورتي كه دستور تخليه مورد اجاره صادر شود ومستاجر نسبت به اصالت قرارداد مستند دستور، شكايتي داشته و يامدعي تمديد قرارداد اجاره باشد، شكايت خود را به دادگاه عمومي محل وقوع ملك تقديم مي نمايد. اعلام شكايت مانع اجراي دستورتخليه مي باشد، مگر اينكه دادگاه رسيدگي كننده شكايت مستاجر را مدلل بداند، در اين صورت پس از اخذ تامين متناسب با ضرر وزيان احتمالي موجر، قرار توقيف عمليات اجرايي تخليه را صادرخواهد نمود.

ماده 18 _ چنانچه شكايت مستاجر مورد اشاره در ماده قبل به موجب حكم نهايي رد شود، موجر حق دارد خسارتي را كه ازتوقيف اجراي دستور تخليه به او وارد شده است بر طبق قوانين ومقررات مطالبه كند.

ماده 19 _ چنانچه موجر مبلغي به عنوان وديعه يا تضمين ياقرض الحسنه و يا سند تعهدآور و مشابه آن از مستاجر دريافت كرده و در سند اجاره (عادي و يا رسمي درج شده باشد يا توسط خودموجر عنوان شود، در اين صورت تخليه و تحويل مورد اجاره به موجر موكول به استرداد سند يا وجه ياد شده به مستاجر و ارايه رسيد آن به ضميمه درخواست تخليه به مرجع قضايي و يا ارايه آن به دايره اجراي ثبت و يا سپردن آن بر حسب مورد به دايره اجراي دادگستري و يا دايره اجراي ثبت مي باشد.

تبصره _ در صورتي كه وديعه يا تضمين يا قرض الحسنه و يا سندتعهدآور و مشابه آن در سند اجاره (عادي و يا رسمي ذكر نشده باشد و توسط موجر نيز هنگام درخواست و تقاضاي تخليه مطرح نشود و مستاجر از اين جهت مدعي حقي شود، مي تواند

طبق ماده 5) قانون اقدام به احقاق حق خود نمايد.

معاون اول رييس جمهور _ حسن حبيبي

قانون تملك آپارتمانها

مصوب 16/12/1343 با اصلاحات و الحاقات

ماده 1 _ مالكيت در آپارتمان هاي مختلف و محلهاي پيشه و سكناي يك ساختمان شامل دو قسمت است

مالكيت قسمتهاي اختصاصي و مالكيت قسمتهاي مشترك

ماده 2 _ قسمتهاي مشترك مذكور در اين قانون عبارت ازقسمتهايي از ساختمان است كه حق استفاده از آن منحصر به يك ياچند آپارتمان يا محل پيشه مخصوص نبوده و به كليه مالكين به نسبت قسمت اختصاصي آنها تعلق مي گيرد بطور كلي قسمتهاي كه براي استفاده اختصاصي تشخيص داده نشده است يا در اسنادمالكيت ملك اختصاصي يك يا چند نفر از مالكين تلقي نشده ازقسمتهاي مشترك محسوب مي شود مگر آنكه تعلق آن به قسمت معيني بر طبق عرف و عادت محل مورد ترديد نباشد.

ماده 3 _ حقوق هر مالك در قسمت اختصاصي و حصه او درقسمت هاي مشترك غير قابل تفكيك بوده و در صورت انتقال قسمت مشترك قهري خواهد بود.

ماده 4 _ حقوق و تعهدات و همچنين سهم هر يك از مالكان قسمت هاي اختصاصي از مخارج قسمت هاي مشترك متناسب است با نسبت مساحت قسمت اختصاصي به مجموع مساحت قسمت هاي اختصاصي تمام ساختمان به جز هزينه هائي كه به دليل عدم ارتباط با مساحت زيربنا به نحو مساوي تقسيم خواهد شد و يااينكه مالكان ترتيب ديگري را براي تقسيم حقوق تعهدات و مخارج پيش بيني كرده باشند. پرداخت هزينه هاي مشترك اعم از اينكه ملك مورد استفاده قرار گيرد يا نگيرد الزامي است

تبصره 1 _ مديران مجموعه با رعايت مفاد اين قانون ميزان سهم هريك از مالكان يا استفاده كنندگان را تعيين مي كند.

تبصره 2 _ در صورت موافقت مالكاني كه داراي اكثريت مساحت زيربناي

اختصاصي ساختمان مي باشند هزينه هاي مشترك براساس نرخ معيني كه به تصويب مجمع عمومي ساختمان مي رسد، حسب زيربناي اختصاصي هر واحد، محاسبه مي شود.

تبصره 3 _ چنانچه چگونگي استقرار حياط ساختمان يا بالكن يا تراس مجموعه به گونه اي باشد كه تنها از يك يا چند واحدمسكوني امكان دسترسي به آن باشد، هزينه حفظ و نگهداري آن قسمت به عهده استفاده كننده يا استفاده كنندگان است

ماده 5 _ انواع شركتهاي موضوع ماده 20 قانون تجارت كه به قصد ساختمان خانه و آپارتمان و محل كسب به منظور سكونت ياپيشه يا اجاره يا فروش تشكيل مي شود از انجام ساير معاملات بازرگاني غير مربوط به كارهاي ساختماني ممنوعند.

ماده 6 _ چنانچه قراردادي بين مالكين يك ساختمان وجودنداشته باشد كليه تصميمات مربوط به اداره امور مربوط به قسمت هاي مشترك به اكثريت آرا مالكيني است كه بيش از نصف مساحت تمام قسمت هاي اختصاصي را مالك باشند.

تبصره _ نشاني مالكين براي ارسال كليه دعوتنامه ها و اعلام تصميمات مذكور در اين قانون همان محل اختصاصي آنها درساختمان است مگر اينكه مالك نشاني ديگري را در همان شهر براي اين امر تعيين كرده باشد.

ماده 7 _ هرگاه يك آپارتمان يا يك محل كسب داراي مالكين متعدد باشد مالكين يا قائم مقام قانوني آنها مكلفند يك نفر نماينده از طرف خود براي اجراي مقررات اين قانون و پرداخت حصه مخارج مشترك تعيين و معرفي نمايند در صورتي كه اشخاص مزبوربه تكليف فوق عمل نكنند راي اكثريت بقيه مالكين نسبت به تمام معتبر خواهد بود مگر اينكه عده حاضر كمتر از ثلث مالكين باشد كه در اين صورت براي يكدفعه تجديد دعوت خواهد شد.

ماده 8 _ در هر ساختمان مشمول مقررات اين قانون در صورتي كه عده مالكين بيش از سه نفر باشد مجمع عمومي

مالكين مكلفندمدير يا مديراني از بين خود يا از خارج انتخاب ننمايند طرز انتخاب مدير از طرف مالكين و وظايف و تعهدات مدير و امور مربوط به مدت مديريت و ساير موضوعات مربوطه در آيين نامه اين قانون تعيين خواهد شد.

ماده 9 _ هر يك از مالكين مي تواند با رعايت مقررات اين قانون و ساير مقررات ساختماني عملياتي را كه براي استفاده بهتري ازقسمت اختصاصي خود مفيد مي داند انجام دهد هيچيك از مالكين حق ندارند بدون موافقت اكثريت ساير مالكين تغييراتي در محل ياشكل در يا سردر يا نماي خارجي در قسمت اختصاصي خود كه درمرئي و منظر باشد بدهند.

ماده 10 _ هر كس آپارتماني را خريداري مي نمايد به نسبت مساحت قسمت اختصاصي خريداري خود در زميني كه ساختمان روي آن بنا شده يا اختصاص به ساختمان دارد مشاعا سهيم مي گرددمگر آنكه مالكيت زمين مزبور به علت وقف يا خالصه بودن يا علل ديگر متعلق به غير باشد كه در اين صورت بايد اجور آن را به همان نسبت بپردازد مخارج مربوط به محافظت ملك و جلوگيري از انهدام و اداره و استفاده از اموال و قسمتهاي مشترك و به طور كلي مخارجي كه جنبه مشترك دارد، و يا به علت طبع ساختمان ياتاسيسات آن اقتضا دارد يكجا انجام شود نيز بايد به تناسب حصه هرمالك به ترتيبي كه در آيين نامه ذكر خواهد شد پرداخت شود هر چندآن مالك از استفاده از آنچه كه مخارج براي آنست صرفنظر نمايد.

ماده 10 مكرر _ در صورت امتناع مالك يا استفاده كننده ازپرداخت سهم خوداز هزينه هاي مشترك ازطرف مدير يا هيات مديران وسيله اظهارنامه با ذكر مبلغ بدهي و صورت ريز آن مطالبه مي شود.

هر مالك يا استفاده كننده ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ اظهارنامه سهم بدهي خود

را نپردازد مدير يا هيات مديران مي توانند به تشخيص خود و با توجه به امكانات از دادن خدمات مشترك ازقبيل شوفاژ، تهويه مطبوع آب گرم برِ، گاز و غيره به او خودداري كنند و در صورتي كه مالك و يا استفاده كننده همزمان اقدام به تصفيه حساب ننمايد اداره ثبت محل وقوع آپارتمان به تقاضاي مدير ياهيات مديران براي وصول وجه مزبور بر طبق اظهارنامه ابلاغ شده اجرائيه صادر خواهد كرد. عمليات اجرايي وفق مقررات اجراي اسناد رسمي صورت خواهد گرفت و در هر حال مدير يا هيات مديران موظف مي باشند كه به محض وجوه مورد مطالبه يا ارائه دستور موقت دادگاه نسبت به برقراري مجدد خدمات مشترك فورا اقدام نمايند.

تبصره 1 _ در صورتي كه عدم ارائه خدمات مشترك ممكن ياموثر نباشد، مدير يا مديران مجموعه مي توانند به مراجعه قضائي شكايت كنند. دادگاهها موظف اند اين گونه شكايات را خارج ازنوبت رسيدگي و واحد بدهكار را از دريافت خدمات دولتي كه به مجموع ارائه مي شود محروم كنند و تا دو برابر مبلغ بدهي به نفع مجموعه جريمه نمايند.

استفاده مجدد از خدمات موكول به پرداخت هزينه هاي معوِ واحد مربوط بنا به گواهي مدير يا مديران و يا به حكم دادگاه و نيزهزينه مربوط به استفاده مجدد خواهد بود.

تبصره 2 _ رونوشت مدارك مثبت سمت مدير يا هيات مديران و صورت ريز سهم مالك يا استفاده كننده از هزينه هاي مشترك و رونوشت اظهارنامه ابلاغ شده به مالك يا استفاده كننده بايد ضميمه تقاضانامه صدور اجرائيه گردد.

تبصره 3 _ نظر مدير يا هيات مديران ظرف ده روز پس ازابلاغ اظهارنامه به مالك در دادگاه نخستين محل وقوع آپارتمان قابل اعتراض است

دادگاه خارج از نوبت و بدون رعايت تشريفات آيين دادرسي مدني به موضوع رسيدگي و راي

مي دهد اين راي قطعي است درمواردي كه طبق ماده فوق تصميم به قطع خدمات مشترك اتخاذشده رسيدگي سريع به اعتراض ممكن نباشد، دادگاه به محض وصول اعتراض اگر دلائل را قوي تشخيص دهد دستور متوقف گذاردن تصميم قطع خدمات مشترك را تا صدور راي خواهد داد.

تبصره 4 _ (الحاقي مصوب 4/7/1358 شوراي انقلاب درصورتي كه مالك يا استفاده كننده مجددا و مكررا در دادگاه محكوم به پرداخت هزينه هاي مشترك گرددعلاوه بر ساير پرداختي ها مكلف به پرداخت مبلغي معادل مبلغ محكوم بها به عنوان جريمه مي باشد.

ماده 11 _ دولت مكلف است ظرف سه ماه پس از تصويب اين قانون آيين نامه هاي اجرايي آن را تهيه و بعد از تصويب هيات وزيران به مورد اجرا بگذارد.

دولت مامور اجراي اين قانون است

ماده 12 _ دفاتر اسناد رسمي موظف مي باشند در هنگام تنظيم هر نوع سند انتقال اجاره رهن صلح هبه و غيره گواهي مربوط به تسويه حساب هزينه هاي مشترك را كه به تاييد مدير يا مديران ساختمان رسيده باشد از مالك يا قائم مقام او مطالبه نمايند و يا باموافقت مدير يا مديران تعهد منتقل اليه را به پرداخت بدهي هاي معوق مالك نسبت به هزينه هاي موضوع اين قانون در سند تنظيمي قيد نمايند.

ماده 13 _ در صورتي كه به تشخيص سه نفر از كارشناسان رسمي دادگستري عمر مفيد ساختمان به پايان رسيده و يا به هردليل ديگري ساختمان دچار فرسودگي كلي شده باشد و بيم خطر ياضرر مالي و جاني برود و اقليت مالكان قسمت هاي اختصاصي درتجديد بناي آن موافق نباشند، آن دسته از مالكان كه قصد بازسازي مجموعه را دارند، مي توانند براساس حكم دادگاه با تامين مسكن استيجاري مناسب براي مالك يا مالكان كه از همكاري خودداري مي ورزند نسبت به تجديدبناي مجموعه اقدام نمايند و

پس از اتمام عمليات بازسازي و تعيين سهم هريك از مالكان از بنا و هزينه هاي انجام شده سهم مالك يا مالكان ياد شده را به اضافه اجوري كه براي مسكن اجاري ايشان پرداخت شده است از اموال آن ها، ازجمله همان واحد استيفا كنند. در صورت عدم توافق در انتخاب كارشناسان وزارت مسكن و شهرسازي با درخواست مدير يا هيئت مديره اقدام به انتخاب كارشناسان ياد شده خواهد كرد.

تبصره 1 _ مدير يا مديران مجموعه به نمايندگي از طرف مالكان مي توانند اقدامات موضوع اين ماده را انجام دهند.

تبصره 2 _ چنانچه مالك خودداري كننده از همكاري اقدام به تخليه واحد متعلق به خود به منظور تجديدبنا نكند، حسب درخواست مدير يا مديران مجموعه رئيس دادگستري يا رئيس مجتمع قضائي محل با احراز تامين مسكن مناسب براي وي توسط ساير مالكان دستور تخليه آپارتمان ياد شده را صادر خواهد كرد.

ماده 14 _ مدير يا مديران مكلف اند تمام بنا را به عنوان يك واحد در مقابل آتش سوزي بيمه نمايند. سهم هريك از مالكان به تناسب سطح زيربناي اختصاصي آن ها وسيله مدير يا مديران تعيين و از شركا اخذ و به بيمه گر پرداخت خواهد شد. در صورت عدم اقدام و بروز آتش سوزي مدير يا مديران مسئول جبران خسارت وارده مي باشند.

ماده 15 _ ثبت اساسنامه موضوع اين قانون الزامي نيست

قانون خريد و تملك اماكن آموزشي استيجاري

ماده 1 _ وزارت آموزش و پرورش و (نهضت سواد آموزي مجاز است با استفاده از تسهيلات اعتباري سيستم بانكي مطابق ماده 2) اين قانون املاك كليه واحدهاي آموزشي و پرورشي و اداري و استيجاري مورد نياز خود را پس از توافق با مالكان آنها خريداري نمايد.

ماده 2 _ سيستم بانكي موظف است تسهيلات اعتباري لازم رابراي پرداخت بهاي املاكي كه به موجب اين

قانون خريداري مي شوند، طبق مصوبات شوراي پول و اعتبار در هر سال تامين و املاك مذكور را براساس عقد اجاره بشرط تمليك به مدت حداكثر(15) سال به وزارت آموزش و پرورش واگذار نمايد.

تبصره _ دولت بازپرداخت ديون وزارت آموزش و پرورش راكه ناشي از اجراي اين قانون است تضمين مي نمايد.

ماده 3 _ وزارت آموزش و پرورش موظف است مال الاجاره املاكي را كه از طريق عقد قرارداد با سيستم بانكي در اختيار آن وزارت قرار گرفته اند از محل اعتبارات جاري يا از محل اعتبارات مندرج در قوانين بودجه جهت خريد مدارس تامين و به بانك ذيربط پرداخت نمايد.

ماده 4 _ وزارت مسكن و شهرسازي موظف است در صورت درخواست مالكين و با توافق آنها معوض عرصه املاك مذكور و يامعادل بهاي آنها را در شهر محل وقوع ملك و يا در ساير شهرها به مالكين واگذار نمايد. واگذاري زمين معوض از شرايط مندرج درقانون زمين شهري مستثني و خارج از نوبت خواهد بود.

ماده 5 _ آيين نامه اجرايي اين قانون با همكاري وزارتخانه هاي آموزش و پرورش و مسكن و شهرسازي و بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران حداكثر مدت دو ماه تهيه و به تصويب هيات وزيران مي رسد.

ماده 6 _ مهلت مقرر در قانون الحاق يك تبصره به عنوان تبصره يك به ماده 9 قانون روابط موجر و مستاجر مصوب 28/6/1364،نسبت به آن دسته از واحدهاي آموزشي كه مالكان آنها مطابق ماده 1) اين قانون با وزارت آموزش و پرورش توافق ننمايند، پنج سال ديگر تمديد مي گردد.

قانون فوق مشتمل بر شش ماده و يك تبصره در جلسه علني روز يكشنبه مورخ سي و يكم شهريور ماه يكهزار و سيصد و هفتادمجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ

1/7/1370 به تاييدشوراي نگهبان رسيده است

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ مهدي كروبي

قانون ضرورت عدم تخليه خوابگاههاي دانشجويي

مصوب 16/7/1368

ماده واحده _ به موجب اين قانون تخليه ساختمانهايي كه در اختيار خوابگاههاي دانشجويي قرار دارند، تا رفع نياز دانشگاهها و موسسات آموزش عالي (حداكثر به مدت پنج سال ممنوع است

تبصره 1 _ انتقال دانشجو به دانشگاه محل سكونت يا همجوار(در صورت درخواست چه بلاعوض چه با جانشين بلامانع است وزارتخانه هاي مربوطه آيين نامه اي كه تسهيل كننده اين امر باشد ظرف دو ماه تهيه و تصويب نمايند.

انتقال به تهران و دانشگاههاي مادر منوط به وجود ظرفيت و جابجايي است

تبصره 2 _ اين قانون از زمان تصويب لازم الاجرا است

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده و دو تبصره در جلسه علني روز يكشنبه مورخ شانزدهم مهرماه يكهزار و سيصد و هشت مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 16/7/1368 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

قانون محل مطب پزشكان

مصوب 20/10/1366

ماده واحده _ فعاليت شغلي پزشكان و صاحبان حرف وابسته در ساختمانهاي مسكوني و تجاري و ملكي و اجاري بلامانع است

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علني روز يكشنبه بيستم ديماه يكهزار و سيصد و شصت و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 20/10/1366 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

قانون ممنوعيت تخليه اماكن و واحدهاي آموزشي و پرورشي در اختيار وزارت آموزش و پرورش

مصوب 9 شهريور 1372

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين قانون تخليه اماكن آموزشي و پرورشي كه در تصرف وزارت آموزش و پرورش مي باشد پس از احراز عسر و حرج طبق موازين قضائي توسط دادگاه تا رفع نياز وزارت مذكور به مدت پنج سال ممنوع است و اعمال اين قانون نافي مطالبه اجرت المثل يا اجرت المسمي حسب مورد براي مالك نمي باشد.

تبصره _ قانون تخليه واحدهاي آموزشي وزارت آموزش و پرورش و مراكز آموزشي ديگر كه در اختيار ساير دستگاهها، ارگانها،سازمانها و نهادها است و تحويل آن به وزارت آموزش و پرورش مصوب 20/9/1367 با حذف تبصره 3 آن و همچنين قانون الزام تخليه ساختمانهاي وزارتخانه هاي فرهنگ و آموزش عالي وبهداشت درمان و آموزش پزشكي و موسسات وابسته و دانشگاههاكه در اختيار ساير وزارتخانه ها و ارگانها مي باشد مصوب 1368لازم الاجرا خواهد بود.

لايحه قانوني الغاء قانون تكميل و اجارة واحدهاي مسكوني

مصوب آبان ماه 1358

ماده واحده _ قانون تكميل و اجاره واحدهاي مسكوني مصوب تيرماه 1356 از تاريخ تصويب اين ماده واحده لغو مي گردد.

لايحه قانوني تقليل اجاره بهاي واحدهاي مسكوني

مصوب 7/8/1358

ماده واحده _ كليه اجاره بهاي خانه هاي استيجاري كه به عنوان محل مسكوني به اجاره واگذار شده و مستاجر از عين مستاجره به صورت مسكن استفاده مي كند از تاريخ اول آذر 1358 شمسي بيست درصد تقليل داده مي شود.

تبصره 1 _ موجرين و مستاجرين خانه هاي مسكوني كه بعد از22 بهمن 1357 شمسي نسبت به مال الاجاره توافق كرده و ميزان اجاره بها را از رقم مندرج در اسناد رسمي و عادي و يا ميزاني كه بين طرفين بطور شفاهي مقرر و يا عمل شده است تقليل داده باشند براي طرفين معتبر مي باشد، مگر اينكه مورد اعتراض مستاجر قرارگيرد كه در اين صورت مي تواند ميزان اجاره بها را از مبلغ قيد شده دراسناد رسمي و عادي و توافقات قبلي تا بيست درصد كاهش دهد.

تبصره 2 _ موجريني كه تنها محل درآمدشان وصول مال الاجاره از مستغلات بوده و جمع ميزان اجاره بهاي دريافتي آنان در ماه از پنجاه هزار ريال تجاوز نكند از تاريخ تصويب اين قانون تاسي هزار ريال آن از پرداخت ماليات مستغلات موضوع ماده 20قانون مالياتهاي مستقيم مصوب 28 اسفند 1345 معاف خواهندبود و نسبت به مازاد آن تا پنجاه هزار ريال مشمول پرداخت ماليات موضوع ماده 20 قانون بوده و در صورتي كه از پنجاه هزار ريال تجاوز كرد مشمول معافيت نخواهد بود.

تبصره 3 _ حكم اين قانون مانع از اجراي مفاد ماده 4 قانون روابط موجر و مستاجر نخواهد بود. ساير مقررات قانون روابط موجر و مستاجر مصوب 22/4/1356 به قوت خود باقي است و ساير قوانين در آن قسمت كه مغاير با اين قانون باشد

ملغي الاثرمي باشند.

لايحه قانوني راجع به مستثني شدن شهرداري تهران در مورد واگذاري قسمتي از پاركها و ميادين و اموال عمو

مصوب 31/2/1359 شوراي انقلاب اسلامي

ماده واحده _ به منظور تسهيل و بهبود در عرضه خدماتي كه درپاركها و ميادين و ساير آنچه را كه در محدوده شهر واقع و عنوان املاك و اموال عمومي متعلق به شهر دارد و همچنين در انجام تكاليفي كه از حيث حفظ و نگاهداري و بهره برداري از املاك و مستغلات و اراضي و مستحدثاتي كه در مالكيت شهرداري مستقربوده و جنبه عمومي ندارد و به عهده شهرداري تهران است به شهرداري تهران اجازه داده مي شود كه در واگذاري قسمتي از پاركها وميادين و ساير اموال عمومي اعم از عرصه و اعياني موجود در آن به نحوي كه مخل زيبايي يا مصلحت عامه نباشد و نيز در واگذاري عرصه و اعيان و مستحدثات ملكي خود واقع در محدوده شهرتهران با عقد قراردادهاي رسمي يا عادي به اشخاص حقيقي ياحقوقي با رعايت مصلحت و دريافت اجور مناسب براساس آئين نامه معاملات شهرداري اقدام نمايند و اين گونه واگذاري ازشمول مقررات قانون مالك و مستاجر و هر نوع روابطي كه عنوان اجاره داشته باشد خارج بوده و روابط طرفين براساس قراردادي خواهد بود كه تنظيم و مبادله خواهد شد. در تمام موارد مزبورلدي الفسخ و يا پس از انقضاي مدت در صورتي كه شهرداري لازم بداند با اخطار كتبي و اعطاء دو ماه مهلت به متصرف و طرف قرارداد اقدام به تخليه محل واگذار شده خواهد نمود. چنانچه درتخليه و تحويل اين گونه محلها در مهلت اعطائي از ناحيه طرف قرارداد و متصرف اقدامي نشود به درخواست شهرداري دادستان تهران بدون فوت وقت در معيت مامورين انتظامي دستور تخليه محل را صادر خواهد نمود. اين دستور بدون وقفه و با تنظيم صورت مجلس در محل به موقع اجرا گذارده شده با خلع يد مورد

واگذاري كلا تحويل شهرداري خواهد شد. در صورتي كه اسباب ولو ازمي اعم از منصوب يا غير منصوب و از هر نوع در محل باشد ازمحل خارج خواهد شد و شهرداري در حفظ و نگهداري آنهامسئوليتي نداشته و متصرف و طرف قرار داد در تحت هيچ عنواني حق اعتراض يا مطالبه خسارت و سرقفلي و حقوق كسب و پيشه وغيره را نخواهد داشت

تبصره 1 _ كليه اماكن و اراضي و مستحدثات و ساير اموال منقول و غيرمنقول شهرداري و شهري كه جنبه عمومي دارد و قبل از تصويب اين ماده واحده واگذار شده از حيث تخليه شهرداري مشمول مقررات اين قانون است

تبصره 2 _ نسبت به قراردادهائي كه با رضايت شهرداري تمديدشده يا مي شود نيز طبق اين قانون عمل خواهد شد.

لايحه قانوني واگذاري و تخليه اماكن و محلها در فرودگاههاي كشور

مصوب 2/7/1358

ماده 1 _ به سازمان هواپيمايي كشوري اجازه داده مي شود اماكن و محلهائي نظير دفتر كار شركتها و موسسات محل رستوران تريا،فروشگاه غرفه كيوسك زمين و غيره را در فرودگاههاي كشور بااحراز ارتباط با فعاليتها و نيازمنديهاي هواپيمائي كشوري حسب ضرورت به تشخيص خود، به اشخاص حقيقي يا حقوقي واجدشرايط به اجاره واگذار نمايد.

تبصره _ ترتيب نحوه و شرايط واگذاري به موجب آئين نامه اي خواهدبود كه ظرف يكماه از تاريخ تصويب اين قانون وسيله سازمان هواپيمايي كشوري تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 2 _ واگذاري مكان و محل و تاسيسات در فرودگاه ها،مشمول قانون روابط موجر و مستاجر مصوب مرداد 1356 و قانون محاسبات عمومي و آئين نامه هاي مربوط نبوده و از نظر تخليه وتغييرات در طي و انقضاي مدت قرارداد يا لزوم تخليه و هرگونه تغيير به تشخيص و تقاضاي سازمان هواپيمائي كشوري دادستان شهرستان محل يا جانشين او دستور تخليه و يا انجام تغيير

را صادرمي نمايد.

تبصره _ سازمان هواپيمايي كشوري ضرورت تخليه رابه منظور بررسي در يك هيات سه نفري كه اعضاي آن از طرف وزير راه تعيين مي گردد، باذكرجهت وعلت مطرح و در صورت تاييد هيات تخليه تقاضا خواهد شد. نظر هيات به اكثريت مناط اعتبار است

ماده 3 _ اين قانون نسبت به كليه اماكن و محل هائي كه قبلا درفرودگاههاي كشور واگذار گرديده يا در تصرف و اختيار اشخاص قراردارد اعم از اين كه به موجب قرارداد باشد يا به صورت ديگري نيزتسري داده مي شود و كليه قراردادهاي مربوط ملغي اعلام واستفاده كنندگان از محلها و اماكن فرودگاهها مكلفند حسب موردمحل را تخليه و يا آن دسته كه ابقا و ادامه استفاده آنان ضروري تشخيص داده شود بر طبق اين قانون و آئين نامه مربوط ظرف دو ماه با سازمان هواپيمايي كشوري قرارداد جديد امضا نمايند.

لايحه قانوني نحوه تخليه ساختمانهاي استيجاري بوسيله وزارتخانه ها و شركتها و سازمانهاي دولتي

ماده واحده _ وزارتخانه ها و ادارات شركتها و سازمانهاي دولتي تابعه و وابسته مي توانند هريك از ساختمانهاي استيجاري را كه در اختيار دارند و مدت آن منقضي نشده و نيازي هم به آن نداشته باشند با اعلام قبلي ظرف مدت 15 روز مراتب را از طريق دفترخانه اسناد رسمي مربوط به موجر ابلاغ و ساختمان مزبور را تخليه نمايند.

در اين صورت قرارداد اجاره از تاريخ تخليه منفسخ بوده و موجراستحقاق دريافت بقيه مدت اجاره را نخواهد داشت

چنانچه موجر ظرف مدت مذكور حاضر به تحويل مورد اجاره نگرديد، حضور نماينده دادستان جهت تخليه مورد اجاره كافي خواهد بود.

ترتيب فوق نسبت به ساختمانهاي تابعه كه از اول فروردين ماه 58 تخليه گرديده نيز مجري مي باشد.

در مورد ساختمانهايي كه مورد استفاده وزارتخانه ادارات دولتي و سازمانهاي تابعه و وابسته قرار دارد و تاريخ تنظيم اجاره آنها قبل از 22 بهمن

57 است موسسات مزبور مي توانند با نظر كارشناس رسمي وزارت دادگستري براساس نرخ عادله روز نسبت به تعديل مال الاجاره اقدام نمايند.

راي كارشناس رسمي دادگستري در حكم آرا صادره از دادگاه صالحه تلقي شده و قابل اجرا خواهد بود.

تبصره _ (الحاقي مصوب 29/8/1358) آرا صادره از محاكم دادگستري كه به استناد ماده 4 قانون روابط موجر و مستاجر مصوب سال 1356 بر تعديل مال الاجاره بر عليه دولت يا موسسات وسازمانهاي دولتي و شركتهاي وابسته بعد از تاريخ 22 بهمن سال 1357 صادر شده و به مرحله اجرا در نيامده باشد به تقاضاي مستاجر موقوف الاجرا است

دادگاه مكلف است با جلب نظر كارشناس حكم صادره را با تعيين اجاره بهاي عادلانه اصلاح كند. اين حكم قطعي است

مصوبه مجمع مصلحت نظام در خصوص حق كسب يا پيشه يا تجارت

ماده واحده _ در مورد «حق كسب يا پيشه يا تجارت مطابق قانون روابط موجر و مستاجر، مصوب دوم مرداد ماه يكهزار وسيصد و پنجاه و شش عمل شود. ماده واحده الحاقيه به قانون روابط موجر و مستاجر مصوب يازدهم آبانماه يكهزار سيصد وشصت و پنج به قوت خود باقي است

موضوع «حق كسب يا پيشه يا تجارت در اجراي بند هشتم اصل يكصد و دهم قانون اساسي در جلسه اي مورخ بيست و پنجم ديماه يكهزار و سيصد و شصت و نه مجمع تشخيص مصلحت نظام بررسي و بشرح ماده واحده فوق به تصويب رسيد.

رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام _ اكبر هاشمي رفسنجاني

آيين نامه اجرايي قانون تملك آپارتمانها با اصلاحات بعدي

بخش اول قسمتهاي مختلف ساختمان
فصل اول قسمتهاي اختصاصي

ماده 1 _ قسمتهايي از بنا، اختصاصي تلقي مي شود كه عرفا براي استفاده انحصاري شريك ملك معين يا قائم مقام او تخصيص يافته باشد.

ماده 2 _ علاوه بر ثبت اراضي زيربنا و محوطه باغ ها و پارك هاي متعلقه براي مالكيت قسمتهاي اختصاصي نيز بايد بطور مجزا سند مالكيت صادر شود، مشخصات كامل قسمت اختصاصي از لحاظ حدود طبقه شماره مساحت قسمتهاي وابسته ارزش و غيره بايد در سند قيد گردد.

فصل دوم قسمتهاي مشترك

ماده 3 _ قسمتهايي از ساختمان و اراضي و متعلقات آنها كه به طور مستقيم و يا غير مستقيم مورد استفاده تمام شركا مي باشد قسمتهاي مشترك محسوب مي گردد و نمي توان حق انحصاري برآنها قايل شد.

تبصره _ گذاردن ميز و صندلي و هر نوع اشياي ديگر و همچنين نگاهداري حيوانات در قسمتهاي مشترك ممنوع است

قسمتهاي مشترك در ملكيت مشاع تمام شركاي ملك است هرچند كه در قسمتهاي اختصاصي واقع شده باشد و يا از آن قسمتهاعبور نمايد.

ماده 4 _ قسمتهاي مشترك مذكور در ماده 2 قانون تملك آپارتمانها عبارت است از:

الف _ زمين زيربنا خواه متصل به بنا باشد يا بنا بوسيله پايه روي آن قرار گرفته باشد.

ب _ تاسيسات قسمتهاي مشترك از قبيل چاه آب و پمپ منبع آب مركز حرارت و تهويه رختشويخانه تابلوهاي برِ، كنتورها،تلفن مركزي انبار عمومي ساختمان اتاق سرايدار در هر قسمت بناكه واقع باشد، دستگاه آسانسور و محل آن چاه هاي فاضلاب لوله ها از قبيل (لوله هاي فاضلاب آب برِ، تلفن حرارت مركزي تهويه مطبوع گاز، نفت هواكش ها، لوله هاي بخاري گذرگاههاي زباله و محل جمع آوري آن و غيره

پ _ اسكلت ساختمان

تبصره _ جدارهاي فاصل بين قسمتهاي اختصاصي ، مشترك بين آن قسمتها است مشروط بر

اينكه جزء اسكلت ساختمان نباشد.

ت _ درها و پنجره ها _ راهروها _ پله ها _ پاگردها _ كه خارج ازقسمتهاي اختصاصي قرار گرفته اند.

ث _ تاسيسات مربوط به راه پله از قبيل وسايل تأمين كننده روشنايي تلفن و وسايل اخبار و همچنين تاسيسات مربوط به آنهابه استثناي تلفن هاي اختصاصي شيرهاي آتش نشاني آسانسور و محل آن محل اختتام پله و ورود به بام و پله هاي ايمني

ج _ بام و كليه تاسيساتي كه براي استفاده عموم شركا و يا حفظ بنا در آن احداث گرديده است

ح _ نماي خارجي ساختمان

خ _ محوطه ساختمان باغ ها و پاركها كه جنبه استفاده عمومي دارد و در سند اختصاصي نيز ثبت نشده باشد.

بخش دوم اداره امور ساختمان
فصل اول مجمع عمومي

طرز انتخاب و وظائف و تعهدات مدير

ماده 5 _ در صورتي كه تعداد مالكين از سه نفر تجاوز كند،مجمع عمومي مالكين تشكيل مي شود.

ماده 6 _ زمان تشكيل مجمع عمومي مالكين اعم از عادي يافوِق العاده در مواردي كه توافقنامه اي بين مالكين تنظيم نشده است به موجب اكثريت مطلق آراي مالكيني خواهد بود كه بيش از نصف مساحت تمام قسمت هاي اختصاصي را مالك باشند و در صورت عدم حصول اكثريت مزبور، زمان تشكيل مجمع عمومي با تصميم حداقل سه نفر از مالكين تعيين خواهد شد.

ماده 7 _ در اولين جلسه مجمع عمومي ابتدا رئيس مجمع عمومي تعيين خواهد شد و سپس در همان جلسه مدير يا مديراني از بين مالكين و يا اشخاصي خارج از انتخاب مي شود. مجمع عمومي مالكين بايد لااقل هر سال يك بار تشكيل شود.

ماده 8 _ براي رسميت مجمع حضور مالكين بيش از نصف مساحت تمام قسمتهاي اختصاصي با نماينده آنان ضروري است

تبصره _ در صورت عدم حصول اكثريت مندرج در اين ماده جلسه

براي پانزده روز بعد تجديد خواهد شد، هرگاه در اين جلسه هم اكثريت لازم حاصل نگرديد جلسه براي پانزده روز بعد تجديد و تصميمات جلسه اخير با تصويب اكثريت عده حاضر معتبر است

ماده 9 _ كسي كه به عنوان نماينده يكي از شركاء تعيين شده باشد قبل از تشكيل جلسه مجمع عمومي وكالتنامه معتبر خود را به مدير يا مديران ارائه نمايد.

تبصره _ در صورتي كه مالك قسمت اختصاصي شخصيت حقوقي باشد نماينده آن طبق قوانين مربوط به شخصيتهاي حقوقي معرفي خواهد شد.

ماده 10 _ هرگاه چند نفر، مالك يك قسمت اختصاصي باشندبايد طبق ماده 7 قانون تملك آپارتمان ها از طرف خود يك نفر رابراي شركت در مجمع عمومي انتخاب و معرفي نمايند.

ماده 11 _ مجمع عمومي شركاء داراي وظايف و اختيارات زيرمي باشد:

الف _ تعيين رئيس مجمع عمومي

ب _ انتخاب مدير يا مديران و رسيدگي اعمال آنها.

پ _ اتخاذ تصميم نسبت به اداره امور ساختمان

ت _ تصويب گزارش مربوط به درآمد و هزينه هاي سالانه

ث _ اتخاذ تصميم در ايجاد اندوخته براي امور مربوط به حفظ ونگاهداري و تعمير بنا.

ج _ تفويض اختيار به مدير يا مديران به منظور انعقاد قراردادهاي لازم براي اداره ساختمان

ماده 12 _ كليه تصميمات مجمع عمومي شركاء بايد درصورتجلسه نوشته و به وسيله مدير يا مديران نگهداري شود.

تبصره _ تصميمات متخذه مجمع بايد ظرف ده روز به وسيله مدير يا مديران به شركاء غايب اطلاع داده شود.

ماده 13 _ تصميمات مجمع عمومي بر طبق ماده 6 قانون براي كليه شركاء الزام آور است

فصل دوم اختيارت و وظايف مدير يا مديران

ماده 14 _ مدير يا مديران مسوول حفظ و اداره ساختمان و اجراي تصميمات مجمع عمومي مي باشند.

ماده 15 _ اصلاحي

مصوب 28/10/1353 _ تعداد مديران بايد فرد باشد و مدت ماموريت مدير يا مديران دو سال است ولي مجمع عمومي مي تواند اين مدت را اضافه كند و انتخاب مجدد مدير يا مديران بلامانع خواهد بود.

ماده 16 _ در صورت استعفا، فوت عزل يا حجر مدير يامديران قبل از انقضاي مدت مجمع عمومي فوِق العاده به منظور انتخاب جانشين تشكيل خواهد شد.

تبصره 1 _ در صورتي كه سه نفر يا بيشتر از اعضاي هيات مديره به جهات فوق از هيات مديره خارج شوند، مجمع عمومي فوِق العاده بايد به منظور تجديد انتخاب هيات مديره تشكيل گردد.

ماده 17 _ تصميمات مديران با اكثريت آرا معتبر است

ماده 18 _ مجمع عمومي يك نفر از مديران را به عنوان خزانه دارتعيين مي نمايد. خزانه دار دفتر ثبت درآمد و هزينه خواهد داشت كه به پيوست قبوض و اسناد مربوطه براي تصويب ترازنامه به مجمع عمومي تسليم و ارائه خواهد داد.

ماده 19 _ مدير يا مديران امين شركا بوده و نمي توانند فرد ديگر را بجاي خود انتخاب نمايند.

ماده 20 _ مدير يا مديران مكلفند تمام بنا را به عنوان يك واحددر مقابل آتش سوزي بيمه نمايند.

سهم هر شريك از حق بيمه با توجه به ماده 4 قانون بوسيله مدير، تعيين و از شركا اخذ و به بيمه گر پرداخت خواهد شد.

ماده 21 _ مدير يا مديران مكلفند ميزان هزينه مستمر و مخارج متعلق به هر شريك و نحوه پرداخت آن را قبل يا بعد از پرداخت هزينه بوسيله نامه سفارشي به نشاني قسمت اختصاصي يا نشاني تعيين شده از طرف شريك به او اعلام نمايند.

ماده 22 _ در كليه ساختمانهاي مشمول قانون تملك آپارتمانهاكه بيش از ده (10)

آپارتمان داشته باشد، مدير يا مديران مكلفند براي حفظ و نگاهداري و همچنين تنظيف قسمتهاي مشترك و انجام ساير امور مورد نياز بنا، درباني استخدام نمايند.

فصل سوم هزينه هاي مشترك

ماده 23 _ شركاي ساختمان موظفند در پرداخت هزينه هاي مستمر و هزينه هايي كه براي حفظ و نگاهداري قسمتهاي مشترك بنا مصرف مي شود، طبق مقررات زير مشاركت نمايند:

در صورتي كه مالكين ترتيب ديگري براي پرداخت هزينه هاي مشترك پيش بيني نكرده باشند، سهم هريك از مالكين يا استفاده كنندگان از هزينه هاي مشترك آن قسمت كه ارتباط با مساحت زيربناي قسمت اختصاصي دارد از قبيل آب گازوئيل آسفالت پشت بام و غيره به ترتيب مقرر در ماده 4 قانون تملك آپارتمانها و ساير مخارج كه ارتباطي به ميزان مساحت زيربنا ندارد از قبيل هزينه هاي مربوط به سرايدار ، نگهبان متصدي آسانسور، هزينه نگاهداري تاسيسات باغبان تزيينات قسمتهاي مشترك و غيره بطور مساوي بين مالكين يا استفاده كنندگان تقسيم مي گردد. تعيين سهم هر يك از مالكين يا استفاده كنندگان با مدير يا مديران مي باشد.

تبصره _ چنانچه به موجب اجاره نامه يا قرارداد خصوصي پرداخت هزينه هاي مشترك به عهده مالك باشد و مالك از پرداخت آن استنكاف نمايد، مستاجر مي تواند از محل مال الاجاره هزينه هاي مزبور را پرداخت كند و در صورتي كه پرداخت هزينه هاي جاري مشترك به عهده استفاده كننده باشد و از پرداخت استنكاف كند،مدير يا مديران مي توانند علاوه بر مراجعه به استفاده كننده به مالك اصلي نيز مراجعه نمايند.

ماده 24 _ هريك از شركا كه در مورد سهميه يا ميزان هزينه مربوط به سهم خود معترض باشد مي تواند به مدير مراجعه وتقاضاي رسيدگي نسبت به موضوع را بنمايد در صورت عدم رسيدگي يا رد اعتراض شريك مي تواند به مراجع صلاحيت دار قضائي مراجعه كند.

ماده 25 _ هزينه هاي مشترك عبارتست از:

الف _ هزينه هاي لازم

براي استفاده حفظ و نگاهداري عادي ساختمان و تاسيسات و تجهيزات مربوطه

ب _ هزينه هاي اداري و حق الزحمه مدير يا مديران

فصل چهارم حفظ و نگاهداري تعمير بنا

ماده 26 _ در صورتي كه بين شركا توافق شده باشد كه هزينه هاي نگاهداري يك قسمت از بنا يا هزينه نگاهداري و عمليات يك جز از تاسيسات فقط به عهده بعضي از شركا باشد، فقط همين شركا ملزم به انجام آن بوده و در تصميمات مربوط به اين هزينه ها تعيين تكليف خواهند نمود.

ماده 27 _ مدير يا مديران به ترتيبي كه مجمع عمومي تصويب مي كند به منظور تامين هزينه هاي ضروري و فوري وجوهي به عنوان تنخواه گردان از شركا دريافت دارند.

آيين نامه اجرايي قانون خريد و تملك اماكن آموزشي استيجاري

مصوب 17/3/1371 هيات وزيران

ماده 1 _ وزارت آموزش و پرورش و نهضت سوادآموزي فهرست مشخصات املاك استيجاري در اختيار خود را كه تملك آنهابه صرفه و صلاح دولت و مورد نياز مي باشد، پس از كسب موافقت كتبي مالك مبني بر فروش ملك همچنين تقاضاي آن دسته ازمالكان مدارس و اماكن آموزشي و پرورشي و اداري استيجاري وزارت آموزش و پرورش كه مايل به فروش ملك خود مي باشند رابه ضميمه مدارك لازم به كميسيون موضوع ماده 2 اين آيين نامه جهت اتخاذ تصميم ارجاع نمايند.

ماده 2 _ به منظور بررسي پيشنهادهاي فروش مالكان مدارس اماكن آموزشي اداري و پرورشي و تشخيص مناسب بودن وضعيت اين گونه اماكن با ضوابط و معيارهاي فضاي آموزشي واداري و موافقت با خريد يا عدم خريد آنها و تشخيص اولويتها،كميسيوني تحت عنوان «كميسيون خريد واحدهاي آموزشي واداري استيجاري وزارت آموزش و پرورش بر اساس دستورالعمل وزير آموزش و پرورش تشكيل مي گردد.

تبصره 1 _ خريد املاكي كه داراي كاربري آموزشي و اداري هستند در اولويت قرار دارد.

تبصره 2 _ كميسيون ماده 5 شوراي عالي شهرسازي ومعماري بررسي درخواستهاي تغيير كاربري اماكن آموزشي استيجاري مشمول قانون خريد و تملك اماكن آموزشي واستيجاري را

با نظر مساعد در اولويت قرار خواهد داد.

ماده 3 _ مالكان املاك استيجاري كه مايل به فروش ملك خودباشند، در صورت موافقت با اخذ زمين معوض بايد مراتب را به طوركتبي به كميسيون موضوع ماده 5 اين آيين نامه اعلام كنند.

ماده 4 _ وزارت مسكن و شهرسازي موظف است نسبت به واگذاري معوض زمين يا معادل بهاي املاك واگذاري از سوي مالكين كه از طرف كميسيون موضوع ماده 5 اين آيين نامه معرفي مي شوند، ظرف سه ماه تسهيلات لازم را خارج از نوبت جهت واگذاري زمين فراهم نمايد و نتيجه را به كميسيون مزبور اعلام نمايد.

ماده 5 _ به منظور هماهنگي و توافق با مالكان در خصوص زمين معوض در هر استان كميسيوني مركب از نمايندگان اداره كل آموزش و پرورش و زمين شهري استان و با حضور مالك يا نماينده قانوني وي تشكيل مي شود و تصميمات لازم را اتخاذ مي نمايند.

تبصره _ تقويم و تعيين بهاي عرصه املاك خريداري شده و زمين معوض در زمان واحد و با نظر كارشناس موضوع ماده 7 اين آيين نامه خواهد بود.

ماده 6 _ وزارت آموزش و پرورش موظف است در ابتداي هرسال مالي اعتبارات لازم را براي پرداخت بهاي املاكي كه به موجب قانون خريد و تملك اماكن آموزشي استيجاري بايد خريداري شوند، برآورد و به بانك مركزي اعلام نمايد. بانك مركزي مكلف است با رعايت سياستهاي شوراي پول و اعتبار، در هر سال تسهيلات اعتباري لازم را جهت خريد مدارس و اماكن استيجاري پيش بيني نمايد.

تبصره _ وزارت آموزش و پرورش موظف است هنگام تدوين لايحه بودجه هرسال پيشنهاد اعتبار مورد نياز براي بازپرداخت تسهيلات بانكي مورد نظر را به سازمان برنامه و بودجه ارسال نمايدتا در بودجه منظور شود.

ماده 7 _ در مواردي كه مالك با فروش مكان موضوع

قانون موافق باشد، قيمت خريد اين اماكن و قيمت زمين معوض حسب مورد، توسط هياتي مركب از كارشناسان رسمي دادگستري _ يك نفربه انتخاب آموزش و پرورش و يك نفر به انتخاب مالك _ تعيين خواهد شد.

ميانگين كارشناسيهاي انجام شده و توافق فيمابين مالك وكميسيون موضوع ماده 2 به مالك ابلاغ خواهد شد. چنانچه مالك ظرف مدت يكماه از تاريخ ابلاغ موافقت خود را با فروش ملك به قيمت تعيين شده و نيز حسب مورد با قبول زمين معوض به قيمت تعيين شده به ترتيب فوق به كميسيون اعلام نمايد، وزارت آموزش و پرورش نسبت به خريد ملك يا انتقال معوض به مالك اقدام ونصف هزينه كارشناسي را به حساب مالك منظور خواهد نمود.

تبصره _ مالكيني كه با فروش ملك خود به آموزش و پرورش با دريافت زمين به ترتيب مقرر در ماده 7 موافقت داشته باشند،موظفند قبل از اعمال ماده 7، نصف هزينه كارشناسي را بپردازند،بديهي است در صورتي كه پس از اعمال ماده 7، مالك حاضر به فروش ملك يا دريافت زمين معوض نباشد، هزينه كارشناسي سهمي او مسترد نخواهد شد.

آيين نامه نحوه تعديل و تثبيت اجاره بهاي واحدهاي مسكوني

مصوب 6/4/1363 هيات وزيران

ماده 1 _ حداكثر مبلغ اجاره بهاي ماهانه واحد مسكوني نبايد ازده برابر مبلغ تعيين شده در قبض عوارض ساليانه نوسازي شهرداري آن ملك در اسفند 1362 (قبل از وضع بخشودگي و بدون محاسبه جريمه دير پرداخت و با توجه به تبصره 2 اين ماده و مبالغ مندرج در ماده 2 آئين نامه تجاوز نمايد.

تبصره 1 _ در صورتي كه ساختمان مشتمل بر چند واحد بوده لكن سند تفكيكي نداشته باشد و مبلغ عوارض نوسازي ساليانه براي كل ساختمان تعيين شده باشد مبلغ عوارض نوسازي به نسبت مساحت زيربناي اختصاصي واحدهاي مسكوني تقسيم و ملاك عمل

قرار مي گيرد.

تبصره 2 _ در صورتي كه كف واحد مسكوني پايين تر از كف حياط يا محوطه اصلي باشد (زيرزمين از مبلغ اجاره بهاي ماهانه مذكور در اين ماده 15% كسر و براي طبقات بالاتر از هم كف درصورت داشتن آسانسور به ترتيب نيم درصد به ازاي هر طبقه به مبلغ مذكور افزوده مي شود.

ماده 2 _ در صورتي كه مورد اجاره داراي وسائل و تسهيلات زير باشدحداكثر تا مبالغ مندرج در اين ماده مي توان به اجاره بها اضافه نمود.

الف _ تلفن مستقل 2000 ريال در ماه (در صورتي كه تلفن مشترك باشد مبلغ مذكور به نسبت تعداد مشتركين تقسيم مي شود).

ب _ كولر 500 ريال در ماه

ج _ استفاده از شبكه گازي شهري 1000 ريال در ماه

د _ پاركينگ اعم از مسقف يا غير آن 1000 ريال در ماه

ه _ حق استفاده از حياط يا محوطه مشترك 1000 ريال در ماه

و _ حمام با آب گرم 1000 ريال در ماه

ز _ واحد مسكوني به صورت خانه دربستي باشد2000ريال در ماه

ماده 3 _ جهت تعيين اجاره بهاي واحدهاي مسكوني كه ا زپرداخت عوارض نوسازي معاف مي باشند همان مبلغي كه طبق سوابق وضوابط شهرداري محل درپرونده عوارض نوسازي مورد اجاره ضبط است به نحو مندرج در اين آئين نامه ملاك عمل قرار مي گيرد.

ماده 4 _ در مواردي كه اطاقهاي يك واحد مسكوني به دو ياچند مستاجر اجاره داده مي شود اجاره بهاي متعلقه به هريك ازمستاجرين عبارت خواهد بود از تقسيم اجاره بهاي كل واحدمسكوني (مواد 1 و 2 آئين نامه به نسبت سطح زيربناي اختصاصي مورد استفاده هر مستاجر.

تبصره _ چنانچه از تسهيلات مندرج در ماده 2 فقط بعضي ازمستاجرين موضوع اين ماده استفاده نمايند در اين صورت پرداخت مبلغ مربوطه فقط به عهده مستاجر يا مستاجرين منتفع بوده و دراحتساب اجاره بهاي متعلقه

به ساير مستاجرين ارقام مذكور نبايدجز اجاره بهاي كل واحد مسكوني به شمار آيد.

ماده 5 _ چنانچه مساحت عرصه از 1000 متر مربع و سه برابرمساحت اعيان تجاوز كند در اين صورت مال الاجاره ماهانه آن به شرح زير محاسبه مي شود.

مال الاجاره به دست آمد طبق مواد 1 و 2 آيين نامه * مساحت اعيان مساحت عرصه

ماده 6 _ چنانچه ميزان مال الاجاره قبلي ملك كمتر از مبلغ مال الاجاره حاصله از طريق اين آئين نامه باشد، فعلا تا پايان سال جاري همان مال الاجاره قبلي ملاك عمل خواهد بود.

ماده 7 _ در صورتي كه در مدت اعتبار اين آئين نامه مبناي محاسبه عوارض نوسازي شهرداريها تغيير نمايد به هرحال ملاك محاسبه مال الاجاره موضوع اين آئين نامه تغيير نكرده و مبلغ مندرج در قبض عوارض نوسازي ساليانه اسفند 1362 مورد اجاره ملاك عمل خواهد بود.

دستورالعمل اجرايي تبصره 3 ماده 14 قانون روابط موجر و مستأجر

مصوب جلسه 445 _ 19/7/1362 شوراي عالي قضايي

ماده 1 _ در اجراي تبصره 3 ماده 14 قانون روابط موجر ومستاجر مصوب ارديبهشت 1362 مجلس شوراي اسلامي به دادگاههاي عمومي (صلح سراسر كشور و دادگاههاي عمومي حقوقي قائم مقائم دادگاههاي عمومي صلح (در شهرهائيكه دادگاه عمومي صلح تشكيل نشده اجازه داده مي شود چنانچه مالك از اجاره دادن واحد مسكوني معد اجاره بدون عذر موجه امتناع نمايدبه قائم مقامي مالك نسبت به اجاره دادن محلهاي مسكوني خالي اقدام و اجاره بهاي دريافتي را پس از كسر هزينه تنظيم سند اجاره وحق الزحمه كارشناس و ساير هزينه هايي كه مالك قانونا ملزم به پرداخت آن است به حساب مالك واريز نمايند.

تبصره _ شهرهاييكه دادگاههاي عمومي صلح يا قائم مقام او داراي شعب متعدد است رئيس يا سرپرست دادگستري حسب نيازيك يا چند شعبه را براي منظور فوق اختصاص خواهد داد.

ماده 2 _ دادگاه پس از اطلاع از خالي بودن واحد مسكوني به هرطريقي كه ممكن باشد

منجمله به كمك مامورين پليس قضايي وابلاغ و اجرا و مامورين شهرباني و ژاندارمري كميته ها و سايراشخاص نسبت به صحت و سقم مورد و شناسائي مالك تحقيق پس از احراز خالي بودن واحد مسكوني مراتب را به طريق مقتضي از قبيل اخطاريه تلفن يا الصاق آگهي به مالك اعلام مي نمايد تاچنانچه منكر خالي بودن واحد مسكوني و يا مدعي داشتن عذرموجه در اجاره ندادن آن باشد در موعد تعيين شده به دادگاه مراجعه نمايد. دادگاه پس از رسيدگي به دلايل و مدارك مالك در صورت غير موجه بودن ادعايش نسبت به اجاره دادن واحد مسكوني به طريق مقتضي اقدام خواهد نمود.

تبصره _ عدم حضور مالك با ابلاغ از جمله دلائل عدم عذرموجه خواهد بود.

ماده 3 _ دادگاه بايد هنگام اجاره دادن واحدهاي مسكوني حتي الامكان رعايت ضرورتها و اولويتها و تجانسي افراد و تناسب تعداد عائله تحت تكفل مستاجر را با مساحت واحد مسكوني و تعداد اطاقها و غيره بنمايد.

ماده 4 _ سند رسمي اجاره براي حداقل مدت يكسال با ذكرشرايط مندرج در قانون روابط موجر و مستاجر و سلب حق انتقال به غير از مستاجر تنظيم خواهد شد و در صورت امتناع مالك ازامضا آن نماينده دادگاه به قائم مقامي مالك ممتنع سند اجاره را امضا خواهد كرد و چنانچه به لحاظ مشخص نبودن پلاك ثبتي واحد مسكوني و يا به هر علت ديگري تنظيم اجاره نامه رسمي قانونا امكان پذير نباشد تنظيم سند عادي اجاره كافي است

ماده 5 _ اجاره بها بر مبناي آيين نامه موضوع ماده 14 قانون روابط موجر و مستاجر تعيين مي شود و تا زمانيكه آيين نامه مذكورتصويب نشده دادگاه با جلب نظر كارشناس اجاره بهاي عادله راتعيين مي نمايد و پس از تصويب آيين نامه به ميزان

مذكور درآيين نامه در صورت تقاضاي يكي از طرفين تعديل خواهد نمود.

ماده 6 _ در صورت وجود اثاثيه اي متعلق به مالك يا ديگران درمحلهايي كه به اجاره داده مي شود،دادگاه ضمن صورت برداري نسبت به حفظ يا تحويل آنها به مالك اثاثيه يا امين اقدام خواهد كرد.

ماده 7 _ متقاضيان اجاره واحدهاي مسكوني بايد درخواستشان را بوسيله پست سفارشي ضمن ذكر مشخصات تقريبي واحدمسكوني مورد نياز خود و تعداد عائله تحت تكفل و ميزان اجاره بهايي كه قادر به پرداخت آن هستند و چگونگي نياز به واحدمسكوني استيجاري را با ذكر نام و شغل و نشاني كامل خود و نيز واحد مسكوني خالي درخواستي و مشخصات مالك آنرا به دفتردادگاه محل تسليم نمايند.

دادگاه نيز در صورتيكه احضار متقاضي را ضروري نداند توسط پست پاسخ خواهد داد.

تبصره 1 _ كساني كه خالي بودن واحد مسكوني را به دادگاه اعلام و خود هم متقاضي اجاره آن باشند در صورت ثبوت صحت اعلام و نياز و تناسب موضوع ماده 3 فوِق الذكر نسبت به ديگران دراجاره آن واحد مسكوني حق تقدم دارند.

تبصره 2 _ در صورتي كه عده اي از متقاضيان داراي شرايط والويت هاي مساوي نسبت به واحد مسكوني معيني باشند دادگاه ازطريق قرعه اقدام خواهد نمود.

ماده 8 _ تقاضاي اجاره واحد مسكوني و اعلان خالي بودن مستغل نيازي به تسليم دادخواست رسمي و پرداخت هزينه دادرسي ندارد و رسيدگي دادگاه نيز بدون رعايت تشريفات دادرسي است

فهرست شهرهاي مشمول اجراي قانون روابط موجر و مستأجر مصوب سال 1356 در رابطه با محل كسب و پيشه يا تجا

آ

آبادان / خوزستان

آباده / فارس

آذران / سراسكندر سابق /آذربايجان شرقي

آذر شهر / آذربايجان شرقي

آزاد شهر / شاه پسند سابق /مازندران

آستارا / گيلان

آستانه اشرفيه / گيلان

آمل / مازندران

الف

ابهر / زنجان

اراك / مركزي

اردبيل / استان اردبيل

اردكان / يزد

ارسباران _ اهر سابق /آذربايجان شرقي

اروميه _ رضائيه سابق /آذربايجان غربي

استهبانات / فارس

اسدآباد / همدان

اسفراين / خراسان

اسلام آباد / شاه آباد عرب

سابق / كرمانشاه

اُسكو / آذربايجان شرقي

اُشنويه / آذربايجان غربي

اصفهان / اصفهان

اقليد / فارس

اليگودرز / لرستان

املش / گيلان

انديمشك / خوزستان

اهواز / خوزستان

ايرانشهر / سيستان وبلوچستان

ايلام / ايلام

ب

بابل / مازندران

بابلسر / مازندران

بانه / كردستان

بجنورد / خراسان

برازجان / بوشهر

بردسكن / خراسان

بروجرد / لرستان

بروجن / چهارمحال وبختياري

بسطام شاهرود / سمنان

بم / كرمان

بناب مراغه / آذربايجان شرقي

بندر انزلي پهلوي سابق گيلان

بندر تركمن شاه سابق مازندران

بندرعباس / هرمزگان

بندر گز / مازندران

بندر لنگه / هرمزگان

بوشهر / بوشهر

بوكان / آذربايجان غربي

بهبهان / خوزستان

بهشهر / مازندران

بيجار گروس / كردستان

بيرجند / خراسان

پ

پارس آباد، مغان شهرسابق استان اردبيل

پاوه / كرمانشاه

پيرانشهر / آذربايجان غربي

پيشوا / تهران

تاكستان / زنجان

تايباد / خراسان

تبريز / آذربايجان شرقي

تجريش / تهران

تربت جام / خراسان

تربت حيدريه / خراسان

تفت / كرمان

تفرش / مركزي

تكاف / آذربايجان غربي

تنكابن شهسوارسابق مازندران

تويسركان / همدان

تهران / تهران

ج

جلفا / آذربايجان شرقي

جهرم / فارس

جيرفت / كرمان

چ

چابكسر / گيلان

چالوس / مازندران

خاش / سيستان و بلوچستان

خان به بين / مازندران

خدابنده / زنجان

خرم آباد / لرستان

خرم دره / زنجان

خرمشهر / خوزستان

خشك بيجار / گيلان

خلخال / استان اردبيل

خمام / گيلان

خمين / مركزي

خميني شهر، همايون شهر /اصفهان

خواف / خراسان

خوانسار / اصفهان

خوراسگان / اصفهان

خور موج / بوشهر

خوي / آذربايجان غربي

د

داراب / فارس

داران / اصفهان

دامغان / سمنان

درگز / خراسان

دزفول / خوزستان

درود / لرستان

دشت آزادگان دشت ميشان سابق / خوزستان

دليجان / مركزي

دماوند / تهران

دو گنبدان / خوزستان

دير / بوشهر

ديلم / بوشهر

ر

رامسر / مازندران

رامهرمز / خوزستان

راميان / مازندران

رحيم آباد / گيلان

رشت / گيلان

رفسنجان / كرمان

رودبار / گيلان

رودسر / گيلان

رودهن / تهران

ز

زابل / سيستان و بلوچستان

زاهدان / سيستان و بلوچستان

زرند كرمان / كرمان

زنجان / زنجان

س

ساري / مازندران

ساقي كلايه / متل قو سابق /مازندران

ساوه / مركزي

سبزوار / خراسان

سراب / آذربايجان شرقي

سرابي همدان / همدان

سرپل ذهاب / كرمانشاه

سردرود تبريز / آذربايجان شرقي

سردشت / آذربايجان غربي

سقز / كردستان

سمنان / سمنان

سنقر و كليائي / كرمانشاه

سنگر / گيلان

سنندج / كردستان

سوريان بخش بوانات فارس /فارس

سياهكل / گيلان

سيرجان / كرمان

ش

شادگان و مينو / خراسان

شاهرود / سمنان

شاهين دژ، صائين دژ سابق /آذربايجان غربي

شاهين شهر / اصفهان

شبستر / آذربايجان شرقي

شميرانات / تهران

شوشتر / خوزستان

شهر ري / تهران

شهرضا / اصفهان

شهر كرد / چهارمحال وبختياري

شيراز / فارس

شيروان / خراسان

شيشوان مراغه / آذربايجان شرقي

ص

صحنه / كرمانشاه

صومعه سرا / گيلان

صائين دژ _ شاهين دژ سابق /آذربايجان غربي

ط

طبس / خراسان

ع

عباس آباد / مازندران

عجب شير / آذربايجان شرقي

علي آباد / مازندران

عليشاه عوض / مركزي

علمدارگر گر/ آذربايجان شرقي

ف

فردوس / خراسان

فرخ شهر / چهار محال وبختياري

فسا / فارس

فومن / گيلان

فيروزآباد / فارس

فيروز كوه / تهران

ق

قائم شهر، شاهي سابق /مازندران

قائن / خراسان

قرچك ورامين / تهران

قروه / كردستان

قزوين / قزوين

قصر شيرين / كرمانشاه

قلهك / تهران

قم / قم

قوچان / خراسان

ك

كاروانسراسنگ / تهران

كازرون / فارس

كاشان / اصفهان

كاشمر / خراسان

كامياران / كردستان

كتالم و سادات محله /مازندران

كرج / تهران

كرمان / كرمان

كرمانشاه / كرمانشاه

كلات نادري / خراسان

كلاچاي / گيلان

كلاردشت / مازندران

كلاله / مازندران

كنگان / بوشهر

كنگاور / كرمانشاه

كوچصفهان / گيلان

كوهدشت / لرستان

كياكلا / مازندران

گ

گاليكش / مازندران

گرگان / مازندران

گرمسار / سمنان

گرمي / استان اردبيل

گلپايگان / اصفهان

گلوگاه / مازندران

گناباد / خراسان

گناوه / بوشهر

گنبد كاوس / مازندران

گوهردشت كرج / تهران

ل

لار / فارس

لاهيجان / گيلان

لشت نشا/ گيلان

لنگرود / گيلان

لوشان / گيلان

م

ماكو / آذربايجان غربي

ماه شهر / خوزستان

محلات / مركزي

محمودآباد / مازندران

مراغه / آذربايجان شرقي

مرزن آباد / مازندران

مرند / آذربايجان شرقي

مرودشت / فارس

مريوان / كردستان

مشكين شهر / استان اردبيل

مشهد / خراسان

ملاير / همدان

ملكان / آذربايجان شرقي

منجيل / گيلان

مهاباد / آذربايجان غربي

مياندوآب / آذربايجان غربي

ميانه / آذربايجان شرقي

ميبد / يزد

ميناب / هرمزگان

مينودشت / مازندران

ن

نائين / اصفهان

نجف آباد / اصفهان

نشتارود / مازندران

نطنز / اصفهان

نظرآباد مقدم كرج / تهران

نقده / آذربايجان غربي

نكا / مازندران

نور / مازندران

نورآباد ممسني / فارس

نوشهر / مازندران

نهاوند / همدان

ني ريز / فارس

نيشابور / خراسان

و

ورامين / تهران

وردآورد كن / تهران

قانون الزام تخليه ساختمانهاي وزارتخانه هاي فرهنگ و آموزش عالي و بهداشت درمان و آموزش پزشكي و مؤس

مصوب 29/11/1368

ماده واحده _ كليه اشخاص اعم از حقيقي يا حقوقي و وزارتخانه ها و موسسات دولتي و نهادها و مقامات دولتي وشهرداري ها كه اماكن و ساختمانها و خوابگاههاي دانشجويي ساختمانهاي استيجاري و املاك وزارتخانه هاي فرهنگ و آموزش عالي و بهداشت درمان و آموزش پزشكي و موسسات وابسته ودانشگاهها و مراكز تحقيقاتي (اعم از پزشكي و غير پزشكي را درتصرف دارند، مكلفند ظرف مدت حداكثر 6 ماه از تاريخ تصويب اين قانون اماكن مذكور را تخليه و به وزارتخانه هاي فرهنگ وآموزش عالي و بهداشت درمان آموزش پزشكي تحويل دهند و درمورد سپاه و مهاجرين جنگي در صورت تصويب شوراي تامين استان مهلت فوق حداكثر يكسال مي باشد والا حسب درخواست وزارتخانه و موسسات مذكور، دادسراي عمومي محل مكلف است خارج از نوبت به موضوع رسيدگي و دستور رفع يد و تخليه وتحويل اماكن و ساختمانهاي مذكور را صادر نمايد.

تبصره 1 _ در مواردي كه وزارتخانه هاي فرهنگ و آموزش عالي و بهداشت درمان و آموزش پزشكي و دانشگاهها اماكن وساختمانها و املاك مورد بحث را با عقدي از عقود لازم در اختياراشخاص يا موسسات خصوصي قرار داده است طبق مفاد قراردادعمل مي نمايد.

تبصره 2 _ تخلف از اين قانون در حكم تصرف غير قانوني دراموال دولتي است

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده و دو تبصره در جلسه روز يكشنبه بيست و نهم بهمن ماه يكهزار و سيصد و شصت و هشت مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 9/12/1368 به تاييدشوراي نگهبان رسيده است

قانون تخليه واحدهاي آموزشي وزارت آموزش و پرورش و مراكز آموزشي ديگر كه در اختيار ساير دستگاهها، ارگا

مصوب 20/9/1367

ماده واحده _ كليه دستگاهها، سازمانها، نهادها، مقامات دولتي و اشخاص متفرقه كه زمين و فضاهاي آموزشي ساختمانهاي اداري خانه هاي سازماني خانه هاي پيشاهنگي سابق كانون هاي پرورش را در اختيار دارند موظفند

ظرف مدت سه ماه از تصويب اين قانون اماكن مذكور را تخليه و تحويل وزارت آموزش و پرورش نمايند. در غير اين صورت بر حسب درخواست آموزش و پرورش دادسراي عمومي محل موظف است خارج از نوبت و به فوريت رسيدگي و اماكن مورد نظر را تخليه و تحويل نمايد. تخلف از اين قانون در حكم تصرف غير قانوني در اموال دولتي است

تبصره 1 _ اماكني كه براساس تبصره ماده 7 قانون تشكيل وزارت جهادسازندگي مصوب 8/9/1362 مجلس شوراي اسلامي به تصرف و مالكيت جهاد سازندگي در آمده از اين قانون مستثني مي باشد.

تبصره 2 _ درمواردي كه آموزش و پرورش زمين و فضاهاي مورد بحث را با عقدي از عقود لازم در اختيار اشخاص يا موسسات خصوصي قرار داده است طبق مفاد قرارداد عمل مي نمايد.

تبصره 3 _ در استانها و شهرستانها بنابر تشخيص شوراي تامين استان يا شهرستان كه مدير كل و ساير رئيس آموزش و پرورش در آن شركت مي نمايد، تا رفع نياز همچنان در اختيار سپاه باقي مي ماند.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده و سه تبصره در جلسه علني روز يكشنبه مورخ بيستم آذرماه يكهزار و سيصد و شصت و هفت مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 30/9/1367 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

قانون تمديد مدت ممنوعيت مقرر در قانون ضرورت عدم تخليه خوابگاههاي دانشجويي مصوب 16/7/1368

با اصلاحات مصوب 3/9/73 مجمع تشخيص مصلحت نظام

ماده واحده _ به موجب اين قانون مدت ممنوعيت مقرر درقانون ضرورت عدم تخليه خوابگاههاي دانشجويي مصوب 16/7/1368 به مدت سه سال ديگر تمديد مي شود. اجاره بها به قيمت كارشناسي روز تعيين و به مالك پرداخت و در بودجه سالانه وزارتخانه هاي مذكور منظور شود. اين ممنوعيت شامل اماكني كه ازتاريخ _ 16/7/1373 برابر قانون مدني به اجاره واگذار مي شودنخواهد

بود.

تبصره _ كميسيوني مركب از وزراي دادگستري مسكن وشهرسازي فرهنگ و آموزش عالي بهداشت درمان و آموزش پزشكي و رئيس سازمان برنامه و بودجه موظف است ظرف شش ماه وضعيت خوابگاههاي موضوع اين قانون و امكانات و اعتبارات دستگاههاي ذيربط را بررسي و ساختمانهايي را كه تخليه آنها در كوتاه مدت امكان پذير است تعيين كرده و روش هاي مناسب جايگزيني ساختمانهاي تخليه شده را به دولت پيشنهاد نمايد.

دولت ترتيبي اتخاذ مي كند تا پايان سه سال مذكور در اين قانون كليه خوابگاههاي ياد شده در صورت درخواست مالكان آنها تخليه شود.

آيين نامه نحوه پرداخت تسهيلات قرض الحسنه به مستأجران كم درامد – مصوب 1384

هيئت وزيران در جلسه مورخ 2/11/1384 بنا به پيشنهاد شماره 02/100/36196 مورخ 28/10/1384 وزارت مسكن و شهرسازي و به استناد اصل يكصد و سي و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، آي_ين نامه نحوه پرداخت تسهيلات قرض الحسنه به مستأجران كم درامد را به شرح زير تصويب نمود:

آيين نامه نحوه پرداخت تسهيلات قرض الحسنه به مستأجران كم درامد

ماده1_ در سال 1384، معادل چهارصد ميليارد ريال از منابع قرض الحسنه بانك مسكن و طي سالهاي 1385 تا 1388، همه ساله مبلغ هشتصد ميليارد ريال از منابع قرض الحسنه كليه بانكهاي كشور در اختيار بانك مسكن قرار گيرد تا توسط بانك مذكور و با رعايت اين آيين نامه به مستأجران كم درامد شهري پرداخت شود.

ماده2_ متقاضيان واجد شرايط عبارتند از ايثارگران تحت پوشش بنياد شهيد و امور ايثارگران، خانوارهاي تحت پوشش كميته امداد امام خميني، سازمان بهزيستي و مستمري بگيران و بازنشستگان تحت پوشش سازمان تأمين اجتماعي و صندوقهاي بازنشستگي كشوري و لشگري و نيز خانوارهاي شاغل جوان و زنان شاغل سرپرست خانوار كه مستمري و يا حقوق و مزاياي دريافتي آنها از 5/1 برابر حداقل حقوق و دستمزد موضوع

قانون كار بيشتر نباشد.

ماده3_ مبلغ قرض الحسنه متناسب با مساحت و نوع مسكن و حداكثر سي ميليون ريال است كه با معرفي و تضمين سازمانها و نهادهاي مذكور در ماده (2) جهت پرداخت وديعه به متقاضيان اعطا مي گردد. متقاضيان دريافت قرض الحسنه اجاره در شهرهاي بزرگ بايد در زمان معرفي و به تأييد نهاد معرف، از حداقل ده سال سابقه سكونت در شهر محل تقاضا برخوردار باشند.

ماده4_ نرخ كارمزد تسهيلات موضوع اين آيين نامه معادل چهاردرصد و مدت بازپرداخت آن پنج سال و به روش تقسيط پلكاني خواهدبود.

ماده5 _ بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران موظف است اقدامهاي لازم را به منظور افزايش سقف تسهيلات قرض الحسنه به مبلغ سي ميليون ريال فراهم كند.

ماده6 _ دستورالعمل اجرايي اين آيين نامه ظرف پانزده روز پس از ابلاغ، توسط وزارت مسكن و شهرسازي صادر خواهدشد.

ماده7 _ بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران مكلف است اقدامهاي لازم را براي ايجاد زمينه اجراي اين آيين نامه تا زمان ابلاغ دستورالعمل يادشده معمول و مراتب را به سيستم بانكي ابلاغ كند.

معاون اول رئيس جمهور _ پرويز داودي

آيين نامه احداث و عرضه مسكن اجاره اي – مصوب 1384

هيئت وزيران در جلسه مورخ 2/11/1384 بنا به پيشنهاد شماره 02/100/36196 مورخ 28/10/1384 وزارت مسكن و شهرسازي و به استناد اصل يكصد و سي و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، آيين نامه احداث و عرضه مسكن اجاره اي را به شرح زير تصويب نمود:

ماده1_ به استناد ماده (6) قانون تشويق احداث و عرضه واحدهاي مسكوني استيجاري _ مصوب 1377_ سالانه پنجاه هزار واحد مسكوني اجاره اي توسط بخش غيردولتي و با استفاده از تسهيلات و حمايتهاي دولت و سيستم بانكي احداث خواهد شد.

ماده2_ واحدهاي يادشده بايد

حداقل به مدت پنج سال به طور اجاره اي بهره برداري شوند.

ماده3_ واگذاري زمين از طرف دولت با شرايط تخفيف و تقسيط صورت مي گيرد و در طول پنج سال دوره اجاره، بهاي زمين دريافت نمي گردد. بعد از اتمام اين دوره در صورتي كه سازنده بخواهد واحدهاي خود را بفروشد، پول زمين به صورت يكجا دريافت و در صورت ادامه اجاره، بهاي زمين تقسيط خواهد شد.

ماده4_ تسهيلات به ازاي هر واحد در سال اول يكصد و بيست ميليون ريال بوده و از سال دوم متناسب با نرخ تورم افزايش خواهد يافت. دوره بازپرداخت تسهيلات مذكور پانزده سال و روش تقسيط پلكاني مي باشد. به اين تسهيلات سالانه چهار درصد يارانه سود تسهيلات بانكي تعلق مي گيرد.

ماده5 _ بانكها موظفند در اجراي ماده (9) قانون يادشده و ماده (10) آيين نامه اجرايي آن، نسبت به فروش اقساطي كل تسهيلات پرداختي به سازنده اقدام كنند.

ماده6 _ هزينه خدمات انشعاب آب، برق، تلفن، گاز، فاضلاب و صدور پروانه ساخت شامل عوارض احداث و تراكم ساختمان واحدهاي مسكوني موضوع اين آيين نامه در بافتهاي فرسوده شهري و شهرهاي جديد با اعمال پنجاه درصد تخفيف محاسبه و دريافت خواهد شد.

ماده7 _ سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور موظف است اعتبار لازم را جهت تأمين مابه التفاوت نرخ سود تسهيلات در بودجه هاي سالانه منظور كند.

ماده8 _ دستورالعمل اجرايي اين آيين نامه ظرف پانزده روز پس از ابلاغ، توسط وزارت مسكن و شهرسازي صادر خواهد شد.

ماده9 _ بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران مكلف است اقدامهاي لازم را براي ايجاد زمينه اجراي اين آيين نامه تا زمان ابلاغ دستورالعمل يادشده معمول و مراتب را به سيستم

بانكي ابلاغ كند.

معاون اول رئيس جمهور _ پرويز داودي

تجارت

قانون تجارت - مصوب 13/2/1311با اصلاحات بعدي

باب اول _ تجار و معاملات تجارتي ( م 1 تا م 5 )

ماده 1_ تاجر كسي است كه شغل معمولي خود را معاملات تجارتي قرار بدهد.

ماده 2_ معاملات تجارتي از قرار ذيل است

1 _ خريد يا تحصيل هر نوع مال منقول به قصد فروش يا اجاره اعم از اين كه تصرفاتي در آن شده يا نشده باشد.

2 _ تصدي به حمل و نقل از راه خشكي يا آب يا هوا به هر نحوي كه باشد.

3 _ هر قسم عمليات دلالي يا حق العمل كاري (كميسيون و يا عاملي و همچنين تصدي به هر نوع تاسيساتي كه براي انجام بعضي امور ايجاد مي شود از قبيل تسهيل معاملات ملكي يا پيدا كردن خدمه يا تهيه و رسانيدن ملزومات و غيره

4 _ تاسيس و به كار انداختن هر قسم كارخانه مشروط بر اين كه براي رفع حوايج شخصي نباشد؛

5 _ تصدي به عمليات حراجي

6 _ تصدي به هر قسم نمايشگاههاي عمومي

7 _ هر قسم عمليات صرافي و بانكي

8 _ معاملات برواتي اعم از اين كه بين تاجر يا غيرتاجر باشد؛

9 _ عمليات بيمه بحري و غيربحري

10 _ كشتي سازي و خريد و فروش كشتي و كشتي راني داخلي يا خارجي و معاملات راجع به آنها؛

ماده 3 _ معاملات ذيل به اعتبار تاجر بودن متعاملين يا يكي از آنها تجارتي محسوب مي شود:

1 _ كليه معاملات بين تجار و كسبه و صرافان و بانكها؛

2 _ كليه معاملاتي كه تاجر يا غير تاجر براي حوايج تجارتي خود مي نمايد؛

3 _ كليه معاملاتي كه اجزاء يا خدمه يا شاگرد تاجر براي امور تجارتي ارباب خود مي نمايد؛

4 _ كليه معاملات شركتهاي تجارتي

ماده 4 _ معاملات غيرمنقول به هيچ وجه تجارتي

محسوب نمي شود.

ماده 5 _ كليه معاملات تجار، تجارتي محسوب است مگر اين كه ثابت شود معامله مربوط به امور تجارتي نيست

باب دوم _ دفاتر تجارتي و دفتر ثبت تجارتي
فصل اول _ دفاتر تجارتي ( م 6 تا م 15 )

ماده 6 _ هر تاجري به استثناي كسبه جزء مكلف است دفاتر ذيل يا دفاتر ديگري را كه وزارت عدليه به موجب نظام نامه قائم مقام اين دفاتر قرار مي دهد داشته باشد:

1 _ دفتر روزنامه

2 _ دفتر كل

3 _ دفتر دارايي؛

4 _ دفتر كپيه

ماده 7 _ دفتر روزنامه دفتري است كه تاجر بايد همه روزه مطالبات و ديون و داد و ستد تجارتي و معاملات راجع به اوراق تجارتي (ازقبيل خريد و فروش و ظهرنويسي) و به طور كلي جميع واردات و صادرات تجارتي خود را به هر اسم و رسمي كه باشد و وجوهي را كه براي مخارج شخصي خود برداشت ميكند در آن دفتر ثبت نمايد.

ماده 8 _ دفتر كل دفتري است كه تاجر بايد كليه معاملات را لااقل هفته اي يك مرتبه از دفتر روزنامه استخراج و انواع مختلفه آن را تشخيص و جدا كرده هر نوعي را در صفحه مخصوصي در آن دفتر به طور خلاصه ثبت كند.

ماده 9 _ دفتر دارايي دفتري است كه تاجر بايد هر سال صورت جامعياز كليه دارايي منقول و غيرمنقول و ديون و مطالبات سال گذشته خود را به ريز ترتيب داده در آن دفتر ثبت و امضا نمايد و اين كاربايد تا پانزدهم فروردين سال بعد انجام پذيرد.

ماده 10 _ دفتر كپيه دفتري است كه تاجر بايد كليه مراسلات و مخابرات و صورت حسابهاي صادره خود را در آن به ترتيب تاريخ ثبت نمايد.

تبصره _ تاجر بايد كليه مراسلات و مخابرات و صورت حسابهاي

وارده را نيز به ترتيب تاريخ ورود، مرتب نموده و در لفاف مخصوصي ضبط كند.

ماده 11 _ دفاتر مذكور در ماده 6 به استثناء دفتر كپيه قبل از آن كه در آن چيزي نوشته شده باشد به توسط نماينده اداره ثبت (كه مطابق نظام نامه وزارت عدليه معين ميشود) امضاء خواهد شد. براي دفتر كپيه امضاء مزبور لازم نيست ، ولي بايد اوراق آن داراي نمره ترتيبي باشد. در موقع تجديد ساليانه هر دفتر مقررات اين ماده رعايت خواهد شد. حق امضاء از قرار هر صد صفحه يا كسور آن دو ريال و به علاوه مشمول ماده (135) قانون ثبت اسناد است

ماده 12 _ دفتري كه براي امضاء به متصدي امضاء تسليم مي شود بايد داراي نمره ترتيبي و قيطان كشيده باشد و متصدي امضاء مكلف است صفحات دفتر را شمرده در صفحه اول و آخر هر دفتر مجموع عدد صفحات آن را با تصريح به اسم و رسم صاحب دفتر نوشته باقيد تاريخ امضاء و دو طرف قيطان را با مهر سربي كه وزارت عدليه براي اين مقصود تهيه مينمايد منگنه كند. لازم است كليه اعدادحتي تاريخ با تمام حروف نوشته شود.

ماده 13 _ كليه معاملات و صادرات و واردات در دفاتر مذكوره فوق بايد به ترتيب تاريخ در صفحات مخصوصه نوشته شود، تراشيدن و حك كردن و همچنين جاي سفيد گذاشتن بيش از آنچه كه در دفترنويسي معمول است و در حاشيه و يا بين سطور نوشتن ممنوع است و تاجر بايد تمام آن دفاتر را از ختم هر سالي لااقل تا ده سال نگاه دارد.

ماده 14 _ دفاتر مذكور در ماده 6 و ساير دفاتري كه تجار

براي امور تجارتي خود به كار مي برند در صورتي كه مطابق مقررات اين قانون مرتب شده باشد بين تجار، در امور تجارتي، سنديت خواهد داشت و در غير اين صورت فقط بر عليه صاحب آن معتبر خواهد بود.

ماده 15 _ تخلف از ماده 6 و ماده 11 مستلزم دويست تا ده هزار ريال جزاي نقدي است اين مجازات را محكمه حقوق راسا و بدون تقاضاي مدعي العموم مي تواند حكم بدهد و اجراي آن مانع اجراي مقررات راجع به تاجر ورشكسته كه دفتر مرتب ندارد نخواهد بود.

فصل دوم _ دفتر ثبت تجارتي ( م 16 تا م 19 )

ماده 16 _ در نقاطي كه وزارت عدليه مقتضي دانسته و دفتر ثبت تجارتي تاسيس كند، كليه اشخاصي كه در آن نقاط به شغل تجارت اشتغال دارند اعم از ايراني و خارجي به استثناء كسبه جزء بايد در مدت مقرر اسم خود را در دفتر ثبت تجارتي به ثبت برسانند والا به جزاي نقدي از دويست تا دو هزار ريال محكوم خواهند شد.

ماده 17 _ مقررات مربوطه به دفتر ثبت تجارتي را وزارت عدليه با تصريح به موضوعاتي كه بايد به ثبت برسد به موجب نظام نامه معين خواهد كرد.

ماده 18 _ شش ماه پس از الزامي شدن ثبت تجارتي هر تاجري كه مكلف به ثبت است بايد در كليه اسناد و صورت حسابها و نشريات خطي يا چاپي خود در ايران تصريح نمايد كه در تحت چه نمره به ثبت رسيده والا علاوه بر مجازات مقرر در فوق به جزاي نقدي ازدويست تا دو هزار ريال محكوم مي شود.

ماده 19 _ كسبه جزء مذكور در اين فصل و فصل اول مطابق مقررات نظام نامه وزارت عدليه تشخيص مي شوند.

باب سوم _ شركتهاي تجارتي
فصل اول _ در اقسام مختلفه شركتها و قواعد راجع به آنها ( م 20)
اشاره

ماده 20 _ شركتهاي تجارتي بر هفت قسم است

1 _ شركت سهامي

2 _ شركت با مسووليت محدود؛

3 _ شركت تضامني

4 _ شركت مختلط غيرسهامي

5 _ شركت مختلط سهامي

6 _ شركت نسبي

7 _ شركت تعاوني توليد و مصرف

قانون اصلاح قسمتي از قانون تجارت

مصوب 24/12/47

مبحث اول _ شركتهاي سهامي مصوب 26 / 1 / 48
بخش 1 _ تعريف و تشكيل شركت سهامي( م 1 تا م 23 )

ماده 1 _ شركت سهامي شركتي است كه سرمايه آن به سهام تقسيم شده و مسووليت صاحبان سهام محدود به مبلغ اسمي سهام آنها است

ماده 2 _ شركت سهامي شركت بازرگاني محسوب مي شود ولو اين كه موضوع عمليات آن امور بازرگاني نباشد.

ماده 3 _ در شركت سهامي تعداد شركا نبايد از سه نفر كمتر باشد.

ماده 4 _ شركت سهامي به دو نوع تقسيم مي شود:

نوع اول شركتهايي كه موسسين آنها قسمتي از سرمايه شركت را از طريق فروش سهام به مردم تامين مي كنند. اين گونه شركتها شركت سهامي عام ناميده مي شوند.

نوع دوم شركتهايي كه تمام سرمايه آنها در موقع تاسيس منحصرا توسط موسسين تامين گرديده است اين گونه شركتها شركت سهامي خاص ناميده مي شوند.

تبصره _ در شركتهاي سهامي عام عبارت «شركت سهامي عام و درشركتهاي سهام خاص عبارت «شركت سهامي خاص بايد قبل از نام شركت يا بعد از آن بدون فاصله با نام شركت در كليه اوراق و اطلاعيه ها و آگهي هاي شركت به طور روشن و خوانا قيد شود.

ماده 5 _ در موقع تاسيس سرمايه شركتهاي سهامي عام از پنج ميليون ريال و سرمايه شركتهاي سهامي خاص از يك ميليون ريال نبايد كمتر باشد.

در صورتي كه سرمايه شركت بعد از تاسيس به هر علت از حداقل مذكور در اين ماده كمتر شود بايد ظرف يك

سال نسبت به افزايش سرمايه تا ميزان حداقل مقرر اقدام به عمل آيد يا شركت به نوع ديگري از انواع شركتهاي مذكور در قانون تجارت تغيير شكل يابدوگرنه هر ذينفع مي تواند انحلال آن را از دادگاه صلاحيتداردرخواست كند.

هرگاه قبل از صدور رأي قطعي موجب درخواست انحلال منتفي گردد دادگاه رسيدگي را موقوف خواهد نمود.

ماده 6 _ براي تاسيس شركتهاي سهامي عام موسسين بايد اقلا بيست درصد سرمايه شركت را خود تعهد كرده و لااقل سي و پنج درصدمبلغ تعهد شده را در حسابي به نام شركت در شرف تاسيس نزد يكياز بانكها سپرده سپس اظهارنامه اي به ضميمه طرح اساسنامه شركت و طرح اعلاميه پذيره نويسي سهام كه به امضاء

كليه موسسين رسيده باشد در تهران به اداره ثبت شركتها و درشهرستانها به دايره ثبت شركتها و در نقاطي كه دايره ثبت شركتهاوجود ندارد به اداره ثبت اسناد و املاك محل تسليم و رسيد دريافت كنند.

تبصره _ هرگاه قسمتي از تعهد موسسين به صورت غيرنقد باشد بايد عين آن يا مدارك مالكيت آن را در همان بانكي كه براي پرداخت مبلغ نقدي حساب باز شده است توديع و گواهي بانك را به ضميمه اظهارنامه و ضمايم آن به مرجع ثبت شركتها تسليم نمايند.

ماده 7 _ اظهارنامه مذكور در ماده 6 بايد با قيد تاريخ به امضاء كليه موسسين رسيده و موضوعات زير مخصوصا در آن ذكر شده باشد:

1 _ نام شركت

2 _ هويت كامل و اقامتگاه موسسين

3 _ موضوع شركت

4 _ مبلغ سرمايه شركت و تعيين مقدار نقد و غير نقد آن به تفكيك

5 _ تعداد سهام با نام و بينام و مبلغ اسمي آنها و در صورتي كه

سهام ممتاز نيز مورد نظر باشد تعيين تعداد و خصوصيات و امتيازات اين گونه سهام

6 _ ميزان تعهد هر يك از موسسين و مبلغي كه پرداخت كرده اند با تعيين شماره حساب و نام بانكي كه وجوه پرداختي در آن واريز شده است در مورد آورده غيرنقد تعيين اوصاف و مشخصات و ارزش آن به نحوي كه بتوان از كم و كيف آورده غيرنقد اطلاع حاصل نمود؛

7 _ مركز اصلي شركت

8 _ مدت شركت

ماده 8 _ طرح اساسنامه بايد با قيد تاريخ به امضاء موسسين رسيده و مشتمل بر مطالب زير باشد:

1 _ نام شركت

2 _ موضوع شركت به طور صريح و منجز؛

3 _ مدت شركت

4 _ مركز اصلي شركت و محل شعب آن اگر تاسيس شعبه مورد نظر باشد؛

5 _ مبلغ سرمايه شركت و تعيين مقدار نقد و غيرنقد آن به تفكيك

6 _ تعداد سهام بينام و با نام و مبلغ اسمي آنها و در صورتي كه ايجاد سهام ممتاز مورد نظر باشد تعيين تعداد و خصوصيات و امتيازات اين گونه سهام

7 _ تعيين مبلغ پرداخت شده هر سهم و نحوه مطالبه بقيه مبلغ اسمي هر سهم و مدتي كه ظرف آن بايد مطالبه شود كه به هر حال از پنج سال متجاوز نخواهد بود؛

8 _ نحوه انتقال سهام با نام

9 _ طريقه تبديل سهام با نام به سهام بينام و بالعكس

10 _ در صورت پيش بيني امكان صدور اوراق قرضه ذكر شرايط وترتيب آن

11 _ شرايط و ترتيب افزايش و كاهش سرمايه شركت

12 _ مواقع و ترتيب دعوت مجامع عمومي؛

13 _ مقررات راجع به حد نصاب لازم جهت تشكيل

مجامع عمومي و ترتيب اداره آنها؛

14 _ طريقه شور و اخذ رأي و اكثريت لازم براي معتبر بودن تصميمات مجامع عمومي؛

15 _ تعداد مديران و طرز انتخاب و مدت ماموريت آنها و نحوه تعيين جانشين براي مديراني كه فوت يا استعفاء مي كنند يا محجور يا معزول يا به جهات قانوني ممنوع مي گردند؛

16 _ تعيين وظايف و حدود اختيارات مديران

17 _ تعداد سهام تضميني كه مديران بايد به صندوق شركت بسپارند؛

18 _ قيد اين كه شركت يك بازرس خواهد داشت يا بيشتر و نحوه انتخاب و مدت ماموريت بازرس

19 _ تعيين آغاز و پايان سال مالي شركت و موعد تنظيم ترازنامه و حساب سود و زيان و تسليم آن به بازرسان و به مجمع عمومي سالانه

20 _ نحوه انحلال اختياري شركت و ترتيب تصفيه امور آن

21 _ نحوه تغيير اساسنامه

ماده 9 _ طرح اعلاميه پذيره نويسي مذكور در ماده 6 بايد مشتمل برنكات زير باشد:

1 _ نام شركت

2 _ موضوع شركت و نوع فعاليتهايي كه شركت به منظور آن تشكيل مي شود؛

3 _ مركز اصلي شركت و شعب آن در صورتي كه تاسيس شعبه موردنظر باشد؛

4 _ مدت شركت

5 _ هويت كامل و اقامتگاه و شغل موسسين در صورتي كه تمام يابعضي از موسسين در امور مربوط به موضوع شركت يا امور مشابه با آن سوابق يا اطلاعات يا تجاربي داشته باشند ذكر آن به اختصار؛

6 _ مبلغ سرمايه شركت و تعيين مقدار نقد و غيرنقد آن به تفكيك وتعداد و نوع سهام در مورد سرمايه غيرنقد شركت تعيين مقدار و مشخصات و اوصاف و ارزش آن به نحوي كه بتوان

از كم و كيف سرمايه غيرنقد اطلاع حاصل نمود؛

7 _ در صورتي كه موسسين مزايايي براي خود در نظر گرفته اند تعيين چگونگي و موجبات آن مزايا به تفصيل

8 _ تعيين مقداري از سرمايه كه موسسين تعهد كرده و مبلغي كه پرداخت كرده اند؛

9 _ ذكر هزينه هايي كه موسسين تا آن موقع جهت تدارك مقدمات تشكيل شركت و مطالعاتي كه انجام گرفته است پرداخت كرده اند و برآورد هزينه هاي لازم تا شروع فعاليتهاي شركت

10 _ در صورتي كه انجام موضوع شركت قانونا مستلزم موافقت مراجع خاصي باشد ذكر مشخصات اجازه نامه يا موافقت اصولي آن مراجع

11 _ ذكر حداقل تعداد سهامي كه هنگام پذيره نويسي بايد توسط پذيره نويسي تعهد شود و تعيين مبلغي از آن كه بايد مقارن پذيره نويسي نقدا پرداخت گردد؛

12 _ ذكر شماره و مشخصات حساب بانكي كه مبلغ نقدي سهام مورد تعهد بايد به آن حساب پرداخت شود و تعيين مهلتي كه طي آن اشخاص ذي علاقه ميتوانند براي پذيره نويسي و پرداخت مبلغ نقدي به بانك مراجعه كنند؛

13 _ تصريح به اين كه اظهارنامه موسسين به انضمام طرح اساسنامه براي مراجعه به علاقه مندان به مرجع ثبت شركتها تسليم شده است

14 _ ذكر نام روزنامه كثيرالانتشاري كه هرگونه دعوت و اطلاعيه بعدي تا تشكيل مجمع عمومي موسس منحصرا در آن منتشرخواهد شد.

15 _ چگونگي تخصيص سهام به پذيره نويسان

ماده 10 _ مرجع ثبت شركتها پس از مطالعه اظهارنامه و ضمايم آن و تطبيق مندرجات آنها با قانون اجازه انتشار اعلاميه پذيره نويسي را صادر خواهد نمود.

ماده 11 _ اعلاميه پذيره نويسي بايد توسط موسسين در جرايد آگهيگرديده و نيز در بانكي كه تعهد سهام نزد آن صورت مي گيرد درمعرض ديد علاقه مندان قرار داده شود.

ماده 12 _ ظرف مهلتي

كه در اعلاميه پذيره نويسي معين شده است علاقه مندان به بانك مراجعه و ورقه تعهد سهام را امضاء و مبلغي را كه نقدا بايد پرداخت شود تاديه و رسيد دريافت خواهند كرد.

ماده 13 _ ورقه تعهد سهم بايد مشتمل بر نكات زير باشد:

1 _ نام و موضوع و مركز اصلي و مدت شركت

2 _ سرمايه شركت

3 _ شماره و تاريخ اجازه انتشار اعلاميه پذيره نويسي و مرجع صدورآن

4 _ تعداد سهامي كه مورد تعهد واقع ميشود و مبلغ اسمي آن و همچنين مبلغي كه از آن بابت نقدا در موقع پذيره نويسي بايدپرداخت شود؛

5 _ نام بانك و شماره حسابي كه مبلغ لازم توسط پذيره نويسان بايدبه آن حساب پرداخت شود؛

6 _ هويت و نشاني كامل پذيره نويس

7 _ قيد اين كه پذيره نويس متعهد است مبلغ پرداخت نشده سهام مورد تعهد را طبق مقررات اساسنامه شركت پرداخت نمايد.

ماده 14 _ ورقه تعهد سهم در دو نسخه تنظيم و با قيد تاريخ به امضاءپذيره نويس يا قائم مقام قانوني او رسيده نسخه اول نزد بانك نگاهداري و نسخه دوم با قيد رسيد وجه و مهر و امضاء بانك به پذيره نويس تسليم مي شود.

تبصره _ در صورتي كه ورقه تعهد سهم را شخصي براي ديگري امضاءكند هويت و نشاني كامل و سمت امضاءكننده قيد و مدرك سمت اواخذ و ضميمه خواهد شد.

ماده 15 _ امضاء ورقه تعهد سهم به خودي خود مستلزم قبول اساسنامه شركت و تصميمات مجامع عمومي صاحبان سهام مي باشد.

ماده 16 _ پس از گذشتن مهلتي كه براي پذيره نويسي معين شده است ويا در صورتي كه مدت تمديد شده باشد بعد از انقضاي مدت تمديدشده موسسين حداكثر تا يك ماه به تعهدات پذيره نويسان

رسيدگي و پس از احراز اين كه تمام سرمايه شركت صحيحا تعهد گرديده واقلا سي و پنج درصد آن پرداخت شده است تعداد سهام هر يك ازتعهدكنندگان را تعيين و اعلام و مجمع عمومي موسس را دعوت خواهند نمود.

ماده 17 _ مجمع عمومي موسس با رعايت مقررات اين قانون تشكيل ميشود و پس از رسيدگي و احراز پذيره نويسي كليه سهام شركت و تاديه مبالغ لازم و شور درباره اساس نامه شركت و تصويب آن اولين مديران و بازرس يا بازرسان شركت را انتخاب ميكند. مديران وبازرسان شركت بايد كتبا قبول سمت نمايند؛ قبول سمت به خودي خود دليل بر اين است كه مدير و بازرس با علم به تكاليف و مسووليتهاي سمت خود عهده دار آن گرديده اند. از اين تاريخ شركت تشكيل شده محسوب ميشود.

تبصره _ هرگونه دعوت و اطلاعيه براي صاحبان سهام تا تشكيل مجمع عمومي سالانه بايد در دو روزنامه كثيرالانتشار منتشر شوديكي از اين دو روزنامه به وسيله مجمع عمومي موسس و روزنامه ديگر از طرف وزارت اطلاعات و جهانگردي تعيين ميشود.

ماده 18 _ اساسنامه اي كه به تصويب مجمع عمومي موسس رسيده به ضميمه صورت جلسه مجمع و اعلاميه قبولي مديران و بازرسان جهت ثبت شركت به مرجع ثبت شركتها تسليم خواهد شد.

ماده 19 _ در صورتي كه شركت تا شش ماه از تاريخ تسليم اظهارنامه مذكور در ماده 6 اين قانون به ثبت نرسيده باشد به درخواست هريك از موسسين يا پذيره نويسان مرجع ثبت شركتها كه اظهارنامه به آن تسليم شده است گواهينامه اي حاكي از عدم ثبت شركت صادر و به بانكي كه تعهد سهام و تاديه وجوه در آن به عمل آمده است ارسال مي دارد تا موسسين و پذيره نويسان به بانك مراجعه و تعهدنامه

و وجوه پرداختي خود را مسترد دارند. در اين صورت هرگونه هزينه اي كه براي تاسيس شركت پرداخت يا تعهد شده باشد به عهده موسسين خواهد بود.

ماده 20 _ براي تاسيس و ثبت شركتهاي سهامي خاص فقط تسليم اظهارنامه به ضميمه مدارك زير به مرجع ثبت شركتها كافي خواهدبود:

1 _ اساسنامه شركت كه بايد به امضاء كليه سهامداران رسيده باشد؛

2 _ اظهارنامه مشعر بر تعهد كليه سهام و گواهينامه بانكي حاكي از تاديه قسمت نقدي آن كه نبايد كمتر از سي و پنج درصد كل سهام باشد. اظهارنامه مذكور بايد به امضاي كليه سهامداران رسيده باشد.هرگاه تمام يا قسمتي از سرمايه به صورت غيرنقد باشد، بايد تمام آن تاديه گرديده و صورت تقويم آن به تفكيك در اظهارنامه منعكس شده باشد و در صورتي كه سهام ممتازه وجود داشته باشد بايد شرح امتيازات و موجبات آن در اظهارنامه منعكس شده باشد؛

3 _ انتخاب اولين مديران و بازرس يا بازرسان شركت كه بايد درصورت جلسه اي قيد و به امضاي كليه سهامداران رسيده باشد؛

4 _ قبول سمت مديريت و بازرسي با رعايت قسمت اخير ماده 17؛

5 _ ذكر نام روزنامه كثيرالانتشاري كه هرگونه آگهي راجع به شركت تا تشكيل اولين مجمع عمومي عادي در آن منتشر خواهد شد؛

تبصره _ ساير قيود و شرايطي كه در اين قانون براي تشكيل و ثبت شركتهاي سهامي عام مقرر است در مورد شركتهاي سهامي خاص لازم الرعايه نخواهد بود.

ماده 21 _ شركتهاي سهامي خاص نمي توانند سهام خود را براي پذيره نويسي يا فروش در بورس اوراق بهادار يا توسط بانكها عرضه نمايند و يا به انتشار آگهي و اطلاعيه و يا هر نوع اقدام تبليغاتي براي فروش سهام خود

مبادرت كنند مگر اين كه از مقررات مربوط به شركتهاي سهامي عام به نحوي كه در اين قانون مذكور است تبعيت نمايند.

ماده 22 _ استفاده از وجوه تاديه شده به نام شركتهاي سهامي در شرف تاسيس ممكن نيست مگر پس از به ثبت رسيدن شركت و يا درمورد مذكور در ماده 19.

ماده 23 _ موسسين شركت نسبت به كليه اعمال و اقداماتي كه به منظور تاسيس و به ثبت رسانيدن شركت انجام مي دهند مسووليت تضامني دارند.

بخش 2 _ سهام ( م 24 تا م 42 )

ماده 24 _ سهم قسمتي است از سرمايه شركت سهامي كه مشخص ميزان مشاركت و تعهدات و منافع صاحب آن در شركت سهامي مي باشد. ورقه سهم سند قابل معامله اي است كه نماينده تعدادسهامي است كه صاحب آن در شركت سهامي دارد.

تبصره 1 _ سهم ممكن است با نام و يا بي نام باشد.

تبصره 2 _ در صورتي كه براي بعضي از سهام شركت با رعايت مقررات اين قانون مزايايي قائل شوند اين گونه سهام سهام ممتازناميده مي شود.

ماده 25 _ اوراق سهام بايد متحدالشكل و چاپي و داراي شماره ترتيب بوده و به امضاي لااقل دو نفر كه به موجب مقررات اساسنامه تعيين مي شوند برسد.

ماده 26 _ در ورقه سهم نكات زير بايد قيد شود:

1 _ نام شركت و شماره ثبت آن در دفتر ثبت شركتها؛

2 _ مبلغ سرمايه ثبت شده و مقدار پرداخت شده آن

3 _ تعيين نوع سهم

4 _ مبلغ اسمي سهم و مقدار پرداخت شده آن به حروف و به اعداد؛

5 _ تعداد سهامي كه هر ورقه نماينده آن است

ماده 27 _ تا زماني كه اوراق سهام صادر نشده است شركت بايد به صاحبان سهام گواهي نامه موقت سهم بدهد كه معرف تعداد و نوع سهام

و مبلغ پرداخت شده آن باشد. اين گواهي نامه در حكم سهم است ولي در هر حال ظرف مدت يك سال پس از پرداخت تمامي مبلغ اسمي سهم بايد ورقه سهم صادر و به صاحب سهم تسليم وگواهي نامه موقت سهم مسترد و ابطال گردد.

ماده 28 _ تا وقتي كه شركت به ثبت نرسيده صدور ورقه سهم ياگواهي نامه موقت سهم ممنوع است در صورت تخلف ، امضاءكنندگان مسوول جبران خسارات اشخاص ثالث خواهند بود.

ماده 29 _ در شركتهاي سهامي عام مبلغ اسمي هر سهم نبايد از ده هزار ريال بيشتر باشد.

ماده 30 _ مادام كه تمامي مبلغ اسمي هر سهم پرداخت نشده صدور ورقه سهم بي نام يا گواهي نامه موقت بي نام ممنوع است به تعهدكننده اين گونه سهام گواهي نامه موقت با نام داده خواهد شد كه نقل و انتقال آن تابع مقررات مربوط به نقل و انتقال سهام با نام است

ماده 31 _ در مورد صدور گواهي نامه موقت سهم مواد 25 و 26 بايدرعايت شود.

ماده 32 _ مبلغ اسمي سهام و همچنين قطعات سهام در صورت تجزيه بايد متساوي باشد.

ماده 33 _ مبلغ پرداخت نشده سهام هر شركت سهامي بايد ظرف مدت مقرر در اساسنامه مطالبه شود. در غير اين صورت هيات مديره شركت بايد مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام را به منظورت قليل سرمايه شركت تا ميزان مبلغ پرداخت شده سرمايه دعوت كند و تشكيل دهد وگرنه هر ذي نفع حق خواهد داشت كه براي تقليل سرمايه ثبت شده شركت تا ميزان مبلغ پرداخت شده به دادگاه رجوع كند.

تبصره _ مطالبه مبلغ پرداخت نشده سهام يا هر مقدار از آن بايد از كليه صاحبان سهام و بدون تبعيض به عمل آيد.

ماده 34 _ كسي كه

تعهد ابتياع سهمي را نموده مسوول پرداخت تمام مبلغ اسمي آن مي باشد و در صورتي كه قبل از تأديه تمام مبلغ اسمي سهم آن را به ديگري انتقال دهد بعد از انتقال سهم دارنده سهم مسوول پرداخت بقيه مبلغ اسمي آن خواهد بود.

ماده 35 _ در هر موقع كه شركت بخواهد تمام يا قسمتي از مبلغ پرداخت نشده سهام را مطالبه كند بايد مراتب را از طريق نشر آگهي در روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي مربوط به شركت در آن منتشرمي شود به صاحبان فعلي سهام اطلاع دهد و مهلت معقول و متناسبي براي پرداخت مبلغ مورد مطالبه مقرر دارد. پس از انقضاي چنين مهلتي هر مبلغ كه تأديه نشده باشد نسبت به آن خسارت ديركرد از قرار نرخ رسمي بهره به علاوه چهار درصد در سال به مبلغ تأديه نشده علاوه خواهد شد و پس از اخطار از طرف شركت به صاحب سهم و گذشتن يك ماه اگر مبلغ مورد مطالبه و خسارت تاخير آن تماما پرداخت نشود شركت اين گونه سهام را در صورتي كه در بورس اوراق بهادار پذيرفته شده باشد از طريق بورس وگرنه از طريق مزايده به فروش خواهد رسانيد. از حاصل فروش سهم بدوا كليه هزينه هاي مترتبه برداشت گرديده و در صورتي كه خالص حاصل فروش از بدهي صاحب سهم (بابت اصل و هزينه ها و خسارت ديركرد) بيشتر باشد مازاد به وي پرداخت مي شود.

ماده 36 _ در مورد ماده 35 آگهي فروش سهم با قيد مشخصات سهام مورد مزايده فقط يك نوبت در روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي مربوط به شركت در آن نشر مي گردد منتشر و يك نسخه از آگهي به وسيله پست سفارشي براي صاحب سهم ارسال

مي شود. هرگاه قبل از تاريخي كه براي فروش معين شده است كليه بدهي هاي مربوط به سهام اعم از اصل _ خسارات _ هزينه ها به شركت پرداخت شود شركت از فروش سهام خودداري خواهد كرد. در صورت فروش سهام نام صاحب سهم سابق از دفاتر شركت حذف و اوراق سهام يا گواهي نامه موقت سهام با قيد كلمه المثني به نام خريدار صادر و اوراق سهام يا گواهي نامه موقت سهام قبلي ابطال مي شود و مراتب براي اطلاع عموم آگهي مي گردد.

ماده 37 _ دارندگان سهام مذكور در ماده 35 حق حضور و راي در مجامع عمومي صاحبان سهام شركت را نخواهند داشت و در احتساب حد نصاب تشكيل مجامع عمومي تعداد اين گونه سهام از كل تعداد سهام شركت كسر خواهد شد.

بعلاوه حق دريافت سود قابل تقسيم و حق رجحان در خريد سهام جديد شركت و همچنين حق دريافت اندوخته قابل تقسيم نسبت به اين گونه سهام معلق خواهد ماند.

ماده 38 _ در مورد ماده 37 هرگاه دارندگان سهام قبل از فروش سهام بدهي خود را بابت اصل و خسارات و هزينه ها به شركت پرداخت كنند مجددا حق حضور و راي در مجامع عمومي را خواهند داشت و مي توانند حقوق مالي وابسته به سهام خود را كه مشمول مرور زمان نشده باشد مطالبه كنند.

ماده 39 _ سهم بي نام به صورت سند در وجه حامل تنظيم و ملك دارنده آن شناخته مي شود مگر خلاف آن ثابت گردد. نقل و انتقال اين گونه سهام به قبض و اقباض به عمل مي آيد.

گواهي نامه موقت سهام بي نام در حكم سهام بي نام است و از لحاظ ماليات بر درآمد مشمول مقررات سهام بي نام مي باشد.

ماده 40 _ انتقال سهام با نام بايد در دفتر

ثبت سهام شركت به ثبت برسد و انتقال دهنده يا وكيل يا نماينده قانوني او بايد انتقال را در دفتر مزبور امضاء كند.

در موردي كه تمامي مبلغ اسمي سهم پرداخت نشده است نشاني كامل انتقال گيرنده نيز در دفتر ثبت سهام شركت قيد و به امضاي انتقال گيرنده يا وكيل يا نماينده قانوني او رسيده و از نظر اجراي تعهدات ناشي از نقل و انتقال سهم معتبر خواهد بود. هرگونه تغيير اقامتگاه نيز بايد به همان ترتيب به ثبت رسيده و امضاء شود. هر انتقالي كه بدون رعايت شرايط فوق به عمل آيد از نظر شركت و اشخاص ثالث فاقد اعتبار است

ماده 41 _ در شركتهاي سهامي عام نقل و انتقال سهام نمي تواند مشروط به موافقت مديران شركت يا مجامع عمومي صاحبان سهام بشود.

ماده 42 _ هر شركت سهامي مي تواند به موجب اساسنامه و همچنين تا موقعي كه شركت منحل نشده است طبق تصويب مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام سهام ممتاز ترتيب دهد.

امتيازات اين گونه سهام و نحوه استفاده از آن بايد به طور وضوح تعيين گردد. هرگونه تغيير در امتيازات وابسته به سهام ممتاز بايد به تصويب مجمع عمومي فوق العاده شركت با جلب موافقت دارندگان نصف بعلاوه يك اين گونه سهام انجام گيرد.

بخش 3 _ تبديل سهام ( م 43 تا م 50 )

ماده 43 _ هرگاه شركت بخواهد به موجب مقررات اساسنامه يا بنا به تصميم مجمع عمومي فوق العاده سهامداران خود سهام بي نام شركت را به سهام با نام و يا آن كه سهام با نام را به سهام بي نام تبديل نمايد بايد بر طبق مواد زير عمل كند.

ماده 44 _ در مورد تبديل سهام بي نام به سهام با نام بايد مراتب در روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي مربوط

به شركت در آن نشر مي گردد سه نوبت هر يك به فاصله پنج روز منتشر و مهلتي كه كمتراز شش ماه از تاريخ اولين آگهي نباشد به صاحبان سهام داده شود تا براي تبديل سهام خود به مركز شركت مراجعه كنند. در آگهي تصريح خواهد شد كه پس از انقضاي مهلت مزبور كليه سهام بي نام شركت باطل شده تلقي مي گردد.

ماده 45 _ سهام بي نامي كه ظرف مهلت مذكور در ماده 44 براي تبديل به سهام با نام به مركز شركت تسليم نشده باشد باطل شده محسوب و برابر تعداد آن سهام با نام صادر و توسط شركت در صورتي كه سهام شركت در بورس اوراق بهادار پذيرفته شده باشد از طريق بورس وگرنه از طريق حراج فروخته خواهد شد. آگهي حراج حداكثر تا يك ماه پس از انقضاي مهلت شش ماه مذكور فقط يك نوبت در روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي مربوط به شركت در آن نشر مي گردد منتشر خواهد شد. فاصله بين آگهي و تاريخ حراج حداقل ده روز و حداكثر يك ماه خواهد بود. در صورتي كه در تاريخ تعيين شده تمام يا قسمتي از سهام به فروش نرسد حراج تا دو نوبت طبق شرايط مندرج در اين ماده تجديد خواهد شد.

ماده 46 _ از حاصل فروش سهامي كه بر طبق ماده 45 فروخته مي شود بدوا هزينه هاي مترتبه از قبيل هزينه آگهي حراج يا حق الزحمه كارگزار بورس كسر و مازاد آن توسط شركت در حساب بانكي بهره دار سپرده مي شود. در صورتي كه ظرف ده سال از تاريخ فروش سهام باطل شده به شركت مسترد شود مبلغ سپرده و بهره مربوطه به دستور شركت از طرف بانك به مالك سهم پرداخت مي شود.

پس از انقضاي ده سال باقي مانده وجوه در حكم مال بلاصاحب بوده و بايد از طرف بانك و با اطلاع دادستان شهرستان به خزانه دولت منتقل گردد.

تبصره _ در مورد مواد 45 و 46 هرگاه پس از تجديد حراج مقداري از سهام به فروش نرسد صاحبان سهام بي نام كه به شركت مراجعه مي كنند به ترتيب مراجعه به شركت اختيار خواهند داشت از خالص حاصل فروش سهامي كه فروخته شده به نسبت سهام بي نامي كه در دست دارند وجه نقد دريافت كنند و يا آن كه برابر تعداد سهام بي نام خود سهام با نام تحصيل نمايند و اين ترتيب تا وقتي كه وجه نقد و سهم فروخته نشده هر دو در اختيار شركت قرار دارد رعايت خواهد شد.

ماده 47 _ براي تبديل سهام با نام به سهام بي نام مراتب فقط يك نوبت در روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي مربوط به شركت در آن نشر مي گردد منتشر و مهلتي كه نبايد كمتر از دو ماه باشد به صاحبان سهام داده مي شود تا براي تبديل سهام خود به مركز شركت مراجعه كنند. پس از انقضاي مهلت مذكور برابر تعداد سهامي كه تبديل نشده است سهام بي نام صادر و در مركز شركت نگاهداري خواهد شد تا هر موقع كه دارندگان سهام با نام به شركت مراجعه كنند سهام با نام آنان اخذ و ابطال و سهام بي نام به آنها داده شود.

ماده 48 _ پس از تبديل كليه سهام بي نام به سهام با نام و يا تبديل سهام با نام به سهام بي نام و يا حسب مورد پس از گذشتن هر يك ازمهلتهاي مذكور در مواد 44 و 47 شركت بايد مرجع ثبت شركتها را از تبديل سهام

خود كتبا مطلع سازد تا مراتب طبق مقررات به ثبت رسيده و براي اطلاع عموم آگهي شود.

ماده 49 _ دارندگان سهامي كه بر طبق مواد فوق سهام خود را تعويض ننموده باشند نسبت به آن سهام حق حضور و راي در مجامع عمومي صاحبان سهام را نخواهند داشت

ماده 50 _ در مورد تعويض گواهي نامه موقت سهام با اوراق سهام با نام يا بي نام بر طبق مفاد مواد 47 و 49 عمل خواهد شد.

بخش 4 _ اوراق قرضه ( م 51 تا م 71 )

ماده 51 _ شركت سهامي عام مي تواند تحت شرايط مندرج در اين قانون اوراق قرضه منتشر كند.

ماده 52 _ ورقه قرضه ورقه قابل معامله اي است كه معرف مبلغي وام است با بهره معين كه تمامي آن يا اجزاي آن در موعد يا مواعدمعيني بايد مسترد گردد. براي ورقه قرضه ممكن است علاوه بر بهره حقوق ديگري نيز شناخته شود.

ماده 53 _ دارندگان اوراق قرضه در اداره امور شركت هيچ گونه دخالتي نداشته و فقط بستانكار شركت محسوب مي شوند.

ماده 54 _ پذيره نويسي و خريد اوراق قرضه عمل تجاري نمي باشد.

ماده 55 _ انتشار اوراق قرضه ممكن نيست مگر وقتي كه كليه سرمايه ثبت شده شركت تاديه شده و دو سال تمام از تاريخ ثبت شركت گذشته و دو ترازنامه آن به تصويب مجمع عمومي رسيده باشد.

ماده 56 _ هرگاه انتشار اوراق قرضه در اساسنامه شركت پيش بيني نشده باشد مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام مي تواند بنا به پيشنهاد هيات مديره انتشار اوراق قرضه را تصويب و شرايط آن را تعيين كند. اساسنامه و يا مجمع عمومي مي تواند به هيات مديره شركت اجازه دهد كه طي مدتي كه از دو سال تجاوز نكند يك يا چند بار به انتشار

اوراق قرضه مبادرت نمايد.

تبصره _ در هر بار انتشار مبلغ اسمي اوراق قرضه و نيز قطعات اوراق قرضه (در صورت تجزيه بايد متساوي باشد.

ماده 57 _ تصميم راجع به فروش اوراق قرضه و شرايط صدور و انتشار آن بايد همراه با طرح اطلاعيه انتشار اوراق قرضه كتبا به مرجع ثبت شركتها اعلام شود. مرجع مذكور مفاد تصميم را ثبت و خلاصه آن را همراه با طرح اطلاعيه انتشار اوراق قرضه به هزينه شركت در روزنامه رسمي آگهي خواهد نمود.

تبصره _ قبل از انجام تشريفات مذكور در ماده فوق هرگونه آگهي براي فروش اوراق قرضه ممنوع است

ماده 58 _ اطلاعيه انتشار اوراق قرضه بايد مشتمل بر نكات زير بوده و توسط دارندگان امضاء مجاز شركت امضاء شده باشد.

1 _ نام شركت

2 _ موضوع شركت

3 _ شماره و تاريخ ثبت شركت

4 _ مركز اصلي شركت

5 _ مدت شركت

6 _ مبلغ سرمايه شركت و تصريح به اين كه كليه آن پرداخت شده است

7 _ در صورتي كه شركت سابقا اوراق قرضه صادر كرده است مبلغ و تعداد و تاريخ صدور آن و تضميناتي كه احتمالا براي بازپرداخت آن در نظر گرفته شده است و همچنين مبالغ بازپرداخت شده آن و درصورتي كه اوراق قرضه سابق قابل تبديل به سهام شركت بوده باشد مقداري از آن گونه اوراق قرضه كه هنوز تبديل به سهم نشده است

8 _ در صورتي كه شركت سابقا اوراق قرضه موسسه ديگري را تضمين كرده باشد مبلغ و مدت و ساير شرايط تضمين مذكور؛

9 _ مبلغ قرضه و مدت آن و همچنين مبلغ اسمي هر ورقه و نرخ بهره اي كه

به قرضه تعلق مي گيرد و ترتيب محاسبه آن و ذكر سايرحقوقي كه احتمالا براي اوراق قرضه در نظر گرفته شده است و همچنين موعد يا مواعد و شرايط بازپرداخت اصل و پرداخت بهره و غيره و در صورتي كه اوراق قرضه قابل بازخريد باشد شرايط و ترتيب بازخريد؛

10 _ تضميناتي كه احتمالا براي اوراق قرضه در نظر گرفته شده است

11 _ اگر اوراق قرضه قابل تعويض با سهام شركت يا قابل تبديل به سهام شركت باشد مهلت و ساير شرايط تعويض يا تبديل

12 _ خلاصه گزارش وضع مالي شركت و خلاصه ترازنامه آخرين سال مالي آن كه به تصويب مجمع عمومي صاحبان سهام رسيده است

ماده 59 _ پس از انتشار آگهي مذكور در ماده 57 شركت بايد تصميم مجمع عمومي و اطلاعيه انتشار اوراق قرضه را با قيد شماره و تاريخ آگهي منتشر شده در روزنامه رسمي و همچنين شماره و تاريخ روزنامه رسمي كه آگهي در آن منتشر شده است در روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي مربوط به شركت در آن نشر مي گردد آگهي كند.

ماده 60 _ ورقه قرضه بايد شامل نكات زير بوده و به همان ترتيبي كه براي امضاي اوراق سهام مقرر شده است امضاء بشود:

1 _ نام شركت

2 _ شماره و تاريخ ثبت شركت

3 _ مركز اصلي شركت

4 _ مبلغ سرمايه شركت

5 _ مدت شركت

6 _ مبلغ اسمي و شماره ترتيب و تاريخ صدور ورقه قرضه

7 _ تاريخ و شرايط بازپرداخت قرضه و نيز شرايط بازخريد ورقه قرضه (اگر قابل بازخريد باشد)؛

8 _ تضميناتي كه احتمالا براي قرضه در نظر گرفته شده است

9 _ در صورت قابليت تعويض

اوراق قرضه با سهام شرايط و ترتيباتي كه بايد براي تعويض رعايت شود با ذكر نام اشخاص يا مؤسساتي كه تعهد تعويض اوراق قرضه را كرده اند؛

10 _ در صورت قابليت تبديل ورقه قرضه به سهام شركت مهلت و شرايط اين تبديل

ماده 61 _ اوراق قرضه ممكن است قابل تعويض با سهام شركت باشد،در اين صورت مجمع عمومي فوق العاده بايد بنا به پيشنهاد هيات مديره و گزارش خاص بازرسان شركت مقارن اجازه انتشار اوراق قرضه افزايش سرمايه شركت را اقلا برابر با مبلغ قرضه تصويب كند.

ماده 62 _ افزايش سرمايه مذكور در ماده 61 قبل از صدور اوراق قرضه بايد به وسيله يك يا چند بانك و يا موسسه مالي معتبر پذيره نويسي شده باشد و قراردادي كه در موضوع اين گونه پذيره نويسي و شرايط آن و تعهد پذيره نويس مبني بر دادن اين گونه سهام به دارندگان اوراق قرضه و ساير شرايط مربوط به آن بين شركت و اين گونه پذيره نويسان منعقد شده است نيز بايد به تصويب مجمع عمومي مذكور در ماده 61 برسد وگرنه معتبر نخواهد بود.

تبصره _ شوراي پول و اعتبار شرايط بانكها و مؤسسات مالي را كه مي توانند افزايش سرمايه شركتها را پذيره نويسي كنند تعيين خواهدنمود.

ماده 63 _ در مورد مواد 61 و 62 حق رجحان سهامداران شركت در خريد سهام قابل تعويض با اوراق قرضه خود به خود منتفي خواهدبود.

ماده 64 _ شرايط و ترتيب تعويض ورقه قرضه با سهم بايد در ورقه قرضه قيد شود.

تعويض ورقه قرضه با سهم تابع ميل و رضايت دارنده ورقه قرضه است

دارنده ورقه قرضه در هر موقع قبل از سررسيد ورقه مي تواند تحت شرايط و به ترتيبي كه در ورقه قيد شده است

آن را با سهم شركت تعويض كند.

ماده 65 _ از تاريخ تصميم مجمع مذكور در ماده 61 تا انقضاي موعد يامواعد اوراق قرضه شركت نمي تواند اوراق قرضه جديد قابل تعويض يا قابل تبديل به سهام منتشر كند يا سرمايه خود را مستهلك سازد يا آن را از طريق بازخريد سهام كاهش دهد يا اقدام به تقسيم اندوخته كند يا در نحوه تقسيم منافع تغييراتي بدهد. كاهش سرمايه شركت در نتيجه زيانهاي وارده كه منتهي به تقليل مبلغ اسمي سهام و يا تقليل عده سهام بشود شامل سهامي نيز كه دارندگان اوراق قرضه در نتيجه تبديل اوراق خود دريافت مي دارندمي گردد و چنين تلقي مي شود كه اين گونه دارندگان اوراق قرضه ازهمان موقع انتشار اوراق مزبور سهامدار شركت بوده اند.

ماده 66 _ از تاريخ تصميم مجمع مذكور در ماده 61 تا انقضاي موعد يامواعد اوراق قرضه صدور سهام جديد در نتيجه انتقال اندوخته به سرمايه و به طور كلي دادن سهم و يا تخصيص يا پرداخت وجه به سهامداران تحت عناويني از قبيل جايزه يا منافع انتشار سهام ممنوع خواهد بود مگر آن كه حقوق دارندگان اوراق قرضه كه متعاقبا اوراق خود را با سهام شركت تعويض مي كنند به نسبت سهامي كه درنتيجه معاوضه مالك مي شوند حفظ شود. به منظور فوق شركت بايد تدابير لازم را اتخاذ كند تا دارندگان اوراق قرضه كه متعاقبا اوراق خود را با سهام شركت تعويض مي كنند بتوانند به نسبت و تحت همان شرايط حقوق مالي مذكور را استيفا نمايند.

ماده 67 _ سهامي كه جهت تعويض با اوراق قرضه صادر مي شود با نام بوده و تا انقضاي موعد يا مواعق د اوراق قرضه وثيقه تعهدپذيره نويسان در برابر دارندگان اوراق قرضه داير به تعويض سهام با

اوراق مذكور مي باشد و نزد شركت نگاهداري خواهد شد. اين گونه سهام تا انقضاء موعد يا مواعد اوراق قرضه فقط قابل انتقال به دارندگان اوراق مزبور بوده و نقل و انتقال اين گونه سهام در دفاترشركت ثبت نخواهد شد مگر وقتي كه تعويض ورقه قرضه با سهم احراز گردد.

ماده 68 _ سهامي كه جهت تعويض با اوراق قرضه صادر مي شود مادام كه اين تعويض به عمل نيامده است تا انقضاي موعد يا مواعد اوراق قرضه قابل تأمين و توقيف نخواهد بود.

ماده 69 _ اوراق قرضه ممكن است قابل تبديل به سهام شركت باشد،در اين صورت مجمع عمومي فوق العاده اي كه اجازه انتشار اوراق قرضه را مي دهد، شرايط و مهلتي كه طي آن دارندگان اين گونه اوراق خواهند توانست اوراق خود را به سهام شركت تبديل كنند تعيين و اجازه افزايش سرمايه را به هيات مديره خواهد داد.

ماده 70 _ در مورد ماده 69 هيات مديره شركت بر اساس تصميم مجمع عمومي مذكور در همان ماده در پايان مهلت مقرر معادل مبلغ بازپرداخت نشده اوراق قرضه اي كه جهت تبديل به سهام شركت عرضه شده است سرمايه شركت را افزايش داده و پس از ثبت اين افزايش در مرجع ثبت شركتها، سهام جديد صادر و به دارندگان اوراق مذكور معادل مبلغ بازپرداخت نشده اوراقي كه به شركت تسليم كرده اند سهم خواهد داد.

ماده 71 _ در مورد اوراق قرضه قابل تبديل به سهم مجمع عمومي بايد بنا به پيشنهاد هيات مديره و گزارش خاص بازرسان شركت اتخاذ تصميم نمايد و همچنين مواد 63 و 64 در مورد اوراق قرضه قابل تبديل به سهم نيز بايد رعايت شود.

بخش 5 _ مجامع عمومي (م 72 تا م 106 )

ماده 72 _ مجمع عمومي شركت سهامي از اجتماع صاحبان سهام تشكيل

مي شود. مقررات مربوط به حضور عده لازم براي تشكيل مجمع عمومي و آراء لازم جهت اتخاذ تصميمات در اساسنامه معين خواهد شد مگر در مواردي كه به موجب قانون تكليف خاص براي آن مقرر شده باشد.

ماده 73 _ مجامع عمومي به ترتيب عبارتند از:

1 _ مجمع عمومي موسس

2 _ مجمع عمومي عادي؛

3 _ مجمع عمومي فوق العاده

ماده 74 _ وظايف مجمع عمومي موسس به قرار زير است

1 _ رسيدگي به گزارش موسسين و تصويب آن و همچنين احرازپذيره نويسي كليه سهام شركت و تاديه مبالغ لازم

2 _ تصويب طرح اساسنامه شركت و در صورت لزوم اصلاح آن

3 _ انتخاب اولين مديران و بازرس يا بازرسان شركت

4 _ تعيين روزنامه كثيرالانتشاري كه هرگونه دعوت و اطلاعيه بعديبراي سهامداران تا تشكيل اولين مجمع عمومي عادي در آن منتشرخواهد شد.

تبصره _ گزارش موسسين بايد حداقل پنج روز قبل از تشكيل مجمع عمومي موسس در محلي كه در آگهي دعوت مجمع تعيين شده است براي مراجعه پذيره نويسان سهام آماده باشد.

ماده 75 _ در مجمع عمومي موسس حضور عده اي از پذيره نويسان كه حداقل نصف سرمايه شركت را تعهد نموده باشند ضروري است اگردر اولين دعوت اكثريت مذكور حاصل نشد مجامع عمومي جديد فقط تا دو نوبت توسط موسسين دعوت مي شوند مشروط بر اين كه لااقل بيست روز قبل از انعقاد آن مجمع آگهي دعوت آن با قيد دستور جلسه قبل و نتيجه آن در روزنامه كثيرالانتشاري كه در اعلاميه پذيره نويسي معين شده است منتشر گردد. مجمع عمومي جديد وقتي قانوني است كه صاحبان لااقل يك سوم سرمايه شركت در آن حاضر باشند. در هر يك از دو

مجمع فوق كليه تصميمات بايدبه اكثريت دو ثلث آراء حاضرين اتخاذ شود. در صورتي كه در مجمع عمومي يك سوم اكثريت لازم حاضر نشد موسسين عدم تشكيل شركت را اعلام ميدارند.

تبصره _ در مجمع عمومي موسس كليه موسسين و پذيره نويسان حق حضور دارند و هر سهم داراي يك راي خواهد بود.

ماده 76 _ هرگاه يك يا چند نفر از موسسين آورده غيرنقد داشته باشند،موسسين بايد قبل از اقدام به دعوت مجمع عمومي موسس نظركتبي كارشناس رسمي وزارت دادگستري را در مورد ارزيابي آورده هاي غيرنقد جلب و آن را جزء گزارش اقدامات خود در اختيارمجمع عمومي موسس بگذارند. در صورتي كه موسسين براي خود مزايايي مطالبه كرده باشند بايد توجيه آن به ضميمه گزارش مزبوربه مجمع موسس تقديم شود.

ماده 77 _ گزارش مربوط به ارزيابي آورده هاي غيرنقد و علل و موجبات مزاياي مطالبه شده بايد در مجمع عمومي موسس مطرح گردد.

دارندگان آورده غيرنقد و كساني كه مزاياي خاصي براي خود مطالبه كرده اند در موقعي كه تقويم آورده غيرنقدي كه تعهد كرده اند يا مزاياي آنها موضوع راي است حق راي ندارند و آن قسمت ازسرمايه غيرنقد كه موضوع مذاكره و راي است از حيث حد نصاب جزء سرمايه شركت منظور نخواهد شد.

ماده 78 _ مجمع عمومي نمي تواند آورده هاي غيرنقد را بيش از آنچه كه از طرف كارشناس رسمي دادگستري ارزيابي شده است قبول كند.

ماده 79 _ هرگاه آورده غيرنقد يا مزايايي كه مطالبه شده است تصويب نگردد دومين جلسه مجمع به فاصله مدتي كه از يك ماه تجاوز نخواهد كرد تشكيل خواهد شد و در فاصله دو جلسه اشخاصي كه آورده غيرنقد آنها قبول نشده است در صورت تمايل ميتوانند تعهدغيرنقد خود را به

تعهد نقد تبديل و مبالغ لازم را تاديه نمايند واشخاصي كه مزاياي مورد مطالبه آنها تصويب نشده ميتوانند باانصراف از آن مزايا در شركت باقي بمانند. در صورتي كه صاحبان آورده غيرنقد و مطالبه كنندگان مزايا به نظر مجمع تسليم نشوند،تعهد آنها نسبت به سهام خود باطل شده محسوب ميگردد و سايرپذيره نويسان ميتوانند به جاي آنها سهام شركت را تعهد و مبالغ لازم را تاديه كنند.

ماده 80 _ در جلسه دوم مجمع عمومي موسس كه بر طبق ماده قبل به منظور رسيدگي به وضع آورده هاي غيرنقد و مزاياي مطالبه شده تشكيل مي گردد بايد بيش از نصف پذيره نويسان هر مقدار از سهام شركت كه تعهد شده است حاضر باشند. در آگهي دعوت اين جلسه بايد نتيجه جلسه قبل و دستور جلسه دوم قيد گردد.

ماده 81 _ در صورتي كه در جلسه دوم معلوم گردد كه در اثر خروج دارندگان آورده غيرنقد و يا مطالبه كنندگان مزايا و عدم تعهد و تاديه سهام آنها از طرف ساير پذيره نويسان قسمتي از سرمايه شركت تعهدنشده است و به اين ترتيب شركت قابل تشكيل نباشد موسسين بايدظرف ده روز از تاريخ تشكيل آن مجمع مراتب را به مرجع ثبت شركتها اطلاع دهند تا مرجع مزبور گواهينامه مذكور در ماده 19 اين قانون را صادر كند.

ماده 82 _ در شركتهاي سهامي خاص تشكيل مجمع عمومي موسس الزامي نيست ليكن جلب نظر كارشناس مذكور در ماده 76 اين قانون ضروري است و نميتوان آورده هاي غيرنقد را به مبلغي بيش ازارزيابي كارشناس قبول نمود.

ماده 83 _ هرگونه تغيير در مواد اساسنامه يا در سرمايه شركت يا انحلال شركت قبل از موعد منحصرا در صلاحيت مجمع عمومي فوق العاده ميباشد.

ماده 84 _ در مجمع عمومي فوق العاده دارندگان بيش از

نصف سهاميكه حق راي دارند بايد حاضر باشند. اگر در اولين دعوت حد نصاب مذكور حاصل نشد مجمع براي بار دوم دعوت و با حضور دارندگان بيش از يك سوم سهامي كه حق راي دارند رسميت يافته و اتخاذ تصميم خواهد نمود به شرط آن كه در دعوت دوم نتيجه دعوت اول قيد شده باشد.

ماده 85 _ تصميمات مجمع عمومي فوق العاده همواره به اكثريت دوم سوم آراء حاضر در جلسه رسمي معتبر خواهد بود.

ماده 86 _ مجمع عمومي عادي مي تواند نسبت به كليه امور شركت بجزآنچه كه در صلاحيت مجمع عمومي موسس و فوق العاده است تصميم بگيرد.

ماده 87 _ در مجمع عمومي عادي حضور دارندگان اقلا بيش از نصف سهامي كه حق راي دارند ضروري است اگر در اولين دعوت حدنصاب مذكور حاصل نشد مجمع براي بار دوم دعوت خواهد شد و با حضور هر عده از صاحبان سهامي كه حق راي دارند رسميت يافته و اخذ تصميم خواهد نمود. به شرط آن كه در دعوت دوم نتيجه دعوت اول قيد شده باشد.

ماده 88 _ در مجمع عمومي عادي تصميمات همواره با اكثريت نصف به علاوه يك آراء حاضر در جلسه رسمي معتبر خواهد بود مگر در مورد انتخاب مديران و بازرسان كه اكثريت نسبي كافي خواهد بود.

در مورد انتخاب مديران تعداد آراء هر راي دهنده در عدد مديراني كه بايد انتخاب شوند ضرب مي شود و حق راي هر راي دهنده برابر باحاصل ضرب مذكور خواهد بود. راي دهنده مي تواند آراء خود را به يك نفر بدهد يا آن را بين چند نفري كه مايل باشد تقسيم كند،اساسنامه شركت نميتواند خلاف اين ترتيب را مقرر دارد.

ماده 89 _ مجمع عمومي عادي بايد

سالي يك بار در موقعي كه در اساسنامه پيش بيني شده است براي رسيدگي به ترازنامه و حساب سود و زيان سال مالي قبل و صورت دارايي و مطالبات و ديون شركت و صورت حساب دوره عملكرد ساليانه شركت و رسيدگي به گزارش مديران و بازرس يا بازرسان و ساير امور مربوط به حسابهاي سال مالي تشكيل شود.

تبصره _ بدون قرائت گزارش بازرس يا بازرسان شركت در مجمع عمومي اخذ تصميم نسبت به ترازنامه و حساب سود و زيان سال مالي معتبر نخواهد بود.

ماده 90 _ تقسيم سود و اندوخته بين صاحبان سهام فقط پس از تصويب مجمع عمومي جايز خواهد بود و در صورت وجود منافع تقسيم ده درصد از سود ويژه سالانه بين صاحبان سهام الزامي است

ماده 91 _ چنانچه هيات مديره مجمع عمومي عادي سالانه را در موعد مقرر دعوت نكند بازرس يا بازرسان شركت مكلفند راسا اقدام به دعوت مجمع مزبور بنمايند.

ماده 92 _ هيات مديره و همچنين بازرس يا بازرسان شركت مي توانند در مواقع مقتضي مجمع عمومي عادي را به طور فوق العاده دعوت نمايند. در اين صورت دستور جلسه مجمع بايد در آگهي دعوت قيد شود.

ماده 93 _ در هر موقع كه مجمع عمومي صاحبان سهام بخواهد در حقوق نوع مخصوصي از سهام شركت تغيير بدهد تصميم مجمع قطعي نخواهد بود مگر بعد از آن كه دارندگان اين گونه سهام در جلسه خاصي آن تصميم را تصويب كنند و براي آن كه تصميم جلسه خاص مذكور معتبر باشد بايد دارندگان لااقل نصف اين گونه سهام در جلسه حاضر باشند و اگر در اين دعوت اين حد نصاب حاصل نشود در دعوت دوم حضور دارندگان اقلا يك سوم اين گونه سهام كافي خواهد بود. تصميمات

همواره به اكثريت دو سوم آراء معتبرخواهد بود.

ماده 94 _ هيچ مجمع عمومي نمي تواند تابعيت شركت را تغيير بدهد و يا هيچ اكثريتي نمي تواند بر تعهدات صاحبان سهام بيفزايد.

ماده 95 _ سهامداراني كه اقلا يك پنجم سهام شركت را مالك باشندحق دارند كه دعوت صاحبان سهام را براي تشكيل مجمع عمومي از هيات مديره خواستار شوند و هيات مديره بايد حداكثر تا بيست روز مجمع مورد درخواست را با رعايت تشريفات مقرره دعوت كنددر غير اين صورت درخواست كنندگان مي توانند دعوت مجمع را ازبازرس يا بازرسان شركت خواستار شوند و بازرس يا بازرسان مكلف خواهند بود كه با رعايت تشريفات مقرره مجمع مورد تقاضا را حداكثر تا ده روز دعوت نمايند وگرنه آن گونه صاحبان سهام حق خواهند داشت مستقيما به دعوت مجمع اقدام كنند به شرط آن كه كليه تشريفات راجع به دعوت مجمع را رعايت نموده و در آگهي دعوت به عدم اجابت درخواست خود توسط هيات مديره و بازرسان تصريح نمايند.

ماده 96 _ در مورد ماده 95 دستور مجمع منحصرا موضوعي خواهدبود كه در تقاضانامه ذكر شده است و هيات رئيسه مجمع از بين صاحبان سهام انتخاب خواهند شد.

ماده 97 _ در كليه موارد دعوت صاحبان سهام براي تشكيل مجامع عمومي بايد از طريق نشر آگهي در روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهيهاي مربوط به شركت در آن نشر مي گردد به عمل آيد. هر يك ازمجامع عمومي ساليانه بايد روزنامه كثيرالانتشاري را كه هرگونه دعوت و اطلاعيه بعدي براي سهامداران تا تشكيل مجمع عموميسالانه بعد در آن منتشر خواهد شد تعيين نمايند. اين تصميم بايد درروزنامه كثيرالانتشاري كه تا تاريخ چنين تصميمي جهت نشردعوت نامه ها و اطلاعيه هاي مربوط به شركت قبلا

تعيين شده منتشرگردد.

تبصره _ در مواقعي كه كليه صاحبان سهام در مجمع حاضر باشند نشرآگهي و تشريفات دعوت الزامي نيست

ماده 98 _ فاصله بين نشر دعوت نامه مجمع عمومي و تاريخ تشكيل آن حداقل ده روز و حداكثر چهل روز خواهد بود.

ماده 99 _ قبل از تشكيل مجمع عمومي هر صاحب سهمي كه مايل به حضور در مجمع عمومي باشد بايد با ارائه ورقه سهم يا تصديق موقت سهم متعلق به خود به شركت مراجعه و ورقه ورود به جلسه را دريافت كند.

فقط سهامداراني حق ورود به مجمع را دارند كه ورقه وروديدريافت كرده باشند.

از حاضرين در مجمع صورتي ترتيب داده خواهد شد كه در آن هويت كامل و اقامتگاه و تعداد سهام و تعداد آراي هر يك ازحاضرين قيد و به امضاي آنان خواهد رسيد.

ماده 100 _ در آگهي دعوت صاحبان سهام براي تشكيل مجمع عموميدستور جلسه و تاريخ و محل تشكيل مجمع با قيد ساعت و نشانيكامل بايد قيد شود.

ماده 101 _ مجامع عمومي توسط هيات رئيسه اي مركب از يك رئيس و يك منشي و دو ناظر اداره ميشود. در صورتي كه ترتيب ديگريدر اساسنامه پيش بيني نشده باشد رياست مجمع با رئيس هيات مديره خواهد بود مگر در مواقعي كه انتخاب يا عزل بعضي ازمديران يا كليه آنها جزو دستور جلسه مجمع باشد كه در اين صورت رئيس مجمع از بين سهامداران حاضر در جلسه به اكثريت نسبيانتخاب خواهد شد. ناظران از بين صاحبان سهام انتخاب خواهندشد ولي منشي جلسه ممكن است صاحب سهم نباشد.

ماده 102 _ در كليه مجامع عمومي حضور وكيل يا قائم مقام قانونيصاحب سهم و همچنين حضور نماينده يا نمايندگان شخصيت حقوقي به شرط ارائه مدرك وكالت يا

نمايندگي به منزله حضورخود صاحب سهم است

ماده 103 _ در كليه مواردي كه در اين قانون اكثريت آراء در مجامع عمومي ذكر شده است مراد اكثريت آراء حاضرين در جلسه است

ماده 104 _ هرگاه در مجمع عمومي تمام موضوعات مندرج در دستور مجمع مورد اخذ تصميم واقع نشود هيات رئيسه مجمع با تصويب مجمع مي تواند اعلام تنفس نموده و تاريخ جلسه بعد را كه نبايدديرتر از دو هفته باشد تعيين كند، تمديد جلسه محتاج به دعوت و آگهي مجدد نيست و در جلسات بعد مجمع با همان حد نصاب جلسه اول رسميت خواهد داشت

ماده 105 _ از مذاكرات و تصميمات مجمع عمومي صورت جلسه ايتوسط منشي ترتيب داده ميشود كه به امضاء هيات رئيسه مجمع رسيده و يك نسخه از آن در مركز شركت نگهداري خواهد شد.

ماده 106 _ در مواردي كه تصميمات مجمع عمومي متضمن يكي ازامور ذيل باشد يك نسخه از صورت جلسه مجمع بايد جهت ثبت به مرجع ثبت شركتها ارسال گردد:

1 _ انتخاب مديران و بازرس يا بازرسان

2 _ تصويب ترازنامه

3 _ كاهش يا افزايش سرمايه و هر نوع تغيير در اساسنامه

4 _ انحلال شركت و نحوه تصفيه آن

بخش 6 _ هيأت مديره (م 107 تا م 143 )

ماده 107 _ شركت سهامي به وسيله هيات مديره اي كه از بين صاحبان سهام انتخاب شده و كلا يا بعضا قابل عزل مي باشند اداره خواهدشد. عده اعضاي هيات مديره در شركتهاي سهامي عمومي نبايد ازپنج نفر كمتر باشد.

ماده 108 _ مديران شركت توسط مجمع عمومي موسس و مجمع عمومي عادي انتخاب مي شوند.

ماده 109 _ مدت مديريت مديران در اساسنامه معين مي شود ليكن اين مدت از دو سال تجاوز نخواهد كرد . انتخاب مجدد مديران بلامانع

است

ماده 110 _ اشخاص حقوقي را مي توان به مديريت شركت انتخاب نمود. در اين صورت شخص حقوقي همان مسووليتهاي مدني شخص حقيقي عضو هيات مديره را داشته و بايد يك نفر رابه نمايندگي دايمي خود جهت انجام وظايف مديريت معرفي نمايد.

چنين نماينده اي مشمول همان شرايط و تعهدات و مسووليت هاي مدني و جزائي عضو هيات مديره بوده از جهت مدني با شخص حقوقي كه او را به نمايندگي تعيين نموده است مسووليت تضامني خواهد داشت

شخص حقوقي عضو هيات مديره مي تواند نماينده خود را عزل كندبه شرط آن كه در همان موقع جانشين او را كتبا به شركت معرفي نمايد وگرنه غايب محسوب مي شود.

ماده 111 _ اشخاص ذيل نمي توانند به مديريت شركت انتخاب شوند:

1 _ محجورين و كساني كه حكم ورشكستگي آنها صادر شده است

2 _ كساني كه به علت ارتكاب جنايت يا يكي از جنحه هاي ذيل به موجب حكم قطعي از حقوق اجتماعي كلا يا بعضا محروم شده باشند در مدت محروميت

سرقت خيانت در امانت كلاهبرداري جنحه هايي كه به موجب قانون در حكم خيانت در امانت يا كلاهبرداري شناخته شده است ،اختلاس تدليس تصرف غيرقانوني در اموال عمومي

تبصره _ دادگاه شهرستان به تقاضاي هر ذي نفع حكم عزل هر مديري راكه برخلاف مفاد اين ماده انتخاب شود يا پس از انتخاب مشمول مفاد اين ماده گردد صادر خواهد كرد و حكم دادگاه مزبور قطعي خواهد بود.

ماده 112 _ در صورتي كه بر اثر فوت يا استعفا يا سلب شرايط از يك ياچند نفر از مديران تعداد اعضاي هيات مديره از حداقل مقرر در اين قانون كمتر شود اعضاي علي البدل به ترتيب مقرر در اساسنامه والا به ترتيب مقرر توسط مجمع عمومي جاي

آن را خواهند گرفت و درصورتي كه عضو علي البدل تعيين نشده باشد و يا تعداد اعضاي علي البدل كافي براي تصدي محلهاي خالي در هيات مديره نباشدمديران باقي مانده بايد بلافاصله مجمع عمومي عادي شركت راجهت تكميل اعضاي هيات مديره دعوت نمايند.

ماده 113 _ در مورد ماده 112 هرگاه هيات مديره حسب مورد از دعوت مجمع عمومي براي انتخاب مديري كه سمت او بلامتصدي مانده خودداري كند هر ذي نفع حق دارد از بازرس يا بازرسان شركت بخواهد كه به دعوت مجمع عمومي عادي جهت تكميل عده مديران بارعايت تشريفات لازم اقدام كنند و بازرس يا بازرسان مكلف به انجام چنين درخواستي مي باشند.

ماده 114 _ مديران بايد تعداد سهامي را كه اساسنامه شركت مقرر كرده است دارا باشند. اين تعداد سهام نبايد از تعداد سهامي كه به موجب اساسنامه جهت دادن راي در مجامع عمومي لازم است كمتر باشد.اين سهام براي تضمين خساراتي است كه ممكن است از تقصيرات مديران منفردا يا مشتركا بر شركت وارد شود. سهام مذكور با اسم بوده و قابل انتقال نيست و مادام كه مديري مفاصا حساب دوره تصدي خود در شركت را دريافت نداشته است سهام مذكور در صندوق شركت به عنوان وثيقه باقي خواهد ماند.

ماده 115 _ در صورتي كه مديري در هنگام انتخاب مالك تعداد سهام لازم به عنوان وثيقه نباشد و همچنين در صورت انتقال قهري سهام مورد وثيقه و يا افزايش يافتن تعداد سهام لازم به عنوان وثيقه مديربايد ظرف مدت يك ماه تعداد سهام لازم به عنوان وثيقه را تهيه و به صندوق شركت بسپارد وگرنه مستعفي محسوب مي شود.

ماده 116 _ تصويب ترازنامه و حساب سود و زيان هر دوره مالي شركت به منزله مفاصا حساب مديران براي همان دوره مالي مي باشد و

پس از تصويب ترازنامه و حساب سود و زيان دوره مالي كه طي آن مدت مديريت مديران منقضي يا به هر نحو ديگري از آنان سلب سمت شده است سهام مورد وثيقه اين گونه مديران خودبه خود از قيد وثيقه آزاد خواهد شد.

ماده 117 _ بازرس يا بازرسان شركت مكلفند هرگونه تخلفي از مقررات قانوني و اساسنامه شركت در مورد سهام وثيقه مشاهده كنند به مجمع عمومي عادي گزارش دهند.

ماده 118 _ جز درباره موضوعاتي كه به موجب مقررات اين قانون اخذ تصميم و اقدام درباره آنها در صلاحيت خاص مجامع عمومي است مديران شركت داراي كليه اختيارات لازم براي اداره امور شركت مي باشند مشروط بر آن كه تصميمات و اقدامات آنها در حدودموضوع شركت باشد. محدود كردن اختيارات مديران در اساسنامه يا به موجب تصميمات مجامع عمومي فقط از لحاظ روابط بين مديران و صاحبان سهام معتبر بوده و در مقابل اشخاص ثالث باطل و كان لم يكن است

ماده 119 _ هيات مديره در اولين جلسه خود از بين اعضاي هيات يك رئيس و يك نايب رئيس كه بايد شخص حقيقي باشند براي هيات مديره تعيين مي نمايد. مدت رياست رئيس و نيابت نايب رئيس هيات مديره بيش از مدت عضويت آنها در هيات مديره نخواهدبود. هيات مديره در هر موقع مي تواند رئيس و نايب رئيس هيات مديره را از سمتهاي مذكور عزل كند. هر ترتيبي خلاف اين ماده مقرر شود كان لم يكن خواهد بود.

تبصره 1 _ از نظر اجراي مفاد اين ماده شخص حقيقي كه به عنوان نماينده شخص حقوقي عضو هيات مديره معرفي شده باشد درحكم عضو هيات مديره تلقي خواهد شد.

تبصره 2 _ هرگاه رئيس هيات مديره موقتا نتواند وظايف خود را انجام دهد وظايف او را نايب رئيس

هيات مديره انجام خواهد داد.

ماده 120 _ رئيس هيات مديره علاوه بر دعوت و اداره جلسات هيات مديره موظف است كه مجامع عمومي صاحبان سهام را درمواردي كه هيات مديره مكلف به دعوت آنها مي باشد دعوت نمايد.

ماده 121 _ براي تشكيل جلسات هيات مديره حضور بيش از نصف اعضاء هيات مديره لازم است تصميمات بايد با اكثريت آراء حاضرين اتخاذ گردد مگر آن كه در اساسنامه اكثريت بيشتري مقررشده باشد.

ماده 122 _ ترتيب دعوت و تشكيل جلسات هيات مديره را اساسنامه تعيين خواهد كرد. ولي در هر حال عده اي از مديران كه اقلا يك سوم اعضاء هيات مديره را تشكيل دهند مي توانند در صورتي كه از تاريخ تشكيل آخرين جلسه هيات مديره حداقل يك ماه گذشته باشد باذكر دستور جلسه هيات مديره را دعوت نمايند.

ماده 123 _ براي هر يك از جلسات هيات مديره بايد صورت جلسه اي تنظيم و لااقل به امضاي اكثريت مديران حاضر در جلسه برسد. درصورت جلسه هيات مديره نام مديراني كه حضور دارند يا غايب مي باشند و خلاصه اي از مذاكرات و همچنين تصميمات متخذه درجلسه با قيد تاريخ در آن ذكر مي گردد. هر يك از مديران كه با تمام يا بعضي از تصميمات مندرج در صورت جلسه مخالف باشد نظر اوبايد در صورت جلسه قيد شود.

ماده 124 _ هيات مديره بايد اقلا يك نفر شخص حقيقي را به مديريت عامل شركت برگزيند و حدود اختيارات و مدت تصدي و حق الزحمه او را تعيين كند. در صورتي كه مديرعامل عضو هيات مديره باشد دوره مديريت عامل او از مدت عضويت او در هيات مديره بيشتر نخواهد بود. مديرعامل شركت نمي تواند در عين حال رئيس هيات مديره همان شركت باشد مگر با تصويب سه چهارم آراء حاضر در مجمع

عمومي

تبصره _ هيات مديره در هر موقع مي تواندمديرعامل را عزل نمايد.

ماده 125 _ مدير عامل شركت در حدود اختياراتي كه توسط هيات مديره به او تفويض شده است نماينده شركت محسوب و از طرف شركت حق امضاء دارد.

ماده 126 _ اشخاص مذكور در ماده 111 نمي توانند به مديريت عامل شركت انتخاب شوند و همچنين هيچ كس نمي تواند در عين حال مديريت عامل بيش از يك شركت را داشته باشد. تصميمات واقدامات مديرعاملي كه برخلاف مفاد اين ماده انتخاب شده است درمقابل صاحبان سهام و اشخاص ثالث معتبر و مسووليتهاي سمت مديريت عامل شامل حال او خواهد شد.

ماده 127 _ هر كس برخلاف ماده 126 به مديريت عامل انتخاب شود ياپس از انتخاب مشمول ماده مذكور گردد دادگاه شهرستان به تقاضاي هر ذينفع حكم عزل او را صادر خواهد كرد و چنين حكمي قطعي خواهد بود.

ماده 128 _ نام و مشخصات و حدود اختيارات مديرعامل بايد باارسال نسخه اي از صورت جلسه هيات مديره به مرجع ثبت شركتهااعلام و پس از ثبت در روزنامه رسمي آگهي شود.

ماده 129 _ اعضاء هيات مديره و مديرعامل شركت و همچنين موسسات و شركتهايي كه اعضاي هيات مديره و يا مديرعامل شركت شريك يا عضو هيات مديره يا مديرعامل آنها باشندنمي توانند بدون اجازه هيات مديره در معاملاتي كه با شركت يا به حساب شركت مي شود به طور مستقيم يا غيرمستقيم طرف معامله واقع و يا سهيم شوند و در صورت اجازه نيز هيات مديره مكلف است بازرس شركت را از معامله اي كه اجازه آن داده شده بلافاصله مطلع نمايد و گزارش آن را به اولين مجمع عمومي عادي صاحبان سهام بدهد و بازرس نيز مكلف است ضمن گزارش خاصي حاوي جزئيات معامله نظر خود را درباره چنين معامله اي

به همان مجمع تقديم كند. عضو هيات مديره يا مديرعامل ذي نفع در معامله درجلسه هيات مديره و نيز در مجمع عمومي عادي هنگام اخذ تصميم نسبت به معامله مذكور حق راي نخواهد داشت

ماده 130 _ معاملات مذكور در ماده 129 در هر حال ولو آن كه توسط مجمع عادي تصويب نشود در مقابل اشخاص ثالث معتبر است مگر در موارد تدليس و تقلب كه شخص ثالث در آن شركت كرده باشد. در صورتي كه بر اثر انجام معامله به شركت خسارتي واردآمده باشدجبران خسارت برعهده هيات مديره و مديرعامل يا مديران ذي نفع و مديراني است كه اجازه آن معامله را داده اند كه همگي آنهامتضامنا مسؤول جبران خسارت وارده به شركت مي باشند.

ماده 131 _ در صورتي كه معاملات مذكور در ماده 129 اين قانون بدون اجازه هيات مديره صورت گرفته باشد هرگاه مجمع عمومي عادي شركت آنها را تصويب نكند آن معاملات قابل ابطال خواهد بود وشركت مي تواند تا سه سال از تاريخ انعقاد معامله و در صورتي كه معامله مخفيانه انجام گرفته باشد تا سه سال از تاريخ كشف آن بطلان معامله را از دادگاه صلاحيتدار درخواست كند. ليكن در هرحال مسووليت مدير و مديران و يا مديرعامل ذي نفع در مقابل شركت باقي خواهد بود. تصميم به درخواست بطلان معامله با مجمع عمومي عادي صاحبان سهام است كه پس از استماع گزارش بازرس مشعر بر عدم رعايت تشريفات لازم جهت انجام معامله دراين مورد راي خواهد داد. مدير يا مديرعامل ذي نفع در معامله حق شركت در راي نخواهد داشت مجمع عمومي مذكور در اين ماده به دعوت هيات مديره يا بازرس شركت تشكيل خواهد شد.

ماده 132 _ مديرعامل شركت و اعضاء هيات مديره به استثناء اشخاص حقوقي حق ندارند هيچ گونه وام يا

اعتبار از شركت تحصيل نمايند وشركت نمي تواند ديون آنان را تضمين يا تعهد كند. اين گونه عمليات به خودي خود باطل است در مورد بانكها و شركتهاي مالي واعتباري معاملات مذكور در اين ماده به شرط آن كه تحت قيود وشرايط عادي و جاري انجام گيرد معتبر خواهد بود. ممنوعيت مذكور در اين ماده شامل اشخاصي نيز كه به نمايندگي شخص حقوقي عضو هيات مديره در جلسات هيات مديره شركت مي كنندو همچنين شامل همسر و پدر و مادر و اجداد و اولاد و اولاد اولاد وبرادر و خواهر اشخاص مذكور در اين ماده مي باشد.

ماده 133 _ مديران و مديرعامل نمي توانند معاملاتي نظير معاملات شركت كه متضمن رقابت با عمليات شركت باشد انجام دهند. هرمديري كه از مقررات اين ماده تخلف كند و تخلف او موجب ضررشركت گردد مسؤول جبران آن خواهد بود. منظور از ضرر در اين ماده اعم است از ورود خسارت يا تفويت منفعت

ماده 134 _ مجمع عمومي عادي صاحبان سهام مي تواند با توجه به ساعات حضور اعضاء غير موظف هيات مديره در جلسات هيات مزبور پرداخت مبلغي را به آنها به طور مقطوع بابت حق حضور آنهادر جلسات تصويب كند. مجمع عمومي اين مبلغ را با توجه به تعداد ساعات و اوقاتي كه هر عضو هيات مديره در جلسات هيات حضور داشته است تعيين خواهد كرد. همچنين در صورتي كه دراساسنامه پيش بيني شده باشد مجمع عمومي مي تواند تصويب كندكه نسبت معيني از سود خالص سالانه شركت به عنوان پاداش به اعضاء هيات مديره تخصيص داده شود. اعضاء غير موظف هيات مديره حق ندارند بجز آنچه در اين ماده پيش بيني شده است در قبال سمت مديريت خود به طور مستمر يا غير مستمر بابت حقوق يا پاداش

يا حق الزحمه وجهي از شركت دريافت كنند.

ماده 135 _ كليه اعمال و اقدامات مديران و مديرعامل شركت در مقابل اشخاص ثالث نافذ و معتبر است و نمي توان به عذر عدم اجراي تشريفات مربوط به طرز انتخاب آنها اعمال و اقدامات آنان راغيرمعتبر دانست

ماده 136 _ در صورت انقضاي مدت مأموريت مديران تا زمان انتخاب مديران جديد مديران سابق كماكان مسؤول امور شركت و اداره آن خواهند بود. هرگاه مراجع موظف به دعوت مجمع عمومي به وظيفه خود عمل نكنند هر ذي نفع مي تواند از مرجع ثبت شركتهادعوت مجمع عمومي عادي را براي انتخاب مديران تقاضا نمايد.

ماده 137 _ هيات مديره بايد لااقل هر شش ماه يك بار خلاصه صورت دارايي و قروض شركت را تنظيم كرده به بازرسان بدهد.

ماده 138 _ هيات مديره موظف است بعد از انقضاي سال مالي شركت ظرف مهلتي كه در اساسنامه پيش بيني شده است مجمع عمومي ساليانه را براي تصويب عمليات سال مالي قبل و تصويب ترازنامه و حساب سود و زيان شركت دعوت نمايد.

ماده 139 _ هر صاحب سهم مي تواند از پانزده روز قبل از انعقاد مجمع عمومي در مركز شركت به صورت حسابها مراجعه كرده و از ترازنامه و حساب سود و زيان و گزارش عمليات مديران و گزارش بازرسان رونوشت بگيرد.

ماده 140 _ هيات مديره مكلف است هر سال يك بيستم از سود خالص شركت را به عنوان اندوخته قانوني موضوع نمايد. همين كه اندوخته قانوني به يك دهم سرمايه شركت رسيد موضوع كردن آن اختياري است و در صورتي كه سرمايه شركت افزايش يابد كسر يك بيستم مذكور ادامه خواهد يافت تا وقتي كه اندوخته قانوني به يك دهم سرمايه بالغ گردد.

ماده 141 _ اگر بر اثر زيانهاي وارده حداقل نصف سرمايه

شركت از ميان برود هيات مديره مكلف است بلافاصله مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام را دعوت نمايد تا موضوع انحلال يا بقاي شركت مورد شور و راي واقع شود. هرگاه مجمع مزبور راي به انحلال شركت ندهد بايد در همان جلسه و با رعايت مقررات ماده 6 اين قانون سرمايه شركت را به مبلغ سرمايه موجود كاهش دهد.

در صورتي كه هيات مديره برخلاف اين ماده به دعوت مجمع عمومي فوق العاده مبادرت ننمايد و يا مجمعي كه دعوت مي شود نتواند مطابق مقررات قانوني منعقد گردد هر ذي نفع مي تواند انحلال شركت را از دادگاه صلاحيتدار درخواست كند.

ماده 142 _ مديران و مديرعامل شركت در مقابل شركت و اشخاص ثالث نسبت به تخلف از مقررات قانوني يا اساسنامه شركت و يامصوبات مجمع عمومي برحسب مورد، منفردا يا مشتركا مسؤول مي باشند و دادگاه حدود مسووليت هر يك را براي جبران خسارت تعيين خواهد نمود.

ماده 143 _ در صورتي كه شركت ورشكسته شود يا پس از انحلال معلوم شود كه دارايي شركت براي تاديه ديون آن كافي نيست دادگاه صلاحيتدار مي تواند به تقاضاي هر ذي نفع هر يك از مديران و يا مديرعاملي را كه ورشكستگي شركت يا كافي نبودن دارايي شركت به نحوي از انحاء معلول تخلفات او بوده است منفردا يا متضامنا به تاديه آن قسمت از ديوني كه پرداخت آن از دارايي شركت ممكن نيست محكوم نمايد.

بخش 7 _ بازرسان (م 144 تا م 156)

ماده 144 _ مجمع عمومي عادي در هر سال يك يا چند بازرس انتخاب مي كند تا بر طبق اين قانون به وظايف خود عمل كنند. انتخاب مجدد بازرس يا بازرسان بلامانع است

مجمع عمومي عادي در هر موقع مي تواند بازرس يا بازرسان را عزل كند به شرط آن كه جانشين آنها را نيز انتخاب نمايد.

تبصره _ در

حوزه هايي كه وزارت اقتصاد اعلام مي كند وظايف بازرسي شركتها را در شركتهاي سهامي عام اشخاصي مي توانند ايفا كنند كه نام آنها در فهرست رسمي بازرسان شركتها درج شده باشد.شرايط تنظيم فهرست و احراز صلاحيت بازرسي در شركتهاي سهامي عام و درج نام اشخاص صلاحيتدار در فهرست مذكور و مقررات و تشكيلات شغلي بازرسان تابع آيين نامه اي مي باشد كه به پيشنهاد وزارت اقتصاد و تصويب كميسيونهاي اقتصاد مجلسين قابل اجرا خواهد بود.

ماده 145 _ انتخاب اولين بازرس يا بازرسان شركتهاي سهامي عام درمجمع عمومي موسس و انتخاب اولين بازرس يا بازرسان شركتهاي سهامي خاص طبق ماده 20 اين قانون به عمل خواهد آمد.

ماده 146 _ مجمع عمومي عادي بايد يك يا چند بازرس علي البدل نيزانتخاب كند تا در صورت معذوريت يا فوت يا استعفاء يا سلب شرايط يا عدم قبول سمت توسط بازرس يا بازرسان اصلي جهت انجام وظايف بازرسي دعوت شوند.

ماده 147 _ اشخاص زير نمي توانند به سمت بازرسي شركت سهامي انتخاب شوند:

1 _ اشخاص مذكور در ماده 111 اين قانون

2 _ مديران و مديرعامل شركت

3 _ اقرباي سببي و نسبي مديران و مديرعامل تا درجه سوم از طبقه اول و دوم

4 _ هر كس كه خود يا همسرش از اشخاص مذكور در بند 2 موظفا حقوق دريافت مي دارد.

ماده 148 _ بازرس يا بازرسان علاوه بر وظايفي كه در ساير مواد اين قانون براي آنان مقرر شده است مكلفند درباره صحت و درستي صورت دارايي و صورت حساب دوره عملكرد و حساب سود وزيان و ترازنامه اي كه مديران براي تسليم به مجمع عمومي تهيه مي كنند و همچنين درباره صحت مطالب و اطلاعاتي كه مديران در اختيار مجامع عمومي گذاشته اند اظهارنظر كنند. بازرسان بايد اطمينان حاصل نمايند

كه حقوق صاحبان سهام در حدودي كه قانون و اساسنامه شركت تعيين كرده است به طور يكسان رعايت شده باشد و در صورتي كه مديران اطلاعاتي برخلاف حقيقت در اختيار صاحبان سهام قرار دهند بازرسان مكلفند كه مجمع عمومي را از آن آگاه سازند.

ماده 149 _ بازرس يا بازرسان مي توانند در هر موقع هرگونه رسيدگي و بازرسي لازم را انجام داده و اسناد و مدارك و اطلاعات مربوط به شركت را مطالبه كرده و مورد رسيدگي قرار دهند. بازرس يا بازرسان مي توانند به مسووليت خود در انجام وظايفي كه بر عهده دارند ازنظر كارشناسان استفاده كنند به شرط آن كه آنها را قبلا به شركت معرفي كرده باشند. اين كارشناسان در مواردي كه بازرس تعيين مي كند مانند خود بازرس حق هرگونه تحقيق و رسيدگي را خواهند داشت

ماده 150 _ بازرس يا بازرسان موظفند با توجه به ماده 148 اين قانون گزارش جامعي راجع به وضع شركت به مجمع عمومي عادي تسليم كنند. گزارش بازرسان بايد لااقل ده روز قبل از تشكيل مجمع عمومي عادي جهت مراجعه صاحبان سهام در مركز شركت آماده باشد.

تبصره _ در صورتي كه شركت بازرسان متعدد داشته باشد هر يك مي تواند به تنهايي وظايف خود را انجام دهد ليكن كليه بازرسان بايد گزارش واحدي تهيه كنند. در صورت وجود اختلاف نظر بين بازرسان موارد اختلاف با ذكر دليل در گزارش قيد خواهد شد.

ماده 151 _ بازرس يا بازرسان بايد هرگونه تخلف يا تقصيري در امورشركت از ناحيه مديران و مديرعامل مشاهده كنند به اولين مجمع عمومي اطلاع دهند و در صورتي كه ضمن انجام ماموريت خود ازوقوع جرمي مطلع شوند بايد به مرجع قضائي صلاحيتدار اعلام نموده و نيز جريان را به اولين مجمع عمومي

گزارش دهند.

ماده 152 _ در صورتي كه مجمع عمومي بدون دريافت گزارش بازرس يا بر اساس گزارش اشخاصي كه برخلاف ماده 147 اين قانون به عنوان بازرس تعيين شده اند صورت دارايي و ترازنامه و حساب سود و زيان شركت را مورد تصويب قرار دهد اين تصويب به هيچ وجه اثر قانوني نداشته از درجه اعتبار ساقط خواهد بود.

ماده 153 _ در صورتي كه مجمع عمومي بازرس معين نكرده باشد يايك يا چند نفر از بازرسان به عللي نتوانند گزارش بدهند يا از دادن گزارش امتناع كنند رئيس دادگاه شهرستان به تقاضاي هر ذي نفع بازرس يا بازرسان را به تعداد مقرر در اساسنامه شركت انتخاب خواهد كرد تا وظايف مربوط را تا انتخاب بازرس به وسيله مجمع عمومي انجام دهند. تصميم رئيس دادگاه شهرستان در اين موردغيرقابل شكايت است

ماده 154 _ بازرس يا بازرسان در مقابل شركت و اشخاص ثالث نسبت به تخلفاتي كه در انجام وظايف خود مرتكب مي شوند طبق قواعد عمومي مربوط به مسووليت مدني مسوول جبران خسارت وارده خواهند بود.

ماده 155 _ تعيين حق الزحمه بازرس با مجمع عمومي عادي است

ماده 156 _ بازرس نمي تواند در معاملاتي كه با شركت يا به حساب شركت انجام مي گيرد به طور مستقيم يا غير مستقيم ذينفع شود.

بخش 8 _ تغييرات در سرمايه شركت( م 157 تا م 198 )

ماده 157 _ سرمايه شركت را مي توان از طريق صدور سهام جديد و يا از طريق بالا بردن مبلغ اسمي سهام موجود افزايش داد.

ماده 158 _ تاديه مبلغ اسمي سهام جديد به يكي از طرق زير امكان پذير است

1 _ پرداخت مبلغ اسمي سهم به نقد؛

2 _ تبديل مطالبات نقدي حال شده اشخاص از شركت به سهام جديد؛

3 _ انتقال سود تقسيم نشده يا اندوخته يا عوايد حاصله از اضافه ارزش سهام جديد

به سرمايه شركت

4 _ تبديل اوراق قرضه به سهام

تبصره 1 _ فقط در شركت سهامي خاص تاديه مبلغ اسمي سهام جديد به غيرنقد نيز مجاز است

تبصره 2 _ انتقال اندوخته قانوني به سرمايه ممنوع است

ماده 159 _ افزايش سرمايه از طريق بالا بردن مبلغ اسمي سهام موجوددر صورتي كه براي صاحبان سهام ايجاد تعهد كند ممكن نخواهدبود مگر آن كه كليه صاحبان سهام با آن موافق باشند.

ماده 160 _ شركت مي تواند سهام جديد را برابر مبلغ اسمي بفروشد يااين كه مبلغي علاوه بر مبلغ اسمي سهم به عنوان اضافه ارزش سهم ازخريداران دريافت كند. شركت مي تواند عوايد حاصله از اضافه ارزش سهام فروخته شده را به اندوخته منتقل سازد يا نقدا بين صاحبان سهام سابق تقسيم كند يا در ازاي آن سهام جديد به صاحبان سهام سابق بدهد.

ماده 161 _ مجمع عمومي فوق العاده به پيشنهاد هيات مديره پس از قرائت گزارش بازرس يا بازرسان شركت در مورد افزايش سرمايه شركت اتخاذ تصميم مي كند.

تبصره 1 _ مجمع عمومي فوق العاده كه در مورد افزايش سرمايه اتخاذ تصميم مي كند شرايط مربوط به فروش سهام جديد و تاديه قيمت آن را تعيين يا اختيار تعيين آن را به هيات مديره واگذار خواهد كرد.

تبصره 2 _ پيشنهاد هيات مديره راجع به افزايش سرمايه بايد متضمن توجيه لزوم افزايش سرمايه و نيز شامل گزارشي درباره امور شركت از بدو سال مالي در جريان و اگر تا آن موقع مجمع عمومي نسبت به حسابهاي سال مالي قبل تصميم نگرفته باشد حاكي از وضع شركت از ابتداي سال مالي قبل باشد. گزارش بازرس يا بازرسان بايد شامل اظهارنظر درباره پيشنهاد هيات

مديره باشد.

ماده 162 _ مجمع عمومي فوق العاده مي تواند به هيات مديره اجازه دهد كه ظرف مدت معيني كه نبايد از پنج سال تجاوز كند سرمايه شركت را تا ميزان مبلغ معيني به يكي از طرق مذكور در اين قانون افزايش دهد.

ماده 163 _ هيات مديره در هر حال مكلف است در هر نوبت پس ازعملي ساختن افزايش سرمايه حداكثر ظرف يك ماه مراتب را ضمن اصلاح اساسنامه در قسمت مربوط به مقدار سرمايه ثبت شده شركت به مرجع ثبت شركتها اعلام كند تا پس از ثبت جهت اطلاع عموم آگهي شود.

ماده 164 _ اساسنامه شركت نمي تواند متضمن اختيار افزايش سرمايه براي هيات مديره باشد.

ماده 165 _ مادام كه سرمايه قبلي شركت تماما تاديه نشده است افزايش سرمايه شركت تحت هيچ عنواني مجاز نخواهد بود.

ماده 166 _ در خريد سهام جديد صاحبان سهام شركت به نسبت سهامي كه مالكند حق تقدم دارند و اين حق قابل نقل و انتقال است مهلتي كه طي آن سهامداران مي توانند حق تقدم مذكور را اعمال كنند كمتر از شصت روز نخواهد بود. اين مهلت از روزي كه براي پذيره نويسي تعيين مي گردد شروع مي شود.

ماده 167 _ مجمع عمومي فوق العاده كه افزايش سرمايه را از طريق فروش سهام جديد تصويب مي كند يا اجازه آن را به هيات مديره مي دهد مي تواند حق تقدم صاحبان سهام را نسبت به پذيره نويسي تمام يا قسمتي از سهام جديد از آنان سلب كند به شرط آنكه چنين تصميمي پس از قرائت گزارش هيات مديره و گزارش بازرس يابازرسان شركت اتخاذ گردد وگرنه باطل خواهد بود.

تبصره _ گزارش هيات مديره مذكور در اين ماده بايد مشتمل بر توجيه لزوم افزايش سرمايه و سلب حق تقدم از سهامداران و معرفي

شخص يا اشخاصي كه سهام جديد براي تخصيص به آنها در نظرگرفته شده است و تعداد و قيمت اين گونه سهام و عواملي كه درتعيين قيمت در نظر گرفته شده است باشد. گزارش بازرس يابازرسان بايد حاكي از تأييد عوامل و جهاتي باشد كه در گزارش هيات مديره ذكر شده است

ماده 168 _ در مورد ماده 167 چنانچه سلب حق تقدم در پذيره نويسي سهام جديد از بعضي از صاحبان سهام به نفع بعضي ديگر انجام مي گيرد سهامداراني كه سهام جديد براي تخصيص به آنها در نظرگرفته شده است حق ندارند در اخذ رأي درباره سلب حق تقدم ساير سهامداران شركت كنند. در احتساب حد نصاب رسميت جلسه و اكثريت لازم جهت معتبر بودن تصميمات مجمع عمومي سهام سهامداراني كه سهام جديد براي تخصيص به آنها در نظر گرفته شده است به حساب نخواهد آمد.

ماده 169 _ در شركتهاي سهامي خاص پس از اتخاذ تصميم راجع به افزايش سرمايه از طريق انتشار سهام جديد بايد مراتب از طريق نشرآگهي در روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهيهاي مربوط به شركت در آن نشر مي گردد به اطلاع صاحبان سهام برسد. در اين آگهي بايداطلاعات مربوط به مبلغ افزايش سرمايه و مبلغ اسمي سهام جديدو حسب مورد مبلغ اضافه ارزش سهم و تعداد سهامي كه هر صاحب سهم به نسبت سهام خود حق تقدم در خريد آنها را دارد و مهلت پذيره نويسي و نحوه پرداخت ذكر شود. در صورتي كه براي سهام جديد شرايط خاصي در نظر گرفته شده باشد چگونگي اين شرايط در آگهي قيد خواهد شد.

ماده 170 _ در شركتهاي سهامي عام پس از اتخاذ تصميم راجع به افزايش سرمايه از طريق انتشار سهام جديد بايد آگهي به نحو

مذكوردر ماده 169 منتشر و در آن قيد شود كه صاحبان سهام بي نام براي دريافت گواهي نامه حق خريد سهامي كه حق تقدم در خريد آن رادارند ظرف مهلت معين كه نبايد كمتر از بيست روز باشد به مراكزي كه از طرف شركت تعيين و در آگهي قيد شده است مراجعه كنند.براي صاحبان سهام با نام گواهينامه هاي حق خريد بايد توسط پست سفارشي ارسال گردد.

ماده 171 _ گواهي نامه حق خريد سهم مذكور در ماده فوق بايد مشتمل بر نكات زير باشد:

1 _ نام و شماره ثبت مركز اصلي شركت

2 _ مبلغ سرمايه فعلي و همچنين مبلغ افزايش سرمايه شركت

3 _ تعداد و نوع سهامي كه دارنده گواهي نامه حق خريد آن را دارد با ذكر مبلغ اسمي سهم و حسب مورد مبلغ اضافه ارزش آن

4 _ نام بانك و مشخصات حساب سپرده اي كه وجوه لازم بايد در آن پرداخته شود؛

5 _ مهلتي كه طي آن دارنده گواهي نامه مي تواند از حق خريد مندرج در گواهي نامه استفاده كند؛

6 _ هرگونه شرايط ديگري كه براي پذيره نويسي مقرر شده باشد.

تبصره _ گواهي نامه حق خريد سهم بايد به همان ترتيبي كه براي امضاي اوراق سهام شركت مقرر است به امضاء برسد.

ماده 172 _ در صورتي كه حق تقدم در پذيره نويسي سهام جديد از صاحبان سهام سلب شده باشد يا صاحبان سهام از حق تقدم خود ظرف مهلت مقرر استفاده نكنند حسب مورد تمام يا باقي مانده سهام جديد عرضه و به متقاضيان فروخته خواهد شد.

ماده 173 _ شركتهاي سهامي عام بايد قبل از عرضه كردن سهام جديدبراي پذيره نويسي عمومي ابتدا طرح اعلاميه پذيره نويسي سهام جديد را به مرجع ثبت شركتها تسليم و رسيد دريافت كنند.

ماده 174 _ طرح اعلاميه

پذيره نويسي مذكور در ماده 173 بايد به امضاي دارندگان امضاي مجاز شركت رسيده و مشتمل بر نكات زير باشد:

1 _ نام و شماره ثبت شركت

2 _ موضوع شركت و نوع فعاليتهاي آن

3 _ مركز اصلي شركت و در صورتي كه شركت شعبي داشته باشدنشاني شعب آن

4 _ در صورتي كه شركت براي مدتي محدود تشكيل شده باشدتاريخ انقضاء مدت آن

5 _ مبلغ سرمايه شركت قبل از افزايش سرمايه

6 - اگر سهام ممتاز منتشرشده باشد، تعداد و امتيازات آن

7 _ هويت كامل اعضاء هيات مديره و مديرعامل شركت

8 _ شرايط حضور و حق رأي صاحبان سهام در مجامع عمومي

9 _ مقررات اساسنامه راجع به تقسيم سود و تشكيل اندوخته وتقسيم دارايي بعد از تصفيه

10 _ مبلغ و تعداد اوراق قرضه قابل تبديل به سهم كه شركت منتشركرده است و مهلت و شرايط تبديل اوراق قرضه به سهم

11 _ مبلغ بازپرداخت نشده انواع ديگر اوراق قرضه اي كه شركت منتشر كرده است و تضمينات مربوط به آن

12 _ مبلغ ديون شركت و همچنين مبلغ ديون اشخاص ثالث كه توسط شركت تضمين شده است

13 _ مبلغ افزايش سرمايه

14 _ تعداد و نوع سهام جديدي كه صاحبان سهام با استفاده از حق تقدم خود تعهد كرده اند؛

15 _ تاريخ شروع و خاتمه مهلت پذيره نويسي

16 _ مبلغ اسمي و نوع سهامي كه بايد تعهد شود و حسب مورد مبلغ اضافه ارزش سهم

17 _ حداقل تعداد سهامي كه هنگام پذيره نويسي بايد تعهد شود؛

18 _ نام بانك و مشخصات حساب سپرده اي كه وجوه لازم بايد درآن پرداخته شود؛

19 _ ذكر نام

روزنامه كثيرالانتشاري كه اطلاعيه ها و آگهيهاي شركت در آن نشر مي شود؛

ماده 175 _ آخرين ترازنامه و حساب سود و زيان شركت كه به تصويب مجمع عمومي رسيده است بايد به ضميمه طرح اعلاميه پذيره نويسي سهام جديد به مرجع ثبت شركتها تسليم گردد و درصورتي كه شركت تا آن موقع ترازنامه و حساب سود و زيان تنظيم نكرده باشد اين نكته بايد در طرح اعلاميه پذيره نويسي قيد شود.

ماده 176 _ مرجع ثبت شركتها پس از وصول طرح اعلاميه پذيره نويسي و ضمايم آن و تطبيق مندرجات آنها با مقررات قانوني اجازه انتشار اعلاميه پذيره نويسي سهام جديد را صادر خواهد نمود.

ماده 177 _ اعلاميه پذيره نويسي سهام جديد بايد علاوه برروزنامه كثيرالانتشاري كه آگهيهاي شركت در آن نشر مي گردد اقلا در دو روزنامه كثيرالانتشار ديگر آگهي شود و نيز در بانكي كه تعهد سهام در نزد آن به عمل مي آيد در معرض ديد علاقه مندان قرار داده شود.در اعلاميه پذيره نويسي بايد قيد شود كه آخرين ترازنامه و حساب سود و زيان شركت كه به تصويب مجمع عمومي رسيده است در نزد مرجع ثبت شركتها و در مركز شركت براي مراجعه علاقه مندان آماده است

ماده 178 _ خريداران ظرف مهلتي كه در اعلاميه پذيره نويسي سهام جديد معين شده است و نبايد از دو ماه كمتر باشد به بانك مراجعه و ورقه تعهد سهام را امضاء كرده و مبلغي را كه بايد پرداخته شودتاديه و رسيد دريافت خواهند كرد.

ماده 179 _ پذيره نويسي سهام جديد به موجب ورقه تعهد خريد سهم كه بايد شامل نكات زير باشد بعمل خواهد آمد:

1 _ نام و موضوع و مركز اصلي و شماره ثبت شركت

2 _ سرمايه شركت قبل از افزايش سرمايه

3 _ مبلغ افزايش

سرمايه

4 _ شماره و تاريخ اجازه انتشار اعلاميه پذيره نويسي سهام جديد و مرجع صدور آن

5 _ تعداد و نوع سهامي كه مورد تعهد واقع مي شود و مبلغ اسمي آن

6 _ نام بانك و شماره حسابي كه بهاي سهم در آن پرداخته مي شود؛

7 _ هويت و نشاني كامل پذيره نويس

ماده 180 _ مقررات مواد 14 و 15 اين قانون در مورد تعهد خريد سهم جديد نيز حاكم است

ماده 181 _ پس از گذشتن مهلتي كه براي پذيره نويسي معين شده است و در صورت تمديد بعد از انقضاي مدت تمديد شده هيات مديره حداكثر تا يك ماه به تعهدات پذيره نويسان رسيدگي كرده و تعدادسهام هر يك از تعهدكنندگان را تعيين و اعلام و مراتب را جهت ثبت و آگهي به مرجع ثبت شركتها اطلاع خواهد داد.

هرگاه پس از رسيدگي به اوراق پذيره نويسي مقدار سهام خريداري شده بيش از ميزان افزايش سرمايه باشد هيات مديره مكلف است ضمن تعيين تعداد سهام هر خريدار دستور استرداد وجه سهام اضافه خريداري شده را به بانك مربوط بدهد.

ماده 182 _ هرگاه افزايش سرمايه شركت تا نه ماه از تاريخ تسليم طرح اعلاميه پذيره نويسي مذكور در ماده 174 به مرجع ثبت شركتها به ثبت نرسد به درخواست هر يك از پذيره نويسان سهام جديد مرجع ثبت شركت كه طرح اعلاميه پذيره نويسي به آن تسليم شده است گواهي نامه اي حاكي از عدم ثبت افزايش سرمايه شركت صادر و به بانكي كه تعهد سهام و تاديه وجوه در آن به عمل آمده است ارسال مي دارد تا اشخاصي كه سهام جديد را پذيره نويسي كرده اند به بانك مراجعه و وجوه پرداختي خود را مسترد دارند. در اين صورت هرگونه هزينه اي كه براي افزايش سرمايه شركت پرداخت يا

تعهدشده باشد به عهده شركت قرار مي گيرد.

ماده 183 _ براي ثبت افزايش سرمايه شركتهاي سهامي خاص فقط تسليم اظهارنامه به ضميمه مدارك زير به مرجع ثبت شركتها كافي خواهد بود:

1 _ صورت جلسه مجمع عمومي فوق العاده كه افزايش سرمايه راتصويب نموده يا اجازه آن را به هيات مديره داده است و در صورت اخير صورت جلسه هيات مديره كه افزايش سرمايه را مورد تصويب قرار داده است

2 _ يك نسخه از روزنامه اي كه آگهي مذكور در ماده 169 اين قانون در آن نشر گرديده است

3 _ اظهارنامه مشعر بر فروش كليه سهام جديد و در صورتي كه سهام جديد امتيازاتي داشته باشد بايد شرح امتيازات و موجبات آن در اظهارنامه قيد شود؛

4 _ در صورتي كه قسمتي از افزايش سرمايه به صورت غيرنقد باشدبايد تمام قسمت غيرنقد تحويل گرديده و با رعايت ماده 82 اين قانون به تصويب مجمع عمومي فوق العاده رسيده باشد. مجمع عمومي فوق العاده در اين مورد با حضور صاحبان سهام شركت و پذيره نويسان سهام جديد تشكيل شده و رعايت مقررات مواد 77لغايت 81 اين قانون در آن قسمت كه به آورده غيرنقد مربوط مي شود الزامي خواهد بود و يك نسخه از صورت جلسه مجمع عمومي فوق العاده بايد به اظهارنامه مذكور در اين ماده ضميمه شود.

تبصره _ اظهارنامه هاي مذكور در اين ماده بايد به امضاي كليه اعضاءهيات مديره رسيده باشد.

ماده 184 _ وجوهي كه به حساب افزايش سرمايه تاديه مي شود بايد درحساب سپرده مخصوصي نگاهداري شود. تأمين و توقيف و انتقال وجوه مزبور به حسابهاي شركت ممكن نيست مگر پس از به ثبت رسيدن افزايش سرمايه شركت

ماده 185 _ در صورتي كه مجمع عمومي فوق العاده

صاحبان سهام افزايش سرمايه شركت را از طريق تبديل مطالبات نقدي حال شده اشخاص از شركت تصويب كرده باشد سهام جديدي كه در نتيجه اين گونه افزايش سرمايه صادر خواهد شد با امضاء ورقه خريد سهم توسط طلبكاراني كه مايل به پذيره نويسي سهام جديد باشند انجام مي گيرد.

ماده 186 _ در ورقه خريد سهم مذكور در ماده 185 نكات مندرج دربندهاي 1 و 2 و 3 و 5 و 7 و 8 ماده 179 بايد قيد شود.

ماده 187 _ در مورد ماده 185 پس از انجام پذيره نويسي بايد در موقع به ثبت رسانيدن افزايش سرمايه در مرجع ثبت شركتها صورت كاملي از مطالبات نقدي حال شده بستانكاران پذيره نويس را كه به سهام شركت تبديل شده است به ضميمه رونوشت اسناد و مدارك حاكي از تصفيه آن گونه مطالبات كه بازرسان شركت صحت آن را تأييد كرده باشند همراه با صورت جلسه مجمع عمومي فوق العاده و اظهارنامه هيات مديره مشعر بر اين كه كليه اين سهام خريداري شده و بهاي آن دريافت شده است به مرجع ثبت شركتها تسليم شود.

ماده 188 _ در موردي كه افزايش سرمايه از طريق بالا بردن مبلغ اسمي سهام موجود صورت مي گيرد كليه افزايش سرمايه بايد نقداپرداخت شود و نيز سهام جديدي كه در قبال افزايش سرمايه صادر مي شود بايد هنگام پذيره نويسي بر حسب مورد كلا پرداخته يا تهاترشود.

ماده 189 _ علاوه بر كاهش اجباري سرمايه مذكور در ماده 141 مجمع عمومي فوق العاده شركت مي تواند به پيشنهاد هيات مديره در موردكاهش سرمايه شركت به طور اختياري اتخاذ تصميم كند مشروط بر آن كه بر اثر كاهش سرمايه به تساوي حقوق صاحبان سهام لطمه اي وارد نشود و سرمايه شركت از حداقل مقرر در ماده 5 اين قانون كمتر نگردد.

تبصره

_ كاهش اجباري سرمايه از طريق كاهش تعداد يا مبلغ اسمي سهام صورت مي گيرد و كاهش اختياري سرمايه از طريق كاهش بهاي اسمي سهام به نسبت متساوي و رد مبلغ كاهش يافته هر سهم به صاحب آن انجام مي گيرد.

ماده 190 _ پيشنهاد هيات مديره راجع به كاهش سرمايه بايد حداقل چهل و پنج روز قبل از تشكيل مجمع عمومي فوق العاده به بازرس يا بازرسان شركت تسليم گردد.

پيشنهاد مزبور بايد متضمن توجيه لزوم كاهش سرمايه و همچنين شامل گزارشي درباره امور شركت از بدو سال مالي در جريان و اگر تا آن موقع مجمع عمومي نسبت به حسابهاي سال مالي قبل تصميم نگرفته باشد حاكي از وضع شركت از ابتداي سال مالي قبل باشد.

ماده 191 _ بازرس يا بازرسان شركت پيشنهاد هيات مديره را مورد رسيدگي قرار داده و نظر خود را طي گزارشي به مجمع عمومي فوق العاده تسليم خواهد نمود و مجمع عمومي پس از استماع گزارش بازرس تصميم خواهد گرفت

ماده 192 _ هيات مديره قبل از اقدام به كاهش اختياري سرمايه بايد تصميم مجمع عمومي را درباره كاهش حداكثر ظرف يك ماه در روزنامه رسمي و روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي مربوط به شركت در آن نشر مي گردد آگهي كند.

ماده 193 _ در مورد كاهش اختياري سرمايه شركت هر يك از دارندگان اوراق قرضه و يا بستانكاراني كه منشاء طلب آنها قبل از تاريخ نشر آخرين آگهي مذكور در ماده 192 باشد مي توانند ظرف دو ماه از تاريخ نشر آخرين آگهي اعتراض خود را نسبت به كاهش سرمايه شركت به دادگاه تقديم كنند.

ماده 194 _ در صورتي كه به نظر دادگاه اعتراض نسبت به كاهش سرمايه وارد تشخيص شود و شركت

جهت تأمين پرداخت طلب معترض وثيقه اي كه به نظر دادگاه كافي باشد نسپارد در اين صورت آن دين حال شده و دادگاه حكم به پرداخت آن خواهد داد.

ماده 195 _ در مهلت دو ماه مذكور در ماده 193 و همچنين در صورتي كه اعتراضي شده باشد تا خاتمه اجراي حكم قطعي دادگاه شركت از كاهش سرمايه ممنوع است

ماده 196 _ براي كاهش بهاي اسمي سهام شركت و رد مبلغ كاهش يافته هر سهم هيات مديره شركت بايد مراتب را طي اطلاعيه اي به اطلاع كليه صاحبان سهام برساند. اطلاعيه شركت بايد در روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي مربوط به شركت در آن نشر مي گردد منتشر شود و براي صاحبان سهام با نام توسط پست سفارشي ارسال گردد.

ماده 197 _ اطلاعيه مذكور در ماده 196 بايد مشتمل بر نكات زير باشد:

1 _ نام و نشاني مركز اصلي شركت

2 _ مبلغ سرمايه شركت قبل از اتخاذ تصميم در مورد كاهش سرمايه

3 _ مبلغي كه هر سهم به آن ميزان كاهش مي يابد يا بهاي اسمي هرسهم پس از كاهش

4 _ نحوه پرداخت و مهلتي كه براي بازپرداخت مبلغ كاهش يافته هرسهم در نظر گرفته شده و محلي كه در آن اين بازپرداخت انجام مي گيرد.

ماده 198 _ خريد سهام شركت توسط همان شركت ممنوع است

بخش 9 _ انحلال و تصفيه(م 199 تا م 231)

ماده 199 _ شركت سهامي در موارد زير منحل مي شود:

1 _ وقتي كه شركت موضوعي را كه براي آن تشكيل شده است انجام داده يا انجام آن غيرممكن شده باشد.

2 _ در صورتي كه شركت براي مدت معين تشكيل گرديده و آن مدت منقضي شده باشد مگر اين كه مدت قبل از انقضاء تمديد شده باشد.

3 _ در صورت ورشكستگي

4 _ در هر موقع كه مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام به هرعلتي راي به انحلال شركت بدهد؛

5 _ در صورت صدور حكم قطعي دادگاه

ماده 200 _ انحلال شركت در صورت ورشكستگي تابع مقررات مربوط به ورشكستگي است

ماده 201 _ در موارد زير هر ذي نفع مي تواند انحلال شركت را از دادگاه بخواهد:

1 _ در صورتي كه تا يك سال پس از به ثبت رسيدن شركت هيچ اقدامي جهت انجام موضوع آن صورت نگرفته باشد و نيز درصورتي كه فعاليتهاي شركت در مدت بيش از يك سال متوقف شده باشد؛

2 _ در صورتي كه مجمع عمومي سالانه براي رسيدگي به حسابهاي هر يك از سالهاي مالي تا ده ماه از تاريخي كه اساسنامه معين كرده است تشكيل نشده باشد؛

3 _ در صورتي كه سمت تمام يا بعضي از اعضاي هيأت مديره و همچنين سمت مديرعامل شركت طي مدتي زايد بر شش ماه بلامتصدي مانده باشد.

4 _ در مورد بندهاي يك و دو ماده 199 در صورتي كه مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام جهت اعلام انحلال شركت تشكيل نشود و يا راي به انحلال شركت ندهد.

ماده 202 _ در مورد بندهاي 1 و 2 و 3 ماده 201 دادگاه بلافاصله برحسب مورد به مراجعي كه طبق اساسنامه و اين قانون صلاحيت اقدام دارند مهلت متناسبي كه حداكثر از شش ماه تجاوز نكند مي دهد تا در رفع موجبات انحلال اقدام نمايند. در صورتي كه ظرف مهلت مقرر موجبات انحلال رفع نشود دادگاه حكم به انحلال شركت مي دهد.

ماده 203 _ تصفيه امور شركت سهامي با رعايت مقررات اين قانون انجام مي گيرد، مگر در مورد ورشكستگي كه تابع مقررات مربوط به ورشكستگي مي باشد.

ماده 204 _ امر تصفيه

با مديران شركت است مگر آن كه اساسنامه شركت يا مجمع عمومي فوق العاده اي كه راي به انحلال مي دهد ترتيب ديگري مقرر داشته باشد.

ماده 205 _ در صورتي كه به هر علت مدير تصفيه تعيين نشده باشد ياتعيين شده ولي به وظايف خود عمل نكند هر ذي نفع حق دارد تعيين مدير تصفيه را از دادگاه بخواهد. در مواردي نيز كه انحلال شركت به موجب حكم دادگاه صورت مي گيرد مدير تصفيه را دادگاه ضمن صدور حكم انحلال شركت تعيين خواهد نمود.

ماده 206 _ شركت به محض انحلال در حال تصفيه محسوب مي شود وبايد در دنبال نام شركت همه جا عبارت «در حال تصفيه ذكر شود ونام مدير يا مديران تصفيه در كليه اوراق و آگهي هاي مربوط به شركت قيد گردد.

ماده 207 _ نشاني مدير يا مديران تصفيه همان نشاني مركز اصلي شركت خواهد بود مگر آن كه به موجب تصميم مجمع عمومي فوق العاده يا حكم دادگاه نشاني ديگري تعيين شده باشد.

ماده 208 _ تا خاتمه امر تصفيه شخصيت حقوقي شركت جهت انجام امور مربوط به تصفيه باقي خواهد ماند و مديران تصفيه موظف به خاتمه دادن كارهاي جاري و اجراي تعهدات و وصول مطالبات و تقسيم دارايي شركت مي باشند و هرگاه براي اجراي تعهدات شركت معاملات جديدي لازم شود مديران تصفيه انجام خواهند داد.

ماده 209 _ تصميم راجع به انحلال و اسامي مدير يا مديران تصفيه ونشاني آنها با رعايت ماده 207 اين قانون بايد ظرف پنج روز از طرف مديران تصفيه به مرجع ثبت شركتها اعلام شود تا پس از ثبت براي اطلاع عموم در روزنامه رسمي و روزنامه كثيرالانتشاري كه اطلاعيه ها و آگهي هاي مربوط به شركت در آن

نشر مي گردد آگهي شود. در مدت تصفيه منظور از روزنامه كثيرالانتشار روزنامه كثيرالانتشاري است كه توسط آخرين مجمع عمومي عادي قبل از انحلال تعيين شده است

ماده 210 _ انحلال شركت مادام كه به ثبت نرسيده و اعلان نشده باشدنسبت به اشخاص ثالث بلااثر است

ماده 211 _ از تاريخ تعيين مدير يا مديران تصفيه اختيارات مديران شركت خاتمه يافته و تصفيه شركت شروع مي شود. مديران تصفيه بايد كليه اموال و دفاتر و اوراق و اسناد مربوط به شركت را تحويل گرفته بلافاصله امر تصفيه شركت را عهده دار شوند.

ماده 212 _ مديران تصفيه نماينده شركت در حال تصفيه بوده و كليه اختيارات لازم را جهت امر تصفيه حتي از طريق طرح دعوا و ارجاع به داوري و حق سازش دارا مي باشند و مي توانند براي طرح دعاوي و دفاع از دعاوي وكيل تعيين نمايند. محدود كردن اختيارات مديران تصفيه باطل و كان لم يكن است

ماده 213 _ انتقال دارايي شركت در حال تصفيه كلا يا بعضا به مدير يا مديران تصفيه و يا به اقارب آنها از طبقه اول و دوم تا درجه چهارم ممنوع است هر نقل و انتقالي كه برخلاف مفاد اين ماده انجام گيرد باطل خواهد بود.

ماده 214 _ مدت ماموريت مدير يا مديران تصفيه نبايد از دو سال تجاوز كند. اگر تا پايان ماموريت مديران تصفيه امر تصفيه خاتمه نيافته باشد مدير يا مديران تصفيه بايد با ذكر علل و جهات خاتمه نيافتن تصفيه امور شركت مهلت اضافي را كه براي خاتمه دادن به امر تصفيه لازم مي دانند و تدابيري را كه جهت پايان دادن به امر تصفيه در نظر گرفته اند به اطلاع مجمع عمومي صاحبان سهام رسانيده تمديد

مدت ماموريت خود را خواستار شوند.

ماده 215 _ هرگاه مدير يا مديران تصفيه توسط دادگاه تعيين شده باشند تمديد مدت ماموريت آنان با رعايت شرايط مندرج در ماده 214 بادادگاه خواهد بود.

ماده 216 _ مدير يا مديران تصفيه توسط همان مرجعي كه آنان را انتخاب كرده است قابل عزل مي باشند.

ماده 217 _ مادام كه امر تصفيه خاتمه نيافته است مديران تصفيه بايد همه ساله مجمع عمومي عادي صاحبان سهام شركت را با رعايت شرايط و تشريفاتي كه در قانون و اساسنامه پيش بيني شده است دعوت كرده صورت دارايي منقول و منقول 16غيرمنقول و ترازنامه و حساب سود و زيان عمليات خود را به ضميمه گزارشي حاكي از اعمالي كه تا آن موقع انجام داده اند به مجمع عمومي مذكور تسليم كنند.

ماده 218 _ در صورتي كه به موجب اساسنامه شركت يا تصميم مجمع عمومي صاحبان سهام براي دوره تصفيه يك يا چند ناظر معين شده باشد ناظر بايد به عمليات مديران تصفيه رسيدگي كرده گزارش خودرابه مجمع عمومي عادي صاحبان سهام تسليم كند.

ماده 219 _ در مدت تصفيه دعوت مجامع عمومي در كليه موارد به عهده مديران تصفيه است هرگاه مديران تصفيه به اين تكليف عمل نكنند ناظر مكلف به دعوت مجمع عمومي خواهد بود و درصورتي كه ناظر نيز به تكليف خود عمل نكند يا ناظر پيش بيني يامعين نشده باشد دادگاه به تقاضاي هر ذي نفع حكم به تشكيل مجمع عمومي خواهد داد.

ماده 220 _ صاحبان سهام حق دارند مانند زمان قبل از انحلال شركت از عمليات و حسابها در مدت تصفيه كسب اطلاع كنند.

ماده 221 _ در مدت تصفيه مقررات راجع به دعوت و تشكيل مجامع عمومي و شرايط حد نصاب و اكثريت مجامع مانند زمان

قبل از انحلال بايد رعايت شود و هرگونه دعوت نامه و اطلاعيه اي كه مديران تصفيه براي صاحبان سهام منتشر مي كنند بايد در روزنامه كثيرالانتشاري كه اطلاعيه ها و آگهي هاي مربوط به شركت در آن درج مي گردد منتشر شود.

ماده 222 _ در مواردي كه به موجب اين قانون مديران تصفيه مكلف به دعوت مجامع عمومي و تسليم گزارش كارهاي خود مي باشند هرگاه مجمع عمومي مورد نظر دو مرتبه با رعايت تشريفات مقرر در اين قانون دعوت شده ولي تشكيل نگردد و يا اين كه تشكيل شده ونتواند تصميم بگيرد مديران تصفيه بايد گزارش خود وصورت حسابهاي مقرر در ماده 217 اين قانون را در روزنامه كثيرالانتشاري كه اطلاعيه ها و آگهي هاي مربوط به شركت در آن درج مي گردد براي اطلاع عموم سهامداران منتشر كند.

ماده 223 _ آن قسمت از دارايي نقدي شركت كه در مدت تصفيه مورداحتياج نيست بين صاحبان سهام به نسبت سهام تقسيم مي شود به شرط آن كه حقوق بستانكاران ملحوظ و معادل ديوني كه هنوز موعد تاديه آن نرسيده است موضوع شده باشد.

ماده 224 _ پس از ختم تصفيه و انجام تعهدات و تاديه كليه ديون دارايي شركت بدوا به مصرف بازپرداخت مبلغ اسمي سهام به سهامداران خواهد رسيد و مازاد به ترتيب مقرر در اساسنامه شركت و در صورتي كه اساسنامه ساكت باشد به نسبت سهام بين سهامداران تقسيم خواهد شد.

ماده 225 _ تقسيم دارايي شركت بين صاحبان سهام خواه درمدت تصفيه و خواه پس از آن ممكن نيست مگر آن كه شروع تصفيه ودعوت بستانكاران قبلا سه مرتبه و هر مرتبه به فاصله يك ماه در روزنامه رسمي و روزنامه كثيرالانتشاري كه اطلاعيه ها و آگهي هاي مربوط به شركت در آن درج مي گردد آگهي شده و لااقل شش

ماه ازتاريخ انتشار اولين آگهي گذشته باشد.

ماده 226 _ تخلف از ماده 225 مديران تصفيه را مسؤول خسارت بستانكاراني قرار خواهد داد كه طلب خود را دريافت نكرده اند.

ماده 227 _ مديران تصفيه مكلفند ظرف يك ماه پس از ختم تصفيه مراتب را به مرجع ثبت شركتها اعلام دارند تا به ثبت رسيده و درروزنامه رسمي و روزنامه كثيرالانتشاري كه اطلاعيه ها و آگهي هاي مربوط به شركت در آن درج مي گردد آگهي شود و نام شركت از دفترثبت شركتها و دفتر ثبت تجارتي حذف گردد.

ماده 228 _ پس از اعلام ختم تصفيه مديران تصفيه بايد وجوهي را كه باقي مانده است در حساب مخصوصي نزد يكي از بانكهاي ايران توديع و صورت اسامي بستانكاران و صاحبان سهامي را كه حقوق خود را استيفاء نكرده اند نيز به آن بانك تسليم و مراتب را طي آگهي مذكور در همان ماده به اطلاع اشخاص ذي نفع برسانند تا براي گرفتن طلب خود به بانك مراجعه كنند. پس از انقضاي ده سال از تاريخ انتشار آگهي ختم تصفيه هر مبلغ از وجوه كه در بانك باقي مانده باشد در حكم مال بلاصاحب بوده و از طرف بانك با اطلاع دادستان شهرستان محل به خزانه دولت منتقل خواهد شد.

ماده 229 _ دفاتر و ساير اسناد و مدارك شركت تصفيه شده بايد تا ده سال از تاريخ اعلام ختم تصفيه محفوظ بماند. به اين منظور مديران تصفيه بايد مقارن اعلام ختم تصفيه به مرجع ثبت شركتها دفاتر واسناد و مدارك مذكور را نيز به مرجع ثبت شركتها تحويل دهند تانگهداري و براي مراجعه اشخاص ذي نفع آماده باشد.

ماده 230 _ در صورتي كه مدير تصفيه قصد استعفا از سمت خود را داشته باشد

بايد مجمع عمومي عادي صاحبان سهام شركت راجهت اعلام استعفاي خود و تعيين جانشين دعوت نمايد. درصورتي كه مجمع عمومي عادي مزبور تشكيل نشود يا نتواند مديرتصفيه جديدي را انتخاب كند و نيز هرگاه مدير تصفيه توسط دادگاه تعيين شده باشد مدير تصفيه مكلف است كه قصد استعفاي خود رابه دادگاه اعلام كند و تعيين مدير تصفيه جديد را از دادگاه بخواهد. درهر حال استعفاي مدير تصفيه تا هنگامي كه جانشين اوبه ترتيب مذكور در اين ماده انتخاب نشده و مراتب طبق ماده 209 اين قانون ثبت و آگهي نشده باشد كان لم يكن است

ماده 231 _ در صورت فوت يا حجر يا ورشكستگي مدير تصفيه اگرمديران تصفيه متعدد باشند و مدير تصفيه متوفي يا محجور ياورشكسته توسط مجمع عمومي شركت انتخاب شده باشد مدير يامديران تصفيه باقي مانده بايد مجمع عمومي عادي شركت را جهت انتخاب جانشين مدير تصفيه متوفي يا محجور يا ورشكسته دعوت نمايند و در صورتي كه مجمع عمومي عادي مزبور تشكيل نشود يانتواند جانشين مدير تصفيه متوفي يا محجور يا ورشكسته راانتخاب كند يا در صورتي كه مدير تصفيه متوفي يا محجور ياورشكسته توسط دادگاه تعيين شده باشد مدير يا مديران تصفيه باقي مانده مكلفند تعيين جانشين مدير تصفيه متوفي يا محجور ياورشكسته را از دادگاه بخواهند.

اگر امر تصفيه منحصرا به عهده يك نفر باشد در صورت فوت ياحجر يا ورشكستگي مدير تصفيه در صورتي كه مدير تصفيه توسط مجمع عمومي شركت انتخاب شده باشد هر ذي نفع مي تواند ازمرجع ثبت شركتها بخواهد كه مجمع عمومي عادي صاحبان سهام شركت را جهت تعيين جانشين مدير تصفيه مذكور دعوت نمايد ودر صورتي كه مجمع عمومي عادي مزبور تشكيل نگردد يا

نتواندجانشين مدير تصفيه را انتخاب نمايد يا در صورتي كه مدير تصفيه متوفي يا محجور يا ورشكسته توسط دادگاه تعيين شده باشد هرذي نفع مي تواند تعيين جانشين را از دادگاه بخواهد.

بخش 10 _ حسابهاي شركت (م 232 تا م 242)

ماده 232 _ هيات مديره شركت بايد پس از انقضاي سال مالي صورت دارايي و ديون شركت را در پايان سال و همچنين ترازنامه و حساب عملكرد و حساب سود و زيان شركت را به ضميمه گزارشي درباره فعاليت و وضع عمومي شركت طي سال مالي مزبور تنظيم كند.اسناد مذكور در اين ماده بايد اقلا بيست روز قبل از تاريخ مجمع عمومي عادي سالانه در اختيار بازرسان گذاشته شود.

ماده 233 _ در تنظيم حساب عملكرد و حساب سود و زيان و ترازنامه شركت بايد همان شكل و روشهاي ارزيابي كه در سال مالي قبل از آن بكار رفته است رعايت شود. با وجود اين در صورتي كه تغييري در شكل و روشهاي ارزيابي سال قبل از آن مورد نظر باشد بايد اسناد مذكور به هر دو شكل و هر دو روش ارزيابي تنظيم گردد تا مجمع عمومي با ملاحظه آنها و با توجه به گزارش هيات مديره و بازرسان نسبت به تغييرات پيشنهادي تصميم بگيرد.

ماده 234 _ در ترازنامه بايد استهلاك اموال و اندوخته هاي لازم در نظرگرفته شود ولو آن كه پس از وضع استهلاك و اندوخته ها سود قابل تقسيم باقي نماند يا كافي نباشد.

پايين آمدن ارزش دارايي ثابت خواه در نتيجه استعمال خواه بر اثر تغييرات فني و خواه به علل ديگر بايد در استهلاكات منظور گردد.براي جبران كاهش احتمالي ارزش ساير اقلام دارايي و زيانها وهزينه هاي احتمالي بايد ذخيره لازم منظور گردد.

ماده 235 _ تعهداتي كه شركت آن را

تضمين كرده است بايد با قيد مبلغ در ذيل ترازنامه آورده شود.

ماده 236 _ هزينه هاي تأسيس شركت بايد قبل از تقسيم هرگونه سود مستهلك شود. هزينه هاي افزايش سرمايه بايد حداكثر تا پنج سال ازتاريخي كه اين گونه هزينه ها به عمل آمده مستهلك شود. در صورتي كه سهام جديدي كه در نتيجه افزايش سرمايه صادر مي شود به قيمتي بيش از مبلغ اسمي فروخته شده باشد هزينه هاي افزايش سرمايه را مي توان از محل اين اضافه ارزش مستهلك نمود.

ماده 237 _ سود خالص شركت در هر سال مالي عبارت است از درآمدحاصل در همان سال مالي منهاي كليه هزينه ها و استهلاكات وذخيره ها.

ماده 238 _ از سود خالص شركت پس از وضع زيانهاي وارده در سالهاي قبل بايد معادل يك بيستم آن بر طبق ماده 140 به عنوان اندوخته قانوني موضوع شود. هرتصميم برخلاف اين ماده باطل است

ماده 239 _ سود قابل تقسيم عبارت است از سود خالص سال مالي شركت منهاي زيانهاي سالهاي مالي قبل و اندوخته قانوني مذكوردر ماده 238 و ساير اندوخته هاي اختياري بعلاوه سود قابل تقسيم سالهاي قبل كه تقسيم نشده است

ماده 240 _ مجمع عمومي پس از تصويب حسابهاي سال مالي و احراز اين كه سود قابل تقسيم وجود دارد مبلغي از آن را كه بايد بين صاحبان سهام تقسيم شود تعيين خواهد نمود. علاوه بر اين مجمع عمومي مي تواند تصميم بگيرد كه مبالغي از اندوخته هايي كه شركت در اختيار دارد بين صاحبان سهام تقسيم شود در اين صورت در تصميم مجمع عمومي بايد صريحا قيد شود كه مبالغ مورد نظر ازكدام يك از اندوخته ها بايد برداشت و تقسيم گردد.

هر سودي كه بدون رعايت مقررات اين قانون تقسيم شود منافع موهوم تلقي خواهد شد.

نحوه پرداخت سود قابل تقسيم توسط مجمع عمومي تعيين مي شود و اگر مجمع عمومي در خصوص نحوه پرداخت تصميمي نگرفته باشد هيات مديره نحوه پرداخت راتعيين خواهد نمود ولي در هر حال پرداخت سود به صاحبان سهام بايد ظرف هشت ماه پس از تصميم مجمع عمومي راجع به تقسيم سود انجام پذيرد.

ماده 241 _ با رعايت شرايط مقرر در ماده 134 نسبت معيني از سودخالص سال مالي شركت كه ممكن است جهت پاداش هيات مديره در نظر گرفته شود به هيچ وجه نبايد در شركتهاي سهامي عام از پنج درصد سودي كه در همان سال به صاحبان سهام پرداخت مي شود ودر شركتهاي سهامي خاص از ده درصد سودي كه در همان سال به صاحبان سهام پرداخت مي شود تجاوز كند.

مقررات اساسنامه و هرگونه تصميمي كه مخالف با مفاد اين ماده باشد باطل و بلااثر است

ماده 242 _ در شركتهاي سهامي عام هيات مديره مكلف است كه به حسابهاي سود و زيان و ترازنامه شركت گزارش حسابداران رسمي را نيز ضميمه كند. حسابداران رسمي بايد علاوه بر اظهارنظر درباره حسابهاي شركت گواهي نمايند كه كليه دفاتر و اسناد و صورت حسابهاي شركت و توضيحات مورد لزوم در اختيار آنها قرار داشته و حسابهاي سود و زيان و ترازنامه تنظيم شده از طرف هيات مديره وضع مالي شركت را به نحو صحيح و روشن نشان مي دهد.

تبصره _ منظور از حسابداران رسمي مذكور در اين ماده حسابداران موضوع فصل هفتم قانون مالياتهاي مستقيم مصوب اسفند سال 1345 مي باشد و در صورتي كه به موجب قانون شرايط و نحوه انتخاب حسابداران رسمي تغيير كند و يا عنوان ديگري براي آنان درنظر گرفته شود شامل حسابداران مذكور در اين ماده نيز خواهد بود.

بخش 11 _ مقررات جزائي (م 243 تا 269)

بخش

11 _ مقررات جزائي (م 243 تا 269)

بخش 11 _ مقررات جزائي

بخش 11 _ مقررات جزائي

ماده 243 _ اشخاص زير به حبس تاديبي از سه ماه تا دو سال يا به جزاي نقدي از بيست هزار ريال تا دويست هزار ريال يا به هر دو مجازات محكوم خواهند شد:

1 _ هر كس كه عالما و برخلاف واقع پذيره نويسي سهام را تصديق كند و يا برخلاف مقررات اين قانون اعلاميه پذيره نويسي منتشر نمايد و يا مدارك خلاف واقع حاكي از تشكيل شركت به مرجع ثبت شركتها تسليم كند و يا در تعيين ارزش آورده غيرنقد تقلب اعمال كند؛

2 _ هر كس در ورقه سهم با نام يا گواهينامه موقت سهم مبلغ پرداخت شده را بيش از آنچه كه واقعا پرداخت شده است قيد كند؛

3 _ هر كس از اعلام مطالبي كه طبق مقررات اين قانون بايد به مرجع ثبت شركتها اعلام كند بعضا يا كلا خودداري نمايد و يا مطالب خلاف واقع به مرجع مزبور اعلام دارد؛

4 _ هر كس سهام يا قطعات سهام را قبل از به ثبت رسيدن شركت و يا در صورتي كه ثبت شركت مزورانه انجام گرفته باشد صادر كند؛

5 _ هر كس سهام يا قطعات سهام را بدون پذيره نويسي كليه سرمايه و تاديه حداقل سي و پنج درصد آن و نيز تحويل كليه سرمايه غيرنقد صادر كند؛

6 _ هر كس قبل از پرداخت كليه مبلغ اسمي سهم سهام بينام يا گواهينامه موقت بينام صادر كند.

ماده 244 _ اشخاص زير به حبس تاديبي از سه ماه تا يك سال يا به جزاي نقدي از پنجاه هزار ريال تا پانصد هزار ريال يا به هر دو مجازات محكوم خواهند شد:

1 _ هر

كس عالما سهام يا گواهينامه موقت سهام بدون ذكر مبلغ اسمي صادر كند يا بفروشد يا به معرض فروش گذارد؛

2 _ هر كس سهام بينام را قبل از آن كه تمام مبلغ اسمي آن پرداخت شده باشد بفروشد يا به معرض فروش گذارد؛

3 _ هر كس سهام با نام را قبل از آن كه اقلا سي و پنج درصد مبلغ اسمي آن پرداخت شده باشد صادر كند يا بفروشد يا به معرض فروش گذارد.

ماده 245 _ هر كس عالما در هر يك از عمليات مذكور در ماده 244شركت كند. يا انجام آن عمليات را تسهيل نمايد برحسب مورد به مجازات شريك يا معاون محكوم خواهد شد.

ماده 246 _ رئيس و اعضاء هيات مديره هر شركت سهامي در صورت ارتكاب هر يك از جرايم زير به حبس تاديبي از دو ماه تا شش ماه يابه جزاي نقدي از سي هزار تا سيصد هزار ريال يا به هر دو مجازات محكوم خواهند شد:

1 _ در صورتي كه ظرف مهلت مقرر در اين قانون قسمت پرداخت نشده مبلغ اسمي سهام شركت را مطالبه نكنند و يا دو ماه قبل ازپايان مهلت مذكور مجمع عمومي فوق العاده را جهت تقليل سرمايه شركت تا ميزان مبلغ پرداخت شده دعوت ننمايند؛

2 _ در صورتي كه قبل از پرداخت كليه سرمايه شركت به صدور اوراق قرضه مبادرت كرده يا صدور آن را اجازه دهند.

ماده 247 _ در مورد بند يك ماده 246 در صورتي كه هر يك از اعضاءهيات مديره قبل از انقضاء مهلت مقرر در جلسه هيات مزبور صريحا اعلام كند كه بايد به تكليف قانوني براي سلب مسووليت جزائي عمل شود و به اين اعلام از طرف ساير

اعضاء هيات مديره توجه نشود و جرم تحقق پيدا كند عضو هيات مديره كه تكليف قانوني را اعلام كرده است مجرم شناخته نخواهد شد. سلب مسووليت جزائي از عضو هيات مديره منوط به اين است كه عضو هيات مديره علاوه بر اعلام تكليف قانوني در جلسه هيات مزبور مراتب را از طريق ارسال اظهارنامه رسمي به هر يك از اعضاء هيات مديره اعلام نمايد. در صورتي كه جلسات هيات مديره به هر علت تشكيل نگردد اعلام از طريق ارسال اظهارنامه رسمي براي سلب مسووليت جزائي از عضو هيات مديره كافي است

ماده 248 _ هر كس اعلاميه پذيره نويسي سهام يا اطلاعيه انتشار اوراق قرضه شركت سهامي را بدون امضاهاي مجاز و نام و نشاني مؤسسين يا مديران شركت منتشر كند به جزاي نقدي از ده هزار تاسي هزار ريال محكوم خواهد شد.

ماده 249 _ هر كس با سوء نيت براي تشويق مردم به تعهد خريد اوراق بهادار شركت سهامي به صدور اعلاميه پذيره نويسي سهام يااطلاعيه انتشار اوراق قرضه كه متضمن اطلاعات نادرست يا ناقص باشد مبادرت نمايد و يا از روي سوء نيت جهت تهيه اعلاميه يا اطلاعيه مزبور اطلاعات نادرست يا ناقص داده باشد به مجازات شروع به كلاهبرداري محكوم خواهد شد و هرگاه اثري بر اين اقدامات مترتب شده باشد مرتكب در حكم كلاهبردار بوده و به مجازات مقرر محكوم خواهد شد.

ماده 250 _ رئيس و اعضاي هيات مديره هر شركت سهامي عام كه قبل از تاديه كليه سرمايه ثبت شده شركت و قبل از انقضاي دو سال تمام از تاريخ ثبت شركت و تصويب دو ترازنامه آن توسط مجمع عمومي مبادرت به صدور اوراق قرضه نمايند به

جزاي نقدي از بيست هزار ريال تا دويست هزار ريال محكوم خواهند شد.

ماده 251 _ رئيس و اعضاي هيات مديره هر شركت سهامي عام كه بدون رعايت مقررات ماده 56 اين قانون مبادرت به صدور اوراق قرضه بنمايند به حبس تاديبي از سه ماه تا دو سال و جزاي نقدي از بيست هزار ريال تا دويست هزار ريال محكوم خواهند شد.

ماده 252 _ رئيس و اعضاي هيات مديره و مديرعامل هر شركت سهامي عمومي كه نكات مندرج در ماده 60 اين قانون را در اوراق قرضه قيد ننمايند به جزاي نقدي از بيست هزار ريال تا دويست هزار ريال محكوم خواهند شد.

ماده 253 _ اشخاص زير به حبس تاديبي از سه ماه تا يك سال يا به جزاي نقدي از بيست هزار ريال تا دويست هزار ريال يا به هر دو مجازات محكوم خواهند شد:

1 _ هر كس عامدا مانع حضور دارنده سهم شركت در جلسات مجامع عمومي صاحبان سهام بشود؛

2 _ هر كس با خدعه و نيرنگ خود را دارنده سهم يا قطعات سهم معرفي كند و به اين طريق در اخذ راي در مجمع عمومي صاحبان سهام شركت نمايد اعم از آن كه اين كار را شخصا يا توسط ديگريانجام دهد.

ماده 254 _ رئيس و اعضاي هيات مديره شركت سهامي كه حداكثر تا 6ماه پس از هر سال مالي مجمع عمومي عادي صاحبان سهام رادعوت نكنند يا مدارك مقرر در ماده 232 را به موقع تنظيم و تسليم ننمايند به حبس از دو تا شش ماه يا به جزاي نقدي از بيست هزار تادويست هزار ريال يا به هر دو مجازات محكوم خواهند شد.

ماده 255 _ رئيس و اعضاي هيات مديره

هر شركت سهامي كه صورت حاضرين در مجمع را مطابق ماده 99 تنظيم نكنند به جزاي نقدي ازبيست هزار ريال تا دويست هزار ريال محكوم خواهند شد.

ماده 256 _ هيات رئيسه هر مجمع عمومي كه صورت جلسه مذكور درماده 105 را تنظيم نكند به مجازات مذكور در ماده قبل محكوم خواهد شد.

ماده 257 _ رئيس و اعضاي هيات رئيسه هر مجمع عمومي كه مقررات راجع به حق راي صاحبان سهام را رعايت نكرده باشند به مجازات مذكور در ماده 255 محكوم خواهند شد.

ماده 258 _ اشخاص زير به حبس تاديبي از يك سال تا سه سال محكوم خواهند شد:

1 _ رئيس و اعضاي هيات مديره و مديرعامل شركت كه بدون صورت دارايي و ترازنامه يا به استناد صورت دارايي و ترازنامه مزوّر منافع موهومي را بين صاحبان سهام تقسيم كرده باشند؛

2 _ رئيس و اعضاي هيات مديره و مديرعامل شركت كه ترازنامه غيرواقع به منظور پنهان داشتن وضعيت واقعي شركت به صاحبان سهام ارائه يا منتشر كرده باشند؛

3 _ رئيس و اعضاي هيات مديره و مديرعامل شركت كه اموال يااعتبارات شركت را برخلاف منافع شركت براي مقاصد شخصي يا براي شركت يا مؤسسه ديگري كه خود به طور مستقيم يا غيرمستقيم در آن ذينفع مي باشند مورد استفاده قرار دهند؛

4 _ رئيس و اعضاي هيات مديره و مديرعامل شركت كه با سوء نيت از اختيارات خود برخلاف منافع شركت براي مقاصد شخصي يا به خاطر شركت يا مؤسسه ديگري كه خود به طور مستقيم يا غيرمستقيم در آن ذينفع مي باشند استفاده كنند.

ماده 259 _ رئيس و اعضاي هيات مديره شركت كه متعمدا مجمع عمومي صاحبان سهام را در هر موقع كه انتخاب بازرسان شركت بايد انجام پذيرد به

اين منظور دعوت ننمايند و يا بازرسان شركت رابه مجامع عمومي صاحبان سهام دعوت نكنند به حبس از دو تا شش ماه يا جزاي نقدي از بيست هزار ريال تا دويست هزار ريال يابه هر دو مجازات محكوم خواهند شد.

ماده 260 _ رئيس و اعضاي هيات مديره و مديرعامل كه عامدا مانع يا مخل انجام وظايف بازرسان شركت بشوند يا اسناد و مداركي را كه براي انجام وظايف آنها لازم است در اختيار بازرسان قرار ندهند به حبس تاديبي از سه ماه تا دو سال يا به جزاي نقدي از بيست هزارريال تا دويست هزار ريال يا به هر دو مجازات محكوم خواهند شد.

ماده 261 _ رئيس و اعضاي هيات مديره و مديرعامل هر شركت سهامي كه قبل از به ثبت رسيدن افزايش سرمايه يا در صورتي كه ثبت افزايش سرمايه مزورانه يا بدون رعايت تشريفات لازم انجام گرفته باشد سهام يا قطعات سهام جديد صادر و منتشر كنند به جزاي نقدي از ده هزار تا يكصد هزار ريال محكوم خواهند شد و درصورتي كه قبل از پرداخت تمامي مبلغ اسمي سهام سابق مبادرت به صدور و انتشار سهام جديد يا قطعات سهام جديد بنمايند به حبس تاديبي از دو ماه تا شش ماه و به جزاي نقدي از بيست هزار ريال تا دويست هزار ريال محكوم خواهند شد.

ماده 262 _ رئيس و اعضاي هيات مديره و مديرعامل هر شركت سهامي كه مرتكب جرايم زير بشوند به جزاي نقدي از بيست هزار ريال تا دويست هزار ريال محكوم خواهند شد:

1 _ در صورتي كه در موقع افزايش سرمايه شركت به استثناي مواردي كه در اين قانون پيش بيني شده است حق تقدم صاحبان سهام را

نسبت به پذيره نويسي و خريد سهام جديد رعايت نكنند و يا مهلتي را كه جهت پذيره نويسي سهام جديد بايد در نظر گرفته شود به صاحبان سهام ندهند؛

2 _ در صورتي كه شركت قبلا اوراق قرضه قابل تعويض با سهم نتشر كرده باشد حقوق دارندگان اين گونه اوراق قرضه را نسبت به تعويض اوراق آنها با سهام شركت در نظر نگرفته يا قبل از انقضاي مدتي كه طي آن اين قبيل اوراق قرضه قابل تعويض با سهام شركت است اوراق قرضه جديد قابل تعويض يا قابل تبديل به سهام منتشركنند يا قبل از تبديل يا تعويض اوراق قرضه يا بازپرداخت مبلغ آنها سرمايه شركت را مستهلك سازند يا آن را از طريق بازخريد سهام كاهش دهند يا اقدام به تقسيم اندوخته كنند يا در نحوه تقسيم منافع تغييراتي بدهند.

ماده 263 _ رئيس و اعضاي هيات مديره و مديرعامل هر شركت سهامي كه عالما براي سلب حق تقدم از صاحبان سهام نسبت به پذيره نويسي سهام جديد به مجمع عمومي اطلاعات نادرست بدهند يا اطلاعات نادرست را تصديق كنند به حبس از شش ماه تاسه سال يا به جزاي نقدي از يكصد هزار ريال تا يك ميليون ريال يا به هر دو مجازات محكوم خواهند شد.

ماده 264 _ رئيس و اعضاي هيات مديره هر شركت سهامي كه در مورد كاهش سرمايه عالما مقررات زير را رعايت نكنند به جزاي نقدي از بيست هزار ريال تا دويست هزار ريال محكوم خواهند شد:

1 _ در صورت عدم رعايت تساوي حقوق صاحبان سهام

2 _ در صورتي كه پيشنهاد راجع به كاهش سرمايه حداقل چهل وپنج روز قبل از تشكيل مجمع عمومي فوق العاده به بازرس شركت

تسليم نشده باشد؛

3 _ در صورتي كه تصميم مجمع عمومي داير بر تصويب كاهش سرمايه و مهلت و شرايط آن در روزنامه رسمي و روزنامه كثيرالانتشاري كه اعلانات مربوط به شركت در آن نشر مي گردد آگهي نشده باشد.

ماده 265 _ رئيس و اعضاي هيات مديره هر شركت سهامي كه درصورت از ميان رفتن بيش از نصف سرمايه شركت بر اثر زيانهاي وارده حداكثر تا دو ماه مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام را دعوت ننمايند تا موضوع انحلال يا بقاي شركت مورد شور و راي واقع شود و حداكثر تا يك ماه نسبت به ثبت و آگهي تصميم مجمع مذكور اقدام ننمايند به حبس از دو ماه تا شش ماه يا به جزاي نقدي ازده هزار ريال تا يكصد هزار ريال يا به هر دو مجازات محكوم خواهند شد.

ماده 266 _ هر كس با وجود منع قانوني عالما سمت بازرسي را درشركت سهامي بپذيرد و به آن عمل كند به حبس تاديبي از دو ماه تاشش ماه يا به جزاي نقدي از بيست هزار تا يكصد هزار ريال يا به هردو مجازات محكوم خواهد شد.

ماده 267 _ هر كس در سمت بازرسي شركت سهامي عالما راجع به اوضاع شركت به مجمع عمومي در گزارشهاي خود اطلاعات خلاف حقيقت بدهد و يا اين گونه اطلاعات را تصديق كند به حبس تاديبي از سه ماه تا دو سال محكوم خواهد شد.

ماده 268 _ مدير يا مديران تصفيه هر شركت سهامي كه عالما مرتكب جرايم زير بشوند به حبس تاديبي از دو ماه تا شش ماه يا به جزاي نقدي از بيست هزار تا دويست هزار ريال يا به هر دو مجازات محكوم خواهند شد:

1 _ در صورتي

كه ظرف يك ماه پس از انتخاب تصميم راجع به انحلال شركت و نام و نشاني خود را به مرجع ثبت شركتها اعلام نكنند؛

2 _ در صورتي كه تا شش ماه پس از شروع به امر تصفيه مجمع عمومي عادي صاحبان سهام شركت را دعوت نكرده وضعيت اموال و مطالبات و قروض شركت و نحوه تصفيه امور شركت و مدتي راكه جهت پايان دادن به امر تصفيه لازم ميدانند به اطلاع مجمع عمومي نرسانند؛

3 _ در صورتي كه قبل از خاتمه امر تصفيه همه ساله مجمع عمومي عادي صاحبان سهام شركت را با رعايت شرايط و تشريفاتي كه دراين قانون و اساسنامه شركت پيش بيني شده است دعوت نكرده صورت دارايي منقول و منقول 16غيرمنقول و ترازنامه و حساب سود و زيان عمليات خود را به ضميمه گزارشي حاكي از اعمالي كه تا آن موقع انجام داده اند به مجمع مذكور تسليم نكنند؛

4 _ در صورتي كه در خاتمه دوره تصدي خود بدون آن كه تمديد مدت مأموريت خود را خواستار شوند به عمليات خود ادامه دهند؛

5 _ در صورتي كه ظرف يك ماه پس از ختم تصفيه مراتب را به مرجع ثبت شركتها اعلام ننمايند؛

6 _ در صورتي كه پس از اعلام ختم تصفيه وجوهي را كه باقيمانده است در حساب مخصوصي در يكي از بانكهاي ايراني توديع ننمايند و صورت اسامي بستانكاران و صاحبان سهامي را كه حقوق خود را استيفاء نكرده اند به آن بانك تسليم نكرده مراتب را طي آگهي ختم تصفيه به اطلاع اشخاص ذينفع نرسانند.

ماده 269 _ مدير تصفيه يا مديران هر شركت سهامي كه مرتكب جرايم زير شوند به حبس تاديبي از يك سال تا سه سال محكوم خواهندشد:

1 _ در صورتي كه اموال

يا اعتبارات شركت در حال تصفيه رابرخلاف منافع شركت يا براي مقاصد شخصي يا براي شركت يامؤسسه ديگري كه خود به طور مستقيم يا غيرمستقيم در آن ذينفع ميباشند مورد استفاده قرار دهند؛

2 _ در صورتي كه برخلاف ماده 213 به انتقال دارايي شركت مبادرت كنند يا بدون رعايت حقوق بستانكاران و موضوع كردن قروضي كه هنوز موعد تأديه آن نرسيده دارايي شركت را بين صاحبان سهام تقسيم نمايند.

بخش 12 _ مقررات مختلف مربوط به شركتهاي سهامي (م 270 تا م 300)

ماده 270 _ هرگاه مقررات قانوني در مورد تشكيل شركت سهامي يا عمليات آن يا تصميماتي كه توسط هر يك از اركان شركت اتخاذ مي گردد رعايت نشود برحسب مورد بنا به درخواست هر ذي نفع بطلان شركت يا عمليات يا تصميمات مذكور به حكم دادگاه اعلان خواهد شد ليكن مؤسسين و مديران و بازرسان و صاحبان سهام شركت نمي توانند در مقابل اشخاص ثالث به اين بطلان استنادنمايند.

ماده 271 _ در صورتي كه قبل از صدور حكم بطلان شركت يا بطلان عمليات يا تصميمات آن در مرحله بدوي موجبات بطلان مرتفع شده باشد دادگاه قرار سقوط دعواي بطلان را صادر خواهد كرد.

ماده 272 _ دادگاهي كه دعواي بطلان نزد آن اقامه شده است مي تواند بنابه درخواست خوانده مهلتي كه از شش ماه بيشتر نباشد براي رفع موجبات بطلان تعيين نمايد. ابتداي مهلت مذكور تاريخ وصول پرونده از دفتر به دادگاه است در صورتي كه ظرف مهلت مقرر موجبات بطلان برطرف نشده باشد دادگاه حكم مقتضي صادرخواهد كرد.

ماده 273 _ در صورت صدور حكم قطعي بر بطلان شركت يا بطلان عمليات يا تصميمات شركت كساني كه مسوول بطلان هستند متضامنا مسوول خساراتي خواهند بود كه از آن بطلان به صاحبان سهام و اشخاص ثالث متوجه شده است

ماده 274 _ دادگاهي كه حكم بطلان شركت را صادر مي نمايد بايد ضمن حكم خود يك يا چند نفر را به عنوان مدير تصفيه تعيين كند تا بر طبق مقررات اين قانون انجام وظيفه نمايند.

ماده 275 _ در هر مورد كه بر اثر انحلال يا بطلان شركت مدير تصفيه بايد از طرف دادگاه تعيين شود و مدير يا مديران تصفيه اي كه توسط دادگاه تعيين شده اند حاضر به قبول سمت مديريت تصفيه نباشند دادگاه امر تصفيه را به ادار تصفيه امور ورشكستگي حوزه خود ارجاع مي نمايد.

تبصره _ تعيين حق الزحمه مدير يا مديران تصفيه اي كه توسط دادگاه تعيين مي شود به عهده دادگاه است

ماده 276 _ شخص يا اشخاصي كه مجموع سهام آنها حداقل يك پنجم مجموع سهام شركت باشد مي توانند در صورت تخلف يا تقصير رئيس و اعضاء هيات مديره و يا مديرعامل به نام و از طرف شركت و به هزينه خود عليه رئيس يا تمام يا بعضي از اعضاء هيات مديره و مديرعامل اقامه دعوا نمايند و جبران كليه خسارات وارده به شركت را از آنها مطالبه كنند.

در صورت محكوميت رئيس يا هر يك از اعضاي هيات مديره يا مديرعامل به جبران خسارات شركت و پرادخت هزينه دادرسي حكم به نفع شركت اجراء و هزينه اي كه از طرف اقامه كننده دعوا پرداخت شده از مبلغ محكوم به وي مسترد خواهد شد.

در صورت محكوميت اقامه كنندگان دعوا پرداخت كليه هزينه ها وخسارات به عهده آنان است

ماده 277 _ مقررات اساسنامه و تصميمات مجامع عمومي نبايد به نحوي از انحاء حق صاحبان سهام را در مورد اقامه دعواي مسووليت عليه مديران شركت محدود نمايد.

ماده 278 _ شركت سهامي خاص در صورتي مي تواند به

شركت سهامي عام تبديل شود كه اولا موضوع به تصويب مجمع عمومي فوق العاده شركت سهامي خاص رسيده باشد ثانيا سرمايه آن حداقل به ميزاني باشد كه براي شركتهاي سهامي عام مقرر شده است و ياشركت سرمايه خود را به ميزان مذكور افزايش دهد. ثالثا دو سال تمام از تاريخ تاسيس و ثبت شركت گذشته و دو ترازنامه آن به تصويب مجمع عمومي صاحبان سهام رسيده باشد. رابعا اساسنامه آن با رعايت مقررات اين قانون در مورد شركتهاي سهامي عام تنظيم يا اصلاح شده باشد.

ماده 279 _ شركت سهامي خاص بايد ظرف يك ماه از تاريخي كه مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام تبديل شركت را تصويب كرده است صورت جلسه مجمع عمومي فوق العاده را به ضميمه مدارك زير به مرجع ثبت شركتها تسليم كند:

1 _ اساسنامه اي كه براي شركت سهامي عام تنظيم شده و به تصويب مجمع عمومي فوق العاده رسيده است

2 _ دو ترازنامه و حساب سود و زيان مذكور در ماده 278 كه به تاييد حسابدار رسمي رسيده باشد؛

3 _ صورت دارايي شركت در موقع تسليم مدارك به مرجع ثبت شركتها كه متضمن تقويم كليه اموال منقول و منقول 16غيرمنقول شركت بوده و به تاييد كارشناس رسمي وزارت دادگستري رسيده باشد؛

4 _ اعلاميه تبديل شركت كه بايد به امضاي دارندگان امضاي مجاز شركت رسيده و مشتمل بر نكات زير باشد:

الف _ نام و شماره ثبت شركت

ب _ موضوع شركت و نوع فعاليتهاي آن

ج _ مركز اصلي شركت و در صورتي كه شركت شعبي داشته باشد نشاني شعب آن

د _ در صورتي كه شركت براي مدت محدود تشكيل شده باشدتاريخ انقضاي مدت آن

ه _ سرمايه شركت و

مبلغ پرداخت شده آن

و _ اگر سهام ممتاز منتشر شده باشد تعداد و امتيازات آن

ز _ هويت كامل رئيس و اعضاي هيات مديره و مديرعامل شركت

ح _ شرايط حضور و حق راي صاحبان سهام در مجامع عمومي

ط _ مقررات اساسنامه راجع به تقسيم سود و تشكيل اندوخته

ي _ مبلغ ديون شركت و همچنين مبلغ ديون اشخاص ثالث كه توسط شركت تضمين شده است

ك _ ذكر نام روزنامه كثيرالانتشاري كه اطلاعيه ها و آگهي هاي شركت در آن درج مي گردد.

ماده 280 _ مرجع ثبت شركتها پس از وصول مدارك مذكور در ماده 279 و تطبيق مندرجات آنها با اين قانون تبديل شركت را ثبت ومراتب را به هزينه شركت آگهي خواهد نمود.

ماده 281 _ در آگهي تبديل شركت بايد كليه مندرجات اعلاميه تبديل شركت ذكر گردد و قيد شود كه اساسنامه شركت و دو ترازنامه وحساب سود و زيان آن مربوط به دو سال قبل از اتخاذ تصميم نسبت به تبديل شركت و همچنين صورت دارايي شركت و اموال منقول ومنقول 16غيرمنقول آن در مرجع ثبت شركتها و در مركز شركت براي مراجعه علاقمندان آماده مي باشد. آگهي تبديل شركت بايد علاوه بر روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي شركت در آن درج مي گردد اقلا در يك روزنامه كثيرالانتشار ديگر نيز آگهي شود.

ماده 282 _ شركت سهامي خاص كه بخواهد با افزايش سرمايه به شركت سهامي عام تبديل شود بايد سهام جديد خود را كه در نتيجه افزايش سرمايه بوجود مي آيد با رعايت مواد 173 لغايت 182 وماده 184 اين قانون براي پذيره نويسي عمومي عرضه نمايد. مرجع ثبت شركتها در اين مورد پس از وصول تقاضا و مدارك مربوط به تبديل شركت

سهامي خاص به شركت سهامي عام و تطبيق آنها بامقررات قانون در صورتي كه شركت بتواند با افزايش سرمايه ازطريق پذيره نويسي عمومي به شركت سهامي عام تبديل شود اجازه انتشار اعلاميه پذيره نويسي سهام را صادر خواهد نمود. در اعلاميه پذيره نويسي بايد شماره و تاريخ اجازه نامه مزبور قيد گردد.

ماده 283 _ در صورتي كه سهام جديدي كه به ترتيب مذكور در ماده قبل عرضه شده است تماما تاديه نشود شركت نمي تواند به شركت سهامي عام تبديل گردد.

ماده 284 _ شركتهاي سهامي موجود در تاريخ تصويب اين قانون بايدظرف 4 سال از تاريخ اجراي اين قانون به صورت شركت سهامي خاص يا شركت سهامي عام درآيند و وضع خود را با مقررات اين قانون تطبيق دهند يا به نوع ديگري از انواع شركتهاي تجارتي مذكوردر قانون تجارت مصوب ارديبهشت ماه 1311 تبديل شوند والا منحل محسوب خواهند شد و از لحاظ مقررات انحلال مشمول قانون تجارت مصوب ارديبهشت 1311 خواهند بود.

تا هنگامي كه شركتهاي سهامي موجود در تاريخ تصويب اين قانون ظرف 4 سال وضع خود را با مقررات اين قانون تطبيق نداده اند تابع مقررات مربوط به شركتهاي سهامي مذكور در قانون تجارت مصوب ارديبهشت 1311 و مقررات اساسنامه خودخواهند بود.

تطبيق وضع شركت با مقررات اين قانون وقتي محقق مي شود كه مرجع ثبت شركتها پس از احراز صحت تطبيق مراتب را ثبت و به هزينه شركت آگهي كرده باشد، به استثناي هزينه آگهي اجراي اين ماده در صورت عدم افزايش سرمايه شركت مستلزم پرداخت هيچ گونه هزينه ديگري نيست و در صورت افزايش سرمايه هزينه هاي مربوط فقط شامل ميزان افزايش سرمايه مي شود.

ماده 285 _ تغيير اساسنامه هر يك از شركتهاي سهامي موجود در تاريخ تصويب اين قانون به منظور تطبيق وضع آنها

با مقررات اين قانون استثنائا ممكن است به موجب تصميم مجمع عمومي عادي صاحبان سهام شركت صورت گيرد مگر در مورد افزايش سرمايه كه بايد به تصويب مجمع عمومي فوق العاده برسد. ترتيب دعوت تشكيل و حد نصاب و اكثريت لازم براي مجامع عادي و فوق العاده به منظور تطبيق وضع شركت با مقررات اين قانون تابع مقررات قانون تجارت مصوب ارديبهشت 1311 در مورد شركتهاي سهامي و همچنين اساسنامه معتبر شركتهاي موجود در تاريخ تصويب اين قانون مي باشد.

ماده 286 _ براي آن كه شركتهاي سهامي موجود در تاريخ تصويب اين قانون بتوانند به صورت شركت سهامي خاص درايند بايد اولاسرمايه آنها حداقل به ميزاني باشد كه براي شركتهاي سهامي خاص مقرر شده است يا سرمايه خود را با رعايت مقررات اين قانون درمورد افزايش سرمايه شركت سهامي خاص به آن ميزان افزايش دهندثانيا اساسنامه خود را به منظور تطبيق با مقررات اين قانون اصلاح كرده مراتب را به مرجع ثبت شركتها اعلام نمايند. مرجع ثبت شركتها پس از احراز صحت تطبيق وضع شركت با مقررات اين قانون مراتب را ثبت و به هزينه شركت آگهي خواهد نمود.

ماده 287 _ براي آن كه شركتهاي سهامي موجود در تاريخ تصويب اين قانون بتوانند به صورت شركت سهامي عام درآيند بايد اولا سرمايه آنها به ميزاني باشد كه براي شركت سهامي عام مقرر شده است يا سرمايه خود را با رعايت مقررات اين قانون در مورد افزايش سرمايه شركت سهامي عام به آن ميزان افزايش دهند. ثانيا در تاريخ تبديل شركت به شركت سهامي عام يك سال از ثبت شركت گذشته و يك ترازنامه آن به تصويب مجمع عمومي عادي رسيده باشد. ثالثا اساسنامه خود را با مقررات اين قانون وفق دهند.

ماده 288 _ در

صورتي كه شركتهاي سهامي موجود در تاريخ تصويب اين قانون بخواهند براي تطبيق وضع خود با مقررات اين قانون به افزايش سرمايه مبادرت كنند در صورتي كه تمامي مبلغ اسمي سهام قبلي آنها تاديه نشده باشد نسبت مبلغ پرداخت شده قبلي نسبت به هر سهم در مورد سهام جديد نيز لازم الرعايه است و در هر حال اين نسبت نمي تواند از سي و پنج درصد مبلغ اسمي سهام كمتر باشد.در موارد مذكور در اين ماده رعايت ماده 165 اين قانون در موردتاديه تمامي سرمايه قبلي شركت الزامي نيست

ماده 289 _ شركتهاي سهامي موجود در تاريخ تصويب اين قانون كه بخواهند از طريق افزايش سرمايه به شركت سهامي عام تبديل شوند بايد سهام جديد خود را كه در نتيجه افزايش سرمايه به وجود مي آيد با رعايت مقررات اين قانون براي پذيره نويسي عمومي عرضه نمايند.

در صورتي كه سهام جديدي كه به ترتيب فوق عرضه شده است تماما تعهد نشود و مبلغي كه بايد بر طبق مقررات اين قانون تاديه گرددتاديه نشود شركت نمي تواند به شركت سهامي عام تبديل گردد.

ماده 290 _ شركتهاي سهامي موجود در تاريخ تصويب اين قانون كه بخواهند به شركت سهامي عام تبديل شوند و به اين منظور به افزايش سرمايه مبادرت كنند بايد مدارك زير را به مرجع ثبت شركتها تسليم نمايند:

1 _ اساسنامه اي كه براي شركت سهامي عام به تصويب مجمع عمومي عادي يا فوق العاده رسيده است

2 _ صورت جلسه مجمع عمومي فوق العاده كه افزايش سرمايه رامورد تصويب قرار داده است

3 _ صورت دارايي شركت در موقع تسليم مدارك به مرجع ثبت شركتها؛

صورت مزبور بايد متضمن تقويم كليه اموال منقول و منقول 16غيرمنقول شركت بوده به تاييد كارشناس رسمي وزارت دادگستري رسيده باشد.

4 _ طرح اعلاميه

پذيره نويسي سهام جديد كه بايد به ترتيب مقرر درماده 174 اين قانون تنظيم شده باشد؛

5 _ آخرين ترازنامه و حساب سود و زيان شركت كه بايد به تصويب مجمع عمومي و تاييد حسابدار رسمي رسيده باشد.

ماده 291 _ مرجع ثبت شركتها پس از وصول مدارك مذكور در ماده قبل و تطبيق مندرجات آنها با قانون اجازه انتشار اعلاميه پذيره نويسي سهام جديد را صادر خواهد نمود.

ماده 292 _ كليه مقررات مذكور در مواد 177 لغايت 181 اين قانون براي تحقق افزايش سرمايه و تبديل شركت سهامي به شركت سهامي عام لازم الرعايه است در آگهي مربوط ضمن ذكر افزايش سرمايه موضوع تبديل نيز قيد خواهد شد.

ماده 293 _ در صورت عدم تحقق افزايش سرمايه بر طبق ماده 182 اين قانون عمل خواهد شد. در هر صورت شركت بايد در مهلت مذكوردرماده 284 وضع خودرابامقررات اين قانون تطبيق دهد.

ماده 294 _ شركتهاي سهامي موجود در تاريخ تصويب اين قانون كه سرمايه آنها حداقل به ميزان سرمايه شركتهاي سهامي عام مذكور دراين قانون باشد و بخواهند به شركت سهامي عام تبديل شوند بايدمدارك زير را به مرجع ثبت شركتها تسليم كنند:

1 _ اساسنامه اي كه براي شركت سهامي عام به تصويب مجمع عمومي عادي يا فوق العاده رسيده است

2 _ صورت دارايي شركت در موقع تسليم مدارك به مرجع ثبت شركتها كه بايد متضمن تقويم كليه اموال منقول و منقول 16غيرمنقول شركت بوده و به تاييد كارشناس رسمي وزارت دادگستري رسيده باشد؛

3 _ آخرين ترازنامه و حساب سود و زيان شركت كه بايد به تصويب مجمع عمومي و تاييد حسابدار رسمي رسيده باشد؛

4 _ اعلاميه تبديل شركت سهامي به شركت سهامي عام كه بايد به امضا دارندگان امضاء مجاز شركت رسيده و مشتمل

بر نكات زيرباشد:

الف _ نام و شماره ثبت شركت

ب _ موضوع شركت و نوع فعاليت آن

ج _ مركز اصلي شركت و در صورتي كه شركت شعبي داشته باشدنشاني شعب آن

د _ در صورتي كه شركت براي مدت محدود تشكيل شده باشدتاريخ انقضا مدت آن

ه _ سرمايه شركت و مبلغ پرداخت شده آن

و _ اگر سهام ممتاز منتشر شده باشد تعداد و امتيازات آن

ز _ هويت كامل رئيس و اعضاي هيات مديره و مديرعامل شركت

ح _ شرايط حضور و حق راي صاحبان سهام در مجامع عمومي

ط _ مقررات اساسنامه جديد راجع به تقسيم سود و تشكيل اندوخته

ي _ مبلغ ديون شركت و همچنين مبلغ ديون اشخاص ثالث كه توسط شركت تضمين شده است

ك _ ذكر نام روزنامه كثيرالانتشاري كه اطلاعيه ها و آگهي هاي شركت در آن منتشر مي شود.

ماده 295 _ مرجع ثبت شركتها پس از وصول مدارك مذكور در ماده قبل و تطبيق مندرجات آنها با مقررات اين قانون تبديل شركت سهامي را به شركت سهامي عام ثبت و مراتب را به هزينه شركت آگهي خواهد نمود.

ماده 296 _ در آگهي تبديل شركتهاي سهامي موجود در تاريخ تصويب اين قانون به شركت سهامي عام بايد كليه مندرجات اعلاميه تبديل شركت ذكر گردد و قيد شود كه اساسنامه شركت و صورت دارايي شركت و اموال منقول و منقول 16غيرمنقول و آخرين ترازنامه و حساب سودو زيان آن در مرجع ثبت شركتها و در مركز شركت براي مراجعه علاقه مندان آماده مي باشد. آگهي تبديل شركت بايد علاوه بر روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي شركت در آن درج مي گردد اقلا دريك روزنامه كثيرالانتشار ديگر نيز آگهي شود.

ماده 297 _ در مواردي

كه براي تطبيق وضع يك شركت سهامي با مقررات اين قانون يا تبديل آن به نوع ديگري از انواع شركتهاي تجاري مذكور در قانون تجارت مصوب ارديبهشت 1311 دعوت مجمع عمومي عادي يا فوق العاده صاحبان سهام شركت يا تسليم اسناد و مدارك خاصي به مرجع ثبت شركتها لازم باشد و رئيس واعضاي هيات مديره آن شركت به دعوت مجمع عمومي عادي يافوق العاده يا تسليم آن اسناد و مدارك به مرجع ثبت شركتها اقدام ننمايند به جزاي نقدي از بيست هزار ريال تا دويست هزار ريال محكوم خواهند شد و علاوه بر اين متضامنا مسوول جبران خساراتي مي باشند كه بر اثر انحلال شركت به صاحبان سهام و اشخاص ثالث وارد مي شود.

ماده 298 _ در مورد ماده 297 در صورتي كه هر يك از اعضاي هيات مديره قبل از انقضاي مهلت مقرر در جلسه هيات مزبور صريحا اعلام كند كه بايد به تكليف قانوني عمل شود و به اين اعلام از طرف ساير اعضاي هيات مديره توجه نشود عضو هيات مديره كه تكليف قانوني را اعلام كرده است مسووليت جزائي و مدني نخواهد داشت سلب مسووليت جزائي و مدني از عضو هيات مديره منوط به اين است كه عضو هيات مديره علاوه بر اعلام تكليف قانوني در جلسه هيات مزبور مراتب را از طريق ارسال اظهارنامه رسمي به هر يك ازاعضاي هيات مديره اعلام نمايد. در صورتي كه جلسات هيات مديره به هر علت تشكيل نگردد اعلام از طريق ارسال اظهارنامه رسمي براي سلب مسووليت جزائي و مدني از عضو هيات مديره كافي است

ماده 299 _ آن قسمت از مقررات قانون تجارت مصوب ارديبهشت 1311 مربوط به شركتهاي سهامي كه ناظر بر ساير انواع

شركتهاي تجارتي مي باشد نسبت به آن شركتها به قوت خود باقي است

ماده 300 _ شركتهاي دولتي تابع قوانين تاسيس و اساسنامه هاي خود مي باشند و فقط نسبت به موضوعاتي كه در قوانين و اساسنامه هاي آنها ذكر نشده تابع مقررات اين قانون مي شوند.

مبحث دوم _ شركت با مسؤوليت محدود(م 94 تا 115)

ماده 94 _ شركت با مسووليت محدود شركتي است كه بين دو يا چندنفر براي امور تجارتي تشكيل شده و هر يك از شركا بدون اين كه سرمايه به سهام يا قطعات سهام تقسيم شده باشد فقط تا ميزان سرمايه خود در شركت مسوول قروض و تعهدات شركت است

ماده 95 _ در اسم شركت بايد عبارت (با مسووليت محدود) قيد شود والا آن شركت در مقابل اشخاص ثالث شركت تضامني محسوب وتابع مقررات آن خواهد بود.

اسم شركت نبايد متضمن اسم هيچ يك از شركا باشد والا شريكي كه اسم او در اسم شركت قيد شده در مقابل اشخاص ثالث حكم شريك ضامن در شركت تضامني را خواهد داشت

ماده 96 _ شركت با مسووليت محدود وقتي تشكيل مي شود كه تمام سرمايه نقدي تاديه و سهم الشركه غير نقدي نيز تقويم و تسليم شده باشد.

ماده 97 _ در شركت نامه بايد صراحتا قيد شده باشد كه سهم الشركه هاي غيرنقدي هر كدام به چه ميزان تقويم شده است

ماده 98 _ شركا نسبت به قيمتي كه در حين تشكيل شركت براي سهم الشركه هاي غيرنقدي معين شده در مقابل اشخاص ثالث مسووليت تضامني دارند.

ماده 99 _ مرور زمان دعاوي ناشي از مقررات فوق ده سال از تاريخ تشكيل شركت است

ماده 100 _ هر شركت با مسووليت محدود كه برخلاف مواد 96 و 97تشكيل شده باشد باطل و از درجه اعتبار ساقط

است ليكن شركا درمقابل اشخاص ثالث حق استناد به اين بطلان ندارند.

ماده 101 _ اگر حكم بطلان شركت به استناد ماده قبل صادر شودشركايي كه بطلان مستند به عمل آنها است و هيأت نظار و مديرهايي كه در حين حدوث سبب بطلان يا بلافاصله پس از آن سركار بوده و انجام وظيفه نكرده اند در مقابل شركاي ديگر و اشخاص ثالث نسبت به خسارات ناشيه از اين بطلان متضامنا مسوول خواهند بود. مدت مرور زمان ده سال از تاريخ حدوث موجب بطلان است

ماده 102 _ سهم الشركه شركا نمي تواند به شكل اوراق تجارتي قابل انتقال اعم از با اسم يا بي اسم و غيره درايد. سهم الشركه را نمي توان منتقل به غير نمود مگر با رضايت عده اي از شركا كه لااقل سه ربع سرمايه متعلق به آنها بوده و اكثريت عددي نيز داشته باشند.

ماده 103 _ انتقال سهم الشركه به عمل نخواهد آمد مگر به موجب سند رسمي

ماده 104 _ شركت با مسووليت محدود به وسيله يك يا چند نفر مديرموظف يا غيرموظف كه از بين شركا يا از خارج براي مدت محدود يا نامحدودي معين مي شوند اداره مي گردد.

ماده 105 _ مديران شركت كليه اختيارات لازمه را براي نمايندگي و اداره شركت خواهند داشت مگر اين كه در اساسنامه غير اين ترتيب مقررشده باشد هر قرارداد راجع به محدود كردن اختيارات مديران كه دراساسنامه تصريح به آن نشده در مقابل اشخاص ثالث باطل و كان لم يكن است

ماده 106 _ تصميمات راجع به شركت بايد به اكثريت لااقل نصف سرمايه اتخاذ شود اگر در دفعه اول اين اكثريت حاصل نشد بايد تمام شركا مجددا دعوت شوند در اين صورت تصميمات به اكثريت عددي شركا اتخاذ مي شود اگرچه اكثريت مزبور

داراي نصف سرمايه نباشد. اساسنامه شركت مي تواند ترتيبي برخلاف مراتب فوق مقرر دارد.

ماده 107 _ هر يك از شركا به نسبت سهمي كه در شركت دارد داراي راي خواهد بود مگر اين كه اساسنامه ترتيب ديگري مقرر داشته باشد.

ماده 108 _ روابط بين شركا تابع اساسنامه است اگر در اساسنامه راجع به تقسيم نفع و ضرر مقررات خاصي نباشد تقسيم مزبور به نسبت سرمايه شركا به عمل خواهد آمد.

ماده 109 _ هر شركت با مسووليت محدود كه عده شركاي آن بيش از دوازده نفر باشد بايد داراي هيأت نظار بوده و هيأت مزبور لااقل سالي يك مرتبه مجمع عمومي شركا را تشكيل دهد. هيأت نظار بايد بلافاصله بعد از انتخاب شدن تحقيق كرده و اطمينان حاصل كند كه دستور مواد 96 و 97 رعايت شده است

هيأت نظار مي تواند شركا را براي انعقاد مجمع عمومي فوق العاده دعوت نمايد.

مقررات مواد 165 و 167 و 168 و 170 در مورد شركتهاي بامسووليت محدود نيز رعايت خواهد شد.

ماده 110 _ شركا نمي توانند تبعيت شركت را تغيير دهند مگر به اتفاق آراء.

ماده 111 _ هر تغيير ديگري راجع به اساسنامه بايد با اكثريت عددي شركا كه لااقل سه ربع سرمايه را نيز دارا باشند به عمل آيد مگراين كه در اساسنامه اكثريت ديگري مقرر شده باشد.

ماده 112 _ در هيچ مورد اكثريت شركا نمي تواند شريكي را مجبور به ازدياد سهم الشركه خود كند.

ماده 113 _ مفاد ماده 78 اين قانون راجع به تشكيل سرمايه احتياطي درشركتهاي با مسووليت محدود نيز لازم الرعايه است

ماده 114 _ شركت با مسووليت محدود در موارد ذيل منحل مي شود:

الف _ در مورد فقرات 1 و 2 و 3 ماده 93؛

ب _ در صورت تصميم عده اي از

شركا كه سهم الشركه آنها بيش ازنصف سرمايه شركت باشد؛

ج _ در صورتي كه به واسطه ضررهاي وارده نصف سرمايه شركت ازبين رفته و يكي از شركا تقاضاي انحلال كرده و محكمه دلايل او راموجه ديده و ساير شركا حاضر نباشند سهمي را كه در صورت انحلال به او تعلق مي گيرد پرداخته و او را از شركت خارج كنند؛

د _ در مورد فوت يكي از شركا اگر به موجب اساسنامه پيش بيني شده باشد.

ماده 115 _ اشخاص ذيل كلاهبردار محسوب مي شوند:

الف _ مؤسسين و مديراني كه برخلاف واقع پرداخت تمام سهم الشركه نقدي و تقويم و تسليم سهم الشركه غيرنقدي را در اوراق و اسنادي كه بايد براي ثبت شركت بدهند اظهار كرده باشند؛

ب _ كساني كه به وسيله متقلبانه سهم الشركه غيرنقدي را بيش از قيمت واقعي آن تقويم كرده باشند؛

ج _ مديراني كه با نبودن صورت دارايي يا به استناد صورت دارايي مزور منافع موهومي را بين شركا تقسيم كنند.

مبحث سوم _ شركت تضامني(م 116 تا م 140)

ماده 116 _ شركت تضامني شركتي است كه در تحت اسم مخصوص براي امور تجارتي بين دو يا چند نفر با مسووليت تضامني تشكيل مي شود: اگر دارايي شركت براي تاديه تمام قروض كافي نباشد هريك از شركا مسوول پرداخت تمام قروض شركت است

هر قراري كه بين شركا برخلاف اين ترتيب داده شده باشد در مقابل اشخاص ثالث كان لم يكن خواهد بود.

ماده 117 _ در اسم شركت تضامني بايد عبارت (شركت تضامني) ولااقل اسم يك نفر از شركا ذكر شود. در صورتي كه اسم شركت مشتمل بر اسامي تمام شركا نباشد بايد بعد از اسم شريك ياشركايي كه ذكر شده است عبارتي از قبيل (و شركا) يا (و برادران قيد شود.

ماده

118 _ شركت تضامني وقتي تشكيل مي شود كه تمام سرمايه نقدي تاديه و سهم الشركه غير نقدي نيز تقويم و تسليم شده باشد.

ماده 119 _ در شركت تضامني منافع به نسبت سهم الشركه بين شركا تقسيم مي شود مگر آن كه شركت نامه غير از اين ترتيب را مقرر داشته باشد.

ماده 120 _ در شركت تضامني شركا بايد لااقل يك نفر از ميان خود يا از خارج به سمت مديري معين نمايند.

ماده 121 _ حدود مسووليت مدير يا مديران شركت تضامني همان است كه در ماده 51 مقرر شده است

ماده 122 _ در شركتهاي تضامني اگر سهم الشركه يك يا چند نفرغيرنقدي باشد بايد سهم الشركه مزبور قبلا به تراضي تمام شركا تقويم شود.

ماده 123 _ در شركت تضامني هيچ يك از شركا نمي تواند سهم خود رابه ديگري منتقل كند مگر به رضايت تمام شركا.

ماده 124 _ مادام كه شركت تضامني منحل نشده مطالبه قروض آن بايداز خود شركت به عمل آيد و پس از انحلال طلبكاران شركت مي توانند براي وصول مطالبات خود به هر يك از شركا كه بخواهند و يا به تمام آنها رجوع كنند و در هر حال هيچ يك از شركا نمي توانند به استناد اين كه ميزان قروض شركت از ميزان سهم او درشركت تجاوز مي نمايد از تاديه قروض شركت امتناع ورزد. فقط درروابط بين شركا مسووليت هر يك از آنها در تاديه قروض شركت به نسبت سرمايه خواهد بود كه در شركت گذاشته است آن هم درصورتي كه در شركت نامه ترتيب ديگري اتخاذ نشده باشد.

ماده 125 _ هر كس به عنوان شريك ضامن در شركت تضامني موجود داخل شود متضامنا با ساير شركا مسوول قروضي هم خواهد

بودكه شركت قبل از ورود او داشته اعم از اين كه در اسم شركت تغييريداده شده يا نشده باشد. هر قراري كه بين شركا برخلاف اين ترتيب داده شده باشد در مقابل اشخاص كان لم يكن خواهد بود.

ماده 126 _ هر گاه شركت تضامني منحل شود مادام كه قروض شركت ازدارايي آن تاديه نشده هيچ يك از طلبكاران شخصي شركا حقي درآن دارايي نخواهد داشت اگر دارايي شركت براي پرداخت قروض آن كفايت نكند طلبكاران شركت حق دارند بقيه طلب خود را از تمام يافرد فرد شركاي ضامن مطالبه كنند ولي در اين مورد طلبكاران شركت بر طلبكاران شخصي شركا حق تقدم نخواهند داشت

ماده 127 _ به ورشكستگي شركت تضامني بعد از انحلال نيز ميتوان حكم داد مشروط به اين كه دارايي شركت تقسيم نشده باشد.

ماده 128 _ ورشكستگي شركت ملازمه قانوني با ورشكستگي شركا و ورشكستگي بعضي از شركا ملازمه قانوني با ورشكستگي شركت ندارد.

ماده 129 _ طلبكاران شخصي شركا حق ندارند طلب خود را از دارايي شركت تامين يا وصول كنند ولي مي توانند نسبت به سهميه مديون خود از منافع شركت يا سهمي كه در صورت انحلال شركت ممكن است به مديون مزبور تعلق گيرد هر اقدام قانوني كه مقتضي باشدبه عمل آورند.

طلبكاران شخصي شركا در صورتي كه نتوانسته باشند طلب خود را از دارايي شخصي مديون خود وصول كنند و سهم مديون از منافع شركت كافي براي تاديه طلب آنها نباشد مي توانند انحلال شركت را تقاضا نمايند (اعم از اين كه شركت براي مدت محدود يا غير محدود تشكيل شده باشد) مشروط بر اين كه لااقل شش ماه قبل قصد خود را به وسيله اظهارنامه رسمي به اطلاع شركت رسانيده باشند

در اين صورت شركت يا بعضي از شركا مي توانند مادام كه حكم نهايي انحلال صادر نشده با تاديه طلب داينين مزبور تا حد دارايي مديون در شركت يا با جلب رضايت آنان به طريق ديگر از انحلال شركت جلوگيري كنند.

ماده 130 _ نه مديون شركت مي تواند در مقابل طلبي كه ممكن است ازيكي از شركا داشته باشد استناد به تهاتر كند نه خود شريك مي تواند در مقابل قرضي كه ممكن است طلبكار او به شركت داشته باشد به تهاتر استناد نمايد. معذلك كسي كه طلبكار شركت و مديون به يكي از شركا بوده و پس از انحلال شركت طلب اولا وصول مانده در مقابل آن شريك حق استناد به تهاتر خواهد داشت

ماده 131 _ در صورت ورشكستگي يكي از شركا و همچنين درصورتي كه يكي از طلبكاران شخصي يكي از شركا به موجب ماده 129 انحلال شركت را تقاضا كرد ساير شركا ميتوانند سهميه آن شريك را از دارايي شركت نقدا تاديه كرده و او را از شركت خارج كنند.

ماده 132 _ اگر در نتيجه ضررهاي وارده سهم الشركه شركا كم شود مادام كه اين كمبود جبران نشده تاديه هر نوع منفعت به شركاممنوع است

ماده 133 _ جز در مورد فوق هيچ يك از شركا را شركت نمي تواند به تكميل سرمايه كه به علت ضررهاي وارده كم شده است ملزم كرده و يا او را مجبور نمايد بيش از آنچه كه در شركت نامه مقرر شده است به شركت سرمايه دهد.

ماده 134 _ هيچ شريكي نمي تواند بدون رضايت ساير شركا (به حساب شخص خود يا به حساب شخص ثالث تجارتي از نوع تجارت شركت نموده و يا به عنوان شريك ضامن يا

شريك با مسووليت محدود در شركت ديگري كه نظير آن تجارت را داردداخل شود.

ماده 135 _ هر شركت تضامني ميتواند با تصويب تمام شركا به شركت سهامي مبدل گردد در اين صورت رعايت تمام مقررات راجعه به شركت سهامي حتمي است

ماده 136 _ شركت تضامني در موارد ذيل منحل مي شود:

الف _ در مورد فقرات 1 و 2 و 3 ماده 93؛

ب _ در صورت تراضي تمام شركا؛

ج _ در صورتي كه يكي از شركا به دلايلي انحلال شركت را ازمحكمه تقاضا نمايد و محكمه آن دلايل را موجه دانسته و حكم به انحلال بدهد؛

د _ در صورت فسخ يكي از شركا مطابق ماده 137؛

ه _ در صورت ورشكستگي يكي از شركا مطابق ماده 138؛

و _ در صورت فوت يا محجوريت يكي از شركا مطابق مواد 139 و140.

تبصره _ در مورد بند _ ج _ هرگاه دلايل انحلال منحصرا مربوط به شريك يا شركاي معين باشد محكمه مي تواند به تقاضاي سايرشركا به جاي انحلال حكم اخراج آن شريك يا شركاي معين رابدهد.

ماده 137 _ فسخ شركت در صورتي ممكن است كه در اساسنامه اين حق از شركا سلب نشده و ناشي از قصد اضرار نباشد، تقاضاي فسخ بايد شش ماه قبل از فسخ كتبا به شركا اعلام شود.

اگر موافق اساسنامه بايد سال به سال به حساب شركت رسيدگي شود فسخ در مورد ختم محاسبه ساليانه به عمل مي آيد.

ماده 138 _ در مورد ورشكستگي يكي از شركا انحلال وقتي صورت ميگيرد كه مدير تصفيه كتبا تقاضاي انحلال شركت را نموده و ازتقاضاي مزبور شش ماه گذشته و شركت مدير تصفيه را از تقاضايانحلال منصرف نكرده باشد.

ماده 139 _ در صورت فوت

يكي از شركا بقاي شركت موقوف به رضايت ساير شركا و قائم مقام متوفي خواهد بود.

اگر ساير شركا به بقاء شركت تصميم نموده باشند قائم مقام متوفيبايد در مدت يك ماه از تاريخ فوت رضايت يا عدم رضايت خود راراجع به بقاي شركت كتبا اعلام نمايد، در صورتي كه قائم مقام متوفي رضايت خود را اعلام نمود نسبت به اعمال شركت در مدت مزبور از نفع و ضرر شريك خواهد بود ولي در صورت اعلام عدم رضايت در منافع حاصله در مدت مذكور شريك بوده و نسبت به ضرر آن مدت سهيم نخواهد بود.

سكوت تا انقضاي يك ماه در حكم اعلام رضايت است

ماده 140 _ در مورد محجوريت يكي از شركا مطابق مدلول ماده فوق عمل خواهد شد.

مبحث چهارم _ در شركت مختلط غيرسهامي (م 141 تا م 161)

ماده 141 _ شركت مختلط غيرسهامي شركتي است كه براي امور تجارتي در تحت اسم مخصوصي بين يك يا چند نفر شريك ضامن و يك يا چند نفر شريك با مسووليت محدود بدون انتشار سهام تشكيل مي شود. شريك ضامن مسوول كليه قروضي است كه ممكن است علاوه بر دارايي شركت پيدا شود. شريك با مسووليت محدود كسي است كه مسووليت او فقط تا ميزان سرمايه اي است كه در شركت گذارده و يا بايستي بگذارد. در اسم شركت بايد عبارت شركت مختلط و لااقل اسم يكي از شركاي ضامن قيد شود.

ماده 142 _ روابط بين شركا با رعايت مقررات ذيل تابع شركت نامه خواهد بود.

ماده 143 _ هر يك از شركا با مسووليت محدود كه اسمش جزء اسم شركت باشد در مقابل طلبكاران شركت شريك ضامن محسوب خواهد شد. هر قراري كه برخلاف اين ترتيب بين شركا داده شده باشد در مقابل اشخاص ثالث بي اثر است

ماده

144 _ اداره شركت مختلط غيرسهامي به عهده شريك يا شركاي ضامن و حدود اختيارات آنها همان است كه در مورد شركا شركت تضامني مقرر است

ماده 145 _ شريك با مسووليت محدود نه به عنوان شريك حق اداره كردن شركت را دارد نه اداره امور شركت از وظايف او است

ماده 146 _ اگر شريك با مسووليت محدود معامله اي براي شركت كند،در مورد تعهدات ناشيه از آن معامله در مقابل طرف معامله حكم شريك ضامن را خواهد داشت مگر اين كه تصريح كرده باشد معامله را به سمت وكالت از طرف شركت انجام مي دهد.

ماده 147 _ هر شريك با مسووليت محدود حق نظارت در امور شركت داشته و مي تواند از روي دفاتر و اسناد شركت براي اطلاع شخص خود راجع به وضعيت مالي شركت صورت خلاصه ترتيب دهد. هر قراردادي كه بين شركا برخلاف اين ترتيب داده شود از درجه اعتبارساقط است

ماده 148 _ هيچ شريك با مسووليت محدود نمي تواند بدون رضايت ساير شركا شخص ثالثي را با انتقال تمام يا قسمتي از سهم الشركه خود به او، داخل در شركت كند.

ماده 149 _ اگر يك يا چند نفر از شركا با مسووليت محدود حق خودرا در شركت بدون اجازه سايرين كلا يا بعضا به شخص ثالثي واگذار نمايند شخص مزبور نه حق دخالت در اداره شركت و نه حق تفتيش در امور شركت را خواهد داشت

ماده 150 _ در مورد تعهداتي كه شركت مختلط غيرسهامي ممكن است قبل از ثبت شركت كرده باشد شريك با مسووليت محدود در مقابل اشخاص ثالث در حكم شريك ضامن خواهد بود مگر ثابت نمايد كه اشخاص مزبور از محدود بودن مسووليت او اطلاع داشته اند.

ماده 151 _

شريك ضامن را وقتي مي توان شخصا براي قروض شركت تعقيب نمود كه شركت منحل شده باشد.

ماده 152 _ هرگاه شركت به طريقي غير از ورشكستگي منحل شود و شريك با مسووليت محدود هنوز تمام يا قسمتي از سهم الشركه خود را نپرداخته و يا پس از تاديه مسترد داشته است طلبكاران شركت حق دارند معادل آنچه كه از بابت سهم الشركه باقي مانده است مستقيما بر عليه شريك با مسووليت محدود اقامه دعوانمايند. اگر شركت ورشكست شود حق مزبور را مدير تصفيه خواهدداشت

ماده 153 _ اگر در نتيجه قرارداد با شركا ضامن و يا در اثر برداشت قبلي از سرمايه شركت شريك با مسووليت محدود از سهم الشركه خود كه به ثبت رسيده است بكاهد اين تقليل مادام كه به ثبت نرسيده و برطبق مقررات راجعه به نشر شركتها منتشر نشده است در مقابل طلبكاران شركت معتبر نبوده و طلبكاران مزبور مي توانند براي تعهداتي كه از طرف شركت قبل از ثبت و انتشار تقليل سرمايه به عمل آمده است تاديه همان سرمايه اوليه شريك با مسووليت محدود را مطالبه نمايند.

ماده 154 _ به شريك با مسووليت محدود فرع نمي توان داد مگر درصورتي كه موجب كسر سرمايه او در شركت نشود . اگر در نتيجه ضررهاي وارده سهم الشركه شريك با مسووليت محدود كسر شد مادام كه اين كمبود جبران نشده تاديه هر ربح يا منفعتي به او ممنوع است

هرگاه وجهي برخلاف حكم فوق تاديه گرديد شريك با مسووليت محدود تا معادل وجه دريافتي مسوول تعهدات شركت است مگر در موردي كه با حسن نيت و به اعتبار بيلان مرتبي وجهي گرفته باشد.

ماده 155 _ هر كس به عنوان شريك با مسووليت محدود در شركت مختلط غيرسهامي موجودي داخل شود

تا معادل سهم الشركه خود مسوول قروضي خواهد بود كه شركت قبل از ورود او داشته خواه اسم شركت عوض شده يا نشده باشد. هر شرطي كه برخلاف اين ترتيب باشد در مقابل اشخاص ثالث كان لم يكن خواهد بود.

ماده 156 _ اگر شركت مختلط غيرسهامي ورشكست شود دارايي شركت بين طلبكاران خود شركت تقسيم شده و طلبكاران شخصي شركا در آن حقي ندارند، سهم الشركه شركا با مسووليت محدود نيز جزو دارايي شركت محسوب است

ماده 157 _ اگر دارايي شركت براي تاديه تمام قروض آن كافي نباشد طلبكاران آن حق دارند بقيه طلب خود را از دارايي شخصي تمام يا هر يك از شركاي ضامن وصول كنند در اين صورت بين طلبكاران شركت و طلبكاران شخصي شركاي ضامن تفاوتي نخواهد بود.

ماده 158 _ در صورت ورشكستگي يكي از شركا با مسووليت محدود خود شركت يا طلبكاران آن با طلبكاران شخصي شريك مزبور متساوي الحقوق خواهند بود.

ماده 159 _ مقررات مواد 129 و 130 در شركتهاي مختلط غيرسهامي نيز لازم الرعايه است

ماده 160 _ اگر شريك ضامن بيش از يك نفر باشد مسووليت آنها درمقابل طلبكاران و روابط آنها با يكديگر تابع مقررات راجع به شركتهاي تضامني است

ماده 161 _ مقررات مواد 136، 137، 138، 139 و 140 در موردشركتهاي مختلط غيرسهامي نيز جاري است

مرگ يا محجوريت يا ورشكستگي شريك يا شركاي با مسووليت محدود موجب انحلال شركت نمي شود.

مبحث پنجم _ شركت مختلط سهامي (م 162 تا م 182)

ماده 162 _ شركت مختلط سهامي شركتي است كه در تحت اسم مخصوصي بين يك عده شركاي سهامي و يك يا چند نفر شريك ضامن تشكيل مي شود.

شركاي سهامي كساني هستند كه سرمايه آنها به صورت سهام يا قطعات سهام متساوي القيمه

درآمده و مسووليت آنها تا ميزان همان سرمايه اي است كه در شركت دارند.

شريك ضامن كسي است كه سرمايه او به صورت سهام درنيامده و مسوول كليه قروضي است كه ممكن است علاوه بر دارايي شركت پيدا شود. در صورت تعدد شريك ضامن مسووليت آنها در مقابل طلبكاران و روابط آنها با يكديگر تابع مقررات شركت تضامني خواهد بود.

ماده 163 _ در اسم شركت بايد عبارت (شركت مختلط و لااقل اسم يكي از شركاي ضامن قيد شود.

ماده 164 _ مديريت شركت مختلط سهامي مخصوص به شريك ياشركاي ضامن است

ماده 165 _ در هر يك از شركتهاي مختلط سهامي هيات نظاري لااقل مركب از سه نفر از شركا برقرار مي شود و اين هيات را مجمع عمومي شركا بلافاصله بعد از تشكيل قطعي شركت و قبل از هر اقدامي در امور شركت معين مي كند، انتخاب هيات برحسب شرايط مقرر در اساسنامه شركت تجديد مي شود در هر صورت اولين هيات نظار براي يك سال انتخاب خواهد شد.

ماده 166 _ اولين هيات نظار بايد بعد از انتخاب شدن بلافاصله تحقيق كرده و اطمينان حاصل كند كه تمام مقررات مواد 28، 29، 38، 39،41 و 50 اين قانون رعايت شده است

ماده 167 _ اعضاي هيات نظار از جهت اعمال اداري و نتايج حاصله از آن هيچ مسووليتي ندارند ليكن هر يك از آنها در انجام ماموريت خود بر طبق قوانين معموله مملكتي مسوول اعمال و تقصيرات خود مي باشند.

ماده 168 _ اعضاي هيات نظار دفاتر و صندوق و كليه اسناد شركت را تحت تدقيق درآورده همه ساله راپرتي به مجمع عمومي مي دهند وهرگاه در تنظيم صورت دارايي بي ترتيبي و خطايي مشاهده نماينددر راپرت مزبور ذكر نموده و اگر

مخالفتي با پيشنهاد مدير شركت درتقسيم منافع داشته باشند دلايل خود را بيان مي كنند.

ماده 169 _ هيات نظار مي تواند شركا را براي انعقاد مجمع عمومي دعوت نمايد و با موافقت راي مجمع مزبور بر طبق فقره (ب ماده 181 شركت را منحل كند.

ماده 170 _ تا پانزده روز قبل از انعقاد مجمع عمومي هر صاحب سهمي مي تواند (خود يا نماينده او ) در مركز اصلي شركت حاضر شده از صورت بيلان و صورت دارايي و راپرت هيات نظارت اطلاع حاصل كند.

ماده 171 _ ورشكستگي هيچ يك از شركاي ضامن موجب انحلال شركت نخواهد شد مگر در مورد ماده 138.

ماده 172 _ حكم مواد 124 و 134 در مورد شركت مختلط سهامي وشركاي ضامن آن جاري است

ماده 173 _ هر گاه شركت مختلط سهامي ورشكست شود و شركاي سهامي تمام قيمت سهام خود را نپرداخته باشند مدير تصفيه آنچه راكه بر عهده آنها باقي است وصول مي كند.

ماده 174 _ اگر شركت به طريقي غير از ورشكستگي منحل شد هر يك از طلبكاران شركت مي تواند به هر يك از شركاي سهامي كه از بابت قيمت سهام خود مديون شركت است رجوع كرده در حدود بدهي آن شريك طلب خود را مطالبه نمايد. مادام كه شركت منحل نشده طلبكاران براي وصول طلب خود حق رجوع به هيچ يك از شركاي سهامي را ندارند.

ماده 175 _ اگر شركت مختلط ورشكست شد تا قروض شركت از دارايي آن تأديه نشده طلبكاران شخصي شركاي ضامن حقي به دارايي شركت ندارند.

ماده 176 _ مفاد مواد 28، 29، 38، 39، 41 و 50 شامل شركتهاي مختلط سهامي است

ماده 177 _ هر شركت مختلط سهامي كه برخلاف مواد 28، 29، 39 و50 تشكيل شود باطل است

ليكن شركا نمي توانند در مقابل اشخاص خارج به اين بطلان استناد نمايند.

ماده 178 _ هرگاه شركت برحسب ماده قبل محكوم به بطلان شود مطابق ماده 101 رفتار خواهد شد.

ماده 179 _ مفاد مواد 84، 85، 86 و 87 اين قانون در شركتهاي مختلط نيز بايد رعايت شود.

ماده 180 _ مفاد مواد 89، 90، 91 و 92 اين قانون در مورد شركت مختلط نيز لازم الرعايه است

ماده 181 _ شركت مختلط در موارد ذيل منحل مي شود:

الف _ در مورد فقرات 1، 2 و 3 ماده 93؛

ب _ برحسب تصميم مجمع عمومي در صورتي كه در اساسنامه اين حق براي مجمع مذكور تصريح شده باشد؛

ج _ برحسب تصميم مجمع عمومي و رضايت شركاي ضامن

د _ در صورت فوت يا محجوريت يكي از شركاي ضامن مشروط بر اين كه انحلال شركت در اين موارد در اساسنامه تصريح شده باشد؛

در مورد فقرات ب و ج حكم ماده 72 جاري است

ماده 182 _ هرگاه در اساسنامه براي مجمع عمومي حق تصميم به انحلال معين نشده و بين مجمع عمومي و شركاي ضامن راجع به انحلال موافقت حاصل نشود و محكمه دلايل طرفداران انحلال را موجه بيند حكم به انحلال خواهد داد. همين حكم در موردي نيزجاري است كه يكي از شركاي ضامن به دلايلي انحلال شركت را ازمحكمه تقاضا نموده و محكمه آن دلايل را موجه ببيند.

مبحث ششم _ شركت نسبي (م 183 تا م 189)

ماده 183 _ شركت نسبي شركتي است كه براي امور تجارتي در تحت اسم مخصوص بين دو يا چند نفر تشكيل و مسووليت هر يك از شركا به نسبت سرمايه اي است كه در شركت گذاشته

ماده 184 _ در اسم شركت نسبي عبارت (شركت نسبي و

لااقل اسم يك نفر از شركا بايد ذكر شود در صورتي كه اسم شركت مشتمل بر اسامي تمام شركا نباشد بعد از اسم شريك يا شركايي كه ذكر شده عبارتي از قبيل (و شركا) و (و برادران ضروري است

ماده 185 _ دستور ماده 118، 119، 120، 121، 122 و 123 در موردشركت نسبي نيز لازم الرعايه است

ماده 186 _ اگر دارايي شركت نسبي براي تاديه تمام قروض شركت كافي ن باشد هر يك از شركا به نسبت سرمايه كه در شركت داشته مسوول تاديه قروض شركت است

ماده 187 _ مادام كه شركت نسبي منحل نشده مطالبه قروض آن بايد از خود شركت به عمل آيد فقط پس از انحلال طلبكاران مي توانند بارعايت ماده فوق به فرد فرد شركا مراجعه كنند.

ماده 188 _ هر كس به عنوان شريك ضامن در شركت نسبي موجودي داخل شود به نسبت سرمايه اي كه در شركت مي گذارد مسوول قروضي هم خواهد بود كه شركت قبل از ورود او داشته اعم از اين كه در اسم شركت تغييري داده شده باشد يا نشده باشد. قرار شركا برخلاف اين ترتيب نسبت به اشخاص ثالث اثر ندارد.

ماده 189 _ مفاد ماده 126 (جز مسووليت شركا كه به نسبت سرمايه آنهاست و مواد 127 تا 136 در شركت هاي نسبي نيز جاري است

مبحث هفتم _ شركتهاي تعاوني توليد و مصرف (م 190 تا م 194)

ماده 190 _ شركت تعاوني توليد شركتي است كه بين عده اي از ارباب حرف تشكيل مي شود و شركا مشاغل خود را براي توليد و فروش اشيا يا اجناس به كار مي برند.

ماده 191 _ اگر در شركت توليد يك عده از شركا در خدمت دايمي شركت نبوده يا از اهل حرفه كه موضوع عمليات شركت است نباشند لااقل دو ثلث اعضاي

اداره كننده شركت بايد از شركايي انتخاب شوند كه حرفه آنها موضوع عمليات شركت است

ماده 192 _ شركت تعاوني مصرف شركتي است كه براي مقاصد ذيل تشكيل مي شود:

1 _ فروش اجناس لازمه براي مصارف زندگاني اعم از اين كه اجناس مزبوره را شركا ايجاد كرده يا خريده باشند؛

2 _ تقسيم نفع و ضرر بين شركا به نسبت خريد هر يك از آنها.

ماده 193 _ شركت تعاوني اعم از توليد يا مصرف ممكن است مطابق اصول شركت سهامي يا بر طبق مقررات مخصوصي كه با تراضي شركا ترتيب داده شده باشد تشكيل بشود ولي در هر حال مفاد مواد32 و 33 لازم الرعايه است

ماده 194 _ در صورتي كه شركت تعاوني توليد يا مصرف مطابق اصول شركت سهامي تشكيل شود حداقل سهام يا قطعات سهام ده ريال خواهد بود و هيچ يك از شركا نمي توانند در مجمع عمومي بيش از يك راي داشته باشد.

فصل دوم _ در مقررات راجعه به ثبت شركتها و نشر شركت نامه(م 195 تا م 201 )

ماده 195 _ ثبت كليه شركتهاي مذكور در اين قانون الزامي و تابع جميع مقررات قانون ثبت شركتها است

ماده 196 _ اسناد و نوشتجاتي كه براي به ثبت رسانيدن شركت لازم است در نظام نامه وزارت عدليه معين مي شود.

ماده 197 _ در ظرف ماه اول تشكيل هر شركت خلاصه شركت نامه و منضمات آن طبق نظام نامه وزارت عدليه اعلان خواهد شد.

ماده 198 _ اگر به علت عدم رعايت دستور دو ماده فوق بطلان عمليات شركت اعلام شد هيچ يك از شركا نمي توانند اين بطلان را در مقابل اشخاص ثالثي كه با آنها معامله كرده اند عذر قرار دهند.

ماده 199 _ هرگاه شركت در چندين حوزه شعبه داشته باشد مقررات مواد 195 _ 197 بايد به قسمي كه در نظام نامه وزارت

عدليه معين مي شود در هر حوزه جداگانه انجام گردد.

ماده 200 _ در هر موقع كه تصميماتي براي تغيير اساسنامه شركت يا تمديد مدت شركت زايد بر مدت مقرر يا انحلال شركت (حتي درمواردي كه انحلال به واسطه انقضاي مدت شركت صورت مي گيرد)و تعيين كيفيت تفريغ حساب يا تبديل شركا يا خروج بعضي از آنها از شركت يا تغيير اسم شركت اتخاذ شود مقررات مواد 195 و 197لازم الرعايه است

همين ترتيب در موقع هر تصميمي كه نسبت به مورد معين در ماده 79 اين قانون اتخاذ مي شود رعايت خواهد شد.

ماده 201 _ در هر گونه اسناد و صورت حسابها و اعلانات و نشريات و غيره كه به طور خطي يا چاپي از طرف شركتهاي مذكور در اين قانون به استثناي شركتهاي تعاوني صادر مي شود سرمايه شركت صريحا بايد ذكر گردد و اگر تمام سرمايه پرداخته نشده قسمتي كه پرداخته شده نيز بايد صريحا معين شود، شركت متخلف به جزاي نقدي ازدويست تا سه هزار ريال محكوم خواهد شد.

تبصره _ شركتهاي خارجي نيز كه به وسيله شعبه يا نماينده در ايران اشتغال به تجارت دارند در مورد اسناد و صورت حسابها و اعلانات و نشريات خود در ايران مشمول مقررات اين ماده خواهند بود.

فصل سوم _ در تصفيه امور شركتها( م 202 تا 218 )

ماده 202 _ تصفيه امور شركتها پس از انحلال موافق مواد ذيل خواهد بود مگر در مورد ورشكستگي كه تابع مقررات مربوط به ورشكستگي است

ماده 203 _ در شركتهاي تضامني و نسبي و مختلط سهامي و غيرسهامي امر تصفيه با مدير يا مديران شركت است مگر آن كه شركاي ضامن اشخاص ديگري را از خارج يا از بين خود براي تصفيه معين نمايند.

ماده 204 _ اگر از

طرف يك يا چند شريك ضامن تعيين اشخاص مخصوص براي تصفيه تقاضا شد و ساير شركاي ضامن آن تقاضا را نپذيرفتند محكمه بدايت اشخاصي را براي تصفيه معين خواهد كرد.

ماده 205 _ در هر مورد كه اشخاصي غير از مديران شركت براي تصفيه معين شوند اسامي آنها بايد در اداره ثبت اسناد ثبت و اعلان گردد.

ماده 206 _ در شركتهاي مختلط (سهامي و غيرسهامي شركاي غيرضامن حق دارند يك يا چند نفر براي نظارت در امور تصفيه معين نمايند.

ماده 207 _ وظيفه متصديان تصفيه خاتمه دادن به كارهاي جاري و اجراي تعهدات و وصول مطالبات و تقسيم دارايي شركت است به ترتيب مقرر در مواد 208، 209، 210، 211 و 212.

ماده 208 _ اگر براي اجراي تعهدات شركت معاملات جديدي لازم شود متصديان تصفيه انجام خواهند داد.

ماده 209 _ متصديان تصفيه حق دارند شخصا يا به توسط وكيل از طرف شركت محاكمه كنند.

ماده 210 _ متصدي تصفيه وقتي حق اصلاح و تعيين حكم دارد كه شركاي ضامن به او اجازه داده باشند. مواردي كه به حكم قانون حكميت اجباري است از اين قاعده مستثني است

ماده 211 _ آن قسمت از دارايي شركت كه در مدت تصفيه محل احتياج نيست به طور موقت بين شركا تقسيم مي شود ولي متصديان تصفيه بايد معادل قروضي كه هنوز موعد تاديه آن نرسيده است و همچنين معادل مبلغي كه در حساب بين شركا مورد اختلاف است موضوع نمايند.

ماده 212 _ متصديان تصفيه حساب شركا را نسبت به هم و سهم هريك از شركا را از نفع و ضرر معين مي كنند، رفع اختلاف در تقسيم به محكمه بدايت رجوع مي شود.

ماده 213 _ در

شركتهاي سهامي و شركتهاي با مسووليت محدود و شركتهاي تعاوني امر تصفيه به عهده مديران شركت است مگر آن كه اساسنامه يا اكثريت مجمع عمومي شركت ترتيب ديگري مقررداشته باشد.

ماده 214 _ وظيفه و اختيارات متصديان تصفيه در شركت سهامي و شركتهاي با مسووليت محدود و تعاوني به ترتيبي است كه در ماده 207 مقرر شده با اين تفاوت كه حق اصلاح و تعيين حكم براي متصديان تصفيه اين شركتها (به استثناي مورد حكميت اجباري فقط وقتي خواهد بود كه اساسنامه يا مجمع عمومي اين حق را به آنها داده باشد.

ماده 215 _ تقسيم دارايي شركتهاي مذكور در ماده فوق بين شركا خواه در ضمن مدت تصفيه و خواه پس از ختم آن ممكن نيست مگر آن كه قبلا سه مرتبه در مجله رسمي و يكي از جرايد اعلان و يك سال از تاريخ انتشار اولين اعلان در مجله گذشته باشد.

ماده 216 _ تخلف از ماده قبل متصديان تصفيه را مسوول خسارت طلبكاراني قرار خواهد داد كه به طلب خود نرسيده اند.

ماده 217 _ دفاتر هر شركتي كه منحل شده با نظر مدير ثبت اسناد درمحل معيني از تاريخ ختم تصفيه تا ده سال محفوظ خواهد ماند.

ماده 218 _ هر شركتي مجاز است در اساسنامه خود براي تصفيه ترتيب ديگري مقرر دارد ولي در هر حال آن مقررات نبايد مخالف مواد207، 208، 209، 210، 215، 216 و 217 و قسمت اخير ماده 211 باشد.

فصل چهارم _ مقررات مختلفه (م 219 تا 222)

ماده 219 _ مدت مرور زمان در دعاوي اشخاص ثالث بر عليه شركا يا وراث آنها راجع به معاملات شركت (در مواردي كه قانون شركا يا وراث آنها را مسوول قرار داده پنج سال است

مبدا مرور زمان روزي است كه انحلال

شركت يا كناره گيري شريك يا اخراج او از شركت در اداره ثبت به ثبت رسيده و در مجله رسمي اعلان شده باشد.

در صورتي كه طلب پس از ثبت و اعلان قابل مطالبه شده باشد مرور زمان از روزي شروع مي شود كه طلبكار حق مطالبه پيدا كرده است

تبصره _ دعوايي كه سنخا تابع مرور زمان كوتاه تري بوده يا به موجب اين قانون مرور زمان طولاني تري براي آن معين شده از مقررات اين ماده مستثني است

ماده 220 _ هر شركت ايراني كه فعلا وجود داشته يا در آتيه تشكيل شود و با اشتغال به امور تجارتي خود را به صورت يكي از شركتهاي مذكور در اين قانون در نياورده و مطابق مقررات مربوط به آن شركت عمل ننمايد شركت تضامني محسوب شده و احكام راجع به شركتهاي تضامني در مورد آن اجراء مي گردد. هر شركت تجارتي ايراني مذكور در اين قانون و هر شركت خارجي كه بر طبق قانون ثبت شركتها مصوب خرداد ماه 1310 مكلف به ثبت است بايد دركليه اسناد و صورت حسابها و اعلانات و نشريات خطي و يا چاپي خود در ايران تصريح نمايد كه در تحت چه نمره در ايران به ثبت رسيده والا محكوم به جزاي نقدي از دويست تا دو هزار ريال خواهد شد. اين مجازات علاوه بر مجازاتي است كه در قانون ثبت شركتها براي عدم ثبت مقرر شده

ماده 221 _ اگر شركت سهام يا اوراق استقراضي داشته باشد كه مطابق اساسنامه شركت يا تصميم مجمع عمومي قيمت آنها به طريق قرعه بايد تاديه شود و قبل از تاديه قيمت آن سهام يا اوراق منافعي كه به آنها تعلق گرفته پرداخت شده باشد شركت در موقع تاديه اصل قيمت نمي تواند

منافع تاديه شده را استرداد نمايد.

ماده 222 _ هر شركت تجارتي مي تواند در اساسنامه خود قيد كند كه سرمايه اوليه خود را به وسيله تاديه اقساط بعدي از طرف شركا ياقبول شريك جديد زياد كرده و يا به واسطه برداشت از سرمايه آن راتقليل دهد. در اساسنامه حداقلي كه تا آن ميزان مي توان سرمايه اوليه را تقليل داد صراحتا معين مي شود.

كمتر از عشر سرمايه اوليه شركت را حداقل قرار دادن ممنوع است

باب چهارم _ برات - فته طلب _ چك
فصل اول _ برات
مبحث اول _ صورت برات ( م 223 تا 227 )

ماده 223 _ برات علاوه بر امضا يا مهر برات دهنده بايد داراي شرايط ذيل باشد:

1 _ قيد كلمه (برات در روي ورقه

2 _ تاريخ تحرير (روز و ماه و سال ،

3 _ اسم شخصي كه بايد برات را تاديه كند،

4 _ تعيين مبلغ برات

5 _ تاريخ تاديه وجه برات

6 _ مكان تاديه وجه برات اعم از اين كه محل اقامت محال عليه باشديا محل ديگر،

7 _ اسم شخصي كه برات در وجه يا حواله كرد او پرداخته مي شود،

8 _ تصريح به اين كه نسخه اول يا دوم يا سوم يا چهارم الخ است

ماده 224 _ برات ممكن است به حواله كرد شخص ديگر باشد يا به حواله كرد خود برات دهنده

ماده 225 _ تاريخ تحرير و مبلغ برات با تمام حروف نوشته مي شود.اگر مبلغ بيش از يك دفعه به تمام حروف نوشته شده و بين آنها اختلاف باشد مبلغ كمتر مناط اعتبار است اگر مبلغ با حروف و رقم هر دو نوشته شده و بين آنها اختلاف باشد مبلغ با حروف معتبر است

ماده 226 _ در صورتي كه برات متضمن يكي از شرايط اساسي مقرر درفقرات 2، 3، 4، 5، 6، 7 و 8 ماده 223

نباشد مشمول مقررات راجعه به بروات تجارتي نخواهد بود.

ماده 227 _ برات ممكن است به دستور و حساب شخص ديگري صادر شود.

مبحث دوم _ در قبول و نكول ( م 228 تا 238 )

ماده 228 _ قبولي برات در خود برات با قيد تاريخ نوشته شده امضا يا مهر مي شود.

در صورتي كه برات به وعده از رويت باشد تاريخ قبولي با تمام حروف نوشته خواهد شد.

اگر قبولي بدون تاريخ نوشته شد تاريخ برات تاريخ رويت حساب مي شود.

ماده 229 _ هر عبارتي كه محال عليه در برات نوشته امضا يا مهر كندقبولي محسوب است مگر اين كه صريحا عبارت مشعر بر عدم قبول باشد.

اگر عبارت فقط مشعر بر عدم قبول يك جزء از برات باشد بقيه وجه برات قبول شده محسوب است در صورتي كه محال عليه بدون تحرير هيچ عبارتي برات را امضا يا مهر نمايد برات قبول شده محسوب مي شود.

ماده 230 _ قبول كننده برات ملزم است وجه آن را سر وعده تاديه نمايد.

ماده 231 _ قبول كننده حق نكول ندارد.

ماده 232 _ ممكن است قبولي منحصر به يك قسمت از وجه برات باشد در اين صورت دارنده برات بايد براي بقيه اعتراض نمايد.

ماده 233 _ اگر قبولي مشروط به شرط نوشته شد برات نكول شده محسوب مي شود ولي مع هذا قبول كننده به شرط در حدود شرطي كه نوشته مسوول پرداخت وجه برات است

ماده 234 _ در قبولي براتي كه وجه آن در خارج از محل اقامت قبول كننده بايد تاديه شود تصريح به مكان تاديه ضروري است

ماده 235 _ برات بايد به محض ارائه يا منتهي در ظرف 24 ساعت از تاريخ ارائه قبول يا نكول شود.

ماده 236 _ نكول برات بايد به موجب تصديق نامه اي كه رسما تنظيم مي شود محقق گردد، تصديق نامه مزبور موسوم است به اعتراض پروتست نكول

ماده 237 _ پس از اعتراض نكول ظهرنويسها و برات دهنده به تقاضاي دارنده برات بايد ضامني براي تاديه وجه آن در سر وعده بدهند يا وجه برات را به انضمام مخارج اعتراض نامه و مخارج برات رجوعي اگر باشد) فورا تاديه نمايند.

ماده 238 _ اگر بر عليه كسي كه براتي را قبول كرده ولي وجه آن رانپرداخته اعتراض عدم تاديه شود دارنده براتي نيز كه همان شخص قبول كرده ولي هنوز موعد پرداخت آن نرسيده است مي تواند از قبول كننده تقاضا نمايد كه براي پرداخت وجه آن ضامن دهد ياپرداخت آن را به نحو ديگري تضمين كند.

مبحث سوم _ در قبولي شخص ثالث (م 239 تا 240)

ماده 239 _ هرگاه براتي نكول شد و اعتراض به عمل آمد شخص ثالثي مي تواند آن را به نام برات دهنده يا يكي از ظهرنويس ها قبول كند.قبولي شخص ثالث بايد در اعتراض نامه قيد شده و به امضاي او برسد.

ماده 240 _ بعد از قبولي شخص ثالث نيز تا برات تاديه نشده كليه حقوقي كه براي دارنده برات از نكول آن در مقابل برات دهنده و ظهرنويس ها حاصل مي شود محفوظ خواهد بود.

مبحث چهارم _ در وعده برات (م 241 تا م 244)

ماده 241 _ برات ممكن است به رويت باشد يا به وعده يك يا چندروز يا يك يا چند ماه از رويت برات يا به وعده يك يا چند روز يايك يا چند ماه از تاريخ برات ممكن است پرداخت به روز معيني موكول شده باشد.

ماده 242 _ هرگاه برات بي وعده قبول شده بايد فورا پرداخته شود.

ماده 243 _ موعد پرداخت براتي كه يك يا چند روز يا يك يا چند ماه از رويت وعده دارد به وسيله تاريخ قبولي يا تاريخ اعتراض نامه نكول معين مي شود.

ماده 244 _ اگر موعد پرداخت برات با تعطيل رسمي تصادف كرد بايد روز بعد از تعطيل تاديه شود.

تبصره _ همين قاعده در مورد ساير اوراق تجارتي نيز رعايت خواهد شد.

مبحث پنجم _ ظهرنويسي (م 245 تا م 248)

ماده 245 _ انتقال برات به وسيله ظهرنويسي به عمل مي آيد.

ماده 246 _ ظهرنويسي بايد به امضاي ظهرنويس برسد، ممكن است در ظهرنويسي تاريخ و اسم كسي كه برات به او انتقال داده مي شود قيدگردد.

ماده 247 _ ظهرنويسي حاكي از انتقال برات است مگر اين كه ظهرنويس وكالت در وصول را قيد نموده باشد كه در اين صورت انتقال برات واقع نشده ولي دارنده برات حق وصول ولدي الاقتضاء حق اعتراض و اقامه دعوا براي وصول خواهد داشت جز در مواردي كه خلاف اين در برات تصريح شده باشد.

ماده 248 _ هرگاه ظهرنويس در ظهرنويسي تاريخ مقدمي قيد كند مزور شناخته مي شود.

مبحث ششم _ مسؤوليت (م 249 تا 251)

ماده 249 _ برات دهنده كسي كه برات را قبول كرده و ظهرنويسها درمقابل دارنده برات مسووليت تضامني دارند.

دارنده برات در صورت عدم تاديه و اعتراض مي تواند به هر كدام ازآنها كه بخواهد منفردا يا به چند نفر يا به تمام آنها مجتمعا رجوع نمايد.

همين حق را هر يك از ظهرنويسها نسبت به برات دهنده و ظهرنويسهاي ماقبل خود دارد.

اقامه دعوا بر عليه يك يا چند نفر از مسوولين موجب اسقاط حق رجوع به ساير مسوولين برات نيست اقامه كننده دعوا ملزم نيست ترتيب ظهرنويسي را از حيث تاريخ رعايت كند. ضامني كه ضمانت برات دهنده يا محال عليه يا ظهرنويسي را كرده فقط با كسي مسووليت تضامني دارد كه از او ضمانت نموده است

ماده 250 _ هر يك از مسوولين تاديه برات مي تواند پرداخت را به تسليم برات و اعتراض نامه و صورت حساب متفرعات و مخارج قانوني كه بايد بپردازد موكول كند.

ماده 251 _ هرگاه چند نفر از مسوولين برات ورشكست شوند دارنده برات مي تواند در هر يك از غرما يا در تمام غرما براي وصول تمام طلب خود (وجه برات و متفرعات و

مخارج قانوني داخل شود تا اين كه طلب خود را كاملا وصول نمايد، مدير تصفيه هيچ يك از ورشكستگان نمي تواند براي وجهي كه به صاحب چنين طلب پرداخته مي شود به مدير تصفيه ورشكسته ديگر رجوع نمايد مگردر صورتي كه مجموع وجوهي كه از دارايي تمام ورشكستگان به صاحب طلب تخصيص مي يابد بيش از ميزان طلب او باشد در اين صورت مازاد بايد به ترتيب تاريخ تعهد تا ميزان وجهي كه هر كدام پرداخته اند، جزء دارايي ورشكستگاني محسوب گردد كه به سايرورشكسته ها حق رجوع دارند.

تبصره _ مفاد اين ماده در مورد ورشكستگي هر چند نفري نيز كه براي پرداخت يك دين مسووليت تضامني داشته باشند مرعي خواهدبود.

مبحث هفتم _ در پرداخت ( م 252 تا م 269 )

ماده 252 _ پرداخت برات با نوع پولي كه در آن معين شده به عمل مي آيد.

ماده 253 _ اگر دارنده برات به برات دهنده يا كسي كه برات را به او منتقل كرده است پولي غير از آن نوع كه در برات معين شده است بدهد و آن برات در نتيجه نكول يا امتناع از قبول و يا عدم تاديه اعتراض شود دارنده برات مي تواند از دهنده برات يا انتقال دهنده نوع پولي را كه داده يا نوع پولي كه در برات معين شده مطالبه كند ولي از ساير مسوولين وجه برات جز نوع پولي كه در برات معين شده قابل مطالبه نيست

ماده 254 _ برات به وعده بايد روز آخر وعده پرداخته شود.

ماده 255 _ روز رؤيت در برواتي كه به وعده از رؤيت است و روز صدور برات در برواتي كه به وعده از تاريخ صدور است حساب نخواهد شد.

ماده 256 _ شخصي كه وجه برات را قبل از موعد، تاديه نموده در مقابل اشخاصي كه نسبت به

وجه برات حقي دارند مسوول است

ماده 257 _ اگر دارنده برات به كسي كه قبولي نوشته مهلتي براي پرداخت بدهد به ظهرنويسهاي ماقبل خود و برات دهنده كه به مهلت مزبور رضايت نداده اند حق رجوع نخواهد داشت

ماده 258 _ شخصي كه در سر وعده وجه برات را مي پردازد بري الذمه محسوب مي شود مگر آن كه وجه برات قانونا در نزد او توقيف شده باشد.

ماده 259 _ پرداخت وجه برات ممكن است به موجب نسخه ثاني يا ثالث يا رابع الخ به عمل آيد در صورتي كه در روي آن نسخه قيد شده باشد كه پس از پرداخت وجه به موجب اين نسخه نسخ ديگر از اعتبار ساقط است

ماده 260 _ شخصي كه وجه برات را برحسب نسخه اي بپردازد كه در روي آن قبولي نوشته نشده در مقابل شخصي كه نسخه قبولي شده را دارد مسوول پرداخت وجه آن است

ماده 261 _ در صورت گم شدن براتي كه هنوز قبول نشده است صاحب آن مي تواند وصول وجه آن را برحسب نسخه ثاني يا ثالث يا رابع الخ تقاضا كند.

ماده 262 _ اگر نسخه مفقود نسخه اي باشد كه قبولي در روي آن نوشته شده تقاضاي پرداخت از روي نسخه هاي ديگر فقط به موجب امرمحكمه پس از دادن ضامن بعمل مي آيد.

ماده 263 _ اگر شخصي كه برات را گم كرده اعم از اين كه قبولي نوشته شده يا نشده باشد مي تواند نسخه ثاني يا ثالث يا رابع الخ را تحصيل نمايد. پس از اثبات اين كه برات متعلق به او است مي تواند با دادن ضامن تاديه وجه آن را به موجب امر محكمه مطالبه كند.

ماده 264 _ اگر با وجود تقاضايي كه در مورد

مواد 261 و 262 و 263به عمل آمده است از تاديه وجه برات امتناع شود صاحب برات مفقود مي تواند تمام حقوق خود را به موجب اعتراض نامه محفوظ بدارد.

ماده 265 _ اعتراض نامه مذكور در فوق بايد در ظرف بيست و چهارساعت از تاريخ وعده برات تنظيم شده و در مواعد و به ترتيبي كه در اين قانون براي ابلاغ اعتراض نامه معين شده است به برات دهنده و ظهرنويسها ابلاغ گردد.

ماده 266 _ صاحب برات مفقود براي تحصيل نسخه ثاني بايد به ظهرنويسي كه بلافاصله قبل از او بوده است رجوع نمايد.

ظهرنويس مزبور ملزم است به صاحب برات اختيار مراجعه به ظهرنويس ماقبل خود داده و راهنمايي كند و همچنين هر ظهرنويس بايد اختيار رجوع به ظهرنويس ماقبل خود بدهد تا به برات دهنده برسد. مخارج اين اقدامات بر عهده صاحب برات مفقود خواهد بود.

ظهرنويس در صورت امتناع از دادن اختيار مسوول تاديه وجه برات و خساراتي است كه بر صاحب برات مفقود وارد شده است

ماده 267 _ در صورتي كه ضامن برات مفقود (رجوع به مواد 262 و263) مدتي براي ضمانت خود معين نكرده باشد مدت ضمان سه سال است و هرگاه در ظرف اين سه سال رسما مطالبه يا اقامه دعوانشده باشد ديگر از اين حيث دعوا بر عليه او در محكمه مسموع نخواهد بود.

ماده 268 _ اگر مبلغي از وجه برات پرداخته شود به همان اندازه برات دهنده و ظهرنويسها بري مي شوند و دارنده برات فقط نسبت به بقيه مي تواند اعتراض كند.

ماده 269 _ محاكم نمي توانند بدون رضايت صاحب برات براي تاديه وجه برات مهلتي بدهند.

مبحث هشتم _ تأديه وجه برات به واسطه شخص ثالث( م 270 تا م 273 )

ماده 270 _ هر شخص ثالثي مي تواند از طرف برات دهنده يا يكي از ظهرنويسها وجه برات اعتراض شده را كارسازي نمايد،

دخالت شخص ثالث و پرداخت وجه بايد در اعتراض نامه يا در ذيل آن قيدشود.

ماده 271 _ شخص ثالثي كه وجه برات را پرداخته داراي تمام حقوق و وظايف دارنده برات است

ماده 272 _ اگر وجه برات را شخص ثالث از طرف برات دهنده پرداخت تمام ظهرنويسها بري الذمه مي شوند و اگر پرداخت وجه از طرف يكي از ظهرنويسها به عمل آيد ظهرنويسهاي بعد از او بري الذمه اند.

ماده 273 _ اگر دو شخص متفقا هر يك از جانب يكي از مسوولين برات براي پرداخت وجه حاضر شوند پيشنهاد آن كس پذيرفته است كه تاديه وجه از طرف او عده زيادتري از مسوولين را بري الذمه مي كند،اگر خود محال عليه پس از اعتراض براي تاديه وجه حاضر شود بر هر شخص ثالثي ترجيح دارد.

مبحث نهم _ حقوق و وظايف دارنده برات(م 274 تا م 292 )

ماده 274 _ نسبت به برواتي كه وجه آن بايد در ايران به رويت يا به وعده از رويت تاديه شود اعم از اين كه برات در ايران صادر شده باشد يا در خارجه دارنده برات مكلف است پرداخت يا قبولي آن رادر ظرف يك سال از تاريخ برات مطالبه نمايد والا حق رجوع به ظهرنويسها و همچنين به برات دهنده كه وجه برات را به محال عليه رسانيده است نخواهد داشت

ماده 275 _ اگر در برات اعم از اين كه در ايران صادر شده باشد يا درخارجه براي تقاضاي قبولي مدت بيشتر يا كمتري مقرر شده باشد دارنده برات بايد در همان مدت قبولي برات را تقاضا نمايد والا حق رجوع به ظهرنويسها و برات دهنده اي كه وجه برات را به محال عليه رسانيده است نخواهد داشت

ماده 276 _ اگر ظهرنويسي براي تقاضاي قبولي مدتي معين كرده باشددارنده برات بايد در مدت مزبور تقاضاي قبولي نمايد والا در

مقابل آن ظهرنويس نمي تواند از مقررات مربوط به بروات استفاده كند.

ماده 277 _ هرگاه دارنده برات به رويت يا به وعده كه در يكي ازشهرهاي ايران صادر و بايد در ممالك خارجه تاديه شود در مواعد مقرر در مواد فوق قبولي نوشتن يا پرداخت وجه را مطالبه نكرده باشد مطابق مقررات همان مواد حق او ساقط خواهد شد.

ماده 278 _ مقررات فوق مانع نخواهد بود كه بين دارنده برات و برات دهنده و ظهرنويسها قرارداد ديگر مقرر گردد.

ماده 279 _ دارنده برات بايد روز وعده وجه برات را مطالبه كند.

ماده 280 _ امتناع از تاديه وجه برات بايد در ظرف ده روز از تاريخ وعده به وسيله نوشته اي كه اعتراض عدم تاديه ناميده مي شود معلوم گردد.

ماده 281 _ اگر روز دهم تعطيل باشد اعتراض روز بعد آن به عمل خواهد آمد.

ماده 282 _ نه فوت محال عليه نه ورشكستگي او نه اعتراض نكولي دارنده برات را از اعتراض عدم تاديه مستغني نخواهد كرد.

ماده 283 _ در صورتي كه قبول كننده برات قبل از وعده ورشكست شود حق اعتراض براي دارنده برات باقي است

ماده 284 _ دارنده براتي كه به علت عدم تاديه اعتراض شده است بايد در ظرف ده روز از تاريخ اعتراض عدم تاديه را به وسيله اظهارنامه رسمي يا مراسله سفارشي دو قبضه به كسي كه برات را به او واگذار نموده اطلاع دهد.

ماده 285 _ هر يك از ظهرنويسها نيز بايد در ظرف ده روز از تاريخ دريافت اطلاع نامه فوق ، آن را به همان وسيله به ظهرنويس سابق خود اطلاع دهد.

ماده 286 _ اگر دارنده براتي كه بايستي در ايران تاديه شود و به علت عدم پرداخت اعتراض شده بخواهد از

حقي كه ماده 249 براي او مقرر داشته استفاده كند بايد در ظرف يك سال از تاريخ اعتراض اقامه دعوا نمايد. ( اصلاحي 26/10/58 )

تبصره _ هرگاه محل اقامت مدعي عليه خارج از محلي باشد كه وجه برات بايد در آن جا پرداخته شود براي هر 6 فرسخ يك روز اضافه خواهد شد.

ماده 287 _ در مورد برواتي كه بايد در خارج تاديه شود اقامه دعوا برعليه برات دهنده و يا ظهرنويسهاي مقيم ايران در ظرف دو سال ازتاريخ اعتراض بايد به عمل آيد. (اصلاحي 26/10/58)

ماده 288 _ هر يك از ظهرنويسها كه بخواهد از حقي كه در ماده 249 به او داده شده استفاده نمايد بايد در مواعدي كه به موجب مواد 286 و287 مقرر است اقامه دعوا كند و نسبت به او، موعد از فرداي ابلاغ احضاريه محكمه محسوب است و اگر وجه برات را بدون اين كه برعليه او اقامه دعوا شده باشد تاديه نمايد از فرداي روز تاديه محسوب خواهد شد.

ماده 289 _ پس از انقضاي مواعد مقرره در مواد فوق دعوا دارنده برات بر ظهرنويسها و همچنين دعوا هر يك از ظهرنويسها بر يد سابق خود در محكمه پذيرفته نخواهد شد.

ماده 290 _ پس از انقضاي مواعد فوق دعواي دارنده و ظهرنويسهاي برات بر عليه برات دهنده نيز پذيرفته نمي شود مشروط بر اين كه برات دهنده ثابت نمايد در سر وعده وجه برات را به محال عليه رسانيده و در اين صورت دارنده برات فقط حق مراجعه به محال عليه خواهد داشت

ماده 291 _ اگر پس از انقضاي موعدي كه براي اعتراض و ابلاغ اعتراض نامه يا براي اقامه دعوا مقرر است برات دهنده يا هر يك از ظهرنويسها به طريق محاسبه يا عنوان ديگر وجهي را كه براي تاديه برات به

محال عليه رسانيده بود مسترد دارد دارنده برات برخلاف مقررات دو ماده قبل حق خواهد داشت كه بر عليه دريافت كننده وجه اقامه دعوي نمايد.

ماده 292 _ پس از اقامه دعوا محكمه مكلف است به مجرد تقاضاي دارنده براتي كه به علت عدم تاديه اعتراض شده است معادل وجه برات را از اموال مدعي عليه به عنوان تامين توقيف نمايد.

مبحث دهم _ در اعتراض ( پروتست ) (م 293 تا 297)

ماده 293 _ اعتراض در موارد ذيل به عمل مي آيد:

1 _ در مورد نكول

2 _ در مورد امتناع از قبول يا نكول

3 _ در مورد عدم تاديه

اعتراض نامه بايد در يك نسخه تنظيم و به موجب امر محكمه بدايت به توسط مامور اجراء به محل اقامت اشخاص ذيل ابلاغ شود:

1 _ محال عليه

2 _ اشخاصي كه در برات براي تاديه وجه عندالاقتضاء معين شده اند؛

3 _ شخص ثالثي كه برات را قبول كرده است

اگر در محلي كه اعتراض به عمل مي آيد محكمه بدايت نباشد وظايف او با رعايت ترتيب به عهده امين صلح يا رئيس ثبت اسناد يا حاكم محل خواهد بود.

ماده 294 _ اعتراض نامه بايد مراتب ذيل را دارا باشد:

1 _ سواد كامل برات با كليه محتويات آن اعم از قبولي و ظهرنويسي و غيره

2 _ امر به تاديه وجه برات

مامور اجرا بايد حضور يا غياب شخصي كه بايد وجه برات را بدهدو علل امتناع از تاديه يا از قبول و همچنين علل عدم امكان امضاء يا امتناع از امضا را در ذيل اعتراض نامه قيد و امضاء كند.

ماده 295 _ هيچ نوشته اي نمي تواند از طرف دارنده برات جاي گير اعتراض نامه شود مگر در موارد مندرجه در مواد 261، 262 و 263راجع به مفقود شدن برات

ماده 296 _ مامور اجراء

بايد سواد صحيح اعتراض نامه را به محل اقامت اشخاص مذكور در ماده 293 بدهد.

ماده 297 _ دفتر محكمه يا دفتر مقاماتي كه وظيفه محكمه را انجام مي دهند بايد مفاد اعتراض نامه را روز به روز به ترتيب تاريخ و نمره در دفتر مخصوصي كه صفحات آن به توسط رئيس محكمه يا قائم مقام او نمره و امضاء شده است ثبت نمايند، در صورتي كه محل اقامت برات دهنده يا ظهرنويس اولي در روي برات قيد شده باشد دفتر محكمه بايد آنها را توسط كاغذ سفارشي از علل امتناع از تاديه مستحضر سازد.

مبحث يازدهم _ برات رجوعي (298 تا 304)

ماده 298 _ برات رجوعي براتي است كه دارنده برات اصلي پس از اعتراض براي دريافت وجه آن و مخارج صدور اعتراض نامه و تفاوت نرخ به عهده برات دهنده يا يكي از ظهرنويسها صادر مي كند.

ماده 299 _ اگر برات رجوعي به عهده برات دهنده اصلي صادر شود تفاوت بين نرخ مكان تاديه برات اصلي و نرخ مكان صدور آن به عهده او خواهد بود و اگر برات رجوعي به عهده يكي از ظهرنويسها صادر شود مشاراليه بايد از عهده تفاوت نرخ مكاني كه برات اصلي را در آن جا معامله يا تسليم كرده است و نرخ مكاني كه برات رجوعي در آن جا صادر شده است برآيد.

ماده 300 _ به برات رجوعي بايد صورت حسابي (حساب بازگشت ضميمه شود، در صورت حساب مزبور مراتب ذيل قيد مي گردد:

1 _ اسم شخصي كه برات رجوعي به عهده او صادر شده است

2 _ مبلغ اصلي برات اعتراض شده

3 _ مخارج اعتراض نامه و ساير مخارج معموله از قبيل حق العمل صراف و دلال و وجه تمبر و مخارج پست و غيره

4 _ مبلغ تفاوت نرخهاي مذكور در ماده 299.

ماده 301 _ صورت حساب مذكور در ماده قبل

بايد توسط دو نفر تاجرتصديق شود، به علاوه لازم است برات اعتراض شده و سواد مصدقي از اعتراض نامه به صورت حساب مزبور ضميمه گردد.

ماده 302 _ هرگاه برات رجوعي به عهده يكي از ظهرنويسها صادر شود علاوه بر مراتب مذكور در مواد 300 و 301 بايد تصديق نامه اي كه تفاوت بين نرخ مكان تاديه برات اصلي و مكان صدور آن را معين نمايد ضميمه شود.

ماده 303 _ نسبت به يك برات صورت حساب بازگشت متعدد نمي توان ترتيب داد و اگر برات رجوعي به عهده يكي از ظهرنويسهاصادر شده باشد حساب بازگشت متواليا به توسط ظهرنويسها پرداخته مي شود تا به برات دهنده اولي برسد.

تحميلات براتهاي رجوعي را نمي توان تماما بر يك نفر واردساخت هر يك از ظهرنويسها و برات دهنده اولي فقط عهده دار يك خرج است

ماده 304 _ خسارت تاخير تاديه مبلغ اصلي برات كه به واسطه عدم تاديه اعتراض شده است از روز اعتراض و خسارت تاخير تاديه مخارج اعتراض و مخارج برات رجوعي فقط از روز اقامه دعوا محسوب مي شود.

مبحث دوازدهم _ قوانين خارجي (م 305 تا م 306)

ماده 305 _ در مورد برواتي كه در خارج ايران صادر شده شرايط اساسي برات تابع قوانين مملكت صدور است

هر قسمت از ساير تعهدات براتي (تعهدات ناشي از ظهرنويسي ضمانت قبولي و غيره نيز كه در خارجه به وجود آمده تابع قوانين مملكتي است كه تعهد در آن جا وجود پيدا كرده است مع ذالك اگر شرايط اساسي برات مطابق قانون ايران موجود و يا تعهدات براتي موافق قانون ايران صحيح باشد كساني كه در ايران تعهداتي كرده اندحق استناد به اين ندارند كه شرايط اساسي برات يا تعهدات براتي مقدم بر تعهدات آنها مطابق با قوانين خارجي نيست

ماده 306 _ اعتراض و به طور كلي هر اقدامي كه براي حفظ

حقوق ناشيه از برات و استفاده از آن در خارجه بايد به عمل آيد تابع قوانين مملكتي خواهد بود كه آن اقدام بايد در آن جا بشود.

فصل دوم _ در فته طلب (م 307 تا م 309)

ماده 307 _ فته طلب سندي است كه به موجب آن امضا كننده تعهد مي كند مبلغي در موعد معين يا عندالمطالبه در وجه حامل يا شخص معين و يا به حواله كرد آن شخص كارسازي نمايد.

ماده 308 _ فته طلب علاوه بر امضا يا مهر بايد داراي تاريخ و متضمن مراتب ذيل باشد:

1 _ مبلغي كه بايد تاديه شود با تمام حروف

2 _ گيرنده وجه

3 _ تاريخ پرداخت

ماده 309 _ تمام مقررات راجع به بروات تجارتي (از مبحث چهارم ال_ي آخر فصل اول اين باب در مورد فته طلب نيز لازم الرعايه است

فصل سوم _ چك (م 310 تا م 317)

ماده 310 _ چك نوشته اي است كه به موجب آن صادركننده وجوهي راكه در نزد محال عليه دارد كلا يا بعضا مسترد يا به ديگري واگذارمي نمايد.1

ماده 311 _ در چك بايد محل و تاريخ صدور قيد شده و به امضاي صادركننده برسد، پرداخت وجه نبايد وعده داشته باشد.

ماده 312 _ چك ممكن است در وجه حامل يا شخص معين يا به حواله كرد باشد، ممكن است به صرف امضا در ظهر به ديگري منتقل شود.

ماده 313 _ وجه چك بايد به محض ارائه كارسازي شود.

ماده 314 _ صدور چك ولو اين كه از محلي به محل ديگر باشد ذاتا عمل تجارتي محسوب نيست ليكن مقررات اين قانون از ضمانت صادركننده و ظهرنويسها و اعتراض و اقامه دعوا و ضمان و مفقودشدن راجع به بروات شامل چك نيز خواهد بود.

ماده 315 _ اگر چك در همان مكاني كه صادر شده است بايد تاديه گردد دارنده چك بايد در ظرف پانزده روز از تاريخ صدور وجه آن رامطالبه كند و اگر از يك نقطه به نقطه ديگر ايران صادر شده

باشد بايد در ظرف چهل و پنج روز از تاريخ صدور چك مطالبه شود.

اگر دارنده چك در ظرف مواعد مذكوره در اين ماده پرداخت وجه آن را مطالبه نكند ديگر دعواي او بر عليه ظهرنويس مسموع نخواهد بود و اگر وجه چك به سببي كه مربوط به محال عليه است از بين برود دعواي دارنده چك بر عليه صادركننده نيز در محكمه مسموع نيست

ماده 316 _ كسي كه وجه چك را دريافت مي كند بايد ظهر آن را امضا يا مهر نمايد اگرچه چك در وجه حامل باشد.

ماده 317 _ مقررات راجعه به چكهايي كه در ايران صادر شده است درمورد چكهايي كه از خارجه صادر شده است و بايد در ايران پرداخته شود نيز رعايت خواهد شد، ليكن مهلتي كه در ظرف آن دارنده چك مي تواند وجه چك را مطالبه كند چهار ماه از تاريخ صدور است

فصل چهارم _ در مرور زمان (م 318 تا م 319)

ماده 318 _ دعاوي راجعه به برات و فته طلب و چك كه از طرف تجار يا براي امور تجارتي صادر شده پس از انقضاي پنج سال از تاريخ صدور اعتراض نامه و يا آخرين تعقيب قضائي در محاكم مسموع نخواهد بود مگر اين كه در ظرف اين مدت رسما اقرار به دين واقع شده باشد كه در اين صورت مبدا مرور زمان از تاريخ اقرار محسوب است

در صورت عدم اعتراض مدت مرور زمان از تاريخ انقضاي مهلت اعتراض شروع مي شود.

تبصره _ مفاد اين ماده در مورد بروات و چك و فته طلب هايي كه قبل از تاريخ اجراي قانون تجارت مصوب 25 دلو 1303 و 12 فروردين و 12 خرداد 1304 صادر شده است قابل اجراء نبوده و اين اسناد ازحيث مرور زمان تابع مقررات مربوط به مرور

زمان راجع به اموال منقوله است

ماده 319 _ اگر وجه برات يا فته طلب يا چك را نتوان به واسطه حصول مرور زمان پنج سال مطالبه كرد، دارنده برات يا فته طلب يا چك مي تواند تا حصول مرور زمان اموال منقوله وجه آن را از كسي كه به ضرر او استفاده بلاجهت كرده است مطالبه نمايد.

تبصره _ حكم فوق در موردي نيز جاري است كه برات يا فته طلب يا چك يكي از شرايط اساسي مقرر در اين قانون را فاقد باشد.

باب پنجم _ اسناد در وجه حامل (م 320 تا م 334)

ماده 320 _ دارنده هر سند در وجه حامل مالك و براي مطالبه وجه آن محق محسوب مي شود مگر در صورت ثبوت خلاف مع ذالك اگر مقامات صلاحيتدار قضائي يا پليس تاديه وجه آن سند را منع كند تاديه وجه به حامل مديون را نسبت به شخص ثالثي كه ممكن است سند متعلق به او باشد بري نخواهد كرد.

ماده 321 _ جز در موردي كه حكم بطلان سند صادر شده مديون سنددر وجه حامل مكلف به تاديه نيست مگر در مقابل اخذ سند.

ماده 322 _ در صورت گم شدن سند در وجه حامل كه داراي ورقه هاي كوپن يا داراي ضميمه اي براي تجديد اوراق كوپن باشد و همچنين در صورت گم شدن سند در وجه حامل كه خود سند به دارنده آن حق مي دهد ربح يا منفعتي را مرتبا دريافت كند براي اصدار حكم بطلان مطابق مقررات ذيل عمل خواهد شد.

ماده 323 _ مدعي بايد در محكمه محل اقامت مديون معلوم نمايدسند در تصرف او بوده و فعلا گم شده است اگر مدعي فقط اوراق كوپن يا ضميمه مربوط به سند خود را گم كرده باشد ابراز خود سندكافي است

ماده 324 _ اگر

محكمه ادعاي مدعي را بنا بر اوضاع و احوال قابل اعتماد دانست بايد به وسيله اعلان در جرايد به دارنده مجهول سند اخطار كند هرگاه از تاريخ انتشار اولين اعلان تا سه سال سند را ابراز ننمود حكم بطلان آن صادر خواهد شد محكمه مي تواند لدي الاقتضاء مدتي بيش از سه سال تعيين كند.

ماده 325 _ به تقاضاي مدعي محكمه مي تواند به مديون قدغن كند كه وجه سند را به كسي نپردازد مگر پس از گرفتن ضامن يا تأميني كه محكمه تصويب نمايد.

ماده 326 _ در مورد گم شدن اوراق كوپن نسبت به كوپنهايي كه درضمن جريان دعوا لازم التاديه مي شود به ترتيب مقرر در مواد 332 و333 عمل خواهد شد.

ماده 327 _ اخطار مذكور در ماده 324 بايد سه دفعه در مجله رسمي منتشر شود. محكمه مي تواند بعلاوه اعلان در جرايد ديگر را نيزمقرر دارد.

ماده 328 _ اگر پس از اعلان فوق سند مفقود ابراز شود محكمه به مدعي مهلت متناسبي داده و اخطار خواهد كرد كه هرگاه تا انقضاي مهلت دعوي خود را تعقيب و دلايل خود را اظهار نكند محكوم شده و سند به ابرازكننده آن مسترد خواهد گرديد.

ماده 329 _ اگر در ظرف مدتي كه مطابق ماده 324 مقرر و اعلان شده سند ابراز نگردد محكمه حكم بطلان آن را صادر خواهد نمود.

ماده 330 _ ابطال سند فورا به وسيله درج در مجله رسمي و هر وسيله ديگري كه محكمه مقتضي بداند به اطلاع عموم خواهد رسيد.

ماده 331 _ پس از صدور حكم ابطال مدعي حق دارد تقاضا كند به خرج او سند جديد يا لدي الاقتضاء اوراق كوپن تازه به او بدهند اگرسند حال شده باشد مدعي حق تقاضاي تاديه خواهد

داشت

ماده 332 _ هرگاه سند گم شده از اسناد مذكور در ماده 322 نباشد به ترتيب ذيل رفتار خواهد شد:

محكمه در صورتي كه ادعاي مدعي سبق تصرف و گم كردن سند را قابل اعتماد ديد حكم مي دهد مديون وجه سند را فورا در صورتي كه حال باشد و پس از انقضاي اجل در صورت موجل بودن به صندوق عدليه بسپارد.

ماده 333 _ اگر قبل از انقضاي مدت مرور زماني كه وجه سند مفقودپس از آن مدت قابل مطالبه نيست سند ابراز شد مطابق ماده 328رفتار والا وجهي كه در صندوق عدليه امانت گذاشته شده به مدعي داده مي شود.

ماده 334 _ مقررات اين باب شامل اسكناس نيست

باب ششم _ دلالي
فصل اول _ كليات (م 335 تا م 347)

ماده 335 _ دلال كسي است كه در مقابل اجرت واسطه انجام معاملاتي شده يا براي كسي كه مي خواهد معاملاتي نمايد طرف معامله پيدامي كند. اصولا قرارداد دلالي تابع مقررات راجع به وكالت است

ماده 336 _ دلال مي تواند در رشته هاي مختلف دلالي نموده و شخصا نيز تجارت كند.

ماده 337 _ دلال بايد در نهايت صحت و از روي صداقت طرفين معامله را از جزئيات راجعه به معاملات مطلع سازد ولو اين كه دلالي را فقط براي يكي از طرفين بكند دلال در مقابل هر يك از طرفين مسوول تقلب و تقصيرات خود مي باشد.

ماده 338 _ دلال نمي تواند عوض يكي از طرفين معامله قبض وجه يا تاديه دين نمايد و يا آن كه تعهدات آنها را به موقع اجراء گذارد مگر اين كه اجازه نامه مخصوصي داشته باشد.

ماده 339 _ دلال مسوول تمام اشيا و اسنادي است كه در ضمن معاملات به او داده شده مگر اين كه ثابت نمايد كه ضايع يا تلف شدن اشيا يا اسناد مزبوره

مربوط به شخص او نبوده است

ماده 340 _ در موردي كه فروش از روي نمونه باشد دلال بايد نمونه مال التجاره را تا موقع ختم معامله نگاه بدارد مگر اين كه طرفين معامله او را از اين قيد معاف دارند.

ماده 341 _ دلال مي تواند در زمان واحد براي چند آمر در يك رشته يا رشته هاي مختلف دلالي كند ولي در اين صورت بايد آمرين را از اين ترتيب و امور ديگري كه ممكن است موجب تغيير راي آنها شود مطلع نمايد.

ماده 342 _ هرگاه معامله به توسط دلال واقع و نوشتجات و اسنادي راجع به آن معامله بين طرفين به توسط او رد و بدل شود در صورتي كه امضاها راجع به اشخاصي باشد كه به توسط او معامله را كرده انددلال ضامن صحت و اعتبار امضاهاي نوشتجات و اسنادمزبوراست

ماده 343 _ دلال ضامن اعتبار اشخاصي كه براي آنها دلالي مي كند وضامن اجراي معاملاتي كه به توسط او مي شود نيست

ماده 344 _ دلال در خصوص ارزش يا جنس مال التجاره اي كه موردمعامله بوده مسوول نيست مگر اين كه ثابت شود تقصير از جانب اوبوده است

ماده 345 _ هرگاه طرفين معامله يا يكي از آنها به اعتبار تعهد شخص دلال معامله نمود دلال ضامن معامله است

ماده 346 _ در صورتي كه دلال در نفس معامله منتفع يا سهيم باشد بايدبه طرفي كه اين نكته را نمي داند اطلاع دهد والا مسوول خسارات وارده بوده و بعلاوه به پانصد تا سه هزار ريال جزاي نقدي محكوم خواهد شد.

ماده 347 _ در صورتي كه دلال در معامله سهيم باشد با آمر خود متضامنا مسوول اجراي تعهد خواهد بود.

فصل دوم _ اجرت دلال و مخارج( م 348 تا م 355 )

ماده 348 _ دلال نمي تواند حق دلالي را مطالبه

كند مگر در صورتي كه معامله به راهنمايي يا وساطت او تمام شده باشد.

ماده 349 _ اگر دلال برخلاف وظيفه خود نسبت به كسي كه به او ماموريت داده به نفع طرف ديگر معامله اقدام نمايد و يا برخلاف عرف تجارتي محل از طرف مزبور وجهي دريافت و يا وعده وجهي را قبول كند مستحق اجرت و مخارجي كه كرده نخواهد بود بعلاوه محكوم به مجازات مقرر براي خيانت در امانت خواهد شد.

ماده 350 _ هرگاه معامله مشروط به شرط تعليقي باشد دلال پس ازحصول شرط مستحق اجرت خواهد بود.

ماده 351 _ اگر شرط شده باشد مخارجي كه دلال مي كند به او داده شود دلال مستحق اخذ مخارج خواهد بود ولو آن كه معامله سر نگيرد.

همين ترتيب در موردي نيز جاري است كه عرف تجارتي محل به پرداخت مخارجي كه دلال كرده حكم كند.

ماده 352 _ در صورتي كه معامله به رضايت طرفين يا به واسطه يكي ازخيارات قانوني فسخ بشود حق مطالبه دلالي از دلال سلب نمي شود مشروط بر اين كه فسخ معامله مستند به دلال نباشد.

ماده 353 _ دلالي معاملات ممنوعه اجرت ندارد.

ماده 354 _ حق الزحمه دلال به عهده طرفي است كه او را مامور انجام معامله نموده مگر اينكه قرارداد خصوصي غير اين ترتيب را مقرر بدارد.

فصل سوم _ دفتر (م 356)

ماده 355 و 356 نسخ گرديده است

باب هفتم _ حق العمل كاري (كميسيون (م 357 تا 376)

ماده 357 _ حق العمل كار كسي است كه به اسم خود ولي به حساب ديگري (آمر) معاملاتي كرده و در مقابل حق العملي دريافت مي دارد.

ماده 358 _ جز در مواردي كه به موجب مواد ذيل استثناء شده مقررات راجعه به وكالت در حق العمل كاري نيز رعايت خواهد شد.

ماده 359 _ حق العمل كار بايد آمر را از جريان اقدامات خود مستحضرداشته و مخصوصا در صورت انجام ماموريت اين نكته را به فوريت به او اطلاع دهد.

ماده 360 _ حق العمل كار مكلف به بيمه كردن اموالي كه موضوع معامله است نيست مگر اين كه آمر دستور داده باشد.

ماده 361 _ اگر مال التجاره اي كه براي فروش نزد حق العمل كار ارسال شده داراي عيوب ظاهري باشد حق العمل كار بايد براي محفوظ داشتن حق رجوع بر عليه متصدي حمل و نقل و تعيين ميزان خسارت بحري (آواري به وسايل مقتضيه و محافظت مال التجاره اقدامات لازمه به عمل آورده و آمر را از اقدامات خود مستحضر كند والا مسوول خسارات ناشيه از اين غفلت خواهد بود.

ماده 362 _ اگر بيم فساد سريع مال التجاره اي رود كه نزد حق العمل كار براي فروش ارسال شده حق العمل كار مي تواند و حتي در صورتي كه منافع آمر ايجاب كند مكلف است مال التجاره را با اطلاع مدعي العموم محلي كه مال التجاره در آن جا است يا نماينده او به فروش برساند.

ماده 363 _ اگر حق العمل كار مال التجاره اي را به كمتر از حداقل قيمتي كه آمر معين كرده به فروش رساند مسوول تفاوت خواهد بود مگراين كه ثابت نمايد از ضرر بيشتري احتراز كرده و تحصيل اجازه آمردر موقع مقدور نبوده است

ماده 364 _ اگر حق العمل كار تقصير كرده باشد بايد از عهده كليه خساراتي نيز كه از عدم رعايت دستور آمر ناشي شده برآيد.

ماده 365

_ اگر حق العمل كار مال التجاره را به كمتر از قيمتي كه آمر معين كرده بخرد يا به بيشتر از قيمتي كه آمر تعيين نموده به فروش رساندحق استفاده از تفاوت نداشته و بايد آن را در حساب آمر محسوب دارد.

ماده 366 _ اگر حق العمل كار بدون رضايت آمر مالي را به نسيه بفروشديا پيش قسطي دهد ضررهاي ناشيه از آن متوجه خود او خواهد بودمع ذلك اگر فروش به نسيه داخل در عرف تجارتي محل باشدحق العمل كار ماذون به آن محسوب مي شود مگر در صورت دستورمخالف آمر.

ماده 367 _ حق العمل كار در مقابل آمر مسوول پرداخت وجوه و ياانجام ساير تعهدات طرف معامله نيست مگر اين كه مجاز در معامله به اعتبار نبوده و يا شخصا ضمانت طرف معامله را كرده و يا عرف تجارتي بلد او را مسوول قرار دهد.

ماده 368 _ مخارجي كه حق العمل كار كرده و براي انجام معامله و نفع آمر لازم بوده و همچنين هر مساعده اي كه به نفع آمر داده باشد بايداصلا و منفعتا به حق العمل كار مسترد شود.

حق العمل كار مي تواند مخارج انبارداري و حمل و نقل را نيز به حساب آمر گذارد.

ماده 369 _ وقتي حق العمل كار مستحق حق العمل مي شود كه معامله اجراء شده و يا عدم اجراي آن مستند به فعل آمر باشد نسبت به اموري كه در نتيجه علل ديگري انجام پذير نشده حق العمل كار براي اقدامات خود فقط مستحق اجرتي خواهد بود كه عرف و عادت محل معين مي نمايد.

ماده 370 _ اگر حق العمل كار كار نادرستي كرده و مخصوصا در موردي كه به حساب آمر قيمتي علاوه بر قيمت خريد و يا كمتر از قيمت فروش محسوب دارد مستحق حق العمل نخواهد بود بعلاوه در دوصورت اخير آمر مي تواند خود حق العمل كار را خريدار يا فروشنده محسوب كند.

تبصره _ دستور فوق

مانع از اجراي مجازاتي كه براي خيانت در امانت مقرر است نيست

ماده 371 _ حق العمل كار در مقابل آمر براي وصول مطالبات خود از اونسبت به اموالي كه موضوع معامله بوده و يا نسبت به قيمتي كه اخذكرده حق حبس خواهد داشت

ماده 372 _ اگر فروش مال ممكن نشده و يا آمر از اجازه فروش رجوع كرده و مال التجاره را بيش از حد متعارف نزد حق العمل كار بگذاردحق العمل كار مي تواند آن را با نظارت مدعي العموم بدايت محل يانماينده او به طريق مزايده به فروش برساند. اگر آمر در محل نبوده و در آن جا نماينده نيز نداشته باشد فروش بدون حضور او يا نماينده او به عمل خواهد آمد ولي در هر حال قبلا بايد به او اخطاريه رسمي ارسال گردد مگر اين كه اموال از جمله اموال سريع الفساد باشد.

ماده 373 _ اگر حق العمل كار مامور به خريد يا فروش مال التجاره يااسناد تجارتي يا ساير اوراق بهاداري باشد كه مظنه بورسي يا بازاري دارد مي تواند چيزي را كه مامور به خريد آن بوده خود شخصا به عنوان فروشنده تسليم بكند و يا چيزي را كه مامور به فروش آن بوده شخصا به عنوان خريدار نگاه دارد مگر اين كه آمر دستور مخالفي داده باشد.

ماده 374 _ در مورد ماده فوق حق العمل كار بايد قيمت را بر طبق مظنه بورسي يا نرخ بازار در روزي كه وكالت خود را انجام مي دهد منظور دارد و حق خواهد داشت كه هم حق العمل و هم مخارج عاديه حق العمل كاري را برداشت كند.

ماده 375 _ در هر موردي كه حق العمل كار شخصا مي تواند خريدار يا فروشنده واقع شود اگر انجام معامله را به آمر بدون تعيين طرف معامله اطلاع دهد خود طرف معامله محسوب خواهد شد.

ماده 376 _ اگر آمر

از امر خود رجوع كرده و حق العمل كار قبل از ارسال خبر انجام معامله از اين رجوع مستحضر گردد ديگر نمي تواند شخصا خريدار يا فروشنده واقع شود.

باب هشتم _ قرارداد حمل و نقل (م 377 تا م 394)

ماده 377 _ متصدي حمل و نقل كسي است كه در مقابل اجرت حمل اشياء را به عهده مي گيرد.

ماده 378 _ قرارداد حمل و نقل تابع مقررات وكالت خواهد بود مگر درمواردي كه ذيلا استثناء شده باشد.

ماده 379 _ ارسال كننده بايد نكات ذيل را به اطلاع متصدي حمل و نقل برساند: آدرس صحيح مرسل اليه محل تسليم مال عده عدل يابسته و طرز عدل بندي وزن و محتواي عدلها، مدتي كه مال بايد درآن مدت تسليم شود؛ راهي را كه حمل بايد از آن راه به عمل آيد،قيمت اشيائي كه گرانبها است خسارات ناشيه از عدم تعيين نكات فوق و يا از تعيين آنها بغلط متوجه ارسال كننده خواهد بود.

ماده 380 _ ارسال كننده بايد مواظبت نمايد كه مال التجاره به طرز مناسبي عدل بندي شود. خسارات بحري (آواري ناشي از عيوب عدل بندي به عهده ارسال كننده است

ماده 381 _ اگر عدل بندي عيب ظاهر داشته و متصدي حمل و نقل مال را بدون قيد عدم مسووليت قبول كرده باشد مسوول آواري خواهدبود.

ماده 382 _ ارسال كننده مي تواند مادام كه مال التجاره در يدمتصدي حمل و نقل است آن را با پرداخت مخارجي كه متصدي حمل و نقل كرده و خسارات او پس بگيرد.

ماده 383 _ در موارد ذيل ارسال كننده نمي تواند از حق استرداد مذكوره در ماده 382 استفاده كند:

1 _ در صورتي كه بارنامه توسط ارسال كننده تهيه و به وسيله متصدي حمل و نقل به مرسل اليه تسليم شده باشد؛

2 _ در صورتي كه متصدي حمل و نقل رسيدي به ارسال كننده داده و ارسال كننده نتواند آن

را پس بدهد؛

3 _ در صورتي كه متصدي حمل و نقل به مرسل اليه اعلام كرده باشدكه مال التجاره به مقصد رسيده و بايد آن را تحويل گيرد؛

4 _ در صورتي كه پس از وصول مال التجاره به مقصد مرسل اليه تسليم آن را تقاضا كرده باشد.

در اين موارد متصدي حمل و نقل بايد مطابق دستور مرسل اليه عمل كند مع ذلك اگر متصدي حمل و نقل رسيدي به ارسال كننده داده مادام كه مال التجاره به مقصد نرسيده مكلف به رعايت دستورمرسل اليه نخواهد بود مگر اين كه رسيد به مرسل اليه تسليم شده باشد.

ماده 384 _ اگر مرسل اليه مال التجاره را قبول نكند و يا مخارج و ساير مطالبات متصدي حمل و نقل بابت مال التجاره تاديه نشود و يا به مرسل اليه دسترسي نباشد متصدي حمل و نقل بايد مراتب را به اطلاع ارسال كننده رسانيده و مال التجاره را موقتا نزد خود به طورامانت نگاه داشته يا نزد ثالثي امانت گذارد و در هر دو صورت مخارج و هر نقص و عيب به عهده ارسال كننده خواهد بود. اگر ارسال كننده و يا مرسل اليه در مدت مناسبي تكليف مال التجاره رامعين نكند متصدي حمل و نقل مي تواند مطابق ماده 362 آن را به فروش برساند.

ماده 385 _ اگر مال التجاره در معرض تضييع سريع باشد و يا قيمتي كه مي توان براي آن فرض كرد با مخارجي كه براي آن شده تكافو ننمايدمتصدي حمل و نقل بايد فورا مراتب را به اطلاع مدعي العموم بدايت محل يا نماينده او رسانيده و با نظارت او مال را به فروش رساند.

حتي المقدور ارسال كننده و مرسل اليه را بايد از اين كه مال التجاره به فروش خواهد رسيد مسبوق نمود.

ماده 386 _ اگر مال التجاره تلف يا گم شود متصدي حمل و نقل مسوول قيمت آن خواهد بود مگر

اين كه ثابت نمايد تلف يا گم شدن مربوط به جنس خود مال التجاره يا مستند به تقصير ارسال كننده و يامرسل اليه و يا ناشي از تعليماتي بوده كه يكي از آنها داده اند و يامربوط به حوادثي بوده كه هيچ متصدي مواظبي نيز نمي توانست از آن جلوگيري نمايد. قرارداد طرفين مي تواند براي ميزان خسارات مبلغي كمتر يا زيادتر از قيمت كامل مال التجاره معين نمايد.

ماده 387 _ در مورد خسارت ناشيه از تاخير تسليم يا نقص يا خسارات بحري (آواري مال التجاره نيز متصدي حمل و نقل در حدود ماده فوق مسوول خواهد بود.

خسارات مزبور نمي تواند از خساراتي كه ممكن بود در صورت تلف شدن تمام مال التجاره حكم به آن شود تجاوز نمايد مگر اين كه قرارداد طرفين خلاف اين ترتيب را مقرر داشته باشد.

ماده 388 _ متصدي حمل و نقل مسوول حوادث و تقصيراتي است كه در مدت حمل و نقل واقع شده اعم از اين كه خود مباشرت به حمل و نقل كرده و يا حمل و نقل كننده ديگري را مامور كرده باشد.

بديهي است كه در صورت اخير حق رجوع او به متصدي حمل و نقلي كه از جانب او مامور شده محفوظ است

ماده 389 _ متصدي حمل و نقل بايد به محض وصول مال التجاره مرسل اليه را مستحضر نمايد.

ماده 390 _ اگر مرسل اليه ميزان مخارج و ساير وجوهي را كه متصدي حمل و نقل بابت مال التجاره مطالبه مي نمايد قبول نكند حق تقاضاي تسليم مال التجاره را نخواهد داشت مگر اين كه مبلغ متنازع فيه را تا ختم اختلاف در صندوق عدليه امانت گذارد.

ماده 391 _ اگر مال التجاره بدون هيچ قيدي قبول و كرايه آن تاديه شودديگر بر عليه متصدي حمل و نقل دعوا پذيرفته نخواهد شد مگر درمورد تدليس يا تقصير عمده

بعلاوه متصدي حمل و نقل مسوول آواري غير ظاهر نيز خواهد بود در صورتي كه مرسل اليه آن آواري رادر مدتي كه مطابق اوضاع و احوال رسيدگي به مال التجاره ممكن بود به عمل آيد و يا بايستي به عمل آمده باشد مشاهده كرده و فورا پس از مشاهده به متصدي حمل و نقل اطلاع دهد. در هر حال اين اطلاع بايد منتها تا هشت روز بعد از تحويل گرفتن مال التجاره داده شود.

ماده 392 _ در هر موردي كه بين متصدي حمل و نقل و مرسل اليه اختلاف باشد محكمه صلاحيتدار محل مي تواند به تقاضاي يكي ازطرفين امر دهد مال التجاره نزد ثالثي امانت گذارده شده و يالدي الاقتضاء فروخته شود، در صورت اخير فروش بايد پس ازتنظيم صورت مجلسي حاكي از آن كه مال التجاره در چه حال بوده به عمل آيد.

به وسيله پرداخت تمام مخارج و وجوهي كه بابت مال التجاره ادعا مي شود و يا سپردن آن به صندوق عدليه از فروش مال التجاره مي توان جلوگيري كرد.

ماده 393 _ نسبت به دعواي خسارت بر عليه متصدي حمل و نقل مدت مرور زمان يك سال است مبداء اين مدت در صورت تلف ياگم شدن مال التجاره و يا تاخير در تسليم روزي است كه تسليم بايستي در آن روز به عمل آمده باشد و در صورت خسارات بحري آواري روزي كه مال به مرسل اليه تسليم شده

ماده 394 _ حمل و نقل به وسيله پست تابع مقررات اين باب نيست

باب نهم _ قائم مقام تجارتي و ساير نمايندگان تجارتي (م 395 تا 401 )

ماده 395 _ قائم مقام تجارتي كسي است كه رئيس تجارتخانه او را براي انجام كليه امور مربوط به تجارتخانه يا يكي از شعب آن نايب خود قرار داده و امضاي او براي تجارتخانه الزام آور است سمت مزبور ممكن است كتبا داده شود يا عملا.

ماده 396 _

تجديد اختيارات قائم مقام تجارتي در مقابل اشخاصي كه از آن اطلاع نداشته اند معتبر نيست

ماده 397 _ قائم مقامي تجارتي ممكن است به چند نفر مجتمعا داده شود با قيد اين كه تا تمام امضا نكنند تجارتخانه ملزم نخواهد شد ولي در مقابل اشخاص ثالثي كه از اين قيد اطلاع نداشته اند فقط درصورتي مي توان از آن استفاده كرد كه اين قيد مطابق مقررات وزارت عدليه به ثبت رسيده و اعلان شده باشد.

ماده 398 _ قائم مقامي تجارتي بدون اذن رئيس تجارتخانه نمي تواند كسي را در كليه كارهاي تجارتخانه نايب خود قرار دهد.

ماده 399 _ عزل قائم مقام تجارتي كه وكالت او به ثبت رسيده و اعلان شده بايد مطابق مقررات وزارت عدليه به ثبت رسيده و اعلان شود والا در مقابل ثالثي كه از عزل مطلع نبوده وكالت باقي محسوب مي شود.

ماده 400 _ با فوت يا حجر رئيس تجارتخانه قائم مقام تجارتي منعزل نيست با انحلال شركت قائم مقام تجارتي منعزل است

ماده 401 _ وكالت ساير كساني كه در قسمتي از امور تجارتخانه يا شعبه تجارتخانه سمت نمايندگي دارند تابع مقررات عمومي راجع به وكالت است

باب دهم _ ضمانت (م 402 تا 411)

ماده 402 _ ضامن وقتي حق دارد از مضمون له تقاضا نمايد كه بدوا به مديون اصلي رجوع كرده و در صورت عدم وصول طلب به او رجوع نمايد كه بين طرفين (خواه ضمن قرارداد مخصوص خواه در خود ضمانت نامه اين ترتيب مقرر شده باشد.

ماده 403 _ در كليه مواردي كه به موجب قوانين يا موافق قراردادهاي خصوصي ضمانت تضامني باشد طلبكار مي تواند به ضامن و مديون اصلي مجتمعا رجوع كرده يا پس از رجوع به يكي از آنها و عدم وصول طلب خود براي

تمام يا بقيه طلب به ديگري رجوع نمايد.

ماده 404 _ حكم فوق در موردي نيز جاري است كه چند نفر به موجب قرارداد يا قانون متضامنا مسوول انجام تعهدي باشند.

ماده 405 _ قبل از رسيدن اجل دين اصلي ضامن ملزم به تاديه نيست ولو اين كه به واسطه ورشكستگي يا فوت مديون اصلي دين موجل او حال شده باشد.

ماده 406 _ ضمان حال از قاعده فوق مستثني است

ماده 407 _ اگر حق مطالبه دين اصلي مشروط به اخطار قبلي است اين اخطار نسبت به ضامن نيز بايد به عمل آيد.

ماده 408 _ همين كه دين اصلي به نحوي از انحاء ساقط شد ضامن نيزبري مي شود.

ماده 409 _ همين كه دين حال شد ضامن مي تواند مضمون له را به دريافت طلب يا انصراف از ضمان ملزم كند ولو ضمان موجل باشد.

ماده 410 _ استنكاف مضمون له از دريافت طلب يا امتناع از تسليم وثيقه اگر دين با وثيقه بوده ضامن را فورا و به خودي خود بري خواهد ساخت

ماده 411 _ پس از آن كه ضامن دين اصلي را پرداخت مضمون له بايدتمام اسناد و مداركي را كه براي رجوع ضامن به مضمون عنه لازم ومفيد است به او داده و اگر دين اصلي با وثيقه باشد آن را به ضامن تسليم نمايد، اگر دين اصلي وثيقه غيرمنقول داشته مضمون عنه مكلف به انجام تشريفاتي است كه براي انتقال وثيقه به ضامن لازم است

باب يازدهم _ در ورشكستگي
فصل اول _ در كليات (م 412)

ماده 412 _ ورشكستگي تاجر يا شركت تجارتي در نتيجه توقف از تاديه وجوهي كه بر عهده او است حاصل مي شود. حكم ورشكستگي تاجري را كه حين الفوت در حال توقف بوده تا يك سال بعد از مرگ او نيز مي توان صادر نمود.

فصل دوم _ دراعلان ورشكستگي و اثرات آن(م 413 تا 426 )

ماده 413 _ تاجر بايد در ظرف 3 روز از تاريخ وقفه كه در تاديه قروض يا ساير تعهدات نقدي او حاصل شده است توقف خود را به دفتر محكمه بدايت محل اقامت خود اظهار نموده صورت حساب دارايي و كليه دفاتر تجارتي خود را به دفتر محكمه مزبوره تسليم نمايد.

ماده 414 _ صورت حساب مذكور در ماده فوق بايد مورخ بوده و به امضاي تاجر رسيده و متضمن مراتب ذيل باشد:

1 _ تعداد و تقويم كليه اموال منقول و غيرمنقول تاجر متوقف به طور مشروح ،

2 _ صورت كليه قروض و مطالبات

3 _ صورت نفع و ضرر و صورت مخارج شخصي

در صورت توقف شركتهاي تضامني مختلط يا نسبي اسامي و محل اقامت كليه شركاي ضامن نيز بايد ضميمه شود.

ماده 415 _ ورشكستگي تاجر به حكم محكمه بدايت در موارد ذيل اعلام مي شود:

الف _ برحسب اظهار خود تاجر،

ب _ به موجب تقاضاي يك يا چند نفر از طلبكارها،

ج _ برحسب تقاضاي مدعي العموم بدايت

ماده 416 _ محكمه بايد در حكم خود تاريخ توقف تاجر را معين نمايد و اگر در حكم معين نشد،تاريخ حكم تاريخ توقف محسوب است

ماده 417 _ حكم ورشكستگي به طور موقت اجرا مي شود.

ماده 418 _ تاجر ورشكسته از تاريخ صدور حكم از مداخله در تمام اموال خود حتي آنچه كه ممكن است در مدت ورشكستگي عايد او گردد ممنوع

است در كليه اختيارات و حقوق مالي ورشكسته كه استفاده از آن موثر در تاديه ديون او باشد مدير تصفيه قائم مقام قانوني ورشكسته بوده و حق دارد به جاي او از اختيارات و حقوق مزبوره استفاده كند.

ماده 419 _ از تاريخ حكم ورشكستگي هر كس نسبت به تاجر ورشكسته دعوايي از منقول يا غيرمنقول داشته باشد بايد بر مدير تصفيه اقامه يا به طرفيت او تعقيب كند، كليه اقدامات اجرايي نيز مشمول همين دستور خواهد بود.

ماده 420 _ محكمه هر وقت صلاح بداند مي تواند ورود تاجر ورشكسته را به عنوان شخص ثالث در دعواي مطروحه اجازه دهد.

ماده 421 _ همين كه حكم ورشكستگي صادر شد قروض موجل بارعايت تخفيفات مقتضيه نسبت به مدت به قروض حال مبدل مي شود.

ماده 422 _ هر گاه تاجر ورشكسته فته طلبي داده يا براتي صادر كرده كه قبول نشده يا براتي را قبولي نوشته ساير اشخاصي كه مسوول تاديه وجه فته طلب يا برات مي باشند بايد با رعايت تخفيفات مقتضيه نسبت به مدت وجه آن را نقدا بپردازند يا تاديه آن را در سر وعده تأمين نمايند.

ماده 423 _ هرگاه تاجر بعد از توقف معاملات ذيل را بنمايد باطل و بلااثر خواهد بود:

1 _ هر صلح محاباتي يا هبه و به طور كلي هر نقل و انتقال بلاعوض اعم از اين كه راجع به منقول يا غيرمنقول باشد،

2 _ تاديه هر قرض اعم از حال يا موجل به هر وسيله كه به عمل آمده باشد،

3 _ هر معامله اي كه مالي از اموال منقول يا غير منقول تاجر را مقيد نمايد و به ضرر طلبكاران تمام شود.

ماده 424 _ هرگاه در نتيجه اقامه دعوا از طرف مدير

تصفيه يا طلبكاري بر اشخاصي كه با تاجر طرف معامله بوده يا بر قائم مقام قانوني آنها ثابت شود تاجر متوقف قبل از تاريخ توقف خود براي فرار از اداي دين يا براي اضرار به طلبكارها معامله نموده كه متضمن ضرري بيش از ربع قيمت حين المعامله بوده است آن معامله قابل فسخ است مگر اين كه طرف معامله قبل از صدور حكم فسخ تفاوت قيمت را بپردازد. دعوا فسخ در ظرف دو سال از تاريخ وقوع معامله در محكمه پذيرفته مي شود.

ماده 425 _ هرگاه محكمه به موجب ماده قبل حكم فسخ معامله را صادر نمايد محكوم عليه بايد پس از قطعي شدن حكم مالي را كه موضوع معامله بوده است عينا به مدير تصفيه تسليم و قيمت حين المعامله آن را قبل از آن كه دارايي تاجر به غرما تقسيم شود دريافت دارد و اگر عين مال مزبور در تصرف او نباشد تفاوت قيمت را خواهد داد.

ماده 426 _ اگر در محكمه ثابت شود كه معامله به طور صوري يا مسبوق به تباني بوده است آن معامله خودبه خود باطل عين و منافع مالي كه موضوع معامله بوده مسترد و طرف معامله اگر طلبكار شود جزو غرما حصه اي خواهد برد.

فصل سوم _ در تعيين عضو ناظر (م 427 تا 432)

ماده 427 _ در حكمي كه به موجب آن ورشكستگي تاجر اعلام مي شود محكمه يك نفر را به سمت عضو ناظر معين خواهد كرد.

ماده 428 _ عضو ناظر مكلف به نظارت در اداره امور راجعه به ورشكستگي و سرعت جريان آن است

ماده 429 _ تمام منازعات ناشيه از ورشكستگي را كه حل آن از صلاحيت محكمه است عضو ناظر به محكمه راپورت خواهد داد.

ماده 430 _ شكايت از تصميمات عضو ناظر فقط

در مواردي ممكن است كه اين قانون معين نموده

ماده 431 _ مرجع شكايت محكمه اي است كه عضو ناظر را معين كرده

ماده 432 _ محكمه هميشه مي تواند عضو ناظر را تبديل و ديگري را به جاي او بگمارد.

فصل چهارم _ در اقدام به مهروموم و ساير اقدامات اوليه نسبت به ورشكسته (م 433 تا م 439)

ماده 433 _ محكمه در حكم ورشكستگي امر به مهر و موم را نيزمي دهد.

ماده 434 _ مهر و موم بايد فورا به توسط عضو ناظر به عمل آيد مگر درصورتي كه به عقيده عضو مزبور برداشتن صورت دارايي تاجر در يك روز ممكن باشد در اين صورت بايد فورا شروع به برداشتن صورت شود.

ماده 435 _ اگر تاجر ورشكسته به مفاد 413 و 414 عمل نكرده باشد محكمه در حكم ورشكستگي قرار توقيف تاجر را خواهد داد.

ماده 436 _ قرار توقيف ورشكسته در مواقعي نيز داده خواهد شد كه معلوم گردد به واسطه اقدامات خود از اداره و تسويه شدن عمل ورشكستگي مي خواهد جلوگيري كند.

ماده 437 _ در صورتي كه تاجر مقروض فرار كرده يا تمام يا قسمتي از دارايي خود را مخفي نموده باشد امين صلح مي تواند برحسب تقاضاي يك يا چند نفر از طلبكاران فورا اقدام به مهر و موم نمايد و بايد بلافاصله اين اقدام خود را به مدعي العموم اطلاع دهد.

ماده 438 _ انبارها و حجره ها و صندوق و اسناد و دفاتر و نوشتجات و اسباب و اثاثيه تجارتخانه و منزل تاجر بايد مهر و موم شود.

ماده 439 _ در صورت ورشكستگي شركتهاي تضامني مختلط يا نسبي اموال شخصي شركاي ضامن مهر و موم نخواهد شد مگر اين كه حكم ورشكستگي آنها در ضمن حكم ورشكستگي شركت يا به موجب حكم جداگانه صادر شده باشد.

تبصره _ در مورد اين

ماده و ماده فوق مستثنيات دين از مهر و موم معاف است

فصل پنجم _ در مدير تصفيه(م 440 تا م 442 )

ماده 440 _ محكمه در ضمن حكم ورشكستگي يا منتها در ظرف 5 روز پس از صدور حكم يك نفر را به سمت مديريت تصفيه معين مي كند.

ماده 441 _ اقدامات مدير تصفيه براي تهيه صورت طلبكاران و اخطار به آنها و مدتي كه در آن مدت طلبكاران بايد خود را معرفي نمايند و به طور كلي وظايف مدير تصفيه علاوه بر آن قسمتي كه به موجب اين قانون معين شده بر طبق نظام نامه اي كه از طرف وزارت عدليه تنظيم مي شود معين خواهد شد.

ماده 442 _ ميزان حق الزحمه مدير تصفيه را محكمه در حدود مقررات وزارت عدليه معين خواهد كرد.

فصل ششم _ در وظايف مدير تصفيه
مبحث اول _ در كليات (م 443 تا 450)

ماده 443 _ اگر مهر و موم قبل از تعيين مدير تصفيه به عمل نيامده باشد مدير مزبور تقاضاي انجام آن را خواهد نمود.

ماده 444 _ عضو ناظر به تقاضاي مدير تصفيه به او اجازه مي دهد كه اشياي ذيل را از مهر و موم مستثني كرده و اگر مهر و موم شده است از توقيف خارج نمايد:

1 _ البسه و اثاثيه و اسبابي كه براي حوايج ضروري تاجر ورشكسته و خانواده او لازم است

2 _ اشيائي كه ممكن است قريبا ضايع شود يا كسر قيمت حاصل نمايد؛

3 _ اشيائي كه براي به كار انداختن سرمايه تاجر ورشكسته و استفاده از آن لازم است در صورتي كه توقيف آنها موجب خسارت ارباب طلب باشد. اشياء مذكور در فقره ثانيه و ثالثه بايد فورا تقويم و صورت آن برداشته شود.

ماده 445 _ فروش اشيائي كه ممكن است قريبا ضايع شده يا كسر قيمت حاصل كند و اشيائي كه نگاه داشتن آنها مفيد نيست و همچنين به كار انداختن سرمايه تاجر ورشكسته با اجازه

عضو ناظر به توسط مدير تصفيه به عمل مي آيد.

ماده 446 _ دفتردار محكمه دفاتر تاجر ورشكسته را به اتفاق عضو ناظر يا امين صلحي كه آنها را مهر و موم نموده است از توقيف خارج كرده پس از آن كه ذيل دفاتر را بست آنها را به مدير تصفيه تسليم مي نمايد.

دفتردار بايد در صورت مجلس كيفيت دفاتر را به طور خلاصه قيد كند، اوراق تجارتي هم كه وعده آنها نزديك است يا بايد قبولي آنها نوشته شود و يا نسبت به آنها بايد اقدامات تامينيه به عمل آيد ازتوقيف خارج شده در صورت مجلس ذكر و به مدير تصفيه تحويل مي شود تا وجه آن را وصول نمايد و فهرستي كه از مدير تصفيه گرفته مي شود به عضو ناظر تسليم گردد، ساير مطالبات را مدير تصفيه در مقابل قبضي كه مي دهد وصول مي نمايد. مراسلاتي كه به اسم تاجر ورشكسته مي رسد به مدير تصفيه تسليم و به توسط او بازمي شود و اگر خود ورشكسته حاضر باشد در باز كردن مراسلات مي تواند شركت كند.

ماده 447 _ تاجر ورشكسته در صورتي كه وسيله ديگري براي اعاشه نداشته باشد مي تواند نفقه خود و خانواده اش را از دارايي خود درخواست كند. در اين صورت عضو ناظر نفقه و مقدار آن را با تصويب محكمه معين مي نمايد.

ماده 448 _ مدير تصفيه تاجر ورشكسته را براي بستن دفاتر احضارمي نمايد و براي حضور او منتها چهل و هشت ساعت مهلت داده مي شود در صورتي كه تاجر حاضر نشد با حضور عضو ناظر اقدام به عمل خواهد آمد، تاجر ورشكسته مي تواند در موقع كليه عمليات تامينيه حاضر باشد.

ماده 449 _ در صورتي كه تاجر ورشكسته صورت دارايي خود را تسليم ننموده باشد مدير

تصفيه آن را فورا به وسيله دفاتر و اسناد مشاراليه و ساير اطلاعاتي كه تحصيل مي نمايد تنظيم مي كند.

ماده 450 _ عضو ناظر مجاز است كه راجع به تنظيم صورت دارايي و نسبت به اوضاع و احوال ورشكستگي از تاجر ورشكسته و شاگردها و مستخدمين او و همچنين از اشخاص ديگر توضيحات بخواهد و بايد از تحقيقات مذكوره صورت مجلس ترتيب دهد.

مبحث دوم _ در رفع توقيف و ترتيب صورت دارايي(م 451 تا م 455 )

ماده 451 _ مدير تصفيه پس از تقاضاي رفع توقيف شروع به تنظيم صورت دارايي نموده و تاجر ورشكسته را هم در اين موقع احضارمي كند ولي عدم حضور او مانع از عمل نيست

ماده 452 _ مدير تصفيه به تدريجي كه رفع توقيف مي شود صورت دارايي را در دو نسخه تهيه مي نمايد.

يكي از نسختين به دفتر محكمه تسليم شده و ديگري در نزد اومي ماند.

ماده 453 _ مدير تصفيه مي تواند براي تهيه صورت دارايي و تقويم اموال از اشخاصي كه لازم بداند استمداد كند. صورت اشيائي كه موافق ماده 444 در تحت توقيف نيامده ولي قبلا تقويم شده است ضميمه صورت دارايي خواهد شد.

ماده 454 _ مدير تصفيه بايد در ظرف پانزده روز از تاريخ ماموريت خود صورت خلاصه اي از وضعيت ورشكستگي و همچنين از علل و اوضاعي كه موجب آن شده و نوع ورشكستگي كه ظاهرا به نظر مي آيد ترتيب داده به عضو ناظر بدهد. عضو ناظر صورت مزبور رافورا به مدعي العموم ابتدايي محل تسليم مي نمايد.

ماده 455 _ صاحب منصبان پاركه مي توانند فقط به عنوان نظارت به منزل تاجر ورشكسته رفته و در حين برداشتن صورت دارايي حضوربه هم رسانند مامورين پاركه در هر موقع حق دارند به دفاتر و اسنادو نوشتجات مربوط به ورشكستگي مراجعه كنند اين مراجعه نبايدباعث تعطيل جريان امر باشد.

مبحث سوم _ در فروش اموال و وصول مطالبات ( م 456 تا م 460 )

ماده 456 _ پس از تهيه شدن صورت دارايي تمام مال التجاره و وجه نقد و اسناد طلب و دفاتر و نوشتجات و اثاثيه (به غير از مستثنيات دين و اشياي تاجر ورشكسته به مدير تصفيه تسليم مي شود.

ماده 457 _ مدير تصفيه با نظارت عضو ناظر به وصول مطالبات مداومت مي نمايد و همچنين مي تواند با اجازه مدعي العموم و نظارت عضو ناظر به فروش اثاث البيت و مال التجاره تاجر مباشرت نمايد ليكن قبلا بايد اظهارات تاجر ورشكسته را استماع يا لااقل مشاراليه را براي دادن توضيحات احضار كند، ترتيب فروش به موجب نظام نامه وزارت عدليه معين خواهد شد.

ماده 458 _ نسبت به تمام دعاوي كه هيات طلبكارها در آن ذي نفع مي باشند مدير تصفيه با اجازه عضو ناظر مي تواند دعوا را به صلح خاتمه دهد اگرچه دعاوي مزبوره راجع به اموال غيرمنقول باشد و در اين مورد تاجر ورشكسته بايد احضار شده باشد.

ماده 459 _ اگر موضوع صلح قابل تقويم نبوده يا بيش از پنج هزار ريال باشد صلح لازم الاجراء نخواهد بود مگر اين كه محكمه آن صلح را تصديق نمايد، در موقع تصديق صلح نامه تاجر ورشكسته احضار مي شود و در هر صورت مشاراليه حق دارد كه به صلح اعتراض كند،اعتراض ورشكسته در صورتي كه صلح راجع به اموال غيرمنقول باشد براي جلوگيري از صلح كافي خواهد بود تا محكمه تكليف صلح را معين نمايد.

ماده 460 _ وجوهي كه به توسط مدير تصفيه دريافت مي شود بايد فورا به صندوق عدليه محل تسليم گردد. صندوق مزبور حساب مخصوصي براي عمل ورشكسته اعم از عايدات و مخارج بازمي كند. وجوه مزبور از صندوق مسترد نمي گردد مگر به حواله عضو ناظر و تصديق مدير تصفيه

مبحث چهارم _ در اقدامات تأمينيه ( م 461 )

ماده 461 _ مدير

تصفيه مكلف است از روز شروع به ماموريت ، اقدامات تامينيه براي حفظ حقوق تاجر ورشكسته نسبت به مديونين او به عمل آورد.

مبحث پنجم _ در تشخيص مطالبات طلبكارها(م 462 تا م 475 )

ماده 462 _ پس از صدور حكم ورشكستگي طلبكارها مكلفند، در مدتي كه به موجب اخطار مدير تصفيه در حدود نظام نامه وزارت عدليه معين شده اسناد طلب خود يا سواد مصدق آن را به انضمام فهرستي كه كليه مطالبات آنها را معين مي نمايد به دفتردار محكمه تسليم كرده قبض دريافت دارند.

ماده 463 _ تشخيص مطالبات طلبكارها در ظرف سه روز از تاريخ انقضاي مهلت مذكور در ماده قبل شروع شده و بدون وقفه در محل و روز و ساعاتي كه از طرف عضو ناظر معين مي گردد، به ترتيبي كه در نظام نامه معين خواهد شد، تعقيب مي شود.

ماده 464 _ هر طلبكاري كه طلب او تشخيص يا جزء صورت حساب دارايي منظور شده مي تواند در حين تشخيص مطالبات ساير طلبكارها حضور به هم رسانيده و نسبت به طلبهايي كه سابقا تشخيص شده يا فعلا در تحت رسيدگي است اعتراض نمايد، همين حق را خود تاجر ورشكسته هم خواهد داشت

ماده 465 _ محل اقامت طلبكارها و وكلاي آنها در صورت مجلس تشخيص مطالبات معين و بعلاوه توصيف مختصري از سند داده مي شود و تعيين قلم خوردگي يا تراشيدگي يا الحاقات بين السطور نيز بايد در صورت مجلس قيد و اين نكته مسلم شود كه طلب مسلم يا متنازع فيه است

ماده 466 _ عضو ناظر مي تواند به نظر خود امر به ابراز دفاتر طلبكارها دهد يا از محكمه محل تقاضا نمايد صورتي از دفاتر طلبكارها استخراج كرده و نزد او بفرستد.

ماده 467 _ اگر طلب مسلم و قبول شد مدير تصفيه

در روي سند عبارت ذيل را نوشته و امضاء مي نمايد و عضو ناظر نيز آن را تصديق مي كند.

«جزو قروض ... مبلغ ... قبول شد به تاريخ ...»

هر طلبكار بايد در ظرف مدت و به ترتيبي كه به موجب نظام نامه وزارت عدليه معين مي شود التزام بدهد طلبي را كه اظهار كرده طلب حقيقي و بدون قصد استفاده نامشروع است

ماده 468 _ اگر طلب متنازع فيه واقع شده عضو ناظر مي تواند حل قضيه را به محكمه رجوع و محكمه بايد فورا از روي راپورت عضو ناظر رسيدگي نمايد. محكمه مي تواند امر دهد كه با حضور عضو ناظر تحقيق در امر به عمل آيد و اشخاصي را كه مي توانند راجع به اين طلب اطلاعاتي دهند عضو ناظر احضار يا از آنها كسب اطلاع كند.

ماده 469 _ در موقعي كه اختلاف راجع به تشخيص طلبي به محكمه رجوع شده و قضيه طوري باشد كه محكمه نتواند در ظرف پانزده روز حكم صادر كند بايد برحسب اوضاع امر دهد كه انعقاد مجلس هيات طلبكارها براي ترتيب قرارداد ارفاقي به تاخير افتد و يا اين كه منتظر نتيجه رسيدگي نشده و مجلس مزبور منعقد شود.

ماده 470 _ محكمه مي تواند در صورت تصميم به انعقاد مجلس قراردهد كه صاحب طلب متنازع فيه معادل مبلغي كه محكمه در قرار مزبور معين مي كند موقتا طلبكار شناخته شده در مذاكرات هيات طلبكارها براي مبلغ مذكور شركت نمايد.

ماده 471 _ در صورتي كه طلبي مورد تعقيب جزائي واقع شده باشد محكمه مي تواند قرار تاخير مجلس را بدهد ولي اگر تصميم به عدم تاخير مجلس نمود نمي تواند صاحب آن طلب را موقتا جزو طلبكاران قبول نمايد و مادام كه محاكم صالحه حكم خود را نداده اند طلبكار

مزبور نمي تواند به هيچ وجه در عمليات راجعه به ورشكستگي شركت كند.

ماده 472 _ پس از انقضاي مهلتهاي معين در مواد 462 و 467 به ترتيب قرارداد ارفاقي و به ساير عمليات راجعه به ورشكستگي مداومت مي شود.

ماده 473 _ طلبكارهايي كه در مواعد معينه حاضر نشده و مطابق ماده 462 عمل نكردند نسبت به عمليات و تشخيصات و تصميماتي كه راجع به تقسيم وجوه قبل از آمدن آنها به عمل آمده حق هيچ گونه اعتراضي ندارند ولي در تقسيماتي كه ممكن است بعد به عمل آيد جزء غرما حساب مي شوند بدون اين كه حق داشته باشند حصه اي راكه در تقسيمات سابق به آنها تعلق مي گرفت از اموالي كه هنوز تقسيم نشده مطالبه نمايند.

ماده 474 _ اگر اشخاصي نسبت به اموال متصرفي تاجر ورشكسته دعواي خياراتي دارند و صرف نظر از آن نمي كنند بايد آن را در حين تصفيه عمل ورشكستگي ثابت نموده و به موقع اجراء گذارند.

ماده 475 _ حكم فوق درباره دعواي خياراتي نيز مجري خواهد بود كه تاجر ورشكسته نسبت به اموال متصرفي خود يا ديگران دارد مشروط بر اين كه بر ضرر طلبكارها نباشد.

فصل هفتم - درقرارداد ارفاقي و تصفيه حساب تاجر ورشكسته
مبحث اول _ در دعوت طلبكارها و مجمع عمومي آنها ( م 476 تا م 478 )

ماده 476 _ عضو ناظر در ظرف هشت روز از تاريخ موعدي كه به موجب نظام نامه مذكور در ماده 467 معين شده به توسط دفتردار محكمه كليه طلبكارهايي را كه طلب آنها تشخيص و تصديق يا موقتا قبول شده است براي مشاوره در انعقاد قرارداد ارفاقي دعوت مي نمايد، موضوع دعوت مجمع عمومي طلبكارها در رقعه هاي دعوت و اعلانات مندرجه در جرايد بايد تصريح شود.

ماده 477 _ مجمع عمومي مزبوره در محل و روز و ساعتي كه از طرف عضو ناظر معين شده است در تحت رياست مشاراليه منعقد مي شود، طلبكارهايي كه طلب آنها تشخيص

و تصديق شده است و همچنين طلبكارهايي كه طلب آنها موقتا قبول گرديده يا وكيل ثابت الوكاله آنها حاضر مي شوند تاجر ورشكسته نيز به اين مجمع احضار مي شود مشاراليه بايد شخصا حاضر گردد و فقط وقتي مي تواند اعزام وكيل نمايد كه عذر موجه داشته و صحت آن به تصديق عضو ناظر رسيده باشد.

ماده 478 _ مدير تصفيه به مجمع طلبكارها راپورتي از وضعيت ورشكستگي و اقداماتي كه به عمل آمده و عملياتي كه با استحضار تاجر ورشكسته شده است مي دهد، راپورت مزبور به امضاي مدير تصفيه رسيده به عضو ناظر تقديم مي شود و عضو ناظر بايد از كليه مذاكرات و تصميمات مجمع طلبكارها صورت مجلس ترتيب دهد.

مبحث دوم _ در قرارداد ارفاقي
فقره اول _ در ترتيب قرارداد ارفاقي ( م 479 تا م 488 )

ماده 479 _ قرارداد ارفاقي بين تاجر ورشكسته و طلبكارهاي او منعقد نمي شود مگر پس از اجراي مراسمي كه در فوق مقرر شده است

ماده 480 _ قرارداد ارفاقي فقط وقتي منعقد مي شود كه لااقل نصف بعلاوه يك نفر از طلبكارها با داشتن لااقل سه ربع از كليه مطالباتي كه مطابق مبحث پنجم از فصل ششم تشخيص و تصديق شده يا موقتا قبول گشته است در آن قرارداد شركت نموده باشند والا بلااثرخواهد بود.

ماده 481 _ هرگاه در مجلس قرارداد ارفاقي اكثريت طلبكارها عددا حاضر شوند ولي از حيث مبلغ داراي سه ربع از مطالبات نباشند يا آن كه داراي سه ربع از مطالبات باشند ولي اكثريت عددي را حائز نباشند نتيجه حاصله از آن مجلس معلق و قرار انعقاد مجلس ثاني براي يك هفته بعد داده مي شود.

ماده 482 _ طلبكارهايي كه در مجلس اول خود يا وكيل ثابت الوكاله آنها حاضر بوده و صورت مجلس را امضاء نموده اند مجبور نيستند در مجلس ثاني حاضر شوند مگر

آن كه بخواهند در تصميم خود تغييري دهند ولي اگر حاضر نشدند تصميمات سابق آنها به اعتبارخود باقي است اگر در جلسه ثاني اكثريت عددي و مبلغي مطابق ماده 480 تكميل شود قرارداد ارفاقي قطعي خواهد بود.

ماده 483 _ اگر تاجر به عنوان ورشكسته به تقلب محكوم شده باشد قرارداد ارفاقي منعقد نمي شود، در موقعي كه تاجر به عنوان ورشكسته به تقلب تعقيب مي شود لازم است طلبكارها دعوت شوند و معلوم كنند كه آيا با احتمال حصول برائت تاجر و انعقاد قرارداد ارفاقي تصميم خود را در امر مشاراليه به زمان حصول نتيجه رسيدگي به تقلب موكول خواهند كرد يا تصميم فوري خواهندگرفت اگر بخواهند تصميم را موكول به زمان بعد نمايند بايد طلبكارهاي حاضر از حيث عده و از حيث مبلغ اكثريت معين در ماده 480 را حائز باشند چنانچه در انقضاي مدت و حصول نتيجه رسيدگي به تقلب بناي انعقاد قرارداد ارفاقي شود قواعدي كه به موجب مواد قبل مقرر است در اين موقع نيز بايد معمول گردد.

ماده 484 _ اگر تاجر به عنوان ورشكستگي به تقصير محكوم شود انعقاد قرارداد ارفاقي ممكن است ليكن در صورتي كه تعقيب تاجر شروع شده باشد طلبكارها مي توانند تا حصول نتيجه تعقيب و با رعايت مقررات ماده قبل تصميم در قرارداد را تاخير بياندازند.

ماده 485 _ كليه طلبكارها كه حق شركت در انعقاد قرارداد ارفاقي داشته اند مي توانند راجع به قرارداد اعتراض كنند، اعتراض بايد موجه بوده و در ظرف يك هفته از تاريخ قرارداد به مدير تصفيه و خود تاجر ورشكسته ابلاغ شود والا از درجه اعتبار ساقط خواهدبود. مدير تصفيه و تاجر ورشكسته به اولين جلسه محكمه كه بعمل ورشكستگي رسيدگي مي كند احضار مي شوند.

ماده 486 _

قرارداد ارفاقي بايد به تصديق محكمه برسد و هر يك از طرفين قرارداد مي توانند تصديق آن را از محكمه تقاضا نمايد محكمه نمي تواند قبل از انقضاي مدت يك هفته مذكور در ماده قبل تصميمي راجع به تصديق اتخاذ نمايد، هرگاه در ظرف اين مدت از طرف طلبكارهايي كه حق اعتراض دارند اعتراضاتي بعمل آمده باشد محكمه بايد در موضوع اعتراضات و تصديق قرارداد ارفاقي حكم واحد صادر كند، اگر اعتراضات تصديق شود قرارداد نسبت به تمام اشخاص ذي نفع بلااثر مي شود.

ماده 487 _ قبل از آن كه محكمه در باب تصديق قرارداد راي دهد عضو ناظر بايد راپورتي كه متضمن كيفيت ورشكستگي و امكان قبول قرارداد باشد به محكمه تقديم نمايد.

ماده 488 _ در صورت عدم رعايت قواعد مقرره محكمه از تصديق قرارداد ارفاقي امتناع خواهد نمود.

فقره دوم- در اثرات قرارداد ارفاقي(م 489 تا م 491 )

ماده 489 _ همين كه قرارداد ارفاقي تصديق شد نسبت به طلبكارهايي كه در اكثريت بوده اند يا در ظرف ده روز از تاريخ تصديق آن را امضا نموده اند قطعي خواهد بود ولي طلبكارهايي كه جزو اكثريت نبوده و قرارداد را هم امضا نكرده اند مي توانند سهم خود را موافق آنچه از دارايي تاجر به طلبكارها مي رسد دريافت نمايند ليكن حق ندارند در آتيه از دارايي تاجر ورشكسته بقيه طلب خود را مطالبه كنند مگر پس از تاديه تمام طلب كساني كه در قرارداد ارفاقي شركت داشته يا آن را در ظرف ده روز مزبور امضا نموده اند.

ماده 490 _ پس از تصديق شدن قرارداد ارفاقي دعواي بطلان نسبت به آن قبول نمي شود مگر اين كه پس از تصديق مكشوف شود كه در ميزان دارايي يا مقدار قروض حيله اي به كار رفته و قدر حقيقي قلمداد نشده

است

ماده 491 _ همين كه حكم محكمه راجع به تصديق قرارداد قطعي شد مدير تصفيه صورت حساب كاملي با حضور عضو ناظر به تاجر ورشكسته مي دهد كه در صورت عدم اختلاف بسته مي شود.

مدير تصفيه كليه دفاتر و اسناد و نوشتجات و همچنين دارايي ورشكسته را به استثناي آنچه كه بايد به طلبكاراني كه قرارداد ارفاقي را امضا نكرده اند داده شود به مشاراليه رد كرده و رسيد مي گيرد و پس از آن كه قرار تاديه سهم طلبكاران مذكور را داد ماموريت مدير تصفيه ختم مي شود، از تمام اين مراتب عضو ناظر صورت مجلس تهيه مي نمايد و ماموريتش خاتمه مي يابد.

در صورت توليد اختلاف محكمه رسيدگي كرده و حكم مقتضي خواهد داد.

فقره سوم- در ابطال يا فسخ قرارداد ارفاقي (م 492 تا م 503)

ماده 492 _ در موارد ذيل قرارداد ارفاقي باطل است

1 _ در مورد محكوميت تاجر به ورشكستگي به تقلب

2 _ در مورد ماده 490.

ماده 493 _ اگر محكمه حكم بطلان قرارداد ارفاقي را بدهد ضمانت ضامن يا ضامنها (در صورتي كه باشد) به خودي خود ملغي مي شود.

ماده 494 _ اگر تاجر ورشكسته شرايط قرارداد ارفاقي را اجراء نكرد،ممكن است براي فسخ قرارداد مزبور بر عليه او اقامه دعوا نمود.

ماده 495 _ در صورتي كه اجراي تمام يا قسمتي از قرارداد را يك يا چندنفر ضمانت كرده باشند طلبكارها مي توانند اجراي تمام يا قسمتي از قرارداد را كه ضامن دارد از او بخواهند و در مورد اخير آن قسمت از قرارداد كه ضامن نداشته فسخ مي شود. در صورت تعدد ضامن مسووليت آنها تضامني است

ماده 496 _ اگر تاجر ورشكسته پس از تصديق قرارداد به عنوان ورشكستگي به تقلب تعقيب شده در تحت توقيف يا حبس درآيدمحكمه مي تواند

هر قسم وسايل تامينيه را كه مقتضي بداند اتخاذكند ولي به محض صدور قرار منع تعقيب يا حكم تبرئه وسايل مزبوره مرتفع مي شود.

ماده 497 _ پس از صدور حكم ورشكستگي به تقلب يا حكم ابطال يا فسخ قرارداد ارفاقي محكمه يك عضو ناظر و يك مدير تصفيه معين مي كند.

ماده 498 _ مدير تصفيه مي تواند دارايي تاجر را توقيف و مهر و موم نمايد. مدير تصفيه فورا از روي صورت دارايي سابق اقدام به رسيدگي اسناد و نوشتجات نموده و اگر لازم باشد متممي براي صورت دارايي ترتيب مي دهد. مدير تصفيه بايد فورا به وسيله اعلان در روزنامه طلبكارهاي جديد را اگر باشند دعوت نمايد كه در ظرف يك ماه اسناد مطالبات خود را براي رسيدگي ابراز كنند؛ در اعلان مزبور مفاد قرار محكمه كه به موجب آن مدير تصفيه معين شده است بايد درج شود.

ماده 499 _ بدون فوت وقت به اسنادي كه مطابق ماده قبل ابراز شده رسيدگي مي شود، نسبت به مطالباتي كه سابقا تشخيص ياتصديق شده است رسيدگي جديد بعمل نمي آيد ، مطالباتي كه تمام يا قسمتي از آنها بعد از تصديق پرداخته شده است ،موضوع مي شود.

ماده 500 _ معاملاتي كه تاجر ورشكسته پس از صدور حكم راجع به تصديق قرارداد ارفاقي تا صدور حكم بطلان يا فسخ قرارداد مزبور نموده باطل نمي شود مگر در صورتي كه معلوم شود به قصد اضرار بوده و به ضرر طلبكاران هم باشد.

ماده 501 _ در صورت فسخ يا ابطال قرارداد ارفاقي دارايي تاجر بين طلبكاران ارفاقي و اشخاصي كه بعد از قرارداد ارفاقي طلبكار شده اند به غرما تقسيم مي شود.

ماده 502 _ اگر طلبكاران ارفاقي بعد از توقف تاجر تا زمان فسخ يا

ابطال چيزي گرفته اند ماخوذي آنها از وجهي كه به ترتيب غرما به آنها مي رسد كسر خواهد شد.

ماده 503 _ هرگاه تاجري ورشكست و امرش منتهي به قرارداد ارفاقي گرديد و ثانيا بدون اين كه قرارداد مزبور ابطال يا فسخ شود ورشكست شد مقررات دو ماده قبل در ورشكستگي ثانوي لازم الاجراء است

مبحث سوم _ در تفريغ حساب و ختم عمل ورشكستگي(م 504 تا م 513 )

ماده 504 _ اگر قرارداد ارفاقي منعقد نشد مدير تصفيه فورا به عمليات تصفيه و تفريغ عمل ورشكستگي شروع خواهد كرد.

ماده 505 _ در صورتي كه اكثريت مذكور در ماده (480) موافقت نمايد محكمه مبلغي را براي اعاشه ورشكسته در حدود مقررات ماده 447معين خواهد كرد.

ماده 506 _ اگر شركت تضامني مختلط يا نسبي ورشكست شود طلبكارها مي توانند قرارداد ارفاقي را با شركت يا منحصرا با يك ياچند نفر از شركاي ضامن منعقد نمايند. در صورت ثاني دارايي شركت تابع مقررات اين مبحث و به غرما تقسيم مي شود ولي دارايي شخصي شركايي كه با آنها قرارداد ارفاقي منعقد شده است به غرما تقسيم نخواهد شد، شريك يا شركاي ضامن كه با آنها قرارداد خصوصي منعقد شده نمي توانند تعهد حصه اي نمايند مگر از اموال شخصي خودشان شريكي كه با او قرارداد مخصوص منعقد شده از مسووليت ضمانتي مبري است

ماده 507 _ اگر طلبكارها بخواهند تجارت تاجر ورشكسته را ادامه دهندمي توانند براي اين امر وكيل يا عامل مخصوصي انتخاب نموده يا به خود مدير تصفيه اين ماموريت را بدهند.

ماده 508 _ در ضمن تصميمي كه وكالت مذكور در ماده فوق را مقرر مي دارد بايد مدت و حدود وكالت و همچنين ميزان وجهي كه وكيل مي تواند براي مخارج لازمه پيش خود نگاه دارد معين گردد ، تصميم مذكور

اتخاذ نمي شود مگر با حضور عضو ناظر و با اكثريت سه ربع از طلبكارها عددا و مبلغا، خود تاجر ورشكسته و همچنين طلبكارهاي مخالف (با رعايت ماده 473) مي توانند نسبت به اين تصميم در محكمه اعتراض نمايند، اين اعتراض اجراي تصميم را به تاخير نمي اندازد.

ماده 509 _ اگر از معاملات وكيل يا عاملي كه تجارت ورشكسته را ادامه مي دهد تعهداتي حاصل شود كه بيش از حد دارايي تاجر ورشكسته است فقط طلبكارهايي كه آن اجازه را داده اند شخصا علاوه برحصه اي كه در دارايي مزبور دارند به نسبت طلبشان در حدود اختياراتي كه داده اند مسوول تعهدات مذكوره مي باشند.

ماده 510 _ در صورتي كه عمل تاجر ورشكسته منجر به تفريغ حساب شود مدير تصفيه مكلف است تمام اموال منقول و غيرمنقول تاجر ورشكسته را به فروش رسانيده مطالبات و ديون و حقوق او را صلح و مصالحه و وصول و تفريغ كند. تمام اين مراتب در تحت نظر عضو ناظر و با حضور تاجر ورشكسته به عمل مي آيد اگر تاجر ورشكسته از حضور استنكاف نمود استحضار مدعي العموم كافي است

فروش اموال مطابق نظام نامه وزارت عدليه به عمل خواهد آمد.

ماده 511 _ همين كه تفريغ عمل تاجر به اتمام رسيد عضو ناظر طلبكارها و تاجر ورشكسته را دعوت مي نمايد. در اين جلسه مديرتصفيه حساب خود را خواهد داد.

ماده 512 _ هرگاه اموالي در اجاره تاجر ورشكسته باشد مدير تصفيه در فسخ يا ابقاي اجاره به نحوي كه موافق منافع طلبكارها باشد اتخاذ تصميم مي كند، اگر تصميم بر فسخ اجاره شد صاحبان اموال مستاجره از بابت مال الاجاره اي كه تا آن تاريخ مستحق شده اند جزء غرما منظور مي شوند اگر تصميم بر ابقاي اجاره

بوده و تاميناتي هم سابقا به موجب اجاره نامه به موجر داده شده باشد آن تامينات ابقاء خواهد شد والا تاميناتي كه پس از ورشكستگي داده مي شود بايد كافي باشد، در صورتي كه با تصميم مدير تصفيه بر فسخ اجاره موجر راضي به فسخ نشود حق مطالبه تامين را نخواهد داشت

ماده 513 _ مدير تصفيه مي تواند با اجازه عضو ناظر اجاره را براي بقيه مدت به ديگري تفويض نمايد (مشروط بر اين كه به موجب قرارداد كتبي طرفين اين حق منع نشده باشد) و در صورت تفويض به غيربايد وثيقه كافي كه تامين پرداخت مال الاجاره را بنمايد به مالك اموال مستاجره داده و كليه شرايط و مقررات اجاره نامه را به موقع خود اجرا كند.

فصل هشتم _ در اقسام مختلفه طلبكارها و حقوق هريك از آنها
مبحث اول _ در طلبكارهايي كه رهينه منقول دارند( م 514 تا م 517 )

ماده 514 _ طلبكارهايي كه رهينه در دست دارند فقط در صورت غرما براي يادداشت قيد مي شوند.

ماده 515 _ مدير تصفيه مي تواند در هر موقع با اجازه عضو ناظر طلب طلبكارها را داده و شيي ء مرهون را از رهن خارج و جزء دارايي تاجرورشكسته منظور دارد.

ماده 516 _ اگر وثيقه فك نشود مدير تصفيه بايد با نظارت مدعي العموم آن را به فروش برساند و مرتهن نيز در آن موقع بايد دعوت شود. اگر قيمت فروش وثيقه پس از وضع مخارج بيش از طلب طلبكار باشد مازاد به مدير تصفيه تسليم مي شود و اگر قيمت فروش كمتر شد مرتهن براي بقيه طلب خود در جزء طلبكارهاي عادي در غرما منظور خواهد شد.

ماده 517 _ مدير تصفيه صورت طلبكارهايي را كه ادعاي وثيقه مي نمايند به عضو ناظر تقديم مي كند. عضو مزبور در صورت لزوم اجازه مي دهد طلب آنها از اولين وجوهي كه تهيه مي شود پرداخته گردد در

صورتي كه نسبت به حق وثيقه طلبكارها اعتراضي داشته باشند به محكمه رجوع مي شود.

مبحث دوم _ در طلبكارهايي كه نسبت به اموال غيرمنقول حق تقدم دارند (م 518 تا م 521 )

ماده 518 _ اگر تقسيم وجوهي كه از فروش اموال غيرمنقول حاصل شده قبل از تقسيم دارايي منقول يا در همان حين به عمل آمده باشد طلبكارهايي كه نسبت به اموال غيرمنقول حقوقي دارند و حاصل فروش اموال مزبور كفايت طلب آنها را ننموده است نسبت به بقيه طلب خود جزء غرماي معمولي منظور و از وجوهي كه براي غرماي مزبور مقرر است حصه مي برند مشروط بر اين كه طلب آنها به طوري كه قبلا مذكور شده است تصديق شده باشد.

ماده 519 _ اگر قبل از تقسيم وجوهي كه از فروش اموال غيرمنقول حاصل شده وجهي از بابت دارايي منقول تقسيم شود طلبكارهايي كه نسبت به اموال غيرمنقول حقوقي دارند و طلب آنها تصديق و اعتراف شده است به ميزان كليه طلب خود جزء ساير غرما وارد و از وجوه مزبوره حصه مي برند ولي عندالاقتضاء مبلغ دريافتي در موقع تقسيم حاصل اموال غيرمنقول از طلب آنها موضوع مي شود.

ماده 520 _ در مورد طلبكارهايي كه نسبت به اموال غيرمنقول حقوقي دارند ولي به واسطه مقدم بودن ساير طلبكارها نمي توانند در حين تقسيم قيمت اموال غيرمنقول طلب خود را تماما وصول كنند ترتيب ذيل مرعي خواهد بود:

اگر طلبكارهاي مزبور قبل از تقسيم حاصل اموال غيرمنقول از بابت طلب خود وجهي دريافت داشته باشند اين مبلغ از حصه اي كه از بابت اموال غيرمنقول به آنها تعلق مي گيرد موضوع و به حصه اي كه بايد بين طلبكارهاي معمولي تقسيم شود اضافه مي گردد و بقيه طلبكارهايي كه در اموال غيرمنقول ذي حق بوده اند براي بقيه طلب خود به نسبت آن بقيه جزء غرما محسوب شده حصه

مي برند.

ماده 521 _ اگر به واسطه مقدم بودن طلبكارهاي ديگر بعضي از طلبكارهايي كه نسبت به اموال غيرمنقول حقوقي دارند وجهي دريافت نكنند طلب آنها جزء غرما محسوب و بدين سمت هرمعامله اي كه از بابت قرارداد ارفاقي و غيره با غرما مي شود با آنها نيز به عمل خواهد آمد.

فصل نهم _ درتقسيم بين طلبكارها و فروش اموال منقول(م 522 تا م 527 )

ماده 522 _ پس از وضع مخارج اداره امور ورشكستگي و اعانه اي كه ممكن است به تاجر ورشكسته داده شده باشد و وجوهي كه بايد به صاحبان مطالبات ممتازه تاديه گردد مجموع دارايي منقول بين طلبكارها به نسبت طلب آنها كه قبلا تشخيص و تصديق شده است تقسيم خواهد شد.

ماده 523 _ مدير تصفيه براي اجراي مقصود مذكور در ماده فوق ماهي يك مرتبه صورت حساب عمل ورشكستگي را با تعيين وجوه موجوده به عضو ناظر مي دهد. عضو مذكور در صورت لزوم امر به تقسيم وجوه مزبور بين طلبكارها داده مبلغ آن را معين و مواظبت مي نمايد كه به تمام طلبكارها اطلاع داده شود.

ماده 524 _ در موقع تقسيم وجوه بين طلبكارها حصه طلبكارهاي مقيم ممالك خارجه به نسبت طلب آنها كه در صورت دارايي و قروض منظور شده است موضوع مي گردد. چنانچه مطالبات مزبور صحيحا در صورت دارايي و قروض منظور نشده باشد عضو ناظر مي تواند حصه موضوعي را زياد كند. براي مطالباتي كه هنوز در باب آنها تصميم قطعي اتخاذ نشده است بايد مبلغي موضوع گردد.

ماده 525 _ وجوهي كه براي طلبكارهاي مقيم خارجه موضوع شده است تا مدتي كه قانون براي آنها معين كرده به طور امانت به صندوق عدليه سپرده خواهد شد. اگر طلبكارهاي مذكور مطابق اين قانون مطالبات خود را به تصديق نرسانند مبلغ

مزبور بين طلبكارهايي كه طلب آنها به تصديق رسيده تقسيم مي شود. وجوهي كه براي مطالبات تصديق نشده موضوع گرديده در صورت عدم تصديق آن مطالبات بين طلبكارهايي كه طلب آنها تصديق شده تقسيم مي شود.

ماده 526 _ هيچ طلبي را مدير تصفيه نمي پردازد مگر آن كه مدارك واسناد آن را قبلا ملاحظه كرده باشد. مدير تصفيه مبلغي را كه پرداخته در روي سند قيد مي كند عضو ناظر در صورت عدم امكان ابراز سند مي تواند اجازه دهد كه به موجب صورت مجلسي كه طلب در آن تصديق شده وجهي پرداخته شود. در هر حال بايد طلبكارها رسيدوجه را در ذيل صورت تقسيم ذكر كنند.

ماده 527 _ ممكن است هيات طلبكارها با استحضار تاجر ورشكسته از محكمه تحصيل اجازه نمايد كه تمام يا قسمتي از حقوق و مطالبات تاجر ورشكسته را كه هنوز وصول نشده به طوري كه صرفه و صلاح تاجر ورشكسته هم منظور شود خودشان قبول و مورد معامله قراردهند در اين صورت مدير تصفيه اقدامات مقتضيه را به عمل خواهد آورد در اين خصوص هر طلبكار مي تواند به عضو ناظر مراجعه كرده تقاضا نمايد كه طلبكارهاي ديگر را دعوت نمايد تا تصميم خود را اتخاذ بنمايند.

فصل دهم _ در دعوي استرداد (م 528 تا 535)

ماده 528 _ اگر قبل از ورشكستگي تاجر كسي اوراق تجارتي به او داده باشد كه وجه آن را وصول و به حساب صاحب سند نگاه دارد و يا به مصرف معيني برساند و وجه اوراق مزبور وصول يا تاديه نگشته و اسناد عينا در حين ورشكستگي در نزد تاجر ورشكسته موجود باشد صاحبان آن مي توانند عين اسناد را استرداد كنند.

ماده 529 _ مال التجاره هايي كه در نزد تاجر ورشكسته امانت بوده يا به

مشاراليه داده شده است كه به حساب صاحب مال التجاره به فروش برساند مادام كه عين آنها كلا يا جزء نزد تاجر ورشكسته موجود يا نزد شخص ديگري از طرف تاجر مزبور امانت يا براي فروش گذارده شده و موجود باشد قابل استرداد است

ماده 530 _ مال التجاره هايي كه تاجر ورشكسته به حساب ديگري خريداري كرده و عين آن موجود است اگر قيمت آن پرداخته نشده باشد از طرف فروشنده والا از طرف كسي كه به حساب او آن مال خريداري شده قابل استرداد است

ماده 531 _ هرگاه تمام يا قسمتي از مال التجاره اي كه براي فروش به تاجر ورشكسته داده شده بود معامله شده و به هيچ نحوي بين خريدار و تاجر ورشكسته احتساب نشده باشد از طرف صاحب مال قابل استرداد است اعم از اين كه نزد تاجر ورشكسته يا خريدار باشد و به طور كلي عين هر مال متعلق به ديگري كه در نزد تاجر ورشكسته موجود باشد قابل استرداد است

ماده 532 _ اگر مال التجاره اي كه براي تاجر ورشكسته حمل شده قبل از وصول از روي صورت حساب يا بارنامه كه داراي امضاي ارسال كننده است به فروش رسيده و فروش صوري نباشد دعوي استرداد پذيرفته نمي شود والا موافق ماده 529 قابل استرداد است و استردادكننده بايد وجوهي را كه به طور علي الحساب گرفته يا مساعدتا از بابت كرايه حمل و حق كميسيون و بيمه و غيره تاديه شده يا از اين بابتها بايد تاديه بشود به طلبكارها بپردازد.

ماده 533 _ هرگاه كسي مال التجاره اي به تاجر ورشكسته فروخته وليكن هنوز آن جنس نه به خود تاجر ورشكسته تسليم شده و نه به كسي ديگر كه به حساب او بياورد آن كس

مي تواند به اندازه اي كه وجه آن را نگرفته از تسليم مال التجاره امتناع كند.

ماده 534 _ در مورد دو ماده قبل مدير تصفيه مي تواند با اجازه عضو ناظر تسليم مال التجاره را تقاضا نمايد ولي بايد قيمتي را كه بين فروشنده و تاجر ورشكسته مقرر شده است بپردازد.

ماده 535 _ مدير تصفيه مي تواند با تصويب عضو ناظر تقاضاي استرداد را قبول نمايد و در صورت اختلاف محكمه پس از استماع عقيده عضو ناظر حكم مقتضي را مي دهد.

فصل يازدهم _ در طرق شكايت از احكام صادره راجع به ورشكستگي (م 536 تا 540)

ماده 536 _ حكم اعلان ورشكستگي و همچنين حكمي كه به موجب آن تاريخ توقف تاجر در زماني قبل از اعلان ورشكستگي تشخيص شود قابل اعتراض است

ماده 537 _ اعتراض بايد از طرف تاجر ورشكسته در ظرف ده روز و از طرف اشخاص ذي نفع كه در ايران مقيمند در ظرف يك ماه و از طرف آنهايي كه در خارجه اقامت دارند در ظرف دو ماه به عمل آيد ابتداي مدتهاي مزبور از تاريخي است كه احكام مذكوره اعلان مي شود.

ماده 538 _ پس از انقضاي مهلتي كه براي تشخيص و تصديق مطالبات طلبكارها معين شده است ديگر هيچ تقاضايي از طرف طلبكارها راجع به تعيين تاريخ توقف به غير آن تاريخي كه به موجب حكم ورشكستگي يا حكم ديگري كه در اين باب صادر شده قبول نخواهدشد، همين كه مهلتهاي مزبور منقضي شد تاريخ توقف نسبت به طلبكارها قطعي و غيرقابل تغيير خواهد بود.

ماده 539 _ مهلت استيناف از حكم ورشكستگي ده روز از تاريخ ابلاغ است به اين مدت براي كساني كه محل اقامت آنها از مقر محكمه بيش از شش فرسخ فاصله دارد از قرار هر شش فرسخ يك روز

اضافه مي شود.

ماده 540 _ قرارهاي ذيل قابل اعتراض و استيناف و تميز نيست

1 _ قرارهاي راجعه به تعيين يا تغيير عضو ناظر يا مدير تصفيه

2 _ قرارهاي راجعه به تقاضاي اعانه به جهت تاجر ورشكسته ياخانواده او،

3 _ قرارهاي فروش اسباب يا مال التجاره اي كه متعلق به ورشكسته است

4 _ قرارهايي كه قرارداد ارفاقي را موقتا موقوف يا قبول موقتي مطالبات متنازع فيه را مقرر مي دارد،

5 _ قرارهاي صادره در خصوص شكايت از اوامري كه عضو ناظر درحدود صلاحيت خود صادر كرده است

باب دوازدهم _ در ورشكستگي به تقصير و ورشكستگي به تقلب
فصل اول _ در ورشكستگي به تقصير (م 541 تا 548)

ماده 541 _ تاجر در موارد ذيل ورشكسته به تقصير اعلان مي شود:

1 _ در صورتي كه محقق شود مخارج شخصي يا مخارج خانه مشاراليه در ايام عادي بالنسبه به عايدي او فوق العاده بوده است

2 _ در صورتي كه محقق شود كه تاجر نسبت به سرمايه خود مبالغ عمده صرف معاملاتي كرده كه در عرف تجارت موهوم يا نفع آن منوط به اتفاق محض است

3 _ اگر به قصد تاخير انداختن ورشكستگي خود خريدي بالاتر يا فروشي نازلتر از مظنه روز كرده باشد يا اگر به همان قصد وسايلي كه دور از صرفه است به كار برده تا تحصيل وجهي نمايد اعم از اين كه از راه استقراضي يا صدور برات يا به طريق ديگر باشد؛

4 _ اگر يكي از طلبكارها را پس از تاريخ توقف بر سايرين ترجيح داده و طلب او را پرداخته باشد.

ماده 542 _ در موارد ذيل هر تاجر ورشكسته ممكن است ورشكسته به تقصير اعلان شود:

1 _ اگر به حساب ديگري و بدون آن كه در مقابل عوضي دريافت نمايد تعهداتي كرده باشد كه نظر به وضعيت مالي او

در حين انجام آنها آن تعهدات فوق العاده باشد؛

2 _ اگر عمليات تجارتي او متوقف شده و مطابق ماده 413 اين قانون رفتار نكرده باشد؛

3 _ اگر از تاريخ اجراي قانون تجارت مصوب 25 دلو 1303 و 12فروردين و 12 خرداد 1304 دفتر نداشته يا دفاتر او ناقص يا بي ترتيب بوده يا در صورت دارايي وضعيت حقيقي خود را اعم از قروض و مطالبات به طور صحيح معين نكرده باشد (مشروط براين كه در اين موارد مرتكب تقلبي نشده باشد).

ماده 543 _ ورشكستگي به تقصير جنحه محسوب و مجازات آن از 6ماه تا سه سال حبس تاديبي است

ماده 544 _ رسيدگي به جرم فوق برحسب تقاضاي مدير تصفيه يا هريك از طلبكارها يا تعقيب مدعي العموم در محكمه جنحه به عمل مي آيد.

ماده 545 _ در صورتي كه تعقيب تاجر ورشكسته به تقصير از طرف مدعي العموم به عمل آمده باشد مخارج آن را به هيچ وجه نمي توان به هيات طلبكارها تحميل نمود، در صورت انعقاد قرارداد ارفاقي مامورين اجرا نمي توانند اقدام به وصول اين مخارج كنند مگر پس از انقضاي مدتهاي معينه در قرارداد.

ماده 546 _ مخارج تعقيبي كه از طرف مدير تصفيه به نام طلبكارها مي شود در صورت برائت تاجر به عهده هيات طلبكارها و درصورتي كه محكوم شد به عهده دولت است ليكن دولت حق دارد مطابق ماده قبل به تاجر ورشكسته مراجعه نمايد.

ماده 547 _ مدير تصفيه نمي تواند تاجر ورشكسته را به عنوان ورشكستگي به تقصير تعقيب كند يا از طرف هيات طلبكارها مدعي خصوصي واقع شود مگر پس از تصويب اكثريت طلبكارهاي حاضر.

ماده 548 _ مخارج تعقيبي كه از طرف يكي از طلبكارها به عمل مي آيد در صورت محكوميت تاجر ورشكسته به عهده دولت

و در صورت برائت ذمه به عهده تعقيب كننده است

فصل دوم _ در ورشكستگي به تقلب (م 549 تا م 550)

ماده 549 _ هر تاجر ورشكسته كه دفاتر خود را مفقود نموده يا قسمتي از دارايي خود را مخفي كرده و يا به طريق مواضعه و معاملات صوري از ميان برده و همچنين هر تاجر ورشكسته كه خود را به وسيله اسناد و يا به وسيله صورت دارايي و قروض به طور تقلب به ميزاني كه در حقيقت مديون نمي باشد مديون قلمداد نموده است ورشكسته به تقلب اعلام و مطابق قانون جزا مجازات مي شود.

ماده 550 _ راجع به تقاضاي تعقيب و مخارج آن در موارد ماده قبل مفادمواد 545 تا 548 لازم الرعايه است

فصل سوم _ در جنحه و جناياتي كه اشخاص غير از تاجر ورشكسته در امر ورشكستگي مرتكب مي شوند (م 551 تا م

ماده 551 _ در مورد ورشكستگي اشخاص ذيل مجرم محسوب و مطابق قانون جزا به مجازات ورشكسته به تقلب محكوم خواهند شد:

1 _ اشخاصي كه عالما به نفع تاجر ورشكسته تمام يا قسمتي از دارايي منقول يا غيرمنقول او را از ميان ببرند يا پيش خود نگاه دارند يا مخفي نمايند؛

2 _ اشخاصي كه به قصد تقلب به اسم خود يا به اسم ديگري طلب غيرواقعي را واقعي قلمداد كرده و مطابق ماده 467 التزام داده باشند.

ماده 552 _ اشخاصي كه به اسم ديگري يا به اسم موهومي تجارت نموده و اعمال مندرجه در ماده 549 را مرتكب شده اند به مجازاتي كه براي ورشكسته به تقلب مقرر است محكوم مي باشند.

ماده 553 _ اگر اقوام شخص ورشكسته بدون شركت مشاراليه اموال او را از ميان ببرند يا مخفي نمايند يا پيش خود نگاه دارند به مجازاتي كه براي سرقت معين است محكوم خواهند شد.

ماده 554 _ در موارد معينه در مواد قبل محكمه اي كه رسيدگي مي كند بايد در خصوص مسائل ذيل ولو اين كه متهم

تبرئه شده باشد،

حكم بدهد:

1 _ راجع به رد كليه اموال و حقوقي كه موضوع جرم بوده است به هيات طلبكارها، اين حكم را محكمه در صورتي كه مدعي خصوصي هم نباشد بايد صادر كند؛

2 _ راجع به ضرر و خساراتي كه ادعا شده است

ماده 555 _ اگر مدير تصفيه در حين تصدي به امور تاجر ورشكسته وجهي را حيف و ميل كرده باشد به مجازات خيانت در امانت محكوم خواهد شد.

ماده 556 _ هرگاه مدير تصفيه اعم از اين كه طلبكار باشد يا نباشد در مذاكرات راجعه به ورشكستگي با شخص ورشكسته يا با ديگري تباني نمايد يا قرارداد خصوصي منعقد كند كه آن تباني يا قرارداد به نفع مرتكب و به ضرر طلبكارها يا بعضي از آنها باشد در محكمه جنحه به حبس تاديبي از شش ماه تا دو سال محكوم مي شود.

ماده 557 _ كليه قراردادهايي كه پس از تاريخ توقف تاجر منعقد شده باشد نسبت به هر كس حتي خود تاجر ورشكسته محكوم به بطلان است طرف قرارداد مجبور است كه وجوه يا اموالي را كه به موجب قرارداد باطل شده دريافت كرده است به اشخاص ذي حق مسترد دارد.

ماده 558 _ هر حكم محكوميتي كه به موجب اين فصل يا به موجب فصول سابق صادر بشود بايد به خرج محكوم عليه اعلان گردد.

فصل چهارم _ در اداره كردن اموال تاجر ورشكسته در صورت ورشكستگي به تقصير يا به تقلب (م 559 تا م 560 )

ماده 559 _ در تمام مواردي كه كسي به واسطه ورشكستگي به تقصير يا به تقلب تعقيب و محكوم مي شود رسيدگي به كليه دعاوي حقوقي به غير از آنچه در ماده 554 مذكور است از صلاحيت محكمه جزا خارج خواهد بود.

ماده 560 _ مدير تصفيه مكلف است در صورت تقاضاي مدعي العموم بدايت كليه

اسناد و نوشتجات و اوراق و اطلاعات لازمه را به او بدهد.

باب سيزدهم _ در اعاده اعتبار (م 561 تا م 575)

ماده 561 _ هر تاجر ورشكسته كه كليه ديون خود را با متفرعات وم خارجي كه به آن تعلق گرفته است كاملا بپردازد حقا اعاده اعتبار مي نمايد.

ماده 562 _ طلبكارها نمي توانند از جهت تاخيري كه در اداي طلب آنها شده است براي بيش از پنج سال مطالبه متفرعات و خسارات نمايند و در هر حال متفرعاتي كه مطالبه مي شود در سال نبايد بيش از صدي هفت طلب باشد.

ماده 563 _ براي آن كه شريك ضامن يك شركت ورشكسته كه حكم ورشكستگي او نيز صادر شده بتواند حق اعاده اعتبار حاصل كند بايد ثابت نمايد كه به ترتيب فوق تمام ديون شركت را پرداخته است ولو اين كه نسبت به شخص او قرارداد ارفاقي مخصوصي وجود داشته باشد.

ماده 564 _ در صورتي كه يك يا چند نفر از طلبكارها مفقودالاثر يا غايب بوده يا اين كه از دريافت وجه امتناع نمايد؛ تاجر ورشكسته بايد وجوهي را كه به آنها مديون است با اطلاع مدعي العموم در صندوق عدليه بسپارد و همين كه تاجر معلوم كرد اين وجوه را سپرده است بري الذمه محسوب است

ماده 565 _ تجار ورشكسته در دو مورد ذيل پس از اثبات صحت عمل در مدت پنج سال از تاريخ اعلان ورشكستگي مي توانند اعتبار خودرا اعاده نمايند:

1 _ تاجر ورشكسته كه تحصيل قرارداد ارفاقي نموده و تمام وجوهي را كه به موجب قرارداد به عهده گرفته است پرداخته باشد. اين ترتيب در مورد شريك شركت ورشكسته اي كه شخصا تحصيل قرارداد ارفاقي جداگانه نموده است نيز رعايت مي شود؛

2 _ تاجر ورشكسته اي كه كليه طلبكاران ذمه او را بري

كرده يا به اعاده اعتبار او رضايت داده اند.

ماده 566 _ عرض حال اعاده اعتبار بايد به انضمام اسناد مثبته آن به مدعي العموم حوزه ابتدايي داده شود كه اعلان ورشكستگي در آن حوزه واقع شده است

ماده 567 _ سواد اين عرض حال در مدت يك ماه در اطاق جلسه محكمه ابتدائي و همچنين در اداره مدعي العموم بدايت الصاق و اعلان مي شود. بعلاوه دفتردار محكمه بايد مفاد عرض حال مزبور را به كليه طلبكارهايي كه مطالبات آنها در حين تصفيه عمل تاجر ورشكسته يا بعد از آن تصديق شده و هنوز طلب خود را بر طبق مواد 561 و 562 كاملا دريافت نكرده اند به وسيله مكتوب سفارشي اعلام دارد.

ماده 568 _ هر طلبكاري كه مطابق مقررات مواد 561 و 562 طلب خود را كاملا دريافت نكرده مي تواند در مدت يك ماه از تاريخ اعلام مذكور در ماده قبل به عرض حال اعاده اعتبار اعتراض كند.

ماده 569 _ اعتراض به وسيله اظهارنامه كه به ضميمه اسناد مثبته به دفتر محكمه بدايت داده مي شود به عمل مي آيد. طلبكار معترض مي تواند به موجب عرض حال در حين رسيدگي به دعوي اعاده اعتبار به طور شخص ثالث ورود كند.

ماده 570 _ پس از انقضاي موعد نتيجه تحقيقاتي كه به توسط مدعي العموم به عمل آمده است به انضمام عرايض اعتراض به رئيس محكمه داده مي شود، رئيس مزبور در صورت لزوم مدعي ومعترضين را به جلسه خصوصي محكمه احضار مي كند.

ماده 571 _ در مورد ماده 561 محكمه فقط صحت مدارك را سنجيده در صورت موافقت آنها با قانون حكم اعاده اعتبار مي دهد و در موردماده 565 محكمه اوضاع و احوال را سنجيده به طوري كه مقتضي عدل و انصاف بداند حكم مي دهد و در هر دو صورت حكم بايد درجلسه علني

صادر گردد.

ماده 572 _ مدعي اعاده اعتبار و همچنين مدعي عمومي و طلبكارهاي معترض مي توانند در ظرف ده روز از تاريخ اعلام حكم به وسيله مكتوب سفارشي از حكمي كه در خصوص اعاده اعتبار صادرشده استيناف بخواهند، محكمه استيناف پس از رسيدگي برحسب مقررات ماده 571 حكم صادر مي كند.

ماده 573 _ اگر عرض حال اعاده اعتبار رد بشود تجديد ممكن نيست مگر پس از انقضاي شش ماه

ماده 574 _ اگر عرض حال قبول شود حكمي كه صادر مي گردد در دفتر مخصوصي كه در محكمه بدايت محل اقامت تاجر براي اين كار مقرر است ثبت خواهد شد. اگر محل اقامت تاجر در حوزه محكمه اي كه حكم مي دهد نباشد، در ستون ملاحظات دفتر ثبت اسامي ورشكستگان كه در دايره ثبت اسناد محل موجود است مقابل اسم تاجر ورشكسته با مركب قرمز به حكم مزبور اشاره مي شود.

ماده 575 _ ورشكستگان به تقلب و همچنين اشخاصي كه براي سرقت يا كلاهبرداري يا خيانت در امانت محكوم شده اند مادامي كه از جنبه جزائي اعاده حيثيت نكرده اند نمي توانند از جنبه تجارتي اعاده اعتباركنند.

باب چهاردهم _ اسم تجارتي (م 576 تا م 582)

ماده 576 _ ثبت اسم تجارتي اختياري است مگر در مواردي كه وزارت عدليه ثبت آن را الزامي كند.

ماده 577 _ صاحب تجارت خانه اي كه شريك در تجارت خانه ندارد نمي تواند اسمي براي تجارت خانه خود انتخاب كند كه موهوم وجود شريك باشد.

ماده 578 _ اسم تجارتي ثبت شده را هيچ شخص ديگري در همان محل نمي تواند اسم تجارتي خود قرار دهد ولو اين كه اسم تجارتي ثبت شده با اسم خانوادگي او يكي باشد.

ماده 579 _اسم تجارتي قابل انتقال است

ماده 580 _ مدت اعتبار ثبت اسم تجارتي پنج سال است

ماده 581 _ در مواردي كه ثبت

اسم تجارتي الزامي شده و در مورد مقرر ثبت به عمل نيايد اداره ثبت اقدام به ثبت كرده و سه برابر حق الثبت ماخوذ خواهد داشت

ماده 582 _ وزارت عدليه به موجب نظام نامه ترتيب ثبت اسم تجارتي و اعلان آن و اصول محاكمات در دعاوي مربوط به اسم تجارتي را معين خواهد كرد.

باب پانزدهم _ شخصيت حقوقي
فصل اول _ اشخاص حقوقي (م 583 تا م 587)

ماده 583 _ كليه شركتهاي تجارتي مذكور در اين قانون شخصيت حقوقي دارند.

ماده 584 _ تشكيلات و موسساتي كه براي مقاصد غير تجارتي تاسيس شده يا بشوند از تاريخ ثبت در دفتر ثبت مخصوصي كه وزارت عدليه معين خواهد كرد شخصيت حقوقي پيدا مي كنند.

ماده 585 _ شرايط ثبت موسسات و تشكيلات مذكور در ماده فوق به موجب نظام نامه وزارت عدليه معين خواهد شد.

حق الثبت موسسات و تشكيلات مطابق نظام نامه از پنج ريال طلا تا پنج پهلوي و بعلاوه مشمول ماده 135 قانون ثبت اسناد و املاك است

ماده 586 _ موسسات و تشكيلاتي را كه مقاصد آنها مخالف با انتظامات عمومي يا نامشروع است نمي توان ثبت كرد.

ماده 587 _ موسسات و تشكيلات دولتي و بلدي به محض ايجاد و بدون احتياج به ثبت داراي شخصيت حقوقي مي شوند.

فصل دوم _ حقوق و وظايف و اقامتگاه و تابعيت شخص حقوقي( م 588 تا م 591)

ماده 588 _ شخص حقوقي مي تواند داراي كليه حقوق و تكاليفي شود كه قانون براي افراد قايل است مگر حقوق و وظايفي كه بالطبيعه فقط انسان ممكن است داراي آن باشد مانند حقوق و وظايف ابوت ، بنوت و امثال ذلك .

ماده 589 _ تصميمات شخص حقوقي به وسيله مقاماتي كه به موجب قانون يا اساسنامه صلاحيت اتخاذ تصميم دارند گرفته مي شود.

ماده 590 _ اقامتگاه شخص حقوقي محلي است كه اداره شخص حقوقي در آن جا است

ماده 591 _ اشخاص حقوقي تابعيت مملكتي را دارند كه اقامتگاه آنها در آن مملكت است

باب شانزدهم _ مقررات نهايي (م 592 تا 600)

ماده 592 _ در مورد معاملاتي كه سابقا تجار يا شركتها و موسسات تجارتي به اعتبار بيش از يك امضا كرده اند خواه بعضي از امضا كنندگان به عنوان ضامن امضا كرده باشند خواه به عنوان ديگر، طلبكار مي تواند به امضاكنندگان مجتمعا يا منفردا رجوع نمايد.

ماده 593 _ در مورد ماده فوق مطالبه از هر يك از اشخاصي كه طلبكارحق رجوع به آنها دارد قاطع مرور زمان نسبت به ديگران نيز هست

ماده 594 _ به استثناي شركتهاي سهامي و شركتهاي مختلط سهامي به كليه شركتهاي ايراني موجود كه به امور تجارتي اشتغال دارند تا اول تيرماه 1311 مهلت داده مي شود كه خود را با مقررات يكي ازشركتهاي مذكور در اين قانون وفق داده و تقاضاي ثبت نمايند والا نسبت به شركت متخلف مطابق ماده دوم قانون ثبت شركتها مصوب خردادماه 1310 رفتار خواهد شد.

ماده 595 _ هرگاه مدت مذكور در ماده فوق براي تهيه مقدمات ثبت كافي نباشد ممكن است تا شش ماه ديگر از طرف محكمه صلاحيتدار مهلت اضافي داده شود مشروط بر اين كه

در موقع تقاضاي تمديد نصف حق الثبت شركت پرداخته شود.

ماده 596 _ تاريخ اجراي ماده 15 اين قانون در آن قسمتي كه مربوط به جزاي نقدي است و تاريخ اجراي ماده 201 و تبصره آن و قسمت اخير ماده 220 اول فروردين 1312 خواهد بود.

ماده 597 _ شركتهاي مختلط سهامي موجود مكلف هستند كه در ظرف شش ماه از تاريخ اجراي اين قانون هيات نظاري مطابق اين قانون تشكيل دهند والا هر صاحب سهمي حق دارد انحلال شركت راتقاضا كند.

ماده 598 _ طلبكاران تاجر متوقفي كه قبل از تاريخ اجراي اين قانون طلب خود را مطالبه كرده اند مشمول مقررات ماده 473 نبوده و ازحقي كه به موجب قانون سابق براي آنها مقرر بوده استفاده خواهندكرد.

ماده 599 _ نسبت به طلبكاراني كه در امور ورشكستگيهاي سابق قبل ازتاريخ اجراي اين قانون طلب خود را مطالبه نكرده اند مدير تصفيه هرورشكسته اعلاني منتشر كرده و يك ماه به آنها مهلت خواهد داد كه مطابق ماده 462 اين قانون رفتار كنند والا مشمول مقررات ماده 473 خواهند شد.

ماده 600 _ قوانين ذيل قانون تجارت مصوبه بيست و پنجم دلو 1303دوازدهم فروردين و دوازدهم خرداد 1304، قانون اصلاح ماده 306 قانون تجارت راجع به اعتراض عدم تاديه مصوب دوم تيرماه 1307قانون اجازه عدم رعايت ماده 237 و قسمتي از ماده 44 قانون تجارت نسبت به تشكيلات و اساسنامه شركت سهامي بانك ملي وشركت سهامي بانك پهلوي مصوب 30 تيرماه 1307 از تاريخ اول خردادماه 1311 نسخ و اين قانون از تاريخ مزبور به موقع اجرا گذاشته مي شود.

مواد 21 الي 93 قانون تجارت مصوب 13/2/1311

اول _ كليات(م 1 تا م 35)

ماده 21 _ شركت سهامي شركتي است كه براي امور تجارتي تشكيل و سرمايه آن به سهام تقسيم شده

و مسووليت صاحبان سهام محدودبه سهام آنها است

ماده 22 _ در اسم شركت سهامي نام هيچ يك از شركا قيد نخواهد شد.در اسم شركت بايد كلمه (سهامي قيد شود.

ماده 23 _ سهام ممكن است با اسم يا بي اسم باشد.

ماده 24 _ سهام بي اسم به صورت سند در وجه حامل مرتب و دارنده آن مالك شناخته مي شود مگر آن كه خلاف آن قانونا ثابت گردد.نقل و انتقال اين نوع سهام به قبض و اقباض به عمل مي آيد.

ماده 25 _ انتقال سهام با اسم بايد در دفتر شركت به ثبت برسد. صاحب سهم بايد شخصا يا به توسط وكيل انتقال را در دفتر شركت تصديق و امضا نمايد.

ماده 26 _ سهام ممكن است نقدي باشد يا غيرنقدي سهام غيرنقدي سهامي است كه در ازاء آن به جاي وجه نقد چيز ديگري از قبيل كارخانه و امتيازنامه و غيره داده شود.

ماده 27 _ قيمت سهام و همچنين قيمت قطعات سهام (در صورت تجزيه متساوي خواهد بود.

ماده 28 _ در صورتي كه سرمايه شركتهاي سهامي از دويست هزار ريال تجاوز نكند سهام يا قطعات سهام نبايد كمتر از پنجاه ريال باشد و هرگاه سرمايه زايد بر دويست هزار ريال باشد سهام و قطعات سهام كمتر از يكصد ريال نخواهد بود.

ماده 29 _ مادام كه شركت سهامي تشكيل نشده سهام يا تصديق موقتي اعم از با اسم يا بي اسم نمي توان صادر كرد. هر سهم يا تصديق موقتي كه قبل از تشكيل شركت به كسي داده باشد باطل و صادركنندگان متضامنا مسوول خساراتي هستند كه به دارندگان اين قبيل اوراق وارد شده است

تا زماني كه پنجاه درصد قيمت اسمي سهام تاديه نشده نمي توان سهام بي اسم يا تصديق موقتي بي اسم انتشار

داد.

ماده 30 _ كساني كه تعهد ابتياع سهام كرده اند تا موقعي كه پنجاه درصدقيمت اسمي سهام خود را نپرداخته اند مسوول تاديه بقيه قيمت آن خواهند بود اگرچه سهام خود را به ديگري منتقل كرده و منتقل اليه نيز پرداخت بقيه را تعهد كرده باشد.

ماده 31 _ بعد از تاديه پنجاه درصد نيز كسي كه تعهد ابتياع سهمي راكرده است از تاديه بقيه قيمت آن بري نخواهد بود مگر اين كه اساسنامه شركت آن را تجويز كرده باشد كه در اين صورت منتقل اليه مسوول تاديه آن بقيه است

ماده 32 _ هر كس تعهد ابتياع سهامي را كرده و در موعد مقرر وجه تعهد شده را نپردازد علاوه بر آن وجه به خسارات تاخير تاديه از قرار صدي دوازده در سال و به نسبت مدت تاخير) محكوم خواهد شد.

ماده 33 _ اساسنامه شركت مي تواند نسبت به اشخاص مذكور در ماده فوق ترتيب ديگري اتخاذ نموده و حتي مقرر دارد كه درصورت عدم تاديه بقيه قيمت سهام مقدار تاديه شده از آن بابت بلاعوض تعلق به شركت يافته و تعهدكننده نسبت به سهام تعهدي هيچ حقي نداشته باشد ليكن در اين صورت پرداخت وجه تعهد شده بايد لااقل سه مرتبه به وسيله مكتوب با قبض رسيد مطالبه و از تاريخ آخرين مكتوب يك ماه منقضي شده باشد. در مورد سهام بي اسم به جاي مكتوب اعلان در جرايد به عمل خواهد آمد. مفاد اين ماده بايد در موقع تعهد صريحا در دفتر شركت قيد شده و متعهد ذيل آن را امضا نمايد.

ماده 34 _ خواه در سهام با اسم و خواه در سهام بي اسم مادام كه قيمت آنها كاملا تاديه نشده است بايد آن مقدار از قيمت كه

پرداخته شده صريحا روي سهم قيد شود. بعلاوه شركت مكلف است در هر گونه اسناد و صورت حسابها و اعلانات و نشريات و غيره كه به طور خطي يا چاپي صادر يا منتشر مي نمايد ميزان سرمايه خود و آن قسمتي را كه تاديه شده است صريحا قيد كند.

ماده 35 _ هر شركت سهامي مي تواند به موجب راي مجمع عمومي كه مطابق ماده (74) اين قانون تشكيل شده باشد سهام ممتازه ترتيب دهد كه نسبت به ساير سهام رجحان و مزايايي داشته باشد ولي ايجاد اين نوع سهام مشروط است به اين كه اساسنامه شركت چنين اقدامي را تجويز كرده باشد.

دوم - تشكيل شركت(م 36 تا م 47)

ماده 36 _ شركت سهامي به موجب شركت نامه كه در دو نسخه نوشته شده باشد تشكيل مي شود يكي از نسختين به طوري كه در ماده 50مقرر است ضميمه اظهارنامه مدير شركت و ديگري در مركز اصلي شركت ضبط خواهد شد.

ماده 37 _ شركت بايد داراي اساسنامه اي باشد كه نكات ذيل مخصوصا در آن تصريح بشود:

1 _ اسم و مركز اصلي شركت

2 _ موضوع شركت

3 _ مدت شركت در صورتي كه شركت براي مدت معيني تشكيل شود،

4 _ مقدار سرمايه شركت و مقدار قيمت سهام

5 _ نوع سهام (كه سهام با اسم است يا بي اسم عده هر نوع از سهام و تعيين اين كه سهام با اسم و بي اسم به چه شكل ممكن است به هم تبديل شود در صورتي كه اين تبديل اساسا پذيرفته باشد،

6 _ هيأتهاي اداره و تفتيش

7 _ عده سهامي را كه مديران شركت بايد به صندوق شركت بسپارند،

8 _ مقررات راجع به دعوت مجمع عمومي و حق راي صاحبان سهام و طريقه شور و اخذ راي

9 _ مطالبي

كه براي قطع آن در مجمع عمومي اكثريت مخصوصي لازم است

10 _ طرز ترتيب صورت حساب ساليانه و رسيدگي به آن و همچنين اصولي كه براي حساب منافع و تقسيم آن بايد رعايت شود،

11 _ طريق تغيير اساسنامه

ماده 38 _ تشكيل شركتهاي سهامي محقق نمي شود مگر بعد از آن كه تاديه تمام سرمايه شركت تعهد شده باشد. بعلاوه هرگاه سهام يا قطعات آن زايد بر پنجاه ريال نباشد تعهدكنندگان بايد تمام وجه را تاديه نمايند والا بايد لااقل ثلث قيمت سهام را نقدا بپردازند و در هرحال وجهي كه پرداخته مي شود نبايد كمتر از پنجاه ريال باشد.

ماده 39 _ چيزي كه در ازاء سهام غيرنقدي تعهد شده تماما بايد تحويل شود.

ماده 40 _ موسسين بايد پس از تنظيم نوشته اي كه حاكي از تعهدپرداخت سرمايه شركت و تاديه واقعي ثلث سرمايه نقدي است مجمع عمومي شركت را دعوت نمايند. اين مجمع اولين مديرهاي شركت و همچنين مفتش (كميسر)هايي را كه به موجب ماده (62)مقرر است معين مي كند.

ماده 41 _ هرگاه يكي از تعهدكنندگان سهم غيرنقدي اختيار كند يا مزاياي خاصي براي خود مطالبه نمايد مجمع عمومي در جلسه اول كه منعقد مي شود امر به تقويم سهم غيرنقدي نموده يا موجبات مزاياي مطالبه شده را تحت نظر مي گيرد.

تصويب قطعي تقويم يا موجبات مزايا به عمل نمي آيد و تشكيل شركت واقع نمي شود مگر در جلسه ديگر مجمع عمومي كه برحسب دعوت جديد منعقد خواهد شد و براي اين كه در جلسه دوم تقويم يا موجبات مزايا تصويب شود بايد لااقل پنج روز قبل ازانعقاد جلسه راپرتي در اين خصوص طبع و بين تمام تعهدكنندگان توزيع شده باشد. تصويب امور مذكور بايد به اكثريت دو

ثلث تعهدكنندگان حاضر باشد و جلسه مجمع عمومي قانوني نخواهدبود مگر اين كه عددا نصف كل شركايي كه خريد سهام نقدي را تعهد كرده اند حاضر بوده و نصف كل سرمايه نقدي را دارا باشند، كساني كه داراي سهام غيرنقدي هستند يا مزاياي خاصي براي خود مطالبه كرده اند در موقعي كه سهم غيرنقدي يا مزاياي آنها موضوع راي است حق راي ندارند، آن قسمت از سرمايه غيرنقدي كه موضوع مذاكره وراي است در جزء سرمايه شركت محسوب نخواهد شد.

اگر در جلسه دوم مجمع عمومي نصف تعهدكنندگان سهام نقدي و نصف سرمايه نقدي حاضر نشده مجمع به طور موقت تصميم خواهد گرفت و مطابق قسمت اخير ماده (45) رفتار مي شود.

هرگاه سهام غيرنقدي يا موجبات مزايايي كه مطالبه شده تصويب نشود هر يك از تعهدكنندگان مي تواند از شركت خارج شود.

ماده 42 _ تصويب مراتب مذكور در ماده فوق مانع نيست از اين كه بعدا نسبت به آنها دعوي تزوير و تقلب اقامه شود.

ماده 43 _ هرگاه شركت بين اشخاصي منعقد شود كه سرمايه هاي غيرنقدي مشاعا و منحصرا متعلق به خودشان باشد رعايت ترتيبات مذكوره در ماده (41) راجع به تقويم سهام غيرنقدي لازم نخواهدبود.

ماده 44 _ اظهارنامه اي كه به موجب ماده 50 به دايره ثبت اسناد بايد تسليم شود موسسين شركت تهيه نموده با اسناد مربوطه به اولين مجمع تقديم مي نمايند تا مجمع صحت يا سقم آن را معين كند.

ماده 45 _ مجمع عمومي كه در باب صحت اظهارات موسسين اظهار راي و اولين مديرها و مفتشين را انتخاب مي نمايد بايد از يك عده صاحبان سهامي مركب شود كه لااقل نصف سرمايه شركت را دارا باشند، اگر در مجمع عمومي عده اي كه نصف سرمايه را دارا باشندحاضر نشدند

تصميمات مجمع موقتي خواهد بود. در اين صورت مجمع عمومي جديدي دعوت مي شود و اگر پس از آن كه لااقل يك ماه قبل از انعقاد مجمع دو دفعه متوالي به فاصله هشت روز به وسيله يكي از جرايد محلي تصميمات موقتي مجمع سابق اعلان و منتشرشد و مجمع جديد آن را تصويب نمود تصميمات مزبوره قطعي مي شود مشروط بر اين كه در مجمع جديد عده اي حاضر شوند كه لااقل ثلث سرمايه شركت را دارا باشند.

تبصره _ جرايدي كه اعلانات فوق را بايد منتشر نمايند همه ساله توسط وزارت عدليه معين و اعلان خواهد شد.

ماده 46 _ مجمع عمومي فوق اولين مديرها و مفتشين شركت را انتخاب مي كند مفتشين براي سال اول و مديران منتها براي مدت چهار سال معين مي شوند مديرها را مي توان پس از انقضاي مدت چهار سال مجددا انتخاب نمود مگر آن كه اساسنامه شركت غير از اين مقرر داشته باشد. ولي در صورتي كه برحسب مقررات اساسنامه تعيين آنها موكول به تصويب مجمع عمومي نباشد مدت مديري آنها بيش از دو سال نخواهد بود.

ماده 47 _ در صورتي كه مديرها و مفتشيني كه از طرف مجمع عمومي انتخاب شده اند قبول انجام وظيفه نمايند قبولي آنها درصورت مجلس قيد و شركت از همان تاريخ تشكيل مي گردد.

سوم - مديرهاي شركت و وظايف آنها (م 48 تا م 61)

ماده 48 _ شركت سهامي به واسطه يك يا چند نفر نماينده موظف يا غيرموظف كه از ميان شركا به سمت مديري و براي مدت محدودي معين شده و قابل عزل مي باشند، اداره خواهد شد.

ماده 49 _ در صورتي كه چند نفر به سمت مديري معين شده باشند بايد يك نفر از ميان خود به سمت رياست انتخاب كنند، رئيس مزبور و هر يك

از مديران مي توانند در صورتي كه اساسنامه شركت اجازه داده باشد با تصويب يكديگر يك نفر شخص خارج را به جاي خود معين كنند ولي مسووليت اعمال شخص خارج به عهده خود آنها خواهد بود.

ماده 50 _ براي اين كه تعهد و تاديه وجه سرمايه از طرف شركا ثابت شود، بايد مدير شركت وقوع آن را به موجب نوشته اي كه به دايره ثبت اسناد مركز اصلي شركت مي سپارد و به ثبت مي رسد، اعلام نمايد و بايد اسامي شركا را با مقداري از سرمايه كه پرداخته شده با يك نسخه از اساسنامه و يكي از نسختين شركت نامه به نوشته مزبور منضم نمايد.

ماده 51 _ مسووليت مدير شركت در مقابل شركا همان مسووليتي است كه وكيل در مقابل موكل دارد.

ماده 52 _ مديرها بايد يك عده سهامي را كه به موجب اساسنامه مقرر است دارا باشند، اين سهام براي تضمين خساراتي است كه ممكن است از اعمال اداري مديرها مشتركا يا منفردا بر شركت وارد شود.

سهام مذكوره با اسم بوده و قابل انتقال نيست و به وسيله مهري كه بر روي آنها زده مي شود غيرقابل انتقال بودن آنها معلوم و در صندوق شركت وديعه خواهد ماند.

ماده 53 _ مديرهاي شركت نمي توانند بدون اجازه مجمع عمومي درمعاملاتي كه با شركت يا به حساب شركت مي شود به طور مستقيم يا غيرمستقيم سهيم شوند و در صورت اجازه بايد صورت مخصوص آن را همه ساله به مجمع عمومي بدهند.

ماده 54 _ مديران هر شركت سهامي بايد شش ماه به شش ماه خلاصه صورت دارايي و قروض شركت را مرتب كرده به مفتشين بدهند.

ماده 55 _ مديران هر شركت سهامي بايد مطابق ماده 9 اين قانون صورت

حسابي كه متضمن دارايي منقول و غيرمنقول و همچنين صورت مطالبات و قروض شركت باشد مرتب كنند. اين صورت حساب و همچنين بيلان حساب نفع و ضرر شركت بايدلااقل چهل روز قبل از انعقاد مجمع عمومي به مفتشين داده شود كه به مجمع مزبور بدهند.

ماده 56 _ از پانزده روز قبل از انعقاد مجمع عمومي هر صاحب سهم مي تواند در مركز شركت به صورت حساب و صورت اسامي صاحبان سهام مراجعه كرده و از بيلان كه متضمن خلاصه صورت حساب شركت است و از راپرت مفتشين سواد بگيرد.

ماده 57 _ همه ساله لااقل يك بيستم از عايدات خالص شركت براي تشكيل سرمايه احتياطي موضوع خواهد شد، همين كه سرمايه احتياطي به عشر سرمايه شركت رسيد موضوع كردن اين مقدار اختياري است

ماده 58 _ اگر به واسطه ضررهاي وارده نصف سرمايه شركت از ميان برود مديران شركت مكلفند تمام صاحبان سهام را براي انعقاد مجمع عمومي دعوت نمايند تا موضوع انحلال يا بقاي شركت مورد شور و راي شود، تصميم اين مجمع در هر حال منتشر خواهد شد.

ماده 59 _ هرگاه مديران شركت برخلاف ماده فوق مجمع عمومي را دعوت نكردند و يا مجمعي كه دعوت مي شود نتواند مطابق مقررات قانون منعقد گردد هر ذي حقي مي تواند انحلال شركت را از محاكم صالحه بخواهد.

ماده 60 _ هرگاه يك يا چند نفر از ارباب سهامي كه مجموع سهام آنها لااقل معادل يك خمس سرمايه شركت باشد كتبا تقاضاي انعقاد مجمع عمومي فوق العاده نمايند و منظور خود را در آن تقاضانامه تصريح نموده باشند بايد مجمع عمومي به طور فوق العاده منعقدشود.

ماده 61 _ مديرهاي شركت در مقابل شركت يا اشخاص ثالث براي تخلف

از مقررات اين قانون و تقصيراتي كه در اعمال اداري شركت مرتكب شوند موافق قواعد عمومي مسوول مي باشند مخصوصا درموقعي كه منافع موهومي را تقسيم نمايند يا از تقسيم منافع موهومي جلوگيري نكنند.

چهارم - مفتشين شركت و وظايف آنها (م 62 تا م 64)

ماده 62 _ مجمع عمومي ساليانه يك يا چند مفتش (كميسر) معين مي كند.

مفتشين مزبور كه ممكن است از غير شركا نيز انتخاب شوند ماموريت خواهند داشت كه در موضوع اوضاع عمومي شركت و همچنين در باب بيلان (خلاصه جمع و خرج و صورت حسابهايي كه مديرها تقديم مي كنند راپرتي به مجمع عمومي سال آينده بدهند؛ تصميماتي كه بدون اين راپرت راجع به تصديق بيلان و صورت حساب هاي مديران اخذ مي شود معتبر نخواهد بود. درصورتي كه مجمع عمومي مذكور را معين نكرده باشد يا يك يا چندنفر از مفتشيني كه معين شده اند نتوانند راپرت بدهند يا از دادن راپرت امتناع نمايند رئيس محكمه بدايت مركز اصلي شركت به تقاضاي هر ذي حقي و پس از احضار مديران شركت مفتشين را انتخاب و يا به جاي آنهايي كه نتوانسته اند يا امتناع كرده اند مفتشين جديدي معين مي كند.

ماده 63 _ در ظرف سه ماه قبل از تاريخي كه به موجب اساسنامه شركت براي انعقاد مجمع عمومي معين است مفتشين مي توانند به دفاتر شركت مراجعه نموده و از عمليات آن تحقيقاتي بنمايند.مفتشين مي توانند در مواقعي كه ضرورت فوري داردمجمع عمومي را دعوت نمايند.

ماده 64 _ حدود مسووليت مفتشين و اثرات آن همان است كه راجع به حدود مسووليت وكلاء و اثرات آن در مقابل موكلين قانونا معين است

پنجم - مجمع عمومي شركت (م 65 تا م 75)

ماده 65 _ مجمع عمومي شركت بايد لااقل سالي يك دفعه در موقعي كه به موجب اساسنامه معين است منعقد شود.

ماده 66 _ اساسنامه معين مي كند براي حق ورود در مجمع چند سهم به عنوان وكالت يا مالكيت بايد داشت

ماده 67 _ عده آرائي كه هر يك از شركا به نسبت عده سهام خود دارند به موجب اساسنامه معين مي گردند.

ماده

68 _ در جلسات مجمع عمومي هيچ كدام از صاحبان سهام معمولي و صاحبان سهام ممتازه از حيث راي تفاوتي ندارند مگر اين كه اساسنامه شركت طور ديگري مقرر كرده باشد.

ماده 69 _ دارندگان سهامي كه عده سهام هر يك از آنها براي حضور يا راي در مجمع عمومي كافي نيست مي توانند به اندازه اي كه مجموع عده سهام آنها براي داشتن حق حضور و راي كافي باشد با يكديگر متفق شده يك نفر را از ميان خود براي حضور و راي در مجمع مذكور معين نمايند.

ماده 70 _ در مجامع عمومي كه براي رسيدگي به سهم الشركه و مزايا مطابق ماده 41 و در مجامعي كه براي تعيين اولين مديرها و مفتشين و تصديق اظهارات مؤسسين مطابق ماده 45 منعقد مي شود كليه صاحبان سهام قطع نظر از عده سهامي كه دارند مي توانند حضور به هم رسانند.

ماده 71 _ مجمع عمومي شركت جز در موارد مذكور در مواد (41 و 45و 74) بايد مركب از يك عده صاحبان سهامي باشد كه لااقل ثلث سرمايه شركت را دارا باشند و اگر در دفعه اول اين حد نصاب حاصل نشد مجمع عمومي جديدي مطابق شرايط مقرر در اساسنامه شركت تشكيل و تصميمات اين مجمع قطعي خواهد بود ولو اين كه حد نصاب فوق حاصل نشود.

ماده 72 _ تصميمات مجمع عمومي با اكثريت آراء خواهد بود.

ماده 73 _ در مواردي كه مجمع عمومي شركا نسبت به حقوق نوع مخصوصي از سهام تصميمي اتخاذ نمايد كه تغييري در حقوق آنها بدهد آن تصميم قطعي نخواهد بود مگر بعد از آن كه صاحبان سهام مزبوره در جلسه خاصي آن تصميم را تصويب نمايند و براي اين كه

آراء جلسه خاص مذكور معتبر باشد بايد حاضرين جلسه لااقل صاحب بيش از نصف سرمايه مجموع سهامي باشند كه موضوع مذاكره است

ماده 74 _ در مجامع عمومي كه براي امتداد مدت شركت يا براي انحلال شركت قبل از موعد مقرر يا هر نوع تغيير ديگري در اساسنامه تشكيل مي شود. بايد عده اي از صاحبان سهام كه بيش ازسه ربع سرمايه شركت را دارا باشند حاضر گردند.

اگر در مجمع عمومي عده اي كه سه ربع سرمايه شركت را دارا باشندحاضر نشدند ممكن است مجمع عمومي جديدي دعوت كرد مشروط بر اين كه لااقل يك ماه قبل از انعقاد مجمع دو دفعه متوالي به فاصله هشت روز به وسيله يكي از جرايد محل (كه ساليانه ازطرف وزارت عدليه معين مي شود) دستور جلسه قبل و نتيجه آن اعلان گردد.

مجمع عمومي جديد وقتي قانوني است كه صاحبان لااقل نصف سرمايه شركت حاضر باشند اگر اين حد نصاب حاصل نشد ممكن است با رعايت تشريفات فوق مجمع عمومي ديگري دعوت نمود.

اين مجمع با حضور صاحبان لااقل ثلث سرمايه شركت حق تصميم خواهد داشت و در هر يك از سه مجمع فوق تصميمات به اكثريت دو ثلث آراء حاضر گرفته مي شود. در اين مجامع كليه صاحبان سهام قطع نظر از عده سهام خود حق حضور و به نسبت هر يك سهم يك راي دارند ولو اين كه اساسنامه برخلاف اين مقرر داشته باشد.

هيچ مجمع عمومي تابعيت شركت را نمي تواند تغيير بدهد.

بر تعهدات صاحبان سهام با هيچ اكثريتي نمي توان افزود.

ماده 75 _ در مجمع عمومي ورقه حاضر و غايبي خواهد بود حاوي اسم و محل اقامت و عده سهام هر يك از شركا، ورقه مزبور پس از تصديق هيأت رئيسه

مجمع در مركز شركت حفظ و به هر كسي كه تقاضا نمايد ارائه مي شود.

ششم - در تبديل سهام (م 76 تا م 81)

ماده 76 _ هرگاه شركت بخواهد به موجب مقررات اساسنامه سهام بي اسم خود را به سهام با اسم تبديل نمايد بايد اعلاني در اين موضوع منتشر كرده و مهلتي كه كمتر از شش ماه نباشد به صاحبان سهام بدهد تا در ظرف مهلت مزبور سهام خود را به سهام جديد تبديل نمايند.

ماده 77 _ اعلان مذكور در فوق بايد در مجله رسمي عدليه و در يكي از جرايد كثيرالانتشار مركز اصلي شركت دو دفعه و به فاصله ده روز منتشر شود. در صورتي كه مركز اصلي شركت در خارج از تهران باشد بايد در يكي از روزنامه هاي يوميه تهران كه همه ساله از طرف وزارت عدليه براي انتشار اين قبيل اعلانات معين مي شود نيز منتشر گردد.

ابتداي مهلت از تاريخ اولين انتشار اعلان در مجله رسمي خواهدبود.

ماده 78 _ هر صاحب سهمي كه سهام خود را تا انقضاي مهلت مذكوره در ماده 76 به سهام جديد تبديل نكند ديگر نمي تواند تقاضاي تبديل نمايد و شركت حق خواهد داشت سهام جديدي را كه در ازاي سهام تبديل نشده موجود مي باشد به اشخاص ديگر به طريق مزايده ب فروشد.

ماده 79 _ قيمت سهامي كه به طريق مذكور در فوق فروخته مي شود درمركز اصلي شركت يا در بانك ملي ايران وديعه گذاشته خواهد شد و هرگاه در ظرف ده سال از تاريخ فروش سهام صاحب سهم سهام سابق خود را نداده و وجهي را كه به طريق فوق امانت گذاشته شده است مطالبه ننمايد نسبت به حق او مرور زمان حاصل شده و وجه مزبور در حكم اموال

بلاصاحب بوده و مدير شركت مكلف است آن را به مقامات صلاحيتدار تسليم نمايد. هر مدير شركت كه به اين تكليف عمل نكند به تاديه سه برابر وجه مذكور محكوم خواهد شد.

ماده 80 _ در صورتي كه شركت بخواهد سهام با اسم خود را به سهام بي اسم تبديل نمايد بايد مراتب را به طريقي كه فوقا مقرر است يك مرتبه اعلان نمايد و اگر در ظرف مهلتي كه معين مي شود و نبايدكمتر از دو ماه باشد صاحبان سهام سهام با اسم خود را به سهام بي اسم تبديل نكنند سهام با اسمي كه در دست آنها باقي مي ماند باطل و سهام جديد در مركز اصلي شركت به اسم آنها وديعه خواهدبود.

ماده 81 _ در هر موقع كه شركت بخواهد تصديقهاي موقتي را كه به اشخاص داده تبديل به سهام كند در مورد تصديقهاي موقتي بي اسم مطابق مقررات مواد (76 و 77 و 78 و 79) و در مورد تصديق موقتي با اسم مطابق ماده 80 رفتار خواهد شد.

هفتم - بطلان شركت و يا بطلان اعمال و تصميمات(م 82 تا م 88)

ماده 82 _ هر شركت سهامي كه مقررات يكي از مواد 28، 29، 36، 37،38، 39، 41، 44، 45، 46، 47 و 50 اين قانون را رعايت نكرده باشد از درجه اعتبار ساقط و بلااثر خواهد بود ليكن شركا نمي توانند در مقابل اشخاص خارج به اين بطلان استناد نمايند.

ماده 83 _ در هر مورد كه موافق مقررات ماده قبل محكمه بر بطلان شركت يا اعمال و تصميمات آن حكم كند موسسيني كه مسوول اين بطلان هستند و همچنين مفتشين و مديرهايي كه در حين حدوث سبب بطلان يا بلافاصله پس از آن سر كار بوده و انجام وظيفه نكرده اند متضامنا مسوول خساراتي

خواهند بود كه از اين بطلان به صاحبان سهام و اشخاص ثالث متوجه مي شود. همين مسووليت ممكن است به شركايي متوجه شود كه سهم غير نقدي آنها تقويم و تصويب نشده يا مزايايي كه مطالبه كرده اند به تصديق نرسيده باشد.

ماده 84 _ هرگاه قبل از اقامه دعوا براي ابطال شركت يا براي ابطال عمليات و قراردادهاي شركت موجبات بطلان مرتفع شود دعواي ابطال در محكمه پذيرفته نخواهد شد.

ماده 85 _ اگر از تاريخ رفع موجبات بطلان يك سال منقضي شده و اشخاص خارج از جهت معاملاتي كه با ايشان شده است به استناد اموري كه موجب بطلان بوده و دعواي خسارت نكرده باشند ديگر دعواي مزبور از آنها پذيرفته نمي شود.

ماده 86 _ هرگاه مقرر شده باشد كه مجمع عمومي مخصوصي براي رفع موجبات بطلان منعقد شود و دعوت اعضاء نيز براي انعقاد مجمع موافق اساسنامه به عمل آمده باشد دعواي بطلان از تاريخ دعوت مجمع در محكمه پذيرفته نخواهد شد مگر اين كه مجمع مزبورموجبات بطلان را رفع ننمايد.

ماده 87 _ هرگاه از تاريخ حدوث سبب بطلان شركت ده سال گذشته و اقامه دعواي بطلان و خسارت نشده باشد ديگر دعواي مذكورپذيرفته نخواهد شد.

ماده 88 _ استرداد منافعي كه بين شركا تقسيم شده ممكن نيست مگر اين كه تقسيم بدون ترتيب صورت دارايي يا مخالف نتيجه حاصله ازصورت مزبور به عمل آمده باشد در اين صورت نيز فقط تا پنج سال اقامه دعواي استرداد مي توان نمود. مبداء مرور زمان روز تقسيم منافع است

8 _ مقررات جزائي

ماده 89 _ هر كسي سهام يا قطعات سهام شركتي را كه در مورد آن يكي از مواد 28 و 29 و 36 و 37

و 38 و 39 و 44 و 50 اين قانون رعايت نشده صادر نمايد، به پانصد الي ده هزار ريال جزاي نقدي علاوه بر خسارات وارده به شركت يا افراد محكوم خواهد شد. درمواردي كه عمل مشمول ماده 238 قانون مجازات عمومي است مرتكب به مجازات مقرر در آن ماده نيز محكوم مي شود.

ماده 90 _ حكم فوق درباره اشخاصي نيز مقرر است كه برخلاف واقع خود را صاحب سهام يا قطعات سهام قلمداد كرده و در مجمع عمومي وارد شوند يا در دادن راي شركت نمايند و يا سهامي را براي اين كه به طور تقلب استعمال شود به ديگري بدهند. در مورد اين ماده علاوه بر جزاي نقدي متخلف را مي توان به يك تا شش ماه حبس تاديبي نيز محكوم نمود.

ماده 91 _ هر كس سهام يا قطعات سهامي را كه در مورد آنها مقررات يكي از مواد 28 و 29 و 38 و 39 رعايت نشده با علم به عدم رعايت قانون معامله كرده يا شركت در معامله داشته و يا قيمت آنهارا اعلان نموده باشد، به پانصد الي ده هزار ريال جزاي نقدي محكوم خواهد شد. مقررات اين ماده مانع نخواهد بود كه اگر عمل مشمول ماده 238 قانون مجازات عمومي باشد مرتكب به مجازات حبس مذكور در آن ماده نيز محكوم شود.

ماده 92 _ اشخاص ذيل كلاهبردار محسوب مي شوند:

1 _ هر كس برخلاف حقيقت مدعي وقوع تعهد ابتياع سهام يا تاديه قيمت سهام شده يا وقوع تعهد و يا تاديهاي را كه واقعيت ندارد اعلام يا جعلياتي منتشر كند كه به اين وسايل ديگري را وادار به تعهد خريد سهام يا تاديه قيمت سهام نمايد اعم

از اين كه عمليات مذكور موثر شده يا نشده باشد،

2 _ هر كس به طور تقلب براي جلب تعهد يا پرداخت قيمت سهام اسم اشخاصي را برخلاف واقع به عنواني از عناوين جزء شركت قلمداد نمايد،

3 _ مديرهايي كه با نبودن صورت دارايي يا به استناد صورت دارايي مزبور منافع موهومي را بين صاحبان سهام تقسيم نموده باشند.

هشتم - مقررات جزائي (م 89 تا م 92)

ماده 89 _ هر كسي سهام يا قطعات سهام شركتي را كه در مورد آن يكي از مواد 28 و 29 و 36 و 37 و 38 و 39 و 44 و 50 اين قانون رعايت نشده صادر نمايد، به پانصد الي ده هزار ريال جزاي نقدي علاوه بر خسارات وارده به شركت يا افراد محكوم خواهد شد. در مواردي كه عمل مشمول ماده 238 قانون مجازات عمومي است مرتكب به مجازات مقرر در آن ماده نيز محكوم مي شود.

ماده 90 _ حكم فوق درباره اشخاصي نيز مقرر است كه برخلاف واقع خود را صاحب سهام يا قطعات سهام قلمداد كرده و در مجمع عمومي وارد شوند يا در دادن راي شركت نمايند و يا سهامي را براي اين كه به طور تقلب استعمال شود به ديگري بدهند. در مورد اين ماده علاوه بر جزاي نقدي متخلف را مي توان به يك تا شش ماه حبس تاديبي نيز محكوم نمود.

ماده 91 _ هر كس سهام يا قطعات سهامي را كه در مورد آنها مقررات يكي از مواد 28 و 29 و 38 و 39 رعايت نشده با علم به عدم رعايت قانون معامله كرده يا شركت در معامله داشته و يا قيمت آنها را اعلان نموده باشد؛ به پانصد الي ده هزار

ريال جزاي نقدي محكوم خواهد شد. مقررات اين ماده مانع نخواهد بود كه اگر عمل مشمول ماده 238 قانون مجازات عمومي باشد مرتكب به مجازات حبس مذكور در آن ماده نيز محكوم شود.

ماده 92 _ اشخاص ذيل كلاهبردار محسوب مي شوند:

1 _ هر كس برخلاف حقيقت مدعي وقوع تعهد ابتياع سهام يا تاديه قيمت سهام شده يا وقوع تعهد و يا تاديه اي را كه واقعيت ندارد اعلام يا جعلياتي منتشر كند كه به اين وسايل ديگري را وادار به تعهد خريد سهام يا تاديه قيمت سهام نمايد اعم از اين كه عمليات مذكور موثر شده يا نشده باشد؛

2 _ هر كس به طور تقلب براي جلب تعهد يا پرداخت قيمت سهام اسم اشخاصي را برخلاف واقع به عنواني از عناوين جزء شركت قلمداد نمايد؛

3 _ مديرهايي كه با نبودن صورت دارايي يا به استناد صورت دارايي مزبور منافع موهومي را بين صاحبان سهام تقسيم نموده باشند.

نهم - در انحلال شركت (م 93)

ماده 93 _ شركت سهامي در موارد ذيل منحل مي شود:

1 _ وقتي كه شركت مقصودي را كه براي آن تشكيل شده بود انجام داده يا انجام آن غيرممكن شده باشد،

2 _ وقتي كه شركت براي مدت معيني تشكيل و مدت منقضي شده باشد،

3 _ در صورتي كه شركت ورشكست شود،

4 _ در صورت تصميم مجمع عمومي

قانون اداره تصفيه امور ورشكستگي مصوب 24/4/1318
مبحث اول _ سازمان اداره تصفيه (م 1 تا م 12)
مبحث دوم _ اقدامات تأميني اداره تصفيه (م 13 تا م 22)
مبحث سوم _ دعوت بستانكاران (م 23 تا م 25)
مبحث چهارم _ اداره اموال (م 26 تا م 29)
مبحث پنجم _ رسيدگي به مطالبات (م 30 تا م 37)
مبحث ششم _ تصفيه (م 38 تا م 45)
مبحث هفتم _ تقسيم وجوه حاصله از فروش(م 46 تا م 48)
مبحث هشتم _ خاتمه ورشكستگي (م 49 تا م 50)
مبحث نهم _ مقررات مالي (م 51 تا م 57)
مبحث دهم _ مقررات مخصوص (م 58 تا م 60)

آيين نامه اداره تصفيه امور ورشكستگي مصوب 1318

فصل اول _ صورتمجلسها و حسابداري
مبحث اول _ مقررات عمومي (م 1 تا م 6)

ماده 1 _ اداره تصفيه بايد داراي دفاتر زير باشد:

1 _ دفتر فهرست ورشكستگان

2 _ دفتر فهرست ماموريتهاي اداره تصفيه

3 _ دفتر روزنامه

4 _ دفتر صندوق .

5 _ دفتر كل

6 _ دفتر ترازنامه آزمايش

7 _ دفتر نماينده كه خلاصه كليه نامه هاي وارده و فرستاده در آن ثبت ميگردد.

ماده 2 _ اداره تصفيه بايد داراي برگهاي نمونه براي امور زير باشد:

1 _ برگ صورتمجلس

2 _ برگ صورت دارايي.

3 _ برگ صورت ادعاي بستانكاري.

4 _ برگ دعوت بستانكاران

5 _ برگ طبقه بندي بستانكاران

6 _ دعاوي مشكوك 38برگ انتقال دعاوي مشكوك

7 _ برگ مزايده

8 _ برگ هزينه ها و تقسيم وجوه حاصله

9 _ برگ اعلام صورت تقسيم وجوه حاصله

10 _ سند عدم كفايت دارايي.

11 _ آگهي هاي مربوط به شروع به عمل ورشكستگي و طبقه بندي بستانكاران و خاتمه ورشكستگي.

ماده 3 _ اداره تصفيه بايد كليه احكام ورشكستگي را بر حسب تاريخ در دفتر فهرست ورشكستگان ثبت نمايد. در اول هر سال شماره گذاري تجديد خواهد شد. ورشكستگي هايي كه تا آخر هر سال خاتمه نيافته بايد به طور اختصار در اول دفتر سال بعد نوشته شود. درمقدمه اين دفتر بايد فهرست ورشكستگان به طور الفباء قيد گردد.

ماده 4 _ ماموريت هايي كه از

ساير ادارات تصفيه براي انجام امور ورشكستگي مي رسد بايد در دفتر فهرست ماموريت هاي اداره تصفيه ثبت گردد.

ماده 5 _ اداره تصفيه بايد پيش نويس نامه هاي فرستاده را كه نامه روي برگهاي نمونه نوشته نمي شود نگاهداري نمايد. پول و برگهاي بهادار و نامه هاي سفارشي بايد در قبال قبض رسيد اداره پيوست فرستاده شود. هرگاه اقدام اداره تصفيه به وسيله آگهي رسمي به عمل آيد بايد يك نسخه از آگهي يا قسمتي از روزنامه كه شامل آگهي با قيد تاريخ انتشار باشد در پرونده مربوط بايگاني شود.

ماده 6 _ در موقع تغيير رئيس تحويل اداره بايد با حضور نماينده وزارت دادگستري به عمل آيد. در اين صورت تمام دفاتر تا آن تاريخ بسته شده و رئيس سابق زير آن را امضا مي نمايد. سپس به حسابهاي اداره رسيدگي به عمل آمده و موجودي صندوق بايد با مندرجات دفاتر مربوطه وفق دهد. تاريخ شروع و خاتمه به كار رئيس سابق همچنين تاريخ شروع به كار رئيس لاحق بايد زير كليه دفاتر نوشته شود و اين تحويل بايد در صورتمجلس اداري نوشته شده و كليه حاضرين آن را امضا نمايند.

مبحث دوم _ صورت مجلس ها (م 7 تا م 9)

ماده 7 _ اداره تصفيه بايد براي هر ورشكستگي و يا ماموريتهايي كه به اداره تصفيه مراجعه شود صورتمجلس تنظيم نمايد. برگ صورتمجلس به محض اعلام ورشكستگي يا وصول ماموريتهاي مرجوعه به اداره شروع شده و به ترتيب تاريخ خلاصه عمليات ورشكستگي و اموري كه موثر در تصفيه بوده و داراي آثار حقوقي است در آن درج شده و هرگاه حكم يا قراري صادر شده باشد فقط قسمت مربوط به تصميم دادگاه به طور خلاصه در آنجا نقل مي شود شماره

برگها و احكام و قرارهاي مورد اقدام در ستون مربوطه به طور ترتيب قيد مي گردد.

ماده 8 _ صورتمجلس ها بايد روي برگهاي جداگانه كه شماره گذاري شده به ترتيب تنظيم و در پوشه مخصوصي كه به نام ورشكسته است مجلد شود. در موقع خاتمه عمل ورشكستگي زير آخرين اقدامي كه در صورتمجلس ثبت گرديده بايد با قيد تاريخ به امضاي رئيس و مهر اداره تصفيه برسد. پس از خاتمه عمل ورشكستگي برگهاي صورت دارايي _ صورت ادعاي بستانكاري _ طبقه بندي بستانكاران _ هزينه ها و تقسيم وجوه حاصله و گزارشي كه كارمند مربوطه به رئيس اداره تصفيه مربوطه مي دهد بايد به آن پيوست شده و به طور مجلد نگاهداري شود.

ماده 9 _ برگهاي اسامي را كه به ترتيب بالا تنظيم گرديده فقط در صورتي مي توان به دادگاه هاي مربوطه تسليم نمود كه به جهاتي نتوان به رونوشت گواهي شده آنها قناعت كرد.

مبحث سوم _ نگاهداري اسناد ورشكستگي(م 10 تا م 12)

ماده 10 _ هر برگي كه به اداره تصفيه واصل شود بايد تاريخ ورود روي آن قيد گردد. كليه برگهاي مربوط به امور تصفيه بايد بر حسب موضوع در پوشه هاي مخصوصي گذارده شده و در پرونده اي كه به نام ورشكسته تهيه مي شود بايگاني گردد. اسنادي كه از طرف بستانكاران ارائه مي شود بايد با قيد شماره مندرجه در برگ ادعاي بستانكاري به ترتيب حروف الفبا در پوشه مخصوصي بايگاني شود.

ماده 11 _ پرونده غيرمجلدي كه به دستور ماده بالا تنظيم گرديده ممكن است پس از 10 سال اعلام خاتمه ورشكستگي نابود شده و اين نكته در ملاحظات دفتر فهرست ورشكستگان قيد خواهد شد.پرونده كه به دستور ماده هشت تشكيل شده بايد هميشه نگاهداري شود.

ماده 12 _ اداره تصفيه بايد مقررات زير را نسبت

به حفظ دفاتر حسابداري و اسناد ورشكسته رعايت نمايد:

1 _ هرگاه امور بازرگاني ورشكسته به شخص ثالثي واگذار شده باشد اين شخص حق خواهد داشت دفاتر و اسناد مربوط را تحويل بگيرد.

2 _ هرگاه امور بازرگاني ورشكسته به شخص ثالثي واگذار نشده باشد نكات زير بايد رعايت گردد:

الف _ هرگاه ورشكسته فرد تاجر باشد دفاتر حسابداري و اسناد ورشكسته پس از خاتمه ورشكستگي در مقابل رسيد به او رد گرديده و اين نكته در صورتمجلس ورشكستگي قيد خواهد شد.هرگاه ورشكسته شركت تضامني يا مختلط باشد دفاتر و اسناد نامبرده به شريكي كه از طرف ساير شركاء معرفي گرديده تحويل داده مي شود. در صورتي كه شركاء نسبت به شخص معيني در اين باب موافقت ننمايند دفاتر و اسناد نامبرده به شخصي كه از طرف اداره تصفيه معين مي شود سپرده خواهد شد.

ج _ هرگاه ورشكسته شركت سهامي يا تعاوني باشد دفاتر و اسناد بايد در اداره تصفيه نگاهداري شود.

3 _ در صورتي كه اداره تصفيه محل مناسبي براي حفظ اين قبيل دفاتر و اسناد نداشته باشد آنها را به دفتر راكد ارسال خواهد داشت

مبحث چهارم _ نگاهداري دفاتر حسابداري (م 13 تا م 23)

ماده 10 _ هر برگي كه به اداره تصفيه واصل شود بايد تاريخ ورود روي آن قيد گردد. كليه برگهاي مربوط به امور تصفيه بايد بر حسب موضوع در پوشه هاي مخصوصي گذارده شده و در پرونده اي كه به نام ورشكسته تهيه مي شود بايگاني گردد. اسنادي كه از طرف بستانكاران ارائه مي شود بايد با قيد شماره مندرجه در برگ ادعاي بستانكاري به ترتيب حروف الفبا در پوشه مخصوصي بايگاني شود.

ماده 11 _ پرونده غيرمجلدي كه به دستور ماده بالا تنظيم گرديده ممكن است پس از 10 سال اعلام خاتمه

ورشكستگي نابود شده و اين نكته در ملاحظات دفتر فهرست ورشكستگان قيد خواهد شد.پرونده كه به دستور ماده هشت تشكيل شده بايد هميشه نگاهداري شود.

ماده 12 _ اداره تصفيه بايد مقررات زير را نسبت به حفظ دفاتر حسابداري و اسناد ورشكسته رعايت نمايد:

1 _ هرگاه امور بازرگاني ورشكسته به شخص ثالثي واگذار شده باشد اين شخص حق خواهد داشت دفاتر و اسناد مربوط را تحويل بگيرد.

2 _ هرگاه امور بازرگاني ورشكسته به شخص ثالثي واگذار نشده باشد نكات زير بايد رعايت گردد:

الف _ هرگاه ورشكسته فرد تاجر باشد دفاتر حسابداري و اسناد ورشكسته پس از خاتمه ورشكستگي در مقابل رسيد به او رد گرديده و اين نكته در صورتمجلس ورشكستگي قيد خواهد شد.هرگاه ورشكسته شركت تضامني يا مختلط باشد دفاتر و اسناد نامبرده به شريكي كه از طرف ساير شركاء معرفي گرديده تحويل داده مي شود. در صورتي كه شركاء نسبت به شخص معيني در اين باب موافقت ننمايند دفاتر و اسناد نامبرده به شخصي كه از طرف اداره تصفيه معين مي شود سپرده خواهد شد.

ج _ هرگاه ورشكسته شركت سهامي يا تعاوني باشد دفاتر و اسناد بايد در اداره تصفيه نگاهداري شود.

3 _ در صورتي كه اداره تصفيه محل مناسبي براي حفظ اين قبيل دفاتر و اسناد نداشته باشد آنها را به دفتر راكد ارسال خواهد داشت

فصل دوم _ اجراي مقررات مربوط به مراحل مختلفه ورشكستگي
مبحث اول _ تهيه صورت دارايي (م 24 تا م 31)

ماده 24 _ در فصول جداگانه برگ صورت دارايي بايد هر يك از اموال منقول و غيرمنقول و برگهاي بهادار و بستانكاري و وجه نقد به ترتيب ذكر شود. جمع ارزيابي كه به عمل آمده در آخر برگ نوشته مي شود. هرگاه در فصل بخصوصي مالي موجود نباشد اين نكته در خلاصه ذكر

خواهد شد. در برگ صورت دارايي بايد محل وقوع هرمال بخصوص نوشته شود.

ماده 25 _ صورت دارايي غيرمنقول بايد با ذكر حقوق اشخاص ثالث و بر طبق نمونه تهيه شود. در صورتي كه مال غير منقول در اجاره باشد بايد نام و مشخصات مستأجر و مدت اجاره و مال الاجاره با حق فسخ اجاره در برگ صورت دارايي قيد گردد. منافع غير منقولي كه در جريان ورشكستگي حاصل مي شود به ترتيب بايد در فصل جداگانه صورت دارايي نوشته شود.

ماده 26 _ اموال ورشكسته كه در خارجه واقع است در فهرست ذكرخواهد شد در مواردي كه اشخاص ثالث نسبت به اموال نامبرده حقي دارند نوع حق بايد در برگ صورت دارايي نوشته شود. در برگ صورت دارايي بايد تاريخ شروع به تصفيه و مدتي كه براي تشخيص دارايي طول كشيده و نام كليه اشخاصي كه در تنظيم برگ نامبرده شركت داشته اند ذكر شود. رئيس اداره يا كارمند مربوطه و كارشناسان بايد قسمتهاي مختلفه برگ صورت دارايي را امضا نمايند. پس از تهيه برگ صورت دارايي متصدي تنظيم بايد ورشكسته را از كيفري كه در ماده 14 قانون تصفيه پيش بيني شده متذكر ساخته و به او اخطار نمايد تا چنانچه نكات مذكور در برگ صورت دارايي مورد قبول او است مطابق دستور ماده 20 قانون تصفيه عمل نمايد.

ماده 27 _ در صورتي كه ورشكسته فوت شده يا فراري باشد ورثه و شركا و خدمه و متصديان امور و كليه اشخاصي كه به نحوي از انحاء در اموال ورشكسته تصرف و دخالت دارند مكلفند به جاي او امضا نموده و گواهي دهند. در مورد شركتهاي تضامني يا مختلط تكليف مذكور در

بالا به عهده هر يك از شركا مسوول حاضر كه اختيار اداره كردن امور شركت را داشته اند محول خواهد بود. هرگاه ورشكسته شركت سهامي يا شركت تعاوني باشد مديراني كه درحين اعلام ورشكستگي عهده دار امور شركت بوده اند مسوول انجام تكليف نامبرده شناخته خواهند شد. هرگاه تكليف بالا انجام نگيرد علت آن بايد در برگ صورت دارايي قيد شود.

ماده 28 _ اشيايي را كه اداره تصفيه به عنوان مستثنيات دين براي ورشكسته باقي مي گذارد بايد با ذكر شماره هاي مندرجه در برگ صورت دارايي در آخر صورت نوشته شده و موضوع نيز به او اعلام گردد. هرگاه ورشكسته از حق خود صرف نظر كند اين نكته در برگ صورت دارايي قيد شده و به امضا او مي رسد.

ماده 29 _ تصميم راجع به مستثنيات دين در اولين جلسه به بستانكاران اعلام گرديده و آنها حق دارند از تاريخ اعلام به مرجع صلاحيتدارشكايت نمايند. هرگاه شخص ثالثي نسبت به مالي ادعايي داشته باشد نوع ادعا در برگ مخصوص به آن نوشته شده و در آنجا نام كسي كه ادعا دارد و شماره ترتيب مال و اسنادي كه ارائه شده ذكرمي شود. به علاوه در ستون ملاحظات برگ صورت دارايي اين نكته نيز در مقابل شي ء مورد ادعا قيد مي شود. اظهارات ورشكسته وتصميمات اداره و دادگاه نيز به طور خلاصه و به ترتيب تاريخ درستون ملاحظات اين برگ نوشته خواهد شد.

ماده 30 _ هرگاه اداره تصفيه ادامه دادن به تجارت يا صنعت ورشكسته را مقتضي بداند دفاتر ورشكسته را از روز اعلام ورشكستگي بسته و مجددا حسابهاي جديدي از آن تاريخ به بعد باز نموده و يا آنكه دفاتر مخصوصي براي اين امر در نظر خواهد گرفت

ماده 31

_ در موقع تهيه برگ صورت دارايي اداره تصفيه پرسشهاي زيرين را از ورشكسته مي نمايد:

1 _ نام و محل اقامت بستانكاراني كه دفاتر ورشكسته حكايت ازمشخصات آنها نمي نمايد.

2 _ دعاوي كه نسبت به دارايي ورشكسته در جريان است

3 _ بيمه نامه هايي كه ورشكسته بابت بيمه اشخاص يا خسارت و حوادث غيرمترقبه نسبت به اموال دارد.

4 _ حق ولايت يا قيمومتي كه ورشكسته داشته و همچنين حقوق ودعاوي مربوطه آن

مبحث دوم _ دعوت بستانكاران (م 32 تا م 33)

ماده 32 _ آگهي مذكور در ماده 24 قانون اداره تصفيه علاوه بر اينكه براي بستانكاران فرستاده مي شود براي اشخاص زير نيز فرستاده خواهد شد:

1 _ قسمتهاي اجراي حوزه ورشكسته

2 _ دادگاه هايي كه دعاوي مربوطه به ورشكسته نزد آنها مطرح است

3 _ بنگاههاي بيمه كه ورشكسته قرارداد بيمه شخصي يا هر نوع بيمه ديگري كه مؤثر در امر تجارتي ورشكسته باشد با آنها منعقد نموده است

4 _ دادسراي مربوطه اگر اعمال ولايت يا قيموميت مي نمايد.

5 _ دفتر املاكي كه ورشكسته در حوزه آن داراي اموال غير منقول مي باشد.

صورت بستانكاراني كه براي آنها يك نسخه آگهي بالا فرستاده شده بايد در صورتمجلس ورشكستگي يا برگ جداگانه كه به امضا رئيس اداره تصفيه يا كارمند مربوط رسيده و پيوست صورتمجلس مي شود قيد گردد.

ماده 33 _ اصول اسنادي كه از طرف بستانكاران ارائه گرديده در صورتي به آنها رد خواهد شد كه رونوشت گواهي شده آن اسناد را به اداره تسليم نمايند.

مبحث سوم _ ادعاي اشخاص ثالث (م 34 تا م 37)

ماده 34 _ براي هر جلسه بستانكاران بايد صورتمجلس تنظيم شود. دراين صورتمجلس نام تمام بستانكاراني كه شخصا حاضر شده يا نماينده فرستاده اند قيد خواهد شد، سپس گزارش مذكور در ماده 26قانون اداره تصفيه قرائت شده و در صورتمجلس ذكر مي شود. كليه پيشنهادات در صورت مجلس نوشته شده و تصميم اداره نيز در آخرآن ذكر خواهد شد.

ماده 35 _ هرگاه اموال ورشكسته مورد مطالبه اشخاص ثالثي باشد اداره تصفيه تصميم مقتضي خواهد گرفت فروش مال مورد ادعا مانع تصميم اداره نخواهد بود مگر آنكه حاصل فروش بين بستانكاران تقسيم شده باشد.

ماده 36 _ همينكه اداره تصفيه تصميم مقتضي راجع به ادعاي شخص ثالثي گرفت مدلول آن را به اشخاص ذي نفع اعلام كرده و

مخصوصا به كساني كه ادعا دارند بايد تذكر داده بشود كه در صورت عدم مراجعه به دادگاه صلاحيت دار در موعد مقرر ادعاي آنها مسموع نخواهد بود.

ماده 37 _ هرگاه شخصي نسبت به شيئي كه داخل در مستثنيات دين است حق رهن يا رجحان داشته و حق او را نيز اداره تصفيه شناخته باشد قبلا طلب صاحب حق رهن يا رجحان پرداخته شده و مازاد آن به ورشكسته تسليم خواهد شد. هرگاه شيئي كه داخل در مستثنيات دين است مورد ادعاي ديگري قرار گيرد در اين صورت مقررات بالارعايت نشده و شخص ثالث مي تواند بر عليه شخص ورشكسته اقامه دعوي نمايد.

مبحث چهارم _ رسيدگي به مطالبات (م 38 تا م 46)

ماده 38 _ اطلاعاتي را كه ورشكسته طبق ماده 30 قانون اداره تصفيه راجع به مطالبات مي دهد در برگ صورت ادعاي طلب يا برگ جداگانه وارد شده و به امضا او مي رسد. مقررات مذكور در ماده 27آيين نامه راجع به شركتهاي تضامني و سهامي و تعاوني در اينجا نيزمراعات مي شود.

ماده 39 _ برگ طبقه بندي بستانكاران به ترتيب زير تنظيم مي گردد:

1 _ ذكر بستانكاراني كه داراي حق رهن هستند.

2 _ ذكر بستانكاران مذكور در ماده 58 قانون اداره تصفيه

هرگاه در بند 1 يا يكي از طبقات بند 2 بستانكاري موجود نباشد بايددر صورت طبقه بندي بستانكاران تذكر داده شود.

ماده 40 _ هرگونه ادعاي بستانكاري بايد در طبقه و ستون مخصوص به خود نوشته شود. تصميم اداره تصفيه مبني بر رد يا قبول آن نيز بايدبا ذكر خلاصه علت در آنجا قيد گردد. هرگاه ادعاي بستانكاري موجه شناخته نشود اداره تصفيه آن را رد خواهد كرد. رد يا قبول ادعايي به طور مشروط جايز نيست

ماده 41 _ مطالبات بايد به ترتيب شماره گذارده شده و جهت بستانكاري

در آنجا قيد و به شماره برگ ادعاي بستانكاري نيز اشاره شود. در برگ طبقه بندي بستانكاران بايد اموال مورد رهن قيد شود هرگاه منافع مالي مورد رهن باشد اين موضوع نيز ذكر خواهد شد.

ماده 42 _ هرگاه در قبال طلبي اموال شخص ثالثي در رهن بوده باشد اين قسمت جزء بستانكاري هاي عادي ثبت خواهد شد. در صورتي كه مال مورد رهن قبل از تقسيم وجوه حاصله به فروش رسيده وبستانكار به حق خود برسد صاحب مال جانشين بستانكار شناخته شده و در سهم بندي به همان نسبت شركت خواهد كرد.

ماده 43 _ هرگاه دعواي مربوط به طلبي در موقع اعلام ورشكستگي درجريان باشد اين ادعا جزء صورت طبقه بندي بستانكاران ذكر شده ولي اداره تا تعيين تكليف قطعي از طرف دادگاه تصميمي در آن باب نخواهد گرفت اداره تصفيه مي تواند تصميم خود را در ظرف مدت اعتراض راجع به بستانكاري تغيير دهد ولي اين تغيير بايد طبق ماده 35 قانون اداره تصفيه آگهي شده و به اشخاص ذي نفع نيز اعلام گردد.

ماده 44 _ هرگاه در نتيجه اعتراضي كه طبق ماده 36 قانون اداره تصفيه به عمل آمده دادگاه تصميمي اتخاذ نمايد اين تصميم در صورت طبقه بندي بستانكاران قيد مي گردد.

ماده 45 _ آگهي مذكور در ماده 35 قانون اداره تصفيه بايد در همان روزنامه كه توقف اعلام شده است ضبط گردد. در آگهي مندرج درقسمت 2 ماده 35 قانون اداره تصفيه بايد اخطار شود كه اگر اشخاص ذي نفع در ظرف مدت مقرر در ماده 36 قانون به دادگاه مراجعه ننمايند حق آنها از بين خواهد رفت

ماده 46 _ در مورد تصفيه اختصاري نيز صورت طبقه بندي بستانكاران تنظيم خواهد شد و مقررات فوق تا اندازه اي كه قابل اعمال

است درآنجا نيز رعايت خواهد گرديد.

مبحث پنجم _ تصفيه (م 47 تا م 53)

ماده 47 _ در مورد ماده 42 قانون اداره تصفيه براي هر مزايده بايدصورت مخصوصي تنظيم شود. در اين صورتمجلس بايد نام اشخاصي كه مباشر مزايده بوده و همچنين تاريخ و محل و مدت مزايده و بالاترين بهاء هر شي ء در آن قيد شود. صورتمجلس رارئيس يا كارمند اداره تصفيه امضا مي نمايد.

ماده 48 _ هرگاه موضوع مزايده مال غير منقول باشد اداء اين عبارت از طرف رئيس يا كارمند اداره تصفيه كه (فلان مال غير منقول به بهاءفلان مبلغ به آقاي ... واگذار مي شود) بايد در صورتمجلس قيد گردد و برنده مزايده نيز آن را امضا نمايد. هرگاه به بهاء ارزيابي شده خريداري پيدا نشود بايد در صورتمجلس ذكر گردد كه مال غيرمنقول در مزايده به فروش نرسيد. هرگاه مزايده تحت شرايطي به عمل آيداين نكته نيز در صورتمجلس بايد قيد گردد.

ماده 49 _ كساني كه در مزايده مال غيرمنقول شركت مي كنند بايد صدي پنج بهاء مال غيرمنقول ارزيابي شده را به صندوق اداره تصفيه تا روزي كه براي مزايده مقرر شده بسپارند. هرگاه پرداخت بهاء درموعد مقرر انجام نگيرد يا آنكه پيشنهاد دهنده حاضر به اجراي تعهدخود نگردد خسارت وارده از مبلغ سپرده برداشت خواهد شد.

ماده 50 _ هرگاه مال غيرمنقول موضوع مزايده مورد حق رهن و غيره واقع شده باشد بايد اخطاريه اي كه متضمن تاريخ و ساعت و محل مزايده باشد براي صاحب حق فرستاده شود. در صورتي كه برنده مزايده غير از صاحب حق رهن باشد بايد شخص برنده مزايده و شخص صاحب حق و رئيس يا كارمند اداره تصفيه در يكي از دفترخانه هاي اسناد رسمي حضور بهم رسانيده و ضمن انتقال

ملك به خريدار حق صاحب رهن را پرداخته و مازاد آن را به حساب ورشكسته منظور دارند.

ماده 51 _ هرگاه اشياء مورد مزايده بيمه شده باشد اين نكته بايد درموقع مزايده اعلام گردد. در صورتي كه اشياء مذكور يكجا به يك نفرواگذار شود اين انتقال بايد به بيمه كننده اعلام گردد.

ماده 52 _ انتقال دعواي مشكوكي كه طبق ماده 45 قانون اداره تصفيه پيش بيني شده بايد به وسيله برگ نمونه و تحت شرايطي كه در آن ذكر شده به عمل آمده و هزينه اي كه به آن تعلق مي گيرد به عهده انتقال گيرنده خواهد بود.

ماده 53 _ همين كه قرارداد ارفاقي بسته شد اقدام ديگري براي فروش اموال به عمل نيامده و اداره تصفيه منتظر گواهي دادگاه مربوطه خواهد بود.

مبحث ششم _ تقسيم وجوه حاصله( م 54 تا م 59 )

ماده 54 _ اداره تصفيه بايد براي تقسيم موقت سهام بر طبق ماده 48قانون اداره تصفيه صورت تقسيم موقت تهيه نموده و اعلام نمايد كه صورت تقسيم در ظرف مدت ده روز در دسترس بستانكاران گذارده خواهد شد. هرگاه دعواي مربوط به بستانكاري در موقع تقسيم موقت سهام به نتيجه نرسيده باشد سهمي كه براي او منظور شده كنار گذارده مي شود و همچنين بستانكاراني كه طلب آنها موجل است قبل از رسيدن موعد به آنها پرداخته نخواهد شد مگر آنكه براي برگشت فرع قانوني از طلب خود رضايت دهند.

ماده 55 _ صورت تقسيم نهايي وقتي تنظيم مي شود كه كليه دعاوي مربوط به دارايي و بدهي ورشكسته قطعي شده باشد. براي تنظيم صورت قطعي لازم نيست منتظر مازاد مذكور در ماده 45 قانون اداره تصفيه گرديد.

ماده 56 _ صورت تقسيم به ترتيب زير تنظيم مي شود: قبل از هر چيز اموال مورد رهن يا وثيقه و وجهي كه از حاصل فروش آن

بدست مي آيد قيد گرديده و هزينه كه از بابت اداره كردن و فروش آن به عمل آمده ذكر خواهد شد. اين گونه هزينه ها از حاصل فروش كسر شده و پس از پرداخت طلبهاي وثيقه دار مازاد آن به حساب عمومي وجوه حاصله نقل خواهد شد. هرگاه وجه حاصل فروش كافي براي تاديه طلب بستانكار وثيقه دار نباشد نام او به نسبت بقيه طلب جزء طبقه پنجم مذكور در ماده 57 قانون ذكر خواهد شد. از حاصل كل دارايي بدوا هزينه هاي ورشكستگي و هزينه امور ورشكستگي كسر گرديده و بقيه بين اشخاص مذكور در برگ صورت طبقه بندي بستانكاران تقسيم خواهد شد.

ماده 57 _ هرگاه به موجب ماده 45 قانون دعوايي به بستانكاري واگذارشده و اين دعوي به نتيجه مثبتي رسيده باشد اداره تصفيه ضمن صورت تقسيم يا به وسيله ضميمه جداگانه آن را بين بستانكار انتقال گيرنده و ساير بستانكاران تقسيم خواهد نمود.

ماده 58 _ همينكه صورت تقسيم تهيه شد بايد به بستانكاران اعلام گرددكه صورت نامبرده در اداره تصفيه در دسترس آنها گذارده خواهد شد.

هرگاه بعد از آگهي تغييري در صورت مزبور داده شود اين نكته نيز به طريق فوق اعلام خواهدگرديد.

ماده 59 _ قبل از اقدام به تقسيم اداره بايد مطمئن شود كه هيچ گونه اعتراضي در ظرف مدت مقرر نسبت به صورت تقسيم به عمل نيامده است در صورتي كه نسبت به اين صورت اعتراضي شده باشد اداره تصفيه براي تقسيم منتظر نتيجه رسيدگي به اين اعتراض خواهد بود.

مبحث هفتم _ خاتمه ورشكستگي (م 60 تا م 62)

ماده 60 _ پس از خاتمه ورشكستگي كارمند مربوطه گزارشي مبني برخاتمه ورشكستگي به رئيس اداره خواهد داد. در اين گزارش خلاصه عمليات تصفيه و جهت ورشكستگي و مبلغ دارايي و بدهي و ميزان زمينه خالي

و سهميه هايي كه به موجب فقره 4 ماده 47 قانون اداره تصفيه به صندوق وزارت دادگستري سپرده شده ذكر خواهد شد .سپس خاتمه ورشكستگي از طرف رئيس اداره اعلام و انتشارخواهد يافت

ماده 61 _ گزارش نهايي در مورد تصفيه اختصاري نيز بايد تنظيم شده و خاتمه ورشكستگي هم به موجب آگهي اعلام گردد. در مورد ماده 22 قانون انتشار آگهي مبني بر اعلام خاتمه ورشكستگي ضروري نيست

ماده 62 _ سند عدم كفايت دارايي بايد بر طبق نمونه پيوست صادر شود.

مبحث هشتم _ تصفيه اختصاري (م 63)

ماده 63 _ در مورد تصفيه اختصاري مذكور در فقره 2 ماده 23 قانون اداره تصفيه نكات زير رعايت مي شود:

1_ بستانكاران براي تشكيل جلسه دعوت نمي شوند مع ذلك هرگاه اداره مقتضي بداند ممكن است بوسيله تشكيل جلسه جلب نظر آنها را بنمايد ولي در صورتي كه ورشكسته پيشنهاد قرارداد ارفاقي نموده باشد در اين مورد بايد جلسه بستانكاران دعوت شود.

2- در هر موقع بدون هيچ گونه شرطي ممكن است خواه از طريق عادي يا بطور مزايده اقدام به فروش اموال ورشكسته به عمل آيد.مهلتي كه براي پرداخت بها مال داده مي شود نبايد از سه ماه تجاوزكند. در صورت نبودن خريدار به بها ارزيابي شده اقدام به مزايده مجدد به عمل نيامده و اداره تصفيه به نحو مقتضي اقدام به فروش آن خواهد نمود.

3- تقسيم وجوه حاصله طبق مدلول مواد 46 و 47 قانون به عمل آمده و سند عدم كفايت دارايي صادر مي شود ولي صورت تقسيم براي مراجعه اشخاص ذينفع در اداره تصفيه گذارده نشده و تقسيم موقت سهام نيز به عمل نخواهد آمد.

مبحث نهم _ مقررات مخصوص (م 64 تا 67)

ماده 64 _ در هر حوزه كه تشكيل اداره تصفيه اعلام شود امور ورشكستگي كه تا آن تاريخ خاتمه نيافته تحويل اداره تصفيه گرديده و مديران تصفيه و كارمندان ناظر بايد از هرگونه اقدام خودداري نمايند.

ماده 65 _ عمليات ورشكستگي اموري كه تصفيه آن در موقع اعلام تشكيل اداره تصفيه خاتمه نيافته طبق مقررات قانون اداره تصفيه و اين آيين نامه ادامه خواهد يافت

ماده 66 _ هرگاه اعمال ورشكستگي كه قبل از اعلام تشكيل اداره تصفيه انجام شده ناقص تشخيص شود با رعايت مقررات اين آيين نامه تكميل خواهد گرديد.

ماده 67 _ در موارد

مذكور در مواد بالا كه قسمتي از اعمال تصفيه به وسيله مديران تصفيه و قسمت ديگر به وسيله اداره تصفيه انجام مي شود هزينه امور تصفيه بايد به تشخيص رئيس اداره بين مديران و اداره تقسيم گردد.

قانون معادن مصوب ارديبهشت ماه 1377

فصل اول _ تعاريف و كليات (م 1 تا م 4)

ماده 1 _ تعريف واژه هاي به كار رفته در اين قانون به شرح زير است

الف _ ماده معدني (كاني : هر ماده يا تركيب طبيعي كه به صورت جامد يا گاز يا مايع و يا محلول در آب در اثر تحولات زمين شناسي به وجود آمده است

ب _ كانه مواد معدني يا كانيهاي موجود در كانسار كه داراي ارزش اقتصادي است

پ _ ذخيره معدني (كانسار): تمركز و يا انباشت طبيعي يك يا چند ماده معدني در زير يا روي زمين و يا محلول در آب مي باشد.

ت _ معدن ذخيره معدني است كه بهره برداري از آن مقرون به صرفه باشد.

ث _ اكتشاف تجسس ارادي به منظور يافتن كانسار است كه شامل عملياتي از جمله موارد زير مي باشد:

1 _ آثاريابي و نمونه برداري و آزمايشات كمي و كيفي

2 _ بررسيهاي زمين شناسي ژئوفيزيكي و ژئوشيميايي و مانند آنها و انجام اموري كه براي اين گونه بررسيها لازم باشد.

3 _ حفاري روباز و زيرزميني

4 _ تعيين شكل و كيفيت و كميت ذخيره معدني و تهيه نقشه هاي مربوطه

ج _ پروانه اكتشاف مجوزي است كه براي انجام عمليات اكتشافي مواد معدني در محدوده مشخص ازطرف وزارت معادن و فلزات صادر مي شود.

چ _ گواهي كشف تاييديه اي است كه توسط وزارت معادن و فلزات پس از اتمام عمليات اكتشافي و كشف كانه به نام دارنده پروانه اكتشاف صادر مي شود.

ح _ بهره برداري مجموعه عملياتي

است كه به منظور استخراج و كانه آرايي و به دست آوردن مواد معدني قابل فروش انجام مي گيرد.

خ _ بهره بردار: شخص حقيقي يا حقوقي اعم از دولتي تعاوني و خصوصي است كه داراي پروانه بهره برداري از وزارت معادن و فلزات باشد.

د _ استخراج مجموعه عملياتي است كه به منظور جدا كردن كانه از كانسار و انتقال آن به محل انباشت مواد انجام مي گيرد.

ذ _ اجازه برداشت مجوزي است كه از طرف وزارت معادن و فلزات براي تامين مصالح ساختماني موردنياز طرحهاي عمراني و برداشت واريزه ها و ذخاير محدود و جزيي و نيز عمليات آزمايشگاهي صادرمي شود.

ر _ حقوق دولتي عبارت است از درآمد دولت ناشي از استخراج بهره برداري و برداشت هر واحد از ماده يا مواد معدني

ز _ كانه آرايي عبارت است از كليه عمليات فيزيكي شيميايي و يا فيزيك و شيميايي كه به منظور جداكردن قسمتي از مواد باطله از كانه و يا تفكيك كانه ها از يكديگر انجام مي گيرد.

ژ _ فرآوري شامل كليه عملياتي است كه بر روي مواد خام معدني يا كانه آرايي شده آنها انجام و در نتيجه موجب توليد مواد اوليه صنعتي مي شود.

س _ محل انباشت مواد: محلي است خارج از كارگاههاي استخراج و تونلها و چاهها كه مواد مستخرجه در آنجا انباشته مي شود.

ش _ مواد باطله عبارت است از موادي كه در نتيجه استخراج يا كانه آرايي از كانه جدا مي گردد.

ص _ شن و ماسه معمولي شن و ماسه اي است كه حاوي كانيهاي با ارزش نبوده و يا تفكيك آنها مقرون به صرفه نباشد و عمدتا در كارهاي ساختماني راه سازي بتن ريزي و نظاير آن استفاده مي گردد.

ض _ خاك رس معمولي خاكي است كه

براي ساختن خشت و آجر معمولي (غيرنسوز) بكار مي رود ونيز در عمليات ساختماني و راه سازي و كشاورزي از آن استفاده مي شود.

ط _ خاك صنعتي خاكي است كه به علت داشتن خواص فيزيكي و يا شيميايي خاص مصارف صنعتي مختلف دارد.

ظ _ سنگ لاشه و ساختماني سنگهاي مختلف موجود در طبيعت كه حاوي كانه قابل تفكيك در شرايط كنوني نبوده و عمل آوري آن رايج و معمول و يا مقرون به صرفه نباشد و بنا به تشخيص وزارت معادن و فلزات سنگ تزييني نيست و عموما در پي يا ديوار چيني ساختمانها، راه سازي و ديواره سازي و امورنظير آن به كار مي رود.

ع _ سنگ تزييني سنگهاي متبلور و غير متبلور رسوبي آذرين و دگرگوني كه حاوي كانه قابل تفكيك درشرايط كنوني نبوده و عمل آوري آنها نظير برش و صيقل رايج و مقرون به صرفه باشد از قبيل مرمر، شبه مرمر (مرمريت تراورتن گرانيت و امثالهم

غ _ پروانه بهره برداري مجوزي است كه توسط وزارت معادن و فلزات براي بهره برداري از معادن درمحدوده اي كه مشخص شده است صادر مي گردد.

ف _ طرح بهره برداري طرحي است كه در آن جزئيات برنامه هاي اجرايي براي بهره برداري از معدن وزمان بندي اجراي عمليات و سايراطلاعات براساس شناسنامه معدن در نمونه فرمهاي ويژه وزارت معادن و فلزات توسط عاملين بهره برداري درج مي گردد.

ق _ معادن بلامعارض به معادني اطلاق مي شود كه فاقد بهره بردار بوده و يا واگذاري آن از نظر اين قانون منعي نداشته باشد.

ماده 2 _ در اجراي اصول چهل و چهارم و چهل و پنجم قانون اساسي مسووليت اعمال حاكميت دولت بر معادن كشور و حفظ ذخائر معدني و نيز صدور اجازه انجام

فعاليتهاي معدني مقرر در اين قانون و نظارت بر امور مزبور و فراهم آوردن موجبات توسعه فعاليتهاي معدني دستيابي به ارزش افزوده ايجاد اشتغال در اين بخش و نيز افزايش هم بخش معدن در توسعه اقتصادي و اجتماعي كشور به عهده وزارت معادن و فلزات مي باشد.

اعمال حاكميت مذكور در اين ماده نمي تواند مانع اعمال مالكيت اشخاص حقيقي و حقوقي در محدوده مقررات باشد.

ماده 3 _ مواد معدني به شرح زير طبقه بندي مي شوند:

الف _ مواد معدني طبقه يك عبارت هستند از:

سنگ آهك سنگ گچ شن و ماسه معمولي خاك رس معمولي صدف دريايي پوكه معدني نمك آبي و سنگي مارن سنگ لاشه ساختماني و نظاير آنها.

ب _ مواد معدني طبقه دوم عبارت هستند از:

1 _ آهن طلا، كرم قلع جيوه سرب روي مس تيتان آنتيموان موليبدن كبالت تنگستن كادميوم وساير فلزات

2 _ نيتراتها، فسفاتها، براتها، نمكهاي قليايي سولفاتها، كربناتها، كلرورها (به استثناي مواد ياد شده درطبقه يك و نظاير آنها.

3 _ ميكا، گرافيت تالك كائولن نسوزها، فلدسپات سنگ و ماسه سيليسي پرليت دياتوميت زئوليت بوكسيت خاك سرخ خاك زرد، خاكهاي صنعتي و نظاير آنها.

4 _ سنگهاي قيمتي و نيمه قيمتي مانند الماس زمرد، ياقوت يشم فيروزه انواع عقيق و امثال آنها.

5 _ انواع سنگهاي تزييني و نما.

6 _ انواع زغال سنگها و شيلهاي غيرنفتي

7 _ مواد معدني قابل استحصال از آبها و نيز گازهاي هيدروكربوري

ج _ مواد معدني طبقه سه عبارت هستند از:

كليه هيدروكربورها به استثناي ذغال سنگ مانند: نفت خام گاز طبيعي قير، پلمه سنگهاي نفتي سنگ آسفالت طبيعي و ماسه هاي آغشته به نفت و امثال آنها.

قير، پلمه سنگهاي نفتي و سنگ آسفالت طبيعي

در صورتي كه مورد عمل وزارت نفت شركتها و واحدهاي تابعه و وابسته به آن وزارت نباشد جزو معادن طبقه دو محسوب مي گردد.

د _ مواد معدني طبقه چهار عبارت هستند از:

كليه مواد پرتوزا اعم از اوليه و ثانويه

تبصره _ طبقه آن دسته از مواد معدني مرتبط با محدوده طبقات يك و دو كه در طبقه بندي فوِق مشخص نشده يا مورد ترديد باشد و نيز طبقه موادي شامل چند ماده از يك طبقه و موادي از طبقه ديگر، بر حسب نوع اهميت و ارزش اين مواد توسط وزارت معادن و فلزات تعيين مي شود.

ماده 4 _ امور مربوط به مواد معدني طبقات يك و دو به استثناي شن و ماسه معمولي و خاك رس معمولي در چهارچوب مقررات اين قانون در حيطه وظايف وزارت معادن و فلزات مي باشد.

تبصره _ تشخيص معمولي بودن شن و ماسه و خاك رس با وزارت معادن و فلزات است

فصل دوم _ اكتشاف (م 5 تا م 8)

ماده 5 _ اكتشاف ذخاير معدني توسط بخشهاي دولتي و تعاوني و خصوصي اعم از اشخاص حقيقي و حقوقي انجام مي شود. وزارت معادن و فلزات نيز مكلف است راسا يا توسط سازمانها و شركتها و واحدهاي تابعه و يا با استفاده از خدمات اشخاص حقيقي و حقوقي ذي ربط واجد صلاحيت نسبت به اكتشاف و شناسايي ذخاير معدني كشور اقدام نمايد.

ماده 6 _ اكتشاف ذخائر معدني منوط به صدور پروانه اكتشاف توسط وزارت معادن و فلزات است چگونگي اخذ پروانه ضوابط اكتشاف مدت اعتبار پروانه انتقال حقوق متعلق به آن پروانه و نيز ساير موارد ضروري مربوط برابر مفاد اين قانون در آيين نامه اجرايي تعيين خواهد شد.

تبصره _ اكتشاف حين بهره برداري نياز به صدور

پروانه اكتشاف ندارد، لكن در صورت كشف ذخيره يا ماده معدني جديد گواهي كشف دارنده پروانه بهره برداري به ترتيب با رعايت مفاد اين قانون اصلاح يا گواهي جديد صادر خواهد شد.

ماده 7 _ وزارت معادن و فلزات مكلف است پس از رسيدگي و تاييد عمليات اكتشافي نسبت به صدور گواهي كشف به نام دارنده پروانه اكتشاف اقدام نمايد. در اين گواهي نوع يا انواع ماده معدني كشف شده كميت كيفيت حدود، مساحت و هزينه عمليات اكتشافي بايد ذكر شود. گواهي مزبور با تاييد وزارت معادن و فلزات ظرف يك سال از تاريخ صدور، قابل انتقال به اشخاص ثالث خواهد بود.

تبصره 1 _ چگونگي اجراي ماده فوق به خصوص در صورت عدم تاييد عمليات اكتشافي در آيين نامه اجرايي اين قانون تعيين خواهد شد.

تبصره 2 _ در صورت عدم دستيابي به كانه پس از انجام عمليات اكتشافي حقي براي دارنده پروانه اكتشاف ايجاد نمي شود.

ماده 8 _ دارندگان گواهي كشف مي توانند حداكثر ظرف يك سال پس از صدور گواهي كشف درخواست خود را براي اخذ پروانه بهره برداري معدن كشف شده تسليم وزارت معادن و فلزات نمايند.عدم تسليم درخواست مزبور در مهلت مقرر موجب سلب حق اولويت ياد شده از آنان خواهد شد.

تبصره _ در صورت عدم تسليم به موقع درخواست ياد شده هزينه هاي اكتشافي مندرج در گواهي كشف توسط بهره بردار ذخيره معدني مكشوفه به دارنده گواهي مذكور به ترتيبي كه در آيين نامه اجرايي اين قانون مشخص خواهد شد پرداخت مي گردد.

فصل سوم _ بهره برداري (م 9 تا م 17)

ماده 9 _ بهره برداري از ذخاير معدني مستلزم اخذ پروانه بهره برداري از وزارت معادن و فلزات است اين پروانه بر اساس شناسنامه معدن و طرح بهره برداري

مصوب وزارت مذكور صادر خواهدشد.

ماده 10 _ عاملين بهره برداري از ذخاير معدني عبارتند از:

الف _ اشخاص حقيقي و حقوقي زير با تشخيص و اجازه مستقيم وزارت معادن و فلزات

1 _ دارندگان گواهي كشف در مهلت مقرر در ماده 8.

2 _ واحدهاي توليدكننده مواد معدني فرآوري شده با ارزش افزوده تر تا مرحله توليد مواد اوليه صنعتي از معادن بلامعارض تا زماني كه به توليد ادامه مي دهند.

3 _ واحدهاي صنعتي مصرف كننده مواد معدني از معادن بلامعارض تا زماني كه به توليد ادامه مي دهند.

4 _ متقاضيان بهره برداري كه متخصص معدن يا زمين شناسي بوده و يا بين آنها حداقل يك نفر از متخصصين مذكور وجود داشته باشد، از معادن بلامعارض تا زماني كه تركيب فوق را دارا باشد.

ب _ واحدها يا شركتهاي تابعه و وابسته به وزارت معادن و فلزات بنا به ضرورت

واحدها و شركتهاي مذكور مي توانند با استفاده از خدمات اشخاص حقيقي و حقوقي صلاحيتدار و يا با مشاركت آنها از ذخاير معدني بهره برداري كنند.

ج _ شركتهاي تعاوني معدني متشكل از كاركنان معادن

تبصره 1 _ در صورتي كه متقاضيان بهره برداري متعدد باشند و يا متقاضيان در عداد بندهاي فوِق نباشند، مقررات مربوط به بخش معاملات دولتي قانون محاسبات عمومي ملاك عمل مي باشد.

تبصره 2 _ شناسنامه هر معدن در بردارنده مشخصات معدن كميت و كيفيت ذخيره معدني ارزيابي فني و اقتصادي شامل نرخ بازگشت داخلي سرمايه الزامات اجرايي عمليات معدني استخراج بهينه ذخيره مزبور و رعايت اصول ايمني و حفاظت فني و ساير موارد ضروري است ذخيره معدني قطعي مندرج در شناسنامه توسط وزارت معادن و فلزات تضمين خواهد شد و به عنوان وثيقه قابل قبول مي باشد.

تبصره 3

_ پروانه بهره برداري سندي است رسمي لازم الاجرا، حاوي مدت بهره برداري بر اساس شناسنامه معدن و طرح بهره برداري مصوب قابل تمديد، قابل معامله و انتقال به اشخاص ثالث كه متضمن حق انتفاع دارنده پروانه از ذخيره معدني و نيز بردارنده تعهدات وي در اجراي مفاد آن مي باشد.مدت هر دوره بهره برداري با توجه به موارد فوق و ذخيره موجود تا حداكثر 25 سال با حق اولويت تمديد براي دارنده پروانه تعيين مي شود.

ماده 11 _ وزارت معادن و فلزات مكلف است در صدور پروانه اكتشاف و بهره برداري از معادن به خانواده هاي شهدا و جانبازان و ايثارگران و شركتهاي تعاوني و سهامي افراد واجد شرايط محلي با رعايت مفاد اين قانون اولويت دهد.

ماده 12 _ معادن بزرگ با توجه به ميزان ذخيره عيار، ميزان استخراج ارزش ماده معدني ميزان سرمايه گذاري موقعيت جغرافيايي و ملاحظات سياسي اجتماعي و اقتصادي به پيشنهاد وزارت معادن و فلزات و تصويب هيات وزيران تشخيص داده مي شود و نحوه بهره برداري آن توسط هيات دولت تعيين مي گردد.

ماده 13 _ وزارت معادن و فلزات مي تواند براي تامين مصالح ساختماني مورد نياز طرحهاي عمراني و نيز برداشت واريزه ها و ذخاير محدود كشف شده يا در صورت لزوم برداشت جزيي از يك ذخيره معدني و همچنين براي عمليات آزمايشگاهي با تشخيص خود اجازه برداشت محدود صادر نمايد.

ماده 14 _ دارنده پروانه بهره برداري بايد درصدي از بهاي ماده معدني سرمعدن مندرج در پروانه را به نرخ روز، به عنوان حقوق دولتي سالانه به وزارت معادن و فلزات پرداخت نمايد. وزارت مزبور مي تواند در صورت لزوم معادل بهاي آن ماده معدني از بهره بردار اخذ كند.

چگونگي اجراي اين ماده و نيز ضوابط تعيين

درصد ياد شده با توجه به عوامل موثر در آن از جمله محل و موقعيت معدن وضعيت ذخيره معدني روش استخراج تعهدات و سود ترجيحي بهره بردار درآيين نامه اجرايي اين قانون مشخص خواهد شد.

بديهي است كليه درآمدهاي حاصل از اجراي اين ماده به حساب خزانه منظور خواهد شد.

تبصره 1 _ مبناي قيمت پايه ماده معدني معادني كه از طريق اعمال قانون محاسبات عمومي كشور واگذار مي شوند، ميانگين حقوق دولتي معادن مشابه مجاور آنها خواهد بود.

تبصره 2 _ حقوق دولتي براي دارندگان اجازه برداشت ميانگين حقوق دولتي معادن مجاور محل برداشت خواهد بود. بررسيهاي آزمايشگاهي و كاربردي تا ميزان يك تن از پرداخت حقوق مزبور معاف خواهد بود.

تبصره 3 _ ماخذ درآمد موضوع قسمت اخير بند (الف تبصره (66) قانون بودجه سال 1363، درصد تعيين شده در ماده فوق خواهد بود.

ماده 15 _ مواد باطله حاصل از عمليات استخراج و بهره برداري از معادن در صورت عدم استفاده بهره بردار از آن پس از انقضاي مدت ذكر شده در پروانه يا اجازه برداشت متعلق به دولت بوده و به طرقي كه وزارت معادن و فلزات صلاح بداند استفاده خواهد شد.

ماده 16 _ وزارت معادن و فلزات موظف است به منظور تشويق سرمايه گذاري براي توليد مواد معدني فرآوري شده واحدهاي مربوطه را زير پوشش نظارتي و حمايتي و هدايتي خود قرار داده و از سرمايه گذاري بخش غيردولتي در اين امور حمايت نمايد و در اين باره مطالعات امكان سنجي و تهيه طرحهاي تيپ انجام دهد. چگونگي آن در آيين نامه اجرايي مشخص خواهد شد.

ماده 17 _ دولت موظف است به منظور توسعه فرآوري و صادرات مواد معدني با ارزش افزوده بيشتر و نيز گسترش

فعاليتهاي اكتشافي و بهره برداري پيشنهاد وزارت معادن و فلزات در رابطه با خط مشيهاي توليدي بازرگاني مالي و پولي مرتبطه را مورد بررسي قرار داده در صورت تصويب در برنامه هاي توسعه منظور نمايد و براي تحقق آن در لوايح بودجه سالانه كشور پيش بيني لازم را به عمل آورد.

تبصره _ وزارت معادن و فلزات مكلف است گسترش فرآوري مواد معدني و صادرات آن را در اولويت برنامه هاي اجرايي خود قرار دهد.

فصل چهارم _ مقررات عمومي (م 18 تا م 36)

ماده 18 _ وزارت معادن و فلزات مكلف است وضع بهره برداران فعلي را به تدريج پيش از انقضاي اعتبارمجوزهاي صادره با اين قانون تطبيق داده در صورت انجام تعهدات مربوط براي آنان پروانه بهره برداري جديد صادر نمايد. در هر حال اقدامات ياد شده نبايد به هيچ وجه به حقوق مكتسبه بهره برداران لطمه اي وارد سازد.

ماده 19 _ هر كس بدون اخذ پروانه اكتشاف يا بهره برداري و يا اجازه برداشت اقدام به حفاريهاي اكتشافي استخراج برداشت و بهره برداري مواد معدني نمايد، متصرف در اموال عمومي و دولتي محسوب مي شود و با او برابر قوانين و مقررات مربوط رفتار خواهد شد. در اين موارد ماموران انتظامي موظفند حسب درخواست وزارت معادن و فلزات بلافاصله از اين گونه عمليات جلوگيري و متهم يا متهمان را براي صدور حكم به مرجع قضايي معرفي نمايند. وزارت معادن و فلزات مكلف است ضمن انجام اقدامات لازم به موقع درخواست ضرر و زيان ناشي از جرم را به مرجع قضايي مربوط تسليم نمايد.

ماده 20 _ وزارت معادن و فلزات به دارندگان پروانه بهره برداري و اجازه برداشت كه به تعهدات خود عمل ننمايند و يا قادر به انجام آن نباشند با تعيين مهلتي متناسب

اخطار خواهد نمود تا تعهد خود را ايفا نمايند. در صورتي كه در انقضاي مهلت مقرر اقدامي از سوي متعهد صورت نگيرد و يا اقدام انجام شده به طور كلي كافي نباشد، ملزم به پرداخت خسارات ناشي از عدم انجام تعهدات مربوط خواهد شد و يا درنهايت فاقد صلاحيت براي ادامه عمليات مربوط شناخته مي شود. انجام اين عمل در اعتبار پروانه بهره برداري و يا حقوق اشخاص ثالث تاثيري نخواهد داشت

تبصره _ وزارت معادن و فلزات موظف است شرايط مربوط به چگونگي جبران خسارات ناشي از عدم انجام تعهدات موضوع اين ماده را در پروانه بهره برداري و اجازه برداشت درج نمايد.

ماده 21 _ بهره بردار و دارنده اجازه برداشت قبلي موظف است اموال و تجهيزات مربوط به معدن را كه انتزاع آن به تشخيص كارشناسي وزارت معادن و فلزات موجب وارد آمدن لطمه و خسارت به معدن مي شود به نرخ تعيين شده بر اساس ارزيابي كارشناس رسمي دادگستري به قيمت روز به بهره بردار جديد واگذار نمايد. در صورت عدم واگذاري اموال و تجهيزات مربوط به معدن برابر شرايط ياد شده مسوول جبران خسارت وارده خواهد بود.

ماده 22 _ چنانچه اجراي عمليات معدني در محدوده املاك داير يا مسبوق به احياي اشخاص واقع و نياز به تصرف اين املاك باشد، مجري عمليات پس از تاييد وزير معادن و فلزات مكلف است اجاره يا بهاي آن را بدون محاسبه ذخاير معدني واقع در آن برابر نظر كارشناس رسمي دادگستري به قيمت روز به صاحب ملك بپردازد و در صورت امتناع وي از دريافت آن در صندوق سازمان ثبت اسناد و املاك كشور توديع نمايد كه در اين

حالت زمينه انجام عمليات معدني توسط وزارت معادن و فلزات با هماهنگي دستگاههاي مسوول فراهم خواهد شد.

تشخيص داير يا مسبوق به احياء بودن املاك و وضع مالكيت مالك يا مالكين به عهده مراجع مربوطه مي باشد.

تبصره 1 _ در صورتي كه براي ادامه عمليات اكتشافي يا بهره برداري و استخراج معادن واقع در خارج از املاك ياد شده نياز به حفر كانال يا تونل زيرزميني باشد كه در عمق عرفي املاك مزبور قرار گيرد،مشمول ماده فوق بوده در غير اين صورت تابع ملك نخواهد بود. تشخيص عمق عرفي موضوع اين تبصره با توجه به نوع كاربري اراضي منطقه عمليات معدني به عهده كارشناس رسمي دادگستري مي باشد.

تبصره 2 _ مالك يا مالكين املاك فوق الذكر يا قائم مقام قانوني آنها در اخذ پروانه اكتشاف ذخايرسنگ لاشه ساختماني و سنگهاي تزييني و نما واقع در عمق عرفي املاك داير يا مسبوق به احياي خودكه به ترتيب مقرر در قسمت اخير تبصره فوق تعيين مي شود، مشروط به تسليم درخواست به وزارت معادن و فلزات قبل از صدور پروانه اكتشاف براي سايرين نسبت به آنها حق تقدم خواهند داشت كه دراين صورت مواد مكشوفه تا عمق عرفي به تبع ملك متعلق به آنان بوده ضمن معافيت از پرداخت حقوق دولتي براساس مفاد ماده (10) و بند (1) شق (الف ماده مذكر و با آنها رفتار خواهد شد.

تبصره 3 _ ماموران انتظامي مكلفند در صورت ممانعت مالك از اجراي عمليات معدني موضوع اين ماده بلافاصله به درخواست وزارت معادن و فلزات طبق مقررات موضوعه رفع ممانعت و مزاحمت نمايند.

ماده 23 _ هرگونه اقدام در محدوده هاي بهره برداري و برداشت مواد معدني توسط دستگاههاي اجرايي اعم از وزارتخانه ها، شركتها

و سازمانهاي دولتي و موسسات عمومي غيرانتفاعي و نهادهاي انقلاب و واحدهاي تابعه آنها موكول به كسب مجوز از وزارت معادن و فلزات مي باشد.

ماده 24 _ جهت تسريع در امر اكتشاف و بهره برداري از معادن دستگاههاي اجرايي مربوط مكلفند حداكثر ظرف چهار ماه نسبت به استعلام وزارت معادن و فلزات در مورد حريمهاي قانوني مربوط به آنها و مناطق موضوع بند (الف ماده (3) قانون حفاظت و بهسازي محيط زيست مصوب 1353 و اصلاحيه هاي تصويب شده آن و رعايت قانون حفاظت و بهره برداري از جنگلها و مراتع كشور مصوب سال 1346 و اصلاحيه هاي بعدي آن و نيز قانون حفظ كاربري اراضي زراعي و باغها مصوب سال 1374هنگام صدور پروانه اكتشاف و بهره برداري اعلام نظر نمايند. عدم اعلام نظر در مهلت مقرر به منزله موافقت دستگاههاي مزبور براي اجراي عمليات فوق تلقي مي شود.

ماده 25 _ چنانچه محدوده عمليات معدني در منابع ملي و طبيعي واقع باشد، مطابق تبصره (4) ماده 3) قانون حفاظت و بهره برداري از جنگلها و مراتع كشور مصوب 1346 و اصلاحيه هاي تصويب شده آن اقدام لكن به جاي بهره مالكانه و حق الارض مندرج در تبصره ياد شده به مأخذ سه درصد (3%)حقوق دولتي موضوع ماده (14) اين قانون و تبصره هاي (1) و (2) آن به منظور بازسازي مناطق عمليات معدني علاوه بر حقوق دولتي مذكور توسط وزارت معادن و فلزات از بهره برداران و دارندگان اجازه برداشت دريافت و به حساب مربوطه واريز مي شود.

ماده 26 _ محدوده هاي مربوط به استخراج و انباشت و بهره برداري مواد معدني و دفع مواد زائد معادن واقع در منابع ملي كه مساحت اين محدوده ها در مجوز

صادره قيد مي شود، عرصه عملياتي معدن مربوطه بوده و تا پايان عمر معدن به صورت اموال عمومي در مجوزهايي كه صادر مي شود به منزله تصرف در اموال عمومي محسوب مي شود.

ماده 27 _ وزارت معادن و فلزات موظف است به منظور استفاده مطلوب از خدمات متخصصان معدن و زمين شناسي و امور مربوط به آن اين گروه را در قالب دفاتر فني مهندسي ساماندهي كند. دولت موظف است لايحه نظام مهندسي معدن و زمين شناسي را تدوين نموده و ظرف شش ماه از تاريخ تصويب اين قانون به مجلس ارائه نمايد.

ماده 28 _ دستگاههاي اجرايي مكلفند با توجه به موقعيت جغرافيايي معادن و لزوم توسعه بخش معدن مناطق محل وقوع معادن را جزو اولويت اجراي طرحها و برنامه هاي توسعه اي و اعمال نرخهاي تعرفه اي _ ترجيحي خود قرار دهند.

ماده 29 _ به منظور ايجاد ثبات در محاسبات اقتصادي توليد مواد معدني مقرراتي كه منجر به تحميل هزينه غيرمرتبط و سربار براي توليد مواد مذكور مي شود از تاريخ تصويب اين قانون كان لم يكن تلقي مي گردد.

ماده 30 _ مطالبات وزارت معادن و فلزات از اشخاص اعم از حقيقي يا حقوقي بابت حقوق دولتي سه درصد بازسازي و جبران خسارت ناشي از عدم انجام تعهدات به ترتيب موضوع ماده (14) وتبصره هاي (1) و (2) آن و مواد (20) و (25) اين قانون درحكم مطالبات مستند به اسناد لازم الاجرابوده و براساس ماده (48) قانون محاسبات عمومي كشور مصوب 1/6/1366 مجلس شوراي اسلامي بر طبق مقررات اجرايي مالياتهاي مستقيم قابل وصول خواهد بود.

ضرر و زيان ناشي از ديركرد براساس جدولي خواهد بود كه به همراه آيين نامه اجرايي اين قانون توسط وزارت معادن و فلزات تهيه و

به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 31 _ به منظور تحقق توسعه پايدار در بخش معدن دولت موظف است صندوق بيمه سرمايه گذاري فعاليتهاي معدني را جهت تامين تمام يا قسمتي از خسارات احتمالي ناشي از عدم كشف كانه و سرمايه گذاريهاي موجود، طبق اساسنامه اي كه به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد در وزارت معادن و فلزات تاسيس نمايد و همه ساله در صورت لزوم اعتبار مورد نياز سهم دولت را با توجه به سياستهاي توليدي در لوايح بودجه سالانه پيشنهاد نمايد.

ماده 32 _ وزارت معادن و فلزات مجاز است در اجراي بند (14) ماده (1) قانون تاسيس وزارت مزبور مصوب سال 1363 مجلس شوراي اسلامي به منظور تسريع در تحقق امر اكتشاف و شناسايي كانسارها و ضرور تا ساير عمليات معدني شركتهاي عملياتي كه اساسنامه آنها به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد، تاسيس نمايد.

ماده 33 _ كاركنان رسمي دولت در وزارت معادن و فلزات و شركتها و سازمانهاي تابعه دولتي در زمان اشتغال و تا يك سال بعد از قطع اشتغال نمي توانند به طور مستقيم يا غيرمستقيم در معاملات و امتيازات موضوع اين قانون ذي سهم و يا ذي نفع باشند. در صورت تخلف به انفصال ابد از خدمات دولتي و محروميت از پنج تا ده سال از هرگونه عقد قرارداد معدني و اخذ هرگونه مجوز عمليات معدني محكوم مي گردند.

ماده 34 _ وزارت معادن و فلزات مكلف است در كليه معادن كشور براي جلوگيري از تخريب و تضييع ذخاير معدني و اجراي تعهدات اكتشاف كنندگان و بهره برداران و رعايت اصول ايمني و حفاظتي كاركنان معادن طبق آيين نامه اجرايي اين قانون نظارت كامل بنمايد.

ماده 35 _ آيين نامه اجرايي اين قانون توسط

وزارت معادن و فلزات با هماهنگي ساير وزارتخانه ها،سازمانها و ارگانهاي ذي ربط در مدت سه ماه تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 36 _ از تاريخ تصويب اين قانون قانون معادن و اصلاحات بعدي آن و نيز ساير قوانين و مقررات مربوط در قسمت مغاير لغو مي گردد.

قانون صدور چك مصوب 8 / 4 / 1355 (م 1 تا م 23)

با اصلاحات 2/6/1382

ماده 1 _ انواع چك عبارت است از:

1 _ چك عادي چكي است كه اشخاص عهده بانكها به حساب جاري خود صادر و دارنده آن تضميني جز اعتبار صادر كننده آن ندارد.

2 _ چك تاييد شده چكي است كه اشخاص عهده بانكها به حساب جاري خود صادر و توسط بانك محال عليه پرداخت وجه آن تاييد مي شود.

3 _ چك تضمين شده چكي است كه توسط بانك به عهده همان بانك به درخواست مشتري صادر و پرداخت وجه آن توسط بانك تضمين مي شود.

4 _ چك مسافرتي چكي است كه توسط بانك صادر و وجه آن در هر يك از شعب آن بانك يا توسط نمايندگان و كارگزاران آن پرداخت مي گردد.

ماده 2 _ چكهاي صادر عهده بانكهايي كه طبق قوانين ايران در داخل كشور داير شده و يا مي شوند، همچنين شعب آنها در خارج از كشور، در حكم اسناد لازم الاجراست و دارنده چك در صورت مراجعه به بانك و عدم دريافت تمام يا قسمتي از وجه آن به علت نبودن محل و يا به هر علت ديگري كه منتهي به برگشت چك و عدم پرداخت گردد، مي تواند طبق قوانين و آيين نامه هاي مربوط به اجراي اسناد رسمي وجه چك يا باقيمانده آن را از صادركننده وصول نمايد.

براي صدور اجراييه دارنده چك بايد عين چك و گواهينامه مذكور در

ماده 4 و يا گواهينامه مندرج در ماده 5را به اجراي ثبت اسناد محل تسليم نمايد.

اجراي ثبت در صورتي دستور اجرا صادر مي كند كه مطابقت امضاي چك با نمونه امضاي صادركننده در بانك از طرف بانك گواهي شده باشد. دارنده چك اعم است از كسي كه چك در وجه او صادر گرديده يا به نام او پشت نويسي شده يا حامل چك (در مورد چكهاي در وجه حامل يا قائم مقام قانوني آنان

تبصره _ دارنده چك مي تواند محكوميت صادر كننده را نسبت به پرداخت كليه خسارات و هزينه هاي وارد شده كه مستقيما و به طور متعارف در جهت وصول طلب خود از ناحيه وي متحمل شده است اعم از آن كه قبل از صدور حكم يا پس از آن باشد، از دادگاه تقاضا نمايد، در صورتي كه دارنده چك جبران خسارت و هزينه هاي مزبور را پس از صدور حكم درخواست كند، بايد درخواست خود را به همان دادگاه صادر كننده حكم تقديم نمايد.

ماده 3 _ صادر كننده چك بايد در تاريخ مندرج در آن معادل مبلغ مذكور در بانك محال عليه وجه نقد داشته باشد و نبايد تمام يا قسمتي از وجهي را كه به اعتبار آن چك صادر كرده به صورتي از بانك خارج نمايد يا دستور عدم پرداخت وجه چك را بدهد و نيز نبايد چك را به صورتي تنظيم نمايد كه بانك به عللي از قبيل عدم مطابقت امضا يا قلم خوردگي در متن چك يا اختلاف در مندرجات چك و امثال آن از پرداخت وجه چك خودداري نمايد.

هرگاه در متن چك شرطي براي پرداخت ذكر شده باشدبانك به آن شرط ترتيب اثر نخواهد داد.

ماده 3

مكرر _ چك فقط در تاريخ مندرج در آن يا پس از تاريخ مذكور قابل وصول از بانك خواهد بود.

ماده 4 _ هرگاه وجه چك به علتي از علل مندرج در ماده 3پرداخت نگردد بانك مكلف است در برگ مخصوصي كه مشخصات چك و هويت و نشاني كامل صادركننده در آن ذكر شده باشد، علت يا علل عدم پرداخت را صريحا قيد و آن را امضا و مهر نموده و به دارنده چك تسليم نمايد.

در برگ مزبور بايد مطابقت امضاي صادركننده با نمونه امضاي موجود در بانك (در حدود عرف بانكداري و يا عدم مطابقت آن از طرف بانك تصديق شود.

بانك مكلف است به منظور اطلاع صادركننده چك فورا نسخه دوم اين برگ را به آخرين نشاني صاحب حساب كه در بانك موجود است ارسال دارد. در برگ مزبور بايد نام و نام خانوادگي و نشاني كامل دارنده چك نيز قيد گردد.

ماده 5 _ در صورتي كه موجودي حساب صادركننده چك نزد بانك كمتر از مبلغ چك باشد، به تقاضاي دارنده چك ، بانك مكلف است مبلغ موجود در حساب را به دارنده چك بپردازد و دارنده چك با قيد مبلغ دريافت شده در پشت چك و تسليم آن به بانك گواهي نامه مشتمل بر مشخصات چك و مبلغي كه پرداخت شده از بانك دريافت مي نمايد. چك مزبور نسبت به مبلغي كه پرداخت نگرديده بي محل محسوب و گواهينامه بانك در اين مورد براي دارنده چك جانشين اصل چك خواهد بود.

در مورد اين ماده نيز بانك مكلف است اعلاميه مذكور در ماده قبل را براي صاحب حساب ارسال نمايد.

ماده 6 _ بانكها مكلفند در روي هر برگ چك نام

و نام خانوادگي صاحب حساب را قيد نمايند.

ماده 7 _ هر كس مرتكب بزه صدور چك بلامحل گردد به شرح ذيل محكوم خواهد شد:

الف _ چنانچه مبلغ مندرج در متن چك كمتر از ده (10000000) ريال باشد به حبس تا حداكثر شش ماه محكوم خواهد شد.

ب _ چنانچه مبلغ مندرج در متن چك از ده ميليون (10000000) ريال تا پنجاه ميليون (50000000) ريال باشد از شش ماه تا يك سال حبس محكوم خواهد شد.

ج _ چنانچه مبلغ مندرج در متن چك از پنجاه ميليون (50000000) ريال بيشتر باشد به حبس از يك سال تا دو سال و ممنوعيت از داشتن دسته چك به مدت دو سال محكوم خواهد شد و در صورتي كه صادر كننده چك اقدام به اصدار چكهاي بلامحل نموده باشد، مجموع مبالغ مندرج در متون چكها ملاك عمل خواهد بود.

تبصره _ اين مجازاتها شامل مواردي كه ثابت شود چكهاي بلامحل بابت معاملات نامشروع و يا بهره ربوي صادر شده ، نمي باشد.

ماده 8 _ چكهايي كه در ايران عهده بانكهاي واقع در خارج كشور صادر شده و منتهي به گواهي عدم پرداخت شده باشند، از لحاظ كيفري مشمول مقررات اين قانون خواهندبود.

ماده 9 _ در صورتي كه صادركننده چك قبل از تاريخ شكايت كيفري وجه چك را نقدا به دارنده آن پرداخته يابا موافقت شاكي خصوصي ترتيبي براي پرداخت آن داده باشد ، يا موجبات پرداخت آن را در بانك محال عليه فراهم نمايد، قابل تعقيب كيفري نيست

در مورد اخير بانك مذكور مكلف است تا ميزان وجه چك حساب صادركننده را مسدود نمايد و به محض مراجعه دارنده و تسليم چك وجه آن را بپردازد.

ماده

10 _ هر كس با علم به بسته بودن حساب بانكي خود مبادرت به صدور چك نمايد، عمل وي در حكم صدور چك بي محل خواهد بود و به حداكثر مجازات مندرج درماده 7 محكوم خواهد شد و مجازات تعيين شده غير قابل تعليق است

ماده 11 _ جرايم مذكور در اين قانون بدون شكايت دارنده چك قابل تعقيب نيست و در صورتي كه دارنده چك تاشش ماه از تاريخ صدور چك براي وصول آن به بانك مراجعه نكند، يا ظرف شش ماه از تاريخ صدور گواهي عدم پرداخت شكايت ننمايد، ديگر حق شكايت كيفري نخواهد داشت

منظور از دارنده چك در اين ماده شخصي است كه براي اولين بار چك را به بانك ارايه داده است براي تشخيص اين كه چه كسي اولين بار براي وصول وجه چك به بانك مراجعه كرده است بانكها مكلفند به محض مراجعه دارنده چك هويت كامل و دقيق او را در پشت چك با ذكرتاريخ ذكر نمايند.

كسي كه چك پس از برگشت از بانك به وي منتقل گرديده حق شكايت كيفري نخواهد داشت مگر آن كه انتقال قهري باشد.

در صورتي كه دارنده چك بخواهد چك را به وسيله شخص ديگري به نمايندگي از طرف خود وصول كند و حق شكايت كيفري او در صورت بي محل بودن چك محفوظ باشد، بايد هويت و نشاني خود را با تصريح نمايندگي شخص مذكور در ظهر چك قيد نمايد، و در اين صورت بانك اعلاميه مذكور در ماده 4 و 5 را به نام صاحب چك صادر مي كند و حق شكايت كيفري او محفوظ خواهد بود.

تبصره _ هرگاه بعد از شكايت كيفري شاكي چك را به

ديگري انتقال دهد يا حقوق خود را نسبت به چك به هرنحو به ديگري واگذار نمايد، تعقيب كيفري موقوف خواهدشد.

ماده 12 _ هرگاه قبل از صدور حكم قطعي شاكي گذشت نمايد و يا اين كه متهم وجه چك و خسارت تاخير تاديه را نقدا به دارنده آن پرداخت كند، يا موجبات پرداخت وجه چك و خسارات مذكور را فراهم كند يا در صندوِق دادگستري يا اجراي ثبت توديع نمايد، مرجع رسيدگي قرار موقوفي تعقيب صادر خواهد كرد.

صدور قرار موقوفي تعقيب در دادگاه كيفري مانع از آن نيست كه آن دادگاه نسبت به ساير خسارات مورد مطالبه رسيدگي و حكم صادر كند.

هرگاه پس از صدور حكم قطعي ، شاكي گذشت كند و يا اين كه محكوم عليه به ترتيب فوق موجبات پرداخت وجه چك و خسارات تاخير تاديه و ساير خسارات مندرج در حكم را فراهم نمايد، اجراي حكم موقوف مي شود و محكوم عليه فقط ملزم به پرداخت مبلغي معادل يك سوم جزاي نقدي مقرر در حكم خواهد بود كه به دستور دادستان به نفع دولت وصول خواهد شد.

تبصره _ ميزان خسارت و نحوه احتساب آن بر مبناي قانون الحاق يك تبصره به ماده (2) قانون اصلاح موادي از قانون صدور چك _ مصوب 10/3/1376 مجمع تشخيص مصلحت نظام _ خواهد بود.

ماده 13 _ الف _ در صورتي كه ثابت شود چك سفيد امضاء داده شده باشد.

ب _ هرگاه در متن چك، وصول وجه آن منوط به تحقق شرطي شده باشد.

ج _ چنانچه در متن چك قيد شده باشد كه چك بابت تضمين انجام معامله يا تعهدي است.

د _ هرگاه بدون قيد در متن چك ثابت

شود كه وصول وجه آن منوط به تحقق شرطي بوده يا چك بابت تضمين انجام معامله يا تعهدي است.

ه_ _ در صورتي كه ثابت گردد چك بدون تاريخ صادر شده و يا تاريخ واقعي صدور چك مقدم بر تاريخ مندرج در متن چك باشد.

ماده 14 _ صادركننده چك يا ذي نفع يا قائم مقام قانوني آنها با تصريح به اين كه چك مفقود يا سرقت يا جعل شده و يا از طريق كلاهبرداري يا خيانت در امانت يا جرايم ديگري تحصيل گرديده مي تواند كتبا دستور عدم پرداخت وجه چك را به بانك بدهد. بانك پس از احرازهويت دستوردهنده از پرداخت وجه آن خودداري خواهدكرد و در صورت ارايه چك بانك گواهي عدم پرداخت رابا ذكر علّت اعلام شده صادر و تسليم مي نمايد.

دارنده چك مي تواند عليه كسي كه دستور عدم پرداخت داده شكايت كند و هرگاه خلاف ادعايي كه موجب عدم پرداخت شده ثابت گردد، دستوردهنده علاوه بر مجازات مقرر در ماده 7 اين قانون به پرداخت كليه خسارات وارده به دارنده چك محكوم خواهد شد.

تبصره 1 _ ذي نفع در مورد اين ماده كسي است كه چك به نام او صادر يا ظهرنويسي شده يا چك به او واگذار گرديده باشد (يا چك در وجه حامل به او واگذار گرديده .

در موردي كه دستور عدم پرداخت مطابق اين ماده صادر مي شود بانك مكلف است وجه چك را تا تعيين تكليف آن در مرجع رسيدگي يا انصراف دستوردهنده در حساب مسدودي نگهداري نمايد.

تبصره 2 _ دستور دهنده مكلف است پس از اعلام به بانك شكايت خود را به مراجع قضايي تسليم و حداكثر ظرف مدت يك هفته گواهي تقديم شكايت خود را به بانك تسليم نمايد در

غير اين صورت پس از انقضاي مدت مذكور بانك از محل موجودي به تقاضاي دارنده چك وجه آن را پرداخت كند.

تبصره 3 _ پرداخت چكهاي تضمين شده و مسافرتي رانمي توان متوقف نمود مگر آن كه بانك صادر كننده نسبت به آن ادعاي جعل نمايد. در اين مورد نيز حق دارنده چك راجع به شكايت به مراجع قضايي طبق مفاد قسمت اخيرماده (14) محفوظ خواهد بود.

ماده 15 _ دارنده چك مي تواند وجه چك و ضرر و زيان خود را در دادگاه كيفري مرجع رسيدگي مطالبه نمايد.

ماده 16 _ رسيدگي به كليه شكايات و دعاوي جزايي وحقوقي مربوط به چك در دادسرا و دادگاه تا خاتمه دادرسي فوري و خارج از نوبت به عمل خواهد آمد.

ماده 17 _ وجود چك در دست صادركننده دليل پرداخت وجه آن و انصراف شاكي از شكايت است مگر اين كه خلاف اين امر ثابت گردد.

ماده 18 _ مرجع رسيدگي كننده جرائم مربوط به چك بلامحل، از متهمان در صورت توجه اتهام طبق ضوبط مقرر در ماده (134) قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب (در امور كيفري) _ مصوب 28/6/1378 كميسيون امور قضايي و حقوقي مجلس شوراي اسلامي _ حسب مورد يكي از قرارهاي تأمين كفالت يا وثيقه (اعم از وجه نقد يا ضمانتنامه بانكي يا مال منقول و غيرمنقول) اخذ مي نمايد.

ماده 19 _ در صورتي كه چك به وكالت يا نمايندگي ازطرف صاحب حساب اعم از شخص حقيقي يا حقوقي صادر شده باشد، صادركننده چك و صاحب حساب متضامنا مسوول پرداخت وجه چك بوده و اجراييه و حكم ضرر و زيان بر اساس تضامن عليه هر دو صادر مي شود.بعلاوه امضا كننده چك طبق مقررات اين قانون مسووليت كيفري خواهد داشت مگر

اين كه ثابت نمايد كه عدم پرداخت مستند به عمل صاحب حساب يا وكيل يا نماينده بعدي اوست كه در اين صورت كسي كه موجب عدم پرداخت شده از نظر كيفري مسوول خواهد بود.

ماده 20 _ مسووليت مدني پشت نويسان چك طبق قوانين و مقررات مربوط كماكان به قوت خود باقي است

ماده 21 _ بانكها مكلفند كليه حسابهاي جاري اشخاصي راكه بيش از يك بار چك بي محل صادر كرده و تعقيب آنهامنتهي به صدور كيفرخواست شده باشد، بسته و تا سه سال به نام آنها حساب جاري ديگر باز ننمايند.

مسوولين شعب هر بانكي كه به تكليف فوق عمل ننمايندحسب مورد با توجه به شرايط و امكانات و دفعات و مراتب جرم به يكي از مجازاتهاي مقرر در ماده 9 قانون رسيدگي به تخلفات اداري توسط هيأت رسيدگي به تخلّفات اداري محكوم خواهند شد.

تبصره 1 _ بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران مكلف است سوابق مربوط به اشخاصي را كه مبادرت به صدور چك بلامحل نموده اند، به صورت مرتب و منظم ضبط و نگهداري نمايد و فهرست اسامي اين اشخاص را در اجراي مقررات اين قانون در اختيار كليه بانكهاي كشور قرار دهد.

تبصره 2 _ ضوابط و مقررات مربوط به محروميت اشخاص از افتتاح حساب جاري و نحوه پاسخ به استعلامات بانكها به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه ظرف مدت سه ماه توسط بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران تنظيم و به تصويب هيأت دولت مي رسد.

ماده 22 _ در صورتي كه به متهم دسترسي حاصل نشود،آخرين نشاني متهم در بانك محال عليه اقامتگاه قانوني او محسوب است و هرگونه ابلاغي به نشاني مزبور به عمل مي آيد .

هرگاه متهم حسب مورد به نشاني بانكي يا نشاني تعيين شده شناخته نشود يا

چنين محلي وجود نداشته باشد گواهي مأمور به منزله ابلاغ اوراق تلقي مي شود و رسيدگي بدون لزوم احضار متهم به وسيله مطبوعات ادامه خواهد يافت

ماده 23 _ قانون صدور چك مصوب خرداد 1344نسخ مي شود.

تصويب نامه درخصوص الحاق يك تبصره به بند « ب» ماده (9) آيين نامه بند « ه_» ماده (29) قانون برگزاري من

وزارت راه و ترابري

هيئت وزيران در جلسه مورخ15/7/1386 بنا به پيشنهاد شماره2737/11 مورخ25/2/1386 وزارت راه و ترابري و به استناد بند « ه_» ماده (29) قانون برگزاري مناقصات _ مصوب1383_ تصويب نمود:

متن زير به عنوان تبصره به بند « ب» ماده (9) آيين نامه بند « ه_» ماده (29) قانون برگزاري مناقصات، موضوع تصويب نامه شماره 84178/ت34162ه_ مورخ 16/7/1385 الحاق مي گردد.

« تبصره _ موافقت قطعي انجام فعاليت هاي پژوهشي در زمينه هاي مربوط به دانشگاهها، مؤسسات تحقيقاتي و پژوهشي، مراكز رشد و پاركهاي علم و فناوري و ساير مراكز تحقيقاتي قانوني كه حسب مورد توسط وزارت علوم، تحقيقات و فناوري يا وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي صادر مي شوند، به منزله گواهينامه صلاحيت براي ارجاع كارهاي پژوهشي و تحقيقاتي كه داراي اعتبارات پژوهشي هستند تلقي مي شوند». ارجاع كارهاي پژوهشي و تحقيقاتي به دانشگاهها، مؤسسات و مراكز يادشده با ترك تشريفات مناقصه انجام مي گيرد.

معاون اول رئيس جمهور _ پرويز داودي

كار و تامين اجتماعي

قانون كار جمهوري اسلامي ايران - مصوب مهرماه 1368

فصل اول تعاريف كلي و اصول (م 1 تا م 6)

ماده 1. كليه كارفرمايان كارگران كارگاه ها، موسسات توليدي صنعتي خدماتي و كشاورزي مكلف به تبعيت از اين قانون مي باشند.

ماده 2. كارگر از لحاظ اين قانون كسي است كه به هر عنوان در مقابل دريافت حق السعي اعم از مزد، حقوق ، سهم سود و ساير مزايا به درخواست كارفرما كار مي كند.

ماده 3. كارفرما شخصي است حقيقي يا حقوقي كه كارگر به درخواست و به حساب او در مقابل دريافت حق السعي كار مي كند.مديران و مسوولان و به طور عموم كليه كساني كه عهده دار اداره كارگاه هستند، نماينده كارفرما محسوب مي شوند و كارفرما مسوول كليه تعهداتي است كه نمايندگان مذكور در قبال كارگر به عهده مي گيرند. در صورتي كه نماينده كارفرما خارج از اختيارات خودتعهدي بنمايد و

كارفرما آن را نپذيرد، در مقابل كارفرما ضامن است

ماده 4. كارگاه محلي است كه كارگر به درخواست كارفرما يا نماينده او در آنجا كار مي كند، از قبيل موسسات صنعتي كشاورزي ،معدني ساختماني ترابري مسافربري خدماتي تجاري توليدي اماكن عمومي و امثال آنها.

كليه تاسيساتي كه به اقتضاي كار متعلق به كارگاه اند، از قبيل نمازخانه ناهارخوري تعاوني ها، شيرخوارگاه مهدكودك ، درمانگاه ، حمام آموزشگاه حرفه اي قرائت خانه كلاس هاي سوادآموزي و ساير مراكز آموزشي و اماكن مربوط به شورا و انجمن اسلامي و بسيج كارگران ورزشگاه و وسايل اياب و ذهاب و نظايرآنها جزء كارگاه مي باشند.

ماده 5. كليه كارگران كارفرمايان نمايندگان آنان و كارآموزان و نيزكارگاه ها مشمول مقررات اين قانون مي باشند.

ماده 6. براساس بند چهار اصل چهل و سوم و بند شش اصل دوم واصول نوزدهم بيستم و بيست و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران اجبار افراد به كار معين و بهره كشي از ديگري ممنوع ومردم ايران از هر قوم و قبيله كه باشند از حقوق مساوي برخوردارندو رنگ نژاد، زبان و مانند اينها سبب امتياز نخواهد بود و همه افراداعم از زن و مرد يكسان در حمايت قانون قرار دارند و هر كس حق دارد شغلي را كه به آن مايل است و مخالف اسلام و مصالح عمومي و حقوق ديگران نيست برگزيند.

فصل دوم قرارداد كار
مبحث اول تعريف قرارداد كار و شرايط اساسي انعقاد آن(م 7 تا م 13)

ماده 7. قرارداد كار عبارت است از قرارداد كتبي يا شفاهي كه به موجب آن كارگر در قبال دريافت حق السعي كاري را براي مدت موقت يا مدت غير موقت براي كارفرما انجام مي دهد.

تبصره 1. حداكثر مدت موقت براي كارهايي كه طبيعت آنها جنبه غير مستمر دارد توسط وزارت كار و امور اجتماعي تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

تبصره 2.

در كارهايي كه طبيعت آنها جنبه مستمر دارد، در صورتي كه مدتي در قرارداد ذكر نشود، قرارداد دائمي تلقي مي شود.

ماده 8. شروط مذكور در قرارداد كار يا تغييرات بعدي آن در صورتي نافذ خواهد بود كه براي كارگر مزايايي كمتر از امتيازات مقرر در اين قانون منظور ننمايد.

ماده 9. براي صحت قرارداد كار در زمان بستن قرارداد رعايت شرايط ذيل الزامي است

الف _ مشروعيت مورد قرارداد

ب _ معين بودن موضوع قرارداد

ج _ عدم ممنوعيت قانوني و شرعي طرفين در تصرف اموال يا انجام كار مورد نظر

تبصره اصل بر صحت كليه قراردادهاي كار است مگر آنكه بطلان آنها در مراجع ذي صلاح به اثبات برسد.

ماده 10. قرارداد كار علاوه بر مشخصات دقيق طرفين بايد حاوي موارد ذيل باشد:

الف _ نوع كار يا حرفه ياوظيفه اي كه كارگر بايد به آن اشتغال يابد.

ب _ حقوق يا مزد مبنا و لواحق آن

ج _ ساعات كار، تعطيلات و مرخصيها

د _ محل انجام كار

ه _ تاريخ انعقاد قرارداد

و _ مدت قرارداد، چنانچه كار براي مدت معين باشد.

ز _ موارد ديگري كه عرف و عادات شغل يا محل ايجاب نمايد.

تبصره در مواردي كه قرارداد كار كتبي باشد قرارداد در چهار نسخه تنظيم مي گردد كه يك نسخه از آن به اداره كل محل و يك نسخه نزدكارگر و يك نسخه نزد كارفرما و نسخه ديگر در اختيار شوراي اسلامي كار و در كارگاه هاي فاقد شورا در اختيار نماينده كارگر قرارمي گيرد.

ماده 11. طرفين مي توانند با توافق يكديگر مدتي را به نام دوره آزمايشي كار تعيين نمايند. در خلال اين دوره هر يك از طرفين حق دارد، بدون اخطار قبلي و بي آنكه الزام به پرداخت خسارت داشته باشد، رابطه كار را قطع نمايد. در صورتي كه

قطع رابطه كار از طرف كارفرما باشد وي ملزم به پرداخت حقوق تمام دوره آزمايشي خواهد بود و چنانچه كارگر رابطه كار را قطع نمايد كارگر فقط مستحق دريافت حقوق مدت انجام كار خواهد بود.

تبصره مدت دوره آزمايشي بايد در قرارداد كار مشخص شود.حداكثر اين مدت براي كارگران ساده و نيمه ماهر يك ماه و براي كارگران ماهر و داراي تخصص سطح بالا سه ماه مي باشد.

ماده 12. هر نوع تغيير حقوقي در وضع مالكيت كارگاه از قبيل فروش يا انتقال به هر شكل تغيير نوع توليد، ادغام در مؤسسه ديگر، ملي شدن كارگاه فوت مالك و امثال اينها، در رابطه قراردادي كارگراني كه قراردادشان قطعيت يافته است موثر نمي باشد وكارفرماي جديد،قائم مقام تعهدات و حقوق كارفرماي سابق خواهد بود.

ماده 13. در مواردي كه كار از طريق مقاطعه انجام مي يابد،مقاطعه دهنده مكلف است قرارداد خود را با مقاطعه كار به نحوي منعقد نمايد كه در آن مقاطعه كار متعهد گردد كه تمامي مقررات اين قانون را در مورد كاركنان خود اعمال نمايد.

تبصره 1. مطالبات كارگر جزء ديون ممتازه بوده و كارفرمايان موظف مي باشند بدهي پيمانكاران به كارگران را برابر راي مراجع قانوني از محل مطالبات پيمانكار، من جمله ضمانت حسن انجام كار، پرداخت نمايند.

تبصره 2. چنانچه مقاطعه دهنده برخلاف ترتيب فوق به انعقادقرارداد با مقاطعه كار بپردازد و يا قبل از پايان 45 روز از تحويل موقت تسويه حساب نمايد، مكلف به پرداخت ديون مقاطعه كار درقبال كارگران خواهد بود.

مبحث دوم تعليق قرارداد كار (م 14 تا م 20)

ماده 14. چنانچه به واسطه امور مذكور در مواد آتي انجام تعهدات يكي از طرفين موقتا متوقف شود، قرارداد كار به حال تعليق درمي آيد و پس از رفع آنها قرارداد كار با احتساب سابقه خدمت (ازلحاظ بازنشستگي و افزايش مزد) به حالت اول بر مي گردد.

تبصره مدت خدمت نظام

وظيفه (ضرورت احتياط و ذخيره وهمچنين مدت شركت داوطلبانه كارگران در جبهه جزء سوابق خدمت و كار آنان محسوب مي شود.

ماده 15. در موردي كه به واسطه قوه قهريه و يا بروز حوادث غيرقابل پيش بيني كه وقوع آن از اراده طرفين خارج است تمام ياقسمتي از كارگاه تعطيل شود و انجام تعهدات كارگر يا كارفرما به طور موقت غيرممكن گردد، قراردادهاي كار با كارگران تمام يا آن قسمت از كارگاه كه تعطيل مي شود به حال تعليق در مي آيد.تشخيص موارد فوق با وزارت كار و امور اجتماعي است

ماده 16. قرارداد كارگراني كه مطابق اين قانون از مرخصي تحصيلي و يا ديگر مرخصي هاي بدون حقوق يا مزد استفاده مي كنند، در طول مرخصي و به مدت دو سال به حال تعليق در مي آيد.

تبصره مرخصي تحصيلي براي دو سال ديگر قابل تمديد است

ماده 17. قرارداد كارگري كه توقيف مي گردد و توقيف وي منتهي به حكم محكوميت نمي شود در مدت توقيف به حال تعليق در مي آيدو كارگر پس از رفع توقيف به كار خود باز مي گردد.

ماده 18. چنانچه توقيف كارگر به سبب شكايت كارفرما باشد و اين توقيف در مراجع حل اختلاف منتهي به حكم محكوميت نگردد،مدت آن جزء سابقه خدمت كارگر محسوب مي شود و كارفرمامكلف است علاوه بر جبران ضرر و زيان وارده كه مطابق حكم دادگاه به كارگر مي پردازد، مزد و مزاياي وي را نيز پرداخت نمايد.

تبصره كارفرما مكلف است تا زماني كه تكليف كارگر از طرف مراجع مذكور مشخص نشده باشد، براي رفع احتياجات خانواده وي حداقل پنجاه درصد از حقوق ماهيانه او را به طور علي الحساب به خانواده اش پرداخت نمايد.

ماده 19. در دوران خدمت نظام وظيفه قرارداد كار به حالت تعليق در مي آيد، ولي كارگر بايد حداكثر

تا دو ماه پس از پايان خدمت به كار سابق خود برگردد و چنانچه شغل وي حذف شده باشد در شغلي مشابه آن به كار مشغول مي شود.

ماده 20. در هر يك از موارد مذكور در مواد 15، 16، 17 و 19چنانچه كارفرما پس از رفع حالت تعليق از پذيرفتن كارگر خودداري كند، اين عمل در حكم اخراج غير قانوني محسوب مي شود و كارگرحق دارد ظرف مدت 30 روز به هيات تشخيص مراجعه نمايد (درصورتي كه كارگر عذر موجه داشته باشد) و هرگاه كارفرما نتواندثابت كند كه نپذيرفتن كارگر مستند به دلايل موجه بوده است به تشخيص هيات مزبور مكلف به بازگرداندن كارگر به كار و پرداخت حقوق يا مزد وي از تاريخ مراجعه به كارگاه مي باشد و اگر بتواند آن را اثبات كند به ازاي هر سال سابقه كار 45 روز آخرين مزد به وي پرداخت نمايد.

تبصره چنانچه كارگر بدون عذر موجه حداكثر 30 روز پس از رفع حالت تعليق آمادگي خود را براي انجام كار به كارفرما اعلام نكند ويا پس از مراجعه و استنكاف كارفرما، به هيات تشخيص مراجعه ننمايد، مستعفي شناخته مي شود كه در اين صورت كارگر مشمول اخذ حق سنوات به ازاي هر سال يك ماه آخرين حقوق خواهد بود.

مبحث سوم خاتمه قرارداد كار (م 21 تا م 28)

ماده 21. قرارداد كار به يكي از طرق زير خاتمه مي يابد:

الف _ فوت كارگر.

ب _ بازنشستگي كارگر.

ج _ از كار افتادگي كلي كارگر.

د _ انقضاي مدت در قراردادهاي كار با مدت موقت و عدم تجديدصريح يا ضمني آن

ه _ پايان كار در قراردادهايي كه مربوط به كار معين است

و _ استعفاي كارگر.

تبصره كارگري كه استعفا مي كند موظف است يك ماه به كار خود ادامه داده و بدوا استعفاي

خود را كتبا به كارفرما اطلاع دهد و درصورتي كه حداكثر ظرف مدت 15 روز انصراف خود را كتبا به كارفرما اعلام نمايد، استعفاي وي منتفي تلقي مي شود و كارگرموظف است رونوشت استعفا و انصراف از آن را به شوراي اسلامي كارگاه و يا انجمن صنفي و يا نماينده كارگران تحويل دهد.

ماده 22. در پايان كار، كليه مطالباتي كه ناشي از قرارداد كار و مربوط به دوره اشتغال كارگر در موارد فوق است به كارگر و در صورت فوت او به وارث قانوني وي پرداخت خواهد شد.

تبصره تا تعيين تكليف وراث قانوني و انجام مراحل اداري وبرقراري مستمري توسط سازمان تامين اجتماعي اين سازمان موظف است نسبت به پرداخت حقوق متوفي به ميزان آخرين حقوق دريافتي به طور علي الحساب و به مدت سه ماه به عائله تحت تكفل وي اقدام نمايد.

ماده 23. كارگر از لحاظ دريافت حقوق يا مستمري هاي ناشي ازفوت بيماري بازنشستگي بيكاري تعليق از كارافتادگي كلي وجزيي و يا مقررات حمايتي و شرايط مربوط به آنها تابع قانون تامين اجتماعي خواهد بود.

ماده 24. در صورت خاتمه قرارداد كار، كار معين يا مدت موقت كارفرما مكلف است به كارگري كه مطابق قرارداد، يك سال يابيشتر، به كار اشتغال داشته است براي هر سال سابقه اعم از متوالي يا متناوب براساس آخرين حقوق مبلغي معادل يك ماه حقوق به عنوان مزاياي پايان كار به وي پرداخت نمايد.

ماده 25. هر گاه قرارداد كار براي مدت موقت و يا براي انجام كارمعين منعقد شده باشد هيچ يك از طرفين به تنهايي حق فسخ آن راندارد.

تبصره رسيدگي به اختلافات ناشي از نوع اين قراردادها درصلاحيت هيات هاي تشخيص و حل اختلاف است

ماده 26. هر نوع تغيير عمده در

شرايط كار كه بر خلاف عرف معمول كارگاه و يا محل كار باشد و پس از اعلام موافقت كتبي اداره كار و اموراجتماعي محل قابل اجراست

در صورت بروز اختلاف راي هيات حل اختلاف قطعي ولازم الاجراست

ماده 27. هر گاه كارگر در انجام وظايف محوله قصور ورزد و يا آيين نامه هاي انضباطي كارگاه را پس از تذكرات كتبي نقض نمايدكارفرما حق دارد در صورت اعلام نظر مثبت شوراي اسلامي كارعلاوه بر مطالبات و حقوق معوقه به نسبت هر سال سابقه كارمعادل يك ماه آخرين حقوق كارگر را به عنوان «حق سنوات به وي پرداخته و قرارداد كار را فسخ نمايد.

در واحدهايي كه فاقد شوراي اسلامي كار هستند نظر مثبت انجمن صنفي لازم است و در هر مورد از موارد ياد شده اگر مساله با توافق حل نشد به هيات تشخيص ارجاع و در صورت عدم حل اختلاف از طريق هيات حل اختلاف رسيدگي و اقدام خواهد شد.درمدت رسيدگي مراجع حل اختلاف قرارداد كار به حالت تعليق درمي آيد.

تبصره 1. كارگاه هايي كه مشمول قانون شوراي اسلامي كار نبوده و يا شوراي اسلامي كار و يا انجمن صنفي در آن تشكيل نگرديده باشديا فاقد نماينده كارگر باشند اعلام نظر مثبت هيات تشخيص موضوع ماده 158اين قانون ) در فسخ قرارداد كار الزامي است

تبصره 2. موارد قصور و دستورالعمل ها و آيين نامه هاي انضباطي كارگاه ها، به موجب مقرراتي است كه با پيشنهاد شوراي عالي كار به تصويب وزير كار و امور اجتماعي خواهد رسيد.

ماده 28. نمايندگان قانوني كارگران و اعضاي شوراهاي اسلامي كارو همچنين داوطلبان واجد شرايط نمايندگي كارگران و شوراهاي اسلامي كار، در مراحل انتخابات قبل از اعلام نظر قطعي هيات تشخيص (موضوع ماده 22 قانون شوراهاي اسلامي كار) و راي هيات حل اختلاف كماكان

به فعاليت خود در همان واحد ادامه داده و مانند ساير كارگران مشغول كار و همچنين انجام وظايف و امورمحوله خواهند بود.

تبصره 1. هيات تشخيص و هيات حل اختلاف پس از دريافت شكايت در مورد اختلاف فيمابين نماينده يا نمايندگان قانوني كارگران و كارفرما، فورا و خارج از نوبت به موضوع رسيدگي و نظرنهايي خود را اعلام خواهند داشت در هر صورت هيات حل اختلاف موظف است حداكثر ظرف مدت يك ماه از تاريخ دريافت شكايت به موضوع رسيدگي نمايد.

تبصره 2. در كارگاه هايي كه شوراي اسلامي كار تشكيل نگرديده و يا در مناطقي كه هيات تشخيص (موضوع ماده 22 قانون شوراهاي اسلامي كار) تشكيل نشده و يا اينكه كارگاه مورد نظر مشمول قانون شوراهاي اسلامي كار نمي باشد، نمايندگان كارگران و يا نمايندگان انجمن صنفي قبل از اعلام نظر قطعي هيات تشخيص (موضوع ماده 22 قانون شوراهاي اسلامي كار) و راي نهايي هيات حل اختلاف كماكان به فعاليت خود در همان واحد ادامه داده و مشغول كار و همچنين انجام وظايف و امور محوله خواهند بود.

مبحث چهارم جبران خسارت از هرقبيل و پرداخت مزاياي پايان كار(م 29 تا م 33)

ماده 29. در صورتي كه بنا به تشخيص هيات حل اختلاف كارفرماموجب تعليق قرارداد از ناحيه كارگر شناخته شود، كارگر استحقاق دريافت خسارت ناشي از تعليق را خواهد داشت و كارفرما مكلف است كارگر تعليقي از كار را به كار سابق وي بازگرداند.

ماده 30. چنانچه كارگاه بر اثر قوه قهريه (زلزله سيل و امثال اينها)و يا حوادث غير قابل پيش بيني (جنگ و نظاير آن تعطيل گردد وكارگران آن بيكار شوند، پس از فعاليت مجدد كارگاه كارفرما مكلف است كارگران بيكار شده را در همان واحد بازسازي شده و مشاغلي كه در آن به وجود مي آيد به كار اصلي بگمارد.

تبصره دولت

مكلف است با توجه به اصل بيست و نهم قانون اساسي و با استفاده از درآمدهاي عمومي و درآمدهاي حاصل ازمشاركت مردم و نيز از طريق ايجاد صندوق بيمه بيكاري نسبت به تامين معاش كارگران بيكار شده كارگاه هاي موضوع ماده 4 اين قانون و با توجه به بند 2 اصل چهل و سوم قانون اساسي امكانات لازم رابراي اشتغال مجدد آنان فراهم نمايد.

ماده 31. چنانچه خاتمه قرارداد كار به لحاظ از كارافتادگي كلي و يابازنشستگي كارگر باشد، كارفرما بايد براساس آخرين مزد كارگر به نسبت هر سال سابقه خدمت حقوقي به ميزان 30 روز مزد به وي پرداخت نمايد.

اين وجه علاوه بر مستمري از كارافتادگي و يا بازنشستگي كارگر است كه توسط سازمان تامين اجتماعي پرداخت مي شود.

ماده 32. اگر خاتمه قرارداد كار در نتيجه كاهش تواناييهاي جسمي و فكري ناشي از كار كارگر باشد (بنا به تشخيص كميسيون پزشكي سازمان بهداشت و درمان منطقه با معرفي شوراي اسلامي كار و يانمايندگان قانوني كارگر) كارفرما مكلف است به نسبت هر سال سابقه خدمت معادل دو ماه آخرين حقوق به وي پرداخت نمايد.

ماده 33. تشخيص موارد از كار افتادگي كلي و جزئي و يا بيماريهاي ناشي از كار يا ناشي از غير كار و فوت كارگر و ميزان قصور كارفرمادر انجام وظايف محوله قانوني كه منجر به خاتمه قرارداد كارمي شود، براساس ضوابطي خواهد بود كه به پيشنهاد وزير كار و امور اجتماعي به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

فصل سوم شرايط كار
مبحث اول حق السعي (م 34 تا م 50)

ماده 34. كليه دريافتهاي قانوني كه كارگر به اعتبار قرارداد كار، اعم ازمزد يا حقوق ، كمك عائله مندي هزينه هاي مسكن خواربار، اياب و ذهاب مزاياي غيرنقدي پاداش افزايش توليد، سود سالانه ونظاير آنها دريافت مي نمايد را حق السعي

مي نامند.

ماده 35. مزد عبارت است از وجوه نقدي يا غير نقدي و يا مجموع آنها كه در مقابل انجام كار به كارگر پرداخت مي شود.

تبصره 1. چنانچه مزد با ساعت انجام كار مرتبط باشد، مزد ساعتي و در صورتي كه براساس ميزان انجام كار و يا محصول توليد شده باشد، كارمزد و چنانچه بر اساس محصول توليد شده و يا ميزان انجام كار در زمان معين باشد، كارمزد ساعتي ناميده مي شود.

تبصره 2. ضوابط و مزاياي مربوط به مزد ساعتي كارمزد ساعتي و كارمزد و مشاغل قابل شمول موضوع اين ماده كه با پيشنهاد شوراي عالي كار به تصويب وزير كار و امور اجتماعي خواهد رسيد تعيين مي گردد. حداكثر ساعات كار موضوع ماده فوق نبايد ازحداكثر ساعت قانوني كار تجاوز نمايد.

ماده 36. مزد ثابت عبارت است از مجموع مزد شغل و مزاياي ثابت پرداختي به تبع شغل

تبصره 1. در كارگاه هايي كه داراي طرح طبقه بندي و ارزيابي مشاغل نيستند منظور از مزاياي ثابت پرداختي به تبع شغل مزايايي است كه بر حسب ماهيت شغل يا محيط كار و براي ترميم مزد در ساعات عادي كار پرداخت مي گردد، از قبيل مزاياي سختي كار، مزاياي سرپرستي فوق العاده شغل و غيره

تبصره 2. در كارگاه هايي كه طرح طبقه بندي مشاغل به مرحله اجرادرآمده است مزد گروه و پايه مزد مبنا را تشكيل مي دهد.

تبصره 3. مزاياي رفاهي و انگيزه اي از قبيل كمك هزينه مسكن خواربار و كمك عائله مندي پاداش افزايش توليد و سود سالانه جزو مزد ثابت و مزد مبنا محسوب نمي شود.

ماده 37. مزد بايد در فواصل زماني مرتب و در روز غيرتعطيل وضمن ساعات كار به وجه نقد رايج كشور يا با تراض_ي طرفين

به وسيله چك عهده بانك و با رعايت شرايط ذيل پرداخت شود:

الف _ چنانچه براساس قرارداد يا عرف كارگاه مبلغ مزد به صورت روزانه يا ساعتي تعيين شده باشد، پرداخت آن بايد پس از محاسبه در پايان روز يا هفته يا پانزده روز يكبار به نسبت ساعات كار و يا روزهاي كاركرد صورت گيرد.

ب _ در صورتي كه بر اساس قرارداد يا عرف كارگاه پرداخت مزد به صورت ماهانه باشد، اين پرداخت بايد در آخر ماه صورت گيرد. دراين حالت مزد مذكور حقوق ناميده مي شود.

تبصره در ماههاي سي و يك روز مزايا و حقوق بايد براساس سي و يك روز محاسبه و به كارگر پرداخت شود.

ماده 38. براي انجام كار مساوي كه در شرايط مساوي در يك كارگاه انجام مي گيرد بايد به زن و مرد مزد مساوي پرداخت شود. تبعيض در تعيين ميزان مزد براساس سن جنس نژاد و قوميت و اعتقادات سياسي و مذهبي ممنوع است

ماده 39. مزد و مزاياي كارگراني كه به صورت نيمه وقت و يا كمتراز ساعات قانوني تعيين شده به كار اشتغال دارند به نسبت ساعات كار انجام يافته محاسبه و پرداخت مي شود.

ماده 40. در مواردي كه با توافق طرفين قسمتي از مزد به صورت غيرنقدي پرداخت مي شود، بايد ارزش نقدي تعيين شده براي اين گونه پرداختها منصفانه و معقول باشد.

ماده 41. شوراي عالي كار همه ساله موظف است ميزان حداقل مزد كارگران را براي نقاط مختلف كشور و يا صنايع مختلف با توجه به معيارهاي ذيل تعيين نمايد:

1 _ حداقل مزد كارگران باتوجه به درصد تورمي كه از طرف بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران اعلام مي شود.

2 _ حداقل مزد بدون آنكه مشخصات جسمي و روحي كارگران و ويژگيهاي كار

محول شده را مورد توجه قرار دهد، بايد به اندازه اي باشد تا زندگي يك خانواده كه تعداد متوسط آن توسط مراجع رسمي اعلام مي شود را تامين نمايد.

تبصره كارفرمايان موظفند كه در ازاي انجام كار در ساعات تعيين شده قانوني به هيچ كارگري كمتر از حداقل مزد تعيين شده جديد،پرداخت ننمايند و در صورت تخلف ضامن تأديه مابه التفاوت مزدپرداخت شده و حداقل مزد جديد مي باشند.

ماده 42. حداقل مزد موضوع ماده 41 اين قانون منحصرا بايد به صورت نقدي پرداخت شود. پرداختهاي غير نقدي به هر صورت كه در قراردادها پيش بيني مي شود، به عنوان پرداختي تلقي مي شود كه اضافه بر حداقل مزد است

ماده 43. كارگران كارمزد براي روزهاي جمعه و تعطيلات رسمي ومرخصي استحقاق دريافت مزد را دارند و ماخذ محاسبه ميانگين كارمزد آنها در ]اين روزها، كاركرد آخرين ماه كار آنهاست مبلغ پرداختي در هر حال نبايد كمتر از حداقل مزد قانوني باشد.

ماده 44. چنانچه كارگر به كارفرماي خود مديون باشد، در قبال اين ديون وي تنها مي توان مازاد بر حداقل مزد را به موجب حكم دادگاه برداشت نمود. در هر حال اين مبلغ نبايد از يك چهارم كل مزد كارگربيشتر باشد.

تبصره نفقه و كسوه افراد واجب النفقه كارگر از قاعده مستثني وتابع مقررات قانون مدني مي باشد.

ماده 45. كارفرما فقط در موارد ذيل مي تواند از مزد كارگر برداشت نمايد:

الف _ موردي كه قانون صراحتا اجازه داده باشد.

ب _ هنگامي كه كارفرما به عنوان مساعده وجهي به كارگر داده باشد.

ج _ اقساط وامهايي كه كارفرما به كارگر داده است طبق ضوابط مربوطه

د _ چنانچه در اثر اشتباه محاسبه مبلغي اضافه پرداخت شده باشد.

ه _ مال الاجاره خانه سازماني (كه ميزان آن با توافق طرفين تعيين گرديده است در

صورتي كه اجاره اي باشد با توافق طرفين تعيين مي گردد.

و _ وجوهي كه پرداخت آن از طرف كارگر براي خريد اجناس ضروري از شركت تعاوني مصرف همان كارگاه تعهد شده است

تبصره هنگام دريافت وام مذكور در بند ج با توافق طرفين بايدميزان اقساط پرداختي تعيين گردد.

ماده 46. به كارگراني كه به موجب قرارداد يا موافقت بعدي به ماموريت هاي خارج از محل خدمت اعزام مي شوند فوق العاده ماموريت تعلق مي گيرد. اين فوق العاده نبايد كمتر از مزد ثابت يا مزد مبناي روزانه كارگران باشد، همچنين كارفرما مكلف است وسيله يا هزينه رفت و برگشت آنها را تامين نمايد.

تبصره ماموريت به موردي اطلاق مي شود كه كارگر براي انجام كار حداقل 50 كيلومتر از محل كارگاه اصلي دور شود و يا ناگزير باشد حداقل يك شب در محل ماموريت توقف نمايد.

ماده 47. به منظور ايجاد انگيزه براي توليد بيشتر و كيفيت بهتر وتقليل ضايعات و افزايش علاقمندي و بالا بردن سطح درآمدكارگران طرفين قرارداد دريافت و پرداخت پاداش افزايش توليد رامطابق آيين نامه اي كه با تصويب وزير كار و امور اجتماعي تعيين مي شود منعقد مي نمايند.

ماده 48. به منظور جلوگيري از بهره كشي از كار ديگري وزارت كارو اموراجتماعي موظف است نظام ارزيابي و طبقه بندي مشاغل را بااستفاده از استاندارد مشاغل و عرف مشاغل كارگري در كشور تهيه نمايد و به مرحله اجرا در آورد.

ماده 49. به منظور استقرار مناسبات صحيح كارگاه با بازار كار درزمينه مزد و مشخص بودن شرح وظايف و دامنه مسؤوليت مشاغل مختلف در كارگاه كارفرمايان مشمول اين قانون موظفند با همكاري كميته طبقه بندي مشاغل كارگاه و يا موسسات ذي صلاح طرح طبقه بندي مشاغل را تهيه كنند و پس از تاييد وزارت كار و اموراجتماعي به مرحله اجرا

درآورند.

تبصره 1. وزارت كار و امور اجتماعي دستورالعمل و آيين نامه هاي اجرايي طرح ارزيابي مشاغل كارگاه هاي مشمول اين ماده را كه ناظربه تعداد كارگران و تاريخ اجراي طرح است تعيين و اعلام خواهدكرد.

تبصره 2. صلاحيت موسسات و افرادي كه به تهيه طرح هاي طبقه بندي مشاغل در كارگاه ها مي پردازند بايد مورد تاييد وزارت كار و امور اجتماعي باشد.

تبصره 3. اختلافات ناشي از اجراي طرح طبقه بندي مشاغل با نظر وزارت كار و امور اجتماعي در هيات حل اختلاف قابل رسيدگي است

ماده 50. چنانچه كارفرمايان مشمول اين قانون در مهلت هاي تعيين شده از طرف وزارت كار و امور اجتماعي مشاغل كارگاه هاي خود را ارزيابي نكرده باشند، وزارت كار و امور اجتماعي انجام اين امر رابه يكي از دفاتر موسسات مشاور فني ارزيابي مشاغل و يا اشخاص صاحب صلاحيت (موضوع تبصره 2 ماده 49) واگذار خواهد كرد.

تبصره كارفرما علاوه بر پرداخت هزينه هاي مربوط به اين امر،مكلف به پرداخت جريمه اي معادل 50% هزينه هاي مشاوره به حساب درآمد عمومي كشور نزد خزانه داري كل است از تاريخي كه توسط وزارت كار و امور اجتماعي تعيين مي شود كارفرما بايد مابه التفاوت احتمالي مزد ناشي از اجراي طرح ارزيابي مشاغل رابپردازد.

مبحث دوم مدت (م 51 تا م 61)

ماده 51. ساعت كار در اين قانون مدت زماني است كه كارگر نيرو ياوقت خود را به منظور انجام كار در اختيار كارفرما قرار مي دهد. به غير از مواردي كه در اين قانون مستثني شده است ساعات كاركارگران در شبانه روز نبايد از 8 ساعت تجاوز نمايد.

تبصره 1. كارفرما با توافق كارگران نماينده يا نمايندگان قانوني آنان مي تواند ساعات كار را در بعضي از روزهاي هفته كمتر از ميزان مقرر و در ديگر روزها اضافه بر اين ميزان تعيين كند، به شرط آنكه مجموع ساعات

كار هر هفته از 44 ساعت تجاوز نكند.

تبصره 2. در كارهاي كشاورزي كارفرما مي تواند با توافق كارگران نماينده يا نمايندگان قانوني آنان ساعات كار در شبانه روز را باتوجه به كار، عرف و فصول مختلف تنظيم نمايد.

ماده 52. در كارهاي سخت و زيان آور و زيرزميني ساعات كار نبايد از شش ساعت در روز و 36 ساعت در هفته تجاوز نمايد.

تبصره كارهاي سخت و زيان آور و زيرزميني به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه توسط شوراي عالي حفاظت فني وبهداشت كار و شوراي عالي كار تهيه و به تصويب وزراي كار و اموراجتماعي و بهداشت درمان و آموزش پزشكي خواهد رسيد.

ماده 53. كار روز كارهايي است كه زمان انجام آن از ساعت 6 بامدادتا 22 مي باشد و كار شب كارهايي است كه زمان انجام آن بين 22 تا6 بامداد قرار دارد.

كار مختلط نيز كارهايي است كه بخشي از ساعات انجام آن در روز وقسمتي از آن در شب واقع مي شود.

در كارهاي مختلط ساعاتي كه جزء كار شب محسوب مي شود،كارگر از فوق العاده موضوع ماده 58 اين قانون استفاده مي نمايد.

ماده 54.كار متناوب كاري است كه نوعا درساعات متوالي انجام نمي يابد، بلكه در ساعات معيني از شبانه روز صورت مي گيرد.

تبصره فواصل تناوب كار در اختيار كارگر است و حضور او در كارگاه الزامي نيست در كارهاي متناوب ساعات كار و فواصل تناوب و نيز كار اضافه نبايد از هنگام شروع تا خاتمه جمعا از 15ساعت در شبانه روز بيشتر باشد.

ساعت شروع و خاتمه كار و فواصل تناوب با توافق طرفين و نوع كار و عرف كارگاه تعيين مي گردد.

ماده 55. كار نوبتي عبارت است از كاري كه در طول ماه گردش دارد،به نحوي

كه نوبتهاي آن در صبح يا عصر يا شب واقع مي شود.

ماده 56. كارگري كه در طول ماه به طور نوبتي كار مي كند و نوبتهاي كار وي در صبح و عصر واقع مي شود 10% و چنانچه نوبتها در صبح و عصر و شب قرار گيرد 15% و در صوتي كه نوبتها به صبح و شب يا عصر و شب بيفتد 5/22% علاوه بر مزد به عنوان فوق العاده نوبت كاري دريافت خواهد كرد.

ماده 57. در كار نوبتي ممكن است ساعات كار از 8 ساعت در شبانه روز و چهل و چهار ساعت در هفته تجاوز نمايد، لكن جمع ساعات كار در چهار هفته متوالي نبايد از 176 ساعت تجاوز كند.

ماده 58. براي هر ساعت كار در شب تنها به كارگران غير نوبتي 35%اضافه بر مزد ساعت كار عادي تعلق مي گيرد.

ماده 59. در شرايط عادي ارجاع كار اضافي به كارگر با شرايط ذيل مجاز است

الف _ موافقت كارگر.

ب _ پرداخت 40% اضافه بر مزد هر ساعت كار عادي

تبصره ساعات كار اضافي ارجاعي به كارگران نبايد از 4 ساعت درروز تجاوز نمايد (مگر در موارد استثنايي با توافق طرفين .

ماده 60. ارجاع كار اضافي با تشخيص كارفرما به شرط پرداخت اضافه كاري (موضوع بند ب ماده 59) و براي مدتي كه جهت مقابله با اوضاع و احوال ذيل ضرورت دارد مجاز است و حداكثر اضافه كاري موضوع اين ماده 8 ساعت در روز خواهد بود (مگر در موارداستثنايي با توافق طرفين :

الف _ جلوگيري از حوادث قابل پيش بيني و يا ترميم خسارتي كه نتيجه حوادث مذكور است

ب _ اعاده فعاليت كارگاه در صورتي كه فعاليت مذكور به علت بروزحادثه يا اتفاق طبيعي از قبيل

سيل زلزله و يا اوضاع و احوال غيرقابل پيش بيني ديگر قطع شده باشد.

تبصره 1. پس از انجام كار اضافي در موارد فوق ، كارفرما مكلف است حداكثر ظرف مدت 48 ساعت موضوع را به اداره كار و اموراجتماعي اطلاع دهد تا ضرورت كار اضافي و مدت آن تعيين شود.

تبصره 2. در صورت عدم تاييد ضرورت كار اضافي توسط اداره كار و امور اجتماعي محل كارفرما مكلف به پرداخت غرامت و خسارات وارده به كارگر خواهد بود.

ماده 61. ارجاع كار اضافي به كارگراني كه كار شبانه يا كارهاي خطرناك و سخت و زيان آور انجام مي دهند ممنوع است

مبحث سوم تعطيلات و مرخصي ها (م 62 تا م 74)

ماده 62. روز جمعه روز تعطيل هفتگي كارگران با استفاده از مزدمي باشد.

تبصره 1. در امور مربوط به خدمات عمومي نظير آب برق ،اتوبوسراني و يا در كارگاه هايي كه برحسب نوع يا ضرورت كار و ياتوافق طرفين به طور مستمر روز ديگري براي تعطيل تعيين شود،همان روز در حكم روز تعطيل هفتگي خواهد بود و به هر حال تعطيل يك روز معين در هفته اجباري است

كارگراني كه به هر عنوان به اين ترتيب روزهاي جمعه كار مي كنند،در مقابل عدم استفاده از تعطيلي روز جمعه 40% اضافه بر مزد دريافت خواهند كرد.

تبصره 2. در صورتي كه روزهاي كار در هفته كمتر از شش روز باشد، مزد روز تعطيل هفتگي كارگر معادل يك ششم مجموع مزد ياحقوق دريافتي وي در روزهاي كار در هفته خواهد بود.

تبصره 3. كارگاه هايي كه با انجام 5 روز كار در هفته و 44 ساعت كار قانوني كارگرانشان از دو روز تعطيل استفاده مي كنند، مزد هر يك از دو روز تعطيل هفتگي برابر با مزد روزانه كارگران خواهد

بود.

ماده 63. علاوه بر تعطيلات رسمي كشور، روز كارگر (11ارديبهشت نيز جزء تعطيلات رسمي كارگران به حساب مي آيد.

ماده 64. مرخصي استحقاقي سالانه كارگران با استفاده از مزد واحتساب چهار روز جمعه جمعا يك ماه است ساير روزهاي تعطيل جزء ايام مرخصي محسوب نخواهد شد. براي كار كمتر از يك سال مرخصي مزبور به نسبت مدت كار انجام يافته محاسبه مي شود.

ماده 65. مرخصي ساليانه كارگراني كه به كارهاي سخت و زيان آور اشتغال دارند 5 هفته مي باشد. استفاده از اين مرخصي حتي الامكان در دو نوبت و در پايان هر شش ماه كار صورت مي گيرد.

ماده 66. كارگر نمي تواند بيش از 9 روز از مرخصي سالانه خود راذخيره كند.

ماده 67. هر كارگر حق دارد به منظور اداي فريضه حج واجب درتمام مدت كار خويش فقط براي يك نوبت يك ماه به عنوان مرخصي استحقاقي يا مرخصي بدون حقوق استفاده نمايد.

ماده 68. ميزان مرخصي استحقاقي كارگران فصلي بر حسب ماه هاي كاركرد تعيين مي شود.

ماده 69. تاريخ استفاده از مرخصي با توافق كارگر و كارفرما تعيين مي شود و در صورت اختلاف بين كارگر و كارفرما نظر اداره كار وامور اجتماعي محل لازم الاجراست

تبصره در مورد كارهاي پيوسته (زنجيره اي و تمامي كارهايي كه همواره حضور حداقل معيني از كارگران در روزهاي كار را اقتضامي نمايد، كارفرما مكلف است جدول زماني استفاده از مرخصي كارگران را ظرف سه ماه آخر هر سال براي سال بعد تنظيم و پس ازتاييد شوراي اسلامي كار يا انجمن صنفي يا نماينده كارگران اعلام نمايد.

ماده 70. مرخصي كمتر از يك روز كار جزء مرخصي استحقاقي منظور مي شود.

ماده 71. در صورت فسخ يا خاتمه قرارداد كار يا بازنشستگي و ازكار افتادگي كلي كارگر و يا

تعطيل كارگاه مطالبات مربوط به مدت مرخصي استحقاقي كارگر به وي و در صورت فوت او به ورثه اوپرداخت مي شود.

ماده 72. نحوه استفاده از مرخصي بدون حقوق كارگران و مدت آن و شرايط برگشت آنها به كار پس از استفاده از مرخصي با توافق كتبي كارگر يا نماينده قانوني او و كارفرما تعيين خواهد شد.

ماده 73. كليه كارگران در موارد ذيل حق برخورداري از سه روزمرخصي با استفاده از مزد را دارند:

الف _ ازدواج دائم

ب _ فوت همسر، پدر، مادر و فرزندان

ماده 74. مدت مرخصي استعلاجي با تاييد سازمان تامين اجتماعي جزء سوابق كار و بازنشستگي كارگران محسوب خواهدشد.

مبحث چهارم شرايط كار زنان (م 75 تا م 78)

ماده 75. انجام كارهاي خطرناك سخت و زيان آور و نيز حمل بار بيشتر از حد مجاز با دست و بدون استفاده از وسايل مكانيكي براي كارگران زن ممنوع است دستور العمل و تعيين نوع و ميزان اين قبيل موارد با پيشنهاد شوراي عالي كار به تصويب وزير كار و امور اجتماعي خواهد رسيد.

ماده 76. مرخصي بارداري و زايمان كارگران زن جمعا 90 روز است حتي الامكان 45 روز از اين مرخصي بايد پس از زايمان مورد استفاده قرار گيرد. براي زايمان توامان 14 روز به مرخصي اضافه مي شود.

تبصره 1. پس از پايان مرخصي زايمان كارگر زن به كار سابق خودباز مي گردد و اين مدت با تاييد سازمان تامين اجتماعي جزء سوابق خدمت وي محسوب مي شود.

تبصره 2. حقوق ايام مرخصي زايمان طبق مقررات قانون تامين اجتماعي پرداخت خواهد شد.

ماده 77. در مواردي كه به تشخيص پزشك سازمان تامين اجتماعي نوع كار براي كارگر باردار خطرناك يا سخت تشخيص داده شود، كارفرما تا پايان دوره بارداري وي بدون كسري حق السعي كارمناسبتر و سبكتري

به او ارجاع مي نمايد.

ماده 78. در كارگاه هايي كه داراي كارگر زن هستند كارفرما مكلف است به مادران شيرده تا پايان دو سالگي كودك پس از هر سه ساعت نيم ساعت فرصت شيردادن بدهد. اين فرصت جزء ساعات كار آنان محسوب مي شود و همچنين كارفرما مكلف است متناسب با تعداد كودكان و با در نظر گرفتن گروه سني آنها مراكز مربوط به نگهداري كودكان (از قبيل شيرخوارگاه مهد كودك و ...) را ايجادنمايد.

تبصره آيين نامه اجرايي ضوابط تاسيس و اداره شيرخوارگاه و مهد كودك توسط سازمان بهزيستي كل كشور تهيه و پس از تصويب وزير كار و امور اجتماعي به مرحله اجراء گذاشته مي شود.

مبحث پنجم شرايط كار نوجوانان (م 79 تا م 84)

ماده 79. به كار گماردن افراد كمتر از 15 س_ال تمام ممنوع است

ماده 80. كارگري كه سنش بين 15 تا 18 سال تمام باشد، كارگرنوجوان ناميده مي شود و در بدو استخدام بايد توسط سازمان تامين اجتماعي مورد آزمايش هاي پزشكي قرار گيرد.

ماده 81. آزمايش هاي پزشكي كارگر نوجوان حداقل بايد سالي يك بار تجديد شود و مدارك مربوط در پرونده استخدامي وي ضبط گردد. پزشك درباره تناسب نوع كار با توانايي كارگر نوجوان اظهارنظر مي كند و چنانچه كار مربوط را نامناسب بداند كارفرما مكلف است در حدود امكانات خود شغل كارگر را تغيير دهد.

ماده 82. ساعات كار روزانه كارگر نوجوان نيم ساعت كمتر ازساعت كار معمولي كارگران است ترتيب استفاده از اين امتياز باتوافق كارگر و كارفرما تعيين مي شود.

ماده 83. ارجاع هر نوع كار اضافي و انجام كار در شب و نيز ارجاع كارهاي سخت و زيان آور و خطرناك و حمل بار با دست بيش ازحد مجاز و بدون استفاده از وسايل مكانيكي براي كارگر نوجوان ممنوع است

ماده 84. در مشاغل

و كارهايي كه به علت ماهيت آن يا شرايطي كه كار در آن انجام مي شود براي سلامتي يا اخلاق كارآموزان ونوجوانان زيان آور است حداقل سن كار 18 سال تمام خواهد بود.تشخيص اين امر با وزارت كار و امور اجتماعي است

فصل چهارم حفاظت فني و بهداشت كار
مبحث اول كليات (م 85 تا م 95)

ماده 85. براي صيانت نيروي انساني و منابع مادي كشور، رعايت دستورالعملهايي كه از طريق شوراي عالي حفاظت فني (جهت تامين حفاظت فني و وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي جهت جلوگيري از بيماري هاي حرفه اي و تامين بهداشت كار وكارگر و محيط كار) تدوين مي شود، براي كليه كارگاه ها، كارفرمايان كارگران و كارآموزان الزامي است

تبصره كارگاه هاي خانوادگي نيز مشمول مقررات اين فصل بوده و مكلف به رعايت اصول فني و بهداشت كار مي باشند.

ماده 86. شوراي عالي حفاظت فني مسوول تهيه موازين و آيين نامه هاي حفاظت فني مي باشد و از اعضاي ذيل تشكيل مي گردد:

1 _ وزيركار و امور اجتماعي يا معاون او كه رييس شورا خواهد بود.

2 _ معاون وزارت صنايع

3 _ معاون وزارت صنايع سنگين

4 _ معاون وزارت كشاورزي

5 _ معاون وزارت نفت

6 _ معاون وزارت معادن و فلزات

7 _ معاون وزارت جهاد سازندگي

8 _ رييس سازمان حفاظت محيط زيست

9 _ دو نفر از استادان با تجربه دانشگاه در رشته هاي فني

10 _ دو نفر از مديران صنايع

11 _ دو نفر از نمايندگان كارگران

12 _ مدير كل بازرسي كار وزارت كار و امور اجتماعي كه دبير شوراخواهد بود.

تبصره 1. پيشنهادات شورا به تصويب وزير كار و امور اجتماعي رسيده و شورا در صورت لزوم مي تواند براي تهيه طرح آيين نامه هاي مربوط به حفاظت فني كارگران در محيط كار و انجام ساير وظايف

مربوط به شورا، كميته هاي تخصصي مركب ازكارشناسان تشكيل دهد.

تبصره 2. آيين نامه داخلي شورا با پيشنهاد شوراي عالي حفاظت فني به تصويب وزير كار و امور اجتماعي خواهد رسيد.

تبصره 3. انتخاب اساتيد دانشگاه نمايندگان كارگران و نمايندگان مديران صنايع مطابق دستورالعملي خواهد بود كه توسط شوراي عالي حفاظت فني تهيه و به تصويب وزير كار و امور اجتماعي خواهد رسيد.

ماده 87. اشخاص حقيقي و حقوقي كه بخواهند كارگاه جديدي احداث نمايند و يا كارگاههاي موجود را توسعه دهند، مكلفند بدوابرنامه كار و نقشه هاي ساختماني و طرحهاي مورد نظر را از لحاظ پيش بيني در امر حفاظت فني و بهداشت كار، براي اظهارنظر و تاييدبه وزارت كار و امور اجتماعي ارسال دارند. وزارت كار و اموراجتماعي موظف است نظرات خود را ظرف مدت يك ماه اعلام نمايد. بهره برداري از كارگاه هاي مزبور منوط به رعايت مقررات حفاظتي و بهداشتي خواهد بود.

ماده 88. اشخاص حقيقي يا حقوقي كه به ساخت يا ورود و عرضه ماشين مي پردازند مكلف به رعايت موارد ايمني و حفاظتي مناسب مي باشند.

ماده 89. كارفرمايان مكلفند پيش از بهره برداري از ماشينها،دستگاهها، ابزار و لوازمي كه آزمايش آنها مطابق آيين نامه هاي مصوب شوراي عالي حفاظت فني ضروري شناخته شده است آزمايشهاي لازم را توسط آزمايشگاهها و مراكز مورد تاييد شوراي عالي حفاظت فني انجام داده و مدارك مربوطه را حفظ و يك نسخه از آنها را براي اطلاع به وزارت كار و امور اجتماعي ارسال نمايند.

ماده 90. كليه اشخاص حقيقي يا حقوقي كه بخواهند لوازم حفاظت فني و بهداشت را وارد يا توليد كنند، بايد مشخصات وسايل را حسب مورد همراه با نمونه هاي آن به وزارت كار و امور اجتماعي و وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي ارسال دارند و پس ازتاييد، به

ساخت يا وارد كردن اين وسايل اقدام نمايند.

ماده 91. كارفرمايان و مسوولان كليه واحدهاي موضوع ماده 85اين قانون مكلفند براساس مصوبات شوراي عالي حفاظت فني برايتامين حفاظت و سلامت و بهداشت كارگران در محيط كار، وسايل وامكانات لازم را تهيه و در اختيار آنان قرار داده و چگونگي كاربردوسايل فوق الذكر را به آنان بياموزند و در خصوص رعايت مقررات حفاظتي و بهداشتي نظارت نمايند. افراد مذكور نيز ملزم به استفاده و نگهداري از وسايل حفاظتي و بهداشتي فردي و اجراي دستورالعملهاي مربوطه كارگاه مي باشند.

ماده 92. كليه واحدهاي موضوع ماده 85 اين قانون كه شاغلين درآنها به اقتضاي نوع كار در معرض بروز بيماري هاي ناشي از كار قراردارند بايد براي همه افراد مذكور پرونده پزشكي تشكيل دهند وحداقل سالي يكبار توسط مراكز بهداشتي _ درماني از آنها معاينه و آزمايشهاي لازم را به عمل آورند و نتيجه را در پرونده مربوطه ضبط نمايند.

تبصره 1. چنانچه با تشخيص شوراي پزشكي نظر داده شود كه فردمعاينه شده به بيماري ناشي از كار مبتلا يا در معرض ابتلا باشد،كارفرما و مسوولين مربوطه مكلفند كار او را براساس نظريه شوراي پزشكي مذكور بدون كاهش حق السعي در قسمت مناسب ديگري تعيين نمايند.

تبصره 2. در صورت مشاهده چنين بيماراني وزارت كار و اموراجتماعي مكلف به بازديد و تاييد مجدد شرايط فني و بهداشت وايمني محيط كار خواهد بود.

ماده 93. به منظور جلب مشاركت كارگران و نظارت بر حسن اجراي مقررات حفاظتي و بهداشتي در محيط كار و پيشگيري از حوادث وبيماريها، در كارگاه هايي كه وزارت كار و امور اجتماعي و وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي ضروري تشخيص دهند، كميته حفاظت فني و بهداشت كار تشكيل خواهد شد.

تبصره

1. كميته مذكور از افراد متخصص در زمينه حفاظت فني وبهداشت حرفه اي و امور فني كارگاه تشكيل مي شود و از بين اعضا،دو نفر شخص واجد شرايطي كه مورد تاييد وزارتخانه هاي كار وامور اجتماعي و بهداشت درمان و آموزش پزشكي باشند تعيين مي گردند كه وظيفه شان برقراري ارتباط ميان كميته مذكور با كارفرماو وزارت كار و امور اجتماعي و وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي مي باشد.

تبصره 2. نحوه تشكيل و تركيب اعضا براساس دستورالعملهايي خواهد بود كه توسط وزارت كار و امور اجتماعي و وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي تهيه و ابلاغ خواهد شد.

ماده 94. در مواردي كه يك يا چند نفر از كارگران يا كاركنان واحدهاي موضوع ماده 85 اين قانون امكان وقوع حادثه يا بيماري ناشي از كار را در كارگاه يا واحد مربوطه پيش بيني نمايند، مي توانندمراتب را به كميته حفاظت فني و بهداشت كار يا مسوول حفاظت فني و بهداشت كار اطلاع دهند و اين امر نيز بايستي توسط فردمطلع شده در دفتري كه به همين منظور نگهداري مي شود ثبت گردد.

تبصره چنانچه كارفرما يا مسوول واحد، وقوع حادثه يا بيماري ناشي از كار را محقق نداند، موظف است در اسرع وقت موضوع راهمراه با دلايل و نظرات خود به نزديكترين اداره كار و امور اجتماعي محل اعلام نمايد. اداره كار و امور اجتماعي مذكور موظف است دراسرع وقت توسط بازرسين كار به موضوع رسيدگي و اقدام لازم رامعمول نمايد.

ماده 95. مسووليت اجراي مقررات و ضوابط فني و بهداشت كاربرعهده كارفرما يا مسوولين واحدهاي موضوع ذكر شده در ماده 85اين قانون خواهد بود. هرگاه بر اثر عدم رعايت مقررات مذكور از سوي كارفرما يا مسوولين واحد، حادثه اي رخ دهد، شخص كارفرمايا مسوول

مذكور از نظر كيفري و حقوقي ونيز مجازات هاي مندرج در اين قانون مسوول است

تبصره 1. كارفرما يا مسوولان واحدهاي موضوع ماده 85 اين قانون موظفند كليه حوادث ناشي از كار را در دفتر ويژه اي كه فرم آن از طريق وزارت كار و امور اجتماعي اعلام مي گردد، ثبت و مراتب را سريعا به صورت كتبي به اطلاع اداره كار و امور اجتماعي محل برسانند.

تبصره 2. چنانچه كارفرما يا مديران واحدهاي موضوع ماده 85اين قانون براي حفاظت فني و بهداشت كار وسايل و امكانات لازم را در اختيار كارگر قرار داده باشند و كارگر با وجود آموزشهاي لازم وتذكرات قبلي بدون توجه به دستورالعمل و مقررات موجود، از آنها استفاده ننمايد، كارفرما مسووليتي نخواهد داشت در صورت بروزاختلاف راي هيات حل اختلاف نافذ خواهد بود.

مبحث دوم بازرسي كار (م 96 تا م 106)

ماده 96. به منظور اجراي صحيح اين قانون و ضوابط حفاظت فني اداره كل بازرسي وزارت كار و امور اجتماعي با وظايف ذيل تشكيل مي شود:

الف _ نظارت بر اجراي مقررات ناظر به شرايط كار به ويژه مقررات حمايتي مربوط به كارهاي سخت و زيان آور و خطرناك مدت كار،رفاه كارگر، اشتغال زنان و كارگران نوجوان

ب _ نظارت بر اجراي صحيح مقررات قانون كار و آيين نامه ها و دستورالعملهاي مربوط به حفاظت فني

ج _ آموزش مسايل مربوط به حفاظت فني و راهنمايي كارگران كارفرمايان و كليه افرادي كه در معرض صدمات و ضايعات ناشي ازحوادث و خطرات ناشي از كار قرار دارند.

د _ بررسي و تحقيق پيرامون اشكالات ناشي از اجراي مقررات حفاظت فني و تهيه پيشنهاد لازم جهت اصلاح ميزانها و دستورالعملهاي مربوط به موارد مذكور، مناسب با تحولات وپيشرفتهاي تكنولوژي

ه _ رسيدگي به حوادث ناشي از كار

در كارگاه هاي مشمول و تجزيه وتحليل عمومي وآماري اين گونه موارد به منظور پيشگيري حوادث

تبصره 1. وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي مسوول برنامه ريزي كنترل ارزشيابي و بازرسي در زمينه بهداشت كار و درمان كارگري بوده و موظف است اقدامات لازم را در اين زمينه به عمل آورد.

تبصره 2. بازرسي به صورت مستمر، همراه با تذكر اشكالات ومعايب و نواقص و در صورت لزوم تقاضاي تعقيب متخلفان در مراجع صالح انجام مي گيرد.

ماده 97. اشتغال در سمت بازرسي كار منوط به گذراندن دوره هاي آموزش نظري و عملي در بدو استخدام است

تبصره آيين نامه شرايط استخدام بازرسان كار و كارشناسان بهداشت كار با پيشنهاد مشترك وزارت كار و امور اجتماعي وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي و سازمان امور اداري واستخدامي به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد. اين شرايط به نحوي تدوين خواهد شد كه ثبات و استقلال شغلي بازرسان را تامين كند و آنها را از هر نوع تعرض مصون بدارد.

ماده 98. بازرسان كار و كارشناسان بهداشت كار در حدود وظايف خويش حق دارند بدون اطلاع قبلي در هر موقع از شبانه روز به موسسات مشمول ماده 85 اين قانون وارد شده و به بازرسي بپردازند و نيز مي توانند به دفاتر و مدارك مربوطه در موسسه مراجعه و در صورت لزوم از تمام يا قسمتي از آنها رونوشت تحصيل نمايند.

تبصره ورود بازرسان كار به كارگاههاي خانوادگي منوط به اجازه كتبي دادستان محل خواهد بود.

ماده 99. بازرسان كار و كارشناسان بهداشت كار حق دارند به منظور اطلاع از تركيبات موادي كه كارگران با آنها در تماس مي باشند و يا درانجام كار مورد استفاده قرار مي گيرند، به اندازه اي كه براي آزمايش لازم است در مقابل رسيد، نمونه بگيرند و به

روساي مستقيم خودتسليم نمايند.

تبصره ساير مقررات مربوط به چگونگي بازرسي كار مطابق آيين نامه اي خواهد بود كه با پيشنهاد شوراي عالي حفاظت فني وبهداشت كار حسب مورد به تصويب وزير كار و امور اجتماعي و وزير بهداشت درمان و آموزش پزشكي خواهد رسيد.

ماده 100. كليه بازرسان كار و كارشناسان بهداشت حرفه اي داراي كارت ويژه حسب مورد با امضاي وزير كار و امور اجتماعي يا وزيربهداشت درمان و آموزش پزشكي هستند كه هنگام بازرسي بايدهمراه آنها باشد و در صورت تقاضاي مقامات رسمي مسوولين كارگاه ارائه شود.

ماده 101. گزارش بازرسان كار و كارشناسان بهداشت كار در مواردمربوط به حدود وظايف و اختياراتشان در حكم گزارش ضابطين دادگستري خواهد بود.

تبصره 1. بازرسان كار و كارشناسان بهداشت كار مي توانند به عنوان مطلع و كارشناس در جلسات مراجع حل اختلاف شركت نمايند.

تبصره 2. بازرسان كار و كارشناسان بهداشت كار نمي توانند درتصميم گيري مراجع حل اختلاف نسبت به پرونده هايي كه قبلا به عنوان بازرس در مورد آنها اظهارنظر كرده اند، شركت كنند.

ماده 102. بازرسان كار و كارشناسان بهداشت كار نمي توانند دركارگاهي اقدام به بازرسي نمايند كه خود يا يكي از بستگان نسبي آنها تا طبقه سوم و يا يكي از اقرباي سببي درجه اول ايشان به طورمستقيم در آن ذي نفع باشند.

ماده 103. بازرسان كار و كارشناسان بهداشت كار حق ندارند درهيچ مورد حتي پس از بركناري از خدمت دولت اسرار و اطلاعات را كه به مقتضاي شغل خود به دست آورده اند و يا نام اشخاصي را كه به آنان اطلاعاتي داده يا موارد تخلف را گوشزد كرده اند، فاش نمايند.

تبصره متخلفين از مقررات اين ماده مشمول مجازات هاي مقرردر قوانين مربوط خواهند بود.

ماده 104. كارفرمايان و ديگر كساني كه مانع ورود

بازرسان كار وكارشناسان بهداشت كار به كارگاه هاي مشمول اين قانون گردند و يامانع انجام وظيفه ايشان شوند يا از دادن اطلاعات و مدارك لازم به آنان خودداري نمايند، حسب مورد به مجازاتهاي مقرر در اين قانون محكوم خواهند شد.

ماده 105. هرگاه در حين بازرسي به تشخيص بازرس كار ياكارشناس بهداشت حرفه اي احتمال وقوع حادثه و يا بروز خطر دركارگاه داده شود، بازرس كار يا كارشناس بهداشت حرفه اي مكلف هستند مراتب را فورا و كتبا به كارفرما يا نماينده او و نيز به رييس مستقيم خود اطلاع دهند.

تبصره 1. وزارت كار و امور اجتماعي و وزارت بهداشت درمان وآموزش پزشكي حسب مورد گزارش بازرسان كار و كارشناسان بهداشت حرفه اي از دادسراي عمومي محل و در صورت عدم تشكيل دادسرا، از دادگاه عمومي محل تقاضا خواهند كرد فورا قرارتعطيل و لاك و مهر تمام يا قسمتي از كارگاه را صادر نمايد. دادستان بلافاصله نسبت به صدور قرار اقدام و قرار مذكور پس از ابلاغ قابل اجراست

دستور رفع تعطيل توسط مرجع مزبور در صورتي صادر خواهد شدكه بازرس كار يا كارشناس بهداشت حرفه اي و يا كارشناسان ذي ربط دادگستري رفع نواقص و معايب موجود را تأييد نموده باشند.

تبصره 2. كارفرما مكلف است در ايامي كه به علت فوق كار تعطيل مي شود مزد كارگران را بپردازد.

تبصره 3. متضرران از قرارهاي موضوع اين ماده در صورت اعتراض به گزارش بازرس كار و يا كارشناس بهداشت حرفه اي وتعطيل كارگاه مي توانند از مراجع مزبور، به دادگاه صالح شكايت كنند و دادگاه مكلف است به فوريت و خارج از نوبت به موضوع رسيدگي نمايد. تصميم دادگاه قطعي و قابل اجراست

ماده 106. دستورالعملها و آيين نامه هاي اجرايي مربوط به اين فصل به پيشنهادمشترك وزارت كار و امور اجتماعي و

وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

فصل پنجم آموزش و اشتغال
مبحث اول كارآموز و مراكز كارآموزي
اول - مراكز كارآموزي (م 107 تا م 111)

ماده 107. در اجراي اهداف قانون اساسي به منظور اشتغال مولد و مستمر جويندگان كار و نيز بالا بردن دانش فني كارگران وزارت كار و امور اجتماعي مكلف است امكانات آموزشي لازم را فراهم سازد.

تبصره وزارتخانه ها و سازمان هاي ذي نفع موظف به همكاريهاي لازم با وزارت كار و امور اجتماعي مي باشند.

ماده 108. وزارت كار و امور اجتماعي موظف است برحسب نياز و باتوجه به استقرار نوع صنعت موجود در نقاط مختلف كشور براي ايجاد و توسعه مراكز كارآموزي ذيل در سطوح مختلف مهارت اقدام نمايد:

الف _ مراكز كارآموزي پايه براي آموزش كارگران و كارجويان غيرماهر.

ب _ مراكز كار آموزي تكميل مهارت و تخصصهاي موردي براي بازآموزي، ارتقاي مهارت و تعليم تخصصهاي پيشرفته به كارگران و كارجويان نيمه ماهر، ماهر و مربيان آموزش حرفه اي.

ج _ مراكز تربيت مربي براي آموزش مربيان مراكز كارآموزي.

د _ مراكز كارآموزي خاص معلولين و جانبازان با همكاري وزارتخانه ها و سازمانهاي ذي ربط (مانند وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي، بنياد شهيد، بنياد جانبازان و ...)

ماده 109. مراكز آموزش مذكور در ماده 108 اين قانون از نظر ماليو اداري با رعايت قانون محاسبات عمومي به طور مستقل زير نظر وزارت كار و امور اجتماعي اداره خواهند شد.

ماده 110. واحدهاي صنعتي، توليدي و خدماتي به منظور مشاركت در امر آموزش كارگر ماهر و نيمه ماهر مورد نياز خويش مكلفند نسبت به ايجاد مراكز كارآموزي جوار كارگاه و يا بين كارگاهي، همكاريهاي لازم را با وزارت كار و امور اجتماعي به عمل آورند.

تبصره 1. وزارت كار و امور اجتماعي، استانداردها و جزوات مربوط به امر آموزش

در مراكز كارآموزي جوار كارگاه و بين كارگاهي را تهيه و در مورد تعليم و تامين مربيان مراكز مزبور اقدام مينمايد.

تبصره 2. دستورالعملها و مقررات مربوط به ايجاد مراكز كارآموزي جوار كارگاه و بين كارگاهي برحسب مورد به پيشنهاد وزيركار و امور اجتماعي به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 111. علاوه بر تشكيل مراكز كارآموزي توسط وزارت كار و اموراجتماعي، آموزشگاه فني و حرفه اي آزاد نيز به منظور آموزش صنعت يا حرفه معين به وسيله اشخاص حقيقي يا حقوقي، باكسب پروانه از وزارت كار و امور اجتماعي تاسيس مي شود.

تبصره آيين نامه مربوط به تشخيص صلاحيت فني و موسسات كارآموزي آزاد و صلاحيت مسوول و مربيان و نيز نحوه نظارت وزارت كار و امور اجتماعي بر اين مؤسسات با پيشنهاد وزير كار وامور اجتماعي به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

دوم - كارآموز و قرارداد كارآموزي (م 112 تا م 118)

ماده 112. از لحاظ مقررات اين قانون كارآموز به افراد ذيل اطلاق مي شود:

الف _ كساني كه فقط براي فرا گرفتن حرفه اي خاص بازآموزي يا ارتقا مهارت براي مدت معين در مراكز كارآموزي و يا آموزشگاههاي آزاد، آموزش مي بينند.

ب _ افرادي كه به موجب قرارداد كارآموزي به منظور فراگرفتن حرفه اي خاص براي مدت معين كه زايد بر سه سال نباشد، دركارگاهي معين به كارآموزي توام با كار اشتغال دارند، مشروط بر آنكه سن آنها از 15 سال كمتر نبوده و از 18 سال تمام بيشتر نباشد.

تبصره 1. كارآموزان بند الف ممكن است كارگراني باشند كه مطابق توافق كتبي منعقده با كارفرما به مراكز كارآموزي معرفي مي شوند و يا داوطلباني باشند كه شاغل نيستند و راسا به مراكز كارآموزيمراجعه مينمايند.

تبصره 2. دستورالعملهاي مربوط به شرايط پذيرش حقوق

وتكاليف دوره كارآموزي داوطلبان مذكور در بند «ب با پيشنهاد شوراي عالي كار، به تصويب وزير كار و امور اجتماعي ميرسد.

ماده 113. كارگران شاغلي كه مطابق تبصره يك ماده 112 براي كارآموزي در يكي از مراكز كارآموزي پذيرفته مي شوند، از حقوق زير برخوردار خواهند بود:

الف _ رابطه استخدامي كارگر در مدت كارآموزي قطع نميشود و اين مدت از هر لحاظ جزء سوابق كارگر محسوب مي شود.

ب _ مزد كارگر در مدت كارآموزي از مزد ثابت و يا مزد مبنا كمترنخواهد بود.

ج _ مزاياي غير نقدي، كمكها و فوق العاده هايي كه براي جبران هزينه زندگي و مسؤوليتهاي خانوادگي به كارگر پرداخت ميشود در دوره كارآموزي كماكان پرداخت خواهد شد.

چنانچه كارفرما قبل از پايان مدت بدون دليل موجه مانع ادامه كارآموزي شود و از اين طريق خسارتي به كارگر وارد گردد، كارگر ميتواند به مراجع حل اختلاف مندرج در اين قانون مراجعه ومطالبه خسارت نمايد.

ماده 114. كارگري كه مطابق تبصره (1) ماده 112 براي كارآموزيدر يكي از مراكز كارآموزي پذيرفته ميشود مكلف است

الف _ تا پايان مدت مقرر به كارآموزي بپردازد و به طور منظم دربرنامه هاي كارآموزي شركت نموده و مقررات و آيين نامه هاي واحدآموزشي را مراعات نمايد و دوره كارآموزي رابا موفقيت به پايان برساند.

ب _ پس از طي دوره كارآموزي، حداقل دو برابر مدت كارآموزي درهمان كارگاه به كار اشتغال ورزد.

تبصره در صورتي كه كارآموز پس از اتمام كارآموزي حاضر به ادامه كار در كارگاه نباشد، كارفرما مي تواند براي مطالبه خسارت مندرج در قرارداد كارآموزي به مراجع حل اختلاف موضوع اين قانون مراجعه و تقاضاي دريافت خسارت نمايد.

ماده 115. كارآموزان مذكور در بند «ب ماده 112، تابع مقررات مربوط به كارگران

نوجوان مذكور در مواد 79 الي 84 اين قانون خواهند بود ولي ساعت كار آنان از شش ساعت در روز تجاوز نخواهد كرد.

ماده 116. قرارداد كارآموزي علاوه بر مشخصات طرفين بايد حاوي مطالب ذيل باشد:

الف _ تعهدات طرفين

ب _ سن كارآموز.

ج _ مزد كارآموز.

د _ محل كارآموزي.

ه _ حرفه يا شغلي كه طبق استاندارد مصوب تعليم داده خواهد شد.

و _ شرايط فسخ قرارداد (در صورت لزوم .

ز _ هر نوع شرط ديگري كه طرفين در حدود مقررات قانوني ذكر آن رادر قرارداد لازم بدانند.

ماده 117. كارآموزي توام با كار نوجوانان تا سن 18 سال تمام موضوع ماده 80 اين قانون در صورتي مجاز است كه از حدود توانايي آنان خارج نبوده و براي سلامت و رشد جسمي و روحيآنان مضر نباشد.

ماده 118. مراكز كارآموزي موظفند براي آموزش كارآموز، وسايل و تجهيزات كافي را مطابق استانداردهاي آموزشي وزارت كار و اموراجتماعي در دسترس وي قرار دهند و به طور منظم و كامل حرفه موردنظر را به او بياموزند. همچنين مراكز مذكور بايد براي تامين سلامت و ايمني كارآموز در محيط كارآموزي امكانات لازم را فراهم آورند.

مبحث دوم اشتغال (م 119)

ماده 119. وزارت كار و امور اجتماعي موظف است نسبت به ايجاد مراكز خدمات اشتغال در سراسر كشور اقدام نمايد. مراكز خدمات مذكور موظفند تا ضمن شناسايي زمينه هاي ايجاد كار و برنامه ريزي براي فرصتهاي اشتغال نسبت به ثبت نام و معرفي بيكاران به مراكز كارآموزي (در صورت نياز به آموزش و يا معرفي به مراكز توليدي ، صنعتي كشاورزي و خدماتي اقدام نمايند.

تبصره 1. مراكز خدمات اشتغال در مراكز استانها موظف به ايجاددفتري تحت عنوان دفتر برنامه ريزي و حمايت از اشتغال

معلولين خواهند بود و كليه موسسات مذكور در اين ماده موظف به همكاري با دفاتر مزبور مي باشند.

تبصره 2. دولت موظف است تا در ايجاد شركتهاي تعاوني توليدي كشاورزي صنعتي و توزيعي ، معلولين را از طريق اعطاي وامهاي قرض الحسنه دراز مدت و آموزشهاي لازم و برقراري تسهيلات انجام كار و حمايت از توليد يا خدمات آنان مورد حمايت قرار داده و نسبت به رفع موانع معماري در كليه مراكز موضوع اين ماده و تبصره ها كه معلولين در آنها حضور مي يابند اقدام نمايد.

تبصره 3. وزارت كار و امور اجتماعي مكلف است تا آيين نامه هاي لازم را در جهت برقراري تسهيلات رفاهي مورد نياز معلولين شاغل در مراكز انجام كار با نظرخواهي از جامعه معلولين ايران و سازمان بهزيستي كشور تهيه و به تصويب وزير كار و امور اجتماعي برساند.

مبحث سوم اشتغال اتباع بيگانه (م 120 تا م 129)

ماده 120. اتباع بيگانه نمي توانند در ايران مشغول به كار شوند مگر آنكه اولا داراي رواديد ورود با حق كار مشخص بوده و ثانيا مطابق قوانين و آيين نامه هاي مربوطه پروانه كار دريافت دارند.

تبصره اتباع بيگانه ذيل مشمول مقررات ماده 120 نمي باشند:

الف _ اتباع بيگانه اي كه منحصرا در خدمت ماموريتهاي ديپلماتيك و كنسولي هستند با تاييد وزارت امور خارجه

ب _ كاركنان و كارشناسان سازمان ملل متحد و سازمانهاي وابسته به آنها با تاييد وزارت امور خارجه

ج _ خبرنگاران خبرگزاريها و مطبوعات خارجي به شرط معامله متقابل و تاييد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

ماده 121. وزارت كار و امور اجتماعي با رعايت شرايط ذيل درمورد صدور رواديد با حق كار مشخص براي اتباع بيگانه موافقت و پروانه كار صادر خواهد كرد:

الف _ مطابق اطلاعات موجود در وزارت كار و امور اجتماعي درميان اتباع ايراني آماده

به كار افراد داوطلب واجد تحصيلات و تخصص مشابه وجود نداشته باشد.

ب _ تبعه بيگانه داراي اطلاعات و تخصص كافي براي اشتغال به كارمورد نظر باشد.

ج _ از تخصص تبعه بيگانه براي آموزش جايگزيني بعدي افرادايراني استفاده شود.

تبصره احراز شرايط مندرج در اين ماده با هيات فني اشتغال است ضوابط مربوط به تعداد اعضا و شرايط انتخاب آنها و نحوه تشكيل جلسات هيات به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه باپيشنهاد وزارت كار و امور اجتماعي به تصويب هيات وزيران مي رسد.

ماده 122. وزارت كار و امور اجتماعي مي تواند نسبت به صدور،تمديد و تجديد پروانه كار افراد ذيل اقدام نمايد:

الف _ تبعه بيگانه اي كه حداقل ده سال مداوم در ايران اقامت داشته باشد.

ب _ تبعه بيگانه اي كه داراي همسر ايراني باشد.

ج _ مهاجرين كشورهاي بيگانه خصوصا كشورهاي اسلامي و پناهندگان سياسي به شرط داشتن كارت معتبر مهاجرت و ياپناهندگي و پس از موافقت كتبي وزارتخانه هاي كشور و امورخارجه

ماده 123. وزارت كار و امور اجتماعي مي تواند در صورت ضرورت و يا به عنوان معامله متقابل اتباع بعضي از دول و يا افراد بدون تابعيت را (مشروط بر آنكه وضعيت آنان ارادي نباشد) پس از تاييد وزارت امور خارجه و تصويب هيات وزيران از پرداخت حق صدور، حق تمديد و يا حق تجديد پروانه كار معاف نمايد.

ماده 124. پروانه كار با رعايت مواد اين قانون حداكثر براي مدت يك سال صادر يا تمديد و يا تجديد مي شود.

ماده 125. در مواردي كه به هر عنوان رابطه استخدامي تبعه بيگانه با كارفرما قطع مي شود كارفرما مكلف است ظرف پانزده روز،مراتب را به وزارت كار و امور اجتماعي اعلام كند. تبعه بيگانه نيزمكلف است ظرف پانزده روز پروانه كار

خود را در برابر اخذ رسيد،به وزارت كار و امور اجتماعي تسليم نمايد. وزارت كار و اموراجتماعي در صورت لزوم اخراج تبعه بيگانه را از مراجع ذي صلاح درخواست مي كند.

ماده 126. در مواردي كه مصلحت صنايع كشور اشتغال فوري تبعه بيگانه را به طور استثنايي ايجاب كند، وزير مربوطه مراتب را به وزارت كار و امور اجتماعي اعلام مي نمايد و با موافقت وزير كار وامور اجتماعي براي تبعه بيگانه پروانه كار موقت بدون رعايت تشريفات مربوط به صدور رواديد با حق كار مشخص صادر خواهدشد.

تبصره مدت اعتبار پروانه كار موقت حداكثر سه ماه است و تمديد آن مستلزم تاييد هيات فني اشتغال اتباع بيگانه خواهد بود.

ماده 127. شرايط استخدامي كارشناسان و متخصصين فني بيگانه مورد نياز دولت با در نظر گرفتن تابعيت و مدت خدمت و ميزان مزدآنها و با توجه به نيروي كارشناس داخلي پس از بررسي و اعلام نظروزارت كار و امور اجتماعي و سازمان امور اداري و استخدامي كشور، با تصويب مجلس شوراي اسلامي خواهد بود. پروانه كارجهت استخدام كارشناسان خارجي در هر مورد پس از تصويب مجلس شوراي اسلامي از طرف وزارت كار و امور اجتماعي صادرخواهد شد.

ماده 128. كارفرمايان مكلفند قبل از اقدام به عقد هرگونه قراردادي كه موجب استخدام كارشناسان بيگانه مي شود، نظر وزارت كار وامور اجتماعي را در مورد امكان اجازه اشتغال تبعه بيگانه استعلام نمايند.

ماده 129. آيين نامه هاي اجرايي مربوط به اشتغال اتباع بيگانه ازجمله نحوه صدور، تمديد، تجديد و لغو پروانه كار و نيز شرايط انتخاب اعضاي هيات فني اشتغال اتباع بيگانه مذكور در ماده 121اين قانون با پيشنهاد وزير كار و امور اجتماعي به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

فصل ششم تشكلهاي كارگري و كارفرمايي (م 130 تا م 138)

ماده 130. به منظور تبليغ و گسترش

فرهنگ اسلامي و دفاع ازدستاوردهاي انقلاب اسلامي و در اجراي اصل بيست و ششم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كارگران واحدهاي توليدي صنعتي كشاورزي خدماتي و صنفي مي توانند نسبت به تاسيس انجمنهاي اسلامي اقدام نمايند.

تبصره 1. انجمنهاي اسلامي مي توانند به منظور هماهنگي درانجام وظايف و شيوه هاي تبليغي نسبت به تاسيس كانونهاي هماهنگي انجمنهاي اسلامي در سطح استانها و كانون عالي هماهنگي انجمنهاي اسلامي در كل كشور اقدام نمايند.

تبصره 2. آيين نامه چگونگي تشكيل حدود وظايف و اختيارات و نحوه عملكرد انجمنهاي اسلامي موضوع اين ماده بايد توسط وزارتين كشور، كار و امور اجتماعي و سازمان تبليغات اسلامي تهيه و به تصويب هيات وزيران برسد.

ماده 131. در اجراي اصل بيست و ششم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و به منظور حفظ حقوق و منافع مشروع و قانوني وبهبود وضع اقتصادي كارگران و كارفرمايان كه خود متضمن حفظ منافع جامعه باشد، كارگران مشمول قانون كار و كارفرمايان يك حرفه يا صنعت مي توانند مبادرت به تشكيل انجمنهاي صنفي نمايند.

تبصره 1. به منظور هماهنگي در انجام وظايف محوله و قانوني انجمنهاي صنفي مي توانند نسبت به تشكيل كانون انجمنهاي صنفي در استان و كانون عالي انجمنهاي صنفي در كل كشور اقدام نمايند.

تبصره 2. كليه انجمنهاي صنفي و كانونهاي مربوطه به هنگام تشكيل موظف به تنظيم اساسنامه با رعايت مقررات قانوني و طرح و تصويب آن در مجمع عمومي و تسليم به وزارت كار و اموراجتماعي جهت ثبت مي باشند.

تبصره 3. كليه نمايندگان كارفرمايان ايران در شوراي عالي كار،شوراي عالي تامين اجتماعي شوراي عالي حفاظت فني وبهداشت كار، كنفرانس بين المللي كار و نظاير آن توسط كانون عالي انجمنهاي صنفي كارفرمايان در صورت تشكيل انتخاب و در غيراين صورت توسط وزير كار و امور اجتماعي معرفي

خواهند شد.

تبصره 4. كارگران يك واحد، فقط مي توانند يكي از سه موردشوراي اسلامي كار، انجمن صنفي يا نماينده كارگران را داشته باشند.

تبصره 5. آيين نامه چگونگي تشكيل حدود وظايف و اختيارات و نحوه عملكرد انجمنهاي صنفي و كانونهاي مربوطه حداكثر ظرف مدت يك ماه از تاريخ تصويب اين قانون توسط شوراي عالي كارتهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

تبصره 6. آيين نامه نحوه انتخابات نمايندگان مذكور در تبصره 3اين ماده ظرف يك ماه پس از تصويب اين قانون به تصويب وزيركار و امور اجتماعي خواهد رسيد.

ماده 132. به منظور نظارت و مشاركت در اجراي اصل سي و يكم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و همچنين براساس مفادمربوطه در اصل چهل و سوم قانون اساسي كارگران واحدهاي توليدي صنفي صنعتي خدماتي و كشاورزي كه مشمول قانون كارباشند، مي توانند نسبت به ايجاد شركتهاي تعاوني مسكن اقدام نمايند.

تبصره شركتهاي تعاوني مسكن كارگران هر استان مي توانندنسبت به ايجاد كانون هماهنگي شركتهاي تعاوني مسكن كارگران استان اقدام نمايند و كانونهاي هماهنگي تعاونيهاي مسكن كارگران استانها مي توانند نسبت به تشكيل كانون عالي هماهنگي تعاونيهاي مسكن كارگران كشور (اتحاديه مركزي تعاونيهاي مسكن كارگران _اسكان اقدام نمايند.

وزارتخانه هاي كار و امور اجتماعي مسكن و شهرسازي و اموراقتصادي و دارايي موظف به همكاري با اتحاديه اسكان بوده واساسنامه شركتهاي مذكور توسط وزارت كار و امور اجتماعي به ثبت خواهد رسيد.

ماده 133. به منظور نظارت و مشاركت در اجراي مفاد مربوط به توزيع و مصرف در اصول چهل و سوم و چهل و چهارم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كارگران واحدهاي توليدي صنفي صنعتي خدماتي و يا كشاورزي كه مشمول قانون كار باشند،مي توانند نسبت به ايجاد شركتهاي تعاوني مصرف (توزيع كارگري اقدام نمايند.

تبصره شركتهاي تعاوني مصرف (توزيع كارگران مي توانندنسبت به

تاسيس كانون هماهنگي شركتهاي تعاوني مصرف كارگران استان اقدام نمايند و كانونهاي هماهنگي تعاونيهاي مصرف (توزيع كارگران استانها مي توانند نسبت به تشكيل كانون عالي هماهنگي تعاونيهاي مصرف كارگران «اتحاديه مركزي تعاونيهاي مصرف توزيع كارگران _ امكان اقدام نمايند.

وزارتخانه هاي كار و امور اجتماعي و بازرگاني و همچنين وزارتخانه هاي صنعتي موظف هستند تا همكاريهاي لازم را بااتحاديه امكان به عمل آورند و اساسنامه شركتهاي تعاوني مذكورتوسط وزارت كار و امور اجتماعي به ثبت خواهد رسيد.

ماده 134. به منظور بررسي و پي گيري مسايل و مشكلات صنفي واجتماعي و حسن اجراي آن قسمت از مفاد اصل بيست و نهم قانون اساسي كه متضمن حفظ حقوق و تامين منافع و بهره مندي ازخدمات بهداشتي درماني و مراقبتهاي پزشكي مي باشد، كارگران ومديران بازنشسته مي توانند به طور مجزا نسبت به تاسيس كانونهاي كارگران و مديران بازنشسته شهرستانها و استانها اقدام نمايند.

تبصره 1. كانونهاي كارگران و مديران بازنشسته استانها مي توانندنسبت به تاسيس كانونهاي عالي كارگران و مديران بازنشسته كشوراقدام نمايند.

تبصره 2. وزارتخانه هاي كار و امور اجتماعي و بهداشت درمان وآموزش پزشكي و سازمان تامين اجتماعي موظف به همكاري باكانونهاي عالي كارگران و مديران بازنشسته كشور مي باشند.

ماده 135. به منظور ايجاد وحدت روش و هماهنگي در امور وتبادل نظر در چگونگي اجراي وظايف و اختيارات شوراهاي اسلامي كار مي توانند نسبت به تشكيل كانون هماهنگي شوراهاي اسلامي كار در استان و كانون عالي هماهنگي شوراهاي اسلامي كاردر كل كشور اقدام نمايند.

تبصره آيين نامه چگونگي تشكيل حدود وظايف و اختيارات ونحوه عملكرد كانونهاي شوراهاي اسلامي كار موضوع اين ماده بايدتوسط وزارتين كشور و كار و امور اجتماعي و سازمان تبليغات اسلامي تهيه و به تصويب هيات وزيران برسد.

ماده 136. كليه نمايندگان رسمي كارگران جمهوري اسلامي ايران

درسازمان جهاني كار، هياتهاي تشخيص هياتهاي حل اختلاف شوراي عالي تامين اجتماعي شوراي عالي حفاظت فني و نظاير آن حسب موردتوسط كانون عالي شوراهاي اسلامي كار، كانون عالي انجمنهاي صنفي كارگران و يا مجمع نمايندگان كارگران انتخاب خواهند شد.

تبصره 1. آيين نامه اجرايي اين ماده با پيشنهاد شوراي عالي كار به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

تبصره 2. در صورتي كه تشكلهاي عالي كارگري و كارفرمايي موضوع اين فصل ايجاد نشده باشند، وزير كار و امور اجتماعي مي تواند نسبت به انتخاب نمايندگان مزبور در مجامع شوراها وهياتهاي عالي اقدام نمايد.

ماده 137. به منظور هماهنگي و حسن انجام وظايف مربوطه تشكلهاي كارفرمايي و كارگري موضوع اين فصل از قانون مي توانندبه طور مجزا نسبت به ايجاد تشكيلات مركزي اقدام نمايند.

تبصره آيين نامه هاي انتخابات شوراي مركزي و اساسنامه تشكيلات مركزي كارفرمايان و همچنين كارگران جداگانه توسط كميسيوني مركب از نمايندگان شوراي عالي كار، وزارت كشور ووزارت كار و امور اجتماعي تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهدرسيد.

ماده 138. مقام ولايت فقيه در صورت مصلحت مي توانند در هريك از تشكلهاي مذكور نماينده داشته باشند.

فصل هفتم مذاكرات و پيمانهاي دسته جمعي كار (م 139 تا م 146)

ماده 139. هدف از مذاكرات دسته جمعي پيشگيري و يا حل مشكلات حرفه اي و يا شغلي و يا بهبود شرايط توليد و يا امور رفاهي كارگران است كه از طريق تعيين ضوابطي براي مقابله با مشكلات و تامين مشاركت طرفين در حل آنها و يا از راه تعيين و ياتغيير شرايط و نظاير اينها، در سطح كارگاه حرفه و يا صنعت با توافق طرفين تحقق مي يابد. خواستهاي طرح شده از سوي طرفين بايد متكي به دلايل و مدارك لازم باشد.

تبصره 1. هر موضوعي كه در روابط كار متضمن وضع مقررات وايجاد ضوابط از طريق مذاكرات دسته جمعي باشد، مي تواند موضع

مذاكره قرار بگيرد، مشروط بر آنكه مقررات جاري كشور و از جمله سياستهاي برنامه اي دولت اتخاذ تصميم در مورد آنها را منع نكرده باشد.

مذاكرات دسته جمعي بايد به منظور حصول توافق و حل و فصل مسالمت آميز اختلافات با رعايت شوون طرفين و با خودداري ازهرگونه عملي كه موجب اختلال نظم جلسات گردد، ادامه يابد.

تبصره 2. در صورتي كه طرفين مذاكرات دسته جمعي موافق باشند مي توانند از وزارت كار و امور اجتماعي تقاضا كنند شخص بي طرفي را كه در زمينه مسايل كار تبحر داشته باشد و بتواند در مذاكرات هماهنگي ايجاد كند، به عنوان كارشناس پيمانهاي دسته جمعي به آنها معرفي نمايد. نقش اين كارشناس كمك به هر دوطرف در پيشبرد مذاكرات دسته جمعي است

ماده 140. پيمان دسته جمعي كار عبارت است از پيمان كتبي كه به منظور تعيين شرايط كار فيمابين يك يا چند (شورا يا انجمن صنفي و يا نماينده قانوني كارگران از يك طرف و يك يا چند كارفرما و يانمايندگان قانوني آنها از سوي ديگر و يا فيمابين كانونها و كانونهاي عالي كارگري و كارفرمايي منعقد مي شود.

تبصره در صورتي كه مذاكرات دسته جمعي كار منجر به انعقادپيمان دسته جمعي كار شود، بايد متن پيمان در سه نسخه تنظيم و به امضاي طرفين برسد. دو نسخه از پيمان در اختيار طرفين عقدپيمان دسته جمعي قرار گرفته و نسخه سوم ظرف سه روز در قبال اخذ رسيد و به منظور رسيدگي و تاييد، تسليم وزارت كار و اموراجتماعي خواهد شد.

ماده 141. پيمانهاي دسته جمعي كار هنگامي اعتبار قانوني وقابليت اجرايي خواهند داشت كه

الف _ مزايايي كمتر از آنچه در قانون كار پيش بيني گرديده است درآن تعيين نشده

باشد.

ب _ با قوانين و مقررات جاري كشور و تصميمات و مصوبات قانوني دولت مغاير نباشد.

ج _ عدم تعارض موضوع يا موضوعات پيمان با بندهاي الف و ب به تاييد وزارت كار و امور اجتماعي برسد.

تبصره 1. وزارت كار و امور اجتماعي بايد نظر خود در موردمطابقت يا عدم تطابق پيمان با بندهاي الف و ب مذكور در اين ماده را ظرف 30 روز به طرفين پيمان كتبا اعلام نمايد.

تبصره 2. نظر وزارت كار و امور اجتماعي در مورد عدم مطابقت مفاد پيمان دسته جمعي با موضوعات بندهاي الف و ب بايد متكي به دلايل قانوني و مقررات جاري كشور باشد. دلايل و موارد مستندبايد كتبا به طرفين پيمان ظرف مدت مذكور در تبصره يك همين ماده اعلام گردد.

ماده 142. در صورتي كه اختلاف نظر در مورد مواد مختلف اين قانون و يا پيمانهاي قبلي و يا هر يك از موضوعات مورد درخواست طرفين براي انعقاد پيمان جديد، منجر به تعطيل كارضمن حضور كارگر در كارگاه و يا كاهش عمدي توليد از سوي كارگران شود، هيات تشخيص موظف است بر اساس درخواست هريك از طرفين اختلاف و يا سازمانهاي كارگري و كارفرمايي موضوع اختلاف را سريعا مورد رسيدگي قرار داده و اعلام نظر نمايد.

تبصره در صورتي كه هر يك از طرفين پيمان دسته جمعي نظرمذكور را نپذيرد مي تواند ظرف مدت ده روز از تاريخ اعلام نظرهيات تشخيص (موضوع ماده 158) به هيات حل اختلاف مندرج در فصل نهم اين قانون مراجعه و تقاضاي رسيدگي و صدور راي نمايد.

هيات حل اختلاف پس از دريافت تقاضا فورا به موضوع اختلاف در پيمان دسته جمعي رسيدگي و راي خود را نسبت به پيمان دسته جمعي كار اعلام

مي كند.

ماده 143. در صورتي كه پيشنهادات هيات حل اختلاف ظرف سه روز مورد قبول طرفين واقع نشود رييس اداره كار و امور اجتماعي موظف است بلافاصله گزارش امر را، جهت اتخاذ تصميم لازم به وزارت كار و امور اجتماعي اطلاع دهد. در صورت لزوم هيات وزيران مي تواند مادام كه اختلاف ادامه دارد، كارگاه را به هر نحوي كه مقتضي بداند به حساب كارفرما اداره نمايد.

ماده 144. در پيمانهاي دسته جمعي كار كه براي مدت معيني منعقدمي گردد، هيچ يك از طرفين نمي تواند به تنهايي قبل از پايان مدت درخواست تغيير آن را بنمايد، مگر آن كه شرايط استثنايي به تشخيص وزارت كار و امور اجتماعي اين تغيير را ايجاب كند.

ماده 145. فوت كارفرما و يا تغيير مالكيت از وي در اجراي پيمان دسته جمعي كار موثر نمي باشد و چنانچه كار استمرار داشته باشد،كارفرماي جديد قائم مقام كارفرماي قديم محسوب خواهد شد.

ماده 146. در كليه قراردادهاي انفرادي كار، كه كارفرما قبل از انعقادپيمان دسته جمعي كار منعقد ساخته و يا پس از آن منعقد مي نمايد،مقررات پيمان دسته جمعي لازم الاتباع است مگر در مواردي كه قراردادهاي انفرادي از لحاظ مزد داراي مزايايي بيشتر از پيمان دسته جمعي باشند.

فصل هشتم خدمات رفاهي كارگران م 147 تا م 156)

ماده 147. دولت مكلف است خدمات بهداشتي و درماني را براي كارگران و كشاورزان مشمول اين قانون و خانواده آنها فراهم سازد.

ماده 148. كارفرمايان كارگاههاي مشمول اين قانون مكلفند بر اساس قانون تامين اجتماعي نسبت به بيمه نمودن كارگران واحد خود اقدام نمايند.

ماده 149. كارفرمايان مكلفند با تعاونيهاي مسكن و در صورت عدم وجود اين تعاونيها مستقيما با كارگران فاقد مسكن جهت تامين خانه هاي شخصي مناسب همكاري لازم را بنمايند و همچنين كارفرمايان كارگاههاي بزرگ مكلف به احداث خانه هاي سازماني درجوار كارگاه و

يا محل مناسب ديگر مي باشند.

تبصره 1. دولت موظف است با استفاده از تسهيلات بانكي وامكانات وزارت مسكن و شهرسازي شهرداريها و ساير دستگاههاي ذي ربط همكاري لازم را بنمايد.

تبصره 2. نحوه و ميزان همكاري و مشاركت كارگران كارفرمايان ودستگاههاي دولتي و نوع كارگاههاي بزرگ مشمول اين ماده طبق آيين نامه اي خواهد بود كه توسط وزارتين كار و امور اجتماعي ومسكن و شهرسازي تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 150. كليه كارفرمايان مشمول اين قانون مكلفند در كارگاه محل مناسب براي اداي فريضه نماز ايجاد نمايند و نيز در ايام ماه مبارك رمضان براي تعظيم شعائر مذهبي و رعايت حال روزه داران بايد شرايط و ساعات كار را با همكاري انجمن اسلامي و شوراي اسلامي كار و يا ساير نمايندگان قانوني كارگران طوري تنظيم نمايندكه اوقات كار مانع فريضه روزه نباشد. همچنين مدتي از اوقات كار را براي اداي فريضه نماز و صرف افطار يا سحري اختصاص دهند.

ماده 151. در كارگاههايي كه براي مدت محدود به منظور انجام كاري معين (راه سازي و مانند آن دور از مناطق مسكوني ايجادمي شوند، كارفرمايان موظفند سه وعده غذاي مناسب و ارزان قيمت (صبحانه نهار و شام براي كارگران خود فراهم نمايند، كه حداقل يك وعده آن بايد غذاي گرم باشد. در اين قبيل كارگاهها به اقتضاي فصل محل و مدت كار، بايد خوابگاه مناسب نيز براي كارگران ايجاد شود.

ماده 152. در صورت دوري كارگاه و عدم تكافوي وسيله نقليه عمومي صاحب كار بايد براي رفت و برگشت كاركنان خود وسيله نقليه مناسب در اختيار آنان قرار دهد.

ماده 153. كارفرمايان مكلفند براي ايجاد و اداره امور شركتهاي تعاوني كارگران كارگاه خود، تسهيلات لازم را از قبيل محل وسايل كار و امثال اينها

فراهم نمايند.

تبصره دستورالعملهاي مربوط به نحوه اجراي اين ماده با پيشنهادشوراي عالي كار به تصويب وزير كار و امور اجتماعي خواهد رسيد.

ماده 154. كليه كارفرمايان موظفند با مشاركت وزارت كار و اموراجتماعي و سازمان تربيت بدني كشور، محل مناسب براي استفاده كارگران در رشته هاي مختلف ورزش ايجاد نمايند.

تبصره آيين نامه نحوه ايجاد و ضوابط مربوط به آن و همچنين مدت شركت كارگران در مسابقات قهرماني ورزشي يا هنري وساعات متعارف تمرين توسط وزارت كار و امور اجتماعي وسازمان تربيت بدني كشور تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهدرسيد.

ماده 155. كليه كارگاهها موظفند بر حسب اعلام وزارت كار و اموراجتماعي و با نظارت اين وزارت و سازمانهاي مسؤول در امرسوادآموزي بزرگسالان به ايجاد كلاسهاي سواد آموزي بپردازند.ضوابط نحوه اجراي اين تكليف چگونگي تشكيل كلاس شركت كارگران در كلاس انتخاب آموزش ياران و ساير موارد آن مشتركا توسط وزارت كار و امور اجتماعي و نهضت سوادآموزي تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

تبصره شرط ورود كارگران به دوره هاي مراكز كارآموزي حداقل داشتن گواهينامه نهضت سوادآموزي يا معادل آن است

ماده 156. دستورالعملهاي مربوط به تاسيسات كارگاه از نظربهداشت محيط كار مانند غذاخوري حمام و دستشويي برابر آيين نامه اي خواهد بود كه توسط وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي تصويب و به مرحله اجرا در خواهد آمد.

فصل نهم مراجع حل اختلاف(م 157 تا م 166

ماده 157. هر گونه اختلاف فردي بين كارفرما و كارگر يا كارآموز كه ناشي از اجراي اين قانون و ساير مقررات كار، قرارداد كارآموزي موافقت نامه هاي كارگاهي يا پيمانهاي دسته جمعي كار باشد، درمرحله اول از طريق سازش مستقيم بين كارفرما و كارگر يا كارآموز و يا نمايندگان آنها در شوراي اسلامي كار و در صورتي كه شوراي اسلامي

كار در واحدي نباشد، از طريق انجمن صنفي كارگران و يا نماينده قانوني كارگران و كارفرما حل و فصل خواهد شد و درصورت عدم سازش از طريق هياتهاي تشخيص و حل اختلاف به ترتيب آتي رسيدگي و حل و فصل خواهد شد.

ماده 158. هيات تشخيص مذكور در اين قانون از افراد ذيل تشكيل مي شود:

1 _ يك نفر نماينده وزارت كار و امور اجتماعي

2 _ يك نفر نماينده كارگران به انتخاب كانون هماهنگي شوراهاي اسلامي كار استان

3 _ يك نفر نماينده مديران صنايع به انتخاب كانون انجمنهاي صنفي كارفرمايان استان در صورت لزوم و باتوجه به ميزان كارهياتها، وزارت كار و امور اجتماعي مي تواند نسبت به تشكيل چند هيات تشخيص در سطح هر استان اقدام نمايد.

تبصره كارگري كه مطابق نظر هيات تشخيص بايد اخراج شود،حق دارد نسبت به اين تصميم به هيات حل اختلاف مراجعه و اقامه دعوي نمايد.

ماده 159. راي هياتهاي تشخيص پس از 15 روز از تاريخ ابلاغ آن لازم الاجرا مي گردد و در صورتي كه ظرف مدت مذكور يكي ازطرفين نسبت به راي مزبور اعتراض داشته باشد اعتراض خود را كتبابه هيات حل اختلاف تقديم مي نمايد و راي هيات حل اختلاف پس از صدور، قطعي و لازم الاجرا خواهد بود. نظرات اعضاي هيات بايستي در پرونده درج شود.

ماده 160. هيات حل اختلاف استان از سه نفر نماينده كارگران به انتخاب كانون هماهنگي شوراهاي اسلامي كار استان يا كانون انجمنهاي صنفي كارگران و يا مجمع نمايندگان كارگران واحدهاي منطقه و سه نفر نماينده كارفرمايان به انتخاب مديران واحدهاي منطقه و سه نفر نماينده دولت (مدير كل كار و امور اجتماعي فرماندار و رييس دادگستري محل و يا نمايندگان آنها)

براي مدت 2سال تشكيل مي گردد. در صورت لزوم و با توجه به ميزان كار هياتها،وزارت كار و امور اجتماعي مي تواند نسبت به تشكيل چند هيات حل اختلاف در سطح استان اقدام نمايد.

ماده 161. هياتهاي حل اختلاف با توجه به حجم كار و ضرورت به تعداد لازم در محل واحدهاي كار و امور اجتماعي و حتي الامكان خارج از وقت اداري تشكيل خواهد شد.

ماده 162. هياتهاي حل اختلاف از طرفين اختلاف براي حضور درجلسه رسيدگي كتبا دعوت مي كنند. عدم حضور هر يك از طرفين يانماينده تام الاختيار آنها مانع رسيدگي و صدور راي توسط هيات نيست مگر آنكه هيات حضور طرفين را ضروري تشخيص دهد. در اين صورت فقط يك نوبت تجديد دعوت مي نمايد. در هر حال هيات حتي الامكان ظرف مدت يك ماه پس از وصول پرونده رسيدگي و راي لازم را صادر مي نمايد.

ماده 163. هياتهاي حل اختلاف مي توانند در صورت لزوم از مسوولين و كارشناسان انجمنها و شوراهاي اسلامي واحدهاي توليدي صنعتي خدماتي و كشاورزي دعوت به عمل آورند و نظرات و اطلاعات آنان را در خصوص موضوع استماع نمايند.

ماده 164. مقررات مربوط به انتخاب اعضاي هياتهاي تشخيص و حل اختلاف و چگونگي تشكيل جلسات آنها توسط شوراي عالي كار تهيه و به تصويب وزير كار و امور اجتماعي خواهد رسيد.

ماده 165. در صورتي كه هيات حل اختلاف اخراج كارگر را غيرموجه تشخيص داد، حكم بازگشت كارگر اخراجي و پرداخت حق السعي او را از تاريخ اخراج صادر مي كند و در غير اين صورت موجه بودن اخراج كارگر، مشمول اخذ حق سنوات به ميزان مندرج در ماده 27 اين قانون خواهد بود.

تبصره چنانچه كارگر نخواهد به واحد مزبور بازگردد، كارفرما مكلف است كه بر اساس

سابقه خدمت كارگر به نسبت هر سال 45 روز مزد و حقوق به وي بپردازد.

ماده 166. آراي قطعي صادره از طرف مراجع حل اختلاف كار،لازم الاجرا بوده و به وسيله اجراي احكام دادگستري به مورد اجرا گذارده خواهد شد. ضوابط مربوط به آن به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه به پيشنهاد وزارتين كار و امور اجتماعي و دادگستري به تصويب هيات وزيران مي رسد.

فصل دهم شوراي عالي كار (م 167 تا م 170)

ماده 167. در وزارت كار و امور اجتماعي شورايي به نام شوراي عالي كار تشكيل مي شود. وظيفه شورا انجام كليه تكاليفي است كه به موجب اين قانون و ساير قوانين مربوطه به عهده آن واگذار شده است اعضاي شورا عبارتند از:

الف _ وزير كار و امور اجتماعي كه رياست شورا را به عهده خواهدداشت

ب _ دو نفر از افراد بصير و مطلع در مسايل اجتماعي و اقتصادي به پيشنهاد وزير كار و امور اجتماعي و تصويب هيات وزيران كه يكنفر از آنان از اعضاي شوراي عالي صنايع انتخاب خواهد شد.

ج _ سه نفر از نمايندگان كارفرمايان (يك نفر از بخش كشاورزي به انتخاب كارفرمايان

د _ سه نفر از نمايندگان كارگران (يك نفر از بخش كشاورزي

به انتخاب كانون عالي شوراهاي اسلامي كار.

شوراي عالي كار از افراد فوق تشكيل كه به استثناي وزير كار و اموراجتماعي بقيه اعضاي آن براي مدت دو سال تعيين و انتخاب مي گردند و انتخاب مجدد آنان بلامانع است

تبصره هر يك از اعضاي شركت كننده در جلسه داراي يك راي خواهند بود.

ماده 168. شوراي عالي كار هر ماه حداقل يك بار تشكيل جلسه مي دهد.

در صورت ضرورت جلسات فوق العاده به دعوت رييس و يا تقاضاي سه نفر از اعضاي شورا تشكيل مي شود. جلسات شورا با

حضور هفت نفر از اعضا رسميت مي يابد و تصميمات آن با اكثريت آرا معتبر خواهد بود.

ماده 169. شوراي عالي كار داراي يك دبيرخانه دائمي است كارشناسان مسايل كارگري و اقتصادي و اجتماعي و فني دبيرخانه مطالعات مربوط به روابط و شرايط كار و ديگر اطلاعات مورد نياز را تهيه و در اختيار شوراي عالي كار قرار مي دهند.

تبصره محل دبيرخانه شوراي عالي كار در وزارت كار و امور اجتماعي است مسوول دبيرخانه به پيشنهاد وزير كار و امور اجتماعي و تصويب شوراي عالي كار انتخاب مي شود، كه به عنوان دبير شورا، بدون حق راي در جلسات شوراي عالي كار شركت خواهد كرد.

ماده 170. دستورالعملهاي مربوط به چگونگي تشكيل و نحوه اداره شوراي عالي كار و وظايف دبيرخانه شورا و همچنين نحوه انتخاب اعضاي اصلي و علي البدل كارگران و كارفرمايان در شوراي عالي كاربه موجب مقرراتي خواهد بود كه حداكثر ظرف دو ماه از تاريخ تصويب اين قانون توسط وزير كار و امور اجتماعي تهيه به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

فصل يازدهم جرايم و مجازاتها (م 171 تا م 186)

ماده 171. متخلفان از تكاليف مقرر در اين قانون حسب موردمطابق مواد آتي با توجه به شرايط و امكانات خاطي و مراتب جرم به مجازات حبس يا جريمه نقدي و يا هر دو محكوم خواهند شد.

در صورتي كه تخلف از انجام تكاليف قانوني سبب وقوع حادثه اي گردد كه منجر به عوارضي مانند نقص عضو و يا فوت كارگر شود،دادگاه مكلف است علاوه بر مجازاتهاي مندرج در اين فصل نسبت به اين موارد طبق قانون تعيين تكليف نمايد.

ماده 172. كار اجباري با توجه به ماده 6 اين قانون به هر شكل ممنوع است و متخلف علاوه بر پرداخت اجرت المثل كار انجام يافته و جبران خسارت

با توجه به شرايط و امكانات خاطي ومراتب جرم به حبس از 91 روز تا يك سال و يا جريمه نقدي معادل 50 تا 200 برابر حداقل مزد روزانه محكوم خواهد شد. هرگاه چندنفر به اتفاق يا از طريق يك مؤسسه شخصي را به كار اجباري بگمارند هريك از متخلفان به مجازاتهاي فوق محكوم و مشتركا مسوول پرداخت اجرت المثل خواهند بود. مگر آنكه مسبب اقوي از مباشر باشد، كه در اين صورت مسبب شخصا مسوول است

تبصره چنانچه چند نفر به طور جمعي به كار اجباري گمارده شوند، متخلف يا متخلفين علاوه بر پرداخت اجرت المثل با توجه به شرايط و امكانات خاطي و مراتب جرم به حداكثر مجازات مذكور در اين ماده محكوم خواهند شد.

ماده 173. متخلفان از هريك از موارد مذكور در مواد 149 _ 151 _152 _ 153 _ 154 و 155 و قسمت دوم ماده 78، علاوه بر رفع تخلف در مهلتي كه دادگاه با كسب نظر نماينده وزارت كار و اموراجتماعي تعيين خواهد كرد، با توجه به تعداد كارگران و حجم كارگاه در كارگاههاي كمتر از 100 نفر براي هر بار تخلف به پرداخت جريمه نقدي از هفتاد تا يكصد و پنجاه برابر حداقل مزد روزانه رسمي يك كارگر در تاريخ صدور حكم محكوم خواهند شد و به ازاي هر صدنفر كارگر اضافي در كارگاه 10 برابر حداقل مزد به حداكثر جريمه مذكور اضافه خواهد شد.

ماده 174. متخلفان از هر يك از موارد مذكور در مواد 38 _ 45_ 59و تبصره ماده 41، براي هر مورد تخلف حسب مورد علاوه بر رفع تخلف يا تاديه حقوق كارگر و يا هر دو در مهلتي كه دادگاه با كسب نظر نماينده وزارت كار و

امور اجتماعي تعيين خواهد كرد، به ازاي هر كارگر به ترتيب ذيل محكوم خواهند شد:

1 _ براي تا 10 نفر، 20 تا 50 برابر حداقل مزد روزانه يك كارگر.

2 _ براي تا 100 نفر نسبت به مازاد 10 نفر، 5 تا 10 برابر حداقل مزد روزانه يك كارگر.

3 _ براي بالاتر از 100 نفر نسبت به مازاد 100 نفر، 2 تا 5 برابرحداقل مزد روزانه يك كارگر.

ماده 175. متخلفان از هر يك از موارد مذكور در مواد 78 (قسمت اول _ 80 _ 81 _ 82 و 92 براي هر مورد تخلف حسب مورد علاوه بر رفع تخلف يا تاديه حقوق كارگر و يا هر دو در مهلتي كه دادگاه باكسب نظر نماينده وزارت كار و امور اجتماعي تعيين خواهد كرد، به ازاي هر كارگر به ترتيب ذيل محكوم خواهند شد:

1 _ براي تا 10 نفر، 30 تا 100 برابر حداقل مزد روزانه يك كارگر.

2 _ براي تا 100 نفر نسبت به مازاد 10 نفر، 10 تا 30 برابر حداقل مزد روزانه يك كارگر.

3 _ براي بالاتر از 100 نفر نسبت به مازاد 100 نفر، 5 تا 10 برابرحداقل مزد روزانه يك كارگر.

در صورت تكرار تخلف متخلفان مذكور به 1/1 تا 5/1 برابر حداكثرجرايم نقدي فوق و يا به حبس از 91 تا 120 روز محكوم خواهندشد.

ماده 176. متخلفان از هر يك از موارد مذكور در مواد 52 _ 61 _ 75_ 77 _ 79 _ 83 _ 84 و 91 براي هر مورد تخلف حسب مورد علاوه بر رفع تخلف يا تاديه حقوق كارگر يا هر دو در مهلتي كه دادگاه باكسب نظر نماينده وزارت كار و امور اجتماعي تعيين

خواهد كرد، به ازاي هر كارگر به ترتيب ذيل محكوم خواهند شد:

1 _ براي تا 10 نفر، 200 تا 500 برابر حداقل مزد روزانه يك كارگر.

2 _ براي تا 100 نفر نسبت به مازاد 10 نفر، 20 تا 50 برابر حداقل مزد روزانه يك كارگر.

3 _ براي بالاتر از 100 نفر نسبت به مازاد 100 نفر، 10 تا 20 برابر حداقل مزد روزانه يك كارگر.

در صورت تكرار تخلف متخلفان مذكور به حبس از 91 روز تا 180روز محكوم خواهند شد.

ماده 177. متخلفان از هر يك از موارد مذكور در مواد 87 _ 89(قسمت اول ماده و 90 براي هر مورد تخلف حسب مورد علاوه بررفع تخلف يا تاديه حقوق كارگر و يا هر دو در مهلتي كه دادگاه باكسب نظر نماينده وزارت كار و امور اجتماعي تعيين خواهد كرد، به حبس از 91 تا 120 روز و يا جريمه نقدي به ترتيب ذيل محكوم خواهند شد:

1 _ در كارگاههاي تا 10 نفر، 300 تا 600 برابر حداقل مزد روزانه يك كارگر.

2 _ در كارگاههاي 11 تا 100 نفر، 500 تا 1000 برابر حداقل مزدروزانه يك كارگر.

3 _ در كارگاههاي 100 نفر به بالا، 800 تا 1500 برابر حداقل مزدروزانه يك كارگر.

در صورت تكرار تخلف متخلفان به حبس از 121 تا 180 روزمحكوم خواهند شد.

ماده 178. هر كس شخص يا اشخاص را با اجبار و تهديد وادار به قبول عضويت در تشكلهاي كارگري يا كارفرمايي نمايد، يا مانع ازعضويت آنها در تشكلهاي مذكور گردد و نيز چنانچه از ايجادتشكلهاي قانوني و انجام وظايف قانوني آنها جلوگيري نمايد، باتوجه به شرايط و امكانات خاطي و مراتب جرم به جريمه نقدي از20 تا 100

برابر حداقل مزد روزانه كارگر در تاريخ صدور حكم ياحبس از 91 تا 120 روز و يا هر دو محكوم خواهد شد.

ماده 179. كارفرمايان يا كساني كه مانع ورود و انجام وظيفه بازرسان كار و ماموران بهداشت كار به كارگاههاي مشمول اين قانون گردند يا از دادن اطلاعات و مدارك لازم به ايشان خودداري كنند، درهر مورد با توجه به شرايط و امكانات خاطي به پرداخت جريمه نقدي از 100 تا 300 برابر حداقل مزد روزانه كارگر پس از قطعيت حكم و در صورت تكرار به حبس از 91 روز تا 120 روز محكوم خواهند شد.

ماده 180. كارفرماياني كه بر خلاف مفاد ماده 159 اين قانون ازاجراي به موقع آراي قطعي و لازم الاجراي مراجع حل اختلاف اين قانون خودداري نمايند، علاوه بر اجراي آراي مذكور، با توجه به شرايط و امكانات خاطي به جريمه نقدي از 20 تا 200 برابر حداقل مزد روزانه كارگر محكوم خواهند شد.

ماده 181. كارفرماياني كه اتباع بيگانه را كه فاقد پروانه كارند و يامدت اعتبار پروانه كارشان منقضي شده است به كار گمارند و يا اتباع بيگانه را در كاري غير از آنچه در پروانه كار آنها قيد شده است بپذيرند و يا در مواردي كه رابطه استخدامي تبعه بيگانه با كارفرماقطع مي گردد مراتب را به وزارت كار و امور اجتماعي اعلام ننمايند،با توجه به شرايط و امكانات خاطي و مراتب جرم به مجازات حبس از 91 روز تا 180 روز محكوم خواهند شد.

ماده 182. كارفرماياني كه برخلاف مفاد ماده 192 اين قانون ازتسليم آمار و اطلاعات مقرر به وزارت كار و امور اجتماعي خودداري نمايند، علاوه بر الزام به ارائه آمار و اطلاعات مورد نيازوزارت كار و امور

اجتماعي در هر مورد با توجه به شرايط وامكانات خاطي و مراتب جرم به جريمه نقدي از 50 تا 250 برابرحداقل مزد روزانه كارگر محكوم خواهند شد.

ماده 183. كارفرماياني كه بر خلاف مفاد ماده 148 اين قانون ازبيمه نمودن كارگران خود خودداري نمايند، علاوه بر تاديه كليه حقوق متعلق به كارگر (سهم كارفرما) با توجه به شرايط و امكانات خاطي و مراتب جرم به جريمه نقدي معادل دو تا ده برابر حق بيمه مربوطه محكوم خواهند شد.

ماده 184. در كليه مواردي كه تخلف از ناحيه اشخاص حقوقي باشد، اجرت المثل كار انجام شده و طلب و خسارت بايد از اموال شخص حقوقي پرداخت شود، ولي مسووليت جزايي اعم از حبس جريمه نقدي و يا هر دو حالت متوجه مديرعامل يا مدير مسوول شخصيت حقوقي است كه تخلف به دستور او انجام گرفته است وكيفر درباره مسوولين مذكور اجرا خواهد شد.

ماده 185. رسيدگي به جرايم مذكور در مواد 171 تا 184 درصلاحيت دادگاههاي كيفري دادگستري است رسيدگي مذكور دردادسرا و دادگاه خارج از نوبت به عمل خواهد آمد.

ماده 186. جرايم نقدي مقرر در اين قانون به حساب مخصوصي در بانك واريز خواهد شد و اين وجوه تحت نظر وزير كار و اموراجتماعي به موجب آيين نامه اي كه به تصويب هيات وزيران مي رسد، جهت امور رفاهي آموزشي و فرهنگي كارگران به مصرف خواهد رسيد.

فصل دوازدهم مقررات متفرقه م 187 تا م 203)

ماده 187. كارفرمايان مكلفند پس از پايان قرارداد كار بنا به درخواست كارگر، گواهي انجام كار با قيد مدت زمان شروع و پايان و نوع كار انجام شده را به وي تسليم نمايند.

ماده 188. اشخاص مشمول قانون استخدام كشوري يا ساير قوانين و مقررات خاص استخدامي و نيز كارگران كارگاههاي خانوادگي كه انجام

كار آنها منحصرا توسط صاحب كار و همسر و خويشاوندان نسبي درجه يك از طبقه اول وي انجام مي شود، مشمول مقررات اين قانون نخواهند بود.

تبصره حكم اين ماده مانع انجام تكاليف ديگري كه در فصول مختلف نسبت به موارد مذكور تصريح شده است نمي باشد.

ماده 189. در بخش كشاورزي فعاليتهاي مربوط به پرورش وبهره برداري از درختان ميوه انواع نباتات جنگلها، مراتع پاركهاي جنگلي و نيز دامداري و توليد و پرورش ماكيان و طيور، صنعت نوغان پرورش آبزيان و زنبور عسل و كاشت داشت و برداشت وساير فعاليتها در كشاورزي به پيشنهاد شوراي عالي كار و تصويب هيات وزيران مي تواند از شمول قسمتي از اين قانون معاف گردد.

ماده 190. مدت كار، تعطيلات و مرخصي ها، مزد يا حقوق صيادان كاركنان حمل و نقل (هوايي زميني و دريايي خدمه ومستخدمين منازل معلولين و نيز كارگراني كه طرز كارشان به نحوي است كه تمام يا قسمتي از مزد و درآمد آنها به وسيله مشتريان يامراجعين تامين مي شود و همچنين كارگراني كه كار آنها نوعا درساعات متناوب انجام مي گيرد، در آيين نامه هايي كه توسط شوراي عالي كار تدوين و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد تعيين مي گردد. در موارد سكوت مواد اين قانون حاكم است

ماده 191. كارگاههاي كوچك كمتر از ده نفر را مي توان بر حسب مصلحت موقتا از شمول بعضي از مقررات اين قانون مستثنا نمود.تشخيص مصلحت و موارد استثنا به موجب آيين نامه اي خواهد بودكه با پيشنهاد شوراي عالي كار به تصويب هيات وزيران خواهدرسيد.

ماده 192. كارفرمايان موظفند در مهلت مقرر، آمار و اطلاعات مورد نياز وزارت كار و امور اجتماعي را طبق آيين نامه اي كه به تصويب وزير كار و امور اجتماعي مي رسد تهيه و تسليم نمايند.

ماده 193. وزارت كار

و امور اجتماعي و وزارت بهداشت درمان وآموزش پزشكي حسب مورد به منظور تامين كادر متخصص سرپرستي در صورت لزوم به افرادي كه در واحدها به عنوان سرپرست تعيين شده اند، آموزشهاي لازم را در زمينه مسايل ناظر به روابط انساني روابط كار و ايمني و بهداشت كار خواهند داد.

آيين نامه مربوط توسط شوراي عالي كار تهيه و حسب مورد به تصويب وزراي كار و امور اجتماعي و بهداشت درمان و آموزش پزشكي مي رسد.

ماده 194. كارفرمايان كارخانه ها مكلفند در زمينه آموزش نظامي كارگران واحدهاي خود با نيروي مقاومت بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي همكاريهاي لازم را مبذول دارند.

تبصره آيين نامه اجرايي اين ماده با همكاري مشترك وزارتين كارو امور اجتماعي و دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 195. به منظور تشويق نيروهاي كارگري مولد، متخصص مخترع و مبتكر، وزارت كار و امور اجتماعي مكلف است همه ساله به طرق مقتضي در مورد انتخاب كارگران نمونه سال اقدام نمايد.

تبصره ضوابط اجرايي اين ماده و چگونگي تشويق كارگران نمونه و نحوه اجراي آن و پيش بيني هزينه هاي متعارف مربوط توسط وزارت كار و امور اجتماعي تعيين خواهد گرديد.

ماده 196. وزارت كار و امور اجتماعي مكلف است در جهت آگاهي و شكوفايي فكري بيشتر كارگران و رشد كارهاي علمي عملي تخصصي در زمينه هاي علم و صنعت كشاورزي و خدماتي فيلم اسلايد و آموزشهاي لازم ديگر را تدارك ببيند و اين امكانات را ازطريق راديو، تلويزيون و رسانه هاي گروهي و يا هر نحو ديگري كه لازم باشد در اختيار آنان قرار دهد.

ماده 197. دولت مكلف است با توجه به امكانات خود براي كارگراني كه قصد داشته باشند از شهر به روستا مهاجرت كنند و به كار كشاورزي بپردازند تسهيلات لازم را

فراهم نمايد.

ماده 198. وزارت كار و امور اجتماعي مي تواند در موارد ضرورت براي تنظيم نيروي كار ايرانيان خارج از كشور، در نمايندگي هاي جمهوري اسلامي ايران وابسته كار منصوب نمايد.

تبصره 1. وابسته كار، توسط وزير كار و امور اجتماعي تعيين وپس از موافقت وزير امور خارجه منصوب و اعزام مي گردد.

تبصره 2. وزارتين كار و امور اجتماعي و امور خارجه و سازمان امور اداري و استخدامي موظفند پس از تصويب اين قانون آيين نامه اجرايي موضوع اين ماده را تهيه و به تصويب هيات وزيران برسانند.

ماده 199. وزارت كار و امور اجتماعي مكلف است ظرف شش ماه از تاريخ تصويب اين قانون آيين نامه هاي اجرايي مربوط را تهيه وبه تصويب مراجع مذكور در اين قانون برساند.

تبصره آن دسته از آيين نامه هاي اجرايي قانون كار مصوب 26/12/1337 كه با مقررات اين قانون مغاير نباشد، تا تصويب آيين نامه هاي موضوع اين ماده قابل اجرا مي باشند.

ماده 200. با تصويب اين قانون و آيين نامه هاي اجرايي آن قوانين كار و كشاورزي مغاير اين قانون لغو مي گردند.

ماده 201. وزارت كار و امور اجتماعي بايد كليه حقوق و تكاليف مذكور در اين قانون را با روشهاي مناسب به اطلاع كارگران وكارفرمايان برساند.

ماده 202. وزارت كار و امور اجتماعي مكلف است سازمان وتشكيلات خود را در ارتباط با قانون كار جديد، طراحي و به تصويب سازمان امور اداري و استخدامي كشور برساند.

ماده 203. وزارت كار و امور اجتماعي و دادگستري مامور اجراي اين قانون مي باشند.

تبصره مفاد اين ماده رافع تكاليف و مسووليتهايي نخواهد بود كه در اين قانون و يا ساير قوانين به عهده وزارتخانه هاي ذي ربط و موسسات و كارگاههاي دولتي مشمول اين قانون نهاده شده است

قانون فوق كه در تاريخ دوم مهرماه يكهزارو سيصد و شصت و هشت به تصويب

مجلس شوراي اسلامي رسيده و موادي از آن مورداختلاف مجلس و شوراي نگهبان قرار گرفته است در جلسات متعدد مجمع تشخيص مصلحت نظام بررسي و با اصلاح و تتميم مواد 3 _ 7 _ 8 _ 12 _ 15 _ 20 _ 24 _ 26 _ 27 _ 29 _ 31 _ 32 _ 33 _41 _ 46 _ 51 _ 52 _ 53 _ 56 _ 58 _ 59 _ 60 _ 62 _ 64 _ 65 _ 66 _67 _ 69 _ 70 _ 73 _ 81 _ 105 _ 108 _ 110 _ 111 _ 112 _ 113 _114 _ 118 _ 119 _ 130 _ 131 _ 135 _ 136 _ 137 _ 138 _ 143 _151 _ 154 _ 155 _ 158 _ 159 _ 160 _ 166 _ كل فصل مجازاتها(مواد 171 _ 172 _ 173 _ 174 _ 175 _ 176 _ 177 _ 178 _ 179 _180 _ 181 _ 182 _ 183 _ 184 _ 185 _ 186) 188 _ 189 _ 190 _191 _ 202 _ 203 مشتمل بر دويست و سه ماده و يكصد و بيست و يك تبصره در تاريخ بيست و نهم آبان ماه يكهزار و سيصد و شصت و نه به تصويب نهايي مجمع تشخيص مصلحت نظام رسيد.

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام

اكبر هاشمي رفسنجاني

قانون تأمين اجتماعي

فصل اول تعاريف _ كليات(م 1 تا م 11

ماده 1 _ به منظور اجرا و تعميم و گسترش انواع بيمه هاي اجتماعي و استقرار نظام هماهنگ و متناسب با برنامه هاي تامين اجتماعي همچنين تمركز وجوه و درآمدهاي موضوع قانون تامين اجتماعي وسرمايه گذاري و بهره برداري از محل وجوه و ذخاير، سازمان مستقلي

به نام «سازمان تامين اجتماعي وابسته به وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي كه در اين قانون «سازمان ناميده مي شود،تشكيل مي گردد. سازمان داراي شخصيت حقوقي و استقلال مالي و اداري است و امور آن منحصرا طبق اساسنامه اي كه به تصويب هيات وزيران مي رسد، اداره خواهد شد.

تبصره 1 _ صندوق تامين اجتماعي موضوع ماده 10 قانون تشكيل وزارت بهداري و بهزيستي مصوب تيرماه 1355 در سازمان ادغام وكليه وظايف و دارايي و مطالبات و ديون و تعهدات صندوق مذكوربه سازمان منتقل مي شود.

تبصره 2 _ كليه واحدهاي اجرايي تامين اجتماعي سازمانهاي منطقه اي بهداري و بهزيستي استانها، موضوع ماده 6 قانون تشكيل وزارت بهداري و بهزيستي مصوب تيرماه 1355، از سازمانهاي مذكور منتزع و با كليه وظايف و دارايي و مطالبات و ديون وتعهدات به «سازمان منتقل مي شود.

تبصره 3 _ كليه كاركنان سازمان تامين اجتماعي سابق كه در اجراي ماده 6 قانون تشكيل وزارت بهداري و بهزيستي به سازمانهاي منطقه اي بهداري و بهزيستي استانها منتقل شده اند و همچنين كارمنداني كه توسط سازمانهاي مذكور به منظور انجام وظايف مربوط به تامين اجتماعي در نواحي بهداري و بهزيستي طبق آئين نامه استخدامي بيمه هاي اجتماعي استخدام شده و عملا در كار تامين اجتماعي اشتغال دارند و كليه حقوق و مزاياي خود را از محل اعتبارات پرسنلي و اداري تامين اجتماعي دريافت مي دارند به سازمان منتقل مي شوند.

ماده 2 _ تعاريف

1 _ بيمه شده شخصي است كه راسا مشمول مقررات تامين اجتماعي بوده و با پرداخت مبالغي به عنوان حق بيمه حق استفاده ازمزاياي مقرر در اين قانون را دارد.

2 _ خانواده بيمه شده شخص يا اشخاصي هستند كه به تبع بيمه شده از مزاياي موضوع اين قانون استفاده مي كنند.

3 _ كارگاه محلي است كه بيمه

شده به دستور كارفرما يا نماينده اودر آنجا كار مي كند.

4 _ كارفرما شخص حقيقي يا حقوقي است كه بيمه شده به دستور يابه حساب او كار مي كند. كليه كساني كه به عنوان مدير يا مسوول عهده دار اداره كارگاه هستند نماينده كارفرما محسوب مي شوند وكارفرما مسوول انجام كليه تعهداتي است كه نمايندگان مزبور درقبال بيمه شده به عهده مي گيرند.

5 _ مزد يا حقوق يا كارمزد در اين قانون شامل هرگونه وجوه ومزاياي نقدي يا غيرنقدي مستمر است كه در مقابل كار به بيمه شده داده مي شود.

6 _ حق بيمه عبارت از وجوهي است كه به حكم اين قانون و براي استفاده از مزاياي موضوع آن به سازمان پرداخت مي گردد.

7 _ بيماري وضع غيرعادي جسمي يا روحي است كه انجام خدمات درماني را ايجاب مي كند يا موجب عدم توانايي موقت اشتغال به كار مي شود يا اين كه موجب هر دو در آن واحد مي گردد.

8 _ حادثه از لحاظ اين قانون اتفاقي است پيش بيني نشده كه تحت تاثير عامل يا عوامل خارجي در اثر عمل يا اتفاق ناگهاني رخ مي دهد و موجب صدماتي بر جسم يا روان بيمه شده مي گردد.

9 _ غرامت دستمزد به وجوهي اطلاق مي شود كه در ايام بارداري بيماري و عدم توانايي موقت اشتغال به كار و عدم دريافت مزد ياحقوق به حكم اين قانون به جاي مزد يا حقوق به بيمه شده پرداخت مي شود.

10 _ وسايل كمك پزشكي (پروتزوارتز) وسايلي هستند كه به منظور اعاده سلامت يا براي جبران نقص جسماني يا تقويت يكي از حواس به كار مي رود.

11 _ كمك ازدواج مبلغي است كه طبق شرايط خاصي براي جبران هزينه هاي ناشي از ازدواج به بيمه شده پرداخت مي گردد.

12 _ كمك عائله مندي مبلغي است كه طبق

شرايط خاص در مقابل عائله مندي توسط كارفرما به بيمه شده پرداخت مي شود.

13 _ از كارافتادگي كلي عبارت است از كاهش قدرت كار بيمه شده به نحوي كه نتواند با اشتغال به كار سابق يا كار ديگري بيش از يك سوم درآمد قبلي خود را بدست آورد.

14 _ از كارافتادگي جزئي عبارت است از كاهش قدرت كار بيمه شده به نحوي كه با اشتغال به كار سابق يا كار ديگر فقط قسمتي از درآمدخود را بدست آورد.

15 _ بازنشستگي عبارت است از عدم اشتغال بيمه شده به كار به سبب رسيدن به سن بازنشستگي مقرر در اين قانون

16 _ مستمري عبارت از وجهي است كه طبق شرايط مقرر در اين قانون به منظور جبران قطع تمام يا قسمتي از درآمد به بيمه شده ودر صورت فوت او براي تامين معيشت بازماندگان وي به آنان پرداخت مي شود.

17 _ غرامت مقطوع نقص عضو مبلغي است كه بطور يكجا براي جبران نقص عضو يا جبران تقليل درآمد بيمه شده به شخص او داده مي شود.

18 _ كمك كفن و دفن مبلغ مقطوعي است كه به منظور تامين هزينه هاي مربوط به كفن و دفن بيمه شده در مواردي كه خانواده اواين امر را به عهده مي گيرند پرداخت مي گردد.

ماده 3 _ تامين اجتماعي موضوع اين قانون شامل موارد زير مي باشد:

الف _ حوادث و بيماريها

ب _ بارداري

ج _ غرامت دستمزد

د _ از كار افتادگي

ه _ بازنشستگي

و _ مرگ

ز _ مقرري بيمه بيكاري

تبصره 1_ مشمولين اين قانون از كمكهاي ازدواج و عائله مندي طبق مقررات مربوط برخوردار خواهند شد.

تبصره 2 _ ملاك تشخيص براي برخورداري از مزاياي قانون تامين اجتماعي شناسنامه اي است كه در بدو بيمه شدن به سازمان تامين اجتماعي ارائه شده يا مي شود

و هر گونه تغييراتي كه پس از آن درشناسنامه به عمل آيد براي سازمان ياد شده معتبر نخواهد بود.افرادتحت تكفل بيمه شده نيز مشمول اين حكم خواهند بود.

ماده 4 _ مشمولين اين قانون عبارتند از:

الف _ افرادي كه به هر عنوان در مقابل دريافت مزد يا حقوق كارمي كنند.

ب _ ملغي شده

ج _ دريافت كنندگان مستمريهاي بازنشستگي از كارافتادگي و فوت

تبصره 1 _ مستخدمين وزارتخانه ها و موسسات و شركتهاي دولتي و مستخدمين موسسات وابسته به دولت كه طبق قوانين مربوط به نحوي از انحا از موارد مذكور در ماده سه اين قانون بهره مند مي باشند در ساير مواردي كه قوانين خاص براي آنها وجود نداردطبق آئين نامه اي كه به پيشنهاد وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي و تأييد سازمان امور اداري و استخدامي كشور به تصويبهيات وزيران خواهد رسيد تابع مقررات اين قانون خواهند بود.

تبصره 2 _ مشمولين قانون استخدام نيروهاي مسلح و افزارمندان مشمول قانون تعاون و بيمه بازنشستگي افزارمندان ارتش از شمول اين قانون خارج بوده و تابع قانون و مقررات خاص خود خواهندبود.

تبصره 3 ملغي گرديده

تبصره 4 _ مشمولين قانون حمايت كارمندان در برابر اثرات ناشي ازپيري و از كار افتادگي و فوت كماكان تابع مقررات قانون مذكورخواهند بود، موسسات مشمول قانون مذكور مكلفند با اعلام سازمان تامين خدمات درماني حق بيمه درماني سهم خود و بيمه شده را كسر و توسط صندوق حمايت مربوط به سازمان نامبرده بپردازند. ميزان حق بيمه درماني موضوع قانون اين ماده تابع ضوابط و مقررات بيمه خدمات درماني موضوع تامين خدمات درماني مستخدمين دولت است و نحوه وصول آن عينا به ترتيبي است كه در قانون حمايت كارمندان در برابر اثرات ناشي از پيري و از كارافتادگي و

فوت پيش بيني شده است

ماده 5 _ بيمه اتباع بيگانه كه طبق قوانين و مقررات مربوط در ايران به كار اشتغال دارند تابع مقررات اين قانون خواهد بود مگر در مواردزير:

الف _ در صورتي كه بين دول متبوع آنان و دولت جمهوري اسلامي ايران موافقتنامه هاي دو جانبه يا چند جانبه تامين اجتماعي منعقدشده باشد كه در اين صورت طبق موافقتنامه عمل خواهد شد.

ب _ هرگاه تبعه بيگانه طبق گواهي مقامات صالح دولت متبوع خوددر مدت اشتغال در ايران در كشور خود يا در كشور ديگر در مواردپيش بيني شده در ماده 3 اين قانون كلا يا بعضا بيمه شده باشند كه دراين صورت در همان موارد از شمول مقررات اين قانون معاف مي باشند.

تبصره _ حوادث ناشي از كار اتباع كشورهاي ملحق شده به مقاوله نامه شماره (9) سازمان بين المللي كار از شمول بند «ب مستثني مي باشد و نرخ و مأخذ حق بيمه طبق آيين نامه اي خواهد بود كه توسط سازمان تامين اجتماعي تهيه و به تصويب هيأت وزيران خواهد رسيد.

ماده 6 _ اجراي هر يك از موارد مندرج در ماده سه اين قانون درباره روستائيان و افراد خانواده آنها به تدريج در مناطق مختلف مملكت و به تناسب توسعه امكانات و مقدورات سازمان به پيشنهاد هيأت مديره و تصويب شوراي عالي سازمان با توجه به ماده 117 اين قانون خواهد بود.

ماده 7 _ افراد شاغل در فعاليتهائي كه تا تاريخ تصويب اين قانون مشمول بيمه هاي اجتماعي اعلام نشده اند به ترتيب زير به پيشنهادهيأت مديره و تصويب وزير بهداشت درمان و آموزش پزشكي مشمول مقررات اين قانون قرار خواهند گرفت

الف _ موارد مذكور در بندهاي (ج د، ه ، و) ماده 3 اين قانون به تدريج و با

توجه به امكانات سازمان اجراء خواهد شد و دراين صورت ميزان حق بيمه با توجه به ماده 28 اين قانون تا خاتمه سال 1354، 19 % حقوق يا مزد و از اول سال 1355 معادل 21%حقوق و يا مزد خواهد بود كه در سال 1354 كارفرما 13% و بيمه شده 4% و دولت 2% و از سال 1355 كارفرما 14% و بيمه شده 5%و دولت 2% مي پردازند.

ب _ موارد مذكور در بندهاي الف و ب ماده 3 اين قانون به تدريج ودر صورتي اجراء خواهد شد كه سازمان وسايل و امكانات درماني لازم را براي بيمه شدگان فراهم نموده باشد.

الزام كارفرمايان يا افرادي كه به موجب اين ماده مشمول مقررات اين قانون مي شوند به تاديه حق بيمه از تاريخي است كه بيمه آنها ازطريق انتشار آگهي در روزنامه و يا كتبا اعلام مي شود.

ماده 8 _ بيمه افراد و شاغلين فعاليتهائي كه تا تاريخ تصويب اين قانون به نحوي از انحا مشمول مقررات قانون بيمه هاي اجتماعي يا قانون بيمه هاي اجتماعي روستائيان قرار گرفته اند با توجه به مقررات اين قانون ادامه خواهد يافت

تبصره _ شرايط مربوط به ادامه تمام و يا قسمتي از بيمه هاي مقرر دراين قانون براي كساني كه به علتي غير از علل مندرج در اين قانون ازرديف بيمه شدگان خارج شوند به موجب آئين نامه مربوط تعيين خواهد گرديد و به هرحال پرداخت كليه حق بيمه در اين قبيل مواردبه عهده بيمه شده خواهد بود.

ماده 9 _ ملغي شده است

ماده 10 _ از تاريخ اجراي اين قانون سازمان بيمه هاي اجتماعي وسازمان بيمه هاي اجتماعي روستائيان در سازمان تامين اجتماعي ادغام مي شوند و كليه وظايف تعهدات ديون مطالبات بودجه دارائي و كاركنان آنها با حفظ حقوق و سوابق و مزاياي

استخدامي خود كه تا تاريخ تصويب و اجراي آئين نامه موضوع ماده 13 اين قانون معتبر خواهد بود به سازمان منتقل مي گردند.

ماده 11 _ و تبصره آن منتفي شده است

فصل دوم اركان و تشكيلات (م 12 تا م 27

ماده 12 تا 17 منسوخ شده است

ماده 18 _ آئين نامه داخلي شوراي عالي سازمان پس از تصويب شورا به موقع اجرا گذارده خواهد شد.

مواد 19 تا انتهاي ماده 27 منسوخ شده است

فصل سوم منابع درآمد _ مأخذ احتساب حق بيمه و نحوه وصول آن(م 28 تا م 50

ماده 28 _ منابع درآمد سازمان به شرح زير مي باشد:

1 _ حق بيمه از اول مهر ماه تا پايان سال 1354 به ميزان بيست وهشت درصد مزد يا حقوق است كه هفت درصد آن به عهده بيمه شده و هيجده درصد به عهده كارفرما و سه درصد به وسيله دولت تامين خواهد شد.

2 _ درآمد حاصل از وجوه و ذخاير و اموال سازمان

3 _ وجوه حاصل از خسارات و جريمه هاي نقدي مقرر در اين قانون

4 _ كمكها و هدايا.

تبصره 1 _ از اول سال 1355 حق بيمه سهم كارفرما بيست درصد مزديا حقوق بيمه شده خواهد بود و با احتساب سهم بيمه شده وكمك دولت كل حق بيمه به سي درصد مزد يا حقوق افزايش مي يابد.

تبصره 2 _ دولت مكلف است حق بيمه سهم خود را به طور يكجا در بودجه سالانه كل كشور منظور و به سازمان پرداخت كند.

تبصره 3 _ سازمان بايد حداقل هر سه سال يكبار امور مالي خود را بااصول محاسبات احتمالي تطبيق و مراتب را به شوراي عالي گزارش دهد.

ماده 29 _ نه درصد از ماخذ محاسبه حق بيمه مذكور در ماده 28 قانون حسب مورد براي تامين هزينه هاي ناشي از موارد مذكور در بندهاي الف و ب ماده 3 اين قانون تخصيص مي يابد و بقيه به ساير تعهدات اختصاص خواهد يافت

تبصره _ غرامت دستمزد ايام بيماري بيمه شدگان كه از طرف كارفرما پرداخت نمي شود به عهده سازمان مي باشد.

ماده 30 _

كارفرمايان موظفند از كليه وجوه و مزاياي مذكور در بند 5مادة 2 اين قانون حق بيمه مقرر را كسر و به اضافه سهم خود به سازمان پرداخت نمايند.

تبصره _ ارزش مزاياي غيرنقدي مستمر مانند ند مواد غذائي پوشاك و نظاير آنها طبق آئين نامه اي كه به پيشنهاد هيات مديره به تصويب شوراي عالي خواهد رسيد به طور مقطوع تعيين و حق بيمه از آن دريافت مي گردد.

ماده 31 _ در مورد بيمه شدگاني كه تمام يا قسمتي از مزد و درآمد آنهابه وسيله مشتريان يا مراجعين تامين مي شود درآمد تقريبي هر طبقه يا حرفه مقطوعا به پيشنهاد هيات مديره و تصويب شوراي عالي تعيين و ماخذ دريافت حق بيمه قرار خواهد گرفت

ماده 32 _ در مورد بيمه شدگاني كه كارمزد دريافت مي دارند حق بيمه به ماخذ كل درآمد ماهانه آنها احتساب و دريافت مي گردد. اين حق بيمه در هيچ مورد نبايد از حق بيمه اي كه به حداقل مزد كارگر عادي تعلق مي گيرد كمتر باشد.

ماده 33 _ حق بيمه كارآموزان بايد به نسبت مزد يا حقوق آنها پرداخت شود و در هر حال ميزان حق بيمه در اين مورد نبايد از ميزاني كه به حداقل مزد يا حقوق تعلق مي گيرد كمتر باشد. در صورتي كه مزد ياحقوق كارآموز كمتر از حداقل دستمزد باشد پرداخت ما به التفاوت حق بيمه سهم كارآموز به عهده كارفرما خواهد بود.

ماده 34 _ در صورتي كه بيمه شده براي دو يا چند كارفرما كار كند هريك از كارفرمايان مكلفند به نسبت مزد يا حقوقي كه مي پردازند حق بيمة سهم بيمه شده را از مزد يا حقوق او كسر و به انضمام سهم خودبه سازمان پرداخت نمايند.

ماده 35 _ سازمان مي تواند در موارد لزوم با تصويب شوراي عالي سازمان مزد

يا حقوق بيمه شدگان بعضي از فعاليتها را طبقه بندي نمايد و حق بيمه را به ماخذ درآمد مقطوع وصول و كمك هاي نقدي را بر همان اساس محاسبه و پرداخت نمايد.

ماده 36 _ كارفرما مسوول پرداخت حق بيمه سهم خود و بيمه شده به سازمان مي باشد و مكلف است در موقع پرداخت مزد يا حقوق ومزايا سهم بيمه شده را كسر نموده و سهم خود را بر آن افزوده به سازمان تأديه نمايد. در صورتي كه كارفرما از كسر حق بيمه سهم بيمه شده خودداري كند شخصا مسوول پرداخت آن خواهد بود.تاخير كارفرما در پرداخت حق بيمه يا عدم پرداخت آن رافع مسووليت و تعهدات سازمان در مقابل بيمه شده نخواهد بود.

تبصره _ بيمه شدگاني كه تمام يا قسمتي از درآمد آنها به ترتيب مذكوردر ماده 31 اين قانون تامين مي شود مكلفند حق بيمه سهم خود رابراي پرداخت به سازمان به كارفرما تأديه نمايند ولي در هر حال كارفرما مسوول پرداخت حق بيمه خواهد بود.

ماده 37 _ هنگام نقل و انتقال عين يا منافع مؤسسات و كارگاههاي مشمول اين قانون اعم از اينكه انتقال به صورت قطعي شرطي _رهني _ صلح حقوق يا اجاره باشد و اعم از اينكه انتقال بطور رسمي يا غير رسمي انجام بگيرد انتقال گيرنده مكلف است گواهي سازمان را مبني بر نداشتن بدهي معوق بابت حق بيمه و متفرعات آن ازانتقال دهنده مطالبه نمايد. دفاتر اسناد رسمي مكلفند در موقع تنظيم سند از سازمان راجع به بدهي واگذار كننده استعلام نمايند. درصورتي كه سازمان ظرف 15 روز از تاريخ ورود برگ استعلام به دفتر سازمان پاسخي به دفترخانه ندهد، دفترخانه معامله را بدون مفاصاحساب ثبت خواهد كرد. در صورتي كه بنا به اعلام سازمان واگذار كننده بدهي

داشته باشد مي تواند با پرداخت بدهي معامله را انجام دهد بدون اينكه پرداخت بدهي حق واگذاركننده را نسبت به اعتراض به تشخيص سازمان و رسيدگي به ميزان حق بيمه ساقط كند. در صورت انجام معامله بدون ارائه گواهي مذكور انتقال دهنده و انتقال گيرنده براي پرداخت مطالبات سازمان داراي مسووليت تضامني خواهند بود. وزارتخانه ها و مؤسسات و شركتهاي دولتي همچنين شهرداريها و اطاقهاي اصناف و ساير مراجع ذيربط مكلفنددر موقع تقاضاي تجديد پروانه كسب يا هر نوع فعاليت ديگرمفاصاحساب پرداخت حق بيمه را از متقاضي مطالبه نمايند. در هرحال تجديد پروانه كسب موكول به ارائه مفاصاحساب پرداخت حق بيمه مي باشد.

تبصره _ سازمان مكلف است حداكثر پس از يك ماه از تاريخ ثبت تقاضا، مفاصا حساب صادر و به تقاضاكننده تسليم نمايد.

ماده 38 _ در مواردي كه انجام كار بطور مقاطعه به اشخاص حقيقي ياحقوقي واگذار مي شود كارفرما بايد در قراردادي كه منعقد مي كندمقاطعه كار را متعهد نمايد كه كاركنان خود و همچنين كاركنان مقاطعه كاران فرعي را نزد سازمان بيمه نمايد و كل حق بيمه را به ترتيب مقرر در ماده 28 اين قانون بپردازد. پرداخت پنج درصد بهاي كل كار مقاطعه كار از طرف كارفرما موكول به ارائه مفاصا حساب ازطرف سازمان خواهد بود. در مورد مقاطعه كاراني كه صورت مزد وحق بيمه كاركنان خود را در موعد مقرر به سازمان تسليم و پرداخت مي كنند معادل حق بيمه پرداختي بنابه درخواست سازمان از مبلغ مذكور آزاد خواهد شد. هرگاه كارفرما آخرين قسط مقاطعه كار رابدون مطالبه مفاصا حساب سازمان بپردازد مسوول پرداخت حق بيمه مقرر و خسارات مربوط خواهد بود و حق دارد وجوهي را كه ازاين بابت به سازمان پرداخته است از مقاطعه كار مطالبه و وصول نمايد.

كليه

وزارتخانه ها و مؤسسات و شركتهاي دولتي همچنين شهرداريهاو اطاق اصناف و مؤسسات غيردولتي و مؤسسات خيريه و عام المنفعه مشمول مقررات اين ماده مي باشند.

تبصره _ كليه كارفرمايان موضوع اين ماده و ماده 29 قانون بيمه هاي اجتماعي سابق مكلفند مطالبات سازمان تامين اجتماعي را ازمقاطعه كاران و مهندسين مشاوري كه حداقل يكسال از تاريخ خاتمه تعليق و يا فسخ قرارداد آنان گذشته و در اين فاصله جهت پرداخت حق بيمه كاركنان شاغل در اجراي قرارداد و ارائه مفاصاحساب سازمان تامين اجتماعي مراجعه ننموده اند ضمن اعلام فهرست مشخصات مقاطعه كاران و مهندسين مشاور از محل پنج درصد كل كار و آخرين قسط نگهداري شده به اين سازمان پرداخت نمايند. ميزان حق بيمه پس از قطعي شدن طبق قانون و براساس آراءهيات تجديدنظر موضوع ماده 44 قانون تامين اجتماعي و ابلاغ مجدد به پيمانكار جهت پرداخت بدهي حق بيمه ظرف 20 روز ازتاريخ ابلاغ توسط سازمان تامين اجتماعي اعلام خواهد شد.

نحوه اجراي اين تبصره بموجب آئين نامه اي خواهد بود كه توسط سازمان تامين اجتماعي تهيه و به تصويب هيات وزيران مي رسد.

ماده 39 _ كارفرما مكلف است حق بيمه مربوط به هر ماه را حداكثر تا آخرين روز ماه بعد به سازمان بپردازد. همچنين صورت مزد ياحقوق بيمه شدگان را به ترتيبي كه در آئين نامه طرز تنظيم و ارسال صورت مزد كه به تصويب شوراي عالي سازمان خواهد رسيد به سازمان تسليم نمايد. سازمان حداكثر ظرف شش ماه از تاريخ دريافت صورت مزد، اسناد و مدارك كارفرما را مورد رسيدگي قرارداده و در صورت مشاهده نقص يا اختلاف يا مغايرت به شرح مادة 100 اين قانون اقدام و ما به التفاوت را وصول مي نمايد. هر گاه كارفرما از ارائه اسناد و مدارك امتناع كند

سازمان ما به التفاوت حق بيمه را راسا تعيين و مطالبه و وصول خواهد كرد.

ماده 40 _ در صورتي كه كارفرما از ارسال صورت مزد مذكور در ماده 39 اين قانون خودداري كند سازمان مي تواند حق بيمه را راسا تعيين و از كارفرما مطالبه و وصول نمايد.

ماده 41 _ در مواردي كه نوع كار ايجاب كند سازمان مي تواند به پيشنهاد هيات مديره و تصويب شوراي عالي سازمان نسبت مزد را به كل كارانجام يافته تعيين و حق بيمه متعلق را به همان نسبت مطالبه و وصول نمايد.

ماده 42 _ در صورتي كه كارفرما به ميزان حق بيمه و خسارت تاخير تعيين شده از طرف سازمان معترض باشد مي تواند ظرف سي روز ازتاريخ ابلاغ اعتراض خود را كتبا به سازمان تسليم نمايد. سازمان مكلف است اعتراض كارفرما را حداكثر تا يك ماه پس از دريافت آن در هيات بدوي تشخيص مطالبات مطرح نمايد. در صورت عدم اعتراض كارفرما ظرف مدت مقرر، تشخيص سازمان قطعي و ميزان حق بيمه و خسارات تعيين شده طبق ماده 50 اين قانون وصول خواهد شد.

ماده 43 _ هياتهاي بدوي تشخيص مطالبات سازمان از افراد زير تشكيل مي گردند:

1 _ نماينده وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي كه رياست هيات را به عهده خواهد داشت

2 _ يك نفر به عنوان نماينده كارفرما به انتخاب اتاق بازرگاني وصنايع و معادن ايران در مورد بازرگانان و صاحبان صنايع يا يك نفر نماينده صنف مربوط به معرفي اصناف در مورد افراد صنفي وصاحبان حرف و مشاغل آزاد.

3 _ يك نفر به انتخاب شوراي عالي تامين اجتماعي

4 _ نماينده كارگران در مورد كارگران مشمول قانون تامين اجتماعي حسب مورد به انتخاب كانون عالي شوراهاي اسلامي كار، كانون عالي انجمن هاي صنفي كارگران

و يا مجمع نمايندگان كارگران درصورت تشكيل و در غير اين صورت به انتخاب وزير كار و اموراجتماعي

آراء هياتهاي بدوي در صورتي كه مبلغ مورد مطالبه سازمان اعم ازاصل حق بيمه و خسارات يك ميليون و پانصدهزار (000/1500)ريال يا كمتر باشد و يا اينكه در موعد مقرر مورد اعتراض واقع نشودقطعي و لازم الاجرا خواهد بود. در صورتي كه مبلغ مورد مطالبه بيش از يك ميليون و پانصدهزار (000/1500) ريال باشد كارفرما وسازمان ظرف 20 روز از تاريخ ابلاغ واقعي يا قانوني راي هيات بدوي حق تقاضاي تجديدنظر خواهند داشت

ماده 44 _ هياتهاي تجديدنظر تشخيص مطالبات در مراكز استانها باشركت افراد زير تشكيل مي شود:

1 _ نماينده وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي كه رياست هيات را به عهده خواهد داشت

2 _ يك نفر از قضات دادگستري به انتخاب وزارت دادگستري

3 _ يك نفر به انتخاب شوراي عالي تامين اجتماعي

4 _ نماينده سازمان به انتخاب رئيس هيات مديره ومديرعامل سازمان

5 _ يك نفر به عنوان نماينده كارفرما به انتخاب اتاق بازرگاني وصنايع و معادن ايران در مورد بازرگانان و صاحبان صنايع يا يك نفرنماينده شوراي مركزي اصناف در مورد افراد صنفي و صاحبان حرف و مشاغل آزاد.

آراء هيات تجديدنظر قطعي و لازم الاجراء است

تبصره _ هيات هاي بدوي و تجديدنظر تاريخ رسيدگي را به كارفرما ابلاغ خواهندكردوحضوركارفرما براي اداي توضيحات بلامانع است

ماده 45 _ نحوه تسليم اعتراض و درخواست تجديدنظر و تشكيل جلسات هياتها و ترتيب رسيدگي و صدور راي و ابلاغ به موجب آئين نامه اي خواهد بود كه به پيشنهاد هيات مديره سازمان به تصويب شوراي عالي سازمان خواهد رسيد.

ماده 46 _ سازمان مي تواند به درخواست كارفرما بدهي او را حداكثر تاسي و شش قسط ماهانه تقسيط نمايد و در اين

صورت كارفرما بايدمعادل دوازده درصد در سال نسبت به مانده بدهي خود بهره به سازمان بپردازد. در صورتي كه كارفرما هر يك از اقساط مقرر را درراس موعد پرداخت نكند بقيه اقساط تبديل به حال شده و طبق ماده 50 اين قانون وصول خواهد شد.

تبصره _ به موجب قانون منع دريافت خسارت و جرايم مصوب 1361 منتفي شده است

ماده 47 _ كارفرمايان مكلفند صورت مزد و حقوق و مزاياي بيمه شدگان همچنين دفاتر و مدارك لازم را در موقع مراجعه بازرس سازمان در اختيار او بگذارند. بازرسان سازمان مي توانند از تمام ياقسمتي از دفاتر و مدارك مذكور رونوشت يا عكس تهيه و براي كسب اطلاعات لازم به هر يك از رؤسا و كارمندان و كارگران كارگاه و مراجع ذيربط مراجعه نمايند. بازرسان سازمان حق دارندكارگاههاي مشمول قانون را مورد بازرسي قرار دهند و داراي همان اختيارات و مسووليت هاي مذكور در مواد 52 و 53 قانون كارخواهند بود. نتيجه بازرسي حداكثر ظرف يك ماه از طرف سازمان به كارفرما اعلام خواهد شد.

ماده 48 _ از تاريخي كه سازمان با توجه به مادة 7 اين قانون گروه جديدي را مشمول بيمه اعلام نمايد ملزم به انجام تعهدات قانوني طبق مقررات نسبت به بيمه شدگان خواهد بود و كارفرمايان موظفند حق بيمه را از همان تاريخي كه گروه مزبور مشمول بيمه اعلام شده است به سازمان بپردازند.

تبصره _ در صورت عدم ارسال صورت مزد در موعد مقرر از طرف كارفرما سازمان مي تواند مزد يا حقوق بيمه شدگان را بر اساس ماخذي كه طبق مادة 40 اين قانون مبناي تعيين حق بيمه قرار گرفته است احتساب و ماخذ پرداخت مزاياي نقدي قرار دهد. در مواردي كه تعيين مزد يا حقوق بيمه شده به طريق مذكور ميسر

نباشدسازمان مي تواند مزاياي نقدي را به ماخذ حداقل مزد يا حقوق بطورعلي الحساب پرداخت نمايد.

ماده 49 _ مطالبات سازمان ناشي از اجراي اين قانون در عداد مطالبات ممتاز مي باشد.

ماده 50 _ مطالبات سازمان بابت حق بيمه و خسارات تاخير وجريمه هاي نقدي كه ناشي از اجراي اين قانون يا قوانين سابق بيمه هاي اجتماعي و قانون بيمه هاي اجتماعي روستائيان باشد،همچنين هزينه هاي انجام شده طبق مواد 66 و 90 خسارات مذكوردر مواد 98 و 100 اين قانون در حكم مطالبات مستند به اسنادلازم الاجرا بوده و طبق مقررات مربوط به اجراي مفاد اسناد رسمي به وسيله مامورين اجراي سازمان قابل وصول مي باشد. آئين نامه اجرائي اين ماده حداكثر ظرف شش ماه از تاريخ تصويب اين قانون از طرف سازمان تهيه و پس از تصويب وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي و وزارت دادگستري به موقع اجراء گذارده خواهدشد. تا تصويب آئين نامه مزبور مقررات اين ماده توسط مامورين اجراي احكام محاكم دادگستري بر اساس آئين نامه ماده 35 قانون بيمه هاي اجتماعي اجراء خواهد شد.

فصل چهارم مقررات مالي(م 51 تا م 53

ماده 51 _ هيات مديره مكلف است تا اول دي ماه هر سال بودجه كل سازمان را براي سال بعد تنظيم و به شوراي عالي سازمان پيشنهادنمايد. شوراي عالي سازمان مكلف است حداكثر تا پانزدهم اسفندماه بودجه سال بعد را تصويب و به هيات مديره ابلاغ نمايد.

تبصره _ منتفي شده است

ماده 52 _ مانده درآمد پس از وضع مخارج و كليه درآمدهاي حاصل ازخسارات و زيان ديركرد و بهره سپرده ها و سود اوراق بهادار و سودسرمايه گذاري ها و درآمد حاصل از فروش و يا واگذاري و يابهره برداري از اموال سازمان كلا به حساب ذخائر منظور خواهد شد.

تبصره 1 _ شوراي عالي سازمان هر سال به پيشنهاد

هيات مديره ازمحل ذخائر، مبلغي جهت خريد اموال غيرمنقول و ايجادساختمانها يا تاسيسات و تجهيزات جديد كه اعتبار آن در بودجه سازمان تامين نشده باشد تخصيص خواهد داد.

تبصره 2 _ منتفي شده است

ماده 53 _ ذخاير سازمان نزد بانك رفاه كارگران متمركز خواهد شد.بانك مذكور ذخائر مزبور را تحت نظر هياتي با تصويب شوراي عالي سازمان به كار خواهد انداخت .

فصل پنجم حوادث و بيماريها و بارداري(م 54 تا م 69

ماده 54 _ بيمه شدگان و افراد خانواده آنها از زماني كه مشمول مقررات اين قانون قرار مي گيرند در صورت مصدوم شدن بر اثر حوادث يا ابتلاء به بيماري مي توانند از خدمات پزشكي استفاده نمايند.خدمات پزشكي كه به عهده سازمان تامين اجتماعي است شامل كليه اقدامات درماني سرپايي _ بيمارستاني _ تحويل داروهاي لازم وانجام آزمايشات تشخيص طبي مي باشد.

ماده 55 _ خدمات درماني موضوع اين قانون به دو صورت انجام مي گيرد:

الف _ اولويت درمان به روش درمان مستقيم داده شود.

ب _ استفاده از روش درمان غيرمستقيم با اختيار و تشخيص وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي به موجب آئين نامه اي خواهد بودكه سازمان تامين اجتماعي ظرف مدت 15 روز پس از تصويب اين ماده تهيه و به مرحله اجرا درخواهد آمد.

تبصره _ به موجب قانون الزام سازمان تامين اجتماعي .. مصوب 1368 منتفي شده است

ماده 56 _ به منظور توانبخشي ترميم و تجديد فعاليت بيمه شدگان آسيب ديده كه قدرت كار اوليه خود را از دست داده اند سازمان تامين اجتماعي براي اشتغال آنها به كارهاي مناسب ديگر طبق آئين نامه هائي كه از طرف شوراي فني سازمان مذكور پيشنهاد و به تصويب شوراي عالي سازمان خواهد رسيد از طريق موسسات حرفه اي معلولين اقدام خواهد نمود.

ماده 57 _ در صورتي كه معالجه بيمار مستلزم انتقال او از روستا

يا ازشهرستان به شهرستان ديگر باشد ترتيب نقل و انتقال طبق ضوابطي خواهد بود كه از طرف سازمان تامين اجتماعي پيشنهاد و به تصويب شوراي فني سازمان مذكور مي رسد.

ماده 58 _ افراد خانواده بيمه شده كه از كمكهاي مقرر در ماده 54 اين قانون استفاده مي كنند عبارتند از:

1 _ همسر بيمه شده

2 _ شوهر بيمه شده در صورتي كه معاش او توسط بيمه شده زن تامين مي شود و سن او از شصت سال متجاوز باشد يا طبق نظركميسيون پزشكي موضوع ماده 91 اين قانون از كار افتاده شناخته شود.

3 _ فرزندان بيمه شده كه داراي يكي از شرايط زير باشند:

الف _ كمتر از هيجده سال تمام داشته باشند و در مورد فرزندان اناث به شرط نداشتن شوهر تا بيست سالگي و يا منحصرا طبق گواهي يكي از موسسات رسمي آموزشي به تحصيل اشتغال داشته باشند.

ب _ در اثر بيماري يا نقص عضو طبق گواهي سازمان تامين اجتماعي خدمات درماني قادر به كار نباشند.

4 _ پدر و مادر تحت تكفل بيمه شده مشروط براينكه سن پدر ازشصت سال و سن مادر از پنجاه و پنج سال متجاوز باشد و يا اينكه به تشخيص كميسيونهاي پزشكي موضوع ماده 91 از كارافتاده باشند و در هر حال از سازمان مستمري دريافت ننمايند.

ماده 59 _ بيمه شدگاني كه تحت معالجه و يا درمانهاي توانبخشي قرارمي گيرند و بنا به تشخيص سازمان تامين اجتماعي موقتا قادر به كارنيستند به شرط عدم اشتغال به كار و عدم دريافت مزد يا حقوق ،استحقاق دريافت غرامت دستمزد را با رعايت شرايط زير خواهندداشت

الف _ بيمه شده بر اثر حوادث ناشي از كار و غيرناشي از كار يابيماريهاي حرفه اي تحت درمان

قرار گرفته باشد.

ب _ در صورتي كه بيمه شده به سبب بيماري و طبق گواهي پزشك احتياج به استراحت مطلق يا بستري شدن داشته باشد و در تاريخ اعلام بيماري مشغول به كار بوده و يا در مرخصي استحقاقي باشد.

ماده 60 _ حوادث ناشي از كار حوادثي است كه در حين انجام وظيفه و به سبب آن براي بيمه شده اتفاق مي افتد. مقصود از حين انجام وظيفه تمام اوقاتي است كه بيمه شده در كارگاه يا موسسات وابسته يا ساختمانها و محوطه آن مشغول كار باشد و يا به دستور كارفرما در خارج از محوطه كارگاه عهده دار انجام ماموريتي باشد. اوقات مراجعه به درمانگاه و يا بيمارستان و يا براي معالجات درماني وتوانبخشي و اوقات رفت و برگشت بيمه شده از منزل به كارگاه جزءاوقات انجام وظيفه محسوب مي گردد مشروط براينكه حادثه درزمان عادي رفت و برگشت به كارگاه اتفاق افتاده باشد. حوادثي كه براي بيمه شده حين اقدام براي نجات ساير بيمه شدگان و مساعدت به آنان اتفاق مي افتد حادثه ناشي از كار محسوب مي شود.

ماده 61 _ بيماريهاي حرفه اي به موجب جدولي كه به پيشنهاد هيات مديره به تصويب شوراي عالي سازمان خواهد رسيد تعيين مي گردد.مدت مسووليت سازمان تامين اجتماعي نسبت به درمان هر يك ازبيماريهاي حرفه اي پس از تغيير كار بيمه شده به شرحي است كه درجدول مزبور قيد مي شود.

ماده 62 _ مدت پرداخت غرامت دستمزد ايام بيماري و ميزان آن به شرح زير مي باشد:

1 _ غرامت دستمزد از اولين روزي كه بيمه شده يا بر اثر حادثه يابيماري حرفه اي و به موجب تشخيص سازمان تامين اجتماعي قادربه كار نباشد پرداخت خواهد شد. در مواردي كه عدم اشتغال به كار

ومعالجه به سبب بيماري باشد در صورتي كه بيمار در بيمارستان بستري نشود غرامت دستمزد از روز چهارم پرداخت خواهد شد.

2 _ پرداخت غرامت دستمزد تا زماني كه بيمه شده به تشخيص سازمان تامين اجتماعي قادر به كار نبوده و به موجب مقررات اين قانون از كار افتاده شناخته نشده باشد ادامه خواهد يافت

3 _ غرامت دستمزد بيمه شده اي كه داراي همسر يا فرزند يا پدر و يامادر تحت تكفل باشد به ميزان سه چهارم آخرين مزد يا حقوق روزانه او پرداخت مي گردد.

4 _ غرامت دستمزد بيمه شده اي كه همسر يا فرزند يا پدر و مادرتحت تكفل نداشته باشد معادل دو سوم آخرين مزد يا حقوق روزانه او مي باشد مگر اينكه بيمه شده به هزينه سازمان بستري شود كه دراين صورت غرامت دستمزد معادل يك دوم آخرين مزد يا حقوق روزانه وي خواهد بود.

5 _ هرگاه سازمان بيمه شده اي را براي معالجه به شهرستان ديگري اعزام دارد و درمان او را بطور سرپائي انجام دهد علاوه بر غرامت دستمزد متعلق معادل صد در صد غرامت دستمزد روزانه هم بابت هزينه هر روز اقامت او پرداخت خواهد شد.

در صورتي كه به تشخيص پزشك معالج مادام كه بيمار احتياج به همراه داشته باشد علاوه بر مخارج مسافرت معادل پنجاه درصدحقوق يا دستمزد بيمه شده نيز به همراه بيمار از طرف سازمان پرداخت خواهد شد.

ماده 63 _ در مورد بيماريها يا حوادث آخرين مزد يا حقوق روزانه بيمه شده به منظور محاسبه غرامت دستمزد ايام بيماري عبارت است ازجمع كل دريافتي بيمه شده كه به مأخذ آن حق بيمه دريافت شده است در آخرين 90 روز قبل از شروع بيماري تقسيم به روزهاي كارو در مورد بيمه شدگاني

كه كارمزد دريافت مي كنند آخرين مزدعبارت است از جمع كل دريافتي بيمه شده كه به مأخذ آن حق بيمه دريافت شده است در آخرين 90 روز قبل از شروع بيماري تقسيم بر90 مشروط براينكه غرامت دستمزد اين مبلغ از غرامت دستمزدي كه به حداقل مزد كارگر عادي تعلق مي گيرد كمتر نباشد. در صورتي كه بيمه شده دريافت كننده كارمزد ظرف سه ماه مذكور مدتي ازغرامت دستمزد استفاده كرده باشد متوسط دستمزدي كه مبناي محاسبه غرامت دستمزد مذكور قرار گرفته است به منزله دستمزدروزانه ايام بيماري تلقي و در محاسبه منظور خواهد شد.

ماده 64 _ در مواردي كه كارفرمايان طبق قوانين و مقررات ديگري مكلف باشند حقوق يا مزد بيمه شدگان بيمار خود را پرداخت نمايند سازمان فقط عهده دار معالجه آنها طبق مقررات اين قانون خواهد بود.

تبصره _ در مواردي كه كارفرمايان طبق قوانين و مقررات ديگري مكلف باشند حقوق كارگران مسلول خود را پرداخت نمايند سازمان فقط عهده دار معالجه آنها طبق مقررات اين قانون خواهد بود.

ماده 65 _ در صورت وقوع حادثه ناشي از كار، كارفرما مكلف است اقدامات لازم اوليه را براي جلوگيري از تشديد وضع حادثه ديده به عمل آورده و مراتب را ظرف سه روز اداري كتبا به اطلاع سازمان برساند. در صورتي كه كارفرما بابت اقدامات اوليه مذكور متحمل هزينه اي شده باشد سازمان هزينه مربوط را خواهد پرداخت

ماده 66 _ در صورتي كه ثابت شود وقوع حادثه مستقيما ناشي از عدم رعايت مقررات حفاظت فني و بروز بيماري ناشي از عدم مقررات بهداشتي و احتياط لازم از طرف كارفرما يا نمايندگان او بوده سازمان هزينه هاي مربوط به معالجه و غرامات و مستمري ها و غيره را پرداخته و طبق ماده 50 اين قانون از كارفرما مطالبه و وصول خواهد

نمود.

تبصره 1 _ مقصر مي تواند با پرداخت معادل ده سال مستمري موضوع اين ماده به سازمان از اين بابت بري الذمه شود.

تبصره 2 _ هرگاه بيمه شده مشمول مقررات مربوط به بيمه شخص ثالث باشد در صورت وقوع حادثه سازمان شخصا كمكهاي مقرر دراين قانون را نسبت به بيمه شده انجام خواهد داد و شركتهاي بيمه موظفند خسارات وارده به سازمان را در حدود تعهدات خود نسبت به شخص ثالث بپردازند.

ماده 67 _ بيمه شده زن يا همسر بيمه شده مرد در صورتي كه ظرف يك سال قبل از زايمان سابقه پرداخت حق بيمه شصت روز را داشته باشد مي تواند به شرط عدم اشتغال به كار از كمك بارداري استفاده نمايد. كمك بارداري دو سوم آخرين مزد يا حقوق بيمه شده طبق ماده 63 مي باشد كه حداكثر براي مدت دوازده هفته جمعا قبل و بعداز زايمان بدون كسر سه روز اول پرداخت خواهد شد.

ماده 68 _ بيمه شده زن يا همسر بيمه شده مرد در صورتي كه در طول مدت يكسال قبل از وضع حمل حق بيمه شصت روز را پرداخته باشد از كمك ها و معاينه هاي طبي و معالجات قبل از زايمان و حين زايمان و بعد از وضع حمل استفاده خواهد كرد. سازمان بنابه درخواست بيمه شده مي تواند بجاي كمكهاي مذكور مبلغي وجه نقد به بيمه شده پرداخت نمايد، مبلغ مزبور در آئين نامه اي كه ازطرف هيات مديره سازمان تهيه و به تصويب شوراي عالي سازمان مي رسد تعيين خواهد شد.

ماده 69 _ در صورتي كه بيمه شده زن و يا همسر بيمه شده مرد به بيماريهائي مبتلا شود كه شيردادن براي طفل او زيان آور باشد يا پس از زايمان فوت شود شير مورد نياز تا 18 ماهگي تحويل خواهد شد.

فصل ششم از كارافتادگي(م 70 تا م 75)

ماده 70 _ بيمه شدگاني كه طبق نظر پزشك معالج غيرقابل علاج تشخيص داده مي شوند پس از انجام خدمات توانبخشي و اعلام نتيجه توانبخشي يا اشتغال چنانچه طبق نظر كميسيونهاي پزشكي مذكور در ماده 91 اين قانون توانائي خود را كلا يا بعضا از دست داده باشند به ترتيب زير با آنها رفتار خواهد شد:

الف _ هرگاه درجه كاهش قدرت كار بيمه شده شصت و شش درصد و بيشتر باشد از كارافتادگي كلي شناخته مي شود.

ب _ چنانچه ميزان كاهش قدرت كار بيمه شده بين سي و سه تاشصت و شش درصد و به علت حادثه ناشي از كار باشد از كارافتاده جزئي شناخته مي شود.

ج _ اگر درجه كاهش قدرت كار بيمه شده بين ده تا سي و سه درصدبوده و موجب آن حادثه ناشي از كار باشد استحقاق دريافت غرامت نقص مقطوع را خواهد داشت

ماده 71 _ بيمه شده اي كه در اثر حادثه ناشي از كار يا بيماري حرفه اي ازكارافتاده كلي شناخته شود بدون درنظر گرفتن مدت پرداخت حق بيمه استحقاق دريافت مستمري از كارافتادگي كلي ناشي از كار راخواهد داشت

ماده 72 _ ميزان مستمري ماهانه از كارافتادگي كلي ناشي از كارعبارتست از يك سي ام مزد يا حقوق متوسط بيمه شده ضربدرسنوات پرداخت حق بيمه مشروط براينكه اين مبلغ از پنجاه درصدمزدياحقوق متوسط ماهانه او كمتر و از صد در صد آن بيشتر نباشد.

در مورد بيمه شدگاني كه داراي همسر بوده يا فرزند يا پدر يا مادر تحت تكفل داشته باشند و مستمري استحقاقي آنها از شصت درصدمزد يا حقوق متوسط آنها كمتر باشد علاوه برآن معادل ده درصدمستمري استحقاقي به عنوان كمك مشروط برآنكه جمع مستمري وكمك از 60% تجاوز

نكند پرداخت خواهد شد.

تبصره 1 _ شوهر يا فرزند يا پدر يا مادر با شرايط زير تحت تكفل بيمه شده محسوب مي شوند:

1 _ سن شوهر از شصت سال متجاوز باشد و يا به تشخيص كميسيونهاي پزشكي موضوع ماده 91 اين قانون از كار افتاده كلي بوده و در هر دو حالت به حكم اين قانون مستمري دريافت ننمايد ومعاش او توسط زن تامين شود.

2 _ فرزندان بيمه شده كه حائز شرايط مذكور در بند 3 مادة 58 اين قانون باشند.

3 _ سن پدر از شصت و سن مادر از پنجاه و پنج سال بيشتر بوده يا اينكه به تشخيص كميسيونهاي پزشكي موضوع ماده 91 اين قانون از كارافتاده باشند و معاش آنها توسط بيمه شده تامين و در هر حال به موجب اين قانون مستمري دريافت ندارند.

تبصره 2 _ مزد يا حقوق متوسط ماهانه بيمه شده موضوع اين ماده عبارتست از جمع كل مزد يا حقوق او كه به مأخذ آن حق بيمه دريافت گرديده ظرف هفتصد و بيست روز قبل از وقوع حادثه ناشي از كار يا شروع بيماري حرفه اي كه منجر به ازكارافتادگي شده است تقسيم به روزهاي كار ضربدر سي

ماده 73 _ به بيمه شده اي كه در اثر حادثه ناشي از كار بين سي و سه تاشصت و شش درصد توانائي كار خود را از دست داده باشد مستمري از كارافتادگي جزئي ناشي از كار پرداخت خواهد شد. ميزان مستمري عبارتست از حاصل ضرب درصد از كارافتادگي در مبلغ مستمري از كارافتادگي كلي استحقاقي كه طبق ماده 72 اين قانون تعيين مي گردد.

ماده 74 _ بيمه شده اي كه در اثر حادثه ناشي از كار بين ده تا سي و سه درصد توانائي كار خود را از دست

داده باشد استحقاق دريافت غرامت نقص عضو را خواهد داشت ميزان اين غرامت عبارتست ازسي و شش برابر مستمري استحقاقي مقرر در ماده 72 اين قانون ضربدر، درصد از كارافتادگي

ماده 75 _ بيمه شده اي كه ظرف ده سال قبل از وقوع حادثه غيرناشي ازكار يا ابتلاء به بيماري حداقل حق بيمه يكسال كار را كه متضمن حق بيمه نود روز كار ظرف يكسال قبل از وقوع حادثه يا بيماري منجر به از كارافتادگي باشد پرداخت نموده باشد در صورت از كارافتادگي كلي حق استفاده از مستمري از كارافتادگي كلي غيرناشي از كار ماهانه راخواهد داشت

تبصره _ محاسبه متوسط دستمزد و مستمري از كارافتادگي موضوع ماده فوق به ترتيب مقرر در ماده 72 اين قانون و تبصره 2 آن صورت خواهد گرفت

فصل هفتم بازنشستگي(م 76 تا م 79

ماده 76 _ مشمولين اين قانون در صورت حائز بودن شرايط زير حق استفاده از مستمري بازنشستگي را خواهند داشت

1 _ حداقل ده سال حق بيمه مقرر را قبل از تاريخ تقاضاي بازنشستگي پرداخته باشند.

2 _ سن مرد به شصت سال تمام و سن زن به پنجاه و پنج سال تمام رسيده باشد.

تبصره 1 _ كساني كه 30 سال تمام كار كرده و در هر مورد حق بيمه مدت مزبور را به سازمان پرداخته باشند در صورتي كه سن مردان 50 سال و سن زنان 45 سال تمام باشد مي توانند تقاضاي مستمري بازنشستگي نمايند.

تبصره 2 _ افرادي كه حداقل 20 سال متوالي و 25 سال متناوب درمناطق بد آب و هوا كار كرده و يا آنكه به كارهاي سخت و زيان آور(مخل سلامتي اشتغال داشته باشند و در هر مورد حق بيمه مدت مزبور را به سازمان پرداخته باشند در صورتي كه سن مردان

50 سال و سن زنان 45 سال تمام باشد مي توانند تقاضاي مستمري بازنشستگي نمايند. مناطق بد آب و هوا و كارهاي سخت و زيان آوربه موجب آئين نامه مربوطه خواهد بود. افزايش هزينه ناشي از اين تبصره از كاهش هزينه سازمان ناشي از اجراء تبصره 1 همين ماده تامين خواهد شد.

تبصره 3 _ بيمه شدگاني كه داراي 35 سال تمام سابقه پرداخت حق بيمه باشند مي توانند بدون در نظر گرفتن شرط سني مقرر در قانون تقاضاي بازنشستگي نمايند.

تبصره 4 _ زنان كارگر با داشتن 20 سال سابقه كار و 42 سال سن به شرط پرداخت حق بيمه با 20 روز حقوق مي توانند بازنشسته شوند.

ماده 77 _ ميزان مستمري بازنشستگي عبارتست از يك سي ام متوسط مزد يا حقوق بيمه شده ضربدر سنوات پرداخت حق بيمه مشروط برآنكه از (30/35) سي و پنج سي ام متوسط مزد يا حقوق تجاوزننمايد.

تبصره _ متوسط مزد يا حقوق براي محاسبه مستمري بازنشستگي عبارتست از مجموع مزد يا حقوق بيمه شده كه بر اساس آن حق بيمه پرداخت گرديده ظرف آخرين دو سال پرداخت حق بيمه تقسيم بر بيست و چهار.

ماده 78 _ كارفرما مي تواند بازنشستگي بيمه شدگاني را كه حداقل پنج سال پس از رسيدن به سن بازنشستگي مقرر در اين قانون به كارخود ادامه داده اند از سازمان تقاضا نمايد.

ماده 79 _ در مورد مستخدمين شركتهاي دولتي كه به موجب قانون اكثريت سهام آنها متعلق به بخش خصوصي شده يا بشود به ترتيب زير رفتار خواهد شد:

1 _ مستخدمين مشمول ماده 33 مقررات استخدامي شركتهاي دولتي و مستخدمين شركتهاي دولتي كه مشمول مقررات بازنشستگي و وظيفه خاص بوده اند تابع مقررات بازنشستگي ووظيفه مورد عمل خود خواهند بود.

2 _ مستخدمين شركتهاي دولتي كه مشمول قانون بيمه هاي اجتماعي هستند مشمول مقررات اين قانون خواهند

شد.

3 _ ساير مستخدمين تابع مقررات قانون حمايت كارمندان در برابراثرات ناشي از پيري و ازكارافتادگي و فوت خواهند شد.

4 _ نحوه احتساب سوابق خدمت دولتي مستخدمين مذكور دربندهاي 1 و 3 و ميزان پرداخت كسور بازنشستگي توسط مستخدم و كارفرما و همچنين ترتيب تعيين حقوق بازنشستگي و وظيفه مستخدمين آنان به موجب آئين نامه اي خواهد بود كه توسط وزارت بهداشت درمان وآموزش پزشكي با همكاري سازمان امور اداري واستخدامي كشور به تصويب شوراي عالي تامين اجتماعي مي رسد.

فصل هشتم مرگ(م 80 تا م 84

ماده 80 _ بازماندگان واجد شرايط بيمه شده متوفي در يكي از حالات زير مستمري بازماندگان دريافت خواهند داشت

1 _ در صورت فوت بيمه شده بازنشسته

2 _ در صورت فوت بيمه شده از كارافتاده كلي مستمري بگير

3 _ در صورت فوت بيمه شده اي كه در ده سال آخر حيات خودحداقل حق بيمه يكسال كار، مشروط بر اينكه ظرف آخرين سال حيات حق بيمه 90 روز كار را پرداخت كرده باشد.

تبصره 1 _ بيمه شدگان مشمول قانون تامين اجتماعي كه قبل ازتصويب اين ماده واحده فوت شده و به هر علت در مورد آنهامستمري برقرار نشده است حسب مورد مشمول شرايط مقرر دراين بند يا تبصره 2 مي باشند.

تبصره 2 _ چنانچه بيمه شده فاقد شرايط مقرر در اين بند باشد ولي حداقل 20 سال حق بيمه مقرر را قبل از فوت پرداخت كرده باشد،بازماندگان وي از مستمري برخوردار خواهند شد. در تعيين متوسط مزد يا حقوق ماهانه مشمولان اين تبصره براي محاسبه ميزان مستمري تبصره ماده 77 قانون تامين اجتماعي ملاك عمل قرارمي گيرد.

تبصره 3 _ بيمه شده اي كه از تاريخ تصويب اين قانون به بعد فوت مي شود و فاقد شرايط مقرر در اين بند مي باشد، چنانچه

سابقه پرداخت حق بيمه او كمتر از 20 و بيشتر از ده سال باشد، به بازماندگان وي در ازاي هر سال سابقه پرداخت حق بيمه غرامت مقطوعي معادل يك ماه حداقل دستمزد كارگر عادي در زمان فوت بطور يكجا و به نسبت سهام مقرر در ماده 83 قانون تامين اجتماعي پرداخت مي شود.

4 _ در مواردي كه بيمه شده بر اثر حادثه ناشي از كار يا بيماريهاي حرفه اي فوت نمايد.

ماده 81 _ بازماندگان واجد شرايط متوفي كه استحقاق دريافت مستمري را خواهند داشت عبارتند از:

1 _ عيال دائم بيمه شده متوفي مادام كه شوهر اختيار نكرده است

تبصره _ همسران بيمه شدگان متوفي كه شوهر اختيار نموده اند (عقددائم در صورت فوت شوهر دوم توسط تامين اجتماعي مجددا به آنها مستمري پرداخت خواهد شد. بار مالي ناشي از اين تبصره ازمحل (3%) كمك دولت به بيمه شدگان تامين خواهد شد.

آيين نامه اجرايي اين تبصره ظرف مدت دو ماه توسط سازمان تامين اجتماعي پيشنهاد و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

2 _ فرزندان متوفي در صورتي كه سن آنان كمتر از هيجده سال تمام باشد و يا منحصرا به تحصيل اشتغال داشته باشند يا به علت بيماري يا نقص عضو طبق گواهي كميسيون پزشكي موضوع ماده 91 اين قانون قادر به كار نباشند.

3 _ پدر و مادر متوفي در صورتي كه اولا تحت تكفل او بوده ثانياسن پدر از شصت سال و سن مادر از پنجاه و پنج سال تجاوز كرده باشد و يا آنكه به تشخيص كميسيون پزشكي موضوع ماده 91 اين قانون از كارافتاده باشند و در هر حال مستمري از سازمان دريافت ندارند.

ماده 82 _ بازماندگان بيمه شده زن با شرايط زير از مستمري استفاده خواهند كرد:

1 _ شوهر مشروط براينكه اولا تحت

تكفل زن بوده ثانيا سن او ازشصت سال متجاوز باشد يا طبق نظر كميسيون پزشكي موضوع ماده 91 اين قانون از كار افتاده بوده و در هر حال مستمري از سازمان دريافت نكند.

2 _ فرزندان در صورت حائز بودن شرايط زير:

الف _ پدر آنها در قيد حيات نبوده يا واجد شرايط مذكور در بند اول اين ماده باشد و از مستمري ديگري استفاده نكند.

ب _ سن آنها كمتر از هيجده سال تمام باشد و يا منحصرا به تحصيل اشتغال داشته باشند تا پايان تحصيل و يا به علت بيماري يا نقص عضو طبق گواهي كميسيون پزشكي موضوع ماده 91 اين قانون قادربه كار نباشند.

3 _ پدر و مادر در صورتي كه اولا تحت تكفل او بوده ثانيا سن پدر ازشصت سال و سن مادر از پنجاه و پنج سال تجاوز كرده باشد و ياآنكه به تشخيص كميسيون پزشكي موضوع ماده 91 اين قانون ازكارافتاده باشند و در هر حال مستمري از سازمان دريافت ندارند.

ماده 83 _ سهم مستمري هر يك از بازماندگان بيمه شده متوفي به شرح زير مي باشد:

1 _ ميزان مستمري همسر بيمه شده متوفي معادل پنجاه درصدمستمري استحقاقي بيمه شده است و در صورتي كه بيمه شده مردداراي چند همسر دائم باشد مستمري به تساوي بين آنان تقسيم خواهد شد.

2 _ ميزان مستمري هر فرزند بيمه شده متوفي معادل بيست و پنج درصد مستمري استحقاقي بيمه شده مي باشد و در صورتي كه پدر ومادر را از دست داده باشد مستمري او دو برابر ميزان مذكور خواهدبود.

3 _ ميزان مستمري هر يك از پدر و مادر بيمه شده متوفي معادل بيست درصد مستمري استحقاقي بيمه شده مي باشد. مجموع مستمري بازماندگان بيمه شده متوفي نبايد از ميزان مستمري استحقاقي

متوفي تجاوز نمايد. هرگاه مجموع مستمري از اين ميزان تجاوز كند سهم هر يك از مستمري بگيران به نسبت تقليل داده مي شود و در اين صورت اگر يكي از مستمري بگيران فوت شود يافاقد شرايط استحقاقي دريافت مستمري گردد سهم بقيه آنان با توجه به تقسيم بندي مذكور در اين ماده افزايش خواهد يافت و در هر حال بازماندگان بيمه شده از صد در صد مستمري بازماندگان متوفي استفاده خواهند كرد.

تبصره _ منظور از مستمري استحقاقي بيمه شده متوفي مستمري حين فوت او مي باشد. در مورد بيمه شدگاني كه در اثر هر نوع حادثه يابيماري فوت شوند مستمري استحقاقي عبارتست از مستمري كه براي بيمه شده از كارافتاده كلي حسب مورد برقرار مي شود.

ماده 84 _ هرگاه بيمه شده فوت كند هزينه كفن و دفن او از طرف سازمان تامين اجتماعي پرداخت خواهد شد.

فصل نهم ازدواج و عائله مندي(م 85 تا م 87)

ماده 85 _ به بيمه شده زن يا مرد كه براي اولين بار ازدواج مي كند مبلغي معادل يك ماه متوسط مزد يا حقوق با رعايت شرايط زير به عنوان كمك ازدواج پرداخت مي شود:

1 _ در تاريخ ازدواج رابطه استخدامي او با كارفرما قطع نشده باشد.

2 _ ظرف پنج سال قبل از تاريخ ازدواج حداقل حق بيمه هفتصد و بيست روز كار را به سازمان پرداخته باشد.

3 _ عقد ازدواج دائم بوده و در دفتر رسمي ازدواج به ثبت رسيده باشد.

تبصره 1 _ مزد يا حقوق متوسط موضوع اين ماده عبارتست از جمع دريافتي بيمه شده ظرف دو سال قبل از ازدواج كه به ماخذ آن حق بيمه پرداخت شده است تقسيم بر 24.

تبصره 2 _ در صورتي كه طرفين عقد ازدواج واجد شرايط مذكور دراين ماده باشند كمك ازدواج به هر دو نفر داده خواهد شد.

ماده 86 _

كمك عائله مندي منحصرا تا دو فرزند بيمه شده پرداخت مي شود مشروط برآنكه

1 _ بيمه شده حداقل سابقه پرداخت حق بيمه هفتصد و بيست روزكار را داشته باشد.

2 _ سن فرزندان او از هيجده سال كمتر باشد و يا منحصرا به تحصيل اشتغال داشته باشند تا پايان تحصيل يا در اثر بيماري يا نقص عضو طبق گواهي كميسيونهاي پزشكي موضوع ماده 91 اين قانون قادر به كار نباشند. ميزان كمك عائله مندي معادل سه برابر حداقل مزد روزانه كارگر ساده در مناطق مختلف براي هر فرزند در ماه مي باشد.

ماده 87 _ پرداخت كمك عائله مندي به عهده كارفرما مي باشد و بايد درموقع پرداخت مزد يا حقوق به بيمه شده پرداخت شود.

تبصره _ هرگاه در مورد پرداخت كمك عائله مندي اختلافي بين بيمه شده و كارفرما حاصل شود به طريق مذكور در فصل حل اختلاف قانون كار عمل خواهد شد.

فصل دهم مقررات كلي راجع به كمك ها(م 88 تا م 96)

ماده 88 _ انجام خدمات بهداشتي مربوط به محيط كار به عهده كارفرمايان است بيمه شدگاني كه در محيط كار با مواد زيان آور ازقبيل گازهاي سمي اشعه و غيره تماس داشته باشند بايد حداقل هرسال يكبار از طرف سازمان معاينه پزشكي شوند.

ماده 89 _ افرادي كه به موجب قوانين سابق بيمه هاي اجتماعي يابه موجب اين قانون بازنشسته و يا از كارافتاده شده يا مي شوند وافراد بلافصل خانواده آنها همچنين افرادي كه مستمري بازماندگان دريافت مي دارند با پرداخت دو درصد از مستمري دريافتي ازخدمات مذكور در بندهاي الف و ب ماده 3 اين قانون توسط سازمان برخوردار خواهند شد. ما به التفاوت وجوه پرداختي توسط بيمه شدگان موضوع اين ماده تا مبالغي كه طبق ضوابط قانون تامين درمان مستخدمين دولت بايد پرداخت شود از طرف سازمان تامينخواهد شد.

ماده 90 _ افراد شاغل در

كارگاهها بايد قابليت و استعداد جسماني متناسب با كارهاي مرجوع را داشته باشند بدين منظور كارفرمايان مكلفند قبل از به كار گماردن آنها ترتيب معاينه پزشكي آنها را بدهند.

در صورتي كه پس از استخدام مشمولين قانون معلوم شود كه نامبردگان در حين استخدام قابليت و استعداد كار مرجوع را نداشته وكارفرما در معاينه پزشكي آنها تعلل كرده است و بالنتيجه بيمه شده دچار حادثه شده و يا بيماريش شدت يابد سازمان مقررات اين قانون را درباره بيمه شده اجرا و هزينه هاي مربوط را از كارفرما طبق ماده 50 اين قانون مطالبه و وصول خواهد نمود.

ماده 91 _ براي تعيين ميزان از كارافتادگي جسمي و روحي بيمه شدگان و افراد خانواده آنها كميسيونهاي بدوي و تجديدنظر پزشكي تشكيل خواهد شد. ترتيب تشكيل و تعيين اعضاء و ترتيب رسيدگي وصدور راي براساس جدول ميزان از كارافتادگي طبق آئين نامه اي خواهد بود كه به پيشنهاد اين سازمان به تصويب شوراي عالي مي رسد.

ماده 92 _ به منظور نظارت بر حسن اجراي وظايف درماني ناشي ازاجراي اين قانون سه نفر از كارشناسان بيمه درماني به انتخاب وزيربهداشت درمان و آموزش پزشكي در شوراي فني سازمان تامينخدمات درماني موضوع ماده 4 قانون تأمين خدمات درماني مستخدمين دولت عضويت خواهند يافت

ماده 93 _ تغيير ميزان از كارافتادگي در موارد زير مستلزم تجديدنظر درمبلغ مستمري مي باشد:

1 _ مستمري از كارافتادگي كلي در صورت از بين رفتن شرايط ازكارافتادگي كلي به محض اشتغال مجدد مستمري بگير قطع مي شود.در صورتي كه تقليل ميزان از كارافتادگي ناشي از كار به ميزان مندرج در مواد 73 و 74 اين قانون باشد حسب مورد مستمري ازكارافتادگي جزئي ناشي از كار ياغرامت نقص عضوپرداخت خواهدشد.

2 _ مستمري از كارافتادگي جزئي ناشي از كار موضوع ماده

73 اين قانون ظرف پنج سال از تاريخ برقراري قابل تجديدنظر مي باشد. درصورتي كه در نتيجه تجديدنظر معلوم گردد كه بيمه شده فاقد يكي ازشرايط مقرر مي باشد مستمري او قطع خواهد شد و در صورتي كه مشمول ماده 74 اين قانون شناخته شود غرامت مذكور در آن ماده رادريافت خواهد نمود.

3 _ هرگاه ميزان از كارافتادگي جزئي ناشي از كار افزايش يابد و اين تغيير نتيجه حادثه منجر به از كارافتادگي باشد مستمري ازكارافتادگي جزئي حسب مورد به مستمري كلي ناشي از كار تبديل ويا ميزان مستمري از كارافتادگي جزئي افزايش خواهد يافت

ماده 94 _ هرگاه براي يك مدت دو يا چند كمك نقدي موضوع اين قانون به بيمه شده تعلق گيرد فقط كمك نقدي كه ميزان آن بيشتراست پرداخت خواهد شد به استثناي كمك ازدواج و عائله مندي ونوزاد كه دريافت آنها مانع استفاده از ساير كمكهاي مقرر نخواهد بود.

افراد تحت تكفل بيمه شدگان در ايام خدمت سربازي بيمه شده ازمزاياي قانوني بيمه هاي اجتماعي برخوردار خواهند بود.

ماده 95 _ مدت خدمت وظيفه مشمولين اين قانون پس از پايان خدمت و اشتغال مجدد در مؤسسات مشمول اين قانون جزو سابقه پرداخت حق بيمه آنها منظور خواهد شد.

ماده 96 _ سازمان مكلف است ميزان كليه مستمريهاي بازنشستگي ازكارافتادگي كلي و مجموع مستمري بازماندگان را در فواصل زماني كه حداكثر از سالي يكبار كمتر نباشد با توجه به افزايش هزينه زندگي با تصويب هيات وزيران به همان نسبت افزايش دهد.

فصل يازدهم تخلفات _ مقررات كيفري(م 97 تا م 109

ماده 97 _ هر كس به استناد اسناد و گواهي هاي خلاف واقع يا با توسل به عناوين و وسائل تقلبي از مزاياي مقرر در اين قانون به نفع خوداستفاده نمايد يا موجبات استفاده افراد خانواده خود

يا اشخاص ثالث را از مزاياي مذكور فراهم سازد به پرداخت جزاي نقدي معادل دو برابر خسارات وارده به سازمان و در صورت تكرار به حبس جنحه اي از 61 روز تا شش ماه محكوم خواهد شد.

ماده 98 _

ماده 99 _ كارفرماياني كه ظرف يكسال از تاريخ تصويب اين قانون درمورد ترتيب پرداخت بدهي معوقه متعلق به قبل از فروردين 1354خود با سازمان توافق نمايند از تاديه خسارت تاخير و جرائم معاف خواهند بود. همچنين ظرف مدت يك سال فوق كارفرماياني كه به تشخيص سازمان به پرداخت بدهي هاي سابق خود معترض مي باشند و يا آنكه كارگران آنان عملا امكان استفاده از قسمتي ازكمكهاي قانوني مقرر را نداشته اند مي توانند به هياتهاي تشخيص مطالبات مقرر در مواد 43 و 44 مراجعه نمايند.

هياتهاي مذكور به دلائل و مداركي كه از طرف كارفرما ابراز مي شودرسيدگي نموده و تصميم مقتضي اتخاذ خواهند كرد.

در مورد بدهيهاي زائد بر يك ميليون و پانصدهزار ريال به تقاضاي كارفرما و يا سازمان موضوع قابل رسيدگي مجدد در هيات تجديدنظر بوده و تصميم متخذه قطعي و لازم الاجرا است هياتهاي فوق الذكر مي توانند به درخواست كارفرما ترتيب پرداخت بدهي اورا حداكثر در 36 قسط ماهانه بدهند و در اين مدت كارفرما بايد به ميزان 12 درصد نسبت به مانده بدهي خود بهره به سازمان بپردازد.

در مورد ديون قطعي اعم از اينكه قطعيت آن ناشي از انقضاي مهلت اعتراض مقرر در قانون و يا صدور آراء هياتهاي موضوع مواد 43 و44 اين قانون بوده و مربوط به قبل از فروردين 1354 باشد درصورتي كه كارفرماي مربوط تا تاريخ تصويب اين قانون ترتيب پرداخت اصل بدهي خود را داده باشد از تاديه خسارت تاخير كه پرداخت ننموده معاف خواهد بود. در مورد ديون مربوط

به قبل ازفروردين 1354 در صورتي كه كارفرما از انجام تعهدات و اجراي ترتيب پرداخت بدهي خود كه مورد موافقت سازمان قرار گرفته تخلف نمايد كليه جرائم و خسارات بخشوده شده قابل وصول خواهد بود.

ماده 100 _

ماده 101 _ سازمان مكلف است به صورت مزد ارسالي از طرف كارفرماظرف شش ماه از تاريخ وصول رسيدگي كند و در صورتي كه ازلحاظ تعداد بيمه شدگان يا ميزان مزد يا حقوق يا مدت كار اختلافي مشاهده نمايد مراتب را به كارفرما ابلاغ كند در صورتي كه كارفرماتسليم نظر سازمان نباشد مي تواند از هياتهاي تشخيص موضوع مواد 43 و 44 اين قانون تقاضاي رسيدگي كند هرگاه راي هيات مبني بر تاييد نظر سازمان باشد كارفرما علاوه بر پرداخت حق بيمه به تاديه خسارتي معادل يك دوازدهم ما به التفاوت ملزم خواهدبود كه طبق ماده 50 اين قانون از طريق صدور اجرائيه وصول خواهد شد.

ماده 102 _ در صورتي كه كارفرما يا نماينده او از اقدامات بازرس سازمان جلوگيري نموده يا از ارائه دفاتر و مدارك مربوط و تسليم رونوشت يا عكس آنها به بازرس خودداري كند به جزاي نقدي ازپانصد ريال تا ده هزار ريال محكوم خواهد شد گزارش بازرسان سازمان در اين خصوص در حكم گزارش ضابطين دادگستري است

ماده 103 _ كارفرماياني كه عمدا وجوهي زائد بر ميزان مقرر در اين قانون به عنوان حق بيمه از مزد يا حقوق و مزاياي بيمه شدگان برداشت نمايند علاوه بر الزام به استرداد وجوه مذكور به حبس جنحه اي از 61 روز تا شش ماه محكوم خواهند شد.

ماده 104 _ وجوه و اموال سازمان در حكم وجوه و اموال عمومي مي باشد و هرگونه برداشت غيرقانوني از وجوه مذكور و تصرف غيرمجاز در اموال آن اختلاس يا

تصرف غيرقانوني است و مرتكب طبق قوانين كيفري تعقيب خواهد شد.

ماده 105 _ كليه كساني كه گواهي آنان مجوز استفاده از مزاياي مقرر دراين قانون مي باشد در صورت صدور گواهي خلاف واقع علاوه برجبران خسارت وارده به حبس جنحه اي از 61 روز تا شش ماه محكوم خواهد شد.

ماده 106 _ كليه خسارات و وجوه حاصل از جرائم نقدي مقرر در اين قانون به حساب سازمان واريز و جزء درآمدهاي آن منظور خواهدشد.

ماده 107 _ به شكايات و دعاوي سازمان در مراجع قضائي خارج ازنوبت رسيدگي خواهد شد.

ماده 108 _ منسوخ شده است.

ماده 109 _ در صورتي كه كارفرما شخص حقوقي باشد، مسووليت هاي جزائي مقرر در اين قانون متوجه مدير عامل شركت يا هر شخص ديگري خواهد بود كه در اثر فعل يا ترك فعل او موجبات ضرر وزيان سازمان يا بيمه شدگان فراهم شده است

فصل دوازدهم مقررات مختلف (م 110 تا م 118)

ماده 110 _ سازمان از پرداخت هرگونه ماليات و عوارض اعم ازنوسازي و غيره و پرداخت هزينه تمييز دعاوي معاف است همچنين سازمان از پرداخت حقوق و عوارض گمرگي آن قسمت ازداروها و تجهيزات و لوازم بيمارستانها و درمانگاهها كه معافيت آنهاقبلا مورد تاييد وزارت امور اقتصادي و دارايي قرار گرفته است معاف خواهند بود.

ماده 111 _ مستمري از كارافتادگي كلي و مستمري بازنشستگي و مجموع مستمري بازماندگان در هر حال نبايد از حداقل مزد كارگرعادي كمتر باشد.

ماده 112 _ بيمه شدگاني كه به موجب اين قانون مستمري يا كمك نقدي ديگري از سازمان دريافت مي كنند نسبت به وجوه دريافتي ازپرداخت هرگونه ماليات معاف مي باشند.

ماده 113 _

ماده 114 _ ضوابط سني و مدت خدمت براي احتساب مستمري بازنشستگي كاركنان سازمان قبل از موعد مقرر تابع ضوابط ومقررات قانون

استخدام كشوري و تغييرات و اصلاحات بعدي آن خواهد بود. حقوق بازنشستگي اين افراد برابر با متوسط حقوق و مزاياي دريافت دو سال آخر خدمت كه ماخذ پرداخت حق بيمه بوده است مي باشد.

ماده 115 _ افرادي كه تا تاريخ تصويب اين قانون طبق قوانين سابق بيمه هاي اجتماعي مستمري در حق آنان برقرار شده است مستمري خود را از سازمان دريافت خواهند داشت مفاد ماده 96 در موردمشمولين اين ماده نيز رعايت خواهد شد.

ماده 116 _ سوابق پرداخت حق بيمه افراد بيمه شده از نظر تعهدات مذكور در ماده يك اين قانون نزد شركت سهامي بيمه ايران بنگاه رفاه اجتماعي صندوق تعاون و بيمه كارگران و سازمان بيمه هاي اجتماعي كارگران و سازمان بيمه هاي اجتماعي و همچنين افرادي كه بيمه اختياري بوده اند براي استفاده از مزاياي مذكور در اين قانون جزء سابقه آنان محسوب خواهد شد مشروط بر اينكه

1 _ كارگاه يا مؤسسه اي كه بيمه شده در آن به كار اشتغال داشته است كارگران و كارمندان خود را نزد يكي از مؤسسات مذكور بيمه نموده باشد و اشتغال بيمه شده نيز در آن كارگاه يا مؤسسه مسلم باشد.

2 _ كمك مورد تقاضا در قانوني كه حق بيمه به موجب آن پرداخت گرديده پيش بيني شده باشد.

ماده 117 _ ميزان حق بيمه روستائيان مشمول قانون بيمه هاي اجتماعي روستائيان و ترتيب وصول آن و انواع كمكهاي قانوني ومنابع مالي تامين هزينه هاي مربوط به بيمه شدگان روستائي به موجب آئين نامه اي خواهد بود كه به پيشنهاد وزارت رفاه اجتماعي به تصويب كميسيونهاي مربوط مجلسين مي رسد.

تا زمان تصويب آئين نامه مذكور مقررات و آئين نامه هاي موجودقانون بيمه هاي اجتماعي روستائيان به قوت خود باقي است

ماده 118 _ از تاريخ اجراي اين قانون قانون بيمه هاي اجتماعي مصوب سال 1339

و اصلاحيه هاي آن و قانون افزايش مستمريهاي بعضي از مستمري بگيران مشمول قانون بيمه هاي اجتماعي قانون تامين آموزش فرزندان كارگر و ساير قوانيني كه با اين قانون مغايرت داردملغي است

تبصره 1 _ كليه تعهدات مالي و اموال و دارائي صندوق تامين آموزش فرزندان كارگر به سازمان منتقل مي شود.

تبصره 2 _ كاركنان صندوق تامين آموزش فرزندان كارگر به سازمان منتقل و تابع مقررات و نظامات استخدامي سازمان خواهند بود.

تبصره 3 _ آئين نامه هاي اجرائي قانون سابق بيمه هاي اجتماعي كه بااين قانون مغايرت نداشته باشد تا زمان تنظيم و تصويب آئين نامه هاي اجرائي اين قانون قابل اجرا است

قانون فوق مشتمل بر يكصد و هيجده ماده و چهل تبصره پس ازتصويب مجلس سنا در جلسه روز دوشنبه 19/3/1354 ، در جلسه روز سه شنبه سوم تيرماه يكهزار و سيصد و پنجاه و چهار شمسي به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد.

قانون بيمه همگاني خدمات درماني كشور

ماده 1 _ تعاريف

1 _ بيمه شده اصلي فردي است كه راسا مشمول مقررات بيمه خدمات درماني موضوع اين قانون بوده و پس از پرداخت حق السهم توسط فرد يا مراجع مشمول در قانون مشمول استفاده از مزاياي خدمات درماني قرار مي گيرد.

2 _ بيمه شده تبعي خانواده شخص يا اشخاصي هستند كه به تبع سرپرستي و كفالت بيمه شده اصلي از مزاياي مقرر در اين قانون مي توانند استفاده نمايند.

3 _ روستايي شخصي است كه در روستا سكونت داشته باشد.عشاير كوچ رو در اين قانون از مزاياي روستاييان برخوردارند.

4 _ افراد نيازمند: به افرادي اطلاق مي شود كه به لحاظ شرايط اقتصادي اجتماعي جسمي و رواني توانايي اداره زندگي خود وخانواده تحت تكفل خود را ندارند. مصاديق افراد نيازمند حسب مورد به پيشنهاد كميته امداد امام خميني (ره

و سازمان بهزيستي تعيين مي شود.

5 _ صاحبان حرف و مشاغل آزاد: به كليه اشخاصي اطلاق مي شودكه از نظر مقررات و قوانين خويش فرما باشند.

6 _ حق سرانه مبلغي است كه بر مبناي خدمات مورد تعهد به مشمولين بيمه خدمات درماني براي هر فرد در يك ماه تعيين مي گردد.

7 _ فرانشيز: قسمتي از هزينه درمان است كه بيمه شده بايد در زمان دريافت خدمات درماني پرداخت نمايد.

8 _ قيمت واقعي خدمات عبارتست از قيمت تمام شده خدمات به اضافه سود سرمايه (دارايي هاي ثابت .

در بخش دولتي سود سرمايه (دارايي هاي ثابت و استهلاك منظورنخواهد شد.

ماده 2 _ به منظور توسعه و تعميم بيمه خدمات درماني و اعمال وظايف سياستگذاري برنامه ريزي ايجاد هماهنگي هاي اجرايي هدايت نظارت و ارزشيابي سطح كمي و كيفي بيمه خدمات درماني در چهارچوب اين قانون شوراي عالي بيمه خدمات درماني كشور كه بعد از اين شوراي عالي ناميده مي شود، در وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي تشكيل مي گردد.

ماده 3 _ تركيب شوراي عالي به شرح زير خواهد بود:

1 _ وزير بهداشت درمان و آموزش پزشكي (رئيس شوراي عالي

2 _ وزير كار و امور اجتماعي

3 _ وزير امور اقتصادي و دارائي

4 _ رئيس سازمان برنامه و بودجه

5 _ دبيركل سازمان امور اداري و استخدامي كشور

6 _ رئيس كل سازمان نظام پزشكي

7 _ مدير عامل سازمان تامين اجتماعي

8 _ مدير عامل سازمان بيمه خدمات درماني

9 _ مدير عامل سازمان خدمات درماني نيروهاي مسلح

10 _ سرپرست كميته امداد امام خميني (ره

11 _ معاون امور درمان وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي بدون حق رأي

12 _ دو نفر از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي از كميسيونهاي برنامه و بودجه

و بهداري و بهزيستي (از هر كدام يك نفر) كه در هردوره مجلس به انتخاب مجلس تعيين خواهند شد، به عنوان ناظر درجلسات شوراي عالي شركت خواهند كرد.

تبصره _ دبيرخانه شوراي عالي در وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي بوده و معاون امور درمان دبير شوراي عالي و مسؤول ابلاغ مصوبات آن مي باشد.

ماده 4 _ دولت موظف است شرايط لازم را براي تحت پوشش قرار دادن تمام گروهها و افراد جامعه كه متقاضي بيمه خدمات درماني هستند، فراهم نمايد.

پوشش و تعميم بيمه خدمات درماني براي كليه گروههاي مشمول اين قانون حداكثر ظرف پنج سال پس از تصويب اين قانون با اولويت نيازمندان و روستائيان طبق موازين اين قانون انجام خواهد شد.

ماده 5 _ به منظور تامين موجبات و امكانات بيمه خدمات درماني كاركنان دولت افراد نيازمند، روستائيان و ساير گروههاي اجتماعي سازمان بيمه خدمات درماني كه پس از اين سازمان ناميده مي شودتشكيل و به صورت شركت دولتي اداره خواهد شد. و در صورتي تابع مقررات عمومي دولت و موسساتي كه با سرمايه دولت تشكيل شده اند مي شود كه در مقررات مزبور صراحتا از آن ياد شده باشد.

تبصره 1 _ سازمان وابسته به وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي بوده و داراي شخصيت حقوقي مستقل است

تبصره 2 _ وظايف اختيارات اركان و تشكيلات منابع مالي و نحوه اداره و حدود و شمول عمليات و فعاليت سازمان بر طبق اساسنامه اي خواهد بود كه حداكثر ظرف سه ماه از تاريخ تصويب اين قانون به پيشنهاد شوراي عالي به تصويب هيات وزيران مي رسد.

تبصره 3 _ با تشكيل سازمان آن قسمت از وظايف اختيارات امكانات كاركنان دارايي ها و اعتبارات وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي كه در امر بيمه خدمات درماني كاركنان دولت به كارگرفته

مي شود به سازمان منتقل مي گردد.

تبصره 4 _ كليه دارايي هاي منتقل شده به سازمان توسط هياتي كه تركيب آن در اساسنامه تعيين مي شود، ارزيابي شده و به صورت سرمايه سازمان اعلام خواهد شد.

تبصره 5 _ هريك از گروههاي مذكور در ماده فوق داراي صندوق جداگانه اي خواهند بود.

ماده 6 _ كليه شركت هاي بيمه مجازند براساس موازين اين قانون و بارعايت حق سرانه مصوب در امور بيمه خدمات درماني گروههاي مختلف همكاري مشاركت و فعاليت نمايند.

تبصره _ كليه شركتهاي بيمه علاوه بر فعاليت در بيمه خدمات درماني مجازند در امور بيمه هاي مضاعف (مكمل براساس موازين قانوني خود از طريق عقد قراردادهاي تكميلي (خاص و مطابق اين قانون همكاري مشاركت و فعاليت نمايند.

ماده 7 _ كليه دستگاهها و سازمانهاي دولتي و وابسته به دولت كميته امداد امام خميني (ره و اشخاص حقيقي و حقوقي در انتخاب سازمان و يا شركت هاي بيمه گر براي عقد قراردادهاي بيمه خدمات درماني در چهارچوب موازين و مفاد اين قانون مخير مي باشند وتشكيل سازمان بيمه خدمات درماني نافي اين حق و اختيار نخواهدبود.

تبصره 1 _ دستگاههاي مشمول قانون تامين اجتماعي و سازمان خدمات درماني براي انعقاد قراردادهاي بيمه خدمات درماني باسازمانها و يا شركتهاي بيمه گر موظفند طرح پيشنهادي خود را به سازمان تامين اجتماعي و سازمان خدمات درماني حسب موردارائه و مجوز لازم را از سازمان هاي مذكور دريافت نمايند.

در صورتي كه سازمان تامين اجتماعي و يا سازمان خدمات درماني با طرح پيشنهادي موافقت ننمايند و اين امر مورد اعتراض پيشنهاددهنده باشد، مراتب جهت تصميم گيري نهايي به شوراي عالي منعكس خواهد شد.

تبصره 2 _ دستگاههاي موضوع تبصره 1 به استثناي كميته امداد امام خميني (ره موظفند دو نهم سهم درمان يا حق سرانه درمان راحسب مورد در اختيار سازمان تامين اجتماعي

و يا سازمان خدمات درماني قرار دهند تا براي تداوم استفاده بيمه شده از خدمات درماني در دوران مستمري بگيري ذخيره شود.

تبصره 3 _ آئين نامه اجرائي اين ماده حداكثر ظرف چهار ماه به پيشنهاد مشترك سازمان تامين اجتماعي و سازمان خدمات درماني و تاييد شوراي عالي به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

تبصره 4 _ كميته امداد امام خميني (ره علاوه بر سازمان ها وشركت هاي بيمه گر دولتي مي تواند با موسسات خدمات درماني انعقاد قرارداد نمايد.

ماده 8 _ تعرفه هاي خدمات تشخيصي و درماني براساس قيمت هاي واقعي و نرخ سرانه حق بيمه درماني مصوب به پيشنهاد مشترك سازمان برنامه و بودجه و وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي باتاييدشوراي عالي به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 9 _ حق بيمه سرانه خدمات درماني براي گروههاي تحت پوشش بيمه خدمات درماني و ميزان فرانشيز قابل پرداخت توسط بيمه شوندگان با در نظر داشتن سطح درآمد گروه هاي بيمه شونده ووضعيت اقتصادي و اجتماعي كشور به پيشنهاد مشترك سازمان برنامه و بودجه و وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي و تاييدشوراي عالي به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

تبصره _ مابه التفاوت سهم درمان مشمولين قانون تامين اجتماعي تاحق سرانه موضوع اين ماده همه ساله در بودجه كل كشور منظور وبه سازمان تامين اجتماعي پرداخت خواهد شد.

ماده 10 _ حداقل شمول و سطح خدمات پزشكي و دارو شامل خدمات پزشكي اورژانس عمومي و تخصصي (سرپايي و بستري كه انجام و ارائه آن در نظام بيمه خدمات درماني به عهده سازمان هاي بيمه گر قرار مي گيرد و ليست خدمات فوق تخصصي كه مشمول بيمه هاي مضاعف (مكمل مي باشد به پيشنهاد وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي و تاييد شوراي عالي و تصويب هيات وزيران تعيين و اعلام مي شود.

ماده 11 _ تامين خدمات بهداشتي كه از طريق

شبكه بهداشتي و درماني تابع وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي انجام مي شودهمچنان رايگان است

تبصره _ همه ساله وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي فهرست اين گونه خدمات و اسامي و مشخصات داروها و ملزومات مصرفي رايگان در برنامه هاي استراتژيك بهداشتي را تعيين و اعلام مي كند.

ماده 12 _ ارائه خدمات درماني به روستائيان از طريق شبكه هاي بهداشتي درماني و سيستم ارجاع بوده و ميزان حق بيمه سرانه خدمات درماني روستائيان در شروع برنامه معادل 40% حق سرانه تعيين شده شهرنشينان خواهد بود.

تبصره _ به منظور حمايت از روستائيان و تعميم بيمه خدمات درماني در جوامع روستايي و عشايري دولت موظف است بخشي از هزينه سرانه بيمه خدمات درماني روستائيان بيمه شده را تقبل و از محل بودجه عمومي تامين و به صورت رديفي مستقل در قانون بودجه سالانه منظور و براساس موافقتنامه شرح فعاليتهاي جاري جهت حق بيمه سرانه خدمات درماني افراد مشمول اين ماده و انعقادقرارداد با سازمان ها و شركت هاي بيمه گر به مصرف برساند.

ماده 13 _ سهم مشمولان اين قانون از حق بيمه سرانه خدمات درماني بر حسب گروههاي شغلي به ترتيب زير خواهد بود:

1 _ كاركنان دولت يك پنجم تا يك سوم حق بيمه سرانه كه متناسب با حقوق و مزايا با تصويب هيات وزيران تعيين مي شود.

2 _ مشمولان قانون تامين اجتماعي بر طبق مقررات قانون تامين اجتماعي

3 _ روستائيان براساس مصوبات هيات وزيران

4 _ صاحبان حرف و مشاغل آزاد: تا 100% حق بيمه سرانه به پيشنهاد شوراي عالي و تصويب هيات وزيران

5 _ ساير اقشاري كه در اين قانون ذكري از آنها به عمل نيامده است براساس پيشنهاد شوراي عالي و تصويب هيات وزيران

ماده 14 _ تامين حق بيمه سرانه خدمات درماني

افراد نيازمند جامعه كه فاقد توانائي پرداخت هستند به پيشنهاد مشترك كميته امداد امام خميني ره و سازمان برنامه و بودجه توسط دولت تعهد شده و به صورت رديفي مستقل در قانون بودجه هر سال منظور و در اختياركميته ياد شده قرار مي گيرد تابراساس موافقتنامه شرح فعاليت هاي جاري جهت حق بيمه سرانه خدمات درماني افراد مذكور و انعقادقرارداد با سازمانها و شركتهاي بيمه گر به مصرف برساند.

تبصره 1 _ آئين نامه چگونگي تشخيص و تعيين افراد نيازمند مشتمل بر تعاريف ضوابط و موازين تشخيص به پيشنهاد مشترك كميته امداد امام خميني (ره و سازمان برنامه و بودجه به تصويب هيات وزيران مي رسد.

تبصره 2 _ كميته امداد امام خميني ره موظف است با رعايت مفادموضوع تبصره 1 اين ماده ضمن استفاده از همكاري هاي وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي از جمله سازمان بهزيستي استانها، وزارت كشاورزي وزارت جهاد سازندگي و ديگر سازمان هاو نهادها، همه ساله اطلاعات آماري افراد تحت پوشش و مشمول دريافت خدمات را به تفكيك هر استان تهيه و پس از تاييد شوراي عالي جهت اقدامات اجرائي و پيش بيني و تامين اعتبار لازم به سازمان برنامه و بودجه اعلام نمايد.

ماده 15 _ سازمان برنامه و بودجه موظف است همه ساله اعتبارات مربوط به سهم دولت از حق بيمه خدمات درماني كارمندان دستگاههايي را كه از بودجه عمومي دولت استفاده مي كنند به صورت يك برنامه مشخص در قالب بودجه مصوب سالانه هريك از دستگاههاي اجرائي پيش بيني و منظور نمايد. دستگاههاي ذيربط موظفند راسا نسبت به انعقاد قرارداد با سازمان بيمه خدمات درماني يا ساير شركتها و موسسات بيمه گر اقدام نمايند.

تبصره _ علاوه بر مواردي كه در اين قانون مشخص شده است سازمان برنامه و بودجه موظف است در مورد ساير بندهاي ماده 13 اين قانون با توجه

به درصدهاي مذكور در همان ماده سهم دولت رامتناسب با تعداد افراد بيمه شده هر گروه به صورت كمك دررديف هاي خاص در قانون بودجه منظور نمايد.

ماده 16 _ ساير دستگاهها در صورت تمايل مي توانند تابع اين قانون باشند.

ماده 17 _ كليه بيمارستانها، مراكز بهداشتي و درماني و مراكز تشخيصي و پزشكان كشور موظف به پذيرش و مداواي بيمه شدگان و ارائه وانجام خدمات و مراقبتهاي پزشكي لازم براساس ضوابط و مقررات اين قانون هستند.

تبصره _ وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي موظف است باهمكاري سازمان نظام پزشكي و قوه قضائيه مقررات و نحوه نظارت بر امور بيمه خدمات درماني همگاني را با توجه به اهداف اين قانون و قوانين موجود تعيين و پس از تاييد شوراي عالي به تصويب هيات وزيران برساند.

ماده 18 _ وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي موظف است دراجراي بيمه خدمات درماني همگاني كشور حداكثر تا يك سال پس از تصويب اين قانون كليه موازين مقررات روش هاي نظارتي وآئين نامه هاي موضوع اين قانون را با همكاري مبادي ذيربط تهيه نموده و به تصويب مراجع مربوط برساند.

ماده 19 _ كليه قوانين و مقررات مغاير با اين قانون پس از لازم الاجراشدن اين قانون لغو مي گردد.

قانون فوق مشتمل بر نوزده ماده و هفده تبصره در جلسه علني روزسه شنبه مورخ سوم آبان ماه يكهزار و سيصد و هفتاد و سه مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 11/8/1373 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

قانون بيمه بيكاري مصوب (26 /6/ 69) (م 1 تا م 14)

ماده 1. كليه مشمولين قانون تامين اجتماعي كه تابع قوانين كار وكار كشاورزي هستند مشمول مقررات اين قانون مي باشند.

تبصره گروههاي زير از شمول مقررات اين قانون مستثنا هستند:

1 _ بازنشستگان و از كارافتادگان كلي

2 _ صاحبان حرف و مشاغل آزاد و بيمه شدگان

اختياري

3 _ اتباع خارجي

ماده 2. بيكار از نظر اين قانون بيمه شده اي است كه بدون ميل واراده بيكار شده و آماده كار باشد.

تبصره 1. بيمه شدگاني كه به علت تغييرات ساختار اقتصادي واحدمربوطه به تشخيص وزارتخانه ذي ربط و تاييد شوراي عالي كاربيكار موقت شناخته شوند نيز مشمول مقررات اين قانون خواهندبود.

تبصره 2. بيمه شدگاني كه به علت بروز حوادث قهريه و غيرمترقبه از قبيل سيل زلزله جنگ آتش سوزي و ... بيكار مي شوند بامعرفي واحد كار و امور اجتماعي محل از مقرري بيمه بيكاري استفاده خواهند كرد.

ماده 3. بيمه بيكاري به عنوان يكي از حمايتهاي تامين اجتماعي است و سازمان تامين اجتماعي مكلف است با دريافت حق بيمه مقرر، به بيمه شدگاني كه طبق مقررات اين قانون بيكار مي شوندمقرري بيمه بيكاري پرداخت نمايد.

ماده 4. بيمه شده بيكار با معرفي كتبي واحد كار و امور اجتماعي محل از مزاياي اين قانون منتفع خواهد شد.

تبصره بيكاران مشمول اين قانون كليه حقوق و مزايا و خسارات مربوطه (موضوع قانون كار) را دريافت خواهند نمود.

ماده 5. حق بيمه بيكاري به ميزان (3%) مزد بيمه شده مي باشد كه كلا توسط كارفرما تامين و پرداخت خواهد شد.

تبصره مزد بيمه شده و نحوه تشخيص تعيين حق بيمه بيكاري چگونگي وصول آن تكليف بيمه شده و كارفرما و همچنين نحوه رسيدگي به اعتراض تخلفات و ساير مقررات مربوطه در اين موردبراساس ضوابطي است كه براي حق بيمه ساير حمايتهاي تامين اجتماعي در قانون و مقررات تامين اجتماعي پيش بيني شده است

ماده 6. بيمه شدگان بيكار در صورت احراز شرايط زير استحقاق دريافت مقرري بيمه بيكاري را خواهند داشت

الف _ بيمه شده قبل از بيكار شدن حداقل 6 ماه سابقه پرداخت حق بيمه را داشته باشد. مشمولين

تبصره 2 ماده 2 اين قانون از شمول اين بند مستثنا مي باشند.

ب _ بيمه شده مكلف است ظرف 30 روز از تاريخ بيكاري با اعلام مراتب بيكاري به واحدهاي كار و امور اجتماعي آمادگي خود رابراي اشتغال به كار تخصصي و يا مشابه آن اطلاع دهد. مراجعه بعداز سي روز با عذر موجه و با تشخيص هيأت حل اختلاف تا سه ماه امكان پذير خواهد بود.

ج _ بيمه شده بيكار مكلف است در دوره هاي كارآموزي وسوادآموزي كه توسط واحد كار و امور اجتماعي و نهضت سوادآموزي و يا ساير واحدهاي ذي ربط با تاييد وزارت كار و اموراجتماعي تعيين مي شود شركت نموده و هر دو ماه يك بار گواهي لازم در اين مورد را به شعب تامين اجتماعي تسليم نمايد.

تبصره 1. كارگراني كه در زمان دريافت مقرري بيمه بيكاري به شغل يا مشاغلي گمارده شوند كه ميزان حقوق و مزاياي آن از مقرري بيمه بيكاري متعلقه كمتر باشد مابه التفاوت دريافتي بيمه شده ازحساب صندوق بيمه بيكاري پرداخت خواهد شد.

تبصره 2. مدت دريافت مقرري بيمه بيكاري جزء سوابق پرداخت حق بيمه بيمه شده از نظر بازنشستگي از كارافتادگي و فوت محسوب خواهد شد.

ماده 7. مدت پرداخت مقرري بيمه بيكاري و ميزان آن به شرح زير است

الف _ جمع مدت پرداخت مقرري از زمان برخورداري از مزاياي بيمه بيكاري اعم از دوره اجراي آزمايشي و يا دائمي آن براي مجردين حداكثر 36 ماه و براي متاهلين يا متكفلين حداكثر 50 ماه براساس سابقه كلي پرداخت حق بيمه و به شرح جدول ذيل مي باشد:

سابقه پرداخت حق بيمه حداكثر مدت استفاده از مقرري جمعا با احتساب دوره هاي قبلي

براي مجردين براي متاهلين يا متكفلين

از 6 ماه لغايت 24 ماه 6 ماه 12 ماه

از 25 ماه لغايت 120 ماه 12 ماه 18 ماه

از 121 ماه لغايت 180 ماه 18 ماه 26 ماه

از 181 ماه لغايت 240 ماه 26 ماه 36 ماه

از 241 ماه به بالا 36 ماه 50 ماه

تبصره افراد مسن مشمول اين قانون كه داراي 55 سال سن وبيشتر مي باشند مادامي كه مشغول به كار نشده اند مي توانند تارسيدن به سن بازنشستگي تحت پوشش بيمه بيكاري باقي بمانند.

ب _ ميزان مقرري روزانه بيمه شده بيكار معادل 55% متوسط مزد ياحقوق و يا كارمزد روزانه بيمه شده مي باشد. به مقرري افراد متاهل يا متكفل تا حداكثر 4 نفر از افراد تحت تكفل به ازاي هريك از آنهابه ميزان 10% حداقل دستمزد افزوده خواهد شد. در هر حال مجموع دريافتي مقرري بگير نبايد از حداقل دستمزد، كمتر و از 80%متوسط مزد يا حقوق وي بيشتر باشد.

ج _ مقرري بيمه بيكاري از روز اول بيكاري قابل پرداخت است

تبصره 1. متوسط مزد يا حقوق روزانه بيمه شده بيكار به منظورمحاسبه مقرري بيمه بيكاري عبارت است از جمع كل دريافتي بيمه شده كه به مأخذ حق بيمه دريافت شده در آخرين 90 روز قبل ازشروع بيكاري تقسيم بر روزهاي كار و در مورد بيمه شدگاني كه كارمزد دريافت مي كنند آخرين مزد عبارت است از جمع كل دريافتي بيمه شده كه به مأخذ آن حق بيمه دريافت شده در آخرين 90 روزقبل از شروع بيكاري تقسيم بر 90 در صورتي كه بيمه شده كارمزد،ظرف 3 ماه مذكور مدتي از غرامت دستمزد استفاده نموده باشدمتوسط مزدي كه مبناي محاسبه غرامت دستمزد قرار گرفته به منزله دستمزد ايام بيكاري تلقي و در محاسبه منظور خواهد شد.

تبصره 2. افراد تحت تكفل موضوع اين ماده عبارتند

از:

1 _ همسر (زن يا شوهر).

2 _ فرزندان اناث مادام كه ازدواج ننموده و فاقد حرفه و شغل باشند.

3 _ فرزندان ذكور كه سن آنان كمتر از هجده سال تمام باشد و يامنحصرا به تحصيل اشتغال داشته و يا طبق نظر پزشك معتمدسازمان تامين اجتماعي از كارافتاده كلي باشند.

4 _ پدر و مادر كه سن پدر از 60 سال متجاوز باشد و يا طبق نظرپزشك معتمد سازمان تامين اجتماعي از كارافتاده كلي باشند و درهر حال معاش آنان منحصرا توسط بيمه شده تامين گردد.

5 _ خواهر و برادر تحت تكفل در صورت داشتن شرايط مربوط به فرزندان اناث و ذكور، مذكور در بندهاي 2 و 3 اين تبصره

تبصره 3. دريافت مقرري بيمه بيكاري مانع از دريافت مستمري جزيي نمي گردد.

تبصره 4. در صورت بيكاري زوجين فقط يكي از آنان (زن ياشوهر) محق به استفاده از افزايش مقرري به ازاي هريك از فرزندان خواهد بود.

تبصره 5. بيمه شده بيكار و افراد تحت تكفل در مدت دريافت مقرري بيمه بيكاري از خدمات درماني موضوع بندهاي «الف و«ب ماده 3 قانون تامين اجتماعي استفاده خواهند كرد.

تبصره 6. مقرري بيمه بيكاري مانند ساير مستمريهاي تامين اجتماعي از پرداخت هرگونه ماليات معاف خواهد بود.

ماده 8. در موارد زير مقرري بيمه بيكاري قطع خواهد شد:

الف _ زماني كه بيمه شده مجددا اشتغال به كار يابد.

ب _ بنا به اعلام واحد كار و امور اجتماعي محل و يا نهضت سوادآموزي و ساير واحدهاي ذي ربط از طريق وزارت كار و اموراجتماعي بيمه شده بيكار بدون عذر موجه از شركت در دوره هاي كارآموزي يا سوادآموزي خودداري نمايد.

ج _ بيمه شده بيكار از قبول شغل تخصصي خود و يا شغل مشابه پيشنهادي خودداري ورزد.

د _ بيمه شده بيكار

ضمن دريافت مقرري بيمه بيكاري مشمول استفاده از مستمري بازنشستگي و يا ازكارافتادگي كلي شود.

ه _ بيمه شده به نحوي از انحا با دريافت مزد ايام بلاتكليفي به كارمربوطه اعاده گردد.

تبصره 1. در صورتي كه پس از پرداخت مقرري بيمه بيكاري محرزشود كه بيكاري بيمه شده ناشي از ميل و اراده او بوده است كارگرموظف به استرداد وجوه دريافتي به سازمان تامين اجتماعي خواهدبود. مشمولين بند «ه » اين ماده نيز مكلف به بازپرداخت مقرري بيمه بيكاري دريافتي به سازمان مذكور مي باشند.

تبصره 2. چنانچه بيمه شده بيكار اشتغال مجدد خود را مكتوم داشته و مقرري بيمه بيكاري را دريافت كرده باشد، ملزم به بازپرداخت مقرري دريافتي از تاريخ اشتغال خواهد بود.

تبصره 3. دريافت كمك هزينه حين كارآموزي مانع استفاده ازمقرري بيمه بيكاري نخواهد بود.

ماده 9. كارفرمايان موظفند با هماهنگي شوراهاي اسلامي و يانمايندگان كارگران فهرست محلهاي خالي شغل را كه ايجاد مي شوندبه مراكز خدمات اشتغال محل اعلام نمايند. محلهاي شغلي مذكور(به استثناي رده هاي شغلي كارشناسي به بالا) منحصرا توسط مراكزخدمات اشتغال و با معرفي بيكاران تامين مي گردد.

تبصره 1. دولت مكلف است همه ساله از طريق سيستم بانكي ومنابع اعتباري سازمان تامين اجتماعي و با استفاده از اعتبارات قرض الحسنه طرحهاي اشتغال زاي مشخصي را جهت اشتغال به كاربيكاران مشمول اين قانون در بودجه سالانه كشور پيش بيني و رأسايا از طريق شركتهاي تعاوني و يا خصوصي و با نظارت وزارت كارو امور اجتماعي به مورد اجرا گذارد.

تبصره 2. بيكاران مشمول اين قانون در اخذ پروانه هاي كسب و كارو موافقت اصولي و تأسيس واحدهاي اقتصادي از وزارتخانه هاي صنعتي كشاورزي و خدماتي با معرفي وزارت كار و امور اجتماعي در اولويت قرار خواهند داشت

تبصره 3. سازمان آموزش فني و

حرفه اي وزارت كار و اموراجتماعي مكلف است همزمان با اجراي قانون بيمه بيكاري آموزش مهارتهاي مورد نياز بازار كار و نيز بازآموزي و تجديدمهارت كارگران تحت پوشش بيمه بيكاري موضوع بند «ج ماده 6اين قانون را در مراكز آموزش فني و حرفه اي و يا مراكز آموزش جواركارخانجات فراهم نمايد. هزينه هاي مربوط از محل اعتبارات حساب صندوق بيمه بيكاري مطابق آيين نامه اي كه به پيشنهادسازمانهاي آموزش فني و حرفه اي كشور و تامين اجتماعي تهيه و به تصويب وزراي كار و امور اجتماعي و بهداشت درمان و آموزش پزشكي خواهد رسيد قابل پرداخت است

تبصره 4. نهضت سوادآموزي موظف است با همكاري كارفرمايان و وزارتخانه هاي ذي ربط نسبت به تشكيل كلاسهاي سوادآموزي براي بي سوادان مشمول اين قانون اقدام نمايد.

ماده 10. سازمان تامين اجتماعي مكلف است حسابهاي درآمد حق بيمه بيكاري و پرداخت مقرري بيمه بيكاري موضوع اين قانون راجداگانه نگهداري و در صورتهاي مالي خود منعكس نمايد و گزارش عملكرد مالي خود را هر سال يك بار به وزير بهداشت درمان وآموزش پزشكي و وزير كار و امور اجتماعي و شوراي اقتصاد ارائه نمايد.

ماده 11. وزارت كار و امور اجتماعي و سازمان تامين اجتماعي مجري اين قانون خواهند بود.

ماده 12. سازمان تامين اجتماعي مكلف است هزينه هاي موضوع اين قانون را منحصرا از محل درآمدهاي ناشي از آن تامين نمايد.

هزينه هاي اداري و پرسنلي هر دو دستگاه مجري قانون به طوري كه از 10% ميزان مقرري پرداختي به بيمه شدگان تجاوز ننمايد با تاييدوزير بهداشت درمان و آموزش پزشكي و وزير كار و امور اجتماعي تعيين و تخصيص داده مي شود.

ماده 13. زمان اجراي اين قانون از زمان اتمام قانون آزمايشي بيمه بيكاري 6/5/1369 لازم الاجراست

ماده 14. آيين نامه اجرايي اين قانون ظرف يك ماه توسط وزارت كار و امور اجتماعي و سازمان

تامين اجتماعي تهيه و به تصويب هيأت وزيران خواهد رسيد.

قانون فوق مشتمل بر چهارده ماده و بيست و يك تبصره در جلسه علني روز دوشنبه مورخ بيست و ششم شهريور ماه يكهزار و سيصدو شصت و نه مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 10/7/1369 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

رييس مجلس شوراي اسلامي

مهدي كروبي

قانون اجراي طرح طبقه بندي مشاغل در كارگاه ها مصوب 84 و 85

مصوب 7 اسفند ماه 1352

ماده واحده كارفرمايان مكلفند طرح طبقه بندي مشاغل دركارگاه هاي خود را كه شامل شرح وظايف شرايط احراز و ارزيابي مشاغل _ دستورالعمل اجرايي طرح و جدول مزد _ تغييرات جداول مزد ناشي از تغيير حداقل مزد در مناطق و صنايع و همچنين سايرضوابط فني مربوط مي باشد، طبق آيين نامه اي كه به تصويب شوراي عالي كار خواهد رسيد در مهلت هايي كه شوراي مزبور تعيين خواهدكرد تهيه و به موقع اجرا بگذارند.

تبصره 1. وزارت كار و امور اجتماعي براي تسهيل طبقه بندي مشاغل در كارگاه ها به دفاتر مشاور فني طبقه بندي مشاغل كه صلاحيت فني آنان مورد تاييد شوراي عالي كار قرار گيرد براساس ضوابطي كه شوراي مزبور تعيين خواهد كرد اجازه كار خواهد داد.

تبصره 2. در صورتي كه كارفرمايان مشمول اين قانون در پايان مهلت هاي تعيين شده مشاغل كارگاه هاي خود را طبقه بندي ننمايند وزارت كار و امور اجتماعي انجام اين امر را به يكي از دفاتر مشاورفني طبقه بندي مشاغل واگذار خواهد نمود و كارفرما مكلف است هزينه هاي مربوط را با اعلام وزارت كار و امور اجتماعي به دفترمشاور فني مذكور بپردازد. به علاوه 10% هزينه هاي مشاوره را به عنوان جريمه به حساب خزانه پرداخت نمايد.

تبصره 3. مابه التفاوت احتمالي دستمزد ناشي از اجراي طرح طبقه بندي مشاغل در كارگاه هاي موضوع اين قانون همچنين كارگاه هايي كه قبلا به موجب مقررات مصوب 7/3/49 شوراي عالي كار مكلف به

طبقه بندي مشاغل از لحاظ مزد گرديده اند از تاريخ خاتمه اولين مهلت قابل پرداخت است

تبصره 4. مرجع محاسبه و تعيين ميزان مطالبات كارگران وهمچنين ميزان هزينه هاي موضوع تبصره 2 در صورت بروزاختلاف هيات حل اختلاف مذكور در ماده 40 قانون كار مي باشد و راي هيات مزبور در اين مورد قطعي و لازم الاجرا است

تبصره 5. حداقل مزد ماده 22 قانون كار باتوجه به ضروريات وحوائج زندگي يك خانواده كارگري و تاثير آن بر ساير سطوح مزد ازتاريخ تصويب اين قانون هر يك سال يكبار تعيين و پس از تصويب شوراي عالي كار و امور اجتماعي به مورد اجرا گذاشته خواهد شد.

قانون اصلاح بند ب و تبصره 3 ماده 4 قانون تأمين اجتماعي مصوب66(م 1 تا م 10)

بيمه صاحبان حرف و مشاغل آزاد

ماده واحده _ سازمان تامين اجتماعي مكلف است با استفاده ازمقررات عام قانون تامين اجتماعي صاحبان حرف و مشاغل آزاد رابه صورت اختياري در برابر تمام يا قسمتي از مزاياي قانون تامين اجتماعي بيمه نمايد. چگونگي انجام بيمه و نرخ حق بيمه وهمچنين ميزان مزاياي مربوط به موجب آئين نامه اي خواهد بود كه به تصويب هيات دولت خواهد رسيد.

تبصره 1 _ بيمه شده مختار است كه سطح درآمد ماهانه خود را كه مبناي پرداخت حق بيمه قرار مي گيرد بين حداقل و حداكثر دستمزدقانوني انتخاب نمايد.

تبصره 2 _ از تاريخ تصويب اين قانون مفاد بند ب و تبصره 3 ماده 4قانون و همچنين آئين نامه مربوط ملغي مي گردد.

تبصره 3 _ كليه اتباع ايراني اعم از شاغل و يا غيرشاغل در فعاليتهاي مختلف در خارج از كشور كه بيمه آنان با مقررات قانون تامين اجتماعي و تغييرات بعدي آن مغايرت نداشته باشد مي توانند به طور اختياري مشمول مقررات اين قانون و آئين نامه هاي مربوط قرارگيرند، مشروط بر اينكه بيمه شده حق

بيمه خود را به طور منظم پرداخت نمايد، بديهي است سازمان در مورد اين قبيل ازبيمه شدگان مانند ساير بيمه شدگان داخل كشور مكلف به ارائه خدمات و انجام تعهدات قانوني براساس آئين نامه و مقررات مربوط در ايران خواهد بود.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده و سه تبصره در جلسه روز يكشنبه سي ام شهريور ماه يكهزار و سيصد و شصت و پنج مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 3/7/1365 به تأييد شوراي نگهبان رسيده است

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ اكبر هاشمي

قانون الزام سازمان تأمين اجتماعي به اجراي بندهاي الف و ب ماده 3 قانون تأمين اجتماعي مصوب 68 (ماده و

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين قانون انجام تعهدات بندهاي الف وب ماده 3 قانون تامين اجتماعي مصوب تيرماه 1354 به عهده سازمان تامين اجتماعي خواهد بود.

سازمان مذكور موظف است كليه تعهدات درماني مزبور را ازبخشهاي دولتي و در صورت نياز از بخش خصوصي با رعايت تعرفه هاي رسمي تامين نمايد.

تبصره 1 _ نحوه استفاده از واحدهاي درماني و بيمارستاني تحت مالكيت سازمان (اعم از واحدهاي ملكي و استيجاري موجود) وواحدهايي كه بدين منظور ايجاد خواهد شد و چگونگي پرداخت هزينه هاي درمان و نگهداري حسابها و نحوه خريد خدمت طبق آئين نامه اجرائي اين قانون خواهد بود كه توسط سازمان تامين اجتماعي حداكثر ظرف مدت سه ماه از تاريخ تصويب اين قانون بارعايت مفاد بندهاي ذيل تهيه و به تصويب وزراي بهداشت درمان و آموزش پزشكي، كار و امور اجتماعي و امور اقتصادي و دارائيخواهد رسيد.

الف _ كل هزينه واحدهاي درماني و بيمارستاني تحت مالكيت سازمان به عهده سازمان تامين اجتماعي بوده و سازمان مزبورمكلف است بودجه هر سال آنرا از محل سهم درمان (9% از ماخذ محاسبه حق بيمه مذكور در ماده 29 قانون تامين اجتماعي)پيش بيني و در بودجه خود منظور نمايد سازمان تامين اجتماعي به منظور انجام هزينه ها امين

خود را تحت عنوان صاحب جمع اموال و مسوول امور مالي در واحدهاي مذكور مستقر مي نمايد كه بر امورمالي مطابق ضوابط نظارت مستقيم خواهد داشت سرپرست سازمان مسوول امور مالي را پيشنهاد و پس از تأييد وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي منصوب خواهد نمود.

ب _ كليه واحدهاي آموزشي موجود سازمان و بيمارستانهائي كه درآينده داراي توان آموزشي مي شوند براساس برنامه ريزي آموزشي وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي به خدمات آموزشي خود ادامه خواهند داد.

ج _ كليه بيمارستانهاي تحت مالكيت سازمان مكلفند تا 20% ازظرفيت تختهاي خود را به پذيرش بيماران غيربيمه اي بيبضاعت وهمچنين بيماراني كه از خانواده هاي محترم شهدا، اسرا، مفقودين وجانبازان هستند بطور رايگان اختصاص دهند و در شهرهايي كه منحصر به فرد هستند به تمام متقاضيان ارائه خدمت كنند.

د _ كليه واحدهاي درماني وابسته به وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي مكلفند نسبت به پذيرش بيماران بيمه شده تامين اجتماعي اقدام و هزينه هاي انجام شده را براساس تعرفه هاي مصوب از سازمان تامين اجتماعي دريافت نمايند.

ه _ سازمان تامين اجتماعي مي تواند در صورت لزوم با عقد قرارداداز خدمات پزشكي بخش خصوصي جهت درمان بيمه شدگان تامين اجتماعي استفاده نموده و هزينه هاي مربوطه را طبق تعرفه هاي مصوب مورد عمل وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي راسا از محل سهم درمان پرداخت نمايد.

و _ درآمدهاي حاصله از ارائه خدمات درماني به غيربيمه شده درواحدهاي تحت مالكيت سازمان مستقيما به حساب جداگانه اي جهت كمك به ساخت و تعمير و نگهداري بيمارستان هاي تحت مالكيت اختصاص مييابد.

تبصره 2 _ از تاريخ تصويب اين قانون به اعضاي تشكيل دهنده شوراي فني موضوع ماده 4 قانون تامين خدمات درماني دو نفر به شرح زيراضافه ميگردند:

1

_ مدير عامل سازمان تامين اجتماعي يا نماينده او.

2 _ رئيس سازمان برنامه و بودجه يا نماينده او.

تبصره 3 _ اجراء اين قانون بايد هماهنگ با سياستهاي كلي و بهداشتي درماني كشور در قالب طرح گسترش شبكه هاي بهداشتي درماني باشد.

تبصره 4 _ از تاريخ تصويب اين قانون آن دسته از مواد قانون تامين اجتماعي وسايرقوانيني كه با اين قانون مغايراست لغو ميگردد.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده و چهار تبصره در جلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و يكم آبانماه يكهزار و سيصد و شصت و هشت مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 24/8/1368 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ مهدي كروبي

قانون الغاء تبصره 3 ماده 11 قانون تشكيل وزارت بهداري (بهزيستي)

ماده واحده _ از تاريخ اول آذرماه 1360 تبصره 3 ماده 11 قانون تشكيل وزارت بهداري (بهزيستي مصوب سال 1355 لغو و كليه كارمنداني كه طبق مقررات قانون سابق حمايت كارمندان بيمه شده اند و در حال حاضر حق بيمه آنها براساس ضوابط قانون سابق حمايت كارمندان در برابر حوادث ناشي از پيري و از كارافتادگي وفوت به سازمان تامين اجتماعي پرداخت مي شود از هر جهت (نرخ حق بيمه ماخذ حقوق و مزد مبناي كسر حق بيمه و استفاده از مزاياي قانون تامين اجتماعي مشمول مقررات قانون تامين اجتماعي مي باشند ضمنا پرداخت حق بيمه به سازمان تامين اجتماعي توسط سازمانهاي منطقه اي بهداري استانها در فاصله زماني اول فروردين لغايت آذر ماه سال 1360 همان مقداري است كه براساس قوانين گذشته يا اصلاح شده دريافت گرديده است

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه روز يكشنبه هفدهم فروردين ماه يكهزار و سيصد و شصت و پنج مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 26/1/1365 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

قانون دريافت جرايم از كارفرمايان كارگاههاي مشمول قانون تأمين اجتماعي كه ظرف مهلت مقرر نسبت به ارسال

ماده 1 _ كارفرمايان كليه كارگاههاي مشمول قانون تامين اجتماعي مصوب تيرماه سال 1354 مكلفند صورت مزد و حقوق كليه بيمه شدگان و حق بيمه و بيمه بيكاري مربوط به هر ماه را حداكثر تاپايان آخرين روز ماه بعد به سازمان تامين اجتماعي ارسال و پرداخت نمايند.

تبصره 1 _ كارفرماياني كه از تنظيم و ارسال صورت مزد و حقوق بيمه شدگان به ترتيب مذكور در اين قانون و آئين نامه موضوع ماده 39قانون تامين اجتماعي خودداري كنند و همچنين كارفرماياني كه درموعد مقرر در اين قانون صورت مزد يا حقوق بيمه شدگان را به سازمان تامين اجتماعي ارسال ندارند يا به ترتيبي كه با موافقت قبلي سازمان مزبور تعيين مي شود در مورد ارسال صورت

مزد ياحقوق عمل نكنند ملزم به پرداخت جريمه نقدي مقطوع به ترتيب زير خواهند بود:

الف _ تا مبلغ 000/300 ريال حق بيمه ماهانه معادل 5 درصد حق بيمه همان ماه

ب _ از مبلغ 000/300 ريال تا مبلغ 000/200/1 ريال حق بيمه ماهانه معادل ده درصد حق بيمه همان ماه

ج _ از مبلغ 000/200/1 ريال تا مبلغ 000/500/2 ريال حق بيمه ماهانه معادل 15 درصد حق بيمه همان ماه

د _ از مبلغ 000/500/2 ريال به بالا معادل 20 درصد حق بيمه همان ماه

تبصره 2 _ كارفرماياني كه در موعد مقرر در اين قانون تمام يا قسمتي از حق بيمه و بيمه بيكاري مربوط به هر ماه را پرداخت ننمايند علاوه بر تاديه اصل حق بيمه و بيمه بيكاري ملزم به پرداخت جريمه نقدي مقطوع به ترتيب زير خواهند بود:

الف _ تا مبلغ 000/300 ريال بدهي ماهانه معادل 7 درصد تمام ياكسر بدهي پرداخت نشده همان ماه

ب _ از مبلغ 000/300 ريال تا مبلغ 000/200/1 ريال بدهي ماهانه معادل 12 درصد تمام يا كسري بدهي پرداخت نشده همان ماه

ج _ از مبلغ 000/200/1 ريال تا مبلغ 000/500/2 ريال بدهي ماهانه معادل 17 درصد تمام يا كسري بدهي پرداخت نشده همان ماه

د _ از مبلغ 000/500/2 ريال به بالا بدهي ماهانه معادل 22 درصدتمام يا كسري بدهي پرداخت نشده همان ماه

تبصره 3 _ جريمه نقدي موضوع تبصره 2 اين ماده منحصرا براي يك سال مي باشد و چنانچه كارفرمايان به تكاليف قانوني تعيين شده دراين قانون عمل ننمايند جرايم نقدي از ابتداي سالهاي بعد، همه ساله معادل جريمه سال اول اضافه خواهد شد.

ماده 2 _ كارفرماياني كه قبل از تاريخ تصويب اين قانون

داراي بدهي حق بيمه به سازمان تامين اجتماعي مي باشند در صورتي كه ظرف يكسال از تاريخ تصويب اين قانون در مورد ترتيب پرداخت بدهي قطعي با سازمان مزبور توافق نمايند از پرداخت جرايم موضوع اين قانون معاف و در غير اين صورت مشمول پرداخت جرايم نقدي به شرح تبصره هاي 2 و 3 ماده 1 از تاريخ اتمام مهلت مزبور، خواهندبود.

تبصره _ در مورد بدهي هاي قطعي نشده مهلت مقرر در اين ماده ازتاريخ قطعيت بدهي خواهد بود.

ماده 3 _ كارفرماياني كه قبل از صدور اجرائيه اقدام به پرداخت كامل بدهي خود نمايند از 30% جرايم مربوط معاف خواهند بود.

تبصره _ در صورت تقسيط بدهي چنانچه كارفرما هر يك از اقساط مقرر را راس موعد پرداخت نكند بقيه اقساط تبديل به حال شده و جرايم نسبت به كل حق بيمه قبل از تقسيط با رعايت تبصره 3 ماده 1 اين قانون بطور كامل دريافت خواهد شد.

ماده 4 _ قانون جايگزيني تبصره 3 الحاقي به قانون منع دريافت خسارات و جرايم بهره مندرج در قانون تامين اجتماعي مصوب 29/6/1366 از تاريخ اجراي اين قانون لغو و اشخاص حقيقي وحقوقي خارجي در خصوص خسارات و جرايم تابع اين قانون مي باشند.

ماده 5 _ كليه جرايم وصولي موضوع اين قانون به حساب خزانه داري كل واريز مي گردد. دولت مكلف است همه ساله معادل مبلغ جرايم واريز شده را در قانون بودجه منظور و به منظور تعميم بيمه هاي اجتماعي در اختيار سازمان تامين اجتماعي قرار دهد.

صددرصد اعتبار مذكور تخصيص يافته تلقي مي گردد.

ماده 6 _ جرايم موضوع اين قانون طبق ماده 50 قانون تامين اجتماعي از طريق صدور اجرائيه وصول خواهد شد.

ماده 7 _ طرحهاي بازسازي مناطق جنگ زده و محلهايي كه در اثر بمباران

دشمن و يا تخريب ضد انقلاب بازسازي شده حداكثر به مدت 3 سال از جرايم موضوع اين قانون معاف خواهند بود.

قانون فوق مشتمل بر 7 ماده و 5 تبصره در جلسه علني روز يكشنبه مورخ نهم مرداد ماه يكهزار و سيصدو هفتاد و سه مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 12/5/1373 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

قانون راجع به افزايش مستمري دريافت كنندگان مستمري از كارافتادگي جزئي ناشي از كار

ماده واحده _ افزايش مستمري از كارافتادگي جزئي مشمولين مقررات تامين اجتماعي عينا تابع ضوابط و مقررات موضوع ماده 96 قانون تامين اجتماعي مصوب تيرماه 1354 خواهد بود. سازمان تامين اجتماعي مكلف است افزايش هاي قبلي را كه براساس ماده فوق الذكر صورت پذيرفته باشد، در مورد مستمري بگيران از كارافتادگي جزئي نيز معمول دارد.

تبصره _ تعيين حداقل و حداكثر جمع مستمري از كار افتادگي جزئي ناشي از اين قانون و تاريخ پرداخت مابه التفاوت مستمري كه به ترتيب فوق محاسبه خواهد شد با هيات وزيران خواهد بود.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده و يك تبصره در جلسه روزپنجشنبه پانزدهم ديماه يكهزار و سيصد و شصت و دو مجلس شوراي اسلامي تصويب در تاريخ 27/10/1362 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

قانون معافيت از پرداخت سهم بيمه كارفرماياني كه حداكثر پنج نفر كارگر دارند.مصوب 61 (ماده واحده و 6 ت

ماده واحده _ از آغاز سال 1362 كارفرمايان كليه كارگاههاي توليدي وصنعتي و فني كه از خدمات دولتي (از قبيل برق ، آب تلفن راه استفاده مي نمايند تا ميزان 5 نفر كارگر از پرداخت حق بيمه سهم كارفرما معاف بوده و از 5 نفر به بالا نسبت به مازاد 5 نفر حق بيمه راخواهند پرداخت

تبصره 1 _ دولت مكلف است هزينه مورد نياز سال هاي آتي را دربودجه سال مربوطه پيش بيني و منظور نمايد.

تبصره 2 _ در مورد كارگاههائي كه ظرفيت كاري كمتر از 5 نفر كارگر رادارند، در صورتي كه كارفرما افرادي را بدون اشتغال در كارگاه براي استفاده از مزاياي اين قانون به تامين اجتماعي به عنوان كارگرمعرفي نمايد براي هميشه از مزاياي اين قانون و خدمات دولتي محروم خواهد شد.

تبصره 3 _ كارخانجات معادن پيمانكاران و شركتهاي خارجي ازشمول اين قانون مستثني هستند.

تبصره 4 _ كارفرمايان مشمول قانون تامين اجتماعي كه

به علل بحران مالي قادر به پرداخت حق بيمه معوقه خود نبوده و پرداخت بدهي به صورت يكجا يا طبق ماده 46 قانون تامين اجتماعي موجب تعطيل يا وقفه كار در كارگاه باشد هيات مديره سازمان تامين اجتماعي مي تواند حسب مورد بدهي مذكور را حداكثر تا شصت قسط ماهانه تقسيط نمايد.

همچنين هيات مديره سازمان مي تواند در مورد بخشودگي بدهي معوقه قطعي تا پايان بهمن 1361 كارفرماياني كه بدهي آنان يكصدهزارريال يا كمتر بوده و قادر به پرداخت آن نباشند اتخاذتصميم نمايد.

تبصره 5 _ آئين نامه اجرائي اين قانون جهت تعيين نوع كارگاههاي توليدي صنعتي و فني توسط وزارت بهداري از طرف دولت تهيه و توسط هيات دولت به تصويب خواهد رسيد.

تبصره 6 _ در مورد كارفرماياني كه صورت مزد يا حقوق و نيز حق بيمه ماهانه سهم كارگر را تا دو ماه پس از مهلت قانوني ارسال وپرداخت نكنند بخشودگي موضوع اين قانون براي آن مدت منتفي مي شود و مكلف به پرداخت حق بيمه قانوني ماهانه خواهند بود.

قانون نحوه تأثير سوابق منتقله بر سازمان تأمين اجتماعي براي استفاده از مزاياي مقرر در قانون تأمين اجت

مصوب 9/2/80 مجلس شوراي اسلامي

ماده واحده سوابق خدمت غير مشمول قانون تامين اجتماعي بيمه شدگان كه بابت آن حق بيمه يا كسور بازنشستگي به صندوق بازنشستگي ذي ربط پرداخت شده است با انتقال حق بيمه يا كسوربازنشستگي و ما به التفاوت بر اساس محاسبات بيمه اي آن طبق قوانين و مقررات موجود صرفا در تعيين مستمري بازنشستگي از كارافتادگي و بازماندگان قابل احتساب مي باشد مشروط بر آن كه افراد مذكور در حالت بازنشستگي داراي حداقل سابقه پرداخت حق بيمه مندرج در قانون تامين اجتماعي باشند

قانون نقل و انتقال حق بيمه يا بازنشستگي مصوب65 (ماده واحده)

ماده واحده _ حق بيمه يا بازنشستگي سوابق خدمت اشخاصي كه وجوهي را به هريك از صندوقهاي بيمه يا بازنشستگي يا صندوقهاي مشابه پرداخت نموده اند در صورتي كه محل كار ياخدمت آنان تغيير نموده و به تبع آن از شمول خدمات صندوق مربوط خارج شده باشند، يا طبق ضوابط قانوني مشترك صندوق ديگري شده اند به ميزان 4 درصد آخرين حقوق و مزاياي آنان كه مبناي برداشت حق بيمه يا بازنشستگي قرار گرفته است بابت هر ماه به صندوقي كه مشمول به تبع شغل خود مشترك آن شده است منتقل مي شود.

در مورد اشخاصي كه بعد از تاريخ تصويب اين قانون از شمول خدمت صندوق بازنشستگي مربوط خارج شده و زير پوشش صندوق بيمه يا بازنشستگي ديگري قرار گيرند به جاي نرخ 4 درصدمذكور در اين ماده كليه وجوهي كه به صندوق بيمه يا بازنشستگي قبلي مستخدم پرداخت شده است پس از كسر حق درمان عينا به صندوقي كه مستخدم مشترك آن شده است واريز خواهد شد.

تبصره 1 _ انتقال حق بيمه يا كسور بازنشستگي اشخاصي كه قبل ازتصويب اين قانون به موجب قوانين مربوط حق بيمه يا كسوربازنشستگي آنان از يك صندوق بازنشستگي به صندوق

بازنشستگي ديگر منتقل شده است مشمول مقررات اين قانون نخواهد بود.

تبصره 2 _ آن قسمت از سنوات خدمت قابل قبول دولتي مستخدم كه مبناي برداشت حق بيمه يا كسور بازنشستگي قرار گرفته با انتقال حق بيمه يا كسور بازنشستگي جزء خدمت رسمي قرار مي گيرد ومازادبر آن مشمول مقررات صندوق بازنشستگي مربوط خواهد بود.

تبصره 3 _ در خصوص آن دسته از مشمولين تامين اجتماعي وصندوقهاي مشابه كه سهم بازنشستگي آنان به مأخذ مذكور در ماده واحده از ساير صندوقهاي بازنشستگي دريافت گرديده است با اخذمابه التفاوت سهم بازنشستگي براساس قوانين و مقررات مربوط ازمستخدم سنوات خدمت آنان محاسبه خواهد شد. ميزان و نحوه اخذ سهم بازنشستگي مذكور در اين تبصره بر اساس آئين نامه اي خواهد بود كه به تصويب هيات وزيران مي رسد.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده و سه تبصره در جلسه روز سه شنبه بيست و هفتم خرداد ماه يكهزار و سيصد و شصت و پنج مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 19/4/1365 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ اكبر هاشمي

لايحه قانوني يكسان شدن ساعات كار كارمندان و كارگران در سراسر كشور و ميزان آن

مصوب 23 تيرماه 1359 شوراي انقلاب

ماده واحده از اول شهريور ماه سال 1359 ساعت كار كليه كارمندان و كارگران مشمول قانون استخدام كشوري و ساير قوانين خاص استخدامي و كارگران مشمول قانون كار يكسان و 44 ساعت در هفته تعيين مي گردد.

تبصره 1. تنظيم و تقسيم ساعات كار در طول هفته يا ماه درواحدهاي توليدي و صنعتي و خدماتي طبق روال گذشته و براساس شرايط كار و قوانين طرفين مي باشد. و در موسسات دولتي و وابسته به دولت كمافي السابق از سوي مقامات ذيربط انجام و اعلان مي گردد.

تبصره 2. مقررات قوانين كار و استخدام كشوري و قوانين خاص استخدامي درباره ساعات كارهاي سخت وزيان آور و فرجه هاي تعيين شده قانوني و ساير موارد كماكان

به قوت خود باقي است

تبصره 3. قوانين خاص مذكور در اين لايحه قوانين استخدام لشكري و قواي انتظامي را شامل نمي گردد.

تبصره 4. اين قانون شامل كارگران مشمول قانون كاركشاورزي نمي شود.

شوراي انقلاب جمهوري اسلامي ايران

مصوبه چهل و سومين جلسه شوراي عالي بيمه خدمات درماني

1 _ بيمه شدگان حرف و مشاغل آزاد و بيمه شدگان اختياري براي درمان بستري منحصرا مجاز به استفاده از واحدهاي درمان ملكي ومراكز آموزشي درماني تحت پوشش دانشگاههاي علوم پزشكي وخدمات بهداشتي درماني و همچنين بيمارستانهاي طرف قراردادنيروهاي مسلح مي باشند و 10 درصد از كل هزينه هاي درماني انجام شده برابر تعرفه هاي مصوب به عهده آنان مي باشد.

2 _ در صورت بستري شدن اين قبيل بيماران در ساير بيمارستانهاي خصوصي اعم از طرف قرارداد يا غير طرف قرارداد كل هزينه درمان به عهده خود آنان مي باشد و سازمان تعهدي در قبال هزينه هاي انجام شده ندارد.

بديهي است دفاتر اسناد پزشكي مجاز به پرداخت هزينه درمان بستري بيمه شدگان حرف و مشاغل آزاد و بيمه شدگان اختياري كه در بخش غيردولتي اعم از طرف قرارداد و غير طرف قرارداد بستري مي گردند نمي باشند و همچنين هزينه هاي درماني آنان از طريق خسارت متفرقه قابل محاسبه و پرداخت نمي باشد تاريخ اجراي اين بخشنامه از 15/1/1378 مي باشد.

آئين نامه ادامه بيمه به طور اختياري

ماده 1 _ افرادي كه به عللي غير از علل مندرج در لايحه قانوني بيمه هاي اجتماعي كارگران مصوب تيرماه 1334 و قانون بيمه هاي اجتماعي مصوب ارديبهشت 1339 و قانون تامين اجتماعي مصوب تيرماه 1354 و همچنين مشمولين قانون سابق حمايت كارمندان از رديف بيمه شدگان خارج شده يا بشوند در صورتي كه طبق قوانين فوق الذكر مشمول بيمه بازنشستگي و از كارافتادگي كلي و فوت بوده و لااقل داراي 360 روز سابقه پرداخت حق بيمه متناوبا يامستمرا از زمان اجراي قوانين ذكر شده به بعد باشند مي توانند باتوجه به مقررات اين آئين نامه بيمه خود را به طور اختياري ادامه دهند.

ماده 2 _ بيمه اختياري افرادي كه قبل از اجراي اين آئين نامه طبق مقررات آئين نامه هاي مصوب 26/12/41 و 4/3/1355 ، شوراي عالي تامين اجتماعي به نحوي

از انحاء برقرار گرديده است طبق مقررات اين آئين نامه ادامه خواهد يافت

ماده 3 _ ماخذ محاسبه حق بيمه ماهانه مشمولين اين آئين نامه عبارتست از جمع كل حقوق و مزاياي مشمول كسر حق بيمه بيمه شده ظرف آخرين 360 روز پرداخت حق بيمه قبل از تاريخ ثبت تقاضا تقسيم بر 360 ضربدر 30 كه اين مبلغ در هر حال نبايد ازحداقل دستمزد كارگر عادي كمتر باشد.

تبصره _ ماخذ محاسبه حق بيمه موضوع ماده 3 اين آئين نامه درصورت تقاضاي بيمه شده هر دو سال يكبار به نسبت 10% قابل افزايش مي باشد و پس از هر بار افزايش رقم جديد مبناي محاسبه و وصول حق بيمه قرار خواهد گرفت چنانچه بيمه شده مدتي پس ازانقضاء موعد مقرر (دو سال درخواست افزايش ماخذ حق بيمه رابنمايد در اين حالت نيز نسبت افزايش همان 10% خواهد بود وبراي مدت اضافي زائد بر دو سال افزايش صورت نخواهد گرفت وافزايشهاي بعدي نيز موكول به گذشت دو سال از تاريخ آخرين افزايش خواهد بود.

ماده 4 _ مشمولين اين آئين نامه با پرداخت حق بيمه مقرر مي توانند به ترتيب زير از حمايتهاي موضوع قانون تامين اجتماعي بهره مندگردند:

الف _ بيمه بازنشستگي (شامل بازنشستگي و فوت بعد ازبازنشستگي با نرخ حق بيمه 12%)

ب _ فوت و بازنشستگي (شامل بازنشستگي و فوت قبل و بعد ازبازنشستگي با نرخ حق بيمه 14%)

ج _ بيمه بازنشستگي و از كارافتاده كلي و فوت (نرخ حق بيمه 18%)

تبصره 1 _ بيمه شدگان مي توانند علاوه بر پرداخت حق بيمه با نرخ تعيين شده در فوق با پرداخت حق بيمه به ميزان مشخص شده درماده 29 قانون تامين اجتماعي و تغييرات بعدي آن از حمايتهاي موضوع بندهاي الف و

ب ماده 3 قانون تامين اجتماعي نيز استفاده نمايند.

تبصره 2 _ درخواست كنندگان بيمه اختياري موضوع بند ج اين ماده بدوا با معرفي سازمان براساس ماده 91 قانون تامين اجتماعي موردمعاينه قرار خواهند گرفت و چنانچه از كار افتاده كلي شناخته شوندتنها مي توانند در قبال حمايتهاي بند الف و ب اين ماده مشمول مقررات بيمه اختياري قرار گيرند.

ماده 5 _ بيمه اختياري از تاريخ ثبت تقاضا در دفتر شعبه مربوط و درصورتي كه متقاضي واجد شرايط لازم جهت استفاده از مقررات بيمه اختياري باشد شروع مي شود.

سازمان مكلف است ظرف مدت دو ماه استحقاق بيمه شده واستفاده از بيمه اختياري را احراز و بلافاصله مراتب را ضمن تعيين نرخ حق بيمه كتبا به متقاضي اعلام نمايد و متقاضي مي تواند حق بيمه را از تاريخ ثبت تقاضا تا تاريخ ابلاغ يكجا به سازمان پرداخت و از سابقه امر برخوردار شود، در غير اينصورت پرداخت حق بيمه ازتاريخ درخواست مجدد امكان پذير خواهد بود.

تبصره _ در صورتي كه پس از شروع بيمه اختياري پرداخت حق بيمه از طرف بيمه شده متوقف گردد چنانچه بين تاريخ قطع پرداخت حق بيمه و تاريخ پرداخت مجدد بيش از شش ماه فاصله ايجاد نشده باشد بيمه شده مي تواند حق بيمه معوقه را به سازمان پرداخت نمايد، در غير اينصورت ارتباط بيمه شده با سازمان قطع و ادامه بيمه اختياري موكول به تسليم درخواست مجدد و موافقت سازمان خواهد بود.

ماده 6 _ شرايط برقراري و ميزان مستمريهاي بازنشستگي و بازماندگان و از كار افتادگي كلي و همچنين استفاده از خدمات درماني وبهداشتي در زمان اجراي بيمه اختياري و پس از برقراري مستمريهاي مذكور عينا به ترتيب تعيين شده در قانون تامين اجتماعي و تغييرات بعدي آن خواهد بود.

ماده 7 _ در

صورتي كه مشمولين اين آئين نامه پس از شروع بيمه اختياري به نحوي از انحاء در ردة ساير مشمولين قانون تامين اجتماعي يا قوانين موضوع تبصره هاي 1 و 2 و 4 ماده 4 قانون مذكور قرار گيرند موظفند مراتب را كتبا به آگاهي سازمان برسانند تانسبت به قطع بيمه اختياري آنان اقدام گردد. در صورت عدم اقدام بيمه شده در اين زمينه از تاريخ اجراي هريك از موارد فوق الذكردرباره مشمولين اين آئين نامه بيمه اختياري آنان قطع شده تلقي خواهد شد.

ماده 8 _ اين آئين نامه در 8 ماده و 4 تبصره در يكصدوپنجاهمين جلسه مورخ 8/8/1364 شوراي عالي تامين اجتماعي مطرح و به تصويب رسيد.

آئين نامه اجرائي بيمه خدمات درماني خويش فرمايان

ماده 1 _ سازمان بيمه خدمات درماني موظف است هر متقاضي را به صورت انفرادي بيمه نمايد.

ماده 2 _ بيمه خدمات درماني خويش فرمايان از طريق پزشك خانواده و نظام ارجاع به مؤسسات طرف قرارداد سازمان اجرا خواهد شد وفرد متقاضي در انتخاب پزشك خانواده از بين پزشكان و مؤسسات درماني طرف قرارداد (معرفي شده از سوي سازمان بيمه خدمات درماني مخير مي باشد.

ماده 3 _ حق سرانه بيمه خدمات درماني خويش فرمايان همه ساله متناسب با عملكرد، فرانشيز و تعرفه هاي واقعي به پيشنهاد مشترك سازمان برنامه و بودجه وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي و سازمان بيمه خدمات درماني تهيه و پس از تأييد شوراي عالي بيمه به تصويب هيات وزيران مي رسد.

ماده 4 _ خويش فرماياني كه به صورت خانوادگي بيمه مي شوند به ازاي تعداد افراد بيمه شده تحت تكفل خود از تخفيف برخوردار مي گردندو اين تخفيف شامل سرپرست و كليه افراد تحت تكفل نيز خواهدشد.

ماده 5 _ خويش فرماياني كه بيمه خدمات درماني خود را براي سالهاي بعد نيز ادامه دهند، متناسب با سنوات تداوم بيمه

از تخفيف برخوردار مي شوند و در صورت انقطاع بيمه به ميزان زماني كه تداوم بيمه قطع شده است از سابقه سنواتي بيمه شونده كسرمي گردد.

ماده 6 _ ميزان تخفيف مورد فوق الذكر همه ساله با پيشنهاد مشترك سازمان برنامه و بودجه وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي سازمان بيمه خدمات درماني و تأييد شوراي عالي بيمه به تصويب هيات وزيران مي رسد.

ماده 7 _ حداقل سرانه بيمه خويش فرمايان پس از اعمال تخفيفهاي مقرر در اين دستورالعمل نبايد از سرانه كارمندان دولت كمتر وحداكثر آن نبايد از حق سرانه مصوب خويش فرمايان در سال مزبوربيشتر باشد.

ماده 8 _ حق سرانه بيمه خويش فرمايان براي هر متقاضي به ترتيب زيرمحاسبه مي شود:

]100-x2(n2-n3)100] [100-nl.xl100 a.[ حق سرانه براي هرمتقاضي خويش فرما

حق سرانه مصوب شوراي عالي بيمه براي خويش فرما در سال مورد نظر = oa

تعداد عائله تحت تكفل بيمه شده = 1n

سنوات استمرار بيمه شده = 2n

سنوات انقطاع بيمه = 3n

درصد تخفيف به ازاي هر فرد بيمه شده = lx

درصد تخفيف به ازاي هر سال سابقه بيمه = 2x

ماده 9 _ سرانه بيمه خدمات درماني خويش فرمايان با فرانشيز سي درصد (30% )خدمات سرپايي ها و بيست و پنج درصد (25%)خدمات بستري معادل شانزده هزار و پانصد (500/16) ريال تعيين مي گردد. سرانه بيمه خدمات درماني خويش فرمايان با فرانشيزبيست و پنج درصد (25%) خدمات بستري معادل يازده هزار(000/11) ريال تعيين مي گردد.

درصد تخفيف به ازاي هر فرد بيمه شده پنج درصد (5%) وبه ازاي هر سال سابقه بيمه ده درصد (10%) مي باشد.

تبصره _ به منظور ترغيب افراد به پوشش بيمه درمان سازمان بيمه خدمات درماني مي تواند در صورت بيمه گروهي و با شرايط خاص بيمه شوندگان تسهيلاتي براي بيمه خويش فرمايان منظور نمايد.

آئين نامه اجرائي قانون اصلاح بند (ب و تبصره 3 ماده 4 قانون تأمين اجتماعي

ماده 1 _

صاحبان حرف و مشاغل آزاد در اين آئين نامه به افرادي اطلاق مي شود كه براي انجام حرفه و شغل مورد نظر با داشتن كارگر(كارفرما) يا خود به تنهائي (خويش فرما) به استناد مجوز اشتغال صادره از سوي مراجع ذيصلاح يا به تشخيص هيات مديره سازمان تامين اجتماعي (كه منبعد سازمان تامين اجتماعي در اين آئين نامه سازمان ناميده مي شود) به كار اشتغال داشته و مشمول مقررات حمايتي خاص (مشابه موارد موضوع اين آئين نامه نباشند.

ماده 2 _ مشمولين اين آئين نامه عبارتند از:

1 _ افراد موضوع ماده يك اين آئين نامه

2 _ اتباع ايراني اعم از شاغل و يا غيرشاغل در فعاليتهاي مختلف درخارج از كشور كه بيمه آنان با مقررات قانون تامين اجتماعي وتغييرات بعدي آن مغايرت نداشته باشد.

تبصره _ آن دسته از متقاضيان كه داراي سابقه پرداخت حق بيمه به ماخذ كامل به مدت 360 روز يا بيشتر مي باشند با رعايت تبصره ماده 5 اين آئين نامه مشمول مقررات اين آئين نامه قرار مي گيرند.

ماده 3 _ اجراي مقررات اين آئين نامه با رعايت مقررات ماده 7 قانون تامين اجتماعي خواهد بود.

ماده 4 _ مشمولين اين آئين نامه با پرداخت حق بيمه مقرر مي توانند به ترتيب زير از حمايتهاي مندرج در قانون تامين اجتماعي مصوب تيرماه 54 و تغييرات بعدي آن برخوردار گردند.

الف _ بيمه بازنشستگي با نرخ حق بيمه 12 درصد.

ب _ بيمه بازنشستگي و فوت با نرخ حق بيمه 14 درصد.

ج _ بيمه بازنشستگي و از كار افتادگي و فوت با نرخ حق بيمه 18درصد.

تبصره 1 _ بيمه شدگان موضوع ماده 2 اين آئين نامه مي توانند علاوه برپرداخت حق بيمه با نرخهاي تعيين شده در فوق ، با پرداخت حق بيمه به ميزان مشخص شده در ماده 29 قانون

تامين اجتماعي وتغييرات بعدي آن از حمايتهاي موضوع بندهاي «الف و «ب ماده 3 قانون تامين اجتماعي استفاده نمايند. تامين اعتبار دفترچه درمان بيمه شدگان هر سه ماه يكبار و با ارائه رسيد پرداخت حق بيمه مقرره انجام خواهد گرفت

تبصره 2 _ پرداخت دو درصد (2%) حق بيمه مربوط به حمايتهاي موضوع بندهاي «الف يا «ب يا «ج و نيز يك درصد (1%) حق بيمه موضوع تبصره يك اين ماده (جمعا 3 درصد) براساس ماده 28قانون تامين اجتماعي به عهده دولت خواهد بود.

تبصره 3 _ درخواست متقاضيان حمايتهاي بند «ج اين ماده درصورتي پذيرفته خواهد شد كه از سوي مراكز درماني اعلام شده توسط اين سازمان از كارافتاده كلي شناخته نشوند.

تبصره 4 _ اتباع ايراني خارج از كشور تا فراهم نمودن امكانات لازم ازسوي سازمان منحصرا مخير به استفاده از مزاياي مندرج دربندهاي الف و«ب وتبصره يك اين ماده در كشور ايران خواهند بود.

تبصره 5 _ تشخيص حوادث ناشي از كار منجر به فوت يا از كارافتادگي كلي در مورد مشمولين بند يك ماده 2 اين آئين نامه به عهده كميسيوني مركب از مسوول واحد كار و امور اجتماعي محل مسوول و بازرس واحد تامين اجتماعي مربوط خواهد بود وهمچنين در صورت فراهم شدن امكانات مورد نظر در تبصره 4 اين ماده حوادث ناشي از كار در مورد اتباع ايراني خارج از كشورموضوعيت نداشته و كليه حوادث غير ناشي از كار تلقي خواهدگرديد.

ماده 5 _ ماخذ كسر حق بيمه ماهانه مشمولين اين آئين نامه به اختيارمتقاضي بين حداقل و حداكثر دستمزد قانوني خواهد بود. بيمه شده مي تواند هر بار با دارا بودن 2 سال سابقه پرداخت حق بيمه موضوع اين آئين نامه از تاريخ ثبت درخواست كتبي 10 درصد

ميزان آن را افزايش دهد. چنانچه بيمه شده مدتي پس از انقضاء موعد مقرر (دوسال درخواست افزايش ماخذ حق بيمه را بنمايد در اين حالت نيزنسبت افزايش همان 10 درصد خواهد بود و براي مدت اضافي زائدبر دو سال افزايشي صورت نخواهد گرفت و افزايشهاي بعدي نيزموكول به گذشت دو سال پرداخت حق بيمه موضوع اين آئين نامه ازتاريخ آخرين افزايش خواهد بود.

تبصره _ ماخذ كسر حق بيمه افرادي كه به نحوي از انحاء داراي سابقه پرداخت حق بيمه بوده و مشمول اين آئين نامه قرار مي گيرند توسط وي به اختيار انتخاب مي شود مشروط بر اينكه مبلغ انتخابي افزايشي بيش از 10 درصد متوسط مبناي ماهانه كسر حق بيمه يكسال آخر نداشته باشد.

ماده 6 _ بيمه مشمولين واجد شرايط از تاريخ ثبت تقاضا در هريك ازشعب سازمان شروع مي شود. سازمان مكلف است ظرف مدت دو(2) ماه استحقاق متقاضي را احراز و بلافاصله ضمن تعيين نرخ وميزان حق بيمه ماهانه مراتب را به متقاضي اعلام نمايد و متقاضي نيز ظرف يك ماه فرصت پرداخت حق بيمه به واحد سازمان راخواهد داشت در غير اينصورت موضوع درخواست مزبور منتفي اعلام مي گردد.

ماده 7 _ چگونگي بيمه اتباع ايراني شاغل يا غيرشاغل در كشورهاي خارجي به ترتيب زير خواهد بود:

1 _ متقاضي درخواست خود را طبق فرم مخصوصي كه توسط سازمان تهيه مي گردد، به نمايندگيهاي سياسي جمهوري اسلامي ايران تسليم و نمايندگيهاي سياسي موظفند ظرف 15 روز از تاريخ وصول اين قبيل درخواستها ضمن تاييد تابعيت ايراني متقاضيان درخواست آنها را به انضمام فتوكپي مدارك شناسائي متقاضيان وافراد خانواده موضوع ماده 58 قانون تامين اجتماعي به سازمان ارسال دارند.

2 _ سازمان مكلف است ظرف مدت يك ماه استحقاق متقاضي رااحراز و ضمن تعيين نرخ و

ميزان حق بيمه ماهانه از طريق نمايندگيهاي سياسي بلافاصله مراتب را به متقاضي اعلام نمايد.

3 _ متقاضيان حق بيمه مربوط را به حساب بانكي كه به نام سازمان تامين اجتماعي توسط نمايندگيهاي سياسي افتتاح خواهد شدپرداخت و رسيد پرداخت را به نمايندگيهاي مزبور ارسال نمايند.

4 _ نمايندگيهاي سياسي مكلفند همه ماهه موجودي حساب مزبوررا به حسابي كه بانك مركزي مشخص مي نمايد واريز و صورت وضعيت بانكي و رسيدهاي پرداخت حق بيمه را به سازمان تامين اجتماعي ارسال دارند.

5 _ نحوه بيمه اين قبيل افراد در ساير موارد تابع مواد اين آئين نامه مي باشد و پرداخت حق بيمه مقرره مشمولين اين ماده بايستي به پولي صورت گيرد كه در قرارداد فيمابين سازمان و متقاضي توافق گرديده است

6 _ نمايندگيهاي سياسي جمهوري اسلامي ايران در كشورهاي خارجي موظف به ابلاغ مفاد اين آئين نامه به نحو مقتضي به اتباع ايراني خواهند بود.

ماده 8 _ در صورتي كه پرداخت حق بيمه از طرف بيمه شده متوقف گردد و بين تاريخ قطع پرداخت حق بيمه و پرداخت مجدد بيش از 3ماه فاصله ايجاد نشده باشد بيمه شده مي تواند حق بيمه معوقه را به سازمان پرداخت نمايد در غيراينصورت ارتباط بيمه شده با سازمان قطع و ادامه بيمه وي موكول به تسليم درخواست مجدد و موافقت سازمان خواهد بود كه در اينصورت مبناي كسر حق بيمه اين قبيل متقاضيان همان مبناي قبلي خواهد بود.

ماده 9 _ شرايط برقراري و ميزان مستمريهاي بازنشستگي و بازماندگان و از كارافتادگي كلي و همچنين استفاده از خدمات درماني وبهداشتي عينا به ترتيب تعيين شده در قانون تامين اجتماعي وتغييرات بعدي آن خواهد بود.

ماده 10 _ در صورتي كه مشمولين اين آئين نامه پس از شروع بيمه به نحوي از انحاء از شمول مقررات

اين آئين نامه خارج و يا طبق قانون تامين اجتماعي يا ساير قوانين مربوطه مي بايست حق بيمه را خودبراساس مقررات ديگري پرداخت نمايند، موظفند مراتب را كتبا به آگاهي سازمان برسانند تا نسبت به قطع بيمه آنان اقدام گردد. درصورت عدم اقدام بيمه شده در اين زمينه و ادامه پرداخت حق بيمه حق بيمه هاي دريافتي پس از كسر هزينه هاي انجام شده مستردخواهد شد.

نخست وزير _ ميرحسين موسوي

آئين نامه اجرائي كميسيون هاي پزشكي بدوي و تجديد نظر

ماده 1 _ تشكيل كميسيونهاي پزشكي بدوي و تجديد نظر به عهده سازمان تامين اجتماعي كه در اين آئين نامه سازمان ناميده مي شودخواهد بود.

ماده 2 _ كميسيونهاي پزشكي بدوي و تجديدنظر بر حسب فراهم بودن امكانات در يكي از واحدهاي سازمان و يا يكي از مراكز درماني بنابه تشخيص سازمان تشكيل مي گردد.

ماده 3 _ چنانچه امكان تشكيل كميسيونهاي پزشكي بدوي وتجديدنظر با توجه به شرايط مندرج در اين آئين نامه فراهم نباشدلازم است سازمان بيمه شده را به يكي از نزديكترين كميسيونهاي متشكله در ساير شهرستانها معرفي نمايد.

ماده 4 _ كميسيونهاي پزشكي بدوي با حضور افراد زير تشكيل مي گردد:

الف _ يك نفر پزشك مرجحا از بين پزشكان متخصص با انتخاب و ابلاغ اداره كل تامين اجتماعي استان به عنوان عضو كه سمت رياست كميسيون را نيز عهده دار خواهد بود.

ب _ يك نفر پزشك متخصص داخلي با انتخاب و ابلاغ اداره كل تامين اجتماعي استان به عنوان عضو كميسيون

ج _ يك نفر پزشك متخصص در رشته بيماري مربوطه به عنوان عضو كميسيون با ابلاغ اداره كل تامين اجتماعي استان

د _ نماينده فني سازمان با ابلاغ رسمي از طرف اداره كل تامين اجتماعي استان و تاييد اداره كل فني كه سمت مشاور كميسيون راخواهد داشت

ه_ يك نفر كارمند سازمان كه با ابلاغ اداره كل تامين اجتماعي

استان به عنوان دبير كميسيون وظيفه تهيه و تنظيم صورتجلسات راعهده دار خواهد بود.

ماده 5 _ كميسيونهاي پزشكي تجديدنظر با حضور افراد زير تشكيل مي گردند:

الف _ يك نفر پزشك متخصص كه با ابلاغ مدير عامل سازمان به عنوان عضو كميسيون منصوب و سمت رياست كميسيون را نيزعهده دار خواهد بود.

ب _ يك نفر پزشك متخصص داخلي به عنوان عضو كميسيون با ابلاغ مدير عامل سازمان

ج _ يك نفر پزشك متخصص در رشته بيماري مربوطه به عنوان عضو كميسيون با ابلاغ اداره كل تامين اجتماعي استان

د _ نماينده فني سازمان به عنوان مشاور به پيشنهاد اداره كل فني وابلاغ مدير عامل سازمان

ه _ يك نفر كارمند سازمان كه با ابلاغ اداره كل تامين اجتماعي استان به عنوان دبير كميسيون كه وظيفه تهيه و تنظيم صورتجلسات را(بدون حق راي) عهده دار خواهد بود.

تبصره 1 _ پزشكان عضو كميسيونهاي بدوي مادام كه عضويت يك كميسيون بدوي را دارند نمي توانند به عضويت كميسيون پزشكي تجديدنظر منصوب شوند.

تبصره 2 _ براي هريك از اعضاء شركت كننده در كميسيون هاي پزشكي افرادي با شرايط ذكر شده در اين آئين نامه به عنوان عضو علي البدل تعيين مي گردد.

تبصره 3 _ ترتيب تشكيل كميسيونها و دعوت اعضاء و بيمه شدگان طبق ضوابط و مقررات اين آئين نامه با هماهنگي رئيس كميسيون به عهده دبير مربوطه مي باشد.

ماده 6 _ پرونده پزشكي بيمه شده كه شامل كليه مدارك كلينيكي وپاراكلينيكي نظريه پزشك معالج و همچنين شرح و سابقه بيماري باقيد تاريخ شروع آن و تشخيص فعلي بيماري و خلاصه درمانهاي انجام شده با ذكر نتيجه آن در مدت درمان و اظهارنظر نهائي درباره بيماري مي باشد، با انعكاس علت ارجاع پرونده به كميسيون بدوي توسط دبير كميسيون در دستور كار قرار مي گيرد.

ماده 7 _ تاريخ تشكيل كميسيونهاي پزشكي جهت حضور بيمه شده به وي اعلام خواهد گرديد. چنانچه

در شهرستان مربوطه امكان تشكيل كميسيونهاي پزشكي بدوي و تجديدنظر با توجه به شرايط مندرج در اين آئين نامه فراهم نباشد، در صورت اعزام بيمه شده به شهرستان ديگر هزينه سفر و اقامت بيمار و همراه (در صورت نياز به داشتن همراه در شهرستان محل تشكيل كميسيون با رعايت مقررات عام قانون تامين اجتماعي و از محل سهم درمان موضوع ماده 29 قانون مزبور پرداخت خواهد گرديد.

ماده 8 _ كميسيون پزشكي بدوي با توجه به مدارك موضوع ماده 6 واقداماتي كه لزوما براساس ضوابط قانوني به عمل مي آورد مبادرت به صدور راي مي نمايد.

تبصره _ آراء كميسيونهاي پزشكي بدوي كه جهت ادامه درمان صادرشده باشد قابل اعتراض نخواهد بود.

ماده 9 _ راي كميسيونهاي پزشكي بدوي توسط كميسيون مربوطه به بيمه شده حاضر در جلسه ابلاغ خواهد شد و در صورتي كه بيمه شده به راي صادره معترض باشد مي تواند حداكثر ظرف مدت يك ماه از تاريخ ابلاغ اعتراض كتبي خود را به شعبه تامين اجتماعي مربوطه تسليم نمايد و در صورت عدم حضور بيمه شده دركميسيون پزشكي واحد تامين اجتماعي مربوطه موظف است مراتب را رأسا به بيمه شده ابلاغ نمايد.

تبصره 1 _ اعتراض بيمه شده همراه با مدارك لازم از طرف شعبه تامين اجتماعي به كميسيون تجديدنظرارسال وكميسيون مزبور با توجه به مفاد ماده 8 اين آئين نامه اقدام به صدور راي مي نمايد.

تبصره 2 _ در مواردي كه سازمان نسبت به آراء صادره از طرف كميسيونهاي بدوي و تجديدنظر (اعم از اينكه به استناد آيين نامه قبلي يا آيين نامه فعلي صورت گرفته مشكوك يا معترض باشدمراتب در كميسيون تجديدنظري كه زيرنظر مدير عامل سازمان درتهران تشكيل مي شود مطرح و نظر اين كميسيون قطعي و لازم الاجرا خواهد بود.

ماده 10 _ كميسيونهاي پزشكي بدوي و تجديدنظر با حضور كليه اعضاء

تشكيل خواهد شد و آراء كميسيونهاي بدوي و تجديدنظر به اتفاق آراء معتبر خواهد بود.

ماده 11 _ آراء صادره از طرف كميسيونهاي پزشكي بدوي در صورتي كه از طرف بيمه شده ظرف مدت مقرر در اين آئين نامه مورداعتراض قرار نگيرد آراء كميسيونهاي پزشكي تجديدنظر قطعي و لازم الاجراء است

تبصره _ آراء كميسيونهاي پزشكي مي بايست قابل انطباق با موازين قانوني صريح و فاقد هرگونه ابهام باشد و به منظور جلوگيري ازسرگرداني بيمه شدگان حتي المقدور از تصويب تغيير شغل در آراءصادره توسط كميسيونها خودداري گردد.

ماده 12 _ به شركت كننده در كميسيونهاي بدوي و تجديدنظر موضوع مواد 4و5اين آئين نامه حق حضوري به شرح زير پرداخت خواهد شد:

الف _ هريك از پزشكان شركت كننده در كميسيونهاي پزشكي موضوع بند الف و ب ماده 4 و 5) بابت هر جلسه 8000 ريال و درصورت افزايش از يك ساعت بابت هر ساعت 6000 ريال

ب _ هريك از پزشكان متخصص در بيماري مربوطه بابت هر جلسه 8000 ريال و در صورت افزايش از يك ساعت بابت هر ساعت 6000 ريال

ج _ دبير و مشاور كميسيونهاي بدوي و تجديدنظر بابت هر جلسه به ترتيب مبلغ 1500 و 3000 ريال

تبصره _ اعتبار مورد نياز جهت انجام هزينه هاي فوق از محل اعتبارات موضوع ماده 29 قانون تامين اجتماعي تامين خواهد شد.

اين آئين نامه مشتمل بر 12 ماده و 7 تبصره در يكصد و هشتاد وششمين جلسه شوراي عالي تامين اجتماعي مورخ 6/3/1366تصويب و از تاريخ 6/3/1366 لازم الاجرا است و آئين نامه قبلي ازاين تاريخ ملغي تلقي مي گردد.

آئين نامه تبصره 3 ماده واحده قانون نقل و انتقال حق بيمه يا بازنشستگي . مصوب 65 . (م 1 تا م 10)

ماده 1_ مشمولين قانون تامين اجتماعي و صندوقهاي بازنشستگي وصندوقهاي مشابه كه حق بيمه يا كسور بازنشستگي به هر يك ازصندوقهاي مذكور پرداخت نموده اند در صورتي كه طبق

ضوابط محل كار يا خدمت آنان تغيير نموده و به تبع آن از شمول صندوق مربوط خارج شده يا بشوند يا طبق ضوابط قانوني مشترك صندوق ديگري شده يا بشوند چنانچه كسور بازنشستگي يا حق بيمه آنان به صندوق جديد منتقل نشده باشد از لحاظ پرداخت مابه التفاوت مندرج در تبصره 3 قانون نقل و انتقال حق بيمه يا بازنشستگي تابع مقررات اين آئين نامه خواهند بود.

ماده 2 _ چنانچه حق بيمه يا كسور بازنشستگي شخصي كه قبل از تاريخ 27/3/65 از شمول خدمات صندوق بيمه يا بازنشستگي مربوط خارج شده و زير پوشش صندوق ديگري قرار گرفته است انتقال نيافته باشد مقررات اين آئين نامه در تعيين وجوه قابل انتقال و مابه التفاوت متعلقه وي مجري خواهد بود.

ماده 3 _ در مورد اشخاصي كه طبق ضوابط قانوني يا به لحاظ تغييرمحل كار يا خدمت مشترك صندوق ديگري بشوند كسوربازنشستگي يا حق بيمه متعلقه (سهم شخص هر ماه از سنوات خدمت مورد نظر طبق ضوابط مورد عمل بر مبناي اولين حقوق ومزاياي ماهانه در محل خدمت جديد كه مبناي كسر حق بيمه يابازنشستگي قرار مي گيرد محاسبه و مابه التفاوت آن با حق بيمه ياكسور بازنشستگي (سهم شخص وكارفرما) كه به صندوق جديد منتقل شده به ترتيب مقرر در اين آئين نامه از شخص وصول خواهد شد.

تبصره 1 _ در مورد اشخاصي كه طبق ضوابط قانوني به سبب انتقال و تغيير ساختار سازماني مشترك صندوق تامين اجتماعي شده يابشوند، حق بيمه متعلقه هر ماه از سنوات خدمات مورد نظر به ماخذ هجده درصد (18%) _ هفت درصد (7%) سهم مستخدم ويازده درصد (11%) سهم كارفرما _ حقوق و مزاياي ماهانه زمان تقاضا در محل خدمت جديد كه مبناي كسر حق بيمه قرار مي گيرد ويا

آخرين حقوق و مزاياي مبناي برداشت كسور بازنشستگي درمحل خدمت قبلي (هر كدام بيشتر باشد) محاسبه و ما به التفاوت آن با كسور بازنشستگي (سهم شخص و كارفرما) كه به صندوق جديد منتقل شده است به ترتيب مقرر در اين تبصره از شخص وكارفرماي سابق وصول خواهد شد.

تبصره 2 _ اشخاصي كه به دليل استعفا، بازخريد خدمت و اخراج رابطه استخدامي آنان با دستگاه مربوط قطع گرديده است و مشترك صندوق تامين اجتماعي شده يا مي شوند و كسور بازنشستگي ياحق بيمه خود را به طور كلي يا جزئي از دستگاه مربوط وصول ننموده اند به ماخذ (18%) هيجده درصد به ترتيب مذكور در تبصره 1) اين ماده محاسبه و مابه التفاوت (سهم شخص و كارفرما) ازشخص وصول خواهد شد.

تبصره 3 _ در صورتي كه مشمولين تبصره هاي (1 و 2) اين ماده ظرف سه ماه از تاريخ ابلاغ نسبت به پرداخت ما به التفاوت اقدام ننمايندو يا ترتيبي براي پرداخت آن ندهند بر اساس تقاضاي مجدد ورعايت تبصره هاي مذكور، ما به التفاوت قابل وصول خواهد بود.

تبصره 4 _ سوابق مشمولين تامين اجتماعي كه به يكي از علل مندرج در تبصره (2) اين ماده با دستگاه متبوع قطع رابطه استخدامي نموده يا مي نمايند محفوظ و از مزاياي قانوني آن بهره مند مي شوند.

ماده 4 _ صندوقهاي موضوع اين آئين نامه چنانچه طبق مقررات موردعمل علاوه بر پرداخت حقوق بازنشستگي از كارافتادگي و وظيفه وراث مشتركين خود را در برابر بيماريها بيمه خدمات درماني نموده باشند، به هنگام انتقال كسور بازنشستگي يا حق بيمه ازاينگونه صندوقها به صندوقهاي ديگر بخشي از اين كسور يا حق بيمه كه در ازاي تامين بيمه مزبور مي باشد از جمع وجوه انتقالي كسر مي گردد.

تبصره _ در صورتي كه

حق بيمه خدمات درماني طبق مقررات مربوط رقم معيني از كسور بازنشستگي يا حق بيمه پرداختي را تشكيل ندهد، (يك چهارم مجموع حق بيمه يا كسور بازنشستگي سهم شخص و كارفرما از اين بابت منظور مي گردد.

ماده 5 _ صرفا آن قسمت از سنوات پرداخت حق بيمه يا بازنشستگي كه در اجراي مقررات صندوق بيمه و بازنشستگي متبوع شخص قابل احتساب تلقي شده يا مي شود در تعيين ميزان مابه التفاوت ملاك عمل قرار مي گيرد.

ماده 6 _ حق بيمه يا كسور بازنشستگي و مابه التفاوت متعلقه به شخص كه طبق مقررات اين آئين نامه يا ساير قوانين و مقررات مربوط از يك صندوق به صندوق ديگر منتقل شده است در صورتي كه محل خدمت شخص مجددا تغيير نموده يا بنمايد يا طبق ضوابط قانوني مشترك صندوق ديگري شده يا بشود عينا به صندوق جديدمنتقل مي گردد و از بابت اينگونه سوابق مابه التفاوتي وصول نخواهد شد.

ماده 7 _ مابه التفاوت موضوع اين آئين نامه به اقساط ماهانه وصول خواهد شد. ميزان اقساط با توجه به كل مبلغ مابه التفاوت ميزان حقوق و مزاياي شخص و ساير ملاحظات طبق توافق شخص وصندوق مربوط تعيين مي گردد. حداكثر مدت پرداخت مابه التفاوت معادل سنوات خدمت مورد محاسبه مي باشد.

ماده 8 _ در صورتي كه رابطه استخدامي شخص با دستگاه متبوعش به لحاظ استعفا، اخراج بازخريد خدمت قطع شده يا مي شود و كسوربازنشستگي يا حق بيمه خود را دريافت ننموده باشد از لحاظ انتقال كسور بازنشستگي يا حق بيمه و احتساب مابه التفاوت متعلقه تابع مقررات اين آئين نامه خواهد بود. در مورد اشخاصي كه كسوربازنشستگي متعلقه را جزئا يا كلا از صندوق بازنشستگي ذيربط دريافت داشته اند مسئله نقل و انتقال كسور موضوعا منتفي است

ماده 9 _ در اجراي مقررات قانون نقل و انتقال حق بيمه

يا بازنشستگي واين آئين نامه صرفا سوابق خدمت دولتي كاركنان كه حق بيمه ياكسور بازنشستگي آنان طبق مقررات اين آئين نامه منتقل شده يامي شود جزء سنوات خدمت دولتي آنان از لحاظ بازنشستگي ووظيفه قابل احتساب مي باشد.

در مورد شركتها و موسسات و واحدهاي غيردولتي كه تابع قانون تامين اجتماعي مي باشند سوابق خدمت دولتي كاركنان با انتقال كسور بازنشستگي يا حق بيمه مربوط جزء سنوات خدمت آنان ازلحاظ بازنشستگي و وظيفه محسوب و منظور مي گردد.

ماده 10 _ كسور بازنشستگي سوابق خدمت دولتي بيمه شدگاني كه دراجراي مقررات قانون نقل و انتقال حق بيمه به سازمان تامين اجتماعي منتقل شده يا مي شود، براي متقاضيان بازنشستگي تنها درمحاسبه ميزان مستمري بازنشستگي به جمع سنوات پرداخت حق بيمه آنان اضافه مي گردد و در سنوات پرداخت حق بيمه براي احرازشرايط بازنشستگي منظور نخواهد شد. كسور بازنشستگي سوابق خدمت دولتي بيمه شدگاني كه از كار افتاده كلي يا فوت مي شوند دراحراز شرايط برقراري مستمري از كار افتادگي كلي و فوت و ميزان مستمري آنان ملاك محاسبه قرار خواهد گرفت

تبصره _ آن گروه از مستخدمين كه در اجراي لايحه قانوني نحوه انتقال مستخدمين وزارتخانه ها و موسسات دولتي مشمول قانون استخدام كشوري به موسسات مستثني شده از قانون مزبور و بالعكس مصوب 20/2/1359 شوراي انقلاب منتقل مي شوند و نيزمستخدمين موسسات دولتي داراي مقررات استخدامي خاص كه طبق مقررات مربوط به ساير دستگاههاي دولتي منتقل شده يامي شوند تابع قوانين مربوط خواهند بود.

آئين نامه ضوابط و نحوه اعمال ماده 40 قانون تأمين اجتماعي در مورد اشخاص حقوقي كه دفاتر قانوني ارائه

ماده 1 _ اشخاص حقوقي كه از ارائه دفاتر قانوني به سازمان خودداري ودر تمام يا برخي از ماههاي هر سال مالي صورت مزد و حقوق وحق بيمه كاركنان خود را به سازمان ارسال و پرداخت نكرده باشندمشمول اعمال ماده 40 قانون

منحصرا براي سال مالي و يا ماههاي مذكور قرار مي گيرند.

ماده 2 _ دستمزد كاركنان اشخاص حقوقي مذكور موجود در حوزه هاي مالياتي كه براساس آن ماليات تكليفي تعيين و دريافت گرديده است در هر سال مالي مبناي محاسبه و مطالبه حق بيمه آنان به صورت علي الراس قرار مي گيرد.

تبصره _ در مواردي كه دستمزد مبناي پرداخت ماليات تكليفي درحوزه مالياتي موجود نباشد و يا امكان دسترسي به آن وجود نداشته باشد، هزينه هاي حقوق و دستمزد و ساير هزينه هاي مرتبط با آنهامندرج در اظهارنامه مالياتي شخص حقوقي موجود در حوزه مالياتي مربوط به سال مالي مورد نظر، مبناي محاسبه و مطالبه حق بيمه بصورت علي الراس قرار مي گيرد.

ماده 3 _ در كليه مواردي كه امكان دسترسي به هزينه هاي دستمزد از طرق مندرج در ماده 2 و تبصره آن ميسر نگردد، سازمان تامين اجتماعي مجاز است با بررسيهاي كارشناسي و با در نظر گرفتن پروانه بهره برداري كارگاه تعداد كاركنان آن در سالها يا ماههايي كه صورت مزد و حقوق و حق بيمه ارسال و پرداخت نموده است وعنداللزوم با استفاده از تعداد كاركنان شاغل در فعاليتهاي مشابه تعداد كاركنان شخص حقوقي را تعيين نمايد. در اين حالت دستمزدمبناي محاسبه حق بيمه بصورت علي الراس از رابطه زير بدست مي آيد.

«جمع حداقل و حداكثر دستمزد ماهانه مشمول كسر حق بيمه زمان محاسبه ضربدر 2، نتيجه آن تقسيم بر سه سپس ضربدر تعدادكاركنان برآورد شده و تعداد ماههاي مورد نظر سال مالي

ماده 4 _ اين آئين نامه مشتمل بر 4 ماده يك تبصره در دويست و نود ونهمين جلسه شوراي عالي تامين اجتماعي مورخ 5/4/78 به تصويب رسيد.

آيين نامه اجرايي طرح طبقه بندي و ارزيابي مشاغل كارگاهها. شماره 4810 . مصوب 53 . (م 1 تا م 11)

موضوع تبصره يك ماده 49 قانون كار

ماده 1. در اجراي ماده 49 قانون كار جمهوري اسلامي

ايران كليه كارفرمايان مشمول قانون مزبور كه تاكنون طرح طبقه بندي مشاغل كارگاه خود را طبق نظام ارزيابي وزارت كار و امور اجتماعي تهيه واجرا ننموده اند مكلفند در تاريخهايي كه توسط اين وزارتخانه تعيين مي شود طرح طبقه بندي مشاغل كارگاه خود را تهيه و پس از تاييدوزارت كار و امور اجتماعي به مورد اجرا گذارند.

تبصره 1. كارگاهها مي توانند قبل از تعيين مهلت هاي مقرر نسبت به تهيه و اجراي طرح طبقه بندي مشاغل خود مبادرت نموده و آن رابه تاييد وزارت كار و امور اجتماعي برسانند. در اين صورت ماخذ شمول طرح در مورد كاركنان تاريخي است كه تقاضاي تهيه واجراي طرح در اين وزارتخانه به ثبت رسيده باشد.

تبصره 2. كارگاههايي كه براساس ضوابط مبادرت به ثبت توافقنامه تهيه و اجراي طرح طبقه بندي مشاغل در وزارت كار وامور اجتماعي نموده اند و در تاريخ تصويب اين آيين نامه طرح آنان به تاييد نهايي نرسيده كماكان براساس توافقنامه قبلي عمل خواهندكرد.

ماده 2. تهيه و اجراي طرح طبقه بندي مشاغل در كارگاههايي كه درتاريخ تصويب اين آيين نامه يا بعد از آن داراي بيش از پانصد نفركارگر تابع قانون كار بوده و مشمول مصوبه 17/4/69 شوراي عالي كار قرار نگرفته باشند، الزامي است تاريخ شمول طرح درباره كارگاههاي مزبور، حسب مورد، تاريخ تصويب اين آيين نامه و ياتاريخي است كه به حد نصاب مزبور مي رسند.

ماده 3. ملاك تعيين حد نصاب تعداد كارگران براي شمول اين آيين نامه در مورد كارگاهها، تعداد كارگران دائم آنها مي باشد.

ماده 4. واحدهايي كه تحت عنوان گروه يا مجتمع و نظاير آنها تابع يك شخصيت حقوقي بوده و شامل چند كارگاه مختلف مي باشند ازنظر ماده يك اين آيين نامه از لحاظ تعداد كارگران يك واحدمحسوب مي گردند.

ماده 5. هر نوع تغيير حقوقي در وضع مالكيت

كارگاه از قبيل فروش يا انتقال به هر شكل تغيير نوع توليد، ادغام در مؤسسه ديگر، ملي شدن كارگاه فوت مالك و امثال آنها مانع از ادامه روند تهيه و اجراي طرح طبقه بندي مشاغل نمي شود. و هنگام چنين تغييري تعهدات وآثار اقدامات كارفرما يا مديريت قبلي در زمينه طرح مذكور عيناً به كارفرما يا مديريت جديد منتقل مي شود.

ماده 6. طرح طبقه بندي مشاغل كه هدف آن استقرار مناسبات صحيح كارگاه با بازار كار در زمينه مزد و مشخص بودن شرح وظايف و دامنه مسؤوليت مشاغل شرح و وظايف جاري و ادواري شغل شرايط احراز، مهارتها، تواناييهاي لازم براي تصدي هر شغل عوامل تعيين كننده امتيازات شغل جدول تخصيص امتيازات شغل جدول تخصيص امتيازات عوامل جدول مزد، دستورالعمل اجرايي طرح و ليست تطبيق وضع كاركنان با ضوابط طرح مي باشد كه تهيه وتنظيم و اجراي آن براساس ضوابط و رويه ها و دستورالعمل هاي وزارت كار و امور اجتماعي خواهد بود.

تبصره براي دستيابي به استاندارد مشاغل در صنايع و حرف وفعاليتهاي مختلف در هر صنعت يا حرفه وزارت كار و اموراجتماعي با همكاري كارگاههاي ذيربط مشاغل را از نظر رشته وشرايط احراز و مهارت ها و توانايي ها، گروه يا طبقه شغلي شرح وظايف امتيازات متعلقه و نظاير آنها به تدريج استاندارد نموده و به واحدهاي ذيربط ابلاغ خواهد كرد.

ماده 7. كارفرمايان مكلفند مابه التفاوت احتمالي مزد ناشي ازاجراي طرح طبقه بندي مشاغل را از تاريخي كه كارگاه مشمول اجراي طرح مي شود به كارگران مشمول پرداخت نمايند.

ماده 8. هرگونه اصلاح و تجديدنظر در طرحهاي طبقه بندي مشاغلي كه به تاييد رسيده اند، موكول به تاييد مجدد وزارت كار وامور اجتماعي است

اين آيين نامه در هشت ماده و سه تبصره در تاريخ 12/2/71 به تصويب وزير كار و امور اجتماعي رسيده است

آيين نامه اجرايي قانون بيمه بيكاري. مصوب 69 (م 1 تا م 24)

ماده 1. قانون بيمه بيكاري مصوب 26/6/1369 در اين آيين نامه اختصارا قانون ناميده مي شود.

ماده 2. كليه مديران و كارفرمايان كارگاه ها، موسسات توليدي صنعتي و كشاورزي ، خدماتي فني و خدماتي داراي كاركنان مشمول قانون تامين اجتماعي كه تابع قوانين كار يا كشاورزي هستند موظف به اجراي مقررات اين آيين نامه مي باشند.

ماده 3. بيكار از نظر اين آيين نامه بيمه شده اي است كه بدون ميل واراده بيكار شده و آماده كار باشد. تشخيص بيكاري بدون ميل و اراده و تاريخ وقوع بيكاري به عهده واحد كار و امور اجتماعي محل است

ماده 4. هرگونه تغيير يا بازسازي خط توليد، جابجايي كارگاه وماشين آلات به منظور كاهش وابستگي و بهينه كردن توليد كه درراستاي سياستهاي اقتصادي و اجتماعي دولت صورت گيرد تغييرساختار اقتصادي تلقي مي گردد و تصميم گيري در مورد كاركنان اين قبيل كارگاهها كه موقتا بيكار شناخته شده و در چارچوب بند «الف ماده 7 قانون از مقرري بيمه بيكاري استفاده خواهند نمود، به عهده شوراي عالي كار مي باشد.

تبصره 1. مديران و كارفرمايان كارگاههاي موضوع اين ماده موظفند طرح تغيير ساختار اقتصادي واحد خود را كه به تصويب وزارتخانه ذي ربط (واحدهاي تابعه در استانها) رسيده است همراه با تقاضاي كتبي تعهدات لازم و فهرست اسامي كاركنان مشمول طرح كه موقتا بيكار خواهند شد با ذكر مدت زمان استفاده از مقرري بيمه بيكاري به واحد كار و امور اجتماعي محل تسليم نمايند و پس از تأييد طرح توسط شوراي عالي كار نسبت به اجراي آن اقدام كنند.

تبصره 2. واحدهاي كار و امور اجتماعي مكلفند حداكثر ظرف 15روز پس از دريافت طرح و تقاضاي كتبي مدارك مربوط را همراه باگزارش بازرسي كار جهت اتخاذ تصميم به شوراي عالي كار ارسال نمايند.

شوراي عالي كار ظرف يك ماه پس

از دريافت مدارك مربوط تصميم خود را اعلام خواهد نمود.

ماده 5. كليه مديران و كارفرمايان و مجريان پروژه ها مكلفند حق بيمه بيكاري مشمولين قانون را به ترتيب مذكور در قانون تامين اجتماعي از تاريخ 6/5/1369 به شعب مربوط سازمان تامين اجتماعي پرداخت نمايند.

تبصره 1. مبناي پرداخت حق بيمه بيكاري مزد بيمه شده مي باشد.

تبصره 2. سازمان تامين اجتماعي مكلف است با دريافت حق بيمه بيكاري طبق ضوابط قانون تامين اجتماعي به بيمه شدگاني كه باتوجه به مقررات اين آيين نامه بيكار شناخته شده و از طريق واحدهاي كار و امور اجتماعي معرفي مي شوند، مقرري بيمه بيكاري پرداخت نمايد.

ماده 6. بيمه شدگاني كه به علت بروز حوادث قهريه و غيرمترقبه ازقبيل سيل زلزله جنگ آتش سوزي و ... بيكار مي شوند، درصورتي كه سابقه پرداخت حق بيمه آنان كمتر از 6 ماه باشد، مطابق با مشموليني كه داراي 6 ماه سابقه پرداخت حق بيمه مي باشند ازمقرري بيمه بيكاري استفاده خواهند نمود.

ماده 7. بيمه شده بيكار موظف است ظرف 30 روز از تاريخ بيكاري فرم تقاضاي استفاده از مقرري بيمه بيكاري را تكميل و به واحد كار و امور اجتماعي محل ارائه نمايد.

تبصره 1. چنانچه بيمه شده بيكار در فاصله زماني 30 روز بعد ازبيكاري امكان مراجعه و يا اعلام بيكاري به واحد كار و اموراجتماعي و ارائه يا ارسال تقاضاي استفاده از مقرري بيمه بيكاري راپيدا نكند تا 3 ماه از تاريخ وقوع بيكاري فرصت دارد مدارك خود رامبني بر عذر موجه همراه با تقاضاي كتبي به واحد كار و اموراجتماعي محل به منظور طرح در هيات حل اختلاف ارائه نمايد. درصورتي كه هيات حل اختلاف استان مربوط عذر متقاضي را موجه تشخيص دهد مراتب را اعلام خواهد نمود.

تبصره 2. بيمه شده بيكار از تاريخ ارائه تقاضاي استفاده

از مقرري بيمه بيكاري آمادگي خود را براي اشتغال به كار تخصصي و يا مشابه آن اعلام نموده است و موظف است در فاصله زمانهاي معيني كه توسط واحد كار و امور اجتماعي تعيين مي گردد در اداره كار و اموراجتماعي محل حضور يافته و دفاتر مربوط را امضا نمايد.

ماده 8. واحدهاي كار و امور اجتماعي موظفند حداكثر ظرف 30روز پس از اخذ مدارك تكميل شده (موضوع ماده 7 اين آيين نامه ،نسبت به غيرارادي بودن بيكاري متقاضي اظهارنظر نموده و درصورت تأييد، وي را كتبا به سازمان تامين اجتماعي معرفي نمايند.واحدهاي اجرايي سازمان تامين اجتماعي مكلفند ظرف 10 روزپس از ثبت معرفي نامه فرد بيكار، نسبت به احراز شرايط مندرج دربند «الف ماده 6 قانون اظهارنظر و متعاقب آن مقرري بيمه بيكاري وي را برقرار نمايند.

ماده 9. بيكاراني كه در زمان دريافت مقرري بيمه بيكاري با معرفي واحدهاي كار و امور اجتماعي به شغل يا مشاغلي گمارده شوند كه ميزان حقوق و مزاياي آنان كمتر از مقرري بيمه بيكاري باشد،مابه التفاوت حقوق و مزاياي دريافتي تا ميزان مقرري بيمه بيكاري متعلقه توسط سازمان تامين اجتماعي به آنان پرداخت خواهد شد.در اين گونه موارد اشتغال بيمه شده بيكار و ميزان حقوق و مزاياي وي توسط واحد كار و امور اجتماعي محل به شعبه تامين اجتماعي پرداخت كننده مقرري بيمه بيكاري اعلام خواهد شد.

ماده 10. پرداخت مقرري بيمه بيكاري به مقرري بگيران داراي 55سال سن و بيشتر در صورت عدم امكان اشتغال به كار آنان بدون رعايت بند «الف ماده 7 قانون تا رسيدن به سن بازنشستگي موضوع ماده 76 قانون تامين اجتماعي ادامه مي يابد.

ماده 11. مقرري بيمه شدگاني كه در حين استفاده از مقرري بيمه بيكاري به خدمت وظيفه عمومي اعزام مي گردند در صورتي كه متأهل نباشند

قطع مي گردد و پس از پايان خدمت وظيفه عمومي درصورت عدم اشتغال با معرفي واحد كار و امور اجتماعي مجددانسبت به باقيمانده مدت استحقاقي مقرري آنان برقرار خواهد شد.

ماده 12. در مورد كارگراني كه در حين استفاده از مقرري بيمه بيكاري براساس حكم صادرشده از سوي مراجع ذي صلاح بازداشت يا زنداني مي گردند در صورت صدور رأي مراجع مذكور مبني برمجرميت آنان مشروط بر آن كه متأهل نباشند پرداخت مقرري بيمه بيكاري متوقف مي گردد و پس از گذراندن دوره محكوميت به شرط عدم اشتغال با معرفي واحد كار و امور اجتماعي مجددا برقرارخواهد شد.

ماده 13. چنانچه دريافت كننده مقرري بيمه بيكاري حائز شرايط استفاده از مستمريهاي بازنشستگي و يا ازكارافتادگي كلي گردد،مقرري بيمه بيكاري وي قطع و مستمريهاي مذكور طبق قانون تامين اجتماعي برقرار مي گردد.

تبصره ملاك انجام حمايتهاي موضوع قانون تامين اجتماعي درايام دريافت مقرري بيمه بيكاري حقوق و مزاياي مبناي كسر حق بيمه زمان اشتغال بيمه شده بيكار خواهد بود.

ماده 14. در صورتي كه در طول مدت دريافت مقرري بيمه بيكاري در تعداد افراد تحت تكفل بيمه شده تغييراتي حاصل شود، ميزان مقرري وي طبق مقررات بند «ب ماده 7 قانون محاسبه و پرداخت خواهد شد.

بيمه شده مكلف است تغييرات تعداد عائله خود را با ارائه مدارك مثبته به شعبه پرداخت كننده مقرري و واحد كار و امور اجتماعي محل اطلاع دهد.

تبصره احراز كفالت خواهر و برادر بيمه شده بيكار به عهده وزارت كار و امور اجتماعي خواهد بود.

ماده 15. دريافت كننده مقرري بيمه بيكاري در صورت اشتغال مجدد مكلف است حداكثر ظرف 15 روز از تاريخ اشتغال مراتب رابه واحد كار و امور اجتماعي و شعبه پرداخت كننده مقرري كتبااعلام نمايد.

ماده 16. واحدهاي كار و امور اجتماعي مكلفند مشخصات مقرري بگيراني را كه بدون عذر موجه از

شركت در دوره هاي كارآموزي يا سوادآموزي و يا قبول شغل تخصصي يا شغل مشابه پيشنهادي خودداري مي نمايند با ذكر تاريخ امتناع به سازمان تامين اجتماعي اعلام نمايند.

سازمان تامين اجتماعي موظف است مقرري بيمه بيكاري اين قبيل افراد را از تاريخ امتناع قطع نمايد.

ماده 17. واحد كار و امور اجتماعي محل مكلف است در صورت اطلاع از اشتغال به كار بيمه شده كه مقرري بيمه بيكاري دريافت مي نمايد، فورا بررسي نموده و پس از احراز اشتغال به كارمقرري بگير مراتب را به شعبه پرداخت كننده مقرري جهت قطع مقرري اعلام نمايد.

چنانچه سازمان تامين اجتماعي نيز به نحوي از انحا از اشتغال به كارمقرري بگير مطلع گردد، لازم است ضمن قطع مقرري بيمه شده مراتب را به واحد كار و امور اجتماعي محل اعلام نمايد.

تبصره در صورت اعتراض كارگر نسبت به قطع مقرري توسط سازمان تامين اجتماعي واحد كار و امور اجتماعي مكلف است مراتب را بررسي و اعلام نظر نمايد. نظر واحد كار و امور اجتماعي قطعي و لازم الاجراست

ماده 18. مقرري بيمه بيكاري بيمه شدگاني كه با دريافت مزد ايام بلاتكليفي به كار اعاده مي گردند قطع مي شود و اين قبيل افرادمكلفند مقرري دريافتي در دوران مزبور را طبق اعلام سازمان تامين اجتماعي مسترد نمايند. مديران و كارفرمايان بيمه شدگان موضوع اين ماده و واحدهاي كار و امور اجتماعي مكلفند مراتب اعاده به كارمقرري بگير را كتبا به شعبه پرداخت كننده مقرري اطلاع دهند.

تبصره مديران و كارفرمايان بيمه شدگان موضوع اين ماده مكلفندحق بيمه هاي موضوع ماده 28 قانون تامين اجتماعي و ماده 5 قانون بيمه بيكاري مربوط به ايام بلاتكليفي را طبق ضوابط مقرر به سازمان تامين اجتماعي پرداخت نمايند.

ماده 19. در مواردي كه بيمه شده بيكار تحت هر عنوان من غير حق مبالغي را از صندوق بيمه بيكاري دريافت نموده باشد، ملزم به پرداخت وجوه

دريافتي مذكور خواهد بود.

سازمان تامين اجتماعي با استفاده از اختيارات اجرايي ناشي ازقانون تامين اجتماعي نسبت به وصول وجوه موضوع اين ماده اقدام مي نمايد.

ماده 20. در اجراي ماده 9 قانون كليه مديران و كارفرمايان موظفندفرصتهاي اشتغال واحد خود را با هماهنگي شوراهاي اسلامي كار يانمايندگان كارگران به مراكز خدمات اشتغال محل اعلام نمايند.

تبصره مراكز خدمات اشتغال مكلفند ظرف 30 روز نسبت به تامين و معرفي نيروي كار مورد نياز كه از طرف مديران و كارفرمايان به آنان اعلام مي شود اقدام نمايند و در غير اين صورت مراتب عدم امكان تامين نيروي مذكور را كتبا به واحد درخواست كننده اطلاع دهند.

ماده 21. كليه وزارتخانه ها و سازمانهاي دولتي كه به نحوي از انحاپروانه كسب و كار و موافقت اصولي و اجازه تأسيس واحدهاي توليدي و صنعتي و كشاورزي و خدمات فني را صادر مي نمايندموظفند بيمه شدگاني را كه مقرري بيمه بيكاري دريافت مي نمايندبراساس معرفي واحدهاي كار و امور اجتماعي جهت اخذمجوزهاي كسب و كار و موافقت اصولي در اولويت قرار دهند.

تبصره مقرري بيمه شدگان بيكاري كه با استفاده از مزاياي قانون بيمه بيكاري و اين آيين نامه موفق به اخذ پروانه كسب و كار و ياموافقت اصولي مي شوند از تاريخ آغاز بهره برداري و كسب و كارطبق اعلام وزارت كار و امور اجتماعي قطع مي گردد.

ماده 22. آن دسته از بيمه شدگاني كه تاريخ وقوع بيكاري آنان قبل ازتاريخ 6/5/1369 باشد از هر حيث مشمول قانون و مقررات ودستورالعملهاي مربوط به قانون دوره آزمايشي بيمه بيكاري خواهند بود.

ماده 23. در اجراي ماده 12 قانون اعتبار لازم جهت هزينه هاي اداري و پرسنلي وزارت كار و امور اجتماعي و سازمان تامين اجتماعي در اجراي قانون بيمه بيكاري و اين آيين نامه براساس توافق وزراي بهداشت درمان و آموزش

پزشكي و كار و اموراجتماعي از محل درآمدهاي ناشي از قانون بيمه بيكاري تعيين مي گردد و به مصرف مي رسد.

ماده 24. مقررات اين آيين نامه از تاريخ اتمام دوره قانون آزمايشي بيمه بيكاري 6/5/1369 لازم الاجراست

حسن حبيبي

معاون اول رييس جمهور

آيين نامه اجرايي ماده 129 قانون كار جمهوري اسلامي ايران. مصوب 71 همراه با اصلاحات بعدي (م 1 تا م 17)

الف _ چگونگي صدور، تمديد، تجديد و لغو پروانه كار اتباع خارجي

ماده 1. پروانه كار اتباع خارجي كه رواديد با حق كار آنان موردموافقت هيات فني اشتغال اتباع خارجي موضوع تبصره ماده (121)قانون كار قرار گرفته است توسط وزارت كار و امور اجتماعي _ اداره كل اشتغال اتباع خارجي _ صادر مي شود.

تبصره 1. صدور رواديد با حق كار در مورد اتباع خارجي موضوع 9 ماده (122) قانون كار جمهوري اسلامي ايران از شمول اين ماده مستثني بوده و وزارت كار و امور اجتماعي مي تواند حسب موردرأساً اقدام نمايد.

تبصره 2. وزارت كار و امور اجتماعي مجاز است در موارداستثنايي موضوع ماده (126) قانون كار جمهوري اسلامي ايران بدون رعايت تشريفات مربوط به صدور رواديد كار و با رعايت ساير قوانين مربوط پروانه كار موقت سه ماه صادر نمايد؛ ولي تمديد پروانه كار اين گونه افراد، پس از تاييد هيات فني اشتغال مجازخواهد بود.

ماده 2. كارفرماياني كه از خدمات اتباع خارجي استفاده مي نمايندمكلفند مدارك لازم جهت صدور پروانه كار اتباع ياد شده را ظرف مدت يكماه از تاريخ ورود تبعه خارجي به كشور، به واحدهاي ذي ربط در وزارت كار و امور اجتماعي ارائه نمايند. در غير اين صورت وزارت كار و امور اجتماعي به استناد ماده (181) قانون كار، مراتب را به مراجع قضايي اعلام مي نمايد.

ماده 3. صدور پروانه كار جهت كارشناسان و متخصصين خارجي موردنياز دولت پس از تاييد هيات فني اشتغال اتباع خارجي وتصويب مجلس شوراي اسلامي در هر

مورد توسط اداره كل اشتغال اتباع خارجي انجام مي گيرد.

تبصره شرايط استخدامي كارشناسان و متخصصين فني خارجي موردنياز بخش دولتي و اجازه صدور پروانه كار بنا به پيشنهادوزارت كار و امور اجتماعي و سازمان امور اداري و استخدامي كشور، به تصويب مجلس شوراي اسلامي خواهد رسيد.

ماده 4. كارفرماياني كه از خدمت اتباع خارجي استفاده مي نمايند،مكلفند در صورت تمايل به تمديد پروانه كار كارشناسان خارجي شاغل در واحدهاي خود، مدارك لازم را جهت تمديد پروانه كار به انضمام گزارش عملكرد برنامه آموزشي حداقل يك ماه قبل ازانقضاي اعتبار پروانه كار به واحدهاي ذي ربط وزارت كار و اموراجتماعي ارائه نمايند.

ماده 5. تمديد پروانه كار اتباع خارجي موضوع ماده (3) اين آيين نامه توسط وزارت كار و امور اجتماعي بلامانع است

تبصره هرگونه افزايش در نيروي كار خارجي طرحها، يا تغيير درنوع تخصصهاي مصوب قبلي منوط به طرح مجدد موضوع درهيات فني اشتغال اتباع خارجي خواهد بود.

ماده 6. كليه درخواستهاي تمديد پروانه كار اتباع خارجي شاغل دربخش خصوصي _ در هر نوبت تمديد _ در هيات فني اشتغال اتباع خارجي مطرح و تصميم گيري خواهد شد.

ماده 7. اتباع خارجي داراي پروانه كار معتبر كه قرارداد استخدامي آنان با كارفرما به هر دليل فسخ مي گردد، در صورت تغيير كارفرما،مشمول تجديد پروانه كار مي شوند.

ماده 8. تجديد پروانه كار اتباع خارجي _ در موارد تغيير كارفرما يانوع كار _ به استثناي اتباع موضوع ماده (122) قانون كار، پس ازموافقت هيات فني اشتغال اتباع خارجي توسط واحدهاي ذيربط وزارت كار و امور اجتماعي انجام مي گيرد.

ماده 9. در مواردي كه رابطه استخدامي تبعه خارجي با كارفرما قطع مي گردد، كارفرما مكلف است حداكثر ظرف پانزده روز مراتب راجهت ابطال و ضبط پروانه كار تبعه خارجي به واحدهاي

ذيربط وزارت كار و امور اجتماعي اعلام نمايد. با متخلفين در اين زمينه طبق ماده (181) قانون كار رفتار خواهد شد.

تبصره اشتغال مجدد تبعه خارجي كه پروانه كار وي ابطال گرديده است به هر صورت مشمول مراحل صدور پروانه كار خواهد شد.

ماده 10. وزارت كار و امور اجتماعي مي تواند نسبت به لغو پروانه كار اتباع خارجي كه شئون اسلامي قوانين و مقررات جاري كشور وموازين انساني روابط كار را براساس گزارش و اعلام مراجع ذيصلاح رعايت ننمايند، اقدام نمايد.

تبصره 1. وزارت كار و امور اجتماعي مي تواند پس از لغو پروانه كار، اخراج تبعه خارجي از كشور را از مراجع ذيصلاح درخواست نمايد.

تبصره 2. وزارت كار و امور اجتماعي در صورت لزوم مي تواند ازمراجع ذيصلاح ممنوعيت ورود اتباع بيگانه اي كه بيش از دو بارمرتكب تخلفات موضوع اين ماده شده اند را درخواست نمايد.

ماده 11. روش اجرايي و مدارك لازم جهت صدور رواديد ورود باحق كار و همچنين صدور، تمديد و تجديد پروانه كار اتباع خارجي به موجب دستورالعملي مي باشد كه بنا به پيشنهاد اداره كل اشتغال اتباع خارجي به تصويب وزير كار و امور اجتماعي مي رسد.

ب _ هيات فني اشتغال اتباع خارجي

ماده 12. هيات فني اشتغال اتباع خارجي درخصوص اعطاي اجازه كار به متخصصين خارجي با توجه به موارد زير بررسي و اتخاذتصميم خواهد نمود:

1 _ استفاده از اطلاعات دقيق و به هنگام از عرضه و تقاضاي بازار كارداخلي در اجراي سياست هاي كلي اشتغال اتباع خارجي

2 _ توجه و نظارت بر اعمال سياستهاي كلي اشتغال اتباع خارجي درزمينه تأمين كمبود نيازهاي بازار كار داخلي با رعايت قوانين ومقررات

3 _ بررسي و نظارت و پيگيري برنامه هاي آموزش زمان بندي شده واحد استفاده كننده از خدمات تبعه خارجي

4 _

بررسي و نظارت بر تحقق امر انتقال مهارت و جايگزيني افرادايراني به جاي تبعه خارجي

5 _ نظارت بر تعيين و تاييد ميزان مهارت تبعه خارجي در ظرف مدت اعتبار پروانه كار.

ماده 13. تركيب اعضاي هيات فني اشتغال اتباع خارجي به شرح زير است

1 _ دو نفر نماينده وزارت كار و امور اجتماعي به تشخيص وزير وامور اجتماعي

2 _ يك نفر نماينده دستگاه استفاده كننده از تبعه خارجي

3 _ يك نفر نماينده سازمان امور اداري و استخدامي كشور.

4 _ يك نفر نماينده سازمان برنامه و بودجه

ماده 14. جلسات هيات فني اشتغال اتباع خارجي حداقل هفته اي دوبار با دعوت قبلي در محل وزارت كار و امور اجتماعي و به رياست يكي از نمايندگان آن وزارتخانه به تشخيص وزير كار و اموراجتماعي تشكيل مي گردد.

ماده 15. جلسات با حضور چهار نفر از اعضاء، رسميت مي يابد وتصميمات اتخاذ شده در صورت وجود حداقل سه راي موافق معتبر خواهد بود.

ماده 16. اداره كل اشتغال اتباع خارجي موظف به اجراي تصميمات هيات فني اشتغال اتباع خارجي خواهد بود.

ماده 17. وزارت كار و امور اجتماعي مي تواند برحسب مورد،هياتهاي فني اشتغال را در استانها تشكيل دهد و تمام يا قسمتي ازاختيارات هيات فني اشتغال در مركز را به آنان محول نمايد.

تبصره تركيب و چگونگي تشكيل هيات فني اشتغال دراستانهابراساس دستورالعملي مي باشد كه به تصويب وزارت كار وامور اجتماعي مي رسد.

معاون اول رييس جمهور _ حسن حبيبي

آيين نامه طرز اجراي آراي قطعي هيأت هاي تشخيص و حل اختلاف (موضوع تبصره 2 ماده 35 ق.ك) (ماده 1

اشاره

موضوع ماده 166 قانون كار

مصوب 12/3/1370 هيات وزيران

ماده 1. كليه آراي قطعي هيات هاي تشخيص و حل اختلاف به وسيله «اجراي دادگاه هاي دادگستري به مورد اجراء گذاشته مي شود.

ماده 2. مرجع صلاحيتدار براي اجراي آراي قطعي هيات هاي تشخيص و حل اختلاف «اجراي دادگاه محل كارگاهي است

كه موضوع اجرائيه از لحاظ نصاب در صلاحيت آن دادگاه مي باشد وچنانچه موضوع اجرائيه غيرمالي باشد اجراي آن به عهده «اجراي دادگاه حقوقي يك و در صورتي كه دادگاه حقوقي يك در محل نباشد به عهده «اجراي دادگاه حقوقي دو مستقل خواهد بود.

ماده 3. محكوم له احكام قطعي مذكور، بايد در موقع تقاضاي صدور اجرائيه يك نسخه رونوشت مصدق ابلاغ شده رأي قطعي راپيوست تقاضانامه خود نموده و به «اجراي دادگاه تسليم نمايد.

ماده 4. ترتيب اجراي آراي قطعي هيات هاي تشخيص و حل اختلاف تابع احكام و مقررات اجراي احكام مربوط به محاكم دادگستري است

معاون اول رييس جمهور _ حسن حبيبي

فصل اول نظام كارمزدي(م 2 تا م 11)

ماده 1. در اجراي تبصره 2 ماده 35 قانون كار جمهوري اسلامي ايران ضوابط و مزايا و مشاغل قابل شمول به نظام هاي كارمزدي مزد ساعتي و كارمزد ساعتي به موجب اين آيين نامه به مورد اجراگذاشته مي شود.

فصل اول نظام كارمزدي

ماده 2. كارمزد عبارت است از مزدي كه بابت انجام مقدار كاري مشخص كه از نظر كمي قابل اندازه گيري يا شمارش باشد به ازاي هرواحد كار تعيين و پرداخت مي شود.

تبصره كارمزد برحسب آنكه حاصل كار موردنظر مربوط به يك نفر يا يك گروه مشخصي از كارگران كارگاه باشد به ترتيب به صورت كارمزد انفرادي كارمزد گروهي و كارمزد جمعي تعيين مي گردد.

در نظام كارمزد گروهي و جمعي بايد علاوه بر شغل هريك ازكارگران سهم هريك در ميزان فعاليت و كارمزد متعلقه از قبل مشخص گردد و موضوع مورد قبول كارگران باشد.

ماده 3. قرارداد كارمزدي برحسب آنكه اولين واحد يا قطعه ملاك محاسبه كارمزد قرار گيرد ساده و چنانچه براي مازاد بر تعدادمشخص باشد تركيبي است

در صورت تركيبي بودن نرخ كارمزد تعيين شده نبايد كمتر از جمع مزد ثابت تقسيم بر تعداد

كاري كه مزد ثابت بابت آن تعيين شده است باشد.

ماده 4. در صورت توقف كار به واسطه قواي قهريه يا حوادث غيرقابل پيش بيني كه وقوع آن از اراده طرفين خارج باشد مقررات ماده 15 قانون كار اجرا خواهد شد. ولي هرگاه عوامل توقف كاربراي كارفرما قابل پيش بيني بوده و خارج از اختيار كارگر باشد،كارفرما علاوه بر مزد ثابت (در مورد قرارداد كار تركيبي مكلف به پرداخت مزد مدت توقف كار به مأخذ متوسط كارمزد آخرين ماه كاركرد كارگر خواهد بود. در صورت بروز اختلاف تشخيص مواردفوق با وزارت كار و امور اجتماعي است

تبصره مجموع مزد كارمزدي كه براساس اين آيين نامه پرداخت مي شود نبايد كمتر از حداقل مزد قانوني به نسبت ساعات عادي كارباشد.

ماده 5. ارجاع كار اضافي به كارگران كارمزدي علاوه بر ساعات عادي كار و نيز كار نوبتي و كار در شب براي آنان تابع مقررات مربوطه مي باشد.

مأخذ محاسبه فوق العاده اضافه كاري نوبت كاري يا شب كاري كارگران كارمزد نرخ كارمزد آنان است

ماده 6. چنانچه به جاي روز جمعه روز ديگري به عنوان تعطيل هفتگي توافق شده باشد نرخ كارمزد و نيز مزد ثابت (در مورد قراردادكار تركيبي در روز جمعه 40% اضافه مي شود.

ماده 7. نحوه محاسبه مزد روزهاي تعطيل و جمعه و روزهاي تعطيل رسمي و مرخصي كارگران كارمزد تابع ماده 43 قانون كارمي باشد.

ماده 8. هرگاه قرارداد كارمزدي به صورت پاره وقت (كمتر از حداكثرساعات قانوني كار) باشد، مزاياي رفاهي و انگيزه اي به نسبت ساعات كار مورد قرارداد و به مأخذ ساعات كار قانوني محاسبه وپرداخت مي شود.

ماده 9. مأخذ محاسبه مزد، حقوق ، حق سنوات و خسارات ومزاياي پايان كار موضوع مواد 18، 20، 27، 29، 31، 32 قانون كاردر مورد كارگران كارمزد ميانگين مجموع پرداختي ها در آخرين

90روز كاركرد كارگر است

ماده 10. در صورتي كه به موجب عرف و رويه ديگري در كارگاه مزدو مزايايي بيش از آنچه در اين آيين نامه مقرر شده است جاري باشد،عرف و رويه مذكور براي كارگران مشمول و همچنين كارگراني كه بعداً به صورت كارمزدي در كارگاه استخدام مي شوند جاري است

ماده 11. تغيير نظام كارمزدي به ساير نظام هاي مزدي يا بالعكس درمورد تمام يا قسمتي از كاركنان در كارگاه بايستي پس از تاييد شوراي اسلامي كار يا انجمن صنفي و يا نمايندگان قانوني كارگران كارگاه به تصويب وزارت كار و امور اجتماعي برسد.

فصل دوم نظام مزد ساعتي(م 12 تا م 20)

ماده 12. مزد ساعتي مزدي است كه بابت ساعاتي كه وقت كارگردر اختيار كارفرماست محاسبه و پرداخت مي شود.

ماده 13. در قراردادهاي مزد ساعتي نوع كار (صرف نظر از مقدار وميزان آن و نيز ساعات كار در روز يا هفته يا ماه مشخص مي گردد.

ماده 14. در نظام مزد ساعتي كارفرما مكلف است علاوه بر مزدثابت مزاياي رفاهي از قبيل حق مسكن حق خواربار و كمك عائله مندي را به نسبت ساعات كار محاسبه و به كارگرپرداخت نمايد.

ماده 15. اعمال نظام كارمزد ساعتي در موارد زير مجاز است

الف _ متصديان حمل و نقل كالا و مسافر.

ب _ كارگران مطب هاي خصوصي پزشكان كلين يك هاي پزشكي وپيراپزشكي و دامپزشكي و نظاير آنها در صورتي كه مدت فعاليت آنها كمتر از حداكثر ساعات قانوني كار در شبانه روز باشد.

ج _ مشاغل غير تمام وقت در زمينه هاي مشاوره و نظاير آن

د _ مشاغل مربوط به نگهداري و مراقبت از اموال تأسيسات وساختمان و حيوانات به شرطي كه ساعات كار كمتر از حداكثرساعات قانوني كار در شبانه روز باشد.

ه _ مشاغل آموزشي و پژوهشي

تبصره 1. حكم اين ماده مانع

از اعمال ساير نظام هاي مزدي درفعاليت هاي مذكور نخواهد بود.

تبصره 2. استفاده از نظام مزد ساعتي جز در موارد مصرحه در اين ماده موكول به اخذ موافقت وزارت كار و امور اجتماعي است

ماده 16. مزد كارگراني كه مشمول نظام مزد ساعتي مي باشند به تناسب ساعات كار عادي كار در شبانه روز نبايد كمتر از مزد مشاغل مشابه در نظام روزمزدي باشد.

ماده 17. در كارگاههايي كه فعاليت آنها جنبه استمرار دارد يابه صورت فصلي فعاليت مي كنند كارگران مشمول مزد ساعتي حق استفاده از مرخصي و تعطيلات رسمي با استفاده از مزد را دارند.

هرگاه نوع كار طوري باشد كه تعداد ساعات كار عادي و مجموع مزدهر روز مساوي باشند مزد ايام مذكور معادل روزهاي كار است درغير اين صورت ماخذ محاسبه ميانگين مزد ساعتي كارگر درروزهاي آخرين ماه كار وي خواهد بود. مبلغ پرداختي در هر حال نبايد كمتر از حداقل مزد قانوني باشد.

ماده 18. ماخذ محاسبه مزد، حقوق ، حق سنوات و خسارات ومزاياي پايان كار موضوع مواد 18، 20، 27، 29، 31، 32 قانون كاردر مورد كارگران مشمول نظام مزد ساعتي ميانگين مجموع پرداختي ها در آخرين 90 روز كاركرد كارگر است

ماده 19. در كارگاه هايي كه داراي عرف و رويه خاص در مورد مزدساعتي مي باشند در صورتي كه براساس عرف و رويه موجود مزد ومزايايي بيش از ضوابط مقرر در اين آيين نامه به كاركنان مشمول پرداخت نمايند عرف و رويه مذكور مناط اعتبار است

ماده 20. تغيير نظام ساعتي به ساير نظام هاي مزدي در اجراي ماده 26 قانون كار با موافقت كاركنان مشمول و تاييد وزارت كار و اموراجتماعي امكان پذير است

فصل سوم نظام كارمزد ساعتي (م 21 تا م 30)

ماده 21. كارمزد ساعتي مزدي است كه در مقابل انجام كار مشخص در زمان

مشخص پرداخت مي شود. در قرارداد كارمزد ساعتي بايدميزان و مقدار كار متناسب با زمان مشخص باشد.

ماده 22. كارمزد ساعتي برحسب آنكه حاصل كار مورد نظر مربوط به يك نفر يا گروه مشخصي از كارگران يا مجموعه كارگران كارگاه باشد به ترتيب به صورت كارمزد ساعتي انفرادي كارمزد ساعتي گروهي و كارمزد ساعتي جمعي تعيين مي گردد.

در نظام كارمزد ساعتي گروهي و جمعي بايد علاوه بر شغل هريك از كارگران سهم هريك در ميزان فعاليت و كارمزد ساعتي متعلقه ازقبل مشخص گردد و موضوع مورد قبول كارگران باشد.

ماده 23. در نظام كارمزد ساعتي كارفرما مكلف است علاوه بركارمزد، مزاياي رفاهي از قبيل حق مسكن حق خواربار و كمك عائله مندي را به نسبت ساعات كار محاسبه و به كارگر پرداخت نمايد.

ماده 24. مزد كارگراني كه مشمول نظام كارمزد ساعتي مي باشند به تناسب ساعات عادي كار در شبانه روز نبايد كمتر از مزد مشاغل مشابه در نظام روزمزدي باشد.

ماده 25. در كارگاه هايي كه فعاليت آنها جنبه مستمر دارد و يابه صورت فصلي فعاليت مي كنند كارگران مشمول كارمزد ساعتي حق استفاده از مرخصي و تعطيلات رسمي با استفاده از مزد را دارند.

هرگاه نوع كار طوري باشد كه تعداد ساعات كار عادي و مجموع كارمزد هر روز مساوي باشند مزد ايام مذكور معادل كارمزد روزهاي كار است در غير اين صورت مأخذ محاسبه ميانگين كارمزد ساعتي كارگر در روزهاي كار آخرين ماه كار خواهد بود. مبلغ پرداختي در هرحال نبايد كمتر از حداقل مزد قانوني باشد.

ماده 26. مأخذ محاسبه مزد، حقوق ، حق سنوات و خسارات ومزاياي پايان كار موضوع مواد 18، 20، 27، 29، 31 و 32 قانون كاردر مورد كارگران مشمول كارمزد ساعتي ميانگين مجموع پرداختي ها در آخرين 90 روز كاركرد كارگر است

ماده 27.

در كارگاه هايي كه داراي عرف و رويه خاص در موردپرداخت كارمزد ساعتي مي باشند درصورتي كه براساس عرف ورويه موجود مزد و مزايايي بيش از ضوابط مقرر در اين آيين نامه به كاركنان مشمول پرداخت مي شود، عرف و رويه مذكور مناط اعتبارخواهد بود.

ماده 28. تغيير نظام كارمزد ساعتي به ساير نظام هاي مزدي دراجراي ماده 26 قانون كار با موافقت كاركنان مشمول و تأييد وزارت كار و امور اجتماعي امكان پذير است

ماده 29. مشاغل قابل شمول در نظام كارمزد ساعتي نوعا مشاغلي هستند كه استاندارد زمان انجام كار توسط ابزار و يا دستگاه مورداستفاده از قبل مشخص شده و قابل مشخص شدن باشند. استفاده ازنظام كارمزد ساعتي در كارگاه هايي كه فعاليت آنها جنبه مستمر داردو يا به صورت فصلي يا در مقاطع زماني خاص فعاليت دارند موكول به اخذ موافقت اداره كار و امور اجتماعي محل است

ماده 30. ساير مقررات قانون كار و ضوابط و مقررات قانوني ناظربه كارگران كه در اين آيين نامه اشاره به آنها نگرديده در مورد كارگران مشمول نظام كارمزدي مزد ساعتي و كارمزد ساعتي نيز حاكم است

تبصره فعاليت هايي كه توسط صاحبان حرف پيشه و مشاغل آزاد مستقيما به مصرف كننده عرضه مي شود و در مدت معين ومحدود انجام مي گيرند مشمول اين آيين نامه نخواهند بود. (مانندمعلمين خصوصي كه به طور پاره وقت و غيرمستمر انجام وظيفه مي نمايند.)

اين آيين نامه در اجراي تبصره 2 ماده 35 قانون كار مشتمل بر 30ماده و 5 تبصره از طرف شوراي عالي كار پيشنهاد و در تاريخ 19/11/70 به تصويب وزير كار و امور اجتماعي رسيده است

آيين نامه اجرايي قانون الحاق يك تبصره به بند (1) ماده (81) قانون تأمين اجتماعي . مصوب 75 . (م 1 تا

ماده 1 _ همسران بيمه شدگان متوفي كه مجددا ازدواج دايم كرده اند و به تبع آن مستمري آنها قطع شده است از تاريخ فوت

شوهر دوم مجددا و با رعايت مقررات مربوط از مستمري ياد شده برخوردارمي شوند.

تبصره _ مستمري آن دسته از همسران بيمه شدگان متوفي كه مشمول قانون تامين اجتماعي بوده و شوهر دوم آنها قبل از تاريخ اجراي اين قانون فوت كرده است در صورتي كه شوهر دايم ديگري اختيارنكرده باشند، از تاريخ مراجعه و ارايه درخواست كتبي پرداخت مي شود.

ماده 2 _ مستمري موضوع اين آيين نامه شامل فوت همسر سوم و بعداز آن نمي شود. ملاك تشخيص و شناسايي شوهر دوم و فوت اومدارك رسمي مثبته است

ماده 3 _ بار مالي ناشي از اجراي اين قانون صرفا از محل سه درصد(3%) حق بيمه سهم دولت تامين مي شود و سازمان برنامه و بودجه موظف است حق بيمه هاي سهم دولت را همه ساله و به طورعلي الحساب در بودجه كل كشور منظور و به حساب سازمان تامين اجتماعي واريز كند.معاون اول رييس جمهور _ حسن حبيبي

آيين نامه انتخابات قانون شوراهاي اسلامي كار (مصوب 64) (م 1 تا م 23)

ماده 1. در اجراي ماده 1 قانون شوراهاي اسلامي كار در واحدهاي توليدي صنعتي كشاورزي و خدمات كه بيش از 35 نفر شاغل دائم مشمول قانون كار (صنعتي و كشاورزي داشته باشند شوراي اسلامي كار كه در اين آيين نامه به اختصار شورا ناميده مي شود،توسط وزارت كار و امور اجتماعي تشكيل مي گردد.

تبصره 1. ملاك تعيين تعداد كاركنان هر واحد فهرست حقوقي ماه گذشته كاركنان قبل از تشكيل شورا و در صورت اختلاف فهرست حقوقي سه ماه قبل از انتخابات مي باشد.

تبصره 2. تعيين نوع فعاليت واحد مطابق تعريفي است كه دراساسنامه آن واحد قيد گرديده است

تبصره 3. از نظر اين آيين نامه شاغل دائم به افرادي اطلاق مي شودكه در يكي از مشاغل دائم واحد مربوطه مشغول فعاليت باشند.

ماده 2. واحدهايي كه كار عمده آنها فصلي است

چنانچه فصل كارآنها در دو سال متوالي در هر سال كمتر از 6 ماه نباشد بنا به تشخيص وزارت كار و امور اجتماعي و با رعايت ماده يك اين آيين نامه مي توانند نسبت به تشكيل شورا اقدام نمايند.

ماده 3. تشخيص شركتهاي بزرگ دولتي و همچنين زمان تشكيل شورا در آنها با كسب نظر از دستگاه مربوطه به عهده شوراي عالي كار (موضوع ماده 55 قانون كار) مي باشد.

ماده 4. به منظور انتخاب اعضاي شورا، مجمع عمومي كاركنان موضوع تبصره 1 ماده 1 قانون كه تعيين كننده خط مشي شورا درچهارچوب قانون و آيين نامه اجرايي آن مي باشد از كليه كاركنان واحد، به استثناي مديريت تشكيل مي شود.

تبصره منظور از مديريت در اين آيين نامه اعضاي اصلي وعلي البدل هيات مديره مديرعامل و قائم مقام مديرعامل و مديرواحد مي باشد.

ماده 5. وزارت كار و امور اجتماعي جهت تشكيل شورا و نظارت بر انتخاب آن نماينده اي تعيين و به كاركنان و مديريت واحد معرفي مي نمايند.

ماده 6. نماينده وزارت كار و امور اجتماعي با هماهنگي مديريت واز طريق نشر آگهي كاركنان واحد را به تشكيل اولين مجمع عمومي جهت انتخاب نماينده مجمع در هيات تشخيص صلاحيت دعوت مي نمايد.

تبصره 1. انتخابات برطبق تبصره 2 ماده 1 قانون تشكيل شوراهاي اسلامي كار انجام خواهد شد.

تبصره 2. نماينده كاركنان در هيات تشخيص نبايد داوطلب عضويت در شورا باشد.

ماده 7. وزارت كار و امور اجتماعي براي تشكيل مجمع عمومي كاركنان و انتخاب اعضاي شورا اقدامات زير را از طريق مقتضي و باجلب همكاري كاركنان و مديريت واحدها انجام خواهد داد:

الف _ توجيه و راهنمايي كاركنان واحد در مورد قانون شوراها وآيين نامه هاي مربوط

ب _ فراهم آوردن زمينه تشكيل مجمع عمومي و دعوت كاركنان براي شركت در آن

ج _ تعيين دقيق تعداد اعضاي مجمع

عمومي در اجراي تبصره 1 ماده 1 و ماده 15 قانون

د _ تعيين تعداد اعضاي شوراي اسلامي (موضوع ماده 17 قانون .

ه _ تعيين محل و زمان انتخابات پس از هماهنگي با مديريت

و _ دريافت اسامي كانديداهاي عضويت در شوراي اسلامي و ارائه آن به هيات تشخيص صلاحيت

ز _ همكاري با هيات تشخيص صلاحيت جهت تهيه اطلاعات ومدارك مورد نياز.

ح _ نصب كليه آگهي ها و اطلاعيه هاي مربوط به انتخابات و تشكيل مجمع عمومي در محل مناسب

ط _ اقدام لازم جهت تشكيل جلسه مجمع عمومي به منظور انتخاب اعضاي شورا حداكثر ظرف يكماه پس از پايان مهلت اعلام داوطلبي باتوجه به مواد 10 و 12 اين آيين نامه

ي _ تهيه صندوقهاي راي و برگه هاي انتخابات و مهر هيات نظارت بر انتخابات

ك _ اعلام اسامي كانديداهاي عضويت در شوراي اسلامي پس ازتأييد هيات تشخيص صلاحيت و حداقل يك هفته قبل از تشكيل مجمع عمومي

تبصره 1. مديريت واحد در جهت تأمين امكانات لازم براي برگزاري صحيح انتخابات با نماينده وزارت كار و امور اجتماعي همكاري مي نمايد.

تبصره 2. داوطلبان عضويت در شورا، موظفند حداكثر ظرف مدت پنج روز از تاريخ انتشار آگهي مراتب داوطلبي خود را كتباً به واحد كار و امور اجتماعي محل اعلام و رسيد دريافت نمايند.

ماده 8. چنانچه پس از ايجاد فرصتهاي پيش بيني شده در قانون واين آيين نامه به دليل عدم كفايت تعداد كانديداها عدم تشكيل مجمع عمومي و يا عدم حصول حد نصاب لازم در راي گيري (موضوع تبصره 2 ماده 1 قانون تشكيل شوراي اسلامي كار ميسر نگردد،انتخابات براي يك سال به تعويق خواهد افتاد.

ماده 9. نماينده وزارتخانه مربوطه در هيات تشخيص صلاحيت موضوع بند 2 تبصره ماده 2 قانون در مورد واحدهاي دولتي

ووابسته به دولت نماينده وزارتخانه اي خواهد بود كه واحد تابع ياوابسته به آن مي باشد و در مورد نهادها و بخش خصوصي نماينده وزارتخانه ايست كه فعاليت آن واحد در حيطه نظارت آن وزارت قراردارد.

ماده 10. هيات تشخيص صلاحيت موظف است حداكثر ظرف مدت 15 روز از تاريخ پايان مهلت اعلام داوطلبي نسبت به بررسي صلاحيت داوطلبان و اعلام نتيجه آن اقدام نمايد.

تبصره هيات مي تواند در رابطه با صلاحيت داوطلبان باتوجه به شرايط مندرج در ماده 2 قانون به طرق مقتضي تحقيق نمايد ونظرات آن با اكثريت آرا قطعي است

ماده 11. هياتهاي تشخيص صلاحيت در مورد افرادي كه قبل از 22بهمن سال 57 عضو هيات مديره سنديكا و يا نماينده كارگران درواحدها بوده اند براي احراز شرط اعتقاد و التزام عملي آنها به اسلام و ولايت فقيه و وفاداري به قانون اساسي جمهوري اسلامي دقت لازم معمول خواهند داشت

ماده 12. مجمع عمومي حداكثر پس از 15 روز از اعلام نظر هيات تشخيص صلاحيت تشكيل و با رعايت تبصره 2 ماده 1 قانون تحت نظارت هيات نظارت بر انتخابات (موضوع ماده 13 اين آيين نامه نسبت به انتخاب اعضاي شورا راي گيري به عمل خواهد آورد.

ماده 13. وزارت كار و امور اجتماعي در اجراي ماده 3 قانون به منظور حسن جريان امر انتخابات شوراها، از هيات تشخيص صلاحيت به عنوان هيات نظارت بر انتخابات دعوت به عمل مي آورد.

ماده 14. تعداد نمايندگان منتخب مجمع عمومي كاركنان در شوراباتوجه به مواد 1 و 17 قانون به نسبت هاي مقرر در زير خواهد بود:

از 36 نفر تا 150 نفر _ 2 نفر عضو اصلي 2 نفر عضو علي البدل

از 151 نفر تا 500 نفر _ 4 نفر عضو اصلي 3 نفر عضو علي البدل

از 501

نفر تا 1000 نفر _ 6 نفر عضو اصلي 4 نفر عضو علي البدل

از 1001 نفر تا 5000 نفر _ 8 نفر عضو اصلي 5 نفر عضو علي البدل

از 5000 نفر به بالا _ 10 نفر عضو اصلي 6 نفر عضو علي البدل

تبصره در صورتي كه در اين انتخابات اعضاي اصلي و علي البدل مورد نياز انتخاب نشوند، انتخابات نسبت به داوطلب يا داوطلباني كه حدنصاب مقرر را به دست نياورده اند ظرف مدت يك هفته الي 15 روز تجديد خواهد شد.

ماده 15. نماينده مديريت در شورا كه حتي الامكان يكي از افرادمورد اشاره در تبصره ماده 5 خواهد بود حداكثر ظرف مدت يك هفته از تاريخ اتمام انتخاب نمايندگان مجمع عمومي تعيين و كتباًبه وزارت كار و امور اجتماعي معرفي مي شوند.

ماده 16. اخذ راي به صورت مستقيم و مخفي بوده و هريك ازشركت كنندگان فقط حق دادن يك راي را خواهند داشت

تبصره 1. هريك از كاركنان شركت كننده در مجمع عمومي ورقه سفيدي را كه به امضاي و مهر هيات نظارت رسيده باشد دريافت وبا نوشتن نام و نام خانوادگي افراد موردنظر خود (حداكثر به تعداداعضاي اصلي و علي البدل شورا) آن را در صندوق راي گيري خواهدانداخت

تبصره 2. كاركناني كه سواد نوشتن نداشته باشند، مي توانند از افرادباسواد مورد اعتماد خويش كمك بگيرند.

ماده 17. پس از شمارش آرا، صورت جلسه اي در پنج نسخه باامضاي هيات نظارت تنظيم و حائزين اكثريت آرا با رعايت ماده 15به ترتيب به عنوان اعضاي اصلي و علي البدل تعيين مي گردند، يك نسخه از صورت جلسه تنظيمي به وزارت كار و امور اجتماعي ويك نسخه به مديريت و يك نسخه به هيات تشخيص موضوع ماده 22 قانون و يك نسخه به شورا تسليم و نسخه پنجم

نيز جهت اطلاع كاركنان در واحد مربوطه الصاق خواهد شد.

تبصره در صورت تساوي آرا تقدم و تأخر به قيد قرعه تعيين مي شود.

ماده 18. معترضين به انتخابات مي توانند حداكثر ظرف يك هفته بعد از برگزاري انتخابات اعتراض خود را به هيات نظارت اعلام نمايند و هيات مذكور موظف است حداكثر ظرف مدت پنج روز به موضوع رسيدگي و نظر قطعي خود را در مورد صحت و سقم اعتراضات واصله اعلام نمايد.

تبصره در صورت ابطال كليه و يا قسمتي از انتخابات نسبت به تجديد يا تكميل قسمت باطل شده اقدام و كليه مراحل مذكور در اين آيين نامه براي آن تكرار مي شود.

ماده 19. شورا حداكثر پس از يك هفته از خاتمه مراحل انتخابات جهت انجام وظايف مندرج در تبصره 4 ماده 3 قانون تشكيل جلسه مي دهد چنانچه رييس نايب رييس يا منشي شورا به سمت هاي رياست مديريت عامل خزانه داري شركتهاي تعاوني يا عضويت شوراهاي شهر، شهرستان استان و يا نمايندگي مجلس شوراي اسلامي درايند شورا مي تواند نسبت به تجديد انتخاب رييس نايب رييس و منشي اقدام نمايد.

ماده 20. شوراي اسلامي كار، پس از ثبت در وزارت كار و اموراجتماعي داراي شخصيت حقوقي بوده و مدت اعتبار آن دو سال خواهد بود.

ماده 21. در موارد ابهام اين آيين نامه نظر وزارت كار و اموراجتماعي لازم الرعايه خواهد بود.

ماده 22. وزارتخانه ها، واحدهاي دولتي و وابسته به دولت ونهادهاي قانوني در جهت حسن اجراي قانون شوراها، همكاريهاي لازم را با وزارت كار به عمل آورده و در صورت نياز، تجهيزات ونيروي انساني لازم را در اختيار آن قرار خواهند داد.

ماده 23. مهلت هاي مقرر در اين آيين نامه بدون احتساب ايام تعطيل خواهد بود.

آيين نامه چگونگي بازرسي كار موضوع تبصره ماده 99 قانون كار. مصوب 77 . (م 1 تا م 19)

ماده 1. بازرسان كار موظفند در جهت نظارت بر حسن اجراي مقررات قانون كار و آيين نامه هاي مربوطه به ويژه

مصوبات شوراي عالي حفاظت فني مقررات حمايتي مربوط به مدت كار،مزد، رفاه كارگران اشتغال زنان كارگران نوجوان و اتباع خارجي مرخصي نوبت كاري كار شبانه اضافه كاري كمك هزينه مسكن وخواربار و اياب و ذهاب كارگران كمك عائله مندي بيمه پاداش افزايش توليد و طبقه بندي مشاغل كارگران مراتب را مورد بررسي وتحقيق قرار داده و به مداركي كه مربوط به امور كار و كارگر كارگاه باشد مراجعه و در صورت نياز از تمام و يا قسمتي از دفاتر، اسناد و مدارك مذكور رونوشت تحصيل نمايند.

ماده 2. بازرسي از كارگاه هاي مشمول قانون كار به استثناي كارگاه هاي خانوادگي بدون اطلاع قبلي كارفرما و نياز به اجازه وي براساس برنامه از پيش تعيين شده از طرف واحد مربوطه انجام مي پذيرد.

تبصره بازرسان كار موظفند هنگام بازرسي كارت شناسايي ويژه بازرسي را كه به امضاي وزير كار و امور اجتماعي رسيده است همراه داشته باشند و به كارفرما يا نماينده وي ارائه نمايند.

ماده 3. بازرسان كار موظفند به منظور نظارت بر حسن اجراي مقررات و آيين نامه هاي مصوب شوراي عالي حفاظت فني از همه قسمت هاي كارگاه بازرسي ايمني به عمل آورند.

ماده 4. بازرسان كار بايد هنگام بازرسي از كارگاه ها با توجه به نوع صنعت و نوع كار، به آيين نامه هاي مربوطه توجه و به مواد آن استناد نمايند.

ماده 5. بازرسان كار در مواردي كه ادامه كار دستگاه يا قسمتي ازكارگاه را خطرناك تشخيص مي دهند، موظفند مراتب را كتباوازطريق اداره متبوع خود جهت توقف كار و رفع خطر به كارفرما ابلاغ كنند.

ماده 6. بازرسان كار موظفند در موارد لزوم ضمن ارائه توضيحات كافي به كارگران و كارفرمايان نسبت به راهنمايي وآموزش حضوري آنان اقدام نمايند.

ماده 7. بازرسان كار موظفند در صورت مشاهده توليدماشين آلات غير ايمن و خطرناك با توجه به

ماده 88 و 89 قانون كار، تذكرات و راهنمايي هاي لازم را كتبا و از طريق اداره متبوع خودبه كارفرمايان مربوطه ابلاغ نمايند.

ماده 8. بازرسان كار موظفند پس از انجام بازرسي در مورد كليه مشاهدات خود، طبق دستورالعمل هاي اداره كل بازرسي كار ازمشخصات كارگاه و نواقص موجود گزارش كتبي تهيه و به اداره متبوع خود تسليم كنند.

ماده 9. بازرسان كار مكلفند نواقص و ايرادات موجود راحضورا به مسؤولين كارگاه اعلام و سپس مراتب را كتبا و از طريق اداره متبوع خود به كارفرما و با تعيين مهلت معقول و مناسب درجهت رفع نواقص و ايرادات ابلاغ نمايند.

ماده 10. در صورت عدم اجراي موارد ابلاغ شده و عدم رفع تمام يا برخي از نواقص و ايرادات بازرسان كار موظف به درخواست تعقيب متخلفين ازمراجع قضايي از طريق اداره متبوع خود مي باشند.

ماده 11. بازرسان كار موظفند كليه حوادث ناشي از كار رابراساس مقررات و دستورالعمل هاي مربوطه كه از طرف اداره كل بازرسي كار صادر مي شود، مورد بازرسي بررسي و تجزيه و تحليل قرار داده و نسبت به تهيه و تنظيم گزارشات و ابلاغ دستورالعمل هاي لازم به كارفرما به منظور جلوگيري از وقوع حوادث مشابه اقدام نمايند.

ماده 12. بازرسان كار موظفند رونوشت گزارش حوادث را به مراجع درخواست كننده (انتظامي و قضايي از طريق اداره متبوع خود ارسال دارند.

ماده 13.درهنگام بررسي حوادث منجربه فوت ونقص عضو،بازرسان كار موظفند نظريه پزشكي قانوني را اخذ و مورد توجه قرار دهند.

ماده 14. بررسي حوادث منجر به فوت يا نقص عضوحتي الامكان توسط 2 نفر از بازرسان كار انجام شود.

تبصره بازرسان كار با كمتر از سه سال سابقه كار تجربي نمي توانند به بررسي حوادث منجر به فوت و نقص عضو مستقلا اقدام نمايند.

ماده 15. بررسي مجدد حوادث ناشي از كار و ابراز نظريه كارشناسي صرفا به درخواست مراجع

قضايي امكان پذير مي باشد.

ماده 16. در بررسي حوادث ناشي از كار چنانچه حادثه به علت نواقص ايمني كارگاه يا ماشين آلات مربوطه اتفاق افتاده باشد بازرس كار موظف است طبق ماده 105 قانون كار اقدام نمايد.

ماده 17. بازرسان كار مكلفند براي تشكيل و فعال نمودن كميته هاي حفاظت فني و بهداشت كار از كارگاه هاي مشمول باكارفرمايان همكاري نموده و در صورت لزوم با شركت در جلسات متشكله با اين كميته ها تبادل نظر كنند.

ماده 18. جهت ارتقاي فرهنگ ايمني كارگران و كارفرمايان بازرسان كار بايد در كلاسهاي آموزشي كه توسط وزارت كار و اموراجتماعي تشكيل مي گردد شركت و نسبت به تدريس دروس ايمني و حفاظتي اقدام نمايند.

ماده 19. نماينده مورد نظر در مواد 173 _ 174 _ 175 _ 176 _177 قانون كار (فصل يازدهم از بين بازرسان كار واحد كار و اموراجتماعي محل انتخاب مي گردد.

اين آيين نامه مشتمل بر 19 ماده و 2 تبصره به استناد تبصره ماده 99 قانون كار جمهوري اسلامي ايران در جلسه مورخ 19/8/77شوراي عالي حفاظت فني تهيه و در تاريخ 8/9/77 به تصويب وزير كار و امور اجتماعي رسيد.

جدول نرخ پايه در گروه ها در كليه طرح هاي طبقه بندي مشاغل

مصوب وزارت كار و امور اجتماعي

10 9 8 7 6 5 4 3 2 1 گروه

255 250 245 240 235 230 225 220 215 210 نرخ پايه

20 19 18 17 16 15 14 13 12 11 گروه

350 340 330 320 310 300 290 280 270 260 نرخ پايه

ابوالقاسم كرم بيگي

مدير كل بهره وري و مزد

آيين نامه چگونگي تشكيل جلسات و نحوه رسيدگي هيأت حل اختلاف . مصوب 69 . (م 1 تا م 10

مصوب 12 اسفند 1369 شوراي عالي كار

ماده 1. هيات حل اختلاف از سه نفر نماينده كارگران به انتخاب كانون هماهنگي شوراهاي اسلامي كار

استان يا كانون انجمن هاي صنفي كارگران استان و يا مجمع نمايندگان كارگران واحدهاي منطقه و سه نفر نماينده كارفرمايان به انتخاب مديران واحدهاي منطقه وسه نفر نماينده دولت (مديركل كار و امور اجتماعي فرماندار ورييس دادگستري محل و يا نمايندگان آنها براي مدت دو سال تشكيل مي گردد.

تبصره جهت تسريع در امر رسيدگي در هر استان به تعدادموردنياز هيات حل اختلاف تشكيل مي گردد.

ماده 2. جلسات هيات حل اختلاف در محل كار و امور اجتماعي وحتي المقدور در خارج از وقت اداري به رياست مديركل كار و اموراجتماعي و يا نماينده او تشكيل خواهد شد.

تبصره 1. در صورتي كه جلسات هيات حل اختلاف در ساعات اداري تشكيل شود كارفرما مكلف است با مأموريت نماينده كارگردر جلسات هيات موافقت نمايد.

تبصره 2. دعوت از اعضاي هيات حل اختلاف براي تشكيل جلسات با واحد كار و امور اجتماعي خواهد بود.

ماده 3. جلسات هيات حل اختلاف با حضور حداقل هفت نفر ازاعضاي رسميت خواهد داشت و تصميمات هيات با اكثريت پنج رأي از آراي افراد حاضر معتبر خواهد بود.

ماده 4. در صورتي كه هريك از نمايندگان كارگران و كارفرمايان سه جلسه متوالي يا پنج جلسه غيرمتوالي ظرف پانزده جلسه غيبت غيرموجه داشته باشند واحد كار و امور اجتماعي مي تواند غيبت رادر حكم استعفا تلقي نمايد.

تبصره واحد كار و امور اجتماعي مكلف است بلافاصله نسبت به انتخاب جانشين نماينده مستعفي براساس مقررات اقدام نمايد.

ماده 5. غيبت غيرموجه نمايندگان دولت در جلسات هيات حل اختلاف تقصير اداري محسوب مي شود و مراتب جهت پيگيري امربه وزير كار و امور اجتماعي منعكس مي گردد.

ماده 6. وظايف هيات حل اختلاف عبارت از انجام وظايفي است كه طبق قانون كار و ساير قوانين و مقررات به عهده هيات حل اختلاف گذاشته

شده است

ماده 7. رسيدگي به پرونده ها به ترتيب تاريخ وصول مي باشد ولي هيات حل اختلاف مي تواند به پيشنهاد واحد كار و امور اجتماعي به پرونده خاصي خارج از نوبت رسيدگي نمايد.

ماده 8. تصميمات هيات حل اختلاف در دفتر مخصوصي ثبت خواهد شد و ابلاغ آنها به طرفين با واحد كار و امور اجتماعي محل مي باشد. اشخاص ذي نفع مي توانند از آراي صادره هيات رونوشت اخذ نمايند.

ماده 9. ميزان حضور اعضاي هياتهاي حل اختلاف به پيشنهاد وزيركار و امور اجتماعي به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 10. اين آيين نامه شامل 9 ماده و 4 تبصره در جلسه مورخ 12/12/69 شوراي عالي كار تهيه و در تاريخ 12/12/69 به تصويب وزير كار و امور اجتماعي رسيد.

نمايندگان دولت نمايندگان كارگران نمايندگان كارفرمايان

آيين نامه چگونگي تشكيل حدود وظايف و اختيارات و چگونگي عملكرد انجمنهاي صنفي و كانونهاي مربوط _ موضوع ماده (131) قانون كار. مصوب 71 هيات وزيراتن

فصل اول چگونگي تشكيل انجمنهاي صنفي وكانونهاي مربوط(م 1 تا م 6

ماده 1. در اجراي ماده (131) قانون كار جمهوري اسلامي ايران به منظور حفظ حقوق و منافع مشروع و قانوني و بهبود وضع اقتصادكارگران و كارفرمايان كه خود متضمن منافع جامعه نيز باشد، كارگران مشمول قانون كار و كارفرمايان هر حرفه يا صنعت مي توانند بارعايت مقررات قانوني و اين آيين نامه مبادرت به تشكيل انجمن صنفي نمايند.

ماده 2. كمترين نصاب لازم براي تشكيل انجمن صنفي كارگري درسطح كارگاه ده نفر و در صنف دست كم پنجاه عضو از صنف مربوط از كارگاه هاي مختلف مي باشد. انجمن صنفي كارفرمايي دست كم با عضويت ده شخصيت حقوقي يا حقيقي تشكيل مي شود.

تبصره عضويت كارگران و كارفرمايان به اعتبار شغل و فعاليتهاي مختلف در انجمنهاي صنفي متفاوت مجاز است ولي آنها نمي توانند در بيش از يك انجمن صنفي كارگري و كارفرمايي به عنوان عضو هيات مديره يا بازرس انتخاب شوند.

ماده 3. به منظور هماهنگي در انجام وظايف محول شده و قانوني انجمنهاي صنفي كارگري و كارفرمايي هر

صنعت يا حرفه يك استان مي توانند مطابق اين آيين نامه نسبت به تشكيل كانون انجمنهاي صنف آن صنعت يا حرفه در آن استان اقدام نمايند.

تبصره كانونهاي انجمنهاي صنفي حرفه يا صنعت خاص دراستانها از اجتماع اعضاي اصلي هيات مديره دست كم پنج انجمن صنفي مربوط تشكيل مي شود. (اين كانونها مي توانند داراي تشكيلات مركزي در سطح كشور باشند.)

ماده 4. كانونهاي انجمنهاي صنفي صنعت يا حرفه خاص در هراستان مي توانند جداگانه نسبت به تشكيل كانون انجمنهاي صنفي حرف آن استان اقدام نمايند.

تبصره كانون انجمنهاي صنفي يا حرف در هر استان توسط نمايندگان معرفي شده از سوي كانونهاي انجمنهاي صنفي صنعت ياحرفه خاص آن استان به تعداد انجمنهاي صنفي عضو و نمايندگان معرفي شده از طرف انجمنهاي صنفي كه كانون مربوط را ندارند،تشكيل مي شود.

ماده 5. كانون انجمنهاي صنفي هر استان از نمايندگاني كه كانون انجمنهاي صنفي صنايع و كانون انجمنهاي صنفي حرف آن استان معرفي مي كنند، تشكيل مي شود.

تبصره تعداد پنج نفر از نه نفر اعضاي اصلي و دو نفر از چهار نفراعضاي علي البدل هيات مديره كانون استان را كانون انجمنهاي صنفي صنايع انتخاب و معرفي مي كند.

ماده 6. كانون عالي انجمنهاي صنفي سراسر كشور توسط هيات مديره كانون انجمنهاي صنفي دست كم پنج استان تشكيل مي شود.

فصل دوم هيأت مؤسس و اركان انجمنهاي صنفي و كانونهاي مربوط م 7 تا م 11)

ماده 7. به منظور تاسيس انجمنهاي صنفي و كانونهاي مربوط هياتي به نام هيات موسس مركب از دست كم سه نفر از افراد ذيربط با توجه به نوع تشكل انجمنهاي صنفي و كانونهاي مربوط براي فراهم آوردن مقدمات لازم تشكيل مي شود.

تبصره وظايف هيات موسس عبارتند از:

1 _ تهيه و پيش نويس اساسنامه با رعايت مواد (12) و (13) اين آيين نامه

2 _ تهيه فهرست مشخصات داوطلبان عضويت

3 _ دعوت از اعضاء جهت شركت

در مجمع عمومي به منظور تصويب اساسنامه و انجام انتخابات

ماده 8. اركان انجمن صنفي عبارت است از:

1 _ مجمع عمومي

2 _ هيات مديره

3 _ بازرسان

تبصره چگونگي تشكيل مجامع عمومي حدود وظايف و اختيارت هيات مديره و بازرسان در اساسنامه انجمن تعيين خواهد شد.

ماده 9. اركان كانون انجمن هاي صنفي استان به شرح زير مي باشد:

1 _ مجمع عمومي نمايندگان

2 _ هيات مديره كانون استان

3 _ بازرسان

تبصره چگونگي تشكيل مجمع عمومي نمايندگان حدود وظايف و اختيارات هيات مديره كانون استان و بازرسان در اساسنامه انجمن تعيين مي شود.

ماده 10. اركان كانون عالي انجمنهاي صنفي سراسر كشور بدين شرح است

1 _ مجمع عمومي سراسري نمايندگان

2 _ هيات مديره كانون عالي

3 _ بازرسان

تبصره چگونگي تشكيل مجمع عمومي سراسري نمايندگان حدود وظايف و اختيارات هيات مديره كانون عالي بازرسان در اساسنامه كانون عالي تعيين خواهد شد.

ماده 11. هيات مديره انجمنهاي صنفي و كانونهاي مربوط مكلفنددست كم سه ماه قبل از پايان دوره مجمع عمومي را براي تجديدانتخابات دعوت نمايند.

هيات مديره انجمنهاي صنفي و كانونهاي مربوط تا تعيين هيات مديره جديد كليه مسووليت هاي قبلي را به عهده خواهند داشت

تبصره 1. بازرسان يا يك سوم از اعضاء مي توانند در هر زماني كه تشخيص مي دهند نسبت به تشكيل جلسه مجمع عمومي اقدام نمايند.

تبصره 2. حداكثر دو ماه پس از پايان دوره بازرس نسبت به تشكيل مجمع عمومي و تجديد انتخابات اخطار مي دهد. يك سوم اعضا حداكثر تا چهارماه فرصت دارند تا نسبت به تشكيل مجمع عمومي و تجديد انتخابات اقدام نمايند.

تبصره 3. چنانچه حداكثر شش ماه پس از پايان دوره تجديد انتخابات صورت نگرفته باشد، بازرسان مكلفند انحلال تشكل

انجمن صنفي يا كانون مربوط را به وزارت كار و امور اجتماعي و ساير مراجع ذي ربط اعلام نمايند.

فصل سوم چگونگي ثبت و انحلال انجمنهاي صنفي و كانونهاي مربوط م 12 تا م 20)

ماده 12. كمترين اطلاعات و مشخصاتي كه بايد در اساسنامه انجمنهاي صنفي و كانونهاي مربوط درج شود، ظرف سه ماه ازتاريخ تصويب اين آيين نامه بنا به پيشنهاد وزارت كار و اموراجتماعي به تصويب شوراي عالي كار خواهد رسيد.

ماده 13. كليه انجمنهاي صنفي و كانونهاي مربوط كانون انجمنهاي صنفي در استان و كانون عالي انجمنهاي صنفي در كل كشور، به هنگام تشكيل موظف به تنظيم اساسنامه با رعايت مقررات قانوني و طرح و تصويب آن در مجمع عمومي مربوط و ثبت در وزارت كارو امور اجتماعي مي باشند.

ماده 14. ثبت اساسنامه انجمنهاي صنفي كارگري و كارفرمايي وكانونهاي مربوط و هرگونه تغيير يا اصلاح اساسنامه همچنين انتخاب يا تغيير مسوولان مستلزم تسليم مدارك زير به وزارت كارو امور اجتماعي است

1 _ دو نسخه تقاضانامه تاسيس انجمنهاي صنفي يا كانونهاي مربوط در مرحلة اول

2 _ دو نسخه اساسنامه

3 _ دو نسخه صورتجلسه مجمع عمومي در خصوص تصويب يا اصلاح اساسنامه يا انتخاب يا تجديد انتخاب اعضاي هياتهاي مديره هياتهاي مديره كانون استان و كانون عالي و بازرسان

4 _ آگهي منتشر شده هيات مؤسس مربوط به تاسيس انجمن صنفي كارگري يا كارفرمايي يا كانونهاي مذكور در اين آيين نامه در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار يا روزنامه هاي محلي

5 _ يك نسخه صورت اسامي شركت كنندگان در مجمع عمومي كه به امضاي ايشان رسيده باشد.

ماده 15. وزارت كار و امور اجتماعي پس از دريافت مدارك يادشده در ماده (14) در صورت تكميل و صحت مدارك ظرف يك ماه نسبت به ثبت صدور گواهي صحت انتخابات و انتشار آگهي ثبت در روزنامه

رسمي كشور و يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار به هزينه تشكل ذي ربط اقدام خواهد نمود.

تبصره وزارت كار و امور اجتماعي مكلف است هنگام ثبت مراقبت نمايد كه وظايف مصوب در اساسنامه با ساير قوانيني كه وظايف خاصي را براي صنوف پيش بيني نموده است از قبيل قوانين نظام صنفي نظام پزشكي كانون وكلاي دادگستري و ...،تداخل يا مغايرت نداشته باشد.

ماده 16. ثبت دو تشكل انجمن صنفي يا كانونهاي مربوط با يك نام و تحت يك عنوان مجاز نيست

ماده 17. انحلال انجمنهاي صنفي كارگري يا كارفرمايي يا كانونهاي مربوط موجب تضييع حق يا اسقاط تكليف دو طرف قرارداد در پيمانهاي دسته جمعي منعقد شده قبلي نخواهد بود.

تبصره ايفاي تعهدات و تصفيه حسابها به عهده هياتهاي تصفيه تشكل انجمن صنفي كارگري يا كارفرمايي يا كانونهاي مربوط به انتخاب مجمع عمومي خواهد بود. در صورت عدم انتخاب بازرسان و رييس هيات مديره اين وظيفه را عهده دار خواهند بود.

ماده 18. پس از انحلال انجمن صنفي كارگري يا كارفرمايي ياكانونهاي مربوط ثبت آن از سوي وزارت كار و امور اجتماعي لغو و مراتب به هزينه آن تشكل در روزنامه رسمي كشور و يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار جهت اطلاع عموم درج خواهد شد.

تبصره هزينه هاي نظارت بر انتخابات ثبت و آموزش انجمنها،توسط وزارت كار و امور اجتماعي از محل همكاريهاي اعضا و خودياري آنان تأمين مي شود. ميزان پرداختي هر انجمن پس ازتعيين در شوراي عالي كار، قابل وصول خواهد بود. چنانچه در زمان انحلال انجمن صنفي كارگري يا كارفرمايي كانونهاي مربوط فاقددارايي باشند، هزينه درج آگهي از محل درآمد حاصل از اجراي اين تبصره پرداخت خواهد شد.

ماده 19. ثبت تشكل هاي صنفي موضوع اين آيين نامه و نظارت برانتخابات و فعاليت آنها به عهده

وزارت كار و امور اجتماعي است در صورتي كه اداره كل سازمانهاي كارگري و كارفرمايي در وزارتخانه ياد شده فعاليت انجمن صنفي يا يكي از اعضاي هيات مديره آن رامغاير با قوانين و مقررات تشخيص دهد، مراتب را جهت اخذتصميم حسب مورد به هيات حل اختلاف يا دادگاه صالح ارجاع مي كند.

ماده 20. كليه انجمنهاي صنفي و كانونهاي مربوط مكلفند تاريخ تشكيل مجامع عمومي خود را دست كم پانزده روز قبل از تشكيل و بدون احتساب ايام تعطيل به طور كتبي به وزارت كار و اموراجتماعي اعلام نمايد.

فصل چهارم وظايف واختيارات انجمنهاي صنفي وكانونهاي مربوط (م 21 تا م 24)

ماده 21. وظايف و اختيارات انجمنهاي صنفي كارگري به شرح زيراست

1 _ كوشش در جهت استيفاي حقوق و خواستهاي مشروع و قانوني اعضا.

2 _ دريافت حق عضويت و كمكهاي داوطلبانه به ترتيبي كه دراساسنامه مقرر مي شود.

3 _ همكاري در جهت تاسيس و تقويت شركتهاي تعاوني صندوق قرض الحسنه همچنين تلاش در جهت تامين امكانات رفاهي اعضابا رعايت مقررات مربوط

4 _ همكاري با وزارت كار و امور اجتماعي در جهت شناخت مشكلات كارگري و اجراي قانون كار.

5 _ عضويت در كانون انجمنهاي صنفي استان پس از تصويب مجمع عمومي مربوط

6 _ فعاليت مشترك با كانون انجمنهاي صنفي استان و كانون عالي انجمنهاي صنفي سراسر كشور در حدود قوانين و مقررات كشور.

7 _ همكاري با ساير تشكلهاي كارگري و كارفرمايي و انجام سايروظايف و اختياراتي كه به موجب قانون بر عهده انجمنهاي صنفي قرارداده شده است

ماده 22. وظايف و اختيارات كانونهاي استان و كانون عالي انجمنهاي صنفي كارگري به شرح زير است

1 _ ايجاد هماهنگي بين انجمنهاي صنفي و كانونهاي انجمنهاي صنفي استانها.

2 _ همكاري با دستگاههاي اجرايي و مراجع ذي ربط به منظورحسن اجراي قوانين

و مقررات مربوط به تشكلهاي كارگري ازراههاي مختلف از جمله برگزاري گردهماييهاي مربوط

3 _ ارائه نظر مشورتي و حقوقي در خصوص تهيه لوايح و طرحهاي مربوط به قوانين كار و تامين اجتماعي مسايل رفاهي و حقوق قانوني كارگران به مراجع ذي ربط

4 _ انتخاب نمايندگان قانوني كارگران در مراجع و مجامع قانوني داخلي و بين المللي با توجه به آيين نامه ماده (136) قانون كار ومقررات مربوط

5 _ كوشش در جهت استيفاي حقوق صنفي و خواستهاي مشروع وقانوني اعضا.

ماده 23. وظايف و اختيارات انجمنهاي صنفي و كانونهاي انجمنهاي صنفي استاني كارفرمايي به شرح زير است

1 _ كوشش در جهت استيفاي حقوق صنفي و خواستهاي مشروع وقانوني اعضا.

2 _ جمع آوري اطلاعات بررسي و تحقيق درباره مشكلات شناخت نيازها و الويتها.

3 _ برنامه ريزي براي تامين نيازها، توسعه و گسترش فعاليتها.

4 _ كوشش در ارتقاي ظرفيت توليد، انتقال و نوآوري تكنولوژيك

5 _ سعي در بهبود و كيفيت توليد، با بررسي شناخت استقرارروشهاي نوين كنترل كيفيت

6 _ كوشش در جهت هماهنگي در آموزش و تامين نيروي انساني مورد نياز، همكاري با وزارت كار و امور اجتماعي و ساير دستگاههاو نهادهاي ذي ربط براي انجام آموزشهاي مربوط به حفاظت فني وبهداشت كار.

7 _ همكاري در جهت تاسيس و تقويت شركتهاي تعاوني مرتبط باوظايف انجمن

8 _ قبول مسؤوليت و همكاري با وزارتخانه ها، سازمانها و نهادهاي رسمي در انجام وظايف و تكاليفي كه اين دستگاهها به كانونهاي استاني انجمن محول مي كنند و آمادگي براي ارائه مشورتهاي لازم به آنها.

9 _ عضويت و ايجاد ارتباط با تشكلها و سازمانهاي مرتبط باوظايف انجمنهاي صنفي يا كانونهاي استاني در داخل يا خارج ازكشور در چهارچوب فعاليتهاي صنفي و قوانين

و مقررات كشور.

10 _ جمع آوري حق عضويت و كمكهاي داوطلبانه به ترتيبي كه دراساسنامه مقرر مي شود.

11 _ همكاري با انجمنهاي صنفي كارگري يا كانوني استاني و ديگرانجمنهاي صنفي و كارفرمايي و ساير تشكلهاي كارفرمايي

12 _ ارائه نظر مشورتي و حقوقي در خصوص تهيه لوايح وطرحهاي مربوط به قوانين كار و تامين اجتماعي و مسايل رفاهي وحقوق قانوني كارفرمايان به مراجع ذي ربط

ماده 24. ساير اختيارات كانون عالي انجمنهاي صنفي كارفرمايي علاوه بر موارد مندرج در ماده (23) به شرح زير است

1 _ ايجاد هماهنگي بين انجمنهاي صنفي و كانونهاي انجمنهاي صنفي استانها.

2 _ همكاري با دستگاههاي اجرايي و مراجع ذي ربط جهت حسن اجراي قوانين و مقررات مربوط

3 _ انجام تحقيقات لازم به منظور ارائه نظر مشورتي در خصوص تهيه لوايح و طرحهاي مربوط به قوانين كار و تامين اجتماعي

4 _ ارائه نظرات حقوقي جهت دفاع از حقوق اعضا.

5 _ انتخاب نمايندگان قانوني كارفرمايان در مراجع و مجامع قانوني داخلي و بين المللي ياد شده در قانون كار و آيين نامه هاي مربوط

معاون اول رييس جمهور _ حسن حبيبي

آيين نامه كارهاي سخت و زيان آور مصوب 71 (م 1 تا م 20)

ماده 1. كار سخت و زيان آور كارهايي است كه در آنها عوامل فيزيكي شيميايي مكانيكي و بيولوژيكي محيط كار، غير استاندارد بوده كه در اثر اشتغال كارگر تنشي به مراتب بالاتر از ظرفيتهاي طبيعي (جسمي و رواني در وي ايجاد مي گردد كه نتيجه آن بيماري شغلي و عوارض ناشي از آن مي باشد.

تبصره كارهايي كه در آن عوامل و شرايط محيط كار به دليل نقص يا عدم استفاده از امكانات فني و مهندسي و موازين پيشگيري غيراستاندارد باشد چنانچه با رفع نقص و يا بكارگيري امكانات فوق بتوان اين عوامل را به حد استاندارد و مجاز

رسانيد جزء كارهاي سخت و زيان آور محسوب نمي گردد.

تشخيص اين امر به عهده كميته ماده 18 اين آيين نامه خواهد بود. براين اساس كارهاي سخت و زيان آور به شرح مواد آتي خواهد بود.

ماده 2. كار در معادن اعم از تحت الارضي يا سطح الارضي كه ايجاب مي نمايد كارگران در تونلها و راهروهاي سرپوشيده به استخراج بپردازند.

تبصره كار استخراج شامل جداكردن يا منفجر ساختن مواد ازسطح كار، حمل مواد عمليات مربوط به انفجار، اداره تاسيسات آب و برق در داخل معدن و به طور كلي هرگونه مباشرت و نظارتي كه ايجاب نمايد كارگر در تونلها، راهروها يا ميله هاي معدن انجام وظيفه نمايند، مي باشد.

ماده 3. حفر قنوات و چاهها و فاضل آبها و تونلهاي زيرزميني و كاردر مخارج سربسته

ماده 4. تخليه و حمل مواد مذاب از كوره هاي مشغول به كار و كارمستمر در مجاورت كوره هاي ذوب به نحوي كه كارگر در معرض مستقيم حرارت يا بخارات زيان آور متصاعد از كوره باشد.

ماده 5. كارگراني كه مستقيما و مستمرا در امر توليد در كارگاههاي دباغي سالامبورسازي و روده پاك كني اشتغال دارند و كار مستمر درگندآبروها _ جمع آوري حمل و دفن زباله شهري

ماده 6. كارگراني كه مستمرا به امر جمع آوري و انتقال و انبار كردن كود (نظافت مستمر طويله اصطبل سالنهاي پرورش طيور) درواحدهاي دامداري و طيور اشتغال دارند.

ماده 7. كار مستمر و مداوم در فضاي باز و در ارتفاع بيش از پنج مترازسطح زمين برروي دكلها،اطاقكهاي متحرك ،داربست هاو اسكلتها.

ماده 8. كار مداوم بر روي خطوط و پستهاي انتقال برق با فشارشصت و سه كيلو ولت و بالاتر.

ماده 9. مشاغل شن پاشي پخت اسفالت دستي قيرپاشي ومالچ پاشي

ماده 10. عمليات جوشكاري در داخل مخازن

ماده 11. كارهايي كه استمرار آنها موجبات ابتلا به بيماري هاي حاصل از اشعه را فراهم مي آورد نظير

كار با مواد راديواكتيو و قرارگرفتن در معرض پرتوهاي يونساز به تشخيص مراجع ذي صلاح وبه استناد قانون حفاظت در برابر اشعه مصوب جلسه مورخ بيستم فروردين ماه 1368 مجلس شوراي اسلامي

ماده 12. كار در محلهاي با فشار محيط بيش از حد مجاز از قبيل غواصي

ماده 13. كار مستمر در محيط هايي كه با وجود رعايت مقررات حفاظتي و ايمني موجبات بيماريهاي گوشي و يا كري كارگر رافراهم سازد.

ماده 14. كار در امور سمپاشي باغات و اشجار و مزارع وضدعفوني اماكن و طويله ها و آشيانه هاي مرغداري در زمان سمپاشي

ماده 15. كار كارگراني كه مستقيما در امر توليد و تركيب سموم وحشره كش ها اشتغال دارند در زمان انجام كار.

ماده 16. كار با وسايل داراي ارتعاش در حدي كه براي سلامتي كارگر زيان آور باشد.

ماده 17. مركز تحقيقات و تعليمات حفاظت و بهداشت كار حدمجاز و استاندارد هريك از مواد شيميايي و عوامل بيولوژيكي وفيزيكي كه در اين آيين نامه نام برده شده است پس از تشكيل كميته هاي تخصصي تعيين و جهت تصويب به شوراي عالي حفاظت فني پيشنهاد مي نمايد.

تركيب كميته هاي تخصصي تعيين و جهت تصويب به شوراي عالي حفاظت فني تعيين خواهد شد.

ماده 18. به منظور حسن اجراي مقررات اين آيين نامه كميته اي متشكل از اعضاي زير:

1 _ مديركل كار و امور اجتماعي استان كه رياست كميته را عهده دارخواهد بود.

2 _ بازرس كار استان به انتخاب مدير كل كار و امور اجتماعي

3 _ يك نفر نماينده سازمان تامين اجتماعي استان

4 _ يك نفر پزشك يا كارشناس بهداشت حرفه اي با معرفي سازمان منطقه اي بهداشت درمان و آموزش پزشكي استان

5 _ يك نفر نماينده كارفرما به انتخاب و معرفي كانون اتحاديه هاي صنفي استان

6 _ يك نفر نماينده كارگر

به انتخاب و معرفي كانون هماهنگي شوراهاي اسلامي كار استان يا كانون انجمنهاي كارگران استان يامجمع نمايندگان كارگران استان

7 _ يك نفر نماينده اداره كل صنايع استان

8 _ يك نفر نماينده اداره كل صنايع سنگين استان

9 _ يك نفر نماينده اداره كل معادن و فلزات استان

10 _ يك نفر نماينده اداره كل كشاورزي استان

11 _ يك نفر نماينده صنعت نفت استان

12 _ يك نفر نماينده سازمان حفاظت محيط زيست استان

13 _ يك نفر نماينده سازمان جهاد سازندگي استان

14 _ يك نفر از اساتيد دانشگاه با معرفي دانشگاه استان

در هر استان و محل اداره كل كار و امور اجتماعي و با وظايف زيرتشكيل مي گردد.

الف _ تطبيق مشاغل سخت و زيان آور با مواد اين آيين نامه و اعلام آن به مراجع ذي ربط

ب _ بررسي مشاغلي كه در اين آيين نامه كارهاي سخت و زيان آورذكر نگرديده است و از طرف كارگران يا كارفرمايان و ياساير مراجع سخت و زيان آوري آن تقاضا شده و اعلام به شوراي عالي حفاظت فني

ج _ بررسي مواردي كه شغل يا مشاغل به اتخاذ تدابير لازم حالت سختي و زيان آوري آنها از بين رفته ودر عداد مشاغل عادي درآمده اند و اعلام آن به مراجع ذيربط به منظور حذف مزايايي كه به عنوان مزاياي كار سخت و زيان آور پرداخت مي گرديده است

تبصره 1. جلسات كميته مذكور با حضور حداقل 7 نفر از اعضارسميت يافته و تصميمات كميته با اكثريت آراي حاضرين در جلسه معتبر خواهد بود.

تبصره 2. كميته قبل از اتخاذ تصميم موظف است نظريات كارشناسي را درخصوص ارزيابي محيط كار از نظر حد مجاز عوامل فيزيكي و شيميايي و مكانيكي شرايط كار و وسايل

استحفاظي جمعي و فردي از مركز تحقيقات و تعليمات حفاظت و بهداشت كارو يا ساير مراجع مورد تاييد وزارت كار و امور اجتماعي تحصيل نمايد.

ماده 19. كليه كارفرمايان مكلفند قبل از ارجاع كارهاي سخت وزيان آور به كارگران جديدالاستخدام و يا كارگراني كه مي خواهندجديدا به اينگونه كارها گمارده شوند ترتيب انجام معاينات پزشكي آنان را از لحاظ قابليت و استعداد جسماني متناسب با نوع كارهاي مرجوع بدهند.

ماده 20. مقررات اين آيين نامه به استناد تبصره ماده 52 قانون كارجمهوري اسلامي ايران مي باشد و ارتباط به تصميمات كميته هاي موضوع قانون بازنشستگي پيش از موعد بيمه شدگان تامين اجتماعي موضوع مصوبات مورخ 28/2/1367 و 24/6/1370مجلس محترم شوراي اسلامي كه مطابق با ضوابط و مقررات خاص خود و در ارتباط با شخص و شغل و زمان و موقعيت كار به مورداجرا گذاشته شده است ندارد.

اين آيين نامه مشتمل بر 20 ماده و 4 تبصره به استناد ماده 52 قانون كار جمهوري اسلامي ايران در جلسه نهايي مورخ 4/3/1370شوراي عالي كار تهيه و پس از بررسي مجدد و اصلاحاتي درجلسات متعدد شوراي عالي حفاظت فني در جلسه 12/8/71 تاييدو در تاريخ 29/9/71 به تصويب وزراي كار و امور اجتماعي وبهداشت درمان و آموزش پزشكي رسيد.

وزير كار و امور اجتماعي وزير بهداشت درمان و آموزش پزشكي

حسين كمالي رضا ملك زاده

آيين نامه نحوه تشكيل حدود وظايف و اختيارات و عملكرد كانون هماهنگي شوراهاي اسلامي كار استان و كانون عالي هماهنگي شوراهاي اسلامي كارسراسركشور مصوب 30/3/72

فصل اول كانون هماهنگي شوراهاي كار استان

ماده 1. كانون هماهنگي شوراهاي اسلامي كار هر استان بنا به درخواست شوراهاي اسلامي كار همان استان و براساس مقررات اين آيين نامه تشكيل مي شود.

تبصره 1. براي تشكيل كانون استان وجودحداقل ده شورا در هراستان الزامي است

تبصره 2. در هر استان بيش از يك كانون نمي تواند تشكيل شود.

ماده 2. اركان كانون هماهنگي شوراهاي اسلامي كاراستان عبارتند از:

الف _ مجمع عمومي

ب _ هيات مديره

ج _ بازرسان

ماده

3. مجمع عمومي عالي ترين ركن كانون هماهنگي شوراهاي اسلامي كار استان است كه از اجتماع اعضاي اصلي به نمايندگي شوراهاي اسلامي كار به ترتيب زير تشكيل مي شود:

الف _ شوراهاي اسلامي كار 3 و 5 نفره يك نفر نماينده

ب _ شوراهاي اسلامي كار 7 و 9 نفره دو نفر نماينده

ج _ شوراهاي اسلامي كار 11 نفره سه نفر نماينده

تبصره جلسات مجمع عمومي با حضور حداقل 23 اعضا رسميت مي يابد. در صورت عدم تشكيل جلسه با نصاب ياد شده جلسه بعدي با حضور حداقل 12 اعضا تشكيل مي شود. در هر صورت تصميمات آن با آراي نصف بعلاوه يك اعضاي حاضر معتبر است

ماده 4. تعداد اعضاي اصلي و علي البدل هيات مديره و بازرسان كانون شوراهاي اسلامي كار استان به شرح جدول زير مي باشد:

تعداد شوراها اعضاي اصلي اعضاي بازرس بازرس

هيات مديره علي البدل اصلي علي البدل

10 شورا 3 نفر 2 نفر 1 نفر 1 نفر

11 تا 30 شورا 5 نفر 2 نفر 1 نفر 1 نفر

31 تا 60 شورا 7 نفر 2 نفر 3 نفر 2 نفر

از61 شورابه بالا 9 نفر 3 نفر __ 2 نفر

تبصره 1. مجمع عمومي شوراهاي اسلامي كار استان از بين خود،اعضاي هيات مديره را براي مدت دو سال و بازرسان را براي مدت يكسال انتخاب مي كند. انتخاب مجدد آنان بلامانع است

تبصره 2. انتخاب بيش از يك نفر از هر شورا براي عضويت درهيات مديره كانون استان مجاز نيست و در مواردي كه بازرسان متعدد هستند بيش از يك بازرس از هر شورا انتخاب نخواهد شد.

ماده 5. وظايف و اختيارات كانونهاي هماهنگي شوراهاي اسلامي كار استان به شرح زير است

الف _ ايجاد هماهنگي بين شوراهاي اسلامي كار استان

ب

_ همكاري با دستگاههاي اجرايي و مراجع ذي ربط به منظورحسن اجراي قوانين و مقررات مربوط به شوراهاي اسلامي كار استان

ج _ جمع بندي نظرات شوراهاي اسلامي كار استان درخصوص مسائل و امور كار و كارگري و ارائه نظرات به صورت پيشنهاد درامور مذكور به كانون عالي هماهنگي شوراهاي اسلامي كار سراسركشور و مراجع ذي ربط استان

د _ كوشش در جهت استيفاي حقوق صنفي و خواسته هاي مشروع وقانوني كارگران استان

ه _ انعقاد پيمانهاي دسته جمعي با سازمانهاي كارفرمايي مربوط وهمچنين همكاري متقابل با ساير سازمانها و راهنمايي اعضا در عقدقراردادها.

و _ انتخاب نمايندگان قانوني كارگران در مراجع و مجامع قانوني مربوط در استان باتوجه به مواد (158)، (160) و (164) قانون كار.

فصل دوم كانون عالي هماهنگي شوراهاي اسلامي كارسراسر كشور

ماده 6. كانونهاي هماهنگي شوراهاي اسلامي كار استان در صورتي كه به حد نصاب كانون برسند مي توانند نسبت به تشكيل كانون عالي هماهنگي شوراهاي اسلامي كار سراسر كشور اقدام نمايند.

ماده 7. اركان كانون عالي هماهنگي شوراهاي اسلامي كار سراسركشور عبارتند از:

الف _ مجمع عمومي

ب _ هيات مديره

ج _ بازرسان

ماده 8. مجمع عمومي عالي ترين ركن كانون عالي هماهنگي شوراهاي اسلامي كار سراسر كشور است كه از اجتماع كليه اعضاي اصلي هيات مديره كانونهاي هماهنگي شوراهاي اسلامي كار استانهاتشكيل مي شود.

تبصره 1. علاوه بر هيات مديره مذكور در ماده فوق به ازاي هر 15شوراي اسلامي كار يك نفر اعضاي شوراها به انتخاب مجمع عمومي كانون استان در مجمع عمومي كانون سراسر كشور شركت مي نمايد. در استانهايي كه حد نصاب موضوع ماده (1) حاصل نشده و يا كانون تشكيل نشده باشد، تا ده شورا سه نفر و مازاد بر آن به ازاي هر پانزده شورا يك نفر به انتخاب آنان جهت شركت در مجمع عمومي كانون سراسري معرفي مي شود.

تبصره

2. جلسات مجمع عمومي با حضور حداقل 12 اعضارسميت مي يابد و تصميمات آن با نصف بعلاوه يك آراي حاضرين معتبر خواهد بود.

ماده 9. هيات مديره كانون عالي هماهنگي شوراهاي اسلامي كارسراسر كشور داراي 11 نفر عضو اصلي و 4 نفر عضو علي البدل مي باشد كه براي مدت 2 سال توسط مجمع عمومي از بين اعضاي مجمع انتخاب مي شوند و انتخاب مجدد آنان براي دوره هاي بعدبلامانع است

ماده 10. مجمع عمومي از بين اعضا دو نفر را به عنوان بازرس اصلي و يك نفر را به عنوان بازرس علي البدل براي مدت يكسال انتخاب مي كند و انتخاب مجدد آنان براي دوره هاي بعد بلامانع است

ماده 11. وظايف و اختيارات كانون عالي هماهنگي شوراهاي اسلامي كار سراسر كشور عبارت است از:

الف _ ايجاد ارتباط و هماهنگي بين كانونهاي هماهنگي شوراهاي اسلامي كار استانها و فعاليتهاي آنها.

ب _ همكاري با دستگاههاي اجرايي و مراجع ذي ربط به منظورحسن اجراي قوانين و مقررات كانونها.

ج _ بررسي و جمع بندي نظرات كانون هماهنگي شوراهاي اسلامي كار استانها در خصوص مسايل و امور كار و كارگري و ارائه پيشنهادات و نظرات به وزارت كار و امور اجتماعي يا دستگاههاي ذي ربط

د _ انتخاب نمايندگان قانوني كارگران در مراجع و مجامع قانوني داخلي و بين المللي با توجه به قوانين و مقررات مربوط

ه _ كوشش در جهت استيفاي حقوق صنفي و خواسته هاي مشروع وقانوني كارگران سراسر كشور از طريق مراجع ذي ربط

و _ انعقاد پيمانهاي دسته جمعي با سازمانهاي كارفرمايي مشابه وهمچنين همكاري متقابل با ساير سازمانها و راهنمايي اعضا در عقدقراردادها.

فصل سوم مقررات مشترك و نحوه ثبت و انحلال كانونهاي هماهنگي شوراهاي اسلامي كاراستان و كانون عالي هما

ماده 12. به منظور تاسيس كانونهاي هماهنگي شوراهاي اسلامي كار هر استان هيات موسسي مركب از حداقل سه كانون عالي هماهنگي شوراهاي اسلامي كشور، هيات موسسي مركب از

حداقل سه كانون هماهنگي شوراهاي اسلامي كار استان تاسيس كانون عالي را از وزارت كار و امور اجتماعي درخواست مي نمايد.

ماده 13. وظايف هيات موسس به شرح زير مي باشد:

الف _ تهيه پيش نويس اساسنامه

ب _ دعوت از كليه شوراهاي اسلامي كار استان يا كليه كانونهاي شوراهاي اسلامي كار استانها حسب مورد جهت شركت در مجمع عمومي به منظور تصويب اساسنامه و انجام انتخابات

ج _ تهيه ليست داوطلبان عضويت

ماده 14. هيات موسس كانونهاي هماهنگي شوراهاي اسلامي كاراستان و كانون عالي هماهنگي شوراهاي اسلامي كار سراسر كشورموظف به تنظيم اساسنامه با رعايت مقررات قانون و اين آيين نامه وطرح و تصويب آن در مجمع عمومي موضوع ماده (13) و ثبت دروزارت كار و امور اجتماعي مي باشند.

ماده 15. ثبت اساسنامه كانونهاي مذكور و هرگونه تغيير يا اصلاح اساسنامه و همچنين انتخاب يا تغيير مسوولان مستلزم تسليم مدارك ذيل به وزارت كار و امور اجتماعي خواهد بود:

1 _ دو نسخه تقاضانامه تاسيس كانون در مرحله اوليه

2 _ دو نسخه اساسنامه

3 _ يك نسخه صورتجلسه مجمع عمومي در خصوص تصويب يااصلاح اساسنامه يا انتخاب يا تجديد مسوولين

4 _ آگهي منتشر شده به وسيله هيات موسس (در يكي ازروزنامه هاي كثيرالانتشار يا روزنامه محلي به منظور تاسيس كانون مربوط

5 _ يك نسخه از امضاي كليه شركت كنندگان با اسامي خوانا.

6 _ يك نسخه فرم مشخصات اعضاي هيات مديره و بازرسان كانونها.

ماده 16. هيات مديره كانون هماهنگي شوراهاي اسلامي كار استان و نيز هيات مديره كانون عالي هماهنگي شوراهاي اسلامي كارسراسر كشور مكلفند حداقل سه ماه قبل از پايان دوره اعضاي مجمع عمومي را براي تجديد انتخاب دعوت نمايند. به طوري كه انتخاب مورد نظر حداقل يكماه قبل از انقضاي دوره قبل

به پايان رسيده باشد.

تبصره تعيين هيات مديره كانونهاي مذكور قبل از اتمام اعتبارقانوني به عهده مجمع عمومي است

در صورتي كه بنا به علل موجهي كه از سوي وزارت كار و اموراجتماعي تاييد مي شود انتخابات صورت نگيرد هيات مديره موجود انجام وظيفه نموده و موظف است حداكثر ظرف مدت سه ماه نسبت به برگزاري انتخابات اقدام نمايد و پس از اين مدت پايان كار كانون قبلي اعلام و وزارت كار و امور اجتماعي تصميم مقتضي اتخاذ مي نمايد.

ماده 17. كانونهاي مذكور مكلفند تاريخ تشكيل مجامع خود راحداقل (15) روز قبل از تشكيل به طور كتبي به وزارت كار و اموراجتماعي تسليم نمايند.

ماده 18. كانونهاي مذكور در موارد زير منحل مي شوند:

الف _ بنا به تصويب مجمع عمومي با توجه به مقررات پيش بيني شده در اساسنامه

ب _ در صورت صدور راي قطعي از طرف مراجع قضايي كشور.

تبصره انحلال كانونهاي مذكور تأثيري در رسميت و اعتبارپيمانهاي دسته جمعي منعقد شده قبل از انحلال نخواهد داشت

معاون اول رييس جمهور _ حسن حبيبي

اساسنامه سازمان تأمين اجتماعي - مصوب 15/6/1358 هيأت وزيران دولت موقت جمهوري اسلامي ايران با آخرين اصلاحات

بخش اول _ كليات (هدف و وظايف )(م 1 تا م 5

مصوب 15/6/1358 هيات وزيران دولت موقت جمهوري اسلامي ايران با آخرين اصلاحات

هيات وزيران دولت موقت جمهوري اسلامي ايران در جلسه مورخ 10/6/1358 بنا به پيشنهاد شماره 2296 مورخ 3/2/1358 وزارت بهداري و بهزيستي اساسنامه سازمان تامين اجتماعي را به شرح زيرتصويب نمودند:

بخش اول _ كليات (هدف و وظايف

ماده 1 _ سازمان تامين اجتماعي كه در اين اساسنامه اختصارا سازمان ناميده مي شود و براساس «قانون تشكيل سازمان تامين اجتماعي مصوب 1358» تشكيل شده است داراي شخصيت حقوقي واستقلال مالي و اداري است و امور آن منحصرا طبق مقررات اين اساسنامه اداره خواهد شد.

ماده 2 _ سازمان براي اجراي وظايف خود داراي تشكيلات مركزي و واحدها و شعب

و نمايندگيهائي در تهران و شهرستانها خواهد بود.

ماده 3 _ آئين نامه هاي مالي و معاملاتي با پيشنهاد هيات مديره و تاييد شوراي عالي تامين اجتماعي و تصويب هيات وزيران قابل اجراءخواهد بود و همچنين آئين نامه استخدامي سازمان با پيشنهاد هيات مديره و تاييد شوراي عالي تامين اجتماعي و تصويب سازمان اموراداري و استخدامي كشور قابل اجراء خواهد بود. سازمان مكلف است ظرف سه ماه از تاريخ تصويب اين اساسنامه آئين نامه هاي مذكور را تهيه و به شورا تقديم دارد و تا تاييد شورا و تصويب هيات وزيران آئين نامه هاي مالي و معاملاتي و استخدامي فعلي صندوق تامين اجتماعي معتبر خواهد بود.

ماده 4 _ دارائي و درآمدهاي سازمان عبارتست از:

الف _ كليه وجوه و دارائي صندوق تامين اجتماعي موضوع ماده 10قانون تشكيل وزارت بهداري و بهزيستي مصوب تير ماه 1355

ب _ كليه حق بيمه هائي كه براساس قانون تامين اجتماعي و قانون تشكيل وزارت بهداري و بهزيستي و قانون تشكيل سازمان تامين اجتماعي دريافت مي شود.

ج _ درآمدهاي حاصل از به كار انداختن وجوه و ذخائر و اموال سازمان

د _ وجوه حاصل از خسارات و جزاهاي نقدي موضوع قانون تامين اجتماعي

ه _ كمكها و هدايا

ماده 5 _ وظايف و اختيارات سازمان عبارتست از:

الف _ جمع آوري و تمركز كليه وجوه موضوع حق بيمه مشمولين قانون تامين اجتماعي و ساير وجوه و درآمدهاي حاصل از سرمايه گذاري و بهره برداري از وجوه و ذخائر و اموال سازمان

ب _ انجام تعهدات موضوع قانون تامين اجتماعي

ج _ سرمايه گذاري و بهره برداري از وجوه ذخائر سازمان

بخش دوم _ اركان سازمان م 6 تا م 19)

ماده 6 _ اركان سازمان عبارتند از:

الف _ شوراي عالي تامين اجتماعي كه در اين اساسنامه «شورا»ناميده مي شود.

ب _ هيات مديره

ج _ مدير عامل

د

_ هيات نظارت

شورا

ماده 7 _ اعضاء شوراي عالي عبارتند از:

الف _ هشت نفر نمايندگان دولت به شرح زير:

_ وزير بهداشت درمان و آموزش پزشكي كه رياست شورا را برعهده خواهد داشت

_ وزير كار و امور اجتماعي يا معاون او

_ وزير مشاور در سازمان برنامه و بودجه و يا معاون او و يا نماينده تام الاختيار وزير

_ وزير امور اقتصادي و دارائي و يا معاون او و يا نماينده تام الاختيار وزير

_ وزير صنايع سنگين و يا معاون او و يا نماينده تام الاختيار وزير

_ وزير صنايع

_ وزير معادن و فلزات و يا معاون او و يا نماينده تام الاختيار وزير

_ وزير تعاون و يا نماينده وي

ب _ پنج نفر نمايندگان كارفرمايان بشرح زير:

_ سه نفر كارفرماي واحدهاي توليدي صنعتي به انتخاب كانون عالي انجمنهاي صنفي كارفرمايان در صورت تشكيل و در غيراين صورت به انتخاب وزير كار و امور اجتماعي

_ دو نفر كارفرماي واحدهاي صنفي و بازرگاني به انتخاب كانون عالي انجمنهاي صنفي كارفرمايان در صورت تشكيل و در غير اين صورت به انتخاب وزير كار و امور اجتماعي

ج _ سه نفر نمايندگان بيمه شدگان به شرح زير:

_ يك نفر نماينده بيمه شدگان واحدهاي توليدي صنعتي حسب مورد به انتخاب كانون عالي شوراهاي اسلامي كار، كانون عالي انجمنهاي صنفي كارگران و يا مجمع نمايندگان كارگران

_ يك نفر نماينده بيمه شدگان واحدهاي اداري دولتي به انتخاب اتحاديه كارمندان دولت و مادام كه اتحاديه مذكور تشكيل نشده است به انتخاب وزير بهداشت درمان و آموزش پزشكي

_ يك نفر نماينده بيمه شدگان واحدهاي صنفي و بازرگاني حسب مورد به انتخاب كانون عالي شوراهاي اسلامي كار، كانون عالي انجمنهاي صنفي كارگران و يا مجمع نمايندگان كارگران

ماده 8 _

اعضاي انتخابي شورا براي مدت سه سال انتخاب مي شوند وتجديد انتخاب آنها بلامانع است

تبصره 1 _ چنانچه هريك از اعضاي گروه بيمه شده و كارفرماي شورافوت يا استعفاء كند يا بيش از سه جلسه متوالي بدون عذر موجه غيبت نمايد جانشين او براي بقيه مدت مقرر به نحو مذكور در فوق انتخاب خواهد شد، تشخيص عذر موجه با رئيس شورا خواهد بود.

تبصره 2 _ تصميمات شورا با اكثريت آراء اتخاذ مي شود.

ماده 9 _ وظايف و اختيارات شورا به شرح زير است

_ تصويب آئين نامه هاي اجرائي كه طبق مقررات قانون تامين اجتماعي يا ساير قوانين به آن محول شده است

_ اتخاذ تصميم درباره خط مشي و سياست كلي تامين اجتماعي به پيشنهاد هيات مديره سازمان

_ تصويب تشكيلات كلي سازمان به پيشنهاد هيات مديره سازمان

_ رسيدگي به بودجه و گزارش مالي و ترازنامه و تصويب آن

_ تعيين حقوق و مزاياي مدير عامل و اعضاي هيات مديره با تاييد شوراي حقوق و دستمزد و حق حضور اعضاي انتخابي شورا وحق الزحمه اعضاي هيات نظارت

_ تصويب پيشنهادات هيات مديره در خصوص سرمايه گذاري و به كار انداختن وجوه ذخائر سازمان

_ تصويب خريد و فروش اموال غيرمنقول سازمان

_ بررسي و اتخاذ تصميم در خصوص ساير مواردي كه بنا به پيشنهادهيات مديره سازمان در شورا مطرح مي گردد.

تبصره _ شورا براي بررسي و اظهار نظر در خصوص مسائل تامين اجتماعي مي تواند كميته هاي تخصصي داشته باشد. ترتيب تشكيل جلسات شورا و كميته هاي تخصصي آن طبق آئين نامه اي خواهد بودكه به تصويب شورا مي رسد.

هيات مديره

ماده 10 _ اعضاء هيات مديره مركب از سه نفر به شرح زير است

_ رئيس هيات مديره كه سمت

مدير عامل را دارا مي باشد از بين افرادي كه در امور تامين اجتماعي داراي بصيرت و سوابق ممتدباشد و با پيشنهاد وزير بهداري و تصويب هيات وزيران تعيين مي شود، منصوب مي شود.

_ دو نفر عضو اصلي هيات مديره با پيشنهاد وزير بهداري و تصويب هيات وزيران تعيين مي شوند.

_ يك نفر عضو علي البدل هيات مديره كه از بين اعضاي عالي رتبه سازمان به ترتيب مذكور در مورد اعضاي اصلي تعيين خواهد شد.

تبصره _ اعضاي هيات مديره موظفا انجام وظيفه خواهند كرد و بايدتمام اوقات در اختيار سازمان باشند و هيچ نوع شغل موظف درخارج از سازمان قبول نكنند.

ماده 11 _ مدت ماموريت مدير عامل و اعضاء هيات مديره سه سال است و تجديد انتخاب آنها بلامانع مي باشد. در مورد فوت يااستعفاي هريك يا در مواردي كه به تشخيص وزير بهداري وبهزيستي تغيير آنان ايجاب نمايد جانشين هريك از آنها به ترتيب مذكور در فوق انتخاب خواهد شد. اعضاء هيات مديره پس از اتمام مدت ماموريت خود تا تعيين هيات مديره جديد كماكان به كار خودادامه خواهند داد.

ماده 12 _ وظايف و اختيارات هيات مديره به شرح زير است

_ پيشنهاد سياست كلي و خط مشي و برنامه هاي اجرائي تامين اجتماعي به شورا

_ تاييد آئين نامه هاي اجرائي موضوع قانون تامين اجتماعي و اين اساسنامه جهت پيشنهاد به مراجع مربوط

_ تاييد برنامه و بودجه و گزارش مالي و ترازنامه سازمان جهت تصويب شورا

_ پيشنهاد تشكيلات سازمان در حدود بودجه مصوب جهت تصويب شورا

_ بررسي در مورد بهره برداري و سرمايه گذاري از محل وجوه و ذخائرسازمان و تهيه پيشنهاد لازم جهت طرح و تصويب در شورا

ماده 13 _ تصميمات هيات مديره با اكثريت آراء مناط اعتبار خواهدبود.

ماده 14 _ رئيس هيات

مديره و مدير عامل كه مسوول اداره امورسازمان مي باشد عاليترين مرجع اجرائي سازمان بوده و بر كليه تشكيلات و كاركنان سازمان رياست دارد. وظايف و اختيارات مديرعامل به شرح زير است

_ اجراي مصوبات شورا و هيات مديره

_ تهيه و تنظيم بودجه و برنامه و گزارش مالي و ترازنامه سازمان وپيشنهاد آن به هيات مديره

_ پيشنهاد تشكيلات سازمان به هيات مديره جهت تاييد و تقديم آن به شورا جهت تصويب

_ پيشنهاد خط مشي عملياتي اعم از استخدامي مالي معاملاتي وغيره به هيات مديره جهت تصويب

_ اداره امور سازمان در حدود خط مشي و مقررات و اختيارات مصوب

_ مدير عامل در مقابل اشخاص حقيقي يا حقوقي و كليه مراجع قانوني نماينده سازمان مي باشد و مي تواند اين اختيار را شخصا يابه وسيله وكلا يا نمايندگاني كه تعيين مي كند اعمال نمايد.

ماده 15 _ مدير عامل مي تواند قسمتي از اختيارات و وظايف خود را به هياتي يا به هريك از اعضاي هيات مديره يا هريك از كاركنان سازمان به مسووليت خود تفويض نمايد.

هيات نظارت

ماده 16 _ اعضاءهيات نظارت مركب ازسه نفر به شرح زير است

_ يك نفر نماينده دولت به انتخاب وزير امور اقتصادي و دارائي

_ يك نفر نماينده كارفرمايان به انتخاب كانون عالي انجمنهاي صنفي كارفرمايان و در صورت عدم تشكيل به انتخاب وزير كار و اموراجتماعي

_ يك نفر نماينده بيمه شدگان از بين اعضاء شوراهاي اسلامي كار به انتخاب وزير كار و امور اجتماعي

ماده 17 _ وظايف و اختيارات هيات نظارت به شرح زير است

_ نظارت بر حسن اجراي اين اساسنامه و قانون تامين اجتماعي وتطبيق عمليات سازمان با مقررات قانوني

_ اظهار نظر در مورد ترازنامه تنظيمي سازمان

قبل از طرح در شوراي عالي

_ انجام وظايف ديگري كه به موجب اين اساسنامه يا قانون تامين اجتماعي و مقررات ديگر در صلاحيت هيات نظارت است

تبصره 1 _ هيات نظارت حق مداخله در امور سازمان را ندارد و دراجراي وظايف خود براي گرفتن اطلاعات لازم و رسيدگي به دفاتر ومدارك بايد به مدير عامل مراجعه نمايد و مدير عامل موظف است هرگونه مدارك يا توضيحاتي كه مورد نياز باشد، در اختيار هيات نظارت بگذارد.

تبصره 2 _ چنانچه هيات نظارت در اداره امور سازمان عملي خلاف قانون و مقررات مشاهده نمايد مراتب را به اطلاع مدير عامل خواهد رساند.

ماده 18 _ هيات نظارت براي مدت سه سال انتخاب مي شود و تجديدانتخاب اعضاي آن بلامانع است در موارد فوت يا استعفاي هريك جانشين وي براي بقيه مدت به نحو مذكور در ماده 16 تعيين خواهدشد.

ماده 19 _ امور داخلي هيات نظارت و طرز تشكيل جلسات آن طبق آئين نامه اي خواهد بود كه به تصويب هيات مذكور مي رسد.

Advertisement | بستن

ساير امكانات

اولين هاي حقوقي

تماس با ما

مراجع قضايي تهران

راهنماي قوانين

منوي اصلي

صفحه اصلي

قوانين حقوقي

اساسي و مدني

دادرسي و احرا

امورحسبي و خانواده

وكالت و كارشناسي

مسكن و اجاره

تجارت

كار و تامين اجتماعي

بيمه

اوقاف

قوانين متفرقه

قوانين كيفري

مجازات و دادرسي

مواد مخدر و قاچاق

تخلفات صنفي و تعزيرات

پزشكي و بهداشتي

مطبوعات و رسانه ها

هوايي، دريايي و مرزي

منابع و محيط زيست

زندان و عفو

مقررات مختلفه

ثبتي و اراضي

ثبت اسناد و املاك

دفاتر اسناد رسمي

اجراي اسناد

ثبت شركت ها

ثبت علائم واختراعات

ثبت احوال

اوقاف

اراضي و املاك

كارشناسان، دلالان و مشاورين

راهنمايي و رانندگي

وزارت كشور

شهرداري تهران

سازمان حمل و نقل

شركت واحد

تاكسيراني

ترمينال مسافربري

اداره راهنمايي رانندگي

قطار شهري تهران

جرائم تخلفات رانندگي

قوانين متفرقه

معاينه فني

شهرداري

شهرداري و شورا

قوانين شهرسازي

مصوبات شورايعالي معماري

اراضي و املاك

مقررات مالي

مقررات استخدامي

صنوف و اماكن عمومي

حمل و نقل و ترافيك

فضاي سبز

نيروهاي مسلح

جزا و دادرسي

مقررات وزارت

دفاع

مقررات ارتش

مقررات نيروي انتظامي

مقررات سپاه

مقررات بسيج

مقررات نظام وظيفه

مقررات عمومي

قوانين بين الملل

منشور سازمان ملل و ...

خصوصي

عمومي

صلاحيت محاكم

فن آوري اطلاعات

آراي وحدت رويه

آراي حقوقي

آراي كيفري

بخشنامه هاي قوه قضائيه

معرفي ساير قسمتها

بخش سوم _ امور مالي (م 20 تا م 22)

ماده 20 _ هيات مديره مكلف است تا اول ديماه هر سال بودجه كل سازمان را براي سال بعد تنظيم و به شورا پيشنهاد نمايد. شورامكلف است حداكثر تا پانزدهم اسفندماه بودجه سال بعد را تصويب و به هيات مديره ابلاغ نمايد.

تبصره 1 _ ترازنامه سالانه و گزارش مالي و صورت دارائي و بدهي سازمان بايد حداكثر لغايت شهريور ماه سال بعد توسط مدير عامل جهت رسيدگي به هيات مديره و هيات نظارت ارسال گردد. هيات مديره موظف است حداكثر ظرف مدت سي روز از تاريخ وصول نظرات هيات نظارت در مورد ترازنامه و گزارش صورت مذكورترازنامه را به انضمام يك نسخه از نظرات هيات نظارت به شورا تقديم دارد.

تبصره 2 _ هيات نظارت مكلف است نسخه اي از نظرات خود را درمورد ترازنامه سالانه و گزارش مالي و صورت دارائي و بدهي سازمان حداكثر ظرف مدت 60 روز از تاريخ دريافت آن به هيات مديره تسليم كند.

ماده 21 _ مانده درآمد پس از وضع مخارج و كليه درآمدهاي حاصل ازخسارات و زيان ديركرد و بهره سپرده ها و سود اوراق بهادار و درآمدحاصل از فروش يا واگذاري يا بهره برداري يا سرمايه گذاري از وجوه و اموال سازمان كلا به حساب ذخائر سازمان منظور خواهد شد.

ماده 22 _ تا تصويب آئين نامه هاي موضوع اين اساسنامه آئين نامه ومقررات فعلي معتبر خواهد بود.

اصل تصويب نامه در دفتر نخست وزير است

نمونه قرارداد بيمه اختياري

اين قرارداد بين سازمان تامين اجتماعي و خانم آقاي

به شماره شناسنامه ........... و بشماره بيمه ...........باتوجه به اطلاع كامل از مفاد آئين نامه بيمه اختياري و براساس درخواست كتبي مورخ ........... متقاضي كه طي شماره .......... مورخ ........... ثبت دفتر واحدتامين اجتماعي گرديده است طبق شرايط زير منعقد مي گردد:

1 _ اين قرارداد از تاريخي كه متقاضي درخواست خود را در دفترواحد

اين سازمان به ثبت مي رساند، طبق مقررات آئين نامه بيمه اختياري شروع شده و قابل اجراء مي باشد.

2 _ نوع بيمه اختياري كه متقاضي تمايل دارد از مزاياي مربوط به آن استفاده نمايد:

الف بازنشستگي و فوت بعد از بازنشستگي با نرخ 12%

ب بازنشستگي و فوت قبل و بعد از بازنشستگي با نرخ 14%

ج بازنشستگي و فوت و از كار افتادگي كلي با نرخ 18%

3 _ متقاضي در صورت تمايل مي تواند علاوه بر انتخاب هريك ازموارد رديف 2 با پرداخت 9% حق بيمه از مزاياي موضوع بند الف وب ماده 3 قانون تامين اجتماعي استفاده نمايد.

4 _ متقاضي بيمه اختياري موضوع بند ج رديف 2 قبل از انجام واجراي بيمه اختياري از لحاظ از كارافتادگي كلي مي بايستي به كميسيون پزشكي معرفي گرديده و چنانچه از كارافتاده كلي شناخته شود نمي تواند از مزاياي بند ج مزبور استفاده نمايد.

5 _ بيمه شده اختياري مي تواند هر دو سال يكبار درخواست كتبي حق بيمه اختياري خود را به ميزان 10% ماخذ محاسبه قبلي افزايش دهد و در هر حال براي هربار افزايش بايد پس از گذشت دو سال از تاريخ آخرين افزايش اقدام شود.

6 _ بيمه اختياري از تاريخ تسليم تقاضاي كتبي متقاضي كه ثبت دفترشعبه يا نمايندگي مي گردد شروع خواهد شد و بيمه شده اختياري مكلف است با توجه به اولين ابلاغ سازمان كل حق بيمه تعيين شده را يكجا به سازمان پرداخت نموده و سپس حق بيمه هر ماه راحداكثر تا آخرين روز ماه بعد پرداخت نمايد. در صورتي كه پس ازتاريخ شروع بيمه اختياري پرداخت حق بيمه متوقف گردد چنانچه بين تاريخ قطع پرداخت حق بيمه و تاريخ پرداخت حق بيمه مجددبيش از شش ماه (6 ماه فاصله

ايجاد نشده باشد بيمه شده مي تواندحق بيمه معوقه را بطور يكجا به سازمان پرداخت نمايد و اگر فاصله مزبور از شش ماه (6ماه تجاوز نمايد قرارداد بيمه اختياري لغو وحق بيمه گذشته وصول نخواهد شد.

7 _ در صورتي كه بيمه شده اختياري در جريان اجراي بيمه اختياري به نحوي از انحاء در زمره ساير مشمولين قانون تامين اجتماعي ياقوانين موضوع تبصره هاي 1 و 2 و 4 ماده چهار قانون مذكور قرارگيرد موظف است مراتب را كتبا به آگاهي سازمان برساند تا نسبت به قطع بيمه اختياري وي اقدام گردد. در صورت عدم اعلام بيمه شده اختياري در اين زمينه از تاريخ اجراي هريك از موارد فوق درباره متقاضي بيمه اختياري از تاريخ مزبور، قطع شده تلقي و سوابق پرداخت بيمه اختياري بعد از تاريخ مذكور به هيچ عنوان ملاك استفاده از مزاياي مندرج در قانون نخواهد بود.

8 _ استفاده از مزاياي تامين اجتماعي كلا يا بعضا براي بيمه شده اختياري و يا در زمان استفاده از مستمريهاي بازنشستگي ازكارافتادگي كلي و يا بازماندگان بعد از بيمه اختياري از هر نظر تابع شرايط پيش بيني شده در قانون تامين اجتماعي و تغييرات بعدي آن خواهد بود.

9 _ متقاضي موظف است آدرس دقيق خود را در برگ درخواست واين قرارداد قيد و در صورت تغيير آدرس مراتب را بطور صريح وروشن با ذكر دقيق آدرس جديد به واحد مربوطه اعلام دارد، بديهي است چنانچه به علت عدم اطلاع سازمان از آدرس جديد هرگونه مشكلي در چگونگي وصول و يا ادامه بيمه اختياري متقاضي در اين شرايط بوجود آيد مسووليت آن به عهده بيمه شده خواهد بود.

10 _ چنانچه متقاضي از طريق غيرقانوني مبادرت به ارائه اسناد ومدارك جهت بيمه اختياري خود بنمايد در صورت

وقوف سازمان از چنين امري بلافاصله بيمه اختياري متقاضي قطع و بيمه شده نمي تواند در چنين شرايطي از مزاياي مربوط استفاده نمايد و درصورتي كه در اين رابطه هزينه هائي متوجه سازمان گرديده باشدمتقاضي مي بايستي كليه هزينه هاي وارده به سازمان را بپردازد.

11 _ اين قرارداد در سه نسخه تنظيم و مدت آن يكسال مي باشد كه به ترتيب يك نسخه در واحد فني و يك نسخه در واحد درآمد شعبه يا نمايندگي و نسخه سوم نزد متقاضي خواهد بود.

مسوول درآمدمسوول فني

مهر و امضاء رئيس شعبه يا نمايندگي امضاء يا اثر انگشت متقاضي

آدرس دقيق متقاضي

شماره تلفن متقاضي يا شماره اي كه بتوان با آن با متقاضي تماس برقرار نمود.

اصلاحيه آيين نامه اجرايي بند (5) جز (ب) ماده واحده قانون اصلاح تبصره (2) الحاقي ماده (76) قانون اصلا

اصلاحيه آيين نامه اجرايي بند (5) جز (ب) ماده واحده قانون اصلاح تبصره (2) الحاقي ماده (76) قانون اصلاح مواد (72) و (77) و تبصره ماده (76) قانون تامين اجتماعي مصوب 1354

هيات وزيران در جلسه مورخ 24/1/1382 با توجه به نظر رييس مجلس شوراي اسلامي، موضوع نامه شماره 4430ه-/ب مورخ 16/9/1381 تصويب نمود:

در تبصره ماده (7) تصويب نامه شماره 58352/ت25960ه- مورخ 27/12/1380، موضوع آيين نامه اجرايي بند (5) جز (ب) ماده واحده قانون اصلاح تبصره (2) الحاقي ماده (76) قانون اصلاح مواد (72) و (77) و تبصره ماده (76) قانون تامين اجتماعي مصوب 1354 و الحاق دو تبصره به ماده (76) مصوب 1371 - مصوب 1380 - ، عبارت «به استثناي تدوين آيين نامه هاي مربوط به حفاظت فني كه مسؤوليت آن به عهده شوراي عالي حفاظت فني مي باشد» بعد از عبارت «سخت و زيان آور» اضافه مي گردد.

معاون اول رييس جمهور - محمدرضا عارف

آيين نامه چتر ايمني رفاه اجتماعي – مصوب 1384

هيئت وزيران در جلسه مورخ 22/3/1384 بنا به پيشنهاد شماره 8231/100 مورخ 17/11/1383 وزارت رفاه و تأمين اجتماعي و به استناد بند «ه_» ماده (16) قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمين اجتماعي _ مصوب 1383_ آيين نامه چتر ايمني رفاه اجتماعي را به شرح زير تصويب نمود:

آيين نامه چتر ايمني رفاه اجتماعي

ماده1_ در اين آيين نامه اصطلاحات زير در معاني مشروح مربوط بكار مي روند:

الف _ چتر ايمني رفاه اجتماعي: مجموعه اي از سياستها و اقدامات جبراني، پيشگيرانه و ارتقايي است كه براي كنترل و كاهش فقر و پايداري جامعه سالم انجام مي شود.

ب _ گروههاي آسيب پذير: افرادي از جامعه كه در معرض مخاطرات اجتماعي هستند و به ساماندهي و بازپروري نياز

دارند.

پ _ فقر شديد: وضعيتي است كه در آن اگر تمامي درامد خانوار صرف تهيه غذا شود سرپرست خانوار قادر به تأمين (2000) كيلو كالري روزانه براي هر فرد بر مبناي سبد مطلوب غذايي نباشد.

ت _ فقر مطلق: وضعيتي است كه در آن خانوار به لحاظ درامدي قادر به تأمين حداقل نيازهاي اساسي خوراكي و غيرخوراكي (مسكن، پوشاك، درمان و آموزش) خود نباشد.

ث _ جامعه سالم : جامعه اي است كه افراد آن با حداقل احتمال با مخاطرات روبرو هستند.

ج _ مديريت مخاطرات : استفاده از سازوكارهاي مناسب جهت پيشگيري و جبران خسارات ناشي از رويدادهاي نامطلوب اجتماعي، اقتصادي كه منجر به كاهش سطح زندگي افراد مي شود.

چ _ وزارت رفاه: وزارت رفاه و تأمين اجتماعي.

ماده2_ جمعيت هدف تحت پوشش اين آيين نامه به سه گروه درامدي زير طبقه بندي مي شوند:

گروه اول _ جمعيت زير خط فقر شديد.

گروه دوم _ جمعيت مابين خط فقر شديد و خط فقر مطلق.

گروه سوم _ جمعيت بالاتر از خط فقر مطلق (جامعه سالم).

تبصره1_ براي گروههاي اول و دوم اقدامات جبراني و براي گروه سوم اقدامات ارتقايي و پيشگيرانه انجام مي گيرد .

تبصره2_ براي كاهش مخاطرات و تأمين پوشش كامل گروههاي آسيب پذير يك محدوده ده درصدي درامدي بالاتر از خط فقر مطلق به جمعيت گروه دوم اضافه مي شود.

تبصره3_ مرجع تعيين سبد مطلوب غذايي و تدوين و بهبود الگوي نگهداري، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي است كه با رعايت ماده (84) قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران _ مصوب1383_ اقدام خواهد نمود. وزارت رفاه مكلف است بر مبناي سبد ياد شده، معادل درامدي خط فقر شديد خانوار را سالانه محاسبه و

اعلام نمايد.

تبصره4_ وزارت رفاه موظف است در نيمه اول هر سال معادل درامدي خط فقر مطلق را با استفاده از آمارهاي مركز آمار ايران و بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران محاسبه و پس از تأييد شوراي عالي رفاه و تأمين اجتماعي اعلام نمايد و مبناي اجراي اين آيين نامه قرار دهد.

تبصره 5 _ اقدامات ارتقايي و پيشگيرانه براي جمعيت گروه سوم، موضوع تبصره (1) اين ماده بنا به پيشنهاد وزارت رفاه به تصويب شوراي عالي رفاه و تأمين اجتماعي مي رسد.

ماده3_ خانوارهاي داراي فقر شديد به صورت كامل تحت پوشش چتر ايمني رفاه اجتماعي قرار مي گيرند و اولويت ارايه خدمات به خانوارهاي داراي فقر مطلق به ترتيب زير خواهد بود:

الف _ كودكان بي سرپرست.

ب _ زنان سرپرست خانوار و خود سرپرست.

پ _ سالمندان.

ت _ معلولان.

ث _ سايرين (بيكاران، معتادان، بيماران مزمن جسمي و رواني و …).

تبصره _ تعيين ضوابط تشخيص مصاديق گروه هاي هدف از نظر آسيب پذيري و اولويت ارايه خدمات بر عهده وزارت رفاه است.

ماده4_ اقدامات و برنامه هاي حمايتي موضوع اين آيين نامه عبارتند از امنيت تغذيه، بهداشت و درمان پايه، اشتغال مولد، توانمندسازي، ارتقاي آگاهي عمومي، مسكن و مديريت مخاطرات.

تبصره _ ميزان و نوع خدمات مورد نياز، توسط وزارت رفاه با رعايت قوانين و مقررات حمايتي موجود با همكاري نهادها و دستگاههاي اجرايي ذي ربط ظرف مدت يك ماه از تاريخ تصويب اين آيين نامه، تدوين و پس از تصويب شوراي عالي رفاه و تأمين اجتماعي به عنوان اولويتهاي اجرايي، به نهادها و دستگاههاي ذي ربط ابلاغ مي گردد. نهادها و دستگاههاي اجرايي ذي ربط در چارچوب اعتبارات سالانه مرتبط خود و اعتبارات اختصاص يافته از سوي وزارت رفاه مكلفند مطابق اولويتهاي ابلاغ

شده برنامه هاي عملياتي و تخصيص منابع خود را تنظيم و اجرا نمايند.

ماده5 _ وزارت رفاه موظف است در اجراي بند « م» ماده (16) قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمين اجتماعي _ مصوب 1383_ با همكاري كميته امداد امام خميني، وزارتخانه هاي بهداشت، درمان و آموزش پزشكي، آموزش و پرورش و كشور و نهادهاي مردمي از جمله شوراهاي اسلامي شهر و روستا، معتمدان محلي و خيران نسبت به شناسايي واجدان شرايط برخورداري از حمايت هاي موضوع اين آيين نامه اقدام نمايد.

تبصره _ كليه دستگاهها و نهادهاي همكار در امر شناسايي موظفند اطلاعات خانوارهاي تحت پوشش يا شناسايي شده خود را با كد ملي آنها در اختيار استانداريها قرار دهند. استانداريها به نمايندگي از وزارت رفاه موظفند مطابق دستورالعمل ارايه شده توسط آن وزارتخانه ضمن برپايي اطلاعات نسبت به پايش اطلاعات و ارسال آن به وزارت ياد شده اقدام نمايند.

ماده6 _ در اجراي بند « الف» ماده (15) قانون ساختار نظام جامع تأمين اجتماعي، هماهنگي بين دستگاههاي ذي ربط بر عهده شوراي عالي رفاه و تأمين اجتماعي خواهد بود.

شوراي ياد شده سازوكار مناسب براي اجراي اين آيين نامه را تعيين و با رعايت قوانين و مقررات اجرا مي نمايد.

تبصره _ هماهنگي و نظارت بر اجراي اين آيين نامه در استانها برعهده استاندار و نماينده وزارت رفاه و تأمين اجتماعي مي باشد.

ماده7 _ دستگاههاي ذي ربط موظفند با رعايت اصول و سياستهاي اجرايي موضوع ماده (9) قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمين اجتماعي نسبت به تدوين برنامه هاي عمل_ياتي مرتبط با چتر ايمني رفاه اجتماعي ظرف (45) روز از تاريخ ابلاغ اين آيين نامه به شرح زير اقدام و پس از تصويب شوراي عالي رفاه و تأمين

اجتماعي نسبت به اجراي آن اقدام نمايند:

الف _ وزارت كار و امور اجتماعي موظف است به منظور توانمندسازي افراد موضوع اين آموزش هاي مهارتي خاصي را طراحي نمايد.

ب _ وزارت مسكن و شهرسازي موظف است نسبت به تأمين حداقل سرپناه براي خانوارهاي موضوع اين آيي_ن نام_ه و سازوكارهاي برخورداري از آن با رعايت بند « د» ماده (30) قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران _ مصوب 1383_ اقدام نمايد.

پ _ وزارت رفاه موظف است ضمن برپايي سازوكارهاي مناسب جهت برخورداري گروههاي آسيب پذير از خدمات درماني پايه، نسبت به تدوين طرح ساماندهي و بازپروري گروههاي آسيب پذير و برنامه هاي آموزشي اقدام نمايد.

ماده8 _ وزارت رفاه براساس تبصره (1) ماده (11) قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمين اجتماعي، ضمن راهبري منابع اختصاص يافته به برنامه هاي چتر ايمني رفاه اجتماعي، موظف است گزارش نظارتي اقدامات انجام گرفته دستگاههاي ذي ربط درخصوص اجراي برنامه هاي ياد شده مذكور را هر شش ماه يك بار به هيئت دولت ارايه نمايد.

ماده9_ كليه دستگاههاي اجرايي كه از منابع موضوع ماده (7) قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمين اجتماعي اعتباري را در اختيار دارند موظف هستند در مصرف اعتبار يادشده اولويت را به حمايت از برنامه ها و اقدامات موضوع ماده (4) اين آيين نامه اختصاص دهند.

تبصره _ سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور موظف است در لوايح بودجه سالانه مابه التفاوت اعتبار مورد نياز براي اجراي اين آيين نامه و اعتبار مندرج در ماده (7) قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامين اجتماعي را پيش بيني نمايد .

ماده10_ اين آيين نامه در سال1384 در سه استان كشور با تشخيص وزارت رفاه اجرا خواهد شد.

ماده11 _ آن دسته از

دستگاههاي اجرايي كه بر اساس قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامين اجتماعي براي آنها وظايفي پيش بيني شده است موظفند وظايف مرتبط با اين آيين نامه را با اولويت انجام دهند.

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

تصويب نامه راجع به افزايش حق مسكن كارگران – مصوب 1384

هيئت وزيران در جلسه مورخ 29/4/1384 بنا به پيشنهاد شوراي عالي كار و به استناد ماده واحده قانون اصلاح طبقه بندي مشاغل و برقراري كمك هزينه مسكن كارگري مصوب 27/1/1359 شوراي انقلاب جمهوري اسلامي ايران _ مصوب 1370 _ تصويب نمود:

حق مسكن كارگران به ميزان يكصد هزار (100،000) ريال تعيين مي گردد.

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

آيين نامه ساماندهي كودكان خياباني

هيئت وزيران در جلسه مورخ 26/4/1384 بنا به پيشنهاد شماره 6146/100 مورخ 11/4/1384 وزارت رفاه و تأمين اجتماعي و به استناد ماده (1) و بند (الف) ماده (15) قانون ساخت_ار نظ_ام جام_ع رف_اه و ت_أمين اجتماع_ي _ مص_وب 1383 _ و م_اده (97) قانون برنامه چه_ارم ت_وسع_ه اقتص_ادي، اجتم_اعي و فرهنگ_ي جمه_وري اسلامي اي_ران _ مصوب 1383 _ آيين نامه ساماندهي كودكان خياباني را به شرح زير تصويب نمود:

آيين نامه ساماندهي كودكان خياباني

فصل اول _ كليات

ماده1 _ اصطلاحات زير در آيين نامه در معاني مشروح مربوط به كار ميروند:

1_ كودك خياباني : فرد كمتر از 18 سال تمام كه به صورت محدود يا نامحدود در خيابان به سر مي برد، اعم از كودكي كه هنوز با خانواده خود تماس دارد و از سرپناه برخوردار است و يا كودكي كه خيابان را خانه خود مي داند و رابطه او با خانواده به حداقل رسيده و يا اساساً چنين ارتباطي وجود ندارد.

2_ ساماندهي : مجموعه فعاليتهايي كه توسط نهادها، سازمانها و دستگاههاي اجرايي دولتي و غير دولتي تعريف شده در اين آيين نامه، از شناسايي، جذب و پذيرش كودكان خياباني آغاز و تا رسيدن وي به فرجام قابل اطمينان ادامه مي يابد.

3_ شناسايي : ارتباطي كه توسط مددكار اجتماعي با كودك خياباني شكل مي گيرد

و به تشخيص وضع موجود وي مي انجامد.

4_ جذب : ارتباط تقويت يافته مددكار اجتماعي با كودك خياباني كه جلب اعتماد و پذيرش ارتباط از سوي كودك خياباني را به همراه دارد. اين فعاليت با هدف آگاه نمودن كودك خياباني از منابع و خدماتي كه مي تواند در اختيار او قرار گيرد انجام مي پذيرد.

5 _ اقامت: حضور كوتاه مدت، ميان مدت و درازمدت كودك خياباني در مراكز اقامت كه شامل سه سطح زير مي شود:

الف _ اقامت كوتاه مدت: حضور كودك خياباني در مركز اقامت حداكثر به مدت 21روز.

ب _ اقامت ميان مدت: حضور كودك خياباني در مركز اقامت بيشتر از 21 روز تا يك سال.

ج _ اقامت دراز مدت : حضور كودك خياباني بيسرپرست يا بدسرپرست در مراكز شبانه روزي تا پايان 18 سالگي مطابق با آيين نامه مراكز شبانه روزي سازمان بهزيستي كشور.

تبصره _ در موارد استثنايي و درصورت ضرورت با نظر تيم تخصصي مدت اقامت موضوع بند « الف» حداكثر يك دوره قابل تمديد مي باشد.

6 _ مراكز كودكان خياباني : مراكزي كه در آنها خدمات تخصصي به كودكان خياباني ارايه مي شود. اين مراكز در چهار سطح زير مي باشند:

الف _ مراكز و پايگاههاي سطح يك (سرپايي) : مراكز و پايگاههاي ثابت و سياري كه بدون اقامت كودك نسبت به ارايه خدمات سرپايي به وي و خانوادهاش اقدام مينمايند.

ب _ مراكز سطح دو (اقامت كوتاه مدت) : مراكزي كه امكان اقامت كودك را حداكثر تا 21 روز فراهم مي كنند. (موضوع جزء « الف» بند (5) ماده (1) اين آيين نامه)

ج _ مراكز سطح سه (اقامت ميان مدت) : مراكزي كه

امكان اقامت كودك را حداكثر تا يك سال مهيا مي كند. (موضوع جزء « ب» بند (5) ماده (1) اين آيين نامه)

د _ مراكز سطح چهار (اقامت دراز مدت): مراكزي كه امكان اقامت كودكان بي سرپرست يا بدسرپرست را تا پايان 18 سالگي تأمين مي كند. (موضوع جزء « ج» بند (5) ماده (1) اين آيين نامه)

7 _ پذيرش : برقراري رابطه پايدار حرفهاي كه زمينه را براي اجراي فرايند مشكلگشايي در سطوح مختلف فراهم مي كند. پذيرش در سه سطح زير انجام ميپذيرد:

الف _ پذيرش سطح يك : برقراري ارتباط فعال مددكار با كودك خياباني براي فراهم نمودن حمايتهاي لازم، بدون نگهداري كودك در مركز اقامت. اين نوع پذيرش در مركز كودكان خياباني سطح يك صورت ميپذيرد.

ب _ پذيرش سطح دو : اقامت كوتاه مدت كودك خياباني در مركز سطح دو براي دريافت خدمات تخصصي بيشتر.(پذيرش سطح (2) از طريق ارجاع از سطح (1) يا به طور مستقيم انجام مي شود.)

ج _ پذيرش سطح سه : اقامت ميان مدت كودك خياباني در مركز سه براي دريافت خدمات تخصصي و حمايتهاي بيشتر.(پذيرش سطح (3) از طريق ارجاع از سطوح (1) و (2) انجام مي شود).

د _ مراكز سطح چهار (اقامت بلند مدت): اين مراكز مستقيماً و يا با اعطاي مجوز رسمي سازمان بهزيستي كشور به اشخاص حقيقي و حقوقي تاسيس و اداره ميشوند.

تبصره _ اقامت بلند مدت و ميان مدت كودكان خياباني كه در مراكز سطح (3) و (4) انجام مي گيرد مي تواند به اشخاص حقيقي و حقوقي و سازمانها و مؤسسات غير دولتي علاقمند و واجد صلاحيت واگذار شود. ضوابط و شاخصهاي تشكيل (فضاي فيزيكي، نيروي

انساني و غيره)، نحوه اداره و كنترل كيفيت اين مراكز بر اساس آيين نامه ضوابط تاسيس و انحلال مراكز نگهداري كودكان خياباني، موضوع بند (2) ماده (26) قانون تنظيم بخشي از مقررات مالي دولت _ مصوب 1380 _ توسط سازمان بهزيستي كشور تهيه و ابلاغ خواهد شد.

8 _ ترخيص: پايان اقدامات تيم تخصصي مراكز و دستيابي به اهداف تعيين شده كه منجر به پاسخگويي به نيازهاي كودك در كوتاه مدت، ميان مدت و بلندمدت مي گردد. بازگشت كودك به كانون خانواده اولويت اقدامات ترخيص مراكز خواهد بود.

9 _ پيگيري: سلسله اقداماتي كه به منظور پيشگيري از بروز مجدد مشكل براي كودك پس از ترخيص از طريق تماس با خانواده و بازديد از شرايط خانوادگي يا دعوت والدين يا خانواده نزديك كودك يا سرپرستان وي جهت بررسي و مشاورههاي مدد كاري انجام ميپذيرد.

10_ توانمندسازي : فرايندي است كه طي آن مجموعه اقدامات و خدماتي با هدف تحقق زندگي عادي با حداقل وابستگي به منابع حمايتي و ارتقاء تواناييها و مهارتهاي آموزشي، اجتماعي و حرفه آموزي به كودك و يا خانواده وي ارايه مي شود.

11_ تيم تخصصي: شامل گروهي از متخصصين و كارشناسان از جمله سرپرست مركز، روانشناس، مددكار اجتماعي، روانپزشك، پزشك، پرستار، كارشناس حقوقي، مربي و غيره است كه به صورت سيار يا ثابت به ارايه خدمات تخصصي به كودك خياباني و خانواده وي ميپردازند.

13_ نهادهاي حامي: كليه نهادها و سازمانهايي كه به استناد اساسنامه يا وظايف سازماني، نسبت به ارايه تمام يا بخشي از خدمات موضوع اين آيين نامه به كودكان خياباني اقدام مي نمايند.

فصل دوم _ روند اجرايي

ماده2_ سازمان بهزيستي كشور موظف

است با همكاري و مشاركت شهرداري، انجمنهاي خيريه، تشكلهاي غيردولتي و نيروي انتظامي و با استفاده از مدد كاراجتماعي (در قالب تيم تخصصي سيار يا مستقر در مراكز كه با همكاري شهرداريها سازماندهي خواهد شد)، نسبت به شناسايي، جذب، پذيرش و توانمندسازي كودكان خياباني در كليه مراكز استانها و در صورت صلاحديد كارگروه اجتماعي استان در شهرهاي بالاي دويست هزار نفر اقدام نمايد.

تبصره1_ نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران موظف است در مواردي كه سلامت جسماني و رواني كودك در معرض خطر جدي قرار مي گيرد در امر جذب با سازمان بهزيستي كشور همكاري نمايد.

ماده3_ در هر مرحله مسئوليت پيگيريهاي پس از ترخيص كودك به عهده مركز ترخيص كننده است به جز مركز سطح يك موضوع اين آيين نامه و اين امر تا رسيدن وي به فرجام قابل اطمينان ادامه مييابد.

ماده4_ در صورت تحويل كودك خياباني به خانواده، بهزيستي استانها و ساير نهادهاي حامي موظفند در زمينه حمايت مادي و معنوي خانواده اقدامات لازم را به عمل آورند و هر شش ماه يكبار گزارش اقدامات خود را به سازمان بهزيستي كشور و كارگروه اجتماعي استان اعلام نمايند.

ماده5 _ اداره كل بهزيستي استانها به منظور تأمين هماهنگي بين بخشي و استفاده از همكاري ساير سازمانها و ادارات كل ذيربط موظفند مسايل مربوط به ساماندهي كودكان خياباني را به طور مستمر در كارگروه اجتماعي استان مط_رح و نسبت به جلب همكاري و مشاركت سازمانها و نهادهاي ذي ربط اقدام نمايند.

فصل سوم _ وظايف سازمانها و نهادهاي همكار در سازماندهي كودكان خياباني

ماده6 _ سازمانها و نهادهاي همكار در فرايند ساماندهي كودكان خياباني در زمينه هاي تعيين شده

زير همكاري خواهند نمود:

1_ نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران:

الف _ برقراري امنيت در كليه مراحل اجرايي (امنيت مراكز و تيمهاي سيار).

ب _ اقدامات لازم براي اجراي تبصره (2) ماده (2) اين آيين نامه.

ج _ تعيين تكليف كودكان خياباني بزهكار.

2 _ وزارت دادگستري :

الف _ صدور مجوزها و احكام قضايي لازم در مراحل مختلف ساماندهي.

ب _ ارايه مشاوره حقوقي لازم جهت تسهيل ساماندهي كودكان خياباني.

3 _ شهرداري :

الف _ تخصيص و تجهيز فضاي فيزيكي مناسب جهت اجراي مراحل ساماندهي به استناد ماده (6) قانون شهرداريها.

ب _ تأمين امكانات موردنياز ساماندهي يا اجراي تصميمات كارگروه اجتماعي استان

4 _ وزارت كار و امور اجتماعي :

الف _ ارايه تسهيلات اعتباري اشتغالزا به خانوادههاي جوياي كار كودكان خياباني و كودكان بالاي پانزده سال (با اولويت).

ب _ آموزش رايگان مهارتهاي شغلي به خانواده كودكان خياباني و كودكان بالاي پانزده سال توسط سازمان آموزش فني و حرفه اي.

5 _ وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي :

الف _ تأمين نيازهاي بهداشتي و درماني كودكان خياباني و خانواده درجه اول آنان و تأمين پزشك و پرستار مورد نياز مراكز ساماندهي كودكان خياباني.

ب _ ارايه خدمات بهداشت و درمان در مراكز سطح (2) و (3).

6 _ سازمان بيمه خدمات درماني :

_ تأمين و صدور بيمه نامه خدمات درماني براي كودك و خانواده درجه اول وي حسب اعلام بهزيستي استانها.

7 _ سازمان تأمين اجتماعي:

_ پوشش درماني و خدمات مورد نياز كودك و خانواده درجه اول وي در مراكز درمان و بيمارستانهاي تابعه بدون دريافت وجه.

8 _ سازمان صدا

و سيماي جمهوري اسلامي ايران :

الف _ انجام اقدامات فرهنگي و تبليغي لازم.

ب _ تهيه برنامهها و تيزرهاي لازم براي آگاه سازي اقشار مختلف جامعه

ج _ همكاري رسانهاي با سازمانهاي مسئول در جهت انجام وظايف محوله به آنان.

9 _ جمعيت هلال احمر جمهوري اسلامي ايران:

_ تأمين خدمات حمايتي و انسان دوستانه جهت كودك و خانواده وي در حد مقدور حسب درخواست بهزيستي استانها.

10 _ وزارت آموزش و پرورش:

الف _ هشدار و آگاه سازي اوليا دانش آموزان از طريق طرح مسئله توسط انجمنهاي اوليا و مربيان.

ب _ شناسايي و راهنمايي دانش آموزاني كه در معرض آسيب هستند از طريق مشاور مدرسه با همكاري مددكاران سازمان بهزيستي.

ج _ ارايه آموزشهاي لازم و آگاه سازي دانش آموزان توسط مربيان و معلمان در خصوص خطرات فرار از خانه و گروههاي آسيب رسان و دامهاي اجتماعي.

11 _ كميته امداد امام (ره):

_ اعمال حمايتهاي لازم از خانواده هاي تحت پوشش حمايتي كه داراي كودكان خياباني بودهاند.

فصل چهارم _ هماهنگي و نظارت

ماده 7 _ هماهنگيهاي لازم و نظارت بر حُسن اجراي مفاد اين آيين نامه در استانها توسط كارگروه اجتماعي استان اعمال خواهد شد.

تبصره _ چنانچه كارگروه اجتماعي استان ضروري بداند، كارگروهي با تركيب و وظايف مشابه در سطح شهرستان نيز قابل تشكيل خواهد بود.

ماده 8 _ اداره كل بهزيستي استانها موظفند محورهاي زير را در كارگروه اجتماعي استان مطرح و نسبت به تحقق موارد زير پيگيري نمايند:

1_ بررسي فرايند و عملكرد هر يك از دستگاهها و نهادهاي مجري در هر يك از مراحل اجراي طرح ساماندهي.

2_ بررسي

و رسيدگي به شكايات و تخلفات و بررسي گزارشهاي ادارات بهزيستي يا كارگروه اجتماعي شهرستان.

3 _ فراهم نمودن تمهيدات لازم براي تسهيل اجراي برنامه هاي عملياتي ساماندهي كودكان خياباني در سطح استان.

4 _ ايجاد تعهد و حمايت سياسي از اجراي برنامههاي عملياتي ساماندهي كودكان خياباني در سطح استان.

5 _ برقراري هماهنگي بين بخشي در سطح سازمانها و نهادهاي اجرايي دولتي و غيردولتي در راستاي تحقق اهداف برنامه.

6 _ ارزيابي عملكرد و پايش مستمر شاخصهاي تعيين شده در سطح استان.

7_ تحليل وضع موجود در استان بر اساس گزارشهاي دريافت شده از شهرستانها.

8 _ ترسيم وضعيت مطلوب استان بر اساس شاخصهاي كشوري و داده هاي شهرستانها.

9_ تهيه چارچوب آموزش، برقراري ارتباط و اطلاع رساني عمومي و ايجاد هماهنگي در زمينه هاي زير:

الف _ برقراري ارتباط با انجمنهاي خيريه و اطلاع رساني در اين زمينه.

ب _ برقراري ارتباط با مسئولان سياسي، اجتماعي و مذهبي استان و جلب حمايت آنان.

ج _ آگاه سازي مردم از آرمانها و هدفهاي برنامه با استفاده از وسايل ارتباط جمعي استان.

10 _ جمع آوري و تحليل مستندات و گزارشهاي ادواري و موردي شهرستانها.

11 _ ايجاد بستر لازم جهت توانمندسازي فرد و خانواده وي.

تبصره _ در صورت تشخيص كارگروه اجتماعي استان، ساير سازمانها و نهادها علاوه بر سازمانها و نهادهاي موضوع ماده (6) اين آيين نامه با سازمان بهزيستي كشور در فرايند ساماندهي كودكان خياباني همكاري خواهند نمود.

فصل پنجم _ مقررات عمومي

ماده9_ سازمان بهزيستي كشور موظف است با مشاركت و همكاري سازمانها و نهادهاي ذي ربط نسبت به راه اندازي مراكز سطوح چهارگانه موضوع اين

آيين نامه در كليه مراكز استانهايي كه با مشكل كودكان خياباني مواجه مي باشند اقدام نمايد.

ماده10 _ سازمان بهزيستي كشور مجاز است از محل اعتبارات ساماندهي كودكان خياباني نسبت به جذب نيروي متخصص مورد نياز به صورت قراردادي با هماهنگي سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور اقدام نمايند.

ماده11_ سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور موظف است اعتبارات مورد نياز جهت اجراي اين آيين نامه را تأمين و در اختيار وزارت رفاه وتأمين اجتماعي قرار دهد.

ماده12_ وزارت رفاه و تأمين اجتماعي هماهنگي اجراي اين آيين نامه را بر عهده دارد و اين امر را توسط شورايي متشكل از دستگاه هاي ذي ربط در ماده (6) به انجام مي رساند و هر شش ماه يك بار گزارش اقدامات انجام يافته را تحليل و جمع بندي و به شوراي عالي رفاه و تأمين اجتماعي ارايه خواهد نمود.

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

اصلاح آيين نامه بيمه اجتماعي روستاييان و عشاير – مصوب 1384

هيئت وزيران در جلسه مورخ 12/4/1384 باتوجه به نظر رييس مجلس شوراي اسلامي، موضوع نامه شماره 66389/8103ه_/ب مورخ 26/2/1384 تصويب نمود:

آيين نامه بي_مه اجتماعي روستاييان و عشاير موضوع تصويب نامه شماره 65846/ت32180 ه_ مورخ 12/11/1383 به شرح زير اصلاح مي شود:

1 _ متن زير جايگزين بند « ح» ماده (1) مي گردد:

«بند ح _ از كارافتادگي كلي : عبارت است از كاهش قدرت كار بيمه شده در نتيجه بيماري يا حادثه به نحوي كه پس از انجام خدمات درماني و توانبخشي طبق نظريه كميسيونهاي پزشكي توانايي كار خود را شصت و شش درصد (66%) يا بيشتر از دست داده باشد.»

2 _ ماده (3) حذف مي گردد.

3 _ در ماده (6) واژه « تدريجي» حذف مي گردد.

4 _ ماده (8) به شرح زير اصلاح مي گردد:

« ماده 8 _ در سالهايي كه

به تشخيص مراجع ذيصلاح خشكسالي در منطقه يا روستايي اعلام مي گردد و يا در مواقع بروز حوادث غيرمترقبه و آفت زدگي و يا مرگ و مير دام تا رفع عوارض ناشي از آن موجب بيكاري و ناتواني بيمه شده در پرداخت حق بيمه گردد، سهم مشاركت روستاييان و عشاير در آن منطقه يا روستا حسب اعلام وزارت رفاه و تأمين اجتماعي و تأييد شورايعالي رفاه و تأمين اجتماعي برعهده دولت خواهد بود.»

5 _ ماده (10) به شرح زير اصلاح مي گردد:

« ماده10_ تعهدات موضوع اين آيين نامه شامل موارد بيمه اي از جمله موارد زير مي باشد:

الف _ خدمات درماني (بيماريها، حوادث و سوانح)

ب _ پيري.

پ _ فوت.

ت _ از كارافتادگي.

ث _ بيكاري.

تبصره _ ميزان حق بيمه، ضوابط و شرايط برخورداري از بيمه بيكاري براساس پيشنهاد وزارت رفاه و تأمين اجتماعي و تصويب هيئت وزيران خواهد بود.

6 _ در ماده (14) عبارت «شصت و شش درصد (66%) و بيشتر» جايگزين عبارت « بيش از 66 درصد» گردد.

7 _ متن زير جايگزين ماده (15) مي گردد:

« ماده 15 _ نحوه تشكيل كميسيونهاي پزشكي، تعيين ميزان درصد از كارافتادگي در بدو ورود و نيز جهت پرداخت مستمري به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه به پيشنهاد هيئت مديره صندوق، تأييد وزارت رفاه و تأمين اجتماعي و تصويب شورايعالي رفاه و تأمين اجتماعي خواهد رسيد.»

8 _ در بند « الف» ماده (19) عدد « 35/1» به «30/1» اصلاح مي گردد.

9 _ ماده (20) به شرح زير اصلاح گردد:

« ماده20 _ صندوق به عنوان يك مؤسسه دولتي مستقل داراي شخصيت حقوقي و استقلال مالي و اداري و استخدامي بوده و طبق ضوابط و مقررات مورد

عمل خود وظايف زير را برعهده دارد:

الف _ تعميم و گسترش بيمه روستاييان و عشاير به افراد مشمول.

ب _ جمع آوري و تمركز كليه وجوه موضوع صندوق.

ج _ سرمايه گذاري و بهره برداري از وجوه جاري و ذخيره شده.

د _ انجام تعهدات موضوع اين آيين نامه.»

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

اصلاح ماده (18) اصلاحي آئين نامه اجرايي بند(5) جزء (ب) ماده واحده قانون اصلاح تبصره (2) الحاقي ماده

هيئت وزيران در جلسه مورخ 4/8/1384 بنا به پيشنهاد شماره 63497 مورخ 16/7/1384 وزارت كار و امور اجتماعي و به استناد بند (5) جزء (ب) ماده واحده قانون اصلاح تبصره (2) الحاقي ماده (76) قانون اصلاح مواد (72) و (77) و تبصره ماده (76) قانون تامين اج_تماعي مص_وب 1354 و الحاق دو تبصره به ماده (76) مصوب 1371 _ مصوب 1380_ تصويب نمود:

در ماده (18) اصلاحي آيين نامه اجرايي بند (5) جزء (ب) ماده واحده قانون اصلاح تبصره (2) الحاقي ماده (76) قانون اصلاح مواد (72) و (77) و تبصره ماده (76) قانون تامين اجتماعي مصوب1354 و الحاق دو تبصره به ماده (76) مصوب1371 _ مصوب1380_ ، موضوع تصويب نامه شماره 8583/ت30424ه_ مورخ 18/2/1384 عبارت « تاپايان شهريور سال 1384 » به عبارت « تا پايان شهريور سال 1385» اصلاح مي گردد.

اين تصويب نامه از تاريخ اول مهر سال 1384 لازم الاجرا است.

معاون اول رئيسجمهور _ پرويز داودي

تصويب نامه راجع به تمديد مدت معافيت كارگاههاي كوچك كمتر از ده نفر از قانون كار – مصوب 1384

هيئت وزيران در جلسه مورخ 18/10/1384 بنا به پيشنهاد شماره 97959 مورخ 17/10/1384 وزارت كار و اموراجتماعي و به استناد ماده (191) قانون كار جمهوري اسلامي ايران _ مصوب 1369 _ تصويب نمود:

تصويب نامه شماره 56392/ت27929ه_ مورخ 7/11/1381، موضوع موارد استثناء و معافيت كارگاههاي كوچك كمتر از ده نفر از قانون كار به مدت سه سال تمديد مي شود.

اصلاح ماده (18) اصلاحي آيين نامه اجرايي بند (5) جزء (ب) ماده واحده قانون اصلاح تبصره(2) الحاقي ماده

هيئت وزيران در جلسه مورخ 4/11/1385 بنا به پيشنهاد مشترك وزارتخانه هاي كار و امور اجتماعي و بهداشت، درمان و آموزش پزشكي و سازمان تأمين اجتماعي و به استناد بند (5) جزء (ب) ماده واحده قانون اصلاح تبصره (2) الحاقي ماده (76)قانون اصلاح مواد (72) و (77) و تبصره ماده (76) قانون تامين اجتماعي مصوب 1354 و الحاق دو تبصره به ماده (76) مصوب 1371 _ مصوب 1380 _ تصويب نمود :

در ماده (18) اصلاحي آيين نامه اجرايي بند (5) جزء (ب) ماده واحده قانون اصلاح تبصره (2) الحاقي ماده (76) قانون اصلاح مواد (72) و (77) و تبصره ماده (76) قانون تامين اجتماعي مصوب1354 و الحاق دو تبصره به ماده (76) مصوب1371 _ مصوب 1380_ موضوع تصويب نامه شماره 80483/ت35993 ه_ مورخ8/7/1385 عبارت « تا پايان آبان سال 1385» به عبارت « تا پايان دي سال 1385» اصلاح مي گردد.

اين تصويب نامه از تاريخ اول آذر سال 1385 لازم الاجرا است.

قانون اصلاح تبصره ماده (14) قانون كار و الحاق يك تبصره به آن . مصوب 84 (م 1 تا م 5)

حضرت حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاي سيدمحمدخاتمي

رياست محترم جمهوري اسلامي ايران

طرح اصلاح تبصره ماده (14) قانون كار كه يك فوريت آن در جلسه علني روز چهارشنبه مورخ 17/10/1382 تصويب شده بود درجلسه علني روز يكشنبه مورخ 30/1/1383 مجلس شوراي اسلامي با اصلاحاتي در عنوان و متن تصويب و به تاييد شوراي نگهبان رسيده است، در اجراي اصل يكصدوبيست و سوم (123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به پيوست ارسال مي گردد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ مهدي كروبي

شماره6492 22/2/1383

وزارت كار و امور اجتماعي

قانون اصلاح تبصره ماده (14) قانون كار و الحاق يك تبصره به آن كه در جلسه علني روز يكشنبه مورخ سي ام فروردين ماه يكهزار و

سيصد و هشتاد و سه مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 9/2/1383 به تاييد شوراي نگهبان رسيده و طي نامه شماره 8909 مورخ 15/2/1383 مجلس شوراي اسلامي واصل گرديده است، به پيوست جهت اجراء ابلاغ مي گردد.

رئيس جمهور _ سيدمحمدخاتمي

قانون اصلاح تبصره ماده (14) قانون كار و الحاق يك تبصره به آن

ماده واحده _ تبصره ماده (14) قانون كار مصوب 2/7/1368 به عنوان تبصره (1) به شرح ذيل اصلاح و تبصره ديگري به آن الحاق مي گردد:

تبصره 1_ مدت خدمت نظام وظيفه شاغلين مشمول قانون كار يا شركت داوطلبانه آنان درجبهه قبل از اشتغال و يا حين اشتغال جزو سوابق خدمتي آنان نزد سازمان تامين اجتماعي محسوب مي گردد. اعتبار موردنياز براي اجراي اين قانون از محل دريافت ميانگين حق بيمه دو سال آخر فرد بيمه شده تامين مي گردد.

تبصره 2_ آن دسته از بيمه شدگاني كه مشمول اصلاحيه تبصره (2) ماده (76) قانون تامين اجتماعي مصوب 14/7/1380 مجمع تشخيص مصلحت نظام هستند به شرط آن كه خدمت نظام وظيفه خود را در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل طي نموده يا حضور داوطلبانه در جبهه داشته باشند سوابق خدمتي آنان جزء كارهاي سخت و زيان آور محسوب مي شود.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علني روز يكشنبه مورخ سي ام فروردين ماه يكهزار سيصد و هشتاد و سه مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 9/2/1383 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ مهدي كروبي

اصلاح ماده (14) آيين نامه نحوه تشكيل، حدود وظايف و اختيارات و عملكرد كانون هماهنگي شوراهاي اسلامي ك

وزارت كار و امور اجتماعي _ وزارت صنايع و معادن _ وزارت دادگستري _ وزارت كشور _ وزارت جهاد كشاورزي

وزراي عضو

كارگروه موضوع تصويب نامه شماره72884/ت34452ه_ مورخ9/11/1384 در جلسه مورخ 17/8/1385 به استناد تبصره ماده (135) قانون كار _ مصوب 1369_ و با رعايت تصويب نامه يادشده تصويب نمودند:

متن زير به عنوان تبصره به ماده(14) آيين نامه نحوه تشكيل، حدود وظايف و اختيارات و عملكرد كانون هماهنگي شوراهاي اسلامي كار استان و كانون عالي هماهنگي شوراهاي اسلامي كار سراسر كشور، موضوع تصويب نامه شماره 6511ت130ه_ مورخ 26/4/1372 اضافه مي شود: « تبصره _ چنانچه پس از ثبت اساسنامه، وزير كار و امور اجتماعي تشخيص دهد مورد يا مواردي از اساسنامه منطبق با مقررات قانون و اين آيين نامه نباشد، ثبت اساسنامه كان لم يكن تلقي و باطل اعلام مي گردد.»

اين تصويب نامه در تاريخ 4/2/1386 به تأييد مقام محترم رياست جمهوري رسيده است.

معاون اول رئيس جمهور _ پرويز داودي

قانون اصلاح تبصره (3) بند (3) ماده (80) قانون تأمين اجتماعي اصلاحي مصوب27/7/1376 - مصوب 1386

جناب آقاي دكتر محمود احمدي نژاد

رياست محترم جمهوري اسلامي ايران

در اجراء اصل يكصد و بيست و سوم (123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران قانون اصلاح تبصره (3) بند (3) ماده (80) قانون تأمين اجتماعي اصلاحي مصوب1376 مصوب جلسه علني مورخ 22/3/1386 مجلس كه با عنوان طرح دو فوريتي اصلاح بند (3) ماده(80) قانون تأمين اجتماعي به مجلس شوراي اسلامي تقديم و مطابق اصل يكصد و دوازدهم (112) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به مجمع محترم تشخيص مصلحت نظام ارسال گرديده بود با تأييد آن مجمع به پيوست ابلاغ مي گردد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

شماره199219 26/12/1386

وزارت رفاه و تأمين اجتماعي

قانون اصلاح تبصره(3) بند(3) ماده (80) قانون تأمين اجتماعي اصلاحي مصوب 1376 كه در جلسه علني روز سه شنبه مورخ بيست و دوم خرداد ماه يك هزار و سيصد و هشتاد و شش مجلس شوراي اسلامي

تصويب و با توجه به ايراد شوراي نگهبان، در جلسه مورخ 20/11/1386 مجمع تشخيص مصلحت نظام به تصويب نهايي رسيده و طي نامه شماره 191725/688 مورخ 5/12/1386 مجلس شوراي اسلامي واصل گرديده است، به پيوست جهت اجراء ابلاغ مي گردد.

رئيس جمهور _ محمود احمدي نژاد

قانون اصلاح تبصره (3) بند (3) ماده (80) قانون تأمين اجتماعي اصلاحي مصوب27/7/1376

ماده واحده _ تبصره (3) بند (3) ماده (80) قانون تأمين اجتماعي اصلاحي مصوب 27/7/1376 به شرح ذيل اصلاح مي گردد:

1_ در صورت فوت بيمه شده اي كه بين ده تا بيست سال سابقه پرداخت حق بيمه داشته باشد به بازماندگان وي به نسبت سنوات پرداخت حق بيمه بدون الزام به رعايت ماده (111) قانون تأمين اجتماعي و به نسبت سهام مقرر در ماده (83) همان قانون مستمري پرداخت مي گردد.

2_ بيمه شده اي كه از تاريخ تصويب اين قانون به بعد فوت مي شود چنانچه سابقه پرداخت حق بيمه او از يك سال تا ده سال باشد به بازماندگان وي در ازاء هر سال سابقه پرداخت حق بيمه غرامت مقطوعي معادل يك ماه حداقل دستمزد كارگر عادي در زمان فوت به طور يكجا و به نسبت سهام مقرر در ماده(83) قانون تأمين اجتماعي پرداخت مي شود.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علني روز سه شنبه مورخ بيست و دوم خرداد ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 20/11/1386 از سوي مجمع تشخيص مصلحت نظام موافق با مصلحت نظام تشخيص داده شد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

قانون پرداخت مستمري به فرزندان زنان متوفي مشمول قانون تأمين اجتماعي و ساير صندوقهاي بازنشستگي – مصوب

شماره 169201/780 30/10/1386

جناب آقاي دكتر محمود احمدي نژاد

رياست محترم جمهوري اسلامي ايران

در اجراء اصل يكصد و بيست و سوم (123) قانون اساسي جمهوري

اسلامي ايران قانون پرداخت مستمري به فرزندان زنان متوفي مشمول قانون تأمين اجتماعي و ساير صندوقهاي بازنشستگي كه با عنوان طرح دوفوريتي تسري قانون پرداخت حقوق وظيفه به فرزندان مستخدمين متوفي مصوب1355 به مشمولين قانون تأمين اجتماعي به مجلس شوراي اسلامي تقديم و در جلسه علني روز چهارشنبه مورخ 5/10/1386 مجلس با اصلاحاتي در عنوان و متن به تصويب رسيده است به لحاظ انقضاء مهلت مقرر، موضوع اصل نود و چهارم (94) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و عدم وصول پاسخ شوراي محترم نگهبان، به پيوست ابلاغ مي گردد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

شماره 175162 6/11/1386

وزارت رفاه و تأمين اجتماعي

قانون پرداخت مستمري به فرزندان زنان متوفي مشمول قانون تأمين اجتماعي و ساير صندوقهاي بازنشستگي كه در جلسه علني روز چهارشنبه مورخ پنجم دي ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و بدون ارايه نظر از سوي شوراي نگهبان در مهلت مقرر در اصل 94 قانون اساسي طي نامه شماره 169201/780 مورخ 30/10/1386 مجلس شوراي اسلامي واصل گرديده است، به پيوست جهت اجراء ابلاغ مي گردد.

رئيس جمهور _ محمود احمدي نژاد

قانون پرداخت مستمري به فرزندان زنان متوفي مشمول قانون تأمين اجتماعي و ساير صندوقهاي بازنشستگي

ماده واحده _ حقوق وظيفه مادران متوفي مشمول قانون تأمين اجتماعي اعم از سازمان تأمين اجتماعي و ساير صندوقهاي بازنشستگي با رعايت شرايط قانوني مربوط و همانند مردان مشمول در خصوص فرزندانشان (از محل كسورات بازنشستگي پرداختي توسط آنان) برقرار مي شود.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علني روز چهارشنبه مورخ پنجم دي ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در مهلت مقرر موضوع

اصل نود و چهارم (94) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نظر شوراي نگهبان واصل نگرديد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

تصويب نامه در خصوص تعيين مشاغل سخت و زيان آور در شركت راه آهن جمهوري اسلامي ايران - مصوب 1386/8/21

هيئت وزيران در جلسه مورخ 13/8/1386 بنا به پيشنهاد شماره 64960/100 مورخ 10/5/1386 معاونت توسعه مديريت و سرمايه انساني رييس جمهور و به استناد تبصره (4) ماده واحده قانون نحوه بازنشستگي جانبازان انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي و معلولين عادي و شاغلين مشاغل سخت و زيان آور _ مصوب 1367 _ تصويب نمود:

مشاغل زير در شركت راه آهن جمهوري اسلامي ايران به عنوان مشاغل سخت و زيان آور تعيين مي شوند.

معاون اول رئيس جمهور _ پرويز داودي

قانون اصلاح تبصره (3) بند (3) ماده (80) قانون تأمين اجتماعي اصلاحي مصوب27/7/1376 - مصوب 26/12/1386

در اجراء اصل يكصد و بيست و سوم (123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران قانون اصلاح تبصره (3) بند (3) ماده (80) قانون تأمين اجتماعي اصلاحي مصوب1376 مصوب جلسه علني مورخ 22/3/1386 مجلس كه با عنوان طرح دو فوريتي اصلاح بند (3) ماده(80) قانون تأمين اجتماعي به مجلس شوراي اسلامي تقديم و مطابق اصل يكصد و دوازدهم (112) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به مجمع محترم تشخيص مصلحت نظام ارسال گرديده بود با تأييد آن مجمع جهت اجرا به دولت ابلاغ گرديد.

شماره199219 26/12/1386

وزارت رفاه و تأمين اجتماعي

قانون اصلاح تبصره(3) بند(3) ماده (80) قانون تأمين اجتماعي اصلاحي مصوب 1376 كه در جلسه علني روز سه شنبه مورخ بيست و دوم خرداد ماه يك هزار و سيصد و هشتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و با توجه به ايراد شوراي نگهبان، در جلسه مورخ 20/11/1386 مجمع تشخيص مصلحت نظام به تصويب نهايي رسيده و طي نامه شماره 191725/688 مورخ 5/12/1386 مجلس شوراي اسلامي واصل گرديده است، به پيوست جهت اجراء ابلاغ مي گردد.

رئيس جمهور _ محمود احمدي نژاد

قانون اصلاح تبصره (3) بند (3) ماده (80) قانون تأمين اجتماعي اصلاحي مصوب27/7/1376

ماده واحده _ تبصره (3) بند (3)

ماده (80) قانون تأمين اجتماعي اصلاحي مصوب 27/7/1376 به شرح ذيل اصلاح مي گردد:

1_ در صورت فوت بيمه شده اي كه بين ده تا بيست سال سابقه پرداخت حق بيمه داشته باشد به بازماندگان وي به نسبت سنوات پرداخت حق بيمه بدون الزام به رعايت ماده (111) قانون تأمين اجتماعي و به نسبت سهام مقرر در ماده (83) همان قانون مستمري پرداخت مي گردد.

2_ بيمه شده اي كه از تاريخ تصويب اين قانون به بعد فوت مي شود چنانچه سابقه پرداخت حق بيمه او از يك سال تا ده سال باشد به بازماندگان وي در ازاء هر سال سابقه پرداخت حق بيمه غرامت مقطوعي معادل يك ماه حداقل دستمزد كارگر عادي در زمان فوت به طور يكجا و به نسبت سهام مقرر در ماده(83) قانون تأمين اجتماعي پرداخت مي شود.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علني روز سه شنبه مورخ بيست و دوم خرداد ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 20/11/1386 از سوي مجمع تشخيص مصلحت نظام موافق با مصلحت نظام تشخيص داده شد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

آيين نامه اجرايي قانون بازنشستگي پيش از موعد كاركنان دولت - مصوب 10/10/1386

وزراي عضو كميسيون امور اجتماعي و دولت الكترونيك هيئت دولت در جلسه مورخ 23/10/1386 بنا به پيشنهاد مشترك معاونت توسعه مديريت و سرمايه انساني رييس جمهور و وزارت رفاه و تأمين اجتماعي و به استناد تبصره (5) ماده واحده قانون بازنشستگي پيش از موعد كاركنان دولت _ مصوب 1386 _ و با رعايت تصويب نامه شماره 164082/ت373ه_ مورخ 10/10/1386 آيين نامه اجرايي قانون يادشده را به شرح زير تصويب نمودند:

آيين نامه اجرايي قانون بازنشستگي پيش از موعد كاركنان دولت

ماده1_ در اين آيين نامه اصطلاحات زير در معاني مشروح

مربوط به كار مي روند:

الف _ قانون: قانون بازنشستگي پيش از موعد كاركنان دولت _ مصوب 1386_

ب _ سنوات خدمات قابل قبول: سنواتي است كه طبق قوانين و مقررات مربوط از لحاظ احراز شرايط بازنشستگي جزو سنوات خدمت ملاك محاسبه قرار مي گيرد.

پ _ وزارت: وزارت امور اقتصادي و دارايي.

ماده2_ كاركنان رسمي، پيماني و قراردادي وزارتخانه ها و مؤسسات دولتي در صورت دارا بودن حداقل بيست و پنج (25) سال سابقه خدمت قابل قبول (بدون رعايت شرط سني) مي توانند در مهلت پيش بيني شده در قانون با ارايه در خواست كتبي مبني بر بازنشستگي پيش از موعد و موافقت دستگاه متبوع با استفاده از حداكثر پنج (5) سال سال سنوات ارفاقي تا سقف سي سال بازنشسته شوند.

تبصره1_ بانوان شاغل كه فاقد شرط سابقه خدمت مق_رر در اين م_اده مي باش_ن_د، به شرط داشتن حداقل بيست (20) سال سنوات خدمت قابل قبول مي توانند با ارايه درخواست كتبي و موافقت دستگاه متبوع با استفاده از حداكثر پنج (5) سال سنوات ارفاقي بازنشسته شوند.

تبصره2_ افرادي كه در طول مدت اجراي قانون شرايط موضوع ماده (2) اين آيين نامه را احراز و بصورت مكتوب در خواست خود را ارايه نمايند و مطابق ماده (3) اين آيين نامه تا پايان 5/6/1389 با درخواست بازنشستگي آنها موافقت شود، مشمول اين آيين نامه خواهندبود.

ماده3_ بمنظور بررسي درخواستي بازنشستگي پيش از موعد در انطباق با برنامه هاي جامع نيروي انساني دستگاههاي دولتي، رييس دستگاه يا بالاترين مقام مسئول دستگاه اجرايي مي تواند كارگروهي مركب از مديران واحدهاي ذي ربط دستگاه متبوع تشكيل دهد. درخواستهاي مشمولان قانون پس از اعلام نظر مدير بلافصل متقاضي در كارگروه مورد رسيدگي قرار مي گيرد.

تبصره _ تصميمات كارگروه در صورت وجود

اعتبار لازم و پس از تأييد بالاترين مقام دستگاه قابل اجرا خواهدبود.

ماده4_ پاداش پايان خدمت كاركنان رسمي مشمول قانون با رعايت مفاد قانون پرداخت پاداش پايان خدمت و بخشي از هزينه هاي ضروري به كاركنان دولت _ مصوب 1375 _ و اصلاحات بعدي آن و با احتساب سنوات ارفاقي توسط دستگاه متبوع مستخدم محاسبه و پرداخت مي شود.

تبصره1_ در مورد مستخدمان پيماني مطابق آيين نامه استخدام پيماني، موضوع تصويب نامه شماره 52282/ت664 مورخ 15/6/1368 و اصلاحات بعدي آن و در مورد مشمولان قانون كار مطابق احكام مندرج در قانون كار توسط دستگاه متبوع مستخدم عمل خواهدشد.

تبصره2_ پاداش پايان خدمت بانوان متقاضي با كمتر از بيست و پنج (25) سال سابقه خدمت به ميزان سنوات خدمت قابل قبول (بدون احتساب سنوات ارفاقي) محاسبه و پرداخت خواهدشد.

ماده5 _ وزارتخانه ها و مؤسسات دولتي مكلفند در سال 1386 اعتبار لازم براي پرداخت كسور بازنشستگي و حق بيمه سهم مستخدم و كارفرما بابت سنوات ارفاقي براساس آخرين حقوق و مزاياي مشمول كسر كسور بازنشستگي را بصورت يكجا و نيز مابه التفاوت حقوق بازنشستگي بابت سنوات ارفاقي آنان را (همان سال) به ترتيب مقرر در تبصره (1) ماده واحده قانون محاسبه و به وزارت اعلام كند. وزارت موظف است اعتبار اعلام شده را از سر جمع اعتبارات دستگاهها كسر و به حساب صندوقهاي بازنشستگي ذي ربط واريز نمايد.

ماده6 _ از سال 1387 تا پنج (5) سال پس از مهلت اجراي قانون، اعتبار لازم براي پرداخت كسور بازنشستگي و حق بيمه سهم مستخدم و كارفرما بابت سنوات ارفاقي براساس آخرين حقوق و مزاياي مشمول كسور بازنشستگي بطور يكجا و با اعمال ضريب (1/1) محاسبه و در رديف بودجه

وزارتخانه ها و مؤسسات دولتي، همچنين مابه التفاوت حقوق بازنشستگي بابت سنوات ارفاقي آن دسته از كاركناني كه تا سال قبل بازنشسته شده اند در رديف جداگانه اي ذيل بودجه وزارت پيش بيني خواهدشد.

وزارت موظف است سهم هر يك از صندوقهاي بازنشستگي را سالانه به حساب صندوقهاي بازنشستگي ذي ربط واريز نمايد.

تبصره _ وزارتخانه ها و مؤسسات دولتي مكلفند كسور بازنشستگي و حق بيمه سهم مستخدم و كارفرما بابت سنوات ارفاقي را بطور يكجا به صندوقهاي بازنشستگي پرداخت نمايند.

ماده7_ كاركناني كه با استفاده از سنوات ارفاقي بازنشسته مي شوند پي از بازنشستگي از امتيازاتي كه در ساير قوانين و مقررات براي كاركنان بازنشسته در نظر گرفته شده يا مي شود بهره مند خواهندشد.

ماده8 _ شركتهاي دولتي و مؤسسات و نهادهاي عمومي غيردولتي مي توانند كاركنان واجد شرايط را صرفاً از محل منابع مالي خود و براساس مفاد اين آيين نامه بازنشسته كنند.

ماده9_ منظور از كاركنان قراردادي در آيين نامه، اشخاص زير هستند:

الف _ مستخدمان موقت شركتهاي دولتي، مؤسسات و نهادهاي عمومي غيردولتي.

ب _ آن دسته از مستخدمان متناظر كاركنان پيماني شاغل در وزارتخانه ها و مؤسسات دولتي داراي مقررات خاص كه به موجب قرارداد به استخدام درآمده اند.

ج _ كاركناني كه براساس تصويب نامه شماره 17598 مورخ 22/3/1362 به صورت خري_د خدم_ت با رعايت قوانين و مقررات م_ربوط در دس_تگاههاي مشمول اين قانون اشتغال دارند.

د _ آن دسته از كاركنان مشمول قانون كه براساس مجوزهاي قانوني با انعقاد قرارداد در خدمت دستگاههاي يادشده بوده اند و كسور بازنشستگي يا حق بيمه (اعم از سهم مستخدم و كارفرماي) آنها طبق مقررات به صندوقهاي بازنشستگي مربوط پرداخت گرديده است.

تبصره _ كاركنان ثابت يا عناوين مشابه دستگاههاي مزبور براي استفاده از تسهيلات قانون در حكم

مستخدم رسمي هستند.

ماده10_ دستگاههاي مشمول موظفند فهرست كاركنان مشمول قانون را با قيد مشخصات استخدامي هر يك از آنان، ميزان سنوات ارفاقي و پاداش پايان خدمت پرداختي به معاونت توسعه مديريت و سرمايه انساني رييس جمهور و وزارت رفاه و تأمين اجتماعي در فواصل شش ماهه ارسال كنند.

ماده11_ وزارت رفاه و تأمين اجتماعي موظف است هر سال گزارش اجراي قانون را به هيئت وزيران ارايه نمايد.

ماده12_ درخصوص مستخدمان شاغل در مشاغل سخت و زيان آور و جانبازان مقررات مربوط ملاك عمل خواهدبود.

اين تصويب نامه در تاريخ 26/12/1386 به تأييد مقام محترم رياست جمهوري رسيده است .

دستورالعمل چگونگي تشكيل و نحوه اداره شوراي عالي كار موضوع ماده (170) قانون كار – مصوب 5 1 1387

وزراي عضو كارگروه موضوع تصويب نامه شماره 72884/ت34452ه_ مورخ 9/11/1384 بنا به پيشنهاد وزارت كار و امور اجتماعي و به استناد بند (ب) ماده (167) و ماده (170) قانون كار _ مصوب 1369_ و با رعايت تصويب نامه يادشده، دستورالعمل چگونگي تشكيل و نحوه اداره شوراي عالي كار را به شرح زير اصلاح و تصويب نمودند:

وزارت كار و امور اجتماعي _ وزارت صنايع و معادن _ وزارت دادگستري _ وزارت رفاه و تأمين اجتماعي _ وزارت جهاد كشاورزي _ وزارت كشور

دستورالعمل چگونگي تشكيل و نحوه اداره شوراي عالي كار موضوع ماده (170) قانون كار

ماده1_ در اجراي ماده (167) قانون كار _ مصوب 1369_ شوراي عالي كار كه در اين دستورالعمل به اختصار شورا ناميده مي شود متشكل از اعضاي زير است:

الف _ وزير كار و امور اجتماعي به عنوان رييس شورا.

ب _ دو نفر از افراد بصير و مطلع در مسايل اجتماعي و اقتصادي به پيشنهاد وزير كار و امور اجتماعي و تصويب هيئت وزيران كه يك نفر از آنان از اعضاي شوراي عالي صنايع

انتخاب خواهد شد.

ج _ سه نفر از نمايندگان كارفرمايان (يك نفر از بخش كشاورزي)، با معرفي كانون عالي انجمنهاي صنفي كارفرمايان.

د _ سه نفر از نمايندگان كارگران (يك نفر از بخش كشاورزي) با معرفي كانون عالي شوراي اسلامي كار.

ه_ _ وزير رفاه و تأمين اجتماعي.

و _ رييس مؤسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي ايران.

تبصره _ در صورت عدم تشكيل يا فقدان اعتبار هر يك از كانونهاي عالي يادشده، انتخاب نماينده كارفرمايان و كارگران در اجراي تبصره (2) ماده (136) قانون كار با وزير كار و امور اجتماعي خواهد بود.

ماده2_ جلسات شورا، در وزارت كار و امور اجتماعي تشكيل مي گردد. در صورت ضرورت حسب مورد با نظر وزير كار و امور اجتماعي در محل ديگري تشكيل خواهد شد.

ماده3_ جلسات عادي شورا هر ماه حداقل يك بار بنا به دعوت و به رياست وزير كار و امور اجتماعي تشكيل مي گردد. در موارد ضروري، جلسات فوق العاده بنا به تشخيص رييس شورا يا تقاضاي سه نفر از اعضاي شورا تشكيل خواهد شد.

ماده4_ هر يك از كانونهاي يادشده بايد علاوه بر اعضاي اصلي، سه نفر به عنوان عضو علي البدل به شورا معرفي نمايند. به طوري كه به ازاي هر عضو اصلي همواره يك عضو علي البدل جايگزين گردد.

تبصره1_ در صورتي كه در خلال عضويت، هر يك از اعضاي اصلي اين ماده فوت نمايد و يا شرايطي را كه به اعتبار آن براي نمايندگي شورا معرفي شده اند از دست بدهند، مانند استعفا، بازنشستگي، خاتمه خدمت، خروج از عضويت كانون عالي مربوط و نظاير آنها، غيبت غيرموجه در دو جلسه متوالي يا سه جلسه متناوب در طول سال تقويمي، عضويت آنها در شورا خاتمه

يافته و براي باقيمانده مدت، عضو يا اعضاي جديد مطابق اين ماده به ترتيب فهرست معرفي شدگان انتخاب مي شوند.

تبصره2_ در صورت مرخصي و عدم حضور اعضاي اصلي در جلسه، اعضاي علي البدل با داشتن حق رأي شركت خواهند كرد.

تبصره3_ كانونهاي عالي موضوع بندهاي « ج» و « د» ماده (1) مي توانند قبل از اتمام دوره عضويت هر يك از نمايندگان يادشده، به عضويت وي خاتمه داده و فرد ديگري را براي باقيمانده مدت عضويت معرفي نمايند.

ماده5 _ اعضاي شورا مركب از (11) نفر مي باشند و جلسات آن با حضور حداقل (7) نفر از اعضا رسميت خواهد داشت مشروط بر اينكه در هر جلسه دو نفر از گروه كارگر و دو نفر از گروه كارفرما حضور داشته باشند. مصوبات شورا با اكثريت آراء اعضاي حاضر در جلسه معتبر خواهد بود.

ماده6 _ مدت عضويت هر يك از نمايندگان كارفرمايان يا كارگران (اعم از اصلي يا علي البدل) در شورا دو سال است و انتخاب مجدد آنها مجاز است.

ماده7_ دبي_ر ش_ورا با پيشنهاد وزي_ر كار و امور اج_تماعي و ت_صويب ش_ورا تعيين مي گردد.

تبصره _ شورا داراي يك دبيرخانه دايمي، تحت سرپرستي دبيرشورا خواهد بود كه تهيه و تنظيم دستور جلسات و همچنين صورت جلسات، دعوت از اعضاء، تنظيم امور دفتري، انجام مكاتبات لازم، حفظ و نگهداري و ثبت اوراق و اسناد و تهيه توضيحات لازم براي دستور جلسات و اعلام آگهي تصميمات شورا را عهده دار خواهد بود.

ماده8 _ تشكيلات موردنياز دبيرخانه شورا به پيشنهاد دبير شورا تعيين و نيازهاي پرسنلي و پشتيباني توسط وزارتخانه يادشده تأمين مي شود.

تبصره1_ دبير شورا موظف است خلاصه مذاكرات و تصميمات شورا را در صورت جلسه قيد و آن

را به امضاي اعضا برساند. آن بخش از مصوبات شورا كه براي افراد ايجاد حق و يا تكليف مي نمايد، در روزنامه رسمي جمهوري اسلامي ايران، براي اطلاع درج مي گردد.

تبصره2_ دبير شورا دستورجلسات را با نظر رييس شورا تنظيم و حداقل (72) ساعت قبل از تشكيل جلسه به اطلاع اعضاء مي رساند. دبير شورا مي تواند حسب ضرورت از افراد صاحب نظر دعوت به عمل آورد. افراد يادشده بدون داشتن حق رأي و فقط به منظور اظهارنظر كارشناسي در جلسه شركت خواهند نمود.

ماده9_ شورا مي تواند در موارد ضروري و به منظور انجام بررسي هاي لازم نسبت به مسايلي كه نياز به كارشناسي دارد، اقدام به تشكيل كارگروههاي تخصصي نمايد.

ماده10_ حق حضور اعضاي شورا و كارگروههاي تخصصي آن در بودجه سالانه وزارت كار و امور اجتماعي پيش بيني و پرداخت خواهد شد.

ماده11_ از تاريخ ابلاغ اين دستورالعمل، دستورالعمل قبلي لغو مي گردد.

اين تصويب نامه در تاريخ 5/1/1387 به تأييد مقام محترم رياست جمهوري رسيده است.

معاون اول رئيس جمهور _ پرويز داودي

قانون بيمه هاي اجتماعي كارگران ساختماني - مصوب 1386

قانون بيمه هاي اجتماعي كارگران ساختماني كه در جلسه علني روز چهارشنبه مورخ نهم آبان ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 16/8/1386 به تاييد شوراي نگهبان رسيده ، جهت اجراء ابلاغ گرديد.

توضيح ضروري روزنامه رسمي:

به رغم آنكه نامه شماره 132734 _ 11/9/1386 رئيس جمهوري اسلامي ايران حكايت از ابلاغ قانون بيمه هاي اجتماعي كارگران ساختماني به روزنامه رسمي جهت درج و انتشار مي نمايد ليكن قانون موصوف در ساعت 40/9 مورخ3/2/1387 از طريق شبكه الكترونيكي پيام دولت كه زير نظر حوزه معاونت پشتيباني و تحول اداري رياست جمهوري بوده و از آغاز سال1382 تا كنون تنها

كانال برقراري ارتباط نوشتاري روزنامه رسمي با رياست جمهوري جهت دريافت قوانين مصوب مجلس شوراي اسلامي و نيز مصوبات هيأت دولت مي باشد دريافت گرديده است لذا براي اولين بار در روزنامه رسمي درج و منتشر مي گردد.

مديرعامل روزنامه رسمي كشور _ پورسينا

شماره124294/471 19/8/1386

جناب آقاي دكتر محمود احمدي نژاد

رياست محترم جمهوري اسلامي ايران

عطف به نامه شماره 28977/31707 مورخ 11/5/1384 در اجراء اصل يكصد و بيست و سوم(123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران قانون بيمه هاي اجتماعي كارگران ساختماني كه با عنوان لايحه به مجلس شوراي اسلامي تقديم گرديده بود ، با تصويب در جلسه علني روز چهارشنبه مورخ 9/8/1386 و تاييد شوراي محترم نگهبان ، به پيوست ابلاغ مي گردد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

شماره132734 11/9/1386

وزارت رفاه و تامين اجتماعي

قانون بيمه هاي اجتماعي كارگران ساختماني كه در جلسه علني روز چهارشنبه مورخ نهم آبان ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 16/8/1386 به تاييد شوراي نگهبان رسيده و طي نامه شماره 124294/471 مورخ 19/8/1386 واصل گرديده است به پيوست جهت اجراء ابلاغ مي گردد.

رئيس جمهور _ محمود احمدي نژاد

قانون بيمه هاي اجتماعي كارگران ساختماني

ماده1_ كارگران شاغل در كارهاي ساختماني اعم از ايجاد يا توسعه ساختمان ، تجديد بنا ، تعميرات اساسي و يا تخريب مربوط به ساختمان و به ترتيب مندرج در اين قانون با نام نويسي و اخذ كد ملي نزد سازمان تامين اجتماعي بيمه مي شوند.

تبصره _ كارگران شاغل در كارهاي ساختماني تا زمان تحت پوشش قرار گرفتن به موجب اين قانون ، كماكان از حيث خدمات مشمول قانون بيمه اجباري كارگران ساختماني مصوب 1352 و اصلاحات بعدي آن هستند و درصورت احراز شرايط

از مزاياي قانون ياد شده برخوردار خواهند شد.

ماده2_ كارگران شاغل در كارهاي ساختماني درموارد زير از شمول اين قانون خارج و كماكان تابع قانون تامين اجتماعي مصوب 1354 و اصلاحات بعدي آن هستند:

1_ وزارتخانه ها ، سازمانها ، موسسات و شركتهاي دولتي و وابسته به دولت ، موسسات عمومي غيردولتي ، شهرداريها ، بانكها و موسسات عامالمنفعه و نيز كارخانجات داراي پروانه بهره برداري اعم از اين كه انجام كار را به پيمانكار واگذار نمايند يا رأساً انجام دهند.

2_ درمورد آن دسته از كارهاي ساختماني مشمول اين قانون كه انجام آنها از طريق انعقاد پيمان به پيمانكار واگذار مي شود حق بيمه كارگران پيمانكار براساس ماده 38) قانون تامين اجتماعي وصول خواهد شد.

ماده3_ وزارت كار و امور اجتماعي (سازمان آموزش فني و حرفه اي موظف است نسبت به فراخوان و آموزش كارگران شاغل در كارهاي ساختماني اقدام و كارت مهارت فني براي آنها صادر نمايد.

تبصره1_ زمانبندي ، شرايط و ترتيب صدور ، تمديد ، تعليق و كارت مهارت فني و نحوه شناسايي كارگران شاغل در كارگاههاي ساختماني موضوع اين ماده و اشتغال آنها در طول دوره اعتبار كارت ، طبق آئين نامه اي خواهد بود كه مشتركاً توسط وزارتخانه هاي رفاه و تامين اجتماعي ، كار و امور اجتماعي ، مسكن و شهرسازي و كشور تهيه و به تصويب هيأت وزيران خواهد رسيد.

تبصره2_ كارگران شاغل داراي كارت مهارت فني معتبر از تاريخ نام نويسي در سازمان تامين اجتماعي مبتني بر كد ملي مشمول مقررات اين قانون هستند و از تعهدات آن بهره مند خواهند شد.

ماده4_ تعهدات موضوع اين قانون شامل موارد زير است كه به بيمه شده درصورت احراز شرايط ارائه خواهد شد:

الف _ حوادث و

بيماريها.

ب _ غرامت دستمزد.

ج _ ازكارافتادگي

د _ بازنشستگي

ه_ _ فوت

تبصره _ افراد خانواده بيمه شده جهت برخورداري از خدمات موضوع بند (الف اين ماده طبق ماده (58) قانون تامين اجتماعي ودرمورد بازماندگان طبق مواد(81) و (82) قانون يادشده تعيين مي گردند.

ماده5 _ درمواردي كه انجام كارهاي ساختماني مستلزم اخذ پروانه مي باشد ، مراجع ذي ربط مكلفند صدور پروانه را منوط به ارائه رسيد پرداخت حق بيمه براي هر مترمربع سطح زير بنا معادل چهاردرصد (4%) حداقل دستمزد ماهانه سال درخواست پروانه به حسابي كه سازمان تامين اجتماعي اعلام خواهد كرد ، نمايند.

تبصره1_ درصورتي كه حوادث ناشي از كار منجر به مصدوميت ، فوت يا ازكارافتادگي گردد ولي متقاضي با وجود الزام به گرفتن پروانه نسبت به اخذ آن اقدام ننموده باشد ، سازمان تامين اجتماعي علاوه بر حق بيمه موضوع اين قانون جريمه اي به طور مقطوع معادل بيست و پنج درصد (25%) اصل حق بيمه محاسبه و وصول خواهد كرد.

تبصره2_ مبالغي كه موقع صدور پروانه طبق مقررات اين ماده پرداخت مي گردد ، در محاسبه حق بيمه كارگران پيمانكار موضوع بند (2) ماده (2) اين قانون محسوب خواهد گرديد.

ماده6 _ حق بيمه سهم بيمه شده معادل هفت درصد (7%) دستمزد ماهانه اي خواهدبود كه طبق ماده(35) قانون تامين اجتماعي مصوب1354 براي كارگران تعيين مي شود.

تبصره _ دولت مكلف است معادل سه درصد (3%) ماخذ كسر حق بيمه موضوع اين ماده به عنوان سهم مشاركت خود به سازمان تامين اجتماعي پرداخت نمايد ، همچنين باتوجه به تعداد افراد تحت پوشش ، همه ساله با اعلام سازمان تامين اجتماعي سهم مشاركت خود را در بودجه كل كشور منظور و به سازمان تامين

اجتماعي پرداخت نمايد.

ماده7_ بيمه شده مكلف است حق بيمه خود را به ترتيبي كه سازمان تامين اجتماعي تعيين مي نمايد پرداخت نمايد.

تبصره _ درصورت عدم پرداخت حق بيمه موضوع اين قانون ، سازمان طبق اختيارات مندرج در قانون تامين اجتماعي براي وصول حق بيمه اقدام خواهد نمود.

ماده8 _ نقل و انتقال سابقه پرداخت حق بيمه موضوع اين قانون ، في مابين صندوقهاي بيمه و بازنشستگي براساس قوانين مربوط انجام مي شود.

ماده9_ چگونگي استفاده از خدمات درماني ، مدت و شرايط و ميزان غرامت دستمزد براي حوادث ناشي از كار ، تعيين درصد ازكارافتادگي ، چگونگي تشخيص حوادث ناشي و غيرناشي از كار ، شرايط پرداخت غرامت نقص مقطوع و برقراري مستمري جزئي و كلي ، نحوه محاسبه و ميزان آن و تغيير درجه ازكارافتادگي جزئي و كلي تابع مقررات قانون تامين اجتماعي خواهد بود.

ماده10_ مشمولان اين قانون درصورت دارا بودن يكي از شرايط زير مي توانند درخواست بازنشستگي نمايند:

1_ داشتن حداقل سابقه مقرر در قانون تامين اجتماعي و شصت سال تمام سن

2_ داشتن سي و پنج سال كامل سابقه پرداخت حق بيمه

تبصره _ ميزان مستمري بازنشستگي طبق قانون تامين اجتماعي تعيين مي شود.

مستمري ازكارافتادگي جزئي و كلي ، نحوه محاسبه و ميزان آن و تغييرات درجه ازكارافتادگي جزئي و كلي تابع مقررات قانون تامين اجتماعي خواهد بود.

ماده11_ شرايط بيمه شده متوفي ، بازماندگان واجد شرايط بيمه شده متوفي ، نحوه برقراري مستمري بازماندگان و سهم مستمري هر يك از آنان طبق قانون تامين اجتماعي خواهد بود.

ماده12_ درصورتي كه ثابت شود وقوع حادثه ناشي از كار مستقيما ناشي از عدم رعايت مقررات حفاظت فني كارفرما مي باشد ، سازمان تامين اجتماعي

طبق مقررات اين قانون (ماده 66 قانون تامين اجتماعي و تبصره هاي آن هزينه هاي مربوط را طبق ماده (50) قانون تامين اجتماعي از كارفرما مطالبه و وصول خواهد نمود.

ماده13_ كليه وزارتخانه ها ، دستگاهها ، نهادها ، شركتها و موسسات دولتي و وابسته به دولت ، شهرداريها و موسسات و نهادهاي عمومي غيردولتي و دستگاههايي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام است و مراجع صدور پروانه ساختمان مكلف به همكاري با مجريان اين قانون مي باشند.

ماده14_ از تاريخ تصويب اين قانون آن دسته از مواد قانون بيمه اجباري كارگران ساختماني مصوب 1352 و ساير قوانيني كه با اين قانون مغاير است لغو مي گردد.

قانون فوق مشتمل بر چهارده ماده و نه تبصره در جلسه علني روز چهار شنبه مورخ نهم آبان ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 16/8/1386 به تاييد شوراي نگهبان رسيد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

بيمه

قانون بيمه -(مصوب 7/2/1316)

معاملات بيمه

ماده 1 _ بيمه عقدي است كه به موجب آن يك طرف تعهدمي كند در ازاء پرداخت وجه يا وجوهي از طرف ديگر در صورت وقوع يا بروز حادثه خسارت وارده بر او را جبران نموده يا وجه معيني بپردازد.

متعهد را بيمه گر، طرف تعهد را بيمه گذار، وجهي را كه بيمه گذار به بيمه گر مي پردازد حق بيمه و آنچه را كه بيمه مي شود موضوع بيمه نامند.

ماده 2 _ عقد بيمه و شرايط آن بايد به موجب سند كتبي باشد وسند مزبور موسوم به بيمه نامه خواهد بود.

ماده 3 _ در بيمه نامه بايد امور ذيل به طور صريح قيد شود.

1 _ تاريخ انعقاد قرارداد.

2 _ اسم بيمه گر و بيمه گذار.

3 _ موضوع بيمه

4

_ حادثه ياخطري كه عقد بيمه به مناسبت آن به عمل آمده است

5 _ ابتدا و انتهاي بيمه

6 _ حق بيمه

7 _ ميزان تعهد بيمه گردر صورت وقوع حادثه

ماده 4 _ موضوع بيمه ممكن است مال باشد اعم از عين يا منفعت يا هر حق مالي يا هر نوع مسووليت حقوقي مشروط براينكه بيمه گذار نسبت به بقاء آنچه بيمه مي دهد ذي نفع باشد و همچنين ممكن است بيمه براي حادثه يا خطري باشد كه از وقوع آن بيمه گذار متضرر مي گردد.

ماده 5 _ بيمه گذار ممكن است اصيل باشد يا به يكي از عناوين قانوني نمايندگي صاحب مال يا شخص ذينفع را داشته يا مسووليت حفظ آن را از طرف صاحب مال داشته باشد.

ماده 6 _ هركس بيمه مي دهد بيمه متعلق به خود اوست مگر آنكه در بيمه نامه تصريح شده باشد كه مربوط به ديگري است ليكن در بيمه حمل و نقل ممكن است بيمه نامه بدون ذكر اسم بنام حامل تنظيم شود.

ماده 7 _ طلبكار مي تواند مالي را كه در نزد او وثيقه يا رهن است بيمه دهد، در اين صورت هرگاه حادثه اي نسبت به مال مزبور رخ دهد از خساراتي كه بيمه گربايد بپردازد تا ميزان آنچه را كه بيمه گذار در تاريخ وقوع حادثه طلبكار است به شخص او و بقيه به صاحب مال تعلق خواهد گرفت

ماده 8 _ در صورتي كه مالي بيمه شده باشد در مدتي كه بيمه باقيست نمي توان همان مال را به نفع همان شخص و از همان خطر مجدداً بيمه نمود.

ماده 9_ در صورتي كه مالي به كمتر از قيمت بيمه شده باشدنسبت به بقيه قيمت مي توان آن را بيمه نمود، در اين صورت هر

يك از بيمه گران به نسبت مبلغي از مال كه بيمه كرده است مسوول خواهد بود.

ماده 10 _ در صورتي كه مالي به كمتر از قيمت واقعي بيمه شده باشد بيمه گر فقط به تناسب مبلغي كه بيمه كرده است با قيمت واقعي مال مسوول خسارت خواهد بود.

فسخ و بطلان

ماده 11 _ چنانچه بيمه گذار يا نماينده او با قصد تقلب، مالي را اضافه بر قيمت عادله در موقع عقد قرارداد بيمه داده باشد عقد بيمه باطل و حق بيمه دريافتي قابل استرداد نيست

ماده 12 _ هرگاه بيمه گذار عمدا از اظهار مطالبي خودداري كنديا عمدا اظهارات كاذبه بنمايد و مطالب اظهار نشده يا اظهارات كاذبه طوري باشد كه موضوع خطر را تغيير داده يا از اهميت آن در نظر بيمه گر بكاهد عقد بيمه باطل خواهد بود حتي اگرمراتب مذكوره تاثيري در وقوع حادثه نداشته باشد. در اين صورت نه فقط وجوهي كه بيمه گذار پرداخته است قابل استرداد نيست بلكه بيمه گر حق دارد اقساط بيمه را كه تا آن تاريخ عقب افتاده است نيز از بيمه گذار مطالبه كند.

ماده 13 _ اگر خودداري از اظهار مطالبي يا اظهارات خلاف واقع از روي عمد نباشد عقد بيمه باطل نمي شود _ در اين صورت هرگاه مطلب اظهار نشده يا اظهار خلاف واقع قبل از وقوع حادثه معلوم شود بيمه گر حق دارد يا اضافه حق بيمه را از بيمه گذار در صورت رضايت او دريافت داشته قرار داد را ابقاء كند و يا قرارداد بيمه را فسخ كند _ در صورت فسخ بيمه گر بايد مراتب را به موجب اظهارنامه يا نامه سفارشي دو قبضه به بيمه گذار اطلاع دهد اثر فسخ ده روز پس از ابلاغ

مراتب به بيمه گذار شروع مي شود و بيمه گر بايد اضافه حق بيمه دريافتي تا تاريخ فسخ را به بيمه گذار مسترد دارد. در صورتيكه مطلب اظهار نشده يا اظهار خلاف واقع بعد از وقوع حادثه معلوم شود خسارت به نسبت وجه بيمه پرداختي و وجهي كه بايستي درصورت اظهارنظر به طور كامل و واقع پرداخته شده باشدتقليل خواهد يافت

ماده 14 _ بيمه گر مسوول خسارات ناشيه از تقصير بيمه گذار يانمايندگان او نخواهد بود.

ماده 15 _ بيمه گذار بايد براي جلوگيري از خسارت مراقبتي را كه عادتا هر كس از مال خود مي نمايد نسبت به موضوع بيمه نيز بنمايد و در صورت نزديك شدن حادثه يا وقوع آن اقداماتي را كه براي جلوگيري از سرايت و توسعه خسارت لازم است به عمل آورد. اولين زمان امكان و منتهي در ظرف پنج روز از تاريخ اطلاع خود از وقوع حادثه بيمه گر را مطلع سازد والا بيمه گر مسوول نخواهد بود، مگر آنكه بيمه گذار ثابت كند كه بواسطه حوادثي كه خارج از اختيار او بوده است اطلاع به بيمه گردر مدت مقرر براي او مقدور نبوده است

مخارجي كه بيمه گذار براي جلوگيري از توسعه خسارت مي نمايد بر فرض كه منتج به نتيجه نشود بعهده بيمه گر خواهدبود ولي هرگاه بين طرفين در موضوع لزوم مخارج مزبوره ياتناسب آن با موضوع بيمه اختلافي ايجاد شود حل اختلاف به حكم يا محكمه رجوع مي شود.

ماده 16 _ هرگاه بيمه گذار در نتيجه عمل خود خطري را كه به مناسبت آن بيمه منعقد شده است تشديد كند يا يكي از كيفيات يا وضعيت موضوع بيمه را به طوري تغيير دهد كه اگر وضعيت مزبور قبل از قرارداد موجود بود بيمه گرحاضر براي انعقاد قرارداد با شرايط مذكوره در قرارداد نمي گشت بايدبيمه گر را بلافاصله از

آن مستحضر كند _ اگر تشديد خطر ياتغيير وضعيت موضوع بيمه در نتيجه عمل بيمه گذار نباشد مشاراليه بايد مراتب را در ظرف ده روز از تاريخ اطلاع خود رسما به بيمه گر اعلام كند.

در هر دو مورد مذكور در فوق بيمه گر حق دارد اضافه حق بيمه را معين نموده به بيمه گذار پيشنهاد كند و در صورتي كه بيمه گذار حاضر براي قبولي و پرداخت آن نشود قرارداد را فسخ كند و اگر تشديد خطر در نتيجه عمل خود بيمه گذار باشدخسارات وارده را نيز از مجراي محاكم عمومي از او مطالبه كندو در صورتي كه بيمه گر پس از اطلاع تشديد خطر به نحوي ازانحاء رضايت به بقاء عقد قرارداد داده باشد مثل آنكه اقساطي از وجه بيمه را پس از اطلاع از مراتب از بيمه گذار قبول كرده ياخسارت بعد از وقوع حادثه به او پرداخته باشد ديگر نمي تواندبه مراتب مذكوره استناد كند _ وصول اقساط حق بيمه بعد از اطلاع از تشديد خطر يا پرداخت خسارت پس از وقوع حادثه ونحو آن دليل بر رضايت بيمه گر به بقاء قرارداد مي باشد.

ماده 17 _ در صورت فوت بيمه گذار يا انتقال موضوع بيمه به ديگري اگر ورثه يا منتقل اليه كليه تعهداتي را كه به موجب قرارداد بعهده بيمه گذار بوده است در مقابل بيمه گر اجرا كندعقد بيمه به نفع ورثه يا منتقل اليه به اعتبار خود باقي مي ماند معهذا هر يك از بيمه گر يا ورثه يا منتقل اليه حق فسخ آن را نيزخواهند داشت

بيمه گر حق دارد در ظرف سه ماه از تاريخي كه منتقل اليه قطعي موضوع بيمه تقاضاي تبديل بيمه نامه را به نام خود مي نمايد، عقد بيمه را فسخ كند.

در صورت انتقال موضوع بيمه

به ديگري ناقل مسوول كليه اقساط عقب افتاده وجه بيمه در مقابل بيمه گر خواهد بود ليكن از تاريخي كه انتقال را به بيمه گر به موجب نامه سفارشي يا اظهارنامه اطلاع مي دهد نسبت به اقساطي كه از تاريخ اطلاع به بعد بايد پرداخته شود مسوول نخواهد بود.

اگر ورثه يا منتقل اليه متعدد باشند هر يك از آنها نسبت به تمام وجه بيمه در مقابل بيمه گر مسوول خواهد بود.

ماده 18 _ هرگاه معلوم شود خطري كه براي آن بيمه به عمل آمده قبل از عقد قرارداد واقع شده بوده است قرارداد بيمه باطل و بي اثر خواهد بود در اين صورت اگر بيمه گر وجهي از بيمه گذار گرفته باشد عشر از مبلغ مزبور را بعنوان مخارج كسر و بقيه را بايد به بيمه گذار مسترد دارد.

مسئوليت بيمه گر

ماده 19 _ مسووليت بيمه گر عبارت است از تفاوت قيمت مال بيمه شده بلافاصله قبل از وقوع حادثه با قيمت باقي مانده آن بلافاصله بعد از حادثه خسارت حاصله به پول نقد پرداخته خواهد شد مگر اينكه حق تعمير و يا عوض براي بيمه گر در سند بيمه پيش بيني شده باشد، در اين صورت بيمه گر ملزم است موضوع بيمه را در مدتي كه عرفا كمتر از آن نمي شود تعمير كرده يا عوض را تهيه و تحويل نمايد.

در هر صورت حداكثر مسووليت بيمه گر از مبلغ بيمه شده تجاوز نخواهد كرد.

ماده 20 _ بيمه گر مسوول خساراتي كه از عيب ذاتي مال ايجاد مي شود نيست مگر آنكه در بيمه نامه شرط خلافي شده باشد.

ماده 21 _ خسارات وارده از حريق كه بيمه گر مسوول آن است عبارت است از:

1 _ خسارت وارده به موضوع بيمه از حريق اگر چه حريق درنزديكي آن واقع شده باشد.

2

_ هر خسارت يا تنزل قيمت وارده به اموال از آب يا هر وسيله ديگري كه براي خاموش كردن آتش به كار برده شده است

3 _ تلف شدن يا معيوب شدن مال در موقع نجات دادن آن ازحريق

4 _ خسارت وارده به اموال بيمه شده در نتيجه خراب كردن كلي يا جزئي بناء براي جلوگيري از سرايت يا توسعه حريق

ماده 22 _ در بيمه هاي ذيل خسارت به اين طريق حساب مي شود:

1 _ در بيمه حمل و نقل قيمت مال در مقصد.

2 _ در بيمه منافعي كه متوقف بر امري است منافعي كه درصورت پيشرفت امر عايد بيمه گذار مي شد.

3 _ در بيمه محصول زراعتي قيمت آن در سر خرمن و موقع برداشت محصول براي تعيين ميزان واقعي خسارت مخارج وحق الزحمه كه در صورت عدم وقوع حادثه به مال تعلق مي گرفت از اصل قيمت كسر خواهد شد و در هر صورت ميزان خسارت از قيمت معينه در بيمه نامه تجاوز نخواهد كرد.

ماده 23 _ در بيمه عمر يا نقص يا شكستن عضوي از اعضاءبدن مبلغ پرداختي بعد از مرگ يا نقصان عضو بايد به طور قطع در موقع عقد بيمه بين طرفين معين شود.

بيمه عمر يا بيمه نقصان يا شكستن عضو شخص ديگري در صورتي كه آن شخص قبلا رضايت خود را كتبا نداده باشد باطل است

هرگاه بيمه گذار اهليت قانوني نداشته باشد رضايت ولي يا قيم او شرط است

اگر بيمه راجع به عمر يا نقص يا شكستن عضو بدن جماعتي به طور كلي باشد ميزان خسارت عبارت از مبلغي خواهد بود كه مطابق تعرفه قبلا بين طرفين معين مي شود.

ماده 24 _ وجه بيمه عمر كه بايد بعد از فوت پرداخته شود

به ورثه قانوني متوفي پرداخته مي شود مگر اينكه در موقع عقدبيمه يا بعد از آن در سند بيمه قيد ديگري شده باشد كه در اين صورت وجه بيمه متعلق به كسي خواهد بود كه در سند بيمه اسم برده شده است

ماده 25 _ بيمه گذار حق دارد ذي نفع در سند بيمه عمر خود راتغيير دهد مگر آنكه آن را به ديگري انتقال داده و بيمه نامه راهم به منتقل اليه تسليم كرده باشد.

ماده 26 _ در تمام مدت اعتبار قرارداد بيمه عمر، بيمه گذار حق دارد وجه معينه در بيمه نامه را به ديگري منتقل نمايد. انتقال مزبور بايد به امضاء انتقال دهنده و بيمه گر برسد.

ماده 27 _ اثرات قانوني انتقال وجه بيمه عمر از تاريخ فوت بيمه شده شروع مي شود ولي اگر بيمه گذار از بابت آن وجهي دريافت كرده يا نسبت به آن با بيمه گر معامله نموده باشد دركمال اعتبار خواهد بود.

ماده 28 _ بيمه گر مسوول خسارات ناشيه از جنگ و شورش نخواهد بود مگر آنكه خلاف آن در بيمه نامه شرط شده باشد.

ماده 29 _ در مورد بيمه مال منقول در صورت وقوع حادثه وپرداخت خسارت به بيمه گذار بيمه گر از هرگونه مسووليت درمقابل ثالث بري مي شود.

ماده 30 _ بيمه گر در حدودي كه خسارات وارده را قبول ياپرداخت مي كند در مقابل اشخاصي كه مسوول وقوع حادثه يا خسارت هستند قائم مقام بيمه گذار خواهد بود و اگر بيمه گذار اقدامي كند كه منافي با عقد مزبور باشد در مقابل بيمه گرمسوول شناخته مي شود.

ماده 31 _ در صورت توقف يا افلاس بيمه گر بيمه گذار حق فسخ قرارداد را خواهد داشت

ماده 32 _ در صورت ورشكستگي بيمه گر بيمه گذاران نسبت به ساير طلبكاران حق تقدم

دارند و بين معاملات مختلف بيمه دردرجه اول حق تقدم با معاملات بيمه عمر است

ماده 33 _ بيمه گر نسبت به حق بيمه در مقابل هرگونه طلبكاري بر مال بيمه شده حق تقدم دارد حتي اگر طلب سايرين به موجب سند رسمي باشد.

ماده 34 _ اگر در يك قرارداد بيمه موضوعات مختلفه بيمه شده باشد در صورت اثبات تقلب از طرف بيمه گذار نسبت به يكي از آن موضوعات بطلان نسبت به ساير موضوعات نيزسرايت كرده تمام قرارداد باطل خواهد بود.

موضوعات مختلفه كه در يك بيمه نامه ذكر مي شود در حكم يك قرارداد محسوب است

ماده 35 _ طرفين مي توانند در قراردادهاي بيمه هر شرط ديگري بنمايند ليكن موعد مذكوره در ماده 16 را نمي توانند تقليل دهند ولي ممكن است موعد را به رضايت يكديگرتمديد كنند.

اين قانون شامل قراردادهاي گذشته بيمه نيز خواهد بود.

ماده 36 _ مرور زمان دعاوي ناشي از بيمه دو سال است و ابتداي آن از تاريخ وقوع حادثه منشا دعوي خواهد بود لكن دعاوي كه قبل از اجراي اين قانون در محاكم طرح شده باشدمشمول اين ماده نخواهد بود.

اين قانون كه مشتمل بر سي و شش ماده است در جلسه هفتم ارديبهشت ماه يكهزار و سيصد و شانزده به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد.

قانون تأسيس بيمه مركزي ايران و بيمه گري - مصوب 30 خردادماه 1350

بخش اول _ بيمه مركزي ايران
قسمت اول _ تشكيل و موضوع

ماده 1 _ به منظور تنظيم و تعميم و هدايت امر بيمه در ايران و حمايت بيمه گذاران و بيمه شدگان و صاحبان حقوق آنها و همچنين به منظور اعمال نظارت دولت بر اين فعاليت موسسه اي به نام بيمه مركزي ايران طبق مقررات اين قانون به صورت شركت سهامي تاسيس مي گردد.

ماده 2 _ سرمايه بيمه مركزي ايران پانصد ميليون ريال است

كه به پنجاه سهم ده ميليون ريالي با نام تقسيم مي شود و تمامي آن متعلق به دولت و غيرقابل انتقال است و افزايش آن با تصويب مجمع عمومي امكان پذير است مبلغ مزبور از محل اندوخته هاي شركت سهامي بيمه ايران تامين خواهد شد.

ماده 3 _ مركز اصلي بيمه مركزي ايران تهران است و بيمه مركزي ايران مي تواند در هر جا كه لازم بداند به شركت سهامي بيمه ايران نمايندگي بدهد.

ماده 4 _ بيمه مركزي ايران تابع قوانين و مقررات عمومي مربوط به دولت و دستگاههايي كه با سرمايه دولت تشكيل شده اند نمي باشد مگر آنكه در قانون مربوط صراحتا از بيمه مركزي ايران نام برده شده باشد ولي نسبت به مواردي كه دراين قانون پيش بيني نشده باشد بيمه مركزي ايران تابع قانون تجارت است

قسمت دوم _ وظايف و اختيارات

ماده 5 _ بيمه مركزي ايران داراي وظايف و اختيارات زيراست

1 _ تهيه آيين نامه ها و مقرراتي كه براي حسن اجراي امر بيمه در ايران لازم باشد با توجه به مفاد اين قانون

2 _ تهيه اطلاعات لازم از فعاليتهاي كليه موسسات بيمه كه درايران كار مي كنند.

3 _ انجام بيمه هاي اتكايي اجباري

4 _ قبول بيمه هاي اتكايي اختياري از موسسات داخلي ياخارجي

5 _ واگذاري بيمه هاي اتكايي به موسسات داخلي يا خارجي در هر مورد كه مقتضي باشد.

6 _ اداره صندوق تامين خسارتهاي بدني و تنظيم آيين نامه آن موضوع ماده 10 قانون بيمه اجباري مسئوليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني در مقابل شخص ثالث مصوب دي ماه 1347.

7 _ ارشاد و هدايت و نظارت بر موسسات بيمه و حمايت ازآنها در جهت حفظ سلامت بازار بيمه و تنظيم امور نمايندگي و دلالي بيمه و نظارت بر امور بيمه

اتكايي و جلوگيري از رقابت هاي مكارانه و ناسالم

تبصره _ بيمه مركزي ايران ملزم به حفظ اسرار موسساتي است كه به موجب اين قانون حق نظارت بر آنها را دارا مي باشد و به هيچ وجه نبايد از اطلاعاتي كه در جهت اجراي اين قانون بدست مي آورد جز در مواردي كه قانون معين مي نمايد استفاده كند.

قسمت سوم _ اركان بيمه مركزي ايران
اشاره

ماده 6 _ بيمه مركزي ايران داراي اركان زير است

1 _ مجمع عمومي

2 _ شوراي عالي بيمه

3 _ هيات عامل

4 _ بازرسان

فصل اول _ مجمع عمومي

ماده 7 _ مجمع عمومي بيمه مركزي ايران مركب از وزير امور اقتصادي و دارايي وزير بازرگاني وزير كار و امور اجتماعي ، هيات عامل و بازرسان بدون داشتن حق راي در جلسه شركت خواهند كرد.

ماده 8 _ مجمع عمومي عادي به دعوت رئيس كل بيمه مركزي ايران سالي يك مرتبه حداكثر تا پايان شهريور ماه تشكيل مي شود.

مجمع عمومي فوق العاده به دعوت رئيس كل بيمه مركزي ايران و يا به پيشنهاد هر يك از اعضاء مجمع عمومي تشكيل خواهد شد.

رئيس كل بيمه مركزي ايران موظف است ظرف ده روز پس ازدريافت پيشنهاد تشكيل جلسه مجمع عمومي را كتبا دعوت كند. در دعوتنامه دستور جلسه روز و ساعت و محل انعقادجلسه ذكر خواهد شد.

هيچ موضوعي را نمي توان در مجمع عمومي عادي يا فوق العاده مطرح كرد مگر آنكه قبلا جزو دستور قرار داده شده باشد.

ماده 9 _ وظايف مجمع عمومي به شرح زير است

الف_ تعيين خط مشي كلي

ب _ رسيدگي و اظهارنظر نسبت به گزارش سالانه رئيس كل بيمه مركزي ايران

ج _ رسيدگي و تصويب بودجه و ترازنامه و حساب سود و زيان و ترتيب تقسيم سود.

د _ تصويب سازمان و آيين نامه هاي مالي و اداري بيمه مركزي ايران

ه _ تصويب مقررات استخدامي با رعايت بند پ ماده 2 قانون استخدام كشوري

و _ انتخاب بازرسان

ز _ تعيين حقوق رئيس كل و اعضاي هيات عامل و حق الزحمه بازرسان

ح _ تصميم نسبت به هر موضوعي كه از طرف رئيس كل بيمه مركزي ايران

جزو دستور قرار داده شده باشد.

فصل دوم _ شوراي عالي بيمه

ماده 10 _ شوراي عالي بيمه از اشخاص زير تشكيل مي شود:

1 _ رئيس كل بيمه مركزي ايران

2 _ معاون وزارت امور اقتصادي و دارايي

3 _ معاون وزارت بازرگاني

4 _ معاون وزارت كار و امور اجتماعي

5 _ معاون وزارت تعاون و امور روستاها.

6 _ رئيس شركت سهامي بيمه ايران

7 _ مديرعامل يكي از موسسات بيمه به انتخاب سنديكاي بيمه گران ايران

8 _ يك نفر كارشناس امور حقوقي به انتخاب مجمع عمومي

9 _ يك نفر كارشناس در امور بيمه به انتخاب مجمع عمومي

10 _ يك نفر مطلع در امور بيمه به انتخاب رئيس اطاِبازرگاني و صنايع و معادن ايران

تبصره _ اعضاء شوراي عالي بيمه موضوع بندهاي 7 و 8 و 9و10 براي مدت سه سال انتخاب مي شوند و انتخاب مجدد آنان بلامانع است

ماده 11 _ رياست شوراي عالي بيمه بدون شركت در اخذ راي با رئيس كل بيمه مركزي ايران و درغياب او با قائم مقام او خواهد بود.

ماده 12 _ اعضاي شوراي عالي بيمه قبل از شروع به كار بايددر مجمع عمومي سوگند ياد كنند كه در انجام وظايف شورايعالي بيمه نهايت دقت و مراقبت را مبذول دارند و كليه تصميمات خود را به صلاح كشور اتخاذ نمايند و اسرار شوراي عالي بيمه را حفظ كنند.

ماده 13 _ جلسات شوراي عالي بيمه حداقل ماهي يكبار به دعوت رئيس شوراي عالي بيمه تشكيل خواهد شد و در صورتي كه حداقل چهار نفر از اعضاي شوراي عالي بيمه كتبا تقاضاي تشكيل جلسه را بنمايند رئيس شوراي عالي بيمه موظف است ظرف يك هفته اعضاي شوراي عالي را

برايتشكيل جلسه دعوت كند.

ماده 14 _ جلسه شوراي عالي بيمه با حضور حداقل شش نفراز اعضا رسميت مي يابد و تصميمات با اكثريت پنج راي حاضر در جلسه رسمي معتبر و قابل اجرا است هنگام رسيدگي و اخذ راي نسبت به مؤسسه بيمه اي كه يكي از اعضاي شورايعالي به نحوي در آن سهيم است آن عضو در راي شركت نخواهد كرد.

ماده 15 _ صورت جلسات مذاكرات شوراي عالي بيمه دردفتري ثبت و به امضاي رئيس شوراي عالي بيمه رسيده و دربيمه مركزي ايران نگاهداري مي شود.

ماده 16 _ شوراي عالي بيمه داراي دبيرخانه اي خواهد بود كه سازمان آن را شوراي عالي بيمه تصويب خواهد كرد، رئيس وكاركنان دبيرخانه از بين كاركنان بيمه مركزي ايران انتخاب مي شوند.

ماده 17 _ وظايف شوراي عالي بيمه به شرح زير است

1 _ رسيدگي و اظهارنظر نسبت به صدور پروانه تأسيس يا لغوپروانه موسسات بيمه طبق مقررات اين قانون و پيشنهاد آن به مجمع عمومي

2 - تصويب نمونه ترازنامه كه بايد مورد استفاده موسسات بيمه قرار گيرد.

3 _ تعيين انواع معاملات بيمه و شرايط عمومي بيمه نامه ها ونظارت بر امور بيمه هاي اتكايي

4 _ تعيين ميزان كارمزد و حق بيمه مربوط به رشته هاي مختلف بيمه مستقيم

5 _ تصويب آيين نامه هاي لازم براي هدايت امر بيمه و فعاليت موسسات بيمه

6 _ رسيدگي و اظهارنظر نسبت به گزارش بيمه مركزي ايران درباره عمليات و فعاليتهاي موسسات بيمه در ايران كه حداقل هر شش ماه يكبار بايد تسليم شود.

7 _ اظهار نظر درباره هرگونه پيشنهاد كه از طرف رئيس شورايعالي بيمه به آن ارجاع مي شود.

8 _ انجام ساير وظايفي كه اين قانون براي آن تعيين نموده است

فصل سوم _ هيأت عامل

ماده 18 _ هيات

عامل بيمه مركزي ايران مركب از رئيس كل و قائم مقام رئيس كل و معاونان بيمه مركزي ايران خواهد بود.

ماده 19 _ رئيس كل بيمه مركزي ايران و قائم مقام او به پيشنهاد وزير امور اقتصادي و دارايي و تصويب هيات وزيران و معاونان بيمه مركزي ايران به پيشنهاد رئيس كل بيمه مركزي ايران و موافقت وزير امور اقتصادي و دارايي به موجب تصويبنامه هيات وزيران منصوب مي شوند.

ماده 20 _ رئيس كل و قائم مقام رئيس كل بيمه مركزي ايران براي مدت چهار سال منصوب مي شوند و انتصاب مجدد آنان بلامانع است

ماده 21 _ رئيس كل بيمه مركزي ايران بالاترين مقام اجرايي و اداري بيمه مركزي ايران مي باشد.

ماده 22 _ وظايف و اختيارات رئيس كل بيمه مركزي ايران به شرح زير است

الف _ نظارت در اجراي اين قانون و آيين نامه هاي مربوط به آن

ب _ نمايندگي بيمه مركزي ايران در مقابل اشخاص و موسسات دولتي يا خصوصي و دادگاهها و ساير مراجع قضايي و غير قضايي با حق توكيل و سازش و ساير اختيارات مندرج در ماده 62 قانون آيين دادرسي مدني

ج _ تفويض قسمتي از اختيارات خود و حق امضاء به قائم مقام و يا معاونان و يا روسا يا كارمندان و تعيين وظايف آنان

د _ تقديم گزارش وضع حسابها و امور بيمه مركزي ايران به مجمع عمومي

ه _ تقديم گزارش عمليات و فعاليت هاي موسسات بيمه در ايران به شوراي عالي بيمه

ماده 23 _ در غياب رييس كل بيمه مركزي ايران قائم مقام رئيس كل داراي كليه اختيارات و وظايف قانوني او خواهد بود .

فصل چهارم _ بازرسان

ماده 24 _ بيمه مركزي ايران داراي دو

نفر بازرس كه اطلاعات و تجارب كافي در امور بيمه و حسابداري داشته باشند خواهد بود كه يكنفر از آنان از طرف وزير امور اقتصادي و دارايي وديگري از طرف وزير بازرگاني پيشنهاد و با تصويب مجمع عمومي براي يك سال تعيين خواهند شد، انتخاب مجددبازرسان بلامانع است

ماده 25 _ بازرسان حق دارند هرگونه اطلاعي را از بيمه مركزي ايران بخواهند ولي حق دخالت مستقيم در امور بيمه مركزي ايران را ندارند.

رسيدگي به ترازنامه سالانه وظيفه اصلي بازرسان مي باشد.ترازنامه بيمه مركزي ايران يك ماه قبل از تشكيل مجمع عمومي تسليم بازرسان خواهد شد تا گزارش درباره آن تهيه وضمن اظهارنظر به مجمع عمومي تسليم كنند.

قسمت چهارم _ مقررات مختلف

ماده 26 _ رئيس كل و ساير اعضاء هيات عامل در مدت تصدي خود نمي توانند عضويت شركتها و موسسات بازرگاني را قبول نمايند و يا در ساير دستگاههاي دولتي يا ملي سمتي داشته باشند.

تبصره _ تدريس در دانشگاهها و موسسات آموزش عالي و قبول سمتهاي غير موظف در موسسات خيريه و اجتماعي و آموزشي بلامانع است

ماده 27 _ اسناد مالي و اوراق بهادار و چك هاي بيمه مركزي ايران با دو امضاء معتبر خواهد بود.

ماده 28 _ بيمه مركزي ايران مجاز خواهد بود كه موجوديهاي نقدي خود را به صورت حساب جاري و يا سپرده نزد بانك بيمه ايران نگاهداري نمايد، يا بر اساس بودجه مصوب ازمحل سرمايه وذخاير و اندوخته هاي خود و صندوق تأمين خسارتهاي بدني تا مبلغ يكصد ميليون ريال در هر سال باتصويب هيات عامل و مازاد بر آن با تصويب مجمع عمومي به هر نوع عمليات ديگر از جمله خريد سهام و مشاركت دربانكها و

شركت هاي ديگر با حق فروش و انتقال آنها كه براي توسعه و پيشرفت وظايف بيمه مركزي ضروري يا مفيد باشدمبادرت نمايد.

ماده 29 _ اعضاء شوراي عالي بيمه و مشاورين و اعضاي اداري شوراي عالي بيمه و افرادي كه شوراي عالي بيمه در اجراي وظايف خود به آنها مراجعه مي كند و رئيس كل و سايراعضاي هيات عامل و بازرسان و كليه كاركنان بيمه مركزي ايران بايد از افشاي اطلاعات محرمانه اي كه در اجراي وظايف محوله به دست مي آورند خودداري نمايند والا مشمول مقررات ماده 138 قانون مجازات عمومي خواهند بود.

ماده 30 _ شركت سهامي بيمه ايران عمليات خود را جز آنچه به موجب بندهاي 1 و 2و و3 و6 و 7 ماده 5 اين قانون جزء وظايف و اختيارات بيمه مركزي ايران قرار داده شده است برطبق اساسنامه خود ادامه خواهد داد.

وزارتخانه ها و موسسات و شركت هاي دولتي و شهرداري ها و هر موسسه ديگري كه اكثريت سرمايه آن متعلق به دولت يا سازمانهاي مزبور مي باشد و يا تحت نظر دولت و يا سازمانهاي مزبور اداره مي شوند موظفند بيمه هاي خود را منحصرا درشركت سهامي بيمه ايران انجام دهند.

اين حكم شامل شركت ملي نفت ايران _ شركت ملي ذوب آهن ايران _ شركت هواپيمايي ملي ايران _ بانك مركزي ايران _ بانك ملي ايران _ سازمان مركزي گسترش و نوسازي صنايع ايران و صندوق توسعه كشاورزي خواهد بود مگر آنكه مجمع عمومي هر يك از اين موسسات نسبت به بيمه آنها تصميم ديگري اتخاذ نمايد.

تبصره _ دولت مكلف است ظرف چهار ماه از تاريخ تصويب اين قانون اساسنامه جديد شركت مزبور را براي تصويب كميسيونهاي دارايي و استخدام مجلسين تقديم كند.

بخش دوم _ بيمه گري
قسمت اول _ مؤسسات بيمه
فصل اول _ كليات

ماده 31 _ عمليات

بيمه در ايران به وسيله شركتهاي سهامي عام ايراني كه كليه سهام آنها با نام بوده و با رعايت اين قانون و طبق قانون تجارت به ثبت رسيده باشند انجام خواهد گرفت

تبصره 1 _ فعاليت موسسات بيمه خارجي مشمول مقررات فصل چهارم اين قانون خواهد بود.

تبصره 2 _ تشخيص فعاليتهايي كه به آن عمليات بيمه اطلاق مي شود با شوراي عالي بيمه خواهد بود.

ماده 32 _ تعداد سهامداران يك موسسه بيمه ايراني نبايد كمتراز ده شخص حقيقي يا حقوقي باشد.

ماده 33 _ هر شخص حقيقي يا حقوقي نمي تواند بيش از 20درصد سهام يك موسسه بيمه ايراني را دارا باشد، نصاب 20درصد شامل اقارب نسبي و سببي درجه يك از طبقه اول صاحب سهم نيز خواهد بود.

ماده 34 _ احكام مواد 31 و 32 و 33 شامل موسسات بيمه اي كه صاحب سهم آن دولت يا بنياد پهلوي است نمي شود .

ماده 35 _ واگذاري سهام موسسات بيمه ايراني غير دولتي به اشخاص حقيقي يا حقوقي تبعه خارج تا بيست درصد با موافقت بيمه مركزي ايران مجاز است و بيش از آن موكول به پيشنهاد بيمه مركزي ايران و تأييد شوراي عالي بيمه و تصويب هيات وزيران خواهد بود. در مورد اخير انتقال سود سهام سهامداران خارجي در هر سال نبايد از دوازده درصد مجموع سرمايه پرداخت شده و سود انتقال نيافته سالهاي قبل تجاوزكند.

تبصره _ انتقال سهام موسسات بيمه ايراني به دولتهاي خارجي يا انتقال بيش از 49 درصد سهام آنها به اشخاص حقيقي يا حقوقي خارجي مطلقا ممنوع است انتقال سهام بين سهامداران اتباع خارجي بايد باموافقت قبلي بيمه مركزي ايران صورت گيرد.

ماده 36 _ موسسات بيمه ايراني با سرمايه حداقل يكصدميليون ريال تشكيل

مي شود كه بايد 50 درصد آن نقدا پرداخت شده باشد ميزان وديعه اي كه عندالاقتضاء براي هريك از رشته هاي بيمه در نظر گرفته خواهد شد در آيين نامه اي كه از طرف بيمه مركزي ايران تهيه و به تصويب شوراي عالي بيمه مي رسد تعيين خواهد شد.

ماده 37 _ ثبت هر موسسه بيمه در ايران موكول به ارائه پروانه تاسيس كه از طرف بيمه مركزي ايران صادر مي شود خواهد بود همچنين ثبت هرگونه تغييرات بعدي در اساسنامه و ميزان سرمايه و سهام موسسات بيمه اي كه به ثبت رسيده باشند موكول به ارائه موافقت بيمه مركزي ايران مي باشد.

فصل دوم _ صدور پروانه

ماده 38 _ براي انجام عمليات بيمه در تمام رشته ها يا رشته اي معين بايد قبلا طبق مقررات اين فصل از بيمه مركزي ايران پروانه تحصيل گردد. براي تحصيل پروانه مذكور متقاضي بايد مدارك و اطلاعات زير را به بيمه مركزي ايران تسليم كند:

1 _ اساسنامه موسسه

2 _ ميزان سرمايه موسسه

3 _ صورت كامل اسامي شركاء و مديران و تابعيت و تعدادسهام هر يك از آنها.

4 _ ميزان سهام نقدي و غير نقدي و نحوه پرداخت آنها.

5 _ اسناد و مدارك و اطلاعات ديگري كه بيمه مركزي ايران براي احراز صلاحيت مالي و فني موسسه و حسن شهرت مديران لازم بداند.

ماده 39 _ تقاضاي صدور پروانه به بيمه مركزي ايران تسليم مي شود. بيمه مركزي ايران مكلف است حداكثر ظرف مدت شصت روز از تاريخ تسليم آخرين مدارك و اطلاعات خواسته شده با رعايت مفاد بند يك ماده 17 نظر مجمع عمومي را اعم از قبول يا رد تقاضا كتبا به متقاضي اعلام نمايد.

هر گاه متقاضي نسبت به نظر اعلام شده اعتراض داشته باشدمي تواند ظرف سي روز

اعتراض خود را به هيات وزيران تسليم نمايد. نظري كه هيات وزيران اتخاذ نمايد قطعي خواهدبود.

فصل سوم _ ابطال پروانه

ماده 40 _ پروانه بيمه براي تمام رشته ها و يا رشته هاي معيني در موارد زير پس از موافقت شوراي عالي بيمه با تصويب مجمع عمومي بيمه مركزي ايران ابطال خواهد شد:

1 _ در صورت تقاضاي دارنده پروانه

2 _ در صورتي كه موسسه بيمه تا يكسال پس از صدور پروانه عمليات خود را شروع نكرده باشد.

3 _ در مواردي كه به تشخيص بيمه مركزي ايران وضع مالي موسسه بيمه طوري باشد كه نتواند به تعهدات خود عمل نمايد يا بر بيمه مركزي ايران ثابت گردد كه ادامه فعاليت موسسه به زيان بيمه شدگان و بيمه گذاران و يا صاحبان حقوق آنها است

ماده 41 _ در مواردي كه موسسه بر خلاف اساسنامه خود يا قوانين و مقررات بيمه رفتار كند به پيشنهاد بيمه مركزي ايران وتصويب شوراي عالي بيمه به طور موقت از قبول بيمه در رشته هاي معين ممنوع خواهد شد.

ماده 42 _ در صورتي كه پروانه موسسه بيمه اي طبق ماده 40باطل گردد موسسه مزبور مي تواند ظرف سي روز به هيات وزيران مراجعه و لغو تصميم متخذه را درخواست كند. نظرهيات وزيران قطعي است

ماده 43 _ صدور يا لغو پروانه موسسه بيمه و اطلاعاتي كه ازلحاظ حفظ منافع بيمه گذاران و بيمه شدگان و صاحبان حقوِق آنها لازم باشد به هزينه خود موسسه بيمه توسط بيمه مركزي ايران در روزنامه رسمي كشور و يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار تهران و در صورتي كه موسسه بيمه در شهر ياشهرهاي ديگر شعبه يا نمايندگي داشته باشد در يكي ازروزنامه هاي آن شهرها نيز در دو نوبت به فاصله

يك ماه آگهي خواهد شد.

ماده 44 _ در صورتي كه پروانه موسسه بيمه اي براي يك ياچند رشته به طور دائم لغو شود بيمه مركزي ايران با تصويب شوراي عالي بيمه كليه سوابق و اسناد مربوط به حقوق وتعهدات (پرتفوي Portefeuille) موسسه مزبور را به شركت سهامي بيمه ايران انتقال خواهد داد و يا ترتيب خاص ديگري را كه متضمن منافع بيمه گذاران و بيمه شدگان و صاحبان حقوِق آنها باشد خواهد داد.

فصل چهارم _ مقررات مربوط به مؤسسات بيمه خارجي

ماده 45 _ از تاريخ تصويب اين قانون شروع فعاليت موسسات بيمه خارجي در ايران موكول به پيشنهاد بيمه مركزي ايران و تاييد شوراي عالي بيمه و تصويب هيات وزيران خواهد بود.

ماده 46 _ موسسات بيمه خارجي بايد طبق آيين نامه اي كه به پيشنهاد بيمه مركزي ايران به تصويب شوراي عالي بيمه مي رسد مبلغي براي هر يك از دو رشته بيمه هاي زندگي وساير انواع بيمه نزد بيمه مركزي ايران توديع نمايند. مبلغ اين وديعه در هر يك از دو مورد مذكور از پانصد هزار دلار يامعادل آن از ارزهاي مورد قبول بانك مركزي ايران كمتر نخواهد بود.

هر يك از موسسات بيمه خارجي بايد درآمدهاي خود را سال به سال به وديعه مزبور اضافه كند تا در هر مورد مبلغ وديعه حداقل به دو برابر مبلغ مصوب شوراي عالي بيمه برسد.

افزايش وديعه مازاد بر مبالغ فوق اختياري است

ماده 47 _ انتقال درآمد موسسات بيمه خارجي پس از تكميل وديعه مذكور در ماده 46 به خارج بلامانع خواهد بود مشروط بر اينكه رقم انتقالي در هر سال از 10 درصد مبلغي كه بعنوان وديعه در نزد بيمه مركزي ايران است تجاوز ننمايد.

تبصره _ ترتيب انتقال درآمد مازاد بر وديعه به ماخذ

ده درصددر سال مذكور در اين ماده موكول به پيشنهاد بيمه مركزي ايران و تاييد شوراي عالي بيمه و تصويب هيات وزيران خواهد بود.

ماده 48 _ موسسات بيمه خارجي كه در ايران كار ميكنند بايدنماينده اي كه در ايران مقيم و داراي اختيارات لازم براي اداره كردن تمام كارهاي موسسه در ايران و انجام تعهدات از طرف موسسه بيمه اصلي باشد معرفي نمايند. نماينده مذكور مسئول كليه عمليات موسسه بيمه اصلي در ايران خواهد بود و بايدداراي اختيارنامه اي باشد كه ضمن آن حدود اختيارات اومشخص گرديده و حق انتخاب نماينده مجاز يا قائم مقام به جاي خود به او داده شده باشد.

نماينده مزبور موظف است كليه بيمه هاي منعقد شده در ايران را شخصا يا به وسيله قائم مقام يا نماينده مجاز خود بدون اينكه تصويب موسسه بيمه اصلي لازم باشد امضاء نمايد وبتواند در دعاوي خوانده يا خواهان قرار گيرد و حق توكيل وسازش داشته باشد.

ماده 49 _ نماينده موسسات بيمه خارجي فقط تا حدودي كه ازموسسه بيمه اصلي اختيار دارد اقدام به بيمه در ايران خواهد نمود و در صورتي كه در هر يك از رشته هاي بيمه از موسسه بيمه اصلي سلب اجازه بيمه كردن به طور موقت يا دائم بشود ويا موسسه بيمه اصلي از نماينده خود جزئا يا كلا سلب اختياركند بايد مراتب را كتبا به بيمه مركزي ايران اطلاع دهد.

ماده 50 _ موسسات بيمه خارجي علاوه بر مقررات اين قانون و آيين نامه هاي اجرايي مربوط مشمول مقررات عمومي مربوط به شركتها و موسسات خارجي نيز خواهند بود.

قسمت دوم _ انحلال و ورشكستگي

ماده 51 _ در صورتي كه ورشكستگي يك موسسه بيمه اعلام بشود دادگاه مكلف است قبل از اتخاذ هرگونه تصميم نظر

بيمه مركزي ايران را جلب نمايد. بيمه مركزي ايران از تاريخ وصول استعلام دادگاه بايد ظرف 15 روز نظريه خود را كتبا به دادگاه اعلام دارد دادگاه با توجه به نظريه بيمه مركزي ايران تصميم مقتضي اتخاذخواهد كرد.

ماده 52 _ ابطال پروانه يك موسسه بيمه براي كليه عمليات بيمه اي از موارد انحلال موسسه است و در اين صورت مفاد ماده 44 اين قانون اجرا خواهد شد.

ماده 53 _ تصفيه موسسه بيمه ورشكسته طبق قانون تجارت به عمل مي آيد. در نقاطي كه اداره تصفيه امور ورشكستگي وجود ندارد دادگاه بيمه مركزي ايران را به عنوان قائم مقام اداره تصفيه تعيين مي نمايد و در حوزه دادگاههاي شهرستاني كه اداره تصفيه در آنجا تاسيس گرديده است اداره تصفيه با معاونت بيمه مركزي ايران امر تصفيه را انجام خواهد داد.

قسمت سوم _ انتقال عمليات و ادغام

ماده 54 _ موسسات بيمه مي توانند با موافقت بيمه مركزي ايران و تصويب شوراي عالي بيمه تمام يا قسمتي از پرتفوي Portefeuille) خود را با كليه حقوق و تعهدات ناشي از آن به يك يا چند موسسه بيمه مجاز ديگر واگذار كنند.

ماده 55 _ تقاضاي انتقال پرتفوي (Portefeuille) يك موسسه بيمه به موسسات ديگر بيمه دوبار به فاصله ده روز در روزنامه رسمي كشور و در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار تهران و عنداللزوم در يكي از روزنامه هاي محلي به هزينه متقاضي ازطرف بيمه مركزي ايران آگهي خواهد شد.

ماده 56 _ پس از انقضاي سه ماه از تاريخ آخرين آگهي بيمه مركزي ايران در صورت حصول اطمينان از اينكه در اين انتقال هيچيك از حقوق بيمه شدگان و بيمه گذاران و صاحبان حقوق آنها تضييع نخواهد شد موافقت خود را با انتقال پرتفوي كتبا به موسسه بيمه متقاضي اعلام خواهد داشت

ماده 57 _ در صورت موافقت بيمه مركزي ايران با انتقال پرتفوي اين انتقال براي كليه بيمه شدگان و بيمه گذاران و صاحبان حقوق آنها از تاريخ انتقال معتبر خواهد بود.

ماده 58 _ يك يا چند موسسه بيمه مي توانند با رعايت مواد 55و 56 و 57 با موافقت بيمه مركزي ايران و تصويب شوراي عالي بيمه در يك موسسه بيمه ديگر ادغام شوند.

ماده 59 _ بيمه مركزي ايران به منظور حفظ حقوق بيمه گذاران و بيمه شدگان و صاحبان حقوق آنها يا به ملاحظات اقتصادي و حمايت امر بيمه مي تواند با تأييد شورايعالي بيمه و تصويب مجمع عمومي بيمه مركزي ايران موسسات بيمه اي را كه وضع مالي يا اداري آنها رضايت بخش نيست مكلف نمايد كه دريكي از موسسات بيمه ديگري كه موافق باشند ادغام شوند ودر صورتي كه ادغام صورت نگيرد پروانه موسسهاي كه وضع مالي يا اداري آن رضايت بخش نيست طبق مقررات اين قانون لغو خواهد شد. تصميم بيمه مركزي ايران علاوه بر ابلاغ كتبي به موسسات مورد نظر در روزنامه رسمي كشور و در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار تهران و عنداللزوم در يكي از روزنامه هاي محلي به اطلاع عموم خواهد رسيد.

قسمت چهارم _ مقررات مختلف

ماده 60 _ اموال موسسات بيمه همچنين ودايع مذكور در مواد36 و 46 تضمين حقوق و مطالبات بيمه گذاران بيمه شدگان و صاحبان حقوق آنان است و در صورت انحلال يا ورشكستگي مؤسسه بيمه بيمه گذاران و بيمه شدگان و صاحبان حقوق آنان نسب به ساير بستانكاران حق تقدم دارند. در ميان رشته هاي مختلف بيمه حق تقدم با بيمه عمر است

موسسات بيمه نمي توانند بدون موافقت قبلي بيمه مركزي ايران اموال خود را صلح حقوق نمايند و يا به رهن واگذار كنند و يا

موضوع هر نوع معامله با حق استرداد قرار دهند.

دفاتر اسناد رسمي موظفند هنگام انجام اين قبيل معاملات موافقتنامه بيمه مركزي ايران را مطالبه و مفاد آن را در سند منعكس كنند.

ماده 61 _ موسسات بيمه موظفند اندوخته هاي فني و قانوني نگهدارند و در حسابهاي خود نحوه به كار افتادن آنها را به طورمشخص منعكس نمايند.انواع اندوخته هاي فني و قانوني براي هر يك از رشته هاي بيمه و ميزان و طرز محاسبه همچنين ترتيب بكار انداختن اين اندوخته ها و نحوه ارزيابي اموال منقول و غير منقولي كه نماينده اندوخته هاي موسسات بيمه است از طرف شوراي عالي بيمه تعيين خواهد شد.

ماده 62 _ كليه موسسات بيمه موظفند ترازنامه و حسابهاي سود و زيان خود را طبق نمونه اي كه از طرف بيمه مركزي ايران تهيه و به تصويب شوراي عالي بيمه مي رسد تنظيم نمايند وپس از تصويب نسخه اي از آن را براي بيمه مركزي ايران ارسال دارند.

ماده 63 _ موسسات بيمه موظفند ترازنامه خود را در روزنامه رسمي كشور و يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار تهران درج نمايند.

ماده 64 _ اشخاصي كه در ايران يا در خارجه به علت ارتكاب جنايت يا دزدي يا خيانت در امانت يا كلاهبرداري يا صدورچك بي محل يا اختلاس يا معاونت در يكي از جرايم فوِق محكوم شده باشند و ورشكستگان به تقصير نمي توانند جزو موسسين يا مديران موسسات بيمه باشند. همچنين واگذاري نمايندگي به اين اشخاص و اشتغال به دلالي از طرف آنان ممنوع است

ماده 65 _ در صورتي كه به حكم دادگاه مسلم شود كه ورشكستگي مؤسسه بيمه به علت تقصير و تقلب مدير يامديران بوده است در صورت عدم تكافوي دارايي مؤسسه مديران متضامنا مسئول پرداخت طلب بيمه گذاران و بيمه شدگان و صاحبان حقوق آنان

خواهند بود.

ماده 66 _ عرضه بيمه جز به وسيله اشخاص زير ممنوع است

1 _ موسسات بيمه

2 _ نمايندگان بيمه

3 _ دلالان رسمي بيمه

تبصره _ هر كارمند يا نماينده بيمه كه اقدام به عرضه بيمه نمايد بايد داراي كارت شناسايي از طرف مؤسسه بيمه مربوط باشد. نام دلال رسمي يا نماينده بيمه كه بيمه نامه وسيله اوعرضه شده است بايد در بيمه نامه ذكر شود.

ماده 67 _ موسسات بيمه و نمايندگان و دلالان رسمي بيمه مسئول جبران خساراتي مي باشند كه در اجراي وظايفشان به سبب تقصير و يا مسامحه آنها يا كاركنانشان به ديگران وارد آيد.

ماده 68 _ پروانه دلالي رسمي بيمه به وسيله بيمه مركزي ايران صادر خواهد شد و آيين نامه دلالان رسمي بيمه به پيشنهاد بيمه مركزي ايران به تصويب شوراي عالي بيمه خواهد رسيد.

ماده 69 _ هر مؤسسه بيمه در رشته يا رشته هاي معيني كه پروانه بيمه ندارد رأسا و يا به وسيله نمايندگان خود قبول بيمه نمايد مكلف به جبران خسارت زيان ديده خواهد بود.

تبصره _ هر شخص حقيقي يا حقوقي كه بدون داشتن پروانه از مؤسسه بيمه تحت عنوان نمايندگي بيمه براي هر يك از رشته ها قبول بيمه نمايد به مجازات مقرر در ماده 238 قانون مجازات عمومي محكوم خواهد شد.

ماده 70 _ بيمه هاي زير بايد منحصرا بوسيله موسسات بيمه اي كه بر اساس اين قانون اجازه فعاليت دارند انجام گيرد:

الف _ بيمه اموال منقول يا غير منقول موجود در ايران

ب _ بيمه حمل و نقل كالاي وارداتي كه قرارداد خريد آن درايران منعقد مي شود يا اعتبار اسنادي آن در ايران باز شده است

ج _ بيمه مربوط به كارگران و مستخدمين خارجي به استثناي بيمه عمر و حوادث

شخصي در مدت اقامت در ايران

د _ بيمه مربوط به ايرانيان مقيم ايران

تبصره _ تجهيزات نظامي مورد نياز وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح كه فاقد امكان ساخت در داخل كشور بوده و فروشندگان آن تجهيزات حمل و نقل كالاهاي مورد معامله را انحصارا توسط بيمه هاي كشور فروشنده بيمه مي نمايند، باپيشنهاد وزير دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح و تأييد بيمه مركزي ايران و موافقت وزير امور اقتصادي و دارايي از شمول بند (ب اين ماده مستثني مي باشد.

ماده 71 _ كليه موسسات بيمه كه در ايران فعاليت مي نمايندبايد 50 درصد در رشته بيمه هاي زندگي و 25 درصد در ساير رشته ها از معاملات بيمه اي مستقيم خود را نزد بيمه مركزي ايران بيمه اتكايي نمايند. بيمه مركزي ايران مكلف است باتوجه به ظرفيت قبولي هر يك از موسسات بيمه اي كه در ايران كار مي كنند تمام يا قسمتي از بيمه اتكايي مجدد سهميه اتكايي اجباري دريافتي را در صورت تساوي شرايط به آنها واگذارنمايد.

تبصره _ آنچه موسسات بيمه به عنوان اتكايي قبول مي كنند ازشمول اين ماده خارج است

ماده 72 _ نحوه واگذاري بيمه اتكايي اجباري و ميزان كارمزد ومشاركت در سود آن براي هر رشته بيمه به وسيله شوراي عالي بيمه تعيين خواهد شد.

ماده 73 _ موسسات بيمه كه در ايران فعاليت مي كنند موظف خواهند بود معادل 30 درصد از مازاد سهميه بيمه اتكايي اجباري از معاملات مستقيم خود را با همان شرايطي كه درخارج بيمه اتكايي مي نمايند به بيمه مركزي ايران واگذار كنند.

در صورتي كه بيمه مركزي ايران به هر علت از قبول آن استنكاف بنمايد موسسات مزبور مجاز خواهند بود در خارج از ايران بيمه اتكايي نمايند. انتقال ارز بابت اين 30 درصدموكول به

ارائه اجازه بيمه مركزي ايران خواهد بود.

ماده 74 _ موسسات بيمه اعم از ايراني يا خارجي كه تا تاريخ تصويب اين قانون به موجب مقررات قبلي به ثبت رسيده اند ومشغول فعاليت هاي بيمه اي مي باشند براي رشته هايي كه درآن فعاليت مي كنند احتياج به كسب پروانه جديد نخواهند داشت ولي در هر حال موظفند ظرف هيجده ماه از تاريخ تصويب اين قانون وضع خود را با مقررات اين قانون تطبيق دهند درغير اين صورت پروانه آنها لغو خواهد شد. شوراي عالي بيمه مي تواند با توجه به دلايل و مقتضيات اين مدت رايكبار تمديد نمايد.

ماده 75 _ موسسات بيمه كه در ايران كار مي كنند عضوسنديكاي بيمه گران ايران شناخته مي شوند اساسنامه اين سنديكا بوسيله بيمه مركزي ايران با جلب نظر اعضاي سنديكاتدوين مي شود و حداكثر ظرف شش ماه پس از تشكيل بيمه مركزي ايران به تصويب شوراي عالي بيمه خواهد رسيد.

ماده 76 _ موسسات بيمه كه در ايران فعاليت مي نمايند ملزم به رعايت دستورات بيمه مركزي ايران كه در حدود اين قانون و آيين نامه هاي اجرايي آن صادر مي شود خواهند بود.

ماده 77 _ كليه قوانين و مقررات مغاير با اين قانون از تاريخ تصويب اين قانون ملغي است

قانون فوق مشتمل بر هفتاد و هفت ماده و ده تبصره پس ازتصويب مجلس سنا در تاريخ روز شنبه 29/3/1350 درجلسه فوق العاده عصر روز يكشنبه سي ام خرداد ماه يكهزار وسيصد و پنجاه شمسي به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد.

لايحه قانوني ملي شدن مؤسسات بيمه و مؤسسات اعتباري

مصوب 4 تير 1358

ماده 1 _ به منظور حفظ حقوق بيمه گذاران و گسترش صنعت بيمه در سراسر كشور و گماردن بيمه به خدمت مردم از تاريخ تصويب اين قانون كليه موسسات بيمه كشور ضمن قبول اصل مالكيت مشروع

مشروط ملي اعلام مي شود.

ماده 2 _ پروانه فعاليت نمايندگيهاي موسسات بيمه خارجي درايران لغو مي شود و بيمه مركزي ايران ترتيب تصفيه عمليات نمايندگيهاي مذكور را به هر نحوي كه مقتضي بداند خواهدداد.

ماده 3 _ به جاي مجامع عمومي موسسات بيمه مجمع عمومي مشتركي متشكل از وزير امور اقتصادي و دارايي وزير بازرگاني وزير بهداري و بهزيستي وزير مشاور و سرپرست سازمان برنامه و بودجه وزير كار و امور اجتماعي خواهد بود.

ماده 4 _ به جاي هيات مديره موسسات بيمه كشور، هيات مديره مشتركي متشكل از رئيس كل بيمه مركزي ايران مديرعامل شركت سهامي بيمه ايران و نمايندگان وزارتخانه هاي مذكور در ماده 3 خواهد بود.

ماده 5 _ مديران عامل موسسات بيمه كشور از طرف هيات مديره مشترك موسسات بيمه انتخاب و به تصويب مجمع عمومي مشترك موسسات بيمه خواهد رسيد و احكام انتصاب مديران عامل از طرف وزير امور اقتصادي و دارايي صادر خواهد شد.

ماده 6 _ كليه اختيارات مديران عامل سابق موسسات بيمه تاتصويب مقررات جديد از طرف مجمع عمومي مشترك به مديران عامل منتخب تفويض مي شود.

ماده 7 _ كليه كاركنان موسسات بيمه كشور تا تصويب مقررات استخدامي مربوط تابع مقررات استخدامي موجود خواهند بود، لكن از لحاظ حداقل و حداكثر حقوِق ، تابع مقررات مصوب دولت مي باشند.

ماده 8 _ كليه شركتهاي پس انداز و وام م 59c سكن مشمول قانون ملي شدن بانكها از تاريخ تصويب قانون مذكور خواهند بود.

قانون اداره امور شركتهاي بيمه

مصوب 13/9/1367

ماده 1 _ شركتهاي بيمه ايران آسيا و البرز و دانا به صورت سهامي اداره مي شوند و مجاز به انجام انواع عمليات بيمه اي در بخشهاي دولتي تعاوني و خصوصي مي باشند.

تبصره 1 _ شركتهاي بيمه آريا، اميد، پارس تهران توانا،حافظ

ساختمان و كار، شرق و ملي در شركت بيمه دانا ادغام مي گردند.

تبصره 2 _ اجازه داده مي شود مطالبات اشخاص حقيقي و حقوقي بابت سهام ارزيابي شده شركتهاي بيمه ملي شده كه در تاريخ ملي شدن (4/4/1358) داراي ارزش مثبت بوده است با تصويب مجمع عمومي شركتهاي مذكور منتهي ظرف 2 سال از تاريخ تصويب اين قانون از محل منابع داخلي شركتهاي مربوطه پس از كسر مطالبات دولتي و ديون ممتازه تأمين و پرداخت گردد مشروط بر اينكه عدم مشروعيت مالكيت آنها از سوي دادگاه انقلاب اسلامي اعلام نشود.

تبصره 3 _ اجازه داده مي شود مطالبات دولت و بانك ها ازشركتهاي بيمه اي كه تراز منفي دارند از منابع داخلي شركتهاي بيمه ملي شده داراي تراز مثبت پرداخت شود.

ماده 2 _ كليه سهام شركتهاي بيمه موضوع ماده 1 اين قانون متعلق به دولت بوده و هر يك از اين شركتها داراي اساسنامه اي خواهد بود كه حداكثر ظرف مدت شش ماه ازتاريخ تصويب اين قانون توسط مجمع عمومي شركتهاي مذكور تهيه و به تصويب هيات وزيران مي رسد و شامل هدف موضوع شركت نحوه اداره آن و ساير وظايف و اختيارات مي باشد. مجمع عمومي هر يك از شركتهاي مزبور مركب از وزراء اقتصاد و دارايي بازرگاني و برنامه و بودجه مي باشد رياست مجامع مزبور با وزير امور اقتصادي و دارايي است

تبصره _ رئيس كل بيمه مركزي ايران بدون حق راي درجلسات مجمع عمومي شركتهاي بيمه حضور مي يابد.

ماده 3 _ مدير عامل و اعضاء هيات مديره شركتهاي بيمه باپيشنهاد وزير امور اقتصادي و دارايي و تصويب مجمع عمومي انتخاب و با حكم وزير امور اقتصادي و دارايي منصوب خواهد شد و عزل مدير عامل و اعضاء هيات

مديره شركتهاي بيمه با پيشنهاد هر يك از اعضاء مجمع عمومي و تصويب مجمع عمومي با حكم وزير امور اقتصادي و دارايي انجام مي گيرد.

ماده 4 _ شركتهاي بيمه ايران آسيا، البرز و دانا با رعايت قانون تاسيس بيمه مركزي ايران و بيمه گري و اين قانون طبق مقررات اساسنامه مربوط اداره خواهند شد و در موارد پيش بيني نشده مشمول قانون تجارت مي باشند و در صورتي تابع مقررات عمومي مربوط به دولت و موسساتي كه با سرمايه دولت تشكيل شده اند، مي گردند كه در مقررات مزبور صراحتا از آنها ياد شده باشد.

ماده 5 _ آيين نامه استخدامي مشترك شركت هاي بيمه و بيمه مركزي بنا به پيشنهاد وزير امور اقتصادي و دارايي به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 6 _ موسسات بيمه موضوع ماده 5 مي توانند حداكثر 5درصد از سود ويژه مازاد در سال قبل خود را فقط بين كاركناني كه درسال مربوط با فعاليت فوق العاده در جهت افزايش توليد يا ارائه خدمات مناسبت تر باعث بالا رفتن سود ويژه موسسه شده اند توزيع نمايند مشروط بر اينكه مبلغ آن بيش از 40درصد حقوق سالانه هر فرد نباشد.

تبصره _ نحوه توزيع كه توسط هيات مديره انجام مي گيرد بادر نظر گرفتن ارزش كمي و كيفي فعاليت كاركنان مزبور بر طبق آيين نامه اي خواهد بود كه به تصويب هيات وزيران مي رسد.

ماده 7 _ از تاريخ تصويب اين قانون كليه قوانين و مقررات مغاير ملغي است

قانون فوق مشتمل بر هفت ماده و پنج تبصره در جلسه علني روز يكشنبه مورخ سيزدهم آذرماه يك هزار و سيصد و شصت و هفت مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 12/11/1367 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

قانون بيمه اجباري مسئوليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني در مقابل شخص ثالث

مصوب 26/9/1347

ماده 1 _ كليه دارندگان

وسايل نقليه موتوري زميني و انواع يدك و تريلر متصل به وسايل مزبور و قطارهاي راه آهن اعم از اينكه اشخاص حقيقي يا حقوقي باشند مسوول جبران خسارات بدني و مالي هستند كه در اثر حوادث وسايل نقليه مزبور و يا محمولات آنها به اشخاص ثالث وارد شود و مكلفند مسووليت خود را از اين جهت نزد شركت سهامي بيمه ايران و يا يكي ازموسسات بيمه داخلي كه اكثريت سهام آنها متعلق به اتباع ايراني و صلاحيت آنها به پيشنهاد وزارت دارايي و وزارت اقتصاد مورد تاييد دولت باشد بيمه نمايند.

تبصره 1 _ منظور از حوادث مذكور در اين قانون هرگونه تصادف يا سقوط يا آتش سوزي يا انفجار وسايل نقليه موضوع اين ماده و نيز خساراتي است كه از محمولات وسايل مزبور به اشخاص ثالث وارد شود.

تبصره 2 _ كليه وزارتخانه ها، ادارات مستقل بانكها، بنگاههاو شركتهايي كه حداقل نصف سهام آنها متعلق به دولت است وسازمان برنامه و شركتهاي تابع آن و به طور كلي عموم موسسات وابسته به دولت مكلفند عمليات موضوع اين قانون را منحصرا نزد شركت سهامي بيمه ايران انجام دهند.

ماده 2 _ كليه اشخاصي كه به سبب حوادث وسايل نقليه موضوع اين قانون دچار زيانهاي بدني يا مالي مي شوند از لحاظ اين قانون ثالث تلقي مي شوند به استثناي اشخاص زير:

الف _ بيمه گذار _ مالك يا راننده وسيله نقليه مسوول حادثه

ب _ كاركنان بيمه گذار مسوول حادثه حين كار و انجام وظيفه

ج _ همسر و پدر و مادر و اولاد و اولاد اولاد و اجداد تحت تكفل بيمه گذار در صورتي كه سرنشين وسيله نقليه اي باشند كه راننده يا بيمه گذار مسوول حادثه باشد.

تبصره _ در صورت تصادف

دو وسيله نقليه رانندگان وسايل مزبور نيز در برابر يكديگر شخص ثالث محسوب مي شونداعم از آنكه مالك وسيله نقليه باشند يا نباشند.

ماده 3 _ از تاريخ انتقال وسيله نقليه كليه تعهدات ناشي ازقرارداد بيمه به منتقل اليه وسيله نقليه منتقل مي شود و انتقال گيرنده تا پايان مدت قرارداد بيمه بيمه گذار محسوب خواهدشد و مكلف است ظرف پانزده روز از تاريخ انتقال وسيله نقليه به خود مراتب را به طريق اطمينان بخشي با ذكر مشخصات كامل خود به بيمه گر اعلام كند.

ماده 4 _ موارد ذيل از شمول بيمه موضوع اين قانون خارج است

1 _ خسارات ناشي از فورس ماژور از قبيل جنگ سيل زلزله

2 _ خسارات وارده به محمولات وسايل نقليه مورد بيمه

3 _ خسارات مستقيم يا غير مستقيم ناشي از تشعشعات اتمي وراديو اكتيو.

4 _ خسارات وارد به متصرفين غير قانوني وسايل نقليه يا به رانندگان فاقد گواهينامه رانندگي

5 _ خسارات ناشي از محكوميت جزايي و پرداخت جرايم

6 _ خسارات ناشي از حوادثي كه در خارج از كشور اتفاِمي افتد مگر اين كه توافقي بين بيمه گر و بيمه گذار در اين موضوع شده باشد.

ماده 5 _ در مورد عمد راننده در ايجاد حادثه يا در صورتي كه راننده فاقد گواهينامه رانندگي باشد شركت بيمه پس از پرداخت خسارت زيان ديده مي تواند براي استرداد وجوه پرداخت شده به شخصي كه موجب خسارت شده مراجعه نمايد.

ماده 6 _ بيمه گر ملزم به جبران كليه خسارات وارد به اشخاص ثالث خواهد بود.

حداقل مبلغ بيمه با توجه به نوع و ساير خصوصيات وسايل نقليه و همچنين تعرفه حق بيمه و شرايط عمومي آن با رعايت نرخها و شرايط بين المللي توسط شركت سهامي

بيمه ايران تعيين و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 7 _ پس از گذشتن سه ماه از تاريخ اجراي اين قانون ازحركت وسايل نقليه موتوري زميني كه فاقد قرارداد بيمه موضوع اين قانون مي باشد از طرف مأموران اداره راهنمايي ورانندگي و پليس راه جلوگيري به عمل مي آيد.

ماده 8 _ شركتهاي بيمه طبق مقررات اين قانون و آيين نامه هاي مربوط به آن مكلف به انعقاد قرارداد بيمه با دارندگان وسايل نقليه مشمول اين قانون خواهند بود.

ماده 9 _ دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني كه از خارج واردايران مي شوند در صورتي كه خارج از كشور مسووليت خود را نسبت به حوادث ناشي از وسيله نقليه موضوع اين قانون به موجب بيمه نامه اي كه از طرف شركت سهامي بيمه ايران معتبر شناخته مي شود بيمه نكرده باشند مكلفند هنگام ورودبه مرز ايران طبق ماده يك اين قانون اقدام به بيمه نمايند.

ماده 10 _ براي جبران زيانهاي بدني وارد به اشخاص ثالث كه به علت بيمه نبودن وسيله نقليه بطلان قرارداد بيمه تعليق قرارداد بيمه تعليق تامين بيمه گر، فرار كردن و يا شناخته نشدن مسوول حادثه و يا ورشكستگي بيمه گر قابل پرداخت نباشد يا به طور كلي براي جبران خسارتهاي خارج از شرايط بيمه نامه (به استثناي موارد مصرح در ماده 4) صندوِق مستقلي به نام «صندوق تامين خسارتهاي بدني تاسيس مي شود كه به وسيله شركت سهامي بيمه ايران اداره خواهدشد. سازمان وظايف و صلاحيت صندوق تامين خسارتهاي بدني به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه به وسيله شركت سهامي بيمه ايران تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهدرسيد.

ماده 11 _ درآمد صندوق تامين خسارتهاي بدني از منابعي است كه به پيشنهاد دولت به تصويب كميسيونهاي دارايي مجلسين برسد.

ماده 12

_ مرور زمان دعاوي مربوط به بيمه موضوع اين قانون از تاريخ وقوع حادثه دو سال مي باشد و هر نوع اقدام ذينفع به منظور مطالبه خسارت اعم از ارسال نامه يا تلگرام يا اظهار نامه قاطع مرور زمان خواهد بود.

مدت مرور زمان جديد بعد از انقطاع يك سال است

ماده 13 _ آيين نامه اجرايي اين قانون از طرف شركت سهامي بيمه ايران تهيه و پس از تصويب هيات وزيران به موقع اجرا گذاشته مي شود.

ماده 14 _ اين قانون از اول فروردين ماه 1348 به موقع اجراگذارده خواهد شد.

قانون فوق مشتمل بر چهارده ماده و سه تبصره كه در جلسه روز سه شنبه بيست و ششم آذرماه يك هزار و سيصد و چهل و هفت به تصويب مجلس شوراي ملي رسيده بود در جلسه روز دوشنبه بيست و سوم ديماه يكهزار و سيصد و چهل و هفت شمسي به تصويب مجلس رسيد .

قانون عضويت دولت جمهوري اسلامي ايران درسازمان ها و مجامع بين المللي

مصوب 26/1/1365

ماده واحده _ عضويت دولت ايران در سازمان ها و مجامع بين المللي به شرح فهرست پيوست تاييد و به دولت اجازه داده مي شود نسبت به پرداخت حق عضويت هاي معوقه اقدام نمايد.

تبصره 1 _ عضويت هايي كه به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيده كماكان به اعتبار خود باقي است

تبصره 2 _ به دولت اجازه داده مي شود در صورت ضرورت نسبت به پرداخت حقوق معوقه عضويت در سازمان هايي كه ادامه عضويت در آنها به تصويب نرسيده اقدام نمايد.

تبصره 3 _ تغييرات ميزان حق عضويت سازمان ها و مجامع مذكور در اين قانون همه ساله در بودجه سالانه كل كشور پيش بيني و پس از تصويب مجلس شوراي اسلامي به وسيله هيات وزيران تخصيص داده مي شود.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده و سه تبصره و دو فقره فهرست ضميمه

در جلسه روز سه شنبه بيست و ششم فروردين ماه يكهزار و سيصد و شصت و پنج مجلس شوراي اسلامي به تصويب رسيده است

نام سازمان بين المللي نام وزارتخانه ها و يا سازمان هاي دولتي حق عضويت

1...... ..... .....

2...... ..... .....

.

.

.

37.صندوق بيمه هاي وزارت امور اقتصادي و دارايي حق عضويت

اتكايي همكاري عمران و بيمه مركزي ايران ندارد

منطقه اي (اكو)

.

.

.

53. فدراسيون بيمه گران و بيمه مركزي ايران 750 دلار

بيمه گران اتكايي آفريقايي

و آسيايي (FAIR)

قانون اجازه عضويت بيمه مركزي ايران در اتحاديه نظارت كنندگان بر شركت هاي بيمه در كشورهاي در حال توسعه

مصوب 2/5/1365

ماده واحده _ به بيمه مركزي ايران اجازه داده مي شود كه عضويت «اتحاديه نظارت كننده بر شركت هاي بيمه در كشورهاي در حال توسعه » را پذيرفته و حق عضويت مربوطه را از محل منابع داخلي خود پرداخت نمايد.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه روز پنجشنبه دوم مرداد ماه يك هزار و سيصد و شصت و پنج مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 13/5/1365 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

قانون چگونگي اداره صندوق ضمانت صادرات ايران

مصوب 15/7/1375

ماده 1 _ به منظور توسعه و افزايش صادرات كشور از طريق تضمين اعتبارات و سرمايه گذاريهاي مربوط به كالاها و خدمات صادراتي و ايجاد تسهيلات لازم و ضمانت مطالبات صادر كنندگان كالاها و خدمات از خريداران خارج از كشور در قبال خطرات حاصل از عواملي كه به طور معمول شركت هاي بيمه تجاري آنها را بيمه نمي كنند، صندوق ضمانت صادرات ايران _ كه در اين قانون «صندوِق» ناميده مي شود _ از مركزتوسعه صادرات ايران منتزع مي گردد و به موجب ضوابط و مقررات اين قانون اداره مي شود.

ماده 2 _ صندوق داراي شخصيت حقوقي و استقلال مالي و اداري است و به صورت شركت سهامي خاص زير نظر وزارت بازرگاني و طبق اين قانون و اساسنامه آن _ كه به پيشنهاد وزارت بازرگاني _ به تصويب هيات وزيران مي رسد اداره خواهد شد و در موارد پيش بيني نشده تابع قانون تجارت مي باشد و درصورتي مشمول قوانين و مقررات عمومي مربوط به شركتها ومؤسسات دولتي و وابسته به دولت مي شود كه به طور صريح از آن نام برده شود.

تبصره _ آيين نامه استخدامي مشترك شركت هاي بيمه و بيمه مركزي ايران و تغييرات بعدي آن در صندوق قابل اجرامي باشد. تغييرات مورد نظر صندوق

در آيين نامه ياد شده به پيشنهاد وزير بازرگاني و تصويب هيات وزيران اعمال خواهدشد.

ماده 3 _ سرمايه صندوق مبلغ صد ميليارد(100000000000) ريال است كه به صد هزار سهم يك ميليون (1000000) ريالي با نام تقسيم مي شود و تمام آن متعلق به دولت است افزايش و كاهش سرمايه صندوق تابع مقررات اساسنامه خواهد بود.

ماده 4 _ صندوق داراي اركان زير است كه حدود وظايف و اختيارات هر يك در اساسنامه صندوق تعيين مي شود:

الف مجمع عمومي

اعضاي مجمع عمومي عبارت هستند از:

1 _ وزير بازرگاني كه رياست مجمع عمومي را برعهده دارد.

2 _ وزير امور اقتصادي و دارايي

3 _ وزير امور خارجه

4 _ وزير صنايع

5 _ رئيس سازمان برنامه و بودجه

6 _ رئيس كل بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران

7 _ رئيس كل مركز توسعه صادرات ايران

8 _ دو نفر از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي ازكميسيون هاي امور بازرگاني و توزيع و امور اقتصادي و دارايي و تعاون با انتخاب مجلس به عنوان ناظر.

مديرعامل صندوق به عنوان دبير مجمع عمومي بدون حق راي در جلسات مجمع عمومي صندوق حضور خواهد يافت

ب هيات مديره و مديرعامل

مديرعامل و اعضاي هيات مديره كه تعداد آنها پنج نفرمي باشد به پيشنهاد وزير بازرگاني و تاييد مجمع عمومي صندوق براي مدت پنج سال منصوب مي شوند. مديرعامل مي تواند رئيس هيات مديره نيز باشد.

وزير بازرگاني مي تواند مديرعامل را عزل نمايد.

ج بازرس يا بازرسان قانوني

صندوق داراي يك يا دو بازرس اصلي و نيز يك يا دو بازرس علي البدل خواهد بود كه توسط مجمع عمومي براي مدت يكسال انتخاب مي شوند.

ماده 5 _ ضمانت صندوق به ترتيبي كه در آيين نامه هاي مربوط تعيين

مي شود شامل موارد زير خواهد بود:

الف مطالبات صادر كنندگان كالاها و يا خدمات از خريداران خارج از كشور كه به دلايل زير در سررسيد مقرر وصول نشود ، مشروط بر آن كه ناشي از عدم انجام تعهد صادر كننده نباشد:

1 _ استنكاف خريدار از قبول كالاي صادر شده يا خدمت انجام شده

2 _ عدم پرداخت بهاي كالا يا خدمت در سررسيد مقرر.

3_ عدم توانايي مالي خريدار به دليل ورشكستگي يا اعسار ياتوقف

4 _ بروز جنگ يا حالت جنگ

5 _ تيره شدن روابط و يا قطع روابط سياسي با كشور خريدار به نحوي كه در نتيجه آن صادر كننده موفق به دريافت مطالبات خود در سررسيد آنها نشود.

6 _ اعمال سياست هاي اقتصادي كه موجب مسدود شدن مطالبات صادر كنندگان شود.

7 _ اعمال سياست هاي مربوط به محدوديت هاي وارداتي وارزي در كشور خريدار.

8 _ سلب مالكيت از خريدار بر اثر ملي شدن يا مصادره اموال به نحوي كه صادر كننده موفق به دريافت مطالبات خود نشود.

ساير عوامل خارج از حيطه اختيار صادر كننده و خريدار كه به تشخيص هيات مديره صندوق موجب عدم وصول مطالبات صادر كننده شود.

ب تسهيلاتي كه براي كالاها يا خدمات صادراتي تخصيص يابد.

ج ساير مواردي كه به تشخيص هيات وزيران در امر توسعه صادرات لازم و يا مفيد باشد.

ماده 6 _ صندوق مكلف است پس از قبول يا پرداخت خسارت ناشي از موارد فوِ، نسبت به استيفاي حقوق خود براي وصول خسارات مربوط اقدام نمايد.

ماده 7 _ صندوق در مقابل خدماتي كه ارائه مي دهد كارمزد دريافت مي كند. ميزان كارمزد با پيشنهاد مجمع عمومي و تصويب هيات وزيران تعيين مي گردد.

تبصره 1 _ دولت مكلف است از تمامي واردكنندگان غيردولتي يك درصد

(1%) از ارزش سيف كالا دريافت و در اختيار صندوق قرار دهد تا به حساب اندوخته احتياطي منظورشود.

تبصره 2 _ وجوه مصرف نشده اندوخته احتياطي مربوط به هرسال نيز به حساب افزايش اندوخته احتياطي صندوق اختصاص مي يابد. چگونگي و نحوه استفاده از اندوخته احتياطي برابر آيين نامه اي خواهد بود كه با پيشنهاد مجمع عمومي و به تصويب هيات وزيران مي رسد.

تبصره 3 _ سود ويژه سالانه صندوق نيز كه پس از كسر تمامي هزينه ها، ذخاير فني اندوخته قانوني ماليات و كسور قانوني محاسبه مي شود و به حساب اندوخته احتياطي منظور خواهدشد.

تبصره 4 _ هرگاه درآمدهاي صندوق براي پرداخت خسارات و تأمين ذخاير فني كافي نباشد ما به التفاوت پس از تصويب هيات وزيران در بودجه سالانه كل كشور به حساب صندوِق منظور خواهد شد. ميزان و ترتيب محاسبه ذخاير فني توسط مجمع عمومي صندوق تعيين مي شود.

ماده 8 _ حق الثبت اسناد رهني مربوط به صندوق سه دهم درهزار تعيين مي شود.

قانون فوق مشتمل بر هشت ماده و شش تبصره در جلسه علني روز يكشنبه مورخ پانزدهم مهر ماه يك هزار و سيصد و هفتاد و پنج مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 29/7/1375 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

قانون بيمه محصولات كشاورزي

مصوب 25/3/1362

ماده واحده _ به منظور انجام بيمه انواع محصولات كشاورزي دام طيور، زنبور عسل كرم ابريشم و آبزيان پرورشي در مقابل خسارتهاي ناشي از سوانح طبيعي و حوادث قهري نظيرتگرگ طوفان خشكسالي زلزله سيل سرمازدگي ، يخبندان آتش سوزي صاعقه آفات و امراض نباتي عمومي و قرنطينه اي امراض واگير حيواني عمومي و قرنطينه اي به عنوان وسيله اي براي نيل به اهداف و سياستهاي بخش كشاورزي صندوق بيمه كشاورزي در بانك كشاورزي تأسيس مي شود.

تبصره 1

_ صندوق بيمه محصولات كشاورزي داراي استقلال مالي و شخصيت حقوقي است و بر اساس مقررات قانوني شركتهاي دولتي اداره و داراي شوراي عالي مركب از وزراءكشاورزي امور اقتصادي ودارايي بازرگاني مشاور و رئيس سازمان برنامه و بودجه به رياست وزير كشاورزي مي باشد،حدود وظايف و اختيارات شوراي عالي در اساسنامه صندوِبيمه محصولات كشاورزي خواهد آمد.

تبصره 2 _ شوراي عالي بيمه محصولات كشاورزي داراي كميته فني مركب از نمايندگان ذي صلاح و تام الاختيار اعضاي شوراي عالي و صندوق با وظايف زير خواهد بود:

1 _ بررسي و تأييد كليه طرحها و برنامه ها و مسائلي كه از طريق صندوق به شوراي عالي احاله مي گردد.

2 _ نظارت بر حسن اجراي طرحها و برنامه هاي مصوب به نيابت از طرف شوراي عالي

3 _ بررسي و اظهار نظر مشورتي در مورد مسائل و مشكلاتي كه توسط صندوق ارجاع مي شود.

تبصره 3 _ هيات مديره صندوق مركب از 5 نفر شامل مديرعامل بانك كشاورزي و يك نفر از هيات مديره بانك كشاورزي و يك نماينده از جهاد سازندگي و دو نفر ديگر به معرفي وزير كشاورزي و تصويب شوراي عالي مي باشد،مديرعامل بانك كشاورزي سمت مديرعامل صندوق بيمه محصولات كشاورزي را نيز به عهده خواهد داشت

تبصره 4 _ سرمايه اوليه صندوق بيمه كشاورزي مبلغ يك ميليارد ريال مي باشد كه به پيشنهاد وزارت كشاورزي از طريق دولت تامين و پرداخت مي گردد. سرمايه صندوق طبق اساسنامه مربوطه و با تصويب شوراي عالي بيمه محصولات كشاورزي قابل افزايش مي باشد.

تبصره 5 _ دولت موظف است اساسنامه فوق را ظرف 3 ماه از تاريخ تصويب اين لايحه تهيه و براي تصويب تقديم مجلس شوراي اسلامي نمايد.

تبصره 6 _ كمك دولت بابت تامين قسمتي از سهم حق بيمه كشاورز و جبران زيانهاي

احتمالي عمليات بيمه به پيشنهاد شوراي عالي صندوق بيمه محصولات كشاورزي و تصويب هيات وزيران هر ساله در بودجه كل كشور منظور و به صندوِپرداخت خواهد شد.

تبصره 7 _ بتدريج كه صندوق بيمه محصولات كشاورزي آمادگي لازم را براي انجام وظايف خود بر اساس اين لايحه در هر منطقه و براي هر محصول اعلام نمايد صندوق كمك به توليد كنندگان خسارت ديده محصولات كشاورزي و دامي به فعاليتهاي خود در آن منطقه و براي آن محصول خاتمه داده ومنابع و امكانات مربوط را به صندوق بيمه محصولات كشاورزي منتقل خواهد نمود.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده و هفت تبصره در جلسه روز يكشنبه اول خردادماه يك هزار و سيصد و شصت و دو مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 25/3/1362 به تأييدشوراي نگهبان رسيده است

قانون تأسيس مؤسسات بيمه غيردولتي

ماده واحده _ به منظور تعميم و گسترش صنعت بيمه در كشور،افزايش رقابت و كارآيي در بازار بيمه افزايش رفاه عمومي وگسترش امنيت اجتماعي و اقتصادي افزايش نقش بيمه در رشد و توسعه اقتصادي كشور و جلوگيري از ضرر و زيان جامعه با توجه به ذيل اصل چهل و چهارم (44) قانون اساسي و در چارچوب ضوابط قلمرو و شرايط تعيين شده زير اجازه تاسيس مؤسسه بيمه غيردولتي به اشخاص داخلي داده مي شود:

1 _ سياستگذاري در صنعت بيمه اعمال نظارت بر فعاليتهاي بيمه اي و صدور مجوز فعاليت بيمه اي كماكان جهت اعمال حاكميت دراختيار دولت جمهوري اسلامي ايران باقي خواهدبود.

2 _ ضوابط مربوط به نحوه تاسيس و فعاليت موسسات بيمه داخلي و از قبيل شرايط اخذ مجوز تاسيس و لغو آن نحوه انتقال عمليات و ادغام انحلال و ورشكستگي موسسات بيمه اي محدوده فعاليت بيمه اي و بيمه

اتكايي شامل انواع معاملات بيمه حق بيمه و كارمزد مربوط به رشته هاي مختلف بيمه ميزان ذخاير فني و اندوخته هاي قانوني و نحوه سرمايه گذاري آنها بر اساس قانون تاسيس بيمه مركزي ايران و بيمه گري مصوب 30/3/1350 و اصلاحيه بعدي و قانون بيمه مصوب 7/2/1316 تعيين خواهد شد.

3 _ حداقل سرمايه موسسات بيمه موضوع ماده (36) قانون تاسيس بيمه مركزي ايران و بيمه گري مصوب 30/3/1350 براي موسسات بيمه غيردولتي با پيشنهاد بيمه مركزي ايران و تاييد وزارت امور اقتصادي و دارايي و تصويب هيات وزيران تعيين خواهد شد.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علني روز سه شنبه مورخ ششم شهريور ماه يكهزار و سيصد و هشتاد مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 27/6/1380 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ مهدي كروبي

مقررات تأسيس و فعاليت مؤسسات بيمه در مناطق آزاد تجاري _ صنعتي جمهوري اسلامي ايران

فصل اول _ تعاريف

ماده 1 _ در اين آيين نامه واژه هاي زير به جاي عبارتهاي مشروح مربوط به كار مي رود:

الف _ مناطق آزاد: مناطق آزاد تجاري _ صنعتي جمهوري اسلامي ايران

ب _ ساير نقاط كشور: كشور جمهوري اسلامي ايران به استثناي مناطق آزاد.

پ _ منطقه هر يك از مناطق آزاد.

ت _ سازمان سازمان هر يك از مناطق آزاد.

ث _ موسسات موضوع اين آيين نامه كليه موسسات مذكوردر ماده (2) اين آيين نامه

ج _ موسسات بيمه موسسات بيمه اي كه طبق مقررات اين آيين نامه مجاز به فعاليت در منطقه مي باشند.

چ _ موسسات بيمه متقابل موسسات بيمه اي كه خدمات خودرا به صورت بيمه متقابل تنها به اعضاء ارايه مي نمايند.

ح _ موسسه كارگزاري بيمه شخص حقوقي كه در مقابل دريافت كارمزد، واسطه انجام معاملات بيمه و يا بيمه اتكايي بين طرفها بوده و شغل او تنها ارايه خدمات بيمه اي باشد.

خ _

شعبه واحد تابعه يكي از موسسات بيمه ايراني كه درچهارچوب موضوع و وظايف موسسه اصلي تحت نام و مسووليت آن در منطقه فعاليت مي كند.

د _ نمايندگي بيمه شخص حقيقي يا حقوقي كه بر اساس قرارداد نمايندگي با يكي از موسسات بيمه ايراني و مقررات اين آيين نامه انجام بخشي از موضوع و وظايف موسسه طرف قرارداد در امر بيمه را در منطقه به عهده گرفته است

فصل دوم _ تأسيس

ماده 2 _ عمليات بيمه و بيمه اتكايي در مناطق آزاد به وسيله موسساتي كه بنا به پيشنهاد سازمان طبق مقررات اين آيين نامه از بيمه مركزي ايران مجوز دريافت داشته و به يكي ازصورتهاي زير به ثبت برسند انجام خواهد شد:

1 _ شركت سهامي يا تعاوني بيمه ايراني با مشاركت سهامداران حقيقي و حقوقي ايراني و يا خارجي كه كليه سهام آن با نام باشد.

2 _ مؤسسه نمايندگي و يا كارگزاري بيمه

تبصره 1 _ تأسيس شعبه توسط موسسات بيمه با رعايت مقررات اين آيين نامه و ثبت در منطقه بلامانع است

تبصره 2 _ اعطاي نمايندگي بيمه به اشخاص حقيقي با رعايت ضوابطي كه به تصويب شوراي عالي بيمه مي رسد امكانپذيراست

تبصره 3 _ فعاليت شعبه ها و نمايندگي هاي موسسات بيمه ساير نقاط كشور در هر يك از مناطق آزاد با رعايت مقررات قانون تأسيس بيمه مركزي ايران و بيمه گري در چهارچوب اين آيين نامه و ساير ضوابط حاكم بر موسسات مزبور بلامانع است

ماده 3 _ موسساتي كه در اجراي اين آيين نامه اجازه فعاليت درمنطقه دريافت مي نمايند، مجاز به عرضه بيمه براي اشخاص مقيم موضوعات و موارد بيمه موجود در ساير نقاط كشور وبيمه حمل و نقل كالاي وارداتي به ساير نقاط كشور كه قراردادخريد

آن در ايران منعقد يا اعتبار اسنادي آن در ايران باز شده است نمي باشند. عمليات بيمه اتكايي از شمول حكم اين ماده مستثناست

تبصره 1 _ موسساتي كه تنها اجازه فعاليت بيمه اي مستقيم درمنطقه رادارند نمي توانند از موسسات بيمه ساير نقاط كشور بيمه اتكايي قبول نمايند.

تبصره 2 _ موسسات بيمه مي توانند نسبت به بيمه اموال و مسووليت (غير بيمه اشخاص در چهارچوب اين آيين نامه و رعايت قوانين و مقررات مربوط در مناطق ويژه اقتصادي فعاليت كنند.

تبصره 3 _ صدور بيمه نامه توسط موسسات بيمه اي مناطق آزاد براي آن دسته از موضوعات و موارد بيمه اي كه از طرف موسسات بيمه اي ايراني فعال در ساير نقاط كشور عرضه نمي شود از شمول اين ماده مستثناست و فهرست اين قبيل موضوعات و موارد بيمه مجاز در ساير نقاط كشور، براي موسسات بيمه توسط بيمه مركزي ايران حداكثر ظرف 3 ماه از تاريخ تصويب اين مقررات تهيه و به سازمانها اعلام مي شود.

ماده 4 _ حداقل سرمايه براي موسسات بيمه نمايندگي و كارگزاري بيمه به قرار زير است

1 _ موسسات بيمه مستقيم با سرمايه حداقل پانزده ميليارد(000/000/000/15) ريال تشكيل مي شوند كه بايد حداقل پنجاه درصد (50%) آن به صورت نقد پرداخت شده باشد.

2 _ موسسات بيمه متقابل با سرمايه حداقل دويست ميليون 000/000/200) ريال تشكيل مي شوند كه بايد حداقل پنجاه درصد (50%) آن به صورت نقد پرداخت شده باشد.

3 _ موسسات بيمه اتكايي با سرمايه حداقل هشتاد و پنج ميليارد (000/000/000/85) ريال تشكيل مي شوند كه بايدحداقل پنجاه درصد (50%) آن به صورت نقد پرداخت شده باشد.

4 _ موسسات نمايندگي و يا كارگزاري بيمه با سرمايه حداقل سيصد ميليون (000/000/300) ريال تشكيل مي شوند كه بايد حداقل پنجاه درصد (50%)

آن به صورت نقد پرداخت شده باشد.

تبصره 1 _ هرگونه تعديل در ارقام مندرج در اين ماه هر 2 سال يك بار موكول به پيشنهاد مشترك دبيرخانه شوراي عالي مناطق آزاد و بيمه مركزي ايران و تصويب هيات وزيران است

تبصره 2 _ سهامداران خارجي موسسات موضوع اين آيين نامه سهم الشركه ريالي خود را بايد به ارزهاي مورد قبول بانك مركزي ايران پرداخت و يا گواهي تبديل ارز ارايه نمايند.

تبصره 3 _ وجوه سرمايه موضوع اين ماده بايد نزد يكي ازبانكهاي مورد تاييد بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران كه ترجيحا در مناطق آزاد داراي شعبه باشد واريز شود.

فصل سوم _ مجوز ثبت و پروانه فعاليت

ماده 5 _ ثبت موسسات موضوع اين آيين نامه در منطقه موكول به ارايه مجوز ثبت كه توسط بيمه مركزي ايران صادر مي شود و ثبت هرگونه تغييرات بعدي در اساسنامه ميزان سرمايه و سهام موسساتي كه به ثبت رسيده باشند موكول به ارايه موافقت بيمه مركزي ايران است

ماده 6 _ براي تحصيل مجوز ثبت مدارك و اطلاعات زير بايدبه بيمه مركزي ايران تسليم شود:

الف _ اساسنامه موسسه

ب _ ميزان سرمايه موسسه، رسيد يا گواهينامه تعهد پرداخت آن

پ _ سهام نقدي و غيرنقدي و نحوه پرداخت آنها .

ت _ صورت اسامي سهامداران بازرسان و مديران و تابعيت و تعداد سهام هر يك از آنها .

ث _ اسناد و مدارك و اطلاعات ديگري كه معرف صلاحيت مالي و فني مؤسسه و حسن شهرت مديران آن باشد.

تبصره _ مجوز ثبت صادر شده براي مدت 6 ماه اعتبار دارد.در صورت عدم ثبت مؤسسه ظرف مهلت مذكور بايد مجددا مجوز ثبت تحصيل شود.

ماده 7 _ بيمه مركزي ايران موظف است حداكثر ظرف 30 روز از تاريخ

تسليم آخرين مدارك و اطلاعات خواسته شده با رعايت ماده (28) قانون چگونگي اداره مناطق آزاد تجاري _ صنعتي جمهوري اسلامي ايران _ مصوب 1372 _ و مقررات اين آيين نامه نظر خود را اعم از قبول يا رد تقاضا به طور كتبي به سازمان اعلام نمايد.

تبصره _ در صورتي كه متقاضي به نظر اعلام شده اعتراض داشته باشد مي تواند ظرف 30 روز اعتراض خود را به مجمع عمومي بيمه مركزي ايران تسليم كند. تصميم مجمع مزبور قطعي و لازم الاجراست

ماده 8 _ بيمه مركزي ايران با دريافت گواهي ثبت مؤسسه در منطقه پروانه فعاليت براي بيمه اتكايي يك يا چند رشته بيمه مستقيم و يا هر دو صادر خواهد كرد.

فصل چهارم _ لغو پروانه و محدود نمودن فعاليت

ماده 9 _ پروانه فعاليت صادر شده توسط بيمه مركزي ايران براي تمام رشته ها يا رشته هاي معين در موارد زير لغو خواهد شد:

الف _ در صورت تقاضاي دارنده پروانه

ب _ در صورتي كه موسسه تا يك سال پس از صدور پروانه عمليات خود را در منطقه شروع نكرده باشد.

پ _ در صورت ورشكستگي موسسه

ت _ در صورتي كه به تشخيص بيمه مركزي ايران و تاييد شوراي عالي بيمه وضع مالي موسسه طوري باشد كه نتواندبه تعهدات خود عمل نمايد يا ادامه فعاليت موسسه به زيان بيمه شدگان و بيمه گذاران و صاحبان حقوق آنها باشد.

ث _ ساير موارد پيش بيني شده در اين آيين نامه

ماده 10 _ درمواردي كه موسسات موضوع اين آيين نامه برخلاف اساسنامه خود يا مقررات اين آيين نامه يا حسب اعلام سازمان برخلاف ساير مقررات حاكم بر اين موسسات در منطقه رفتار نمايند، به پيشنهاد بيمه مركزي ايران و تصويب شوراي عالي بيمه از فعاليت در

رشته يا رشته هاي معين يابيمه هاي اتكايي به طور موقت يا دائم ممنوع خواهند شد.

ماده 11 _ صدور و لغو پروانه فعاليت موسسات موضوع اين آيين نامه يا ممنوعيت آنها از فعاليت به طور موقت و اطلاعاتي كه از لحاظ حفظ منافع بيمه گذاران و بيمه شدگان صاحبان حقوق آنها لازم باشد، به هزينه خود موسسه توسط بيمه مركزي ايران در روزنامه رسمي كشور و يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار تهران و منطقه در دو نوبت به فاصله يك ماه آگهي خواهد شد.

ماده 12 _ در صورتي كه پروانه فعاليت موسسه بيمه اي براي يك يا چند رشته بيمه يا بيمه اتكايي بطور دايم لغو شود بنا به پيشنهاد بيمه مركزي ايران و تصويب شوراي عالي بيمه ترتيبي اتخاذ خواهد شد كه متضمن منافع بيمه گذاران بيمه شدگان و صاحبان حقوق آنها باشد. از جمله اين ترتيبات انتقال پرتفوي موسسه با كليه سوابق و اسناد مربوطه به حقوق و تعهدات آن به موسسه ديگري كه مجاز به فعاليت در منطقه باشد خواهد بود.

فصل پنجم _ نحوه فعاليت

ماده 13 _ موسسات بيمه موضوع اين آيين نامه موظفندحساب اندوخته هاي قانوني و ذخاير فني خود را نگهدارند و نحوه به كار افتادن آنها را به صورت مشخص منعكس نمايند.انواع اندوخته هاي قانوني و ذخاير قانوني و ذخاير فني براي هريك از رشته هاي بيمه و ميزان و طرز محاسبه همچنين ترتيب به كار انداختن اين اندوخته و ذخاير و نيز سرمايه موسسه ونحوه ارزيابي اموال منقول و غيرمنقول كه نماينده منابع مالي موسسات مذكور است به موجب دستورالعمل هايي است كه به تصويب شوراي عالي بيمه مي رسد.

ماده 14 _ موسسات بيمه موضوع اين آيين نامه موظفند ده درصد (10%) از كليه معاملات بيمه اي مستقيم خود را نزد بيمه مركزي ايران بيمه

اتكايي نمايند. بيمه مركزي ايران درقبول يا رد اتكايي مزبور مجاز مي باشد.

تبصره _ نرخ كارمزد و ساير شرايط به موجب دستورالعملي است كه به تصويب شوراي عالي بيمه خواهد رسيد.

ماده 15 _ اموال موسسات بيمه موضوع اين آيين نامه همچنين اندوخته ها و ذخاير مذكور در ماده (13) تضمين حقوق و مطالبات بيمه گذاران و بيمه شدگان و صاحبان حقوق آنان است و در صورت انحلال يا ورشكستگي موسسه بيمه گذاران و بيمه شدگان و صاحبان حقوق آنان نسبت به سايربستانكاران حق تقدم دارند.

تبصره 1 _ در ميان رشته هاي مختلف بيمه حق تقدم با بيمه عمر است

تبصره 2 _ موسسات مذكور در اين ماده نمي توانند بدون موافقت قبلي بيمه مركزي ايران اموال خود را صلح حقوِق نمايند و يا به رهن واگذار كنند و يا موضوع هر نوع معامله باحق استرداد قرار دهند.

تبصره 3 _ دفاتر اسناد رسمي موظفند هنگام انجام معاملات موضوع تبصره (2) اين ماده مطابق بخش اخير ماده (60) قانون بيمه تاسيس بيمه مركزي و بيمه گري موافقتنامه بيمه مركزي ايران را مطالبه و مفاد آن را در سند منعكس نمايند.

ماده 16 _ موسسات بيمه موضوع اين آيين نامه موظفند ترازنامه و صورت سود و زيان خود را در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار تهران و منطقه درج نمايند.

ماده 17 _ موسسات موضوع اين آيين نامه موظفند هرگونه تغيير در سهامداران عمده مديران و بازرسان (حسابرسان موسسه را ظرف دو هفته به اطلاع بيمه مركزي ايران برسانند.

ماده 18 _ اشخاصي كه در ايران يا در خارج از كشور به يكي ازجرايم قتل سرقت خيانت در امانت كلاهبرداري صدورچك بي محل و اختلاس يا معاونت در جرايم مذكور محكوم شده

باشند، همچنين ورشكستگان به تقصير و تقلب نمي توانند جزو موسسان يا مديران موسسات موضوع اين آيين نامه باشند.

ماده 19 _ موسسات بيمه موضوع اين آيين نامه از نظر ادغام و انتقال عمليات انحلال و ورشكستگي تابع مقررات اين آيين نامه و مواد (51) الي (59) قانون تاسيس بيمه مركزي ايران و بيمه گري مي باشند.

فصل ششم _ نظارت

ماد 20 _ بيمه مركزي ايران طبق مقررات آيين نامه بر فعاليت موسسات موضوع اين آيين نامه در منطقه نظارت خواهند كرد.

ماده 21 _ موسسات موضوع اين آيين نامه حسب موردموظفند:

الف _ حسابها و صورتهاي مالي خود را طبق نمونه اي كه به پيشنهاد بيمه مركزي ايران به تاييد شوراي عالي بيمه مي رسد تنظيم و نگهداري نمايند.

ب _ يك نسخه از صورتهاي مالي خود را كه مورد رسيدگي و اظهارنظر حسابرسان تاييد شده توسط سازمان حسابرسي ياحسابرسان معتبر بين المللي قرار گرفته است حداكثر ظرف 6ماه از پايان دوره مالي به بيمه مركزي ايران تسليم كنند.

پ _ صورت وضعيت عمليات بيمه اي سالانه خود را طبق نمونه اي كه بيمه مركزي ايران تهيه مي كند، تنظيم و ظرف 3 ماه از پايان دوره مربوط به بيمه مركزي ايران تسليم نمايند.

ت _ ساير اطلاعات و آمار دوره اي يا موردي را كه بيمه مركزي ايران به منظور نظارت بر حسن اجراي اين آيين نامه لازم تشخيص دهد در اختيار اين سازمان قرار دهند.

ث _ با بازرسان اعزامي كه با حكم كتبي يكي از اعضاي هيات عامل بيمه مركزي ايران و با اطلاع دبيرخانه شوراي عالي مناطق آزاد در محل حضور پيدا مي كنند همكاري نمايند و اطلاعات لازم را در اختيار آنان قرار دهند.

تبصره _ موسسات بيمه اي كه بيمه نامه هاي بلند مدت زندگي عرضه مي نمايند، علاوه بر رعايت ترتيبات

فوق موظفند ترتيبي اتخاذ كنند تا حسابها و ذخاير فني مربوط مورد رسيدگي و تاييد محاسبه فني مورد قبول بيمه مركزي ايران قرار گيرد.

ماده 22 _ حسابرسان موسسات بيمه موضوع اين آيين نامه علاوه بر وظايف قانوني و حرفه اي مكلفند در گزارش نهايي خود نسبت به حسن اجراي مقررات اين آيين نامه نيز اظهارنظرنمايند.

ماده 23 _ بيمه مركزي ايران در صورت مشاهده هرگونه تخلف موسسات موضوع اين آيين نامه از مقررات مربوط مراتب رابه طور كتبي به موسسه و سازمان اعلام و مهلت مناسبي رابراي رفع ايراد تعيين و ابلاغ مي نمايد.

در صورت عدم رفع به موقع تخلف يا تكرار تخلف بيمه مركزي ايران حسب مورد و با اخطار كتبي مطابق ماده (10)اين آيين نامه عمل خواهد كرد.

ماده 24 _ ارزش خالص داراييها (حقوق صاحبان سهام درموسسات بيمه موضوع اين آيين نامه هيچگاه نبايد از بزرگترين رقم حاصل از بندهاي زير كمتر باشد:

الف _ نود درصد (90%) حداقل سرمايه پرداخت شده طبق مقررات اين آيين نامه

ب _ ده درصد (10%) حق بيمه هاي صادر شده ناخالص آخرين سال مالي ضربدر نسبت نگهداري خسارت دوره

ج _ چهارده و سه دهم (3/14%) درصد ميانگين سالانه كل خسارات ايجاد شده در سه دوره قبلي ضربدر نسبت نگهداري خسارت دوره

تبصره _ نسبت نگهداري خسارت دوره عبارت است از:

كل خسارتهاي ايجاد شده پس از كسر خسارت سهم بيمه گران اتكايي

كل خسارت ايجاد شده دوره مربوط

ماده 25 _ در صورت عدم حصول نصابهاي مندرج در ماده 24) اين آيين نامه موسسه بيمه موظف است طرح خود درخصوص نيل به نصابهاي مذكور را ظرف 3 ماه از پايان مهلت مقرر براي ارايه صورتهاي مالي به تاييد بيمه مركزي

ايران برساند در غير اين صورت بيمه مركزي ايران طبق مقررات اين آيين نامه نسبت به محدود كردن فعاليت يا لغو پروانه موسسه بيمه حسب مورد اقدام خواهد كرد. در هر حال زمان اجراي طرح شده نبايد بيشتر از يك سال باشد.

ماده 26 _ موسسات موضوع اين آيين نامه مكلفند كليه داراييهاي معرف بدهيها و ذخايرعمليات بيمه اي همچنين سرمايه و اندوخته هاي خود را تنها در مناطق آزاد يا ساير نقاط كشور نگهداري و سرمايه گذاري نمايند.

تبصره _ نگهداري بخشي از داراييهاي موضوع اين ماده درخارج از كشور با تاييد سازمان و موافقت بيمه مركزي ايران مجاز است

فصل هفتم _ ساير مقررات

ماده 27 _ موسسات بيمه و نمايندگان و كارگزاران رسمي بيمه مسئول جبران خساراتي مي باشند كه در اجراي وظايفشان به سبب تقصير و يا مسامحه آنها يا كاركنانشان به ديگران وارد آيد. هر موسسه بيمه در رشته يا رشته هاي معيني كه پروانه بيمه ندارد رأسا به وسيله نمايندگان خود قبول بيمه نمايد،مكلف به جبران خسارت زيان ديده خواهد بود.

ماده 28 _ از عمليات اشخاصي كه بدون تحصيل پروانه مبادرت به عمليات بيمه و يا بيمه اتكايي موضوع اين آيين نامه نمايند، به درخواست بيمه مركزي ايران توسط سازمان جلوگيري به عمل آمده و به علاوه در صورت لزوم بيمه مركزي ايران اشخاص مزبور را بر اساس مقررات ماده (21)ضوابط ثبت شركتها و مالكيتهاي صنعتي و معنوي در مناطق آزاد تجاري _ صنعتي جمهوري اسلامي ايران _ مصوب 4/2/1374 شوراي عالي مناطق آزاد _ و ساير قوانين ومقررات مربوط از طريق مراجع ذي صلاح تحت پيگرد قرارخواهد داد.

ماده 29 _ رئيس شوراي عالي بيمه در كليه مواردي كه اعضاي شوراي عالي بيمه را به منظور اتخاذ تصميم نسبت به موضوعات

مربوط به تاسيس يا فعاليت موسسات بيمه درمناطق آزاد دعوت مي نمايد، از دبير شوراي عالي مناطق آزاد يا نماينده وي نيز براي شركت در جلسه دعوت مي كند. در اين جلسات دبير شوراي عالي مناطق آزاد يا نماينده وي نيز حق راي خواهد داشت

ماده 30 _ فعاليت موسسات موضوع اين آيين نامه تنها تابع مقررات اين آيين نامه است و در موارد پيش بيني نشده از حيث اداره امور موسسه، تابع قانون تجارت و قانون اصلاح قسمتي از قانون تجارت خواهد بود.

ماده 31 _ از تاريخ تصويب اين آيين نامه كليه مقررات مغاير با آن در منطقه لغو مي شود.

قانون الحاق دولت ايران به سيستم بين المللي بيمه مسئوليت مدني وسايط نقليه موتوري زميني در مقابل شخص

مصوب 5/3/1356

ماده واحده _ بيمه مركزي ايران مجاز است دفتر ايراني بيمه بين المللي مسووليت مدني دارندگان وسايط نقليه نقليه موتوري زميني (كارت سبز) را در تهران دائر كند و نسبت به الحاق آن دفتر به سيستم بين المللي بيمه مزبور اقدام نمايد.

كليه موسسات بيمه ايراني مجاز به انجام عمليات بيمه اجباري مسئوليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني درمقابل شخص ثالث ملزم به قبول عضويت دفترمزبورمي باشند.

ترتيب اجراي اين قانون به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه به تصويب شوراي عالي بيمه خواهد رسيد.

قانون فوق مشتمل بر يك ماده پس از تصويب مجلس شوراي ملي در جلسه روز پنج شنبه 5 خرداد ماه 1356، در جلسه روزچهارشنبه بيست و پنجم خردادماه سال يك هزار و سيصد وپنجاه و شش به تصويب مجلس سنا رسيد.

قانون حق الثبت شركتهاي بيمه

مصوب 6/9/1310 كميسيون قوانين عدليه

ماده 1 _ مقررات ماده (10) قانون ثبت شركتها مصوب 2/3/1310 در آن قسمتي كه راجع به حق الثبت خود شركت است شامل شركتهاي بيمه نخواهد بود و شركتهاي مزبور بايد حقوق ذيل را تاديه نمايند:

(اصلاحي 25/3/1367 هيات وزيران _ براي ثبت خود شركت 000/300 ريال

براي معاملات شركت

الف _ در بيمه بر ضد حريق

1 _ اگر سند بيمه (پليس بيمه براي مدتي بيش از سه ماه صادر شود يك دينار براي هر چهارصد ريال قيمت مال بيمه شده ياكسر آن در هر سال يا كسر سال

2 _ اگر سند بيمه براي سه ماه يا كمتر صادر شود يك دينار براي هر هشتصد ريال قيمت مال بيمه شده يا كسر آن

ب _ در ساير بيمه ها ده دينار براي هر بيست ريال حق بيمه يا كسر آن كه شركت اخذ

مي كند.

ج _ براي تصديقات موقتي ده دينار از هر تصديق

هرگاه مبلغ بيمه شده در اوراق و اسناد فوق معين نشده باشد هر يك دينار حق بيمه را بايد در مقابل ده ريال قيمت مال بيمه شده محسوب داشت

هرگاه مدت بيمه ذكر نشده باشد مدت آن يك سال محسوب خواهد شد.

تبصره 1 _ در موقع تجديد سند بيمه بايد مطابق مقررات فوق حق الثبت تاديه شود.

تبصره 2 _ تاديه حقوق مذكور در اين ماده به عهده خود شركت است و شركت به هيچ وجه حق ندارد به وسيله ازدياد ميزان حق بيمه يا به طريق ديگر آن را از بيمه شدگان اخذ كند.

هر قراردادي كه با بيمه شدگان برخلاف اين ترتيب داده شود در قسمتي كه مخالف اين تبصره است باطل بوده و به علاوه ممكن است موجب الغاي اجازه عمليات شركت بشود.

تبصره 3 _ به هر سند بيمه يا تصديق بايد معادل حقوق قانوني تمبر الصاق شود والا سه برابر حق تمبر از شركت گرفته خواهد شد.

وصول اين وجه به طريق اداري و بدون مراجعه به محكمه خواهد بود.

اگر سند بيمه در نسخ متعدد تنظيم شده باشد تمبر به نسخه الصاق مي شود كه به صاحب سند بيمه بايد تسليم گردد و در سايرنسخ بايد قيد نمود كه تمبر به نسخه مزبور الصاق شده است به هر يك از ساير نسخ نيز بايد معادل يك دينار تمبر الصاق گردد.

ماده 2 _ اين قانون از 15/9/1310 به موقع اجرا گذارده مي شود.

قانون اجازه ثبت شعبه يا نمايندگي شركتهاي خارجي

مصوب 21/8/1376

ماده واحده _ شركتهاي خارجي كه در كشور محل ثبت خود شركت قانوني شناخته مي شوند، مشروط به عمل متقابل از سوي كشور متبوع مي توانند در زمينه هايي كه

توسط دولت جمهوري اسلامي ايران تعيين مي شود در چارچوب قوانين و مقررات كشور به ثبت شعبه يا نمايندگي خود اقدام كنند.

تبصره _ آيين نامه اجرايي اين قانون بنا به پيشنهاد وزارت امور اقتصادي و دارايي با هماهنگي ساير مراجع ذي ربط به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

آيين نامه اجرايي قانون بالا به شرح زير است

آيين نامه اجرايي قانون اجازه ثبت شعبه يا نمايندگي شركتهاي خارجي _ مصوب 11/1/1378 هيات وزيران

ماده 1 _ شركتهاي خارجي كه در كشور محل ثبت خود، شركت قانوني شناخته مي شوند، مشروط به عمل متقابل در كشور متبوع مي توانند براي فعاليت در ايران در زمينه هاي زير بر اساس مقررات اين آيين نامه و ساير قوانين و مقررات مربوط نسبت به ثبت شعبه يا نمايندگي خود اقدام نمايند:

1 _ ارائه خدمات بعد از فروش كالاها يا خدمات شركت خارجي

2 _ انجام عمليات اجرايي قراردادهايي كه بين اشخاص ايراني و شركت خارجي منعقد مي شود

3 _ بررسي و زمينه سازي براي سرمايه گذاري شركت خارجي در ايران

4 _ همكاري با شركتهاي فني و مهندسي ايراني براي انجام كار در كشورهاي ثالث

5 _ افزايش صادرات غيرنفتي جمهوري اسلامي ايران

6 _ ارائه خدمات فني و مهندسي و انتقال دانش فني و فناوري

7 _ انجام فعاليتهايي كه مجوز آن توسط دستگاههاي دولتي كه به طور قانوني مجاز به صدور مجوز هستند، صادر مي گردد، ازقبيل ارائه خدمات در زمينه هاي حمل و نقل بيمه و بازرسي كالا، بانكي بازاريابي و غيره

ماده 2 _ شعبه شركت خارجي واحد محلي تابع شركت اصلي است كه مستقيماً موضوع و وظايف شركت اصلي را در محل انجام مي دهد. فعاليت شعبه

در محل تحت نام و با مسئوليت شركت اصلي خواهد بود.

ماده 3 _ شركتهاي خارجي متقاضي ثبت شعبه در ايران موظفند اطلاعات و مدارك زير را به همراه درخواست كتبي خود به اداره كل ثبت شركتها و مالكيت صنعتي ارائه نمايند:

1 _ اساسنامه شركت آگهي تاسيس و آخرين تغييرات ثبت شده در مراجع ذيربط

2 _ آخرين گزارش مالي تاييد شده شركت

3 _ گزارش توجيهي حاوي اطلاعات مربوط به فعاليتهاي شركت و تبيين دلايل و ضرورت ثبت شعبه در ايران تعيين نوع و حدود اختيارات و محل فعاليت شعبه برآورد نيروي انساني ايراني و خارجي مورد نياز، و نحوه تأمين منابع وجوه ارزي وريالي براي اداره امور شعبه

ماده 4 _ نماينده شركت خارجي شخص حقيقي يا حقوقي است كه بر اساس قرارداد نمايندگي انجام بخشي از موضوع و وظايف شركت طرف نمايندگي را در محل بر عهده گرفته است نمايندگي شركت خارجي نسبت به فعاليتهايي كه تحت نمايندگي شركت طرف نمايندگي در محل انجام مي پذيرد، مسئوليت خواهد داشت

ماده 5 _ اشخاص حقيقي ايراني يا اشخاص حقوقي كه متقاضي ثبت نمايندگي شركت خارجي در ايران هستند موظفند ترجمه فارسي اسناد و اصل مدارك و اطلاعات زير را به همراه درخواست كتبي خود به اداره كل ثبت شركتها و مالكيت صنعتي ارائه نمايند:

1 _ تصوير مصدق قرارداد موضوع ماده (4) اين آيين نامه

2 _ مدارك شناسايي شخص متقاضي براي اشخاص حقيقي تصوير شناسنامه و نشاني اقامتگاه قانوني و براي اشخاص حقوقي اساسنامه شركت و آگهي تاسيس و آخرين تغييرات ثبت شده آن نزد مراجع ذيربط

3 _ ارائه سابقه فعاليت شخصي متقاضي ثبت نمايندگي در زمينه

امور پيش بيني شده در قرارداد نمايندگي

4 _ اساسنامه شركت خارجي طرف نمايندگي آگهي تاسيس و آخرين تغييرات ثبت شده آن نزد مراجع ذيربط

5 _ گزارش فعاليتهاي شركت خارجي طرف نمايندگي و تبيين دلايل و ضرورت اخذ نمايندگي

6 _ آخرين گزارش مالي تاييد شده شركت خارجي طرف نمايندگي

7 _ معرفي وزارتخانه ذيربط

ماده 6 _ اشخاصي كه مجوز فعاليت آنها از سوي مراجع ذي صلاح لغو مي شود مكلفند، در مهلت تعيين شده توسط اداره ثبت شركتها و مالكيتهاي صنعتي نسبت به انحلال شعبه يا نمايندگي و انجام امور تصفيه آن اقدام نمايند.

تبصره _ شركتهايي كه مجوز فعاليت آنها تمديد نمي شود، (6) ماه مهلت دارند تا نسبت به انحلال شركت ثبت شده و انجام امور تصفيه آن اقدام نمايند.

ماده 7 _ شعبه شركتهاي خارجي كه نسبت به ثبت شعبه خود در ايران اقدام نموده و به فعاليت مي پردازند موظفند هر سال گزارش سالانه شركت اصلي مشتمل بر گزارشهاي مالي حسابرسي شده توسط حسابرسان مستقل مقيم در كشور متبوع را به دستگاه ذيربط ارائه نمايند.

ماده 8 _ كليه اشخاص حقيقي و حقوقي مشمول اين آيين نامه موظفند گزارش فعاليت شعبه يا نمايندگي در ايران را همراه باصورتهاي مالي حسابرسي شده خود ظرف مدت (4) ماه پس از پايان سال مالي به دستگاههاي ذيربط ارسال دارند.حسابرسي مذكور تا زماني كه آيين نامه اجرايي تبصره (4) ماده واحده قانون استفاده از خدمات تخصصي و حرفه اي حسابداران ذي صلاح به عنوان حسابدار رسمي _ مصوب 1372 _ اعلام نشده است توسط سازمان حسابرسي و مؤسسات حسابرسي مورد قبول دستگاه ذيربط كه شركاي آن افراد حقيقي تاييد شده توسط اداره نظارت سازمان

حسابرسي باشند،انجام مي گيرد.

ماده 9 _ اداره امور شعبه يا نمايندگي ثبت شده طبق اين آيين نامه بايد توسط يك يا چند شخص حقيقي مقيم ايران انجام گيرد.

ماده 10 _ به منظور برخورداري شركتهاي خارجي از مزاياي اين آيين نامه و استمرار فعاليت آنها، شركتهاي خارجي كه تا قبل از لازم الاجرا شدن اين آيين نامه در ايران از طريق شعبه يا نمايندگي خود فعاليت مي كرده اند، مكلفند، اطلاعات و مدارك موضوع مواد (3 و 5) اين آيين نامه را به دستگاههاي ذي ربط ارائه داده و وضعيت خود را با آيين نامه تطبيق دهند.

قانون كنوانسيون وين راجع به نمايندگي دول در روابط خود با سازمانهاي بين المللي جهاني

مصوب 28/4/1367

1 _ الف _ از كنوانسيون وين راجع به نمايندگي دول در روابط خود با سازمانهاي بين المللي جهاني كه دولت ايران به موجب قانون مصوب 28/4/1367 به آن ملحق شده است

ماده 78 _ خسارات وارده به شخص ثالث _ اعضاي ماموريت هيات نمايندگي يا هيات نمايندگي ناظر بايستي كليه الزامات قوانين و مقررات دولت پذيرنده را در خصوص بيمه خسارات وارده به شخص ثالث نسبت به اتومبيل كشتي يا هواپيماي متعلق به وي يا مورد استفاده او رعايت نمايند.

اجازه پذيرفتن پرداختي مؤسسات بيمه به صندوق تأمين خسارتهاي بدني هزينه هاي قابل قبول

مصوب 29/8/ 1351

ماده واحده _ در اجراي تبصره (2) الحاقي به ماده (124) قانون مالياتهاي مستقيم مصوب اسفند ماه 1345 به وزارت دارايي اجازه داده مي شود پانزده درصد از حق بيمه اجباري مسووليت مدني دارندگان وسايط نقليه زميني پرداختي موسسات بيمه به صندوق تامين خسارتهاي بدني مقرر در بند «الف ماده (1) آيين نامه منابع درآمد صندوق مذكور مصوب 2/12/1348كميسيون دارايي مجلسين در مورد ماليات دوره عمل سال 1348 به بعد موسسات مذكور كه به مرحله قطعيت نرسيده باشدجزء هزينه هاي قابل قبول پذيرفته شود.

اجازه فوق به استناد تبصره (2) الحاقي به ماده (124) قانون مالياتهاي مستقيم در تاريخ روز دوشنبه 29/8/1351 به تصويب كميسيون دارايي مجلس شوراي ملي رسيده است

قانون الزام سازمانهاي بيمه گر درماني به پرداخت خسارتهاي متفرقه

ماده واحده- سازمانهاي بيمه گر از تاريخ تصويب اين قانون موظف هستند نسبت به پرداخت هزينه هاي درمان بستري بيماران بيمه شده به ميزان تعرفه دولتي در بخش هاي مختلف دولتي، خصوصي و خيريه اقدام نمايند.

تبصره 1 - باتوجه به ماده(17) قانون بيمه همگاني، بيمارستان هاي خصوصي حسب درخواست سازمان هاي بيمه گر پايه، ملزم به عقد قرارداد با آن سازمانها بوده و ملاك پرداخت سازمان هاي بيمه گر تعرفه هاي دولتي مصوب هيأت وزيران خواهد بود.

تبصره 2 - حداكثر هزينه هاي دريافتي از بيماران در بيمارستان هاي خصوصي براساس تعرفه مصوب بخش خصوصي در هرسال مي باشد.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده و دو تبصره در جلسه علني روز يكشنبه مورخ شانزدهم مهرماه يكهزار و سيصد و هشتاد و پنج مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 26/7/1385 به تأييد شوراي نگهبان رسيد.

غلامعلي حدادعادل

رئيس مجلس شوراي اسلامي

اصلاح ماده (9) اصلاحي آيين نامه اجرايي بيمه خدمات درماني خويش فرمايان – مصوب 1382

هيات وزيران در جلسه مورخ 24/1/1382 بنا به پيشنهاد مشترك شماره 20245 مورخ 13/12/1381 وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي و سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور و به استناد مواد (8) و (9) قانون بيمه همگاني خدمات درماني كشور - مصوب 1373 - تصويب نمود:

ماده (9) اصلاحي آيين نامه اجرايي بيمه خدمات درماني خويش فرمايان، موضوع تصويب نامه شماره 4606/ت22770ه- مورخ 12/2/1379 به شرح زير اصلاح مي شود:

ماده 9 - حق بيمه سرانه خويش فرمايان با فرانشيز سي درصد (30%) براي خدمات سرپايي و بيست وپنج درصد (25%) براي خدمات بستري در سال 1382، مبلغ بيست وچهارهزار (24،000) ريال براي هر نفر در ماه تعيين مي گردد.

درصد تخفيف به ازاي هر فرد بيمه شده پنج درصد (5) و به ازاي هر سال سابقه بيمه ده درصد (10%) تعيين

مي شود.

تبصره 1- شرط بيمه خانوار و محدوديت مراجعه خويش فرمايان به بيمارستان هاي بخش دولتي (دانشگاهي - تامين اجتماعي و نيروهاي مسلح) در موارد بستري همچنان برقرار است.

تبصره 2- شرط بيمه خانوار براي بيماران خاص (تالاسمي، مزمن كليوي و هموفيلي) لحاظ نخواهد شد و اين گروه از بيماران مي توانند با رعايت ضوابط سازمان بيمه خدمات درماني به صورت تك نفره تحت پوشش بيمه خدمات درماني قرار گيرند.

تبصره 3- به منظور ترغيب افراد به پوشش بيمه درمان، سازمان بيمه خدمات درماني مي تواند در صورت بيمه گروهي و با شرايط خاص بيمه شوندگان تسهيلاتي را براي بيمه خويش فرمايان منظور نمايد.

معاون اول رييس جمهور - محمدرضا عارف

اصلاح تبصره (1) ماده (9) اصلاحي آييننامه اجرايي بيمه خدمات درماني خويش فرمايان – مصوب 1384

هيئت وزيران در جلسه مورخ 14/2/1384 بنا به پيشنهاد شماره 146702مورخ 24/9/1383وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي و به استناد مواد(8) و (9) قانون بيمه همگاني خدمات درماني كشور _ مصوب1373_ تصويب نمود:

ع_بارت « و مح_دوديت مراجعه خوي_شفرمايان به بي_مارست_انهاي بخ_ش دولت_ي (دانشگاهي، تأمين اجتماعي و نيروهاي مسلح)» از تبصره (1) ماده (9) اصلاحي آييننامه اجرايي بيمه خدمات درماني خويشفرمايان، موضوع تصويبنامه شماره 4429/ت28285ه_ مورخ2/2/1382و بند (د) تصويبنامه شماره 5830/ت24530ه_ مورخ16/2/1380 حذف ميشود.

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

تصويب نامه راجع به تعيين حق سرانه بيمه پايه درمان خويش فرمايان – مصوب 1384

هيئت وزيران در جلسه مورخ 28/12/1384 بنا به پيشنهاد مشترك شماره 23691/100 مورخ 22/12/1384 وزارت رفاه و تأمين اجتماعي و سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور و تأييد شوراي عالي بيمه خدمات درماني كشور و به استناد ماده (9) قانون بيمه همگاني خدمات درماني كشور _ مصوب 1373_ تصويب نمود:

1_ حق سرانه بيمه پايه درمان خويش فرماياني كه به مدت سه سال درخواست بيمه مي نمايند، در سال 1384 معادل افراد تبعي درجه3 و معادل 43000 ريال مي باشد.

تبصره1_ حق سرانه پايه بيمه درمان خويش فرمايان براي مدت سه سال و با فرانشيز (10%) بستري تعيين مي شود.

تبصره2_ افرادي كه متقاضي استفاده از دو سال بيمه پايه درمان مي باشند، به رقم فوق الذكر (33%) افزوده مي شود و كساني كه متقاضي يك سال بيمه پايه درمان به صورت خويش فرما مي باشند، (66%) بيشتر از حق بيمه سرانه فوق الاشاره پرداخت مي نمايند.

2_ سازمان بيمه خدمات درماني هزينه هاي مربوط به بيماران خاص را به صورت جداگانه محاسبه و نگهداري و به سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور اعلام مي كند تا جهت برنامه ريزي بودجه سالهاي آينده اعمال شود.

3_ فرانشيز بستري (10%) و سرپايي (30%) تعيين مي شود. فرانشيز ذكر شده

در اين بند براساس تعرفه هاي مصوب هيئت وزيران در بخش دولتي قابل محاسبه و اعمال خواهد بود.

تصويب نامه در مورد تعيين حق سرانه بيمه پايه درمان ماهيانه صندوق خويش فرمايان –مصوب 27/12/1386

هيئت وزيران در جلسه مورخ 27/12/1386 بنابه پيشنهاد شماره 25036/ص/86 مورخ 27/12/1386 وزارت رفاه و تأمين اجتماعي و به استناد اصل يكصدوسي و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تصويب نمود:

به منظور حمايت از اجراي برنامه هاي ذيل رديف 129109 سازمان بيمه خدمات درماني به وزارت رفاه و تأمين اجتماعي اجازه داده مي شود:

وزارت رفاه و تأمين اجتماعي

1_ حق سرانه بيمه پايه درمان ماهيانه صندوق خويش فرمايان موضوع تصويب نامه شماره 88044/ت34725ه_ مورخ 28/12/1384 به ازاي هر نفر از مبلغ چهل و سه هزار (43.000) ريال به مبلغ شصت و سه هزار و چهارصد و شانزده (63.416) ريال افزايش مي يابد كه حداكثر تا مبلغ بيست هزار و چهارصد و شانزده (20.416) ريال آن سهم دولت بوده و از سال 1384 به بعد تا تصويب تصويب نامه جديد بدون ايجاد تعهد مالي جديد براي دولت قابل پرداخت مي باشد.

2_ حق بيمه سرانه سهم دولت از خدمات درماني روستائيان موضوع ماده (12) قانون بيمه همگاني خدمات درماني كشور _ مصوب 1373 _ براي هر نفر در هر ماه از سال 1384 به بعد تا تصويب تصويب نامه جديد حداكثر معادل بيست هزار (20.000) ريال تعيين و بدون ايجاد تعهد مالي جديد براي دولت قابل پرداخت مي باشد.

3_ مبلغ 130.346.410 هزار ريال تحت عنوان تعرفه هاي ترجيحي مناطق محروم در سال 1384 موضوع تصويب نامه شماره 4281/ت32661ه_ مورخ 31/2/1384 برابر موافقتنامه مبادله شده در وجه سازمان بيمه خدمات درماني بدون ايجاد تعهد مالي جديد براي دولت اعمال حساب شود.

معاون اول رئيس جمهور _ پرويز داودي

قانون عضويت بيمه مركزي ايران در شركت بيمه اتكايي آسيا

مصوب 25/11/1371

ماده واحده _ بيمه مركزي ايران مجاز است بر اساس شرايط مذكور در موافقتنامه تاسيس شركت بيمه اتكايي آسيا در آن شركت مشاركت

و سهم الشركه مربوط را از محل منابع داخلي خود پرداخت نمايد.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و پنجم بهمن ماه يك هزار و سيصد و هفتاد و يك مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 2/12/1371 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

اوقاف

قانون اوقاف

مصوب 22/4/1354

ماده 1 _ از تاريخ تصويب اين قانون امور ذيل به عهده سازمان اوقاف واگذار مي شود:

1 _ اداره امور موقوفات عامه كه متولي ندارد يا مجهول التوليه است

2 _ نظارت كامل بر كليه اعمال مربوط به توليت و نظارت متوليان و نظارت موقوفات عامه

3 _ نظارت بر كليه اماكن مذهبي اسلامي

4 _ اداره امور اماكن مذهبي اسلامي كه ترتيب خاصي براي اداره آنها داده نشده است

5 _ اداره امور حج

6 _ اداره امور زيارت اماكن متبركه در خارج از كشور .

تبصره 1 _ در موقوفات عامه كه متولي ندارد و يا مجهول التوليه است وظائف و اختيارات مربوط به توليت با سازمان اوقاف است

تبصره 2 _ موقوفاتي كه توليت آنها با سلطان عصر است از شمول مقررات اين قانون مستثني است

تبصره 3 _ موارد مصرف وجوهي كه طبق مقررات مربوط براي خدمات رفاهي از زائران دريافت مي شود توسط شوراي عالي حج و زيارت تعيين خواهد شد.

ماده 2 _ شوراي عالي حج و زيارت مركب از معاون نخست وزير و سرپرست سازمان اوقاف معاونان وزارتخانه هاي امور اقتصادي و دارائي امور خارجه بهداري دادگستري كشور و نيز معاونان بانك مركزي ايران جمعيت شير و خورشيد سرخ ايران سازمان اطلاعات و امنيت كشور، شهرباني كشور، شركت هواپيمائي ملي ايران و دو نفر از مجتهدين و

يك نفر ازمعتمدان به تشخيص معاون نخست وزير و سرپرست سازمان اوقاف و يك نفر از بازرگانان به معرفي اتاق بازرگاني و صنايع ومعادن ايران در سازمان اوقاف تشكيل مي شود.

تبصره _ رياست شوراي عالي حج و زيارت با معاون نخست وزير و سرپرست سازمان اوقاف است و آئين نامه طرز تشكيل و وظائف آن به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 3 _ موقوفه عام داراي شخصيت حقوقي است و متولي يا سازمان اوقاف حسب مورد نماينده آن مي باشد.

ماده 4 _ متولي موقوفه كسي است كه به موجب مقررات قانون مدني واجد اين سمت باشد توليت متولي بايد به وسيله شعبه تحقيق اوقاف گواهي شود. اشخاص ذينفع پس از ابلاغ تصميم شعبه تحقيق در صورتي كه معترض باشند مي توانند ظرف ده روز اعتراض نامه خود رابه هيات تجديدنظر اوقاف تسليم كنند پس از انقضاي مدت گواهي شعبه تحقيق اوقاف و تصميم هيات تجديدنظر از ناحيه اشخاص ذينفع قابل شكايت در دادگاه شهرستان است و حكم دادگاه در اين موارد قابل پژوهش و فرجام مي باشد. همين حكم در مورد ثلث _ نذر و حبس نيز جاري است

تبصره 1 _ موقوفاتي كه متولي آنها فوت مي شوند تا تشخيص متولي بعدي و موقوفاتي كه آن به حكم تحقيق اوقاف ممنوع المداخله مي شود تا رفع ممنوعيت باضم امين در حكم موقوفات بدون متولي است

تبصره 2 _ هرگاه شخص يا اشخاصي كه در وقف نامه به عنوان متولي معين شده اند وجود نداشته باشند و يا اوصاف مقرر در وقفنامه منطبق با شخص يا اشخاص معيني نگردد موقوفه در حكم موقوفه مجهول التوليه است

تبصره 3 _ در موقوفاتي كه شرط مباشرت نشده باشد هرگاه متولي

براي تصدي تمام يا قسمتي از امور مربوط به موقوفه وكيلي انتخاب كند، وكيل مذكور بايد توانائي انجام مورد وكالت را داشته باشد در صورتي كه وكيلي كه از طرف متولي براي انجام تمام يا قسمتي از امور مربوط به موقوفه انتخاب شده به تشخيص سازمان اوقاف قادر به انجام امور موقوفه نباشد مراتب كتب به طريق اطمينان بخشي به متولي ابلاغ خواهد شد. هرگاه ظرف دو ماه براي متوليان مقيم ايران و چهار ماه براي متوليان مقيم خارج كشور متولي اقدام به تغيير وكيل نمايد، وكيل مزبور باابلاغ سازمان اوقاف منعزل مي شود اين حكم شامل وكلائي كه قبلا نيز انتخاب شده اند خواهد شد.

ماده 5 _ سازمان اوقاف مي تواند براي اماكن مذهبي اسلامي از قبيل مساجد و بقاع متبركه و امامزاده ها و معابد و امثال آن همچنين موقوفات عامه اي كه متولي ندارد با تصويب شوراي عالي اوقاف شخص يا هياتي از اشخاص متدين و معروف به امانت را به عنوان امين يا هيات امناء تعيين كند.

تبصره 1 _ نحوه انتخاب و بركناري و شرايط و حدود اختيارات و وظايف امين يا هيات امناء و ميزان حق الزحمه آنان همچنين نظامات راجع به حفظ و نگهداري اماكن مذكور در اين ماده و اموال آنها به موجب آئين نامه هائي خواهد بود كه بر اساس مقررات و سنن و خصوصيات اماكن مربوط به تصويب شوراي عالي اوقاف مي رسد.

تبصره 2 _ وجوه و حاصل فروش اموال منقول زائد بر احتياجي كه به اين قبيل اماكن اهداء مي شود با جلب نظر سازمان اوقاف به وسيله هيات امناء به ترتيب صرف عمران و آبادي آنها و تدارك وسايل رفاه و بهداشت زوار اماكن مذكور و ساكنان آن ناحيه خواهد رسيد.

ماده

6 _ صرف درآمد موقوفات به منظور بقاء عين آنها بر ساير مصارف مقدم است و متولي موظف است موجبات آباداني رقبات موقوفه را با ارشاد و راهنمائي هاي سازمان اوقاف در جهت بهره برداري صحيح از آنها به منظور اجراي نيات واقف فراهم آورد.

ماده 7 _ هرگاه متولي يا ناظر نسبت به عين يا منافع موقوفه تعدي و تفريط نمايد و يا در انجام وظايف مقرر در وقفنامه اوقاف و آئين نامه هاي مربوط مسامحه و اهمال ورزد به موجب تصميم شعبه اوقاف از دخالت در امور موقوفه ممنوع مي شود.ممنوعيت از دخالت در امور موقوفه در صورتي كه به سبب خيانت باشد با ضم امين بر طبق مقررات قانون مدني و رد مال مورد خيانت مرتفع مي شود و در ساير موارد ممنوعيت در صورتي رفع مي شود كه متولي يا ناظر ممنوع عملا به مقررات قانوني تمكين و خسارات ناشي از علت ممنوعيت را جبران نمايد.

تبصره 1 _ در مواردي كه مطابق قانون مدني ضم امين مي شود دادگاه ها مي توانند سازمان اوقاف را هم به عنوان امين تعيين نمايند.

تبصره 2 _ كليه مباشران موقوفات و اماكن مذهبي اعم از متولي و متصدي و ناظر و امناء و غيره در حكم امين مي باشند و درصورت تعدي و تفريط ملزم به جبران خسارات خواهند بود و هرگاه عمل آنها مشمول عناوين كيفري باشد به مجازات مقرر نيز محكوم خواهند شد.

ماده 8 _ درآمد موقوفات مجهول المصرف و اموالي كه به صيغه مبرات مطلقه وقف شده همچنين عشر نذور و بقاع متبركه اسلامي كه مبلغ نذور هر كدام در سال بيش از يك ميليون ريال باشد اختصاص به تحقيق و تبليغ و نشر كتب در زمينه معارف اسلامي دارد و

طبق آئين نامه اي كه شوراي عالي اوقاف تصويب خواهد كرد به مصرف مي رسد.

تبصره _ درآمد موقوفات متعذرالمصرف و موقوفاتي كه عوايد آنها به علت قلت براي اجراي نظر واقف كافي نيست همچنين آن قسمت از درآمد موقوفاتي كه به علت كثرت عوايد زائد بر مصارف متعارف باشد با تشخيص تحقيق اوقاف به نزديك ترين غرض واقف در محل به مصرف مي رسد. مقصود از متعذرالمصرف آن است كه به علت فراهم نبودن و يا انتفاء موضوع و يا عدم احتياج به مصرف صرف درآمد موقوفه در مصارف مقرر مقدور نباشد.

ماده 9 _ سازمان اوقاف در مورد كليه موقوفات عامه و اماكن مذهبي اسلامي در صورت عدم اقدام متولي حق تقاضاي ثبت و اعتراض و اقامه دعوي را دارد و اگر متولي طرف دعوي واقع شده باشد مي تواند به عنوان ثالث وارد دعوي شود و در صورت محكوم شدن متولي بر حكم اعتراض كند. در كليه موارد مذكور سازمان اوقاف از پرداخت مخارج دادرسي و هزينه هاي ثبتي و اجرائي معاف مي باشد.

ماده 10 _ ثبت معاملات راجع به عين يا منافع موقوفه و حبس و ثلث و نذري كه منافع آنها به طور دائم و يا در مدتي كه كمتر از ده سال نباشد و براي مصارف عامه تخصيص داده شده باشد در دفاتر اسناد رسمي موكول به موافقت سازمان اوقاف است دفاتر اسناد رسمي مكلفند رونوشت اسناد راجع به وقف و حبس و ثلث و نذر را ظرف ده روز پس از ثبت به اداره اوقاف مربوط ارسال دارند.

تبصره _ ادارات ثبت مكلفند رونوشت مصدق اسناد مالكيت وقف و ثلث و حبس و نذر را پس از صدور به

اداره اوقاف محل تحويل نمايند و متوليان موظفند ظرف دو ماه از تاريخ اجراي اين قانون رونوشت مصدق اسناد مالكيت و وقفنامه هاي موجود نزد خود را براي حفظ و نگهداري به اداره اوقاف مربوط تسليم دارند.

ماده 11 _ حق التوليه متولي و يا سازمان اوقاف در قبال اعمال توليت نسبت به موقوفات عامه همچنين حق النظاره ناظر به ميزان مقرر در وقفنامه خواهد بود و در صورتي كه وقفنامه موجود نباشد و يا ميزان حق التوليه و حق النظاره در آن تعيين نشده باشد حق التوليه ده درصد و حق النظاره پنج درصد از عايدات خالص خواهد بود و سازمان اوقاف براي نظارت در موقوفات عامه اي كه متولي دارد صدي پنج از عايدات خالص آنها را به عنوان حق النظاره دريافت خواهد داشت

تبصره 1 _ سازمان اوقاف از موقوفات مساجد و بيمارستان ها و مدارس حق التوليه و حق النظاره دريافت نمي كند همچنين نظارت آن بر درآمد و هزينه مؤسسات خيريه و آب هاي وقف بر شهرها مجاني خواهد بود.

تبصره 2 _ در موردي كه واقف خود متولي است سازمان اوقاف جز به درخواست او نسبت به درآمد و هزينه موقوفه نظارت ندارد و حق النظارت دريافت نمي كند.

تبصره 3 _ به متولي ممنوع المداخله در زمان ممنوعيت حق التوليه تعلق نخواهد گرفت در صورت ضم امين نصف حق التوليه متعلق به امين خواهد شد.

ماده 12 _ سازمان اوقاف عوايدي را كه از محل حق التوليه و حق النظاره دريافت مي دارد طبق بودجه اي كه هر سال تنظيم و تصويب خواهد كرد به مصرف عمران و تعمير اماكن مذهبي اسلامي و احداث ساختمان هاي عام المنفعه و نشر و تبليغ معارف اسلامي و هزينه هاي مربوط به حفظ منافع موقوفات و اماكن مذهبي اسلامي مي رساند.

ماده 13

_ تحقيق در جمع و خرج عوايد راجع به وقف و ثلث و حبس و نذر به وصف مذكور در قسمت اول ماده 10 اين قانون و صدور مفاصاحساب و تطبيق مصارف با مفاد وقفنامه و تشخيص متولي و ناظر و موقوف عليهم و حل اختلافات بين آنان همچنين رسيدگي و اظهارنظر و اخذ تصميم در مورد ممنوعيت متولي از دخالت در امور مربوط و لغو آن با شعب تحقيق اوقاف است

ماده 14 _ هيات تحقيق اوقاف مركب از دو قسمت حقوقي و حسابرسي است و شعب آن بر حسب ضرورت در مراكز استان ها و شهرستان ها تاسيس مي گردد.

تبصره _ تجديدنظر از تصميمات شعب تحقيق در هيات تجديدنظري كه در مركز تشكيل مي شود به عمل مي آيد. اداره اوقاف و اشخاص ذينفع در صورتي كه اعتراض داشته باشند مي توانند ظرف ده روز پس از ابلاغ تصميم شعبه تحقيق اعتراض نامه خود را به هيات تجديدنظر تحقيق اوقاف تسليم كنند.

ماده 15 _ تصميمات مرحله بدوي قسمت حقوقي تحقيق اوقاف تا زماني كه تصميم از هيات تجديدنظر تحقيق اوقاف و ياحكم قطعي يا دستور موقت از مراجع قضائي بر فسخ يا جلوگيري از اجراء آنها صادر نشده باشد قابل اجرا است

ماده 16 _ تصميمات شعب تحقيق اوقاف بر اساس قوانين و مقررات اجرائي به وسيله ماموران اجراي اوقاف يا قواي انتظامي به مرحله اجراء گذارده مي شود.

ماده 17 _ اشخاص ذينفع مي توانند نسبت به تصميمات تجديدنظر تحقيق اوقاف و تصميمات بدوي كه مدت تجديدنظر آن مقتضي شده باشد به دادگاه هاي عمومي مراجعه نمايند.

ماده 18 _ تبديل به احسن موقوفه با رعايت مقررات قانون مدني و تصويب شوراي عالي اوقاف به عمل مي آيد.

تبصره

_ خريد سهام موسسات توليدي به تشخيص شوراي عالي اوقاف و با رعايت مقررات قانون مدني در مقام تبديل به احسن مجاز است و انتقال اين سهام جز در موارد تبديل به احسن جايز نيست

ماده 19 _ سهم شركت هاي توليدي و اموالي كه مورد حبس و يا وصيت براي امور خيريه يا نذر با وصف مذكور در قسمت اول ماده 10 قرار گرفته باشد مشمول مواد اين قانون خواهد بود.

تبصره _ سهام موضوع اين ماده و ماده 18 بايد در اختيار سازمان اوقاف قرار گيرد تا به نحو اطمينان بخشي نگهداري كند.

ماده 20 _ تبديل به احسن موقوفات خاص همچنين اجاره زائد بر ده سال موقوفات مذكور با موافقت و تصويب شوراي عالي اوقاف ممكن است و سازمان اوقاف در ساير موارد در اين موقوفات مداخله اي ندارد ولي در صورتي كه تقاضاي ثبت موقوفه به عنوان مالكيت شده باشد سازمان اوقاف مكلف است نسبت به آن اعتراض و اقامه دعوي نمايد.

ماده 21 _ اراضي كه براي احداث مراكز آموزشي يا درماني وقف يا نذر يا حبس مي شود در صورتي كه متولي در مدت متناسب با تشخيص شوراي عالي اوقاف اقدام مؤثري براي احداث مراكز مذكور نكند سازمان اوقاف مي تواند با تصويب شوراي عالي اوقاف اراضي مذكور را حسب مورد در اختيار وزارت آموزش و پرورش _ وزارت بهداري _ جمعيت شير و خورشيد سرخ محل يا سازمان خدمات اجتماعي بگذارد تا مراكز مورد نظر را احداث و تصدي كند.

ماده 22 _ آئين نامه طرز تحقيق و رسيدگي در شعب تحقيق اوقاف همچنين طرز تشكيل هيات هاي تجديد نظر و ساير آئين نامه هاي اجراي اين قانون جز در مواردي

كه نحوه تصويب آنها ذكر نشده است با پيشنهاد سازمان اوقاف به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 23 _ مواد 6 و 7 قانون معارف و اوقاف مصوب شعبان 1328 قمري و قانون اوقاف مصوب دي ماه 1313 شمسي و قوانين و مقرراتي كه با اين قانون مغايرت دارد از تاريخ تصويب اين قانون لغو مي گردد.

قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه

مصوب 2/10/1363

ماده 1 _ از تاريخ تصويب اين قانون سازمان اوقاف به سازمان حج و اوقاف و امور خيريه تغيير نام مي يابد و امور ذيل به عهده اين سازمان واگذار مي گردد.

1 _ اداره امور موقوفات عام كه فاقد متولي بوده يا مجهول التوليه است و موقوفات خاصه در صورتي كه مصلحت وقف و بطون لاحقه و يا رفع اختلاف موقوف عليهم متوقف بر دخالت ولي فقيه باشد.

2 _ اداره امور اماكن مذهبي اسلامي كه ترتيب خاصي براي اداره آنها نشده است به استثناي مساجد ومدارس ديني و تكايا.

3 _ اداره امور موسسات و انجمنهاي خيريه اي كه از طرف دولت يا ساير مراجع ذي صلاح به سازمان محول شده يا بشود.

4 _ اداره موسسات و انجمنهاي خيريه اي كه به تشخيص دادستان محل فاقد مدير باشد (تا تعيين تكليف از طرف دادگاه و همچنين است در صورت نبودن يا عدم صلاحيت ناظر (در مواردي كه ناظر پيش بيني شده باشد).

5 _ انجام امور مربوط به گورستانهاي متروكه موقوفه اي كه متولي معين ندارد و اتخاذ تصميم لازم در مورد آنها.

6 _ كمك مالي در زمينه تبليغ و نشر معارف اسلامي

7 _ اثلاث باقيه محبوسات نذور، صدقات و هر مال ديگري كه به غير از عنوان وقف براي امور عام المنفعه و خيريه اختصاص

يافته در حكم موقوفات عامه است و چنانچه فاقد متولي و متصدي باشد با اذن ولي فقيه تحت اداره و نظارت سازمان اوقاف و امور خيريه قرار خواهد گرفت رعايت مفاد اسناد تنظيمي مربوط به اين اموال و رقبات اعم از وصيت نامه و حبس نامه و سيره جاريه در اداره امور و مصرف عوايد آنها ضروري خواهد بود. (الحاقي 12/12/75).

تبصره 1 _ سرپرست سازمان بايد از طرف ولي فقيه مجاز در تصدي اموري كه متوقف بر اذن ولي فقيه است باشد.

تبصره 2 _ بقاع متبركه حضرت رضا عليه السلام و حضرت احمد بن موسي (شيراز) و حضرت معصومه و حضرت عبدالعظيم (ع و موقوفات مربوط به آنها كه متولي خاص نداشته باشد و موقوفاتي كه براي اداره هر كدام آنها از طرف ولي فقيه نايب التوليه تعيين شده يا بشود از شمول اين قانون مستثني است و در غير اين صورت اداره آنها با سازمان خواهد بود.

تبصره 3 _ سازمان اوقاف و امور خيريه در صورت نياز در مورد رقبات و اموال موضوع بند 7 بال با تاييد نماينده ولي فقيه و سرپرست سازمان به منظور جلوگيري از تعدي و تفريط در اداره آنها نسبت به نصب امين يا هيات امناء اقدام خواهد كرد. (الحاقي 12/12/75).

ماده 2 _ از تاريخ تصويب اين قانون سازمان اوقاف از نخست وزيري منتزع و اداره امور حج و زيارت اماكن متبركه اسلامي خارج از كشور و امور اوقاف تحت عنوان سازمان حج و اوقاف و امور خيريه وابسته به وزارت ارشاد اسلامي اداره مي شود.

ماده 3 _ هر موقوفه داراي شخصيت حقوقي است و متولي يا سازمان حسب مورد نماينده آن مي باشد.

ماده 4 _ متولي

موقوفه كسي است كه به موجب مفاد وقفنامه و مقررات قانون مدني يا اين قانون واجد اين سمت باشد. در مورد اعتراض اشخاص با رعايت مواد 14 تا 17 اين قانون اقدام خواهد شد.

تبصره 1 _ موقوفاتي كه متولي آنها عزل يا فوت مي شود تا تشخيص متولي بعدي و موقوفاتي كه متولي آنها ممنوع المداخله مي شود تا رفع ممنوعيت يا ضم امين در حكم موقوفات بدون متولي است

تبصره 2 _ هرگاه شخص يا اشخاصي كه در وقفنامه به عنوان متولي معين شده اند وجود نداشته باشند و يا اوصاف مقرر در وقفنامه منطبق با شخص يا اشخاص معيني نگردد موقوفه در حكم موقوفه مجهول التوليه است

تبصره 3 _ در موقوفاتي كه شرط مباشرت نشده باشد هرگاه متولي براي انجام تمام يا قسمتي از امور مربوط به موقوفه وكيلي انتخاب كند وكيل مزبور بايد توانايي انجام مورد وكالت را داشته باشد درصورتي كه وكيل انتخابي به تشخيص سازمان قادر به ايفاي وظايف محوله نباشد مراتب كتبا به متولي ابلاغ خواهد شد هرگاه ظرف دو ماه براي متوليان مقيم ايران و چهار ماه براي متوليان خارج كشور،متولي اقدام به تغيير وكيل ننمايد موضوع به دادگاه صالح احاله و پس از ثبوت عدم توانايي وكيل مزبور با ابلاغ سازمان از دخالت ممنوع مي شود اين حكم شامل وكلايي كه قبلا نيز انتخاب شده اند خواهد بود.

ماده 5 _ سازمان حج و اوقاف و امور خيريه مي تواند در اموري كه اداره آن به عهده اين سازمان است شخص يا هياتي از اشخاص متدين و معروف به امانت را به عنوان امين يا هيات امناء تعيين نمايد.

تبصره 1 _ نحوه انتخاب و

بركناري و شرايط و حدود اختيارات و وظايف امين يا هياتي امناء و ميزان حق الزحمه آنان همچنين نظامات راجع به حفظ و نگهداري اماكن و اموالي كه اداره آن به عهده سازمان حج و اوقاف و امور خيريه مي باشد به موجب آيين نامه هايي كه براساس مقررات و سنن و خصوصيات اماكن مربوط كه به تصويب هيات وزيران مي رسد خواهد بود.

تبصره 2 _ نذور نقدي كه جهت مشخصي براي مصرف آن معين نشده است و وجوه حاصل از فروش اموال منقول زائد بر احتياجي كه به اين قبيل اماكن اهداء مي شود با جلب نظر اداره اوقاف به وسيله هيات امناء به ترتيب در امور ذيل مصرف مي شود:

الف _ عمران و آبادي اماكن مذكور.

ب _ تدارك وسائل رفاه و بهداشت زوار اين اماكن و ساكنان ناحيه

ج _ نشر معارف اسلامي و تبيلغات مذهبي و تعظيم شعاير ديني در آن محل

د _ كمك به مدارس علوم ديني در آن محل

ه _ خيرات و مبرات مطلقه

ماده 6 _ صرف درآمد موقوفات به منظور بقاي آنها بر ساير مصارف مقدم است و متولي موظف است موجبات آباداني رقبات موقوفه را در جهت بهره برداري صحيح از آنها به منظور اجراي نيات واقف فراهم آورد.

تبصره _ در صورتي كه درآمد يك ساله موقوفه يا اماكن اسلامي براي تعمير و يا نوسازي آن كافي نباشد درآمد دو يا چند سال در حساب مخصوصي ذخيره و به موقع به مصرف خواهد رسيد.

ماده 7 _ هرگاه متولي يا ناظر نسبت به عين يا منافع موقوفه تعدي يا تفريط نمايد يا در انجام وظايف مقرر در وقفنامه و قانون و آيين نامه ها و مقررات مربوط مسامحه و اهمال

ورزد، يا رسيدگي شعبه تحقيق و حكم دادگاه حسب مورد معزول يا ممنوع المداخله يا ضم امين خواهد شد.

تبصره 1 _ به متولي و ناظر ممنوع المداخله در زمان ممنوعيت حق التوليه و حق النظاره تعلّق نخواهد گرفت مگر آنكه برائت آنان ثابت شود و در مواردي كه ضم امين مي شود اوقاف حق امين را خواهد پرداخت

تبصره 2 _ در مواردي كه مطابق قانون مدني يا اين قانون ضم امين مي شود دادگاهها مي توانند سازمان حج و اوقاف و امور خيريه را هم به عنوان امين تعيين كنند.

تبصره 3 _ نسبت به تعدي و تفريط يا ساير تخلفات مديران و امناي موسسات و بنيادهاي خيريه طبق اساسنامه موسسه و بنياد مربوط اقدام خواهد شد و در صورتي كه اساسنامه آنها در اين موارد ساكت ياناقص باشد مشمول مقررات پيش بيني شده در اين ماده و تبصره هاي آن خواهند بود.

تبصره 4 _ كليه مباشران موقوفات و اماكن مذهبي اعم از متولي و ناظر و امناء و مديران و امناي موسسات و بنيادهاي خيريه مذكور در اين قانون در حكم امين مي باشند در صورت تعدي يا تفريط يا تخلفات ديگر بنيادهاي خيريه مذكور در اين قانون در حكم امين مي باشند در صورت تعدي يا تفريط يا تخلفات ديگر ملزم به تاديه حقوق و وجوه و اموال و جبران خسارات ناشي از اعمال خود خواهند بود هرگاه عمل آنها مشمول عناوين كيفري باشد از طريق مراجع قضايي نيز تعقيب و به مجازات مقرر محكوم خواهند شد.

ماده 8 _ درآمد موقوفات مجهول المصرف و موقوفاتي كه به صيغه مبرات مطلقه وقف شده قابل مصرف در تحقيق و تبيلغ و نشر كتب در زمينه معارف

اسلامي و عمران موقوفات مي باشد زير نظرسازمان به مصرف مي رسد.

ماده 9 _ سازمان حج و اوقاف و امور خيريه نسبت به مواردي كه در بندهاي ماده يك اين قانون به عهده آن گذاشته شده در صورت عدم اقدام متولي يا امناء يا موقوف عليهم حق تقاضاي ثبت و ساير اقدامات لازم و اعتراض و اقامه دعوي را دارد. همچنين مي تواند در مواردي كه لازم بداند و مصلحت موقوفه ايجاب نمايد در دعاوي مربوط وارد دعوي شده و به احكام صادره اعتراض كند.

تبصره _ در كليه موارد مذكور در اين ماده سازمان حج و اوقاف و امور خيريه موقوفات عام بقاع متبركه اماكن مذهبي اسلامي مدارس علوم ديني و موسسات و بنيادهاي خيريه از پرداخت مخارج وهزينه هاي دادرسي و ثبتي و اجرايي معاف مي باشند.

ماده 10 _ ثبت معاملات راجع به عين يا منافع موقوفات و بنيادها و موسسات خيريه مذكور در ماده 9در دفاتر اسناد رسمي موكول به موافقت سازمان حج و اوقاف و امور خيريه است دفاتر اسناد رسمي مكلفند رونوشت مصدق وقفنامه ها و اسناد راجع به وقف را ظرف ده روز پس از ثبت به اداره اوقاف مربوطه ارسال دارند.

تبصره _ ادارات ثبت مكلفند رونوشت مصدق اسناد مالكيت وقف را پس از صدور به اداره اوقاف محل تحويل نمايند. متوليان نيز موظفند ظرف دو ما از تاريخ اجراي اين قانون رونوشت مصدق اسناد مالكيت و رونوشت وقفنامه هاي موجود نزد خود را براي حفظ و نگهداري به اداره اوقاف مربوط تسليم دارند.

ماده 11 _ حق التوليه متولي و يا سازمان (در قبال اعمال توليت نسبت به موقوفات متصرفي همچنين حق النظاره ناظر به ميزان مقرر در وقفنامه است

و در صورتي كه وقفنامه موجود نباشد و يا ميزان حق التولّيه و حق النظاره در آن تعيين نشده باشد حق التوليه به مقدار اجرت المثل از عايدات خالص خواهدبود.

ماده 12 _ سازمان حج و اوقاف و امور خيريه وجوهي را كه از محل هداياي مستقل و حق التوليه و حق النظاره دريافت مي دارد طبق بودجه اي كه هر سال تنظيم و به تصويب هيات دولت خواهد رساند راسا به مصرف مي رساند.

ماده 13 _ وجوهي كه از محل پذيره و اهدايي حاصل از اجاره و استجاره رقبات موقوفه دريافت مي گردد از عوايد همان موقوفات محسوب و به مصارف مقرره خواهد رسيد.

تبصره _ نحوه و ترتيب وصول پذيره و اهدايي مطابق آيين نامه اي است كه به تصويب هيات دولت خواهد رسيد.

ماده 14 _ تحقيق در جمع و خرج عوايد راجع به وقف و نيز صدور مفاصا حساب و تطبيق مصارف بامفاد وقفنامه و تشخيص متولي و ناظر موقوف عليهم (با رعايت ماده 7 اين قانون و تبصره هاي آن با شعب تحقيق اوقاف است مگر در موقوفات منصوص التوليه و در صورتي كه مظنه تعدي و تفريط متولي نباشد.

ماده 15 _ هيات تحقيق اوقاف مركب از دو قسمت حقوقي و حسابرسي است و شعب آن بر حسب ضرورت در مراكز استانها و شهرستانها تأمين مي گردد.

تبصره _ ادارات اوقاف و اشخاص ذي نفع در صورتي كه اعتراض داشته باشند مي توانند پس از ابلاغ نظر شعبه تحقيق اعتراض خود را در دادگاههاي دادگستري طرح نمايند. حكم اين ماده در مورد بنيادها وموسسات خيريه و اماكن مذهبي اسلامي نيز جاري است

ماده 16 _ در مورد اراضي كه براي احداث مراكز آموزشي يا درماني وقف مي شود در

صورتي كه متولي بدون عذر موجه در مدت مناسب با تشخيص سازمان اقدام موثري براي احداث آن مراكز نكند و الزام متولي هم به انجام آن ممكن نباشد سازمان مي تواند حسب مورد آن اراضي را در اختيار وزارت آموزش و پرورش وزارت بهداري سازمان بهزيستي هلال احمر محل يا سازمان ديگري كه وظايف آن متناسب با اهداف واقف باشد قرار دهد تا اقدام لازم به عمل آورند.

ماده 17 _ آيين نامه هاي اجرايي اين قانون و كيفيت تحقيق در شعب تحقيق با پيشنهاد سازمان به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 18 _ كليه قوانين و مقرراتي كه با اين قانون مغايرت دارد از تاريخ لازم الاجراء شدن اين قانون لغو مي گردد.

Advertisement | بستن

ساير امكانات

اولين هاي حقوقي

تماس با ما

مراجع قضايي تهران

راهنماي قوانين

منوي اصلي

صفحه اصلي

قوانين حقوقي

اساسي و مدني

دادرسي و احرا

امورحسبي و خانواده

وكالت و كارشناسي

مسكن و اجاره

تجارت

كار و تامين اجتماعي

بيمه

اوقاف

قوانين متفرقه

قوانين كيفري

مجازات و دادرسي

مواد مخدر و قاچاق

تخلفات صنفي و تعزيرات

پزشكي و بهداشتي

مطبوعات و رسانه ها

هوايي، دريايي و مرزي

منابع و محيط زيست

زندان و عفو

مقررات مختلفه

ثبتي و اراضي

ثبت اسناد و املاك

دفاتر اسناد رسمي

اجراي اسناد

ثبت شركت ها

ثبت علائم واختراعات

ثبت احوال

اوقاف

اراضي و املاك

كارشناسان، دلالان و مشاورين

راهنمايي و رانندگي

وزارت كشور

شهرداري تهران

سازمان حمل و نقل

شركت واحد

تاكسيراني

ترمينال مسافربري

اداره راهنمايي رانندگي

قطار شهري تهران

جرائم تخلفات رانندگي

قوانين متفرقه

معاينه فني

شهرداري

شهرداري و شورا

قوانين شهرسازي

مصوبات شورايعالي معماري

اراضي و املاك

مقررات مالي

مقررات استخدامي

صنوف و اماكن عمومي

حمل و نقل و ترافيك

فضاي سبز

نيروهاي مسلح

جزا و دادرسي

مقررات وزارت دفاع

مقررات ارتش

مقررات نيروي انتظامي

مقررات سپاه

مقررات بسيج

مقررات نظام وظيفه

مقررات عمومي

قوانين بين الملل

منشور سازمان ملل و ...

خصوصي

عمومي

صلاحيت محاكم

فن آوري اطلاعات

آراي وحدت رويه

آراي حقوقي

آراي كيفري

بخشنامه هاي قوه قضائيه

معرفي ساير قسمتها

قانون راجع به دعاوي بين اشخاص و اداره اوقاف

مصوب 20/2/1311

ماده 1 _ دعاوي اداره اوقاف بر اشخاص و دعاوي اشخاص بر اداره

اوقاف راجع به وقفيت اموال منقول و غيرمنقول يابالعكس مشمول ماده 4 قانون 13 آبان ماه 1309 راجع به دعاوي بين اشخاص و دولت نبوده و در محاكم عدليه قطع و فصل خواهد شد ولو قبل از تاريخ اجراي اين قانون به استناد قانون مذكور محاكم عدليه قرار عدم صلاحيت صادر كرده و آن قرار قطعي شده باشد.

ماده 2 _ اين قانون از اول خرداد ماه 1311 به موقع اجرا گذارده خواهد شد.

لايحه قانوني راجع به تشكيل شوراي مركزي اوقاف

مصوب 11 / 12 / 1358

«نقل از روزنامه رسمي شماره 1023 _23/1/1359»

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين لايحه كليه وظائف و اختيارات شوراي عالي اوقاف مستند به ماده 5 قانون تفكيك وزارت فرهنگ و هنر مصوب آذر ماه 1343 و آئين نامه اجرايي قانون مزبور و ساير قوانين و آئين نامه هاي مربوط كه رسيدگي و اظهارنظر نسبت به آنها از وظايف شوراي عالي اوقاف مي باشد و همچنين وظائف و اختيارات كميسيون ماده چهارم آئين نامه قانون اجازه تبديل به احسن و واگذاري دهات و مزارع موقوفات عام به زارعين صاحب نسق به شورائي به نام شوراي مركزي اوقاف واگذار مي شود.

تبصره 1 _ شوراي مزبور با عضويت سرپرست سازمان يا نماينده قانوني او، معاون امور اوقافي دو نفر روحاني صالح و يكي از قضات عالي مقام دادگستري با انتخاب شوراي عالي قضائي و وزير آموزش و پرورش يا نماينده او و وزير كشاورزي يا نماينده او براي مدت دو سال تشكيل و از ميان اعضاء يك نفر به عنوان رئيس و يك نفر به عنوان دبير شورا با صلاحديدجديد اعضاء انتخاب خواهد شد.

تبصره 2 _ سازمان اوقاف مي تواند قبل از طرح موضوعات در شوراي مركزي نظر شوراي

فني و قضائي سازمان اوقاف راجلب نمايد. شوراي فني و قضائي طبق آئين نامه اي تشكيل خواهد شد كه از طرف سازمان اوقاف تدوين و شوراي مركزي آن را تصويب نموده باشد.

تبصره 3 _ شوراي مركزي مي تواند با اكثريت آراء قسمتي از وظايف و اختيارات خود را به شوراي امناء و نظار شهرستان يا اداره كل اوقاف استان تفويض كند. اين شورا به موجب آئين نامه اي تشكيل مي شود كه از طرف شوراي مركزي تهيه تصويب و ابلاغ خواهد شد.

تبصره 4 _ كليه قوانين و آئين نامه هاي مغاير با اين لايحه از تاريخ ابلاغ اين لايحه لغو و كان لم يكن مي باشد.

لايحه قانوني تجديد قرارداد واجاره املاك و اموال موقوفه وتجديد انتخاب متوليان و امناء و نظار اماكن مت

مصوب 25/2/1358

ماده 1 _ به منظور جلوگيري از هر گونه تضييع حق در موقوفات كشور و تنظيم اسناد و قرارداد اجاره و تعيين اجاره بهاي عادلانه املاك استيجاري و متصرفي موقوفه از اين تاريخ كليه اسناد و قراردادها (اعم از عادي و رسمي منعقده بين اوقاف و مستاجرين در موقوفات عامه نظير املاك مزروعي و باغات و اراضي و مستغلات و مستحدثات شهري و روستائي فسخ و به اين قبيل مستاجرين و ساير اشخاص اعم از حقيقي و حقوقي كه به هر نحوي از انحاء درحال حاضر املاك موقوفه را متصرف مي باشند اخطار مي شود كه در ظرف مدت 3 ماه از تاريخ تصويب اين لايحه جهت روشن نمودن وضع املاك استيجاري و متصرفي خود و تاديه اجاره بهاي گذشته و تنظيم اسناد جديد اجاره به نرخ عادله روز به اداره اوقاف محل وقوع ملك مراجعه نمايند. در صورت عدم مراجعه و انقضاي مهلت مقرر اداره اوقاف از ادامه استفاده و تصرفات غير قانوني آنها جلوگيري و باخلع يد از

مستاجر يا متصرف با رعايت صرفه موقوفه آن را به اشخاص متقاضي واگذار خواهد نمود و كليه مطالبات موقوفه را نيز از مستاجر يا متصرف قبلي و يا از محل فروش و واگذاري اعياني متعلق به آنها دريافت مي دارد.

تبصره _ ترتيب تنظيم اجاره نامه و ميزان اجاره بهاي عادله روز بر اساس آئين نامه اي خواهد بود كه ظرف 15 روز از تاريخ تصويب اين قانون از طرف سازمان اوقاف تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 2 _ به منظور حسن اداره اماكن متبركه مذهبي اسلامي كشور و مساجد از طريق انتخاب هيات امناي جديد از اشخاص واجد صلاحيت كه مراتب تقوي و امانت آنان مورد تاييد و قبول باشد و تجديد انتخاب متوليان و امنا و نظار كه از طرف سازمان اوقاف منصوب خواهند شد از اين تاريخ كليه اعضا هيات امنا مذكور و متوليان و امنا و نظار مربوطه ازسمت خود معزول و از هر گونه دخل و تصرف در اموال اماكن مورد تصدي ممنوع مي گردند و مكلفند تا انتخاب و تعيين متوليان و امنا ونظار جديد كليه اموال و وجوه دريافتي و اسناد و مدارك موقوفه و اماكن مربوطه را به طور اماني حفظ ونگهداري نموده و به محض صدور ابلاغ و معرفي اعضاي جديد عينا طبق صورت جلسه با نظر اوقاف محل تحويل نمايند.

تبصره _ تجديد انتخاب و انتصاب متوليان و امنا و نظار قبلي بلامانع است و اداره امور موقوفه تا انتخاب اعضاي جديد به عهده اداره اوقاف محل خواهد بود.

ماده 3 _ سازمان اوقاف مي تواند با كسب نظر مشورتي شوراي امنا و نظار هر حوزه اوقافي از بين اشخاص علاقمند و ذيصلاح مذكور

در فوق نسبت به تشكيل و تعيين هيات امنا و انتخاب متوليان و نظار جهت كليه اماكن متبركه مذهبي اسلامي اقدام لازم را به عمل آورد. هيات امنا اين قبيل اماكن حداقل سه نفر و حداكثر پنج نفر خواهند بود كه پس از انتخاب و صدور ابلاغ انجام وظيفه خواهند نمود. صدور ابلاغ و احكام مزبور نيازي به تصويب شوراي عالي اوقاف نخواهد داشت

تبصره 1 _ در هرحوزه اوقافي كه شوراي مشورتي امنا و نظار تشكيل نشده باشد جلب نظر و تصويب شوراي عالي اوقاف ضروري است .

تبصره 2 _ در مورد تعيين هيات امنا و انتخاب متوليان و نظار جهت مساجد، سازمان اوقاف لايحه ديگري تهيه و پس از تصويب هيات وزيران به شوراي انقلاب اسلامي تقديم مي نمايد.

ماده 4 _ تصميمات متخذه از طرف سازمان اوقاف نسبت به اجراي مفاد اين لايحه قانوني قطعي و لازم الاجرا است .

نظريه فقهاي شوراي نگهبان در خصوص ماده 7 قانون تشكيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه

شماره 339 _8/3/1374

«نقل از روزنامه رسمي شماره 14636 _ 17/3/1374»

فقهاي شوراي نگهبان در جلسه 7/3/1374 با استفاده از اصل چهارم قانون اساسي نسبت به ماده 7 قانون تشكيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه به شرح زير اظهار نظر شرعي نمود :

«عموم آئين نامه ها و مقررات مذكور در ماده 7 قانون تشكيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه نسبت به متولي منصوص كه خيانت در عين و منافع موقوفه نمي نمايد به لحاظ اينكه دادگاه حكم به معزول شدن و يا ممنوع المداخله بودن وي مي كند و يا ضم امين مي نمايد خلاف موازين شرع است

و تاييد سوابق شوراي نگهبان به دليل انصراف آن به موارد خيانت متولي بوده است

دبير شوراي نگهبان _ احمدجنتي

قانون ابطال اسناد فروش رقبات آب و اراضي موقوفه

مصوب 25/11/1371

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين قانون كليه موقوفات عام كه بدون مجوز شرعي به فروش رسيده يا به صورتي به ملكيت درآمده باشد به وقفيت خود برمي گردد و اسناد مالكيت صادر شده باطل و از درجه اعتبار ساقط است

تبصره 1 _ پس از ابطال سند مالكيت در مواردي كه موقوفه قابل اجاره باشد و متصرف تقاضاي اجاره كند با رعايت مصلحت وقف و حقوق مكتسبه متصرف قرار داد اجاره با متصرف تنظيم خواهد شد.

تبصره 2 _ كليه املاك مزروعي كه در اجراي قانون اجازه تبديل به احسن و واگذاري دهات و مزارع موقوفات عام مصوب 29/1/1350 و ساير مراحل اصلاحات ارضي به زارعين صاحب نسق انتقال و بين آنان تقسيم شده با حفظ مصلحت وقف بامتصرفين و زارعان صاحب نسق با رعايت حقوق اكتسابي آنان اجاره نامه تنظيم مي شود وجوهي كه قبلا از طرف دولت بابت املاك مزبور مطابق ماده

واحده پرداخته شده بابت اهدائي دولت به موقوفه محسوب و از تاريخ تحويل زمين به متصرف اجرت المثل زمين توسط كارشناس رسمي يا خبره محلي تعيين و با محاسبه وجوه پرداختي قبلي متصرف تهاتر و كسر يا اضافه آن محاسبه خواهد گرديد.

تبصره 3 _ كساني كه زمين يا خانه موقوفه اي را بدون اطلاع از وقفيت از اشخاص حقيقي يا حقوقي خريداري نموده و به موجب اين قانون اسناد مالكيت آن باطل مي شود مي توانند براي دريافت خسارت وارده به فروشنده رجوع نمايند، درصورتي كه متصرف طبق تبصره 1 اين قانون تقاضاي اجاره نمايد سازمان اوقاف مي تواند از تاريخ تصويب اين قانون با متصرف تنظيم اجاره نمايد.

تبصره 4 _ در كليه موارد مذكور درتبصره هاي فوق درصورتي كه متصرف و يا زارع صاحب نسق در مواعدي كه به وسيله واحدهاي اوقافي تعيين و كتبا به آنان ابلاغ مي نمايد ظرف مدت 30 روز از تاريخ رويت نامه اوقاف ازتنظيم سند اجاره با موقوفه خودداري نمايند سازمان مي تواند موقوفه را به اشخاص داوطلب اجاره دهد. بديهي است در اين صورت متولي و اوقاف بايد چنانچه متصرف و يا زارع صاحب نسق حقوق مكتسبه داشته باشد بهاي آن را به متصرف و يا زارع صاحب نسق با نظر كارشناس پرداخت نمايند در صورت بروز اختلاف فيمابين طرفين موضوع به مراجع قضائي احاله و محاكم مكلفند اين گونه موارد را خارج از نوبت رسيدگي و تعيين تكليف نمايند.

تبصره 5 _ اراضي و املاكي كه درتصرف ومالكيت كشاورزان و مالكين محلي بوده و در اثر اجراي سياست هاي غلط و يا زورمندانه سلاطين بدون مجوز شرعي از مالكيت آنان خارج شده ولي اراضي كماكان درتصرف مالكين مذكور

مي باشد وسپس من غير حق درمالكيت موقوفات و آستان قدس رضوي درآمده و توسط مالكين هيچگونه سند وقفيت اعم از عادي و رسمي تنظيم نشده و يا هر دليل معتبر شرعي و قانوني وجود نداشته باشد و همچنين املاكي كه در تصرف اشخاص بوده و سند رسمي دارند ولي ادعاي وقفيت نسبت به آنها شده است درصورتي كه دلايل معتبري دال بر صحت وقف وجود نداشته باشد ازشمول حكم ماده واحده خارج و هرگونه تصميم و اقدامي كه درمورد اراضي فوق الذكر انجام شده از درجه اعتبارساقط و كان لم يكن مي گردد ودرصورت بروز اختلاف در هر دو مورد دادگاه صالح رسيدگي خواهد نمود.

تبصره 6 _ آن دسته از اراضي و املاك و جنگل ها ومراتع و اراضي منابع ملي كه مشمول ماده (1) قانون حفاظت و بهره برداري از جنگل ها و مراتع مصوب 25/5/1346 و اصلاحات بعدي آن و قانون حفظ و حمايت از منابع طبيعي و ذخايرجنگلي مصوب 5/7/1371 قرار گيرد مشمول ماده واحده مذكور نبوده و موقوفه تلقي نمي شود مگر درمورد حريم موقوفات و اراضي اي كه قبل از تاريخ 16/12/1365 احياء شده باشد.

تبصره 6 _ درمواردي كه جهت مورد نظر واقف تغيير يافته باشد بايستي به نظر واقف عمل شود.

تبصره 7 _ كليه قوانين و مقررات مغاير با اين ماده و تبصره هاي آن لغو و كان لم يكن مي باشد. وزارت كشاورزي و سازمان اوقاف موظفند آئين نامه اجرائي اين قانون را ظرف مدت سه ماه از تاريخ تصويب اين قانون تهيه و پس از تصويب هيات دولت به اجراء درآورند.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده و شش تبصره درجلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و پنجم بهمن

ماه يكهزارو سيصد و هفتاد و يك مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 2/12/1371 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است .

آيين نامه چگونگي هزينه وجوه حاصل از محل هداياي مستقل و حق التوليه و حق النظاره و اداره امور اماكن مذ

هيات وزيران در جلسه مورخ11/4/1382 بنا به پيشنهاد شماره7265/1 مورخ27/3/1382 وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و به استناد ماده (12) قانون تشكيلات واختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه - مصوب 1363 - ، آيين نامه چگونگي هزينه وجوه حاصل از محل هداياي مستقل و حق التوليه و حق النظاره و اداره امور اماكن مذهبي را به شرح زير تصويب نمود:

آيين نامه چگونگي هزينه وجوه حاصل از محل هداياي مستقل و حق التوليه و حق النظاره و اداره امور اماكن مذهبي

ماده 1 - سازمان اوقاف و امورخيريه كه در اين تصويب نامه به اختصار سازمان ناميده مي شود، مجاز است مبلغ شانزده ميليون و پانصدو بيست و دو هزار و هشتصد و پنجاه و پنج هزار ريال (855، 522، 16 هزار ريال) وجوهي را كه از محل هداياي مستقل، حق التوليه و حق النظاره و اداره امور اماكن مذهبي دريافت مي كند، درسال 1382 به شرح زير راسا هزينه نمايد:

الف - درامد

1 - مانده وصولي حق التوليه در حساب (21) خزانه در پايان سال 1381، مبلغ 500، 22 هزار ريال.

2 - مانده وصولي حق النظاره در حساب (23) خزانه در پايان سال 1381، مبلغ 500، 2 هزار ريال.

3 - مانده وصولي حاصل از بابت اداره امور اماكن مذهبي در حساب (25) خزانه در پايان سال1381، مبلغ 000، 85 هزار ريال.

4 - مانده وصولي وجوه حق التوليه و حق النظاره و اداره امور اماكن مذهبي (تفكيك نشده) در حساب (91062) بانك ملي

شعبه دولتي در پايان سال1381، مبلغ .............هزار ريال.

5 - براورد برگشتي از اعتبارات حواله شده به واحدهاي استاني و شهرستاني، مبلغ .............هزار ريال.

6 - پيش بيني وصولي حق التوليه در سال1382، مبلغ 1782;،750،000 هزار ريال.

7 - پيش بيني وصولي حق النظاره در سال 1382، مبلغ 2،480،000 هزارريال.

8 - پيش بيني وصولي وجوه حاصل از بابت اداره امور اماكن مذهبي در سال 1382 از نذورات مطلقه ، مبلغ7،182،855 هزار ريال.

جمع: شانزده ميليون و پانصد و بيست و دو هزار و هشتصد وپنجاه وپنج هزارريال(855، 522، 16 هزار ريال)

ب - هزينه

1 - تبليغ و نشر معارف اسلامي ، مبلغ 200، 505، 3 هزار ريال.

2 - حفظ عين و منافع و احياي موقوفات و شناسايي آنها، مبلغ 655، 237، 12 هزار ريال.

3- حق الزحمه يا پاداش هيات هاي امناي اماكن اسلامي، مبلغ 504،000 هزار ريال

4 - حق الزحمه هيات امناء و حق النظاره نظار موقوفات، مبلغ 000، 276 هزار ريال.

جمع: شانزده ميليون و پانصد و بيست و دو هزار و هشتصد و پنجاه و پنج هزارريال (855، 522، 16 هزار ريال)

ماده 2 - چنانچه ميزان وصولي درامد بيش از درامد پيش بيني شده در بند «الف» ماده (1) اين تصويب نامه باشد، سازمان مي تواند مازاد درامد را از خزانه دريافت و به نسبت اعتبار رديف هاي بند«ب» ماده (1) اين تصويب نامه هزينه نمايد.

ماده 3 - تبليغ و نشر معارف اسلامي (موضوع اين تصويب نامه) شامل فعاليت هايي است كه براي كمك به ترويج و تعظيم شعاير اسلامي و آموزش قران مجيد انجام مي شود، مانند چاپ و اهداي قران كريم، كتب و نشريات ديگر، تشكيل كلاس

هاي آموزش و برگزاري مسابقات حفظ و قرايت قران كريم، انتخاب و اعزام قاريان و داوران به مسابقات، تجهيز كتابخانه، اهداي جوايز نقدي و غيرنقدي ، اعزام مبلغ مذهبي به كليه نقاط كشور با اولويت مناطق محروم.

ماده 4 - حفظ عين، منافع و احياي موقوفات (موضوع رديف(2) بند«ب» ماده (1) اين تصويب نامه) شامل كمك و پرداخت وجوه لازم براي انجام امور ثبتي، قضايي ، عمراني ، تعمير و احياي رقبات و غيره، با رعايت صرفه و صلاح موقوفات، همچنين تهيه وسايل، امكانات و ساختمان براي استقرار ادارات اوقاف و امور خيريه در استان ها، شهرستان ها و مركز و پرداخت اجرت و مزاياي كاركنان غيررسمي (موضوع قسمت آخر تبصره(3) تصويب نامه شماره 71976/ت496 مورخ 25/6/1366 مربوط به بودجه سال1366 سازمان)، حق بيمه و كسري هاي احتمالي بودجه جاري سال 1382 است.

ماده 5 - سازمان مي تواند از محل اعتبار رديف هاي (3) و (4) بند«ب» ماده (1) اين تصويب نامه امور زير را انجام دهد:

الف - از محل اعتبار رديف (3) حق الزحمه يا پاداش مقرر امين و هريك از اعضاي هيات امناي اماكن مذهبي اسلامي را با رعايت ماده (8) آيين نامه اجرايي ماده (5) قانون تشكيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه و ساير مقررات پرداخت كند.

ب - از محل اعتبار رديف(4) حق الزحمه هيات امنا و حق النظاره نظارموقوفات را با توجه به مفاد ماده (33) آيين نامه اجرايي قانون تشكيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه و تبصره(2) آن و ماده (19) آيين نامه اجرايي ماده (5) قانون ياد شده حسب مورد پرداخت كند.

ماده 6 - فعاليت هاي

پيش بيني شده در مواد (3، (4) ، (5) اين تصويب نامه با توجه به ضرورت و اولويت در حدود اعتبار مصوب انجام خواهد شد. تشخيص ضرورت و اولويت هزينه هاي موضوع مواد فوق با سرپرست سازمان يا مقام مجاز ازطرف وي خواهد بود.

ماده 7 - تعهدات دوره مالي سال قبل نسبت به مفاد مواد (3)، (4) و (5) اين تصويب نامه با موافقت سرپرست سازمان يا مقام مجاز از طرف وي قابل پرداخت است.

ماده 8 - مانده درامد سازمان در پايان سال به درامد سال بعد منتقل و منظور خواهد شد.

ماده 9 - سال مالي سازمان از اول فروردين ماه تا پايان اسفند ماه است.

معاون اول رييس جمهور - محمد رضا عارف

اصلاح بند « ه_» ماده (11) آيين نامه اجرايي قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امورخيريه -

هيئت وزيران در جلسه مورخ 15/4/1384 بنا به پيشنهاد شماره 104/230/2/1 مورخ 26/2/1384 سازمان اوقاف و امور خيريه و به استناد ماده (17) قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امورخيريه _ مصوب1363_ تصويب نمود:

در بند « ه_» ماده (11) آيين نامه اجرايي قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه، موضوع تصويب نامه شماره 95270 مورخ 22/2/1365 عبارت « مبلغ پيشنهادي» به عبارت « قيمت پايه اي كه با نظر كارشناس يا خبره براي انجام مزايده تعيين مي شود» اصلاح مي گردد.

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

اصلاح ماده (6) آيين نامه نحوه و ترتيب وصول پذيره و اهدايي – مصوب 1384

هيئت وزيران در جلسه مورخ 29/4/1384 بنا به پيشنهاد شماره 22030 مورخ 18/4/1384 معاونت حقوقي و امور مجلس رييس جمهور و به استناد تبصره ماده (13) قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه _ مصوب 1363 _ تصويب نمود:

ماده (6) آيين نامه نحوه و ترتيب وصول پذيره و اهدايي، موضوع تصويب نامه شماره 13078 مورخ 22/2/1365 به شرح زير اصلاح مي شود:

« ماده 6 _ در انتقالات ناشي از ارث، طبقه اول ارثي از پرداخت پذيره انتقال معاف مي باشند.»

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

قوانين متفرقه

سياست هاي كلي قضائي قوه قضائيه

1 _ اصلاح ساختار نظام قضايي كشور در جهت تضمين عدالت و تامين حقوق فردي و اجتماعي همراه با سرعت و دقت با اهتمام به سياستهاي مذكور در بندهاي بعدي.

2 _ نظام مند كردن استفاده از بينه و يمين در دادگاهها

3 _ استفاده از تعدد قضات در پرونده هاي مهم

4 _ تخصصي كردن رسيدگي به دعاوي در سطوح مورد نياز.

5 _ تمركز دادن كليه امور داراي ماهيت قضايي در قوه قضائيه با تعريف ماهيت قضايي و اصلاح قوانين و مقررات مربوط بر اساس آن و رسيدگي ماهوي قضايي به همه دادخواهيها و تظلمات.

6 _ كاستن مراحل دادرسي به منظور دستيابي به قطعيت احكام درزمان مناسب.

7 _ يكسان سازي آيين دادرسي در نظام قضايي كشور با رعايت قانون اساسي.

8 _ اصلاح و تقويب نظام نظارتي و بازرسي قوه قضائيه بر دستگاههاي اجرايي و قضايي و نهادها .

9 _ استفاده از روش داوري و حكميت در حل و فصل دعاوي.

10 _ بالا بردن سطح علمي مراكز آموزش حقوقي متناسب با نظام قضايي كشور، بالا بردن دانش حقوقي قضات، تقويت

امور پژوهشي قوه قضائيه و توجه بيشتر به شرايط مادي و معنوي متصديان سمتهاي قضايي.

11 _ بالابردن سطح علمي و شايستگي اخلاقي و توان عملي ضابطان دادگستري و فراهم ساختن زمينه براي استفاده بهينه از قواي انتظامي.

12 _ تامين نيازهاي قوه قضائيه در زمينه هاي مالي، تشكيلاتي و استخدامي با توجه به اصول 156، 157 و 158 قانون اساسي.

13 _ تعيين ضوابط اسلامي مناسب براي كليه امور قضايي از قبيل قضاوت، وكالت، كارشناسي و ضابطان و نظارت مستمر و پيگيري قوه قضائيه برحسن اجراي آنها.

14 _ بازنگري در قوانين درجهت كاهش عناوين جرايم و كاهش استفاده از مجازات زندان.

15 _ تنقيح قوانين قضايي.

16 _ گسترش دادن فرهنگ حقوقي و قضايي در جامعه.

17 _ گسترش دادن نظام معاضدت و مشاورت قضايي.

آيين نامه كميسيونهاي مشورتي اداره كل حقوقي و تدوين قوانين

آيين نامه كميسيونهاي مشورتي اداره كل حقوقي و تدوين قوانين

آيين نامه كميسيونهاي مشورتي اداره كل حقوقي و تدوين قوانين

آيين نامه كميسيونهاي مشورتي اداره كل حقوقي و تدوين قوانين

مصوب 1358 با اصلاحات 21/1/1379

ماده 1 _ به منظور اجراي وظايفي كه به موجب قانون برعهده اداره كل حقوقي و تدوين قوانين محول است و همچنين انجام اموري كه رئيس قوه قضائيه ارجاع مي نمايد كميسيونهاي مشورتي طبق مقررات اين آيين نامه و در معيت اداره كل حقوقي و تدوين قوانين تشكيل مي گردد.

ماده 2 _ كميسيونهاي مشورتي دائمي عبارتند از:

1 _ كميسيون قوانين مدني

2 _ كميسيون آيين دادرسي مدني

3 _ كميسيون قوانين جزايي

4 _ كميسيون آيين دادرسي كيفري

5 _ كميسيون تهيه لوايح قضايي

مديركل حقوقي و تدوين قوانين مي تواند درموارد لزوم كميسيونهاي فرعي ديگري را حسب نياز تشكيل دهد و از صاحبنظران ذي صلاح براي عضويت و شركت در آنها دعوت نمايد.

ماده

3 _ هر كميسيون از يك رييس و چهار عضو تشكيل مي شود. رييس و اعضاي كميسيونها را رييس قوه قضائيه از ميان قضات حائز شرايط انتخاب خواهد كرد. لااقل يك نفر ازاعضاء هر كميسيون از ميان معاونان يا مستشاران اداره كل حقوقي و تدوين قوانين انتخاب مي شوند.

ماده 4 _ در هر كميسيون يكي از معاونان يا مستشاران اداره كل حقوقي و تدوين قوانين كه به عضويت كميسيون مشورتي انتخاب مي شود علاوه بر عضويت سمت دبيري كميسيون را نيزخواهد داشت

ماده 5 _ رئيس هر كميسيون مسئول اداره جلسات كميسيون و انجام امور آن مي باشد و هرگاه در كار كميسيونها و تشكيل آن اشكالي پيش آيد مراتب را به اداره كل حقوقي و تدوين قوانين اطلاع مي دهد.

وظايف كميسيونها:

ماده 6 _ وظايف كميسيونهاي مشورتي عبارت است از:

الف _ اظهارنظر نسبت به استعلامات قضايي و امور مربوط به استرداد و تعاون قضايي

ب _ مطالعه آراي ديوان عالي كشور و هيات عمومي و طرز دادرسي محاكم و نحوه استنباط از قوانين و پيشنهاد تدابير لازم براي تسريع دادرسي و جلوگيري از تضييع حق و تفسير غلط قوانين

پ _ تهيه و تنظيم طرحهاي قانوني در هر مورد كه رئيس قوه قضائيه مقتضي بداند و بررسي اظهارنظر نسبت به طرحهايي كه به كميسيونها فرستاده مي شود.

ماده 7 _ وظايف هر يك از كميسيونهاي پنج گانه به شرح زير است

الف _ كميسيون قوانين مدني بررسي و اظهارنظر در امور مربوط به قوانين مدني تجارت وثبت

ب _ كميسيون آيين دادرسي مدني بررسي و اظهارنظر در امور مربوط به آيين دادرسي مدني اجراي احكام مدني و امور حسبي

پ _ كميسيون قوانين جزايي بررسي و اظهارنظر

در امور مربوط به جزاي عمومي و جزاي اختصاصي

ت _ كميسيون آيين دادرسي كيفري بررسي و اظهارنظر در امور مربوط به آيين دادرسي كيفري و اجراي احكام جزايي

ث _ كميسيون تهيه لوايح قضايي بررسي و تهيه لوايح قضايي كه از طرف اداره كل حقوقي وتدوين قوانين و يا رياست قوه قضائيه ارجاع مي شود.

تبصره _ هر كميسيون معمولا به امور مربوط به خود رسيدگي و اظهارنظر خواهد كرد.ليكن اين ترتيب مانع رسيدگي آنان به هر امر ديگري كه به كميسيون ارجاع شود نخواهد بود.

ماده 8 _ مدير كل حقوقي و تدوين قوانين در صورت ضرورت مي تواند بررسي و اظهارنظر در هر مورد را به دو يا چند كميسيون ارجاع نمايد كه مشتركا اقدام نمايند. همچنين مي تواند برحسب تشخيص خود يا پيشنهاد كميسيونها از اشخاص صاحبنظر و خبره براي شركت دركميسيونها دعوت به عمل آورد. به صاحبنظران و خبرگاني كه به اين ترتيب دعوت مي شودحق حضور متناسبي براي هر جلسه پرداخت خواهد شد.

ماده 9 _ هرگاه كميسيونهاي مشورتي در نتيجه بررسي استعلامات قضايي يا مطالعه آراي محاكم يا به طريق ديگر به ابهام يا اجمال قوانين برخورد نمايند و يا از تفسير غلط قوانين كه موجب تضييع حق و يا كندي دادرسي است مستحضر شوند مكلفند نظر خود را مستدلا و باپيشنهاد اصلاحي به اداره كل حقوقي و تدوين قوانين اعلام نمايند تا براي اقدام مقتضي تسليم رئيس قوه قضائيه گردد.

ماده 10 _ هرگاه كميسيونها در نتيجه تحولات و ضرورتهاي اجتماعي تغييري در قوانين موجود را لازم بدانند و يا تصويب قانوني تازه را مفيد تشخيص دهند طرح لازم را تهيه وپيشنهاد مي نمايند.

ماده 11 _ اوقات كار كميسيونهاي مشورتي هفته اي دو جلسه

است و مديركل حقوقي و تدوين قوانين در موارد لزوم مي تواند آن را تا 4 جلسه در هفته افزايش دهد. كميسيونهاي مشورتي در محل اداره كل حقوقي و تدوين قوانين تشكيل جلسه خواهند داد و روزهاي جلسه را مديركل حقوقي و تدوين قوانين با جلب نظر هر كميسيون تعيين مي نمايد.

ماده 12 _ مدير كل حقوقي و تدوين قوانين مسؤول اداره امور كميسيونهاي مشورتي است اداره كل حقوقي و تدوين قوانين بايد وسايل كار كميسيونها را فراهم نمايد.

ماده 13 _ كليه استعلامات و امور مربوط به كميسيونها از طريق اداره كل حقوقي و تدوين قوانين به آنان ارجاع مي گردد. مدير كل حقوقي و تدوين قوانين مي تواند در هر يك از كميسيونهاشركت نمايد و توضيح لازم را در مورد امور ارجاعي به اطلاع كميسيون برساند و نظر خود رالدي الاقتضا اعلام نمايد.

ماده 14 _ اظهارنظر و پيشنهاد كميسيونهاي مشورتي وسيله دبير هر كميسيون به اداره كل حقوقي و تدوين قوانين فرستاده مي شود.

مديركل حقوقي و تدوين قوانين در مورد پيشنهادها و نظرهاي اصلاحي و موارد مهمه مراتب را ضمن اظهارنظر نزد معاون قضايي رئيس قوه قضائيه ارسال مي دارد تا تصميم مقتضي اتخاذ شود.

ماده 15 _ كميسيونهاي مشورتي مكلفند رسيدگي به استعلام يا امور معيني را به تقاضاي اداره كل حقوقي و تدوين قوانين بر كارهاي ديگر مقدم بدارند يا در مورد مسأله اي به طور فوري و خارج از نوبت اقدام كنند.

طرز كار كميسيونها:

ماده 16 _ هر كميسيون دفتري مخصوص خواهد داشت كه كارهاي كميسيون در آن به ثبت مي رسد. دبير هر كميسيون موظف است كارهاي رسيده را با قيد تاريخ وصول در اين دفتر ثبت كند و پس از بررسي و اعلام نتيجه نظر كميسيون

را به طور دقيق و توأم با استدلالي كه شده دردفتر به ثبت برساند و تاريخ حصول نتيجه را نيز قيد نمايد.

ماده 17 _ دبير كميسيون استعلامها و امور ارجاعي را پس از وصول و ثبت در دفتر به نوبت ميان اعضاي كميسيون تقسيم خواهد نمود. هر يك از اعضاي كميسيون و همچنين دبيركميسيون مكلفند نسبت به استعلام يا امر ارجاعي مطالعه نموده و پس از آن كه مسأله دركميسيون مطرح گرديد نتيجه مطالعه و نظر خودرا براي بحث و بررسي به كميسيون بدهند.

ماده 18 _ دبير كميسيون مكلف است در پايان هر جلسه صورتمجلس متضمن تاريخ جلسه و نام اعضاي حاضر و صورت دقيق كارهاي انجام شده در آن جلسه و نتايج حاصله و ديگرمسائل لازم را تنظيم نموده و به امضاي اعضاي حاضر برساند و دبير كميسيون مكلف است صورتمجلس هر جلسه را امضا كرده و در همان روز تسليم اداره كل حقوقي و تدوين قوانين نمايد.

ماده 19 _ در غيبت دبير يكي ازاعضاي كميسيون وظايف مذكوردر ماده 18 را انجام خواهدداد.

ماده 20 _ دبير كميسيون در پايان هرماه صورتي از كارهاي انجام شده را تهيه و به اداره كل حقوقي و تدوين قوانين تسليم مي نمايد. اين صورت با گزارش اداره كل حقوقي و تدوين قوانين به استحضار معاونت قضايي خواهد رسيد.

پاداش

ماده 21 _ به اعضاي كميسيونها براي حضور در هر جلسه مبلغ متناسبي به عنوان حق حضور طبق آيين نامه هيات وزيران در آخر هر ماه پرداخت خواهد شد. معاونت مالي و پيشتيباني اعتبار لازم براي پرداخت حق حضور اعضاي كميسيونهاي مشورتي را در اختيار اداره كل حقوقي و تدوين قوانين خواهد گذاشت

ماده 22 _ عدم حضور غيرموجه سه

جلسه هر يك از اعضاي كميسيونها در هر ماه به منزله انصراف از عضويت تلقي شده و به جاي وي عضو ديگر انتخاب خواهد شد.

ماده 23 _ هرگاه در نتيجه رسيدگي معلوم شود كه كميسيوني به طور مرتب و كامل تشكيل نمي شود و يا ميزان كار آن متناسب با ساعات و جلسات معين شده نيست كميسيون مذكورمنحل مي گردد.

ماده 24 _ آيين نامه پيشين كميسيونهاي مشورتي اداره حقوقي از تاريخ تصويب اين آيين نامه نسخ مي گردد.

قانون اصلاح قانون استفاده بعضي از دستگاهها از نماينده حقوقي در مراجع قضايي و معافيت بنياد شهيد

ماده واحده _ در متن ماده واحده قانون استفاده بعضي از دستگاهها از نماينده حقوقي در مراجع قضايي و معافيت بنياد شهيد انقلاب اسلامي و كميته امداد امام خميني (ره از پرداخت هزينه دادرسي عبارت « و شركتهاي دولتي و موسسات انتفاعي وابسته به دولت از جمله شركتهاي دولتي و موسسات انتفاعي وابسته به دولت كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام است و مؤسسات و نهادهاي عمومي غير دولتي بعد از عبارت «دانشگاههاي غير دولتي » افزوده مي شود.

قانون مربوط به وحدت رويه قضايي

ماده واحده _ هرگاه در شعب ديوان عالي كشور نسبت به موارد مشابه رويه هاي مختلف اتخاذ شده باشد به تقاضاي وزير دادگستري يا رئيس ديوان مزبور و يا دادستان كل هيات عمومي ديوان عالي كشور كه در اين مورد لااقل با حضور سه ربع از روسا و مستشاران ديوان مزبور تشكيل مييابد موضوع مختلف فيه را بررسي كرده و نسبت به آن اتخاذ نظر مي نمايند. در اين صورت نظر اكثريت هيات مزبور براي شعب ديوان عالي كشور و براي دادگاهها در موارد مشابه لازم الاتباع است و جز به موجب نظر هيات عمومي يا قانون قابل تغيير نخواهد بود.

قانون نحوه وصول مطالبات بانكها

مصوب 5/10/1368 مجمع تشخيص مصلحت نظام

ماده 1 _ كليه وجوه و تسهيلات مالي كه بانكها تا تاريخ اجراي قانون عمليات بانكي بدون ربا مصوب 8/6/1362 مجلس شوراي اسلامي به اشخاص حقيقي و حقوقي تحت هر عنوان پرداخت نموده اند اعم از آنكه قراردادي در اين خصوص تنظيم شده يا نشده باشد و مقرر بوده است كه بدهكار در سررسيد معينه تسهيلات مالي و وجوه دريافتي را اعم از اصل و سود و ساير متفرعات مسترد دارد بر اساس مقررات و شرايط زمان اعطاي اين وجوه و تسهيلات قابل مطالبه و وصول است كليه محاكم دادگستري و مراجع قضايي و دواير اجراي ثبت مكلفند طبق مقررات و شرايط زمان اعطاي وجوه و تسهيلات رسيدگي و نسبت به صدور حكم و وصول مطالبات بانكها اعم از اصل و هزينه ها و خسارات متفرعات متعلقه (خسارت تاخير تاديه جريمه عدم انجام تعهد و غيره اقدام نمايند.

ماده 2 _ در خصوص دعاويي كه قبلا راجع به مطالبات بانكها نزد مراجع قضايي مطرح و منجر به صدور حكم شده

است و هزينه ها و متفرعات و جريمه تاخير تاديه و جزاء تخلف از شرط متعلقه كه وصول آن به نفع بانك مورد لحوق حكم واقع نشده است بانكها مي توانند تقاضاي تصحيح حكم را ازمرجع صادركننده حكم بنمايند و مرجع صادركننده حكم مكلف است وفق مقررات اين قانون رسيدگي و احكام صادره را تصحيح نمايد. مقررات اين قانون در مورد دعاويي كه در حال حاضر در محاكم مطرح رسيدگي است نيز اعمال مي گردد.

تبصره _ دواير اجراي ثبت اسناد و املاك مكلفند براساس مفاد اسناد و قراردادهاي تنظيمي بين بانكها و مشتريان كه منجر به صدور اجراييه شده اعم از آنكه عمليات اجرايي خاتمه پيدا كرده يا در جريان اجرا باشد، نسبت به وصول خسارات تاخير تاديه و ساير متفرعات و هزينه هاي مربوط طبق مقررات اين قانون حمل نمايند.

قانون وظايف و اختيارت رئيس قوه قضائيه

ماده 1 _ رئيس قوه قضائيه علاوه بر وظائف و اختيارات موضوع قانون اختيارات وظايف رئيس قوه قضائيه مصوب 9/12/1372، داراي وظائف و اختيارت مصرح در متن قانون نيز به شرح زير مي باشد:

الف _ ايجاد تشكيلات قضايي و اداري لازم و متناسب با وظايف مقرر در اصل يكصد و پنجاه و ششم قانون اساسي در دادگستري

ب _ انتقال قضات داوطلب به تهران و ساير شهرستانهايي كه با كمبود شديد قاضي مواجه هستند درصورت مصلحت و بدون رعايت قانون نقل و انتقال قضات

ج _ پيشنهاد بودجه ساليانه قوه قضائيه و سازمانهاي وابسته آن به هيأت وزيران

ماده 2 _ رياست قوه قضائيه سمت قضايي است و هرگاه رئيس قوه قضائيه ضمن بازرسي راي دادگاهي را خلاف بين شرع تشخيص دهد آن را جهت رسيدگي به مرجع صالح ارجاع خواهد داد.

ماده 3

_ دولت موظف است لوايح قضايي را كه توسط رئيس قوه قضائيه تهيه و تحويل دولت مي شود،حداكثر ظرف مدت سه ماه تقديم مجلس شوراي اسلامي نمايد.

ماده 4 _ رئيس قوه قضائيه مي تواند صلاحيت قضات را به سه درجه تقسيم و با در نظر گرفتن سوابق علمي و تجربي درجه صلاحيت هر قاضي را تعيين نمايد.

ماده 5 _ آيين نامه اجرايي اين قانون توسط وزير دادگستري تهيه و به تصويب رئيس قوه قضائيه خواهد رسيد.

قانون الحاق ماده واحده به قانون انتخابات

ماده واحده _ استفاده از هرگونه پلاكارد، تراكت ديوار نويسي و كاروانهاي تبليغاتي و استفاده از بلندگوهاي سيار در خارج از محيط سخنراني و امثال اينها به استنثا عكس حداكثر در دو فرم و جزوه و سخنراني و پرسش و پاسخ از طرف نامزدهاي انتخاباتي مجلس شوراي اسلامي و رياست جمهوري و شوراهاي اسلامي و طرفداران آنان ممنوع مي باشد. متخلفين از اين قانون از سه تا سي روز زندان محكوم مي گردند.

تبصره _ اعلام نظر شخصيت ها در تاكيد كانديداها به شرطي مجاز است كه بدون ذكر عنوان و مسووليت آنها باشد و مدرك كتبي مربوط به امضا آنان تسليم هيات اجرايي انتخابات شده باشد

قانون الحاق يك تبصره به ماده (9) قانون انتخابات مجلس شوراي اسلامي

طرح الحاق يك تبصره به ماده (9) قانون انتخابات مجلس شوراي اسلامي كه دو فوريت آن در جلسه علني روز يكشنبه مورخ 6/2/1383 تصويب شده بود، در جلسه علني روز دوشنبه مورخ 7/2/1383 مجلس شوراي اسلامي با اصلاحاتي تصويب و به تاييد شوراي نگهبان رسيده است، در اجراي اصل يكصد و بيست و سوم (123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به پيوست ارسال مي گردد.

رييس مجلس شوراي اسلامي _ مهدي كروبي

شماره 6175 15/2/1383

وزارت كشور

قانون الحاق يك تبصره به ماده (9) قانون انتخابات مجلس شوراي اسلامي كه در جلسه علني روز دوشنبه مورخ هفتم ارديبهشت ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و سه مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 7/2/1383 به تاييد شوراي نگهبان رسيده و طي نامه شماره 7140 مورخ 8/2/1383 مجلس شوراي اسلامي واصل گرديده است، به پيوست جهت اجراء ابلاغ مي گردد.

رييس جمهور _ سيدمحمد خاتمي

قانون الحاق يك تبصره به ماده (9) قانون انتخابات مجلس شوراي اسلامي

ماده واحده _ تبصره ذيل

به عنوان تبصره (6) به ماده (9) قانون انتخابات مجلس شوراي اسلامي مصوب 7/9/1378 الحاق مي گردد:

تبصره 6 _ انتخابات مرحله دوم ح_وزه انتخ_ابي_ه تهران، ري، شميرانات و اسلامشهر در هفتمين دوره مجلس شوراي اسلامي همزمان با انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري انجام خواهد پذيرفت.

اين قانون از زمان تصويب لازم الاجراست.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علني روز دوشنبه مورخ هفتم ارديبهشت ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و سه مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 7/2/1383 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است.

رييس مجلس شوراي اسلامي _ مهدي كروبي

تصويبنامه راجع به فوقالعاده ويژه قضات – 1384

هيئتوزيران در جلسه مورخ21/1/1384 بنا بهپيشنهاد وزارت دادگستري و به استناد اصل يكصد و سي و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تصويب نمود:

از ابتداي سال 1384 فوقالعاده خاصي تحت عنوان « فوقالعاده ويژه قضات» بهقضات شاغل در قوهقضاييه قابل پرداخت ميباشد. نحوه محاسبه فوقالعاده يادشده حاصل ضرب ارقام زير در حقوق مبناي مربوط خواهد بود:

الف _ كليه شاغلين مشاغل قابل تخصيص تا گروه 4 رقم 8/7

ب _ كليه شاغلين مشاغل قابل تخصيص در گروه 5 رقم 6/8

ج _ كليه شاغلين مشاغل قابل تخصيص در گروه 6 رقم 2/9

د _ كليه شاغلين مشاغل قابل تخصيص در گروه 7 رقم 7/9

ه_ _ كليه شاغلين مشاغل قابل تخصيص در گروه 8 رقم 2/10

اعتبار لازم براي اجراي اين تصويبنامه از محل اعتبارات قوهقضاييه تأمين و پرداخت خواهد شد.

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

اصلاح تصويب نامه در خصوص فوق العاده ويژه قضات – مصوب 1384

هيئت وزيران در جلسه مورخ 28/2/1384 بنا به پيشنهاد شماره 1143/16 مورخ 20/2/1384 قوه قضاييه و به استناد اصل يكصد و سي و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تصويب نمود: در تصويب نامه شماره 3812/ت32716ه_ مورخ 28/1/1384 در بن_د « الف» پ_س از ع_بارت « تا گروه 4 » واژه « حداك_ثر» اض_افه مي شود و نيز عبارت « از محل اعتبارات قوه قضاييه» به عبارت « از محل فصل اول اعتبارات قوه قضاييه طبق قوانين و مقررات مربوط» اصلاح مي شود.

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

قانون ساماندهي مد و لباس - مصوب 1385

جناب آقاي دكتر محمود احمدي نژاد

رياست محترم جمهوري اسلامي ايران

در اجراي اصل يكصد و بيست و سوم (123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران قانون ساماندهي مد و لباس كه به عنوان طرح به مجلس شوراي اسلامي تقديم گرديده بود، با تصويب در جلسه علني مورخ 12/10/1385 و تأييد شوراي محترم نگهبان به پيوست ارسال مي گردد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

شماره137306 2/11/1385

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

قانون ساماندهي مد و لباس كه در جلسه علني روز سه شنبه مورخ دوازدهم دي ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و پنج مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 20/10/1385 به تأييد شوراي محترم نگهبان رسيده و طي نامه شماره163551/432 مورخ 23/10/1385 مجلس شوراي اسلامي واصل گرديده است، به پيوست جهت اجرا ابلاغ مي گردد.

رئيس جمهور _ محمود احمدي نژاد

قانون ساماندهي مد و لباس

ماده1_ به منظور حفظ و تقويت فرهنگ و هويت ايراني _ اسلامي، ارج نهادن، تبيين، تثبيت و ترويج الگوهاي بومي و ملي، هدايت بازار توليد و عرضه البسه و پوشاك براساس طرحها و الگوهاي داخلي و نيز در جهت ترغيب عموم مردم به پرهيز از انتخاب

و مصرف الگوهاي بيگانه و غيرمأنوس با فرهنگ و هويت ايراني، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مكلف است جهت پي ريزي ساختار مديريتي موضوع اين قانون، كارگروهي (كميته اي) متشكل از يك نفر نماينده تام الاختيار از هر كدام از وزارتخانه هاي فرهنگ و ارشاد اسلامي، آموزش و پرورش، بازرگاني و صنايع و معادن و سازمانهاي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران و مديريت و برنامه ريزي كشور و سه نفر از نمايندگان صنوف ذي ربط (طراحان و توليدكنندگان) و يك نفر نماينده از كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي به عنوان ناظر تشكيل دهد.

تبصره _ مصوبات اين كارگروه (كميته) پس از امضاء و ابلاغ وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي قابل اجراء خواهدبود.

ماده2_ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران مكلفند در جهت ترويج نمادها و الگوهاي پارچه و لباس ايراني و بومي مناطق مختلف ايران نمادها و الگوهاي مورد تأييد كارگروه (كميته) يادشده در ماده (1) اين قانون را تشويق و ترغيب و تبليغ نمايند و در جهت پرهيز از تبليغ الگوهاي مغاير با فرهنگ ايراني _ اسلامي اهتمام جدي بورزند.

ماده3_ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مكلف است با همكاري وزارت بازرگاني جهت تبادل فرهنگي ملل مسلمان، موزه، نمايشگاه و جشنواره هاي ملي، منطقه اي و بين المللي با محوريت معرفي نمادها و الگوهاي پارچه و لباس ايراني _ اسلامي برگزار نمايد.

ماده4_ طرحها و الگوهاي توليدشده پارچه و لباس مبتني بر نمادهاي ايراني _ اسلامي مشمول حمايت قانوني حقوق مؤلفان و مصنفان و كانون ثبت اختراعات و مالكيت صنعتي خواهدبود.

ماده5 _ وزارت بازرگاني مكلف است براي دسترسي عمومي و حمايت از توليد و فروش پارچه ها و پوشاك منطبق

با الگوهاي ايراني _ اسلامي، نمايشگاههاي عرضه فصلي مد لباس و پوشاك برگزار نمايد.

ماده6 _ وزارت بازرگاني مكلف است براي حمايت از توليدات داخلي با رعايت قانون مقررات صادرات و واردات مصوب سال 1372 و اصلاحات بعدي آن، عوارض گمركي، بر واردات تجاري پوشاك و پارچه هاي خارجي وضع نمايد به نحوي كه امكان رقابت براي توليدكنندگان داخلي فراهم گردد.

ماده7_ وزارتخانه هاي تعاون، كار و امور اجتماعي و صنايع و معادن مكلفند در تأسيس تعاوني، اعطاء مجوز فعاليت و استفاده از تسهيلات دولتي، طراحان و توليدكنندگان پارچه و لباس مبتني بر الگوهاي ايراني _ اسلامي را در اولويت قرار دهند.

تبصره1_ تعيين شرايط استفاده از تسهيلات و مزاياي دولتي و مشمولان آن به عهده كارگروه (كميته) يادشده در ماده (1) اين قانون خواهدبود.

تبصره2_ بانكها ملزم هستند كه در اعطاء تسهيلات بانكي و وامهاي خوداشتغالي، متقاضيان فوق را در اولويت قرار دهند.

ماده8 _ وزارت بازرگاني موظف است تمهيدات و اقدامات حمايتي لازم را براي تشكيل و تقويت صنف طراحان لباس اعمال نمايد.

ماده9_ كليه دستگاههاي دولتي مكلفند از بودجه سنواتي رديفهاي خدماتي رفاهي خود، جهت تشويق تقاضاي پارچه و لباس منطبق با الگوهاي ايراني _ اسلامي تسهيلات خريد پارچه و لباسهاي مذكور را در اختيار كاركنان خود قرار دهند.

ماده10_ وزارتخانه هاي علوم، تحقيقات و فناوري و فرهنگ و ارشاد اسلامي موظفند نسبت به حمايت و پشتيباني از تحقيقات و رساله هاي تخصصي مشمول اين قانون اقدام لازم به عمل آورند.

ماده11_ آئين نامه اجرائي اين قانون ظرف مدت سه ماه توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با همكاري ساير دستگاهها و نهادهاي ذي ربط تهيه و به تصويب هيأت وزيران خواهدرسيد.

قانون فوق مشتمل بر يازده

ماده و سه تبصره در جلسه علني روز سه شنبه مورخ دوازدهم دي ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و پنج مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 20/10/1385 به تأييد شوراي محترم نگهبان رسيد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

آيين نامه اجرايي شوراهاي حل اختلاف تخصصي ديوان عدالت اداري - مصوب 1386/8/20

وزارت دادگستري

هيئت وزيران در جلسه مورخ 13/8/1386 بنا به پيشنهاد شماره 14514/02/111 مورخ 25/7/1385 وزارت دادگستري و به استناد ماده (189) تنفيذي قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، موضوع ماده (134) قانون برنامه چه_ارم توسعه اقتصادي، اجت_ماعي و فرهن_گي جم_هوري اسلامي ايران _ مصوب 1383_ آيين نامه اجرايي شوراهاي حل اختلاف تخصصي ديوان عدالت اداري را به شرح زير تصويب نمود:

آيين نامه اجرايي شوراهاي حل اختلاف تخصصي ديوان عدالت اداري

ماده 1_ به منظور ارتقاي جايگاه صلح و سازش و تسهيل و تسريع در حل و فصل پرونده هاي در صلاحيت ديوان عدالت اداري، «شوراهاي حل اختلاف تخصصي ديوان عدالت اداري» كه در اين آيين نامه به اختصار «شوراهاي حل اختلاف تخصصي» ناميده مي شوند، تشكيل مي گردد.

ماده 2_ حدود صلاحيت شوراهاي حل اختلاف تخصصي، رسيدگي به پرونده هاي مربوط به اقدامات دستگاه هاي موضوع ماده (13) قانون ديوان عدالت اداري _ مصوب 1385 _ مي باشد كه قابليت طرح در شعب ديوان عدالت اداري را دارند و داراي ماهيت قضايي نبوده يا ماهيت قضايي آن از پيچيدگي كمتري برخوردار است.

ماده 3_ شوراهاي حل اختلاف تخصصي با رعايت مفاد ماده (6) اين آيين نامه، در مراكز زير تأسيس شده و به ترتيب زير رسيدگي مي نمايند:

الف _ در محل ديوان عدالت اداري؛ براي رسيدگي به پرونده هاي موضوع اين آيين نامه در مواردي كه به تشخيص معاون ارجاع يا رييس شعب ديوان با

تصالح قابل حل مي باشد؛

ب _ در دستگاه هاي مستقر در تهران؛ با هماهنگي وزير يا بالاترين مقام مسئول، براي رسيدگي به پرونده هاي موضوع اين آيين نامه در حوزه آن دستگاه؛

ج _ در دستگاه هاي مستقر در مراكز استان ها؛ با هماهنگي استاندار و رييس كل دادگستري استان، براي رسيدگي به پرونده هاي موضوع اين آيين نامه در حوزه آن استان.

ماده 4_ شوراهاي حل اختلاف تخصصي داراي سه عضو اصلي به شرح زير مي باشند:

الف _ يك نفرقاضي از ميان رؤساي شعب يا مستشاران يا دادرسان ديوان عدالت اداري براي عضويت در شوراهاي حل اختلاف تخصصي موضوع بندهاي (الف) و (ب) ماده (3) اين آيين نامه و يك نفر از قضات شاغل در مراكز استان ها كه داراي حداقل ده سال سابقه قضايي باشد، براي عضويت در شوراهاي حل اختلاف تخصصي موضوع بند (ج) ماده (3) يادشده؛

قاضي عضو شوراهاي حل اختلاف تخصصي موضوع بندهاي (الف) و (ب) ماده (3)، از سوي رييس ديوان عدالت اداري پيشنهاد و با ابلاغ رييس قوه قضاييه منصوب مي شود. قاضي عضو شوراهاي حل اختلاف تخصصي مستقر در مراكز استانها با پيشنهاد رييس ديوان عدالت اداري و رييس كل دادگستري است_ان مربوط، انتخاب و از سوي رييس قوه قضاييه منصوب مي شود.

ب _ يك نفر از مديران دستگاه هاي موضوع ماده (2) اين آيين نامه، داراي وثاقت و حداقل ده (10) سال سابقه كاري؛

مديران مذكور، بر حسب مورد در هر يك از شوراهاي حل اختلاف تخصصي موضوع ماده (3) آيين نامه به ترتيب با معرفي معاون حقوقي و امور مجلس رييس جمهور يا وزير و يا بالاترين مقام مسئول مربوط يا استاندار و با ابلاغ رييس ديوان عدالت اداري تعيين خواهند شد.

ج _ يك نفر

عضو معتمد از ميان وكلاء ، كارشناسان، قضات بازنشسته و ساير افراد صاحبنظر در موضوعات تخصصي، با ابلاغ رييس ديوان عدالت اداري.

تبصره 1_ هر شوراي حل اختلاف تخصصي مي تواند دو عضو علي البدل با شرايط مندرج در بندهاي (ب) و (ج) داشته باشد.

تبصره 2_ مسئول دبيرخانه شوراي حل اختلاف تخصصي، توسط ديوان عدالت اداري معرفي شده و برابر ضوابط جاري شوراهاي مذكور فعاليت خواهد نمود.

ماده 5 _ مطرح شدن پرونده در شوراهاي حل اختلاف تخصصي به يكي از سه طريق زير مي باشد:

الف _ مراجعه مستقيم شاكي و طرح شكايت در شورا؛

ب _ ارجاع پرونده از سوي واحد ارجاع ديوان عدالت اداري قبل از ثبت در ديوان؛

ج _ ارجاع پرونده هاي مطروحه در شعب ديوان با پيشنهاد رييس شعبه رسيدگي كننده و موافقت مقام ارجاع كننده.

ماده 6 _ يكي از معاونين ديوان عدالت اداري با هماهنگي اداره كل پيگيري امور استان هاي قوه قضاييه و معاون حقوقي و امور مجلس رييس جمهور يا وزير و بالاترين مقام مسئول مربوط يا استاندار (برحسب مورد)، نسبت به تشكيل شوراهاي حل اختلاف تخصصي و تأمين و گزينش نيروي انساني و اداره آن اقدام مي نمايد. سازمان و تشكيلات اين شوراها از سوي معاونت مزبور تدوين و با پيشنهاد رييس ديوان عدالت اداري و تصويب رييس قوه قضاييه به مرحله اجراء درمي آيد.

ماده 7_ پرونده هاي مطرح شده در شوراهاي حل اختلاف تخصصي به طريق زير مورد رسيدگي قرار مي گيرد:

الف _ موضوع بدواً از طريق راهنمايي شاكي و مأمور يا اداره طرف شكايت و ضمن تلاش در حل آن از طريق تصالح، مورد پيگيري قرار گرفته و در صورت حصول توافق طرفين، اتخاذ تصميم شده و ضمن تنظيم

گزارش اصلاحي، پرونده مختومه مي گردد.

ب _ در صورتي كه مطابق نظر اكثريت اعضاي شوراي حل اختلاف تخصصي، پرونده غيرقابل رسيدگي در آن شورا باشد، با صدور قرار عدم صلاحيت، پرونده به ديوان عدالت اداري ارسال تا مطابق قانون ديوان عدالت اداري جهت رسيدگي به يكي از شعب آن ارجاع مي گردد.

ج _ چنانچه موضوع از طريق مصالحه حل و فصل نشود، پرونده طبق قوانين و مقررات مورد رسيدگي قرار مي گيرد و براساس رأي اكثريتي كه قاضي عضو شورا در آن قرار دارد، حكم مقتضي صادر مي شود. اين رأي به طرفين ابلاغ گرديده و در فرصت قانوني قابل تجديدنظر در شعب ديوان خواهد بود. در صورتي كه رأي اكثريت مشتمل بر رأي قاضي عضو شورا نباشد، طبق بند (ب) اين ماده عمل خواهد شد.

ماده 8 _ رسيدگي در شوراهاي حل اختلاف تخصصي تابع تشريفات آيين دادرسي ديوان عدالت اداري نمي باشد.

ماده 9_ محل استقرار و تجهيزات مورد نياز شوراهاي حل اختلاف تخصصي، به نحو زير تأمين خواهد شد:

الف _ شوراهاي موضوع بند (الف) ماده 3، از سوي قوه قضاييه و ديوان عدالت اداري؛

ب _ شوراهاي موضوع بند (ب) ماده (3)، از سوي دستگاه محل استقرار شعب شوراهاي تخصصي.

ج _ شوراهاي موضوع بند (ج) ماده (3)، از سوي استانداري يا دادگستري استان مربوط بر حسب توافق ديوان عدالت اداري و دو مرجع مزبور.

ماده 10_ حق الزحمه اعضاي شوراهاي حل اختلاف تخصصي براساس دستورالعملي كه از سوي رييس ديوان عدالت اداري و اداره كل پيگيري امور استان ها و سازمان هاي وابسته قوه قضاييه تدوين و به تصويب رييس قوه قضاييه مي رسد، از محل اعتبارات ديوان عدالت اداري تأمين مي گردد.

ماده 11_ اعتبارات لازم

براي اجراي اين آيين نامه، همه ساله در بودجه سنواتي دستگاه هاي مربوط پيش بيني خواهد شد.

ماده 12_ رييس ديوان عدالت اداري موظف است تمهيدات لازم جهت نظارت بر انجام كار شوراهاي حل اختلاف تخصصي را فراهم نمايد.

اين آيين نامه به عنوان الحاقيه به آيين نامه موضوع ماده (189) تنفيذي قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، موضوع ماده (134) قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، موضوع تصويب نامه شماره 27949/ت33416ه_ مورخ 8/5/1384 اضافه مي شود.

معاون اول رئيس جمهور _ پرويز داودي

قانون جامع حمايت از حقوق معلولين

ماده1. دولت موظف است زمينه هاي لازم را براي تأمين حقوق معلولان، فراهم و حمايت هاي لازم را از آنها به عمل آورد.

تبصره. معلول در اين قانون به افرادي اطلاق ميگردد كه به تشخيص كميسيون پزشكي سازمان بهزيستي براثر ضايعه جسمي، ذهني،رواني يا توأم ، اختلال مستمر در سلامت و كارايي عمومي وي ايجاد گردد. به طوري كه موجب كاهش استقلال فرد در زمينه هاي اجتماعي و اقتصادي شود.

ماده 2. كليه وزارتخانه ها، سازمانها وموسسات و شركتهاي دولتي و نهادهاي عمومي و انقلابي موظفند در طراحي، توليد و احداث ساختمانها و اماكن عمومي و معابر و وسايل خدماتي به نحوي عمل نمايند كه امكان دسترسي و بهره مندي از آنها براي معلولان همچون افراد عادي فراهم گردد.

تبصره1. وزارتخانه ها ، سازمانها و موسسات و شركتهاي دولتي و نهادهاي عمومي و انقلابي موظفند جهت دسترسي و بهره مندي معلولان ، ساختمانها و اماكن عمومي ، ورزشي ، تفريحي ، معابر و وسايل خدماتي موجود را در چهارچوب بودجه هاي مصوب سالانه خود مناسب سازي نمايند.

تبصره 2. شهرداريها موظفند از صدور پروانه

احداث و پايان كار براي آن تعداد از ساختمانها و امكان عمومي و معابري كه استانداردهاي تخصصي مربوط به معلولان را رعايت نكرده باشند خودداري نمايند.

تبصره 3 . سازمان بهزيستي كشور مجاز است بر امر مناسب سازي ساختمانها و اماكن دولتي و عمومي دستگاه هاي مذكور در ماده فوق نظارت و گزارشات اقدامات آنها را درخواست نمايد.

تبصره 4 . آيين نامه اجرايي ماده فوق ظرف سه ماه مشتركا توسط وزارت مسكن و شهرسازي ، سازمان بهزيستي كشور و سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور تهيه و به تصويب هيأت وزيران خواهد رسيد.

ماده 3. سازمان بهزيستي كشور موظف است در چارچوب اعتبارات مصوب در قوانين بودجه سالانه اقدامات ذيل را به عمل آورد:

الف . تامين خدمات توانبخشي ، حمايتي ، آموزشي و حرفه آموزي موردنياز معلولان با مشاركت خانواده هاي معلولان و همكاري بخش غيردولتي (خصوصي ، تعاوني ، خيريه) و پرداخت يارانه (كمك هزينه ) به مراكز غيردولتي و خانواده ها .

ب. گسترش مراكز خاص نگهداري ، آموزشي و توانبخشي معلولان واجد شرايط (معلولان نيازمند ، معلولان بي سرپرست ، معلولان مجهول الهويه ، معلولان با ناهنجاريهاي رفتاري) با همكاري بخش غير دولتي و پرداخت تسهيلات اعتباري و يارانه (كمك هزينه) به آنها.

ج. تامين و تحويل وسايل كمك توانبخشي موردنياز افراد معلول .

د. گسترش كارگاه هاي آموزشي ، حمايتي و توليدي معلولان و ارايه خدمات توانبخشي حرفه اي به معلولان جهت توانمندسازي آنان.

تبصره . كارگاه هاي آموزشي ، حمايتي و توليدي معلولان موضوع ماده فوق از شمول قانون كار مصوب 29/8/1369مستثني خواهد بود.

ماده 4- معلولان مي توانند در استفاده از امكانات ورزشي ، تفريحي ،

فرهنگي و وسايل حمل و نقل دولتي (مترو ، هواپيما ، قطار) از تسهيلات نيمه بها بهره مند گردند.

تبصره . وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، سازمان تربيت بدني و شهرداريها موظفتند كتابخانه ، اماكن ورزشي ، پارك و امكان تفريحي خود را به نحوي احداث و تجهيز نمايند كه امكان بهره مندي معلولان فراهم گردد.

ماده 5. افراد تحت سرپرستي معلولان با معرفي سازمان بهزيستي كشور تحت پوشش بيمه خدمات درماني و معلولان تحت پوشش بيمه خدمات درماني و بيمه مكمل درماني قرار مي گيرند.

ماده 6. يكي از فرزندان اوليايي كه خود ناتوان و معلول بوده (هر دو يا يكي از آنها معلول باشد) و يا حداقل دو نفر از فرزندان آنها ناتوان و معلول باشد از انجام خدمت وظيفه عمومي معاف مي گردد.

تبصره . همسراني كه زن ناتوان و معلول خود را سرپرستي مي نمايند مادامي كه سرپرستي همسر ناتوان و معلول را برعهده داشته باشند از انجام خدمت وظيفه عمومي معاف مي گردند.

ماده 7. دولت موظف است جهت ايجاد فرصت هاي شغلي براي افراد معلول تسهيلات ذيل را فراهم نمايد:

الف. اختصاص حداقل سه درصد از مجوزهاي استخدامي (رسمي ، پيماني ، كارگري) دستگاه هاي دولتي و عمومي اعم از وزارتخانه ها ، شركتها و موسسات ، شركتها ، نهادهاي عمومي و انقلابي و ديگر دستگاه هايي كه از بودجه عمومي كشور استفاده مي نمايند به افراد معلول واجد شرايط .

ب. تامين حق بيمه سهم كارفرما توسط سازمان بهزيستي كشور و پرداخت آن به كارفرماياني كه افراد معلول را به كار مي گيرند .

ج. پرداخت تسهيلات اعتباري به واحدهاي توليدي ، خدماتي ، عمراني

و صنفي و كارگاه هاي توليدي حمايتي در مقابل اشتغال افراد معلول به ميزاني كه در قوانين بودجه سالانه مشخص مي گردد .

د. پرداخت تسهيلات اعتباري خوداشتغالي (وجوه اداره شده) به افراد معلول به ميزاني كه در قوانين بودجه سالانه مشخص مي گردد.

ه . پرداخت تسهيلات اعتباري (وجوه اداره شده) جهت احداث واحدهاي توليدي و خدماتي اشتغالزا به شركتها و موسساتي كه بيش از شصت درصد سهام و سرمايه آنها متعلق به افراد معلول است.

و. اختصاص حداقل شصت درصد از پستهاي سازماني تلفنچي (اپراتور تلفن) دستگاه ها ، شركتهاي دولتي و نهادهاي عمومي به افراد نابينا و كم بينا و معلولان جسمي ، حركتي .

ز. اختصاص حداقل شصت درصد از پست هاي سازماني متصدي دفتري و ماشين نويسي دستگاه ها ، شركتها و نهادهاي عمومي به معلولين جسمي ، حركتي.

تبصره 1. كليه وزارتخانه ها ، سازمانها ، موسسات و شركتهاي دولتي و نهادهاي عمومي و انقلابي مجازند تا سقف مجوزهاي استخدامي سالانه خود ، افراد نابينا و ناشنوا و معلولين ضايعات نخاعي واجد شرايط را رأسا به صورت موردي و بدون برگزاري آزمون استخدامي به كار گيرند.

تبصره 2. سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور موظف است سه درصد از مجوزهاي استخدامي سالانه وزارتخانه ها ، سازمانها ، موسسات دولتي ، شركتها و نهادهاي عمومي و انقلابي را كسر و در اختيار سازمان بهزيستي كشور قرار دهد تا نسبت به برگزاري آزمون استخدامي اختصاصي براي معلولين واجد شرايط با همكاري سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور اقدام و معلولين واجد شرايط پذيرفته شده را حسب مورد به دستگاه مربوطه معرفي نمايد.

تبصره 3. سازمان بهزيستي كشور مجاز

است در قالب اعتبارات مصوب خود ، صندوق فرصت هاي شغلي معلولان و مددجويان بهزيستي را ايجاد و اساسنامه آن را به تصويب هيات وزيران برساند.

تبصره 4. سازمان آموزش فني و حرفه اي كشور موظف است آموزش هاي لازم فني و حرفه اي را متناسب با بازار كار براي معلولان به صورت رايگان و تلفيقي تامين نمايد.

ماده 8. معلولان نيازمند واجد شرايط در سنين مختلف مي توانند با معرفي سازمان بهزيستي كشور از آموزش رايگان در واحدهاي آموزشي تابعه وزارتخانه هاي آموزش و پرورش ، علوم ، تحقيقات و فناوري ، بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي و ديگر دستگاه هاي دولتي و نيز دانشگاه آزاد اسلامي ، بهره مند گردند.

تبصره . آيين نامه اجرايي اين ماده مشتركاً توسط سازمان بهزيستي كشور و وزارتخانه هاي مذكور و دانشگاه آزاد اسلامي ظرف مدت دو ماه پس از ابلاغ اين قانون تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 9. وزرات مسكن و شهرسازي ، بانك مسكن و بنياد مسكن انقلاب اسلامي موظفند حداقل ده درصد از واحدهاي مسكوني احداثي استيجاري و ارزان قيمت خود را به معلولان نيازمند فاقد مسكن اختصاص داده و با معرفي سازمان بهزيستي كشور در اختيار آنان قرار دهند.

تبصره 1. سيستم بانكي كشور مكلف است ، تسهيلات اعتباري يارانه دار مورد نياز احداث و خريد مسكن معلولان را تأمين كند و به معلولان يا تعاوني هاي آنها و يا موسسات خيريه اي كه براي معلولان مسكن احداث مي نمايند پرداخت كند.

تبصره 2. سازمان ملي زمين و مسكن موظف است زمين مورد نياز احداث واحدهاي مسكوني افراد معلول فاقد مسكن را به نرخ

كارشناسي تهيه و در اختيار افراد مذكور يا تعاوني ها و موسسات خيريه اي كه براي آنان مسكن احداث مي نمايند قرار دهد.

تبصره 3. معلولان از پرداخت هزينه هاي صدور پروانه ساختماني ، آماده سازي زمين و عوارض نوسازي معاف مي گردند.

تبصره 4. سازمان بهزيستي كشور موظف است در قالب اعتبارات مصوب خود در قوانين بودجه سالانه و كمكهاي يارانه اي اشخاص حقيقي و حقوقي نسبت به احداث واحدهاي مسكوني براي معلولان و مددجويان اقدام و مالكيت يا بهره برداري آنها را مطابق آيين نامه اي كه سازمان بهزيستي كشور با همكاري وزارت مسكن و شهرسازي و سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور تهيه و به تصويب هيات وزيران مي رسد به معلولان و مدد جويان واحد شرايط واگذار نمايد.

ماده 10. ميزان كمك هزينه (يارانه) پرداختي سازمان بهزيستي كشور به مراكز غيردولتي (روزانه و شبانه روزي) بابت نگهداري ، خدمات توانبخشي و آموزشي و حرفه آموزي معلولان همه ساله با درنظر گرفتن نرخ تمام شده خدمات و تورم سالانه مشتركا توسط سازمان بهزيستي كشور و سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور وزارت بازرگاني تهيه و قبل از خرداد ماه هر سال به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 11. مركز آمار ايران مكلف است در سرشماري هاي عمومي جمعيت كشور به نحوي برنامه ريزي نمايد كه جمعيت افراد معلول به تفكيك نوع معلوليت آنها مشخص گردد.

ماده 12. سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران موظف است حداقل دو ساعت از برنامه هاي خود را در هر هفته در زمان مناسب به برنامه هاي سازمان بهزيستي كشور و آشنايي مردم با توانمنديهاي معلولين اختصاص دهد.

ماده 13. سازمان

بهزيستي كشور موظف است با ايجاد ساز و كار مناسب ، نسبت به قيموميت افراد معلول اقدام نمايد ، دادگاهها موظفند در نصب يا عزل قيم افراد معلول صرفا از طريق سازمان مذكور عمل و مبادرت به صدور حكم نمايند.

تبصره 1. سازمان بهزيستي كشور موظف است جهت دفاع از حقوق افراد معلول ، در محاكم قضايي وكيل تعيين نموده و به دادگاه مربوطه معرفي كند.

تبصره 2. آيين نامه اجرايي اين ماده ظرف مدت سه ماه مشتركا توسط سازمان بهزيستي كشور و وزارت دادگستري تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 14. موديان مالياتي مي توانند از طريق سازمان بهزيستي كشور و با نظارت آن جهت احداث مراكز توابخشي ، درماني و حرفه آموزي و مسكن مورد نياز افراد معلول اقدام نمايند . گواهي هزينه موديان مالياتي در موارد فوق كه به تاييد سازمان بهزيستي كشور رسيده باشد به عنوان هزينه قابل قبول ماليايت آنان تلقي مي گردد.

تبصره . آيين نامه اجرايي اين ماده مشتركا توسط سازمان بهزيستي كشور و وزارت امور اقتصادي و دارايي ظرف مدت سه ماه پس از ابلاغ قانوني تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 15. روساي سازمانهاي بهزيستي استانها مجازند در جلسات شوراي برنامه ريزي و توسعه استان و گروه هاي كاري آن به عنوان عضو شركت نمايند.

تبصره . به منظور كمك به اشتغال معلولان و مددجويان رئيس سازمان بهزيستي كشور مجاز است در جلسات شوراي عالي اشتغال شركت نمايد.

ماده 16. اعتبار مورد نياز اجراي اين قانون از محل منابع زير تامين مي گردد:

1. محل اعتباراتي كه دستگاهها و نهادها حسب وظايف قانوني در قوانين بودجه سالانه منظور

مي نمايند.

2. از محل اعتبارات هزينه اي و تملك سرمايه اي سازمان بهزيستي كشور كه تاكنون از محل اعتبارات مذكور خدمات لازم را به معلولان ارايه مي داده است.

3. از محل وجوه واصله از اجراي طرح هدفمند كردن يارانه ها در كشور.

4. از محل صرفه جويي در هزينه هاي دستگاه ها و شركتهاي دولتي و نهادهاي عمومي كه ميزان سالانه آن براي هر يك از دستگاه ها و شركت ها و نهاد ها را هيأت وزيران مشخص مي نمايد.

تبصره 1. آيين نامه اجرايي اين ماده توسط سازمان بهزيستي كشور و سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

تبصره 2. آن تعداد يا بخشي از مواد اين قانون كه نياز به اعتبار جديدي داشته باشد مادامي كه اعتبار لازم از محل منابع مذكور در اين ماده .تامين نگردد ، اجرا نخواهد شد.

آيين نامه اجرايي تبصره (4) ماده (9) قانون جامع حمايت از حقوق معلولان - مصوب 5 1 1387

وزيران عضو كميسيون امور اجتماعي و دولت الكترونيك در جلسه مورخ 5/12/1386 بنا به پيشنهاد مشترك وزارت مسكن و شهرسازي, سازمان بهزيستي كشور و معاونت برنامه ري_زي ون_ظارت راهبردي رييس جمهور و به استناد تبصره (4) ماده (9) قانون جامع حمايت از حقوق معلولان _ مصوب 1383 _ و با رعايت تصويب نامه شماره 164082/ت373ه_ مورخآيين نامه اجرايي تبصره يادشده را به شرح زير تصويب نمود: 10/10/1386

معاونت برنامه ريزي و نظارت راهبردي رييس جمهور _ وزارت مسكن و شهرسازي _ وزارت رفاه و تأمين اجتماعي _ سازمان بهزيستي كشور

آيين نامه اجرايي تبصره (4) ماده (9) قانون جامع حمايت از حقوق معلولان

ماده1_ در اين تصويب نامه اصطلاحات زير در معاني مشروح مربوط به كار مي روند:

الف _ معلولان: كليه افرادي كه به تشخيص

كميسيون پزشكي سازمان بهزيستي بر اثر ضايعه جسمي, ذهني, رواني يا توأم, اختلال مستمر و قابل توجهي در سلامت و كارآيي عمومي وي ايجاد گردد به طوري كه موجب كاهش استقلال فرد در زمينه هاي اجتماعي و اقتصادي شود.

ب _ مددجويان: كليه افرادي كه تحت پوشش حمايتي سازمان بهزيستي كشور (به جز معلولان) هستند.

ج _ قانون: قانون جامع حمايت از حقوق معلولان _ مصوب 1383_ .

د _ سازمان: سازمان بهزيستي كشور.

ه_ _ معاونت برنامه ريزي: معاونت برنامه ريزي و نظارت راهبردي رييس جمهور.

ماده2_ سازمان هر ساله اعتبارات معيني را جهت پيش بيني در لوايح بودجه سالانه به منظور اجراي تبصره (4) ماده (9) قانون و تأمين مسكن مورد نياز مشمولين آيين نامه به معاونت برنامه ريزي پيشنهاد مي نمايد.

ماده3_ سازمان مكلف است اعتبارات مصوب قوانين بودجه سالانه را به همراه كليه كمكهاي يارانه اي اشخاص حقيقي و حقوقي كه به منظور تأمين مسكن معلولان نيازمند و مددجويان صورت مي گيرد با رعايت قوانين و مقررات مربوط صرف هزينه احداث واحدهاي مسكوني كه توسط اشخاص حقيقي و حقوقي براي مشمولين آيين نامه انجام مي شود نمايد.

ماده4_ كمكهاي يارانه اي اشخاص حقيقي و حقوقي جهت احداث واحدهاي مسكوني براي مشمولين آيي_ن نام_ه به استن_اد ماده (147) قان_ون مالياتهاي مستقيم _ مصوب 1366_ جزو هزينه هاي قابل قبول براي تشخيص درآمد مشمول ماليات محسوب خواهدشد.

ماده5 _ سازمان مكلف است پس از احداث واحدهاي مسكوني و آماده شدن آن جهت سكونت, مالكيت يا بهره برداري از آنها را به معلولان و مددجويان واجد شرايط واگذار نمايد.

ماده6 _ براي احداث واحدهاي مسكوني موضوع اين آيين نامه, سازمان صرفاً مجاز به قبول كمكهاي يارانه اي اشخاصي است كه كتباً قصد تبرع در كمك خود را اعلام داشته

و حقهرگونه ادعاي حق و حقوق نسبت به واحدهاي احداثي آن را از خود ساقط نموده باشند.

ماده7_ اولويت ها و شرايط معلولان نيازمند و مددجويان و شرايط و نوع واگذاري جهت استفاده از واحدهاي مسكوني موضوع اين آيين نامه مطابق ضوابطي خواهدبود كه توسط سازمان تهيه و به تصويب كارگروهي متشكل از وزراي رفاه و تأمين اجتماعي, مسكن و شهرسازي و رؤساي سازمان بهزيستي كشور و بنياد مسكن خواهدرسيد.

ماده 8 _ اح_داث و ب_هره برداري از واح_دهاي م_سكوني م_وض_وع اين آيي_ن نامه از پرداخت كليه هزينه هاي صدور پروانه ساختمان, آماده سازي زمين و عوارض نوسازي معاف مي باشند.

ماده9_ واگذاري واحدهاي مسكوني موضوع اين آيين نامه بايد از طريق اعلان فراخوان عمومي به مشمولين آيين نامه و پس از انتخاب مشمولين واجد شرايط براساس اولويتها و شرايط موضوع ماده (7) توسط هيئتي مركب از رييس سازمان شهرستان, نماينده سازمان استان و نماينده فرماندار شهرستان صورت گيرد.

ماده10_ واگذاريهاي موضوع اين آيين نامه به صورت بلاعوض و رايگان مي باشد.

ماده11_ رييس سازمان مسئول نظارت بر حسن اجراي اين آيين نامه مي باشد.

اين تصويب نامه در تاريخ 5/1/1387 به تأييد مقام محترم رياست جمهوري رسيده است.

معاون اول رئيس جمهور _ پرويز داودي

ثبتي و اراضي

ثبت اسناد و املاك

قانون ثبت اسناد و املاك - مصوب 26/12/1310 با اصلاحات و الحاقات بعدي
باب اول _ تشكيلات اداري ثبت ( ماده 1 تا 8 )

قانون ثبت اسناد و املاك

مصوب 26/12/1310 با اصلاحات و الحاقات بعدي

باب اول _ تشكيلات اداري ثبت

ماده 1

در هر حوزه ابتدايي به اقتضاي اهميت محل ، يك اداره يا دايره ثبت اسناد و املاك تاسيس مي شود. ممكن است هر اداره يا دايره ثبت داراي شعبي باشد.

ماده 2

مديران و نمايندگان ثبت و مسوولين دفاتر و صاحبان دفاتر اسناد رسمي جز در محل مأموريت خود نمي توانند انجام وظيفه نمايند، اقدامات آنها در خارج از آن محل اثر قانوني ندارد.

مواد

3 و 4 و 5 _ ملغي شده

ماده 6

براي رسيدگي به كليه اختلافات و اشتباهات مربوط به امور ثبت اسناد و املاك در مقر هر دادگاه استان هياتي به نام هيات نظارت مركب از رييس ثبت استان يا قايم مقام او و دو نفر از قضات دادگاه استان به انتخاب وزير دادگستري تشكيل مي شود. هيات مزبور به كليه اختلافات و اشتباهات مربوط به امور ثبتي در حوزه قضايي استان رسيدگي مي نمايد.

براي اين هيات يك عضو علي البدل از قضات دادگستري يا كارمندان ثبت مركز استان از طرف وزير دادگستري تعيين خواهد شد.( اصلاحي مصوب 1351 )

ماده 7

دفاتر لازم براي ثبت اسناد و املاك و عده و نوع و ترتيب آنها مطابق نظامنامه اي كه از طرف وزارت عدليه تنظيم مي شود معين خواهد شد.

ماده 8

مراجعه به دفاتر املاك براي اشخاص ذينفع مطابق مقررات نظامنامه وزارت عدليه جايز است

باب دوم _ ثبت عمومي
فصل اول _ اعلان ثبت و تحديد حدود ( ماده 9 تا 15 )

ماده 9

در نقاطي كه اداره ثبت موجود است از تاريخ اجراي اين قانون و در ساير نقاط پس از تشكيل اداره يا دايره ثبت ، وزارت عدليه ، حوزه هر اداره يادايره ثبت را به چند ناحيه تقسيم كرده و به ثبت كليه اموال غيرمنقول واقعه در هر ناحيه اقدام مي كند. ( اصلاحي مصوب 1337 )

ماده 10

قبل از اقدام به ثبت عمومي املاك هر ناحيه ، حدود ناحيه مزبور و اين كه املاك واقعه در آن ناحيه بايد به ثبت برسد به وسيله اعلان در جرايد به اطلاع عموم خواهد رسيد. اعلان مزبور در ظرف 30 روز 3 مرتبه منتشر مي شود.

ماده 11

از تاريخ انتشار اولين آگهي مذكور در ماده ده تا شصت روز بايد متصرفين به

عنوان مالكيت و اشخاص مذكور در دو ماده 27 و 32 نسبت به املاك واقع در آن ناحيه به وسيله اظهارنامه درخواست ثبت نمايند. اداره ثبت مكلف است تا نود روز پس از انتشار اولين آگهي مذكور ، صورت كليه اشخاصي را كه اظهارنامه داده اند با نوع ملك و شماره اي كه از طرف اداره ثبت براي هر ملك معين شده در روزنامه ها آگهي نمايد و اين آگهي تا شصت روز فقط در دو نوبت به فاصله سي روز منتشر خواهد شد. مأمور انتشار آگهي ها پس از انتشار و الصاق آگهي ها بايد گواهي انتشار از كدخداي محل يا ژاندارمري يا پاسبان اخذ و تسليم اداره ثبت نمايد و در اين موارد كدخدا و ساير مأمورين دولتي بايد به مأمورين ثبت مساعدت نموده و گواهي لازم رابه مأمور ثبت بدهند.( اصلاحي مصوب 1317 )

تبصره

در مورد اراضي و املاكي كه آثار تصرف مالكانه فعلي كسي نسبت به آنها موجود نباشد درخواست ثبت از كسي پذيرفته مي شود كه بر مالكيت يا بر تصرف سابق خود به عنوان مالكيت يا بر تصرف خود به عنوان تلقي از مالك يا قايم مقام قانوني مداركي داشته باشد. چنانچه تقاضاي ثبت نسبت به اين قبيل املاك به يكي از عناوين مذكور در دو ماده 27 و 32 باشد در صورتي تقاضاي ثبت پذيرفته مي شود كه تقاضاكننده مداركي بر عنوان مذكور يا برتصرف سابق خود به آن عنوان يا بر تصرف كسي كه تقاضاكننده ، قائم مقام قانوني او محسوب مي شود داشته باشد. .( الحاقي مصوب 1317 )

ماده 12

نسبت به املاكي كه مجهول المالك اعلان شده اشخاصي كه حق تقاضاي ثبت

دارند مي توانند در ظرف دو سال از تاريخ اجراي اين قانون تقاضاي ثبت نمايند و پس از گذشتن مدت دو سال ، معاملات راجع به آن املاك قبل از تقاضاي ثبت در دفتر اسناد رسمي پذيرفته نمي شود و صدي بيست و پنج از حق الثبت معمولي در موقع تقاضاي ثبت ، علاوه دريافت خواهد شد و نسبت به املاكي كه آگهي نوبتي آن منتشر نشده از تاريخ انتشار آگهي نوبتي مذكور در ماده 11 معاملات اين املاك به هيچ عنوان قبل از تقاضاي ثبت در دفاتر اسناد رسمي پذيرفته نخواهد شد و پس از يكسال از تاريخ اولين آگهي نوبتي صدي بيست و پنج از حق الثبت معمولي در موقع تقاضاي ثبت علاوه دريافت خواهد شد. ( اصلاحي مصوب 1322) - ( رجوع به قانون افزايش هزينه هاي ثبتي مصوب 1/3/1345)

مواد 13 و 13 مكرر _ ملغي شده

ماده 14

تحديد حدود املاك واقعه در هر ناحيه متدرجا به ترتيب نمره املاك ، مطابق نظامنامه وزارت عدليه به عمل ميايد و تقاضاكنندگان ثبت و مجاورين ، براي روز تعيين حدود به وسيله اعلان احضار مي شوند. اين اعلان لااقل بيست روز قبل از تحديد حدود يك مرتبه در جرايد منتشر مي شود. به علاوه مطابق نظامنامه وزارت عدليه در محل نيز اعلاني منتشر خواهد شد.

ماده 15

اگر تقاضاكننده در موقع تحديد حدود ، خود يا نماينده اش حاضر نباشد ، ملك مورد تقاضا با حدود اظهارشده از طرف مجاورين تحديدخواهد شد.

هرگاه مجاورين نيز در موقع تحديد حاضر نشوند و به اين جهت حدود ملك تعيين نگردد اعلان تحديد حدود نسبت به آن املاك تجديد مي شود و اگر براي مرتبه دوم

نيز تقاضاكننده و مجاورين هيچ يك حاضر نشده و تحديد حدود به عمل نيايد حق الثبت ملك دو برابر اخذ خواهد شد.

تبصره

هرگاه حدود مجاورين از لحاظ عمليات ثبتي تثبيت و معين باشد تحديد حدود بدون انتشار آگهي با تبعيت از حدود مجاورين به عمل خواهدآمد و در اين مورد در صورتي كه يك يا چند حد ملك مورد تحديد از اموال عمومي مربوط به دولت و شهرداري و يا حريم قانوني آنها باشد تحديدحدود با حضور نمايندگان سازمانهاي ذيربط به عمل خواهد آمد و عدم حضور نماينده مزبور مانع انجام تحديد حدود نخواهد بود.( اصلاحي مصوب 1351 )

فصل دوم _ اعتراض ( ماده 16 تا 20 )

ماده 16

هر كس نسبت به ملك مورد ثبت اعتراضي داشته باشد ، بايد از تاريخ نشر اولين اعلان نوبتي تا 90 روز اقامه ( دعوا ) نمايد. عرضحال مزبور مستقيما به اداره يا دايره يا شعبه ثبتي كه در ضمن اعلان نوبتي معين شده است تسليم مي شود ، در مقابل عرضحال بايد رسيد داده شود. در صورتي كه عرضحال در مدت قانوني داده شده باشد اداره ثبت آن را نزد دفتر محكمه اي كه مرجع رسيدگي است ارسال مي دارد. اگر اداره ثبت تشخيص دهد كه عرضحال خارج از مدت داده شده ، كتبا نظر خود را اظهار خواهد كرد و به حاكم محكمه ابتدايي ، محل مي دهد تا حاكم مزبور در جلسه اداري موافق نظامنامه وزارت عدليه رسيدگي كرده راي دهد. راي حاكم محكمه ابتدايي در اين موضوع قاطع است ( رجوع به قانون تعيين تكليف پرونده هاي معترضين ثبتي كه فاقد سابقه بوده و يا اعتراض آنها در مراجع قضايي از بين رفته است مصوب 25/2/1373 )

ماده 17

هرگاه

راجع به ملك مورد تقاضاي ثبت بين تقاضاكننده و ديگري قبل از انتشار اولين اعلان نوبتي دعوايي اقامه شده و در جريان باشد كسي كه طرف دعوا با تقاضاكننده است بايد از تاريخ نشر اولين اعلان نوبتي تا 90 روز تصديق محكمه را مشعر به جريان دعوا به اداره ثبت تسليم نمايد والا حق او ساقط خواهد شد.

تبصره

در مواردي كه اداره ثبت تشخيص دهد تصديق مزبور خارج از مدت به اداره ثبت تسليم گرديده ، موافق ماده 16 عمل خواهد شد.

ماده 18

در صورتي كه محكمه قرار عدم صلاحيت خود را صادر نمايد مكلف است پس از قطعيت قرار مزبور به تقاضاي مدعي دوسيه عمل را براي مرجع صلاحيتدار بفرستد ، در اين مورد تجديد عرضحال لازم نيست

اگر معترض پس از تقديم عرضحال در مدت شصت روز دعواي خود را تعقيب نكرد (مسكوت گذاشت محكمه مكلف است به تقاضاي مستدعي ثبت ، قرار اسقاط دعواي اعتراض را صادر نمايد از اين قرار مي توان استيناف داد. راي استيناف قابل تميز نيست

ماده 18 مكرر

در صورت فوت معترض به ثبت اعم از اين كه تاريخ فوت قبل يا بعد از اجراي اين قانون باشد ، هرگاه معترض عليه نتواند تمام يا بعض از وراث را معرفي نمايد به تقاضاي او به شرح زير اقدام مي شود:

1 _ در مورد اول ، دادگاه مراتب را به دادستان محل ابلاغ مي كند كه در صورت وجود وراث محجور نسبت به نصب قيم و تعقيب دعوا اقدام شود و به علاوه موضوع و جريان دعوا را سه دفعه متوالي در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار مركز و يكي از روزنامه هاي محل

يا نزديك مقر دادگاه آگهي مي نمايد. چنانچه ظرف 90 روز از تاريخ انتشار آخرين آگهي ، دعوا تعقيب نشود قرار سقوط دعوا صادر گردد.

ابلاغ قرار مزبور يك نوبت در يكي از روزنامه هاي محل يا نزديك مقر دادگاه آگهي خواهد شد و اگر ظرف مدت مقرر از قرار صادر ، پژوهش خواهي نشود قرار مزبور قطعي و لازم الاجرا است

2 _ در مورد دوم ، به وراث شناخته شده اخطار مي شود درصورتي كه در مقام تعقيب دعوا باشد ظرف پنج روز از تاريخ ابلاغ اخطاريه به تقديم درخواست تعقيب مبادرت كند.

در مورد وراث شناخته نشده و همچنين وراث شناخته شده كه با صدور و ابلاغ اخطاريه دعوا را مسكوت گذاشته باشد به طريق مذكور در بند يك عمل خواهد شد.

تبصره

هرگاه دعوا از طرف يكي از وراث تعقيب شود درخواست دهنده بايد دليل مثبت وراثت خود را پيوست و ميزان سهم الارث خود را صريحا دربرگ درخواست قيد نمايد. در مواردي كه درخواست تعقيب فاقد شرايط فوق باشد به متقاضي اخطار مي شود كه ظرف پنج روز از تاريخ ابلاغ درخواست خود را تكميل كند ، در صورت عدم تكميل اگر مدت مقرر در بند يك ماده 18 مكرر منقضي شده باشد قرار سقوط دعوا صادر خواهد شد.( الحاقي مصوب 1351. )

ماده 19

در صورتي كه در جلسه مقرر براي محاكمه ، معترض يا وكيل او حاضر نشود و مطابق مقررات اصول محاكمات حقوقي به تقاضاي مستدعي ثبت ، عرضحال او ابطال گردد ، تجديد عرضحال فقط در ظرف 10 روز پس از ابلاغ قرار ابطال براي يك مرتبه ممكن خواهد بود ، در اين مورد

عرضحال مستقيما به دفتر محكمه صلاحيتدار داده خواهد شد.

تبصره

در مواردي نيز كه به موجب مواد 16 و 17 اصول محاكمات آزمايشي ، عرض حال رد مي شود مفاد اين ماده لازم الرعايه است ( رجوع به مواد 83 و 84 و 85 قانون آيين دادرسي مدني )

ماده 19 مكرر

هرگاه مالكيت متقاضيان ثبت يا دعواي اعتراض ، داراي منشا واحد بوده و تعداد متقاضيان ثبت و يا معترضين و يا وراث آنان بيش از 15 نفر باشد به درخواست معترض يا پژوهشخواه ، دادخواست و ضمايم آن به دو نفر از شركا يا وراث كه سهام زيادتري دارند ابلاغ مي شود و به علاوه مفاد دادخواست و پيوستهاي آن در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار مركز و يكي از روزنامه هاي محل يا نزديك مقر دادگاه سه دفعه متوالي آگهي خواهدشد.( الحاقي مصوب 1351 )

هرگاه دعوا در جريان رسيدگي باشد به درخواست هر يك از طرفين دعوا دو نفر از طرف ديگر كه سهام زيادتري دارند براي ابلاغ اخطاريه انتخاب ومراتب براي اطلاع سايرين يك نوبت در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار مركز و يكي از روزنامه هاي محل يا نزديك مقر دادگاه آگهي مي شود و در اين آگهي و همچنين آگهي مربوط به درج دادخواست بايد صريحا قيد شود كه براي شركت در جلسات ، وقت رسيدگي فقط به دو نفر اشخاص انتخاب شده مزبور با ذكر اسامي ابلاغ خواهد شد و سايرين حق دارند براي اطلاع از جريان دادرسي و يا شركت در جلسات دادرسي با مراجعه به دفتر دادگاه از جريان دعوا و پاسخ لوايح و وقت رسيدگي مطلع شوند و يا به وسيله وكيل دادگستري

در دادرسي شركت نمايند. اگر بعضي از شركاي ملك يا وراث ، ولو آنكه سهم كمتري داشته باشند به وسيله وكيل دادگستري در دادرسي مداخله نمايند به جاي شريك ، شريك ملك يا وارثي كه سهم زيادتري دارند بايد دادخواست و اوراق اخطاريه به وكيل ابلاغ شود. در صورتي كه وكيل دادگستري در دعوا مداخله داشته باشد ابلاغ اوراق اخطاريه به كليه وكلا الزامي است در موردي كه دادخواست و يا جريان دعوا از طريق انتشار آگهي به عده اي از خواندگان ابلاغ مي شود حضوري بودن حكم صادر نسبت به آنان موكول به دعوت آنان براي شركت در جلسه دادرسي نمي باشد.

ماده 20

مجاوري كه نسبت به حدود يا حقوق ارتفاقي ، حقي براي خود قايل است مي تواند فقط تا سي روز از تاريخ تنظيم صورت مجلس تحديد حدود به وسيله اداره ثبت به مرجع صلاحيت دار عرضحال دهد. مقررات مواد 16 ، 17 ، 18 و 19 (به استثناي مدت اعتراض كه 30 روز است در اين مورد نيز رعايت خواهد شد. تقاضاكننده ثبتي كه خود يا نماينده اش در موقع تحديد حدود حاضر نبوده و ملك مورد تقاضاي او با حدود اظهارشده از طرف مجاورين مطابق ماده 15 تحديد شده مي تواند مطابق مقررات اين ماده عرضحال اعتراض دهد.(15)

تبصره _ در دعاوي اعتراض به حدود ملك مورد تقاضاي ثبت واقع در محدوده قانوني شهرها كه تا تاريخ تصويب اين قانون مطرح شده است هرگاه اعتراض از طرف غيرمجاور به عمل آمده باشد و همچنين در صورت استرداد دعوا به موجب سند رسمي يا اخذ سند مالكيت از طرف معترض باحدودي كه در صورت مجلس تحديد حدود تعيين شده است دادگاه

در جلسه اداري فوق العاده رسيدگي ، حسب مورد قرار رد يا سقوط دعوا را صادرخواهد كرد و اين قرار فقط قابل رسيدگي پژوهشي است ( رجوع به قانون تعيين تكليف پرونده هاي معترضين ثبت .. مصوب 25/2/1373 )

نسبت به اعتراضاتي كه بعد از تصويب اين قانون به عمل ميايد در صورتي كه اعتراض از طرف غير مجاور به عمل آيد يا معترض مجاور با حدود تعيين شده در صورت مجلس تحديد حدود ، سند مالكيت بگيرد يا به موجب سند رسمي از اعتراض خود بدون قيد و شرط صرف نظر كند ، واحد ثبتي مربوط نظر خود را در بي اثر بودن اعتراض به معترض ابلاغ مي نمايد. معترض مي تواند ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ نظر مزبور ، به هيات نظارت شكايت نمايد. راي هيات نظارت قطعي است

در صورتي كه اقامتگاه معترض معلوم نباشد نظر واحد ثبتي يك نوبت در روزنامه اي كه براي آگهي هاي ثبتي تعيين شده منتشر مي گردد و معترض مي تواند ظرف ده روز از تاريخ انتشار آگهي به هيات نظارت شكايت نمايد.

فصل سوم _ آثار ثبت ( ماده 21 تا 45 )

ماده 21

پس از اتمام عمليات مقدماتي ثبت ، ملك در دفتر املاك ثبت شده و سند مالكيت مطابق ثبت دفتر املاك داده مي شود.

ماده 22

همين كه ملكي مطابق قانون در دفتر املاك به ثبت رسيد دولت فقط كسي را كه ملك به اسم او ثبت شده و يا كسي كه ملك مزبور به او منتقل گرديده و اين انتقال نيز در دفتر املاك به ثبت رسيده يا اين كه ملك مزبور از مالك رسمي ارثا به او رسيده باشد مالك خواهد شناخت

در مورد ارث هم ملك وقتي در دفتر

املاك به اسم وارث ثبت مي شود كه وراثت و انحصار آنها محرز و در سهم الارث بين آنها توافق بوده و يا در صورت اختلاف ، حكم نهايي در آن باب صادر شده باشد.

تبصره

حكم نهايي عبارت از حكمي است كه به واسطه طي مراحل قانوني و يا به واسطه انقضاي مدت اعتراض و استيناف و تميز دعوايي كه حكم در آن موضوع صادر شده از دعاوي مختومه محسوب شود.

ماده 23

ثبت ملك به حقوق كساني كه در آن ملك مجراي آب يا چاه قنات ( اعم از داير و باير) دارند به هيچ عنوان و در هيچ صورت خللي وارد نمياورد.

ماده 24

پس از انقضاي مدت اعتراض ، دعواي اين كه در ضمن جريان ثبت تضييع حقي از كسي شده پذيرفته نخواهد شد ، نه به عنوان قيمت نه به هيچ عنوان ديگر ، خواه حقوقي باشد خواه جزايي .

در مورد مذكور در ماده 44 مطابق ماده 45 و در موارد مذكور در مواد 105 _ 106 _ 107 _ 109 _ 116 و 117 مطابق مقررات جزايي مذكور در باب ششم اين قانون رفتار خواهد شد.

ماده 25

حدود صلاحيت و وظايف هيات نظارت بدين قرار است

1 _ هرگاه در اجراي مقررات ماده 11 از جهت پذيرفتن تقاضاي ثبت ، اختلافي بين اشخاص و اداره ثبت واقع شود و يا اشتباهي توليد گردد و يا در تصرف اشخاص تزاحم و تعارض باشد رفع اختلاف و تعيين تكليف و يا ابطال و يا اصلاح درخواست ثبت با هيات نظارت است

2 _ هرگاه هيات نظارت تشخيص دهد كه در جريان مقدماتي ثبت املاك ، اشتباه موثر واقع

شده آن اشتباه و همچنين عمليات بعدي كه اشتباه مزبور در آن موثر بوده ابطال و جريان ثبت طبق مقررات ، تجديد يا تكميل يا اصلاح مي گردد.

3 _ هرگاه در موقع ثبت ملك و يا ثبت انتقالات بعدي صرفا به علت عدم توجه و دقت نويسنده سند مالكيت و يا دفتر املاك ، اشتباه قلمي رخ دهد وهمچنين در صورتي كه ثبت دفتر املاك مخالف يا مغاير سند رسمي يا حكم نهايي دادگاه باشد هيات نظارت پس از رسيدگي و احراز وقوع اشتباه دستوراصلاح ثبت دفتر املاك و سند مالكيت را صادر خواهد كرد.

4 _ اشتباهاتي كه قبل از ثبت ملك در جريان عمليات مقدماتي ثبت پيش آمده و موقع ثبت ملك در دفتر املاك مورد توجه قرار نگرفته بعدا اداره ثبت به آن متوجه گردد در هيات نظارت مطرح مي شود و در صورتي كه پس از رسيدگي ، وقوع اشتباه محرز و مسلم تشخيص گردد و اصلاح اشتباه به حق كسي خلل نرساند هيات نظارت دستور رفع اشتباه و اصلاح آن را صادر مي نمايد و در صورتي كه اصلاح مزبور خللي به حق كسي برساند به شخص ذينفع اخطار مي كند كه مي تواند به دادگاه مراجعه نمايد و اداره ثبت دستور رفع اشتباه يا اصلاح آن را پس از تعيين تكليف نهايي در دادگاه صادر خواهد نمود.

5 _ رسيدگي به تعارض در اسناد مالكيت كلا يا بعضا خواه نسبت به اصل ملك خواه نسبت به حدود و حقوق ارتفاقي آن با هيات نظارت است

6 _ رسيدگي و رفع اشتباهي كه در عمليات تفكيكي رخ دهد و منتج به انتقال رسمي يا ثبت دفتر املاك شود

با هيات نظارت است مشروط بر اين كه رفع اشتباه مزبور خللي به حق كسي نرساند.

7 _ هرگاه در طرز تنظيم اسناد و تطبيق مفاد آنها با قوانين ، اشكال يا اشتباهي پيش آيد رفع اشكال و اشتباه و صدور دستور لازم با هيات نظارت خواهد بود.

8 _ رسيدگي به اعتراضات اشخاص نسبت به نظريه رييس ثبت در مورد تخلفات و اشتباهات اجرايي با هيات نظارت است

تبصره 1

در مواردي كه برحسب تشخيص هيات نظارت مقرر شود كه آگهي هاي نوبتي تجديد گردد ظرف سي روز از تاريخ انتشار آگهي مجدد كه فقط يك نوبت خواهد بود معترضين حق اعتراض خواهند داشت

تبصره 2

در صورتي كه اشتباه از طرف درخواست كننده ثبت باشد هزينه تجديد عمليات مقدماتي ثبت به طريقي كه در آيين نامه تعيين خواهد شد به عهده درخواست كننده خواهد بود.

تبصره 3

رسيدگي هيات نظارت در موارد مذكور در بندهاي يك و دو اين ماده تا وقتي است كه ملك در دفتر املاك به ثبت نرسيده باشد.

تبصره 4

آراي هيات نظارت فقط در مورد بندهاي يك و پنج و هفت اين ماده بر اثر شكايت ذينفع قابل تجديدنظر در شوراي عالي ثبت خواهد بودولي مديركل ثبت به منظور ايجاد وحدت رويه در مواردي كه آراي هياتهاي نظارت متناقض و يا خلاف قانون صادر شده باشد موضوع را براي رسيدگي و اعلام نظر به شوراي عالي ثبت ارجاع مي نمايد و در صورتي كه راي هيات نظارت به موقع اجرا گذارده نشده باشد طبق نظر شوراي عالي ثبت به موقع اجرا گذارده مي شود.

در مورد ايجاد وحدت رويه نظر شوراي عالي ثبت براي هياتهاي نظارت لازم الاتباع خواهد بود.

تبصره 5

در مورد

بندهاي يك و پنج و هفت ، راي هيات نظارت براي اطلاع ذي نفع به مدت بيست روز در تابلوي اعلانات ثبت محل الصاق و سپس به موقع اجرا گذارده مي شود.

وصول شكايت از ناحيه ذي نفع چنانچه قبل از اجراي راي باشد اجراي راي را موقوف مي نمايد و رسيدگي و تعيين تكليف با شوراي عالي ثبت خواهدبود. هرگاه شوراي عالي ثبت در تجديد رسيدگي راي هيات نظارت را تاييد نمايد عمليات اجرايي تعقيب مي گردد.

ماده 25 مكرر

مرجع تجديدنظر نسبت به آراي هيات نظارت شوراي عالي ثبت خواهد بود كه داراي دو شعبه به شرح زير است ( اصلاحي مصوب 1351 )

الف _ شعبه مربوط به املاك

ب _ شعبه مربوط به اسناد

هر يك از شعب مذكور از سه نفر كه دو نفر از قضات ديوان عالي كشور به انتخاب وزير دادگستري و مسوول قسمت املاك در شعبه املاك و مسئول قسمت اسناد در شعبه اسناد تشكيل مي گردد.

ماده 26

در مورد انتقال تمام يا قسمتي از ملك ثبت شده و يا واگذاري حقي نسبت به عين آن ملك و همچنين در مورد عمري و رقبي و سكني و معاملات راجع به انتقال منافع ملك براي مدتي بيش از سه سال به ترتيب ذيل عمل خواهد شد:

سند معامله در دفتر اسناد رسمي يا دفتر معاملات غيرمنقول ثبت و خلاصه آن در دفتر املاك ذيل صورت ثبت ملك قيد مي شود و به همين طريق خلاصه كليه انتقالات در دفتر املاك به ترتيب تاريخ ، ذيل يكديگر به ثبت خواهد رسيد.

شرايط و ترتيب ثبت خلاصه انتقالات در دفتر املاك و تجديد اوراق مالكيت به موجب نظامنامه وزارت عدليه معين خواهد شد.

ماده

27

كساني كه در مورد املاك وقف و حبس و ثلث باقي بايد تقاضاي ثبت بدهند و همچنين كساني كه نسبت به ثبت اين قبيل املاك بايد عرضحال اعتراض داده و حقوق وقف و حبس و ثلث باقي را حفظ كنند به موجب نظامنامه وزارت عدليه معين خواهد شد.

ماده 28

هرگاه نسبت به اين قبيل املاك به عنوان مالكيت تقاضاي ثبت شده و متولي يا نماينده اوقافي كه به موجب نظامنامه مكلف به دادن عرضحال اعتراض و تعقيب دعوا و حفظ حقوق وقف يا حبس يا ثلث باقي است در اثر تباني به تكليف خود عمل ننمايد به مجازات خيانت در امانت محكوم خواهد شد.

در مواردي نيز كه تقاضاي ثبت ملك ديگري بدون ذكر حقوق ارتفاقي املاك وقف و حبس و ثلث باقي شده است هرگاه اشخاص مذكور در فوق در اثرتباني به تكليف خود عمل ننمايند به مجازات خائنين در امانت محكوم مي شوند.

ماده 29

مخارج راجع به ثبت املاك مذكور در فوق در صورتي كه ملك مورد تقاضا عايدات نداشته و براي امور خيريه تخصيص داده شده باشد و همچنين مخارج محاكمه اعتراض از محل مبرات مطلقه و موقوفات مجهول المصرف داده مي شود و در صورت عدم كفايت اين عايدات ، مخارج گرفته نخواهد شد.

ماده 30

در مواردي كه اداره اوقاف تقاضاي ثبت مي دهد مخارج راجع به ثبت را خود مستقيما از عايدات موقوفه مورد تقاضا وصول خواهد نمود.

براي ثبت مساجد و اماكن متبركه و مدارس قديمه و تكايا و آب انبار هاي عمومي تقاضاي ثبت از طرف متولي يا اداره اوقاف بدون اخذ حق الثبت و مخارج مقدماتي پذيرفته خواهد شد.

ماده 31

ثبت رقبه به عنوان وقفيت و

حبس ، مثبت توليت نيست

ماده 32

تقاضاي ثبت نسبت به املاك دولت به عهده ماليه محل و نسبت به املاك موسسات بلدي و خيريه بر عهده رييس موسسه و نسبت به املاك شركتها به عهده مدير شركت و در مورد املاك محجورين به عهده ولي يا قيم آنهاست

ماده 33

نسبت به املاكي كه با شرط خيار يا به عنوان قطعي با شرط نذر خارج و يا به عنوان قطعي با شرط وكالت منتقل شده است و به طور كلي نسبت به املاكي كه به عنوان صلح يا به هر عنوان ديگر با حق استرداد قبل از تاريخ اجراي اين قانون انتقال داده شده اعم از اين كه مدت خيار يا عمل به شرط و به طوركلي مدت حق استرداد منقضي شده يا نشده باشد و اعم از اين كه ملك در تصرف انتقال دهنده باشد يا در تصرف انتقال گيرنده ، حق تقاضاي ثبت باانتقال دهنده است مگر در موارد ذيل كه اظهارنامه فقط از منتقل اليه پذيرفته مي شود:

1 _ در صورتي كه ملك قبل از تاريخ اجراي اين قانون به موجب حكم نهايي به ملكيت قطعي منتقل اليه محكوم شده باشد.

2 _ در صورتي كه پس از انقضاي مدت حق استرداد ، انتقال دهنده مالكيت قطعي (بدون حق استرداد) انتقال گيرنده را كتبا تصديق كرده باشد.

3 _ در صورتي كه در تاريخ اجراي قانون مصوب 21 بهمن ماه 1308 ملك مورد معامله در تصرف انتقال گيرنده بوده و لااقل پنج سال از انقضاي موعد حق استرداد تا تاريخ مزبور گذشته باشد مشروط به دو شرط ذيل ( اصلاحي مصوب 1312)

الف _ از انقضاي موعد حق

استرداد تا تاريخ اجراي قانون بهمن ماه 1308 از طرف انتقال دهنده يا قايم مقام قانوني او به وسيله عرضحال يا اظهارنامه رسمي اعتراض به مالكيت انتقال گيرنده نشده باشد.

ب _ در صورتي كه تا تاريخ تصويب اين قانون (28 دي ماه 1312) حكم قطعي بر بي حقي انتقال گيرنده يا قائم مقام قانوني او صادر نشده باشد.

تبصره 1

كليه معاملات با حق استرداد ولو آن كه در ظاهر معامله با حق استرداد نباشد مشمول جميع مقررات راجعه به معاملات با حق استرداد خواهد بود اعم از اين كه بين متعاملين محصور بوده و يا براي تامين حق استرداد ، اشخاص ثالثي را باي نحو كان مداخله داده باشند.

تبصره 2

در مواردي كه مطابق اين ماده انتقال دهنده تقاضاي ثبت مي كند ، بايد حق انتقال گيرنده را در تقاضانامه خود قيد نمايد و اين حق در ضمن اعلان با تصريح به اسم طرف ذكر خواهد شد.

ماده 34

در مورد معاملات مذكور در ماده 33 و كليه معاملات شرطي و رهني راجع به اموال غيرمنقول در صورتي كه بدهكار ظرف مدت مقرر در سند بدهي خود را نپردازد بستانكار مي تواند وصول طلب خودرا توسط دفترخانه تنظيم كننده سند درخواست كند.

دفترخانه ، بنا به تقاضاي بستانكار ، اجراييه براي وصول طلب و اجور و خسارت ديركرد صادر خواهد كرد و به اداره ثبت ارسال خواهد داشت و بدهكار از تاريخ ابلاغ اجراييه هشت ماه مهلت خواهد داشت كه نسبت به پرداخت بدهي خود اقدام نمايد.

بدهكار مي تواند ظرف ششماه از تاريخ ابلاغ اجراييه درخواست نمايد كه ملك از طريق حراج به فروش برسد. در اين صورت اجراي ثبت يا ثبت محل پس از

انقضاي مدت ششماه به حراج ملك اقدام خواهد كرد. قبل از فروش ملك در صورت اعلام انصراف بدهكار حراج ملك موضوعا منتفي خواهدبود. مبلغ حراج بايد از كل مبلغ طلب و خسارت قانوني و حقوق و عوارض و هزينه هاي قانوني تا روز حراج شروع شود و در هر حال به كمتر از آن فروخته نخواهد شد. در صورت نبودن خريدار و همچنين در صورتي كه تقاضاي بدهكار ظرف مدت مقرر به اجرا يا ثبت محل واصل نشود پس از انقضاي هشت ماه مذكور در اين قانون ، ملك با اخذ كليه حقوق و عوارض و هزينه هاي قانوني به موجب سند انتقال رسمي به بستانكار واگذار خواهد شد.

هرگاه بستانكار قسمتي از طلب خود را دريافت كرده باشد در صورت واگذاري ملك به او بايد وجوه دريافتي را مسترد نمايد.

در مورد موسسات و شركتهاي دولتي و بانكها وجوه دريافتي از اصل طلب مسترد مي گردد.

در مورد اموال منقول اعم از اين كه اجراييه نسبت به تمام يا باقيمانده طلب صادر شده باشد هرگاه بدهكار ظرف چهارماه از تاريخ ابلاغ اجراييه نسبت به پرداخت بدهي خود اقدام ننمايد مال مورد معامله وسيله اجراي ثبت به حراج گذاشته مي شود.

هرگاه مال به قيمتي بيش از طلب مورد مطالبه و خسارت قانوني و حقوق و عوارض و هزينه هاي قانوني تا روز حراج به فروش نرود ، پس از دريافت حقوق اجرايي تمام مال مورد معامله ضمن تنظيم صورت مجلس توسط رييس اجرا تحويل بستانكار خواهد شد.

در مواردي هم كه مال يا ملكي وثيقه دين يا ضمانتي قرار داده شود برحسب آنكه مال مزبور منقول و يا غيرمنقول باشد طبق مقررات

اين قانون عمل خواهد شد.

تبصره 1

حراج اموال منقول و غيرمنقول بدون تشريفات انتشار آگهي خاص در روزنامه در مركز يا مراكز حراج به عمل ميايد. ختم عمليات حراج نبايد از دو ماه تجاوز نمايد و انجام حراج بايد در هفته آخر دو ماه مذكور باشد. نحوه اجراي حراج و نوبت آن و همچنين تشكيل مركز يا مراكز حراج به موجب آيين نامه وزارت دادگستري خواهد بود.

تبصره 2

هرگاه بعد از ابلاغ اجراييه و قبل از واگذاري مال به غير يا انتقال يا تحويل مال به بستانكار ، وقوع فوت بدهكار مستندا به مدرك رسمي اعلام شود از تاريخ فوت ، وراث نسبت به اموال منقول ، سه ماه و نسبت به اموال غيرمنقول ، ششماه مهلت خواهند داشت كه نسبت به پرداخت بدهي مورث اقدام نمايند.

در هر مورد كه مهلت استفاده از حق استرداد بيش از مهلت هاي مذكور فوق باشد بايد همان مهلت بيشتر ، رعايت و احتساب شود.

تبصره 3

در كليه اسناد رسمي بايستي اقامتگاه متعاملين به طور وضوح در سند قيد شود.

اقامتگاه متعاملين همان است كه در سند قيد شده و مادام كه تغيير اقامتگاه خود را قبل از صدور اجراييه به دفترخانه و قبل از ابلاغ به اجرا با نشاني صحيح و ذكر شماره پلاك محل اقامت اعم از خانه و مهمانخانه و غيره كه بتوان اجراييه را به آنجا ابلاغ كرد اطلاع ندهند ، كليه برگ ها و اخطاريه هاي اجرايي به محلي كه در سند قيد شده ابلاغ مي شود و متعهد نمي تواند به عذر عدم اطلاع متعذر گردد.

دفاتر اسناد رسمي مكلفند پس از صدور اجراييه مراتب را به آخرين نشاني متعهد

از طريق پست سفارشي به او اطلاع دهند و برگ اجراييه را به ضميمه قبض پست سفارشي جهت ابلاغ اجراييه و عمليات اجرايي به ثبت محل ارسال دارند.

هرگاه محل اقامت متعهد در سند قيد نشده و يا به جهات ديگر احراز محل اقامت ميسر نباشد ، ثبت محل موضوع اجراييه را به طور اختصار يك نوبت در يكي از جرايد كثيرالانتشار محل يا نزديكتر به محل آگهي خواهد نمود.

طرز ابلاغ برگ اجرايي و همچنين ترتيب انتشار آگهي به موجب آيين نامه وزارت دادگستري خواهد بود.

تبصره 4

در مورد معاملات مذكور در ماده 33 و معاملات رهني زيان ديركرد از تاريخ انقضاي سند و در مورد رهن تصرف از زمان تخليه و تحويل تعلق خواهد گرفت و در مورد ساير ديون و معاملات استقراضي موجل كه تعلق زيان ديركرد در سند شرط نشده باشد و همچنين ديون عندالمطالبه ، تعلق زيان ديركرد مشروط به تقديم دادخواست يا اظهارنامه و يا صدور اجراييه مي باشد و از تاريخ تقديم دادخواست يا ابلاغ اظهارنامه يا ابلاغ برگ اجرايي محسوب مي شود ، ولي به طوركلي زيان ديركرد در صورتي تعلق مي گيرد كه وجه التزامي بين طرفين در ضمن معامله اصلي يا ضمن هر نوع قرارداد و معامله ديگري به طوري كه التزام مزبور راجع به معامله اصلي باشد مقرر نشده و بدهكار در صورت ديركرد به طور مستقيم به تاديه آن ملزم نگرديده باشد.

تبصره 5

هر قراري كه در اسناد استقراضي به صورت وجه التزام يا طرق ديگر گذارده شود كه موجب شود خسارت ديركرد بيش از صدي دوازده باشد نسبت به مازاد ، غيرقانوني و بلااثر است در صورتي كه در

سند بهره يا اجوري كمتر از 12% قيد شده باشد خسارات ديركرد به همان ميزان اخذ خواهدشد.

تبصره 6

در مورد معاملات رهني بستانكار مي تواند از رهن اعراض نمايد. در صورت اعراض ، مورد رهن آزاد و عمليات اجرايي براساس اسناد ذمه خواهد بود.

تبصره 7

در مواردي كه مال بدهكار براي استيفاي طلب بستانكار معرفي مي شود ، پس از بازداشت و ارزيابي و قطعيت بهاي ارزيابي هرگاه بدهكارظرف 2 ماه از تاريخ قطعيت ارزيابي بدهي خود را نپردازد ، با دريافت حقوق اجرايي مال به بستانكار در قبال تمام يا بعض طلب او واگذار مي شود.

ترتيب معرفي و بازداشت و ارزيابي و نحوه واگذاري مال و همچنين در صورتي كه ارزش مال معرفي شده بيش از تمام طلب بستانكار و حقوق اجرايي باشد چگونگي واگذاري تمام يا بعض آن به موجب آيين نامه وزارت دادگستري تعيين خواهد شد.

تبصره 8

هرگاه بدهكار يا قايم مقام قانوني او در نيمه اول مهلت هايي كه براي استفاده از حق استرداد در اين قانون مقرر شده با بستانكار معامله خود را مستقيما ختم و نصف نيم عشر اجرايي را بپردازد و يا كليه ديون و خسارت قانوني بستانكار و نصف نيم عشر اجرايي را در صندوق ثبت توديع نمايد اجراييه مختوم مي گردد و در صورتي كه ظرف مهلت مزبور نصف نيم عشر اجرايي كلا يا بعضا پرداخت نشود تمام آن دريافت خواهد شد.

تبصره 9

در مورد وام هاي مربوط به طرحهاي صنعتي و معدني ، بانك وام دهنده مي تواند ظرف ششماه از تاريخ ابلاغ اجراييه تقاضاي حراج مال مورد رهن يا وثيقه را بنمايد ، خواه بدهكار تقاضاي حراج كرده يا نكرده باشد. پس از انقضاي

مدت مذكور مال از طريق حراج به فروش مي رسد. حراج بايد به ميزان كل مبلغ طلب و خسارت و حقوق و عوارض و هزينه هاي قانوني تا روز حراج شروع شود. در صورتي كه خريداري نباشد ، يكبار ديگر حراج تجديدو بهاي مال به وسيله ارزياب ، ارزيابي و پس از قطعيت بهاي ارزيابي ، حراج برمبناي آن شروع مي گردد. ترتيب انتخاب ارزياب همچنين نحوه ارزيابي طبق آيين نامه اي خواهد بود كه بنا به پيشنهاد وزارت صنايع و معادن و وزارت دادگستري و بانك مركزي ايران به تصويب كميسيون هاي دادگستري و صنايع و معادن مجلسين خواهد رسيد.

هرگاه بهاي ارزيابي بيش از كل طلب و خسارت و هزينه هاي قانوني تا روز حراج باشد ، حراج از كل طلب و خسارت و هزينه هاي قانوني تا روز حراج شروع مي شود و اگر ارزيابي كمتر از ميزان كل طلب باشد ، بانك مي تواند تا تعيين نتيجه قطعي حراج ، درخواست بازداشت ساير اموال مديون را تا ميزان باقيمانده طلب بنمايد.

در هر حال هرگاه مال مورد رهن يا وثيقه در حراج بار دوم به فروش نرسد پس از اخذ كليه حقوق و عوارض و هزينه هاي قانوني ، مال مزبور به مبلغ شروع حراج به موجب سند رسمي به بانك واگذار مي شود. هرگاه مبلغي از طلب بانك باقي مانده باشد از ساير اموال مديون تا ميزان باقيمانده طلب بانك ارزيابي و پس از قطعيت بهاي ارزيابي از طريق حراج به شرح مذكور فوق استيفاي طلب بانك خواهد شد. بانك مي تواند نظير ساير مرتهنين با استفاده ازحق مقرر در تبصره 6 از رهن اعراض نموده اموال مديون را اعم

از مورد رهن و غير آن براي استيفاي طلب خود معرفي نمايد. در اين صورت نيز اموال به شرح فوق از طريق حراج به فروش رسيده يا به بانك واگذار خواهد شد. احراز تخصيص وام به طرح صنعتي يا معدني طبق ضوابطي خواهد بود كه به پيشنهاد بانك مركزي ايران و تصويب شوراي پول و اعتبار تعيين مي گردد و منوط به قيد آن در سند رسمي مربوط به اخذ وام خواهد بود.

ماده 34 مكرر

در كليه معاملات مذكور در ماده 34 اين قانون بدهكار مي تواند با توديع كليه بدهي خود اعم از اصل و اجور و خسارت قانوني و حقوق اجرايي نزد سردفتر اسناد رسمي تنظيم كننده سند ، مورد معامله را آزاد و آن را با ديگري معامله نمايد يا كليه بدهي خود را در صندوق ثبت يا هر مرجع ديگري كه اداره ثبت تعيين مي نمايد توديع و با تسليم مدرك توديعي به دفترخانه تنظيم كننده سند ، موجبات فسخ و فك سند را فراهم كند.

دفاتر اسناد رسمي مكلفند وجوه اماني مذكور را بلافاصله و در صورت انقضاي وقت اداري در اولين وقت اداري بعد به صندوق ثبت تحويل نمايند.

هر بستانكاري كه حق درخواست بازداشت اموال بدهكار را دارد نيز مي تواند كليه بدهي موضوع سند به بستانكار ديگر و نيز حقوق دولت را پرداخت ويا در صندوق ثبت و يا هر مرجع ديگري كه اداره ثبت تعيين مي نمايد توديع و تقاضاي استيفاي حقوق خود را از اداره ثبت بنمايد. هرگاه مدت سند باقي باشد بايد حق بستانكار تا آخر مدت رعايت شود.

در صورت صدور اجراييه گواهي اداره اجرا در مورد بلامانع بودن فك و فسخ معامله

يا انجام معامله نيز ضروري خواهد بود.

در كليه موارد مذكور فوق هرگاه منافع مال مورد معامله حق سكني يا حقوق ديگري بوده و به بستانكار منتقل شده باشد ، بايد حق نامبرده تا آخر مدت مذكور در سند رعايت شود.

تبصره 1

انتقال قهري حق استرداد به وراث بدهكار موجب تجزيه مورد معامله نخواهد بود.

هرگاه قبل از صدور اجراييه يا قبل از خاتمه عمليات اجرايي كليه بدهي و خسارت قانوني و حق اجرا در صورت صدور اجراييه از ناحيه احد از وراث مديون در صندوق ثبت يا مرجع ديگري كه اداره ثبت تعيين نمايد توديع شود مال مورد معامله در وثيقه وارث مزبور قرار مي گيرد. در اين مورد هرگاه هريك از وراث به نسبت سهم الارث ، بدهي خود را به وارث مزبور بپردازد به همان نسبت از مورد وثيقه به نفع او آزاد خواهد شد.

ترتيب و نحوه وصول طلب وارث پرداخت كننده دين از ساير وراث به موجب آيين نامه وزارت دادگستري خواهد بود.

تبصره 2

عمليات اجرايي با صدور سند انتقال يا تحويل مال منقول يا پرداخت طلب بستانكار و اجراي تعهد بدهكار مختومه خواهد بود. درصورتي كه مال از طريق حراج به فروش برسد ختم عمليات اجرايي تاريخ تنظيم صورت مجلس حراج مي باشد.

تبصره 3

نحوه توقيف حق بدهكار نسبت به مازاد مورد وثيقه و طرز استيفاي حقوق توقيف كننده به موجب آيين نامه وزارت دادگستري خواهد بود.

تبصره 4

كليه اسناد تنظيمي و اجراييه هاي صادر قبل از اجراي اين قانون تابع مقررات زمان تنظيم سند خواهد بود.

ماده 35

محاكم عدليه در هيچ مورد نسبت به وجه التزام مقرر در معاملات مذكور در ماده 33 و معاملات استقراضي بيش از

صدي پانزده در سال به نسبت مدت تاخير حكم نداده و ادارات ثبت بيش از صدي دوازده در سال ورقه لازم الاجرا صادر نخواهند كرد.

ماده 36

خسارت تاخير تاديه در صورتي كه در محاكم عدليه مورد مطالبه واقع نشود

مشمول مواد 42 و 44 قانون تسريع محاكمات خواهد بود و در صورتي كه به وسيله اداره ثبت مأخوذ شود از قرار صدي دوازده در سال بوده و تمام آن به طلبكار داده مي شود. وجه التزام در صورتي كه در محاكم عدليه مورد مطالبه واقع شود و بيش از صدي ده باشد مازاد از صدي ده تا صدي پانزده نيزمشمول مواد 42 و 44 قانون تسريع محاكمات است و چنانچه صدي ده يا كمتر باشد تمام آن به محكوم له داده خواهد شد و هرگاه وجه التزام به وسيله اداره ثبت مأخوذ شود منتهي از قرار صدي دوازده در سال است كه تماما به طلبكار داده مي شود.

ماده 37

نسبت به معاملات مذكور در ماده 33 كه قبل از تاريخ اجراي اين قانون و پس از ثبت ملك واقع شده مقررات ماده 34 لازم الرعايه خواهد بود.

ماده 38

در موضوع انتقالات مذكور در ماده 33 كه قبل از تاريخ اجراي اين قانون واقع شده محاكم مكلفند در مواردي كه مطابق ماده مزبور حق تقاضاي ثبت به انتقال دهنده داده شده ، برطبق ماده 34 حكم به رد اصل و اجور و غيره داده و در مواردي كه حق تقاضاي ثبت به انتقال گيرنده داده شده است ، حكم به مالكيت انتقال گيرنده بدهند اعم از اين كه نسبت به ملك مورد معامله تقاضاي ثبت شده يا نشده باشد.

نسبت به معاملات مذكوره در

ماده 33 كه پس از تاريخ اجراي اين قانون واقع شود ، محاكم و ادارات ثبت مكلفند مدلول ماده 34 را به موقع اجرا گذارند

ماده 39

حقوقي كه در مواد 33 و 34 و 37 و 38 براي انتقال دهنده مقرر است قبل از انقضاي مدت حق استرداد قابل اسقاط نيست هر قرارداد مخالف اين ترتيب باطل و كان لم يكن خواهد بود ، خواه قبل از اين قانون باشد ، خواه بعد و اعم از اين كه به موجب سند رسمي باشد يا غيررسمي

ماده 40

تخلف قضات و مأمورين دولت از مقررات مواد 33 _ 34 _ 35 _ 36 _ 37 _ 38 و 39 مستلزم مجازات انتظامي از درجه 4 به بالاست

ماده 41

در صورتي كه در اثناي مدت عمليات مقدماتي ، تقاضا كننده ثبت ، مورد تقاضا را كلا يا بعضا به ديگري منتقل كند ، انتقال دهنده مكلف است تا ده روز از تاريخ انتقال شخصا يا به توسط وكيل ثابت الوكاله در اداره ثبت اسناد حاضر و معامله خود را كتبا اطلاع دهد (اصلاحي مصوب 7/5/1312) .

ماده 42

هرگاه مورد انتقال ملكي باشد كه نسبت به آن عرضحال اعتراضي داده شده است ، انتقال دهنده مكلف است در حين انتقال ، انتقال گيرنده را ازوجود معترض و در ظرف ده روز از تاريخ انتقال ، معترض را از وقوع انتقال و اسم انتقال گيرنده به وسيله اظهارنامه رسمي مسبوق نمايد و اگر انتقال دهنده در حين انتقال از اعتراضي كه شده است رسما مطلع نبوده و يا عرضحال اعتراض بعد از انتقال داده شود ، انتقال دهنده مكلف است در ظرف ده روز

از تاريخ اطلاع رسمي ، معترض را به وسيله اظهارنامه رسمي از وقوع انتقال و اسم منتقل اليه و انتقال گيرنده را در همان مدت و به همان طريق ازوقوع اعتراض مسبوق كند. منتقل اليه به محض ابلاغ اظهارنامه در مقابل معترض ، قائم مقام انتقال دهنده شده و دعوا بدون تجديد عرض حال به طرفيتاو جريان خواهد يافت انتقال دهنده اي كه مطابق مقررات فوق عمل ننمايد مسوول هر ضرر و خسارتي خواهد بود كه از تخلف او بر انتقال گيرنده و يا معترض وارد گردد و مادام كه ضرر و خسارت مزبور را جبران نكرده است به تقاضاي انتقال گيرنده يا معترض توقيف خواهد شد.

تبصره

هرگاه معترض حقوق ادعاييه خود را به ديگري انتقال دهد آن شخص بدون تجديد عرضحال قائم مقام او شده و از مواعدي كه براي معترض درتاريخ انتقال باقي است استفاده خواهد كرد.

ماده 43

هرگاه انتقال ، به موجب سند عادي بوده و انتقال دهنده معامله خود را به اداره ثبت اطلاع نداد ، چنانچه مدت اعتراض باقي است ، منتقل اليه مطابق مقررات عرضحال مي دهد و چنانچه مدت منقضي شده ، منتقل اليه مي تواند به وسيله اظهارنامه به انتقال دهنده اخطار نمايد ، هرگاه مشاراليه معامله را در ظرف مدت 10 روز از تاريخ اخطاريه تصديق نمود ملك به نام انتقال گيرنده ثبت والا ملك به نام انتقال دهنده ثبت و انتقال گيرنده به موجب ماده 105 و 114 مي تواند انتقال دهنده را تعقيب نمايد.

هرگاه انتقال به موجب سند عادي بوده و انتقال دهنده مطابق ماده 41 عمل نمايد و يا انتقال به موجب سند رسمي باشد به ترتيب ذيل عمل خواهد شد:

اگر اعلانات نوبتي منتشر

نشده ، ملك به اسم انتقال گيرنده اعلان مي شود و اگر اعلانات در جريان باشد بقيه اعلانات به نام انتقال گيرنده با قيد انتقال اصلاح مي شود و اگر رجوع به اداره ثبت بعد از اتمام اعلانات باشد ملك به اسم انتقال گيرنده به ثبت خواهد رسيد.

اگر معلوم شود سند رسمي انتقال مجعول بوده ، مرتكب به 5 تا 15 سال حبس با اعمال شاقه محكوم و به علاوه مفاد ماده 114 درباره او مجري خواهدشد.

ماده 44

هرگاه كسي كه نسبت به ملك مورد ثبت اقامه دعوا كرده ، قبل از انقضاي موعدهاي مقرر در مواد 17 _ 18 و 19 فوت كرده يا مجنون يا محجور شود ، مستدعي ثبت مكلف است مراتب را به اداره ثبت و پاركه بدايت صلاحيتدار كتبا اطلاع داده و پس از معين شدن قائم مقام قانوني ، به او از طريق محكمه مربوطه اخطار نمايد كه مشاراليه در ظرف 60 روز از تاريخ ابلاغ اخطاريه ، دعوا را تعقيب كند.

هرگاه قائم مقام قانوني در مدت مقرر دعوا را تعقيب نكرد محكمه قرار اسقاط دعوا را صادر مي كند. اين قرار فقط قابل استيناف است

ماده 45

اگر به واسطه عدم اقدام در مورد مواد 17 _ 18 و 19 ملكي به ثبت رسيده و بعد معلوم شود عدم تعقيب يا عدم ابراز تصديق به علت فوت يا جنون يا حجر طرف دعوا با مستدعي ثبت بوده و اخطار مذكور در ماده فوق هم با اين كه مستدعي ثبت به فوت يا جنون يا حجر ، عالم بوده به عمل نيامده است ، قائم مقام قانوني متوفي و يا مجنون و يا محجور مي تواند

در ظرف پنج سال از بابت قيمت ملك و اجور و خسارات در محكمه حقوق به وسيله عرضحال جديد بر عليه مستدعي ثبت اقامه دعوا نمايد. مبدأ پنج سال مذكور فوق در مورد وراث كبير و وراثي كه ولي خاص (پدر يا جد پدري يا وصي منصوب مسلم الوصايه دارند از تاريخ فوت و در غير اين موارد از تاريخ تعيين قيم يا مدير تصفيه محسوب مي شود. در مورد اين ماده چنانچه مستدعي ثبت محكوم گردد و ملك را قبلا به ديگري انتقال داده و در موقع اجراي حكم مفلس باشد و ثابت شود براي فرار از اداي حق طرف خود را مفلس كرده ، به حبس تاديبي از يك سال تا دو سال محكوم خواهد شد. تعقيب جزايي در اين مورد منوط به شكايت مدعي خصوصي است و با استرداد شكايت ، تعقيب موقوف مي شود.

باب سوم _ ثبت اسناد
فصل اول _ مواد عمومي ( ماده 46 تا 69 )

ماده 46

ثبت اسناد ، اختياري است مگر در موارد ذيل

كليه عقود و معاملات راجع به عين يا منافع املاكي كه قبلا در دفتر املاك ثبت شده باشد.

كليه معاملات راجع به حقوقي كه قبلا در دفتر املاك ثبت شده است

ماده 47

در نقاطي كه اداره ثبت اسناد و املاك و دفاتر اسناد رسمي موجود بوده و وزارت عدليه مقتضي بداند ثبت اسناد ذيل اجباري است

1 _ كليه عقود و معاملات راجعه به عين يا منافع اموال غيرمنقوله كه در دفتر املاك ثبت نشده

2 _ صلح نامه و هبه نامه و شركت نامه

ماده 48

سندي كه مطابق مواد فوق بايد به ثبت برسد و به ثبت نرسيده در هيچ يك از ادارات و محاكم پذيرفته نخواهد شد.

ماده 49

وظايف

مسئولين دفاتر از قرار ذيل است

1 _ ثبت كردن اسناد مطابق مقررات قانون

2 _ دادن سواد مصدق از اسناد ثبت شده به اشخاصي كه مطابق مقررات حق گرفتن سواد دارند.

3 _ تصديق صحت امضا.

4 _ قبول و حفظ اسنادي كه امانت مي گذارند.

ماده 50

هرگاه مسئول دفتر در هويت متعاملين يا طرفي كه تعهد مي كند ترديد داشته باشد بايد دو نفر از اشخاص معروف و معتمد حضورا هويت آنان را تصديق نموده و مسئول دفتر مراتب را در دفتر ثبت و به امضاي شهود رسانيده و اين نكته را در خود اسناد قيد نمايد.

ماده 51

در مورد ماده فوق شاهدي كه يك طرف از اصحاب معامله را معرفي مي نمايد ، نمي تواند معرف طرف ديگر باشد.

ماده 52

وقتي كه مسئول دفتر نتواند به وسيله شهود معروف و معتمد هويت اشخاص را معين كند بايد از ثبت نمودن سند امتناع نمايد.

ماده 53

مسئول دفتر نمي تواند اسنادي را كه به منفعت خود يا كساني كه در تحت ولايت يا وصايت يا قيمومت او واقعند يا با او قرابت نسبي تا درجه چهارم يا سببي تا درجه سوم دارند و يا در خدمت او هستند ، ثبت نمايد.

ماده 54

در مواقعي كه مسئول دفتر به واسطه مرض و امثال آن از انجام وظيفه معذور است عمل ثبت به عهده مسئول دفتر ديگري كه در آن حوزه مأموريت دارد واگذار خواهد شد. در مورد ماده 53 اگر مسئول دفتر منحصر به فرد باشد مشاراليه با حضور امين صلح و مدعي العموم محل يا نماينده او سند را ثبت خواهد كرد.

ماده 55

مسئول دفتر بايد نمره و تاريخ ثبت را با تعيين دفتري كه سند در

آن ثبت شده ، در روي هر سندي كه ثبت مي شود قيد كرده و به امضاي خود ممضي و به مهر دايره ثبت برساند.

ماده 56

اسناد بايد حرف به حرف از اول تا آخر متن و حاشيه سجل و ظهر ثبت شود.

ماده 57

مسئول دفتر نبايد معاملات اشخاصي را كه مجنون يا غيررشيد يا به نحوي ديگر از انحاي قانوني ممنوع از تصرف هستند ثبت نمايد مگر اين كه معامله به وسيله قائم مقام قانوني اشخاص مزبور واقع شود.

ماده 58

شهود بايد موثق باشند ، علاوه بر اين ورقه هويت (سجل احوال خود را ارايه دهند.

ماده 59

شهادت اشخاص ذيل پذيرفته نخواهد شد:

1 _ غيررشيد يا محجور.

2 _ كور يا گنگ

3 _ اشخاص ذينفع در معامله

4 _ خدمه مسئول دفتر.

5 _ خدمه اصحاب معامله

ماده 60

مسئول دفتر ثبت نبايد اسناد راجع به معاملاتي را كه مدلول آن مخالفت صريح با قوانين موضوعه مملكتي داشته باشد ثبت نمايد.

ماده 61

هرگاه طرفين معامله يا شهود ، زبان فارسي را ندانند و مسئول دفتر نيز زبان آنها را نداند اظهارات آنها به وسيله مترجم رسمي ترجمه خواهدشد.

ترتيب تعيين مترجمين رسمي و ميزان حقي كه براي ترجمه و تصديق ترجمه و سوادبرداري از نقشه و تصديق صحت سواد نقشه اخذ مي شود به موجب نظامنامه از طرف وزارت عدليه معين خواهد شد.

ماده 62

تراشيدن و پاك كردن و الحاق كردن به هر نحوي از انحاء در دفاتر ثبت اسناد و املاك ممنوع است كليه الحاقات و آنچه كه به جاي كلمات تراشيده و يا در محل پاك شده نوشته مي شود از درجه اعتبار ساقط خواهد بود.

ماده 63

طرفين معامله يا وكلاي آنها بايد ثبت سند

را ملاحظه نموده و مطابقت آن ثبت با اصل سند به توسط مشاراليهم و مسئول دفتر ثبت تصديق گردد.

در مورد اسنادي كه فقط براي يك طرف ايجاد تعهد مي نمايد تصديق و امضاي طرف متعهد كافي خواهد بود.

ماده 64

در صورتي كه طرفين معامله و يا يكي از آنها كور يا كر و گنگ و بي سواد باشند علاوه بر معرفين هر يك از اشخاص مزبوره بايد به معيت خود يك نفر از معتمدين خود را حاضر نمايند كه در موقع قرائت ثبت و امضاي آن حضور به هم رسانند مگر اين كه بين خود معرفين كسي باشد كه طرف اعتماد آنهاست معتمد مزبور در مورد اشخاص كر و گنگ بايد از جمله اشخاصي باشد كه بتواند به آنها به اشاره مطلب را بفهماند. در مورد اين ماده ، مراتب در سندي كه ثبت مي شود و در ستون ملاحظات دفتر بايد قيد گردد.

تبصره

ملغي شده

ماده 65

امضاي ثبت سند پس از قرائت آن به توسط طرفين معامله يا وكلاي آنها ، دليل رضايت آنها خواهد بود.

ماده 66

در موقعي كه معامله راجع به اشخاص بي سواد است علاوه بر معرفين ، حضور يك نفر مطلع با سواد نيز كه طرف اعتماد شخص بي سواد باشد لازم است مگر در صورتي كه بين خود معرفين شخص باسوادي باشد كه طرف اعتماد شخص بي سواد است

ماده 67

ثبت سند بايد براي شخص بي سواد قرائت شده و اين قرائت و همچنين رضايت مشاراليه بايد در دفتر ثبت قيد و از طرف معتمد امضا گردد. معامله كننده بي سواد نيز بايد علامت انگشت خود را ذيل ثبت سند بگذارد.

ماده 68

هرگاه سندي به واسطه

تقصير يا غفلت مسئول دفتر از اعتبار افتاده باشد مسئول مذكور بايد علاوه بر مجازاتهاي مقرر از عهده كليه خسارات وارده نيز برآيد.

ماده 69

هرگاه برطبق شرايط مقرر بين طرفين و با اطلاع مراجع ثبت احد متعاملين ، معامله را فسخ و يا متعهدي تعهد خود را انجام دهد و طرف مقابل حاضر نبوده يا نشود ، مراجع مزبور پس از ملاحظه قبض صندوق اداره ثبت حاكي از وديعه گذاردن مورد معامله ، در صورتي كه عبارت از وجه نقد يا مال منقول ديگر باشد و پس از تامين حقوق طرف مقابل در غير اين صورت مراتب را در دفتر قيد و به طرف اخطار مي نمايد كه حق خود را اخذ و براي باطل نمودن ثبت حاضر گردد.

فصل دوم _ آثار ثبت اسناد ( ماده 70 تا 74 )

ماده 70

سندي كه مطابق قوانين به ثبت رسيده رسمي است و تمام محتويات و امضاهاي مندرجه در آن معتبر خواهد بود مگر اين كه مجعوليت آن سند ثابت شود.

انكار مندرجات اسناد رسمي راجع به اخذ تمام يا قسمتي از وجه يا مال و يا تعهد به تاديه وجه يا تسليم مال مسموع نيست مأمورين قضايي يا اداري كه از راه حقوقي يا جزايي انكار فوق را مورد رسيدگي قرار داده و يا به نحوي از انحاء مندرجات سند رسمي را در خصوص رسيد وجه يا مال يا تعهد به تاديه وجه يا تسليم مال معتبر ندانند به شش ماه تا يكسال انفصال موقت محكوم خواهند شد.( اصلاحي مصوب 1312 (

تبصره

هرگاه كسي كه به موجب سند رسمي اقرار به اخذ وجه يا مالي كرده يا تاديه وجه يا تسليم مالي را تعهد نموده ، مدعي شود كه اقرار

يا تعهد او در مقابل سند رسمي يا عادي يا حواله يا برات يا چك يا ، فته طلبي بوده است كه طرف معامله به او داده و آن تعهد انجام نشده و يا حواله يا برات يا چك يا سفته طلب پرداخت نگرديده است اين دعوا قابل رسيدگي خواهد بود.

ماده 71

اسناد ثبت شده در قسمت راجع به معاملات و تعهدات مندرجه در آنها نسبت به طرفين و يا طرفي كه تعهد كرده و كليه اشخاصي كه قائم مقام قانوني آنان محسوب مي شوند رسميت و اعتبار خواهند داشت

ماده 72

كليه معاملات راجعه به اموال غيرمنقوله كه برطبق مقررات راجعه به ثبت املاك ثبت شده است نسبت به طرفين معامله و قائم مقام قانوني آنها و اشخاص ثالث داراي اعتبار كامل و رسميت خواهد بود.

ماده 73

قضات و مأمورين ديگر دولتي كه از اعتباردادن به اسناد ثبت شده استنكاف نمايند در محكمه انتظامي يا اداري تعقيب مي شوند و در صورتي كه اين تقصير قضات يا مأمورين بدون جهت قانوني باشد و به همين جهت ، ضرر مسلم نسبت به صاحبان اسناد رسمي متوجه شود محكمه انتظامي يا اداري علاوه بر مجازات اداري ، آنها را به جبران خسارات وارده نيز محكوم خواهد نمود.

ماده 74

سوادي كه مطابقت آن با ثبت دفتر تصديق شده است به منزله اصل سند خواهد بود مگر در صورت اثبات عدم مطابقت سواد با ثبت

فصل سوم _ در امانت اسناد ( ماده 75 تا 80 )

ماده 75

هركس بخواهد سند خود را در اداره ثبت اسناد امانت بگذارد ، بايد آن را در پاكت و يا لفاف ديگري كه لاك و مهر شده باشد گذاشته و شخصا روي پاكت ، تاريخ تسليم امانت را با

تمام حروف در حضور مسئول دفتر قيد كند و در صورتي كه نتواند بنويسد بايد دو نفر شاهد ، تاريخ مزبور را روي لفافه يا پاكت نوشته امضا و مهر كنند.

ماده 76

مسئول دفتر پس از تصديق تاريخ تسليم ، نمره ترتيبي امانت را تعيين نموده و پاكت يا لفافه را به مهر اداره ثبت اسناد رسانيده و در دفتر مخصوصي همان نمره ترتيبي را كه اتخاذ كرده به اسم امانت گذار و تاريخ امانت و اسامي شهود ، اگر باشند ، قيد مي كند و به مهر و امضاي امانتگذار وشهود نيز خواهد رسانيد.

ماده 77

اشخاصي كه سند خود را امانت مي گذارند مي توانند قبل از آن كه آنها را در پاكت و يا لفافه ديگري گذارده مهر كنند تقاضاي سواد بنمايند ، دراين صورت مسئول دفتر سواد مصدق خواهد داد ولي بايد در روي سواد مزبور قيد شود كه اين سواد مطابق با اصلي است كه در اداره ثبت اسناد و املاك امانت گذاشته شده و به هيچ وجه رسميت ندارد ، مگر اين كه ( آن سند قبلا مطابق مقررات قانون ثبت شده باشد ، در اين صورت دايره ثبت اسناد واملاك مي تواند سواد مصدق سند را به طوري كه در اين قانون مقرر است بدهد.

ماده 78

در موقع امانت گذاشتن اسناد ، مسئول دفتر بايد كليه مشخصات و مميزات پاكت يا لفافه امانتي را در ستون مخصوص دفتر قيد نموده و به امضاي خود و امانت گذار و شهود ممضي دارد و پس از آن ، رسيدي كه مشتمل بر نمره و مشخصات پاكت يا لفافه امانت است به امانت گذار بدهد.

ماده 79

استرداد اسناد امانتي به

اين ترتيب به عمل مي آيد كه در ستون ملاحظات دفتر امانت و در مقابل ثبتي كه از امانت سند به عمل آمده شخصي كه سند را پس مي گيرد با حضور دو نفر شاهد رسيد نوشته و آن را امضا مي نمايد.

ماده 80

تاريخ استرداد بايد در ذيل رسيد با تمام حروف قيد شود و همچنين اسم مسئول دفتر و مبلغ حق الحفاظه كه اخذ مي شود درج خواهد شد.

باب چهارم _ دفاتر اسناد رسمي ( ماده 81 تا 91 )

ماده 81

در نقاطي كه وزارت عدليه مقتضي بداند براي تنظيم اسناد رسمي ( دفاتر رسمي ) به عده كافي معين خواهد كرد.

هر دفتر رسمي اسناد مركب است از يك نفر صاحب دفتر و لااقل يك نفر نماينده اداره ثبت اسناد.

ماده 82

هيچ دفتري را نمي توان رسميت داد مگر اين كه صاحب آن در ضمن تقاضانامه خود تبعيت از قوانين و نظامات وزارت عدليه را راجع به ثبت اسناد تعهد نمايد.

ماده 83

حوزه صلاحيت هر يك از دفاتر اسناد رسمي به موجب نظامنامه هاي وزارت عدليه معين خواهد شد.

ماده 84

نماينده اي كه از طرف اداره كل ثبت اسناد و املاك براي هر دفتري تعيين مي شود بايد در اوقات كار در دفتر اسناد رسمي حاضر باشد تا هرمعامله و تعهدي ( را ) كه واقع مي شود پس از ثبت در دفتر صاحب دفتر، در دفتر خود ثبت نمايد. در هر يك از اين دو دفتر بايد نمره صفحه دفتر ديگري كه سند در آن ثبت شده است قيد گردد.

ماده 85

هرگاه دفتر اسناد رسمي كه بايد با رعايت ماده 82 معين شود در محضر يكي از مجتهدين جامع الشرايط باشد، حضور نماينده (به شرط اجازه وزارت عدليه ) در دفتر لازم نبوده و سندي

كه مطابق مقررات از دفتر صادر شده و به اداره ثبت صدور آن از ناحيه صاحب دفتر مسلم باشد در دفتر اداره به ثبت خواهد رسيد.

ماده 86

در صورتي كه تقاضاي ثبت سندي بشود تحصيل اطمينان از هويت متعاملين يا طرفي كه تعهد كرده به عهده صاحب دفتر است و اگر مشاراليه شخصا آنها را نشناسد بايد بر طبق مواد اين قانون رفتار نمايد و در صورت تخلف مشمول ماده 102 اين قانون خواهد بود.

ماده 87

شهود و معرفين و اصحاب معامله بايد دفتر صاحب دفتر را مطابق مواد 50 و 63 اين قانون امضا نمايند. ولي در دفتر ثبت نماينده ، فقط امضا اصحاب معامله كافي خواهد بود.

ماده 88

در مورد املاكي كه مطابق اين قانون به ثبت نرسيده دفاتر اسناد رسمي و همچنين دواير ثبت اسناد و املاك (در دفتر مخصوص مي توانند هرنوع معامله و تعهد و نقل و انتقال را راجع به عين غيرمنقول يا منافع آن ثبت نمايند ولي اين قبيل اسناد فقط نسبت به طرفين يا طرفي كه تعهد كرده و قائم مقام قانوني آنها رسميت خواهد داشت

ماده 89

از درآمد حاصل از حق الثبت صاحبان دفتر و دفتريارها به ترتيب زير سهم خواهند برد :

تا ششصد ريال در ماه نصف . از ششصد و يك ريال تا چهار هزار ريال نسبت به مازاد ششصد ريال يك پنجم از چهار هزار و يك ريال تا ده هزار ريال نسبت به مازاد از چهارهزار ريال يك دهم و از ده هزار و يك ريال تا بيست هزار ريال نسبت به مازاد از ده هزار ريال يك بيستم

ماده 90

عايدات حاصله از حق الثبت دفاتر اسناد

رسمي پس از پرداخت سهم صاحبان دفاتر، جز عايدات عمومي محسوب و تسليم خزانه خواهدشد.

ماده 91

به استثناي مواردي كه براي دفاتر اسناد رسمي مطابق اين قانون ترتيب خاصي معين شده مقررات اين قانون در دفاتر اسناد رسمي نيز لازم الرعايه و اعتبار اسناد ثبت شده در دفاتر رسمي همان است كه در ماده 70 و 71 مقرر شده است

باب پنجم _ اجراي مفاد اسناد رسمي ( ماده 92 تا 99 )

باب پنجم _ اجراي مفاد اسناد رسمي ( ماده 92 تا 99 )

باب پنجم _ اجراي مفاد اسناد رسمي ( ماده 92 تا 99 )

باب پنجم _ اجراي مفاد اسناد رسمي

ماده 92 _ مدلول كليه اسناد رسمي راجع به ديون و ساير اموال منقول بدون احتياج حكمي از محاكم عدليه لازم الاجرا است مگر در مورد تسليم عين منقولي كه شخص ثالثي متصرف و مدعي مالكيت

ماده 93 _ كليه اسناد رسمي راجع به معاملات املاك ثبت شده مستقلا و بدون مراجعه به محاكم لازم الاجراست

ماده 94 _ ملغي شده (1)

ماده 95 _ عموم ضابطين عدليه و ساير قواي دولتي مكلف هستند كه در مواقعي كه از طرف مأمورين اجرا به آنها مراجعه مي شود در اجراي مفاد ورقه اجراييه اقدام كنند.

ماده 96 و 97 و 98 _ ملغي شده

ماده 99 _ ادعاي مجعوليت سند رسمي عمليات راجع به اجراي آن را موقوف نمي كند مگر پس از اين كه مستنطق قرار مجرميت متهم را صادر و مدعي العموم هم موافقت كرده باشد.

1 _ ( ماده مذكور طبق قانون اصلاح بعضي از مواد قانون ثبت و قانون دفاتر اسناد رسمي مصوب 27/6/1322 ملغي شده است )

باب ششم _ جرايم و مجازات ( ماده 100 تا 117 )

ماده 100 _ هر يك از مستخدمين و اجزاي ثبت اسناد و املاك و صاحبان دفاتر رسمي عامدا يكي از جرم هاي ذيل را مرتكب شود جاعل در اسنادرسمي محسوب و به مجازاتي كه براي جعل و تزوير اسناد رسمي مقرر است محكوم خواهد شد:

اولا _ اسناد مجعوله يا مزوره را ثبت كند.

ثانيا _ سندي را بدون حضور اشخاصي كه مطابق قانون بايد حضور داشته باشند ثبت

نمايد.

ثالثا _ سندي را به اسم كساني كه آن معامله را نكرده اند ثبت كند.

رابعا _ تاريخ سند يا ثبت سندي را مقدم يا موخر در دفتر ثبت كند.

خامسا _ تمام يا قسمتي از دفاتر ثبت را معدوم يا مكتوم كند يا ورقي از آن دفاتر را بكشد يا به وسايل متقلبانه ديگر ثبت سندي را از اعتبار و استفاده بيندازد.

سادسا _ اسناد انتقالي را با علم به عدم مالكيت انتقال دهنده ثبت كند.

سابعا _ سندي را كه به طور وضوح سنديت نداشته و يا از سنديت افتاده ثبت كند.

ماده 101 _ هرگاه اعضاي ثبت اسناد و املاك سندي را كه مفاد آن مخالفت صريح با قوانين موضوعه مملكتي داشته ثبت كند، از يك سال تا سه سال ازخدمات دولتي منفصل خواهد شد.

ماده 102 _ هر يك از اعضاي ثبت اسناد و املاك قبل از احراز هويت اشخاص و يا اهليت اصحاب معامله و يا قابليت موضوع معامله سندي را عمدا ثبت نمايد به مجازات اداري فوق محكوم خواهد گرديد.

ماده 103 _ هر يك از مستخدمين و اجزاي ثبت اسناد و املاك عامدا تصديقاتي دهد كه مخالف واقع باشد، در حكم جاعل اسناد رسمي خواهد بود.

ماده 104 _ در موارد تقصيراتي كه مجازات آنها به موجب اين باب معين نشده مستخدمين و اجزاي ثبت اسناد و املاك كه مرتكب جرم عمومي و يا تقصير اداري مي شوند، موافق مقررات قوانين جزايي و يا قانون استخدام تعقيب و مجازات خواهند شد.

ماده 105 _ جز در مورد مذكور در ماده 33 (راجع به بيع شرط و امثال آن هركس تقاضاي ثبت ملكي را بنمايد كه قبلا به ديگري انتقال

داده يا با علم به اين كه به نحوي از انحا قانوني سلب مالكيت از او شده است تقاضاي ثبت نمايد ، كلاهبردار محسوب مي شود و همچنين است اگر در موقع تقاضا مالك بوده ولي در موقع ثبت ملك در دفتر ثبت املاك ، مالك نبوده و معهذا سند مالكيت بگيرد يا سند مالكيت نگرفته ولي پس از اخطار اداره ثبت ، حاضربراي تصديق حق طرف نباشد.

ماده 106 _ مقررات فوق در مورد وارثي نيز جاري است كه با علم به انتقال ملك از طرف مورث خود يا با علم به اين كه به نحوي از انحاي قانوني سلب مالكيت از مورث او شده بوده است تقاضاي ثبت آن ملك يا تقاضاي صدور سند مالكيت آن ملك را به اسم خود كرده و يا مطابق قسمت اخير ماده فوق پس از اخطار اداره ثبت رفتار نكند. در تمام اين موارد علم وارث بايد به وسيله امضا يا مهر و يا نوشته به خط او محرز شود.

ماده 107 _ هركس به عنوان اجاره يا عمري يا رقبي يا سكني و يا مباشرت و به طوركلي هركس نسبت به ملكي امين محسوب بوده و به عنوان مالكيت تقاضاي ثبت آن را بكند، به مجازات كلاهبردار محكوم خواهد شد.

ماده 108 _ هرگاه شخصي كه ملك را به يكي از عناوين مذكوره در فوق متصرف بوده شخصا تقاضاي ثبت ننموده ولي به واسطه خيانت يا تباني او ، ملك به نام ديگري به ثبت برسد به طريق ذيل عمل خواهد شد:

الف _ اگر كسي كه ملك به اسم او ثبت شده مشمول مقررات يكي از مواد 105 و 106 و 109

باشد شخص او و امين هر دو به عنوان مجرم اصلي به مجازات كلاهبردار محكوم شده و نسبت به خسارات مدعي خصوصي متضامنا مسئول خواهند بود.

ب _ هرگاه كسي كه ملك به نام او به ثبت رسيده مشمول هيچ يك از مقررات مواد 105 و 106 و 109 نباشد شخص مزبور به هيچ عنوان اعم از حقوقي و جزايي قابل تعقيب نيست ولي امين به عنوان مجرم اصلي تعقيب و مطابق ماده 238 قانون مجازات عمومي محكوم شده و به علاوه براي جبران خسارت صاحب ملك در توقيف خواهد ماند. در صورتي كه در ظرف پنج سال نتوانست با تاديه خسارت يا از طريق ديگر رضايت مدعي خصوصي رافراهم سازد وزير عدليه از مقام سلطنت عفو او را استدعا مي كند.

ماده 109 _ هركس نسبت به ملكي كه در تصرف ديگري بوده خود را متصرف قلمداد كرده و تقاضاي ثبت كند كلاهبردار محسوب مي شود. اختلافات راجع به تصرف در حدود ، مشمول اين ماده نيست

ماده 110 _ در مورد مواد فوق و همچنين در كليه مواد ديگر اين قانون اظهارنامه اي كه در مورد ثبت عمومي املاك داده مي شود به منزله تقاضانامه است

ماده 111 _ در مورد مواد قبل تعقيب متهم موكول به شكايت مدعي خصوصي است (طبق ماده دوم اصلاحي مصوب 7/5/1312 ، مقصود از مواد قبل مواد 105 و 106 و 107 و 108 و 109 مي باشد)

ماده 111 مكرر _ اگر مورد مواد 107 و 108 متهم كسي باشد كه املاك موقوفه عام المنفعه را به عنوان متولي يا متصدي و يا املاك مولي عليه را به عنوان ولايت يا قيمومت در تصرف دارد ، تعقيب جزايي

موكول به شكايت مدعي خصوصي نيست

ماده 112 _ در صورتي كه مدعي خصوصي قبل از صدور حكم نهايي شكايت خود را مسترد داشت تعقيب متروك خواهد شد.

ماده 113 _ تجديد شكايت از مدعي خصوصي پذيرفته نمي شود.

ماده 114 _ در مورد مواد 105 و 106 و 107 و 108 و 109 (به استثناي مورد مذكور در بند ب ماده 108) مجرم علاوه بر مجازات مقرر براي جرم كلاهبرداري تا موقعي كه به وسيله تصديق ِ حق مدعي خصوصي در اداره ثبت املاك يا به وسايل ديگر خساراتي را كه مستقيما به واسطه تقاضاي ثبت وصدور سند مالكيت به طرف وارد آورده و مدعي خصوصي به وسيله تقديم عرضحال مطالبه نموده و مورد حكم واقع شده جبران ننمايد ، در توقيف خواهد ماند. تعيين ميزان خسارت با محكمه اي است كه به جنبه جزايي رسيدگي كرده ولو اين كه عرضحال خسارت از طرف مدعي خصوصي پس ازصدور حكم جزايي داده شده باشد. خسارات غيرمستقيم (خسارات ناشي از محاكمه مطابق اصول معموله تعيين و وصول خواهد شد.

ماده 115 _ هركس يكي از اعمال مشروحه در مواد 105 و 106 و 107 و 108 و 109 را قبل از اول اسفند ماه 1308 مرتكب شده و تا اول خرداد ماه 1309 به وسيله تصديق ِ حق طرف در دفاتر ثبت يا به وسايل ديگر خسارات وارده بر صاحب ملك را جبران ننموده كلاهبردار محسوب شده و علاوه برمجازات مقرر براي اين جرم تا موقعي كه خسارت وارده بر طرف را مطابق ماده 114 جبران نكرده در توقيف خواهد ماند.

ماده 116 _ در مورد املاكي كه به رهن يا به يكي از عناوين

مذكوره در ماده 33 انتقال داده شده ، راهن يا انتقال دهنده مكلف است حق طرف را در ضمن اظهارنامه خود قيد نمايد. در صورتي كه راهن يا انتقال دهنده به اين تكليف عمل ننموده مرتهن يا انتقال گيرنده مي تواند تا يك سال از تاريخ انقضاي مدت حق استرداد يا رهن ، به وسيله اظهارنامه رسمي حق خود را مطالبه كند. هرگاه در ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ اظهارنامه راهن يا انتقال دهنده حق طرف را نداد ، كلاهبردار محسوب و با رعايت مواد 111 و 112 و 113 مطابق ماده 114 با او رفتار خواهد شد.

اگر اخطار قبل از انقضاي مدت حق استرداد و يا رهن به عمل آمده باشد ، راهن يا انتقال دهنده وقتي مجرم خواهد بود كه در صورت بقاي ملك به ملكيت او ، حق طرف را تا ده روز پس از ابلاغ اظهارنامه در اداره ثبت تصديق ننمايد و در صورتي كه ملك به ملكيت او باقي نباشد ، وقتي مجرم محسوب خواهدشد كه تا ده روز پس از انقضاي مدت حق استرداد يا رهن ، حق مرتهن يا انتقال گيرنده را تاديه نكند.

تبصره _ مرتهن يا انتقال گيرنده كه در ظرف مدت يك سال ، اخطار مذكور در فوق را نكرد مادام كه مرور زمان منقول شامل طلب او نشده ، حق مطالبه طلب خود را خواهد داشت

ماده 117 _ هركس به موجب سند رسمي يا عادي نسبت به عين يا منفعت مالي ( اعم از منقول يا غيرمنقول ) حقي به شخص يا اشخاص داده و بعدنسبت به همان عين يا منفعت به موجب سند رسمي معامله يا تعهدي معارض

با حق مزبور بنمايد به حبس با اعمال شاقه از سه تا ده سال محكوم خواهد شد.( اصلاحي مصوب 1312 )

باب هفتم _ تعرفه و مخارج ثبت اسناد و املاك ( ماده 118 تا 136

ماده 118 _ حقوقي كه در اداره ثبت اسناد و املاك و دفاتر رسمي اخذ مي شود مطابق مواد ذيل خواهد بود:

ماده 119 _ براي ثبت ملك در دفتر املاك موضوع مواد 11 و 12 و 119 قانون ثبت ، كلا به ازا هر ده هزار ريال يك هزار ريال دريافت مي شود.

ملاك محاسبه حق الثبت املاك ، حداقل قيمت منطقه اي و در نقاطي كه قيمت منطقه اي تعيين نشده ، طبق برگ ارزيابي ادارات ثبت ، خواهد بود.

ماده 120 _ حق الثبت املاك مطابق نظامنامه وزارت عدليه به اقساط دريافت خواهد شد.

ماده 121 _ حق الثبت هر اسم تجارتي بدون احتساب بهاي ورقه تقاضانامه به ازا هر اسم تجارتي چهل هزار ريال است

ماده 122 _ حق الثبت شركتها مطابق قانون ثبت شركتها و حق الثبت شركتهاي بيمه مطابق قانون مصوب 6 آذرماه 31 و حق الثبت شركتهاي حمل و نقل بحري و هوايي معادل يك دوم و حق الثبت شركتهاي حمل و نقل بري معادل دو ثلث حق الثبتي است كه مطابق قانون خرداد 1310 براي شركتها مقرر است ( اصلاحي مصوب 1334 )

تبصره _ حق الثبت شركتهاي حمل و نقل بحري و هوايي مطابق نظامنامه وزارت عدليه ممكن است به اقساط تاديه شود.

ماده 123 _ تعرفه ثبت كليه اسناد در دفاتر اسناد رسمي به ميزان نيم درصد مبلغ مندرج در سند و در موارد اسنادي كه موضوع آنها انتقال منافع مي باشد هرگاه منافع به طور عمومي انتقال داده شود حق الثبت از منافع

ده ساله اخذ خواهد شد.

تبصره 1 _ مبناي وصول حق الثبت اسناد و در مورد املاك به شرح بند (ع ماده يك قانون نحوه وصول برخي از درآمدهاي دولت و مصرف آن درموارد معين مصوب 1373 و در مورد انواع خودروهاي سبك و سنگين اعم از سواري و غير سواري و ماشين آلات راهسازي و كشاورزي و موتورسيكلت اعم از توليد داخل يا وارداتي حسب مورد ، ماخذ محاسبه ماليات نقل و انتقال و يا ارزش اعلام شده توسط وزارت اقتصادي و دارايي مي باشد.

تبصره 2 _ حق الثبت اسناد وكالت براي فروش وسايط نقليه موتوري و ماشين آلات راهسازي و معدني و كشاورزي و موتور سيكلت و نظاير آنها مطابق حق الثبت سند قطعي آنها مي باشد.

ماده 124 _ حق الثبت اسنادي كه تعيين قيمت موضوع آنها ممكن نباشد و انجام گواهي هر امضا و صدور رونوشت براي هر برگ و فسخ و اقاله معاملات و هر نوع گواهي كه از ادارات ثبت گرفته مي شود به پنج هزار (000/5) ريال افزايش يافته و براي المثني سند علاوه بر پانزده هزار (000/15)ريال بهاي دفترچه دويست و پنجاه هزار (000/250) ريال نيز حق الثبت دريافت خواهد شد.

كليه قوانين و مقررات كه مغاير با اين قانون باشد و نيز هر گونه معافيت از حق الثبت به استثنا قانون معافيت كليه دانشجويان بورسيه و اعضاي هيات علمي كه جهت تحصيلات عالي يا استفاده از فرصت هاي مطالعاتي به خارج از كشور اعزام مي گردند از حق الثبت اسناد مربوط به سپردن تعهد رسمي مصوب 2/12/1371 به موجب اين قانون لغو مي گردد.

بندهاي الحاقي به ماده 10 _

1 _ به منظور ساماندهي و

رفع مشكلات مربوط به ترهين اموال كشاورزان نزد بانكهاي عامل جهت اخذ تسهيلات بانكي ، دولت مكلف است در صورت درخواست مالكين وسايط نقليه موتوري كشاورزي از قبيل كمباين ، تراكتور و... را شماره گذاري و براي آنها سند مالكيت صادر نمايد.

2 _ اسناد مالكيت وسايط نقليه موتوري مذكور و همچنين اسناد ماشين آلات و ادوات سنگين كشاورزي از قبيل دستگاههاي تراش و انواع دستگاههاي كاشت ، داشت و برداشت به عنوان وثيقه براي تضمين تسهيلات اعطايي به كشاورزان نزد بانك هاي عامل مورد قبول مي باشد.

ماده 125 _ براي ثبت بروات و حوالجات تجارتي هر هزار ريال 25 دينار اخذ و كسور هزار ريال به منزله هزار ريال حساب مي شود.

ماده 126 _ از بابت مخارج حركت به خارج از مقر اداره يا شعبه ثبت در مورد ثبت املاك علاوه بر مخارج حمل و نقل كه به عهده مستدعي ثبت است براي مهندسين شبانه روزي 20 ريال و براي نماينده هشت ريال دريافت مي شود.

ماده 127 _ در موقع ثبت عمومي املاك خرده مالكين مخارج حركت و كرايه حمل و نقل به تناسب سهام آنها در املاك گرفته مي شود.

ماده 128 _ حق الوديعه اسناد و اوراق از بابت هر بسته ممهور دويست و پنجاه (250) ريال تعيين كه حق الوديعه شش ماه قبلا اخذ خواهد شد و براي اسناد و اوراقي كه به طور دايم به اداره ثبت امانت داده مي شود معادل حق الوديعه بيست 20 سال به طور مقطوع قبلا تاديه خواهد شد.

ماده 129 _ حق الثبت رونوشت اسناد و مدارك ، براي اسناد ثبت شده (كه نمونه آن را وزارت عدليه معين مي نمايد) ، هر

صفحه دويست و پنجاه 250 ريال تعيين مي شود ، كسر صفحه ، يك صفحه تمام محسوب مي شود.

ماده 130 _ حق الثبت رونوشت اسناد و مدارك براي اسناد ثبت نشده ، هر صفحه يكصد و پنجاه /150 ريال تعيين مي شود ، كسر صفحه ، يك صفحه محسوب است

ماده 131 _ حق الاجراي اسناد لازم الاجرا پنج درصد (5%) مبلغ مورد اجرا تعيين مي شود و از كسي كه اجرا عليه اوست اخذ خواهد شد مگر اينكه داين بدون حق تقاضاي اجرا نموده باشد كه در اين صورت نسبت به آن قسمتي كه دائن حق نداشته از خود او ماخوذ مي گردد.

تبصره _ هرگاه طرفين پس از صدور اجراييه و ابلاغ در خارج صلح نمايند يا قرار اقساط بگذارند يا مهلت بدهند يا مدت يكسال اجراييه را تعقيب نكنند متضامنا مسئول پرداخت نيم عشر خواهند بود و كسي كه در نتيجه مسئوليت تضامني حق اجرا را مي پردازد مي تواند آن را از طرفي كه قانونا مسئول پرداخت حق اجرا مي باشد به وسيله اجرا وصول نمايد. (الحاقي مصوب 1320)

ماده 132 _ براي تصديق صحت هر امضا ده ريال مأخوذ مي شود.

ماده 133 _ كليه مخارج و حقوق فوق الذكر به استثناي حق الاجرا به عهده طرفي است كه تقاضاي ثبت مي نمايد مگر اين كه بين طرفين متعاهدين ترتيب ديگري مقرر شده باشد.

ماده 134 _ سوادهايي كه از طرف محاكم و مدعيان عمومي و مستنطقين تقاضا مي شود از حقوق دولتي معاف خواهد بود ولي در صورتي كه سوادهاي مزبوره را بدون علت و سبب تقاضا كرده باشند علاوه بر مجازات اداري ، دو برابر حق معمولي از تقاضاكننده اخذ خواهد شد.

ماده 135

_ بر كليه حقوقي كه اداره ثبت به موجب مواد فوق مأخوذ مي دارد به استثناي حق الاجرا صدي بيست و پنج اضافه مي شود.

عوايد حاصله از صدي بيست و پنج فوق الذكر در حساب مخصوص گذارده شده و سرمايه ذخيره خاصي را تشكيل خواهد داد. سرمايه مزبور منحصرا و به ترتيب ذيل به مصرف خواهد رسيد:

الف _ براي تكميل تشكيلات و توسعه اداره ثبت اسناد و املاك در مملكت منتها سي درصد.

ب _ براي تكميل تشكيلات عدليه و توسعه آن در مملكت هفتاددرصد.

صرف ذخيره فوق الذكر در غير موارد مذكور فوق ممنوع است

ماده 136 _ در موقع اخذ كليه حقوقي كه اداره ثبت وصول مي كند مبلغهاي كمتر از ده دينار ، ده دينار اخذ خواهد شد.

باب هشتم _ مواد مخصوصه ( ماده 137 تا 141 )

ماده 137 _ هر يك از مستخدمين ثبت كه به عنوان كفالت ، شغل بالاتري را اشغال نمايد حق دارد نصف حقوق رتبه خود و نصف حقوق بودجه مقامي را كه متكفل است دريافت دارد مشروط بر اين كه شغل بالاتر نمايندگي ، مسئوليت دفتر ، مديريت ضبط ، معاونت يا رياست يكي از شعب يا دواير ادارات ثبت خارج از مركز باشد.

ماده 138 _ اگر اراضي اي كه قبلا جز شارع عام يا ميدانهاي عمومي بوده و بدين جهت قابل ثبت نبوده است از شارع يا ميدان عمومي بودن خارج وجز املاك خصوصي شهر گردد و يا از طرف بلديه به ديگري انتقال يابد ، بلديه يا مالك جديد مي تواند نسبت به آن اراضي تقاضاي ثبت نمايد.

ماده 139 _ در هر نقطه كه اعلان ثبت عمومي شده و در تاريخ اجراي اين قانون موعد مقرر براي تقديم اظهارنامه ها منقضي

گرديده و اعلان نوبتي منتشرشده ، اداره ثبت نسبت به املاكي كه اظهارنامه هاي مربوط به آنها عودت داده نشده است اعلاني منتشر و به كساني كه حق تقاضاي ثبت دارند 60 روزمهلت خواهد داد تا تقاضاي ثبت نمايند. در مورد اظهارنامه هايي كه در ظرف مدت مزبور داده مي شود و يا قبل از اين تاريخ ولي در خارج از مدت داده شده است مطابق ماده 12 عمل خواهد شد.

املاكي كه نسبت به آنها در مدت مذكور فوق تقاضانامه داده نشود به عنوان مجهول المالك اعلان و تابع مقررات مذكور در ماده 12 خواهد بود اگر چه قبل از تاريخ اجراي اين قانون اداره ثبت آن ملك را در نتيجه تحقيقات خود به اسم اشخاصي اعلان كرده باشد.

ماده 140 _ املاكي كه قبل از تاريخ اجراي اين قانون تقاضاي ثبت آنها شده است چنانچه اولين اعلان نوبتي آنها منتشر شده باشد مطابق مقررات قانون ثبت اسناد و املاك مصوب 21 بهمن ماه 1308 به ثبت خواهد رسيد و هرگاه اولين اعلان نوبتي منتشر نشده باشد ثبت ملك برطبق مقررات اين قانون به عمل خواهد آمد مگر اين كه تقاضاكننده ثبت تقاضا نمايد كه اعلانات مطابق قانون فوق الذكر به جريان افتد ، ولي در اين صورت نيز فقط انتشار اعلان وتحديد حدود برطبق مقررات قانون سابق بوده و ساير جريانات از اعتراض و غيره تابع مقررات اين قانون خواهد بود.

ماده 141 _ از تاريخ اجراي اين قانون كليه مواعدي كه در اين قانون معين شده به همان ترتيب كه در ماده 17 قانون تسريع محاكمات مقرر است محسوب خواهد شد.

باب نهم - مواد الحاقي به قانون ثبت اسناد و املاك ( از ماده 142 به بعد الحاقي مصوب 18/10/1351)

( از ماده 142 به بعد الحاقي مصوب 18/10/1351.)

ماده

142 _ نسبت به املاك مجهول المالك و املاكي كه درباره آنها تقاضاي ثبت نشده و به ثبت نرسيده باشد و در اجراي قانون اصلاحات ارضي به زارعين واگذار شده يا بشود احتياج به تقاضاي ثبت از طرف منتقل اليه ندارد. ثبت محل مكلف است برطبق انتقالاتي كه واقع شده يا مي شود پرونده اي به نام هر يك از خريداران تشكيل داده و اعم از اين كه ملك به صورت مشاع يا مفروز به زارع منتقل شده باشد بدون انتشار آگهي هاي نوبتي حصه متصرفي زارع را تحديد و به صدور سند مالكيت آن اقدام نمايد. ( اصلاحي مصوب 1351.)

اين عمليات از پرداخت هرگونه حق الثبت و هزينه مقدماتي و بهاي سند مالكيت و ساير هزينه هاي مربوط معاف مي باشد.

ماده 143 _ هرگاه مالكين سابق املاك موضوع ماده 142 بخواهند وجوه توديع شده و يا قبوض مربوط به بهاي املاك خود را دريافت دارند مي توانند ازثبت محل تقاضاي اخذ ثمن معامله را بنمايند. در اين موارد در صورتي كه با رسيدگي ، سابقه مالكيت متقاضي احراز شود درخواست او قبول و مراتب ضمن آگهي هاي نوبتي براي اطلاع عموم اعلام و در آن تصريح خواهد شد كه هرگاه افرادي پرداخت تمام يا قسمتي از وجوه و قبوض توديع شده را به شخصي كه به نام او آگهي شده از جهت ادعاي مالكيت سابق خود نسبت به اصل و يا حدود رقبه مورد انتقال محل حق خود بدانند از تاريخ انتشار اولين آگهي تا نود روز اعتراض خود را به ثبت محل تسليم و يا در صورت وجود دعوا در دادگاه گواهي لازم تحصيل و به ثبت محل تسليم نمايند.با انقضاي

مهلت مقرر در صورتي كه اعتراض و يا گواهي طرح دعوا تسليم نشده باشد در پرداخت وجوه و تسليم قبوض مربوط اقدام مي شود و در غيراين صورت پس از تعيين تكليف از طريق مراجع قضايي طبق راي صادر عمل خواهد شد.

در اين موارد مقررات مواد 16 و 17 و 18 و 19 قانون ثبت لازم الرعايه است

تبصره 1 _ عمليات ثبتي مربوط به اجراي اين قانون از هزينه اضافي مذكور در ماده 12 قانون ثبت معاف خواهد بود و از متقاضي براساس جمع اقساط تبديل شده به نقد حق ثبت دريافت مي گردد.

تبصره 2 _ قبل از قبول تقاضاي موضوع اين ماده تسليم قبوض سپرده شده ولو با اخذ تامين ممنوع است و پس از قبول تقاضا در صورت وصول اعتراض ، تسليم قبوض سپرده موكول به پرداخت هزينه هاي ثبتي و اخذ ضامن معتبر خواهد بود.

در مواردي كه قبل از قبول تقاضاي متقاضي قبوض سپرده با اخذ تامين تسليم او شده باشد رفع اثر از تامين مأخوذه موكول به تصديق مالكيت متقاضي نسبت به ثمن معامله و پرداخت هزينه هاي ثبتي خواهد بود.

ماده 144 _ با اجراي مقررات اصلاحات ارضي نسبت به هر ملك ، تحديد حدود قطعات مورد تصرف زارعين و يا سهم اختصاصي مالك در صورت تقسيم و يا مستثنيات قانون اصلاحات ارضي فقط با انتشار آگهي الصاقي پس از استعلام از اداره تعاون و امور روستاهاي محل انجام مي گيرد. هرگاه املاك مشمول مقررات اصلاحات ارضي متصل به هم باشند ، مي توان تحديد حدود قطعات را ضمن يك آگهي الصاقي انجام داد. در مواردي كه مجاور ملك از املاك جز اموال عمومي باشد وقت

تحديد حدود بايد به مرجع صالح ابلاغ شود. عدم حضور نماينده اداره تعاون و امور روستاها و يا نماينده ساير مراجع صالح مانع انجام تحديد حدود نخواهد بود.

تبصره 1 _ عدم حضور مالك قطعه مورد تحديد يا نماينده او مانع انجام تحديد حدود نخواهد بود ، در اين صورت تحديد حدود با معرفي مجاور يا معتمدين و مطلعين محل انجام مي گيرد.

تبصره 2 _ اجراي مقررات اين ماده به موجب آيين نامه وزارت دادگستري خواهد بود.

ماده 145 _ در مركز هر استان يا فرمانداري كل به موجب آيين نامه مصوب وزارت دادگستري و وزارت تعاون و امور روستاها هياتي به نام هيات تشخيص ، براي انجام وظايف زير تشكيل مي شود:

الف _ در تحديد حدود قطعات تقسيم شده بين زارعين و يا قطعات اختصاصي مالك يا مستثنيات قانوني اصلاحات ارضي در صورت وصول اعتراض يا وجود اختلاف رسيدگي به موضوع و رفع اختلاف و تعيين تكليف قطعي آن ، مدت اعتراض بر حدود اعم از اين كه معترض متصرف قطعه مورد تحديد يا مجاور آن باشد از تاريخ تحديد حدود قطعه مورد اعتراض تا 30 روز پس از ختم عمليات تحديد حدود آخرين قطعه ملك مورد آگهي خواهد بود ، اعتراضات واصله از طريق ثبت محل به هيات تسليم مي گردد.

ب _ رسيدگي و صدور دستور مقتضي در مورد هرگونه اشتباهي كه در آگهي الصاقي يا عمليات تحديدي املاكي كه طبق ماده 144 اين قانون انجام مي گيرد.

ج _ تشخيص و تعيين قائم مقام قانوني زارع انتقال گيرنده درصورتي كه انتقال گيرنده فوت كرده و يا طبق مقررات اصلاحات ارضي از او خلع يد شده باشد.

د _ تشخيص نوع اعياني زراعي و

تعيين مالك آن و همچنين تشخيص مستثنيات قانوني براساس مقررات اصلاحات ارضي براي اراضي مكانيزه و تعيين مالك آن در صورت وجود اختلاف ( رجوع به آيين نامه هيات تشخيص مصوب 15/9/1352)

ماده 146 _ در مورد املاكي كه قبل از اجراي اين قانون قسمتي به طور مشاع و قسمتي به طور مفروز درخواست ثبت شده و قسمت مفروز در تصرف بلامنازع متقاضي ثبت يا قائم مقام او باشد موضوع در هيات نظارت طرح و طبق تشخيص هيات مزبور درخواست ثبت مفروز ابقا و اظهارنامه سهام مشاعي با تفكيك قسمتهاي مفروز اصلاح مي شود و عمليات ثبت قسمتهاي مشاع و مفروز بدون احتياج به تجديد آگهي هاي نوبتي ادامه مي يابد.

در مورد املاكي كه قبل از اجراي اين قانون به سهام مشاعي درخواست ثبت شده ولي عملا تمام يا قسمتي از ملك به صورت مفروز در تصرف بلامنازع تمام يا بعضي از متقاضيان ثبت يا قائم مقام قانوني آنان درآمده باشد در صورت تقاضاي هريك از متقاضيان ، موضوع در هيات نظارت طرح و بر طبق تشخيص و راي هيات مزبور درخواستهاي ثبت سهام مشاعي كه به صورت مفروز در تصرف بلامنازع متقاضي ثبت يا ايادي متلقاي از او باشد به صورت و با حدود مفروز اصلاح و قسمتهاي مفروز از اصل ملك تفكيك و اظهارنامه ساير متقاضيان ثبت مشاعي اصلاح مي شود و عمليات ثبت درخواستهايي كه به صورت مشاع باقي مي ماند بدون احتياج به تجديد آگهي هاي نوبتي ادامه مي يابد و جريان ثبت قسمتهاي مفروز با انتشار آگهي هاي نوبتي شروع مي گردد. درخواست احاله كار به هيات نظارت بر طبق اين ماده فقط تا سه سال از تاريخ اجراي اين قانون مجاز

خواهد بود و رسيدگي هيات نظارت نيز در صورتي جايز است كه هيچ يك از درخواستهاي ثبت سهام مشاعي منتهي به ثبت در دفتر املاك نشده باشد و موضوع نيز مسبوق به طرح و رسيدگي در مراجع قضايي نباشد.

ماده 147 _ براي تعيين وضع ثبتي اعيان املاكي كه اشخاص تا تاريخ 1/1/1370 بر روي زمينهايي ايجاد نموده اند كه به واسطه موانع قانوني تنظيم سندرسمي براي آنها ميسور نبوده است ، همچنين تعيين وضع ثبتي اراضي كشاورزي و نسقهاي زراعي و باغات اعم از شهري و غيرشهري و اراضي خارج از محدوده شهر و حريم آن مورد بهره برداري متصرفين است و اشخاص تا تاريخ فوق خريداري نموده اند و به واسطه موانع قانوني تنظيم سند يا صدورسند مالكيت براي آنها ميسور نبوده است به شرح زير تعيين تكليف مي شود:

1 _ در صورتي كه بين متصرف و مالك توافق بوده پس از احراز تصرف بلامنازع متصرف توسط كارشناس منتخب اداره ثبت و نداشتن معترض رييس ثبت دستور ادامه عمليات ثبتي را به نام متصرف به منظور صدور سند مالكيت خواهد داد.

2 _ هرگاه انتقال (اعم از رسمي يا عادي به نحو مشاع و تصرف به صورت مفروز بوده و بين متصرف و مالك مشاعي توافق باشد پس از كارشناسي و تهيه نقشه كلي ملك و انعكاس قطعه مورد تصرف در آن و احراز تصرف بلامنازع مشروط بر اين كه مقدار تصرف از سهم فروشنده در كل ملك بيشتر نباشد و ساير مالكين هم مراتب را تاييد كنند رييس ثبت دستور تعيين حدود و حقوق ارتفاقي مورد تقاضا و باقيمانده را به منظور صدور سند مالكيت مفروزي خواهد

داد و الا عمليات ثبتي به صورت مشاع ادامه مي يابد و در صورت عدم دسترسي به مالكين مشاعي يا وصول اعتراض ، مراتب به هيات حل اختلاف موضوع ماده 2 اين قانون ارجاع مي شود.

3 _ در مورد مناطقي نظير مازندران كه غالبا مالك عرصه و اعيان جدا از هم بوده و مورد معامله اكثرا اعيان ملك مي باشد و آخرين منتقل اليه متقاضي سند مالكيت است هيات موضوع ماده 2 به اين گونه تقاضا ها رسيدگي نموده در صورت احراز واقع و توافق طرفين طبق بند 1 اين ماده عمل ، و الا باحفظ حقوق مالك عرصه راي بر صدور سند مالكيت اعيان طبق عرف محل خواهد داد.

4 _ اگر متصرف نتواند سند عادي مالكيت خود را ارايه نمايد هيات موضوع ماده 2 با رعايت كليه جوانب به موضوع رسيدگي درصورتي كه هيات توافق طرفين را احراز و مدعي بلامعارض باشد مراتب را براي صدور سند مالكيت به اداره ثبت محل اعلام مي نمايد.

5 _ چنانچه بين اشخاص در تصرف اختلاف باشد يا اعتراض برسد و يا اتخاذ تصميم براي رييس ثبت مقدور نباشد و همچنين در صورتي كه مالك عرصه ، اوقاف يا دولت يا شهرداري باشد موضوع به هيات حل اختلاف موضوع ماده 2 اين قانون ارجاع مي شود.

6 _ در مواردي كه متصرف با در دست داشتن سند عادي تقاضاي سند رسمي دارد موضوع به هيات حل اختلاف موضوع ماده 2 اين قانون ارجاع مي شود ، هيات رسيدگي نموده و پس از احراز تصرف مالكانه متقاضي ، مراتب را به اداره ثبت اعلام تا در دو نوبت به فاصله پانزده روز به نحو مقتضي اگهي

نمايد. در صورتي كه ظرف دو ماه از تاريخ انتشار اولين آگهي اعتراض واصل شود معترض به دادگاه صالح هدايت مي شود و اقدامات ثبت موكول به ارايه حكم قطعي دادگاه خواهد بود. چنانچه اعتراض نرسد اداره ثبت طبق مقررات ، سند مالكيت را صادر خواهد كرد. صدور سند مالكيت جديد مانع مراجعه متضرر به دادگاه نخواهد بود.

7 _ در صورتي كه مساحت قطعات متصرفي در باغها ، كمتر از ميزان مقرر در ضوابط ابلاغي _ حسب مورد به وسيله وزارت مسكن و شهرسازي ياوزارت كشاورزي _ باشد و با رعايت مقررات تبصره (1) ماده (4) قانون ( حفظ و گسترش فضاي سبز و جلوگيري از قطع بي رويه درخت _ مصوب 1352) مشمول اين قانون نخواهد بود. ( الحاقي مصوب 1376)

ماده 148 _ در هر حوزه ثبتي هيات يا هيات هايي به عنوان هيات حل اختلاف در ثبت تشكيل مي شود. اعضاي اين هيات عبارتند از: يكي از قضات دادگستري به انتخاب رييس قوه قضاييه و رييس ثبت يا قائم مقام وي و يك نفر خبره ثبتي به انتخاب رييس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور.

نحوه تشكيل جلسات و اختيارات هيات و ساير موارد اجرايي آن مطابق آيين نامه اين قانون خواهد بود. هيات مذكور مي تواند براي كشف واقع ازخبرگان امور ثبتي استفاده كند و همچنين با تحقيقات و يا استماع گواهي شهود راي خود را صادر نمايد ، راي مذكور به وسيله ثبت محل به طرفين ابلاغ مي شود در صورت عدم وصول اعتراض ظرف بيست روز از تاريخ ابلاغ راي ، ادارات ثبت مكلف به اجراي آن مي باشند. در صورت وصول اعتراض معترض به دادگاه هدايت مي شود

، رسيدگي به اين اعتراضات در دادگاه خارج از نوبت خواهد بود.

تبصره 1 _ هياتها مكلفند حداكثر ظرف سه سال از تاريخ ارجاع راي خود را صادر نمايند.

تبصره 2 _ در صورتي كه اعيان كلا يا جزئا در اراضي موقوفه احداث شده باشد هيات با موافقت متولي منصوص و اطلاع اداره اوقاف و رعايت مفاد وقفنامه و در صورتي كه متولي نداشته باشد تنها با موافقت اداره اوقاف و رعايت مفاد وقفنامه و مصلحت موقوف عليهم و با در نظر گرفتن جميع جهات نسبت به تعيين اجرت زمين اقدام و در راي صادره تكليف اداره ثبت را نسبت به مورد براي صدور سند مالكيت كل يا جز اعيان با قيد اجرت زمين مقرر و معين خواهد كرد.

تبصره 3 _ در مورد آن دسته از متقاضيان كه مستحدثات و بنا متعلق به آنها در اراضي دولت يا شهرداريها ايجاد شده باشد هيات پس از دعوت ازنماينده مرجع ذيربط و احراز واقع ، به شرح زير راي به انتقال ملك صادر مي نمايد: ( اصلاحي مصوب 1376.)

الف _ در مورد واحدهاي مسكوني احداثي ، چنانچه متقاضي واجد شرايط باشد (فاقد واحد مسكوني يا زمين متناسب با كاربري مسكوني قابل ساختمان تا مساحت (250) متر مربع زمين به قيمت تمام شده و نسبت به مازاد (250) متر مربع تا سقف (1000) متر مربع به قيمت عادله روز.

ب _ تمامي مستحدثات غيرمسكوني كل عرصه به قيمت عادله روز.

ج _ هرگاه متقاضي واجد شرايط نباشد ، كل عرصه مورد تصرف به قيمت عادله روز.

د _ تصرف مازاد (1000) متر مربع در صورتي كه داراي تاسيسات ساختماني متناسب باشد كلا به بهاي

عادله روز و در غير اين صورت ، متصرف براساس مقررات ، مكلف به خلع يد و رفع تصرف خواهد بود.

ه _ اراضي تصرف شده واقع در محدوده قانوني و حريم استحفاظي شهرهاي بزرگ با جمعيت دويست هزار نفر و بيشتر (موضوع بند الف مشروط براين كه متصرف واجد شرايط مندرج در بند (الف باشد تا ميزان دويست متر مربع به قيمت منطقه اي (تقويم دولتي و مازاد بر آن و همچنين افرادي كه فاقد شرايط بند (الف مذكور باشند و مشمولان جز اول بند (د) به بهاي كامل كارشناسي روز ارجاع امر به كارشناسي

تقويم بهاي كارشناسي روز و تعيين زمان ساخت بنا به عهده كارشناس واجد شرايط مي باشد.

در صورت اعتراض هر يك از طرفين به نظريه كارشناس ، هيات حل اختلاف به تقاضاي معترض ، گروهي مركب از سه كارشناس از بين كارشناسان واجد شرايط انتخاب و معرفي مي نمايد. نظر اكثريت اين گروه قطعي است

پرداخت هزينه كارشناسي ، در مرحله اول ، به عهده متصرف و هزينه گروه كارشناسي به عهده معترض مي باشد.

تبصره 1 _ متصرفان موضوع اين قانون فقط براي يك پرونده متشكله در ادارات ثبت اسناد و املاك مي توانند از مزاياي مندرج در اين بند استفاده نمايند.

تبصره 2 _ در صورتي كه از تاريخ ارجاع امر به كارشناس تا تاريخ واريز بهاي تعيين شده توسط متقاضي بيش از يك سال بگذرد كارشناسي تجديدخواهد شد.

تبصره 3 _ كاهش درآمد دولت از تغيير قيمت اراضي از كارشناسي روز به قيمت منطقه اي از محل تقليل ميزان دويست و پنجاه مترمربع به دويست مترمربع و درآمد حاصله از نقل و انتقال اين گونه املاك تامين

خواهد شد. ( اصلاحي 19/3/1381)

و _ هياتها بايد قيمت تمام شده زمين (شامل بهاي منطقه اي و ساير هزينه ها) و واجد شرايط بودن يا نبودن متقاضي را از سازمان مسكن و شهرسازياستان استعلام نمايند و در صورت موافقت دستگاه ، صاحب زمين سند انتقال را به نام متصرف صادر نمايد.

ز _ قيمت عادله زمين موضوع اين تبصره به وسيله كارشناس رسمي دادگستري و در صورت نبودن كارشناس رسمي ، توسط خبره محلي به انتخاب هيات ، تعيين خواهد شد.

ح _ در تمامي موارد بالا ، چنانچه اراضي مورد تصرف در معابر و كاربريهاي خدماتي عمومي بستر رودخانه ها و حريم آنها و خطوط فشار قوي برق قرارداشته باشد در صورتي كه تصرف متصرف قانوني نباشد و خطوط فشار قوي قبل از تصرف وي ايجاد شده باشد ، از شمول اين قانون مستثنا مي باشد.

ط _ به منظور جلوگيري از تصرفات غيرقانوني اشخاص در اراضي دولتي و شهرداري ها ، تنها تصرفاتي معتبر شناخته مي شود كه تا تاريخ 1/1/1370 احداث مستحدثات و بنا شده باشد.

ي _ آيين نامه اجرايي اين تبصره ظرف مدت دو ماه به وسيله وزير دادگستري و با هماهنگي وزير مسكن و شهرسازي و سازمان ثبت اسناد و املاك كشور تهيه و به تصويب هيات وزيران مي رسد.

تبصره 4 _ چنانچه ملك سابقه ثبت نداشته باشد و متقاضي به عنوان مالك متصرف است و هيات به موضوع رسيدگي و نظر خود را جهت تنظيم اظهارنامه به واحد ثبتي ابلاغ كند ثبت مكلف است پس از تنظيم اظهارنامه مراتب را ضمن اولين آگهي نوبتي موضوع ماده 59 آيين نامه قانون ثبت به اطلاع عموم برساند ، تحديد حدود اين قبيل املاك با

درخواست متقاضي به صورت تحديد حدود اختصاصي انجام مي شود.

تبصره 5 _ اگر ملك در جريان ثبت باشد و سابقه تحديد حدود نداشته باشد واحد ثبتي طبق قسمت اخير تبصره 4 اقدام خواهد نمود.

تبصره 6 _ در صورتي كه ملك قبلا ثبت دفتر املاك شده و طبق مقررات اين قانون با راي هيات مي بايست سند مالكيت به نام متصرف صادر گردد ،مراتب در ملاحظات دفتر املاك قيد و در دفتر املاك جاري به نام متصرف حسب مورد ثبت خواهد شد.

تبصره 7 _ رسيدگي به تقاضاي اتباع بيگانه مستلزم رعايت تشريفات آيين نامه استملاك اتباع خارجه در ايران است

تبصره 8 _ چنانچه در خلال رسيدگي محرز گرديد كه مورد تقاضا جزو حوزه ثبتي ديگري است و متقاضي اشتباها تقاضاي خود را تسليم نموده است تقاضا به واحد ثبتي مربوط ارسال مي شود كه حسب مورد در رديف هم عرض مورد تقاضا رسيدگي مي شود.

ماده 149 _ نسبت به ملكي كه با مساحت معين مورد معامله قرار گرفته باشد و بعدا معلوم شود اضافه مساحت دارد ذي نفع مي تواند قيمت اضافي رابراساس ارزش مندرج در اولين سند انتقال و ساير هزينه هاي قانوني معامله به صندوق ثبت توديع و تقاضاي اصلاح سند خود را بنمايد.

در صورتي كه اضافه مساحت در محدوده سند مالكيت بوده و به مجاورين تجاوزي نشده و در عين حال بين مالك و خريدار نسبت به اضافه مذكور قراري داده نشده باشد ، اداره ثبت سند را اصلاح و به ذي نفع اخطار مي نمايد تا وجه توديعي را از صندوق ثبت دريافت دارد. عدم مراجعه فروشنده براي دريافت وجه در مدتي زايد بر ده سال از تاريخ اصلاح سند

اعراض محسوب و وجه به حساب درآمد اختصاصي ثبت واريز مي شود.

تبصره _ در مواردي كه تعيين ارزش اضافه مساحت ميسر نباشد ارزش اضافه مساحت در زمان اولين معامله به وسيله ارزياب ثبت معين خواهد شد.

ماده 150 _ هرگاه نسبت به ملكي از طرف مالك يا قائم مقام او تقاضاي تفكيك شود اين تقاضا به اداره ثبت ارسال مي گردد و در تقاضانامه بايد ارزش مورد تفكيك براساس ارزش معاملاتي روز تعيين شود و هزينه تفكيكي به قرار ده هزار ريال ، دويست ريال از طرف ذي نفع براساس مبلغ مزبور قبلاپرداخت گردد. مبناي وصول هزينه تفكيك ارزش معاملاتي روز خواهد بود هر چند بهاي معامله بيش از ارزش معاملاتي روز باشد.( اصلاحي مصوب 28/12/73)

ماده 151 _ حق الثبت املاك و حقوق اجرايي و هزينه تفكيك و حق الثبت اسناد رسمي و ساير درآمدهاي ثبتي به حساب بانكي كه از طرف ثبت كل اسناد و املاك تعيين مي شود پرداخت مي گردد و رويه الصاق و ابطال تمبر در اين موارد ملغي است

ماده 152 _ ثبت كل مي تواند در هر شهرستاني كه مقتضي بداند براي انجام امور ثبتي از قبيل امور مربوط به املاك و اجراي اسناد و حسابداري ، واحد يا واحدهاي ثبتي مركب از يك يا چند بخش تشكيل دهد.

ماده 153 _ توديع وجوه سپرده در حساب مخصوص ودايع ثبتي شعب بانك ملي پس از اعلام ثبت مجاز است و محتاج به توديع آن در صندوق حسابداري ثبت نخواهد بود.

ماده 154 _ دادگاهها و ادارات ثبت اسناد و املاك بايد طبق نقشه تفكيكي كه به تاييد شهرداري محل رسيده باشد نسبت به افراز و تفكيك كليه اراضي واقع در

محدوده شهرها و حريم آنها اقدام نمايند و شهرداريها مكلفند براساس ضوابط طرح جامع تفصيلي يا هادي و ديگر ضوابط مربوط به شهرسازي نسبت به نقشه ارسالي از ناحيه دادگاه يا ثبت ظرف دو ماه اظهارنظر و نظريه كتبي را ضمن اعاده نقشه به مرجع ارسال كننده اعلام دارند در غيراين صورت دادگاهها و ادارات ثبت نسبت به افراز و تفكيك رأسا اقدام خواهند نمود. ( اصلاحي مصوب 1365)

ماده 155 _ ثبت كل مكلف است پس از تحصيل اعتبار ترتيب بايگاني اسناد و مدارك و پرونده هاي ثبتي را با تنظيم آيين نامه خاص به منظور تسريع كار و يكنواخت كردن و ساده نمودن امور در بايگاني تغيير دهد.

ماده 156 _ به منظور تشخيص حدود و موقعيت املاك واقع در محدوده شهرها و حومه نقشه املاك به صورت كاداستر تهيه خواهد شد.

اداره امور املاك ثبت كل علاوه بر وظايف فعلي خود عهده دار تهيه املاك به صورت نقشه كاداستر خواهد بود.

تبصره 1 _ در مورد تقاضاي تفكيك و افراز املاك مذكور در اين ماده و تحديد حدود املاك مجاور و همچنين در دعاوي مطروحه در مراجع قضايي رفع اختلاف حدودي نقشه كاداستر ملاك عمل خواهد بود.

تبصره 2 _ نسبت به املاكي كه نقشه رسمي كاداستر تهيه شده است صاحبان املاك مزبور مي توانند با پرداخت يك هزار ريال تقاضاي الصاق نقشه مزبور را به سند مالكيت خود بنمايند.

تبصره 3 _ حدود وظايف و تشكيلات اداره امور املاك از جهت تهيه نقشه املاك به صورت كاداستر و همچنين اجراي مقررات اين قانون به موجب آيين نامه وزارت دادگستري خواهد بود.

ماده 157 _ آيين نامه هاي اجرايي اين قانون را وزارت دادگستري

تهيه و تصويب خواهد كرد.

قانون اصلاح قانون ثبت اسناد و املاك مصوب 1312

در تفسير ماده 38

ماده 1

اين قسمت ذيل ماده 33 (بند 3) ذكر شده است

ماده 2

الف _ مقصود از حكم مقرر در قسمت اول ماده 38 قانون ثبت اسناد و املاك مصوب 26 اسفندماه 1310 راجع به معاملات مذكور در ماده 33 اين قانون اين است كه اگر چه انتقال گيرنده يا قايم مقام قانوني او عين مورد معامله را مطالبه كرده باشد محاكم مكلفند برطبق مفاد ماده 34 و تبصره دوم آن و ماده 38 قانون مزبور به رد اصل وجه و متفرعات مذكور در ماده 34 حكم صادر نمايند مگر آن كه انتقال دهنده قبل از حكم ، به تسليم عين مال در مقابل اصل حاضر شود كه در اين صورت به تسليم عين متفرعات حكم صادر خواهد شد.

ب _ در صورتي كه مدعي ، اصل وجه و متفرعات را مطالبه كند محكمه نمي تواند حكم به تسليم عين بدهد ولو اين كه انتقال دهنده به تسليم عين مال حاضر شود.

ماده 3

در صورتي كه مال مورد معامله با حق استرداد در تصرف شخص ديگري غير از انتقال دهنده يا وارث او باشد ، انتقال گيرنده يا قائم مقام قانوني او براي وصول طلب خود بابت اصل وجه و متفرعات مي تواند(عليه هر يك از انتقال دهنده يا وارث او و يا كسي كه عين مورد معامله را متصرف است ، اقامه دعوا نمايد و رجوع به هر يك مانع مراجعه به ديگري نخواهد بود. هرگاه به متصرف رجوع شد و حاصل از فروش ملك كفايت اصل ومتفرعات را نكرد مدعي مي تواند براي بقيه ، به انتقال دهنده رجوع كند و انتقال گيرنده مي تواند در صورتي كه متصرف

عالم به معامله اوليه بوده براي بقيه طلب خود در حدود مدتي كه مورد معامله در تصرف متصرف بوده به مشاراليه نيز مراجعه كند اعم از اين كه متصرف استيفاي منفعت كرده يا نكرده باشد.

ماده 4

هرگاه انتقال گيرنده عين مال مورد معامله با حق استرداد را ادعا كرده و به استناد مقررات قانون ثبت راجع به آن نوع معاملات ، در مطالبه عين محكوم شده باشد ، طرف دعواي او حق مطالبه خسارات محاكمه را از او نخواهد داشت

قانون اصلاح مواد 1 و 2 و 3 قانون اصلاح و حذف موادي از قانون ثبت اسناد - مصوب 31/4/1365 و ال

مصوب 31/4/1365 و الحاق موادي به آن (مصوب 21/6/1370)

مواد 1و2 اين قانون در خصوص اصلاح مواد 147 و 148 قانون ثبت بوده كه در متن قانون ثبت اسناد و املاك اعمال گرديده است

ماده 3 _ ماده 3 قانون مزبور به شرح زير اصلاح مي گردد:

ماده 3 _ هرگاه تعداد متصرفين در يك پلاك چند نفر باشند به سازمان ثبت اجازه داده مي شود كه با دريافت هزينه كارشناسي مناسب و انتخاب هياتي ازكارشناسان و خبرگان ثبتي حدود كلي پلاك را نقشه برداري و تصرفات اشخاص را به تفكيك برداشت و دستور رسيدگي را حسب مورد با انطباق آن با موارد فوق صادر نمايد.

نحوه تعيين كارشناس يا هيات كارشناسي و هزينه هاي متعلقه و ارجاع كار و ساير موارد اجرايي مطابق آيين نامه اين قانون خواهد بود.

تبصره _ در هر مورد كه در اجراي موارد مذكور در اين قانون نياز به تفكيك يا افراز ملك باشد واحدهاي ثبتي با توجه به وضع موجود رأسا اقدام خواهند نمود و مورد مشمول مقررات ماده 4 قانون اصلاح و حذف موادي از قانون ثبت اسناد و املاك مصوب 1310 و اصلاحات

بعدي آن نخواهدبود.

ماده 4 _ ماده زير به عنوان ماده 6 به قانون مزبور الحاق مي گردد:

ماده 6 _ از هريك از متقاضيان استفاده از مقررات اين قانون به هنگام صدور و تسليم سند مالكيت علاوه بر بهاي دفترچه مالكيت و هزينه هاي مربوط به هياتها و كارشناسي معادل 50 در هزار بر مبناي ارزش منطقه اي ملك و در نقاطي كه ارزش منطقه اي معين نشده بر مبناي برگ ارزيابي اخذ و به حساب دولت واريز مي شود.

تبصره _ چنانچه ملك مورد تقاضا مسبوق به صدور سند مالكيت اوليه نباشد علاوه بر مبلغ فوق بقاياي ثبتي متعلقه نيز طبق مقررات به حساب مربوطه واريز مي گردد.

ماده 5 _ ماده زير به عنوان ماده 7 به قانون مزبور الحاق مي گردد:

ماده 7 _ نسبت به درخواستهايي كه طبق مواد 146 ، 147 ، 148 و 148 مكرر قانون ثبت و ماده 4 قانون متمم قانون ثبت و همچنين مطابق مواد يك و دو قانون اصلاح و حذف موادي از قانون ثبت مصوب 1365 در موعد مقرر تسليم شده و منتهي به صدور راي نگرديده بر طبق اين قانون رسيدگي خواهد شد و نياز به تجديد تقاضا ندارد.

تبصره 1 _ در مورد تقاضاهايي كه قبلا تسليم شده و به علت عدم حضور متقاضي يا مالك راي منفي صادر شده است در صورت وصول تقاضاي مجدد مطابق مقررات اين قانون قابل رسيدگي است

تبصره 2 _ ادارات ثبت مكلفند از تاريخ لازم الاجرا شدن اين قانون حداكثر ظرف مدت سه ماه از طريق راديوي استان و نشر آگهي در روزنامه كثيرالانتشار محل يا نزديك به محل و الصاق آگهي در اماكن و معابر عمومي مراتب را به اطلاع مردم

برسانند كه ظرف مدت يكسال درخواست خود رابه ضميمه رونوشت مصدق مدارك در قبال اخذ رسيد تسليم ثبت محل وقوع ملك نمايند.(62)

تبصره 3 _ كليه درخواستهاي واصله به ترتيب وصول در دفتر اداره ، ثبت مي گردد به علاوه ادارات ثبت مكلفند مراتب را در دو دفتر ديگري كه به اين منظور تهيه خواهد شد ثبت نموده و يكي از دو دفتر را به اداره كل امور املاك سازمان ثبت ارسال نمايند.

ماده 6 _ ماده زير به عنوان ماده 8 به قانون مزبور الحاق مي گردد:

ماده 8 _ ترتيب تشكيل جلسات ، نحوه رسيدگي هيات ها ، چگونگي انتخاب كارشناس يا خبره ثبتي و تعيين هزينه هاي هياتها و كارشناسان و هزينه آنها وموارد ديگر اجرايي اين قانون مطابق آيين نامه اي خواهد بود كه با پيشنهاد سازمان ثبت اسناد و املاك كشور به تصويب رييس قوه قضاييه مي رسد.

ماده 7 _ ماده زير به عنوان ماده 9 به قانون مزبور الحاق مي گردد:

ماده 9 _ در صورت امتناع اوليا صغار شهدا نسبت به انجام عمليات ثبتي ، نماينده ولي فقيه در بنياد شهيد انقلاب اسلامي مي تواند پس از احراز امتناع وغبطه صغار 45 روز پس از انقضاي مدت مقرر در قانون نسبت به انجام عمليات ثبتي به قائم مقامي از ولي قهري و قيم صغار اقدام به انجام تمهيدات لازم و ثبت نمايد.

ماده 8 _ ماده زير به عنوان ماده 10 به قانون مزبور الحاق مي گردد:

ماده 10 _ اولويت رسيدگي به تقاضاهاي رسيده در هياتهاي رسيدگي به ترتيب با صغار و خانواده هاي شهدا ، مفقودين ، آزادگان و جانبازان انقلاب اسلامي خواهد بود.

62 _ (به موجب ماده واحده مصوب 18/8/1378

مهلت مذكور در اين تبصره به مدت پنج سال ديگر تمديد گرديده است

قانون متمم قانون ثبت اسناد و املاك - مصوب 9 تير ماه 1354

مصوب 9 تير ماه 1354

ماده 1 _ در مورد اراضي متعلق به دولت يا موسسات و يا شركتهاي دولتي كه در جريان عمليات مقدماتي ثبت براي تامين مسكن به شركتهاي تعاوني واگذار شده يا مي شود اعم از اين كه در اراضي مزبور احداث بنا شده يا نشده باشد انتقال گيرنده و ايادي بعدي انتقال از پرداخت حق الثبت ملك و هزينه مقدماتي و بقاياي آنها معافند. در مورد هزينه تفكيك انتقال دهنده و شركت تعاوني انتقال گيرنده از پرداخت هزينه تفكيك معاف مي باشند.

تبصره - در مورد املاكي كه بلاعوض به شركتهاي تعاوني براي تامين مسكن كاركنان دولت و موسسات و شركتهاي دولتي منتقل مي شود اعم از اين كه انتقال دهنده دولت يا هر شخص حقيقي يا حقوقي باشد سند انتقال با معافيت از پرداخت حق الثبت انتقال و هرگونه ماليات و عوارض شهرداري و بقاياي آنها و هزينه تفكيك تنظيم مي گردد. در صورتي كه مالك در جريان عمليات مقدماتي ثبت باشد انتقال دهنده و انتقال گيرنده از پرداخت حق الثبت ملك و هزينه مقدماتي و بقاياي آنها معاف مي باشند.

ماده 2 _ نسبت به قطعات مفروز از پلاك اصلي شماره 2395 اراضي مشاعي طرشت كه مساحت هريك بيشتر از يكهزار متر مربع نباشد در صورتي كه متقاضي ثبت يا قائم مقام قانوني او تا تاريخ تقديم اين لايحه (29/12/1357) احداث ساختمان در زمين مذكور كرده باشد و اشكال ديگري جز اعتراض بر تحديد حدود مزبور وجود نداشته باشد اداره ثبت به نام متقاضي ثبت يا قائم مقام قانوني او فقط نسبت به يك

قطعه سند مالكيت صادر خواهد نمود و هرگاه پس از صدور سند مالكيت معترض ذي حق تشخيص شود دادگاه كسي را كه به موجب اين قانون سند مالكيت به نام او صادرمي شود به پرداخت بهاي زمين معادل ارزش معاملاتي آن در تاريخ صدور حكم در وجه ذي نفع محكوم خواهند نمود.( اصلاحي مصوب 20/6/1358.)

تبصره 1 _ در مورد آن قسمت از اراضي مذكور در اين ماده كه طبق احكام قطعي در سهم موقوفه قرار گرفته و مساحت آن تا پانصد متر مربع بوده و ازطرف اوقاف به اجاره واگذار شده و مستاجر تا تاريخ 12/8/53 در آن احداث ساختمان كرده باشد سند مالكيت عرصه به نام موقوفه و سند مالكيت اعياني به نام صاحب اعيان صادر خواهد شد.

تبصره 2 _ تشخيص شرايط مقرر در اين ماده با اداره ثبت تهران است و اداره ثبت به محض صدور سند مالكيت مراتب را به دادگاهي كه پرونده در آن مطرح رسيدگي است اعلام خواهد نمود.

ماده 3 _ در مورد املاكي كه طبق مقررات اصلاحات ارضي به زارعين صاحب نسق منتقل شده يا مي شود در صورتي كه ملك مسبوق به درخواست ثبت باشد فروشنده يا قائم مقام قانوني او از پرداخت بقاياي ثبتي اعم از حق الثبت و هزينه مقدماتي ملك معاف است

در مورد انتقال اين قبيل املاك هرگاه درخواست ثبت ملك نشده باشد مالك سابق در اجراي مقررات ماده 143 الحاقي به قانون ثبت اسناد و املاك ازپرداخت وجوه مقرر در تبصره يك ماده مزبور معاف خواهد بود.

تبصره _ وجوهي كه قبل از اجراي اين قانون از بابت بقاياي ثبتي و يا طبق تبصره يك ماده 143 الحاقي

به قانون ثبت اسناد و املاك وصول شده است قابل استرداد نيست در صورتي كه دريافت وجوه مذكور قبلا تقسيط شده باشد اقساطي كه وصول نشده اعم از اين كه موعد پرداخت آن قبل يا بعد ازاجراي اين قانون باشد مشمول معافيت موضوع اين ماده خواهد بود. در مواردي كه از اين بابت قبوض اقساطي بدهي زارعين مربوط به انتقال ملك دريافت شده باشد قبوضي كه وصول نشده مسترد مي شود.

ماده 4 _ براي رفع اختلاف موجود بين صاحبان اراضي واقع در محدوده شهر شاهي (قائم شهر) و مرودشت شيراز و افرادي كه تا اول فروردين ماه سال 1350 در اراضي مزبور ساختمانهايي ايجاد نموده و خود يا قائم مقام قانوني آنان متصرفند و صاحبان عرصه حاضر به تصديق اعياني آنها نيستند هياتي مركب از دو نفر از قضات حوزه قضايي همان محل به تعيين وزير دادگستري و رييس ثبت محل يا معاون او تشكيل مي شود اين هيات به اختلافات موجود با توجه به اوضاع و احوال و استطاعت هريك از طرفين به طور كدخدامنشي رسيدگي و راي به پرداخت بهاي عادله اراضي در تاريخ تصرف و اجرت المثل آن تا تاريخ صدور راي صادر مي نمايد. و يا به تقاضاي مالكين ، راي به پرداخت بهاي اعياني و خلع يد از متصرف مي دهد. راي هيات قطعي و لازم الاجراست و مرجع اجراي آن دادگاه شهرستان محل و در صورت نبودن دادگاه شهرستان دادگاه بخش خواهد بود.

تبصره 1 _ صاحبان اعيان در صورتي مي توانند از مقررات اين قانون استفاده كنند كه ظرف يكسال از تاريخ اجراي اين قانون دادخواست خود را در قبال اخذ رسيد به ثبت محل تسليم نموده

باشند والا به تقاضاي مالك به شرح اين ماده اقدام خواهد شد. ثبت محل مكلف است از تاريخ اجراي اين قانون منتهي ظرف يكماه با نشر آگهي در روزنامه كثيرالانتشار محل يا نزديك به محل و الصاق آگهي در اماكن عمومي مهلت مقرر را به اطلاع صاحبان اعيان برساند.

تبصره 2 _ پس از صدور راي هيات و پرداخت بهاي اراضي و اجور آن هرگاه ملك منتهي به ثبت در دفتر املاك شده باشد به نام صاحب اعيان در دفتر املاك ثبت مي شود و اگر ملك در جريان ثبت باشد عمليات ثبتي به نام او ادامه مي يابد، در اين صورت هرگاه موعد اعتراض به اصل يا حدود ملك منقضي نشده و يا اعتراض رسيده باشد وجه مورد حكم هيات تا تعيين تكليف قطعي بايد در صندوق ثبت محل توديع گردد. هرگاه حكم قطعي به نفع معترض صادر شود بنا به درخواست صاحب اعيان راي هيات به محكوم له ابلاغ مي شود محكوم له مي تواند از تاريخ صدور حكم قطعي به نفع او تا ده روز پس از ابلاغ راي هيات فقط نسبت به بهاي تعيين شده عرصه به هيات مذكور اعتراض نمايد و راي هيات قطعي است

اعيان موضوع حكم نيز وقتي به مالكيت قطعي صاحب عرصه درخواهد آمد كه وجه مورد حكم كلا پرداخت شده باشد.

تبصره 3 _ رقبات مشمول قوانين و مقررات ملي شدن جنگلها و مراتع يا قوانين و مقررات اصلاحات ارضي از شمول اين ماده مستثناست

ماده 5 _ مهلت مندرج در تبصره يك ماده 148 قانون اصلاح قانون ثبت اسناد و املاك مصوب سال 1351 در مورد كرمان تا آخر سال 1354 تمديد مي شود.

آيين نامه قانون ثبت املاك - مصوب سال 1317 با اصلاحيه هاي بعدي
فصل اول _ دفاتر ثبت اسناد و املاك ( ماده 1 تا 4 )

ماده 1 _ اداره ثبت اسناد و املاك داراي دفاتر زير خواهد بود: ( اصلاحي 8/11/1380 )

1 _ دفتر املاك

2 _ دفتر نماينده املاك

3 _ دفتر املاك توقيف شده

4 _ دفتر ثبت موقوفات

5 _ دفتر گواهي امضا.

6 _ دفتر سپرده ها.

7 _ دفتر توزيع اظهارنامه ها.

8 _ دفتر املاك مجهول المالك

9 _ دفتر ثبت شركتها.

10 _ دفتر اسناد رسمي

11 _ دفتر ثبت قنوات

12 _ دفتر آمار و ثبت اظهارنامه

تبصره _ دفتر املاك و دفتر ثبت قنوات در مركز و كليه شهرستان ها يك نسخه خواهد بود و در موقع مقتضي با فراهم شدن امكانات از مندرجات دفاتر مزبور ميكروفيلم و يا اسكن تهيه و به مركز ارسال مي گردد. ( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 2 _ كليه دفاتر نامبرده در ماده قبل بايد مجلد بوده و به استثناي دفتر توزيع اظهارنامه و دفتر املاك مجهول المالك بقيه دفاتر بايد تمام صفحات آن را در بدو امر دادستان شهرستان محل يا نماينده او شماره گذاشته و امضا كرده و به مهر دادسرا ممهور و مجموع عده صفحات را در صفحه اول و آخر دفتر با تمام حروف ذكر و قيد نمايد. ( اصلاحي 1323. )

ماده 3 _ براي ثبت املاك هر بخش يك دفتر املاك تخصيص و براي ثبت هر شماره مستقل مجموعا سه صفحه و به جهت ثبت هر شماره از املاك مزروعي علاوه بر گنجايش مقدار ثبت لااقل سه صفحه سفيد براي انتقالات بعدي آن منظور خواهد شد.(اصلاحي 8/11/1380)

تبصره _ در صورتي كه يك دفتر املاك براي يك بخش كافي نباشد بنا به پيشنهاد مدير كل ثبت استان و

تصويب سازمان ثبت اسناد و املاك كشور بخش مذكور به دو يا چند ناحيه تقسيم و براي هر ناحيه يك دفتر املاك تخصيص مي يابد. در اين صورت هر ناحيه به نواحي ديگر محدود و حد فاصل آنها اعم از خيابان اصلي يا آثار طبيعي در صورت جلسه اي به امضاي مدير كل و رييس ثبت محل قيد مي گردد. ( اصلاحي 8/11/1380)

ماده 4 _ دفاتر نامبرده در ماده يك مادام كه صفحه سفيد دارد مورد عمل و پس از اتمام آن مسئول دفتر بايد تعداد شماره هاي ثبت را در آخر دفتر قيد وبسته نمونه (امضا) نمايد. ( اصلاحي 8/11/1380

فصل دوم _ در شماره گذاري املاك و توزيع اظهارنامه ( ماده 5 تا 19 )

ماده 5 _ در موقعي كه اداره ثبت ، قطعه يا بخشي را براي ثبت عمومي در نظر مي گيرد بايد پيش نويس آگهي ماده 9 قانون ثبت را تهيه و براي نمونه (امضا) و انتشار به اداره كل ثبت بفرستد و در ضمن اين مدت بايستي وسايل مقدمات توزيع اظهارنامه را از انتشار آگهي ماده 10 در محل و تهيه پلاك از مركز و غيره در نظر گرفته كه در موقع مقرر بتواند نماينده در محل حاضر شده و تاخيري در كار پلاك كوبي و توزيع اظهارنامه نشود.

ماده 6 _ در قرا و قصبات خرده مالك ، قبل از شروع به عمليات ثبت عمومي لازم است نماينده عمل به وسايل مقتضي از قبيل جار و غيره ، مالكين را مطلع و با اطلاع كدخدا و ريش سفيدان ، قريه را به بخشهاي معيني كه حدود طبيعي داشته باشد تقسيم و اسامي و ساير مشخصات مالك و ملك را دركتابچه يا صورت مجلس نوشته به نمونه (امضا) كدخدا و

ريش سفيدان برساند و بعد به شماره گذاري و توزيع اظهارنامه شروع كند و نماينده مأمور توزيع اظهارنامه بايد دقيقا مراقبت كند كه اظهارنامه ها با صورت مجلس فوق الذكر كاملا تطبيق نموده و در صورت مزبور كليه قطعات با مشخصات ومعروفيت آنها و اسامي مالكين كه معرفي مي شوند و حدود اربعه آن ذكر گردد و شماره و نوع املاك و اسامي مالكين در دفتر توزيع اظهارنامه نوشته شودو در روي اظهارنامه نيز كه به مالكين و در صورت غيبت آنها به مستاجر يا كدخداي محل تسليم و در دفتر توزيع اظهارنامه رسيد داده مي شود ، شماره ملك و مشخصات آن يادداشت و به نمونه (امضا) نماينده مربوطه برسد.

ماده 7 _ در املاك شهري و مستغلات نيز پس از تعيين بخشي كه مورد ثبت عمومي واقع مي شود شماره گذاري و توزيع اظهارنامه طبق مواد بالا به استثناي ( جار ) و صورت مجلس كه مخصوص املاك مزروعي خرده مالك است به عمل خواهد آمد.

ماده 8 _ در مستغلات براي هر ملك يك شماره و در املاك مزروعي نيز براي قرا و مزارع ششدانگي يك شماره اصلي منظور مي شود و در صورتي كه مزرعه مشتمل بر قطعات مفروز و اعياني و غيره باشد براي هر قسمت يك شماره فرعي از همان شماره اصلي منظور خواهد شد.

ماده 9 _ چنانچه پس از شماره گذاري املاك هر قطعه يا بخشي معلوم شود كه ملكي از قلم افتاده آخرين شماره آن بخش براي آن اختصاص داده مي شودو اگر ملكي پس از شماره گذاري مفروزا به قطعاتي تقسيم شد براي هريك از قطعات شماره فرعي از همان شماره اصلي منظور خواهد شد

مثلا از شماره 5 اصلي 51 52 53

ماده 10 _ براي سرعت جريان بايد قطعات ثبت عمومي ، كوچك انتخاب شود.

ماده 11 _ در مورد كاروانسرا و امثال آن كه داراي حجرات متعدده است در صورتي كه متعلق به يك نفر يا مشاعا متعلق به اشخاص باشد يك شماره و درصورتي كه حجرات مالك جداگانه داشته باشد براي هريك ، شماره مستقلي منظور خواهد شد.

ماده 12 _ هر بخشي كه به ثبت عمومي گذارده مي شود قنوات آن بخش هم بايد جزو ساير املاك براي ثبت عمومي منظور و آخرين نمره آن بخش به قنوات داده شود و در اظهارنامه و دفتر توزيع اظهارنامه و آگهي ها نيز شماره و اسم قنوات و مبدأ و مظهر آن قيد شود. هرگاه قنات از متعلقات ملك است و جداگانه مورد معامله واقع نمي شود تابع اصل ملك بوده و شماره مستقلي لازم ندارد.

ماده 13 _ در موقع توزيع اظهارنامه در قرا مأمورين عمل به وسايل مقتضي در محل رسيدگي نموده پس از تشخيص اين كه اعياني قريه متعلق به رعايا مي باشد تعيين شماره فرعي نموده و از روي شماره رديف در دفتر توزيع اظهارنامه وارد و به مالكين اعياني اظهارنامه مي دهد. به مالكين عرصه هم پس از تعيين سهام آنها اظهارنامه توزيع مي نمايد ، سپس اظهارنامه هاي مالكين اعياني و عرصه را جداگانه با اخذ حق الثبت از هريك از آنها تنظيم و قبول مي نمايد ، در موقع تنظيم آگهي ابتدا عرصه و بعدا اعياني به اسم مالكين آگهي مي شود. در صورتي كه اختلافي بين مالكين عرصه و اعياني پيدا شود بايد بدوا به مدارك و قبالجات و بنچاق مالكين اصل مزرعه و

عرصه مراجعه شود. چنانچه مدارك مالكين عرصه حاكي است كه اعياني ها متعلق به آنان بوده و رعايا مدركي براي مالكيت خود از طرف مالك يا مالكين فعلي يا قبلي ندارند درخواست ثبت را بايد از مالك عرصه ده پذيرفته و رعايا معترض شناخته شوند و چنانچه مدارك مالكيت مالكين قرا و قصبات حكايتي از اعياني ها ندارد يا رعايا مداركي بر مالكيت خود دارند حق درخواست ثبت با رعايا است

ماده 14 _ نسبت به درخواستهاي ثبتي كه قبلا شده و نسبت به اعياني هاي آن كه تشريفات اين نظامنامه به عمل نيامده چنانچه در موقع تعيين حدود ، مالكين عرصه اعياني را براي رعايا گواهي نمايند يا قبلا به طور كلي گواهي كرده باشند بايد براي اعياني ها شماره فرعي منظور درخواست ثبت پذيرفته آگهي نمود.

ماده 15 _ در مورد املاكي كه قبلا درخواست ثبت شده و تعيين حدود به عمل آمده و مالكين حق رعايا را نسبت به اعياني با اسامي معين قيد و گواهي نموده اند و آگهي هم شده است با دريافت حق الثبت و مخارج از صاحبان اعياني و تعيين حدود آن مي توان در دفتر املاك ثبت و سند مالكيت صادرنمود.

ماده 16 _ املاكي كه در جريان ثبت عادي بدون قيد حق اعياني براي رعايا به ثبت رسيده و بعدا در ثبت عمومي رعايا اظهارنامه داده اند چون سابقا ملك ثبت شده و جريان ثبت عمومي موردي نداشته اين قبيل پرونده ها بايد براي راي مقتضي به هيات نظارت احاله شود.

ماده 17 _ در مورد املاك مشاع اگر بعضي (از) مالكين نسبت به اعياني ها حق را گواهي كرده و بعضي گواهي نكرده اند

نسبت به اعياني از رعايا اظهارنامه پذيرفته شده و مالكين كه حق مزبور را گواهي نكرده اند معترض شناخته مي شوند.

ماده 18 _ ملاك اخذ حق الثبت املاك قيمت منطقه بندي مذكور در ماده 64 قانون مالياتهاي مستقيم مصوب (7/2/1371) است هرگاه در موقع ثبت ملك در دفتر املاك ارزش منطقه بندي تغيير كرده باشد بهاي ملك طبق قيمت منطقه بندي جديد تعيين مي گردد. در نقاطي كه قيمت منطقه بندي تعيين نشده ملك بايد ارزيابي شود. اعتبار برگ ارزيابي يكسال از تاريخ تنظيم است ولو اينكه بهاي ملك طبق ارزيابي در دفتر املاك و سند مالكيت نوشته شده باشد. ( اصلاحي 8/11/1380 )

تبصره 1 _ چنانچه متقاضي ثبت قبل از ثبت ملك در دفتر املاك بخواهد معامله نمايد در پاسخ پرسش نامه دفاتر اسناد رسمي براي معامله بايد مبلغ وصولي حق الثبت ، تعيين و به دفترخانه اعلام شود تا مابه التفاوت بقاياي ثبتي ملك را بر اساس قيمت منطقه بندي دريافت و به حساب مربوطه واريز نمايد. ( اصلاحي 8/11/1380 )

تبصره 2 _ در مواردي كه پس از ثبت و صدور سند مالكيت مالك براي گرفتن سند مالكيت به اداره ثبت مراجعه ننمايد و در مقام معامله برايد طبق تبصره فوق رفتار شود. ( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 19 _ هرگاه نسبت به قسمتي از ملكي به نحو مشاع و يا مفروز اظهارنامه پذيرفته شده نسبت به بقيه سهام برخلاف اظهارنامه اولي ، اظهارنامه پذيرفته نخواهد شد در صورت توافق مالكين مطابق آن عمل مي گردد و چنانچه قبلا اظهارنامه هم به عنوان مشاع و هم مفروز پذيرفته شده صدور سند مالكيت موكول به رفع اختلاف در دادگاه است ( اصلاحي 8/11/1380

)

ماده 20 _ قلم خوردگي و كسر و اضافه كردن در مندرجات اظهارنامه ممنوع و اگر توضيحي لازم باشد بايد صريحا ذكر شده و به نمونه (امضا) متصدي مربوطه (نماينده تنظيم اظهارنامه و مستدعي ثبت برسد.

تخلف از مقررات اين ماده موجب مسئوليت شديد خواهد بود.

فصل سوم _ در درخواست ثبت ( ماده 21 تا 51 )

ماده 21 _ اظهارنامه بايد به نمونه (امضا) مستدعي ثبت يا وكيل يا جانشين قانوني او به اداره ثبت محل داده شود. هرگاه دهنده اظهارنامه نتواند نمونه ( امضا ) كند علامت انگشت خود را زير اظهارنامه خواهد گذاشت و در صورتي كه اظهارنامه توسط وكيل يا جانشين مستدعي ثبت داده شود بايد وكالت نامه يا اوراق مربوطه ضميمه شود.

ماده 22 _ اظهارنامه شامل نكات زير خواهد بود:

1 _ نام و نام خانوادگي و شماره شناسنامه يا كد ملي و محل صدور آن و نام پدر و سمت دهنده اظهارنامه نسبت به ملك مورد درخواست و محل اقامت مستدعي ثبت

2 _ تابعيت مستدعي ثبت

3 _ نوع مال غيرمنقولي كه درخواست ثبت آن مي شود با تعيين محل وقوع ملك (حوزه ثبتي ، بخش يا روستا و شماره پلاك اعم از اصلي و فرعي ،حدود و مشخصات اجزا و متعلقات آن و آدرس ملك (خيابان ، كوچه ، پلاك شهرداري ) و محل اقامت متقاضي

4 _ بهاي ملك در تاريخ درخواست ثبت طبق قيمت منطقه بندي

5 _ شرح حقوق عيني كه براي اشخاص در آن ملك است با تعيين صاحبان حقوق و همچنين حقوق عيني كه مستدعي ثبت در املاك مجاور دارد. ( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 23 _ دهنده اظهارنامه بايد اسناد و قبالجات و بنچاق ملك و مدارك

راجعه به مالكيت و تصرف خود را به اداره ثبت ارايه دهد تا رونوشت يا خلاصه آن ضميمه اظهارنامه و در پرونده عمل بايگاني شود و اگر دليل مالكيت منحصر به تصرف است ادله و نشانيهاي تصرف فعلي خود را كتبا به اداره ثبت تسليم نمايد و در هر حال درخواست كننده بايد نحوه تصرف خود را كه او را براي تقاضاي ثبت مجاز مي دارد معلوم كند.

ماده 24 _ پس از ارائه مدارك از طرف متقاضي ثبت و معرفي ملك بايد نقشه آن توسط نقشه بردار ثبت ترسيم و صورت مجلس مبني بر تصرف مالكانه مستدعي ثبت وسيله نماينده و نقشه بردار تهيه شود ، در اظهارنامه ميزان و مقدار املاك و اراضي مورد درخواست بايد به دانگ و سهم قرارداده شود.(1) اصطلاحات محل از قبيل جام و فنجان و پيمان و غيره را برحسب تحقيقات محلي با دانگ و سهم تطبيق بنمايند. ( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 25 _ در هر موقع كه اداره ثبت اجراي ثبت عمومي را در بخش معيني در نظر مي گيرد بايد لااقل پانزده روز قبل از انتشار آگهي مقرر در ماده 10 قانون ثبت به نماينده اوقاف آن محل اطلاع دهد تا نماينده مزبور به متوليان موقوفات عام المنفعه محل اخطار كند كه در ظرف 30 روز از تاريخ نشر اولين آگهي نامبرده در ماده 10 قانون ثبت نسبت به املاك موقوفه كه در آن بخش واقع و تحت تصدي و توليت آنها مي باشد درخواست ثبت نمايند.

ماده 26 _ اظهارنامه اتباع خارجه و كنسولگري ها و سفارتخانه ها در برگهايي كه براي اين كار تخصيص داده شده تنظيم و يك نسخه

در محل بايگاني و نسخه ديگر به اداره كل ثبت فرستاده مي شود تا پس از صدور اجازه به جريان ثبت اقدام گردد.

ماده 27 _ اراضي كه قبلا جز شوارع يا ميدانهاي عمومي بوده و همچنين انبار متروكه كه بعدا تبديل به ملك مي شود از طرف مالك يا شهرداري يامرجع ذيربط درخواست ثبت نسبت به آنها پذيرفته خواهد شد. ( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 28 _ هر اظهارنامه و صورت مجلس تحديد حدود مختص يك پلاك است هرگاه درخواست چندين شماره در يك بخش يا قطعاتي كه در يك قريه و مزرعه واقع است و قبلا در يك اظهارنامه پذيرفته شده باشد در موقع تحديد حدود براي هر شماره يك صورت مجلس تحديد حدود تنظيم شود.

ماده 29 _ تا وقتي كه آگهي نوبتي نامبرده در ماده 11 قانون ثبت منتشر نشده اظهارنامه مي توان پذيرفت

ماده 30 _ در صلحهاي محاباتي كه براي مصالح حق فسخ قيد شده درخواست ثبت از متصالح با قيد حق فسخ براي مصالح پذيرفته مي شود و مشمول ماده 33 قانون ثبت نيست سند مالكيت اين قبيل املاك با قيد حق فسخ به نام متصالح صادر و پس از سقوط حق خيار ، متصالح مي تواند بدون ذكر حق فسخ سند مالكيت جديد بگيرد.

ماده 31 _ دسترنج رعيتي و حق اولويت و گاوبندي و غيره كه در املاك معمول و بين رعايا خريد و فروش مي شود از حقوق راجعه به عين املاك نبوده و قابل درخواست ثبت و اعتراض ثبت نيست و صدور سند مالكيت به نام مالك هم تغييري در وضع حقوق مزبور در هر جا كه معمول است نمي دهد.

ماده 32 _ در صورتي

كه متوليان در ظرف مدت سي روز مقرر در ماده 25 اين آيين نامه اقدام به درخواست ثبت ننمايند نماينده اوقاف محل درخواست ثبت خواهد كرد. لكن اگر تا انقضاي مدت نامبرده در ماده 11 قانون ثبت متولي نيز درخواست ثبت كند درخواست اداره اوقاف بلاتعقيب گذارده خواهدشد.

ماده 33 _ نسبت به موقوفاتي كه متولي خاص ندارد نماينده اوقاف محل مستقيما درخواست ثبت خواهد كرد.

ماده 34 _ نسبت به املاكي كه به نفع عمومي حبس شده است متصدي امور حبس مكلف به درخواست ثبت است

ماده 35 _ درخواست ثبت نسبت به موقوفات خاصه به عهده متولي و نسبت به املاك كه به نفع اشخاص معيني حبس شده به عهده متصدي امورحبس است معذلك هريك از موقوف عليهم و محبوس لهم نيز مي توانند درخواست ثبت نمايند.

ماده 36 _ در مورد ثلث موبد و باقي ، وصي مكلف به درخواست ثبت است

ماده 37 _ طبق ماده 3 قانون اوقاف ، املاكي كه مورد نذر يا وصيت يا حبس شود به طور دايم يا مدتي كه كمتر از هيجده سال نباشد و براي مصارف عامه تخصيص داده شده اداره اوقاف حق درخواست ثبت و اعتراض بر ثبت دارد و ادارات اوقاف بايد مدارك وقفيت و تصرف وقف را ضميمه اظهارنامه نمايند.(2)

ماده 38 _ چنانچه گواهي رسمي اداره اوقاف بر موجود نبودن وجوهي بابت موقوفات مجهول المصرف و مبرات مطلقه ضميمه درخواستنامه ثبت يا دادخواست اعتراض بر ثبت املاك مشمول ماده 29 قانون باشد بدون مطالبه حق الثبت و هزينه به جريان گذارده مي شود.

ماده 39 _ در مورد درخواست ثبت املاك موقوفه و حبس ثلث در اظهارنامه عنوان

درخواست كننده ثبت متصدي يا مدعي توليت قيد مي شود.

ماده 40 _ كليساها و معابد اقليتهاي ديني شناخته شده در قانون اساسي و كاروانسراهاي عباسي و رباطها از حق الثبت معاف است معافيت سايرسازمانها و ارگانها تابع مقررات خاص خود مي باشد. ( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 41 _ نسبت به املاكي كه مالك خاص ندارد مانند طرق و شوارع و اراضي و جبال موات و مباحه ، نيزارها ، بيشه ها ، مراتع و جنگلها و قبرستان هاي عمومي و بستر مسيلها و آب رودخانه ها و نهرها منشعب از آنها و انهار طبيعي و هر مسير طبيعي ديگر اعم از سطحي و زير زميني و چشمه سار ها ازافراد ، درخواست ثبت پذيرفته نخواهد شد. ( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 42 _ نسبت به آب رودخانه ها و انهار طبيعي و چشمه سارها كه ضمن درخواست ثبت ملك بعنوان حقابه طبق معمول محل قبول تقاضاي ثبت گرديده در موقع صدور سند مالكيت از ذكر حق مزبور خودداري نموده و به جاي آن عبارت با حقابه از مقررات قانون توزيع عادلانه آب قيد گردد.

ماده 43 _ هرگاه ششدانگ قنات يا چشمه متعلق به يك نفر است به منزله يك ملك محسوب و شماره مخصوص به آن داده مي شود و اگر مالكين متعدددارد بايد ميزان سهام هريك از روي ساعت و گردش شبانه روز تعيين شود و درخواست ثبت هر سهم مستقلا پذيرفته خواهد شد و تمام قنات يا چشمه داراي يك شماره خواهد بود. اگر چشمه از روي ساعت تقسيم نشده و ميزان آن مشخص نباشد اظهارنامه ثبت آب را فقط در ضمن درخواست ثبت ملك به عنوان حقابه مطابق معمول بايد

قبول كرد و در آگهي ها و سند مالكيت جمله (مطابق معمول محل را قيد نمود.

ماده 44 _ درخواست ثبت پاكنه هايي كه از قنوات در املاك مورد درخواست ثبت موجود است بدون اجازه صاحب قنات پذيرفته نخواهد شد.

ماده 45 _ املاكي را كه پس از پلاك كوبي و توزيع اظهارنامه و قبل از درخواست ثبت و آگهي بوسيله اصلاحات خراب مي شود بايد مالك يا شهرداري مراتب را به اداره ثبت اطلاع دهد و همچنين اگر خود اداره ثبت اطلاع حاصل كرد بايستي پس از رسيدگي و معاينه محل ، مراتب را در دفتر توزيع اظهارنامه و پرونده مربوطه و اگر ملك ثبت شده است در ستون ملاحظات دفتر املاك هم قيد كرده و هرگاه قسمتي از ملك باقي بماند يا به شهرداري منتقل شود به همان شماره اصلي ملك كه براي تمام ملك تعيين شده آگهي خواهد شد و چنانچه قبلا آگهي و تحديد شده حدود بقيه تعيين و در صورتي كه در دفتر املاك ثبت شده با توضيح مراتب در ملاحظات دفتر املاك با حدود واقعي در زير ثبت اوليه با بايگاني كردن سند مالكيت اولي سند مالكيت جديد صادر خواهد شد.

( و نيز هرگاه در نتيجه تغيير وضع مجاور املاك ثبت شده و تبديل حد به كوچه اصلاح سند مالكيت در حدي كه قبلا به ملك مجاور و فعلا به كوچه محدود است تقاضا شود در صورتي كه شهرداري عمومي بودن كوچه را اعم از بن بست يا غير بن بست تاييد نمايد اصلاح ثبت دفتر املاك و سند مالكيت توسط اداره ثبت مربوطه با رعايت حقوق مجاورين انجام خواهد شد).

ماده 46 _ املاك مشاعي

كه قبل از اين بر طبق قانون سابق درخواست ثبت شده است نسبت به بقيه آن فقط در موقع ثبت عمومي بخش مربوطه درخواست ثبت پذيرفته خواهد شد.

ماده 47 _ اظهارنامه هايي كه تا قبل از انتشار آگهي نامبرده در ماده 11 قانون ثبت به اداره تسليم شود مشمول جريمه نخواهد بود. املاكي كه به واسطه تاخير درخواست در آگهي اوليه قيد نشده در آگهي هاي شش ماهه كه در ماده 12 قانون ثبت مقرر است آگهي خواهد شد.

ماده 48 _ متصدي تنظيم اظهارنامه بايد مراقبت نمايد كه اسم و نام خانوادگي و شماره شناسنامه و محل صدور آن و مقدار مورد درخواست و سهام مالكين و كليه مطالب اظهارنامه صحيحا و صريحا نوشته شود كه بعدا موجب اشتباه نگردد و هر نوع اشتباهي هم كه در مطالب اظهارنامه روي دهد ومعلوم شود در اثر بي مراقبتي متصدي بوده موجب مسئوليت خواهد بود.

ماده 49 _ در قرا و قصباتي كه به ثبت عمومي گذارده مي شود نماينده توزيع اظهارنامه به امر مدير ثبت مأمور تنظيم اظهارنامه ها نيز خواهد بود.

ماده 50 _ در موقعي كه اظهارنامه ها عودت داده مي شود وصول آن مرتبا با قيد تاريخ در دفتر توزيع اظهارنامه قيد شود.

ماده 51 _ پس از انتشار آگهي نوبتي نامبرده در ماده 11 شماره هايي كه تمام يا قسمتي از آن مجهول المالك مانده بايد فورا در دفتر املاك مجهول المالك وارد شده و اظهارنامه هايي كه بعدا داده مي شود در ستون مربوط به هر شش ماه يادداشت و مطابق آن در آگهي هاي نوبتي ششماهه آگهي شود و غفلت درانجام آن موجب مسئوليت خواهد بود.

مسئوليت تنظيم اين دفتر

بايد رسما به عهده يك نفر از كارمندان گذارده شود كه در صورت غفلت و از قلم افتادن شماره ملكي مورد مواخذه واقع شود.

فصل چهارم _ در آگهي هاي نوبتي و تحديدي و تعيين حدود املاك ( ماده 52 تا 85

ماده 52 _ آگهيهاي نوبتي و تعيين حدود را اداره ثبت در يكي از جرايد حوزه خود و يا در يكي از جرايد نزديكترين حوزه خود و يا در يكي از جرايد مركزمنتشر مي نمايد. ( اصلاحي مصوب 1324. )

ماده 53 _ آگهي هاي مربوطه به هر بخش بايد در روزنامه معيني منتشر شود كه در آخر هر سال براي سال بعد از طرف اداره كل ثبت تعيين شده و به اطلاع عموم خواهد رسيد.

ماده 54 _ علاوه بر انتشار روزنامه يك نسخه از آگهي تعيين حدود در شهرها به هريك از املاك مورد تحديد الصاق و در دهات نيز چند نسخه از آگهي مزبور بايد در محلهاي عمومي قريه مورد تحديد و قرا مجاور به وسيله مأمورين ثبت الصاق و انتشار آگهي را كدخدايان محل گواهي نمايند.

ماده 55 _ حذف شده است ( با توجه به اصلاحي 8/11/1380 حذف شده است )

ماده 56 _ حقوق ارتفاقي در آگهيهاي نوبتي ذكر نمي شود ولي بايد در زير آگهيها قيد كرد كه حقوق ارتفاقي در موقع تعيين حدود در صورت مجلس منظور مي گردد ، كه اگر معترضي باشد مطابق مقررات در مدت سي روز از تاريخ تنظيم صورت مجلس دادخواست اعتراض بدهد.

ماده 57 _ در پيش نويس آگهيهاي نوبتي بايد مراقبت شود كه كلمات روشن و خوانا بوده و در اسامي درخواست كنندگان ثبت و شماره و اسم املاك اشتباهي نشود و لازم است اولين نسخه آگهي چاپ شده قبلا در اداره ثبت با پيش

نويس آگهي مطابقه شود و پس از غلط گيري به چاپ آن اقدام گردد.

روساي ثبت و مدير مجله رسمي مستقيما مسئول صحت تنظيم و چاپ آگهيها مي باشند. اولين نسخه آگهي كه براي غلط گيري مقابله شده بايد به نمونه امضا ) رييس ثبت محل برسد و پس از چاپ آگهي ها در پرونده اداره بايگاني شود.

ماده 58 _ آگهيهايي كه بايد طبق ماده 10 قانون ثبت در سي روز سه مرتبه منتشرشود انتشار آن در روز اول و پانزدهم و سيام خواهد بود.

ماده 59 _ آگهيهاي درخواست ثبت املاك مجهول المالك در هر سال با رعايت قسمت اخير ماده 11 قانون به طريق زير بايد منتشر شود:

1 _ درخواستهاي ثبت قبول شده در فروردين و ارديبهشت و خرداد هر سال در اول مرداد همان سال

2 _ درخواستهاي ثبت قبول شده در تير و مرداد و شهريور هر سال در اول آبان ماه همان سال

3 _ درخواستهاي ثبت قبول شده در مهر و آبان و آذر هر سال در اول بهمن همان سال

4 _ درخواستهاي ثبت قبول شده در دي و بهمن و اسفند هر سال در اول ارديبهشت سال بعد. ( اصلاحي مصوب 1328. )

تبصره 1 _ آگهيهايي كه طبق دستور هيات نظارت بايد تجديد شود ضمن آگهيهاي فوق در قسمت مخصوص با قيد عنوان آگهيهاي اصلاحي منتشرمي گردد.

تبصره 2 _ هرگاه ملكي در موعد مقرر فوق آگهي نشده باشد بايد در آگهيهاي سه ماهه بعدي منتشر گردد.

تبصره 3 _ در مواردي كه روز انتشار آگهي نوبت اول با تعطيل عمومي تصادف نمايد بايد نوبت اول آن آگهي بلافاصله روز بعد از تعطيل

منتشر گردد و در اين مورد مبدأ مدت واخواهي از همان روز انتشار اولين آگهي نوبتي خواهد بود.

ماده 60 _ در آگهيهاي نوبتي مفاد ماده 17 قانون ثبت نيز بايد قيد شود.

ماده 61 _ حتي الامكان براي هر ملكي نبايد يك آگهي تحديد جداگانه تهيه كرد. املاكي كه براي تحديد در نظر گرفته مي شود بايد به تعداد و با رعايت اهميت ملك و استعداد نمايندگان لااقل براي ده الي بيست شماره از املاك شهري و اعياني و قطعات مفروزه يك آگهي منتشر و متواليا تحديد شود مگرآن كه درخواست كننده ثبت در موقع تجديد تعيين حدود هزينه آگهي و فوق العاده و هزينه سفر نماينده را (در صورتي كه لازم باشد) به وسيله اداره بپردازد و نسبت به املاك مزروعي با رعايت اهميت آن بايد يك يا چند روز وقت تحديد آن را قرار دهند.

ماده 62 _ در آگهيهاي تحديدي نسبت به املاك مزروعي شماره هاي فرعي را نيز پس از شماره اصلي ملك مي توان براي تعيين حدود قيد و آگهي كرد.

ماده 63 _ پيش نويس آگهي موضوع ماده 9 قانون ثبت بايد در 6 نسخه تهيه و براي نمونه (امضا) و انتشار به مركز فرستاده شود.

ماده 64 _ آگهيهاي مذكوره در ماده 59 بايد تا 15 روز قبل از انتشار به روزنامه هايي كه براي انتشار آگهي تعيين شده رسيده باشد.

ماده 65 _ براي قنوات بايد در آگهي و صورت مجلس مبدأ و مظهر قنات و حقوق ارتفاقي اشخاص قيد گردد.

ماده 66 _ آگهي تحديدي منتشر نخواهد شد مگر پس از نشر اولين آگهي نوبتي

ماده 67 _ فاصله بين انتشار آگهي تحديدي و روز تعيين

حدود نبايد كمتر از بيست و بيشتر از شصت روز باشد.

ماده 68 _ عمليات تحديد حدود با رعايت مواد 14 و 15 قانون ثبت توسط نماينده به اتفاق نقشه بردار ثبت انجام خواهد شد. املاك و اراضي كه قبلا بدون نقشه كامل تحديد حدود شده در صورتي كه منجر به ثبت در دفاتر املاك نگرديده بايد نقشه ملك طبق صورت مجلس تحديدي به طور صحيح ترسيم شود. ( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 69 _ در صورتيكه مالك و نماينده او غايب باشد و ملك تحديد نشود بايد مراتب در صورت مجلس ضميمه قيد و به نمونه (امضا) حاضرين برسد. نمايندگاني كه برخلاف حقيقت به بهانه غيبت مالك از تحديد ملكي خودداري كرده يا عمل طبق ماده 15 ممكن بوده و اقدام نشده باشد به دادگاه اداري جلب خواهند شد.

ماده 70 _ درخواست كننده يا نماينده او حدود ملكي را كه مي خواهد ثبت كند بطور مشخص معرفي نموده و صاحبان املاك مجاور و دخالت كنندگان چنانچه ايراد و اعتراضي دارند بيان مي نمايند. ( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 71 _ مستدعي ثبت فقط ابنيه و اجزايي را مي تواند در موقع تعيين حدود معرفي كند كه داخل در حدود مندرجه در اظهارنامه باشد و نماينده عمل بايد معرفي مالك يا نماينده او را وقتي معتبر بشناسد كه تصرفات او در قسمت معرفي شده محرز باشد والا از تعيين حدود خودداري خواهد نمود.

ماده 72 _ صورت مجلس تحديد حدود بايد حاوي مطالب زير باشد و به امضا نماينده و نقشه بردار و كليه حاضرين برسد:

1 _ تعيين روز و ماه و يا روزهايي كه عمليات تعيين حدود در آن واقع شده

2 _ نام

و مشخصات و محل اقامت اشخاصي كه حضور داشته اند.

3 _ اشخاصي كه اعتراض نموده اند.

4 _ ذكر حقوقي كه ديگران در ملك مورد تحديد دارند و يا مورد تحديد در ملك ديگران دارد.

5 _ ذكر حدود و مشخصات با علامات و عده و نوع فواصل آنها و شماره هاي مجاورين

6 _ ذكر عبارت آگهي تحديد حدود و شماره روزنامه اي كه آگهي در آن درج شده و گواهي صحت انتشار آگهي و يا ذكر اشتباه در آگهي مزبور.

ماده 73 _ در صورت مجلس تحديد قلم زدن و كم و زياد نمودن عبارات به كلي ممنوع است و اگر اصلاح و توضيحي لازم باشد زير صورت مجلس نوشته شده به نمونه (امضا) حاضرين برسد و اگر بعضي از حاضرين نخواهند نمونه ( امضا ) كنند اين نكته در صورت مجلس قيد مي شود و كساني كه نمونه (امضا) ندارند علامت انگشت خواهند گذاشت

ماده 74 _ بايد به معترضين خاطرنشان شود كه اعتراض خود را كتبا به اداره ثبت محل تسليم نمايند و علاوه بر آن ظرف مدت يكماه از تاريخ تسليم اعتراض به مرجع ثبتي ، دادخواست به مرجع ذيصلاح قضايي تقديم نمايند.

ماده 75 _ در موقع تحديد حدود املاك بايد نقشه كامل ملك به وسيله نقشه بردار ثبت ترسيم شود و حدود و مشخصات ملك با ذكر طول ابعاد و مساحت آن در صورت مجلس تحديد حدود قيد گردد.

تبصره _ نسبت به قطعات اراضي غيرمحصور اطراف شهرها و قصبات و هم چنين اراضي قرا و مزارع قطعاتي و خرده مالك نيز به طريق فوق عمل خواهد شد و در صورت نبودن مهندس در اين موارد نماينده مالكين كروكي از وضعيت

كلي قطعه مورد تحديد ترسيم و طول اضلاع جهات اربعه را ولو به طور تقريب باشد تعيين و با ذكر فاصل در صورت مجلس تحديدي قيد نمايد. اين كروكي بايستي به امضا نماينده و مستدعي ثبت يا وكيل او برسدو پيوست صورت مجلس تحديدي خواهد شد.

ماده 76 _ در صورتي كه بتوان از روي حدود املاك مجاور حدود ملكي را تعيين نمود تجديد آگهي و اخذ دوبرابر حق الثبت مورد نخواهد داشت

ماده 77 _ در مورد املاك مشاع كه قسمتي از آن درخواست ثبت و قبلا تحديد شده چنانچه نسبت به بقيه درخواست ثبت شود تحديد مجدد لازم نيست و همچنين در مواردي كه املاك مجاور ملك مورد درخواستي كلا تحديد شده باشد و درخواست كننده ثبت در اظهارنامه اين موضوع را متذكر شود يا اداره مطلع گردد انتشار آگهي تحديدي و عمليات تعيين حدود نسبت به آن ملك لازم نبوده و بر طبق حدود مجاورين به ثبت خواهد رسيد.

ماده 78 _ درمواردي كه ملكي قبلا تحديد شده ، حدود مجاورين كه بعدا تحديد مي شود بايد با آن تطبيق و تبعيت نمايد.

ماده 79 _ مقياس نقشه در دهكده ها پنج هزار يك و در قرا و قصبات ده هزار يك و در فاصله هايي كه حد غيرطبيعي مستقيم باشد ممكن است با مقياس بيست هزار يك نقشه ترسيم شود.

ماده 80 _ در اراضي بياض غيرمحصور كه حدفاصل نداشته باشد بايد در اطراف زمين به عمق نيم گز از طرف مالك پي حفر شود.

ماده 81 _ هرگاه در وسط ملكي ، اشخاص ديگر ملك داشته باشند نقشه قطعات مزبور هم ترسيم و در صورت مجلس تحديد حدود

مراتب با ذكر موقعيت مكاني و حدود و مشخصات با طول اضلاع و مساحت تصريح خواهد شد. ( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 82 _ نسبت به املاكي كه در ثبت عادي تحديد شده و در ثبت عمومي آگهي نوبتي آن منتشر مي شود بايد در آگهي هاي تحديدي براي آن ملك نيزوقت تحديد داد و روز مقرر نماينده در محل حاضر شده در زير صورت مجلس سابق بنويسد كه از اين تاريخ تا مدت سي روز اعتراض برحدود و حقوق ارتفاقي پذيرفته مي شود.

ماده 83 _ پس از تسليم صورت مجلس تحديدي مسئول اداره كتبا در زير آن دستور ثبت در دفتر را مي دهد.( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 84 _ نمايندگان محدد بايد پس از خاتمه عمليات تحديدي و ثبت صورت مجلس تعيين حدود صورت مجلس مزبور را با پرونده هاي مجاورين تطبيق نموده و پس از تكميل آن پيش نويس سند مالكيت را تهيه و ضميمه پرونده به شعبه بايگاني تسليم نمايند. چنانچه معلوم شود كه پرونده ناقص تحويل شده نماينده مسئول مورد تعقيب اداري واقع خواهد شد. ( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 85 _ نصف هزينه و فوق العاده نمايندگان را مي توان در موقع عزيمت براي عمليات تحديدي به عنوان پيش پرداخت داد و پرداخت بقيه موكول به تكميل و تحويل پرونده ها و گواهي مدير بايگاني است

فصل پنجم _ در اعتراض ( ماده 86 تا 102 )

ماده 86 _ در آگهي هاي نوبتي و تحديدي قيد مي شود كه اعتراض بايد كتبي و مستقيما به اداره ثبتي كه آگهي را منتشر مي كند تسليم شود و معترض بايدظرف مدت يك ماه از تاريخ تسليم اعتراض به مرجع ثبتي ،دادخواست به مرجع ذيصلاح قضايي تقديم نمايد در غير اين صورت متقاضي

ثبت يا نماينده قانوني وي مي تواند به دادگاه مربوطه مراجعه و گواهي عدم تقديم دادخواست را دريافت و به اداره ثبت تسليم نمايد. اداره ثبت بدون توجه به اعتراض عمليات ثبتي را با رعايت مقررات ادامه مي دهد. مبدأ اعتراض به اصل ملك ، تاريخ انتشار روزنامه ايست كه اولين آگهي نوبتي در آن درج شده است و ادارات ثبت بايد مراقبت نمايند تاريخ انتشار آگهي كه در زير آگهي هم قيد شده با تاريخ انتشار روزنامه مطابق باشد. (الحاقي 8/11/1380)

تبصره _ دادگاهها در مورد دادخواستهاي مربوط به اصل و حدود و حقوق املاك پس از احراز اينكه اعتراض در مواعد مقرر به اداره ثبت مربوطه تسليم شده و داخل مدت مي باشد به موضوع رسيدگي و الاّ قرار مقتضي صادر مي نمايد. ( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 87 _ قبل از انتشار آگهي نوبتي دادخواست اعتراض يا گواهي نامه جريان دعوا بين معترض و مستدعي ثبت پذيرفته نخواهد شد.

ماده 88 _ حذف شده است ( با توجه به اصلاحي 8/11/1380 حذف شده است )

ماده 89 _ اعتراض اعم از اينكه در مدت قانوني داده شده باشد يا خارج از مدت بايد گرفته و متصدي امر بلافاصله روي اظهارنامه ملك مورد اعتراض درمورد هر اعتراض مهري كه كلمه اعتراض روي آن نقش شده باشد زده و با قيد تاريخ رسيد به دهنده آن داده شود و همچنين در مواردي كه گواهي نامه جريان دعوا به اداره ثبت تسليم مي شود بايد طبق اين ماده عمل شود. ( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 90 _ در رسيد دادخواست اعتراض يا گواهي نامه جريان دعوا بايد تاريخ رسيد باتمام حروف قيد شود.

ماده 91 _ در مورد گواهينامه

هايي نيز كه مطابق ماده 86 داده شده باشد متصدي امر بلافاصله روي اظهارنامه ملك در مورد هر گواهي مهري كه جمله تقديم دادخواست روي آن نقش شده باشد زده و با قيد تاريخ رسيد به دهنده آن داده شود.

ماده 92 _ مسئول اداره ثبت نسبت به اعتراضهايي كه خارج از مدت داده مي شود نظر خود را در زير برگ اعتراض نوشته و در نشست اداري طبق ماده 16قانون ثبت مطرح مي نمايد تا تكليف قطعي آن معين گردد. ( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 93 _ در مورد گواهي نامه هايي نيز كه مطابق ماده 17 قانون ثبت داده شده و بنظر اداره خارج از مدت مي باشد مدلول مواد 89 ، 90 ، 92 در آن قسمتي كه راجع به گرفتن گواهي نامه و دادن رسيد و مهر اعتراض مقرر است رعايت خواهد شد.

ماده 94 _ دادخواست هايي كه از طرف دارايي بر ثبت املاك اشخاص يا از طرف اشخاص نسبت به مورد تقاضاي دارايي تسليم شود بايد به وسيله دفتر اداره كل ثبت به ديوان محاكمات دارايي فرستاده شود.

ماده 95 _ در مواردي كه پرونده هاي ثبتي املاك و يا دفاتر اسناد رسمي و ازدواج و طلاق از نظر رسيدگي مقامات صلاحيتدار قضايي دادگستري مورداحتياج اين مقامات باشد مدير ثبت يا سردفتر ، پرونده يا دفتر مورد احتياج را به وسيله يكي از كارمندان به آنجا فرستاده و مقامات مذكور پس از اقدامي كه براي حفظ آثار مورد نظر لازم است بلافاصله پرونده يا دفتر را به وسيله آورنده عودت مي دهند مگر اين كه باقي بودن پرونده يا دفتر مزبور را ضروري تشخيص دهند و مطابق قانون چنين اجازه اي به مقام صلاحيتدار قضايي داده

شده باشد كه در اين صورت مي تواند به مسئوليت خود با تعيين مدتي كه وجود پرونده يا دفتر لازم است پرونده يا دفتر را نگاهداشته و پس از رفع احتياج فورا به اداره ثبت يا دفترخانه مربوطه اعاده دهند .( اصلاحي مصوب 1334.)

ماده 96 _ حذف شده است ( با توجه به اصلاحي 8/11/1380 حذف شده است )

ماده 97 _ رييس دادگاه با دعوت اداره ثبت در غير ساعات اداري و در موقعي كه با موافقت مسئول اداره ثبت معين مي شود در اداره ثبت حاضر و درموضوع اعتراض هاي مذكور در ماده 92 و گواهي نامه مذكور در ماده 93 رسيدگي و زير برگ اعتراض يا گواهي نامه كتبا اظهارنظر مي نمايد. مسئول ثبت يا نماينده او نيز در اين نشست حضور خواهد داشت ( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 98 _ حذف شده است ( با توجه به اصلاحي 8/11/1380 حذف شده است )

ماده 99 _ اعتراضي كه بايد براي حفظ منافع وقف به عمل آيد در مورد موقوفاتي كه متولي خاص ندارد به عهده اداره اوقاف و در مورد موقوفات عام المنفعه كه متولي خاصي دارد به عهده متولي يا ناظر يا اداره اوقاف است و در حبس عام المنفعه نيز اعتراضي كه بايد براي حفظ منافع حبس به عمل آيد به عهده متصدي امور حبس است

ماده 100 _ در موقوفات خاصه متولي و هريك از موقوف عليهم و در حبس به نفع اشخاص معين متصدي امور حبس و هريك از محبوس لهم مي توانند براي حفظ منافع وقف يا حبس دادخواست اعتراض بدهند. حق مزبور را ناظر وقف نيز اگر باشد دارا مي باشد و اعتراضي كه بايد

براي حفظ منافع ثلث باقي داده شود به عهده وصي يا ناظر ثلث مي باشد و در ثلث غيرباقي كساني نيز حق اعتراض دارند كه بعد از خروج ملك از حالت ثلث در آن ملك ذي حق مي شوند.

ماده 101 _ در موردي كه ملكي مورد اعتراض واقع شود اعم از اين كه مستدعي ثبت به اعتراض معترض تمكين كند يا در دادگاه محكوم شود معترض محكوم له ، جانشين مستدعي شناخته شده و چنانچه مانع ديگري نباشد ملك طبق حكم نهايي دادگاه ، ثبت خواهد گرديد و محتاج به آگهي مجدد به نام معترض نخواهد بود.

ماده 102 _ در مواردي كه قبل از اعتراض پس از خاتمه مدت قانوني مستدعي ثبتي بدون اين كه مطابق مقررات انتقالي واقع شود گواهي كند كه تمام يا قسمتي از ملك مورد تقاضاي او در موقع تقاضا متعلق به ديگري بوده آن مقدار از مورد تقاضاي او خارج و مجددا از مالك واقعي آن تقاضاي ثبت پذيرفته خواهد شد .

فصل ششم _ در ثبت املاك در دفتر املاك و ثبت انتقالات ملك ( ماده 103 تا 126 )

ماده 103 _ پس از اتمام عمليات مقدماتي ثبت مسئول دفتر ثبت ملك را با مشخصات زير در دفتر املاك وارد نموده و به نمونه (امضا) مدير ثبت ياكارمندي كه از طرف وزارت دادگستري براي نمونه (امضا) كردن دفتر و برگهاي مالكيت مجاز است مي رساند:

1 _ شماره ملك

2 _ تاريخ ثبت ملك در دفتر املاك

3 _ اسم و نام خانوادگي و شماره شناسنامه و محل صدور آن و محل اقامت و تابعيت مالك

4 _ نوع و مشخصات ملك و محل وقوع و اجزا و متعلقات آن

5 _ حدود ملك

6 _ بهاي ملك

7 _ حقوق

عينيه كه اشخاص در آن ملك دارند با اسامي صاحبان حقوق و همچنين حقوق ارتفاقيه كه براي ملك مورد ثبت در املاك مجاور و يا براي املاك مجاور در ملك مورد ثبت موجود است

ماده 104 _ در موقع انتقال تمام يا قسمتي از ملك ثبت شده و يا واگذاري حقي نسبت به عين ملك سند معامله در دفتر اسناد رسمي ثبت و خلاصه آن در دفتر املاك زير ثبت ملك به طريق آتي ثبت مي شود: ( اصلاحي مصوب 1323 و 1324. )

1 _ در مورد انتقال قطعي تمام ملك بايد خلاصه انتقال را مطابق معمول در زير ثبت ملك ثبت و خروج آن را از ملكيت مالك اولي نيز با مركب قرمز ودر ملاحظات دفتر املاك قيد نمايند.

2 _ اگر انتقال راجع به قسمتي از ملك مفروز يا مشاعا باشد خروج آن را از ملكيت مالك اولي به نحوي كه به منزله ذكر خلاصه معامله نيز محسوب شود با مركب قرمز در زير ثبت ملك يا در ستون ملاحظات به اين شرح (يك دانگ مشاع يا دو دانگ مفروز يا دو هزار گز از ملك بالا را آقاي مالك به موجب سند شماره ... به آقاي ... منتقل كرده و در صفحه ... اين دفتر يا دفتر متمم به شماره ... ثبت و از ملكيت مالك بالا خارج گرديد.) قيد و سپس مورد انتقال را اگر مشاع است به نحو ثبت املاك مشاعه و اگر مفروز است به طوري كه ملك مستقل با تمام مشخصات و حدود و بها و حقوق در صفحه معيني از دفتر اصلي يا متمم ثبت و در ملاحظات ثبت

آن يادداشت نمايند كه اصل ملك در صفحه ... دفتر.... ثبت شده يا مورد ثبت از ملك شماره ... كه درصفحه ... ثبت شده افراز شده است

3 _ هرگاه نسبت به هريك از دو قسمت املاك بالا انتقالاتي به طور شرطي و رهني يا قطعي واقع شود به وفق معمول سابق خلاصه آن را در زير ثبت ملك ثبت و فسخ و فك را نيز در موقع خود در مقابل همان قسمت در ستون ملاحظات دفتر يادداشت نمايند و به همين طريق ، خلاصه كليه معاملات راجعه به عين ملك مزبور در دفتر املاك به ترتيب تاريخ ، زير يكديگر ثبت خواهد شد.

در موارد بالا سردفتر خلاصه معامله را در برگ مخصوص كه براي اين كار تهيه شده نوشته و به دفتر املاك حوزه ثبت ملك ارسال مي دارد. خلاصه مذكور علاوه بر امضاي متعاملين بايد به امضاي سردفتر و نماينده ثبت (چنانچه نماينده داشته باشد) رسيده باشد.

مسئول دفتر املاك بايد خلاصه مذكور فوق را فورا به طوري كه در بالا مقرر است در زير ثبت ملك قيد نموده و به امضاي مدير ثبت برساند.

در موقع فسخ معاملات نيز بايد سردفتر لاشه سند باطل شده و آگهي فسخ را به اداره ثبت بفرستد تا در ملاحظات دفتر املاك قيد شود. متصديان مربوطه ثبت املاك مكلفند پس از وصول خلاصه معامله از دفترخانه در ظرف 24 ساعت آن را در دفتر املاك ثبت نموده و در پرونده مربوطه بايگاني نمايند و چنانچه خلاصه معامله داراي نواقص باشد در ظرف همان مدت از دفترخانه مربوطه توضيحات لازمه (را) بخواهند. تسامح و تاخير و يا غفلت در اجراي

اين دستور مستلزم تعقيب اداري و كيفر خواهد بود.

هرگاه معامله راجع باشد به انتقال قطعي تمام ملك ثبت شده سردفتر انتقال را در صفحات مخصوص به انتقالات سند مالكيت قيد و امضا كرده و به منتقل اليه تسليم مي نمايد و مادام كه در صفحات انتقالات جا دارد سند مالكيت به نام منتقل اليه تجديد نخواهد شد.

در موردي نيز كه معامله مربوط به واگذاري حق عيني نسبت به ملك باشد (مثل رهن و حقوق ارتفاقي ) و يا راجع به انتقال تمام يا قسمتي از عين ملك باشد ولي با حق استرداد ، سردفتر بايد آن را در صفحات مخصوص به انتقالات سند مالكيت نوشته امضا نمايد. در مورد عمري و رقبي و سكني و مواردي كه معامله راجع به انتقال سود ملكي براي بيش از 3 سال باشد مقررات بالا راجع به تنظيم خلاصه سند و فرستادن آن به اداره ثبت حوزه وقوع ملك و قيد آن در زير ثبت ملك در دفتر املاك و در سند مالكيت و بايگاني نمودن خلاصه معامله در پرونده بايد مجري گردد.

در مواردي كه معامله راجع به انتقال يك قسمت از ملك باشد خلاصه آن بايد در صفحات مخصوص به انتقالات سند مالكيت قيد و امضا گرديده و سند مزبور به ناقل مسترد گردد و در اين صورت منتقل اليه مي تواند به اداره ثبت حوزه وقوع ملك مراجعه كرده و براي خود سند مالكيت مستقلي بگيرد.

در موارد صلحهاي محاباتي با حق خيار فسخ و يا استفاده از سود و غيره براي مصالح نسبت به املاك ثبت شده مطابق خلاصه معامله با قيد حق خيار و ساير حقوق منظور شده به

نام متصالح در دفتر ثبت ، و سند مالكيت صادر مي شود و در صورت فسخ از طرف مصالح و يا انقضاي مدت خيار يا اسقاط حق مذكور مراتب در دفتر و در برگهاي مالكيت قيد مي شود.

تبصره _ حذف شده است ( با توجه به اصلاحي 8/11/1380 حذف شده است )

ماده 104 مكرر _ چنانچه پس از ثبت ملك در دفتر املاك مالك آن به موجب سند رسمي قراردادي نمايد كه بالنتيجه اعيان احداثي در آن ملك به ملكيت طرف قرارداد كه مجاز در احداث اعياني بوده ، مستقر گردد خلاصه سند قرارداد او را بايد در ستون انتقالات سند مالكيت و ذيل ثبت ملك قيد نمود و مالك اعياني پس از انجام عمل مي تواند سند مالكيت آن را از اداره ثبت بخواهد. اداره ثبت وقت معاينه محل و تعيين حدود و حقوق ارتفاقي اعياني را به مالك عرصه و مجاورين اخطار مي نمايد و در وقت مقرر صورت مجلس معاينه را تنظيم كه هرگاه اختلافي نباشد با دريافت حق الثبت انتقال ، سند مالكيت اعياني را صادر خواهد نمود و در صورت بروز اختلاف و ارايه گواهي رجوع به دادگاه از تاريخ تنظيم صورت مجلس تا سي روز ازصدور سند مالكيت تا صدور حكم نهايي خودداري مي شود. ( الحاقي مصوب 1324. )

ماده 105 _ در مواردي كه سند مالكيت جديد صادر مي شود بايد سند مالكيت اولي باطل شده در پرونده مربوطه بايگاني و در مورد انتقال ملك به ورثه بايد بعد از احراز انحصار وراثت و سمت ورثه نسبت به مورث خلاصه مفاد و شماره گواهينامه دادگاه راجع به حصر وراثت در ملاحظات دفتر قيد و در

زير ثبت اوليه ملك سهم يكي از وراث ، ثبت و سهام بقيه وراث در دفتر جاري ثبت شود (3)

و چنانچه مالك پس از خاتمه جريان ثبتي و قبل از ثبت ملك در دفتر املاك فوت شود حصه هر يك از ورثه از ملك طبق مقررات به طريقي كه در تصديق انحصار وراثت معين شده يا بين ورثه مذكور در تصديق انحصار وراثت توافق حاصل شده باشد با قيد انتقال از مورث متوفي ثبت مي شود وديگر ثبت ملك مستقلا به نام مورث لازم نخواهد بود( اصلاحي 8/11/1380 )

تبصره 1 _ هرگاه ورثه متوفي يا قائم مقام يا نماينده قانوني آنها تقاضاي پرداخت بهاي ربع يا ثمن اعياني زوجه متوفي را از اداره ثبت بنمايند مسئول ثبت محل ، كارشناس رسمي دادگستري را براي ارزيابي تعيين مي كند تا كارشناس بهاي عادله اعياني را با لحاظ ماده 947 قانون مدني (4) و سايرمقررات معين نمايد. ورثه مي توانند بهاي مذكور را به حساب سپرده ادارات ثبت توديع نمايند. اداره ثبت بهاي تعيين شده ملك را به ذينفع ابلاغ واقعي مي كند و چنانچه ذينفع فاقد نشاني باشد يا نشاني تعيين شده موافق با واقع نباشد مراتب در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار فقط يك مرتبه آگهي خواهد شد. در آگهي مزبور و همچنين در اخطاريه حسب مورد بايد تصريح شود كه ذينفع جهت اخذ سپرده مذكور به اداره مربوطه مراجعه نمايد و درصورتي كه مدعي تضييع حق باشد ظرف مدت يك ماه پس از رويت اخطار يا انتشار آگهي مي تواند به دادگاه صالحه مراجعه و گواهي طرح دعوي را به اداره ثبت محل ارائه نمايد.

تبصره 2 _ هرگاه ظرف مدت مرقوم

گواهي طرح دعوي تسليم نشود اداره ثبت سند مالكيت ملك را بدون استثنا بهاي اعياني صادر خواهد نمود و درصورت وصول گواهي طرح دعوي در مدت مزبور صدور سند مالكيت به شرح فوق موكول به صدور حكم نهايي است هزينه ارزيابي و آگهي به عهده متقاضي است

ماده 106 _ در مواردي كه مطابق ماده 104 سند مالكيت جديد داده مي شود بر اساس مقررات هزينه قانوني سند مالكيت جديد دريافت خواهد شد. درصورتي كه املاك بعد از ثبت در دفتر املاك به قطعات مفروزه يا آپارتمان تفكيك شود در صورت درخواست مالك يا مالكين اداره ثبت مطابق صورت مجلس تفكيكي يكي از قطعات را در زير ثبت ملك و بقيه را در صفحه يا صفحات دفتر جاري يا دفتر متمم ثبت نموده و با ابطال سند مالكيت اوليه درمورد هر يك از قطعات مفروزه يا آپارتمان ها سند مالكيت تفكيكي و جداگانه صادر خواهد شد.( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 107 _ املاك موقوفه پس از ثبت در دفتر املاك در دفتر ثبت موقوفات نيز به ترتيب و در زير يكديگر ثبت خواهد شد و در دفتر مزبور احتياج به گذاردن صفحات سفيد نخواهد داشت املاك مورد ثلث باقي نيز در دفتر مزبور به ثبت خواهد رسيد.

ماده 108 _ نمونه (امضا) دفتر املاك بايد با دست به عمل آيد و نمونه (امضا) مهري ممنوع است

ماده 109 _ املاكي كه از جهت بنا مفروز و از حيث صحن و غيره مشاع است طبق ماده 3 در دفتر املاك براي هر سهمي 3 صفحه تخصيص داده مي شود و انتقالات هر سهمي زير ثبت همان قسمت ثبت و حدود و

مشخصات و حقوق ارتفاقي قسمت مشاع را در زير ثبت سهم اولي قيد و در بقيه سهام وصفحات ذكر شماره صفحه اوليه كافي خواهد بود.

ماده 110 _ هرگاه ملك مشاع در نتيجه انتقالات به يك نفر منتقل شود در صورت تقاضاي مالك در ملاحظات هريك از صفحات ثبت مربوط به سهام مالكين مراتب ذكر مي شود و انتقال مزبور در زير ثبت آخرين سهم با رعايت مقررات بالا ثبت و اسناد مالكيت اوليه باطل و يك جلد سند مالكيت جديد صادر شود. ( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 111 _ ثبت انتقالات قهري به نام ورثه در دفتر املاك مجاني است و حق الثبت به آنان تعلق نمي گيرد. ( اصلاحي مصوب 1324. )

ماده 112 _ براي حقوق ارتفاقي كه براي اشخاص در سند مالكيت غيرقيد شده است صاحبان حقوق مي توانند طبق ماده 124 و 125 قانون ثبت گواهينامه بگيرند.

ماده 113 _ براي هر شخصي از هر شماره ملك بايد يك جلد سند مالكيت جداگانه صادر شود.( اصلاحي 8/11/1380 )

ماده 114 _ هرگاه ملك مشاع از طرف چند نفر درخواست ثبت شده و قبل از ثبت ملك به يكنفر منتقل شود با تذكر به اسامي متقاضياني كه ملك به نام آنها آگهي شده و انتقال داده اند به نام منتقل اليه در يكجا ثبت شده و سند مالكيت تمام ملك صادر مي گردد.

ماده 115 _ در املاك مشاع براي هريك نسبت به سهم او يك سند مالكيت صادر خواهد شد.

ماده 116 _ در ثبت اعياني املاك مزروعي براي هر شماره دو صفحه دفتر املاك كافي است و در صورتي كه ارزش آن كمتر از هزار ريال باشد برگهاي مخصوصي كه تنظيم شده

صادر مي گردد.

ماده 117 _ تغيير در وضعيات املاك ثبت شده مستلزم تغيير سند مالكيت نيست مگر در مورد انتقال تمام يا قسمتي از آن كه در اين مورد سند تازه به نام منتقل اليه با ذكر مشخصات معامله صادر خواهد گرديد.

ماده 118 _ در قسمت املاك مشاع كه يك قسمت از آن در ثبت عادي بدون ذكر شماره املاك مجاور ثبت شده و براي بقيه در ثبت عمومي سند مالكيت صادر مي شود بايستي شماره املاك مجاور در ثبت سهام اخير قيد و در ملاحظات ثبت سهم اوليه نيز تصريح شود و در صورتي كه تمام سهام ملك مشاع بدون قيد شماره املاك (مجاور) ثبت شده باشد در موقع انتقال و صدور سند مالكيت تازه بايستي شماره املاك مجاورين قيد گردد و همچنين نسبت به هر ملكي كه در ثبت عادي سند آن صادر شده است

ماده 119 _ املاك مشاعي كه سهام مالكين يك قسمت از آن توأما در يكجا ثبت و سند مالكيت صادر شده و بقيه سهام در ثبت عمومي سند مالكيت صادر مي شود قسمت ثبت شده به حالت اول باقي ولي براي سهم هريك از شركاي بعدي سه صفحه سفيد تخصيص و در ملاحظات ثبت هريك ازسهام شماره صفحات ثبت ساير سهام ذكر مي شود.

ماده 120 _ در مواردي كه مالك به علت از بين رفتن يا گم شدن سند مالكيت ، تقاضاي صدور المثناي سند مالكيت مي نمايد بايستي طريق از بين رفتن يا گم شدن سند را كتبا به اداره ثبت محل اعلام و استشهاديه اي (كه نمونه آن را سازمان ثبت اسناد و املاك كشور چاپ نموده و دو برگ براي تنظيم وتكميل

به درخواست كننده داده مي شود) ، مبني بر شهادت و اظهار اطلاع حداقل سه نفر كه هويت و امضاي آنها به گواهي يك نفر از شهود مذكور رسيده و هويت و امضاي نامبرده به گواهي نيروي انتظامي محل يا يكي از دفاتر اسناد رسمي رسيده باشد ضميمه نمايد. اداره ثبت پس از وصول درخواست نامه و برگ استشهاد بايد نخست آن را ثبت و در دفتر املاك منعكس كند و سپس مراتب را طي بخشنامه اي به دفاتر اسناد رسمي اعلام كند و در محلهايي كه از رايانه استفاده مي شود صدور بخشنامه مزبور ضرورت نداشته و بايستي موضوع را به متصدي رايانه ابلاغ نمايند و پس از آن به هزينه درخواست كننده مراتب را يك نوبت در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار يا يكي از روزنامه هايي كه آگهي هاي ثبتي در آن درج مي شود آگهي كند. درصورتي كه تا ده روز از تاريخ انتشار آگهي ، اعتراضي نرسيده يا در صورت اعتراض اصل سند مالكيت يا سند معامله ارايه نشده باشد اداره ثبت اقدام به صدور المثني سند مالكيت خواهد نمود و در مواردي هم كه مندرجات صفحه يا صفحات سند مالكيت مفقود گرديده مي بايست المثني صادر گردد.سند مالكيت المثني حاوي كليه مندرجات سند مفقودي است (ذكر اسناد شرطي و رهني كه فسخ و يا فك شده ضرورتي ندارد)

در آگهي كه در روزنامه منتشر مي شود بايد مطالب زير قيد شود:

1 _ نام و نام خانوادگي مالك

2 _ شماره پلاك و بخش و محل وقوع ملك

3 _ خلاصه ادعاي از بين رفتن يا گم شدن سند مالكيت

4 _ معاملاتي كه به حكايت سوابق ثبتي و اظهار

مالك مستند به سند رسمي در سند مالكيت نوشته شده است

5 _ تذكر به اين كه هر كس نسبت به ملك مورد آگهي معامله اي كرده كه در قسمت 4 ذكر نشده يا مدعي وجود سند مالكيت نزد خود مي باشد ، بايد تا ده روز پس از انتشار آگهي به ثبت محل مراجعه و اعتراض خود را ضمن ارايه اصل سند مالكيت يا سند معامله تسليم نمايد. و اگر ظرف مهلت مقرر اعتراضي نرسد و يا در صورت اعتراض اصل سند مالكيت يا سند معامله ارايه نشود اداره ثبت المثناي سند مالكيت را طبق مقررات صادر و به متقاضي تسليم خواهد كرد. (در صورت ارايه سند مالكيت يا سند معامله ، صورت مجلس مبني بر وجود آن نزد معترض در دو نسخه تنظيم و يك نسخه آن به متقاضي المثني تسليم و اصل سند به ارايه دهنده مسترد مي شود).

در صورتي كه در آگهي مذكور اشتباهي رخ دهد تشخيص اشتباه و صدور دستور رفع اشتباه به عهده مسئول اداره كل ثبت اسناد و املاك استان مربوط خواهد بود.( اصلاحي 8/11/1380 )

تبصره 1 _ اداره ثبت مكلف است هنگام صدور المثني سند مالكيت ، مراتب را به دفاتر حوزه خود كتبا اعلام و متذكر شود كه هر موقع نسبت به پلاك موضوع المثني سند مالكيت بخواهند هرگونه سند معامله اي تنظيم نمايند (اعم از اين كه به استناد اصل سند مالكيت باشد يا المثني جريان ثبتي ملك را استعلام و سپس در صورت نبودن مانع اقدام به تنظيم و ثبت معامله كنند. هريك از دفترخانه ها مكلفند دفتري براي ثبت شماره پلاك اين قبيل املاك داشته باشند كه در موقع

تنظيم اسناد به آن مراجعه نموده و در صورتي كه مورد معامله از املاكي باشد كه نسبت به آن سند مالكيت المثني صادر شده بايد قبلا جريان ثبتي ملك را استعلام و در صورت نبودن مانعي اقدام به تنظيم سند بنمايند و در محل هايي كه از رايانه استفاده مي شود نياز به اعلام موضوع به دفاتر اسناد رسمي نمي باشد ولي دفاتر با توجه به سند مالكيت المثني در موقع انجام معامله بايد جريان ثبتي را استعلام و سپس در صورت نبودن مانع اقدام به تنظيم و ثبت معامله نمايند. تخلف از رعايت دستور فوق مستلزم كيفر درجه سه به بالا مقرر در ماده 38 قانون دفاتر اسناد رسمياست ( اصلاحي 8/11/1380 )

تبصره 2 _ در مواردي كه سند مالكيت در يد ثالث بوده و دادگاه حكم به استرداد آن مي دهد و با صدور اجراييه نيز استرداد سند مالكيت مقدور نمي شود مالك مي تواند با اخذ گواهي از دادگاه صادركننده حكم و تسليم آن به اداره ثبت مربوطه تقاضاي صدور سند مالكيت المثني بنمايد. در اين مورد ارائه فرم استشهاد و انتشار آگهي فقدان سند مالكيت ضرورت نداشته ، اداره ثبت بايد با رعايت تبصره يك طبق گواهي دادگاه مبادرت به صدورالمثني بنمايد.( اصلاحي 8/11/1380 )

تبصره 3 _ هرگاه بعضي از ورثه با تسليم رونوشت گواهي انحصار وراثت و ساير مدارك ضروري صدور سند مالكيت ، سهميه خود را از ماترك مورث تقاضا نمايند و اعلام بدارند كه سند مالكيت مورث نزد احد از وراث است كه از ابراز و تسليم آن به وارث يا اداره ثبت خودداري مي نمايد اداره ثبت مكلف است پس از اخطار به شخص

مذكور و انقضاي مدت ده روز از تاريخ ابلاغ اخطاريه مراتب را يكبار در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار آگهي نمايد. چنانچه دارنده سند مالكيت بدون مجوز قانوني ظرف مهلت معين شده در آگهي ، سند مورد مطالبه را تسليم ننمايد سند مالكيت وراث متقاضي را با رعايت كليه مقررات قانوني صادر و تسليم خواهد كرد و بلافاصله طي بخشنامه اي به كليه دفاتر اسناد رسمي اعلام خواهد نمود كه هر موقع سند مورث ابراز گرديد آن را اخذ و براي اقدام به اداره ثبت ارسال دارند.( اصلاحي 8/11/1380 )

تبصره 4 _ در مواردي كه سند مالكيت بنام دولت صادر گرديده و يا سند مالكيت بنام ديگري صادر و بعدا به دولت منتقل شده باشد و مرجع ذيربط به علت از بين رفتن و يا گم شدن سند مالكيت مربوطه با گواهي وزارت دارايي و امور اقتصادي تقاضاي صدور المثناي سند مالكيت مفقوده را مي نمايد ازشمول اين ماده مستثني است ( اصلاحي 8/11/1380 )

تبصره 5 _ هرگاه به علت ريختن جوهر يا سوختگي يا پارگي و يا جهات ديگري قسمتي از سند مالكيت از بين رفته باشد و يا قابل استفاده نباشد اداره ثبت با انجام تشريفات مقرر در اين ماده اقدام به صدور المثناي سند مالكيت خواهد نمود و سند مالكيت ناقص را باطل و در پرونده بايگاني مي نمايد.( اصلاحي 8/11/1380 )

تبصره 6 _ در صورت اعلام كتبي مالك مبني بر پيدا شدن سند مالكيت اوليه چنانچه با سند مالكيت المثني معامله اي انجام نشده باشد سند مالكيتالمثني باطل و مراتب پيرو بخشنامه مربوط به دفاتر اسناد رسمي تابعه اعلام گردد و چنانچه با سند مالكيت المثني

معامله اي انجام شده باشد سند مالكيت اصلي اخذ و پس از ابطال در پرونده ثبتي مربوط ضبط گردد.( الحاقي 8/11/1380 )

ماده 121 _ براي هر سهمي از املاك مشاع يك پيش نويس سند مالكيت تنظيم مي گردد و حدود كليه ملك در يكي از پيش نويس ها قيد و در بقيه ، اشاره به پيش نويس مزبور مي شود و به همين ترتيب در دفتر املاك ثبت و در زير هر سهمي نوشته مي شود كه حدود ، مطابق حدودي است كه در صفحه شماره فلان نوشته شده

ماده 122 _ در مورد وصيت نسبت به ملك ثبت شده بايد مفاد وصيت در سند مالكيت مثل ساير معاملات قيد شده خلاصه آن به دفتر املاك فرستاده شود و همچنين در موقع عدول از وصيت ترتيب مزبور رعايت و در صورتي كه ملك مورد وصيت ثبت نشده باشد بايد مفاد وصيت در پرونده ثبتي بايگاني و موقع صدور سند مالكيت رعايت گردد.

ماده 123 _ در مورد ثمن اعياني كه ضمن درخواست ثبت ملك يا مستقيما به عنوان ثمن اعياني درخواست و آگهي شده باشد سند مالكيت صادرمي گردد ولي هرگاه در درخواست بهاي ثمن اعياني گواهي شده باشد فقط به صاحب آن گواهي نامه حق مزبور داده مي شود.

ماده 124 _ در مواردي كه براي استيفاي طلب بستانكار طبق حكم دادگاه ملك مديون به طرف بستانكار داده مي شود اداره ثبت بايد متصرف را جانشين مديون شناخته و اگر ملك به نام مديون به ثبت رسيده بايد مطابق همان حكم ملك را به نام محكوم له مثل مورد انتقال ثبت نمايد.

ماده 125 _ املاك مشاعي كه اولين سهم آن در دفتر املاك ثبت مي شود

، باز گذاشتن صفحات سفيد براي ثبت بقيه سهام آن لازم نيست و بايد بقيه سهام را به ترتيب طبق معمول در دفاتر جاري ثبت و شماره صفحه و ثبت آن را در ستون ملاحظات ثبت سهم اول قيد نمايند و نسبت به صفحاتي كه تا اين تاريخ براي ثبت بقيه سهام بازگذاشته شده در همان صفحات سفيد ثبت گردد.( اصلاحي 8/11/1380 )

تبصره _ حذف شده است (5)

ماده 126 _ در مورد قنوات مستقل ، دفتري به نام دفتر ثبت قنوات تخصيص داده مي شود تا كليه قنواتي كه مستقلا مورد معامله واقع مي شود و تابع املاك نيست در آن دفتر به ثبت برسد و با رعايت تعداد قنوات هر ناحيه و به نسبت سهام و عده مالكين آن بايد يك يا چند دفتر را براي قنوات يك يا چند ناحيه اختصاص داده شود.( اصلاحي 8/11/1380 )

فصل هفتم _ محققين ثبت ( مواد 127 تا 160 )

مواد 127 تا 160 راجع به محققين ثبت بوده كه با حذف مورد محققين ثبت از تشكيلات سازماني ثبت ، عملا ملغي شده است

فصل هشتم _ در مقررات مختلفه ( ماده 161 تا 164 )

ماده 161 _ در مورد املاكي كه به ثبت نرسيده ولي شماره ملك از طرف اداره ثبت تعيين شده است ، دفاتر اسناد رسمي مكلف هستند كه مطابق ماده 104 اين آيين نامه خلاصه معامله را تهيه و به طوري كه در ماده مزبور مقرر است به اداره ثبت بفرستند كه در پرونده مربوطه بايگاني و در موقع ثبت ملك منظور گردد و همچنين در مورد فسخ معاملات املاك ثبت نشده مقررات ماده مزبور لازم الرعايه است

ماده 162 _ مديران ثبت و هريك از نمايندگان و كارمنداني كه دخالت در كار ثبت املاك دارند بايد در ابتداي تصدي دو برگه نمونه از برگهاي مخصوصي كه تهيه شده است نمونه ( امضا ) نموده به اداره ثبت تسليم دارند كه يك برگ در ثبت محل باقي مانده و ديگري به اداره كل ثبت فرستاده شود.

ماده 163 _ هر موقع كه اداره ثبت طبق قانون المثني سند مالكيت مي دهد بايد در ستون ملاحظات دفتر املاك در مقابل ثبت ملك تاريخ صدور المثني را قيد كند.

ماده 164 _ آيين نامه شماره 1045 مورخ شانزدهم فروردين 1311 نسخ و اين آيين نامه جايگزين آن خواهد بود.

قانون تمديد مدت مواد اصلاحي 147 و 148 قانون ثبت اسناد و املاك كشور - مصوب 18/8/1378

مصوب 18/8/1378

( روزنامه رسمي شماره 15950 _7/9/1378 )

ماده واحده _ مهلت مذكور در تبصره (2) ماده (7) قانون اصلاح مواد (1)و (2)و (3) قانون اصلاح و حذف موادي از قانون ثبت اسناد و املاك مصوب 31/4/1365 و الحاق موادي به آن مصوب 21/6/1370 به مدت پنج سال ديگر از تاريخ لازم الاجرا شدن اين قانون تمديد مي شود.

تبصره _ سازمان ثبت اسناد و املاك موظف است با افزايش تعداد كميسيون هاي موضوع قانون فوق

ترتيبي اتخاذ نمايد كه به كليه پرونده ها در مدت پنج سال رسيدگي شود.

قانون اصلاح بعضي از مواد قانون ثبت و قانون دفاتر رسمي - مصوب 27 شهريور ماه 1322 و 1335

مصوب 27 شهريور ماه 1322 و 1335

ماده 1 _ هركس دستور اجراي اسناد رسمي را مخالف با مفاد سند يا مخالف قانون دانسته يا از جهت ديگري شكايت از دستور اجراي سند رسمي داشته باشد مي تواند به ترتيب مقرر در آيين دادرسي مدني اقامه دعوا نمايد.

ماده 2 _ مرجع رسيدگي به دعاوي ناشي از دستور اجراي اسناد رسمي دادگاه صلاحيت دار محلي است كه در حوزه آن دستور اجرا داده شده

ماده 3 _ رسيدگي به دعاوي مزبور تابع مقررات دادرسي اختصاري بوده و خارج از نوبت رسيدگي خواهد شد.

ماده 4 _ اقامه دعوا مانع از جريان عمليات اجرايي نيست مگر در صورتي كه دادگاه حكم به بطلان دستور اجرا داده و يا قراري داير به توقيف عمليات اجرايي بدهد.

ماده 5 _ در صورتي كه دادگاه دلايل شكايت را قوي بداند يا در اجراي سند رسمي ضرر جبران ناپذير باشد به درخواست مدعي بعد از گرفتن تامين ، قرار توقيف عمليات اجرايي را مي دهد. ترتيب تامين همان است كه در قوانين دادرسي مدني براي تامين خواسته مقرر است و در صورتي كه موضوع سند لازم الاجرا وجه نقد باشد و مدعي وجه نقد بدهد آن وجه در صندوق ثبت محل توقيف مي شود و تامين ديگر گرفته نخواهد شد.

ماده 6 _ هريك از طرفين مي توانند در اثناي رسيدگي به دعوا جبران خسارت ، مالي را كه تامين داده و يا خساراتي كه به سبب توقيف عمليات اجرايي به او وارد شده است بخواهد و در اين صورت دادگاه ضمن حكم راجع به

اصل دعوا يا به موجب حكم عليحده محكوم عليه را به پرداخت خسارت ملزم خواهد نمود و در صورتي كه موضوع اجرا وجه نقد باشد و يا براي توقيف عمليات اجرايي وجه نقد تامين شده باشد خسارت از قرار صدي دوازده درسال خواهد بود.

ماده 7 _ هرگاه مدلول سند قبل از صدور حكم ابطال اجرا شده باشد پس از قطعيت آن حكم عمليات اجرايي به حالت قبل از اجرا برمي گردد.

ماده 8 _ ترتيب اجراي مفاد اسناد رسمي و عملياتي كه اجرا متوقف بر آن است از ابلاغ و توقيف اموال و اشخاص و هزينه هاي اجرايي و مصارف آن و تعيين حق الاجرا در مواردي كه در قانون معين نشده و مقتضي باشد و وصول حق الاجرا و نيز ترتيب شكايت از طرز عمل و اقدامات اجرايي و مرجع رسيدگي به آن و به طور كلي آنچه براي اجراي اسناد رسمي لازم است طبق آيين نامه وزارت دادگستري خواهد بود.

ماده 9 _ هزينه مسافرت و فوق العاده مهندسين و نمايندگان و ساير مأمورين و كارمنداني كه از محل هزينه مقدماتي استخدام شده اند و همچنين حقوق كارمندان و خدمتگزاران جز و رانندگان و بهاي لباس و عيدي و ساير مزاياي مربوطه آنها و دستمزد كارشناسان قراردادي كه از محل مذكور استخدام شده اند و ساير هزينه هاي مربوطه كه طبق مقررات عمومي مجاز باشد از محل درآمد مقدماتي مطابق آيين نامه اي كه وزارت دادگستري تنظيم خواهد نمود پرداخت مي شود. مستخدمين و كارمندان و رانندگاني كه طبق مقررات قبلي استخدام شده اند مشمول مقررات بالا خواهند بود.

«اصلاحي مصوب 1335.»

ماده 10 _ ماده 94 قانون ثبت مصوب 26 اسفند

1310 و مواد (58 و 59 و 60 و 61 و 62 و 63 و 64) قانون دفتر اسناد رسمي مصوب خرداد ماه 1317 و تبصره اضافي به ماده 64 مصوب مهرماه 1317 و آن قسمتي از شق 2 ماده 25 مكرر از قانون ثبت اسناد و املاك مصوب 26 مرداد 1320 كه راجع است به هيأت رفع اختلاف و دادرس دادگاه شهرستان در مورد رسيدگي به شكايات مربوطه به اجراي مفاد اسناد رسمي و هر قانون ديگر درقسمتي كه مخالف اين قانون باشد نسخ مي شود.«قانون دفتر اسناد رسمي مصوب 1316 مي باشد.»

لايحه قانوني راجع به اشتباهات ثبتي و اسناد مالكيت معارض - مصوب دي ماه 1333

مصوب دي ماه 1333 كميسيونهاي مشترك دو مجلس با اصلاحيه هاي بعدي

ماده 1 _ ملغي شده ( طبق قانون اصلاح قانون ثبت اسناد و املاك مصوب 18/10/1351 و قانون اشتباهات ثبتي و اسناد معارض مصوب 18/10/1351 )

ماده 2 _ در كليه مواردي كه هيات نظارت طبق بند 2 از ماده 25 اصلاحي سال 1317 قانون ثبت يا به موجب اين قانون به اشتباهات رسيدگي مي نمايد مي تواند با تعيين فهرستي از نوع اشتباهات كه به نظر هيات موثر يا غير موثر تشخيص گرديده دستور رفع اشتباه و اصلاح ثبت ملك يا اجراي شقوق 5 و6 و 7 ماده 25 اصلاحي قانون ثبت را به روساي ثبتي كه مقتضي بداند، بدهد.

ماده 3 _ هر موقع در هيات نظارت تشخيص شود نسبت به ملكي كلا يا بعضا اسناد مالكيت معارض صادرشده خواه نسبت به اصل ملك خواه نسبت به حدود يا حقوق ارتفاقي آن به ترتيب زير عمل خواهد شد:( اصلاحي مصوب 1351. )

1 _ سند مالكيت ثبت مقدم تا موقعي كه به موجب حكم نهايي دادگاه ابطال

نشده است معتبر شناخته خواهد شد و سند مالكيت ثبت موخر تا زماني كه حكم نهايي از دادگاه به صحت آن صادر نشده باشد نسبت به مورد تعارض سند معارض تلقي مي شود.

2 _ ادارات ثبت مكلفند به محض اطلاع از صدور اسناد معارض وجود سند مالكيت معارض ( ثبت موخر ) و همچنين سند مالكيت ثبت مقدم را به دفاتر اسناد رسمي حوزه مربوط كتبا ابلاغ نمايند و گزارش امر را جهت اتخاذ تصميم به هيات نظارت ارسال دارند.

در صورتي كه هيات نظارت يا شوراي عالي ثبت در تجديد رسيدگي وقوع تعارض را محرز بداند ثبت محل مراتب را كتبا به دارنده سند مالكيت معارض (ثبت موخر) ابلاغ مي نمايد. چنانچه دارنده سند مالكيت معارض با اخطاري كه طبق مقررات آيين دادرسي مدني به او ابلاغ شده است در مدت دو ماه از تاريخ ابلاغ به دادگاه محل وقوع ملك مراجعه نكند و گواهي طرح دعوا را به اداره ثبت محل تسليم و رسيد اخذ ننمايد و دارنده سند مالكيت مقدم گواهي عدم طرح دعوا را از مراجع صالحه در مدت مزبور تقديم دارد اداره ثبت بطلان سند مالكيت معارض را نسبت به مورد تعارض در ستون ملاحظات ثبت ملك قيد و مراتب را به دارنده سند مزبور و دفاتر اسناد رسمي اعلام خواهد نمود.

ماده 4 _ دارنده سند مالكيت مقدم قبل از تعيين تكليف نهايي در دادگاه مي تواند نسبت به مورد سند مالكيت معامله كند ولي دفاتر اسناد رسمي مكلف اند در متن سند قيد كنند نسبت به مورد معامله سند معارض صادر شده و مادام كه تكليف نهايي طبق اين قانون معلوم نشده به

خريدار ، سند مالكيت جديد داده نخواهد شد و همين حكم نسبت به انتقالات بعدي هم جاري است

ماده 5 _ دارنده سند مالكيت معارض مادام كه تكليف نهايي سند مزبور در دادگاه معلوم نشده حق هيچ گونه معامله نسبت به آن ندارد ولي مي تواند حقوق متصوره خود را به ديگري انتقال دهد.

تبصره _ دادگاه پس از رسيدگيهاي لازم هريك از اسناد معارض را كه تشخيص دهد جريان ثبتي آن بر طبق قانون و مقررات صحيحا انجام شده تعيين و حكم ابطال سند ديگر را خواهد داد.

ماده 6 _ كسي كه طبق ماده فوق ممنوع از معامله است هرگاه نسبت به ملك مزبور معامله نمايد پس از صدور حكم نهايي بر بطلان سند موخر التاريخ و با انقضاي مدت دو ماه و عدم مراجعه دارنده سندي كه تاريخا موخر است به محاكم ، به جريمه نقدي معادل يك برابر بهاي مورد معامله محكوم خواهدشد و نيز سردفتران اسناد رسمي هم كه با وجود اخطار اداره ثبت در مورد سند مالكيت معارض اقدام به ثبت معامله نمايند به انفصال ابد از شغل سردفتري محكوم خواهند شد.

ماده 7 _ كارمندان اداره ثبت كه عمل مخالف مقررات آنها موجب صدور سند مالكيت معارض يا معاملات متعدد بشود در دادگاه اداري مورد تعقيب وبه انفصال موقت كه كمتر از دو سال نخواهد بود و يا انفصال ابد به تناسب موضوع محكوم مي شوند و تخلف آنها مشمول مرور زمان تخلفات اداري نخواهد بود.

فهرست اشتباهات ثبتي - مصوب 28 2 1353

مصوب 28 2 1353

چون منظور از تصويب مواد اصلاحي قانون و آيين نامه ها انجام مراجعات و مشكلات ارباب رجوع مي باشد و از طرفي در امور جاري

هيات نظارت ملاحظه مي شود نسبت به بعضي موارد كه اتخاذ تصميم از ناحية روساي واحدهاي ثبتي (با اجازه اين هيات در ظرف مدتي اندك امكان دارد و با رد و بدل شدن گزارشها و احيانا مكاتبات متعددي كه براي روشن شدن مطالب به عمل مي آيد مدتها وقت مامورين محلي و هيات نظارت اشغال و طبعا اتخاذ تصميم مدتي به تاخير مي افتد عليهذا هيات نظارت ثبت منطقه مركزي با اختيار حاصله از ماده 10 آيين نامه ماده 25 اصلاحي قانون ثبت درجلسه مورخ 28 خرداد 1353 ضمن تعيين موارد جديدي علاوه بر موضوعات مذكور در دستور شماره 3700 _ 24 8 1352 كليه مواردي كه اتخاذ تصميم درباره آنها طبق نظريه كلي اين هيات به عهده آقايان روساي واحدهاي ثبتي گذارده مي شود به شرح زير تاييد و تصويب مي نمايد

الف _ اشتباهات موثر در آگهي هاي نوبتي

1 _ اشتباه در نام متقاضي ثبت يا قايم مقام قانوني او.

2 _ اشتباه در نام خانوادگي متقاضي ثبت در مواردي كه نام خانوادگي اساسا آگهي نشده و يا تمام نام خانوادگي اشتباه شده باشد.

3 _ اشتباه در محل وقوع ملك در صورتي كه طوري ذكر شده باشد كه منطبق با محل ديگري گردد.

4 - اشتباه در نوع ملك

5 _ اشتباه در شماره اصلي ملك يا عدم ذكر آن

6 _ اشتباه در شماره فرعي ملك در مواردي كه اشتباه در اظهارنامه هم به عمل آمده باشد.

7 _ اشتباه در نام قريه يا مزرعه يا قنات مورد تقاضاي ثبت

8 _ در مواردي كه تقاضا به ديگري منتقل شده و پرونده حاكي از امر انتقال بوده معهذا اشتباها آگهي هاي

نوبتي به نام انتقال دهنده منتشر شده باشد.

ب _ اشتباهات غير موثر در آگهي هاي نوبتي

1 _ اشتباه در شماره فرعي ملك كه در اظهارنامه صحيحا قيد ولي در آگهي اشتباه شده باشد.

2 _ اشتباه در مضاف اليه نام خانوادگي يا عدم ذكر مضاف اليه

3 _ عدم قيد نام خانوادگي مالك در صورتي كه نام پدر قيد شده باشد.

4 _ هرگاه آگهي زايد بر ميزان مورد تقاضاي ثبت منتشر شده باشد.

5 _ هرگاه اطلاع اداره ثبت از وقوع معامله بعد از انتشار آگهي ها بوده و مورد تقاضا به نام انتقال دهنده آگهي شده باشد.

6 _ اشتباه در ذكر شهرت ملك يا عدم ذكر آن

ج _ اشتباهات موثر در آگهي تحديدي

1 _ اشتباه در شماره پلاك اعم از اصلي يا فرعي يا عدم ذكر هر يك از آنها.

2 _ اشتباه يا عدم ذكر نام يا نام خانوادگي متقاضي ثبت يا قايم مقام قانوني وي

3 _ اشتباه در محل وقوع ملك و همچنين عدم ذكر محل وقوع ملك

4 - اشتباه در نوع ملك همچنين عدم ذكر نوع ملك

5 _ عدم رعايت ماده 14 قانون ثبت به اين ترتيب كه در انتشار آگهي تحديدي رعايت ترتيب شماره املاك نشده باشد.

6 _ عدم رعايت ماده 67 آيين نامه قانون ثبت كه بايد فاصله انتشار آگهي تحديد و روز تحديد حدود كمتر از بيست روز و بيش از 60 روز نباشد.

7 _ در صورتي كه با وجود اطلاع اداره از وقوع معامله قبل از انتشار آگهي تحديدي اشتباها آگهي تحديدي به نام فروشنده منتشر شده باشد.

د _ اشتباهات غيرموثر در آگهي تحديدي

1 _

اشتباه در مضاف اليه نام خانوادگي يا عدم قيد آن

2 _ عدم قيد و يا اشتباه در ذكر نام ونام خانوادگي بعضي از شركا مشروط بر اينكه حداقل نام و نام خانوادگي يكي از متقاضيان صحيح آگهي شده باشد.

3 _ اشتباه در ذكر مقدار مورد تقاضا اعم از اينكه بيشتر يا كمتر آگهي شده باشد.

4 _ اشتباه در نشر آگهي به نام فروشنده در صورتي كه اطلاع اداره از وقوع معامله پس از انتشار آگهي تحديد باشد.

5 _ انتشار آگهي تحديد حدود اختصاصي قبل از آگهي انتشار ماده 14 قانون ثبت

ه _ اشتباهات در عمليات ثبتي

1 _ هرگاه صرفا در ذكر جهات اربعه ملك در صورت مجلس تحديد حدود اشتباه شده باشد پس از تطبيق با مجاورين كه تحديد آنها به عمل آمده و احراز عدم تجاوز به مجاورين و شوارع اصلاح صورت مجلس تحديد بلامانع است

2 _ هرگاه تحديد حدود ملكي به معرفي مالك يا نماينده قانوني او در وقت مقرر به عمل آمده و اشتباها صورت مجلس تحديد حدود به امضا مالك يانماينده قانوني او نرسيده باشد در صورتي كه با مجاورين اختلافي در بين نباشد مانعي ندارد كه صورت مجلس تحديدي با حضور نماينده ثبت به امضا متقاضي يا قايم مقام قانوني او برسد.

3 _ هرگاه تحديد حدود در غير روز مذكور در آگهي تحديدي به عمل آمده و همچنين در صورتي كه صورت مجلس تحديدي به امضا نماينده محدد نرسيده باشد در هر دو مورد عمليات تحديدي با انتشار آگهي تحديدي تجديد خواهد شد.

4 _ در مواردي كه نقشه بردار در عمليات تحديدي حاضر بوده و نقشه مربوطه

را تهيه و امضا و تسليم نموده است و صورتمجلس تحديدي هم با ذكر طول اضلاع تنظيم شده ولي اشتباها صورت مجلس به امضا نقشه بردار نرسيده باشد در صورتي كه نقشه با صورت مجلس تحديدي از هر حيث منطبق بوده وهيچ گونه اختلافي نداشته باشد ادامه عمليات ثبتي بلامانع است

و _ اشتباهات در املاك ثبت شده

1 _ هرگاه شماره و يا شهرت و يا نوع ملك و يا محل وقوع آن و همچنين نام يا نام خانوادگي مالك در اظهارنامه و آگهي هاي نوبتي صحيحا قيد ولي در موقع ثبت ملك در دفتر املاك يا سند مالكيت يا در يكي از موارد مذكور اشتباهي شده باشد پس از رسيدگي و احراز وقوع اشتباه مراتب در ستون ملاحظات ثبت و سند مالكيت توضيح داده شود.

2 _ هرگاه نام پدر مالك يا شماره شناسنامه مالك يا محل صدور آن در اظهارنامه صحيحا قيد ولي در موقع ثبت ملك در دفتر املاك يا در سند مالكيت اشتباهي شده باشد، پس از رسيدگي و تطبيق شناسنامه متقاضي با اظهارنامه و نبودن اختلافي در ساير مشخصات شناسنامه در رفع اشتباه به طريق فوق اقدام گردد.

3 _ هرگاه نام يا نام خانوادگي يا شماره شناسنامه مالك در اظهارنامه و آگهي يا يكي از آنها اشتباه شده و با همان اشتباه ملك به ثبت رسيده باشد پس از انطباق شناسنامه متقاضي بوسيله تحقيق از اداره ثبت احوال و احراز تصرفات مالكانه و بلامعارض بودن آن و نبودن اختلافي در ساير مشخصات شناسنامه به ترتيب فوق در رفع اشتباه اقدام گردد.

4 _ هرگاه سهم مالك اشتباها زايد بر ميزاني كه تقاضا

و آگهي شده يا مورد انتقال واقع گرديده ثبت و سند مالكيت صادر و تسليم شده باشد و مالك در اداره حاضر و كتبا اين موضوع را گواهي و سند مالكيت را براي اصلاح تسليم نمايد با قيد توضيح لازم در ملاحظات ثبت ملك و سند مالكيت در رفع اشتباه اقدام شود.

5 _ هرگاه در تعيين شماره ملك يكي از مجاورين در صورت مجلس تحديدي و ثبت ملك يا يكي از آنها اشتباه شده باشد با معاينه محل و تطبيق باپرونده مجاور و احراز وقوع اشتباه و نبودن اختلاف و تعارض در صورتي كه در حد فاصل تغييري داده نشود و اقدام به رفع اشتباه خللي به حق غيرنرساند در رفع اشتباه با قيد شماره صحيح ملك در ملاحظات ثبت ملك و سند مالكيت اقدام شود.

6 _ هرگاه معامله از نوع شرطي يا رهني يا اجاره و امثال آن بوده ولي در موقع ثبت آن اشتباها به عنوان معامله قطعي ثبت دفتر املاك شده باشد و يابالعكس پس از احراز وقوع اشتباه و تحقيق از دفترخانه مربوطه در صورتي كه سند مالكيت از اين جهت اشتباهي نداشته باشد دفتر املاك اصلاح والا پس از مطالبه و ملاحظه سند مالكيت يك جا اقدام گردد.

7 _ در موردي كه ثبت ملك در دفتر املاك به استناد سند انتقال رسمي بوده و در يكي از مشخصات شناسنامه انتقال گيرنده موقع تنظيم سند انتقال اشتباهي رخ داده باشد و با همان اشتباه ملك به نام خريدار به ثبت رسيده و سند مالكيت صادر شده باشد بايد در صورت امكان بدوا در اصلاح سند رسمي وسيله دفترخانه مربوطه طبق مقررات

اقدام و سپس مراتب در ملاحظات ثبت ملك و سند مالكيت قيد شود و در صورت عدم حضور طرف معامله باتحقيق از اداره ثبت احوال و احراز اشتباه به شرح فوق اقدام گردد.

8 _ هرگاه در سند مالكيت و ثبت دفتر املاك به واسطه اشتباه دفترخانه در تنظيم خلاصه معامله برخلاف مدلول سند انتقال اشتباهي روي داده باشد پس از احراز وقوع اشتباه و اعلام كتبي دفترخانه مربوط داير بر اينكه سند معامله صحيح تنظيم گرديده با توضيح لازم در ستون ملاحظات ثبت يا سندمالكيت در رفع اشتباه اقدام گردد.

9 _ در مواردي كه حدود اربعه ملك در صورت مجلس تحديد يا صورت مجلس تفكيك يا تقسيم نامه رسمي يا دادنامه به طور صحيح قيد شده وليكن در موقع ثبت ملك در دفتر املاك حدي ساقط يا اشتباه شود پس از احراز وقوع اشتباه با توجه به سوابق مربوطه و انطباق با مجاور و نبودن اختلاف ،مراتب در ملاحظات ثبت و سند مالكيت قيد شود.

10 _ هرگاه در ذكر جهات اربعه ملك اشتباه شده و با همان اشتباه ملك در دفتر املاك ثبت شده باشد پس از احراز اشتباه به شرط اينكه اختلافي با مجاورين و همچنين اختلافي در حد فاصل نباشد اصلاح آن بلامانع است

ز _ امور متفرقه

1 _ هرگاه در نتيجه تغيير وضع مجاور املاك ثبت شده و تبديل حد به كوچه اصلاح سند مالكيت در حدي كه قبلا به ملك مجاور و فعلا به كوچه محدود است تقاضا شود در صورتي كه كوچه مورد بحث بن بست نباشد و شهرداري نيز عمومي بودن كوچه را تاييد نمايد اصلاح ثبت دفتر املاك

و سند مالكيت از اين جهت مانعي نخواهد داشت

2 _ در مورد كسر مساحت و طول اضلاع چنانچه مالك كتبا تقاضاي اصلاح سند مالكيت خود را بنمايد و با كسر مساحت و طول اضلاع موافق باشد ومورد ثبت در وثيقه و بازداشت و بند (ز) نباشد اصلاح ثبت ملك و سند مالكيت بلامانع است

3 _ در مواردي كه مساحت و طول اضلاع ملكي به منظور اجراي طرح شهرداري كسر و ثبت دفتر املاك و سند مالكيت اصلاح شده باشد و بعدا شهرداري از طرح اصلاحي انصراف حاصل نمايد و مالك تقاضاي اصلاح سند مالكيت را به صورت اوليه بنمايد اصلاح ثبت و سند به وضع اوليه به شرط موافقت شهرداري بلامانع است

قانون راجع به رشد متعاملين - مصوب شهريور ماه 1313

ماده واحده _ از تاريخ اجراي اين قانون در مورد كليه معاملات و عقودو ايقاعات به استثناي نكاح و طلاق ، محاكم عدليه و ادارات دولتي و دفاتر اسناد رسمي بايد كساني را كه به سن 18 سال شمسي تمام نرسيده اند اعم از ذكور و اناث غيررشيد بشناسند مگر آنكه رشد آنها قبل از اقدام به انجام معامله يا عقد و يا ايقاع به طرفيت مدعي العموم در محاكم ثابت شده باشد. اشخاصي كه به سن 18سال شمسي تمام رسيده اند در محاكم عدليه و ادارات دولتي و دفاتر اسناد رسمي رشيد محسوب مي شوند مگر اين كه عدم رشد آنها به طرفيت مدعي العموم در محاكم ثابت گردد.

مناط تشخيص سن اشخاص اوراق هويت آنهاست مگر آنكه خلاف آن ثابت شود.

قانون تعيين تكليف پرونده هاي معترضين ثبتي كه فاقد سابقه بوده و يا اعتراض آنها در مراجع ق

مصوب 25 2 1373

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين قانون اعتراضاتي كه موجب مادتين 16 و 20 قانون ثبت تا پايان سال 1360 نسبت به اصل يا حدود املاك به مرجع قضايي ذيربط ارسال گرديده و به هر علت سابقه اعتراض در مراجع قضايي وجود ندارد معترضين يا قايم مقام قانوني آنان مي توانند حداكثر ظرف مدت 6 ماه ديگر از تاريخ لازم الاجرا شدن اين قانون دادخواست اعتراض خود را با در دست داشتن مدارك لازم به دادگاه صالح تقديم نموده گواهي لازم در اين مورد اخذ و به اداره ثبت محل وقوع ملك تسليم دارند اگر در اين مدت بدون عذر موجه شرعي مراجعه ننمايند معرض شناخته خواهند شد.

تبصره 1 _ متقاضيان ثبت املاك يا قايم مقام قانوني آنها كه نسبت به تقاضاي ثبت آنان اعتراض شده و از طرف معترض يا معترضين در مهلت تعيين شده

فوق گواهي مربوط را به ثبت محل تسليم ننموده اند مي توانند با مراجعه به دادگاه مربوط و اخذ گواهي مبني بر نداشتن سابقه اعتراض قبلي و عدم تقديم دادخواست جديد آن را به ثبت محل تسليم نموده و تقاضاي ادامه عمليات ثبتي را بنمايند. ثبت محل مكلف است نسبت به ادامه عمليات ثبت اقدام نمايد.

تبصره 2 _ اعتراض به تقاضاي ثبت و تحديد حدود (موضوع مواد 16 و 20 قانون ثبت مي بايد توسط معترض ظرف مدت يك ماه از تاريخ تسليم اعتراض به مرجع ثبتي با تقديم دادخواست به مرجع ذيصلاح قضايي صورت پذيرد.

تبصره 3 _ مهلت مذكور در تبصره 2 ماده 7 قانون اصلاح مواد 1 و 2 و 3 قانون اصلاح و حذف موادي از قانون ثبت اسناد و املاك مصوب 31 4 1365 و الحاق موادي به آن مصوب 21 6 1370 به مدت 2 سال ديگر از تاريخ لازم الاجرا شدن اين قانون تمديد مي شود.

قانون نحوه صدور اسناد مالكيت املاكي كه اسناد ثبتي آنها در اثر جنگ يا حوادث غير مترقبه اي ما

مصوب 28 12 1369 مجلس و 17 2 1370 مجمع تشخيص مصلحت نظام

ماده 1 _ در مواقعي كه به علت جنگ يا حوادث غيرمترقبه اي نظير زلزله ، سيل و آتش سوزي آثار اعيان املاك يا اسناد و مدارك ثبتي از بين رفته باشد به سازمان ثبت اسناد و املاك كشور اجازه داده مي شود كه نسبت به تشكيل پرونده و دفاتر و سوابق ثبتي املاك و همچنين اسناد و مدارك مربوط به اجراي ثبت و دفاتر اسناد رسمي و ازدواج و طلاق و ثبت شركت ها و مالكيت صنعتي و اختراعات اقدام نمايد.

تبصره _ سازمان ثبت اسناد واملاك كشور ازطريق رسانه هاي گروهي به اطلاع عموم مي رساند تا ذويالحقوق اسناد

و مدارك و مستندات و دلايل خود را حداكثر ظرف شش ماه به ثبت محل ارايه نمايند ، كساني كه بعد از مدت مذكور مراجعه كنند مي بايست اصالت اسناد و مدارك ومستندات آنها به تاييد دادگاه هاي محل رسيده باشد.

ماده 2 _ سازمان ثبت و ادارات تابعه بايد نسبت به جمع آوري مدارك و اطلاعاتي كه به رفع مشكل كمك مي كند اقدام نمايند و وزارتخانه ها ، سازمان ها و موسسات دولتي و عمومي و شهرداري ها نيز مكلفند اسناد و مدارك و نقشه هاي مورد نياز را در اختيار ادارات ثبت قرار دهند.

ماده 3 _ در صورتي كه مدارك و مستندات متقاضي مشعر بر ثبت ملك در دفتر املاك باشد يا مسوول بازسازي محل براساس پرونده هاي موجود كه عينا به ثبت محل تحويل مي نمايد گواهي كند و يا معتمدين و گواهان محل شهادت بر مالكيت متقاضي بدهند و معارضي هم نباشد اداره ثبت بلافاصله با تشكيل پرونده و تهيه نقشه و ثبت ملك در دفتر املاك سند مالكيت متقاضي را صادر مي كند ترتيب تعيين شماره پلاك و تهيه و جايگزيني دفاتر و ساير سوابق را آيين نامه تعيين خواهد نمود.

ماده 4 _ به جز موارد مذكور در ماده 3 و همچنين در مواردي كه بين اشخاص در تصرف يا مالكيت اختلاف باشد موضوع جهت رسيدگي به هيات حل اختلاف موضوع ماده 5 اين قانون ارجاع مي شود.

ماده 5 _ در هر حوزه ثبتي هيات حل اختلافي مركب از مسوول بازسازي ، رييس ثبت ، دو نفر معتمد با معرفي نماينده يا نمايندگان محل در مجلس شوراي اسلامي و شهردار محل در خصوص شهرها و

بخشدار محل در مورد خارج شهر تشكيل مي شود وظيفه اين هيات بررسي شكايات و اعتراضات و ارجاعات ثبت و انجام تحقيقات به منظور تشخيص مالكيت متقاضي و ميزان آن و حدود و مشخصات ملك يا رد تقاضا مي باشد.

ماده 6 _ هيات حل اختلاف نظر خود را نسبت به ارجاعات ثبت يا اعتراضات و شكايات وارده به ثبت محل اعلام مي كند اداره ثبت مكلف است طبق راي هيات بلافاصله مبادرت به تشكيل پرونده و صدور سند مالكيت نمايد. معترض به راي هيات مي تواند به دادگاه صالح مراجعه كند و دادگاه نسبت به مالكيت عرصه و تعيين تكليف اعياني حكم لازم را صادر خواهد نمود.

تبصره _ اعتراض به راي هيات حل اختلاف مانع از صدور سند و شروع بازسازي نخواهد بود.

ماده 7 _ اشخاص حقوقي كه دفاتر ثبت شركت هاي آنان از بين رفته است مي توانند مدارك خود را به ثبت محل تسليم نمايند تا نسبت به تشكيل پرونده و سوابق و دفاتر جديد اقدام گردد.

ماده 8 _ در مواردي كه پرونده اجرايي بر اثر حدوث وقايع مذكور در ماده يك از بين رفته باشد چنانچه اشخاص با ارايه مدارك و مستندات معتبر مدعي عدم اقدام در مورد پرونده اجرايي شوند اداره ثبت مكلف به تشكيل پرونده اجرايي خواهد بود

ماده 9 _ متعهدله اسناد رسمي و ازدواج و طلاق كه سررسيد طلب آنها فرا رسيده و قبوض و دفاتر آنها از بين رفته است مي تواند با ارايه مدارك ومستندات معتبر قانوني به ثبت محل مراجعه نمايد و ثبت محل مبادرت به صدور اجراييه خواهد كرد.

ماده 10 _ دولت مكلف است در شهرهايي كه بر اثر حوادث مذكور

در اين قانون نياز به بازسازي دارد و قبلا طرح جامع نداشته بدوا طرح جامع شهرها را تهيه و براساس طرح مصوب اقدام به بازسازي نمايد.

تبصره _ در كليه موارد مذكور در اين ماده صدور سندمالكيت و پروانه ساختماني مشمول پرداخت هيچگونه عوارض و ماليات و حق الثبت براي باراول نمي باشد.

ماده 11 _ در موارد مذكور در ماده 1 اين قانون به دولت اجازه داده مي شود براي واگذاري اراضي به كساني كه املاك آنها در طرح هاي عمراني يا توسعه معابر و فضاهاي آموزشي يا سبز قرار مي گيرد همچنين براي ايجاد تاسيسات عمومي املاك مورد نياز را در محدوده طرح جامع پيش بيني و تملك نمايد. پرداخت بهاي اين املاك طبق مقررات مربوطه موكول است به ارايه اسناد و مدارك معتبر با راي هيات موضوع ماده 5 و تا انجام كار حق انتقال راندارند.

ماده 12 _ نسبت به املاكي كه طبق اسناد و مدارك يا دلايل معتبر معامله شرطي يا رهني يا مورد وثيقه و بازداشت بوده يا ديگري در آن حق كسب و پيشه داشته و يا موارد مذكور را هيات موضوع ماده پنج احراز نمايد موضوع در سوابق ثبتي و دفاتر ثبت و سند مالكيت با قيد مراتب درج خواهد شد و چنانچه قبلا سند مالكيت بدون قيد مورد يا موارد فوق صادر و تسليم شده باشد به مالك اخطار مي كند كه سند مالكيت را براي اصلاح تسليم ثبت محل نمايد و در صورت استنكاف ظرف ده روز مراتب به دفاتر اسناد رسمي ابلاغ تا از انجام معامله نسبت به سند مالكيت مزبور خودداري نمايند.

ماده 13 _ در مواردي كه دفاتر اسناد رسمي يا

دفاتر ازدواج و طلاق به شرح مذكور در ماده 1 اين قانون از بين رفته باشد افراد ذينفع مي توانند با ارايه اسناد و مدارك و دلايل معتبر به ثبت محل مراجعه نمايند ثبت محل با اعلام نظر خود تقاضانامه و اسناد و مدارك مربوطه را به هيات موضوع ماده 5 اين قانون ارسال مي دارد و هيات مزبور در صورت عدم وصول اعتراض به قضيه رسيدگي كرده و تصميم لازم اتخاذ مي كند و در صورت وصول اعتراض به متقاضي اخطار خواهد كرد كه مي تواند به دادگاه صالح مراجعه نمايد.

ماده 14 _ هر يك از كاركنان دولت كه در اجراي اين قانون به تشخيص دادگاه صالح رعايت دقيق مقررات آن را ننموده و تخطي نمايند علاوه بر مجازات هاي مقرر در قوانين جزايي به انفصال موقت از سه ماه تا سه سال از خدمات دولتي نيز محكوم مي شوند ، همچنين اشخاصي كه عالما عامدا درجرايم فوق مباشرت داشته و از آن منتفع شده اند علاوه برجبران خسارات وارده به دولت يا اشخاص و اعاده وضع مي بايست حقوق ثبتي را از قرار هر ده هزار ريال 500 ريال بپردازند.

تبصره _ مواد 100 تا 117 قانون ثبت در مورد اين قانون نيز رعايت مي شود.

ماده 15 _ كليه اشخاصي كه از مزاياي مقرر در اين قانون استفاده مي كنند موظفند در تقاضانامه خود هرگونه حقي را كه اشخاص حقيقي يا حقوقي نسبت به تمام يا قسمتي از املاك و اسناد مورد تقاضا دارند را منعكس نمايند در غير اين صورت چنانچه عالما و عامدا اعلام و منعكس ننمايند كلاهبردار محسوب و به مجازات آن محكوم خواهند شد.

ماده 16 _ متخلفين از مقررات اين قانون

به مجازات هايي كه در قوانين ثبتي و مجازات اسلامي و قوانين يا مقررات ديگر مذكور است محكوم خواهندشد.

تبصره _ علاوه بر مجازات هاي مقرر در ماده فوق متخلفين به پرداخت هزينه هاي ثبتي از قرار هر ده هزار ريال ، پانصد ريال نيز محكوم خواهند شد.

ماده 17 _ سازمان زمين شهري مكلف است در طول دوران بازسازي جهت مسكن افراد محلي كه هيچگونه زمين و ملكي در كل كشور ندارند اراضي مناسب را آماده سازي و به طور رايگان به افراد مذكور واگذار نمايد.

هزينه آماده سازي از محل اعتبارات بازسازي تامين خواهد شد.

ماده 18 _ آيين نامه اجرايي اين قانون با پيشنهاد مشترك سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و ستاد مركزي بازسازي و نوسازي كشور به تصويب هيات دولت خواهد رسيد.

آيين نامه اجرايي قانون نحوه صدور اسناد مالكيت املاكي كه اسناد ثبتي آنها در اثر جنگ يا حوادث غيرمترقبه اي مانند زلزله ، سيل و آتش سوزي از بين رفته اند مصوب 17 7 1370
بخش اول _ املاك ( ماده 1 تا 21 )

ماده 1 _ قانون نحوه صدور اسناد مالكيت املاكي كه اسناد ثبتي آنها در اثر جنگ يا حوادث غير مترقبه اي مانند زلزله ، سيل و آتش سوزي از بين رفته اند مصوب 17 2 1370 مجمع تشخيص مصلحت نظام در اين آيين نامه انحصارا (قانون ناميده مي شود.

ماده 2 _ در هر موقع كه در اثر وقوع جنگ يا حوادث غيرمترقبه اي مانند زلزله ، سيل و آتش سوزي اسناد و مدارك ثبتي از بين رفته و تهيه المثني براي آنها مقدور نباشد ، سازمان ثبت اسناد و املاك كشور امكانات و تسهيلات لازم را جهت اجراي قانون در حوزه ثبتي مربوط فراهم مي نمايد.

ماده 3 _ سازمان ثبت اسناد و املاك كشور به منظور اطلاع عامه و مراجعه اشخاص به واحدهاي ثبتي ذيربط براي تسليم اسناد و مدارك و مستندات و دلايل مالكيت و ساير حقوق متصوره خود از

طريق رسانه هاي گروهي و روزنامه هاي محلي كه آگهي هاي ثبتي در آنها منتشر مي شود و الصاق آگهي در معابر و اماكن عمومي مراتب اجراي قانون را اعلام مي دارد.

ماده 4 _ ثبت محل از تاريخ مقرر در آگهي ظرف شش ماه درخواست و اسناد و مدارك اشخاص را مي پذيرد. ملاك پذيرش در مورد اشخاصي كه تقاضا و مدارك خود را با پست سفارشي ارسال مي دارند ، تاريخ تسليم آنها به پست است بعد از انقضاي مدت مزبور مدارك و مستنداتي پذيرفته و رسيدگي مي شود كه اصالت آنها به تاييد دادگاه محل رسيده باشد.

ماده 5 _ در صورتي كه مدارك و مستندات متقاضي مشعر بر ثبت ملك در دفتر املاك باشد يا مسول بازسازي محل براساس پرونده هاي موجود كه عينا به ثبت محل تحويل مي نمايد گواهي كند يا معتمدين و گواهان محل شهادت بر مالكيت متقاضي بدهند و معارضي هم نباشد ، اداره ثبت بلافاصله باتشكيل پرونده و تهيه نقشه و ثبت ملك در دفتر املاك سند مالكيت متقاضي را صادر مي كند.

ماده 6 _ براي تاييد اصالت اسناد و املاك (موضوع تبصره ماده يك قانون ، دادگاه ها در وقت فوق العاده به موضوع رسيدگي و در صورت لزوم با جلب نظر هيات حل اختلاف موضوع ماده (5) قانون ، نسبت به مورد اتخاذ تصميم مي نمايند.

تبصره _ نظر دادگاه مبني بر اصالت سند موجب سلب حق اقامه دعوي اشخاص ذينفع نمي شود.

ماده 7 _ كليه رسانه هاي عمومي به ويژه صدا وسيماي جمهوري اسلامي ايران مكلف به همكاري در اعلام اطلاعيه ها و آگهي هاي موضوع اين آيين نامه مي باشند.

ماده 8 _ وزارتخانه ها ، سازمان ها و موسسات

دولتي و عمومي و شهرداري ها مكلفند اسناد و مدارك و نقشه هاي مورد نياز سازمان ثبت اسناد و املاك كشور يا ادارات تابع آن را از تاريخ دريافت تقاضا ظرف (15) روز تسليم نمايند.

ماده 9 _ با توجه به نقشه جامع شهر و بخش هاي موجود ، هر بخش به چند ناحيه تقسيم و نواحي واقع در هر بخش با تعيين شماره مشخص مي شود.

تبصره _ هر ناحيه محاط در چهار خيابان اصلي يا فرعي و يا انهار طبيعي ، غيرقابل تغيير خواهد بود.

ماده 10 _ براي شماره گذاري و نقشه برداري و تعيين حدود املاك واقع در هر ناحيه (به ترتيب از ناحيه يك هر بخش ) به وسيله جرايد كثيرالانتشار مركز ، روزنامه هاي محلي كه آگهي هاي ثبتي را منتشر مي نمايد و الصاق آگهي در معابر و اماكن عمومي از مالكين آنها دعوت به عمل ميايد كه در محل مربوط (كه مشخصات كامل آن ناحيه در آگهي قيد مي شود) حضور به هم رسانند.

موضوع و عنوان اطلاعيه و اينكه مشروح آن در جرايد كثيرالانتشار و روزنامه هاي محلي چاپ و منتشر مي شود ، از طريق شبكه سراسري صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران و همچنين صدا و سيماي مراكز استان جهت اطلاع عامه اعلام مي گردد.

ماده 11 _ شماره گذاري از اولين ملك واقع در سمت شمال غربي هر ناحيه شروع و به ترتيب به سمت شرق ادامه مي يابد تا شماره هاي كليه املاك واقع در آن ناحيه تعيين گردد.

ماده 12 _ شماره هاي تعيين شده به ترتيب اسامي مالكين آن با ذكر نوع ملك ، در دفتر مخصوصي كه دفتر اظهارنامه ناميده مي شود ثبت مي گردد.

ماده 13 _

در قرا و روستاها با توجه به شماره اصلي آنها نسبت به تعيين شماره هاي فرعي به طريق مذكور در ماده (11) اين آيين نامه اقدام خواهد شد.

ماده 14 _ محدوده هر ملك كه قبلا به وسيله مالك (با ايجاد حد فاصل يا حفر پي مشخص شده با دعوت از مجاورين ، نقشه برداري مي گردد و حدود و مشخصات و مساحت آن بر اساس نقشه ترسيمي تعيين و صورت مجلس تعيين حدود تنظيم و به امضاي نماينده و نقشه بردار ثبت و مالك مي رسد. عدم حضور مجاورين مانع از انجام كار نخواهد بود.

تبصره _ قرا و روستاها و املاك واقع در آنها به صورت يكجا به شرح فوق نقشه برداري و تعيين حدود مي شود.

ماده 15 _ اشخاصي كه نسبت به اصل مالكيت يا حدود و حقوق ارتفاقي اعتراضي داشته باشند مي توانند اعتراض خود را به ثبت محل تسليم دارند ورسيد دريافت نمايند ، ثبت محل مكلف است اعتراضات واصل شده را ظرف (48) ساعت جهت رسيدگي و اتخاذ تصميم به هيات حل اختلاف ارجاع نمايد.

ماده 16 _ ثبت محل بر اساس صورت مجلس تنظيمي نماينده و نقشه بردار ثبت ، بايد بلافاصله پيش نويس سند مالكيت ملك را تهيه و در دفتر املاك ثبت و سند مالكيت آن را صادر نمايد.

ماده 17 _ در هر حوزه ثبتي هيات حل اختلافي مركب از مسيول بازسازي ، رييس ثبت (يا كفيل اداره ثبت ، دو نفر معتمد با معرفي نماينده يا نمايندگان محل در مجلس شوراي اسلامي و شهردار (يا كفيل شهرداري محل در خصوص شهرها و بخشدار (يا كفيل بخشداري محل در مورد خارج شهر ، تشكيل مي شود.

تبصره _ محل هايي كه بيش از

يك نماينده در مجلس شوراي اسلامي دارند ، نمايندگان محل در مجلس متفقا نسبت به معرفي نمايندگان خود از بين معتمدين محل اقدام مي نمايند.

ماده 18 _ ادارات ثبت پس از انتشار آگهي موضوع تبصره ذيل ماده يك قانون ، اعضاي هيات حل اختلاف را براي تشكيل جلسه در اداره ثبت محل دعوت مي نمايند. هيات حل اختلاف داراي دبيرخانه اي است كه به وسيله واحد ثبتي محل اداره مي شود و دبير آن توسط مدير كل ثبت استان منصوب مي گردد.

تبصره 1 _ جلسات هيات حل اختلاف با حضور حداقل سه نفر از پنج نفر اعضا رسميت مي يابد و راي اكثريت مناط اعتبار و قابل اجرا خواهد بود.

تبصره 2 _ جلسات هيات حل اختلاف به تعداد مورد لزوم تا (20) جلسه در ماه تشكيل مي شود.

تبصره 3 _ آرا صادر شده از طرف هيات به ترتيب تاريخ صدور در دفتر مخصوصي ثبت و به امضاي اعضاي حاضر در جلسه مي رسد و يك نسخه از راي صادر شده ظرف (24) ساعت به منظور اجراي آن به اداره ثبت ارسال مي گردد.

تبصره 4 _ چنانچه ظرف (10) روز پس از دعوت از اعضا ، به هر علت امكان تشكيل هيات حل اختلاف فراهم نشود رييس ثبت موظف است مراتب را با قيد فوريت به اداره كل ثبت استان اطلاع دهد و اداره كل مذكور جهت رفع مشكل در اسرع وقت موضوع را به سازمان ثبت اسناد و املاك كشور گزارش مي نمايد.

ماده 19 _ دبير هيات حل اختلاف اسامي متقاضيان را به ترتيب شماره و تاريخ ارجاع ، در دفتر مخصوصي با قيد مشخصات كامل و نشاني محل اقامت متقاضي ثبت مي نمايد. نحوه دعوت

از متقاضيان و شكات و معترضين ، به ترتيب ثبت دفتر خواهد بود.

تبصره _ دعوت از متقاضيان و شكات و معترضين به صورت كتبي به عمل ميايد.

ماده 20 _ هيات حل اختلاف نظر خود را نسبت به ارجاعات ثبت يا اعتراضات و شكايات واصل شده به ثبت محل اعلام مي كند ، اداره ثبت مكلف است طبق راي هيات بلافاصله مبادرت به تشكيل پرونده و صدور سند مالكيت نمايد. معترض به راي هيات حل اختلاف مي تواند به دادگاه صالح مراجعه نمايد و دادگاه نسبت به مالكيت عرصه و تعيين تكليف اعياني حكم لازم را صادر خواهد كرد.

تبصره _ اعتراض به راي هيات حل اختلاف مانع از شروع بازسازي نخواهد بود.

ماده 21 _ دبير هيات حل اختلاف مكلف است پس از تعيين تكليف قطعي هر پرونده ، سوابق امر را با اخذ رسيد به واحد ثبتي تحويل نمايد. اداره ثبت مكلف است طبق راي هيات بلافاصله مبادرت به تشكيل پرونده و صدور سند مالكيت نمايد.

بخش دوم _ اسناد و ثبت شركت ها - ( ماده 22 تا 26 )

ماده 22 _ در مواردي كه اشخاص با ارايه مدارك و مستندات معتبر ادعا نمايند كه پرونده اجرايي مختومه نشده است ثبت محل حسب مورد پس ازتشكيل پرونده اجرايي بر طبق آيين نامه اجراي مفاد اسناد رسمي ، عمليات اجرايي را ادامه مي دهد. در صورت وصول اعتراض مراتب جهت اظهارنظر به هيات حل اختلاف ارجاع خواهد شد.

بديهي است عمل به اين ماده منوط به اين است كه قبلا مورد رسيدگي هيات واقع نشده باشد.

ماده 23 _ در صورتي كه سوابق دفتر ثبت اسناد رسمي يا ازدواج يا طلاق بر اثر حوادث مذكور از بين رفته باشد و اشخاص ذينفع با ارايه مدارك ومستندات

معتبر درخواست صدور اجراييه نمايند ، رييس ثبت پس از بررسي و اظهارنظر ، تقاضانامه و ضمايم آن را به هيات حل اختلاف ارجاع خواهد داد. هيات پس از بررسي موضوع در صورت نبودن اعتراض راي خود را مبني بر صدور اجراييه صادر و به ثبت محل ارسال مي نمايد ، ثبت محل مكلف است با استفاده از اوراق مخصوص ، اجراييه را صادر نمايد و طبق آيين نامه اجراي مفاد اسناد رسمي به موقع اجرا گذارد.

ماده 24 _ اشخاص حقوقي كه دفاتر ثبت شركت هاي آنان از بين رفته است براي تشكيل پرونده مي بايست مدارك و صورت جلسه مجمع عمومي را به ثبت محل تسليم نمايند. ثبت محل مراتب را يك نوبت در روزنامه كثيرالانتشار آگهي و پس از انقضاي (10) روز از تاريخ انتشار در صورت عدم وصول اعتراض طبق مقررات ، شركت را در دفاتر مربوط ثبت مي نمايد و به امضاي صاحبان سهام مي رساند و در صورت وصول اعتراض مراتب به هيات حل اختلاف ارجاع مي شود.

ماده 25 _ ابلاغ اخطاريه ها و دعوت نامه ها بر طبق مقررات آيين نامه اجراي مفاد اسناد رسمي است

ماده 26 _ مدت مأموريت هيات حل اختلاف موضوع ماده (5) قانون تا زماني است كه وظايف ناشي از قانون به اتمام برسد. هيات مكلف است درظرف اين مدت به كليه ارجاعات و اعتراضات واصل شده رسيدگي نمايد و نظر خود را به ثبت محل اعلام دارد. در پايان مدت مذكور هيات به خودي خود منحل مي گردد.

بخش سوم _ امور متفرقه ( ماده 27 تا 33 )

ماده 27 _ به سازمان ثبت اسناد و املاك كشور اجازه داده مي شود به منظور تسهيل و تسريع در اجراي اين آيين نامه و

جبران كمبود نيروي انساني متخصص بالاخص نقشه بردار ثبت ، علاوه بر استفاده از پرسنل موجود خود در سطح كشور با دفاتر فني و نقشه برداري بخش خصوصي و اشخاص حقيقي يا حقوقي قرارداد لازم براي امور نقشه برداري ، منعقد نمايد.

تبصره _ تشخيص ميزان هزينه نقشه برداري براي انعقاد قراردادهاي لازم به عهده سازمان ثبت اسناد و املاك كشور است سازمان مزبور مي تواند عنداللزوم تعرفه سازمان برنامه و بودجه را ملاك عمل قرار دهد.

ماده 28 _ هيات حل اختلاف براي تشخيص واقعيت امر مي تواند موضوع را به كارشناس ارجاع دهد. تعيين ميزان دستمزد كارشناس به عهده هياتاست

ماده 29 _ هزينه هاي مربوط به اجراي قانون و اين آيين نامه اعم از هزينه هاي جاري (بجز حقوق و فوق العاده كاركنان رسمي و مأموريت هاي اداري وتامين تداركات و تجهيزات و ملزومات اداري ، هزينه هاي نقشه برداري و كارشناسي هاي محل و فوق العاده كار اعضاي هيات ها در خارج از ساعت اداري ،از محل اعتبارات بازسازي تامين و پرداخت خواهد شد.

ماده 30 _ ستاد بازسازي مناطق جنگ زده و وزارت كشور حسب مورد مكلفند در شهرهايي كه بر اثر جنگ يا حوادث غيرمترقبه نياز به بازسازي دارند و قبلا طرح جامع نداشته اند ، بر اساس طرح جامعي كه توسط وزارت مسكن و شهرسازي تهيه مي گردد ، اقدام به بازسازي نمايند.

تبصره _ در كليه موارد مذكور در اين ماده صدور سند مالكيت و پروانه ساختماني مشمول پرداخت هيچگونه عوارض و ماليات و حق الثبت براي بار اول نمي باشد.

ماده 31 _ در موارد مذكور در ماده (1) قانون و ماده (1) اين آيين نامه دولت مجاز است براي واگذاري اراضي به

كساني كه املاك آنها در طرح هاي عمراني يا طرح هاي توسعه معابر ، فضاي آموزشي يا فضاي سبز قرار مي گيرد همچنين براي ايجاد تاسيسات عمومي ، املاك موردنظر را در محدوده طرح جامع پيش بيني و تملك نمايد. پرداخت بهاي اين املاك طبق مقررات مربوط موكول به ارايه اسناد و مدارك معتبر يا راي هيات حل اختلاف موضوع ماده (5)قانون مي باشد و تا انجام كار صاحبان آنها حق انتقال ملك خود را ندارند.

ماده 32 _ سازمان زمين شهري مكلف است در طول دوران بازسازي ، جهت مسكن افراد محلي كه هيچگونه زمين و ملكي در كل كشور ندارند اراضي مناسب را آماده سازي و به طور رايگان به افراد مذكور واگذار كند.

تبصره 1 _ هزينه آماده سازي اراضي موضوع اين ماده از محل اعتبارات بازسازي تامين خواهد شد.

تبصره 2 _ افراد محلي مندرج در اين ماده ، افرادي هستندكه خود يا خانواده آنها قبل از وقوع جنگ يا حوادث غيرمترقبه موضوع قانون ، ساكن يكي ازشهرهاي جنگ زده يا خسارت ديده از حوادث غيرمترقبه بوده اند و تشخيص اين امر حسب مورد بر عهده بنياد مهاجرين جنگ تحميلي يا استانداري هاي ذيربط مي باشد.

ماده 33 _ طبق ماده (16) قانون ، متخلفين به مجازات هايي كه در قوانين ثبتي و مجازات اسلامي و قوانين يا مقررات ديگر مذكور است محكوم خواهندشد.

آيين نامه اجرايي رسيدگي اسناد مالكيت معارض و هيات نظارت و شو راي عالي -مصوب 16 ارديبهشت ماه 1352 وزارت دادگستري
فصل اول _ اسناد مالكيت معارض و هيات نظارت و شوراي عالي ( ماده 1 تا 16

ماده 1 _ واحدهاي ثبتي مكلفند به محض اطلاع از صدور اسناد مالكيت معارض ( اعم از اين كه نسبت به اصل يا حدود يا حقوق ارتفاقي باشد) فورا به موضوع رسيدگي و مراتب را به دفاتر اسناد رسمي حوزه تابعه ابلاغ نموده گزارش كار را به نحوي

كه هيچ گونه ابهامي باقي نباشد به هيات نظارت ارسال دارند.

دفاتر اسناد رسمي بايد به محض وصول اطلاعيه ثبت محل به مواد 4 و 5 قانون اشتباهات ثبتي و اسناد مالكيت معارض عمل نمايند. هرگاه به موجب راي هيات نظارت يا شوراي عالي ثبت موضوع تعارض منتفي و يا در ميزان آن تغييري داده شود بايد مراتب پيرو بخشنامه قبلي به دفاتر اسناد رسمي ابلاغ گردد.

در نقاطي كه پاسخ استعلام به وسيله ماشينهاي الكترونيكي تهيه مي شود اطلاع لازم نيز به ماشينهاي مزبور داده خواهد شد.

ماده 2 _ محل تشكيل جلسات هيات نظارت در اداره ثبت استان و جلسات آن حداقل دوبار در هفته تشكيل خواهد شد.

ماده 3 _ در هر مورد كه واحدهاي ثبتي گزارش براي طرح در هيات نظارت ارسال مي دارند بايد نكات زير را رعايت نمايند

1 _ هرگاه از جهت پذيرفتن تقاضاي ثبت بين اشخاص و اداره ثبت اختلاف حاصل شود و يا در تصرف اشخاص تزاحم و تعارض باشد بايد كليه مدارك طرفين اخذ و با تعيين وقت مناسب آنها را براي معاينه محلي به وسيله اخطار دعوت نموده و متذكر شوند كه اولا عدم حضور هريك از طرفين مانع رسيدگي نخواهد بود، ثانيا هريك از طرفين مي توانند تا قبل از وقت رسيدگي براي ملاحظه و اطلاع از مدارك تسليمي طرف ديگر به اداره ثبت مراجعه نمايند و سپس در وقت مقرر با معاينه و تحقيق محلي نسبت به تصرفات آنها رسيدگي و مراتب را صورت مجلس و اظهارات طرفين و حاضرين را در آن قيد و به امضاي حضار رسانيده چگونگي را با ارسال سوابق و اظهارنظر صريح خود مبني بر اين كه

چه شخصي متصرف است و تصرفات به چه نحو مي باشد به هيات نظارت گزارش نمايند.

2 _ در مواردي كه بعد از قبول درخواست ثبت ديگري مدعي شود كه در پذيرفتن تقاضا اشتباه شده و متقاضي ثبت متصرف مورد تقاضا نبوده و مدعي تصرف حين تقاضا شود بايد مقدمتا مدارك مدعي را مطالبه و چگونگي را ضمن ارسال كليه سوابق و اظهارنظر خود به اين كه ادعاي مدعي با توجه به سوابق مقرون به واقع به نظر مي رسد يا نه به ثبت استان گزارش نمايند.

ثبت استان چنانچه با توجه به سوابق امر تحقيق محلي را لازم بداند دستور مقتضي به واحد مربوطه خواهد داد و در اين صورت واحد مزبور بايد با تعيين وقت مناسب طرفين را براي معاينه و تحقيقات محلي دعوت و در اخطار مربوطه متذكر شود كه اولا عدم حضور مانع رسيدگي نخواهد بود ثانيا هريك از طرفين مي توانند براي ملاحظه و اطلاع از مدارك تسليمي طرف ديگر تا قبل از وقت رسيدگي به اداره ثبت مراجعه نمايند.

در وقت مقرر با معاينه محلي و تحقيق از شهود و مجاورين بايد معلوم نمايند كه ملك مورد ادعا حين تقاضاي ثبت در تصرف مالكانه چه شخصي بوده و در موقع رسيدگي در تصرف كيست و مراتب را در صورت مجلس قيد و اظهارات شهود و طرفين را نيز ذكر و به امضاي شهود و افراد ذي نفع رسانده وسپس گزارش جريان را با اظهارنظر صريح تهيه و به ضميمه كليه سوابق براي طرح در هيات نظارت ارسال دارند.

3 _ در مورد اشتباه شماره ملك در آگهي ها تعيين گردد كه شماره اصلي است يا فرعي و

در محل نصب پلاك شده است يا نه و شماره مقدم و موخر شماره صحيح ملك چيست

4 _ در مورد اشتباه در عمليات تحديدي و آگهي آن توضيح داده شود كه عمل به تبصره ماده 15 اصلاحي قانون ثبت ميسر است يا نه و ضمنا وضع ثبتي مجاورين از هر حيث گزارش شود.

5 _ نسبت به اشتباه در نام و نام خانوادگي تصريح شود كه در ساير مشخصات اختلافي موجود است يا نه

6 _ نسبت به اشتباه در شماره اصلي قريه يا مزرعه يا قنات ذكر شود كه نام آن صحيحا آگهي شده است يا نه

7 _ در مورد اشتباه در مبدا و مظهر و مدار قنوات اعلام گردد كه تا تاريخ صدور گزارش ، سهامي از آن منتهي به صدور سند مالكيت گرديده است يا نه

8 _ چنانچه با انتقال تمام يا قسمتي از مورد تقاضا به ديگري اشتباها آگهي به نام فروشنده صادر شده باشد تصريح شود كه اطلاع اداره ثبت از وقوع انتقال قبل از انتشار آگهي ها بوده يا بعد از آن و تاريخ اطلاع اداره و انتشار آگهي ها ذكر شود.

9 _ در مواردي كه تقاضاي ثبت ملكي كلا يا جزيا مبني بر اشتباه پذيرفته شده باشد در گزارش تصريح شود كه متقاضي يا قايم مقام او حاضر به استرداد مورد تقاضا و يا تمكين به اصلاح مورد اشتباه هست يا نه

10 _ نسبت به حق الشرب و حق گردش آسيا و امثال آن كه در آگهي اشتباها قيد يا اصولا از قلم افتاده تصريح نمايند كه نسبت به قنات مورد انتفاع جريان ثبتي در چه مرحله

ايست و آيا ضمن تقاضا و يا تعيين حدود آن حقوقي كه به شرح بالا در آگهي از قلم افتاده و يا اشتباه شده براي ملك مورد گزارش گواهي شده است يا نه

11 _ در مورد اشتباه در تاريخ انتشار آگهي معلوم شود تاريخي كه براي انتشار در نظر گرفته شده بوده است مصادف با تعطيل بوده و يا روز انتشار روزنامه نبوده و تصريح شود كه قبلا در مورد ساير شماره هاي مندرج در آگهي در هيات نظارت مطرح شده يا در صورت طرح راي هيات به چه كيفيت صادرگرديده است

12 _ چنانچه در جريان مقدماتي ثبت ملكي اشتباهي رخ داده و بدون توجه به آن در دفتر املاك وارد شده ولي به امضا نرسيده باشد قبل از هر اقدام بايدمراتب براي تعيين تكليف به هيات نظارت گزارش شود.

13 _ در مورد اشتباه در عمليات ثبتي املاكي كه قسمتي از آن اختصاصي و قسمت ديگر مشترك مي باشد بايد گزارش امر به ضميمه كروكي ملك فرستاده شود.

14 _ در هر مورد كه از طرف سازمان مسكن و يا اداره تعاون و امور روستاها مستندا به ماده 17 قانون تقسيم و فروش املاك مورد اجاره به زارعين مستاجر مورد تقاضاي ثبتي كلا يا بعضا موات اعلام مي شود بايد موارد ذيل در گزارش تصريحا قيد گردد

الف _ ملك مورد ادعا در چه تاريخي درخواست ثبت شده و مستند قبول تقاضا چه بوده است

ب _ آيا ملك سابقه شماره گذاري در دفتر توزيع اظهارنامه دارد يا نه و در صورت وجود سابقه شماره گزارش مربوط به زمان اجراي مقررات ثبت عمومي مي باشد يا بعدا براي آن تعيين

شماره شده است

ج _ منشا و مستند مالكيت متقاضي ثبت چه بوده است

د _ نوع ملك و نحوه تصرف متقاضي ثبت چگونه است و درصورتي كه موات بوده و قسمتهايي از آن بعدا احيا شده آن مقدار كه احيا و عمران شده به چه ميزان است و چه عمليات عمراني در آن به عمل آمده و مربوط به چه زماني است

ه _ نقشه اي كه شامل محدوده كلي مورد تقاضا و مشخص وضع زمين از جهت اعياني و مستحدثات حدود و مساحت اراضي معمور و موات باشد تهيه و ارسال گردد.

و _ در مواردي كه شهرداري ها و ادارات دولتي بر طبق مقررات مربوطه تمام يا قسمتي از مورد تقاضاي ثبت را قابل تملك خصوصي ندانند نيز به شرح مذكور عمل خواهد شد.

15 _ در هر مورد كه به علت عدم اجراي مفاد تبصره الحاقي به ماده 75 آيين نامه قانون ثبت مصوب 4637 گزارش لازم به هيات نظارت فرستاده مي شود بايد منجزا تاريخ تعيين حدود ذكر و به علاوه كيفيت حدود مجاورين با تصريح به اين كه داراي نقشه ثبتي قطعي مي باشد يا نه در آن قيد گردد.

16 _ در هر مورد كه حدود ملكي با مجاورين اختلاف داشته و يا وضع تصرف ملكي با سند مالكيت آن منطبق نبوده و اختلاف و عدم انطباق نيز ناشي ازاشتباه باشد و همچنين در مورد تعارض خواه نسبت به اصل باشد يا حدود بايد نقشه اي كه وضع ملك و مجاورين در آن نمايان شده باشد به گزارش جريان امر ضميمه شود.

17 _ در هر مورد كه در عمليات تفكيكي مذكور در بند 6 از ماده 25

اصلاحي قانون ثبت اشتباهي رخ دهد بايد حدود اوليه در گزارش هيات نظارت قيد و رونوشت صورت مجلس تفكيكي و نقشه اي كه در آن مورد اشتباه نمايان شده باشد ارسال گردد.

18 _ هرگاه در تنظيم اسناد و تطبيق مفاد آنها با قوانين اشكال يا اشتباهي پيش آيد بايد ضمن ارسال رونوشت سند و ذكر صريح موارد اشكال يا اشتباه ، موضوع به رييس ثبت منطقه گزارش شود تا در صورت اقتضا براي تعيين تكليف به هيات نظارت گزارش شود.

مرجع رفع مشكلات دفاتر اسناد رسمي قبل از تنظيم اسناد اداره امور اسناد ثبت كل خواهد بود.

19 _ در مورد اعتراض اشخاص به نظريه رييس ثبت نسبت به عمليات اجرايي اعم از اين كه اجراييه مورد اعتراض تابع مقررات قانون سابق باشد يا قانون اصلاحي ضمن نقل متن اعتراض و نظريه رييس ثبت رونوشتي از گزارش رييس يا مميز اجرا كه مستند نظريه رييس ثبت بوده بايد به هيات نظارت فرستاده شود.

هرگاه موضوع مورد اعتراض راجع به نحوه ابلاغ اجراييه باشد رونوشتي از اجراييه و چنانچه مربوط به اشتباه در آگهي باشد نسخه اي از آگهي و اگر مستند برگي از پرونده است رونوشت آن بايد ضمن گزارش ارسال گردد.

در صورتي كه اعتراض طوري باشد كه ارسال پرونده را به هيات نظارت ايجاب نمايد بايد ترتيبي اتخاذ شود كه در مدتي كه پرونده در هيات نظارت مطرح رسيدگي است عمليات اجرايي متوقف نشود.

20 _ علاوه بر موارد مذكور در هر مورد كه گزارش به هيات نظارت فرستاده مي شود واحدهاي ثبتي مكلفند گزارش را جامع و مستند و مستدل تهيه و مطالب ديگري را نيز كه در اتخاذ تصميم هيات

موثر به نظر مي رسد در آن قيد نمايند و در صورتي كه اشتباه در آگهي واقع شده باشد عين عبارت آگهي بايد با ذكر تاريخ انتشار در گزارش قيد شود.

ماده 4 _ هرگاه در راي هيات نظارت به علت سهو قلم مطلبي از قلم افتاده و يا اشتباه بيني رخ داده باشد مادام كه راي به مرحله اجرا در نيامده هيات مبادرت به صدور راي اصلاحي خواهد نمود و مفاد راي اصلاحي در ذيل راي قبلي و ملاحظات دفتر آراي هيات با ذكر شماره و تاريخ قيد خواهد شد.

چنانچه راي اصلاحي مربوط به اشتباهات مذكور در بندهاي 1 و 5 و 7 ماده 25 اصلاحي قانون ثبت باشد به دستور تبصره 5 از ماده 25 اصلاحي بايد در تابلو اعلانات الصاق گردد.

ماده 5 _ راي هيات نظارت داراي مقدمه اي مشتمل بر خلاصه جريان كار و بيان اشكال و موضوع اختلاف بوده و منجز و مستدل و بدون قيد و شرط و ابهام صادر مي شود و چنانچه به اتفاق آرا نباشد نظر اقليت به طور مشروح و مستدل در آن قيد خواهد شد. و همچنين آراي صادره بايد مستند به مواد قانون باشد و در آن صريحا قيد شود كه قطعي است يا قابل تجديدنظر مي باشد.

ماده 6 _ در مورد شكايت از عمليات اجرايي هرگاه متعهد در قيد بازداشت باشد هيات نظارت در اولين جلسه رسيدگي ، اتخاذ تصميم خواهد نمود.

ماده 7 _ مفاد آراي هيات نظارت و شوراي عالي ثبت بايد به ترتيب صدور با ذكر شماره و تاريخ در دفتر ثبت آرا قيد و به امضاي صادركنندگان برسد.

ماده 8 _ از هريك از

آراي هيات نظارت بايد يك نسخه به اداره دبيرخانه ثبت كل فرستاده شود.

ماده 9 _ واحدهاي ثبتي مكلفند آراي هيات نظارت را در دفتر انديكاتور ثبت نمايند. در مورد آراي مذكور در تبصره 5 ماده 25 اصلاحي بايد فورا رونوشت راي در تابلو اعلانات ثبت محل الصاق گردد. تاريخ الصاق با تمام حروف در ذيل راي الصاقي ثبت و با تذكر به اين كه تا بيست روز قابل تجديدنظر است به امضا و گواهي مسئول مربوط برسد. مرجع تسليم اعتراض به راي هيات نظارت واحد ثبتي است كه راي مزبور در تابلو اعلانات آن الصاق شده است

ماده 10 _ هيات هاي نظارت براي تسريع در كار بر طبق اختيار حاصل از ماده 2 قانون اشتباهات ثبتي و اسناد مالكيت معارض در مورد بندهاي 2 و 3 و 4ماده 25 اصلاحي قانون ثبت فهرستي از اشتباهات موثر و غير موثر تدوين نموده و حداكثر ظرف يكسال براي رعايت وحدت رويه به دبيرخانه شوراي عالي ثبت ارسال خواهند داشت و نيز مي توانند در حدود فهرست اشتباهات موثر و غيرموثري كه قبلا از طرف هيات نظارت سابق تهيه و طبق ماده 2 قانون اشتباهات ثبتي و اسناد مالكيت معارض به واحدهاي ثبتي ابلاغ شده اختيار لازم به هريك از روساي ثبتي كه مقتضي بدانند تفويض نمايند.

ماده 11 _ جلسات شوراي عالي ثبت حداقل هفته اي يكبار در اداره كل ثبت تشكيل خواهد شد.

ماده 12 _ در هر مورد كه نسبت به آراي مذكور در بندهاي 1 و 5 و 7 ماده 25 اصلاحي قبل از اجراي راي اعتراض شود، ثبت محل پرونده ثبتي را با كليه سوابق به دبيرخانه

شوراي عالي ثبت ارسال خواهد داشت

ماده 13 _ آراي سابق هيات نظارت و همچنين آراي هياتهاي تجديدنظر اجرايي با صدور دستور طرح در شعب مربوطه شوراي عالي ثبت قابل رسيدگي خواهد بود.

ماده 14 _ در صورتي كه معلوم شود در آراي شوراي عالي سابق و يا آرايي كه از طرف شعب فعلي شوراي عالي ثبت (صادر گرديده به علت سهو قلم مطلبي ساقط و يا اشتباه بيني رخ داده و يا به علت اشتباه در مباني مستند صدور راي اشتباهي پيش آمده باشد چنانچه راي اجرا نشده باشد شورا به صدور راي اصلاحي مبادرت مي نمايد. در اين صورت دبير شورا مكلف است در دفتر آرا و در مقابل راي اوليه مفاد راي اصلاحي را با ذكر شماره و تاريخ قيد نمايد.

ماده 15 _ با صدور دستور طرح موضوع در شوراي عالي ثبت اجراي راي متوقف مي گردد و هرگاه شورا در تجديد رسيدگي راي قبلي را تاييد نمايد عمليات اجرايي تعقيب خواهد شد.

ماده 16 _ آراي شورا در مورد وحدت رويه به كليه هياتهاي نظارت ابلاغ و در روزنامه رسمي و عندالاقتضا در هفته نامه دادگستري درج و در آخر هر سال مجموع آنها از طرف ثبت كل چاپ و منتشر خواهد شد.

فصل دوم _ مواد متفرقه ( مواد 17 تا 20 )

ماده 17 _ در اجراي تبصره اصلاحي ماده 15 قانون ثبت پس از تحديد و تثبيت حدود مجاورين در صورتي كه يك يا چند حد ملك مورد تحديد ازاموال عمومي مربوط به دولت و شهرداري و يا حريم قانوني آنها باشد حداقل بيست روز قبل از وقت تعيين حدود اخطاري به مراجع ذي ربط ابلاغ و ضمن تذكر تاريخ تحديد اعلام مي شود كه عدم

حضور مانع تحديد حدود نخواهد بود.

ماده 18 _ در اجراي ماده 144 الحاقي به قانون ثبت قبل از تهيه آگهي الصاقي بدوا با استعلام از اداره تعاون و امور روستاها نماينده و نقشه بردار ثبت بااستفاده از نقشه هاي هوايي (به شرط وجود) كليه قطعات تقسيمي بين زارعين و مستثنيات و سهم مالك را با معرفي صاحبان آنها يا دهبان يا معتمدين محل تعيين و شماره گذاري مي نمايند و سپس به صدور آگهي الصاقي مبادرت مي شود.

ماده 19 _ فاصله بين انتشار آگهي الصاقي و عمليات تحديدي نبايد كمتر از بيست و بيشتر از شصت روز باشد و چنانچه به حكايت نقشه هوايي و يارسيدگي در موقع شماره گذاري يك يا چند حد قطعات تحديدي به اموال عمومي مجاورت داشته باشد بايد قبلا مراتب به مراجع ذي ربط ابلاغ گردد.

در موقع تحديد حدود نقشه بردار و نماينده با توجه به حدود معرفي شده نقشه مورد تحديد را ضمن صورت مجلس تهيه و به امضاي افراد ذينفع مي رساند.

پس از پايان تحديد قطعات بايد صورت مجلس حاكي از تاريخ ختم تعيين حدود آخرين قطعه تهيه و به امضاي حاضرين از نماينده و نقشه بردار و افراد ذي نفع و دهبان يا رييس يا اعضاي انجمن ده برسد.

ماده 20 _ هزينه مذكور در تبصره 2 ماده 25 اصلاحي قانون ثبت حسب مورد عبارت از هزينه آگهي و فوق العاده و هزينه سفر قانوني مأمورين مربوطه خواهد بود.

قانون افراز و فروش املاك مشاع - مصوب آبان ماه 1357

مصوب آبان ماه 1357

(شماره 1311989557 روزنامه رسمي

ماده 1 _ افراز املاك مشاع كه جريان ثبتي آنها خاتمه يافته اعم از اين كه در دفتر املاك ثبت شده يا نشده باشد، در صورتي كه مورد تقاضاي يك

يا چند شريك باشد با واحد ثبتي محلي خواهد بود كه ملك مذكور در حوزه آن واقع است واحد ثبتي با رعايت كليه قوانين و مقررات ملك مورد تقاضا را افراز مي نمايد.(1)

تبصره _ نسبت به ملك مشاع كه براي آن سند مالكيت معارض صادر گرديده تا زماني كه رفع تعارض نشده اقدام به افراز نخواهد شد.

ماده 2 _ تصميم واحد ثبتي قابل اعتراض از طرف هريك از شركاء در دادگاه شهرستان محل وقوع ملك است مهلت اعتراض ده روز از تاريخ ابلاغ تصميم مورد اعتراض مي باشد دادگاه شهرستان به دعوي رسيدگي كرده و حكم مقتضي صادر خواهد نمود. حكم دادگاه شهرستان قابل شكايت فرجامي است

ماده 3 _ هزينه تفكيك مقرر در ماده 150 قانون اصلاحي ثبت اسناد و املاك در موقع اجراي تصميم قطعي بر افراز به وسيله واحد ثبتي دريافت خواهدشد.

ماده 4 _ ملكي كه به موجب تصميم قطعي غيرقابل افراز تشخيص شود يا تقاضاي هريك از شركا به دستور دادگاه شهرستان فروخته مي شود.

ماده 5 _ ترتيب رسيدگي واحد ثبتي و ابلاغ اوراق و ترتيب فروش املاك غيرقابل افراز و تقسيم وجوه حاصل بين شركا و به طور كلي مقررات اجرايي اين قانون طبق آيين نامه اي خواهد بود كه به تصويب وزارت دادگستري مي رسد.

ماده 6 _ پرونده هاي افراز كه در تاريخ اجراي اين قانون در دادگاهها مطرح مي باشد كماكان مورد رسيدگي و صدور حكم قرار مي گيرد ولي اگر خواهان افراز بخواهد دعوي خود را در واحد ثبتي مطرح كند بايد دعوي سابق را از دادگاه استرداد نمايد.

1 _ (راي شماره 3530 مورخه 721360 رديف 2959 وحدت رويه هيئت عمومي ديوان عالي كشور مقرر مي دارد:

نظر به اينكه مقنن به لحاظ حقوق

محجورين و غايب مفقود الاثر و رعايت مصلحت آنها طبق قسمت اخير ماده 213 قانون امور حسبي مقرر داشته است كه در تقسيم تركه اگر بين وراث محجور يا غايب باشد تقسيم به توسط نمايندگان آنها در دادگاه به عمل آيد و با توجه به ماده 326 همين قانون كه به موجب آن مقررات قانون امور حسبي راجع به تقسيم تركه در مورد تقسيم ساير اموال نيز ساري خواهد بود و نظر به اينكه ماده اول قانون افراز وفروش املاك مشاع كه قانون عام است و بر طبق آن افراز املاكي كه جريان ثبتي آنها خاتمه يافته است در صلاحيت واحد ثبتي محل شناخته شده علي الاصول ناسخ ماده 313 قانون امور حسبي كه قانون خاص است نمي باشد نظر شعبه پنجم ديوانعالي كشور كه تقسيم املاك محجورين و غايب مفقودالاثر را از صلاحيت واحد ثبتي خارج دانسته و در صلاحيت دادگاه شناخته است صحيح و مطابق با موازين قانوني است

آيين نامه قانون افراز و فروش املاك مشاع - مصوب 20 ارديبهشت 1358 وزارت دادگستري

يين نامه قانون افراز و فروش املاك مشاع

مصوب 20 ارديبهشت 1358 وزارت دادگستري

(شماره 312997258 روزنامه رسمي

ماده 1 _ مسوول هر واحد ثبتي با وصول درخواست افراز از طرف يك يا چند نفر از شركاي ملك مشاعي كه در حوزه ثبتي مزبور واقع شده رسيدگي به آن را به نماينده ثبت ارجاع مي نمايد.

ماده 2 _ نماينده ثبت با مراجعه به پرونده ملك وضعيت ثبتي پلاك مزبور را ملاحظه و نسبت به خاتمه يافتن جريان ثبتي آن اعم از اينكه در دفتر املاك ثبت شده يا نه و داراي سند مالكيت معارض مي باشد يا خير اعلام نظر نموده پرونده را به نظر مسوول واحد ثبتي مي رساند.

ماده 3

_ پس از تأييد اينكه جريان ثبتي خاتمه يافته و ملك داراي سند مالكيت معارض نمي باشد، مسوول واحد ثبتي به نقشه بردار ثبت مأموريت مي دهد كه با دعوت و حضور متقاضي و ساير شركا و نماينده ثبت محل را معاينه و با توجه به سوابق ثبتي و تصرفات و رعايت حقوق آنان نقشه ملك مورد افراز را ترسيم و به امضاي نماينده ثبت و كليه شركاي حاضر مي رساند.

ماده 4 _ نقشه بردار مكلف است پس از ترسيم نقشه به طوري كه در تفكيك معمول است حدود و مساحت و مشخصات هر يك از قطعات تفكيكي رانيز تعيين و در صورت مجلس منعكس و به امضا نماينده ثبت و شركا حاضر رسانيده و به مسئول واحد ثبتي تسليم نمايد.

ماده 5 _ مسوول واحد ثبتي پس از رسيدگي و تطبيق درخواست با مقررات قانوني و ملاحظه صورتمجلس تنظيمي و نقشه افرازي و مطابقت آن با وضعيت و سوابق ثبتي تصميم خود را مبني بر رد يا قبول درخواست و نحوه افراز اعلام مي نمايد.

ماده 6 _ تصميم مسوول واحد ثبتي به ضميمه يك نسخه از صورتمجلس و فتوكپي نقشه افرازي (در صورتي كه ملك قابل افراز اعلام شود) به كليه شركا ابلاغ مي شود تا چنانچه اعتراضي داشته باشند وفق مقررات ماده 2 قانون افراز و فروش املاك مشاع به دادگاه شهرستان محل وقوع ملك تسليم نمايند.

طريقه ابلاغ مطابق با مقررات ابلاغ در آيين نامه اجراي مفاد اسناد رسمي لازم الاجرا مي باشد.

ماده 7 _ رسيدگي به اعتراضات واصله نسبت به تصميمات متخذه از طرف واحد ثبتي در دادگاه شهرستان تابع مقررات دادرسي اختصاري است

ماده 8 _ اجراي حكم قطعي افراز تابع

مقررات اجراي احكام مدني خواهد بود.

ماده 9 _ در صورت صدور حكم قطعي بر غير قابل تقسيم بودن ملك دادگاه شهرستان برحسب درخواست يك يا چندنفر از شركا دستور فروش آن را به دايره اجراي دادگاه خواهد داد.

مدير اجرا نسبت به فروش ملك بر وفق مقررات قانون اجراي احكام مدني مربوط به فروش اموال غير منقول اقدام مي نمايد.

ماده 10 _ وجوه حاصله از فروش ملك غير قابل افراز پس از كسر هزينه عمليات اجرايي طبق دستور دادگاه شهرستان بين شركا به نسبت سهام تقسيم خواهد شد.

قانون تاسيس شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران - مصوب 22 12 1351 با اصلاحات

مصوب 22 12 1351 با اصلاحات

روزنامه رسمي 8224 _ 30 1 1352

ماده 1 _ براي هماهنگ كردن برنامه هاي شهرسازي به منظور ايجاد محيط زيست بهتر براي مردم همچنين به منظور اعتلاي هنر معماري ايران و رعايت سبكهاي مختلف معماري سنتي و ملي و ارائه ضوابط و جنبه هاي اصيل آن با در نظر گرفتن روشهاي نوين علمي و فني و در نتيجه يافتن شيوه هاي اصولي و مناسب ساختماني در مناطق مختلف كشور با توجه به شرايط اقليمي و طرز زندگي و مقتضيات محلي شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران تاسيس مي شود.

ماده 2 _ وظايف شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران به شرح زير است

1 _ بررسي پيشنهادهاي لازم در مورد سياست كلي شهرسازي براي طرح در هيأت وزيران

2 _ اظهارنظر نسبت به پيشنهادها و لوايح شهرسازي و مقررات مربوط به طرحهاي جامع شهري كه شامل منطقه بندي _ نحوه استفاده از زمين _ تعيين مناطق صنعتي بازرگاني _ اداري _ مسكوني _ تاسيسات عمومي _ فضاي سبز و ساير نيازمنديهاي عمومي شهر مي باشد.

3 _ بررسي و تصويب نهايي طرحهاي جامع شهري

و تغييرات آنها خارج از نقشه هاي تفصيلي

4 _ تصويب معيارها و ضوابط و آيين نامه هاي شهرسازي

ماده 3 _ اعضاي شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران عبارتند از:

1 _ وزير مسكن و شهرسازي

2 _ وزير كشور

3 _ وزير صنايع

4 _ وزير فرهنگ آموزش عالي

5 _ وزير ارشاد اسلامي

6 _ وزير نيرو

7 _ وزير كشاورزي

8 _ وزير دفاع و پشتيباني

9 _ وزير جهاد سازندگي

10 _ رئيس سازمان برنامه و بودجه

11 _ رئيس سازمان حفاظت محيط زيست

12 _ وزير راه و ترابري

يك نفر از اعضاي كميسيون مسكن و شهرسازي و راه و ترابري مجلس شوراي اسلامي به پيشنهاد كميسيون و تصويب مجلس به عنوان ناظر در جلسات شوراي عالي شهرسازي و معماري شركت خواهد كرد.

تبصره 1 _ در مورد بررسي طرحهاي جامع شهري و تغييرات آنها نظرات استاندار و شوراي شهرستان و شوراي شهر و شهردار و كارشناسان ذي صلاحيت كسب و مورد استفاده قرار خواهد گرفت

تبصره 2 _ جلسات شورا با حضور اكثريت اعضا رسميت خواهد داشت و تصميمات شورا با حداقل 6 راي معتبر خواهد بود.

تبصره 3 _ در صورتي كه هريك از اعضاي شورا نتواند شخصا در هر يك از جلسات شورا شركت كند يكي از معاونان خود را به شورا اعزام خواهدداشت

ماده 4 _ وزارت مسكن و شهرسازي به جاي دبيرخانه شوراي عالي شهرسازي در تشكيلات خود واحدي ايجاد مي كند كه تحت نظر معاون شهرسازي ومعماري آن وزارت وظايف زير را انجام دهد

1 _ بررسي و اظهارنظر در مورد طرحهاي جامع شهري از طريق كميته هاي فني كه اعضاي آن به انتخاب اعضاي شوراي عالي شهرسازي

و موسسات ذي ربط تعيين مي شوند.

2 _ تهيه معيارها و ضوابط و آيين نامه هاي شهرسازي

3 _ نظارت در تهيه طرحهاي جامع و تفصيلي و جلب نظر شوراي شهر و شهرداري مربوط در حين تهيه طرحهاي تفصيلي

4 _ نظارت در اجراي مراحل مختلف طرحهاي تفصيلي شهري

5 _ ابلاغ مصوبات شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران به وزارتخانه و سازمانهاي مسئول و ارشاد و راهنمايي دستگاههاي مربوط در مورد مسائل ناشي از اجراي طرحهاي جامع شهري

6 _ ايجاد يك مركز مطالعاتي و تحقيقات شهرسازي و معماري

7 _ جمع آوري اطلاعات و آمار اقتصادي و اجتماعي و شهرسازي و معماري

8 _ تشكيل نمايشگاهها از كارهاي مختلف معماري و شهرسازي با همكاري سازمانهاي مربوط و انجام مسابقات شهرسازي و معماري و تشكيل كنفرانسهاي لازم به منظور نيل به هدفهاي مذكور در اين قانون

ماده 5 _ بررسي و تصويب طرحهاي تفصيلي شهري و تغييرات آنها در هر استان به وسيله كميسيوني به رياست استاندار و به عضويت رئيس شوراي شهرستان و شهردار و نمايندگان وزارت فرهنگ و آموزش عالي و مسكن و شهرسازي و نماينده مهندس مشاور تهيه كننده طرح و عضويت نماينده وزارت كشاورزي انجام مي شود.

آن قسمت از نقشه هاي تفصيلي كه به تصويب شوراي شهر برسد براي شهرداري لازم الاجرا خواهد بود. تغييرات نقشه هاي تفصيلي اگر در اساس طرح جامع شهري موثر باشد بايد به تاييد شوراي عالي شهرسازي برسد.

تبصره _ بررسي و تصويب طرحهاي تفصيلي شهري و تغييرات آنها در شهر تهران به عهده كميسيوني مركب از نمايندگان وزراي مسكن و شهرسازي ،كشور ، نيرو(در حد معاونت مربوطه سرپرست سازمان حفاظت محيط زيست و شهردار تهران يا نماينده تام الاختيار او و رئيس شوراي

شهر تهران مي باشد.

محل دبيرخانه كميسيون در شهرداري و دبير آن شهردار تهران و يا نماينده تام الاختيار او خواهد بود و جلسات آن با حضور اكثريت اعضا رسميت يافته و تصميمات كميسيون حداقل با 4 راي موافق معتبر است ضمنا تا تشكيل شوراهاي شهر نماينده وزير كشور به عنوان قائم مقامي رئيس شوراي شهرتهران هم در كميسيون شركت خواهد كرد.(اصلاحي 25965 مجلس شوراي اسلامي

ماده 6 _ در شهرهايي كه داراي نقشه جامع مي باشند ثبت كل مكلف است در مورد هر تفكيك طبق نقشه اي كه شهرداري بر اساس ضوابط طرح جامع تفصيلي يا هادي تاييد كرده باشد اقدام به تفكيك نمايد و در مورد افراز دادگاهها مكلفند طبق نقشه تفكيكي شهرداري اقدام نمايند. هرگاه ظرف مدت چهار ماه نقشه تفكيكي از طرف شهرداري حسب مورد به ثبت يا دادگاه ارسال نشود ثبت يا دادگاه نسبت به تفكيك يا افراز رأسا اقدام خواهند نمود.

ماده 7 _ شهرداريها مكلف به اجراي مصوبات شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران طبق مفاد ماده 2 مي باشند.

تبصره _ در موارد ابهام و اشكال و اختلاف نظر در نحوه اجراي طرحهاي جامع و تفصيلي شهري موضوع ماده 5 مراتب در شوراي عالي شهرسازي مطرح و نظر شوراي عالي قطعي و لازم الاجرا خواهد بود.

ماده 8 _ كليه سازمانهاي دولتي و وابسته به دولت مكلفند در صورت درخواست وزارت مسكن و شهرسازي هر نوع اطلاع مربوط به شهرسازي ومعماري را در اختيار وزارت مذكور بگذارند.

ماده 9 _ عقد قراردادهاي مربوط به نقشه هاي جامع شهري با مهندسين مشاور همچنين تهيه شرح وظيفه فني براي تهيه طرحهاي مذكور موكول به كسب نظر از وزارت مسكن و شهرسازي خواهد بود.

ماده 10 _ آيين نامه

اجرايي اين قانون از طرف وزارت مسكن و شهرسازي و وزارت كشور تهيه و پس از تاييد شوراي عالي شهرسازي و معماري به تصويب هيأت وزيران خواهد رسيد.

ماده 11 _ مواد 97 و 98 اصلاح پاره اي از مواد قانون شهرداري و قوانين و مقررات مغاير با مفاد اين قانون از تاريخ تصويب اين قانون ملغي است

قانون ثبت آثار ملي - مصوب 12 9 1352

مصوب 12 9 1352

ماده واحده _ به وزارت فرهنگ و هنر اجازه داده مي شود علاوه بر آثار مشمول قانون حفظ آثار ملي مصوب آبان ماه 1309 آثار غير منقولي را كه از نظر تاريخي يا شئون ملي واجد اهميت باشد، صرف نظر از تاريخ ايجاد يا پيدايش آن با تصويب شوراي عالي فرهنگ و هنر در عداد آثار ملي مذكور درقانون مزبور به ثبت برساند.

آثار مذكور در اين ماده مشمول كليه قوانين و مقررات مربوط به آثار ملي خواهد بود.

آيين نامه اجرايي تصويب نامه قانوني راجع به استملاك اتباع بيگانه در ايران - مصوب 5 5 13

در اجراي ماده 3 تصويب نامه قانوني مورخ 13742 راجع به استملاك اتباع بيگانه در ايران آيين نامه شماره 178106 مورخ 23 10 1342 لغو و آيين نامه اجرايي تصويب نامه مذكور به شرح زير تصويب مي شود

ماده 1 _ بيگانگاني كه به منظور سياحت و استفاده ييلاقي مسافرت هاي منظم فصلي در سنوات متعدد و متوالي به ايران مي نمايند هرگاه بخواهند در ايران محلي براي سكونت شخصي خريداري نمايند بايد به ترتيب زير اقدام نمايند.

ماده 2 _ متقاضيان تقاضاي خود را كه بايد حاوي نكات زير باشد

الف _ نام و نام خانوادگي و محل اقامت و رونوشت شناسنامه يا رونوشت برگ هويت

ب _ تابعيت فعلي و در صورت تغيير تابعيت ، تابعيت اصلي

ج _ مشخصات كامل محل مورد تقاضاي خود را در استانها و فرمانداري هاي كل به استانداري يا فرمانداري كل و در تهران به دفتر نخست وزير تسليم نمايند. استانداران يا فرمانداران كل بر حسب مورد تقاضاي واصله را حداكثر در ظرف يكماه با نظر شوراي امنيت محل رسيدگي نموده و نتيجه را به نخست وزيري ارسال مي دارند.

كليه تقاضاهاي واصله به

مركز و استانها در كميسيوني مركب از نمايندگان نخست وزيري و وزارتخانه هاي كشور، دادگستري ، امور خارجه در نخست وزيري مورد رسيدگي قرار گرفته و براي تصويب نهايي به هييت وزيران تقديم مي شود تصميم كميسيون در مورد تقاضا قطعي است

ماده 3 _ در صورتي كه تقاضا مورد تصويب هيات وزيران قرار گيرد مراتب توسط دفتر نخست وزيري به متقاضي و اداره ثبت كل و در شهرستانها به استانداري يا فرمانداري كل اعلام مي شود. اداره ثبت كل مكلف است مراتب را حداكثر در ظرف يك هفته به اداره ثبت محل ابلاغ نمايد.

ماده 4 _ خريدار مكلف است ثمن مورد معامله را از طريق انتقال يا فروش ارز بوسيله يكي از بانكهاي مجاز تحصيل نمايد. دفاتر اسناد رسمي مكلفند هنگام انجام معامله گواهي بانك مجاز را از خريدار مطالبه و مراتب را با ذكر مشخصات در سند قيد نمايند.

آيين نامه استملاك اتباع خارجه - مصوب سال 1328

ماده 1 _ اتباع خارجه كه در ايران مي خواهند ملكي براي محل سكونت يا صنعت يا كسب خود استملاك نمايند بايد اظهار نامه اي مشتمل بر مشخصات زير به اداره ثبت محل وقوع آن ملك بدهند تا براي تحصيل اجازه به اداره كل ثبت فرستاده شود

الف _ نام و نام خانوادگي

ب _ تابعيت فعلي و در صورت تغيير تابعيت اصلي

ج _ سن تاهل و هر گاه تقاضا كننده مرد باشد تابعيت زن او قبل از ازدواج و در صورت داشتن اولاد ، جنسيت ، سن و تعداد آنها.

د _ تاريخ ورود به ايران _ مدت اقامت _ نقاط مختلفي كه در آنجاها سكونت داشته با تعيين مشاغل قبلي و شغل فعلي

ه محل اقامت دائمي

و _ منظور از مالكيت كه براي سكونت _ صنعت و يا محل كسب مي باشد.

ز _ نوع و مشخصات و مساحت و شماره پلاك ثبت و محل وقوع ملك

ح _ تقاضا كننده در تقاضاي خود تعهد مي نمايد كه هر گاه بخواهد محل اقامت دائمي خود را به خارج ايران انتقال دهد بايد ملك مورد تقاضاي استملاك را حداكثر تا شش ماه از تاريخ خروج از ايران به يكي از اتباع ايران يا خارجياني كه طبق مقررات اجازه استملاك تحصيل نموده اند انتقال دهد والا اداره ثبت مربوطه با اجازه اداره كل ثبت ملك را طبق مقررات مربوطه به مزايده املاك بيع شرطي از طريق مزايده به فروش رسانيده وجه آن را پس از وضع هزينه ها و عوارض قانوني به مالك خواهد پرداخت و هرگاه در مزايده خريداري پيدا نشد اداره كل ثبت مراتب را يك مرتبه در روزنامه رسمي كشور اعلام نموده و پس از انقضاي مدت شصت روز از تاريخ اعلام ملك را به هر قيمتي كه خريدار داشته باشد به فروش رسانده وجه آن را به شرح مذكور درفوق به مالك خواهد پرداخت

تبصره _ ثبت ملك به نام ورثه متقاضي در دفتر املاك منوط به رعايت مقررات اين آيين نامه و سپردن تعهد مذكور در بند (ح مي باشد.

ط _ تعيين اينكه متقاضي و يا افراد خانواده او از اولاد و عيال و پدر و مادر كه تحت تكفل وي هستند و با وي در يك محل سكونت و يا در كسب و صنعت شركت دارند ملك ديگري در ايران غير از آنچه كه مورد تقاضا است دارا مي باشند يا نه و يا اگر ملك ديگري دارند

نوع و مشخصات و محل آن بايد تعيين شود.

ي _ گواهينامه اداره مربوطه داير بر نداشتن پيشينه كيفري كه متضمن عدم محروميت از جميع يا بعضي از حقوق اجتماعي باشد.

ك _ رونوشت پروانه اقامت دائم كه عكس متقاضي در آن الصاق و گواهي شده باشد.

ماده 2 _ در مواردي كه تقاضا از طرف شركت يا ساير موسسات خارجي مجاز داده مي شود اظهار نامه بايد داراي مشخصات زير باشد

الف _ تابعيت _ نوع شركت يا موسسه _ تاريخ تاسيس _ ميزان سرمايه _ نوع عملياتي كه در ايران مي نمايد و منظوري كه از استملاك دارد.

ب _ طبق قانون دولت متبوع خود شركت يا موسسه شخصيت حقوقي داشته و در ايران نيز به ثبت رسيده باشد.

ج _ تعيين اينكه شركت يا موسسه غير از ملك مورد تقاضا در ايران داراي ملك ديگري هست يا خير.

د _ مساحت ملك مورد تقاضا _ مشخصات _ نوع و شماره پلاك ثبت و محل وقوع آن

ه _ شركت يا موسسه مجاز خارجي بايد طبق مقررات بند (ح ماده يك تعهد بسپارد.

ماده 3 _ موافقت با تقاضاي استملاك كه طبق مقررات بالا تنظيم شده باشد منوط به رعايت مراتب زير مي باشد

الف _ تقاضا مخالف با مقررات عهدي دولت ايران نباشد.

ب _ تقاضا مخالف قوانين ايران و انتظامات عمومي كشور نباشد.

ج _ در كشور متبوع متقاضي اتباع و شركتها و موسسات ايراني هم حق استملاك داشته و بتوانند لااقل همان مقدار ملك را عملا تحصيل نمايند.

د _ مساحت ملك مورد تقاضا متناسب با تعداد خانواده و وضعيت اجتماعي و مالي و يا نوع كسب و صنعت و منظوري كه براي آن تقاضاي استملاك

شده است باشد.

ه _ محل وقوع ملك مورد تقاضا در مناطق مرزي يا نقاطي كه استملاك خارجيان بر طبق مقررات محدود يا ممنوع گرديده نباشد.

و _ در مواردي كه استملاك براي محل كار و كسب باشد بايد طبق مقررات و قوانين ايران مباشرت به آن شغل مجاز بوده و در صورت لزوم پروانه اشتغال به آن شغل قبلا تحصيل شده باشد.

ماده 4 _ اداره كل ثبت پس از رسيدگي به درخواست استملاك با ارسال رونوشت درخواست و ضمايم آن نظريه خود را به وزارت امور خارجه اعلام و وزارتخانه مزبور هم نسبت به رد يا قبول تقاضا اظهار نظر نموده و در صورت لزوم از مقام نخست وزيري كسب اجازه كرده و نتيجه را بعدا به اداره كل ثبت اعلام خواهد داشت

ماده 5 _ تقاضاي استملاك براي محل سفارتخانه ها يا كنسولگري ها يا موسسات وابسته به سفارتها بايد از مجراي سياسي به عمل آمده و موافقت با آن منوط به اين خواهد بود كه در كشور متبوع متقاضي نسبت به تقاضاي مشابه دولت ايران معامله متقابله بشود و در هر حال اخذ تصميم با هيات وزيران بوده و در صورت قبول درخواست مراتب را وزارت امور خارجه به اداره كل ثبت اعلام خواهد داشت

ماده 6 _ در اداره كل ثبت دفتر مخصوصي براي ثبت صورت املاكي كه با تحصيل اجازه طبق مقررات موضوعه به اتباع يا شركتها و موسسات مجاز خارجي منتقل شده است تهيه مي شود كه نام و نام خانوادگي متقاضي و مشخصات ملك در آن قيد شده و سپس جريان به وزارت امور خارجه اعلام مي گردد تا در دفتر مخصوصي كه در آن وزارتخانه

براي اين كار تهيه خواهد شد مراتب را به ثبت برساند.

آيين نامه چگونگي تملك اموال غيرمنقول توسط اتباع خارجي غيرمقيم در جمهوري اسلامي ايران - مصوب

( روزنامه رسمي شماره 14834 _ 12 11 1374 )

ماده 1 _ اتباع خارجي كه بدون داشتن پروانه اقامت دايمي به منظور سياحت و استفاده ييلاقي مسافرت هاي منظم فصلي در سنوات متعدد و متوالي به ايران مينمايند هرگاه بخواهند در ايران محلي را براي سكونت شخصي خريداري نمايند بايد تقاضاي خود را در اظهارنامه اي دربردارنده مشخصات زير و مدارك و اسناد مربوط از طريق يكي از نمايندگي هاي سياسي و كنسولي جمهوري اسلامي ايران در خارج از كشور و يا استانداري محل وقوع ملك به همراه مدارك و اسناد مربوط به وزارت امور خارجه تقديم دارند. اظهارنامه ياد شده بايد داراي مشخصات زير باشد

الف نام و نام خانوادگي و شغل متقاضي.

ب تابعيت فعلي و تابعيت اصلي (در صورت تغيير تابعيت

ج سن وضعيت ، تاهل ، تابعيت فعلي همسر متقاضي و تابعيت وي قبل از ازدواج و در صورت داشتن اولاد تعداد ، جنسيت و سن هريك

د) محل اقامت دايمي متقاضي.

تبصره 1 _ مدارك مورد نياز شامل تصوير اسناد مالكيت و نشاني محل وقوع ملك و تصوير اوراق گذرنامه متقاضي است مراجع ياد شده در بالا مكلفند پس از دريافت تقاضا و اسناد و مدارك مربوط و بررسي ، آنها را به وزارت امور خارجه ارسال كنند. گواهي برابري تصوير مدارك و اسناد مزبور با اصل آنها به عهده مراجع ياد شده در ماده (1) ميباشد.

تبصره 2 _ وزارت امور خارجه پس از كسب نظر از مراجع مربوط ( وزارت كشور و وزارت اطلاعات ) موضوع را مورد بررسي قرار داده

و در خصوص قبولي يا رد تقاضا بنا به مقتضيات سياسي اعلام نظر نموده و در صورت موافقت تقاضا را به منظور تصميم گيري به هيات وزيران ، ارائه خواهد نمود.

ماده 2 _ محل وقوع ملك مورد تقاضا نبايستي در نقاطي كه استملاك خارجيان محدود و يا ممنوع اعلام شده واقع شود.

تبصره _ وزارت كشور با همكاري وزارت اطلاعات و مراجع نظامي و انتظامي كشور ، فهرست نقاط ممنوع و يا محدود از نظر استملاك اتباع خارجي را تهيه و به وزارت امور خارجه و استانداري اعلام خواهد كرد.

ماده 3 _ متقاضيان مكلفند ثمن معامله را به صورت ريالي از طريق انتقال يا فروش ارز از يكي از بانك هاي مجاز تحصيل و به فروشنده بپردازند. دفاتراسناد رسمي موظفند هنگام انجام معامله گواهي بانك مجاز را از خريدار مطالبه و مراتب را با ذكر مشخصات در سند قيد كنند.

ماده 4 _ سازمان ثبت اسناد و املاك كشور پس از انتقال قطعي ملك به متقاضي ، مشخصات مالك و ملك مورد معامله را در دفتر مخصوص ثبت وجريان امر را جهت درج در دفتر خاص به وزارت امور خارجه اعلام ميدارد.

ماده 5 _ ثبت ملك به نام ورثه متقاضي در دفتر املاك منوط به رعايت مقررات اين آيين نامه خواهد بود.

ماده 6 _ در صورت عدم مراجعه ورثه ظرف دو سال از زمان فوت مالك يا امتناع ورثه ايشان از انجام موارد مقرر در اين آيين نامه ملك مورد نظر توسط وزارت امور اقتصادي و دارايي با رعايت كليه مقررات مربوط به مزايده بيع شرطي ، از طريق مزايده ، به فروش خواهد رسيد و وجه حاصل

از آن پس ازكسر هزينه ها ، ماليات و عوارض قانوني در حساب خاصي نزد خزانه داري كل نگهداري و سپس به ورثه ياد شده پرداخت خواهد شد. هرگاه ملك مزبوراز طريق مزايده به فروش نرود وزارت ياد شده مراتب را يك نوبت در روزنامه رسمي جمهوري اسلامي ايران آگهي مينمايد و پس از انقضاي شصت روز از تاريخ درج آگهي مزبور ، ملك را به بالاترين قيمت پيشنهادي خواهد فروخت و وجه آن را به نحو ياد شده در اين ماده به ورثه پرداخت خواهد كرد.

ماده 7 _ كليه مقررات مغاير با اين آيين نامه لغو ميشود.

آيين نامه چگونگي تملك اموال غيرمنقول توسط اتباع خارجي غيرمقيم در جمهوري اسلامي ايران - مصوب

( روزنامه رسمي شماره 14834 _ 12 11 1374 )

ماده 1 _ اتباع خارجي كه بدون داشتن پروانه اقامت دايمي به منظور سياحت و استفاده ييلاقي مسافرت هاي منظم فصلي در سنوات متعدد و متوالي به ايران مينمايند هرگاه بخواهند در ايران محلي را براي سكونت شخصي خريداري نمايند بايد تقاضاي خود را در اظهارنامه اي دربردارنده مشخصات زير و مدارك و اسناد مربوط از طريق يكي از نمايندگي هاي سياسي و كنسولي جمهوري اسلامي ايران در خارج از كشور و يا استانداري محل وقوع ملك به همراه مدارك و اسناد مربوط به وزارت امور خارجه تقديم دارند. اظهارنامه ياد شده بايد داراي مشخصات زير باشد

الف نام و نام خانوادگي و شغل متقاضي.

ب تابعيت فعلي و تابعيت اصلي (در صورت تغيير تابعيت

ج سن وضعيت ، تاهل ، تابعيت فعلي همسر متقاضي و تابعيت وي قبل از ازدواج و در صورت داشتن اولاد تعداد ، جنسيت و سن هريك

د) محل اقامت دايمي متقاضي.

تبصره 1 _ مدارك

مورد نياز شامل تصوير اسناد مالكيت و نشاني محل وقوع ملك و تصوير اوراق گذرنامه متقاضي است مراجع ياد شده در بالا مكلفند پس از دريافت تقاضا و اسناد و مدارك مربوط و بررسي ، آنها را به وزارت امور خارجه ارسال كنند. گواهي برابري تصوير مدارك و اسناد مزبور با اصل آنها به عهده مراجع ياد شده در ماده (1) ميباشد.

تبصره 2 _ وزارت امور خارجه پس از كسب نظر از مراجع مربوط ( وزارت كشور و وزارت اطلاعات ) موضوع را مورد بررسي قرار داده و در خصوص قبولي يا رد تقاضا بنا به مقتضيات سياسي اعلام نظر نموده و در صورت موافقت تقاضا را به منظور تصميم گيري به هيات وزيران ، ارائه خواهد نمود.

ماده 2 _ محل وقوع ملك مورد تقاضا نبايستي در نقاطي كه استملاك خارجيان محدود و يا ممنوع اعلام شده واقع شود.

تبصره _ وزارت كشور با همكاري وزارت اطلاعات و مراجع نظامي و انتظامي كشور ، فهرست نقاط ممنوع و يا محدود از نظر استملاك اتباع خارجي را تهيه و به وزارت امور خارجه و استانداري اعلام خواهد كرد.

ماده 3 _ متقاضيان مكلفند ثمن معامله را به صورت ريالي از طريق انتقال يا فروش ارز از يكي از بانك هاي مجاز تحصيل و به فروشنده بپردازند. دفاتراسناد رسمي موظفند هنگام انجام معامله گواهي بانك مجاز را از خريدار مطالبه و مراتب را با ذكر مشخصات در سند قيد كنند.

ماده 4 _ سازمان ثبت اسناد و املاك كشور پس از انتقال قطعي ملك به متقاضي ، مشخصات مالك و ملك مورد معامله را در دفتر مخصوص ثبت وجريان امر را

جهت درج در دفتر خاص به وزارت امور خارجه اعلام ميدارد.

ماده 5 _ ثبت ملك به نام ورثه متقاضي در دفتر املاك منوط به رعايت مقررات اين آيين نامه خواهد بود.

ماده 6 _ در صورت عدم مراجعه ورثه ظرف دو سال از زمان فوت مالك يا امتناع ورثه ايشان از انجام موارد مقرر در اين آيين نامه ملك مورد نظر توسط وزارت امور اقتصادي و دارايي با رعايت كليه مقررات مربوط به مزايده بيع شرطي ، از طريق مزايده ، به فروش خواهد رسيد و وجه حاصل از آن پس ازكسر هزينه ها ، ماليات و عوارض قانوني در حساب خاصي نزد خزانه داري كل نگهداري و سپس به ورثه ياد شده پرداخت خواهد شد. هرگاه ملك مزبوراز طريق مزايده به فروش نرود وزارت ياد شده مراتب را يك نوبت در روزنامه رسمي جمهوري اسلامي ايران آگهي مينمايد و پس از انقضاي شصت روز از تاريخ درج آگهي مزبور ، ملك را به بالاترين قيمت پيشنهادي خواهد فروخت و وجه آن را به نحو ياد شده در اين ماده به ورثه پرداخت خواهد كرد.

ماده 7 _ كليه مقررات مغاير با اين آيين نامه لغو ميشود.

آيين نامه اجرايي صدور اسناد مالكيت اراضي كشاورزي – مصوب 1384

هيئت وزيران در جلسه مورخ 6/6/1384 بنا به پيشنهاد وزارت جهادكشاورزي، سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور و به استناد بند « چ» تبصره (18) قانون بودجه سال 1384 كل كشور، آيين نامه اجرايي صدور اسناد مالكيت اراضي كشاورزي را به شرح زير تصويب نمود:

آيين نامه اجرايي صدور اسناد مالكيت اراضي كشاورزي

ماده1_ اراضي كشاورزي موضوع اين آيين نامه شامل اراضي واقع در خارج از

محدوده قانوني شهرها و شهركها، تعريف شده در ماده (2) قانون زمين شهري و در روستاها نيز خارج از بافت مسكوني روستاها طبق طرح هادي روستاها مورد عمل ماده (133) قانون برنامه چهارم توسعه مي باشد كه مورد بهره برداري كشاورزي بوده يا به حالت آيش است.

تبصره _ تشخيص اراضي مشمول ماده (1) به عهده مديريت جهادكشاورزي شهرستان است.

ماده2_ مديريت جهادكشاورزي شهرستانها مزاياي استفاده از اين آيين نامه و نحوه تسليم تقاضا را راساً يا از طريق شوراي اسلامي روستاها با انتشار آگهي الصاقي در محل به اطلاع عموم مي رساند.

ماده3_ سازمان ثبت اسناد و املاك كشور نسبت به تهيه فرم تقاضاي مخصوص اين آيين نامه اقدام مي نمايد و فرمهاي مذكور را در اختيار وزارت جهادكشاورزي قرار مي دهد.

ماده4_ مديريت جهادكشاورزي شهرستان ضمن بررسي تقاضاهاي واصل شده، گواهي لازم مبني بر صدور سند مالكيت اراضي موضوع اين آيين نامه و بلامانع بودن از لحاظ مقررات اراضي موات و منابع ملي و اصلاحات ارضي و عدم تداخل با مناطق چهارگانه تحت مديريت سازمان حفاظت محيط زيست و ساير مقررات مرتبط صادر و به اداره هاي ثبت محل ارسال مي كند.

ماده5 _ اداره هاي ثبت اسناد و املاك محل پس از دريافت گواهي موضوع ماده (4) اقدامهاي زير را انجام مي دهند:

الف _ اداره هاي ثبت محل نسبت به اعزام نماينده و نقشه بردار براي بررسي وضع محل و ترسيم و تطبيق نقشه اقدام كرده و جهت بررسي و تأييد و عدم مغايرت با قوانين و مقررات به اداره هاي جهادكشاورزي شهرستان ارسال مي كنند.

ب _ در صورت بروز اختلاف در مساحت و حدود و ساير موارد، نمايندگان سازمان ثبت و جهادكشاورزي و دادگستري محل منطقه مربوط را

معاينه و بررسي و رفع نقص و اختلاف مي نمايند.

ج _ چنانچه اراضي مذكور فاقد سابقه ثبت باشند، پس از احراز تصرف مالكانه متقاضي، اظهارنامه به نام وي تنظيم مي شود و عمليات ثبتي تا صدور سند مالكيت ادامه مي يابد.

د _ چنانچه مورد تقاضا در جريان ثبت باشد، پس از معاينه محل و تطبيق سوابق ثبتي با مالكيت متقاضي در صورت ختم عمليات ثبتي نسبت به صدور سند مالكيت طبق مفاد اين آيين نامه اقدام مي شود.

ماده6 _ قيمت تمام شده صدور اسناد مندرج در اين آيين نامه شامل حق الزحمه نماينده و نقشه بردار، كاركنان تنظيم اظهارنامه صدور مالكيت و حقوق دولتي مي باشد كه با پيشنهاد سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و تأييد سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور حداكثر تا يك ماه پس از تصويب آيين نامه تعيين مي شود.

ماده7 _ اداره هاي ثبت اسناد و املاك محل در هنگام تنظيم اظهارنامه يا ثبت در دفتراملاك، سي درصد قيمت تمام شده صدور سند مالكيت (به شرح ماده 6) را از مالك دريافت نموده و پس از واريز حق ثبت املاك به حساب درامد عمومي رديف 140101 قانون بودجه سال 1384كل كشور مابقي را به حساب مخصوصي كه به همين منظور افتتاح مي شود، واريز مي نمايند و در پايان هر ماه با امضاي مدير كل ثبت اسناد و املاك استان و ذيحساب به عاملان مؤثر، بابت هزينه هاي متعلقه موضوع ماده (6) پرداخت مي شود.

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

قانون تسهيل تنظيم اسناد در دفاتر اسناد رسمي - 13/6/1385

لايحه تسهيل تنظيم اسناد در دفاتر اسناد رسمي كه با عنوان لايحه اصلاح مقررات تنظيم و ثبت اسناد در دفاتر اسناد رسمي از سوي دولت به شماره 476/27290 مورخ 11/1/1383 به مجلس شوراي اسلامي

تقديم و در جلسه علني روز سه شنبه مورخ 24/5/1385 مجلس با اصلاحاتي تصويب و به تأييد شوراي نگهبان رسيد، در اج_راي اصل يكص_د و بيست و س_وم (123) قانون اساس_ي جمه_وري اسلام_ي ايران جهت اجرا به دولت ابلاغ گرديد.

شماره65465 13/6/1385

وزارت دادگستري

قانون تسهيل تنظيم اسن_اد در دفاتر اسن_اد رسمي كه در جلسه علني روز سه شنبه مورخ بيست و چهارم مرداد ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و پنج مجلس شوراي اسلامي تص_ويب و در ت_اري_خ 1/6/1385 ب_ه ت_ايي_د ش_وراي نگهب_ان رسي_ده و ط_ي نامه شماره 88113/84 مورخ 5/6/1385 مجلس شوراي اسلامي واصل گرديده است، به پيوست جهت اجراء ابلاغ مي گردد.

رئيسجمهور _ محمود احمدي نژاد

قانون تسهيل تنظيم اسناد در دفاتر اسناد رسمي

ماده 1_ دفاتر اسناد رسمي موظفند با رعايت بند هاي زير پس از دريافت دلايل مالكيت و پاسخ استعلام از اداره ثبت محل به منظور تطبيق سند با دفتر املاك و اعلام وضعيت ثبتي (حسب مورد) و عدم بازداشت نسبت به تنظيم سند رسمي انتقال عين اراضي و املاك اقدام نمايند:

الف _ گواهي پايان ساختمان يا عدم خلاف موضوع تبصره (8) ماده (100) اصلاحي قانون شهرداري در مورد املاك مشمول قانون مذكور.

ب _ اعلام نظر وزارت جهاد كشاورزي (حسب مورد سازمان امور اراضي و سازمان جنگلها و مراتع و آبخيزداري كشور) مبني بر عدم شمول مقررات قانون مرجع تشخيص اراضي موات و ابطال اسناد آن و ماده (56) قانون حفاظت و بهره برداري از جنگلها و مراتع، در مورد املاك واقع در خارج از محدوده قانوني شهرها.

ج _ دفاتر اسناد رسمي مكلفند هنگام نقل و انتقال عين املاك، مفاصا حساب مالياتي و بدهي موضوع ماده (37) قانون تأمين اجتماعي مصوب

1354 را از انتقال دهنده مطالبه و شماره آن را در سند تنظيمي قيد نمايند مگر اينكه انتقال گيرنده ضمن سند تنظيم_ي متعه_د به پرداخت بده_ي احتمال_ي گردد كه در اين ص_ورت متع_املي_ن نسبت به پرداخت آن مسؤوليت تضامني خواهند داشت.

تبصره _ در م_وارد مذكور در ماده ف_وق مراجع ذي ربط مكلفند در تاريخ مراجع_ه، به مراجعه كنندگان گواهي وصول تقاضا، تسليم و ظرف مدت بيست روز از تاريخ صدور گواهي ياد شده پاسخ آن را صادر نمايند. اعلام نظر مراجع مذكور بايد روشن و با ذكر علت و مستند به دلايل قانوني باشد در غير اين صورت ثبت سند با تصريح موضوع در سند تنظيمي بلامانع خواهد بود.

ماده2_ دفاتر اسناد رسمي موظفند در صورت عدم وصول پاسخ استعلامات، منتقل اليه را از آثار و تبعات سند تنظيمي موضوع تبصره ماده (1)، مطلع سازند در اين صورت طرفين پس از تنظيم سند و نقل و انتقال متضامناً مسؤول و پاسخگوي كليه تعهدات قانوني و بدهي هاي مربوط به ملك كه تا زمان تنظيم سند، طبق قوانين محقق و مسلم بوده مي باشند.

ماده3_ سردفتران دفاتر اسناد رسمي ذي ربط مسؤول صحت و اعتبار اسناد تنظيمي مي باشند و در صورت تخلف مطابق مقررات قانوني با آنان عمل مي شود.

ماده4_ دفاتر اسناد رسمي مي توانند در صورت درخواست متعاملين نسبت به تنظيم سند رسمي راجع به نقل و انتقال تلفن ثابت و همراه اقدام نمايند. شركت مخابرات ايران مكلف است پاسخ استعلام دفاتر در موارد مربوط را حداكثر ظرف مدت دو روز صادر نمايد. اعتبار پاسخ استعلام يك روز پس از صدور است.

ماده5 _ نقل و انتقال ماشين هاي چاپ، ليتوگرافي و صحافي پس از ارائه موافقت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

توسط مالك، بايد در دفاتر اسناد رسمي انجام شود نقل و انتقالات مذكور در شناسنامه مالكيت كه نمونه آن توسط سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تهيه مي گردد منعكس مي شود.

ماده6 _ هرگونه انتقال بلاعوض به نفع دولت و شهرداريها از پرداخت عوارض و اخذ هرگونه گواهي به استثناء پاسخ استعلام از اداره ثبت اسناد و املاك محل، معاف مي باشد.

ماده7_ آيين نامه اجرايي اين قانون حداكثر شش ماه پس از ابلاغ با همكاري سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و وزارت دادگستري تهيه و به تصويب هيأت وزيران خواهدرسيد.

ماده8 _ كليه قوانين و مقررات مغاير با اين قانون از تاريخ تصويب اين قانون لغو مي گردد.

قانون فوق مشتمل بر ماده هشت ماده و يك تبصره در جلسه علني روز سه شنبه مورخ بيست و چهارم مردادماه يكهزار و سيصد و هشتاد و پنج مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 1/6/1385 به تأييد شوراي نگهبان رسيد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

قانون اصلاح ماده (34) اصلاحي قانون ثبت مصوب1351 و حذف ماده (34) مكرر آن - مصوب 12/12/1386

جناب آقاي دكتر محمود احمدي نژاد

رياست محترم جمهوري اسلامي ايران

در اجراء اصل يكصد و بيست و سوم (123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران قانون اصلاح ماده (34) اصلاحي قانون ثبت مصوب 1351 و حذف ماده (34) مكرر آن كه با عنوان طرح دو فوريتي به مجلس شوراي اسلامي تقديم گرديده بود، با تصويب در جلسه علني روز دوشنبه مورخ 29/11/1386 و تأييد شوراي محترم نگهبان به پيوست ابلاغ مي گردد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

شماره203363 26/12/1386

وزارت دادگستري

قانون اصلاح ماده (34) اصلاحي قانون ثبت مصوب 1351 و حذف ماده (34) مكرر آن كه در جلسه علني روز دوشنبه مورخ بيست و نهم

بهمن ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 8/12/1386 به تأييد شوراي نگهبان رسيده و طي نامه شماره 194514/797 مورخ 12/12/1386 مجلس شوراي اسلامي واصل گرديده است به پيوست جهت اجرا ابلاغ مي گردد.

رئيس جمهور _ محمود احمدي نژاد

قانون اصلاح ماده (34) اصلاحي قانون ثبت مصوب1351 و حذف ماده (34) مكرر آن

ماده واحده _ ماده (34) اصلاحي قانون ثبت مصوب 1351 به شرح زير اصلاح و ماده (34) مكرر آن حذف مي گردد:

ماده34_ در مورد كليه معاملات رهني و شرطي و ديگر معاملات مذكور در ماده (33) قانون ثبت، راجع به اموال منقول و غيرمنقول، درصورتي كه بدهكار ظرف مهلت مقرر در سند، بدهي خود را نپردازد، طلبكار مي تواند از طريق صدور اجرائيه وصول طلب خود را توسط دفترخانه تنظيم كننده سند، درخواست كند. چنانچه بدهكار ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ اجرائيه نسبت به پرداخت بدهي خود اقدام ننمايد بنا به تقاضاي بستانكار، اداره ثبت پس از ارزيابي تمامي مورد معامله و قطعيت آن، حداكثر ظرف مدت دو ماه از تاريخ قطعيت ارزيابي، با برگزاري مزايده نسبت به وصول مطالبات مرتهن به ميزان طلب قانوني وي اقدام و مازاد را به راهن مسترد مي نمايد.

تبصره1_ در مواردي هم كه مال يا ملكي، وثيقه دين يا انجام تعهد يا ضمانتي قرار داده مي شود مطابق مقررات اين قانون عمل خواهدشد.

تبصره2_ نحوه ابلاغ اجرائيه، بازداشت مازاد مورد رهن و چگونگي ختم عمليات اجرائي و برگزاري مزايده و اعراض از رهن و ساير موارد به موجب آئين نامه اي است كه ظرف مدت سه ماه از طرف سازمان ثبت اسناد و املاك كشور تهيه و به تصويب

رئيس قوه قضائيه خواهدرسيد.

تبصره3_ اين قانون نسبت به اسناد تنظيمي و اجرائيه هاي صادره كه قبل از تصويب اين قانون مختومه نگرديده است نيز جاري است.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علني روز دوشنبه مورخ بيست و نهم بهمن ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 8/12/1386 به تأييد شوراي نگهبان رسيد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

آيين نامه اجرايي قانون تسهيل تنظيم اسناد در دفاتر اسناد رسمي - مصوب 26/12/1386

وزيران عضو كميسيون لوايح در جلسه مورخ 30/10/1386 بنا به پيشنهاد مشترك وزارت دادگستري و سازمان ثبت اسناد و املاك كشور موضوع نامه شماره 7788/02/111 مورخ 25/4/1386 و به استناد ماده (7) قانون تسهيل تنظيم اسناد در دفاتر اسناد رسمي _ مصوب 1385 _ و با رعايت تصويب نامه شماره 164082/ت373ه_ مورخ 10/10/1386، آيين نامه اجرايي قانون يادشده را به شرح زير تصويب نمودند:

آيين نامه اجرايي قانون تسهيل تنظيم اسناد در دفاتر اسناد رسمي

ماده1_ دفاتر اسناد رسمي مكلفند قبل از تنظيم سند رسمي انتقال عين اراضي و املاك اعم از قطعي، شرطي، هبه، معاوضه، صلح، وقف و وصيت، مطابقت مشخصات ملك و مالك (مندرج در سند مالكيت) با دفتر املاك و بازداشت نبودن ملك را از اداره ثبت اسناد و املاك محل وقوع آن استعلام و پس از اخذ پاسخ، با رعايت ساير مواد اين آيين نامه مبادرت به تنظيم اسناد مذكور نمايند و شماره و تاريخ پاسخ استعلام را در سند تنظيمي قيد كنند.

پاسخ استعلام ثبت بايد حاوي نام و مشخصات آخرين مالك، شماره پلاك ثبتي، ثبت، صفحه و دفتر املاك، شماره چاپي سند مالكيت و مراتب بازداشت يا عدم بازداشت ملك مورد استعلام باشد. چنانچه ملك در دفتر املاك

ثبت نشده باشد، اداره ثبت محل مكلف است وضعيت ثبتي را اعلام نمايد.

تبصره1_ استعلام يادشده، مطابق برگه مخصوصي است كه حاوي اطلاعات موصوف بوده و توسط سازمان ثبت اسناد و املاك كشور به صورت اوراق بهادار تهيه و به دفاتر اسناد رسمي تحويل مي شود.

تبصره2_ اعتبار پاسخ استعلام، در مواردي كه دفتر اسناد رسمي و اداره ثبت در يك شهر قرار دارند، يك ماه و در غير اين صورت 45 روز از تاريخ صدور خواهد بود.

تبصره3_ دفاتر اسناد رسمي نمي توانند پاسخ استعلام ثبتي را كه به عنوان دفترخانه ديگري صادر گرديده است، مستند ثبت معامله قرار دهند و رأساً بايد استعلام نمايند.

ماده2_ چنانچه پس از ارسال پاسخ استعلام به دفتر اسناد رسمي در مدت اعتبار پاسخ مذكور، دستور مرجع ذي صلاح قضايي يا ثبتي مبني بر بازداشت ملك يا نظريه قطعي وزارت مسكن و شهرسازي يا وزارت جهاد كشاورزي حسب مورد مبني بر موات بودن و يا شمول ماده (56) قانون حفاظت و بهره برداري از جنگل ها و مراتع، به اداره ثبت محل وقوع ملك واصل گردد، اداره مذكور مكلف است فوراً مراتب را رأساً يا از طريق اداره ثبت محل استقرار دفترخانه به دفتر يادشده كتباً ابلاغ نمايد.

ماده3_ دفاتر اسناد رسمي درخصوص گواهي پايان ساختمان و عدم خلاف، ملزم به رعايت تبصره (8) اصلاحي ماده (100) قانون شهرداري _ مصوب 27/6/1358 شوراي انقلاب _ قبل از تنظيم سند انتقال املاك موضوع تبصره مذكور مي باشند.

ماده4_ دفاتر اسناد رسمي موظفند هنگام تنظيم سند رسمي انتقال اراضي و املاك واقع در خارج از محدوده و حريم شهر، اعلام نظر اداره جهاد كشاورزي شهرستان مربوط مبني بر عدم شمول مقررات قانون مرجع

تشخيص اراضي موات و ابطال اسناد آن و يا عدم شمول ماده (56) قانون حفاظت و بهره برداري از جنگل ها و مراتع را اخذ و شماره و تاريخ آن را در سند تنظيمي قيد نمايند. ادارات جهاد كشاورزي مكلفند با رعايت مفاد تبصره ماده (1) قانون تسهيل تنظيم اسناد در دفاتر اسناد رسمي و ماده (7) اين آئين نامه، نسبت به ارجاع موضوع به سازمان هاي ذي ربط (حسب مورد سازمان امور اراضي يا سازمان جنگل ها، مراتع و آبخيزداري كشور) و يا ادارات وابسته اقدام و اعلام نظر نمايند.

تبصره1_ دفاتر اسناد رسمي موظفند به منظور تعيين موقعيت پلاك ثبتي مورد انتقال از جهت داخل يا داخل از محدوده و حريم شهر قرارداشتن آن، از سازمان مسكن و شهرسازي استعلام نمايند.

تبصره2_ در صورت وجوه سابقه مبني بر اعلام نظر نسبت به موات نبودن ملك از مرجع ذي ربط يا در صورتي كه براي مورد معامله سند مالكيت به صورت اراضي كشاورزي، باغ مشجر و يا داراي اعياني صادر شده و يا مستندات و پاسخ استعلام قبلي مؤيد آن باشد، نياز به اخذ نظر مجدد در اين خصوص نخواهد بود.

ماده5 _ وزارت جهادكشاورزي تا پايان مهلت قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران و به شرح بند (ج) ماده (68) قانون مذكور، بايد كليه اراضي موات واقع در خارج از محدوده و حريم شهر و همچنين اراضي مشمول ماده (56) قانون حفاظت و بهره برداري از جنگل ها و مراتع را به اداره ثبت اسناد و املاك محل وقوع ملك منعكس نموده و در مورد آنها تقاضاي صدور سند مالكيت نمايد.

ماده6 _ دفاتر اسناد رسمي مكلفند، هنگام تنظيم سند نقل

و انتقال عين اراضي و املاك، مفاصا حساب مالياتي و حسب مورد بدهي موضوع ماده (37) قانون تأمين اجتماعي _ مصوب 1354_ را از انتقال دهنده مطالبه و شماره آن را در سند تنظيمي قيد نمايند، مگر اينكه انتقال گيرنده ضمن سند تنظيمي متعهد به پرداخت بدهي احتمالي انتقال دهنده گردد كه در اين صورت متعاملين نسبت به پرداخت آن مسئوليت تضامني خواهند داشت. در صورت اخير، دفاتر اسناد رسمي موظفند تصوير سند تنظيمي را جهت وصول مطالبات موصوف تا پايان ماه بعد به ادارات امور مالياتي و تأمين اجتماعي محل مربوط ارسال نمايند.

تبصره _ ادارات مذكور موظفند طبق مقررات، پس از تاريخ وصول تصوير اسناد مذكور در صورتي كه مورد معامله داراي بدهي باشد، مراتب را ضمن صدور برگ تشخيص و تعيين ميزان قطعي بدهي تا تاريخ ثبت سند رسمي به نشاني مندرج در سند تنظيمي به هر يك از متعاملين ابلاغ نمايند.

ماده7_ ادارات و سازمان هاي مذكور در بندهاي ذيل ماده (1) قانون تسهيل تنظيم اسناد در دفاتر اسناد رسمي مكلفند هنگام تقاضاي ذي نفع و يا ارايه استعلام دفتر اسناد رسمي، گواهي وصول تقاضا يا استعلام، حاوي پلاك ثبتي ملك مورد استعلام را به مراجعه كننده تسليم و يا براي دفتر اسناد رسمي ذي ربط ارسال و حداكثر ظرف 20 روز از تاريخ صدور گواهي وصول تقاضا و يا استعلام، پاسخ آن را اعلام نمايند. نظر مخالف مراجع مذكور بايد روشن و با ذكر علت و مستند به دلايل قانوني و اعلام نظر موافق نيز بايد صريح و بدون قيد و شرط باشد. در غير اين صورت يا در صورت عدم ارايه پاسخ در مهلت مقرر، ثبت سند با

تصريح موضوع در سند تنظيمي بلامانع خواهد بود.

تبصره _ در صورتي كه مراجعه كننده مدعي عدم صدور پاسخ لازم ادارات مربوط در ظرف مدت مقرر باشد، دفتر اسناد رسمي موضوع را از اداره ذي ربط استعلام خواهد نمود.

ماده8 _ دفاتر اسناد رسمي هنگام تنظيم سند، موظفند در صورت عدم وصول پاسخ استعلامات و يا ارايه پاسخ مشروط و مبهم يا مقيد، منتقل اليه را از آثار و تبعات سند تنظيمي مطلع و مسئوليت تضامني متعاملين در پاسخگويي كليه تعهدات قانوني و بدهي هاي مربوط به مورد معامله كه تا زمان تنظيم سند طبق قوانين محقق و مسلم بوده را صريحاً در سند قيد و ثبت نمايند.

ماده9_ هرگونه انتقال بلاعوض اراضي و اعيان به نفع دولت و شهرداري ها و نيز تنظيم اسنادي كه موجب تغيير مالكيت عين نمي گردد از قبيل اجاره، رهن و تقسيم نامه (غير از حبس)، از پرداخت عوارض و اخذ هرگونه گواهي و اعلام نظر به استثناي پاسخ استعلام از اداره ثبت اسناد و املاك محل وقوع ملك معاف مي باشد، لكن دفاتر اسناد رسمي مكلفند نشاني محل وقوع ملك را طبق اظهار متعاملين در سند تنظيمي قيد نموده و حداكثر تا پايان ماه بعد تصوير سند تنظيمي را حسب مورد به اداره امور مالياتي يا اداره تأمين اجتماعي شهر مربوط ارسال نمايند.

ماده10_ اداره امور مالياتي محل مكلف است در اجراي تبصره (1) ماده (123) اصلاحي قانون ثبت موضوع ماده (10) قانون الحاق موادي به قانون تنظيم بخشي از مقررات مالي دولت _ مصوب 1384_ ، ارزش معاملاتي ملك مورد معامله را به دفتر اسناد رسمي استعلام كننده اعلام نمايد.

ماده11_ چنانچه به درخواست متعاملين سند نقل و انتقال تلفن

ثابت و همراه در دفاتر اسناد رسمي تنظيم و ثبت گردد، شركت مخابرات ايران موظف است پس از ارايه سند مذكور نسبت به تغيير نام مالك مبادرت نمايد.

ماده12_ دفاتر اسناد رسمي مكلفند قبل از تنظيم سند نقل و انتقال ماشين هاي چاپ، ليتوگرافي و صحافي موافقت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را اخذ و پس از انجام معامله، خلاصه نقل و انتقال را در شناسنامه مالكيت مربوط درج و تصوير سند تنظيمي را به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ارسال نمايند. شناسنامه مذكور طبق نمونه اي است كه توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با همكاري سازمان ثبت اسناد و املاك كشور حداكثر ظرف سه ماه از تاريخ ابلاغ اين آئين نامه، تهيه و در اختيار مالكان ماشين هاي يادشده قرار مي گيرد.

تبصره _ تا زماني كه شناسنامه مالكيت موضوع اين ماده تهيه و در اختيار مالك قرار داده نشده است، تنظيم سند با ارايه موافقت نامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بلامانع خواهد بود.

اين تصويب نامه در تاريخ 26/12/1386 به تأييد مقام محترم رياست جمهوري رسيده است.

دفاتر اسناد رسمي

قانون دفاتر اسناد رسمي و كانون سردفتران و دفترياران - مصوب 25 تيرماه 1354
اول _ تشكيلات دفترخانه ( ماده 1 تا 5

ماده 1 _ دفترخانه اسناد رسمي واحد وابسته به وزارت دادگستري است و براي تنظيم و ثبت اسناد رسمي طبق قوانين و مقررات مربوط تشكيل مي شود. سازمان و وظايف دفترخانه تابع قوانين و نظامات راجع به آن است

ماده 2 _ اداره امور دفترخانه اسناد رسمي به عهده شخصي است كه با رعايت مقررات اين قانون بنا به پيشنهاد سازمان ثبت اسناد و املاك كشور با جلب نظر مشورتي كانون سردفتران و به موجب ابلاغ وزير دادگستري منصوب و سردفتر ناميده مي شود.

تبصره _ تا زماني كه در مراكز استان كانون سردفتران تاسيس نشده

نظر مشورتي دادستان شهرستان محل و در محلهاي فاقد دادسرا نظر دادگاه بخش محل جلب خواهد شد.

ماده 3 _ هر دفترخانه علاوه بر يك دفتريار كه سمت معاونت دفترخانه و نمايندگي سازمان ثبت را دارا مي باشد و دفتريار اول ناميده مي شود مي تواند يك دفتريار دوم نيز داشته باشد.

دفتريار به پيشنهاد سردفتر و به موجب ابلاغ سازمان ثبت اسناد و املاك كشور برابر مقررات اين قانون منصوب مي شود.

ماده 4 _ محل دفترخانه در هر شهر يا بخش به معرفي سردفتر و موافقت اداره ثبت محل تعيين خواهد شد و در صورت ضرورت انتقال محل دفترخانه به محل ديگر در همان شهر يا بخش با تصويب ثبت محل امكان پذير است

ماده 5 _ پس از تصويب اين قانون تاسيس دفترخانه با توجه به نيازمنديهاي هر محل تابع ضابطه زير خواهد بود:

در شهرها براي حداقل هر پانزده هزارنفر و حداكثر هر بيست هزار نفر با توجه به آمار و درآمد حاصل از حق ثبت معاملات ، يك دفترخانه

شهرها و بخشهايي كه جمعيت آنها كمتر از پانزده هزار نفر باشد يك دفترخانه خواهد داشت

اجازه تجديد فعاليت دفترخانه اي كه به علت انفصال دايم سردفتر تعطيل شده در حكم تاسيس دفترخانه جديد خواهد بود.

همچنين است در مورد بازنشستگي و فوت سردفتر كه پس از انقضاي مدتهاي مقرر در ماده 69 اين قانون در حال تعطيل باقي بماند.

تبصره _ پس از تعيين تعداد دفاتر اسناد رسمي هر محل به شرح اين ماده هرگاه با توجه به ميزان معاملات و درآمد دفاتر اسناد رسمي موجود و مقتضيات محلي ، افزايش تعداد دفاتر زايد بر حد نصاب مذكور ضروري تشخيص شود به

پيشنهاد سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و تصويب وزارت دادگستري حداكثر تا دو دفترخانه مي توان به دفاتر موجود در هر حوزه ثبتي با رعايت مقررات اين قانون اضافه نمود.

فصل دوم _ انتخاب سردفتران و دفترياران و صلاحيت آنها ( ماده 6 تا 17 )

ماده 6 _ اشخاص زير را مي توان به سردفتري دفترخانه اسناد رسمي تعيين نمود:

1 _ اشخاصي كه داراي ليسانس حقوق در رشته قضايي يا منقول از دانشكده الهيات يا دانشكده سابق معقول و منقول باشند.

2 _ كساني كه داراي دو سال سابقه خدمات قضايي يا وكالت پايه يك دادگستري باشند.

3 _ ساير ليسانسيه ها به شرط داشتن سه سال سابقه دفترياري

4 _ اشخاصي كه از مراجع مسلم داراي تصديق اجتهاد طبق آيين نامه اي كه به تصويب وزارت دادگستري مي رسد باشند.

5 _ دفترياراني كه داراي گواهي قبولي امتحان مخصوص سردفتري و دفترياري موضوع شق سوم ماده 10 قانون دفتر اسناد رسمي مصوب 1316باشند به شرط داشتن پنج سال سابقه دفترياري

6 _ دفترياراني كه داراي ديپلم كامل متوسطه باشند به شرط داشتن هفت سال سابقه دفترياري اول

7 _ دفترياران اول كه در تاريخ تصويب اين قانون شاغل بوده و 15 سال سابقه دفترياري اعم از متناوب و مستمر داشته باشند.

تبصره 1 _ متصديان دفاتر اسناد رسمي كه تا تاريخ اجراي اين قانون با رعايت مقررات قانون دفتر اسناد رسمي مصوب 1316 درجه بندي شده اند كماكان صلاحيتشان براي تنظيم و ثبت اسناد رسمي محدود به حدودي است كه در آخرين اجازه نامه آنها ابلاغ شده است

تبصره 2 _ پس از تصويب اين قانون سازمان ثبت اسناد و املاك كشور نسبت به تطبيق وضع سردفتران كه براساس قانون دفتر اسناد رسمي مصوب 1316 منحصرا در

حد قانوني درجات دوم و سوم انجام وظيفه مي كنند با مقررات اين قانون طبق آيين نامه اي كه به تصويب وزارت دادگستري مي رسد اقدام خواهند كرد.

تبصره 3 _ به منظور تربيت كادر علمي و فني براي سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و دفتر اسناد رسمي وزارت علوم و آموزش عالي با جلب نظر وزارت دادگستري با توجه به آيين نامه اي كه طبق مقررات اين قانون تدوين و به تصويب وزارت علوم و آموزش عالي و وزارت دادگستري خواهد رسيد از طريق تشكيل كلاسهاي مخصوص يا تاسيس رشته اي خاص در دانشكده ها يا منظور نمودن فنون مزبور در برنامه هاي تحصيلي آموزشگاه هاي عالي اقدام خواهد كرد. فارغ التحصيلان رشته مزبور بر ساير داوطلبان سردفتري و دفترياري حق تقدم خواهند داشت

ماده 7 _ دارندگان دانشنامه ليسانس را بدون كارآموزي و دارندگان ديپلم كامل متوسطه را به شرط يكسال كارآموزي مي توان به دفترياري دفاتر اسناد رسمي انتخاب نمود. دفترياراني كه در تاريخ تصويب اين قانون به دفترياري اشتغال دارند كماكان دفتريار شناخته مي شوند.

تبصره _ كفيل دفترخانه بايد واجد همان شرايط باشد كه براي سردفتر مقرر است

ماده 8 _ به وزارت دادگستري اجازه داده مي شود از تاريخ تصويب اين قانون تا ده سال در صورتي كه براي تصدي دفتر اسناد رسمي و دفترياري در خارج از مراكز استان داوطلب واجد شرايط موضوع مواد 6 و 7 اين قانون موجود نباشد از ميان اشخاص واجد شرايط طبق قانون سابق انتخاب كند. سازمان ثبت اسناد و املاك كشور فقط در صورتي با تقاضاي انتقال اين افراد به محل ديگر موافقت مي نمايد كه در محل جديد نيز داوطلب

واجد شرايط وجودنداشته باشد.

ماده 9 _ سن سردفتران در بدو اشتغال نبايد كمتر از بيست و چهار سال و بيشتر از پنجاه سال و سن دفترياران نبايد كمتر از بيست سال و بيشتر از پنجاه سال باشد.

ماده 10 _ پس از تصويب اين قانون هريك از سردفتران و دفترياران اول كه داراي سي سال سابقه خدمت اعم از متوالي يا متناوب ( اعم از سردفتري و دفترياري اول باشد مي تواند تقاضاي بازنشستگي كند. نحوه استفاده اين اشخاص از مزاياي بازنشستگي به موجب آيين نامه موضوع ماده 68 اين قانون تعيين خواهد شد.

ماده 11 _ سردفتران و دفترياران اول پس از رسيدن به سن 65 سال تمام براساس مقررات اين قانون بازنشسته خواهند شد. ملاك تشخيص سن ، شناسنامه اي است كه در بدو اشتغال به كار ارايه شده است

تبصره _ سردفتران و دفترياران اول كه در تاريخ تصويب اين قانون به كار اشتغال دارند مي توانند تا سن 70 سال تمام به كار ادامه دهند.

ماده 12 _ اشخاص زير را نمي توان به سمت سردفتري يا دفترياري انتخاب يا ابقا كرد:

1 _ اتباع بيگانه

2 _ كساني كه تحت قيمومت يا ولايت هستند.

3 _ محكومين به انفصال دايم از خدمات دولتي يا قضايي يا وكالت دادگستري و همچنين محكومين به انفصال موقت از خدمات و مشاغل مزبور درمدت انفصال يا تعليق

4 _ محكومين به جنايات عمدي و محكومين به ارتكاب جنحه هاي منافي عفت و همچنين محكومين به جنحه هايي كه مطابق قانون مستلزم محروميت از بعضي حقوق اجتماعي مذكور در ماده 15 قانون مجازات عمومي است و همچنين اشخاصي كه احراز شود به اتهامات جنايات عمدي تحت

محاكمه هستند.

5 _ اشخاص مشهور به فساد عقيده و معتادين به مواد مخدر و كساني كه فاقد صلاحيت اخلاقي باشند.

ماده 13 _ سردفتران و دفترياراني كه به اتهام ارتكاب جنايت عمدي مطلقا و يا به اتهام ارتكاب جنحه هاي مذكور در ماده 19 قانون مجازات عمومي ازطرف مراجع قضايي عليه آنها كيفرخواست صادر شود تا صدور حكم قطعي معلق خواهند شد و در صورتي كه سردفتر معلق شود دفترخانه تا روشن شدن تكليف نهايي سردفتر معلق به كفالت دفتريار واجد شرايط يا سردفتر ديگري اداره خواهد شد و در صورت برائت از اتهام منتسب سازمان ثبتاسناد و املاك كشور مكلف است بلافاصله اجازه اشتغال مجدد او را صادر نمايد.

ماده 14 _ يك سردفتر نمي تواند متصدي امور دو دفترخانه باشد. كفالت دفترخانه ديگر در مواردي كه به موجب اين قانون مقرر است تصدي محسوب نمي شود.

وظايف سردفتر كفيل نسبت به امور دفترخانه اي كه سردفتر آن در حال تعليق يا مرخصي يا معذوريت است و يا به علت فوت يا بازنشستگي سردفتر ، دفترخانه تعطيل شده است در هريك از شقوق مذكور در فوق طبق آيين نامه معين خواهد شد.

ماده 15 _ مشاغل زير منافي شغل سردفتري و دفترياري است

1 _ قضاوت و وكالت دادگستري و عضويت در موسسات دولتي و وابسته به دولت و شهرداريها.

2 _ اشتغال به امر تجارت بنا به تعريف ماده يك قانون تجارت

3 _ عضويت در هيات مديره و مديريت عامل شركتهاي تجاري و بانكها و يا موسسات بيمه و موسسات دولتي و يا وابسته به دولت

4 _ مديريت روزنامه يا مجله اعم از مدير مسوول يا مدير داخلي و

صاحب امتياز و سردبير (به استثناي نشريه كانون سردفتران و مجلاتي كه صرفا جنبه علمي داشته باشد)

تبصره 1 _ تدريس در دانشكده ها و مدارس عالي با اجازه وزارت دادگستري مانع از اشتغال به شغل سردفتري و يا دفترياري نخواهد بود.

تبصره 2 _ سردفتر يا دفتريار در صورت انتخاب به نمايندگي مجلسين يا شهردار انتخابي با حفظ سمت از اشتغال به سردفتري معذور خواهد بود و دراين مدت دفترخانه به تصدي دفتريار واجد شرايط كه از طرف سردفتر معرفي مي شود اداره خواهد شد. مدت نمايندگي سردفتر در مجلسين يا خدمت درسمت شهردار انتخابي جز سنوات خدمات او محسوب مي شود.

ماده 16 _ سردفتران و دفترياران قبل از اشتغال به كار بايد سوگند ياد نمايند. (متن سوگندنامه و ترتيب اجراي آن به موجب آيين نامه خواهد بود).

ماده 17 _ سردفتران و دفترياران قبل از شروع به كار بايد ضامن معتبر بدهند. ترتيب گرفتن ضامن و ميزان ضمانت و شرايط و نحوه استفاده از آن به موجب آيين نامه خواهد بود.

فصل سوم _ مقررات مربوط به دفترخانه و وظايف سردفتران و دفترياران ( ماده 18 تا 31 )

ماده 18 _ كليه اسناد در دفترخانه هاي اسناد رسمي و در اوراق مخصوصي كه از طرف سازمان ثبت اسناد و املاك كشور در اختيار دفترخانه قرار داده مي شود تنظيم و فقط در يك دفتر كه به نام دفتر سردفتر ناميده مي شود ثبت مي گردد و ثبت سند به امضاي اصحاب معامله و سردفتر و دفتريار خواهد رسيد مگر آن كه دفترخانه فاقد دفتريار باشد.

ماده 19 _ هر دفترخانه علاوه بر دفتر سردفتر كه يك نسخه است داراي دفاتر ديگر كه نوع و عنوان و تعداد و نحوه تنظيم و نگهداري آن طبق آيين نامه معين مي شود خواهد بود.

ماده 20 _ دفتر

گواهي امضا دفتري است كه منحصرا مخصوص تصديق امضاي ذيل نوشته هاي عادي است و نوشته تصديق امضا شده با توجه به ماده 375 آيين دادرسي مدني مسلم الصدور شناخته مي شود.

وزارت دادگستري آيين نامه لازم را براي گواهي امضا تهيه و تصويب خواهد كرد.

ماده 21 _ اصول اسناد رسمي در صورت تقاضاي متعاملين به تعداد آنها تهيه مي شود و به هر حال يك نسخه اضافي تنظيم خواهد شد كه نسخه اخير بايد در دفترخانه نگهداري شود. متعاملين مي توانند از اصول اسناد رونوشت يا فتوكپي اخذ نمايند. در مواردي كه نسبت به سند ادعاي جعل و يا ادعاي عدم مطابقت فتوكپي يا رونوشت با اصل سند شده باشد دفاتر اسناد رسمي مكلفند به درخواست مراجع صالح قضايي اصل سند را لاك و مهر شده موقتا به مرجع قضايي مذكور ارسال دارند و هرگاه مراجع مذكور ملاحظه دفتر را لازم بدانند مي توانند آن را در محل دفترخانه ملاحظه كنند.

ماده 22 _ سردفتران و دفترياراني كه در انجام وظايف خود مرتكب تخلفاتي بشوند در مقابل متعاملين و اشخاص ذي نفع مسوول خواهند بود. هرگاه سندي در اثر تقصير يا تخلف آنها از قوانين و مقررات مربوط بعضا يا كلا از اعتبار افتد و در نتيجه ضرري متوجه آن اشخاص شود علاوه بر مجازاتهاي مقرر بايد از عهده خسارت وارد برايند. دعاوي مربوط به خسارات ناشي از تخلفات سردفتران و دفترياران تابع قوانين و مقررات عمومي خواهد بود.

ماده 23 _ سردفتر مسوول كليه امور دفترخانه است و دفتريار اول مسوول اموري است كه به موجب مقررات به عهده او محول شده و يا از طرف سردفتر در حدود مقررات انجام آن امور به

او ارجاع مي شود. در مورد اخير سردفتر و دفتريار مسووليت مشترك خواهند داشت در هر مورد كه براساس مقررات اين قانون دفتريار به جاي سردفتر انجام وظيفه مي كند مسووليت دفتريار همان مسووليت سردفتر است و همين حكم در مورد سردفتري كه كفالت دفترخانه ديگري را به عهده دارد نسبت به امور كفالت جاري خواهد بود.

ماده 24 _ سردفتران و دفترياران مي توانند از مرخصي و معذوريت استفاده نمايند. نحوه استفاده از مرخصي و معذوريت و مدت آن به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه از طرف سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و كانون سردفتران تهران تهيه و به تصويب وزارت دادگستري خواهد رسيد.

ماده 25 _ در موارد مرخصي _ بيماري _ تعليق _ انفصال موقت و معذوريت دفتريار و نيز در مواردي كه دفتريار كفالت دفترخانه را طبق اين قانون عهده دارشود، در صورتي كه دفترخانه داراي دفتريار دوم باشد امور مربوط به دفتريار به عهده دفتريار مزبور خواهد بود و هرگاه دفتريار دوم نباشد، تا دو ماه وظايف دفتريار را خود سردفتر انجام مي دهد و اگر مدتهاي بالا زايد بر دو ماه باشد كفالت امور دفتريار موقتا به عهده دفتريار دفترخانه ديگري گذارده خواهد شد. نحوه كفالت و انتخاب دفتريار كفيل به موجب آيين نامه مندرج در ماده 24 تعيين خواهد شد.

ماده 26 _ در مواردي كه سردفتر يا دفتريار كفيل دفترخانه طبق حكم دادگاه انتظامي به انفصال دايم يا سلب صلاحيت محكوم و يا مستعفي يا بازنشسته مي شود و بالنتيجه دفترخانه تعطيل مي گردد، مسوول دفترخانه بايد بلافاصله اقدام به تحويل كليه دفاتر و اسناد و اوراق مربوط به دفترخانه بنمايد و نيزكليه وجوه و اوراق بهادار كه

به هر عنوان به او سپرده شده طبق دستور ثبت محل به دفتريار ، 18دفترخانه يا به دفترخانه اي كه تعيين مي شود حسب مورد تحويل دهد، در صورت امتناع به ششماه الي يكسال حبس جنحه اي محكوم خواهد شد و همين حكم در مورد سردفتر يا دفترياري كه به علت بيماري ياحادثه قدرت لازم را براي انجام وظيفه به تشخيص پزشك و تاييد سازمان ثبت اسناد و املاك كشور از دست داده باشد در صورت امتناع نيز جاري است

ماده 27 _ در موارد مذكور در ماده 26 در صورتي كه سردفتر و دفتريار از تحويل دفاتر و اوراق و سوابق مربوط خودداري نمايند علاوه بر تعقيب آنها به شرح ماده 28 رييس ثبت محل يا نماينده او بايد با حضور نماينده دادستان شهرستان دفاتر و اوراق و سوابق را در هر محل كه باشد ولو در غياب سردفتر و دفتريار با تنظيم صورت مجلس به جانشين آنها تحويل دهند و يا به اداره ثبت منتقل نمايند.

ماده 28 _ در صورت فوت سردفتر يا دفتريار كفيل دفترخانه ، رييس ثبت محل يا نماينده او با حضور نماينده دادستان و در نقاطي كه دادسرا نباشد با حضور دادرس دادگاه بخش يا نماينده او دفاتر و اوراق مربوط به دفترخانه را با تنظيم صورت مجلس به سردفتر كفيل و يا به مسوول تعيين شده از طرف رييس ثبت موقتا تحويل خواهند داد و در مورد فوت دفتريار نيز به ترتيب بالا اسناد و اوراق به دفتريار جانشين و يا موقتا به سردفتر تحويل خواهد شد.در هر مورد كه طبق مقررات اين قانون دفتريار بايد به جاي سردفتر انجام وظيفه كند،

اگر دفتريار واجد شرايط در محل وجود نداشته باشد دفترخانه موقتا تعطيل و به شرح اين ماده عمل خواهد شد. ترتيب انجام امور مربوط به دفترخانه در زمان تعطيل به موجب آيين نامه تعيين مي شود.

ماده 29 _ سردفتران و دفترياران مكلفند علاوه بر رعايت تكاليف قانوني از نظاماتي كه وزارت دادگستري براي آنها مقرر مي دارد متابعت نمايند.همچنين مواد 49 تا 69 قانون ثبت اسناد و املاك در مورد مسوولان دفتر نسبت به سردفتران و دفترياران و سردفتران ازدواج و طلاق نيز جاري است

ماده 30 _ سردفتران و دفترياران موظفند نسبت به تنظيم و ثبت اسناد مراجعين اقدام نمايند مگر آن كه مفاد و مدلول سند مخالف با قوانين و مقررات موضوعه و نظم عمومي يا اخلاق حسنه باشد كه در اين صورت بايد علت امتناع را كتبا به تقاضاكننده اعلام نمايند.

ماده 31 _ سردفتران و دفترياران نبايد اسنادي را كه مربوط به خود يا كساني كه تحت ولايت يا وصايت يا قيمومت آنها هستند و يا با آنها قرابت نسبي يا سببي تا درجه چهارم از طبقه سوم دارند يا در خدمت آنها هستند ثبت نمايند و در صورتي كه در محل دفترخانه ديگري نباشد سند با حضور دادستان شهرستان محلي كه دفترخانه در حوزه آن واقع است يا رييس دادگاه بخش يا نماينده آنها با توضيح مراتب در ذيل آن در همان دفترخانه تنظيم و ثبت خواهدشد.

فصل چهارم _ تعقيب و مجازات انتظامي سردفتران و دفترياران ( ماده 32 تا 49

ماده 32 _ رسيدگي مقدماتي به شكايات و گزارشهاي مربوط به تخلفات سردفتران و دفترياران در اداره امور اسناد سازمان ثبت اسناد و املاك كشور انجام خواهد شد و اداره مزبور پس از رسيدگي ، موضوع

را با اظهار نظر خود به دادسراي انتظامي سردفتران احاله مي نمايد.

ماده 33 _ دادسراي انتظامي سردفتران از دادستان و در صورت ضرورت به تعداد لازم داديار و كارمند دفتري تشكيل خواهد شد.

ماده 34 _ براي محاكمه انتظامي سردفتران و دفترياران و سردفتران ازدواج و طلاق هر استان يك دادگاه بدوي در اداره ثبت استان و براي تجديدنظر احكام غيرقطعي دادگاههاي بدوي ، يك دادگاه تجديدنظر در سازمان ثبت اسناد و املاك كشور تشكيل مي شود.

ماده 35 _ دادگاه بدوي و تجديدنظر سردفتران و دفترياران هريك داراي سه عضو اصلي و يك عضو عليالبدل خواهد بود كه به شرح زير انتخاب مي شوند:

الف _ دادگاه بدوي

1 _ يكي از روساي شعب مدني دادگاه استان به انتخاب وزير دادگستري

2 _ يكي از كارمندان مطلع ثبت استان به انتخاب رييس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور.

3 _ يكي از سردفتران مركز استان به انتخاب كانون محل و در صورت عدم تشكيل كانون در محل به انتخاب رييس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور.

ب _ دادگاه تجديدنظر:

1 _ يكي از روساي شعب يا مستشاران ديوان عالي كشور به انتخاب وزير دادگستري

2 _ معاون سازمان ثبت اسناد و املاك كشور در قسمت امور اسناد.

3 _ يكي از اعضاي اصلي كانون سردفتران تهران به انتخاب كانون

ماده 36 _ اعضاي دادگاه بدوي و تجديدنظر بايد حداقل پانزده سال و دادستان و دادياران حداقل ده سال سابقه قضايي يا اداري يا سردفتري داشته باشندو سردفتر محكوميت انتظامي از درجه 4 به بالا نيز نداشته باشد.

ماده 37 _ ترتيب رسيدگي مقدماتي و صدور كيفرخواست و تشكيل دادگاه بدوي و تجديدنظر و محاكمه

و نحوه ابلاغ و اجراي احكام صادر به موجب آيين نامه وزارت دادگستري خواهد بود. ميزان پاداش و مزاياي اعضاي دادگاههاي مزبور طبق مقررات مربوط تعيين و پرداخت خواهد شد.

تبصره _ دادستان و دادياران و اعضاي علي البدل از بين قضات وزارت دادگستري يا كارمندان مطلع ثبت انتخاب خواهند شد.

ماده 38 _ مجازاتهاي انتظامي به قرار ذيل است

1 _ توبيخ با درج در پرونده

2 _ جريمه نقدي از پانصد ريال الي بيست هزار ريال

3 _ انفصال موقت از اشتغال به سردفتري يا دفترياري از سه ماه الي ششماه

4 _ انفصال موقت از ششماه تا دو سال

5 _ انفصال دايم

ماده 39 _ وجوه حاصل از اجراي بند 2 ماده فوق به حساب درآمد عمومي (نزد خزانه داري كل موضوع رديف 410108 قسمت سوم اين قانون واريزمي گردد و معادل صد در صد (100%) آن تا سقف سيصد ميليون (000/000/300) ريال در اختيار سازمان ثبت اسناد و املاك كشور جهت اعمال نظارت بر دفاتر اسناد رسمي و ازدواج و طلاق قرار مي گيرد.

ماده 40 _ طبقه بندي تخلفات انتظامي و تطبيق آنها با هر يك از مجازاتهاي مذكور در ماده 38 به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه به تصويب وزارت دادگستري خواهد رسيد.

ماده 41 _ هر سردفتر يا دفترياري كه دو مرتبه سابقه محكوميت از درجه 3 به بالا داشته باشد در صورتي كه ظرف سه سال پس از قطعيت حكم سابق مرتكب تخلف ديگري بشود دادگاه مي تواند مجازات اخير او را تا يك درجه بالاتر تشديد نمايد.

ماده 42 _ در هر مورد كه وزير دادگستري از سو شهرت يا عدم امانت يا نداشتن

صلاحيت علمي يا عملي سردفتر يا دفترياري اطلاع حاصل كند،مي تواند از دادگاه انتظامي رسيدگي به صلاحيت او را بخواهد. هرگاه در نتيجه رسيدگي عدم صلاحيت سردفتر يا دفتريار به يكي از جهات مذكور محرزگردد دادگاه راي به سلب صلاحيت صادر خواهد كرد، اين حكم از تاريخ ابلاغ ظرف ده روز قابل اعتراض در دادگاه تجديدنظر خواهد بود و در صورتي كه سردفتر يا دفتريار داراي مدرك علمي رسمي باشد رسيدگي به صلاحيت علمي او جايز نيست

تبصره _ هرگاه وزير دادگستري رفتار و اخلاق سردفتر يا دفترياري را مخالف با نظم و حسن جريان امور دفترخانه تشخيص دهد بدون مراجعه به محكمه انتظامي مي تواند تا ششماه دستور انفصال صادر نمايد.

ماده 43 _ پس از شروع تعقيب هرگاه به تشخيص وزارت دادگستري تصدي سردفتر يا دفتريار منافي با شوون سردفتري يا دفترياري و يا مخالف با حسن جريان امور دفترخانه باشد وزير دادگستري مي تواند تعليق آنان را از دادگاه تجديدنظر انتظامي بخواهد. دادگاه بايد به اين تقاضا رسيدگي كند و با در نظرگرفتن علل و سوابق امر در صورت اقتضا حكم تعليق متخلف را تا خاتمه رسيدگي قطعي تخلف صادر نمايد و اين حكم غيرقابل شكايت است

تبصره 1 _ در صورتي كه پس از رسيدگي انتظامي دادگاه متخلف را به انفصال موقت محكوم كند مدت انفصال با ايام تعليق احتساب خواهد شد.

تبصره 2 _ در مورد اين ماده و ماده 42 رسيدگي فوري و خارج از نوبت خواهد بود.

ماده 44 _ در صورتي كه سردفتر يا دفتريار مشتكي عنه پاسخ كيفرخواست و يا توضيحات مورد نظر دادگاه را در موعد مقرر ندهد و همچنين در

موردي كه حضور او براي اداي توضيحات و رسيدگي لازم باشد و پس از اخطار دفتر دادگاه حاضر نشود، دادگاه با توجه به مدارك موجود در پرونده و تحقيقاتي كه لازم بداند به موضوع رسيدگي و راي مقتضي صادر خواهد نمود.

ماده 45 _ جلب رضايت شاكي و يا استعفاي مشتكي عنه مانع از تعقيب انتظامي نيست ولي جلب رضايت شاكي موجب تخفيف مجازات مي شود. درصورت استعفاي سردفتر پس از شروع تعقيب تضمين او تا اجراي حكم به اعتبار خود باقي خواهد بود.

ماده 46 _ مرور زمان نسبت به تعقيب انتظامي و تخلفات سردفتران و دفترياران دو سال از تاريخ وقوع امر مستوجب تعقيب و يا از آخرين تعقيب انتظامي خواهد بود.

ماده 47 _ در مورد تعليق يا انفصال موقت سردفتر كه دفترخانه به كفالت اداره مي شود درآمد دفترخانه پس از وضع هزينه بين كفيل و سردفتر معلق يا منفصل بالسويه تقسيم خواهد شد.

ماده 48 _ مجازاتهاي انتظامي درجه 1 و 2 قطعي و از درجه 3 به بالا ظرف ده روز پس از ابلاغ حكم قابل تجديدنظر است

ماده 49 _ وزارت دادگستري صدور ابلاغ اجازه اشتغال مجدد سردفتر يا دفتريار منفصل را به تصفيه محاسبات بدهي هاي مسلم ناشي از شغل او موكول مي كند.

فصل پنجم _ امور مالي ( ماده 50 تا 57 )

ماده 50 _ وجوهي كه براي تنظيم و ثبت سند در دفاتر اسناد رسمي وصول مي شود به شرح زير است

1 _ حق تحرير طبق تعرفه مقرر وزارت دادگستري

2 _ حق ثبت به ماخذ ماده 123 قانون اصلاحي قانون ثبت

3 _ ماليات و حق تمبر برابر مقررات قوانين مالياتي

4 _ ساير وجوهي كه طبق قوانين وصول آن به

عهده دفترخانه محول است

تبصره 1 _ نسبت به اجور و بهره منجز قيد شده در سند هم حق ثبت تعلق خواهد گرفت

تبصره 2 _ براي ثبت اسنادي كه تعيين قيمت موضوع آنها ممكن نباشد حق ثبت به ماخذ پنجاه هزارريال وصول خواهد شد. حق ثبت فسخ يا اقاله معاملات يا اقرار به وصول قسمتي از وجه معامله دويست ريال است

ماده 51 _ نسبت به وجه التزام و وجه الضمان خواه رأسا موضوع سند باشد يا در ضمن معامله و عقد ديگري شرط شده باشد و براي تامين آن هم مالي به وثيقه گرفته نشده باشد حق ثبت وصول نخواهد شد. همچنين هر نوع انتقال بلاعوض و وقف و حبس و وصيت كه به نفع موسسات مذهبي و خيريه و سازمانهاي فرهنگي و بهداشتي مصرح در مواد مربوط به معافيت قانون مالياتهاي مستقيم صورت گيرد از پرداخت حق ثبت معاف خواهد بود.همچنين معافيت هايي كه به موجب قوانين و مقررات خاص مقرر گرديده است كماكان به قوت خود باقي است و نيز موقوفات خاندان پهلوي (بنياد پهلوي از پرداخت كليه هزينه هاي ثبتي معاف است

ماده 52 _ براي ايصال وجوه عمومي كه به هر عنوان وصول آن طبق مقررات قانوني در عهده دفاتر اسناد رسمي است دفاتر موظفند حقوق متعلق را دربرگ مخصوصي كه از طرف سازمان ذينفع تهيه و در اختيار دفاتر قرار خواهد گرفت با مشخصات لازم قيد كنند و حداكثر پنج روز بعد از امضاي سند به حساب يا حسابهايي كه معين خواهد شد واريز نمايند. آيين نامه اجرايي اين ماده را وزارت دادگستري و وزارت امور اقتصادي و دارايي تصويب خواهندكرد.

ماده 53

_ از درآمد حاصل از حق ثبت صاحبان دفتر و دفتريارها به ترتيب زير سهم خواهند برد: تا ششصدريال در ماه نصف از ششصد و يك ريال تاچهارهزار ريال نسبت به مازاد ششصدريال يك پنجم از چهارهزار و يك ريال تا ده هزار ريال نسبت به مازاد از چهارهزار ريال يكدهم و از ده هزار و يك ريال تا پنجاه هزار ريال نسبت به مازاد از ده هزار ريال يك بيستم از مبالغ فوق به سردفتر و دفتريار و كمك اعاشه كاركنان دفاتر برابر آيين نامه وزارت دادگستري سهمي اختصاص خواهد يافت

ماده 54 _ ميزان حق تحرير طبق تعرفه تعيين شده وزارت دادگستري خواهد بود كه بايد هر چهارسال يكبار مورد بررسي مجدد قرار گيرد و در صورت اقتضا در آن تجديدنظر شود.

ماده 55 _ سردفتران مكلفند وجوه مربوط به بيمه سردفتران اسناد رسمي و دفترياران موضوع ماده 165 قانون مالياتهاي مستقيم را براي اجراي مواد 10و 11 اين قانون با رعايت مفاد ماده 52 به حساب كانون سردفتران تهران واريز نمايند.

ماده 56 _ كانون سردفتران تهران مكلف است موجودي حساب حق بيمه سردفتران و دفترياران را طبق آيين نامه مربوط به مصرف خريد اوراق قرضه يااسناد خزانه رسانده و يا در بانك ملي به حساب سپرده ثابت بگذارد و از سود آن اقدام به تشكيل صندوق تعاون كند. نحوه خريد و نگهداري اوراق قرضه و اسناد خزانه طبق آيين نامه خواهد بود. آيين نامه اجرايي اين ماده را وزارت دادگستري و وزارت امور اقتصادي و دارايي تصويب خواهند كرد.

ماده 57 _ از تاريخ اجراي اين قانون به منظور كمكهاي ضروري يا دادن وام به سردفتران

و دفترياران و كاركنان دفاتر اسناد رسمي صندوقي به نام صندوق تعاون سردفتران و دفترياران تحت نظر كانون سردفتران مركز تشكيل مي گردد.

آيين نامه اجراي اين ماده را وزارت دادگستري تصويب خواهد كرد.

فصل ششم _ كانون سردفتران و دفترياران ( ماده 58 تا 68

ماده 58 _ وزارت دادگستري در تهران و ساير مراكز استان با توجه به تعداد دفاتر اسناد رسمي و ساير مقتضيات محلي ، كانون سردفتران و دفترياران راتحت نظارت خود تشكيل خواهد داد. كانون داراي شخصيت حقوقي و استقلال مالي است و از نظر نظامات تابع وزارت دادگستري خواهد بود.

ماده 59 _ كانون سردفتران به وسيله هيات مديره اي مركب از هفت عضو اصلي «پنج سردفتر و دودفتريار اول و سه عضو علي البدل ( دو سردفتر و يك دفتريار ) اداره مي شود.

ماده 60 _ هيات مديره كانون سردفتران مركز هر استان از بين سردفتران و دفترياران همان محل انتخاب خواهند شد.

ماده 61 _ به منظور نظارت در انتخابات هيات مديره كانون هياتي براي نظارت بر انتخابات از طرف وزير دادگستري تعيين مي شود. تعداد اعضاي هيات نظار و شرايط انتخاب آنها و طرز تشكيل هيات و نحوه عمل و نظارت و اخذ راي و ساير امور مربوط به انتخابات به موجب آيين نامه تعيين خواهدشد.

ماده 62 _ سردفتران و دفترياراني را مي توان براي عضويت هيات مديره كانون انتخاب نمود كه حداقل داراي 10 سال سابقه تصدي دفتر اسناد رسمي ودفترياري بوده و در پنجسال اخير خدمت خود محكوميت انتظامي از درجه 3 به بالا نداشته باشند. كساني كه داراي سابقه خدمت قضايي و يا وكالت دادگستري باشند. سوابق قضايي و وكالت آنها جزو 10 سال مذكور منظور مي گردد.

ماده 63 _ يكماه قبل از پايان

هر دوره سردفتران پانزده سردفتر و دفترياران نيز پانزده دفتريار واجد شرايط را با راي مخفي براي عضويت هيات مديره كانون انتخاب خواهند نمود. پس از اخذ راي هيات نظارت بر انتخابات صورت اسامي حايزين اكثريت را ضمن صورت مجلس پايان انتخابات به سازمان ثبت اسناد و املاك كشور ارسال خواهد داشت و وزير دادگستري از بين منتخبي ن اعضاي اصلي و علي البدل كانون هر محل را تعيين خواهد كرد.

ماده 64 _ دوره تصدي اعضاي هيات مديره سه سال و انتخاب مجدد آنها بلامانع است

ماده 65 _ سردفتران عضو هيات مديره در اولين جلسه با راي مخفي از ميان خود يك رييس _ يك نايب رييس و يك خزانه دار و يك دبير انتخاب خواهند كرد. تصميمات هيات مديره به اكثريت آرا معتبر مي باشد. رييس هيات مديره نماينده قانوني كانون در اجراي تصميمات هيات مديره است و مكاتبات كانون با امضاي او خواهد بود و در امور مالي امضاي خزانه دار نيز لازم است

ماده 66 _ وظايف كانون به شرح زير است

1 _ فراهم كردن موجبات پيشرفت علمي و عملي سردفتران و دفترياران

2 _ ايجاد وحدت رويه در جهت اجراي مقررات و نظامات در دفاتر اسناد رسمي با تاييد سازمان ثبت اسناد و املاك كشور.

3 _ اداره امور مالي كانون از قبيل تنظيم بودجه _ وصول درآمدها_ پرداخت مخارج _ تهيه ترازنامه

4 _ كمك به اشخاص بي بضاعت از طريق راهنمايي آنان به دفاتر اسناد رسمي به منظور تنظيم و ثبت اسناد آنها بدون دريافت حق تحرير.

5 _ انجام دادن امور مربوط به بيمه بازنشستگي و صندوق تعاون سردفتران و

دفترياران موضوع مواد 56 و 57 و 68 اين قانون

6 _ همكاري با سازمان ثبت اسناد و املاك كشور در بازرسي و نظارت در امور دفاتر اسناد رسمي و ازدواج و طلاق در هر مورد كه كانون از تخلف و ياسو شهرت سردفتر ، 18 سردفتر يا دفترياري اطلاع حاصل كند بايد پس از رسيدگي مقدماتي مراتب را به سازمان ثبت اسناد و املاك كشور گزارش دهد.

7 _ تنظيم و تصويب آيين نامه استخدامي كاركنان دفاتر اسناد رسمي

8 _ رسيدگي به اختلافات ناشي از روابط شغلي ميان سردفتر و دفتريار و اعلام نظر قطعي كانون به سازمان ثبت اسناد و املاك كشور جهت اتخاذ تصميم لازم

ماده 67 _ تا زماني كه در استاني كانون سردفتران تشكيل نشده باشد امور مربوط به دفاتر اسناد رسمي آن استان به عهده كانون نزديكترين استان مي باشد.

ماده 68 _ كانون سردفتران تهران مكلف است كليه سردفتران و دفترياران را از محل وجوه موضوع ماده 55 اين قانون برابر آيين نامه مصوب بيمه كند. وجوه دريافتي سردفتران و دفترياران و بازماندگان آنها از لحاظ معافيت مشمول مقررات ماده 95 قانون مالياتهاي مستقيم مصوب سال 1345 خواهد بود.

فصل هفتم _ مقررات مختلفه ( ماده 69 تا 76 )

ماده 69 _ سردفتر شاغل كه بازنشسته مي شود مي تواند شخص واجد صلاحيت طبق مقررات اين قانون را براي تصدي دفترخانه خود به سازمان ثبت اسناد و املاك كشور معرفي كند. مدت لازم براي معرفي در مورد بازنشستگي الزامي دو ماه قبل از تاريخ بازنشستگي است و در غير اين مورد بايد معرفي مزبور ضمن تقاضانامه بازنشستگي به عمل آيد. ورثه سردفتر متوفي كه حين الفوت شاغل بوده است تا ششماه از تاريخ فوت

سردفتر مي توانند مجتمعا به ترتيب فوق شخص واجد صلاحيت را معرفي كنند. درصورتي كه سردفتر يا وراث او در مهلتهاي مذكور شخص واجد صلاحيت معرفي نكنند سازمان ثبت اسناد و املاك كشور مي تواند تصدي دفترخانه را با رعايت مقررات اين قانون به شخص واجد شرايط ديگري واگذار نمايد.

ماده 70 _ كانون سردفتران تهران مكلف است با موافقت سازمان ثبت اسناد و املاك كشور اوراق مخصوصي براي تنظيم اسناد در دفاتر اسناد رسمي تهيه كند و آنچه را كه به عنوان مقررات عمومي و كلي در هر معامله يا سندي الزاما بايد قيد شود تعيين و سازمان ثبت اسناد و املاك كشور بايد نسبت به تهيه اوراق رسمي كه آن مقررات در پشت اوراق قيد خواهد شد اقدام كند. در اين صورت ثبت آنچه كه به نام مقررات كلي و عمومي در پشت اوراق چاپ شده است در متن سند و دفتر ضرورت ندارد و پس از امضاي دفتر براي طرفين لازمالرعايه خواهد بود.

ماده 71 _ محاكم دادگستري مكلفند در هر مورد كه راي بر بياعتباري سند رسمي صادر مي كنند مراتب را به سازمان ثبت اسناد و املاك كشور اعلام كنند. هرگاه موضوع سندي كه ابطال شده ملك باشد مفاد حكم در ملاحظات ثبت دفتر اسناد رسمي توسط سردفتر منعكس خواهد شد. ولي هرگونه اقدام نسبت به دفتر املاك و سند مالكيت موكول به صدور حكم نهايي و اعلام آن به سازمان ثبت اسناد و املاك كشور خواهد بود. در صورتي كه بي اعتباري سند ناشي از تخلف سردفتر يا دفتريار از قوانين و مقررات باشد سازمان ثبت اسناد و املاك كشور جهت تعقيب انتظامي او اقدام خواهد كرد.

ماده

72 _ محاكم دادگستري در هر مورد كه راي به حجر اشخاص مي دهند بايد مراتب را به سازمان ثبت اسناد و املاك كشور اعلام كنند.

ماده 73 _ نظارت و بازرسي دفاتر اسناد رسمي به وسيله بازرسان سازمان ثبت اسناد و املاك كشور يا كانون سردفتران يا هياتهاي مخصوصي كه ازطرف وزارت دادگستري تعيين مي شوند يا نمايندگان وزارت امور اقتصادي و دارايي براي امور مالياتي به عمل خواهد آمد. ساير مراجع دولتي كه به منظور بازرسي امور مربوط به دستگاه خود احتياج به مراجعه و ملاحظه دفاتر داشته باشند مراجعه آنها بايد با اطلاع اداره ثبت محل و حضور بازرس ثبت باشد. امور مالي دفترخانه بايد لااقل هر ششماه يكبار مورد بازرسي قرار گيرد.

ماده 74 _ كساني كه به سردفتري دفتر اسناد رسمي انتخاب مي شوند مكلفند حداكثر ظرف سه ماه از تاريخ صدور ابلاغ نسبت به تشكيل دفترخانه اقدام نمايند والا ابلاغ آنها كان لم يكن خواهد بود. ابلاغ سردفتري افرادي كه در تاريخ تصويب اين قانون بيش از سه ماه از تاريخ صدور آن گذشته باشد و به تاسيس دفترخانه اقدام نكرده باشند نيز كان لم يكن تلقي مي شود.

ماده 75 _ وزارت دادگستري مكلف است كليه آيين نامه هاي مذكور در مورد اين قانون را ظرف ششماه از تاريخ تصويب اين قانون تهيه و به موقع اجرا بگذارد. مادام كه آيين نامه هاي اين قانون تصويب نشده باشد در هر مورد كه اجراي مقررات اين قانون به تصويب آيين نامه محول شده است آيين نامه هاي قبلي مجري خواهد بود.

ماده 76 _ آن قسمت از قوانين و مقررات كه مغاير با مقررات اين قانون باشد، نسخ مي شود.

قانون اصلاح پاره اي از مواد قانون دفاتر اسناد رسمي و كانون سردفتران و دفترياران -مصوب25 4 54

مصوب 25/4/1354

(

روزنامه رسمي 13764 _ 24/3/1371 )

ماده 1 _ بند 7 ماده 66 قانون دفاتر اسناد رسمي و كانون سردفتران و دفترياران مصوب 25/4/1354 حذف و كليه كاركنان دفاتر اسناد رسمي مشمول قانون كار مي گردند.

ماده 2 _ لايحه قانوني راجع به حق التحرير دفاتر اسناد رسمي و نحوه تقسيم آن مصوب 3/3/1359 شوراي انقلاب در خصوص كمك به كاركنان دفاتر اسناد رسمي لغو مي گردد.

ماده 3 _ پانزده درصد از حق التحرير دفاتر اسناد رسمي هر ماهه به عنوان پاداش به كاركنان دفاتر اسناد رسمي پرداخت مي گردد.

تبصره _ آيين نامه نحوه توزيع پاداش به كاركنان توسط سازمان ثبت اسناد و املاك كشور تهيه و به تصويب رياست قوه قضاييه خواهد رسيد.

آيين نامه قانون دفاتر اسناد رسمي - مصوب 1317 با اصلاحات و الحاقات
در كليات - ( ماده 1 تا 15 )

مصوب 1317 با اصلاحات و الحاقات

( روزنامه رسمي شماره 1409/6243 مورخ 14/2/1317 به همراه اصلاحات و الحاقات مصوب 13/8/43 و 18/10/49 )

وزارت عدليه نظر به ماده 47 قانون دفتر اسناد رسمي مصوب 15 خرداد 1316 مقرر مي دارد.

در كليات

ماده 1 _ دفاتر اسناد رسمي بايد مجلد بوده و تمام صفحات آن را در بدو امر مدعي العموم بدايت محل يا نماينده او شماره گذارده به امضاي خودممضي و به مهر پاركه مهر نمايد.

ماده 2 _ مجموع عده صفحات هر دفتر را بايد مدعي العموم يا نماينده او با تمام حروف در صفحه اول و آخر دفتر با ذكر تاريخ قيد كند.

ماده 3 _ دفاتر ثبت اسناد مادام كه صفحه سفيد دارد استعمال مي شود و پس از تمام شدن ، متصدي دفتر ذيل آن را بسته و در ضمن صورت مجلسي كه بلافاصله پس از آخرين ثبت دفتر نوشته مي شود ختم دفتر را قيد كرده و

امضا مي نمايد.

ماده 4 _ هر سردفتر و دفتريار و نماينده قبل از تصدي بايد دو نمونه از امضاي خود را بدهد. يكي از نمونه ها در دفتر ثبت محل و ديگري در اداره كل ثبت اسناد و املاك بايگاني خواهد شد.

ماده 5 _ كليه سردفتران و دفترياران و نمايندگان موظفند اسناد و دفاتر را مطابق نمونه اي كه داده اند امضا نمايند.

ماده 6 _ اين ماده به لحاظ مغايرت با ماده 20 قانون دفاتر اسناد رسمي مصوب 1354 و ماده 12 آيين نامه مربوطه ملغي شده

ماده 7 _ شماره ثبت معاملات دفاتر اسناد رسمي بايد مسلسل بوده و در آخر سال تجديد نشود.

ماده 8 _ در موقع مراجعه اشخاص براي انجام معامله به دفاتر اسناد رسمي بايد از مراجعه كنندگان ورقه شناسنامه مطالبه شود.

ماده 9 _ در كليه اسناد و دفاتر و قبوض بايد تاريخ شمسي قيد گردد.

ماده 10 _ دوائر دولتي و موسساتي كه براي ثبت معاملات خود اوراق مخصوصي تهيه نموده و براي ثبت معامله در آن اوراق به دفاتر اسناد رسمي مراجعه مي نمايند در صورتي اوراق مزبور پذيرفته مي شود كه به تصويب اداره كل ثبت اسناد و املاك رسيده باشد.

تبصره _ سردفتران مي توانند با اجازه اداره كل ثبت اوراق تصويب شده را در دفتر مخصوصي به هزينه خود چاپ نمايند.

ماده 11 _ هرگاه كسي بخواهد وجهي توديع نمايد تا دويست ريال را در مقابل قبض رسمي نزد نماينده دفتر اسناد رسمي (چنانچه داراي نماينده باشد) والا نزد سردفتر توديع نموده و بيش از مبلغ مذكور را بايد به صندوق ثبت محل سپرده و در مقابل رسيد به سردفتر اسناد رسمي تسليم نمايد. در

هر دومورد فوق دفتر اسناد رسمي مكلف است منتهي در ظرف دو روز مراتب را به اداره ثبت محل اطلاع دهد تا اداره ثبت توديع وجه را به وسيله اخطار به طرف ابلاغ كند.

ماده 12 _ در دفتر اسناد رسمي وجه توديع شده در دفتر مخصوص ثبت مي گردد و در موقعي كه قبض وجه توديع شده به صاحب آن رد مي شود در ستون مربوطه دفتر از كسي كه قبض به او تسليم شده رسيد اخذ مي گردد.

ماده 13 _ هيچ يك از سردفتران يا دفترياران حق ندارند محل كار دفتر خود را بدون اطلاع و اجازه اداره ثبت تغيير دهند.

ماده 14 _ سردفتران حق ندارند دفاتر را از محل كار خود به منزل اصحاب معامله ببرند مگر آن كه محقق شود كسي كه مي خواهد معامله نمايد مريض بوده ، كه در اين صورت بايد تنظيم سند و ثبت معامله با حضور نماينده مدعي العموم محل و در نقاطي كه دسترسي به مدعي العموم نباشد با حضور دونفر از معتمدين محل به عمل آيد.

تبصره يك (الحاقي مصوب 1343)_ سردفتران مكلفند دفاتر اسناد رسمي را براي ثبت معاملات دولتي و بنگاه هاي عمومي به محلي كه اداره كل ثبت تعيين و دستور مي دهد برده و سند را در آن محل تنظيم و ثبت نمايند.

تبصره دو (الحاقي مصوب 1343)_ براي تنظيم اسناد زندانيان ، سردفتري كه از طرف اداره كل ثبت معين مي شود مكلف است دفاتر اسناد رسمي را به دفتر زندان برده سند رابا حضور نماينده دادستان شهرستان تنظيم و ذيل سند و ثبت دفتر مراتب را قيد و به امضاي ذينفع و نماينده مزبور برساند.

ماده 15 _ در

صورت تغيير سر دفتر مدير ثبت اسناد واملاك محل و يا نماينده او با حضور مدعي العموم ابتدائي يا نماينده والا با حضور امين يا مامور صلح و در صورتي كه هيچيك از مامورين مزبور حاضر نباشند با حضور دو نفر از معتمدين محل ذيل دفاتر را بسته و به قائم مقامي كه بجاي او معين ميشود تسليم مي نمايند.

باب اول _ در تنظيم اسناد و ثبت آن ( ماده 16 تا 26 )
فصل اول _ در معاملات و قراردادها ( ماده 26 تا 30 )

ماده 16 _ هيچ سندي را نمي توان تنظيم و در دفتر اسناد رسمي ثبت نمود مگر آن كه موافق با مقررات قانون باشد.

ماده 17 _ در كليه اسناد بايستي شماره شناسنامه و محل اقامت متعاملين به طور وضوح قيد شود و هرگاه خود متعاملين تغيير محل اقامت خود را بعد ازثبت سند به دفتر اسناد رسمي و بعد از صدور و ابلاغ اجراييه به اداره اجرا اطلاع ندهند ، كليه اوراق به همان محلي كه در سند قيد شده ابلاغ مي گردد.

ماده 18 _ سردفتر و نماينده هيچ سندي را نبايد امضا نمايند مگر آن كه وارد دفتر شده و به امضاي اصحاب معامله رسيده باشد.

ماده 19 _ سند معامله بايد پس از تنظيم و ثبت در دفتر سردفتر و نماينده (چنانچه داراي نماينده باشد) و انجام ساير تشريفات به تصديق و امضاي اصحاب معامله برسد و متعاملين بايد در يك جلسه اسناد و دفاتر مربوطه را امضا نمايند و در صورتي كه قبوض اقساطي هم ضميمه سند باشد قبوض مزبور را هم بايستي در همان جلسه كه اسناد و دفاتر امضا مي شود امضا كنند.

ماده 20 _ سند ثبت شده در دفتر اسناد رسمي بايد به صاحب سند يا وكيل او تسليم و در دفتر مخصوصي رسيد

گرفته شود.

ماده 21 _ در مورد اسنادي كه در دو نسخه تنظيم مي شود پس از ثبت يك نسخه در دفتر، بايد در ذيل آن نسخه قيد ( نسختان ) شود و در نسخه ثاني قيد شود كه نسخه اول اين سند در ذيل شماره فلان ثبت و تمبر حق الثبت هم به آن الصاق گرديده و اگر سند بيش از دو نسخه لازم باشد فقط رونوشت داده مي شود.

ماده 22 _ تنظيم و ثبت معاملاتي كه از طرف قيمين صغار و محجورين نسبت به اموال آنها در دفاتر واقع مي شود، بدون اجازه كتبي مدعي العموم محل ممنوع است و به اوراق قيم نامه عادي در دفاتر اسناد رسمي نبايد ترتيب اثر داده شود.

ماده 23 _ دفاتر اسناد رسمي در مورد اقاله و فسخ معاملات بايد به طريق ذيل عمل كنند:

الف _ در صورتي كه يكي از متعاملين بخواهد از حق خيار فسخ خود استفاده نمايد بايستي پس از احراز حق مزبور فسخ معامله در حاشيه سند و ثبت دفاتر قيد شده و به امضاي كسي كه معامله را فسخ نموده برسد. سردفتر بايد امضاي شخص مزبور و وقوع فسخ را تصديق و امضا نمايد و همين عمل را عينا نماينده (چنانچه دفتر اسناد رسمي داراي نماينده باشد) بايد در دفتر خود بنمايد. در اين مورد زدن مهر باطل شد، مورد نخواهد داشت

ب _ در صورتي كه طرفين براي اقاله به دفتر اسناد رسمي مراجعه كنند بايد پس از اقاله معامله در ستون ملاحظات دفتر ، سند معامله ابطال و مهر (باطل شد) روي سند و ثبت دفتر زده شود، در املاك چنانچه اقاله گردد خلاصه اقاله طبق

خلاصه معاملات به دفتر املاك ارسال گردد.

ماده 24 _ در اسنادي كه مواد مختلفي بين اصحاب معامله مقرر شده مادامي كه تمام مواد ، اقاله نشده باشد استعمال مهر (باطل شد) در سند و ثبت دفتر مورد نخواهد داشت

ماده 25 _ هيچ يك از اوراق را نبايد قبل از تنظيم آن اصحاب معامله امضا نمايند.

فصل دوم _ در معاملات غيرمنقول ( ماده 31 تا 46 )

ماده 26 _ در كليه اسناد اجاره بايد در متن سند تصريح شود كه اگر بعد از گسستن عقد و يا پس از انقضاي مدت اجاره عين مورد اجاره تخليه نشود، مادام كه اجاره دار ملك را در تصرف دارد بهره بهاي زمان تصرف معادل اجاره بها ، بدهي مسلم او مي باشد كه ملتزم است تاديه نمايد مگر اين كه طرفين معامله به نحو ديگر تراضي نمايند.

ماده 27 _ در مورد معاملات با شرط وكالت خارج بايد شرط مزبور در همان سند قيد شود و تنظيم سند شرط نامه جداگانه ممنوع است

ماده 28 _ در مورد كليه معاملات اقساطي و اسناد و اجاره نامه بايد قبوض اقساطي چاپي صادر شود.

ماده 29 _ در كليه اسناد معاملات نمي توان وكالت داين را از طرف مديون در انتقال مقداري از مال مديون بخود به عنوان وجه التزام قيد نمود.

ماده 30 _ در مورد معاملات اقساطي بايد قبوض رسمي به عده اقساط صادر و شماره سند معامله و تاريخ تاديه در آن قيد شده به امضاي متعهد برسد.قبوض مزبور به داين تسليم و تعداد شماره قبوض آن در ستون ملاحظات دفتر ذكر شده به امضاي متعهدله خواهد رسيد و در صورتي كه ضامن داشته باشد اسم ضامن در قبوض اقساطي قيد گرديده به

امضاي ضامن برسد. چنانچه قبوض اقساطي مربوط به اصل معاملات شرطي يا رهني باشد بايد در قبوض مزبور رهني و يا شرطي بودن معامله قيد شود.

باب دوم _ در صدور ورقه اجراييه ( ماده 47 تا 51 )

ماده 31 _ در مورد املاكي كه در دفتر املاك ثبت نشده باشد سردفتر مكلف است قبل از تنظيم سند، وضعيت ثبتي ملك را از اداره ثبت محل استعلام نموده و پس از وصول صورت وضعيت ثبت ملك هرگاه مانعي براي انجام معامله نباشد اقدام به ثبت سند نمايد.

تبصره (الحاقي مصوب 1349)_ دفاتر اسناد رسمي مكلفند وضعيت املاك ثبت شده حوزه ثبت تهران را از لحاظ بازداشت و عدم شمول مقررات لايحه قانوني اراضي دولت و شهرداري ها و بانكها و اوقاف مصوب مردادماه 1335 و قانون اصلاحي سال 1339 استعلام نمايند. پاسخهاي رسيده از ماشينهاي الكترونيكي كه روي برگهاي مخصوص منعكس و با مهر مخصوص ثبت مربوط ممهور گرديده نيز معتبر خواهد بود.

ماده 32 _ در كليه اسناد معاملات املاك بايد شماره پلاك و حدود و فواصل ملك مورد معامله تصريحا قيد گردد.

ماده 33 _ هرگاه معامله راجع به انتقال قطعي تمام ملك ثبت شده باشد، سردفتر بايد خلاصه آن را در صفحات خلاصه انتقالات قيد و امضا كرده و به انتقال گيرنده تسليم نمايد تا در صورتي كه بخواهد، سند مالكيت جديدي براي خود تحصيل كند.

ماده 34 _ در موردي كه معامله راجع به انتقال يك قسمت از ملك باشد خلاصه آن بايد در صفحات خلاصه انتقالات قيد و امضا گرديده و سند مزبور به انتقال دهنده مسترد گردد، در اين صورت انتقال گيرنده مي تواند به اداره ثبت حوزه وقوع ملك مراجعه كرده و براي خود سند مالكيت

مستقل تحصيل نمايد.

ماده 35 _ در مواردي نيز كه معامله مربوط به واگذاري حق عيني نسبت به ملك (مثل رهن و حقوق ارتفاقي ) و يا راجع به انتقال تمام يا قسمتي از عين ملك با حق استرداد باشد سردفتر بايد آن را در صفحات خلاصه انتقالات قيد و امضا نمايد.

ماده 36 _ بعد از تنظيم سند، سردفتر مكلف است خلاصه معامله را كه نزد او واقع شده روي برگهاي مخصوص اين كار نوشته منتهي در ظرف پنج روز به اداره ثبت بفرستد. خلاصه نامبرده بايد حاوي نام پدر و شماره شناسنامه متعاملين نيز بوده و علاوه بر امضاي آنان به امضاي سردفتر و نماينده ثبت درصورتي كه داراي نماينده باشد ممضي باشد. تخلف از دستور اين ماده مستلزم كيفر انتظامي شديد خواهد بود.

ماده 37 _ در صورتي كه معامله راجع به ملك ثبت شده باشد بايد خلاصه آن مستقيما به دفتر املاك ثبت محل فرستاده شود كه در ذيل ثبت ملك قيدگردد و در غير اين صورت به دايره بايگاني ثبت محل داده مي شود. قسمت اول اين ماده در مورد وصيت نسبت به املاك ثبت شده هم بايد رعايت گردد.

ماده 38 _ شخصي كه نسبت به عين ملك حقي به او واگذار شده بايد نسخه اي را كه به او داده شده به ترتيب مقرر در ماده فوق به دفتر املاك يا دايره بايگاني بدهد و رسيد دريافت دارد.

ماده 39 _ در مورد عمري و رقبي و سكني مقررات ماده فوق راجع به تنظيم خلاصه سند و ارسال آن به اداره ثبت حوزه وقوع ملك بايد مجري گردد.

ماده 40 _ در مورد معاملات وراث متوفي نسبت

به املاك معامله را وقتي مي توان تنظيم و ثبت نمود كه گواهي نامه انحصار وراثت در دست داشته وبين آنها در سهم الارث توافق باشد.

ماده 41 _ در مورد تركه متوفي كه داراي صغير است چنانچه قبل از صدور گواهي نامه انحصار وراثت براي دريافت درآمد و يا پرداخت ديون و يا صرف وجه اقدام فوري لازم باشد و مدعي العموم بدايت در مركز با موافقت مدعي العموم كل و در ولايات با موافقت مدعي العموم استيناف اجازه انجام امري كه لازم بوده بدهد، تنظيم سند معامله در دفاتر اسناد رسمي براي اين گونه امور مجاز و موكول به صدور گواهينامه انحصار وراثت نخواهد بود.

ماده 42 _ در موقع مراجعه كليه اتباع خارجه براي تملك اموال غيرمنقول بايد سردفتران جواز اقامت آنها را ملاحظه تا در صورتي كه مدت آن منقضي نشده باشد بوسيله اظهارنامه مخصوص از اداره ثبت محل براي تنظيم سند معامله تحصيل اجازه نمايند.

ماده 43 _ در مورد اتباع خارجه كه از اعضاي سفارتخانه ها و مستخدمين و روساي هياتهاي اعزامي ( ميسيون ) باشد گذرنامه آنها كه به تصديق شهرباني رسيده باشد به منزله جواز اقامت خواهد بود.

ماده 44 _ تنظيم و ثبت اسناد معامله غيرمنقول اتباع ايران كه ترك تابعيت نموده اند و مطابق قانون حق خريد اموال غيرمنقوله در ايران ندارند ممنوع است

ماده 45 _ در مورد معاملات با حق استرداد (بيع شرط و رهن و غيره اتباع خارجه ، تحصيل اجازه مخصوص از اداره ثبت محل لازم نيست و مثل معاملات اتباع داخله بايد وضعيت ثبتي ملك استعلام و خلاصه معامله نيز به اداره ثبت ارسال گردد.

ماده 46 _

در مورد فسخ معاملات املاك ثبت شده دفاتر اسناد رسمي مكلف هستند پس از قيد فسخ در دفاتر و سند مالكيت ، لاشه سند معامله و اعلاميه فسخ را به دفتر املاك حوزه ثبت ارسال داشته و رسيد دريافت نمايند.

باب سوم _ در حق الثبت و تعرفه حق التحرير ( ماده 52 تا 59 )

ماده 47 _ تقاضاي صدور ورقه اجراييه بايد به وسيله تقاضانامه از ناحيه ذي نفع و يا قائم مقام او از دفتر اسناد رسمي كه سند مورد اجراييه در آن دفتر ثبت شده به عمل آمده و رسيد دريافت دارد.

ماده 48 _ در مورد فسخ معاملات و تقاضاي تخليه عين مستاجره بايد قبوض اقساطي بقيه مدت ضميمه تقاضانامه باشد.

ماده 49 _ دفتري كه سند مورد تقاضاي اجرا در دفتر او ثبت شده پس از اطمينان به هويت تقاضاكننده و تشخيص اين كه حق مطالبه اجراي مفاد سند را دارد سواد سند را در سه نسخه تهيه كرده و به اداره ثبت مي فرستد.

ماده 50 _ ورقه اجراييه را فقط نسبت به موضوعاتي مي توان صادر كرد كه در سند مربوطه منجزا قيد شده باشد.

ماده 51 _ نسبت به وجه التزامي كه در معاملات استقراضي يا هر نوع قرارداد و معامله ديگري مقرر شده و متعهد به تاديه آن ملزم باشد بيش از صدي دوازده در سال نبايد ورقه اجراييه صادر شود.

در موارد مختلفه ( ماده 60 تا 64 )

ماده 52 _ حق الثبت در دفاتر اسناد رسمي كه داراي نماينده باشند به وسيله نماينده اخذ و معادل آن تمبر به سند الصاق مي شود.

ماده 53 _ مبلغ حق الثبت ماخوذي بايد در دفتر در ستون حقوق دولتي قيد شود.

ماده 54 _ نسبت به وجه الضمانه و وجه التزام حق الثبت اخذ نمي گردد.

ماده 55 _ حق الثبت معاملات بر طبق قانون بايد اخذ شود و هرگاه مورد معامله غير از وجه نقد باشد قيمت عادله ملاك عمل خواهد بود.

ماده 56 _ حق الثبت بايد قبل از تنظيم سند تاديه و قبض رسمي صادر گردد و هرگاه قبل از

تنظيم سند معامله و ثبت آن در دفاتر مربوطه ، طرفين از انجام معامله صرفنظر نمايند بايد در ظهر قبض ، رد وجه با تصديق سردفتر قيد و به امضاي گيرنده آن برسد و درصورتي كه معامله در دفتر ثبت شده باشدحق الثبت ماخوذه مسترد نخواهد شد و بايد معادل حق الثبت تمبر به سند الصاق و باطل شود.

ماده 57 _ در صورتي كه اصحاب معامله براي تنظيم سند و يا استرداد وجه تاديه شده تا يكماه حاضر نشوند، وجوه دريافتي در هر ماه به حساب امانت به صندوق ثبت محل تحويل و قبض امانت دريافت مي شود.

ماده 58 _ دفاتر اسناد رسمي حق ندارند بيش از ميزان مندرجه در تعرفه حق التحرير وجهي اخذ نمايند و حق التحرير هم به ميزان اصلي معامله اخذ مي گردد و نسبت به متفرعات آن هيچ گونه وجهي تعلق نمي گيرد.

ماده 59 _ بعد از دريافت حق التحرير مطابق تعرفه مقرره در مقابل آن قبض رسيد صادر و به دهنده آن تسليم مي شود و قبض مذكور با قيد تاريخ و شماره در دفتر مربوطه ثبت مي گردد.

آيين نامه موضوع تبصره ماده 3 قانون اصلاح پاره اي از مواد قانون دفاتر اسناد رسمي - مصوب 71

ماده 60 _ در مورد انتقال املاك موقوفه و تبديل به احسن بايد اجازه اداره اوقاف ارايه شود.

ماده 61 _ تنظيم و ثبت معاملات اشخاص به عنوان شركت يا نمايندگي شركت قبل از احراز شخصيت حقوقي آنها ممنوع است

ماده 62 _ دفاتر اسناد رسمي رونوشت مصدق اسناد ثبت شده را چنانچه تقاضا شده باشد به صاحبان اسناد و اشخاص ذي نفع در معامله و به قائم مقام قانوني آنها مي دهند و به غير اشخاص فوق درصورتي رونوشت داده مي شود كه از محكمه گواهي نامه براي اخذ

آن داشته باشند.

ماده 63 _ رونوشت اوراقي كه تشريفات آن در دفتر انجام نشده و ناقص مانده است بايد قيد شود كه ثبت آن از چه جهتي ناقص مانده و تكميل نشده است

ماده 64 _ از قيم نامه و وكالت نامه و اوراق ديگري كه براي تنظيم ثبت سند به دفتر اسناد رسمي سپرده شده رونوشت به تقاضاكننده داده مي شود. ولي رونوشت مزبور در حكم اصل سند نبوده و سند عادي محسوب است و در ذيل آن قيد مي شود: رونوشت مطابق سند عادي است كه به دفتر سپرده شده

آيين نامه اصلاحي ماده 61 قانون دفاتر اسناد رسمي و كانون سردفتران و دفترياران مصوب تيرماه 54

در اجراي ماده 3 قانون اصلاح پاره اي از مواد قانون دفاتر اسناد رسمي و كانون سردفتران و دفترياران مصوب 3371 و تبصره ذيل آن نحوه توزيع پاداش به كاركنان دفاتر اسناد رسمي به شرح زير تصويب مي شود

ماده 1 _ سردفتر هر دفترخانه ، مكلف است 15 درصد از حق التحرير مصوب اسناد تنظيمي در دفترخانه را در هر ماه احتساب و به كاركنان و دفتريار دوم همان دفترخانه به شرح آتي پرداخت نمايد

ماده 2 _ براي پرداخت پاداش رعايت شعاير اسلامي نوع شغل مهارت فني ، نحوه رفتار با همكاران و ارباب رجوع ، دقت و صحت دركار و حضور منظم ، ملاك عمل خواهد بود.

ماده 3 _ عناوين شغلي موجود در دفاتر اسناد رسمي و امتيازات عبارتند از

1 _ مستخدم و آبدارچي 4 امتياز

2 _ نامه رسان 5 امتياز

3 _ ماشين نويس 6 امتياز

4 _ بايگان 7 امتياز

5 _ ثبات 7 امتياز

6 _ مسيول خدمات اداري و مالي دفترخانه 7 امتياز

7 _ سند نويس 8 امتياز

8 _ دفتريار دوم 5 امتياز

و در صورتي كه

متصدي هر كدام از مشاغل فوق الذكر باشد، از امتياز آن شغل نيز بهره مند خواهد شد.

تبصره 1 _ دفترياران دومي كه عهده دار كفالت دفترياري اول باشند از دريافت پاداش برخوردار نخواهند بود.

تبصره 2 _ در صورتي كه كاركنان دفترخانه داراي مدرك تحصيلي ديپلم و ليسانس و بالاتر از آن باشند به ترتيب 2 و 3 امتياز به امتيازات فوق در ه ررده اضافه مي شود.

تبصره 3 _ هرگاه كارمندي تصدي چند شغل از مشاغل را عهده دار باشد از كليه امتيازات آن مشاغل استفاده خواهد كرد.

ماده 4 _ سردفتر دفترخانه مكلف است در پايان هر ماه بر اساس ضوابط مذكور در مواد 3 و 5 اين آيين نامه 15% از حق التحرير ماهيانه را طبق ليستي ، در قبال اخذ رسيد، به كاركنان دفترخانه پرداخت و يا به حساب بانكي آنان واريز نمايد.

تبصره 1 _ در صورت عدم رعايت ضوابط مذكور در ماده 2 اين آيين نامه توسط كارمند سردفتر مي تواند 50% از سهم اختصاصي آن كارمند را كسر و به تساوي بين ساير كارمندان دفترخانه تقسيم و به آنان پرداخت نمايد.

تبصره 2 _ مرجع رسيدگي به شكايات و اختلافات في مابين سردفتر و كارمند ، نسبت به اجراي تبصره فوق هيات موضوع ماده 6 اين آيين نامه خواهدبود.

ماده 5 _ نحوه محاسبة پرداخت 15 درصد به شرح زير خواهد بود

15 درصد حق التحرير ماهيانه هر دفترخانه تقسيم بر كل امتيازات كاركنان آن دفترخانه ضرب در امتياز شغل مورد تصدي هركارمند، براي مثال

فرض بر اين است كه جمع 15 درصد ماهيانه 680000 ريال و جمع امتيازات 34 و جمع امتياز شغل ثبات عدد 7

باشد

140000 = 7 34 680000

و يا در صورتي كه جمع 15 درصد ماهيانه 480000 ريال و جمع امتياز كاركنان دفترخانه اي 48 باشد و جمع امتياز سند نويس عدد 8 باشد

80000 = 8 48 480000

تبصره _ در صورتي كه دفترخانه ، فاقد كارمند باشد، سردفتر نسبت به پرداخت 15 درصد پاداش موضوع قانون تكليفي ندارد.

ماده 6 _ در صورت بروز اختلاف في مابين سردفتر و كاركنان دفترخانه نسبت به ميزان و نحوه پاداش ، در هر واحد ثبتي ، هياتي مركب از

رييس واحد ثبتي يا قايم مقام او و يك سردفتر به انتخاب سردفتران همان حوزه ثبتي و يكي از كاركنان دفاتر اسناد رسمي به انتخاب كاركنان دفاتر اسناد رسمي همان حوزه ثبتي تشكيل و ملاك ، تصميم اكثريت هيات خواهد بود كه تصميمات آن قطعي و لازم الاجرا است

تبصره _ مدت عضويت سردفتر و كارمند مزبور ، دو سال خواهد بود و انتخاب مجدد آنها بلامانع و عضويت كليه اعضا تبرعي است

اين آيين نامه مشتمل بر 6 ماده و 7 تبصره مي باشد كه سازمان ثبت اسناد و املاك كشور مامور اجراي آن است

آيين نامه تشكيل صندوق تعاون سردفتران و دفترياران دفاتر اسناد رسمي - مصوب 18 10 1374 با اصلا

ماده 1 _ پنج ماه قبل از پايان هر دوره كانون سردفتران و دفترياران ، رييس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور تاريخ انقضاي آن دوره را به رييس قوه قضاييه اعلام مينمايد و رييس قوه قضاييه هيات نظارت بر انتخابات كانون را تعيين خواهد كرد.

تبصره _ هيات مديره كانون موظف است شش ماه قبل از انقضا هر دوره مراتب را جهت اجراي اين ماده به رييس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور اعلام نمايد.

ماده 2 _ هيات نظارت

در استان تهران مركب از دو نفر از قضات عالي رتبه و دو نفر از معاونين يا مديران كل سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و دو نفر سردفتر و يك نفر دفتريار شاغل كه بيش از ده سال سابقه سردفتري و دفترياري داشته باشد و در ساير استان ها افراد مذكور از قضات و كاركنان عاليرتبه اداره كل ثبت اسناد و املاك و سردفتران و دفترياران همان استان با انتخاب رييس قوه قضاييه تشكيل خواهد شد.

تبصره _ چنانچه در مركز استاني براي اين منظور سردفتر و دفتريار با سابقه بيش از ده سال به حد لازم وجود نداشته باشد سابقه بيش از پنج سال كافي خواهد بود.

ماده 3 _ سردفتران و دفترياراني كه به عضويت هيات نظارت تعيين ميشوند حق انتخاب شدن در هيات مديره را ندارند و همچنين اعضاي هيات مديره وقت كانون نيز اعم از اصلي و علي البدل به عضويت هيات نظارت بر انتخابات تعيين نخواهند شد.

ماده 4 _ اعضاي هيات نظارت بر انتخابات بايد بلافاصله جهت فراهم نمودن مقدمات انتخابات در محل كانون تشكيل جلسه داده و از ميان خود يك نفر را به عنوان رييس و يك نفر را به عنوان نايب رييس و يك نفر را به عنوان دبير انتخاب مينمايند و طي اطلاعيه اي در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار تهران يا يكي از روزنامه هاي محلي (مركز استان و يا به طريقي ديگر كه هيات مقتضي تشخيص دهد از سردفتران و دفترياراني كه خود را واجد شرايط عضويت در هيات مديره كانون ميدانند اعلام مينمايد كه ظرف مدت يك هفته از تاريخ تعيين شده در اطلاعيه نامزدي خود را

كتبا به دفترهيات اعلام دارند. پس از انقضاي اين مدت هيات نظارت در حداقل زمان ممكن صورت اسامي داوطلبان واجد شرايط عضويت و تاريخ و ساعت شروع و ختم و محل اخذ راي را تعيين و مراتب را به طريق فوق به اطلاع سردفتران و دفترياران حوزه انتخابيه خواهد رساند.

ماده 5 _ سردفتران و دفترياراني كه نامزدي خود را براي عضويت در هيات مديره كانون اعلام مينمايند بايد داراي شرايط زير باشند

الف _ اشتغال به شغل سردفتري و دفترياري.

ب _ حداقل ده سال سابقه سردفتري اسناد رسمي و يا دفترياري و يا كفالت و قضاوت

ج _ اعتقاد و التزام عملي به احكام و مباني دين مقدس اسلام

د _ اعتقاد و تعهد به نظام جمهوري اسلامي ايران ولايت فقيه و قانون اساسي.

ه _ نداشتن پيشينه و محكوميت موثر كيفري.

و _ نداشتن محكوميت انتظامي از درجه 3 به بالا در پنج سال اخير خدمت خود.

ز _ داشتن حسن شهرت

ح _ عدم وابستگي به رژيم منحوس پهلوي و تحكيم پايه هاي رژيم طاغوت

ط _ عدم عضويت و هواداري از گروهك هاي غيرقانوني و معاند با جمهوري اسلامي.

ي _ عدم اعتياد به مواد مخدر.

تبصره _ احراز شرايط مذكور با هيات نظارت است در صورت اختلاف اعضاي هيات راي اكثريت مناط اعتبار است

ماده 6 _ هيات مديره وقت كانون سردفتران و دفترياران موظف است هزينه و وسايل و امكاناتي كه جهت انجام و اجراي انتخابات لازم است در اختيار هيات نظارت بر انتخابات قرار دهد.

ماده 7 _ هيات نظارت علاوه بر نصب اسامي نامزدهاي واجد شرايط در محل مناسب صورت كامل اسامي سردفتران و دفترياران

شاغل حوزه انتخابيه را تهيه و در محل اخذ آرا در دسترس شركت كنندگان قرار داده تا هر راي دهنده مقابل اسم خود را به نشانه شركت در انتخابات كانون امضا نمايد.

ماده 8 _ هرگونه آگهي و آثار تبليغاتي بايد قبل از شروع اخذ راي از محل شعبه اخذ راي توسط هيات نظارت محو گردد.

ماده 9 _ اخذ آرا در يك روز و در مدتي كه كمتر از هفت ساعت نباشد در محل كانون يا هر محلي كه توسط هيات نظارت تعيين شده انجام ميشود وهيات نظارت موظف است پس از اخذ آرا و خاتمه راي گيري بلافاصله شروع به شمارش و قرايت آرا نموده و بعد از قرايت هر راي آن را با مهر قرايت شده مشخص و در پايان نتيجه آرا قرايت شده را صورت جلسه نمايند.

تبصره _ هرگاه شمارش همه آرا در روز اخذ راي ميسر نباشد هيات نظارت پس از شمارش باقي مانده آرا صندوق محتوي آرا را لاك و مهر نموده وروز بعد بقيه آرا مذكور را به كيفيت مقرر در ماده فوق قرايت مينمايد.

ماده 10 _ كليه سردفتران و دفترياران شاغل در هر استان كه كانون آن تشكيل شده فقط براي كانون همان استان حق راي خواهند داشت و انتخاب كنندگان حق تعيين وكيل يا نماينده جهت دادن راي ندارند.

ماده 11 _ پس از پايان قرايت آرا و اعلام حايزين اكثريت در محل اخذ راي چنانچه نسبت به انتخابات معترضي باشد بايستي اعتراض خود را ظرف سه روز از تاريخ اعلام حايزين اكثريت به دفتر هيات نظارت تسليم نمايد و هيات نظارت ظرف يك هفته نسبت به اعتراضات رسيدگي

و نظر خود را اعلام مينمايد.

ماده 12 _ در صورتي كه هيات نظارت بر ابطال انتخابات نظر بدهد، رييس قوه قضاييه هيات نظارت ديگري تعيين و انتخابات تجديد خواهد شد.

ماده 13 _ در صورت عدم وصول اعتراض و يا رد اعتراض ، هيات نظارت صورت حايزين اكثريت را به ترتيب آرا و با قيد تعداد آرا آنها تهيه و به سازمان ثبت اسناد و املاك كشور ارسال ميدارد تا طبق ماده 63 قانون دفاتر اسناد رسمي و كانون سردفتران و دفترياران اعضاي اصلي و علي البدل انتخاب شوند.

آيين نامه بيمه و بازنشستگي سردفتران و دفترياران اسناد رسمي - مصوب 12 آبان 1381
اشاره

مصوب 18 10 1374 با اصلاحيه هاي بعدي

ماده 1 _ در اجراي ماده 57 قانون دفاتر اسناد رسمي مصوب تيرماه 54 و به منظور كمك هاي ضروري با پرداخت وام به سردفتران و دفترياران و كاركنان دفاتر اسناد رسمي صندوقي به نام صندوق تعاون سردفتران و دفترياران دفاتر اسناد رسمي تاسيس مي شود.

صندوق مزبور داراي شخصيت حقوقي بوده و بر اساس مقررات اين آيين نامه اداره خواهد شد.

ماده 2 _ سرمايه صندوق عبارت است از سرمايه فعلي به اضافه مبالغي كه از محل سود حساب بيمه موضوع ماده 56 قانون دفاتر اسناد رسمي و كانون سردفتران و دفترياران مصوب سال 1354 عايد خواهد شد.

تبصره _ در اجراي اين آيين نامه حساب خاصي در يكي از شعب بانك ملي توسط هيات مديره كانون افتتاح و حساب مزبور به نام حساب صندوق تعاون سردفتران و دفترياران دفاتر اسناد رسمي ناميده خواهد شد.

ماده 3 _ درآمد صندوق ، متعلق به صندوق مزبور بوده و هزينه هاي تاسيس و اداره مربوط به آن از محل درآمد صندوق پرداخت خواهد شد و باقيمانده درآمد به

سرمايه صندوق افزوده خواهد شد.

ماده 4 _ اداره امور صندوق تعاون به عهده هيات مديره كانون خواهد بود ومدير عامل صندوق از بين اعضا هيات مديره كانون براي مدت سه سال انتخاب مي شود و ميزان حقوق و مزايا و پاداش مدير عامل صندوق طبق تصويب هيات مديره كانون خواهد شود كه جز هزينه هاي صندوق تعاون منظور و پرداخت خواهد شد.

تبصره _ انتخاب مجدد مديرعامل پس از انقضا مدت فوق بلامانع خواهد بود و همچنين تغيير مدير عامل قبل از انقضا مدت مزبور در اختيار هيات مديره كانون است

ماده 5 _ جلسات هيات مديره به جهت انجام امور صندوق هر ماه يكبار تشكيل و با حضور اكثريت اعضا هيات مديره رسميت خواهد داشت وتصميمات هيات مديره با اكثريت آرا قابل اجرا خواهد بود.

ماده 6 _ وظايف هيات مديره كانون سردفتران و دفترياران در صندوق تعاون به شرح ذيل است

الف _ تعيين خط مشي صندوق و نحوه ضوابط و شرايط و تشخيص حق تقدم وام گيرنده و مدت بازپرداخت آن

ب _ تعيين حداقل و حداكثر و شرايط وام و تعيين سهم استانها و مركز.

ج _ تصويب هزينه سالانه صندوق كه از طرف مديرعامل تهيه وتنظيم و تقديم مي گردد.

د _ رسيدگي و تصويب ترازنامه صندوق كه از طرف مديرعامل تنظيم شده و همچنين بررسي عملكرد شش ماهه صندوق در هر سال

ماده 7 _ وظايف مدير عامل صندوق تعاون

الف _ انتخاب و استخدام و تغيير كاركنان صندوق با تصويب هيات مديره كانون

ب _ مدير عامل مسيول اداره امور صندوق تعاون مذكور مي باشد.

ج _ تنظيم بودجه ساليانه و تنظيم امور اداري و مالي صندوق

د _ اجرا تصميمات هيات مديره در مورد صندوق

ه _ امضا چكها و اوراق و اسناد مالي صندوق به عهده سه نفر مدير عامل صندوق و خزانه دار و يك نفر از دو نفر (رييس هيات مديره و يا نايب رييس كه امضا مديرعامل الزامي است

و _ مدير عامل نماينده قانوني هيات مديره در محاكم و مراجع قضايي و اداري و همچنين اقامه دعوي عليه اشخاص در مراجع فوق و دفاع از دعاوي عليه صندوق مي باشد.

تبصره _ مدير عامل صندوق تعاون بايد هر شش ماه يك بار گزارش جامعي ازجريان امور صندوق تعاون به هيات مديره كانون تسليم دارد.

ماده 8 _ خدمت در صندوق تعاون و يا هيات مديره كانون مانع از دريافت وام طبق شرايط و مقررات عمومي اين آيين نامه نخواهد بود.

موارد و شرايط پرداخت وام

ماده 9 _ پرداخت وام مخصوص به موارد زير است

1 _ تهيه مسكن يا محل كار يا تعميرات آن

2 _ تهيه ملزومات مورد نياز دفترخانه مانند كامپيوتر ، ماشين تحرير ، تلفن ، فاكس و نظاير آن

3 _ براي ازدواج سردفتر يا دفتريار و كاركنان و يا فرزندان آنان

تبصره _ سردفتران و دفترياران و كاركنان بازنشسته حق استفاده از وام صندوق تعاون را طبق مقررات اين آيين نامه خواهند داشت

ماده 10 _ سال مالي از اول فروردين تا آخر اسفند ماه هر سال مي باشد.

ماده 11 _ كارمزد وام دريافتي 4% در سال مي باشد كه در موقع پرداخت وام به ميزان اصل وام متقاضي اضافه خواهد شد و هرگونه هزينه هاي قانوني وارزيابي و بيمه مانده بدهي و دريافت وام به

عهده وام گيرنده مي باشد.

تبصره _ وام گيرنده ضمن اخذ وام بايد تعهد نمايد در صورت تاخير در پرداخت اقساط علاوه بر اصل و كارمزد ، 10% (ده درصد) اقساط معوقه را به عنوان جريمه تاخير در وجه صندوق بپردازد.

ماده 12 _ نحوه و شرايط تامين باز پرداخت وام از لحاظ احراز استحقاق وام گيرنده و اخذ وثيقه يا ضامن موكول به تشخيص هيات مديره مي باشد.

ماده 13 _ حداكثر وام پرداختي به سردفتران و دفترياران اعم از شاغل و بازنشسته با توجه به وضعيت موجودي صندوق و ميزان وجوه واريزي از محل سود حساب بيمه و بازپرداخت وام ها و نوع وام و امكان بازپرداخت آن ، همه ساله توسط هيات مديره كانون پيشنهاد و به تصويب رييس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور خواهد رسيد.

تبصره 1 _ دستورالعمل تعيين سهم كاركنان و شرايط و ضوابط و نحوه پرداخت وام به آنان ظرف دو ماه پس از لازم الاجرا شدن اين آيين نامه توسط كانون سردفتران و دفترياران تهيه و به تصويب رييس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور خواهد رسيد.

تبصره 2 _ حداكثر مدت بازپرداخت وام هاي اعطايي به سردفتران و دفترياران و كاركنان پنج سال است

ماده 14 _ هيچ كس نمي تواند تا وقتي كه وام دريافتي خود را كاملا واريز و تصفيه ننموده و يا ضمانت او خاتمه نيافته است وام مجدد دريافت يا ضمانت ديگري رابنمايد.

ماده 15 _ مدير عامل صندوق موظف است فرم هاي لازم را براي تقاضا و دريافت وام تهيه و به تصويب هيات مديره كانون برساند.

ماده 16 _ اين آيين نامه مشتمل بر 16 ماده و 4 تبصره تهيه

و كليه مقررات مغاير با آن ملغي و فاقد اعتبار مي باشد.

فصل اول _ تعاريف ( اصطلاحات ( ماده 1)

ماده 1 _ اصطلاحات كه در اين آيين نامه ذكر شده به شرح زير است

الف _ حساب بيمه براي انجام امور زير

1 _ بيمه بازنشستگي ، از كار افتادگي ، بيمه عمر و حوادث ، سردفتران و دفترياران اسناد رسمي و مستمري ، مستمري بگيران

2 _ امور رفاهي و درماني سردفتران و دفترياران اسناد رسمي و عايله تحت تكفل آنان و مستمري بگيران ، حسابي به نام حساب بيمه توسط كانون در بانك ملي ايران افتتاح شده يا خواهد شد كليه وجوه حاصل از ماده 165 قانون مالياتهاي مستقيم مصوب سال 1345 و ماده واحده مصوب 1121367 و ماده واحده 2821373 كه به بيمه سردفتران و دفترياران تخصيص يافته به اين حساب واريز شده يا خواهد شد.

ب _ حساب تعاون منظور از حساب تعاون حسابي است كه از طرف كانون به منظور واريز سود حاصله از وجوه حساب بيمه ، در بانك ملي ايران افتتاح شده يا خواهد شد.

ج _ كانون منظور از كانون كانون سردفتران و دفترياران موضوع ماده 68 قانون دفاتر اسناد رسمي مصوب سال 1354 است

د _ منظور از دفتريار ، دفتريار اول اس

فصل دوم _ تكاليف دفاتر اسناد رسمي ( ماده 2 )

ماده 2 _ با توجه به بند يك ماده واحده مصوب 28 2 1373 مجلس شوراي اسلامي سردفتران دفاتر اسناد رسمي مكلفند ده درصد از حق التحريردريافتي هر ماه را به حساب تعيين شده واريز نموده و فتوكپي فيش پرداختي را ضمن اعلام كتبي جمع حق التحرير ماخوذه همان ماه تا دهم ماه بعد به كانون ارسال دارند.

عدم انجام وظيفه مذكور تخلف انتظامي محسوب مي گردد.

فصل سوم _ بيمه بازنشستگي ( ماده 3 تا 12 )

ماده 3 _ حق بيمه بازنشستگي عبارت از مبلغي است كه سردفتران و دفترياران رسمي پس از احراز شرايط بازنشستگي و بازنشسته شدن در حدود قانون دفاتر اسناد رسمي مصوب سال 1354 و اين آيين نامه استحقاق دريافت آن را خواهند داشت

تبصره 1 _ سردفتران و دفترياران اسناد رسمي مكلفند حداقل شش ماه قبل از فرارسيدن موعد بازنشستگي الزامي ، مراتب را جهت انجام مقدمات لازم كتبا به سازمان ثبت اعلام نمايند.

تبصره 2 _ سازمان ثبت اسناد و املاك كشور ضمن صدور حكم موضوع بازنشستگي يا استعفا يا انفصال دايم يا سلب صلاحيت و اعلام فوت سردفتر يا دفتريار ، مدت اشتغال آنان را نيز به كانون اعلام مي نمايد.

ضمنا يك نسخه از حكم صادره به دارايي مربوطه فرستاده خواهد شد تا بدهي مسلم سردفتر يا دفترياران را ظرف مدت سه ماه ضمن ارسال صورتمجلس رسيدگي به كانون ارسال و اعلام دارد.

تبصره 3 _ صورتجلسه رسيدگي به امور مالي اشخاص مذكور در تبصره (2) با تعيين ميزان بدهي مسلم آنان همراه با صورتمجلس تحويل و تحول ، ظرف سه ماه توسط سازمان ثبت اسناد و املاك كشور به كانون ارسال مي گردد.

تبصره 4 _ صدور حكم برقراري حق بيمه بازنشستگي سردفتران

و دفترياران منوط است به پرداخت كليه بدهي هاي مسلم سردفتر و دفتريار در دوران عملكرد كه به مقتضاي شغل و وظايف قانوني محوله بدهكار گرديده اند.

در صورت عدم اعلام بدهي ظرف مهلت مذكور در تبصره هاي فوق ، كانون نسبت به صدور ابلاغ برقراري حق بيمه بازنشستگي اقدام خواهد نمود.

ماده 4 _ سردفتران و دفترياراني كه به سن قانوني بازنشستگي مي رسند الزاما بازنشسته خواهند شد ولو اينكه تحت تعقيب انتظامي يا كيفري و يا تحمل مجازات يا در حال تعليق و يا انفصال موقت باشند.

تبصره 1 _ در مواردي كه سردفتر و يا دفتريار اول مستعفي شوند يا برابر مقررات بركنار يا به حكم دادگاه به انفصال دايم يا سلب صلاحيت محكوم شده يا بشوند مشروط به اينكه سابقه اشتغال آنان ده سال و بيشتر باشد از نظر سابقه خدمت و استفاده از حق بيمه بازنشستگي نسبت به مدت اشتغال استحقاق دريافت حق بيمه بازنشستگي را دارند.

تبصره 2 _ چنانچه سابقه اشتغال سردفتران و دفترياران موضوع تبصره (1) كمتر از ده سال باشد، 25% از حق بيمه پرداختي دفترخانه تحت تصدي درمدت اشتغال هر يك محاسبه و مقطوعا به سردفتر يا دفتريار پرداخت خواهد شد. پرداخت وجه موضوع اين تبصره موكول به انجام تحويل و تحول و ارايه مفاصا حساب مالي و مالياتي است

ماده 5 _ هرگاه سردفتر يا دفتريار عليل و يا به علت حادثه اي ناقص شود به نحوي كه از كاركردن باز بماند بدون شرط سن از ادامه اشتغال معاف خواهدشد.

تشخيص اين امور به عهده هياتي متشكل از نماينده سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و كانون و سازمان پزشكي قانوني در مركز

خواهد بود، چنانچه سابقه خدمت سردفتر و يا دفتريار مذكور كمتر از ده سال باشد، حق بيمه بازنشستگي بر مبناي ده سال محاسبه و پرداخت مي شود و چنانچه سابقه خدمت آنان بيش از ده سال و كمتر از 15 سال باشد، حق بيمه بازنشستگي بر مبناي 15 سال تمام محاسبه و پرداخت مي شود و نسبت به بيش از 15 سال تمام ، طبق روال عادي و به نسبت مدت اشتغال محاسبه و پرداخت مي گردد.

تبصره _ عايله تحت تكفل سردفتر و دفتريار موضوع اين ماده و نيز عايله تحت تكفل سردفتر و دفتريار شاغلي كه قبل از رسيدن به سوابق خدمتي فوق فوت شوند، از مزاياي اين ماده استفاده خواهند كرد.

ماده 6 _ از اول سال 1382 به هر سردفتر بازنشسته در صورت 30 سال سابقه خدمت و بيشتر ماهيانه سه ميليون 3000000 ريال حق بيمه بازنشستگي پرداخت خواهد شد اين مبلغ با توجه به موجودي حساب بيمه و افزايش هزينه زندگي هر سال با پيشنهاد كانون و تصويب رييس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور قابل تعديل است

تبصره 1 _ حق بيمه بازنشستگي ماهانه دفتريار معادل 80% (هشتاد درصد) حق بيمه بازنشستگي سردفتر مطابق اين آيين نامه خواهد بود.

تبصره 2 _ توقيف حق بيمه بازنشستگي سردفتران و دفترياران و مستمري بگيران سردفتران و دفترياران متوفي در قبال مطالبات مسلم دولت يا محكوميت مدني و يا عناويني از اين قبيل مطابق مقررات عمومي است

ماده 7 _ سردفتران و دفترياراني كه بعد از تصويب قانون ماليات هاي مستقيم مصوب 28 اسفندماه 1345 اشتغال داشته اند با احراز شرايط مقرر در اين آيين نامه از حقوق بيمه بازنشستگي

استفاده خواهند كرد.

ماده 8 _ از تاريخ تصويب اين آيين نامه حق بيمه بازنشستگي سردفتران و دفترياران متوفي (اعم از شاغل يا بازنشسته كه مشمول دريافت حق مزبور برابر مقررات بوده اند به عايله تحت تكفل قانوني آنان (فرزندان _ همسر _ پدر _ مادر و نوادگاني كه پدر و مادر آنان فوت شده وتحت تكفل سردفتر ودفتريار بوده اند) به نسبت مدت اشتغال و به تساوي به عنوان مستمري پرداخت خواهد شد.

ماده 9 _ استحقاق ورثه سردفتر و دفتريار متوفي به دريافت مبالغ موضوع ماده فوق در مورد فرزندان و نوادگان ذكور تا زماني است كه به سن بيست و دو سال تمام خورشيدي نرسيده اند و يا مشغول تحصيل در يكي از دانشگاهها و يا موسسات آموزش عالي رسمي هستند مشروط به اينكه سن آنان از 27سال تمام خورشيدي تجاوز نكرده باشد و در مورد فرزندان و نوادگان اناث و همسر تا موقعي خواهد بود كه شوهر اختيار نكرده باشند و همچنين درمورد پدر و مادر استحقاق دريافت اين وجوه منوط است به اينكه تحت تكفل متوفي بوده باشند.

استخدام هر يك از عايله تحت تكفل در هر يك از سازمانهاي دولتي و يا موسسات عمومي موجب قطع مستمري او خواهد شد. فرزندان و نوادگان اناث كه در زمان حيات سردفتر و دفتريار شوهر اختيار كرده و پس از مطلقه شدن يا فوت شوهر مجددا تحت تكفل سردفتر و دفتريار قرار گرفته اند مشمول دريافت مستمري خواهند بود.

دريافت حقوق بازنشستگي و مستمري از مراجع دولتي و غير دولتي مانع استفاده از مستمري موضوع اين ماده نخواهد بود.

تبصره 1 _ زوجه سردفتر يا دفتريار متوفي چنانچه شاغل يا بازنشسته

مراجع ديگر نيز باشد مشمول دريافت مستمري موضوع اين ماده مي باشد.

تبصره 2 _ در صورت قطع مستمري هر يك از وراث ، سهم او به سهام ديگر ورثه مشمول دريافت ، بالسويه يا به سهم وارث منحصر اضافه خواهد شد.

تبصره 3 _ فرزندان و نيز نوادگان ذكور سردفتر يا دفترياري كه در زمان فوت آنان دچار عوارض روحي رواني و جسمي بوده و يا در زمان مستمري بگيري دچار اين عوارض شوند نيز تا زمان افاقه مشمول دريافت مستمري خواهند بود.

تبصره 4 _ هرگاه فرزندان يا نوادگان اناث سردفتر و يا دفتريار كه شوهر اختيار كرده اند، بعد از فوت سردفتر و يا دفتريار مطلقه شوند يا اختيار شوهر بعد از فوت سردفتر يا دفتريار بوده باشد پس از مطلقه شدن به شرط موافقت ساير مستمري بگيران مي توانند به تساوي از سهم مستمري موافقان استفاده نمايند.

ماده 10 _ كانون مكلف است از تاريخ ابلاغ اين آيين نامه وضعيت كليه سردفتران و دفترياران مشمول و بازماندگان سردفتران و دفترياران متوفي را براساس مقررات اين آيين نامه تطبيق داده و ابلاغ جديد برقراري حق بيمه بازنشستگي و يا مستمري براي آنان صادر و به موقع اجرا بگذارد.

ماده 11 _ سردفتران و دفترياران در سمتي كه شاغل هستند طبق مقررات اين آيين نامه بازنشسته خواهند شد. مدت اشتغال در دفترياري اول براي سنوات بازنشستگي در سردفتري جزو سابقه خدمت آنها محسوب خواهد شد.

ماده 12 _ كانون موظف است بر اساس دستورالعملي كه سازمان ثبت تهيه و تصويب خواهد كرد به دفترياراني كه به علت انفصال سردفتر و يا تعطيلي دفترخانه به هر علت بيكار مي شوند حداكثر تا دو سال مبلغي متناسب با

معيشت آنان به عنوان كمك هزينه ماهيانه از محل حساب بيمه پرداخت نمايد.

فصل چهارم _ امور مالي ( ماده 13 تا 18 )

ماده 13 _ كانون موظف است حساب پرداختي هر دفتر اسناد رسمي را بابت حق بيمه هاي پرداختي آن دفترخانه جداگانه نگهداري نمايد و براي نگاهداري حساب درآمد و مصارف بيمه بازنشستگي دفاتر لازمه را تنظيم كند و پرداخت هايي كه از اين محل خواهد شد بايد مستند به اسناد و مدارك مثبته باشد و اسناد و مدارك مربوطه را مرتبا ضبط و بايگاني و حسابها را به نحوي تنظيم نمايد كه در هر موقع قابل بررسي و رسيدگي باشد.

ماده 14 _ كانون مكلف است از محل حساب بيمه كليه سردفتران و دفترياران شاغل و بازنشسته و عايله تحت تكفل آنها و نيز ورثه واجد شرايط سردفتران و دفترياران متوفي را بيمه درماني (اصلي و تكميلي نموده و در صورت اقتضا با تصويب رييس سازمان ثبت نسبت به ساير بيمه هاي موضوع فراز يك بند الف ماده يك اين آيين نامه اقدام نمايد.

ماده 15 _ كانون مكلف است براي تامين خدمات مذكور در ماده فوق با شركتهاي بيمه و يا مراكز درماني مجاز و پزشكان سراسر كشور قرارداد لازمه را تنظيم يا به طرق مقتضي اقدام و هزينه آن را از محل حساب فوق پرداخت نمايد.

ماده 16 _ كانون مكلف است حداكثر تا پايان دي ماه هر سال حق بيمه بازنشستگي بازنشستگان و مستمري بازماندگان و هزينه هاي درماني و بيمه هاي تكميلي ، بيمه عمر و حوادث را براي سال آينده پيش بيني و تعيين و تنظيم و ضمن بودجه سالانه به سازمان ثبت ارسال نمايد، رييس سازمان ثبت در صورت بلااشكال

بودن حداكثر تا پايان سال آن را تصويب و جهت اجرا ابلاغ خواهد نمود.

ماده 17 _ رييس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور براي اداره محاسبات دريافت و پرداخت وجوه بيمه بازنشستگي و نظارت مستمر بر عمليات حساب بيمه ، شخص مطلعي را به عنوان مدير داخلي براي مدت دو سال منصوب تا تحت نظر هيات مديره كانون انجام وظيفه نمايد. انتخاب مجدد و تغيير او در مدت مذكور بلااشكال است مدير منتخب مكلف است گزارش سالانه عمليات را كه به تاييد يك موسسه حسابرسي رسمي رسيده باشد حداكثر تاپايان تيرماه سال بعد به رييس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور تسليم نمايد.

حق الزحمه مدير منتخب داخلي توسط هيات مديره كانون تعيين و پرداخت خواهد شد.

ماده 18 _ با تصويب اين آيين نامه ، آيين نامه بيمه و بازنشستگي سردفتران اسناد رسمي و دفترياران مصوب 24 9 1373 و اصلاحيه هاي بعدي آن و ساير مقررات مغاير ملغي مي گردد.

اصلاح موادي از آيين نامه تشكيل صندوق تعاون سردفتران و دفترياران دفاتر اسناد رسمي - مصوب 13

مصوب 1382 با اصلاحيه هاي بعدي

ماده 1 _ در ماده (1) عبارت (و كاركنان بعد از عبارت ( پرداخت وام به سردفتران و دفترياران اضافه ميشود.

ماده 2 _ ماده 2 به اين شرح اصلاح مي شود

سرمايه صندوق عبارت است از سرمايه فعلي به اضافه مبالغي كه از محل سود حساب بيمه موضوع ماده 56 قانون دفاتر اسناد رسمي و كانون سردفتران و دفترياران مصوب سال 1354 عايد خواهد شد.

ماده 3 _ عبارت (و كاركنان به ترتيب به بند 3 و تبصره ماده 9 بعد از عبارت (سردفترو دفتريار) و (سردفتران و دفترياران اضافه مي شود

ماده 4 _ كارمزد وام دريافتي مندرج در ماده 11 از (5%) به (4%) اصلاح

و تبصره زير به ماده مذكور الحاق مي شود

تبصره _ وام گيرنده ضمن اخذ وام بايد تعهد نمايد در صورت تاخير در پرداخت اقساط علاوه بر اصل و كارمزد 10% (ده درصد) اقساط معوقه را به عنوان جريمه تاخير در وجه صندوق بپردازد.

ماده 5 _ (ماده 13) به شرح زير اصلاح و دو تبصره به آن اضافه مي شود

تبصره 1 _ دستورالعمل تعيين سهم كاركنان و شرايط و ضوابط و نحوه پرداخت وام به آنان ظرف دو ماه پس از لازم الاجرا شدن اين آيين نامه توسط كانون سردفتران ودفترياران تهيه و به تصويب رييس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور خواهد رسيد.

تبصره 2 _ حداكثر مدت بازپرداخت وامهاي اعطايي به سردفتران و دفترياران و كاركنان پنج سال است

قانون توزيع حق التحرير دفاتر اسناد رسمي- موضوع ماده 54 مصوب 25 4 54-مصوب 28 2 1373

موضوع ماده 54 قانون دفاتر اسناد رسمي مصوب 25 4 1354

مصوب 28 2 1373

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين قانون درآمد حاصل از حق التحرير دفاتر اسناد رسمي موضوع ماده 54 قانون دفاتر اسناد رسمي مصوب 25 4 1354 به شرح زير پرداخت خواهد شد

1 _ به منظور تhمين وجوه لازم جهت اجراي مواد 10، 11، 57، 68 قانون دفاتر اسناد رسمي ، دفاتر اسناد رسمي مكلفند همه ماهه ده درصد ازحق التحرير دريافتي را به حساب مربوط به بيمه و بازنشستگي و از كارافتادگي و امور رفاهي و درماني سردفتران و دفترياران دفاتر اسناد رسمي و عائله تحت تكفل آنان پرداخت نمايند. نحوه پرداخت و بيمه و بازنشستگي و حساب مربوط به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه از طرف سازمان ثبت اسناد و املاك كل كشور تهيه و به تصويب رئيس قوه قضاييه

خواهد رسيد.

2 _ پانزده درصد از حق التحرير مصوب توسط سردفتر به دفتريار اول در مقابل اخذ رسيد پرداخت خواهد شد.

3 _ قانون اصلاح پاره اي از مواد قانون دفاتر اسناد رسمي و كانون سردفتران و دفترياران مصوب 3 3 1371 به قوت خود باقي است

4 _ كليه قوانين و مقررات مغاير با اين قانون لغو مي شود.

قانون تفسير ماده (42) قانون دفاتر اسناد رسمي و كانون سردفتران و دفترياران - مصوب 6 3 1375

مصوب 6 3 1375

موضوع استفسار

1 _ آيا مباشرت رييس قوه قضاييه در اقدامات مصرح در ماده (42) قانون دفاتر اسناد رسمي و كانون سردفتران و دفترياران مصوب 1354 لازم است و يا اختيار انجام اقدامات مذكور قابل تفويض به ساير مقامات قوه قضاييه نيز مي باشد؟

2 _ آيا تصميمات دادگاه مقرر در ماده (42) قانون فوق الذكر مشمول تبصره ماده (11) قانون ديوان عدالت اداري مي باشد كه در نتيجه از صلاحيت ديوان عدالت اداري خارج باشد و يا اين مرجع صلاحيت رسيدگي به شكايت از تصميمات دادگاه فوق الذكر را دارد؟

نظر مجلس

ماده واحده

الف _ در مورد بند (1) (انجام اقدامات مذكور قابل تفويض به ساير مقامات قوه قضائيه مي باشد.)

ب _ در مورد بند (2) (ديوان عدالت اداري صلاحيت رسيدگي به شكايت از تصميمات دادگاه مذكور را دارد).

دستورالعمل ماده 12 آيين نامه بيمه بازنشستگي سردفتران و دفترياران اسناد رسمي - مصوب 10 10 1

مصوب 10 10 1382

ماده 1 _ اداره كل امور اسناد و سردفتران موظف است اسامي دفترياران اولي كه دفترخانه آنها به هر علت از قبيل فوت انفصال ، بازنشستگي سردفتر تعطيل و آنان بيكار مي شوند را با تعيين مدت اشتغال جهت برقراري كمك هزينه مذكور در ماده 12 آيين نامه بيمه و بازنشستگي به كانون سردفتران ودفترياران اعلام نمايد.

ماده 2 _ كانون سردفتران و دفترياران موظف است به دفترياران اول كه به علت مذكور در ماده 1 اين دستورالعمل بيكار مي شوند وجوهي به عنوان كمك هزينه ماهيانه از محل حساب بيمه به ترتيب زير بر مبناي حق بيمه بازنشستگي دفترياران پرداخت نمايد

1 _ به دفتر ياراني كه سابقه اشتغال آنها تا ده سال تمام است ماهيانه يك سوم حق بيمه بازنشستگي دفتريار

2 _ به دفتر ياراني كه سابقه

اشتغال آنها بيش از ده سال تمام تا پانزده سال تمام باشد ماهيانه يك دوم حق بيمه بازنشستگي دفتر يار

3 _ به دفتر ياراني كه سابقه اشتغال آنها بيش از پانزده سال تمام باشد كمك هزينه به نسبت مدت اشتغال

ماده 3 _ به دفترياران مشمول اين دستورالعمل در صورت تقاضاي آنان ، از اولين روز بيكاري كمك هزينه ماهيانه تعلق خواهد گرفت

تبصره _ دفتر ياراني كه قبلاً بيكار شده اند، در صورت ادامه بيكاري تا تاريخ تصويب اين دستورالعمل از تاريخ لازم الاجرا شدن آيين نامه بيمه و بازنشستگي (12881) مشمول دريافت كمك هزينه موضوع مقررات مذكور خواهند بود.

ماده 4 _ به دفترياران مشمول اين دستورالعمل كه به هر طريق حقوق بازنشستگي يا مستمري دريافت مي كنند، چنانچه دريافتي آنان كمتر از مبلغ موضوع بندهاي 1 و 2 و 3 ماده 2 اين دستورالعمل باشد با توجه به اشتغال در سمت دفترياري اول حسب مورد مابه التفاوت آن مبالغ مزبور پرداخت خواهد شد.

ماده 5 _ دفتريار مكلف است هنگام تسليم تقاضاي برقراري كمك هزينه به كانون ، تعهدنامه اي را كه وسيله كانون تهيه خواهد شد تكميل و امضا نموده و در آن متعهد شود به محض اشتغال در سمت دفترياري (اصلي و جانشين مراتب را كتبا به كانون اعلام و چنانچه مبلغي اضافه پرداخت شده باشد ، كانون مجاز باشد مبلغ اضافه پرداختي را به هر نحو كه صلاح بداند وصول نمايد.

تصويبنامه براي تقسيم و تنظيم ثبت اسناد - مصوب 19 بهمن ماه 1356 هيات وزيران

براي تقسيم و تنظيم ثبت اسناد راجع به وزارتخانه ها و موسسات و شركتها و بانك هاي دولتي و شهرداري ها بين دفاتر اسناد رسمي ، در تهران هياتي مركب از نماينده وزارت

امور اقتصادي و دارايي و رييس كانون سردفتران و نماينده سازمان ثبت اسناد و املاك كشور، در شهرهايي كه بيش از يك دفتر اسناد رسمي وجود دارد رييس واحد ثبتي محل و نماينده اداره امور اقتصادي و دارايي و رييس كانون سردفتران و در نقاطي كه كانون تشكيل نشده ، يكي از قضات دادگستري (به انتخاب رييس دادگستري يا رييس دادگاه بخش مستقل حسب مورد تشكيل مي شود.

هيات هاي مذكور با در نظر گرفتن ضوابط و تدابيري كه متضمن تقسيم و توزيع عادلانه تنظيم و ثبت اسناد باشند تعداد دفاتر اسناد رسمي را براي انجام معاملات مربوط به هر يك از سازمانهاي مذكور در فوق تعيين و به آنها ابلاغ خواهد نمود.

هيات هاي مذكور مي توانند در مواعد مقتضي در نحوه تقسيم و توزيع اسناد تجديدنظر كنند.

سازمانهاي مذكور در فوق موظفند از تاريخ ابلاغ تصميم هيأت در مورد تنظيم و ثبت اسناد مربوط به خود در دفتر اسناد رسمي ، طبق تصميم هيات عمل نمايند.

رونوشت اين تصويبنامه را وزير دادگستري وقت (آقاي غلامرضا كيانپور) به سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و كانون سردفتران و كليه دادگستري هاي استان شهرستان و دادگاه هاي بخش مستقل ابلاغ نمود.

دستورالعمل نقل و انتقال سردفتران اسناد رسمي - مصوب 17 8 1378

الف _ سردفتران اسناد رسمي كه حداقل 5 سال به شغل سردفتري اشتغال داشته باشند ، مي توانند درخواست انتقال به محل ديگري را بنمايند.

اين مدت براي درخواست انتقال به تهران 10 سال و از شهرستان هاي حومه تهران به شهر تهران 5 سال خواهد بود.

نقل و انتقال سردفتران با توجه به نيازهاي هر استان و موافقت مدير كل استان مربوطه فقط براي يك بار صورت مي گيرد

1 _ انتقال سردفتران اسناد رسمي

از استاني به استان ديگر و نيز از محلي به محل ديگر ، هم تراز يا پايين تر ، بدون رعايت مدت مقرر در بند (الف خواهد بود ، اين حكم در مورد انتقال سردفتر به نقاط محروم و بد آب و هوا نيز جاري است ؛ همچنين جابجايي دو سردفتر در صورت موافقت ادارات كل مربوطه

2 _ هر سال خدمت در مناطق محروم و بد آب و هوا دو برابر محاسبه خواهد شد.

3 _ مدت اشتغال لازم براي اقرباي درجه يك خانواده شهدا و كساني كه بنا به گواهي بنياد شهيد انقلاب اسلامي ، سرپرستي خانواده شهدا را به عهده دارند (به منظور تبعيت از محل سكونت خانواده شهيد) آزادگان و ايثارگران دو برابر محاسبه خواهد شد.

براي جانبازان هر 25% جانبازي يك سال محاسبه مي شود.

4 _ سردفتراني كه محكوميت درجه 3 به بالا دارند براي هر سال محكوميت 2 سال به مدت هاي مقرر در بند (الف اضافه خواهد شد.

ب _ محلي كه استعداد پذيرش يك دفترخانه به طور دايم را نداشته باشد و امر معاش سردفتر به لحاظ كمبود مراجعين ممكن نباشد با پيشنهاد اداره ثبت محل و موافقت اداره كل ثبت استان ابلاغ سردفتري سيار براي نزديكترين سردفتر به محل مورد نياز صادر خواهد شد.

ج _ محلي كه قبلا ظرفيت چند دفترخانه را داشته و بعدا نياز محل تقليل يافته بنا به درخواست سردفتر و پيشنهاد ثبت محل و موافقت اداره كل ثبت استان ، سردفتر مزبور به محل ديگري كه نياز مبرم به تاسيس دفترخانه داشته باشد، منتقل خواهد شد.

د _ در مواردي كه حسب گواهي هيات مقرر در ماده

5 آيين نامه بيمه و بازنشستگي سردفتران و دفترياران اسناد رسمي مصوب 1373 اقامت سردفتر و يا افراد تحت تكفل او در محل ممكن نباشد، به پيشنهاد اداره كل ثبت استان و موافقت رييس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور به محل مناسبي كه توصيه شده ، منتقل خواهد شد.

ه _ سردفتران و دفتر ياراني كه در مقطع كارشناسي ارشد يا بالاتر پذيرفته شده اند و براي ادامه تحصيل لازم باشد در محل ديگري غير از محل اشتغال ادامه تحصيل دهند، مي توانند براي ادامه تحصيل در محل جديد درخواست انتقال نمايند.

و _ درخواست هاي انتقال سردفتراني كه از طريق اداره كل ثبت استان ها ارسال مي شود به وسيله هيات مسئول نقل و انتقال مورد رسيدگي قرار مي گيرد. هيات مزبور مركب است از

_ معاون سازمان ثبت اسناد و املاك (قسمت امور اسناد )

_ مدير كل امور اسناد و سردفتران

_ يك سردفتر به پيشنهاد كانون سردفتران و دفترياران و تاييد رييس سازمان

ز _ هيات سالي دو بار در ارديبهشت ماه و آبان ماه تشكيل مي شود و با رعايت مقررات اين دستورالعمل و با توجه به اولويت ها ونيازهاي هر محل به درخواست ها رسيدگي و اعلام نظر مي كند و اتخاذ تصميم نهايي با توجه به نظريه هيات با رييس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور است

تعرفه حق التحرير دفاتر اسناد رسمي - 1383

شماره 10155831 _ 16.7.1383

به استناد ماده 54 قانون دفاتر اسناد رسمي مصوب 1354 و بنا به اختيار تفويضي شماره 10155831 مورخ 16 7 83 قوه قضاييه تعرفه حق التحرير دفاتر اسناد رسمي به شرح زير اصلاح و تصويب ميشود تا از تاريخ 1 4 85 در كليه دفاتر اسناد رسمي

اجرا ميشود.

الف _ اسناد رسمي موضوع ماده 123 اصلاحي قانون ثبت اعم از قطعي _ قرارداد _ مشاركت مدني و فروش اقساطي _ رهني _ استقراضي _ اجاره اموال منقول و غيرمنقول و اقرارنامه و تعهدنامه هايي كه در آن منجزا ذكر مبلغ ميشود

1 _ اسنادي كه مبلغ آن تا 2000000 ريال است مقطوع 150000 ريال

2 _ اسنادي كه مبلغ آن تا 10000000 ريال است نسبت بمازاد دو ميليون ريال 20 در هزار

3 _ اسنادي كه مبلغ آن تا 200000000 ريال است نسبت بمازاد ده ميليون ريال 2 در هزار

4 _ اسنادي كه مبلغ آن تا 1000000000 ريال است نسبت بمازاد دويست ميليون ريال 51 در هزار

5 _ اسنادي كه مبلغ آن از يك ميليارد ريال به بالا است نسبت بمازاد يك ميليارد ريال 50 در هزار

كه در هر صورت حق التحرير متعلقه براي تنظيم و ثبت سند مجموعا از 8000000 ريال تجاوز نخواهد كرد.

تبصره _ در صورتيكه طرفين معامله بيش از 4 نفر باشند به ازا هر نفر اضافه 50000 ريال به حق التحرير متعلقه اضافه ميشود.

ب _ اسناد رسمي موضوع ماده 124 اصلاحي قانون ثبت كه تعيين قيمت موضوع آنها ممكن نباشد.

1 _ وكالت نامه هاي مختصرحداقل 60000 ريال و حداكثر 150000 ريال

2 _ وكالت نامه هاي مفصل حداقل 100000 ريال و حداكثر 350000 ريال

3 _ تنفيذنامه و رضايت نامه حداقل 50000 ريال و حداكثر 250000 ريال

4 _ تقسيم نامه براي هر واحد تقسيم مال منقول نظير انواع خودرو و غير منقول اعم از زمين و آب و قطعات تفكيكي (آپارتمان و نوع ديگر) 75000ريال كه از 300000 ريال كمتر نخواهد بود.

توضيح پاركينگ

و انباري و ساير منضمات راجع به هر واجد جزو واحد تقسيم خواهد بود.

5 _ تعهدنامه دانشجويي و اعضا هييت علمي دانشگاهها و مراكز آموزشي و بورسيه ها كه بنفع واحد آموزش عالي يا آموزش و پرورش و صندوقهاي مربوط به آنها داده ميشود حداقل 30000 ريال و حداكثر 80000 ريال

6 _ وقف نامه و وصيت نامه مختصر حداقل 150000 ريال و حداكثر 250000 ريال

7 _ وقف نامه و وصيت نامه مفصل حداقل 300000 ريال و حداكثر 400000 ريال

8 _ اقرارنامه و تعهدنامه حداقل 30000 ريال و حداكثر 75000 ريال

9 _ صلح نامه و هبه نامه ها (كه تعيين قيمت براي آنها مقدور نباشد) در صورتيكه در يك برگ باشد.

حداقل 60000 ريال و حداكثر 150000 ريال

و به ازا هر برگ اضافي 30000 ريال اضافه ميشود.

10 _ تعويض وثيقه _ ضم وثيقه _ اقاله و متمم قراردادها 200000 ريال

11 _ فك رهن يا فسخ اسناد50000 ريال

12 _ صدور اجراييه براي هر برگ 30000 ريال

13 _ صدور اخطاريه براي هر نفر 20000 ريال

14 _ دريافت و يا تعويض قبوض سپرده 30000 ريال

15 _ تهيه رونوشت يا فتوكپي مصدق از اسناد براي هر برگ 25000 ريال

16 _ صدور گواهي عدم ثبت معامله موضوع بند 89 مجموعه بخشنامه هاي ثبتي 50000 ريال

17 _ ثبت عزل يا استعفاي وكيل در حاشيه ملاحظات ثبت دفتر 50000 ريال

18 _ گواهي هر امضا حداقل 10000 ريال و حداكثر 30000 ريال

19 _ ساير اسناد غيرمالي كه در بالا نيامده از قبيل ابرا و ضم امين

حداقل 10000 ريال و حداكثر

30000 ريال

تبصره 1 _ پرداخت حق التحرير و قيمت اوراق و اسناد و قبوض اقساطي بالمناصفه بعهده طرفين است مگر اينكه قبلا توافق ديگري در اين خصوص بعمل آمده باشد يا اينكه يكي از طرفين شخصا تمام آن را بپردازد.

تبصره 2 _ منظور از مختصر سندي است كه به اندازه اوراق نيم برگي بيشتر نباشد و مفصل آن است كه بيش از نيم برگي باشد.

تبصره 3 _ در فرازهاي 1 الي 3 و 5 لغايت 9 و 18 و 19 بند (ب به منظور رقابتي كردن نرخ دفاتر و فعاليتهاي آنان بصورت حداقل و حداكثر تعيين گرديده است

آيين نامه مربوط به روشهاي نگهداري دفاتر و اسناد و مدارك و نحوه ثبت وقايع مالي و چگونگي تنظيم صورتهاي مالي نهايي موضوع تبصره 2 ماده 95 اصلاحي مصوب 27 11 1380 قانون ماليات هاي مستقيم
فصل اول _ كليات

ماده 1 _ مقررات اين آيين نامه شامل مودياني است كه در موعد مقرر در قانون مالياتهاي مستقيم مصوب 31 2 1366 و اصلاحيه هاي بعدي آن ترازنامه و حساب سود و زيان و با حسب مورد حساب درآمد و هزينه و حساب سود و زيان خود را با رعايت مقررات مربوط تسليم مي نمايد.

تبصره _ موديان در انتخاب يكي از رويه هاي حسابداري بر اساس استانداردهاي پذيرفته شده مجازند و در سالهاي بعد بايد همان رويه را اعمال نمايند، در صورتي كه به جهات مشخصي تغيير رويه داده باشند ، مكلفند اثرات حاصل از تغيير رويه را بر صورتهاي مالي مشخص و طي يادداشتي جداگانه پيوست اظهارنامه به اداره امور مالياتي تسليم نمايند.

فصل دوم _ مشخصات دفاتر قانوني ( ماده 2 تا 7 )

ماده 2 _ دفاتر قانوني مشمول اين آيين نامه عبارت است از كليه دفاتر روزنامه و كل اعم از مشترك يا جدا از يكديگر و دفتر مشاغل (دفتر درآمد و هزينه كه قبل از ثبت هر گونه عمليات حسابداري در آنها، دفاتر روزنامه و كل مطابق مقررات مواد 11 و 12 قانون تجارت مصوب سال 1311 از طرف نماينده اداره ثبت اسناد و دفتر مشاغل از طرف ادارات امور مالياتي ذي ربط حسب مورد امضا و پلمپ و ثبت گرديده و به فارسي و با خودنويس يا خودكار تحرير شده باشد.

تبصره 1 _ اشتباه در شماره گذاري صفحات و همچنين اشتباهات ناشي از پلمپ دفاتر در مراجع مذكور موجب بي اعتباري دفاتر نخواهد بود.

تبصره 2 _ از پلمپ خارج شدن يكي از دفاتر روزنامه يا كل موجب بياعتباري دفاتر نخواهد بود. مشروط بر آن كه ضمن اعلام مراتب به اداره امور مالياتي ، اقدام به پلمپ

مجدد دفتر مذكور شود يا پس از بستن ذيل آخرين ثبت دفتر قبلي ادامه فعاليت در دفتر پلمپ شده ديگر ثبت گردد.

تبصره 3 _ ادارات امور مالياتي موظفند فهرست دفاتر ثبت و پلمپ شده واصله از اداره ثبت اسناد و همچنين فهرست دفاتر مشاغل ثبت و امضا شده از ناحيه خود را به ادارات امور مالياتي مربوط ارسال نمايند.

ماده 3 _ موديان مشمول اين آيين نامه مكلفند براي هر سال مالي ، فقط از دفاتر امضا ، پلمپ و ثبت شده ظرف يك سال قبل استفاده نمايند، مگر اين كه در اثنا سال به علت تمام شدن دفاتر نياز به دفاتر جديد باشد كه در اين صورت مجاز هستند دفاتر جديد امضا پلمپ و ثبت نمايند و با رعايت مقررات ماده 16 اين آيين نامه ادامه عمليات مالي را در دفاتر جديد ثبت كنند. درج تعداد و مشخصات دفاتر ماخوذه براي استفاده در هر سال مالي ، در اظهارنامه مالياتي مربوط به آن سال الزامي است

ماده 4 _ دفتر روزنامه دفتري است كه اشخاص حقوقي يا حقيقي كليه معاملات و ساير رويدادهاي مالي و محاسباتي خود را با رعايت اصول و موازين و استانداردهاي پذيرفته شده حسابداري و به ترتيب تاريخ وقوع در آن ثبت نمايند.

تبصره _ نگهداري دفاتر روزنامه واحد براي ثبت كليه عمليات و با دفاتر روزنامه متعدد براي هر بخش از عمليات مجاز است

ماده 5 _ دفتر كل دفتري است كه عمليات ثبت شده در دفتر يا دفاتر روزنامه بر حسب سرفصل يا كدگذاري حساب ها در صفحات مخصوص آن ثبت مي شود، به ترتيبي كه تنظيم حساب سود و زيان و ترازنامه از

آن امكان پذير باشد.

ماده 6 _ دفتر مشترك روزنامه و كل دفتري است كه داراي ستون هايي براي سرفصل هاي حساب هاي متفاوت باشد، به طوري كه اشخاص حقوقي وحقيقي با ثبت و نگهداري دفتر مذكور بر طبق اصول و ضوابط و استانداردهاي حسابداري ، بتوانند نتايج عمليات خود را از آن استخراج و حساب سود و زيان و ترازنامه تهيه نمايند.

ماده 7 _ دفتر مشاغل (دفتر درآمد و هزينه دفتري است كه حداقل داراي ستونهايي براي درج تاريخ ، شرح معاملات ، درآمد ، هزينه و دارايي هاي قابل استهلاك باشد و معاملات مذكور به ترتيب تاريخ وقوع در آن ثبت گردد، به طوري كه در پايان سال تعيين جمع درآمد و هزينه شغلي مودي و تنظيم حساب سود و زيان از آن امكان پذير باشد.

فصل سوم _ سايردفاتر اسناد حسابداري و مدارك حساب ( ماده 8 تا 10 )

ماده 8 _ دفتر معين دفتري است كه براي تفكيك و مجزا ساختن هر يك از حساب هاي دفتر كل برحسب مقتضيات و شرايط حساب ممكن است نگهداري شود. كارت هاي حساب اعم از آن كه به وسيله دست يا ماشين تهيه شده باشد، در حكم دفاتر معين است

ماده 9 _ سند حسابداري فرمي است كه در آن يك يا چند مورد از معاملات و ساير رويدادهاي مالي و محاسباتي به حساب هايي كه حسب موردبدهكار يا بستانكار گرديده تجزيه مي شود و پس از امضاي مراجع ذي صلاح مندرجات آن قابل ثبت در دفاتر مي باشد.

ماده 10 _ مدارك حساب عبارت از مستنداتي است كه بيانگر وقوع يك يا چند فعاليت يا رويداد مالي يا محاسباتي بوده و اسناد حسابداري و دفاتر بر مبناي آنها تنظيم و تحرير مي گردد.

فصل چهارم _ نحوه تحرير و نگهداري دفاتر قانوني ( ماده 11 تا 17 )

ماده 11 _ مودياني كه دفتر روزنامه و كل نگهداري مي نمايند بايد كليه معاملات و ساير رويدادهاي مالي و محاسباتي و موديان مجاز به نگهداري دفاتر مشاغل (دفتر درآمد و هزينه بايد هر گونه درآمد و هزينه و خريد و فروش دارايي هاي قابل استهلاك خود را طبق مقررات اين آيين نامه حسب مورد در دفاتر مربوط ثبت كنند ولو آن كه براي نگهداري حساب ها از ماشين هاي الكترونيكي و كارتهاي حساب استفاده شوند.

تبصره _ در خصوص اشخاص حقوقي و صاحبان مشاغل موضوع بند الف ماده 95 قانون ماليات هاي مستقيم ، اشتباهات حسابداري در صورت ارايه مستندات مربوط چنانچه بر پايه استانداردهاي حسابداري در دفاتر همان سال اصلاح شود به اعتبار دفاتر خللي وارد نخواهد كرد.

ماده 12 _ موديان مجاز به نگهداري دفتر مشاغل مي توانند تمام يا قسمتي

از درآمد و هزينه هاي مشابه روزانه را تحت يك شماره رديف در دفتر ثبت نمايند. مشروط بر اين كه در ستون شرح دفتر ، نوع و تعداد آنها را قيد و اگر متكي به اسناد و مدارك باشد مشخصات آن را نيز در ستون مزبور درج نمايند. اقلام درآمد و هزينه و خريد و فروش داراييهاي قابل استهلاك كه در حدود متعارف متكي به اسناد و مدارك است مي بايست پس از ثبت در دفتر مشاغل ، اسناد و مدارك مربوط به ترتيب شماره رديف دفتر و به نحوي كه براي رسيدگي ماموران تشخيص ماليات قابل استفاده باشد نگهداري گردد.

ماده 13 _ در مواردي كه دفاتر روزنامه و كل نگهداري مي شود، كليه معاملات و ساير رويدادهاي مالي و محاسباتي مربوط و در موارد نگهداري دفاتر مشاغل ، درآمدها و هزينه ها و خريد و فروش دارايي هاي قابل استهلاك بايد در همان روز انجام حسب مورد در دفاتر روزنامه يا مشاغل ثبت گردد.

تبصره 1 _ تاريخ مذكور در مدارك يا فاكتور فروش يا خريد و غيره ملاك قطعي تاخير تحرير شناخته نمي شود و هرگاه انجام و ختم اين گونه اعمال باتوجه به روش و طرز كار موسسه تابع تشريفات و طي مراحلي باشد تا موضوع آماده براي ثبت در دفتر مربوط شود، فاصله بين تاريخ فاكتور يا مدارك و روز آماده شدن آن براي ثبت در دفتر تاخير ثبت تلقي نخواهد شد.

تبصره 2 _ تاخير در تحرير عمليات در صورتي كه به منظور سو استفاده نباشد تا 15 روز به تشخيص اداره امور مالياتي و بيش از آن به تشخيص هيات 3 نفري موضوع بند

3 ماده 97 قانون مالياتهاي مستقيم مصوب 31 2 66 و اصلاحيه هاي بعدي به قانوني بودن دفاتر خللي وارد نخواهد كرد.

تبصره 3_ در مواردي كه دفاتر موضوع اين آيين نامه توسط مقامات قضايي يا ساير مراجع قانوني و يا به عللي خارج از اختيار مودي از دسترس مودي خارج شود و صاحب دفتر از وقوع اين امر حداكثر ظرف سي روز دفاتر جديد امضا، پلمپ و عمليات آن مدت را در دفاتر جديد ثبت كند، تاخير ثبت عمليات در اين مدت به اعتبار دفاتر خللي وارد كرد.

تبصره 4 _ تاخير ثبت دفاتر در مورد اشخاص حقوقي جديدالتاسيس از تاريخ ثبت شخص حقوقي و در مورد ساير اشخاص از تاريخ شروع فعاليت تاسي روز مجاز خواهد بود.

ماده 14 _ كليه عمليات ثبت شده در دفاتر روزنامه هر ماه بايد حداكثر تا پانزدهم ماه بعد به دفتر كل نقل شود.

ماده 15 _ اشخاص ملزم به نگهداري دفاتر روزنامه و كل كه داراي شعبه هستند مكلفند با توجه به روش هاي حسابداري خلاصه عمليات شعبه يا شعب خود را در صورتي كه داراي دفاتر پلمپ شده باشند، حداكثر تا 4 ماه پس از سال مالياتي و در غير اين صورت كليه معاملات و ساير رويدادهاي مالي و محاسباتي شعبه يا شعب خود را ظرف مدت سي روز از تاريخ وقوع در دفتر روزنامه مركز ثبت كنند.

ماده 16 _ امضا و پلمپ دفاتر ضمن سال مالي مشروط بر اينكه تا تاريخ امضا و پلمپ هيچ گونه عمل مالي و پولي صورت نگرفته باشد و همچنين تاخير امضا پلمپ تا حد مجاز مقرر در تبصره هاي 3 و 4 ماده 13 اين آيين نامه

در مورد دفتر روزنامه يا حسب مورد دفتر مشاغل و ماده 14 اين آيين نامه در مورد دفتر كل به اعتبار دفاتر خللي وارد نخواهد كرد.

ماده 17 _ مودياني كه از سيستم هاي الكترونيكي استفاده مي نمايند، موظفند خلاصه عمليات داده شده به ماشين هاي الكترونيكي طي هر ماه را تحت سرفصلهاي دفتركل حداكثر تا پايان ماه بعد در دفاتر روزنامه يا مشاغل حسب مورد ثبت نمايند.

علاوه بر اين به منظور تسهيل رسيدگي بايد دستورالعمل هاي نحوه كار با نرم افزارهاي مالي مورد استفاده را در اختيار ماموران رسيدگي قرار دهند. ضمنا موديان مذكور مكلفند هر سه ماه يك بار خلاصه عمليات داده شده به ماشين هاي الكترونيكي را حداكثر 10 روز پس از پايان سه ماه به اداره امور مالياتي مربوطه تسليم نمايند.

فصل پنجم _ چگونگي تنظيم صورتهاي مالي نهايي ( ماده 18 تا 19 )

ماده 18 _ اشخاص حقوقي و مشمولين بند الف ماده 96 قانون مالياتهاي مستقيم مصوب 27 11 1380 مكلفند صورتهاي مالي نهايي خود را با رعايت استاندارد حسابداري شماره يك كه از طرف مراجع ذي ربط اعلام گرديده و از تاريخ 1 1 1380 لازم الاجرا مي باشد، تهيه و تنظيم نمايند.

تبصره _ اشخاص ياد شده مكلفند صورت هاي مالي نهايي خود را بر اساس آخرين استاندارد حسابداري كه از طرف مراجع ذي ربط اعلام مي شود، تهيه و تنظيم نمايند.

ماده 19 _ مشمولين بند ب ماده 96 قانون مالياتهاي مستقيم مصوب 27 11 1380 مكلفند حساب درآمد و هزينه سال مالي خود كه حداقل نشان دهنده فروش كالا ، درآمد حاصل از خدمات در ستون درآمد و خريد كالا، هزينه استهلاك دارايي ها و جمع ساير هزينه ها در ستون هزينه باشد را با درج

نتيجه عمليات (سود يا زيان تهيه و تنظيم نمايند.

تبصره _ موديان ياد شده مي توانند موجودي كالاي فروش نرفته در پايان سال مالي را جزو اقلام هزينه سال خريد منظور نمايند .

فصل ششم _ موارد رد دفاتر ( ماده 20 تا 21 )

ماده 20 _ تخلف از تكاليف مقرر در اين آيين نامه در موارد زير موجب رد دفاتر مي باشد

1 _ در صورتي كه دفاتر ارايه شده از پلمپ خارج شده و يا فاقد يك يا چند برگ باشد.

2 - عدم ثبت يك يا چند فعاليت مالي در دفاتر به شرط احراز

3_ تراشيدن ، پاك كردن و محو كردن مندرجات دفاتر به منظور سواستفاده

4 _ تاخير تحرير دفاتر روزنامه و مشاغل زايد بر حد مجاز مندرج در تبصره هاي 2 الي 4 ماده 13 و ماده 17 تاخير تحرير دفتر كل زايد بر حد مجاز مندرج در ماده 14 اين آيين نامه

5 _ عدم ثبت عمليات شعبه يا شعب در دفاتر مركزي طبق مقررات ماده 15 اين آيين نامه

6 _ در اجراي مقررات تبصره 3 ماده 13 اين آيين نامه در مواردي كه دفاتر مزبور به ادعاي مودي از دسترس وي خارج شده باشد و غير اختياري بودن موضوع مورد تاييد اداره امور مالياتي ذي ربط قرار نگيرد.

7 _ عدم ارايه دستورالعمل هاي نحوه كار با نرم افزار هاي مالي مورد استفاده در مورد اشخاصي كه از سيستم هاي الكترونيكي استفاده مي نمايند.

8 _ عدم تطبيق مندرجات دفاتر قانوني يا دفاتر مشاغل حسب مورد كه به شرح ماده 17 اين آيين نامه تهيه و تنظيم گرديده با اطلاعات موجود درسيستم هاي الكترونيكي در مورد اشخاصي كه از سيستم هاي مذكور استفاده مي نمايند.

9 _ جاي سفيد گذاشتن بيش ازحد معمول در دفتر

روزنامه و دفتر مشاغل به منظور سو استفاده

10 _ عدم ارايه يك يا چند جلد از دفاتر امضا پلمپ و ثبت شده نانويس

11 _ در صورتي كه ثابت شود اسناد ثبت شده در ماشين هاي الكترونيكي ظرف مهلت هاي مقرر در مواد 12، 14، 17 آيين نامه (با در نظر گرفتن مقررات تبصره هاي ماده 13) قطعي نشده باشد.

( هرگونه اصلاحات مربوط به عمليات و رويدادهاي مالي مربوط به قبل از قطعيت اسناد بايد در همان سال از طريق ثبت هاي حسابداري اصلاح گردد)

12 _ تهيه وتنظيم صورتهاي مالي بدون رعايت مقررات ماده 18 اين آيين نامه براي اشخاص حقوقي و مشمولين بند الف ماده 96 قانون ماليات هاي مستقيم مصوب 27 11 1380

13 _ اشتباه حساب حاصل از ثبت عمليات موسسه در صورتي كه نسبت به اصلاح آن طبق مقررات تبصره ماده 11 اين آيين نامه اقدام نشده باشد.

14 _ در صورتي كه موديان مالياتي حسب مورد از اوراق مخصوص ماده 169 قانون مالياتهاي مستقيم استفاده ننمايد.

ماده 21 _ هيات سه نفري حسابرسان موضوع بند 3 ماده 97 قانون مالياتهاي مستقيم ، در مواردي كه با توجه به دلايل توجيهي مودي و نحوه تحرير دفاتر و رعايت استانداردهاي حسابداري و درجه اهميت ايرادات مطروحه از سوي اداره امور مالياتي و رعايت واقعيت امر ، احراز نمايند كه ايرادات مزبور به اعتبار دفاتر خللي وارد نمي نمايند، مي توانند نظر خود را مبني بر قبولي دفاتر و اسناد و مدارك اعلام نمايند.

اين آيين نامه در اجراي تبصره (2) ماده 95 قانون ماليات هاي مستقيم مصوب 27 11 1380 به پيشنهاد شماره 38429 _ 211 تاريخ 10 1 82 سازمان امور مالياتي

كشور در پنج فصل و بيست و يك ماده و دوازده تبصره در تاريخ 10 1 82 به تصويب وزير امور اقتصادي و دارايي رسيد و مقررات آن از اول فروردين سال 82 لازم الاجرا بوده و نسبت به اشخاص حقوقي كه سال مالي آن ها با سال شمسي منطبق نباشد، در مورد سالي مالي كه از 1 1 82 به بعد آغاز مي گردد جاري بوده و نسبت به سال مالي قبل از آن مفاد آيين نامه قبلي مجري مي باشد.

آيين نامه هاي بند 4 ماده 6 و تبصره 2 ماده 6 و مواد 14، 17، 19، 20، 24، 28، 37 و 53 قانون دفاتر

مصوب 17 10 1354 وزارت دادگستري با اصلاحات بعدي

ماده 1 (اصلاحي 27 11 1360) _ در تصديق اجتهاد صادره از مراجع مسلم بايد نام و نام خانوادگي و شماره شناسنامه و تاريخ تولد ذينفع با حروف قيد و صحت صدور آن به تاييد شوراي عالي قضايي رسيده باشد.

ماده 2 _ به تصديقاتي كه دلالت صريح بر اجتهاد ندارد و يا حاكي از مراتبي از تحصيلات باشد ترتيب اثر داده نميشود.

ماده 3 (اصلاحي 27 11 1360) _ سازمان ثبت اسناد و املاك كشور براي انتخاب سردفتر اسناد رسمي در شهريورماه هر سال طي آگهي در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار مركز ، مراتب را به اطلاع متقاضيان خواهد رسانيد. متقاضيان واجد شرايط مكلفند تا آخر مهرماه تقاضاي خود را به سازمان ثبت يا اداره ثبت محل تسليم دارند و حداكثر تا پايان آذرماه هر سال از كليه داوطلبان واجد شرايط به وسيله هيات منتخب به پيشنهاد سازمان و تصويب شوراي عالي قضايي ثبت به نحو مقتضي اختبار به عمل خواهد آمد و سپس تعداد لازم را از بين داوطلبان مذكور انتخاب خواهد نمود.

ماده 4 _ 1 _ هريك از سردفتران

مذكور در تبصره دوم ماده ششم قانون دفاتر اسناد رسمي هر موقع خود را واجد يكي از شرايط مذكور در ماده (6)تشخيص دهد ميتواند تقاضاي تطبيق وضع خود را با ارسال مدارك لازم به ثبت محل يا سازمان ثبت اسناد و املاك در مركز تسليم كند به اين تقاضاها بدون رعايت تشريفات مذكور در ماده (3) اين آيين نامه رسيدگي و ابلاغ لازم صادر خواهد شد.

2 _ در مورد دفترياراني كه براساس قانون دفاتر اسناد رسمي مصوب 1316 و نظامنامه آن و قبل از قانون فعلي دفاتر اسناد رسمي به سردفتري مرفع شده ولي عملا به سردفتري اشتغال نيافته اند با رعايت مهلت مقرر درماده (8) قانون در صورت وجود محل ميتوان آنان را به تصدي دفترخانه اي كه متناسب با درجه آنان باشد انتخاب كرد. در صورتي كه درجه اين قبيل سردفتران كمتر از درجه يك باشد تصدي آنان در دفترخانه هاي درجه يك منوط به احرازيكي از شرايط مندرج در ماده (6) قانون دفاتر اسناد رسمي و صدور ابلاغ براي آنان هست

ماده 5 (اصلاحي 27 11 1360) _ دفترياري كه به موجب ماده (3) قانون دفاتر اسناد رسمي پيشنهاد ميشود هرگاه سابقه دفترياري نداشته باشد و يا سابقه او در دفترياري اول يا دوم كمتر از يك سال باشد هياتي كه از طرف سازمان ثبت تعيين ميشود از فرد پيشنهاد شده به نحو مقتضي امتحان و مصاحبه به عمل آورده و در صورت پذيرفته شدن در امتحان و تشخيص شايستگي با رعايت ماده (7) قانون دفاتر اسناد رسمي ابلاغ نامبرده از طرف سازمان ثبت صادر خواهد شد.

ماده 6 (اصلاحي 27 11 1360) _ كفيل

دفترخانه اي كه سردفتر آن فوت يا به انفصال دايم محكوم يا غيبت غيرموجه دارد حق تنظيم و ثبت سند جديد در دفاتر مورد كفالت را ندارد و تكميل اسناد ناقص نيز موكول به كسب اجازه از ثبت محل خواهد بود.

تبصره _ در مورد درآمد دفترخانه در مدت كفالت به ترتيب مقرر در ماده (47) قانون عمل خواهد شد.

ماده 7 _ سوگندنامه مندرج در ماده (16) قانون دفاتر اسناد رسمي به شرح ذيل است

( اينجانب امضاكننده ذيل خداوند را شاهد اعمال خود گرفته و سوگند ياد ميكنم كه قوانين و نظامات كشور ايران خاصه قوانين و نظامات مربوط به دفاتر اسناد رسمي را محترم شمرده در كمال بيطرفي و پاكدامني ، به وظايف مرجوعه قيام و اقدام نمايم

ماده 8 (اصلاحي 27 11 1360) _ مراسم سوگند با حضور رييس سازمان ثبت و معاونين او و رييس يا هيات مديره كانون سردفتران و مديركل امور اسناد و سردفتران و معاون او يا در صورت اقتضا با حضور يكي از مقامات نامبرده در فوق به عمل خواهد آمد.

ماده 9 _ 1 _ شروع به كار سردفتران و دفترياران منوط به معرفي ضامن ميباشد و اين كار بايد به موجب سند رسمي انجام گيرد.

2 _ مبلغ مورد ضمانت در مورد سردفتر 500000 ريال و در مورد دفتريار اول و دوم 250000 ريال است

3 _ مشمولين اين ماده ميتوانند به جاي معرفي ضامن برابر مبالغي كه مقرر گرديده به ايداع وثيقه نقدي يا ملكي يا تضمين بانكي مبادرت كنند.

4 _ ضمانت يا ايداع وثيقه نقدي يا ملكي و يا ضمانت بانكي براي جبران خسارت وارده به اشخاص

و دولت از طرف سردفتران و دفترياران و يا پرداخت محكوميتهاي نقدي دادگاه انتظامي است و اين موضوع بايد در سند تصريح شود.

5 _ تبديل تضمين جايز است

ماده 10 _ در صورتي كه مال غيرمنقول مورد وثيقه به مناسبت اجراي ماده (9) كلا يا بعضا به مصرف برسد و يا به جهتي از جهات از اعتبار و يا ارزش خود بيفتد سردفتر يا دفتريار موظف است با اخطار اداره ثبت ظرف يك ماه تضمين خود را تجديد نمايد والا اجازه اشتغال از او سلب خواهد شد.

تبصره _ هرگاه اعتبار ضامن به جهتي از بين برود يا متزلزل شود ادامه كار سردفتر يا دفتريار موكول به تبديل ضامن يا دادن وثيقه به شرح ماده (9)خواهد بود. همين حكم در موردي هم جاري است كه ارزش يا ميزان تضمين به جهتي از جهات كاهش يابد.

ماده 11 _ دفترخانه ها بايد داراي دفاتر ذيل باشند

1 _ يك نسخه دفتر ثبت اسناد كه پلمپ شده و اسناد در آن ثبت ميشود.

2 _ دفتر راهنما كه متضمن اسامي متعاملين و نوع سند و شماره و تاريخ سند خواهد بود.

3 _ دفتر درآمد كه به منظور ثبت كليه وجوهي است كه به منظور ثبت سند مقرر است و شماره قبض هزينه هاي مزبور در آن قيد ميشود. اين دفتر ازطرف سازمان ثبت پلمپ خواهد شد.(1)

4 _ دفتر ثبت مكاتبات و تقاضانامه اجرايي و خلاصه معاملات

5 _ دفتر ابواب جمعي قبوض سپرده و اوراق بهادار.

6 _ دفتر گواهي امضا.

ماده 12 (اصلاحي 27 11 1360) _ 1 _ دفاتر گواهي امضا مكلفند رونوشت يا فتوكپي سند گواهي شده را به هزينه متقاضي

دريافت و نگاهداري نمايند.

2 _ دفاتر، مجاز به تصديق صحت امضاي نوشته هاي مالي نيستند ، مقصود از نوشته هاي مالي نوشته هايي است كه در آن به طور منجز پرداخت وجه نقدي از طرف امضاكننده تعهد و يا ضمانت شده باشد و يا آن كه موضوع گواهي امضا شده عين يا منفعت مال غيرمنقول و يا سهام شركتهاي ثبت شده باشد.

3 _ در مورد تصديق صحت امضاي مواد 64، 66 و 67 قانون ثبت اسناد و املاك لازم الرعايه است

ماده 13 (اصلاحي 27 11 1360) _ در موارد مرخصي و معذوريت و تعليق و انفصال موقت سردفتر كفيل دفترخانه از بين دفترياران واجد شرايط سردفتري و يا سردفتران همان حوزه ثبتي توسط ثبت منطقه تعيين ميگردد.

ماده 14 _ 1 _ ميزان مرخصي سالانه سردفتر و دفتريار يك ماه است

2 _ ابلاغ مرخصي سردفتر و دفتريار در منطقه ثبتي تهران از طرف سازمان ثبت و در ساير مناطق ثبتي از سوي مديركل ثبت منطقه صادر ميگردد.

صدور ابلاغ مزبور موكول به درخواست متقاضي و موافقت رييس واحد ثبتي محل است

3 _ در صورتي كه سردفتر يا دفتريار از مرخصي سالانه خود استفاده نكند مرخصي مزبور براي او ذخيره ميشود و ميتواند از مجموع آنها به شرط آنكه از چهار ماه تجاوز نكند يكجا يا به دفعات استفاده كند. در اين صورت صدور ابلاغ منوط به پيشنهاد واحد ثبتي و موافقت ثبت منطقه يا سازمان ثبت ميباشد.

ماده 15 _ در صورتي كه سردفتر يا دفتريار به لحاظ عارضه بيماري قادر به انجام وظيفه نباشد بايد با ارسال گواهي پزشك معالج به واحد ثبتي محل درخواست مرخصي استعلاجي

نمايد. در صورتي كه مدت بيماري بيش از يك ماه باشد صدور ابلاغ مرخصي استعلاجي منوط به گواهي هيات پزشكي به انتخاب سازمان ثبت خواهد بود.

ماده 16 _ صدور ابلاغ مرخصي فقط براي خروج از كشور موكول به اعلام نتيجه بازرسي دفترخانه و ارايه گواهي تصفيه حساب است مگر در موارد ضروري كه در اين صورت سازمان ثبت بايد با اخذ ضامن يا تضمين كافي اقدام به صدور ابلاغ مرخصي نمايد.

ماده 17 _ دفتريار كفيل داراي وظايف و حقوق دفتريار اصيل ميباشد و تعيين وي با واحد ثبت محل است

تبصره _ تغيير دفتريار از يك دفترخانه به دفترخانه ديگر با موافقت هر دو سردفتر و تصويب سازمان ثبت جايز است

ماده 18 _ در نقاطي كه دفترخانه منحصر باشد و دفتريار واجد شرايط نباشد دفاتر تحويل رييس ثبت محل يا يكي از كارمندان به تعيين رييس ثبت محل ميشود.

ماده 19 _ جز در موارد تنظيم سند جديد و تكميل سند ناقص و گواهي امضا و فسخ سند در ساير موارد انجام امور دفترخانه در زمان تعطيل آن به عهده اداره ثبت است

تبصره _ در مورد تكميل سند ناقص يا فسخ يا اقاله سند تنظيم شده در دفتري كه در حال تعطيل است ثبت محل ميتواند ابلاغ سيار براي يكي از دفاتر صلاحيتدار صادر نمايد.

ماده 20 _ رسيدگي مقدماتي در اطراف شكايات واصل با تحقيق در دفترخانه و تنظيم صورتمجلس در محل آغاز ميگردد. مامور تحقيق ضمن ارسال صورتمجلس تنظيم شده گزارش ماموريت خود را براي صدور دستور مقتضي به اداره امور اسناد سازمان ثبت اسناد و املاك كشور ارسال ميدارد.

ماده 21 _ در موردي

كه گزارشهاي واصل عليه سردفتران و دفترياران حاكي از وقوع تخلف باشد هرگاه تحقيقات انجام شده براي اخذ تصميم كافي ووقوع تخلف به نظر اداره امور اسناد سازمان ثبت اسناد و املاك كشور محرز باشد آن اداره پرونده را در تهران نزد دادستان انتظامي سردفتران و در مناطق ثبت نزد كسي كه وظايف دادستان انتظامي را در محل انجام ميدهد ارسال ميدارد.

ماده 22 _ هرگاه تحقيقات انجام شده كافي نباشد و نيز در مورد شكايات واصل عليه سردفتران و دفترياران اداره امور اسناد سازمان ثبت اسناد و املاك كشور وسيله يكي از مامورين خود يا ساير مامورين سازمان ثبت اسناد و املاك كشور يا ثبت محل تحقيقات لازم را انجام ميدهد. در صورتي كه وقوع تخلف به نظر آن اداره محرز بود به تكليف مقرر در قسمت اخير ماده (21) عمل ميشود.

ماده 23 _ دادستان انتظامي در صورتي كه نقصي در پرونده ملاحظه نكند به تنظيم كيفرخواست مبادرت مينمايد در غير اين صورت پس از رفع نقص وسيله اداره امور اسناد سازمان ثبت اسناد و املاك به تكليف مزبور عمل ميكند. در كيفرخواست بايد علاوه بر مشخصات كامل متخلف جريان وقوع تخلف و مواد مورد استناد تصريح گردد.

ماده 24 _ كيفرخواست وسيله مامور ابلاغ ثبت محل به متخلف ابلاغ ميشود. ترتيب ابلاغ كيفرخواست و دادنامه و ساير اخطارات براساس مقررات آيين دادرسي مدني ميباشد.(2)

ماده 25 _ 1 _ مدت پاسخ متخلف به كيفرخواست ده روز از تاريخ ابلاغ ميباشد. اين مهلت به تقاضاي متخلف و تصويب مديركل منطقه ثبت و درتهران با تصويب مديركل امور اسناد يكبار براي ده روز قابل تمديد است

2 _ متخلف در

پاسخ كيفرخواست بايد كليه دلايل و اسنادي را كه حاكي از برايت خود ميداند همراه لايحه به ثبت محل ، به اداره كل امور اسناد سازمان ثبت تسليم كند.

ماده 26 _ هرگاه ضمن رسيدگي مقدماتي موضوع رسيدگي بزه تشخيص شود مراتب با تصريح جهات امر به مرجع صالح قضايي اعلام ميشود. درصورتي كه مرجع صالح قضايي موضوع را بزه تشخيص ندهد اداره امور اسناد سازمان ثبت اسناد و املاك مورد را از جهت تخلف انتظامي با توجه به مقررات مربوط مورد رسيدگي قرار خواهد داد. در اين صورت تخلف انتظامي تا ابلاغ حكم قطعي مراجع قضايي مشمول مرور زمان نخواهد شد.

ماده 27 _ 1 _ حكم دادگاه انتظامي به متخلف و دادستان ابلاغ ميشود.

2 _ در صورتي كه حكم مبني بر محكوميت متخلف به مجازاتهاي انتظامي درجه سه و بالاتر از آن باشد متخلف ميتواند ظرف مدت ده روز نسبت به آن به دادگاه تجديد نظر انتظامي شكايت كند. اين شكايت به دادگاه بدوي انتظامي تسليم ميشود. دادگاه اخيرالذكر پرونده را همراه شكايت مزبور به دادگاه تجديد نظر انتظامي ارسال ميدارد.

3 _ مدت شكايت دادستان نيز نسبت به حكم صادره ده روز از تاريخ ابلاغ است

ماده 28 (اصلاحي 27 11 1360) _ در مورد اعضاي دادگاه بدوي انتظامي و تجديد نظر و دادستان و دادياران و اعضاي علي البدل موارد رد همان است كه در بندهاي 1، 2، 3، 4، 5 و 6 ماده (208) قانون آيين دادرسي مدني پيش بيني شده است (3)

ماده 29 (اصلاحي 27 11 1360) _ الف _ تخلفات ذيل موجب توبيخ كتبي با درج در پرونده است

1 _ تاخير

در پرداخت وجوه عمومي در صورتي كه زايد بر يك هفته نباشد در صورت تاخير زايد بر يك هفته به مجازات مقرر در بند (ب و در صورت تاخير زايد بر پانزده روز متخلف و به مجازات مقرر در بند (ج اين ماده محكوم خواهد شد.

2 _ تاخير در ارسال آمار به مراجع مربوطه و در صورت تكرار به مجازات مقرر در بند (ب محكوم خواهد شد.

3 _ عدم رعايت حضور در دفترخانه در ساعات مقرر و در صورت تكرار به مجازات مقرر در بند (ب محكوم خواهد شد.

4 _ اهمال در نظارت بر امور دفترخانه براي بار اول و در صورت تكرار به مجازات مقرر در بند (ب و براي بار سوم به مجازات مقرر در بند (ج محكوم خواهد شد.

5 _ تمرد دفتريار از انجام دستور قانوني سردفتر براي بار اول و در صورت تكرار به مجازات مقرر در بند (ب و براي بار سوم به مجازات مقرر در بند (ج محكوم خواهد شد.

6 _ رفتار خارج از نزاكت با همكاران يا ارباب رجوع براي بار اول و در صورت تكرار به مجازات مقرر در بند (ب و براي بار سوم به مجازات مقرر در بند (ج محكوم خواهد شد.

ب (اصلاحي 651361) _ تخلفات ذيل موجب جريمه از 500 ريال تا 20 هزار ريال است

1 _ غيبت غيرمجاز يا غيرموجه تا مدت سه روز و بيش از آن به مجازات مقرر در بند (ج محكوم خواهد شد.

2 _ تاخير در ارسال خلاصه معامله و اطلاع نامه فسخي و رونوشت تقسيم نامه و اطلاع نامه نكاح و طلاق به اداره ثبت مربوطه

3 _ خودداري

غيرموجه از صدور اجراييه و يا صدور اجراييه به صورت ناقص به نحوي كه موجب تاخير در كار شود.

4 _ عدم رعايت مواد مربوطه به تشكيلات دفترخانه

5 _ قصور در تبديل قبوض سپرده و حواله آن به صندوق ثبت

6 _ امتناع از ثبت واقعه ازدواج و طلاق و ثبت سند هرچند دليل امتناع كتبا به متقاضي اعلام شده باشد ولي موضوع از مسايل نظري نبوده واقعا بايد سند تنظيم ميشده

7 _ خودداري از تسليم رونوشت و مدارك به اشخاصي كه حق دريافت آنها را دارند و يا تسليم آنها به اشخاصي كه حق دريافت آنها را ندارند.

ج _ تخلفات ذيل موجب انفصال موقت از سه ماه الي شش ماه است

1 _ كسر پرداختي در صورتي كه با توجه به موازين آن عرفا اشتباه محاسبه تلقي نشود.

2 _ بردن دفتر اسناد رسمي براي ثبت به خارج از محل دفترخانه بدون مجوز قانوني.

3 _ ثبت سند در خارج از حوزه مقرر براي دفترخانه هاي اسناد رسمي و ازدواج و طلاق

4 _ امتناع از ارسال خلاصه معامله و اطلاع نامه فسخي و رونوشت تقسيم نامه

5 _ امتناع از ارسال آمار.

6 _ تقصير در تبديل قبوض سپرده و صدور حواله آن به صندوق ثبت در صورت احراز سو نيت

7 _ ثبت سند بدون استعلام از ثبت در موارديكه تكليف به استعلام دارد.

8 _ تنظيم سند برخلاف مقررات و بخشنامه ها و دستورالعمل ها.

9 _ امتناع از معرفي دفتريار مورد قبول سازمان ثبت ظرف مهلت معقولي كه ثبت محل تعيين مينمايد.

10 _ عدم قيد حقوق دولتي و حق التحرير در دفتر و صدور اسناد

تنظيمي.

11 _ تمرد از اجراي دستورات صادره و خودداري از قبول كفالت دفاتر ديگر در مواردي كه از طرف ثبت محل تكليف ميشود.

د _ تخلفات ذيل موجب انفصال موقت از شش ماه تا دو سال است

1 _ امتناع از پرداخت وجوه عمومي با صدور اخطار لازم و دادن مهلت معقول وسيله واحد ثبتي يا سازمان ثبت اسناد و املاك كشور.

2 _ امتناع از ثبت سند در صورتي كه كتبا دليل امتناع را به متقاضي تسليم نكند و يا نوشته فاقد دليل باشد.

3 _ تنظيم سند برخلاف مقررات و بخشنامه ها و دستورالعملها بيش از يكبار.

4 _ عدم قيد حقوق دولتي و حق التحرير در دفتر و صدور اسناد تنظيم در صورت تكرار.

5 _ دخالت مستقيم يا غيرمستقيم سردفتر منفصل يا معلق در امور دفترخانه براي بار اول و در صورت تكرار متخلف به مجازات مقرر در بند (ه) اين ماده محكوم خواهد شد.

6 _ عدم مخالفت كفيل دفترخانه از دخالت مستقيم يا غيرمستقيم سردفتر منفصل يا معلق در امور دفترخانه و يا خودداري از اعلام مراتب مذكور به سازمان ثبت اسناد و ثبت محل براي بار اول و در صورت تكرار متخلف به مجازات مقرر در بند (ه) اين ماده محكوم خواهد شد.

ه _ تخلفات ذيل موجب انفصال دايم

1 _ قصور يا تقصيري كه منتهي به ثبت سند معارض گردد.

تبصره _ در صورت جلب رضاي ذينفع و رفع آثار تعارض از طرف متخلف دادگاه ميتواند كيفر او را برحسب اهميت موضوع به يكي از دو نوع انفصال موقت تنزل دهد.

2 _ گرفتن وجوهي غير از آنچه در قوانين و مقررات تجويز گرديده است

ماده 30

_ 1 _ محل دفترخانه با انتخاب و موافقت اداره ثبت محل با رعايت فواصل مناسب تعيين ميشود.

2 _ ساعات كار دفترخانه به تناسب فصول از طرف اداره ثبت محل تعيين و به دفترخانه ابلاغ ميشود.

3 _ دفترخانه بايد متناسب حجم كار خود علاوه بر اتاقهاي كافي براي استقرار سردفتر و دفتريار و كاركنان دفترخانه محلي براي بايگاني منظم اسناد و اوراق خود داشته باشد.

ماده 31 _ سهميه دفتريار از محل درآمد حق التثبت تا ششصد ريال تمام آن و از ششصد ريال تا بيست هزار ريال دو سوم درآمد مزبور ميباشد و بقيه سهم سردفتر خواهد بود و درآمد بيش از بيست هزار ريال در اختيار سردفتر ميباشد تا به ترتيبي كه مقتضي بداند براساس ليستي كه تنظيم ميكند براي كمك و اعاشه به كاركنان دفترخانه پرداخت نمايد.

تبصره _ در صورتي كه دفترخانه فاقد دفتريار باشد سهم دفتريار نيز متعلق به سردفتر خواهد بود.

ماده 32 _ هرگاه دفتريار زايد بر يك نفر باشد حقوق او به عهده سردفتر است

1 _ مراجعه گردد به ماده 95 و بند 15 ماده 96 قانون مالياتهاي مستقيم

2 _ مواد 67 لغايت 83 قانون آيين دادرسي مدني مصوب 21 1 79

3 _ در حال حاضر ماده 91 قانون آيين دادرسي مصوب 21 1 79 جايگزين ماده 208 قانون مزبور مصوب 25 6 1318 شده است طبق ماده 91 ق آ.د.م مصوب 21 1 79 دادرس در موارد زير بايد از رسيدگي امتناع نموده و طرفين دعوا نيز ميتوانند او را رد كنند.

الف _ قرابت نسبي يا سببي تا درجه سوم از هر طبقه بين دادرس با يكي

از اصحاب دعوا وجود داشته باشد.

ب _ دادرس قيم يا مخدوم يكي از طرفين باشد و يا يكي از طرفين مباشر يا متكفل امور دادرس يا همسر او باشد.

ج _ دادرس يا همسر يا فرزند او ، وارث يكي از اصحاب دعوا باشد.

د _ دادرس سابقا در موضوع دعواي اقامه شده به عنوان دادرس يا داور يا كارشناس يا گواه اظهار نظر كرده باشد.

ه _ بين دادرس و يكي از طرفين و يا همسر يا فرزند او دعواي حقوقي يا جزايي مطرح باشد و يا در سابق مطرح بوده و از تاريخ صدور حكم قطعي دوسال نگذشته باشد.

و _ دادرس يا همسر يا فرزند او داراي نفع شخصي در موضوع مطروح باشند.

قانون راجع به رشد متعاملين -مصوب 13 شهريور ماه 1313

ماده واحده _ از تاريخ اجراي اين قانون در مورد كليه معاملات و عقود و ايقاعات به استثناي نكاح و طلاق ، محاكم عدليه و ادارات دولتي و دفاتر اسناد رسمي بايد كساني را كه به سن 18 سال شمسي تمام نرسيده اند اعم از ذكور و اناث غيررشيد بشناسند مگر آنكه رشد آنها قبل از اقدام به انجام معامله ياعقد و يا ايقاع به طرفيت مدعي العموم در محاكم ثابت شده باشد. اشخاصي كه به سن 18 سال شمسي تمام رسيده اند در محاكم عدليه و ادارات دولتي و دفاتر اسناد رسمي رشيد محسوب مي شوند مگر اين كه عدم رشد آنها به طرفيت مدعي العموم در محاكم ثابت گردد.

مناط تشخيص سن اشخاص اوراق هويت آنهاست مگر آنكه خلاف آن ثابت شود.

قانون اصلاح ماده 15 قانون عمليات بانكي بدون ربا و الحاق دو تبصره به آن- مصوب 28 اسفند 136

با اصلاحيه هاي بعدي

ماده واحده _ ماده 15 قانون عمليات بانكي بدون ربا به شرح ذيل اصلاح و دو تبصره به آن اضافه مي شود

ماده 15 اصلاحي _ كليه قراردادهايي كه در اجراي اين قانون مبادله مي گردد به موجب قراردادي كه بين طرفين منعقد مي شود و در حكم اسناد رسمي بوده و در صورتي كه در مفاد آن طرفين اختلافي نداشته باشند لازم الاجرا بوده و تابع مفاد آيين نامه اجرايي اسناد رسمي مي باشد.

آن دسته از معاملات مربوط به اموال غيرمنقول و اموال منقول كه طبق قوانين و مقررات موضوعه بايد در دفاتر اسناد رسمي انجام شوند كماكان طبق تشريفات مربوط انجام خواهد شد.

تبصره 1 _ كليه وجوه و تسهيلات اعطايي كه بانكها در اجراي اين قانون به اشخاص حقيقي و حقوقي پرداخت نموده و يا مي نمايند و برابر قرارداد تنظيمي مقرر شده باشد كه اشخاص مذكور در

سررسيد معيني وجوه و تسهيلات دريافتي به انضمام سود و خسارت و هزينه هاي ثبتي و اجرايي دادرسي و حق الوكاله را بپردازند، در صورت عدم پرداخت و اعلام بانك بستانكار قابل مطالبه و وصول است و كليه مراجع قضايي و دواير اجراي ثبت و دفاتر اسناد رسمي مكلفند بر اساس مفاد اسناد و قراردادهاي تنظيمي نسبت به صدور حكم و اجراييه و وصول مطالبات بانك طبق مقررات اين قانون اقدام نمايند.

تبصره 2 _ اشخاصي كه در قالب استفاده از خدمات بانكي از وجوه و منافع مالي بانكها به نحو غيرمجاز بهره مند مي شوند مكلفند علاوه بر استرداد وجوه مذكور ، خسارت مربوط را به ترتيبي كه در قراردادهاي تنظيمي مقرر شده باشد پرداخت نمايند.

تبصره 3 _ چنانچه در هر يك از موارد اعطاي تسهيلات بانكي بيش از يك قرارداد بين بانك با مشتريان خود در دفتر اسناد رسمي تنظيم گردد حقوق متعلق اعم از هر نوع عوارض حق الثبت و نظاير آن نسبت به سند اول محاسبه و دريافت خواهد شد و در مورد قرارداد بعدي تعلق حقوق مزبور منوط به افزايش رقم مندرج در قراردادهاي بعدي نسبت به رقم مذكور در قرارداد ماقبل آن است

در اين صورت حقوق متعلق اعم از هر نوع عوارض ، حق الثبت و نظاير آن به استثناي حق التحرير بايد به نسبت ما به التفاوت دو رقم فوق الذكر محاسبه و دريافت گردد. ملاك تشخيص ارتباط قراردادها اعلام بانك ذيربط مي باشد.

تبصره 4 _ در مواردي كه وسايل نقليه موتوري (ساخت كارخانجات داخلي يا وارداتي مع الواسطه از طريق اعطاي تسهيلات بانكي به اشخاص منتقل مي گردد بانك انتقال دهنده از لحاظ مقررات

ماليات نقل و انتقال در حكم انتقال دهنده دست اول تلقي خواهد شد.

1 _ به موجب راي وحدت رويه شوراي عالي ثبت به شماره 3504 مورخ 30 1 83 مقرر گرديد گرچه طبق قانون اصلاح ماده 51 قانون عمليات بانكي بدون ربا و الحاق 2تبصره به آن خسارت به ترتيبي كه در قرارداد تنظيمي مقرر شده بايد پرداخت شود لكن چون قانون در مورد پرونده هايي كه اجراييه هاي آن قبل از تصويب قانون مزبور صادر شده است و بر طبق مقررات سابق جريان داشته ساكت است لذا قانون مذكور قابل تسري به پرونده هايي كه اجراييه آن قبل از قانون صادر شده نيست

قانون تسري مفاد برخي از قوانين و مقررات مربوط به بانكها به صندوق تعاون - مصوب 27.1.1381

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين قانون مقررات ماده (24) قانون عمليات بانكي بدون ربا (بهره

_ مصوب 8.6.1362 _ و قانون الحاق دو تبصره به ماده (15) 9 اصلاحي قانون عمليات بانكي بدون ربا _ مصوب 21 11 1376 _ در مورد صندوق تعاون نيز اعمال خواهد شد

لايحه قانوني نحوه نقل و انتقالات و سايل نقليه موتوري - مصوب 25 4 1359

ماده يك _ از تاريخ اجراي اين قانون كليه دفاتر اسناد رسمي از انجام هر نوع معاملات مربوط به وسايل نقليه موتوري ممنوع بوده و هرگونه معامله ونقل و انتقال وسايل نقليه موتوري فقط در يگانهاي راهنمايي و رانندگي مجاز به شماره گذاري وسايل نقليه موتوري در كشور به ترتيبي كه در اين قانون وآيين نامه اجرايي آن تعيين مي گردد انجام خواهد شد.

ماده دو _ اداره راهنمايي و رانندگي تهران و شهرباني شهرستانها مكلفند براي هر نوع وسيله نقليه موتوري شناسنامه تنظيم نموده و كليه نقل و انتقالات وسايل نقليه موتوري را در اين شناسنامه ها ثبت نمايند

تبصره _ مشخصات ، نحوه و ترتيب تنظيم اين شناسنامه ها به موجب آيين نامه اجرايي اين قانون خواهد بود.

ماده سه _ هر نوع جعل و تزوير در اين شناسنامه ها و اسناد مربوط به آن جعل در اسناد دولتي محسوب و مرتكبين به مجازاتهاي مقرر در قوانين مربوط محكوم خواهند شد.

ماده چهار _ صدور المثني براي اين شناسنامه ها به موجب ضوابط و مقررات مندرج در آيين نامه اجرايي اين قانون خواهد بود.

ماده پنج _ هر نوع نقل و انتقال اعم از خريد و فروش ، صلح ، هبه و غيره نسبت به كليه تاكسي ها و اتومبيلهاي سواري توليد كارخانجات داخلي و وانتها اعم از ساخت داخل يا

خارج تا سه سال تمام از تاريخ شماره گذاري ممنوع مي باشد.

تبصره 1 _ اتومبيلهاي هشت سيلندر از شمول اين ماده مستثني مي باشند.

تبصره 2 _ نقل و انتقالات مربوط به مقررات ارث از شمول اين ماده مستثني مي باشد

ماده شش _ كليه وكالتنامه هايي كه در مورد نقل و انتقالات موضوع ماده 5 اين قانون توسط دفاتر اسناد رسمي تنظيم مي گردد در صورتي داراي اعتبارقانوني است كه تاريخ تنظيم آنها سه سال تمام بعد از تاريخ شماره گذاري اتومبيل باشد.

تبصره _ سردفتران و دفترياران متخلف از اجراي اين قانون به انفصال موقت از اشتغال به سردفتري و دفترياري از سه ماه تا شش ماه محكوم خواهدشد.

ماده هفت _ تاريخ اجراي اين قانون در تهران پس از سه ماه از تاريخ تصويب آيين نامه اجرايي و در شهرستانها بعد از شش ماه از تاريخ تصويب آيين نامه اجرايي خواهد بود و كليه نقل و انتقالات وسايل نقليه موتوري قبل از اجراي اين قانون كما في السابق انجام خواهد پذيرفت

ماده هشت _ آيين نامه اجرايي اين قانون ظرف دو ماه از تاريخ تصويب توسط اداره راهنمايي و رانندگي تهيه و به تصويب وزرا كشور ، دادگستري و بازرگاني خواهد رسيد.

ماده نه _ كارخانجات داخلي مكلف به رعايت ضوابط مقرر در آيين نامه اجرايي اين قانون مي باشند.

ماده ده _ از تاريخ اجراي اين قانون تبصره ماده ده قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي و ساير قوانين و مقررات مغاير با اين قانون لغ ومي گردد.

آيين نامه ثبت انتقالات و معاملات كشتي ها - مصوب 13 6 1344 با اصلاحات

هيات وزيران در جلسه مورخ 13644 بنا به پيشنهاد وزارتين دادگستري و اقتصاد با توجه به ماده 24 قانون دريايي ايران آيين نامه مربوط

به ثبت انتقالات و معاملات كشتي ها را در نه ماده به شرح ذيل تصويب نمودند.

ماده 1 _ ثبت كليه انتقالات و معاملات و اقاله راجع به كشتي ها اعم از عين يا منفعت اجباري است و منحصرا به وسيله دفاتر اسناد رسمي كه طبق مقررات اين آيين نامه از طرف اداره كل ثبت اسناد و املاك اجازه مخصوص خواهد داشت انجام مي شود.

ماده 2 _ سازمان بنادر كشتيراني تعداد دفتر خانه هايي را كه در كليه نقاط كشور براي ثبت معاملات كشتي ها لازم بداند به اطلاع اداره كل ثبت اسناد و املاك مي رساند و اداره مزبور مكلف است اجازه مخصوص ثبت معاملات كشتي را به سردفتران دفترخانه هاي درجه اول كه لااقل سه سال سابقه سردفتري درجه اول داشته و براي تنظيم و ثبت اينگونه معاملات صلاحيت لازم را واجد باشند تفويض نمايد.

ماده 3 _ ثبت اسناد مربوط به معاملات كشتي عينا تابع مقررات مربوط به ثبت اسناد رسمي است

دفاتر اسناد رسمي مذكور در ماده 2 مكلفند علاوه بر رعايت مقررات مربوط به ثبت اسناد رسمي هنگام ثبت اسناد مربوط به معاملات كشتي و همچنين رعايت مفاد ماده 25 قانون دريايي ايران (1) در مورد نشر آگهي فروش _ تاريخ و ساعت ثبت اسناد معامله كشتي _ شماره تابعيت كشتي و مشخصاتاصلي كشتي را در دفاتر و اسناد درج نمايند.

مشخصات مزبور عبارت است از

نام كشتي _ توان قوه محركه _ جنس بدنه كشتي _ تاريخ و محل ساختمان _ ابعاد و ظرفيت ها _ تعداد پل ها و دكل ها و دودكش ها _ نوع قوه محركه (بخار _ ديزل _ اتم و

غيره علايم مشخصه نام و مليت و محل اقامت مالك يا مالكين و سهم هر يك از آنها _ نام محل ثبت كشتي و بندر وابسته

ماده 4 _ دفاتر اسناد رسمي مخصوص ثبت معاملات كشتي ها مكلفند قبل از اقدام به ثبت هرگونه معامله وضع كشتي را از سازمان بنادر و كشتيراني استعلام نمايند.

ماده 5 _ سازمان بنادر و كشتيراني مكلف است پس از وصول برگ خلاصه معامله مربوط به كشتي ارسالي از دفاتر اسناد رسمي مخصوص ثبت معاملات كشتي ها مندرجات آن را بر طبق مقررات قانون دريايي در دفتر رسمي ثبت كشتي ها قيد كند.

ماده 6 _ سازمان بنادر و كشتيراني مكلف است پس از انجام تشريفات قانوني به درخواست هر يك از طرفين معامله خلاصه معامله مربوط به كشتي رادر ظهر اسناد ثبت و تابعيت كشتي قيد نمايد.

ماده 7 _ در صورتي كه معاملات مربوط به كشتي در خارج از كشور صورت گيرد معاملات مزبور بايد در دفتر كنسولگري ايران در محل وقوع معامله ويا نزديك ترين كنسولگري ايران منعكس گردد و براي اين منظور متعاملين بايد مراتب را به اطلاع كنسولگري ايران برسانند كه خلاصه معامله را به سازمان بنادر و كشتيراني ارسال دارند و كنسولگري ايران موظف است مراتب را در ظهر اسناد تابعيت و ثبت كشتي قيد نموده و برگ خلاصه معامله راظرف پنج روز به سازمان بنادر و كشتيراني ارسال دارد.

ماده 8 _ فك كليه معاملات رهني مربوط به كشتي بايد در دفاتر اسناد رسمي مخصوص ثبت معاملات كشتي و طبق تشريفات اين آيين نامه انجام گيرد و سازمان بنادر و كشتيراني مكلف است فك معاملات رهني

را در ظهر اسناد ثبت و تابعيت قيد نمايد چنانچه فك معامله رهني در خارج از كشور صورت گيرد بايد موضوع به وسيله كنسولگري ايران ظهر اسناد ثبت و تابعيت قيد و ظرف پنج روز نسبت به اعلام مراتب به سازمان بنادر و كشتيراني اقدام شود.

ماده 9 _ اداره كل ثبت اسناد مكلف است در اجرا دستور ماده 24 قانون دريايي 2) يك نفر نماينده صلاحيتدار از بين كارمندان رسمي خود كه سوابق كافي در امور ثبت داشته باشد به سازمان بنادر و كشتيراني معرفي نمايد تا ثبت انتقالات و معاملات مربوط به كشتي را در دفاتر منعكس نمايد.

1 _ ماده 25 قانون دريايي مقرر مي دارد

در مورد فروش كشتي هاي تابع ايران ، سازمان بنادر و كشتيراني مكلف است انجام معامله را در روزنامه رسمي كشور و يكي از روزنامه هاي كثير الانتشار مركز در سه نوبت به فاصله 10 روز آگهي نمايد.

هزينه آگهي ها توسط مرجع قانوني كه وقوع معامله را ثبت مي كند در موقع انجام معامله از فروشنده دريافت مي گردد.

2 _ ماده 24 قانون دريايي مصوب 2961343 مقرر مي دارد

انتقالات و معاملات كشتي

الف ثبت كليه انتقالات و معاملات و اقاله راجع به عين كشتي هاي مشمول اين قانون همچنين منافع آنها در صورتي كه مدت آن زايد بر دو سال باشددر داخل كشور اجباري است و منحصرا وسيله دفاتر اسناد رسمي كه براي اين كار از طرف سازمان ثبت اسناد و املاك كشور اجازه مخصوص دارند انجام مي شود و در صورتي كه معاملات مزبور در خارج از كشور صورت گيرد انجام معامله طبق مقررات كشور محل وقوع آن بايد توسط نزديكترين نماينده كنسولي ايران به

محل معامله گواهي و مراتب در دفتر كنسولگري نيز منعكس و ظرف 15 روز به سازمان بنادر و كشتيراني ايران اعلام شود.

ب _ اداره كل ثبت اسناد و املاك نماينده اي در سازمان بنادر كشتيراني خواهد داشت كه ثبت انتقالات و معاملات مزبور را در دفاتر خود منعكس خواهدنمود.

ج _ فروش و يا انتقال تمام و يا قسمتي از كشتي كه در ايران به ثبت رسيده است اعم از اينكه انتقال ارادي يا قهري باشد تغييري در تابعيت كشتي نمي دهد به شرط آنكه حد نصاب مندرج در بند الف ماده يك اين قانون و شرايط ديگر رعايت شود.

د _ كليه معاملات مربوط به فروش ، انتقال و رهن كشتي بايد در اسناد ثبت و تابعيت كشتي هر دو قيد گردد.

ه _ مالك كشتي ايراني كه كشتي خود را در ايران و يا خارج از كشور و به رهن گذاشته است نمي تواند قبل از فك رهن و يا بدون اجازه مرتهن يا بدون تامين حق مرتهن كشتي خود را به فروش رساند.

در صورت تخلف از حكم مزبور معامله انجام شده نافذ نخواهد بود.

و _ دفاتر اسناد رسمي و يا مامورين كنسولي ايران در خارج كه از مقررات اين ماده تخلف ورزند علاوه بر مجازات هاي مقرره مسئول پرداخت كليه خسارات وارده نيز خواهد بود.

آيين نامه اجرايي مربوط به اين ماده به وسيله سازمان بنادر و كشتيراني و وزارت دادگستري تنظيم و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

قانون اجازه تاسيس بانكهاي غيردولتي - مصوب 21 1 1379

ماده واحده _ به منظور افزايش شرايط رقابتي در بازارهاي مالي و تشويق پس انداز و سرمايه گذاري و ايجاد زمينه رشد و توسعه اقتصادي كشور وجلوگيري از ضرر و زيان

جامعه با توجه به ذيل اصل چهل و چهارم قانون اساسي و در چهارچوب ضوابط ، قلمرو و شرايط تعيين شده در زير اجازه تاسيس بانك توسط بخش غيردولتي داده مي شود

الف _ سياستگذاري پولي ، اعتباري ، ارزي ، چاپ اسكناس ، ضرب سكه ، حفظ ذخاير ارزي ، نظارت بر بانكها و صدور مجوز بانكي در قلمرو وظايف دولت بوده و در جهت اعمال حاكميت همچنان در اختيار دولت باقي مي ماند.

ب _ ضوابط مربوط به نحوه فعاليت بانكها از قبيل رعايت نسبتهاي مالي تعيين شده جهت داشتن ساختار مالي سالم و نوع قراردادها و عقود و فعاليتهاي بانكها طبق قوانين پولي و بانكي كشور مصوب 1351 و قانون عمليات بانكي بدون ربا خواهد بود.

ج _ دولت مي تواند به افراد حقيقي و حقوقي داخلي به شرط داشتن شرايط زير مجوز فعاليت صادر نمايد

1 _ داشتن تجربه و دانش لازم در اين كار.

2 _ از نظر مالي توان تأمين سرمايه لازم و انجام كار را داشته باشد.

3 _ عدم داشتن هرگونه سو پيشينه اعم از مالي و اخلاقي

قانون عمليات بانكي بدون ربا (بهره - مصوب 8 6 1362
فصل اول _ اهداف و وظايف نظام بانكي در جمهوري اسلامي ايران ( ماده 1 تا 2

ماده 1 _ اهداف نظام بانكي عبارتند از

1 _ استقرار نظام پولي و اعتباري بر مبناي حق و عدل (با ضوابط اسلامي به منظور تنظيم گردش صحيح پول و اعتبار در جهت سلامت و رشد اقتصاد كشور.

2 _ فعاليت در جهت تحقق اهداف و سياستها و برنامه هاي اقتصادي دولت جمهوري اسلامي با ابزارهاي پولي و اعتباري

3 _ ايجاد تسهيلات لازم جهت گسترش تعاون عمومي و قرض الحسنه از طريق جذب و جلب وجوه آزاد و اندوخته ها و پس اندازها و سپرده ها و بسيج و تجهيز آنها در

جهت تأمين شرايط و امكانات كار و سرمايه گذاري به منظور اجراي بند (2 و 9) اصل چهل و سوم قانون اساسي

4 _ حفظ ارزش پول و ايجاد تعادل درموازنه پرداختهاو تسهيل مبادلات بازرگاني

5 _ تسهيل درامور پرداختها و دريافتها و مبادلات و معاملات و ساير خدماتي كه به موجب قانون برعهده بانك گذاشته مي شود.

ماده 2 _ وظايف نظام بانكي عبارتند از

1 _ انتشار اسكناس و سكه هاي فلزي رايج كشور طبق قانون و مقررات

2 _ تنظيم كنترل وهدايت گردش پول و اعتبار طبق قانون و مقررات

3 _ انجام كليه عمليات بانكي ارزي و ريالي و تعهد يا تضمين پرداختهاي ارزي دولت طبق قانون و مقررات

4 _ نظارت بر معاملات طلا و ارز و ورود و صدور پول رايج ايران و ارز و تنظيم مقررات مربوط به آنها طبق قانون

5 _ انجام عمليات مربوط به اوراق و اسناد بهادار طبق قانون و مقررات

6 _ اعمال سياستهاي پولي و اعتباري طبق قانون و مقررات

7 _ عمليات بانكي مربوط به آن قسمت از برنامه هاي اقتصادي مصوب كه از طريق سيستم پولي و اعتباري بايد انجام گيرد.

8 _ افتتاح انواع حسابهاي قرض الحسنه (جاري و پس انداز) و سپرده هاي سرمايه گذاري مدت دار و صدور اسناد مربوط به آنها بر طبق قوانين و مقررات

9 _ اعطاي وام و اعتبار بدون ربا (بهره طبق قانون و مقررات

10 _ اعطاي وام و اعتبار و ارائه ساير خدمات بانكي به تعاونيهاي قانوني جهت تحقق بند (2) اصل 43) قانون اساسي

11 _ انجام معاملات طلا و نقره و نگاهداري و اداره ذخاير

ارزي و طلاي كشور با رعايت قوانين و مقررات مربوط به آن

12 _ نگاهداري وجوه ريالي موسسات پولي و مالي بين المللي و يا موسسات مشابه و يا وابسته به اين موسسات طبق قانون و مقررات

13 _ انعقاد موافقتنامه پرداخت در اجراي قراردادهاي پولي و بازرگاني و ترانزيتي بين دولت و ساير كشورها طبق قانون و مقررات

14 _ قبول و نگهداري امانات طلا و نقره و اشياي گرانبها و اوراق بهادار و اسناد رسمي از اشخاص حقيقي و حقوقي و اجاره صندوق امانات

15 _ صدور و تأييد و قبول ضمانتنامه ارزي و ريالي جهت مشتريان

16 _ انجام خدمات وكالت و وصايت بر طبق قانون و مقررات

فصل دوم _ تجهيز منابع پولي ( ماده 3 تا 6 )

ماده 3 _ بانكها مي توانند، تحت هر يك از عناوين ذيل به قبول سپرده مبادرت نمايند

الف سپرده هاي قرض الحسنه

1- جاري

2 _ پس انداز

ب _ سپرده هاي سرمايه گذاري مدت دار.

تبصره _ سپرده هاي سرمايه گذاري مدت دار كه بانك در به كار گرفتن آنها وكيل مي باشد، در امور مشاركت ، مضاربه ، اجاره به تمليك ، معاملات اقساطي ، مزارعه ، مساقات ، سرمايه گذاري مستقيم ، معاملات سلف و جعاله مورد استفاده قرار مي گيرد.

ماده 4 _ بانكها مكلف به بازپرداخت اصل سپرده هاي قرض الحسنه (پس انداز و جاري مي باشند و مي توانند اصل سپرده هاي سرمايه گذاري مدت دار را تعهد و يا بيمه نمايند.

ماده 5 _ منافع حاصل از عمليات مذكور در تبصره ماده (3) اين قانون بر اساس قرارداد منعقده متناسب با مدت و مبالغ سپرده هاي سرمايه گذاري و رعايت سهم منابع بانك به نسبت مدت و مبلغ در كل وجوه به

كار گرفته شده در اين عمليات ، تقسيم خواهد شد.

ماده 6 _ بانكها مي توانند به منظور جذب و تجهيز سپرده ها، با اتخاذ روشهاي تشويقي از امتيازات ذيل به سپرده گذاران اعطا نمايند

الف _ اعطاي جوايز غير ثابت نقدي يا جنسي براي سپرده هاي قرض الحسنه

ب _ تخفيف و يا معافيت سپرده گذاران از پرداخت كارمزد و يا حق الوكاله

پ _ دادن حق تقدم به سپرده گذاران براي استفاده از تسهيلات اعطايي بانكي در موارد مذكور در فصل سوم

فصل سوم _ تسهيلات اعطايي بانكي ( ماده 7 تا 17 )

ماده 7 _ بانكها مي توانند، به منظور ايجاد تسهيلات لازم براي گسترش فعاليت بخشهاي مختلف توليدي و بازرگاني و خدماتي قسمتي از سرمايه يامنابع مورد نياز اين بخشها را به صورت مشاركت تامين نمايند.

ماده 8 _ بانكها مي توانند، در امور و يا طرحهاي توليدي و عمراني مستقيما به سرمايه گذاري مبادرت نمايند، برنامه اين گونه سرمايه گذاريها بايد درضمن لايحه بودجه سالانه كل كشور به تصويب مجلس شوراي اسلامي برسد و نتيجه ارزيابي طرح حاكي از عدم زيان دهي باشد.

تبصره _ بانكها به هيچ وجه حق ندارند در توليد اشياي تجملي و مصرفي غيرضروري سرمايه گذاري نمايند.

ماده 9 _ بانكها مي توانند به منظور ايجاد تسهيلات لازم جهت گسترش امور بازرگاني در چهارچوب سياستهاي بازرگاني دولت منابع مالي لازم را براساس قرارداد مضاربه در اختيار مشتريان با اولويت دادن به تعاونيهاي قانوني قرار دهند.

تبصره _ بانكها در امر واردات مجاز به مضاربه با بخش خصوصي نمي باشند.

ماده 10 _ بانكها مي توانند، به منظور ايجاد تسهيلات لازم در گسترش امر مسكن ، با هماهنگي وزارت مسكن و شهرسازي ، واحدهاي مسكوني ارزان قيمت به منظور فروش اقساطي و

يا اجاره به شرط تمليك احداث نمايند.

تبصره _ تملك زمين با رعايت قانون اراضي شهري جهت احداث واحدهاي مسكوني موضوع ماده 10 توسط بانكها بلامانع است

ماده 11 _ بانكها مي توانند به منظور ايجاد تسهيلات لازم جهت گسترش امور صنعت و معدن كشاورزي و خدمات اموال منقول را بنا به درخواست مشتري و تعهد او مبني بر خريد و مصرف و يا استفاده مستقيم مال و يا اموال مورد درخواست خريداري نموده و با اخذ تامين به صورت اقساطي به مشتري بفروشند.

ماده 12 _ بانكها مي توانند، به منظور ايجاد تسهيلات لازم جهت گسترش امور خدماتي كشاورزي صنعتي و معدني اموال منقول و غيرمنقول را بنا به درخواست مشتري و تعهد او مبني بر انجام اجاره به شرط تمليك و استفاده خود، خريداري و به صورت اجاره به شرط تمليك به مشتري واگذار نمايند.

ماده 13 _ بانكها مي توانند، به منظور ايجاد تسهيلات لازم جهت تامين سرمايه در گردش واحدهاي توليدي به هر يك از عمليات ذيل مبادرت نمايند

الف _ مواد اوليه و لوازم يدكي مورد نياز واحدهاي توليدي را بنا به درخواست اين واحدها و تعهد آنها مبني بر خريد و مصرف مواد اوليه و لوازم يدكي مورد درخواست خريداري و به صورت نسبت به واحدهاي مذكور بفروشند.

ب _ آن قسم از توليدات اين واحدها را كه سهل البيع باشد بنا به درخواست آنها پيش خريد نمايند.

ماده 14 _ بانكها موظفند جهت تحقق اهداف بندهاي 2 و 9 اصل 43 قانون اساسي بخشي از منابع خود را از طريق قرض الحسنه به متقاضيان اختصاص دهند. آيين نامه اجرايي اين ماده توسط بانك مركزي تهيه و به تصويب هيات

دولت مي رسد.

ماده 15 (اصلاحي 28121365) _ كليه قراردادهايي كه در اجراي اين قانون مبادله مي گردد به موجب قراردادي كه بين طرفين منعقد مي شود در حكم اسناد رسمي بوده و در صورتي كه در مفاد آن طرفين اختلافي نداشته باشند لازم الاجرا بوده و تابع مفاد آيين نامه اجرايي اسناد رسمي مي باشد.

آن دسته از معاملات مربوط به اموال غيرمنقول و اموال منقول كه طبق قوانين و مقررات موضوعه بايد در دفاتر اسناد رسمي انجام شود كماكان طبق تشريفات مربوط انجام خواهد شد.

تبصره 1 (الحاقي 29111376) _ كليه وجوه و تسهيلات اعطايي كه بانكها در اجراي اين قانون به اشخاص حقيقي و حقوقي پرداخت نموده يامي نمايند و برابر قرارداد تنظيمي مقرر شده باشد كه اشخاص مذكور در سررسيد معيني وجوه و تسهيلات دريافتي به انضمام سود و خسارت و هزينه هاي ثبتي و اجرايي دادرسي و حق الوكاله را بپردازند، در صورت عدم پرداخت و اعلام بانك بستانكار قابل مطالبه و وصول است و كليه مراجع قضايي و دواير اجراي ثبت و دفاتر اسناد رسمي مكلفند بر اساس مفاد اسناد و قراردادهاي تنظيمي نسبت به صدور حكم و اجرائيه و وصول مطالبات بانك طبق مقررات اين قانون اقدام نمايند.

تبصره 2 (الحاقي 29111376) _ اشخاصي كه در قالب استفاده از خدمات بانكي از وجوه و منابع مالي بانكها به نحو غيرمجاز بهره مند مي شوند مكلفند علاوه بر استرداد وجوه مذكور، خسارت مربوط را به ترتيبي كه در قراردادهاي تنظيمي مقرر شده باشد پرداخت نمايند.

تبصره 3 (اصلاحي 29111376) _ چنانچه در هر يك از موارد اعطاي تسهيلات بانكي بيش از يك قرارداد بين بانك با مشتريان خود در دفتر اسنادرسمي تنظيم

گردد حقوق متعلق اعم از هر نوع عوارض حق الثبت و نظاير آن نسبت به سند اول محاسبه و دريافت خواهد شد و در مورد قرارداد بعدي تعلق حقوق مزبور منوط به افزايش رقم مندرج در قراردادهاي بعدي نسبت به رقم مذكور در قرارداد ماقبل آن است در اين صورت حقوق متعلق اعم از هرنوع عوارض حق الثبت و نظاير آن به استثناي حق التحرير بايد به نسبت مابه التفاوت دو رقم فوق الذكر محاسبه و دريافت گردد. ملاك تشخيص ارتباط قراردادها اعلام بانك ذي ربط مي باشد.

تبصره 4 (اصلاحي 29111376) _ در مواردي كه وسايل نقليه موتوري (ساخت كارخانجات داخلي يا وارداتي مع الواسطه بانكها از طريق اعطاي تسهيلات بانكي به اشخاص منتقل مي گردد بانك انتقال دهنده از لحاظ مقررات ماليات نقل و انتقال در حكم انتقال دهنده دست اول تلقي خواهد شد.

ماده 16 _ بانكها مي توانند به منظور ايجاد تسهيلات لازم براي گسترش امور توليدي بازرگاني و خدماتي مبادرت به جعاله نمايند.

ماده 17 _ بانكها مي توانند، اراضي مزروعي و يا باغات را كه در اختيار و تصرف خود دارد به مزارعه و يا مساقات بدهند.

فصل چهارم _ بانك مركزي ايران و سياست پولي ( ماده 18 تا 20

ماده 18 _ بانك مركزي ايران كه از اين پس بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران ناميده مي شود در مورد شركتهاي دولتي كه سهام آن صددرصد متعلق به دولت نيست فقط مي توانند طبق عمليات مجاز در اين قانون عمل نمايد.

ماده 19 _ سياست اعتباري و تسهيلات اعطايي كوتاه مدت (يك ساله به پيشنهاد مجمع عمومي بانك مركزي و تصويب هيات دولت تعيين شده و سياست اعتباري و تسهيلات اعطايي پنجساله و دراز مدت در ضمن لوايح برنامه هاي عمراني پنج ساله و

دراز مدت كشور جهت تصويب به مجلس شوراي اسلامي تقديم مي شود.

ماده 20 _ بانك مركزي ايران در حسن اجراي نظام پولي و اعتباري كشور مي تواند با استفاده از ابزار ذيل طبق آيين نامه اي كه به تصويب هيات وزيران مي رسد بر اساس ماده (19)، در امور پولي و بانكي دخالت و نظارت كند

1 _ تعيين حداقل و يا حداكثر نسبت سهم سود بانكها در عمليات مشاركت و مضاربه اين نسبتها ممكن است در هر يك از رشته هاي مختلف متفاوت باشد.

2 _ تعيين رشته هاي مختلف سرمايه گذاري و مشاركت درحدود سياستهاي اقتصادي مصوب و تعيين حداقل نرخ سود احتمالي براي انتخاب طرحهاي سرمايه گذاري و مشاركت ، حداقل نرخ سود احتمالي ممكن است در هر يك از رشته هاي مختلف متفاوت باشد.

3 _ تعيين حداقل و حداكثر نسبت سود بانكها در معاملات اقساطي و اجاره به شرط تمليك در تناسب با قيمت تمام شده مورد معامله . اين نسبتها ممكن است در موارد مختلف متفاوت باشد.

4 _ تعيين انواع و ميزان حداقل و حداكثر كارمزد خدمات بانكي (مشروط بر اين كه بيش از هزينه كار انجام شده نباشد) و حق الوكاله به كارگيري سپرده هاي سرمايه گذاري كه توسط بانكها دريافت مي شود.

5 _ تعيين نوع ميزان حداقل وحداكثر امتيازات موضوع ماده (6) و تعيين ضوابط تبليغات براي بانكها در اين موارد.

6 _ تعيين حداقل و حداكثر ميزان مشاركت ، مضاربه ، سرمايه گذاري ، اجاره به شرط تمليك ، معاملات اقساطي ، نسيه ، سلف ، مزارعه ، مساقات ، جعاله و قرض الحسنه ، براي بانكها و يا هر يك از آنها در هر يك از موارد

و رشته هاي مختلف و نيز تعيين حداكثر تسهيلات اعطايي به هر مشتري

فصل پنجم _ متفرقه ( ماده 21 تا 27 )

ماده 21 _ بانك مركزي با هر يك از بانكها و نيز بانكها با يكديگر مجاز به انجام عمليات بانكي ربوي نمي باشند.

ماده 22 _ بانكها مي توانند با اجازه بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران با موسسات دولتي و وابسته به دولت و شركتهاي دولتي به عمليات مجاز بانكي مبادرت نمايند.

ماده 23 _ وجوه دريافتي تحت عنوان كارمزد و حق الوكاله جزو درآمدهاي بانكها بوده و قابل تقسيم بين سپرده گذاران نمي باشد.

ماده 24 _ معافيت از سود بازرگاني و يا معافيت هاي مالياتي اعطايي طبق قانون به كارخانجات و موسسات توليدي به بانكهايي كه از لحاظ واردات و يا مالكيت جانشين كارخانجات و يا موسسات توليدي مي شوند نيز تعلق مي گيرد.

ماده 25 _ واحدهايي كه بانكها درآنها مشاركت و يا سرمايه گذاري نموده باشند تابع قانون تجارت خواهند بود،مگر اين كه مشمول قانون ديگري باشند.

ماده 26 _ پس از تصويب اين قانون كليه قوانين و مقررات مغاير لغو و اختيارات و وظايف مذكور در قانون پولي و بانكي و لايحه قانوني اداره امور بانكها و متمم آن كه در اين قانون به مراجع ذي صلاح ديگري سپرده شده است از مراجع قبلي سلب مي گردد.

ماده 27 _ وزارت امور اقتصادي و دارايي موظف است آيين نامه اجرايي اين قانون را با پيشنهاد بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران تهيه و پس ازتصويب هيات دولت كه نبايد مدت تهيه و تصويب آن از مدت 4 ماه بيشتر باشد به مرحله اجرا بگذارد.

قانون تسري امتيازات خاص بانكها به موسسات اعتباري غيربانكي مجاز - مصوب 27.1.1381

ماده واحده _ به موجب اين قانون كليه حقوق و امتيازات پيش بيني شده براي بانكها در تبصره هاي ذيل بند (الف ماده (1) قانون وصول برخي ازدرآمدهاي دولت و مصرف

آن در موارد معين _ مصوب 1373 _ و ماده (15) اصلاحي قانون عمليات بانكي بدون ربا _ مصوب 1365 _ در حدود مقررات ناظر بر فعاليت موسسات اعتبار غيربانكي مجاز و موضوع فعاليت آنها به اين قبيل موسسات نيز تسري داده مي شود.

آيين نامه اجرايي اصلاح ماده 3 قانون راجع به ترجمه اظهارات و اسناد در محاكم و دفاتر رسمي مصوب سال 1316
فصل اول _ تشكيلات بخش اول انتخاب ، اشتغال ، تمديد
الف ترتيب انتخاب ( ماده 1 تا 11 )

آيين نامه اجرايي اصلاح ماده 3 قانون راجع به ترجمه اظهارات و اسناد در محاكم و دفاتر رسمي مصوب سال 1316

مصوب تيرماه 1376 رياست قوه قضاييه

(شماره 2361559777 روزنامه رسمي كشور)

فصل اول _ تشكيلات

بخش اول انتخاب ، اشتغال ، تمديد

الف ترتيب انتخاب

ماده 1 _ قوه قضاييه در صورت نياز از طريق روزنامه هاي كثيرالانتشار از داوطلبان واجد شرايط مترجمي رسمي دعوت مي نمايد تا درخواست خود را ظرف مهلت معينه در تهران به اداره فني قوه قضاييه از طريق پست ارسال نمايند.

ماده 2 _ درخواست مترجمي رسمي بايد داراي پيوستهاي زير باشد

1 _ يك برگ تصوير مصدق از كليه صفحات شناسنامه

2 _ 2 قطعه عكس 43

3 _ تصوير مصدق بالاترين مدرك تحصيلي (داوطلباني كه تحصيلاتي در ارتباط با زبان مربوط دارند در شرايط مساوي از اولويت برخوردار خواهند بود)

4 _ گواهي عدم سو پيشينه (براي كارمندان رسمي دولت گواهي اداره مربوط مبني بر اشتغال كافي است

5 _ گواهي عدم اعتياد به مواد مخدر.

ماده 3 _ درخواست مترجمي رسمي به ترتيب تاريخ وصول در دفتري ثبت و براي هر داوطلب پرونده جداگانه اي تشكيل مي شود. اداره فني قبل از صدور پروانه مترجمي رسمي از طريق دادگستري محل و يا به طريق مقتضي ديگر درباره صلاحيت داوطلب تحقيق به عمل آورده ، نتيجه را در پرونده وي منعكس مي نمايد.

ماده 4 _

اداره فني پرونده داوطلبان را در كميسيوني مركب از رييس يا معاون اداره فني و يك نفر كه به زبان خارجي مربوطه تسلط كامل داشته باشد ويك نفر از قضات به انتخاب معاون قضايي رياست قوه قضاييه مطرح مي سازد و واجدين صلاحيت را با تعيين تاريخ براي شركت در امتحان دعوت مي كند. دعوت كتبا و حداقل يك ماه قبل از تاريخ امتحان به عمل ميايد.

ماده 5 _ امتحان از كليه واجدين صلاحيت در تهران در تاريخ معين كه از طرف اداره فني از طريق روزنامه هاي كثيرالانتشار اعلام خواهد شد زير نظر اداره فني به وسيله هيات ممتحنه مذكور در ماه 4 به عمل آمده و در سه مرحله به صورت امتحان عمومي زبان ، امتحان تخصصي ترجمه و شفاهي خواهد بود.

تبصره _ هيات ممتحنه از سه نفر اشخاص متبحر در زبان مورد نظر به انتخاب اداره فني تشكيل مي گردد در صورت عدم دسترسي به تعداد مذكور ممكن است از تعداد كمتر استفاده شود.

ماده 6 _ امتحان عمومي زبان به صورت كتبي و طرح سوالات چهار گزينه اي در سطح تافل در زبان انگليسي و هم سطح آن در ساير زبانها خواهد بود.

سوالات امتحان به صورت تشريحي از بان فارسي به زبان مورد نظر و بالعكس خواهد بود.

تبصره 1 _ داوطلباني كه در امتحان مرحله عمومي حد نصاب نمره قبولي را احراز نكرده باشند مي توانند درخواست تجديدنظر بدهند. در اين مرحله ورقه امتحان توسط استاد مصحح بازبيني خواهد شد.

تبصره 2 _ براي انجام امتحان مرحله عمومي از بانك سوالات كه به همين منظور تشكيل مي گردد استفاده خواهد شد.

تبصره 3 _ استفاده از فرهنگ لغات در

امتحانات تخصصي تشريحي مجاز است

ماده 7 _ سوالات امتحان مرحله تخصصي به صورت ترجمه از زبان فارسي به زبان خارجي و بالعكس مي باشد و طرح سوالات و تصحيح اوراق امتحان زير نظر كميسيون مذكور در ماده 4 و توسط هيات ممتحنه مذكور در تبصره ماده 5 صورت مي گيرد و نمره اي كه به هر يك از سه مرحله داده مي شود از عدد 100 منظور مي گردد و نمره هر ورقه در ذيل يا ظهر آن به حروف و عدد ثبت شده و به امضاي هيات ممتحنه مي رسد.

تبصره 1 _ حداقل نمره قبولي براي هر يك از سه امتحان 75 خواهد بود.

تبصره 2 _ هر داوطلب مي تواند در خواست اعتراض به ورقه خود را ظرف مهلت بيست روز از تاريخ اعلام نتيجه امتحان كتبي به اداره فني تسليم نمايد و رييس اداره فني مي تواند ورقه داوطلب را به شخص يا هيات ممتحنه ديگري واگذار نمايد.

ماده 8 _ قبولي در امتحان به نحو مذكور در ماده 7 و تبصره 1 براي شركت در امتحان شفاهي الزامي است

ماده 9 _ اداره فني از قبول شدگان به ترتيب مذكور در تبصره 1 ماده 7 براي انجام امتحان شفاهي دعوت مي نمايد. امتحان شفاهي زير نظر كميسيون مذكور در ماده 4 انجام مي گيرد اداره فني تعداد مترجم رسمي مورد احتياج را به ترتيب از بين كساني كه داراي نمره بيشتري مي باشند انتخاب مي كند.

ماده 10 _ انتخاب شدگان بايد حداقل يك سال نزديك مترجم رسمي همزبان كه حداقل ده سال تجربه مترجمي رسمي داشته باشند با معرفي داوطلب وتاييد مترجم رسمي مذكور و اداره فني كارآموزي نموده و كارآموز بايد در مدت كارآموزي

زير نظم مترجم سرپرست خود گواهي اتمام دوره كارآموزي وپيشرفت تجربي را از مترجم سرپرست خود اخذ نمايد. در غير اين صورت دوره كارآموزي براي يك بار ديگر تمديد خواهد شد.

تبصره _ در رشته هايي كه سابقه مترجمي رسمي كمتر از ده سال است شرط مقرر در فوق از حيث مدت ده سال رعايت نخواهد شد.

ماده 11 _ قبول شدگان در حضور كميسيون مذكور در ماده 4 به شرح زير سوگند ياد مي كنند

( به خداوند متعال سوگند ياد مي كنم كه در امر ترجمه قلم و زبان خود را جز به راستي و حقيقت به كار نبرم و در سمت مترجمي راز دار و امين باشم ) پس از انقضاي مدت كارآموزي و ارايه گواهي ، اداره فني برحسب تخصص داوطلب پروانه مترجمي رسمي تخصصي والا پروانه مترجمي رسمي به نام داوطلب صادر و پس از الصاق تمبر به مبلغ مقرر قانوني به آنان تسليم مي كند پروانه مترجمي بايد داراي عكس و نمونه امضا باشد.

ب - محل و شرايط اشتغال ( ماده 12 تا 16 )

ماده 12 _ مترجم رسمي در غير حوزه قضايي محل و آدرسي كه در پروانه وي منعكس مي باشد حق اشتغال ندارد و در صورت عدم اقامت در محل مذكور پروانه تمديد نخواهد شد.

ماده 13 _ اداره فني در صورت نياز مشخصات كامل مترجمان را به وسيله روزنامه رسمي و دفترچه هاي مخصوص منتشر مي كند.

ماده 14 _ مترجم رسمي حق تغيير محل كار را از حوزه اي كه در پروانه وي درج گرديده به حوزه ديگر ندارد و هرگونه تغير محل از شهرستان به تهران به تقاضاي مترجم رسمي و موافقت كتبي رييس دادگستري و اداره فني پس از موفقيت در امتحان شفاهي و مصاحبه

و تصويب معاونت قضايي رييس قوه قضاييه ممكن خواهد بو و مراتب در پروانه مترجمي درجه خواهد گرديد.

ماده 15 _ مترجم رسمي مي تواند فقط يك دارالترجمه يا موسسه ترجمه رسمي داير نمايد. در غير اين صورت به عنوان متخلف از ادامه كار وي توسط اداره فني قوه قضاييه جلوگيري به عمل خواهد آمد.

تبصره _ اداره فني موظف است علاوه بر تعقيب قانوني مسوول يا مسوولين دارالترجمه هايي كه برخلاف مقررات اين آيين نامه داير هستند از ادامه فعاليت آنها با كمك نيروي انتظامي جلوگيري به عمل آورد.

ماده 16 _ داير كردن موسسه اي با نام دارالترجمه يا تحت عنوان ديگر كه بدون مسووليت رسمي يك نفر دارنده پروانه رسمي مترجمي به امر ترجمه اشتغال داشته باشد ممنوع است و مديران و مسوولين اين گونه موسسات طبق مقررات كيفري بااعلام اداره فني تحت پيگرد قانوني قرار خواهد گرفت

ج - تمديد پروانه ( ماده 17 )
اشاره

ماده 17 _ مترجم رسمي بايد با در دست داشتن مفاصا حساب مالياتي سنوات گذاشته يا گواهي مراجعه به دارايي به منظور تصفيه حساب مالياتي ، هرسه سال يك نوبت در ارديبهشت ماه براي تمديد پروانه خود به اداره فني مراجعه نمايد، در صورتي كه موجبي براي عدم تمديد نباشد پس از الصاق تمبر به مبلغ مقرر قانوني پروانه وي براي سه سال توسط اداره فني تمديد مي شود. اداره فني و دادگستري شهرستان از تصديق امضاي مترجمي كه پروانه وي تمديد نشده ممنوع مي باشند، اداره فني تمديد پروانه را به دادگستري اطلاع مي دهد.

بخش اول - شوراي عالي ترجمه ( ماده 18 تا 28 )

ماده 18 _ نظر به ماده 9 اين قانون شورايي تحت عنوان ( شوراي عالي ترجمه ) به رياست معاون قضايي رييس قوه قضاييه تشكيل مي گردد.

ماده 19 _ شوراي عالي ترجمه علاوه بر معاون قضايي كه رييس شورا مي باشد و رييس اداره فني كه در شورا عضويت ثابت دارد داراي هفت عضو ديگراست كه يك نفر از مترجمان رسمي زبان انگليسي و يك نفر از زبان آلماني و يك نفر زبان فرانسه و يك نفر زبان عربي و يك نفر از اساتيد زبان انگليسي و يك نفر از اساتيد زبان آلماني و يك نفر از اساتيد زبان عربي از بين برجسته ترين مترجمان رسمي و استادان رشته هاي زبان و مترجمي دانشگاه ها و موسسات عالي به حكم رياست قوه قضاييه منصوب مي شوند.

تبصره _ مترجمان رسمي عضو شورا به پيشنهاد اداره فني و اساتيد دانشگاه با هماهنگي وزارت علوم و آموزش عالي انتخاب و پيشنهاد مي شوند.

ماده 20 _ وظايف شوراي عالي انتخاب ترجمه به قرار زير است

1 _ رسيدگي به موضوعاتي كه

مترجمان رسمي در ارتباط با انجام ترجمه هاي قوه قضاييه ارايه طريق و راهنمايي مي كنند.

2 _ رسيدگي و اعلام نظر مشورتي در باب سوالاتي كه از طرف رييس اداره فني قوه قضاييه در باب ترجمه رسمي مطرح مي گردد.

3 _ ارايه نظر مشورتي در اختلاف بين مترجم رسمي و صاحبان اسناد ترجمه شده كه پرونده آن در هيات رسيدگي به تخلفات مترجمين رسمي مطرح است

4 _ اتخاذ تصميم درباره تعيين بهترين و مطلوبترين معادلها در زبانهاي خارجي و براي لغات و اصطلاحات فارسي در مواردي كه مترجمان رسمي به يك نتيجه واحد دست نيافته اند و از لغات ، اصطلاحات و تعبيرات متفاوتي در يك مورد خاص استفاده مي نمايند و ايجاد وحدت رويه نسبي در امر ترجمه از فارسي به زبانهاي خارجي و بالعكس و تهيه الگو هاي مناسب ومطلوب در اين زمينه

تبصره _ شوراي عالي ترجمه نمي تواند به وضع لغات جديد فارسي به عنوان معادلهاي خارجي كه از وظايف فرهنگستان زبان است بپردازد لكن مي تواند معادل هاي براي كلمات خارجي كه در زبان فارسي وارده شده اند به فرهنگستان زبان پيشنهاد نمايد.

5 _ بررسي و اعلام نظر نسبت به موضوعاتي كه اطراف دستگاههاي دولتي و مراكز علمي و آموزشي كشور و نظاير آن به شورا ارجاع مي شود.

ماده 21 _ شوراي عالي ترجمه مي تواند نتيجه بررسي هاي خود را به صورت مقالات و نشريات ادواري يا به صورت فرهنگ هاي تخصصي نظير فرهنگهاي حقوقي ، اداري ، اقتصادي ، پزشكي فني و غيره منتشر نمايد و در اين زمينه مي تواند از نظر مشورتي استادان علوم تخصصي و فقها استفاده نمايد ، پديدآورندگان اين گونه كتب

و فرهنگ ها از مزاياي حقوقي مولفين و مترجمين و حق التاليف قانوني بهره مند خواهند شد.

ماده 22 _ به اعضاي شوراي عالي طبق مقررات حق حضور پرداخت خواهد شد.

ماده 23 _ شوراي عالي ترجمه مي تواند در چهارچوب همكاري هاي علمي و پژوهشي در زمينه امر ترجمه با دانشگاهها و ساير موسسات علمي و پژوهشي در داخل و خارج از كشور قراردادهاي همكاري براي اجراي طرحهاي ويژه منعقد نمايد.

تبصره _ مواردي از وظايف شوراي عالي كه انجام آن مستلزم هزينه هاي مالي است پس از تاييد معاونت اداري و مالي وزارت دادگستري و تامين اعتبارات مربوطه قابل اجرا مي باشد.

ماده 24 _ شوراي عالي ترجمه براساس نياز جامعه و ميزان مراجعات و تعداد ارباب رجوع در هر زمان اولويت هاي لازم را در انجام وظايف فوق درنظرخواهد گرفت و زبانهاي مهجور كه طبق آمار اداره فني كمتر محل مراجعه واقع مي شوند از آخرين اولويتها برخوردار هستند و در حال حاضر زبانهاي انگليسي و آلماني در درجات اول و دوم اولويت قرار دارند.

ماده 25 _ امور اداري و دفتري شوراي عالي ترجمه در اداره فني قوه قضاييه متمركز است و اداره مذكور وظايف دبيرخانه آن شورا را به عهده خواهدگرفت

ماده 26 _ شوراي عالي در اولين جلسه خود يك نايب رييس و يك منشي انتخاب خواهد كرد و براي انجام وظايف خود مي تواند با دعوت از صاحبنظران كميته هاي تخصصي فرعي تشكيل دهد.

ماده 27 _ براي تشكيل هر جلسه با ذكر موضوعاتي كه در دستور جلسه است دعوتنامه با امضاي رييس يا نايب رييس شوراي عالي ترجمه براي كليه اعضا به نشاني آنان ارسال خواهد شد.

جلسات شوراي عالي ترجمه با حضور حداقل بيش از نصف اعضا رسميت يافته و تصميمات به راي اكثريت اتخاذ خواهد شد.

ماده 28 _ در صورت استعفا يا فوت هر يك از اعضاي شوراي عالي ترجمه ، عضو جانشين به پيشنهاد شورا و با حكم رياست محترم قوه قضاييه منصوب مي گردد و در صورت غيبت بدون عذر موجه هر يك از اعضا در سه جلسه متوالي عضو مذكور مستعفي شناخته شده و جانشين وي تعيين ومنصوب خواهد شد.

فصل دوم _ نحوه اداره ( ماده 29 تا 37 )

ماده 29 _ چنانچه مترجمين رسمي به صورت موسسه به ترجمه زبانهاي مختلف اشتغال داشته باشند موسسه مذكور بايد يكي از مترجمين را به عنوان مدير موسسه به اداره فني معرفي نمايد فرد معرفي شده مسوول نظارت بر اداره كليه امور موسسه خواهد بود. لكن اين امر رافع مسووليت ديگر مترجم رسمي زبان مورد نظر در قبال تخلفات مرتكب شده نخواهد بود.

ماده 30 _ دادگاه يا هر مقام رسمي ديگر كه به مترجم كار ارجاع مي كند بايد طرز رفتار او را مراقبت و هرگونه تخلفي را كه مشاهده نمايد به اداره فني گزارش دهد.

ماده 31 _ اداره فني موظف است اسناد و مدارك تحصيلي وكلا اوراقي را كه از طرف مراجع رسمي ذي صلاح براي ترجمه به آن اداره فرستاده مي شود در صورت پرداخت هزينه به مترجم رسمي ارجاع و پس از ترجمه و گواهي امضا اعاده نمايد.

ماده 32 _ براي مترجمي زبانهايي كه در آن زبان مورد نظر مترجم رسمي وجود ندارد اداره فني و دادگستري هاي شهرستانها مي توانند از خبرگان محلي پس از اتيان سوگند التزام به صحت گفتار استفاده كنند.

ماده 33 _ سازمان ثبت شركتها

تقاضاي ثبت موسسات مترجمي را خواهد پذيرفت كه علاوه برداشتن شرايط قانوني پروانه مترجمي رسمي معتبر نيزداشته باشد.

ماده 34 _ دارالترجمه هايي كه قبل از تاريخ تصويب اين آيين نامه داير بوده اند موظفند از تاريخ لازم الاجرا شدن اين آيين نامه وضع خود را با مقررات آن تطبيق داده و ادامه فعاليت آنها منوط به قبول مسووليت دارالترجمه از طرف يك نفر مترجم رسمي و موافقت اداره فني قوه قضاييه مي باشد.

ماده 35 _ مترجم مسوول بايد در دارالترجمه اي كه مسووليت آن را به عهده گرفته است حضور و نظارت داشته باشد و تغييراتي كه در اداره دارالترجمه موثر است به اطلاع اداره فني قوه قضاييه برساند.

ماده 36 _ علامت قوه قضاييه ، نام و نام خانوادگي مترجم مسوول و شماره پروانه وي بايد در تابلو دارالترجمه بدين شرح قيد گردد.

قوه قضاييه

دارالترجمه رسمي شماره .......مترجم مسوول .....شماره پروانه مترجمي رسمي ......

ماده 37 _ كساني كه بدون داشتن پروانه مترجمي از تاريخ لازم الاجرا شدن اين آيين نامه مبادرت به تاسيس دارالترجمه و يا ادامه فعاليت غير قانوني دارالترجمه بنمايند با اعلام اداره فني تحت پيگرد قانوني قرار خواهند گرفت و مسووليت نظارت بر صحت اجرا و پيگيريهاي لازم بر عهده اداره فني است اداره مزبور موظف است نسبت به شناسايي دارالترجمه هايي كه بر خلاف مقررات مشغول فعاليت هستند اقدام و اداره اماكن نيروهاي انتظامي نيز از ادامه كار آنها جلوگيري به عمل آورد

فصل سوم _ وظايف مترجم رسمي و مقررات انتظامي
الف - وظايف مترجم رسمي ( ماده 38 تا 45 )

ماده 38 _ وظايف مترجم رسمي به قرار زير است

1 _ ترجمه رسمي اسناد و اوراق مورد درخواست متقاضي كه به اين منظور به مترجم تسليم مي گردد.

2 _ ترجمه اظهارات اصحاب

دعوا يا وكلاي آنان يا شهود يا كارشناسان در مراجع قضايي و طرفين معامله يا وكلاي آنان يا شهود در دفاتر اسناد رسمي

3 _ گواهي صحت ترجمه رسمي اسنادي كه در ايران يا يكي از كشورهاي بيگانه ترجمه يا تنظيم شده است

ماده 39 _ مترجم رسمي بايد داراي دفتر ثبت و برگ رسيد و مهر به شرح زير باشد.

1 _ دفتر ثبت كه شماره رديف و مشخصات كارهاي ارجاعي شامل نوع و تعداد و نام صاحب سند يا نام متقاضي اگر غير از صاحب سند باشد و تعداد نسخ اضافي و نشاني كامل او و تاريخ ارجاع و تاريخ استرداد ترجمه و ميزان دستمزد در آن ثبت مي شود. اين دفتر به وسيله اداره فني تهيه و برگ شماري و منگنه و مهر و در اختيار مترجمين رسمي قرار خواهد گرفت

2 _ برگ رسيد كه نوع و تعداد و نام صاحب سند يا نام متقاضي ( اگر غير از صاحب سند باشد ) و تاريخ استرداد و ميزان دستمزد ترجمه در آن ثبت و هنگام دريافت سند به متقاضي ترجمه داده مي شود.

3 _ مهر كه در آن نام و نام خانوادگي مترجم و زباني كه مترجم رسمي آن است و شماره پروانه مترجمي رسمي قيد شده و مترجم با آن ذيل اوراق ترجمه را مهر مي كند. دفتر و رسيد و مهر مذكور طبق نمونه موجود در اداره فني تهيه مي شود.

ماده 40 _ مترجم رسمي موظف است

1 _ ترجمه سند را روي برگ مخصوص كه شكل و اندازه آن از طريق اداره فني تعيين مي شود بدون غلط و قلم خوردگي و حك و

اصلاح به هزينه خود ماشين و در پايان آن مطابقت ترجمه را با اصل تصديق و با قيد تاريخ ترجمه امضا كند هرگاه ترجمه سندي از يك صفحه تجاوز كند مترجم بايد زير هر صفحه تصريح كند كه بقيه در صفحه بعد ترجمه شده است و ذيل تمام صفحات را امضا و آنها را منگنه يا پلمپ نمايد و بين امضاي مترجم و متن ترجمه شده نبايد فاصله باشد.

تبصره _ مترجم رسمي بايد در نگهداري اوراق مخصوص ترجمه كه با قيد شماره و ترتيب در اختيار وي قرار مي گيرد نهايت دقت را نمايد اوراق مذكور نبايد به صورت سفيد مهر و امضا شده در اختيار ديگران قرار گيرد و چنانچه هنگام استفاده اوراق مذكور مخدوش و غير قابل استفاده گردد بايد در محل مطمين آن را تا سه سال نگهداري نمايد.

2 _ گواهي مطابقت رونوشت يا فتوكپي با اصل اسناد خارجي بايد ذيل اوراق مورد گواهي به عمل آيد و در صورت تعدد صفحات ، ذيل هر صفحه گواهي و امضا و به ترتيب بند يك با ذكر تعداد و منضمات منگنه يا پلمپ شود.

3 _ مترجم رسمي موظف است تصويري از اصل سند را به انضمام يك نسخه تاييد شده از ترجمه آن براي بايگاني خود تهيه و تا سه سال نگهداري نمايد و در صورت مطالبه اداره فني يا ساير مراجع ذي صلاح آن را ارايه دهد.

ماده 41 _ مترجم رسمي نمي تواند از قبول كاري كه از طرف اداره فني يا دادگستري محل به او رجوع مي شود بدون عذر موجه خودداري كند و يا آن را به تاخير بيندازد. وقت لازم براي ترجمه اسناد

و مدارك عنداللزوم از طرف اداره فني يا دادگستري محل تعيين خواهد شد.

ماده 42 _ در صورتي كه مترجم رسمي به لحاظ بيماري يا ماموريت يا هر علت ديگري قادر به انجام كار ترجمه نباشد بايد به فوريت مراتب را به اداره فني در مركز و دادگستري محل در شهرستانها و به متقاضي اعلام نمايد و هرگاه اسناد و اوراق براي ترجمه نزد او باشد اين اسناد و اوراق را سريعا مسترددارد.

ماده 43 _ با دعوت كتبي مقام صلاحيتدار مترجم رسمي مكلف است در محل مقرر حاضر شود مگر اينكه عذر موجهي داشته باشد و در صورت امكان بايد عذر خود را قبلا به اطلاع آن مقام برساند.

ماده 44 _ مترجم رسمي بايد ضمن رعايت امانت تمام اظهارات و مندرجات اسناد و مدارك و اوراق را كه براي ترجمه به او داده مي شود جز به جز و كلمه به كلمه به نحوي كه از لحاظ مضمون و مفهوم كاملا با اصل برابر باشد ترجمه نمايد و حق ندارد چيزي را حذف و يا اضافه كند و در صورتي كه سند مخدوش باشد مراتب را در ترجمه و برگ رسيدي كه به صاحب سند مي دهد قيد كند.

تبصره 1 _ مترجم رسمي مي تواند ترجمه رسمي اسناد را با ذكر نام مترجم و تاريخ ترجمه سند به زبان ديگري ترجمه رسمي نمايد.

تبصره 2 _ در مورد اسناد رسمي تشخيص مواردي كه ترجمه آنها ضرورتي ندارد با اداره فني است و رعايت دستورات اداره مذكور در اين مورد براي مترجم الزامي است

تبصره 3 _ ترجمه فاكس و تلكس كه صحت متن آن توسط دستگاه مربوطه تعيين شده باشد

بلااشكال است

تبصره 4 _ مترجم موظف است تصوير اصل سند را به متن ترجمه شده ضميمه و پلمپ نمايد.

ماده 45 _ مترجم رسمي مسوول حفظ و مراقبت از اسنادي است كه براي ترجمه به او سپرده مي شود و موظف است اسناد را به همان صورتي كه تحويل گرفته مسترد دارد.

ب مقررات انتظامي ( ماده 46 تا 52 )

ماده 46 _ هرگاه اشتباه مترجم رسمي به تصديق دو نفر از مترجمين رسمي ديگر به انتخاب اداره فني و در امر ترجمه محرز شود و خسارتي بابت وجه تمبر و تصديق امضا و ساير هزينه هاي مربوط به امر ترجمه متوجه صاحب سند گردد مترجم موظف است با اخطار اداره فني در جبران خسارت وارده يا جلب رضايت صاحب سند اقدام كند در غير اين صورت توسط اداره فني تحت تعقيب انتظامي قرار خواهد گرفت

تبصره _ در خصوص اين ماده و ماده 43 در صورت احراز عمد مترجم رسمي چنانچه عمل وي مطابق با ماده 28 قانون راجع به كارشناسان رسمي مصوب 13111317 باشد قابل تعقيب كيفري خواهد بود.

ماده 47 _ مرجع تعقيب انتظامي مترجم رسمي اداره فني است و همين كه از تخلف مترجم در تهران و ساير شهرستانها رأسا يا حسب اعلام مراجع رسمي يا شكايت اشخاص اطلاع حاصل نمايد مكلف است تقاضاي تعقيب وي را از هيات رسيدگي به تخلفات انتظامي كه محل تشكيل آن در اداره فني خواهد بود درخواست نمايد.

تبصره _ دفتر اداره فني عهده دار امور دفتري هيات رسيدگي به تخلفات انتظامي نيز خواهد بود.

ماده 48 _ اداره فني در هر رشته از زبانهايي كه براي آنها مترجم رسمي وجود دارد دو نفر را به عنوان

اعضاي هيات رسيدگي به تخلفات انتظامي به معاونت قضايي قوه قضاييه معرفي مي نمايد كه پس از تصويب رييس قوه قضاييه كتبا به اين سمت منصوب خواهند شد.

ماده 49 _ دفتر همزمان با تسليم درخواست رسيدگي اداره فني براي تعقيب مترجم رسيم به مرجع انتظامي شكايت اداره فني را به مترجم ابلاغ و وي مي تواند ظرف مدت بيست روز از تاريخ ابلاغ پاسخ خود را به دفتر ارسال يا تسليم نمايد.

ماده 50 _ دفتر با وصول پاسخ يا عدم وصول آن ظرف مهلت مقرره مراتب را به مرجع انتظامي گزارش و مرجع مذكور با دعوت از نماينده اداره فني ومترجم رسمي مورد تعقيب رسيدگي خواهند نمود. عدم حضور مترجم رسمي يا نماينده اداره فني مانع رسيدگي به مورد يا يا موارد تخلف نخواهد بود.

ماده 51 _ معاون قضايي مي تواند همين كه از سو رفتار و اخلاق مترجم رسمي مطلع شد و يا اينكه نامبرده را فاقد يكي از شرايط بندهاي (ج الي (ز) ازماده 13 اين قانون تشخيص داد امر به تعقيب انتظامي او بدهد و همچنين در مواردي كه اشتغال او را به مترجمي منافي با حيثيت مترجمي رسمي تشخيص داد تقاضاي تعليق وي را از شغل مترجمي از هيات رسيدگي به تخلفات انتظامي مي نمايد. تعليق مترجم رسمي موكول به راي هيات رسيدگي به تخلفات انتظامي خواهد بود.

ماده 52 _ چنانچه مترجم رسمي به اتهام ارتكاب بزهي تحت پيگرد مراجع قضايي قرار گيرد و عمل ارتكابي به تشخيص مرجع انتظامي مغاير با شئون مترجم رسمي باشد از سمت مترجمي رسمي معلق خواهد شد و در صورت صدور راي قطعي برايت يا منع پيگرد يا موقوفي تعقيب رفع

تعليق به عمل خواهد آمد. چنانچه درباره متهم قرار تعليق تعقيب كيفري يا حكم به تعليق اجراي مجازات صادر شود رفع تعليق وي با مرجع انتظامي خواهد بود.

فصل چهارم _ حق الزحمه مترجم ( ماده 53 تا 59 )

ماده 53 _ حق الزحمه مترجم رسمي به قرار زير است

1 _ براي ترجمه از زبان بيگانه به فارسي و بالعكس هر كلمه هشتاد ريال

2 _ براي ترجمه هاي فوري هر كلمه 120 ريال

3 _ براي ترجمه كلمات مشكل تخصصي و فني غير فوري از زبان بيگانه به فارسي يا بالعكس و به تناسب تعداد كلمات فني و تخصصي هر كلمه ازيكصد ريال تا يكصد شصت ريال

4 _ براي ترجمه كلمات مشكل تخصصي و فني فوري از زبان بيگانه به فارسي يا بالعكس هر كلمه صد و بيست ريال تا صد و هشتاد ريال به تشخيص اداره فني يا دادگستري محل

5 _ كلمات مركب از قبيل كتابخانه و دهكده يك كلمه محسوب مي شود.

6 _ حروف ربط و اضافه يك كلمه محسوب خواهد شد.

7 _ در ترجمه اعداد تا 5 رقم مستقل يك كلمه به شماره مي رود.

8 _ چنانچه متقاضي از ترجمه اي بيش از يك نسخه بخواهد بابت نسخ اضافي تا سه نسخه اول دو هزار ريال براي نسخ بعدي به ازاي هر سه نسخه اضافي پانزده درصد بر مبلغ قبل آن اضافه خواهد شد و حق امضاي مترجم براي نسخه هاي اضافي تا سه نسخه هزار و پانصد ريال است

9 _ حق الزحمه گواهي مطابقت رونوشت سند با اصل كه طبق ماده 75 ق آ.د.م وسيله مترجم رسمي انجام شود هر صفحه هزار و پانصد ريال است

10 _ حق الزحمه مترجم

براي ترجمه شفاهي تا يك ساعت پنجاه هزار ريال و مازاد بر يك ساعت به ازاي هر ساعت اضافي پانزده هزار ريال خواهد بودكه متقاضي بايد قبل از تشكيل جلسه حداقل حق الزحمه را به طور علي الحساب در صندوق دادگستري توديع و قبض آن را ارايه نمايد.

11 _ هزينه سفر مترجمان رسمي بر طبق تعرفه كارشناسان رسمي دادگستري مندرج در آيين نامه مربوطه و اصطلاحات بعدي خواهد بود.

12 _ پول تمبر ترجمه و نسخ اضافي و هزينه پلمپ به عهده متقاضي است

ماده 54 _ در صورت اقتضا از طرف اداره فني در خرداد ماه هر سال كميسيوني مركب از رييس يا معاون اداره فني و نماينده معاونت قضايي رييس قوه قضاييه و دو نفر مترجم رسمي به انتخاب اداره فني تشكيل و و با توجه به افزايش يا كاهش هزينه زندگي نسبت به تعديل حق الزحمه ترجمه رسمي مندرج در ماده 53 آيين نامه اقدام خواهد شد.

ماده 55 _ امضاي مترجم ذيل ترجمه يا رونوشت يا فتوكپي اسناد و اوراق در مركز وسيله اداره فني و در شهرستانها وسيله يكي از قضات دادگستري محل كه به پيشنهاد اداره فني و تصويب معاون قضايي تعيين خواهد شد تصديق و به مبلغ مقرر قانوني تمبر الصاق مي شود.

ماده 56 _ در صورت تعليق يا انفصال يا غيبت طولاني يا حجر يا بيماري طولاني يا فوت مترجم رسمي بنا به تقاضاي اداره فني در مركز و دادگستري محل در شهرستانها برگها و اسناد و دفاتر راجع به امور ترجمه جمع آوري و به اداره فني يا دادگستري محل ارسال مي گردد درصورتي كه بين آنها اشيا يا اسنادي متعلق به

مردم باشد بايد در قبال اخذ رسيد به صاحبان آنها مسترد شود.

ماده 57 _ از تاريخ قابل اجرا شدن اين آيين نامه ، كليه آيين نامه هاي مربوط به مترجمان رسمي ملغي است

ماده 58 _ اين آيين نامه پانزده روز پس از درج در روزنامه رسمي قابل اجرا است

ماده 59 _ اين آيين نامه در 58 ماده و 18 تبصره تصويب مي شود.

قانون راجع به ترجمه اظهارات و اسناد در محاكم و دفاتر رسمي - مصوب 20 خردادماه 1316 و اصلاحات

شماره 361528776 روزنامه رسمي

ماده 1 _ هرگاه يكي از طرفين دعوي يا شهود و اهل خبره در محاكم و ادارات و طرفين معامله يا شهود در دفاتر اسناد رسمي زبان فارسي را ندانند اظهارات آنها توسط مترجم رسمي ترجمه خواهد شد.

تبصره _ در نقاطي كه از طرف وزارت عدليه مترجمين رسمي براي هر يك از زبانهاي غيرفارسي تعيين نشده باشد محاكم و ادارات ثبت ، دفاتر اسناد رسمي مترجمين كه طرف اعتماد باشد براي ترجمه تعيين مي نمايد.

ماده 2 _ ترجمه اسناد ذيل بايد از طرف مترجمين رسمي يا مامورين سياسي و قنسولي تصديق شده باشد

الف _ اسنادي كه در يكي از كشورهاي بيگانه يا در ايران به يكي از زبانهاي غيرفارسي تنظيم شده و در يكي از محاكم و ادارات ايران مورد استفاده باشد.

ب _ اسنادي كه در ايران تنظيم شده و ترجمه آن به منظور استفاده در يكي از كشورهاي بيگانه مورد حاجت باشد.

ماده 3 _ به متقاضيان با احراز شرايط ذيل پروانه مترجمي رسمي اعطا مي گردد

الف _ داشتن حداقل 25 سال سن

ب _ موفقيت در آزمون و اختبار علمي و كتبي

ج _ نداشتن پيشينه موثر كيفري

د _ عدم اشتهار به فساد اخلاقي عقيدتي

ه _ عدم

اعتياد به مواد مخدر.

و _ عدم محكوميت به انفصال از خدمات دولتي

ز _ مورد وثوق و اعتماد باشد.

ماده 4 _ اعتبار پروانه مترجمي سه سال است و تمديد آن منوط به درخواست متقاضي و پرداخت هزينه مطابق تعرفه قانوني مي باشد چنانچه متقاضي تمديد فاقد يكي از شرايط مقرر قانوني تشخيص داده شود مراتب با ذكر دلايل آن به مرجع انتظامي مترجمان اعلام و درخواست رسيدگي مي شود.مرجع انتظامي پس از رسيدگي نسبت به تمديد يا عدم تمديد پروانه مترجمي راي مقتضي صادر مي نمايد.

تا زمان رسيدگي مرجع انتظامي اعتبار پروانه به قوت خود باقي است

ماده 5 _ مرجع رسيدگي به تخلفات انتظامي مترجمين رسمي هياتي مركب از يك نفر قاضي و دو نفر از مترجمين رسمي به انتخاب رييس قوه قضاييه مي باشد كه انشا راي با قاضي هيات خواهد بود.

ماده 6 _ در صورت ارتكاب هريك از تخلفات ذيل مرتكب براي بار اول به مدت يك سال و بار دوم به مدت دو سال و در صورت تكرار براي هميشه ازمترجمي رسمي محروم مي شود

الف _ ترجمه و تطبيق با پروانه اي كه مدت آن منقضي شده است

ب _ امتناع از قبول امور ارجاعي متقاضيان ترجمه بدون عذر موجه

ج _ امتناع از حضور در مراجع قضايي بدون عذر موجه

د _ نداشتن دفاتر و اسناد و لوازم مربوط به امور ترجمه طبق مقررات قانوني

ه _ عدم رعايت تعرفه حق الزحمه مترجمي

و _ ترجمه و تطبيق و تصديق خلاف واقع

تبصره _ مجازاتهاي فوق علاوه بر مجازات مندرج در ساير قوانين مي باشد.

ماده 7 _ در صورت ارتكاب هريك از تخلفات ذيل مرتكب به

توبيخ كتبي با درج در پرونده و در صورت تكرار تا يك سال از مترجمي محروم مي شود

الف _ امتناع از حضور در مراجع قانوني غيرقضايي بدون عذر موجه

ب _ تأخير در انجام امور ترجمه بدون عذر موجه

ج _ عدم رعايت ضوابط ترجمه

د _ عدم ارايه دفاتر، اسناد و لوازم مربوط به ترجمه در موارد بازرسي

ماده 8 _ تشكيل دفتر يا موسسه و ترجمه اسناد و اظهارات افراد بدون رعايت مقررات اين قانون ممنوع است و مرتكب به مجازات كلاهبرداري محكوم مي گردد.

ماده 9 _ تشكيلات و نحوه اداره دفتر، ضوابط ترجمه ، تعرفه حق الزحمه مترجم و مرجع تشخيص شرايط مذكور در اين قانون به موجب آيين نامه اي مي باشد كه توسط وزارت دادگستري تهيه و به تصويب رييس قوه قضاييه خواهد رسيد.

قانون منع فروش و واگذاري اراضي فاقد كاربري مسكوني براي امر مسكن به شركتهاي تعاوني مسكن

ماده 1 _ از تاريخ لازم الاجرا شدن اين قانون هرگونه واگذاري و نقل و انتقال اراضي به اشخاص حقيقي و حقوقي و شركتهاي تعاوني مسكن اعم از شركتهاي تعاوني مسكن كارمندي و كارگري و تعاوني هاي مسكن كاركنان نيروهاي نظامي و انتظامي براي امر مسكن در داخل محدوده (قانوني شهرها ، شهرك ها و شهرهاي جديد موكول به اخذ گواهي مبني بر نداشتن كاربري معارض و ضوابط ساخت و ساز متناسب با نياز و هدف متقاضيان در اراضي مورد نظر از مراجع مذكور در مواد (3) و (4) اين قانون مي باشد.

ماده 2 _ دفاتر اسناد رسمي و كليه مراجع قانوني واگذار كننده زمين اعم از سازمانها، نهادها و دستگاههاي دولتي و غيردولتي موظفند قبل از هرگونه نقل و انتقال و يا واگذاري زمين به شركتهاي تعاوني مسكن و

اشخاص حقيقي و حقوقي موضوع بلامانع بودن احداث واحدهاي مسكوني در اراضي موردنظر را طبق مواد آتي از مراجع تعيين شده در اين قانون استعلام و پيوست مدارك نمايند. اعتبار اين گواهي حداكثر دو سال از تاريخ صدور مي باشد.

ماده 3 _ كاربري ضوابط ساختماني و بلامانع بودن نقل وانتقال يا واگذاري زمين براي امر مسكن به شركتهاي تعاوني مسكن و اشخاص حقيقي وحقوقي در داخل محدوده (قانوني شهرها، بايد از طريق شهرداري مربوط و بر اساس طرحهاي مصوب توسعه شهري به طور كتبي اعلام و گواهي شده باشد.

ماده 4 _ هرگونه نقل و انتقال و واگذاري زمين به شركتهاي تعاوني مسكن و اشخاص حقيقي و حقوقي براي امر مسكن در خارج محدوده (قانوني شهرها اعم از داخل و يا خارج از حريم شهرها به جز در محدوده مصوب شهرهاي جديد و شهركهايي كه طبق مقررات و بر اساس طرحهاي مصوب احداث شده يا مي شوند ممنوع مي باشد.

احراز وقوع زمين مورد نظر در داخل شهرهاي جديد و شهركهاي مصوب و تناسب زمين مذكور از نظر كاربري و ضوابط ساختماني با برنامه هاي متقاضيان به عهده سازمان مسكن و شهرسازي استان مي باشد.

ماده 5 _ ادارات ثبت اسناد و املاك موظفند تاييديه هاي زير را در مورد تهيه نقشه هاي تفكيك اراضي و املاك و انجام قانوني مراحل تفكيك ، به شرح زير اخذ نمايند

الف _ تفكيك اراضي واملاك در داخل محدوده (قانوني شهر و حريم شهر از نظر رعايت مصوبات طرحهاي جامع و هادي شهري از شهرداري مربوط

ب _ تفكيك اراضي واملاك واقع در خارج از حريم شهرها از نظر رعايت كاربري و ضوابط طرحهاي جامع ناحيه اي و در صورت عدم

تهيه طرح براي ناحيه مورد نظر، از نظر رعايت ضوابط آيين نامه مربوط به استفاده از اراضي واحداث بنا و تاسيسات در خارج از محدوده قانوني و حريم شهرها (مصوب 1355 هيات وزيران و اصلاحات بعدي آن از سازمان مسكن و شهرسازي استان

تبصره _ در داخل محدوده روستاها مرجع تهيه و تاييد نقشه هاي مربوط بنياد مسكن انقلاب اسلامي است

ماده 6 _ هر نوع نقل و انتقال اعم از رسمي و عادي تفكيك افراز، صدور سند و تغيير كاربري در مورد زمينهاي موضوع اين قانون بدون رعايت مفاداين قانون و مقررات مربوط ممنوع است در صورت تخلف متخلفان از جمله هيات مديره شركت تعاوني ذي ربط مسوول جبران خسارات وارد شده به اشخاص حقيقي و حقوقي ، شهرداري ها ، دولت و اعضاي شركتهاي تعاوني مسكن مي باشند.

ماده 7 _ مراجعي كه خارج از حدود وظايف خود در حريم يا خارج از حريم شهرها تصميم گيري كنند و به هر نحو به ساخت و سازهاي غيرقانوني وبرخلاف مفاد اين قانون اقدام نمايند و يا موثر در احداث اين گونه بناها باشند و يا به نحوي در اين گونه اقدامات خلاف مشاركت نمايند، طبق اين قانون متخلف محسوب مي شوند و با آنها برابر مقررات رفتار خواهد شد.

ماده 8 _ كليه سازمانها، موسسات و شركتهاي تامين كننده خدمات آب برق گاز ، تلفن و نظاير آن مكلفند خطوط و انشعاب به ساختمانها را برحسب مراحل مختلف عمليات ساختماني فقط در قبال ارايه پروانه معتبر ساختماني ، گواهي عدم خلاف يا گواهي پايان ساختمان معتبر صادر شده توسط مراجع مسوول صدور پروانه و ذكر شماره و تاريخ مدارك مذكور در قراردادهاي

واگذاري ، تامين و واگذار نمايند.

واگذاري خطوط و انشعاب اين گونه خدمات به واحدهاي مسكوني و صنفي و هرگونه بنايي كه به طور غيرمجاز و برخلاف ضوابط و مقررات اجرايي طرحهاي مصوب احداث شودممنوع مي باشد.

ماده 9 _ وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي موظف است به كليه جرايد و ساير رسانه ها ابلاغ نمايد قبل از درج هرنوع آگهي تبليغاتي در ارتباط با تفكيك وفروش اراضي مجوزهاي صادر شده توسط مراجع موضوع ماده (5) اين قانون را حسب مورد از آگهي دهنده درخواست و در صورت عدم ارايه مدارك مذكور، نظر وزارت مسكن و شهرسازي (سازمان مسكن و شهرسازي استان مربوطه را در خصوص بلامانع بودن تفكيك و عرضه زمين اخذ نمايند.

ماده 10 _ كليه قوانين و مقررات مغاير با اين قانون لغو مي شوند.

ماده 11 _ آيين نامه اجرايي اين قانون توسط وزارتخانه هاي مسكن و شهرسازي كشور، تعاون و كار و امور اجتماعي حداكثر ظرف مدت سه ماه تهيه وبه تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

آيين نامه اجرايي قانون منع فروش و واگذاري اراضي فاقد كاربري مسكوني براي امر مسكن به شرك

ماده 1 _ در اجراي اين آيين نامه ، محدوده (قانوني و حريم شهر ، شهرك مسكوني و شهر جديد و محدوده روستا عبارت از محدوده ها و حريم هايي مي باشند كه در طرحهاي مصوب جامع و تفصيلي و هادي شهرها ، ايجاد شهرك و شهر جديد و طرح هادي روستايي به تصويب مراجع قانوني ذي ربط رسيده باشند.

ماده 2 _ منظور از نداشتن كاربري معارض موضع ماده (1) قانون برخورداري از كاربري مسكوني در محدوده (قانوني طبق طرحهاي مصوب جامع ، تفصيلي و هادي و طرحهاي شهركها و شهرهاي جديد مي باشد.

ماده 3 _ كليه مقررات اين آيين نامه مانند لزوم استعلام و نظاير آن

در استفاده مسكوني از زمين براي كليه اشخاص حقيقي و حقوقي اعم از خصوصي ، عمومي و دولتي و وابسته به آنها و همچنين بنيادها و نهادهاي انقلابي و اوقاف لازم الاجرا است

ماده 4 _ واگذاري تفكيك وافراز اراضي فاقد كاربري مسكوني براي امر مسكن توسط تمام دستگاههاي دولتي و عمومي و وابسته به آنها اعم ازوزارتخانه ها ، سازمان ها ، نيروهاي نظامي و انتظامي ، شهرداري ها و شركتهاي دولتي ، بنيادها و نهادهاي انقلابي و موسسات عمومي غير دولتي و هر نهاد وابسته به دولت كه به واگذاري اراضي اقدام مي كند ، تحت هر عنوان و در هر نقطه از كشور اعم از داخل يا خارج شهرها مطلقا ممنوع است

ماده 5 _ هرگونه واگذاري اراضي در داخل مناطق چهارگانه تحت مديريت سازمان حفاظت محيط زيست ممنوع است

ماده 6 _ هرگونه نقل و انتقال اراضي فاقد كاربري مسكوني ، مشروط به تسليم اقرارنامه كتبي ضمن سند انتقال در دفاتر اسناد رسمي توسط منتقل اليه داير بر اطلاع از كاربري غيرمسكوني زمين و عدم امكان ساختن مسكن در آن خواهد بود.

ماده 7 _ كاربريهاي اراضي غير مسكوني كه به ترتيب مقرر در ماده (6) اين آيين نامه مورد نقل و انتقال قرار مي گيرند، قابل تغيير توسط كميسيون هاي ماده 5) لايحه قانوني واگذاري و احياي اراضي در حكومت جمهوري اسلامي ايران _ مصوب 1359 _ و مراجع تصويب طرح هادي و تغييرات بعدي آنها نبوده و قبول تقاضاي متضمن درخواست تغيير كاربري آنها توسط دبيرخانه هاي مربوط ، شهرداريها و ساير اعضا و طرح اين تقاضا در جلسات كميسيونها و مراجع

مذكور ممنوع است

ماده 8 _ كليه دستگاههايي كه قانونا مجاز به واگذاري زمين براي امر مسكن به اشخاص حقيقي و حقوقي مي باشند، موظفند شماره تاريخ و متن پاسخ استعلام دريافت شده از مراجع مقرر در قانون را داير بر برخورداري زمين مورد واگذاري از كاربري مسكوني و ضوابط و مقررات متناسب با تعداد استفاده كنندگان ، به طور كتبي در توافق نامه ها ، صورتجلسات ، ابلاغيه ها و ساير مدارك مربوط به واگذاري زمين قيد نمايند.

ماده 9 _ استعلام كنندگان كاربري زمين و ضوابط و مقررات ساختماني آن مكلفند نقشه موقعيت زمين در مقياس مناسب طبق سند مالكيت ، نشاني زمين و ساير مشخصاتي كه اظهارنظر توسط مرجع مورد استعلام را تسهيل مي نمايد، به مراجع مورد استعلام مربوط ارايه دهند.

ماده 10 _ مراجع مورد استعلام مكلفند ظرف ده روز پس از وصول نامه دفترخانه اسناد رسمي يا مراجع واگذار كننده زمين ، نسبت به صدور پاسخ استعلام اقدام نمايند.

تبصره _ در صورت كامل نبودن مدارك، مراجع استعلام شونده مكلفند ظرف پنج روز از تاريخ وصول استعلام ، كسري مدارك را به دستگاه استعلام كننده اعلام نمايند.

ماده 11 _ سازمانهاي مسكن و شهرسازي در مورد زمينها و املاك واقع در محدوده شهركها و شهرهاي جديد و شهرداريها در داخل محدوده شهر ، استعلام هاي دريافت شده را بر اساس مصوبات و نقشه هاي اجرايي طرحهاي جامع ، تفصيلي و هادي آنها پاسخ خواهند داد. در مورد شهرهاي داراي طرح جامع در صورت فقدان طرحهاي تفصيلي و وقوع تقريبي زمين در مجاورت زمينهايي كه موقعيت كلي آنها براي كاربريهاي عمومي و خدماتي شهرها پيش بيني گرديده اند ،

بر اساس مصوبات شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران عمل خواهد شد.

تبصره _ در صورت وجود يا داير شدن شهرداري در شهرك ها و يا در تمام يا بخشي از هر شهر جديد، پاسخگويي به استعلام موضوع اين ماده توسط شهرداري هاي مزبور به انجام خواهد رسيد.

ماده 12 _ هر نوع نقل و انتقال اراضي براي امر مسكن اعم از رسمي و عادي در داخل محدوده روستاها منوط به استعلام از دهياري مربوط بر اساس طرح هادي مصوب ، با همكاري بنياد مسكن انقلاب اسلامي و در صورت عدم تشكيل دهياري ، از بنياد مسكن انقلاب اسلامي محل خواهد بود.دهياري ها با همكاري بنياد ياد شده حسب مورد ، در صورت وجود طرح هادي روستايي بر اساس طرح مصوب مذكور و در صورت عدم وجود طرحهاي هادي ، طبق عرف محل ، كاربري و ضوابط ساختماني مربوط را اعلام خواهند نمود.

ماده 13 _ سازمانهاي مسكن و شهرسازي استانها موظفند استعلامهاي دريافت شده از ادارات ثبت اسناد و املاك در مورد نقشه هاي تفكيك اراضي واملاك واقع در خارج از حريم شهرها (به جز روستاها) را از نظر رعايت كاربري و ضوابط طرحهاي جامع ناحيه اي و در صورت عدم تهيه طرح براي ناحيه مورد نظر از نظر رعايت ضوابط آيين نامه مربوط به استفاده از اراضي و احداث بنا و تاسيسات در خارج از محدوده قانوني و حريم شهرها و اصلاحات بعدي آن ، پاسخ دهند.

ماده 14 _ مراجع پاسخ دهنده به استعلام موظفند استعلام هاي به عمل آمده از سوي ادارات ثبت اسناد و املاك در مورد نقشه هاي تفكيك اراضي را كه مي بايست منضم به نقشه

تفكيكي خوانا در مقياس مناسب و ساير اطلاعات و مشخصات مورد نياز براي تشخيص موقعيت زمين باشد، حداكثر ظرف دو ماه از تاريخ وصول استعلام پاسخ دهند.

تبصره 1 _ در صورت موافقت مراجع فوق الذكر با نقشه هاي تفكيكي دريافت شده از نظر كاربري و ضوابط تفكيك ، ساير مدارك لازم براي تفكيك طبق مقررات ذي ربط توسط متقاضي ارايه خواهد شد.

تبصره 2 _ نقشه هاي تفكيكي پيشنهادي از سوي متقاضيان در مورد اراضي واقع در شهرك هاي مسكوني و شهرهاي جديد جهت تاييد از حيث امكان تفكيك و رعايت كاربري و ضوابط تفكيك از طرف ادارات ثبت اسناد و املاك حسب مورد به ترتيب به سازمان مسكن و شهرسازي استان مربوط و شركت عمران شهر جديد ذي ربط ارسال خواهد شد. مراجع مذكور بر اساس طرحها و ضوابط و مقررات مصوب ، حداكثر ظرف دو ماه از تاريخ وصول ، اظهارنظر خواهند بود.

تبصره 3 _ در صورت وجود يا داير شدن شهرداري در شهركها و يا در تمام يا بخشي از شهر جديد، اظهارنظر در خصوص موضوع اين ماده به عهده شهرداري هاي مذكور خواهد بود.

ماده 15 _ تامين و واگذاري تاسيسات زيربنايي موضوع ماده (8) قانون ( آب برق گاز و تلفن ثابت و نظاير آن موكول به ارايه پروانه هاي معتبر ساختماني يا عدم خلاف يا پايان كار ( در مورد شهرها، شهرهاي جديد و شهركها ) يا تاييديه مراجع صدور مجوز ساختمان در محدوده روستا ، داير بر رعايت كاربري مسكوني خواهد بود.

ماده 16 _ مفاد ماده (6) قانون براي آن دسته از اراضي و املاك كه بر اساس اسناد عادي و دست

نويس طبق قوانين ديگر قابليت تفكيك و يا صدور سند يافته باشند از جمله مواد (147) و (148) موضوع قانون اصلاح و حذف موادي از قانون ثبت اسناد و املاك _ مصوب 1370 _ و در كليه واگذاريهاي زمين توسط مراجع مختلف براي امر مسكن از جمله سازمان ملي زمين و مسكن شهرداريها و كميسيونهاي موضوع ماده (32) لايحه قانوني واگذاري و احياي اراضي در حكومت جمهوري اسلامي ايران _ مصوب 1359_ و قانون حفاظت و بهره برداري از جنگلها و منابع طبيعي و ساير مراجعي كه به موجب قوانين مجاز به واگذاري زمين شناخته شده اند نيز لازم الاجرا مي باشد.

تبصره _ نقشه تاييد شده موضوع ماده (4) آيين نامه اجرايي قانون حفظ كاربري اراضي زراعي و باغهاكه مبناي تغيير كاربري و تفكيك اراضي زراعي و باغهاي خارج از محدوده شهرها و شهركها توسط ادارات ثبت اسناد و املاك قرار مي گيرند، منحصرا مربوط به استفاده كشاورزي و باغداري از اراضي زراعي و باغات موضوع نقشه هاي مذكور بعد از تفكيك مي باشند و درهر حال تغيير كاربري اين اراضي به مسكوني ممنوع است

ماده 17 _ كليه مراجعي كه در محدوده (قانوني و حريم يا خارج از حريم شهرها ، در داخل شهركها و شهرهاي جديد و حريم آنها و همچنين روستاها،برخلاف مفاد اين قانون تصميم گيري كرده و يا به هر نحو به ساخت و سازهاي غيرقانوني اقدام نموده يا موثر در احداث بناهاي خلاف باشند، متخلف محسوب و طبق مقررات با آنها رفتار خواهد شد.

ماده 18 _ درج شماره تاريخ و نام صادر كننده مجوز در آگهي هاي تفكيك و فروش اراضي موضوع اين قانون الزامي

است و آگهي هاي فاقد مشخصات مذكور ، غير قابل چاپ و تبليغ در مطبوعات ، صدا و سيما و ساير رسانه هاي گروهي و نصب در اماكن عمومي مي باشند و وزارت فرهنگ و ارشاداسلامي اقدامات لازم را در جهت تحقق اين موضوع به عمل خواهد آورد و وزارت مسكن و شهرسازي نيز موظف است هرگونه تخلف از اين ماده را پيگيري نمايد.

ماده 19 _ سازمان ثبت اسناد و املاك كشور ، وزارت بازرگاني و وزارت تعاون مكلفند حسب مورد به روشهاي مقتضي به تمامي بنگاه هاي معاملات املاك و مستغلات دفاتر اسناد رسمي و شركتهاي تعاوني ابلاغ نمايند كه در اجراي مفاد ماده (6) قانون از تنظيم مبايعه نامه و نظاير آنها براي زمينهاي موضوع اين قانون كه فاقد نقشه هاي تفكيك مصوب مرجع قانوني است ، اكيدا خودداري نمايند.

تبصره _ وزارت بازرگاني و وزارت تعاون موظفند حسب مورد در صورت مشاهده تخلف از قانون و اين آيين نامه توسط بنگاههاي معاملات ملكي وشركتهاي تعاوني و يا دريافت گزارش از سوي وزارت مسكن و شهرسازي مبني بر وقوع تخلف ، برخورد لازم را با متخلفان به ترتيب برابر قانون نظام صنفي و قانون تعاون به عمل آورند.

ماده 20 _ وزارت مسكن و شهرسازي در اجراي صحيح قانون به محض اطلاع از وقوع تخلف از قانون و اين آيين نامه پس از احراز آن ، متخلفان را همراه ادله و مدارك مربوط جهت رسيدگي و صدور راي مقتضي به مراجع صالح قضايي معرفي و تا حصول نتيجه مراتب را پيگيري نموده و همچنين وزارت مذكور و ساير مراجع ذي ربط مي توانند ابطال اقدامات خلاف ، اعاده وضعيت

به حالت سابق و نيز جبران خسارات وارد شده به دولت را مطابق مقررات مربوط ، از مقامات قضايي درخواست نمايند.

ماده 21 _ دبيرخانه شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران مسئوليت نظارت عالي بر حسن انجام اين قانون و آيين نامه را بر عهده خواهد داشت

قانون معافيت كليه دانشجويان بورسيه و اعضاي هيات علمي كه جهت تحصيلات عالي يا استفادهاز فر

ماده يك _ از تاريخ اجراي اين قانون كليه دفاتر اسناد رسمي از انجام هر نوع معاملات مربوط به وسايل نقليه موتوري ممنوع بوده و هرگونه معامله ونقل و انتقال وسايل نقليه موتوري فقط در يگانهاي راهنمايي و رانندگي مجاز به شماره گذاري وسايل نقليه موتوري در كشور به ترتيبي كه در اين قانون و آيين نامه اجرايي آن تعيين مي گردد انجام خواهد شد.

ماده دو _ اداره راهنمايي و رانندگي تهران و شهرباني شهرستانها مكلفند براي هر نوع وسيله نقليه موتوري شناسنامه تنظيم نموده و كليه نقل و انتقالات وسايل نقليه موتوري را در اين شناسنامه ها ثبت نمايند

تبصره _ مشخصات نحوه و ترتيب تنظيم اين شناسنامه ها به موجب آيين نامه اجرايي اين قانون خواهد بود.

ماده سه _ هر نوع جعل و تزوير در اين شناسنامه ها و اسناد مربوط به آن جعل در اسناد دولتي محسوب و مرتكبين به مجازاتهاي مقرر در قوانين مربوط محكوم خواهند شد.

ماده چهار _ صدور المثني براي اين شناسنامه ها به موجب ضوابط و مقررات مندرج در آيين نامه اجرايي اين قانون خواهد بود.

ماده پنج _ هر نوع نقل و انتقال اعم از خريد و فروش صلح هبه و غيره نسبت به كليه تاكسي ها و اتومبيلهاي سواري توليد كارخانجات داخلي و وانت ها اعم از ساخت داخل يا خارج تا سه سال تمام از تاريخ شماره گذاري

ممنوع مي باشد.

تبصره 1 _ اتومبيلهاي هشت سيلندر از شمول اين ماده مستثني مي باشند.

تبصره 2 _ نقل و انتقالات مربوط به مقررات ارث از شمول اين ماده مستثني مي باشد

ماده شش _ كليه وكالتنامه هايي كه در مورد نقل و انتقالات موضوع ماده 5 اين قانون توسط دفاتر اسناد رسمي تنظيم مي گردد در صورتي داراي اعتبارقانوني است كه تاريخ تنظيم آنها سه سال تمام بعد از تاريخ شماره گذاري اتومبيل باشد.

تبصره _ سردفتران و دفترياران متخلف از اجراي اين قانون به انفصال موقت از اشتغال به سردفتري و دفترياري از سه ماه تا شش ماه محكوم خواهدشد.

ماده هفت _ تاريخ اجراي اين قانون در تهران پس از سه ماه از تاريخ تصويب آيين نامه اجرايي و در شهرستانها بعد از شش ماه از تاريخ تصويب آيين نامه اجرايي خواهد بود و كليه نقل و انتقالات وسايل نقليه موتوري قبل از اجراي اين قانون كمافي السابق انجام خواهد پذيرفت

ماده هشت _ آيين نامه اجرايي اين قانون ظرف دو ماه از تاريخ تصويب توسط اداره راهنمايي و رانندگي تهيه و به تصويب وزرا كشور، دادگستري و بازرگاني خواهد رسيد.

ماده نه _ كارخانجات داخلي مكلف به رعايت ضوابط مقرر در آيين نامه اجرايي اين قانون مي باشند.

ماده ده _ از تاريخ اجراي اين قانون تبصره ماده ده قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي و ساير قوانين و مقررات مغاير با اين قانون لغو مي گردد.

لايحه قانوني نحوه نقل و انتقالات و سايل نقليه موتوري - مصوب 25.4.1359

ماده يك _ از تاريخ اجراي اين قانون كليه دفاتر اسناد رسمي از انجام هر نوع معاملات مربوط به وسايل نقليه موتوري ممنوع بوده و هرگونه معامله ونقل و انتقال وسايل نقليه موتوري فقط در

يگانهاي راهنمايي و رانندگي مجاز به شماره گذاري وسايل نقليه موتوري در كشور به ترتيبي كه در اين قانون و آيين نامه اجرايي آن تعيين مي گردد انجام خواهد شد.

ماده دو _ اداره راهنمايي و رانندگي تهران و شهرباني شهرستانها مكلفند براي هر نوع وسيله نقليه موتوري شناسنامه تنظيم نموده و كليه نقل و انتقالات وسايل نقليه موتوري را در اين شناسنامه ها ثبت نمايند

تبصره _ مشخصات نحوه و ترتيب تنظيم اين شناسنامه ها به موجب آيين نامه اجرايي اين قانون خواهد بود.

ماده سه _ هر نوع جعل و تزوير در اين شناسنامه ها و اسناد مربوط به آن جعل در اسناد دولتي محسوب و مرتكبين به مجازاتهاي مقرر در قوانين مربوط محكوم خواهند شد.

ماده چهار _ صدور المثني براي اين شناسنامه ها به موجب ضوابط و مقررات مندرج در آيين نامه اجرايي اين قانون خواهد بود.

ماده پنج _ هر نوع نقل و انتقال اعم از خريد و فروش صلح هبه و غيره نسبت به كليه تاكسي ها و اتومبيلهاي سواري توليد كارخانجات داخلي و وانت ها اعم از ساخت داخل يا خارج تا سه سال تمام از تاريخ شماره گذاري ممنوع مي باشد.

تبصره 1 _ اتومبيلهاي هشت سيلندر از شمول اين ماده مستثني مي باشند.

تبصره 2 _ نقل و انتقالات مربوط به مقررات ارث از شمول اين ماده مستثني مي باشد

ماده شش _ كليه وكالتنامه هايي كه در مورد نقل و انتقالات موضوع ماده 5 اين قانون توسط دفاتر اسناد رسمي تنظيم مي گردد در صورتي داراي اعتبارقانوني است كه تاريخ تنظيم آنها سه سال تمام بعد از تاريخ شماره گذاري اتومبيل باشد.

تبصره _ سردفتران و دفترياران متخلف از اجراي اين قانون به انفصال موقت از اشتغال

به سردفتري و دفترياري از سه ماه تا شش ماه محكوم خواهدشد.

ماده هفت _ تاريخ اجراي اين قانون در تهران پس از سه ماه از تاريخ تصويب آيين نامه اجرايي و در شهرستانها بعد از شش ماه از تاريخ تصويب آيين نامه اجرايي خواهد بود و كليه نقل و انتقالات وسايل نقليه موتوري قبل از اجراي اين قانون كمافي السابق انجام خواهد پذيرفت

ماده هشت _ آيين نامه اجرايي اين قانون ظرف دو ماه از تاريخ تصويب توسط اداره راهنمايي و رانندگي تهيه و به تصويب وزرا كشور، دادگستري و بازرگاني خواهد رسيد.

ماده نه _ كارخانجات داخلي مكلف به رعايت ضوابط مقرر در آيين نامه اجرايي اين قانون مي باشند.

ماده ده _ از تاريخ اجراي اين قانون تبصره ماده ده قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي و ساير قوانين و مقررات مغاير با اين قانون لغو مي گردد.

قانون اصلاح موادي از قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي اير

ماده 1 _ از ابتداي سال 1382 برقراري و دريافت هر گونه وجوه از جمله ماليات و عوارض اعم از ملي و محلي از توليدكنندگان كالاها ، ارايه دهندگان خدمات و همچنين كالاهاي وارداتي صرفا به موجب اين قانون صورت مي پذيرد و كليه قوانين و مقررات مربوط به برقراري اختيار و يا اجازه برقراري و دريافت وجوه كه توسط هيات وزيران ، مجامع ، شوراها و ساير مراجع وزارتخانه ها، سازمان ها ، موسسات و شركتهاي دولتي از جمله آن دسته ازدستگاه هاي اجرايي كه شمول قوانين بر آنها مستلزم ذكر نام يا تصريح نام است همچنين موسسات و نهادهاي عمومي غير دولتي صورت مي پذيرد به استثنا (قانون مالياتهاي مستقيم مصوب 3121366 و اصلاحات بعدي آن ، قانون

چگونگي اداره مناطق آزاد تجاري _ صنعتي جمهوري اسلامي ايران مصوب 761372، قانون مقررات تردد و سايل نقليه خارجي مصوب 1241373، عوارض آزاد راهها ، عوارض موضوع ماده (12) قانون حمل و نقل و عبور كالاهاي خارجي از قلمرو جمهوري اسلامي ايران مصوب 22121374 و عوارض موضوع بند (ب ماده (46)، بند (ب )ماده (130) و بندهاي (الف و (ب ماده (132) قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران مصوب 1711379) لغو مي گردد.

تبصره 1 _ هزينه كارمزد و ساير وجوهي كه از درخواست كننده در ازا ارايه مستقيم خدمات خاص و يا فروش كالا كه طبق قوانين و مقررات مربوطه دريافت مي شود و همچنين خسارات و جرايمي كه به موجب قوانين و يا اختيارات قانوني لغو نشده دريافت مي گردد، از شمول اين ماده مستثني مي باشند.

تبصره 2 _ از تاريخ لازم الاجرا شدن اين قانون ، بند (ج ماده (19)، ماده (145)، ماده (168) و بند (ب ماده (175) قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران مصوب 1379 لغو گرديده و در بند (ب ماده (19) آن قانون عبارت چهل و هشت درصد (48%)به پنجاه درصد (50%) اصلاح مي شود.

ماده 2 _ حقوق گمركي ، ماليات ، حق ثبت سفارش كالا ، انواع عوارض و ساير وجوه دريافتي از كالاهاي وارداتي تجميع گرديده و معادل چهار درصد(4%) ارزش گمركي كالاها تعيين مي شود. به مجموع اين دريافتي و سود بازرگاني كه طبق قوانين مربوطه توسط هيات وزيران تعيين مي شود حقوق ورودي اطلاق مي گردد.

تبصره 1 _ نرخ حقوقي ورودي علاوه بر رعايت ساير قوانين و مقررات مي بايست به نحوي

تعيين گردد كه

الف _ در راستاي حمايت موثر از اشتغال و كالاي توليد يا ساخت داخل در برابر كالاي وارداتي باشد.

ب _ در برگيرنده نرخ ترجيحي و تبعيض آميز بين واردكنندگان دولتي يا بخشهاي خصوصي ، تعاوني و غير دولتي نباشند .

ج _ نرخ حقوق ورودي قطعات ، لوازم و موادي كه براي مصرف در فرآوري يا ساخت يا مونتاژ يا بسته بندي اشيا يا مواد يا دستگاهها وارد مي گردند ازنرخ حقوق ورودي محصول فرآوري شده يا شي يا ماده يا دستگاه آماده پايين تر باشد.

تبصره 2 _ حق ثبت سفارش پرداختي كالاهايي كه تا پايان سال 1381 اظهار و ترخيص نشده اند به عنوان علي الحساب حقوق ورودي محسوب مي شود.

تبصره 3 _ معادل دوازده در هزار ارزش گمركي كالاهاي وارداتي كه حقوق ورودي آنها وصول مي شود از محل اعتباراتي كه همه ساله در قوانين بودجه سنواتي كل كشور منظور مي شود در اختيار وزارت كشور (سازمان شهرداريها) قرار مي گيرد تا به نسبت هفتاد درصد (70%) ميان شهرداري ها و سي درصد(30%) ميان دهياري هاي سراسر كشور به عنوان كمك پرداخت و به هزينه قطعي منظور شود.

تبصره 4 _ كليه قوانين و مقررات مربوط به معافيتهاي حقوق ورودي به استثناي معافيت هاي موضوع ماده (6) و بندهاي (1)، (2)، (4) تا (9) و (12) تا(19) ماده (37) قانون امور گمركي مصوب 1731350 و معافيت لايحه قانوني راجع به ماشين آلات توليدي كه توسط واحدهاي توليدي ، صنعتي ومعدني مجاز وارد مي شود از پرداخت حقوق ورودي مصوب 2421359 شوراي انقلاب اسلامي ايران و معافيت گمركي لوازم امدادي اهدايي به جمعيت هلال احمر جمهوري اسلامي ايران و اقلام عمده

صرفا دفاعي كشور لغو مي گردد.

ماده 3 _ ماليات و عوارض دريافتي از كالاها به شرح زير تعيين مي گردد

الف _ انواع نوشابه هاي گازدار ساخت داخل (به استثنا نوشابه هاي حاصل از فرآورده هاي لبني و كنسانتره انواع ميوه و آب معدني كه با وسايل ماشيني تهيه مي شوند و همچنين شربت هاي غليظ توليدي مورد استفاده در دستگاههاي نوشابه سازي كوچك (دستگاه پست ميكس كه به منظور تهيه نوشابه به بازار عرضه مي گردد پانزده درصد (15%) بهاي فروش كارخانه ]دوازده درصد (12%) ماليات و سه درصد (3%) عوارض .

ب _ سيگار توليد داخل پانزده درصد (15%) بهاي فروش كارخانه ]دوازده درصد (12) ماليات و سه درصد (3%) عوارض .

ج _ بنزين بيست درصد (20%) قيمت مصوب فروش ]ده درصد (10%) ماليات و ده درصد (10%) عوارض [

د _ نفت سفيد و نفت گاز ده درصد (10%) و نفت كوره پنج درصد (5%) قيمت مصوب فروش (به عنوان عوارض .

ه _ ساير كالاهاي توليدي (به استثناي محصولات بخش كشاورزي كه امكان استفاده از آنها به عنوان محصول نهايي وجود دارد مطابق فهرستي كه به پيشنهاد كار گروهي مركب از وزير امور اقتصادي و دارايي (رييس ، وزراي بازرگاني صنايع و معادن و كشور و رييس سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور تا پانزدهم بهمن ماه هر سال براي سال بعد به تصويب هيات وزيران مي رسد سه درصد (3%) قيمت فروش ]دو درصد (2%) ماليات و يك درصد(1%) عوارض .

آن دسته از محصولات صنايع آلوده كننده محيط زيست به تشخيص و اعلام (تا پانزدهم اسفند ماه هر سال براي اجرا در سال بعد) سازمان حفاظت محيط زيست كه در فهرست فوق قرار نمي گيرند يك درصد

(1%) قيمت فروش (به عنوان عوارض

تبصره 1 _ ماليات و عوارض بندهاي (ج و (د) علاوه بر قيمت مصوب فروش محصولات مربوطه كه به موجب قوانين تعيين مي شود در قيمت فروش نهايي محاسبه و منظور مي شود.

تبصره 2 _ ماليات و عوارض بندهاي (الف و (ه) اين ماده در خصوص كالاهاي صادراتي طبق قانون برنامه سوم اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران معاف و در خصوص آن دسته از كالاهايي كه توسط اشخاص حقيقي يا حقوقي غير از توليد كننده نهايي كالا صادر مي شوند مطابق رسيدهاي معتبر واريزي مربوطه ، حسب مورد از محل درآمد مالياتي مربوط و عوارض وصولي قابل اختصاص به وزارت كشور (سازمان شهرداري ها) قابل استرداد مي باشد.

نحوه استرداد به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه به پيشنهاد سازمان امور مالياتي كشور به تصويب وزير امور اقتصادي و دارايي مي رسد.

ماده 4 _ ماليات و عوارض دريافتي از برخي خدمات به شرح زير تعيين مي گردد

الف _ خدمات مخابرات از قبيل آبونمان تلفنهاي ثابت وهمراه كاركرد مكالمات داخلي و خارجي خدمات بين المللي ، كارتهاي اعتباري معادل شش درصد (6%) قيمت خدمات ]پنج درصد (5%) ماليات و يك درصد (1%) عوارض .

ب _ واگذاري خطوط تلفن همراه معادل بيست درصد (20%) قيمت واگذاري (به عنوان ماليات

ج _ برق و گاز مصرفي مشتركين (به استثنا مصارف صنعتي معدني و كشاورزي و همچنين آب مصرفي مشتركين در حوزه استحفاظي شهرها سه درصد (3%) بهاي مصرفي آنها (به عنوان عوارض

د _ خدمات هتل متل مهمانسرا، هتل آپارتمان مهمان پذير ، مسافرخانه ، تالارها و باشگاهها دو درصد (2%) هزينه (به عنوان عوارض

ه _ حمل و نقل برون شهري

مسافر در داخل كشور با وسايل زميني ، ريلي ، دريايي و هوايي پنج درصد (5%) بهاي بليط (به عنوان عوارض

و _ عوارض ساليانه انواع خودروهاي سواري و وانت دوكابين اعم از توليد داخل يا وارداتي حسب مورد معادل يك در هزار قيمت فروش كارخانه (داخلي و يا يك در هزار مجموع ارزش گمركي و حقوق ورودي آنها.

ز _ شماره گذاري انواع خودروهاي سواري و وانت دوكابين اعم از توليد داخل و يا وارداتي به استثنا خودروهاي سواري عمومي درون شهري يا برون شهري حسب مورد سه درصد (3%) قيمت فروش كارخانه (داخلي و يا سه درصد (3%) مجموع ارزش گمركي و حقوق ورودي آنها ]دو درصد (2%)ماليات و يك درصد (1%) عوارض .

ح _ ماليات نقل و انتقال انواع خودرو به استثنا ماشين آلات راهسازي ، معدني ، كشاورزي ، شناورها ، موتورسيكلت و سه چرخه موتوري اعم از توليدداخل يا وارداتي ، حسب مورد معادل يك درصد (1%) قيمت فروش كارخانه (داخلي و يا يك درصد (1%) مجموع ارزش گمركي و حقوق ورودي آنها.

مبناي محاسبه اين ماليات به ازاي سپري شدن يك سال از عمر خودرو (و حداكثر تا پنج سال به ميزان ده درصد (10%) (و حداكثر تا پنجاه درصد(50%)) تقليل مي يابد.

ط _ به پيشنهاد كار گروهي متشكل از وزير امور اقتصادي و دارايي (رييس ، وزير بازرگاني وزير ذي ربط و رييس سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور وتصويب هيات وزيران وجوهي بابت صدور، تمديد و يا اصلاح انواع كارتها و مجوزهاي مربوط به فعاليت موضوع مواد (24)، (26) و (47) قانون تنظيم بخشي از مقررات مالي دولت مصوب 27111380 و

ماده (80) قانون وصول برخي از درآمدهاي دولتي و مصرف آن در موارد معين مصوب 28121373 از متقاضيان دريافت و به حساب درآمد عمومي (نزد خزانه داري كل كشور) واريز مي گردد.

ي _ به دولت اجازه داده مي شود بابت خروج مسافر از مرزهاي هوايي براي نوبت اول در هر سال يكصدهزار (100000) ريال و براي نوبتهاي بعدي در همان سال مبلغ يكصد و پنجاه هزار (150000) ريال و از مرزهاي دريايي و زميني مبلغ سي هزار (30000) ريال از مسافران دريافت و به حساب درآمد عمومي (نزد خزانه داري كل كشور) واريز نمايد.

تغييرات اين مبالغ هر سه سال يك بار با توجه به نرخ تورم يا تصويب هيات وزيران تعيين مي گردد.

تبصره 1 _ قيمت فروش كارخانه (داخلي و يا مجموع ارزش گمركي و حقوق ورودي انواع خودروها كه مبناي محاسبه ماليات و عوارض بندهاي (و)،(ز) و (ح اين ماده قرار مي گيرند، همه ساله بر اساس آخرين مدل توسط وزارت امور اقتصادي و دارايي تا پانزدهم بهمن ماه هر سال براي اجرا در سال بعد اعلام خواهد شد.

اين مهلت زماني براي انواع جديد خودروهايي كه بعد از تاريخ مزبور توليد آنها شروع مي شود لازم الرعايه نمي باشد. همچنين قيمت فروش يا مجموع ارزش گمركي و حقوق ورودي خودروهايي كه توليد آنها متوقف مي شود توسط وزارت ياد شده و متناسب با آخرين مدل ساخته شده تعيين مي گردد.

تبصره 2 _ تنظيم سند وثيقه وكالت خريد و خروج موقت براي خودرو، مشمول ماليات نقل و انتقال موضوع بند (ح اين ماده نمي باشد.

دفاتر اسناد رسمي مكلفند قبل از تنظيم سند مربوط به انواع خودرو رسيد و يا گواهي پرداخت عوارض موضوع بند (و) اين ماده

و همچنين رسيدپرداخت ماليات موضوع بند (ح اين ماده را از فروشنده اخذ نموده و ضمن درج شماره فيش بانكي و تاريخ و مبلغ و نام بانك دريافت كننده ماليات ونيز فيش بانكي و يا گواهي پرداخت عوارض موضوع بند (و) و همچنين نوع و مشخصات خودرو در سند تنظيمي فهرست كامل نقل و انتقالات خودروها را هر پانزده روز يك بار به ادارات مالياتي ذي ربط ارسال نمايند.

در صورت تخلف از اين حكم علاوه بر پرداخت ماليات و عوارض متعلقه و جرايم موضوع اين قانون مشمول جريمه اي معادل پنجاه درصد (50%)ماليات و عوارض متعلقه خواهد بود.(1)

فسخ و اقاله معامله خودرو تا سه ماه بعد از معامله مشمول ماليات نقل و انتقال مجدد نخواهد شد و تنها در صورتي كه پس از پرداخت ماليات ، معامله انجام نشود، ماليات وصول شده طبق قوانين و مقررات ماليات مستقيم مسترد مي گردد.

تبصره 3 _ اولين انتقال خودرو از كارخانجات سازنده و يا مونتاژ كننده داخلي و يا واردكنندگان (نمايندگيهاي رسمي شركتهاي سازنده خودروهاي خارجي به خريداران مشمول پرداخت ماليات نقل و انتقال موضوع بند (ح اين ماده نخواهد بود.

ماده 5 _ برقراري هر گونه عوارض و ساير وجوه براي انواع كالاهاي وارداتي و كالاهاي توليدي و همچنين آن دسته از خدمات كه در ماده (4) اين قانون ، تكليف ماليات و عوارض آنها معين شده است ، همچنين برقراري عوارض به درآمدهاي مأخذ محاسبه ماليات سود سهام شركتها، سود اوراق مشاركت ، سود سپرده گذاري و ساير عمليات مالي اشخاص نزد بانكها و موسسات اعتباري غيربانكي مجاز توسط شوراهاي اسلامي و ساير مراجع ممنوع مي باشد.

تبصره 1 _ وضع

عوارض محلي جديد و يا افزايش نرخ هر يك از عوارض محلي ، مي بايستي حداكثر تا پانزدهم بهمن ماه هر سال براي اجرا در سال بعد تصويب و اعلام عمومي گردد.

تبصره 2 _ عبارت (پنج در هزار) مندرج در ماده (2 قانون نوسازي و عمران شهري مصوب 791347 به عبارت (يك درصد (1%)) اصلاح مي شود.

تبصره 3 _ قوانين و مقررات مربوط به اعطاي تخفيف يا معافيت از پرداخت عوارض يا وجوه به شهرداري ها ملغي مي گردد.

تبصره 4 _ وزارت كشور موظف است بر حسن اجراي اين ماده در سراسر كشور نظارت نمايد.

ماده 6 _ الف _ مالياتهاي موضوع مواد (3)و (4) اين قانون به حساب يا حسابهاي درآمد عمومي مربوط كه توسط وزارت امور اقتصادي و دارايي (خزانه داري كل كشور) تعيين و از طريق سازمان امور مالياتي كشور اعلام مي شود ، واريز مي گردد.

ب _ عوارض موضوع بندهاي (الف و (ه) ماده (3) و عوارض موضوع بندهاي (الف ، (ج ، (د)، (ه) و (و) ماده (4) اين قانون در مورد واحدهاي توليدي ، خدماتي و مشتركين واقع در داخل حريم شهرها به حسابي كه توسط شهرداري محل توليد يا فعاليت اعلام مي شود واريز مي گردد.

ج _ عوارض مشروحه بند (ب اين ماده در مورد واحدهاي توليدي خدماتي و مشتركين واقع در خارج حريم شهرها به حساب تمركز وجوه به نام وزارت كشور (سازمان شهرداريها) واريز مي شود تا بين دهياريهاي همان شهرستان توزيع شود.

د _ عوارض موضوع بندهاي (ب ، (ج و (د) ماده (3) و عوارض موضوع بند (ز) ماده (4) اين قانون به حساب تمركز وجوه به نام وزارت كشور (سازمان شهرداريها) واريز مي شود تا به نسبت

پانزده درصد (15%) كلان شهرها (شهرهاي بالاي يك ميليون نفر جمعيت و شصت و پنج درصد (65%) سايرشهرها و بيست درصد (20%) دهياري ها تحت نظر كار گروهي متشكل از نمايندگان سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور و وزارت امور اقتصادي و دارايي و سازمان شهرداري ها توزيع گردد.

تبصره 1 _ حساب تمركز وجوه قيد شده در بندهاي (ج و (د) اين ماده توسط خزانه داري كل كشور به نام وزارت كشور (سازمان شهرداري ها) افتتاح مي شود.

وجوه واريزي به اين حساب مطابق آيين نامه اجرايي كه به پيشنهاد مشترك وزارت كشور و شوراي عالي استانها به تصويب هيات وزيران مي رسد بين شهرداري ها و دهياري ها توزيع مي شود.

هرگونه برداشت از اين حساب به جز پرداخت به شهرداري ها و دهياري ها ممنوع مي باشد.

سازمان شهرداري ها موظف است گزارش عملكرد وجوه دريافتي را هر سه ماه يك بار به شوراي عالي استانها ارايه نمايد.

تبصره 2 _ توليد كنندگان كالاهاي موضوع ماده (3) و همچنين ارايه دهندگان خدمات موضوع ماده (4) اين قانون مكلفند ماليات و عوارض موضوعه را در مبادي توليد يا ارايه خدمات با درج در سند فروش از خريداران كالا يا خدمات اخذ و تا پايان دو ماه بعد به حسابهاي بانكي تعيين شده واريزنمايند.

اشخاص ياد شده موظفند مدارك و اطلاعات مورد نياز را طبق فرمهايي كه توسط سازمان امور مالياتي كشور تعيين و اعلام مي گردد به واحدهاي اجرايي سازمان ياد شده و نسخه اي از واريزي عوارض مربوط به شهرداري محل را به همان شهرداري ارايه دهند.

شركت ملي پخش فرآورده هاي نفتي ماليات و عوارض مربوط به بندهاي (ج و (د) ماده (3) را در محلهاي عرضه محصولات محاسبه

و از خريداران دريافت و مطابق اين تبصره عمل خواهد نمود.

تبصره 3 _ وجوه دريافتي موضوع مواد (3) و (4) اين قانون كه توسط سازمان امور مالياتي كشور وصول مي گردد مشمول احكام ماده (211) به بعدفصل نهم باب چهارم قانون مالياتهاي مستقيم مصوب 3121366 و اصلاحات بعدي است

پرداخت ماليات و عوارض پس از موعد مقرر موجب تعلق جريمه اي معادل دو و نيم درصد (52%) به ازا هر ماه تأخير خواهد بود. اين جريمه قابل بخشودگي نيست

تبصره 4 _ مطالبات سازمان حمايت مصرف كنندگان و توليد كنندگان از اشخاص حقيقي يا حقوقي بابت مابه التفاوتهايي كه تا پايان سال 1381 ايجاد شده باشد با همكاري سازمان امور مالياتي كشور و طبق مقررات اجرايي قانون مالياتهاي مستقيم مصوب 3121366 و اصلاحات بعدي آن قابل وصول خواهد بود.

ماده 7 _ سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور موظف است متناسب با درآمد پيش بيني شده دولت ناشي از اجراي اين قانون ، اعتبارات حذف شده در دستگاهها را در لوايح سنواتي بودجه و در اعتبارات مربوط به همان دستگاه منظور نمايد.

ماده 8 _ در مواردي از اين قانون كه محاسبه ماليات عوارض و ساير وجوه تعيين شده به ارقامي داراي كسر يكصد ريال منجر شود، يكصدريال قابل احتساب خواهد بود.

ماده 9 _ آيين نامه اجراي اين قانون ظرف سه ماه از تاريخ تصويب به پيشنهاد مشترك وزارتخانه هاي امور اقتصادي و دارايي ، بازرگاني ، كشور و صنايع ومعادن و اتاق بازرگاني و صنايع و معادن جمهوري اسلامي ايران تهيه و به تصويب هيات وزيران مي رسد.

ماده 10 _ كليه قوانين و مقررات خاص و عام مغاير با اين قانون لغو مي گردد.

1

_ هييت عمومي ديوان عدالت اداري طبق رأي شماره 185 و 186 و 187 مورخ 2584 مقرر نمود

الف _ حكم مقرر در صدر تبصره 2 ماده 4 قانون اصلاح موادي از قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران و چگونگي برقراري و وصول عوارض و ساير وجوه از توليدكنندگان كالا ، ارايه دهندگان خدمات و كالاهاي وارداتي مصوب 1381 مصرح در عدم شمول ماليات موضوع بند (ح ماده مزبور در موارد تنظيم سند وثيقه ، وكالت خريد و خروج موقت براي خودرو و همچنين به قرينه تكليف دفاتر اسناد رسمي به اخذ رسيد يا گواهي پرداخت ماليات و عوارض از فروشنده مفيد اختصاص حكم قانونگذار به اخذ ماليات و عوارض در صورت نقل و انتقال قطعي خودرو لزوم تنظيم سند انتقال در دفاتر اسناد رسمي است بنا به جهات فوق الذكر و عنايت به اصل 51 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كه وضع هر گونه ماليات را منحصرا از طريق قانون مجاز اعلام داشته است مفاد تبصره يك ماده 11 آيين نامه مورد اعتراض كه مفهم تسري حكم مقنن به اخذ ماليات و عوارض در صورت تنظيم هر نوع سند (شرطي ، اجاره اي ، رهني ، صلح ، وكالتي و غيره و همچنين تبصره 5 ماده 11. آيين نامه كه مبين تفويض صلاحيت تنظيم سند انتقال توسط نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران (ادارات راهنمايي و رانندگي در خارج از سيستم سازمان ثبت اسناد و املاك كشور است مغاير قانون و خارج از حدود اختيارات قوه مجريه در وضع مقررات دولتي تشخيص داده مي شود. ب _ مستفاد از حكم مقرر در قسمت دوم تبصره 2 ماده 4

قانون مذكور با عنايت به عدم جواز دريافت ماليات و عوارض مضاعف در مورد نقل و انتقال قطعي خودرو ، الزام دفاتر اسناد رسمي به پرداخت ماليات و عوارض متعلقه و جرايم مقرر در تبصره 2 ماده 4 قانون مزبور منحصرا ناظر به تنظيم سند رسمي انتقال قطعي در صورت عدم پرداخت ماليات و عوارض مربوط توسط فروشنده است بنابراين سياق عبارات تبصره يك ماده 11 آيين نامه مزبور كه مفهم الزام دفاتر اسناد رسمي به پرداخت ماليات و عوارض و جرايم موضوع اين قانون حتي در صورت پرداخت ماليات و عوارض مقرر قبل از تنظيم سند رسمي توسط فروشنده مي باشد خلاف هدف و حكم مقنن در اين باب است

ج _ طبق تبصره 3 ماده 4 قانون موسوم به تجميع عوارض پرداخت ماليات و عوارض پس از موعد مقرر موجب تعلق جريمه اي معادل 52% به ازا هرماه تاخير خواهد بود. بنابراين مدول قسمت آخر ماده 29 آيين نامه اجرايي قانون كه دريافت جريمه فوق الاشعار را به صورت روز شمار اعلام داشته خلاف حكم مقنن در اين باب است بنا بمراتب مذكور تبصره هاي يك و 5 ماده 29 آيين نامه اجرايي قانون مستندا به قسمت دوم ماده 215 اقتصادي و دارايي و نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران در خصوص شرايط مربوط به تنظيم سند انتقال خودرو و لزوم تعيين مشخصات دقيق مالك و ضرورت تصريح در مورد اختيار وكيل به انتقال خودروي متعلق به موكل تبصره 3 ماده 11 آيين نامه قانون خارج از حدود اختيارات قوه مجريه در وضع مقررات دولتي نمي باشد.

آيين نامه اجرايي قانون اصلاح موادي از قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران و چگونگي برقراري و وصول عوارض و ساير وجوه از توليد كنندگان كالا، ارايه دهندگان خدمات و كالاهاي وارداتي مصوب 28 12 1381
فصل اول تعاريف ( ماده 1 )

ماده 1 _ واژه ها و اصطلاحات به كار برده شده در اين آيين

نامه به شرح زير تعريف مي شوند

الف _ قانون قانون اصلاح موادي از قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران و چگونگي برقراري و وصول عوارض و ساير وجوه از توليد كنندگان كالا، ارايه دهندگان خدمات و كالاهاي وارداتي مصوب 22 10 1381.

ب _ عوارض محلي عوارضي است كه به استناد تبصره (1) ماده (5) قانون و با رعايت مقررات مندرج در قانون تشكيلات وظايف و اختيارات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب 1 3 1375 و آيين نامه اجرايي آن توسط شوراهاي اسلامي كشوري وضع مي گردد.

پ _ توليدكنندگان كالا اشخاص حقيقي و حقوقي سازنده و مونتاژ كننده كالاهاي موضوع قانون مي باشند.

ت _ ارايه دهندگان خدمات اشخاص حقيقي و حقوقي ارايه دهنده خدمات موضوع قانون مي باشند.

ث _ ارزش گمركي تابع تعريف مقرر در ماده (10) قانون امور گمركي مصوب 30 3 1350 و اصلاحات بعدي آن مي باشد.

ج _ حقوق ورودي چهاردرصد ارزش گمركي كالاهاي وارداتي به اضافه سود بازرگاني است كه طبق قوانين مربوط توسط هييت وزيران تعيين مي شودو در قالب يك نرخ براي هر رديف تعرفه در جداول ضميمه آيين نامه اجرايي قانون مقررات صادرات و واردات درج مي گردد.

چ _ حريم شهر حريم شهر از نظر قانون ، تابع تعريف مقرر در قانون شهرداري ها مي باشد.

ح _ حوزه استحفاظي حوزه استحفاظي از نظر قانون تابع مقررات مقرر در تبصره (4) ذيل ماده (4) قانون تعاريف و ضوابط تقسيمات كشوري مصوب سال 1362 و اصلاحات بعدي آن مي باشد.

خ _ مودي اشخاصي كه به توليد كالا و ارايه خدمات موضوع قانون مبادرت مي نمايند و مشمول مقررات مربوط خواهند بود.

فصل دوم - تكاليف توليد كنندگان كالا ( ماده 2 تا 5 )

ماده 2 _

شركت ملي پالايش و پخش فرآورده هاي نفتي ايران مكلف است ماليات و عوارض مربوط به بندهاي (ج و (د) ماده (3) قانون را بر اساس قيمت مصوب فروش محاسبه و از خريداران اخذ و ماليات و عوارض مذكور را به ترتيب به حساب سازمان امور مالياتي كشور و حساب تمركز وجوه به نام وزارت كشور (سازمان شهرداري هاي كشور) كه از طريق سازمان امور مالياتي كشور اعلام مي شود، واريز نمايد.

تبصره _ ماليات و عوارض موضوع اين ماده علاوه بر قيمت مصوب مربوط كه به موجب قوانين و مقررات تعيين مي گردد، در قيمت فروش نهايي محاسبه و منظور مي گردد.

ماده 3 _ توليدكنندگان كالاهاي موضوع بندهاي (الف و (ه) ماده (3) قانون مكلفند ماليات و عوارض موضوع بندهاي مذكور را با درج در صورتحساب هاي صادر شده يا اسناد فروش از خريداران كالا اخذ و ماليات را به حساب سازمان امور مالياتي كشور و عوارض واحدهاي توليدي داخل حريم شهر را به حساب شهرداري محل و در خصوص واحدهاي توليدي خارج از حريم شهرها به حساب تمركز وجوه به نام وزارت كشور (سازمان شهرداريهاي كشور) كه توسط سازمان امور مالياتي كشور اعلام مي شود، واريز نمايند.

ماده 4 _ شركت دخانيات ايران و ساير توليد كنندگان سيگار مكلفند ماليات و عوارض موضوع بند (ب ماده (3) قانون را با درج در صورتحسابهاي صادر شده و يا اسناد فروش از خريداران كالا اخذ و ماليات و عوارض را به ترتيب به حساب سازمان امور مالياتي كشور و حساب تمركز وجوه به نام وزارت كشور (سازمان شهرداري هاي كشور) كه توسط سازمان امور مالياتي كشور اعلام مي شود، واريز نمايند.

ماده 5 _

توليد كنندگان انواع خودروهاي سواري و وانت دو كابين توليد داخل (به استثناي خودروهاي سواري كه به عنوان خودروي عمومي شماره گذاري مي شود) مكلفند ماليات و عوارض موضوع بند (ز) ماده (4) قانون (ماليات و عوارض شماره گذاري را با درج در اسناد فروش از خريداران اخذ و ماليات و عوارض مذكور را به ترتيب به حساب سازمان امور مالياتي كشور و حساب تمركز وجوه به نام وزارت كشور (سازمان شهرداريهاي كشور) كه توسط سازمان امور مالياتي كشور اعلام مي شود، واريز نمايند.

تبصره 1 _ مالكان خودروهاي سواري و وانت دو كابين وارداتي (به استثناي خودروهاي سواري كه به عنوان خودرو عمومي شماره گذاري مي شوند) مكلفند قبل از شماره گذاري با مراجعه به ادارات امور مالياتي شهر محل شماره گذاري نسبت به پرداخت ماليات و عوارض موضوع اين ماده اقدام نمايند.

تبصره 2 _ نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران (معاونت راهنمايي و رانندگي مكلف است قبل از شماره گذاري انواع خودروهاي سواري و وانت دوكابين وارداتي به استثناي خودروهاي سواري عمومي درون شهري يا برون شهري ، گواهي پرداخت ماليات و عوارض را از مالكان اخذ و ضميمه اسناد مربوط نمايد و از شماره گذاري خودروهاي مزبور كه ماليات و عوارض آن پرداخت نشده است خودداري نمايد. گواهي مزبور توسط اداره امور مالياتي پس از وصول وجوه متعلق صادر خواهد شد.

فصل سوم - تكاليف ارايه دهندگان خدمات ( ماده 6 تا 9 )

ماده 6 _ شركت مخابرات ايران و ساير اشخاص ارايه دهنده خدمات مخابراتي مكلفند ماليات و عوارض خدمات مخابراتي از قبيل آبونمان تلفنهاي ثابت و همراه ، كاركرد مكالمات داخلي و خارجي ، خدمات بين المللي و كارتهاي اعتباري موضوع بند (الف ماده (4) قانون را با درج در صورتحساب (اسناد فروش

و به تفكيك از خريداران خدمات (مشتركين يا مشتريان مطابق نرخهاي مقرر در قانون (پنج درصد ماليات و يك درصد عوارض اخذ وبه حساب سازمان امور مالياتي كشور و شهرداري محل حسب مورد واريز نمايند.

تبصره 1 _ عوارض موضوع اين ماده در خصوص مشتركان واقع در خارج از حريم شهرها به حساب تمركز وجوه به نام وزارت كشور (سازمان شهرداريهاي كشور) كه توسط سازمان امور مالياتي كشور اعلام مي شود، واريز گردد.

تبصره 2 _ اشخاص موضوع اين ماده مكلفند بيست درصد (20%) قيمت واگذاري خطوط جديد تلفن همراه موضوع بند (ب ماده (4) را به هنگام دريافت وجوه از خريداران اخذ و به حساب سازمان امور مالياتي كشور واريز نمايند.

ماده 7 _ اشخاص ارايه دهنده خدمات موضوع بند (ج ماده (4) قانون مكلفند عوارض برق و گاز مصرفي مشتركان (به استثناي مصارف صنعتي معدني و كشاورزي را با نرخ (3%) سه درصد بهاي مصرفي آنها با درج در صورتحساب از مشتركان مذكور اخذ و در خصوص مشتركان داخل حريم شهرها به حساب شهرداري محل و مشتركان خارج از حريم شهرها را به حساب تمركز وجوه به نام وزارت كشور (سازمان شهرداريهاي كشور) كه توسط سازمان امور مالياتي كشور اعلام مي شود، واريز نمايند.

تبصره _ اشخاص ياد شده مكلفند عوارض آب مصرفي مشتركان در حوزه استحفاظي شهرها را با نرخ سه درصد (3%) بهاي مصرفي آنها با درج درصورتحساب از مشتركان اخذ و به حساب شهرداري محل واريز نمايند.

ماده 8 _ واحدهاي ارايه دهنده خدمات هتل ، متل ، مهمانسرا ، هتل آپارتمان ، مهمان پذير ، مسافرخانه ، تالارها و باشگاهها مكلفند دو درصد (2%) هزينه خدمات ارايه شده (از

قبيل اقامت غذا و غيره موضوع بند (د) ماده (4) را به عنوان عوارض از مشتريان اخذ و به حساب شهرداري محل واريز نمايند.واحدهاي مذكور مستقر در خارج از حريم شهرها مكلفند عوارض مزبور را به حساب تمركز وجوه به نام وزارت كشور (سازمان شهرداريهاي كشور) كه توسط سازمان امور مالياتي كشور اعلام مي شود، واريز نمايند.

تبصره _ منظور از تالارها و باشگاههاي مذكور در اين ماده مكانهايي هستند كه جهت برگزاري مراسم مختلف در اختيار مشتريان قرار داده مي شوند.

ماده 9 _ اشخاصي كه مبادرت به حمل و نقل برون شهري مسافر در داخل كشور با وسايل نقليه زميني ريلي دريايي و هوايي مي نمايند، مكلفند پنج درصد (5%) بهاي بليط موضوع بند (ه) ماده (4) قانون را با درج در بليط به عنوان عوارض از مسافران اخذ و به حساب شهرداري محل فروش بليط واريزنمايند.

ماده 10 _ مالكان خودروهاي سواري و وانت دوكابين اعم از توليد داخل يا وارداتي مكلفند از تاريخ اجراي قانون عوارض ساليانه خودروهاي متعلق به خود را موضوع بند (و) ماده (4) قانون به نرخ يك در هزار قيمت فروش كارخانه (داخلي و يا مجموع ارزش گمركي و حقوق ورودي (وارداتي بر اساس قيمتهاي مندرج در جداولي كه توسط وزارت امور اقتصادي و دارايي (سازمان امور مالياتي كشور) اعلام مي گردد، محاسبه و به حساب شهرداري محل واريز نمايند.

ماده 11 _ ماليات نقل و انتقال انواع خودرو به استثناي ماشين آلات راهسازي ، معدني ، كشاورزي ، شناورها ، موتور سيكلت و سه چرخه موتوري اعم ازتوليد داخل يا وارداتي موضوع بند (ح ماده (4) حسب مورد معادل يك درصد (1%) قيمت فروش كارخانه (داخلي

و يا يك درصد (1%) مجموع ارزش گمركي و حقوق ورودي آنها مي باشد.

تبصره 1 _ دفاتر اسناد رسمي مكلفند قبل از تنظيم هر نوع سند ( قطعي ، شرطي ، اجاره اي ، رهني ، صلح ، وكالتي و غيره ) مربوط به انواع خودرو ، رسيد و يا گواهي پرداخت عوارض مقرر در قانون و همچنين رسيد پرداخت ماليات مربوط را طبق جداول تنظيمي كه توسط سازمان امور مالياتي كشور اعلام مي شود، از فروشنده اخذ و ضمن درج شماره فيش بانكي ، تاريخ ، مبلغ ، نام بانك دريافت كننده ماليات و نيز فيش بانكي و يا گواهي پرداخت عوارض موضوع بند (و) ماده (4) و همچنين نوع و مشخصات خودرو و نام متعاملين در سند تنظيمي ، فهرست كامل نقل و انتقال خودروها را به انضمام تصوير نسخه مخصوص دفترخانه هر پانزده روز يك بار به ادارات امور مالياتي ذي ربط ارسال نمايند. در صورت تخلف از اين حكم علاوه بر پرداخت ماليات و عوارض متعلقه و جرايم موضوع تبصره (3) ماده (6) قانون ، مشمول جريمه اي معادل پنجاه درصد (50%) ماليات و عوارض متعلقه خواهند بود.

(سازمان امور مالياتي كشور ( ادارات امور مالياتي ذي ربط ) موظف است ماهيانه نسخه اي از فهرست هاي دريافتي از دفاتر اسناد رسمي را در هر شهر به شهرداري محل ارايه نمايد.)

تبصره 2 _ تنظيم سند وثيقه ، وكالت خريد و خروج موقت خودرو، مشمول ماليات موضوع اين ماده نخواهد بود.

تبصره 3 _ دفاتر اسناد رسمي مكلفند در تنظيم وكالتنامه هاي كلي در مورد انتقال اموال ، وكالت نسبت به خودرو را تصريح نمايند.

تبصره 4 _ دفاتر اسناد

رسمي مكلفند پس از تنظيم سند ، شماره سند و شماره دفترخانه را در نسخ قبض مالياتي مخصوص پرداخت كننده و دفترخانه درج و نسخه خود را به انضمام اسناد مربوط نگهداري نمايند.

تبصره 5 _ نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران (ادارات راهنمايي و رانندگي مكلف است پس از اخذ نسخه پرداخت شده قبض ماليات نقل وانتقال مربوط در خصوص نقل و انتقالات خارج از سيستم سازمان ثبت اسناد و املاك كشور، نسبت به ثبت انتقال در سوابق اقدام نمايد.

تبصره 6 _ فسخ و اقاله اسناد خودرو تا سه ماه بعد از معامله مشمول ماليات نقل و انتقال مجدد نخواهد شد. در صورتي كه پس از پرداخت ماليات ، معامله انجام نشود، ماليات وصول شده با گواهي دفتر اسناد رسمي مربوط طبق قوانين و مقررات مالياتهاي مستقيم مسترد مي گردد ولي ماليات وصول شده از معامله اي كه منجر به فسخ و اقاله شده است ، قابل استرداد نمي باشد.

تبصره 7 _ پرداخت ماليات نقل و انتقال از طريق قبوض مخصوصي كه توسط سازمان امور مالياتي كشور تهيه مي گردد ، انجام مي گيرد، قبوض پرداخت ماليات در هر استان براي انجام معامله و تنظيم سند در همان استان قابل پذيرش مي باشد.

تبصره 8 _ بانك ملي و شعب آن ، ماليات نقل و انتقال خودرو را مطابق دستورالعمل اجرايي پرداخت ماليات از طريق سيستم بانكي ، وصول خواهندنمود.

ماده 9 _ اولين انتقال خودرو از كارخانه هاي سازنده و يا مونتاژ كننده داخلي و يا واردكنندگان (نمايندگي هاي رسمي شركتهاي سازنده خودروهاي خارجي ) به خريداران مشمول پرداخت ماليات نقل و انتقال مقرر در قانون نخواهد بود.

فصل چهارم تكاليف اشخاص ثالث ( ماده 12 تا 17 )

ماده 12 _ گمرك ايران مكلف است حق

ثبت سفارش پرداختي كالاهايي را كه تا پايان سال 1381 اظهار نگرديده و ترخيص نشده اند، به عنوان علي الحساب حقوق ورودي محسوب و از تعهد حقوق ورودي وارد كنندگان كالا كسر و نسبت به استرداد اضافه پرداختي اقدام نمايد.

ماده 13 _ گمرك ايران مكلف است در پايان هر ماه ميزان ارزش گمركي كالاهاي وارداتي را كه حقوق ورودي آنها دريافت گرديده است به وزارت امور اقتصادي و دارايي (اداره كل خزانه و وزارت كشور (سازمان شهرداري هاي كشور ) اعلام نمايد.

تبصره _ معادل دوازده در هزار رقم اعلامي گمرك از محل اعتباراتي كه به همين منظور در قوانين بودجه ساليانه منظور مي گردد، در اختيار وزارت كشور (سازمان شهرداريهاي كشور) قرار مي گيرد تا صرفا و با رعايت نسبتهاي مقرر در تبصره (3) ماده (2) قانون به عنوان كمك به شهرداريها و دهياري هاي سراسر كشور پرداخت به هزينه قطعي منظور گردد.

ماده 14 _ وزارت امور اقتصادي و دارايي (سازمان امور مالياتي كشور) قيمت فروش كارخانه در مورد خودروهاي ساخت داخل و يا مجموع ارزش گمركي و حقوق ورودي انواع خودروهاي وارداتي را كه مبناي محاسبه ماليات و عوارض بندهاي (و)، (ز) و (ح ماده (4) قانون قرار مي گيرند ، بر اساس آخرين مدل تا پانزده بهمن ماه هر سال جهت اجرا در سال بعد اعلام مي نمايد.

اعلام قيمتهاي مذكور براي انواع جديد خودروها كه بعد از پانزده بهمن ماه هر سال و يا در طول سال بعد، توليد آنها شروع مي شود و يا به كشور واردمي گردند، محدود به مهلت زماني مذكور نخواهد بود.

تبصره _ قيمتهاي موضوع اين ماده براي انواع خودروهايي كه توليد و يا واردات آنها

متوقف مي گردد، متناسب با آخرين مدل ساخته شده و يا واردشده تعيين مي گردد.

ماده 15 _ مسافراني كه به خارج از كشور عزيمت مي نمايند، مكلفند وجوه موضوع بند (ي ماده (4) قانون را به حساب تعيين شده واريز و فيش واريزي را در مبادي خروجي به نيروي انتظامي ارايه نمايند.

تبصره 1 _ نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران موظف است رسيد پرداخت وجوه موضوع اين ماده را در هنگام خروج مسافر از مبادي خروجي كشور از مسافران اخذ و رسيدهاي دريافتي را پس از كنترل و مهر كردن به مهر خروج ،در پايان هر ماه به سازمان امور اقتصادي و دارايي استان ذي ربط ارسال نمايد.

تبصره 2 _ در خصوص پرداخت وجوه موضوع اين ماده ، دارندگان گذرنامه هاي سياسي و خدمت

خدمه خطوط پروازي و ساير وسايل نقليه عمومي زميني و دريايي دانشجويان شاغل به تحصيل در خارج از كشور (دارندگان اجازه خروج دانشجويي ،بيماراني كه با مجوز شوراي پزشكي جهت درمان به خارج از كشور اعزام مي گردند، دارندگان پروانه گذر مرزي و جانبازان انقلاب اسلامي كه براي معالجه به كشورهاي ديگر اعزام مي شوند، مسافر محسوب نمي گردند.

ماده 16 _ شوراهاي اسلامي مكلفند هر گونه عوارض محلي جديد و يا افزايش در نرخ عوارض محلي جاري را با رعايت مقررات ماده (5) قانون و بانظارت وزارت كشور تصويب و حداكثر تا پانزده بهمن ماه هر سال جهت اجرا در سال بعد اعلام نمايند.

تبصره _ دريافت عوارض محلي موضوع تبصره (1) ماده (5) قانون در چهارچوب مقررات ماده مذكور در سال 1382 مجاز است

ماده 17 _ در اجراي تبصره (3) ماده (5) قانون از تاريخ 111382 كليه

تخفيفات و معافيت هاي مربوط به وجوه و عوارض شهرداري ها لغو مي گردد.

فصل پنجم- مقررات عمومي ( ماده 18 تا 34 )

ماده 18 _ عوارض موضوع بند (ب ماده (6) قانون (در مورد واحدهاي توليدي خدماتي و مشتركان واقع در داخل حريم شهرها) به حساب يا حسابهاي شهرداري محل توليد يا فعاليت كه توسط شهرداري محل اعلام مي شود، واريز مي گردد.

برداشت از حساب يا حسابهاي فوق با امضاهاي مقامات مجاز شهرداري محل ذي ربط خواهد بود.

ماده 19 _ عوارض موضوع بندهاي (ج و (د) ماده (6) قانون به حسابهاي رابط غيرقابل برداشت تمركز وجوه جداگانه اي به نام وزارت كشور (سازمان شهرداريهاي كشور) كه توسط خزانه معين هر استان براي شهرستانهاي همان استان افتتاح و توسط سازمان امور مالياتي كشور اعلام مي شود، واريزمي گردد.

وجوه واريزي به حسابهاي رابط فوق الذكر در پايان هر هفته به حسابهاي تمركز وجوه وزارت كشور (سازمان شهرداريهاي كشور) كه توسط اداره كل خزانه افتتاح مي شود، منتقل مي گردد.

تبصره _ خزانه معين استان مكلف است ميزان وجوه واريزي به حسابهاي رابط موضوع اين ماده در هر ماه را حداكثر تا پانزدهم ماه بعد به تفكيك هر شهرستان به وزارت كشور (سازمان شهرداريهاي كشور) اعلام نمايد.

ماده 20 _ وزارت كشور (سازمان شهرداريهاي كشور) و شهرداريهاي محل در اجراي تبصره (3) ماده (6) قانون مكلفند يك درصد (1%) از وجوه دريافتي موضوع مواد (18) و (19) اين آيين نامه را به حسابي كه توسط سازمان امور مالياتي كشور اعلام مي شود، واريز نمايند.

تبصره _ اداره كل خزانه و خزانه معين استانها مكلفند با درخواست سازمان امور مالياتي كشور، يك درصد (1%) عوارض دريافتي موضوع قانون را به حساب مربوط سازمان مزبور واريز و مابقي را به حساب

تمركز وجوه وزارت كشور منظور نمايند.

ماده 21 - وصول عوارض موضوع بندهاي (ج ، (د)، (ه) و (و) ماده (4) قانون به شهرداريهاي محل محول مي گردد.

شهرداريهاي مذكور مكلفند عوارض فوق الذكر را در خصوص واحدهاي توليدي و خدماتي داخل حريم شهرها به حساب شهرداري محل و در خصوص واحدهاي ياد شده در خارج از حريم شهرها به حساب تمركز وجوه وزارت كشور (سازمان شهرداريهاي كشور) كه توسط سازمان امور مالياتي كشور اعلام مي شود، واريز نمايند.

دستورالعمل نحوه اجراي اين ماده توسط سازمان امور مالياتي كشور و سازمان شهرداريهاي كشور تهيه و پس از تصويب وزيران امور اقتصادي و دارايي و كشور اجرا مي شود.

ماده 22 _ اضافه پرداختي توليد كنندگان كالا و ارايه دهندگان خدمات بابت ماليات و عوارض مواد (3) و (4) قانون از محل وصولي هاي جاري مربوط توسط سازمان امور مالياتي كشور، شهرداري هاي محل و وزارت كشور (سازمان شهرداريهاي كشور) حسب مورد، قابل استرداد مي باشد.

ماده 23 _ مطالبات معوق قابل وصول تا پايان سال 1381 دستگاهها از بابت وجوهي كه دريافت آنها به موجب قانون لغو مي گردد، طبق مقررات مربوط توسط دستگاههاي ذي ربط وصول و همچنان به حسابهاي مفتوحه واريز مي گردد.

وجوه وصولي از بابت مطالبات معوق وزارتخانه ها و موسسات دولتي به درآمد عمومي كشور واريز مي گردد.

تبصره _ مطالبات معوق وزارتخانه ها و موسسات دولتي با اعلام دستگاه ذي ربط به سازمان امور مالياتي كشور، طبق مقررات ماده (48) قانون محاسبات عمومي كشور مصوب 161366 قابل وصول مي باشد.

ماده 24 _ به منظور نظارت بر حسن اجراي قانون و انجام و بررسي و رسيدگي هاي لازم ، ماموران ادارات مالياتي ذي ربط مي توانند به

توليد كنندگان كالا و ارايه دهندگان خدمات موضوع قانون مراجعه و دفاتر ، اسناد و مدارك آنها را رسيدگي نمايند.

توليد كنندگان كالا و ارايه دهندگان خدمات مكلف به ارايه دفاتر ، اسناد و مدارك درخواستي مي باشند و در صورت عدم ارايه دفاتر ، اسناد و مدارك موردنياز، ماليات و عوارض متعلق به صورت علي الرأس محاسبه ، مطالبه و وصول خواهد شد.

ماده 25 _ چنانچه در رسيدگي ماموران مالياتي به اسناد و مدارك مابه التفاوتي مشخص گردد، مابه التفاوت مذكور به طور كتبي از توليد كنندگان كالا يا ارايه دهندگان خدمات مطالبه مي شود.

ماده 26 _ تاريخ تعلق ماليات و عوارض موضوع قانون در مورد توليد كالا و ارايه خدمات تاريخ فروش يا ارايه خدمات مي باشد.

ماده 27 _ مواعد پرداخت ماليات و عوارض موضوع مواد (3) و (4) قانون (به استثناي ماليات نقل و انتقال خودرو) نسبت به ماليات و عوارض متعلق به فروش كالا و يا ارايه خدمات هر ماه ، حداكثر ظرف دو ماه از انقضاي ماه مزبور خواهد بود.

ماده 28 _ موديان مالياتي مكلفند اطلاعات مورد نياز را طبق فرمها و در سررسيدهايي كه توسط سازمان امور مالياتي كشور تعيين و اعلام مي شود ، به ادارات امور مالياتي مربوط تسليم نمايند.

تبصره _ موديان مكلفند نسخه اي از رسيد واريز عوارض مربوط به شهرداري محل را به همان شهرداري ارايه دهند.

ماده 29 _ مبدأ احتساب جريمه موضوع قانون ، تاريخ انقضاي سررسيد پرداخت وجوه مي باشد. جريمه مزبور معادل دو و نيم درصد (52%) به ازاي هر ماه تاخير بوده و به صورت روزشمار محاسبه مي شود و اين جريمه قابل بخشودگي نيست

ماده 30 _

ماخذ محاسبه ماليات و عوارض موضوع مواد (3) و(4) قانون بهاي كالا يا خدمات مندرج در صورتحساب خواهد بود.

در مواردي كه صورتحساب موجود نباشد و يا از ارايه آن خودداري شود و يا به موجب اسناد و مدارك مثبته احراز شود كه ارزش مندرج در آنها واقعي نيست ماخذ محاسبه ماليات و عوارض ، بهاي روز كالا يا خدمت به تاريخ روز تعلق ماليات يا عوارض مي باشد.

ماده 31 _ در مواردي كه اسناد و مدارك مربوط به توليد كالا و ارايه خدمات موضوع قانون نزد اشخاص ثالث باشد، اشخاص مزبور مكلفند بادرخواست كتبي ماموران مالياتي اسناد و مدارك مربوط و هرگونه اطلاعات لازم را ارايه دهند.

ماده 32 _ مرجع رسيدگي به شكايات موديان ناشي از اقدامات اجرايي در وصول ماليات و عوارض موضوع مواد (3) و (4) قانون هييت اختلاف مالياتي مي باشد كه برابر مقررات ماده (216) قانون مالياتهاي مستقيم مصوب 3121366 و اصلاحات بعدي و تبصره (2) آن به شكايات مزبوررسيدگي و راي مقتضي صادر خواهد نمود. راي صادر شده قطعي و لازم الاجرا مي باشد.

ماده 33 _ اقلام كالاهاي مندرج در فهرست كالاهاي نهايي موضوع بند (ه) ماده (3) قانون ، شامل آن دسته از كالاهايي كه در فرايند غير صنعتي و به صورت كارگاهي و سنتي توليد مي شوند ، نخواهد بود.

ماده 34 _ تاريخ اجراي اين آيين نامه از ابتداي سال 1382 مي باشد.

قانون تسري امتيازات خاص بانكها به موسسات اعتباري غيربانكي مجاز - مصوب 27.1.1381

ماده واحده _ به موجب اين قانون كليه حقوق و امتيازات پيش بيني شده براي بانكها در تبصره هاي ذيل بند (الف ماده (1) قانون وصول برخي ازدرآمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين _ مصوب 1373 _ و ماده (15) اصلاحي

قانون عمليات بانكي بدون ربا _ مصوب 1365 _ در حدود مقررات ناظر بر فعاليت موسسات اعتبار غيربانكي مجاز و موضوع فعاليت آنها به اين قبيل موسسات نيز تسري داده مي شود.

اصلاح ماده69 آئين نامه اجراي مفاد اسناد رسمي – مصوب 1385

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

به استحضار مي رساند ماده 69 آئين نامه اجراي مفاد اسناد رسمي بشرح زير اصلاح و مورد موافقت رياست محترم قوه قضائيه قرار گرفت:

خواهشمند است دستور فرمائيد متن زير در روزنامه رسمي چاپ گردد.

ماده69 _ آئين نامه اجراي مفاد اسناد رسمي (اصلاحي 20/10/1385)

« ماده69 _ اموال و اشياء زير از مستثنيات دين است و بازداشت نمي شود:

1_ مسكن متناسب با نياز متعهد و اشخاص واجب النفقه او.

2_ لباس، اشياء، اسباب و اثاثي كه براي رفع حوائج متعهد و اشخاص واجب النفقه او لازم است.

3_ آذوقه موجود به قدر احتياج سه ماهه متعهد و عائله او.

4_ وسايل و ابزار كار كسبه، پيشه وران و كشاورزان متناسب با امرار معاش خود و اشخاص واجب النفقه آنان.

5 _ وسيله نقليه موردنياز و متناسب با شأن متعهد.

6 _ ساير اموال و اشيايي كه به موجب قوانين خاص، غيرقابل توقيف مي باشد.

تبصره1_ درصورت فوت متعهد، ديون از كليه اموال بجامانده از او بدون استثناء چيزي، استيفاء مي شود.

تبصره2_ در صورت بروز اختلاف نسبت به متناسب بودن اموال و اشياء موصوف با نياز اشخاص فوق الذكر، رئيس ثبت محل با توجه به وضعيت خاص متعهد و عرف محل، مطابق ماده 229 اتخاذ تصميم خواهدكرد.»

مشاور رياست سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و رئيس دفتر _ سيدعلي ميرهادي

اجراي اسناد

آيين نامه اجراي مفاد اسناد رسمي لازم الاجرا و طرز رسيدگي به شكايت از عمليات اجرايي مصوب 6 تير 1355 وزارت دادگستري با اصلاحيه هاي بعدي
فصل اول _ صدور اجراييه ( مواد 1 تا 13 )

با اصلاحيه هاي بعدي

(روزنامه رسمي شماره 9193 مورخ 28.4.1355)

فصل اول _ صدور اجراييه

ماده 1 _ درخواست اجرا مفاد اسناد رسمي از مراجع ذيل به عمل مي آيد

الف _ درمورد اسناد رسمي لازم الاجرا نسبت به ديون و اموال منقول و املاك ثبت شده و نيز املاك مورد وثيقه و اجاره (مشمول قانون روابط مالك و مستاجر) اعم از اينكه ملك مورد

وثيقه و اجاره ثبت شده يا نشده باشد از دفترخانه اي كه سند را ثبت كرده است در مورد ساير اسناد راجع به املاكي كه ثبت در دفتر املاك نشده است براي اجرا مفاد سند ذينفع بايد به دادگاه صالحه مراجعه كند.

ب _ در مورد وجه يا مال موضوع قبوض اقساطي از ثبت محل و در اين مورد بايد عين تصوير گواهي شده قبوض اقساطي و سند پيوست درخواست نامه به ثبت محل داده شود. در تهران درخواست نامه اجرايي قبوض اقساطي به اجرا داده مي شود.(اصلاحي 25.5.1376.)

ج _ در مورد مهريه و تعهداتي كه ضمن ثبت ازدواج و طلاق و رجوع شده نسبت به منقول و ساير تعهدات (به استثناي غيرمنقول ) از دفتري كه سند راتنظيم كرده است و نسبت به اموال غير منقول كه به ثبت دفتر املاك رسيده است از دفتر اسناد رسمي تنظيم كننده سند.

د _ در مواردي كه موجر با درخواست وصول وجه قبوض اقساطي فسخ و تخليه مورد اجاره را بخواهد بايد به دفتر اسناد رسمي مربوطه مراجعه كند.

ماده 2 _ درخواست نامه طبق فرم مخصوص تنظيم مي شود و بايد شامل نكات زير باشد

1 _ نام و نام خانوادگي و شماره شناسنامه و محل صدور آن و محل اقامت درخواست كننده اجراييه يا نماينده قانوني او و شماره دفترخانه اي كه سند درآن ثبت شده و يا قبوض اقساطي كه صادر گرديده است

2 _ نام و محل اقامت متعهد و در صورت فوت متعهد نام و مشخصات ورثه او و هرگاه بين ورثه محجور يا غايب وجود داشته باشد بايد نام ومشخصات نماينده قانوني محجور يا غايب معين

گردد و متعهد له يا نماينده قانوني او موظف است ورثه متعهد را معرفي و در اين مورد احتياجي به گواهي حصر وراثت نيست در صورت عجز متعهد له از معرفي ورثه ، دفترخانه و اجراي ثبت تكليفي نخواهند داشت ( اصلاحي 25.5.1376)

3 _ موضوعي كه اجرا آن تقاضا شده است ، اگر راجع به چگونگي اجرا مورد درخواست توضيحي دارد بايد قيد كند.

4 _ تصريح به مطالبه خسارت تاخير تاديه و اگر نخواسته باشد بايد آن را نيز ذكر كند.

5 _ شماره و تاريخ مستند درخواست صدور اجراييه

تبصره _ هر گاه درخواست اجرا از طرف وكيل يا مدير شركت يا ولي يا قيم يا ساير نمايندگان قانوني متعهدله به عمل آمده باشد بايد مداركي كه صلاحيت متقاضي را محرز بدارد پيوست شود و اگر اختيار انجام تعهد با متعهدله باشد با توجه به ماده 226 قانون مدني 1) بايد اخطار يا اظهارنامه رسمي را نيز كه طي آن مطالبه به عمل آمده پيوست درخواست نامه كند.

ماده 3 _ بستانكار با وثيقه بايد در درخواست نامه صدور اجراييه از دفترخانه نكات ذيل را بنويسد

1 _ ميزان اصل طلب

2 _ ميزان اجور عقب افتاده ( اگر قبوض اقساطي دارد بايد رونوشت يا فتوكپي گواهي شده آن را پيوست كند).

3 _ ميزان خسارت تاخير تاديه تا روز درخواست اجراييه

تبصره _ در مورد بند (ه) ماده واحده مصوب 26 5 1320 محاسبه فيمابين متعهد و متعهدله تا تاريخ صدور اجراييه انجام مي شود. محاسبه خسارت تاخير تاديه در هر مورد با اداره ثبت مربوطه است

ماده 4 _ سردفتر پس از احراز هويت درخواست كننده و

اينكه صلاحيت براي درخواست صدور اجراييه دارد رونوشت سند را در برگهاي ويژه ظرف 24ساعت با خط خوانا در سه نسخه (اگر متعهد يكنفر باشد و اگر متعدد باشد يا وثيقه متعلق به متعهد نباشد براي هر يك از متعهدين و صاحب وثيقه دو نسخه اضافه مي شود) تهيه كرده و موضوعي را كه بايد اجرا شود در محل مخصوص آن نوشته (در صورتي كه در صدور آن اشكالي نباشد) ظرف 48 ساعت از تاريخ وصول تقاضا برگهاي اجراييه را امضا كرده و به مهر ويژه (اجرا شود) رسانيده و براي اجرا نزد مسوول اجرا مي فرستد و رسيد دريافت مي كند. عمليات اجرايي بلافاصله آغاز مي شود.

تبصره اول _ هرگاه سردفتر در صدور اجراييه با اشكالي روبرو شود بايد از صدور آن خودداري كرده و با طرح صريح اشكال از ثبت محل استعلام وكسب تكليف نمايد و ثبت محل مكلف است او را راهنمايي كند و هرگاه ثبت محل هم با اشكال مواجه شود از ثبت منطقه كسب تكليف خواهد نمود.

تبصره دوم _ ورقه اجراييه را فقط نسبت به موضوعاتي مي توان صادر كرد كه در سند منجزا قيد شده باشد.

تبصره سوم _ در مواردي كه مرجع صدور اجراييه اداره ثبت است نيز مدلول اين ماده و تبصره هاي مذكور فوق رعايت مي شود.

ماده 5 _ نسبت به معاملات املاك يك نسخه اجراييه از دفتر اضافه صادر مي شود كه به وسيله مسوول اجرا به ثبت محل ارسال مي گردد و ثبت محل مكلف است ظرف سه روز وضع ثبتي ملك و حدود و مشخصات آن را به اجرا اطلاع دهد و تا وصول اين اطلاع جز ابلاغ اجراييه اقدامي نمي شود.

ماده 6 _

در مورد قسمت اخير تبصره 1 ماده 34 مكرر اصلاحي هرگاه احد از ورثه قبل از صدوراجراييه دين مورث خود را پرداخت نمايد پرداخت كننده به عنوان قايم مقام طلب كار مي تواند با توجه به قسمت اخير تبصره مذكور و رعايت مقررات مربوط عليه ساير وراث نسبت به سهم الارث آنها مبادرت به صدور اجراييه نمايد.

ماده 7 _ دفاتر اسناد رسمي نيز مكلفند در موقع صدور اجراييه هر نوع سند لازم الاجرا صدور اجراييه را در ملاحظات ثبت مربوطه با ذكر تاريخ قيد وامضا نمايند.(اصلاحي 25.5.1376)

ماده 8 _ در صورتي كه متعهد له فوت كند، هر يك از ورثه مي تواند به وسيله گواهان يا ارايه شناسنامه وراثت خود را اثبات كرده و درخواست صدور ياتعقيب اجراييه مورث خود را در سهم الارث خود بكند ولي پس از اجرا اجراييه وجه يا مال مورد تعهد به اداره ثبت سپرده مي شود و تسليم آن به ورثه موكول به ارايه گواهي حصر وراثت و مفاصا حساب مالياتي خواهد بود.

ماده 9 _ در اسناد وثيقه هرگاه دارنده حق استرداد (اعم از بدهكار اصلي يا منتقل اليه با قيد حق بستانكار و ذكر تاريخ انقضا مدت اسناد با جلب رضاي بستانكار حق استرداد خود را واگذار كند اجراييه بايد عليه آخرين منتقل اليه صادر و تعقيب گردد.

ماده 10 _ در مورد سند متمم كه مديون به اعتبار وثيقه سندي كه قبل از قانون اصلاحي قانون ثبت مصوب دي ماه 51 تنظيم گرديده وام جديدي از همان بستانكار دريافت مي دارد صدور اجراييه و عمليات اجرايي تابع آيين نامه اجراي مفاد اسناد رسمي مصوب سال 1322 مي باشد.

ماده 11 _ هرگاه اجراييه قبل از اعلام

ورشكستگي متعهد صادر و به او ابلاغ و اقدامات اجرايي انجام شده باشد و حكم بدوي ورشكستگي فسخ و اين حكم قطعي شود، نيازي به تجديد عمليات قانوني انجام شده قبلي نيست

ماده 12 _ با ادعاي گم شدن قبوض اقساطي اجراييه صادر نخواهد شد.

ماده 13 _ اجراي ثبت بايد اجراييه هاي واصله را به ترتيب تاريخ وصول در دفتر مخصوص ثبت كند.

فصل دوم _ كليات ( مواد 1 تا 6 )

آيين نامه نحوه اجراي حراج و نوبت آن و تشكيل مراكز حراج و نحوه توقيف حق بدهكار نسبت به مازاد ورد وثيقه و طرز استيفاي حقوق توقيف كننده

مصوب آبان 1352

نظر به تبصره 1 از ماده 34 و تبصره 3 از ماده 34 مكرر و ماده 157 قانون اصلاح قانون ثبت اسناد و املاك مصوب 18 10 51 مواد ذيل را مقرر مي دارد

فصل اول _ كليات

ماده 1 _ در مركز هر منطقه ثبتي يا واحدهاي ثبتي ديگري كه سازمان ثبت اسناد و املاك كشور مقتضي بداند مركز يا مراكز حراج مركب از يك رييس ولدي الاقتضا يك معاون و به تعداد كافي كارمند و اعلام كننده (چوب زن تشكيل مي شود.

در ساير واحدهاي ثبتي به تناسب حجم كار تصدي مركز حراج با رييس اجرا و يا كارمندي است كه به پيشنهاد ثبت منطقه از طرف سازمان ثبت اسناد و املاك كشور به اين سمت منصوب خواهد شد و عنداللزوم تعداد كافي كارمند و مميز خواهد داشت

ماده 2 _ مركز حراج مي تواند براي شناساندن خود و جلب توجه عموم به وسايل مقتضي تبليغ نمايد و افراد ذينفع نيز چنانچه مايل به تبليغ بيشتري براي اموال و املاك مورد حراج باشند با نظارت

مركز حراج مي توانند به هزينه خود در جرايد و غيره آگهي نمايند.

ماده 3 _ مركز حراج علاوه بر دفاتر اداري لازم ، داراي دفاتر زير خواهد بود

1 _ دفتر اموال غير منقول

2 _ دفتر اموال منقول

3 _ دفتر اوقات حراج

4 _ دفتر انبار.

ماده 4 _ در مركز هر منطقه ثبتي يا واحدهاي ثبتي ديگري كه مركز يا مراكز حراج جداگانه تشكيل مي گردد، بايگاني مركز حراج با روش تنظيم كارت اداره خواهد شد _ نمونه كارت و نحوه عمل را سازمان ثبت اسناد و املاك كشور تعيين خواهد كرد. اجرا به جاي ارسال پرونده اجرايي به مركز حراج براي هر پرونده كارت مذكور را در دو نسخه تنظيم و كليه مشخصات مال را در آن قيد و پس از گواهي در موعد مقرر به مركز حراج ارسال مي دارد. عمليات حراج و همچنين صورت مجلس مربوط به فروش يا عدم فروش مال در هر دو كارت مزبور به وسيله مركز حراج منعكس و به امضا اشخاص ذينفع و مسولين امر خواهد رسيد، پس از پايان كار يك نسخه از كارت تكميل شده در مركز حراج بايگاني و نسخه ديگر به اجرا مربوطه براي بايگاني در پرونده ارسال مي گردد.

ماده 5 _ رييس و كارمندان مركز حراج و اجرا و مباشرين فروش و كارمندان ثبت محل و نماينده دادستان حق شركت در اصل حراج به طور مستقيم ياغير مستقيم نخواهند داشت

ماده 6 _ رييس و كارمندان مركز حراج مكلفند با مراجعين نهايت حسن سلوك را مرعي داشته و اطلاعات لازم و كافي در اختيار آنها قرار دهند و همچنين رييس مركز حراج بايد در حفظ

نظم و ترتيب كارها مراقبت كافي معمول داشته چنانچه افرادي مخل نظم و يا مانع ادامه كار به نحو صحيح و مطلوب گردند با تنظيم صورت مجلس نسبت به اخراج آنها اقدام و عندالاقتضا آنان را به مقامات انتظامي تحويل نمايد.

فصل سوم _ ابلاغ ( مواد 14 تا 19 )

ماده 14 _ اجرا پس از وصول اجراييه با رعايت ماده 13 اين آيين نامه بايد آن را در دفاتر لازمه وارد و پرونده براي آن تنظيم و در صورتي كه متعهد مقيم محل صدور اجراييه باشد نام مامور اجرا را در آن نوشته و براي ابلاغ به مامور تسليم كند. اگر متعهد مقيم حوزه ديگر باشد برگهاي اجرايي در ظرف 24 ساعت به ثبت محلي كه متعهد مقيم آنجاست و در صورت نبودن ثبت در محل به اداره دادگستري يا شهرباني يا بخشداري يا ژاندارمري ارسال مي شود و يا به دهدار و يا دهبان تسليم مي گردد تا ابلاغ شود و در مورد مقيمين در كشورهاي بيگانه به وسيله دفتر اداره كل ثبت به وزارت امور خارجه ارسال مي شود كه طبق مقررات ابلاغ نمايند.

ماده 15 _ مامور اجرا مكلف است ظرف 48 ساعت از زمان دريافت اوراق اجراييه يك نسخه از آن را به شخص متعهد تسليم و در نسخه ديگر با ذكر تاريخ با تمام حروف رسيد بگيرد. اگر متعهد از رويت يا امضا اجراييه امتناع كند مامور مراتب را شخصا و كتبا گواهي خواهد كرد اگر متعهد در اقامتگاه حضور نداشته باشد به يكي از كسان يا خادمان او كه در آن محل ساكن و سن ظاهري او براي تميز اهميت برگ اجراييه كافي باشد ابلاغ مي كند مشروط بر اينكه بين متعهد

و شخصي كه برگ را دريافت مي دارد تعارض منفعت نباشد. اگر اشخاص نامبرده بي سواد باشند اثر انگشت آنها بايد در ذيل برگ اجرايي و ساير اوراق منعكس شود و هرگاه به جهتي از جهات نتوانند رسيد بدهند مامور اين نكته را با مسووليت خود قيد خواهد نمود و هرگاه اين اشخاص درمحل نباشند يا رسيد ندهند مامور بايد اجراييه را به اقامتگاه متعهد الصاق كند و مراتب را در نسخه ديگر بنويسد.(اصلاحي مصوب 25.5.1376)

الف _ در مورد شركتها اوراق اجرايي به مدير شركت يا دارنده حق امضا به ترتيب مذكور فوق ابلاغ مي شود و در صورت انحلال شركت به مدير يا مديران تصفيه ابلاغ مي شود. در صورت امتناع از رويت يا امضا مامور مراتب را شخصا و كتبا گواهي خواهد كرد در صورت عدم حضور يا امتناع اشخاص مزبور به ترتيب مقرر در صدر ماده يك نسخه از اوراق اجرايي به نشاني مدير يا مديران تصفيه طبق آگهي انحلال شركت الصاق خواهد شد.

ب _ در مورد وزارتخانه ها و ادارات دولتي و سازمانهاي وابسته به دولت و موسسات عمومي و شهرداري ها اوراق اجرايي مستقيما وسيله پست براي مسوول وزارتخانه يا اداره يا سازمان يا موسسه ، يا شهرداري فرستاده مي شود.در اين صورت پس از گذشت ده روز از تاريخ تسليم اوراق اجرايي به پست با رعايت مواد مقرر در آيين دادرسي مدني اجراييه ابلاغ شده محسوب است

ج _ اگر محل اقامت متعهد سند، اداره دولتي يا سازمانهاي وابسته به آن و يا شهرداري معين شده باشد اجراييه در همان محل وفق مقررات ابلاغ مي شود.

ت _ درصورتي كه نشاني متعهد صندوق پستي باشد يك برگ اجراييه

وسيله پست سفارشي به صندوق پستي ارسال مي شود و از تاريخ تسليم به پست پس از گذشت ده روز اجراييه ابلاغ شده محسوب است

تبصره 1 _ مامور اجرا نبايد با كسي كه اوراق اجراييه يا ساير اخطارات و اوراق به او ابلاغ مي شود و يا عمليات اجرايي له و عليه او انجام مي شود قرابت سببي يا نسبي تا درجه سوم از طبقه دوم داشته و مابين او و شخص مورد نظر تعارض منفعت و يا پرونده اجرايي و يا دعوي جزايي و مدني مطرح باشد و يا آنكه دعوي جزايي سابقا مطرح بوده و در جنحه بيش از دو سال و در جنايي بيش از پنج سال از تاريخ ختم آن نگذشته باشد.

تبصره 2 _ مامورين اجرا و ابلاغ بايد نام و مشخصات كسي را كه اجراييه به او ابلاغ شده و اينكه چه سمتي با متعهد دارد و محل و تاريخ ابلاغ را باتعيين ساعت و روز و ماه و سال و نام مشخصات خود با جوهر ثابت و عبارت خوانا و با تمام حروف در نسخه اي كه به شعب اجرا تسليم خواهند نمود بنويسند و امضا كنند.

ماده 16 _ متعهد مكلف است دليل اقامت خود را در محلي كه به عنوان اقامتگاه جديد خود معرفي مي نمايد به دفترخانه يا اجرا تسليم و رسيد دريافت كند. به اظهاراتي كه متكي به دليل كتبي از قبيل سند رسمي كه دلالت بر تغيير اقامتگاه داشته باشد يا گواهي شهرباني يا ژاندارمري يا كدخداي محل درداخل كشور و كنسولگري يا مامورين سياسي ايران در خارج كشور نباشد ترتيب اثرداده نخواهد شد.

ماده 17 _ هرگاه محل اقامت

متعهد در سند تعيين نشده يا محلي كه تعيين گرديده موافق با واقع نباشد و يا به جهاتي محل مزبور از بين رفته و يا اساسا شناخته نشود اجراييه يا اخطاريه ظرف 24 ساعت در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار محل و اگر در محل روزنامه نباشد در روزنامه كثيرالانتشار نزديك ترين محل فقط يك مرتبه آگهي خواهد شد و در آگهي مزبور بايد تصريح شود كه ظرف ده روز پس از انتشار آگهي عمليات اجرايي جريان خواهديافت و جز آگهي مزايده آگهي ديگري منتشر نخواهد شد در صورتي كه متعهدله متعهد را معرفي نمايد اجراييه طبق مقررات ابلاغ واقعي خواهد شد.

ماده 18 _ هرگاه متعهد قبل از صدور اجراييه فوت شود و درخواست صدور اجراييه عليه ورثه به عمل آيد اجراييه در اقامتگاه مورث به آنان ابلاغ واقعي مي گردد. در صورتي كه ابلاغ واقعي در محل مزبور به هر يك از آنان ميسر نگردد يا كسي كه به نحو مزبور ابلاغ واقعي به او ممكن نگرديده اقامتگاه خودرا اعلام ندارد و متعهد له نيز نتواند اقامتگاه او را به ترتيبي كه ابلاغ واقعي ميسر گردد تعيين نمايد ابلاغ اجراييه وسيله درج در جرايد به عمل ميايد.

تبصره _ در صورتي كه متعهد پس از صدور اجراييه فوت كند طرز ابلاغ به ورثه به ترتيب مزبور خواهد بود.

ماده 19 _ هر گاه متعهد محجور باشد اجراييه و ساير عمليات اجرايي به ولي يا قيم او ابلاغ مي شود.

در صورتي كه قيم يا ولي نداشته باشد مراتب جهت تعيين قيم به اطلاع دادستان محل مي رسد.

فصل چهارم _ ترتيب اجرا ( مواد 20 تا 46 )

ماده 20 _ از تاريخ ابلاغ اجراييه متعهد بايد ظرف ده روز مفاد آن را

به موقع اجرا بگذارد يا ترتيبي براي پرداخت دين خود بدهد يا مالي معرفي كند كه اجراي سند را ميسر گرداند.

اگر خود را قادر به اجراي مفاد اجراييه نداند بايد ظرف همان مدت صورت جامع دارايي خود را به مسوول اجرا بدهد و اگر مالي ندارد صريحا اعلام كند. بدهكاري كه در مدت مذكور قادر به پرداخت دين خود نبوده مكلف است هر موقع كه متمكن از پرداخت تمام يا قسمتي از بدهي خود گردد آن رابپردازد.

تبصره _ مقررات اين ماده مانع نمي شود كه بستانكار هر وقت مالي از مديون به دست آيد به تعقيب اجراييه و استيفاي طلب خود اقدام كند.

ماده 21 _ قيمت مالي كه براي فروش نشان داده مي شود بايد متناسب با دين بوده و نيز بلامانع بودن آن جهت استيفاي موضوع لازم الاجرا از هر جهت محرز باشد.

ماده 22 _ معرفي مطالبات از طرف متعهد در صورت قبول متعهدله اشكال ندارد هر چند كه مطالبات موجل باشد.

ماده 23 _ ثالث مي تواند مال خود را براي اجراي اجراييه معرفي كند در اين صورت پس از بازداشت از طرف اجرا معرفي كننده حق انصراف ندارد.معرفي مال ثالث به توسط مديون سند، وكالتا از جانب مالك در صورت دلالت صريح وكالتنامه رسمي بر اين امر منعي ندارد، در اين صورت پس ازبازداشت مال موكل حق ندارد تقاضاي استرداد مال مورد بازداشت را بنمايد.

ماده 24 _ معرفي مال از طرف بدهكار يا ثالث مانع از تقاضاي بازداشت اموال ديگر مديون از طرف متعهدله نخواهد بود مشروط به اينكه فروش آن آسانتر باشد، در اين صورت پس از بازداشت ، معادل آن از اموالي كه قبلا بازداشت

شده است رفع بازداشت مي شود. اين تقاضا از طرف متعهدله فقط براي يك مرتبه تا قبل از انتشار آگهي مزايده پذيرفته خواهد شد.

ماده 25 _ در صورتي كه مال به آساني قابل فروش باشد نمي توان آن را به مال ديگر تبديل كرد مگر به رضاي ذينفع

ماده 26 _ متعهدله مي تواند قبل از انقضا مدت مذكور در ماده 20 تقاضاي تامين طلب خود را از اموال متعهد بكند در اين صورت اجرا بلافاصله پس از ابلاغ اجراييه معادل موضوع لازم الاجرا را از اموال متعهد بازداشت مي كند.

ماده 27 _ اگر اجراييه بر تسليم عين منقول صادر شده باشد و تا ده روز پس از ابلاغ متعهد آن را تسليم نكند مامور اجرا عين مزبور و منافع آن را (درصورتي كه اجراييه بر منافع نيز صادر شده باشد) به متعهدله تسليم كرده قبض رسيد خواهد گرفت مگر اينكه مال در تصرف غير بوده و متصرف نسبت به عين يا منافع آن دعوي مالكيت كند كه در اين صورت مامور اجرا متعرض آن نمي شود و متعهد مي تواند به دادگاه مراجعه كند. اگر اجراييه بر تسليم مال غيرمنقول ثبت شده بود و متصرف نسبت به منافع آن به استناد حكم دادگاه يا سند رسمي صادر از مالك (كه تاريخ آن مقدم برسند متعهدله باشد) دعوي حق كند مال با رعايت حقوق و تصرفات مستند به حكم يا سند رسمي تحويل متعهدله داده مي شود. متعهدله در صورتي كه معترض باشد مي تواند به دادگاه مراجعه كند.

ماده 28 _ اگر موضوع اجراييه تسليم عين غيرمنقول ثبت شده باشد لكن متعهد سند ، آن را در تاريخ مقدم به موجب سند رسمي به

ديگري منتقل كرده باشد متعهدله مي تواند ثمن را به وسيله اجرا ثبت در صورتي كه مورد محتاج رسيدگي قضايي نباشد استرداد كند. اجرا بايد پس از وصول ثمن مراتب را به اداره ثبت املاك و دفترخانه تنظيم كننده سند اطلاع دهد تا جريان امر را در ستون ملاحظات ثبت دفتر قيد نمايد.

اين حكم در موارد ذيل هم جاري است

الف _ عين مورد معامله مذكور وجوه خارجي نداشته باشد.

ب _ عين مورد معامله مذكور كمتر از ميزان مورد معامله باشد در اين صورت متعهدله به نسبت كسري موضوع معامله نيز مي تواند درخواست استردادثمن نمايد.

ج _ متعهد قبلا مقداري از عين مورد معامله را به ثالث منتقل كرده باشد.

د _ مورد معامله كلا يا بعضا خود بخود يا توسط متعهد سند يا ثالث قبل از قبض تلف يا غصب شده باشد.

ماده 29 _ هرگاه موضوع اجراييه عين معين منقول بوده و به آن دسترسي نباشد يا مال كلي در ذمه بوده و متعهد از انجام تعهد امتناع ورزد يا مثل آن درخارج يافت نشود متعهدله مي تواند بهاي روز اجرا تعهد را بخواهد در اين مورد رييس اجرا در مركز يا مدير ثبت در خارج از مركز بهاي مزبور را به وسيله كارشناس تعيين واز متعهد خواهد گرفت مگر اينكه در سند ترتيب ديگري بين طرفين مقرر شده باشد كه طبق آن عمل مي شود.

ماده 30 _ برگهاي اجراييه كه از حوزه اي به حوزه ديگر ارجاع مي شود مدير ثبت محل مكلف است طبق مقررات اين آيين نامه اقدام كند.

ماده 31 _ در هر مورد كه نيابت اجرايي طبق ماده 30 داده مي شود ثبت نيابت دهنده مادام كه از نتيجه

اقدام ثبت مرجوع اليه مطلع نشده نبايد عمليات اجرايي را خود تعقيب كند و بايد مترصد اقدامات مورد نيابت باشد ولي اگر متعهدله مالي را از متعهد معرفي نمايد و براي ثبت نيابت دهنده احراز شودكه موضوع نيابت توسط ثبت مرجوع اليه انجام نگرديده توقيف مال معرفي شده اشكال قانوني ندارد و در اين صورت به ثبت مرجوع اليه مراتب را بلافاصله اطلاع خواهد داد تا ديگر اقدامي از اين جهت به عمل نياورد.

ماده 32 _ ادارات ثبت نمي توانند نيابت اجرايي از اداره تصفيه يا مدير تصفيه يا اجراييات دارايي بپذيرند ولي مراجع مذكور در حدود مقررات و وظايف و صلاحيت خود مي توانند توقيف املاك و مطالبات و دريافت سپرده هاي ورشكسته و متعهد را از ادارات ثبت بخواهند.

ماده 33 _ شخصي كه در اجرا از طلب متعهد، ضمانت مي كند بايد از عهده برايد در صورت خودداري مسوول اجرا مورد ضمانت را با خسارت ناشي از تاخير ضامن درانجام دادن تعهد برابر مقررات استيفا خواهد كرد.

ماده 34 _ در موردي كه اجراييه براي انجام تعهدي از قبيل تعمير بنا ، قنات ، يا تكميل ساختمان يا بناي جديد يا غرس اشجار و امثال آن ، صادر شده و متعهد پس از ابلاغ اجراييه اقدام به انجام آن ننمايد اداره ثبت متعهد را الزام به انجام تعهد يا پرداخت هزينه هاي لازم براي انجام آن مي نمايد، اگر متعهد اقدام نكند متعهدله مي تواند با اطلاع اداره ثبت به هزينه خود تعهد مزبور را انجام داده و يا معامله را فسخ كند و اگر كيفيت انجام تعهد يا تعيين ميزان هزينه آن محتاج به نظر كارشناس باشد اداره ثبت

يك نفر كارشناس براي تعيين كيفيت انجام تعهد يا هزينه آن تعيين خواهد كرد، و حق الزحمه كارشناس به ميزان مناسبي جز ساير هزينه ها از متعهدله توسط اجراي ثبت دريافت مي گردد و متعهد له حق دارد كليه هزينه ها را از متعهد توسط اجراي ثبت مطالبه و دريافت نمايد.

ماده 35 _ در مواردي كه متعهد قبوض اداره دارايي و شهرداري را راجع به ماليات و عوارض قانوني و يا فيش بانكي كه حاكي از تاديه بدهي به حساب بانكي متعهدله باشد و يا حكم دادگاه را كه مشعر بر برائت او باشد ارايه دهد اداره ثبت يا اجرا بايد وجوه پرداختي را محسوب و مفاد حكم را اجرا كند و در مورد فيش بانكي تاييديه آن را از بانك بخواهد.

ماده 36 _ در مواردي كه موضوع سند لازم الاجرا تاديه وجه نقد و خسارت باشد و در سند براي تاخير تاديه وجه التزامي مقرر نشده باشد به تقاضاي متعهدله حسب المورد دفترخانه يا اجرا ثبت بايد خسارت تاخير تاديه را نيز از تاريخ ابلاغ اظهارنامه يا ابلاغ اجراييه به مديون تا روز وصول از قرارصدي دوازده در سال حساب كرده و از متعهد دريافت و به متعهدله بدهد.

تبصره 1 _ وجه التزام مقرر در سند بيش از صدي دوازده در سال گرفته نخواهد شد اگرچه اجراييه براي بيش از صدي دوازده صادر شده باشد.

تبصره 2 _ نسبت به اجراييه هايي كه به وسيله آگهي در روزنامه ابلاغ مي شود، در صورتي كه از مواردي باشد كه خسارت تاخير از تاريخ ابلاغ تعلق مي گيرد ، ازتاريخ آخرين آگهي خسارت دريافت خواهد شد.

تبصره 3 _ هر گاه متعهدله در اثنا

عمليات اجرايي خسارت بخواهد خسارت از تاريخ ابلاغ اظهارنامه كه بعد از صدور اجراييه از طريق دفترخانه صادرو ابلاغ شده تعلق مي گيرد. متعهدله مي تواند در اين مورد خسارت را از طريق اجراي ثبت مطالبه كند و در اين صورت خسارت از تاريخ ابلاغ اخطاريه اي كه شعبه اجرا به متعهد ابلاغ خواهد كرد تعلق خواهد گرفت

ماده 37 _ در هر مورد كه برابر مقررات و قوانين خاص و يا مدلول سند رسمي ميزان خسارت دير كرد كمتر از صدي دوازده معين شده باشد، خسارت به ماخذ مقرر احتساب خواهد شد.

ماده 38 _ هرگاه مورد معامله عين كلي در ذمه باشد در صورتي كه راجع به خسارت تاخير انجام تعهد در سند ترتيبي داده نشود، اداره ثبت تكليفي در وصول خسارت تاخير انجام تعهد ندارد و ذينفع مي تواند به دادگاه صالح مراجعه كند.

ماده 39 _ هرگاه در سند براي تاخير انجام تعهد، وجه التزام معين شده باشد مطالبه وجه التزام مانع مطالبه اجرا تعهد نمي باشد ولي اگر وجه التزام براي عدم انجام تعهد مقرر شده باشد متعهدله فقط مي تواند يكي از آن دو را مطالبه كند.

ماده 40 _ حق الوكاله وكيل در صورت دخالت در تمام اقدامات اجرايي تا مرحله وصول طبق قرارداد منعقده بين طرفين و حداكثر تا ميزان مصرح درماده 14 اصلاحي آيين نامه قانون وكالت در صورت تقاضاي ذينفع قابل مطالبه و وصول است و در مورد اسناد وثيقه همان مورد وثيقه جواب گوي حق الوكاله نيز خواهد بود.(2)

ماده 41 _ الف _ به اجاره بها و بهره بها و صداق وجه نقد هم خسارت تاخير (با رعايت ذيل تبصره ماده 3) تعلق مي گيرد.

ب

_ متعهد بايد خسارت تاخير ايام توقف يا توقيف عمليات اجرايي را نيز بپردازد.

ماده 42 _ در مواردي كه دين به صندوق ثبت يا دادگستري يا بانك ملي سپرده مي شود، متعهد بايد قبض سپرده را در مقابل رسيد به دفترخانه مربوط بسپارد، دفترخانه بايد مراتب را به بستانكار اخطار كند و از تاريخ سپردن قبض به دفترخانه خسارت تاخير تعلق نمي گيرد.

ماده 43 _ در مورد ذيل تبصره 5 ماده 34 قانون اصلاح قانون ثبت اسناد و املاك مصوب 18/10/1351 تعيين بهره يا اجوري كمتر از صدي دوازده درسند مانع از اين نيست كه طرفين معامله درباره تعيين خسارت تاخير تاديه تا ميزان صدي دوازده توافق كنند. در صورت سكوت قرارداد به تبصره مزبور عمل مي شود.

ماده 44 _ ابرا ذمه مديون نسبت به خسارت يا قسمتي از اصل مانع از صدور اجراييه ماده 34 قانون اصلاحي قانون ثبت و تمليك تمام مورد وثيقه نمي شود ولي داين وقتي مي تواند تمام مورد وثيقه را تملك كند كه معادل آنچه را كه ابرا كرده است به مديون بپردازد و يا با رعايت مقررات به صندوق ثبت بسپارد.

ماده 45 _ در مورد مالي كه در مقابل مطالباتي توقيف شده باشد بستانكار مي تواند تمام ديون و هزينه هاي قانوني بازداشت كنندگان مقدم و حقوق دولتي را در صندوق ثبت توديع و تقاضاي توقيف مال و استيفاي حقوق خود را از آن بنمايد. در اين صورت از توقيفها رفع اثر نموده و مال بابت كل يا قسمتي از طلب او و مجموع وجوه توديع شده بلافاصله توقيف و از طريق مزايده به فروش مي رسد.( اصلاحي مصوب 25/5/1376)

تبصره _ در كليه مواردي كه بستانكار ،

خريدار مورد مزايده و حراج واقع مي شود بدهكار مي تواند تا قبل از تنظيم سند انتقال يا تحويل مال حسب مورداقدام به پرداخت بدهي خود نمايد.( الحاقي مصوب 25/5/1376)

ماده 46 _ هزينه آگهي و دستمزد كارشناس و حق الحفاظه و هزينه بازداشت اموال و ساير هزينه هاي قانوني طبق مقررات اين آيين نامه مانند اصل دين وصول مي شود.

فصل پنجم _ بازداشت اموال منقول ( مواد 47 تا 80 )

ماده 47 _ بازداشت اموال متعهد به تقاضاي متعهدله صورت مي گيرد و مامور اجرا با حضور نماينده دادگستري و در صورت لزوم با حضور مامور نيروي انتظامي و با معرفي متعهدله اقدام به بازداشت اموال متعلق به متعهد را مي نمايد و حاضر نبودن متعهد يا كسان و خادمينش و نيز بسته بودن محلي كه مال در آن است مانع بازداشت مال نيست (اصلاحي مصوب 25/5/1376)

ماده 48 _ در صورتي كه دين و متفرعات تا پنج ميليون ريال ارزش داشته باشد و مال معرفي شده حسب الظاهر بيش از مبلغ مزبور به تشخيص مامور اجرا ارزش نداشته باشد بدون نظر ارزياب از اموال مديون بازداشت خواهد كرد. درغير اين صورت مامور اجرا در موقع بازداشت اموال نظر ارزياب يا كارشناس را جلب خواهد كرد و از اموال متعهد معادل طلب و يك تا دو عشر اضافه بازداشت مي كند. اگر مال مورد بازداشت غيرقابل تجزيه و بيش از ميزان مذكور فوق باشد تمام آن بازداشت مي شود.(اصلاحي مصوب 25/5/1376)

ماده 49 _ اموالي كه بايد بازداشت شود در همان جايي كه هست بازداشت مي شود در صورت لزوم به جاي محفوظي نقل مي گردد. در هر حال بايد مال بازداشت شده به حافظ سپرده شود. در صورت عدم توافق متعهدله در انتخاب حافظ ، انتخاب

او با مامور اجرا است

ماده 50 _ كسي كه مال بازداشت شده را به عنوان حافظ دريافت مي كند به اعتراض او به بازداشت پس از قبول مال به عنوان حافظ در ادارات ثبت ترتيب اثر داده نخواهد شد.

ماده 51 _ حافظ بايد به قدر امكان دارايي داشته باشد ]و[ حتي المقدور بدون نقل مال مورد بازداشت به جاي ديگر تعهد حفاظت مال را بكند.

تبصره _ مامور اجرا اگر در انتخاب حافظ واجد شرايط امانت و شرايط ديگر راجع به امين تقصير كند با حافظ متضامنا مسوول خواهد بود.

ماده 52 _ مامور اجرا نمي تواند بدون تراضي كتبي طرفين اموال بازداشت شده را به اشخاص زير بسپارد:

الف _ به اقوام و اقرباي خود تا درجه سوم

ب _ به متعهد له و متعهد و همسر آنان و به اشخاصي كه با متعهد يا متعهدله قرابت نسبي يا سببي تا درجه سوم دارند و به مخدوم يا خدمه آنان مگراينكه شخص ديگري براي حفظ اموال بازداشت شده پيدا نشود.

ماده 53 _ مامور اجرا رونوشت صورت اموال بازداشت شده را به حافظ داده قبض رسيد مي گيرد و در ذيل قبض صحت صدور آن را تصديق مي كند.مامور اجرا به تقاضاي متعهد يا متعهدله رونوشت گواهي شده از صورت اموال را به آنان مي دهد.

ماده 54 _ حافظ حق مطالبه حق الحفاظه (اعم از كرايه محل و غيره را متناسب با ارزش مال مورد بازداشت دارد. تشخيص تناسب در تهران با رييس مركز حراج يا رييس اجرا و در شهرستانها با رييس ثبت و اگر تعلق مال مورد حفاظت به شخص ثالث احراز شود پرداخت حق الحفاظه به عهده معرفي كننده است

ماده 55 _ اگر عمليات اجرايي پايان يابد و صاحب مال از دريافت آن امتناع ورزد و حافظ هم راضي به ادامه حفاظت نباشد مركز حراج در تهران و رييس ثبت در شهرستانها اقدام به فروش آن كرده و ثمن را در صندوق ثبت به نام مالك آن ايداع مي كند.

ماده 56 _ حافظ در صورت مطالبه مال از طرف اداره ثبت بايد آن را تحويل دهد (و) در صورت امتناع يا تقصير ضامن است و در حكم مديون اصلياست و اداره ثبت معادل مال بازداشت شده را از دارايي حافظ استيفا خواهد كرد. در صورت ضرورت تغيير حافظ به نظر مديريت ثبت مي باشد.( اصلاحي مصوب 25/5/1376)

ماده 57 _ هرگاه مال بازداشت شده منافع داشته باشد حافظ بايد آنها را حفظ كند و حساب آن را هم بدهد. هرگاه حفاظت مستلزم هزينه فوري قبل ازكسب اذن از اداره ثبت باشد حافظ مي تواند از مال خود داده و با تسليم مدارك به اداره ثبت احتساب كند يا به تشخيص خود و اطلاع و تاييد رييس اجرا قسمتي از مال مورد حفاظت را صرف نگهداري مابقي كند.

ماده 58 _ هزينه بازداشت و حفاظت و نيم عشر تا روز تاديه بدهي و حق حراج به عهده متعهد است در هر موردي كه نتوان اين هزينه ها را از متعهد وصول كرد، متعهدله بايد آن را پرداخت و پس از فروش اموال و يا وصول طلب به موجب همان اجراييه وصول و به متعهدله داده مي شود.( اصلاحي مصوب 25/5/1376)

ماده 59 _ در صورتي كه بخواهند قسمتي از مال متعهد را بازداشت نمايند و متعهد يا كسان او غايب باشند بايد از بقيه اموال

صورت جامعي با قيد كليه مشخصات برداشته و نيز اگر بخواهند مال بازداشت شده را از محلي كه اموال ديگر متعهد در آنجاست خارج كنند بايد متعهدله شخص معتبري را براي حفاظت ساير اموال متعهد به اجرا معرفي كند.

ماده 60 _ بازداشت اموال ضايع شدني ممنوع است و بايد به تدريج كه به دست ميايد فورا بدون صدور آگهي و به مزايده فروخته و صورت برداري شود در اين مورد رعايت مقررات ماده 156 اين آيين نامه ضرورت ندارد.

ماده 61 _ بازداشت منافع جايز است

ماده 62 _ بازداشت حقوق مديون نسبت به سرقفلي يا منافع جايز است لكن مزايده آن به لحاظ رعايت منافع اشخاص ثالث جايز نيست در صورت بازداشت منافع مراتب به اداره ثبت محل جهت ثبت در دفاتر بازداشتي و ابلاغ آن به دفاتر اسناد رسمي مربوطه اعلام مي گردد.( اصلاحي مصوب 25/5/1376)

ماده 63 _ بازداشت حقوق مانع از اين نيست كه اگر مال ديگري از متعهد يافت شود به تقاضاي ذينفع بازداشت گردد در اين صورت هرگاه مال بازداشت شده معادل طلب بستانكار باشد از حقوق رفع بازداشت خواهد شد.

ماده 64 _ هرگاه چند بستانكار عليه يك نفر اجراييه صادر كند آنكه به نفع او بازداشت در تاريخ مقدم صورت گرفته است نسبت به وصول طلب از موردبازداشت حق تقدم دارد.

تبصره _ اگر اجراييه هاي متعدد عليه متعهد صادر شده ولي بازداشت به نفع هيچ يك از بستانكاران صورت نگرفته باشد پس از بازداشت مال مورد بازداشت بين بستانكاراني كه تا تاريخ بازداشت اجراييه صادر كرده اند به نسبت طلب آنان قسمت مي شود.

ماده 65 _ قرارداد خصوصي برخلاف ترتيب مذكور درماده 64 و تبصره آن

نسبت به ثالث اعتبار ندارد.

ماده 66 _ در مورد ماده 65 فرق نمي كند كه اجراييه هاي متعدد از ثبت صادر شده باشند يا اجرا دادگاه و ثبت و يا از ساير مراجع قانوني كه حق توقيف مال مديون را دارند.

ماده 67 _ هرگاه مديون سند ذمه اي از ثالثي طلب با وثيقه داشته باشد بازداشت آن طلب نزد ثالث مذكور جايز است در اين صورت بازداشت كننده قايم مقام طلبكار با وثيقه شده و از حقوق دارنده وثيقه طبق مقررات اسناد وثيقه استفاده خواهد كرد.

ماده 68 _ در اجرا اسناد ذمه اي عليه ورثه متوفي بازداشت اموال ورثه با رعايت ماده 226 قانون امور حسبي 3) جايز است مگر اينكه وارث تركه را ردكرده باشد و رد تركه با رعايت مادتين 249 و 250 قانون امور حسبي 4) محرز و انجام شده باشد.

ماده 69 _ اموال واشيازيرازمستثنيات دين است و بازداشت نمي شود:

1 _ مسكن متناسب با نياز متعهد و اشخاص واجب النفقه او.

2 _ لباس اشيا، اسباب و اثاثي كه براي رفع حوايج متعهد و اشخاص واجب النفقه او لازم است

3_ آذوقه موجود به قدر احتياج سه ماهه متعهد و عايله او.

4 _ وسايل و ابزار كار كسبه ، پيشه وران و كشاورزان متناسب با امرار معاش خود و اشخاص واجب النفقه آنان

5 - ساير اموال و اشيايي كه به موجب قوانين خاص ، غيرقابل توقيف مي باشد.( اصلاحي مصوب 23/9/1370)

تبصره 1 _ در صورت فوت متعهد، ديون از كليه اموال بجا مانده از او بدون استثنا چيزي استيفا مي شود.(اصلاحي مصوب 23/9/1370)

تبصره 2 _ در صورت بروز اختلاف نسبت به متناسب بودن اموال و اشيا موصوف با نياز

اشخاص فوق الذكر، رييس ثبت محل با توجه به وضعيت خاص متعهد و عرف محل ، مطابق ماده 229 اتخاذ تصميم خواهد كرد.( اصلاحي مصوب 23/9/1370)

تبصره 3 _ به موجب مصوبه شماره 5730/77/1 مورخ 1/6/77 رياست قوه قضاييه لغو گرديده كه مفاد مصوبه اخير ذيلا درج مي شود.( الحاقي مصوب 25/5/76 و اصلاحي مصوب 1377.)

( نظر به اينكه برابر بند (ه) ماده 69 آيين نامه اجراي مفاد اسناد رسمي لازم الاجرا مصوب تيرماه 1355 و فتاوي مشهور فقهاي عظام ، مسكن مورد نياز ومتناسب بدهكار و عايله او از مستثنيات دين بوده و قابل بازداشت نمي باشد و نظر به اينكه تبصره 3 الحاقي به بند (ه) ماده 69 آيين نامه مصوب 25/6/76 كه مقرر مي دارد:

(در صورتي كه بستانكار همسر مديون بوده و بابت وصول مهريه درخواست بازداشت محل سكونت مديون را بنمايد در اين صورت تا نصف از مالكيت مديون بازداشت مي شود)

مخالف حكم كلي بند (ه) و مغاير با فتاوي مشهور مي باشد لذا لغو تبصره 3 مرقوم اعلام مي گردد. و در صورتي كه واحدهاي اجراي ثبت در اجراي تبصره 3 بند ه مسكن مورد نياز و متناسب بدهكار را توقيف نموده و عمليات اجرايي به پايان نرسيده باشد مكلفند بلافاصله از آن رفع توقيف نموده وعمليات اجرايي را با لحاظ بند ه ماده 69 آيين نامه ادامه دهند).(5)

ماده 70 _ بازداشت مال منقولي كه در تصرف غير است و متصرف نسبت به آن ادعاي مالكيت مي كند ممنوع است

ماده 71 _ قبل از بازداشت اموال بايد صورتي مرتب شود كه در آن اسامي و توصيف كليه اشيا بازداشت شده نوشته شود و در موقع لزوم كيل و وزن و

عدد اشيا معين شود و در مورد طلا و نقره آلات هرگاه عيار آنها معين باشد در صورت مجلس قيد مي گردد و در جواهر عدد و اندازه و صفات و اسامي آنها معين مي شود _ در كتب اسم كتاب و مصنف و تاريخ طبع _ در تصوير و پرده هاي نقاشي موضوع پرده و طول و عرض آنها و اسم نقاش اگر معلوم باشد _ در نوع مال التجاره تعداد عدل تصريح مي شود _ در سهام و كاغذهاي قيمتي عدد و قيمت اصلي و نوع آنها در صورت مجلس معين مي شود و همچنين در صورت ريز اشيا نو يا مستعمل بودن آنها بايد قيد گردد.

تبصره 1 _ عدد و كيل و وزن بايد با تمام حروف نوشته شود و صورت بايد قيطان كشيده شده و به مهر مامور اجرا برسد.

تبصره 2 _ اگر در صورت ريز اشيا سهو و اشتباهي به عمل آيد در آخر صورت تصريح و به امضا مامور اجرا مي رسد. تراشيدن و پاك كردن و نوشتن بين سطرها ممنوع است

تبصره 3 _ حتي المقدور صورت مجلس روي برگهاي چاپي كه بايد تهيه شود تنظيم خواهد شد.

ماده 72 _ مازاد احتمالي مال مورد وثيقه يا توقيف شده قابل بازداشت است ماخذ محاسبه مازاد احتمالي جمع ارقام ذيل است

الف _ اصل طلب و خسارت تاخير با رعايت ماده 34 قانون ثبت و ساير مقررات مربوطه

ب _ حق حراج (ماليات حراج

ج _ نيم عشر (حق الاجرا )

د_ وجه التزام (اگر مقرر شده باشد)

ه _ اجور عقب افتاده

و _ حق الوكاله اگر جز قرارداد مذكور در سند باشد

ز _ ساير هزينه هايي

كه بستانكار با وثيقه (و كسي كه اصل ملك در مقابل طلب او توقيف شده است پرداخته و برابر مقررات اين آيين نامه حق وصول آن را از متعهد دارد.

ماده 73 _ هرگاه نسبت به اشيايي كه بازداشت مي شود اشخاص ثالث اظهار حقي نمايند مامور اجرا اسم مدعي و چگونگي اظهار را قيد مي كند.

ماده 74 _ در مواردي كه متعهدله و متعهد يا نماينده دادسرا و گواهان حاضر باشند صورت ريز اشيا به امضاي آنها نيز مي رسد و هرگاه امتناع از امضا نمايند مراتب در صورت جلسه قيد مي گردد.

ماده 75 _ اشخاص مذكور در ماده قبل مي توانند ايرادات خود را در باب صورت تنظيم شده به مامور اجرا اظهار نمايند مامور اجرا آن اظهارات را باجهات رد و قبول آن در صورت مجلس قيد مي نمايد.

ماده 76 _ هرگاه اموال منقول در جاي محفوظ و معين باشد مامور اجرا مدخل آن را بسته و مهر و موم مي نمايد و هرگاه اشيا در جاي محفوظ و معيني نباشد به هر كدام از اشيا كاغذي الصاق كرده و مهر مي كند، متعهدله و متعهد نيز مي توانند پهلوي مهر مامور اجرا را مهر نمايند.

ماده 77 _ هر گاه طول مدت بازداشت باعث فساد بعضي از اشيا شود از قبيل فرش و پارچه هاي پشمي و غيره اشيا مزبور را بايد جدا كرده طوري بازداشت نمايند كه بتوان سركشي و مراقبت نمود.

ماده 78 _ هر يك از متعهدله و متعهد كه موقع عمليات بازداشت حاضر باشد و ايرادي ننمايد ديگر حق شكايت از اقدامات مامور اجرا را نخواهدداشت

ماده 79 _ هرگاه متعهد يكي از زوجين باشد كه در يك خانه

زندگي مي نمايند از اثاث البيت آنچه كه عادتا مورد استعمال زنانه است ملك زن و آنچه عادتا مورد استعمال مردانه است ملك شوهر و مابقي مشترك بين زوجين محسوب خواهد شد مگر اينكه خلاف ترتيب فوق ثابت شود.

ماده 80 _ هرگاه مالي كه بازداشت مي شود بين متعهد و شخص يا اشخاص ديگر مشاع باشد شركت بين آنان به نحو تساوي فرض مي شود مگر اينكه خلاف آن ثابت شود.

فصل ششم _ بازداشت اموال نزد شخص ثالث ( مواد 81 تا 91

ماده 81 _ هرگاه متعهدله اظهار نمايد كه وجه نقد يا اموال منقول متعهد نزد شخص ثالثي است آن اموال و وجوه تا اندازه اي كه با دين متعهد و ساير هزينه هاي اجرايي برابري كند بازداشت مي شود و بازداشت نامه به شخص ثالث و متعهد ابلاغ و در نسخه ثاني رسيد گرفته مي شود اعم از اينكه شخص ثالث شخص حقيقي باشد يا حقوقي و اعم از اينكه دين او حال باشد يا موجل

ماده 82 _ هرگاه ثالث مذكور در ماده قبل مصونيت سياسي داشته باشد ارسال بازداشت نامه از طريق دبيرخانه سازمان ثبت صورت خواهدگرفت

ماده 83 _ ابلاغ بازداشت نامه به شخص ثالث او را ملزم مي كند كه وجه يا اموال بازداشت شده را به صاحب آن بدهد و الا معادل آن وجه يا قيمت آن اموال را اداره ثبت از او وصول خواهد كرد اين نكته در بازداشت نامه بايد قيد شود.

ماده 84 _ هرگاه مال بازداشت شده نزد شخص ثالث وجه نقد يا طلب حال باشد شخص مزبور بايد آن را به صندوق ثبت سپرده و رسيد بگيرد. و اگر كسي كه اجراييه بر عليه او صادر شده است امتناع از دادن رسيد نمايد

مدير ثبت كه عمليات اجرا در حوزه او به عمل ميايد رسيد داده واين رسيد سند برائت شخص ثالث خواهد بود.

ماده 85 _ هرگاه شخص ثالثي كه مال يا طلب حال متعهد نزد او بازداشت شده است از تاديه آن امتناع ورزد بازداشت اموال او مطابق مقررات اين آيين نامه خواهد بود.

ماده 86 _ هرگاه شخص ثالث منكر وجود تمام يا قسمتي از وجه نقد يا اموال منقول ديگري باشد بايد ظرف پنج روز از تاريخ ابلاغ بازداشت نامه به شخص او مراتب رابه مدير ثبت اطلاع دهد و الا مسوول پرداخت وجه و يا تسليم مال خواهد بود و اداره ثبت آن وجه را وصول و يا آن مال را از او خواهد گرفت

ماده 87 _ در صورتي كه شخص ثالث منكر وجود مال يا طلب متعهد نزد خود باشد و در ظرف مدت مقرر در ماده فوق بعد از ابلاغ بازداشت نامه اطلاع دهد عمليات اجرايي نسبت به او متوقف مي شود و متعهدله مي تواند براي اثبات وجود وجه و مال يا طلب نزد شخص ثالثي كه منكر آن بوده به دادگاه صالح مراجعه كند و يا از اموال ديگر متعهد استيفا طلب خود را بخواهد.

تبصره _ در مواردي كه وجودمال يا طلب نزد شخص ثالث به موجب سند رسمي محرز باشد صرف انكار شخص ثالث مانع از تعقيب اجرايي نسبت به او نيست

ماده 88 _ مقررات مواد فوق در صورتي نيز لازم الرعايه است كه مال الاجاره اموال منقول يا غير منقول متعلق به متعهد نزد مستاجر باشد در اين صورت بايد وجوهي كه به تدريج وصول مي شود تا استهلاك طلب متعهدله به

مشاراليه تاديه گردد و اگر نگاهداري موقت وجوه مزبور لازم باشد بايد در صندوق ثبت اسناد و يا در بانك معتبري ايداع گردد.

ماده 89 _ بازداشت هزينه مسافرت مامورين دولت و حقوق و مزاياي نظامياني كه در جنگ هستند ممنوع است

ماده 90 _ جز درموارد ذيل هرگاه بازداشت حقوق و مزايا و دستمزدي كه متعهد از وجوه عمومي مي گيرد لازم باشد در صورتي كه داراي كسان واجب النفقه باشد ربع و الا يك ثلث را مي توان بازداشت كرد:

1 _ ماده 24 قانون كار مصوب 26/12/1337.

2 _ ماده 96 قانون استخدام كشوري اصلاحي سال 1346.

3 _ ماده 102 قانون استخدام نيروهاي مسلح و تبصره يك آن

4 _ ماده 15 قانون بيمه هاي اجتماعي و بازنشستگي و تعاون افزارمندان كارگاهها و كارخانجات ارتش مصوب 7/5/1335.

ماده 91 _ در مورد ماده قبل پس از ابلاغ بازداشت نامه به اداره متبوع مديون يا كارگاه رييس اداره يا مسوول كارگاه و مسوول حسابداري (در موسساتي كه مسوول حسابداري دارد) بايد در كسر و فرستادن مبلغ بازداشت شده طبق تقاضا اقدام كند و گرنه برابر مقررات مسوول خواهد بود (اين مراتب بايد در بازداشت نامه نوشته شود)

تبصره _ در مواردي كه بستانكار براي استيفاي طلب خود تقاضاي بازداشت از موجودي حساب و سپرده بانكي بدهكار را مي كند بايستي نام ،نام خانوادگي و اسم پدر و شماره شناسنامه و محل اقامت و شغل بدهكار و حتي المقدور شماره حساب را به نحوي كه اشكالي براي بانك توليد نشود در تقاضانامه ذكر كند و در بازداشت نامه نيز قيد گردد.

فصل هفتم _ بازداشت اموال غير منقول ( مواد 92 تا 104

ماده 92 _ بازداشت اموال غير منقول اعم از اصل و مازاد به نحوي

كه در مواد 47_ 48 مقرر است به عمل ميايد و ماموراجرا صورتي كه حاوي مراتب ذيل باشد روي نمونه چاپي براي اموال بازداشت شده ترتيب خواهد داد:

الف _ تاريخ و مفاد اجراييه

ب _ محل وقوع ملك در شهرستان و بلوك و بخش و كوي و كوچه و شماره ملك اگر داشته باشد.

ج _ حدود چهارگانه ملك وتوصيف اجمالي آن

د _ مساحت تخميني ملك

ه _ مشخصات ديگر از قبيل اين كه مشتمل بر چند قسمت است در صورتي كه خانه مسكوني باشد و يا مشتمل بر چند ابنيه و متعلقات است در صورتي كه ملك مزروعي باشد علاوه بر مراتب فوق بايد متعلقات آن از قبيل گاو و ماشين آلات و توضيحات ديگري كه در تسهيل فروش ملك موثر باشد درصورت مزبور قيد شود.

ماده 93 _ هرگاه حدود يا قسمتي از ملك متنازع فيه باشد مراتب در صورت مجلس قيد شده و تصريح مي شود كه طرف منازعه كيست و در كجا تحت رسيدگي است

ماده 94 _ اجرا مكلف است فورا بازداشت را به متعهد و ثبت محل اطلاع داده و صورت وضعيت و جريان ثبتي ملك مورد بازداشت را از اداره ثبت بخواهد ، اداره نامبرده در صورتي كه ملك ثبت شده باشد در دفتر املاك توقيف شده (دفتر بازداشتي ) و در ستون ملاحظات دفتر ثبت املاك بازداشت را يادداشت مي نمايد و اگر ملك به موجب دفتر املاك و محتويات پرونده ثبتي متعلق به غير باشد و انتقال آن به متعهد محرز نباشد ثبت محل فورا مراتب را به اجرا اطلاع مي دهد و اجرا از آن رفع بازداشت مي كند.

ماده 95 _ هرگاه

ملك مورد بازداشت ثبت نشده باشد مطابق شقوق ذيل رفتار خواهد شد:

1 _ هرگاه ملك مزبور از طرف متعهد تقاضاي ثبت شده و طبق سند رسمي به غير منتقل نشده باشد و يا اينكه مجهول المالك باشد بازداشت در دفتربازداشتي قيد و در پرونده ثبتي يادداشت مي شود.

2 _ هرگاه نسبت به ملك از طرف كسي ديگر تقاضاي ثبت شده و به متعهد هم منتقل نشده باشد يا اينكه اساسا مورد بازداشت جزو نقاطي كه به ثبت عمومي گذارده شده نباشد مراتب به اجرا اطلاع داده مي شود.

ماده 96 _ پس از ابلاغ بازداشت نامه به صاحب مال نقل وانتقال از طرف صاحب مال نسبت به مال بازداشت شده ممنوع است و ترتيب اثر نسبت به انتقال بعد از بازداشت مادام كه بازداشت باقي است داده نمي شود (هر چند كه انتقال با سند رسمي به عمل آمده باشد) مگر در صورت اجازه كسي كه مال براي حفظ حق او بازداشت شده است كه در اين صورت بايد اشخاص ذينفع تكليف ادامه بازداشت ملك يا رفع آن را معين كنند.

ماده 97 _ بازداشت مال غير منقول ثبت نشده به نام مديون كه در تصرف مالكانه غير است ولو اينكه متعهدله مدعي مالكيت متعهد و يا خود متعهد مدعي مالكيت آن باشد مادام كه اين ادعا به موجب حكم نهايي به ثبوت نرسيده ممنوع است و در مورد املاكي كه در دفتر املاك به ثبت رسيده و به موجب آن ملك متعهد شناخته مي شود ، ادعاي شخص ثالث اگرچه متصرف آن باشد مسموع نبوده و آن ملك مال متعهد شناخته شده و بازداشت مي شود.

ماده 98 _ بازداشت مال غير منقولي

كه نسبت به منافع آن تعهدي به نفع غير نشده است مستلزم بازداشت منافع آن است مگر اينكه حاجت به بازداشت منفعت نباشد، در اين صورت بايد مراتب در صورت مجلس منعكس شود.

ماده 99 _ در بازداشت محصول املاك مزروعي دخالت مامور اجرا در محصول تا موقع برداشت و تعيين سهم متعهد ممنوع است ولي مامور اجرا بايد براي جلوگيري از تفريط نظارت و مراقبت كامل نمايد.

ماده 100 _ در دو مورد زير متعهد مي تواند در ظرف مدت بازداشت مال منقول و يا غير منقول بازداشت شده را با اطلاع مامور اجرا بفروشد يا وثيقه بدهد:

الف _ در مواردي كه قبلا و لااقل در حين وقوع معامله مبلغي را كه مال براي استيفاي آن بازداشت شده است نقدا تاديه كند دراين صورت پس از استيفاي حق متعهدله و هزينه اجرا بلافاصله رفع بازداشت خواهد شد.

ب _ در صورت رضايت كتبي متعهدله در فروش يا وثيقه دادن مال توسط خود متعهد.

ماده 101 _ مال غير منقول بعد از بازداشت موقتا در تصرف مالك باقي مي ماند و متعهد مكلف است مال غير منقول را موافق صورت تحويل گرفته و مطابق آن تحويل دهد.

ماده 102 _ در صورت بازداشت منافع مال غير منقول يا بازداشت محصول درو شده از نظر تعيين حافظ و ساير مقررات مربوط تابع حكم مواد 49 تا59 اين آيين نامه خواهد بود.

ماده 103 _ هرگاه شخص ثالث نسبت به مال بازداشت شده (اعم از منقول و يا غيرمنقول اظهار حقي نمايد در موارد زير از مزايده خودداري مي شود:

1 _ درموردي كه متعهدله اعتراض شخص ثالث را قبول كند.

2 _ درموردي كه شخص ثالث سند

رسمي مقدم بر تاريخ بازداشت ارايه كند مبني بر اينكه مال مورد بازداشت به او منتقل شده و يا در رهن يا وثيقه طلب اوست

3 _ در صورتي كه مال قبل از تاريخ بازداشت به موجب قرار تامين يا دستور اجراي دادگاه يا اجراي ثبت بابت طلب معترض توقيف شده باشد.

4 _ هرگاه شخص ثالث حكمي اعم از قطعي يا غيرقطعي بر حقانيت خود ارايه كند.

5 _ در صورتي كه قبل از بازداشت از معترض قبول تقاضاي ثبت به عنوان ملكيت يا وقفيت شده باشد.

6_ در موردي كه بر اثر شكايت معترض موضوع قابل طرح در هيات نظارت يا شوراي عالي ثبت تشخيص شده باشد.

در مورد بندهاي 1 و2 و نيز در مورد بند 4 در صورت وجود حكم قطعي از مال رفع بازداشت مي شود، و در ساير موارد ادامه عمليات اجرايي موكول به اتخاذ تصميم نهايي عليه معترض در مراجع مربوط خواهد بود.

متعهدله مي تواند از مال مورد بازداشت صرفنظر كرده و درخواست بازداشت اموال ديگر متعهد را بكند.

تبصره 1 _ در صورتي كه هر يك از موارد مذكور در اين ماده پس از انجام مزايده و قبل از صدور سند انتقال تحقق يابد اداره ثبت صورت مجلس مزايده را ابطال و سپس به ترتيب مقرر در ماده فوق عمل خواهد كرد و هر گاه مال مورد مزايده به برنده يا متعهدله تحويل شده باشد مسترد مي گردد.

تبصره 2 _ در صورتي كه مشخصات مال مورد مزايده با مفاد سند يا حكم مستند شخص ثالث تطبيق نكند اعتراض او مانع عمليات اجرايي نيست وشخص ثالث مي تواند به دادگاه مراجعه نمايد.

ماده 104 _ متعهدله مي تواند ملك درخواست

ثبت نشده متعهد را براي استيفاي طلب خود معرفي كند در اين صورت پس از حراج يا مزايده و انقضا مهلت قانوني برابر مقررات جاري اداره ثبت به برنده حراج يا مزايده سند انتقال مي دهد و در آگهي و صورت جلسه حراج و سند انتقال قيد مي شود كه چون در مورد ملك درخواست ثبت نشده اداره ثبت تكليفي براي تحويل مورد انتقال ندارد و نيز مسووليتي از جهت اشكالاتي كه ممكن است در حين پذيرش تقاضاي ثبت و يا بعد از آن از جهت اعتراض و غيره پيش آيد نخواهد داشت

انتقال گيرنده برابر مقررات جاري بايستي براي درخواست ثبت مراجعه كند و بايد كليه هزينه هاي مربوط به اقدامات اجرايي را كه از جهت توقيف ملك به وجود آمده بپردازد و پرونده اجرايي قبلي برابر مقررات تعقيب خواهد شد.

تبصره _ معرفي ملك مجهول قبل از پذيرش تقاضاي ثبت از جانب متعهد قبول نمي شود.

فصل هشتم _ ارزيابي ( مواد 105 تا 111 )

ماده 105 _ در هر مورد كه مالي معرفي مي شود هرگاه معرفي كننده مال به ارزيابي مذكور در ماده 48 معترض باشد فقط مي تواند ضمن امضا صورت مجلس اعتراض خود را اظهار كند، هرگاه طرف ديگر هم حاضر و به ارزيابي معترض باشد مكلف است به همين نحو عمل نمايد در صورت عدم حضور مراتب ارزيابي حداكثر ظرف سه روز از طرف اجراي ثبت به او ابلاغ مي شود.

ماده 106 _ هزينه ارزيابي به عهده معترض است و اگر هر دو معترض باشند نصف به عهده هر يك خواهد بود.

ماده 107 _ در هر مورد كه از طرف متعهد يا ثالث مالي در قبال دين معرفي و بازداشت شود متعهدله مي تواند تا قبل

از قطعيت ارزيابي مال ديگري براي استيفاي طلب خود معرفي كند مشروط به اينكه وصول طلب از اين مال آسانتر باشد در اين صورت مال معرفي شده بازداشت و ارزيابي مي شود ومعادل آن از اموال بازداشت شده سابق رفع بازداشت به عمل ميايد. هزينه بازداشت و ارزيابي مجدد به عهده متعهدله است

ماده 108 _ معترض كه ضمن امضا صورت مجلس به ارزيابي اعتراض كرده بايد حداكثر ظرف سه روز به اجرا مراجعه و با اطلاع از ميزان دستمزدارزياب مجدد آن را ايداع و قبض مربوط را تسليم اجرا كرده و رسيد اخذ كند در موردي كه طبق ماده 105 نتيجه ارزيابي ابلاغ مي شود بايد در آن ميزان دستمزد ارزياب مجدد درج شود. هرگاه مخاطب به ارزيابي معترض باشد ظرف 5 روز از تاريخ ابلاغ بايد كتبا اعتراض خود را با پيوست كردن قبض سپرده دستمزد ارزياب مجدد به اجرا تسليم دارد. در صورتي كه به ترتيب مقرر فوق اعتراض نرسيد ارزيابي قطعي خواهد شد.

تبصره _ در صورت وارد بودن اعتراض معترض دستمزد ارزياب مجدد به عهده مديون است

ماده 109 _ در هر مورد كه به نظر ارزياب نخستين اعتراض شود رييس اجرا در تهران و رييس ثبت در شهرستانها به قرعه از بين سه نفر ارزياب يك نفر را انتخاب و مراتب را به طرفين ابلاغ مي كند تا ظرف سه روز چنانچه از حيث رد كارشناس نظري دارند اعلام دارند درصورتي كه از اين حيث نظري ابراز نشود با تعيين مهلت مناسب به كارشناس اخطار مي شود كه اظهار نظر نمايد.

ماده 110 _ دستمزد ارزياب با در نظر گرفتن درجه علمي و تجربي ارزياب

و محل ارزيابي و نوع مال ارزيابي شده و ميزان كار توسط رييس اجرا در تهران و رييس ثبت يا قايم مقام او در شهرستانها معين مي شود.

ماده 111 _ هرگاه در اجراي سند ذمه اي مالي بازداشت شود پس از ارزيابي و قطعيت آن آگهي مزايده منتشر مي شود اعم از اينكه مال مورد بازداشت قابل تجزيه باشد يا نه در اين مورد آگهي مزايده با رعايت ماده 140 و 141 منتشر و مفاد مواد 152و 157و 158و 159و 160و 161و 162و 163و164و 165و 166و 167 و 173و 174و 175و 182 آيين نامه اجرا در مزايده اموال بايستي رعايت شود و آگهي مزايده در دو نوبت به فاصله ده روزدر روزنامه منتشر و فاصله انتشار آگهي نوبت دوم تا روز مزايده نبايد از 15 روز كمتر باشدو علاوه بر اين آگهي ، آگهي الصاق تهيه و به محل وقوع ملك ومحل مورد مزايده و ابنيه عمومي از قبيل فرمانداري ، بخشداري ، شهرداري ، نيروي انتظامي ، دادگستري (و) ثبت اسناد الصاق مي شود. در مورد اموالي كه به كمتر از 5 ميليون ريال به مزايده گذاشته مي شود فقط الصاق آگهي كافي است ( اصلاحي مصوب 25/5/1376)

تبصره 1 _ در صورتي كه منافع مورد بازداشت مستند به سند رسمي و عادي باشد خواه مدت آن منقضي شده يا نشده باشد مراتب با ذكر مال الاجاره و آخر مدت اجاره در آگهي مزايده درج مي شود.(الحاقي مصوب 25/5/1376)

تبصره 2 _ هر گاه آگهي مزايده برخلاف مواد 140 و 141 باشد قبل از تنظيم و امضاي صورت مجلس مزايده به دستور مدير ثبت آگهي تجديدمي گردد.(الحاقي مصوب 25/5/1376)

تبصره 3 _ در صورتي كه

مال بازداشتي در جلسه مزايده خريدار پيدا نكند مال با دريافت نيم عشر و حق حراج به قيمتي كه مزايده از آن شروع مي شود به بستانكار واگذار مي شود.(الحاقي 25/5/1376)

فصل نهم _ در وثيقه ( مواد 112 تا 139 )

ماده 112 _ هرگاه مورد وثيقه مال منقول باشد بستانكار مي تواند حين ابلاغ اجراييه يا پس از آن درخواست بازداشت مورد معامله را بكند.

ماده 113 _ هرگاه مالي وثيقه براي دين يا ضمانت قرار داده شود و عنوان رهن و معاملات با حق استرداد را نداشته باشد نيز كليه مقررات اجرايي اسناد رهني و معاملات با حق استرداد درباره آن مجري خواهد بود.

ماده 114 _ هرگاه منافع مورد وثيقه به وثيقه گيرنده به اجاره واگذار شده باشد اجراييه اي كه براي وصول اجرت المسمي صادر مي گردد مانند اجراييه اسناد ذمه اي است و متعهدله مي تواند درخواست بازداشت ساير اموال متعهد را بكند.

ماده 115 _ در مواردي كه وثيقه دهنده غير از مديون اصلي است ابلاغ اجراييه و ساير عمليات اجرايي بايد به طرفيت مالك وثيقه جريان يابد و در عين حال مراتب بايد به مديون نيز ابلاغ شود تا از جريان كارآگاه گردد مگر اينكه ابلاغ به او متعسر باشد.

ماده 116 _ بازداشت كننده مازاد وثيقه كه مطابق مقررات اصل و متفرعات موضوع سند بستانكار مقدم را قبل از صدور اجراييه سند مقدم مي پردازد بايد تقاضاي صدور اجراييه را به ماخذ هر دو طلب و متفرعات آنها بنمايد.

ماده 117 _ هرگاه بازداشت كننده مازاد طبق مقررات تمام طلب و متفرعات بستانكار مقدم را پس از صدور اجراييه و سند مقدم بپردازد عمليات اجرايي به موجب پرونده تشكيل شده به سود بازداشت كننده نسبت به مجموع دو طلب

و متفرعات ادامه خواهديافت

ماده 118 _ در معاملات رهني و يا با حق استرداد و وثايق حسن انجام خدمات معامله كننده مي تواند با قيد حق بستانكار مقدم و ذكر تاريخ انقضاي سند مقدم مورد معامله را براي وامهاي ديگر وثيقه يا تامين دهد. و در صورت فك معامله مقدم ، تمام مال مورد معامله در وثيقه بستانكاران بعدي به ترتيب تقدم قرار مي گيرد، معاملات بعدي بايد در همان دفترخانه تنظيم كننده سند مقدم واقع شود، سردفتر مكلف است وقوع معامله موخر را با ذكر مشخصات كامل بستانكار معامله مازاد در ملاحظات ثبت سند مقدم نيز قيد كند.

دارنده حق استرداد اعم از بدهكاراصلي يا منتقل اليه مي تواند با قيد حق بستانكار يا بستانكاران و ذكر تاريخ انقضا مدت حق استرداد خود را واگذار كند.در اين صورت اجراييه و عمليات اجرايي بايد عليه آخرين منتقل اليه صادر و تعقيب گردد مگر اينكه مرتهن از رهن رجوع كند يا از مندرجات سند رهني و يا سند رسمي ديگر ، دفترخانه احراز كند كه مقرر بين طرفين اين بوده كه مرتهن براي وصول طلب خود اجراييه عليه راهن صادر كند نه منتقل اليه ، مثل اينكه در سند رهني شرط شود كه راهن حق صلح حقوق و يا واگذاري حق استرداد را ندارد كه در اين قبيل موارد واگذاري حق استرداد به غير نسبت به مرتهن موثر نبوده و اجراييه و عمليات اجرايي عليه بدهكار اصلي و در صورت فوت عليه قايم مقام او صادر و تعقيب خواهد شد.

تبصره 1 _ تنظيم هر نوع سند بين بدهكار و يك و يا چند نفر از بستانكاران كه موجب شود مدت

سند تمديدگردد و يا مبلغ موضوع سند افزايش يابد بدون موافقت بقيه بستانكاران بعدي ممنوع است

تبصره 2 _ براي استيفاي حقوق بستانكار معامله موخر طي دو ماه آخر عمليات اجرايي سند مقدم ملك در معرض حراج گذاشته مي شود. عمليات حراج به همان نحوي است كه در مورد بازداشت مازاد مقرر است عدم وصول تقاضاي حراج از ناحيه مديون و يا استرداد تقاضا مانع عمليات حراج نخواهد بود.

تبصره 3 _ بستانكار معامله موخر پس از انقضاي مدت سند مقدم مي تواند با استفاده از ماده 34 مكرر اصلاحي قانون ثبت قبل از فروش مال از طريق حراج و يا تنظيم سند انتقال ملك به بستانكار مقدم كليه بدهي موضوع سند مقدم را پرداخت و يا ايداع نمايد نحوه پرداخت و يا سپردن وجه و صدورگواهي و انعكاس مراتب در پرونده ثبتي ملك به شرح مذكور در ماده 196 اين آيين نامه مي باشد و دفتر تنظيم كننده سند به دستور اجرا وثيقه بودن مال را در ازا طلب بستانكار بابت معامله موخر و وجوه پرداختي بابت طلب بستانكار مقدم در دفتر قيد مي كند.

در اين مورد عمليات اجرايي نسبت به هر دو سند تواما انجام و ميزان مبلغ شروع حراج عبارت از مجموع طلب بستانكار پرداخت كننده دين به ضميمه اصل و متفرعات سند مقدم و خسارات و حقوق اجرايي خواهد بود، در صورتي كه مدت سند بستانكار موخر، حال نشده باشد پس از حال شدن موعد عمليات اجرايي به ترتيب مذكور انجام خواهد گرفت

ماده 119 _ هرگاه در زمان حكومت قانون اصلاحي ثبت مصوب 1351 به اعتبار مالي كه قبلا (در زمان قانون سابق به وثيقه داده

شده است وام جديد گرفته شود سند جديد تابع قانون جديد است

تبصره _ طرفين مي توانند اجرا سند سابق را تابع مقررات زمان قانون جديد قرار دهند.

ماده 120 _ هرگاه سند وثيقه در زمان قانون سابق تنظيم شده و وثيقه دهنده در زمان حكومت قانون اصلاحي ثبت مصوب 1351 براي تكميل وثيقه ، مال ديگري به وثيقه دهد اين سند متمم از نظر صدور اجراييه تابع مقررات سابق برقانون 1351 مي باشد مگر آنكه طرفين آن را تابع مقررات جديد قرار دهند كه در اين صورت مقررات اخيرالذكر قابل اجراست

ماده 121 _ هرگاه بستانكار سند وثيقه اي كه در زمان قانون سابق تنظيم شده حقوق خود را در زمان قانون اصلاحي ثبت مصوب 1351 به ثالث صلح كند سند صلح از نظر اجرايي تابع مقررات سابق خواهد بود.

ماده 122 _ در معاملات رهني و يا با حق استرداد و يا وثايق حسن انجام خدمات هرگاه مورد معامله منقول و غير منقول باشد طرفين قرارداد مي توانند ضمن سند توافق نمايند كه عمليات اجرايي بدون تفكيك بر اساس مقررات اموال غير منقول انجام گيرد، سكوت طرفين در قرارداد به منزله توافق آنان در انجام عمليات اجرايي براساس مقررات مربوط به اموال غير منقول است

ماده 123 _ تعيين بهره يا اجوري كمتر از صدي دوازده در سند مانع از اين نيست كه طرفين معامله درباره تعيين خسارت تاخير تاديه تا ميزان صدي دوازده ، توافق و تراضي نمايند. در صورت سكوت قرارداد تبصره 5 ماده 34 قانون اصلاحي قانون ثبت مصوب 1351 مجري خواهد بود.

ماده 124 _ بعد از ابلاغ اجراييه و اعاده آن مميز اجرا مكلف است

با رسيدگي لازم اگر نقصي در ابلاغ وجود نداشته باشد صحت آن را روي نسخه ابلاغ شده اجراييه گواهي و به تاييد رييس يا معاون اجرا رسانيده و سپس حسب مورد براي آنها وقت اقدام بعدي را كه دو ماه قبل از مدت مذكور درماده 34 اصلاحي و تبصره 2 آن است تعيين و در دفتر اوقات ثبت و پرونده را به بايگاني ارسال دارد.

ماده 125 _ مميز اجرا مكلف است همه روزه با مراجعه به دفتر اوقات مذكور در ماده قبل پرونده هايي را كه موعد آن فرا مي رسد يك روز پيش از بايگاني مطالبه و روز بعد از انقضا موعد مقرر با رسيدگي لازم چنانچه تقاضاي حراج نسبت به آن واصل شده باشد همان روز پرونده و سوابق را به مركز حراج بفرستد. اگر به گواهي متصدي دفتر انديكاتور تقاضاي حراج واصل نشده باشد روي برگ ابلاغ شده اجراييه عدم وصول تقاضاي حراج را گواهي و وقت مزبور بعد از پايان هشت ماه در دفتر اوقات ثبت و پرونده را به بايگاني ارسال دارد.

مميز اجرا موظف است طبق دفتر اوقات در وقت مقرر به پرونده ها رسيدگي و نسبت به تهيه مقدمات تحويل اموال منقول و يا تنظيم سند انتقال اقدام كند.

ماده 126 _ تقاضاي حراج بايد كتبي بوده و به دفتر اجرا تسليم و رسيد اخذ شود. متصدي دفتر انديكاتور مكلف است آن را در همان روز وصول در دفتر انديكاتور ثبت و مفاد تقاضا را به طور صريح ذكر كند و رسيدي كه به متقاضي حراج داده مي شود بايد شماره و تاريخ ثبت دفتر انديكاتور و شماره پرونده اجرايي در آن قيد شود. در مواردي

كه تقاضاي حراج به وسيله پست و يا تلگراف مي رسد بايد متصدي دفتر بلافاصله آن را در دفتر انديكاتور ثبت كند.

ماده 127 _ عدم رعايت مقررات مذكور در سه ماده قبل (124 _ 125 و 126) تخلف اداري از نوع الف و ب ماده 1 آيين نامه دادرسي اداري محسوب است

ماده 128 _ تاريخ وصول تقاضاي حراج تاريخ ثبت تقاضاي مربوطه در دفتر انديكاتور خواهد بود.

ماده 129 _ در هر مورد كه تقاضاي حراج خارج از موعد مقرر واصل شده باشد رييس اجرا بايد در همان روز به آن رسيدگي و پس از احراز اينكه خارج از موعد است نسبت به رد آن اقدام و مراتب را به اطلاع متقاضي برساند. نظر رييس اجرا در اين مورد پس از تاييد رييس ثبت محل قطعي و غيرقابل شكايت است

تبصره _ در واحدهاي ثبتي كه مسوول يا رييس اجرا وجود ندارد رييس و در غياب او كفيل ثبت به تكليف مذكور در اين ماده عمل خواهد نمود.

ماده 130 _ مرتهن مي تواند مادام كه دين برذمه راهن باقي است از رهينه اعراض كند. هر گاه اعراض قبل از صدور اجراييه باشد بايد مرتهن در دفتر اسناد رسمي مربوطه حاضر شود و با ذكر توضيح در ملاحظات ثبت سند مراتب قيد و به امضا او برسد ، در اين صورت با توضيح موضوع اعراض اجراييه صادر خواهد شد. اگر پس از صدور اجراييه رهني اعراض به عمل آيد بايد مراتب كتبا به اجرا اعلام و رييس اجرا پس از احراز صحت انتساب تقاضانامه مذكور موضوع را به متعهد ابلاغ كرده و برابر مقررات اسناد ذمه اي عمل بنمايد.

تبصره

_ حق اعراض از رهن با انجام حراج و يا انقضاي هشت ماه از روز ابلاغ اجراييه ساقط مي شود.

ماده 131 _ هرگاه اعراض از رهن در حين عمليات اجرايي باشد اجرا مكلف است مراتب را به دفتر تنظيم كننده سند اعلام كند، در اين مورد و نيز درموردي كه اعراض در دفترخانه اسناد رسمي به عمل ميايد دفتر اسناد رسمي اطلاعنامه فسخ مربوطه را به اداره ثبت ارسال خواهد داشت اگر موعد سند منقضي نشده باشد به مجرد اعراض مورد رهن آزاد و حق عيني بستانكار به حق ذمي تبديل مي گردد و مطالبه وجه و صدور اجراييه براي وصول آن موكول به انقضا مدت مذكور در سند معامله خواهد بود. در مورد وراث مديون و نيز وقتي كه راهن متعدد بوده و فك رهن و فسخ سند موكول به ادا تمام دين شده باشد اعراض از رهن بايد نسبت به تمام مرهونه باشد و اعراض از رهن نسبت به سهم يك يا چند نفر از بدهكاران وقتي پذيرفته مي شود كه حق مطالبه دين بدهكاراني كه از رهينه آنها اعراض گرديده از ساير بدهكاران اسقاط شده باشد و در هر حال بستانكار نمي تواند مال مورد وثيقه را به كمتر از اصل و متفرعات خود تملك كند. هرگاه مازاد مرهونه به نفع غير بازداشت شده باشد در صورت اعراض از رهن بازداشت مازاد به بازداشت اصل تبديل مي گردد.

ماده 132 _ در صورتي كه مازاد مال مورد وثيقه از طريق اجرا ثبت يا مراجع صالح قانوني ديگر بازداشت شود، به مجرد وصول دستور بازداشت بايد مراتب در دفتر بازداشتي ثبت شود و در واحدهايي كه براي انجام معامله

املاك ثبت شده موضوع عدم بازداشت استعلام نمي شود به دفاتر اسناد رسمي تابعه ابلاغ گردد بازداشت به مجرد ابلاغ به مديون يا ثبت مفاد آن در دفاتر بازداشتي تحقق خواهد يافت و هرگاه معامله اي كه مازاد آن بازداشت شده فسخ شود خود به خود بازداشت مازاد به اصل تبديل خواهد شد، در هر حال مفاد بازداشت بايد بلافاصله به دفتر تنظيم كننده سند ابلاغ و دفتر مزبور مكلف است مفاد آن را در ملاحظات ثبت معامله قيد كرده و اگر سند معامله به صدور اجراييه منتهي شده باشد مراتب را به اجرا مربوط اعلام دارد.

استيفاي حقوق بازداشت كننده مازاد به شرح تبصره 7 ماده 34 اصلاحي قانون ثبت و مقررات مربوط به آن است هرگاه بازداشت كننده مازاد كليه بدهي موضوع سند را برابر ماده 34 مكرر بپردازد استيفا مطالبات او طبق مقررات مواد 34 و 34 مكرر اصلاحي است

ماده 133 _ اجراي مفاد ماده 34 مكرر اصلاحي از جهت ايداع وجه نزد سردفتر اسناد رسمي منحصر به مواقعي است كه بدهكار در مقام انجام معامله ديگري نسبت به مورد وثيقه بوده و بخواهد با پرداخت كليه بدهي و خسارات قانوني و نيم عشر با فسخ معامله مورد وثيقه را با ديگري معامله كند.سردفتر به شرح قسمت آخر ماده مذكور موظف است در موعد مقرر وجه ايداعي را به صندوق ثبت تحويل دهد.

ماده 134 _ هرگاه مقداري از وثيقه قبل يا بعد از صدور اجراييه تلف شده باشد و بستانكار از مورد وثيقه عدول نكند سند وثيقه به نسبت قيمت جزيي كه باقي مانده (در مقايسه تمام قيمت با تمام دين به اعتبار خود باقي است

نسبت به جز تلف شده هرگاه بدل داده نشده باشد سند مزبور در حكم اسناد ذمه خواهد بود. براي بدست آوردن نسبت از راه اعمال نظر كارشناسي عمل خواهد شد.

ماده 135 _ در مواردي كه موضوع وثيقه قبل از ختم عمليات اجرايي به حكم قوانين خاص به تملك ثالث در ميايد و در نتيجه متعهدله به كل طلب خود نمي رسد متعهدله مي تواند براي وصول مانده طلب طبق مقررات اجرايي راجع به اسناد ذمه اي از طريق اداره ثبت اقدام كند.

ماده 136 _ ايداع در تبصره هشتم ماده 34 قانون اصلاحي قانون ثبت در صندوق هر واحد ثبتي معتبر است خواه واحد ثبتي صادر كننده اجراييه باشدخواه نباشد.

ماده 137 _ در موارد سكوت اين فصل نسبت به اسناد وثيقه مقررات ساير فصول اين آيين نامه رعايت خواهد شد.

ماده 138 _ هر گاه مورد وثيقه واقعا يا حكما تلف شود سند تابع مقررات اسناد ذمه اي خواهد بود.

ماده 139 _ درمورد اجرا ماده 111 تشخيص غيرقابل تجزيه بودن مال (منقول و غيرمنقول مورد معامله يا مورد بازداشت به عهده اجرا است

فصل دهم _ در حراج ( مواد 140 تا 200 )

ماده 140 _ در آگهي الصاقي حراج مال غير منقول بايد نكات زير تصريح شود:

1 _ نام و نام خانوادگي مالك

2 _ محل و حدود و مقدار و توصيف اجمالي ملك

3 _ هرگاه واگذاري منافع مستند به سند رسمي باشد خواه مدت آن منقضي شده باشد يا نشده باشد مراتب با ذكر مال الاجاره و آخر مدت اجاره در آگهي الصاقي درج مي شود و در صورتي كه به موجب سند رسمي مقدم بر تاريخ تنظيم سند معامله موضوع اجراييه براي مدت معيني مسلوب المنفعه باشد

موضوع صريحا بايد در آگهي قيد شود.

4 _ تعيين اينكه ملك ثبت شده است يا نه

5 _ تصريح به اينكه مورد حراج مشاع است يا مفروز.

6 _ قيمتي كه حراج از آن شروع مي شود.

7 _ اشاره به اينكه بدهي هاي مربوط به آب لوله كشي و برق و تلفن و گاز اعم از حق انشعاب و يا حق اشتراك و مكالمه و مصرف در صورتي كه مورد حراج داراي آب لوله كشي و برق و تلفن و گاز باشد و نيز بدهي مالياتي و عوارض شهرداري تا تاريخ حراج اعم از اينكه رقم قطعي آنها معلوم شده يا نشده باشد به عهده برنده حراج است

8 _ روز و محل و ساعت شروع و ختم حراج

ماده 141 _ در آگهي الصاقي حراج اموال منقول نكات زير بايد تصريح شود:

1 _ نوع اموال مورد حراج و توصيف اجمالي آن

2 _ روز و محل و ساعت شروع و ختم حراج

3 _ قيمتي كه حراج از آن شروع مي شود.

ماده 142 _ مسوول مركز حراج مكلف است هنگام صدور آگهي الصاقي مراقبت كامل نمايد كه مندرجات آگهي طبق مقررات اين آيين نامه صحيحا تنظيم شده باشد و قبل از الصاق نيز مجددا بررسي لازم به عمل آورده و اگر احيانا اشتباهي رخ داده باشد با حضور نماينده دادستان نسبت به اصلاح نسخ آگهي و قيد توضيح در ذيل آن اقدام و به امضا خود و نماينده دادستان برساند و سپس نسبت به الصاق آگهي اقدام شود. مسووليت هر نوع اشتباه درآگهي به عهده شخص رييس يا مسوول مركز حراج خواهد بود.

ماده 143 _ فاصله انتشار آگهي

الصاقي با اولين روز حراج نبايد از پانزده روز كمتر باشد. آگهي ها در مركز حراج بايد تا آخرين ساعت اداري روز فروش ياواگذاري مال در تابلو آگهي ها محفوظ نگاهداشته شود و در مورد اموال غير منقول بايد نقشه هوايي و يا كروكي كه نشان دهنده موقعيت و محل وقوع ملك است با آگهي الصاقي در مركز حراج به طوري كه جلب نظر كند نصب شود.

آگهي نامبرده علاوه بر مركز حراج بايد به محل ملك و ابنيه عمومي از قبيل ( فرمانداري ، بخشداري ، شهرداري ، كلانتري ، دادگستري و ثبت اسناد ) الصاق شود. در مورد اموالي كه به كمتر از پنجاه هزار ريال به حراج گذاشته مي شود فقط الصاق آگهي در مركز حراج كافي است

ماده 144 _ هرگاه مورد وثيقه چند ملك باشد كه در نقاط مختلف كشور قرار دارند آگهي در همه نقاط مذكور برابر ماده 139 الصاق مي شود و در آگهي تصريح مي گردد كه جلسه حراج در مركز حراج ثبت محل تنظيم سند كه شهر... است تشكيل خواهد شد.

ماده 145 _ هرگاه مال مورد مزايده بيمه باشد بايد در آگهي الصاقي اين نكته اعلام گردد و در صورتي كه مال مورد مزايده به ديگري واگذار مي شود بايد به بيمه گر اعلام گردد.

ماده 146 _ در صورتي كه آگهي برخلاف مواد 140 تا 145 باشد قبل از تنظيم و امضا صورت مجلس حراج ، به دستور مدير ثبت آگهي تجديد مي گردد.

ماده 147 _ در هر واحد ثبتي كه سازمان ثبت اسناد و املاك كشور مقتضي بداند مركز يا مراكز حراج مركب از يك رييس و لدي الاقتضا ، يك معاون

و به تعداد كافي كارمند و اعلام كننده (چوب زن تشكيل مي شود. در ساير واحدهاي ثبتي به تناسب حجم كار تصدي مركز حراج با رييس اجرا و يا كارمندياست كه به پيشنهاد ثبت منطقه از طرف سازمان ثبت اسناد و املاك كشور به اين سمت منصوب خواهد شد و عنداللزوم تعداد كافي كارمند و مميزخواهد داشت

ماده 148 _ مركز حراج مي تواند براي شناساندن خود و جلب توجه عموم به وسايل مقتضي تبليغ كند و افراد ذينفع نيز اگر مايل به تبليغ بيشتري براي اموال و املاك مورد حراج باشند با نظارت مركز حراج مي توانند به هزينه خود در جرايد و غيره آگهي كنند.

ماده 149 _ مركز حراج علاوه بر دفاتر اداري لازم ، داراي دفاتر زير خواهد بود:

1 _ دفتر اموال غير منقول

2 _ دفتر اموال منقول

3 _ دفتر اوقات حراج

4 _ دفتر انبار

ماده 150 _ در مركز هر واحد ثبتي كه مركز يا مراكز حراج جداگانه تشكيل مي گردد ، بايگاني مركز حراج با روش تنظيم كارت اداره خواهد شد. نمونه كارت و نحوه عمل را سازمان ثبت اسناد و املاك كشور تعيين خواهد كرد.

اجرا به جاي ارسال پرونده اجرايي به مركز حراج براي هر پرونده كارت مذكور را در دو نسخه تنظيم و كليه مشخصات مال را در آن قبل و پس از گواهي در موعد مقرر به مركز حراج ارسال مي دارد عمليات حراج و همچنين صورت مجلس مربوطه به فروش يا عدم فروش مال در هر دو كارت مزبور به وسيله مركز حراج منعكس و به امضا اشخاص ذينفع و مسوولين امر خواهد رسيد. پس از پايان كار يك

نسخه از كارت تكميل شده در مركز حراج بايگاني و نسخه ديگر به اجرا مربوطه براي بايگاني در پرونده ارسال مي گردد.

تبصره _ ارسال كارت به مركز حراج مبين لزوم اقدام به عمليات حراج خواهد بود.

ماده 151 _ در هر مورد كه تا قبل از ارسال كارت به مركز حراج معلوم شود كه واگذاري مورد بازداشت يا مورد معامله قانونا ميسر نيست مادام كه رفع مانع نشده از ارسال كارت به مركز حراج خودداري مي شود. هرگاه مانع مزبور قبل از خاتمه عمليات حراج در مركز حراج ظاهر گردد، مركز حراج از هرگونه اقدام خودداري مي كند و مراتب را به اجرا اطلاع مي دهد. در مورد وثايق غيرمنقول هرگاه در خلال دو ماه عمليات حراج معلوم گردد كه واگذاري مورد معامله قانونا مقدور نيست از هرگونه اقدام خودداري و جريان به اجرا اعلام خواهد شد.

ماده 152 _ رييس و كارمندان مركز حراج و اجرا و مباشرين فروش و كارمندان ثبت محل و نماينده دادستان حق شركت در حراج به عنوان مشتري به طور مستقيم يا غير مستقيم نخواهند داشت

ماده 153 _ مركز حراج بايد به مجرد وصول كارت از جهت اطلاع اينكه تغييراتي در وضع ملك حادث شده يا خير از ثبت محل استعلام و اگر ملك دراجاره رسمي باشد ميزان مال الاجاره را تعيين نمايد و نيز اگر ملك داراي اعياني است با معاينه محل و ترسيم كروكي مساحت و مشخصات و كيفيت اعياني را اعم از ساختمان و اشجار تعيين و درصورت وجود نقشه هوايي موقعيت ملك را روي آن مشخص و هرگاه نقشه هوايي نباشد به كيفيتي كه محل وقوع ملك و نشاني آن

براي مراجعين مشخص گردد كروكي تهيه كند و مقدمات حراج را فراهم سازد.

ماده 154 _ اعتراض نسبت به عمليات اجرايي مربوط به اموال منقول تا پنج روز بعد از ارسال كارت به مركز حراج پذيرفته خواهد شد. مدير ثبت ياقايم مقام او (حسب مورد) مكلف است فورا نسبت به اعتراض رسيده رسيدگي و نظر خود را اعلام نمايد هرگاه اين نظر مورد اعتراض قرار گيرد هيات نظارت مكلف است خارج از نوبت و حداكثر تا يك هفته قبل از تاريخ حراج راي خود را صادر و دفتر هيات فورا آن را به مركز حراج ارسال دارد اگر تا روز حراج نتيجه قطعي اعتراض اعلام نشود عمليات حراج متوقف و پس از تعيين تكليف قطعي عمليات حراج تعقيب و ظرف سي روز پايان خواهدپذيرفت

ماده 155 _ مركز حراج مكلف است از تاريخ صدور آگهي الصاقي تا آخرين ساعت روز حراج اموال منقول مورد آگهي را به رويت مشترياني كه مراجعه مي نمايند برساند.

همچنين در مواردي كه قبل از صدور آگهي الصاقي بدهكار مشترياني را براي ملاحظه اموال منقولي كه براي حراج در اختيار مركز حراج است بياورد مركزمذكور موظف است اموال نامبرده را با حضور مديون و يا نماينده قانوني او به مشتري نشان دهد در مورد اموال غيرمنقول نيز بايد مركز حراج راسا مشترياني را كه مراجعه مي كنند به محل وقوع ملك هدايت نمايد.

ماده 156 _ ورود به مركز حراج براي عموم آزاد است جلسه حراج با حضور رييس و در غياب او با حضور معاون مركز حراج و نماينده دادستان و متصدي حراج تشكيل خواهد شد.

ماده 157 _ اموالي كه حراج مي شود بايد لااقل

يك هفته قبل از روز حراج به مسوول حراج تحويل شده و رسيد گرفته شود. اموال مزبور در دفتر حراج با شماره و مشخصات آن ثبت مي شود.

ماده 158 _ مسوول حراج بايد وقت حراج را كه در پيش نويس آگهي الصاقي تعيين شده با قيد روز و ساعت در دفتر اوقات حراج يادداشت كند.

ماده 159 _ حق حراج طبق آيين نامه مخصوص و ساير مقررات مربوط درصورت انجام شدن حراج دريافت و جز درآمد عمومي به خزانه داري كل تحويل مي شود. تقسيط آن نيز برابر آيين نامه دادن مهلت و نحوه تقسيط بدهي اشخاص به وزارتخانه ها و موسسات دولتي و تعيين نرخ بهره و خسارت تاخير تاديه مصوبه آبان ماه 51 جايز است

ماده 160 _ مسوول حراج بايد وجوه حاصل از فروش را همه روزه به بانك ملي تحويل داده قبض رسيد آن را با صورت فروش فورا به اجرا تسليم ورسيد بگيرد.

ماده 161 _ حراج حضوري است (ماده 155) اگر در جلسه اول خريدار پيدا شود مورد حراج به او داده مي شود مگر اينكه مديون درخواست كند كه موردحراج در جلسه بعدي به حراج گذارده شود در اين صورت مال در جلسه بعدي به حراج نهاده مي شود.

ماده 162 _ هنگام حراج قيمتهاي پيشنهادي به وسيله بلندگو و وسايل ديگر اعلان و در تابلو اعلانات به خط درشت منعكس مي شود و به مجرد اينكه خريدار ديگري با نرخ بيشتر پيدا شود به همين ترتيب اقدام مي شود و تا آخرين ساعت مقرر حراج ادامه خواهد يافت

هر خريدار هنگام پيشنهاد بايد حداقل مبلغ مذكور در ماده 190 اين آيين نامه را به مركز حراج تسليم

و قبض موقت ممضي به امضا رييس مركز حراج دريافت دارد. با وصول پيشنهاد خريد به قيمت بيشتر خريدار اخير نيز به شرح مذكور اقدام و وجه قبض موقت خريدار قبلي بلافاصله به نامبرده ردخواهد شد. با انقضا وقت حراج صورت مجلس لازم تنظيم و درصورت فروش از طريق حراج وجه دريافتي به عنوان امانت به صندوق مركز حراج تحويل و اموال منقول بلافاصله به خريدار يا در صورتي كه خريدار نباشد به بستانكاري كه قانونا ملزم به دريافت آن است تحويل و رسيد گرفته خواهدشد.

ماده 163 _ در صورت تراضي طرفين و نيز در صورتي كه حمل اشيا به مركز حراج باعث هزينه نامتناسب باشد در وقت مقرر قانوني اشيا در محلي كه بازداشت شده به فروش مي رسد.

ماده 164 _ حراج اموال فاسد شدني و حيوانات كه براي استيفاي طلب معرفي مي شود به دستور رييس اجرا بلافاصله و بدون تشريفات در محل به وسيله مامورين مركز حراج و با حضور نماينده دادستان به عمل خواهد آمد.

ماده 165 _ كتب و رسالات و مقالات خطي صاحب اثر قابل بازداشت و حراج نيست مگر با رضايت وي

ماده 166 _ صورت مجلس حراج بايد به امضا مسوولين امر و نماينده دادستان و خريدار و نيز مديون و داين و يا نمايندگان آنان (در صورتي كه حضورداشته باشند) برسد.

ماده 167 _ فروش مال به نسيه جايز نيست مگر اينكه متعهدله فروش به نسيه را قبول و مديون نيز مازاد را نقدا دريافت و يا نسبت به مازاد نسيه را قبول نمايد در هر دو صورت خود مسوول وصول خواهند بود و حق حراج نقدا دريافت مي شود.

ماده 168 _ هرگاه برنده

حراج بعد از پرداخت وجه و صدور قبض و قبل از تنظيم صورت مجلس حراج از خريد منصرف شود در صورت موافقت مديون وجه سپرده شده مسترد و اگر وقت باقي باشد به حراج ادامه داده خواهد شد.

ماده 169 _ در مورد اموال غيرمنقول هرگاه برنده حراج وجه مذكور در ماده 190 را بپردازد و قبل از تنظيم سند انتقال اظهار نمايد كه ثمن معامله متعلق به غير بوده و شركت در حراج به نمايندگي از طرف مشاراليه انجام گرفته سند انتقال با قيد مراتب به نام خريدار واقعي حراج تنظيم و به امضاي برنده حراج و شخص اصيل يا قايم مقام قانوني آنها خواهد رسيد مگر اينكه اصيل از امضا سند خودداري كند كه در اين صورت مال به برنده مزايده منتقل مي شود.

ماده 170 _ مركز حراج مكلف است در صورت درخواست خريدار گواهي فروش مال منقول مورد حراج را با ذكر مشخصات كامل به نامبرده تسليم دارد.

ماده 171 _ تحويل مال منقول به كسي كه برابر مقررات در حراج برنده شده است و دستور تنظيم سند رسمي واگذاري طبق مقررات و نيز در مورد اموال منقول و غيرمنقول وصول نيم عشر و ساير حقوق قانوني و صدور قبض پرداخت وجوه حاصله از فروش به بستانكار و تحويل مازاد به مديون و سپس تحويل منقول به عهده رييس مركز حراج و در غياب او معاون مركز حراج است در مورد مال غيرمنقول دستور تنظيم سند انتقال و ساير اقدامات با مدير ثبت در شهرستانها و با رييس اجرا در تهران است

ماده 172 _ هر گاه مال معرفي شده در جلسه حراج خريدار پيدا نكند هر

يك از بدهكار و بستانكار مي توانند تقاضا كنند كه مورد حراج در جلسه بعد به حراج گذارده شود و هرگاه در جلسه بعد هم خريدار پيدا نشود طبق صورت ارزيابي به بستانكار واگذار خواهد شد.

ماده 173 _ در مورد حراج اموال منقول درخواست مديون براي تقدم و تاخر فروش پذيرفته مي شود و هر موقع وجوه حاصله براي تامين كل طلب قانوني بستانكار و حقوق دولتي كافي باشد از فروش بقيه اموال خودداري خواهد شد و در اين مورد ولو اينكه خريدار متعدد باشد يك صورت مجلس حراج تنظيم مي شود.

ماده 174 _ در موارد زير فروش از درجه اعتبار ساقط است و بايد با رعايت مواد فوق آگهي فروش تجديد شود:

1 _ هرگاه فروش در روز و ساعت و يا محلي كه در آگهي معين شده به عمل نيايد.

2 _ هرگاه بدون جهت قانوني مانع خريد كسي شود و يا بالاترين قيمتي را كه پيشنهاد شده است رد كنند.

3 _ در صورتي كه مزايده بدون حضور نماينده دادسرا به عمل آيد.

4 _ در صورتي كه مباشرين فروش و كارمندان اداره ثبت در خريد شركت كرده باشند.

ماده 175 _ در مورد مال غير منقول پس از انجام مزايده بايد اجرا ظرف 48 ساعت پرونده را فهرست و منگنه كرده پيوست گزارش براي صدور سندانتقال نزد مدير ثبت بفرستد.

تبصره _ در مورد واگذاري اموال مذكور در تبصره 7 ماده 34 اصلاحي قانون ثبت مصوب سال 1351 با انقضا دو ماه مقرر مال منقول بلافاصله تحويل بستانكار خواهد شد و مال غيرمنقول حداكثر ظرف يك هفته رأسا از طرف اداره ثبت با دريافت نيم عشر و هزينه هاي اجرايي به بستانكار انتقال

و تحويل داده مي شود.

ماده 176 _ در كليه پرونده هاي اجرايي پس از ختم مزايده يا حراج هرگاه مديون يا مالك (حسب مورد) يا متبرع بدهي پرونده و خسارات را تا روز تاديه بدهد از تحويل مال در منقول و صدور انتقال ( در مواردي كه قانونا سند تنظيم مي شود) خودداري خواهد شد.(10)

ماده 177 _ پس از انجام فروش مال مورد مزايده يا انتقال آن به بستانكار اداره ثبت بايد آن مال را تحويل داده و رسيد دريافت دارد.

ماده 178 _ در مورد اموال منقول بايد كيفيت و نوع و مشخصات كامل آن تعيين گردد. و اجرا بايد ترتيبي اتخاذ نمايد كه در انقضا چهار ماه مقرر اموال مورد حراج را در اختيار داشته و با كارت مربوطه به مركز حراج تحويل نمايد. قبل از تحويل مال مورد حراج به مركز حراج ارسال كارت به مركز مزبورمورد ندارد.

ماده 179 _ حراج اموال غيرمنقول در روزهاي يكشنبه و چهارشنبه و اموال منقول در روزهاي دوشنبه و پنج شنبه از ساعت 9 تا 12 صبح به عمل خواهد آمد ، روزهاي مذكور در هر حال بايد داخل هفته آخر دو ماه مقرر در قانون باشد چنانچه هر يك از روزهاي مقرر مصادف با تعطيل باشد روز بعد از تعطيل روز حراج است در مورد حراج اموال غير منقول هرگاه آخرين روز دو ماه مقرر مصادف با هر يك از روزهاي يكشنبه يا دوشنبه يا سه شنبه باشد اولين روز حراج روز چهارشنبه هفته قبل خواهد بود و در مورد اموال منقول به همين روش عمل خواهد شد.

هرگاه خريداري نبود مورد حراج طبق مقررات در قبال اصل و خسارات

و حقوق دولتي به بستانكار واگذار مي گردد.

ماده 180 _ در مورد معاملات اموال غير منقول مذكور در ماده 34 اصلاحي قانون ثبت مصوب 1351 هرگاه بدهكار متعدد بوده و فك و فسخ معامله موكول به پرداخت تمامي دين شده و تاريخ ابلاغ اجراييه به بدهكاران متفاوت باشد براي هر يك از بدهكاران تاريخ ابلاغ موخر مبدأ احتساب شش ماه موعد قبول تقاضاي حراج خواهد بود و وصول تقاضاي حراج از ناحيه هر يك از مديونين براي حراج شش دانگ كافي است در اين قبيل موارد قبول استرداد تقاضاي حراج و يا در صورت وجود خريدار تجديد حراج براي جلسه دوم موكول به موافقت كليه بدهكاران است

ماده 181 _ در مورد ماده قبل هرگاه در اولين جلسه حراج خريدار پيدا شود و مازاد مال در بازداشت غيرباشد تجديد جلسه موكول به موافقت مديون وبازداشت كننده مازاد خواهد بود.

هر يك از بدهكاران و يا هر يك از اشخاص ذيفنع اعم از بازداشت كننده مازاد و غيره در صورت عدم توافق مي توانند تفاوت مبلغ شروع حراج تا ميزاني كه خريدار پيدا شده به انضمام حق حراج را براي جبران خسارات احتمالي پرداخت و تقاضا نمايند مال در جلسه دوم به حراج گذاشته شود و اگر درجلسه بعد مورد حراج به مبلغ كمتري فروش رفت و يا خريدار پيدا نشد تفاوت از مبلغ پرداختي برداشت و به صاحب حق تسليم و حق حراج به صندوق پرداخت خواهد شد. در صورتي كه تقاضاي تجديد جلسه از طرف افرادي باشد كه در صورت ختم حراج از تفاوت حاصله از فروش منتفع مي گردند متقاضي مي تواند تفاوت را با كسر مبلغي كه در صورت فروش

به او تعلق مي گرفت با حق حراج براي جبران خسارات سايرين بسپارد.

ماده 182 _ عمليات حراج جز در موارد ذيل متوقف نخواهد شد:

1 _ وصول حكم يا دستور موقت يا قرار توقيف عمليات اجرايي

2 _ مورد مذكور در ماده 151 اين آيين نامه

3 _ اعلام وقوع فوت بدهكار مستند به مدرك رسمي در صورتي كه قانونا موجب تمديد مدت شود.

4 _ راي هيات نظارت يا شوراي عالي ثبت بر ابطال عمليات اجرايي

5 _ استرداد تقاضاي حراج از ناحيه مديون در مواردي كه مجاز به استرداد است

6 _ مورد مذكور در قسمت آخر ماده 154 اين آيين نامه

7 _ پرداخت كليه مطالبات بستانكار و حقوق اجرايي هرگاه مال مورد حراج غيرمنقول باشد پس از رفع مانع عمليات حراج طي دوماه مقرر از سرگرفته خواهد شد و در مورد اموال منقول هرگاه فاصله بين تاريخ متوقف شدن عمليات حراج تا انقضاي دو ماه مقرر بيش از سي روز باشد پس از رفع مانع عمليات حراج تا انقضاي مدت ادامه خواهد يافت و اگر اين فاصله كمتر از سي روز باشد عمليات حراج طي مدت سي روز انجام خواهد گرفت

ماده 183 _ هرگاه مورد معامله رقبات متعدد باشد اگر براي هر يك از رقبات خريدار جداگانه پيدا شود و جمع مبلغ خريد بيشتر از مبلغ شروع حراج مذكور در آگهي باشد اقدام به فروش و تنظيم صورت مجلس خواهد شد هرگاه حاصل فروش بعضي از رقبات كافي براي پرداخت بدهي گردد از تنظيم صورت مجلس حراج نسبت به بقيه خودداري مي شود و در اين مورد بدهكار مي تواند براي فروش يك يا بعضي از رقبات رعايت

تقدم را تقاضا كند ،خريد در اين قبيل موارد كلا نقدي است و خريداران بايد وجه نقد و يا تضمين نامه بانكي تحويل و يا بستانكار معادل طلب خود فروش نسيه را قبول كند كه در اين صورت شخصا مسوول وصول طلب از خريدار خواهد بود.

ماده 184 _ در مورد حراج اموال غيرمنقول هرگاه قسمتي از دين پرداخت شده باشد مديون در جلسه حراج مي تواند درخواست كند كه بعض يا قسمتي مشاع از مورد معامله به حراج گذاشته شود. در اين صورت اگر مورد حراج به قيمتي كه تكافوي باقي طلب و خسارات و حقوق دولتي و حق حراج رانمايد به فروش برسد اقدام به فروش خواهد شد در غير اين صورت پس از استرداد وجوه دريافتي و حقوق دولتي نسبت به واگذاري تمامي مال مورد حراج به بستانكار اقدام مي شود.

ماده 185 _ هر گاه هيچ يك از ورثه از مفاد تبصره 1 ماده 34 مكرر اصلاحي براي ايداع وجه استفاده نكنند هر يك از ورثه تا دو ماه قبل از انقضا مواعد مذكور در تبصره 2 ماده 34 مكرر اصلاحي حق دارند تقاضاي حراج مورد معامله را بنمايد. در اين صورت براي حراج آن اقدام و اگر در مورد اموال منقول تا قبل از خاتمه عمليات حراج (تحويل مال به برنده مزايده و در مورد اموال غير منقول تا قبل از انتقال رسمي ملك بعضي از ورثه تمامي بدهي و خسارات را بسپارند از تحويل مال به برنده مزايده و تنظيم سند رسمي انتقال خودداري خواهد شد.

ماده 186 _ هر گاه پرداخت وجه قبل از صدور اجراييه باشد پس از انقضا مواعد مقرر نسبت به اموال

منقول و غيرمنقول و ابلاغ مراتب به ساير وراث وانقضا هشت ماه در مورد اموال غير منقول و چهار ماه نسبت به اموال منقول و عدم پرداخت بدهي هر يك از ورثه مورد وثيقه به وارثي كه وجه راپرداخته است برابر مقررات تمليك و سند انتقال با ارايه گواهي حصر وراثت و گواهي پرداخت مالياتي به نام او صادر خواهد شد.

ماده 187 _ هر گاه پرداخت وجه از طرف يكي از وراث در خلال عمليات اجرايي باشد بايد بلافاصله مراتب به وسيله اخطار به ساير وراث اعلام و تذكرداده شود كه از تاريخ ابلاغ اخطاريه تا سه ماه (اعم از اينكه مورد معامله منقول باشد يا غير منقول هر يك حق دارد كه به نسبت سهم الارث خود بدهي وخسارات و حقوق اجرايي را ايداع و سهم خود را آزاد كند و اگر مايل باشد مي تواند حداكثر تا دو ماه قبل از انقضاي مدت مذكور تقاضاي حراج سهم الارث خود را بكنند. هرگاه ابلاغ واقعي به وراث ميسر نباشد ابلاغ به وسيله آگهي صورت خواهد گرفت هرگاه در تاريخ صدور اخطار مذكور در مواعدمقرر در ماده 34 اصلاحي و تبصره 2 آن بيش از سه ماه باقي باشد وقت بيشتر براي وراث قابل استفاده است

ماده 188 _ در مورد اموال غير منقول وصول تقاضاي حراج از ناحيه هر يك از وراث مديون مانع استفاده وراث ديگر از مقررات تبصره 1 ماده 34 مكررقانون اصلاحي ثبت نخواهد بود، در اين صورت اگر متقاضي حراج تقاضاي خود را پس نگيرد عمليات حراج نسبت به سهم الارث او انجام خواهد شد ، اگر تا روز حراج كليه

وراث تقاضاي فروش ملك را از طريق حراج بكنند ولو اينكه به موقع تقاضاي حراج نكرده باشند و يا بعضا نسبت به سهم الارث بدهي خود را پرداخت كرده باشند تمام ملك به حراج گذاشته خواهد شد.

ماده 189 _ اختلاف بين وراث بدهكار يا اختلاف بين تمام يا بعضي از ورثه با مدعي وصايت يا موصي له مانع ادامه عمليات اجرايي نخواهد بود.هرگاه اختلاف طوري باشد كه تشخيص اشخاص ذينفع در استفاده از حق استرداد و يا تعيين ميزان سهم هر يك محتاج به رسيدگي قضايي باشد هر يك ازورثه و يا دارنده وصيت نامه اي كه طبق قانون قابل ترتيب اثر است مي توانند ظرف مدت مقرر تقاضاي فروش ملك را از طريق حراج بكنند.

هرگاه در فروش مال منقول و يا غير منقول از طريق حراج مازادي پيدا شود، پرداخت مازاد موكول به ارايه گواهي حصر وراثت و گواهي دارايي و رفع اختلاف خواهد بود، در مورد فوق هر يك از مدعيان وراثت يا دارنده وصيت نامه اي كه طبق قانون قابل ترتيب اثر است مي تواند با استفاده از بند 1 ماده 34 مكرر قانون اصلاحي ثبت كليه بدهي و حقوق اجرايي را پرداخت كنند در اين صورت پس از ابلاغ حكم نهايي مبني بر رفع اختلاف طبق مقررات مواد 182 و 183 اين آيين نامه عمل خواهد شد.

ماده 190 _ در جلسه حراج اموال غير منقول برنده حراج مي تواند حداقل مبلغي معادل مازاد مبلغ شروع حراج تا ميزان مبلغ خريد را نقدا يا تضمين نامه بانكي و همچنين به موجب چك و يا سفته مورد قبول مديون تاديه كند و بايد حق حراج را نقدا بپردازد

و بقيه را حداكثر تا ساعت 12 روز ديگر كه برطبق اين آيين نامه براي حراج اموال غير منقول پيش بيني و مقرر شده به صندوق مركز حراج پرداخت نمايد. در صورتي كه در مدت مقرر بقيه وجه پرداخت نشود خريدار حقي به وجه پرداختي به شرح فوق نخواهد داشت و اين موضوع بايد تصريحا در صورت مجلس قيد شود در اين مورد ملك مورد حراج در قبال اصل و حقوق دولتي و خسارات قانوني به بستانكار انتقال داده خواهد شد، حق حراج به درآمد مربوطه منظور و مازاد مذكور پس ازامضا سند انتقال عينا به مديون تسليم خواهد گرديد و هر گاه قبل از تنظيم سند انتقال مديون كليه بدهي و خسارات حق الاجرا را بپردازد وجوه پرداختي برنده حراج به استثنا حق حراج عينا به نامبرده مسترد خواهد شد.

ماده 191 _ در معاملات اموال غير منقول هرگاه مديون محجور بوده و ولي خاص نداشته باشد تقاضاي قيم يا دادستان يا اداره سرپرستي به تنهايي براي ارسال كارت به مركز حراج و اقدام به عمليات حراج كافي است به شرط آنكه تقاضا ظرف مدت مقرر به اجرا واصل شده باشد. استرداد تقاضاي حراج ازناحيه قيم وقتي پذيرفته مي شود كه موافقت سرپرستي نيز جلب شده باشد.

اگر در اولين جلسه حراج خريداري پيدا شود و قيم مصلحت محجور را در تجديد عمليات حراج بداند مي تواند در خواست تجديد نمايد و قبول اين درخواست موكول به موافقت نماينده دادستان در مركز حراج خواهد بود. چنانچه نماينده دادستان با توجه به ارزش مال مورد حراج و ميزان مبلغ پيشنهاد شده و اوضاع و احوال تجديد عمليات حراج به مصلحت

محجور تشخيص دهد با تقاضاي قيم موافقت خواهد كرد.

ماده 192 _ در مورد معاملات غير منقول مذكور در ماده 34 اصلاحي سال 1351 قانون ثبت اگر مازاد ملك بازداشت و دستور بازداشت قبل از دو ماه آخر عمليات اجرايي واصل شود با فروش ملك از طريق حراج حقوق بازداشت كننده مازاد استيفا مي گردد. استرداد تقاضاي حراج از ناحيه مديون مانع حراج و فروش ملك نخواهد بود.

هرگاه دستور بازداشت مازاد در خلال دو ماه آخر واصل شود و مديون نيز تقاضاي حراج نكرده باشد اجرا مكلف است بلافاصله مراتب را به مرجع بازداشت كننده اطلاع دهد در اين مورد استيفا حقوق بازداشت كننده بر طبق مقررات ماده 34 مكرر قانون اصلاحي ثبت خواهد بود.

ماده 193 _ در مورد اموال منقول مذكور در ماده 34 اصلاحي سال 1351 قانون ثبت كه براي حراج بازداشت مي شود حق الحفاظه به تشخيص رييس مركز حراج در تهران و در شهرستانها به تشخيص رييس ثبت محل در صورت مطالبه حافظ پرداخت و ضمن ساير حقوق احتساب و وصول خواهد شد.

ماده 194 _ در مورد اموال منقول و غير منقول مذكور در ماده 34 قانون اصلاح ثبت اسناد و املاك سال 1351 هرگاه بستانكار براي ادا دين به بدهكار مهلت بدهد عمليات اجرايي متوقف و حسب مورد به شرح زير اقدام خواهد شد:

1 _ در مورد اموال غيرمنقول

الف _ اگر قبل از انقضاي مهلت تقاضاي حراج با ذكر مدت معين مهلت داده شود باقي مهلت مديون اعم از مهلت براي تقاضاي حراج و يا پرداخت دين بعد از تاريخ انقضاي مهلتي كه داين داده است شروع خواهد شد.

ب _ هرگاه مهلت با

ذكر مدت معين در خلال جريان حراج و قبل از تنظيم صورت مجلس حراج داده شده باشد از تاريخ انقضا مهلت مذكور عمليات اجرايي ادامه مي يابد.

ج _ در صورتي كه تا جلسه دوم حراج خريداري پيدا نشود و بعد از آن بستانكار براي پرداخت دين با ذكر مدت به مديون مهلت بدهد و يا اصولا ظرف مدت مقرر تقاضاي حراج نشده باشد، مهلتي كه بستانكار داده موجب تجديد حراج نشده و مهلت مذكور به باقي مانده مهلت حق استرداد اضافه خواهدشد.

د _ اگر مهلت بدون ذكر مدت داده شده باشد پس از وصول تقاضاي تعقيب از ناحيه داين و ابلاغ مراتب به مديون تاريخ ابلاغ به مديون پايان مهلت محسوب و حسب مورد به شرح فوق عمل مي گردد.

2 _ در مورد اموال منقول

الف _ در مورد اموال منقول اگر داين تا قبل از تنظيم صورت مجلس حراج داير به فروش براي پرداخت دين به مديون مهلت بدهد عمليات اجرايي متوقف و هرگاه مهلت با ذكر مدت باشد با انقضا مدت در غير اين صورت با وصول تقاضاي تعقيب و ابلاغ مراتب به مديون باقي مانده مهلت عمليات اجرايي شروع خواهد شد.

هرگاه باقي مانده مدت مذكور كمتر از سي روز باشد باقي مانده مدت سي روز محسوب و عمليات حراج ظرف مدت مذكور انجام خواهد گرديد.

ب _ در مورد فوق رفع بازداشت بنا به تقاضاي بستانكار بلامانع است در اين صورت ارسال مجدد كارت به مركز حراج موكول به بازداشت مجدد مال و تحويل آن به مركز حراج است

ج _ در مورد فوق قبول مهلت مستلزم پرداخت حق الحفاظه و رفع بازداشت موكول به پرداخت

حقوق اجرايي خواهد بود.

ماده 195 _ در كليه موارد مذكور در ماده 192 اگر مازاد رقبه بازداشت باشد قبول هرگونه مهلت و يا رفع بازداشت مال منقول موكول به موافقت بازداشت كننده مازاد خواهد بود.

در مواردي كه مديون متعهد بوده و فك و فسخ سند موكول به پرداخت تمامي دين شده باشد و يا در سند تصريح به ميزان سهم هريك از مديونين شده باشد و نيز در مورد وراث مديون در صورتيكه به يكي از بدهكاران مهلت داده شود در حكم اين است كه به همه آنها مهلت داده شده است در هر مورد كه ضمن عمليات حراج مهلت داده شود كارت مربوط به اجرا اعاده و شروع مجدد و يا ادامه عمليات حراج موكول به ارسال مجدد كارت به مركز حراج خواهد بود.

ماده 196 _ در مورد بستانكاري كه حق درخواست بازداشت اموال بدهكار را دارد و بخواهد با استفاده از ماده 34 مكرر قانون اصلاحي ثبت كليه بدهي موضوع سند و حقوق اجرايي را (در صورت صدور اجراييه بپردازد مورد معامله در ازا هر دو بدهي و متفرعات قانوني به محض پرداخت مزبور دربازداشت خواهد بود و مراتب در دفتر بازداشتي منعكس مي شود. دراين صورت مراتب ذيل بايد رعايت شود:

1 _ در صورت صدور اجراييه با پرسش از اجرا مربوط ميزان بدهي و خسارات و حقوق اجرايي را تعيين و سپس با ايداع آن در صندوق ثبت قبض آن رابه اجرا تحويل و تقاضاي فسخ سند را خواهد كرد.

2 _ اجرا مكلف است در صورتي كه تمامي دين و خسارات و حقوق اجرايي پرداخت شده باشد مراتب را براي فسخ سند به دفتر اسناد

رسمي تنظيم كننده سند اعلام و به واحد ثبتي مربوطه نيز اطلاع بدهد كه رقبه مورد معامله به سود توديع كننده وجه بازداشت شده است و در صورتي كه پرونده اجرايي توديع كننده مذكور در همان اجرا در جريان باشد بلافاصله مراتب بازداشت را در دفاتر مربوطه منعكس كند و اگر پرونده در آنجا نباشد بايد گواهي لازم داير به توديع وجه و صدور دستور فسخ با ذكر مبلغ توديعي و نام پرداخت كننده و شماره نامه اي كه ضمن آن بازداشت به واحد ثبتي اعلام شده صادر و به متقاضي تسليم دارد.

3 _ هرگاه نسبت به مورد معامله اجراييه صادر نشده باشد بايد ذينفع با مراجعه به دفتر اسناد رسمي و با اطلاع از بدهي تمام آن را در صندوق ثبت سپرده و رسيد آن را به دفترخانه تسليم دارد. دفتر اسناد رسمي مكلف است اگر تمام دين سپرده شده باشد نسبت به فسخ سند به شرح فوق اقدام و گواهي لازم داير به ايداع وجه و فسخ معامله با ذكر نام پرداخت كننده و مبلغ سپرده صادر و به متقاضي تسليم دارد.

4 _ در موردي كه پرونده اجرايي در دايره ديگري در جريان است و يا سند مربوط منتهي به صدور اجراييه نشده ذينفع بايد گواهي مربوط را به دايره اجرايي كه پرونده اش در آن دايره در جريان است تسليم و درخواست بازداشت ملك را بكند دايره اخيرالذكر مكلف است بلافاصله دستور بازداشت ملك را صادر كند.

5 _ در موردي كه موعد سند منقضي نشده باشد پس از بازداشت عمليات بعدي متوقف خواهد شد و بعد از انقضا موعد سند با صدور اخطار به مديون اقدامات بعدي شروع مي شود.

6 _

نحوه استيفا حقوق بستانكار پرداخت كننده وجه بر طبق مقررات تبصره 7 ماده 34 قانون اصلاحي ثبت خواهد بود.(اصلاحي 25/5/1376)

7 _ هرگاه مورد معامله در جريان عمليات اجرايي باشد و منتهي به تنظيم صورت مجلس قطعي حراج و يا صدور سند انتقال اجرايي نشده باشد، باسپردن وجه از طرف بدهكار يا بازداشت كننده مقدم مازاد مورد وثيقه سند، فسخ و پرونده اجرايي مختومه مي گردد و مراتب به دفترخانه تنظيم كننده سند اعلام مي گردد كه موضوع را در ملاحظات ثبت سند قيد نمايد.(اصلاحي 25/5/1376.)

ماده 197 _ در موردي كه مازاد ملك از طرف غير بازداشت شده باشد به شرح زير عمل خواهد شد:

الف _ اگر دستور بازداشت قبل از دو ماه مقرر براي حراج واصل شده (اعم از اينكه قبل از انقضا موعد سند باشد يا بعد از آن و يا در خلال دو ماه مزبوربوده و مديون تقاضاي حراج كرده باشد استيفا حقوق بستانكار پرداخت كننده دين موكول به پرداخت طلب بازداشت كننده مقدم خواهد بود.

ب _ در موردي كه دستور بازداشت در خلال دو ماه آخر عمليات اجرايي واصل شده و مديون نيز تقاضاي حراج نكرده باشد بستانكاري كه حق درخواست بازداشت اموال مديون را دارد مي تواند با پرداخت كليه بدهي موضوع سند و حقوق دولتي تقاضاي استيفا حق خود را بكند در اين صورت بستانكار پرداخت كننده دين در استيفا حق خود نسبت به ساير بازداشت كنندگان مقدم است

ماده 198 _ هرگاه مديون قبل از ابلاغ اجراييه فوت نمايد به معرفي بستانكار اوراق اجرايي به كليه وراث مديون ابلاغ مي شود.

در مورد اموال منقول عمليات اجرايي تا تحويل مال به بستانكار يا برنده حراج

و برحسب مورد تا تنظيم سند انتقال ادامه مي يابد.

در مورد اموال غير منقول علاوه بر ابلاغ اجراييه به شرح فوق بايد مراتب در روزنامه كثيرالانتشار محل يا نزديكتر به محل يك نوبت آگهي شود.

در اين آگهي بايد نام و نام خانوادگي مديون و داين و خلاصه اجراييه و مشخصات اجمالي مورد معامله قيد و تذكر داده شود كه اين آگهي براي ابلاغ اجراييه به وراث قانوني مديون منتشر گرديده است

تاريخ انتشار آگهي در روزنامه يا تاريخ ابلاغ اجراييه به احداز وراث هر كدام موخر باشد تاريخ ابلاغ اجراييه براي كليه وراث محسوب مي شود.

ماده 199 _ هرگاه بعد از ابلاغ اجراييه به مديون وقوع فوت بدهكار مستند به مدرك رسمي اعلام شود، اجرا ضمن ادامه عمليات اجرايي اطلاعيه اي حاوي صدور اجراييه و اينكه عمليات اجرايي در چه مرحله اي است با قيد تاريخ آخرين روز استفاده از مهلت حق استرداد تنظيم و به محل اقامت مديون متوفي الصاق و يك نسخه از اطلاعيه مزبور را براي هر يك از وراثي كه محل اقامتشان معلوم باشد از طريق پست سفارشي دو قبضه ارسال مي دارد.

چنانچه ابلاغ اجراييه به مديون از طريق انتشار آگهي در روزنامه به عمل آمده باشد در صورت فوت او اطلاعيه موصوف نيز بايد يك نوبت دريكي از جرايد كثيرالانتشار محل يا نزديكتر به محل آگهي شود.

در مورد فوق و همچنين در مورد مذكور در ماده 196 تنظيم صورت مجلس حراج و يا تنظيم سند انتقال و همچنين ثبت ملك در دفتر املاك به نام خريدار يا بستانكار محتاج به ارايه گواهي حصر وراثت نخواهد بود.

در مورد فوق هرگاه مال در حراج به فروش برسد پرداخت

مازاد به وراث موكول به ارايه گواهي حصر وراثت و گواهي دارايي است

تبصره _ در صورت فوت مديون در خلال عمليات اجرايي احتساب بقيه مواعد و ادامه عمليات اجرايي موكول به معرفي ورثه از طرف متعهدله و ابلاغ اطلاعنامه حاكي از صدور اجراييه به ورثه خواهد بود.

ماده 200 _ هرگاه مالي از متعهد توقيف و در جلسه حراج به بستانكار يا برنده مزايده واگذار گرديده باشد و سپس متعهد فوت شود، فوت او در حق مكتسبه بستانكار يا برنده مزايده تغييري نمي دهد و بعض يا تمام ورثه فقط وقتي مي توانند رفع توقيف و استرداد مال را در حدود مواد اين آيين نامه بخواهند كه تمام وجوه متعلقه به پرونده اجرايي را بپردازند هرگاه احد از ورثه كليه وجوه متعلقه را پرداخت نمايد با ساير ورثه طبق مقررات اين آيين نامه در مورد وثايق عمل خواهد شد.

فصل يازدهم _ تخليه ( مواد 201 تا 213 )

ماده 201 _ در اجراي بندهاي (الف و (ج تبصره 71 قانون بودجه اصلاحي سال 1353 در مواردي كه وزارت آموزش و پرورش به موجب قانون مذكور قايم مقام است صدور اجراييه تخليه محل مدارس عليه متعهد مجوز ندارد مگر اينكه وزارت آموزش و پرورش از تعهدات شخصي يا تعهدات ناشي از قايم مقامي تخلف كرده باشد كه در اين صورت اجراييه عليه وزارت آموزش و پرورش صادر مي شود.

ماده 202 _ هرگاه اجراييه تخليه صادر گردد و ثالث به موجب سند رسمي اجاره در ملك مورد تخليه ساكن باشد اجرا ثبت وظيفه اي جز تحويل ندارد و از تخليه ملك خودداري مي شود.

تبصره _ در محل هايي كه قانون روابط مالك و مستاجر اجرا مي شود اجاره نامه غيررسمي و تراضي

موجر (يا نماينده او) با مستاجر از جهت تخليه درحكم سند رسمي است

ماده 203 _ هرگاه ملك مشمول قانون مالك و مستاجر باشد حكم ماده 206 و تبصره آن جاري است ولو آنكه مدت اجاره منقضي شده باشد.

اگر ملك مشمول قانون مالك و مستاجر نباشد و مدت سند رسمي منقضي باشد و شرط سند اجاره مانع تخليه نباشد تخليه ملك به موجب اجراييه منعي ندارد و ثالث براي احقاق حق خود مي تواند به دادگاه صالح برود.

ماده 204 _ هرگاه مورد وثيقه سهم مشاع از ملك باشد ليكن طرفين با توافق به تصرف مرتهن در قسمت مفروز از ملك رضايت داده باشند اجرا سند ازجهت تخليه مال مورد رهن به تخليه مورد تصرف خواهد بود.

ماده 205 _ در مورد بند 7 ماده 8 قانون روابط مالك و مستاجر صدور اجراييه صرفا به منظور تخليه مجوز ندارد. در اين قبيل موارد در صورت تاخير درپرداخت مال الاجاره يا اجرت المثل بايد ورقه اجراييه براي تخليه و اجاره بها يا بهره بها صادر گردد.

ماده 206 _ هرگاه پس از صدور اجراييه براي وصول قسمتي از اجاره بها يا بهره بها و تخليه قرار توقيف عمليات اجرايي از دادگاه صادر گردد و در زمان اعتبار قرار مذكور اجراييه ديگر براي عدم پرداخت اقساط بعدي و تخليه صادر شود اجرا اين اجراييه مغايرت با قرار قبلي دادگاه ندارد.

ماده 207 _ هرگاه در سند وثيقه سلب حق انتقال منافع از متعهد شده باشد تخلف متعهد مانع تخليه وثيقه به نفع برنده در مزايده نخواهد بود ولو آنكه ثالث به موجب سند رسمي در تاريخ موخر وثيقه را به اجاره گرفته باشد.

ماده

208 _ هرگاه وثيقه پلاك معين و بناي واقع در آن باشد و بعدا معلوم شود كه قسمتي از بنا روي زمين مجاور كه متعلق به غير است قرار گرفته است تخليه و تحويل قسمتي از بنا كه از پلاك مذكور به خارج تجاوز كرده است مدلول سند نبوده و از صلاحيت ادارات ثبت خارج است

ماده 209 _ هرگاه موقع تحويل معلوم شود كه شخص يا اشخاص ثالث بدون مجوز در آن احداث اعيان كرده اند تحويل مورد وثيقه به وسيله اجرا ثبت با وضع موجود اشكال ندارد.

ماده 210 _ تحويل اگر به طور مطلق در سند ذكر شده باشد محمول به تخليه است

تبصره _ تخليه سهم مشاع به مداخله دادن متعهدله در سهم مشاع است

ماده 211 _ مامور اجرا در مورد تخليه ملك بايد با حضور نماينده دادگستري و در صورت لزوم با حضور مامور انتظامي طبق مقررات اقدام نمايد عدم حضور متعهد و كسان و خادمينش مانع تخليه نخواهد بود و اگر اموالي در محل مورد تخليه وجود داشته باشد صورت تفصيلي آن را برداشته و حتي الامكان در همان محل در مكان محفوظي گذارده و درب آن را مهر و موم مي كند و يا آن را به اميني سپرده و رسيد دريافت دارند.

ماده 212 _ اداره اجرا در تهران و ادارات ثبت در شهرستانها در موقع تخليه عين مستاجره و همچنين ختم پرونده هاي اجرايي اسناد وثيقه بايد مراتب تخليه و ختم پرونده را به دفاتر اسناد رسمي مربوطه اعلام دارند كه در ستون ملاحظات ثبت دفتر قيد و اقدام لازم معمول گردد.

ماده 213 _ ختم عمليات اجرايي حسب مورد عبارت است از:

الف

- وصول تمام وجه موضوع لازم الاجرا و هزينه هاي مربوطه

ب _ تسليم مال منقول به برنده مزايده

ج _ تنظيم سند انتقال پس از مدت مذكور در ماده 34 مكرر قانون ثبت

د _ تحقق تخليه يا تحويل در مواردي كه اجراييه براي تخليه يا تحويل صادر شده باشد.

فصل دوازدهم _ هزينه هاي اجرايي ( مواد 214 تا 228 )

ماده 214 _ وصول حق الاجرا به همان طريقي كه براي وصول موضوع تعهد مقرر است به عمل خواهد آمد و مدير ثبت مي تواند نظر به مبلغ حق الاجرا هر طريق ديگري را كه براي وصول مناسب بداند اختيار كند.

ماده 215 _ حق الاجرا از هر اداره يا دايره يا شعبه كه وصول مي شود به حساب در آمد عمومي منظور و يك نسخه از قبض صادر شده به اداره صادركننده اجراييه ارسال مي شود.

ماده 216 _ فوق العاده و كرايه راه مامورين اجرا كه براي انجام امور اجرايي به خارج مي روند و همچنين كارمندان اجرا كه لزوما براي انجام كارهاي اجرايي مامور خارج مي شوند به تناسب پايه آنان بر طبق تصويب نامه هيات دولت پرداخت مي شود.

ماده 217 _ در هر پرونده اجرايي برابر ماده 131 قانون ثبت و تبصره آن و ساير مقررات مربوطه (حسب مورد) پس از ابلاغ اجراييه حق الاجرا وصول مي شود مگر اينكه مرجعي كه پرداخت نيم عشر به عهده اوست به موجب مقررات خاصي از پرداخت آن معاف شده باشد.

ماده 218 _ هر گاه سند معامله معارض اشتباها منتهي به صدور اجراييه و ابلاغ شده باشد، مادام كه حكم قطعي بر اعتبار سند صادر نشده است حق الاجرا تعلق نمي گيرد.

ماده 219 _ در هر مورد كه پس از صدور اجراييه و ابلاغ به جهت

قانوني عمليات اجرايي متوقف يا توقيف شود مادام كه رفع توقف يا توقيف نشده باشد حق الاجرا تعلق نمي گيرد. موارد مذكور در تبصره ماده 131 قانون ثبت از اين حكم مستثني است

ماده 220 _ در مواردي كه اجراييه صادر و ابلاغ شده و سپس قضيه به علت احراز ورشكستگي به اداره تصفيه ارجاع مي شود حق الاجرا تعلق نمي گيردمگر اينكه حكم ورشكستگي نقض و عمليات اجرايي در ثبت به انجام برسد.

ماده 221 _ به خسارات تاخير نيم عشر تعلق مي گيرد و همين طور است حق الوكاله اگر جزو مدلول سند باشد.

ماده 222 _ ابرا ذمه متعهد بعضا يا كلا پس از ابلاغ اجراييه موجب سقوط ذمه متعهد از نيم عشر نمي شود و برابر تبصره ماده 131 قانون ثبت بايد وصول شود.

ماده 223 _ در مواردي كه تخليه مورد اجاره هم جز موضوع لازمالاجرا باشد حقوق دولتي براي تخليه مورد اجاره از ميزان مال الاجاره سه ماهه دريافت خواهد شد. اگر بعد از ابلاغ اجراييه و قبل از تخليه طرفين سازش نمايند و يا موجر (بستانكار) از تخليه منصرف شود نيم عشر تخليه بايد وصول گردد ليكن در مواقعي كه به علت پرداخت شدن اجور از تخليه عين مستاجره خودداري و ختم عمليات اجرايي موكول به صدور حكم قطعي دادگاه مي شود مادام كه عمل تخليه انجام نگرديده مطالبه نيم عشر تخليه مورد نخواهد داشت

تبصره _ در غير موارد اجاره هر گاه موضوع لازم الاجرا تحويل عين مورد تعهد باشد حقوق ديواني مقرر در ماده 131 قانون ثبت در صورت معامله قطعي از ميزان اجاره سه ماهه دريافت مي شود و ميزان اجاره نسبت به بهاي ملك كه در

سند تعيين شده از قرار صدي شش در سال معين مي شود ونسبت به مواردي كه قيمت در سند ذكر نشده ملاك عمل قيمت معاملاتي موضوع تبصره 2 ماده 23 قانون مالياتهاي مستقيم خواهد بود و در صورت نبودن قيمت معاملاتي طبق نظر كارشناس ارزيابي خواهد شد.

ماده 224 _ هرگاه محرز شود كه متعهد در تاريخ ابلاغ اجراييه ورشكسته يا محجور بوده است حق الاجرا تعلق نمي گيرد.

ماده 225 _ هرگاه بستانكار درخواست كند كه از ابلاغ اجراييه خودداري شود، فقط در صورتي كه محرز باشد كه اجراييه پيش از وصول و ثبت تقاضاي مذكور در دفتر اداره ثبت صلاحيت دار ابلاغ شده است حق الاجرا تعلق مي گيرد.

ماده 226 _ در اسناد رسمي تضامني نيم عشر اجرايي به نسبت از اصل موضوع اجراييه از شخص يا اشخاصي كه اجراييه عليه آنها صادر و ابلاغ شده است وصول خواهد شد.

ماده 227 _ در هر مورد كه راي مدير ثبت يا قايم مقام او بر عدم تعلق نيم عشر (حق الاجرا) باشد به مسوول حسابداري و در واحدهاي ثبتي كه مسوول حسابداري ندارد به حسابدار ابلاغ و نامبرده مكلف است از راي مزبور شكايت نمايد تا موضوع در هيات نظارت مطرح و رسيدگي شود راي هيات به استناد بند 8 ماده 25 اصلاحي قانون ثبت سال 1351 قطعي است مگر اينكه سازمان ثبت آن را خلاف قانون تشخيص دهد كه در اين صورت قضيه درشوراي عالي ثبت طرح خواهد شد.

ماده 228 _ مادام كه حراج صحيحا واقع نشده حق حراج تعلق نمي گيرد نسبت به آنچه از طلب كه قبل از حراج پرداخته شده حق حراج تعلق نخواهدگرفت

فصل سيزدهم - شكايت از عمليات اجرايي و طرز رسيدگي به شكايات ( مواد 229 تا 232

فصل 229 _

عمليات اجرايي بعد از صدور دستور اجرا (موضوع ماده 1 قانون اصلاح بعضي از مواد قانون ثبت و قانون دفاتر اسناد رسمي مصوب شهريور ماه 1322) شروع و هر كس (اعم از متعهد سند و هر شخص ذينفع كه از عمليات اجرايي شكايت داشته باشد مي تواند شكايت خود را با ذكردليل و ارايه مدارك به رييس ثبت محل تسليم كند و رييس ثبت مكلف است فورا رسيدگي نموده و با ذكر دليل راي صادر كند. نظر رييس ثبت به هرحال برابر مقررات به اشخاص ذينفع ابلاغ مي شود و اشخاص ذينفع اگر شكايتي از تصميم رييس ثبت داشته باشند مي توانند ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ شكايت خود را به ثبت محل و يا هيات نظارت صلاحيت دار تسليم نمايند تا قضيه برابر بند 8 ماده 25 اصلاحي قانون ثبت در هيات نظارت طرح ورسيدگي شود.

ماده 230 _ در مورد اعتراض به نظر رييس ثبت بايستي رونوشت كامل يا فتوكپي مدارك ذيل به ضميمه گزارش جامع و صريح و مشروح ثبت محل ازجريان پرونده و موضوع شكايت به نحوي كه محتاج به تكرار مكاتبه نباشد به هيات نظارت فرستاده شود:

1 _ رونوشت كامل يا فتوكپي اعتراض نامه ذينفع و ضمايم آن به عمليات اجرايي

2 _ رونوشت كامل يا فتوكپي گزارش رييس يا مميز اجرا كه مستند نظر رييس ثبت بوده است

3 _ رونوشت كامل يا فتوكپي نظر رييس ثبت

4 _ رونوشت كامل يا فتوكپي شكايت نامه ذينفع و ضمايم آن از نظر رييس ثبت

5 _ رونوشت كامل يا فتوكپي برگ يا برگهايي از پرونده اجرايي كه مربوط به موضوع شكايت است

ماده

231 _ هرگاه هيات نظارت محتاج به توضيحاتي از اجرا يا طرفين قضيه باشد مي تواند توضيحات لازم را بخواهد.

ماده 232 _ پس از انقضا مواعد مذكور در قانون اصلاحي ثبت 1351 شكايت از عمل اجرا از كسي مسموع نيست اين امر مانع از آن نمي شود كه هرگاه قبل از تنظيم سند انتقال يا تحويل مال رييس اجرا در تهران يا مدير ثبت در خارج از تهران عمل اجرا را مخالف قانون تشخيص دهند راي بر تجديد عمل اجرايي داده و راي صادره برابر ماده 229 به اشخاص ذينفع ابلاغ و قابل شكايت و رسيدگي در هيات نظارت است

فصل چهاردهم _ امور متفرقه ( مواد 233 تا 260 )

ماده 233 _ سازمان ثبت مي تواند وظايف رييس ثبت را در امور مربوط به اجراي مفاد اسناد رسمي به معاون او و يا كارمند ديگري به موجب ابلاغ مخصوص واگذار كند و اين واگذاري از رييس ثبت سلب صلاحيت نمي كند.

تبصره _ در مدت مرخصي استحقاقي يا استعلاجي رييس ثبت معاون او تكاليف رييس ثبت در كليه امور مربوط به اجراي مفاد اسناد رسمي اعم ازصدور دستور اجرا و امور مربوط به ساير عمليات اجرايي را عهده دار خواهد بود و نيازي به صدور ابلاغ مركزي ندارد ولي در واحدهاي ثبتي كه فاقدمعاون است بايد براي عضو ارشد ابلاغ مركزي كفالت صادر شود.

ماده 234 _ قراردادي كه در زمان قانون جديد تنظيم شده و به موجب آن در مدت يا خصوصيات ديگر قرارداد سابق بر قانون جديد تغيير داده باشد ازنظر اجرايي تابع مقررات سابق است

ماده 235 _ در مورد مطالبات وزارت دارايي صلاحيت اقدام با مراجع دارايي است و ادارات ثبت بايد از اقدام راجع

به اسناد طلب دارايي خودداري كنند.

ماده 236 _ در مورد مطالبات وزارتخانه ها و موسسات يا شركتهاي دولتي و يا بانكها تشخيص اينكه از مبلغ پرداختي مديون چه مقدار بابت اصل طلب مي باشد با بستانكار است اگر مديون نسبت به تشخيص بستانكار معترض باشد مرجع رفع اختلاف دادگاه صلاحيت دار خواهد بود.

ماده 237 _ در مورد مالياتهاي متعلق به پرونده هاي اجرايي ، دواير اجرا و ادارات ثبت بايد بدهكار مالياتي پرونده را براي پرداخت بدهي راهنمايي نمايند تا پس از پرداخت ماليات قبض آن را به اجراي ثبت تحويل دهند سپس در پرداخت طلب بستانكار يا ختم پرونده اقدام شود.

ماده 238 _ در احتساب مواعد در كليه فصول اين آيين نامه روز ابلاغ و روز اقدام محسوب نخواهد شد و اگر آخرين روز مهلت اقدام تعطيل باشدتعطيل به حساب نميايد و روز بعد از تعطيل آخرين روز مهلت خواهد بود.

ماده 239 _ قراردادهايي كه طرفين نسبت به پرونده اجرايي در حضور مدير ثبت يا مسوول اجرا يا مامورين اجراي پرونده در حدود صلاحيت قانوني آنها منعقد مي نمايند معتبر و قابل ترتيب اثر است

ماده 240 _ در اجراي ماده 709 قانون مدني ضامن كه در اثر عمليات اجرايي بدهي مضمون عنه را پرداخته است وقتي مي تواند به استناد سند ضمان (مستند پرونده اجرايي اجراييه را تعقيب كند كه حق مراجعه ضامن به مديون اصلي در سند مزبور ذكر شده باشد.

ماده 241 _ اجراييه برگ وثيقه انبارهاي عمومي مطابق ماه 10 تصويبنامه انبارهاي عمومي اصلاحي در تاريخ 2/10/1340 و ماده 14 آيين نامه انبارهاي عمومي مصوب 2/10/1340 روي اوراق اجرايي اسناد وثيقه از ثبت محل صادر مي گردد و

ضمايم درخواست نامه اجرايي و نيز عمليات اجرايي تابع مقررات راجع به انبارهاي عمومي خواهد بود.

ماده 242 _ براي اجراييه هاي راجع به قانون الحاق ماده 10 مكرر و دو تبصره به قانون تملك آپارتمانها بايد اوراق ذيل به ضميمه تقاضانامه اجرايي به اجراي ثبت محل تسليم شود. و در تقاضانامه قيد گردد كه بدهكار در مدت مقرر گواهي تقديم دادخواست اعتراض به محكمه را تسليم نكرده است

1 _ رونوشت اظهار نامه ابلاغ شده به مالك

2 _ رونوشت مدارك مثبت سمت مدير يا هيات مديران و صورت ريز سهم مالك از هزينه هاي مشترك

3 _ رونوشت سند معامله آپارتمان

ماده 243 _ براي تقاضاي صدور اجراييه بابت عوارض شهرداري موضوع ماده 77 قانون اصلاح پاره اي از مواد و الحاق مواد جديد به قانون شهرداري مصوب 27/11/1345 بايد اوراق ذيل به ثبت محل تسليم شود:

1 _ درخواستنامه مخصوص صدور اجراييه

2 _ رونوشت مصدق راي كميسيون حل اختلاف

3 _ اخطاريه ابلاغ شده راي مذكور به مودي

ماده 244 _ در مواردي كه شهرداري به استناد ماده 77 قانون شهرداري مصوب 1334 و مواد 8 _ 13 قانون نوسازي و عمران شهري مصوب 1347 و تبصره يك آن از اداره ثبت درخواست صدور اجراييه مي نمايد بايد دليل قطعيت راي مذكور در ماده ياد شده را نيز اعلام دارد.

ماده 245 _ درخواست اجرا چك از ثبت محلي كه بانك طرف حساب صادركننده چك در آن محل واقع است به عمل ميايد براي صدور اجراييه در مورد چك بايد اوراق ذيل به ثبت محل تسليم شود:

1 _ درخواست نامه چاپي طبق نمونه موجود در ثبت

2 _ اصل

و فتوكپي چك و برگشتي آن

ماده 246 _ هرگاه چك نسبت به قسمتي از مبلغ آن بدون محل باشد دارنده چك نسبت به باقي مانده حق صدور اجراييه دارد.

ماده 247 _ هرگاه گواهينامه هاي متعدد و متعارض از بانك صادر گردد صدور اجراييه موكول به رفع تعارض از همان بانك است

ماده 248 _ دعوي صادر كننده چك در مورد مطالبي كه گاهي به عنوان بابت . در متن چك نوشته مي شود و همچنين مطالب مذكور در ظهر چك درمورد ظهرنويس در اداره ثبت قابل رسيدگي نمي باشد و فقط وجه مرقوم در چك قابل صدور اجراييه در اداره ثبت مي باشد.

ماده 249 _ اعلام جرم عليه صادر كننده چك بي محل به مقامات صلاحيتدار مانع درخواست صدور اجراييه براي وصول وجه چك از طريق اداره ثبت نخواهد بود مگر اينكه دستوري در اين باره از طرف مقامات قضايي صادر شود.

ماده 250 _ اگر عدم پرداخت وجه چك به علت عدم مطابقت امضاي ذيل چك با امضاي كسي كه حق صدور چك را دارد باشد در اداره ثبت اجراييه صادر نخواهد شد.

ماده 251 _ دارنده چك كه حق تقاضاي صدور اجراييه دارد اعم است از كسي كه چك در وجه او صادر گرديده يا به نام او ظهرنويسي شده يا حامل چك (در مورد چكهاي در وجه حامل .

ماده 252 _ در صورتي كه چك به وكالت يا نمايندگي از طرف صاحب حساب صادر شده باشد صادر كننده چك و صاحب حساب متضامنا مسوول پرداخت وجه چك بوده و به تقاضاي بستانكار اجراييه عليه آنها بر اساس تضامن صادر مي شود.

ماده 253 _ در مورد چك هاي وعده دار اجراييه

پس از سررسيد صادر خواهد شد.

ماده 254 _ پس از صدور اجراييه چك دارنده چك مي تواند ضمن اعلام انصراف از تعقيب عمليات اجرايي مطالبه استرداد لاشه چك را بكند در اين صورت اگر اجراييه ابلاغ شده باشد حق الاجرا را بايد بپردازد. و دراين مورد پرونده مختومه محسوب است

ماده 255_ به استناد ماده 50 قانون تامين اجتماعي (مصوب 12/4/54) لغو مي شود.

ماده 256 _ هر يك از شعب بانكهاي تعاون كشاورزي و شركتهاي تعاوني روستايي و اتحاديه هاي تعاوني روستايي و شركتهاي تعاوني كشاورزي و اتحاديه هاي تعاوني كشاورزي كه درخواست صدور اجراييه به استناد اسناد تنظيمي با وام گيرندگان بر طبق ماده 11 قانون تشكيل بانك تعاون كشاورزي ايران مصوب سال 48 و تبصره 63 ماده واحده قانون بودجه اصلاحي سال 52 و بودجه سال 53 كل كشور را تا مبلغ يكصد هزار ريال دارند بايد يك نسخه از سند تنظيم شده طبق فرم مخصوص را به انضمام رونوشت آن به اداره ثبت بفرستند.

اداره ثبت پس از ملاحظه اصل سند و تطبيق رونوشت آن در صورتي كه بانك مطالبه نمايد اصل سند را مسترد خواهد نمود.

ماده 257 _ در صورتي كه استفاده كنندگان از آب از پرداخت بهاي آب خودداري نمايند اگر قراردادي بين آنها و سازمانها و شركت هاي آبياري كه بيش ازپنجاه درصد سهام آن متعلق به دولت است منعقد شده باشد طبق همان قرارداد و در صورت نبودن قرارداد و عدم توافق برابر راي كميسيون مذكور درماده واحده مصوب سال 46 قانون وصول بهاي آب سازمانها و شركتهاي تابع وزارت آب و برق كه قطعي است اداره ثبت محل برابر اين آيين نامه به تقاضاي مرجع وصول

كننده آب بها اجراييه صادر خواهد نمود و مرجع متقاضي بايد يك نسخه از قرارداد يا راي كميسيون و رونوشت مصدق يا فتوكپي انها را به انضمام مطالبه نامه و تقاضاي صدور اجراييه به اداره ثبت محل ارسال دارد. اصل راي يا قرارداد پس از مقابله و تصديق برابري با اصل به متقاضي رد مي شود.

ماده 258 _ در مورد تقاضاي صدور اجراييه براي وصول آب بها بر طبق ماده 53 قانون آب و نحوه ملي شدن آن 20) مصوب سال 47 در نقاطي كه دستور اجراي قانون داده شده است مسوول منطقه يا ناحيه آبياري يك نسخه از اخطاريه ابلاغ شده موضوع تبصره 6 ماده مذكور را به انضمام تقاضانامه اي كه بر طبق ماده ياد شده تنظيم مي نمايد جهت صدور اجراييه به اداره ثبت محل خواهد فرستاد.

ماده 259 _ دادستان ارتش (نظامي در مورد محكوميت هاي نقدي باارسال رونوشت حكم قطعي شده مي تواند از طريق اداره حقوقي و قضايي وزارت جنگ با معرفي اموال منقول يا غير منقول محكوم عليه تقاضا نمايد كه عمليات اجرايي به وسيله ادارات ثبت بر اساس مقررات مربوط به اجرا اسناد رسمي به عمل آيد و ادارات ثبت مكلف به انجام اين تقاضا مي باشند.

ماده 260 _ اختيارت و مسووليتها و وظايفي كه در تبصره اول و سوم ماده 4 و مواد 29 و 30و 50و 54و 56و 57و 83و 84و 86و 103و 104و109و 110و 129و 130و 146و 147و 171و 175 و تبصره آن و 177و 212و 214و 227و 229و 230 و بند 2و 3و 4 آن و 232و 233و تبصره آن 239و 241و 243و 244و 245و 248و 250و 255و 256و 257و 258و 259

اين آيين نامه به اداره ثبت و مدير ثبت و رييس اجرا در تهران گذاشته شده از تاريخ تصويب و ابلاغ تشكيلات جديد در تهران به اداره كل اجرا و مدير كل آن محول مي شود.(الحاقي 28/3/1369)

قانون منع توقيف اشخاص در قبال تخلف از انجام تعهدات و الزامات مالي - مصوب 22 آبان 1352

ماده واحده _ از تاريخ اجراي اين قانون جز در مورد جزاي نقدي هيچ كس در قبال عدم پرداخت دين و محكوم به و تخلف از انجام ساير تعهدات والزامات مالي توقيف نخواهد شد و كساني كه به اين جهات در توقيف مي باشند، آزاد مي شوند.

بدهكار مكلف است از تاريخ ابلاغ اجراييه تا يك ماه مفاد آن را به موقع اجرا بگذارد يا ترتيبي براي پرداخت محكوم به يا دين خود بدهد يا مالي معرفي كند كه اجراي حكم و استيفاي طلب از آن ميسر باشد.

در صورتي كه بدهكار خودرا قادر به اجراي مفاد اجراييه نداند بايد ظرف مهلت مذكور صورت جامع دارايي خود را به مسيول اجرا تسليم كند و اگر مالي ندارد صريحا اعلام نمايد و بدهكاراني كه در توقيف بوده و به موجب اين قانون آزاد مي شوند نيز قبل از آزادي مكلف به تسليم چنين صورتي از اموال خود مي باشند همچنين در مورد بدهكاراني كه قبلا اجراييه به آنها ابلاغ شده ليكن تاكنون بازداشت نشده اند ابتداي يك ماه مقرر ، از روز قابل اجرا بودن اين قانون است

هرگاه ظرف سه سال بعد از انقضاي مهلت مذكور يا سه سال پس از آزاد شدن از زندان معلوم شود كه بدهكار قادر به اجراي حكم و پرداخت دين بوده ليكن براي فرار از آن اموال خود را معرفي نكرده يا صورت خلاف واقع از دارايي خود داده و

يا پس از تحصيل مالي كه قبلا مالك نبوده و بعدا به دست آورده وجود آن را اعلام ننموده به نحوي كه اجراي تمام يا قسمتي از مفاد اجراييه متعسر گرديده است به حبس جنحه اي از 61 روز تا 6 ماه محكوم خواهد شد.

بدهكاري كه درمدت مذكور قادر به پرداخت دين خود نبوده ، مكلف است هر موقع كه به تاديه تمام يا قسمتي از بدهي خود متمكن گردد ، آن را بپردازد.

هر بدهكاري كه ظرف سه سال از تاريخ انقضاي مهلت مقرر قادر به پرداخت تمام يا قسمتي از بدهي خود شده و تا يك ماه از تاريخ تمكن آن را نپردازد و يا به مسيول اجرا معرفي نكند به مجازات فوق الذكر محكوم خواهد شد.

تبصره 1 _ مقررات اين ماده مانع از آن نخواهد بود كه طلبكار هر وقت مالي از محكوم عليه يا مديون به دست آيد به تعقيب اجراييه و استيفاي طلب خود اقدام كند.

تبصره 2 _ تنظيم سند مبتني بر اشتغال ذمه مديون برخلاف واقع بين او و اشخاص ثالث و استفاده از آن به منظور فرار از پرداخت تمام يا قسمتي ازدين يا محكوم به ، مستلزم مجازات فوق الذكر است

تبصره 3 _ تعقيب كيفري جرايم مندرج در اين ماده منوط به شكايت شاكي خصوصي است و در صورت گذشت او تعقيب يا اجراي مجازات موقوف مي گردد.

تبصره 4 _ مقررات مربوط به صدور اجراييه مذكور در ماده يك قانون صدور چك مصوب سال 1344 بدون آنكه منتهي به بازداشت شود كماكان لازم الاجرا مي باشد و مقررات كيفري چك نيز به قوت خود باقي است

آن قسمت از مقررات

مربوط به اجراي احكام و اسناد و تعهدات و اعسار كه مغاير اين قانون مي باشد، ملغي است

آيين نامه كيفيت هزينه و نحوه نگهداري حساب از درآمد موضوع ماده 39 اصلاحي قانون اصلاح پاره اي از قوانين دادگستري
فصل اول _ جمع آوري درآمدها و نگهداري حساب آنها ( مواد 1 تا 5 )

موضوع ماده 39 اصلاحي قانون اصلاح پاره اي از قوانين دادگستري

فصل اول _ جمع آوري درآمدها و نگهداري حساب آنها

ماده 1 _ به منظور تمركز حاصله از اجرا ماده واحده اصلاح ماده 39 قانون اصلاح پاره اي از قوانين دادگستري مصوب 26 شهريور 1358 شوراي انقلاب اسلامي ايران حساب مخصوصي از طرف خزانه داري كل در بانك مركزي ايران افتتاح و كليه عوايد حاصله از اجرا قانون به حساب مذكور منتقل و واريز خواهد شد.

ماده 2 _ ادارات امور مالي وزارت دادگستري و سازمان ثبت اسناد در مركز و كليه واحدهاي قضايي و ادارات ثبت شهرستان ها و واحدهاي وصول آنها مكلفند پانزده درصد از وجوهي كه بابت هزينه هاي دادرسي و حق اجرا احكام مدني و جزاي نقدي و هزينه هاي ثبتي و اجرايي و غيره وصول مي نمايند از طريق ادارات امور اقتصادي و دارايي به حسابي كه موجب ماده 1 اين آيين نامه در بانك مركزي ايران افتتاح گرديده منتقل نموده و همه ماهه آمار وجوه وصولي و تحويلي را به تفكيك نوع درآمد تنظيم و منتهي تا پنجم ماه بعد به اداره كل امور مالي وزارت دادگستري ارسال دارند.

ماده 3 _ اداره كل امور مالي وزارت دادگستري دفاتر مخصوصي براي نگاهداري حساب عوايد وصولي و هزينه هايي كه از محل وجوه مذكور انجام مي شود اختصاص و كليه عمليات را در آن ثبت خواهد نمود.

ماده 4 _ چنانچه وجوهي كه بابت پانزده درصد وصول مي شد در سال جاري به حساب درآمد عمومي واريز شده باشد يا بشود

از حساب درآمد عمومي برگشت و به حسابي كه به موجب ماده 1 اين آيين نامه در بانك مركزي ايران افتتاح گرديده است منتقل خواهد شد.

ماده 5 _ در پايان هر سال مانده عوايد حاصله به سال هاي بعد منتقل و مورد تعهد و مصرف واقع خواهد شد.

فصل دوم _ هزينه ( مواد 6 تا 10 )

ماده 6 _ تشخيص و انجام تعهد و تسجيل در مورد هزينه هاي موضوع ماده 39 قانون اصلاح قوانين دادگستري به عهده وزير دادگستري يا مقاماتي است كه از طرف وزير دادگستري تعيين مي شود.

ماده 7 _ براي پرداخت هزينه هايي كه از محل درآمد موضوع قانون مزبور انجام خواهد شد حساب مخصوصي در بانك مركزي ايران يا با موافقت بانك مذكور در بانك ملي ايران به نام اداره كل امور مالي وزارت دادگستري افتتاح خواهد شد و وجوهي كه به موجب ماده 1 در بانك مركزي ايران متمركز گرديده به درخواست ذيحساب وزارت دادگستري از طريق خزانه به اين حساب منتقل خواهد شد.

تبصره _ استفاده از اين حساب با امضا مشترك ذيحساب و لااقل يك امضا ديگر به معرفي وزير دادگستري خواهد بود.

ماده 8 _ اداره كل امور مالي وزارت دادگستري صورت كليه درآمدهاي وصولي و هزينه هايي را كه به موجب دستورات وزارت دادگستري و با رعايت مقررات و موازين اين آيين نامه پرداخته شده با اسناد هزينه ضمن ساير حساب هاي ماهيانه به ديوان محاسبات ارسال خواهد نمود.

ماده 9 _ هرگونه تغيير و تجديد نظر در مواد اين آيين نامه و ارقام بودجه موكول به تصويب وزير دادگستري مي باشد.

ماده 10 _ از تاريخ تصويب آيين نامه ، آيين نامه نحوه وصول و نگاهداري حساب درآمد و

كيفيت هزينه پانزده درصد درآمدهاي دادگستري و ثبت موضوع ماده 39 قانون اصلاح قوانين دادگستري مصوب خرداد 1356 الغا مي شود.

نظريه شوراي نگهبان در خصوص دريافت بهره و خسارات تاخير تاديه از دولتها و موسسات و شركتها و ا

دريافت بهره و خسارات تاخير تاديه از دولت ها و موسسات و شركت ها و اشخاص خارجي كه بر حسب مباني عقيدتي خود دريافت آن را ممنوع نمي دانند ، شرعا مجاز است لذا مطالبه وصول اين گونه وجوه مغاير با قانون اساسي نيست و اصول چهل و سوم و چهل و نهم قانون اساسي شامل اين مورد نمي باشد

قانون اعسار - مصوب آذر ماه 1313 با اصلاحات بعدي
فصل اول _ اعسار در مورد مخارج محاكمه ( مواد 1 تا 19

مصوب آذر ماه 1313 با اصلاحات بعدي

) شماره 1784 سال 1313 مجله رسمي )

ماده 1 _ معسر كسي است كه به واسطه عدم كفايت دارايي يا عدم دسترسي به مال خود قادر به تاديه مخارج محاكمه يا ديون خود نباشد.

فصل اول _ اعسار در مورد مخارج محاكمه

مواد 2 تا 19 ملغي شده است

فصل دوم _ اعسار در مورد محكوم به ( ماده 20 تا 26 )

ماده 20 _ مرجع رسيدگي به دعواي اعسار در مورد محكوم به محكمه اي است كه بدايه به دعوي اصلي رسيدگي كرده است دعوي اعسار در مقابل اوراق اجراييه ثبت اسناد در محكمه محل اقامت مدعي اعسار اقامه خواهد شد.

ماده 21 _ دعوي اعسار در مورد محكوم به به طرفيت محكوم له دعوي اصلي و در مورد ورقه لازم الاجراي ثبت اسناد به طرفيت متعهدله اقامه خواهدشد.

ماده 22 _ در رسيدگي به دعوي اعسار در مورد محكوم به هرگاه محكوم عليه براي معافيت موقتي از پرداخت مخارج عدليه نيز ادعاي اعسار كند موقتابدون رسيدگي مخصوص از مخارج مربوطه به دعوي اعسار معاف است

ماده 23 _ مدعي اعسار بايد شهادت كتبي لااقل چهار نفر از اشخاصي كه از وضع معيشت و زندگاني او مطلع باشند به عرض حال خود ضميمه نمايد.

در شهادت نامه مذكور بايد اسم و شغل و وسايل گذران مدعي اعسار و عدم تمكن او براي پرداخت محكوم به يا دين با تعيين مبلغ آن تصريح شود.

ماده 24 _ مقررات مواد 8 و 9 و قسمت اول از ماده 10 و ماده 11 و 12 (جز اخطار به مدعي العموم در مورد اعسار نسبت به محكوم به يا دين نيزرعايت خواهد شد.

ماده 25 _ در صورت غيبت مدعي اعسار در

جلسه محاكمه يا عدم تعقيب او تقاضاي مدعي عليه براي رسيدگي به دعوي مزبور كافي است

ماده 26 _ حكم رد يا قبول اعسار در مورد محكوم به قابل استيناف و تميز است

فصل سوم _ مقررات جزايي ( ماده 27 تا 32 )

ماده 27 _ در مورد رد عرض حال اعسار به طريق ذيل رفتار مي شود (بند 1 و شقوق الف و ب آن مربوط به رد اعسار از هزينه دادرسي بوده كه به مواد 504 الي 514 قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني مراجعه شود)

2 _ در صورتي كه ادعاي اعسار در مورد محكوم به باشد محكمه در ضمن حكم رد اعسار مدعي را به پرداخت وجوه ذيل محكوم مي نمايد

الف _ مخارج محاكمه اعسار معادل دوبرابر مخارج معمولي

ب _ حق الوكاله وكيل از بابت محاكمه اعسار به شرح مذكور در قسمت (ب فقره اول همين ماده

ماده 28 _ مفاد ماده 27 در مورد رد اعسار در مقابل اوراق اجراييه ثبت اسناد نيز لازم الرعايه است

ماده 29 _ اگر پس از صدور حكم اعسار معلوم شود كه مدعي اعسار برخلاف واقع خود را معسر قلمداد كرده به حبس تاديبي از يك ماه تا شش ماه محكوم خواهد شد.

ماده 30 _ اگر پس از قبول اعسار ثابت شود كه شهود قضيه عامدا شهادت دروغ كتبي يا شفاهي داده به مجازات مذكور در قسمت اخير ماده 218 قانون مجازات عمومي محكوم خواهند شد.

ماده 31 _ هرگاه معلوم شود پس از صدور حكم اعسار از معسر رفع عسرت شده و معهذا از حكم اعسار استفاده كرده است به تقاضاي محكوم له يا متعهدله جزايا تعقيب و به حبس تاديبي تا دو ماه

محكوم خواهد شد.

ماده 32 _ هر كس به نحوي از انحاء براي معسر قلمداد كردن كسي كه معسر نيست با او تباني كرده و يا برخلاف حقيقت خود را طلبكار معسر قلمداد و دراين موضوع با معسر تباني كند شريك جرم مذكور در ماده فوق محسوب خواهد شد.

فصل چهارم _ مقررات مختلفه ( مواد 33 تا 40 )

ماده 33 _ از تاجر عرضحال اعسار پذيرفته نمي شود. تاجري كه مدعي اعسار باشد بايد مطابق مقررات قانون تجارت عرضحال توقف دهد. كسبه جز مشمول اين ماده نخواهند بود.

ماده 34 _ در هر موقع كه معسر به تاديه تمام يا قسمتي از بدهي خود متمكن گردد ملزم به تاديه آن است _ نسبت به ورقه اجراييه كه بر عليه معسر صادرشده مرور زمان از تاريخ تمكن جاري مي شود و مدت آن ده سال است

ماده 35 _ اگر كسي كه معافيت از مخارج محاكمه را تحصيل كرده است در دعواي اصلي خود محكوم به بي حقي گردد محكوم له نيز از پرداخت بقيه محاكمه كه به محكوميت معسر منتهي شده معاف خواهد بود.

ماده 36 _ در كليه اختيارات و حقوق مالي مدعي اعسار كه استفاده از آن موثر در تاديه ديون او باشد طلبكاران او قايم مقام قانوني مدعي اعسار بوده وحق دارند به جاي او از اختيارات و حقوق مزبوره استفاده كنند.

ماده 37 _ اشخاصي كه دارايي نداشته يا دارايي آنها كافي براي تاديه تمام بدهي نباشد ولي با عايدات شغلي و حرفه خود بتوانند تمام يا قسمتي از بدهي خود را بپردازند محكمه (در مورد محكوم به ) و اداره ثبت (در مورد اوراق لازم الاجرا ) با در نظر گرفتن مبلغ بدهي و عايدات بدهكار

و معيشت ضروري او ميزان و مدت وعده اقساطي را كه بايد داده شود تعيين خواهد كرد.

ماده 38 _ كسي كه طلب خود را به غير مديون انتقال داده و بعد از انتقال آن را از مديون سابق خود دريافت كرده و يا به ديگري انتقال دهد كلاهبردار محسوب مي شود.

هرگاه مديون بدهي خود را بعد از انتقال به داين سابق تاديه نمايد منتقل اليه حق رجوع به او نخواهد داشت مگر اينكه ثابت نمايد كه قبل از تاديه دين انتقال را به اطلاع مديون رسانيده و يا اينكه مديون به وسيله ديگري از انتقال مستحضر بوده است

ماده 39 _ از تاريخ اجراي اين قانون ديگر دعوايي به عنوان دعوي افلاس پذيرفته نخواهد شد و نسبت به دعوي افلاسي كه قبل از تاريخ اجراي اين قانون اقامه شده بر طبق نظامنامه مخصوصي كه وزارت عدليه تنظيم خواهد نمود اقدام مي شود.

ماده 40 _ قانون اعسار و افلاس مصوب 25 آبان ماه 1310 نسخ و مواد 624 و 625 و 626 و 798 و 799 و 800 و 801 و 802 و 803 و 804 قانون اصول محاكماتي كه به موجب قانون مزبور نسخ شده به حال منسوخي باقي مي ماند و اين قانون از تاريخ تصويب به موقع اجرا گذارده مي شود.

قانون اجازه كسر اقساط معوقه و استيفاي مطالبات بانك مسكن از محل حقوق و دريافتي هاي بدهكارا

ماده واحده _ به بانك مسكن اجازه داده مي شود به منظور استيفاي مطالبات خود و وصول اقساط معوقه بابت وام هايي كه مستقيما يا به قائم مقامي يانمايندگي وزارتخانه ها و موسسات و شركتهاي دولتي به كارمندان و مستخدمين دولت و سازمانها و شركتهاي دولتي يا وابسته به دولت يا موسسات دولتي كه شمول قانون بر آنها

مستلزم ذكر نام است پرداخت نموده يا مي نمايد ، در صورت عدم اجراي تعهدات و پرداخت به موقع اقساط و دو نوبت اخطار كتبي ده روزه و عدم مراجعه بدهكار و پرداخت بدهي به نحوي كه بانك مقرر مي كند با ابلاغ موضوع به دستگاه متبوع بدهكار درخواست كسر اقساط معوقه را از حقوق و مزايا و يا دستمزد بدهكار بنمايد و دستگاه متبوع بدهكار ، ملزم به انجام درخواست و واريز كسور مذكور به حساب بانك مسكن مي باشند مشروط به آن كه حداكثر از اقساط ماهانه معوقه بيشتر نباشد.

تبصره 1 _ سازمان بازنشستگي كشور و نيز كليه سازمانها و موسسات كه به مستخدمين و كاركنان بازنشسته خود يا به ورثه آنان حقوق بازنشستگي يا مستمري و وظيفه پرداخت مي نمايند مشمول احكام اين قانون مي باشند.

تبصره 2 _ مطالبات فوق شامل اصل و كار مزد وام خواهد بود.

تبصره 3 _ در مورد شهرداري ها و شركتهاي خصوصي و موسسات مشابه كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام است بانك با توافق بدهكاران مي تواند ،به طريق فوق عمل نمايد و در صورت عدم توافق به دادگاه صالحه مراجعه نمايند.

قانون راجع به منع توقيف اموال منقول و غيرمنقول متعلق به شهرداري ها - مصوب 14 2 1361

ماده واحده _ وجوه و اموال منقول و غيرمنقول متعلق به شهرداريها اعم از اينكه در بانكها و يا در تصرف شهرداري و يا در نزد اشخاص ثالث و بصورت ضمانتنامه به نام شهرداري باشد قبل از صدور حكم قطعي قابل تامين و توقيف و برداشت نمي باشد.

شهرداريها مكلفند وجوه مربوط به محكوم به احكام قطعي صادره از دادگاهها و يا اوراق اجرايي ثبتي يا اجراي دادگاهها و مراجع قانوني ديگر را درحدود مقررات مالي خود از محل اعتبار

بودجه سال مورد عمل و يا در صورت عدم امكان از بودجه سال آتي خود بدون احتساب خسارت تاخير تاديه به محكوم لهم پرداخت نمايند.

در غير اينصورت ذينفع مي تواند برابر مقررات نسبت به استيفاي طلب خود از اموال شهرداري تامين و يا توقيف يا برداشت نمايد.

تبصره _ چنانچه ثابت شود كه شهرداري با داشتن امكانات لازم از پرداخت دين خود استنكاف نموده است شهردار بمدت يكسال از خدمت منفصل خواهد شد.

آيين نامه نحوه اجراي حراج و نوبت آن و تشكيل مراكز حراج و نحوه توقيف حق بدهكار نسبت به مازاد ورد وثيقه و طرز استيفاي حقوق توقيف كننده - مصوب آبان 1352
فصل اول _ كليات ( مواد 1 تا 6 )

آيين نامه نحوه اجراي حراج و نوبت آن و تشكيل مراكز حراج و نحوه توقيف حق بدهكار نسبت به مازاد ورد وثيقه و طرز استيفاي حقوق توقيف كننده

مصوب آبان 1352

نظر به تبصره 1 از ماده 34 و تبصره 3 از ماده 34 مكرر و ماده 157 قانون اصلاح قانون ثبت اسناد و املاك مصوب 18 10 51 مواد ذيل را مقرر مي دارد

فصل اول _ كليات

ماده 1 _ در مركز هر منطقه ثبتي يا واحدهاي ثبتي ديگري كه سازمان ثبت اسناد و املاك كشور مقتضي بداند مركز يا مراكز حراج مركب از يك رييس ولدي الاقتضا يك معاون و به تعداد كافي كارمند و اعلام كننده (چوب زن تشكيل مي شود.

در ساير واحدهاي ثبتي به تناسب حجم كار تصدي مركز حراج با رييس اجرا و يا كارمندي است كه به پيشنهاد ثبت منطقه از طرف سازمان ثبت اسناد و املاك كشور به اين سمت منصوب خواهد شد و عنداللزوم تعداد كافي كارمند و مميز خواهد داشت

ماده 2 _ مركز حراج مي تواند براي شناساندن خود و جلب توجه عموم به وسايل مقتضي تبليغ نمايد و افراد ذينفع نيز چنانچه مايل به تبليغ بيشتري براي

اموال و املاك مورد حراج باشند با نظارت مركز حراج مي توانند به هزينه خود در جرايد و غيره آگهي نمايند.

ماده 3 _ مركز حراج علاوه بر دفاتر اداري لازم ، داراي دفاتر زير خواهد بود

1 _ دفتر اموال غير منقول

2 _ دفتر اموال منقول

3 _ دفتر اوقات حراج

4 _ دفتر انبار.

ماده 4 _ در مركز هر منطقه ثبتي يا واحدهاي ثبتي ديگري كه مركز يا مراكز حراج جداگانه تشكيل مي گردد، بايگاني مركز حراج با روش تنظيم كارت اداره خواهد شد _ نمونه كارت و نحوه عمل را سازمان ثبت اسناد و املاك كشور تعيين خواهد كرد. اجرا به جاي ارسال پرونده اجرايي به مركز حراج براي هر پرونده كارت مذكور را در دو نسخه تنظيم و كليه مشخصات مال را در آن قيد و پس از گواهي در موعد مقرر به مركز حراج ارسال مي دارد. عمليات حراج و همچنين صورت مجلس مربوط به فروش يا عدم فروش مال در هر دو كارت مزبور به وسيله مركز حراج منعكس و به امضا اشخاص ذينفع و مسولين امر خواهد رسيد، پس از پايان كار يك نسخه از كارت تكميل شده در مركز حراج بايگاني و نسخه ديگر به اجرا مربوطه براي بايگاني در پرونده ارسال مي گردد.

ماده 5 _ رييس و كارمندان مركز حراج و اجرا و مباشرين فروش و كارمندان ثبت محل و نماينده دادستان حق شركت در اصل حراج به طور مستقيم ياغير مستقيم نخواهند داشت

ماده 6 _ رييس و كارمندان مركز حراج مكلفند با مراجعين نهايت حسن سلوك را مرعي داشته و اطلاعات لازم و كافي در اختيار آنها قرار دهند

و همچنين رييس مركز حراج بايد در حفظ نظم و ترتيب كارها مراقبت كافي معمول داشته چنانچه افرادي مخل نظم و يا مانع ادامه كار به نحو صحيح و مطلوب گردند با تنظيم صورت مجلس نسبت به اخراج آنها اقدام و عندالاقتضا آنان را به مقامات انتظامي تحويل نمايد.

فصل دوم _ تهيه مقدمات حراج ( مواد 7 تا 15 )

ماده 7 _ مركز حراج بايد به مجرد وصول كارت _ از جهت اطلاع اينكه تغييراتي در وضع ملك حادث شده يا خير از ثبت محل استعلام و اگر ملك دراجاره رسمي باشد ميزان مال الاجاره را تعيين نمايد و همچنين اگر ملك داراي اعياني است با معاينه محل و ترسيم كروكي مساحت و مشخصات وكيفيت اعياني را اعم از ساختمان و اشجار تعيين و در صورت وجود نقشه هوايي موقعيت ملك را روي آن مشخص چنانچه نقشه هوايي نباشد به كيفيتي كه محل وقوع ملك و نشاني آن براي مراجعين مشخص گردد _ كروكي تهيه كند و مقدمات حراج را فراهم سازد.

ماده 8 _ در مورد اموال منقول بايد كيفيت و نوع و مشخصات كامل آن تعيين گردد و اجرا بايد ترتيبي اتخاذ نمايد كه در انقضا چهار ماه مقرر اموال مورد حراج را در اختيار داشته و با كارت مربوط به مركز حراج تحويل نمايد _ قبل از تحويل مال مورد حراج به مركز حراج ارسال كارت به مركز مزبور مورد ندارد.

ماده 9 _ در آگهي الصاقي حراج مال غير منقول بايد نكات زير تصريح شود

1 _ نام و نام خانوادگي مالك

2 _ محل و حدود و مقدار و توصيف اجمالي ملك

3 _ هرگاه واگذاري منافع مستند به سند رسمي باشد خواه

مدت آن منقضي شده باشد يا نشده باشد مراتب با ذكر مال الاجاره و آخر مدت اجاره در آگهي الصاقي درج مي شود و در صورتي كه به موجب سند رسمي مقدم بر تاريخ تنظيم سند معامله موضوع اجراييه براي مدت معيني مسلوب المنفعه باشد موضوع صريحا بايد در آگهي قيد شود.

4 _ تعيين اينكه ملك ثبت شده است يا نه

5 _ تصريح به اينكه مورد حراج مشاع است يا مفروز.

6 _ قيمتي كه حراج از آن شروع مي شود.

7 _ تذكر اينكه بدهي هاي مربوط به آب لوله كشي و برق و تلفن اعم از حق انشعاب و يا حق اشتراك و مكالمه و مصرف در صورتيكه مورد حراج داراي آب لوله كشي و برق و تلفن و گاز باشد و همچنين بدهي ماليات و عوارض شهرداري تا تاريخ حراج اعم از اينكه رقم قطعي آنها معلوم شده يا نشده باشد، به عهده برنده حراج است

8 _ روز و محل و ساعت شروع و ختم حراج

ماده 10 _ در آگهي الصاق حراج اموال منقول نكات زير بايد تصريح شود

1 _ نوع اموال مورد حراج و توصيف اجمالي آن

2 _ روز و محل و ساعت شروع و ختم حراج

3 _ قيمتي كه حراج از آن شروع مي شود.

ماده 11 _ مسيول مركز حراج مكلف است هنگام صدور آگهي الصاقي مراقبت كامل نمايد كه مندرجات آگهي طبق مقررات اين آيين نامه صحيحا قيد وتنظيم شده باشد و قبل از الصاق نيز مجددا بررسي لازم به عمل آورده و چنانچه احيانا اشتباهي رخ داده باشد با حضور نماينده دادستان نسبت به اصلاح نسخ آگهي و قيد توضيح در

ذيل آن اقدام و به امضا خود و نماينده دادستان برساند و سپس نسبت به الصاق آگهي اقدام شود. مسئوليت هر نوع اشتباه در آگهي به عهده شخص رييس يا مسيول مركز حراج خواهد بود.

ماده 12 _ فاصله انتشار آگهي الصاقي با اولين روز حراج نبايد از پانزده روز كمتر باشد.

آگهي هاي ملاصقه در مركز حراج بايد تا آخرين ساعت اداري روز فروش يا واگذاري مال در تابلو آگهي ها محفوظ نگاه داشته شود و در مورد اموال غيرمنقول بايد نقشه هوايي و يا كروكي ترسيمي كه نشان دهنده موقعيت محل وقوع ملك است با آگهي الصاقي در مركز حراج با جنبه نمايشي و تبليغاتي نصب شود.

آگهي نامبرده علاوه بر مركز حراج بايد به محل ملك و اماكن عمومي از قبيل ( فرمانداري _ بخشداري _ شهرداري _ كلانتري و دادگستري و ثبت اسناد) الصاق شود.

در مورد اموالي كه به كمتر از پنجاه هزار ريال به حراج گذاشته مي شود فقط الصاق آگهي در مركز حراج كافي است

ماده 13 _ اعتراض نسبت به عمليات اجرايي مربوط به اموال منقول مورد وثيقه تا پنج روز بعد از ارسال كارت به مركز حراج پذيرفته خواهد شد. مديرثبت يا رييس اجرا (حسب مورد) مكلف است فورا نسبت به اعتراض واصله رسيدگي و نظر خود را اعلام نمايد _ چنانچه نظر متخذه مورد اعتراض قرار گيرد هيات نظارت مكلف است خارج از نوبت و حداكثر تا يك هفته قبل از تاريخ حراج راي خود را صادر و دفتر هيات فورا آن را به مركز حراج ارسال دارد چنانچه تا روز حراج نتيجه قطعي اعتراض اعلام نشود ، عمليات حراج متوقف و پس

از تعيين تكليف قطعي حراج تعقيب و ظرف سي روز انجام و پايان خواهد پذيرفت

ماده 14 _ هر مركز حراج مي تواند در هر موقع كه اموال منقول و غير منقول كه براي حراج در اختيار دارد به مقداري برسد كه از جهت كيفيت و كميت قابل توجه باشد. با كسب اجازه از سازمان ثبت اسناد و املاك كشور بولتن (Bulletin) شامل مشخصات كامل اموال و املاك مورد حراج و تاريخ و مبلغ شروع آن و ساير اطلاعاتي كه به شناساندن مال به مشتري كمك نمايد مرتبا و به فاصله اي كه مقتضي بداند منتشر و به مبلغي كه حداكثر ده در صد بيشتر از بهاي تمام شده و اجرت توزيع نباشد در اختيار عموم قرار دهد.

چنانچه افرادي مايل باشند كه بولتن (Bulletin) مذكور را آبونه شوند مخارج توزيع از وجه اشتراك كسر خواهد شد.

مطالعه اين بولتن (Bulletin) در مركز حراج نيز مجانا براي استفاده در اختيار مراجعين گذاشته مي شود براي عموم آزاد و مجاني است

ماده 15 _ مركز حراج مكلف است از تاريخ صدور آگهي الصاقي تا آخرين ساعت روز حراج اموال منقول مورد آگهي را به رويت مشترياني كه مراجعه مي نمايند برساند.

همچنين در مواردي كه قبل از صدور آگهي الصاقي بدهكار مشترياني را براي ملاحظه اموال منقولي كه براي حراج در اختيار مركز حراج است بياورد مركز مذكور موظف است اموال نامبرده را با حضور مديون و يا نماينده قانوني او به مشتري ارايه دهد . در مورد اموال غير منقول نيز بايد مركز حراج رأسا مشترياني را كه مراجعه مي نمايند به محل وقوع ملك هدايت نمايد.

فصل سوم _ حراج اموال منقول و غير منقول و تنظيم سند انتقال ( مواد 16 تا 44 )

ماده 16 _ حراج اموال غير

منقول در روزهاي يكشنبه و چهارشنبه و اموال منقول در روزهاي دوشنبه و پنجشنبه از ساعت 9 تا 12 صبح به عمل خواهد آمد ، روزهاي مذكور در هر حال بايد داخل هفته آخر دو ماه مقرر در قانون باشد ، چنانچه هر يك از روزهاي مقرر مصادف با تعطيل باشد روز بعد از تعطيل روز حراج است

در مورد حراج اموال غير منقول هرگاه آخرين روز دو ماه مقرر مصادف با هر يك از روزهاي يكشنبه يا دوشنبه يا سه شنبه باشد اولين روز حراج روز چهارشنبه هفته قبل خواهد بود و در مورد اموال منقول به همين روش عمل خواهد شد.

حراج حضوري خواهد بود ، چنانچه در جلسه اول خريدار پيدا شود مورد حراج به خريدار واگذار خواهد شد مگر اينكه مديون درخواست نمايد كه موردحراج در جلسه بعدي به حراج گذارده شود ، در اين صورت مال در جلسه بعدي به حراج گذاشته مي شود.

چنانچه خريداري نبود مورد حراج طبق مقررات در قبال اصل و خسارات و حقوق دولتي به بستانكار واگذار مي گردد.

ماده 17 _ در مورد معاملات اموال غير منقول مذكور در ماده 34 اصلاحي قانون ثبت هرگاه بدهكار متعدد بوده و فك و فسخ معامله موكول به پرداخت تمامي دين شده و تاريخ ابلاغ اجراييه به بدهكاران متفاوت باشد براي هر يك از بدهكاران تاريخ ابلاغ موخر مبدا احتساب شش ماه موعد قبول تقاضاي حراج خواهد بود. وصول تقاضاي حراج از ناحيه هر يك از مديونين براي حراج ششدانگ كافي است

در اين قبيل موارد قبول استرداد تقاضاي حراج و يا در صورت وجود خريدار تجديد حراج براي جلسه دوم موكول

به موافقت كليه بدهكاران است

ماده 18 _ در مورد ماده قبل هرگاه در اولين جلسه حراج خريدار پيدا شود و مازاد مال در بازداشت غير باشد تجديد جلسه موكول به موافقت مديون و بازداشت كننده مازاد خواهد بود.

هر يك از بدهكاران و يا هر يك از اشخاص ذينفع اعم از بازداشت كننده مازاد و غيره در صورت عدم توافق مي توانند تفاوت مبلغ شروع حراج تا ميزاني كه خريدار پيدا شده به انضمام حق حراج را براي جبران خسارات احتمالي پرداخت و تقاضا نمايند مال در جلسه دوم به حراج گذاشته شود و اگر درجلسه بعد مورد حراج به مبلغ كمتري فروش رفت و يا خريدار پيدا نشد تفاوت از مبلغ پرداختي برداشت و به صاحب حق تسليم و حق حراج به صندوق پرداخت خواهد شد.

در صورتي كه تقاضاي تجديد جلسه از طرف افرادي باشند كه در صورت ختم حراج از تفاوت حاصله از فروش منتفع مي گردند متقاضي مي تواند تفاوت را با كسر مبلغي كه در صورت فروش به او تعلق مي گرفت با حق حراج براي جبران خسارات سايرين توديع نمايد.

ماده 19 _ جلسات حراج اموال منقول و غير منقول بيش از دو جلسه نخواهد بود ولو اين كه طرفين تقاضاي تكرار آن را نموده باشند.

ماده 20 _ ورود به مركز حراج براي عموم آزاد است جلسه حراج با حضور رييس و در غياب او با حضور معاون مركز حراج و نماينده دادستان و متصدي حراج تشكيل خواهد شد.

ماده 21 _ در هر مورد كه تا قبل از ارسال كارت به مركز حراج معلوم شود كه واگذاري مورد معامله قانونا ميسر نيست مادام كه رفع مانع نشده از

ارسال كارت به مركز حراج خودداري خواهد شد و چنانچه در خلال دو ماه عمليات حراج معلوم گردد كه واگذاري مورد معامله قانونا مقدور نيست از هر گونه اقدام خودداري و جريان به اجرا اعلام خواهد شد.

ماده 22 _ عمليات حراج جز در موارد ذيل متوقف نخواهد شد

1 _ دستور اجرا.

2 _ وصول حكم يا دستور موقت يا قرار توقيف عمليات اجرايي

3 _ مورد مذكور در ماده 21 اين آيين نامه

4 _ اعلام وقوع فوت بدهكار مستند به مدرك رسمي در صورتي كه موجب تمديد مدت شود.

5 _ راي هيات نظارت يا شوراي عالي ثبت

6 _ استرداد تقاضاي حراج از ناحيه مديون در مواردي كه مجاز به استرداد است

7 _ پرداخت كليه مطالبات بستانكار و حقوق اجرايي در مورد بندهاي 1 و 2 و 3 چنانچه مال مورد حراج غير منقول باشد پس از رفع مانع عمليات حراج طي دو ماه مقرر از سر گرفته خواهد شد و در مورد اموال منقول هرگاه فاصله بين تاريخ متوقف شدن عمليات حراج تا انقضاي دو ماه مقرر بيش از سي روز باشد پس از رفع مانع عمليات حراج تا انقضاي مدت ادامه خواهد يافت و اگر اين فاصله كمتر از سي روز باشد عمليات حراج طي مدت سي روز انجام خواهد گرفت

ماده 23 _ در مورد اجراي قسمت اخير ماده 21 آيين نامه اجراي قانون اصلاحي ثبت تشخيص عدم قابليت تجزيه مال (اعم از منقول يا غير منقول به عهده اجرا است

در كليه موارد صرف ارسال كارت به مركز حراج مبين لزوم اقدام به عمليات حراج خواهد بود.

ماده 24 _ هرگاه

مورد معامله رقبات متعدد باشد چنانچه براي هر يك از رقبات خريدار جداگانه پيدا شود و جمع مبلغ خريد بيشتر از مبلغ شروع حراج مذكور در آگهي باشد اقدام به فروش و تنظيم صورت مجلس خواهد شد. اگر حاصل فروش بعضي از رقبات كافي براي پرداخت بدهي قانوني گردد ازتنظيم صورت مجلس حراج نسبت به بقيه خودداري مي شود و دراين مورد بدهكار مي تواند براي فروش يك يا بعضي از رقبات رعايت تقديم را تقاضاكند. خريد در اين قبيل موارد كلا نقدي است و خريداران بايد وجه نقد و يا تضمين نامه بانكي تحويل و يا بستانكار معادل طلب خود فروش نسيه راقبول نمايد كه در اين صورت شخصا مسئول وصول طلب از خريدار خواهد بود.

ماده 25 _ در مورد حراج اموال منقول درخواست مديون براي تقدم و تاخر فروش پذيرفته مي شود و هر موقع وجوه حاصله براي تامين كل طلب قانوني بستانكار و حقوق دولتي كافي باشد از فروش بقيه اموال خودداري خواهد شد. و در اين مورد و لو اينكه خريدار متعدد باشد يك صورت مجلس حراج تنظيم مي شود.

ماده 26 _ در مورد اموال غير منقول هرگاه قسمتي از دين پرداخت شده باشد مديون در جلسه حراج مي تواند درخواست نمايد كه بعضي و يا قسمت مشاع از مورد معامله به حراج گذاشته شود.

در اين صورت اگر مورد حراج به قيمتي كه تكافوي باقي طلب و خسارات و حقوق دولتي و حق حراج را نمايد به فروش برسد، اقدام به فروش خواهدشد.

در غير اين صورت پس از استرداد وجوه دريافتي و حقوق دولتي نسبت به واگذاري تمامي مال مورد حراج به بستانكار اقدام مي شود.

ماده 27 _

اعتراض بدهكار به عمليات اجرايي اعم از اينكه قبل و يا بعد از تقاضاي حراج باشد مانع عمليات حراج نخواهد شد.

در صورتي كه مديون قبل از تنظيم صورت مجلس حراج انصراف خود را از حراج ملك اعلام نكند و صورت مجلس حراج داير به فروش تنظيم شود راي صادره در مورد اعتراض هيچگونه تاثيري در عمليات حراج نداشته و صورت مجلس حراج لازم الاجرا است اگر خريدار در موعد مقرر مابقي ثمن معامله را توديع ننمايد و در نتيجه صورت مجلس حراج كان لم يكن گردد و يا اصولا خريداري نباشد واگذاري ملك به بستانكار موكول به تعيين تكليف اعتراض است

ماده 28 _ در مورد معاملات اموال غير منقول مذكور در ماده 34 اصلاحي قانون هرگاه بدهكار متعدد بوده و فك و فسخ معامله موكول به پرداخت تمامي دين شده باشد چنانچه تا قبل از تنظيم صورت مجلس حراج به عمليات اجرايي اعتراض شود به دستور اجرا عمليات حراج متوقف و كارت به اجرا اعاده و پس از تعيين تكليف قطعي و وصول مجدد كارت عمليات حراج از سر گرفته خواهد شد.

در تجديد عمليات حراج ديگر هيچگونه اعتراضي مسموع نخواهد بود.

ماده 29 _ در مورد اموال غير منقول وصول تقاضاي حراج از ناحيه هر يك از وراث مديون مانع استفاده وراث ديگر از مقررات تبصره 1 ماده 34 مكرر قانون اصلاحي ثبت نخواهد بود. در اين صورت چنانچه متقاضي حراج تقاضاي خود را مسترد نكند عمليات حراج نسبت به سهم الارث او انجام خواهدشد. اگر تا روز حراج كليه وراث تقاضاي فروش ملك را از طريق حراج بنمايد ولو اينكه به موقع تقاضاي حراج نكرده باشند

و يا بعضا نسبت به سهم الارث بدهي خود را پرداخت نموده باشند تمام ملك در جلسات تعيين شده به حراج گذاشته خواهد شد.

ماده 30 _ اختلاف بين وراث بدهكار يا اختلاف بين تمام يا بعضي از ورثه با مدعي وصايت يا موصي له مانع ادامه عمليات اجرايي نخواهد بود هرگاه اختلاف طوري باشد كه تشخيص اشخاص ذينفع در استفاده از حق استرداد و يا تعيين ميزان سهم هر يك محتاج به رسيدگي قضايي باشد هر يك از ورثه و يا دارنده وصيتنامه اي كه طبق قانون قابل ترتيب اثر است مي تواند ظرف مدت مقرر تقاضاي فروش ملك را از طريق حراج بنمايد.

هرگاه در فروش مال منقول و يا غير منقول از طريق حراج مازادي پيدا شود پرداخت مازاد موكول به ارايه گواهي حصر وراثت و گواهي دارايي و رفع اختلاف خواهد بود در مورد فوق هر يك از مدعيان يا دارنده وصيتنامه اي كه طبق قانون قابل ترتيب اثر است مي تواند با استفاده از بند 1 ماده 34 قانون اصلاحي ثبت كليه بدهي و حقوق اجرايي را پرداخت نمايند در اين صورت پس از ابلاغ حكم نهايي مبني بر رفع اختلاف طبق مقررات مواد 28 و 20آيين نامه اصلاحي اجرا مورخ 16252 عمل خواهد شد.

ماده 31 _ در جلسه حراج اموال غير منقول برنده حراج مي تواند حداقل مبلغ معادل مازاد مبلغ شروع حراج تا ميزان مبلغ خريد را نقدا يا تضمين نامه بانكي و همچنين به موجب چك و يا سفته مورد قبول مديون تاديه كند و بايد حق حراج را نقدا بپردازد و بقيه را حداكثر تا ساعت 12 روز ديگر كه برطبق اين آيين نامه براي

حراج اموال غير منقول پيش بيني و مقرر شده به صندوق مركز حراج پرداخت نمايد. در صورتي كه در مدت مقرر بقيه وجه پرداخت نشود خريدار حقي به وجه پرداختي به شرح فوق نخواهد داشت و اين موضوع بايد تصريحا در صورت مجلس قيد شود در اين مورد ملك مورد حراج در قبال اصل و حقوق دولتي و خسارات قانوني به بستانكار انتقال داده خواهد شد، حق حراج به درآمد مربوطه منظور و مازاد مذكور پس ازامضا سند انتقال عينا به مديون تسليم خواهد گرديد، و هرگاه قبل از تنظيم سند انتقال مديون كليه بدهي و خسارات و حق الاجرا را بپردازد وجوه پرداختي برنده حراج به استثنا حق حراج عينا به نامبرده مسترد خواهد شد.

ماده 32 _ هنگام حراج قيمت هاي پيشنهادي به وسيله بلندگو يا وسايل ديگر اعلام و در تابلو اعلانات به خط درشت منعكس مي شود و به مجرد اينكه خريدار ديگري با نرخ بيشتر پيدا شد به همين ترتيب اقدام مي شود و تا آخرين ساعت مقرر حراج ادامه خواهد يافت

هر خريدار هنگام پيشنهاد بايد حداقل مبلغ مذكور در ماده 31 اين آيين نامه را به مركز حراج تسليم و قبض موقت ممضي به امضا رييس مركز حراج دريافت دارد.

با وصول پيشنهاد خريد به قيمت بيشتر خريدار اخير نيز به شرح مذكور اقدام و وجه قبض موقت خريدار قبلي بلافاصله به نامبرده مسترد خواهد شد.

با انقضا وقت حراج صورت مجلس لازم تنظيم و در صورت فروش از طريق حراج وجه دريافتي به عنوان امانت به صندوق مركز حراج تحويل و اموال منقول بلافاصله به خريدار يا در صورتي كه خريدار نباشد به بستانكار

تحويل و رسيد اخذ خواهد شد.

ماده 33 _ هرگاه برنده حراج بعد از پرداخت وجه و صدور قبض و قبل از تنظيم صورت مجلس حراج از خريد انصراف حاصل نمايد و در صورت موافقت مديون وجه توديعي مسترد و چنانچه وقت باقي باشد به حراج ادامه داده خواهد شد.

در صورت عدم موافقت مديون هرگاه تا آخر وقت دومين جلسه حراج خريداري پيدا نشود و يا مال به مبلغ كمتري به فروش برسد حسب مورد تمام ويا ما به التفاوت مبلغ مورد پيشنهاد خريدار متصرف با قيمت فروش براي جبران خسارت مديون در صندوق مركز حراج نگهداري و به طبق ماده 31 اين آيين نامه نسبت به آن اقدام خواهد شد.

ماده 34 _ در معاملات اموال غير منقول هرگاه مديون محجور بوده و ولي خاص نداشته باشد تقاضاي قيم يا دادستان يا اداره سرپرستي به تنهايي براي ارسال كارت به مركز حراج و اقدام به عمليات حراج كافي است به شرط آنكه تقاضا ظرف مدت مقرر به اجرا واصل شده باشد.

استرداد تقاضاي حراج از ناحيه قيم وقتي پذيرفته مي شود كه موافقت سرپرستي نيز جلب شده باشد.

اگر در اولين جلسه حراج خريداري پيدا شود و قيم مصلحت محجور را در تجديد عمليات حراج بداند مي تواند درخواست تجديد نمايد و قبول اين درخواست موكول به موافقت نماينده دادستان در مركز حراج خواهد بود. چنانچه نماينده دادستان با توجه به ارزش مال مورد حراج و ميزان مبلغ پيشنهاد شده و اوضاع و احوال تجديد عمليات حراج را به مصلحت محجور تشخيص دهد با تقاضاي قيم موافقت خواهد كرد.

ماده 35 _ در مورد معاملات غير منقول مذكور در ماده 34 اصلاحي

قانون ثبت چنانچه مازاد ملك بازداشت و دستور بازداشت قبل از دو ماه آخر عمليات اجرايي واصل شود با فروش ملك از طريق حراج حقوق بازداشت كننده مازاد استيفا مي گردد.

استرداد تقاضاي حراج از ناحيه مديون مانع حراج و فروش ملك نخواهد بود.

هرگاه دستور بازداشت مازاد در خلال دو ماه آخر واصل شود و مديون نيز تقاضاي حراج نكرده باشد اجرا مكلف است بلافاصله مراتب را به مرجع بازداشت كننده اطلاع دهد. در اين مورد استيفا حقوق بازداشت كننده بر طبق مقررات ماده 34 مكرر قانون اصلاحي ثبت خواهد بود.

ماده 36 _ فروش مال به نسيه جايز نيست مگر اينكه متعهدله فروش به نسيه را قبول و مديون نيز مازاد را نقدا دريافت و يا نسبت به مازاد نسيه را قبول نمايد در هر دو صورت خود مسيول وصول خواهد بود و حق حراج نقدا دريافت مي شود.

ماده 37 _ در صورت تراضي طرفين و يا آنكه حمل اشيا به مركز حراج باعث هزينه نامتناسب باشد در وقت مقرر قانوني اشيا در محلي كه بازداشت شده به فروش مي رسد.

ماده 38 _ حراج اموال فاسد شدني و حيوانات و طيور كه براي استيفاي طلب معرفي مي شود به دستور رييس اجرا بلافاصله و بدون تشريفات در محل به وسيله مأمورين مركز حراج و با حضور نماينده دادستان به عمل خواهد آمد.

ماده 39 _ صورت مجلس حراج بايد به امضاي مسيولين امر و نماينده دادستان و خريدار و همچنين مديون و داين و يا نمايندگان آنها (در صورتي كه حضور داشته باشند) برسد.

ماده 40 _ در مورد مال غير منقول هرگاه مديون موافقت برنده حراج را قبل از تنظيم سند انتقال جلب

نمايد پس از تنظيم توافق نامه در دفتر اسناد رسمي مبني بر انصراف برنده حراج از تملك ملك به خود مراتب در ذيل صورت مجلس حراج قيد و از تحويل و تنظيم سند انتقال خودداري و جريان به اجرااعلام مي گردد.

ماده 41 _ در مورد مال غير منقول هرگاه برنده حراج تا قبل از تنظيم سند انتقال اظهار نمايد كه ثمن معامله متعلق به غير بوده و شركت در حراج به نمايندگي از طرف مشاراليه انجام گرفته سند انتقال با قيد مراتب به نام خريدار واقعي حراج تنظيم و به امضاي برنده حراج و شخص اصيل يا قايم مقام قانوني آنها خواهد رسيد.

ماده 42 _ مركز حراج مكلف است در صورت درخواست خريدار گواهي فروش مال منقول مورد حراج را با ذكر مشخصات كامل به نامبرده تسليم دارد.

ماده 43 _ تحويل مال منقول به خريدار و در صورتي كه خريدار پيدا نشود به بستانكار و عندالاقتضا دستور تنظيم سند رسمي واگذاري و همچنين درمورد اموال منقول و غير منقول وصول نيم عشر و ساير حقوق قانوني و صدور قبض و پرداخت وجوه حاصله از فروش به بستانكار و تحويل مازاد به مديون و سپس دستور تنظيم سند انتقال ملك به خريدار مال مورد حراج و تحويل آن به نمايندگي اجرا به عهده رييس مركز حراج و در غياب او معاون مركز حراج است

در موردي كه مال غير منقول از طريق حراج به فروش نرسد دستور تنظيم سند انتقال و ساير اقدامات با رييس اجرا خواهد بود.

ماده 44 _ اشتباهاتي كه در عمليات حراج رخ داده باشد مانع ادامه عمليات حراج و فروش مال نخواهد بود و

اين امر از متصديان مربوط رفع مسئوليت نمي كند.

فصل چهارم _ مقررات مختلفه ( ماده 45 تا 54 )

ماده 45 _ اجراي ثبت بايد نسخه اضافي اجراييه مندرج در تبصره ماده 1 آيين نامه ماده 34 و 34 مكرر اصلاحي قانون ثبت را همزمان با ارجاع اجراييه براي ابلاغ جهت اعلام جريان ثبتي ملك مورد اجراييه به واحد ثبتي مربوطه ارسال دارد و ثبت مزبور مكلف است حداكثر ظرف سه روز مشروح جريان ثبتي مورد پرسش را ضمن اعلام حدود و مشخصات آن به اجرا مربوطه اعلام دارد همچنين اجرا بايد در همان موقع با مكاتبه به دارايي و شهرداري ميزان بدهي هاي مالياتي را اعم از ماليات مستغلات و باير و ساير ماليات هاي ملك مورد اجراييه تا انقضا موعد مقرر عمليات اجرايي و ميزان بدهي و عوارض شهرداري را اعم از بدهي عوارض باير ملغي شده و عوارض سطح شهر و نوسازي و غيره تا تاريخ مذكور را پرسش و ترتيب كار را طوري بدهد كه در موقع صدور آگهي الصاقي حراج ميزان بدهي هاي فوق معلوم و با ذكر مبلغ حق حراج در آگهي نامبرده درج شود _ در آگهي مزبور بايد تصريح گرددكه ماليات و ساير هزينه هاي انتقال به عهده خريدار است _ عدم تعيين ميزان بدهي فوق مانع صدور آگهي الصاقي و عمل حراج نخواهد شد و در اين قبيل موارد در آگهي الصاقي و حين حراج بايد تذكر داده شود كه ميزان بدهي هاي مذكور مشخص نيست و كليه بدهي هاي مربوطه به عهده برنده حراج است و به علاوه در كليه حراج هايي كه مورد حراج داراي آب لوله كشي يا برق و يا تلفن و يا گاز مي باشد در آگهي الصاقي

و حين حراج بايد تذكر داده شودكه چنانچه بابت انشعابات و يا حق اشتراك و مكالمه و مصرف بدهي داشته باشد كلا به عهده برنده حراج است و تنظيم سند انتقال موكول به ارايه مفاصا حساب دارايي و شهرداري است

ماده 46 _ در مورد اموال منقول مذكور در ماده 34 اصلاحي قانون ثبت كه براي حراج بازداشت مي شود حق الحفاظه به تشخيص رييس مركز حراج پرداخت و ضمن ساير حقوق احتساب و وصول خواهد شد.

ماده 47 _ در مورد مطالبات وزارتخانه ها و موسسات يا شركت هاي دولتي و يا بانك ها تشخيص اينكه از مبلغ پرداختي مديون چه مقدار بابت اصل طلب مي باشد با بستانكار است چنانچه مديون نسبت به تشخيص بستانكار معترض باشد مرجع رفع اختلاف دادگاه صلاحيت دار خواهد بود.

ماده 48 _ در مورد اموال منقول و غير منقول مذكور در ماده 34 قانون اصلاح ثبت اسناد و املاك هرگاه بستانكار براي اداي دين به بدهكار مهلت بدهدعمليات اجرايي متوقف و حسب مورد به شرح زير اقدام خواهد شد

1 _ در مورد اموال غير منقول

الف _ اگر قبل از انقضاي مهلت تقاضاي حراج با ذكر مدت معين مهلت داده شود باقي مهلت مديون اعم از مهلت براي تقاضاي حراج و يا پرداخت دين بعد از تاريخ انقضا مهلتي كه داين داده است شروع خواهد شد.

ب _ هرگاه مهلت با ذكر مدت معين در خلال جريان حراج و قبل از تنظيم صورت مجلس حراج داده شده باشد از تاريخ انقضا مهلت مذكور عمليات حراج ظرف دو ماه مقرر در ماده 34 انجام خواهد يافت

ج _ در صورتي كه تا جلسه دوم حراج خريداري پيدا نشود

و بعد از آن بستانكار براي پرداخت دين با ذكر مدت معين به مديون مهلت بدهد و يا اصولا ظرف مدت مقرر تقاضاي حراج نشده باشد، مهلتي كه بستانكار داده موجب تجديد حراج نشده و مهلت مذكور به باقي مانده مهلت حق استرداد اضافه خواهد شد.

د _ اگر مهلت بدون ذكر مدت داده شده باشد پس از وصول تقاضاي تعقيب از ناحيه داين و ابلاغ مراتب به مديون تاريخ ابلاغ به مديون پايان مهلت محسوب و حسب مورد به شرح فوق عمل مي گردد.

2 _ در مورد اموال منقول

الف _ در مورد اموال منقول چنانچه داين تا قبل از تنظيم صورت مجلس حراج داير به فروش براي پرداخت داين به مديون مهلت بدهد عمليات اجرايي متوقف و هرگاه مهلت با ذكر مدت باشد با انقضا مدت در غير اين صورت با وصول تقاضاي تعقيب و ابلاغ مراتب به مديون باقي مانده مهلت اجرايي شروع خواهد شد.

هرگاه باقي مانده مدت مذكور كمتر از سي روز باشد باقي مانده مدت سي روز محسوب و عمليات حراج ظرف مدت مذكور انجام خواهد گرديد.

ب _ در مورد فوق رفع بازداشت بنا به تقاضاي بستانكار بلامانع است در اين صورت ارسال مجدد كارت به مركز حراج موكول به بازداشت مجدد مال وتحويل آن به مركز حراج است

ج _ در مورد فوق قبول مهلت مستلزم پرداخت حق الحفاظه و رفع بازداشت موكول به پرداخت حقوق اجرايي خواهد بود.

ماده 49 _ در كليه مواد مذكور در ماده 48 چنانچه مازاد رقبه بازداشت باشد قبول هرگونه مهلت و يا رفع بازداشت مال منقول موكول به موافقت بازداشت كننده مازاد خواهد بود.

در مواردي كه مديون

متعدد بوده و فك و فسخ سند موكول به پرداخت تمامي دين شده باشد و همچنين در مورد وراث مديون در صورتي كه به يكي از بدهكاران مهلت داده شود در حكم اين است كه به همه آنها مهلت داده شده است در هر مورد كه ضمن عمليات حراج مهلت داده شود كارت مربوطه را به اجرا اعاده و شروع مجدد و يا ادامه عمليات حراج موكول به ارسال مجدد كارت به مركز حراج خواهد بود.

ماده 50 _ در مورد بستانكاري كه حق درخواست بازداشت اموال بدهكار را دارد و بخواهد با استفاده از ماده 34 مكرر قانون اصلاحي ثبت كليه بدهي موضوع سند و حقوق اجرايي را (در صورت صدور اجراييه ) پرداخت و يا توديع نمايد به طريق زير عمل خواهد شد

1 _ بدوا در صورت صدور اجراييه با پرسش از اجرا مربوطه ميزان بدهي و خسارات و حقوق اجرايي را تعيين و سپس با توديع آن در صندوق ثبت يامرجعي كه اداره ثبت تعيين مي نمايد قبض آن را به اجرا تحويل و تقاضاي فسخ سند را خواهد نمود.

2 _ اجرا مكلف است در صورتي كه تمامي دين و خسارات و حقوق اجرايي پرداخت شده باشد مراتب را براي فسخ سند به دفتر اسناد رسمي تنظيم كننده سند اعلام و به واحد ثبتي مربوطه نيز اطلاع بدهد كه رقبه مورد معامله به سود توديع كننده وجه بازداشت شده است و در صورتي كه پرونده اجرايي توديع كننده مذكور در همان اجرا در جريان باشد بلافاصله دستور بازداشت ملك را صادر نمايد و اگر پرونده در آنجا نباشد بايد گواهي لازم داير به توديع وجه

و صدور دستور فسخ با ذكر مبلغ توديعي و نام پرداخت كننده و شماره نامه اي كه ضمن آن بازداشت به واحد ثبتي اعلام شده صادر و به متقاضي تسليم دارد.

3 _ هرگاه نسبت به مورد معامله اجراييه صادر نشده باشد بايد ذينفع با مراجعه به دفتر اسناد رسمي اطلاع از كل ميزان بدهي تمامي آن را در صندوق ثبت يا مرجعي كه اداره ثبت تعيين مي نمايد توديع و رسيد آن را به دفترخانه تسليم دارد ، دفتر اسناد رسمي مكلف است چنانچه تمامي دين توديع شده باشدنسبت به فسخ سند اقدام و گواهي لازم داير به توديع وجه و فسخ معامله با ذكر نام پرداخت كننده و مبلغ توديعي صادر و به متقاضي تسليم دارد و ضمن ارسال اطلاعنامه فسخ بايد به واحد ثبتي مربوطه اعلام دارد كه با توديع وجه از طرف شخص توديع كننده مورد معامله به خودي خود در ازا مبلغ توديعي و طلب ديگر توديع كننده به سود مشاراليه بازداشت مي باشد.

4 _ در موردي كه پرونده اجرايي در دايره ديگري در جريان است و يا سند مربوطه منتهي به صدور اجراييه نشده ذينفع بايد گواهي مربوطه را به دايره اجرايي كه پرونده اش در آن دايره در جريان است تسليم و درخواست بازداشت ملك را بنمايد.

5 _ دايره اخيرالذكر مكلف است بلافاصله دستور بازداشت ملك را صادر نمايد.

6 _ پس از اينكه ملك طبق مقررات بازداشت و مبلغ مورد بازداشت تعيين گرديد اجرا متعاقبا مبلغ مربوطه را براي انعكاس در سوابق به واحد ثبتي مربوطه اعلام خواهد نمود.

7 _ به مجرد اينكه وجوه مذكور توديع شود ، بخودي خود ملك مورد معامله موقتا در ازا

وجه توديعي و طلب ديگر توديع كننده وجه به سود نامبرده دربازداشت قرار خواهد گرفت

8 _ در موردي كه موعد سند منقضي نشده باشد پس از بازداشت عمليات بعدي متوقف خواهد شد و بعد از انقضا سند با صدور اخطار به مديون اقدامات بعدي شروع مي شود.

9 _ نحوه استيفا حقوق بستانكار پرداخت كننده وجه بر طبق مقررات تبصره 7 ماده 34 قانون اصلاحي ثبت خواهد بود و بهاي ارزيابي نبايد كمتر از مبلغ كليه بدهي موضوع سند فسخ شده و خسارات و حقوق اجرايي مربوطه باشد.

10 _ هرگاه مورد معامله در جريان عمليات اجرايي باشد و منتهي به تنظيم صورت مجلس قطعي حراج و يا صدور سند انتقال اجرايي نشده باشد با توديع وجه و فسخ سند عمليات اجرايي موقوف و پرونده اجرايي مختومه مي گردد.

11 _ در موردي كه مازاد ملك از طرف غير بازداشت شده باشد به شرح زير عمل خواهد شد

الف _ اگر دستور بازداشت قبل از دو ماه مقرر براي حراج واصل شده ( اعم از اينكه قبل از انقضا موعد سند باشد يا بعد از آن و يا در خلال دو ماه مزبور بوده و مديون تقاضاي حراج كرده باشد استيفا حقوق بستانكار پرداخت كننده دين موكول به پرداخت طلب بازداشت كننده مقدم خواهد بود.

ب _ در موردي كه دستور بازداشت در خلال دو ماه آخر عمليات اجرايي واصل شده و مديون نيز تقاضاي حراج نكرده باشد بستانكاري كه حق درخواست بازداشت اموال مديون را دارد مي تواند با پرداخت كليه بدهي موضوع سند و حقوق دولتي تقاضاي استيفا حق خود را بنمايد در اين صورت بستانكار پرداخت كننده دين در استيفا حق خود

نسبت به ساير بازداشت كنندگان مقدم است

ماده 51 _ هرگاه مديون قبل از ابلاغ اجراييه فوت نمايد به معرفي بستانكار اوراق اجرايي به كليه وراث مديون ابلاغ مي شود، در مورد اموال منقول عمليات اجرايي تا تحويل مال به بستانكار يا برنده حراج و بر حسب مورد تا تنظيم سند انتقال ادامه مي يابد.

در مورد اموال غير منقول علاوه بر ابلاغ اجراييه به شرح فوق بايد مراتب در روزنامه كثيرالانتشار محل و يا نزديكتر به محل ، يك نوبت آگهي شود.

در اين آگهي بايد نام و نام خانوادگي مديون و داين و خلاصه اجراييه و مشخصات اجمالي مورد معامله قيد و تذكر داده شود كه اين آگهي براي ابلاغ اجراييه به وراث قانوني مديون منتشر گرديده است

تاريخ انتشار آگهي در روزنامه يا تاريخ ابلاغ اجراييه به احد از وراث هر كدام موخر باشد تاريخ ابلاغ اجراييه براي كليه وراث محسوب مي شود.

ماده 52 _ هرگاه بعد از ابلاغ اجراييه به مديون وقوع فوت بدهكار مستند به مدرك رسمي اعلام شود، اجرا ضمن ادامه عمليات اجرايي اطلاعيه اي حاوي از صدور اجراييه و اينكه عمليات اجرايي در چه مرحله اي است با قيد تاريخ آخرين روز استفاده از مهلت حق استرداد تنظيم و به محل اقامت مديون متوفي الصاق و يك نسخه از اطلاعيه مزبور را براي هر يك از وراثي كه محل اقامتشان معلوم باشد از طريق پست سفارشي دو قبضه ارسال مي دارد.

چنانچه ابلاغ اجراييه به مديون متوفي از طريق انتشار آگهي در روزنامه به عمل آمده باشد اطلاعيه موصوف نيز بايد يك نوبت در يكي از جرايد كثيرالانتشار محل يا نزديكتر به محل آگهي شود.

در مورد

فوق و همچنين در مورد مذكور در ماده 51 تنظيم صورت مجلس حراج و يا تنظيم سند انتقال و همچنين ثبت ملك در دفتر املاك به نام خريدار يا بستانكار محتاج به ارايه گواهي حصر وراثت نخواهد بود.

در مورد فوق هرگاه مال در حراج به فروش برسد پرداخت مازاد به وراث موكول به ارايه گواهي حصر وراثت و گواهي دارايي است

ماده 53 _ هرگاه اعراض از رهن درحين عمليات اجرايي باشد اجرا مكلف است مراتب را به دفتر تنظيم كننده سند اعلام نمايد، در اين مورد و همچنين درموردي كه اعراض در دفتر اسناد رسمي به عمل ميايد دفتر اسناد رسمي اطلاعنامه فسخ مربوطه رابه اداره ثبت ارسال خواهد داشت اگر موعد سند منقضي نشده باشد به مجرد اعراض مال مورد رهن آزاد و حق عيني بستانكار به حق ذمي تبديل مي گردد و مطالبه وجه و صدور اجراييه براي وصول آن موكول به انقضا مدت مذكور در سند معامله خواهد بود. در مورد وراث داين و همچنين وقتي كه راهن متعدد بوده و فك رهن و فسخ سند موكول به ادا تمامي دين شده باشد اعراض از رهن بايد نسبت به تمامي مرهونه باشد و اعراض از رهن نسبت به سهم يك يا چند نفر از بدهكاران وقتي پذيرفته مي شود كه حق مطالبه دين بدهكاراني كه از رهينه آنها اعراض گرديده از ساير بدهكاران اسقاط شده باشد ، هرگاه مازاد مرهونه به نفع غير بازداشت شده باشد در صورت اعراض از رهن بازداشت مازاد به بازداشت اصل تبديل مي گردد.

ماده 54 _ آن قسمت از مقررات آيين نامه اجرا مفاد اسناد رسمي مصوب 28 9 1322 كه

در اين آيين نامه درباره آن مقررات خاص تعيين نشده است كماكان به اعتبار خود باقي است

آيين نامه طرز اجراييه معاملات شرطي و رهني و با حق استرداد - مصوب 16 2 1352 با اصلاحات بعدي

موضوع مواد 34 و 34 مكرر قانون اصلاح قانون ثبت اسناد و املاك

مصوب 16 2 1352 با اصلاحات بعدي

( روزنامه رسمي شماره 8247 _ 27 2 1352)

ماده 1 _ سر دفتر اسناد رسمي بايد با رعايت ماده 3 آيين نامه اجرا اسناد رسمي مصوب 28922 و تبصره آن اوراق اجرايي را (در صورتي كه در صدورآن اشكالي نباشد) ظرف مدت 48 ساعت از تاريخ وصول تقاضا تنظيم و امضا نموده و به مهر ويژه (اجرا شود) رسانيده و براي اجرا به ثبت صلاحيت دار بفرستند.

اداره ثبت اجراييه را جهت ابلاغ و اقدام به اجراي ثبت ارجاع خواهد نمود.

سردفتر در صورت وجود اشكال در صدور اجراييه موضوع را از ثبت محل استعلام و كسب تكليف خواهد كرد.

تبصره _ نسبت به معاملات املاك يك نسخه اجراييه از دفترخانه اضافه صادر مي شود كه در اجرا اين ماده به وسيله اجرا به ثبت محل ارسال مي گردد.

ماده 2 _ بستانكار مذكور در ماده 34 اصلاحي در درخواست صدور اجراييه از دفترخانه بايد نكات ذيل را در تقاضانامه تصريح نمايد.

1 _ ميزان اصل طلب

2 _ ميزان اجور عقب افتاده (اگر قبوض اقساطي دارد بايد پيوست نمايد(

3 _ ميزان خسارت تاخير تاديه تا روز درخواست اجراييه

ماده 3 _ نسبت به اجراييه اي كه براي اجرت السمي عقب افتاده صادر مي شود مثل ساير ديون عمل خواهد شد و متعهدله مي تواند درخواست بازداشت ساير اموال متعهد را بنمايد.

ماده 4 _ در صورتي كه مورد معامله در حراج به فروش برسد حق حراج طبق

آيين نامه اصلاحي حراج وصول خواهد شد.

ماده 5 _ مامور اجرا مكلف است ظرف 48 ساعت از زمان دريافت اوراق اجراييه يك نسخه از آن را به شخص متعهد تسليم و در نسخه ديگر با ذكر تاريخ ابلاغ با تمام حروف رسيد بگيرد اگر متعهد از رويت يا امضا اجراييه امتناع كند مامور مراتب را شخصا و كتبا گواهي خواهد كرد. اگر متعهد در اقامتگاه حضور نداشته باشد به يكي از كسان يا خادمين او كه در آن محل ساكن و سن ظاهري براي تميز اهميت برگ اجراييه كافي باشد ابلاغ مي كند مشروط براينكه بين متعهد و شخصي كه برگ را دريافت مي دارد تعارض منفعت نباشد.

اگر اشخاص نامبرده بي سواد باشند ، اثر انگشت آنها بايد در ذيل برگ اجرايي و ساير اوراق منعكس شود و هر گاه به جهتي از جهات نتوانند رسيد بدهند مامور اين نكته را با مسووليت خود قيد خواهد نمود و هر گاه اين اشخاص در محل نباشند يا رسيد ندهند مامور بايد اجراييه را به اقامتگاه متعهد الصاق كند و مراتب را در نسخه ديگر بنويسد.

الف _ در مورد شركت ها اوراق اجرايي به مدير شركت يا دارنده حق امضا به ترتيب مذكور فوق ابلاغ مي شود و در صورت انحلال شركت به مدير يا مديران تصفيه ابلاغ مي شود.

در صورت امتناع از رويت يا امضا مامور مراتب را شخصا و كتبا گواهي خواهد كرد.

در صورت عدم حضور يا امتناع اشخاص مزبور به ترتيب مقرر در صدر ماده يك نسخه از اوراق اجرايي به محل شركت الصاق خواهد شد.

ب _ در مورد وزارتخانه ها و ادارات دولتي و سازمان هاي وابسته به دولت و موسسات

عمومي و شهرداري ها اوراق اجرايي به مسيول دفتر ابلاغ و درصورت امتناع اوراق اجرايي به ترتيب مذكور در فوق الصاق خواهد شد.

ج _ هر گاه محل اقامت متعهد در سند اداره دولتي يا سازمان هاي وابسته به آن و يا شهرداري تعيين شده باشد اجراييه مربوطه نزد رييس كارگزيني يا رييس مستقيم كارمند فرستاده مي شود و اشخاص مذكور طبق مقررات مسيول اجراي امر ابلاغ خواهند بود و بايد حداكثر ظرف 10 روز اوراق اجراييه ابلاغ شده را اعاده دهند.

د _ در ابلاغ اجراييه و ساير اوراق مربوط در كشورهاي بيگانه بايد برگ ها به وسيله دبيرخانه ثبت كل به وزارت امور خارجه ارسال شود تا طبق ماده 95 اصلاحي آيين دادرسي مدني ابلاغ و اعاده گردد.(1)

ه _ در مورد متعهديني كه مقيم حوزه ديگر باشند برگ هاي اجرايي بايد در ظرف 24 ساعت به ثبت محلي كه متعهد مقيم آنجا است و در صورت نبودن ثبت در محل به اداره دادگستري يا شهرباني يا بخشداري يا ژاندارمري يا دهدار يا دهبان ارسال شود كه طبق مقررات ابلاغ نمايند.

ماده 6 _ متعهد كه اقامتگاه خود را تغيير مي دهد بايد دليل اقامت خود را در محلي كه به عنوان اقامتگاه جديد خود معرفي مي كند حسب مورد به دفترخانه يا اجرا ثبت تسليم و رسيد بگيرد. به اظهاراتي كه متكي به دليل كتبي از قبيل سند رسمي اجاره و مانند آن يا گواهي شهرباني يا ژاندارمري يا كدخداي محل در داخل كشور و كنسولگري و يا مامورين سياسي ايران در خارج كشور نباشند ترتيب اثر داده نخواهد شد.

ماده 7 _ در آگهي ابلاغ اجراييه بايد نام و نام خانوادگي و ميزان

بدهي و مشخصات مورد وثيقه طبق مندرجات سند قيد و تصريح شود كه از تاريخ انتشار آگهي مدت هاي مذكور در ماده 34 اصلاحي احتساب خواهد شد.

ماده 8 _ هر گاه مورد معامله رهني يا شرطي مال منقول باشد بستانكار مي تواند حين ابلاغ اجراييه يا پس از آن درخواست بازداشت مورد معامله رابنمايد.

ماده 9 _ بعد از ابلاغ اجراييه و اعاده آن مميز اجرا مكلف است با رسيدگي لازم اگر نقصي در ابلاغ وجود نداشته باشد صحت آن را روي نسخه ابلاغ شده اجراييه گواهي و به تاييد رييس يا معاون اجرا رسانيده و سپس حسب مورد براي آنها وقت اقدام بعدي را كه دو ماه قبل از مدت مذكور در ماده 34 اصلاحي و تبصره 2 آن است تعيين و در دفتر اوقات ثبت و پرونده را به بايگاني ارسال دارد.

تبصره _ در احتساب مواعد روز ابلاغ و روز آخر محسوب نخواهد شد و اگر روز آخر تعطيل باشد تعطيل مذكور به حساب نمي آيد.

ماده 10 _ مميز اجرا مكلف است همه روزه با مراجعه به دفتر اوقات مذكور در ماده قبل پرونده هايي را كه موعد آن فرا مي رسد يك روز پيش از بايگاني مطالبه و روز بعد از انقضا موعد مقرر با رسيدگي لازم در مورد مال منقول هر گاه مال در اختيار باشد كارت مربوطه را براي انجام عمليات حراج به مركزحراج ارسال دارد.

در مورد مال غير منقول چنانچه تقاضاي حراج نسبت به آن واصل شده باشد همان روز بايد كارت مربوطه را به مركز حراج بفرستد. اگر با گواهي متصدي دفتر انديكاتور تقاضاي حراج واصل نشده باشد با توجه به انقضا وقتي

كه تعيين شده وقت دو ماهه ديگري تعيين و در دفتر اوقات ثبت و روي برگ ابلاغ شده اجراييه عدم وصول تقاضاي حراج را گواهي و پرونده را به بايگاني ارسال دارد.

مميز اجرا موظف است طبق دفتر اوقات در وقت مقرر به پرونده هاي اخيرالذكر رسيدگي و نسبت به تهيه مقدمات تنظيم سند انتقال اقدام نمايد.

ماده 11 _ تقاضاي حراج بايد كتبي بوده و به دفتر اجرا تسليم و رسيد اخذ شود.

متصدي دفتر انديكاتور مكلف است آن را در همان روز وصول و در دفتر انديكاتور ثبت و مفاد تقاضا را به طور صريح ذكر كند. و رسيدي كه به متقاضي حراج داده مي شود بايد شماره و تاريخ ثبت دفتر انديكاتور و شماره پرونده اجرايي در آن قيد شود.

در مواردي كه تقاضاي حراج به وسيله پست و يا تلگراف مي رسد بايد متصدي دفتر بلافاصله آن را در دفتر انديكاتور ثبت نمايد.

ماده 12 _ عدم رعايت مقررات مذكور در سه ماده قبل تخلف اداري محسوب و مستوجب مجازات از درجه 2 به بالا خواهد بود.

ماده 13 _ تاريخ وصول تقاضاي حراج تاريخ ثبت تقاضاي مربوطه در دفتر انديكاتور خواهد بود.

ماده 14 _ در هر مورد كه تقاضاي حراج خارج از موعد مقرر واصل شده باشد رييس اجرا بايد در همان روز به آن رسيدگي و پس از احراز اينكه خارج ازوقت است نسبت به رد آن اقدام و مراتب را به اطلاع متقاضي برساند.

نظر رييس اجرا در اين مورد قطعي و غير قابل شكايت است

ماده 15 _ مرتهن مي تواند مادام كه دين بر ذمه راهن باقي است از رهينه اعراض كند.

هر گاه اعراض قبل از صدور

اجراييه باشد بايد مرتهن در دفتر اسناد رسمي مربوطه حاضر شود و با ذكر توضيح در ملاحظات ثبت سند مراتب قيد و به امضا او برسد در اين صورت با توضيح موضوع اعراض اجراييه صادر خواهد شد.

اگر پس از صدور اجراييه رهني اعراض به عمل آيد بايد مراتب كتبا به اجرا اعلام و رييس اجرا پس از احراز انتصاب تقاضانامه مذكور موضوع را به متعهد ابلاغ كرده و برابر مقررات اسناد ذمه اي عمل بنمايد.

ماده 16 _ متعهد براي پرداخت دين خود و شخص ثالث به جاي متعهد و نيز متعهدله براي وصول طلب خود مي توانند مال معرفي نمايند.

ماده 17 _ در هر مورد كه مالي معرفي مي شود هر گاه معرفي كننده مال به ارزيابي معترض باشد فقط مي تواند ضمن امضا صورت مجلس اعتراض خودرا اظهار كند.

هر گاه طرف ديگر هم حاضر و به ارزيابي معترض باشد مكلف است به همين نحو عمل نمايد در صورت عدم حضور مراتب ارزيابي حد اكثر ظرف سه روز از طرف اجراي ثبت به او ابلاغ مي شود.

ماده 18 _ در هر موردي كه از طرف متعهد يا ثالث مالي در قبال دين معرفي و بازداشت شود متعهدله مي تواند تا قبل از قطعيت ارزيابي مال ديگر براي استيفاي طلب خود معرفي نمايد. در اين صورت مال معرفي شده بازداشت و ارزيابي مي شود و معادل آن از اموال بازداشت شده سابق رفع بازداشت به عمل مي آيد. هزينه بازداشت و ارزيابي مجدد به عهده متعهدله است

ماده 19 _ معترض كه ضمن امضا صورت مجلس به ارزيابي اعتراض نموده بايد حداكثر ظرف 3 روز به اجرا مراجعه و با اطلاع از ميزان دستمزد ارزياب تجديدنظر آن

را ايداع و قبض مربوطه را تسليم اجرا كرده و رسيد اخذ نمايد در موردي كه طبق ماده 17 نتيجه ارزيابي ابلاغ مي شود بايد در آن ميزان دستمزد ارزياب تجديدنظر درج و اعلام شود هر گاه مخاطب به ارزيابي معترض باشد ظرف 5 روز از تاريخ ابلاغ بايد كتبا اعتراض خود را باپيوست نمودن مدرك سپردن دستمزد ارزياب تجديدنظر به اجرا تسليم دارد.

در صورتي كه به ترتيب مقرر فوق اعتراض نرسد ارزيابي قطعي خواهد شد.

ماده 20 _ در هر مورد كه به نظريه ارزياب بدوي اعتراض شود رييس اجرا حداكثر ظرف يك هفته يك نفر ارزياب ديگر معين خواهد كرد و نظر اين ارزياب در هر حال قطعي است

تبصره _ در صورتي كه مال بازداشت شده به نظر دايره اجراي ثبت بيش از پنجاه هزار ريال ارزش نداشته باشد واصل دين موضوع سند لازم الاجرا نيزبيش از پنجاه هزار ريال نباشد مقررات مواد 17 و 18 و 19 و 20 اين آيين نامه و نيز مقررات مواد 35 و 78 و 79 و 80 آيين نامه اجراي مفاد اسناد رسمي مصوب 1322 از حيث تعيين ارزياب و يا كارشناس لازم الرعايه نيست و نظر دايره اجرا در تقويم مال بازداشت شده قطعي است

ماده 21 _ هر گاه مال مورد بازداشت غير قابل تجزيه بوده و بيش از ميزان طلب بستانكار و خسارات به اضافه يك عشر ارزش داشته باشد تمام آن بازداشت خواهد شد.

در اين صورت هر گاه تا انقضا 2 ماه از تاريخ قطعيت ارزيابي بدهكار بدهي خود را نپردازد ، با پرداخت مازاد از طرف بستانكار مال مزبور به نامبرده تحويل و منتقل

خواهد شد.

اگر بستانكار ظرف 5 روز از تاريخ انقضا مدت مازاد را نپردازد مورد بازداشت منتها ظرف دو ماه از طريق حراج به فروش خواهد رسيد و از حاصل فروش بدهي و خسارات قانوني و نيم عشر و حق حراج پرداخت و اگر مازادي باشد به صاحب مال تاديه مي شود.

ماده 22 _ در مورد واگذاري اموال مذكور در تبصره 7 ماده 34 اصلاحي با انقضا دو ماه مقرر مال منقول بلافاصله تحويل بستانكار خواهد شد و مال غير منقول حداكثر ظرف يك هفته رأسا از طرف اداره ثبت با دريافت نيم عشر و هزينه هاي اجرايي به بستانكار انتقال و تحويل داده خواهد شد.

در مورد مال منقول مادام كه مال مورد بازداشت تحويل بستانكار نشده و نسبت به اموال غير منقول تا وقتي كه سند انتقال داده نشده است هر گاه بدهكار كليه بدهي و خسارات و حق الاجرا را بپردازد از تحويل مال و يا صدور سند انتقال خودداري خواهد شد.

ماده 23 _ در مورد اموال منقولي كه عرفا با سند رسمي مورد انتقال قرار مي گيرد از قبيل اتومبيل و تراكتور و امثال آن واگذاري با سند رسمي به عمل مي آيد.

ماده 24 _ پس از ختم عمليات اجرايي شكايت نسبت به آن در اداره ثبت مسموع نبوده و وصول شكايت مانع ادامه كار نخواهد بود.

ماده 25 _ اجراي مفاد ماده 34 مكرر اصلاحي از جهت ايداع وجه نزد سردفتر اسناد رسمي منحصرا در مواقعي است كه بدهكار در مقام انجام معامله ديگري نسبت به مورد وثيقه بوده و بخواهد با پرداخت كليه بدهي و خسارات قانوني و نيم عشر با فسخ معامله مورد وثيقه را

با ديگري معامله نمايد.سردفتر به شرح قسمت آخر ماده مذكور موظف است در موعد مقرر وجه ايداعي را به صندوق ثبت تحويل نمايد.

ماده 26 _ در مورد قسمت اخير تبصره 1 ماده 34 مكرر اصلاحي هر گاه احد از ورثه قبل از صدور اجراييه دين مورث را پرداخت نمايد پرداخت كننده به عنوان قايم مقام طلبكار مي تواند با توجه به قسمت اخير تبصره مذكور و رعايت مقررات مربوط عليه ساير وراث نسبت به سهم الارث آنها مبادرت به صدور اجراييه نمايد.

ماده 27 _ هر گاه هيچ يك از ورثه از مفاد تبصره 1 ماده 34 مكرر اصلاحي براي ايداع وجه استفاده ننمايند هر يك از ورثه تا دو ماه قبل از انقضا مواعدمذكور در تبصره 2 ماده 34 اصلاحي حق دارند تقاضاي حراج مورد معامله را بنمايند در اين صورت براي حراج آن اقدام و اگر تا قبل از حراج بعضي ورثه تمامي بدهي و خسارات را ايداع نمايند از حراج خودداري خواهد شد.

ماده 28 _ هر گاه پرداخت وجه قبل از صدور اجراييه باشد پس از انقضا مواعد مقرر نسبت به اموال منقول و غير منقول و ابلاغ مراتب به ساير وراث وانقضا هشت ماه در مورد اموال غير منقول و شش ماه نسبت به اموال منقول و عدم پرداخت بدهي هر يك از ورثه مورد وثيقه به وارثي كه وجه را پرداخته است برابر مقررات تمليك و سند انتقال با ارايه گواهي حصر وارثت به نام او صادر خواهد شد.

ماده 29 _ هر گاه پرداخت وجه از طرف يكي از وراث در خلال عمليات اجرايي باشد بايد بلافاصله مراتب به وسيله اخطاريه به

ساير وارث اعلام و تذكر داده شود كه از تاريخ ابلاغ اخطاريه تا سه ماه ( اعم از اينكه مورد معامله منقول باشد يا غير منقول هر يك حق دارند كه نسبت به سهم الارث خودبدهي و خسارات و حقوق اجرايي را ايداع و سهم خود را آزاد نمايند و اگر مايل باشند مي توانند حد اكثر تا دو ماه قبل از انقضا مدت مذكور تقاضاي حراج سهم الارث خود را بنمايند هر گاه ابلاغ واقعي به وراث ميسر نباشد ابلاغ به وسيله آگهي صورت خواهد گرفت

هر گاه در تاريخ صدور اخطار مذكور در مواعد مقرر در ماده 34 اصلاحي و تبصره 2 آن بيش از 3 ماه باقي باشد وقت بيشتر براي وراث قابل استفاده است

ماده 30 _ در صورتي كه مازاد مال مورد وثيقه از طريق اجرا ثبت يا مراجع صالح قضايي بازداشت شود به مجرد وصول دستور بازداشت بايد مراتب دردفتر بازداشتي ثبت شود و در واحدهايي كه براي انجام معامله املاك ثبت شده موضوع عدم بازداشت استعلام نمي شود به دفاتر اسناد رسمي تابعه ابلاغ گردد.

بازداشت به مجرد ابلاغ به مديون يا ثبت مفاد آن در دفتر بازداشتي تحقق خواهد يافت و هر گاه معامله اي كه مازاد آن بازداشت شده فسخ شود خود به خود بازداشت مازاد به اصل تبديل خواهد شد در هر حال مفاد بازداشت بايد بلافاصله به دفتر تنظيم كننده سند ابلاغ و دفتر مزبور مكلف است مفاد آن رادر ملاحظات ثبت معامله قيد كرده و اگر سند معامله به صدور اجراييه منتهي شده باشد مراتب را به اجرا مربوطه اعلام دارد.

استيفاي حقوق بازداشت كننده مازاد به شرح تبصره 7

ماده 34 اصلاحي قانون ثبت و مقررات مربوط به آن است _ هر گاه بازداشت كننده مازاد كليه بدهي موضوع سند را برابر ماده 34 مكرر بپردازد استيفا مطالبات او طبق مقررات مواد 34 و 34 مكرر اصلاحي است

ماده 31 _ آن قسمت از مقررات آيين نامه اجراي مفاد اسناد رسمي مصوب 28922 كه در اين آيين نامه درباره آن مقررات خاصي تعيين نشده است كماكان به اعتبار خود باقي است

ماده 32 _ در معاملات رهني و يا با حق استرداد و وثايق حسن انجام خدمات هر گاه مورد معامله منقول و غير منقول باشد طرفين قرارداد مي توانند ضمن سند توافق نمايند كه عمليات اجرايي بدون تفكيك بر اساس مقررات اموال غير منقول انجام گيرد. سكوت طرفين در قرارداد به منزله توافق آنان درانجام عمليات اجرايي بر اساس مقررات مربوط به اموال غير منقول است

ماده 33 _ در معاملات رهني و يا با حق استرداد و وثايق حسن انجام خدمات معامله كننده مي تواند با قيد حق بستانكار مقدم و ذكر تاريخ انقضاي سندمقدم مورد معامله را براي وام هاي ديگر، وثيقه يا تامين دهد. در صورت فك معامله مقدم تمام مال مورد معامله در وثيقه بستانكاران بعدي به ترتيب تقدم قرار مي گيرد. معاملات بعدي بايد در همان دفترخانه تنظيم كننده سند مقدم واقع شود. سردفتر مكلف است وقوع معامله موخر را با ذكر مشخصات كامل بستانكار معامله مازاد در ملاحظات ثبت سند مقدم نيز قيد كند.

دارنده حق استرداد اعم از بدهكار اصلي يا منتقل اليه مي تواند با قيد حق بستانكار يا بستانكاران و ذكر تاريخ انقضا مدت اسناد حق استرداد خود را واگذار كند

در اين صورت اجراييه و عمليات اجرايي بايستي به طرفيت آخرين منتقل اليه صادر و تعقيب گردد مگر اينكه مرتهن از رهن رجوع نمايد يا ازمندرجات سند رهني يا سند رسمي ديگر دفتر اسناد رسمي احراز نمايد مقرر بين طرفين اين بوده مرتهن براي وصول طلب خود اجراييه عليه راهن صادركند نه منتقل اليه مثل اينكه در سند رهني شرط شود كه راهن حق صلح حقوق و يا واگذاري حق استرداد را ندارد كه در اين قبيل موارد واگذاري حق استرداد به غير نسبت به مرتهن موثر نبوده و اجراييه و عمليات اجرايي عليه بدهكار اصلي و در صورت فوت عليه قايم مقام او صادر و تعقيب خواهدشد.

تبصره 1 _ تنظيم هر نوع سند بين بدهكار و يك يا چند نفر از بستانكاران كه موجب شود مدت سند تمديد گردد و يا مبلغ موضوع سند افزايش يابد بدون موافقت بقيه بستانكاران بعدي ممنوع است

تبصره 2 _ براي استيفاي حقوق بستانكار معامله موخر طي دو ماه آخر عمليات اجرايي سند مقدم ملك در معرض حراج گذاشته مي شود عمليات حراج به همان نحوي است كه در مورد بازداشت مازاد مقرر است عدم وصول تقاضاي حراج از ناحيه مديون و يا استرداد تقاضا مانع عمليات حراج نخواهد بود.

تبصره 3 _ بستانكار معامله موخر پس از انقضاي مدت سند مقدم مي تواند با استفاده از ماده 34 مكرر قانون اصلاحي ثبت قبل از فروش مال از طريق حراج و يا تنظيم سند انتقال ملك به بستانكار مقدم كليه بدهي موضوع سند مقدم را پرداخت و يا ايداع نمايد. نحوه پرداخت و يا سپردن وجه و صدورگواهي وانعكاس مراتب در پرونده

ثبتي ملك به شرح مذكور در ماده (50) آيين نامه مركز حراج مي باشد و دفتر تنظيم كننده سند به دستور اجرا وثيقه بودن تمام مال را در ازا طلب بستانكار بابت معامله موخر و وجوه پرداختي بابت طلب بستانكار مقدم در دفتر قيد مي كند.

در اين مورد عمليات اجرايي نسبت به هر دو سند تواما انجام و ميزان مبلغ شروع حراج عبارت از مجموع طلب بستانكار پرداخت كننده دين به ضميمه اصل و متفرعات سند مقدم و خسارات و حقوق اجرايي خواهد بود. در صورتي كه مدت سند بستانكار موخر حال نشده باشد پس از حال شدن موعد عمليات اجرايي به ترتيب مذكور انجام خواهد گرفت

ماده 34 _ بدهكار مي تواند به موجب سند جديد در مقابل مورد معامله از بستانكار وام جديدي دريافت كند. در مواردي كه سند مقدم در زمان حكومت قانون سابق و سند بعدي در زمان اجراي قانون اصلاح ثبت تنظيم شده باشد نحوه اجراي مفاد اسناد به قرار زير خواهد بود

1 _ هر گاه سند موخر متمم يا مكمل سند مقدم و جز لاينفك آن باشد و يا سند موخر راجع به مازاد و يا صلح حق استرداد تنظيم شود قرارداد اخير تابع قرارداد مقدم و مشمول تبصره 4 ماده 34 مكرر قانون اصلاح قانون ثبت خواهد بود.

2 _ هر گاه به موجب سند اخير قرارداد مقدم تابع شرايط مندرج در معامله موخر شده باشد و تخلف از شرايط مقرر در سند اخير موجب صدور اجراييه براي هر دو سند گردد عمليات اجرايي بر طبق مقررات قانون اصلاح قانون ثبت خواهد بود.

پاورقي 1 _ ماده 71 قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب

(مصوب 21 1 79) كه جايگزين ماده 95 اصلاحي آيين دادرسي مدني سابق التصويب گرديده مقرر مي دارد ابلاغ دادخواست در خارج از كشور به وسيله ماموراني كنسولي يا سياسي ايران به عمل مي آيد.

ماموران ياد شده دادخواست و ضمايم آن را وسيله مامورين سفارت يا هر وسيله اي كه امكان داشته باشد براي خوانده مي فرستند و مراتب را از طريق وزارت امور خارجه به اطلاع دادگاه مي رساند.

در صورتي كه در كشور محل اقامت خوانده ، ماموران كنسولي يا سياسي نباشند ، اين اقدام را وزارت امور خارجه به طريقي كه مقتضي بداند، انجام مي دهد.

قانون نحوه اجراي محكوميتهاي مالي - مصوب 10 آبانماه 1377

(شماره 15666 _ 16 9 1377 روزنامه رسمي

ماده 1 _ هر كس به موجب حكم دادگاه در امر جزايي به پرداخت جزاي نقدي محكوم گردد و آن را نپردازد و يا مالي غير از مستثنيات دين از او به دست نيايد به دستور قاضي صادركننده حكم به ازاي هر يكصد هزار ريال يا كسر آن يك روز بازداشت مي گردد

در صورتي كه محكوميت مذكور توام با مجازات حبس باشد، بازداشت بدل از جزاي نقدي از تاريخ اتمام مجازات حبس شروع مي شود و از حداكثر مدت حبس مقرر در قانون براي آن جرم بيشتر نخواهد شد و در هر حال حداكثر مدت بدل از جزاي نقدي نبايد از پنج سال تجاوز نمايد.

تبصره _ مبلغ مذكور در اين ماده به تناسب تورم هر سه سال يك بار به پيشنهاد وزير دادگستري و تصويب رييس قوه قضاييه تعديل و در خصوص احكامي كه در آن سال صادر مي گردد لازم الاجرا خواهد بود.

ماده 2 _ هر كس محكوم به پرداخت مالي به ديگري شود، چه به صورت استرداد

عين يا قيمت يا مثل آن و يا ضرر و زيان ناشي از جرم يا ديه و آن را تاديه ننمايد دادگاه او را الزام به تاديه نموده و چنانچه مالي از او در دسترس باشد آن را ضبط و به ميزان محكوميت ، از مال ضبط شده استيفا مي نمايد و در غير اين صورت بنا به تقاضاي محكوم له ، ممتنع را در صورتي كه معسر نباشد تا زمان تاديه حبس خواهد كرد.

تبصره _ چنانچه موضوع اين ماده صرفا دين بوده و در ذمه مديون باشد دادگاه در حكم خود مستثنيات دين را منظور خواهد داشت و در مورد استردادعين در صورتي مقررات فوق اعمال مي شود كه عين موجود نباشد به جز در بدل حيلوله كه برابر مقررات مربوطه عمل خواهد شد.

ماده 3 _ هرگاه محكوم عليه مدعي اعسار شود (ضمن اجراي حبس به ادعاي وي خارج از نوبت رسيدگي و در صورت اثبات اعسار از حبس آزاد خواهد شد و چنانچه متمكن از پرداخت به نحو اقساط شناخته شود دادگاه متناسب با وضعيت مالي وي حكم بر تقسيط محكوم به را صادر خواهد كرد.

تبصره _ در صورتي كه محكوم عليه موضوع اين ماده بيمار باشد به نحوي كه حبس موجب شدت بيماري و يا تاخير درمان وي شود ، اجراي حبس تارفع بيماري به تاخير خواهد افتاد.

ماده 4 _ هركس به قصد فرار از اداي دين و تعهدات مالي موضوع اسناد لازم الاجرا و كليه محكوميت هاي مالي مال خود را به ديگري انتقال دهد به نحوي كه باقي مانده اموالش براي پرداخت بدهي او كافي نباشد عمل او جرم تلقي و مرتكب به چهارماه

تا دو سال حبس تعزيري محكوم خواهد شد و درصورتي كه انتقال گيرنده نيز با علم به موضوع اقدام كرده باشد شريك جرم محسوب مي گردد و در اين صورت اگر مال در ملكيت انتقال گيرنده باشد عين آن و در غير اين صورت قيمت يا مثل آن از اموال انتقال گيرنده بابت تاديه دين استيفا خواهد شد.

ماده 5 _ مفاد اين قانون در خصوص محكومين سازمان تعزيرات حكومتي نيز مجري خواهد بود.

ماده 6 _ آيين نامه اجرايي اين قانون ظرف مدت سه ماه توسط وزارت دادگستري تهيه و به تصويب رييس قوه قضاييه خواهد رسيد.

ماده 7 _ اين قانون از تاريخ تصويب لازم الاجرا بوده و حكم مندرج در ماده (1) شامل كليه آراي صادره قبل از لازم الاجرا شدن اين قانون نيز مي گردد و كليه قوانين و مقررات مغاير با آن از جمله قانون نحوه اجراي محكوميتهاي مالي مصوب 1351 و قانون منع توقيف اشخاص در قبال تخلف از انجام تعهدات و الزامات مالي مصوب 1352 لغو مي گردد.

آيين نامه اجرايي موضوع ماده 6 قانون نحوه اجراي محكوميتهاي مالي - مصوب 26 ارديبهشت 1378

ماده 1 _ (اصلاحي 26.6.1381) چنانچه محكوم عليه پس از لازم الاجرا شدن حكم ، جزاي نقدي را نپردازد و اظهار نمايد مالي براي پرداخت آن ندارد و براي مرجع مجري حكم هم خلاف اين اظهار مسلم نباشد ، طبق دستور مرجع صادره كننده حكم در ازا هر يكصدهزار ريال يك روز بازداشت مي شود.

تبصره 1 _ (اصلاحي 26.6.1381) اگر ميزان محكوميت به جزاي نقدي يا باقي مانده آن كمتر از يكصدهزار ريال باشد نيز يك روز بازداشت مي شود.

تبصره 2 _ منظور از مرجع صادر كننده حكم در اين آيين نامه ، در هر حال مرجع بدوي است كه حكم زير

نظر او اجرا مي شود.

ماده 2 _ هرگاه محكوم عليه براي پرداخت جزاي نقدي مهلت بخواهد، مرجع اجرا كننده حكم مي تواند مهلت مناسبي كه بيش از يك ماه نباشد به او بدهد.

مرجع صادر كننده حكم مي تواند به درخواست محكوم عليه و پيشنهاد مرجع مجري حكم با در نظر گرفتن شرايط و وضعيت محكوم عليه و ميزان جزاي نقدي و ساير اوضاع و احوال موثر ، اين مهلت را حداكثر تا دو ماه ديگر تمديد كند.

ماده 3 _ چنانچه محكوم عليه جزاي نقدي مقرر در حكم را نپردازد اما مالي ( منقول يا غيرمنقول ) غير از مستثنيات دين از او به دست آيد كه بتوان تمام يا قسمتي از جزاي نقدي را استيفا نمود به دستور مرجع مجري حكم به ترتيب ذيل عمل مي شود

الف اگر مال مورد نظر وجه نقد باشد معادل جزاي نقدي از آن ضبط و به حساب مربوط واريز مي شود.

ب در مورد اموال منقول يا غيرمنقول چنانچه بدون معارض باشد معادل جزاي نقدي مقرر در حكم و هزينه هاي اجرايي فورا توقيف و مطابق مقررات اين آيين نامه به فروش مي رسد و جزاي نقدي و هزينه هاي مربوط استيفا مي شود.

ماده 4 _ پس از توقيف مال براي استيفا جزاي نقدي نظريه دو نفر كارشناس به تعيين مرجع مجري حكم در مورد ارزش آن مال تحصيل مي شود سپس روز و ساعت و محل انجام مزايده تعيين و با الصاق آگهي در معابر اصلي محل ، انجام مزايده به اطلاع عموم مي رسد و به بالاترين قيمت پيشنهادي كه نبايد كمتر از قيمت كارشناسي باشد فروخته مي شود.

تبصره _ اگر ارزش كارشناسي مال از سي ميليون ريال بيشتر

باشد آگهي مزايده يك نوبت در روزنامه محلي و در صورت نبودن آن در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار نيز درج مي شود.

ماده 5 _ هرگاه مال مورد نظر، خريدار نداشته يا مبلغ پيشنهادي كمتر از قيمت كارشناسي باشد، حسب مورد تمام يا قسمتي از آن مال مطابق ارزيابي كارشناس به دستور مرجع صادر كننده حكم در ازا جزاي نقدي به تملك دولت درمي آيد و در اختيار سازمان جمع آوري و فروش اموال تمليكي قرار مي گيرد تا بر اساس مقررات مربوط عمل نمايند.

ماده 6 _ اموال ضايع شدني و سريع الفساد ، همچنين مالي كه نگهداري آن مستلزم هزينه نامتناسب يا موجب خرابي يا كسر فاحش قيمت آن است ، ونيز مالي كه ارزش آن كمتر از سي ميليون ريال است بدون انجام مزايده و با نظر كارشناسي به فروش مي رسد.

ماده 7 _ چنانچه مالي از محكوم عليه معرفي شود يا مرجع مجري حكم با قراين قويه احتمال دهد محكوم عليه مالي غير از مستثنيات دين دارد كه مي توان با فروش آن جزاي نقدي را استيفا نمود تحقيقات لازم در اين خصوص بعمل مي آيد.

ماده 8 _ اگر محكوم عليه در ازا جزاي نقدي بازداشت شود و در جريان اجراي حكم مالي از او به دست آيد كه بتوان باقيمانده جزاي نقدي را استيفا نمود مال مذكور توقيف و اقدامات اجرايي در اين خصوص معمول و از محكوم عليه رفع بازداشت مي شود.

ماده 9 _ هرگاه اموال محكوم عليه متناسب با ميزان محكوميت او به جزاي نقدي نباشد و نتوان از اين طريق جزاي نقدي را استيفا نمود و تفاوت ارزش آن اموال با ميزان محكوميت ، فاحش باشد

محكوم عليه در ازا جزاي نقدي بازداشت مي شود و اقدامات اجرايي براي فروش و استيفا قسمتي از جزاي نقدي ادامه خواهد يافت

ماده 10 _ هرگاه قبل از فروش مال توقيف شده جزاي نقدي مقرر در حكم و هزينه هاي اجرايي پرداخت شود از مال مذكور رفع توقيف به عمل مي آيد.

ماده 11 _ در كليه مواردي كه براي پرداخت جزاي نقدي مهلت داده مي شود يا استيفا جزاي نقدي از اموال محكوم عليه مستلزم اقداماتي است كه اجراي حكم را به تاخير مي اندازد ، چنانچه قبلا از محكوم عليه تامين متناسب گرفته نشده باشد، مرجع صادر كننده حكم متناسب با ميزان محكوميت او مطابق مقررات آيين دادرسي كيفري قرار تامين صادر مي كند و هرگاه اين تامين منتهي به بازداشت محكوم عليه شود از ميزان محكوميت او كسر خواهدشد.

ماده 12 _ حقوق و مزايا و عوايد احتمالي و آتي محكوم عليه و مطالبات او از شخص ثالث در ازا جزاي نقدي قابل توقيف نيست و مانع بازداشت اونمي باشد.

ماده 13 _ در كليه مواردي كه صدور سند انتقال به نام خريدار ضرورت داشته باشد مرجع صادر كننده حكم پس از بررسي و احراز صحت جريان فروش و اقدامات اجرايي دستور تنظيم سند انتقال را صادر خواهد نمود.

ماده 14 _ از وجوه حاصل از فروش اموال توقيف شده جهت استيفاي جزاي نقدي ، بدوا هزينه هاي ضروري اجرا حكم از قبيل هزينه كارشناسي و نگهداري مال و نظاير آن پرداخت مي شود.

ماده 15 _ فروش اموال توقيف شده جهت استيفا جزاي نقدي با حضور نماينده مرجع مجري حكم بعمل مي آيد.

ماده 16 _ در مواردي كه طبق اين آيين نامه مقررات خاصي

وضع نشده مطابق قانون اجراي احكام مدني عمل مي شود.

ماده 17 _ الزام به تاديه محكوميتهاي مالي موضوع ماده 2 قانون مستلزم صدور اجراييه مطابق قانون اجراي احكام مدني است به جز محكوميت هايي كه به تبع امر كيفري بدون تقديم دادخواست حاصل شده كه در اين صورت دستور مرجع صادركننده حكم به منزله الزام به تاديه است

ماده 18 _ هرگاه محكوم عليه محكوم به را تاديه ننمايد به طريق ذيل عمل مي شود

الف چنانچه موضوع محكوميت استرداد عين مال باشد آن مال عينا اخذ و به ذي نفع تحويل مي شود و اگر رد آن ممكن نباشد بدل آن (مثل يا قيمت از اموال محكوم عليه بدون رعايت مستثنيات دين استيفا مي گردد.

ب در مورد ساير محكوميتهاي مالي با رعايت مستثنيات دين مطابق مقررات قانون اجراي احكام مدني مال وي جهت استيفاي محكوم به توقيف و به فروش مي رسد.

ج چنانچه استيفاي محكوم به به نحو مذكور ممكن نباشد محكوم عليه به درخواست ذي نفع و به دستور مرجع صادركننده حكم تا تاديه محكوم به يا اثبات اعسار حبس مي شود.

ماده 19 _ به دعوي اعسار محكوم عليه مطابق مقررات اعسار در مرجع بدوي رسيدگي مي شود.

تبصره _ چنانچه در رسيدگي به دعوي اعسار ثابت شود محكوم عليه قادر نيست محكوم به را يكجا بپردازد ولي متمكن از پرداخت به نحو اقساط مي باشد، مرجع رسيدگي متناسب با وضعيت مالي او حكم به تقسيط محكوم به صادر مي كند.

ماده 20 _ در مواردي كه محكوم عليه به علت محكوميتهاي مالي متعدد حبس شده است دعوي اعسار بايد عليحده مطرح شود مگر در مورد محكوميتهايي كه محكوم له آنها يكي است كه در اين صورت حكم

اعسار شامل همه آن محكوميتها مي شود.

ماده 21 _ در مواردي كه حكم به تقسيط محكوم به صادر مي شود چنانچه محكوم عليه در زمان مقرر قسط را نپردازد به درخواست ذي نفع تا پرداخت قسط معوقه و يا اثبات اعسار او از پرداخت باقي مانده محكوم به ، حبس مي شود.

ماده 22 _ صدور حكم اعسار يا تقسيط مانع استيفاي حقوق محكوم له از اموالي كه بعدا از محكوم عليه به دست مي آيد نخواهد بود.

ماده 23 _ مرجع تشخيص بيماري موضوع تبصره ماده 3 قانون ، پزشكي قانوني و در صورت نبودن آن پزشك معتمد است

ماده 24 _ اين آيين نامه در 24 ماده و 4 تبصره در اجراي ماده 6 قانون نحوه اجراي محكوميتهاي مالي مصوب 10 8 77 مجلس شوراي اسلامي توسط وزارت دادگستري تهيه و در تاريخ 26 2 78 به تصويب رييس قوه قضاييه رسيد.

آيين نامه ترتيب وصول درآمد حراج و محل مصرف آن - مصوب 21 12 1331

مواد 1 تا 9 مربوط به ترتيب فروش دفاتر و اوراق بهادار است

ماده 10 _ حق حراج مطابق تعرفه ذيل گرفته مي شود

1 _ در اموال منقول شش درصد (6%).

2 _ در اموال غير منقول از يك ريال تا ده هزار (10000) ريال شش درصد (6%) و از ده هزار و يك (10001) ريال به بالا چهار درصد (4%).

3 _ دستمزد چوب زن حراج تا يكصد هزار (100000) ريال مبلغ فروش ده درصد (10%) به ماخذ حق حراج صدي صد وصولي

4 _ دستمزد چوب زن حراج از يكصد هزار و يك (100001) ريال تا دويست هزار (200000) ريال مبلغ فروش نسبت به مازاد يكصد هزار ريال يك شصتم به ماخذ حق حراج صدي صد وصولي .

5 _ دستمزد چوب

زن حراج از دويست هزار و يك (200001) ريال به بالا نسبت به مازاد دويست هزار (200000) يك صدم به ماخذ حق حراج صدي صد وصولي

ماده 11 _ محل مصرف وجوه حاصل از درآمد حراج مذكور در ماده 10 به شرح ذيل است

الف تهيه اثاثيه لازمه و كرايه محل انبار سوخت و روشنايي و دستمزد چوب زن و فرد انباردار و هزينه هاي پيش بيني نشده به پيشنهاد اداره ثبت محل و تصويب اداره كل ثبت

ب فوق العاده و پاداش و كمك به كارمندان فعال ثبت كل و هزينه هاي متفرقه به تشخيص مديركل ثبت و تصويب وزارت دادگستري

ج حقوق و مزاياي كارمندان و ماموريني كه تا به حال از درآمد حراج پرداخت مي شده كماكان قابل پرداخت خواهد بود ولي از اين تاريخ به بعد استخدام كارمند و خدمتگزار جز از محل درآمد حراج ممنوع است

ماده 12 _ ماده 94 و 95 آيين نامه اجرا مفاد اسناد رسمي لازم الاجرا مصوب 29 9 22 ملغي است

آيين نامه طرز پرداخت حق النسبي متصديان اجرا - مصوب 1 10 1354

ماده 1 _ ادارات كل امور مالي وزارت دادگستري و سازمان ثبت اسناد و املاك كشور در مركز و دواير حسابداري ادارات دادگستري و ثبت اسناد و املاك در شهرستان ها مكلفند حق نسبي از حقوق اجرايي كه بايد به موجب تبصره 73 قانون بودجه اصلاحي سال 1353 و بودجه سال 1354 كل كشور براساس ماده 15 قانون متمم بودجه سال 1317 به متصديان اجرا داده شود از حقوق اجرايي (برحسب مورد ده يك يا ده نيم جدا و طبق مواد زير به تشخيص روساي مربوط به متصديان و ماموران اجرا پرداخت نمايند.

ماده 2 _ از اول

فروردين ماه 1354 به بعد وجوهي كه به طريق ماده يك جمع و نگهداري مي شود بايد به ترتيب زير در طول سال در مركز تحت نظر روساي دادگاه ها يا رييس اجراي ثبت و در شهرستان ها تحت نظر روساي دادگاه ها و روساي ثبت بين متصديان مربوط تقسيم شود.

1 _ در مورد اجراي دادگستري

الف _ مسيولان اجراي دادگاه ها كه حكم تحت نظر آنها اجرا مي شود يا روساي اجراي ساير مراجعي كه در امر وصول ده يك دخالت دارند 50%.

ب _ كارمندان و مأموران اجرا كه در امر وصول ده يك دخالت داشته اند 50%

2 _ در مورد اجراي سازمان ثبت اسناد و املاك كشور

الف _ رييس و معاونان اداره اجراي ثبت و رييس و معاونان دواير اجراي ثبت و سرمميزان و مميزان اداره و دواير اجراي ثبت در مركز، مسيولان اجراي ثبت شهرستانها و مميزان اجرا 70%.

ب _ كارمندان و ماموران اجرا و كارمندان حسابداري و رسيدگي اجرا كه در امر وصول ده نيم دخالت داشته اند 30%.

تبصره _ سهم هر يك از افرادي كه به موجب اين آيين نامه استحقاق دريافت حق نسبي دارند از طرف روساي مربوط با در نظر گرفتن طرز كار و فعاليت آنها در امر وصول ، حقوق اجرايي براساس ضوابطي كه در اين مورد از طرف وزارت دادگستري و سازمان ثبت اسناد و املاك كشور معين و ابلاغ خواهدشد تعيين مي شود.

ماده 3 _ براي اجراي ماده فوق بايد دفتري در حسابداري مربوط نگاهداري شود كه كليه درآمد وصولي اجرا بابت (ده يك يا ده نيم در آن ثبت گردد وماخذ احتساب پرداخت حق نسبي واقع شود.

ماده 4 _ وجوه

حاصل از حق نسبي فقط بايد طبق مواد فوق به كارمندان و خدمتگزاران پرداخت شود و هزينه ديگري از اين محل مجاز نيست

ماده 5 _ نحوه نگهداري وجوه مذكور و به هزينه منظور نمودن آن به موجب دستورالعملي خواهد بود كه از طرف وزارت امور اقتصادي و دارايي به ادارات كل مالي وزارت دادگستري و سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و ادارات مربوط در شهرستان ها ابلاغ خواهد شد.

ماده 6 _ در مورد وجوه اضافه دريافتي مربوط به حقوق اجرايي (ده يك يا ده نيم طبق مقررات مالي مربوط در استرداد آن اقدام مي شود و نسبت به حق نسبي اضافي پرداخت شده مبلغ اضافي از اولين حق نسبي كه بعدا پرداخت مي شود كسر خواهد شد.

لايحه قانوني اصلاح بعضي از مواد قانون اصلاح پاره اي از قوانين دادگستري - مصوب 26 6 1358

( روزنامه رسمي شماره 10088 _ 19 7 1358 )

ماده واحده _ ماده 39 قانون اصلاح پاره اي از قوانين دادگستري به شرح زير اصلاح مي شود

ماده 39 _ پانزده درصد از كليه درآمدهاي وصولي دادگستري بابت هزينه دادرسي و حق اجراي احكام حقوقي و جزاي نقدي و هزينه هاي ثبتي و اجرايي و غيره براي احداث يا تهيه ساختمانهاي مناسب دادگستري و واحدهاي ثبتي و تامين خانه هاي سازماني و مسكن قضاوت و كاركنان وزارت دادگستري و سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و اعطاي وام ضروري به آنها و تهيه و تجهيز وسايل كار، هزينه هاي لازم براي بهبود امور دادگستري و سازمان ثبت اسناد و املاك كشور اختصاص مي يابد. كيفيت هزينه و نحوه نگهداري حساب از درآمد مذكور و طرز تشكيل صندوق تعاون وام ضروري سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و شرايط وام بر طبق آيين نامه هايي

خواهد بود كه به تصويب وزارت دادگستري برسد.

نظريه شوراي نگهبان در خصوص خسارت تاخير تاديه

شماره 5122176131376

حضرت آيت ا... يزدي

رييس محترم قوه قضاييه

با سلام

نامه شماره 4613319 مورخ 27 12 1374 قايم مقام رييس كل دادگستري استان تهران در جلسه رسمي مورخ 31 2 1376 آقايان فقهاي شوراي نگهبان مطرح و نظر آقايان فقها بدين شرح اعلام مي گردد

نظريه هاي شماره 9499 مورخ 25 8 1362 و 3845 مورخ 12 4 1364 و 3378 مورخ 14 10 1367 فقهاي شوراي نگهبان به عنوان شوراي عالي محترم قضايي در خصوص خسارت تاخير تاديه شامل چك بلامحل نيز مي باشد.

تصوير نظريه هاي مورد اشاره به پيوست ارسال مي گردد.

دبير شوراي نگهبان _ احمد جنتي

شماره 94992581362

بسم الله الرحمن الرحيم

شورايعالي قضايي

عطف به نامه شماره 41 261 مورخ 31 5 1362

موضوع در جلسه رسمي فقها شوراي نگهبان مطرح و بررسي شد. (دريافت خسارت تاخير تاديه موضوع مواد 712 و 719 قانون آيين دادرسي به نظر اكثريت فقها مغاير با موازين شرعي شناخته شد)

دبير شوراي نگهبان _ لطف الله صافي

شماره 38451241364

بسم ا.. الرحمن الرحيم

شوراي عالي قضايي

نظر به اينكه در موضوع حكم خسارت تاخير تاديه مراجعات متعدد به شوراي نگهبان مي شود و از قرار بعض شكايات ، بانكها مطالبه خسارت تاخير تاديه مي نمايند موضوع در جلسه رسمي فقها شوراي نگهبان مطرح شد و به شرح زير اعلام نظر گرديد

( مطالبه مازاد بدهي بدهكار به عنوان خسارت تاخير تاديه چنانچه حضرت امام مدظله نيز صريحا به اين عبارت ( آنچه به حساب ديركرد تاديه بدهي گرفته مي شود ربا و حرام است اعلام نموده اند جايز نيست و احكام صادره بر اين مبني شرعي نمي باشد. بنابراين مواد 719 تا

723 قانون آيين دادرسي حقوقي و ساير موادي كه بطور متفرق احتمالا در قوانين در اين رابطه موجود باشد خلاف شرع انور است و قابل اجرا نيست )

دبير شوراي نگهبان _ لطف الله صافي

شماره 337814101367

بسم الله الرحمن الرحيم

شورايعالي قضايي

عطف به نامه شماره 269411 مورخ 31 5 1362 آن شوراي محترم و پيرو نامه هاي شماره 9499 مورخ 25 8 1362 و شماره 3845 مورخ 12 4 1364

با اينكه نيازي به اظهارنظر مجدد نيست و تمام مواد و تبصره هاي موجود در قوانين و آيين نامه ها و مقرراتي كه اجازه اخذ مبلغي را به عنوان خسارت تاخير تاديه مي دهد ( كه حقيقت آن اخذ مازاد بر بدهي بدهكار است باطل است معذالك بلحاظ اينكه بعض مقامات ثبتي هنوز هم ترديد دارند فلذا نظر شوراي نگهبان بشرح ذيل اعلام مي شود

( آن قسمت از ماده 34 قانون ثبت و تبصره 4 و 5 آن و ماده 36 و 37 آيين نامه اجرايي ثبت كه اخذ مازاد بر بدهي بدهكار را به عنوان خسارت تاخير تاديه مجاز شمرده است خلاف موازين شرع و باطل اعلام مي شود)

لازم بتذكر است كه تاخير ادا دين حال پس از مطالبه طلبكار براي شخص متمكن شرعا جرم و قابل تعزير است

دبير شوراي نگهبان _ محمد محمدي گيلاني

قانون نحوه وصول مطالبات بانكها - مصوب مجمع تشخيص مصلحت نظام مورخ 5 10 1368

مصوب مجمع تشخيص مصلحت نظام مورخ 5 10 1368

ماده 1 _ كليه وجوه و تسهيلات مالي كه بانكها تا تاريخ اجراي قانون عمليات بانكي بدون ربا مصوب 8 6 1362 مجلس شوراي اسلامي به اشخاص حقيقي و حقوقي تحت هر عنوان پرداخت نموده اند اعم از آن كه قراردادي در اين خصوص تنظيم شده يا نشده باشد و

مقرر بوده است كه بدهكار در سررسيد معينه تسهيلات مالي و وجوه دريافتي را اعم از اصل و سود و ساير متفرعات مسترد دارد بر اساس مقررات و شرايط زمان اعطاي اين وجوه و تسهيلات قابل مطالبه و وصول است كليه محاكم دادگستري و مراجع قضايي و دواير اجراي ثبت مكلفند طبق مقررات و شرايط زمان اعطاي وجوه وتسهيلات رسيدگي و نسبت به صدور حكم و وصول مطالبات بانكها اعم از اصل و هزينه ها و خسارات و متفرعات متعلقه (خسارت تاخير تاديه ، جريمه عدم انجام تعهد و غيره اقدام نمايند.

ماده 2 _ در خصوص دعاوي كه قبلا راجع به مطالبات بانكها نزد مراجع قضايي مطرح و منجر به صدور حكم شده است و هزينه ها و متفرعات وجريمه تاخير تاديه و جزاي تخلف از شرط متعلقه كه وصول آن به نفع بانك مورد لحقوق حكم واقع نشده است بانكها مي توانند تقاضاي تصحيح حكم را از مرجع صادر كننده حكم بنمايند و مرجع صادر كننده حكم مكلف است وفق مقررات اين قانون رسيدگي و احكام صادره را تصحيح نمايد. مقررات اين قانون در مورد دعاوي كه در حال حاضر در محاكم مطرح رسيدگي است نيز اعمال مي گردد.

تبصره _ دواير اجراي ثبت اسناد و املاك مكلفند بر اساس مفاد اسناد و قراردادهاي تنظيمي بين بانكها و مشتريان كه منجر به صدور اجراييه شده اعم ازآن كه عمليات اجرايي خاتمه پيدا كرده يا در جريان اجرا باشد، نسبت به وصول خسارات تاخير تاديه و ساير متفرعات و هزينه هاي مربوط طبق مقررات اين قانون عمل نمايند.

قانون نحوه پرداخت محكوم به دولت و عدم تامين و توقيف اموال دولتي

) شماره 891216065 روزنامه رسمي )

ماده واحده _ وزارتخانه ها

و موسسات دولتي كه درآمد و مخارج آنها در بودجه كل كشور منظور مي گردد، مكلفند وجوه مربوط به محكوم به دولت درمورد احكام قطعي دادگاهها و اوراق لازم الاجراي ثبتي و دفاتر اسناد رسمي و يا اجراي دادگاهها و ساير مراجع قانوني را با رعايت مقررات از محل اعتبار مربوط به پرداخت تعهدات بودجه مصوب سالهاي قبل منظور در قانون بودجه كل كشور و در صورت عدم وجود اعتبار و عدم امكان تامين از محلهاي قانوني ديگر در بودجه سال بعد خود منظور و پرداخت نمايند، اجراي دادگستري و ادارات ثبت اسناد و املاك و ساير مراجع قانوني ديگر مجاز به توقيف اموال منقول و غير منقول وزارتخانه ها و موسسات دولتي كه اعتبار و بودجه لازم را جهت پرداخت محكوم به ندارند تا تصويب و ابلاغ بودجه يك سال و نيم و بعد از سال صدور حكم نخواهند بود. ضمنا دولت از دادن هر گونه تامين در زمان مذكور نيز معاف مي باشد، چنانچه ثابت شود وزارتخانه ها و موسسات ياد شده با وجود تامين اعتبار از پرداخت محكوم به استنكاف نموده اند، مسوول يا مسوولين مستنكف توسط محاكم صالحه به يك سال انفصال از خدمات دولتي محكوم خواهند شد و چنانچه متخلف به وسيله استنكاف سبب وارد شدن خسارت بر محكوم له شده باشد ، ضامن خسارت وارده مي باشد.

تبصره 1 _ دستگاه مدعي عليه با تقاضاي مدعي بايد تضمين بانكي لازم را به عنوان تامين مدعي به دادگاه بسپارد. در صورتي كه دعوي يا مقداري ازخواسته رد شود، به حكم دادگاه تضمين يا مبلغ مانده به دستگاه مدعي عليه رد خواهد شد.

تبصره 2 _ تبصره 53

قانون بودجه سال 1357 و تبصره 18 قانون بودجه سال 1334 لغو مي شود.

ثبت شركت ها

قانون ثبت شركتها - مصوب خرداد 1310 با اصلاحات بعدي

مصوب خرداد 1310 با اصلاحات بعدي

ماده 1 _ هر شركتي كه در ايران تشكيل و مركز اصلي آن در ايران باشد شركت ايراني محسوب است

ماده 2 _ كليه شركتهاي ايراني مذكور در قانون تجارت ( سهامي ، ضمانتي ، مختلط ، تعاوني ) كه در تاريخ اجراي اين قانون موجود و مطابق مقررات قانون تجارت راجع به ثبت و تطبيق تشكيلات خود با قانون مزبور عمل نكرده اند بايد تا آخر شهريورماه 1310 تشكيلات خود را با مقررات قانون تجارت تطبيق نموده و مطابق قانون مزبور تقاضاي ثبت كنند والا به تقاضاي مدعي العموم بدايت محلي كه ثبت بايد در آنجا به عمل آيد ، محكمه مديران آنها را به يكصد الي هزارتومان جزاي نقدي محكوم خواهد كرد و در صورت تقاضاي مدعي العموم حكم انحلال شركت متخلف نيز صادر خواهد شد.

در صورتي كه مدت فوق براي تطبيق تشكيلات با قانون تجارت و تقاضاي ثبت كافي نباشد رييس محكمه ابتدايي محل به تقاضاي شركت تا سه ماه مهلت ضمان خواهد داد.

ماده 3 _ از تاريخ اجراي اين قانون هر شركت خارجي براي اين كه بتواند به وسيله شعبه يا نماينده به امور تجارتي يا صنعتي يا مالي در ايران مبادرت نمايد بايد در مملكت اصلي خود ، شركت قانوني شناخته شده و در اداره ثبت اسناد تهران به ثبت رسيده باشد.

ماده 4 _ هر شركت خارجي كه در تاريخ اجراي اين قانون در ايران به وسيله شعبه يا نماينده مشغول به امور تجارتي يا صنعتي يا مالي است بايد در ظرف چهار

ماه از تاريخ مزبور تقاضاي ثبت نمايد. درصورتي كه اين مدت براي تهيه و تسليم اوراق لازمه به اداره ثبت كافي نباشد رييس محكمه ابتدايي تهران به تقاضاي نماينده شركت تا شش ماه مهلت اضافي خواهد داد.

ماده 5 _ اشخاصي كه به عنوان نمايندگي يا مديريت شعبه شركتهاي خارجي در ايران اقدام به امور تجارتي يا صنعتي يا مالي كرده و قبل از انقضاي موعد مقرر تقاضاي ثبت نكنند به تقاضاي مدعي العموم بدايت و به حكم محكمه ابتدايي تهران محكوم به جزاي نقدي از 50 تومان تا هزار تومان خواهند شد و به علاوه محكمه براي هر روز تاخير پس از صدور حكم متخلف را به تاديه پنج الي پنجاه تومان محكوم خواهد كرد و هرگاه حكم فوق قطعي شده و تا سه ماه پس از تاريخ ابلاغ آن تخلف ادامه يابد دولت از عمليات نماينده يا مدير شعبه شركت متخلف جلوگيري خواهد نمود.

ماده 6 _ در مورد شركتهاي خارجي كه شرايط عمليات آنها به موجب امتيازنامه صحيح و منظمي مقرر است و صحت امتياز را در موعد قانوني تقاضاي ثبت ، وزارت امورخارجه تصديق نمايد مفاد قسمت اخير ماده فوق مجري نخواهد شد ولي جزاي نقدي براي هر روز تاخير بعد از صدور حكم از قرار روزي ده الي يكصد تومان است

ماده 7 _ تغييرات راجع به نمايندگان شركت و يا مديران شعب آن بايد به اداره ثبت اسناد كتبا اطلاع داده شود و تا وقتي كه اين اطلاع داده نشده عملياتي كه نماينده و يا مدير سابق به نام شركت انجام داده عمليات شركت محسوب است مگر اين كه شركت اطلاع اشخاصي

را كه به استناد اين ماده ادعاي حقي مي كنند از تغيير نماينده يا مدير خود به ثبوت رساند.

ماده 8 _ شركتهاي بيمه اعم از ايراني و خارجي تابع نظامنامه هايي خواهند بود كه از طرف وزارت عدليه تنظيم مي شود. قبول تقاضاي ثبت شركتهاي فوق و شرايط راجعه به ادامه عمليات آنها منوط به رعايت مقررات نظامنامه هاي مزبوره خواهد بود.

ماده 9 _ براي اجراي اين قانون از طرف وزارت عدليه نظامنامه هاي لازمه تنظيم خواهد شد. در نظامنامه هاي مزبور بايد راجع به مسايل ذيل صريحا تعيين تكليف شود

1 _ اشخاصي كه بايد اظهارنامه ثبت بدهند.

2 _ نكاتي كه بايد در اظهارنامه قيد شود.

3 _ اوراق و مداركي كه عين يا ترجمه مصدق آنها بايد ضميمه اظهارنامه شود.

4 _ نكاتي كه در صورت تغيير بايد مجددا به ثبت برسد.

5 _ طرز ثبت شعب يا نمايندگان جديد.

6 _ اعلاناتي كه پس از ثبت بايد به وسيله اداره ثبت اسناد به خرج شركت به عمل آيد.

7 _ تعرفه راجع به ترجمه و تصديق صحت ترجمه

ماده 10 _ حقوق ثبتي براي ثبت شركتها و موسسات اعم از ايراني و خارجي مطابق تعرفه زير تعيين مي شود

الف _ حق الثبت شركتها و موسسات تجاري (موضوع ماده 10 اصلاحي مصوب 28 8 1346 قانون ثبت شركتها ) به ترتيب ذيل تعيين مي شود(مصوب 17 3 1376)

1 _ تا دو ميليون ريال از كل سرمايه به ازاي هر ده هزارريال صد و شصت ريال كه در هر صورت از دو هزار ريال كمتر نخواهد بود.

2 _ تا چهار ميليون ريال از كل سرمايه نسبت به مازاد دو ميليون ريال هر ده هزار ريال صد ريال

3

_ تا هشت ميليون ريال از كل سرمايه نسبت به مازاد چهار ميليون ريال هر ده هزار ريال ، هفتاد ريال

4 _ تا ده ميليون ريال از كل سرمايه نسبت به مازاد هشت ميليون ريال هر ده هزار ريال ، چهل ريال

5 _ تا يكصدميليون ريال از كل سرمايه نسبت به مازاد ده ميليون ريال هر ده هزار ريال سي ريال

6 _ از يكصدميليون ريال تا پانصد ميليون ريال سرمايه از مبدا مقطوعا پانصد هزار ريال

7 _ از پانصد ميليون ريال سرمايه به بالا از مبدأ مقطوعا هفتصد هزار ريال

8 _ حق الثبت تغييرات مربوط به ازدياد سرمايه به ازاي هر دفعه تغيير نسبت به سرمايه اضافه شده تابع نرخهاي فوق الذكر است و حق الثبت هر دفعه تغيير در موارد ديگر ( به استثناي تغيير سرمايه ) چهار هزار ريال است

ب اصلاحي 30 12 1362) _ حق الثبت موسسات غيرتجاري (موضوع بند ب ماده 10 اصلاحي 28 8 1346 قانون ثبت شركتها ) كه بدون سرمايه مي باشند، چهارهزار ريال و حقوق ثبتي موسسات غيرتجاري با سرمايه به ترتيب ذيل است

1 _ حق الثبت موسسات غيرتجاري تا دو ميليون ريال سرمايه ، مقطوعا پنج هزار ريال

2 _ حق الثبت موسسات غيرتجاري از دو ميليون و يك ريال تا ده ميليون ريال سرمايه مقطوعا هفت هزار و پانصد ريال

3 _ حق الثبت موسسات غيرتجاري از ده ميليون و يك ريال سرمايه تا يكصدميليون ريال سرمايه مقطوعا ده هزار ريال

4 _ حق الثبت موسسات غيرتجاري از يكصد ميليون و يك ريال سرمايه به بالا مقطوعا بيست هزار

ريال

5 _ حق الثبت تغييرات مربوط به ازدياد سرمايه به ازاي دفعه تغيير نسبت به سرمايه اضافه شده تابع نرخهاي فوق الذكر و حق الثبت هر دفعه تغيير درموارد ديگر (به استثناي تغيير سرمايه يكهزار ريال است

پ _ شركتهاي تعاوني روستايي و ساير شركتهاي تعاوني كه اساسنامه آنها طبق مقررات به تصويب رسيده باشد و همچنين سازمان تعاون و مصرف كادر نيروهاي مسلح و واحدهاي اقتصادي تابع آن و شركتهاي دولتي توسعه كشاورزي و شركتهاي دولتي كشت و صنعت از پرداخت حقوق ثبتي معاف مي باشند.

ت _ حق الثبت هر شعبه شركتها و موسسات تجاري و غيرتجاري و تغييرات آن حسب مورد مطابق تعرفه هاي مقرر در بند (ب ماده 10 اين قانون مي باشد.

ث _ از تاريخ اجراي اين قانون هيچ گونه حقوق ديگري اعم از عمومي و اختصاصي براي ثبت شركتها و موسسات مندرج در اين قانون دريافت نخواهد شد و مقررات مغاير با اين قانون لغو مي شود.

ماده 11 _ نماينده هر شركت خارجي يا مدير شعبه آن كه برخلاف ماده 3 قبل از ثبت به سمت نمايندگي يا مديريت شعبه شركت در ايران اقدام به عمليات تجارتي يا صنعتي يا مالي نمايد مطابق ماده 5 اين قانون محكوم به جزاي نقدي خواهد شد. در مورد شركتهاي داخلي كه پس از تاريخ اجراي اين قانون تشكيل مي شوند كساني كه مكلف به تقاضاي ثبت شركت بوده و در موعد قانوني به تكليف خود عمل نكنند مطابق ماده 2 اين قانون محكوم به جزاي نقدي خواهند شد.

ماده 12 _ مواد 66 و 141 قانون تجارت و ماده 241 قانون ثبت اسناد نسخ واين قانون از 15

خرداد ماه 1310 به موقع اجرا گذارده مي شود.

طرح اصلاحي آيين نامه ثبت شركتها - مصوب شهريور ماه 1340

مصوب شهريور ماه 1340

نظر به مقررات قانون عهدنامه عمومي پاريس مصوب دهم اسفند ماه 1337 مربوط به حمايت مالكيت صنعتي و ماده 9 قانون ثبت شركتها مصوب خردادماه 1310 و ماده 45 قانون ثبت علايم تجارتي و اختراعات مصوب اول تيرماه 1310 و ماده 11 و 15 و مواد 582 و 585 قانون تجارت مصوب ارديبهشت 1311 وزارت دادگستري مقرر مي دارد

ماده اول _ اداره ثبت شركتها و علايم تجارتي و اختراعات اداره كل ثبت در تهران از اين تاريخ به نام ( اداره ثبت شركتها و مالكيت صنعتي ) ناميده مي شود و داراي وظايف زير خواهد بود

1 _ ثبت شركتهاي تجارتي ايران حوزه تهران و همچنين ثبت كليه شركتهاي خارجي در ايران و موسسات غيرتجارتي ايراني حوزه تهران و ثبت كليه موسسات خارجي در ايران

2 _ ثبت علايم تجارتي و اختراعات و نام تجارتي و اشكال و ترسيمات صنعتي

3 _ ثبت دفترتجارتي و پلمپ دفاتر تجارتي و غيرتجارتي حوزه تهران

تبصره _ اداره ثبت شركتها و مالكيت صنعتي عنوان شعبه مخصوص دفتر دادگاه شهرستان تهران را براي اجراي مفاد مواد 6 و 7 قانون ثبت علايم تجارتي و اختراعات مصوب اول تيرماه 1310 دارد و رييس اين اداره نسبت به قبول يا رد تقاضانامه هاي مربوط به ثبت شركتهاي تجارتي و موسسات غيرتجارتي و علايم تجارتي و اختراعات اتخاذ تصميم نموده و گواهينامه هاي ثبت را امضا خواهد كرد.

ماده دوم _ علاوه بر انجام وظايف قانوني ، اداره ثبت شركتها و مالكيت صنعتي موظف است در موضوع حمايت مالكيت صنعتي با در نظر گرفتن احتياجات

و مقتضيات اوضاع اقتصادي كشور و تعهدات بين المللي ، طرحهاي قانوني و آيين نامه هاي اجرايي آن را به كمك ( كميته مشورتي ) تهيه وپيشنهاد نمايد.

ماده سوم _ كميته مشورتي از نمايندگان وزارتخانه هاي زير در محل اداره ثبت شركتها و مالكيت صنعتي تشكيل مي شود

1 _ اداره حقوقي وزارت دادگستري

2 _ اداره حقوقي وزارت امور خارجه

3 _ وزارت بازرگاني

4 _ وزارت صنايع و معادن

كميته مزبور به دعوت رييس اداره ثبت شركت ها و مالكيت صنعتي و يا هريك از وزارتخانه هاي ذي نفع تحت رياست رييس اداره ثبت شركتها و مالكيت صنعتي تشكيل خواهد شد ، در هر دعوتنامه دستورجلسه نيز ذكر خواهد شد.

تبصره 1 _ كميته هر وقت مقتضي بداند مي تواند از نمايندگان ساير وزارتخانه ها و موسسات و كارشناسان و اشخاص مطلع ، براي شركت در جلسات خود دعوت نمايد ولي اتخاذ تصميم نهايي در هر موضوع با اعضاي ثابت كميته مشورتي خواهد بود.

تبصره 2 _ در صورتي كه طرحهاي قانوني و آيين نامه هاي اجرايي كه كميته مزبور و يا كارشناسان مربوطه تهيه مي نمايند احتياج به پرداخت حق الزحمه داشته باشد از محل هزينه مقدماتي ثبت كل تامين و پرداخت خواهد شد.

ماده چهارم _ در هر محلي كه اداره يا دايره يا شعبه ثبت موجود است براي ثبت شركتهاي داخلي و پلمپ دفاتر تجارتي و ثبت نام تجارتي و موسسات غيرتجارتي ، متصدي مخصوصي از طرف اداره كل ثبت تعيين خواهد شد.

ماده پنجم _ اداره ثبت شركتها در تهران و دواير ثبت شركتها در شهرستانها در ثبت شركتنامه قائم مقام دفترخانه هاي رسمي مي باشند.

نظامنامه اجراي قانون ثبت شركتها - مصوب خرداد 1310 با اصلاحات بعدي

مصوب خرداد 1310 با اصلاحات

بعدي

ماده 1 _ براي ثبت كليه شركت هاي خارجي و همچنين ثبت شركتهاي ايراني كه بايد در تهران ثبت شود دايره مخصوصي در اداره ثبت اسناد تهران به اسم دايره ثبت شركتها تشكيل خواهد شد.

ماده 2 _ مهلتي كه براي تقاضاي ثبت شركتهاي خارجي داده مي شود از قرار ذيل است

1 _ نسبت به شركتهاي خارجي كه در تاريخ اجراي اين نظامنامه به وسيله شعبه يا نماينده در ايران به امر تجاري يا صنعتي و يا مالي اشتغال دارند تا 15 مهرماه 1310 و اين مهلت ممكن است مطابق ماده 5 قانون ثبت شركتها تا شش ماه ديگر تمديد شود.

2 _ نسبت به شركتهاي خارجي كه از تاريخ 15 خرداد ماه 1310 به بعد بخواهند در ايران به وسيله شعبه يا نماينده به امر تجاري يا صنعتي يا مالي مبادرت كنند تقاضاي ثبت بايد قبل از اشتغال به امري كه موضوع عمليات شركت است به عمل آيد.

ماده 3 _ ثبت كليه شعبي نيز كه ممكن است شركت خارجي در ايران داشته باشد در دايره ثبت شركتها به عمل خواهد آمد.

ماده 4 _ اظهارنامه ثبت هر شركت خارجي يا شعب آن به وسيله شخصي كه از طرف شركت حق امضا در ايران دارد و يا به توسط كسي كه از طرف شخص مزبور براي اين تقاضا وكالت دارد تقديم خواهد شد.

ماده 5 _ براي ثبت هر شركت خارجي تقديم اسناد ذيل لازم است

1 _ اظهارنامه ثبت

2 _ يك نسخه مصدق از اساسنامه شركت

3 _ يك نسخه مصدق از اختيارنامه نماينده عمده شركت در ايران و در صورتي كه شركت چند نماينده مستقل

در ايران داشته باشد يك نسخه مصدق از اختيارنامه هريك از آنها.

تبصره _ هرگاه شركت خارجي شركتي باشد كه شرايط عمليات آن به موجب امتيازنامه صحيح و منظمي مقرر گرديده علاوه بر اسناد فوق بايد سواد امتيازنامه با تصديق وزارت امور خارجه مشعر بر صحت آن امتيازنامه نيز تسليم شود.

ماده 6 _ اظهارنامه ثبت بايد به فارسي نوشته شده و داراي نكات ذيل باشد

1 _ نام كامل شركت

2 _ نوع شركت از سهامي و ضمانتي و مختلط و غيره

3 _ مركز اصلي شركت و آدرس صحيح آن

4 _ تابعيت شركت

5 _ مقدار سرمايه شركت در تاريخ تقاضا.

6 _ آخرين بيلان شركت مشروط بر اين كه قوانين جاريه و يا عرف تجاري مملكت اصلي شركت و يا اساسنامه خود شركت انتشار بيلان شركت را مقرركرده باشد.

7 _ در چه محل و در چه تاريخ و در نزد كدام مقام صلاحيت دار شركت تقاضاكننده مطابق قوانين مملكت اصلي خود ثبت شده است

8 _ شركت به چه نوع امر صنعتي يا تجاري يا مالي در ايران مبادرت مي كند.

9 _ شعب آن در كداميك از نقاط ايران موجود است

10 _ نماينده عمده شركت در ايران كيست و اگر شركت چند نماينده مستقل دارد نمايندگان مستقل شركت در ايران چه اشخاصي هستند.

11 _ اسم و آدرس صحيح شخص يا اشخاصي كه مقيم در ايران بوده و براي دريافت كليه ابلاغات مربوطه به شركت صلاحيت دارند.

12 _ تعهد به اين كه همه ساله يك نسخه از آخرين بيلان شركت را در صورتي كه بيلان مزبور مطابق فقره ششم اين ماده قابل انتشار باشد به دايره ثبت شركتها

بدهد.

ماده 7 _ سواد اساسنامه شركت و اختيارنامه نماينده عمده آن در ايران و اگر شركت چند نماينده مستقل در ايران داشته باشد اختيارنامه آن نمايندگان وهمچنين آخرين بيلان شركت بايد در مركز اصلي شركت به توسط شخص يا اشخاصي كه از طرف شركت حق امضا دارند تصديق گردد.

امضاي آن شخص يا اشخاص بايد به تصديق مقامات صلاحيت دار مملكتي كه امضا در آنجا واقع شده و نماينده سياسي يا قنسولي ايران در مملكت مزبور و يا نماينده سياسي يا قنسولي دولت متبوع شركت در ايران برسد.

ماده 8 _ براي ثبت شعبه هر شركت خارجي تقديم مدارك ذيل لازم است

1 _ اظهارنامه ثبت به فارسي

2 _ سواد مصدق سند ثبت خود شركت در ايران

3 _ سواد مصدق از اختيار (نامه نماينده كه مدير شعبه است

تبصره _ ممكن است تقاضاي ثبت شعبه در ضمن تقاضاي ثبت خود شركت به عمل آيد در اين صورت تقديم سواد مصدق سند ثبت خود شركت لازم نخواهد بود.

ماده 9 _ اگر علاوه بر نماينده يا نمايندگاني كه اسم آنها مطابق ماده 6 با خود شركت ثبت شده و يا نمايندگاني كه مديريت شعبه را داشته و اسم آنها مطابق ماده 8 در موقع ثبت شعبه به ثبت رسيده است شركت خارجي در ايران نمايندگاني داشته باشد كه حق امضا از طرف آن دارند اسم نمايندگان مزبور نيز بايد ثبت شود معذالك ثبت اسامي مستخدمين جز كه حق امضا دارند از قبيل محاسب و وكيل و غيره اجباري نيست

ماده 10 _ هرگاه يكي از نكات مذكور در فقره 1 و 2 و 3 و 4 و

5 و 8 و 10 و 11 ماده شش تغيير يابد اين تغيير نيز بايد در اداره ثبت اسناد تهران به ثبت برسد.

ماده 11 _ اگر شعبه جديدي تاسيس و يا نمايندگان جديدي معين شود تاسيس شعب و يا تعيين نمايندگان مزبور نيز بايد در اداره ثبت اسناد تهران ثبت شود.

ماده 12 _ اگر نماينده عمده شركت در ايران تغيير يابد قائم مقام از براي ثبت سمت خود بايد اسناد ذيل را به دايره ثبت شركتها تقديم كند

1 _ اظهارنامه به زبان فارسي كه شخصا امضا كرده باشد.

2 _ سواد اختيارنامه مطابق ماده 7.

ماده 13 _ كليه اوراقي كه مطابق مواد فوق لازم است به تقاضانامه ها منضم گردد بايد به فارسي تهيه شده و يا يك ترجمه مصدق از آن به فارسي ضميمه آن شود.

ماده 14 _ در دايره ثبت شركتها دفتر مخصوصي براي ثبت شركتهاي خارجي خواهد بود و شركتهاي مزبور بايد در اين دفتر به ترتيب تقاضا و در تحت نمره ترتيبي ثبت شوند.

ماده 15 _ در دفتر مذكور در ماده فوق بايد براي ثبت هر شركت لااقل 4 صفحه سفيد تخصيص داده شود و كليه شعب شركت كه تقاضاي ثبت آن مي گردد و همچنين تغييراتي كه بايد مطابق اين نظامنامه به ثبت برسد به تدريجي كه حاصل مي شود ذيل ثبت خود شركت و در صفحات مذكوره فوق ثبت خواهد شد.

ماده 16 _ علاوه بر صفحات سفيدي كه بر طبق ماده 15 مقرر است براي هر شركت خارجي بايد دوسيه مخصوصي تشكيل داده شود. در دوسيه مزبور براي خود شركت و هريك از شعب آن در ايران يك لفافه تخصيص داده خواهد شد. اظهارنامه و

هر سندي كه ضميمه آن است در لفاف مخصوص شركت يا شعبه آن ضبط مي گردد. پس از آن يك نسخه از هر اظهارنامه ديگري كه راجع به تغييرات باشد و همچنين كليه اوراق كه راجع به آن شركت ياشعبه يا نماينده آن باشد در دوسيه مزبور و در لفاف مخصوص خود ضبط خواهد شد.

ماده 17 _ دايره ثبت شركتها بايد براي هر اظهارنامه رسيدي با قيد تاريخ وصول اظهارنامه بدهد.

ماده 18 _ پس از ثبت شركت و هر يك از شعب آن اداره ثبت اسناد بايد تصديقي مشعر بر ثبت شركت يا شعبه آن به تقاضا كننده بدهد. تصديق مزبوربايد حاوي مراتب ذيل باشد

1 _ نام كامل شركت

2 _ نوع شركت از سهامي و ضمانتي و مختلط و غيره

3 _ مركز اصلي شركت و آدرس صحيح آن

4 _ تابعيت شركت

5 _ مقدار سرمايه شركت در تاريخ تقاضا.

6 _ در چه محل و در چه تاريخ و در نزد كدام مقام صلاحيت دار شركت تقاضاكننده مطابق قوانين مملكت اصلي خود ثبت شده است

7 _ شركت به چه نوع امر صنعتي يا تجاري يا مالي در ايران مبادرت مي كند.

8 _ تاريخ ثبت

9 _ امضاي مدير كل ثبت اسناد مملكتي

تبصره _ هرگاه تصديق راجع به ثبت شعبه باشد بايد علاوه بر مراتب فوق در تصديق نامه محل شعبه نيز قيد شود.

ماده 19 _ سواد مصدق از تصديق ثبت هر شعبه شركت خارجي بايد توسط اداره كل ثبت به اداره ثبت اسناد محلي كه شعبه در آنجا داير بوده و يا مي شود ارسال گردد و اگر در آن محل ثبت اسناد نباشد سواد

مزبور به دفتر محكمه ابتدايي آن محل فرستاده خواهد شد.

ماده 20 _ در ظرف يك ماه از تاريخ ثبت هر شركت خارجي يا شعبه آن دايره ثبت شركتها بايد مراتب ذيل را به خرج خود شركت در مجله رسمي وزارت عدليه و يكي از روزنامه هاي يوميه تهران به تعيين وزارت عدليه منتشر نمايد

1 _ خلاصه اساسنامه شركت

2 _ اسم نماينده عمده شركت در ايران و اگر شركت در ايران چند نفر نماينده مستقل داشته باشد اسم همه آنها.

3 _ اسم اشخاصي كه از طرف شركت حق امضا دارند.

4 _ اسم شخص يا اشخاص مقيم در ايران كه براي دريافت كليه ابلاغات مربوطه به شركت صلاحيت دارند.

ماده 21 _ مراتب مذكور در ماده فوق بايد در يكي از روزنامه هاي محلي نيز منتشر شود كه شعبه شركت در آنجا داير بوده و يا تاسيس مي شود و اگر در آن محل روزنامه نباشد اين انتشار بايد در يكي از روزنامه هاي يوميه تهران و با قيد اين كه مربوط به كدام شعبه است به عمل آيد.

انتشارات مذكور در اين ماده نيز به توسط دايره ثبت شركتها و به خرج خود شركت به عمل خواهد آمد.

ماده 22 _ هر شركت خارجي كه اظهارنامه ثبت را با شرايط و در مواعد مقرره در قانون ثبت شركتها و اين نظامنامه تقديم نمايد از مهلت هاي ذيل بهره مندخواهد شد

الف _ براي تقاضاي ثبت شعب و اسم نمايندگاني كه در ايران مشغول تجارت بوده و در ضمن اظهارنامه راجع به ثبت خود شركت نسبت به آنها اظهارنامه تقديم نشده باشد يك ماه از تاريخ ثبت خود شركت

ب _

براي تقاضاي ثبت شعب يا نمايندگاني كه ممكن است بعد از ثبت خود شركت در ايران تشكيل و يا معين گردند يك ماه از تاريخ تشكيل يا تعيين آنها.

ج _ براي تقاضاي ثبت تغييرات حاصله در شعب شركت يا نمايندگاني كه در ايران دارد كه از آن جمله نماينده عمده شركت و نمايندگان مستقل ديگرشركت در ايران است و همچنين براي تغيير شخص يا اشخاصي كه براي دريافت كليه ابلاغات راجعه به شركت صلاحيت دارند دو ماه از تاريخ تغيير.

د _ براي تغييرات حاصله در خود شركت سه ماه از تاريخ تغيير ، اگر مركز اصلي شركت در آسيا به استثناي شرق اقصي و يا در اروپا و يا آمريكاي شمالي باشد و چهار ماه اگر در ساير ممالك باشد.

ماده 23 _ مقصود از نماينده عمده شركت خارجي كه در قانون ثبت شركتها مذكور است كسي است كه شركت خارجي به او اختيار لازم داده و تعهدات او به سمت نمايندگي شركت ، تعهدات خود شركت محسوب مي شود.

ماده 24 _ مقررات ماده 7 در مورد بيلان ساليانه شركت نيز كه مطابق فقره دوازده ماده شش اين قانون بايد همه ساله به دايره ثبت شركتها تسليم شود رعايت خواهد شد.

ماده 25 _ ثبت شركتهاي ايراني بايد مطابق مقررات قانون تجارت به عمل آيد و در مورد شركتهاي ايراني كه در 15 خردادماه 1310 به ثبت نرسيده باشند مطابق ماده دوم قانون ثبت شركتها تا آخر شهريور ماه 1310 براي ثبت مهلت داده خواهد شد. اين مهلت ممكن است مطابق ماده مزبور تمديدشود.

ماده 26 _ مراجعه به دفاتر ثبت شركتها اعم از ايراني و خارجي براي عموم

مردم آزاد و هر ذي نفعي مي تواند از مندرجات آن سواد مصدق تحصيل كند.

ماده 27 _ شركتهاي بيمه عمر اعم از ايراني و خارجي نمي توانند در ايران اقدام به عمليات نمايند مگر اين كه قبلا از دولت تحصيل اجازه كرده و بعد به ثبت رسيده باشند.

ماده 28 _ شركتهاي بيمه از هر قبيل و اعم از ايراني و خارجي مكلفند كليه قراردادهاي مربوطه به بيمه را به زبان فارسي يا با ترجمه به زبان فارسي تنظيم نمايند و در مقابل بيمه شدگان ايراني فقط متن فارسي سنديت خواهد داشت

مفاد اين ماده در مورد قراردادهاي بيمه اي رعايت خواهد شد كه از اول اسفندماه 1310 به بعد منعقد گردد.

ماده 28 مكرر _ قراردادهاي بيمه بحري كه در ايران صادر ولي وجه آن در صورت حدوث خسارت بايد در خارجه پرداخته شود تابع ماده قبل نبوده و قراردادهاي مذكور را مي توان به زبان غير فارسي صادر نمود.

ماده 29 _ مادام كه براي شركتهاي بيمه نظامنامه مخصوصي مقرر نشده است ثبت شركتهاي مزبور به استثناي شركتهاي بيمه مطابق مقررات قانون ثبت شركتها و اين نظامنامه خواهد بود.

ماده 30 _ حق الثبت شركتها كه به موجب ماده 10 قانون ثبت شركتها اخذ مي شود بايد در حين تسليم اظهارنامه تاديه گردد.

مواد 31 و 32 ملغي شده

ماده 33 _ اين نظامنامه از تاريخ 15 خردادماه 1310 به موقع اجرا گذاشته خواهد شد.

ماده 34 _ شركتهاي منعقده بين كسبه جز كه اطلاق تاجر به آنها نمي شود و مطابق مقررات نمره 7044 مورخ 15 خرداد 1311 وزارت عدليه تشخيص و تعيين شده اند در عداد شركتهاي تجارتي نبوده و به عنوان قرارداد

مطابق مقررات قانون ثبت اسناد در دفاتر اسناد رسمي بايد به ثبت برسد.

ماده الحاقي _ در مورد شركتهاي فرعي كه از طرف يك شركت تشكيل داده مي شود، اگر اكثريت سهام شركتهاي فرعي متعلق به شركت اصلي است هر شركت فرعي از حيث ثبت در حكم شعبه شركت اصلي خواهد بود.

در صورتي كه تمام سهام شركت فرعي متعلق به شركت اصلي باشد حق الثبت فقط از سرمايه شركت اصلي ماخوذ مي گردد اگر قسمتي از سهام شركت فرعي متعلق به شركت اصلي نباشد از آن قسمت حق الثبت جداگانه اخذ خواهد شد.

از تاريخ اجراي اين نظامنامه ، نظامنامه شماره 7044 مورخ 15 3 1311 وزير عدليه لغو مي شود.

آيين نامه ماده 8 قانون ثبت شركت ها درمورد شركت هاي بيمه - مصوب 6 9 1310 شماره 25759 با اصلا

مصوب 6 9 1310 شماره 25759 با اصلاحات

ماده 1 _ مدتي كه به موجب ماده 28 نظامنامه اجرا قانون ثبت شركت ها براي تنظيم قراردادهاي بيمه به زبان فارسي معين شده است تا اول اسفند ماه 1310 تمديد ميشود و شركت هاي بيمه از هر قبيل اعم از ايراني و خارجي مكلف هستند كه از تاريخ مزبور قرار دادهاي مربوطه به بيمه را به زبان فارسي يا با ترجمه به زبان فارسي تنظيم كنند.

ماده 2 _ شركت هاي بيمه خارجي از هر قبيل مكلفند در صورتي كه بخواهند عمليات خود را در ايران ترك نمايند و يا در صورتي كه به علت ورشكستگي يابه هر علت ديگري اصلا از ادامه عمليات خود صرفنظر كنند مراتب را كتبا به وزارت عدليه اطلاع دهند.

وزارت عدليه بايد براي تصفيه امور شركت هاي مزبوره در ايران مراتب را سه دفعه متوالي و به فاصله بيست روز هر دفعه در مجله رسمي و يكي ازجرايد كثيرالانتشار

تهران به خرج شركت اعلان نمايد.

ماده 3 _ شركت هاي مزبور در ماده فوق بايد صورت كاملي از كليه اسناد بيمه كه صاحبان آنها در ضمن جريان تصفيه خود را معرفي نكرده اند و همچنين اسناد بيمه كه صاحبان آنها غايب بوده و يا بدون وراث معروف شركت وفات كرده اند به وزارت عدليه تسليم نمايد. وجوهي كه شركت بايد به اشخاص مذكور فوق بدهد اعم از اينكه وجوه مزبور عبارت باشد از حق بيمه هايي كه تا آن تاريخ دريافت شده است و بايد مسترد شود يا غير آن در بانك معتبري كه وزارت عدليه در هر مورد كتبا به شركت معرفي مينمايند وديعه گذاشته شده و به تدريجي كه صاحبان اسناد كه در وجوه مزبور ميباشند خود را معرفي مينمايند به آنها مسترد خواهد گرديد.

هر قسمت از وجوه مزبور كه تا ده سال از تاريخ اولين اعلان مذكور در ماده 2 صاحبان اسناد بيمه دريافت ننموده باشند متعلق به دولت خواهد شد.

وزارت عدليه ميتواند به وسيله ماموري كه معين ميكند در امر تصفيه نظارت كند.

ماده 4 _ صاحبان اسناد بيمه كه در ضمن جريان تصفيه خود را معرفي نموده باشند ميتوانند يا تقاضا نمايند كه حق بيمه آنها تماما مسترد شود و يا شركت در ايران ضامن معتبري بدهد كه از عهده كليه تعهداتي كه شركت در مقابل صاحبان اسناد بيمه تقبل كرده است بر آيد مگر در مورد ورشكستگي يا انحلال شركت كه در اين صورت مطابق قوانين مربوطه رفتار خواهد شد.

قانون حق الثبت شركتهاي بيمه - مصوب 6 9 1310 كميسيون قوانين عدليه

ماده 1 _ مقررات ماده (10) قانون ثبت شركت ها مصوب 2 3 1310 در آن قسمتي كه راجع به حق الثبت

خود شركت است شامل شركتهاي بيمه نخواهد بود و شركتهاي مزبور بايد حقوق ذيل را تاديه نمايند

( اصلاحي 25 3 1367 هيات وزيران _ براي ثبت خود شركت 300000 ريال

براي معاملات شركت

الف _ در بيمه بر ضد حريق

1 _ اگر سند بيمه (پليس بيمه ) براي مدتي بيش از سه ماه صادر شود يك دينار براي هر چهارصد ريال قيمت مال بيمه شده يا كسر آن در هر سال يا كسرسال

2 _ اگر سند بيمه براي سه ماه يا كمتر صادر شود يك دينار براي هر هشتصد ريال قيمت مال بيمه شده يا كسر آن

ب _ در ساير بيمه ها ده دينار براي هر بيست ريال حق بيمه يا كسر آن كه شركت اخذ مي كند.

ج _ براي تصديقات موقتي ده دينار از هر تصديق

هرگاه مبلغ بيمه شده در اوراق و اسناد فوق معين نشده باشد هر يك دينار حق بيمه را بايد در مقابل ده ريال قيمت مال بيمه شده محسوب داشت

هرگاه مدت بيمه ذكر نشده باشد مدت آن يك سال محسوب خواهد شد.

تبصره 1 _ در موقع تجديد سند بيمه بايد مطابق مقررات فوق حق الثبت تاديه شود.

تبصره 2 _ تاديه حقوق مذكور در اين ماده به عهده خود شركت است و شركت به هيچ وجه حق ندارد به وسيله ازدياد ميزان حق بيمه يا به طريق ديگر آن را از بيمه شدگان اخذ كند.

هر قراردادي كه با بيمه شدگان برخلاف اين ترتيب داده شود در قسمتي كه مخالف اين تبصره است باطل بوده و به علاوه ممكن است موجب الغاي اجازه عمليات شركت بشود.

تبصره 3 _ به

هر سند بيمه يا تصديق بايد معادل حقوق قانوني تمبر الصاق شود والا سه برابر حق تمبر از شركت گرفته خواهد شد.

وصول اين وجه به طريق اداري و بدون مراجعه به محكمه خواهد بود.

اگر سند بيمه در نسخ متعدد تنظيم شده باشد تمبر به نسخه الصاق مي شود كه به صاحب سند بيمه بايد تسليم گردد و در ساير نسخ بايد قيد نمود كه تمبر به نسخه مزبور الصاق شده است به هر يك از ساير نسخ نيز بايد معادل يك دينار تمبر الصاق گردد.

ماده 2 _ اين قانون از 15 9 1310 به موقع اجرا گذارده مي شود.

آيين نامه قانون ثبت شركت هاي بيمه - مصوب ارديبهشت 1311

مصوب ارديبهشت 1311

ماده 1 _ هيچ شخص يا موسسه اي نمي تواند در ايران سفارش بيمه گرفته و در خارجه آن را اجرا نمايد مگر اينكه موسسه بيمه ك ننده قبلا در ايران به ثبت رسيده باشد، در اين صورت نيز سند بيمه صادر از خارجه بايد بر طبق مقررات قوانين و نظامات ايران تمبر شود.

ماده 2 _ در كليه معاملات بيمه هرگاه مشتري خارجه باشد سند بيمه ممكن است به زبان خارجه صادر شود و ترجمه آن ضروري نخواهد بود.

ماده 3 _ كليه موسسات بيمه كه خواه مستقيما و خواه به طور غير مستقيم در ايران معامله مي نمايند بايد يك نسخه از فرمول هاي سند بيمه كه استعمال مي كنند به زبان ملي خود (يا به زبان خارجه اي كه در مركز اصلي خود به كار مي برند) با ترجمه آن به فارسي به اداره ثبت شركت ها تسليم دارند. درصورت بروز اختلاف بين موسسه بيمه و مشتري فقط متن و ترجمه مزبور سنديت خواهد داشت مگر اينكه بين متن و ترجمه فارسي اختلاف

باشد كه در آن صورت هر يك از آنها كه به نفع مشتري باشد معتبر خواهد بود.

هر گاه در مقررات سند بيمه تغييراتي داده شود بدون اينكه فرمول مربوط به آن تغييرات به اداره ثبت تسليم گردد موسسه بيمه كننده نمي تواند به تغييرات مزبور استناد كند ليكن استناد به آن تغييرات بر عليه موسسه مزبور جايز است

نظامنامه ثبت شركتهاي بيمه - مصوب 6 9 1310

مصوب 6 9 1310

نظر به ماده 8 قانون ثبت شركت ها مصوب دوم خرداد ماه 1310 شمسي مواد ذيل مقرر مي شود

ماده 1 _ ( اصلاحي 4 11 1310 موضوع شماره 31672 مورخ 4 11 1310) مدتي كه به موجب ماده 28 نظامنامه اجرا قانون ثبت شركتها براي تنظيم قراردادهاي بيمه به زبان فارسي معين شده است تا اول اسفندماه 1310 تمديد مي شود و شركتهاي بيمه از هر قبيل اعم از ايراني و خارجي مكلف هستند كه از تاريخ مزبور قراردادهاي مربوطه به بيمه را به زبان فارسي يا با ترجمه به زبان فارسي تنظيم كنند.

ماده 2 _ شركتهاي بيمه خارجي از هر قبيل مكلفند در صورتي كه بخواهند عمليات خود را در ايران ترك نمايند و يا در صورتي كه به علت ورشكستگي يا به هر علت ديگري اصلا از ادامه عمليات خود صرف نظر كنند مراتب را كتبا به وزارت عدليه اطلاع دهند.

وزارت عدليه بايد براي تصفيه امور شركتهاي مزبوره در ايران مراتب را سه دفعه متوالي و به فاصله بيست روز هر دفعه در مجله رسمي و يكي از جرايد كثيرالانتشار تهران به خرج شركت اعلان نمايد.

ماده 3 _ شركتهاي مزبور در ماده فوق بايد صورت كاملي از كليه اسناد بيمه كه صاحبان آنها در

ضمن جريان تصفيه خود را معرفي نكرده اند و همچنين اسناد بيمه كه صاحبان آنها غايب بوده و يا بدون وراث معروف شركت وفات كرده اند به وزارت عدليه تسليم نمايد.

وجوهي كه شركت بايد به اشخاص مذكور فوق بدهد اعم از اينكه وجوه مزبور عبارت باشد از حق بيمه هايي كه تا آن تاريخ دريافت شده است و بايد مسترد شود يا غير آن در بانك معتبري كه وزارت عدليه در هر مورد كتبا به شركت معرفي مي نمايد وديعه گذاشته شده و به تدريجي كه صاحبان اسناد كه در وجوه مزبور محق مي باشند خود را معرفي مي نمايند به آنها مسترد خواهد گرديد.

هر قسمت از وجوه مزبور كه تا ده سال از تاريخ اولين اعلان مذكور در ماده 2 صاحبان اسناد بيمه دريافت ننموده باشند متعلق به دولت خواهد شد. وزارت عدليه مي تواند به وسيله ماموري كه معين مي كند در امر تصفيه نظارت كند.

ماده 4 _ صاحبان اسناد بيمه كه در ضمن جريان تصفيه خود را معرفي نموده باشند مي توانند يا تقاضا نمايند كه حق بيمه هاي آنها تماما مسترد شود و يا شركت در ايران ضامن معتبري بدهد كه از عهده كليه تعهداتي كه شركت در مقابل صاحبان اسناد بيمه تقبل كرده است برآيد مگر در مورد ورشكستگي يا انحلال شركت كه در اين صورت مطابق قوانين مربوطه رفتار خواهد شد.

نظامنامه ثبت فرمولهاي سند بيمه صادره شركت هاي بيمه خارجي - مصوب 1 2 1311

مصوب 1 2 1311

وزارت عدليه نظر به ماده 8 قانون ثبت شركتها مقرر مي دارد

ماده 1 _ هيچ شخص يا موسسه اي نمي تواند در ايران سفارش بيمه گرفته و در خارجه آن را اجرا نمايد مگر اينكه موسسه بيمه كننده قبلا در ايران به ثبت رسيده

باشد در اين صورت نيز سند بيمه صادر از خارجه بايد بر طبق مقررات قوانين و نظامات ايران تمبر شود.

ماده 2 _ در كليه معاملات بيمه هرگاه مشتري خارجي باشد سند بيمه ممكن است به زبان خارجه صادر شود و ترجمه آن ضروري نخواهد بود.

ماده 3 _ كليه موسسات بيمه كه خواه مستقيما و خواه به طور غيرمستقيم در ايران معامله مي نمايند بايد يك نسخه از فرمولهاي سند بيمه كه استعمال مي كنند به زبان ملي خود (يا به زبان خارجه اي كه در مركز اصلي خود به كار مي برند) با ترجمه آن به فارسي به اداره ثبت شركتها تسليم دارند.

در صورت بروز اختلاف بين موسسه بيمه و مشتري فقط متن و ترجمه مزبور سنديت خواهد داشت مگر اينكه بين متن و ترجمه فارسي اختلاف باشدكه در اين صورت هر يك از آنها كه به نفع مشتري باشد معتبر خواهد بود.

هرگاه در مقررات سند بيمه تغييراتي داده شود بدون اينكه فرمول مربوط به آن تغييرات به اداره ثبت تسليم گردد موسسه بيمه كننده نمي تواند به تغييرات مزبور استناد كند ليكن استناد به آن تغييرات بر عليه موسسه مزبور جايز است

آيين نامه دفتر ثبت تجارتي - مصوب فروردين 1325

مصوب فروردين 1325

وزارت دادگستري نظر به مواد 16 و 17 و 18 قانون تجارت مصوب ارديبهشت 1311 مقرر مي دارد

ماده 1 _ در هر محلي كه اداره يا دايره يا شعبه ثبت تشكيل شده يا مي شود به منظور ثبت نام بازرگانان و بنگاه هاي بازرگاني و شركت هاي تجارتي دفتر مخصوصي به نام دفتر ثبت تجارتي تاسيس خواهد شد.

تبصره 1 _ صفحات دفاتر مزبور را بايد در بدو امر دادستان محل يا نماينده او شماره گذاري

كرده و به امضاي خود و مهر دادسرا ممهور و مجموع عده صفحات را باتمام حروف در اول و آخر هر دفتر با ذكر تاريخ قيد كند.

تبصره 2 _ در دفتر مزبور براي ثبت هر شماره يك صفحه تخصيص داده خواهد شد.

ماده 2 _ كليه بازرگانان و بنگاه هاي بازرگاني و شركت هاي تجارتي ايراني و خارجي كه مركز اصلي آنها يا تجارتخانه آنها در ايران بوده و يا اينكه درخارجه باشد ولي در ايران شعبه يا شعبي دارند بايد نام خود را طبق مقررات اين آيين نامه در دفتر مذكور در ماده يك به ثبت برسانند.

ماده 3 _ كليه بازرگانان و بنگاه هاي بازرگاني و شركت هاي مذكور در ماده 2 كه در تاريخ اجراي اين آيين نامه در هر محل به شغل بازرگاني اشتغال دارند مكلفند در ظرف 3 ماه از تاريخ نشر آگهي مذكور اظهار نامه خود را طبق ماده 6 اين آيين نامه تنظيم و به ثبت محل تسليم نمايند.

مهلت اظهارنامه تا آخرمهر ماه 1325 تمديد مي گردد.

ماده 4 _ بازرگانان و بنگاه هاي بازرگاني و شركت هاي تجارتي كه پس از مدت مذكور در ماده سه به شغل بازرگاني اشتغال ورزيده يا تاسيس مي شوند در ظرف يك ماه از تاريخ شروع به كار يا تاسيس مكلف به تسليم اظهار نامه مذكور در ماده فوق مي باشند.

ماده 5 _ اظهار نامه بايد در سه نسخه روي نمونه هاي چاپي مخصوص كه از متصدي دفتر ثبت تجارتي محل گرفته مي شود تنظيم و به همان دفتر تسليم و رسيد گرفته شود.

ماده 6 _ در اظهار نامه بايد نكات زير به ترتيبي كه شماره گذاري شده نوشته شود

1 _ نام

و نام خانوادگي بازرگان و رييس بنگاه و مديران شركت و اسم تجارتخانه يا بنگاه يا شركت

2 _ تاريخ و محل تولد و شماره شناسنامه و محل صدور آن

3 _ تابعيت اصلي و تابعيت فعلي در صورتي كه تابعيت ديگري را تحصيل نموده باشد. تاريخ و طرز تحصيل تابعيت ثانوي بايد قيد شود.

4 _ تاريخ ورود به ايران و شماره و محل صدور پروانه اقامت (اگر اظهاركننده تبعه خارجه باشد).

5 _ محل اقامت شخصي محل تجارتخانه يا بنگاه ( نشاني كامل محل مركز اصلي شركت و شعبات آن

6 _ ميزان سرمايه در شركت هاي تجارتي

7 _ شماره ثبت منگنه و پلمپ دفاتر تجارتي كه به موجب مواد 6 و 12 قانون تجارت به عمل آمده است

8 _ شماره تلفن ، عنوان تلگرافي ، كتاب رمز تجارتي (اگر داشته باشد)

9 _ رشته تجارت (تجارت داخلي يا تجارت خارجي يا هر دو).

10 _ قيد شماره ثبت علايم تجارتي (چنانچه داشته باشد)

تبصره 1 _ در اظهارنامه شركت يا تجارتخانه و يا بنگاهي كه به تجارت خارجي اشتغال دارد بايد تعيين شود كه وارد كننده است يا صادركننده يا حق العمل كار يا هر سه و حتي الامكان ارقام كالاهاي عمده اي كه اختصاصا صادر يا وارد مي نمايد بايد معين گردد.

تبصره 2 _ در اظهارنامه شركت يا تجارتخانه يا بنگاهي كه منحصرا به معاملات داخلي اشتغال دارد بايد نوع معاملات و ارقام كالاهايي كه معمولا مورد معامله مي باشد تعيين شود.

ماده 7 _ متصدي دفتر ثبت تجارتي مكلف است مفاد اظهارنامه را در ظرف ده روز در دفتر خود ثبت و ذيل هر سه نسخه

شماره ثبت و تاريخ و اسم دفترثبت تجارتي محل را قيد و يك نسخه را با تصديق به اينكه اظهار نامه مزبور ثبت شده است امضا و مهر نموده به اظهار كننده تسليم نمايد و نسخه ديگر را به وزارت بازرگاني و پيشه و هنر ارسال دارد.

ماده 8 _ هر نوع تغيير وتبديلي كه هر يك از بندهاي ماده 6 اين آيين نامه پس از ثبت اظهار نامه به عمل آيد و همچنين در صورت توقف و انحلال اظهاركننده مكلف است تغييرات حاصله را در سه نسخه تهيه و به دفتر ثبت محلي كه شركت يا بنگاه و يا تجارتخانه در آن ثبت شده است تسليم نمايد كه دردفتر ثبت تجارتي قيد و مراتب به وزارت بازرگاني و پيشه و هنر اعلام گردد.

تبصره _ در صورت تغيير محل مركز اصلي شركت يا شعبه آن و محل تجارتخانه و يا بنگاه بايد تغيير مزبور به دفتر ثبت تجارتي مربوطه اطلاع داده شود و متصدي دفتر مزبور پس از ثبت تغيير در ذيل ثبت اصلي گواهي نامه شامل اطلاعات مربوط به ثبت مزبور به اظهار كننده تسليم مي نمايد كه به دفتر ثبت تجارتي محل منتقل اليه داده و در دفتر ثبت تجارتي محل جديد ثبت نمايد. ضمنا متصدي دفتر وزارت بازرگاني و پيشه و هنر را هم از آن تغيير آگاه خواهد نمود.

ماده 9 _ در صورتي كه مدير شركت يا بازرگان يا رييس بنگاه فوت نمايد قايم مقام او مكلف است منتهي در ظرف شش ماه مراتب را به دفتر ثبت تجارتي مربوط اطلاع دهد. در اين اطلاع نامه بايد وضعيت شركت يا تجارتخانه يا بنگاه بعد

از فوت تصريح و معين شود كه در اثر فوت نسبت به هيات مديره چه تصميمي اتخاذ گرديده و آيا تجارتخانه بر چيده شده يا اين كه عمليات به وسيله وراث يا قائم مقام متوفي تعقيب خواهد شد. در اين صورت قايم مقام متوفي بايد خود را معرفي و اطلاعاتي را كه در بندهاي يك تا شش ماده 6 اين آيين نامه تصريح شده است در اظهارنامه خود توضيح دهد.متصدي دفتر ثبت تجارتي مراتب را ذيل ثبت اوليه تجارتخانه ثبت كرده و يك نسخه از اظهارنامه را طبق ماده 7 اين آيين نامه به اظهار كننده تسليم نموده نسخه ديگر را به وزارت بازرگاني و پيشه و هنر ارسال مي دارد.

ماده 10 _ هر بازرگان و يا رييس بنگاه بازرگاني و يا شركتي كه طبق مقررات اين آيين نامه اسم خود را ثبت مي نمايد مكلف است در سر لوحه كاغذهاي تجارتي و سياهه هاي فروش و يادداشت ها و برگه هاي سفارش و هر نوع اسناد و مطبوعات تجارتي كه به كار مي برد ضمن درج عنوان تجارتي شماره ثبت دفتر ثبت تجارتي را نيز قيد نمايد.

ماده 11 _ در هر محل كه وزارت دادگستري مقتضي بداند دستور اجراي اين آيين نامه را خواهد داد و اجراي آن به وسيله نشر آگهي در روزنامه رسمي كشور و يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار محل به اطلاع عموم خواهد رسيد.

ماده 12 _ اجراي اين آيين نامه در تهران به عهده دايره ثبت شركت ها و در شهرستان ها به عهده ادارات ثبت مي باشد.

قانون اجازه ثبت شعبه يا نمايندگي شركت هاي خارجي - مصوب 21 8 1376

ماده واحده _ شركت هاي خارجي كه در كشور محل ثبت خود شركت قانوني شناخته مي شوند مشروط به عمل متقابل

از سوي كشور متبوع مي توانند در زمينه هايي كه توسط دولت جمهوري اسلامي ايران تعيين مي شود در چهارچوب قوانين و مقررات كشور به ثبت شعبه يا نمايندگي خود اقدام كنند.

تبصره _ آيين نامه اجرايي اين قانون بنا به پيشنهاد وزارت امور اقتصادي و دارايي با هماهنگي ساير مراجع ذيربط به تصويب هيات وزيران خواهدرسيد

آيين نامه اجرايي قانون اجازه ثبت شعبه يا نمايندگي شركت هاي خارجي - مصوب 1 11 1378

هيات وزيران در جلسه مورخ 1 11 1378 بنا به پيشنهاد وزارت امور اقتصادي و دارايي و به استناد تبصره ماده واحده قانون اجازه ثبت شعبه يا نمايندگي شركتهاي خارجي _ مصوب 1376 _ آيين نامه اجرايي قانون مذكور را به شرح زير تصويب نمود

ماده 1 _ شركتهاي خارجي كه در كشور محل ثبت خود شركت قانوني شناخته مي شوند مشروط به عمل متقابل در كشور متبوع ، مي توانند براي فعاليت در ايران در زمينه هاي زير براساس مقررات اين آيين نامه و ساير قوانين و مقررات مربوط نسبت به ثبت شعبه يا نمايندگي خود اقدام نمايند

1 _ ارايه خدمات بعد از فروش كالاها يا خدمات شركت خارجي

2 _ انجام عمليات اجرايي قراردادهايي كه بين اشخاص ايراني و شركت خارجي منعقد مي شود.

3 _ بررسي و زمينه سازي براي سرمايه گذاري شركت خارجي در ايران

4 _ همكاري با شركت هاي فني و مهندسي ايراني براي انجام كار در كشورهاي ثالث

5 _ افزايش صادرات غير نفتي جمهوري اسلامي ايران

6 _ ارايه خدمات فني و مهندسي و انتقال دانش فني و فن آوري

7 _ انجام فعاليت هايي كه مجوز آن توسط دستگاه هاي دولتي كه به طور قانوني مجاز به صدور مجوز هستند ، صادر مي گردد، از قبيل ارايه خدمات درزمينه

هاي حمل و نقل ، بيمه و بازرسي كالا ، بانكي ، بازاريابي و غيره

ماده 2 _ شعبه شركت خارجي ، واحد محلي تابع شركت اصلي است كه مستقيما موضوع و وظايف شركت اصلي را در محل ، انجام مي دهد. فعاليت شعبه در محل تحت نام و با مسئوليت شركت اصلي خواهد بود.

ماده 3 _ شركت هاي خارجي متقاضي ثبت شعبه در ايران موظفند اطلاعات و مدارك زير را به همراه درخواست كتبي خود به اداره كل ثبت شركت ها و مالكيت صنعتي ارايه نمايند.

1 _ اساسنامه شركت ، آگهي تاسيس و آخرين تغييرات ثبت شده در مراجع ذيربط

2 _ آخرين گزارش مالي تاييد شده شركت

3 _ گزارش توجيهي حاوي اطلاعات مربوط به فعاليت هاي شركت و تبيين دلايل و ضرورت ثبت شعبه در ايران ، تعيين نوع و حدود اختيارات و محل فعاليت شعبه ، برآورد نيروي انساني ايراني و خارجي مورد نياز ، و نحوه تامين منابع وجوه ارزي و ريالي براي اداره امور شعبه

ماده 4 _ نماينده شركت خارجي ، شخص حقيقي يا حقوقي است كه براساس قرارداد نمايندگي انجام بخشي از موضوع و وظايف شركت طرف نمايندگي را در محل برعهده گرفته است نمايندگي شركت خارجي نسبت به فعاليت هايي كه تحت نمايندگي شركت طرف نمايندگي در محل انجام مي پذيرد ، مسئوليت خواهد داشت

ماده 5 _ اشخاص حقيقي ايراني يا اشخاص حقوقي كه متقاضي ثبت نمايندگي شركت خارجي در ايران هستند موظفند ، ترجمه فارسي اسناد و اصل مدارك و اطلاعات زير را به همراه درخواست كتبي خود به اداره كل ثبت شركت ها و مالكيت

صنعتي ارايه نمايند

1 _ تصوير مصدق قرارداد موضوع ماده (4) اين آيين نامه

2 _ مدارك شناسايي شخص متقاضي ، براي اشخاص حقيقي تصوير شناسنامه و نشاني اقامتگاه قانوني و براي اشخاص حقوقي ، اساسنامه شركت و آگهي تاسيس و آخرين تغييرات ثبت شده آن نزد مراجع ذيربط

3 _ ارايه سابقه فعاليت شخص متقاضي ثبت نمايندگي ، در زمينه امور پيش بيني شده در قرارداد نمايندگي

4 _ اساسنامه شركت خارجي طرف نمايندگي ، آگهي تاسيس و آخرين تغييرات ثبت شده آن نزد مراجع ذيربط

5 _ گزارش فعاليت هاي شركت خارجي طرف نمايندگي و تبيين دلايل و ضرورت اخذ نمايندگي

6 _ آخرين گزارش مالي تاييد شده شركت خارجي طرف نمايندگي

7 _ معرفي وزارتخانه ذي ربط

ماده 6 _ اشخاصي كه مجوز فعاليت آنها از سوي مراجع ذيصلاح لغو مي شود مكلفند، در مهلت تعيين شده توسط اداره ثبت شركتها و مالكيت هاي صنعتي ، نسبت به انحلال شعبه يا نمايندگي و انجام امور تصفيه آن اقدام نمايند.

تبصره _ شركت هايي كه مجوز فعاليت آنها تمديد نمي شود، (6) ماه مهلت دارند تا نسبت به انحلال شركت ثبت شده و انجام امور تصفيه آن اقدام نمايند.

ماده 7 _ شعبه شركتهاي خارجي كه نسبت به ثبت شعبه خود در ايران اقدام نموده و به فعاليت مي پردازند موظفند ، هر سال گزارش سالانه شركت اصلي مشتمل بر گزارش هاي مالي حسابرسي شده توسط حسابرسان مستقل مقيم در كشور متبوع را به دستگاه ذيربط ارايه نمايند.

ماده 8 _ كليه اشخاص حقيقي و حقوقي مشمول اين آيين نامه موظفند گزارش فعاليت شعبه يا نمايندگي در ايران را همراه با صورت هاي

مالي حسابرسي شده خود ظرف مدت (4) ماه پس از پايان سال مالي به دستگاه هاي ذي ربط ارسال دارند حسابرسي مذكور تا زماني كه آيين نامه اجرايي تبصره (4) ماده واحده قانون استفاده از خدمات تخصصي و حرفه اي حسابداران ذيصلاح به عنوان حسابدار رسمي _ مصوب 1372 _ اعلام نشده است ،توسط سازمان حسابرسي و موسسات حسابرسي مورد قبول دستگاه ذيربط ، كه شركاي آن افراد حقيقي تاييد شده توسط اداره نظارت سازمان حسابرسي باشند ، انجام مي گيرد.

ماده 9 _ اداره امور شعبه يا نمايندگي ثبت شده طبق اين آيين نامه ، بايد توسط يك يا چند شخص حقيقي مقيم ايران انجام گيرد.

ماده 10 _ به منظور برخورداري شركت هاي خارجي از مزاياي اين آيين نامه و استمرار فعاليت آنها، شركت هاي خارجي كه تا قبل از لازم الاجرا شدن اين آيين نامه ، در ايران ، از طريق شعبه يا نمايندگي خود فعاليت مي كرده اند مكلفند ، اطلاعات و مدارك موضوع مواد (3) و (5) اين آيين نامه را به دستگاه هاي ذيربط ارايه داده و وضعيت خود را با آيين نامه تطبيق دهند.

آيين نامه اصلاحي ثبت تشكيلات و موسسات غير تجارتي - مصوب 1337 با اصلاحات و الحاقات بعدي
مقدمه ( مواد 1 تا 4 )

ماده 1 _ مقصود از تشكيلات و موسسات غيرتجارتي مذكور در ماده 584 قانون تجارت كليه تشكيلات و موسساتي است كه براي مقاصد غيرتجارتي از قبيل امور علمي يا ادبي يا امور خيريه و امثال آن تشكيل مي شود اعم از آنكه موسسين و تشكيل دهندگان قصد انتفاع داشته يا نداشته باشند .

تبصره _ تشكيلات و موسسات مزبور مي توانند عناويني از قبيل انجمن كانون يا بنگاه و امثال آن اختيار نمايند ولي اتخاذ عناويني كه اختصاص به تشكيلات دولتي و كشوري دارد از طرف

موسسات مزبور ممكن نخواهد بود.

ماده 2 _ تشكيلات و موسسات مزبور از لحاظ انطباق با مقررات اين آيين نامه به دو قسمت مي شوند

الف _ موسساتي كه مقصود از تشكيل آن جلب منافع و تقسيم آن بين اعضا خود نباشد.

ب _ موسساتي كه مقصود از تشكيل آن ممكن است جلب منافع مادي و تقسيم منافع مزبور بين اعضا خود يا غير باشد مانند كانون هاي فني و حقوقي و غيره .

ماده 3 _ ثبت تشكيلات و موسسات مزبور در تهران در اداره ثبت شركت ها و در شهرستان ها در اداره ثبت مركز اصلي آن به عمل خواهد آمد .

تبصره _ ثبت موسسات و تشكيلات غيرتجارتي كه در خارج از كشور به ثبت رسيده است فقط در تهران در اداره ثبت شركت ها به عمل خواهد آمد .

ماده 4 _ موسسات و تشكيلات غيرتجارتي ثبت نشده كه در ايران داراي فعاليت هستند موظف مي باشد از تاريخ تصويب اين آيين نامه ظرف دو ماه طبق مقررات مربوطه تقاضاي ثبت نمايند .

تبصره _ اداره ثبت شركت ها و مالكيت صنعتي به محض وصول تقاضاي ثبت اين قبيل موسسات و تشكيلات مراتب را با ذكر خصوصيات به وزارت امورخارجه اعلام مي دارد و پس از موافقت آن وزارتخانه طبق مقررات اقدام به ثبت آنها خواهد نمود.

فصل اول - درتسليم اظهارنامه و ثبت مجامع و موسسات غيرتجارتي ( مواد 5 تا 9 )

ماده 5 _ اظهارنامه ثبت تشكيلات و موسسات مزبور بايد در دو نسخه به زبان فارسي تنظيم شده و داراي تاريخ و امضا حاوي نكات ذيل باشد

الف _ اسم و اقامتگاه و تابعيت و موضوع موسسه و مراكز و شعب آن .

ب _ اسم و اقامتگاه و شهرت اشخاصي كه براي اداره كردن موسسات و

تشكيلات معين شده اند .

ج _ اسم و اقامتگاه و تابعيت وكيل در صورتي كه اظهارنامه به وسيله وكيل تنظيم شده باشد.

د _ تاريخ ثبت و محل و شماره ثبت و نام كشوري كه موسسه در آن به ثبت رسيده در صورتي كه موسسات يا تشكيلات مذكور در خارج از ايران به ثبت رسيده باشد .

ه _ تعيين ضمايم اظهارنامه

ماده 6 _ اظهارنامه بايد داراي ضمايم زير باشد

الف _ نسخه اصلي يا رونوشت وكالت نامه درصورتي كه تقاضا به توسط وكيل داده شده باشد.

ب _ رونوشت گواهي شده تصديق كشوري كه موسسات ياتشكيلات مزبور در آنجا به ثبت رسيده به انضمام ترجمه مصدق آن به فارسي

ج _ دونسخه اساسنامه و دونسخه ترجمه مصدق آن در صورتي كه اصل اساسنامه به زبان خارجي باشد.

د _ دوصورت مجلس مجمع عمومي مبني بر انتخاب هيات مديره ومعرفي كساني كه حق امضا دارند.

ه _ يك نسخه اجازه نامه حاصله شهرباني در صورتي كه موضوع ثبت طبق مدلول رديف الف از ماده 2 اين آيين نامه باشد.

و _ رسيد پرداخت حق الثبت

ماده 7 _ در صورتي كه ظرف 15 روز بعد از وصول اظهارنامه معلوم گردد كه تقاضاي ثبت داراي نواقصي باشد دفتر اداره ثبت شركت ها به متقاضياخطار مي كند كه نواقص را ظرف مدت پانزده روز رفع كند و چنانچه در ظرف مدت مذكور اقدامي براي رفع نواقص نكند و يا اصولا تقاضاي ثبت غيرقابل قبول باشد رييس اداره ثبت شركت ها اقدام به رد آن خواهد كرد. در شهرستان ها اين اقدام بر عهده ادارات ثبت مي باشد .

ماده 8 _ در صورتي كه تقاضاي ثبت قبول شود

مراتب در دفتر مخصوصي ثبت و ورقه اي حاكي از تصديق ثبت به تقاضاكننده داده مي شود و خلاصه آن نيز به خرج متقاضي در روزنامه رسمي و يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار براي اطلاع عموم منتشر خواهد گرديد.

ماده 9 _ موسسات و تشكيلات مذكور بايد كليه تغييراتي كه در مورد اساسنامه و يا اشخاصي كه حق امضا دارند و يا اقامتگاه قانوني آنها پيدا مي شود ظرف يك ماه به اداره ثبت شركت ها اطلاع دهند و مادام كه اطلاع نداده اند استناد به آن تغييرات در مقابل اشخاص ثالث معتبر نخواهد بود.

فصل دوم - در انحلال تشكيلات و موسسات غيرتجاري ( مواد 10 تا 11 )

ماده 10 _ در صورت انحلال موسسات و تشكيلات مذكور دراين آيين نامه هر گاه انحلال اختياري باشد تصفيه امور آن به توسط مدير يا مديران آن برطبق شرايط مقرره در اساسنامه به عمل ميايد و در صورتي كه در اساسنامه متصدي امر تصفيه و ترتيب آن معين نشده باشد مجمع عمومي بايد در موقع تصميم به انحلال يك نفر را براي تصفيه انتخاب كرده و حدود اختيارات او را معين كند.

ماده 11 _ در صورتي كه موسسه به موجب حكم محكمه منحل گرديد و در اساسنامه متصدي امور تصفيه معين نشده باشد محكمه در ضمن حكم انحلال يك نفر را براي تصفيه معين مي كند و در اين قبيل موارد تصفيه امور مربوطه بر طبق قانون تجارت و تصفيه امور شركت ها خواهد بود.

فصل سوم - حق الثبت تشكيلات و موسسات غيرتجاري ( مواد 12 تا 14 )

مواد 12 و 13 _ منسوخ شده است

ماده 14 _ اين آيين نامه پس از ده روز از تاريخ انتشار در روزنامه رسمي كشور ايران قابل اجرا خواهد بود و آيين نامه شماره 15409 مورخ 20 مرداد1315 نسخ مي شود .

ضوابط ثبت شركت ها و مالكيت هاي صنعتي و معنوي در مناطق آزاد تجاري _ صنعتي جمهوري اسلامي ايران
فصل اول _ تعاريف ( ماده 1 )

شماره 21453 ت 15011 ك _ 30 2 1374

(روزنامه رسمي شماره 14630 _8 3 1374 )

فصل اول _ تعاريف

ماده 1 _ در اين تصويبنامه واژه هاي زير به جاي عبارت هاي مشروح مربوط به كار مي رود

1 _1 _ كشور جمهوري اسلامي ايران

2 _1 _ منطقه هر يك از مناطق آزاد تجاري _ صنعتي

3 _1 _ سازمان سازمان هر يك از مناطق آزاد تجاري _ صنعتي است كه به موجب قانون تاسيس شده اند

4 _1 _ قانون چگونگي اداره مناطق آزاد تجاري _ صنعتي مصوب 7 6 1372 مجلس شوراي اسلامي

5 _1 _ شوراي عالي شوراي عالي مناطق آزاد تجاري _ صنعتي جمهوري اسلامي ايران .

6 _1 _ واحد ثبتي مرجع ثبت شركت ها و مالكيت هاي صنعتي و معنوي هر يك از سازمان هاي مناطق آزاد تجاري _ صنعتي

7 _1 _ شعبه شركت يا موسسه شعبه يك شركت يا موسسه شخص حقوقي است كه در منطقه توسط شركت يا موسسه اصلي كه خارج از منطقه ايجادشده تشكيل شده است و اكثريت سهام آن متعلق به شركت يا موسسه مذكور مي باشد واين شخص حقوقي تازه تاسيس شركت يا موسسه فرعي آن محسوب مي شود.

8 _1 _ نماينده يك شركت يا موسسه ، شخص حقوقي يا حقيقي است كه آن شركت يا موسسه به آن اختيارات لازم را داده است و تعهدات آن

در سمت نمايندگي شركت يا موسسه ، تعهدات شركت يا موسسه اختيار دهنده محسوب مي شود.

فصل دوم _ ايجاد و وظايف واحد ثبتي ( ماده 2 تا3 )

ماده 2 _ سازمان هر منطقه به منظور انجام امورثبتي شركت ها و مالكيت هاي صنعتي و معنوي در آن منطقه واحدي را به نام واحد ثبت شركت ها و مالكيت هاي صنعتي و معنوي تاسيس مي كند.

ماده 3 _ وظايف واحد ثبتي عبارتند از

1 _3 _ ثبت شركت ها و موسسات غير تجاري ايراني و خارجي

2 _3 _ ثبت علايم و اسامي تجاري و صنعتي

3 _3 _ ثبت اختراعات و اشكال و ترسيمات صنعتي

4 _3 _ ثبت دفاتر تجاري بازرگانان

5 _3 _ پلمپ دفاتر تجاري و غير تجاري واقع در حوزه هر منطقه

6 _3 _ ثبت بانك ها و موسسات اعتباري با رعايت آيين نامه اجرايي عمليات پولي و بانكي در مناطق آزاد.

7 _3 _ ثبت شركت هاي بيمه طبق مقررات حاكم در مناطق آزاد

فصل سوم _ تشريفات قانوني ثبت شركت ها و مالكيت هاي صنعتي و معنوي ( ماده 4 تا 18 )

ماده 4 _ هر شركت يا موسسه اي كه در منطقه ثبت شود و مركز اصلي آن نيز در همان منطقه باشد شركت ايراني و ثبت شده درمنطقه محسوب مي شود.

تبصره 1 _ از تاريخ اجراي اين تصويبنامه هر شركت يا موسسه خارجي براي اينكه بتواند به وسيله شعبه يا نمايندگي در منطقه به فعاليت هاي اقتصادي مبادرت نمايد بايد در كشور متبوع خود مطابق قوانين و مقررات جاري آن كشور _ به تصديق نمايندگي جمهوري اسلامي ايران در آن كشور _ شركت قانوني محسوب شود و در واحد ثبتي منطقه نيز به ثبت رسيده باشد.

تبصره 2 _ هر شركت يا موسسه خارجي كه در تاريخ اجراي اين تصويبنامه در منطقه به وسيله شعبه يا نمايندگي به فعاليت هاي اقتصادي اشتغال داشته باشد بايد در ظرف سه ماه از تاريخ

اجراي اين تصويبنامه تقاضاي ثبت نمايد.

در غير اين صورت شركت مذكور اعتبار قانوني نداشته و موسس آن در قبال اشخاص ثالث متضامنا مسئول جبران خسارت وارده خواهند بود.

ماده 5 _ انواع شركت ها و موسسات غيرتجاري مذكور در قانون تجارت و ساير قوانين ايران مي توانند در واحد ثبتي منطقه به ثبت برسند مشروط برآنكه موضوع فعاليت آنها قانوني باشد. در هر حال تاسيس و فعاليت شركت ها تحت قوانين موضوعه امكان پذير است .

ماده 6 _ تمامي اشخاص حقوقي كه درمنطقه فعاليت اقتصادي دارند موظفند ظرف سه ماه از تاريخ اعلام واحد ثبتي وضعيت خود را با مفاد اين تصويبنامه و دستورالعمل هاي اجرايي آن تطبيق دهند در غير اين صورت مرجع صالح به تقاضاي سازمان از ادامه فعاليت اشخاص مذكور جلوگيري خواهد نمود.

دستورالعمل اجرايي اين ماده توسط سازمان هر منطقه تهيه و به اجرا گذاشته مي شود.

تبصره _ سازمان ثبت اسناد و املاك كشور كليه سوابق و مدارك مربوط به اشخاص حقوقي كه قبل از تاريخ ايجاد واحد ثبتي منطقه در ساير نقاط كشوربه ثبت رسيده اند و به موجب اساسنامه مربوط مركز اصلي (اقامتگاه آنها منطقه است و از سازمان مجوز فعاليت دريافت كرده اند بنا به تقاضاي واحدثبتي براي آن واحد ارسال مي كند همچنين سازمان ثبت اسناد و املاك كشور به منظور پيشگيري از تعيين نام هاي مشابه براي شركت هاي در حال ثبت با واحدهاي ثبتي مناطق همكاري خواهند نمود.

ماده 7 _ ثبت شركت و موسسه در منطقه با ارائه مدارك و اسناد زير به واحد ثبتي منطقه به عمل خواهد آمد

1 _ اظهارنامه ثبت

2 _ اساسنامه شركت

3 _ صورت جلسه مجمع عمومي موسسين

4

_ صورت جلسه اولين جلسه هيات مديره

5 _ گواهي بانكي از يكي از بانك هاي منطقه مبني بر توديع حداقل 35% سرمايه نقدي

6 _ مجوز فعاليت در منطقه كه توسط سازمان صادر شده باشد .

تبصره 1 _ در مورد اشخاص حقوقي خارجي تهيه و ارائه اصل اختيار نامه نمايندگي مجوز تاسيس شعبه اشخاص مذكور در ايران كه شرايط تنظيم و صدور آنها مطابق قوانين و مقررات كشور متبوع اشخاص حقوقي خارجي به تصديق نمايندگي جمهوري اسلامي ايران در آن كشور رعايت شده باشد ضرورت دارد همچنين لازم است براي ثبت شعبه يا نمايندگي در ايران اشخاص حقوقي خارجي اظهارنامه ثبت شركت و رونوشت مصدق سند ثبت شركت در كشور متبوع را به زبان فارسي نيز ضميمه نمايند.

تبصره 2 _ كليه اسناد و مدارك موضوع ماده 8 اين تصويبنامه توسط اشخاص حقوقي خارجي بايد به صورت رسمي به زبان فارسي نيز تسليم شود.

تبصره 3 _ در كليه موارد پس از دريافت رسيد حق الثبت اقدامات مربوط به ثبت و صدور گواهي مربوط صورت خواهد گرفت

ماده 8 _ اظهارنامه ثبت شعب و نمايندگي هاي اشخاص حقوقي خارجي علاوه بر قيد تاريخ و امضا بايد حاوي نكات زير باشد

1 _ نام كامل شركت يا موسسه به زبان فارسي با علايم اختصاري و مشخصات آن

2 _ نوع شركت يا موسسه و موضوع فعاليت آن

3 _ مركز اصلي و اقامتگاه شركت يا موسسه در خارج ايران

4 _ تابعيت شركت يا موسسه

5 _ ميزان سرمايه شركت يا موسسه

6 _ آخرين بيلان مالي شركت يا موسسه

7 _ مرجع ثبت شماره محل شهر و كشور و

تاريخ ثبت شركت يا موسسه در خارج ايران

8 _ فعاليت مورد نظر شركت يا موسسه جهت اشتغال درمنطقه

9 _ ساير شعب و نمايندگي هاي شركت يا موسسه در ايران و اسامي مديران هر كدام در صورت تاسيس

10 _ اقامتگاه شركت يا موسسه جهت اشتغال در ايران و منطقه و تعيين افراد صلاحيت دار دريافت كننده ابلاغ ها و اخطاريه ها.

11 _ قبولي مدير يا مديران شعب و نمايندگي ها ذيل مجوز تاسيس يا اختيار نامه نمايندگي موضوع تبصره 1 ماده 7 اين تصويبنامه .

12 _ نام و نام خانوادگي ، اقامتگاه مديران يا اداره كنندگان شركت يا موسسه

تبصره _ نام و نام خانوادگي ، اقامتگاه و تابعيت وكيل همچنين نسخه اصلي يا رونوشت مصدق وكالتنامه درصورتي كه اظهارنامه و تقاضاي ثبت به وسيله وكيل داده شده باشد تسليم شود.

ماده 9 _ اشخاص حقوقي پس از ثبت داراي شخصيت حقوقي خواهندبود و بر اساس قوانين ومقررات حاكم در منطقه فعاليت مي نمايند. واحد ثبتي سازمان موظف است سندي مشعر بر ثبت اشخاص حقوقي يا شعبه نمايندگي آنها كه ممهور به مهر واحد ثبتي است به تقاضاكننده ثبت بدهد.

ماده 10 _ اشخاص حقوقي مكلفند به منظور ثبت هر گونه تغييرات در اساسنامه و تركيب هيات مديره بازرسان صاحبان امضاي مجاز كاهش يا افزايش سرمايه و انحلال شركت يا موسسه ظرف يك هفته مراتب را به صورت كتبي به واحد ثبتي منطقه اطلاع دهند. عدم اطلاع به موقع رافع مسئوليت مديران اشخاص حقوقي مذكور نخواهد بود.

ماده 11 _ هر ذينفعي مي تواند ازمندرجات پرونده هاي ثبتي مربوط اطلاع يافته تقاضاي دريافت رونوشت مصدق نمايد.

ماده 12 _ واحد ثبتي

موظف است مراتب تاسيس شركت يا موسسه و تغييرات آن را حداكثر ظرف 10 روز از تاريخ ثبت به منظور درج در روزنامه رسمي جمهوري اسلامي ايران و روزنامه محلي به هزينه متقاضي به آن روزنامه اعلام نمايد.

ماده 13 _ تقاضاي ثبت علايم واسامي تجاري _ صنعتي و ثبت اختراعات و اشكال و ترسيمات صنعتي در منطقه به موجب اظهارنامه صورت مي گيرد و شرايط ثبت آن در واحد ثبتي طبق دستورالعمل اجرايي مصوب سازمان هر منطقه خواهد بود.

ماده 14 _ كليه اشخاص حقيقي ايراني كه طبق قانون تجارت به امور بازرگاني در منطقه مبادرت دارند موظفند نام خود يا مديران خود را مطابق مقررات اين تصويبنامه حداكثر ظرف سه ماه از تاريخ اعلام واحد ثبتي در دفتر ثبت تجارتي واحد ثبتي به ثبت برسانند.

ماده 15 _ ثبت اسامي اشخاص حقيقي ايراني و خارجي در دفاتر ثبت با تنظيم و تسليم سه نسخه اظهارنامه كه حداكثر ظرف سه ماه از تاريخ اعلام واحد ثبتي انجام مي گيرد و حاوي نكات زير مي باشد به عمل ميايد

1 _ نام ونام خانوادگي بازرگان

2 _ تاريخ و محل تولد، شماره شناسنامه و محل صدور شناسنامه بازرگان تصوير اوراق شناسنامه براي اشخاص حقيقي ايراني و گذرنامه براي اشخاص حقيقي خارجي

3 _ تابعيت اصلي و فعلي افراد مزبور در صورت تحصيل تابعيت ديگر و تاريخ و چگونگي اخذ تابعيت مزبور.

4 _ تاريخ ورود به منطقه و شماره و محل صدور پروانه اقامت و محل اقامت اتباع خارجي

5 _ اقامتگاه قانوني اشخاص حقيقي

6 _ شماره ثبت منگنه و پلمپ دفاتر تجاري كه به موجب بند 5 ماده 3 اين تصويبنامه

به عمل آمده است

7 _ رشته فعاليت تجاري داخلي يا خارجي يا هر دو مورد.

8 _ ساير مشخصات تجارتي بازرگانان از جمله شماره ثبت علايم تجاري كتاب رمز تجارتي وغيره

ماده 16 _ واحد ثبتي مكلف است پس از ثبت مفاد اظهارنامه در دفتر ثبت تجارتي ظرف حداكثر ده روز از تاريخ تسليم يك نسخه امضا شده از اظهارنامه ثبت را ممهور به مهر واحد به اظهار كننده تسليم نمايد و نسخه ديگر را به واحد ذيربط در سازمان ارسال كند.

ماده 17 _ اظهار كننده موظف است ظرف مدت يك هفته هر گونه تغييراتي را در مفاد اظهار نامه طي اظهارنامه جديدي كه در سه نسخه تنظيم مي شودتهيه و به واحد ثبتي سازمان تسليم كند تا در دفتر ثبت تجارتي واحد ثبتي قيد گردد.

ماده 18 _ اشخاص حقيقي و حقوقي كه طبق مقررات اين تصويبنامه اسم خود را ثبت مي نمايند مكلفند در سربرگ اوراق تجارتي و برگ هاي فروش وسفارش و هر نوع اسناد و مدارك تجارتي كه به كار مي برند ضمن درج عنوان تجارتي شماره ثبت خود را نيز قيد نمايند.

فصل چهارم _ ساير مقررات ( ماده 19 تا 22 )

ماده 19 _ پلمپ دفاتر تجارتي اشخاص حقيقي و حقوقي طبق دستورالعملي كه توسط سازمان هر منطقه تعيين مي شود صورت گرفته و پس از امضاي نماينده واحد ثبتي به مهر واحد مذكور ممهور خواهد شد.

ماده 20 _ هزينه هاي مربوط به ثبت شركت موسسه و تغييرات آن همچنين ثبت علايم و اسامي تجاري و صنعتي و اختراعات و اشكال و ترسيمات صنعتي و نيز ثبت دفاتر تجارتي و پلمپ دفاتر تجارتي و غيرتجارتي به موجب دستورالعملي كه توسط سازمان هر منطقه تهيه مي شود

دريافت مي گردد.

ماده 21 _ از ادامه فعاليت متخلفين از اجراي مفاد اين تصويبنامه بنا به تقاضاي سازمان توسط نيروي انتظامي منطقه جلوگيري به عمل خواهد آمد. درهر صورت اين گونه اقدامات رافع مسئوليت مديران شركت يا موسسه و اشخاص حقيقي متخلف در قبال اشخاص ثالث نخواهد بود.

ماده 22 _ دستورالعمل هاي اجرايي اين تصويبنامه و فرم هاي چاپي مربوط توسط سازمان هر منطقه حداكثر ظرف يك ماه از تاريخ تصويب اين تصويبنامه تهيه و به اجرا گذاشته خواهد شد.

نظامنامه راجع به مواد 196 و 197 و 199 قانون تجارت - مصوب 15 3 1311 با اصلاحات والحاقات بعدي

نظر به مواد 196 و 197 و 199 قانون تجارت مصوب 13 ارديبهشت 1311 مقرر مي دارد

ماده 1 _ در هر محلي كه اداره ثبت اسناد و يا دفتر اسناد رسمي موجود است شركت هاي تجارتي كه در آن محل تشكيل مي شود بايد به موجب شركت نامه رسمي تشكيل گردد.

ماده 2 _ شركت هاي تجارتي بايد در تهران در دايره ثبت شركت ها و در خارج تهران در اداره ثبت اسناد مركز اصلي شركت به ثبت برسند.

تبصره _ در نقاطي كه اداره يا دايره يا شعبه ثبت اسناد نباشد ثبت در دفتر اسناد رسمي و اگر دفتر اسناد رسمي هم نباشد ثبت در دفتر محكمه ابتدايي يا صلحيه با رعايت ترتيب كافي خواهد بود ليكن شركت بايد در ظرف سه ماه از تاريخ تاسيس اداره يا دايره يا شعبه ثبت اسناد در آن محل خود را در دفترثبت اسناد به ثبت برساند.

ماده 3 _ ثبت شركت به موجب تقاضانامه كه در دو نسخه تنظيم مي شود به عمل خواهد آمد.

ماده 4 _ به تقاضانامه بايد اسناد ذيل ضميمه شود

الف _ در شركت هاي سهامي

1 _ يك نسخه اصل از شركت

نامه .

2 _ يك نسخه مصدق از اساسنامه شركت

3 _ نوشته به امضا مدير شركت حاكي از تعهد پرداخت تمام سرمايه و پرداخت واقعي لااقل ثلث آن

4 _ اسامي شركا با تعيين اسم واسم خانوادگي وعده سهام هر يك از آنها.

5 _ سواد مصدق از تصميمات مجمع عمومي صاحبان سهام در موارد مذكور در مواد 40 و 41 و 44 قانون تجارت

ب _ در شركت هاي با مسيوليت محدود

1 _ يك نسخه مصدق از شركت نامه

2 _ يك نسخه مصدق از اساسنامه (اگر باشد).

3 _ اسامي شريك يا شركايي كه براي اداره كردن شركت معين شده اند.

4 _ نوشته به امضاي مدير شركت حاكي از پرداخت تمام سرمايه نقدي و تسليم تمام سرمايه غيرنقدي با تعيين قيمت حصه هاي غير نقدي

ج _ در شركت هاي تضامني

1 _ يك نسخه مصدق از شركت نامه

2 _ يك نسخه مصدق از اساسنامه شركت (اگر باشد)

3 _ نوشته به امضا مدير شركت حاكي از پرداخت تمام سرمايه نقدي و تسليم تمام سرمايه غير نقدي با تعيين قيمت حصه هاي غيرنقدي

4 _ اسامي شريك يا شركايي كه براي اداره كردن شركت معين شده اند.

د _ در شركت هاي مختلف غيرسهامي

1 _ يك نسخه مصدق از شركت نامه

2 _ يك نسخه مصدق از اساسنامه (اگر باشد)

3 _ اسامي شريك يا شركا ضامن كه سمت مديريت دارند.

ه _ در شركت هاي مختلط سهامي

1 _ يك نسخه مصدق از شركت نامه

2 _ يك نسخه مصدق از اساسنامه

3 _ اسامي مدير يا مديران شركت

4 _ نوشته به امضا مدير شركت حاكي از تعهد پرداخت تمام

سرمايه سهامي و پرداخت واقعي لااقل ثلث از آن سرمايه

5 _ سواد مصدق از تصميمات مجمع عمومي در موارد مذكور در مواد 40 و 41 و 44.

6 _ نوشته به امضا مدير شركت حاكي از پرداخت تمام سرمايه نقدي شركا ضامن و تسليم تمام سرمايه غيرنقدي با تعيين قيمت حصه هاي غيرنقدي

و _ در شركت هاي نسبي

1 _ يك نسخه مصدق از شركت نامه .

2 _ يك نسخه مصدق از اساسنامه (اگر باشد)

3 _ اسامي مدير و يا مديران شركت

4 _ نوشته به امضاي مدير شركت حاكي از پرداختن تمام سرمايه نقدي و تسليم تمام سرمايه غيرنقدي با تعيين قيمت حصه هاي غيرنقدي .

ز _ در شركت هاي تعاوني

1 _ يك نسخه مصدق از شركت نامه

2 _ يك نسخه مصدق از اساسنامه (اگر باشد)

ماده 5 _ بعد از ثبت شركت متصدي ثبت بايد نسخه ثاني تقاضانامه را با قيد تاريخ و نمره ثبت امضا وبه مهر اداره ممهور كرده به تقاضاكننده بدهد اين سند ، سند ثبت شركت خواهد بود .

ماده 6 _ در ظرف ماه اول ثبت هر شركت خلاصه شركت نامه و منضمات آن بايد به توسط اداره ثبت محل در مجله رسمي عدليه و يكي از جرايد كثيرالانتشار مركز اصلي شركت به خرج خود شركت منتشر شود.

تبصره 1 _ در نقاطي كه اداره ثبت نباشد اجرا اين ماده به عهده مقامي است كه شركت نامه در آنجا به ثبت رسيده است

تبصره 2 _ هر گاه در نقاطي كه شركت هاي تعاوني روستايي طبق قانون مصوب 1334 تشكيل مي شود روزنامه منتشر نشود پس از ثبت شركت آگهي هاي

مربوط طبق آيين نامه تهيه شده و به تعداد كافي در نقاط كثيرالعبور اهالي الصاق خواهد شد.

تبصره 3 _ آگهي هاي مربوط به شركت هاي تعاوني كارگران كه طبق قانون مصوب سال 1334 تشكيل مي شود پس از ثبت در دفتر شركت ها به وسايل مقتضي تهيه و در محل اصلي شركت به تعداد كافي در نقاط كثير العبور الصاق خواهد شد.

ماده 7 _ خلاصه مذكور درماده قبل بايد متضمن نكات ذيل باشد

الف _ نسبت به شركت هاي از هر قبيل

1 _ نمره و تاريخ ثبت شركت

2 _ مقدار سرمايه (با تشخيص مقداري از آن كه پرداخته شده و مقداري كه شركا پرداخت آن را تعهد كرده اند)

3 _ اسامي مدير يا مديران .

4 _ تاريخ آغاز و ختم شركت در صورتي كه براي مدت محدود تشكيل شده باشد.

ب _ در شركت هاي تضامني و شركت مختلط اعم از سهامي و غيرسهامي علاوه بر نكات فوق بايد اسم تمامي شركا ضامن نيز منتشر شود.

ماده 8 _ هر گاه شركت در چندين حوزه محكمه ابتدايي شعبه داشته باشد انتشارات مذكور فوق بايد به نحوي كه درماده 6 مقرر است در محل وقوع شعبه نيز عليحده به عمل آيد و براي انجام اين مقصود مقامي كه خود شركت در آنجا به ثبت رسيده است بايد سواد مصدق از تقاضانامه و منضمات آن را به ثبت اسناد محل وقوع شعبه يا شعب ارسال دارد تا اقدام به انتشار نمايد.

ماده 9 _ در هر موقع كه تصميماتي راجع به تمديد مدت شركت زايد بر مدت مقرر يا انحلال شركت قبل از مدت معينه يا تغيير درتعيين كيفيت تفريغ حساب يا تغيير اسم شركت يا

تبديل ديگر در اساسنامه يا تبديل و يا خروج بعضي از شركا ضامن از شركت اتخاذ شود و همچنين در هر موقعي كه مدير يا مديران شركت تغيير مي يابد و يا تصميمي نسبت به مورد معين در ماده 58 قانون تجارت اتخاذ شود مقررات اين نظامنامه راجع به ثبت و انتشاربايد در مورد تغييرات حاصله نيز رعايت شود.

آيين نامه اجرايي ماده 187 قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران
الف _ تشكيلات ( ماده 2 تا 4 )

(شماره 16768 _ 31 6 1381 روزنامه رسمي

ماده 1 _ واژه ها و عبارات اختصاري به كار رفته در اين آيين نامه به شرح ذيل تعريف مي گردند

1 _ هيات اجرايي مشاوران حقوقي ، وكلا و كارشناسان قوه قضاييه

2 _ مركز مركز امور مشاوران حقوق وكلا و كارشناسان قوه قضاييه

3 _ ماده 187 ماده 187 قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران مصوب 17 1 1379.(1)

الف _ تشكيلات

ماده 2 _ به منظور تنظيم و تصويب سياستهاي اجرايي و خط مشي اجراي ماده 187 هياتي مركب از معاون قضايي ، رييس قوه قضاييه (به عنوان رييس هيات و رييس مركز امور مشاوران حقوقي ، وكلا و كارشناسان و معاون آموزش و تحقيقات و دبير هيات مركزي گزينش قوه قضاييه به علاوه سه تن از اساتيد دانشگاه در رشته حقوق يا قضات عاليرتبه كه داراي پايه قضايي 9 به بالا مي باشند با تعيين رييس قوه قضاييه تشكيل مي گردد. جلسات هيات حداقل با حضور پنج عضو رسميت داشته و راي اكثريت معتبر خواهد بود تصميمات هيات اداري بوده و با راي اكثريت كه رييس هيات با آن موافق باشد قابل عدول است

وظايف هيات مذكور به شرح ذيل مي باشد

الف - تعيين تعداد

مشاور حقوقي يا كارشناس مورد نياز در هر سال

ب - اعطاي مجوز كارآموزي مشاوره حقوقي ، وكالت و كارشناسي و تعيين حوزه هاي قضايي محل خدمت آنان و اعطاي پروانه هاي مشاوره حقوقي و وكالت پايه 1،2 و پروانه كارشناسي و تاييد صلاحيت پس از بررسي توسط مركز.

ج - نظارت و پيگيري بر حسن اجراي مقررات اين آيين نامه

د - نظارت و پيگيري نسبت به عملكرد مشاوران حقوقي ، وكلا و كارشناسان موضوع اين آيين نامه

ه - بررسي گزارشات تخلفات مشاوران حقوقي ، وكلا و كارشناسان و تعيين تكليف در خصوص تنبيهات انتظامي ايشان پس از استماع گزارشات واصله از واحدهاي ذيربط كه رأسا يا حسب درخواست شاكي خصوصي و يا اعلام قضات محاكم دادگستري ها صورت مي گيرد.

ز - انتخاب رييس مركز امور مشاوران حقوقي ، وكلا و كارشناسان از قضاتي كه داراي پايه قضايي 9 به بالا بوده و داراي حداقل 10 سال سابقه كار قضايي مي باشند و معرفي آن از طرف معاونت قضايي به رياست محترم قوه قضاييه جهت صدور ابلاغ براي مدت 2 سال

و - تعيين تكليف براي ساير موارد ضروري كه در اين آيين نامه مسكوت است با توجه به روح اين آيين نامه و قوانين و مقررات موجود.

ماده 3 _ انجام امور مربوط به اجراي ماده 187 به مركز امور مشاوران حقوقي ، وكلا و كارشناسان قوه قضاييه كه زير مجموعه معاونت قضايي قوه قضاييه مي باشد محول مي گردد كه طبق مقررات اين آيين نامه اقدام نمايد.

ماده 4 _ ( مركز امور مشاوران حقوقي ، وكلا و كارشناسان قوه قضاييه ) جهت اجراي آيين نامه مربوطه و تصميمات

هيات در ذيل معاونت قضايي قوه قضاييه و تحت نظر رييس مركز و عضو هيات اجراي موضوع ماده 2 آيين نامه تشكيل مي گردد و وظايف اين مركز به شرح ذيل است

الف - انجام بررسيهاي كارشناسي و جمع آوري اطلاعات لازم از سراسر كشور در خصوص تعيين تعداد مشاوران و كارشناسان در هر سال

ب - برگزاري آزمون هاي علمي ، مصاحبه و گزينش متقاضيان

ج - نظارت و پيگيري نسبت به عملكرد مشاوران حقوقي ، وكلا و كارشناسان بويژه بررسي و تحقيق در خصوص تخلفات آنان و همچنين بررسي وضعيت و عملكرد مشاوران حقوقي ، وكلا پايه 2 كه حايز شرايط ارتقا به درجه بالاتري مي باشند.

د - شناسايي افراد كم بضاعت و نيازمند به خدمت قضايي و ارجاع امر به مشاوران حقوقي ، وكلا و كارشناسان قوه قضاييه

ه_ - بررسي مدارك و احراز شرايط متقاضيان پروانه وكالت و مشاوره حقوقي و كارشناسي كه عضو رسمي هيات علمي دانشگاه مي باشند و يا متقاضيان واجد سوابق قضايي

و - نظارت و ارزيابي نحوه كارآموزي عملي و آموزش علمي كارآموزان

ز - انجام مقدمات اعطاي پروانه كارآموزي و پروانه مشاوره حقوقي و وكالت پايه 1 ، 2 و كارشناسي

ح - برگزاري مراسم تحليف و اخذ تعهدنامه و سوگندنامه از دريافت كنندگان پروانه مشاوره حقوقي ، وكالت و كارشناسي

تبصره _ مركز مكلف است گزارشات مربوط به هر بند را به تفصيل جهت اتخاذ تصميم و اعلام نظر ، به هيات اجرايي موضوع ماده 2 اعلام نمايد.

ب _ شرايط متقاضيان ( ماده 5 )

ماده 5 _ متقاضيان اخذ مجوز تاسيس موسسه مشاوره حقوقي يا كارشناسي بايد داراي شرايط ذيل باشند

الف - تابعيت

دولت جمهوري اسلامي ايران

ب - داشتن حداقل 24 سال تمام شمسي براي مشاوران حقوقي و كارشناسان رسمي در زمان صدور پروانه مشاوره حقوقي و وكالت و كارشناسي و حداكثر 65 سال تمام شمسي براي مشاوران حقوقي و وكلا.

ج - داشتن حداقل دانشنامه معتبر كارشناسي از دانشكده هاي معتبر داخلي يا خارجي (در حالت اخير، به شرط ارزشيابي رسمي در رشته حقوق براي متقاضيان مشاوره حقوقي و وكالت و در رشته مورد تقاضا براي متقاضيان كارشناسي

د - انجام خدمت وظيفه عمومي يا معافيت دايم براي آقايان

ه - عدم سو پيشينه موثر كيفري و عدم محروميت از حقوق اجتماعي

و - عدم اعتياد به مواد مخدر و سكرآور به تاييد سازمان پزشكي قانوني و عدم تجاهر به فسق .

ز - عدم اشتغال اعم از رسمي قراردادي پيماني در وزارتخانه ها ، سازمانها ، ادارات و شركتهاي دولتي ، نهادهاي انقلابي ، شهرداري ها و موسسات مامور به خدمات عمومي و عدم اشتغال به سردفتري يا دفترياري در زمان صدور مجوز و پس از آن مادامي كه شخص به مشاوره حقوقي و وكالت موضوع اين آيين نامه اشتغال دارد.

(براي متقاضيان وكالت و مشاوره حقوقي .

ح - نداشتن سو شهرت

ط - داشتن وثاقت و تعهد به اصل نظام و قانون اساسي

ي عدم محكوميت به انفصال دايم از خدمات قضايي يا خدمات دولتي يا وكالت دادگستري و يا سلب صلاحيت براي متقاضيان شغل مشاوره حقوقي و عدم محكوميت به انفصال دايم از شغل كارشناسي براي متقاضيان كارشناسي

تبصره _ مشاغل آموزشي يا پژوهشي در دانشگاهها از مقررات بند (ز) مستثني مي باشد.

ج _ مدارك و نحوه درخواست ( ماده 6 تا 7 )

ماده 6 _ در هر سال صورت

نقاطي كه احتياج به مشاوره حقوقي و وكيل و كارشناس دارد با تعيين تعداد مورد نياز براي هر محل از طريق انتشار ويژه نامه پذيرش داوطلبان به اطلاع متقاضيان رسانده مي شود. متقاضيان بايد ظرف مدت مقرر در آگهي ها درخواست خود و مدارك مربوطه را تكميل و با درج مراتب ذيل از طريق پست سفارشي به نشاني مركز مشاوران حقوقي ، وكلا و كارشناسان ارسال نمايند.

الف - مشخصات كامل طبق شناسنامه و ميزان تحصيلات متقاضي

ب - محل اقامت و نشاني پستي

ج - سوابق شغلي قبل از درخواست در صورت اشتغال قبلي

د - تعيين محل خدمت مورد درخواست براي تاسيس موسسه مشاوره حقوقي ، وكالت و يا كارشناسي .

ماده 7 _ درخواست متقاضيان بايد داراي پيوست هاي ذيل باشد

الف يك برگ تصوير مصدق از كليه صفحات شناسنامه

ب 6 قطعه عكس 43

ج گواهي مدارك تحصيلي

د گواهي وثاقت به امضاي افراد مورد وثوق كه فرد مورد نظر را براي مشاوره حقوقي ، وكالت و يا كارشناسي مناسب معرفي كند.

ه_ گواهي سوابق اشتغال به همراه مستندات مربوطه در صورت داشتن سابقه اشتغال

د - نحوه رسيدگي ، انتخاب و آموزش ( ماده 8 تا 28 )

ماده 8 _ درخواست متقاضيان به ترتيب وصول در «مركز» ثبت و براي هر متقاضي پرونده جداگانه اي تشكيل مي شود ، مركز مذكور ، سوابق متقاضي را از مراجع اطلاعاتي و قضايي محل اقامت و اشتغال يا محل تحصيل فعلي و گذشته و از موسسه آموزش عالي مربوطه استعلام و درباره صلاحيت وي بنحو مقتضي تحقيق و نتيجه را در پرونده منعكس و به هيات موضوع ماده 2 اين آيين نامه يا افرادي كه هيات تعيين مي كند تسليم مي نمايد.

ماده 9 _ مركز

امور مشاوران حقوقي ، وكلا و كارشناسان مي تواند انجام اقداماتي در رابطه با بررسي صلاحيت متقاضيان را از هسته هاي گزينش قوه قضاييه در استانها درخواست نمايد. هسته گزينش مربوطه مكلف است اقدامات لازم را انجام و نتيجه بررسي را ظرف مهلت مقرر به مركز اعلام نمايد.

ماده 10 _ از كليه داوطلبان واجد شرايط به ترتيب مقرر در مواد آتي امتحان كتبي به عمل خواهد آمد. زمان و مكان برگزاري امتحان از طريق روزنامه هاي كثيرالانتشار اعلام مي گردد.

تبصره 1 _ اعضاي هيات علمي رسمي دانشكده هاي حقوق و ساير رشته هاي كارشناسي در رشته مرتبط با تحصيلات ايشان به شرط داشتن حداقل سه سال سابقه تدريس در دروس حقوقي يا دروس تخصصي مرتبط با رشته كارشناسي از شركت در آزمون معاف هستند و فقط از كساني كه داراي مدرك تحصيلي فوق ليسانس بوده به نحوي كه توسط هيات موضوع ماده 2 اين آيين نامه مشخص مي شود مصاحبه علمي لازم بعمل خواهد آمد.

تبصره 2 _ ( داوطلباني كه داراي حداقل دانشنامه ليسانس در يكي از رشته هاي حقوق و فقه و مباني حقوق اسلامي و سه سال سابقه قضايي بوده و حايز شرايط ديگر مندرج در ماده 5 باشند از شركت در آزمون و كارآموزي معاف بوده و به آنان پروانه پايه 2 مشاوره حقوقي و وكالت اعطا مي شود.) همچنين در صورتي كه داوطلبان فوق داراي 5 سال سابقه كار قضايي و شرايط مندرج در ماده 5 باشند نيز از شركت در آزمون و كارآموزي معاف بوده وپروانه پايه 1 مشاوره حقوقي و وكالت اعطا مي شود ولي به مدت 2 سال از انجام امر وكالت و مشاوره حقوقي

در آخرين حوزه قضايي محل خدمت قضايي ممنوع مي باشند.

تبصره 3 _ كارمندان دستگاه قضايي كه در محاكم مشغول به خدمت بوده اند ، با دارا بودن سابقه خدمتي حداقل 15 سال و در صورتي كه حايز شرايط مندرج در اين آيين نامه باشند و به شرط ارايه حسن سابقه كار از محل خدمت خود از شركت در آزمون و كارآموزي معاف خواهند بود و به آنان پروانه مشاوره حقوقي و وكالت پايه 2 اعطا مي شود. ولي براي مدت 3 سال از انجام امر وكالت و مشاوره حقوقي در آخرين حوزه قضايي محل خدمت اداري خود ممنوع مي باشند.

تبصره 4 _ كارمندان سازمان ثبت اسناد و املاك كشور با دارا بودن سابقه خدمتي 20 سال و در صورتي كه حايز شرايط مندرج در اين آيين نامه باشند وبه شرط داشتن دانشنامه ليسانس و بالاتر در صورت تاييد صلاحيت علمي و اخلاقي و تجربه آنها توسط سازمان مذكور جهت پذيرش در رشته هاي امور ثبتي ، نقشه برداري ثبتي و ارزيابي املاك از شركت در آزمون و كارآموزي معاف خواهند بود و به آنان پروانه كارشناسي اعطا مي شود.

تبصره 5 _ ( 30% از پذيرفته شدگان مشاوره حقوقي و وكالت و كارشناسي هر حوزه قضايي به ايثارگران (شامل رزمندگاني كه 6 ماه سابقه حضور داوطلبانه در جبهه جنگ داشته و يا به مدت سه ماه در اسارت دشمن بوده و جانبازان (25%) و بالا و بستگان درجه اول شهدا و مفقودين و جانبازان (50% به بالا) از ايثارگراني كه بيشترين نمره را آورده اند) اختصاص مي يابد استفاده از اين سهميه مانع از پذيرش ايثارگراني كه نمره قبولي سهميه آزاد را آورده اند نمي باشد)

ماده

11 _ مواد امتحاني براي داوطلبان مشاوران حقوق عبارتند از

متون فقه در حد تحريرالوسيله ، آيين دادرسي كيفري و مدني ، حقوقي مدني و امور حسبي ، حقوق تجارت ، حقوق جزاي عمومي و اختصاصي و حقوق ثبت

ماده 12 _ مواد امتحاني براي داوطلبان كارشناسي رسمي عبارتند از

الف_ دروس تخصصي و فقهي مربوط به رشته مورد تقاضا.

ب - قوانين و مقررات مربوط به كارشناسي .

ماده 13 _ از پذيرفته شدگان در امتحان كتبي توسط هيات يا اشخاصي كه هيات تعيين مي كند مصاحبه شفاهي بعمل ميايد.

تبصره _ افرادي كه اسامي آنها به عنوان ذخيره اعلام مي گردد بايد در آزمون مجددي كه از طرف هيات اعلام مي شود شركت نمايند و پس از موفقيت در آزمون مجدد از آنها مصاحبه شفاهي بعمل ميايد.

ماده 14 _ چگونگي و نحوه انجام امتحان و امور مربوط به آن از جمله انجام مصاحبه پس از قبولي در آزمون كتبي را هيات موضوع ماده 2 اين آيين نامه مشخص مي كند.

ماده 15 _ مركز اسامي داوطلباني را كه صلاحيت آنان توسط هيات محرز تشخيص داده شده است جهت دستور صدور پروانه به اطلاع معاونت قضايي رييس قوه قضاييه خواهد رسانيد. تا با توجه به اختيار مفوضه نسبت به صدور پروانه و امضا آن اقدام نمايند.

ماده 16 _ اعتبار پروانه مشاوران حقوقي ، وكلا و كارشناسان رسمي موضوع اين آيين نامه پس از صدور به مدت 2 سال خواهد بود كه پس از آن براي مدتهاي مشابه قابل تمديد مي باشد مشاورين حقوقي و وكلا موظفند براي تمديد پروانه ، مفاصا حساب مالياتي خود را ارايه نمايند و تمبر قانوني تجديد پروانه را نيز ابطال

نمايند. در صورت عدم تمديد پروانه ، وكالت اين افراد در هيچ يك از مراجع ذيصلاح قانوني پذيرفته نخواهد شد. همچنين ارجاع امر كارشناسي از سوي مراجع ذيصلاح به كارشناسي كه پروانه وي تمديد نشده است ممنوع مي باشد.

ماده 17 _ متقاضيان مشاوره حقوقي پس از احراز صلاحيت و پس از پذيرش آنان به مدت 6 ماه دوره كارآموزي علمي و عملي را زير نظر مركز طي مي كنند. مركز مي تواند انجام اقداماتي را در رابطه با كارآموزي پذيرفته شدگان از معاونت آموزش و تحقيقات و همچنين ادارات آموزش در استانها درخواست نمايد و دادگستري هاي استانها موظفند همكاري لازم را بنمايند.

تبصره 1 _ هر كارآموز داراي كارنامه مخصوصي خواهد بود در اين كارنامه حسن اخلاق كارآموز و عملكرد دوره كارآموزي وي ثبت و ارزيابي خواهدشد و دوره كارآموزي كارآموزاني كه قادر به كسب نصاب قبولي از كارآموزي كارآموزاني كه قادر به كسب نصاب قبولي از كارآموزي علمي و عملي نباشند براي يك نوبت ، تجديد خواهد شد.

تبصره 2 _ پذيرفته شدگاني كه حداقل 6 ماه سابقه كار قضايي متوالي به تاييد مراجع مربوط داشته باشند و نيز اعضا رسمي هيات هاي علمي دانشكده هاي حقوق داخل كشور كه داراي مدرك تحصيلي دكتري در يكي از رشته هاي حقوقي باشند و حداقل پنج سال از آغاز استخدام رسمي آنها گذشته باشد، از انجام كارآموزي معاف خواهند بود و به آنان پروانه پايه يك اعطا مي شود.

تبصره 3 _ معاونان و مديران كل حقوقي و امور مجلس و كارشناسان حقوقي وزارتخانه ها ، سازمانها، نهادها و موسساتي كه از بودجه دولتي استفاده مي نمايند و به مدت 5 سال سابقه

خدمت در پست مربوطه را داشته باشند (به شرط ارايه تاييديه حسن خدمت از سوي اداره مربوطه از دوره كارآموزي معاف مي باشند و به آنها پروانه پايه 2 مشاوره حقوقي و وكالت داده مي شود.)

ماده 18 _ مركز امورمشاوران حقوقي وكلا و كارشناسان قوه قضاييه مي تواند انجام اقداماتي را كه در رابطه با پيشبرد اهداف مركز ضروري و لازم استاز تمامي واحدهاي قضايي و ستادي و سازمانهاي وابسته به قوه قضاييه در سراسر كشور درخواست نمايد، مراجع مربوطه مكلف هستند اقدامات لازم را در رابطه با درخواست به عمل آمده انجام دهند.

ماده 19 _ پذيرفته شدگان كارشناسي رسمي بايد به مدت 6 ماه نزديكي از كارشناسان رسمي در رشته مربوط كه حداقل 5 سال سابقه كارشناسي داشته باشد يا به هر نحوي كه هيات موضوع ماده 2 مصلحت بداند كارآموزي نمايد. در رشته هاي جديد كارشناسي ، شخص پذيرفته شده از كارآموزي معاف خواهد بود، مگر آن كه هيات مذكور در ماده 2 ترتيب ديگري را مقرر نمايد.

ماده 20 _ پذيرفته شده هنگام اخذ پروانه با حضور رياست محترم هيات يا نماينده ايشان به ترتيب ذيل سوگند ياد نموده و سوگندنامه و صورتجلسه مربوطه را امضا مي نمايد.

متن سوگندنامه مشاور به شرح ذيل مي باشد

بسم ا... الرحمن الرحيم

در اين موقع كه مي خواهم به شغل (مشاوره حقوقي و وكالت نايل شوم به خداوند قادر متعال سوگند ياد مي كنم كه هميشه قوانين و نظامات را محترم شمرده و جز عدالت و احقاق حق منظوري نداشته و برخلاف شرافت شغلي ام اقدام و اظهاري ننمايم و احترام اشخاص ، مقامات قضايي و اداري و همكاران و اصحاب دعوي را رعايت نموده

و از اعمال نظر شخصي و كينه توزي و انتقام جويي احتراز و در امور و كارهايي كه انجام مي دهم راستي و درستي را رويه خود قرار داده و مدافع حق باشم و شرافت من وثيقه اين سوگند است كه يادكرده و ذيل سوگندنامه را امضا مي نمايم

بسم ا... الرحمن الرحيم

به خداوند متعال سوگند ياد مي كنم در امور كارشناسي كه به من ارجاع مي گردد خداوند متعال را حاضر و ناظر دانسته به راستي عقيده خود را اظهار نمايم و نظريات شخصي را در آن دخالت ندهم و نظر خود را نسبت به موضوع كارشناسي به طور كامل اظهار نمايم و هيچ چيز را مكتوم ندارم وبرخلاف واقع چيزي نگويم و ننويسم و ذيل سوگندنامه را امضا مي نمايم

ماده 21 _ پذيرفته شدگان مشاوره حقوقي منفردا يا مشتركا اقدام به تشكيل موسسه مي نمايند. دارندگان پروانه مكلف اند حداكثر ظرف مدت 6 ماه ازتاريخ صدور مجوز طبق مقررات مربوط به ثبت تشكيلات و موسسات غير تجاري نسبت به ثبت موسسه اقدام نمايند، در غير اين صورت مجوز صادره باطل و بي اعتبار خواهد بود مگر آنكه هيات مذكور در ماده 2 اين مدت را حداكثر براي يك بار به مدت 6 ماه ديگر تمديد نمايد. در صورتي كه موسسه توسط چند نفر تاسيس شود لازم است يكي از مشاورين به عنوان مدير موسسه حقوقي معرفي تا مسيوليت امور موسسه به عهده او باشد.

تبصره 1 _ ثبت موسسه در اداره ثبت اسناد و املاك شهرستاني انجام مي شود كه پروانه تاسيس براي آن محل صادر شده است

تبصره 2 _ ثبت موسسات حقوقي موكول به ارايه پروانه تاسيس از

قوه قضاييه براي مدتي كه در پروانه تعيين شده است خواهد بود، تمديد ثبت تابع تمديد پروانه مي باشد.

تبصره 3 _ موسسه مشاوره حقوقي تابع ضوابط و مقررات مربوط به موسسات غير تجاري خواهد بود.

ماده 22 _ موسسه مشاوره حقوقي بايد در محلي كه در پروانه صادره درج شده است داير شود و نمي توان عملا فعاليت آن را در محل ديگري متمركزنمود، در غير اين صورت پروانه صادره ابطال مي گردد مگر اينكه در خصوص تغيير محل قبلا موافقت هيات مذكور در ماده 2 كسب شده باشد.

تبصره _ مفاد اين ماده مانع از حضور شخص مشاور حقوقي در محاكم يا ساير مراجع شهرهاي ديگر به عنوان وكيل نمي باشد.

ماده 23 _ دارندگان پروانه فقط مجاز به تشكيل يك موسسه مي باشند، ايجاد شعب و موسسات فرعي ممنوع و مستوجب تعقيب و تعطيلي دايمي يا موقت موسسه و تمام شعب آن خواهد بود.

ماده 24 _ وظايف و تكاليف و مسيوليت هاي مشاورين حقوقي و كارشناسان موضوع اين آيين نامه همان است كه در قوانين و مقررات و آيين نامه هاي مربوط به وكلاي دادگستري و كارشناسان رسمي مقرر است

ماده 25 _ مشاوران حقوقي موضوع اين آيين نامه پس از اخذ پروانه به مدت 2 سال مشاور حقوقي و وكيل پايه 2 محسوب مي شوند و تنها حق شركت در محاكم كيفري كه به جرايم ( تعزيري مستوجب حبس كمتر از 10 سال و شلاق و جزاي نقدي و اقدامات تاميني و بازدارنده ) رسيدگي مي كنند و نيز درمحاكم حقوقي كه به دعاوي با خواسته كمتر از پانصد ميليون ريال يا خواسته غير مالي مگر در دعاوي مربوط به اختلاف در اصل

نكاح اصل طلاق ، اثبات و نفي نسب رسيدگي مي كنند را دارند.

پس از انقضاي اين مدت و احراز صلاحيت توسط هيات پروانه مشاور به پايه 1 ارتقا مي يابد. دارندگان پروانه پايه 1 حق شركت در كليه محاكم اعم از حقوقي ، كيفري و غيره را دارند.

تبصره 1 _ اعمال مفاد اين ماده مانع از حق ارايه مشاوره حقوقي از سوي مشاور در كليه پرونده ها نمي باشد.

تبصره 2 _ پذيرفته شدگان مشاوره حقوقي ، وكالت كارشناسي بايد قبل از اخذ پروانه متعهد شوند كه حسب ارجاع هيات و مركز ، خدمات حقوقي و كارشناسي لازم را براي متهمان ، شاكيان و اصحاب دعوايي كه امكانات مالي لازم را براي استخدام وكيل و كارشناس ندارند به صورت مجاني يا با نرخهاي كمتر و شرايط سهل انجام دهند.

تبصره 3 _ آن دسته از مشاوران حقوقي كه داراي مدرك تحصيلي كارشناسي ارشد به بالا مي باشند مي توانند درخواست صدور پروانه تخصصي در رشته اي كه در آن رشته مدرك تحصيلي خود را اخذ كرده اند بنمايند، در چنين صورتي حق الوكاله و حق المشاوره آنها در پرونده هاي مرتبط با رشته تخصصي آنان 25% بيش از مبالغ مذكور در ماده 26 خواهد بد.

ماده 26 _ حق الوكاله مشاورين پايه 2 حداكثر تا 40% تعرفه وكلاي پايه يك دادگستري و حق الوكاله مشاورين پايه 1 حداكثر تا 60% آن تعرفه و حق الزحمه كارشناسان رسمي موضوع اين آيين نامه تا 60% تعرفه كارشناسان رسمي حسب مورد خواهد بود. ميزان حق المشاوره توسط هيات موضوع ماده 2 همه ساله تعيين خواهد شد.

ماده 27 _ موارد تخلف و مجازاتهاي مشاورين حقوقي و كارشناسان موضوع اين آيين نامه

حسب مورد همان است كه در مورد وكلا و كارشناسان رسمي دادگستري در ساير قوانين و مقررات مقرر گرديده است تنبيهات انتظامي اين افراد عبارت است از توبيخ كتبي بدون درج در پرونده ، توبيخ كتبي با درج درپرونده ، تنزل درجه ، عدم تمديد پروانه مشاوره حقوقي يا كارشناسي به طور موقت به مدت 3 ماه تا 3 سال و لغو يا عدم تمديد پروانه مشاوره حقوقي يا كارشناسي به طور دايم

تبصره _ مرجع اعمال اين تنبيهات پس از بررسي و كارشناسي و اظهار نظر مركز هيات موضوع ماده 2 آيين نامه خواهد بود.

ماده 28 _ اين آيين نامه در اجراي ماده 187 قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران مصوب 17 1 1379 ، مجلس شوراي اسلامي در 28 ماده و 18 تبصره تهيه شده و در تاريخ 13 6 1381 به تصويب رييس قوه قضاييه رسيد.

ثبت علائم واختراعات

قانون ثبت علايم و اختراعات - مصوب اول تير ماه 1310 شمسي كميسيون قوانين عدليه)
فصل اول - ثبت علايم تجارتي ( ماده 1 تا 25 )

ماده 1 - علامت تجارتي عبارت از هر قسم علامتي است اعم از نقش - تصوير رقم - حرف - عبارت - مهر - لفاف و غير آن كه براي امتياز و تشخيص محصول صنعتي - تجارتي يا فلاحتي اختيار مي شود.

ممكن است يك علامت تجارتي براي تشخيص امتياز محصول جماعتي از زارعين يا ارباب صنعت يا تجار و يا محصول يك شهر و يا يك ناحيه از مملكت اختيار شود.

تبصره - داشتن علامت تجارتي اختياري است مگر در مواردي كه دولت آن را الزامي قرار دهد.

ماده 2 - حق استعمال انحصاري علامت تجارتي فقط براي كسي شناخته خواهد شد كه علامت خود را به ثبت رسانيده

باشد.

ماده 3

- كساني كه در ايران داراي موسسات تجارتي - صناعتي يا فلاحتي هستند اعم از اتباع داخله يا خارجه در صورتي

كه علايم تجارتي آنها موافق مواد ذيل ثبت شود از مزاياي اين قانون بهره مند خواهند شد.

ماده 4 - كساني كه موسسات صنعتي يا تجارتي و يا فلاحتي آنان در خارج از ايران واقع است موافق شرايط ذيل مي توانند از مزاياي اين قانون بهره مند شوند:

1) علايم خود را به موجب مقررات اين قانون در ايران به ثبت برسانند.

2) مملكتي كه موسسه آنها در آنجا واقع شده به موجب عهدنامه و يا قوانين داخلي خود از علايم تجارتي ايران حمايت كنند.

ماده 5 - هيچ يك از علايم ذيل را نمي توان به عنوان علامت تجارتي اختيار نمود و يا آنها را يكي از اجزا يك علامت تجارتي قرار داد:

1 - بيرق مملكتي و سلطنتي ايران و هر بيرق ديگري كه دولت ايران استعمال آن را به طور علامت تجارتي منع كند - علامت شير و خورشيد - نشان ها – مدال ها و انگهاي دولت ايران.

2 - تمثال پادشاه و وليعهد مگر با اجازه مخصوص.

3 - كلمات و يا عباراتي كه موهم انتساب به مقامات رسمي ايران باشد از قبيل شاهنشاهي - سلطنتي - دولتي و امثال آن.

4 - علامات موسسات رسمي مانند شير و خورشيد سرخ و صليب احمر و نظاير آن.

5 - علايمي كه مخل انتظامات عمومي و يا منافي عفت باشد.

ماده 6 - كسي كه تقاضاي ثبت علامتي را مي نمايد بايد شخصا و يا توسط وكيل ثبت آن را از شعبه مخصوصي كه در دفتر محكمه ابتدايي تهران براي اين امر تشكيل

مي شود به موجب اظهارنامه بخواهد - اين اظهارنامه بايد بلافاصله بعد از تسليم به شعبه مزبور در دفتر خاصي ثبت و در مقابل آن رسيد داده شود.

ماده 7 - متصدي شعبه مزبور در ماده فوق بايد تا پانزده روز از تاريخ وصول اظهارنامه و ضمايم آن تكليف قبول يا رد آن را معين نمايد.

در صورتي كه تقاضاي ثبت رد شود علل رد بايد صريحا ذكر گردد - تقاضاكننده مي تواند از تصميم رد تا ده روز از تاريخ ابلاغ آن به رييس محكمه اول ابتدايي تهران شكايت كند - حكم محكمه قابل استيناف و تميز خواهد بود.

ماده 8 - در صورتي كه تقاضاي ثبت از طرف متصدي شعبه فوق الذكر قبول گردد و يا بعد از رد تقاضا حكم قطعي داير به قبول آن صادر شود اداره ثبت اسناد تهران مكلف است تا پانزده روز از تاريخ تقديم سواد تصميم يا حكم قطعي علامت را به ثبت رسانيده تصديق رسمي ثبت را به تقاضاكننده بدهد.

ماده 9 - در موارد ذيل متصدي شعبه مذكور در ماده 6 تقاضاي ثبت را رد خواهد كرد:

1 - در صورتي كه علامت مخالف مقررات قانون باشد.

2 - در صورتي كه علامت قبلا به اسم ديگري ثبت شده و يا شباهت علامت يا علامت ديگري كه ثبت شده است به اندازه باشد كه مصرف كنندگان عادي يعني اشخاصي را كه اطلاعات مخصوصي ندارند به اشتباه بيندازد.

ماده 10 - ثبت هر علامت با قيد مراتب ذيل به عمل مي آيد:

1 - تاريخ روز و ماه و سال ثبت با تمام حروف.

2 - اسم - شغل - محل اقامت و تابعيت

صاحب علامت و وكيل در صورتي كه تقاضا به توسط وكيل به عمل آمده باشد.

3 - اسامي و اوصاف محصول يا طبقات محصولاتي كه علامت براي تشخيص و امتياز آن اختيار شده.

4 - تعريف علامت به طور اجمال با تعيين اجزايي كه تقاضاكننده مي خواهد حق استعمال انحصاري آن را براي خود تخصيص دهد.

5 – حق الثبتي كه اخذ مي شود.

ماده 11 - هر تغييري كه در خود علامت و يا در نوع محصولاتي كه علامت براي تشخيص و امتياز آن به كار مي رود داده شود بايد مطابق مقررات اين قانون جداگانه به ثبت برسد و الا قابل حمايت نخواهد بود.

ماده 12 - علامت تجارتي قابل نقل و انتقال است ولي انتقال آن در مقابل اشخاص ثالث وقتي معتبر خواهد بود كه موافق مقررات اين قانون به ثبت رسيده باشد.

ماده 13 - ثبت هر علامت و هر تغييري كه مطابق اين قانون بايد به ثبت برسد تا پانزده روز از تاريخ ثبت توسط اداره ثبت اسناد تهران به خرج تقاضاكننده در مجله رسمي وزارت عدليه اعلان خواهد شد.

ماده 14 - علاماتي كه ثبت شده باشند از تاريخ تسليم اظهارنامه حمايت خواهند شد و مدت اعتبار ثبت علامت ده سال است ولي صاحب علامت مي تواند تقاضاي تجديد ثبت نمايد در اين صورت حق استعمال انحصاري ده سال ديگر با صاحب علامت خواهد بود و به همين طريق هر تجديد ثبت حق مزبور را براي ده سال تضمين مي نمايد.

ماده 15 - حقي كه براي ثبت علامت اخذ مي شود به قرار ذيل است:

1 - براي اظهارنامه ثبت دو ريال طلا.

2 - براي ثبت علامت قطع

نظر از عده طبقات محصول يك پهلوي.

3 - براي هر طبقه محصول اگر چه منحصر به فرد باشد علاوه بر حق الثبت علامت پنج ريال طلا.

ماده 16 - اشخاص ذيل مي توانند نسبت به علامتي كه تقاضاي ثبت آن شده يا به ثبت رسيده است اعتراض كنند:

1 - كساني كه آن علامت را علامت تجارتي خود مي دانند.

2 - كساني كه آن علامت با علامت آنها به اندازه شباهت دارد كه مصرف كنندگان عادي را به اشتباه مي اندازد.

در هر يك از دو صورت فوق الذكر اگر معترض كسي باشد كه علامت قبلا به اسم او ثبت نشده است بايد در حين اعتراض براي علامت خود مطابق مقررات اين قانون تقاضاي ثبت كرده حق الثبت و تمام مخارج مربوطه به آن را قبلا تاديه نمايد - در مورد كساني كه موسسه آنها در خارج از ايران واقع است حق اعتراض مشروط به شرط معامله متقابله مذكوره در فقره دوم ماده 4 مي باشد.

ماده 17 - اگر اعتراض قبل از آنكه علامت معترض عليه به ثبت رسيده باشد به عمل آيد بايد به ترتيب و در موعدي كه در نظامنامه مذكور در ماده 23 مقرر مي شود به تقاضاكننده ثبت علامت ابلاغ گردد تا در صورتي كه به اعتراض تسليم نشده و تقاضاي خود را مسترد ننمود معترض در مدت مقرر در نظامنامه فوق الذكر به محكمه ابتدايي تهران رجوع كند - در مورد اين ماده عمليات راجعه به ثبت متوقف خواهد ماند ليكن هر گاه معترض در ظرف مدتي كه به موجب نظامنامه مذكور فوق مقرر مي شود به محكمه رجوع ننمود و يا بعد از رجوع دعواي خود را تعقيب

نكرد علامت به اسم معترض عليه ثبت و وجوهي كه معترض تاديه نموده به نفع دولت ضبط خواهد شد.

ماده 18 - هر گاه اعتراض راجع به علامت ثبت شده باشد معترض بايد مستقيما در محكمه ابتدايي تهران اقامه دعوي كرده و ابطال ثبت را تقاضا نمايد.

ماده 19 - جز در مواردي كه به موجب نظامنامه هاي وزارت عدليه استثنا شود اصول رسيدگي مطابق اصول محاكمات تجارتي است و در هر حال حكم محكمه در حدود قوانين قابل استيناف و تميز خواهد بود.

تبصره - مفاد حكم قطعي بايد به خرج محكوم له در مجله رسمي وزارت عدليه و يكي از جرايد يوميه تهران منتشر شود – محكوم له مي تواند مخارج مزبور را در جز خسارت از محكوم عليه مطالبه نمايد.

ماده 20 - هر گاه معترض ثابت كند كه نسبت به علامت به واسطه سابقه استعمال مستمر قبل از تقاضاي ثبت حق تقدم داشته محكمه حكم خواهد داد كه آن علامت به اسم معترض ثبت شود و اگر علامت مورد اعتراض قبلا در اداره ثبت اسناد به ثبت رسيده باشد محكمه حكم خواهد داد كه ثبت سابق ابطال و علامت به نام معترض ثبت گردد.

ماده 21 - ترتيبات مقرره فوق در موردي نيز رعايت خواهد شد كه اعتراض راجع به ثبت انتقال علامت يا به ثبت تغيير خود علامت و يا راجع به ثبت تغيير محصولاتي باشد كه علامت براي تشخيص و امتياز آن به كار مي رود.

ماده 22 - كسي كه نسبت به ثبت هاي راجع به علامتي از تاريخ ثبت تا سه سال اعتراض نكرده باشد ديگر نمي تواند نسبت به ثبت

آن اعتراض نمايد مگر اينكه ثابت كند معترض عليه در حين ثبت عالم بوده است به اينكه علامت را خود معترض يا كسي كه به معترض علامت را انتقال داده قبلا به طور مستمر استعمال كرده ولي هر گاه معترض عليه ثابت نمايد كه معترض قبل از انقضا مدت سه سال فوق از ثبت علامت اطلاع داشته است اعتراض معترض پذيرفته نخواهد شد.

ماده 23 - براي اجراي مقررات اين فصل نظامنامه هاي لازمه از طرف وزارت عدليه تنظيم خواهد شد - در نظامنامه هاي مزبور تكليف نكات ذيل بايد صراحتا تعيين شود:

1) طرز تنظيم اظهارنامه.

2) اسناد و اوراقي كه بايد عين يا سواد يا ترجمه مصدق آن و همچنين كليشه يا كليشه هايي كه بايد ضميمه اظهارنامه بشود.

3) طبقه بندي محصولات.

4) موافق چه ترتيب علامت به ثبت خواهد رسيد.

5) مراتبي كه بايد در اظهارنامه راجع به ثبت انتقال علامت و يا راجع به تغيير در علامت و يا در محصولي كه علامت راجع به آن است قيد شود.

6) اعلاناتي كه بايد راجع به علامت در مجله رسمي منتشر شود و ميزان خرج اعلانات.

7) اصول رسيدگي محاكم در مورد مذكور در مواد 7 و 19.

8) ترتيبي كه مطابق آن كليه ابلاغات مربوطه به علامات تجارتي بايد به عمل آيد.

9) تعرفه ترجمه و تصديق صحت ترجمه.

ماده 24 - ثبت علامات متعلق به كساني كه در ايران داراي موسسات صنعتي و تجارتي يا فلاحتي بوده و مطابق قانون علايم صنعتي مصوب نهم فروردين 1304) به عمل آمده است براي بقيه مدت ده سال مقرر در قانون مزبور به اعتبار خود باقي است.

ماده 25 - كساني كه موسسات

تجارتي - صنعتي يا فلاحتي آنان در خارج ايران بوده و مطابق قانون نهم فروردين ماه 1304 علامت خود را به ثبت رسانيده باشند يا تقاضاي ثبت كرده ولي علامت آنها به ثبت نرسيده و بعد از تاريخ اجراي اين قانون به ثبت برسد در صورتي از مزاياي اين قانون براي بقيه مدت ده سال بهره مند خواهند شد كه مملكتي كه موسسات آنها در آنجا است به موجب عهدنامه يا قوانين داخلي خود از علايم تجارتي ايران حمايت نمايند.

فصل دوم - ثبت اختراع ( ماده 26 تا 45 )

ماده 26 - هر قسم اكتشاف يا اختراع جديد در شعب مختلفه صنعتي يا فلاحتي به كاشف يا مخترع آن حق انحصاري مي دهد كه بر طبق شرايط و در مدت مقرره در اين قانون از اكتشاف يا اختراع خود استفاده نمايد مشروط بر اين كه اكتشاف يا اختراع مزبور مطابق مقررات اين قانون در اداره ثبت اسناد تهران به ثبت رسيده باشد.

نوشته كه در اين مورد اداره ثبت اسناد تهران مي دهد ورقه اختراع ناميده مي شود.

ماده 27 - هر كس مدعي يكي از امور ذيل باشد مي تواند تقاضاي ثبت نمايد:

1 - ابداع هر محصول صنعتي جديد.

2 - كشف هر وسيله جديد يا اعمال وسايل موجوده به طريق جديد براي تحصيل يك نتيجه يا محصول صنعتي يا فلاحتي.

ماده 28 - براي امور ذيل نمي توان تقاضاي ثبت نمود:

1) نقشه هاي مالي.

2) هر اختراع يا تكميلي كه مخل انتظامات عمومي يا منافي عفت يا مخالف حفظ الصحه عمومي باشد.

3) فرمولها و تركيبات دوايي.

ماده 29 - كسي كه بدوا مطابق اين قانون تقاضاي ثبت اختراع به نام خود مي نمايد مخترع شناخته مي شود مگر اينكه خلاف ادعاي او در

محاكم صلاحيتدار به ثبوت برسد.

ماده 30 - مخترعي كه در خارج ايران براي اختراع خود مطابق قوانين محل تحصيل ورقه اختراع كرده مي تواند در صورتي كه مدت ورقه مزبور منقضي نشده باشد در ايران نيز براي بقيه آن مدت تقاضاي ورقه اختراع كند ليكن اگر اختراع مزبور را كسي يا موسسه در ايران قبل از تقاضاي ثبت اختراع كلا يا جزيا به موقع عمل يا استفاده گذارده و يا مقدمات استفاده آن را تهيه كرده باشد مخترع نمي تواند از عمليات آن شخص يا موسسه جلوگيري كند.

ماده 31 - مفاد مواد 6 و 7 و 8 اين قانون در مورد تقاضاي ثبت اختراع نيز رعايت خواهد شد.

ماده 32 - اظهارنامه ثبت وقتي قبول مي شود كه مخترع يا نماينده او پنج ريال طلا براي اظهارنامه و لااقل حق الثبتي را كه به موجب ماده 34 براي سال اول مقرر است نقدا تاديه نمايد.

حقي كه براي اظهارنامه اخذ مي شود در هيچ مورد مسترد نخواهد شد.

ماده 33 - مدت اعتبار ورقه اختراع به تقاضاي مخترع 5 يا 10 يا 15 و يا منتهي 20 سال خواهد بود - در مدت مزبور كه بايد صراحتا در ورقه اختراع قيد شود مخترع يا قايم مقام قانوني او حق انحصاري ساخت يا فروش يا اعمال و يا استفاده از اختراع خود را خواهد داشت.

ماده 34 - براي ثبت اختراع حق الثبت به طريق ذيل اخذ مي شود:

براي پنج سال اول از قرار سالي 10 ريال طلا.

براي پنج سال دوم از قرار سالي 20 ريال طلا.

براي پنج سال سوم از قرار سالي 30 ريال طلا.

براي

پنج سال چهارم از قرار سالي 40 ريال طلا.

ممكن است تمام يا بعضي از اقساط سنواتي فوق را در حين صدور ورقه اختراع دفعتا تاديه نمود در اين صورت اگر پنج قسط دفعتا تاديه شود پنج درصد 5% و اگر ده قسط تاديه شود ده درصد 10% و اگر پانزده قسط تاديه شود پانزده درصد 15% و اگر بيست قسط تاديه شود بيست درصد 20% تخفيف داده مي شود.

ماده 35 - قسط هر سال اگر قبلا تاديه نشده باشد بايد در ظرف سه ماه اول همان سال تاديه گردد و الا ثبت اختراع از درجه اعتبار ساقط خواهد شد.

هر گاه در ظرف سه ماه دوم سال صاحب ورقه دو برابر حقي را كه متعلق به آن سال است تاديه نمايد ثبت اختراع به اعتبار خود باقي خواهد بود.

ماده 36 - ورقه اختراع به هيچ وجه براي قابل استفاده بودن و يا جديد بودن و يا حقيقي بودن اختراع سنديت ندارد و همچنين ورقه مزبور به هيچ وجه دلالت بر اين نمي كند كه تقاضاكننده يا موكل او مخترع واقعي مي باشد و يا شرح اختراع و يا نقشه هاي آن صحيح است و اشخاص ذينفع مي توانند نسبت به موارد مزبوره در محكمه ابتدايي تهران اقامه دعوي كرده خلاف آن را ثابت نمايند.

ماده 37 - در موارد ذيل هر ذينفعي مي تواند به محكمه ابتدايي تهران رجوع كرده و تقاضاي صدور حكم بطلان ورقه اختراع را بنمايد:

1 - وقتي كه اختراع اختراع جديد نيست.

2 - وقتي كه ورقه اختراع مخالف مقررات ماده 28 صادر شده باشد.

3 - وقتي كه اختراع مربوط به طريقه هاي علمي صرف

بوده و عملا قابل استفاده صنعتي يا فلاحتي نباشد.

4 - وقتي كه پنج سال از تاريخ صدور ورقه اختراع گذشته و اختراع به موقع استفاده عملي گذاشته نشده باشد.

تبصره - هر اختراع يا هر تكميل اختراع موجودي كه قبل از تاريخ تقاضاي ثبت خواه در ايران و خواه در خارجه در نوشتجات يا نشرياتي كه در دسترس عموم است شرح و يا نقشه آن منتشر شده و يا به مورد عمل يا استفاده گذارده شده باشد ، اختراع جديد محسوب نمي گردد.

ماده 38 - در مورد مواد 36 و 37 مفاد ماده 19 لازم الرعايه خواهد بود.

ماده 39 - دارنده ورقه اختراع مي تواند ملكيت يا حق استفاده از موضوع اختراع خود را كلا يا جزيا به هر طريقي كه بخواهد به ديگري منتقل نمايد.

هر گاه ورقه اختراع ارثا منتقل شده باشد مالك جديد وقتي مي تواند از مزاياي اين قانون بهره مند شود كه اين انتقال را به ثبت برساند.

ماده 40 - هر گونه معامله راجع به ورقه اختراع بايد به موجب سند رسمي به عمل آمده و در دفتر ثبت اختراعات نيز ثبت شود و الا آن معامله نسبت به اشخاص ثالث معتبر نخواهد بود.

هر گاه معامله در خارج ايران واقع گردد آن معامله در ايران نسبت به اشخاص ثالث وقتي معتبر خواهد بود كه در اداره ثبت اسناد تهران ثبت شده باشد.

ماده 41 - حق الثبت معاملات و انتقالات مذكور در دو ماده فوق را وزارت عدليه مطابق نظامنامه معين خواهد كرد ليكن در هر حال نبايد از دو پهلوي تجاوز نمايد.

ماده 42 - مراجعه به كليه اسناد

و اوراق مربوط به ثبت هر اختراع پس از صدور ورقه اختراع آزاد است و هر كس مي تواند از اسناد و اوراق مربوط به ورقه اختراع يا معاملات راجعه به آن با تاديه حقي كه به موجب نظامنامه معين خواهد شد سواد مصدق تحصيل كند.

ماده 43 - دارنده هر ورقه اختراع يا قايم مقام قانوني او مي تواند در تمام مدت اعتبار ورقه مزبور هر تغييري را كه در اختراع خود داده باشد مطابق مقررات اين قانون به ثبت رساند – حق الثبت هر تغيير ده ريال طلا خواهد بود.

ماده 44 - نسبت به اتباع خارجه كه در ايران تقاضاي ثبت اختراع نموده و اقامتگاه آنان در ايران نباشد مقررات عهدنامه كه با دولت متبوع آنها منعقد شده باشد مرعي خواهد بود و اگر عهدنامه نباشد معامله متقابله خواهد شد.

ماده 45 - وزارت عدليه نظامنامه هاي مربوطه به اجراي اين فصل را تنظيم خواهد نمود - در نظامنامه هاي مزبور بايد تكليف نكات ذيل صريحا معين گردد:

1 - طرز تنظيم اظهارنامه ثبت.

2 - اسناد و اوراقي كه بايد عين يا سواد يا ترجمه مصدق آنها ضميمه اظهارنامه شود.

3 - تعرفه انتشارات در مجله رسمي و تعرفه ترجمه و تصديق صحت ترجمه.

4 - ترتيبي كه مطابق آن كليه ابلاغات مربوط به ثبت اختراع بايد به عمل آيد.

فصل سوم - مقررات مشتركه ( ماده 46 تا 51 )

ماده 46 - رسيدگي به دعاوي حقوقي يا جزايي مربوط به اختراع يا علامات تجارتي در محاكم تهران به عمل خواهد آمد اگر چه در مورد دعاوي جزايي جرم در خارج تهران واقع يا كشف و يا متهم در خارج تهران دستگير شده باشد كه در اين موارد تحقيقات مقدماتي

در محل وقوع يا كشف جرم يا دستگيري متهم به عمل آمده و دوسيه براي رسيدگي به محاكم تهران ارجاع مي شود.

ماده 47 - اگر در ضمن رسيدگي جزايي متهم براي دفاع خود موضوع مالكيت علامت تجارتي يا اختراع را مطرح كند خود محكمه جزا بايد در اين موضوع نيز رسيدگي نمايد.

ماده 48 - طرق تامين دليل - موارد ترتيب توقيف محصولاتي كه مخالف حق حاصل از ثبت علامات تجارتي يا حق اختراع باشد و همچنين موعدي كه اگر بعد از تامين يا توقيف اقامه دعوي نشود تامين يا توقيف باطل مي گردد به موجب نظامنامه هايي كه از طرف وزارت عدليه تنظيم مي شود معين خواهد شد اعم از اينكه مطابق نظامنامه هاي مزبور مراجعي كه براي انجام اين امور معين مي شود مقامات قضايي باشد يا مامورين كشوري از قبيل مامورين گمرك و غير آنها.

ماده 49 - در مورد خساراتي كه خواه از مجراي حقوقي و خواه از مجراي جزايي در دعاوي مربوطه به اختراعات و علايم تجارتي مطالبه مي شود خسارات شامل ضررهاي وارده و منافعي خواهد بود كه طرف از آن محروم شده است.

ماده 50 - قانون نهم فروردين ماه 1304 راجع به علايم تجارتي و صنعتي نسخ و اين قانون از 15 تير ماه 1310 به موقع اجرا گذارده مي شود.

ماده 51 - وزارت عدليه مامور اجراي اين قانون است.

چون به موجب قانون بيست و چهارم فروردين ماه 1310 وزير عدليه مجاز است كليه لوايح قانوني را كه به مجلس شوراي ملي پيشنهاد مي نمايد پس از تصويب كميسيون فعلي قوانين عدليه به موقع اجرا گذارده و پس از آزمايش آنها در عمل نواقصي را

كه در ضمن جريان ممكن است معلوم شود رفع و قوانين مزبوره را تكميل نموده ثانيا براي تصويب به مجلس شوراي ملي پيشنهاد نمايد) عليهذا قانون ثبت علايم و اختراعات ) مشتمل بر پنجاه و يك ماده كه در تاريخ اول تير ماه يك هزار و سيصد و ده شمسي به تصويب كميسيون قوانين عدليه مجلس شوراي ملي رسيده است قابل اجراست.

رييس مجلس شوراي ملي - دادگر

آيين نامه اصلاحي اجراي قانون ثبت علايم تجارتي و اختراعات - مصوب 1337 با اصلاحات بعدي
باب اول _ مقررات مربوط به علايم تجارتي
فصل اول _ در تسليم اظهارنامه ( ماده 1 تا 9 )

ماده 1 _ اظهارنامه ثبت علامت صنعتي يا تجارتي بايد به زبان فارسي تنظيم شده و داراي تاريخ و امضا ، حاوي نكات ذيل باشد :

1 _ اسم و اقامتگاه و تابعيت صاحب علامت و مركز اصلي موسسه او.

2 _ اسم و اقامتگاه وكيل او در تهران در صورتي كه اظهارنامه توسط وكيل داده شده باشد.

3 _ رشته تجارت يا نوع صنعت صاحب علامت

4 _ تاريخ ثبت و محل و شماره ثبت علامت در كشور مبدأ در صورتي كه آن علامت در خارج ايران به ثبت رسيده باشد.

5 _ اقامتگاهي كه صاحب علامت در تهران انتخاب مي نمايد.

6 _ اسم و اقامتگاه شخص يا اشخاصي كه در تهران صلاحيت دريافت ابلاغ ها و اخطارها را دارند.

7 _ شرح نوع كالا يا محصولاتي كه علامت براي تشخيص آن به كار مي رود با تعيين طبقات درخواست شده طبق طبقه بندي ضميمه اين آيين نامه

8 _ شرح و توصيف علامت درخواست شده و طرز مخصوص استعمال آن اگر مورد داشته باشد.

9 _ تعيين ضمايم

تبصره _ تنظيم نام و نشاني درخواست كنندگان مقيم خارجه بايد علاوه بر فارسي به حروف لاتين باشد و با همان حروف نيز ثبت و

آگهي خواهد شد.

ماده 2 _ اظهارنامه بايد داراي ضمايم زير باشد

1 _ نسخه اصلي يا رونوشت گواهي شده وكالت نامه در صورتي كه تقاضا به توسط وكيل به عمل آيد.

2 _ ده عدد نمونه علامت به طريقي كه استعمال مي شود به علاوه نمونه هاي اضافي به تعداد يك نمونه براي هر طبقه اضافي كه درخواست مي شود.

درخواست كننده بايد بر روي هر اظهارنامه يك نمونه علامت را الصاق و آن را امضا نمايد. نمونه سوم در موقع ثبت بر روي صفحه مربوطه در دفتر ثبت و نمونه چهارم بر روي تصديق ثبت الصاق مي شود.

علاماتي كه برجسته يا گود در روي شيئي نشان داده مي شود بر روي كاغذ نقش خواهد شد.

ابعاد نمونه نبايد از ده سانتيمتر از هر طرف تجاوز كند.

بر روي هر نمونه الصاق شده به طريق بالا مهر شعبه ثبت شركتها و علايم تجارتي و اختراعات زده مي شود به طريقي كه يك قسمت از مهر بر روي نمونه و قسمت ديگر بر روي صفحه قرار گيرد.

3 _ يك كليشه براي چاپ علامت به طور وضوح ( ابعاد كليشه مزبور نبايد از ده سانتيمتر از هر طرف تجاوز كند) در صورتي كه علامت عبارت از يك ياچند كلمه بوده و داراي هيچ گونه تصوير و حروف مخصوص نباشد تقاضاكننده مجبور به ضميمه كردن كليشه نخواهد بود.

4 _ در صورتي كه علامت در خارجه به ثبت رسيده باشد تسليم رونوشت گواهي شده از طرف اداره صادركننده آن به زبان اصلي به انضمام ترجمه غيررسمي آن به فارسي به مسووليت تقاضاكننده الزامي است

5 _ در صورتي كه علامت براي تشخيص امتياز محصول جماعتي يا محصول يك شهر يا

يك ناحيه از كشور اختيار شود گواهينامه از طرف مقام صلاحيتدار داير بر تصديق استفاده از علامت مزبور به وسيله سازندگان كالاهاي مربوط به آن (در ايران مقام صلاحيت دار كه اداره ثبت مكلف به قبول گواهي آن در مورد مراتب مذكور در اين بند مي باشد به ترتيب عبارتند از

1 _ اتحاديه صنفي

2 _ اطاق بازرگاني يا صنايع

3 _ شهرداري

4 _ فرمانداري

ماده 3 _ دريافت كننده اظهارنامه مقدمتا صحت تنظيم آن را مورد رسيدگي قرار داده و پس از وارد نمودن اظهارنامه در دفتر درخواست هاي وارده نسخه دوم آن را كه داراي همان مشخصات اصلي نسخه است بعد از امضا و مهر شعبه ثبت شركتها و علايم تجارتي به عنوان رسيد به درخواست كننده مسترد خواهد كرد.

نسخه سوم درخواست كه داراي همان مشخصات اظهارنامه است فورا در شعبه ثبت شركتها و علايم تجارتي و اختراعات تا تاريخ رد يا قبول قطعي درخواست آگهي خواهد شد تا هر ذي نفعي بتواند از مفاد آن اطلاع حاصل كرده و اعتراض خود را طبق مواد بعدي تسليم نمايد.

ماده 4 _ شخصي كه تقاضاي ثبت چندين علامت مي نمايد بايد براي هريك از آنها مطابق مقررات اين آيين نامه اظهارنامه جداگانه بدهد، در اين صورت اگر تقاضا توسط وكيل و به موجب يك وكالتنامه به عمل آمده باشد وكالتنامه اصلي به يكي از اظهارنامه ها و يك رونوشت مصدق آن به هر يك از اظهارنامه هاي ديگر بايد ضميمه شود.

ماده 5 _ هر اظهارنامه ظرف 15 روز از تاريخ وصول از جهات ذيل مورد بررسي قرار مي گيرد

1 _ از لحاظ شكل براي ملاحظه اين كه درخواست و

ضمايم آن مطابق اصول پيش بيني شده در قانون و اين آيين نامه مي باشد اگر نقايصي در اظهارنامه مشاهده شود مراتب به درخواست كننده كتبا اخطار مي شود تا در موعد مناسب (نسبت به ساكنين در ايران تا دو ماه و نسبت به ساكنين در خارجه تا شش ماه اقدام به رفع آنها بنمايد.

چنانچه مدت مزبور كافي نباشد درخواست كننده مي تواند فقط براي يك مرتبه استمهال نمايد.

2 _ از جهت تطبيق طبقه اي كه درخواست كننده ثبت علامت جهت كالاي خود ذكر نموده با طبقات مربوط به نوع كالا در صورت عدم مطابقت كالا با طبقه مندرج در اظهارنامه از درخواست كننده ثبت دعوت خواهد شد تا در اصلاح طبقه بندي كالاي مشروحه اقدام نمايد.

3 _ از لحاظ مطابقت علايم با شرايط مقرره در قانون و اين آيين نامه

تبصره 1 _ از لحاظ امتياز و تشخيص مذكور در ماده يك قانون نامهاي عام محصولات يا اسامي جغرافيايي كه خريدار را نسبت به مبدأ و كيفيت محصولات گمراه كند علامت مشخصه تجارتي محسوب نمي شود.

تبصره 2 _ در مورد علامت تجارتي شباهت مذكور در ماده 9 قانون ممكن است از لحاظ شكل ظاهر يا تلفظ يا كتابت يا به هر كيفيت ديگري باشد كه مصرف كنندگان عادي را به اشتباه اندازد.

ماده 6 _ در موارد زير در صورتي كه در ظرف 15 روز بعد از وصول اظهارنامه معلوم گردد كه تقاضاي ثبت قابل قبول نيست يا درخواست كننده در مدت مقرر در تكميل آن اقدام ننمايد شعبه ثبت شركتها و علايم تجارتي و اختراعات كتبا رد تقاضا را با ذكر علل به درخواست كننده ثبت ابلاغ خواهد نمود.

ماده 7 _ براي

هر علامتي كه تقاضاي ثبت آن بر طبق ماده 5 مورد قبول قرار گيرد شعبه ثبت شركتها و علايم تجارتي يك آگهي در روزنامه رسمي منتشرخواهد نمود آگهي مزبور شامل نام و نشاني صاحب علامت و خصوصيات آن و كالاهايي كه علامت در مورد آنها به كار مي رود خواهد بود.

ماده 8 _ هرگونه اصلاحي كه به وسيله درخواست كننده ثبت بعد از انتشار آگهي به عمل آيد بايد به وسيله تقديم اظهارنامه جديدي صورت گيرد. اين اظهارنامه به ترتيب مقرر در ماده 5 اين آيين نامه مورد رسيدگي قرار خواهد گرفت و هرگاه اصلاحات و تغييرات مورد تقاضا مورد قبول اداره ثبت علايم واقع شود به وسيله آگهي جديد به اطلاع عامه خواهد رسيد.

ماده 9 _ سي روز بعد از انتشار آگهي ، شعبه ثبت شركتها و علايم تجارتي مكلف است در صورت عدم اعتراض علامت را به ثبت برساند.

فصل دوم _ ثبت علامت ( ماده 10 تا 13 )

ماده 10 _ ثبت علامت در دفتر مخصوصي با قيد مراتب زير به عمل خواهد آمد

الف _ تاريخ و شماره ترتيب اظهارنامه

ب _ تاريخ و شماره ثبت علامت و مشخصات مذكور در ماده يك اين آيين نامه

ج _ الصاق يك نمونه از علامت در محلي كه به اين امر اختصاص داده شده است

د _ حق الثبت و حقوق دريافتي براي هر طبقه

ه _ امضاي درخواست كننده يا قائم مقام او به طريقي كه قسمتي از امضاي او در روي صفحه و قسمتي در روي علامت باشد.

و _ امضاي رييس شعبه ثبت علايم و يا قائم مقام او.

تبصره _ در دفتر ثبت علامات براي هر علامت دو صفحه تخصيص داده خواهد شد.

ماده 11 _ پس

از ثبت علامت تصديقي كه حاوي نكات زير باشد با الصاق يك نمونه كامل از علامت بر روي آن به صاحب علامت يا نماينده او تسليم مي شود

1 _ تاريخ وصول اظهارنامه و شماره ثبت آن در دفتر ثبت اظهارنامه

2 _ تاريخ ثبت علامت و شماره ثبت آن

3 _ اسم و شغل و اقامتگاه و تابعيت صاحب علامت

4 _ نوع مال التجاره و يا محصول و طبقات محصولي كه علامت براي تشخيص آن به كار مي رود.

5 _ تعيين اجزايي كه صاحب علامت حق استفاده انحصاري آن را به خود تخصيص داده است

6 _ تاريخ و شماره و محل ثبت در خارجه در صورتي كه علامت قبلا در خارجه به ثبت رسيده باشد.

7 _ تاريخ صدور تصديق

8 _ مدت اعتبار ثبت علامت

9 _ امضاي رييس شعبه ثبت علايم تجارتي و مديركل ثبت اسناد و املاك

ماده 12 _ در ظرف سي روز پس از ثبت هر علامت اداره ثبت بايد آگهي حاوي كليه مراتب مندرج در ماده 11 منتشر نمايد.

ماده 13 _ در صورتي كه علامت ثبت شده براي محصولات مقرر در ماده يك قانون ثبت علايم و اختراعات مصوب اول تيرماه 1310 ظرف مدت 3 سال از تاريخ ثبت آن از طرف صاحب علامت يا قائم مقام يا نماينده قانوني او بدون عذر موجه مورد استفاده تجارتي در ايران (يا) در خارجه قرار نگيرد هر ذينفعي مي تواند ابطال آن را از دادگاه شهرستان تقاضا نمايد.

فصل سوم _ تغييرات ( ماده 14 تا 19 )

ماده 14 _ تغييرات مربوط به علامت يا طبقه كالا يا صاحب علامت و همچنين تغييرات مربوط به نشاني و تابعيت و نماينده قانوني او

در ايران رسميت نخواهد داشت مگر اين كه در ايران به ثبت رسيده باشد. ثبت اين تغييرات بايد در روي صفحه مخصوص به آن علامت به عمل خواهد آمد.

ثبت تغييرات به موجب اظهارنامه رسمي به امضاي صاحب علامت يا نماينده قانوني او به عمل خواهد آمد.

اظهارنامه بايد در سه نسخه تنظيم و تغييرات مشروحا در آن قيد و مدارك مربوطه و قبض پرداخت حق الثبت ضميمه آن گردد. رسيدگي به اظهارنامه و ثبت تغييرات بر طبق اصولي كه براي ثبت علامت ذكر شده است به عمل خواهد آمد. تغييرات مربوطه به نشاني و نام مركز اصلي صاحب علامت و يانماينده قانوني او در ايران احتياج به آگهي ندارد.

ماده 15 _ در صورتي كه تغييرات مربوط به خود علامت باشد ده نمونه از علامت جديد بايد ضميمه اظهارنامه شود.

ماده 16 _ ثبت تغييرات بايد در روي صفحه مخصوص به آن علامت به عمل آيد و مراتب در ظهر برگ تصديق از طرف اداره ثبت منعكس گردد.

ماده 17 _ در صورتي كه علامت به هر طريق قانوني مورد انتقال قرار گرفته باشد در اظهارنامه مربوط به تغيير نام صاحب علامت نكات زير بايد صريحا قيد شود

الف _ شماره ثبت در ايران

ب _ نام و اقامتگاه و تابعيت مالك جديد.

ج _ نام و نشاني نماينده قانوني او در ايران

ماده 18 _ مدارك قانوني انتقال و وكالتنامه و تصديق ثبت علامت در ايران بايد ضميمه اظهارنامه شود (تصديق ثبت بعد از ثبت تغييرات و درج آن در ظهر تصديق به صاحب جديد علامت مسترد خواهد شد).

تبصره _ در صورتي كه انتقال در خارجه به ثبت رسيده باشد رونوشت

مصدق مستخرجه ثبت اداره علايم خارجي كافي است

ماده 19 _ در مواردي كه صاحب علامت يا قائم مقام قانوني او استفاده از آن را به ديگري اجازه دهد اين اجازه در صورتي معتبر خواهد بود كه اجازه نامه مربوطه در ايران به ثبت رسيده باشد.

در مواردي كه اجازه استفاده از علامت تجارتي به امضاي صاحب علامت و استفاده كننده رسيده باشد ثبت اجازه نامه مزبور با تقاضاي كتبي صاحب علامت يا نماينده مجاز او و يا استفاده كننده صورت خواهد گرفت

فصل چهارم _ تجديد ثبت ( ماده 20 )

ماده 20 _ هر صاحب علامت يا قائم مقام يا نماينده قانوني او مي تواند ثبت علامت را تا ششماه بعد از انقضاي مدت اعتبار آن هر ده سال يكبار تجديد نمايد. تقاضاي تجديد ثبت علامت بايد در دو نسخه به امضاي صاحب علامت و يا قائم مقام يا نماينده قانوني او رسيده و نمونه علامت در روي آن الصاق شود. تجديد ثبت با تاديه همان حقوق و مخارجي به عمل مي آيد كه براي ثبت علامت مقرر است

تجديد ثبت دنباله ثبت اصلي در دفتر ثبت علايم به عمل خواهد آمد. هرگاه در موقع تجديد ثبت تغييري در علامت داده شود مقررات مربوط به تغييرات از هر حيث بايد كلا رعايت شود. تجديد ثبت در صورتي كه تغييري در علامت داده نشده باشد محتاج به آگهي نيست

در صورتي كه مدت اعتبار علامت منقضي شده باشد ثبت آن علامت از طرف صاحب اوليه يا ديگران تابع كليه مقررات و تشريفات مربوط به ثبت علايم خواهد بود. اشخاص ذينفع مي توانند در ظرف سي روز از تاريخ نشر آگهي اعتراض خود را تسليم نمايند.

فصل پنجم _ طبقه بندي كالا ( ماده 21 )

ماده 21 _ طبقات محصولات علامت كه براي ثبت هر طبقه حقوق مخصوصي طبق ماده 15 قانون دريافت مي شود در فهرست ضميمه اين آيين نامه معين است

در موقع تجديد ثبت يا بر حسب تقاضاي صاحب علامت ثبت شده شعبه ثبت علايم مكلف است طبقه محصولات را مطابق فهرست ضميمه اين آيين نامه در دفتر ثبت و تصديق ثبت علامت تصحيح نمايد.

باب دوم _ در ثبت اختراع
فصل اول _ در اظهارنامه اختراع ( ماده 22 تا 29 )

ماده 22 _ اظهارنامه كه براي ثبت اختراع داده مي شود بايد به فارسي تنظيم شده داراي تاريخ و امضا بوده و حاوي نكات ذيل باشد

1 _ اسم و شغل و اقامتگاه و تابعيت درخواست كننده

2 _ اسم و اقامتگاه وكيل او در تهران در صورتي كه اظهارنامه توسط وكيل داده شده باشد.

3 _ موضوع اختراع به طور خلاصه و روشن

4 _ مدتي كه درخواست كننده مي خواهد در حدود ماده 33 قانون ثبت علايم و اختراعات براي اعتبار ورقه اختراع تخصيص دهد بدون هيچ شرط و قيد.

5 _ تاريخ و محل صدور و شماره ورقه اختراع در خارجه در صورتي كه براي آن اختراع در خارج ايران ورقه صادر شده باشد.

6 _ اقامتگاهي كه درخواست كننده در تهران انتخاب مي نمايد.

7 _ اسم و اقامتگاه شخص يا اشخاصي كه مقيم در ايران بوده و براي دريافت كليه ابلاغات مربوط به اختراعي كه درخواست ثبت آن مي شود صلاحيت داشته باشند.

تبصره _ در اظهارنامه ممكن است نام و نشاني درخواست كننده ، موضوع اختراع ، نام كشوري كه قبلا اختراع در آنجا به ثبت رسيده است و شماره و تاريخ ثبت در خارجه به زبان فرانسه يا انگليسي نوشته شود.

ماده 23 _ اظهارنامه بايد داراي ضمايم ذيل

باشد

1 _ توصيف مشروح اختراع و يا وسيله جديدي كه براي آن تقاضاي ورقه اختراع مي شود در سه نسخه

2 _ نقشه هايي كه براي فهم توصيف مزبور لازم مي باشد در 3 نسخه

3 _ قبض صندوق اداره ثبت اسناد حاكي از پرداخت وجوه مذكور در ماده 32 قانون ثبت علايم تجارتي و اختراعات

4 _ وكالتنامه در صورتي كه اظهارنامه توسط وكيل تسليم شده باشد.

ماده 24 _ اظهارنامه بايد به موضوع اصلي يك اختراع و موضوعات تفصيلي كه مربوط به همان موضوع اصلي است محدود باشد.

تبصره _ چنانچه اختراع قبلا در خارجه به ثبت رسيده باشد درخواست كننده مي تواند براساس اختراع اصلي و اختراع تكميلي آن درخواست ورقه اختراع واحدي بنمايد.

ماده 25 _ توصيف مشروح اختراع كه مطابق ماده بيست و سه ضميمه اظهارنامه مي شود بايد به فارسي تهيه در آخر آن خلاصه اي از اختراع و نحوه اعمال آن اضافه شود، معذلك اگر تنظيم آن به فارسي براي درخواست كننده ميسر نباشد مي تواند توصيف كامل را به فرانسه يا به انگليسي و خلاصه آن را به فارسي ضميمه نمايد.

ماده 26 _ توصيف مزبور به هر زباني كه باشد بايد خوانا و به طوري كه اشخاص با اطلاع بتوانند از مطالعه آن موضوع و تازگي آن را درك كنند نوشته شود. تراشيدن و پاك كردن و بين السطور نوشتن ممنوع است

روي كلمات زيادي بايد خط كشيده شده و تعداد آنها در آخر معين و امضا شود. صفحات و رونوشتها نيز بايد به امضاي درخواست كننده يا وكيل اوبرسد.

نقشه ها با مركب و از روي مقياس متري تهيه شده و بايد داراي امضا يا مهر درخواست كننده و

يا وكيل او باشد.

ماده 27 _ توصيف اختراع و نقشه هاي آن روي كاغذي كه (سي و چهار) سانتي متر طول و بيست و دو سانتي متر عرض داشته باشد نوشته شده و فقط در روي يك طرف كاغذ تهيه شود به نحوي كه پشت صفحه سفيد بماند.

صفحات توصيف بايد شماره مسلسل داشته و به يكديگر با قيطان يا منگنه ملصق شود. نقشه ها بايد روي كاغذ مخصوص نقشه تهيه و داراي شماره ترتيبي باشد.

ماده 28 _ شعبه ثبت علايم و اختراعات پس از دريافت اظهارنامه صحت تشريفات مقدماتي آن را مورد رسيدگي قرار داده و پس از وارد نمودن اظهارنامه در دفتر درخواستهاي وارده نسخه دوم آنرا كه داراي همان مشخصات نسخه اصلي است پس از امضا و مهر اداره ثبت با قيد تاريخ ، ساعت و روز و ماه و سال وصول آن با تمام حروف به درخواست كننده مسترد خواهد كرد.

ماده 29 _ از تاريخ وصول اظهارنامه به دفتر ، متصدي شعبه اختراعات در ظرف 15 روز اظهارنامه و ضمايم آن را از لحاظ تطبيق با مقررات قانون و مواد آيين نامه حاضر مورد مطالعه قرار مي دهد و در صورتي كه نواقصي در اظهارنامه يا ضمايم مشاهده شود مراتب را كتبا به درخواست كننده اطلاع داده و ضمنا مهلتي در حدود دو ماه اگر درخواست كننده ساكن ايران باشد و شش ماه اگر ساكن خارجه باشد جهت رفع نواقص مزبور تعيين خواهد كرد. درصورت عذر موجه شعبه ثبت علايم و اختراعات مهلت مذكور را فقط براي يكبار تمديد مي نمايد.

چنانچه درخواست كننده در ظرف مهلت مقرر نواقص مزبور را رفع ننمايد يا اظهارنامه با مقررات قانون منطبق نباشد شعبه ثبت

علايم و اختراعات اظهارنامه ناقص را با ذكر دليل رد نموده مراتب را كتبا به درخواست كننده ابلاغ خواهد نمود. درخواست كننده مي تواند نسبت به رد اظهارنامه با رعايت مهلت مقرره در قانون به دادگاه شهرستان اعتراض نمايد.

فصل دوم _ ثبت اختراع ( ماده 30 تا 33 )

ماده 30 _ در صورتي كه اظهارنامه صحيح و قانوني تشخيص داده شود اختراع در دفتر مخصوصي با قيد مراتب زير به ثبت خواهد رسيد

1 _ شماره ثبت

2 _ شماره دفتر اظهارنامه

3 _ تاريخ وصول اظهارنامه با تعيين ساعت روز و ماه و سال

4 _ نام و نشاني كامل تسليم كننده اظهارنامه

5 _ نام و نشاني وكيل درخواست كننده اختراع اگر اختراع توسط وكيل درخواست ثبت شده باشد.

6 _ موضوع اختراع

7 _ مدت اعتبار ورقه اختراع

8 _ شماره ثبت و مدت اعتبار ورقه اختراع در خارجه

9 _ تاريخ ثبت اختراع

10 _ امضاي رييس شعبه ثبت علايم تجارتي و اختراعات

11 _ امضاي درخواست كننده ثبت اختراع يا نماينده او.

تبصره _ در دفتر ثبت اختراعات براي هر اختراع دو صفحه تخصيص داده خواهد شد. هر تغيير و تكميلي نسبت به موضوع اختراع و همچنين كليه نقل و انتقالاتي كه جزئا و يا كلا نسبت به اختراع واقع مي شود بايد در صفحات مزبور ثبت گردد.

ماده 31 _ پس از ثبت اختراع ورقه اختراعي كه به صاحب اختراع يا نماينده او داده مي شود بايد شامل نكات زير باشد

1 _ شماره ثبت اختراع

2 _ تاريخ ثبت اختراع

3 _ شماره دفتر اظهارنامه

4 _ موضوع اختراع

5 _ تاريخ تسليم اظهارنامه

6 _ نام و نشاني كامل صاحب اختراع و وكيل او

7 _ نشاني صاحب

اختراع در ايران

8 _ مدت اعتبار ورقه اختراع

9 _ شماره ثبت و مدت اعتبار اختراع در خارجه

10 _ امضاي رييس شعبه ثبت علايم تجارتي و اختراعات

11 _ امضاي مدير كل ثبت

12 _ شماره و تاريخ صدور ورقه اختراع

يك نسخه از توصيف اختراع و خلاصه آن و نقشه ها به وسيله قيطان يا منگنه به ورقه اختراع ملصق و مهر مي شود.

ماده 32 _ در ظرف سي روز پس از ثبت هر اختراع اداره مربوطه ثبت ، آگهي كه شامل مراتب زير است منتشر خواهد نمود

شماره ثبت اختراع

مدت اعتبار ورقه اختراع

نام صاحب اختراع و نشاني كامل او

موضوع اختراع

آگهي مزبور به امضاي رييس شعبه ثبت علايم تجارتي و اختراعات در روزنامه رسمي كشور منتشر خواهد شد.

ماده 33 _ مدت اعتبار ورقه اختراع از تاريخ تسليم اظهارنامه محسوب مي گردد.

فصل سوم _ تغييرات ( ماده 34 تا 44 )

ماده 34 _ هر تغيير يا اضافه يا تكميلي كه در مدت اعتبار ورقه اختراع راجع به آن اختراع حاصل مي شود تابع مقررات مندرجه در مواد 23 و 24 خواهدبود.

ماده 35 _ براي تغيير و يا تكميل و يا اضافات مزبور، ورقه اختراعي در تكميل ورقه اصلي صادر مي گردد.

ورقه اختراع تكميلي تابع همان مقرراتي خواهد بود كه براي ورقه اصلي معين شده است ولي مدت اعتبار ورقه تكميلي نمي تواند از مدت اعتبار ورقه اصلي تجاوز نمايد.

ماده 36 _ هر صاحب ورقه اختراع كه بخواهد براي تغيير يا تكميل يا اضافات به عوض ورقه تكميلي ورقه اصلي عليحده صادر نمايد بايد مقررات قانون ثبت علايم تجارتي و اختراعات و همچنين مقررات اين نظامنامه را كه مربوط به ورقه اختراع است رعايت نموده

و حق الثبت و ساير مخارج مربوطه را تاديه كند.

ماده 37 _ در صورتي كه تقاضاكننده اختراع تكميلي ، شخص ديگري غير از صاحب اختراع اصلي باشد ورقه ثبت اختراع تكميلي اجازه استفاده از اختراع اصلي را به او نمي دهد و صاحب اختراع اصلي نيز نمي تواند از اختراع تكميلي استفاده كند مگر آن كه بين آنها تراضي به عمل آيد.

ماده 38 _ تغييرات مربوط به نام و نشاني و تابعيت و نماينده صاحب اختراع در ايران رسميت نخواهد داشت مگر آن كه در ايران به ثبت برسد، ثبت تغييرات مزبور به موجب اظهارنامه رسمي به امضاي صاحب اختراع يا نماينده قانوني او به عمل خواهد آمد.

اظهارنامه بايد در سه نسخه تنظيم و تغييرات مشروحا در آن قيد و مدارك مربوطه و قبض پرداخت حق الثبت ضميمه آن گردد. رسيدگي به اظهارنامه وثبت تغييرات بر طبق اصولي كه براي ثبت اختراع ذكر شده است به عمل خواهد آمد. تغييرات مربوط به نشاني و نام صاحب اختراع يا نماينده قانوني او در ايران احتياج به آگهي ندارد.

ماده 39 _ ثبت كليه تغييرات بايد در روي صفحه مخصوص به آن اختراع به عمل آيد و مراتب در ظهر ورقه ثبت اختراع از طرف شعبه ثبت علايم واختراعات قيد گردد.

ماده 40 _ در صورتي كه اختراعي قانونا مورد انتقال قرار گيرد مراتب زير بايد در اظهارنامه تصريح گردد

الف _ شماره ثبت در ايران

ب _ نام و اقامتگاه و تابعيت منتقل اليه

ج _ نام و نشاني نماينده قانوني او در ايران

ماده 41 _ مدارك قانوني انتقال و وكالت نامه و ورقه ثبت اختراع در ايران بايد ضميمه

اظهارنامه شود ( ورقه اختراع بعد از ثبت انتقال به صاحب آن مسترد خواهد شد)

ماده 42 _ در صورتي كه انتقال در خارجه واقع شده باشد و شعبه ثبت اختراعات محل ، انتقال مزبور را به ثبت رسانيده باشد مستخرجه ثبت فوق الذكر دليل انتقال خواهد بود.

ماده 43 _ صاحب اختراع مي تواند اجازه استفاده از اختراع خود را كه در ايران به ثبت رسيده با هرگونه شرايط به ديگري بدهد. اجازه مزبور بايد در دفتر ثبت اختراعات در صفحه مربوط به آن اختراع ثبت و در روزنامه رسمي منتشر شود.

ماده 44 _ اداره ثبت پس از رسيدگي و مطابقت درخواست با مقررات قانوني و آيين نامه مبادرت به ثبت آن نموده و آگهي حاوي نام صاحب اختراع و استفاده كننده از اختراع و شماره اختراع و خلاصه از مفاد اجازه نامه منتشر خواهد نمود و به شخص ذينفع مستخرجه از ثبت مزبور را تسليم خواهدداشت

باب سوم _ مقررات مشتركه
فصل اول (ماده 45 تا 46 )

ماده 45 _ شعبه ثبت علايم و اختراعات پس از درج و انتشار آگهي هاي مربوطه به صدور ورقه اختراع يا گواهي ثبت علامت مبادرت خواهد نمود.

ماده 46 _ هرگاه كسي كه تقاضاي ثبت علامت يا اختراعي را مي نمايد مقيم در ايران نباشد بايد در تهران اقامتگاه معلوم مشخصي انتخاب كند و يا شخص ديگري را كه مقيم در تهران باشد معين و معرفي نمايد كه براي قبول كليه ابلاغات مربوطه به علايم تجارتي و اختراعات صلاحيت داشته باشد.

همين تكليف به عهده كسي نيز وارد است كه نسبت به علامت تجارتي يا ورقه اختراع اعتراض مي نمايد و مقيم در ايران نمي باشد.

كليه ابلاغات مربوطه به علايم تجارتي يا اختراعات به اقامتگاه شخص ذي نفع

و يا اقامتگاه شخص يا اشخاصي كه به موجب اين ماده معين مي شود به عمل خواهد آمد.

فصل دوم - آيين دادرسي مربوط به علايم تجارتي و اختراعات
مبحث اول _ در شكايت از رد تقاضاي ثبت ( ماده 48 تا 50 )

ماده 47 _ هر كسي نسبت به علامت تجارتي يا ورقه اختراع اعتراض مي نمايد اعم از اين كه آن اعتراض قبل از ثبت علامت يا اختراع باشد يا بعد از آن بايد معادل ده هزار ريال در صندوق دادگستري وديعه گذاشته و قبض آن را ضميمه دادخواست اعتراض نمايد. از وجه مزبور در صورتي كه معترض محكوم به بي حقي شود خسارت طرف پرداخته شده و در صورتي كه طرف بيش از ده هزار ريال خسارت ديده باشد براي مازاد به محكمه رجوع خواهدكرد.

مبحث اول _ در شكايت از رد تقاضاي ثبت

ماده 48 _ به دادخواستي كه درخواست كننده ثبت علامت يا اختراع بايد در صورت رد تقاضاي او مطابق ماده 7 قانون علايم تجارتي و اختراعات بدهداسناد ذيل ضميمه خواهد شد

1 _ اصل يا رونوشت گواهي شده تصميمي كه به موجب آن تقاضاي ثبت رد شده است

2 _ اعتراضاتي كه درخواست كننده ثبت به تصميم مزبور دارد.

3 _ قبض سپرده بر طبق ماده 47.

4 _ وكالت نامه در صورتي كه دادخواست وكالتا داده شده باشد.

ماده 49 _ مدير دفتر دادگاه روز جلسه را معين كرده به معترض و به متصدي شعبه مذكور در ماده 6 قانون ثبت علايم تجارتي و اختراعات اخطار مي نمايد كه در روز مزبور حاضر شوند.

معترض مي تواند مهلتي كه بيش از ششماه نباشد تقاضا كند.

در روز جلسه محكمه توضيحات شفاهي هريك از طرفين را استماع نموده و حكم مقتضي خواهد داد.

عدم حضور هيچ يك از طرفين مانع از صدور حكم نخواهد بود. در اين صورت

حكم نسبت به طرف غايب نيز حضوري محسوب است

ماده 50 _ ترتيب رسيدگي پژوهشي نيز همان است كه به موجب ماده قبل مقرر گرديده

مبحث دوم _ در اعتراض به ثبت قبل از اين كه علامت يا اختراع ثبت شده باشد ( ماده 51 تا 60 )

ماده 51 _ اعتراضات مربوط به علايم يا اختراعاتي كه هنوز به ثبت نرسيده است بايد كتبا به شعبه ثبت علايم تجارتي و اختراعات تسليم گردد.

در مقابل اعتراض نامه رسيدي با قيد تاريخ وصول داده خواهد شد.

معترض بايد در اعتراض نامه نكات ذيل را قيد كند

1 _ اسم و شغل و اقامتگاه خود در تهران

2 _ ذكر كليه دلايل و مداركي كه معترض به استناد آن خود را محق در اعتراض مي داند.

ماده 52 _ رونوشت گواهي شده اسنادي كه ادعاي معترض مبني بر آن است بايد در صورت امكان ضميمه اعتراض نامه شود.

ماده 53 _ هرگاه اعتراض معترض مبني بر حق مالكيتي باشد كه نسبت به علامت يا اختراع مورد تقاضاي ثبت ادعا مي نمايد بدون اين كه آن علامت يا اختراع در ايران به اسم او ثبت شده باشد، اعتراض او وقتي پذيرفته مي شود كه ثبت علامت يا اختراع را نيز مطابق قانون ثبت علايم تجارتي و اختراعات و مقررات اين آيين نامه تقاضا نمايد. همين ترتيب در هر موردي نيز بايد رعايت شود كه اعتراض معترض براي حفظ حقوق خود نسبت به علامت يا اختراعي به عمل مي آيد كه آن علامت يا اختراع هنوز در ايران به ثبت نرسيده است مگر آن كه علامت يا اختراع قانونا قابل ثبت نباشد.

ماده 54 _ تا ده روز از تاريخ وصول اعتراض نامه ، شعبه ثبت علايم تجارتي و اختراعات بايد آن را به اقامتگاه درخواست كننده ثبت يا اشخاصي

كه به موجب ماده 46 معين مي شوند ابلاغ كند.

در ضمن ابلاغ نامه بايد صراحتا اخطار شود كه هرگاه به اعتراض معترض تسليم مي گردد درخواست ثبت علامت را مسترد كند. طريقه ابلاغ اعتراض نامه همان است كه مطابق آيين دادرسي مدني براي ابلاغ دادخواست مقرر است

ماده 55 _ هرگاه درخواست كننده ثبت كتبا به اعتراض معترض تمكين نمود، درخواست او مسترد شده و مراتب كتبا به معترض اخطار مي گردد و هرگاه علامت يا اختراع معترض قبلا به ثبت نرسيده باشد بر طبق اظهارنامه كه مطابق ماده 53 در حين اعتراض تقديم نموده است اقدام به ثبت آن مي شود.

ماده 56 _ معترض بايد تا شصت روز از تاريخ ابلاغ اعتراض نامه به درخواست كننده ثبت به دادگاه شهرستان تهران رجوع كند مگر اين كه قبل از انقضاي اين مدت تقاضاكننده ثبت مطابق ماده قبل به اعتراض او تمكين كرده باشد.

ماده 57 _ هرگاه معترض در مدت مذكور فوق به دادگاه شهرستان تهران رجوع ننمود شعبه ثبت علايم تجارتي و اختراعات به درخواست كسي كه تقاضاي ثبت علامت را كرده بعد از ملاحظه گواهي دفتر دادگاه شهرستان تهران كه حاكي از عدم تقديم دادخواست باشد علامت يا اختراع را به اسم معترض عليه ثبت خواهد كرد و در اين صورت حقوق و مخارجي كه معترض بر طبق ماده 16 قانون ثبت علايم تجارتي و اختراعات تاديه كرده باشد، به نفع دولت ضبط خواهد شد.

ماده 58 _ اگر معترض نتواند تمام اسناد و مدارك خود را به دادخواست ضميمه نمايد به تقاضاي او رييس دادگاه پس از رسيدگي و در صورت لزوم مهلتي كه بيش از ششماه نباشد خواهد

داد.

ماده 59 _ مهلت مذكور در فوق به درخواست كننده ثبت نيز براي تقديم مدارك دفاع داده خواهد شد.

ماده 60 _ ساير ترتيبات رسيدگي خواه در دادگاه شهرستان و خواه در دادگاه استان همان است كه براي رسيدگي به دعاوي تجارتي مقرر است

باب چهارم - هزينه مربوط به علايم تجارتي و اختراعات ( ماده 66 تا 67 )
اشاره

ماده 66 _ هزينه مربوط به علايم تجارتي و اختراعات به قرار ذيل خواهد بود

بند 1 _ حق الترجمه و رونوشت گواهي شده به موجب آيين نامه هاي مربوط به مترجمين رسمي و تهيه رونوشت اسناد.

بند 2 _ تعرفه اعلانات طبق تعرفه روزنامه رسمي كشور.

بند 3 _ براي معاملات و انتقالات مربوط به اختراع به استثناي مورد مذكور در بند 4 اين ماده مطابق تعرفه مقرره ثبت اسناد مشروط بر اين كه مبلغ دريافتي از 40 ريال طلا تجاوز نكند.

بند 4 _ براي ثبت انتقال اختراع به وسيله ارث سه ريال طلا.

ماده 67 _ از تاريخ اجراي اين آيين نامه نظامنامه اجراي قانون ثبت علايم تجارتي و صنعتي مصوب 29 4 1310 ملغي است اين آيين نامه ده روز پس از انتشار در روزنامه رسمي كشور قابل اجرا است

مبحث سوم _ در اعتراض به علايم يا اختراعات ثبت شده ( ماده 61 تا 62

ماده 61 _ هر كس بخواهد ابطال علامت تجارتي يا ورقه اختراع را كه در ايران به ثبت رسيده است تقاضا كند بايد به دادگاه شهرستان تهران دادخواست بدهد.

دادخواست مزبور بايد داراي ضمايم ذيل باشد

1 _ مستخرجه گواهي شده از شعبه ثبت علايم تجارتي و اختراعات مشعر بر ثبت علامت يا ورقه اختراعي كه ابطال آن تقاضا مي شود.

2 _ اصل يا رونوشت گواهي شده كليه اسناد مثبته ادعاي معترض

3 _ وكالتنامه در صورتي كه دادخواست وكالتا داده شده باشد.

ماده 62 _ ابلاغ دادخواست و مقدمات كتبي دعوا و ساير ترتيبات رسيدگي مطابق مقررات آيين دادرسي مدني به عمل خواهد آمد ليكن مفاد ماده 59 درباره خوانده بايد رعايت شود.

فصل سوم _ در طرق تامين ( ماده 63 تا 65

ماده 63 _ مالك هر علامت تجارتي و همچنين صاحب هر ورقه اختراع و يا قائم مقام قانوني آنان مي توانند به موجب امر نزديكترين دادگاه بخش محلي كه محصولات مورد ادعا در آن محل است صورت مشروحي از محصولاتي كه به ادعاي آنها با حق حاصل از علامت تجارتي و يا اختراع آنها مخالف است بردارند. اجراي امر فوق در صورتي كه محصولات هنوز در گمرك باشد به وسيله مامورين گمرك والا به وسيله مامور اجرا به عمل خواهد آمد.

توقيف محصولات مزبوره وقتي ممكن است كه امر دادگاه تصريح به آن داشته باشد.

امر دادگاه در هر يك از دو صورت فوق بنابردادخواست مالك علامت يا صاحب ورقه اختراع و يا قائم مقام قانوني آنان صادر مي گردد. به دادخواست مزبور بايد رونوشت گواهي شده سند ثبت علامت و يا گواهي نامه ثبت اختراع ضميمه گردد.

اگر مالك علامت و يا ورقه اختراع تقاضاي توقيف محصولات مذكور فوق را

نمايد بايد تضمين كافي بدهد كه عندالاقتضا از محل مزبور كليه خسارات وارد برطرف و منافعي كه ممكن است طرف از تحصيل آن محروم شود جبران گردد.

ماده 64 _ در دعاوي كه راجع به حقوق حاصله از ثبت علامت تجارتي و يا حق ثبت اختراع اقامه مي شود معترض در دعاوي حقوقي و شاكي خصوصي در دعاوي جزايي مي توانند در هر موقع از مراجع قضايي كه موضوع در آنجا مطرح است صدور قرار تامين دليل يا توقيف محصولات تقلبي و تقليدي يا تقاضاي صدور قرار دستور موقت نسبت به عدم ساخت يا فروش يا ورود اجناس تقلبي يا تقليدي را بنمايد و مراجع قضايي مزبور موظفند نسبت به تقاضاي نامبرده موافقت نمايند. در مورد توقيف محصولات با صدور قرار دستور موقت نسبت به عدم ساخت يا فروش اجناس تقلبي يا تقليدي مرجع قضايي مزبور مي تواند قبل از صدور قرار از تقاضاكننده تضمين كافي بخواهد تا عندالاقتضا از محل مزبور كليه خسارات وارده بر طرف و منافعي كه ممكن است از آن محروم گردد جبران شود.

ماده 65 _ اگر مدعي تا ده روز از تاريخ صدور امر مذكور در ماده 63 اين آيين نامه و رعايت مقررات ماده 615 آيين دادرسي مدني از مجراي حقوقي يا از طريق جزايي طرح دعوا ننمايد صورت مشروحي كه برداشته شده و يا توقيفي كه به عمل آمده است باطل و كان لم يكن بوده و مشاراليه مطابق ماده 63 مذكور مسوول خسارات طرف خواهد بود.

اصلاح جدول طبقه بندي علايم صنعتي و تجاري موضوع باب چهارم آيين نامه اصلاحي اجراي قانون

سر فصلهاي اصلي مربوط به طبقه بندي كالاها و خدمات

طبقه 1 _ مواد شيميايي مورد استفاده در صنايع ، علوم ، عكاسي و همچنين

كشاورزي ، باغباني و جنگلباني ، رزين هاي مصنوعي پردازش نشده ، پلاستيك هاي پرداز نشده ، كودهاي گياهي ، تركيبات اطفا حريق ، مواد آبكاري و جوشكاري فلزات ، مواد شيميايي براي نگهداري مواد غذايي ، مواد دباغي ، چسبهاي صنعتي .

طبقه 2 _ رنگ ، روغن جلا ، لاك ، مواد ضد زنگ زدگي و جلوگيري كننده از فاسد شده چوب ، مواد رنگي ، مواد تثبيت رنگ رزين يا صمغ هاي خام طبيعي ، فلزات به صورت پودر يا ورق براي نقاشان ساختمان ، چاپگرها و هنرمندان

طبقه 3 _ تركيبات سفيد كننده و ساير مواد مخصوص شستشوي لباس ، مواد مخصوص تميز كردن ،

براق كردن ، لكه گيري و ساييدن ، صابون ، عطريات ، روغن هاي اسانس ، مواد آرايش ، لوسيون هاي مو ، گرد و خميردندان

طبقه 4 _ روغن ها و گريس هاي صنعتي ، روان كننده ها ، تركيبات گردگيري ، مرطوب كردن و جذب رطوبت ، انواع سوخت ( شامل سوخت موتور ) و مواد روشنايي ، انواع شمع و فتيله وچراغ

طبقه 5 _ مواد دارويي و بيطاري ، مواد بهداشتي براي مصارف پزشكي ، مواد رژيمي براي مصارف پزشكي ، غذاي كودكان ، انواع گچ شكسته بندي ، لوازم زخم بندي ، مواد پركردن دندان ، موم دندانسازي ، ضدعفوني كننده ها ، مواد نابود كننده حشرات موذي ، قارچ كش ، مواد دفاع نباتات هرزه

طبقه 6 _ فلزات عادي و آلياژهاي آنها ، مواد ساختماني فلزي ، ساختمانهاي فلزي قابل حمل ، مواد فلزي خطوط راه آهن ، كابل و سيم هاي غير برقي ازجنس فلزات

عادي ، آهن آلات ، اقلام كوچك فلزي ، لوله و مجراهاي فلزي ، گاو صندوق ، اجناس ساخته شده از فلزات عادي كه در طبقات ديگر ذكر نشده اند ، سنگهاي معدني فلزات .

طبقه 7 _ انواع ماشين و ماشينهاي افزار ، انواع موتور (به استثنا موتور وسايط نقليه زميني ) قفل و بست و حلقه هاي اتصال قطعات ماشينها و قطعات انتقال قوه (به غير از اتصالات و اجزا انتقال قوه وسايط نقليه زميني ، لوازم و ابزار كشاورزي ، (به استثنا ابزارهاي دستي ، ماشين جوجه كشي

طبقه 8 _ انواع ابزار و لوازم دستي (كه با دست كار مي كنند) ، سرويس كارد و قاشق و چنگال ، سلاح كمري ، تيغ .

طبقه 9 _ اسباب و آلات علمي ، دريانوردي ، مساحي ، عكاسي ، سينمايي ، بصري ، وزن كردن ، اندازه گيري ، علامت دادن ، كنترل و مراقبت (نظارت ،نجات و آموزش ، اسباب و لوازم هدايت ، قطع و وصل ، تبديل ، ذخيره سازي ، تنظيم و كنترل جريان برق ، آلات و اسباب ضبط ، انتقال يا تكثير صوت يا تصوير ، اسباب ذخيره اطلاعات مغناطيسي ، ديسك هاي قابل ضبط ، ماشينهاي فروش خودكار و مكانيسم دستگاههايي كه با سكه كار مي كنند ،صندوق هاي ثبت مبلغ دريافتي ، ماشينهاي حساب ، تجهيزات داده پردازي و رايانه اي ، دستگاه آتش نشاني

طبقه 10 _ آلات و ابزار جراحي ، پزشكي ، دندانسازي و بيطاري ، اندامهاي مصنوعي ، دندان و چشم مصنوعي ، اقلام ارتوپدي ، مواد بخيه زني

طبقه 11 _ دستگاههاي روشنايي ، حرارتي ، مولد

بخار ، طبخ ، خنك كردن ، تهويه ، تامين آب بهداشتي

طبقه 12 _ وسايط نقليه ، دستگاههاي حمل و نقل زميني ، دريايي و هوايي

طبقه 13 _ اسلحه گرم ، مهمات و انواع پرتابه (از قبيل موشك ، خمپاره و غيره ، مواد منفجره ، مواد وسايل آتشبازي

طبقه 14 _ فلزات گرانبها و آلياژهاي آنها و كالاهايي كه با فلزات گرانبها ساخته شده يا با آنها روكش شده اند و در ساير طبقات ذكر نشده اند ، جواهرات ،سنگ هاي گرانبها ، اسباب و لوازم ساعت سازي و زمان سنجي

طبقه 15 _ آلات موسيقي

طبقه 16 _ كاغذ ، مقوا و كالاهاي ساخته شده از آنها كه در طبقات ديگر ذكر نشده اند ، مطالب چاپ شده ، مواد صحافي ، عكس ، نوشت افزار ، چسب براي مصارف تحريري يا خانگي ، لوازم نقاشي ، قلم مو نقاشي ، ماشين تحرير و لوازم ملزومات دفتري (به استثناي مبلمان مواد آموزشي و تدريس (به استثناي دستگاهها) ، مواد پلاستيكي براي بسته بندي (كه در ساير طبقات ذكر نشده اند) ، حروف و كليشه چاپ

طبقه 17 _ لاستيك ، كايوچو ، صمغ ، آزبست (پنبه نسوز) ، ميكا (سنگ طلق و كالاهاي ساخته شده از اين مواد كه در طبقات ديگر ذكر نشده اند ، پلاستيك داراي شكل و قالب خاص براي استفاده در توليد ساير كالاها ، مواد بسته بندي ، درپوش گذاري ، انسداد و عايق بندي ، لوله هاي قابل ارتجاع غيرفلزي

طبقه 18 _ چرم و چرم مصنوعي و كالاهاي ساخته شده از آنها كه در طبقات ديگر ذكر نشده اند ، پوست حيوانات

، چمدان ، كيسه و كيفهاي مسافرتي ،چتر ، چتر آفتابگير و عصا ، شلاق ، يراق و زين و برگ

طبقه 19 _ مواد و مصالح ساختماني (غيرفلزي ، لوله هاي غير فلزي سخت و غيرقابل انعطاف براي استفاده در ساختمان ، آسفالت ، قير و قطران ،ساختمانهاي متحرك غيرفلزي ، بناهاي ياد بود غيرفلزي

طبقه 20 _ مبلمان و اثاثيه ، آيينه ، قاب عكس ، كالاهاي ساخته شده از چوب ، چوب پنبه ، ني ، حصير ، شاخ ، استخوان ، عاج ، استخوان آرواره نهنگ ، صدف ، كهربا ، صدف مرواريد ، كف دريا و بدل كليه اين مواد يا ساخته شده از پلاستيك (كه در ساير طبقات ذكر نشده اند)

طبقه 21 _ ظروف خانگي يا لوازم آشپزخانه (كه از فلزات قيمتي ساخته يا روكش نشده اند) ، شانه و ابر و اسفنج ، انواع برس و قلم مو ( به استثناي قلم موهاي نقاشي ، مواد ساخت برس ، لوازم نظافت وتميزكاري ، سيم ظرفشويي ، شيشه كار شده يا نيمه كار شده (به استثناي شيشه مورد استفاده در ساختمانها ) شيشه آلات ، اشيا ساخته شده از چيني و سفال كه در طبقات ديگر ذكر نشده اند.

طبقه 22 _ طناب ، ريسمان ، تور ، چادر ، سايبان ، برزنت ( تارپولين ) ، بادبان و شراع ، كيسه و گوني كه در طبقات ديگر ذكر نشده است ، مواد لايي و لايه گذاري و پوشال (به استثناي لاستيك و پلاستيك ، مواد خام ليفي براي نساجي

طبقه 23 _ انواع نخ و رشته براي مصارف پارچه بافي و نساجي

طبقه 24 _

محصولات نساجي و پارچه اي كه در طبقات ديگر ذكر نشده اند ، انواع روتختي و روميزي

طبقه 25 _ انواع لباس و پوشاك ، پاپوش و پوشش سر.

طبقه 26 _ انواع توري و قلابدوزي ، روبان ، بند ، (نوار) حاشيه و قيطان ، دكمه ، قزن قفلي ، سنجاق و سوزن ته گرد ، گلهاي مصنوعي

طبقه 27 _ انواع فرش ، قاليچه ، حصير و زيرانداز ، لينوليوم و ساير كف پوشها ، آويزهاي ديواري (غيرپارچه اي .

طبقه 28 _ انواع بازي و اسباب بازي ، لوازم ورزشي و ژيمناستيك كه در طبقات ديگر ذكر نشده اند ، تزيينات درخت كريسمس .

طبقه 29 _ گوشت ، گوشت ماهي ، گوشت طيور و شكار ، عصاره گوشت ، سبزيجات و ميوه جات به صورت كنسرو ، خشك شده و پخته شده ، انواع ژله ، مربا و كمپوت ، تخم مرغ ، شير و محصولات لبني ، روغن ها و چربي هاي خوراكي

طبقه 30 _ قهوه ، چاي ، كاكايو ، شكر ، برنج ، نشاسته كاسار يا مانيوك ( تاپيوكا ) ، نشاسته نخل خرما (ساگو) ، بدل قهوه ، آرد و فرآورده هاي تهيه شده ازغلات ،نان ، نان شيريني ، شيريني جات ، شيريني يخي ، عسل ، ملاس يا شيره قند ، مايه خمير ، گرد مخصوص شيريني پزي يا پخت نان ، نمك ،خردل ،سركه ، انواع سس (چاشني ادويه جات ، يخ

طبقه 31 _ محصولات كشاورزي ، باغداري و جنگلباني و دانه هايي كه در طبقات ديگر ذكر نشده اند ، حيوانات زنده ، ميوه و سبزيجات تازه ، بذر ،

گياهان و گلهاي طبيعي ، غذاي حيوانات ، مالت (جو سبزي خشك شده

طبقه 32 _ ماالشعير ، آبهاي معدني و گازدار و ساير نوشيدني هاي غيرالكلي ، آب ميوه و شربتهاي ميوه اي ، شربت و تركيبات مخصوص ساخت نوشابه

طبقه 33 _....

طبقه 34 _ تنباكو ، لوازم تدخين ، كبريت

خدمات

طبقه 35 _ تبليغات ، مديريت تجاري ، امور اداري تجارت ، كارهاي دفتري و اداري

طبقه 36 _ بيمه ، امور مالي ، امور پولي ، امور مربوط به معاملات املاك و مستغلات

طبقه 37 _ ساختمان سازي ، تعمير و بازسازي ، خدمات نصب

طبقه 38 _ مخابرات از راه دور.

طبقه 39 _ حمل و نقل بسته بندي و نگهداري كالاها ، تهيه مقدمات و ترتيب دادن مسافرتها.

طبقه 40 _ بهسازي و عمل آوري مواد.

طبقه 41 _ آموزش و پرورش ، دوره هاي كارآموزي و تعليمي ، تفريح و سرگرمي ، فعاليتهاي ورزشي و فرهنگي

طبقه 42 _ خدمات علمي و فن آوري و تحقيق و پژوهش و طراحي در اين زمينه ، خدمات تجزيه و تحليل و تحقيقات صنعتي ، طراحي و توسعه نرم افزار و سخت افزارهاي رايانه اي ، خدمات حقوقي

طبقه 43 _ خدمات عرضه اغذيه و نوشابه ، تامين مسكن و محل اقامت موقت

طبقه 44 _ خدمات پزشكي ، خدمات بيطاري ، مراقبت هاي بهداشتي و زيبايي براي انسانها يا حيوانات ، خدمات كشاورزي ، باغداري و جنگلداري

طبقه 45 _ خدمات شخصي يا اجتماعي كه توسط ديگران براي رفع نيازهاي افراد ارايه مي شوند ، خدمات امنيتي براي محافظت از افراد ، اموال ودارايي ها.

آيين نامه ماده 9 قانون ثبت شركتها و ماده 45 قانون ثبت علايم

نظر به

ماده 9 قانون ثبت شركت ها مصوب خرداد ماه 1310و ماده 45 قانون ثبت علايم و اختراعات مصوب اول تير ماه 1310 وزارت دادگستري مقرر مي دارد

ماده 1 _ براي ثبت شركتهاي تجارتي و علايم و اختراعات در تهران اداره اي به نام اداره ثبت شركتها و علايم تجارتي و اختراعات كه جز تشكيلات اداره كل ثبت است تشكيل مي شود و داراي وظايف زير خواهد بود

1 _ ثبت شركتهاي داخلي و تشكيلات و موسساتي كه براي مقاصد غير تجارتي در حوزه تهران تشكيل و تاسيس مي شود.

2 _ ثبت كليه شركتهاي خارجي .

3 _ ثبت علايم تجارتي و صنعتي .

4 _ ثبت اختراعات

5 _ ثبت تجارتي و ثبت اسم تجارتي

6 _ پلمپ دفاتر تجارتي حوزه تهران

تبصره _ اداره ثبت شركتها و علايم تجارتي و اختراعات عنوان شعبه مخصوص دفتر دادگاه شهرستان تهران را براي اجراي مفاد مواد 6 و7 قانون ثبت علايم و اختراعات مصوب اول تير ماه 1310 خواهد داشت

ماده 2 _ اداره مزبور داراي تشكيلات زير مي باشد

1 _ دايره ثبت شركتها و موسسات غيرتجارتي و ثبت تجارتي و ثبت اسم تجارتي و پلمپ دفاتر تجارتي كه به نام دايره ثبت شركتها ناميده مي شود.

2 _ دايره ثبت علايم تجارتي وصنعتي و اختراعات

3 _ دفتر و بايگاني

ماده 3 _ در هر محلي كه اداره يا دايره يا شعبه ثبت موجود است براي ثبت شركتهاي داخلي و پلمپ دفاتر و ثبت نام تجارتي و موسسات غير تجارتي متصدي مخصوصي از طرف اداره كل ثبت تعيين خواهد شد.

ماده 4 _ دواير ثبت شركتها در تهران و شهرستانها در ثبت شركتنامه مجاز هستند.

تصويب نامه در خصوص تعيين نماينده دولت جمهوري اسلامي ايران در سازمان جهاني مالكيت معنوي – مصوب 1382

هييت

وزيران در جلسه مورخ 10/2/1382 بنابه پيشنهاد شماره 2354 مورخ 23/1/1382 معاونت حقوقي و امور مجلس رييس جمهور و به استناد تبصره (5) الحاقي به ماده واحده قانون عضويت دولت جمهوري اسلامي ايران درسازمان ها و مجامع بين المللي - مصوب 1370 - تصويب نمود:

وزارت دادگستري بعنوان نماينده دولت جمهوري اسلامي ايران در سازمان جهاني مالكيت معنوي تعيين مي شود.

معاون اول رييس جمهور - محمدرضا عارف

قانون ثبت اختراعات ، طرحهاي صنعتي و علائم تجاري - مصوب 29/11/1386

در اجراء اصل يكصد و بيست و سوم (123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران قانون ثبت اختراعات، طرحهاي صنعتي و علائم تجاري مصوب جلسه مورخ 7/8/1386 كميسيون قضائي و حقوقي مجلس شوراي اسلامي مطابق اصل هشتاد و پنجم (85) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كه با عنوان طرح ثبت اختراعات طرحهاي صنعتي، علائم و نامهاي تجاري به مجلس شوراي اسلامي تقديم گرديده بود، پس از موافقت مجلس با اجراء آزمايشي آن به مدت پنج سال در جلسه علني روز چهارشنبه مورخ 3/11/1386 و تأييد شوراي نگهبان، جهت اجرا به دولت ابلاغ گرديد.

شماره187961/18 29/11/1386

جناب آقاي دكتر محمود احمدي نژاد

رياست محترم جمهوري اسلامي ايران

در اجراء اصل يكصد و بيست و سوم (123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران قانون ثبت اختراعات، طرحهاي صنعتي و علائم تجاري مصوب جلسه مورخ 7/8/1386 كميسيون قضائي و حقوقي مجلس شوراي اسلامي مطابق اصل هشتاد و پنجم (85) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كه با عنوان طرح ثبت اختراعات طرحهاي صنعتي، علائم و نامهاي تجاري به مجلس شوراي اسلامي تقديم گرديده بود، پس از موافقت مجلس با اجراء آزمايشي آن به مدت پنج سال در جلسه علني روز چهارشنبه مورخ 3/11/1386 و تأييد شوراي محترم نگهبان، به پيوست

ابلاغ مي گردد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

قانون ثبت اختراعات طرحهاي صنعتي و علائم تجاري

فصل اول _ اختراعات

ماده1_ اختراع نتيجه فكر فرد يا افراد است كه براي اولين بار فرآيند يا فرآورده اي خاص را ارائه مي كند و مشكلي را دريك حرفه فن فناوري صنعت و مانند آنها حل مي نمايد.

ماده2_ اختراعي قابل ثبت است كه حاوي ابتكار جديد و داراي كاربرد صنعتي باشد. ابتكار جديد عبارت است از آنچه كه در فن يا صنعت قبلي وجود نداشته و براي دارنده مهارت عادي در فن مذكور معلوم و آشكار نباشد و از نظر صنعتي اختراعي كاربردي محسوب مي شود كه در رشته اي از صنعت قابل ساخت يا استفاده باشد. مراد از صنعت معناي گسترده آن است و شامل مواردي نظير صنايع دستي كشاورزي ماهيگيري و خدمات نيز مي شود.

ماده3_ گواهينامه اختراع سندي است كه اداره مالكيت صنعتي براي حمايت از اختراع صادر مي كند و دارنده آن مي تواند از حقوق انحصاري بهره مند شود.

ماده4_ موارد زير از حيطه حمايت از اختراع خارج است

الف _ كشفيات نظريه هاي علمي روشهاي رياضي و آثار هنري

ب _ طرحها و قواعد يا روشهاي انجام كار تجاري و ساير فعاليتهاي ذهني و اجتماعي

ج _ روشهاي تشخيص و معالجه بيماريهاي انسان يا حيوان

اين بند شامل فرآورده هاي منطبق با تعريف اختراع و مورد استفاده در روشهاي مزبور نمي شود.

د _ منابع ژنتيك و اجزاء ژنتيك تشكيل دهنده آنها و همچنين فرآيندهاي بيولوژيك توليد آنها.

ه_ _ آنچه قبلاً در فنون و صنايع پيش بيني شده باشد.

فن يا صنعت قبلي عبارت است از هر چيزي كه در نقطه اي از جهان ازطريق انتشار كتبي يا شفاهي يا ازطريق استفاده عملي و يا هرطريق

ديگر، قبل از تقاضا و يا درموارد حق تقدم ناشي از اظهارنامه ثبت اختراع افشاء شده باشد.

درصورتي كه افشاء اختراع ظرف مدت شش ماه قبل از تاريخ تقاضا يا در موارد مقتضي قبل از تاريخ حق تقدم اختراع صورت گرفته باشد، مانع ثبت نخواهد بود.

و _ اختراعاتي كه بهره برداري از آنها خلاف موازين شرعي يا نظم عمومي و اخلاق حسنه باشد.

ماده5 _ چگونگي ذكر نام مخترع در گواهينامه اختراع و نحوه تعلق حق اختراع ثبت شده به شرح زير است

الف _ حقوق اختراع ثبت شده منحصراً به مخترع تعلق دارد.

ب _ اگر افرادي به صورت مشترك اختراعي كرده باشند، حقوق ناشي از اختراع مشتركاً به آنان تعلق مي گيرد.

ج _ هرگاه دو يا چند نفر، مستقل از ديگري اختراع واحدي كرده باشند شخصي كه اظهارنامه اختراع خود را زودتر تسليم كرده و يا درصورت ادعاي حق تقدم هركدام بتوانند اثبات كنند كه در تاريخ مقدم اظهارنامه خود را به صورت معتبر تسليم كرده اند، مشروط بر اين كه اظهارنامه مذكور مسترد يا رد نگرديده يا مسكوت گذاشته نشده باشد، حق ثبت اختراع را خواهند داشت

د _ حقوق ناشي از اختراع ثبت شده قابل انتقال است و درصورت فوت صاحب حق به ورثه او منتقل مي شود.

ه_ _ درصورتي كه اختراع ناشي از استخدام يا قرارداد باشد، حقوق مادي آن متعلق به كارفرما خواهد بود، مگر آن كه خلاف آن درقرارداد شرط شده باشد.

و _ نام مخترع در گواهينامه اختراع قيد مي شود مگر اين كه كتباً از اداره مالكيت صنعتي درخواست كند كه نامش ذكر نشود. هرگونه اظهار يا تعهد مخترع مبني بر اين كه نام شخص ديگري به

عنوان مخترع قيد گردد، فاقد اثر قانوني است

ماده6 _ اظهارنامه ثبت اختراع كه به اداره مالكيت صنعتي داده مي شود، بايد موضوعي را كه حمايت از آن درخواست مي شود، تعيين كرده و به فارسي تنظيم شود، داراي تاريخ و امضاء بوده و خواسته توصيف ادعا، خلاصه اي از توصيف اختراع و درصورت لزوم نقشه هاي مربوطه را دربرداشته باشد. هزينه هاي ثبت اظهارنامه از درخواست كننده ثبت دريافت مي شود.

در تنظيم و تسليم اظهارنامه بايد موارد زير رعايت شود:

الف _ نام و ساير اطلاعات لازم درخصوص متقاضي مخترع و نماينده قانوني او، درصورت وجود و عنوان اختراع در اظهارنامه درج شود.

ب _ درمواقعي كه متقاضي شخص مخترع نيست مدارك دال بر سمت قانوني وي همراه اظهارنامه تحويل گردد.

ج _ ادعاي مذكور در اظهارنامه گويا و مختصر بوده و با توصيف همراه باشد، به نحوي كه براي شخص داراي مهارت عادي در فن مربوط واضح و كامل بوده و حداقل يك روش اجرائي براي اختراع ارائه كند. خلاصه توصيف فقط به منظور ارائه اطلاعات فني است و نمي توان براي تفسير محدوده حمايت به آن استناد كرد.

ماده7 _ متقاضي ثبت اختراع تا زماني كه اظهارنامه او براي ثبت اختراع قبول نشده است مي تواند آن را مسترد كند.

ماده8 _ اظهارنامه بايد فقط به يك اختراع يا به دسته اي از اختراعات مرتبط كه يك اختراع كلي را تشكيل مي دهند مربوط باشد. دراختراع كلي ذكر نكردن ارتباط اجزاء آن موجب بي اعتباري گواهينامه اختراع مربوط نمي شود. متقاضي مي تواند تا زماني كه اظهارنامه وي مورد موافقت قرار نگرفته است

الف _ اظهارنامه خود را اصلاح كند، مشروط بر آن كه از حدود اظهارنامه نخست تجاوز نكند.

ب _

آن را به دو يا چند اظهارنامه تقسيم كند. اظهارنامه تقسيمي بايد داراي تاريخ تقاضاي اوليه بوده و درصورت اقتضاء، مشمول حق تقدم اظهارنامه نخستين است

ماده9_ متقاضي مي تواند همراه با اظهارنامه خود، طي اعلاميه اي حق تقدم مقرر در كنوانسيون پاريس براي حمايت ازمالكيت صنعتي مورخ 1261 هجري شمسي (20 مارس 1883 ميلادي و اصلاحات بعدي آن را درخواست نمايد. حق تقدم مي تواند براساس يك يا چند اظهارنامه ملي يا منطقه اي يا بين المللي باشد كه در هر كشور يا براي هر كشور عضو كنوانسيون مذكور تسليم شده است درصورت درخواست حق تقدم

الف _ اداره مالكيت صنعتي از متقاضي مي خواهد ظرف مدت معين رونوشت اظهارنامه اي را ارائه دهد كه توسط مرجع ثبت اظهارنامه اي كه مبناي حق تقدم است گواهي شده باشد.

ب _ با پذيرش درخواست حق تقدم حمايتهاي مذكور در كنوانسيون پاريس شامل آن خواهد بود.

درصورت عدم مراعات شرايط مندرج در اين ماده و مقررات مربوط به آن اعلاميه مذكور كان لم يكن تلقي مي شود.

ماده10_ بنا به درخواست اداره مالكيت صنعتي متقاضي بايد شماره و تاريخ اظهارنامه اختراعي را كه در خارج تسليم كرده و عيناً و ماهيتاً مربوط به اختراع مذكور در اظهارنامه تسليم شده به اداره مالكيت صنعتي است ارائه دهد. همچنين با درخواست اداره مالكيت صنعتي متقاضي بايد مدارك زير را به اداره مذكور تسليم كند:

الف _ تصوير هرگونه نامه و اخطاريه اي كه متقاضي درمورد نتايج بررسي هاي انجام شده درخصوص اظهارنامه هاي خارج دريافت كرده است

ب _ تصوير گواهينامه اختراع كه براساس اظهارنامه هاي خارجي ثبت شده است

ج _ تصوير هرگونه تصميم نهايي مبني بر رد اظهارنامه خارجي يا رد ثبت اختراع ادعا شده

در اظهارنامه خارجي

د _ تصوير هر تصميم نهايي مبني بر بي اعتباري گواهينامه اختراع صادرشده براساس اظهارنامه خارجي

ماده11_ اداره مالكيت صنعتي تاريخ تقاضا را همان تاريخ دريافت اظهارنامه تلقي خواهد كرد مشروط بر اين كه اظهارنامه در زمان دريافت حاوي نكات زير باشد:

الف _ ذكر صريح يا ضمني اين نكته كه ثبت يك اختراع تقاضا مي شود.

ب _ ذكر نكاتي كه شناخت هويت متقاضي را ميسر مي كند.

ج _ توصيف اجمالي اختراع

اگر اداره مالكيت صنعتي تشخيص دهد كه اظهارنامه در زمان تقاضا فاقد شرايط فوق بوده است از متقاضي دعوت خواهد كرد تا از تاريخ ابلاغ ظرف سي روز اصلاحات لازم را انجام دهد و تاريخ تقاضا همان تاريخ دريافت اصلاحات مذكور خواهد بود ولي اگر در مهلت تعيين شده اصلاح صورت نگيرد، اظهارنامه كان لم يكن تلقي خواهد شد.

ماده12_ چنانچه در اظهارنامه به نقشه هايي اشاره شود كه در آن درج يا ضميمه نشده است اداره مالكيت صنعتي از متقاضي دعوت مي كند تا نقشه ها را ارائه دهد. اگر متقاضي دعوت را اجابت كرده و نقشه هاي مورد اشاره را ارائه نمايد، اداره مذكور تاريخ دريافت نقشه را تاريخ تقاضا تلقي خواهد نمود. درغير اين صورت تاريخ تقاضا را همان تاريخ دريافت اظهارنامه قيد نموده و اشاره به نقشه ها را كأن لم يكن تلقي خواهد كرد.

ماده13_ پس از قيد تاريخ تقاضا، اداره مالكيت صنعتي اظهارنامه را از نظر انطباق با شرايط مندرج در اين قانون و آئين نامه آن بررسي خواهد كرد و درصورت تشخيص انطباق اقدام لازم را براي ثبت اختراع انجام مي دهد. درغير اين صورت اظهارنامه را رد و مراتب را به متقاضي ابلاغ مي كند.

ماده14_ اداره مالكيت صنعتي

پس از ثبت اختراع بايد:

الف _ درخصوص ثبت اختراع يك نوبت آگهي منتشر كند.

ب _ گواهينامه ثبت اختراع را صادر كند.

ج _ رونوشت گواهينامه ثبت اختراع را بايگاني و پس از دريافت هزينه مقرر، اصل آن را به متقاضي تسليم كند.

د _ به درخواست دارنده گواهينامه اختراع تغييراتي را در مضمون و نقشه هاي اختراع به منظور تعيين حدود حمايت اعطاء شده انجام دهد، مشروط بر اين كه در نتيجه اين تغييرات اطلاعات مندرج در گواهينامه اختراع ازحدود اطلاعات مذكور در اظهارنامه اوليه اي كه اختراع براساس آن ثبت شده است تجاوز نكند.

ماده15_ حقوق ناشي از گواهينامه اختراع به ترتيب زير است

الف _ بهره برداري از اختراع ثبت شده در ايران توسط اشخاصي غير از مالك اختراع مشروط به موافقت مالك آن است بهره برداري از اختراع ثبت شده به شرح آتي خواهد بود:

1 _ درصورتي كه اختراع درخصوص فرآورده باشد:

اول _ ساخت صادرات و واردات عرضه براي فروش فروش و استفاده از فرآورده

دوم _ ذخيره به قصد عرضه براي فروش فروش يا استفاده از فرآورده

2 _ درصورتي كه موضوع ثبت اختراع فرآيند باشد:

اول _ استفاده از فرآيند.

دوم _ انجام هر يك از موارد مندرج در جزء (1) بند (الف اين ماده درخصوص كالاهايي كه مستقيماً از طريق اين فرآيند به دست مي آيد.

ب _ مالك مي تواند با رعايت بند (ج اين ماده و ماده (17) عليه هر شخص كه بدون اجازه او بهره برداريهاي مندرج در بند (الف را انجام دهد و به حق مخترع تعدي كند و يا عملي انجام دهد كه ممكن است منجر به تعدي به حق مخترع شود، به دادگاه شكايت كند.

ج _

حقوق ناشي از گواهينامه اختراع شامل موارد زير نمي شود:

1_ بهره برداري از كالاهايي كه توسط مالك اختراع يا با توافق او در بازار ايران عرضه مي شود.

2_ استفاده از وسايل موضوع اختراع در هواپيماها، وسائط نقليه زميني يا كشتي هاي ساير كشورها كه به طور موقت يا تصادفاً وارد حريم هوايي مرزهاي زميني يا آبهاي كشور مي شود.

3_ بهره برداريهايي كه فقط با اهداف آزمايشي درباره اختراع ثبت شده انجام مي شود.

4_ بهره برداري توسط هر شخصي كه با حُسن نيت قبل از تقاضاي ثبت اختراع يا درمواقعي كه حق تقدم تقاضا شده است قبل از تاريخ تقاضاي حق تقدم همان اختراع از اختراع استفاده مي كرده يا اقدامات جدي و مؤثري جهت آماده شدن براي استفاده از آن در ايران به عمل مي آورده است

د _ حقوق استفاده كننده قبلي كه در جزء(4) بند (ج اين ماده قيد شده است تنها به همراه شركت يا كسب و كار يا به همراه بخشي كه در آن از اختراع استفاده مي شده يا مقدمات استفاده از آن فراهم گرديده قابل انتقال يا واگذاري است

ماده16_ اعتبار گواهينامه اختراع با رعايت اين ماده پس از بيست سال از تاريخ تسليم اظهارنامه اختراع منقضي مي شود. به منظور حفظ اعتبار گواهينامه يا اظهارنامه اختراع پس از گذشت يك سال از تاريخ تسليم اظهارنامه و قبل از شروع هر سال مبلغي كه به موجب آئين نامه اين قانون تعيين مي شود، توسط متقاضي به اداره مالكيت صنعتي پرداخت مي گردد. تأخير در پرداخت، حداكثر تا شش ماه در صورت پرداخت جريمه مجاز است

درصورتي كه هزينه سالانه پرداخت نشود، اظهارنامه مربوط مسترد شده تلقي و يا گواهينامه اختراع فاقد اعتبار مي شود.

ماده17_ دولت يا شخص مجاز

از طرف آن با رعايت ترتيبات زير، مي توانند از اختراع بهره برداري نمايند:

الف _ درمواردي كه با نظر وزير يا بالاترين مقام دستگاه ذي ربط منافع عمومي مانند امنيت ملي تغذيه بهداشت يا توسعه ساير بخشهاي حياتي اقتصادي كشور، اقتضاء كند كه دولت يا شخص ثالث از اختراع بهره برداري نمايد و يا بهره برداري از سوي مالك يا شخص مجاز از سوي او مغاير با رقابت آزاد بوده و از نظر مقام مذكور، بهره برداري از اختراع رافع مشكل باشد، موضوع در كميسيوني مركب از رئيس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور، يكي از قضات ديوان عالي كشور با معرفي رئيس قوه قضائيه دادستان كل كشور، نماينده رئيس جمهور و وزير يا بالاترين مقام دستگاه ذي ربط مطرح و درصورت تصويب با تعيين كميسيون مذكور، سازمان دولتي يا شخص ثالث بدون موافقت مالك اختراع از اختراع بهره برداري مي نمايد.

ب _ بهره برداري از اختراع محدود به منظوري خواهد بود كه در مجوز آمده است و مشروط به پرداخت مبلغ مناسب به مالك مذكور با درنظرگرفتن ارزش اقتصادي مورد اجازه مي باشد. درصورتي كه مالك اختراع يا هر شخص ذي نفع ديگر توضيحي داشته باشند، كميسيون پس از رسيدگي به اظهارات آنان و لحاظ كردن بهره برداري در فعاليتهاي غيررقابتي اتخاذ تصميم خواهد كرد. كميسيون مي تواند بنا به درخواست مالك اختراع يا سازمان دولتي يا شخص ثالثي كه مجوز بهره برداري از اختراع ثبت شده را دارد، پس از رسيدگي به اظهارات طرفين يا يكي از آنها در محدوده اي كه ضرورت اقتضاء نمايد، نسبت به تصميم گيري مجدد اقدام كند.

ج _ درصورتي كه مالك اختراع ادعا نمايد كه شرايط و اوضاع و احوالي كه باعث اتخاذ تصميم شده

ديگر وجود ندارد و امكان تكرار آن ميسر نيست و يا اين كه ادعا نمايد سازمان دولتي يا شخص ثالثي كه توسط كميسيون تعيين شده نتوانسته طبق مفاد تصميم و شرايط آن عمل كند، موضوع در كميسيون مطرح و بررسي و پس از استماع اظهارات مالك اختراع وزير يا بالاترين مقام دستگاه ذي ربط و بهره بردار، اجازه بهره برداري لغو شده و حسب مورد اجازه بهره برداري براي مالك يا بهره بردار ديگر صادر مي شود. با احراز شرايط مقرر در اين بند، اگر كميسيون تشخيص دهد حفظ حقوق قانوني اشخاصي كه اين اجازه را كسب كرده اند، بقاء تصميم را ايجاب مي نمايد آن تصميم را لغو نمي كند.

درمواردي كه اجازه بهره برداري توسط كميسيون به شخص ثالثي داده شده است مي توان آن مجوز را فقط به همراه شركت يا كسب و كار شخص تعيين شده ازطرف كميسيون يا به همراه قسمتي از شركت يا كسب و كاري كه اختراع در آن بهره برداري مي شود، انتقال داد.

د _ اجازه بهره برداري موضوع اين ماده مانع انجام امور زير نيست

1 _ انعقاد قرارداد بهره برداري توسط مالك اختراع با رعايت مقررات اين ماده

2 _ بهره برداري مستمر از حقوق تفويضي توسط مالك اختراع طبق مندرجات بند (الف ماده (15).

3 _ صدور اجازه استفاده ناخواسته طبق اجزاء (1) و (2) بند (ح اين ماده

ه_ _ درخواست اجازه بهره برداري از كميسيون بايد همراه دليل و سندي باشد كه به موجب آن ثابت شود دستگاه دولتي يا شخص مجاز، از مالك اختراع درخواست بهره برداري كرده ولي نتوانسته است اجازه بهره برداري را با شرايط معقول و ظرف مدت زمان متعارف تحصيل نمايد.

رعايت مراتب اين بند، درصورت فوريت ناشي از مصالح ملي

يا موارد حصول شرايط قهريه در كشور كلاً به تشخيص كميسيون لازم نخواهد بود، مشروط بر آن كه در اين قبيل موارد مالك اختراع دراولين فرصت ممكن از تصميم كميسيون مطلع شود.

و _ بهره برداري از اختراع توسط سازمان دولتي يا اشخاص ثالثي كه توسط كميسيون تعيين شده اند، براي عرضه در بازار ايران است

ز _ اجازه كميسيون درخصوص بهره برداري از اختراع در زمينه فناوري نيمه هاديها، تنها در موردي جايز است كه به منظور استفاده غيرتجاري عمومي بوده يا درموردي باشد كه وزير يا بالاترين مقام دستگاه ذي ربط تشخيص دهد كه نحوه استفاده از اختراع ثبت شده توسط مالك يا استفاده كننده آن غيررقابتي است

ح _ پروانه بهره برداري بدون موافقت مالك در موارد زير نيز با ترتيباتي كه ذكر مي شود قابل صدور است

1_ درصورتي كه در يك گواهينامه اختراع ادعا شده باشد كه بدون استفاده از يك اختراع ثبت شده قبلي قابل بهره برداري نيست و اختراع مؤخر نسبت به اختراع مقدم متضمن پيشرفت مهم فني و داراي اهميت اقتصادي قابل توجه باشد، اداره مالكيت صنعتي به درخواست مالك اختراع مؤخر پروانه بهره برداري از اختراع مقدم را درحد ضرورت بدون موافقت مالك آن صادر مي كند.

2_ درمواقعي كه طبق جزء (1) اين بند پروانه بهره برداري بدون موافقت مالك صادر شده باشد، اداره مالكيت صنعتي به درخواست مالك اختراع مقدم پروانه بهره برداري از اختراع مؤخر را نيز بدون موافقت مالك آن صادر مي كند.

3_ درصورت درخواست صدور پروانه بهره برداري بدون موافقت مالك طبق اجزاء (1) و (2) اين بند در تصميم مربوط به صدور هر يك از پروانه هاي مذكور، حدود و كاربرد پروانه و مبلغ مناسبي كه بايد به

مالك اختراع ذي ربط پرداخت شود و شرايط پرداخت تعيين مي شود.

4_ درصورت صدور پروانه بهره برداري طبق جزء (1) انتقال آن فقط به همراه اختراع مؤخر و درصورت صدور پروانه بهره برداري طبق جزء (2) انتقال آن فقط به همراه اختراع مقدم مجاز است

5 _ درخواست صدور پروانه بهره برداري بدون موافقت مالك مشروط به پرداخت هزينه مقرر مي باشد.

6 _ درصورت صدور پروانه بهره برداري بدون موافقت مالك، اجزاء 1) و (2) اين بند و بندهاي (ب تا (و) و نيز بند (ط اين ماده قابل اعمال است

ط _ تصميمات كميسيون درمحدوده بندهاي اين ماده در دادگاه عمومي تهران قابل اعتراض است

ماده18_ هر ذي نفع مي تواند ابطال گواهينامه اختراعي را از دادگاه درخواست نمايد. درصورتي كه ذي نفع ثابت كند يكي از شرايط مندرج در مواد (1)، (2)، (4) و صدر ماده (6) و بند (ج آن رعايت نشده است يا اين كه مالك اختراع مخترع يا قائم مقام قانوني او نيست حكم ابطال گواهينامه اختراع صادر مي شود.

هر گواهينامه اختراع يا ادعا يا بخشي از ادعاهاي مربوط كه باطل شده است از تاريخ ثبت اختراع باطل تلقي مي شود. رأي نهايي دادگاه به اداره مالكيت صنعتي ابلاغ مي گردد و اداره مزبور آن را ثبت و پس از دريافت هزينه آگهي مربوط به آن را دراولين فرصت ممكن منتشر مي كند.

ماده19_ چنانچه مالك اختراع بخواهد ازاختراع ثبت شده استفاده كند، سازمان ثبت اسناد و املاك كشور حداكثر ظرف مهلت يك هفته موضوع را به دستگاه يا دستگاههاي ذي ربط منعكس مي نمايد.

دستگاههاي مذكور در خصوص امكان بهره برداري از اختراع حداكثر ظرف مدت دوماه اظهار نظر نموده و نتيجه را جهت صدور پروانه بهره برداري كتباً

به سازمان ثبت اسناد و املاك اعلام مي نمايد.

فصل دوم _ طرحهاي صنعتي

ماده20_ از نظر اين قانون هرگونه تركيب خطوط يا رنگها و هرگونه شكل سه بعدي با خطوط رنگها و يا بدون آن به گونه اي كه تركيب يا شكل يك فرآورده صنعتي يا محصولي از صنايع دستي را تغيير دهد، طرح صنعتي است در يك طرح صنعتي تنها دسترسي به يك نتيجه فني بدون تغيير ظاهري مشمول حمايت از اين قانون نمي باشد.

ماده21_ طرح صنعتي زماني قابل ثبت است كه جديد و يا اصيل باشد. طرح صنعتي زماني جدي_د است كه ازطريق انتشار به طور محس_وس و يا از طريق استفاده به هر نحو ديگر ق_بل از تاريخ تس_ليم اظ_هارنامه يا بر حسب مورد قبل از حق تقدم اظهارنامه براي ثبت در هيچ نقطه اي از جهان براي عموم افشاء نشده باشد. مفاد قسمت اخير بند (ه_) و بند (و) ماده (4) اين قانون درخصوص طرحهاي صنعتي نيز قابل اعمال است

ماده22_ اظهارنامه ثبت طرح صنعتي كه به اداره مالكيت صنعتي تسليم مي شود، همراه نقشه عكس وسايرمشخصات گرافيكي كالا كه تشكيل دهنده طرح صنعتي هستند و ذكر نوع فرآورده هايي كه طرح صنعتي براي آنها استفاده مي شود، خواهد بود. اگر طرح صنعتي سه بعدي باشد، اداره مالكيت صنعتي مي تواند نمونه واقعي يا ماكتي از آن را نيز به همراه اظهارنامه درخواست نمايد. اظهارنامه مشمول هزينه مقرر براي تسليم آن خواهد بود.

اظهارنامه بايد در بردارنده مشخصات طرح باشد و درمواردي كه متقاضي همان طراح نيست اظهارنامه بايد به همراه مدركي باشد كه ذي حق بودن متقاضي را براي ثبت طرح صنعتي ثابت نمايد.

ماده23_ مفاد مواد (5)، (9) و بند (ج مواد(11) و (15) اين قانون درخصوص

طرحهاي صنعتي نيز قابل اعمال است

ماده24_ دو ياچند طرح صنعتي را مي توان در يك اظهارنامه قيد و تسليم نمود، مشروط بر آن كه مربوط به يك طبقه بندي بين المللي و يا مربوط به يك مجموعه يا تركيبي از اجزاء باشد.

ماده25_ ممكن است ضمن اظهارنامه درخواست شود كه انتشار آگهي ثبت طرح صنعتي از تاريخ تسليم اظهارنامه حداكثر تا دوازده ماه و يا اگر ادعاي حق تقدم شده است از تاريخ حق تقدم به تأخير افتد.

ماده26_ متقاضي مي تواند تا زماني كه اظهارنامه در جريان بررسي است آن را مسترد نمايد.

ماده27_ بررسي ثبت و انتشار آگهي طرح صنعتي به ترتيب زير خواهد بود:

الف _ تاريخ اظهارنامه همان تاريخ تسليم آن به اداره مالكيت صنعتي است مشروط بر اين كه در زمان تسليم اظهارنامه حاوي كليه اطلاعاتي باشد كه شناسايي متقاضي و همچنين نمايش گرافيكي كالاي متضمن طرح صنعتي را ميسر سازد.

ب _ اداره مالكيت صنعتي پس از وصول اظهارنامه آن را ازنظر مطابقت با مفاد ماده (22) و نيز اين كه طرح صنعتي مذكور، وفق مقررات مندرج در ماده (20) و بند (و) ماده (4) و مقررات مربوط مي باشد، بررسي مي كند.

ج _ درصورتي كه اداره مالكيت صنعتي تشخيص دهد شرايط موضوع بند (ب اين ماده رعايت شده است طرح صنعتي را ثبت و آگهي مربوط را منتشر و گواهي ثبت آن را به نام متقاضي صادر مي نمايد در غير اين صورت اظهارنامه را مردود اعلام مي كند.

د _ هرگاه درخواستي طبق ماده (25) ارائه شده باشد، پس از ثبت طرح صنعتي نمونه طرح و مفاد اظهارنامه منتشر نمي شود. در اين صورت اداره مالكيت صنعتي يك آگهي حاوي تأخير انتشار طرح صنعتي

مذكور و اطلاعات مربوط به هويت مالك طرح ثبت شده و تاريخ تسليم اظهارنامه و مدت تأخير مورد درخواست و ساير امور ضروري را منتشر مي كند. پس از انقضاء مدت تأخير درخواست شده اداره مالكيت صنعتي آگهي طرح صنعتي ثبت شده را منتشر خواهد كرد. رسيدگي به دعوي راجع به يك طرح صنعتي ثبت شده درمدت تأخير انتشار آگهي مشروط به آن است كه اطلاعات مندرج در دفاتر ثبت و اطلاعات مربوط به پرونده اظهارنامه به شخصي كه عليه او دعوي اقامه مي شود به طور كتبي ابلاغ شده باشد.

ماده28_ حقوق ناشي از ثبت طرح صنعتي مدت اعتبار و تمديد آن به شرح زير است

الف _ بهره برداري از هر طرح صنعتي كه در ايران ثبت شده باشد، توسط اشخاص مشروط به موافقت مالك آن است

ب _ بهره برداري از يك طرح صنعتي ثبت شده عبارت است از: ساخت فروش و وارد كردن اقلام حاوي آن طرح صنعتي

ج _ مالك طرح صنعتي ثبت شده مي تواند عليه شخصي كه بدون موافقت او افعال مذكور در بند (ب اين ماده را انجام دهد يا مرتكب عملي شود كه عادتاً موجبات تجاوز آينده را فراهم آورد، در دادگاه اقامه دعوي نمايد.

د _ مدت اعتبار طرح صنعتي پنج سال از تاريخ تسليم اظهارنامه ثبت آن خواهد بود. اين مدت را مي توان براي دو دوره پنجساله متوالي ديگر پس از پرداخت هزينه مربوط تمديد نمود. پس از انقضاء هر دوره كه از پايان دوره شروع مي شود، يك مهلت شش ماهه براي پرداخت هزينه تمديد گرديده و همچنين جريمه تأخير در نظر گرفته خواهد شد.

ماده29_ هر ذي نفع مي تواند از دادگاه ابطال ثبت

طرح صنعتي را درخواست نمايد. در اين صورت بايد ثابت كند كه يكي از شرايط مندرج در مواد (20) و (21) رعايت نشده است و يا كسي كه طرح صنعتي به نام وي ثبت شده پديدآورنده آن طرح يا قائم مقام قانوني او نيست مفاد قسمت اخير ماده(18) دراين خصوص نيز اعمال مي شود.

فصل سوم _ علائم علائم جمعي و نامهاي تجاري

ماده30_ علامت علامت جمعي و نام تجاري عبارتند از:

الف _ علامت يعني هر نشان قابل رؤيتي كه بتواند كالاها يا خدمات اشخاص حقيقي يا حقوقي را از هم متمايز سازد.

ب _ علامت جمعي يعني هر نشان قابل رؤيتي كه باعنوان علامت جمعي در اظهارنامه ثبت معرفي شود و بتواند مبدأ و يا هرگونه خصوصيات ديگر مانند كيفيت كالا ياخدمات اشخاص حقيقي و حقوقي را كه از اين نشان تحت نظارت مالك علامت ثبت شده جمعي استفاده مي كنند متمايز سازد.

ج _ نام تجارتي يعني اسم يا عنواني كه معرف و مشخص كننده شخص حقيقي يا حقوقي باشد.

ماده31_ حق استفاده انحصاري از يك علامت به كسي اختصاص دارد كه آن علامت را طبق مقررات اين قانون به ثبت رسانده باشد.

ماده32_ علامت درموارد زير قابل ثبت نيست

الف _ نتواند كالاها يا خدمات يك مؤسسه را از كالاها و خدمات مؤسسه ديگر متمايز سازد.

ب _ خلاف موازين شرعي يا نظم عمومي يا اخلاق حسنه باشد.

ج _ مراكز تجاري يا عمومي را به ويژه درمورد مبدأ جغرافيايي كالاها يا خدمات يا خصوصيات آنها گمراه كند.

د _ عين يا تقليد نشان نظامي پرچم يا ساير نشانهاي مملكتي يا نام يا نام اختصاري يا حروف اول يك نام يا نشان رسمي متعلق به كشور، سازمانهاي

بين الدولي يا سازمانهايي كه تحت كنوانسيونهاي بين المللي تأسيس شده اند، بوده يا موارد مذكور يكي از اجزاء آن علامت باشد، مگر آن كه توسط مقام صلاحيتدار كشور مربوط يا سازمان ذي ربط اجازه استفاده از آن صادر شود.

ه_ _ عين يا به طرز گمراه كننده اي شبيه يا ترجمه يك علامت يا نام تجاري باشد كه براي همان كالاها يا خدمات مشابه متعلق به مؤسسه ديگري در ايران معروف است

و _ عين يا شبيه آن قبلاً براي خدمات غيرمشابه ثبت و معروف شده باشد مشروط بر آن كه عرفاً ميان استفاده از علامت و مالك علامت معروف ارتباط وجود داشته و ثبت آن به منافع مالك علامت قبلي لطمه وارد سازد.

ز _ عين علامتي باشد كه قبلاً به نام مالك ديگري ثبت شده و يا تاريخ تقاضاي ثبت آن مقدم يا داراي حق تقدم براي همان كالا و خدمات و يا براي كالا و خدماتي است كه به لحاظ ارتباط و شباهت موجب فريب و گمراهي شود.

ماده33_ اظهارنامه ثبت علامت به همراه نمونه علامت وفهرست كالاها يا خدماتي كه ثبت علامت براي آنها درخواست شده و براساس طبقه بندي قابل اجراء يا طبقه بندي بين المللي باشد، به اداره مالكيت صنعتي تسليم مي شود. پرداخت هزينه هاي ثبت علامت بر عهده متقاضي است

ماده34_ درصورتي كه اظهارنامه دربردارنده ادعاي حق تقدم به شرح مذكور در كنوانسيون پاريس براي حمايت از مالكيت صنعتي باشد كه توسط متقاضي يا سلف او در هر كشور عضو كنوانسيون تقاضا شده است طبق مفاد ماده (9) اين قانون رفتار مي شود.

ماده35_ متقاضي مي تواند تا زماني كه اظهارنامه او هنوز ثبت نشده آن را مسترد كند.

ماده36_ اداره مالكيت صنعتي اظهارنامه را ازلحاظ انطباق

با شرايط و مقررات مندرج در اين قانون بررسي و درصورتي كه علامت را قابل ثبت بداند، اجازه انتشار آگهي مربوط به آن را صادر مي كند.

ماده37_ هر ذي نفع مي تواند حداكثر تا سي روز از تاريخ انتشار آگهي اعتراض خود را مبني بر عدم رعايت مفاد بند (الف ماده (30) و ماده (32) اين قانون به اداره مالكيت صنعتي تسليم نمايد. دراين صورت :

1_ اداره مالكيت صنعتي رونوشت اعتراض نامه را به متقاضي ابلاغ كرده و بيست روز به او مهلت مي دهد تا نظر خود را اعلام كند. متقاضي درصورت تأكيد بر تقاضاي خود يادداشت متقابلي را به همراه استدلال مربوط به اداره مذكور مي فرستد. درغير اين صورت اظهارنامه وي مسترد شده تلقي خواهد شد.

2_ اگر متقاضي يادداشت متقابلي بفرستد، اداره مالكيت صنعتي رونوشت آن را دراختيار معترض قرار مي دهد و با درنظر گرفتن نظرات طرفين و مواد اين قانون تصميم مي گيرد كه علامت را ثبت و يا آن را رد كند.

ماده38_ پس از انتشار آگهي اظهارنامه و تا زمان ثبت علامت متقاضي از امتيازات و حقوقي برخوردار است كه درصورت ثبت برخوردار خواهد بود. با اين حال هرگاه به وسيله متقاضي ثبت درباره عملي كه پس از آگهي اظهارنامه انجام شده دعوايي مطرح شود و خوانده ثابت كند كه در زمان انجام عمل علامت، قانوناً قابل ثبت نبوده است به دفاع خوانده رسيدگي و درمورد ثبت يا عدم ثبت علامت تصميم مقتضي اتخاذ مي شود.

ماده39_ هرگاه اداره مالكيت صنعتي تشخيص دهد كه شرايط مندرج در اين قانون رعايت شده است علامت را ثبت كرده و آگهي مربوط به ثبت آن را منتشر و گواهينامه ثبت را به نام متقاضي صادر

مي نمايد.

ماده40_ حقوق ناشي از ثبت علامت مدت اعتبار و تمديد آن به شرح زير است

الف _ استفاده از هر علامت كه در ايران ثبت شده باشد، توسط هر شخص غيراز مالك علامت مشروط به موافقت مالك آن مي باشد.

ب _ مالك علامت ثبت شده مي تواند عليه هر شخصي كه بدون موافقت وي از علامت استفاده كند و يا شخصي كه مرتكب عملي شود كه عادتاً منتهي به تجاوز به حقوق ناشي از ثبت علامت گردد، در دادگاه اقامه دعوي نمايد. اين حقوق شامل موارد استفاده از علامتي مي شود كه شبيه علامت ثبت شده است و استفاده از آن براي كالا ياخدمات مشابه موجب گمراهي عموم مي گردد.

ج _ حقوق ناشي از ثبت علامت اقدامات مربوط به كالاها و خدماتي را كه توسط مالك علامت يا با موافقت او به كشور وارد و در بازار ايران عرضه مي گردد، شامل نمي شود.

د _ مدت اعتبار ثبت علامت ده سال از تاريخ تسليم اظهارنامه ثبت آن مي باشد. اين مدت با درخواست مالك آن براي دوره هاي متوالي ده ساله با پرداخت هزينه مقرر، قابل تمديد است يك مهلت ارفاقي شش ماهه كه از پايان دوره شروع مي شود، براي پرداخت هزينه تمديد، با پرداخت جريمه تأخير، درنظر گرفته مي شود.

ماده41_ هر ذي نفع مي تواند از دادگاه ابطال ثبت علامت را درخواست نمايد. دراين صورت بايد ثابت كند مفاد بند (الف ماده (30) و ماده (32) اين قانون رعايت نشده است

ابطال ثبت يك علامت از تاريخ ثبت آن مؤثر است و آگهي مربوط به آن نيز دراولين فرصت ممكن منتشر مي شود.

هر ذي نفع كه ثابت كند كه مالك علامت ثبت شده شخصاً يا به وسيله شخصي

كه از طرف او مجاز بوده است آن علامت را حداقل به مدت سه سال كامل از تاريخ ثبت تا يك ماه قبل از تاريخ درخواست ذي نفع استفاده نكرده است مي تواند لغو آن را از دادگاه تقاضا كند. درصورتي كه ثابت شود قوه قهريه مانع استفاده از علامت شده است ثبت علامت لغو نمي شود.

ماده42_ با رعايت اين ماده و ماده (43)، مواد (31) تا (41) اين قانون درمورد علائم جمعي نيز قابل اعمال است

در اظهارنامه ثبت علامت جمعي ضمن اشاره به جمعي بودن علامت نسخه اي از ضوابط و شرايط استفاده از آن نيز ضميمه مي شود. مالك علامت جمعي ثبت شده بايد اداره مالكيت صنعتي را از هرگونه تغيير در ضوابط و شرايط مذكور در صدر اين ماده مطلع كند.

ماده43_ علاوه بر موجبات ابطال مذكور در ماده (41)، هرگاه خواهان ثابت كند كه مالك علامت ثبت شده از آن به تنهايي و يا برخلاف ضوابط مندرج در ذيل ماده(42) از آن استفاده كرده و يا اجازه استفاده از آن را صادر مي كند يا به نحوي از علامت جمعي استفاده كند يا اجازه استفاده از آن را بدهد كه موجب فريب مراكز تجاري يا عمومي نسبت به مبدأ و يا هرخصوصيت مشترك ديگر كالا و خدمات مربوط گردد، دادگاه علامت جمعي را باطل مي كند.

ماده44_ قرارداد اجازه بهره برداري از ثبت يا اظهارنامه ثبت علامت بايد به طور مؤثر كنترل اجازه دهنده بر كيفيت و مرغوبيت كالا و ارائه خدمات توسط استفاده كننده را در برداشته باشد. درغير اين صورت يا درصورتي كه كنترل به طور مؤثر انجام نگيرد، قرارداد اجازه بهره برداري فاقد اعتبار خواهد بود.

ماده45_ ثبت علامت جمعي يا اظهارنامه

آن نمي تواند موضوع قرارداد اجازه بهره برداري باشد.

ماده46_ اسم يا عنواني كه ماهيت يا طريقه استفاده از آن برخلاف موازين شرعي يا نظم عمومي يا اخلاق حسنه باشد و يا موجبات فريب مراكز تجاري يا عمومي را نسبت به ماهيت مؤسسه اي فراهم كند كه اسم يا عنوان معرف آن است نمي تواند به عنوان يك نام تجارتي به كار رود.

ماده47_ با رعايت قوانين و مقررات ثبت اجباري نامهاي تجارتي اين قبيل نامها حتي بدون ثبت در برابر عمل خلاف قانون اشخاص ثالث حمايت مي شوند.

هرگونه استفاده از نام تجارتي توسط اشخاص ثالث به صورت نام تجارتي يا علامت يا علامت جمعي يا هرگونه استفاده از آنها كه عرفاً باعث فريب عموم شود، غيرقانوني تلقي مي شود.

فصل چهارم _ مقررات عمومي

ماده48_ هرگونه تغيير در مالكيت اختراع ثبت طرح صنعتي يا ثبت علائم تجاري يا علامت جمعي يا حق مالكيت ناشي از تسليم اظهارنامه مربوط به درخواست كتبي هر ذي نفع از اداره مالكيت صنعتي انجام شده و به ثبت مي رسد و جز درمورد تغيير مالكيت اظهارنامه توسط اداره مذكور آگهي مي شود. تأثير اين گونه تغيير نسبت به اشخاص ثالث منوط به تسليم درخواست مذكور است

تغيير در مالكيت ثبت علامت يا علامت جمعي درصورتي كه در مواردي مانند ماهيت مبدأ، مراحل ساخت خصوصيات يا تناسب با هدف كالاها ياخدمات سبب گمراهي يا فريب عمومي شود، معتبر نيست

هرگونه تغيير در مالكيت ثبت يك علامت جمعي يا مالكيت اظهارنامه مربوط به آن منوط به موافقت قبلي رئيس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور مي باشد.

ماده49_ هرگونه تغيير در مالكيت نام تجاري بايد همراه با انتقال مؤسسه يا بخشي از آن كه با نام

مزبور شناخته مي شود، صورت پذيرد.

ماده50 _ هرگونه قرارداد اجازه بهره برداري از اختراع و طرحهاي صنعتي ثبت شده يا علامت ثبت شده يا اظهارنامه مربوط به آنها به اداره مالكيت صنعتي تسليم مي شود. اداره مالكيت صنعتي مفاد قرارداد را به صورت محرمانه حفظ ولي اجازه بهره برداري را ثبت و آگهي مي كند. تأثير اين گونه قراردادها نسبت به اشخاص ثالث منوط به مراعات مراتب فوق است

ماده51 _ درصورتي كه محل اقامت متقاضي يا مركز اصلي تجارت وي خارج از ايران باشد، وكيل قانوني او كه مقيم و شاغل در ايران است مي تواند به نمايندگي از او اقدامات لازم را انجام دهد.

ماده52 _ تصدي امور مربوط به مالكيت صنعتي و همچنين نمايندگي جمهوري اسلامي ايران در سازمان جهاني مالكيت معنوي و اتحاديه هاي مربوط به كنوانسيونهاي ذي ربط به عهده سازمان ثبت اسناد و املاك كشور است

ثبت كليه موضوعات مالكيت صنعتي اعم از اختراع علامت علامت جمعي طرح صنعتي نيز توسط اداره مالكيت صنعتي سازمان ثبت اسناد و املاك كشور انجام مي شود. در مواردي كه مراجع ديگر به موجب قانون اقدام به بررسي و ثبت مي نمايند درصورتي از حمايتها و امتيازات مذكور در اين قانون بهره مند مي شوند كه حسب مورد مالكيت يا اختراع آنها در اداره مالكيت صنعتي به ثبت رسيده باشد.

ماده53 _ اداره مالكيت صنعتي با استفاده از شيوه هاي نوين دفاتر جداگانه اي براي ثبت اختراعات طرحهاي صنعتي و علائم تجارتي پيش بيني مي كند. علائم جمعي در بخش ويژه اي در دفتر ثبت علائم ثبت مي شود.

ماده54 _ اطلاعات موجود در دفاتر ثبت قابل دسترسي همگان بوده و هر شخص مي توان_د براب_ر مق_ررات من_درج در آئي_ن نامه اجرائي اطلاعات مورد نياز خود

را دريافت نمايد.

ماده55 _ اداره مالكيت صنعتي كليه آگهي هاي مذكور در اين قانون را در روزنامه رسمي كشور منتشر خواهد كرد.

ماده56 _ اداره مالكيت صنعتي مجاز است هرگونه اشتباه در ترجمه يا نسخه برداري اشتباه اداري اشتباه در اظهارنامه و يا اشتباه در هر يك از ثبت هاي انجام شده طبق اين قانون يا آئين نامه اجرائي را تصحيح كند.

ماده57 _ اداره مالكيت صنعتي پس از دريافت هرگونه درخواست كتبي مبني بر تمديد مهلت انجام هر اقدامي كه در اين قانون يا آئين نامه اجرائي آن پيش بيني شده است پس از بررسي شرايط موجود مي تواند آن را تمديد نمايد. اين كار پس از اعلام به اشخاص ذي نفع طبق مقررات مذكور در آئين نامه انجام مي شود.

ماده58 _ اداره مالكيت صنعتي قبل از اعمال اختيارات قانوني به طرفي كه مي خواهد عليه او تصميم بگيرد فرصت كافي مي دهد تا مطالب خود را اعلام نمايد. دراين صورت هرگونه تصميم با لحاظ اعلام مذكور اتخاذ مي شود.

ماده59 _ رسيدگي به اختلافات ناشي از اجراء اين قانون و آئين نامه اجرائي آن در صلاحيت شعبه يا شعب خاصي از دادگاههاي عمومي تهران مي باشد كه حداكثر تا شش ماه بعد از تاريخ تصويب اين قانون توسط رئيس قوه قضائيه تعيين مي گردد.

تصميمات اداره مالكيت صنعتي توسط اشخاص ذي نفع قابل اعتراض است و دادخواست مربوط بايد ظرف دو ماه از تاريخ ابلاغ تصميم به ذي نفع و يا اطلاع او از آن به دادگاه صالح تقديم گردد. تجديدنظرخواهي از آراء و نحوه رسيدگي تابع مقررات آئين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني است

ماده60 _ نقض حقوق مندرج در اين قانون عبارت است از معناي انجام هرگونه فعاليتي در ايران كه توسط

اشخاصي غير از مالك حقوق تحت حمايت اين قانون و بدون موافقت او انجام مي گيرد.

علاوه بر مالك حقوق تحت حمايت اين قانون هرگاه ثابت شود دارنده اجازه استفاده، از مالك درخواست كرده است تا براي خواسته معيني به دادگاه دادخواست بدهد و مالك امتناع كرده يا نتوانسته آن را انجام دهد، دادگاه مي تواند علاوه بر صدور دستور جلوگيري از نقض حقوق يا نقض قريب الوقوع حقوق به جبران خسارت مربوط نيز حكم صادر كند و يا تصميم ديگري جهت احقاق حق اتخاذ نمايد.

ماده61 _ هر شخصي كه با علم و عمد مرتكب عملي شود كه طبق مواد(15)، (28) و (40) نقض حقوق به شمار آيد يا طبق ماده (47) عمل غيرقانوني تلقي شود، مجرم شناخته شده و علاوه بر جبران خسارت به پرداخت جزاي نقدي از ده ميليون (10.000.000) ريال تا پنجاه ميليون (50.000.000)ريال يا حبس تعزيري از نود و يك روز تا شش ماه يا هر دوي آنها محكوم مي شود.

در دعواي مدني راجع به نقض حقوق مالك اختراع در مواقعي كه اختراع فرآيند دستيابي به يك فرآورده باشد، درصورت وجود شرايط زير، مسؤوليت اثبات اين كه فرآورده ازطريق آن فرآيند ساخته نشده است به عهده خوانده دعوي نقض حق خواهد بود. در اين صورت دادگاه درصورت ارائه اسناد و مدارك منافع مشروع خوانده دعوي نقض حق را از جهت عدم افشاء اسرار توليدي و تجاري وي در نظر خواهد گرفت

1_ فرآورده جديد باشد.

2_ احتمال قوي وجود داشته باشد كه فرآورده با استفاده از فرآيند مزبور ساخته شده و مالك حقوق ثبت شده علي رغم تلاشهاي معقول نتوانسته است فرآيندي را كه واقعاً استفاده شده تعيين نمايد.

ماده62 _

درصورت تعارض مفاد اين قانون با مقررات مندرج در معاهدات بين المللي راجع به مالكيت صنعتي كه دولت جمهوري اسلامي ايران به آنها پيوسته و يا مي پيوندد، مقررات معاهدات مذكور مقدم است

ماده63 _ باپيش بيني درقانون بودجه سالانه تامعادل پنجاه درصد(50%) از درآمد ارزي ناشي از اجراء مفاد كنوانسيونهاي مربوط به ثبت بين المللي مالكيت صنعتي كه از تاريخ تصويب اين قانون عايد مي گردد، براي ارتقاء و تجهيز اداره مالكيت صنعتي و ارتقاء كيفي آن در قانون بودجه سالانه اختصاص مي يابد.

پس از تأييد اداره مالكيت صنعتي بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران مكلف است ارز مورد نياز صاحبان ايراني حقوق مالكيت صنعتي را جهت ثبت بين المللي اين حقوق برابر تعرفه هاي مذكور در كنوانسيونها و مقررات بين المللي با نرخ رسمي تأمين نمايد.

ماده64 _ آئين نامه اجرائي اين قانون ظرف يك سال از تاريخ تصويب توسط سازمان ثبت اسناد و املاك كشور تهيه و به تصويب رئيس قوه قضائيه مي رسد. در آئين نامه مذكور به ويژه بايد تعرفه هزينه هاي مربوط به اظهارنامه هاي ثبت اختراعات و طرحهاي صنعتي ثبت علائم و علائم جمعي و تمديد ثبت آنها و جرائم تأخير در تمديد با رعايت اين قانون و مفاد كنوانسيونهاي مربوط كه جمهوري اسلامي ايران عضويت در آنها را پذيرفته است تعيين شود و درصورت لزوم هر سه سال يك بار قابل تجديد نظر مي باشد.

ماده65 _ اختراعات و علائم تجارتي كه قبلاً برابر مقررات سابق ثبت شده است، معتبر بوده و مورد حمايت اين قانون قرار مي گيرد. در اين صورت :

الف _ درمورد اختراعات بايد هزينه هاي سالانه مقرر در اين قانون براي مدت باقيمانده پرداخت شود.

ب _ علائم بايد درموعد مقرر در همان قانون تمديد شده و

پس از تمديد براساس طبقه بندي بين المللي مجدداً طبقه بندي شود.

ماده 66 _ از تاريخ لازم الاجراء شدن اين قانون، قانون ثبت علائم و اختراعات مصوب 1/4/1310و اصلاحات بعدي آن و آئين نامه هاي مربوط به آن ملغي مي شود.

قانون فوق مشتمل بر شصت و شش ماده در جلسه مورخ هفتم آبان ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و شش كميسيون قضائي و حقوقي مجلس شوراي اسلامي طبق اصل هشتاد و پنجم (85) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تصويب گرديد و پس از موافقت مجل_س با اجراء آزمايشي آن به مدت پنج س_ال در ت_اريخ 23/11/1386 به تأييد شوراي نگهبان رسيد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

ثبت احوال

قانون ثبت احوال - مصوب 16 4 1355 با اصلاحات و الحاقيه هاي بعدي سال 1363
فصل اول _ كليات ( ماده 1 تا 9 )

ماده 1 _ وظايف سازمان ثبت احوال كشور به قرار ذيل است

الف _ ثبت ولادت و صدور شناسنامه

ب _ ثبت واقعه وفات و صدور گواهي وفات .

ج _ تعويض شناسنامه هاي موجود در دست مردم .

د _ ثبت ازدواج و طلاق و نقل تحولات .

ه _ صدور گواهي ولادت براي اتباع خارجه .

و _ تنظيم دفاتر ثبت كل وقايع و نام خانوادگي .

ز _ جمع آوري و تهيه آمار انساني سراسر كشور و انتشار آن .

ح _ وظايف مقرر ديگري كه طبق قانون به عهده سازمان گذاشته شده است .

ماده 2 _ براي مطالعه و پيشنهاد روش هاي فني و اظهار نظر درباره اصلاح يا تغيير فرم ها و نمونه هاي سجلي و آماري و نحوه جمع آوري و انتشار آنها و تهيه دستورالعمل ها و روش هاي فني سجلي و طرز جمع آوري اوراق باطله و تنظيم و نگهداري و حفاظت اسناد و مدارك سجلي در مركز سازمان ثبت احوال كشور شورايي به

نام شوراي عالي ثبت احوال تشكيل مي شود. اعضاي شوراي عالي ثبت احوال عبارت خواهند بود از رييس سازمان ثبتاحوال كشور يا قايم مقام او و يك نفر از استادان دانشكده حقوق به انتخاب رييس دانشگاه تهران و يك نفر از قضات دادگستري به انتخاب وزيردادگستري و يك نفر از كارمندان مطلع ثبت احوال به انتخاب رييس سازمان ثبت احوال و نماينده مركز آمار ايران ، رياست شورا با معاون وزارت كشور و رييس سازمان ثبت احوال كشور يا قايم مقام او مي باشد و راي اكثريت لازم الاجرا خواهد بود .

تبصره _ نحوه جمع آوري و انتشار آمار انساني و تهيه نمونه هاي مربوط به پيشنهاد سازمان ثبت احوال كشور پس از جلب نظر مركز آمار ايران و تصويب شوراي عالي ثبت احوال تعيين خواهد شد .

ماده 3 _ در مقر هر اداره ثبت احوال هياتي به نام هيات حل اختلاف مركب از رييس اداره ثبت احوال و مسيول بايگاني يا معاونين و يا نمايندگان آنان و يكي از كارمندان مطلع اداره مزبور به انتخاب رييس اداره ثبت احوال استان تشكيل مي شود، وظايف هيات حل اختلاف به قرار زير است

1 _ تصحيح هر نوع اشتباه در تحرير مندرجات دفتر ثبت كل وقايع و وفات بعد از امضا سند و قبل از تسليم برگه يا شناسنامه يا وفات و تكميل سند ازنظر مشخصاتي كه ((نامعلوم ) بوده است مندرج در ماده 29 اين قانون .

2 _ رفع اشتباهات ناشي از تحرير ضمن ثبت وقايع يا نقل مندرجات اسناد و اعلاميه ها و مدارك به دفاتر ثبت كل وقايع و ساير دفاتر .

3 _ ابطال اسناد و

شناسنامه هايي كه بيگانگان مورد استفاده قرار داده اند و طبق ماده 44 اعلام مي شود .

4 _ ابطال اسناد مكرر و يا موهوم و تصحيح اشتباه در ثبت جنس صاحب سند و تغيير نام هاي ممنوع

5 _ حذف كلمات زايد، غيرضروري و يا ناشي از اشتباه در اسناد سجلي اشخاص .

ترتيب تقاضا و گردش كار دفاتر هيات ها و نحوه رسيدگي و ابلاغ تصميمات در آيين نامه اجرايي اين قانون تعيين خواهد شد .

تبصره _ تصحيح هر نوع اشتباه در تحرير مندرجات دفتر ثبت كل وقايع و وفات اگر قبل از امضا باشد با توضيح مراتب در حاشيه سند به عمل ميايد و امضا كنندگان سند ذيل توضيح را امضا خواهند نمود .

ماده 4 _ رسيدگي به شكايات اشخاص ذينفع از تصميمات هيات حل اختلاف و همچنين رسيدگي به ساير دعاوي راجع به اسناد ثبت احوال با دادگاه شهرستان يا دادگاه بخش مستقل محل اقامت خواهان به عمل ميايد و راي دادگاه فقط پژوهش پذير است مهلت شكايت از تصميم هيات حل اختلاف ده روز از تاريخ ابلاغ است .

تبصره _ هرگاه سند ثبت احوال در ايران تنظيم شده و ذينفع مقيم خارج از كشور باشد رسيدگي با دادگاه محل صدور سند و اگر محل تنظيم سند و اقامت خواهان هر دو در خارج از كشور باشد با دادگاه شهرستان تهران خواهد بود .

ماده 5 _ سازمان ثبت احوال كشور در اجراي وظايفي كه بر عهده دارد مي تواند از وجود كاركنان سازمان هاي دولتي و ارگان ها و نهادهاي انقلاب اسلامي موجود در محل استفاده نمايند .

تبصره 1 _ ماموران دولت و كاركنان بيمارستان ها و گورستان

ها مكلفند با سازمان ثبت احوال كشور در اجراي وظايف قانوني همكاري نمايند .

تبصره 2 _ نحوه استفاده از خدمات افراد و سازمان ها و ارگان ها و نهادها به موجب آيين نامه اجرايي اين قانون خواهد بود .

ماده 6 _ نماينده يا مامور ثبت احوال كسي است كه از طرف سازمان ثبت احوال كشور و يا ادارات تابعه براي ثبت وقايع يا دريافت اعلامات منصوب شده باشد .

تبصره 1 _ اعلام كننده كسي است كه مكلف به اعلام واقعه مي باشد و مي تواند به شخص ديگر رسما وكالت دهد تا از طرف او واقعه را اعلام نمايد .

تبصره 2 _ گواه از لحاظ اين قانون كسي است كه صحت اظهارات اعلام كننده را گواهي مي كند .

ماده 7 _ سن گواه و اعلام كننده نبايد كمتر از 18 سال تمام باشد .

پدر و مادري كه قبل از رسيدن به سن 18 سال تمام ازدواج كرده اند مي توانند ولادت يا وفات فرزند خود را اعلام نمايند .

ماده 8 _ دفتر ثبت كل وقايع و وفات و شناسنامه و گواهي ولادت و اعلاميه ها و اطلاعيه ها و دفاتر ثبت كل وقايع و نام خانوادگي از اسناد رسمي است و تا زماني كه به موجب تصميم هيات حل اختلاف يا راي دادگاه برحسب مورد تصحيح يا باطل نشده به قوت خود باقي مي باشد.

ماده 9 _ رونوشت يا فتوكپي شناسنامه يا گواهي ولادت مراجعين به ادارات و موسسات دولتي و شهرداري و بخش خصوصي كه براي انجام مراجعات آنان ضرورت دارد مستقيما توسط آن مراجع تهيه خواهد شد .

فصل دوم _ اسناد و دفاتر ثبت احوال ( ماده 10 تا 11 )

ماده 10 _ وقايع حياتي هر فرد ( ولادت ، ازدواج

، طلاق ، رجوع و بذل مدت ، وفات ) در دفاتري به شرح زير به ثبت مي رسد

الف _ دفتر ثبت كل وقايع _ كه در آن بدوا ولادت هر فرد ثبت و وقايع مربوط به ازدواج ، طلاق ، رجوع و بذل مدت و وفات همسر ، ولادت و وفات اولاد و وفات صاحب سند از روي مندرجات اعلاميه ها و مدارك در آن ثبت مي گردد .

ب _ دفتر ثبت وفات _ كه در آن واقعه مربوط به وفات هر فرد به ثبت مي رسد .

تبصره 1 _ صفحات دفتر ثبت كل وقايع بايد شماره گذاري شود و با تعيين تعداد كل صفحات نخ كشي و سرب و منگنه شده به امضا دادستان شهرستان يا نماينده او برسد .

تبصره 2 _ دفتر ثبت كل وقايع هر سال پس از انقضا مدت صد و بيست سال از جريان خارج و به بايگاني راكد منتقل مي شود .

تبصره 3 _ هرگاه اسناد يا دفاتر از بين برود در صورت وجود سابقه از روي سوابق و در صورت نبودن سابقه با دعوت صاحبان اسناد به وسيله آگهي طبق مدارك موجود در دست آنان پس از رسيدگي دفاتر يا اسناد معدوم تجديد مي گردد .

ماده 11 _ دفتر ثبت كل وقايع يا وفات پس از ثبت بايد به امضا اعلام كننده و گواهان و مامور يا نماينده ثبت احوال برسد و مهر شود و در صورت وجود گواهي ماما يا پزشك نيازي به گواهان نخواهد بود .پس از تكميل و امضا اسناد مزبور تصحيح يا تغيير مندرجات آن منحصرا به موجب مقررات اين قانون خواهد بود .

فصل سوم _ ثبت ولادت ( ماده 12 تا 21 )

ماده 12 _

ولادت هر طفل در ايران اعم از اينكه پدر و مادر طفل ايراني يا خارجي باشند بايد به نماينده يا مامور ثبت احوال اعلام شود و ولادت اطفال ايرانيان مقيم خارج از كشور به مامور كنسولي ايران در محل اقامت و اگر نباشد به نزديك ترين مامور كنسولي و يا به سازمان ثبت احوال كشور اعلام شود.

ماده 13 _ ولادت واقع در ايران بوسيله نماينده يا مامور ثبت احوال و ولادت واقع در خارج از كشور بوسيله ماموران كنسولي ايران در دفتر ثبت كل وقايع به ثبت مي رسد. در اين دفتر اطلاعات زير قيد مي شود

1 _ ساعت ، روز ، ماه ، سال و محل ولادت ، استان _ شهرستان _ بخش _ دهستان ( روستا شهر ) و تاريخ ثبت آن .

2 _ نام و نام خانوادگي صاحب سند و جنس .

3 _ نام و نام خانوادگي و شماره شناسنامه يا شماره پروانه اقامت و يا گذرنامه و محل صدور شناسنامه يا پروانه اقامت و يا گذرنامه و محل اقامت پدر و مادر .

4 _ نام و نام خانوادگي و محل اقامت و شماره شناسنامه و محل صدور شناسنامه و نسبت اعلام كننده در صورتي كه غير از پدر و مادر صاحب سندباشد .

5 _ نام و نام خانوادگي و شماره شناسنامه و محل صدور شناسنامه و محل اقامت گواهان .

6 _ نام و نام خانوادگي و امضا نماينده يا مامور و مهر ثبت احوال .

7 _ شماره و سري برگ مخصوص دفتر ثبت كل وقايع .

8 _ محل مخصوص ثبت و شماره كلاسمان آثار انگشتان صاحب سند .

9 _ محل مخصوص ثبت خلاصه اطلاعات

راجع به ازدواج ، طلاق و يا وفات همسر .

10 _ محل مخصوص ثبت شماره مسلسل و سري شناسنامه هاي صادره .

11 _ محل مخصوص ثبت خلاصه اطلاعات راجع به اولاد .

12 _ محل مخصوص ثبت وفات .

13 _ محل توضيحات .

تبصره _ پس از ثبت ولادت اگر طفل ايراني باشد ، شناسنامه صادر و تسليم مي گردد و اعلاميه براي ثبت واقعه در دفتر ثبت كل وقايع صفحه مخصوص پدر و مادر به اداره ثبت احوال محل صدور شناسنامه آنان فرستاده مي شود و در صورتي كه طفل خارجي باشد گواهي ولادت صادر و تسليم مي گردد .

ماده 14 _ براي هر فرد شماره شناسنامه كه مخصوص به او خواهد بود تعيين مي گردد و شماره شناسنامه هر شخص در كليه مدارك مربوط به ثبت احوال او بايد قيد گردد .

ماده 15 _ ثبت ولادت بايد مستند به تصديق پزشك يا ماماي رسمي يا موسسه اي كه طفل در آنجا متولد گرديده است باشد ، در غير اينصورت واقعه به تصديق دو نفر گواه ثبت مي شود.

تبصره _ مهلت اعلام ولادت پانزده روز از تاريخ ولادت طفل است ، روز ولادت و تعطيل رسمي بعد از آخرين روز مهلت به حساب نميايد و درصورتي كه ولادت در اثنا سفر زميني يا هوايي يا دريايي رخ دهد مهلت اعلام آن از تاريخ رسيدن به مقصد محسوب مي شود .

ماده 16 _ اعلام و امضا دفتر ثبت كل وقايع به ترتيب به عهده اشخاص زير خواهد بود

1 _ پدر يا جد پدري .

2 _ مادر در صورت غيبت پدر و در اولين موقعي كه قادر به انجام اين وظيفه باشد.

3 _ ملغي شده

است .

4 _ وصي يا قيم يا امين .

5 _ اشخاصي كه قانونا عهده دار نگهداري طفل مي باشند.

6 _ متصدي يا نماينده موسسه اي كه طفل به آنجا سپرده شده است .

7 _ صاحب واقعه كه سن او از 18 سال تمام به بالا باشد .

تبصره _ در صورتي كه ازدواج پدر و مادر طفل به ثبت نرسيده باشد اعلام ولادت و امضا اسناد متفقا به عهده پدر و مادر خواهد بود و هرگاه اتفاق پدرو مادر در اعلام ولادت ميسر نباشد سند طفل با اعلام يكي از ابوين كه مراجعه مي كند با قيد نام كوچك طرف غايب تنظيم خواهد شد .

اگر مادر اعلام كننده باشد نام خانوادگي مادر به طفل داده مي شود .

ماده 17 _ هرگاه ابوين طفل معلوم نباشند سند با نام خانوادگي آزاد و نام هاي فرضي در محل اسامي ابوين تنظيم مي گردد. تصحيح اسامي فرضي يا تكميل مشخصات ناقص به موجب اقرارنامه موضوع ماده 1273 قانون مدني يا حكم دادگاه يا مدارك حصر وراثت به عمل خواهد آمد و نام خانوادگي طبق احكام مربوط به نام خانوادگي اصلاح خواهد شد .

موضوع فرضي بودن اسامي پدر و مادر در شناسنامه منعكس نخواهد شد .

ماده 18 _ نماينده يا مامور ثبت احوال ولادت طفل فاقد ولي را ثبت و مراتب را براي اقدام قانوني به دادستان اطلاع خواهد داد .

تبصره _ در صورتي كه طفل در مكاني متولد شود كه خروج از آن ممنوع يا محتاج به اجازه مخصوص باشد نظير ندامتگاه ، كانون اصلاح و تربيت وغيره ، متصديان اين سازمان ها مكلف به اطلاع واقعه و ايجاد تسهيلات لازم براي انجام وظايف صاحب

واقعه مي باشند .

ماده 19 _ ماما يا پزشكي كه در حين ولادت حضور و در زايمان دخالت داشته مكلف به صدور گواهي ولادت و ارسال يك نسخه آن به ثبت احوال محل در مهلت اعلام مي باشد .

ماده 20 _ انتخاب نام با اعلام كننده است ، براي نامگذاري يك نام ساده يا مركب (حسين ، محمد مهدي و مانند آن كه عرفا يك نام محسوب مي شود انتخاب خواهد شد .

تبصره 1 _ انتخاب نامهايي كه موجب هتك حيثيت مقدسات اسلامي مي گردد و همچنين انتخاب عناوين و القاب و نام هاي زننده و مستهجن يا نامتناسب با جنس ممنوع است .

تبصره 2 _ تشخيص نام هاي ممنوع با شوراي عالي ثبت احوال مي باشد و اين شورا نمونه هاي آن را تعيين و به سازمان اعلام مي كند .

تبصره 3 _ انتخاب نام در مورد اقليت هاي ديني شناخته شده در قانون اساسي تابع زبان و فرهنگ ديني آنان است .

تبصره 4 _ در اسناد سجلي اقليت هاي ديني شناخته شده در قانون اساسي كشور نوع دين آنان قيد مي شود .

تبصره 5 _ ذكر سيادت در اسناد سجلي ساداتي كه سيادت آنان در اسناد سجلي پدر و يا جد پدري مندرج باشد و يا سيادت آنان با دلايل شرعي ثابت گردد الزامي است مگر كساني كه خود را سيد ندانند و يا عدم سيادت آنان شرعا احراز شود.

تبصره 6 _ مراتب تشرف پيروان اديان ديگر به دين مبين اسلام همراه با تغييرات مربوط به نام و نام خانوادگي آنان در اسناد سجلي ثبت مي شود.

ماده 21 _ هرگاه از وضع حمل بيش از يك طفل متولد شود براي هر يك سند ولادت

جداگانه به ترتيب تولد با ذكر ساعت ولادت تنظيم خواهد شد .

فصل چهارم _ ثبت وفات ( ماده 22 تا 30 )

ماده 22 _ وفات هركس اعم از ايراني يا خارجي و همچنين ولادت طفلي كه مرده به دنيا آمده يا بلافاصله پس از ولادت بميرد بايد به مامور يا نماينده ثبت احوال اعلام شود .

وفات ايرانيان در خارج از كشور به ماموران كنسولي محل اقامت يا به نزديك ترين ماموران كنسولي ايران يا به سازمان ثبت احوال كشور اعلام مي شود .

وفات ايرانيان و خارجيان ساكن كشور را ماموران و نمايندگان ثبت احوال و وفات ايرانيان خارج از كشور را بر حسب محل اعلام ماموران كنسولي ايران يا ماموران و يا نمايندگان ثبت احوال ثبت مي كنند ، وفات بايد در سند ثبت وفات و همچنين در دفتر ثبت كل وقايع در صفحات مربوط به درگذشته وپدر و مادر او و شناسنامه متوفي ثبت و امضا و مهر گردد .

وفات خارجيان پس از ثبت به شهرباني محل اعلام مي شود و يك نسخه گواهي به سازمان ثبت احوال كشور فرستاده خواهد شد كه به وزارت امورخارجه ارسال گردد .

تبصره _ گواهي وفات به هر شخصي كه درخواست كند تسليم مي گردد.

ماده 23 _ در سند ثبت وفات بايد اطلاعات زير قيد گردد

1 _ محل ، روز ، ماه و سال وفات و تاريخ ثبت

2 _ نام و نام خانوادگي و جنس و تاريخ تولد و شغل و شماره شناسنامه و برگ ولادت يا پروانه اقامت و تاريخ و محل صدور شناسنامه يا پروانه اقامت در گذشته .

3 _ علت وفات در صورتي كه مشخص باشد .

4 _ نام و نام خانوادگي و شماره شناسنامه و محل

صدور شناسنامه پدر و مادر درگذشته .

5 _ نام و نام خانوادگي و شماره شناسنامه و محل صدور شناسنامه و محل اقامت و سمت اعلام كننده .

6 _ نام و نام خانوادگي و شماره شناسنامه و محل صدور شناسنامه و محل اقامت و شغل گواهان .

7 _ نام و نام خانوادگي و امضا نماينده يا مامور ثبت احوال و اثر مهر .

8 _ شماره و سري برگ مخصوص ثبت وفات .

9 _ محل توضيحات .

ماده 24 _ واقعه وفات بايد طبق تصديق پزشك و در صورت نبودن پزشك با حضور دو نفر گواه ثبت گردد .

در مورد طفلي كه مرده به دنيا آمده يا بلافاصله پس از تولد بميرد در صورت وجود پزشك در محل ، تصديق پزشك ضروري است و در صورت نبودن پزشك گواهي دو نفر كافي است .

پزشكي كه وقوع مرگ به او اطلاع داده مي شود در هر مورد مكلف به معاينه جسد و صدور تصديق يا اظهار نظر مي باشد و در صورت امكان تشخيص علت مرگ بايد تصديق شود و به هر حال يك نسخه از تصديق يا اظهار نظر خود را بايد به ثبت احوال محل در مهلت مقرر ارسال نمايند .

ماده 25 _ مهلت اعلام وفات ده روز از تاريخ وقوع يا وقوف بر آن است .

روز وفات و تعطيل رسمي بعد از آخرين روز مهلت به حساب نميايد و در صورتي كه مرگ در اثنا سفر رخ دهد مهلت اعلام آن از تاريخ رسيدن به مقصد احتساب خواهد شد .

تبصره _ ترتيب ثبت وقايع ولادت و وفاتي كه پس از انقضا مهلت مقرر اعلام شود در آيين نامه

اجرايي اين قانون تعيين خواهد شد .

ماده 26 _ اعلام وفات و امضا سند ثبت مرگ به ترتيب به عهده يكي از اشخاص زير است

1 _ نزديك ترين خويشاوند متوفي كه در موقع وفات حاضر بوده است .

2 _ متصدي يا صاحب مكاني كه وفات در آن رخ داده است يا نماينده او .

3 _ هر شخصي كه در موقع وفات حاضر بوده است .

4 _ ماموران انتظامي يا كدخدا .

تبصره _ متصديان گورستان يا دفن مكلف به اطلاع وفات به ثبت احوال هستند .

ماده 27 _ در صورتي كه وفات يا ولادت طي نامه رسمي از طرف ماموران انتظامي يا قضايي و يا ساير مقامات اعلام شود شماره و تاريخ اعلامنامه درسند درج و به منزله امضا سند خواهد بود.

ماده 28 _ در موارد زير اعلام وفات به عهده مقامات زير است

1 _ در صورتي كه مرگ در اثر بروز سوانح از قبيل زلزله ، سيل ، طوفان و آتش سوزي واقع شود مقامات انتظامي يا گروه هاي امدادي حاضر در محل مكلفند واقعه مرگ را ضمن ارسال صورت حاوي نام و نام خانوادگي و حتي المقدور شماره شناسنامه و محل صدور شناسنامه و سن متوفي اعلام نمايند.

2 _ مرگ نظامياني كه در زمان صلح در سربازخانه و يا ضمن مانورهاي نظامي يا در زمان جنگ واقع مي شود وسيله فرمانده قسمت با تعيين نام و نام خانوادگي و شماره شناسنامه و محل صدور شناسنامه اعلام مي گردد .

ماده 29 _ در مواردي كه مشخصات متوفي معلوم نشود يا به بعضي از اطلاعاتي كه بايد در سند قيد شود دسترسي نباشد در سند ثبت وفات به

جاي مشخصات عبارت (نامعلوم نوشته مي شود تكميل مشخصات نامعلوم با هيات حل اختلاف خواهد بود .

ماده 30 _ مدرك ثبت وفات فرضي غايب مفقودالاثر حكم قطعي دادگاه است مديران دفاتر دادگاه هايي كه حكم قطعي وفات فرضي غايب مفقودالاثر از آن دادگاه صادر شده مكلفند يك نسخه از راي صادره را طي نامه رسمي به ثبت احوال محل ارسال دارند .

فصل پنجم _ ازدواج و طلاق ( ماده 31 تا 34 )

ماده 31 _ دارندگان دفاتر رسمي ازدواج و طلاق مكلفند وقايع ازدواج و طلاق و رجوع را كه در دفاتر مربوط ثبت مي كنند در شناسنامه زوجين نيز درج و امضا و مهر نمايند و حداكثر هر پانزده روز يكبار وقايع ازدواج و طلاق و رجوعي را كه در دفاتر به ثبت مي رسد روي نمونه هاي مربوط تهيه و به ثبت احوال محل تحويل و رسيد دريافت دارند .

ازدواج و طلاق و رجوع ايرانيان در خارج از كشور بايد به وسيله كنسولگري هاي مربوط در دفاتري كه از طرف ثبت احوال تهيه مي شود ثبت و حداكثر هريك ماه يكبار وقايع ازدواج و طلاق و رجوعي را كه در دفاتر به ثبت مي رسد روي نمونه هاي مخصوص تهيه و از طريق وزارت امور خارجه به سازمان ثبت احوال كشور فرستاده شود .

ماده 32 _ طلاق ، رجوع و بذل مدت كه در دفتر رسمي طلاق به ثبت نرسيده باشد با ارايه اقرارنامه رسمي در اسناد ثبت احوال طرفين ثبت خواهد شد .

ازدواج هايي كه در دفاتر رسمي ازدواج به ثبت نرسيده باشد در صورت وجود شرايط زير در اسناد سجلي زن و شوهر ثبت خواهد شد .

1 _ ارايه اقرارنامه رسمي مبني بر وجود رابطه زوجيت بين متقاضيان ثبت

واقعه ازدواج .

2 _ در موقع تنظيم اقرارنامه سن زوج از بيست سال تمام و سن زوجه از هيجده سال تمام كمتر نباشد .

3 _ گواهي ادارات ثبت احوال محل صدور شناسنامه هاي زوجين به اينكه در تاريخ اعلام واقعه طرفين در قيد ازدواج ديگري نمي باشند .

تبصره _ نمايندگان ثبت احوال مكلفند پس از ثبت واقعه رونوشت اقرارنامه را به دادسراي محل ارسال نمايند .

ماده 33 _ كليه وقايع ازدواج و طلاق يا وفات زوج يا زوجه و رجوع و بذل مدت و فسخ نكاح بايد در دفاتر ثبت كل وقايع ثبت شود ولي در شناسنامه به شرح زير انعكاس خواهد يافت .

در المثناي شناسنامه مرد يا زن آخرين نكاح و طلاق يا بذل مدت و در صورت تعدد زوجات آن تعداد ازدواج كه به قوت خود باقي است منعكس خواهدشد .

ازدواج و طلاق غير مدخوله در المثناي شناسنامه درج نخواهد شد.

ماده 34 _ افشاي اطلاعات مذكور در دفاتر ثبت كل وقايع و اسناد سجلي جز براي صاحب سند و مقامات قضايي و دولتي ذيصلاح ممنوع است

فصل ششم _ صدور شناسنامه ( ماده 35 تا 37 )

ماده 35 _ صدور شناسنامه و ساير خدمات سجلي در مقابل دريافت وجه انجام خواهد شد كه نحوه اخذ وجوه و ميزان و نوع اين خدمات به موجب آيين نامه اجرايي اين قانون خواهد بود.

ماده 36 _ شناسنامه از روي دفاتر ثبت كل وقايع صادر و داراي مشخصات و اطلاعات زير مي باشد

1 _ آرم جمهوري اسلامي ايران

2 _ محل مخصوص انگشت نگاري و شماره كلاسمان آن

3 _ محل الصاق عكس

4 _ شماره شناسنامه

5 _ نام و نام خانوادگي و جنس دارنده آن

6 _

تاريخ تولد به ترتيب روز و ماه و سال هجري شمسي و قمري

تبصره _ ذكر تاريخ هجري قمري از هنگام اجراي طرح تعويض شناسنامه براي نوزادان الزامي است

7 _ محل تولد به ترتيب شهرستان ، بخش ، دهستان (روستاشهر)

8 _ نام و شماره شناسنامه و محل صدور شناسنامه ابوين

9 _ تاريخ تنظيم سند به ترتيب روز و ماه و سال هجري شمسي

10 _ محل تنظيم سند به ترتيب حوزه ، شهرستان ، بخش ، دهستان (روستاشهر)

11 _ نام و نام خانوادگي مامور تنظيم كننده سند و امضا مامور صدور و مهر اداره

12 _ شماره مسلسل و سري مخصوص شناسنامه

13 _ محل مخصوص ثبت ازدواج ، طلاق ، وفات همسر ، ولادت فرزندان و وفات صاحب شناسنامه

14 _ محل توضيحات

15 _ محل مخصوص مهر انتخابات

تبصره 1 _ شناسنامه هاي نمونه جديد افرادي كه به سن 15 سال تمام مي رسند بايد ملصق به عكس همان سال و اثر انگشت و كلاسمان انگشت نگاري صاحب آن باشد.

تبصره 2 _ شناسنامه اوليه بايد در سي سالگي تمام با عكس همان سال صاحب آن تجديد شود .

صاحب شناسنامه پس از رسيدن به سن سي سال مكلف است ظرف مدت يك سال براي تجديد آن مراجعه نمايد .

تبصره 3 _ صدور شناسنامه مجدد و يا گواهي ولادت اتباع خارجه مطابق مقررات آيين نامه اجرايي اين قانون خواهد بود .

تبصره 4 _ به استثناي سازمان ثبت احوال كشور ، دفاتر اسنادرسمي ازدواج و طلاق ، نمايندگي هاي دولت جمهوري اسلامي ايران در خارج از كشور ، اداره تشخيص هويت و پليس بين الملل و

اداره كل انتخابات هيچ يك از ارگان ها و نهادها و موسسات دولتي و بخش خصوصي حق نقش مهر و درج هيچگونه مطلب و يا آثار ديگري بر روي شناسنامه را ندارند متخلف از اين امر تحت پيگرد قانوني قرارخواهد گرفت

ماده 37 _ سازمان ثبت احوال كشور مكلف است به مجرد وصول اعلام ترك تابعيت و يا اخراج از تابعيت اشخاص از طرف وزارت امورخارجه ترك تابعيت و يا اخراج تابعيت را در دفاتر و اسناد مربوط منعكس و شناسنامه را معدوم نمايد .

فصل هفتم _ صدور كارت شناسايي ( ماده 38 تا 39 )

ماده 38 _ در نقاطي كه دولت مقتضي بداند و اعلام كند كساني كه سن آنان از 15 سال به بالا است بايد داراي كارت شناسايي بوده و هميشه آن را همراه داشته باشند. كارت شناسايي حاوي مشخصات و اثر انگشت و عكس و نشاني محل سكونت و گروه هاي اصلي خون خواهد بود .

ترتيب صدور و ترتيب درج مشخصات دارنده كارت شناسايي و چگونگي تحصيل اطلاعات مربوط به سكونت و ساير اطلاعات از قبيل گروه خون و اشخاصي كه براي صغار و مجانين كارت شناسايي اخذ نمايند در آيين نامه اجرايي تعيين خواهد شد.

ماده 39 _ و تبصره هاي آن لغو شده است

فصل هشتم _ نام خانوادگي ( ماده 40 تا 42 )

ماده 40 _ تغيير نام خانوادگي با تصويب سازمان ثبت احوال كشور خواهد بود.

تبصره _ موارد تغيير نام خانوادگي مطابق آيين نامه اجرايي اين قانون مي باشد.

ماده 41 _ حق تقدم نام خانوادگي با رعايت تاريخ تقدم صدور اسناد مختص اشخاصي است كه به نام آنان در دفاتر مخصوص نام خانوادگي ادارات ثبت احوال به ثبت مي رسد و ديگري حق اختيار آن را در آن اداره ندارد مگر با اجازه دارنده حق تقدم و اين حق پس از فوت به ورثه قانوني انتقال مي يابد.

هر يك از وراث مي تواند شخصي كه نام خانوادگي او را اختيار كرده مورد اعتراض قرارداده و تغيير نام خانوادگي او را از دادگاه بخواهد ولي وراث بالاتفاق مي توانند به ديگري اجازه دهند كه نام خانوادگي آنها را اختيار نمايد .

تبصره _ نام خانوادگي فرزند همان نام خانوادگي پدر خواهد بود اگر چه شناسنامه فرزند در قلمرو اداره ثبت احوال ديگري صادر گردد. فرزندان كبير مي توانند براي خود نام

خانوادگي ديگري انتخاب نمايند.

ماده 42 _ زوجه مي تواند با موافقت همسر خود تا زماني كه در قيد زوجيت مي باشد از نام خانوادگي همسر خود بدون رعايت حق تقدم استفاده كند ودر صورت طلاق ادامه استفاده از نام خانوادگي موكول به اجازه همسر خواهد بود .

فصل نهم _ تعويض شناسنامه هاي موجود و نقل آن به دفاتر ثبت كل وقايع ( ماده 43 تا 46

ماده 43 _ سازمان ثبت احوال كشور مكلف است شناسنامه هاي موجود در دست مردم را به تدريج تعويض نمايد و كليه افراد نيز مكلفند در مهلت هاي معين كه سازمان ثبت احوال كشور طي آگهي در وسايل ارتباط جمعي و به ترتيب گروه سني تعيين خواهد نمود به ماموران ثبت احوال محل اقامت خود براي اعلام هويت و وقايع حياتي خود و ارايه مدارك و دريافت شناسنامه نمونه جديد مراجعه نمايند مرگ هاي ثبت نشده زوج و زوجه و فرزندان نيز ضمن اين مراجعه بايد اعلام شود .

تبصره _ چنانچه در طول اجراي طرح ، اشخاصي اعلام فقدان و يا درخواست تعويض شناسنامه نمايند كه مشمول دوره تجديد آن گروه نباشد برايانان طبق مقررات گواهي موقت صادر خواهد شد.

ماده 44 _ اشخاصي كه در مهلت معين در آگهي منتشره ، ماموران ثبت احوال را از داشتن شناسنامه مكرر يا استفاده از شناسنامه غير يا دريافت شناسنامه موهوم يا استفاده از شناسنامه ايراني با داشتن تابعيت خارجي مطلع نمايند از تعقيب و مجازات معاف خواهند بود و الا پس از انقضا مهلت هاي معينه جرايم مزبور مستمر شناخته شده و مشمول مجازات مصرح در مواد 48 و 49 اين قانون خواهند بود .

هويت دارندگان شناسنامه مكرر به انتخاب صاحبان و نمايندگان قانوني آنان تثبيت و هويت اشخاصي كه از شناسنامه غير

استفاده نموده اند و همچنين مدارك ازدواج و طلاق و شناسنامه فرزندان مطابق شناسنامه قانوني كه صادر مي شود خواهد بود.

تبصره _ تعويض شناسنامه همسر و فرزندان ، ضمن گروه سني همسري كه در مهلت مقرر مراجعه مي كند به عمل خواهد آمد و همچنين در موقع ثبت ولادت طفل شناسنامه پدر و مادر و افراد خانوار تعويض خواهد شد اگر چه مهلت مراجعه معين و آگهي نشده باشد.

ماده 45 _ هرگاه ((هويت و تابعيت ) افراد مورد ترديد واقع گردد و مدارك لازم جهت اثبات آن ارايه نشود مراتب براي اثبات ((هويت ) به مراجع انتظامي و براي اثبات ((تابعيت ) به شوراي تامين شهرستان ارجاع و در صورت تاييد طبق مقررات اقدام خواهد شد.

تبصره _ در جلسات شوراي تامين شهرستان كه به منظور فوق تشكيل مي گردد رييس اداره ثبت احوال محل نيز با داشتن حق راي شركت خواهدداشت

ماده 46 _ سازمان ثبت احوال كشور ، پايان مهلت تعويض شناسنامه هر دوره را از طريق وسايل ارتباط جمعي آگهي خواهد كرد و پس از پايان مهلت اعلام شده شناسنامه و گواهي هاي صادره قبلي از درجه اعتبار ساقط خواهد شد و منحصرا شناسنامه هاي جديد جمهوري اسلامي ايران سند رسمي هويت و تابعيت افراد خواهد بود.

تبصره _ افرادي كه در مهلت هاي مقرر مراجعه نكنند پس از تشخيص تخلف مراتب به دادگاه اعلام و طبق مقررات با آنان رفتار خواهد شد .

فصل دهم _ تهيه مقدمات اجراي قانون ( ماده 47 )

ماده 47 _ وزارت كشور مكلف است در مدت يك سال از تاريخ تصويب اين قانون مقدمات اجراي آن را از حيث تهيه وسايل كار و تجهيزات و تامين كاركنان لازم و آموزش آنان فراهم نمايد .

دولت

اعتبار لازم براي اجراي اين قانون را تامين خواهد نمود .

فصل يازدهم _ مقررات كيفري ( ماده 48 تا 55 )

ماده 48 _ اشخاصي كه از وظايف مذكور در مواد 16 و 19 و 24 و 26 و 35 و تبصره ماده 26 و تبصره يك ماده 36 و مواد 38 و 43 خودداري كنند يا با در دست داشتن شناسنامه اقدام به اخذ المثني نمايند مورد تعقيب قرار گرفته و علاوه بر الزام به انجام تكاليف مقرر به پرداخت دويست و يك تا پنج هزار ريال جزاي نقدي محكوم خواهند شد.

ولي هرگاه ماموران و مسيوليني كه به موجب اين قانون وظايفي بر عهده دارند در اجراي آن تاخير يا تعلل نمايند در دادگاه هاي اداري يا انتظامي طبق ضوابط مربوط تحت تعقيب قرارخواهند گرفت

ماده 49 _ اشخاص زير به حبس جنحه اي از شصت و يك روز تا شش ماه محكوم خواهند شد

الف _ اشخاصي كه در اعلام ولادت يا وفات يا هويت برخلاف واقع اظهاري نمايند.

ب _ اشخاصي كه عالما عامدا پس از رسيدن به سن 18 سال تمام از شناسنامه مكرر استفاده و يا به دريافت شناسنامه مكرر براي خود يا مولي عليه يا به دريافت شناسنامه موهوم مبادرت كنند و يا از شناسنامه ديگري خواه صاحب آن زنده يا مرده باشد به نام هويت خود استفاده نمايند.

ج _ ماما يا پزشكي كه در مورد ولادت و وفات گواهي خلاف واقع صادر كند .

د _ اشخاصي كه در مورد ولادت و وفات شهادت دروغ بدهند كه شهادت آنان منجر به تنظيم دفتر ثبت كل وقايع و يا وفات گردد .

ماده 50 _ افراد بيگانه كه قبل از احراز تابعيت ايراني به منظور ايراني

قلمداد كردن خود موجب تنظيم اسناد سجلي يا دريافت شناسنامه شوند به حبس جنحه اي از سه ماه تا يك سال محكوم خواهند شد.

ماده 51 _ هركس عالما عامدا پدر و يا مادر طفل را به غير از پدر يا مادر واقعي در اسناد و دفاتر ثبت احوال اظهار و شناسنامه دريافت كند به حبس جنحه اي از 6 ماه تا سه سال محكوم خواهد شد.

تبصره _ در مواردي كه پدر يا مادر طفل معلوم نباشد و همچنين در موارد مذكور در قانون حمايت كودكان بدون سرپرست از شمول اين ماده مستثني مي باشد.

ماده 52 _ ماموراني كه عالما عامدا در جرايم مذكور در مواد 49 و 50 و 51 اين قانون به هر نحوي از انحا كمك نمايند يا گواهي هاي خلاف را ملاك اجراي وظايف قانوني خود قراردهند به مجازات مرتكب اصلي محكوم خواهند شد .

ماده 53 _ آيين نامه هاي اجرايي اين قانون و نمونه هاي اوراق و اسناد مربوط وسيله وزارت كشور و وزارت دادگستري تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد .

ماده 54 _ از تاريخ اجراي اين قانون و پايان مهلت هاي معين قوانين ثبت احوال مصوب 20 مرداد 1307 و 11 آذرماه 1310 و اول بهمن 1312 و دوم ارديبهشت ماه 1319 لغو و هر قانوني كه در مقام اجرا معارض اين قانون باشد بلا اثر است .

ماده 55 _ وزارت كشور ، وزارت امور خارجه و وزارت دادگستري مامور اجراي اين قانون هستند .

آيين نامه اجرايي ماده 35 اصلاحي قانون ثبت احوال - مصوب 2 5 1364

ماده 1 _ خدمات سجلي در ادارات ثبت احوال در قبال ارايه فيش بانكي مبني بر واريز وجوه مقرر در اين آيين نامه به حسابي

كه در شعب بانك ها بارعايت مقررات مربوط از طريق خزانه افتتاح شده و يا مي شود انجام مي گيرد.

تبصره _ در بخش ها و روستاهايي كه فاقد شعب بانك مي باشند و يا خدمات سجلي توسط اكيپ هاي سيار سجلي انجام مي شود وجوه مقرر از طريق صدور برگ رسيد دريافت وجه طبق نمونه ضميمه اين آيين نامه اخذ خواهد شد.

بند 1 _ مسيول صدور اوراق مذكور موظف است نسخه اول قبض را به متقاضي تحويل و نسخه دوم را به عنوان جمع عمليات مالي ضميمه ، ليست مربوطه را به بانك ارايه نمايد كه به عنوان سوابق اداري نگهداري گردد و نسخه سوم نيز ضميمه پرونده درخواستي متقاضي خواهد شد.

بند 2 _ مسيول صدور قبض رسيد موظف است حداكثر ظرف 24 ساعت از تاريخ وصول ، بدون در نظر گرفتن روزهاي تعطيل كليه وجوه دريافتي راهمراه با نسخه دوم قبوض و ليست تنظيمي با امضاي رييس ثبت احوال و حسابدار به حساب موضوع ماده يك آيين نامه واريز و فيش بانكي لازم رادريافت نمايد.

بند 3 _ واريز وجوه دريافتي در مدت ماموريت اكيپ هاي سيار توسط سرپرست اكيپ اعزامي در اولين فرصت و حداكثر ظرف مدت 24 ساعت پس ازانجام مأموريت بدون در نظر گرفتن روزهاي تعطيل با رعايت بند 2 تبصره ذيل ماده يك آيين نامه انجام مي گيرد.

ماده 2 و تبصره يك آن _ كه در رابطه با دريافت وجوهي در قبال ارايه خدمات سجلي است

تبصره 2 _ ارايه رونوشت وفات (شهادت شهداي گرانقدر بدون اخذ وجه خواهد بود.

تبصره 3 _ ارايه دهندگان اقرارنامه هاي رسمي ازدواج و يا طلاق موظفند ، به هنگام درخواست ثبت ازدواج و

يا طلاق در اسناد سجلي و شناسنامه ، وجوه تعيين شده را به نحو مقرر پرداخت و رسيد دريافت دارند.

تبصره 4 _ نمايندگي هاي دولت جمهوري اسلامي ايران در خارج كشور ، در قبال انجام خدمات سجلي ايرانيان مقيم خارجه وجوه تعيين شده را معادل هم ارز ريالي آن به ترتيب مورد عمل در مورد حقوق كنسولي به نرخ روز تسعير واخذ و به حساب خزانه واريز و هر سه ماه يك بار گزارش وضعيت مالي ناشي از اجراي اين ماده از قانون رابه ثبت احوال امور خارجه تهران ارسال نمايند.

ماده 3 _ وزارت امور اقتصادي و دارايي ، وزارت امور خارجه ، دادگستري جمهوري اسلامي ايران و ساير وزارتخانه ها و موسسات دولتي يا نهادهاي انقلاب اسلامي كه به نحوي از انحا در اجراي اين آيين نامه دخالت دارند مكلف به همكاريهاي لازم با سازمان ثبت احوال كشور مي باشند.

آيين نامه طرز رسيدگي هيات هاي حل اختلاف - مصوب 16 8 1356

ماده 1 _ حل اختلاف مربوط به اسناد ثبت احوال موضوع ماده 3 قانون ثبت احوال به عهده هيات حل اختلاف محل صدور شناسنامه مي باشد.

تبصره _ رسيدگي به درخواست مربوط به اسناد ثبت احوال كه در خارج از كشور تنظيم شده باشد با هيات حل اختلاف ثبت احوال امور خارجه (تهران خواهد بود.

ماده 2 _ شروع به رسيدگي در هياتهاي حل اختلاف محتاج به تسليم گزارش مسيولين يا درخواست كتبي صاحبان اسناد سجلي يا اشخاص ذينفع يا قائم مقام قانوني و يا نماينده آنان مي باشد.

ماده 3 _ متقاضي بايد درخواست خود را در برگهاي مخصوص و به زبان فارسي نوشته و به انضمام فتوكپي يا رونوشت اسناد و مدارك به دفتر هيات حل اختلاف محل اقامت يا محل صدور

شناسنامه خود تسليم و رسيد دريافت دارند.

ماده 4 _ درخواست بايد حاوي مشخصات و محل اقامت طرفين و موضوع درخواست باشد.

تبصره _ در مواردي كه متقاضي درخواست خود را به غير از محل صدور شناسنامه خود تسليم نمايد دفتر هيات حل اختلاف بايستي درخواست وضمايم را در صورتي كه كامل دانست جهت رسيدگي و اتخاذ تصميم مقتضي به هيات حل اختلاف محل صدور شناسنامه ارسال دارد.

ماده 5 _ درخواست و كليه برگهاي پيوست آن بايد در دو نسخه و در صورت تعدد طرف به عده آنها به علاوه يك نسخه باشد.

ماده 6 _ چنانچه درخواست توسط وكيل تسليم شود بايد وكالتنامه رسمي وكيل و در صورتي كه درخواست را قيم داده باشد فتوكپي يا رونوشت قيم نامه و به طور كلي رونوشت مدركي كه مثبت سمت متقاضي است بايد پيوست دادخواست باشد.

ماده 7 _ دفتر هيات حل اختلاف بايد درخواست و برگهاي پيوست آن را كه برابر مواد بالا تهيه شده باشد اخذ و پس از تطبيق فتوكپي يا رونوشت اسناد و مدارك با اصل ، آنها را گواهي نموده و در صورت كامل بودن درخواست و برگهاي پيوست و قبول آنها رسيد به متقاضي تسليم نمايد.

ماده 8 _ اگر مسيولين ثبت احوال از هيات هاي حل اختلاف درخواست رسيدگي نمايند گزارش آنها بايد مستدل و مشروح و متضمن موضوع درخواست بوده و عين مدارك به امضا مأمور يا نماينده ثبت احوال يا مسيول بايگاني اسناد رسيده و فتوكپي يا رونوشت مدركي كه پيوست گزارش است نيز بايد از سوي امضا كننده گزارش گواهي شده باشد.

ماده 9 _ دفتر هيات حل اختلاف محل صدور شناسنامه بايد

بلافاصله پس از دريافت گزارش يا درخواست ، آن را در دفتر مخصوص ثبت و به هيات حل اختلاف تسليم نمايند. هيات مذكور چنانچه پرونده را آماده براي رسيدگي و اخذ تصميم نهايي تشخيص داد، تصميم مقتضي اتخاذ مي نمايد. در غير اين صورت درخواست و ضمايم را براي طرف متقاضي ارسال مي دارد كه ظرف ده روز كتبا پاسخ دهد و پس از وصول پاسخ رسيدگي لازم را انجام مي دهد،و در صورت ضرورت با تعيين وقت ، متقاضي و طرف را براي اخذ توضيح و رسيدگي دعوت مي نمايد.

تبصره _ تاريخ رسيدگي بايد طوري معين شود كه فاصله بين ابلاغ و روز جلسه كمتر از پنج روز نباشد. مدت مسافت هم طبق مقررات آيين دادرسي مدني به موعد مقرر اضافه مي گردد.

ماده 10 _ ابلاغ در محل دفتر هيات توسط دفتر و در خارج از محل دفتر هيات ، توسط مأمور ابلاغ ثبت احوال و در خارج از شهرها به وسيله مأمورين ژاندارمري يا دهبانان به عمل ميايد.

ماده 11 _ تحويل و ابلاغ درخواست و پيوستها به مأمورين و عودت آنها در دفتر مخصوص ثبت مي شود.

ماده 12 _ ابلاغ به طريق مذكور در ماده 90 قانون آيين دادرسي مدني به عمل ميايد، و متقاضي مي تواند مأمورين ابلاغ را راهنمايي كند.

ماده 13 _ اگر محل اقامت مخاطب در قلمرو هيات حل اختلاف ديگر باشد، ابلاغ توسط دفتر يا مأمور ابلاغ ثبت احوال همان محل به عمل ميايد.

ماده 14 _ دفتر هيات حل اختلاف بايد ، يك نسخه از درخواست و پيوستها را در پرونده مخصوص كه براي اختلاف مربوط تشكيل مي دهد بايگاني نمايد.

ماده 15 _ دفتر هيات حل اختلاف در

صورتي كه لايحه اي در مورد درخواست واصل شود آن را پيوست پرونده نموده و در وقت رسيدگي به هيات حل اختلاف تحويل مي دهد، به هر حال وصول يا عدم وصول لايحه مانع رسيدگي نمي باشد.

ماده 16 _ هيات هاي حل اختلاف مي توانند جلسه رسيدگي را با رضايت طرفين فقط براي يك بار به تأخير اندازند.

ماده 17 _ عدم حضور يك طرف مانع اداي توضيحات طرف ديگر و انجام رسيدگي نيست

ماده 18 _ هيات حل اختلاف در وقت رسيدگي بايد پرونده را مطالعه و بررسي نموده و پس از ملاحظه اوراق و اسناد مربوط و استماع توضيحات طرفين و درج آن در صورت مجلس (طبق نمونه و اعلام ختم رسيدگي ، راي آن را حداكثر ظرف 48 ساعت صادر نمايد.

تبصره _ راي بايد كاملا مستدل و مشروح نوشته شود.

ماده 19 _ هيات حل اختلاف پس از امضا راي حق تغيير آن را ندارد.

ماده 20 _ هرگاه هيات حل اختلاف در حين رسيدگي متوجه جعليت اسناد ثبت احوال گرديد ، بايد رسيدگي را متوقف ساخته و پرونده امر را ضمن گزارش جامعي از طريق اداره ثبت احوال مربوط جهت پيگيري موضوع و اقدام قانوني به مركز ارسال دارد.

ماده 21 _ دفتر هيات حل اختلاف مكلف است راي هيات را بلافاصله پس از صدور و ثبت در دفتر مخصوص ، براي ابلاغ به طرفين به نشاني مندرج دردادخواست ارسال دارد.

در اين صورت ابلاغ برابر احكام مواد 91، 92، 93 قانون آيين دادرسي مدني كفايت مي كند.

ماده 22 _ نمونه برگها و دفاتر مندرج در اين آيين نامه توسط سازمان ثبت احوال كشور تهيه و با تاييد شورايعالي ثبت

احوال مورد استفاده قرار خواهدگرفت اصل تصويبنامه در دفتر نخست وزير است

قانون ازدواج - مصوب 22 5 1310

ماده 1 _ در نقاطي كه وزارت عدليه معين و اعلام مي نمايد هر ازدواج و طلاق و رجوع بايد در يكي از دفاتري كه مطابق نظامنامه هاي وزارت عدليه تنظيم مي شود ، واقع و به ثبت برسد.

در نقاط مزبور هر مردي كه در غير از دفاتر رسمي ازدواج و طلاق مبادرت به ازدواج و طلاق و رجوع نمايد به يك تا شش ماه حبس تاديبي محكوم مي شود و همين مجازات درباره عاقدي مقرر است كه در اين نقاط بدون داشتن دفاتر رسمي به اجراي صيغه ازدواج يا طلاق يا رجوع مبادرت نمايد.

در حوزه هايي كه آگهي فوق الذكر از طرف وزارت دادگستري نشده است شوهر مكلف است در صورتي كه در غير دفاتر رسمي ازدواج و طلاق مبادرت به ازدواج يا طلاق يا رجوع نمايد تا بيست روز پس از وقوع عقد يا طلاق يا رجوع به يكي از دفاتر رسمي ازدواج و طلاق رجوع كرده قباله مزاوجت يا طلاقنامه يا رجوع را به ثبت برساند والا به يك ماه تا شش ماه حبس تاديبي محكوم خواهد شد.

تبصره _ رسيدگي به تخلفات اداري سردفتران ازدواج و طلاق و تعيين كيفر آنها طبق آيين نامه اي كه وزارت دادگستري مقرر خواهد داشت به عمل مي آيد.

ماده 2 _ قباله ازدواج وطلاقنامه ، در صورتي كه مطابق نظامنامه هاي وزارت عدليه به ثبت رسيده باشد، سند رسمي والا سند عادي محسوب خواهدشد.

براي ثبت ازدواج و طلاق دولت ، حق الثبت نخواهد گرفت

ماده 3 _ هركس بر خلاف ماده 1041 قانون مدني باكسي كه هنوز به سن

قانوني براي ازدواج نرسيده است مزاوجت كند به شش ماه الي دو سال حبس تاديبي محكوم خواهد شد.

در صورتي كه دختر به سن 13 تمام نرسيده باشد لااقل به دو الي سه سال حبس تاديبي محكوم مي شود و در هر دو مورد ممكن است علاوه بر مجازات حبس ، به جزاي نقدي از دو هزار ريال الي 20 هزار ريال محكوم گردد و اگر در اثر ازدواج برخلاف مقررات فوق ، مواقعه منتهي به نقص يكي از اعضاء يامرض دايم زن گردد، مجازات زوج از 5 الي ده سال حبس با اعمال شاقه است و اگر منتهي به فوت زن شود مجازات زوج ، حبس دايم با اعمال شاقه است

عاقد و خواستگار و ساير اشخاصي كه شركت در جرم داشته اند نيز به همان مجازات يا مجازاتي كه براي معاون جرم مقرر است ، محكوم مي شوند.محاكمه اين اشخاص را وزارت عدليه مي تواند به محاكم مخصوص كه اصول تشكيلات وترتيب رسيدگي آن به موجب نظامنامه معين مي شود رجوع نمايد و در صورت عدم تشكيل محكمه مخصوصي رسيدگي در محاكم عمومي به عمل خواهد آمد.

ماده 4 _ طرفين عقد ازدواج مي توانند هر شرطي كه مخالف با مقتضاي عقد مزبور نباشد در ضمن عقد ازدواج يا عقد لازم ديگر بنمايند، مثل اينكه شرط شود هرگاه شوهر در مدت معيني غايب شده يا ترك انفاق نموده يا بر عليه حيات زن سو قصد كرده يا سوءرفتاري نمايد كه زندگاني زناشويي غيرقابل تحمل شود، زن وكيل و وكيل در توكيل باشد كه پس از اثبات تحقق شرط در محكمه و صدور حكم قطعي ، خود را به طلاق باين مطلقه سازد.

تبصره

در مورد اين ماده _ محاكمه بين زن و شوهر در محكمه ابتدايي مطابق اصول محاكمات حقوقي به عمل خواهد آمد حكم بدايت قابل استيناف و تميز است

مدت مرور زمان شش ماه از وقوع امري است كه حق استفاده شرط ، مي دهد.

ماده 5 _ هر يك از زن و شوهري كه قبل از عقد طرف خود را فريبي داده كه بدون آن فريب مزاوجت صورت نمي گرفت به شش ماه تا دو سال حبس تاديبي محكوم خواهد شد.

ماده 6 _ هر مردي مكلف است در موقع ازدواج به زن و عاقد صريحا اطلاع دهد كه زن ديگر دارد يا نه اين نكته در قباله مزاوجت قيد مي شود.

مردي كه در موقع ازدواج برخلاف واقع خود را بي زن قلمداد كرده و از اين حيث زن را فريب دهد به مجازات فوق محكوم خواهد گرديد.

ماده 7 _ تعقيب جزايي در مورد دو ماده فوق بسته به شكايت زن يا مردي است كه طرف او را فريب داده است و هرگاه قبل از صدور حكم قطعي ، مدعي خصوصي شكايت خود را مسترد داشت تعقيب جزايي موقوف خواهد شد.

ماده 8 _ زن و شوهر مكلف به حسن معاشرت با يكديگرند.

ماده 9 _ نفقه زن بر عهده شوهر است

تبصره _ نفقه عبارت است از مسكن و لباس و غذا و اثاث البيت به طور مناسب

ماده 10 _ زن مي تواند در مورد استنكاف شوهر از دان نفقه به محكمه رجوع كند. در اين صورت محمكه ميزان نفقه را معين و شوهر را به دادن آن محكوم خواهد كرد.

هرگاه اجراي حكم مزبور ممكن نباشد، زن مي تواند براي تفريق از طريق محاكم

عدليه به محاكم شرع رجوع كند.

ماده 11 _ تعيين منزل زن با شوهر است مگر خلاف آن شرط شده باشد.

ماده 12 _ در مواردي كه زن ثابت كند ترك منزل به سبب خوف ضرر بدني يا مالي است كه عادتا نمي توان تحمل كرد و در صورت ثبوت مظنه ضرر مزبور ، محكمه حكم بازگشت به منزل نخواهد داد و مادام كه زن در بازنگشتن به منزل معذور است نفقه بر عهده شوهر خواهد بود.

ماده 13 _ در مورد ماده فوق مادام كه محاكمه بين زوجين خاتمه نيافته ، محل سكناي زن به تراضي طرفين معين مي شود و در صورت عدم تراضي ، محكمه با جلب نظر اقرباي نزديك طرفين ، منزل زن را تعيين خواهد نمود و در صورتي كه اقربايي نباشد محكمه خود محل مورد اطميناني را معين خواهد كرد.

ماده 14 _ زن مي تواند در دارايي خود بدون اجازه شوهر هر تصرفي را كه مي خواهد بكند.

ماده 15 _ نسبت به حق نگاهداري اطفال ، مادر تا دو سال از تاريخ ولايت اولويت خواهد داشت پس از انقضاي اين مدت حق نگاهداري با پدر است مگر نسبت به اطفال اناث كه تا سال هفتم آنها حق حضانت با مادر خواهد بود.

ماده 16 _ اگر مادر طفل در مدتي كه حق حضانت با اوست به ديگري شوهر كند يا مبتلا به جنون شود يا از حضانت امتناع نمايد مادام كه يكي از علل مذكور باقي است پدر از اولاد نگاهداري خواهد كرد.

ماده 17 _ ازدواج مسلمه با غير مسلم ممنوع است ازدواج زن ايراني با تبعه خارجه در مواردي كه مانع قانوني ندارد موكول به اجازه مخصوص

بوده ودولت بايد در هر نقطه مرجعي را براي دادن اجازه ، معين نمايد.

هر خارجي كه بدون اجازه مذكور در فوق زن ايراني را ازدواج نمايد به حبس تاديبي از يك سال تا سه سال محكوم خواهد شد.

ماده 18 _ در مورد عقد و طلاقي كه در دفاتر مذكوره در ماده اول قانون به ثبت برسد آن قسمتي از مقررات مواد 4 و 5 قانون سجل احوال مصوب بيستم مردادماه 1307 كه مربوط به اعلام وقوع عقد و طلاق است لازم الرعايه نخواهد بود.

ماده 19 _ نظامنامه هاي لازم براي اجراي اين قانون را وزارت عدليه ، تنظيم خواهد كرد.

ماده 20 _ اين قانون از اول مهرماه 1310 به موقع اجرا گذارده مي شود.

نظامنامه دفتر ثبت ازدواج و طلاق - مصوب 17 مهرماه 1310

نظر به مدلول ماده 1 قانون ثبت ازدواج و طلاق وزارت عدليه موارد ذيل را مقرر مي دارد

ماده اول _ دفاتر ثبت ازدواج و طلاق مجلد بوده و كليه صفحات آن به امضاي مدعي العموم يا نماينده او رسيده و به مهر پاركه ممهور خواهد شد و به علاوه در ظهر صفحه اول و آخر دفتر نيز تعداد كليه صفحات با تمام حروف قيد و از طرف مدعي العموم يا نماينده او ممضي و ممهور مي شود.

تبصره _ مدعي العموم مي تواند با اجازه وزارت عدليه براي امضا و مهر ترتيب ديگري را مقرر دارد.

ماده دوم _ عبارت ثبت بايد خوانا و واضح بوده مبلغ و تاريخ و نمره ثبت بايد لااقل يك مرتبه با تمام حروف در خود دفتر و در روي اوراق ازدواج وطلاق نوشته شود در صورت اختلاف آنچه كه با تمام حروف نوشته شده معتبر است

ماده سوم _ فاصله سطور بايد به

يك اندازه باشد. سطور از حدودي كه در روي دفتر براي ابتدا و انتهاي سطور معين شده نبايد تجاوز كند.

ماده چهارم _ بالا بردن سطور در آخر سطر ممنوع و هرجا كه سطر به انتها رسيد بايد بقيه مطلب را به سطر بعد برد جاي سفيد گذاردن و تصحيح و اضافه مجاز نيست

ماده پنجم _ اگر صاحب دفتر اشتباها جاي سفيد گذارد يا مجبور به تصحيح و اضافات شد مطابق مقررات ذيل بايد عمل شود

1 _ جاي سفيد بايد به وسيله دو خطي كه همديگر را تقاطع كند از حيز استفاده انداخته شود.

2 _ روي كلمات زيادي بايد خط نازكي كشيده شود.

3 _ تصحيح و اضافات بايد در ستون ملاحظات دفتر نوشته شده و به امضاي صاحب دفتر برسد و ربط آن به وسيله راده معين گردد و ابطال جاي سفيد وهمچنين حذف كلمات زيادي و تصحيح و اضافات بايد در آخر ثبت سند ازدواج يا طلاق قبل از امضا قيد شود.

ماده ششم _ تراشيدن و پاك كردن و الحاق كردن به هر نحوي از انحا در دفاتر ثبت ازدواج و طلاق ممنوع است به الحاقات و آنچه كه به جاي كلمات تراشيده يا پاك شده نوشته شده باشد ادارات و محاكم عدليه ترتيب اثر نخواهند داد.

ماده هفتم _ در صورتي كه هويت زوجين نزد صاحب دفتر محرز نباشد بايستي دو نفر از اشخاص معروف و معتمد حضورا هويت آنان را تصديق و مراتب در دفتر قيد و به امضاي معرفين رسيده و اين نكته در روي اوراق نيز قيد شود _ مانعي نيست كه معرفين يك طرف معرف طرف ديگر نيز باشند.

ماده هشتم

_ اشخاص كور يا گنگ يا كر يا محجور يا غيربالغ يا غيررشيد نمي توانند معرف يا شاهدباشند.

ماده نهم _ در صورتي كه هويت طرفين با يك طرف نزد صاحب دفتر محرز نشود بايد از ثبت امتناع كند.

ماده دهم _ براي ثبت عقد مزاوجت زوج و زوجه بايد شخصا يا به توسط وكيل ثابت الوكاله ذيل ثبت عقد را در دفتر و ذيل ورقه ازدواج مذكور در ماده 14 را امضا كنند. براي ثبت طلاق ، طلاق دهنده بايد ذيل ثبت طلاق را در دفتر و ذيل طلاق نامه مذكوره در ماده 14 را شخصا يا به توسط وكيل ثابت الوكاله امضا نمايد.

هرگاه زوجين يا يكي از آنها بي سواد باشند بايد يك نفر مطلع باسواد كه طرف اعتماد شخص بي سواد باشد در دفتر حاضر گردد و اگر چه از جمله شهود يا معرفين زوجين باشد.

شخص معتمد باسواد بايد ثبت سند ازدواج يا طلاق را براي شخص بي سواد قرائت نمايد و اين قرائت و رضايت شخص بي سواد به مفاد ثبت بايد در ذيل ثبت سند مزبور قيد گردد و علامت انگشت شخص بي سواد ذيل آن گذارده شود مراتب مزبوره و علامت انگشت شخص بي سواد را شخص معتمد تصديق و امضا نمايد.

كليه مقرراتي كه مخالف با مواد فوق است منسوخ مي باشد.

ماده يازدهم _ در صورتي كه امضا مذكور در ماده فوق به توسط وكيل به عمل آيد وكالت نامه بايد به تصديق كميساريا و يا امين صلح و يا نايب الحكومه و يا يكي از دفاتر اسناد رسمي رسيده و ضبط شود مگر اينكه موكل شخصا در نزد صاحب دفتر حاضر و به شخصي

كه وكالتا امضا مي نمايد وكالت دهد كه در اين صورت صاحب دفتر بايد در دفتر خود وقوع وكالت را نيز قيد و امضا كند.

ماده دوازدهم _ هرگاه زوجين يا يك طرف از آنها كر يا گنگ و يا كور باشند علاوه بر معرفين هر يك بايد در معيت خود يك نفر از معتمدين خود را حاضر نمايند. شخص معتمد مزبور در مورد اشخاص كر و گنگ بايد از اشخاصي باشند كه بتوانند به آنها با اشاره مطلب را بفهماند و اين نكته صراحتا بايد در متن دفتر و در ستون ملاحظات قيد و به امضا صاحب دفتر برسد.

ماده سيزدهم _ در دفتر ثبت نكاح و طلاق بايد نكات ذيل قيد شود

الف _ براي عقد مزاوجت

1 _ نمره و تاريخ ثبت با تمام حروف

2 _ تاريخ وقوع عقد (روز _ ماه _ سال با تمام حروف

3 _ اسم زوج و زوجه به نحوي كه در هويت آنها ترديدي نباشد.

4 _ نكاح دائم است يا منقطع و در صورت انقطاع مدت آن چيست

5 _ مهر.

6 _ ساير شرايط ضمن عقد نكاح و يا ضمن عقد لازم ديگر كه بين زوجين مقرر شده است

7 _ امضا اشخاص مذكور در ماده 10.

ب _ براي طلاق

1 _ نمره و تاريخ ثبت با تمام حروف

2 _ تاريخ وقوع طلاق (روز _ ماه _ سال با تمام حروف

3 _ اسم زوج و زوجه به نحوي كه در هويت آنان ترديدي نباشد.

4 _ نوع طلاق از رجعي و باين و در صورت رجعي بودن تصريح به اينكه دفعه چندم است

5 _ امضا اشخاص مذكور

در ماده 10.

ماده چهاردهم _ صاحب دفتر مكلف است كه فورا پس از ثبت نكاح يا طلاق دو نسخه از سواد ثبت را تهيه و پس از امضا اشخاصي كه دفتر ثبت را امضا كرده اند به هر يك از زوجين يا زوجين سابق يك نسخه بدهد.

ماده پانزدهم _ اوراق عقد و طلاقي كه مطابق مقررات اين نظامنامه به ثبت برسد سند رسمي بوده و تمام محتويات و امضاهاي مندرجه در آن معتبرخواهد بود مگر اينكه مجعوليت آن ثابت شود.

در مورد مهريه سند رسمي ازدواج بدون احتياج حكمي از محاكم عدليه لازم الاجرا به تقاضاي زوجه يا قائم مقام قانوني او صادر خواهد شد.

ماده شانزدهم _ به موجب بند ج ماده يك آيين نامه اجراي مفاد اسناد رسمي لازم الاجرا مصوب 28 9 1322 ملغي شده است

آيين نامه متحد الشكل شدن ثبت عقد ازدواج و طلاق - مصوب 20 5 1311 با اصلاحات بعدي

براي اينكه مسئله ثبت عقد ازدواج و طلاق در دفاتر مربوطه متحد الشكل بوده و كليه دفاتر از روي يك اسلوب عمل ثبت را انجام بدهند دستورات ذيل را مقرر مي دارد

1 _ در هر حوزه اي كه از طرف وزارت عدليه بر طبق ماده اول قانون ازدواج اعلام شده باشد كليه ازدواج و طلاق هايي كه در حوزه مزبور واقع بشود بايد در يكي از دفاتر به ثبت برسد ولو اينكه طرفين ازدواج ساكن آن محل نباشد.

2 _ براي تشخيص سن ورقه هويت صادره از سجل احوال مدرك بوده و دفاتر ملزم به خواستن تصديق ديگر نخواهند بود.

3 _ بر طبق دستور نظامنامه نمره 23434 براي اينكه سند ازدواج و طلاق سند رسمي محسوب شود علاوه بر ساير شرايط مقرره در نظامنامه لااقل بايد شش امضا را

به طريق ذيل داشته باشد

1 _ زن و شوهر در سند ازدواج _ شوهر در طلاقنامه

2 _ مجري يا مجريان صيغه ازدواج يا طلاق

3 _ امضاي دو شاهد يا بيشتر به نحوي كه سند لااقل داراي 6 امضا باشد. و اگر مجري صيغه عقد ازدواج يك نفر باشد در اين صورت لااقل امضاي 3 نفرشاهد لازم است

4 _ در مواردي كه اموال غير منقول مهر قرار داده مي شود براي اينكه سند ازدواج نسبت به ملك هم رسميت حاصل نمايد اگر ملك ثبت شده باشد و صاحب دفتر ازدواج داراي دفتر اسناد رسمي هم باشد بايستي ورقه ازدواج را در دفتر اسناد رسمي هم مطابق مقررات ثبت نموده و خلاصه آن را مطابق مقررات قانون و نظامنامه ثبت تهيه نموده به دفتر املاك بفرستد و اگر ملك ثبت نشده باشد بايستي سند ازدواج را در دفتر اسناد رسمي ثبت كند.

و در صورتي كه صاحب دفتر ازدواج داراي دفتر اسناد رسمي نباشد بايستي سند ازدواج را تحت مسئوليت خود به يكي از دفاتر اسناد رسمي حوزه خودو اگر در آن حوزه دفتر اسناد رسمي نباشد به يكي از نزديكترين دفاتر اسناد رسمي حوزه مربوطه ارسال دارد تا مطابق مقررات به ثبت برسد.

و البته در همه موارد حق الثبت قانوني ملك براي ثبت در دفتر اسناد رسمي اخذ خواهد شد.

5 _ عقد ازدواج و طلاقي كه در خارج از حوزه ماموريت صاحب دفتر واقع شده و در محل وقوع عقد يا طلاق ، دفتر رسمي ازدواج و طلاق وجود نداشته در صورتي كه متناكحين بخواهند به آن عقد يا طلاق رسميت بدهند بايستي در يكي

از دفاتر ازدواج و طلاق حاضر شده و بر طبق مقررات قانون و نظامنامه تشريفات ثبت را در دفتر و ورقه ازدواج يا طلاق تكميل كنند.

6 _ به موجب ماده 103 نظامنامه اداره كل احصاييه و سجل احوال ملغي شده است

7 _ در مورد عقد انقطاع در صورتي كه زوج در حين مدت بخواهد از بقيه مدت صرفنظر كند بايستي در نزد صاحب دفتر حاضر شده و صاحب دفتر هم بذل بقيه مدت را در ستون ملاحظات دفتر و در ورقه عقدنامه قيد و به امضاي خود و زوج رسانيده و به علاوه سوادي از ورقه عقدنامه برداشته و بذل بقيه مدت را در آن قيد نموده و به امضاي خود و زوج رسانيده و آن سواد را به توسط اداره ثبت محل براي زوجه ارسال بدارد. در مورد طلاق و همچنين در مورد رجوع نيز به طريق فوق بايد رفتار شود.

8 _ در مواردي كه هويت زوج يا زوجه نزد صاحب دفتر محرز نبوده و در بين شهود عقد اشخاصي باشند كه معرفي آنها براي احراز هويت نزد صاحب دفتر كافي باشد شهود مزبور مي توانند معرف واقع شوند و خواستن معرف عليحده الزامي نيست

9 _ براي اينكه بين ورقه عقد ازدواج و يا طلاقنامه و ثبت آن در دفتر هيچ قسم اختلافي بروز نكند صاحبان دفاتر بايستي بدوا صورت عقدنامه يا طلاقنامه را در خارج تهيه و بعد در دفتر وارد و ثبت كرده سواد آن را بر طبق دستور ماده 14 نظامنامه روي اوراق چاپي در دو نسخه نقل كنند.

آيين نامه ماده اول قانون ازدواج - مصوب تير ماه 1312

ماده اول _ دفتر ازدواج و طلاق از يكديگر تفكيك شده و

هريك از دو دفتر مستقلا تهيه و طبع خواهد شد.

ماده دوم _ صاحبان دفاتر طلاق ممكن است داراي دفتر ازدواج هم باشند.

ماده سوم _ عده دفاتر طلاق هر شهر يا ناحيه از طرف وزارت عدليه تعيين و اسامي صاحبان آنها براي اطلاع اهالي اعلان خواهد شد.

نظامنامه ماده 2 قانون ثبت ازدواج و طلاق - مصوب آبان ماه 1310

نظر به مدلول ماده 2 قانون ثبت ازدواج و طلاق مصوب 22 مرداد 1310 و در تعقيب نظامنامه دفتر ثبت ازدواج و طلاق مورخه 17 مهرماه 1310 وزارت عدليه مقرر مي دارد

ماده 1 _ ذيل ثبت ازدواج و طلاق در دفتر به امضاي مجري يا مجريان صيغه ازدواج يا طلاق خواهد رسيد.

ماده 2 _ سند ازدواج يا طلاق براي اينكه سند رسمي محسوب شود لازم است علاوه بر ساير شرايط مقرر در نظامنامه مذكور فوق به امضا اشخاص ذيل برسد

1 _ زن و شوهر در سند ازدواج _ شوهر در طلاقنامه

2 _ مجري يا مجريان صيغه ازدواج يا طلاق

3 _ امضاء دو شاهد يا بيشتر به نحوي كه سند مجموعا داراي لااقل شش امضا باشد.

تبصره _ هرگاه زن و شوهر يا بعضي از شهود سواد نداشته باشند به جاي امضا علامت انگشت خواهند گذارد.

قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق - مصوب 21 12 70 مجلس شوراي اسلامي و 28 8 1371 مجمع تشخيص

قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق - مصوب 21 12 70 مجلس شوراي اسلامي و 28 8 1371 مجمع تشخيص

قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق - مصوب 21 12 70 مجلس شوراي اسلامي و 28 8 1371 مجمع تشخيص

قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق - مصوب 21 12 70 مجلس شوراي اسلامي و 28 8 1371 مجمع تشخيص مصلحت نظام

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين قانون زوجهايي كه قصد طلاق و جدايي از يكديگر را دارند بايستي جهت رسيدگي به اختلاف خود به دادگاه مدني خاص مراجعه و اقامه دعوي نمايند. چنانچه اختلاف فيمابين از طريق دادگاه و حكمين ، از دو طرف كه برگزيده دادگاهند ( آن طور كه قرآن كريم فرموده است حل و فصل نگرديد

دادگاه با صدور گواهي عدم امكان سازش آنان را به دفاتر رسمي طلاق خواهد فرستاد. دفاتر رسمي طلاق حق ثبت طلاقهايي را كه گواهي عدم امكان سازش براي آنها صادر نشده است ندارند. در غير اين صورت از سردفتر خاطي ، سلب صلاحيت به عمل خواهد آمد.

تبصره 1 _ نحوه دعوت از حكمين و بررسي صلاحيت آنان به عهده دادگاه مدني خاص است كه آيين نامه اجرايي آن ظرف دو ماه توسط وزير دادگستري تهيه و به تصويب رييس قوه قضاييه خواهد رسيد.

تبصره 2 _ گزارش كتبي مبني بر عدم امكان سازش با توجه به كليه شروط ضمن عقد و مطالب مندرج در اسناد ازدواج جمهوري اسلامي ايران و نيزتعيين تكليف و صلاحيت سرپرستي فرزندان و حل و فصل مسايل مالي با امضاي حكمين شوهر و زن مطلقه و همچنين گواهي كتبي سلامت رواني زوجين در صورتي كه براي دادگاه مدني خاص مشكوك باشد به دادگاه بايد تحويل گردد.

تبصره 3 _ اجراي صيغه طلاق و ثبت آن در دفتر ، موكول به تاديه حقوق شرعي و قانوني زوجه (اعم از مهريه ، نفقه ، جهيزيه و غير آن به صورت نقد مي باشد مگر در طلاق خلع يا مبارات (در حد آنچه بذل شده و يا رضايت زوجه ويا صدور حكم قطعي اعسار شوهر از پرداخت حقوق فوق الذكر.

تبصره 4 _ در طلاق رجعي گواهي كتبي اسكان زوجه مطلقه در منزل مشترك تا پايان عده الزامي است و در صورت تحقق رجوع صورتجلسه طلاق ابطال و در صورت عدم رجوع در مهلت مقرر ، صورتجلسه طلاق تكميل و ثبت مي گردد ، صورتجلسه تكميلي طلاق با امضا زوجين و

حكمين وعدلين و سردفتر و مهر دفترخانه معتبر است

تبصره 5 _ دادگاه مدني خاص در مواقع لزوم مي تواند از بين بانوان واجد شرايط قانون شرايط انتخاب قضات مشاور زن داشته باشد.

تبصره 6 _ ( مصوب 28 8 1371 مجمع تشخيص مصلحت نظام ) پس از طلاق در صورت درخواست زوجه مبني بر مطالبه حق الزحمه كارهايي كه شرعا به عهده وي نبوده است دادگاه بدوا از طريق تصالح نسبت به تامين خواسته زوجه اقدام مي نمايد. و در صورت عدم امكان تصالح ، چنانچه ضمن عقد يا عقد خارج لازم ، در خصوص امور مالي ، شرطي شده باشد طبق آن عمل مي شود، در غير اين صورت ، هرگاه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد،و نيز تقاضاي طلاق ناشي از تخلف زن از وظايف همسري يا سو اخلاق و رفتار وي نباشد، به ترتيب زير عمل مي شود

الف _ چنانچه زوجه كارهايي را كه شرعا به عهده وي نبوده به دستور زوج و با عدم قصد تبرع انجام داده باشد و براي دادگاه نيز ثابت شود، دادگاه اجرت المثل كارهاي انجام گرفته را محاسبه و بپرداخت آن حكم مي نمايد.

ب _ در غير مورد بند (الف با توجه به سنوات زندگي مشترك و نوع كارهايي كه زوجه در خانه شوهر انجام داده و وضع مالي زوج ، دادگاه مبلغي را ازباب بخشش (نحله براي زوجه تعيين مي نمايد.

تبصره 7 _ گواهي وجود يا عدم وجود جنين توسط پزشك ذي صلاح و آزمايشگاه مربوطه بايد تحويل گردد.

قانون تفسير تبصره هاي 3و 6 قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق - مجمع تشخيص مصلحت نظام مصوب

موضوع استفساريه

نظر به اينكه در مورد تبصره هاي 3 و 6 ( قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق ) كه با اصلاحاتي در تاريخ

28 8 1371 به تصويب مجمع تشخيص مصلحت نظام رسيده است جمعي معتقدند كه مستفاد از تبصره 3 قانون مذكور اين است كه تمام حقوق زوجه نسبت به زوج اعم از نفقه و جهيزيه و مهر و غير آن (كه اجرت المثل خدمات زوجه و نحله كه در تبصره 6 آمده نيز از حقوق زوجه است بايد قبل از اجراي صيغه طلاق به زوجه تاديه شود و درحقيقت تبصره 6 مصداق براي تبصره 3 تعيين مي كند، و مكمل آن است

و جمع ديگر معتقدند كه تبصره 6 مستقل از تبصره 3 است و اجرت المثل و نحله كه در اين تبصره آمده پس از اجراي صيغه طلاق با درخواست مجدد زوجه از دادگاه رسيدگي و حكم داده مي شود و رسيدگي به آنها قبل از اجراي صيغه طلاق وجهه قانوني ندارد.

مستدعي است نظريه مجمع تشخيص مصلحت نظام در اين خصوص اعلام گردد.

نظر مجمع تشخيص مصلحت نظام

ماده واحده _ منظور از كلمه ( پس از طلاق )در ابتداي تبصره 6 قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب مورخ 28 8 1371 مجمع تشخيص مصلحت نظام ، پس از احراز عدم امكان سازش توسط دادگاه است بنابراين طبق موارد مذكور در بند 3 عمل خواهد شد.

آيين نامه اجرايي تبصره يك ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق - مصوب 2 اسفندماه

(شماره 2306 _ 9 12 1371 روزنامه رسمي )

ماده 1 _ نسبت به درخواستهاي طلاق كه از طرف زوجين يا يكي از آنها به دادگاه مدني خاص تسليم ميشود، چنانچه اختلاف فيمابين از طريق دادگاه حل و فصل نگرديد، رسيدگي به موضوع با صدور قرار به داوري ارجاع ميگردد.

تبصره _ داوري در اين قانون تابع شرايط مندرج در قانون آيين دادرسي

مدني نميباشد.

ماده 2 _ پس از صدور قرار ارجاع امر به داوري ، هريك از زوجين مكلفند ظرف بيست روز از تاريخ ابلاغ ، يك نفر از اقارب خود را كه واجد شرايط مقرر در اين آيين نامه هستند، به عنوان داور به دادگاه معرفي نمايند.

ماده 3 _ در صورتي كه در بين اقارب ، فرد واجد شرايط نبوده يا دسترسي به آنان مقدور نباشد و يا اقارب ، از پذيرش داوري استنكاف نمايند، هريك از زوجين ميتواند داور خود را از بين افراد ديگر كه واجد صلاحيت هستند، تعيين و معرفي نمايد و در صورت امتناع يا عدم توانايي در معرفي داور ، دادگاه رأسا از بين افراد واجد شرايط مبادرت به تعيين داور يا داوران خواهد كرد.

ماده 4 _ داوران منتخب و يا منصوب بايد واجد شرايط زير باشند

1 _ مسلمان

2 _ آشنايي نسبي به مسايل شرعي ، خانوادگي و اجتماعي .

3 _ حداقل چهل سال تمام

4 _ متأهل

5 _ معتمد.

6 _ عدم اشتهار به فسق و فساد.

ماده 5 _ پس از معرفي و انتخاب داوران ، دادگاه بلافاصله در وقت فوق العاده جلسه توجيهي تشكيل داده و وظايف آنان را گوشزد و ارشادات لازم خواهدنمود.

ماده 6 _ مهلت اعلام نظر داوران از سوي دادگاه تعيين ميگردد، داوران ميتوانند از دادگاه تقاضاي تمديد مهلت نمايند و در صورتي كه دادگاه درخواست را ضروري تشخيص داد مهلت را تمديد مينمايد.

ماده 7 _ داوران منتخب يا منصوب ، مكلفند با تشكيل حداقل دو جلسه با حضور زوجين ، سعي و اهتمام در رفع اختلاف و اصلاح ذات البين نمايند و درصورتي كه رفع

اختلاف به عمل نيامد يا يكي از زوجين از حضور در جلسات مقرر خودداري نمود ، با تشكيل جلسات ديگر با حضور زوجين يا يكي از آنان و يا بدون حضور آنان ، نسبت به موارد اختلاف ، بررسي نموده و نظر خود را بر امكان يا عدم امكان سازش ، در مهلت تعيين شده به دادگاه تسليم نمايند.

ماده 8 _ در هر مورد كه داوران يا يكي از آنان درخواست حق الزحمه داوري نمايند ، دادگاه حق الزحمه متناسبي براي وي تعيين و دستور اخذ آن و پرداخت به داور را خواهد داد. حق الزحمه مقرر در وهله اول از شخصي كه داور از سوي وي انتخاب و يا براي وي نصب شده است دريافت خواهد شدو چنانچه دادگاه مقتضي بداند دستور وصول آن را بالمناصفه از طرفين و يا از متقاضي طلاق خواهد داد.

ماده 9 _ اين آيين نامه در 9 ماده و يك تبصره توسط وزير دادگستري

تهيه و در تاريخ 21 2 1371 به تصويب رييس قوه قضاييه رسيد.

قانون تعيين مدت اعتبار گواهي عدم امكان سازش - مصوب آبانماه 1376

( شماره 2691538476 روزنامه رسمي كشور )

ماده واحده _ گواهي صادره از مراجع قضايي در خصوص عدم امكان سازش بين زن و شوهر، چنانچه ظرف مدت سه ماه از تاريخ ابلاغ ، به دفتر ثبت طلاق تسليم نشود، از اعتبار ساقط خواهد بود.

در صورتي كه ظرف مدت مقرر گواهي ياد شده جهت اجراي طلاق تسليم دفتر ثبت طلاق شود سردفتر مكلف است به طرفين اعلام نمايد تا جهت اجراي صيغه طلاق و ثبت آن حضور يابند ، در صورت عدم حضور هر يك از طرفين در وقت مقرر ، براي مرتبه دوم حداكثر

ظرف مدت يك ماه دعوت وبه شرح ذيل عمل خواهد شد

الف _ در صورت امتناع زوجه از حضور ، زوج صيغه طلاق را جاري و پس از ثبت به وسيله دفتر خانه به اطلاع زوجه رسانده مي شود.

ب _ در صورت امتناع زوج از حضور و اجراي طلاق دفتر مراتب را تاييد و به دادگاه صادركننده گواهي اعلام مي دارد. دادگاه به درخواست زوجه زوج را احضار و در صورت امتناع از حضور ، دادگاه با رعايت جهات شرعي صيغه طلاق را جاري و دستور ثبت و اعلام آن را به دفتر ثبت طلاق صادر مي كند.

ج _ در صورتي كه زوج به دفترخانه مراجعه ولي از اجراي صيغه طلاق امتناع نمايد مطابق بند (ب عمل خواهد شد.

تعرفه حق التحرير اسناد ازدواج و طلاق - مصوب 6 6 1379

با توجه به گذشت بيش از چهارسال از تعيين تعرفه حق التحرير ازدواج و طلاق و با استفاده از ملاك ماده 54 قانون دفاتر اسناد رسمي وكانون سردفتران ودفترياران و بنا به اختيار تفويضي شماره 10155831 _ 16 7 1383 رياست محترم قوه قضاييه و لحاظ نمودن نرخ تورم چهارساله بر اساس اعلام بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران بدينوسيله تعرفه حق التحرير تنظيم و ثبت واقعه ازدواج يا طلاق و رجوع به مابدل و بدل مدت و همچنين صدور اجراييه و تهيه رونوشت از وقايع ثبت شده در دفاتر اسناد رسمي ازدواج و طلاق از اول تيرماه سال جاري به شرح زير تعيين مي گردد

الف ازدواج

1 _ در صورتي كه مهريه تا ده ميليون ريال باشد 100000 ريال

2 _ در صورتي كه مهريه تا بيست و پنج ميليون ريال باشد200000 ريال

3 _ در صورتي كه مهريه تا پنجاه ميليون

ريال باشد 300000 ريال

4 _ در صورتي كه مهريه پنجاه ميليون ريال به بالا باشد 450000 ريال

ب طلاق

مدت واقعه طلاق اعم از رجعي و باين 300000 ريال

صدور اجراييه و تهيه رونوشت و ثبت رجوع و بدل مدت

1 _ صدور اجراييه 5000 ريال

2 _ تهيه رونوشت از ثبت واقعه ازدواج يا طلاق 5000 ريال

3 _ ثبت رجوع و رجوع به مابدل و بدل مدت 5000 ريال

تبصره 1 _ در صورتيكه واقعه ازدواج فاقد مهريه باشد مشمول حق التحرير بند 1 ازدواج مي باشد.

قانون حمايت خانواده - مصوب سال 1353

ماده 1 _ به كليه اختلافات مدني ناشي از امر زناشويي و دعاوي خانوادگي و امور مربوط به صغار از قبيل نصب و عزل قيم و ضم امين در دادگاههاي شهرستان و در نقاطي كه دادگاه شهرستان نباشد در دادگاه بخش رسيدگي مي شود و رسيدگي به امور مذكور در تمام مراحل دادرسي بدون رعايت تشريفات آيين دادرسي مدني خواهد بود.

ماده 2 _ منظور از دعاوي خانوادگي ، دعاوي مدني بين هر يك از زن و شوهر و فرزندان و جد پدري و وصي و قيم است كه از حقوق و تكاليف مقرر دركتاب هفتم در نكاح و طلاق (منجمله دعوي مربوط به جهيزيه و مهر زن و كتاب هشتم در اولاد و كتاب نهم در خانواده و كتاب دهم در حجر و قيمومت قانون مدني همچنين از مواد 1005، 1006، 1028، 1029، 1030 قانون مذكور و مواد مربوط در قانون امور حسبي ناشي شده باشد.

ماده 3 _ دادگاه مي تواند هر نوع تحقيق و اقدامي را كه براي روشن شدن موضوع دعوي واحقاق حق لازم بداند از

قبيل تحقيق از گواهان و مطلعين و استمداد از مددكاران اجتماعي و غيره به هر طريق كه مقتضي باشد انجام دهد.

ماده 4 _ دادگاه هر يك از طرفين را كه بي بضاعت تشخيص دهد از پرداخت هزينه دادرسي و حق كارشناسي و حق داوري و ساير هزينه ها معاف مي نمايد. همچنين در صورت لزوم رأسا وكيل معاضدتي براي او تعيين خواهد كرد. در صورتي كه طرف بي بضاعت محكوم له شود محكوم عليه اگر بضاعت داشته باشد به موجب راي دادگاه ملزم به پرداخت هزينه هاي مذكور و حق الوكاله وكيل معاضدتي خواهد گرديد. وكلا و كارشناسان مذكور مكلف به انجام دستور دادگاه مي باشند.

ماده 5 _ دادگاه در صورت تقاضاي هر يك از طرفين مكلف است موضوع دعوي را به استثناي رسيدگي به اصل نكاح و طلاق به يك تا سه داور ارجاع نمايد همچنين دادگاه در صورتي كه مقتضي بداند رأسا نيز دعوي را به داوري ارجاع خواهد كرد.

داوري در اين قانون تابع شرايط داوري مندرج در قانون آيين دادرسي نمي باشد. مدت اعلام نظر داوران از طرف دادگاه تعيين خواهد شد. در صورت عدم وصول نظر مذكور تا پايان مدت مقرر دادگاه رأسا رسيدگي خواهد كرد مگر اينكه طرفين به تمديد مدت تراضي نمايند يا دادگاه تمديد مدت را مقتضي تشخيص دهد.

تبصره _ درصورتي كه طرفين به تعيين داور تراضي نكرده يا داور خود را معرفي ننمايند دادگاه داور يا داوران را به ترتيب از اقربا يا دوستان يا آشنايان آنان انتخاب خواهد كرد هرگاه اشخاص مذكور از قبول داوري امتناع كرده يا انتخاب آنان از جهت عدم حضور در محل يا جهات ديگر ميسر

نباشد افرادديگري به داوري انتخاب مي شوند.

ماده 6 _ داور يا داوران سعي در سازش بين طرفين خواهند كرد و در صورتي كه موفق به اصلاح نشوند نظر خود را در ماهيت دعوي ظرف مدت مقرركتبا به دادگاه اعلام مي نمايند.

اين نظر به طرفين ابلاغ مي شود تا ظرف مدت ده روز نظر خود را به دادگاه اعلام نمايند. در صورتيكه طرفين با نظر داور موافق باشند دادگاه دستور اجراي نظر داور را صادر مي نمايد مگر اينكه راي داور مغاير قوانين موجد حق باشد كه در اين صورت ملغي الاثر مي شود.

هرگاه يكي از طرفين به نظر داور معترض بوده يا درموعد مقرر جوابي ندهد يا راي داور مغاير قوانين موجد حق باشد دادگاه به موضوع رسيدگي نموده حسب مورد راي مقتضي يا گواهي عدم امكان سازش صادر خواهد كرد.

ماده 7 _ هر گاه زن و شوهر دعاوي ناشي از اختلافات خانوادگي را عليه يكديگر طرح نمايند دادگاهي كه دادخواست مقدم به آن داده شده صلاحيت رسيدگي خواهد داشت و هرگاه دو يا چند دادخواست در يك روز به دادگاه تسليم شده باشد دادگاه حوزه محل اقامت زن صالح به رسيدگي خواهد بود.

در صورتي كه يكي از زوجين مقيم خارج از كشور باشد دادگاه محل اقامت طرفي كه در ايران مقيم است صلاحيت رسيدگي دارد و اگر طرفين مقيم خارج باشند دادگاه شهرستان تهران صلاحيت رسيدگي خواهد داشت

تبصره _ در موارد مذكور در اين قانون اگر طرفين اختلاف مقيم خارج از كشور باشند مي توانند به دادگاه يا مرجع صلاحيتدار محل اقامت خود نيز مراجعه نمايند. در اين مورد هرگاه ذينفع نسبت به احكام و تصميمات دادگاهها و مراجع خارجي معترض

و مدعي عدم رعايت مقررات و قوانين ايران باشد مي تواند ظرف يك ماه از تاريخ ابلاغ حكم يا تصميم قطعي اعتراض خود را با ذكر دلايل و پيوست نمودن مدارك و مستندات آن از طريق كنسولگري ايران در كشور محل توقف به دادگاه شهرستان تهران ارسال نمايد دادگاه به موضوع رسيدگي كرده و راي مقتضي صادر مي كند و به دستور دادگاه رونوشت راي براي اقدام قانوني به كنسولگري مربوط ارسال مي گردد.

ثبت احكام و تصميمات دادگاهها و مراجع خارجي در مواردي كه قانونا بايد در اسناد سجلي يا دفتر كنسولگري ثبت شود در صورت توافق طرفين يا درصورت عدم وصول اعتراض در مهلت مقرر بلااشكال است و الا موكول به اعلام راي قطعي دادگاه شهرستان تهران خواهد بود.

ماده 8 _ در موارد زير زن يا شوهر حسب مورد مي تواند از دادگاه تقاضاي صدور گواهي عدم امكان سازش نمايد ودادگاه در صورت احراز آن موارد گواهي عدم امكان سازش صادر خواهد كرد

1 _ توافق زوجين براي طلاق

2 _ استنكاف شوهر از دادن نفقه زن و عدم امكان الزام او به تاديه نفقه همچنين درموردي كه شوهر ساير حقوق واجبه زن را وفا نكند و اجبار او به ايفا هم ممكن نباشد.

3 _ عدم تمكين زن از شوهر

4 _ سو رفتار و يا سو معاشرت هر يك از زوجين به حدي كه ادامه زندگي را براي طرف ديگر غيرقابل تحمل نمايد.

5 _ ابتلا هر يك از زوجين به امراض صعب العلاج به نحوي كه دوام زناشويي براي طرف ديگر در مخاطره باشد.

6 _ جنون هر يك از زوجين در مواردي كه فسخ نكاح ممكن نباشد.

7 _ عدم

رعايت دستور دادگاه در مورد منع اشتغال به كار يا حرفه اي كه منافي با مصالح خانوادگي يا حيثيات شوهر يا زن باشد.

8 _ محكوميت زن يا شوهر به حكم قطعي به مجازات پنج سال حبس يا بيشتر يا به جزاي نقدي كه بر اثر عجز از پرداخت منجر به پنج سال بازداشت شود يا به حبس و جزاي نقدي كه مجموعا منتهي به پنج سال يا بيشتر حبس و بازداشت شود و حكم مجازات در حال اجرا باشد.

9 _ ابتلا به هرگونه اعتياد مضري كه به تشخيص دادگاه به اساس زندگي خانوادگي خلل وارد آورد و ادامه زندگي زناشويي را غير ممكن سازد.

10 _ هرگاه زوج همسر ديگري اختيار كند يا به تشخيص دادگاه نسبت به همسران خود اجراي عدالت ننمايد.

11 _ هر يك از زوجين خانوادگي را ترك كند تشخيص ترك زندگي خانوادگي با دادگاه است

12 _ محكوميت قطعي هر يك از زوجين در اثر ارتكاب جرمي كه مغاير با حيثيت خانوادگي و شئون طرف ديگر باشد.

تشخيص اينكه جرمي مغاير با حيثيت و شئون خانوادگي است با توجه به وضع و موقع طرفين و عرف و موازين ديگر با دادگاه است

13 _ در صورت عقيم بودن يكي از زوجين به تقاضاي طرف ديگر همچنين در صورتي كه زوجين از جهت عوارض و خصوصيات جسمي نتوانند از يكديگر صاحب اولاد شوند.

14 _ در مورد غايب مفقودالاثر با رعايت مقررات ماده 1029 قانون مدني

تبصره _ طلاقي كه موجب اين قانون و بر اساس گواهي عدم امكان سازش واقع مي شود فقط در صورت توافق كتبي طرفين در زمان عده قابل رجوع است

ماده 9

_ در مورد ماده 4 قانون ازدواج هرگاه يكي از طرفين عقد بخواهد از وكالت خود در طلاق استفاده نمايد بايد طبق ماده قبل به دادگاه مراجعه كند ودادگاه در صورت احراز تخلف از شرط ، گواهي عدم امكان سازش صادر خواهد كرد.

ماده 10_ اجراي صيغه طلاق و ثبت آن پس از رسيدگي دادگاه و صدور گواهي عدم امكان سازش صورت خواهد گرفت متقاضي گواهي عدم امكان سازش بايد تقاضانامه اي به دادگاه تسليم نمايد كه در آن علل تقاضا به طور موجه قيد گردد. پس از وصول تقاضانامه دادگاه رأسا يا به وسيله داور ياداوران سعي در اصلاح بين زن و شوهر و جلوگيري از وقوع طلاق خواهد كرد هرگاه مساعي دادگاه براي حصول سازش به نتيجه نرسد با توجه به ماده 8 اين قانون گواهي عدم امكان سازش صادر خواهد كرد.

دفتر طلاق پس از دريافت گواهي مذكور به اجراي صيغه طلاق و ثبت آن اقدام خواهد نمود.

هر يك از طرفين عقد بدون تحصيل گواهي عدم امكان سازش مبادرت به طلاق نمايد به حبس جنحه اي از شش ماه تا يكسال محكوم خواهد شد. همين مجازات مقرر است براي سردفتري كه طلاق را ثبت نمايد.

ماده 11 _ دادگاه مي تواند به تقاضاي هر يك از طرفين در صورتي كه صدور گواهي عدم امكان سازش مستند به سو رفتار و قصور طرف ديگر باشد او رابا توجه به وضع و سن طرفين و مدت زناشويي به پرداخت مقرري ماهانه متناسبي در حق طرف ديگر محكوم نمايد مشروط به اينكه عدم بضاعت متقاضي و استطاعت طرف ديگر محرز باشد. پرداخت مقرري مذكور در صورت ازدواج مجدد محكوم له يا

ايجاد درآمد كافي براي او يا كاهش درآمد يا عسرت محكوم عليه يا فوت محكوم له به حكم همان دادگاه حسب مورد تقليل يافته يا قطع خواهد شد.

در موردي كه گواهي عدم امكان سازش به جهات مندرج در بندهاي 5 و6 ماده 8 صادر شده باشد مقرري ماهانه با رعايت شرايط مذكور به مريض يا مجنون نيز تعلق خواهد گرفت مشروط به اينكه مرض يا جنون بعداز عقد ازدواج حادث شده باشد و در صورت اعاده سلامت به حكم دادگاه قطع خواهد شد.

ماده 12 _ در كليه مواردي كه گواهي عدم امكان سازش صادر مي شود دادگاه ترتيب نگاهداري اطفال و ميزان نفقه ايام عده را با توجه به وضع اخلاقي و مالي طرفين و مصلحت اطفال معين مي كند و اگر قرار شود فرزندان نزد مادر يا شخص ديگري بمانند ترتيب نگاهداري و ميزان هزينه آنان را مشخص مي نمايد نفقه زوجه از عوايد و دارايي مرد و نفقه اولاد و مبلغ ماهانه مقرر درماده 11 از عوايد و دارايي مرد يا زن يا هر دو و حتي از حقوق بازنشستگي استيفا خواهد گرديد. دادگاه مبلغي را كه بايد از عوايد يا دارايي مرد يا زن يا هر دو براي هر فرزند استيفا گردد تعيين و طريقه اطمينان بخشي براي پرداخت آن مقرر مي كند دادگاه همچنين ترتيب ملاقات اطفال را براي طرفي معين مي كند حق ملاقات با طفل در صورت غيبت يا فوت پدر يا مادر به تشخيص دادگاه با ساير اقربا خواهد بود.

تبصره 1 _ اطفالي كه والدين آنان قبل از تصويب اين قانون از يكديگر جدا شده اند در صورتي كه به طريق اطمينان بخشي ترتيب

هزينه و نگاهداري وحضانت آنان داده نشده باشد مشمول مقررات اين قانون خواهند بود.

تبصره 2 _ پرداخت نفقه قانوني زوجه و اولاد بر ساير ديون مقدم است

ماده 13 _ در هر مورد حسب اعلام يكي از والدين يا اقرباي طفل يا دادستان يا اشخاص ديگر تشخيص شود كه تغيير در وضع حضانت طفل ضرورت دارد (اعم از اينكه قبلا تصميمي در اين مورد اتخاذ شده يا نشده باشد) و يا به طريق اطمينان بخشي ترتيب نگاهداري و حضانت طفل داده نشده باشددادگاه پس از رسيدگي حضانت طفل را به هر كسي كه مقتضي بداند محول مي كند و هزينه حضانت به عهده كسي است كه به موجب تصميم دادگاه مكلف به پرداخت آن مي شود.

ماده 14 _ هرگاه دادگاه خانواده تشخيص دهد كسي كه حضانت طفل به او محول شده از انجام تكاليف مربوط به حضانت خودداري كرده يا مانع ملاقات طفل با اشخاص ذيحق شود او را براي هربار تخلف به پرداخت مبلغي از هزار ريال تا ده هزار ريال و در صورت تكرار به حداكثر مبلغ مذكور محكوم خواهد كرد. دادگاه در صورت اقتضا مي تواند علاوه بر محكوميت مزبور حضانت طفل را به شخص ديگري واگذار نمايد. در هر صورت حكم اين ماده مانع از تعقيب متهم چنانچه عمل او طبق قوانين جزايي جرم شناخته شده باشد نخواهد بود.

تبصره 1 _ پدر يا مادر كساني كه حضانت طفل به آنها واگذار شده نمي توانند طفل را به شهرستاني غير از محل اقامت مقرر بين طرفين و يا غير از محل اقامت قبل از وقوع طلاق و يا به خارج از كشور بدون رضايت والدين بفرستند مگر

در صورت ضرورت با كسب اجازه از دادگاه

تبصره 2 _ وجوه موضوع اين ماده و ماده 11 به صندوق حمايت خانواده كه از طرف دولت تاسيس مي شود پرداخت خواهد شد. نحوه پرداخت وجوه مذكور به اشخاص ذينفع طبق آيين نامه اي است كه به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 15 _ طفل صغير تحت ولايت قهري پدر خود مي باشد در صورت ثبوت حجر يا خيانت يا عدم قدرت و لياقت او در اداره امور صغير يا فوت پدربه تقاضاي دادستان و تصويب دادگاه شهرستان حق ولايت به هر يك از جد پدري يا مادر تعلق مي گيرد مگر اينكه عدم صلاحيت آنان احراز شود كه دراين صورت حسب مقررات اقدام به نصب قيم يا ضم امين خواهد شد دادگاه در صورت اقتضا اداره امور صغير را از طرف جد پدري يا مادر تحت نظارت دادستان قرار خواهد داد.

در صورتي كه مادر صغير شوهر اختيار كند حق ولايت او ساقط خواهد شد در اين صورت اگر صغير جد پدري نداشته يا جد پدري صالح براي اداره امور صغير نباشد دادگاه به پيشنهاد دادستان حسب مورد مادر صغير يا شخص صالح ديگري را به عنوان امين يا قيم تعيين خواهد كرد. امين به تشخيص دادگاه مستقلا يا تحت نظر دادستان امور صغير را اداره خواهد كرد.

ماده 16 _ مرد نمي تواند با داشتن زن همسر دوم اختيار كند مگر در موارد زير

1 _ رضايت همسر اول

2 _ عدم قدرت همسر اول به ايفاي وظايف زناشويي

3 _ عدم تمكين زن از شوهر

4 _ ابتلا زن به جنون يا امراض صعب العلاج موضوع بندهاي 5 و 6 ماده

8

5 - محكوميت زن وفق بند 8 ماده 8

6 _ ابتلا زن به هر گونه اعتياد مضر برابر بند 9 ماده 8

7 _ ترك زندگي خانوادگي از طرف زن

8 _ عقيم بودن زن

9 _ غايب مفقودالاثر شدن زن برابر بند 14 ماده 8.

ماده 17 _ متقاضي بايد تقاضانامه اي در دو نسخه به دادگاه تسليم و علل و دلائل تقاضاي خود را در آن قيد نمايد. يك نسخه از تقاضانامه ضمن تعيين وقت رسيدگي به همسر او ابلاغ خواهد شد. دادگاه با انجام اقدامات ضروري و در صورت امكان تحقيق از زن فعلي و احراز توانايي مالي مرد و اجراي عدالت در مورد بند يك ماده 16 اجازه اختيار همسر جديد خواهد داد.

به هرحال در تمام موارد مذكور اين حق براي همسر اول باقي است كه اگر بخواهد تقاضاي گواهي عدم امكان سازش از دادگاه بنمايد.

هرگاه مردي با داشتن همسر بدون تحصيل اجازه دادگاه مبادرت به ازدواج نمايد به حبس جنحه اي از شش ماه تا يك سال محكوم خواهد شد همين مجازات مقرر است براي عاقد و سردفتر ازدواج و زن جديد كه عالم به ازدواج سابق مرد باشند. در صورت گذشت همسر اولي تعقيب كيفري يا اجراي مجازات فقط درباره مرد و زن جديد موقوف خواهد شد.

ماده 18 _ شوهر ميتواند با تاييد دادگاه زن خود را از اشتغال به هر شغلي كه منافي مصالح خانوادگي يا حيثيت خود يا زن باشد منع كند. زن نيز مي توانداز دادگاه چنين تقاضايي را بنمايد. دادگاه در صورتي كه اختلالي در امر معيشت خانواده ايجاد نشود مرد را از اشتغال به شغل مذكور منع

مي كند.

ماده 19 _ تصميم دادگاه در موارد زير قطعي است و در ساير موارد فقط پژوهش پذير مي باشد

1 _ صدور گواهي عدم امكان سازش

2 _ تعيين نفقه ايام عده و هزينه نگاهداري اطفال

3 _ حضانت اطفال

4 _ حق ملاقات با اطفال

5 _ اجازه مقرر در ماده 16

تبصره _ در مورد بندهاي 2 و3 و 4 اين ماده هرگاه در وضع طفل يا والدين يا سرپرستي كه از طرف دادگاه معين شده تغييري حاصل شود كه تجديد نظردر ميزان نفقه يا هزينه نگاهداري يا حضانت يا حق ملاقات با اطفال را ايجاب كند دادگاه مي تواند در تصميم قبلي خود تجديدنظر نمايد.

ماده 20 _ طرفين دعوي يا هر يك از آنها مي توانند از دادگاه تقاضا كنند قبل از ورود به ماهيت دعوي مسئله حضانت و هزينه نگاهداري اطفال يا نفقه زن را مورد رسيدگي فوري قرار دهد و قراري در اين باره صادر كند دستور موقت دادگاه فورا به مورد اجرا گذاشته مي شود.

ماده 21 _ مدت اعتبار گواهي عدم امكان سازش سه ماه از تاريخ صدور است در صورتي كه ظرف اين مدت گواهي مذكور به دفتر طلاق تسليم نشود ازدرجه اعتبار ساقط مي گردد. دفاتر طلاق پس از ارائه گواهي عدم امكان سازش از ناحيه هر يك از زوجين به طرف ديگر اخطار مي نمايد ظرف مهلتي كه از يك ماه تجاوز ننمايد براي اجراي صيغه طلاق و ثبت آن حاضر شود. در صورتي كه ظرف مهلت مقرر حاضر نشود دفتر طلاق مكلف است حسب تقاضاي يكي از طرفين صيغه طلاق را جاري و ثبت نمايد.

ماده 22 _ هركس با داشتن استطاعت نفقه زن

خود را در صورت تمكين او ندهد يا از تاديه نفقه ساير اشخاص واجب النفقه امتناع نمايد به حبس جنحه اي از سه ماه يا يك سال محكوم خواهد شد. تعقيب كيفري منوط به شكايت شاكي خصوصي است و در صورت استرداد شكايت يا وقوع طلاق در مورد زوجه تعقيب جزايي يا اجراي مجازات موقوف خواهد شد.

ماده 23 _ ازدواج زن قبل از رسيدن به سن 18 سال تمام و مرد قبل از رسيدن به سن 20 سال تمام ممنوع است معذلك در مواردي كه مصالحي اقتضاكند استثنائا در مورد زني كه سن او از 15 سال تمام كمتر نباشد و براي زندگي زناشويي استعداد جسمي و رواني داشته باشد به پيشنهاد دادستان و تصويب دادگاه شهرستان ممكن است معافيت از شرط سن اعطا شود.

زن يا مردي كه برخلاف مقررات اين ماده با كسي كه هنوز به سن قانوني براي ازدواج نرسيده مزاوجت كند حسب مورد به مجازات هاي مقرر در ماده 3قانون ازدواج مصوب 1316 محكوم خواهد شد.

تبصره _ در نقاطي كه وزارت دادگستري اعلام مي كند دفاتر ازدواج مكلفند علاوه بر مطالبه گواهينامه مذكور در ماده 2 قانون گواهينامه ازدواج مصوب سال 1317 گواهي صحت مزاج نسبت به عوامل يا بيماري هاي ديگري كه موجب بروز بيماري يا عوارض سو در اولاد يا زوجين خواهد شد نيز مطالبه نمايد.

نوع عوامل و بيماري هاي مذكور را وزارت بهداري و وزارت دادگستري تعيين خواهند نمود.

ماده 24 _ رسيدگي به امور خانوادگي در دادگاه بدون حضور تماشاچي انجام خواهد گرفت

ماده 25 _ اجراي احكام دادگاه به موجب آيين نامه اي است كه از طرف وزارت دادگستري تهيه خواهد شد.

تبصره _

در مورد وجوهي كه به موجب حكم دادگاه بايد ماهانه و مستمرا از محكوم عليه وصول شود يك بار تقاضاي صدور اجراييه كافي است و مأمورين اجرا مكلفند عمليات اجرايي را مادام كه دستور ديگري از دادگاه صادر نشده است ، ادامه دهند.

ماده 26 _ مقررات اين قانون در مورد پرونده هايي كه تا كنون منتهي به صدور حكم نهايي نشده است قابل اجرا خواهد بود.

ماده 27 _ آيين نامه اجرايي اين قانون را وزارت دادگستري تهيه و پس از تصويب هيات وزيران به مورد اجرا خواهد گذاشت

ماده 28 _ قانون حمايت خانواده مصوب سال 1346 و ساير مقرراتي كه مغاير با اين قانون است همچنين ماده 214 قانون مجازات عمومي از تاريخ اجراي اين قانون ملغي است

آيين نامه اجرايي قانون حمايت خانواده - مصوب ارديبهشت 1354 هيأت وزيران

(روزنامه رسمي شماره 8846 _ 31254 )

ماده 1 _ اقامه دعوي و تقاضاي رسيدگي و اقدام در امور موضوع قانون حمايت خانواده به طور شفاهي يا وسيله درخواست كتبي به عمل مي آيد. هرگاه درخواست شفاهي باشد اظهار خواهان وسيله منشي يا مدير دفتر دادگاه در صورت مجلس قيد و به امضاي او مي رسد.

ماده 2 _ درخواست شفاهي يا كتبي بايد مشتمل بر امور زير باشد

1 _ نام و نام خانوادگي _ شغل _ محل كار يا محل سكونت طرفين با ذكر مشخصات كامل

2 _ موضوع درخواست با ذكر علل و دلايل آن

3 _ در صورتي كه درخواست كننده عنوان قيمومت يا ولايت يا وصايت يا وكالت داشته باشد بايد سمت خود را در درخواست تصريح و مدارك آن را تسليم نمايد.

تبصره _ در دادگاه خانواده طرفين مي توانند به اقربا خود تا درجه سوم

نيز وكالت دهند.

ماده 3 _ تنظيم درخواست در اوراق چاپي مخصوص الزامي نيست ولي بايد در دو نسخه تنظيم و يك نسخه آن در پرونده امر ضبط شده و نسخه ديگر براي طرف فرستاده شود.

ماده 4 _ هزينه دادرسي به ميزان مقرر در قانون آيين دادرسي مدني در موقع درخواست از خواهان وصول خواهد شد مگر اين كه دادگاه خواهان را بي بضاعت تشخيص دهد كه در اين صورت او را از پرداخت هزينه معاف خواهد نمود.

ماده 5 _ در صورت عدم پرداخت هزينه دادرسي يا معلوم نبودن نشاني خوانده به خواهان اخطار مي شود كه ظرف پنج روز از تاريخ ابلاغ با رعايت مسافت ، نقص در خواست را رفع نمايد. در صورت عدم رفع نقص و همچنين در صورتي كه نشاني خواهان معلوم نباشد دادگاه دادخواست را ابطال خواهد كرد.

تبصره _ در صورتي كه خواهان خوانده را مجهول المكان معرفي نمايد بايد آخرين محل اقامت او را به دادگاه اعلام كند. دادگاه به هر طريقي لازم بداند دراين مورد تحقيق نموده تصميم مقتضي اتخاذ خواهد كرد.

ماده 6 _ پس از وصول درخواست نسخه دوم آن با ضمايم به دستور دادگاه جهت ابلاغ به خوانده ارسال و طرفين براي رسيدگي دعوت مي شوند. درصورتي كه درخواست شفاهي باشد مفاد درخواست با ضمايم آن به وسيله اخطاريه به خوانده ابلاغ خواهد شد.

ماده 7 _ عدم حضور طرفين يا يكي از آنها در جلسه با ابلاغ وقت مانع رسيدگي و اتخاذ تصميم نيست ولي اگر حضور خواهان جهت اداي توضيح لازم باشد دادگاه موارد توضيح را در صورت مجلس قيد و مفاد آن را ضمن تعيين وقت براي جلسه ديگر

به خواهان ابلاغ مي نمايد و اگر خواهان در اين جلسه نيز حاضر نشود دادخواست او ابطال خواهد شد.

ماده 8 _ در مواردي كه دعوي به داوري ارجاع مي شود دادگاه طرفين را براي انتخاب داور يا داوران دعوت مي كند.

ماده 9 _ هرگاه داور يا داوران از قبول داوري امتناع نموده يا استعفا كنند دادگاه به انتخاب داور يا داوران جديد اقدام مي نمايد و در صورتي كه داور ياداوران بار ديگر از قبول داوري امتناع يا استعفا نمايند دادگاه رأسا به موضوع رسيدگي خواهد كرد.

ماده 10 _ در مواردي كه تعداد داوران سه نفر بوده و يكي از آنها در نيمه دوم مهلت داوري استعفا كند راي اكثريت داوران مناط اعتبار است

در اين مورد و در مواردي كه دو نفر داور انتخاب شده و راي آنها مختلف باشد دادگاه رأسا به موضوع رسيدگي خواهد كرد.

ماده 11 _ منظور از اعتياد مضر هر نوع ابتلا به مواد مخدر يا نوشابه هاي الكلي يا قمار يا امثال و نظاير آنها است كه استمرار داشته و موجب صدمات وخسارات جسماني مادي و معنوي شخص معتاد يا همسر يا اولاد زوجين گردد.

ماده 12 _ حق ملاقات با اطفال كمتر از يك بار در ماه نخواهد بود.

ماده 13 _ ترتيب ثبوت حجر و خيانت و رفع حجر يا عدم قدرت و لياقت و احراز عدم صلاحيت و عزل و نصب قيم و ضم امين و تعيين امين موقت درمورد مواد 1 و 15 قانون حمايت خانواده طبق مقررات قانون امور حسبي خواهد بود.

آيين نامه نحوه اجراي احكام و تصميمات دادگاه خانواده - مصوب 12 فروردين ماه 1354

شماره 957 _12154

ماده 1 _ اجراي احكام و تصميمات قطعي دادگاه خانواده جز در مواردي كه در اين

آيين نامه استثنا شده ، محتاج به درخواست ذينفع است

تبصره _ تسليم گواهي عدم امكان سازش به دفتر طلاق و اجازه نامه ازدواج مجدد به دفتر ازدواج در حكم درخواست اجراي تصميمات دادگاه است

ماده 2 _ در مورد تصميمات راجع به حضانت و نفقه اطفال و تعيين تكليف در امور حسبي ومورد ماده 14 قانون حمايت خانواده دادگاه راسا دستور اجراي تصميم خود را به هر ترتيب مقتضي بداند به مامورين اجرا يا كارمندان دفتر دادگاه يا مامورين شهرباني يا ژاندارمري و سايرمامورين انتظامي مي دهد.

ماده 3 _ اجراي ساير احكام و تصميمات دادگاه به ترتيب مقرر در اجراي احكام مدني با رعايت تبصره ماده 25 قانون حمايت خانواده به عمل خواهدآمد.

ماده 4 _ در موردكليه احكام و تصميمات راجع به امور مالي هرگاه كسي كه ملزم به پرداخت مورد حكم يا تصميم دادگاه گرديده از هريك از سازمان ها و موسسات عمومي يا بخش خصوصي حقوق و مستمري يا كارمزد دريافت نمايد دادگاه مي تواند دستور كسر حقوق يا مستمري يا كارمزد او را به ميزاني كه در اجراي احكام مدني مقرر گرديده بدهد.

كسر وجوه مذكور و تاديه آن به عهده رئيس يا مدير يا مسئول سازمان يا موسسه يا كارفرما خواهد بود.

ماده 5 _ در مورد ماده 18 قانون حمايت خانواده ، روسا و مديران و مسئولين سازمان ها و موسسات عمومي و خصوصي و كارفرمايان مكلفند تصميم دادگاه را در مورد منع اشتغال زوج يا زوجه اجراء نمايند.

ماده 6 _ دفاتر طلاق مكلفند به محض ارائه گواهي عدم امكان سازش آن را در دفتر مخصوص ثبت كرده و رسيد مشتمل بر نام زوج

و زوجه و شماره و تاريخ ثبت از روز و ماه و سال به ارائه كننده گواهي تسليم و به ترتيب مقرر در ماده 21 قانون حمايت خانواده اقدام نمايند.

ماده 7 _ دفاتر طلاق مكلفند رونوشت طلاق نامه را بلافاصله پس از ثبت طلاق به دفتر دادگاه صادر كننده گواهي عدم امكان سازش ارسال نمايند.

قانون حفظ اعتبار اسناد سجل و جلوگيري از تزلزل آنها - مصوب دوم بهمن 1367

( روزنامه رسمي شماره 12820 _8 12 1367 )

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين قانون تغيير تاريخ تولد اشخاص ممنوع است .

تبصره _ صاحب شناسنامه تنها يكبار در طول عمر و در صورتي كه اختلاف سن واقعي با سن مندرج در اسناد سجلي به تشخيص كميسيوني مركب ازفرماندار يا بخشدار ، رييس اداره ثبت احوال محل و پزشك منتخب ، مديرعامل سازمان بهداري استان و رييس شوراي اسلامي شهر و يا بخش محل صدور شناسنامه و با عضويت و رياست قاضي دادگاه صالحه محل تشكيل مي گردد بيش از پنج سال باشد مي تواند سن خود را اصلاح نمايد.

قانون لغو قانون انگشت نگاري عمومي مصوب 27 2 1362

مصوب 7 3 1368

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين قانون قانون راجع به انگشت نگاري عمومي مصوب 27 2 1362 ملغي است

تبصره _ به منظور دسترسي به هويت حقيقي اشخاص و گروه هايي كه دولت صلاح مي داند به ترتيبي كه طبق آيين نامه اجرايي اين قانون مشخص خواهد شد انگشت نگاري به عمل مي آيد .

آيين نامه اجراي اين قانون به پيشنهاد وزارت كشور و تصويب هيات وزيران ظرف مدت يك ماه تهيه و ابلاغ خواهد شد.

آيين نامه اجرايي تبصره ذيل ماده واحده لغو قانون انگشت نگاري عمومي - مصوب 7 5 1368

ماده 1 _ در اجراي آيين نامه مذكور از افراد مشروحه زير انگشت نگاري به عمل خواهد آمد

الف _ كليه متقاضيان گواهي عدم سو پيشينه با معرفي مراجع دولتي ذيربط

ب _ كليه افرادي كه به استناد ماده 45 قانون ثبت احوال در مورد تابعيت آنها ترديد حاصل شده و پرونده آنان به شوراي تامين شهرستان يا استان احاله گرديده است و نيز افراد بالاتر از 15 سال كه فاقد اسناد سجلي هستند با معرفي ادارات ثبت احوال هر محل

ج _ پناهندگان و آوارگان و معاودين و همچنين افراد غير ايراني كه به هر دليل بدون در دست داشتن گذرنامه ، رواديد معتبر و ساير مدارك مربوطه به كشور وارد مي شوند با معرفي مرجع ذيربط جهت صدور مدارك اقامتي

د _ كليه افرادي كه به تابعيت جمهوري اسلامي ايران در مي آيند.

ه _ كليه مشمولين ماده 989 قانون مدني جمهوري اسلامي ايران

و _ گروه هاي ديگري كه بنا به درخواست مراجع ذيصلاح و موافقت شوراي امنيت كشور نياز به ضبط اثر انگشت آنان باشد.

ماده 2 _ اداره تشخيص هويت مكلف است كلاسمان آثار انگشتان كليه افرادي را كه

از آنان انگشت نگاري به عمل آورده اند در شناسنامه آنان درج و دركارت مخصوص ثبت و نگهداري نموده و يك نسخه از كلاسمان مربوطه را به اداره ثبت احوال محل صدور شناسنامه ارسال دارد.

تبصره 1 _ اثر انگشت سبابه دست راست افرادي كه انگشت نگاري مي شوند در شناسنامه آنان و همچنين در مدارك اقامتي افراد مذكور در بند ج ماده يك منعكس مي شود، در صورت فقدان انگشت سبابه دست راست و يا داشتن ضايعه طبق ضوابط فني اداره تشخيص هويت اقدام مي شود.

تبصره 2 _ كلاسه آثار انگشتان افراد مشكوك التابعه به اداره ثبت احوال محل درخواست و كلاسمان آثار انگشتان افراد مذكور در بند ج ماده يك به اداره ثبت احوال امور خارجه سازمان ثبت احوال كشور اعلام مي گردد.

تبصره 3 _ اثر انگشت سبابه دست راست كليه افراد 15 سال به بالا در شناسنامه آنان توسط ثبت احوال منعكس مي شود.

تبصره 4 _ درج كلاسه و اخذ اثر انگشت فقط بر روي شناسنامه هاي جديد جمهوري اسلامي به عمل مي آيد.

ماده 3 _ ادارات ثبت احوال مكلفند كلاسمان آثار انگشتان اعلام شده از طريق اداره تشخيص هويت را در اسناد سجلي مربوطه ثبت و در مواقع اصلاح يا تعويض در شناسنامه آنان درج نمايند.

ماده 4 _ در صورت عدم تطبيق مشخصات مندرج در كارت انگشت نگاري با مشخصات مندرج در اسناد سجلي مراتب از سوي اداره ثبت احوال محل كتبا به شهرباني جمهوري اسلامي و يا به اداره تشخيص هويت جهت اصلاح و تكميل كارت انگشت نگاري و يا پيگيري موضوع اعلام مي گردد.

ماده 5 _ هرگاه اداره تشخيص هويت و مراكز ذيصلاح (مربوطه به دو يا چند كارت انگشت

نگاري متعلق به شخص واحدي كه از مشخصات متفاوت سجلي استفاده نموده برخورد نمايند مكلفند مراتب را با ذكر مشخصات كامل به ثبت احوال محل صدور شناسنامه اعلام دارند.

ماده 6 _ ادارات ثبت احوال مكلفند مشخصات كامل و كلاسمان آثار انگشتان شهدا و متوفيان ثبت شده را به اداره تشخيص هويت اعلام دارند.

ماده 7 _ كليه وزارتخانه ها و سازمانها و مؤسسات دولتي كه به نحوي از ارباب رجوع و متقاضيان خودخواهان انگشت نگاري هستند موظف به ايجادتسهيلات و هماهنگي و همكاري هاي لازمه با اداره تشخيص هويت مي باشند.

ماده 8 _ چنانچه در مراحل اجراي اين آيين نامه به موارد پيش بيني نشده اي برخورد شود ، كميسيوني مركب از نمايندگان وزارت كشور و سازمان ثبت احوال و شهرباني مسيول رسيدگي وحل قانوني موضوع بوده و تصميمات متخذه توسط اين كميسيون با تصويب وزير كشور قابل اجرا خواهد بود.

ماده 9 _ همزمان با اجراي اين آيين نامه شهرباني جمهوري اسلامي ايران مقدمات كامپيوتري نمودن بايگاني انگشت نگاري اشخاص را فراهم خواهدآورد.

ماده 10 _ پرسنل تجهيزات و امكانات و اعتبارات لازمه جهت اجراي اين آيين نامه به پيشنهاد وزارت كشور از طريق دولت تامين و در اختيار شهرباني جمهوري اسلامي ايران قرار مي گيرد.

ماده 11 _ از تاريخ ابلاغ اين مصوبه كليه آيين نامه ها و مقررات مغاير با آن ملغي خواهد بود.

قانون تخلفات ، جرايم و مجازات هاي مربوط به اسناد سجلي و شناسنامه - مصوب 10 5 1370

( روزنامه رسمي شماره 13539 _13 6 1370 )

ماده 1 _ به منظور التزام افراد به حفظ اسناد سجلي و شناسنامه هزينه صدور شناسنامه المثني و يا گواهي موقت ناشي از فقدان شناسنامه براي اولين بار مبلغ 5000 ريال و براي بار دوم 20000 ريال و در

مورد بعد 100000 ريال تعيين مي گردد صدور المثني موكول به پرداخت هزينه هاي فوق مي باشد .

تبصره 1 _ دريافت كنندگان شناسنامه المثني مكلفند درصورت پيدا شدن شناسنامه اصلي ظرف ده روز نسبت به تحويل شناسنامه المثني به اداره ثبت احوال مربوطه اقدام نمايند.

متخلف به مجازات استفاده كنندگان از شناسنامه مكرر محكوم مي شود.

تبصره 2 _ چنانچه به تشخيص اداره ثبت احوال فقدان شناسنامه براثر امور غير مترقبه و خارج از حيطه اختيار باشد براي صدور المثني فقط هزينه مقرر در آيين نامه اجرايي ماده 35 قانون ثبت احوال اصلاحي سال 1363 دريافت خواهد شد.

ماده 2 _ اشخاص زير به حبس از 91 روز تا يك سال و يا به پرداخت جزاي نقدي از 200000 ريال تا 1000000 ريال و يا به هر دو مجازات محكوم مي شوند

الف _ اشخاصي كه در اعلام ولادت يا وفات يا هويت بر خلاف واقع اظهاري نمايند.

ب _ اشخاصي كه عالما عامدا پس از رسيدن به سن 18 سال تمام از شناسنامه مكرر استفاده نموده يا به دريافت شناسنامه مكرر براي خود يا مولي عليه و يا به دريافت شناسنامه موهوم مبادرت كنند و يا از شناسنامه ديگري خواه صاحب آن زنده يا مرده باشد به نام هويت خود استفاده نمايند.

افرادي كه شناسنامه خود را در اختيار استفاده كنندگان فوق قرار دهند به همان مجازات محكوم مي شوند.

ج _ ماما يا پزشكي كه درمورد ولادت يا وفات گواهي خلاف واقع صادر كند.

د _ اشخاصي كه در مورد ولادت يا وفات شهادت دروغ بدهند و شهادت آنان در تنظيم دفتر ثبت كل وقايع و يا وفات موثر واقع شود.

تبصره _ در كليه موارد مذكور در

فوق مرتكب در صورت تكرار به حداكثر مجازات مقرر محكوم خواهد شد.

ماده 3 _ اشخاصي كه از وظايف مقرر در مواد 16 و 19 و 24و 26 و تبصره ماده 26 و تبصره يك ماده 36 و مواد 38 و 43 قانون ثبت احوال خودداري كنند علاوه بر الزام به انجام تكاليف قانوني به پرداخت جزاي نقدي از 50000 ريال تا 300000 ريال محكوم مي شوند و در صورت تكرار به حداكثر مجازات مذكور در اين ماده محكوم خواهند شد .

ماده 4 _ اشخاصي كه با داشتن شناسنامه اقدام به اخذ المثني نمايند به پرداخت جزاي نقدي از 200000 ريال تا 1000000 ريال محكوم مي شوند و در صورت تكرار دادگاه مكلف به تعيين حداكثر مجازات مي باشد .

ماده 5 _ هر كس به مهر كردن غير مجاز شناسنامه هاي معتبر اقدام نمايد به پرداخت جزاي نقدي از 100000 ريال تا 500000 ريال ودرصورت تكرار به پرداخت جزاي نقدي از 500000 ريال تا 1000000 ريال محكوم مي شود. مجازت تكرار بيش از دوبار علاوه بر جزاي نقدي حبس از 91 روز تا يك سال خواهد بود.

ماده 6 _ هر يك از كاركنان دولت اعم از لشكري يا كشوري و همچنين كاركنان موسسات عمومي و شركت هاي دولتي و موسسات وابسته به دولت و بانك ها و نهادهاي قانوني به مهر كردن غيرمجاز شناسنامه هاي معتبر اقدام نمايد. علاوه بر مجازات هاي اداري و جبران خسارت وارده بر حسب مورد به مجازاتهاي مقرر در ماده 5 اين قانون محكوم خواهد شد.

ماده 7 _ هر يك از كارمندان و مسيولين دولتي اعم از لشكري يا كشوري و همچنين كاركنان موسسات دولتي و عمومي

بانكها و شركتهاي دولتي ونهادهاي قانوني و دفاتر اسناد رسمي و ازدواج و طلاق در ارتباط با انجام وظايف قانوني خود شناسنامه هايي را كه فاقد اعتبار اعلام شده ملاك انجام كار قرار دهد علاوه بر مجازاتهاي اداري وانتظامي و جبران خسارات وارده به پرداخت جزاي نقدي از 200000 ريال تا 500000 ريال محكوم مي شود. درصورت تكرار دادگاه مكلف به تعيين حداكثر مجازات مي باشد .

ماده 8 _ دارندگان اسناد سجلي فاقد اعتبار در صورت استفاده از آنها علاوه بر الزام به تعويض به پرداخت جزاي نقدي از 200000 ريال تا 500000 ريال محكوم مي شوند.

ماده 9 _ هر كس براي فرار از تعقيب يا اجراي مجازات قانوني وي يا به قصد اقدام به خروج غير مجاز از كشور مبادرت به استفاده از شناسنامه ديگر به نام هويت خود نمايد علاوه بر تحمل مجازات اصلي به حبس از يك سال تا سه سال وبه پرداخت جريمه از 500000 ريال تا 1000000 ريال محكوم مي شود.

ماده 10 _ هر كس در شناسنامه يا اسناد سجلي خود يا ديگري هر گونه خدشه از قبيل خراشيدن ياتراشيدن يا قلم بردن يا الحاق يا محو يا اثبات يا سياه كردن وارد نمايد به پرداخت جزاي نقدي از 100000 ريال تا 5000000 ريال محكوم خواهد شد.

در صورتي كه اقدامات مذكوره به قصد متقلبانه انجام يافته باشد مرتكب به مجازات جعل در اسناد رسمي به كيفيت مقرر درقوانين جزايي محكوم مي شود در صورت تكرار دادگاه مكلف به تعيين حداكثر مجازات مي باشد .

ماده 11 _ هر غير ايراني كه قبل از تحصيل تابعيت ايراني با ايراني قلمداد كردن خود موجب تنظيم اسناد سجلي يا دريافت شناسنامه

شود به حبس از يكسال تا سه سال و پرداخت جزاي نقدي از 1000000 ريال تا 3000000 ريال محكوم مي شود.

ماده 12 _ هر غير ايراني كه شناسنامه افراد ايراني را چه صاحب آن زنده يا مرده باشد به هر طريق به دست آورده واز آن براي ايراني قلمداد كردن هويت خود استفاده نمايد علاوه بر محكوميت به حبس از دو سال تا پنج سال و به پرداخت جزاي نقدي از 1000000 ريال تا 3000000 ريال محكوم مي شود.

در صورتي كه اعمال ارتكابي فوق توأم با جعل يا استفاده از اسناد سجلي مجعول باشد مرتكب به حداكثر هر دو مجازات محكوم خواهد شد.

ماده 13 _ هركس اقدام به چاپ غير مجاز اوراق و اسناد سجلي و يا ساخت و تهيه غير مجاز مهرهاي سجلي يا سرقت آن نمايد به حبس از دو سال تا پنج سال و پرداخت جزاي نقدي از 2000000 ريال تا 5000000 ريال محكوم مي شود و در صورت تكرار به اشد هر دو مجازات محكوم مي شود.

ماده 14 _ هر كس از اوراق چاپي مذكور درماده فوق با علم و آگاهي استفاده نمايد به حبس از يك سال تاسه سال و به پرداخت جريمه از 500000 ريال تا 1000000 ريال محكوم مي شود.

ماده 15 _ خريد و فروش شناسنامه و اسناد سجلي جرم محسوب و هر يك از مرتكبين به پرداخت جزاي نقدي از 500000ريال تا 3000000 ريال محكوم مي شوند در صورت تكرار به اشد مجازات مذكور محكوم و در صورت تبديل به حرفه علاوه بر محكوميت به حداكثر جزاي نقدي فوق به حبس از سه سال تا ده سال محكوم خواهد شد.

ماده 16 _ كساني كه براي ارتكاب

جرايم مندرج دراين قانون به تشكيل باند و شبكه اقدام نمايند هر يك به حبس از پنج سال تا پانزده سال و پرداخت جزاي نقدي از 2000000 ريال تا 10000000 ريال محكوم مي شوند.

ماده 17 _ مأموريني كه عالما در وقوع جرايم مذكور دراين قانون به هر نحوي از انحا كمك نمايند يا گواهي هاي خلاف را ملاك اجراي وظايف قانوني خود قرار دهند به مجازات مرتكب اصلي محكوم خواهند شد.

ماده 18 _ هر يك از كاركنان سازمان ثبت احوال درتهران و شهرستان ها مكلفند به محض اطلاع از وقوع هر يك از جرايم موضوع اين قانون مراتب را فورا از طريق روساي واحدهاي مربوطه جهت رسيدگي و تعقيب متهمين به مراجع ذيصلاح قضايي اعلام نمايند.

ماده 19 _ اعمال مجازات هاي اين قانون مانع از وصول هزينه هاي مقرر در آيين نامه هاي اجرايي ماده 35 قانون ثبت احوال نخواهد بود.

ماده 20 _ قوانيني كه مغاير با مقررات اين قانون نباشد به قوت و اعتبار خود باقي است

ماده 21 _ دركليه جرايم موضوع اين قانون چنانچه از اقدام مرتكب خساراتي متوجه دولت يا اشخاصي اعم از حقيقي يا حقوقي گردد حق مطالبه خسارات براي زيان ديده محفوظ مي باشد.

ماده 22 _ در صورتي كه مرتكبين جرايم مذكور در اين قانون از افراد غير ايراني باشند پس از تحمل مجازات دادگاه مي تواند آنها را از كشور اخراج نمايد.

ماده 23 _ كليه وجوه حاصل از اجراي اين قانون به حساب درآمد عمومي منظور مي شود.

قانون الزام اختصاص شماره ملي و كد پستي براي كليه اتباع ايراني - مصوب 17 2 1376

( روزنامه رسمي شماره 15227 _24 3 1376 )

ماده 1 _ وزارت خانه هاي كشور و پست و تلگراف و تلفن موظفند با رعايت قوانين و مقررات براي كليه اتباع

ايراني شماره ملي و كد پستي اختصاص دهند.

ماده 2 _ كليه اشخاص حقيقي وحقوقي وزارتخانه ها سازمان ها شركت ها و موسسات دولتي و وابسته به دولت ، دانشگاه ها ، بانك ها ، شهرداري ها ، نهادها انقلاب اسلامي و نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران و شركت ها و موسساتي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام است موظفند از شماره ملي و كدپستي ده رقمي كه توسط سازمان ثبت احوال كشور و در قالب كارت شناسايي با همكاري شركت پست جمهوري اسلامي ايران براي شناسايي افراد و اشخاص و محل كار يا سكونت آنها حسب مورد اختصاص خواهد يافت تبعيت نموده و به كار گيرند.

ماده 3 _ كارت ياد شده در ماده فوق به عنوان سند شناسايي اتباع ايراني و مشمول كليه احكام حقوقي و كيفري مربوط است وبايد هميشه همراه صاحب آن باشد.

تبصره _ دارنده كارت در صورت تغيير محل سكونت يا كار خود بايد مراتب را در اولين فرصت ممكن به سازمان ثبت احوال كشور اطلاع دهد.

ماده 4 _ صدور هر گونه كارت شناسايي اداري يا صنفي يا گواهي نامه رانندگي و مشابه آنها بدون درج شماره ملي و كدپستي ممنوع است

تبصره _ كارت هاي شناسايي اداري صنفي يا گواهي نامه رانندگي و مشابه آنها كه قبل از تصويب واجراي اين قانون صادر شده اند تا زماني كه شرايط براي تعويض آنها به شكل جديد فراهم نگرديده معتبر خواهند بود.

ماده 5 _ دولت موظف است هزينه هاي اجراي طرح شماره ملي و كد پستي را در بودجه دستگاه هاي اجرايي مربوط پيش بيني نمايد .

ماده 6 _ آيين نامه اجرايي اين قانون توسط وزارتخانه هاي كشور و پست

و تلگراف و تلفن ظرف مدت 2 ماه تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهدرسيد .

آيين نامه اجرايي قانون الزام اختصاص شماره ملي و كدپستي براي كليه اتباع ايراني - مصوب 13

( روزنامه رسمي شماره 16032 _17 12 1378 )

ماده 1 _ در اين آيين نامه اصطلاحات و واژه هاي زير در معاني مشروح مربوط به كار مي روند

الف _ سازمان سازمان ثبت احوال كشور .

ب _ شركت شركت پست جمهوري اسلامي ايران .

پ _ قانون قانون الزام اختصاص شماره ملي و كد پستي براي كليه اتباع ايراني مصوب 1376.

ت _ شماره ملي عددي است ده رقمي و منحصر به فرد كه توسط سازمان براي هر فرد ايراني تعيين و به وي اختصاص داده مي شود.

ث _ كدپستي عددي است ده رقمي و يگانه كه توسط شركت تنها براي شناسايي هر مكان تعيين و به آن اختصاص داده مي شود

ج _ محل سكونت مكاني است كه شخص اظهار مي دارد كه در آنجا زندگي مي كند .

چ _ كارت شناسايي ملي سند شناسايي اتباع ايراني است كه توسط سازمان صادر مي شود و در آن مشخصات فردي شماره ملي و كدپستي محل سكونت دارنده كارت درج مي شود.

ماده 2 _ كليه افراد بالاي 15 سال سن موظفند پس از اعلام سازمان با در دست داشتن مدارك لازم و برابر زمانبندي براي دريافت و تكميل فرم درخواست كارت شناسايي خويش اقدام نمايند.

تبصره _ اعتبار اولين كارت شناسايي ملي از تاريخ صدور به مدت 7 سال است .تغيير اعتبار در دوره هاي بعد بنا به پيشنهاد وزارت كشور و تصويب هيات وزيران خواهد بود.

ماده 3 _ صاحب كارت مكلف است با تغيير محل سكونت يا تغيير هر يك از اقلام اطلاعاتي كارت شناسايي يا پايان مدت اعتبار كارت نسبت به تعويض

كارت شناسايي ملي خود اقدام نمايد.

تبصره _ با ثبت واقعه وفات هر فرد كارت شناسايي متوفي باطل و از درجه اعتبار ساقط مي شود.

ماده 4 _ كليه دستگاه هاي موضوع ماده 2 قانون موظفند پايگاه هاي اطلاعات خود را به نحوي سامان دهند كه هر فرد با شماره ملي و كدپستي در كليه سيستم هاي اختصاصي مربوط شناخته شود.

تبصره _ پايگاه اطلاعات جمعيت سازمان تنها مرجع رسمي اطلاعات افراد به شرح موضوع ماده 5 اين آيين نامه است .

ماده 5 _ سازمان مكلف است نسبت به ابلاغ اطلاعات فردي افراد تحت پوشش دستگاه متقاضي مشتمل بر نام و نام خانوادگي ، نام پدر ، شماره شناسنامه ، محل صدور ، تاريخ تولد ، سريال شناسنامه ، شماره ملي و كدپستي براساس درخواست بالاترين مقام دستگاه اجرايي مربوط اقدام نمايد.

تبصره 1 _ سازمان موظف است نسبت به تحويل اطلاعات فردي از طريق پايانه و محيط هاي مغناطيسي و يا براساس روش هايي كه به تصويب هيات موضوع ماده 14 اين آيين نامه مي رسد اقدام نمايد.

تبصره 2 _ اولويت تحويل اطلاعات فردي و كدپستي به دستگاه هاي اجرايي توسط هيات موضوع ماده 14 اين آيين نامه تعيين مي شود و حداكثر تا 6 ماه پس از لازم الاجرا شدن اين آيين نامه تحويل اطلاعات فردي و كدپستي به كليه دستگاه هاي موضوع ماده 2 قانون لازم الاجرا است

ماده 6 _ كليه دستگاه هاي موضوع ماه 2 قانون موظفند يك سال پس از لازم الاجرا شدن اين آيين نامه نسبت به درج شماره ملي وكد پستي درهر گونه كارت شناسايي اداري يا صنفي يا گواهينامه رانندگي و موارد مشابه اقدام نمايند

.

ارايه خدماتي كه نياز به كسب اطلاعات فردي دارد موكول به اخذ شماره ملي و كدپستي از متقاضيان است .

ماده 7 _ به منظور تسريع در ابلاغ شماره ملي و كدپستي و رفع مغايرت هاي احتمالي قبل از صدور كارت شناسايي ملي سازمان موظف است با همكاري شركت ظرف سه ماه شماره ملي و كدپستي را از طريق كارت يا نامه رسمي حاوي مشخصات فردي شامل شماره ملي ، نام ، نام خانوادگي ، نام پدر و كدپستي ابلاغ نمايد .

تبصره _ سازمان برنامه و بودجه نسبت به تامين اعتبار اجراي اين ماده اقدام هاي لازم را به عمل خواهد آورد .

ماده 8 _ كليه وزارتخانه ها ، سازمان ها ، شركت ها ، موسسات دولتي و عمومي مكلفند ظرف يك سال از تاريخ لازم الاجرا شدن اين آيين نامه با همكاري شركت نسبت به جايگزيني كدپستي با كد شناسايي اماكن متعلق به خود اقدام نمايند .

تبصره _ شركت موظف است اقدام هاي لازم را در زمينه بهنگام سازي اطلاعات كدپستي و ارايه آن به سازمان ها انجام دهد .

ماده 9 _ شهرداري ها و بخشداري هاي سراسر كشور موظفند با همكاري شركت طي سال اول برنامه سوم توسعه اقتصادي اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران نسبت به نصب پلاكهاي كدپستي ده رقمي در محل ورودي اماكن اقدام نمايند تا جايگزين پلاك هاي شناسايي موجود شود.

تبصره _ شهرداري ها و بخشداري ها موظفند هر ماه تغييرات اماكن معابر و ساخت و ساز ساختمان ها را به اداره پست محدوده فعاليت خود اطلاع دهند.

ماده 10 _ كليه اشخاص حقيقي و حقوقي پس از اجراي ماده 8 اين

آيين نامه مكلفند در هنگام صدور هر نوع كارت سر برگ اوراق تبليغاتي پروانه گواهي نامه و موارد مشابه آن كدپستي ده رقمي را قيد نمايند.

ماده 11 _ ادارات ثبت اسناد و املاك كشور دفترخانه هاي اسناد رسمي دفاتر ازدواج و طلاق ، بنگاه هاي معاملاتي و كليه واحدهاي ذيربط موظفند در هنگام تنظيم اسناد ، نسبت به درج شماره ملي و كدپستي ده رقمي افراد ، متعاملين و مورد معامله در اسناد مربوط اقدام نمايند .

ماده 12 _ سازمان ثبت اسناد واملاك كشور موظف است جهت مكانيزه نمودن اطلاعات و اسناد ملكي و ايجاد پايگاه اطلاعات و اجراي طرح كاداستر شماره ملي مالك يا مالكان و كدپستي ملك را به كار گيرد.

ماده 13 _ كليه دستگاههاي متقاضي شماره ملي و كدپستي موظفند برابر تعرفه هايي كه به تصويب هيات موضوع ماده (14) اين آيين نامه مي رسد ،هزينه هاي مربوط را پرداخت نمايند.

ماده 14 _ به منظور هدايت ، نظارت و تهيه زمان بندي اجرايي ، دستورالعمل ها و پيگيري موارد ذيربط در امر ابلاغ شماره ملي ، كدپستي و صدور كارت شناسايي ملي و پايگاه هاي اطلاعات فردي دستگاه ها ، هياتي مركب از نمايندگان تام الاختيار سازمان ثبت احوال كشور سازمان برنامه و بودجه ، شركت پست جمهوري اسلامي ايران و سازمان امور اداري و استخدامي كشور به مسئوليت سازمان برنامه و بودجه تشكيل مي شود.

تبصره _ هيات موضوع اين ماده موظف است هر 3 ماه يك بار گزارش عملكرد اين آيين نامه را به هيات وزيران ارايه نمايد .

آيين نامه رسيدگي به تخلفات اداري سردفتران ازدواج و طلاق و تعيين كيفر آنان - مصوب 1320

وزارت دادگستري نظر به تبصره مصوب 26 مردادماه 1320 الحاقي به ماده اول قانون ازدواج اصلاح شده در 1316

مقرر ميدارد

ماده 1 _ مرجع بازرسي و رسيدگي مقدماتي نسبت به تخلفات و شكايات و اصل از سردفتران ازدواج و طلاق ، اداره امور اسناد است و دادرسي انتظامي آنان در دادگاه انتظامي و تجديدنظر رسيدگي آن در دادگاه تجديدنظري كه به تخلفات سردفتران و دفترياران اسناد رسمي رسيدگي مينمايد ، به عمل خواهد آمد.

وظايف دادستاني را دادستان دادگاههاي نامبرده انجام ميدهد.

ماده 2 _ طرز تعقيب سردفتران ازدواج و طلاق همان است كه در فصل هفتم آيين نامه قانون دفاتر اسناد رسمي در مواد 31 تا 35 مقرر شده و ماده 39 و40 قانون دفتر اسناد رسمي درباره سردفتران ازدواج و طلاق نيز رعايت ميشود.

ماده 3 _ مجازات انتظامي تخلف سردفتران ازدواج و طلاق به قرار زير است

1 _ توبيخ زباني 2 _ توبيخ كتبي 3 _ كيفر نقدي از سي ريال تا پانصد ريال 4 _ انفصال موقت از دو ماه تا يك سال 5 _ انفصال دايم از شغل سردفتري ازدواج يا طلاق يا هر دوي آنها.

و رأي دادگاه بدوي نسبت به سردفتر در قسمت فقرات 3 و 4 و 5 قابل تجديدنظر و تكرار تخلف موجب تشديد است

ماده 4 _ در ضمن رسيدگي به تخلف سردفتران ازدواج و طلاق ، دادگاه ميتواند به صلاحيت علمي و عملي و اخلاقي سردفتر راجع به امور ازدواج و طلاق رسيدگي نموده و راي شايسته را صادر نمايد.

ماده 5 _ در صورتي كه تخلف جنبه كيفري داشته باشد، رسيدگي انتظامي موكول به حصول نتيجه قطعي رسيدگي كيفري است و چنانچه سردفتر دردادگاهي كه مرجع رسيدگي كيفري است برايت حاصل نمود، در دادگاه انتظامي به

تخلف وي رسيدگي ميشود.

ماده 6 _ اين آيين نامه در تهران ده روز پس از انتشار در مجله رسمي وزارت دادگستري و در شهرستانها با رعايت مسافت قانوني قابل اجرا ميباشد.

نظامنامه مربوط به انتخاب سران دفاتر ازدواج و طلاق و نقل و انتقال آنان

( روزنامه رسمي شماره 15970 _30 9 1378 )

ماده 1 _ دفتر ازدواج و طلاق از يكديگر تفكيك شده و هر يك از اين دو دفتر جداگانه تهيه و چاپ خواهد شد.

ماده 2 _ اشخاص زير را مي توان به سردفتري ازدواج از طريق آزمون كتبي و مصاحبه حضوري انتخاب نمود.

1 _ دارندگان مدرك كارشناسي يا بالاتر در رشته حقوق ، علوم ثبتي ، الهيات و معارف اسلامي ( گرايش فقه و مباني حقوق اسلامي .

2 _ دارندگان گواهي پايان سطح عالي با تاييد شوراي مديريت حوزه علميه قم

3 _ دارندگان گواهي افتا از مراجع مسلم اهل سنت كه به تاييد رييس قوه قضاييه رسيده باشد.

تبصره 1 _ افرادي كه قبل از تصويب اين آيين نامه در آزمون هاي مربوطه شركت كرده و قبول شده اند صدور ابلاغ آنان موكول به شركت در مصاحبه حضوري و كسب موفقيت در آن خواهد بود.

تبصره 2 _ سردفتر ازدواج و طلاق اقليت هاي ديني با رعايت مقررات مربوط به احوال شخصيه آنان و شرايط مندرج در ماده 4 و تبصره 2 آن و پس ازمعرفي و گواهي مراكز رسمي ديني مربوط منصوب خواهد شد.

ماده 3 _ آزمون كتبي و مصاحبه توسط هياتي متشكل از اشخاص واجد صلاحيت به پيشنهاد رييس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و تاييد رييس قوه قضاييه به عمل خواهد آمد.

تبصره 1 _ مواد امتحاني عبارت است از ادبيات فارسي _ عربي ، متون

فقهي ، مقررات مربوط به ازدواج و طلاق ، حقوق مدني ، احكام شرعي واطلاعات عمومي

تبصره 2 _ سؤالات مربوط به متون فقه متقاضيان سني مذهب از كتب فقهي آنان استخراج خواهد شد.

تبصره 3 _ از افرادي كه داراي درجه اجتهاد از مبادي قانوني ذيربط باشند يا اجتهاد آنان به تاييد رييس قوه قضاييه رسيده باشد در صورت دارا بودن شرايط صرفا از آنان در خصوص مقررات مربوط به ازدواج و طلاق و حقوق مدني امتحان به عمل خواهد آمد.

تبصره 4 _ هزينه برگزاري امتحان مبلغ پنج هزار تومان تعيين كه پرداخت آن به عهده متقاضي است

ماده 4 _ سران دفاتر ازدواج و طلاق بايد واجد شرايط زير باشند

1 _ تدين به دين مبين اسلام

2 _ اعتقاد و تعهد به نظام جمهوري اسلامي ايران و اصل مترقي ولايت فقيه و قانون اساسي

3 _ ملتزم به احكام شرعي

4 _ دارا بودن حداقل 25 سال شمسي

5 _ حسن شهرت

6 _ تاهل

7 _ توانايي انجام كار.

8 _ داشتن كارت پايان خدمت يا معافيت دايم از خدمت نظام وظيفه عمومي

تبصره 1 _ مفاد مواد 12 قانون دفاتر اسناد رسمي مصوب 1354 و 62 مكرر اصلاحي قانون مجازات اسلامي مصوب 6 3 1377 نيز مجري خواهد بود.

تبصره 2 _ اقليت هاي ديني شناخته شده بايد متدين به مذهب خود باشند.

ماده 5 _ سردفتر طلاق از بين سردفتران شاغل كه حداقل 5 سال سابقه داشته باشند و يا افرادي كه علاوه بر شرايط مقرره در اين نظامنامه داراي 30 سال سن باشند انتخاب خواهد شد.

ماده 6 _ كساني كه به سردفتري ازدواج انتخاب مي شوند

مكلفند حداقل ظرف مدت 3 ماه از تاريخ دريافت ابلاغ نسبت به تاسيس دفترخانه اقدام نمايند والا ابلاغ آنان كان لم يكن تلقي خواهد شد.

ماده 7 _ نقل و انتقال سردفتران ازدواج و طلاق مطابق مقررات مربوط به نقل و انتقال سردفتران اسناد رسمي خواهد بود.

ماده 8 _ مرخصي ( استحقاقي ، استعلاجي ) سردفتر ازدواج و طلاق تابع مواد 14 و 15 آيين نامه بندهاي قانون دفاتر رسمي و كانون سردفتران و دفترياران اصلاحي 27 11 1360 ) خواهد بود.

قانون راجع به انكار زوجيت - مصوب 20 ارديبهشت ماه 1311

ماده 1 _ هرگاه مردي در مقابل دعوي زن راجع به حقوق مالي ناشي از عقد ازدواج اعم از صداق و نفقه و غيره انكار زوجيت كند و بعد معلوم شود اين انكار بي اساس بوده محكمه اي كه به دعوي مالي رسيدگي مي نمايد مرد را علاوه بر تاديه حقوق مالي به يازده روز الي دو ماه حبس تاديبي و پانصد تا هزار ريال جزاي نقدي و يا به هر دو مجازات محكوم خواهد نمود.

حكم فوق درباره كساني نيز جاري است كه پس از فوت مرد طرف دعوي ارث يا حقوق مالي ديگر ناشي از عقد و ازدواج شده و با علم به زوجيت زن آن را انكار نمايد.

ماده 2 _ هر زني كه برخلاف واقع ادعاي زوجيت و مطالبه حقوق مالي ناشي از ازدواج كرده و همچنين كسي كه به عنوان قائم مقام قانوني زني براي مطالبه حقوق مالي ناشي از عقد ازدواج با علم به عدم زوجيت اقامه دعوي نمايد به مجازات حبس از 11 روز تا دو ماه و يا جزاي نقدي از صدتا هزارريال و يا به هر دو مجازات

محكوم خواهد شد.

ماده 3 _ اين قانون از اول خردادماه 1311 به موقع اجرا گذاشته مي شود.

قانون اجازه رعايت احوال شخصيه ايرانيان غير شيعه در محاكم - مصوب دهم مردادماه 1312

ماده واحده _ نسبت به احوال شخصيه و حقوق ارثيه و وصيت ايرانيان غيرشيعه كه مذهب آنان به رسميت شناخته شده محاكم بايد قواعد و عادات مسلمه متداوله در مذهب آنان را جز در مواردي كه مقررات قانون راجع به انتظامات عمومي باشد به طريق ذيل رعايت نمايند

1 _ در مسايل مربوط به نكاح و طلاق ، عادات و قواعد مسلمه متداوله در مذهبي كه شوهر پيرو آن است

2 _ در مسايل مربوط به ارث و وصيت ، عادات و قواعد مسلمه متداوله در مذهب متوفي

3 _ در مسايل مربوط به فرزندخواندگي ، عادات و قواعد مسلمه متداوله در مذهبي كه پدرخوانده يا مادرخوانده پيرو آن است

قانون راجع به خيانت ولي قهري - مصوب 1 8 1313

ماده واحده _ ولي قهري (پدر يا جد) هرگاه در مقام اتلاف مال صغير يا مجنون يا سفيه باشد بعد از ثبوت خيانت او نسبت به اموال مولي عليه به طرفيت مدعي العموم در محكمه مثل مورد ماده 79 قانون مدني حاكم يك نفر امين به ولي منضم مي كند.

قانون منع ازدواج كارمندان وزارت امور خارجه با اتباع بيگانه - مصوب 25 10 1345

ماده واحده _ از اين تاريخ ازدواج كارمندان وزارت امور خارجه با اتباع بيگانه و يا كساني كه قبلا بر اثر ازدواج به تابعيت ايران درآمده اند ، ممنوع است

كارمندان متخلف ، صلاحيت ادامه خدمت در وزارت امور خارجه را نخواهند داشت

تبصره 1 _ از تاريخ تصويب اين قانون ، هيچ فردي كه همسرش تبعه بيگانه باشد يا سابقا تابعيت بيگانه داشته است به خدمت وزارت امور خارجه پذيرفته نخواهد شد.

تبصره 2 _ اعزام كارمندان فعلي وزارت امور خارجه كه داراي همسراني باشند كه قبلا تبعيت غيرايراني داشته اند ، از هر طبقه و مقام به مأموريت ثابت كشورهايي كه همسر آنها، قبلا تابعيت آن كشور را داشته اند ، ممنوع است

قانون حمايت از كودكان بدون سرپرست - مصوب اسفند ماه 1353

( شماره 3114 8819 1354 روزنامه رسمي )

ماده 1 _ هر زن و شوهر مقيم ايران مي توانند با توافق يكديگر طفلي را با تصويب دادگاه و طبق مقررات اين قانون سرپرستي نمايند.

ماده 2 _ اين سرپرستي به منظور تامين منافع مادي و معنوي طفل برقرار مي گردد ولي در هر حال از موجبات ارث نخواهد بود.

ماده 3 _ تقاضانامه سرپرستي بايد مشتركا از طرف زن و شوهر تنظيم و تسليم دادگاه شود و دادگاه در صورت احراز شرايط ذيل قرار سرپرستي طفل را براي دوره آزمايشي صادر مي كند

الف _ پنج سال تمام از تاريخ ازدواج آنها گذشته و از اين ازدواج صاحب فرزند نشده باشند.

ب _ سن يكي از زوجين حداقل سي سال تمام باشد.

ج _ هيچيك از زوجين ، داراي محكوميت جزايي موثر به علت ارتكاب جرائم عمدي نباشند.

د _ هيچ يك از زوجين محجور نباشند.

ه _ زوجين داراي صلاحيت اخلاقي باشند.

و _ زوجين

يا يكي از آنها داراي امكان مالي باشند.

ز _ هيچ يك از زوجين مبتلا به بيماري هاي واگير صعب العلاج نباشند.

ح _ هيچ يك از زوجين معتاد به الكل يا مواد مخدر و ساير اعتيادات مضر نباشند.

تبصره 1 _ باردار شدن زوجه با تولد كودك در خانواده سرپرست در دوران آزمايشي يا پس از صدور حكم موجب فسخ سرپرستي نخواهد بود.

تبصره 2 _ هرگاه زوجين به دلايل پزشكي نتوانند صاحب فرزند شوند دادگاه مي تواند آنان را از شرايط بند الف و ب اين ماده معاف نمايد.

ماده 4 _ قبل از صدور حكم سرپرستي دادگاه با كسب نظر موسسه يا شخصي كه كودك تحت سرپرستي موقت اوست طفل را با صدور قرار دوره آزمايشي به مدت شش ماه به زوجين سرپرست خواهد سپرد. عدم موافقت افراد يا موسسات مذكور در صورتي كه به تشخيص دادگاه به مصلحت كودك نباشد قابل ترتيب اثر نخواهد بود. در مدت دوره آزمايشي دادگاه مجاز است بنا به تقاضاي دادستان يا انجمن ملي حمايت كودكان يا موسسه اي كه طفل قبلا در آنجا تحت سرپرستي بوده است و يا رأسا در اثر تحقيق به وسايل مقتضي ديگر قرار صادره را فسخ نمايد. زوجين سرپرست در مدت آزمايشي حق دارند انصراف خود را اعلام كنند و در اين صورت دادگاه قرار صادر را فسخ خواهد نمود.

تبصره _ قرار دادگاه در مورد برقراري دوره آزمايشي و فسخ آن فقط قابل رسيدگي پژوهشي است

ماده 5 _ دادگاه در صورتي حكم سرپرستي صادر خواهد نمود كه درخواست كنندگان سرپرستي به كيفيت اطمينان بخشي در صورت فوت خود هزينه تربيت و نگاهداري و تحصيل طفل را تا رسيدن به

سن بلوغ تامين نمايند.

تبصره _ هرگاه وجوه يا اموالي از طرف زوجين سرپرست به طفل تحت سرپرستي صلح شده باشد در صورت فوت طفل وجوه و اموال مذكور از طرف دولت به زوجين سرپرست تمليك خواهد شد.

ماده 6 _ طفلي كه براي سرپرستي سپرده مي شود بايد داراي شرايط زير باشد

الف _ سن طفل از 12 سال تمام كمتر باشد.

ب _ هيچ يك از پدر يا جد پدري يا مادر طفل شناخته نشده يا در قيد حيات نباشند و يا كودكاني باشند كه به موسسه عام المنفعه سپرده شده و سه سال تمام پدر يا مادر يا جد پدري او مراجعه نكرده باشند.

تبصره _ كساني كه كودكان واجد شرايط را قبل از تصويب اين قانون تحت سرپرستي گرفته اند در صورتي كه از جهات اخلاقي و مادي واجد شرايط باشند به تشخيص دادگاه نسبت به ساير متقاضيان در مورد اين كودكان حق تقدم دارند و در اين حالت شرط سن نيز براي طفل و سرپرست او رعايت نخواهد شد.

ماده 7 _ دادگاه صلاحيتدار براي رسيدگي به كليه امور مربوط به اين قانون دادگاه حمايت خانواده محل اقامت درخواست كننده است

ماده 8 _ دادگاه از نظر رسيدگي به امر سرپرستي موضوع اين قانون تابع مقررات حمايت خانواده است

ماده 9 _ احكام صادر در كليه امور مربوط به سرپرستي قابل رسيدگي پژوهشي و فرجامي است

ماده 10 _ متقاضيان مي توانند با تصويب دادگاه و رعايت مقررات اين قانون كودكان متعددي را سرپرستي نمايند.

ماده 11 _ وظايف و تكاليف سرپرست و طفل تحت سرپرستي او از لحاظ نگاهداري و تربيت و نفقه و احترام نظير حقوق و تكاليف اولاد

و پدر و مادراست

تبصره _ اداره اموال و نمايندگي قانوني طفل صغير به عهده سرپرست خواهد بود مگر آنكه دادگاه ترتيب ديگري اتخاذ نمايد.

ماده 12 _ در مواردي كه اختلاف زناشويي زوجين سرپرست منجر به صدور گواهي عدم امكان سازش مي شود دادگاه در مورد طفل تحت سرپرستي به ترتيب مقرر در قانون حمايت خانواده اقدام خواهد كرد.

ماده 13 _ مقررات قانون احوال شخصيه ايرانيان غير شيعه در مورد فرزند خواندگي به اعتبار خود باقي است

ماده 14 _ مفاد حكم قطعي سرپرستي به اداره ثبت احوال ابلاغ و در اسناد سجلي زوجين سرپرست و طفل درج و شناسنامه جديدي براي طفل فقط با مشخصات زوجين سرپرست و نام خانوادگي زوج صادر خواهد شد.

ماده 15 _ خروج طفل صغيري كه براي سرپرستي به كسي سپرده شده در دوره آزمايشي از كشور منوط به موافقت دادستان محل خواهد بود.

ماده 16 _ سرپرستي كه به موجب اين قانون برقرار مي شود فقط در موارد ذيل قابل فسخ است

1 _ تقاضاي دادستان در صورتي كه سو رفتار يا عدم اهليت و شايستگي هر يك از زوجين سرپرست براي نگاهداري و تربيت طفل تحت سرپرستي محرز باشد

2 _ تقاضاي سرپرست در صورتي كه سو رفتار طفل براي هر يك از آنان غير قابل تحمل باشد همچنين در موردي كه سرپرست قدرت و استطاعت براي تربيت و نگاهداري طفل را از دست داده باشد.

3 _ توافق طفل بعد از رسيدن به سن كبر يا زوجين سرپرست يا موافقت زوجين سرپرست با پدر و مادر واقعي طفل صغير.

ماده 17 _ قبل از صدور حكم فسخ سرپرستي دادگاه در هر مورد سعي خواهد نمود كه اقدامات لازم را

در جهت بقاي سرپرستي به عمل آورد. در صورت صدور حكم فسخ سرپرستي و قطعيت آن مراتب به وسيله دادگاه صادر كننده حكم براي تصحيح شناسنامه و اسناد مربوط به اداره ثبت احوال اعلام مي شود.

قانون لزوم ارايه گواهينامه پزشك قبل از وقوع ازدواج - مصوب 13 آذر ماه 1317

ماده 1 _ (جمله اضافه شده به ماده 1 قانون ازدواج است و به ماده يك الحاق گرديده است)

ماده 2 _ كليه دفاتر ازدواج مكلفند كه قبل از وقوع ازدواج از نامزدها گواهينامه پزشك را برنداشتن امراض مسريه مهم كه نوع آنها از طرف وزارت دادگستري معين و اعلام مي گردد مطالبه نموده و پس از بايگاني آن به عقد و ازدواج و ثبت آن با قيد موجود بودن گواهي پزشك بر تندرستي نامزدها اقدام نمايند.

تبصره _ دختران از داشتن گواهينامه پزشك در قسمت امراض زهروي معاف هستند.

ماده 3 _ پزشك هايي مي توانند گواهينامه صادر نمايند كه پروانه مخصوص از وزارت دادگستري براي اين كار داشته باشند.

تبصره _ ترتيب صدور گواهينامه پزشك و تعيين دستمزد آنها به موجب آيين نامه اي است كه به تصويب وزارت دادگستري و وزارت كشور خواهدرسيد.

ماده 4 _ هر سردفتري كه بدون رعايت ماده 2 اين قانون به عقد و ثبت ازدواج مبادرت نمايد به حبس تاديبي از دو ماه الي يك سال محكوم خواهد شد.

ماده 5 _ هر پزشكي كه برخلاف واقع گواهي تندرستي به نامزد بدهد و يا بدون جهت از روي غرض از دادن گواهينامه خودداري نمايد به حبس تاديبي از شش ماه تا دو سال محكوم خواهد شد.

ماده 6 _ اجراي مواد 2 و 3 و 4 و 5 اين قانون در هر محل از تاريخي است كه از طرف وزارت دادگستري معين

و اعلام خواهد شد.

قانون الزام تزريق واكسن ضد كزاز براي بانوان قبل از ازدواج - مصوب 23 1 1367

ماده واحده _ به منظور پيشگيري از تلفات ناشي از كزاز نوزادان ، بانوان مكلفند قبل از وقوع عقد ازدواج در مناطقي كه وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي اعلام مي نمايد نسبت به واكسينه كردن خود عليه بيماري كزاز اقدام كنند.

دفاتر ازدواج موظفند قبل از ازدواج ، گواهينامه معتبر مبني بر واكسيناسيون ضد كزاز از زوجه را اخذ و پس از بايگاني نسبت به انجام و ثبت عقد با ذكر مشخصات گواهي اقدام نمايند.

تبصره 1 _ وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي موظف است تسهيلات لازم براي اين امر را در اختيار مراجعين قرار دهد.

تبصره 2 _ در مورد واكسيناسيون هاي ديگر تعيين نوع واكسن و گروه سني و منطقه تزريق واكسن بر اساس تشخيص و لزوم و اعلام وزارت بهداشت ،درمان و آموزش پزشكي خواهد بود.

كليه دستگاهها و واحدهاي مربوطه موظف به همكاري هستند و تمام افرادي كه بر اساس اعلام وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي مشمول تزريق واكسن مي شوند مكلفند در مدت تعيين شده نسبت به تزريق واكسن اقدام نمايند.

تبصره 3 _ سردفتر متخلف با رعايت شرايط و امكانات خاطي و دفعات و مراتب جرم و مراتب تاديب در مرحله اول به تعطيل دفترخانه از يكماه تاشش ماه و در مرحله دوم علاوه بر مجازات فوق به جريمه نقدي از ده هزار تا 50 هزار تومان و در مرحله سوم به لغو پروانه محكوم خواهد شد.

تبصره 4 _ آئين نامه اجرايي اين قانون ظرف يكماه پس از تصويب قانون توسط وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي و با همكاري وزارت دادگستري تهيه و تصويب

خواهد شد.

تبصره 5 _ چنانچه متهم براي اولين بار مرتكب يكي از اعمال مذكور در اين ماده شده باشد و دادستان در موارد غير مهم تشخيص دهد با وعظ يا توبيخ يا تهديد يا اخذ تعهد تأديب خواهد شد با اعمال يكي از موارد تأديب فوق پرونده را بايگاني مي نمايد.

دادگاه نيز در صورت طرح پرونده در دادگاه حق اعمال مراتب بالا را به تشخيص خود دارد.

تصويبنامه در خصوص آزمايش تالاسمي قبل از ازدواج - مصوب 10 1 1376

آزمايش تشخيص ناقلين تالاسمي قبل از ازدواج اجباري شود و دفاتر از ازدواج گواهينامه مربوط را از نامزدها مطالبه و پس از بايگاني آن به عقد و ازدواج و ثبت آن با قيد موجود بدون گواهينامه ياد شده ، اقدام نمايند.

قانون حق حضانت فرزندان صغير يا محجور به مادران آنها - مصوب 22 4 1365

ماده واحده _ حضانت فرزندان صغير يا محجوري كه پدرانشان به مقام والاي شهادت رسيده و يا فوت شده باشند با مادران آنها خواهد بود و هزينه متعارف زندگي اين فرزندان چنانچه از اموال خودشان باشد در اختيار ولي شرعي است و اگر از طريق بودجه دولت يا بنياد شهيد پرداخت مي شود دراختيار مادرانشان قرار مي گيرد مگر آنكه دادگاه صالح در موارد ادعاي عدم صلاحيت مادر حكم به عدم صلاحيت بكند.

تبصره 1 _ مقصود از محجور در اين قانون مجنون يا سفيه اي است كه حجرش متصل به صغر باشد.

تبصره 2 _ ازدواج مادراني كه در ماده واحده ذكر شده است مانع از حق حضانت آنها نمي گردد.

تبصره 3 _ حدود هزينه متعارف توسط دادگاه معين و به مادر يا نماينده قانوني او پرداخت خواهد شد.

تبصره 4 _ در مواردي كه تعيين حدود هزينه متعارف يا عدم صلاحيت مادر به فرزندان شهدا ، در دادگاه مطرح باشد بنياد موظف است كارشناس خود رابه دادگاه معرفي كند.

قانون مربوط به حق حضانت - مصوب 22 4 1365

ماده واحده _ چنانچه به حكم دادگاه مدني خاص يا قايم مقام آن دادگاه حضانت طفل به عهده كسي قرار گيرد و پدر يا مادر و يا شخص ديگري مانع ا جراي حكم شود و يا از استرداد طفل امتناع ورزد دادگاه صادركننده حكم وي را الزام به عدم ممانعت يا استرداد طفل مي نمايد و در صورت مخالفت به حبس تا اجرا حكم محكوم خواهد شد.

قانون تامين زنان و كودكان بي سرپرست - مصوب 24 8 1371

ماده 1 _ به پيروي از تعاليم عاليه اسلام در جهت حفظ شوون و حقوق اجتماعي زن و كودك بي سرپرست و زدودن آثار فقر از جامعه اسلامي و به منظور اجراي قسمتي از اصل بيست و يكم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ، زنان و كودكان بي سرپرست كه تحت پوشش قوانين حمايتي ديگري نيستند از حمايتهاي مقرر در اين قانون بهره مند خواهند شد.

ماده 2 _ مشمولان اين قانون عبارتند از

1 _ زنان بيوه _ بيوه به زناني اطلاق مي شود كه به عقد ازدواج ( دايم يا منقطع ) درآمده و سپس به يكي از دلايل طلاق ، فوت شوهر ،فسخ عقد ، صدور حكم موت فرضي ، بذل مدت و يا انقضاي مدت در نكاح منقطع ، شوهر خود را از دست داده باشند.

2 _ زنان پير و سالخورده _ زنان بي سرپرست و مسني هستند كه قادر به تامين معاش خود نباشند.

3 _ ساير زنان و دختران بي سرپرست _ به زنان و دختراني اطلاق مي شود كه بنا به عللي از قبيل مفقودالاثر شدن يا از كار افتادگي سرپرست ، به طور دايم يا موقت بدون سرپرست ( نان آور ) مي مانند.

4 _ كودكان بي سرپرست _ به كودكاني اطلاق مي شود كه

بنا به هر علت و به طور دايم يا موقت ، سرپرست خود را از دست داده باشند.

تبصره 1 _ پسران موضوع بند 4 اين ماده تا رسيدن به حداقل سن قانوني ( مندرج در قانون كار ) و دختران تا زماني كه ازدواج نمايند مشمول اين قانون باقي خواهند ماند مگر اينكه تحت سرپرستي قرار گيرند يا به نحوي تمكن مالي بيابند.

تبصره 2 _ پسراني كه ادامه تحصيل دهند به شرط وجود اعتبار تا پايان تحصيل مشمول مفاد اين قانون مي باشند.

ماده 3 _ زنان و كودكان بي سرپرست كه به هر نحو از مستمري هاي بازنشستگي ، از كارافتادگي و بازماندگان بهره مند مي شوند و يا از تمكن مالي برخوردار باشند از شمول مقررات اين قانون خارج هستند.

ماده 4 _ حمايتهاي موضوع اين قانون عبارتند از

1 _ حمايتهاي مالي شامل تهيه وسايل و امكانات خودكفايي يا مقرري نقدي و غيرنقدي به صورت نوبتي يا مستمر.

2 _ حمايتهاي فرهنگي ، اجتماعي شامل ارايه خدماتي نظير خدمات آموزشي ( تحصيلي ) ، تربيتي ، كاريابي ، آموزش حرفه و فن جهت ايجاد اشتغال ،خدمات مشاوره اي و مددكاري جهت رفع مسايل و مشكلات زندگي مشمولان و به وجود آوردن زمينه ازدواج و تشكيل خانواده

3 _ نگهداري روزانه يا شبانه روزي كودكان و زنان سالمند بي سرپرست در واحدهاي بهزيستي يا واگذاري سرپرستي و نگهداري اينگونه كودكان و زنان به افراد واجد شرايط

تبصره _ كليه مشمولان واجد شرايط كه از سلامتي جسمي و رواني برخوردارند به تشخيص مددكاران ذيربط ، جهت شركت در دوره هاي آموزش حرفه اي و كاريابي معرفي مي شوند.

ماده 5 _ ميزان و مدت پرداخت

مقرري ماهيانه طبق آيين نامه اي تعيين مي گردد كه بنا به پيشنهاد سازمان بهزيستي كشور به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

تبصره _ پرداخت مقرري نقدي و غير نقدي تا احراز موارد مندرج در ماده (6) اين قانون ادامه خواهد يافت

ماده 6 _ در موارد زير مقرري مشمولان قطع خواهد شد

1 _ در صورت ازدواج ، رجوع يا تحت تكفل قرار گرفتن

2 _ يافتن تمكن مالي

3 _ خودداري از شركت در دوره هاي آموزشي (تحصيلي و آموزش حرفه اي بدون عذر موجه

4 _ امتناع از قبول شغل مناسب پيشنهادي

تبصره _ در صورت محكوميت كيفري كه منجر به بازداشت و زندان شود ، مقرري مربوط در مدت محكوميت قطع خواهد شد.

ماده 7 _ هر كس بر اساس اسناد و گواهي هاي خلاف يا با توسل به عناوين تقلبي از مزاياي مقرر در اين قانون به نفع خود استفاده نمايد به رد عين يا معادل كمكهاي نقدي و غيرنقدي دريافتي و نيز تا دو برابر آن جريمه محكوم مي شود و چنانچه موجبات استفاده اشخاص ثالث را من غير حق فراهم نمايد به جزاي نقدي تا سه برابر مزبور محكوم خواهد شد.

تبصره 1 _ كليه خسارات و وجوه حاصله از جرايم نقدي مقرر در اين قانون جز درآمد اختصاصي سازمان بهزيستي و در يك رديف درآمد و هزينه مستقل همه ساله در قانون بودجه منظور و طبق آيين نامه اي كه به تصويب هيات وزيران خواهد رسد هزينه مي گردد.

تبصره 2 _ سازمان بهزيستي مي تواند از هدايا و كمكهاي اشخاص حقيقي و حقوقي در جهت اجراي اين قانون استفاده نمايد.

ماده 8 _ چنانچه مشمول اين قانون ، اشتغال ،

ازدواج يا رجوع خود را مكتوم داشته و مقرري دريافت دارند ، برابر ماده 7 اين قانون مورد پيگرد قرارخواهند گرفت

ماده 9 _ سازمان بهزيستي كشور مجري اين قانون خواهد بود و موظف است آيين نامه هاي اجرايي مربوط را ظرف سه ماه از تاريخ ابلاغ قانون باهماهنگي كليه نهادها و دستگاههاي ذيربط تهيه و جهت تصويب به هيات وزيران تقديم نمايد.

تبصره _ اجراي اين قانون مانع از انجام وظايف قانوني و موارد پيش بيني شده در اساسنامه كميته امداد امام خميني (ره نمي باشد و كميته مزبور درچهارچوب وظايف قانوني خويش كماكان نسبت به ارايه خدمات مربوط ادامه خواهد داد.

ماده 10 _ كليه وزارتخانه ها ، سازمان هاي دولتي و وابسته به دولت ، موسسات عمومي و سازمانهايي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام مي باشد موظفند همكاريهاي لازم را در زمينه اجراي اين قانون با سازمان بهزيستي كشور معمول دارند.

آيين نامه اجرايي قانون تامين زنان و كودكان بي سرپرست - مصوب 11 5 1374

ماده 1 _ محور و اساس حمايتها و اقدامات اجرايي موضوع اين آيين نامه عبارت است از ايجاد امنيت اجتماعي و اقتصادي و فراهم كردن زمينه ها و موجبات عادي سازي زندگي زنان و كودكان بي سرپرست موضوع ماده 2 قانون تامين زنان و كودكان بي سرپرست كه از اين پس در اين آيين نامه به اختصار قانون ناميده مي شود.

ماده 2 _ كودكان بي سرپرست مشمول قانون با هماهنگي نيروي انتظامي مورد شناسايي قرار مي گيرند و پس از تحقيقات اوليه و طي مراحل قانوني ازطريق مراجع ذي صلاح قضايي به سازمان بهزيستي كشور معرفي مي شوند.

تبصره _ در موارد اضطراري به منظور حفظ سلامت كودكان واحدهاي بهزيستي رأسا كودكان كمتر از هفت سال را

با رعايت ضوابط ، پذيرش موقت مي كنند و متعاقب آن مدارك و گزارشهاي لازم را به مراجع ذي صلاح قضايي ارسال و اعلام مي كنند.

ماده 3 _ مشمولان موضوع مواد 3 و 6 قانون همچنين مشمولاني كه در نتيجه اقدامات حمايتي و خدمات و تسهيلات دريافتي به تشخيص مددكاران و تاييد مديران مسوول ، توانايي لازم را براي گذراندن زندگي عادي و خود اتكايي كسب كرده باشند، از شمول اقدامات حمايتي خارج مي شوند و مجاز به استفاده از حمايتهاي موضوع اين آيين نامه نيستند.

ماده 4 _ اقدامات اجرايي به منظور ايجاد حمايتهاي اجتماعي و اقتصادي از زنان و كودكان بي سرپرست عبارتند از

الف _ خدمات آموزشي و تربيتي در سطوح آمادگي و پيش دبستاني تا تحصيلات عالي

ب _ خدمات حرفه آموزي و آموزشهاي فني و حرفه اي

ج _ خدمات كاريابي و اشتغال

د _ مددكاري مشاوره و راهنمايي

ه _ نگهداري و مراقبت از افراد نيازمند به ويژه كودكان وسالمندان متناسب با نيازها و شرايط سني و جنسي و اجتماعي هر فرد يا خانواده تحت پوشش به صورت مستقيم يا غير مستقيم تا حصول اطمينان از بازتواني و خود اتكايي كامل آنان توسط سازمان بهزيستي كشور و سازمانهاي بهزيستي استانها.

تبصره 1 _ پسران بي سرپرست تا رسيدن به سن قانوني - موضوع ماده 79 قانون كار _ و دختران بي سرپرست تا زماني كه ازدواج نكرده باشند ، مشمول پذيرش در واحدهاي نگهداري شبانه روزي مي شوند.

تبصره 2 _ دختران بي سرپرستي كه واجد شرايط پذيرش در واحدهاي شبانه روزي نباشند، بنا به تشخيص سازمان بهزيستي از حمايتهاي موضوع اين آيين نامه بهره مند مي شوند.

تبصره 3 _ به

منظور جلوگيري از جدايي فرهنگي و اجتماعي كودك از فرهنگ بومي خود و فراهم شدن زمينه بازگشت به خانواده و اجتماع ، حتي الامكان كودكان بي سرپرست در شهرهاي محل تولد يا شهرهاي همجوار پذيرش و نگهداري مي شوند و در صورتي كه در بدو پذيرش ، والدين يا بستگان كودك شناسايي شوند، به منظور پيشگيري از ورود كودكان ، به واحدهاي شبانه روزي و حفظ نهاد خانواده در صورت نياز نسبت به ارايه حمايتهاي مالي ،فرهنگي و اجتماعي طبق ضوابط و آيين نامه هاي مربوط اقدام مي شوند.

تبصره 4 _ شرايط خانواده هاي داوطلب واجد شرايط و نحوه نگهداري آنها بر اساس دستورالعمل اجرايي مورد عمل سازمان بهزيستي كشور تعيين مي شود.

ماده 5 _ پرداختهاي غيرمستمر ، ناظر بر فراهم ساختن و تهيه امكانات ، ابزار و وسايل حرفه آموزي ، كار و اشتغال ، تامين هزينه هاي كارآموزي و آموزشهاي فني و حرفه اي ، پرداخت سرمايه كار و تامين هزينه هاي تشكيل خانواده و ازدواج به تناسب شرايط و تواناييهاي جسمي ، اجتماعي و اقتصادي مشمولان است كه سالانه در حد اعتبارات مصوب در برنامه هاي مربوط توسط سازمان بهزيستي كشور و سازمانهاي بهزيستي استانها به مشمولان نيازمند و واجد شرايط اختصاص مي يابد.

تبصره _ مستمري ماهانه خانواده هايي كه از سرمايه كار و اشتغال و ابزار و وسايل كار استفاده مي كنند ، حداكثر پس از شش ماه از تاريخ استفاده ، قطع مي شود.

ماده 6 _ ميزان و مدت پرداختهاي مستمر به ترتيب زير تعيين مي شود

الف _ مستمري ماهانه

_ افرادي كه به تنهايي زندگي مي كنند و خانواده هاي دونفره ، حداكثر 30% حداقل مستمري ماهانه مشمولان قانون استخدام

كشوري در هر سال

_ خانواده هاي سه نفره ، حداكثر 35% حداقل مستمري ماهانه مشمولان قانون استخدام كشوري در هر سال

_ خانواده هاي چهار نفره ، حداكثر 40% حداقل مستمري ماهانه مشمولان قانون استخدام كشوري در هر سال

_ خانواده هاي پنج نفره و بيشتر ، حداكثر 50% حداقل مستمري ماهانه مشمولان قانون استخدام كشوري در هر سال

تبصره _ كليه پرداختهاي ياد شده به صورت نقدي و حتي المقدور توسط سيستم بانكي با توجه به اعتبارات دستگاه پرداخت كننده تا حداكثر ميزان تعيين شده ، انجام مي شود.

ب _ هزينه تحصيلات

هزينه تحصيلات براي هر يك از دانش آموزان و دانشجويان خانواده هاي تحت حمايت ، حداكثر معادل 5000 ريال در ماه تعيين مي شود.

ج _ حق سرانه بيمه خدمات درماني

حق سرانه بيمه خدمات درماني براي هر يك از زنان و كودكان بي سرپرست معادل رقم مصوب هر ساله از محل اعتبارات موضع ماده 14 قانون بيمه همگاني خدمات درماني كشور _ مصوب 1373 _ در اختيار كميته امداد امام خميني (ره قرار مي گيرد. كميته ياد شده موظف است كليه خانواده ها و افراد مشمول اين آيين نامه را تحت پوشش بيمه خدمات درماني درآورد.

د _ هزينه نگهداري

بخشي از هزينه نگهداري و مراقبت از كودكان بي سرپرست و زنان سالمند مشمول ، در مراكز نگهداري شبانه روزي غير دولتي همچنين مراكزي كه به شكل هييت امنايي اداره مي شوند ، به صورت سرانه توسط سازمان بهزيستي تامين و پرداخت مي شود. سازمان بهزيستي موظف است اولويت امر نگهداري افراد مشمول را در ميان خانواده هاي داوطلب واجد صلاحيت فراهم كند و شرايط را با پرداخت هزينه سرانه نگهداري

تعيين شده رعايت نمايد و گسترش دهد.

تبصره 1 _ هزينه نگهداري و مراقبت از مشمولان نيازمند در مراكز نگهداري وابسته به سازمان بهزيستي ، كماكان از محل اعتبارات جاري اين سازمان در برنامه هاي ذيربط تامين مي شود و افرادي كه در مراكز توانبخشي و حمايتي سازمان بهزيستي نگهداري مي شوند ، مشمول پرداختهاي فوق قرار نمي گيرند.

تبصره 2 _ اقدام به تامين مسكن مشمولان نيازمند در قالب سياستها و اقدامات حمايتي دولت با استفاده از تسهيلات اعطايي بانكي صورت مي گيرد.

ماده 7 _ مباني و ميزان پرداخت مستمريهاي مشمولان اين آيين نامه در سازمان بهزيستي و كميته امداد امام خميني (ره هماهنگ و يكسان مي باشد.

ماده 8 _ در شرايطي كه انجام و ارايه خدمات آموزشي و نگهداري مشمولان اين آيين نامه در مراكز غير وابسته به سازمان بهزيستي اعم از بخش دولتي وغير دولتي يا در خانواده صورت گيرد ، هزينه هاي مربوط به صورت سرانه از محل اعتبارات مصوب سالانه سازمان بهزيستي كشور و سازمانهاي بهزيستي استانها پرداخت مي شود.

ماده 9 _ افراد و خانواده هاي تحت پوشش علاوه بر كسب موقعيت ها و شرايط موضوع ماده 6 قانون ، در صورت نيل به خوداتكايي و كسب توانايي لازم براي زندگي متعارف (به تشخيص مددكاران و تاييد مديران ذيربط مجاز به استفاده از حمايتهاي اقتصادي و دريافت مستمري نخواهند بود.

ماده 10 _ سازمان بهزيستي كشور و سازمانهاي بهزيستي استانها موظف به بررسي و تنظيم برنامه هاي اجرايي و ارايه و طرح آن در قالب بودجه عملياتي سالانه پيشنهادي به سازمان برنامه و بودجه براي ايجاد تعادل لازم بين حجم و ميزان فعاليت ها و اقدامات و منابع اعتباري قابل تخصيص سالانه هستند.

ماده 11

_ سازمان بهزيستي كشور و سازمانهاي بهزيستي استانها موظفند ضمن اعمال نظارت مستمر و برنامه ريزي شده بر مراحل اجرايي اقدامات ، گزارش اقدامات و فعاليتهاي انجام يافته را هر شش ماه يكبار به سازمان برنامه و بودجه ارسال كنند.

ماده 12 _ در اجراي مواد 7 و 8 قانون ، سازمان بهزيستي مكلف است موارد تخلف را پس از بررسي و تشخيص تخلفات به مراجع ذيصلاح قضايي منعكس و متخلفان را با تشكيل پرونده براي اعمال مجازاتهاي مالي مقرر در ماده 7 قانون معرفي كند.

ماده 13 _ وزارت امور اقتصادي و دارايي به منظور نگهداري حساب مبالغ واريزي جرايم موضوع مواد 7 و 8 قانون ، حساب جداگانه اي به عنوان سازمان بهزيستي كشور با رعايت تبصره 1 ماده 7 قانون افتتاح مي كند.

مبالغ واريز شده به حساب ياد شده همچنين مشاركتهاي مردمي و هداياي نقدي مردم به سازمان بهزيستي در اجراي قانون ، به عنوان بخشي از منابع تامين اعتبار اقدامات اجرايي قانون محسوب مي شود.

ماده 14 _ سازمان بهزيستي كشور موظف است مددكاران ( ترجيحا مددكاران زن ) خود را براي نظارت و آگاهي از وضعيت كودكان و زنان سالمند سپرده شده به خانواده هاي داوطلب و مراكز ، اعزام كند.

قانون رسيدگي به دعاوي مطروحه راجع به احوال شخصيه و تعليمات ديني ايرانيان زرتشتي ، كليمي

( شماره 171413872 روزنامه رسمي كشور )

ماده واحده راي وحدت رويه شماره 37 مورخ 19 9 1363 هيات عمومي ديوان عالي كشور ، عينا و به شرح ذيل به تصويب رسيد

نظر به اصل سيزدهم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و اين كه به موجب ماده واحده قانون اجازه رعايت احوال شخصيه ايرانيان غير شيعه در محاكم مصوب مرداد ماه 1312 نسبت به احوال شخصيه و حقوق ارثيه

و وصيت ايرانيان غيرشيعه كه مذهب آنان به رسميت شناخته شده لزوم رعايت قواعد و عادات مسلمه متداوله در مذهب آنان در دادگاهها جز در مواردي كه مقررات قانون راجع به انتظامات عمومي باشد تصريح گرديده فلذا دادگاه ها در مقام رسيدگي به امور مذكور و همچنين در رسيدگي به درخواست تنفيذ وصيتنامه ملزم به رعايت قواعد و عادات مسلمه در مذهب آنان جز در مورد مقررات قانون راجع به انتظامات عمومي بوده و بايد احكام خود را بر طبق آن صادر نمايند اين راي برابر ماده 43 قانون امور حسبي و ماده 3 از مواد اضافه شده به قانون آيين دادرسي كيفري مصوب مرداد ماه 1337 براي دادگاهها در موارد مشابه لازم الاتباع است

قانون ترويج تغذيه با شير مادر و حمايت از مادران در دوران شيردهي - مصوب 22 9 1374

ماده 1 _ ورود هر نوع شير خشك و غذاهاي كمكي شيرخوار ، بايد با رعايت قانون مقررات صادرات و واردات كشور صورت گيرد و شيرخشك فقط از طريق داروخانه ها توزيع شود.

تبصره 1 _ وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي مقررات مربوط به ورود انواع مجاز و مقدار مورد نياز و جانشين شونده هاي شير مادر ( شيرخشك و غذاهاي كمكي شيرخوار ) را تهيه و اعلام نمايد. وزارت بازرگاني موظف به مراعات مقررات مزبور مي باشد.

تبصره 2 _ موارد ضرورت تجويز پزشكي و همچنين نحوه عرضه و فروش در بازار مصرف و ارائه مستقيم و غير مستقيم انواع شيرخشك و جانشين شونده ها در شبكه بهداشتي _ درماني كشور طبق ضوابطي خواهد بود كه توسط وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي تعيين و اعلام خواهد شد.

ماده 2 _ انتشار هر گونه جزوه ، كتاب ، نشريه

و نظاير آن در مورد تغذيه شيرخوار با انواع شيرخشك و جانشين شونده هاي شير مادر در كليه موارد منوط به رعايت ضوابط و معيارهايي خواهد بود كه توسط وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي تعيين خواهد شد.

ماده 3 _ مرخصي زايمان تا سه (3) فرزند براي مادراني كه فرزند خود را شير مي دهند در بخش هاي دولتي و غيردولتي چهار (4) ماه مي باشد.

تبصره 1 _ مادراني شيرده پس از شروع به كار مجدد در صورت ادامه شيردهي مي توانند حداكثر تا 20 ماهگي كودك روزانه يك ساعت از مرخصي ( بدون كسر از مرخصي استحقاقي ) استفاده كنند.

تبصره 2 _ امنيت شغلي مادران پس از پايان مرخصي زايمان و در حين شيردهي بايد تامين شود.

تبصره 3 _ مرخصي زايمان براي وضع حمل هاي دوقلو ، پنج ماه و براي زايمان هاي سه قلو و بيشتر ، يكسال با استفاده از حقوق و فوق العاده هاي مربوط تعيين مي شود.

ماده 4 _ دستگاههاي دولتي و وابسته به دولت از جمله سازمان هايي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام است و ديگر دستگاههايي كه به لحاظ مقررات خاص استخدامي مشمول قانون كار نيستند موظف به ايجاد تسهيلات مناسب براي تغذيه شيرخوارگان با شير مادر در جوار محل كار كاركنان زن مي باشند.

ماده 5 _ به منظور سياستگذاري ، نظارت و تعيين نحوه آن بر اجراي اين قانون كميته اي با عنوان ( كميته سياستگذاري ، نظارت بر ترويج تغذيه با شيرمادر ) در وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي تشكيل مي شود. اعضاي اين كميته كه با حكم وزير بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي به عضويت كميته

منصوب مي شوند عبارتند از

الف _ معاون امور بهداشتي وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي

ب _ معاون امور دارو و درمان وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي

ج _ رئيس سازمان نظام پزشكي جمهوري اسلامي ايران

د _ دو نفر از اعضا كميته كشوري ترويج تغذيه با شيرمادر.

ه _ يك نفر پزشك متخصص زنان و زايمان

و _ يك نفر پزشك متخصص اطفال

ز _ يك نفر متخصص علوم تغذيه

ح _ يك نفر روحاني آشنا به مباني اسلام كه حداقل 6 سال دوره خارج فقه و اصول را طي كرده باشند.

ط _ يك نفر به نمايندگي از شوراي فرهنگي _ اجتماعي زنان شوراي عالي انقلاب فرهنگي

خدمات كميته سياست گذاري و نظارت بر ترويج تغذيه با شير مادر افتخاري مي باشد.

ماده 6 _ وزير بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي مي تواند نسبت به تشكيل كميته هاي ترويج تغذيه با شيرمادر و حمايت از مادران در دوران شيردهي در استان ها اقدام نمايد. كميته هاي موضوع اين ماده موظف خواهند بود نتايج اقدامات خود را به كميته سياست گذاري و نظارت بر ترويج تغذيه با شيرمادر در وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي گزارش نمايند.

ماده 7 _ شرح وظايف و اختيارات كميته هاي موضوع اين قانون در حدود صلاحيت و شرايط اجراي تصميمات آنها و نحوه انتخاب و تركيب اعضاي كميته هاي استاني به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه بنا به پيشنهاد وزير بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي به تصويب هيأت وزيران مي رسد.

در هر حال تصميمات كميته هاي موضوع مواد 5 و 6 در صورت تاييد وزير بهداشت ، درمان و

آموزش پزشكي يا مقام مجاز از سوي وي قابل ابلاغ خواهد بود.

ماده 8 _ اعضا كميته هاي موضوع اين قانون و مأمورين وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي مجازند از مراكز ارايه دهنده خدمات بهداشتي ودرماني ، داروخانه ها و ساير موسساتي كه در ارتباط با توليد و توزيع جانشين شونده هاي شير مادر فعاليت مي كنند بازديد به عمل آورند. اين گونه موسسات مكلف به همكاري مي باشند.

ماده 9 _ متخلفين از اجراي اين قانون ، با رعايت مراتب و دفعات جرم ، به تعزير از قبيل نصب پارچه تخلف بر سر در داروخانه ، تعطيل موقت آن ، قطع موقت بعضي خدمات شهري يا جزاي نقدي از يك تا صد ميليون ريال و در صورت تكرار جرم به حداكثر تعزير و جزاي نقدي در محاكم صالحه محكوم مي گردند.

ماده 10 _ آيين نامه اجرايي اين قانون ظرف دو ماه بنا به پيشنهاد وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 11 _ كليه قوانين مغاير با اين قانون لغو مي گردد.

آيين نامه اجرايي قانون ترويج تغذيه با شير مادر و حمايت از مادران در دوران شيردهي - مصوب 1

ماده 1 _ ورود شيرخشك ( شير مصنوعي ) و غذاهاي كمكي شيرخوار منحصرا توسط اشخاص حقيقي و حقوقي كه ضوابط وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي را رعايت مي كنند مجاز است

ماده 2 _ كليه دستگاههاي دولتي و غير دولتي مكلف به اجراي ضوابط تعيين شده توسط وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي ، موضوع تبصره هاي (1) و (2) ماده (1) و ماده (2) قانون ترويج تغذيه با شير مادر و حمايت از مادران در دوران شيردهي كه از اين پس قانون ناميده مي شود هستند.

ماده 3 _ اعطاي چهارمين ماه

مرخصي زايمان منوط به گواهي پزشك متخصص اطفال يا پزشك مركز بهداشتي _ درماني (شهري و روستايي همراه باشناسنامه شيرخوار (براي احراز عدم استفاده از شيرخشك) است ، مگر اينكه مطابق مقررات ديگر براي آنها مرخصي زايمان بيشتري پيش بيني شده باشد.

تبصره _ بانواني كه در طول بارداري با تاييد پزشك معالج از مرخصي استعلاجي استفاده مي كنند ، از چهارماه مرخصي زايمان بهره مند خواهند بود ومدت مرخصي استعلاجي از مرخصي زايمان آنان كسر نخواهد شد.

ماده 4 _ استفاده از مرخصي ساعتي تا سن (20) ماهگي كودك ، منوط به ارايه گواهي مركز بهداشتي _ درماني مبني بر تغذيه شيرخوار توسط مادر است

تبصره _ بانوان مشمول قانون كار تابع ضوابط مربوط به خود هستند.

ماده 5 _ مادران مشمول اين آيين نامه پس از پايان مرخصي زايمان و در دوران شيردهي ، بايد در كار قبلي خود اشتغال يابند. در اين دوران نقل و انتقال آنها ممنوع است

ماده 6 _ مادران مشمول اين آيين نامه مي توانند طي ساعات مقرر كار روزانه ، حداكثر از يك ساعت مرخصي ساعتي استفاده كنند. مادران ياد شده مي توانند بر حسب نياز كودك مرخصي مزبور را حداكثر در سه نوبت استفاده كنند.

تبصره 1 _ وزارتخانه ها ، موسسات و شركتهاي دولتي و موسساتي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام است موظفند متناسب باتعداد مادراني كه فرزند خود را شير مي دهند ، نسبت به ايجاد محل مناسب اقدام كنند.

تبصره 2 _ ضوابط مربوط به ايجاد شيرخوارگاه و مهد كودك در كارگاه هاي مشمول قانون كار ، بر اساس ماده (78) قانون كار و آيين نامه اجرايي شيرخوارگاه ها

و مهدكودك هاست

ماده 7 _ وظايف و اختيارات ( كميته سياستگزاري و نظارت بر ترويج تغذيه با شير مادر ) به شرح زير است

1 _ تداوم سياست ترويج تغذيه با شيرمادر.

2 _ تعيين چگونگي برآورد نياز و نظارت بر ورود ، عرضه و فروش شيرخشك و غذاهاي كمكي شيرخوار و ابلاغ آن به مراجع ذي ربط

3 _ تعيين چگونگي نظارت بر توزيع صحيح شيرخشك در سيستم شبكه هاي بهداشتي ، درماني كشور و ابلاغ آن به مراجع ذي ربط

4 _ نظارت بر حسن اجراي برنامه هاي آموزشي ، تبليغاتي و تحقيقاتي

5 _ بررسي تخلفات و ابلاغ آن به مراجع ذي ربط

6 _ تعيين چگونگي استفاده از تحقيقات به عمل آمده در زمينه شير مادر و تغذيه كمكي

7 _ نظارت بر فعاليت هاي كميته هاي استاني ترويج تغذيه با شير مادر و حمايت از مادران در دوران شيردهي

تبصره 1 _ كميته موضوع اين ماده مي تواند براي انجام هر چه بهتر وظايف خود گروههاي اجرايي ايجاد كند.

تبصره 2 _ دستورالعمل چگونگي تشكيل جلسات و اداره آن ، توسط كميته مزبور تنظيم شده وبه تصويب وزير بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي مي رسد.

ماده 8 _ تصميمهاي كميته سياستگزاري و نظارت بر ترويج تغذيه با شير مادر ، پس از تصويب وزير بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي لازم الاجرا است

ماده 9 _ معاون امور بهداشتي وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي ، رييس كميته سياستگزاري و نظارت بر ترويج تغذيه با شير مادر بوده و موظف است جلسات را به طور منظم تشكيل دهد.

ماده 10 _ وزير بهداشت ،

درمان و آموزش پزشكي مي تواند نسبت به تشكيل ( كميته هاي ترويج تغذيه با شير مادر و حمايت از مادران در دوران شيردهي ) در استانهايي كه مقتضي بداند با تركيب زير اقدام كند

1 _ معاون امور بهداشتي دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي _ درماني استان

2 _ معاون دارو و درمان دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي _ درماني استان

3 _ رييس نظام پزشكي مركز استان

4 _ دو نفر از اعضاي كميته استاني ترويج تغذيه با شير مادر.

5 _ يك نفر پزشك متخصص زنان و زايمان

6 _ يك نفر متخصص يا كارشناس علوم تغذيه

7 _ يك نفر ماما.

8 _ يك نفر پرستار.

افراد موضوع اين ماده با حكم رييس دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي _ درماني استان منصوب مي شوند. خدمات كميته استاني افتخاري است

ماده 11 _ وظايف و اختيارات كميته هاي استاني ترويج تغذيه با شير مادر و حمايت از مادران در دوران شيردهي به شرح زير است

1 _ نظارت بر چگونگي برآورد نياز استان به شير مصنوعي و توزيع صحيح آن

2 _ نظارت بر حسن اجراي برنامه هاي آموزشي ، تبليغاتي ، انتشاراتي و تحقيقاتي

3 _ ارايه گزارش اقدام هاي انجام شده به كميته سياستگزاري و نظارت بر ترويج تغذيه با شير مادر.

4 _ انجام امور محول شده از سوي كميته سياستگزاري و نظارت بر ترويج تغذيه با شيرمادر.

ماده 12 _ معاون امور بهداشتي دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي _ درماني استان ، رييس كميته ترويج تغذيه با شير مادر و حمايت از مادران در دوران شيردهي استان بوده و موظف است جلسات را به

طور منظم تشكيل دهد.

ماده 13 _ تصميم هاي كميته استاني ترويج تغذيه با شير مادر و حمايت از مادران در دوران شيردهي ، پس از تصويب وزير بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي در استان مربوط قابل اجرا است

ماده 14 _ دانشگاههاي علوم پزشكي و اعضاي كميته هاي موضوع قانون بر حسن اجراي قانون و اين آيين نامه در موسسات توليد كننده و توزيع كننده نظارت كامل داشته و در صورت مشاهده تخلفات موضوع قانون ، مراتب را در كميته هاي استاني مطرح و در صورت تاييد ، موضوع را به مراجع ذي صلاح براي تعقيب متخلفان اعلام مي كنند.

قانون اعتبار گواهي بنياد شهيد انقلاب اسلامي در خصوص صدور حكم موت فرضي غايبان مفقودالاثر انق

( شماره 3021520876 روزنامه رسمي )

ماده واحده _ درج آگهي مطابق مواد (1023) قانون مدني و (155) قانون امور حسبي در مورد صدور حكم موت فرضي كساني كه در جريان انقلاب اسلامي و دفاع مقدس مفقودالاثر شده اند ضرورت ندارد و گواهي صادر شده توسط عاليترين مقام اجرايي بنياد شهيد انقلاب اسلامي براي مرجع رسيدگي كننده به تقاضاي صدور حكم موت فرضي ، كافي مي باشد.

قانون الحاق يك تبصره به ماده (1082) قانون مدني درخصوص مهريه

ماده واحده _ يك تبصره به شرح ذيل به ماده (1082) قانون مدني الحاق مي گردد

تبصره _ چنانچه مهريه وجه رايج باشد متناسب با تغيير شاخص قيمت سالانه زمان تاديه نسبت به سال اجراي عقد كه توسط بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران تعيين مي گردد محاسبه و پرداخت خواهد شد مگر اينكه زوجين در حين اجراي عقد به نحو ديگري تراضي كرده باشند.

آيين نامه اجرايي اين قانون حداكثر ظرف مدت سه ماه از تاريخ تصويب توسط بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران با همكاري وزارت دادگستري ووزارت امور اقتصادي و دارايي تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.(1)

راي وحدت رويه 647 _ 28101378

)... منظور مقنن از تصويب ماده واحده الحاق يك تبصره به ماده 1082 قانون مدني مصوب 1376 با توجه به عبارات صدر تبصره و فلسفه وضع آن حفظ ارزش ريالي مهريه زوجه است كه معمولا به حسب وجه رايج (ريالي تعيين مي شود اگرچه تاريخ وقوع عقد ازدواج مربوط به زمان قبل ازتصويب تبصره مزبور باشد با اين وصف قانون مرقوم (تبصره الحاقي با ماده 4 قانون مباينتي ندارد(

راي وحدت رويه شماره 633 _ 1421378

گرچه طبق ماده 1085 قانون مدني مادام كه مهريه زوجه تسليم نشده ، در صورت حال بودن مهر ،

زن مي تواند از ايفاء وظايفي كه در مقابل شوهر داردامتناع كند و اين امتناع مسقط حق نفقه نخواهد بود لكن مقررات اين ماده صرفا به رابطه حقوقي زوجه و عدم سقوط حق مطالبه نفقه زن مربوط است واز نقطه نظر جزايي با لحاظ مدلول ماده 642 قانون مجازات اسلامي (تعزيرات و مجازاتهاي بازدارنده ) مصوب 231375 مجلس شوراي اسلامي كه به موجب آن حكم به مجازات شوهر به علت امتناع از تاديه نفقه زن به تمكين زن منوط شده است و با وصف امتناع زوجه از تمكين ولو به اعتذار استفاده از اختيار حاصله از مقررات ماده 1085 قانون مدني حكم به مجازات شوهر نخواهد شد و در اين صورت حكم شعبه دوم دادگاه عمومي تهران مشعر بر برائت شوهر از اتهام ترك انفاق زن كه با اين نظر مطابق دارد با اكثريت قريب به اتفاق آراء صحيح و قانوني تشخيص مي شود. اين راي وفق ماده 3 از مواد اضافه شده به قانون آيين دادرسي كيفري مصوب مردادماه 1337 براي دادگاههاي در موارد مشابه لازم الاتباع است

آيين نامه اجرايي قانون الحاق يك تبصره به ماده 1082 قانون مدني - مصوب 13177

ماده 1 _ چنانچه مهريه وجه رايج باشد مرجع صالح بنا به درخواست هر يك از زوجين ميزان آن را با توجه به تغيير شاخص قيمت سال زمان اديه نسبت به سال وقوع عقد محاسبه و تعيين مي نمايد.

تبصره _ در صورتي كه زوجين در حين اجراي عقد در خصوص محاسبه و پرداخت مهريه وجه رايج به نحو ديگري تراضي كرده باشند مطابق تراضي ايشان عمل خواهد شد.

ماده 2 _ نحوه محاسبه مهريه وجه رايج بدين صورت است متوسط شاخص بها در سال قبل تقسيم بر متوسط شاخص بها در سال وقوع

عقد ضربدر مهريه مندرج در عقد نامه

ماده 3 _ در مواردي كه مهريه زوجه بايد از تركه زوج متوفي پرداخت شود تاريخ فوت مبناي محاسبه مهريه خواهد بود.

ماده 4 _ بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران مكلف به انجام موارد زير مي باشد

الف _ شاخص هاي بهاي سالهاي قبل از اجراي اين قانون را تهيه و در اختيار قوه قضاييه قرار دهد.

ب _ شاخص بهاي مربوط به هر سال را به طور ساليانه حداكثر تا پايان خرداد تهيه و به قوه قضاييه اعلام نمايد.

ماده 5 _ دادگاهها و ادارات ثبت اسناد و املاك موظفند در محاسبه ميزان مهريه وجه رايج مطابق ماده (2) و در تعيين تغيير شاخص قيمت مهريه براساس شاخصهاي مقرر در ماده (4) اين آيين نامه اقدام نمايند.

ماده 6 _ در صورتي كه زوجه براي وصول مهريه به دادگاه صالح دادخواست تقديم نمايد هزينه دادرسي به ميزان بهاي خواسته بر اساس مهرالمسمي بازوجه است و در صورت صدور حكم به نفع وي ، زوج علاوه بر پرداخت مهريه طبق ضوابط اين آيين نامه مسوول پرداخت هزينه دادرسي به مقدار مهرالمسمي و ابطال تمبر به ميزان مابه التفاوت خواهد بود.

ماده 7 _ در صورتي كه زوج تقاضاي صدور اجازه طلاق نمايد دادگاه مكلف به تعيين تكليف مهريه بر اساس اين آيين نامه و بر طبق ضوابط و مقررات جاري خواهد بود.

نحوه محاسبه ارزش مهريه وجه رايج كشور

بر اساس ماده 2 آيين نامه اجرايي قانون الحاق يك تبصره به ماده 1082 قانون مدني مصوب مورخ 13 2 1377 هيات محترم وزيران ، نحوه محاسبه ارزش فعلي مهريه به ترتيب ذيل مي باشد

= ارزش مهريه در حال حاضرعدد شاخص در سال قبل

مبلغ مهريه مندرج در عقد نامه عدد شاخص در سال وقوع عقد

بطور مثال اگر ازدواجي با مبلغ مهريه 200000 ريال در سال 1352 تحقق يافته و قرار باشد مبلغ مذكور در حال حاضر تاديه گردد، براي محاسبه مبلغ مهريه در حال حاضر (سال 1384) از رابطه ذيل استفاده مي گردد

= ارزش مهريه در حال حاضرعدد شاخص در سال 1383 مبلغ مهريه مندرج در عقد نامه عدد شاخص در سال 1352

(سال 1384)

بر اساس رابطه فوق و با توجه به اعداد شاخص كه در جدول پيوست آمده است

200 ريال 28461274 = ارزش مهريه در حال حاضر (سال 1384) ريال 42884375 = 000

در نتيجه مهريه قابل پرداخت در سال 1384 (زمان تاديه معادل 42884375 ريال مي باشد.

بديهي است كه تا سال 1384 به پايان نرسد ، صورت كسر فوق ، شاخص سال 1383 يعني عدد 46274 خواهد بود و بعد از اتمام سال 1384 و ورودبه سال 1385 شاخص سال 1384 جايگزين شاخص 1383 خواهد گرديد.

قانون واگذاري قيمومت محجورين تحت پوشش سازمان بهزيستي كشور به سازمان مذكور - مصوب سال 29

ماده واحده _ در كليه مواردي كه سازمان بهزيستي كشور متكفل امور فرد محجوري مي گردد كه محتاج نصب قيم باشد مكلف است جهت نصب قيم موضوع را به مراجع قضايي مربوطه اعلام نمايد.

تا زماني كه دادگاه فرد معيني را به عنوان قيم نصب نكرده در موارد ضروري رييس دادگستري محل مي تواند رييس سازمان بهزيستي كشور و مديران كل و روساي ادارات بهزيستي محل را با حق توكيل به غير موقتا به عنوان نماينده قانوني محجورين با اختيارات و مسووليت هاي قانوني قيم منصوب نمايد.

تشخيص ضرورت به عهده سازمان مذكور مي باشد.

تبصره _ تهيه و تصويب آيين نامه اجرايي اين قانون ظرف سه ماه از

تاريخ تصويب اين قانون به عهده وزارت دادگستري و وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي مي باشد.

آيين نامه ازدواج مردان ايراني با زنان خارجي آواره - مصوب 21 1 1382

ماده 1 _ به وزارت كشور ( اداره كل امور اتباع و مهاجرين خارجي اجازه داده مي شود در صورت تقاضاي ثبت ازدواج از سوي مرد تبعه ايران با زن تبعه خارجه داراي كارت هويت ويژه اتباع خارجي با رعايت مقررات اين آيين نامه مجوز ثبت ازدواج را صادر نمايد.

ماده 2 _ براي تشكيل پرونده متقاضيان بايد مدارك زير را تهيه وتسليم نمايند

1 _ درخواست نامه مرد و زن مبني بر تقاضاي صدور مجوز ثبت ازدواج ، طبق نمونه وزارت كشور

2 _ ارايه اصل و رونوشت شناسنامه مرد و كارت هويت معتبر زن

3 _ گواهينامه از مراجع رسمي كشور متبوع زن مبني بر تصديق هويت وي

تبصره _ در صورتي كه تهيه گواهينامه مذكور براي متقاضي امكان پذير نباشد وزارت كشور مي تواند بدون دريافت مدرك فوق اقدام به تشكيل پرونده نمايد.

ماده 3 _ وزارت كشور در خصوص هويت و صلاحيت زن خارجي مراتب را از وزارت اطلاعات _ امور بيگانگان _ استعلام و مجوز ثبت ازدواج را صادرخواهد نمود.

تبصره 1 _ مراجع مذكور مي توانند اختيارات خود را به ادارات تابعه در استانها واگذار نمايند.

تبصره 2 _ مراجع ذي ربط در صورت صدور مجوز ثبت ازدواج واقعه را ثبت خواهند نمود و وفق ماده (976) قانون مدني جهت زوجه شناسنامه صادر خواهد شد.

اين تصويب نامه در تاريخ 2111381 به تاييد مقام محترم رياست جمهوري رسيده است

آيين نامه زناشويي بانوان با اتباع بيگانه غيرايراني - مصوب 6 7 1345 هيات وزيران

ماده 1 _ به وزارت كشور اجازه داده مي شود پروانه اجازه زناشويي بانوان ايراني را با اتباع بيگانه با رعايت مقررات اين آيين نامه صادر نمايد.

ماده 2 _ با راي صدور پروانه فوق متقاضيان بايد مدارك زير را تهيه

و تسليم دارند

1 _ درخواست نامه مرد و زن مبني بر تقاضاي صدور پروانه اجازه زناشويي طبق نمونه وزارت كشور.

2 _ گواهينامه از مرجع رسمي كشور متبوع مرد مبني بر بلامانع بودن ازدواج با زن ايراني و به رسميت شناختن ازدواج در كشور متبوع مرد. در صورتي كه تهيه گواهينامه مذكور براي متقاضي امكان پذير نباشد وزارت كشور مي تواند بدون دريافت مدرك فوق در صورت رضايت زن پروانه زناشويي را صادرنمايد.

3 _ در صورتي كه مرد غيرمسلمان و زن مسلمان باشد، گواهي يا استشهاد تشرف مرد به دين مبين اسلام

ماده 3 _ وزارت كشور در صورت تقاضاي زن علاوه بر مدارك مذكور در ماده 2 مدارك زير را نيز از مرد بيگانه مطالبه خواهد نمود

1 _ گواهينامه مبني بر اينكه مرد مجرد است يا متاهل ، از مرجع رسمي محلي يا مأموران سياسي و كنسولي كشور متبوع مرد.

2 _ گواهي نداشتن پيشينه بد و محكوميت كيفري مرد از مراجع رسمي محلي يا مأموران سياسي و كنسولي كشور متبوع مرد و همچنين گواهي عدم سو پيشينه كيفري از مراجع كشور در صورتي كه مرد بيگانه در ايران اقامت داشته باشد.

3 _ گواهي از مراجع محلي يا مأموران سياسي و كنسولي كشور متبوع مرد مبني بر وجود استطاعت و مكنت زوج و همچنين تعهدنامه ثبتي از طرف مرد بيگانه مبني بر اينكه متعهد شود هزينه و نفقه زن و اولاد و هرگونه حق ديگري كه زن نسبت به او پيدا كند در صورت بدرفتاري يا ترك و طلاق پرداخت نمايد.

تبصره _ در مواردي كه وزارت كشور مصلحت بداند، براي حسن انجام وظايفي كه طبق مقررات و قوانين

ايران زوج در قبال زوجه دارد از قبيل حسن رفتار و انفاق در تمام مدت زناشويي و اداي واجبات مالي زوجه و اولاد تحت حضانت وي و امثال آن و همچنين در مواردي كه تفريق پيش آيد براي پرداخت هزينه مراجعت همسر مطلقه تا محل سكونت زن در ايران مي تواند تضمين متناسب از شوهر مطالبه نمايد.

فرم تعهدنامه و تضميني كه در اين قبيل موارد بايد اخذ شود و چگونگي استفاده از ضمانت نامه را، وزارت كشور تهيه خواهد نمود.

ماده 4 _ وزارت كشور مي تواند به استانداري ها و فرمانداري هاي كل و همچنين با موافقت وزارت امور خارجه به بعضي از نمايندگان سياسي و كنسولي ايران در خارجه اختيار دهد كه طبق مقررات اين آيين نامه پروانه زناشويي را مستقيما در محل صادر نموده و مراتب را به ثبت احوال اعلام دارند.

ص 700 ازدواج مردان ايراني با زنان خارجي

اوقاف

آيين نامه اجرايي قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه - مصوب 10 2 1365

ماده 1 _ منظور از كلمه سازمان در اين آيين نامه سازمان حج و اوقاف و امور خيريه است

ماده 2 _ اداره حج و اوقاف و امور خيريه هر حوزه امور مربوط به همان حوزه را انجام خواهد داد و در صورتي كه رقبات يك موقوفه در حوزه هاي مختلف واقع شده باشد اداره حج و اوقاف و امور خيريه به محل مصرف مسيول رسيدگي به بودجه و حساب موقوفه خواهد بود و ادارات حج و اوقاف و امور خيريه محل وقوع رقبات ديگر اين گونه موقوفات به ساير امور رقبات واقع در همان حوزه رسيدگي مي نمايند. در صورتي كه موقوفه داراي رقبات متعدد و در حوزه هاي مختلف واقع و مصرف هر رقبه در

همان حوزه باشد، رسيدگي به بودجه و حساب و اداره موقوفه به عهده اداره حج و اوقاف و امور خيريه همان حوزه مي باشد.

تبصره _ چنانچه در مورد اين صلاحيت ابهام و اختلافي بين ادارات حج و اوقاف و امور خيريه پيش بيايد نظر سرپرست سازمان معتبر است

ماده 3 _ اداره امور اماكن مذهبي اسلامي از قبيل بقاع متبركه و غيره بجز آنچه كه در تبصره 2 ماده 1 قانون استثنا شده و اماكني كه براي اداره آنها ترتيب خاصي داده نشده است به عهده ادارات حج و اوقاف و امور خيريه بوده و مي توانند برابر ماده 5 قانون و تبصره هاي ذيل آن و آيين نامه مربوطه ، اشخاصي را به عنوان هيات امنا انتخاب نمايند.

تبصره _ عرصه و اعيان مساجد ، مدارس ، علوم ديني و تكايا رقبه موقوفه است ولي ادارات حج و اوقاف و امور خيريه در شيون داخلي آنها از قبيل تعيين امام جماعت و انجام مراسم مذهبي دخالت نخواهند داشت

ماده 4 _ ادارات اوقاف و امور خيريه در مورد موقوفات خاصه كه فاقد متولي منصوص بوده و يا به تشخيص سازمان معتمد يا محل وثوق نباشند، به منظور رعايت مصلحت وقف و بطون لاحقه ، با تشخيص و اجازه نماينده ولي فقيه و تا زمان رفع مانع نسبت به اداره امور موقوفه اقدام خواهند كرد.

ماده 5 _ در موقوفات (اعم از عام و خاص ، موضوع قسمت اخير بند (1) ماده (1) قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه درصورت اختلاف موقوف عليهم و همچنين در موارد تعدي و تفريط متولي و ناظر يا

به خطر افتادن مصالح بطون لاحقه طبق ماده (7) قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه بنا به درخواست ادارات اوقاف و امور خيريه و تشخيص شعبه تحقيق و حكم دادگاه تعيين تكليف و اقدام خواهد شد.

ماده 6 _ اداره امور موسسات و انجمن هاي خيريه اي كه از طرف دولت و يا ساير مراجع ذيصلاح به عهده سازمان يا واحدهاي تابعه گذاشته شده يا مي شود طبق اساسنامه هاي مصوبه هريك خواهد بود و درمورد ساير موسسات خيريه باتوجه به قانون ماليات هاي مستقيم چنانچه موسسات مذكور جهت مفاصا حساب مالياتي يا به هر جهت ديگري كه احتياج به گواهي داشته باشند مراجعه نمايند ادارات حج و اوقاف و امورخيريه مي توانند نحوه عملكرد اينگونه موسسات را بررسي نموده و در صورت تاييد گواهي صادر نمايند.

تبصره _ گواهي فوق به موسسات خيريه اي داده خواهد شد كه در اساسنامه آنها پيش بيني شده باشد در صورت انحلال موسسه اموال و دارايي آن با اجازه نماينده ولي فقيه صرف امور خيريه گردد.

ماده 7 _ ادارات حج و اوقاف و امور خيريه موظفند گورستانهاي متروكه موقوفه واقع در حوزه عمل خود را مشخص ودر صورتيكه فاقد متولي باشد باتوجه به موقعيت آنها برنامه هاي متناسب وفق موازين شرعي در امور خيريه جهت بهره برداري از آنها تنظيم و به سازمان پيشنهاد نمايند تا با تصويب سرپرست سازمان به مرحله اجرا گذاشته شود.

ماده 8 _ اداره كل تحقيق سازمان وظايفي را كه طبق قانون برعهده دارد به وسيله شعب حقوقي و حسابرسي انجام خواهد داد طرز تشكيل و رسيدگي و وظايف شعب تحقيق بر طبق آيين نامه مربوطه

خواهد بود .

ماده 9 _ متولي امين موقوفه بوده و موظف است مطابق قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه و ساير قوانين و مقررات مربوطه و در صورت ابهام و يا فقدان مقررات خاص طبق احكام شرع و با عنايت كامل به مندرجات وقفنامه موقوفه تحت توليت خود را اداره كند و درحفظ عين ، منافع ،حقوق و حدود موقوفه اقدام و در اجراي نيات خير واقف كوشش نمايد.

ماده 10 _ متوليان موظفند در اسرع وقت نسبت به ثبت رقبات تحت توليت خود مبادرت نمايند و همچنين در مواردي كه از طرف اشخاص تقاضاي ثبت موقوفه به عنوان ملك شود اعتراض و در مراجع صالحه اقامه دعوي بنمايند و در مواردي كه موقوفه به نحوي از انحا بدون مجوز شرعي به ملكيتاشخاص در آمده با رعايت ماده واحده قانون ابطال اسناد فروش رقبات آب و اراضي موقوفه مصوب 28 1 1363 و آيين نامه اجرايي آن نسبت به احياي موقوفه اقدام و ادارات حج و اوقاف و امور خيريه محل را در جريان اقدامات خود قرار دهند تا همكاري لازم معمول گردد.

تبصره 1 _ متوليان موظفند در اجراي ماده 9 قانون تشكيلات واختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه وتبصره ذيل آن به هنگام طرح هر گونه دعوي يا اعتراض بر ثبت نسخه اي از دادخواست يا اعتراض نامه تنظيمي را به ادارات حج و اوقاف و امور خيريه محل تسليم و رسيد دريافت دارند تا ادارات مذكور در اين قبيل موارد براي حفظ حقوق موقوفه جريان دعوي را مستمرا مراقبت و در صورت لزوم در دعوي مطروحه وارد و

در جهت حفظ حقوق وقف اقدام نمايند.

تبصره 2 _ ادارات حج و اوقاف و امور خيريه مكلفند در صورتي كه متوليان نسبت به تقاضاي ثبت اعتراض برثبت واقامه دعوي و پيگيري آن درمواعد قانوني به وظايف خود عمل ننمايند براي حفظ حقوق وقف در موعد قانوني رأسا نسبت به موارد مذكور اقدام نمايند.

تبصره 3 _ سازمان و موقوفات عام واماكن مذهبي اسلامي ، مدارس علوم ديني و موسسات وبنيادهاي خيريه به موجب تبصره ذيل ماده 9 قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه از پرداخت مخارج و هزينه هاي دادرسي وهمچنين از پرداخت حق الثبت و بقاياي ثبتي و هزينه هاي اجرايي معاف مي باشند.

ماده 11 _ به منظور رعايت مصلحت وقف وبهره برداري صحيح بايد رقبات موقوفه را با توجه به مفاد وقفنامه و قوانين مربوطه وباجلب نظر كارشناس رسمي يا خبره محلي و رعايت شرايط زير از طريق مزايده به اجاره واگذار نمود

الف _ خسارات احتمالي حتي الامكان به عهده مستاجر باشد.

ب _ از مستاجر بايدضامن معتبر ويا وثيقه مناسب براي تاديه حقوق موقوفه و تخليه وتحويل آن در پايان مدت اخذ شود.

ج _ حق انتقال مورد اجاره از طرف مستاجر به غير حسب مورد موكول به موافقت كتبي متولي و ادارات حج و اوقاف و امور خيريه باشد، بديهي است رعايت آيين نامه نحوه وصول پذيره و اهدايي الزامي است

د _ مدت اجاره نبايد بيش از ده سال باشد مگر با جلب موافقت سرپرست سازمان

ه _ از پيشنهاد دهندگان برابر ده درصد مبلغ پيشنهادي بعنوان سپرده اخذ شود.

و _ حداقل مال الاجاره براساس نظر كارشناس رسمي يا خبره

محلي وبه نرخ عادله روز وساير شرايط لازم در آگهي مزايده قيد گردد.

ز _ اجاره نامه بايد رسمي باشد ودر مواردي كه تنظيم اجاره نامه رسمي ميسر نيست قرار داد تنظيم گردد.

تبصره 1 _ در مورد رقباتي كه در آمد ساليانه آنها تا دويست هزار ريال مي باشد مزايده الزامي نيست مشروط براينكه ميزان اجاره از طرف كارشناس رسمي يا خبره محلي با توجه به نرخ عادله روز تعيين شده باشد.

تبصره 2 _ آگهي مزايده بايد متضمن شرايط مذكور در ماده قبل و هر گونه اطلاعات باشد ودر يكي از روزنامه هاي كثير الانتشار محلي نيز منتشر شود فاصله انتشار آگهي تا تاريخ قرايت پيشنهادها كمتر از 15 روز وبيشتر از 30 روز نخواهد بود.

ماده 12 _ در مورد موقوفاتي كه عرصتا و اعيانا وقف است اعطاي حق تملك اعيان به مستاجر ممنوع مي باشد در بعضي موارد استثنايي تملك اعيان مستحدثه به وسيله مستاجر با تصويب سرپرست سازمان مجاز است واين موضوع در مورد باغ هاي موقوفه وهمچنين در مورد موقوفات خاص نيزجاري است

ماده 13 _ اجاره اراضي و رقبات بلا معارض موقوفه مورد نياز وزارتخانه ها و موسسات وابسته ونهادهاي انقلاب اسلامي با رعايت صلاح وغبطه وقف براساس نظر كار شناس رسمي يا خبره محلي برمبناي نرخ عادله روز بدون انجام مزايده و با رعايت آيين نامه نحوه وصول پذيره و اهدايي مجاز است ودرموارد ديگر با رعايت مصالح وقف و يا تصويب سرپرست سازمان و بر مبناي نظريه كارشناس رسمي يا خبره محلي و به نرخ عادله روز انجام مزايده الزامي نخواهد بود.

ماده 14 _ كميسيون مزايده از مسيول اداره حج و اوقاف و

امور خيريه نماينده اداره امور اقتصادي و دارايي محل ومتولي موقوفه تشكيل مي شود ،درصورتي كه موقوفه بدون متولي باشد نماينده دادستان عمومي شهرستان در جلسه شركت خواهد نمود.

تبصره 1 _در مواردي كه پيشنهادي نرسيده و يا پيشنهادات واصله به نظر كميسيون مزايده مخالف مصالح وقف تشخيص داده شود مزايده يكبار ديگر تجديد مي شود و در صورت تكرار وضعيت اوليه ، تكليف به وسيله اكثريت اعضاي كميسيون مذكور تعيين خواهد شد.

تبصره 2 _ درمورد آن قسمت از باغات موقوفه كه فروش سر درختي آنها از طريق ديد به حال موقوفه مفيد باشد مي توان فروش را منحصر به يك فصل و مزايده را بر طبق عرف و عادات محل و با نظر كارشناس وياخبره محلي به طور حضوري انجام داد.

تبصره 3 _ در صورت تساوي پيشنهادات واصله برنده مزايده با نظر اكثريت اعضاي كميسيون تعيين خواهد شد.

تبصره 4 _ رقبات موقوفات مشمول قانون ابطال اسناد فروش رقبات ، آب و اراضي موقوفه برابر آيين نامه اجرايي آن به اجاره واگذار مي شود.

ماده 15 _ اراضي موقوفه مشمول قانون ابطال اسناد فروش رقبات آب و اراضي موقوفه كه در محدوده خدمات شهري واقع شده ودر حال حاضر كاربري زراعي ندارد با تاييد مقامات ذيصلاح و تامين وپرداخت حقوق مكتسبه زراعين صاحب نسق طبق مفاد اين آيين نامه براي امور ساختماني مجاز به اجاره واگذار خواهد شد.

ماده 16 _ متولي موظف است نسبت به وصول مطالبات موقوفه ونيز براي روشن نمودن وضع موقوفه در اجراي قانون ابطال اسناد فروش رقبات ، آب و اراضي موقوفه به موقع اقدام كند.

ماده 17 _ متوليان و ادارات حج و اوقاف و امور خيريه

مكلفند اقدامات خود را نسبت به اجراي مواد 1 و 4 لايحه قانوني تجديد قرارداد و اجاره املاك و اموال موقوفه و تجديد انتخاب متوليان و امنا و نظار اماكن متبركه مذهبي ومساجد مصوب 421358 شوراي انقلاب اسلامي ايران همچنان به منظور احقاق حقوق موقوفات پيگيري نمايند.

ماده 18 _ وجوه حاصل از ضبط سپرده هاي مزايده موقوفات و اماكن مذهبي به حساب همان موقوفه يا مكان مذهبي واريز خواهدشد.

ماده 19 _ مخارج هر موقوفه به شرح زير است

الف _ هزينه هاي مربوط به حفظ عين و بقا موقوفه و فراهم نمودن موجبات آباداني رقبات آن .

ب _ تعميرات جاري وهزينه هاي مربوط به بهره برداري از آن .

ج _ ماليات وعوارض وحق التوليه و حق النظاره و مخارج ثبتي و محاكماتي در صورت شمول

د _ مصارف مقرر در وقفنامه و يا سيره جاريه

تبصره 1 _ اعتبارات بند ج به وسيله متولي به مصرف مي رسد ولي در مورد مصرف اعتبارات بندهاي الف ، ب د اطلاع اداره حج و اوقاف و امور خيريه لازم است مگر در موقوفات منصوص التوليه در صورتي كه مظنه تعدي و تفريط متولي نباشد.

تبصره 2 _ آن قسمت از مخارج بند (د) كه تحصيل اسناد هزينه مقدور نباشد گواهي لازم با ذكر علت نوع و مشخصات هزينه با امضاي مسيول اداره محل و متولي و متصديان امور مالي حسب مورد تنظيم خواهدشد.

ماده 20 _ در موقوفاتي كه داراي متولي منصوص و قادر به انجام وظايف شرعي و قانوني نمي باشند، متولي موظف است بودجه فردي موقوفات و اماكن مذهبي كه حاوي مشخصات رقبات و ريز ارقام درآمد و هزينه ، موجودي ،

بدهي و مطالبات مي باشد را حداكثر در سه ماهه آخر هر سال براي سال آتي ، طبق مدلول وقف نامه و مطابق نمونه اي كه سازمان معين مي نمايد ، در پنج نسخه به اختلاف مورد ، به شرح زير تنظيم نمايد

الف _ ادارات اوقاف و امور خيريه ، بودجه موقوفات متصرفي را ظرف مدت يك ماه از تاريخ تنظيم به اداره كل اوقاف و امور خيريه استان مربوط ارسال مي نمايند تا در صورتي كه طبق مقررات و مدلول وقف نامه يا سيره جاريه تنظيم شده باشد، تاييد و در غير اين صورت جهت رفع نقص اعاده نمايد.

ب _ موقوفاتي كه متوليان آنها در مظان تعدي و تفريط قرار دارند و با رعايت طرح توجيهي شماره 5931120 مورخ 23 7 1369 و مجوز مورخ 781369 مقام معظم رهبري با نظارت سازمان اوقاف و امور خيريه اداره مي شوند متولي مربوط بودجه تنظيمي را ظرف يك ماه براي بررسي و تاييد به اداره اوقاف و امور خيريه محل تسليم مي نمايد.

تبصره 1 _ يك نسخه از بودجه هاي تاييد شده در موقوفات غير متصرفي _ موضوع بند (ب _ به متولي و در موقوفات متصرفي به حسابداري و يك نسخه به اداره موقوفات و امور خيريه محل و يك نسخه به اداره كل اوقاف و امور خيريه استان مربوط و يك نسخه به اداره تحقيق مربوط و يك نسخه به سازمان ارسال خواهد شد و سازمان نيز به نوبه خود بودجه هاي واصله را مورد رسيدگي قرار داده و انطباق و يا عدم انطباق آن را با وقف نامه و مقررات و دستورالعمل هاي صادره به اداره اوقاف و

امور خيريه محل اعلام مي دارد.

تبصره 2 _ موقوفاتي كه داراي متولي منصوص و قادر به انجام وظايف شرعي و قانوني هستند از تسليم بودجه به ترتيب ياد شده مستثني مي باشند ، مگر آنكه طبق نظر شعب تحقيق و حكم دادگاه فاقد شرايط مذكور يا مشمول بند (ب اين ماده شوند. اين متوليان در هر حال به منظور تنظيم امور مالياتي طبق قانون مالياتهاي مستقيم و آيين نامه و ضوابط مربوط جهت اخذ گواهي و مفاصا حساب عملكرد ساليانه موقوفه اقدام خواهند كرد.

ماده 21 _ در مورد تعمير و عمران موقوفات و تامين و انجام هزينه هاي مورد نياز به ترتيب زير اقدام خواهد شد

الف _ در موقوفاتي كه واقف درصدي از درآمد را براي تعمير و امور عمراني پيش بيني كرده باشد طبق نيات واقف عمل خواهد شد.

ب _ در ساير موارد براي انجام تعميرات و عمران موقوفات با رعايت ماده (6) قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه از درآمد موقوفه هزينه هاي لازم تامين و پرداخت خواهد شد.

ج _ ادارات اوقاف و متوليان مي توانند در صورتي كه مغاير وقف نامه نباشد از طرق ديگر نظير اخذ وام نيز براي اين منظور استفاده نمايند.

ماده 22 _ در صورتي كه منابع مذكور در ماده (21) و عوايد يك ساله موقوفه براي تعمير يا بازسازي آن تكافو ننمايد متوليان و ادارات اوقاف و امورخيريه و امنا مي توانند درآمد دو يا چند سال موقوفه را به اضافه عوايد موجود به مصرف برسانند.

تبصره _ حكم اين ماده همچنين حكم ماده (21) اين آيين نامه در مورد اماكن مذهبي اسلامي با رعايت مقررات مربوط به

اين اماكن نيز جاري است

ماده 23 _ مطالبات و صرفه جويي هاي سال هاي قبل هر موقوفه به عنوان در آمد خالص در بودجه هر سال منظور خواهد شد و چنانچه قبلا حق التوليه و حق النظاره از اين مبلغ در يافت شده باشد مجددا احتساب نخواهد شد.

ماده 24 _ با توجه به اينكه حفظ موقوفات از وظايف متوليان است و اموال وقف بايد از اموال شخص متولي جدا و متمايز باشد متوليان موقوفات و امناي اماكن متبركه مكلفند دفتر مخصوصي براي ثبت درآمد و هزينه موقوفه يا اماكن مزبور تنظيم نمايند و هر گاه درآمد سالانه آنها بيش از صد هزارريال باشد بايد با معرفي اداره حج و اوقاف و امور خيريه حساب جداگانه اي به نام موقوفه يا مكان متبركه در يكي از بانك ها افتتاح و عوايد حاصله را به آن حساب واريز و هر گونه پرداخت را از طريق آن انجام دهند.

تبصره _ در مورد موقوفات و اماكني كه از طرف سازمان براي آنها امنايي منصوب شده است حساب مذكور با امضاي مشترك (امنا و اداره حج و اوقاف و امور خيريه افتتاح خواهد شد.

ماده 25 _ ادارات تحقيق بموجب ماده 14 قانون تشكيلات واختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه مكلفند همه ساله از متوليان و امناي وقف و اماكن مذهبي و مديران موسسات خيريه مشمول و نيز از ادارات حج و اوقاف و امور خيريه صورت حساب در آمد هزينه موقوفات واماكن مذهبي و موسسات خيريه را مطالبه نمايند.

صورتحساب مزبور بايد طبق فصول بودجه فردي سالانه موقوفه يا مكان مذهبي ويا موسسه خيريه حد اكثر ظرف سه ماه

بعد از ابلاغ در قبال اخذ رسيدبه اداره تحقيق ويا اداره حج و اوقاف و امور خيريه تسليم شود، در صورتي كه صورتحساب به اداره حج و اوقاف و امور خيريه تسليم شده باشد اداره مزبور موظف است حداكثر ظرف مدت 10 روز صوت حساب مذكور را به اداره تحقيق مربوطه جهت رسيدگي و صدور مفاصا حساب ارسال دارند صورت حساب تسليمي بايد متضمن موارد زير باشد

1 _ هر رقم از درآمد و هزينه بايد حسب مورد داراي مدارك و اسناد هزينه معتبر باشد.

2 _ مانده حساب در آمد و هزينه سال قبل بايد در صورت حساب سالانه مزبور ملحوظ شود.

تبصره _ ادارات تحقيق از متوليان منصوصي كه در مظان تعدي و تفريط نباشند صورت حساب مطالبه نمي نمايند.

ماده 26 _ متوليان موظفند در اجراي ماده 6 قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه و تبصره ذيل آن و با رعايت مواد 21 و 22اين آيين نامه استعداد محل در نگهداري و جلوگيري از خرابي وانهدام ودر آبادي موقوفه اهتمام نمايند. به طوري كه حداقل هر پنج سال افزايش محسوسي در عايدات موقوفه حاصل شود.

ماده 27 _ ادارات تحقيق موظفند همه ساله مفاصا حساب عملكرد سال قبل موقوفه را با رعايت ماده 25 اين آيين نامه صادر وحسب مورد به متولي يا امين و يا اداره حج و اوقاف و امور خيريه مربوطه تسليم نمايند. در صورتي كه عدم صدور مفاصا حساب ناشي از عمل متولي يا امين باشد شعب حسابرسي موارد تخلف را براي رسيدگي در جهت عزل يا ممنوعيت و يا ضم امين به شعب حقوقي تحقيق وبراي بركناري

امين به اداره حج و اوقاف و امور خيريه مربوطه اعلام خواهند داشت

تبصره _ شعب حسابرسي تحقيق اوقاف موظفند درآمد و هزينه كليه موقوفاتي كه اسناد آنها طبق ماده 25 اين آيين نامه به آنها ارجاع مي شود پس از تكميل پرونده ها حداكثر ظرف مدت يك ماه رسيدگي و تكليف آنها را مطابق آيين نامه طرز تحقيق و رسيدگي در شعب تحقيق اوقاف روشن نمايند و با متخلفين برابر مقررات رفتار خواهد شد.

ماده 28 _ ادارات تحقيق موظفند همه ساله با ملاحظه بودجه ها و صورت حسابهاي ارسالي از طرف متوليان و هيات هاي امنا وادارات حج و اوقاف و امور خيريه و موسسات مشمول چنانچه به موارد تخلف برخورد نمودند مدارك لازم را جمع آوري وبرابر ماده 7 قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه و تبصره هاي مربوطه اقدام نمايند در خصوص تخلف امنا مراتب توسط اداره حج و اوقاف و امر خيريه محل به سرپرست سازمان گزارش و كسب تكليف خواهد شد.

ماده 29 _ متوليان مكلفند همه ساله ماليات قانوني موقوفه را در صورت شمول پرداخت نمايند و در صورتي كه براثر تعلل در پرداخت جريمه اي به آن تعلق گيرد بايد شخصا آن را جبران كنند.

ماده 30 _ در مواردي كه اداره امور موقوفه به حكم ولي فقيه يا قانون با سازمان است كليه وظايف و مسئوليت هاي متولي به عهده سازمان خواهد بود.

تبصره _ هر نوع تخلفي كه در مورد موقوفات غير متصرفي موجب ممنوعيت ويا عزل متولي مي شود در خصوص موقوفه متصرفي نيز تخلف محسوب و برابر مقررات اقدام خواهد شد.

ماده 31 _ وجوه اهدايي

به اماكن مذهبي اسلامي كه جهت مشخصي براي مصرف آن تعيين نشده است و وجوه حاصل از فروش اموال منقول زايد بر احتياج اين قبيل اماكن با جلب نظر اداره حج و اوقاف و امور خيريه به وسيله هيات امنا و در مواردي كه هيات امنا وجود نداشته باشد به وسيله ادارات حج و اوقاف و امور خيريه به ترتيبي كه در ماده 5 قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه و آيين نامه آن مشخص است به مصرف خواهد رسيد.

ماده 32 _ موارد زير از جمله اموري است كه انجام آنها موكول به اجازه سرپرست سازمان كه ماذون از طرف ولي فقيه است خواهد بود

1 _ فروش رقبات موقوفه ونحوه تبديل آن

2 _ اعطاي حق تملك اعيان به مستاجر در موقوفاتي كه عرصتا و اعيانا وقف است واين امر در مورد باغات موقوفه نيز جاري است .

3 _ اجاره بيش از ده سال

4 _ ترك مزايده در مورد اجاره موقوفه مشمول مزايده

5 _ استرداد دعاوي مطروحه در مراجع قضايي

6 _ ارجاع اختلافات به داوري وانتخاب داور يا داوران

7 _ نصب وعزل امنا موقوفات و بقاع متبركه .

تبصره _ جهت بررسي واظهار نظر مشورتي در خصوص مشكلات و معضلات ومسايل حقوقي و اوقافي سرپرست سازمان مي تواند هياتي به نام هيات فني و حقوقي مركب از افراد صاحب نظر كه در سازمان اشتغال داشته باشند را انتخاب و تعيين نمايد.

ماده 33 _ حق التوليه متولي و يا سازمان در قبال اعمال توليت نسبت به موقوفات و همچنين حق النظاره ناظر اعم از شخص و يا سازمان به

ميزان مقرر در وقفنامه خواهد بود و در صورتي كه وقفنامه موجود نباشد و يا ميزان حق التوليه و حق النظاره در آن معين نشده باشد حق التوليه به مقدار اجرت المثل معادل ده درصد در آمد خالص ساليانه وحق النظاره به مقدار اجرت المثل معادل پنج درصد همان درآمد خواهد بود.

تبصره 1 _ در موارد استثنايي كه درصدهاي مندرج در اين ماده با توجه به وضعيت موقوفه متناسب و متعارف نباشد با تاييد سرپرست سازمان كسر يا اضافه مي شود .

تبصره 2 _ در مواردي كه سرپرست سازمان اعمال نظارت اشخاص يا ادارات حج و اوقاف و امور خيريه را در موقوفات غير متصرفي ضروري تشخيص دهند اجرت المثل حق النظاره را نيز متناسبا تعيين خواهند نمود.

تبصره 3 _ در آمد خالص موقوفه برابر هشتاد در صد درآمد كل خواهد بود.

ماده 34 _ ادارات حج و اوقاف و امور خيريه در اماكن مذهبي اجرت المثل عمل خود بابت اداره امور اين اماكن را بر مبناي ده درصد از مجمع در آمد ساليانه اماكن مزبور دريافت مي نمايند و حق الزحمه هيات امنا به موجب آيين نامه ماده 5 قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امورخيريه تعيين خواهد شد .

تبصره _ سازمان عوايد حاصله از حق التوليه و حق النظاره و وجوهي كه بابت اداره امور اماكن مذهبي در يافت مي دارد و همچنين هداياي مستقل را مطابق بودجه اي كه همه ساله تنظيم و به تصويب هيات دولت مي رساند رأسا مصرف خواهد نمود.

ماده 35 _ ادارات حج و اوقاف و امور خيريه موظفند همه ماهه تراز عمليات دفتر روزنامه وكل رابه انضمام مدارك و گزارش لازم

به اداره امور مالي موقوفات جهت بررسي ارسال دارند .

ماده 36 _ ثبت معاملات راجع به عين يا منافع موقوفات و بنيادها و موسسات خيريه وهمچنين ثبت معاملات رقبات مربوط به اماكن متبركه در دفاتر اسناد رسمي بدون موافقت سازمان ممنوع است و دفاتر اسناد رسمي مكلفند رونوشت اسناد راجع به وقف را ظرف ده روز پس از ثبت به اداره حج و اوقاف و امور خيريه مربوطه ارسال دارند.

ماده 37 _ ادارات ثبت مكلفند رونوشت مصدق اسناد مالكيت موقوفات ، مساجد ، تكايا ، مدارس ديني و كليه اماكن مذهبي ثبت شده و همچنين اساسنامه موسسات و بنيادهاي خيريه واقع در حوزه عمل خود را به ادارات حج و اوقاف و امور خيريه محل تحويل نمايند.

ماده 38 _ ادارات حج و اوقاف و امور خيريه و متوليان مكلفند اسناد و آگهي هاي ثبتي مربوط به حوزه عمل خود را بررسي و براي حفظ عين و منافع موقوفات هرگونه اقدام لازم را معمول دارند.

ماده 39 _ سازمان مكلف است دفاتر مخصوصي براي ثبت خلاصه اسناد وقف نامه هاي هر شهرستان تهيه و تنظيم نمايد.

ماده 40 _ متوليان و ادارات حج و اوقاف و امور خيريه موظفند نسبت به موقوفات مسلمي كه بعنوان ملكيت تقاضاي ثبت شده و در مدت قانوني اقدام به اعتراض نگرديده است برابر قانون ابطال اسناد فروش رقبات آب و اراضي موقوفه و آيين نامه مربوطه اقدام نمايند.

ماده 41 _ متوليان و ادارات حج و اوقاف و امور خيريه مي توانند با عنايت به ماده 6 قانون براي احياي حقوق وقف و دفاع از دعاوي مطروحه و مشاوره در امور حقوقي و ثبتي و

موقوفات در صورت لزوم وكيل يا وكلاي دعاوي واجد شرايط را انتخاب نمايند.

تبصره _ حق الوكاله و حق المشاوره با توجه به مصلحت و غبطه موقوفات از محل عوايد وقف قابل پرداخت خواهد بود.

ماده 42 _ در اجراي تبصره ماده 10 قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه متوليان موظفند ظرف مدت 2 ماه از تاريخ اجراي قانون رونوشت مصدق اسناد مالكيت و وقفنامه هاي موجودرا به ادارات حج و اوقاف و امور خيريه مربوطه تسليم و رسيد دريافت دارند و در صورت عدم اقدام ادارات حج و اوقاف و امور خيريه مكلفند به طريق اطمينان بخشي تكليف قانوني آنان را ابلاغ و ضرب الاجلي كه بيش از 2 ماه نباشد براي انجام آن تعيين و در صورت استنكاف به دليل وجود مظنه تعدي و تفريط مراتب را به اداره تحقيق جهت رسيدگي و صدور حكم لازم اعلام دارند.

ماده 43 _ ثمن بيع وقف در صورت جواز بيع بايد در حساب مخصوصي در بانك توديع و باجلب موافقت سرپرست سازمان وبر طبق ماده 90 قانون مدني رقبه ديگري به نام همان موقوفه خريداري كه عوايد آن بر نهج وقفنامه سابق به مصرف خواهد رسيد.

تبصره _ بيع وتبديل موقوفه طبق مواد 88 و 89 قانون مدني با كسب موافقت كتبي سرپرست سازمان امكان پذير خواهد بود و در صورتي كه متوليان بر طبق مواد 88 و 89 قانون مدني قصد بيع و تبديل موقوفه را داشته باشند كسب موافقت سرپرست سازمان ضروري مي باشد.(3)

ماده 44 _ سهام اوراق بهاداري كه از محل ثمن موقوفات خريداري شده در حكم عين موقوفه است و قابل انتقال

نيست مگر در موارد تبديل

تبصره _ ادارات حج و اوقاف و امور خيريه صورت مشخصات اوراق سهام موضوع اين ماده و همچنين ساير سهام و اوراق موقوفه را در دفاتر مخصوص ثبت و نگهداري خواهند كرد .

ماده 45 _ در مواردي كه ثمن بيع وقف تكافوي خريد رقبه مستقلي را ننمايد سازمان مي تواند با مشاركت چند موقوفه و نظر متوليان آنها رقبه واحدي خريداري و سهم هر موقوفه را به تناسب سرمايه آن تعيين نمايد.

ماده 46 _ از تاريخ اجراي اين آيين نامه احكام امناي موقوفات و اماكن مذهبي كه بر مبناي مقررات سابق صادر شده است مورد بررسي و تجديد نظر قرارگرفته ودر صورت رضايت از نحوه خدمات آنان پيشنهاد وانتصاب مجدد بلا مانع است .

ماده 47 _ اداره اثلاث باقيه ، محبوسات ، نذور ، صدقات و ساير اموال موضوع بند (7) ماده (1) قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه كه فاقد متولي يا متصدي بوده يا مجهول التوليه باشد ، طبق مفاد بند (7) و تبصره (3) ماده (1) قانون مذكور با اذن ولي فقيه و يا نماينده ايشان اداره امور آنها به ادارات اوقاف و امور خيريه محل وقوع رقبات مذكور محل مي شود.

تبصره _ مقررات اين آيين نامه (در خصوص موقوفات عامه در مورد محبوسات و اثلاث باقيه نيز تسري دارد .

ماده 48 _ موسسات و بنيادهاي خيريه در صورتيكه بخواهند از معافيت هاي مالياتي مندرج در قانون مالياتهاي مستقيم استفاده نمايند بايد قبلا نظارت سازمان را جلب نمايند .

ماده 49 _ ادارات حج و اوقاف و امور خيريه مي توانند در امور خيريه و موقوفات

از اشخاص حقيقي و حقوقي قبول وصايت نيابت ، وكالت و توليت نموده و صدقات جاريه و نذرهاي آنان را برابر نيات مربوطه عمل نمايند.

ماده 50 _ متوليان و ادارات حج و اوقاف و امور خيريه بمنظور بقاي عين رقبات و فراهم آوردن موجبات آباداني آنها مي توانند با استفاده از وجوه بلامانعي كه بدين امر اختصاص داده مي شود صندوق و يا شركتي تاسيس نمايند.

تبصره _ صاحبان سهام اين صندوق و يا شركت اشخاص حقيقي و يا حقوقي خواهند بود كه سرمايه آنرا تامين كرده اند.

ماده 51 _ درآمد موقوفات مجهول المصرف و موقوفاتي كه به صورت مبرات مطلقه وقف شده باشند در صورت نداشتن متولي يا مجهول التوليه بودن با رعايت ماده (8) قانون تشكيلات واختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه طبق بودجه اي كه به تصويب سرپرست سازمان برسد توسط سازمان به مصرف خواهد رسيد.

تبصره 1 _ رسيدگي به صورتحساب بودجه مزبور و صدور مفاصا حساب سالانه به عهده سازمان خواهد بود.

تبصره 2 درآمد موقوفات مجهول المصرف و مبرات مطلقه كه داراي متولي منصوص باشد توسط متولي در مطلق خيرات و مبرات به مصرف خواهد رسيد.

ماده 52 _ اداره كليه امور مربوط به حج و زيارت توسط سازمان حج و اوقاف و امور خيريه وابسته به وزارت ارشاد اسلامي انجام مي گردد و در اجرايان سازمان موظف است هماهنگ با سياست كلي دولت جمهور ي اسلامي ايران اقدام و همه ساله برنامه هاي لازم را در زمينه برگزاري مراسم عبادي سياسي حج و غيره و زيارت عتبات مقدسه و اماكن متبركه خارج از كشور و اعزام زايران تهيه و به مورد اجرا درآورد.

تبصره _ وزارتخانه ها ،

سازمانها و نهادهاي ذيربط بايد به منظور حسن انجام برنامه هاي حج و زيارت همكاري لازم را با سازمان معمول دارند .

ماده 53 _ به منظور هماهنگي در انجام مراسم حج و زيارت اماكن متبركه شورايي متشكل از افراد و نمايندگان ارگانهاي زير تشكيل مي شود

1 _ نماينده مقام رهبري در امور حج و زيارت (در صورت معرفي

2 _ وزير ارشاد اسلامي كه رياست شورا را بعهده خواهد داشت

3 _ سرپرست سازمان حج و اوقاف و امور خيريه .

4 _ معاون سازمان در امور حج وزيارت .

5 _ معاون امور بين الملل وزارت ارشاد اسلامي

6 _ وزير امور خارجه جمهور اسلامي ايران يا معاون معرفي شده از طرف مشاراليه .

7 _ وزير بهداشت درمان و آموزش پزشكي ايران يا معاون معرفي شده از طرف مشاراليه

8 _ دبير كل هلال احمر جمهوري اسلامي ايران يا معاون معرفي شده از طرف مشاراليه

9 _ رييس شهرباني جمهوري اسلامي ايران يا معاون معرفي شده از طرف مشاراليه

10 _ رييس كل بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران يا معاون معرفي شده از طرف مشاراليه

11 _ مدير عامل شركت هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران يا معاون معرفي شده از طرف مشاراليه .

تبصره 1 _ جلسات شورا به دعوت وزير ارشاد اسلامي و يا سرپرست سازمان حج و اوقاف و امور خيريه عنداللزوم تشكيل وتصميمات متخذه با اكثريت آرا اتخاذ و در صورت تاييد وزير ارشاد اسلامي براي كليه ارگان هاي ذيربط لازم الاجرا مي باشد.

تبصره 2 _ مذاكرات و تصميمات شورا بوسيله دبير شورا كه توسط وزير ارشاد اسلامي تعيين ومنصوب خواهد شد در صورت جلسه اي منعكس و در صورت

تصويب ابلاغ خواهد شد .

ماده 54 _ اداره كليه امور حج و زيارت تحت رياست و هدايت و نظارت مستقيم سرپرست سازمان حج و اوقاف و امور خيريه بوده و مي تواند تمام و يا قسمتي از اختيارات خود را در اين مورد به معاون امور حج و زيارت سازمان تفويض نمايد.

تبصره _ معاون امور حج و زيارت سازمان نيز در صورت لزوم با مسيوليت خود مي تواند براي مدت غيبت خود تمام و در ساير موارد قسمتي از اختيارات اجرايي را به مسيولين ادارات و يا افراد مورد نظر كه در سازمان شاغل مي باشند با تاييد سرپرست سازمان تفويض نمايد.

ماده 55 _ سازمان موظف است بمنظور پيش برد امور حج و زيارت و فراهم نمودن موجبات رفاه حجاج و زايران و ايجاد تسهيلات لازم در زمينه برگزاري مراسم حج و زيارت تدابيري اتخاذ و با همكاري و همياري سازمانها و نهادها و وزارتخانه هاي ذيربط برنامه هايي تنظيم نموده و به اجرا درآورد.

ماده 56 _ انتخاب روحانيون و نظار و سرپرستان كاروان ها براساس ضوابطي خواهد بود كه توسط سازمان تهيه و به تصويب اعضاي مندرج رديف 1الي 4 موضوع ماه 53 خواهد رسيد.

ماده 57 _ سازمان مي تواند به منظور تامين پرسنل ضروري در امور حج و زيارت از خدمت كاركنان بازنشسته دولت كه صلاحيت آنان مورد تاييد بوده و داراي تجربه كافي باشند استفاده نموده و حسب مورد آنان رابه همكاري دعوت نموده و در قبال ميزان كار و نوع خدمت و وظيفه اي كه به آنان محول مي شود پاداش مناسبي پرداخت نمايد.

ماده 58 _ بودجه اختصاصي سازمان در امور حج و زيارت كه شامل ارقام درآمد وصولي

از حجاج و زايران و هزينه هاي انجام شده در اجراي برنامه هاي حج و زيارت مي باشند به موقع و همزمان با صدور دستورالعمل تنظيم بودجه عمومي از طرف معاونت حج و زيارت سازمان تهيه و پس از تاييد سرپرست سازمان و تصويب وزير ارشاد اسلامي به مورد اجرا گذاشته مي شود.

تبصره _ در سال هايي كه از اعزام حجاج ايراني جهت انجام مراسم حج جلوگيري مي شود ، بودجه اختصاصي سازمان از محل وجوه دريافتي متقاضيان حج و زيارت تامين و پس از تاييد سرپرست سازمان و تصويب وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي ، مورد اجرا گذاشته خواهد شد.

ماده 59 _ سرپرست امور مالي سازمان حج و اوقاف و امور خيريه (در قسمت بودجه اختصاصي حج و زيارت از طرف سرپرست سازمان حج و اوقاف و امور خيريه تعيين و پس از تاييد وزير ارشاد اسلامي منصوب خواهد شد.

ماده 60 _ سال مالي سازمان حج و اوقاف و امور خيريه يك سال هجري شمسي است كه از اول فروردين ماه هر سال آغاز و به پايان اسفند ماه ختم مي شود.

ماده 61 _ سازمان مكلف است پس از پايان مراسم حج منتهي ظرف 4 ماه ترازنامه و گزارش جامعي از وضع مالي (در آمدهاي وصولي و هزينه ) و باقي مانده احتمالي وجوهي كه از زايران دريافت گرديده و در حساب مخصوصي متمركز شده تهيه و پس از تاييد حسابرس يا حسابرسان امور حج و زيارت سازمان به وزير ارشاد اسلامي تسليم نمايد.

ماده 62 _ به منظور رسيدگي به حساب هاي گذشته و آينده امور حج و زيارت (در بودجه اختصاصي سازمان 1 تا 3 نفر حسابرس خواهد داشت

كه به موجب حكم وزير ارشاد اسلامي تعيين و منصوب خواهند شد حسابرس يا حسابرسان موظفند تا به حسابهاي حج و زيارت سازمان دقيقا رسيدگي ونظر خود را كتبا به وزير ارشاد اسلامي اعلام دارند.

در اجراي اين منظور حسابرسان بدون اينكه حق دخالت مستقيم در امور حج و زيارت سازمان را داشته باشند مي توانند به نحوي كه به عمليات جاري حج و زيارت لطمه اي وارد نشود كليه حسابها و دفاتر و اسناد و مدارك مربوطه را مورد رسيدگي قرار دهند و در صورتي كه ضمن انجام وظايف خود به مواردي از سو جريانات و تخلفات برخورد نمودند بلافاصله وزير ارشاد اسلامي را در جريان امر قرار دهند.

وزير ارشاد اسلامي مي تواند در پايان هر دوره مالي مبلغي را كه مناسب تشخيص دهد به عنوان پاداش به حسابرس يا حسابرسان پرداخت نمايد. همچنين وزير ارشاد اسلامي مي تواند در صورت اقتضا امر حسابرسي امور حج و زيارت در گذشته و آينده را به شركت سهامي حسابرسي محول نمايد.

ماده 63 _ كليه معاملات مربوط به امور حج و زيارت اعم از خريد و فروش و اجاره و استيجار و پيمانكاري و اجرت كار و غيره بجز موارد مذكور در بندهاي ماده 68 قانون محاسبات عمومي كه صريحا مستثني گرديده بايد حسب مورد از طريق مناقصه و مزايده انجام شود و مرجع تشخيص ضرورت و صرفه و صلاح دولت در بندهاي ياد شده رييس سازمان حج و اوقاف و امور خيريه مي باشد. علاوه بر آن موارد زير نيز از شمول مقررات عمومي مستثني بوده و با ترك مناقصه يا مزايده انجام خواهد شد.

1 _ در مواردي كه انجام مناقصه يا

مزايده به تشخيص هياتي مركب از نماينده وزير ارشاد اسلامي _ معاون امور حج و زيارت و سرپرست امور مالي حج و زيارت ميسر و با به مصلحت نباشد مي توان معامله را به طريق ديگري با ترك مناقصه يا مزايده انجام داد.

2 _ سرپرست سازمان حج و اوقاف و امور خيريه و معاون امور حج و زيارت سازمان مي توانند براي انجام دادن هر گونه خدمتي كه در پيشبرد امور حج و زيارت موثر تشخيص دهند حداكثر به مدت 3 ماه در سال (به نحوي كه هيچگونه تعهد استخدامي براي سازمان و دولت ايجاد ننمايد) از نيروي انساني در داخل و خارج كشور و همچنين اتباع خارجي در خارج از كشور استفاده كنند و حق الزحمه آنان را به تشخيص خود و با توجه به اعتبار مصوب پرداخت نمايند. تمديد قراردادهايي كه به اين منظور منعقد مي شود براي دفعات بعد در سال بعد بلامانع است

3 _ قراردادهاي اجاره منازل و محل هاي استقرار ستادها و خوابگاه ها و نظاير آن در كشورهاي خارج و مبالغي كه بايست حق مطوف و دليل و توقف ايران در مني و عرفات و اتوبوس و غيره در عربستان و يا ساير كشورها پرداخت مي شود مشمول مقررات مناقصه و مزايده نبوده و طبق دستور سرپرست سازمان و يا مقام مجاز از طرف ايشان انجام خواهد گرديد.

4 _ اعتباراتي كه همه ساله تحت عنوان هزينه هاي پيش بيني نشده در بودجه اختصاصي امور حج و زيارت منظور و به تصويب خواهد رسيد بنا به پيشنهاد معاون امور حج و زيارت و تصويب سرپرست سازمان قابل مصرف بوده با امضا گيرنده وجه به هزينه قطعي

منظور خواهد شد.

5 _ ترتيب انجام مناقصه و مزايده از بودجه حج و زيارت براساس قانون محاسبات عمومي خواهد بود مگر اينكه در هر مورد به پيشنهاد سرپرست سازمان و تصويب وزير ارشاد اسلامي طريق ديگري انتخاب شود.

6 _ ميزان و موارد تاديه پيش پرداخت و علي الحساب و نحوه واريز و اعمال حساب و احتساب آنها به هزينه قطعي و چگونگي وصول و ايصال مطالبات و روش نگاهداري حسابها و نمونه اسناد و مدارك و دفاتر و حساب اموال براساس دستورالعملي كه توسط سازمان تهيه و به تصويب وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي مي رسد خواهد بود.

تبصره _ اعضاي كميسيون مناقصه و مزايده اعضاي مذكور در بند 1 اين ماده خواهند بود.

ماده 64 _ حدود و ميزان تنخواه گردان مأمورين و مسئولين مالي براي پرداخت هزينه هاي مورد لزوم در داخل و خارج كشور حسب مورد با اخذ تضمين كافي به پيشنهاد معاون حج و زيارت و تصويب سرپرست سازمان خواهد بود.

ماده 65 _ فوق العاده ايام ماموريت و هزينه سفر كاركنان دولت كه در امور مربوط به حج و زيارت فعاليت مي كنند اعم از داخل و يا خارج از كشور براساس آيين نامه سازمان متبوع مستخدم محاسبه و از محل اعتبار موضوع اين آيين نامه قابل پرداخت است

تبصره _ در صورتي كه بر حسب ضرورت هزينه مسكن و تغذيه مأمورين اعزامي به خارج از كشور از طرف سازمان تامين گردد فوق العاده ماموريت آنان براساس ضوابطي كه (با احتساب و كسر هزينه هاي مورد اشاره از ميزان مقرر) به تشخيص سازمان برقرار مي شود قابل پرداخت خواهد بود.

ماده 66 _ سرپرست امور مالي سازمان در

امور حج و زيارت مكلف است همه ساله فهرست و مشخصات كامل اموال غيرمصرفي را كه از بودجه حج و زيارت خريداري مي شود تهيه و به معاون سازمان در امور حج و زيارت تسليم نمايد.

ماده 67 _ نحوه انجام هزينه در خارج از كشور به شرح زير است

1 _ همه ساله دستورالعملي كه متضمن تفويض اختيار به روساي ستادها و نحوه انجام هزينه ها وساير موارد باشد از طرف سرپرست سازمان و يا معاون امور حج و زيارت صادر و ابلاغ خواهد شد.

2 _ در مواردي كه خريد يا پرداخت به دستور سرپرست سازمان يا معاون حج و زيارت انجام مي شود و تهيه مدارك و فاكتور به تشخيص مقامات مذكور ميسر نيست و مقامات ياد شده صحت پرداخت و لزوم هزينه ها را در هر مورد تامعادل پنجاه هزار ريال ايراني گواهي نمايند اسناد مربوط به هزينه قطعي منظور خواهد شد.

3 _ صورت حسابهايي كه از مراجع وادارات رسمي كشورهاي خارج و يا هتل ها و مهمانسراهايي كه داراي شماره و دفاتر رسمي هستند صادر و به وسيله مسيولين امور حج و زيارت ارايه مي شود به هر مبلغ معتبر و قابل قبول است

ماده 68 _ كليه هزينه هايي كه از محل بودجه عمومي كل كشور انجام خواهد شد و نيز ساير موضوعاتي كه در زمينه امور حج و زيارت و خيريه در آيين نامه پيش بيني نشده تابع مقررات عمومي كشور خواهد بود.

ماده 69 _ كاركنان سازمان مشمول مقررات قانون استخدام كشوري و آيين نامه ها و مقررات مربوط به آن مي باشد.

ماده 70 _ تعاريف و اصطلاحات مندرج در آيين نامه هاي قانون تشكيلات

و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه توسط سازمان تهيه و ابلاغ خواهد شد.

ماده 71 _ از تاريخ تصويب اين آيين نامه كليه مصوبات هيات دولت كه مغاير با اين آيين نامه باشد ملغي است

آيين نامه اجرايي تبصره ماده يك لايحه قانوني تجديد قرارداد و اجاره املاك و اموال موقوفه و

هيات وزيران دولت موقت جمهوري اسلامي ايران درجلسه مورخ 17 2 1358 بنابه پيشنهاد وزارت اطلاعات و تبليغات به استناد تبصره ماده يك لايحه قانوني تجديد قرارداد و اجاره املاك و اموال موقوفه و تجديد انتخاب متوليان و امنا و نظار اماكن متبركه مذهبي و مساجد آيين نامه اجرايي آن رابه شرح زير تصويب نمودند

ماده 1 _ سازمان اوقاف مكلف است ضوابط و شرايط لازم و ضروري براي تنظيم اجاره نامه مستاجران و متصرفان املاك و اموال اوقافي را طي دستورالعملي به كليه ادارات و مراكز اوقافي استان ها ابلاغ و سريعا نسبت به تجديد اجاره و انعقاد قرارداد جديد اقدام نمايد.

ماده 2 _ اجاره بهاي عادله املاك مورد اجاره و متصرفي موقوفه به شرح زير تعيين مي شود

1 _ املاك و مستغلات مشمول قانون موجر و مستاجر مصوب سال 1356 بر اساس اجاره بهاي قبلي و احتساب درصد شاخص كل بهاي كالاها وخدمات مصرفي است كه همه ساله از طرف بانك مركزي ايران منتشر مي گردد.

2 _ در محل هايي كه قانون موجر و مستاجر اجرا نشده و يا درصد شاخص از طرف بانك مركزي تعيين و اعلام نگرديده اجاره عادله عبارت است از 8 درصد ارزش معاملاتي عرصه و ده درصد ارزش معاملاتي اعياني كه از طرف وزارت امور اقتصادي و دارايي تعيين و تصويب شده يا مي شود.

تبصره 1 _ تخفيف هايي كه از نظر مشاع و يا در

قيد اجاره بودن در فهرست ارزش معاملاتي درنظر گرفته شده است در محاسبه ارزش عرصه يا اعيان مستغل منظور نخواهد شد.

تبصره 2 _ درمورد آپارتمان ها اجاره بهاي قسمت هاي اشتراكي نيز با توجه به مقررات قانون تملك آپارتمان نسبت به حصه آپارتمان مورد اجاره محاسبه و منظور خواهد شد.

تبصره 3 _ نسبت به املاك مزروعي و باغات اعم از شهري و روستايي كه فاقد ارزش معاملاتي است ميزان اجاره عادله با جلب نظر كارشناس تعيين خواهد شد كه اجاره برآوردي 6 درصد ارزش ارزيابي شده خواهد بود.

ماده 3 _ سازمان اوقاف درمورد اراضي مزروعي امكانات متقاضيان را از نظر قابليت اراضي و ميزان كشت و مقدار مساحتي كه براي يك واحد زراعي سودآور است به هنگام تعيين اجاره بها و تنظيم سند اجاره جديد مورد نظر و رعايت قرار مي دهد و نيز مكلف است درتنظيم سند اجاره درباره اراضي باير شهري و آماده براي ساختمان زايد بر يكهزار متر مربع و بيش از يك واحد ساختماني با هريك از متقاضيان خودداري نمايد.

تبصره _ چنانچه اراضي شهري قبلا تفكيك شده باشد و قطعات تفكيكي درحدود 25% زايد بريكهزار متر مربع باشد تنظيم اجاره نامه بلامانع است .

ماده 4 _ كليه ضوابط و شرايط مندرج دراسناد و قراردادهاي اجاره كه به شرح ماده يك اين آيين نامه از طرف سازمان اوقاف تعيين و اعلام مي شود از طرف مستاجران لازم الاجرا و غير قابل اعتراض خواهد بود و مستاجران ملتزم و مكلف به اجراي كامل آن مي باشند.

ماده 5 _ اين آيين نامه از تاريخ تصويب لازم الاجرا است و كليه مقررات مغاير با آن لغو مي گردد و هر

گونه تغيير يا تجديد نظر درآن به پيشنهاد وزير اطلاعات و تبليغات و سرپرست سازمان اوقاف و تصويب هيات وزيران امكان پذير مي باشد.

آيين نامه اجرايي قانون ابطال اسناد فروش رقبات ، آب و اراضي موقوفه - مصوب 3 2 1374

هيات وزيران درجلسه مورخ 3 2 1374 بنابه پيشنهاد مشترك وزارت كشاورزي و سازمان اوقاف و امور خيريه و به استناد تبصره (6) ماده واحده قانون ابطال اسناد و فروش رقبات ، آب و اراضي موقوفه _ مصوب 25 11 1371 _ آيين نامه اجرايي قانون ياد شده رابه شرح زير تصويب نمود

ماده 1 _ تعاريف و اصطلاحات

1 _ مصلحت وقف تامين نظر واقف و منابع موقوف عليهم بارعايت غبطه موقوفه .

2 _ متصرف حسب مورد زارعان صاحب نسق يا قائم مقام قانوني آنان ، مالكان اعيان و اشخاصي كه به گونه اي عرصه و يا عرصه و اعيان موقوفه تبديل يا فروخته شده را در يد و اختيار دارند.

3 _ حقوق مكتسب متصرف هر نوع حقي كه براي متصرف تحت شرايط قانوني معيني حاصل شده باشد ، از قبيل مالكيت اعيان ، تحجير ، حقوق كسب و پيشه ، حق نسق زارعانه ، حفر چاه ، غرس اشجار و مانند آن .

4 _ مجوز شرعي مجوزي كه بر اساس ضوابط شرع مقدس اسلام درمورد تبديل يا فروش اموال موقوفه توسط مجتهد جامع الشرايط صادر شده باشد.

5 _ زارع صاحب نسق كسي است كه مالك زمين نيست وبا دارا بودن يك يا چند عامل زراعتي شخصا يا با كمك خانواده خود دراراضي موقوفه زراعت مي نمايد و مقداري ازمحصول را به صورت نقدي يا جنسي به عنوان اجاره بها به موقوفه مي دهد و نسق مورد زراعت وي مشمول قوانين اصلاحات ارضي بوده

است .

6 _ زراعت توليدمحصول به وسيله عمليات زراعتي يا باغداري .

7 _ مرتع زميني است اعم از كوه و دامنه يا زميني مسطح كه در آن نباتات علوفه اي به طور طبيعي روييده و درهر هكتار آن حداقل تعليف سه رأس گوسفند يا معادل آن از انواع دام هاي ديگر ، دريك فصل چرا امكان پذير باشد.

8 _ بيشه يا قلمستان زميني است كه درآن درختان غير مثمر به وسيله اشخاص غرس شده و تعداد درخت درهر هكتار آن از هزار اصله تجاوز نمايد.

9 _ باغ زميني است كه درآن درختان مثمر يا مو به وسيله اشخاص غرس شده و عرفا باغ شناخته شود.

ماده 2 _ ادارات اوقاف و امور خيريه و متوليان موقوفات مكلفند با توجه به سوابق ثبتي ، موقوفات عامه اي را كه به فروش رسيده يا به صورتي به ملكيت اشخاص درآمده است ، صورت برداري و همراه با مستندات و دلايل به سازمان اوقاف و امور خيريه ارسال نمايند. سازمان اوقاف ضمن مطلع نمودن متصرف يا متصرفين اين موقوفات و يا اشخاص ذي نفع ديگر ، موضوع را به كميسيوني مركب ازسه نفر فقيه صاحب نظر كه با انتخاب و زير نظرنماينده ولي فقيه در سازمان ياد شده تشكيل مي شود ارجاع مي كند ، كميسيون مذكور نظر خود را درمورد جواز شرعي فروش يا تبديل رقبات ، با توجه به اسناد و مدارك ارايه شده اداره اوقاف و متولي ذيربط و همچنين اشخاص ذي نفع در موقوفه اعلام مي نمايد. درصورتي كه تبديل و فروش رقبه موقوفه به نظر كميسيون با مجوز شرعي انجام شده باشد معامله تاييد مي شود و درغير اين صورت

نظر نماينده ولي فقيه و سرپرست سازمان اوقاف و امور خيريه داير بر بطلان سند فروش يا تبديل موقوفه همزمان به سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و متصرف يامتصرفين و يا اشخاص ذي نفع در موقوفه ابلاغ مي شود. ادارات ثبت بر اساس اين تصميم نسبت به بطلان سند در سوابق ثبتي و دفاتر مربوط ثبت و صدور سند جديد به نام موقوفه اقدام خواهند نمود.

ماده 3 _ پس از ابطال انتقالات بعد از وقف ، اداره اوقاف و امور خيريه يا متولي با رعايت تبصره (4) ماده واحده قانون ابطال اسناد و فروش رقبات ، آب و اراضي موقوفه ، متصرف را براي تنظيم سند اجاره دعوت مي نمايد و در صورتي كه متصرف ظرف سي (30) روز از تاريخ رويت نامه اوقاف براي تنظيم سند اجاره مراجعه ننمايد به شرح زير اقدام خواهند نمود

1 _ از متصرف قبلي با رعايت حقوق مكتسب او خلع يد شده و موقوفه با در نظر گرفتن صرفه و صلاح وقف به داوطلبان ديگر اجاره داده خواهد شد.

2 _ درصورتي كه در مورد ميزان حقوق مكتسب قبلي بين او و اداره اوقاف و امور خيريه يا متولي اختلافي به وجود آيد از طريق مراجع قضايي تعيين تكليف خواهد شد. دادگاه ها اين گونه موارد راخارج از نوبت رسيدگي و به صدور حكم مبادرت مي نمايند.

تبصره _ درمواردي كه در اجراي اين قانون از زارعان صاحب نسق خلع يد مي گردد درصورت تقاضاي زارعان ، وزارت جهاد كشاورزي مكلف است ازاراضي مستعد كشاورزي موجود در منطقه و درصورت نبودن اراضي قابل واگذاري در منطقه ، از اراضي ساير مناطق ، با رعايت قوانين

و مقررات جاري نسبت به واگذاري اراضي به آنان با رعايت اولويت اقدام نمايند.

ماده 4 _ موقوفات مشمول اين آيين نامه كه به نحوي از انحا دررهن يا وثيقه يا تامين و بازداشت اشخاص ثالث قرار گرفته به تبع ابطال اسناد مالكيت ، آزاد خواهد شد. ادارات اوقاف هنگام تنظيم سند اجاره با استعلام از اداره ثبت محل ، مراتب را به اطلاع اشخاص ذينفع خواهند رساند تا نسبت به استيفاي حقوق خود از ساير اموال متعهد اقدام نمايند.

ماده 5 _ درمورد موقوفات مزروعي مشمول قانون اجازه تبديل به احسن و واگذاري دهات و مزارع موقوفه عام _ مصوب 1350 _ و ساير مراحل اصلاحات ارضي به ترتيب زير عمل خواهد شد.

الف _ درصورتي كه موقوفات ياد شده به دولت (وزارت كشاورزي واگذار شده ولي تا كنون اسناد فروش آن به زارعان ، تنظيم نشده نمايندگان اداره اوقاف و امور خيريه و اداره كشاورزي محل و متوليان مربوط دردفتر خانه اسناد رسمي حاضر و بطلان سند را در دفاتر وهامش سند قيد و به وسيله دفترخانه ياد شده موضوع به اداره ثبت محل براي اصلاح اسناد اعلام خواهد شد.

ب _ هر گاه موقوفه مزروعي پس از انتقال به دولت با تنظيم سند رسمي به زارعان مربوط واگذار شده باشد ، براي ابطال اسناد يا تاييد فروش آن به همان ترتيبي كه در اين آيين نامه آمده است عمل خواهد شد.

ماده 6 _ پس از انجام موارد مندرج دربندهاي (الف و (ب ماده (5) ، ادارات اوقاف نسبت به موقوفات تصرف شده و متوليان نسبت به موقوفات تحت توليت خودمطابق مفاد اين آيين نامه با متصرفان و

زارعان ، سند اجاره تنظيم خواهند نمود. مبلغ اجاره بها متناسب با مورد اجاره و با رعايت ارزش حقوق اكتسابي متصرفان وزارعان طبق نظر كارشناس رسمي يا خبره محلي تعيين خواهد شد .

تبصره 1 _ چنانچه بعضي اززارعان صاحب نسق به علت فوق يا انتقال يا بنا به علل ديگري درحال حاضر دراراضي ياد شده زراعت ننمايند با وراث قانوني يا متصرفان فعلي رقبه قرار داد اجاره تنظيم خواهد شد. درتنظيم اسناد اجاره با اين گونه متصرفان مفاد بند(3) از ماده (1) اين آيين نامه مجري خواهد بود.

تبصره 2 _ اگر زارعان صاحب نسق دراين گونه اراضي چاه حفر نموده باشند ، موقوفه درصورت امكان نسبت به خريد آن اقدام مي نمايد و دراين صورت اجاره بهاي زمين بر اساس اراضي آبي تعيين خواهد شد درغير اين صورت كارشناس يا خبره محلي درموقع تعيين اجاره بها ، موضوع مالكيت چاه و عرف محل را ملحوظ خواهد داشت .

تبصره 3 _ درصورتي كه زارعان صاحب نسق بخشي از اراضي نسق زراعتي خود يا تمامي آن را به باغ يا قلمستان و بيشه تبديل نموده باشند ، اداره اوقاف يا متولي بايستي با توجه به تعاريف ذكر شده در ماده (1) اين آيين نامه نسبت به عرصه با آنان سند اجاره تنظيم نمايند.

تبصره 4 _ درصورتي كه موقوفات مزروعي موضوع اين آيين نامه در محدوده خدمات شهري قرار گرفته و كاربري زراعي آن تغيير يافته يا قابل تغييرباشد قبل از هر گونه اقدام درمورد تفكيك و واگذاري آن اراضي بايد حقوق مكتسبه زارعان صاحب نسق با نظر كارشناس مرضي الطرفين و يا كارشناسان منتخب ادارات اوقاف و يا

متوليان (حسب مورد) و زارع صاحب نسق به وسيله ادارات اوقاف و امور خيريه و يا متوليان شناسايي و به نحو مناسبي تامين و تاديه گردد در صورت عدم توافق و تراضي در شناسايي و تقويم حقوق مكتسبه ، به درخواست هر يك از طرفين ، موضوع توسط مراجع قضايي ذي صلاح مورد رسيدگي قرار گرفته و حقوق مكتسبه زارعان برابر نظر دادگاه پرداخت مي شود.

ادارات اوقاف و متوليان مكلفند در واگذاري اراضي تغيير كاربري داده شده ، درصورت تقاضاي زارع صاحب به هر يك از افراد صاحب نسق براي اجاره يك قطعه از حداقل تفكيكي از همان اراضي اولويت قائل شوند.

ماده 7 _ كليه اعياني و مستحدثاتي كه زارعان صاحب نسق احداث نموده باشند ، متعلق به زارعان آنها خواهد بود و سند اجاره فقط نسبت به عرصه به شرط رعايت كاربري زمين با آنان تنظيم خواهد شد.

تبصره 1 _ چنانچه دراجراي قوانين مختلف اراضي زارعان دراختيار اشخاص حقيقي يا حقوقي قرار گرفته و دراين گونه اراضي مستحدثاتي ايجاد كرده باشند مستحدثات ياد شده متعلق به اشخاص ياد شده بوده و نسبت به عرصه با آنان سند اجاره تنظيم خواهد شد.

تبصره 2 _ درصورتي كه مستحدثاتي متعلق به موقوفه بوده و دراجراي قانون اجازه تبديل به احسن و واگذاري دهات و مزارع موقوفه عام به زارعين صاحب نسق يا ساير قوانين مربوط به مراحل مختلف اصلاحات ارضي به زارعان صاحب نسق واگذار شده باشد( نظير منازل مسكوني زارعان و محوطه مربوط به آن و در حال حاضر نيز قابل بهره برداري باشد ، حفظ و حراست آن به عهده متصرفان بوده و وجهي به عنوان

اجاره بهاي اين گونه رقبات (عرصه و اعيان با رعايت عرف محل دريافت نخواهد شد.

تبصره 3 _ كليه مستحدثاتي كه در دهات و مزارع موقوفات توسط خوش نشين ها ويا اشخاص غير احداث شده و با تاييد معتمدان محل ، اعيان متعلق به آنان شناخته شده باشد سند اجاره بر اساس نظر كارشناس رسمي دادگستري يا خبره محلي فقط در مورد عرصه با صاحبان اعيان تنظيم خواهدشد.

تبصره 4 _ به منظور ترويج فرهنگ احيا و بهره وري از موقوفات و تشويق زارعان به ادامه كشت و زرع بر روي اراضي موقوفه و تسهيل عمليات زراعي آنان ، بانك ها و ساير موسسات مالي _ اعتباري ، با رعايت مقررات مربوط ترتيبي اتخاذ نمايند تا تسهيلات مالي لازم به زارعان صاحب نسق موقوفات اعطا گردد. به نحوي كه اعطاي تسهيلات بانكي به اين زارعان بدون توثيق و ترهين عرصه و صرفا با استفاده از سند اعياني ، اخذ سفته ،تضمين هاي زنجيره اي زارعان از يكديگر و يا توثيق منافع واگذار شده از طريق اجاره و حقوق مكتسبه مترتب بر آن امكان پذير باشد.

در مواردي كه بانك ها بابت تسهيلات اعطايي به زارعان با توثيق سند اعياني و حقوق مكتسبه نظر به تامين مطالبات لاوصول خود از محل منفعت اعياني وحقوق مكتسبه مرتبط با اراضي موقوفه داشته باشند ، ادارات اوقاف و متوليان ، بانك ها و موسسات اعتباري يا اشخاصي كه توسط آنان معرفي مي شوند را دراسناد اجاره جايگزين زارع بدهكار مي نمايند.

تبصره 5 _ به منظور رفاه زارعان صاحب نسق و فراهم نمودن زمينه فعاليت بيشتر در اراضي موقوفه ، ادارات اوقاف و امور خيريه و متوليان حسب

مورد ، ( در صورتي كه واقف ترتيب ديگري براي اداره موقوفه معين نكرده باشد ، مي توانند مدت اجاره زارعان را ده سال معين نمايند ) و در ضمن عقد اجاره شرط نمايند كه در پايان مدت مزبور عقد اجاره با زارع مزبور و يا قائم مقام قانوني وي بر اساس اجاره بهايي كه با نظر كارشناس رسمي و يا خبره محلي با در نظر گرفتن حقوق مكتسبه زارع تعيين مي گردد ، تجديد خواهد شد. درموارد خاص آنگاه كه مصلحت وقف يا شرايط خاص ديگر اقتضا نكند افزايش مدت اجاره موقوفه براي بيش از ده سال با جلب نظر رياست سازمان اوقاف و امور خيريه امكان پذير مي باشد.

ماده 8 _ احداث هر گونه اعياني و باغ دراراضي نسق زارعان موقوفه توسط اين زارعان با اخذ مجوز از ساير مراجع قانوني ذيربط و بدون پرداخت پذيره مجاز مي باشد. مستاجرين مي توانند نسبت به ثبت اعياني هاي مستحدث از طريق ادارات ثبت اسناد و املاك اقدام نمايند و سند مالكيت دريافت دارند. ايجاد ، توثيق و ترهين اينگونه اعيان ها مجاز بوده و نياز به اعلام موافقت جداگانه ادارات اوقاف و امور خيريه و يا متوليان ندارد.

ماده 9 _ هر گاه درتشخيص زارع صاحب نسق اختلافي به وجود آيد ، فرم ها و اسناد و صورت جلسات تنظيمي دراجراي قوانين اصلاحات ارضي ملاك عمل خواهد بود.

ماده 10 _ چنانچه تمام يا بخشي از اراضي قابل واگذاري واقع درحريم روستاهاي موقوفات عامه دراجراي ماده (56) قانون حفاظت و بهره برداري ازجنگل ها و مراتع _ مصوب 1346 _ به عنوان انفال ، منابع ملي اعلام شده باشد ، مي بايد حق بهره

برداري آن توسط سازمان جنگل ها و مراتع كشور به سازمان اوقاف و امور خيريه و متوليان واگذار شود.

تبصره 1 _ اراضي مذكور درحكم موقوفه بوده و درحدود محدوده و حريم روستاي موقوفه و بنا به درخواست سازمان اوقاف و امور خيريه واگذار خواهد شد.

تبصره 2 _ هر گونه تغيير كاربري دراين اراضي منوط به موافقت سازمان جنگل ها و مراتع كشور و نيز اخذ مجوز از ساير مراجع قانوني ذيربط خواهدبود.

تبصره 3 _ سازمان هاي ياد شده مكلفند ظرف حداكثر دو سال نقل و انتقال زمين هاي موضوع اين ماده را محقق نمايند.

تبصره 4 _ چنانچه اين گونه اراضي از طريق دولت به اشخاص حقيقي يا حقوقي به صورت اجاره يا فروش واگذار گرديده باشد اسناد تنظيمي با اطلاع دستگاه اجرايي مربوط اصلاح و با متصرف نسبت به عرصه سند اجاره تنظيم خواهد شد.

كليه مستحدثاتي كه در اين اراضي توسط متصرفين احداث شده باشد متعلق به آنان خواهد بود.

ماده 11 _ در مورد زارعان و متصرفان و صاحبان اعياني و انتقال گيرندگان موقوفات عام _ موضوع مواد (5) و (9) اين آيين نامه _ درصورت خودداري از تنظيم سند اجاره طبق ماده (3) عمل خواهد شد.

ماده 12 _ وجوه حاصل از فروش موقوفات مزروعي كه در حساب شماره (5557) بانك تعاون كشاورزي توديع شده و اهدايي دولت به موقوفه تلقي شده به نسبت دستور پرداخت هاي وصولي مربوط به هر موقوفه به حساب همان موقوفه منظور و واريز خواهد شد تا درصورت لزوم صرف عمران وآبادي موقوفه شود.

ماده 13 _ به منظور رسيدگي به حساب بدهي معوق زارعان ، از تاريخ فروش تا تاريخ تنظيم سند

اجاره جديد با توجه به مفاد تبصره (1) ماده (6) اين آيين نامه اجاره بها تعيين و تا ميزان پرداخت هاي زارعان به حساب دولت با ارائه مدارك پرداخت اقساط آنان تهاتر و در صورتي كه زارعان بدهكار شوند ما به التفاوت محاسبه و به صورت نقد يا اقساط از آنان وصول وبه حساب موقوفه واريز خواهد شد.

ماده 14 _ كليه مقررات اين آيين نامه درمورد آبهاي موقوفه كه عوايد آنها به مصارف عام مي رسد نيز مجري است .

ماده 15 _ درمواردي كه جهت مورد نظر واقف تغيير يافته باشد به صورت اصلي بازگردانده مي شود ، مگر اينكه بازگراندن آن به وضع اول موجب عسر وحرج و قلت درآمد و امثال آن باشد كه دراين صورت ابقاي آن به صورت فعلي با اجازه ولي فقيه يا نماينده ايشان درسازمان اوقاف و امور خيريه بلااشكال خواهد بود.

ماده 16 _ در مورد ابلاغ نظرات كميسيون موضوع ماده (2) و اخطارها و دعوت نامه هايي كه ادارات اوقاف و امور خيريه دراجراي اين آيين نامه صادر وارسال مي نمايند مقررات مربوط به ابلاغ تصميمات شعب تحقيق اوقاف مواد (10) و (29) و(31) آيين نامه كيفيت تحقيق درشعب تحقيق سازمان حج و اوقاف و امور خيريه _ موضوع تصويب نامه شماره 93366 مورخ 18 10 1365 _ رعايت خواهد شد.

ماده 17 _ مقررات اين آيين نامه شامل موقوفات آستان قدس رضوي و حضرت معصومه و حضرت احمد بن موسي عليهم السلام و ساير موقوفاتي كه متوليان آنها منصوب از طرف ولي فقيه باشند نيز مي شود. متوليان و امناي اين موقوفات رأسا امور اجرايي را طبق ماده واحده قانون ابطال اسناد وفروش

رقبات ، آب و اراضي موقوفه و اين آيين نامه به عهده خواهند داشت .

تبصره _ متوليان موقوفات ياد شده مي توانند درتشكيل كميسيون موضوع ماده (2) اين آيين نامه تنها براي موقوفات تحت توليت خود اقدام نمايند.

ماده 18 _ ازتاريخ تصويب اين آيين نامه كليه مصوبات هيات دولت كه مغاير با اين آيين نامه است ملغي مي باشد.

آيين نامه كيفيت تحقيق در شعب تحقيق سازمان حج و اوقاف و امور خيريه - مصوب 30 9 1365

ماده 1 _ شعب تحقيق شامل دو قسمت حقوقي و حسابرسي است و هر شعبه مركب از يك رييس و دو محقق مي باشد.

در هر حوزه تحقيق رييس شعبه حقوقي رياست هيات تحقيق آن حوزه را به عهده خواهد داشت جز در تهران كه تركيب و اداره هيات هاي تحقيق به ترتيب مقرر در تشكيلات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه خواهد بود.

تبصره _ شركت هر يك از محققين هر شعبه در رسيدگي با تصميم رييس شعبه است

ماده 2 _ شعبه صالحه براي رسيدگي به درآمد و هزينه موقوفات موسسات خيريه مشمول قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امورخيريه و آيين نامه اجرايي آن شعبه محل مصرف عوايد موقوفه و محل ثبت موسسه است و چنانچه محل مصرف عوايد يا منطقه فعاليت و عمليات موسسه در حوزه هاي مختلف باشد تعيين شعبه رسيدگي كننده با سرپرست سازمان خواهد بود بديهي است در صورت لزوم شعبه مربوطه مي تواند به ساير شعب حسابرسي نيابت دهد و شعب حقوقي به امور مربوط به حوزه هر يك از آنها رسيدگي خواهد نمود.

ماده 3 _ روساي شعب حقوقي از بين مستخدمين ليسانسيه حقوق يا الهيات كه سابقه خدمات اوقافي يا قضايي آنها كمتر از پنج سال نباشد انتخاب مي شود مشروط بر

اينكه سابقه محكوميت اداري يا انتظامي از درجه انفصال موقت به بالا نداشته باشند.

محققين شعب حقوقي نيز بايد واجد شرايط مذكور باشند مگر شرط مدت خدمات اوقافي يا قضايي كه حداقل سه سال سابقه خدمات كافي خواهدبود.

ماده 4 _ روساي شعب حسابرسي از بين مستخدمين ليسانسيه مطلع در امر حسابداري با داشتن حداقل 5 سال سابقه خدمت اوقافي انتخاب خواهندشد مشروط بر اينكه محكوميت اداري از درجه انفصال موقت به بالا نداشته باشند محققين شعب حسابرسي بايد داراي شرايط مذكور باشند ولي داشتن حداقل سه سال سابقه خدمت اوقافي كافي خواهد بود.

تبصره _ سرپرست سازمان حج و اوقاف وامور خيريه در صورت ضرورت مي تواند از بين افراد مطلع كه در امور حقوقي و حسابداري تجربياتي دارند فردي را به عنوان محقق حقوقي يا حسابرس انتخاب و شاغلين فعلي ادارات و شعب تحقيق را نيز ابقا نمايد.

ماده 5 _ رييس دبيرخانه اداره كل تحقيق و مسئول دبيرخانه ادارات تحقيق استان ها از بين كارمندان ديپلمه و يا ساير مستخدمين واجد شرايط كه حداقل سه سال سابقه خدمت در امور اوقافي داشته باشند انتخاب مي گردند.

تبصره 1 _ سازمان حج و اوقاف و امور خيريه مي تواند به تعداد لازم شعب تحقيق در مراكز استان ها و شهرستان ها تشكيل دهد و محدوده فعاليت آنهارا به عنوان (حوزه تحقيق ) معين نموده و عنداللزوم تغيير دهد.

تبصره 2 _ شعب تحقيق در صورت ضرورت مي تواند با كسب موافقت اداره كل تحقيق موقتا از وجود محققين يك شعبه در شعبه ديگر استفاده نمايد.

ماده 6 _ وظايف ادارات و شعب تحقيق به شرح ذيل است

الف _ وظايف شعب حقوقي

1 _ تحقيق و

رسيدگي و اعلام نظر در مورد تشخيص متولي و ناظر و موقوف عليهم موقوفات

2 _ تحقيق و رسيدگي و اعلام نظر در مورد وقفيت املاك و تشخيص موقوفات عام از خاص

3 _ تشخيص موقوفات مجهول التوليه يا بدون متولي

4 _ رسيدگي و اظهارنظر در مورد تطبيق مصارف درآمد موقوفات با مفاد وقفنامه يا ساير اسناد مربوطه در صورت ابهام يا بروز اختلاف

5 _ تحقيق و رسيدگي در مورد تعدي و تفريط يا مسامحه و اهمال متوليان وامنا و نظار و مديران موسسات خيريه از انجام وظايف يا استنكاف از اجراي مقررات اوقافي درامور موقوفه و موسسات خيريه و تنظيم گزارش و ارسال به دادگاه و در صورت احراز تعدي و تفريط و تخلف اعلام جرم و انعكاس موضوع به دادسرا .

6 _ رسيدگي و اظهار نظر در مورد مصرف درآمد موقوفات متعذرالمصرف و موقوفاتي كه عوايد آنها به علت قلت ولو با پس انداز چند سال براي اجراي نظر واقف كافي نيست يابه علت كثرت عوايد زايد بر مصارف متعارف باشد بر طبق تبصره ماده 8 قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف وامور خيريه

7 _ رسيدگي و صدور گواهي مصرف نسبت به موقوفاتي كه فاقد وقفنامه يا مدارك وقفيت معتبر بوده و در سنوات گذشته بر مبناي سيره جاريه عمل شده است .

ب _ وظايف شعب حسابرسي

1 _ رسيدگي به درآمد و هزينه موقوفات و بقاع و اماكن متبركه اسلامي و موسسات و انجمن هاي خيريه اي كه به موجب قانون وآيين نامه هاي مربوطه اداره امور آنها به عهده سازمان حج و اوقاف و امور خيريه محول شده

يا مي شود.

2 _ تطبيق اسناد هزينه و درآمد موقوفات با مفاد وقفنامه يا ساير اسناد مربوطه

3 _ صدور مفاصا حساب براي اسناد درآمد و هزينه هايي كه به موجب بند 1 وظايف شعب حسابرسي از طريق ادارات اوقاف به ادارات تحقيق ارسال مي شود.

4 _ تطبيق درآمد رقبات مندرج در بودجه با وقفنامه و يا ساير مدارك معتبر.

5 _ تطبيق درآمد رقبات مندرج در بودجه با مدارك تعيين كننده درآمد.

ماده 7 _ شعب تحقيق بنا به درخواست اشخاص يا ادارات حج و اوقاف و امور خيريه نسبت به موارد مذكور در ماده ششم رسيدگي و اظهارنظر مي نمايد. هر گاه در موارد مذكور اشخاص مستقيما به دادگاه مدني خاص دادخواست تسليم كرده باشند دادگاه مي تواند مراتب را به اداره حج و اوقاف وامور خيريه و به نزديك ترين شعبه تحقيق ارجاع نموده تا شعبه مذكور براساس اين آيين نامه به موضوع رسيدگي و نتيجه رابه دادگاه ارجاع كننده اعلام نمايد.

تبصره _ ادارات حج و اوقاف و امور خيريه بايد ظرف سه روز از تاريخ وصول درخواست و ضمايم مدارك رابه اداره تحقيق مربوطه بفرستند.

ماده 8 _ وظايف دبيرخانه ادارات تحقيق

1 _ ثبت درخواست واصله و تسليم رسيد به متقاضي با ذكر شماره ثبت آن .

2 _ اگر درخواست از لحاظ طرز تنظيم و يا ضمايم آن ناقص باشد دبيرخانه مراتب را ظرف سه روز پس از وصول جهت رفع نقص به درخواست كننده يا وكيل او اخطار خواهد كرد تا ظرف مدت 10 روز از تاريخ ابلاغ اخطاريه با رعايت مسافت رفع نقص كند والا تا رفع نقص رسيدگي به درخواست متوقف خواهد شد.

3 _ پس

از آنكه درخواست كامل تشخيص داده شد دبيرخانه نسخه اي از آن را با ضمايم در پرونده مخصوص كه ترتيب مي دهد بايگاني و نسخه هاي ديگر را با پيوست ها به طرف ابلاغ مي نمايد كه ظرف مدت 10 روز از تاريخ دريافت با رعايت مسافت طبق قانون آيين دادرسي مدني پاسخ كتبي خود را با مدارك مربوط به تعداد تقاضاكنندگان و با يك نسخه اضافي به اداره تحقيق ارسال دارند.

ماده 9 _ شعب تحقيق در صورتي كه رسيدگي به درخواست را خارج از وظايف خود بدانند ضمن تعيين مرجع صالح عدم صلاحيت خود را اعلام خواهند نمود.

تبصره 1 _ در صورتي كه ادارات حج و اوقاف و امور خيريه و اشخاص ذينفع در مهلت مقرر از پرونده هاي حقوقي رفع نقص ننمايند شعب حقوقي مي توانند پرونده مربوطه را از نوبت رسيدگي خارج نمايند. رسيدگي مجدد منوط به تسليم درخواست جديد و رفع نقص خواهد بود.

تبصره 2 _ چنانچه ادارات حج و اوقاف و امور خيريه و اشخاص ذينفع نسبت به پرونده هاي حسابرسي در مهلت مقرر رفع نقص ننمايد شعب حسابرسي پرونده مربوطه را از نوبت رسيدگي خارج نموده در خصوص موقوفات متصرفي مراتب را جهت كسب تكليف به سازمان مركزي گزارش مي نمايد و در مورد موقوفات غيرمتصرفي برابر ماده 25 آيين نامه اجرايي قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه عمل خواهندنمود.

ماده 10 _ اگر محل اقامت كسي كه شعب تحقيق براي او اخطاريه و دعوتنامه مي فرستند معلوم نباشد ويابه هر صورت ابلاغ مقدور نشود در صورت لزوم شعب تحقيق مي توانند به تقاضا وبه هزينه متقاضي موضوع و اوقات رسيدگي را يكبار به

وسيله نشر آگهي در روزنامه رسمي ويكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار محلي به طرف ابلاغ نمايند .هرگاه اخطار شونده در مهلت مقرر پاسخ ندهد يا در جلسه رسيدگي حاضر نشود شعب تحقيق به موضوع رسيدگي و اعلام نظر مي نمايند.

تبصره _ در صورت تجديد جلسه نيازي به تجديد آگهي نخواهد بود.

ماده 11 _ در مواردي كه نام اداره حج و اوقاف و امور خيريه در درخواست قيد نشده باشد شعب تحقيق موظفند كه در خواست و ضمايم آن و وقت رسيدگي و پاسخ را از طريق دبيرخانه تحقيق به اداره حج و اوقاف و امور خيريه مربوطه ابلاغ كنند تا نماينده خود رابه شعبه تحقيق اعزام دارد و يا نظر مشروح و مستدل خود رابه صورت لايحه ارسال نمايد.

ماده 12 _ شعب تحقيق مي تواند به تقاضاي طرفين قرار استماع شهادت شهود و تحقيقات محلي و ارجاع امر به كارشناس وهر نوع تحقيقات ديگري راكه براي روشن شدن موضوع لازم بدانند صادر و اجرا نمايند. مخارج اجراي قرار به عهده متقاضي است و در صورتي كه شعبه تحقيق استماع شهادت شهود و تحقيقات محلي و ارجاع به كارشناس و هر نوع تحقيقات ديگري را لازم بداند مخارج به عهده طرفين است

تبصره 1 _ عدم توديع دستمزد كارشناس و يا عدم تهيه وسايل اجراي قرار موجب خروج اين مورد از عداد دلايل متقاضي خواهد شد.

تبصره 2 _ تعيين مدت توديع دستمزد كارشناس حسب مورد به عهده شعبه خواهد بود.

ماده 13 _ شعب تحقيق مي توانند تحقيق در هر امري را كه لازم بدانند به شعب تحقيق حوزه ديگر نيابت داده و در صورت نبودن شعبه تحقيق به اداره حج و اوقاف

و امور خيريه محل محول كنند. در اين صورت شعب و ادارات مزبور مكلفند مورد نيابت را انجام و نتيجه را با مدارك و مستندات مربوطه به شعبه ارجاع كننده ارسال دارند.

ماده 14 _ شعب تحقيق پس از آماده شدن پرونده براي اظهارنظر ظرف ده روز مبادرت به صدور نظريه مي نمايند تصميمات و نظرات شعب تحقيق دركليه موارد بايد موجه و مدلل باشد و ظرف پنج روز به طرفين ابلاغ شود.

ماده 15 _ رسيدگي در شعب تحقيق به وسيله رييس و يكي از محققان انجام خواهد شد و نظريه آن دو در صورت توافق مناط اعتبار مي باشد و در هر مورد كه اختلاف نظر حاصل شود محقق ديگر همان شعبه براي مشاوره در موضوع اختلاف ضميمه خواهد شد و تصميمات و نظريه اكثريت ملاك عمل خواهد بود. در صورت غيبت رييس شعبه رسيدگي به موضوع به عهده محققين خواهد بود و عضو ارشد به جاي رييس شعبه انجام وظيفه خواهدكرد.

ماده 16 _ ادارات حج و اوقاف و امور خيريه و اشخاص ذينفع در صورتي كه اعتراض داشته باشند مي توانند پس از ابلاغ نظر شعبه تحقيق اعتراض خودرا در دادگاه هاي دادگستري طرح نمايند.

ماده 17 _ قرار تحقيق محلي و استماع شهادت شهود و تعيين خبره و اعطا نيابت به شعب تحقيق يا ادارات حوزه ديگر قابل اعتراض نيست ادارات حج و اوقاف و امور خيريه و اشخاص ذينفع بايد تسهيلات لازم براي اجرا قرار را فراهم كنند.

ماده 18 _ رسيدگي به درآمد موقوفه قبل از ارسال صورت حساب طبق بودجه ارسالي خواهد بود.

تبصره _ بودجه اي كه در سه ماهه آخر سال تنظيم شده و يا

بودجه اصلاحي كه احتمالا در طي سال تنظيم مي گردد همراه با مدارك وقفيت مصرف و با ساير مدارك تاييد كننده در آمد اعم از ( اسناد اجاره ، قراردادها ، صورت جلسه ، استشهاديه و نظريه كارشناس يا خبره محلي در مورد پذيره و مال الاجاره ) جهت رسيدگي و محاسبه در اختيار محققين حسابرسي شعبه اي كه پرونده در آن مفتوح است قرار مي گيرد.

ماده 19 _ پرونده حسابرسي موقوفه در اول سال مفتوح و پس از وصول صورت حساب و رسيدگي و صدور مفاصاحساب مختومه مي گردد.

تبصره _ رسيدگي به عوايد و اسناد هزينه موقوفه بايستي در يك شعبه انجام پذيرد.

ماده 20 _ شعب حسابرسي تحقيق مكلفند به صورت حسابهاي واصله رسيدگي و در صورت داشتن نقص ظرف مدت ده روز به ادارات حج و اوقاف وامور خيريه و اشخاص ذينفع اخطار كنند كه در مهلت مقرر رفع نقص نمايند.

ماده 21 _ صورت حساب هر سال در سه ماه اول سال بعد ارسال و پس از رفع نقص حداكثر در مدت يك ماه رسيدگي و مفاصا حساب صادر خواهدشد.

ماده 22 _ عوايد موقوفه از محل ( اجاره ، پذيره ، سرقفلي ، اهدايي ، نذور و فروش اموال .....و غيره در مفاصا حساب بايستي به تفكيك و براساس بودجه هاي تنظيمي به اضافه موجودي آخر سال اعم از وصولي (موجود نقدي و لا وصولي قيد گردد.

تبصره _ موجودي اول سال 1363 موقوفات براساس مفاصا حساب هاي صادره براي سال 1362 ملاك عمل بوده و چنانچه مفاصاحساب صادر نشده و يا موجودي مفاصاحساب صادره متضمن لا وصولي ها نبوده و يا مورد اعتراض اداره حج و اوقاف و

امور خيريه مربوطه قرار گرفته باشد شعبه رسيدگي كننده مكلف است به وضع مالي گذشته موقوفه رسيدگي و براي تسريع در امر حسابرسي با مفتوح نگهداشتن حساب هاي قبلي موجودي اول سال 1363 اعم از موجودي نقدي و لا وصولي ها را طي صورت جلسه اي با امضاي متولي و ناظر (در صورت داشتن متولي و ناظر) و حسابدار و رييس اداره با استفاده از دفتر معين و تعيين لا وصولي ها برابر اسناد و قراردادهاي اجاره مشخص نمايد.

ماده 23 _ صدور مفاصاحسابي كه به موجب آن موقوفه بدهكار شود ممنوع است مگر در مواردي كه با توجه به تبصره ذيل ماده 6 قانون تشكيلات واختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه و طبق نظر كارشناس در امور عمراني ثبتي و يا محاكماتي باشد بديهي است در اين صورت ضمن رسيدگي به كليه هزينه هاي انجام شده مبلغ بدهي در توضيحات زير مفاصاحساب منعكس و در سنوات بعد مبلغ بدهي يا قسمتي از آن تصفيه مي گردد.

ماده 24 _ ادارات تحقيق موظفند برنامه منظمي براي رسيدگي به امور حسابرسي شهرستانهاي تابع حوزه مورد عمل خود تنظيم و به ادارات اوقاف شهرستانها ابلاغ نمايند .بر طبق اين برنامه شعب حسابرسي در مدت معيني از سال متناسب با حجم كار هر يك از شهرستانها در همان شهرستان تشكيل خواهد شد و شعبه مربوطه به حساب موقوفات آن شهرستان مطابق مقررات رسيدگي خواهد نمود.

ماده 25 _ هرگاه ادارات حج و اوقاف و امر خيريه و اشخاص ذينفع در مهلت مقرر اقدام به رفع نقص از اسناد هزينه ارسالي نكنند شعب حسابرسي تحقيق به آن قسمت از اسناد هزينه كه متكي به مدارك

قابل قبول باشد رسيدگي و به هزينه قطعي منظور نموده و مفاصاحساب صادر خواهند نمود و بقيه وجوه اسناد رفع نقص نشده و مردودي را باذكر دليل جز موجودي موقوفه منظور مي نمايند.

تبصره _ ادارات تحقيق موظفند كتبا استرداد وجوهي را كه در مفاصاحساب صادره مردود اعلام شده است به اداره حج و اوقاف و امور خيريه محل و اشخاص ذينفع ابلاغ نمايند در صورتي كه وجوه مذكور تا يك ماه پس از قطعيت مفاصا حساب تحقيق مسترد نشود مراتب از طريق اداره كل تحقيق جهت تعقيب قانوني به سازمان اعلام خواهد شد.

ماده 26 _ پس از رسيدگي به صورت حساب و صدور مفاصا حساب كليه اسنادي كه به حساب پذيرفته شده با مهر ( رسيدگي و به حساب پذيرفته شد) ممهور و توسط شعبه مربوطه در پرونده ضبط مي شود و آن قسمت از اسناد هزينه كه مردود مي شود بايستي به مهر ( رسيدگي و مردود گرديد) ممهور ودر پرونده مربوطه نگهداري شود.

تبصره _ در صورتي كه صاحبان اسناد استرداد اصول اسناد را تقاضا كنند پس از مهر كردن آنها به شرح ماده فوق فتوكپي اسناد با هزينه متقاضي تهيه و بايگاني گرديده و اصول اسناد در قبال اخذ رسيد مسترد مي شود.

ماده 27 _ صورت حساب موقوفات متصرفي كه درآمد آنها تا پانصد هزار ريال است به وسيله شعب حسابرسي تحقيق محل رسيدگي خواهد شد و بيشتر از مبلغ مذكور در شعب حسابرسي مركز مورد رسيدگي قرار مي گيرد.

ماده 28 _ ادارات تحقيق مكلفند دفاتر مخصوصي براي ثبت موقوفات حوزه مورد عمل خود تنظيم نمايند و بر مبناي آن صورت حساب هايي را كه ظرف مهلت مقرر در

اين آيين نامه و قانون مربوط نرسيده باشد با صدور اخطار ده روز مطالبه كنند و در صورت عدم ارسال صورت حساب موقوفات متصرفي به اداره تحقيق در ظرف مدت سه ماه اول سال بعد، اداره تحقيق موظف است موضوع را جهت اتخاذ تصميم به سرپرست سازمان حج و اوقاف و امور خيريه اعلام نمايد.

ماده 29 _ اجراي نظريه هاي شعب تحقيق در موارد تعدي يا تفريط و مسامحه و اهمال متولي يا ناظر، موضوع ماده (7) قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه منوط به تاييد و صدور حكم قطعي دادگاه است

تبصره 1 _ ساير نظرات و مفاصا حسابهاي صادره و تصميمات شعب تحقيق در محدوده وظايف قانوني آنها، براي شعب ديگر و ادارات اوقاف و امرخيريه و اشخاص ذينفع قابل اجرا است مگر اينكه از مراجع ذي صلاح قضايي دستور توقف موقت اجراي حكم قطعي مبني بر الغا يا تصحيح ياتغيير آنها صادر شود.

تبصره 2 _ تصميمات و نظريه هاي شعب تحقيق در ساير امور و موضوعات ماده (7) قانون ياد شده ، مذكور در اين ماده در مواردي كه به نظر نماينده ولي فقيه و سرپرست سازمان اوقاف و امور خيريه از نظر موازين شرعي مواجه با اشكال باشد، به درخواست وي به شعبه تحقيق ديگري جهت رسيدگي مجدد ارجاع مي شود تا نسبت به اصلاح آن اقدام نمايند.

ماده 30 _ هر گاه در تنظيم نظريه يا مفاصا حساب سهو قلم يا اشتباهات ديگري رخ دهد شعب صادركننده نظريه يا مفاصاحساب رأسا و يا بنا به درخواست طرفين مي توانند نظريه يا مفاصاحساب را تصحيح و اصلاحيه صادر كنند. اصلاحيه در زير و

يا پشت نسخه اصلي نظريه و يا در برگ ديگري كه ضميمه آن مي شود نوشته و امضا خواهد شد به هر صورت صدور اصلاحيه در حواشي كليه نسخ موجود در پرونده و دفتر نظريات و قرارها بايد توسط مسيول دبيرخانه تحقيق قيد و امضا و رونوشت نظريه اصلاحي به طرفين ابلاغ شود و تابع مقررات اصل نظريه مي باشد. دادن رونوشت نظريه بدون قيد وجود اصلاحيه و ضميمه بودن آن ممنوع است

ماده 31 _ اوراق و اخطاريه هايي كه در مورد تصميمات شعب ادارات تحقيق و از طرف آنان صادر مي شود به وسيله مامورين اوقاف يا مامورين انتظامي ابلاغ خواهد شد.

ماده 32 _ اداره كل تحقيق به اموري كه از طرف سازمان حج و اوقاف و امور خيريه و ادارات تحقيق استانها ارجاع شود در هياتي مركب از مدير كل تحقيق يا معاون وي و رييس شعبه حقوقي و يكي از روساي شعب حسابرسي مركزي رسيدگي كرده نظريه مشورتي خواهد داد.

ماده 33 _ مواردي كه در اين آيين نامه پيش بيني نشده در حدود صلاحيت قانوني شعب تحقيق بر طبق مقررات قانون آيين دادرسي مدني و متون فقهي فقها عمل خواهد شد.

آيين نامه نحوه انتخاب و بر كناري ، شرايط و حدود اختيارات و وظايف امين يا هيات امنا اماكن

ماده 1 _ سازمان حج و اوقاف و امور خيريه مي تواند به منظور حسن اداره اماكن مذهبي اسلامي از قبيل بقاع متبركه و امثال آن و موسسات و انجمن هاي خيريه اي كه اداره آنها به سازمان محول شده يا بشود و همچنين براي موقوفاتي كه متولي ندارد با رعايت مفاد اين آيين نامه در هر مورد هيات امنايي انتخاب نمايد.

ماده 2 _ امين يا امنا با توجه به خصوصيات و اقتضا مورد در

موقوفات فاقد متولي از دو تا پنج نفر ودر اماكن متبركه از سه تا پنج نفر مي باشند كه ازبين افراد معروف به امانت و متدين و متعهد محلي كه حداقل داراي سواد خواندن و نوشتن بوده و توانايي انجام كار را داشته و حداقل 25 سال سن ب اشند براي مدت سه سال انتخاب و با حكم سازمان حج و اوقاف و امور خيريه منصوب و تجديد انتخاب آنها بلامانع مي باشد. نحوه تاييد صلاحيت افراد مزبور وسيله سرپرست حج و اوقاف و امورخيريه تعيين خواهد شد.

ماده 3 _ تصميمات امنا موقوفات و اماكن مذهبي كه با اكثريت آرا اتخاذ شده باشد پس از تاييد اداره مربوط قابل اجرا است

ماده 4 _ امنا درامور محوله داراي مسئوليت مشترك بوده و اعضا هيات هاي امناي اماكن مذهبي دراولين جلسه ازبين خود يك نفر به عنوان رييس ،يك نفر مسئول امور مالي و يك نفر منشي انتخاب نموده و به اداره حج و اوقاف وامور خيريه محل معرفي خواهند نمود.

ماده 5 _ غيبت بدون عذر موجه هر عضو بيش از سه جلسه متوالي يا پنج جلسه متناوب دريك سال به عنوان كناره گيري از عضويت تلقي و درصورت ابراز عدم علاقه و يا اقداماتي كه موافق با مصالح مورد امانت نباشد به حكم سازمان حج و اوقاف و امور خيريه از اين سمت عزل خواهد گرديد.

تبصره _ سازمان به موجب پيشنهاد اداره حج و اوقاف وامور خيريه محل مي تواند پس از فوت يا عزل و يا كناره گيري هريك از امنا ، امين ديگري راطبق مقررات اين آيين نامه انتخاب نمايد.

ماده 6 _ هر گاه اميني در وظايف

خود نسبت به اماكن مذهبي مرتكب تخلف شود بنا به تقاضاي رييس اداره حج و اوقاف و امور خيريه يا قايم مقام او موضوع جهت رسيدگي درجلسه هيات امنا مطرح و گزارش آن براي اتخاذ تصميم به سازمان حج و اوقاف و امور خيريه فرستاده خواهد شد.

تبصره _ درصورت تشخيص خيانت اكثريت اعضاي هيات امنا ، اداره حج و اوقاف و امور خيريه موظف است عليه آنان در دادسراي محل اعلام جرم نموده و مراتب را به سازمان حج و اوقاف و امور خيريه گزارش دهد. اعضاي مذكور بلافاصله با ابلاغ كتبي سازمان حج و اوقاف و امور خيريه تا تعيين تكليف آنها از دخالت درمورد امانت ممنوع بوده و مكلفند فورا حساب ها و دفاتر مربوطه را به اداره حج و اوقاف و امور خيريه تسليم دارند.

ماده 7 _ وظايف امين و هيات امنا به قرار زير است

الف _ مراقبت كامل درحفظ مورد امانت .

ب _ نگهداري اموال منقول و ثبت آنها با مشخصات كامل در دفاتر مربوطه .

ج _ انجام تعميرات لازم اماكن مذهبي و رسيدگي مرتب به وضع آنها.

د _ نوسازي و احداث تاسيسات عمومي براي تامين رفاه زوار و مراجعه كنندگان و ساكنان ناحيه

ه _ تهيه طرح و برنامه هاي عمراني و اتخاذ طرقي كه موثر در پيشرفت كارهاي اماكن مذهبي باشد.

و _ طرح دعوي و دفاع از حقوق اماكن مذهبي و تعقيب دعاوي مطروح له و عليه آنها و درصورت لزوم انتخاب وكيل براي انجام امور مذكوره .

ز _ به ثبت رسانيدن اعيان و اموال غير منقول اماكن مذهبي و اخذ سند مالكيت به نام اماكن مذكوره .

ح

_ جمع آوري درآمد و نذور نقدي و جنسي و نگهداري وجوه اماكن مذكور درحساب مخصوص دريكي از بانك ها.

ط _ پرداخت مقرري هاي مصوب به خدام و كساني كه به نحوي از انحا خدمت آنان دراماكن مزبور لازم باشد.

ي _ پرداخت هزينه مربوط به بهاي برق و آب و مكالمات تلفني و ساير هزينه هاي ضروري و متعارف .

ك _ اقدام موثر براي جلب كمك هاي علاقمندان جهت عمران و آبادي و توسعه اماكن مذهبي .

تبصره 1 _ صورت حساب و اسناد خرج بايد مرتبا تنظيم و به وسيله رييس هيات امنا نگهداري شود.

تبصره 2 _ دراماكن مذهبي كه جز آثار باستاني است هر نوع تعمير و مرمت با اطلاع قبلي و نظارت سازمان ميراث فرهنگي كشور صورت خواهدگرفت .

تبصره 3 _ امين يا هيات امنا موظفند پس از انجام هزينه هاي عمراني و ضروري مندرج درشرح وظايف خود مازاد درآمد اماكن مذهبي را كه جهت مشخصي براي مصرف آن تعيين نشده است با رعايت ماده 5 قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه و برابر بودجه مصوبه به مصرف برسانند.

ماده 8 _ درصورتي كه براي اماكن مذهبي امين يا هيات امنا انتخاب شده باشد مي توان ازمحل وجوه موضوع ماده 34 آيين نامه اجرايي قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه به امين و هر يك از اعضا هيات امنا ساليانه حداكثر تا مبلغ سيصد هزار ريال به عنوان پاداش ، پرداخت نمود ، مشروط بر اينكه مجموع پرداختي از نصف مجموع دريافتي اداره حج و اوقاف و امور خيريه از همان مكان تجاوز ننمايد.

ماده 9 _

امين يا هيات امنا موظفند در سه ماهه آخر هر سال ، بودجه و برنامه اقدامات مربوط به مكان مذهبي را براي سال بعد تنظيم و پس از تاييد به اداره حج و اوقاف و امور خيريه محل تسليم تا براي تصويب به اداره كل استان مربوطه ارسال شود. هر گونه تغييرات بعدي درفصول و ارقام بودجه و يا برنامه ها و طرح هاي مصوب يا اصلاح آنها نيز بايد به تاييد اداره حج و اوقاف و امور خيريه و تصويب اداره كل استان مربوطه برسد.

ماده 10 _ امين يا هيات امنا موظفند درفروردين ماه هر سال صورت هزينه و درآمد هاي سال قبل راهمراه اسناد مثبته و يك نسخه از بودجه مصوب براي رسيدگي و صدور مفاصا حساب به اداره حج و اوقاف و امور خيريه محل تسليم دارند.

تبصره _ چنانچه صورت هزينه و درآمدها ناقص باشد اداره حج و اوقاف و امور خيريه آن رابراي تكميل عودت داده تا پس از رفع نقص جهت اخذ مفاصا حساب از اداره تحقيق اقدام كند.

ماده 11 _ امين يا هيات امنا موظفند عوايد و هزينه هاي مربوطه را دردفاتر ممهور و شماره گذاري شده اي كه از طرف اداره حج و اوقاف و امور خيريه محل دراختيار آنها گذاشته مي شود به طور مرتب و روشن ثبت نمايند.

ماده 12 _ ايجاد مستحدثات لازم براي سكونت و ايجاد تاسيسات عمومي از قبيل وضوخانه ، لوله كشي آب ، برق ، راه و مراقبت در امر بهداشت از اهم وظايف امين يا هيات امنا مي باشد ، پس از آنكه تاسيسات مذكور به قدر كفاف به وجود آمد عايدات اماكن مذهبي صرف

تعمير و نگهداري آنها و ايجاد اين قبيل تاسيسات براي ساكنان آبادي هاي مجاور مذكور خواهد شد.

ماده 13 _ امين و هيات امنا و خدمه و كاركنان مجاز نيستند شخصا وجه و يا جنسي به عنوان نذور و يا اهدايي و غيره دريافت دارند ، لذا امين و هيات امنا موظفند صندوق و يا محفظه هاي فلزي قابل اطميناني كه ممهور به مهر مشخص باشد درمحل نصب و دراوقات معيني با حضور نماينده اداره حج و اوقاف و امور خيريه آنها را باز و موجودي را با تنظيم صورت جلسه به حساب بانكي منتقل نمايند. براي نذور جنسي امين يا هيات امنا قبوضي در دو رنگ سفيد و آبي با شماره متوالي چاپ و مشخصات كامل اين قبيل هدايا را در آنها نوشته ، نسخه سفيد را به اهدا كننده تسليم و نسخه آبي را نگهداري خواهند نمود.

تبصره _ مسيوليت نگهداري كليد صندوق نذور و ضريح و مهر امين و هيات امنا و قبوض و اسناد و دفاتر به عهده هيات امنا و امين خواهد بود.

ماده 14 _ براي آنكه حساب دريافت و پرداخت هاي اماكن مذهبي اسلامي بر مبناي روشني استوار شود براي كليه اين قبيل اماكن متبركه با معرفي اداره حج و اوقاف و امور خيريه محل حسابي از طرف امنا نزديكي از بانك ها افتتاح تا درآمدها كلا درآن حساب متمركز و پرداخت ها نيز به وسيله چك صورت گيرد ، چك هاي صادره عموما با دو امضاي امين يا رييس هيات امنا و حسب مورد نماينده اداره حج و اوقاف و امور خيريه خواهد بود ودر صورتي كه رييس هيات امنا به عللي

در محل نباشد عضو ديگري از هيات امنا به جاي او تعيين و معرفي خواهد شد.

تبصره _ امين و هيات امنا موظفند صورت درآمد و مخارج هر ساله را همراه با اقدامات انجام شده در آخر سال با امضا امين و كليه اعضاي هيات امنا حسب مورد و رييس اداره حج و اوقاف و امور خيريه براي اطلاع عامه منتشر سازند.

ماده 15 _ درمواردي كه فروش هداياي جنسي و اموال منقول زايد بر احتياج يا غير قابل استفاده اماكن مذهبي لازم باشد بايد علت فروش با مشخصات كامل اشيا از طرف امين يا هيات امنا صورت جلسه شود و پس از تاييد كتبي آن از طرف اداره حج و اوقاف و امور خيريه محل به طريق مزايده حضوري در معرض فروش قرار گيرد. اشيايي كه احتياج به اظهار نظر كارشناس دارد بايد قبلا نظر كارشناس يا خبره محلي نسبت به فروش و بهاي آنها جلب شود. ولي فروش اشيا باستاني بايد به تصويب سازمان ميراث فرهنگي كشور برسد.

تبصره 1 _ كميسيون مزايده از امين يا رييس هيات امنا و صندوقدار يا يكي از اعضاي هيات امنا به انتخاب خود هيات و نماينده اداره حج و اوقاف و امور خيريه تشكيل مي شود و اختيارات آن مانند اختيارات كميسيون مزايده موضوع آيين نامه اجرايي قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج واوقاف و امور خيريه خواهد بود.

تبصره 2 _ بهاي فروش اشيا مذكور و سپرده هاي ضبطي مربوط به آنها بايد جز عوايد به حساب مكان مذهبي دربانك منظور گردد.

ماده 16 _ نوسازي اماكن مذهبي و تعميرات و خريد اموال و اثاثيه آنها از طريق مناقصه و يا استعلام

بها صورت خواهد گرفت ، مگر آنكه مقتضياتي موجب ترك مناقصه شود و اداره حج و اوقاف و امور خيريه محل آن را تاييد نمايد.

تبصره _ درصورتي كه مبلغ هزينه هاي اين ماده بيش از ده ميليون ريال باشد كسب نظر اداره كل حج و اوقاف و امور خيريه استان مربوطه ضروري است .

ماده 17 _ درمواردي كه اماكن مذهبي داراي موقوفاتي باشند كه تمام يا قسمتي از درآمد آنها بايد درمحل به مصرف برسد ، مي توان متولي موقوفه را به عنوان يكي از اعضا هيات امنا انتخاب و مصرف قسمت مذكور از درآمد موقوفه كه اختصاص به اماكن مذهبي مزبور دارد با نظارت هيات امنا صورت خواهد گرفت .

ماده 18 _ امين يا هيات امنايي كه براي موقوفات فاقد متولي انتخاب مي شوند موظفند بر طبق مقرراتي كه قانونا برعهده متولي و حسب مفاد وقفنامه و در صورت فقدان وقفنامه طبق سيره جاريه انجام وظيفه نمايند. حدود اختيارات و مسئوليت هاي آنها علاوه بر مقررات اين آيين نامه به نحوي است كه درقانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه و آيين نامه هاي مربوطه براي متولي درنظر گرفته شده است .

ماده 19 _ حق الزحمه امين يا هيات امنا موقوفه با درنظر گرفتن عوايد و ميزان كار به وسيله سازمان تعيين مي شود و درهيچ مورد مجموع پرداختي نبايد از نصف حق التوليه مقرر در وقفنامه تجاوز نمايد.

ماده 20 _ سازمان در كليه اعمال امين يا هيات هاي امنا نظارت داشته و موظف است كه درحسن انجام وظايف آنان مراقبت كامل نمايد.

آيين نامه نحوه و ترتيب وصول پذيره و اهدايي - مصوب 10 2 1365

ماده 1 _ درمواردي كه زمين بلامعارض وقفي ابتدائا با اعطاي حق

تملك اعيان جهت احداث واحد مسكوني و اداري ، خدماتي و صنعتي داراي موافقت اصولي به اجاره واگذار ميشود ، مبلغي متناسب با قيمت عادله روز زمين كه در هر حال نبايد از 30% قيمت آن كمتر باشد طبق نظر كارشناس رسمي دادگستري ويا دو نفر خبره محلي به هنگام تنظيم سند اجاره به عنوان پذيره اهدايي علاوه بر مال الاجاره عادله روز از متقاضي اعم از شخص حقيقي يا حقوقي دريافت خواهد شد.

تبصره _ ميزان پذيره رقباتي كه بدون سند اجاره دراختيار اشخاص است در صورت موافقت متولي و يا اداره حج و اوقاف و امور خيريه با تنظيم سنداجاره و پرداخت اجور معوقه ايام تصرف مشمول اين ماده است مشروط بر اينكه تصرف متصرف قبل از سال 1361 باشد.

ماده 2 _ مستاجر عرصه اي كه حق تملك اعيان داشته و احداث اعيان نموده است چنانچه بخواهد مورد اجاره را به غير انتقال دهد 15% مابه التفاوت ارزش فعلي عرصه موقوفه نسبت به ارزش زمان ايجار را ميبايد به عنوان پذيره انتقال به هنگام تنظيم سند اجاره به نفع موقوفه پرداخت نمايد اين ترتيب درنقل و انتقالات بعدي نيز رعايت خواهد شد بديهي است قيمت عرصه به نحو مندرج درماده 1 محاسبه خواهد شد.

تبصره _ چنانچه مستاجر دريك قطعه زمين موقوفه واحدهاي متعددي احداث نمايد در موقع انتقال قيمت عرصه هر واحد طبق قانون تملك آپارتمان ها تعيين و پذيره انتقالي بر اساس آن محاسبه و دريافت خواهد شد.

ماده 3 _ درايجاد رقبات بلامعارض موقوفه جهت استفاده به عنوان محل كسب صددرصد سرقفلي درصورت تعلق برابر نظر كارشناس يا خبره محلي از طريق مزايده به هنگام تنظيم سند

اجاره به نفع موقوفه وصول خواهد شد.

ماده 4 _ هرگاه مستاجر بخواهد واحد تجاري را كه عرصه و اعيان آن وقف است به غير انتقال دهد بايد با كسب موافقت متولي و اداره حج و اوقاف و امورخيريه 10% كل سر قفلي محل را كه كارشناس يا خبره محلي تعيين ميكند به هنگام تنظيم سند اجاره به موقوفه بپردازد و درصورتي كه قبلا سرقفلي به موقوفه پرداخت كرده باشد10% مزبور نسبت به مابه التفاوت سرقفلي پرداختي قبلي به موقوفه و سرقفلي فعلي محاسبه و دريافت ميشود.

ماده 5 _ درصورتي كه مستاجر درزميني كه براي سكونت اجاره نموده و خلاف شرط سند اقدام به احداث محل كسب نموده باشد ، در مواقع انتقال ملك و يا ايجاد محل كسب بايد 50% سرقفلي را برابر نظر كارشناس به موقوفه پرداخت نمايد.

ماده 6 _ انتقالات اختياري بين مستاجر موقوفه و طبقه اول ارثي وي و همچنين درانتقالات قهري مستاجر از پرداخت پذيره معاف ميباشند.

ماده 7 _ در صورتي كه مورد استفاده از زمين منطبق با نيات واقف نباشد كليه وزارتخانه ها ، سازمانها و موسسات دولتي و وابسته به دولت و موسسات عمومي غير دولتي نظير شهرداري ها و نيز نهادهاي انقلابي مشمول پرداخت پذيره طبق اين آيين نامه خواهند بود.

ماده 8 _ اعطاي حق تملك اعياني درمورد اراضي موقوفه اي كه بنا به تشخيص مراجع ذيصلاح كاربري زراعي دارد ممنوع بوده و در ايجاد آنها پذيره دريافت نخواهد شد.

ماده 9 _ در مواردي كه در ميزان نحوه و ترتيب وصول پذيره و سرقفلي و يا تغيير نحوه استفاده از مورد اجاره ابهامي و يا اختلافي به وجود آيد نظر

سرپرست سازمان ملاك عمل خواهد بود.

ماده 10 _ وجوهي كه از محل پذيره و سرقفلي حاصل از اجاره و استيجار رقبات موقوفه و يا به عنوان اهدايي دريافت ميگردد جزو عوايد همان موقوفه محسوب و علي ما قرره الواقف به مصرف ميرسد و درصورتي كه از عوايد مذكور پس از وضع مخارج ضروري و اجراي نظر واقف مبلغ متنابهي باقي بماند كه بتوان رقبه جديدي خريداري و يا اقدام به احداث بنا در قسمتي از اراضي آن نمود ، به منظور استمرار و بقا موقوفه و تامين نظر واقف و تضمين بيشتر آن براي سال هاي آينده با رعايت صلاح و صرفه وقف و با تحصيل مجوز از سرپرست سازمان عمل خواهد شد.

تبصره _ پذيره هاي ماخوذه درموقع ايجار موقوفات خاص متعلق به كليه بطون است و ميبايد جهت استفاده آنان سرمايه گذاري شود.

ماده 11 _ ادارات اوقاف و متوليان بايد حتي الامكان قبل از ايجار اراضي موقوفه بررسي لازم را معمول تا درصورتي كه زمين وقفي جهت ايجاد مسكن ،كارگاه و يا واحدهاي صنعتي مناسب و مفيد باشد با هماهنگي ادارات ذيربط و با استفاده از منابع مالي ممكن و يا مشاركت بانك ها رأسا اقدام به احداث ساختمان نموده و با توجه به نحوه سرمايه گذاري مورد بهره برداري قرار گيرد.

بديهي است درصورت عدم امكانات لازم براي اجراي اين ماده برابر مفاد آيين نامه اجرايي قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امورخيريه و ساير مواد اين آيين نامه اقدام شود.

تبصره _ اراضي موقوفه اي كه براي ساختمان واحدهاي تجاري اعم از پاساژ و غيره مناسب باشد ميبايد توسط متصديان امر وقف

نسبت به احداث آنها رأسا اقدام و سپس از طريق نشر آگهي مزايده به اجاره واگذار شود.

آيين نامه اجرايي قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه - مصوب 1 6 138

ماده 1 _ سازمان حج و زيارت موظف است در چهارچوب سياستهاي مصوب كشور ، برنامه هاي لازم را در زمينه برگزاري مراسم حج تمتع و غيره وزيارت عتبات مقدس و اماكن متبرك خارج از كشور اجرا نمايد.

ماده 2 _ به منظور هماهنگي بين دستگاههاي مختلف و تسريع در انجام امور حج و زيارت شوراي عالي حج و زيارت تشكيل مي شود.

ماده 3 _ شوراي عالي حج و زيارت با تركيب افراد و مسئولين دستگاههاي زير تشكيل مي گردد

1 - رئيس جمهور (رييس شوراي عالي

2 _ وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي (نايب رييس شوراي عالي

3 _ نماينده مقام معظم رهبري در امور حج و زيارت (در صورت معرفي

4 _ وزير امور خارجه

5 _ وزير كشور

6 _ وزير امور اقتصادي و دارايي

7 _ وزير راه و ترابري

8 _ معاون وزير و رييس سازمان حج و زيارت (دبير شورا )

9 _ رييس كميسيون مشترك ايران و عربستان

10 _ يك نفر كارشناس به انتخاب وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي

11 _ يك نفر كارشناس به انتخاب نماينده مقام معظم رهبري در امور حج و زيارت

تبصره _ نحوه تشكيل جلسات شورا بر اساس آيين نامه اي خواهد بود كه توسط دبير شورا تهيه و پس از تاييد رييس شوراي عالي به تصويب اعضا خواهد رسيد.

ماده 4 _ وظايف و اختيارات شورا به شرح زير است

1 _ بررسي و تصويب خط مشيها و روشهاي اجرايي سازمان در امور مربوط به حج و زيارت

2 _ بررسي و تصويب

آيين نامه هاي مالي و معاملاتي مربوط به بودجه عمليات اجرايي سازمان موضوع ماده (1) اين آيين نامه

3 _ بررسي و تصويب ميزان وجوه قابل دريافت از زايران

4 _ تصميم گيري نسبت به كليه پيشنهادهاي مربوط به حج و زيارت ارايه شده به شورا در چهارچوب قوانين و مقررات

تبصره _ مصوبات شورا پس از تاييد رييس شورا و با امضاي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي ابلاغ مي گردد.

ماده 5 _ رييس سازمان بالاترين مقام اجرايي سازمان و در حدود قوانين و مقررات ، مسيول اداره و حسن جريان امور و حافظ حقوق و اموال سازمان است

ماده 6 _ وظايف و اختيارات رييس سازمان به شرح زير است

1 _ تهيه و تدوين برنامه هاي راهبردي و آيين نامه هاي مورد نياز سازمان و پيشنهاد آن براي تصويب به مراجع ذي ربط

2 _ به كارگيري و عزل و نصب نيروي انساني سازمان در چهارچوب قوانين و مقررات مربوط

3 _ امضاي مكاتبات و اسناد ، افتتاح حساب در بانكها و معرفي امضاهاي مجاز و صدور اجازه پرداخت هزينه ها در حدود برنامه ها و اعتبارات مصوب

4 _ نمايندگي سازمان در مقابل اشخاص حقيقي و حقوقي طرف دعوي اعم از داخلي و خارجي با حق انتخاب وكيل و حق وكالت در توكيل تا يك درجه و ارايه پيشنهاد صلح و سازش به مراجع ذيربط با رعايت قوانين و مقررات ذي ربط

5 _ تهيه و تنظيم شرح وظايف و تشكيلات تفصيلي سازمان حج و زيارت و اجراي آن پس از تصويب وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و ساير مراجع ذي ربط

6 _ تهيه و تنظيم بودجه

سالانه سازمان و ارايه آن به مراجع ذي ربط جهت تصويب

ماده 7 _ اسناد و اوراق بهادار و تعهدآور سازمان با امضاي رييس سازمان يا افراد مجاز از طرف وي و مدير امور مالي سازمان معتبر خواهد بود.

ماده 8 _ به منظور رسيدگي به حسابهاي موضوع ماده (1) اين آيين نامه وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي از سازمان حسابرسي يا موسسات حسابرسي عضو جامعه حسابداران رسمي ايران ، حسابرس سازمان را انتخاب مي كند.

ماده 9 _ حسابرس سازمان موظف است مطابق استانداردهاي حسابرسي به حسابهاي سازمان رسيدگي نمايد و در اجراي اين منظور بدون دخالت مستقيم در امور سازمان ، به نحوي كه به عمليات جاري سازمان لطمه وارد نشود ، مي تواند كليه حسابها ، دفاتر ، اسناد و مدارك مربوط را مورد رسيدگي قرار دهد و در صورتي كه ضمن انجام وظايف خود به موردي از جريانات سو و تخلفات برخورد نمود ، بلافاصله وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي را درجريان امور قرار دهد.

ماده 10 _ بودجه عمليات اجرايي سازمان كه شامل ارقام درآمد وصولي از حجاج و زايران و هزينه هاي انجام شده در اجراي برنامه هاي حج و زيارت مي باشد همزمان با صدور دستورالعمل تنظيم بودجه عمومي دولت در سازمان تهيه و پس از تاييد رييس سازمان و تصويب وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي اجرا خواهد شد.

ماده 11 _ وجوه دريافت شده از زايران در حساب مخصوصي متمركز مي شود و پس از تامين هزينه هاي زايرا و ساير هزينه هاي جانبي و مازاد احتمالي كه مبلغ آن توسط حسابرس سازمان مشخص مي شود ، باقيمانده آن بنا به پيشنهاد وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و تاييد رييس

جمهور به مصرف امورهماهنگي و خيريه مي رسد.

ماده 12 _ مدير امور مالي سازمان در چهارچوب مقررات مربوط با حكم رييس سازمان منصوب مي شود.

ماده 13 _ سازمان حج و زيارت موظف است برنامه ها و طرحهاي اجرايي لازم را در زمينه بيمه زايران ، وصول و ايصال ماترك زايران متوفي ، اسكان ، امور بهداشت و سلامت جسمي ، تغذيه ، امنيت و رويداد ، حمل و نقل با همكاري وزارتخانه ها و سازمانهاي ذي ربط تدوين و اجرا نمايد.

ماده 14 _ كليه هزينه هايي كه اعتبار آن از محل بودجه عمومي دولت تامين مي شود ونيز ساير خدماتي كه در زمينه امور حج و زيارت در اين آيين نامه پيش بيني نشده ، تابع مقررات عمومي كشور خواهد بود.

ماده 15 _ كاركنان سازمان مشمول مقررات قانون استخدام كشوري و آيين نامه ها و مقررات مربوط به آن هستند.

ماده 16 _ از تاريخ تصويب اين آيين نامه ، تصويب نامه هاي مغاير لغو مي گردد.

قانون ابطال اسناد فروش رقبات ، آب و اراضي موقوفه - مصوب 25 11 1371

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين قانون كليه موقوفات عام كه بدون مجوز شرعي به فروش رسيده يا به صورتي به ملكيت درآمده باشد به وقفيت خود برمي گردد و اسناد مالكيت صادر شده باطل و از درجه اعتبار ساقط است

تبصره 1 _ پس از ابطال سند مالكيت در مواردي كه موقوفه قابل اجاره باشد و متصرف تقاضاي اجاره كند با رعايت مصلحت وقف و حقوق مكتسبه متصرف قرار داد اجاره با متصرف تنظيم خواهد شد.

تبصره 2 _ كليه املاك مزروعي كه در اجراي قانون اجازه تبديل به احسن و واگذاري دهات و مزارع موقوفات عام مصوب 29 1 1350 و سايرمراحل اصلاحات ارضي

به زارعين صاحب نسق انتقال و بين آنان تقسيم شده با حفظ مصلحت وقف با متصرفين و زارعان صاحب نسق با رعايت حقوق اكتسابي آنان اجاره نامه تنظيم مي شود وجوهي كه قبلا از طرف دولت بابت املاك مزبور مطابق ماده واحده پرداخته شده بابت اهدايي دولت به موقوفه محسوب و از تاريخ تحويل زمين به متصرف اجرت المثل زمين توسط كارشناس رسمي يا خبره محلي تعيين و با محاسبه وجوه پرداختي قبلي متصرف تهاتر و كسر يا اضافه آن محاسبه خواهد گرديد.

تبصره 3 _ كساني كه زمين يا خانه موقوفه اي را بدون اطلاع از وقفيت از اشخاص حقيقي يا حقوقي خريداري نموده و به موجب اين قانون اسناد مالكيت آن باطل مي شود مي توانند براي دريافت خسارت وارده به فروشنده رجوع نمايند، درصورتي كه متصرف طبق تبصره 1 اين قانون تقاضاي اجاره نمايد سازمان اوقاف مي تواند از تاريخ تصويب اين قانون با متصرف تنظيم اجاره نمايد.

تبصره 4 _ در مواردي كه جهت مورد نظر واقف تغيير يافته باشد بايستي به نظر واقف عمل شود.

تبصره 5 _ اراضي و املاكي كه درتصرف ومالكيت كشاورزان و مالكين محلي بوده و دراثر اجراي سياست هاي غلط و يا زورمندانه سلاطين بدون مجوز شرعي از مالكيت آنان خارج شده ولي اراضي كماكان درتصرف مالكين مذكور مي باشد و سپس من غير حق درمالكيت موقوفات و آستان قدس رضوي درآمده و توسط مالكين هيچگونه سند وقفيت اعم از عادي و رسمي تنظيم نشده و يا هر دليل معتبر شرعي و قانوني وجود نداشته باشد و همچنين املاكي كه در تصرف اشخاص بوده و سند رسمي دارند ولي ادعاي وقفيت نسبت به

آنها شده است درصورتي كه دلايل معتبري دال برصحت وقف وجود نداشته باشد از شمول حكم ماده واحده خارج و هرگونه تصميم و اقدامي كه درمورد اراضي فوق الذكر انجام شده از درجه اعتبار ساقط و كان لم يكن مي گردد و در صورت بروز اختلاف ، درهر دو مورد دادگاه صالح رسيدگي خواهد نمود.

تبصره 6 _ آن دسته از اراضي و املاك و جنگل ها و مراتع و اراضي منابع ملي كه مشمول ماده (1) قانون حفاظت و بهره برداري از جنگل ها و مراتع مصوب 25 5 1346 و اصلاحات بعدي آن و قانون حفظ و حمايت از منابع طبيعي و ذخاير جنگلي مصوب 5 7 1371 قرار گيرد مشمول ماده واحده مذكور نبوده و موقوفه تلقي نمي شود مگر درمورد حريم موقوفات و اراضي اي كه قبل از تاريخ 16 12 1365 احيا شده باشد.

تبصره 7 _ كليه قوانين و مقررات مغاير با اين ماده و تبصره هاي آن لغو و كان لم يكن مي باشد. وزارت كشاورزي و سازمان اوقاف موظفند آيين نامه اجرايي اين قانون را ظرف مدت سه ماه از تاريخ تصويب اين قانون تهيه و پس از تصويب هيأت دولت به اجرا درآورند.

قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه - مصوب 2 10 1363

ماده 1 _ از تاريخ تصويب اين قانون سازمان اوقاف به سازمان حج و اوقاف و امور خيريه تغيير نام مي يابد و امور ذيل به عهده اين سازمان واگذار مي گردد.

1 _ اداره امور موقوفات عام كه فاقد متولي بوده يا مجهول التوليه است و موقوفات خاصه در صورتي كه مصلحت وقف و بطون لاحقه و يا رفع اختلاف موقوف عليهم متوقف بر دخالت ولي فقيه باشد.

2 _ اداره امور اماكن مذهبي

اسلامي كه ترتيب خاصي براي اداره آنها داده نشده است به استثنا مساجد و مدارس ديني و تكايا.

3 _ اداره امور موسسات و انجمن هاي خيريه اي كه از طرف دولت يا ساير مراجع ذيصلاح به سازمان محول شده يا بشود.

4 _ اداره موسسات و انجمن هاي خيريه اي كه به تشخيص دادستان محل فاقد مدير باشد (تا تعيين تكليف از طرف دادگاه ، ضم امين در موسسات و انجمن هاي خيريه اي كه به تشخيص دادستان محل مدير آن فاقد صلاحيت باشد باشد (تا تعيين تكليف از طرف دادگاه همچنين است و در صورت نبودن يا عدم صلاحيت ناظر (در مواردي كه ناظر پيش بيني شده باشد)

5 _ انجام امور مربوط به گورستان هاي متروكه موقوفه اي كه متولي معين ندارد و اتخاذ تصميم لازم در مورد آنها.

6 _ كمك مالي در زمينه تبليغ و نشر معارف اسلامي

7 _ اثلاث باقيه ، محبوسات ، نذور ، صدقات و هر مال ديگري كه به غير از عنوان وقف براي امور عام المنفعه و خيريه اختصاص يافته در حكم موقوفات عامه است و چنانچه فاقد متولي و متصدي باشد با اذن ولي فقيه ، تحت اداره و نظارت سازمان اوقاف و امور خيريه قرار خواهد گرفت رعايت مفاد اسناد تنظيمي مربوط به اين اموال و رقبات اعم از وصيت نامه و حبس نامه و سيره جاريه در اداره امور و مصرف عوايد آنها ضروري خواهد بود.

تبصره 1 _ سرپرست سازمان بايد از طرف ولي فقيه مجاز در تصدي اموري كه متوقف بر اذن ولي فقيه است باشد.

تبصره 2 _ بقاع متبركه حضرت رضا عليه السلام و

حضرت احمد بن موسي (شيراز) و حضرت معصومه و حضرت عبدالعظيم (ع و موقوفات مربوط به آنها كه متولي خاص نداشته باشد و موقوفاتي كه براي اداره هر كدام آنها از طرف ولي فقيه نايب التوليه تعيين شده يا بشود از شمول اين قانون مستثني است و در غير اين صورت اداره آنها با سازمان خواهد بود.

تبصره 3 _ سازمان اوقاف و امور خيريه در صورت نياز در مورد رقبات و اموال موضوع بند (7) بالا با تاييد نماينده ولي فقيه و سرپرست آن سازمان ، به منظور جلوگيري از تعدي و تفريط در اداره آنها نسبت به نصب امين يا هيات امنا اقدام خواهد كرد.

ماده 2 _ از تاريخ تصويب اين قانون سازمان اوقاف از نخست وزيري منتزع و اداره امور حج و زيارت اماكن متبركه اسلامي خارج از كشور و امور اوقاف تحت عنوان سازمان حج و اوقاف و امور خيريه وابسته به وزارت ارشاد اسلامي اداره مي شود.

ماده 3 _ هر موقوفه داراي شخصيت حقوقي است و متولي يا سازمان حسب مورد نماينده آن مي باشد.

ماده 4 _ متولي موقوفه كسي است كه به موجب مفاد وقفنامه و مقررات قانون مدني يا اين قانون واجد اين سمت باشد. در مورد اعتراض اشخاص بارعايت مواد 14 تا 17 اين قانون اقدام خواهد شد.

تبصره 1 _ موقوفاتي كه متولي آنها عزل يا فوت مي شود تا تشخيص متولي بعدي و موقوفاتي كه متولي آنها ممنوع المداخله مي شود تا رفع ممنوعيت يا ضم امين در حكم موقوفات بدون متولي است

تبصره 2 _ هرگاه شخص يا اشخاصي كه در وقفنامه به عنوان متولي معين شده اند وجود نداشته باشند و

يا اوصاف مقرر در وقفنامه منطبق با شخص يا اشخاص معيني نگردد موقوفه در حكم موقوفه مجهول التوليه است

تبصره 3 _ در موقوفاتي كه شرط مباشرت نشده باشد هرگاه متولي براي انجام تمام يا قسمتي از امور مربوط به موقوفه وكيلي انتخاب كند وكيل مزبور بايد توانايي انجام مورد وكالت را داشته باشد در صورتي كه وكيل انتخابي به تشخيص سازمان قادر به ايفا وظايف محوله نباشد مراتب كتبا به متولي ابلاغ خواهد شد هرگاه ظرف دو ماه براي متوليان مقيم ايران و چهار ماه براي متوليان مقيم خارج كشور ، متولي ، اقدام به تغيير وكيل ننمايد موضوع به دادگاه صالح احاله و پس از ثبوت عدم توانايي وكيل مزبور با ابلاغ سازمان از دخالت ممنوع مي شود اين حكم شامل وكلايي كه قبلا نيز انتخاب شده اندخواهد بود.

ماده 5 _ سازمان حج و اوقاف و امور خيريه مي تواند در اموري كه اداره آن به عهده اين سازمان است شخص يا هياتي از اشخاص متدين و معروف به امانت را به عنوان امين يا هيات امنا تعيين نمايد.

تبصره 1 _ نحوه انتخاب و بركناري و شرايط و حدود اختيارات و وظايف امين يا هيات امنا و ميزان حق الزحمه آنان همچنين نظامات راجع به حفظ و نگهداري اماكن و اموالي كه اداره آن به عهده سازمان حج و اوقاف و امور خيريه مي باشد به موجب آيين نامه هايي كه بر اساس مقررات و سنن وخصوصيات اماكن مربوط كه به تصويب هيات وزيران مي رسد خواهد بود.

تبصره 2 _ نذور نقدي كه جهت مشخصي براي مصرف آن معين نشده است و وجوه حاصل از فروش اموال منقول زايد

بر احتياجي كه به اين قبيل اماكن اهدا مي شود با جلب نظر اداره اوقاف به وسيله هيات امنا به ترتيب در امور ذيل مصرف مي شود

الف _ عمران و آبادي اماكن مذكور.

ب _ تدارك وسايل رفاه و بهداشت زوار اين اماكن و ساكنان ناحيه

ج _ نشر معارف اسلامي و تبليغات مذهبي و تعظيم شعاير ديني در آن محل

د _ كمك به مدارس علوم ديني در آن محل

ه _ خيرات و مبرات مطلقه

ماده 6 _ صرف درآمد موقوفات به منظور بقا عين آنها بر ساير مصارف مقدم است و متولي موظف است موجبات آباداني رقبات موقوفه را در جهت بهره برداري صحيح از آنها به منظور اجراي نيات واقف فراهم آورد.

تبصره _ در صورتي كه درآمد يكساله موقوفه يا اماكن اسلامي براي تعمير و يا نوسازي آن كافي نباشد درآمد دو يا چند سال در حساب مخصوصي ذخيره و به موقع به مصرف خواهد رسيد.

ماده 7 _ هرگاه متولي يا ناظر نسبت به عين يا منافع موقوفه تعدي يا تفريط نمايد يا در انجام وظايف مقرر در وقفنامه و قانون و آيين نامه ها و مقررات مربوط مسامحه و اهمال ورزد ، با رسيدگي شعبه تحقيق و حكم دادگاه حسب مورد معزول يا ممنوع المداخله يا ضم امين خواهد شد.

تبصره 1 _ به متولي و ناظر ممنوع المداخله در زمان ممنوعيت حق التوليه و حق النظاره تعلق نخواهد گرفت مگر آنكه برايت آنان ثابت شود و در مواردي كه ضم امين مي شود اوقاف حق امين را خواهد پرداخت

تبصره 2 _ در مواردي كه مطابق قانون مدني يا اين قانون ضم امين مي شود

دادگاه ها مي توانند سازمان حج و اوقاف و امور خيريه را هم به عنوان امين تعيين كنند.

تبصره 3 _ نسبت به تعدي و تفريط يا ساير تخلفات مديران و امنا موسسات و بنيادهاي خيريه طبق اساسنامه موسسه و بنياد مربوط اقدام خواهدشد و در صورتي كه اساسنامه آنها در اين موارد ساكت يا ناقص باشد مشمول مقررات پيش بيني شده در اين ماده و تبصره هاي آن خواهند بود.

تبصره 4 _ كليه مباشران موقوفات و اماكن مذهبي اعم از متولي و ناظر و امنا و مديران و امنا موسسات و بنيادهاي خيريه مذكور در اين قانون درحكم امين مي باشند در صورت تعدي يا تفريط يا تخلفات ديگر ملزم به تاديه حقوق و وجوه و اموال و جبران خسارات ناشي از اعمال خود خواهند بود هرگاه عمل آنها مشمول عناوين كيفري باشد از طريق مراجع قضايي نيز تعقيب و به مجازات مقرر محكوم خواهند شد.

ماده 8 _ درآمد موقوفات مجهول المصرف و موقوفاتي كه به صيغه مبرات مطلقه وقف شده قابل مصرف در تحقيق و تبليغ و نشر كتب در زمينه معارف اسلامي و عمران موقوفات مي باشد زير نظر سازمان به مصرف مي رسد.

تبصره _ درآمد موقوفات متعذرالمصرف و موقوفاتي كه عوايد آنها به سبب قلت گرچه با پس انداز چند سال براي اجراي نظر واقف كافي نباشد با تشخيص تحقيق اوقاف در موارد اقرب به غرض واقف در محل به مصرف مي رسد. آن قسمت از درآمد موقوفاتي كه به علت كثرت عوايد زايد بر مصرف متعارف باشد حتي الامكان در موارد اقرب به نظر واقف صرف گردد و در صورت نبودن مورد اقرب در مطلق امور خيريه به

مصرف خواهد رسيد. مقصود از متعذرالمصرف آن است صرف درآمد موقوفه در مصارف مقرر به علت فراهم نبودن وسايل و يا انتفا موضوع و يا عدم احتياج به مصرف مقدور نباشد.

ماده 9 _ سازمان حج و اوقاف و امور خيريه نسبت به مواردي كه در بندهاي ماده يك اين قانون به عهده آن گذاشته شده در صورت عدم اقدام متولي يا امنا يا موقوف عليهم حق تقاضاي ثبت و ساير اقدامات لازم و اعتراض و اقامه دعوي را دارد. همچنين مي تواند در مواردي كه لازم بداند و مصلحت موقوفه ايجاب نمايد در دعاوي مربوط وارد دعوي شده و به احكام صادره اعتراض كند.

تبصره _ در كليه موارد مذكور در اين ماده سازمان حج و اوقاف و امور خيريه ، موقوفات عام ، بقاع متبركه ، اماكن مذهبي اسلامي ، مدارس علوم ديني و موسسات و بنيادهاي خيريه از پرداخت مخارج و هزينه هاي دادرسي و ثبتي و اجرايي معاف مي باشند.

ماده 10 _ ثبت معاملات راجع به عين يا منافع موقوفات و بنيادها و موسسات خيريه مذكور در ماده 9 در دفاتر اسناد رسمي موكول به موافقت سازمان حج و اوقاف و امور خيريه است دفاتر اسناد رسمي مكلفند رونوشت مصدق وقفنامه ها و اسناد راجع به وقف را ظرف 10 روز پس از ثبت به اداره اوقاف مربوطه ارسال دارند.

تبصره _ ادارات ثبت مكلفند رونوشت مصدق اسناد مالكيت وقف را پس از صدور به اداره اوقاف محل تحويل نمايند. متوليان نيز موظفند ظرف دوماه از تاريخ اجراي اين قانون رونوشت مصدق اسناد مالكيت و رونوشت وقفنامه هاي موجود نزد خود را براي حفظ و نگهداري به اداره

اوقاف مربوط تسليم دارند.

ماده 11 _ حق التوليه متولي و يا سازمان (در قبال اعمال توليت نسبت به موقوفات متصرفي همچنين حق النظاره ناظر به ميزان مقرر در وقفنامه است ودر صورتي كه وقفنامه موجود نباشد و يا ميزان حق التوليه و حق النظاره در آن تعيين نشده باشد حق التوليه به مقدار اجرت المثل از عايدات خالص خواهد بود.

ماده 12 _ سازمان حج و اوقاف و امور خيريه وجوهي را كه از محل هداياي مستقل و حق التوليه و حق النظاره دريافت مي دارد طبق بودجه اي كه هرسال تنظيم و به تصويب هيات دولت خواهد رساند رأسا به مصرف مي رساند.

ماده 13 _ وجوهي كه از محل پذيره و اهدايي حاصل از اجاره و استيجار رقبات موقوفه دريافت مي گردد از عوايد همان موقوفات محسوب و به مصارف مقرره خواهد رسيد.

تبصره _ نحوه و ترتيب وصول پذيره و اهدايي مطابق آيين نامه اي است كه به تصويب هيات دولت خواهد رسيد.

ماده 14 _ تحقيق در جمع و خرج عوايد راجع به وقف و نيز صدور مفاصاحساب و تطبيق مصارف با مفاد وقفنامه و تشخيص متولي و ناظر و موقوف عليهم (با رعايت ماده 7 اين قانون و تبصره هاي آن با شعب تحقيق اوقاف است مگر در موقوفات منصوص التوليه در صورتي كه مظنه تعدي و تفريط متولي نباشد.

ماده 15 _ هيات تحقيق اوقاف مركب از دو قسمت حقوقي و حسابرسي است و شعب آن بر حسب ضرورت در مراكز استان ها و شهرستان ها تامين مي گردد.

تبصره _ ادارات اوقاف و اشخاص ذينفع در صورتي كه اعتراض داشته باشند مي توانند پس از ابلاغ نظر شعبه تحقيق اعتراض خود را در

دادگاه هاي دادگستري طرح نمايند. حكم اين ماده در مورد بنيادها و موسسات خيريه و اماكن مذهبي اسلامي نيز جاري است

ماده 16 _ در مورد اراضي كه براي احداث مراكز آموزشي يا درماني وقف مي شود در صورتي كه متولي بدون عذر موجه در مدت مناسب با تشخيص سازمان اقدام موثري براي احداث آن مراكز نكند و الزام متولي هم به انجام آن ممكن نباشد سازمان مي تواند حسب مورد آن اراضي را در اختيار وزارت اموزش و پرورش ، وزارت بهداري ، سازمان بهزيستي ، هلال احمر محل يا سازمان ديگري كه وظايف آن متناسب با اهداف واقف باشد قرار دهد تا اقدام لازم به عمل آورند.

ماده 17 _ آيين نامه هاي اجرايي اين قانون و كيفيت تحقيق در شعب تحقيق با پيشنهاد سازمان به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 18 _ كليه قوانين و مقرراتي كه با اين قانون مغايرت دارد از تاريخ لازم الاجرا شدن اين قانون لغو مي گردد.

قانون تعيين تكليف اراضي واگذاري دولت و نهادها - مصوب مجمع تشخيص مصلحت 15 12 1370

ماده واحده _ در خصوص اراضي مشمول اقدامات زير سازمان ثبت اسناد و املاك كشور موظف است چنانچه تاكنون مالكيت آنها به نام دولت صادرنشده نسبت به صدور اسناد مذكور با نمايندگي سازمان زمين شهري ، سريعا و بدون رعايت تشريفات ثبتي اقدام و در مواردي كه عليرغم صدور سند اراضي به نام دولت اقدامات دستگاه هاي ذيربط وسيله مراجع ذيصلاح ابطال شده يا بشود و يا نوع زمين به موجب راي دادگاه تغيير يافته يا بيابد، اسناد صادره را به نام دولت و يا خريداران اراضي از دولت حسب مورد ، با ذكر مراتب در ستون ملاحظات دفتر املاك تنفيذ و اخبار نمايد.

در مواردي كه امكان صدور سند به نام خريداران وجود دارد رأسا بايستي به نام خريداران اراضي از دولت سند صادر شود.

الف _ زمينهايي كه به وسيله بنياد مسكن انقلاب اسلامي يا نهادهاي انقلاب اسلامي و عنوانهاي مشابه و وزارت مسكن و شهرسازي (سازمانهاي عمران اراضي يا سازمان زمين شهري واگذار شده و طبق اعلام وزارت مسكن و شهرسازي در آن احداث بنا به عمل آمده وزارت مسكن و شهرسازي مكلف است بهاي منطقه اي زمان ابلاغ اين مصوبه در خصوص اراضي غيرموات را به صاحبان حق پرداخت نمايد. همچنين است در مورد زمينهايي كه طراحي آماده سازي انجام و به مردم تخصيص داده شده است

ب _ زمينهايي كه وزارت مسكن و شهرسازي عمليات آماده سازي را در آنها انجام داده لكن به مردم تخصيص داده نشده است

در اين صورت بهاي كارشناسي روز اين گونه اراضي به تاريخ اين مصوبه بدون در نظر گرفتن ارزشهاي ناشي از ورود زمين به محدوده براساس تصميم مراجع ذيصلاح و اقدامات اجرايي دولت و عمليات آماده سازي كه از زمان شروع به تملك دولت صورت گفته به مالك پرداخت و يا معادل آن به بهاي تمام شده زمين به مالك واگذار گردد.

موضوع ( تعيين تكليف اراضي دولت و نهادها ) در اجراي بند هشتم اصل يكصد و دهم قانون اساسي در جلسه مورخ پانزدهم اسفندماه يك هزار و سيصد و هفتاد مجمع تشخيص مصلحت نظام بررسي و طي ماده واحده فوق به تصويب رسيده است

قانون تفسير قانون تعيين تكليف اراضي واگذاري دولت و نهادها - مصوب 3 9 1373 مجمع تشخيص مصلحت

موضوع استفساريه

نظر به اينكه متعاقب ابلاغ قانون تعيين تكليف اراضي واگذاري دولت و نهادها مصوب 15 12 1370 مجمع تشخيص

مصلحت نظام براي بعضي از واحدهاي سازمان ملي زمين و مسكن اين ابهام به وجود آمده ، كه ضوابط مذكور به موقوفات نيز تسري دارد.

مستدعي است نظريه ي مجمع تشخيص مصلحت نظام در مورد شمول يا عدم شمول قانون فوق الذكر نسبت به موقوفات اعلام گردد.

نظر مجمع تشخيص مصلحت نظام

ماده واحده _ موقوفات از شمول قانون تعيين تكليف اراضي واگذاري دولت و نهادها مصوب 15 12 1370 مجمع تشخيص مصلحت نظام مستثني مي باشد.

قانون راجع به اراضي دولت و شهرداري ها و اوقاف و بانكها - مصوب 8 6 1335

ماده واحده _ 1 _ هرگاه دولت يا شهرداري تشخيص دهد كه در تهران و اطراف آن از ميدان سپه تا شعاع صد كيلومتر از هر سمت از طرف افراد يا اشخاص حقوقي نسبت به اراضي متعلق به دولت كه در دفتر رقبات ثبت است و اراضي شهرداري و نيز اراضي اوقاف و اراضي متعلق به بانك كشاورزي يا بانك ساختماني و مسيل ها و تپه ها و اراضي موات و اراضي باير بلامالك تجاوز شده و بدون داشتن حق آن اراضي و يا مسيل ها و يا تپه هاي موات و يا اراضي باير بلامالك را ثبت كرده اند و بر اثر انقضا مدت اعتراض و يا به علت صدور سند مالكيت به نام متجاوز و يا ايادي متلقاي آنها طرح دعوي در مراجع صلاحيتدار ممكن نيست به تقاضاي دولت يا شهرداري يا اداره اوقاف و يا بانكهاي كشاورزي و ساختمانها و يا دادستان شهرستان موضوع در هياتي مركب از

رييس ديوانعالي كشور و دادستان كل و يكي از روساي شعب ديوان كشور به انتخاب رييس ديوانعالي كشور و رييس كل دادگاه هاي استان مركز و مديركل بازرسي كشور در ظرف يكسال از

تاريخ تصويب اين قانون (در كميسيون دادگستري مشترك مجلسين ) طرح خواهد شد.

هيات مزبور با مراجعه به سوابق و پرونده ها و تحقيقاتي كه براي رسيدگي لازم بداند درصورتي كه تجاوز به حق دولت يا شهرداري يا اداره اوقاف يابانك هاي مذكور فوق و اراضي و مسيل ها و تپه هاي موات نامبرده را احراز كند به ترتيب ذيل عمل خواهد كرد

الف _ هرگاه متقاضي ثبت اراضي يا متجاوز اصلي اراضي و مسيلها و تپه هاي مذكور را به ديگري منتقل نكرده باشد راي به پرداخت اعلي القيم بهاي اراضي مذكور از تاريخ تجاوز تا تصويب اين قانون خواهد داد.

ب _ هرگاه متقاضي ثبت و يا متجاوز اصلي در اراضي و تپه هاي مذكور مسيلها تا تاريخ تصويب اين قانون احداث ساختمان نموده باشد در آن صورت هيات با در نظر گرفتن قوانين احيا اراضي موات راي به پرداخت قيمت فعلي زمين در تاريخ تصويب اين قانون خواهد داد.

ج _ هرگاه متقاضي ثبت يا متجاوز اصلي اراضي و مسيل ها و تپه هاي مذكور را به ديگري منتقل كرده باشد هيات راي به پرداخت قيمت اراضي و مسيل ها وتپه هاي مذكور طبق قيمت واگذاري خواهد داد مگر آنكه تشخيص دهد كه قيمت واگذاري كمتر از قيمت واقعي بوده كه در آن صورت راي به پرداخت قيمت واقعي به تشخيص يكي از روساي بانكهاي كشاورزي يا رهني يا ساختماني در غير مورد مربوط به ادعاي خودشان خواهد داد. راي اين هيات نسبت به موارد فوق قطعي و لازم الاجرا است حقوق دولت يا شهرداري يا بانك ها يا اداره اوقاف و حقوق عامه از انقد دارايي

متجاوز طبق مقررات اسناد لازم الاجرا استيفا خواهد شد و اگر اراضي مورد تجاوز تمام يا قسمتي از آن در تصرف متجاوز باقي مانده باشد و پيشنهاد تسليم عين زميني را در مقابل قيمتي كه هيات تعيين كرده بنمايد قبول مي شود.

د _ اقدام به عمليات اجرايي به تقاضاي دولت و يا شهرداري و بانكهاي كشاورزي و ساختماني و دادستان شهرستان تهران توسط اجراي دادگستري و زير نظر رييس هيات رسيدگي انجام خواهدشد.

ه _ وجوه اراضي حاصل از اجراي بند اول ماده واحده به استثناي وجوه اراضي متعلق به شهرداري و بانك كشاورزي و موقوفات به عنوان سرمايه در اختيار بانك ساختماني قرار خواهد گرفت

و _ وزير دادگستري مكلف است هر سه ماه يكبار گزارش كامل اقدامات هيات رسيدگي مذكور را به كميسيون مشترك قوانين دادگستري تسليم نمايد.

ز _ نقل و انتقالاتي كه از تاريخ تقديم اين لايحه به مجلس سنا تا خاتمه رسيدگي هيات مذكور توسط متجاوزين و ايادي متلقاي آن به هر عنوان به عمل آمده باشد معتبر نخواهد بود.

ح _ اشخاصي كه طبق مقررات بند اول ماده واحده محكوم به پرداخت مبلغي مي شوند در صورتي كه تا ده روز از تاريخ صدور راي حاضر به پرداخت محكوم به نشوند توقيف مي شوند مدت توقيف اين اشخاص مجموعا از پنجسال تجاوز نخواهد كرد و عرض حال اعسار از آنها پذيرفته نمي شود.

2 _ براي خاتمه دادن به اختلافات موجود بين افرادي كه تا تاريخ تصويب اين قانون تقاضاي ثبت ملكي را كرده اند و به تقاضاي ثبت آنان اعتراضي درمدت قانوني نشده باشد و يا اگر اعتراضي شده منجر به صدور حكم قطعي گرديده و يا دارندگان

سند اراضي شهر تهران از يك طرف و اشخاصي كه بدون اجازه مالكين ساختمانهايي در اراضي مزبور نموده و متصرف مي باشند از طرف ديگر مقرر مي گردد هياتي مركب از معاون اول دادستان كل و رييس دادگاه هاي شهرستان مركز و مدير كل ثبت به اختلافات مزبور با توجه به اوضاع و احوال و استطاعت هر يك از طرفين به طور كدخدامنشي رسيدگي نموده يا راي به پرداخت بهاي عادله اراضي متصرفي حين تصرف و اجرت المثل سنواتي اراضي تا تاريخ صدور راي هيات توسط متصرفين به مالكين مي دهد و يا به تقاضاي مالكين ضمن صدور راي به پرداخت بهاي اعياني در تاريخ تصويب اين قانون از طرف مالك به متصرف راي به خلع يد از متصرف نيز خواهد داد. اين حكم قطعي و غيرقابل اعتراض است

الف _ متصرفين اعياني هاي فوق بايد شخصا ساكن اراضي مزبور بوده و در صورتي كه بخواهند از مقررات اين قانون استفاده نمايند منتهي ظرف دو ماه از تاريخ اجراي اين قانون درخواست خود را بايد در قبال اخذ رسيد به دفتر دادگاه شهرستان تهران تسليم دارند و الا به تقاضاي مالك طبق قسمت اخيربند 2 اقدام خواهد شد.

ب _ اراضي موضوع بند 2 اين قانون وقتي به ملكيت قطعي متصرفين فعلي در خواهد آمد كه كليه بدهي خود را از بابت قيمت عرصه پرداخته باشند.

ج _ اشخاصي كه پس از تاريخ تسليم لايحه اراضي موات از طرف دولت به مجلس سنا به تصرف و يا غصب اراضي ديگران در شهر تهران و حومه پرداخته باشند از مقررات بند 2 اين قانون استفاده نمي كنند و اگر اين اشخاص پس

از ده روز از تاريخ ابلاغ اظهارنامه مالك باز هم به تصرفات غاصبانه خود ادامه دهند مشمول بند 4 ماده واحده خواهند بود.

3 _ در شهرستان هايي كه وزارت دادگستري اجراي مقررات اين قانون را لازم بداند مي تواند طبق مقررات خاصي كه از تصويب كميسيون مشترك قوانين دادگستري مجلسين خواهد گذشت اقدام نمايد.

4 _ اشخاصي كه بعد از تاريخ تصويب اين قانون نسبت به اراضي دولت يا بانك هاي دولتي يا اوقاف يا شهرداري و يا اراضي موات بدون رعايت قوانين احيا اراضي موات يا مردم (با شكايت مدعي خصوصي ) تجاوز كرده و تصرفاتي در آن بنمايند رأسا از طرف دادستان مورد تعقيب واقع و علاوه بر خلع يد از آنها به مجازات از دو ماه تا شش ماه حبس محكوم خواهد شد.

5 _ در رسيدگي هيات هاي مذكور در اين قانون رعايت تشريفات آيين دادرسي ضروري نيست و تصميمات آنها با اكثريت آرا معتبر خواهد بود.

6 _ وزارت دادگستري مامور اجراي اين قانون است

قانون راجع به اصلاح قانون اراضي دولت و شهرداري ها و اوقاف وبانكها - مصوب 20 9 1339

ماده 1 _ به دادخواست هايي كه طبق بند يك لايحه قانوني مصوب 8 شهريور ماه 1335 و لايحه قانوني مصوب 25 شهريور ماه 1335 و لايحه مصوب 21 آبان ماه 1335 و لايحه 161135 به هيات هاي مذكور در آن لوايح تسليم گرديده و تاريخ لازم الاجرا شدن اين قانون منتهي به صدور حكم نگرديده با توجه به مفاد و مقررات آن لايحه آن قسمت كه به هيات پنج نفري مركز تسليم شده در يك يا چند هيات كه هر يك مركب خواهد بود از يك نفر از روسا يا مستشاران ديوانعالي كشور كه سمت رياست هيات

را خواهد داشت و دونفر از روسا يا مستشاران دادگاه استان و قسمتي كه به هيات هاي شهرستانها تسليم گرديده در مركز استانهاي مربوط در يك يا چند هيات كه هر يك مركب خواهد بود از يك نفر رييس شعبه دادگاه استان كه سمت رياست هيات را خواهد داشت و يكنفر مستشار دادگاه مزبور و يكنفر رييس شعبه دادگاه شهرستان رسيدگي و قطع و فصل خواهد شد.

تبصره _ مقامات مذكور در لوايح قانون فوق الذكر كه دادخواست هاي فوق را داده اند مكلفند ظرف 6 ماه از تاريخ اجراي اين قانون با نظر مشاورين حقوقي به كليه دادخواست ها مجددا رسيدگي نمايند و چنانچه تشخيص دهند دادخواست هاي مزبور مستند به دلايل و موجه نبوده و دعاوي آنان قابل پيشرفت نيست دادخواست هاي خود را استرداد نمايند.

ماده 2 _ رييس شعبه اول هيات هاي فوق الذكر سمت رياست كل هيات را داشته و دادخواست ها را به شعب ارجاع خواهدنمود.

ماده 3 _ وزارت دادگستري به تعداد كافي عضو علي البدل از بين قضات دادگاه استان مركز براي هياتهاي مركز و از بين قضات دادگاه شهرستان مركزاستان براي هيات هاي شهرستانها تعيين خواهد كرد اعضا علي البدل وقتي شركت در رسيدگي مي نمايند كه اعضا اصلي طبق آيين دادرسي مدني مردودو يا به علت بيماري معذور از انجام وظيفه باشند.

ماده 4 _ هيات هاي مزبور با مراجعه به سوابق و پرونده ها و با توجه به مدارك و مستندات طرفين و تحقيقاتي كه لازم بدانند در صورتي كه تجاوز به حق دولت يا شهرداري يا اوقاف عامه يا بانكها را در اراضي و مسيل ها و تپه هاي مذكور در لوايح قانوني

8 شهريور و 25 شهريور و 21 آبان 1335 احراز كنند به ترتيب زير عمل خواهند نمود.

الف _ هرگاه متقاضي ثبت و يا متجاوز اصلي اراضي و مسيلها و تپه هاي مزبور را به ديگري منتقل نكرده باشد راي به رد اراضي و مسيلها و تپه ها و اصلاح سند مالكيت (در صورت صدور سند مالكيت خواهد داد.

ب _ هرگاه متقاضي ثبت يا متجاوز اصلي در اراضي و مسيلها و تپه هاي مزبور تا تاريخ تصويب لوايح مزبور (بر حسب مورد 8635 يا 25635 يا 21835) احداث ساختمان نموده باشد در آن صورت هيات راي به پرداخت قيمت اراضي در تاريخ تصويب لوايح مزبور خواهد داد مگر آنكه در مورداراضي موات يا باير بلامالك متجاوز آن اراضي را طبق قانون مدني قبل از تاريخ تصويب لوايح مزبور احيا كرده باشد كه در اين صورت آن مقدار از اراضي كه احيا شده به ملكيت او شناخته خواهد شد.

تبصره _ حكم به پرداخت قيمت در صورتي صادر مي شود كه مساحت مورد ادعا بيش از ده برابر مساحت زمين زير بنا نباشد اگر مساحت مورد ادعا بيش از ده برابر زمين زيربنا باشد نسبت به قسمت زايد هيات طبق قسمت (الف ماده 4 راي به رد عين و يا اصلاح سند مالكيت صادر خواهد نمود و درصورت اخير تفكيك آن قسمت از زمين كه معادل ده برابر اراضي زير بناست و براي استفاده از ساختمان ضرورت دارد به عهده خود هيات خواهد بود.

ج _ هرگاه متقاضي ثبت يا متجاوز اصلي اراضي و مسيل ها و تپه هاي مذكور را به ديگري منتقل كرده باشد هيات راي به قيمت

واگذاري خواهد داد مگر آنكه تشخيص دهد قيمت واگذاري كمتر از قيمت واقعي در تاريخ انتقال بوده كه در آن صورت راي به پرداخت قيمت واقعي به تشخيص يكي از بانكهاي كشاورزي يا رهني يا ساختماني در غير مورد مربوط به ادعاي خودشان خواهد داد.

د _ در مورد بند (ج هرگاه اراضي مذكور در قانون اراضي دولت و شهرداريها مصوب سال 1335 و اصلاحي سال 1339 تا تاريخ تقديم اين لايحه به صورت موات يا باير اعم از اينكه محصور شده يا نشده باقيمانده باشد و مورد حكم قطعي هيات هاي مربوط واقع نشده باشد دولت و سازمانهاي مذكوردر قانون مي توانند هر يك در مورد خاص خود از تاريخ تصويب اين قانون تا حداكثر يكسال نسبت به استرداد عين زمين موضوع پرونده هاي طرح شده در هيات هاي رسيدگي از هيات تقاضاي صدور حكم نمايند.

هيات علاوه بر اصدار راي طبق بند مذكور عليه متجاوز اصلي يا وراث آنها و يا متقاضي ثبت حكم به رد عين اراضي عليه آخرين منتقل اليه صادرمي نمايد.

در اين صورت آخرين منتقل اليه مستحق دريافت قيمتي است كه طبق سند رسمي انتقال به فروشنده پرداخته است به اضافه (نه درصد بهره در سال ازتاريخ آخرين سند انتقال تا تاريخ پرداخت و ادارات ثبت اسناد و املاك مكلفند سند مالكيت اين قبل اراضي را به نام سازمانهاي مذكور صادر و يا اصلاح نمايند.

منتقل اليه نيز مي تواند براي مطالبه خسارات حاصل از معامله زمين عليه ناقل در دادگاه اقامه دعوي نمايد.

تبصره 1 _ در صورتي كه انتقال به صورت صلح يا هبه غير معوض يا موارد مشابه آن انجام گرفته باشد قيمت واقعي روز انتقال

به تشخيص كارشناس به اضافه نه درصد بهره احتساب و به منتقل اليه پرداخت گردد.

تبصره 2 _ منظور از آخرين سند انتقال رسمي در اين بند سندي است كه قبل از اول آذر ماه سال يكهزار و سيصد و چهل و هفت (1347) تنظيم گرديده باشد.

هرگاه پس از تاريخ مذكور نقل و انتقالاتي واقع شده باشد هر يك از ايادي بعدي نسبت به مبلغي كه به يد قبلي خود اضافه پرداخته است از طريق محاكم عمومي حق مطالبه خواهد داشت

تبصره 3 _ آرايي كه در فاصله تقديم اين لايحه به مجلس و تصويب نهايي آن از طرف هياتها داير به موات يا باير بودن بنفع سازمانهاي مذكور در قانون صادر مي گردد مشمول مقررات اين قانون بوده و دولت و سازمان هاي مذكور در قانون مي توانند با معرفي منتقل اليه از هيات صادر كننده راي با رعايت بند (د) اين قانون درخواست استرداد عين زمين را بنمايند و هيات هاي رسيدگي راي به استرداد عين زمين صادر خواهند نمود.

تبصره 4 _ نقل و انتقالاتي كه نسبت به اراضي موضوع بند (ح قانون اصلاحي اراضي دولت و شهرداريها و اوقاف و بانكها مصوب سال 1339 تاتاريخ تقديم اين لايحه به مجلس شوراي ملي صورت گرفته است تا هزار مترمربع از شمول مقررات اين قانون معاف خواهد بود ولي در اين مورد با متقاضي ثبت يا متجاوز اصلي يا وراث آنها طبق بند (ج ماده 4 قانون مصوب سال 1339 رفتار خواهد شد.

استحقاق استفاده از اين تبصره براي هر شخص فقط نسبت به يك قطعه زمين مي باشد در صورتي كه مساحت زمين مورد انتقال بيش از هزارمتر

باشد انتخاب هزار مترمربع مذكور در اين تبصره با دولت و سازمان هاي مذكور در اين قانون مي باشد.

تبصره 5 _ سازمان مسكن مي تواند اين قبيل اراضي و ساير اراضي موات يا باير كه به نام دولت به ثبت رسانيده يا بعدا به ثبت خواهد رساند و همچنين اراضي خالصه موضوع بند (ب ماده 7 قانون انحلال خالصجات مصوب سال 1346 را طبق اساسنامه خود به فروش رسانده و وجوه حاصل را صرفا به مصرف تهيه مسكن و آپارتمان و خانه هاي سازماني و مدرسه با رعايت فضاي سبز و پارك متناسب و تاسيسات و لوازم آنها برساند.

سازمان مسكن همچنين مي تواند حداكثر تا ده درصد از وجوه حاصل را به مصرف تقسيم و حفاظت و نگهداري اراضي و مخارج مربوط در تهران و شهرستانها برساند.

ماده 5 _ هرگاه در احكام هيات هاي مذكور در ماده يك اشتباهات مذكور در ماده 189 آيين دادرسي مدني 1) رخ داده باشد ذينفع مي تواند از هيات تقاضاي تصحيح حكم را بنمايد.

ماده 6 _ الف _ نقل و انتقالاتي كه تا تاريخ اعلام ثبت كل به دفاتر اسناد رسمي راجع به تقديم دادخواست از طرف موسسات مذكور در بند 1 ماده واحده قانون اراضي دولت و شهرداري ها و اوقاف و بانكها مصوب 8 6 1335 به عمل آمده باشد معتبر است

ب _ نقل و انتقالاتي كه از تاريخ اعلام ثبت كل به دفاتر اسناد رسمي تا تاريخ تقديم اين لايحه به مجلس شوراي ملي به عمل آمده باشد تا يكهزار مترمربع معتبر است و مازاد بر آن تا خاتمه رسيدگي و صدور حكم از طرف هياتهاي مذكور به هر

عنوان به عمل آمده باشد نافذ نخواهد بود و دفاتر اسناد رسمي از انجام اين نوع معاملات ممنوع خواهند بود.

استحقاق استفاده از اين بند براي هر شخص فقط نسبت به يك قطعه زمين مي باشد و شامل قطعات مختلف در پلاكهاي متعدد نيست

در صورتي كه مساحت زمين مورد انتقال بيش از يكهزار مترمربع باشد انتخاب يكهزار مترمربع مذكور در اين بند با تراضي منتقل اليه و حسب مورد با سازمانهاي مذكور در اين قانون است و در صورت عدم تراضي با راي هيات هاي سه نفري پيش بيني شده در اين قانون خواهد بود.

تبصره 1 _ در صورتي كه زمين مورد انتقال بيش از يكهزار مترمربع باشد منتقل اليه تا پيش از اول بهمن ماه 1349 در آن احداث باغ كرده باشد آن قسمت از زمين كه به صورت باغ درآمده نيز به ملكيت او شناخته خواهد شد.

حل اختلاف در مورد احداث باغ با هياتهاي سه نفري است

تبصره 2 _ هرگاه زمين مورد انتقال بيش از يكهزار مترمربع باشد و منتقل اليه تا پيش از اول بهمن ماه 1349 در آن احداث ساختمان كرده باشد تا ده برابر مساحت زمين زيربنا نيز به ملكيت او شناخته مي شود. در صورت عدم تراضي با سازمانهاي ذينفع تفكيك آن قسمت از زمين به عهده هيات هاي سه نفري است

ج _ نسبت به اراضي كه از طرف سازمانهاي مذكور در اين قانون در مهلت مقرر اقدام به تقديم دادخواست شده ولي در اعلام مراتب به دواير ثبت و يا به دفاتر اسناد رسمي نسبت به مشخصات و موقعيت بعضي از آن اراضي اشتباهاتي رخ داده و معاملاتي انجام گرديده است

نقل و انتقالات مذكور معتبر شناخته مي شود.

د _ در كليه موارد مذكور در بندهاي الف و ب تبصره هاي آن و بند ج با متقاضيان ثبت يا متجاوزين اصلي طبق بند ج ذيل ماده 4 رفتار خواهد شد.

ه _ اقداماتي از قبيل استرداد دعوي يا توافق يا منتقل اليهم يا صلح حقوق كه از طرف سازمانهاي مذكور در بند يك ماده واحده قانون اراضي دولت وشهرداري ها و اوقاف و بانكها مصوب 8635 تاكنون به عمل آمده معتبر شناخته مي شود و نيز آنچه از اراضي موضوع اين قانون كه مورد حكم هياتهاي پنج نفري يا سه نفري قرار گرفته از شمول مقررات فوق مستثني است

و _ سازمانهاي مذكور در اين قانون مكلفند ظرف سه ماه از تاريخ ابلاغ اخطاريه رفع نقص دفاتر هياتهاي سه نفري اقدام به رفع نقص از دادخواستهاي خود بنمايند والا هيات هاي سه نفري اقدام به صدور راي يا قرار رد دادخواست خواهند نمود.

ماده 7 _ حقوق دولت يا شهرداري يا بانك ها يا موقوفات عامه از نقد دارايي متجاوز طبق مقررات اسناد لازم الاجرا به تقاضاي محكوم له و توسط اجرادادگاه شهرستان استيفا خواهد شد.

ماده 8 _ اشخاصي كه به پرداخت وجوهي محكوم مي شوند در صورتي كه تا يك ماه از تاريخ ابلاغ اجراييه حاضر به پرداخت محكوم به نشوند در ازاهر هزار ريال از محكوم به يك روز توقيف مي شوند مگر اينكه اعسار آنها ثابت شود و در هر صورت مدت توقيف از پنجسال تجاوز نخواهد كرد.

ماده 9 _ هيات هاي مذكور جز در مورد ابلاغ اوراق ملزم به رعايت تشريفات آيين دادرسي نيستند.

ماده 10 _ در صورتي كه

اشكالاتي راجع به مفاد احكام صادر به موجب اين قانون و يا احكامي كه طبق لوايح قانوني مذكور صادر گرديده براي هر يك از طرفين يا اداره اجرا پيش آيد هر يك مي توانند از هيات تقاضاي رفع اشكال نمايند.

ماده 11 _ در كليه موارد فوق هرگاه هيات هاي مزبور ارجاع امر را به كارشناس لازم بدانند مي توانند به يكي از بانكهاي كشاورزي يا رهني و يا ساختماني در غير مورد مربوط به ادعاي خودشان و يا طبق آيين دادرسي مدني به يكي از كارشناسان رسمي رجوع نمايند.

تبصره _ در صورتي كه كارشناسي به يكي از بانك ها ارجاع گردد بانكها حق ندارند جز هزينه واقعي انجام شده براي انجام عمل هزينه ديگري دريافت دارند و تعرفه كارشناسي طبق آيين نامه وزارت دادگستري در اين مورد رعايت نخواهد شد.

ماده 12 _ براي خاتمه دادن به اختلاف موجود بين افرادي كه تا تاريخ تصويب لايحه قانوني مصوب 8 6 1335 كميسيون دادگستري مجلسين دراراضي شهر تهران تقاضاي ثبت ملكي را كرده اند و نسبت به تقاضاي ثبت آنان اعتراض در مدت قانوني نشده باشد و يا اگر اعتراض شده منجر به صدور حكم قطعي گرديده و يا دارندگان سند اراضي شهر مزبور از يك طرف و اشخاصي كه بدون اجازه مالكين ساختمانهايي در اراضي مزبور نموده و متصرف مي باشند مقرر مي گردد هياتي مركب از يك نفر از دادياران ديوانعالي كشور به انتخاب وزير دادگستري و رييس كل دادگاه شهرستان مركز و مديركل ثبت يا معاون ثبت كل به اختلافات مزبور باتوجه به اوضاع و احوال و استطاعت هر يك از طرفين به طور كدخدامنشي رسيدگي نموده يا راي به

پرداخت بهاي عادله اراضي متصرف حين تصرف و اجرت المثل سنواتي اراضي تا تاريخ صدور راي هيات توسط متصرفين به مالكين بدهد و يا به تقاضاي مالكين ضمن صدور راي به پرداخت بهاي اعياني در تاريخ تصويب لايحه قانوني مصوب 8 6 1335 از طرف مالك به متصرف راي به خلع يد از متصرف بدهد و اين حكم قطعي و غيرقابل اعتراض است

تبصره _ متصرفين اعياني هاي اراضي اماميه (مفت آباد) در صورتي كه در مدت هاي مقرر در شق الف بند 2 ماده واحده قانوني اراضي دولت و شهرداري ها و اوقاف و بانك ها مصوب هشتم شهريورماه سال 1335 و تبصره الحاقي به ماده واحده مذكور مصوب 16 بهمن سال 1335 به جهتي ازجهات موجه موفق به تقديم دادخواست نشده باشند اگر قبل از تاريخ تصويب قانون مصوب هشتم شهريورماه 1335 شخصا در زمين هاي مورد بحث با احداث اعياني تصرف داشته اند در صورتي كه اراضي مورد تصرف و سكونت مجموعا از سيصد متر تجاوز ننمايد مي توانند منتهي ظرف سه ماه از تاريخ تصويب اين قانون دادخواست خود را در قبال اخذ رسيد به دفتر هيات سه نفري تسليم نمايند والا به تقاضاي مالك طبق قسمت اخير ماده فوق اقدام خواهد شد.

مفهوم جمله ( اشخاصي كه بدون اجازه مالكين ساختمان هايي در اراضي مزبور نموده و متصرف مي باشند) مذكور در بند 2 ماده واحده نامبرده مصوب هشتم شهريور ماه سال 1335 اعم است از اشخاصي كه بدون اجازه مالك تمام زمين يا بدون اجازه شريك يا شركا خود در ملك مشاع ساختمان كرده اند و شق اخير شامل دادخواست هايي مي شود كه در مدت قانوني

به هيات سه نفري داده شده است

ماده 13 _ متصرفين اعياني هاي مذكور در ماده قبل بايد شخصا ساكن اراضي مزبور بوده و در صورتي از مقررات اين قانون استفاده خواهند نمود كه ظرف دو ماه از تاريخ اجرا لايحه قانوني مصوب 8 6 35 كميسيون مشترك دادگستري مجلسين دادخواست خود را در قبال اخذ رسيد به دفتر دادگاه شهرستان تسليم نموده باشند و الا به تقاضاي مالك طبق قسمت اخير ماده 12 اقدام خواهد شد.

ماده 14 _ اراضي موضوع ماده 12 اين قانون وقتي به ملكيت قطعي متصرفين درخواهد آمد كه كليه بدهي خود را از بابت قيمت عرصه پرداخته باشند.

ماده 15 _ اشخاصي كه پس از تاريخ تقديم لايحه قانوني اراضي موات مصوب هشتم شهريور ماه 35 كميسيون مشترك دادگستري مجلسين از طرف دولت مجلس سنا به تصرف و يا غصب اراضي ديگران در شهر تهران و حومه پرداخته باشند از مقررات ماده 12 اين قانون استفاده نمي كنند و اگر اين اشخاص پس از ده روز از تاريخ ابلاغ اظهارنامه مالك باز هم به تصرفات غاصبانه خود ادامه دهند مشمول ماده 16 اين قانون خواهند بود.

ماده 16 _ اشخاصي كه بعد از تاريخ تصويب لوايح قانوني مذكور فوق نسبت به اراضي دولت يا بانكهاي مذكور يا اداره اوقاف يا شهرداري يا اراضي موات بلامالك بدون رعايت قوانين احيا اراضي موات يا مردم (در صورت شكايت مدعي خصوصي ) تجاوز كرده و تصرفاتي در آن بنمايند از طرف دادستان مورد تعقيب واقع و علاوه بر خلع يد از آنها به مجازات حبس از دو ماه الي شش ماه محكوم خواهند شد.(2)

ماده 17 _ هيات هاي

مذكور در اين قانون مي توانند در غير اوقات اداري نيز انجام وظيفه نمايند و وزارت دادگستري براي انجام امور اداري به تعداد لازم كارمندان دفتري در اختيار آنها خواهد گذاشت

ماده 18 _ رسيدگي به درخواست هايي كه به موجب لوايح قانوني مصوب 8 6 35 و 25 6 35 و 21 8 35 و 16 11 35 كميسيون مشترك دادگستري مجلسين و با توجه به مفاد و مقررات لوايح مزبور تقديم شده و تا تاريخ اجرا اين قانون خاتمه نيافته است بر طبق اين قانون به عمل خواهد آمد.

ماده 19 _ وزارت دادگستري مأمور اجراي اين قانون مي باشد.

پاورقي 1 _ در حال حاضر وفق مقررات ماده 309 قانون آيين داردسي دادگاههاي عمومي و 2 11 1379 عمل مي شود

ماده 309 _ هرگاه در تنظيم و نوشتن راي دادگاه سهو قلم رخ دهد مثل از قلم افتادن كلمه اي يا زياد شدن آن و يا اشتباهي در محاسبه صورت گرفته باشد تا وقتي كه از آن درخواست تجديدنظر نشده دادگاه رأسا يا به درخواست ذي نفع ، راي را تصحيح مي نمايد. راي تصحيحي به طرفين ابلاغ خواهد شد.تسليم رونوشت راي اصلي بدون رونوشت راي تصحيحي ممنوع است

حكم دادگاه در قسمتي كه مورد اشتباه نبوده در صورت قطعيت اجرا خواهد شد.

2_ اين ماده به استناد ماده واحده قانون اصلاح ماده 264 قانون مجازات عمومي مصوب 9 تير ماه 1354 نسخ گرديد.

قانون تفسير مصوبه مورخه 25 5 1367 مجمع تشخيص مصلحت نظام در خصوص حل مشكل اراضي باير - مصوب

موضوع استفساريه

نظر به اين كه بر اساس مصوبه مورخ 25 5 1367 مجمع تشخيص مصلحت نظام در خصوص ( حل مشكل اراضي باير ) به دولت اختيار داده شده است كه اراضي باير كه

بيش از پنج سال ، بدون عذر موجه بلاكشت باقي مانده باشد، در اختيار گرفته و طبق آيين نامه اجرايي به اشخاص ، واگذار نمايد.

مستدعي است نظريه مجمع تشخيص مصلحت نظام در مورد شمول ياعدم شمول قانون فوق الذكر نسبت به موقوفات ، اعلام گردد.

نظر مجمع تشخيص مصلحت نظام

ماده واحده _ موقوفات از شمول مصوبه مورخ 25 5 1367 مجمع تشخيص مصلحت نظام ، مستثني مي باشد.

لايحه قانوني تجديد قرارداد و اجاره املاك و اموال موقوفه و تجديد انتخاب متوليان و امنا و نظار

ماده 1 _ به منظور جلوگيري از هر گونه تضييع حق در موقوفات كشور و تنظيم اسناد و قرار داد اجاره و تعيين اجاره بهاي عادلانه املاك استيجاري و متصرفي موقوفه از اين تاريخ كليه اسناد و قراردادها (اعم از عادي و رسمي منعقده بين اوقاف و مستاجرين در موقوفات عامه نظير املاك مزروعي و باغات و اراضي و مستغلات و مستحدثات شهري و روستايي فسخ و به اين قبيل مستاجرين و ساير اشخاص اعم از حقيقي و حقوقي كه به هر نحوي از انحا درحال حاضر املاك موقوفه را متصرف مي باشند اخطار مي شود كه در ظرف مدت 3 ماه از تاريخ تصويب اين لايحه جهت روشن نمودن وضع املاك استيجاري و متصرفي خود و تاديه اجاره بهاي گذشته و تنظيم اسناد جديد اجاره به نرخ عادله روز به اداره اوقاف محل وقوع ملك مراجعه نمايند.در صورت عدم مراجعه و انقضاي مهلت مقرر اداره اوقاف از ادامه استفاده و تصرفات غير قانوني آنها جلوگيري و با خلع يد از مستاجر يا متصرف با رعايت صرفه موقوفه آن را به اشخاص متقاضي واگذار خواهد نمود و كليه مطالبات موقوفه را نيز از مستاجر يا متصرف قبلي و يا از

محل فروش و واگذاري اعياني متعلق به آنها دريافت مي دارد.

تبصره _ ترتيب تنظيم اجاره نامه و ميزان اجاره بهاي عادله روز براساس آيين نامه اي خواهد بود كه ظرف 15 روز از تاريخ تصويب اين قانون از طرف سازمان اوقاف تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 2 _ به منظور حسن اداره اماكن متبركه مذهبي اسلامي كشور و مساجد از طريق انتخاب هيات امناي جديد از اشخاص واجد صلاحيت كه مراتب تقوي و امانت آنان مورد تاييد و قبول باشد و تجديد انتخاب متوليان و امنا و نظار كه از طرف سازمان اوقاف منصوب خواهند شد از اين تاريخ كليه اعضا هيات امنا مذكور و متوليان و امنا و نظار مربوطه ازسمت خود معزول و از هر گونه دخل و تصرف در اموال اماكن مورد تصدي ممنوع مي گردند و مكلفند تا انتخاب و تعيين متوليان و امنا و نظار جديد كليه اموال و وجوه دريافتي و اسناد و مدارك موقوفه و اماكن مربوطه را به طور اماني حفظ و نگهداري نموده و به محض صدور ابلاغ و معرفي اعضاي جديد عينا طبق صورت جلسه با نظر اوقاف محل تحويل نمايند.

تبصره _ تجديد انتخاب و انتصاب متوليان و امنا و نظار قبلي بلامانع است و اداره امور موقوفه تا انتخاب اعضاي جديد به عهده اداره اوقاف محل خواهد بود.

ماده 3 _ سازمان اوقاف مي تواند با كسب نظر مشورتي شوراي امنا و نظار هر حوزه اوقافي از بين اشخاص علاقمند و ذيصلاح مذكور درفوق نسبت به تشكيل و تعيين هيات امنا و انتخاب متوليان و نظار جهت كليه اماكن متبركه مذهبي اسلامي اقدام لازم را به عمل

آورد. هيات امنا اين قبيل اماكن حداقل سه نفر و حداكثر پنج نفر خواهند بود كه پس از انتخاب و صدور ابلاغ انجام وظيفه خواهند نمود. صدور ابلاغ و احكام مزبور نيازي به تصويب شوراي عالي اوقاف نخواهد داشت

تبصره 1 _ درهرحوزه اوقافي كه شوراي مشورتي امنا و نظار تشكيل نشده باشد جلب نظر و تصويب شوراي عالي اوقاف ضروري است .

تبصره 2 _ درمورد تعيين هيات امنا وانتخاب متوليان و نظار جهت مساجد، سازمان اوقاف لايحه ديگري تهيه و پس از تصويب هيات وزيران به شوراي انقلاب اسلامي تقديم مي نمايد.

ماده 4 _ تصميمات متخذه از طرف سازمان اوقاف نسبت به اجراي مفاد اين لايحه قانوني قطعي و لازم الاجرا است .

اراضي و املاك

آيين نامه اجرايي قانون زمين شهري - مصوب 24 3 1371
فصل اول _ تعاريف و مقررات مربوط به عمران زمين ها ( ماده 1 تا 5 )

ماده 1 _ منظور از عمران و احياي قابل قبول مذكور در قانون زمين شهري _ كه از اين پس قانون ناميده مي شود _ عمومات ياد شده در ماده (141) قانون مدني و مقررات بعدي در باب احيا و عمران زمين هاست عملياتي از قبيل شخم غيرمسبوق به احيا ، تحجير ، ريختن مصالح در زمين ، حفر چاه و نظاير آن ، عمران و احيا محسوب نمي گردد.

تبصره _ تناسب ميزان زمين عمران و احيا شده با در نظر گرفتن مساحت زير بنا ، مساحت كل زمين و فضاي عمومي آن با سطح زير كشت ، آيش و ساير تصرفاتي كه با در نظر گرفتن مفاد اين ماده ، عمران و احيا محسوب مي شود ، طبق دستورالعمل هاي صادر شده توسط وزارت مسكن و شهرسازي تعيين خواهد شد.

ماده 2 _ منظور از اراضي داير موضوع قانون ، براي تملك و زمينهاي كشاورزي

مندرج در ماده (5) قانون و اين آيين نامه ، زمينهايي است كه بهره برداري غالب از آنها ، زراعت باشد و شامل عرصه و اعيان باغها و تاسيساتي كه عرصه آنها متناسب با اعياني باشد ، نمي گردد.

تبصره _ اراضي داير كشاورزي ايستگاه هاي تحقيقاتي متعلق به وزارت كشاورزي و همچنين اراضي داير مزروعي دانشكده هاي كشاورزي و دامپروري و دامپزشكي و هنرستانهاي كشاورزي كه مورد تاييد وزارت مسكن و شهرسازي باشد ، از شمول زمينهاي داير موضوع قانون مستثنا مي باشند. وزارت كشاورزي مكلف است فهرست ايستگاه هاي فوق را با ذكر ميزان زمينها ، نوع تاسيسات ، محل وقوع و ساير مشخصات لازم ، ظرف سه ماه جهت تاييد به وزارت مسكن و شهرسازي ارايه نمايد.

ماده 3 _ تعريف مسكن مناسب موضوع ماده (7) قانون و ضوابط آن به عهده وزارت مسكن و شهرسازي است كه به موجب دستورالعملي ضوابط آن راتهيه و جهت اجرا ابلاغ مي نمايد.

ماده 4 _ منظور از استفاده از مزاياي مواد (6) و (8) قانون اراضي شهري مصوب 1360 عبارت است از

الف _ اخذ پروانه ساختماني از شهرداري

ب _ عمران و احيا در زمين ، بدون اخذ پروانه به وسيله مالك يا انتقال گيرنده از او با سند عادي

ماده 5 _ مهلت عمران زمينهاي موات ، توسط افراد واجد شرايط از تاريخ تشخيص نوع زمين _ اعلان راي كميسيون تشخيص _ به مدت سه سال مي باشد.

تبصره _ در مواردي كه صدور مجوز عمران ، از نظر قانوني غيرمقدور يا ممنوع باشد ، مهلت مذكور از تاريخ رفع ممنوعيت محاسبه مي شود و درخصوص زمينهاي مواتي كه جديدا در محدوده اجراي

قانون قرار مي گيرد ، احتساب مهلت از تاريخ تشخيص نوع زمين به وسيله مراجع موضوع ماده (6) اين آيين نامه مي باشد.

فصل دوم _ مقررات تشخيص زمين ها ( ماده 6 تا 9 )

ماده 6 _ كليه مراجعي كه به نحوي از انحا در ارتباط با زمينهاي شهري ، اقداماتي از قبيل نقل و انتقال صدور مجوزهاي قانوني و پروانه هاي حفر چاه يا ساختماني و غيره انجام مي دهند ، ملزم و موظفند قبل از هرگونه اقدامي بدوا نظر وزارت مسكن و شهرسازي را درباره نوع زمين استعلام نمايند، مگراينكه با توجه به ساير مواد آيين نامه ، نوع زمين مشخص و معين باشد. چنانچه وزارت مسكن و شهرسازي ظرف يك ماه ، پاسخ استعلام مراجع ياد شده در اين ماده را ندهد ، مراجع مزبور مي توانند رأسا اقدام نمايند.

تبصره _ اشخاص ذي نفع در صورت موافقت مراجع ياد شده در اين ماده و ماده (7) مي توانند رأسا نسبت به اخذ نظر وزارت مسكن و شهرسازي اقدام نمايند.

ماده 7 _ مراجع درخواست كننده نظريه وزارت مسكن و شهرسازي بايد مشخصات ثبتي زمين و دو نسخه رونوشت يا فتوكپي نقشه ثبتي و در صورت نداشتن نقشه ياد شده ، دو نسخه كروكي دقيق زمين را كه منطبق با سوابق ثبتي و وضع محل زمين باشد ، با انعكاس موقعيت ملك روي نقشه هوايي با مقياس مناسب _ در صورت وجود نقشه هوايي _ تهيه و به وزارت مسكن و شهرسازي ارسال نمايند. در صورت عدم دسترسي به مدارك مالكيت درمواردي كه رأسا قصد تملك دارند ، آخرين استعلام ثبتي يا صورت مجلس معاينه محل موضوع ماده (13) اين آيين نامه را به وزارت مسكن و شهرسازي تسليم نمايند. وزارت

مسكن و شهرسازي پس از بررسي مدارك و رسيدگي به شرح دستورالعمل مربوط ، يك نسخه نقشه امضا شده را به انضمام نظريه خود حداكثر ظرف يك ماه به مرجع درخواست كننده ، ارسال مي كند و نسخه ديگر نقشه با يك نسخه از نظريه ياد شده كه در وزارت مسكن و شهرسازي بايگاني مي شود. نظريه وزارت مسكن و شهرسازي كه نسبت به يك زمين يا ملك صادر شده ، براي موارد مراجعه بعدي معتبر بوده و اخذ نظريه مجدد ، ضروري نمي باشد.

ماده 8 _ موارد زير غير موات تلقي مي شود ، مگر آنكه خلاف آن بنا به تشخيص وزارت مسكن و شهرسازي ثابت شود

الف _ پلاكهايي كه طبق مقررات براي آنها به عنوان نصاب مالكانه ، پروانه ساختماني صادر شده يا بشود.

ب _ پلاكهايي كه مساحت زمين آنها تا 3000 متر مربع بوده و مربوط به واحدهاي مسكوني ساخته شده يا هرگونه مستحدثات باشد ، مشروط بر دارابودن هريك از اسناد مشروح زير كه تاريخ صدور آنها قبل از تاريخ 5 4 1358 باشد

1 _ اسناد مالكيتي كه به عنوان هرگونه مستحدثات ، صادر شده يا تحت اين عنوان مورد نقل و انتقال قرار گرفته و در ستون انتقالات قيد مستحدثات شده باشد.

2 _ گواهي پايان كار يا مفاصا حساب نوسازي شهرداري يا سطح شهر يا گواهي هاي مالياتي از قبيل مفاصا حساب يا گواهي ارث ، مشروط بر آنكه در اسنادو گواهي هاي ياد شده تصريح شده باشد كه پلاك مورد نظر ، واحد ساختماني يا مسكوني يا مستحدثات است

3 _ سند رسمي اجاره به عنوان واحد مسكوني يا ساختمان

4 _ پلاك

هايي كه به تشخيص شهرداري محل ، قبل از تاريخ اجراي مقررات مربوط به صدور پروانه ساختمان در شهر محل وقوع ملك به صورت ساختمان يا مستحدثات درآمده باشد.

ج _ در صورتي كه اسناد انتقال مربوط به پلاكهايي باشد كه به عنوان ساختمان مورد معامله وزارتخانه ها و موسسات و شركتهاي دولتي يا وابسته به دولت و بنيادها و نهادهاي انقلاب اسلامي يا شهرداري ها و موسسات اعتباري مجاز قرار گرفته باشد.

د _ پلاكهايي كه قبل از تاريخ 5 4 1358 به صورت تاسيساتي از قبيل مستحدثات صنعتي ، ورزشي ، جايگاه هاي فروش مواد نفتي ، كارگاهها ، گاراژها ، توقفگاه ها و انبارهاي مسقف ، اماكن درماني ، بهداشتي ، آموزشي ، فرهنگي و خدمات عمومي و تاسيسات مشابه باشد، مشروط بر آنكه مساحت زمين آنها از سه هزار متر مربع بيشتر نبوده و داراي پروانه رسمي كسب يا ساختمان يا گواهي پايان كار باشند.

ه _ ذكر وجود ساختمان در مرحله صدور آخرين مفاصا حسابهاي نوسازي و مالياتي در كليه موارد بالا ، حسب مورد توسط سازمان مربوط ، ملاك عمل خواهد بود.

ماده 9 _ به منظور تشويق مالكين جهت واگذاري زمينها به دولت از طريق توافق ، واگذاري قطعاتي از زمينهاي تملك شده مالكين به اقرباي نسبي طبقه اول آنان كه فاقد واحد مسكوني و زمين باشند ، با اولويت بلامانع است

فصل سوم _ نحوه خريد و تملك زمينها ( ماده 10 تا 21 )

ماده 10 _ در مورد زمينهاي موات كه در اختيار واجدين شرايط موضوع ماده (7) قانون قرار گرفته و بعدا مورد نياز طرحي باشد ، دستگاه مجري طرح مكلف است نسبت به واگذاري زمين عوض يا پرداخت قيمت عادله آن به انتخاب

فردي كه زمين را در اختيار داشته اقدام نمايد.

ماده 11 _ براي تملك زمينهاي باير و داير از سوي دولت و شهرداريها و كليه دستگاه هايي كه طبق قانون ، حق خريد و تملك دارند ، رعايت ضوابط زيرضروري است

الف _ دستگاه تملك كننده داراي طرح مصوب بوده و اعتبار خريد زمين نيز تامين شده باشد.

ب _ بالاترين مقام اجرايي دستگاه تملك كننده نياز به تملك زمين را تاييد نمايد.

ج _ وزارت مسكن و شهرسازي عدم امكان تامين زمين مناسب را از زمينهاي موات و دولتي در آن شهر اعلام نموده باشد.

د _ در شهرهايي كه داراي طرحهاي مصوب شهري است ، كاربري زمين مورد نياز ، منطبق با طرح باشد.

ماده 12 _ تشخيص نياز براي تملك زمين باير يا داير و ميزان آن براي احداث واحدهاي مسكوني يا واگذاري زمين جهت احداث مسكن و ساير نيازهاي مربوط به آنها و همچنين تطبيق ميزان زمينهاي معوض مورد نياز طرحهاي ساير دستگاهها با طرح مربوط در شهرهاي مشمول با وزارت مسكن وشهرسازي است كه با در نظر گرفتن اراضي موات و دولتي ظرف يك ماه از تاريخ دريافت استعلام ، اعلام نظر خواهد كرد.

تبصره _ تشخيص زمينهاي مورد نياز طرحهاي ساير دستگاهها در شهرهاي ياد شده در قانون ، با دستگاه مربوط است

ماده 13 _ در مواردي كه شماره پلاك و مشخصات ثبتي زمين مورد تملك ، مشخص نباشد ، دستگاه تملك كننده محل زمين محدوده مورد نياز خود را درمحل مشخص نموده و قبل از انتشار آگهي تملك ، نقشه محدوده را بر روي نقشه هاي هوايي _ در شهرهايي كه نقشه هوايي وجود دارد

_ به اداره ثبت محل ارسال مي نمايد. اداره ثبت مكلف است با در نظرگرفتن امكانات و حداكثر ظرف يك ماه ، مشخصات پلاك هاي ثبتي يا تفكيكي و نقشه پلاك بندي وجريان ثبتي و نام آخرين مالك را براساس سوابق موجود درخصوص محدوده مورد نظر ، طبق صورت مجلس تنظيمي بين نماينده اداره ثبت و نماينده دستگاه تملك كننده ، به مرجع تملك كننده ارسال نمايد. در اين صورت پس از انتشار آگهي و اعلان محدوده مورد نظر ، چنانچه مالكين در مهلت تعيين شده جهت انتقال ملك خود مراجعه ننمايند يا زمين مشاعي بوده و برخي از مالكين مشاع مراجعه نكنند و به طور كلي ، در تمام موارد مندرج در تبصره (6) ماده (9) قانون ، ضمن توديع بهاي زمين مورد تملك به صندوق ثبت سند انتقال ، حسب مورد از طرف وزارت مسكن و شهرسازي يا شهرداري به قايم مقامي مالك يا مالكين امضا مي گردد تا در موقع مراجعه مالكين با احتساب و كسر ماليات ها و هزينه هاي تعلق گرفته مبلغ مورد معامله به آنها پرداخت شود.

تبصره 1 _ چنانچه مالك يا مالكين درخواست زمين عوض خارج از محدوده مورد عمل اين قانون بنمايند و امكان واگذاري وجود داشته باشد ، پس ازانتخاب زمين و رضايت مالك يا مالكين به اخذ آن ، اداره ثبت ، مبلغ توديع شده را به مرجع تملك كننده مسترد مي نمايد تا زمين عوض واگذار شود.

تبصره 2 _ ادارات ثبت مكلفند حسب درخواست مرجع تملك كننده زمين و موافقت كتبي شهرداريها و سايرسازمانهاي ذي ربط ، سند تجميعي پلاك هاي محدوده مورد تملك را كه ضمنا دربرگيرنده معابر ، مسيل

ها ، انهار متروك ، حريمها ، موارد مشابه داخل آن و املاك مجهول المالك _ از نظر مقررات ثبتي _ نيزباشد ، طبق مقررات مربوط صادر نمايند.

در صورتي كه در محدوده مورد تجميع زمين موات يا ملي شده وجود داشته باشد ، سند مالكيت تجميعي با نظر وزارت مسكن و شهرسازي صادر مي شود.

تبصره 3 _ در كليه مواردي كه زمينهايي در طرحهاي مصوب دولتي و شهرداري قرار مي گيرد و گواهي عدم امكان تامين زمينهاي مورد نياز طرح از زمينهاي دولتي و موات دريافت شده باشد ، بايد مراتب به وسيله دستگاه صاحب طرح به مالك يا مالكين و اداره ثبت اعلام گردد تا از هرگونه نقل وانتقال اين گونه زمين ها تا انجام مراحل تملك ، حداكثر ظرف مدت هجده ماه از تاريخ اعلام ، به اداره ثبت خودداري گردد همچنين مراتب بايد به شهرداري محل نيز جهت رعايت مقررات قانوني ظرف مدت مزبور اعلام شود.

تبصره 4 _ دستگاههاي مجري طرح موظفند در كليه موارد ، يك نسخه از آگهي تملك خود را به اداره اوقاف محل و آستان قدس رضوي ارسال دارند عدم ارسال مدارك براي ساير متوليان و آستانه ها رافع مسووليت ادارات اوقاف و متوليان در اجراي اين امر نمي باشد.

ماده 14 _ در صورتي كه در محدوده اعلان شده براي تملك ، زمين وقفي وجود داشته باشد _ اعم از اينكه به اجاره واگذار شده يا نشده باشد ادارات اوقاف و متوليان موقوفه مكلفند ظرف پانزده روز از تاريخ انتشار آخرين آگهي ، نظريه خود را به دستگاه مجري طرح اعلام كنند و حداكثر ظرف يك ماه نقشه زمين وقفي و مشخصات

آن را ارايه دهند تا حسب مورد نسبت به اجراي آن قسمت از طرح كه در زمينهاي وقفي است از سوي اوقاف يا آستان قدس رضوي يا متولي اقدام يا سند اجاره به نام دولت تنظيم شود يا عوض آن زمين ، ضمن رعايت مقررات و غبطه موقوفه و با مصالحه واگذار و طرح اجرا گردد.

تبصره _ به منظور جلوگيري از تضييع حقوق اوقاف ، سازمان حج و اوقاف و امور خيريه و آستان قدس رضوي موظفند فهرست كليه زمينهاي اوقافي خود را در هر شهر به وزارت مسكن و شهرسازي ارسال نمايند.

ماده 15 _ مالكيني كه در اجراي تبصره (1) ماده (9) قانون براي تعيين تكليف زمينهاي خود در شهرهاي موضوع ماده ياد شده مراجعه مي نمايند ، بايد درخواست خود را با نقشه و مشخصات كامل زمين به وزارت مسكن و شهرسازي و شهرداريها تسليم نمايند تا آن وزارتخانه ، حسب تقاضاهاي رسيده ازدستگاههاي مختلف و طرحهاي خدمات عمومي شهري و شهرداريها از لحاظ نيازهاي خود موضوع را بررسي و شهرداريها حداكثر ظرف دو ماه ووزارت مسكن و شهرسازي ظرف يك سال از تاريخ وصول تقاضاي مراجعه كننده پاسخ متقاضي را بدهند. كليه دستگاه هاي ذي ربط مكلف به همكاري با وزارت مسكن و شهرسازي مي باشند. در صورت اعلام نياز دستگاه مربوط طبق قوانين و مقررات نسبت به تملك يا واگذاري عوض آن اقدام مي نمايدو در صورت اعلام عدم نياز ، چنانچه براساس كاربري زمين امكان عمران و واگذاري براي مالك وجود داشته باشد ، مالك مي تواند پس از آماده سازي واحداث بنا در زمينهاي خود طبق مواد اين آيين نامه نسبت به تفكيك و واگذاري

واحدهاي احداثي به متقاضيان اقدام نمايد.

تبصره _ در صورتي كه علي رغم تكميل مدارك لازم پس از انقضاي مهلت مزبور به متقاضي پاسخ داده نشود ، مالك طبق ضوابط قانوني و كاربري هاي مربوط ، حق عمران و واگذاري زمين خود را دارد.

ماده 16 _ مالكان زمينهاي باير و داير با كاربري مسكوني در شهرهاي موضوع ماده (9) قانون مي توانند جهت تفكيك و اخذ پروانه ساختماني تا هزارمتر مربع براي يك يا چند قطعه از زمينهاي خود به شهرداري محل مراجعه نمايند. شهرداري ها مكلفند پس از تطبيق نقشه تفكيكي با درخواست تشكيل پرونده به منظور اطلاع از اينكه متقاضي از مزاياي مواد (8) و (6) قانون اراضي شهري استفاده كرده است يا خير ، مراتب را با ذكر مشخصات كامل مالك و پلاك مورد نظر از اداره زمين شهري مربوط ، استعلام و پس از وصول پاسخ در صورت عدم استفاده از مزاياي ياد شده ، با رعايت ساير مقررات و اخذ تعهد رسمي مطابق فرم تنظيمي وزارت مسكن و شهرسازي مبني بر عدم استفاده بيشتر از مزاياي تبصره 2) ماده (9) قانون ، پروانه ساختماني صادرنمايند.

تبصره 1 _ در مورد زمينهايي كه تملك مي شود ، چنانچه مالك يا مالكين از مزاياي تبصره (2) ماده (9) قانون استفاده نكرده باشند ، پس از تملك و تهيه طرح تفكيكي و كسر ميزان زميني كه به نسبت سهم آنها در خيابانها و خدمات عمومي طرح قرار مي گيرد تا هزار متر مربع از قطعات قابل واگذاري به انتخاب مالك يا مالكين به آنها واگذار مي گردد تا برابر مقررات عمران نمايند.

تبصره 2 _ منظور از عدم امكان مندرج در تبصره

(2) ماده (9) قانون ، مواردي است كه سهم مالكانه در طرح دستگاه تملك كننده قرار گرفته و واگذاري آن به مالك باعث برهم خوردن طرح و عدم امكان اجراي آن گردد و جابجايي طرح نيز مقدور نباشد. در اين صورت زميني معادل قيمت زمين تملك شده و حتي المقدور به همان ميزان و حداكثر تا حد نصاب مقرر در قانون ، از محل ديگري به مالك يا مالكين واگذار مي گردد. تشخيص اين امر با دستگاه تملك كننده است

تبصره 3 _ وزارت مسكن و شهرسازي ضوابط چگونگي عمران اراضي مازاد بر حد نصاب مالكانه موضوع قسمت آخر تبصره (2) ماده (9) قانون را به نحوي كه موجب تشويق در توسعه احداث مسكن باشد ، حداكثر ظرف سه ماه تهيه و جهت اجرا ابلاغ مي نمايد.

ماده 17 _ در شهرهاي غير مشمول ضرورت ، نقل و انتقال زمينهاي باير و داير شهري بين اشخاص با رعايت تبصره ماده (14) قانون در خصوص زمينهاي داير كشاورزي ، بلامانع است ولي هرگونه تفكيك و احداث بنا مستلزم انجام عمليات آماده سازي ، طبق ضوابط وزارت مسكن و شهرسازي مي باشد.

ماده 18 _ وزارت كشاورزي و هيأتهاي 7 نفره واگذاري زمين ، حتي الامكان در اجراي تبصره (4) ماده (4) آيين نامه اجرايي قانون مرجع تشخيص زمين هاي موات و ابطال اسناد آن _ مصوب 8 7 66 به درخواست وزارت مسكن و شهرسازي يا ساير دستگاه هاي تملك كننده زمين كه در اجراي تبصره 10) ماده (9) قانون درخواست واگذاري زمين مي نمايند ، زمين عوض معادل بهاي منطقه اي زمين تملك شده در خارج از محدوده مورد عمل قانون ،براي امر كشاورزي به

مالكين معرفي شده ، واگذار نمايند.

ماده 19 _ ادارات ثبت مكلفند در هر مورد كه زمينهايي _ اعم از موات و غير موات _ به صورت ششدانگ يا مشاع براساس قانون به مالكيت دولت درمي آيد به موجب درخواست وزارت مسكن و شهرسازي يا درخواست ساير دستگاهها _ در مواردي كه رأسا زمينهاي غيرمواتي را با رعايت مقررات قانون و اين آيين نامه تملك مي نمايد نسبت به صدور سند مالكيت به شرح زير اقدام نمايند

1 _ ابطال سند مالكيت قبلي _ اعم از اينكه سند مالكيت در اختيار باشد يا نباشد _ و صدور سند مالكيت جديد حسب مورد به نام دولت يا شهرداريها به نمايندگي مرجع قانوني درخواست كننده سند.

2 _ در مواردي كه زمين سابقه ثبتي به نام اشخاص نداشته باشد و بر اساس نظريه وزارت مسكن و شهرسازي زمين ، موات تشخيص داده شود ، با توجه به تبصره الحاقي به ماده (9) آيين نامه قانون ثبت و قبول تقاضاي ثبت زمينيهاي موات و باير بلامالك به نام دولت _ مصوب 1354 و در انتشار آگهي هاي نوبتي آنها نيازي به تنظيم اظهارنامه ثبتي به نام دولت نبوده و حسب درخواست وزارت مسكن و شهرسازي بدون انتشار آگهي هاي نوبتي وتحديدي بلافاصله با استفاده از پلاك بخش مربوط و ضمن تعيين شماره فرعي ، صورت مجلس تعيين حدود با رعايت حدود مجاورين _ در صورت وجود سابقه تحديد حدود _ با حضور نماينده اداره زمين شهري محل تنظيم و ملك در دفتر املاك ثبت و سند مالكيت به نام دولت به نمايندگي وزارت مسكن و شهرسازي صادر مي گردد.

3 _ در صورتي كه زمين طبق نظر

وزارت مسكن و شهرسازي موات بوده و سابقه درخواست ثبت داشته باشد ، ولي تحديد حدود آن به عمل نيامده باشد اعم از اينكه آگهي هاي نوبتي آن منتشر شده يا نشده باشد بدون انتشار آگهي هاي نوبتي و تحديدي نسبت به تنظيم صورت مجلس تعيين حدود لازم وصدور سند مالكيت آن با رعايت بند (1) اين ماده از طرف اداره ثبت اقدام مي گردد.

4 _ در صورتي كه وزارت مسكن و شهرسازي با ساير دستگاههاي دولتي يا شهرداري ها براساس ماده (9) قانون قصد تملك زمين غير مواتي را دارند يا قبلاتملك نموده اند ، ولي اساسا سابقه درخواست ثبت ندارد و زمين مزبور از نظر مقررات ثبتي مجهول المالك است ، ادارات ثبت مكلفند ضمن تنظيم صورت مجلس لازم در اجراي ماده (13) اين آيين نامه كه به منزله صورت مجلس احراز تصرف خواهد بود ، مشخصات متصرف را با رعايت حدود مجاورين _ اگر سابقه تحديد حدود دارد _ تعيين نمايند. همين صورت مجلس ، مستند انجام معامله خواهد بود. پس از تنظيم سند انتقال بر اساس ماده 9) قانون ادارات ثبت بايد به ترتيب زير اقدام به صدور سند مالكيت به نام دولت و شهرداري ها نمايند

الف _ پس از ارايه يك نسخه سند انتقال (سند تملكي به اداره ثبت محل ، اداره ثبت بر اساس سند رسمي تنظيمي بلافاصله سند مالكيت زمين را به نام دولت با نمايندگي وزارت مسكن و شهرسازي يا ساير دستگاههاي دولتي درخواست كننده _ كه سند به نام آنها تنظيم شده يا شهرداريها حسب موردصادر مي نمايند.

ب _ براي روشن شدن وضع پرداخت بهاي زمين مورد تملك ، ادارات ثبت بايد نسبت

به تنظيم اظهارنامه ثبتي اقدام نمايند و علاوه بر قيد نام دولت به نمايندگي وزارت مسكن و شهرسازي يا دستگاه تملك كننده يا شهرداريها نام شخص يا اشخاصي را كه مدعي مالكيت ملك مورد تملك هستند براساس صورت مجلس تنظيمي بالا در اظهارنامه ثبتي قيد نمايند و در اجراي دستور ماده (59) آيين نامه قانون ثبت ، مبادرت به انتشار آگهي هاي نوبتي كنند. در صوتي كه در مهلت مقرر قانوني ، اعتراضي نرسيد پس از گواهي اداره ثبت محل و اخذ مفاصا حساب هاي لازم بهاي زمين به مالك يا مالكين پرداخت مي شود ، ولي در صورت وصول اعتراض به ثبت تا تعيين تكليف نهايي از سوي دادگاههاي صالح ، بهاي ملك پرداخت نخواهد شد.

ج _ چنانچه زميني كه موات اعلام شده داراي اعتراضي به تشخيص وزارت مسكن و شهرسازي در خصوص نوع زمين يا اعتراض به ثبت يا حدود يا ساير اعتراضات قانوني در مراجع ذي صلاح يا تعارض ثبتي باشد يا در رهن و وثيقه و بازداشت بوده يا حق اعياني و حق ريشه و كشت براي ديگران درآن قيد شده باشد ، ادارات ثبت مكلف به صدور سند آزاد و بدون قيد بازداشت يا وثيقه و رهن و ساير قيود ياد شده ، به نام دولت به نمايندگي مرجع قانوني درخواست كننده سند مي باشند. در خصوص اعتراض به ثبت و تعارض ثبتي و تشخيص نوع زمين پس از صدور راي قطعي از طرف مراجع قضايي ، ادارات ثبت ، مراجع تملك كننده با رعايت قانون و اين آيين نامه حقوق محكوم له را ادا مي نمايند.

در مورد رهن و وثيقه و بازداشت زمينهاي باير و داير

نيز سازمان تملك كننده مجاز است پس از اخذ گواهي از اداره ثبت محل ، از محل اعتبارات طرح تملك زمين ، مبلغ مندرج در سند وثيقه و رهن و مبلغ مورد بازداشت را پرداخت نمايند و مراتب را به اداره ثبت محل اعلام كند. در صورتي كه مبلغ يادشده بيش از مبلغ مورد تملك باشد ، بستانكار و مرجع بازداشت كننده مي تواند براي وصول بقيه طلب خود تقاضاي توقيف ساير اموال بدهكار را براساس قوانين مربوط از مراجع ذي صلاح بنمايد.

د _ در صورتي كه زمين مورد تملك براساس سند انتقال رسمي سابقه ثبت داشته ولي آگهي نوبتي آن منتشر نشده باشد ، اداره ثبت محل مكلف است بدون انتشار آگهي تحديدي نسبت به تنظيم صورت مجلس تحديد حدود با رعايت حدود مجاورين _ اگر سابقه تحديد حدود داشته باشد _ اقدام نمايد و بلافاصله سند مالكيت زمين را به نام وزارت مسكن و شهرسازي يا دستگاه تملك كننده صادر نمايد. در صورتي كه اشتباهي در اسناد تنظيمي پيش آيد ، اصلاح اسناد با تنظيم سند اصلاحي به امضاي دستگاه تملك كننده و به قايم مقامي مالك يا مالكين بلامانع است و براي اينكه پرداخت وجه موردتملك به مالك مقدور گردد ، اداره ثبت محل نسبت به انتشار آگهي هاي نوبتي ، براساس بند (ب اين رديف اقدام مي نمايد. در مورد زمينهاي مورد تملك كه سابقه ثبت و انتشار آگهي نوبتي داشته ، ولي تحديد حدود آن به عمل نيامده ، تعيين حدود و صدور سند مالكيت به شرح بند ياد شده صورت مي گيرد.

در انجام عمليات تحديد و تفكيك زمينهاي موات يا خريداري شده دولت ،

عدم اجراي ماده (80) آيين نامه قانون ثبت و عدم حضور مالك اوليه ، مانع انجام عمليات ياد شده نخواهد بود و ادارات ثبت مكلفند برابر نقشه ارايه شده نسبت به تحديد و تفكيك ، بدون حفر پي اقدام نمايند.

5 _ در مواردي كه زمين براساس نظر وزارت مسكن و شهرسازي موات تشخيص داده شود ، ادارات ثبت مكلفند به درخواست وزارت مسكن وشهرسازي قبل از قطعيت نظريه مرقوم سند مالكيت آن را به نام دولت به نمايندگي وزارت مسكن و شهرسازي صادر نمايند. در صورتي كه براساس راي قطعي دادگاه ، زمين غيرموات تشخيص داده شود ، در شهرهاي مشمول ضرورت بر اساس ماده (9) قانون با مالك رفتار مي شود و ساير شهرها و شهرك هاي كشور ، تبصره هاي (7) و (8) ماده (9) قانون ، قابل اجراست

6 _ مقررات بند (5) اين ماده از جهت صدور سند مالكيت به نام دولت و شهرداريها در مورد زمينهايي كه در اجراي قانون اراضي شهري مصوب 27 12 60 _ موات شناخته شده يا به تملك دولت درآمده ، ولي سند مالكيت آن صادر نگرديده ، قابل اجراست

7 _ زمينهايي كه مالكيت آنها در اجراي قانون لغو مالكيت موات شهري و اصلاحيه آن لغو گرديده و مراتب به دفاتر املاك ثبت ، اخبار و به امضاي مسوول مربوط رسيده باشد ، با توجه به ماده (22) قانون ثبت در مالكيت دولت مستقر و سند مالكيت آن بايد به نام دولت صادر شود.

8 _ اسناد زمينهاي مواتي كه قبلا در اختيار بنيادهاي غيردولتي از جمله بنياد مستضعفان بوده يا باشد ، بايد به نام وزارت

مسكن و شهرسازي صادر شود.

9 _ افراز زمينهاي مشاعي وزارت مسكن و شهرسازي و دستگاه تملك كننده براساس لايحه قانوني راجع به افراز مورد تصرف سازمانهاي عمران اراضي شهري _ مصوب 1358 شوراي انقلاب جمهوري اسلامي ايران _ به عمل خواهد آمد و دعوت از ساير مالكين مشاعي جهت افراز ، ضرورت ندارد.

10 _ قبول تقاضاي ثبت زمينهاي موات از اشخاص مطلقا ممنوع است و ادارات ثبت مكلفند قبل از پذيرش ثبت زمينها به نام اشخاص و ادامه تشريفات ثبتي زمينهاي ثبت شده و افراز و تقسيم و تفكيك زمينها ، موافقت كتبي وزارت مسكن و شهرسازي را اخذ نمايند.

11 _ دفاتر اسناد رسمي مكلفند قبل از انجام هرگونه معامله نسبت به زمينهاي موضوع قانون ، مراتب را از وزارت مسكن و شهرسازي استعلام و براساس نظر آن وزارتخانه و رعايت مقررات مربوط اقدام نمايند.

ماده 20 _ كليه دستگاههاي ياد شده در ماده (10) قانون موظفند زمينهاي خود را در اجراي ماده (10) قانون ، در اختيار وزارت مسكن و شهرسازي قراردهند. ادارات ثبت مكلفند پس از اعلام وزارت مسكن و شهرسازي نسبت به ثبت انتقال ملك در دفاتر املاك و صدور سند مالكيت به نام دولت با نمايندگي وزارت مسكن و شهرسازي يا دستگاههايي كه وزارت مزبور معرفي مي كند ، اقدام نمايند. هريك از كاركنان دستگاههاي ياد شده كه در تحويل زمينهاي مذكور و صدور اسناد مالكيت آنها به شرح اين ماده ، مسامحه يا كارشكني نمايند در اجراي ماده (16) قانون متخلف محسوب شده و با اعلام وزارت مسكن و شهرسازي مورد پيگرد قانوني قرار خواهند گرفت و از تاريخ درخواست وزارت مسكن و شهرسازي

چنانچه ظرف دو ماه نسبت به تحويل زمين و اسناد و مدارك آن اقدام ننمايند ، ادارات ثبت مكلفند به درخواست وزارت مسكن و شهرسازي سند مالكيت جديد به نام دولت به نمايندگي وزارت مسكن و شهرسازي يا دستگاههايي كه وزارت مزبور معرفي مي كند ، صادر نمايند.

تبصره 1 _ صدور سند مالكيت زمينهاي ملي شده يا ساير زمينهاي دولتي واقع در محدوده مورد عمل قانون ، به نام وزارت مسكن و شهرسازي نياز به تحويل و تنظيم صورت جلسه از طرف سرجنگلداريها ندارد.

تبصره 2 _ در صورتي كه در اراضي مذكور تجاوزات و تصرفاتي صورت گرفته باشد ، در موقع معاينه محل با حضور نماينده سرجنگلداري يا دستگاه دارنده زمين ، ميزان تصرفات و تجاوزات ، صورت جلسه شده و سند مالكيت كل محدوده ملي شده يا زمين دولتي مذكور بدون توجه به تجاوزات انجام شده بنام دولت به نمايندگي وزارت مسكن و شهرسازي صادر مي گردد.

ماده 21 _ در مورد زمينهاي مشاعي چنانچه يك يا چند مالك مشاع در مهلت مقرر مراجعه كنند ، ولي به لحاظ عدم حضور بقيه مالكين انجام معامله كل ملك مقدور نباشد ، نسبت به آن تعداد از مالكين كه تنظيم سند امكان ندارد ، طبق مفاد قانون و اين آيين نامه سند انتقال به قايم مقامي مالك يا مالكين امضا مي شود.

فصل چهارم _ نحوه آماده سازي و عمران و واگذاري زمين ها ( ماده 22 تا 36 )

ماده 22 _ آماده سازي زمين عبارت از مجموعه عملياتي است كه مطابق دستورالعمل وزارت مسكن و شهرسازي زمين را براي احداث مسكن مهيا مي سازد كه شامل موارد زير مي باشد

الف _ عمليات زيربنايي از قبيل تعيين بر و كف ، تسطيح و آسفالت معابر ، تامين شبكه هاي تاسيساتي

آب و برق ، جمع آوري و دفع آبهاي سطحي و فاضلاب و غيره

ب _ عمليات روبنايي مانند احداث مدارس ، درمانگاه ، واحد انتظامي ، فضاي سبز ، اداره آتش نشاني ، اماكن تجاري و نظاير آن

ماده 23 _ دستگاهها ، بنيادها ، نهادها و اشخاص حقيقي و حقوقي واگذاركننده زمين در صورتي مجاز به واگذاري خواهند بود كه اجراي عمليات زيربنايي زمينهاي آنها طبق ضوابط و تاييد دستگاه هاي اجرايي مربوط ، قبل از واگذاري انجام شده باشد.

تبصره _ در صورتي كه تعاونيهاي مسكن قادر به انجام آماده سازي تمام زمين يا بخشي از آن باشند مي توانند طبق ضوابط و مقررات وزارت مسكن و شهرسازي اقدام نمايند. بديهي است هنگام تعيين قيمت قطعي زمين ، هزينه آماده سازي از قيمت قطعي كسر خواهد شد.

ماده 24 _ مالكين زمينهاي داير و باير اعم از حقيقي و حقوقي كه طبق مواد (14) و (15) قانون ، مجوز تبديل و تغيير كاربري زمين خود را از وزارت مسكن و شهرسازي اخذ كرده اند و قصد تفكيك يا افراز يا تقسيم اراضي خود را دارند ، موظفند نقشه تفكيكي زمينهاي خود را به ضميمه طرحهاي اجرايي آماده سازي همراه با برآورد هزينه هاي مربوط به ادارات كل مسكن و شهرسازي محل ، ارايه نمايند.

ماده 25 _ بهاي تمام شده هر قطعه زمين براي امر مسكن عبارت است از قيمت منطقه اي زمين در زمان واگذاري به علاوه كليه هزينه هاي تعلق گرفته ومتناسب با هر طرح طبق دستورالعمل وزارت مسكن و شهرسازي

ماده 26 _ در كليه طرحهاي آماده سازي تاسيسات روبنايي مثل مدارس و درمانگاه ،

فضاي سبز و نظاير آن حتي الامكان از محل عوايد اماكن تجاري ، زمينهاي واگذاري همان شهر ، احداث شده و عرصه و اعيان آنها به صورت رايگان به دستگاه هاي بهره برداري كننده تحويل مي شود.

دستورالعمل تعيين سرانه تاسيسات روبنايي توسط وزارت مسكن و شهرسازي تهيه و ابلاغ مي شود.

ماده 27 _ بهاي واگذاري قطعات زمين براي احداث واحدهاي انتفاعي نظير تجاري ، اداري و خدماتي صنفي برابر است با قيمت منطقه اي ، به علاوه هزينه هاي زيربناي و روبنايي قطعه كه از متقاضي دريافت مي گردد. وزارت مسكن و شهرسازي موظف است در عقد قرارداد واگذاري اين گونه قطعات ترتيبي اتخاذ نمايد كه بهاي دريافتي بابت هزينه هاي تاسيسات روبنايي ، صرف احداث تاسيسات مزبور شود.

تبصره _ در احداث واحدهاي انتفاعي ، مجموعه هاي مسكوني كارگري با وجود شرايط مساوي ، حق تقدم با تعاوني هاي كارگري است

ماده 28 _ واگذاري هر نوع زمين در طرحهاي مصوب شهري كه به توسعه يا احداث معابر و ميادين اختصاص داده شده است ، ممنوع مي باشد.

ماده 29 _ واگذاري زمين به افراد و اعضاي شركتهاي تعاوني مسكن و كاركنان دولت بر اساس ضوابط و مقرراتي است كه به وسيله وزارت مسكن و شهرسازي ، با رعايت قوانين و لحاظ اولويت براي كاركنان و كارمندان دولت تعيين و ابلاغ خواهد گرديد.

تبصره 1 _ واگذاري زمين به سازندگان واحدهاي مسكوني ، اعم از اشخاص حقيقي و حقوقي و نيز كساني كه آمادگي و شرايط لازم را براي سرمايه گذاري در امر توليد و احداث واحدهاي مسكوني به منظور واگذاري قطعي يا اجاره دارند ، براساس ضوابطي است كه از طريق وزارت

مسكن وشهرسازي تعيين مي شود.

تبصره 2 _ انتقال قطعي اراضي واگذار شده ، پس از ارايه گواهي پايان كار ساختماني خواهد بود و ممنوعيت انتقال مندرج در اسناد انتقال قطعي تنظيمي به تاريخ پيش از اجراي اين آيين نامه كان لم يكن تلقي مي گردد.

تبصره 3 _ اوراق قرارداد واگذاري ياد شده و نيز اوراق واگذاري زمين در شهرهاي جديد ، در مراحل مرتبط با اعطاي تسهيلات بانكي و تسهيلاتي كه سازمان تامين اجتماعي به مشمولان قانون تامين اجتماعي مي دهد ، در حكم سند رسمي بوده و در مواردي كه زمين مورد واگذاري فاقد صورت مجلس تفكيكي است ، نماينده دستگاه واگذار كننده زمين ، اسناد تنظيمي را منحصرا از جهت تجويز رهن ، امضا مي نمايد.

ماده 30 _ واگذاري زمينهاي شهرداريها ، شركتها و سازمانهاي وابسته به شهرداريها توسط آنها به منظوري غير از رفع نيازمنديهاي عمومي شهر و عوض املاك واقع در طرحهاي مصوب شهري ، منوط به مجوز وزارت مسكن و شهرسازي مي باشد.

ماده 31 _ واگذاري زمين جهت ايجاد يا توسعه يا انتقال انواع موسسات يا كارگاه هاي توليدي و خدماتي و محلهاي كسب ، با شرايط زير انجام مي گيرد

الف _ متقاضي ، خدمت وظيفه عمومي را انجام داده يا داراي كارت معافيت بوده و توانايي مالي احداث ساختمان را داشته باشد.

ب _ مجوز قانوني لازم را جهت داير نمودن واحد پيشنهادي داشته باشد.

ج _ زمينهاي واگذاري براي هر پيشه يا كارگاه بايد مطابق با كاربري زمين در طرحهاي شهرسازي مصوب ، و در صورت فقدان طرحهاي ياد شده ، طبق مقررات شهرداري براي آن منطقه شهر باشد.

د _ حداقل پنج سال پيش از تسليم

تقاضاي زمين به طور متوالي در شهر محل درخواست زمين سكونت داشته باشد.

ه _ در بعضي از شهرهاي محروم ، طبق اعلام وزارت مسكن و شهرسازي رعايت شرط مدت سكونت براي متقاضي ضروري نمي باشد ، مشروط بر آنكه متقاضي در شهرهاي مزبور ، به سرمايه گذاري در امر ايجاد واحدهاي توليدي ، صنعتي و خدماتي به جز محلهاي كسب اقدام نمايد.

تبصره 1 _ افرادي كه حرفه ديگري جز آنچه براي آن تقاضاي زمين مي نمايند نداشته باشند ، اولويت خواهند داشت

تبصره 2 _ به منظور جذب سرمايه گذاري در نقاط محروم و كمك به امر توليد و اشتغال افراد ، به شرط آنكه افراد مزبور از وزارتخانه هاي توليدي مجوز قانوني داشته باشند ، ضمن اولويت اعطاي زمين به اين گونه افراد ، از تخفيف هاي مناسب با تصويب مجمع عمومي سازمان زمين شهري برخوردارمي شوند.

ماده 32 _ واگذاري زمينهاي داخل شهركهاي مشمول قانون ( اجازه واگذاري اراضي داخل شهركها براي تامين اعتبار مربوط به تكميل ساختمانهاي شهركهاي نيمه تمام دولتي ) _ مصوب 6 7 1360 _ كه در زمان طبق اخذ مجوز شهرك ، خارج از حريم استحفاظي شهرها بوده اند ، طبق قانون ياد شده و آيين نامه آن انجام مي گيرد.

ماده 33 _ منظور از زمينهاي متعلق به دولت ، ياد شده در ماده (13) قانون ، كليه زمينهايي است كه به نام دولت داراي سند بوده يا در جريان ثبت به نام دولت است و همچنين كليه زمينهاي ملي شده و مواتي كه طبق قوانين مصوب و آراي كميسيونهاي مربوط ، متعلق به وزارت مسكن و شهرسازي است _اعم از اينكه به نام دولت

ثبت شده يا نشده باشد _ نمايندگي دولت در مورد زمينهاي مزبور با سازمان زمين شهري يا دستگاهي است كه وزارت مسكن و شهرسازي به آن تفويض اختيار مي كند.

ماده 34 _ منظور از زمينهاي متعلق به شهرداري _ ياد شده در ماده (13) قانون _ كليه زمينهايي است كه طبق قوانين و مقررات به شهرداري ها تعلق دارد. اعم از آنكه به نام شهرداري داراي سند باشد يا نباشد.

ماده 35 _ وزارت مسكن و شهرسازي مجاز است نسبت به واگذاري زمينهاي نزديك كارخانه ها و كارگاههاي توليدي به كاركنان آنها در صورتيكه كارخانه يا كارگاه با هزينه خود ، واحدهاي مسكوني و تاسيسات عمومي مربوط را احداث و فقط به كاركناني كه علاوه بر دارا بودن شرايط دريافت زمين به صورت انفرادي حداقل دو سال در آن واحد اشتغال به كار داشته اند ، به قيمت تمام شده مورد تاييد آن وزارت اقدام نمايد. در اين صورت پس از اتمام واحدهاي مسكوني امر انتقال ، زير نظر وزارت مسكن و شهرسازي انجام مي گيرد. در مورد كارخانه هايي كه تازه تاسيس شده اند ، شرط دو سال اشتغال درآن واحد ، ضروري نمي باشد.

ماده 36 _ شرايط واگذاري زمين جهت احداث خانه هاي سازماني به موسسات و كارگاه ها و كارخانه هايي كه داراي شخصيت حقوقي باشند ، به شرح زيرمي باشد

الف _ ضرورت احداث واحدهاي مسكوني سازمان به تاييد وزارت مسكن و شهرسازي برسد.

ب _ متقاضي ، داراي مجوز احداث كارخانه يا كارگاه و پروانه اشتغال از مراجع مربوط

باشد.

ج _ تعداد شاغلاني كه براي آنها خانه هاي سازماني احداث مي شود ، بايد از نظر اينكه از كاركنان كارخانه يا كارگاه

متقاضي مي باشند ، به تاييد وزارت كار و امور اجتماعي يا ادارات تابع در شهرستان مورد نظر برسد.

د _ حداقل سن شاغلان بند (3) بايد (18) سال تمام و داراي كارت پايان خدمت يا معافيت از خدمت باشند.

ه _ تعداد شاغلان در طول سال از (20) نفر كمتر نباشد و حق بيمه آنان نيز تا هنگام درخواست ، كلا پرداخت شده باشد.

و _ پروژه ساختماني از نظر مساحت زيربناي هر واحد و كيفيت و مصالح ساختماني ، مطابق با ضوابط تعيين شده وزارت مسكن و شهرسازي باشد.

ز _ خانه هاي سازماني احداث شده به صورت واحدهاي سازماني تلقي مي شود و تابع قوانين مربوط مي باشد.

فصل پنجم _ مقررات متفرقه ( ماده 37 تا 40 )

ماده 37 _ سهم وزارت مسكن و شهرسازي در شركتهايي كه در اجراي قسم اخير تبصره (5) ماده (11) قانون با مشاركت بيش از پنجاه درصد (50%)بخش غيردولتي ايجاد مي شود ، به صورت آورده غيرنقدي از محل زمين ها به قيمت عادله روز كارشناسي رسمي تامين مي شود. اساسنامه اين گونه شركتها نيز مطابق تبصره ياد شده ، به تصويب دولت خواهد رسيد.

تبصره _ خدمت كاركنان دولت در شركتهاي ياد شده با توجه به ماده (11) قانون استخدام كشوري مجاز است

ماده 38 _ قواي انتظامي و نهادهاي انتظامي انقلاب اسلامي حسب مورد به تقاضاي وزارت مسكن و شهرسازي يا شهرداريها مكلفند در رفع آثار تصرف و تجاوز از زمينهاي مشمول قانون ، با وزارت مسكن و شهرسازي و شهرداري ها همكاري ، نظارت و دخالت مستقيم نمايند.

ماده 39 _ با انقضاي پنج سال مهلت مندرج در ماده (9) قانون ، صرفا موادي از اين آيين نامه كه در ارتباط با

كليه شهرها و شهرك هاي كشور باشد ، همچنان قابل اجرا بوده و در كليه شهرها و شهرك هاي كشور به صورت يكسان ، عمل مي شود.

ماده 40 _ اين تصويبنامه جايگزين تصويب نامه شماره 51994ت 315 مورخ 29 4 1367 مي شود.

آيين نامه قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن - مصوب 22 5 1358 هيات وزيران
فصل اول - نحوه اعلام به مالكين ( ماده1 )

ماده 1 _ وزارت مسكن و شهرسازي مكلف است به مالكين اراضي مشمول تبصره ذيل ماده يك قانون مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن مصوب 5 4 1358 شوراي انقلاب اسلامي از طريق جرايد كثيرالانتشار و ساير رسانه هاي گروهي اعلام نمايد كه ظرف مهلت هاي تعيين شده در ماده 6 اين آيين نامه نسبت به عمران و آبادي اراضي خود با رعايت ضوابط اين آيين نامه اقدام نمايد وگرنه پس از انقضاي مهلت مقرر و عدم اقدام نسبت به عمران و آبادي زمين بلاعوض به تصرف دولت در خواهد آمد.

فصل دوم - مقررات تشخيص اراضي موات و عمران و آبادي ( ماده 2 تا 4

ماده 2 _ زمين موات از نظر اين قانون زميني است كه معطل مانده و عمران و آبادي در آن به عمل نيامده باشد، عمران و آبادي قابل قبول به شرح زيراست

2_1_ زمين قبلا به صورت خانه بوده و در سند مالكيت قيد شده باشد.

2_2_ هرگاه در زمين قبلا ساختماني بوده و بعدا خراب شده و فعلا بقاياي آن مشهود باشد و در اين صورت معادل 4 برابر مساحت زير بناي ساختمان مخروبه ، احيا شده محسوب مي گردد.

2_3_ اراضي زير كشت محصولات زراعي و باغهاي گل كه لااقل سه چهارم مساحت زمين آن زير كشت باشد.

2_4_ باغ مشجر اعم از مثمر و غيرمثمر كه در هر صد متر مربع 6 اصله درخت سه ساله كاشته شده باشد مشروط بر اينكه با در نظر گرفتن خيابان بندي و تاسيسات مورد نياز باغ لااقل سه چهارم از مساحت زمين مشجر باشد.

2_5_ نوع استفاده از اراضي و باغات مذكور در بندهاي 2_ 3 و 2_ 4 تغييرناپذير است ولي صاحبان اين اراضي و باغات مي توانند

با رعايت مقررات شهرداري محل براي سكونت شخصي و يا رفع نيازمنديهاي زراعي و باغداري يكدستگاه ساختمان كه مساحت زيربناي آن از 250 متر مربع تجاوز ننمايد احداث نمايند.

2_6_ در صورتي كه در زمين ساختمان احداث شده باشد، لااقل يك طبقه آن كامل مسقف و قابل بهره برداري بود و مجموع مساحت زير بناي آن از يك چهارم مساحت كل زمين كمتر نباشد.

2 _7 _ در مورد پاركينگ ها _ اتوشويي ها _ تعميرگاه ها و تاسيسات مشابه عمران آن تابع ضوابط طرح جامع بوده و در شهرهايي كه ضوابطي موجودنباشد شهرداري ها ضوابط آن را تعيين خواهند نمود و چنانچه تاسيساتي كه در گذشته بوجود آمده است داراي پروانه كسب بوده و يا داير باشند احيا شده محسوب مي شود.

2 _8 _ هرگاه اعياني استخر شنا يا ورزشگاه باشد در اين صورت مساحتي معادل حداكثر 8 برابر سطح زيربنا احيا شده محسوب مي شود.

2_9_ اراضي مشمول بندهاي 2_7 و 2_8 غيرقابل تفكيك بوده و نوع استفاده از آنها تغييرناپذير است ولي مالكين آن مي توانند طبق ضوابط شهرداري ها نسبت به تكميل و مرمت آنها اقدام نمايند.

ماده 3 _ كساني كه اراضي آنها مشمول تبصره ذيل قانون اصلاح قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن مصوب 28 4 1358 شوراي انقلاب اسلامي مي باشند و در پروانه ساختماني آنها مدت معين نشده باشد مكلفند ظرف 3 ماه از تاريخ انتشار اين آيين نامه به دستگاه هاي ذيربط مراجعه و تاريخ متناسبي را كه براي عمران اراضي آنها وسيله دستگاههاي مذكور معين مي شود رعايت نمايند.

ماده 4 _ كساني كه تا قبل از تاريخ قانون اصلاح قانون لغو مالكيت اراضي

موات شهري و كيفيت عمران آن براي عمران زمين خود پروانه دريافت نموده و كار را نيز شروع نموده باشند مكلفند نسبت به عمران زمين خود طبق ضوابط اين آيين نامه درمدت قيد شده در پروانه ساختمان اقدام نمايند و چنانچه در پروانه ساختماني آنها مدت معين نشده باشد بايد به شهرداري ها مراجعه و تاريخ متناسبي را كه براي عمران اراضي آنها معين مي شود رعايت نمايند.

فصل سوم اراضي مشمول تبصره ماده يك قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن

ماده 5 _ مساحت يك قطعه زمين كوچك در تبصره فوق الذكر براي شهرهايي كه مطابق سرشماري سال 1355 بيش از دويست هزار نفر جمعيت دارند 1000 متر مربع و براي شهرهايي كه كمتر از دويست هزار نفر جمعيت دارند 1500 متر مربع خواهد بود.

تبصره 1 _ هرگاه قطعه كوچك بيش از مساحت پيش بيني شده در ماده 5 بوده و مازاد به صورت يك قطعه مستقل قابل تفكيك استفاده نباشد در اين صورت مساحت اضافي جزو قطعه محسوب است

تبصره 2 _ مراد از مالكيت خانه مسكوني مندرج در تبصره ذيل ماده يك قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن مالكيت 6 دانگ اعياني واحد مسكوني مي باشد.

ماده 6 _ مهلت مقرر براي عمران زمينهاي كوچك موضوع تبصره 1 قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن به شرح زير تعيين مي گردد

6_1_ در شهرهايي كه برابر سرشماري سال 1355 كمتر از 50 هزار نفر جمعيت دارند از تاريخ اعلام قبول درخواست گواهي مهلت عمران 6 سال مي باشد.

6_2_ در شهرهايي كه برابر سرشماري سال 1355 بيش از 50 هزار نفر و كمتر از 200 هزار نفر جمعيت دارند از تاريخ اعلام قبول درخواست گواهي مهلت

عمران 5 سال مي باشد.

6_3_ در شهرهايي كه برابر سرشماري سال 1355 بيش از 200 هزار نفر جمعيت دارند از تاريخ اعلام قبول درخواست گواهي مهلت عمران 4 سال مي باشد.

ماده 7 _ كسانيكه در تاريخ تصويب قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن مصوب 5 4 58 شوراي انقلاب اسلامي صاحب يك واحد مسكوني غير آپارتماني كه مساحت عرصه آن از 150 متر مربع تجاوز ننمايد و يا يك واحد آپارتماني با مساحت اختصاصي حداكثر 100 مترمربع باشد (در شهرهاي موضوع شق اول ماده 5 اين آيين نامه ) و در ساير شهرها موضوع شق دوم ماده 5 آيين نامه مذكور مساحت واحد مسكوني غيرآپارتماني از دويست متر تجاوز نمايد و يا واحد مسكوني او در رهن بانك يا موسسه وام دهنده رسمي (بخش دولتي يا خصوصي در مقابل وام مسكن باشد، مي تواند از مزاياي تبصره يك قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري استفاده نمايد.

ماده 8 _ اشخاص مشمول تبصره ماده يك قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن در صورتيكه مشاعا مالك زميني باشند هر يك از آنها مي توانند در سهم خود از مزاياي قانوني مندرج در اين فصل استفاده كنند.

فصل چهارم - تعيين تكليف اراضي موات ( ماده 9 تا 15

ماده 9 _ مالكين اراضي موضوع ماده 2 اين آيين نامه كه زمين خود را مشمول يك يا چند بند ماده مزبور مي دانند مكلفند ظرف مدت سه ماه از تاريخ تصويب اين آيين نامه به محلهايي كه وزارت مسكن و شهرسازي تعيين مي كنند مراجعه نمايند و با تسليم فتوكپي سند مالكيت زمين و كروكي مربوط تقاضاي صدور گواهي مبني بر موات نبودن زمين خود دريافت دارند.

ماده 10 _

افرادي كه بر اساس اين قانون خود را مشمول تبصره ذيل ماده يك قانون مي دانند بايد ظرف مدت سه ماه از تاريخ تصويب اين آيين نامه درخواست خود را منضم به فتوكپي سند مالكيت زمين با كروكي مربوط به محلهايي كه وزارت مسكن و شهرسازي تعيين نموده مراجعه و گواهي لازم دريافت نمايند.

تفكيك اين گونه اراضي ممنوع است در صورت عدم مراجعه در مهلت مقرر و عدم صدور گواهي ، زمين به تصرف دولت در ميايد.

تبصره 1 _ در صورتي كه مالكيت اشخاص از طريق انحصار وراثت يا آرا دادگاهها و يا بنچاق نامه هاي رسمي احراز شده باشد لكن هنوز منجر به صدور سند مالكيت رسمي نشده باشد در صورتي كه اشخاص مذكور واجد شرايط تشخيص داده شوند مي توانند از مهلت عمران استفاده نمايند.

تبصره 2 _ چنانچه صحت معامله و مالكيت اشخاصي كه زميني را به صورت قسطي خريداري نموده اند وهنوز فاقد سند مالكيت رسمي مي باشند ويا بر طبق عرف محل با سند عادي معامله كرده اند و يا ساير موارد مشابه در كميسيوني متشكل از نماينده دادگاه شهرستان نماينده اداره ثبت محل ونماينده وزارت مسكن و شهرسازي احراز گردد ، در صورت دارا بودن ساير شرايط مي توان براي آنها گواهي عمران صادر نمود. از تاريخ صدور گواهي عمران باقيمانده اقساط با توجه به روشهاي قيمت گذاري سازمانهاي عمران اراضي شهري و به تشخيص كميسيون مذكور به سازمانهاي عمران اراضي شهري پرداخت خواهد شد.

تبصره 3 _ شرايط احراز مالكيت مندرج در دو تبصره فوق براي احراز مالكيت اشخاص مندرج در ماده 9 آيين نامه مربوط به قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران

آن نيز قابل تسري است

اشخاصي كه خود را مشمول يكي از تبصره هاي فوق مي دانند از تاريخ ابلاغ اين تصويبنامه به مدت 15 روز فرصت مراجعه به سازمان عمران اراضي شهري را دارند.

ماده 11 _ اراضي موات متعلق به وزارتخانه ها و موسسات و شركتهاي دولتي و موسساتي كه شمول حكم مستلزم ذكر نام آنهاست نيز در اختيار وزارت مسكن و شهرسازي قرار خواهدگرفت

تبصره _ موقوفات عام كه اسناد مالكيت وقفنامه هاي آنها حاكي از عمران و آبادي در آن باشد احيا شده محسوب مي گردد، ولي در هر حال مشمول بند 2 _5 اين آيين نامه خواهد بود و اگر ضروري باشد از اينگونه اراضي استفاده اي غير از آنچه در وقفنامه ذكر شده است بشود موافقت هييت وزيران الزامي است

ماده 12 _ مراد از محدوده قانوني (25 ساله مذكور در ماده يك قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن محدوده اي است كه بر طبق ضوابطي كه از طرف وزارت مسكن و شهرسازي تهيه مي شود تعيين شده باشد.

ماده 13 _ شهرداري ها در موقع صدور پروانه ساختمان براي كساني كه طبق تبصره ذيل ماده يك قانون مي خواهند اقدام به عمران نمايند موظف مي باشند تعهد لازم را از متقاضي اخذ نمايند تا چنانچه بعدا ثابت شود كه واجد شرايط مندرج در تبصره ذيل ماده يك قانون نبوده تصرف او بر روي زمين تصرف غيرقانوني و تعرض به اموال عمومي تلقي مي شود و طبق مقررات مربوطه با او رفتار خواهد شد.

ماده 14 _ هرگاه شهرداريها به علت ضوابط و مقررات طرح جامع و تفصيلي و يا به علل ديگر نتوانند براي متقاضيان

پروانه صادر نمايند، وزارت مسكن و شهرسازي بايد به درخواست شهرداريها يك قطعه زمين در حد نصاب تفكيك مجاز شهرداريها از زمين هايي كه به تصرف دولت در آمده به مالكين واجد شرايط به طور رايگان ضمن انتقال سند مالكيت زميني كه در طرح قرار مي گيرد به نام وزارت مسكن و شهرسازي واگذار نمايد.

ماده 15 _ در مورد زمينهايي كه طبق قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن و قانون اصلاحي آن به تصرف دولت در آمده است اعلام وزارت مسكن و شهرسازي براي ابطال اسناد مالكيت و تفكيك آنها و صدور پروانه ساختماني كافي است و سازمان ثبت اسناد و املاك و شهرداريها مكلف به انجام درخواست وزارت مسكن و شهرسازي خواهند بود.

فصل پنجم - نحوه واگذاري اراضي ( ماده 16 تا 23 )

ماده 16 _ زمين هايي كه در داخل محدوده هاي خدماتي شهري به تصرف دولت در ميايد بايد مجانا براي نيازمندي هاي عمومي شهر اختصاص يابد و درصورتي كه زمين با تشخيص شهرداري محل و تصويب مقامات ذيصلاح شهر مازاد بر نيازمنديهاي عمومي شهر باشد وزارت مسكن و شهرسازي نسبت به واگذاري اين گونه زمينها به متقاضيان اقدام خواهد نمود.

ماده 17 _ اراضي خارج از محدوده خدماتي شهرها كه در داخل محدوده قانوني است بايد از طرف وزارت مسكن و شهرسازي آماده و بر اساس طرحهاي تفصيلي تفكيك شده و زمينهايي كه براي نيازمنديهاي عمومي شهر اختصاص يافته مجانا در اختيار موسسات ذيصلاح دولتي قرار گيرد وزمينهايي كه به بخش خدماتي خصوصي واگذار مي شود بايد با نظر شهرداري و تصويب مقامات ذيصلاح شهر براي عمران فروخته شود.

ماده 18 _ زمينهايي كه براي واحدهاي مسكوني تك واحدي آماده سازي

و تفكيك شده با رعايت اولويت هاي زير در صورتي كه تعداد متقاضي واجد شرايط بيش از قطعات مورد معامله باشد از طريق قرعه كشي به متقاضيان فروخته خواهد شد.

18_1 _ متقاضي و افراد تحت تكفل او فاقد واحد مسكوني باشند.

18_2 _ تاريخ سكونت و اشتغال در محل مورد تقاضا نبايد بعد از فروردين سال 1353 باشد و كسانيكه مدت بيشتري در محل مورد تقاضا سكونت داشته باشند اولويت خواهند داشت

تبصره _ كارمندان دولت نظير قضات ، پرسنل نيروهاي مسلح ، مامورين شهرباني ، ژاندارمري و وزارت كشور كه نوع شغل و خدمت آنها ايجاب مي كندكه هر چند مدتي در يكي از شهرستانهاي كشور انجام وظيفه نمايند از شمول بند 2 ماده 18 آيين نامه خارج مي باشند و اينگونه كارمندان دولت براي يكبار با جلب نظر سازمان متبوع مي توانند در هر يك از شهرستانهاي ايران كه در نظر دارند به طور دايم ساكن آن شهرستان شوند، سازمان عمران اراضي شهري محل مورد تقاضا مكلف به قبول تقاضاي آنان مي باشد، مشروط بر آنكه اين تقاضا براي شهرستان تهران و حومه آن نباشد.

18_ 3 _ متقاضي بايد امكانات مالي لازم براي ساختمان را تامين كرده باشد.

ماده 19 _ وزارت مسكن و شهرسازي قيمت زمينهاي آماده شده را بر اساس هزينه متوسط تاسيسات زيربنايي و درصدي بابت ساير هزينه هاي بالا سري آنها و با رعايت نحوه استفاده از زمين تعيين و به متقاضيان واجد شرايط واگذارخواهد كرد. جزييات ضوابط و شرايط واگذاري اراضي درهر منطقه را وزارت مسكن و شهرسازي با همكاري شهرداري محل تعيين و به اطلاع عموم خواهد رسانيد.

ماده 20 _ در زمينهايي كه ساختمان

بيش از يك واحد مجاز مي باشد (آپارتمان سازي متقاضيان احداث آپارتمان مي توانند به صورت گروهي با وكالت رسمي يك نفر با رعايت طرح جامع و تفصيلي شهر و مفاد ماده 18 اين آيين نامه نسبت به احداث ساختمان اقدام نمايند.

ماده 21 _ شركتهاي رسمي تامين مسكن كه شرايط و صلاحيت آنها طبق ضوابطي باشد كه از طرف وزارت مسكن و شهرسازي تعيين شده است مي توانند درخواست زمين نموده و اقدام به احداث آپارتمان و يا خانه تك واحدي نموده و طبق قيمتي كه بيش از قيمتي كه وزارت مسكن و شهرسازي تعيين مي كند نباشد نسبت به فروش آنها اقدام نمايند.

تبصره _ شركتهاي تعاوني مسكن و كارخانجات و كارگاههاي توليدي كه تعهد نمايند در زمين مورد واگذاري براي اعضا و كاركنان خود طبق ضوابط وزارت مسكن و شهرسازي خانه سازي نموده و به آنها واگذار نمايند مشمول مفاد ماده 21 خواهند بود.

ماده 22 _ واگذاري قطعي زمين موقعي انجام خواهد گرفت كه گواهي پايان عمليات ساختماني از طريق مراجع ذيصلاح صادر شده باشد.

ماده 23 _ تاريخ اجراي اين آيين نامه توسط وزارت مسكن و شهرسازي در هر شهر تعيين و اعلام خواهد شد.

آيين نامه اجرايي قانون مرجع تشخيص اراضي موات و ابطال اسناد آن - مصوب سال 8 7 1366

ماده 1 _ تعريف اراضي موات از نظر اجراي اين قانون

اراضي موات زمين هايي است كه سابقه احيا و بهره برداري ندارد و به صورت طبيعي مانده و افراد به صورت رسمي يا غيررسمي براي آن ها، سند تهيه كرده اند.

ماده 2 _ تشخيص اراضي موات خارج از محدوده استحفاظي شهرها به عهده هيات هفت نفره واگذاري و احيا اراضي است كه در اين آيين نامه به راختصار با عنوان هيات به كار برده مي شود.

هيات

با حضور حداقل چهار نفر تشكيل و نظريه خود را طي صورتجلسه اي اعلام خواهند نمود و راي اكثريت با حداقل سه نفر ملاك خواهد بود كه يكي از آنها بايد حاكم شرع باشد.

تبصره _ هيات ضمن بازديد از محل مي تواند حسب مورد ، نظر كارشناس ذيربط و خبره محلي را در تشخيص نوع زمين اخذ نمايد.

ماده 3 _ هيات ها مكلفند پس از اعلام نظر در خصوص موات بودن اراضي ، مراتب را با ذكر مشخصات كامل و محل وقوع و موقعيت دقيق آن ، به همراه يك نسخه كروكي ، به ادارات ثبت اسناد و املاك محل اعلام و جريان ثبتي آن را استعلام و ادارات ثبت اسناد و املاك موظفند ظرف مدت حداكثر يك ماه ، سابقه ثبتي اراضي مورد استعلام را اعم از شماره پلاك و وضعيت مالكيت و اسامي مالك يا مالكين و ساير مشخصات مربوطه تعيين و به هيات اعلام نمايند.

تبصره 1 _ در صورتي كه زمين ، موات اعلام گردد و داراي سابقه ثبتي و مالك باشد ، هيات ها بايستي بلافاصله مراتب را در صورت مشخص بودن آدرس مالكين به آنها، ابلاغ والا به فاصله 15 روز در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار مركز و يكي از روزنامه هاي محلي (در صورت وجود و يا ساير وسايل ممكن و معمول جهت اطلاع مالكان ذيربط در دو نوبت آگهي نمايند.

راي هيات قابل اعتراض در دادگاه صالحه مي باشد و مالكان اراضي مي توانند اعتراض خود را به دادگاه صالحه تسليم و يا براي هيات هاي هفت نفره ارسال دارند.

چنانچه براي هيات هفت نفره ارسال نمايند، هيات بلافاصله پرونده را جهت رسيدگي به

دادگاه صالحه ارسال خواهد نمود.

تبصره 2 _ پس از قطعيت راي ، اعم از اين كه اعتراض به آن نشده و يا پس از اعتراض دادگاه رسيدگي و راي قطعي مبني بر موات بودن زمين صادر گردد ، به شرح زير اقدام خواهد شد،

الف _ در صورتي كه زمين سابقه ثبتي نداشته و بر اساس راي قطعي ، موات تشخيص داده شده اظهارنامه ثبتي به نام دولت تنظيم و بلافاصله صورتمجلس تعيين حدود بدون انتشار آگهي نوبتي و تحديدي و با رعايت حدود مجاورين ( اگر مجاورين سابقه تحديد حدود داشته باشند) از طرف اداره ثبت با حضور نماينده هيات هفت نفره تنظيم و بلافاصله ملك در دفتر املاك ثبت و سند مالكيت به نام دولت صادر مي گردد.

ب _ در صورتي كه سابقه ثبت دارد ولي تحديد حدود آن به عمل نيامده باشد، اعم از اين كه آگهي هاي نوبتي آن منتشر شده يا نشده باشد بدون انتشار آگهي تحديدي نسبت به تنظيم صورتمجلس تحديد حدد لازم و صدور سند مالكيت آن با رعايت بند الف از طرف اداره ثبت محل اقدام لازم ، معمول خواهد شد.

ج _ در صورتي كه زمين داراي سند مالكيت باشد، با ارسال راي قطعي ، مبني بر موات بودن آن اعم از اين كه سند مالكيت قبلي در اختيار هيات هفت نفره باشد كه ارايه دهد يا در اختيار هيات نباشد بلافاصله اداره ثبت محل مكلف است سند قبلي را ابطال و سند مالكيت جديد به نام دولت صادر نمايد.

ماده 4 _ در شهرهايي كه طرح جامع يا هادي براي آن ها تهيه شده و به تصويب مراجع ذيربط رسيده و

در طرحهاي مذكور محدوده استحفاظي يا نفوذي مشخص گرديده است حريم شهر همان محدوده استحفاظي يا نفوذي است و در مورد شهرهايي كه فاقد طرح جامع يا هادي بوده و يا محدوده استحفاظي يا نفوذي در طرحهاي مذكور تعيين نشده باشد محدوده استحفاظي شهر توسط وزارت مسكن و شهرسازي تعيين و اعلام مي گردد. وزارت مسكن و شهرسازي موظف است ظرف سه ماه ضوابط تعيين محدوده استحفاظي اينگونه شهرها را تهيه و ارايه نمايد.

تبصره 1 _ ابتداي محدوده مورد عمل اين آيين نامه پس از پايان محدوده مندرج در قانون زمين شهري مصوب 22 6 66 مجلس شوراي اسلامي مي باشد.

تبصره 2 _ در مورد شهرهايي كه محدوده استحفاظي مشخصي ندارد وزارت مسكن و شهرسازي مكلف است حسب اعلام وزارت كشاورزي محدوده استحفاظي آنها را حداكثر ظرف سه ماه تعيين و به وزارت مذكور اعلام نمايد.

تبصره 3 _ چنانچه هنگام تعيين محدوده استحفاظي شهرها معلوم گردد كه تمام يا قسمتي از اراضي موات داخل آن و يا داخل شهركها در اختيار هيات هاي هفت نفره است اراضي مذكور فورا در اختيار سازمان زمين شهري قرار خواهد گرفت و براي اين منظور ارسال مصوبه مربوط به حريم شهري و يا پروانه شهرك به ادارات ثبت كافي خواهد بود.

تبصره 4 _ در اجراي تبصره 10 ماده 9 قانون زمين شهري مقاديري از اراضي موات موضوع اين آيين نامه به صاحبان اراضي شهري كه توسط وزارت مسكن و شهرسازي تملك مي گردد در اولويت واگذار خواهد شد. ضوابط واگذاري در آيين نامه قانون زمين شهري تعيين و ابلاغ خواهد شد.

ماده 5 _ كساني كه بدون كسب مجوز از مراجع ذيصلاح ،

اراضي موات را از تاريخ تصويب قانون مورد استفاده قرار داده يا دهند و يا به صورت رسمي و غيررسمي اقدام به هرگونه تصرف و معامله و نقل و انتقال مانند بيع ، رهن ، اجاره و غيره و همچنين ثبت اراضي موات به نام خود يا ديگران و يا تغيير وضعيت اراضي كه موات تشخيص داده شده بنمايند، متصرف در اموال عمومي محسوب و موضوع پس از شكايت هيات ، مطابق قوانين موضوعه و ضمن عنايت به ماده 134 قانون تعزيرات با متخلفين رفتار خواهد شد.

ماده 6 _ از تاريخ تصويب قانون مرجع تشخيص اراضي موات و ابطال اسناد آن ، دفاتر اسناد رسمي سراسر كشور، موظفند در خصوص نقل و انتقالات اراضي موضوع اين قانون از هيات هاي واگذاري و احيا اراضي استعلام نمايند.

هيات ها موظفند حداكثر ظرف 3 ماه در هر مورد اعلام نظر نمايند.

ماده 7 _ اراضي موات مشمول قانون در صورتي كه به نحوي از انحا در رهن يا وثيقه و يا تامين يا بازداشت اشخاص ثالث يا دستگاه هاي دولتي يا نهادهاي انقلاب اسلامي ايران يا بانك ها قرار گرفته يا از طرف مالكان آن ها به ديگري فروخته شده باشد، به تبع ابطال اسناد مالكيت آن ها آزاد تلقي و مطالبات ناشي از موارد فوق منتفي بوده و مطالبات طلبكاران از ساير اموال بدهكار قابل استيفا مي باشد.

ماده 8 _ در صورت طرح دعوا در دادگاه ، سوابق و مستندات مربوط به تشخيص موات بودن اراضي مورد استفاده دادگاه قرار گرفته و هيات ها موظفند دراين مورد همكاري لازم را با دادگاه به عمل آورند.

ماده 9 _ تشخيص داخل حريم

روستا بودن اراضي موات از نظر اجراي اين قانون به عهده هيات مي باشد.

تبصره _ مقررات و ضوابط و نحوه تشخيص حريم روستاها ظرف مدت 2 ماه توسط هيات مركزي واگذاري زمين طي دستورالعملي مشخص و ابلاغ ، خواهد گرديد.

ماده 10 _ اراضي مواتي كه اسناد آن در اجراي اين قانون ابطال مي گردد، در اختيار دولت جمهوري اسلامي قرار مي گيرد تا مطابق قانون واگذاري و احيا اراضي مصوب 26 1 59 شوراي انقلاب اسلامي و آيين نامه هاي آن به متقاضيان واجد شرايط مربوطه ، واگذار گردد تا براي انجام فعاليت هاي مصرح دراين قانون ، مورد استفاده قرار گيرد.

تبصره _ زمين هاي موات موضوع اين آيين نامه كه در داخل حريم روستاها مي باشد، جهت كارهاي عام المنفعه ، احداث واحدهاي مسكوني روستا ، تعليف احشام و ساير خدمات عمومي روستاها كه مورد لزوم باشد، بر حسب مورد و به مقدار نياز و بر اساس مقررات و ضوابط قانون واگذاري و احيا اراضي مصوب شوراي انقلاب ، واگذار خواهد گرديد.

ماده 11 _ كليه نيروهاي انتظامي اعم از ژاندارمري ، شهرباني ، كميته هاي انقلاب اسلامي ، مكلفند ، همكاري هاي لازم را در اجراي اين قانون با مأمورين اجرايي به عمل آورند.

ماده 12 _ در صورتي كه در اجراي قانون افرادي قصد اخلال يا موجبات توقف آن را فراهم آورند، وزارت كشاورزي يا هيات هاي واگذاري و احيا اراضي ، مي توانند در صورت ضرورت نسبت به معرفي افراد مذكور به دادگاه صالحه ، اقدام نمايند.

ماده 13 _ ادارات كل كشاورزي و ثبت اسناد و املاك ، مسكن و شهرسازي ، زمين شهري ، شهرداري ها و ساير مراجع

ذيربط ، موظفند در اجراي قانون همكاري هاي لازم را با هيات هاي 7 نفره واگذاري و احيا اراضي به عمل آورند و به استعلامات آنان در اسرع وقت ، پاسخ دهند.

ماده 14 _ چنانچه مأمورين ، در اجراي قانون مرتكب جرم يا تخلفي شوند ، مطابق قوانين مربوطه ، مجازات خواهند گرديد.

ماده 15 _ هزينه هاي قانوني مربوط به ابطال اسناد اراضي به عهده هيات هاي واگذاري و احيا اراضي مي باشد و اعتبارات لازم براي اجراي قانون ، دربودجه سالانه مربوطه ، منظور خواهد گرديد.

ماده 16 _ واگذاري اراضي موضوع قانون تشخيص اراضي موات و ابطال اسناد آن براي مصارف غيركشاورزي ، بر اساس آيين نامه نحوه استفاده از اراضي و احداث بنا و تاسيسات در خارج از محدوده قانوني و حريم شهرها مصوب 27 2 1355 صورت خواهد گرفت

آيين نامه اجرايي قانون تملك آپارتمانها - با اصلاحات بعدي
بخش اول - قسمتهاي مختلف ساختمان
فصل اول - قسمتهاي اختصاصي ( ماده 1 تا 2 )

ماده 1 _ قسمتهايي از بنا ، اختصاصي تلقي مي شود كه عرفا براي استفاده انحصاري شريك ملك معين يا قائم مقام او تخصيص يافته باشد.

ماده 2 _ علاوه بر ثبت اراضي زيربنا و محوطه باغ ها و پارك هاي متعلقه براي مالكيت قسمتهاي اختصاصي نيز بايد بطور مجزا سند مالكيت صادر شود ، مشخصات كامل قسمت اختصاصي از لحاظ حدود طبقه ، شماره ، مساحت قسمتهاي وابسته ، ارزش و غيره بايد در سند قيد گردد.

فصل دوم - قسمتهاي مشترك ( ماده 3 تا 4 )

ماده 3 _ قسمتهايي از ساختمان و اراضي و متعلقات آنها كه به طور مستقيم و يا غير مستقيم مورد استفاده تمام شركا مي باشد قسمتهاي مشترك محسوب مي گردد و نمي توان حق انحصاري بر آنها قايل شد.

تبصره _ گذاردن ميز و صندلي و هر نوع اشياي ديگر و همچنين نگاهداري حيوانات در قسمتهاي مشترك ممنوع است

قسمتهاي مشترك در ملكيت مشاع تمام شركاي ملك است ، هر چند كه در قسمتهاي اختصاصي واقع شده باشد و يا از آن قسمتها عبور نمايد.

ماده 4 _ قسمتهاي مشترك مذكور در ماده 2 قانون تملك آپارتمانها عبارت است از :

الف _ زمين زيربنا خواه متصل به بنا باشد يا بنا بوسيله پايه روي آن قرار گرفته باشد.

ب _ تاسيسات قسمتهاي مشترك از قبيل چاه آب و پمپ ، منبع آب ، مركز حرارت و تهويه ، رختشويخانه ، تابلوهاي برق ، كنتورها ، تلفن مركزي ، انبار عمومي ساختمان ، اتاق سرايدار در هر قسمت بنا كه واقع باشد ، دستگاه آسانسور و محل آن ، چاه هاي فاضلاب ، لوله ها از قبيل ( لوله هاي فاضلاب ، آب ،برق ، تلفن ،

حرارت مركزي ، تهويه مطبوع ، گاز ، نفت ، هواكش ها ، لوله هاي بخاري گذرگاه هاي زباله و محل جمع آوري آن و غيره

پ _ اسكلت ساختمان

تبصره _ جدارهاي فاصل بين قسمتهاي اختصاصي ،مشترك بين آن قسمتها است مشروط بر اينكه جز اسكلت ساختمان نباشد.

ت _ درها و پنجره ها _ راهروها _ پله ها _ پاگردها _ كه خارج از قسمتهاي اختصاصي قرار گرفته اند.

ث _ تاسيسات مربوط به راه پله از قبيل وسايل تامين كننده روشنايي ، تلفن و وسايل اخبار و همچنين تاسيسات مربوط به آنها به استثناي تلفن هاي اختصاصي ، شيرهاي آتش نشاني ، آسانسور و محل آن ، محل اختتام پله و ورود به بام و پله هاي ايمني

ج _ بام و كليه تاسيساتي كه براي استفاده عموم شركا و يا حفظ بنا در آن احداث گرديده است

ح _ نماي خارجي ساختمان .

خ _ محوطه ساختمان ، باغ ها و پاركها كه جنبه استفاده عمومي دارد و در سند اختصاصي نيز ثبت نشده باشد.

بخش - دوم اداره امور ساختمان
فصل اول - مجمع عمومي ( ماده 5 تا 13 )

طرز انتخاب و وظايف و تعهدات مدير

ماده 5 _ در صورتي كه تعداد مالكين از سه نفر تجاوز كند ، مجمع عمومي مالكين تشكيل مي شود.

ماده 6 _ زمان تشكيل مجمع عمومي مالكين اعم از عادي يا فوق العاده ، در مواردي كه توافقنامه اي بين مالكين تنظيم نشده است به موجب اكثريت مطلق آراي مالكيني خواهد بود كه بيش از نصف مساحت تمام قسمت هاي اختصاصي را مالك باشند و در صورت عدم حصول اكثريت مزبور ، زمان تشكيل مجمع عمومي با تصميم حداقل سه نفر از مالكين تعيين خواهد شد.( اصلاحي مصوب 30 1 1371 هيات

وزيران

ماده 7 _ در اولين جلسه مجمع عمومي ، ابتدا رييس مجمع عمومي تعيين خواهد شد و سپس در همان جلسه مدير يا مديراني از بين مالكين و يااشخاصي خارج انتخاب مي شود. مجمع عمومي مالكين بايد لااقل هر سال يك بار تشكيل شود.

ماده 8 _ براي رسميت مجمع ، حضور مالكين بيش از نصف مساحت تمام قسمتهاي اختصاصي يا نماينده آنان ضروري است

تبصره _ در صورت عدم حصول اكثريت مندرج در اين ماده جلسه براي پانزده روز بعد تجديد خواهد شد ، هرگاه در اين جلسه هم اكثريت لازم حاصل نگرديد جلسه براي پانزده روز بعد تجديد و تصميمات جلسه اخير با تصويب اكثريت عده حاضر معتبر است

ماده 9 _ كسي كه به عنوان نماينده يكي از شركا تعيين شده باشد قبل از تشكيل جلسه مجمع عمومي وكالتنامه معتبر خود را به مدير يا مديران ارايه نمايد.

تبصره _ در صورتي كه مالك قسمت اختصاصي ، شخصيت حقوقي باشد نماينده آن طبق قوانين مربوط به شخصيتهاي حقوقي معرفي خواهد شد.

ماده 10 _ هرگاه چند نفر ، مالك يك قسمت اختصاصي باشند بايد طبق ماده 7 قانون تملك آپارتمان ها از طرف خود يك نفر را براي شركت در مجمع عمومي انتخاب و معرفي نمايند.

ماده 11 _ مجمع عمومي شركا داراي وظايف و اختيارات زير مي باشد

الف _ تعيين رييس مجمع عمومي

ب _ انتخاب مدير يا مديران و رسيدگي اعمال آنها.

پ _ اتخاذ تصميم نسبت به اداره امور ساختمان

ت _ تصويب گزارش مربوط به درآمد و هزينه هاي سالانه

ث _ اتخاذ تصميم در ايجاد اندوخته براي امور مربوط به حفظ و نگاهداري و

تعمير بنا.

ج _ تفويض اختيار به مدير يا مديران به منظور انعقاد قراردادهاي لازم براي اداره ساختمان

ماده 12 _ كليه تصميمات مجمع عمومي شركا بايد در صورتجلسه نوشته و به وسيله مدير يا مديران نگهداري شود.

تبصره _ تصميمات متخذه مجمع بايد ظرف ده روز به وسيله مدير يا مديران به شركا غايب اطلاع داده شود.( اصلاحي مصوب 30 1 1371 هيات وزيران

ماده 13 _ تصميمات مجمع عمومي بر طبق ماده 6 قانون براي كليه شركا الزام آور است

فصل دوم - اختيارت و وظايف مدير يا مديران ( ماده 14 تا 22

ماده 14 _ مدير يا مديران مسؤول حفظ و اداره ساختمان و اجراي تصميمات مجمع عمومي مي باشند.

ماده 15 _ اصلاحي مصوب 28 10 1353 _ تعداد مديران بايد فرد باشد و مدت مأموريت مدير يا مديران دو سال است ولي مجمع عمومي مي توانداين مدت را اضافه كند و انتخاب مجدد مدير يا مديران بلامانع خواهد بود.

ماده 16 _ در صورت استعفا ، فوت ، عزل يا حجر مدير يا مديران قبل از انقضاي مدت ، مجمع عمومي فوق العاده ، به منظور انتخاب جانشين تشكيل خواهد شد.

تبصره 1 _ در صورتي كه سه نفر يا بيشتر از اعضاي هيات مديره به جهات فوق از هيات مديره خارج شوند ، مجمع عمومي فوق العاده بايد به منظور تجديد انتخاب هيات مديره تشكيل گردد.( الحاقي مصوب 28 10 1353)

ماده 17 _ تصميمات مديران با اكثريت آرا معتبر است

ماده 18 _ مجمع عمومي يك نفر از مديران را به عنوان خزانه دار تعيين مي نمايد. خزانه دار دفتر ثبت درآمد و هزينه خواهد داشت كه به پيوست قبوض و اسناد مربوطه براي تصويب ترازنامه به مجمع عمومي تسليم و ارايه

خواهد داد.

ماده 19 _ مدير يا مديران ، امين شركا بوده و نمي توانند فرد ديگر را بجاي خود انتخاب نمايند.

ماده 20 _ مدير يا مديران مكلفند تمام بنا را به عنوان يك واحد در مقابل آتش سوزي بيمه نمايند.

سهم هر شريك از حق بيمه با توجه به ماده 4 قانون بوسيله مدير ، تعيين و از شركا اخذ و به بيمه گر پرداخت خواهد شد.

ماده 21 _ مدير يا مديران مكلفند ميزان هزينه مستمر و مخارج متعلق به هر شريك و نحوه پرداخت آن را قبل يا بعد از پرداخت هزينه بوسيله نامه سفارشي به نشاني قسمت اختصاصي يا نشاني تعيين شده از طرف شريك به او اعلام نمايند.

ماده 22 _ در كليه ساختمانهاي مشمول قانون تملك آپارتمانها كه بيش از ده (10) آپارتمان داشته باشد ، مدير يا مديران مكلفند براي حفظ و نگاهداري و همچنين تنظيف قسمتهاي مشترك و انجام ساير امور مورد نياز بنا ، درباني استخدام نمايند.

فصل سوم - هزينه هاي مشترك ( ماده 23 تا 25 )

ماده 23 _(اصلاحي مصوب 17 3 59) شركاي ساختمان موظفند در پرداخت هزينه هاي مستمر و هزينه هايي كه براي حفظ و نگاهداري قسمتهاي مشترك بنا مصرف مي شود ، طبق مقررات زير مشاركت نمايند

در صورتي كه مالكين ترتيب ديگري براي پرداخت هزينه هاي مشترك پيش بيني نكرده باشند ، سهم هريك از مالكين يا استفاده كنندگان از هزينه هاي مشترك آن قسمت كه ارتباط با مساحت زيربناي قسمت اختصاصي دارد از قبيل آب ، گازوييل ، آسفالت پشت بام و غيره به ترتيب مقرر در ماده 4 قانون تملك آپارتمانها و ساير مخارج كه ارتباطي به ميزان مساحت زيربنا ندارد از قبيل هزينه هاي مربوط به سرايدار ، نگهبان ، متصدي

آسانسور ، هزينه نگاهداري تاسيسات ، باغبان ، تزيينات قسمتهاي مشترك و غيره بطور مساوي بين مالكين يا استفاده كنندگان تقسيم مي گردد. تعيين سهم هر يك ازمالكين يا استفاده كنندگان با مدير يا مديران مي باشد.

تبصره _(اصلاحي مصوب 17 3 59) چنانچه به موجب اجاره نامه يا قرارداد خصوصي پرداخت هزينه هاي مشترك به عهده مالك باشد و مالك از پرداخت آن استنكاف نمايد ،مستاجر مي تواند از محل مال الاجاره هزينه هاي مزبور را پرداخت كند و در صورتي كه پرداخت هزينه هاي جاري مشترك به عهده استفاده كننده باشد و ازپرداخت استنكاف كند ، مدير يا مديران مي توانند علاوه بر مراجعه به استفاده كننده ، به مالك اصلي نيز مراجعه نمايند.

ماده 24 _ هريك از شركا كه در مورد سهميه يا ميزان هزينه مربوط به سهم خود معترض باشد مي تواند به مدير مراجعه و تقاضاي رسيدگي نسبت به موضوع را بنمايد در صورت عدم رسيدگي يا رد اعتراض شريك مي تواند به مراجع صلاحيت دار قضايي مراجعه كند.( اصلاحي مصوب 30 1 1371 هيات وزيران

ماده 25 _ هزينه هاي مشترك عبارتست از

الف _ هزينه هاي لازم براي استفاده ، حفظ و نگاهداري عادي ساختمان و تاسيسات و تجهيزات مربوطه

ب _ هزينه هاي اداري و حق الزحمه مدير يا مديران

فصل چهارم - حفظ و نگاهداري تعمير بنا ( ماده 26 تا 27 )

ماده 26 _ در صورتي كه بين شركا توافق شده باشد كه هزينه هاي نگاهداري يك قسمت از بنا يا هزينه نگاهداري و عمليات يك جز از تاسيسات فقط به عهده بعضي از شركا باشد ، فقط همين شركا ملزم به انجام آن بوده و در تصميمات مربوط به اين هزينه ها تعيين تكليف خواهند نمود.

ماده 27 _ مدير يا مديران به ترتيبي

كه مجمع عمومي تصويب مي كند به منظور تامين هزينه هاي ضروري و فوري ، وجوهي به عنوان تنخواه گردان از شركا دريافت دارند.

اصلاحيه قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن - مصوب 5 6 1358

ماده واحده _ مهلت مقرر در ماده يك قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن مخصوص زمين هايي است كه مشمول تبصره ذيل همان ماده است و براي مساحت هاي زايد بر آن نيازي به دادن مهلت از جانب دولت نيست بلافاصله به تملك دولت درخواهد آمد.

تبصره _ اراضي موات واقع در داخل محدوده شهرك ها مشمول ماده يك اين قانون هستند و دارندگان پروانه احداث مجتمع هاي مسكوني و شهركها درصورتي كه از تاريخ تصويب اين قانون نسبت به احداث تاسيسات زيربنايي اقدام نموده باشند ولي نتوانند در مهلت مقرر در پروانه ساختماني خود واحدهاي مسكوني مورد نظر را بسازند آن قسمت از اراضي كه ساخته نشده است به تملك دولت درخواهد آمد.

در صورت تملك اينگونه اراضي بهاي تاسيسات زيربنايي شهرك ها مشروط بر آنكه به تشخيص دولت قابل بهره برداري و سكونت باشد با نظر كارشناس قابل پرداخت خواهد بود.

بهاي اعياني و مستحدثات ايجاد شده در ساير زمينهايي كه بموجب اين قانون به تصرف دولت در مي آيد نيز به ترتيب فوق قابل پرداخت است

قانون اصلاح قانون زمين شهري - مصوب 28 4 1368

ماده واحده _ شهرهاي آبادان ، خرمشهر ، سوسنگرد ، بستان ، هويزه ، اسلام آباد ، ايلام ، مهران ، دهلران ، قصرشيرين ، سرپل ذهاب ، گيلان غرب ، نفت شهر ، سومار ، بانه ، مريوان ، سردشت ، پيرانشهر ، نقده ، اشنويه ، بوكان ، سقز ، ديوان دره ، كامياران ، قروه ، مريوان ، ايوان غرب و شوش به جدول شهرهاي پيوست ماده 9 قانون زمين شهري مصوب 22 6 1366 اضافه مي گردد.

قانون تعيين وضعيت املاك واقع در طرحهاي دولتي و شهرداري ها - مصوب آبان ماه 1367

( شماره 1291275867 روزنامه رسمي )

ماده واحده _ كليه وزارتخانه ها ، موسسات ، سازمان ها ، نهادها ، شركتهاي دولتي يا وابسته به دولت و شهرداريها و موسساتي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام باشد ، مكلف مي باشند در طرحهاي عمومي يا عمراني كه ضرورت اجراي آنها توسط وزير يا بالاترين مقام دستگاه اجرايي با رعايت ضوابط مربوطه تصويب و اعلان شده باشد و در اراضي و املاك شرعي و قانوني اشخاص اعم از ( حقيقي و حقوقي ) قرار داشته و در داخل محدوده شهرها و شهرك ها و حريم استحفاظي آنها باشد ، پس از اعلام رسمي وجود طرح ، حداكثر ظرف مدت هجده ماه نسبت به انجام معامله قطعي و انتقال اسناد رسمي و پرداخت بها يا عوض آن طبق قوانين مربوطه اقدام نمايند.

تبصره 1 _ در صورتي كه اجراي طرح و تملك املاك واقع در آن به موجب برنامه زمان بندي مصوب به حداقل ده سال بعد موكول شده باشد ، مالكين املاك واقع در طرح از كليه حقوق مالكانه مانند احداث يا تجديد بنا يا افزايش بنا

و تعمير و فروش و اجاره و رهن و غيره برخوردارند و در صورتي كه كمتر از ده سال باشد مالك هنگام اخذ پروانه تعهد مي نمايد هرگاه زمان اجراي طرح قبل از ده سال شروع شود حق مطالبه هزينه احداث و تجديدبنا راندارد.

تبصره 2 _ شهرداريها موظفند همزمان با صدور پروانه ساختمان مالكان مشمول قسمت اخير تبصره 1 مشخصات دقيق عرصه و اعيان و تاسيسات موجود را معين و در پرونده درج و ضبط نمايند تا ملاك ارزيابي به هنگام اجراي طرح قرار گيرد و در زماني كه به لحاظ تامين اعتبار آمادگي اجراي طرح مزبور باشد ، به هنگام اجراي طرح مصوب ملاك پرداخت خسارت قيمت عرصه و اعيان ملك در زمان اجراي طرح خواهد بود.

تبصره 3 _ مالكين املاك و اراضي واقع در طرحهاي آتي كه قبل از تصويب طرح واجد شرايط جهت اخذ پروانه ساختمان بوده و قصد احداث ياتجديد يا افزايش بنا دارند ، جهت اخذ زمين عوض در اولويت قرار خواهند گرفت و در بين اين گونه مالكين اشخاصي كه ملك آنها در مسير احداث يا توسعه معابر و ميادين قرار دارند ، نسبت به سايرين حق تقدم دارند.

تبصره 4 _ در مواردي كه تهيه زمين عوض در داخل محدوده هاي مجاز براي قطعه بندي و تفكيك و ساختمان سازي ميسر نباشد و احتياج به توسعه محدوده مزبور طبق طرحهاي مصوب توسعه شهري مورد تاييد مراجع قانوني قرار بگيرد ، مراجع مزبور مي توانند در مقابل موافقت با تقاضاي صاحبان اراضي براي استفاده از مزاياي ورود به محدوده توسعه و عمران شهر ، علاوه بر انجام تعهدات مربوط به عمران و آماده سازي

زمين و واگذاري سطوح لازم براي تاسيسات و تجهيزات و خدمات عمومي ، حداكثر تا بيست درصد از اراضي آنها را براي تامين عوض اراضي واقع در طرحهاي موضوع اين قانون و همچنين اراضي عوض طرحهاي نوسازي و بهسازي شهري ، به طور رايگان دريافت نمايند.

قانون تملك آپارتمانها - مصوب 16 12 1343 با اصلاحات و الحاقات

ماده 1 _ مالكيت در آپارتمان هاي مختلف و محلهاي پيشه و سكناي يك ساختمان شامل دو قسمت است

مالكيت قسمتهاي اختصاصي و مالكيت قسمتهاي مشترك

ماده 2 _ قسمتهاي مشترك مذكور در اين قانون عبارت از قسمتهايي از ساختمان است كه حق استفاده از آن منحصر به يك يا چند آپارتمان يا محل پيشه مخصوص نبوده و به كليه مالكين به نسبت قسمت اختصاصي آنها تعلق مي گيرد بطور كلي قسمتهاي كه براي استفاده اختصاصي تشخيص داده نشده است يا در اسناد مالكيت ملك اختصاصي يك يا چند نفر از مالكين تلقي نشده از قسمتهاي مشترك محسوب مي شود مگر آنكه تعلق آن به قسمت معيني بر طبق عرف و عادت محل مورد ترديد نباشد.

ماده 3 _ حقوق هر مالك در قسمت اختصاصي و حصه او در قسمت هاي مشترك غير قابل تفكيك بوده و در صورت انتقال قسمت اختصاصي به هرصورتي كه باشد انتقال قسمت مشترك قهري خواهد بود.

ماده 4 _ حقوق و تعهدات و همچنين سهم هر يك از مالكان قسمت هاي اختصاصي از مخارج قسمت هاي مشترك متناسب است با نسبت مساحت قسمت اختصاصي به مجموع مساحت قسمت هاي اختصاصي تمام ساختمان به جز هزينه هايي كه به دليل عدم ارتباط با مساحت زيربنا به نحو مساوي تقسيم خواهد شد و يا اينكه مالكان ترتيب ديگري را براي تقسيم حقوق تعهدات

و مخارج پيش بيني كرده باشند. پرداخت هزينه هاي مشترك اعم از اينكه ملك مورد استفاده قرار گيرد يا نگيرد الزامي است ( الحاقي به موجب ماده 1 لايحه قانوني اصلاح قانون تملك آپارتمانها مصوب 11 3 76)

تبصره 1 _ مديران مجموعه با رعايت مفاد اين قانون ، ميزان سهم هريك از مالكان يا استفاده كنندگان را تعيين مي كند.

تبصره 2 _ در صورت موافقت مالكاني كه داراي اكثريت مساحت زيربناي اختصاصي ساختمان مي باشند هزينه هاي مشترك براساس نرخ معيني كه به تصويب مجمع عمومي ساختمان مي رسد ، حسب زيربناي اختصاصي هر واحد ، محاسبه مي شود.

تبصره 3 _ چنانچه چگونگي استقرار حياط ساختمان يا بالكن يا تراس مجموعه به گونه اي باشد كه تنها از يك يا چند واحد مسكوني ، امكان دسترسي به آن باشد ، هزينه حفظ و نگهداري آن قسمت به عهده استفاده كننده يا استفاده كنندگان است

ماده 5 _ انواع شركتهاي موضوع ماده 20 قانون تجارت كه به قصد ساختمان خانه و آپارتمان و محل كسب به منظور سكونت يا پيشه يا اجاره يا فروش تشكيل مي شود از انجام ساير معاملات بازرگاني غير مربوط به كارهاي ساختماني ممنوعند.

ماده 6 _ چنانچه قراردادي بين مالكين يك ساختمان وجود نداشته باشد كليه تصميمات مربوط به اداره امور مربوط به قسمت هاي مشترك به اكثريت آرا مالكيني است كه بيش از نصف مساحت تمام قسمت هاي اختصاصي را مالك باشند.

تبصره _ نشاني مالكين براي ارسال كليه دعوتنامه ها و اعلام تصميمات مذكور در اين قانون همان محل اختصاصي آنها در ساختمان است مگر اينكه مالك نشاني ديگري را در همان شهر براي اين امر تعيين كرده باشد.

ماده 7 _

هرگاه يك آپارتمان يا يك محل كسب داراي مالكين متعدد باشد مالكين يا قايم مقام قانوني آنها مكلفند يك نفر نماينده از طرف خود براي اجراي مقررات اين قانون و پرداخت حصه مخارج مشترك تعيين و معرفي نمايند در صورتي كه اشخاص مزبور به تكليف فوق عمل نكنند راي اكثريت بقيه مالكين نسبت به تمام معتبر خواهد بود مگر اينكه عده حاضر كمتر از ثلث مالكين باشد كه در اين صورت براي يكدفعه تجديد دعوت خواهد شد.

ماده 8 _ در هر ساختمان مشمول مقررات اين قانون در صورتي كه عده مالكين بيش از سه نفر باشد مجمع عمومي مالكين مكلفند مدير يا مديراني ازبين خود يا از خارج انتخاب ننمايند طرز انتخاب مدير از طرف مالكين و وظايف و تعهدات مدير و امور مربوط به مدت مديريت و ساير موضوعات مربوطه در آيين نامه اين قانون تعيين خواهد شد.

ماده 9 _ هر يك از مالكين مي تواند با رعايت مقررات اين قانون و ساير مقررات ساختماني عملياتي را كه براي استفاده بهتري از قسمت اختصاصي خود مفيد مي داند انجام دهد هيچيك از مالكين حق ندارند بدون موافقت اكثريت ساير مالكين تغييراتي در محل يا شكل در يا سردر يا نماي خارجي درقسمت اختصاصي خود كه در مريي و منظر باشد بدهند.

ماده 10 _ هر كس آپارتماني را خريداري مي نمايد به نسبت مساحت قسمت اختصاصي خريداري خود در زميني كه ساختمان روي آن بنا شده يا اختصاص به ساختمان دارد مشاعا سهيم مي گردد مگر آنكه مالكيت زمين مزبور به علت وقف يا خالصه بودن يا علل ديگر متعلق به غير باشد كه در اين صورت بايد اجور آن

را به همان نسبت بپردازد مخارج مربوط به محافظت ملك و جلوگيري از انهدام و اداره و استفاده از اموال و قسمتهاي مشترك و به طور كلي مخارجي كه جنبه مشترك دارد ، و يا به علت طبع ساختمان يا تاسيسات آن اقتضا دارد يكجا انجام شود نيز بايد به تناسب حصه هر مالك به ترتيبي كه در آيين نامه ذكر خواهد شد پرداخت شود هر چند آن مالك از استفاده از آنچه كه مخارج براي آنست صرفنظر نمايد.

ماده 10 مكرر(الحاقي 21 1 1351 و اصلاحي مصوب 17 3 59) _ در صورت امتناع مالك يا استفاده كننده از پرداخت سهم خوداز هزينه هاي مشترك از طرف مدير يا هيات مديران وسيله اظهارنامه با ذكر مبلغ بدهي و صورت ريز آن مطالبه مي شود.

هر مالك يا استفاده كننده ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ اظهارنامه سهم بدهي خود را نپردازد مدير يا هيات مديران مي توانند به تشخيص خود و با توجه به امكانات از دادن خدمات مشترك از قبيل شوفاژ ، تهويه مطبوع ، آب گرم ، برق ، گاز و غيره به او خودداري كنند و در صورتي كه مالك و يا استفاده كننده همزمان اقدام به تصفيه حساب ننمايد اداره ثبت محل وقوع آپارتمان به تقاضاي مدير يا هيات مديران براي وصول وجه مزبور بر طبق اظهارنامه ابلاغ شده اجراييه صادر خواهد كرد. عمليات اجرايي وفق مقررات اجراي اسناد رسمي صورت خواهد گرفت و در هر حال مدير يا هيات مديران موظف مي باشند كه به محض وصول وجوه مورد مطالبه يا ارايه دستور موقت دادگاه نسبت به برقراري مجدد خدمات مشترك فورا اقدام نمايند.

تبصره 1 _(الحاقي 21 1 1351 و

اصلاحي مصوب 17 3 59) در صورتي كه عدم ارايه خدمات مشترك ممكن يا موثر نباشد ، مدير يا مديران مجموعه مي توانند به مراجع قضايي شكايت كنند.دادگاهها موظف اند اين گونه شكايات را خارج از نوبت رسيدگي و واحد بدهكار را از دريافت خدمات دولتي كه به مجموع ارايه مي شود محروم كنند و تا دو برابر مبلغ بدهي به نفع مجموعه جريمه نمايند.

استفاده مجدد از خدمات ، موكول به پرداخت هزينه هاي معوق واحد مربوط بنا به گواهي مدير يا مديران و يا به حكم دادگاه و نيز هزينه مربوط به استفاده مجدد خواهد بود.( الحاقي به موجب ماده 2 لايحه قانوني اصلاح قانون تملك آپارتمانها مصوب 11 3 76)

تبصره 2 _ (الحاقي 21 1 1351 و اصلاحي مصوب 17 3 59) رونوشت مدارك مثبت سمت مدير يا هيات مديران و صورت ريز سهم مالك يا استفاده كننده از هزينه هاي مشترك و رونوشت اظهارنامه ابلاغ شده به مالك يا استفاده كننده بايد ضميمه تقاضانامه صدور اجراييه گردد.

تبصره 3 _ (الحاقي 21 1 1351 و اصلاحي مصوب 17 3 59) نظر مدير يا هيات مديران ظرف ده روز پس از ابلاغ اظهارنامه به مالك در دادگاه نخستين محل وقوع آپارتمان قابل اعتراض است

دادگاه خارج از نوبت و بدون رعايت تشريفات آيين دادرسي مدني به موضوع رسيدگي و راي مي دهد اين راي قطعي است در مواردي كه طبق ماده فوق تصميم به قطع خدمات مشترك اتخاذ شده ، رسيدگي سريع به اعتراض ممكن نباشد ، دادگاه به محض وصول اعتراض اگر دلايل را قوي تشخيص دهد دستور متوقف گذاردن تصميم قطع خدمات مشترك را تا صدور راي خواهد

داد.

تبصره 4 _ (الحاقي 17 3 1359) در صورتي كه مالك يا استفاده كننده مجددا و مكررا در دادگاه محكوم به پرداخت هزينه هاي مشترك گرددعلاوه برساير پرداختي ها مكلف به پرداخت مبلغي معادل مبلغ محكوم بها به عنوان جريمه مي باشد.(اصلاحي مصوب سال 1359)

ماده 11 _ دولت مكلف است ظرف سه ماه پس از تصويب اين قانون آيين نامه هاي اجرايي آن را تهيه و بعد از تصويب هيات وزيران به مورد اجرا بگذارد.

دولت مأمور اجراي اين قانون است

ماده 12 _(الحاقي به موجب ماده 3 لايحه قانوني اصلاح قانون تملك و آپارتمانها مصوب 11 3 76) دفاتر اسناد رسمي موظف مي باشند در هنگام تنظيم هر نوع سند انتقال ، اجاره رهن ، صلح ، هبه و غيره گواهي مربوط به تسويه حساب هزينه هاي مشترك را كه به تاييد مدير يا مديران ساختمان رسيده باشد از مالك يا قايم مقام او مطالبه نمايند و يا با موافقت مدير يا مديران تعهد منتقل اليه را به پرداخت بدهي هاي معوق مالك نسبت به هزينه هاي موضوع اين قانون در سند تنظيمي قيد نمايند.

ماده 13 _(الحاقي به موجب ماده 3 لايحه قانوني اصلاح قانون تملك آپارتمانها مصوب 11 3 76) در صورتي كه به تشخيص سه نفر از كارشناسان رسمي دادگستري عمر مفيد ساختمان به پايان رسيده و يا به هر دليل ديگري ساختمان دچار فرسودگي كلي شده باشد و بيم خطر يا ضرر مالي و جاني برود و اقليت مالكان قسمت هاي اختصاصي در تجديد بناي آن موافق نباشند ، آن دسته از مالكان كه قصد بازسازي مجموعه را دارند ، مي توانند براساس حكم دادگاه ، با تامين

مسكن استيجاري مناسب براي مالك يا مالكان كه از همكاري خودداري مي ورزند نسبت به تجديد بناي مجموعه اقدام نمايند و پس از اتمام عمليات بازسازي و تعيين سهم هريك از مالكان از بنا و هزينه هاي انجام شده ، سهم مالك يا مالكان ياد شده را به اضافه اجوري كه براي مسكن اجاري ايشان پرداخت شده است از اموال آن ها ، از جمله همان واحد استيفا كنند.در صورت عدم توافق در انتخاب كارشناسان ، وزارت مسكن و شهرسازي با درخواست مدير يا هييت مديره اقدام به انتخاب كارشناسان ياد شده خواهدكرد.

تبصره 1 _ مدير يا مديران مجموعه به نمايندگي از طرف مالكان مي توانند اقدامات موضوع اين ماده را انجام دهند.

تبصره 2 _ چنانچه مالك خودداري كننده از همكاري ، اقدام به تخليه واحد متعلق به خود به منظور تجديدبنا نكند ، حسب درخواست مدير يا مديران مجموعه ، رييس دادگستري يا رييس مجتمع قضايي محل با احراز تامين مسكن مناسب براي وي توسط ساير مالكان ، دستور تخليه آپارتمان ياد شده را صادر خواهد كرد.

ماده 14 _(الحاقي به موجب ماده 3 لايحه قانوني اصلاح قانون تملك آپارتمانها مصوب 11 3 1376) مدير يا مديران مكلف اند تمام بنا را به عنوان يك واحد در مقابل آتش سوزي بيمه نمايند. سهم هريك از مالكان به تناسب سطح زيربناي اختصاصي آن ها وسيله مدير يا مديران تعيين و از شركا اخذ و به بيمه گر پرداخت خواهد شد. در صورت عدم اقدام و بروز آتش سوزي ، مدير يا مديران مسيول جبران خسارت وارده مي باشند.

ماده 15 _ ثبت اساسنامه موضوع اين قانون الزامي نيست

قانون زمين شهري - مصوب 22 6 1366

ماده 1

_ به منظور تنظيم و تنسيق امور مربوط به زمين و ازدياد عرضه و تعديل و تثبيت قيمت آن به عنوان يكي از عوامل عمده توليد و تامين رفاه عمومي و اجتماعي و ايجاد موجبات حفظ و بهره برداري هر چه صحيح تر و وسيع تر از اراضي و همچنين فراهم نمودن زمينه لازم جهت اجراي اصل 31 و نيل به اهداف مندرج در اصول 43 و 45 و 47 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران براي تامين مسكن و تاسيسات عمومي مواد اين قانون به تصويب مي رسد و از تاريخ تصويب در سراسر كشور لازم الاجرا است

ماده 2 _ اراضي شهري زمينهايي است كه در محدوده قانوني و حريم استحفاظي شهرها و شهركها قرار گرفته است

ماده 3 _ اراضي موات شهري زمينهايي است كه سابقه عمران و احيا نداشته باشد. زمينهاي مواتي كه عليرغم مقررات قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري بدون مجوز قانوني از تاريخ 5 4 1358 به بعد احيا شده باشد همچنان در اختيار دولت مي باشد.

ماده 4 _ اراضي باير شهري زمينهايي است كه سابقه عمران و احيا داشته و بتدريج به حالت موات برگشته اعم از آنكه صاحب مشخصي داشته و يا نداشته باشد.

ماده 5 _ اراضي داير زمينهايي است كه آن را احيا و آباد نموده اند و در حال حاضر داير و مورد بهره برداري مالك است زمينهاي داير مشمول اين قانون صرفا اراضي كشاورزي يا آيش اعم از محصور يا غير محصور مي باشد.

ماده 6 _ كليه زمينهاي موات شهري اعم از آنكه در اختيار اشخاص يا بنيادها و نهادهاي انقلابي دولتي يا غيردولتي باشد در اختيار دولت جمهوري

اسلامي است و اسناد و مدارك مالكيت گذشته ارزش قانوني ندارد. ادارات ثبت اسناد و املاك مكلفند به درخواست وزارت مسكن و شهرسازي اسناد آنها را به نام دولت صادر نمايند مگر آنكه از تاريخ 22 11 1357 توسط دولت واگذار شده باشد.

تبصره _ اسناد مالكيت زمينهاي مواتي كه در وثيقه مي باشد و به موجب قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و قانون اراضي شهري مصوب 1360 و اين قانون به اختيار دولت درآمده و يا در مي آيد آزاد تلقي مي شوند و غير از مطالبات اشخاص ناشي از فروش اين گونه اراضي كه منتفي مي گردد مطالبات ديگر وسيله طلبكار از ساير اموال بدهكار وصول خواهد شد.

ماده 7 _ كساني كه طبق مدارك مالكيت ، از زمينهاي موات شهري در اختيار داشته اند مشروط بر آنكه از مزاياي مواد 6 و 8 قانون اراضي شهري مصوب 1360 استفاده نكرده و مسكن مناسبي نداشته باشند، طبق ضوابط مسكن و شهرسازي در سراسر كشور قطعه و يا قطعاتي جمعا معادل 1000 (هزار) متر مربع در اختيارشان گذاشته مي شود تا در مهلت مناسبي كه در آيين نامه تعيين خواهد شد عمران و احيا كنند در صورت عدم عمران و احيا بدون عذر موجه اجازه مذكور ساقط و زمين به دولت باز مي گردد.

تبصره _ در مورد كساني كه به تاريخ قبل از قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري مصوب 5 4 1358 با اسناد عادي داراي زمين بوده و در مهلت هاي تعيين شده قبلي از طرف مراجع مربوطه تشكيل پرونده داده اند و يا در شهرهايي كه تاكنون مهلتهاي مذكور براي تشكيل پرونده اعلام نشده است درصورتي كه تاريخ تنظيم سند

عادي و صحت معامله از طرف مراجع ذيصلاح قضايي تاييد گردد برابر ضوابطي كه در آيين نامه اجرايي اين قانون تعيين مي شود اجازه عمران داده خواهد شد.(1)

ماده 8 _ كليه اراضي باير شهري كه صاحب مشخصي نداشته باشد در اختيار ولي فقيه مي باشد.

ماده 9 _ وزارت مسكن و شهرسازي موظف است زمين هاي مورد نياز براي امر مسكن و خدمات عمومي را ضمن استفاده از كليه اراضي موات و دولتي در شهرهايي كه به پيوست اين قانون به دليل عدم تكافوي اراضي مذكور در اين شهرها ضرورت آن حتمي است به ترتيب از زمينهاي باير و داير شهري تامين نمايد.

مالكان اراضي باير و داير شهري اعم از اشخاص حقيقي يا حقوقي و بنيادها و نهادها و ارگانهاي دولتي و غيردولتي موظفند زمينهاي مورد نياز دولت ياشهرداريها را كه موضوع اين قانون است به منظورهاي ذيل و با تقويم دولت به آنها (دولت و شهرداري ها) بفروشند.

الف _ تفكيك و فروش توسط وزارت مسكن و شهرسازي به افراد واجد الشرايط دريافت زمين جهت مسكن و يا اجراي طرحهاي ساختمان سازي مسكوني

ب _ ايجاد تاسيسات عمومي و عمراني و اداري و اجراي طرحهاي مصوب شهري و عوض طرحهاي شهري حسب مورد به وسيله وزارتخانه ها و شهرداري ها و موسسات و شركت هاي دولتي و نهادها و موسساتي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام است

ج _ حفاظت از ميراث فرهنگي كشور.

تبصره 1 _ در صورت مراجعه مالك يا مالكين زمينهاي باير و داير و اعلام يا اعلان عدم نياز دولت و شهرداريها به زمين مالك مي تواند پس از عمران وآماده سازي زمين نسبت به تفكيك

و واگذاري زمين خود طبق ضوابط و مجوز وزارت مسكن و شهرسازي اقدام نمايد.

تبصره 2 _ مالكان اراضي باير و داير شهري اعم از مشاع و يا ششدانگ كه زمين آنها مورد نياز دولت و شهرداريها به شرح اين ماده است مشروط به اينكه از مزاياي مواد 6 و 8 قانون اراضي شهري مصوب 1360 استفاده نكرده باشند حق دارند طبق ضوابط وزارت مسكن و شهرسازي قطعه يا قطعاتي از زمين مذكور به انتخاب خود و در صورت عدم امكان از ساير اراضي دولتي معادل (هزار) متر مربع عمران و تفكيك نمايند يا به دولت بفروشند زايد بر آن (نه عين و نه منفعت قابل واگذاري نيست مگر به دولت و با تقويم دولت و يا اينكه با اجازه و زير نظر وزارت مسكن و شهرسازي عمران نموده و واگذار نمايد.

تبصره 3 _ صغار يتيم تا سن بلوغ شرعي و بازماندگان درجه اول شهدا و مفقودالاثر ها و همسران آنها تا زماني كه فرزندان آنها را تحت تكفل داشته باشند از شمول اين ماده مستثني هستند عمران و تفكيك و واگذاري زمينهاي موضوع اين تبصره مشمول مقررات اين قانون بوده و چنانچه زمين مشمول اين تبصره مورد نياز براي طرح دولتي خاصي باشد كه احداث آن در محل ديگري ميسر نباشد معادل ارزش زمين مورد نظر از محل اراضي دولتي به صورت عوض واگذار مي گردد.

تبصره 4 _ واگذاري سهام مشاعي مالكين اراضي شهري به يكديگر در يك يا چند قطعه زمين به نحوي كه سهم هريك از مالكين پس از انتقال زايد برحد نصاب مقرر در اين ماده نگردد با رعايت شرايط مندرج در اين قانون بلامانع است

تبصره 5 _ شركتهاي تعاوني مسكن كه قبل از تصويب قانون اراضي شهري مصوب 1360 مالك زمينهايي باشند با رعايت حداقل نصاب تفكيك محل وقوع زمين براي هريك از اعضا واجدالشرايط كه از مزاياي قانون اراضي شهري مصوب 1360 و اين قانون استفاده نكرده باشند در قالب ضوابط وزارت مسكن و شهرسازي حق بهره برداري از زمين خود را دارا مي باشند و زمينهاي مازاد بر نياز آنها و نيز زميني كه طبق ضوابط مذكور در مهلت مقرر بدون عذر موجه عمران نگردد تابع مقررات اين قانون بوده و در اختيار دولت قرار مي گيرد.

تبصره 6 _ در صورت استنكاف يا عدم مراجعه و يا عدم دسترسي به مالك يا نامشخص بودن نشاني مالك پس از اعلان وزارت مسكن و شهرسازي ودر صورت وجود تعارض ثبتي و در وثيقه بودن ملك يا هر گونه اشكالات حقوقي يا ثبتي ديگر كه مانع از انجام معامله دولت گردد دولت يا شهرداري ها با سپردن بهاي زمين مورد تملك به صندوق ثبت محل زمين را تملك و حسب مورد وزارت مسكن و شهرسازي يا شهرداري به قايم مقامي مالك سند انتقال را امضا مي نمايند و در موقع مراجعه مالك پس از ارايه مفاصا حساب هاي لازم و رفع هرگونه اشكال بهاي آن قابل پرداخت مي باشد و يا درصورت امكان زمين معوض واگذار مي گردد.

تبصره 7 _ دولت و شهرداريها مي توانند براي اجراي طرحهاي دولتي و تاسيسات عمومي زيربنايي خود زمين مورد نياز را در شهرها و شهرك هاي سراسر كشور با رعايت كليه ضوابط و تبصره هاي اين ماده تملك نمايند.

تبصره 8 _ زمينهاي دايري كه دولت يا شهرداريها در كليه شهرها و

شهركها نياز به تملك آنها دارند پس از تصويب طرح و اعلام مراتب به ادارات ثبت قابل انتقال به غير نبوده مگر به دولت يا شهرداري ها.

تبصره 9 _ تقويم دولت براساس قيمت منطقه اي (ارزش معاملاتي زمين بوده و بهاي اعياني ها در اراضي و ساير حقوق قانوني طبق نظر كارشناس رسمي دادگستري براساس بهاي عادله روز تعيين مي گردد.

تبصره 10 _ در صورت درخواست و توافق مالك دولت موظف است به جاي اراضي تملك شده از اراضي كه در خارج از محدوده قانوني شهرها وشهرك ها در اختيار دارد معادل ارزش زمين تملك شده براي امر كشاورزي به مالكين اين قبيل اراضي واگذار نمايد.

تبصره 11 _ اين ماده و تبصره هاي آن با استفاده از اجازه مورخ 19 7 1360 حضرت امام خميني مدظله العالي كه در آن مجلس شوراي اسلامي راصاحب صلاحيت براي تشخيص موارد ضرورت دانسته اند صرفا در شهرهاي مندرج در پيوست اين قانون و تبصره هاي 7 و 8 آن در كليه شهرها و شهركهاي سراسر كشور براي مدت 5 سال از تاريخ تصويب قابل اجرا است و پس از مهلت مذكور در شهرهاي ياد شده نيز مانند ساير شهرهاي كشور ساير مواد قانون قابل اجرا خواهد بود.

ماده 10 _ از تاريخ تصويب قانون اراضي شهري مصوب 1360 كليه زمينهاي متعلق به وزارتخانه ها و نيروهاي مسلح و موسسات دولتي و بانكها و سازمانهاي وابسته به دولت و موسساتي كه شمول حكم مستلزم ذكر نام است و كليه بنيادها و نهادهاي انقلابي در اختيار وزارت مسكن و شهرسازي قرارمي گيرد.

تبصره 1 _ اراضي غيرموات بنيادهاي غيردولتي از شمول اين ماده مستثني بوده ولي هر گونه

واگذاري طبق ضوابط وزارت مسكن و شهرسازي بارعايت نظر ولي فقيه خواهد بود.

تبصره 2 _ شهرداريها و شركتها و سازمانهاي وابسته به شهرداري ها از شمول اين ماده مستثني هستند ولي حق واگذاري اين گونه اراضي را بدون اجازه وزارت مسكن و شهرسازي ندارند مگر به عنوان رفع نيازمنديهاي عمومي شهر و عوض املاك واقع در طرحهاي مصوب شهري

تبصره 3 _ اراضي وقفي به وقفيت خود باقي است ولي اگر زميني به عنوان وقف ثبت شده و در مراجع ذيصلاح ثابت شود كه تمام يا قسمتي از آن موات بوده سند وقف زمين موات ابطال و در اختيار دولت قرار مي گيرد لكن هرگونه واگذاري اراضي از طرف اوقاف يا آستان قدس رضوي و يا سايرمتوليان بايستي بر طبق ضوابط شهرسازي و رعايت نظر واقف صورت گيرد.

تبصره 4 _ وزارت مسكن و شهرسازي مكلف است اراضي حاصل از موضوع اين ماده را به ادارات و سازمانهاي مذكور در حد نياز اداري و تاسيساتي مجانا واگذار نمايد.

ماده 11 _ وزارت مسكن و شهرسازي موظف است براساس سياست عمومي كشور طبق آيين نامه اجرايي نسبت به آماده سازي يا عمران و واگذاري زمينهاي خود مطابق طرحهاي مصوب قانوني اقدام كند.

تبصره 1 _ تطبيق نقشه هاي تفكيكي و شهرسازي اراضي دولتي يا طرحهاي جامع و تفصيلي و هادي و تصويب آن ( موضوع ماده 101 قانون شهرداريها ) به عهده وزارت مسكن و شهرسازي است

تبصره 2 _ دولت از پرداخت هرگونه ماليات و حق تمبر و هزينه هاي ثبتي و معاملاتي بابت آماده سازي و تفكيك و فروش اراضي معاف است

تبصره 3 _ بهاي واگذاري زمين به اشخاص نبايد از

قيمتهاي منطقه اي زمان واگذاري (ارزشهاي معاملاتي ) تجاوز نمايد. ولي چنانچه براي دولت بيش از قيمت منطقه اي تمام شده باشد به بهاي تمام شده واگذار مي گردد نحوه وصول هزينه هاي ناشي از آماده سازي و عمران و تفكيك و يا ساير خدمات براساس بهره وري قطعات از خدمات و تاسيسات شهري محاسبه و به صورتي اخذ مي گردد كه از مجموع هزينه ها تجاوز ننمايد.

تبصره 4 _ به وزارت مسكن و شهرسازي اجازه داده مي شود اماكن عمومي و خدماتي مورد نياز مجموعه هاي مسكوني را احداث و واگذار نمايد.

تبصره 5 _ وزارت مسكن و شهرسازي در جهت اجراي مفاد اين ماده و ايجاد شهرها و شهرك ها با رعايت ضوابط و مقررات مربوطه مي تواند نسبت به تشكيل شركتهاي عمراني و ساختماني راسا و يا با مشاركت بخش غيردولتي اقدام نمايد اساسنامه اين قبيل شركتها به پيشنهاد وزارت مذكور به تصويب هيات دولت خواهد رسيد.

ماده 12 _ تشخيص عمران و احيا و تاسيسات متناسب و تعيين نوع زمين داير و تميز باير از موات به عهده وزارت مسكن و شهرسازي است اين تشخيص قابل اعتراض در دادگاه صالحه مي باشد.( مصوبه مجمع تشخيص مصلحت مصوب 3 11 70)

تبصره 1 _ دادگاه نسبت به اعتراض خارج از نوبت و بدون رعايت تشريفات آيين دادرسي رسيدگي كرده و حكم لازم خواهد داد، اعتراض به تشخيص وزارت مسكن و شهرسازي در دادگاه مانع از اجراي مواد اين قانون نمي گردد.

تبصره 2 _ ملاك تشخيص مرجع مقرر در ماده 12 در موقع معاينه محل در مورد نوع زمينهايي كه از تاريخ 22 11 1357 وسيله دولت يا ارگان ها ونهادها و كميته ها و دفاتر خانه

سازي احداث اعياني يا واگذار شده بدون در نظر گرفتن اعيانيهاي مذكور خواهد بود.

ماده 13 _ هرگونه دخل و تصرف و تجاوز به اراضي شهري متعلق يا منتقل شده به دولت و شهرداري ها و يا احداث هرگونه بنا بدون پروانه مجاز و ياهرگونه نقل و انتقال به موجب اسناد عادي و يا رسمي و تفكيك و افراز اراضي مزبور و يا هرگونه عملي برخلاف اين قانون جرم شناخته مي شود و با متجاوزين براساس تبصره 2 ماده 148 اصلاحي قانون ( اصلاح و حذف موادي از قانون ثبت اسناد و املاك مصوب 1310 و اصلاحات بعدي آن ) مصوب 31 4 1365 مجلس شوراي اسلامي رفتار مي شود.

ماده 14 _ تبديل و تغيير كاربري افراز و تقسيم و تفكيك باغات و اراضي كشاورزي و يا آيش ( اراضي موضوع ماده 2 اين قانون با رعايت ضوابط و مقررات وزارت مسكن و شهرسازي و مواد اين قانون بلااشكال است

تبصره _ نقل و انتقال اينگونه اراضي براي امر كشاورزي با قيد مفاد موضوع اين ماده در سند بلامانع است

ماده 15 _ هرگونه تفكيك و تقسيم اراضي باير جهت عمران و احداث بنا با رعايت ضوابط و مقررات وزارت مسكن و شهرسازي و مواد اين قانون بلااشكال است

ماده 16 _ هريك از كارمنداني كه در اجراي اين قانون به تشخيص دادگاه صالح رعايت دقيق مقررات آن را ننموده و تخطي كرده باشند علاوه بر جبران خسارت وارده به دولت يا اشخاص و اعاده وضع ، بر حسب مورد به انفصال موقت يا دايم از خدمات دولتي محكوم مي گردند.

ماده 17 _ وزارت مسكن و شهرسازي مأمور اجراي

اين قانون مي باشد و موظف است حداكثر ظرف مدت 3 ماه آيين نامه اجرايي مواد اين قانون و نيز اساسنامه سازمان زمين شهري را تهيه و به تصويب هيات دولت برساند.

شهرهاي مشمول ضرورت

1 _ تهران 17 _ گرگان

2 _ اصفهان 18 _ نجف آباد

3 _ تبريز 19 _ آمل

4 _ شيراز 20 _ رجايي شهر

5 _ اهواز 21 _ بابل

6 _ باختران 22 _ خوي

7 _ رشت 23 _ قايمشهر

8 _ اردبيل 24 _ بوشهر

9 _ كرج 25 _ بهبهان

10 _ اراك 26 _ قرچك

11 _ قزوين 27 _ مهاباد

12 _ اسلامشهر 28 _ مياندوآب

13 _ خرم آباد 29 - ورامين

14 _ بروجرد 30 _ مهرشهر

15 _ دزفول 31 _ اليگودرز

16 _ ساري 32 _ ملاير

قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن - مصوب 5 4 1358

ماده 1 _ دولت مكلف است در داخل محدوده قانوني (25 ساله شهرها در نقاطي كه محدوده قانوني وجود دارد و در ساير شهرها در محدوده اي كه ازطرف وزارت مسكن و شهرسازي تعيين و اعلام خواهد شد. به تدريج و با رعايت طرح تفصيلي شهر در هر منطقه به كساني كه طبق موازين رژيم سابق مالك اينگونه اراضي شناخته مي شدند اعلام نمايد تا ظرف مدت معيني نسبت به عمران و آبادي اينگونه اراضي اقدام كنند. چنانچه در مهلت مقرر اقدام لازم به عمل نياورند هيچگونه اولويتي براي آنها منظور نخواهد شد و بلاعوض به تصرف دولت در خواهد آمد.

تبصره _ دولت براي كساني كه يك قطعه زمين كوچك براي سكونت شخصي خود تهيه كرده اند و فاقد خانه مسكوني مي باشند حداقل سه سال مهلت خواهد داد تا بتوانند به

عمران زمين خود بپردازند.

ماده 2 _ دولت بايد زمينهاي تفكيك نشده اي را كه به ترتيب مقرر در اين قانون به تصرف خويش در مي آورد تفكيك كند و بر اساس طرح تفصيلي منطقه مربوطه در اختيار متقاضيان براي احداث ساختمان و مسكن قرار دهد.

ماده 3 - نحوه اعلام به كساني كه در رژيم سابق مالك اينگونه اراضي شناخته مي شدند و تشخيص موات بودن و عمران و آبادي و شرايط واگذاري اراضي مذكور و تعيين مساحت زمينهاي مذكور در تبصره ماده يك در هر منطقه و ساير مسايل اجرائي اين قانون مطابق آيين نامه اي خواهد بود كه وزارت مسكن و شهرسازي تهيه مي كند و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 4 _ وزارت مسكن و شهرسازي مأمور اجراي اين قانون است

قانون مرجع تشخيص اراضي موات و ابطال اسناد آن - مصوب سال 30 9 1365

ماده واحده _ كليه اسناد و مدارك مربوط به غير دولت اعم از رسمي و غيررسمي مربوط به اراضي موات (يا سند مربوط به قسمتي از اراضي كه موات باشد ) واقع در خارج از محدوده استحفاظي شهرها به استثنا اراضي كه توسط مراجع ذيصلاح دولت جمهوري اسلامي ايران واگذار شده است ، باطل واين قبيل اراضي در اختيار دولت جمهوري اسلامي ايران قرار مي گيرد تا در جهت توليد محصولات كشاورزي و صنعتي ايجاد اشتغال و مصارف عام المنفعه و برطرف ساختن نياز دستگاه هاي دولتي و نهادهاي انقلاب اسلامي و شهرداري ها وايجاد مسكن و واگذاري زمين براي كساني كه مسكن ندارند،حسب مورد بر اساس مقررات مربوطه اقدام نمايد.

ادارات ثبت اسناد مكلفند حسب اعلام هيات هاي واگذاري زمين نسبت به ابطال سند آن ها و صدور سند به نام دولت جمهوري اسلامي ايران ،

اقدام نمايند.

تبصره 1 _ تشخيص موات بودن اراضي خارج از محدوده شهرها به عهده وزارت كشاورزي است كه از طريق هيات 7 نفره اقدام مي نمايد و در صورتي كه متصرف فعلي ، منكر موات بودن زمين باشد از طريق دادگاه صالح اقدام به عمل ميايد و چنانچه دادگاه راي به موات بودن زمين بدهد، سند ابطال و از متصرف خلع يد خواهد شد.

تبصره 2 _ اسناد مالكيت زمين هاي مواتي كه به موجب اين قانون باطل مي شود، آزاد تلقي و مطالبات ناشي از فروش اين گونه اراضي منتفي مي گرددو مطالبات ديگر طلبكاران از ساير اموال بدهكار ، قابل استيفا است

تبصره 3 _ زمين هايي كه اسناد آن ها باطل مي شوند ، چنانچه حريم روستاها باشد ، جهت كارهاي عام المنفعه و يا تعليف احشام يا احداث واحدهاي مسكوني روستا و ساير خدمات مورد لزوم براي روستا بر حسب مورد ، اختصاص داده خواهد شد.

تبصره 4 _ آيين نامه اجرايي اين قانون ظرف مدت 2 ماه توسط وزارت كشاورزي و ستاد مركزي هيات هاي واگذاري زمين ، تهيه و جهت تصويب به هيات دولت تقديم مي گردد.

تبصره 5 _ از تاريخ تصويب اين قانون ، كليه قوانين و مقررات مغاير ملغي مي گردد.

قانون نحوه تقويم و ابنيه ، املاك واراضي مورد نياز شهرداريها - مصوب آبانماه 1370

( شماره 2591362671 روزنامه رسمي )

ماده واحده _ در كليه قوانين و مقرراتي كه شهرداريها مجاز به تملك ابنيه ، املاك و اراضي قانوني مردم مي باشند در صورت عدم توافق بين شهرداري و مالك ، قيمت ابنيه ، املاك و اراضي بايستي به قيمت روز ، تقويم و پرداخت شود.

تبصره 1 _ قيمت روز توسط هياتي مركب از سه نفر كارشناس رسمي دادگستري و مورد وثوق كه

يك نفر به انتخاب شهرداري يك نفر به انتخاب مالك يا صاحب حق و نفر سوم به انتخاب طرفين مي باشد تعيين خواهد شد ، راي اكثريت هيات مزبور قطعي و لازم الاجراست

تبصره 2 _ در صورت عدم توافق در انتخاب كارشناس سوم ، دادگاه صالح محل وقوع ملك ، اقدام به معرفي كارشناس خواهد نمود.

تبصره 3 _ در صورتي كه در محل ، كارشناس رسمي دادگستري وجود نداشته باشد طبق ماده 29 قانون كارشناسان رسمي مصوب 1317 عمل خواهدشد.

تبصره 4 _ هرگاه مالك يا مالكين ، كارشناس خود را حداكثر ظرف مدت يك ماه از تاريخ اعلام دستگاه كه به يكي از صور ابلاغ كتبي ، انتشار در يكي ازروزنامه هاي كثيرالانتشار يا آگهي در محل به اطلاع عمومي مي رسد ، تعيين ننمايد و در مواردي كه به علت مجهول بودن مالك ، عدم تكميل تشريفات ثبتي ، عدم صدور سند مالكيت ، اختلاف در مالكيت ، فوت مالك و موانعي از اين قبيل ، امكان انتخاب كارشناس ميسر نباشد دادگاه صالحه محل وقوع ملك حداكثر ظرف پانزده روز از تاريخ مراجعه ( شهرداريها ) به دادگاه نسبت به تعيين كارشناس اقدام مي نمايد.

تبصره 5 _ زمينهاي تمليكي قانون زمين شهري كه مورد نياز شهرداري ها بوده و سهم هر مالك كه داراي سند رسمي بوده و بيش از يك هزار متر مربع باشد نسبت به مازاد يك هزار متر مربع از شمول اين قانون مستثني است

تبصره 6 _ جهت تامين معوض ابنيه ، املاك اراضي شرعي و قانوني مردم كه در اختيار شهرداري ها قرار مي گيرد دولت موظف است ده درصد از اراضي و

واحدهاي مسكوني قابل واگذاري را با قيمت تمام شده به شهرداري ها اختصاص دهد تا پس از توافق بين مالكين و شهرداريها به عنوان معوض تحويل گردد.

تبصره 7 _ از تاريخ تصويب و لازم الاجرا شدن اين قانون ماده 4 و آن قسمت از ماده 5 (لايحه قانوني نحوه خريد و تملك اراضي و املاك براي اجراي برنامه هاي عمومي ، عمراني و نظامي دولت مصوب 17 11 1358 شوراي انقلاب اسلامي كه مربوط به نحوه تعيين قيمت عادله الزامي مي باشد درمورد شهرداري ها لغو مي گردد.

لايحه قانوني نحوه خريد و تملك اراضي و املاك براي اجراي برنامه هاي عمومي ، عمراني و نظامي

( روزنامه رسمي 10204 _ 13 12 1358 )

ماده 1 _ هرگاه براي اجراي برنامه هاي عمومي ، عمراني و نظامي وزارتخانه ها يا موسسات و شركتهاي دولتي يا وابسته به دولت ، همچنين شهرداري ها وبانك ها و دانشگاههاي دولتي و سازمانهايي كه شمول قانون نسبت به آنها مستلزم ذكر نام باشد و از اين پس ( دستگاه اجرايي ) ناميده مي شوند ، به اراضي ، ابنيه ، مستحدثات ، تاسيسات و ساير حقوق مربوط به اراضي مذكور متعلق به اشخاص حقيقي يا حقوقي نياز داشته باشند و اعتبار آن قبلا وسيله ( دستگاه اجرايي ) يا از طرف سازمان برنامه و بودجه تامين شده باشد دستگاه اجرايي مي تواند مورد نياز را مستقيما يا به وسيله هر سازمان خاصي كه مقتضي بداند بر طبق مقررات مندرج در اين قانون خريداري و تملك نمايد.

ماده 2 _ برنامه هاي مذكور در ماده 1 شامل برنامه هايي است كه اجراي به موقع آن براي امور عمومي و امنيتي ( دستگاه اجرايي ) لازم و ضروري باشد ، ضرورت اجراي طرح بايد به تاييد و تصويب بالاترين

مقام اجرايي (دستگاه اجرايي ) برسد.

تبصره 1 _ دستگاه اجرايي موظف است براي اجراي طرح حتي المقدور از اراضي ملي شده يا دولتي استفاده نمايد. عدم وجود اين قبيل اراضي حسب مورد بايد به تاييد وزارت كشاورزي و عمران روستايي يا سازمان عمران اراضي شهري در تهران و ادارات كل و شعب مربوط در استانها رسيده باشد.

تبصره 2 _ اداره ثبت اسناد و املاك محل مكلف است محل وقوع و وضع ثبتي ملك را با توجه به نقشه ارايه شده حداكثر ظرف پانزده روز از تاريخ استعلام پاسخ دهد.

ماده 3 _ بهاي عادله اراضي ، ابنيه ، مستحدثات ، تاسيسات و ساير حقوق و خسارات وارده از طريق توافق بين (دستگاه اجرايي و مالك يا مالكين و صاحبان حقوق تعيين مي گردد.

تبصره 1 _ در صورت توافق در مورد بهاي عادله هرگاه مبلغ مورد معامله يا خسارت هر يك از مالكين بيش از يك ميليون ريال نباشد (دستگاه اجرايي مي تواند رأسا نسبت به خريد ملك و پرداخت خسارت اقدام نمايد و هرگاه مبلغ مورد معامله يا خسارت هريك از مالكين بيش از يك ميليون ريال باشد بهاي خريد ملك يا ميزان خسارت و انجام معامله بايد به تصويب هيات مقرر در ماده 71 قانون محاسبات عمومي و در مورد شهرداري ها به تصويب انجمن شهر برسد.

تبصره 2 _ در صورت حصول توافق (دستگاه اجرايي موظف است حداكثر ظرف سه ماه نسبت به خريد ملك و پرداخت حقوق يا خسارات اقدام و يا آنكه انصراف خود را از خريد و تملك كتبا به مالك يا مالكين اعلام نمايد ، به هرحال عدم اقدام به خريد يا اعلام انصراف

در مدت مذكور به منزله انصراف است

ماده 4 _ هرگاه نسبت به تعيين بهاي عادله اراضي و ابنيه و تاسيسات و حقوق و خسارات وارده بين (دستگاه اجرايي و مالك توافق حاصل نشود ، بهاي عادله توسط هياتي مركب از سه نفر كارشناس رسمي دادگستري تعيين مي گردد ، كارشناسان يك نفر از طرف (دستگاه اجرايي يك نفر از طرف مالك يا صاحب حق و نفر سوم به انتخاب طرفين و در صورت عدم توافق يا استنكاف به معرفي دادگاه صالحه محل وقوع ملك انتخاب مي شوند ، راي اكثريت هيات مزبور قطعي و لازم الاجرا است

تبصره 1 _ در صورتي كه در محل كارشناس رسمي دادگستري وجود نداشته باشد طبق ماده 29 قانون كارشناسان رسمي مصوب 1317 عمل مي شود.

تبصره 2 _ هرگاه مالك يا مالكين كارشناس خود را حداكثر ظرف يكماه از تاريخ اعلام (دستگاه اجرايي كه به يكي از صور ابلاغ كتبي ، انتشار در يكياز روزنامه هاي كثيرالانتشار يا آگهي در محل به اطلاع عموم مي رسد تعيين ننمايد و يا به علت مجهول بودن مالك ، عدم تكميل تشريفات ثبتي ، عدم صدور سند مالكيت ، اختلاف در مالكيت ، فوت مالك و موانعي از اين قبيل ، امكان انتخاب كارشناس ميسر نباشد دادگاه صالحه محل وقوع ملك حداكثر ظرف 15 روز از تاريخ مراجعه ( دستگاه اجرايي ) به دادگاه نسبت به تعيين كارشناس اقدام مي نمايد.

ماده 5 _ ملاك تعيين قيمت عبارت است از بهاي عادله روز تقويم اراضي و ابنيه و تاسيسات و حقوق و خسارات مشابه واقع در حوزه عمليات طرح بدون در نظر گرفتن تاثير طرح در قيمت

آنها.

تبصره 1 _ در مواردي كه ملك محل سكونت يا ممر اعاشه مالك باشد علاوه بر بهاي عادله صدي پانزده به قيمت ملك افزوده خواهد شد.

تشخيص اين كه مالك در محل ساكن است يا ملك ممر اعاشه وي مي باشد با (دستگاه اجرايي است و در صورت بروز اختلاف تشخيص نهايي با دادگاه صالحه محل وقوع ملك مي باشد كه به تقاضاي هريك از طرفين اظهارنظر خواهد كرد.

تبصره 2 _ در صورتي كه طبق نظر اداره كشاورزي و عمران روستايي محل ، زارعين حقوقي در ملك مورد بحث داشته باشند حقوق زارعين ذي نفع به تشخيص اداره مذكور از محل ارزش كل ملك به آنان پرداخت و بقيه در هنگام انجام معامله به مالك پرداخت خواهد شد.

چنانچه در ملك مورد معامله ، ساختمانهاي روستايي فاقد سند مالكيت و نيزهرگونه اعياني و يا حقوقي نظير حق ريشه ، بهاي شخم ، بذر ، كود و ساير زحماتي كه زارع براي آماده كردن زمين متحمل شده است وجود داشته باشد بهاي اعيان و حقوق متعلق به آنان برابر قراردادهاي موجود بين زارع و مالكو يا طبق مقررات يا عرف محل از طريق توافق يا از سوي كارشناسان تعيين و از محل ارزش كل ملك به ايشان و بقيه به مالك پرداخت مي گردد.

تبصره 3 _ چنانچه ملك مورد معامله محل كسب و پيشه اشخاص باشد در صورتي به آن حق كسب و پيشه تعلق خواهد گرفت كه حداقل يكسال قبل از اعلام تصميم ( دستگاه اجرايي ) محل كسب و پيشه بوده باشد.

تبصره 4 _ نسبت به املاك موقوفه اي كه طبق تشخيص سازمان اوقاف تبديل به احسن آنها قانونا

مجاز است به طريق مذكور در اين قانون اقدام و آنها راكه شرعا مجاز نيست به طريق اجاره طويل المدت عمل خواهد شد در مورد املاك اخير در صورت وجود اعياني متعلق به اشخاص و يا حقوق مندرج در تبصره هاي 2 و 3 ماده 5 اين قانون حقوق فوق از سوي هيات كارشناسي مندرج در اين قانون تعيين و از محل اعتبار طرح پرداخت و مال الاجاره ملك موقوفه با در نظر گرفتن پرداخت مزبور از سوي هيات كارشناسي تعيين خواهد شد.

تبصره 5 _ در كليه موارد مندرج در اين قانون هيات كارشناسي مكلف است بر اساس مقررات و ضوابط مندرج در قانون كارشناسي مصوب سال 1317 و ساير مقررات مربوط حداكثر ظرف يكماه نظرات خود را دقيقا اعلام نمايد. دستمزد كارشناسان طبق آيين نامه دستمزد كارشناسان رسمي و اصلاحات بعدي آن و در صورت اختلاف طبق نظر دادگاه محل مشخص و از محل اعتبار مربوط به طرح قابل پرداخت مي باشد. نصف هزينه كارشناسي پرداخت شده كه به عهده مالك مي باشد در هنگام انجام معامله از ارزش ملك كسر مي گردد.

ماده 6 _ در مواردي كه (دستگاه اجرايي مقتضي بداند و در صورت رضايت مالك عوض اراضي تمليك شده از اراضي مشابه ملي يا دولتي متعلق به خود تامين و با حفظ ضوابط مندرج در قوانين و مقررات مربوط ، به مالكين واگذار مي نمايد. در اين صورت نيز تعيين بهاي عوض و معوض به عهده هيات كارشناسي مندرج در اين قانون مي باشد.

ماده 7 _ (دستگاه اجرايي مجاز است به جاي پرداخت حق كسب و پيشه در صورت رضايت صاحب حق تعهد نمايد كه پس از انجام طرح ، محل كسبي

در همان حدود به صاحب حق واگذار نمايد.

ماده 8 _ تصرف اراضي ، ابنيه و تاسيسات و خلع يد مالك قبل از انجام معامله و پرداخت قيمت ملك يا حقوق مالك مجاز نمي باشد مگر آنكه در اثرموانعي از قبيل استنكاف مالك از انجام معامله ، اختلاف مالكيت ، مجهول بودن مالك ، رهن يا بازداشت ملك ، فوت مالك و غيره انجام معامله قطعي ممكن نگردد ، در اين صورت به منظور جلوگيري از وقفه يا تاخير در اجراي طرح به شرح زير اقدام مي شود.

چنانچه مالك ظرف يكماه از تاريخ اعلام (دستگاه اجرايي به يكي از انحاي مقرر در تبصره 2 ماده 4 براي انجام معامله مراجعه نكند يا از انجام معامله به نحوي استنكاف نمايد مراتب براي بار دوم اعلام و پس از انقضا 5 روز مهلت مجدد ، ارزش تقويمي ملك كه طبق نظر هيات كارشناسي مندرج درماده 4 يا تبصره 2 آن تعيين شده است بميزان و مساحت مورد تملك به صندوق ثبت محل توديع و دادستان محل يا نماينده وي سند انتقال را امضا و ظرف يكماه به تخليه و خلع يد اقدام خواهد نمود و بهاي ملك يا حقوق يا خسارات بميزان مالكيتي كه در مراجع ذي ربط احراز مي گردد از سوي اداره ثبت به ذي حق پرداخت و اسناد قبلي مالك حسب مورد اصلاح يا ابطال و مازاد سپرده طبق مقررات مربوط به صندوق دولت مسترد مي شود ، اداره ثبت محل موظف است بر اساس سند انتقال امضا شده وسيله دادستان يا نماينده وي سند مالكيت جديدي بميزان و مساحت اراضي ، ابنيه و تاسيسات مورد تملك به نام (دستگاه اجرايي

صادر و تسليم نمايد.

ماده 9 _ در صورتي كه فوريت اجراي طرح با ذكر دلايل موجه به تشخيص وزير دستگاه اجرايي ضرورت داشته باشد به نحوي كه عدم تسريع در انجام طرح موجب ضرر و زيان جبران ناپذيري گردد ، (دستگاه اجرايي مي تواند قبل از انجام معامله قطعي و با تنظيم صورتمجلس وضع موجود ملك با حضور مالك يا نماينده وي در غياب او و نماينده دادستان و كارشناس رسمي نسبت به تصرف و اجراي طرح اقدام نمايد لكن (دستگاه اجرايي ) مكلف است حداكثر تا سه ماه از تاريخ تصرف نسبت به پرداخت يا توديع قيمت عادله طبق مقررات اين قانون اقدام نمايد.

تبصره _ مالك يا صاحب حق مي تواند در صورت عدم پرداخت بها در مدت مذكور با مراجعه به دادگاه صالحه درخواست توقيف عمليات اجرايي راتا زمان پرداخت بها بنمايد و محاكم صالحه به موضوع خارج از نوبت رسيدگي و حكم لازم صادر مي نمايند و در صورت پرداخت قيمت تعيين شده بلافاصله رفع توقيف عمليات اجرايي به عمل خواهد آمد.

ماده 10 _ چنانچه قبل از تصويب اين قانون ، اراضي ، ابنيه يا تاسيساتي بر اساس قوانين موضوعه قبلي بتصرف وزارتخانه ها ، موسسات و شركتهاي دولتي و يا وابسته به دولت و همچنين شهرداري ها ، بانك ها و دانشگاههاي دولتي يا سازمانهايي كه شمول قانون نسبت به آنها مستلزم ذكر نام باشد درآمده و يا در محدوده مورد تصرف قرار گرفته باشد كه بر اساس قوانين مذكور دولت مكلف به پرداخت بهاي عادله و حقوق و خسارات متعلقه بوده ولي تعيين بهاي آن و يا حقوق و خسارات متعلقه منجر بصدور نظر قطعي در مراجع ذي صلاح نشده

باشد و يا به تصرف مجري طرح در نيامده باشد بها وحقوق و خسارات مربوط به شرح زير پرداخت خواهد شد

الف _ ارزش كليه اعياني اعم از هرگونه ساختمان ، تاسيسات ، مستحدثات و ساير حقوق متعلقه طبق مقررات اين قانون تقويم و نقدا پرداخت مي شود.

ب _ بهاي زمينهاي داير در بخش خصوصي بقيمت روز تقويم و پرداخت خواهد شد و بابت زمينهاي موات ، جنگلها ، مراتع و هر قسمتي كه طبق قانون اساسي جزو اموال عمومي درآمده وجه پرداخت نخواهد شد. زمينهاي داير را به آن قسمت كه اضافه بر حداكثر مجاز زمينهاي مذكور در قانون مصوب شوراي انقلاب كه توسط وزارت كشاورزي پيشنهاد شده هيچ گونه وجهي تعلق نمي گيرد.

تبصره 1 _ ارزش تقويم شده زمين در صورت اختلاف نظر از طرف هيات كارشناسان موضوع ماده (4) اين قانون با در نظر گرفتن ميانگين ارزش كل مساحت هر ملك تعيين خواهد شد.

تبصره 2 _ هرگونه انتقال قهري و يا ملكيت مشاع به منزله يك واحد مالكيت خواهد بود.

تبصره 3 _ (دستگاه اجرايي مكلف مي باشند اعتبار مورد نياز جهت اجراي مفاد ماده 10 اين قانون را پيش بيني و پس از تامين اعتبار لازم به ترتيب فراهم شدن مقدمات انجام معامله قطعي حداكثر ظرف پنج سال بهاي كليه اراضي و متصرفي را پرداخت و تملك نمايند. ادارات ثبت اسناد و املاك مكلف به صدور سند مالكيت مي باشند.

تبصره 4 _ طرحهاي موضوع اين قانون از تاريخ شروع به اجرا از پرداخت هر نوع عوارض مستقيم به شهرداريها مثل انواع عوارض متعلق به زمين وساختمان و ساير اموال منقول و غيرمنقول و حق تشرف و حق مرغوبيت و مشابه

آن معاف هستند.

ماده 11 _ هرگاه براي اجراي طرح (دستگاه اجرايي احتياج به اراضي داير يا باير ، ابنيه يا تاسيسات متعلق به ساير وزارتخانه ها يا موسسات و شركتهاي دولتي يا وابسته به دولت و همچنين شهرداري ها ، بانكها و دانشگاههاي دولتي و سازمانهايي كه شمول قانون نسبت به آنها مستلزم ذكر نام است داشته باشد واگذاري حق استفاده به موجب موافقت وزير يا رييس موسسه يا شركت كه ملك را در اختيار دارد ممكن خواهد بود. اين واگذاري به صورت بلاعوض مي باشد و در صورتي كه مسوولين مربوط به توافق نرسند طبق نظر نخست وزير عمل خواهد شد.

تبصره _ در صورتي كه اراضي و ابنيه و تاسيسات يا حقوق آن متعلق به شركت يا سازمان يا موسسه دولتي يا وابسته به دولت بوده و واگذاري بلاعوض آن برابر اساسنامه شركت مقدور نباشد ، بهاي آن بر اساس ارزش تعيين شده در ترازنامه شركت قابل پرداخت است

در اين صورت ملك به صورت قطعي به (دستگاه اجرايي منتقل خواهد شد.

ماده 12 _ كليه قوانين و مقرراتي كه تا اين تاريخ در مورد لايحه نحوه خريد و تملك اراضي و املاك براي اجراي برنامه هاي عمومي و عمراني و نظامي دولت تصويب شده و با اين قانون مغايرت دارد از تاريخ تصويب اين قانون ملغي الاثر مي باشد.

لايحه قانوني الحاق سه ماده و دو تبصره به قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري وكيفيت عمران

ماده 1 _ سازمانهاي عمران اراضي شهري براي تسهيل در امر واگذاري زمين به اشخاص جهت ايجاد مسكن و يا واگذاري زمين براي رفع نيازهاي خدمات عمومي شهري در مواقع ضروري مي توانند از آن قسمت از اراضي موضوع تبصره ماده يك قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن و ماده 10 آيين

نامه اجرايي قانون مذكور نيز استفاده و نسبت به واگذاري زمين معوض با رعايت ضوابط شهرداري كه ضمنا ارزش معاملاتي آن معادل زمين قبلي بوده و سطح آن به هر حال از حد نصاب مقرر در ماده 5 آيين نامه اجرايي تجاوز ننمايد به افراد دارنده گواهي مهلت عمران اقدام نمايد.

تبصره _ مقررات فوق ناظر بر اراضي موضوع قانون تاييد واگذاري هاي انجام شده توسط بنياد مسكن انقلاب مصوب 13 11 58 مي باشد مشروط برآنكه تاريخ پرداخت وجه طبق فيش بانكي حداكثر پايان ارديبهشت ماه 59 باشد.

ضمنا در مورد اراضي واگذاري قبلي سازمانهاي عمران اراضي شهري و همچنين تعيين معوض اراضي موضوع ماده 14 آيين نامه اجرايي قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن و قانون اصلاحي ماده ياد شده نيز به ترتيب مذكور در ماده فوق عمل خواهد شد.

ماده 2 _ بهاي زمينهايي كه از طرف سازمانهاي عمران اراضي شهري واگذار مي شود به شرح زير محاسبه و اخذ مي گردد

30% آخرين ارزش معاملاتي تعيين شده توسط كميسيون تقويم املاك موضوع تبصره 2 ماده 23 قانون ماليات هاي مستقيم مصوب اسفند ماه 1345 واصلاحيه هاي بعدي با كسر 40% آن به عنوان بهاي پايه و در مناطقي كه قيمت منطقه اي اعلام نشده معادل قيمتي كه هياتي متشكل از نماينده وزارت دارايي دو نفر معتمدين به انتخاب حاكم شرع محل نماينده وزارت مسكن و شهرسازي ، نماينده وزارت كشور، نماينده ثبت نماينده دادستاني و نماينده شهرداري تعيين خواهند نمود مبناي قيمت اراضي خواهد بود و در صورتي كه زمين توسط آن سازمانها قطعه بندي و يا آماده سازي و واجدخدمات شهري گردد حسب مورد محاسبه

و به قيمت پايه اضافه خواهد گرديد و در صورتي كه قسمتي و يا كل عمليات مذكور قبلا انجام پذيرفته باشدبه شرح زير محاسبه و به قيمت پايه اضافه خواهد گرديد

1 _ در صورتي كه زمين داخل محدوده خدمات شهرداري باشد 10% قيمت منطقه اي اضافه خواهد شد.

2 _ در صورتي كه زمين داراي طرح جامع تفصيلي شهر باشد 10% قيمت منطقه اي اضافه خواهد شد.

3 _ در صورتي كه زمين داراي نقشه تفكيكي باشد 10% قيمت منطقه اي اضافه خواهد شد.

4 _ در صورتي كه زمين داراي خيابان بندي باشد 10% قيمت منطقه اي اضافه خواهد شد.

5 _ در صورتي كه امكان اخذ انشعاب آب لوله كشي براي زمين موجود باشد 10% قيمت منطقه اي اضافه خواهد شد.

6 _ در صورتي كه امكان اخذ انشعاب برق براي زمين موجود باشد 10% قيمت منطقه اي اضافه خواهد شد.

7 _ در صورتي كه امكان اخذ انشعاب گاز و يا تلفن باشد 10% قيمت منطقه اي اضافه خواهد شد.

تبصره _ عوايد حاصل از رديفهاي 1 الي 4 فوق به صندوق شهرداري هاي مربوطه واريز خواهد شد.

ماده 3 _ كليه واگذاري هاي زمين بدون رعايت تشريفات مربوط به مزايده و مناقصه و كميسيون ماده هفتاد و يك و طبق قرارداد منعقده بين سازمانهاي عمران و اراضي و متقاضيان به عمل خواهد آمد.

لايحه قانوني خريد اراضي و املاك مورد احتياج دولت و شهرداريها - سال 1358

ماده 1 _ در موارديكه وزارتخانه ها و سازمان هاي دولتي يا وابسته به دولت يا شهرداري ها براي ايجاد يا توسعه مرافق عامه از قبيل توسعه يا احداث جاده ،راه آهن يا خيابان ، توسعه معابر ، لوله كشي آب و نفت و گاز ، حفر نهر و غيره براي مصارف

عمومي احتياج به خريد اراضي و املاك اشخاص داشته باشند و در انجام معامله يا تعيين قيمت با مالك توافق نشود يا ملك مجهول المالك باشد مي توانند به ترتيب مقرر در اين قانون با پرداخت قيمت عادله آن را تملك نمايند مشروط به اينكه اجراي طرح مورد نظر در محدوده يا مسير معين ضروري باشد به نحويكه انجام آن در محل ديگر ميسر نبوده يا موجب خسارت عمده اي گردد.

ماده 2 _ به منظور حل اختلاف در انجام معامله يا تعيين قيمت و ميزان خسارت و ارزيابي حقوقي كه اشخاص در اراضي و املاك موضوع اين قانون دارند در هر استان هياتي مركب از رييس دادگستري و مديركل ثبت ، و رييس شوراي استان (در غياب رييس شوراي استان استاندار) تشكيل مي شود. دراستان تهران به جاي رييس دادگستري يكي از مستشاران ديوانعالي كشور به انتخاب رييس ديوان مزبور شركت خواهد كرد.

ماده 3 _ سازمان يا موسسه خريدار بايد مدارك زير را به درخواستي كه تسليم هيات مي نمايد ضميمه كند.

الف _ نام و مشخصات مالك يا صاحب حق

ب _ نقشه دقيق ملك مورد نياز

ج _ مدارك تصويب طرح و بودجه آن و دلايل ضرورت اجراي طرح در محل مورد نظر.

د - مدرك دعوت مالك يا صاحب حق براي توافق و عدم حصول توافق اداره ثبت اسناد و املاك محل وقوع ملك مكلف است حداكثر ظرف يك هفته وضع ثبتي ملك را به دستگاه اجرايي استعلام كننده اعلام نمايد.

تبصره _ در صورتي كه ملك مورد نياز طبق گواهي اداره ثبت محل مجهول المالك باشد گواهي مذكور كافيست و مقررات بند د اين ماده اجرا نمي شود.

در صورتي كه

اقامتگاه مالك معلوم نباشد مالك بوسيله نشر آگاهي در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار محل به فاصله ده روز از تاريخ انتشار آگهي دعوت خواهد شد.

ماده 4 _ پس از وصول درخواست در صورتي كه مقررات ماده 3 اين قانون رعايت شده باشد هيات ظرف پانزده روز اقدام به تعيين يك يا چند كارشناس خواهد كرد.

كارشناس يا كارشناسان منتخب بايد از كارشناسان رسمي وزارت دادگستري باشند چنانچه در موضوعي كارشناس رسمي صلاحيتدار نباشد هيات مي تواند از كارشناسان و خبرگان غير رسمي استفاده نمايد.

ماده 5 _ كارشناس مكلف است در مهلت مقرر نظر خود را به هيات تسليم نمايد و چنانچه اظهارنظر در مدت مذكور مقدور نباشد مي تواند در خواست تمديد مهلت نمايد. در صورتي كه عذر كارشناس موجه باشد هيات مهلت را تجديد خواهد كرد.

تبصره _ هرگاه كارشناس رسمي بدون عذر موجه از قبول كارشناسي استنكاف كند و يا درظرف مهلت مقرر اظهارنظر ننمايد تحت تعقيب انتظامي واقع و پروانه كارشناسي او لغو خواهد شد.

ماده 6 _ دستمزد كارشناس به نظر هيات تعيين مي شود و پرداخت آن بر عهده سازمان يا موسسه خريدار است

ماده 7 _ بهاي اراضي و ابنيه و تاسيسات و ارزش حقوقي كه اشخاص در ملك دارند بدون در نظر گرفتن تاثير اجراي طرح مربوطه تعيين خواهد شد.

در موردي كه ملك محل سكناي مالك باشد ده درصد و هرگاه ملك ممر اعاشه منحصر او باشد پانزده درصد علاوه بر قيمت عادله پرداخت خواهد شد.

ماده 8 _ در مورد املاك مزروعي با توجه به قانون نحوه انتقال اراضي واگذاري به زارعين مشمول قوانين و مقررات اصلاحات ارضي مصوب 21 9 1351 اقدام و

علاوه بر پرداخت بهاي عادله معادل پانزده درصد قيمت مزبور بين زارعين و پانزده درصد بين خوش نشينان و برزگراني كه در اثراجراي طرح محل سكونت خود را ترك مي نمايند به نسبت تعداد عايله تحت تكفل آنان تقسيم خواهد شد.

ماده 9 _ در صورتي كه طبق نظر اداره كشاورزي و امور روستاهاي محل ، زارعين حقوقي در ملك مورد بحث داشته باشند معادل حقوق زارعين ذينفع به تشخيص آن اداره از قيمت عادله ملك كسر و به آنها پرداخت و بقيه به مالك تاديه خواهد شد.

ماده 10 _ نسبت به املاك موقوفه حسب مورد از طريق اجاره طويل المدت يا تبديل به احسن عمل خواهد شد در صورتي كه زارعين ملك موقوفه حقوقي در آن ملك داشته باشند به ترتيب مقرر در ماده قبل عمل خواهد شد.

ماده 11 _ هرگاه از طرف مالك يا متصرف ملك يا هر شخص ديگري از اجرا كارشناسي ممانعت به عمل آيد ، به دستور هيات مأمورين انتظامي محل رفع ممانعت و مزاحمت خواهندنمود.

ماد 12 _ پس از وصول نظريه كارشناس هيات بايد ظرف يك هفته راي خود را در مورد بهاي ملك و ميزان خسارت وارده صادر و به ترتيب مقرر درقانون آيين دادرسي مدني به طرفين ابلاغ نمايد.

ماده 13 _ هرگاه هيات رأسا يا در اثر اعتراض خريدار يا مالك تشخيص دهد كه نظر كارشناس يا كارشناسان عادلانه نيست ، كارشناس يا كارشناسان ديگري انتخاب خواهد كرد.

ماده 14 _ در مورد املاكي كه قبل از تصويب اين قانون از هيات هاي سابق تقاضاي خريد آنها شده و هنوز سند انتقال تنظيم نگرديده (اعم از اينكه نسبت به آنها راي

صادر شده يا نشده باشد) در صورتيكه از طرف دستگاههاي اجرايي ابنيه و تاسيساتي در آن املاك ايجاد شده و يا اينكه تصرفي نشده ولي بارعايت ماده 1 اين قانون مورد احتياج باشند هيات هاي رسيدگي با ارزيابي مجدد راي به انتقال آنها خواهد داد. ملاك قيمت بهاي تاريخي است كه مالك از تصرف در ملك خود ممنوع گرديده است

تبصره - در تمام موارد مذكور در اين قانون براي فاصله بين تاريخ ارزيابي و تاريخ تنظيم سند انتقال شش درصد بها در سال بابت اجرت المثل منافع مورد معامله علاوه بر بهاي تعيين شده پرداخت خواهد شد مشروط به اينكه در اين مدت مالك از تصرف و بهره برداري در ملك منع شده باشد.

ماده 15 _ پس از صدور راي از طرف هيات در صورتي كه مالك به انتقال ملك و تحويل آن رضايت ندهد پس از سپردن تمام قيمت ملك و خسارات در صندوق دادگستري به دستور هيات ، دادستان شهرستان محل وقوع ملك سند انتقال ملك را از طرف مالك امضا و ظرف يك ماه دستور تخليه وتحويل ملك را به سازمان يا موسسه خريدار خواهد داد. هزينه تنظيم سند برعهده خريدار است و مالك از پرداخت ماليات انتقال املاك غيرمنقول معاف خواهد بود ولي ماليات ارزش سرقفلي كه جز قيمت كارشناسي منظور شده است وصول خواهد شد.

تبصره _ هرگاه ملك مورد نظر در تصرف مستاجر و محل سكناي او باشد دادستان شهرستان به تشخيص خود مي تواند تا دو ماه براي تخليه ملك مهلت دهد.

ماده 16 _ در صورتي كه ملك در رهن يا وثيقه نباشد وجه سپرده شده در صندوق دادگستري به

دستور دادستان شهرستان محل وقوع ملك به مالك پرداخت مي شود. در غير اين صورت به دستور دادستان تا حد بهاي تعيين شده از دين مالك دروجه طلبكار تامين و رهن يا وثيقه ملك فك و سند انتقال تنظيم مي گردد.

هرگاه ملك مجهول المالك باشد يا مالكيت آن مورداختلاف باشد ، وجه سپرده شده بعد از مشخص شدن مالك قانوني به وي تاديه خواهد گرديد.

ماده 17 _ چنانچه سازمان يا موسسه خريدار ظرف شش ماه از تاريخ ابلاغ راي هيات مبلغ بهاي تعيين شده را در صندوق دادگستري توديع نكند به تقاضاي مالك راي صادره بي اعتبار و ملغي الاثر خواهد شد و مالك مي تواند استرداد ملك را از هيات هاي مذكور تقاضا نمايد.

ماده 18 _ كليه قوانين و مقرراتي كه با اين قانون مغاير است در آن قسمت كه مغايرت دارد نسخ مي شود.

مصوبه مجمع مصلحت نظام در خصوص حق كسب يا پيشه يا تجارت - مصوب 25 10 1369

ماده واحده _ در مورد ( حق كسب يا پيشه يا تجارت ) مطابق قانون روابط موجر و مستاجر ، مصوب دوم مرداد ماه يكهزار و سيصد و پنجاه و شش عمل شود. ماده واحده الحاقيه به قانون روابط موجر و مستاجر مصوب پانزدهم آبانماه يكهزار سيصد و شصت و پنج به قوت خود باقي است

كارشناسان، دلالان و مشاورين

آيين نامه اجرايي قانون كانون كارشناسان رسمي دادگستري - مصوب 7 2 1382 هيات وزيران
فصل اول _ كليات ( ماده 1 تا 3

ماده 1 _ در آيين نامه ، واژه هاي اختصاري زير در مفاهيم مشروح مربوط به كار مي رود

الف - قانون ( قانون كانون كارشناسان رسمي دادگستري )

ب - كانون ( كانون كارشناسان رسمي دادگستري )

ج - شوراي عالي ( شوراي عالي كارشناسان رسمي )

ماده 2 _ ملاك تعيين كارشناس رسمي مقيم در مورد تعيين نصاب تشكيل كانون در مراكز هر استان ، محل اقامتي مي باشد كه در پروانه كارشناسي آنان تعيين گرديده است

ماده 3 _ معيار تشخيص نزديكترين كانون ، فاصله نزديكترين مركز هر استان با مركز استان ديگر ، براساس جداول تعيين فاصله شهرها كه به وسيله وزارت راه و ترابري تهيه مي شود بوده و در صورت بروز هرگونه ابهام و اختلاف در تشخيص نزديكترين كانون ، نظر شوراي عالي ملاك عمل مي باشد.

فصل دوم _ شوراي عالي ( ماده 4 تا 22 )

ماده 4 _ تعداد نصاب هركانون براي عضويت در شوراي عالي ، متناسب با تعداد كارشناسان رسمي آن كانون ، حداقل سه ماه قبل از برگزاري انتخابات درهر دوره انتخاباتي به وسيله شوراي عالي تعيين و اعلام مي گردد.

ماده 5 _ نصاب كانونها براي عضويت در شوراي عالي با در نظر گرفتن نسبت كل كارشناسان رسمي به تعداد هجده نفر اعضا شوراي عالي تعيين مي گردد. چنانچه تعداد كارشناسان رسمي يك كانون (اعم از كارشناسان آن استان و كارشناسان استان ديگري كه به دليل نداشتن كانون مستقل عضو آن كانون محسوب مي گردند) كمتر از نصاب لازم براي معرفي يك عضو باشند ، كارشناسان آن كانون به ترتيب با كارشناسان نزديكترين كانون يا كانونهاي ديگرتجميع و تعداد نصاب اعضا براي شوراي عالي تعيين خواهد شد.

تبصره _ پس از تعيين و اعلام تعداد نصاب اعضاي

هر كانون ، داوطلبان عضويت در شوراي عالي يك ماه مهلت دارند تا در كانون مربوط داوطلبي خودرا ثبت نمايند. كانونها موظفند ظرف حداكثر پانزده روز از تاريخ پايان مهلت ثبت نام ، اسامي و آخرين وضعيت پروانه كارشناسي داوطلبان را به شوراي عالي و در دوره اول به كانون استان تهران اعلام نمايند.

ماده 6 _ شوراي عالي بلافاصله پس از وصول تمامي اسامي داوطلبان كه ثبت نام كرده اند فهرست اسامي و وضعيت پروانه آنان را در اختيار كميسيون تشخيص صلاحيت موضوع ماده 13 قانون قرار مي دهد.

تبصره 1 _ داوطلبان بايد در زمان ثبت نام و اخذ راي داراي پروانه معتبر كارشناسي بوده و در حالت تعليق نباشند.

تبصره 2 _ شوراي عالي پس از اخذ نظر كميسيون ماده 13 بلافاصله فهرست اسامي داوطلبان واجد شرايط را به كانونهاي مربوط اعلام مي نمايد. داوطلباني كه صلاحيت آنها رد شده مي توانند از تاريخ اعلام كانون مربوط به آنان ، ظرف مدت پنج روز اعتراض خود را به كانون مربوط تسليم نمايند. كانون مزبور بلافاصله اعتراضات واصله را به كميسيون ماده 13 منعكس نموده و كميسيون ياد شده ظرف يك هفته نظريه قطعي خود را به كانون مربوط اعلام خواهد كرد.

ماده 7 _ به منظور انتخاب اعضا شوراي عالي پس از تعيين نصاب هر استان در روز و ساعت معيني در كانون مربوط در سراسر كشور انتخابات برگزار مي شود. كارشناسان رسمي دادگستري عضو كانون مربوط مي توانند به تعداد دو برابر نصاب تعيين شده به كانديداهاي مورد نظر خود راي دهند. انتخاب شوندگان به ترتيب فوق در جلسه اي كه در محل شوراي عالي تشكيل مي شود و تاريخ آن از

قبل تعيين و به اطلاع منتخبين رسيده از بين خود 18 نفر را به عنوان اعضا شوراي عالي انتخاب مي نمايند. در هر صورت تعداد انتخاب شدگان در استان بايد دو برابر نصاب تعيين شده باشد.

تبصره 1 _ كليه هجده نفر باقيمانده از منتخبان مرحله اول ، به عنوان ( افراد ذخيره ) كانونهاي مربوط در شوراي عالي محسوب مي گردند تا چنانچه اعضا اصلي كانون مربوط به هر دليل از جمله فوت ، استعفا ، تعليق ، ابطال پروانه كارشناسي يا غيبت غير موجه عضويت خود را از دست دهند ، ( افراد ذخيره ) آن كانون كه به ترتيب حايز اكثريت آرا بوده براي بقيه مدت به عضويت اصلي شوراي عالي در آيند.

تبصره 2 _ چنانچه ( افراد ذخيره ) نيز به دلايل فوق وجود نداشته باشند ، انتخابات ميان دوره اي در كانون مربوط انجام شده و دو برابر نصاب تعيين شده مذكور انتخاب و معرفي مي گردند تا در شوراي عالي با حضور تمامي اعضاي اصلي و نيز ( افراد ذخيره ) كانون ها كه حداكثر سي و شش نفر خواهند بود ، اعضاي اصلي مورد نياز تا حد نصاب را انتخاب نمايند. در هر صورت رعايت نصاب تعيين شده براي كانونها اعم از اصلي و ذخيره بايد مد نظر باشد.بقيه منتخبان مذكور ، ( افراد ذخيره ) كانون مربوط براي باقيمانده مدت محسوب مي گردند.

ماده 8 _ مسووليت اجراي انتخابات به عهده شوراي عالي خواهد بود. معرفي كارشناسان موضوع ماده 13 قانون به رييس قوه قضاييه و اجراي انتخابات شوراي عالي و كليه وظايفي كه در قانون و اين آيين نامه به عهده شوراي عالي است

، در دوره اول و قبل از تشكيل شوراي عالي به عهده كانون استان تهران مي باشد.

ماده 9 _ محل برگزاري مرحله اول انتخابات شوراي عالي ، كانون استانها و در مرحله دوم كانون استان تهران يا شوراي عالي مي باشد. در مواردي كه طبق قسمت اخير ماده 5 اين آيين نامه دو يا چند كانون و نمايندگي با يكديگر تجميع و راي مي دهند ، محل برگزاري مرحله اول انتخابات در كانونهاي مذكورخواهد بود كه اعضاي هر كانون براي اخذ راي به كانون استان خود مراجعه مي نمايند. حايزان اكثريت آرا در اين محاسبه كارشناسي مي باشد كه بيشترين راي را در صندوق كانون هاي مذكور كسب نموده باشد ، اعم از آرا اعضاي مقيم كانونها و آرا اعضاي استانهاي ديگري كه به دليل نداشتن كانون مستقل عضو نمايندگي آن كانون مي باشند.

ماده 10 _ به منظور همكاري وهماهنگي كانونها در امر انتخابات شوراي عالي وانتخاب سي وشش نفر مربوط (هجده نفر اعضاي اصلي و هجده نفر افراد ذخيره ، بدوا با تشكيل مجمع عمومي مركب از اعضاي هيات مديره كليه كانونهاي كشور كه به دعوت كانون استان تهران تشكيل مي گردد از بين كارشناسان معتبر نسبت به تعيين ( هيات نظارت بر انتخابات شوراي عالي ) براي هر استان به پيشنهاد هر يك از هيات مديره هاي استانها اقدام مي گردد. تعداد اعضاي هيات نظارت مذكور بايد به نحوي باشد كه براي هر استان لااقل سه نفر به عنوان ناظر بر انتخابات ، به شرط آنكه ناظران خود داوطلب عضويت در شوراي عالي نباشند ، انتخاب شوند. نحوه تشكيل حد نصاب ، اداره جلسه و ساير ضوابط مجمع عمومي هيات مديره كانونها ، طبق نظامات و

تشريفات مقرر در قانون و اين آيين نامه مي باشد كه براي مجامع عمومي پيش بيني شده است

ماده 11 _ انتخابات اعضاي شوراي عالي در يك روز و ساعت معين در كل كشور انجام و صندوق اخذ راي در محل كانونهاي مربوط يا نمايندگي هاي كانون ذي ربط مستقر مي گردد. كارشناسان واجد شرايط راي دادن در ساعات تعيين شده براي تكميل تعرفه منضم به راي و اخذ برگ مخصوص راي گيري شخصا با در دست داشتن پروانه كارشناسي معتبر در محل صندوق كانون استان يا نمايندگي مربوط مراجعه و به طور مخفيانه راي خواهند داد. صندوق هابايد قبلا با نظارت ناظران منتخب مجمع عمومي هيات مديره ها لاك و مهر شده و برگ هاي آرا نيز قبلا توسط ناظران مذكور امضا و مهر گردد.

تبصره _ مجمع عمومي هيات مديره استانها مي توانند در صورت داشتن امكانات اخذ راي در استانهايي كه در آنها كانون تشكيل نشده و به صورت نمايندگي يكي از كانونها اداره مي شوند ناظران را معرفي و در همان روز و ساعت و تاريخ اخذ راي ، در استانهاي مذكور نيز صندوق اخذ راي مستقر نمايند.

ماده 12 _ پس از خاتمه مهلت اخذ راي ، صندوقها در محل كانون يا محل نمايندگي مربوط ، با حضور ناظران منتخب مجمع عمومي هيات مديره كانونها و دو نفر نمايندگان هيات مديره كانون مربوط كه خود داوطلب انتخاب در شوراي عالي نمي باشند ، مفتوح گرديده ، شمارش و قرائت آرا انجام مي گيرد. سپس اسامي منتخبان براساس آرا مأخوذه صندوق يا صندوق هاي اخذ راي آن استان به ترتيب آرا مكتسبه صورتمجلس و به امضا اعضا جلسه رسيده و براي

شوراي عالي ارسال مي شود.

ماده 13 _ اولين جلسه شوراي عالي ، حداكثر پانزده روز پس از انتخابات مرحله دوم ، با حضور كليه اعضا اصلي تشكيل مي گردد. در اين جلسه ، اعضا از بين خود رييس ، نايب رييس ، خزانه دار ، كارپرداز ، دو نفر منشي و دو نفر بازرس با اكثريت آرا انتخاب مي نمايند.

تبصره 1 _ دعوت اعضا براي تشكيل جلسه به وسيله رييس شوراي عالي صورت مي گيرد و در اولين دوره به دعوت رييس كانون استان تهران مي باشد.

تبصره 2 _ چنانچه در جلسه اول همه اعضا شركت ننمايند ، ظرف يك هفته جلسه بعدي تشكيل و با حضور نصف به علاوه يك اعضا اصلي رسميت خواهد يافت راي دو سوم حاضران در جلسه معتبر است

تبصره 3 _ جلسات شوراي عالي در هر ماه يك بار تشكيل مي شود و در صورت ضرورت جلسات فوق العاده تشكيل خواهد شد.

ماده 14 _ چگونگي ايجاد تشكيلات سازماني و تقسيم وظايف اعضا شوراي عالي طبق دستورالعمل داخلي شوراي مزبور صورت خواهد گرفت

ماده 15 _ عضويت در شوراي عالي افتخاري است و بابت عضويت و شركت در جلسات حق الزحمه اي پرداخت نمي شود.

تبصره _ چنانچه هر يك از اعضا به تشخيص و تصويب شوراي عالي به صورت موظف در اين شورا مشغول به كار گردند ، با تصويب شوراي ياد شده حق الزحمه اي متناسب براي دوران اشتغال به آنان پرداخت مي گردد.

ماده 16 _ هزينه هاي جاري شوراي عالي در بودجه اي كه همه ساله توسط شوراي مزبور تصويب مي گردد ، از محل درآمد كانون استانها به نسبت بودجه سالانه هر كانون تامين مي شود. كانونها

مكلف به پرداخت اين هزينه ها در ظرف سال مي باشند.

ماده 17 _ شوراي عالي مي تواند از طريق كانونهاي مستقل مربوط ، محدوده مورد عمل كارشناسان رسمي را به حوزه معين منحصر نمايد كارشناسان رسمي موظفند نظاماتي را كه از طريق شوراي عالي با رعايت قانون و اين آيين نامه اعلام مي گردد رعايت نمايند.

ماده 18 _ شوراي عالي مي تواند از ميان كارشناسان رسمي كانون هاي كشور در هر رشته ، هيات يا هيات هايي مركب از حداقل سه نفر كارشناس رسمي به عنوان كميسيونهاي مشورتي علمي و فني كارشناسان آن رشته انتخاب نمايد تا ضمن همكاري لازم در تهيه سوالات آزمون و نيز اعطا صلاحيت اوليه يا اضافي به كارشناسان رسمي يا متقاضيان كارشناسي ، نظر مشورتي خود را به شوراي عالي و يا به كانونهايي كه شوراي عالي به آنها تفويض اختيار نموده اعلام نمايند.

ماده 19 _ به منظور هماهنگي و امكان استفاده از كارشناسان رسمي كشور در دعاوي خارجي و محاكم و مراجع بين المللي ، شوراي عالي موظف است كارت و پروانه كارشناسان رسمي كل كشور را علاوه بر زبان فارسي به زبان انگليسي نيز تهيه و جهت استفاده آنها در اختيار كانون هاي كشور قرار دهد.

ماده 20 _ اعضاي شوراي عالي براي مدت چهار سال با راي كارشناسان رسمي كل كشور انتخاب مي شوند و انتخاب مجدد تنها براي يك دوره ديگر بلامانع است

ماده 21 _ مكاتبات شوراي عالي صرفا از طريق رييس شورا و در غياب وي با نايب رييس خواهد بود.

ماده 22 _ مقررات ، دستورالعمل ها و ضوابطي كه در حدود مقررات قانون و اين آيين نامه توسط شوراي عالي

تصويب و ابلاغ مي گردد و همچنين در كليه مواردي كه در اجراي اين آيين نامه ابهاماتي پيش آيد ، نظر شوراي عالي كه با در نظر گرفتن مقررات قانون و اين آيين نامه اعلام مي گردد معتبر بوده و براي كليه كارشناسان رسمي كانونها و مراجع مربوط لازم الرعايه مي باشد.

فصل سوم _ مجامع عمومي ( ماده 23 تا 42 )

ماده 23 _ اعضاي مجامع عمومي هر كانون از كارشناسان رسمي آن كانون و همچنين كارشناسان رسمي نزديكترين استان مجاور كه به لحاظ فقدان كانون مستقل عضو آن كانون هستند و داراي پروانه كارشناسي معتبر بوده و در حال تعليق نباشند تشكيل مي گردد.

ماده 24 _ چنانچه مجامع عمومي براساس بند (الف ماده (6) قانون در دومين جلسه نيز نصاب لازم را نداشته باشند ، دعوت از اعضا تا تشكيل مجمع با نصاب لازم قانوني تجديد مي شود.

ماده 25 _ در هيچ يك از مجامع وكالت از اعضا داراي اعتبار نمي باشد.

ماده 26 _ در مواردي كه مهلت تشكيل مجمع عمومي عادي گذشته و به هر دليل از جمله عدم حد نصاب قانوني در جلسات اول و دوم مجمع عمومي عادي رسميت نيافته و منتج به نتيجه نشده باشد مجمع عمومي فوق العاده تشكيل مي گردد.

ماده 27 _ در مواردي كه نياز به انتخابات ميان دوره اي باشد و همچنين در ساير مواردي كه ضرورت تشكيل مجمع فوق العاده را با رعايت ديگر مقررات قانون بنا به تشخيص هيات مديره كانون مربوط ايجاب نمايد و تصميمات متخذه جزو وظايف مجمع عمومي عادي نباشد ، مجمع عمومي فوق العاده تشكيل مي گردد.

ماده 28 _ نصاب رسميت جلسات مجامع عمومي عادي در مورد جلسات مجامع عمومي فوق العاده نيز لازم الرعايه است

ماده 29

_ مهلت ثبت نام داوطلبان براي عضويت در هيات مديره كانون و بازرسان و دادستان انتظامي قبل از تشكيل مجامع عمومي ، از سوي شوراي عالي از طريق درج در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار اعلان و توسط كانون مربوط اعلام مي گردد. داوطلبان بايد در مهلت تعيين شده به صورت كتبي تقاضاي خود را در دفتر كانون مربوط ثبت نمايند.

ماده 30 _ منظور از شهر محل كانون مندرج در تبصره 1 ماده 9 قانون ، حوزه فعاليت كارشناس مي باشد كه در پروانه كارشناسي وي مشخص شده است

ماده 31 _ پس از پايان مهلت ثبت نام داوطلبان ، دفتر كانون مربوط موظف است تقاضاهاي ثبت شده و وضع پروانه داوطلبان و مشخصات كامل آنان رادر اختيار كميسيون ماده 13 قانون قرار دهد. كميسيون موظف است ظرف مدت هفت روز شرايط داوطلبان را با شرايط مندرج در ماده 9 قانون تطبيق و نظر خود را به كانون مربوط اعلام نمايد.

ماده 32 _ نظر كميسيون بلافاصله در محل كانون مربوط اعلان مي گردد. كارشناسان داوطلب كه به نظر كميسيون اعتراض دارند مي توانند ظرف سه روزاز تاريخ اعلان ، اعتراض خود را به كانون مربوط تسليم نمايند. اعتراضات واصله توسط كانون مربوط بلافاصله به شوراي عالي ارسال مي گردد و شوراي مزبور حداكثر ظرف يك هفته رسيدگي و نظر خود را اعلام مي نمايد. نظر شوراي عالي قطعي است

ماده 33 _ پس از اعلام اسامي داوطلبان واجد صلاحيت ، مجمع عمومي در مهلت مقرر قانوني تشكيل مي گردد و براي انتخاب رييس و منشيان ، از بين اعضاي حاضر در مجمع يك نفر به عنوان رييس سني و يك نفر منشي

، اداره جلسه را به عهده مي گيرند و سپس رييس و دو نفر منشي مجمع عمومي ازسوي حاضران در مجمع و از بين اعضا حاضر انتخاب مي شوند.

ماده 34 _ هيات نظارت از بين اعضا حاضر در جلسه مجمع عمومي انتخاب مي گردند. داوطلبان براي هيات مديره ، بازرسان و دادستان انتظامي نمي توانند به عضويت هيات نظارت انتخاب شوند.

ماده 35 _ اعضا شوراي عالي و هيات مديره كانونها و ساير اعضا اركان كانونها موظفند همانند ساير كارشناسان رسمي ضمن اقدام براي تمديد بموقع پروانه كارشناسي خود ، ساير نظامات مربوط را از طريق كانون ذي ربط رعايت نمايند.

ماده 36 _ وظايف هيات رييسه و هيات نظارت مجامع عمومي عبارتند از

الف _ ايجاد نظم در برگزاري انتخابات .

ب _ توزيع اوراق اخذ راي پس از امضا و مهر نمودن .

ج _ مراقبت در جمع آوري ، شمارش و قرايت آرا .

د _ تنظيم و امضا صورتجلسه برگزاري انتخابات و تهيه فهرست منتخبان به ترتيب تعداد آرا مكتسبه .

ه_ اعلام نتيجه انتخابات به شوراي عالي جهت صدور احكام مربوط .

تبصره _ هيات نظارت مكلف است قبل از اخذ راي ، صندوق خالي اخذ آرا را به رويت مجمع عمومي رسانيده و سپس آن را لاك و مهر نمايد.

ماده 37 _ انتخابات به صورت جمعي و مخفي انجام مي گيرد و راي بايد روي اوراق چاپي دو قسمتي تاييد شده به مهر و امضاي هيات نظارت به شرح زير نوشته شود در قسمتي از ورقه كه نزد كانون باقي مي ماند مشخصات كامل راي دهنده شامل موارد ذيل ثبت مي گردد

الف _ نام و نام خانوادگي و نام پدر .

ب _ شماره پروانه كارشناسي .

ج

_ نام كانون محل اخذ راي .

د _ امضا راي دهنده .

پس از ثبت مشخصات مذكور ،قسمت دوم ورقه كه بايد فاقد هرگونه امضا ، شماره و علامت مشخصه بوده و فقط داراي محل مناسب و كافي براي درج اسامي به تعداد اعضا اصلي و علي البدل اركان كانون باشد ، از ورقه جدا و به راي دهنده تسليم مي گردد ، تا راي خود را در آن به صورت مخفي نوشته و در صندوق بياندازد.

ماده 38 _ پس از پايان مهلت اخذ راي ، صندوق آرا توسط هيات رييسه مجمع عمومي و هيات نظارت مفتوح و آرا مأخوذه شمارش و قرائت مي شود و فهرست منتخبان به ترتيب آرا ماخوذه تهيه وامضا مي گردد.

تبصره _ آرا قرائت شده مجددا در صندوق ضبط و توسط هيات نظارت لاك و مهر مي گردد و تا پايان رسيدگي به اعتراضات احتمالي و اعلام نتيجه قطعي انتخابات محفوظ مي ماند تا در صورت نياز به بازبيني و بازرسي مورد استفاده قرار گيرد و سپس معدوم مي شود.

ماده 39 _ مدت اعتراض ، از جريان انتخابات تا سه روز پس از اعلام نتايج اوليه انتخابات مي باشد و اعتراض از كساني پذيرفته مي شود كه در مجمع عمومي حضور داشته اند.

ماده 40 _ اعتراض به صورت كتبي به كانون مربوط تسليم و در جلسه اي مركب از هيات رييسه مجمع عمومي و هيات نظارت و نماينده شوراي عالي رسيدگي مي شود. راي اكثريت حاضران معتبر مي باشد.

ماده 41 _ كانون مربوط ظرف سه روز از تاريخ قطعي شدن انتخابات ، اسامي منتخبان را به شوراي عالي ارسال كرده و شوراي مزبور احكام لازم را در اسرع وقت صادر و ابلاغ مي نمايد.

ماده

42 _ چنانچه در جلسه رسيدگي به اعتراضات ، اعتراض وارد تشخيص داده شود ، مراتب جهت اتخاذ تصميم لازم به شوراي عالي اعلام مي گردد.

فصل چهارم _ هيات مديره ( ماده 43 تا 48 )

ماده 43 _ اعضا اصلي هيات مديره كانون به ترتيب تعداد آرا مكتسبه از بين منتخبان تعيين و بقيه نيز به ترتيب تعداد آرا و تا حد نصاب مقرر در ماده 10 قانون عضو علي البدل خواهند بود.

ماده 44 _ اولين جلسه هيات مديره منتخب ظرف حداكثر يك هفته پس از صدور احكام اعضا توسط شوراي عالي به ترتيب به دعوت رييس ، نايب رييس هيات مديره قبلي و يا ناظر شوراي عالي در مجمع عمومي با حضور تمامي اعضا تشكيل و نسبت به انتخاب رييس و نايب رييس و منشي و مسوول امور مالي تصميم گيري خواهند نمود.

تبصره 1 _ چنانچه در جلسه اول تمامي اعضا حضور نيابند جلسه بعدي ظرف يك هفته با رعايت نصاب مندرج در ماده 10 قانون تشكيل يافته و مسوولان ياد شده ، انتخاب مي گردند.

تبصره 2 _ جلسات هيات مديره بايد حداقل هر پانزده روز يك بار تشكيل و خلاصه مذاكرات و نتيجه تصميمات قرائت وتصويب و سپس صورتجلسه به امضا حاضران در جلسه برسد.

ماده 45 _ از اعضاي اصلي و علي البدل جهت شركت در جلسات هيات مديره دعوت به عمل ميايد و اعضاي علي البدل در صورتي حق راي خواهند داشت كه به علت عدم حضور اعضاي اصلي حد نصاب قانوني حاصل نشده باشد. در اين صورت تا حصول نصاب قانوني اعضاي علي البدل به ترتيب آرا به عنوان اعضاي اصلي صرفا در همان جلسه حق راي خواهند داشت

ماده 46

_ در صورت فوت يا استعفا و يا سلب صلاحيت و يا غيبت غير موجه در شش جلسه متوالي و يا هر دليل قانوني ديگر كه باعث بركناري عضو اصلي شود ، عضو علي البدلي كه داراي بيشترين راي بوده به عنوان عضو اصلي جايگزين مي گردد و حكم وي با معرفي رييس كانون توسط رييس شوراي عالي صادرمي شود.

ماده 47 _ هيات مديره هر كانون مكلف است هزينه متناسبي را كه شوراي عالي برابر تبصره ذيل ماده 30 قانون به عنوان سهم آن كانون از هزينه هاي جاري شوراي عالي تعيين و ابلاغ مي نمايد همه ساله در بودجه خود منظور و بتدريج طي سال مالي مربوط حداكثر تا پايان سال مالي به شوراي عالي بپردازد.

ماده 48 _ هيات مديره هركانون موظف است به منظور اطمينان از ارتقاي كيفيت خدمات حرفه اي كارشناسان كانون مربوط ، هماهنگي در روشهاي انجام كارشناسي ، كيفيت گزارش هاي كارشناسي ، پيشگيري از رفتار ناسازگار با شوون حرفه اي و ضرورت گذراندن دوره هاي بازآموزي كارشناسان عضو ، همچنين دقت در رعايت مقررات قانوني ، آيين نامه ها و دستورالعمل هاي اجرايي و ضوابط و نظامنامه هاي تدويني و تصويبي شوراي عالي ، بر كارحرفه اي كارشناسان رسمي آن كانون نظارت مستمر نمايد. نظارت كانون بر فعاليت هاي حرفه اي اعضا با جلب نظر گروه هاي تخصصي ذي ربط انجام مي گيرد. كارشناسان رسمي موظفند پرونده ها ، اطلاعات ، مدارك مورد نياز را براي رسيدگي در اختيار كانون و گروه هاي مذكور قرار دهند. گزارشها و مدارك مربوط جزو اسناد طبقه بندي شده محسوب وبه كارگيري و يا افشاي آن در غير مورد ممنوع مي باشد.

فصل پنجم _ بازرسان ( ماده 49 تا 50 )

ماده

49 _ وظايف واختيارات بازرسان در شوراي عالي عبارتست از

الف _ مانند ساير اعضا شوراي عالي در جلسات شوراي مزبور با داشتن حق راي شركت نموده و در تعيين خط مشي و ساير تصميمات سهيم مي باشند.

ب _ هر زمان كه لازم بدانند مي توانند امور مالي شوراي عالي را مورد بررسي و حسابرسي قرار داده و اگر در زمينه نگهداري حسابها و مسايل مالي به مواردي از وجود نقص ويا سو جريان برخورد نمودند موضوع را به رييس شوراي عالي جهت طرح در جلسات آن شورا گزارش نمايند و چنانچه رييس شوراي عالي از طرح موضوع خودداري نمايد ، بازرسان مي توانند موضوع نواقص احتمالي را مستقيما در شوراي عالي مطرح نمايند.

ماده 50 _ وظايف و اختيارات بازرسان در هيات مديره كانونها به شرح زير است

الف _ بازرسان مي توانند در جلسات هيات مديره بدون داشتن حق راي شركت نمايند.

ب _ بازرسان اختيار دارند بدون دخالت در امور اجرايي بر عمليات كانون نظارت داشته و دفاتر و اسناد و مدارك و اطلاعات مورد نياز را بدون آنكه وقفه اي در فعاليت هاي اجرايي كانون ايجاد شود مطالبه و مورد بررسي قرار دهند.

ج _ بازرسان موظفند صورتهاي مالي مصوب هيات مديره كانون را كه حداقل دو هفته قبل از تشكيل مجمع عمومي ساليانه تهيه و در اختيارشان قرارمي گيرد ، مورد رسيدگي قرار داده و نظر خود را ظرف حداكثر پنج روز قبل از تشكيل مجمع عمومي در اختيار هيات مديره جهت طرح در مجمع عمومي قرار دهند و گزارش ساليانه خود را براساس ماده 20 قانون به مجمع عمومي ارائه نمايند.

فصل ششم _ آزمون ، كارآموزي ، صدور پروانه كارشناسي ( ماده 51 تا 56

ماده 51 _ شوراي عالي همه ساله طي

يك نوبت آگهي كه حداقل در دو روزنامه كثيرالانتشار كشور منتشر مي شود تعداد كارشناسان مورد نياز در رشته هاي مختلف را به تفكيك نياز استانها اعلان خواهد نمود.

تبصره 1 _ شوراي عالي قبل از انتشار آگهي نظرات ادارات كل دادگستري هاي استان ها و كانون ها را در مورد نياز استان مربوط كسب و بر مبناي آن تصميم مقتضي اتخاذ مي نمايد.

تبصره 2 _ كانونها مي توانند آگهي منتشره از سوي شوراي عالي در بخش مربوط به حوزه فعاليت خود را در يك روزنامه محلي نيز منتشر نمايند.

ماده 52 _ داوطلبان درخواست پروانه كارشناسي بايد تقاضاي خود را با مشخصات زير به دفتر كانون مربوط يا دفتر نمايندگي استان هايي كه كانون كارشناسان در آن استان تشكيل داده است تسليم نمايند

الف _ مشخصات كامل داوطلب .

ب _ محل اقامت داوطلب براي ابلاغ اوراق .

ج _ تصريح به نداشتن سو پيشينه .

د _ تعهد به عدم اعتياد به افيون و مواد مخدر .

ه_ مدرك تحصيلي مورد نياز و چنانچه دانشنامه از دانشگاه هاي خارج از كشور اخذ شده باشد ارائه تاييديه از مرجع ذي صلاح .

و _ رشته مورد درخواست پروانه كارشناسي .

ز _ محل مورد درخواست براي كارشناسي .

ح _ اعلام آدرس و مشخصات دو نفر معرف

ط _ گواهي از مراجع معتبر مورد قبول كانونها مبني بر داشتن پنج سال سابقه كار تجربي در رشته مورد تقاضا بعد از اخذ مدرك تحصيلي ليسانس در رشته مورد تقاضا با توجه به بند و ماده 15 قانون و در مورد رشته هايي كه دانشنامه ليسانس مربوط نداشته باشد اخذ گواهي از مراجع معتبر مورد قبول كانونها مبني بر

پانزده سال سابقه كار تجربي در رشته مورد تقاضا با داشتن مدرك كارشناسي يا بالاتر در هر رشته و در خصوص متقاضيان مشمول تبصره 2 ماده 15 قانون ارائه گواهي ده سال سابقه در امور ثبتي يا نقشه برداري ثبتي

ماده 53 _ به منظور انتخاب كارشناسان مورد نياز از لحاظ علمي و تجربي و صلاحيت اولويت هاي اخلاقي و ساير موارد مقرر در ماده 15 قانون ، در هردوره آزمون ، شوراي عالي كساني را كه در آزمون علمي و تجربي موفق و نصاب نمره قبولي كسب كرده اند به كميسيون ماده 13 قانون معرفي مي نمايد.

ماده 54 _ برگزاري آزمون به صورت كتبي و شفاهي خواهد بود و منابع سوالات امتحاني عبارتست از منابع كتب دانشگاهي در رشته مربوط كه با رعايت استانداردها و تجارب لازم مربوط به هر رشته انتخاب و معرفي مي گردد.

تبصره _ موعد اعلام نتيجه قبولي داوطلبان حداكثر ظرف دو ماه از تاريخ اخذ آزمون مي باشد.

ماده 55 _ داوطلبان كارشناسي كه جهت اخذ پروانه كارشناسي انتخاب مي گردند موظفند ، دوره كارآموزي خود را زير نظر كارشناس راهنما كه از سوي كانون مربوط معرفي مي گردد با موفقيت بگذرانند. كارشناس راهنما هر سه ماه يكبار نظر خود را نسبت به كارآموز به كانون مربوط گزارش مي نمايد و در صورتي كه نظر كارشناس راهنما نسبت به كارآموز منفي باشد دوره كارآموزي براي مدتي كه لازم باشد اضافه مي گردد.

تبصره _ وظايف كارآموز عبارتست از انجام امور كارشناسي آموزشي و مطالعه قوانين و مقررات مربوط و شناخت وظايف كارشناسي كه از سوي كارشناس راهنما به وي محول مي گردد و موفقيت در كلاسهاي آموزشي كه از طرف كانونها

تشكيل مي شود.

ماده 56 _ دستورالعمل جزييات طرح سوالات آزمون ، نحوه برگزاري آزمون ، نصاب نمره قبولي ، مصاحبه علمي و تجربي ، كارآموزي و نظارت بر آن وهمچنين مقررات رشته ها و گروه هاي كارشناسي و تشكيل نمايندگي كانون استان ها و شهرستان ها ، به وسيله شوراي عالي تدوين ، تصويب و جهت اجرا به كانون ها ابلاغ مي گردد.

فصل هفتم _ كميسيون صلاحيت و اولويتهاي اخلاقي ( ماده 57 تا 58

ماده 57 _ به منظور تطبيق موارد مندرج در مواد 9 و 15 قانون و گزينش صلاحيت اولويت هاي اخلاقي متقاضيان كارشناسي و همچنين اظهارنظر درخصوص صلاحيت داوطلبان عضويت در اركان كانون و عضويت در شوراي عالي كميسيوني به شرح مندرج در ماده 13 قانون تشكيل مي گردد كه اهم وظايف آن به شرح ذيل مي باشد

الف _ تطبيق شرايط داوطلبان كارشناسي ( متقاضيان امر كارشناسي ) با مواد مندرج در ماده 15 قانون و گزينش صلاحيت اولويت هاي اخلاقي و اعلام نتيجه به شوراي عالي

ب _ تطبيق شرايط داوطلبان عضويت در اركان كانون با شرايط مندرج در ماده 9 قانون و اعلام نظريه خود ظرف مهلت هفت روز به كانونهاي مربوط

ج _ تطبيق شرايط داوطلبان عضويت در شوراي عالي با شرايط مندرج در بندهاي ياد شده در ماده 27 قانون و اعلام نظر در مهلت هفت روز به شوراي عالي

ماده 58 _ واحد حراست كانون مكلف است هرگونه همكاري را با كميسيون ماده 13 قانون به عمل آورده و تحقيقات مورد نظر كميسيون را در مهلتي كه تعيين مي شود انجام و نتيجه را اعلام دارد. همچنين كليه مراجع قضايي و انتظامي ، وزارتخانه ها ، سازمانها ، موسسات ، شركت ها ،

بانك ها ، شهرداري ها ، بنياد ها ، نهادهاي انقلاب اسلامي و اشخاص حقوقي اعم از دولتي و غير دولتي و ساير مراجع عمومي و دولتي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام يا ذكر صريح نام است موظفند به استعلامات كميسيون ماده 13 و حراست كانون پاسخ داده و همكاري هاي لازم را معمول دارند.

تبصره _ در صورتي كه وزارت اطلاعات در مهلت مقرر در تبصره ه ماده 15 به استعلامات انجام شده پاسخ ندهد ، كميسيون براساس اطلاعات كسب شده تصميم مقتضي اتخاذ خواهد نمود.

فصل هشتم _ دادسرا و دادگاههاي انتظامي ( ماده 59 تا 70

ماده 59 _ شكايت از تخلفات كارشناس رسمي بايد كتبي و با امضاي شاكي بوده و حاوي مشخصات زير باشد

الف _ نام و نشاني شاكي .

ب _ موضوع شكايت با تصوير گزارش كارشناس و ذكر مدارك مورد استناد. شكايت در دفتر كانون مربوط ثبت مي شود و هيات مديره كانون عندالاقتضا شكايت را جهت رسيدگي و اظهار نظر به دادسراي انتظامي كانون كارشناسان رسمي ارسال مي نمايد.

ماده 60 _ در صورتي كه دادسراي انتظامي پس از اقدامات اوليه و بررسي و تفهيم اتهام به تعقيب كارشناس معتقد باشد ، كيفر خواست صادر و ضمن ارسال به دادگاه انتظامي كانون كارشناسان رسمي ، يك نسخه از آن را ظرف مهلت ده روز از طريق كانون مربوط به وسيله پست سفارشي پيشتاز به كارشناس ابلاغ مي نمايد. كارشناس مي تواند ظرف مهلت يك ماه از تاريخ ابلاغ پاسخ خود را كتبا از طريق دفتر كانون و يا مستقيما به دفتر دادگاه انتظامي تسليم نمايد.

ماده 61 _ در صورتي كه دادسرا يا دادگاه هاي انتظامي كانون حضور شاكي يا كارشناس را براي

اداي توضيحات و كشف حقيقت لازم بدانند حسب مورد احضاريه صادر مي نمايند. عدم حضور در وقت مقرر بدون عذر موجه مانع از رسيدگي و اتخاذ تصميم نخواهد بود.

ماده 62 _ عذر موجه براي كارشناس علاوه بر مقررات مندرج در ماده 41 قانون آيين دادرسي مدني

شامل دعوت دادگاهها و مراجع قانوني ديگرجهت قرار كارشناسي يا اداي توضيحات نزد مراجع مذكور نيز مي باشد.

ماده 63 _ دادگاههاي انتظامي پس از وصول پاسخ كارشناس يا انقضاي مهلت هاي مذكور در ماده 59 وقت رسيدگي تعيين مي كنند و از طريق دفتر دادگاه به اطلاع دادسراي انتظامي و كارشناس و رياست كانون مربوط و در مورد دعاوي تجديد نظر به شوراي عالي جهت معرفي ديگر اعضا دادگاه خواهند رساند. اعضاي معرفي شده در هر پرونده تا پايان رسيدگي و صدور راي قابل تعويض نخواهند بود. عدم حضور كارشناس يا معاون دادسراي انتظامي مانع رسيدگي و صدور حكم نخواهد بود.

ماده 64 _ چنانچه به نظر شوراي عالي نياز به شعبه يا شعب ديگر تجديد نظر انتظامي باشد ، با درخواست رييس شوراي مزبور و تصويب رييس قوه قضاييه تشكيل خواهد شد. ارجاع پرونده به شعبه يا شعب تجديد نظر به عهده رييس شعبه اول تجديد نظر است

ماده 65 _ در صورتي كه مراجع قضايي از كارشناسان تخلفي مشاهده نمايند كه قابل تعقيب در دادگاه انتظامي باشد مراتب را كتبا به كانون مربوط اطلاع مي دهند. هرگاه كانون موضوع را قابل تعقيب تشخيص دهد پرونده را جهت رسيدگي به دادسراي انتظامي كانون ارجاع مي نمايد و چناچه معتقد به تعقيب نباشد مراتب را به مرجع مذكور اطلاع مي دهد. در صورتي كه نظر كانون

مورد پذيرش مرجع قضايي قرار نگيرد رأسا جهت رسيدگي به دادسراي انتظامي كانون ارجاع مي نمايد.

ماده 66 _ مراجع قضايي رسيدگي كننده به شكايات عليه كارشناسان رسمي چنانچه عمل انتسابي را جرم ندانند لكن موضوع را منطبق با يكي ازتخلفات مندرج در ماده 26 قانون تشخيص دهند پرونده را با صدور قرار مقتضي جهت رسيدگي به دادسراي انتظامي كانون مربوط ارسال خواهند نمود.

ماده 67 _ كليه شكايات واصله عليه اعضاي هيات مديره ، دادستان و بازرسان كانون ها به شوراي عالي ارسال مي گردد. شوراي عالي موظف است موضوع را ضمن بررسيهاي لازم عندالاقتضا با سوابق امر در اجراي بند ط ماده 7 قانون جهت رسيدگي و اتخاذ تصميم به دادسراي انتظامي قضات ارسال نمايد.

ماده 68 _ دادستان انتظامي هر كانون مكلف است دو برابر دادياران مورد نياز را از بين كارشناسان رسمي آن كانون انتخاب و معرفي نمايد. هيات مديره كانون مربوط دادياران مورد نياز را تاييد و جهت صدور حكم انتصاب به دادستان انتظامي معرفي مي كند.

تبصره _ دادستان انتظامي كانون مي تواند افرادي را از بين حقوقدانان پس از تامين بودجه آنان از طريق هيات مديره و مجمع عمومي به عنوان معاون دادستان انتخاب و ابلاغ لازم صادر نمايد.

ماده 69 _ در صورتي كه مراجع قضايي وانتظامي ، وزارتخانه ها ، ادارات ، سازمانها ، موسسات و شركتهاي دولتي و وابسته به دولت ، بانك ها ، نهاد ها ،بنياد ها ، شهرداري ها و اشخاص حقيقي و حقوقي ، كارشناس رسمي از كانونها خواسته باشند مكلفند دستمزد كارشناسي را در امور ارجاعي به حساب كانون يا نمايندگي كانون مربوط واريز نمايند تا پس از كسر پنج

درصد (5%) سهم كانون و ساير كسورات قانوني مابقي به كارشناس پرداخت گردد.

تبصره 1 _ در صورتي كه به هر علت حق الزحمه كارشناسي در صندوق كانون توديع نگرديد مراجع مذكور در اين ماده مكلفند پنج درصد (5%) سهم كانون را كسر و در وجه كانون واريز و به اطلاع كانون يا نمايندگي كانون مربوط برسانند. كارشناسان نيز موظفند فهرست پنج درصد (5%) وجوه مكسوره از حق الزحمه كارشناسي هاي خود را به اطلاع كانون برسانند.

تبصره 2 _ كارشناسان متخلف از مفاد اين ماده در حكم مرتكبان خلاف شئون شغلي مصرح در بند (ه) ماده 26) قانون بوده و تحت تعقيب قانوني قرارخواهند گرفت

ماده 70 _ در تخلفات انتظامي كه دو سال از تاريخ وقوع آن منقضي گرديده و تعقيب نشده باشد و يا دو سال از تاريخ آخرين اقدام انتظامي آن گذشته و منتهي به صدور حكم نشده ، تعقيب موقوف خواهد شد.

تصويب نامه در خصوص تعرفه جرايم سردفتران و دفترياران و تعرفه صدور يا تمديد پروانه اشتغال شغ

( روزنامه رسمي شماره 16660 _22 2 1381 )

هيات وزيران در جلسه مورخ 11 2 1381 بنا به پيشنهاد شماره 669 34 1 مورخ 26 1 1381 سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و به استناد بندهاي (ر) و (ت الحاقي به ماده (1) قانون وصول برخي از درآمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين _ مصوب 1380 _، موضوع ماده (51) قانون تنظيم بخشي از مقررات مالي دولت _ مصوب 1380 _ تصويب نمود

تعرفه جرايم سردفتران و دفترياران و تعرفه صدور يا تمديد پروانه اشتغال شغل مشاور املاك و خودرو تا تصويب تعرفه هاي جديد به ميزان مقرر درجزهاي (3) و (5) بند الف تبصره (32) قانون بودجه سال

1380 كل كشور وصول و به حساب درآمد عمومي منظور گردد.

دستورالعمل اجرايي نحوه صدور پروانه تخصص اشتغال براي مشاورين املاك و خودرو
فصل اول - كليات و تعاريف ( ماده 1 تا 2 )

ماده 1 _ مشاور املاك و خودرو كه در اين دستورالعمل به اختصار مشاور خوانده مي شود به شخصي اطلاق مي گردد كه با داشتن شرايط لازم به امرخريد و فروش املاك و خودرو يا دلالي و واسطه گري معاملات مذكور با رعايت قوانين و مقررات حاكم بر آنها مبادرت مي نمايد.

تبصره _ مشاوران املاك موضوع اين دستورالعمل به مشاوران درجه 1 و مشاوران درجه 2 تقسيم مي شوند.

ماده 2 _ اشتغال به شغل مشاور املاك و خودرو منوط به داشتن پروانه كسب از اتحاديه مربوطه و پروانه تخصصي از سازمان ثبت اسناد و املاك كشور مي باشد.

فصل دوم - شرايط و ضوابط دريافت پروانه تخصصي اشتغال ( ماده 3 )

ماده 3 _ مشاور علاوه بر شرايط مندرج در آيين نامه اجرايي تبصره 1 ماده 12 قانون نظام صنفي ، براي دريافت پروانه تخصصي اشتغال بايد داراي شرايط ذيل باشد.

1 _ 3 _ داشتن تحصيلات ششم ابتدايي قديم و يا سوم راهنمايي نظام جديد

2 _ 3 _ داشتن توانايي و صلاحيت فني متناسب با شغل مورد درخواست به تشخيص سازمان ثبت اسناد و املاك كشور

3 _ 3 _ دادن تامين مناسب يا پرداخت وجه الضمان يا ضمانت نامه بانكي يا وثيقه مناسب يا معرفي ضامن معتبر به منظور جبران خسارت هاي احتمالي وارده به اشخاص به اتحاديه صنف

4 _ 3 _ پرداخت وجه موضوع بند ت ماده 51 قانون تنظيم بخشي از مقررات مالي دولت مصوب 1380.

فصل سوم - وظايف و اختيارات مشاورين ( ماده 4 تا 24 )

ماده 4 _ مشاور بايد مقررات ، بخشنامه ها و دستورالعمل هاي صادره از وزارت بازرگاني ، سازمان ثبت و ساير مراجع ذيصلاح را دقيقا به مورد اجراگذارد.

ماده 5 _ مشاور مسوول حسن اداره امور ، حفظ و نگهداري دفاتر ، اوراق ، اسناد ، مدارك و مهر مربوطه مي باشد.

ماده 6 _ مشاور مكلف است در جهت ارتقا دانش فني و حقوقي در دوره هاي آموزشي كه با همكاري و نظارت سازمان ثبت در نظر گرفته شده است ،شركت نمايد.

ماده 7 _ مشاور بايد پروانه كسب و تعرفه حق الزحمه خدمات خود كه در اجراي ماده 51 قانون نظام صنفي توسط اتحاديه ابلاغ مي شود را در محل كارخود به طوري كه قابل ديد باشد الصاق نمايد.

ماده 8 _ مشاور موظف است قراردادها را در اوراق مخصوصي كه توسط سازمان ثبت اسناد و املاك كشور تدوين و تاييد

گرديده ، تنظيم نمايد.

ماده 9 _ مشاور موظف است به هنگام تنظيم قرارداد ، هويت ، مالكيت و سمت متعاملين و يا طرفين قرارداد را احراز نمايد.

ماده 10 _ مشاور مكلف است يك نسخه از قرارداد تنظيمي را دربايگاني مربوطه نگهداري كند ، قرارداد به تعداد متعاملين با يك نسخه اضافه تنظيم مي شود. متعاملين مي توانند در صورت نياز از اصل قرارداد رونوشت يا تصوير برابر اصل اخذ نمايند.

ماده 11 _ مشاور بايد مفاد قراردادهاي تنظيمي را در دفتر ثبت قراردادها كه به صورت پلمپ و برگ شماري شده و توسط اتحاديه صنف مزبور در اختياروي قرار مي گيرد ثبت و همزمان با عقد قرارداد به امضاي كليه اشخاصي كه قرارداد را امضا نموده اند برساند.

تبصره _ نمونه اوليه دفتر ثبت قراردادها پس از تاييد سازمان ثبت به وسيله اتحاديه چاپ و در اختيار اعضا قرار مي گيرد.

ماده 12 _ قراردادهابايد خوانا ، بدون قلم خوردگي ، با جوهر ثابت و در چارچوب طرح قرارداد تيپ اعلامي از سوي سازمان ثبت اسناد و ابلاغي از سوي هيات عالي نظارت تنظيم گردد.

ماده 13 _ مشاور موظف است براي تنظيم قراردادها از نظرات كارشناس فني يا حقوقي حسب مورد استفاده نموده و قرارداد تنظيمي را به امضاي آنان برساند.

تبصره 1 _ در مورد تنظيم قرارداد اجاره حضور شهود و امضاي قرارداد توسط آنها الزامي است

تبصره 2 _ در مورد واحدهاي تاسيس شده ، الزام به استفاده از نظرات كارشناس فني يا حقوقي حسب مورد و امضا قراردادها از سوي آنان ، در طي برنامه زمان بندي روشن ديگري كه توسط هيات عالي نظارت ابلاغ مي گردد به اجرا درخواهد آمد.

ماده 14 _

مشاور بايد طرفين قرارداد را از مفاد آن به طور كامل مطلع سازد.

ماده 15 _ مشاور نبايد قراردادي كه مخالف قوانين و نظامات دولتي باشد تنظيم و ثبت نمايد.

ماده 16 _ در صورتي كه مشاور در نفس قرارداد منتفع يا سهيم باشد و با طرفين قرارداد قرابت نسبي و يا سببي طبقه اول و طبقه دوم و درجه اول تا طبقه سوم داشته باشد بايد به طرفين اطلاع داده والا مسوول جبران خسارت وارده خواهد بود.

ماده 17 _ هرگاه طرفين يا يكي از آنها زبان فارسي را نداند و مشاور نيز زبان آنها را نداند اظهارات آنها بايد به وسيله فرد مورد اعتماد طرفين يا مترجم رسمي ترجمه شده و مراتب تفهيم و در دفتر قيد و توسط فرد مورد اعتماد و مترجم و مشاور گواهي شود.

ماده 18 _ تراشيدن و پاك كردن و الحاق به هر نحوي از انحا در قرارداد و در دفتر ثبت قراردادها ممنوع است هرگونه اصلاح عبارتي يا توضيحي لازم باشد بايد در قرارداد و ثبت دفتر يا هر دو حسب مورد منعكس و به امضاي كليه امضا كنندگان و مشاور برسد.

ماده 19 _ در صورتي كه طرفين قرارداد و يا يكي از آنها كور ، كر و يا گنگ و بي سواد باشد هر يك از اشخاص مذكور بايد يك نفر معتمد در موقع تنظيم قرارداد ، ثبت و امضاي آن همراه داشته باشد. معتمد مزبور در مورد اشخاص كر و گنگ بايد از جمله اشخاصي باشد كه بتواند با اشاره ، مطلب را به آنها بفهماند. در مورد اين ماده مراتب در قرارداد و دفتر ثبت قراردادها قيد و به

امضاي معتمد يا معتمدين نيز خواهد رسيد.

ماده 20 _ در صورت اقاله و يا فسخ قرارداد ، يا عدم اجرا يا موقوف ماندن آن ، مشاور مكلف است مراتب را در ستون مربوطه با ذكر تاريخ درج و پس از امضاي طرفين ، امضا و مهر نمايد.

ماده 21 _ مشاور مكلف است در زمان تنظيم قرارداد در صورتي كه موضوع از جمله مواردي است كه بايد در دفاتر اسناد رسمي به ثبت برسد طرفين راجهت تنظيم و ثبت آن به يكي از دفاتر اسناد رسمي هدايت نمايد. در ساير قراردادهاي تنظيمي نيز مشاور به منظور تثبيت حقوق طرفين و جلوگيري از اختلاف و طرح دعاوي در محاكم ، طرفين را به ثبت رسمي قرارداد توصيه و تشويق نمايد.

ماده 22 _ مهر و تابلوي مورد استفاده مشاور بايد طبق نمونه متحدالشكل مورد تاييد اتحاديه مربوطه باشد.

ماده 23 _ مشاور و كاركنان وابسته بايد از مبالغه ، اغراق و ارايه اطلاعات نادرست و پنهان كردن حقايق مربوط به موضوع قرارداد خودداري نمايند.

ماده 24 _ مشاور حق قيمت گذاري و يا ارزش گذاري نسبت به موضوع قرارداد را ندارد.

فصل چهارم - امور اداري و مالي ( ماده 25 تا 31 )

ماده 25 - حق الزحمه مشاور مطابق تعرفه اي خواهد بود كه طبق ماده 51 قانون نظام صنفي توسط كميسيون نظارت شهرستان ها تعيين و توسط اتحاديه ابلاغ مي شود.

تبصره _ مشاور غير از حق الزحمه مقرر حق دريافت هيچ گونه مالي اعم از وجه نقدي و يا غيرنقدي ندارد ، تخلف از اين امر پيگرد قانوني دارد.

ماده 26 _ پرداخت حق الزحمه مشاور به ميزان مقرر در تعرفه اعلام شده بالمناصفه به عهده طرفين قرارداداست مگر به نحوي ديگري

توافق شده باشد. در هر صورت قيد ميزان حق الزحمه و نحوه پرداخت مورد توافق در متن قرارداد تنظيمي همراه با شماره رسيد الزامي است

ماده 27 _ مشاورين املاك با لحاظ معيارهايي از قبيل داشتن صلاحيت هاي فني ، ميزان تحصيلات دانشگاهي ، شركت در دوره هاي آموزشي ، استفاده از كارشناسان فني و حقوقي و ايجاد چارت تشكيلاتي و محل مناسب ، حوزه فعاليت و سابقه اشتغال ، به مشاور درجه 1 و مشاور درجه 2 تقسيم مي شوند.

ماده 28 _ مشاور املاك درجه 1 مي تواند نسبت به واسطه گري و خريد و فروش املاك به هر ميزان اقدام و قراردادهاي مربوط را تنظيم نمايد.

ماده 29 _ مشاور املاك درجه 2 مي تواند نسبت به واسطه گري و خريد و فروش املاك اقدام نمايد كه ميزان آن را وزارت بازرگاني با جلب نظر سازمان ثبت اسناد و املاك كشور تعيين مي كند.

ماده 30 _ مشاورين خودرو مي توانند نسبت به واسطه گري و خريد و فروش انواع خودرو به هر ميزان كه باشد اقدام و قراردادهاي مربوطه را تنظيم نمايند.

ماده 31 _ مشاور املاك و خودرو نمي تواند در بيش از يك دفتر محل فعاليت داشته باشد.

تبصره _ محل مشاور با درخواست وي طبق ضوابط مربوطه و موافقت اتحاديه ذي ربط تعيين خواهد شد.

فصل پنجم - نظارت بر عملكرد و نحوه رسيدگي به تخلفات مشاورين ( ماده 32 تا 34 )

ماده 32 _ علاوه بر بازرسان و ناظران كميسيون هاي نظارت و بازرسين اتحاديه هاي صنفي ، سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و ادارات تابعه سازمان نيزبه استناد تبصره ماده 91 قانون نظام صنفي كشور در موقع مقتضي مي توانند از محل كار و اسناد و مدارك موجود مشاور ، بازرسي و نظارت نمايند.مشاور مكلف به همكاري

و ارايه مدارك مورد نياز مي باشد.

ماده 33 _ در صورت احراز وقوع تخلف توسط مشاور مراتب به مراجع ذيصلاح حسب مورد جهت بررسي ارجاع خواهد شد.

ماده 34 _ اين دستورالعمل در 34 ماده و 4 تبصره در تاريخ 15 4 1384 به تاييد و تصويب وزير محترم بازرگاني و معاون قوه قضائيه و رييس محترم سازمان ثبت اسناد و املاك كشور رسيد و پس از تنفيذ رياست محترم قوه قضاييه حضرت آيت ا.. هاشمي شاهرودي (دامت بركاته قابليت اجرا درسطح كشور را خواهد داشت

قانون كانون كارشناسان رسمي - مصوب 18 1 1381

ماده 1 _ كانون هاي كارشناسان رسمي دادگستري در مراكز استانها كه مطابق اين قانون تشكيل ميگردند به عنوان ( كانون استان ) شناخته ميشوند و داراي شخصيت حقوقي مستقل غير دولتي ، غير انتفاعي و غير سياسي ميباشند.

ماده 2 _ كانون استان در مراكز استانها با وجود حداقل سي نفر كارشناس رسمي مقيم تشكيل ميگردد و تا وقتي كه در مركز استاني كانون مستقل تشكيل نگرديده است ، كارشناسان رسمي آن استان عضو نزديك ترين كانون به آن استان خواهند بود.

ماده 3 _ شوراي عالي كارشناسان متشكل از هجده نفر عضو به انتخاب كارشناسان كل كشور به تناسب تعداد كارشناسان عضو هر كانون در تهران تشكيل ميگردد. اعضاي شوراي عالي كارشناسان بايد داراي شرايط موضوع ماده (15) اين قانون باشند و نحوه انتخاب آنان براساس آيين نامه اين قانون خواهدبود.

تبصره 1 _ مدت عضويت در شوراي عالي كارشناسان چهار سال ميباشد و انتخاب مجدد براي يك دوره ديگر بلامانع است

تبصره 2 _ منتخبين موضوع اين ماده از بين خود يك نفر به عنوان رييس ، يك نفر نايب رييس ،

يك نفر خزانه دار ، يك نفر كارپرداز ، دو نفر منشي و دونفر بازرس با اكثريت آرا انتخاب مينمايند.

شوراي مذكور تا انتخاب اعضاي جديد كماكان عهده دار وظايف مقرر ميباشند.

ماده 4 _ اهداف هر كانون به شرح زير است

الف - ايجاد زمينه لازم براي تشكل و جذب نيروهاي متخصص و متعهد به منظور ارائه خدمات كارشناسي و تلاش در جهت تامين و تعميم عدالت درامور مربوطه

ب - فراهم آوردن موجبات تعالي علمي و تجربي كارشناسان عضو.

ج - تنظيم و اداره امور كارشناسان عضو در كارهاي مربوط به كارشناسي در حدود مقررات

د - نظارت مستمر بر نحوه عمل و رفتار كارشناسان عضو جهت حصول اطمينان از حسن جريان امور كارشناسي.

ه_ - ايجاد ارتباط و مبادله اطلاعات تخصصي و فني بين كارشناسان عضو از طريق شوراي عالي كارشناسان با موسسات مشابه در ساير كشورها با رعايت مقررات موضوعه

ماده 5 _ اركان هر كانون به شرح زير است

الف - مجمع عمومي ،

ب - هيات مديره ،

ج - بازرسان ،

د - دادسرا و دادگاه انتظامي.

ماده 6 _ مجامع عمومي - عادي و فوق العاده - هر كانون از كارشناسان رسمي عضو آن كانون كه پروانه كارشناسي آنان داراي اعتبار بوده و در حال تعليق نباشند به شرح ذيل تشكيل ميشوند

الف - مجمع عمومي عادي سالانه در سه ماه اول هر سال به دعوت هيات مديره تشكيل و با حضور نصف به علاوه يك كارشناسان رسمي عضو كانون رسميت خواهد يافت در صورتي كه در جلسه اول نصاب مزبور حاصل نشود به دعوت هيات مديره ، جلسه تجديد و با حضور حداقل يك سوم اعضارسميت

خواهد يافت و تصميمات مجمع با اكثريت آراي اعضاي حاضر در جلسه معتبر خواهد بود.

ب - مجمع عمومي عادي يا فوق العاده داراي هيات رييسه اي مركب از يك نفر رييس و دو نفر منشي خواهد بود كه از بين اعضاي حاضر در جلسه مجمع و توسط اعضاي ياد شده تعيين ميشوند. براي نظارت در اخذ راي و قرايت آرا پنج نفر به عنوان هيات نظارت از بين اعضاي حاضر در مجمع توسط مجمع انتخاب خواهند شد.

تبصره 1 _ در صورت عدم دعوت هيات مديره براي تشكيل مجمع عمومي عادي در موعد مقرر ، جلسه مجمع عمومي فوق العاده به دعوت بازرسان هر كانون يا يك دهم كارشناسان رسمي عضو در كانون و يا يك پنجم كارشناسان رسمي عضو در كانونهاي ديگر تشكيل خواهد شد.

تبصره 2 _ نحوه تشكيل و اداره جلسات مجامع عمومي عادي و فوق العاده ، چگونگي نظارت بر انتخابات توسط هيات نظارت ، شيوه برگزاري انتخابات اعضاي هيات مديره و بازرسان و دادستان انتظامي در آيين نامه اجرايي اين قانون مشخص خواهد شد.

ماده 7 _ وظايف و اختيارات شوراي عالي كارشناسان به قرار زير است

الف - اقدامات لازم براي ارتقا سطح خدمات كارشناسي در سراسر كشور از طريق سياستگزاري ، برگزاري دوره هاي آموزشي ، بازآموزي ، گردهمايي ، هم انديشي و همچنين برگزاري آزمون ساليانه براساس نياز مناطق كشور و تدوين مقررات مربوط به رشته ها و گروه هاي مختلف كارشناسي.

ب - تدوين مقررات و ضوابط صلاحيت علمي و فني متقاضيان كارشناسي و نيز ضوابط ارتقا صلاحيت عملي ، جغرافيايي و نقل و انتقال كارشناسان رسمي برابر مقررات اين قانون

ج

- تدوين نظامنامه هاي مربوط به تشكيل و شرح وظايف كميسيون هاي مشورتي علمي و فني و ساير كميسيونهاي خاص

د - تعيين تعرفه عضويت و پيشنهاد حق الزحمه كارشناسي جهت ارئه به مراجع ذيربط

ه_ - بررسي و تصويب يا رد پيشنهادات كانونها در محدوده ضوابط و مقررات

و - تدوين و تصويب نظامنامه هاي مالي ، معاملاتي و استخدامي كانونها.

ز - تدوين و بازنگري در ضوابط و روش هاي كارشناسي و اظهارنظر در خصوص استعلامات و ارئه رويه واحد در امور كارشناسان

ح - نظارت بر حسن انجام انتخابات كانونها در حوزه هاي انتخابات استاني با رعايت مقررات مربوطه

ط - نظارت بر اجراي مقررات توسط اركان هر كانون و اعلام تخلفات آنان به مراجع ذي ربط

ي - تعيين نماينده جهت شركت در مجامع بين المللي و مجامع داخلي از قبيل قانونگذاري ، اجرايي و قضايي .

ك - صدور احكام انتصاب اعضاي هيات مديره ، روسا و دادستان هاي انتظامي هر كانون

ل - انجام ساير وظايف مقرر در قوانين و مقررات

تبصره 1 _ نحوه تشكيل جلسات و اتخاذ تصميم طبق آيين نامه اجرايي اين قانون ميباشد.

تبصره 2 _ تصميمات شوراي عالي كارشناسان در حدود مقررات اين قانون براي كليه كانون هاي كشور لازم الاجرا ميباشد.

تبصره 3 _ شوراي عالي كارشناسان ميتواند با توجه به شرايط ، قسمتي از اختيارات خود را به كميسيون هاي وابسته و يا كانون هاي مستقل استان مربوط تفويض نمايد.

ماده 8 - وظايف و اختيارات مجمع عمومي عادي به شرح زير است

الف - بررسي گزارش ساليانه عملكرد كانون و اتخاذ تصميم درباره آن پس از استماع گزارش

بازرسان

ب - بررسي و تصويب صورتهاي مالي ساليانه كانون پس از استماع گزارش بازرسان

ج - بررسي و تصويب خط مشي و برنامه و بودجه سال آينده كانون به پيشنهاد هيات مديره

د - رسيدگي و اتخاذ تصميم نسبت به ساير موارد پيشنهادي كه در محدوده وظايف كانون توسط هيات مديره در دستور جلسه قرار گيرد.

ه_ - تصويب اخذ وام و اعتبار براي كانون به پيشنهاد هيات مديره

و - گزارش عملكرد و صورت هاي مالي سالانه پس از تصويب مجامع عمومي ، توسط هيات مديره هر كانون براي شوراي عالي كارشناسان ارسال خواهد شد.

ز - انتخاب اعضاي هيات مديره و بازرسان و دادستان انتظامي كانون

تبصره _ در مواردي كه به علت سلب شرايط يا فوت يا بيماري هاي صعب العلاج كه ادامه فعاليت را به مدت معتنابهي غير ممكن ميسازد يا استعفاي تعدادي از اعضاي هيات مديره يا دادستان و يا بازرسان ، حسب مورد تعداد اعضاي هيات مديره به حد نصاب لازم نرسد و يا انجام وظايف دادستان و يا بازرسان توسط مجمع عمومي فوق العاده انتخابات به عمل خواهد آمد كه به ترتيب و حسب مورد با دعوت رييس هيات مديره كانون مربوط و يا دو نفراز اعضاي هيات مديره و يا بازرسان تشكيل ميگردد.

ساير موارد تشكيل مجمع عمومي فوق العاده با رعايت ديگر مقررات اين قانون بنا به تشخيص هيات مديره كانون مربوط صورت خواهد گرفت

ماده 9 _ اعضاي هيات مديره ، بازرسان و دادستان انتظامي از بين كارشناسان رسمي عضو كانون مربوط كه داراي پروانه كارشناسي رسمي معتبر بوده ودر حال تعليق نباشند انتخاب ميگردند. اشخاص ياد

شده علاوه بر دارا بودن شرايط مذكور در ماده (15) اين قانون بايد داراي شرايط زير نيز باشند

الف - حداقل سه سال سابقه كارشناسي رسمي.

ب - مدرك تحصيلي ليسانس يا بالاتر.

تبصره 1 _ اشخاص ياد شده در مدت عضويت بايد در شهر محل كانون مربوط اقامت داشته باشند.

تبصره 2 _ تشخيص واحراز شرايط انتخاب مقرر در اين ماده بر عهده كميسيون تشخيص صلاحيت اولويت هاي اخلاقي ميباشد.

ماده 10 _ هيات مديره در كانون تهران داراي يازده نفر عضو اصلي و سه نفر عضو علي البدل و در ساير كانونها داراي پنج نفر عضو اصلي و دو نفر عضو علي البدل خواهد بود كه براي مدت چهار سال انتخاب ميشوند. جلسات هيات مديره در كانون تهران با حضور حداقل هفت نفر و در ساير كانونها باحضور حداقل سه نفر تشكيل و رسميت خواهد يافت تصميمات هيات مديره كانون تهران با حداقل شش راي و هيات مديره كانونهاي ديگر با حداقل سه راي معتبر خواهند بود.

تبصره 1 _ موارد شركت اعضاي علي البدل در جلسات هيات مديره به جاي اعضاي اصلي در آيين نامه اجرايي اين قانون مقرر ميگردد.

تبصره 2 _ پس از انقضاي مدت مأموريت چهار ساله هيات مديره ، در صورتي كه انتخاب هيات مديره جديد به هر علت انجام نشود و به تاخير افتد ، هيات مديره سابق تا تشكيل هيات مديره جديد كماكان انجام وظيفه خواهد نمود.

در هر صورت مدت زمان تاخير در انتخاب هيات مديره جديد نبايد از شش ماه تجاوز نمايد. در صورت بر طرف نشدن علل تاخير ، مهلت مذكور با تاييد مجمع عمومي فوق العاده امكان پذير است

ماده

11 _ هيات مديره كانون تهران از بين خود يك نفر رييس ، دو نفر نايب رييس ، دو نفر منشي ، يك نفر مسوول امور ماي با راي مخفي براي مدت دوسال به عنوان هيات رييسه انتخاب مينمايد. هيات رييسه ساير كانونها مركب ازيك نفر رييس ، يك نفر نايب رييس ، يك نفر منشي و يك نفر مسوول امور مالي ميباشد كه به ترتيب بالا انتخاب خواهند شد.تجديد انتخاب اعضاي مذكور بلا مانع است تا زماني كه هيات رييسه جديد تعيين نشده است ، هيات رييسه قبلي كماكان انجام وظيفه خواهد نمود.

تبصره 1 _ رييس هيات مديره هر كانون ، رييس كانون مذكور نيز خواهد بود.

تبصره 2 _ نحوه دعوت و زمان انتخاب هيات رييسه جديد در آيين نامه اجرايي اين قانون مشخص خواهد شد.

ماده 12 _ وظايف هيات مديره هر كانون به قرار زير است

الف - اداره امور كانون جهت تحقق موارد مقرر در ماده (4) اين قانون

ب - اتخاذ تصميم در خصوص اجازه صدور و تمديد پروانه كارشناسي و نيز ابلاغ كارآموزي براي افراد واجد شرايط

ج - دعوت براي تشكيل مجامع عمومي و اجراي تصميمات آنها.

د - قبول شكايت و عندالاقتضا ارجاع به دادسراي انتظامي كانون براي تعقيب كارشناس رسمي.

تبصره _ تصميمات هيات مديره در مورد رد شكايت ظرف مدت بيست روز از تاريخ ابلاغ به شاكي قابل اعتراض و رسيدگي در دادسراي انتظامي كانون مربوط خواهد بود.

ه_ - اعلام تخلف به دادسراي انتظامي در صورت اطلاع از وقوع تخلف كارشناس رسمي.

و - اظهار نظر مشورتي نسبت به مسايل و موضوعات ارجاعي از طرف كليه دستگاهها اعم از

وزارتخانه ها و موسسات و شركتهاي دولتي و موسسات و نهادهاي عمومي غير دولتي.

ز - تصويب معاملات جاري ، استخدام و عزل و نصب كاركنان

ح - اجراي ساير وظايفي كه در اين قانون براي هيات مديره پيش بيني شده است

ماده 13 _ كميسيون تشخيص صلاحيت هاي مندرج در ماده (15) اين قانون متشكل از پنج عضو اصلي و دو عضو علي البدل خواهد بود كه دو عضو اصلي و يك عضو عليالبدل از بين حقوقدانان توسط رييس قوه قضاييه انتخاب و بقيه اعضا از بين كارشناسان رسمي به پيشنهاد شوراي عالي كارشناسان و تاييد رييس قوه قضاييه منصوب خواهند شد. تشخيص صلاحيت اولويتهاي اخلاقي مندرج در اين قانون برعهده كميسيون ياد شده ميباشد.

تبصره _ مدت عضويت هر عضو در كميسيون ياد شده چهارسال ميباشد.

ماده 14 _ رييس هر كانون بالاترين مقام اداري و اجرايي آن كانون بوده و داراي وظايف ذيل است

الف - ابلاغ مصوبات هيات مديره كانون و اجراي آنها بر حسب مورد.

ب - نظارت بر حسن جريان كليه امور اجرايي و اداري.

ج - حفظ حقوق و منافع و اموال كانون

د - امضاي پروانه كارشناسان رسمي و صدور آن بعد از تصويب هيات مديره كانون مربوطه

ه - نمايندگي كانون در نزد مراجع قانوني و اشخاص حقيقي.

و - ارجاع به داوري و صلح و سازش پس از تصويب هيات مديره كانون

ز - تهيه و تنظيم بودجه سالانه و پيشنهاد به هيات مديره

ح - اخذ وام و اعتبار پس از پيشنهاد هيات مديره كانون و تصويب مجمع عمومي.

ط - انجام امور اداري و مالي و معاملاتي و استخدامي و عزل

و نصب كاركنان كانون با رعايت مقررات مربوط

ي - امضاي قراردادها و اسناد تعهدآور كانون مربوط ، به اتفاق يك نفر از اعضاي هيات مديره با انتخاب هيات مديره كانون مذكور.

ماده 15 _ متقاضيان اخذ پروانه كارشناسي رسمي علاوه بر وثاقت بايد واجد شرايط ذيل باشند

الف - متدين به دين اسلام و يا يكي از اقليت هاي ديني شناخته شده در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و وفاداري به نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران

ب - داشتن تابعيت ايراني .

ج - نداشتن پيشينه كيفري موثر .

د - عدم اعتياد به مواد مخدر .

ه- نداشتن وابستگي و سابقه عضويت و هواداري در گروههاي غير قانوني يا مخالف اسلام

تبصره _ وزارت اطلاعات مكلف است ظرف مهلت دو ماه مراتب استعلام را اعلام نمايد.

و - داشتن دانشنامه كارشناسي يا بالاتر در رشته مورد تقاضا و حداقل پنج سال سابقه تجربي در رشته مربوط بعد از اخذ مدرك تحصيلي مذكور. هر گاه در رشته مورد نياز ، دوره تحصيلي كارشناسي يا بالاتر وجود نداشته باشد در اين صورت افراد با دارا بودن مدرك دانشنامه كارشناسي يا بالاتر در هر رشته و حداقل پانزده سال سابقه كار در آن رشته ميتوانند متقاضي اخذ پروانه كارشناسي رسمي باشند.

ز - دارا بودن حداقل بيست و پنج سال سن در پايان مهلت ثبت نام

ح - موفقيت در آزمون علمي و تجربي و گزينش صلاحيت اولويت هاي اخلاقي.

ط - گذرانيدن دوره كارآموزي به مدت يك سال تحت نظر كارشناس رسمي اي كه بيش از ده سال سابقه كارشناسي رسمي داشته و به عنوان كارشناس راهنما با معرفي هيات مديره كانون مربوط

ي

- داشتن معافيت يا كارت پايان خدمت وظيفه عمومي.

تبصره 1 _ شرايط لازم براي ثبت نام ، نحوه انتخاب و نحوه برگزاري آزمون و منابع سوالات امتحاني و موعد اعلام نتيجه و نحوه نظارت بر كارآموزان در طول دوره كارآموزي و همچنين وظايف كارآموزان در اين دوره در آيين نامه اجرايي اين قانون مشخص خواهد شد. كارآموزان در طي دوره كارآموزي حق هيچگونه اظهار نظر كارشناسي رسمي را به طور مستقل ندارند.

تبصره 2 _ پس از اعلام تعداد مورد نياز در رشته كارشناسي امور ثبتي ، دارندگان دانشنامه كارشناسي و فارغ التحصيلان آموزشگاه هاي اختصاصي ثبت اعم از شاغل يا بازنشسته كه حداقل ده سال سابقه در امور ثبتي و يا نقشه برداري ثبتي داشته باشند ميتوانند در صورت داشتن شرايط مذكور در آزمون يادشده شركت كند.

تبصره 3 _ در رشته هايي كه سابقه كارشناسان رسمي آن كمتر از ده سال است ، شرط دارا بودن ده سال سابقه كارشناسي براي كارشناس راهنما لازم الرعايه نيست متقاضيان رشته هاي جديد كارشناسي رسمي به مدت سه ماه تحت نظارت كانون مربوط كارآموزي خواهند نمود.

تبصره 4 _ عدم پذيرش درخواست صدورپروانه كارشناسي رسمي هر يك از متقاضيان مانع از تقاضاي مجدد آنان براي دفعات بعدي نخواهد بود.

ماده 16 _ كساني كه تا تاريخ لازم الاجرا شدن اين قانون داراي پروانه كارشناسي رسمي معتبر باشند ، تا زماني كه براساس قوانين جاري سلب صلاحيت از آنان نشده باشد ، پروانه كارشناسي آنان معتبر بوده و تابع مقررات اين قانون خواهند بود.

ماده 17 _ كارشناسان رسمي جديد به هنگام اخذ پروانه بايد با حضور در جلسه هيات مديره كانون مربوط با حضور

رياست دادگستري استان يا نماينده وي به شرح زير سوگند ياد نمايند

( به خداوند متعال سوگند ياد ميكنم در امور كارشناسي كه به من ارجاع ميگردد خداوند متعال را حاضر و ناظر دانسته ، به راستي و درستي نظر خود را اظهار نمايم و اغراض شخصي خود را در آن دخالت ندهم و تمام نظر خود را نسبت به موضوع كارشناسي اظهار نمايم و هيچ چيز را مكتوم ندارم و برخلاف واقع چيزي نگويم و ننويسم و رازدار و امين باشم )

ماده 18 _ در تمامي مواردي كه رجوع به كارشناسي لازم باشد به استثناي مواردي كه در قوانين و مقررات جاري كشور به گونه ديگري براي وزارتخانه ها ، موسسات دولتي ، شركتهاي دولتي ، نهادهاي عمومي غير دولتي و ساير دستگاههاي دولتي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام يا ذكرصريح نام ميباشد ، تعيين تكليف شده است و يا مواردي كه تابع قوانين و مقررات خاص ميباشد - دستگاههاي يادشده در اين ماده بايد از وجود كارشناسان رسمي استفاده نمايند.

تبصره 1 _ ارجاع امر كارشناسي از ناحيه مراجع قضايي به كارشناس ، تابع قانون آيين دادرسي ميباشد.

تبصره 2 _ كارشناسان رسمي مكلفند در امور ارجاعي در صورت وجود جهات رد ، موضوع را به طور كتبي اعلام و از مبادرت به كارشناسي امتناع نمايند ، در غير اين صورت متخلف محسوب و به مجازات انتظامي موضوع اين قانون محكوم ميشوند. جهات رد كارشناس رسمي همان جهات رددادرس مندرج در قانون آيين دادرسي مدني ميباشد.

ماده 19 _ اظهار نظر كارشناسي بايد مستدل و صريح باشد و كارشناسان رسمي مكلفند نكات و توضيحاتي

كه براي تبيين نظريه ضروري است و يا توسط شوراي عالي كارشناسان مشخص ميگردد به طور كامل در آن منعكس نمايند. كارشناس رسمي موظف است در حدود صلاحيت خود نظركارشناسي را به طور كتبي و در مهلت مقرر به مراجع ذيربط تسليم و نسخه اي از آن را تا مدت حداقل پنج سال بعد از تاريخ تسليم نگهداري نمايد.

تبصره _ در مواردي كه انجام معاملات مستلزم تعيين قيمت عادله روز از طرف كارشناس رسمي است ، نظريه اعلام شده حداكثر تا شش ماه از تاريخ صدور معتبر خواهد بود.

ماده 20 _ دادسراي انتظامي هر يك از كانونها ، مرجع تعقيب تخلفات انتظامي كارشناسان رسمي متخلف حوزه آن كانون ميباشد. دادستان دادسراي انتظامي هر كانون از بين كارشناسان رسمي به وسيله مجمع عمومي آن كانون براي مدت چهار سال انتخاب خواهد شد و دادياران دادسراي انتظامي ازبين كارشناسان رسمي كانون مربوط به پيشنهاد دادستان و تاييد هيات مديره آن كانون به تعداد لازم تعيين ميشوند. دادسراي انتظامي پس از رسيدگي به شكايات ارجاعي در صورتي كه عقيده بر تخلف داشته باشد ، كيفرخواست صادر و در غير اين صورت قرار منع تعقيب خواهد داد. قرار منع تعقيب ظرف سي روز از تاريخ ابلاغ از طرف شاكي يا رييس هييت مديره هر كانون قابل اعتراض در دادگاه انتظامي كانون مربوطه ميباشد و چنانچه دادگاه انتظامي مزبور قرار منع تعقيب را صحيح ندانست ، به موضوع رسيدگي و حكم مقتضي صادر ميكند.

تبصره _ مرجع تعقيب تخلفات انتظامي اعضاي هيات مديره و دادستان و بازرسان كانون استانها ، دادسراي انتظامي قضات ميباشد.

ماده 22 _ هر گاه تخلف كارشناس رسمي عنوان

يكي از جرايم مندرج در قوانين را داشته باشد ، دادسراي انتظامي كانون مربوط مكلف است مراتب رابراي رسيدگي به جنبه جزايي آن در اسرع وقت به مراجع قضايي صالح اعلام دارد و چنانچه علاوه بر جرايم مزبور تخلف انتظامي داشته باشد ، مطابق اين قانون و آيين نامه هاي آن به تخلف انتظامي رسيدگي و اقدام لازم معمول دارد. تصميم مراجع قضايي مزبور مانع اجراي مجازات هاي انتظامي كارشناسان رسمي نخواهد بود.

ماده 23 _ مرجع رسيدگي به تخلفات انتظامي كليه كارشناسان هر استان ، دادگاه انتظامي مربوطه ميباشد. اعضاي دادگاه به شرح زير براي مدت چهارسال انتخاب ميگردند

1 - يك نفر حقوقدان كه حداقل ده سال سابقه كار داشته باشد به انتخاب رييس قوه قضاييه

2 - رييس هيات مديره كانون مربوطه يا يكي از اعضاي هيات مديره به انتخاب رييس كانون

3 - يك نفر كارشناس رسمي در رشته مربوط به انتخاب رييس كانون مربوطه

تبصره 1 _ رياست دادگاه با عضو حقوقدان خواهد بود.

تبصره 2 _ چنانچه نياز به شعبه يا شعب ديگر دادگاه باشد با درخواست كانون مربوطه و تصويب رييس قوه قضاييه تشكيل خواهد شد. ارجاع پرونده به شعبه يا شعب به عهده رييس شعبه اول خواهد بود.

تبصره 3 _ تصميمات دادگاه انتظامي از جانب هيات مديره كانون مربوطه و از طرف محكوم عليه ظرف يك ماه پس از ابلاغ قابل تجديدنظرخواهي است

تبصره 5 _ تصميمات دادگاه انتظامي و دادسراهاي انتظامي در مورد كارشناسان رسمي به وسيله پست سفارشي به نشاني مندرج در پرونده عضويت كانون ابلاغ ميشود و هرگاه كارشناس رسمي تغيير نشاني خود را كتبا اعلام ننموده

باشد آخرين نشاني موجود در پرونده معتبر خواهد بود.

تبصره 6 _ موارد اعضاي دادگاه انتظامي همان موارد رد دادرسان ميباشد ، در صورت وجود جهات رد فرد ديگري به ترتيب گفته شده در همين ماده تعيين خواهد شد.

تبصره 7 _ هرگاه رسيدگي به شكايت انتظامي در اموركارشناسي مستلزم انجام كارشناسي مجدد توسط ساير اعضاي كانون كارشناسان رسمي باشد ، پرداخت دستمزد كارشناسي طبق تعرفه قانوني به عهده شاكي ميباشد.

ماده 24 _ مرجع تجديد نظر نسبت به آراي قابل تجديد نظر ، دادگاه تجديد نظر كارشناسان رسمي ميباشد كه در تهران مستقر ميگردد و اعضاي آن به شرح ذيل انتخاب ميگردند

الف - يك نفر حقوقدان با ده سال سابقه كار به انتخاب رييس قوه قضاييه

ب - رييس شوراي عالي كارشناسان يا نماينده وي.

ج - يك نفر كارشناس در رشته مربوطه به انتخاب شوراي عالي كارشناسان

ماده 25 _ هرگاه رييس قوه قضاييه يا وزير دادگستري و يا سه نفر از اعضاي هيات مديره هر كانون استان (در مورد كارشناسان كانون مربوطه از سورفتار و يا اعمال منافي با شوون و حيثيت كارشناسي كارشناسان رسمي اطلاع حاصل كنند ، ميتوانند با ارئه ادله خود از دادگاه انتظامي تعليق موقت اورا تا صدور حكم قطعي بخواهند در اين صورت دادگاه مزبور خارج از نوبت اين درخواست را رسيدگي و مستند به دلايل ابرازي ، راي مقتضي صادرميكند.

دادسراي انتظامي كانون مربوطه مكلف است ظرف مدت سه ماه از تاريخ وصول حكم تعليق موقت ، نسبت به اتهامات وارده به كارشناسان مذكوررسيدگي و پرونده را جهت صدور راي به دادگاه انتظامي ارسال دارد.

تبصره _ مرجع رسيدگي به تجديد نظرخواهي

همان مرجع معين شده در ماده (24) اين قانون براي تجديد نظر ميباشد.

ماده 26 _ تخلفات و مجازاتهاي انتظامي به قرار ذيل است

الف - تخلفات

1 - عدم حضور در مراجع صالحه در وقت مقرر بدون عذرموجه

2 - توسل به معاذيري كه خلاف بودن آنها بعدا ثابت شود.

3 - مسامحه و سهل انگاري در اظهارنظر ، هرچند موثر در تصميمات مراجع صلاحيتدار باشد يا نباشد.

4 - تسليم اسناد و مدارك به اشخاصي كه قانونا حق دريافت آن را ندارند و يا امتناع از تسليم آنها به اشخاصي كه حق دريافت دارند.

5 - سو رفتار و اعمال خلاف شوونات شغلي.

6 - نقض قوانين و مقررات در اظهار نظر كارشناسي.

7 - انجام كارشناسي و اظهارنظر با وجود جهاد رد قانوني.

8 - انجام كارشناسي و اظهارنظر دراموري كه خارج از صلاحيت كارشناس است

9 - انجام كارشناسي و اظهار نظر برخلاف واقع و تباني.

10 - انجام كارشناسي و اظهارنظر با پروانه اي كه اعتبار آن منقضي شده باشد.

11 - افشا اسرار و اسناد محرمانه

12 - اخذ وجه يا مال يا قبول خدمت مازاد بر تعرفه دستمزد و هزينه مقرر در قوانين يا دستورات مراجع صلاحيتدار.

13 - انجام كارشناسي و اظهارنظر در زمان تعليق ، محروميت از حقوق اجتماعي و يا اثبات فقد شرايط موضوع ماده (15) اين قانون

ب - مجازاتها به ترتيب درجه

1 - توبيخ با درج در پرونده كارشناس در كانون

2 - محدود كردن اختيارات فني كارشناس رسمي براي مدت يك سال

3 - محدود كردن اختيارات فني كارشناس رسمي براي مدت سه سال

4 - محروميت از اشتغال به امر

كارشناسي رسمي از سه ماه تا يك سال

5 - محروميت از اشتغال به امر كارشناسي رسمي از يك ماه تا سه سال

6 - محروميت دايم از اشتغال به امر كارشناسي رسمي.

تبصره 1 - مرتكبين هر يك از تخلفات رديفهاي (1) ،(2) و (3) حسب مورد به مجازات درجه يك تا سه انتظامي محكوم ميگردند.

مرتكبين هر يك از تخلفات رديف هاي (4) ،(5) و (6) حسب مورد به مجازات درجه سه تا پنج انتظامي محكوم ميگردند.

مرتكبين هر يك از تخلفات رديفهاي (7) ،(8) ،(9) ،(10) ،(11)و (12) حسب مورد به مجازات درجه پنج تا شش انتظامي محكوم ميگردند.

مرتكبين هر يك از تخلفات رديف (13) به مجازات درجه شش انتظامي محكوم ميگردند.

تبصره 2 - اعمال ارتكابي كارشناس ، چنانچه علاوه بر تخلف انتظامي ، واجد وصف كيفري باشد ، دادگاه انتظامي مكلف است پرونده امر را عينا به مرجع قضايي صلاحيتدار ارسال نمايد.

تبصره 3 - هيات مديره هر كانون مكلف است از تمديد پروانه كارشناسي رسمي كساني كه سه بار ظرف سه سال به مجازاتهاي انتظامي محكوم ميشوند خودداري كند. اين گونه كارشناسان رسمي ميتوانند پس از مدت دو سال از تاريخ لغو پروانه مجددا تقاضاي تمديد پروانه كارشناسي رسمي نمايند ، مگر اينكه به مجازات انتظامي محروميت دايم يا موقت از اشتغال به امر كارشناسي رسمي محكوم شده باشند.

ماده 27 - هيات مديره هر كانون در صورت احراز زوال وثاقت و شرايط مذكور در بندهاي (الف ، ب ، ج ، د ، ه) ماده (15) اين قانون در مورد كارشناس رسمي ، به طور موقت از تمديد پروانه خودداري ميكند و سريعا موضوع

را به دادگاه انتظامي كانون مربوطه اعلام مينمايد.

مرجع مذكور مكلف است ظرف حداكثر سه ماه از تاريخ وصول نسبت به موضوع اتخاذ تصميم كند و نظر نهايي را به هيات مديره كانون مربوط ارجاع دهنده اعلام نمايد.

ماده 28 - رييس هيات مديره هر كانون مسوول اجراي احكام قطعي دادگاه انتظامي و دادگاه تجديد نظر كارشناسان در مورد كارشناسان متخلف ميباشد.

ماده 29 - دستمزد كارشناسي رسمي طبق تعرفه اي است كه با پيشنهاد شوراي عالي كارشناسان به تصويب رييس قوه قضاييه خواهد رسيد و هر دوسال يك بار قابل تجديد نظر ميباشد. قضات دادگاهها در مورد دستمزد كارشناسي مطابق ماده (264) قانون آيين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب در امور مدني مصوب 2 11 1379 اقدام خواهند كرد.

تبصره - ضوابط تعيين هزينه هاي خدمات كارشناسي به پيشنهاد شوراي عالي كارشناسان و تصويب رييس قوه قضاييه مشخص خواهد شد و پرداخت آن بر عهدة متقاضي است

ماده 30 - هزينه هاي مربوط به هر كانون از محلهاي زير تامين ميگردد

الف - حق عضويت و حق صدور يا تمديد پروانه كارشناسي رسمي هر دو سال يك بار قابل تجديد نظر است

ب - پنج درصد (5%) از حق الزحمه كارشناسان رسمي.

ج - وجوهي كه براي موارد خاص به تصويب مجمع عمومي از كارشناسان رسمي و يا متقاضيان كارشناسي رسمي اخذ خواهد شد.

تبصره - پرداخت حق حضور اعضاي غير كارشناس در هيات انتظامي و كميسيون ها و ساير مخارج مربوط برعهده شوراي عالي كارشناسان است كه به نسبت از كانون ها اخذ خواهد نمود.

ماده 31 - كليه مراجع قضايي و انتظامي ، وزارتخانه ها ، سازمان ها ، موسسات

، شركت ها ، بانك ها ، شهرداري ها ، بنيادها ، نهادهاي انقلاب اسلامي و اشخاص حقوقي اعم از دولتي و غير دولتي و ساير مراجع عمومي و دولتي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام يا ذكر صريح نام است موظف هستند مبلغ بند(ب ماده 30 اين قانون را از دستمزد كارشناسان رسمي كسر و به حساب كانون مربوط واريز نمايند. همچنين مكلف ميباشند ماليات متعلقه را نيز با رعايت قوانين مالياتي كسر و به حساب خزانه داري كل واريز كنند.

ماده 32 - در مواردي كه هيات مديره هر كانون استان ، تجديد نظر در صلاحيت فني كارشناس رسمي را ضروري تشخيص دهد پيشنهاد خود را با دلايل مربوط به شوراي عالي كارشناسان ارئه خواهد نمود. شوراي عالي با كسب نظر مشورتي از كميسيون تشخيص صلاحيت علمي و فني رشته مربوط تصميم نهايي را در خصوص موضوع اتخاذ مينمايد هيات مديره هر كانون پس از دريافت تصميم شوراي عالي مبني بر موافقت با محدود كردن صلاحيت فني كارشناس رسمي ، تصميم ياد شده را به مورد اجرا ميگذارد. اعاده صلاحيت كارشناس رسمي منوط به شركت و موفقيت در كلاسهاي بازآموزي يا كلاسهاي مشابه مورد تاييد كانون مربوط و با موافقت شوراي عالي كارشناسان خواهد بود.

ماده 33 - كارشناساني كه مستخدم شاغل دولت يا موسسات دولتي يا شركتهاي دولتي و وابسته به دولت يا شهرداري ها يا ساير نهادهاي عمومي غيردولتي و يا ساير شركتهاي دولتي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام يا ذكر صريح نام است ، ميباشند ، نميتوانند در دعاوي و ساير امور مستلزم امر كارشناسي رسمي كه مربوط

به دستگاه متبوع آنهاست به عنوان كارشناس رسمي مداخله و اظهار نظر كنند مگر اينكه در آن رشته كارشناس رسمي ديگري وجود نداشته و يا مرضي الطرفين باشند يا آنكه كارمند مذكور طبق مقررات مربوط به آن دستگاه قانونا ملزم به اظهار نظر باشد. هيچ كدام ازمراجع قضايي و ادارات دادگستري و ثبت اسناد و املاك نميتوانند امر كارشناسي رسمي را به كارشناساني كه كارمند شاغل قضايي يا اداري دادگستري يا ثبت اسناد و املاك ميباشند ارجاع كنند مگر اينكه در آن رشته جز قاضي و يا كارمند شاغل ، كارشناس ديگري وجود نداشته باشد.

ماده 34 - مقررات تبصره الحاقي به بند (24) ماده (55) قانون شهرداري ها مصوب 5 4 1352 - و اصلاحات بعدي در مورد كارشناسان رسمي و مترجمان رسمي دادگستري نيز جاري است

ماده 35 - در صورت فوت و يا حجر كارشناس رسمي و يا محروميت دايم از كارشناسي رسمي ، با اعلام ذينفع ، نماينده كانون مربوط به اتفاق نماينده مرجع قضايي محل ضمن تنظيم صورتجلسه لازم برگها و اسناد راجع به امور كارشناسي را جمع كرده در كانون ، بايگاني مينمايد و در صورتي كه بين آنها اشيا يا اسنادي ، با ارئه دلايل كافي توسط مدعي ، متعلق به اشخاص باشد به صاحبان آنها رد ميكند.

ماده 36 - در هر يك از رشته هاي كارشناسي كه اظهار نظر كارشناس رسمي نسبت به موضوع ارجاع شده لزوما محتاج به كسب اطلاعاتي است كه تنها در اختيار وزارتخانه ها ، موسسات دولتي ، شركتهاي دولتي و وابسته به دولت ، نهادهاي عمومي غير دولتي و ساير شركتهاي دولتي كه شمول قانون

برآنها مستلزم ذكر نام يا ذكر صريح نام است ، ميباشد ، كارشناس مذكور مكلف به مراجعه به دستگاه يا دستگاههاي ذيربط بوده و دستگاه يا دستگاههاييادشده نيز موظف به در اختيار گذاشتن اطلاعات مورد نياز براي اظهار نظر كارشناسي رسمي ميباشند.

تبصره - اطلاعات طبقه بندي شده و غير قابل انتشار دستگاههاي مورد اشاره در اين ماده از حكم مذكور مستثني ميباشد و طبق مقررات قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني مصوب 2 11 1379 در اختيار كارشناس ذيربط قرار خواهد گرفت

كارشناس مزبور تنها اين اطلاعات را در حيطه وظايف و مسووليتهاي خود در رابطه با امر ارجاع شده اعمال خواهد كرد و به كارگيري و يا افشاي آن درغير مورد مذكور ممنوع است در غير اين صورت مشمول قانون مجازات انتشار و افشاي اسناد محرمانه و سري دولتي - مصوب 29 11 1353 - درقسمتهاي ذيربط آن خواهد بود.

ماده 37 - هرگاه كارشناس رسمي با سو نيت ضمن اظهار عقيده در امر كارشناسي بر خلاف واقع چيزي بنويسد و يا در اظهار عقيده كتبي خود راجع به امر كيفري و يا حقوقي تمام ما وقع را ذكر نكند و يا بر خلاف واقع چيزي ذكر كرده باشد جاعل در اسناد رسمي محسوب ميگردد و همچنين هرگاه كارشناس رسمي در چيزي كه براي آزمايش در دسترس او گذاشته شده با سونيت تغيير بدهد به مجازاتهاي مقرر در قانون مجازات اسلامي محكوم ميشود و اگر گزارش خلاف واقع و اقدامات كارشناس رسمي در حكم دادگاه موثر واقع شده باشد كارشناس مذكور به حداكثر مجازات تعيين شده محكوم خواهد شد. حكم ياد شده در

مورد خبرگان محلي نيز لازم الرعايه ميباشد.

ماده 38 - صدور پروانه براي كارشناسان رسمي فقط براي يك رشته كارشناسي مجاز است

ماده 39 - كليه كانونهاي موجود مكلفند حداكثر ظرف سه ماه از زمان لازم الاجرا شدن اين قانون وضعيت خود را با مقررات اين قانون تطبيق دهند.

ماده 40 - آيين نامه اجرايي اين قانون ظرف سه ماه از تاريخ تصويب توسط وزير دادگستري تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 41 - قانون راجع به كارشناسان رسمي مصوب 23 11 1317 و قانون راجع به اصلاح قانون كارشناسان رسمي وزارت دادگستري مصوب 14 2 1339 و لايحه قانوني استقلال كانون كارشناسان رسمي مصوب 1 8 1358 شوراي انقلاب جمهوري اسلامي ايران لغو ميشوند.

قانون فوق مشتمل بر چهل و يك ماده و سي و نه تبصره در جلسه علني روز يكشنبه مورخ هجدهم فروردين ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و يك مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 28 1 1381 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

دستورالعمل اجرايي نحوه صدور پروانه تخصصي اشتغال براي مشاورين املاك و خودرو – مصوب 1384

رياست محترم روزنامه رسمي جمهوري اسلامي ايران

احتراماً به پيوست يك نسخه « دستورالعمل اجرائي نحوه صدور پروانه تخصصي اشتغال براي مشاورين املاك و خودرو» كه به امضاء رياست محترم سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و امضاء وزير محترم بازرگاني و تنفيذ رياست معظم قوه قضائيه در تاريخ 16/4/1384 رسيده است جهت چاپ در آن روزنامه ارسال مي گردد.

مدير كل حوزه رياست و دبيرخانه _ سيدعلي ميرهادي

دستورالعمل اجرايي نحوه صدور پروانه تخصصي اشتغال براي مشاورين املاك و خودرو

فصل اول: كليات و تعاريف

ماده1_ مشاور املاك و خودرو كه در اين دستورالعمل به اختصار مشاور

خوانده مي شود به شخصي اطلاق مي گردد كه با داشتن شرايط لازم به امر خريد و فروش املاك و خودرو يا دلالي و واسطه گري معاملات مذكور با رعايت قوانين و مقررات حاكم بر آنها مبادرت مي نمايد.

تبصره _ مشاوران املاك موضوع اين دستورالعمل به مشاوران درجه1 و مشاوران درجه2 تقسيم مي شوند.

ماده2_ اشتغال به شغل مشاور املاك و خودرو منوط به داشتن پروانه كسب از اتحاديه مربوطه و پروانه تخصصي از سازمان ثبت اسناد و املاك كشور مي باشد.

فصل دوم: شرايط و ضوابط دريافت پروانه تخصصي اشتغال

ماده3_ مشاور علاوه بر شرايط مندرج در آيين نامه اجرايي تبصره1 ماده12 قانون نظام صنفي، براي دريافت پروانه تخصصي اشتغال بايد داراي شرايط ذيل باشد.

1_3_ داشتن تحصيلات ششم ابتدايي قديم و يا سوم راهنمايي نظام جديد.

2_3_ داشتن توانايي و صلاحيت فني متناسب با شغل مورد درخواست به تشخيص سازمان ثبت اسناد و املاك كشور.

3_3_ دادن تأمين مناسب يا پرداخت وجه الضمان يا ضمانت نامه بانكي يا وثيقه مناسب يا معرفي ضامن معتبر به منظور جبران خسارتهاي احتمالي وارده به اشخاص به اتحاديه صنف.

4_3_ پرداخت وجه موضوع بند ت ماده 51 قانون تنظيم بخشي از مقررات مالي دولت مصوب1380.

فصل سوم: وظايف و اختيارات مشاورين

ماده4_ مشاور بايد مقررات، بخشنامه ها و دستورالعمل هاي صادره از وزارت بازرگاني، سازمان ثبت و ساير مراجع ذيصلاح را دقيقاً به مورد اجرا گذارد.

ماده5 _ مشاور مسئول حُسن اداره امور، حفظ و نگهداري دفاتر، اوراق، اسناد، مدارك و مهر مربوطه مي باشد.

ماده6 _ مشاور مكلف است در جهت ارتقاء دانش فني و حقوقي در دوره هاي آموزشي كه با همكاري و نظارت سازمان ثبت در نظر

گرفته شده است، شركت نمايد.

ماده7_ مشاور بايد پروانه كسب و تعرفه حق الزحمه خدمات خود كه در اجراي ماده 51 قانون نظام صنفي توسط اتحاديه ابلاغ مي شود را در محل كار خود به طوري كه قابل ديد باشد الصاق نمايد.

ماده8 _ مشاور موظف است قراردادها را در اوراق مخصوصي كه توسط سازمان ثبت اسناد و املاك كشور تدوين و تاييد گرديده، تنظيم نمايد.

ماده9_ مشاور موظف است به هنگام تنظيم قرارداد، هويت، مالكيت و سمت متعاملين و يا طرفين قرارداد را احراز نمايد.

ماده10_ مشاور مكلف است يك نسخه از قرارداد تنظيمي را در بايگاني مربوطه نگهداري كند. قرارداد به تعداد متعاملين با يك نسخه اضافه تنظيم مي شود. متعاملين مي توانند در صورت نياز از اصل قرارداد رونوشت يا تصوير برابر اصل اخذ نمايند.

ماده11_ مشاور بايد مفاد قراردادهاي تنظيمي را در دفتر ثبت قراردادها كه به صورت پلمپ و برگ شماري شده و توسط اتحاديه صنف مزبور در اختيار وي قرار مي گيرد ثبت و همزمان با عقد قرارداد به امضاي كليه اشخاصي كه قرارداد را امضاء نموده اند برساند.

تبصره: نمونه اوليه دفتر ثبت قراردادها پس از تاييد سازمان ثبت به وسيله اتحاديه چاپ و در اختيار اعضاء قرار مي گيرد.

ماده12_ قراردادها بايد خوانا، بدون قلم خوردگي، با جوهر ثابت و در چارچوب طرح قرارداد تيپ اعلامي از سوي سازمان ثبت اسناد، و ابلاغي از سوي هيات عالي نظارت تنظيم گردد.

ماده13_ مشاور موظف است براي تنظيم قراردادها از نظرات كارشناس فني يا حقوقي حسب مورد استفاده نموده و قرارداد تنظيمي را به امضاي آنان برساند.

تبصره1: در مورد تنظيم قرارداد اجاره حضور شهود و امضاي

قرارداد توسط آنها الزامي است.

تبصره2: در مورد واحدهاي تاسيس شده، الزام به استفاده از نظرات كارشناس فني يا حقوقي حسب مورد و امضاء قراردادها از سوي آنان، در طي برنامه زمانبندي روشن ديگري كه توسط هيات عالي نظارت ابلاغ مي گردد به اجرا در خواهد آمد.

ماده14_ مشاور بايد طرفين قرارداد را از مفاد آن به طور كامل مطلع سازد.

ماده15_ مشاور نبايد قراردادي كه مخالف قوانين و نظامات دولتي باشد تنظيم و ثبت نمايد.

ماده16_ در صورتي كه مشاور در نفس قرارداد منتفع يا سهيم باشد و با طرفين قرارداد قرابت نسبي و يا سببي طبقه اول و طبقه دوم و درجه اول تا طبقه سوم داشته باشد بايد به طرفين اطلاع داده و الا مسئول جبران خسارت وارده خواهد بود.

ماده17_ هرگاه طرفين يا يكي از آنها زبان فارسي را نداند و مشاور نيز زبان آنها را نداند اظهارات آنها بايد به وسيله فرد مورد اعتماد طرفين يا مترجم رسمي ترجمه شده و مراتب تفهيم و در دفتر قيد و توسط فرد مورد اعتماد و مترجم و مشاور گواهي شود.

ماده18_ تراشيدن و پاك كردن و الحاق به هر نحوي از انحاء در قرارداد و در دفتر ثبت قراردادها ممنوع است. هرگونه اصلاح عبارتي يا توضيحي لازم باشد بايد در قرارداد و ثبت دفتر يا هر دو حسب مورد منعكس و به امضاي كليه امضاءكنندگان و مشاور برسد.

ماده19_ در صورتي كه طرفين قرارداد و يا يكي از آنها كور، كر و يا گنگ و بي سواد باشد هريك از اشخاص مذكور بايد يك نفر معتمد در موقع تنظيم قرارداد، ثبت و امضاي آن

همراه داشته باشد. معتمد مزبور در مورد اشخاص كر و گنگ بايد از جمله اشخاصي باشد كه بتواند با اشاره، مطلب را به آنها بفهماند. در مورد اين ماده مراتب در قرارداد و دفتر ثبت قراردادها قيد و به امضاي معتمد يا معتمدين نيز خواهد رسيد.

ماده20_ در صورت اقاله و يا فسخ قرارداد يا عدم اجرا يا موقوف ماندن آن، مشاور مكلف است مراتب را در ستون مربوطه با ذكر تاريخ درج و پس از امضاي طرفين، امضاء و مهر نمايد.

ماده21_ مشاور مكلف است در زمان تنظيم قرارداد در صورتي كه موضوع از جمله مواردي است كه بايد در دفاتر اسناد رسمي به ثبت برسد طرفين را جهت تنظيم و ثبت آن به يكي از دفاتر اسناد رسمي هدايت نمايد. در ساير قراردادهاي تنظيمي نيز مشاور به منظور تثبيت حقوق طرفين و جلوگيري از اختلاف و طرح دعاوي در محاكم، طرفين را به ثبت رسمي قرارداد توصيه و تشويق نمايد.

ماده22_ مهر و تابلوي مورد استفاده مشاور بايد طبق نمونه متحدالشكل مورد تاييد اتحاديه مربوطه باشد.

ماه23_ مشاور و كاركنان وابسته بايد از مبالغه، اغراق و ارايه اطلاعات نادرست و پنهان كردن حقايق مربوط به موضوع قرارداد خودداري نمايند.

ماده24_ مشاور حق قيمت گذاري و يا ارزش گذاري نسبت به موضوع قرارداد را ندارد.

فصل چهارم: امور اداري و مالي

ماده25_ حق الزحمه مشاور مطابق تعرفه اي خواهدبود كه طبق ماده 51 قانون نظام صنفي توسط كميسيون نظارت شهرستانها تعيين و توسط اتحاديه ابلاغ مي شود.

تبصره: مشاور غير از حق الزحمه مقرر حق دريافت هيچ گونه مالي اعم از وجه نقدي و يا غيرنقدي ندارد، تخلف از اين

امر پيگرد قانوني دارد.

ماده26_ پرداخت حق الزحمه مشاور به ميزان مقرر در تعرفه اعلام شده بالمناصفه به عهده طرفين قرارداد است مگر به نحو ديگري توافق شده باشد. در هر صورت قيد ميزان حق الزحمه و نحوه پرداخت مورد توافق در متن قرارداد تنظيمي همراه با شماره رسيد الزامي است.

ماده27_ مشاورين املاك با لحاظ معيارهايي از قبيل داشتن صلاحيتهاي فني، ميزان تحصيلات دانشگاهي، شركت در دوره هاي آموزشي، استفاده از كارشناسان فني و حقوقي و ايجاد چارت تشكيلاتي و محل مناسب، حوزه فعاليت و سابقه اشتغال، به مشاور درجه1 و مشاور درجه2 تقسيم مي شوند.

ماده28_ مشاور املاك درجه 1 مي تواند نسبت به واسطه گري و خريد و فروش املاك به هر ميزان اقدام و قراردادهاي مربوط را تنظيم نمايد.

ماده29_ مشاور املاك درجه 2 مي تواند نسبت به واسطه گري و خريد و فروش املاك اقدام نمايد كه ميزان آن را وزارت بازرگاني با جلب نظر سازمان ثبت اسناد و املاك كشور تعيين مي كند.

ماده30_ مشاورين خودرو مي توانند نسبت به واسطه گري و خريد و فروش انواع خودرو به هر ميزان كه باشد اقدام و قراردادهاي مربوطه را تنظيم نمايند.

ماده31_ مشاور املاك و خودرو نمي تواند در بيش از يك دفتر محل فعاليت داشته باشد.

تبصره: محل مشاور با درخواست وي طبق ضوابط مربوطه و موافقت اتحاديه ذيربط تعيين خواهد شد.

فصل پنجم: نظارت بر عملكرد و نحوه رسيدگي به تخلفات مشاورين

ماده32_ علاوه بر بازرسان و ناظران كميسيون هاي نظارت و بازرسين اتحاديه هاي صنفي، سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و ادارات تابعه سازمان نيز به استناد تبصره ماده 91 قانون نظام صنفي كشور در موقع مقتضي مي توانند از محل كار و

اسناد و مدارك موجود مشاور، بازرسي و نظارت نمايند. مشاور مكلف به همكاري و ارايه مدارك موردنياز مي باشد.

ماده33_ در صورت احراز وقوع تخلف توسط مشاور مراتب به مراجع ذيصلاح حسب مورد جهت بررسي ارجاع خواهدشد.

ماده34_ اين دستورالعمل در 34 ماده و 4 تبصره در تاريخ 15/4/1384 به تاييد و تصويب وزير محترم بازرگاني و معاون قوه قضاييه و رييس محترم سازمان ثبت اسناد و املاك كشور رسيد و پس از تنفيذ رياست محترم قوه قضاييه حضرت آيت الله هاشمي شاهرودي (دامت بركاته) قابليت اجرا در سطح كشور را خواهد داشت.

راهنمايي و رانندگي

وزارت كشور

قانون تاسيس شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور - مصوب 8/12/1372

ماده 1 _ به منظور اعمال سياستهاي جامع و هماهنگ ترافيكي و تهيه خط مشي لازم وبهبود اداره كليه امور مربوط به امر عبور و مرور همانند طراحي ، برنامه ريزي ، سازماندهي ، هماهنگي ، هدايت ، نظارت و انتظامات ترافيكي شهرها ، شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور كه از اين پس شوراي عالي ناميده مي شود ، مركب از اعضاي زير تاسيس مي شود:

1 _ معاون وزير كشور ، رياست شورا.

2 _ معاون وزير راه و ترابري

3 _ معاون وزير مسكن و شهرسازي

4 _ معاون وزير پست و تلگراف و تلفن

5 _ معاون رييس سازمان برنامه و بودجه

6 _ رييس سازمان حفاظت محيط زيست يا معاون وي

7 _ فرمانده نيروي انتظامي يا معاون وي

مصوبات اين شورا پس از تصويب وزير كشور قابل اجراست

ماده 2 _ وزارت كشور عهده دار دبيرخانه شوراي عالي خواهد بود.

ماده 3 _ شوراي هماهنگي ترافيك استان به رياست استاندار يا معاون عمراني وي و باحضور مديران كل وزارتخانه ها و سازمانهاي عضو شوراي

عالي مستقر در استان و فرمانده ناحيه انتظامي تشكيل مي شود.

تبصره _ دبيرخانه شوراي هماهنگي ترافيك استان در استانداريها خواهد بود.

ماده 4 _ مصوبات شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور كه بايد در چارچوب قوانين و مقررات كشور باشد با رعايت ماده يك اين قانون براي كليه وزارتخانه ها ، موسسه ها ، سازمانهاي دولتي ، نهادها و موسسه هاي عمومي و خصوصي لازم الاجراء است

ماده 5 _ وظايف شوراي هماهنگي ترافيك استان ، همچنين وظايف دبيرخانه شوراي عالي و شوراي هماهنگي ترافيك استان بر اساس آيين نامه اي خواهد بود كه توسط وزارت كشور تهيه و به تصويب هيات وزيران مي رسد.

ماده 6 _ كليه قوانين و مقررات مغاير از تاريخ تصويب اين قانون لغو و بلااثر است

تبصره _ مصوبات شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور نبايد مغاير با مصوبات قانوني شوراي عالي شهرسازي و معماري و شوراي عالي هماهنگي ترابري كشور باشد.

آيين نامه موضوع ماده (5) قانون تاسيس شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور - مصوب 2/7/1374 هيات وز

ماده 1 _ وظايف شوراي هماهنگي ترافيك استان _ كه از اين پس در اين آيين نامه به اختصارشوراي هماهنگي ناميده مي شود _ عبارت است از:

الف _ برنامه ريزي براي اجراي مصوبات شوراي عالي هماهنگي ترافيك استان _ كه از اين پس در اين آيين نامه به اختصار شوراي عالي ناميده مي شود _ در سطح استان

ب _ تدوين خط مشي و سياستهاي جامع و هماهنگ استاني ترافيك درون شهري بر اساس اهداف و سياستهاي ملي منطقه اي و مصوبات شوراي عالي

ج _ بررسي و تاييد طرحهاي جامع حمل و نقل و ترافيك درون شهري _ كه شرح خدمات انها به تصويب شوراي عالي مي رسد _ و ساير مطالعات حمل و نقل و ترافيك لازم براي شهرهاي استان

به منظور بررسي و تصويب شوراي عالي

د _ هماهنگي كليه امور مربوط به عبور و مرور شهرهاي استان بر اساس مصوبات شوراي عالي و شرايط منطقه اي و محلي به منظور افزايش بهره وري فعاليتها.

ه _ هماهنگي كليه اقدامات حمل و نقل و ترافيك درون شهري با اقدامات مشابه برون شهري استان بر اساس مصوبات شوراي عالي و شرايط استاني و منطقه اي

ماده 2 _ وظايف دبيرخانه شوراي عالي عبارت است از:

الف _ وظايف عمومي دبيرخانه اي از قبيل مكاتبات و امور ارسال و مراسلات

ب _ امور مربوط به جلسات شوراي عالي از قبيل اعلام زمان تشكيل و لغو جلسه به اعضا،تنظيم دستور جلسه تهيه گزارش موضوعات مورد بحث در جلسه و صورتجلسه

پ _ ثبت نگهداري و ابلاغ مصوبات شوراي عالي

ت _ تهيه وجمع آوري اطلاعات لازم و انجام تحقيقات و پژوهش در زمينه حمل و نقل

ث _ ايجاد بانك اطلاعات در زمينه حمل و نقل شهري در سطح ملي

ج _ ارايه شاخصها و معيارها و استانداردها و آمار و اطلاعات فني و كارشناسي و مديريتي به شوراي عالي

چ _ پيگيري تهيه و اجراي طرحهاي جامع حمل و نقل بر اساس اولويتهاي مصوب

ح _ شناسايي و دسته بندي مهندسين مشاور و پيمانكاران داخلي و خارجي صاحب صلاحيت

خ _ تهيه و تدوين شرح خدمات در امر حمل ونقل

د _ ارائه خدمات فني و تشكيلاتي و مشورتي به شوراي هماهنگي استانها.

ذ _ ايجاد هماهنگي لازم در كليه امور مربوط به حمل ونقل و ترافيك درون شهرهاي استان واقدامات مشابه برون شهري بر اساس مصوبات شوراي عالي و شرايط استاني

ر _ برگزاري نشستها و نمايشگاههاي تخصصي با

همكاري سازمانهاي ذي ربط به منظور نيل به اهداف مذكور در قانون

ماده 3 _ دبيرخانه شوراي عالي زيرنظر دبير شورا كه با حكم رييس شورا منصوب مي شود،فعاليت مي كند و محل آن معاونت امور هماهنگي عمراني وزارت كشور است

ماده 4 _ دبير شوراي عالي رياست جلسات فرعي را كه به منظور فراهم آوردن زمينه اجراي مصوبات شوراي عالي تشكيل مي شود، بر عهده دارد و كليه مكاتبات دبيرخانه با امضاي ويانجام مي شود.

ماده 5 _ وظايف دبيرخانه شوراي هماهنگي عبارت است از:

الف _ وظايف عمومي دبيرخانه اي از قبيل مكاتبات و امور ارسال و مراسلات

ب _ امور مربوط به جلسات شوراي هماهنگي از قبيل اعلام زمان تشكيل و لغو جلسه به اعضا، تنظيم دستور جلسه تهيه گزارش موضوعات مورد بحث در جلسه و صورتجلسه

پ _ ثبت نگهداري و ابلاغ مصوبات شوراي هماهنگي

ت _ گردآوري آمار و ايجاد بانك اطلاعاتي مربوط به حمل و نقل و ترافيك شهرهاي استان

ث _ نظارت بر تهيه طرحهاي جامع حمل و نقل شهرها.

ج _ بررسي و ارزيابي طرحها و برنامه هاي مطرح شده

چ _ ارايه گزارش به شوراي هماهنگي

ح _ انجام پژوهش و تحقيقات در امر حمل ونقل شهري

خ _ همكاري با دبيرخانه شوراي عالي در زمينه تدوين و ارايه شاخصها و معيارهاي لازم

د _ انجام امور كارشناسي جهت تدوين سياستهاي جامع و هماهنگ حمل و نقل درون شهري براي شهرهاي استان بر اساس اهداف مصوب

ذ _ برگزاري سمينارها و تشكيل نمايشگاههاي لازم در زمينه حمل و نقل و ترافيك شهري درسطح استان با تصويب شوراي هماهنگي

ماده 6 _ دبيرخانه شوراي هماهنگي زيرنظر دبير شورا كه با حكم

رييس شورا منصوب مي شود، فعاليت مي كند و محل آن معاونت امور عمراني استانداري است

ماده 7 _ دبير شوراي هماهنگي ، رياست جلسات فرعي را كه به منظور فراهم آوردن زمينه اجراي مصوبات شوراي هماهنگي تشكيل مي شود ، بر عهده دارد و كليه مكاتبات دبيرخانه با امضاي وي انجام مي شود.

تصويبنامه در خصوص اجراي طرح تعويض پلاك خودروها – مصوب 1382

هيات وزيران در جلسه مورخ 15/5/1382 بنا به پيشنهاد شماره 61/6/1/45105 مورخ 6/5/1382 وزارت كشور و به استناد بند (ب) تبصره (11) قانون بودجه سال 1382 كل كشور تصويب نمود:

1- به نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران اجازه داده مي شود با موافقت وزارت كشور در سال 1382 براي اجراي طرح تعويض پلاك خودروها به ازاي هر دستگاه خودرو مبلغ پنجاه هزار (50،000) ريال (به استثناي خودروهايي كه قبلا وجه پرداخت نموده اند) دريافت و به حساب درامد عمومي كشور (نزد خزانه داري كل) رديف 510207 قسمت سوم اين قانون واريز نمايد.

2- نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران مكلف است خدمات خودرويي خود را به طور مستقيم از طريق شركت پست جمهوري اسلامي ايران انجام دهد.

3- اجراي طرح تعويض پلاك خودروها منوط به موافقت وزارت كشور مي باشد.

4- وزارت كشور با همكاري دستگاه هاي ذي ربط طرح جامع تعويض پلاك خودرو را تهيه و حداكثر ظرف يك ماه ارائه نمايد.

معاون اول رئيس جمهور - محمدرضا عارف

تصميم نمايندگان ويژه رييس جمهور در خصوص دريافت كارت هوشمند سوخت خودرو - مصوب 1386/8/21

تصميم نمايندگان ويژه رييس جمهور در مورد اجراي تبصره (13) قانون بودجه سال 1386 كل كشور و ساماندهي و توسعه حمل و نقل عمومي، خارج كردن خودروهاي فرسوده و مديريت مصرف سوخت و گازسوز كردن خودروها و كاهش تقاضاي مصرف كه در جلسه مورخ 17/3/1386 به استناد اصل يكصد و بيست و هفتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و با رعايت تصويب نامه شماره 44525/ت37213ه_ مورخ 26/3/1386 اتخاذ شده است، به شرح زير براي اجرا ابلاغ مي گردد:

1_ آن دسته از افرادي كه تاكنون موفق به دريافت كارت هوشمند سوخت خودرو خود نشده اند، از طريق آگهي منتشره در جرايد و يا ادارات پست

براي دريافت آن اقدام نمايند. ادارات پست پس از بررسي فرمهاي تكميل شده و تطبيق آنها با كارتهاي معطله موجود در پست و نيروي انتظامي و تسجيل اطلاعات خودرو و مالك آن نسبت به تحويل كارتها در آدرسهاي تعيين شده اقدام نمايد.

2_ از آنجايي كه تمامي جايگاههاي عرضه بنزين در كشور صرفاً با كارت هوشمند سوخت، نسبت به عرضه بنزين اقدام مي كنند، به منظور رفاه حال مردم، وزارت نفت مكلف به پيش بيني كارت اضطراري سوخت در جايگاههاي بين راهي مي باشد.

3_ نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران موظف است اطلاعات آن دسته از خودروهاي اسقاط شده در خارج از حركت را براي ابطال كارتهاي سوخت صادره مربوط به وزارت نفت اعلام نمايد.

معاون اول رئيس جمهور _ پرويز داودي

شهرداري تهران

آيين نامه اجرايي قانون الحاق سه تبصره به بند (12) ماده (3) قانون نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران

ماده 1 _ در اين آيين نامه اصطلاحات زير در معاني مشروح مربوط به كار مي روند:

الف _ نيروي انتظامي نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران

ب _ شهرداري شهرداري تهران

پ _ راهنمايي و رانندگي اداره راهنمايي و رانندگي شهر تهران

ت _ قانون قانون الحاق سه تبصره به بند (12) ماده (4) قانون نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران

ث _ امور راهنمايي و رانندگي شهر تهران كليه وظايف مرتبط باامور حمل و نقل و ترافيك شهري شامل كنترل ، تنظيم و تسهيل عبور و مرور ، كنترل معاينه فني وسايل نقليه ، امور مربوط به تصادفات ، اجراييات و اخذ جرايم رانندگي ، آموزش همگاني و ساير مواردي كه به موجب قوانين و مقررات به عهده نيروي انتظامي واگذار شده يا خواهد شد.

ماده 2 _ ساختار تشكيلاتي راهنمايي و رانندگي جز لاينفك نيروي انتظامي بوده و همچنان به عنوان واحدي از تشكيلات

يكپارچه آن نيرو تلقي مي گردد.

ماده 3 _ شهرداري مكلف است همه ساله سياستها و برنامه هاي خود را در خصوص انجام امور راهنمايي و رانندگي شهر تهران در چهارچوب قوانين و مقررات مصوب تهيه و به فرمانده نيروي انتظامي اعلام نمايد و راهنمايي و رانندگي موظف به اجراي آن مي باشد.

تبصره 1 _ موارد ضروري كه در طول سال و بر حسب نياز از سوي شهرداري ، در چهارچوب قوانين و مقررات اعلام مي شود و جزو سياستها و برنامه هاي سالانه شهرداري منظور نگرديده اند ، توسط راهنمايي و رانندگي به اجرا در مي آيند.

تبصره 2 _ شهرداري تهران موظف است سياستها و برنامه هاي آن دسته از امور راهنمايي و رانندگي كه نياز به يكنواختي در كل كشور دارد ، با سياستهاي كلي اتخاذ شده از سوي نيروي انتظامي هماهنگ نمايد.

تبصره 3 _ رسيدگي و اتخاذ تصميم در امور اختلاف بين شهرداري و نيروي انتظامي در اجراي اين آيين نامه برعهده وزارت كشور است

ماده 4 _ تامين بودجه و كليه امكانات اعم از تجهيزات ، تاسيسات ، اماكن مورد نياز راهنمايي و رانندگي (به استثناي حقوق و مزاياي پرسنل و تجهيزات مخابراتي و سلاح و مهمات برعهده شهرداري است شهرداري موظف است نيازهاي راهنمايي و رانندگي را متناسب با مأموريت هاي محول شده در برنامه هاي خود پيش بيني و بموقع تامين نمايد.

تبصره 1 _ كليه امكانات و تجهيزات موجود مورد استفاده راهنمايي و رانندگي شامل اماكن ، تاسيسات و تجهيزات متعلق به نيروي انتظامي يا شهرداري در راهنمايي و رانندگي باقي مي ماند تا در راستاي انجام وظايف قانوني مورد استفاده قرار گيرد.

تبصره 2 _ به منظور نظارت بر اجراي

بودجه هاي مصوب شهرداري كه در اجراي قانون دراختيار نيروي انتظامي قرار مي گيرد ، شهرداري مي تواند ذيحسابان خود را در راهنمايي و رانندگي مستقر نمايد.

ماده 5 _ به منظور هماهنگي و تسريع در ارايه خدمات مربوط به امور راهنمايي و رانندگي به شهروندان ، نيروي انتظامي و شهرداري مي توانند ضمن ايجاد هماهنگي و با موافقت وزارت كشور و رعايت حدود اختيارات ، مناطق راهنمايي و رانندگي را به تعداد مناطق شهرداري افزايش دهند.

ماده 6 _ راهنمايي و رانندگي مكلف است همواره آمار و اطلاعات مورد نياز را كه به نحوي در امر برنامه ريزي و بهبود حمل و نقل و ترافيك موثر باشد در اختيار شهرداري قرار دهد.

ماده 7 _ به شهرداري اجازه داده مي شود به منظور تكميل نيروهاي مورد نياز راهنمايي و رانندگي و در جهت انجام امور مربوط بنا به درخواست راهنمايي و رانندگي ، نيروهاي غيرنظامي در بخش ستادي و خدماتي را در اختيار راهنمايي و رانندگي قرار دهد تا با بررسي و رعايت ضوابط مربوط به خدمات گمارده شوند. نيروهاي ياد شده تابع مقررات استخدامي شهرداري خواهند بود.

تبصره _ مأموران غير نظامي شهرداري موظف به رعايت ضوابط مربوط به امور جاري راهنمايي و رانندگي تهران بوده و در صورت اعلام تخلف از سوي راهنمايي و رانندگي ، شهرداري در اسرع وقت برابر مقررات اداري و استخدامي مربوط با متخلف رفتار مي نمايد.

ماده 8 _ نيروي انتظامي موظف است همواره نيروهاي مورد نياز راهنمايي و رانندگي تهران رادر چهارچوب سقف سازماني از افسران و درجه داران آموزش ديده براي اجراي سياستها وبرنامه هاي شهرداري در امور راهنمايي و رانندگي تامين نمايد.

ماده 9 _ به منظور تعيين سياستها

و برنامه هاي شهرداري ، موضوع تبصره (1) قانون ياد شده درمورد امور مربوط به راهنمايي و رانندگي ، شوراي حمل و نقل و ترافيك شهر تهران مركب ازاعضاي زيرتشكيل مي شود:

الف _ شهردار تهران به عنوان رييس شورا

ب _ نماينده وزير كشور

پ _ معاون حمل و نقل و ترافيك شهردار تهران

ت _ رييس راهنمايي و رانندگي تهران

ث _ مدير عامل سازمان حمل و نقل و ترافيك تهران

ماده 10 _ انتصاب يا عزل رييس راهنمايي و رانندگي توسط فرماندهي نيروي انتظامي باهماهنگي شهرداري صورت مي گيرد و در صورت اختلاف نظر تصميم جانشين فرماندهي كل قوا در نيروي انتظامي وزير كشور ملاك عمل خواهد بود.

ماده 11 _ راهنمايي و رانندگي در صورت لزوم در زمينه برقراري امنيت برابر ابلاغيه هاي نيروي انتظامي انجام وظيفه مي نمايد.

قانون الحاق يك تبصره به قانون واگذاري امور مربوط به راهنمايي و رانندگي شهر تهران به شهرداري پايتخت

ماده واحده _ تبصره زير به عنوان تبصره 6 به ماده واحده قانون واگذاري امور مربوط به راهنمايي و رانندگي شهر تهران به شهرداري پايتخت مصوب سال 1353 اضافه مي شود.

تبصره 6 _ كليه لوازم و تجهيزات از قبيل دستگاههاي فرستنده و گيرنده و علايم و چراغ هاي راهنمايي و دستگاههاي كنترل كننده مركزي و وسايط نقليه ( به استثناي اتومبيل سواري شخصي و موتورسيكلت و ابزار و لوازم يدكي آنها كه به تصويب هيات وزيران منحصرا براي مصارف اداره راهنمايي و رانندگي تهران خريداري و مستقيما به نام اداره مذكور ازخارج وارد مي شود از پرداخت حقو ق گمركي و سود بازرگاني و عوارض معاف خواهد بود، ولي هزينه گمركي بايد پرداخت شود.

قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي - مصوب 30/3/1350 و اصلاحيه هاي بعدي

ماده 1 _ در شهرهايي كه از طرف شهرباني كل كشور با موافقت وزارت كشور تعيين و آگهي مي شود به افسر شهرباني كه آموزش لازم ديده و براي تشخيص تخلفات رانندگي تعيين شده باشند اجازه داده مي شود كه متخلفين از آيين نامه راهنمايي و رانندگي را در محل و حين مشاهده تخلف متوقف كرده و جريمه نقدي را با تسليم قبض رسيد وصول نمايند.

در صورتي كه متخلف در محل از پرداخت جريمه خودداري كند مأمور مربوط برگه اخطاريه كه زمان و محل وقوع تخلف و نوع آن و نام و شماره گواهينامه راننده و مشخصات وسيله ، نقليه همچنين مشخصات مأمور مزبور در آن ذكر شده باشد به متخلف تسليم مي كند. در صورتي كه متوقف ساختن وسيله نقليه مقدور نباشد مأمور مربوط گزارش خود را كه حاكي از مشخصات و شماره وسيله نقليه و نوع تخلف و روز و ساعت و محل وقوع

تخلف خواهد بود تنظيم و براي تعقيب متخلف به اداره مربوط تسليم مي كند. در مورد وسيله نقليه اي كه در محل غيرمجازمتوقف شده باشد در صورت عدم حضور متخلف مأموران مذكور مي تواند اخطاريه مزبور را باذكر مشخصات وسيله نقليه و زمان و مكان وقوع تخلف و نوع آن و مشخصات خود به وسيله نقليه الصاق نمايند. در هر يك از موارد فوق متخلف مي تواند ظرف 15 روز از تاريخ مندرج دراخطاريه جريمه مقرر را به حسابي كه از طرف خزانه داري كل تعيين و اعلام مي شود پرداخت ورسيد دريافت نمايد تا نسبت به آن ظرف همان مدت با ذكر دليل به دادگاه بخش اعتراض كند.

به معترضيني كه براي تسليم اعتراض خود به دادگاه مراجعه مي نمايند در صورتي كه درهمان موقع امكان رسيدگي به اعتراض آنها نباشد ورقه اي حاوي شماره اخطاريه مورد اعتراض ، تاريخ وصول اعتراض و وقت رسيدگي دادگاه داده مي شود اعتبار ورقه مزبور تا تاريخ رسيدگي مندرج در آن است

دادگاه پس از رسيدگي هرگاه اعتراض را وارد تشخيص نداد متخلف را به دو تا سه برابر اصل جريمه محكوم مي نمايد. هرگاه متخلف در موعد 15 روز مهلت جريمه را پرداخت ننمايد و اعتراض هم به دادگاه نكرده باشد جريمه را بايد به مأخذ دو برابر مبلغ مندرج در اخطاريه به حساب خزانه داري كل بپردازد.

اگر هيچگونه اقدامي ظرف مدت يكماه از تاريخ اخطاريه به عمل نيايد متخلف در ساعتاداري به دادگاه اعزام مي شود و پس از رسيدگي نسبت به علت عدم پرداخت جريمه در صورتي كه عذر او موجه تشخيص شود فقط به اصل جريمه والا به دو تا سه برابر آن محكوم مي شود.

تبصره 1

_ رسيدگي به تخلفات رانندگي وسايل نقليه موتوري با دادگاه بخش است

تبصره 2 _ چنانچه دادگاه ضمن رسيدگي گزارش مأمور مربوط را خلاف تشخيص دهد بايدمراتب را براي تعقيب مأمور به شهرباني كل يا ژاندارمري كل كشور اعلام نمايد.

تبصره 3 _ در شهر تهران متخلفين از آيين نامه راهنمايي و رانندگي بايد ظرف مدت پانزده روز از تاريخ تسليم برگ اخطاريه به راننده يا الصاق آن به وسيله نقليه جريمه مقرر را در يكي ازشعب بانك ملي به حسابي كه از طرف شهرداري در بانك ملي مفتوح مي شود پرداخت نمايند ، در صورت عدم پرداخت جريمه در موعد مقرر مبلغ آن به دو برابر افزايش مي يابد و متخلف مكلف است كه اين مبلغ را به حساب مذكور در فوق پرداخت نمايد ، چنانچه متخلف به نوع تخلف و جريمه تعيين شده در اخطاريه صادره اعتراض داشته باشد مي تواند اعتراض خود راظرف مدت پانزده (15) روز از تاريخ صدور اخطاريه با ذكر دليل به دادگاه تسليم كند ، دادگاه پس از رسيدگي در صورت احراز تخلف متخلف را به پرداخت جزاي نقدي معادل دو يا سه برابراصل جريمه محكوم مي نمايد به تشخيص دادگاه مربوطه در مورد معترضيني كه داراي عذرموجه باشند عدم رعايت پانزده (15) روز مهلت اعتراض سلب حق اعتراض نمي نمايد.

تبصره 4 _ تطبيق ميزان جريمه يا نوع تخلفات رانندگان توسط افسران يا مأمورين مجاز تعيين مي گردد ، كه در شهر تهران وسيله كامپيوتر تنظيم و كنترل مي شود و دادگاه فقط در صورت ضرورت گزارش تخلف را مطالبه و بررسي خواهد كرد.

ماده 2 _ مجازات تخلفات رانندگي طبق آيين نامه از يكصد الي يكهزار ريال

است

ماده 3 _ (وجوه حاصل از محل جرايم رانندگي در حوزه هر شهر در حساب مخصوصي كه ازطرف خزانه افتتاح مي شود نگهداري خواهد شد ، بيست درصد وجوه مزبور را براي ايجاد توقفگاه ها (پاركينگ و اصلاح معابر در اختيار شهرداري محل گذارده مي شود و 80 درصد بقيه به عنوان درآمد اختصاصي در اختيار شهرباني محل گذارده خواهد شد كه براي تهيه وسايل خط كشي و نصب علايم و چراغهاي راهنمايي و حسن انتظام عبور و مرور به مصرف برسد.نحوه مصرف وجوه مزبور به موجب آيين نامه اين قانون تعيين خواهد شد) خط كشي معابر درشهر تهران از وظايف شهرداري تهران خواهد بود.

تبصره 1 _ در سال 1350 معادل مبلغي كه ضمن رديف 4202 درآمد عمومي بودجه سال 1350 كل كشور منظور شده از محل وجوه حاصل از جرايم رانندگي در حوزه شهر تهران به درآمد عمومي منتقل و مازاد آن به حساب موضوع اين ماده منظور مي شود. از سال 1351 به طريقي كه در متن اين ماده مذكور است عمل خواهد شد.

تبصره 2 _ در شهر تهران شهرداري مي تواند به درجه داران ديپلمه و مأمورين مورد تاييد اداره راهنمايي و رانندگي تهران كه آموزش لازم ديده باشند اختيارات و وظايف افسران مندرج در ماده يك اين قانون را از لحاظ تشخيص تخلف و صدور اخطاريه تفويض نمايد و درشهرستانهاي ديگر به پيشنهاد راهنمايي آن شهر و تصويب شهرباني مربوطه تفويض اختيارمي شود.

ماده 4 _ وجوه حاصل از جرايم تخلفات رانندگي در حوزه مسئوليت پليس راه ژاندارمري كل كشور به عنوان درآمد اختصاصي ژاندارمري كل كشور منظور مي شود و بر اساس بودجه اي كه به پيشنهاد وزارت كشور و

موافقت دفتر مركزي بودجه و وزارت دارايي به تصويب هيأت وزيران مي رسد به مصرف هزينه هاي مربوط به پيشگيري از تصادفات ، كمك به تهيه وسايل و لوازم مخابراتي و موتوري مورد نياز پليس راه ونيز ايجاد تاسيسات در جاده هاي خارج از محدوده شهرها خواهد رسيد نحوه مصرف وجوه مزبور طبق آيين نامه اين قانون تعيين خواهدشد.

تبصره _ در سال 1350 معادل مبلغي كه ضمن رديف 4203 درآمد عمومي بودجه سال 1350 كل كشور منظور شده از محل وجوه حاصل از جرايم رانندگي موضوع اين ماده به درآمد عمومي منتقل و مازاد آن به عنوان درآمد اختصاصي ژاندارمري كل كشور منظور مي شود از سال 1351 به طريقي كه در متن اين ماده مذكور است عمل خواهد شد.

ماده 5 _ مأمورين مذكور در ماده 1 اين قانون مي توانند حسب مورد و نوع تخلف گواهينامه رانندگي متخلف را با دادن رسيد حداكثر تا يكماه ضبط نمايند ، نوع تخلفات و مدت ضبط گواهينامه و نحوه جلوگيري از ادامه رانندگي راننده متخلف و مهلتي را كه بايد در موارد ضروري براي ادامه رانندگي موقت به راننده متخلف داد ضمن آيين نامه اين ماده تعيين خواهد شد ، رسيدمزبور در مهلت مندرج در آن در حكم پروانه رانندگي است و

ماده 6 _ محلهايي كه توقف وسايل نقليه در آن محل ها موجب بروز خطر و انسداد راه مي شود بايد با نصب علايم مخصوص رانندگي وسيله مسئولان مربوط مشخص شود ، درصورت توقف وسايل نقليه در اين قبيل محلها و پياده روها مأموران مربوط مجازند با وسايل اطمينان بخشي كه براي اين كار معمول است وسيله نقليه مزبور را به نزديكترين توقفگاه يا منطقه

مجاز انتقال داده جريمه مقرر را با حق توقف در توقفگاه از متخلف دريافت كنند.

تبصره 1 _ علايم مخصوص در سواره روهاي مذكور در اين ماده بايد از علايم معمولي توقف ممنوع متمايز باشد.

تبصره 2 _ در شهر تهران در تصادفات وسايل نقليه كه فقط منجر به خسارت مالي شده باشد رانندگان مكلفند وسيله نقليه خود را فورا به كنار معابر هدايت كنند تا توافق نموده يا جهت بررسي تقاضاي اعزام افسر كارشناس نمايند و در صورت امتناع رانندگان از رفع سد معبر پليس با وسايل مقتضي رفع سد معبر مي نمايند و با مشاهده محل وقوع تصادف از طرف افسر راهنمايي در صورت لزوم كروكي تصادف ترسيم و با متخلف طبق ماده يك اقدام مي نمايند.

ماده 7 _ در شهرهايي كه از طرف شهرداري در خيابانها و معابر پاركومتر نصب و يا توقفگاه ايجاد مي شود حق توقف متناسبي با تصويب انجمن شهر محل دريافت خواهد شد.

ماده 8 _ در صورتي كه عابر پياده در عبور از سواره رو و معابر و خيابانها جز از نقاطي كه خط كشي شده و مخصوص عبور عابر پياده است (محل مجاز) از محل ديگري (محلهاي غيرمجاز) عبور نمايد متخلف شناخته مي شود و مكلف به پرداخت جريمه مقرر در آيين نامه مي باشد و در صورتي كه در اين قبيل نقاط غيرمجاز وسيله نقليه موتوري با عابر پياده تصادف نمايد راننده وسيله نقليه در صورتي كه كليه مقررات راهنمايي و رانندگي را رعايت نموده باشدمسئول شناخته نمي شود عدم مسئوليت راننده مانع استفاده شخص ثالث از مقررات بيمه نخواهد بود. براي اجراي مقررات اين ماده ادارات مسئول امر عبور و مرور بر حسب مورد ( شهرباني ، شهرداري

، ژاندارمري ) مكلفند قبلا خيابان يا مسير با معبر مورد نظر را از حيث پياده رو و خط كشي و نصب چراغ و كليه علايم لازم و ايمني عابر پياده و رانندگان وسيله نقليه موتوري كاملا مهيا و تامين كرده و مراتب را 15 روز قبل از تاريخ اجرا وسيله جرايد و راديو و تلويزيون به اطلاع عموم اهالي برسانند.

تبصره _ در شهر تهران در خيابانهايي كه به وسايل ايمني عبور عابر پياده مجهز شده باشند و مقررات زير به وسيله شهرداري براي اطلاع عموم آگهي شود ، عابر پياده مكلف است فقط از محل هاي مخصوص عابر پياده عبور كند و در غير اين صورت اگر تصادفي بين وسيله نقليه و عابر پياده در سواره رو واقع شود مشروط بر آنكه راننده مست نبوده و گواهينامه مجاز رانندگي داشته باشد و با سرعت مجاز حركت كرده و وسيله نقليه او نقص فني موثر در حادثه نداشته باشد و سه نفر افسر ارشد كارشناس تصادفات راهنمايي و رانندگي از اين جهات عدم مسئوليت راننده را گواهي نمايند ، مسئوليت جزايي متوجه راننده نخواهد بود و راننده آزاد خواهد شد وپرونده به مراجع قضايي جهت اقدام مقتضي ارسال مي شود عدم مسئوليت جزايي راننده ، مانع استفاده شخص متضرر از حادثه از مقررات بيمه شخص ثالث نخواهد بود.

ماده 9 _ رانندگاني كه ظرف يكسال سه دفعه به اتهام جرايم خلاف مربوط به امور رانندگي در دادگاه محكوم شده باشند و يا مرتكب تخلفاتي كردند كه طبق آيين نامه امور خلافي رانندگان مستلزم سه بار ثبت در پرونده و منگنه نمودن گواهينامه رانندگي باشد به مدت 6 ماه

محروميت از حق رانندگي محكوم خواهند شد و در صورتي كه تخلف راننده بار ديگر به شرح فوق ظرف يكسال تكرار شود مدت محروميت از حق رانندگي يكسال خواهد بود.

هرگاه رانندگاني كه گواهينامه آنها از طرف افسران شهرباني يا پليس راه طبق ماده 5 اين قانون و مقررات مندرج در آيين نامه آن ضبط شده باشد مبادرت به رانندگي نمايند در حكم اشخاصي خواهند بود كه بدون پروانه رانندگي نموده اند.

ماده 10 _ كليه معاملات و نقل و انتقالات وسايل نقليه موتوري از لحاظ شناسايي مالك آن نيز بايد در دفاتر شهرباني كل ثبت شود. دفاتر اسناد رسمي مكلفند پس از تنظيم سند خلاصه آن را به شهرباني محل نصب پلاك اعلام نمايند.

تبصره 1 _ براي وسايل نقليه موتوري كه در تهران شماره گذاري شده يا بشود از طرف اداره راهنمايي و رانندگي شناسنامه تنظيم خواهد شد و وسايل نقليه اي كه پس از انقضا يكسال از تاريخ اعلام اداره راهنمايي و رانندگي تهران بدون اخذ شناسنامه مورد استفاده واقع شود توسط افسران و مأمورين تا صدور شناسنامه يا ارائه آن متوقف مي شوند. در شهر تهران نقل و انتقالات وسايل نقليه موتوري زميني بايد در اداره راهنمايي و رانندگي ثبت گردد و در صورتي كه وسيله نقليه فاقد شناسنامه باشد و سند انتقال در دفتر اسناد رسمي تنظيم شود سردفتر مكلف است سند انتقال را به اداره راهنمايي و رانندگي ارسال دارد تا از طرف اداره مذكور پس از ثبت انتقال شناسنامه صادر و به صاحب آن تسليم گردد ، صدور رونوشت سند معامله قبل از ارائه شناسنامه جز به تقاضاي مراجع رسمي و همچنين نقل

و انتقال وسايل نقليه در دفتر اسناد رسمي پس ازانقضا مهلت يكسال مذكور فوق بدون ارائه شناسنامه ممنوع است سردفتراني كه از اجراي مفاد اين ماده تخلف كنند به پرداخت جزاي نقدي از ده هزار ريال تا بيست هزار ريال در دادگاه انتظامي سردفتران محكوم خواهند شد.

تبصره 2 _ در شهر تهران افسران و مأمورين اجرا فقط گواهينامه يا كارت رانندگي مخصوص وسايط نقليه متخلفيني را اخذ مي نمايند كه داراي تخلفات پرداخت نشده در مهلت مقرر باشند ، در اين مورد افسران و مأمورين اجرا مكلفند با ارائه رسيد ، يكي از مدارك فوق الذكر را اخذ و متخلف را جهت پرداخت وجوه جرايم به يكي از محلهاي تعيين شده در برگ رسيد راهنمايي نمايند.

متخلف مي تواند پس از پرداخت وجوه جرايم و ارائه رسيد ، مدرك خود را از محل تعيين شده تحويل گيرد.

در صورت عدم ارائه يكي از مدارك فوق الذكر مأمورين اجرا مي توانند وسيله نقليه را در يكي از پاركينگها متوقف و راننده را جهت پرداخت جريمه به يكي از مراجع تعيين شده هدايت نمايند تا پس از پرداخت جريمه بلافاصله وسيله نقليه ترخيص گردد.

صورت وضعيت خلاف هاي پرداخت نشده كه وسيله كامپيوتر تنظيم و جهت پرداخت مبلغ مذكور در آن به متخلف تسليم مي گردد ، در صورت پرداخت به بانك نيمه دوم آن نيز به منزله رسيد است

ماده 11 _ شهرباني و ژاندارمري كل كشور در حوزه مأموريت خود مجازند موسسات حمل ونقل و مسافربري زميني را كه خلاف مقررات و آيين نامه هاي حمل بار و مسافر رفتار نمايند حداكثر تا يك ماه تعطيل كنند. تعطيل زايد بر يك ماه تا

يكسال با جلب موافقت دادستان شهرستان محل موسسات مذكور خواهد بود رسيدگي به اعتراض در مورد اول دادگاه بخش و درمورد تعطيل زايد بر يك ماه با دادگاه شهرستان است و در هر دو مورد خارج از نوبت رسيدگي مي شود و حكم دادگاهها قطعي است ، آيين نامه حمل بار و مسافر و مدت تعطيل از طرف وزارتخانه هاي كشور و دادگستري تهيه و به تصويب كميسيونهاي كشور و دادگستري مجلسين خواهد رسيد.

تبصره _ در مواردي كه طبق اين ماده موسسه حمل و نقل بار يا مسافر تعطيل مي شود موسسه مكلف است ترتيب حمل بار و مسافر را كه قبلا تعهد كرده به وسيله موسسات ديگر بدهد والا مسئول خسارات وارده به اشخاص ثالث خواهد بود.

ماده 12 _ كساني كه قبل از تصويب اين قانون مرتكب تخلفات رانندگي شده و جريمه مقرر را نپرداخته باشند هرگاه ظرف سه ماه از تاريخ تصويب اين قانون نسبت به پرداخت اصل جريمه اقدام نمايند از جرايم اضافي معاف خواهند بود.

ماده 13 _ كليه اختيارات و وظايفي كه به موجب اين قانون به افسران شهرباني واگذار گرديده در خارج از حوزه استحفاظي شهرباني به پليس راه ژاندارمري و افسران و درجه داران ديپلمه پليس راه كه براي اين منظور آموزش لازم ديده باشند محول مي گردد.

ماده 14 _ موسسات حمل و نقل و رانندگان وسايل نقليه باركشي و باربري در راهها مكلفند مقررات حمل بار در راههاي كشور را كه از طرف وزارت راه و ترابري تعيين و اعلام مي گردد دقيقا رعايت نمايند. در صورت تخلف وسيله نقليه توسط مأمورين پليس راه متوقف و از متخلف توسط مأموران پليس راه سه

هزار ريال جريمه عدول از مقررات حمل بار دريافت خواهد شد ، به وسيله نقليه موقعي اجازه حركت داده مي شود كه موسسه حمل و نقل و يا راننده وسيله بارگيري وسيله نقليه را با مقررات حمل بار مطابقت دهد.

ماده 15 _ قانون اعطاي اختيار به افسران شهرباني در وصول جرايم رانندگي مصوب سال 1339 از تاريخ اجراي اين قانون ملغي است

ماده 16 _ آيين نامه هاي اجرايي مربوط به اين قانون به استثنا آيين نامه ماده 11 از طرف وازرتخانه هاي كشور و دادگستري تهيه و پس از تصويب هيأت دولت به موقع اجرا گذارده مي شود.

ماده 17 _ وزارتخانه هاي كشور ، دادگستري ، دارايي و راه مأمور اجراي اين قانون هستند.

توضيح ضروري تبصره اي كه به عنوان تبصره 2 ماده 10 درج گرديده از نظر موضوع بامفاد ماده 10 بي ارتباط بوده و به نظر مي رسد تبصره مذكور مي بايست در ذيل ماده 5 درج گرددو عنوان تبصره 2 ماده 10 مندرج در بند (ز) لايحه قانوني اصلاح قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي (منتشره در روزنامه رسمي شماره 10018 ، 25/4/1358) مبني بر اشتباه باشد.

قانون واگذاري امور مربوط به راهنمايي و رانندگي شهر تهران به شهرداري پايتخت - مصوب 7/12/1353

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين قانون كليه امور مربوط به راهنمايي و رانندگي و ترافيك اعم از صدور پروانه رانندگي _ نصب علايم _ صدور اجازه نصب شماره اتومبيل (پلاك ) و وسايط نقليه در محدوده قانوني شهر تهران به شهرداري پايتخت واگذار مي شود.

تبصره 1 _ افسران و همچنين كارمندان و همرديفان و درجه داران و افراد با رعايت قوانين ومقررات استخدامي و كيفري مورد عمل نيروهاي مسلح براي انجام امور محول به صورت مأمور در اختيار شهردار

پايتخت گذارده مي شوند لكن از نظر امور حفاظتي و امنيتي زير نظر شهرباني كشور انجام وظيفه نموده و دستورات و خط مشي هاي صادره شهرباني كشور را اجرا خواهندكرد.

تبصره 2 _ بودجه و اعتبارات مورد نياز امور پرسنلي و تداركات و تجهيزات پرسنلي مربوط به راهنمايي و رانندگي پايتخت همه ساله توسط شهرداري پايتخت تهيه و از طريق شهرباني كشور بررسي و يكجا به طور مشخص در بودجه سنواتي منظور مي گردد. بودجه و اعتبارات و تجهيزات و تداركات عمومي و ساير نيازمنديها به وسيله شهرداري تهيه و پس از تاييد انجمن شهر به دولت پيشنهاد مي گردد كه يك قلم در بودجه كل كشور منظور و پس از تصويب به عنوان كمك هر ساله در اختيار شهرداري پايتخت قرار گيرد.

تبصره 3 _ كليه وسايط نقليه موتوري و تجهيزات فني و ارتباطي امور راهنمايي و رانندگي مربوط به محدوده شهر تهران كه به هر نحو در اختيار اداره راهنمايي شهرباني كشور مي باشد و همچنين كليه تجهيزات و ساختمانهايي كه در تهران از محل اخذ جريمه احداث يا خريداري گرديده است بلاعوض به شهرداري پايتخت واگذار مي گردد.

تبصره 4 _ اجراي كليه قوانين و آيين نامه ها و مقررات موضوعه مربوط به امور راهنمايي و رانندگي پايتخت همچنين كليه اختيارات و وظايف كه به موجب مقررات موضوعه مربوط به امر راهنمايي و رانندگي به شهرباني كشور واگذار گرديده است عينا در شهر تهران به شهرداري پايتخت واگذار مي گردد.

تبصره 5 _ وجوه حاصل از جرايم تخلفات رانندگي اعم از موجودي و وصولي كه طبق قانون نحوه رسيدگي به تخلف و اخذ جرايم رانندگي در تهران وصول مي شود كلا در حساب مخصوص

كه توسط شهرداري پايتخت در بانك مركزي ايران افتتاح مي شود واريز و منحصرا به منظور بهبود امور راهنمايي و رانندگي و پاركينگ طبق آيين نامه خاص كه به تصويب انجمن شهر خواهد رسيد مصرف خواهد شد.

قانون فوق مشتمل بر يك ماده و پنج تبصره پس از تصويب مجلس سنا در جلسه روزدوشنبه 7/11/1353 ، در جلسه روز سه شنبه بيست و نهم بهمن ماه يكهزار و سيصد و پنجاه وسه شمسي به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد.

قانون وصول برخي از درآمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين - مصوب 28/12/73

ماده 32 _ قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي مصوب 30 خرداد 1350 و اصلاحات بعدي آن و آيين نامه هاي اجرايي قانون مذكور به شرح زير اصلاح مي شود:

1 _ در صورتي كه متخلف ظرف يك ماه پس از تاريخ اخطاريه ، جريمه را پرداخت ننمايد جريمه را بايد به ماخذ دو برابر مبلغ مندرج در اخطاريه به حسابهايي كه به همين منظور توسط خزانه افتتاح خواهد شد بپردازد.

جرايم موضوع اين ماده مشمول مرور زمان نخواهد بود.

2 _ مجازات تخلفات رانندگي از دو هزار (2000) ريال الي يكصد هزار (100000) ريال به تناسب جداول موجود تعيين مي شود.

3 _ كليه وجوه حاصل از جرايم رانندگي در شهرها و جاده ها بايد به حساب درآمد عمومي كشور واريز شود. همه ساله مبالغي به ترتيب زير از محل اعتباري كه به همين منظور در قانون بودجه هر سال منظور مي شود، در اختيار دستگاههاي مربوط قرار خواهد گرفت

الف _ معادل پنجاه درصد (50%) وجوه حاصل از جرايم رانندگي در هر يك از شهرها كه به حساب درآمد عمومي كشور واريز مي شود، از محل اعتبار فوق الذكر به حساب شهرداري

مربوط واريز مي شود تا جهت ايجاد توقفگاه و ايجاد و اصلاح و تعمير و مرمت معابر و پل هاي زيرگذر و روگذر هزينه نمايد.

ب _ معادل پنجاه درصد (50%) باقي مانده از وجوه حاصل از جرايم رانندگي در هر يك از شهرها و همچنين معادل هفتاد درصد (70%) كليه وجوه حاصل از جرايم رانندگي در جاد ه ها كه به حساب درآمد عمومي كشور واريز مي شود، از محل اعتبار مذكور در اختيار نيروي انتظامي قرار خواهد گرفت تا سه درصد (3%) آن را جهت تشويق به مأموراني كه تخلف را تشخيص و اقدام به صدور اخطاريه مي نمايند و نيز ايجاد انگيزه تلاش و ترغيب و تشويق ساير مأموران مربوطه به منظور اجراي هر چه بهتر وظايف محوله هزينه نمايد مابقي وجوه مذكور جهت حسن انتظام عبور و مرور ، آموزش ، اقدامات پيشگيرانه و تهيه وسايل و قطعات مخابراتي و وسايل نقليه موتوري و لوازم آن و همچنين هزينه سوخت و نگهداري آنها ، خريد اراضي واحداث و اجاره ابنيه مورد نياز ، تجهيزات و علائم تهيه وسايل آموزش همگاني ، اعزام احتمالي پرسنل نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران به خارج از كشور جهت مطالعه و بازديد از موسسات آموزشي و ترافيكي و پرداخت حق التدريس براي آموزش راهنمايي و رانندگي به مصرف برسد، همچنين معادل سي درصد باقي مانده وجوه حاصل از جرايم رانندگي در جاده هادر اختيار وزارت راه و ترابري قرار خواهد گرفت تا جهت رفع نقايص و خسارات و تأمين علائم و تجهيزات ايمني در راهها مصرف گردد.

قانون الحاق سه تبصره به بند (12) ماده (4) قانون نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران مصوب 1369 - مصوب

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين قانون سه تبصره به ذيل بند (12) ماده

(4) قانون نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران _ مصوب 27/4/1369 الحاق مي گردد:

تبصره 1 _ نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران موظف است كليه امور راهنمايي و رانندگي شهر تهران را برابر با سياست ها و برنامه هاي شهرداري شهر تهران و در چهارچوب قانون به اجرا درآورد. تامين كليه تجهيزات و تاسيسات و بودجه و امكانات مورد نياز اداره راهنمايي و رانندگي شهر تهران (به استثناي حقوق و مزاياي پرسنل و تجهيزات مخابراتي و سلاح و مهمات ) بر عهده شهرداري شهر تهران مي باشد. كليه امكانات و تجهيزات موجود اداره راهنمايي و رانندگي شهر تهران عينا در اين اداره باقي خواهد ماند.

تبصره 2 _ اداره راهنمايي و رانندگي شهر تهران عنداللزوم در زمينه برقراري امنيت برابر با ابلاغيه هاي نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران ( ناجا ) انجام وظيفه مي نمايد.

تبصره 3 _ چگونگي اجراي اين قانون از جمله نحوه عزل و نصب رييس اداره راهنمايي و رانندگي شهر تهران با رعايت اصل يكصد و دهم (110) قانون اساسي (به استثناي موارد مربوط به امور امنيتي و انتظامي كه به تصويب فرماندهي كل قوا مي رسد) مطابق با آيين نامه اي مي باشد كه حداكثر ظرف مدت شش ماه توسط وزارت كشور با هماهنگي و همكاري ستاد كل نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

قانون لغو موارد مصرف قانون وصول برخي از درآمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين - مصوب 23/9/76

ماده واحده _ از اول فروردين ماه سال 1377 موارد مصرف كليه وجوهي كه از بابت درآمدهاي موضوع مواد مختلف قانون وصول برخي از درآمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين مصوب 28/12/1373 مجلس شوراي اسلامي و اصلاحيه هاي بعدي آن به عنوان درآمد براي مصرف يا موارد

خاص در بودجه كل كشور منظور مي شود لغو مي گردد.

تبصره _ دولت مي تواند متناسب با فعاليتهاي درآمدي دستگاههاي ذينفع اعتبارات مناسبي را در لوايح بودجه سالانه منظور نمايد.

سازمان حمل و نقل

آيين نامه اجرايي تبصره 3 ماده واحده قانون تشديد مجازات موتور سيكلت سواران متخلف - مصوب 28/4/1366
فصل اول _ شهر تهران ( ماده 1 تا 7 )

ماده 1 _ مأمورين اداره راهنمايي و رانندگي تهران پس از مشاهده هر يك از تخلفات ذيل موتور سيكلت يا موتور گازي را به نحو مقتضي به پاركينگ منتقل مي نمايند و وسايل مزبور مطابق قانون تشديد مجازات موتورسيكلت سواران متخلف مصوب 1356 حسب مورد تخلف به شرح زير توقيف مي شوند:

الف _ ايجاد صداي ناهنجار لوله خروج دود 3 ماه

ب _ رانندگي در پياده رو 3 ماه و در صورتي كه همراه با صداي ناهنجار لوله خروج دود باشد.6 ماه

ج _ رانندگي در جهت مخالف مسير مجاز 3 ماه و در صورتي كه همراه با صداي ناهنجار لوله خروج دود باشد.6 ماه

تبصره _ پس از توقيف وسيله به راننده آن توسط مسئولان مربوط رسيد داده خواهد شد.

ماده 2 _ شهرداري تهران موظف است محلهاي مناسبي را به منظور نگهداري موتورسيكلت ها و موتورهاي گازي توقيفي تعيين و يا پرسنل مورد نياز در اختيار اداره راهنمايي و رانندگي قرار دهد.

تبصره _ هزينه نگهداري موتور سيكلت يا موتورگازي به ازاي هر روز 50 ريال خواهد بود.

ماده 3 _ ترخيص موتور سيكلت يا موتورگازي پس از پايان مدت توقيف موكول به پرداخت جريمه متعلقه و هزينه نگهداري مي باشد.

ماده 4 _ مسئولين پاركينگ پس از دريافت گواهي مبني بر پرداخت جريمه و هزينه نگهداري كه به تاييد اداره راهنمايي و رانندگي رسيده باشد موتورسيكلت يا موتورگازي توقيفي را به مالك قانوني يا وكيل مسترد مي دارد.

تبصره _ در صورتي كه موتور

سيكلت يا موتور گازي هنگام ترخيص داراي تخلفات ديگر مشمول آيين نامه و راهنمايي و رانندگي باشد وفق همان مقررات عمل خواهد شد.

ماده 5 _ در صورت عدم مراجعه مالك موتورسيكلت يا موتورگازي جهت ترخيص وسيله پس از مدت توقيف مقرر در قانون به ازاي هر روز نگهداري اضافي وسيله مذكور در پاركينگ ، مالك موظف است مبلغ 80 ريال به عنوان هزينه نگهداري بپردازد.

ماده 6 _ در صورت عدم مراجعه مالك پس از يكسال از زمان توقيف شهرداري تهران براي وصول جرايم و هزينه نگهداري از طريق مراجع قضايي ذيصلاح اقدام مي نمايد.

ماده 7 _ وجوهي كه به عنوان هزينه نگهداري مذكور در اين آيين نامه وصول مي شود دراختيار شهرداري تهران قرار مي گيرد.

فصل دوم _ شهرها ، شهرك ها ، روستاها و راههاي كشور ( ماده 8 تا 12 )

ماده 8 _ در محدوده قانوني شهرها ، شهركها ، روستاها و راههاي كشور، در صورتي كه رانندگان موتور سيكلت يا موتورگازي مرتكب هر يك از تخلفات مندرج در ماده 1 و بندهاي سه گانه آن شوند به مجازاتهاي مقرر در همان ماده محكوم خواهند شد.

ماده 9 _ مأمورين راهنمايي و رانندگي شهرباني و پليس راه ژاندارمري موظفند پس ازمشاهده هر يك از تخلفات مندرجه در بند الف ، ب ، ج ماده 1 موتور سيكلت يا موتورگازي را به نحو مقتضي جهت نگهداري ، به راهنمايي و رانندگي ، كلانتري ، پاسگاه ژاندارمري و يا درصورت لزوم به پاركينگ اختصاصي منتقل مي نمايند و پس از تعيين ميزان توقيف بر حسب مورد تخلف به راننده آن رسيد دهند.

تبصره _ هزينه نگهداري موتورسيكلت يا موتورگازي ، چنانچه در پاركينگ هاي اختصاصي نگهداري شوند ، به ازا هر روز برابر نرخ مصوبه محلي خواهد بود.

ماده

10 _ ترخيص موتور سيكلت يا موتورگازي پس از پايان مدت توقيف موكول به پرداخت جريمه متعلقه و هزينه نگهداري در پاركينگ اختصاصي و ارايه برگ ترخيص از سوي مرجع توقيف كننده مي باشد.

ماده 11 _ در صورت عدم مراجعه مالك پس از يكسال از زمان توقيف ، شهرباني يا ژاندارمري به منظور وصول جرايم و هزينه نگهداري در پاركينگ اختصاصي و تعيين تكليف موظفند مراتب را به مراجع قضايي ذيصلاح اعلام نمايند.

فصل سوم _ مقررات عمومي ( ماده 12 تا 13 )

ماده 12 _ در رسيدي كه به صاحب وسيله داده خواهد شد حسب مورد تبصره ماده 2 و نيزمواد 3 و 4 و 5 و 6 و يا تبصره ماده 9 و نيز مواد 10 و 11 و مفاد آن به صاحب وسيله تفهيم خواهد شد.

ماده 13 _ جرايم موضوع قانون تشديد مجازات موتورسيكلت سواران متخلف كه در مواد 4 و 10 اين آيين نامه به آنها اشاره شده است به حساب خزانه واريز خواهد شد.

اين آيين نامه مشتمل بر 13 ماده و 3 تبصره در تاريخ 28/4/66 به تصويب شوراي عالي قضايي و وزارت كشور رسيد.

لايحه قانوني راجع به مجازات متخلفين از اجراي مقررات طرح جديد ترافيك (مرحله سوم ) - مصوب 17/3/1359 ش

ماده 1 _ از تاريخ اجراي طرح جديد ترافيك (مرحله سوم تردد وسايط نقليه در ساعات و محدوده اي از شهر كه از سوي اداره راهنمايي و رانندگي تهران تعيين و به اطلاع عموم مي رسد ممنوع بوده و متخلفين از اجراي اين مقررات مبلغ يكهزار ريال جريمه خواهند شد.

ماده 2 _ عبور و توقف وسايط نقليه غيرمجاز در مسير ويژه ممنوع بوده و متخلفين مبلغ يكهزار ريال جريمه خواهند شد.

شوراي انقلاب جمهوري اسلامي ايران

آيين نامه اجرايي تبصره ماده (6) قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا - مصوب 14/2/1376 هيات وزيران
فصل اول _ كليات ( ماده 1 تا 2 )

ماده 1 _ در اين آيين نامه عبارات و اصطلاحات زير در معاني مشروح مربوط به كارمي روند:

محدوده ممنوعه تردد: محدوده جغرافيايي داخل شهري است كه توسط مراجع صلاحيت دار مندرج در اين آيين نامه تعيين مي شود و عبور و مرور براي برخي از وسايل نقليه درآن ممنوع است ساعات ممنوعه تردد: ساعاتي از شبانه روز است كه توسط مقامات ياد شده در اين آيين نامه معين مي شود و عبور و مرور وسايل نقليه در آن ساعت ممنوع است

وسايل نقليه عمومي وسايل نقليه جمعي كه در مالكيت يا در اختيار يا نظارت مراجع دولتي يا عمومي بوده و در شبكه حمل و نقل عمومي شهري به كار گرفته مي شود.

ماده 2 _ شهرهاي مشمول محدوديت يا ممنوعيت تردد وسايل نقليه موضوع اين آيين نامه در نقاطي كه بنا به اعلام سازمان حفاظت محيط زيست آلودگي هوا ناشي از تردد وسايل نقليه موتوري بيش از حد مجاز بوده و سهم وسايل نقليه موتوري و تردد شهري در آلودگي هواي آنها بيش از ساير منابع آلوده كننده باشد، به پيشنهاد سازمان حفاظت محيط زيست يا شهرداريهاي كشور يا نيروي انتظامي و تصويب شوراي هماهنگي ترافيك استان

مربوط ، تعيين مي شود.

تبصره 1 _ محدوده و ساعات ممنوعه تردد در شهرهاي مشمول و وسايل نقليه عمومي و امثال آن كه مجاز به ترددند، بنا به پيشنهاد شهرداري شهر يا اداره كل حفاظت محيط زيست يا نيروي انتظامي استان مربوط و تاييد شوراي هماهنگي ترافيك استان به تصويب وزير كشور مي رسد.

تبصره 2 _ وزير كشور با توجه به نظر رييس جمهور به عنوان نماينده ويژه براي تعيين ساعات و محدوده ممنوعه تردد و نيز وسايل نقليه عمومي و امثال آن موضوع ماده (6) قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا تعيين مي شود (اصلاحي 25/9/1377).

فصل دوم _ نحوه صدور مجوز تردد و چگونگي نظارت بر اجراي محدوديت ها ( ماده 3 تا 6 )

ماده 3 _ عبور و مرور وسايل نقليه موتوري و امثال آن در محدوده و ساعات ترافيكي كه مطابق تبصره هاي ماده (2) تعيين مي شود منوط به اخذ كارت تردد از شهرداري مربوط است

تبصره تعيين مدت اعتبار كارت تردد به عهده نماينده ويژه موضوع تبصره 2 ماده 2 اين آيين نامه است

ماده 4 _ در مواقع اضطراري موضوع ماده (7) قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا _ مصوب 1374 _ مجوزهاي تردد صادر شده پس از اطلاع از طريق رسانه هاي همگاني به گونه اي كه اعلام خواهد شد، به طور موقت از درجه اعتبار ساقط مي شود.

ماده 5 _ شهرداريهاي كشور مكلف هستند از طريق انتشار آگهي در رسانه هاي همگاني ، مردم را از محدوده ها و ساعات ممنوعه تردد آگاه نمايند و با نصب تابلوهاي ويژه با هماهنگي اداره راهنمايي و رانندگي نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران در مبادي ورودي محدوده ممنوعه ، هشدارهاي لازم را به عموم افراد بدهند.

ماده 6 _ نيروي انتظامي موظف است با نصب تابلو ورود ممنوع در مبادي ورودي به

محدوده ممنوعه ، از تردد وسايل نقليه فاقد مجوز موضوع ماده (3) اين آيين نامه در محدوده مورد نظر در ساعات ممنوعه جلوگيري كند و با متخلفين برابر مقررات مربوط رفتار نمايد ، همچنين موارد استثنا (موضوع تبصره 2 ماده 2 اين آيين نامه را بر روي تابلوهاي ويژه اعلام كند.

فصل سوم _ ساماندهي حمل و نقل شهري ( ماده 7 تا 14 )

ماده 7 _ به منظور كاهش تعداد و طول سفرهاي روزانه شهري در شهرهاي بزرگ كشور ، سازمان امور اداري و استخدامي كشور موظف است راهكارهاي مناسب را در جهت غيرمتمركز كردن خدمات اداري و بانكي در امور غيرستادي ، توزيع ساعات شروع و اتمام كار (مدارس ، ادارات ، بانكها ، بازار و غيراينها) ، افزايش ساعات ارائه خدمات عمومي ، تفويض اختيار به ادارات تابعه ، هدايت دستگاهها به ساخت مجتمع هاي اداري مشترك و نظاير آن را تدوين و به ت صويب شوراي عالي اداري برساند ، همچنين به منظور كاهش آلودگي هوا ناشي از تردد وسايل نقليه موتوري و تقليل سفرهاي غيرضروري شهري با هماهنگي وزارت پست و تلگراف و تلفن ترتيبي اتخاذ كند تا تمامي دستگاههاي دولتي و موسسات عمومي به ويژه ارائه دهندگان خدمات عمومي ، به طور سالانه درصدي از مراجعات حضوري ارباب رجوع خود را با استفاده از شبكه پست ، پست بانك ، مخابرات ، ديتا و جايگزين اطلاع رساني و به كارگيري شيوه مكاتبه به جاي مراجعه ، پاسخگويي كنند.

تبصره _ ميزان كاهش مراجعات و فهرست انواع خدمات قابل ارائه از راههاي ياد شده در هر سال توسط سازمان امور اداري و استخدامي كشور با هماهنگي وزارت پست و تلگراف و تلفن و دستگاه ذي ربط تهيه و

به تصويب هيات وزيران مي رسد.

عملكرد دستگاهها و موسسات موضوع اين ماده هر شش ماه يك بار توسط سازمان ياد شده به دولت گزارش مي شود.

ماده 8 _ وزارتخانه هاي كشور و صنايع و سازمان برنامه و بودجه و شهرداريهاي كشور مكلفند امكانات حمل ونقل عمومي سفرهاي روزانه شهري را در شهرهاي كشور به ويژه شهرهاي بزرگ ، به گونه اي فراهم نمايند تا علاوه بر حصول اهداف تعيين شده در برنامه دوم توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران _ مصوب 1373 _ اهتمام كامل براي تحقق اهداف الگوي مصرف (الگوي حمل و نقل به ميزان هشتاد درصد (80%) نيز به عمل آيد.

ماده 9 _ به منظور افزايش ظرفيت ناوگان حمل و نقل داخل شهري ، دولت سالانه تسهيلات ويژه اي را در اختيار شركتها و سازمانهاي اتوبوسراني شهري قرار مي دهد تا با استفاده از آن تسهيلات به ظرفيت موجود ناوگان اضافه شود. شهرداري هاي كشور مكلف هستند سالانه حداقل ده درصد (10%) به مجموع ظرفيت موجود اضافه نمايند.

وزارت صنايع مكلف است به منظور پاسخگويي به نياز ناوگان حمل و نقل شهري ، افزايش ظرفيت توليدات خود را در زمينه وسايل نقليه عمومي در اولويت قرار دهد.

ماده 10 _ براي كاهش حجم تصدي امور توسط دولت و تمركز امور حمل و نقل جمعي كاركنان دولت و استفاده بهينه از امكانات موجود ، دستگاههاي اجرايي و تحت پوشش مستقر درشهرهاي بزرگ مي توانند به دو صورت زير اقدام كنند.

الف _ تا پايان برنامه دوم توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران با رعايت ماده (11) قانون محاسبات عمومي كشور _ مصوب 1366 به مرور نسبت به واگذاري اماني وسايل

نقليه جمعي خود به شركتهاي اتوبوسراني در ازاي ارائه خدمات مربوط با اولويت كاركنان دستگاههاي طرف قرارداد دولت اقدام نمايند.

تبصره _ دستورالعمل اجرايي اين بند توسط وزراي امور اقتصادي و دارايي و كشور و دستگاههاي ذي ربط تهيه و به مورد اجرا گذاشته مي شود.

ب _ در قبال عقد قرارداد ، در ساعات غيراداري و يا غير از ساعات انتقال كاركنان خويش ، وسايل نقليه جمعي خود را در اختيار شركتهاي واحد اتوبوسراني قرار دهند. مفاد اين ماده با هماهنگي و موافقت ستاد كل نيروهاي مسلح در مورد نيروهاي مسلح اعمال خواهد شد.

ماده 11 _ به منظور كاهش آلودگي هوا در تهران و شهرهاي بزرگ ، دستگاههاي اجرايي ، نيروهاي نظامي و انتظامي موظفند نسبت به گازسوز يا دوگانه سوز كردن تدريجي وسايل نقليه تحت اختيار خود ، همچنين استفاده از ساير سوختهاي مناسب با حداقل تركيبات آلاينده از جمله بنزين بدون سرب بر اساس زمانبندي مشخص اقدام نمايند. سازمان حفاظت محيط زيست كشور موظف است گزارش سالانه عملكرد دستگاهها را به دولت گزارش نمايد. اين اقدام در مورد نيروهاي مسلح با هماهنگي و موافقت ستاد كل نيروهاي مسلح انجام مي شود.

تبصره 1 _ جهت تشويق بخش خصوصي در مورد استفاده از ساير سوختها و گازسوز يا دوگانه سوزكردن وسايل نقليه ، دولت با اعطاي وام يا تسهيلات بانكي با سود متضمن نرخ ترجيحي اقدام خواهد كرد.

تبصره 2 _ وزارت نفت مكلف است به منظور به حداقل رساندن آلودگي ناشي از سوخت هاي آلاينده و جايگزين كردن كامل بنزين بدون سرب با بنزين معمولي و ساير سوخت ها ، نسبت به توليد و عرضه بنزين بدون سرب

در حد نياز اقدام نمايد.

تبصره 3 _ وزارتخانه هاي نفت ، صنايع و شهرداري تهران برابر برنامه زمانبندي شده با به كارگيري تمامي امكانات و منابع موجود ، نسبت به گازسوز يا دوگانه سوزكردن وسايل نقليه موتوري تمامي متقاضيان اقدام مي نمايند.

تبصره 4 _ سازمان برنامه و بودجه موظف است براي به اجرا درآمدن مفاد اين ماده اعتبارات لازم را در بودجه سالانه كشور پيش بيني نمايد.

تبصره 5 _ سازمان صداوسيما مكلف است با همكاري دستگاههاي ذي ربط ، برنامه هايي را در راستاي نماياندن مزاياي گازسوزكردن وسايل نقليه و استفاده از بنزين بدون سرب از نظر اقتصادي و زيست محيطي ، همچنين برنامه هاي آموزشي متضمن ملاحظات ايمني مربوط به گازسوز شدن از طريق صداوسيما به عموم مردم ارائه نمايد.

تبصره 6 _ موسسه تحقيقات و استاندارد صنعتي ايران مكلف است بررسيهاي لازم در مورد تدوين استانداردهاي گازسوزكردن وسايل نقليه را تهيه و جهت اجرا به مراجع ذي ربط ارائه نمايد. مراجع ذي ربط در توليد و اصلاح سيستم سوخت وسايل نقليه موظف به رعايت استاندارد مزبور مي باشند.

ماده 12 _ شهرداريهاي كشور در شهرهاي بزرگ مكلف هستند حتي الامكان وسايل نقليه عمومي با سوخت با حداقل تركيبات آلاينده از قبيل اتوبوس گازسوز ، مترو ، قطار شهري و غير اينها يا با سوخت بنزين بدون سرب را در شبكه حمل و نقل شهري به كار گيرند و جهت تشويق مردم به استفاده بيشتر از وسايل نقليه عمومي ، راهكارهاي مناسبي را از جمله تنظيم برنامه زمانبندي حركت وسايل نقليه عمومي در خطوط و شبكه حمل و نقل شهري به مورد اجرا گذارند.

ماده 13 _ وزارت صنايع موظف است تمامي توليدكنندگان

داخلي موتورسيكلت هاي دوزمانه را در يك برنامه زماني پنج ساله از زمان لازم الاجرا شدن اين آيين نامه مكلف نمايد فروش سالانه خود در سطح كشور را كاهش و با نوع موتور چهار زمانه جايگزين نمايند.

نيروي انتظامي موظف است در پايان اين دوره از تردد موتور سيكلتهاي با سيستم دوزمانه در شهرهاي كشور كه به تشخيص سازمان حفاظت محيط زيست با مشكل آلودگي هوا روبرو هستند جلوگيري كند.

ماده 14 _ در اجراي تبصره (1) ماده (2) قانون مقررات صادرات و واردات ، از تاريخ لازم الاجرا شدن اين آيين نامه ، ورود موتور سيكلتهاي دو زمانه ممنوع است

قانون تشديد مجازات موتور سيكلت سواران متخلف - مصوب 24/2/1356

ماده واحده _ افسران و درجه داران ديپلمه مأمور راهنمايي و رانندگي شهرداري پايتخت مكلفند در محدوده قانوني شهر تهران رانندگان موتور سيكلت يا موتورگازي را كه در پياده رو مبادرت به رانندگي مي كنند و يا در جهت مخالف مسير مجاز حركت مي كنند و يا به وسيله لوله خروج دود عمدا صداي ناهنجار ايجاد مي كنند علاوه بر اخذ جزاي نقدي مقرر در آيين نامه اجرايي موضوع ماده 16 قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي مصوب خردادماه سال 1350 ، موتور سيكلت يا موتورگازي آنان را از سه ماه تا شش ماه به ترتيب زير توقيف نمايند.

الف _ ايجاد صداي ناهنجار لوله خروج دود سه ماه توقيف موتور سيكلت يا موتورگازي

ب _ رانندگي در پياده رو سه ماه و در صورتي كه همراه با صداي ناهنجار لوله خروج دود باشد شش ماه

ج _ رانندگي در جهت مخالف مسير مجاز سه ماه و در صورتي كه همراه با صداي ناهنجار لوله خروج

دود باشد شش ماه

تبصره 1 _ مقررات اين قانون در ساير شهرها يا شهرك ها و يا روستاها و يا راههاي كشور بنابه پيشنهاد وزارت كشور و تصويب هيأت وزيران از تاريخي كه در آگهي تعيين شود به وسيله افسران شهرباني يا پليس راه يا ژاندارمري بر حسب مورد اجرا خواهد شد.

تبصره 2 _ در صورتي كه عمل متهم با ماده جزايي ديگري قابل انطباق باشد اجراي اين ماده مانع تعقيب كيفري او نخواهد بود.

تبصره 3 _ آيين نامه اجرايي اين قانون متضمن ترتيب توقيف موتورها و هزينه نگهداري و ترتيب استرداد آنها و ساير موارد مربوط در محدوده قانوني شهر تهران توسط شهرداري پايتخت و در ساير نقاط توسط شهرباني و ژاندارمري بر حسب مورد تهيه و پس از تاييد وزارتخانه هاي كشور و دادگستري قابل اجرا خواهد بود.

الحاقيه آيين نامه اجرايي تبصره 3 ماده واحده قانون تشديد مجازات موتورسيكلت سواران متخلف - مصوب 21/

در ارتباط با آيين نامه اجرايي فوق الذكر مواردي به پيشنهاد شهردار محترم تهران مورد بررسي قرار گرفت كه آيين نامه مذكور به شرح ذيل اصلاح مي گردد و شهرداري تهران موظف به اجراي دقيق آن مي باشد.

تبصره ماده 2 _ هزينه نگهداري موتورسيكلت يا موتور گازي (متخلف به شرح زيراصلاح مي گردد:

1 _ موتورگازي (بدون دنده روزانه 150 ريال

2 _ موتوردنده اي تا cc125روزانه 300 ريال

3 _ موتور cc125 و بالاترروزانه 400 ريال

ماده پنج _ در صورت عدم مراجعه مالك موتورسيكلت يا موتورگازي جهت ترخيص وسيله پس از مدت توقيف مقرر در قانون به ازاي هر روز نگهداري اضافي وسيله مذكور در پاركينگ ، مالك موظف است مبالغ تعيين شده در جدول ذيل را به عنوان هزينه نگهداري بپردازد.

1 _ موتورگازي روزانه 250 ريال

2 _ موتوردنده اي تا cc125روزانه 400 ريال

3 _ موتور cc125 و به بالاروزانه 500 ريال

تبصره ماده 7 _ با توجه به روح قانون تعزير كه مي تواند به جزاي نقدي تبديل گردد و براي راكد نماندن سرمايه هاي ملت براي مدتهاي مديد ، راكبيني كه تخلف خاصي داشته و منجر به توقيف موتورسيكلت ايشان شده است مي توانند براي ترخيص سريعتر موتور سيكلت مبالغ تعيين شده در جدول ذيل را به حساب شهرداري تهران واريز و موتور سيكلت خود را ترخيص نمايند.

1 _ موتورگازي (بدون دنده ماهيانه 30000 ريال

2 _ موتوردنده اي تا cc125ماهيانه 50000 ريال

3 _ موتور cc125 و به بالاماهيانه 70000 ريال

قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا - مصوب 3/11/1374
فصل اول _ كليات ( ماده 1 تا 3 )

ماده 1 _ جهت تحقق اصل پنجاهم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و به منظور پاك سازي و حفاظت هوا از آلودگي ها كليه دستگاهها و موسسات و كليه اشخاص حقيقي و حقوقي موظفند مقررات و سياست هاي مقرر در اين قانون را رعايت نمايند.

ماده 2 _ اقدام به هر عملي كه موجبات آلودگي هوا را فراهم نمايد ممنوع است منظور از آلودگي هوا عبارت است از وجود و پخش يك يا چند آلوده كننده اعم از جامد ، مايع ، گاز ، تشعشع پرتوزا و غيرپرتوزا در هواي آزاد به مقدار و مدتي كه كيفيت آن را به طوريكه زيان آور براي انسان و يا ساير موجودات زنده و يا گياهان و يا آثار و ابنيه باشد تغيير دهد.

ماده 3 _ منابع آلوده كننده هوا كه تحت مقررات اين قانون قرار دارند به سه دسته زير طبقه بندي مي شوند:

الف _ وسايل نقليه موتوري

ب _ كارخانجات و

كارگاه ها و نيروگاه ها.

ج _ منابع تجاري و خانگي و منابع متفرقه

فصل دوم _ وسايل نقليه موتوري ( ماده 4 تا 11 )

ماده 4 _ استفاده از وسايل نقليه موتوري كه بيش از حد مجاز مقرر دود و آلوده كننده هاي ديگر وارد هواي آزاد نمايند ممنوع است حد مجاز خروجي وسايل نقليه موتوري توسط سازمان حفاظت محيط زيست با همكاري وزارت صنايع تعيين و به تصويب شوراي عالي حفاظت محيط زيست مي رسد.

ماده 5 _ هر وسيله نقليه موتوري كه به كار گرفته مي شود بايد داراي گواهينامه مخصوص مبني بر رعايت حد مجاز خروجي آلوده كننده هاي هوا باشد. دارندگان وسايل نقليه موتوري مكلفند همه ساله وسايل نقليه خود را در مراكز مورد تاييد سازمان حفاظت محيط زيست كه توسط شهرداري ها ايجاد مي گردد تحت آزمايش و معاينه قرار داده و گواهينامه مبني بررعايت حد مجاز آلودگي را دريافت نمايند. در غير اين صورت از تردد وسايل نقليه فاقد گواهينامه مذكور به ترتيبي كه در آيين نامه اجرايي اين قانون تعيين مي شود جلوگيري خواهدشد.

تبصره 1 _ هزينه انجام آزمايش و معاينه وسايل نقليه موتوري از دارندگان وسايل نقليه مذكور طبق تعرفه اي كه توسط وزارت كشور و سازمان حفاظت محيط زيست تهيه و به تصويب هيات وزيران مي رسد اخذ خواهد شد.

تبصره 2 _ تاريخ شروع اجراي اين ماده و تبصره هاي آن حداكثر يك سال پس از تصويب اين قانون تعيين مي شود و سازمان حفاظت محيط زيست و شهرداري و ساير دستگاههاي ذي ربط موظفند ظرف مدت مذكور امكانات لازم جهت اجراي اين ماده را فراهم كنند.

ماده 6 _ شهرداري ها ، نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران ، وزارتخانه ها و سازمانهاي ذي ربط

موظفند نحوه تردد وسايل نقليه موتوري و سيستم حمل و نقل شهري را به صورتي طراحي و سامان دهند كه ضمن كاهش آلودگي هوا جوابگوي سفرهاي روزانه شهري باشد.

تبصره _ آيين نامه اجرايي اين ماده كه دربرگيرنده ساعات و محدوده مجاز تردد شهري ، پيش بيني استفاده مطلوب و بيشتر از وسايل نقليه عمومي و امثال آن مي باشد توسط وزارت كشور ( شهرداري ها ) و نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران و سازمان حفاظت محيط زيست و در صورت لزوم با همكاري سازمان هاي ذي ربط تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهدرسيد.

ماده 7 _ در مواقع اضطراري كه به علت كيفيت خاص جوي ، آلودگي هواي شهرها به حدي برسد كه به تشخيص وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي سلامت انسان و محيط زيست را شديدا به مخاطره بياندازد ، سازمان حفاظت محيط زيست با همكاري وزارت كشور (شهرداري ها و نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران ) ممنوعيت ها يا محدوديت هاي موقت زماني ، مكاني و نوعي را براي منابع آلوده كننده برقرار نموده و بلافاصله مراتب را از طريق رسانه هاي همگاني به اطلاع عموم خواهد رسانيد.

با برطرف شدن وضعيت اضطراري و كاهش آلودگي هوا ، سازمان نسبت به رفع ممنوعيت و محدوديت برقرار شده اقدام و مراتب را به نحو مقتضي به اطلاع عموم خواهد رسانيد.

ماده 8 _ ساخت و توليد و ورود وسايل نقليه موتوري و همچنين موتور و ساير قطعات مرتبط با احتراق وسايل نقليه از قبيل كاربوراتور و فيلتر مستلزم رعايت استاندارد هاي حفاظت محيط زيست مي باشد.

ماده 9 _ وزارت صنايع موظف است سياست ها و برنامه هاي توليدي واحدها

و شركت هاي تابعه توليد وسايل نقليه موتوري خود را به نحوي تنظيم نمايد كه اولا توليد وسايل نقليه با موتورها و قطعات غيراستاندارد صورت نپذيرد ثانيا در برنامه ريزي ساخت خودرو برنامه توليد وسايل نقليه و حمل و نقل عمومي را در اولويت قرار دهد ثالثا طراحي و ساخت اتومبيل ها به نحوي صورت گيرد كه حتي المقدور امكان استفاده از گاز هم وجود داشته باشد.

ماده 10 _ شماره گذاري هر نوع وسيله نقليه موتوري مستلزم رعايت استانداردهاي موضوع ماده 8 اين قانون مي باشد.

ماده 11 _ استانداردهاي موضوع مواد 8 و 9 اين قانون توسط سازمان حفاظت محيط زيست با همكاري وزارت صنايع ، وزارت نفت و موسسات تحقيقاتي ذيصلاح تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

فصل سوم _ كارخانجات و كارگاه ها و نيروگاه ها ( ماده 12 تا 21 )

ماده 12 _ احداث كارخانجات و كارگاههاي جديد و توسعه و تغيير محل و يا خط توليد كارخانجات و كارگاههاي موجود مستلزم رعايت ضوابط و معيارهاي سازمان حفاظت محيط زيست مي باشد.

ماده 13 _ وزارتخانه هاي صنايع ، معادن و فلزات ، كشاورزي و جهاد سازندگي هنگام صدور جواز تاسيس رونوشتي از جواز تاسيس مربوط را به سازمان حفاظت محيط زيست ارسال خواهند نمود.

دارندگان جواز تاسيس مذكور مكلفند محل استقرار واحدهاي صنعتي و يا توليدي خود را طبق ضوابط استقرار موضوع ماده 12 اين قانون تعيين نمايند.

صدور پروانه بهره برداري موكول به تاييد محل استقرار با رعايت ضوابط موضوع ماده 12فوق بر اساس اعلام سازمان حفاظت محيط زيست مي باشد.

تبصره 1 _ احداث نيروگاه ها ، پالايشگاه ها ، كارخانجات پتروشيمي ، كارخانجات صنايع نظامي ، فرودگاه ها و ترمينال هاي بارگيري موكول به رعايت ضوابط و معيارهاي

سازمان حفاظت محيط زيست از لحاظ محل استقرار مي باشد.

تبصره 2 _ ضوابط و معيارهاي موضوع مواد 12 و 13 توسط سازمان با مشاركت وزارتخانه هاي مذكور در اين ماده تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

تبصره 3 _ سازمان حفاظت محيط زيست موظف است ضوابط و معيارهاي زيست محيطي لازم را از طريق وزارتخانه هاي ذي ربط به دارندگان جواز تاسيس اعلان نمايد.

ماده 14 _ فعاليت كارخانجات و كارگاههاي جديدي كه ضوابط و معيارهاي موضوع ماده 12 را رعايت ننمايند و همچنين فعاليت و بهره برداري از كارخانجات و كارگاهها و نيروگاههايي كه بيش از حد مجاز موجبات آلودگي هوا را فراهم آورند ممنوع است

ماده 15 _ سازمان حفاظت محيط زيست كارخانجات و كارگاهها و نيروگاههايي كه آلودگي انها بيش از حد مجاز استانداردهاي محيط زيست باشد را مشخص نموده و مراتب را با تعيين نوع و ميزان آلودگي به صاحبان و يا مسئولان كارخانجات و كارگاه ها و نيروگاه ها ابلاغ خواهدكرد تا در مهلت معيني كه توسط سازمان با همكاري و مشاركت دستگاههاي ذي ربط تعيين مي شود نسبت به رفع آلودگي يا تعطيل كار و فعاليت خود تا رفع آلودگي اقدام نمايند.

تبصره 1 _ در صورتي كه صاحب يا مسئول كارخانه و كارگاهي كه موجبات آلودگي هوا را فراهم مي نمايد با دلايل قابل قبول سازمان اثبات نمايد كه ظرف مهلت تعيين شده رفع آلودگي عملي نمي باشد سازمان مي تواند براي يك بار مهلت اضافي مناسب در مورد اينگونه كارخانجات و كارگاهها قايل شود.

تبصره 2 _ سازمان حفاظت محيط زيست موظف است استانداردهاي هواي پاك واستانداردهاي آلوده كننده هاي حاصل از كارخانجات و كارگاه

ها كه به هر طريق وارد هواي آزاد مي گردند را براي هر منطقه و با توجه به كيفيت هوا و مناسبات زيست محيطي آن مناطق تهيه نموده و در اختيار متقاضيان و صاحبان كارخانجات و كارگاهها قرار دهد.

حد مجاز (استانداردهاي محيط زيست اين ماده توسط سازمان حفاظت محيط زيست تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 16 _ در صورتي كه صاحبان و مسئولان كارخانجات و كارگاهها و نيروگاه هاي آلوده كننده ظرف مهلت تعيين شده مبادرت به رفع آلودگي يا ممانعت از كار و فعاليت كارخانه و كارگاه مربوط ننمايند ، در پايان مهلت مقرر به درخواست سازمان حفاظت محيط زيست و دستور مرجع قضايي ذي ربط محل كه بلافاصله توسط مأمورين انتظامي به مورد اجرا گذاشته مي شود از كار و فعاليت كارخانجات و كارگاههاي آلوده كننده جلوگيري به عمل خواهد آمد.

ادامه كار يا فعاليت كارخانجات و كارگاهها و نيروگاههاي مزبور منوط به صدور اجازه سازمان حفاظت محيط زيست و يا راي دادگاه صلاحيت دار خواهد بود.

تبصره _ در صورتي كه صاحبان و مسئولان كارخانجات و كارگاهها و نيروگاههاي آلوده كننده پس از ابلاغ سازمان حفاظت محيط زيست از فعاليت و ادامه كار كارخانجات و كارگاههاي مربوط ممانعت به عمل نياورده و يا پس از تعطيل كارخانجات و كارگاههاي مذكور رأسا و بدون كسب اجازه از سازمان يا بدون صدور راي دادگاه صالحه ، مبادرت به بازگشايي و ادامه فعاليت آنها بنمايند بر حسب مورد به مجازات هاي مقرر در اين قانون و ساير مقررات مربوط به عدم رعايت دستورات مراجع قانوني و قضايي محكوم خواهند شد و چنانچه مديران و مسئولان مذكور اداره و

تصدي كارخانجات و كارگاههاي دولتي يا وابسته به دولت را بر عهده داشته باشند موضوع در هيات هاي رسيدگي به تخلفات اداري وزارتخانه يا دستگاه متبوع مدير يا مسئول نيز مطرح و حكم مقتضي صادر خواهد گرديد.

ماده 17 _ در مواقع اضطراري و يا شرايط جوي نامناسب ، رييس سازمان حفاظت محيط زيست مي تواند كارخانجات و كارگاههايي را كه فعاليت آنها خطرات فوري در بر داشته باشد با اخطار سريع خواستار توقف فعاليت آنها گردد و در صورت استنكاف به حكم رييس دادگاه محل تا رفع موجبات خطر تعطيل نمايد.

ماده 18 _ در موادي كه كاهش يا از بين بردن آلودگي ناشي از فعاليت كارخانجات و ياكارگاهها از طريق ديگر بجز انتقال يك يا برخي از آنها به نقاط مناسب امكان پذير نبوده و يا فعاليت كارخانجات و كارگاههاي مذكور در مناطق مسكوني سلامت ساكنان آن مناطق را به خطر بياندازد سازمان حفاظت محيط زيست با همكاري وزارتخانه ها و ديگر دستگاههاي دولتي ذي ربط طرح انتقال كارخانجات و كارگاههاي مذكور را به نقاط مناسب (ترجيحا شهرك ها و قطب هاي صنعتي تهيه و به هيات وزيران ارايه مي نمايد. دولت در صورت صلاحديد و موافقت حسب مورد اقدام خواهد نمود.

ماده 19 _ قطب ها و شهركها و مجتمع هاي صنعتي و نيروگاهها و واحدهاي توليدي مكلفندحداقل 10 درصد از فضاي شهركها و يا مجموعه فضاي تخصيص داده شده جهت احداث واحدهاي توليدي و خدماتي را به ايجاد فضاي سبز و مشجر و كشت درختان مناسب منطقه اختصاص دهند.

بهره برداري از واحدهاي صنعتي و توليدي مذكور منوط به رعايت اين ماده و ايجاد فضاي سبز مناسب مي باشد. وزارتخانه هاي

صنعتي موظف به نظارت به حسن اجراي اين ماده باشند.

ماده 20 _ كارخانجات و كارگاهها و نيروگاهها و كوره هاي آجرپزي و آهك پزي موظف به استفاده از سوخت و سيستم هاي احتراقي مناسب قابل دسترسي به نحوي كه موجبات كاهش آلودگي هوا را فراهم نمايد هستند.

تبصره _ وزارت نفت موظف است در برنامه ريزي گازرساني و سوخت رساني خود تامين سوخت مناطق صنعتي و مراكز استقرار كارخانجات و كارگاه ها و كوره هاي آجرپزي مجاور شهرهاي بزرگ را در اولويت قرار دهد.

ماده 21 _ آيين نامه اجرايي اين فصل و همچنين ضوابط مربوط به محدوديت استقرار صنايع در مجاورت شهرها توسط سازمان حفاظت محيط زيست با مشاركت وزارتخانه هاي ذي ربط تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

فصل چهارم _ منابع تجاري ، خانگي و منابع متفرقه ( ماده 22 تا 27

ماده 22 _ پخش و انتشار هر نوع مواد آلوده كننده هوا بيش از حد مجاز از منابع تجاري ، خانگي و متفرقه در هواي آزاد ممنوع است

منابع تجاري ، خانگي و متفرقه از جهت نوع و ميزان آلودگي توسط سازمان حفاظت محيط زيست مشخص و طبقه بندي شده و حد مجاز موضوع اين ماده توسط سازمان حفاظت محيط زيست تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 23 _ كليه منابع آلوده كننده از قبيل حمام ها ، نانوايي ها ، هتل ها و رستوران ها و غيره مكلفند ضمن اتخاذ تدابير لازم جهت جلوگيري از انتشار دود و دوده و ساير موارد آلوده كننده درهواي آزاد ، از سوخت مناسب ترجيحا گاز شهري كه موجب كاهش آلودگي هوا مي شود استفاده نمايند.

وزارت نفت موظف است در برنامه سوخت رساني شهرهاي بزرگ ، تامين سوخت مناسب و

گازرساني منابع تجاري و واحدهاي خدمات عمومي را در اولويت قرار دهد.

ماده 24 _ سوزاندن و انباشتن زباله هاي شهري و خانگي و هرگونه نخاله در معابر عمومي و فضاي باز ممنوع مي باشد.

ماده 25 _ وزارتين مسكن و شهرسازي و كشور موظفند هنگام تهيه طرحهاي هادي و جامع و بهسازي شهرها به نحوي برنامه ريزي نمايند كه فصل جداگانه اي از مطالعات طرح را به بررسي مسايل زيست محيطي اختصاص دهند به گونه اي كه طراحي شهرها و شهرك ها و مجتمع هاي مسكوني از نظر فضاي سبز و باز ، همجواري كاربري ها ، شبكه معابر و حمل و نقل ، ضوابط تراكم ساختماني و غيره با معيارهاي زيست محيطي مورد تاييد سازمان متناسب باشد.

تبصره _ نقشه هاي شهرها ، شهرك هاي مسكوني ، قطبها و شهركها و مجتمع هاي صنعتي اداري ، كشاورزي و غيره موكول به رعايت ضوابط و مقررات حفاظت محيط زيست مي باشد.

ماده 26 _ آيين نامه اجرايي موضوع ماده 25 اين قانون مشتركا توسط وزارت مسكن و شهرسازي ، وزارت كشور و سازمان حفاظت محيط زيست تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 27 _ ايجاد هرگونه آلودگي صوتي بيش از حد مجاز ممنوع مي باشد. آيين نامه جلوگيري از آلودگي صوتي توسط سازمان حفاظت محيط زيست تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

فصل پنجم _ مجازاتها ( ماده 28 تا 32 )

ماده 28 _ افرادي كه با وسايل نقليه موتوري آلوده كننده غيرمجاز تردد مي نمايند و همچنين كساني كه محدوديت ها و ممنوعيت هاي موضوع ماده 7 اين قانون را رعايت ننمايند به حكم دادگاه صالح به جزاي نقدي از پنجهزار ريال تا يكصد هزار ريال بنابر تعداد

سيلندر حجم موتور ميزان آلودگي و دفعات تكرار جرم محكوم خواهند شد ضمنا از تردد وسايل نقليه آلوده كننده مذكور تا رفع موجبات آلودگي جلوگيري به عمل خواهد آمد.

ماده 29 _ صاحبان و مسئولين كارخانجات و كارگاههاي آلوده كننده كه برخلاف مواد 14 و16 و 17 اين قانون عمل نمايند براي بار اول به جزاي نقدي از پانصد هزار ريال تا يك ميليون ريال و در صورت تكرار به حبس تعزيري از دو ماه تا شش ماه و جزاي نقدي از هفتصد هزار ريال تا دو ميليون ريال محكوم مي شوند.

تبصره 1 _ صاحبان و مسئولان اينگونه كارخانجات و كارگاههاي آلوده كننده علاوه برمحكوميت مذكور مكلف به پرداخت ضرر و زيان وارده به محيط زيست و اشخاص حقيقي و حقوقي به حكم دادگاه صالحه مي باشند.

تبصره 2 _ در مورد جرايم مقرر در اين قانون علاوه بر اشخاص حقيقي و حقوقي سازمان حفاظت محيط زيست بر حسب مورد شاكي يا مدعي خصوصي در زمينه خسارات وارده به محيط زيست مي باشد.

ماده 30 _ كساني كه از انجام بازرسي مأموران سازمان حفاظت محيط زيست براي نمونه برداري و تعيين ميزان آلودگي ناشي از فعاليت كارخانجات و كارگاهها منابع تجاري بهداشتي و خدمات و اماكن عمومي ممانعت به عمل آورده و يا اسناد و مدارك و اطلاعات مورد نياز سازمان را در اختيار ايشان نگذارند و يا اسناد و مدارك و اطلاعات خلاف واقع ارايه نمايند بر حسب مورد و اهميت موضوع به جزاي نقدي از پانصد هزار ريال تا پنج ميليون ريال و در صورت تكرار به حبس تعزيري از يك ماه تا 3 ماه و جزاي نقدي مذكور محكوم خواهند

شد.

تبصره _ در صورتي كه مأموران سازمان حفاظت محيط زيست در جرايم موضوع اين ماده همكاري يا مشاركت داشته يا گزارش خلاف واقع ارايه نمايند علاوه بر محكوميت در هيات هاي رسيدگي به تخلفات اداري به حداكثر مجازات مقرر در اين ماده محكوم خواهند شد.

ماده 31 _ صاحبان و مسئولان منابع تجاري و اماكن عمومي كه برخلاف ماده 24 اين قانون موجبات آلودگي هوا را فراهم نمايند پس از هر بار اخطار و پايان مهلت مقرر به جزاي نقدي از يكصد هزار ريال تا پانصد هزار ريال و در صورت تكرار از سيصد هزار ريال تا دو ميليون ريال جزاي نقدي محكوم خواهند شد.

ماده 32 _ مسئولين آلودگي حاصل از منابع متفرقه و منابع خانگي و همچنين عاملين آلودگي صوتي به جزاي نقدي از سي هزار ريال تا سيصد هزار ريال و در صورت تكرار از يكصدهزار ريال تا يك ميليون ريال محكوم خواهند شد.

فصل ششم _ مقررات مختلف ( ماده 33 تا 36 )

ماده 33 _ سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران موظف است با همكاري سازمان حفاظت محيط زيست ، برنامه هاي مناسب جهت تنوير افكار عمومي ، آموزش و قوانين و مقررات مسايل حفاظت محيط زيست را تنظيم و به مورد اجرا بگذارد.

ماده 34 _ درآمدهاي حاصل از اجراي اين قانون پس از وصول بلافاصله به حساب خزانه واريز گرديده و معادل پنجاه درصد (50%) وجوه واريزي در هر سال و حداكثر تا سقف يك ميليارد ريال جهت اجراي اين قانون به صورت رديف جداگانه در لايحه بودجه هر سال منظور و در اختيار سازمان حفاظت محيط زيست و معادل بيست درصد (20%) تا سقف چهارصدميليون ريال در اختيار نيروي انتظامي

جمهوري اسلامي ايران قرار مي گيرد.

ماده 35 _ آيين نامه هاي اجرايي اين قانون علاوه بر مواردي كه در هر يك از مواد قانون نسبت به آن تعيين تكليف شده است حداكثر ظرف سه ماه پس از تصويب اين قانون توسط سازمان حفاظت محيط زيست و بر حسب مورد با مشاركت يا همكاري دستگاههاي ذي ربط تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 36 _ از تاريخ ابلاغ اين قانون كليه قوانين و مقررات مغاير با آن در زمينه جلوگيري از آلودگي هوا لغو مي گردد.

آيين نامه اجرايي تبصره ماده (6) قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا - مصوب 22/3/1381
فصل اول _ كليات ( ماده 1 )

ماده 1 _ در اين آيين نامه عبارات و اصطلاحات زير در معاني مشروح مربوط به كار مي روند:

الف _ محدوده ممنوعه تردد: محدوده جغرافيايي داخل شهري است كه عبور و مرور تمام يا برخي از وسايل نقليه در آن ممنوع است

ب _ ساعات ممنوعه تردد: ساعاتي از شبانه روز است كه عبور و مرور تمام يا برخي از وسايل نقليه در آن ساعات ممنوع است

ج _ وسايل نقليه عمومي وسايل نقليه اي كه در مالكيت يا در اختيار يا نظارت مراجع دولتي ياعمومي بوده و در شبكه حمل و نقل عمومي شهري به كار گرفته مي شود.

د _ خودرو هاي آزاد _ خودروهايي هستند كه بدون نياز به مجوز ، مجاز به حركت در محدوده مي باشند و شامل خودروهاي امدادي (پليس ، آتش نشاني ، آمبولانس و...) ، اتوبوس هاي شركت واحد اتوبوسراني ، تاكسي هاي پلاك نارنجي و تاكسي هاي خطي فقط در مسير تعيين شده مي باشند.

ه _ خودرو هاي مجاز: خودروهايي هستند كه در صورت داشتن مجوز ، مجاز به حركت درمحدوده مي باشند.

فصل دوم _ نحوه اعمال محدوديت و صدور مجوز تردد و چگونگي نظارت بر اجراي محدوديت ها ( ماده 2 تا 6 )

ماده 2 _ شهرهاي مشمول محدوديت يا ممنوعيت تردد وسايل نقليه موضوع اين آيين نامه درنقاطي كه بنابه اعلام سازمان حفاظت محيط زيست ، آلودگي هوا ناشي از تردد وسايل نقليه موتوري بيش از حد مجاز بوده و سهم وسايل نقليه موتوري و تردد شهري در آلودگي هواي آنها بيش از ساير منابع آلوده كننده باشد ، به پيشنهاد سازمان حفاظت محيط زيست يا شهرداري هاي مربوط يا نيروي انتظامي و تصويب شوراي هماهنگي ترافيك استان مربوط ، تعيين مي شوند.

تبصره 1 _ وزير كشور به عنوان نماينده ويژه رييس

جمهور براي تعيين ساعات و محدوده ممنوعه تردد و نيز وسايل نقليه مجاز موضوع تبصره ماده (6) قانون جلوگيري از آلودگي هوا تعيين مي شود.

تبصره 2 _ هرگونه سياستگذاري و اتخاذ تصميم در خصوص تعيين محدوده ، ساعات ممنوعيت ، تعداد و نوع خودروهاي آزاد و مجاز ، مدت اعتبار و نوع محور تردد و امثال آن در تهران بنا به پيشنهاد شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور و تصويب وزير كشور و در شهرهاي ديگر به پيشنهاد شوراي هماهنگي ترافيك استان و تصويب وزير كشور ، تعيين مي گردد.

تبصره 3 _ اعمال هرگونه ممنوعيت و محدوديت تردد بايد همزمان با پيش بيني تسهيلات حمل و نقل عمومي لازم براي مردم در آن محدوده باشد.

ماده 3 _ عبور و مرور وسايل نقليه مجاز در محدوده و ساعات ممنوعه كه مطابق تبصره هاي ماده (2) تعيين مي شود منوط به اخذ مجوز تردد از شهرداري مربوط است

تبصره _ بهاي مجوزهاي صادره ، توسط سازمان حمل و نقل ترافيك تعيين مي شود.

ماده 4 _ در مواقع اضطراري موضوع ماده (7) قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا _ مصوب 1372 _ مجوزهاي تردد صادر شده پس از اطلاع از طريق رسانه هاي هماهنگي ، به گونه اي كه اعلام خواهد شد ، به طور موقت از درجه اعتبار ساقط مي شوند.

ماده 5 _ شهرداري هاي كشور مكلف هستند از طريق انتشار آگهي در رسانه هاي همگاني ، مردم رااز محدوده و ساعات ممنوعه تردد آگاه نمايند و با نصب تابلو هاي ويژه با هماهنگي اداره راهنمايي و رانندگي نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران در مبادي ورودي محدوده ممنوعه ، هشدارهاي لازم را به عموم افراد بدهند.

ماده

6 _ نيروي انتظامي موظف است با نصب تابلو عبور ممنوع در مبادي ورودي به محدوده ممنوعه ، ازتردد وسايل نقليه فاقد مجوز موضوع ماده (3) اين آيين نامه در ساعات و محدوده ممنوع مورد نظر جلوگيري كند و با متخلفين برابر مقررات مربوط رفتار نمايد ، همچنين موارد استثنا را بر روي تابلو هاي نصب شده اعلام كند.

فصل سوم _ ساماندهي حمل و نقل شهري ( ماده 7 تا 15 )

ماده 7 _ به منظور كاهش تعداد و طول سفرهاي روزانه شهري ، كاهش مراجعات حضوري به دستگاه هاي اجرايي ، كاهش شلوغي و تراكم ترافيك و ترويج فرهنگ استفاده از وسايل حمل و نقل همگاني در شهرهاي بزرگ كشور ، شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور موظف است با همكاري سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور و ساير وزارتخانه ها و سازمان ها به تناسب موضوع ، راهكارهاي مناسب را در جهت غير متمركز كردن خدمات اداري و بانكي در امور غير ستادي ، توزيع ساعات شروع و اتمام كار ( مدارس ، ادارات ، بانك ها ، بازار و غيره تفويض اختيار امور قابل واگذاري به ادارات تابعه ، هدايت شهرداري ها به ايجاد مجتمع هاي خدمات محله و مناطق شهري و افزايش تعداد شعب ادارات و ارگان هاي جاذب سفر به تناسب نياز جمعيت شهرها و نظاير آن را تدوين و تصويب نمايد. همچنين به منظور كاهش آلودگي هوا ناشي از تردد وسايل نقليه موتوري و تقليل سفرهاي غيرضرور شهري با هماهنگي وزارت پست و تلگراف و تلفن ترتيبي اتخاذ كند تا كليه دستگاه هاي دولتي و موسسات عمومي به ويژه ارايه دهندگان خدمات عمومي ، به طور سالانه درصدي از مراجعات حضوري

ارباب رجوع خود را با استفاده از شبكه پست ، پست بانك ، مخابرات ، شبكه اطلاع رساني الكترونيكي و جايگزين اطلاع رساني و به كارگيري شيوه مكاتبه به جاي مراجعه ، پاسخگويي كنند.

تبصره _ ميزان كاهش مراجعات و فهرست انواع خدمات قابل ارايه از راههاي ياد شده ، در هرسال به پيشنهاد شوراي عالي هماهنگي ترافيك و با هماهنگي دستگاه هاي ذيربط تهيه و به تصويب شوراي عالي اداري مي رسد.

ماده 8 _ به منظور افزايش ظرفيت ناوگان حمل و نقل داخل شهري ، دولت سالانه تسهيلات مناسب را در اختيار وزارت كشور ( شركت ها و سازمانهاي اتوبوسراني و حمل و نقل ريلي شهري ) قرار مي دهد تا با استفاده از تسهيلات ، به ظرفيت موجود ناوگان اضافه مي شود. شهرداري هاي كشور مكلف هستند تا رسيدن به ظرفيت مطلوب سالانه حداقل ده درصد (10%) به مجموع ظرفيت ناوگان موجود اضافه نمايند.

وزارت صنايع و معادن مكلف است به منظور پاسخگويي به نياز ناوگان حمل و نقل شهري ، افزايش ظرفيت توليدات خود را در زمينه وسايل نقليه عمومي در اولويت قرار دهد.

ماده 9 _ به منظور اعمال سياست هاي هماهنگ ، تعيين خط مشي لازم ، هدايت و نظارت بر تغيير سوخت خودروها از فرآورده هاي نفتي آلاينده به گاز طبيعي و ديگر سوخت هاي نوين ،شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور با همكاري ارگان هاي مرتبط اقدام هاي لازم را معمول خواهند نمود.

تبصره _ در جلسات شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور كه موضوع هدايت ونظارت بر تغيير سوخت خودروها از فرآورده هاي نفتي و آلاينده به گاز طبيعي و ديگر سوخت هاي نوين مطرح است

از نماينده وزارت نفت با حق راي دعوت به عمل آيد.

ماده 10 _ به منظور كاهش آلودگي هوا در تهران و شهرهاي بزرگ ، دستگاه هاي اجرايي ،شهرداري ها ، نيروي نظامي و انتظامي موظفند نسبت به تبديل به گازسوز نمودن (گاز طبيعي تدريجي وسايل نقليه تحت اختيار خود ، بر اساس زمانبندي مشخص اقدام نمايند. سازمان حفاظت محيط زيست كشور موظف است گزارش سالانه عملكرد دستگاه ها را به دولت گزارش نمايد. اين اقدام در مورد نيروهاي مسلح با هماهنگي و موافقت ستاد كل نيروهاي مسلح انجام مي شود.

ماده 11 _ وزارت نفت مكلف است به منظور به حداقل رساندن آلودگي ناشي از سوخت هاي فسيلي نسبت به توليد و عرضه گازوييل با استاندارد بين المللي به كمتر از PPM 500 ( گوگرد ) ،در حد نياز اقدام نمايد.

تبصره _ سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور موظف است براي به اجرا در آمدن مفاد اين ماده اعتبارات لازم را در بودجه سالانه كشور پيش بيني نمايد.

ماده 12 _ سازمان صدا و سيما مكلف است با همكاري دستگاه هاي ذيربط ، برنامه هايي را در راستاي نماياندن مزاياي تغيير سوخت مصرفي وسايل نقليه از نظر اقتصادي و زيست محيطي ،همچنين برنامه هاي آموزشي متضمن ملاحظات ايمني مربوط به گاز سوز شدن را از طريق صدا و سيما به عموم مردم ارايه نمايد.

ماده 13 _ موسسه تحقيقات و استانداردهاي صنعتي ايران مكلف است بررسي هاي لازم درمورد تدوين استانداردهاي ايمني گازسوز كردن وسايل نقليه را انجام و نتيجه جهت اجرا به مراجع ذيربط ارايه نمايد. مراجع ذيربط در توليد و اصلاح سيستم سوخت وسايل نقليه موظف به رعايت استاندارد

مزبور مي باشند.

ماده 14 _ از تاريخ لازم الاجرا شدن اين تصويب نامه ، صدور مجوز سرمايه گذاري جديد و ياتوسعه واحدهاي توليدي موتورهاي دو زمانه ممنوع و وزارت صنايع و معادن موظف است تمامي توليد كنندگان داخلي موتور سيكلت هاي ياد شده را مكلف نمايد حداكثر تا دو سال از زمان لازم الاجرا شدن اين آيين نامه ، توليد خود را با استانداردهاي زيست محيطي تطبيق و نوع موتور چهار زمانه را جايگزين نمايند.

تبصره _ تردد موتورهاي دو زمانه پس از دو سال از لازم الاجرا شدن اين تصويب نامه در هفت شهر بزرگ كشور ممنوع است

ماده 15 _ از تاريخ لازم الاجرا شدن اين آيين نامه ، واردات موتورسيكلت هاي دو زمانه ممنوع است

اساسنامه سازمان حمل و نقل و ترافيك پايتخت - مصوب 18/10/1353
فصل اول _ كليات ( ماده 1 تا 5 )

ماده 1 _ سازمان حمل و نقل و ترافيك پايتخت كه اختصارا در اين اساسنامه به نام ( سازمان ) خوانده مي شود به استناد ماده 84 قانون شهرداري ها تاسيس مي گردد و داراي شخصيت حقوقي و استقلال مالي است و به صورت يكي از موسسات وابسته به شهرداري پايتخت و با اصول بازرگاني اداره مي شود.

ماده 2 _ هدف سازمان عبارتست از اصلاح تنظيم امر عبور و مرور كليه وسايط نقليه و عابرين پياده و نصب علايم مربوطه و نظارت بر حمل و نقل مسافر و بار و موافقت با تاسيس موسسات حمل و نقل جديد و نيز تجديد نظر در مقررات مورد عمل فعلي و پيشنهادات لازم به مراجع ذيصلاح به منظور افزايش يا نقصان جرايم و همچنين تجديدنظر در كليه مقررات مربوط به راهنمايي و رانندگي و پيش بيني طرحهاي لازم به منظور توسعه شبكه هاي ارتباطي

و بهبود وضع عبور و مرور در آينده و انجام عمليات اجرايي مربوط در محدوده قانوني پايتخت و حريم

ماده 3 _ مدت عمليات سازمان نامحدود و مركز اصلي آن پايتخت مي باشد و تغيير آن منوط به تصميم شهردار پايتخت است

ماده 4 _ كليه اموال منقول و غيرمنقول شهرداري پايتخت كه مورد استفاده و در اختيار سازمان قرار مي گيرد و آنچه كه بعدا تاسيس و خريداري نمايد و همچنين كمكهاي مالي كه از طريق شهرداري به سازمان مي شود با حفظ حق مالكيت شهرداري به عنوان سرمايه سازمان محسوب مي گردد.

تبصره _ سازمان موظف است صورت كليه اموال منقول و غيرمنقول موجود و همچنين اثاثيه و وسايلي را كه بعدا از شهرداري مي گيرد ظرف شش ماه از تاريخ تصويب اين اساسنامه تهيه و با ارزيابي كه به وسيله نمايندگان شهرداري و سازمان انجام خواهد شد به عنوان سرمايه در دفاتر مربوطه ثبت و صورت آن را براي تاييد نهايي شهردار و اطلاع انجمن شهر پايتخت ارسال دارد.

ماده 5 _ تغيير مواد اساسنامه و يا انحلال سازمان منوط به پيشنهاد شهرداري و تصويب انجمن شهر پايتخت خواهد بود.

فصل دوم _ اركان سازمان ( ماده 6 تا 16 )

ماده 6 _ سازمان داراي اركان ذيل مي باشد:

الف هيات مديره

ب مديرعامل

ج ناظر انجمن شهر

ماده 7 _ هيات مديره مركب از پنج نفر عضو اصلي و دو نفر عضو علي البدل خواهد بود كه از بين معاونان و يا صاحب منصبان عالي رتبه شهرداري از طرفي شهردار پايتخت به مدت دوسال انتخاب مي شوند و در پايان مدت انتخاب مجدد آنان بلامانع است

تبصره 1 _ رييس و نايب رييس هيات مديره از طرف شهردار پايتخت از بين

اعضاي اصلي انتخاب و به اين سمت منصوب خواهد شد.

تبصره 2 _ شهردار پايتخت مي تواند تعدادي از اعضاي اصلي و يا علي البدل را در صورت اقتضاي از بين افراد متخصص و با تجربه در امر ترافيك كه خارج از كادر شهرداري هستند. انتخاب و مراتب را جهت اطلاع انجمن شهر اعلام دارد.

تبصره 3 _ اعضاي هيات مديره مي تواند هر يك به لحاظ تجربه و تخصصي كه دارند با تصويب هيات مديره نسبت به امور خاصي از سازمان نظارت مستقيم اعمال نمايد.

ماده 8 _ جلسات هيات مديره به رياست رييس يا نايب رييس هيات مديره و با حضور حداقل چهار نفر از اعضاي اصلي و يا علي البدل رسميت پيدا مي كند.

تبصره 1 _ در صورت غيبت و معذوريت اعضاي اصلي علي البدل به دعوت رييس هيات مديره در جلسه هيات مديره شركت خواهند كرد و در غير اين صورت حضور آنان در جلسات بدون داشتن حق راي خواهد بود.

تبصره 2 _ جلسات هيات مديره با حضور چهار نفر اعضاي هيات مديره به رياست رييس هيات مديره و در غياب او نايب رييس رسميت خواهد يافت

تبصره 3 _ تصميمات متخذه با اكثريت سه راي كه حداقل دو راي آن از اعضاي اصلي باشد ، نافذ و قابل اجراي است

ماده 9 _ جلسات هيات مديره بر حسب تشخيص رييس هيات مديره و يا به تقاضاي مديرعامل در مركز اصلي سازمان تشكيل خواهد شد ولي فاصله تشكيل دو جلسه متوالي نبايد از ده (10) روز تجاوز نمايد.

ماده 10 _ صورت جلسات هيات مديره پس از تصويب به امضاي رييس و يا نايب رييس و اعضاي هيات

مديره حاضر در جلسه مي رسد.

ماده 11 _ هيات مديره نماينده قانوني شهرداري براي اداره كليه امور سازمان است و داراي وظايف ذيل مي باشد:

الف اتخاذ تصميم و تعيين خط مشي و سياست كلي و نظارت بر حسن اداره و حفظ سرمايه و درآمد و هزينه سازمان

ب بررسي و تصويب بودجه سالانه سازمان و ارسال آن براي تاييد نهايي به شهرداري

پ بررسي ترازنامه و بيلان و رسيدگي به امور مالي سازمان و تصويب و ارسال آن براي تاييد نهايي شهرداري و انجمن شهر پايتخت

شهرداري و انجمن

ت تصويب قراردادهاي مربوط به اجراي عمليات موضوع اين اساسنامه و تصويب معاملات غيرمنقول سازمان با رعايت آيين نامه معاملات شهرداري

ث بررسي پيشنهادات و راه حل هاي مفيدي كه براي بهبود و پيشرفت هدفهاي سازمان واصل مي گردد.

ج بررسي و تصويب آيين نامه هاي داخلي كه به منظور پيشرفت امور سازمان تدوين گرديده با رعايت مقررات و ضوابط قانوني

ماده 12 _ هيات مديره مي تواند قسمتي از اختيارات خود را در كليه امور به مدير عامل تفويض نمايد.

ماده 13 _ هيات مديره مكلف است سه ماه قبل از انقضاي مدت دوره مديريت مراتب را به اطلاع شهرداري برساند.

تبصره _ ماداميكه اعضاي هيات مديره جديد تعيين نشده اند، هيات مديره قبلي و صاحبان اعضاي مجاز سازمان كماكان به وظايف خود ادامه خواهند داد وليكن به هر حال اين مدت از سه ماه تجاوز نخواهد كرد.

ماده 14 _ هيات مديره از بين مهندسين عالي رتبه راه و ساختمان ترافيك و يا معماري شهرداري كه داراي تخصص و يا تجارب كافي در امر ترافيك باشند ، يك نفر را با تاييد شهردار پايتخت

به عنوان مديرعامل سازمان انتخاب مي نمايد.

تبصره _ چنانچه اقتضاي نمايد و يا فرد واجد شرايط در شهرداري براي تصدي پست مذكور يافت نشود، هيات مديره مي تواند با تاييد شهردار از فرد واجد صلاحيت خارج از كادر شهرداري به صورت قراردادي استفاده نمايد و در اين صورت تعيين حقوق و مزاياي مديرعامل بنا به پيشنهاد هيات مديره و تاييد شهردار و تصويب انجمن شهر خواهد بود.

ماده 15 _ مدير عامل بالاترين مقام اجرايي سازمان بوده و بر كليه واحدهاي تابعه سازمان رياست دارد و مسئول حسن جريان اداره كليه امور و حفظ حقوق و منافع و اموال سازمان و اجراي مصوبات هيات مديره مي باشد و در مقابل هيات مديره مسئول است

ماده 16 _ مديرعامل در مقابل اشخاص حقوقي و حقيقي و در كليه محاكم و مراجع قضايي نماينده سازمان بوده و داراي كليه اختيارات مندرج در مواد 61 و 63 آيين نامه دادرسي مدني مي باشد و هرگونه ارجاع به داوري و صلح و سازش منوط به تصويب هيات مديره و تاييد شهردار و انجمن شهر خواهد بود.

تبصره _ مديرعامل مي تواند با تصويب و تاييد شهردار پايتخت اختيارات مندرج در ماده فوق را به وكلا ذي صلاحيت يا مشاوران حقوقي شهرداري تفويض نمايد.

فصل سوم _ طرز انتخاب و وظايف ناظر انجمن شهر ( ماده 17 تا 18 )

ماده 17 _ به منظور نظارت در انجام وظايف هيات مديره يكي از اعضاي انجمن شهر پايتخت به عنوان ناظر معرفي خواهد شد.

ماده 18 _ ناظر انجمن شهر در حدود بند 1 ماده 45 قانون اصلاحي شهرداري ها نظارت خود را در سازمان حمل و نقل و ترافيك پايتخت اعمال خواهد نمود.

فصل چهارم _ امور مالي و استخدامي ( ماده 19 تا 30

ماده 19 _ حقوق و مزاياي هيات مديره و كاركنان سازمان براساس مقررات استخدامي و آيين نامه ها و ضوابط مورد عمل شهرداري در مشاغل مشابه تعيين و پرداخت خواهد شد.

تبصره _ در اجراي ماده فوق مفاد تبصره 1 ذيل ماده 7 بنحو تبصره ذيل ماده 14 عمل خواهد شد.

ماده 20 _ استخدام كاركنان سازمان بنا به پيشنهاد مدير عامل و تصويب هيات مديره ازطريق قسمت كارگزيني شهرداري دارد (در خصوص اعتبارات بودجه و سازمان مصوب ) و با توجه به مقررات موضوعه شهرداري به عمل خواهد آمد.

تبصره _ در صورتيكه كارمندان و يا كارگر واجد شرايط و صلاحيت در شهرداري يافت شود ، انتقال آنان به سازمان به منظور تصدي پستهاي سازماني مقدم بر استخدام كاركنان جديد است

ماده 21 _ تعيين فوق العاده اضافه كار و پاداش و هرگونه مزاياي ديگر با در نظر گرفتن اعتبارات مصوب براساس ضوابط و مقررات استخدامي شهرداري به پيشنهاد مدير عامل و تصويب هيات مديره خواهد بود.

ماده 22 _ سازمان تفصيلي كارمندي و كارگري سازمان با رعايت مقررات استخدامي شهرداري به پيشنهاد مدير عامل و تصويب هيات مديره و تاييد شهرداري و با تصويب نهايي انجمن شهر پايتخت قابل اجرا است

ماده 23 _ شهرداري پايتخت مكلف است تا زماني كه سازمان احتياج دارد همه ساله

رقمي براي انجام هزينه هاي سازماني در بودجه عمومي شهرداري تهران منظور و در اختيار سازمان قرار دهد تا سازمان براساس آن و برآورد اعتباري بودجه سالانه خود را تنظيم نمايد.

ماده 24 _ سازمان براي انجام هزينه هاي جاري و نگهداري وجوه نقدي خود را در حساب مخصوص در يكي از شعب بانك ملي افتتاح مي كند.

ماده 25 _ كليه اسناد مالي و چك ها و بروات و سفته ها و هر نوشته و سندي كه براي سازمان ايجاد تعهد مالي مي نمايد با امضاي مديرعامل يكي از اعضاي هيات مديره و مسئول امور مالي سازمان معتبر است

تبصره 1 _ هيات مديره صاحب امضاي دوم را از بين خود انتخاب و معرفي خواهد نمود.

تبصره 2 _ در غياب هريك از نامبردگان جانشين رسمي آنها از طرف هيات مديره تعيين و اسناد را امضاي خواهد نمود.

ماده 26 _ مدير عامل مي تواند با تصويب هيات مديره قسمتي از اختيارات خود را به مسئولين و يا روساي واحد تفويض اختيار نمايد.

ماده 27 _ سال مالي سازمان در فروردين ماه هر سال شروع و در پايان اسفند ماه همان سال خاتمه پيدا مي كند.

تبصره _ اولين سال مالي سازمان از تاريخ تصويب اين اساسنامه تا پايان سال تصويب آن مي باشد و تعهدات باقيمانده قابل انتقال به سال بعد خواهد بود.

ماده 28 _ آيين نامه معاملات سازمان بر اساس آيين نامه مالي شهرداري توسط هيات مديره تنظيم و پس از تاييد شهرداري پايتخت و تصويب انجمن شهر قابل اجرا مي باشد.

تبصره 1 _ مادامي كه آيين نامه مذكور تنظيم و تصويب نگرديده است از مقررات مالي شهرداري استفاده مي شود.

تبصره 2 _ اعضاي كميسيون هاي

معاملات و تحويل و مناقصه و مزايده از بين كاركنان سازمان به پيشنهاد مدير عامل و تاييد هيات مديره و تصويب شهردار پايتخت انتخاب خواهدشد.

ماده 29 _ چنانچه مواردي در اين اساسنامه پيش بيني نشده باشد، بر طبق آيين نامه هاي مالي و استخدامي شهرداري و مقررات موضوعه عمل خواهد شد.

ماده 30 _ اين اساسنامه در چهار فصل و 30 ماده و تبصره براساس ماده 84 قانون شهرداريها تنظيم و طي مصوبه شماره 4071 مورخ 18/10/1353 انجمن شهر به تصويب رسيده است

شركت واحد

قانون تفسير تبصره يك ماده واحده قانون تاسيس شركت اتوبوسراني عمومي - مصوب 29 اسفند 1351

ماده واحده _ با توجه به بند 2 ماده 199 قانون اصلاح قسمتي از قانون تجارت مصوب 29 اسفند ماه 1347 و عبارت مصرح در قسمت اخير آن (مگر اينكه مدت قبل از انقضاي تمديد شده باشد) و به لحاظ اينكه از تبصره يك ماده واحد مصوب 16 بهمن 1331 استنباط عدم امكان تمديد مدت نمي شود لذا تمديد مدت شركت اتوبوسراني عمومي قبل از انقضا بلامانع است

آيين نامه اجراي قانوني تاسيس شركت اتوبوسراني - مصوب 11/11/1334 با اصلاحات بعدي

ماده 1 _ در اجراي قانون تاسيس شركت اتوبوسراني عمومي مصوب مجلسين : وزارت كشور و شهرداري هايي كه داراي انجمن قانوني باشند موظفند پس از نشر آگهي در ظرف حداكثر دو ماه و نيم شركت واحد سهامي اتوبوسراني عمومي حوزه خود و حومه آن را بر اساس مقررات مربوط قانون تجارت به ثبت برسانند.

ماده 2 _ چنانچه در ظرف مدت دو ماه از تاريخ نشر آگهي صاحبان وسايط موجوده در هرشهر از واگذاري وسايط و خريد سهام خودداري كنند وزارت كشور يا شهرداري بر اساس اين آيين نامه راسا به تاسيس شركت اقدام خواهد نمود و در اين صورت به موجب تبصره 8 قانون تاسيس شركت اتوبوسراني عمومي كاركنان فعلي اتوبوسها خدمتگزار شركت واحد اتوبوسراني خواهند بود.

ماده 3 _ شركت نامه و اساسنامه شركت بايد پس از تصويب انجمن شهر يا وزارت كشور (درمحل هايي كه انجمن شهر وجود ندارد) به ثبت برسد.

ماده 4 _ پس از انقضاي مدت مقرر در تبصره 4 قانون مذكور كه حق تقدم مالكين منتفي مي شود به موجب متن ماده واحده كه اتوبوسراني عمومي و نقل و انتقال مسافر داخل هر شهر و حومه آن را مخصوص شهرداري قرار داده است شهرداري

به تاسيس شركت مبادرت مي كند و در اين صورت شهرداري مجاز است از اتوبوسراني خطوط سابق جلوگيري كند.

ماده 5 _ اصلاحي مرداد ماه 1335 _ براي مراقبت در حسن اجراي قانون تاسيس شركت واحد اتوبوسراني و تعهد ناشيه از عمل شركت هياتي بنام هيات عالي نظارت و مشاور اتوبوسراني عمومي تهران از اشخاص زير تشكيل مي شود:

الف _ وزير كشور.

ب _ مدير كل بانك ملي ايران يا معاون بانك ملي

ج _ رييس شهرباني

د _ شهردار تهران

ذ _ معاون وزارت دادگستري

ر _ معاون وزارت دارايي

ز _ معاون وزارت كار.

ح _ معاون وزارت بازرگاني

ط _ معاون وزارت صنايع و معادن

ظ _ سه نفر نماينده از طرف صاحبان سهام 49%.

مادام كه سهام 49 درصد كاملا پرداخت نشده وزارت كشور به قائم مقامي انجمن شهر مي تواند افراد مزبور را از بين سهامداران انتخاب نمايد ولي پس از تعيين تكليف 49% انتخاب سه نفر مزبور نيز طبق مقررات شركتها بايد توسط كليه صاحبان سهام به عمل آيد. وظايف و اختيارات هيات نظارت مذكور در ماده 5 به شرح زير خواهد بود.

ماده 1 _ رسيدگي و اظهارنظر صريح نسبت به هر موضوعي كه از طرف هيات مديره يا مدير عامل يا بازرسان يا انجمن مراجعه شود.

ماده 2 _ جلسات هيات نظارت و مشاوره ماهي يك مرتبه تشكيل مي شود مگر در موارد فوق العاده كه طبق تقاضاي يكي از مقامات نامبرده در ماده 1 يا دعوت هيات مديره جلسه به طور فوق العاده تشكيل مي شود كه در آن صورت هيات موظف است حداكثر در ظرف 24ساعت پس از وصول درخواست يكي از مقامات مذكور در ماده

بالا به موضوع مرجوعه رسيدگي نسبت به آن اظهارنظر صريح نمايد.

ماده 3 _ جلسه با حضور هفت نفر رسميت خواهد داشت و در صورتي كه كمتر از 10 نفر درجلسه شركت نمايند اتخاذ هر نوع تصميم به اكثريت پنج نفر معتبر خواهد بود.

تبصره 1 _ خلاصه مذاكرات و تصميمات هيات نظارت عالي در دفتر مخصوص ثبت و رونوشت صورتجلسات براي اطلاع هيات مديره و انجمن شهر فرستاده خواهد شد.

تبصره 2 _ هيات مديره موظف است امور مالي شركت را با توجه به قانون تاسيس شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه و اساسنامه مربوط و رعايت قانون تجارت اداره نمايد.

ماده 6 _ وظايف و اختيارات هيات نظارت با توجه به رعايت مقررات عمومي و انتظامي ورانندگي به شرح زير است

الف _ تصويب نقشه مسير خطوط و محل توقفگاه ها و تاسيسات

ب _ مراقبت در اجراي برنامه حركت و مدت كار رانندگان و كاركنان اتوبوس ها.

ج _ مراقبت در وجوه عده كافي پايگاه وسايط در هر يك از خطوط

د _ نظارت در موجود بودن وسايط محكم و پاكيزه مناسب براي هر يك از خطوط به عددكافي

به طوريكه استفاده اهالي از اتوبوسراني به بهترين وجه به حداكثر ممكن تامين شود.

ه _ تصويب مقررات فني و انتظامي مربوط به وسايط و در صورت لزوم پيشنهاد آن به مقامات صالحه

ماده 7 _ عضويت هيات نظارت جزو وظايف اداري و قانوني هر يك از اعضاي آن خواهدبود و از اين بابت حقوقي از شركت دريافت نخواهند نمود.

ماده 8 _ شركت موظف است مصوبات هيات نظارت را در آنچه مربوط به انتظام امر اتوبوسراني عمومي و نظافت

اتوبوسها و كاركنان و لباس آنها و آنچه موجب تامين رفاه عامه مي باشد به موقع اجرا گذارد. شركت موظف است دستورات انتظامي شهرباني را مراعات و اجرانمايد.

ماده 9 _ استفاده از متخصصين فني خارجي به عنوان مشاور يا مستخدم شركت در حدود قوانين مربوطه بلامانع خواهد بود.

ماده 10 _ چنانچه در آتيه احتياج به اصلاح يا تكميل هر يك از مواد اين آيين نامه باشد با پيشنهاد وزارت كشور و تصويب هيات دولت اقدام به عمل خواهد آمد ، آيين نامه مصوب 31/1/1332 ملغي مي گردد.

قانون تاسيس شركت اتوبوسراني عمومي در شهرها - مصوب 16/11/1331 با اصلاحات بعدي

ماده واحده _ امتياز اتوبوسراني و نقل و انتقال مسافر بطور دسته جمعي در داخل هر شهر و حومه آن با شهرداري محل مي باشد.

تبصره 1 _ براي استفاده از اين امتياز شهرداري ها مي توانند هريك شركت واحد سهامي تشكيل دهند مشروط بر اين كه حداقل پنجاه و يك درصد سهام آن متعلق به شهرداري و بقيه متعلق به اتباع ايران ساكن محل بوده و مدت هر شركت از شركتهاي اتوبوسراني بيش از هشت سال نباشد.

تبصره 2 _ سهام شركت اسمي است

هرگاه يكي از سهامداران بخواهد سهم خود را به بفروش برساند. شهرداري حق اولويت دارد و در صورت انتشار سهام جديد شهرداري در خريد سهام حق تقدم خواهد داشت

تبصره 3 _ حق رأي نسبت به سهام شهرداري با انجمن قانوني شهر است و در غياب انجمن وزارت كشور قايم مقام آن خواهد بود.

تبصره 4 _ مالكين اتوبوسهاي هر شهر و حومه آن كه هنگام تقديم لايحه ، دولت اجازه اتوبوسراني داشته اند از تاريخ اعلام تاسيس شركت تا دو ماه حق تقدم در خريد سهام قابل انتقال شركت

خواهند داشت

تبصره 5 _ هيچيك از اعضاي انجمن شهر يا شخص شهردار نمي توانند صاحب سهام شركت اتوبوسراني در شهر محل تاسيس شركت باشند و همچنين اقوام بلافصل آنها مشمول همين تبصره خواهند بود.

تبصره 6 _ ارزيابي اتوبوسها و احتساب بهاي آن در مقابل سهام بر طبق آيين نامه ارزيابيانجام خواهد گرفت

تبصره 7 _ چنانچه بعضي از صاحبان جزيي از اتوبوس مايل باشند و توانايي قبول سهام شركت را نداشته باشند به شرط تقاضاي خودشان شركت واحد مكلف است قيمت تقويمي آن جز از اتوبوس را بپردازد.

تبصره 8 _ كاركنان فعلي اتوبوسها در صورت واجد بودن شرايط مقرر در آيين نامه استخدامي شركت بر ديگران حق تقدم دارند.

تبصره 9 _ كاركنان اتوبوسهاي شركت مشمول مقررات قانون كار خواهند بود.

تبصره 10 _ شهرداريها مجازند اراضي متعلق به شهرداري را كه مورد نياز شركت باشد به قيمت عادله در مقابل قسمتي از سهام نقدي خود به شركت واگذار نمايند.

تبصره 11 _ وزارت كشور و شهرداريهايي كه داراي انجمن قانوني باشند مي توانند براي تهيه سرمايه نقدي شهرداري ها در شركتها به تناسبي كه آيين نامه استقراضي تعيين خواهد نمود مجموعا تا مبلغ يكصد و پنجاه ميليون ريال از بانك ملي وام دريافت نموده و در مدت ده سال مستهلك نمايند.

تبصره 12 _ وزارت كشور مكلف است منتهي تا يكماه از تاريخ تصويب اين قانون آيين نامه هاي مربوط را تدوين و پس از تصويب هيات وزيران به موقع اجرا گذارد.

تبصره 13 _ شهرداريها مي توانند در صورت اقتضا براي بهبود وضع اتوبوسراني و نقل و انتقال مسافر در داخل و حومه هر شهر بهره برداري تمام يا پاره اي از

خطوط اتوبوسراني را با شرايطي كه به تصويب انجمن شهر خواهد رسيد و با توجه به صرفه و صلاح ساكنين شهرها و رعايت آيين نامه معاملات شهرداري به بخش خصوصي واگذار كنند در اين مورد كساني كه در تاريخ تصويب اين تبصره پروانه اتوبوسراني داشته اند با شرايط مساوي حق تقدم دارند. ( الحاقي به موجب ماده واحده مصوب 21/12/1351)

تاكسيراني

اصلاحيه آيين نامه اجرايي قانون الحاق يك تبصره به ماده واحده قانون راجع به تمركز امور مربوط به تاكسير

1_ عنوان تبصره ماده (2) به تبصره (1) تغيير مي يابد و در تبصره ياد شده بعد از عبارت فرودگاه ) عبارت ( و موقت ) اضافه مي شود.

2 _ متن زير به عنوان تبصره (2) به ماده (2) اضافه مي شود:

تبصره 2 _ وزارت صنايع مكلف است به منظور تبديل تاكسي هاي موقت ، به تعداد لازم خودرو در اختيار وزارت كشور ، به منظور توزيع بين متقاضيان واجد شرايط قرار دهد.

3 _ متنهاي زير به عنوان تبصره 3 و4 به ماده (5) اضافه و شماره تبصره هاي (3) و بعد از آن به ترتيب اصلاح مي شود:

تبصره 3 _ در صورت عدم وجود تاكسي به تعداد مورد نياز بر اساس تبصره (2) اين ماده شهرداري مي تواند پروانه اشتغال موقت براي خودروهاي شخصي واجد شرايط با رعايت مفاد اين آيين نامه تحت عنوان تاكسي موقت صادر نمايد.

تبصره 4 _ صدور پروانه اشتغال موقت تنها براي تنظيم امور صادر مي شود.

4 _ عبارت ( و موفقيت در امتحان شهرشناسي و گذراندن دوره آموزشي كوتاه مدت ( توجيهي ) مقررات تاكسيراني ) به انتهاي بند ( ب ) ماده (6) اضافه مي شود.

5 _ عبارت ( يا داشتن افراد تحت تكفل بر اساس قوانين و مقررات مربوط با گواهي مراجع ذي صلاح )

به انتهاي بند ( ث ) ماده (6) اضافه مي شود.

6 _ بند (2) ماده (13) به شرح زير اصلاح مي شود:

( 2 _ شهرداري حداقل و حداكثر تعداد وسيله نقليه را با توجه به نوع وسيله نقليه اعم از ملكي يا قراردادي كه شركت مي تواند به كار گيرد ، بر اساس ضوابط و دستورالعمل هاي صادر شده از سوي شوراي عالي هماهنگي ترافيكي شهرهاي كشور تعيين مي كند. )

آيين نامه اجرايي قانون الحاق يك تبصره به ماده واحده قانون راجع به تمركز امور مربوط به تاكسيراني شهر تهران زيرنظر شهرداري تهران - مصوب 28/3/1359 شوراي انقلاب جمهوري اسلامي
فصل اول _ كليات ( ماده 1 تا 3 )

ماده 1 _ به منظور ايجاد تمركز و هماهنگي در امور مربوط به تاكسيراني و انواع سرويس هاي تاكسي شهري در شهرها ، وزارت كشور بر اساس مواد (54) و (84) قانون شهرداري _ مصوب 1334 اقدامات لازم را معمول مي كند.

ماده 2 _ تاكسي عبارت از وسيله نقليه اي _ اعم از سواري ، استيشن يا هر خودروي مناسب ديگر _ است كه داراي مشخصات معين شده در اين آيين نامه است و با امتياز بهره برداري كه توسط شهرداري صادر مي شود ، به صورت يكي از سرويس هاي تاكسي شهري به جابجايي مسافر در درون شهر مي پردازد.

تبصره _ انواع سرويسهاي تاكسي شهري كه با عناوين ، رنگ ها و فرم هاي گوناگون نظير نارنجي و فرودگاه كه با وسايل نقليه سواري ، استيشن يا خودروي مناسب ديگر يا آژانس مشغول به كار هستند ، مشمول اين آيين نامه هستند.

ماده 3 _ تمركز امور مربوط به تاكسيراني ، همچنين كليه امور مربوط به حمل و نقل عمومي مسافر در درون شهر ، در حيطه نظارت و مسئوليت شهرداري است

تبصره _ شهرداري مي تواند به منظور رعايت مفاد اين آيين نامه ، براي اشخاص حقوقي واجد شرايط ، مجوز

حمل و نقل عمومي مسافر درون شهري صادر نمايد. اشخاص ياد شده برطبق مفاد اين آيين نامه و به نمايندگي از شهرداري به حمل و نقل عمومي مسافر درون شهري اقدام مي نمايند.

فصل دوم _ پروانه اشتغال به حمل و نقل عمومي مسافر درون شهري با تاكسي ( ماده 4 تا 8

پروانه تاكسيراني

ماده 4 _ پروانه اشتغال به حمل و نقل عمومي مسافر درون شهري با تاكسي ( پروانه تاكسيراني ) مجوزي است كه پس از طي موفقيت آميز مراحل مختلف مذكور در اين آيين نامه ،براي مدت معين ( حداكثر 12 ساعت در روز) ، سرويس مشخص ، مسير و زمان معين توسط شهرداري صادر مي شود. مجوز مذكور فقط براي اشتغال فرد با وسيله نقليه مشخص است ، اعم از اينكه وسيله نقليه متعلق به دارنده مجوز باشد يا به اشخاص حقيقي يا حقوقي ديگر تعلق داشته باشد.

تبصره _ شماره پروانه تاكسيراني به عنوان كد شناسايي راننده نيز به كار خواهد رفت

ماده 5 _ مراحل مختلف صدور پروانه تاكسيراني به قرار زير است

الف _ ثبت نام از متقاضي

ب _ امتحان ورودي مطابق با مفاد دستورالعمل امتحان كه به تصويب شهرداري مي رسد.

پ _ تحقيق در مورد صلاحيت اخلاقي و اجتماعي متقاضي

ت _ مصاحبه حضوري

ث _ صدور پروانه تاكسيراني مطابق مقررات موضوعه توسط شهرداري و در قبال اخذ گواهينامه معتبر رانندگي

تبصره 1 _ با توجه به درج نوع و شماره گواهينامه رانندگي در پروانه تاكسيراني ، پروانه مزبور براي رانندگي با تاكسي به منزله كارت شهري موضوع آيين نامه راهنمايي و رانندگي و گواهينامه رانندگي است

تبصره 2 _ تعداد پروانه تاكسيراني و پروانه بهره برداري از امتياز سرويس هاي تاكسي شهري در هر شهر ، با رعايت

ضوابط مصوب شوراي عالي ترافيك ، توسط شهرداري تعيين مي شود.

تبصره 3 _ هزينه خدمات و هزينه صدور پروانه ها و مجوزهاي موضوع اين آيين نامه و حق امتياز پروانه بهره برداري و حق امتياز واگذاري نمايندگي به اشخاص حقوقي با تصويب شوراي شهر يا جانشين قانوني آن و تاييد وزارت كشور توسط شهرداري از متقاضيان اخذ خواهد شد.

تبصره 4 _ مدت اعتبار پروانه تاكسيراني (2) سال است و در صورت دارا بودن شرايط ، هربار تمديد آن براي (2) سال ديگر توسط شهرداري مجاز است

تبصره 5 _ شهرداري موظف است نسخه اي از پروانه تاكسيراني را براي اطلاع راهنمايي و رانندگي يا هر مرجع ذي صلاح جانشين ارسال كند.

ماده 6 _ شرايط لازم براي دريافت پروانه تاكسيراني به شرح زير مي باشد:

الف _ داشتن حداقل (23) سال سن

ب _ داشتن حداقل گواهي پايان دوره ابتدايي يا گواهي نهضت سوادآموزي معادل آن براي افرادي كه كمتر از (50) سال سن دارند و سواد خواندن و نوشتن براي افرادي كه داراي بيش از(50) سال سن هستند.

پ _ داشتن برگ پايان خدمت يا معافيت از خدمت وظيفه عمومي

ت _ دارا بودن گواهينامه معتبر رانندگي اتومبيل كه حداقل يك سال از تاريخ دريافت آن گذشته باشد.

ث _ داشتن تاهل

ج _ تابعيت جمهوري اسلامي ايران

چ _ نداشتن سو پيشينه

ح _ عدم اشتهار به فساد اخلاقي

خ _ ارائه گواهي صحت بدني و فكري و عدم اعتياد به مواد مخدر و مشروبات الكلي

د _ محروم نبودن از حقوق اجتماعي يا اشتغال به رانندگي از طرف مراجع ذي صلاح

ذ _ التزام به رعايت شئون اسلامي

ر _

نداشتن شغل ديگر.

تبصره _ در صورت فقدان هر يك از شرايط ياد شده اعتبار پروانه خاتمه مي پذيرد.

ماده 7 _ متقاضي صدور پروانه تاكسيراني مكلف به سپردن تعهد رسمي مبني بر عدم انجام تخلفات موضوع اين آيين نامه و قبول تصميم هاي هياتهاي انضباطي و رعايت دستورالعمل هاي صادر شده است

ماده 8 _ امور زير از تخلفات تاكسيراني محسوب و مرتكبين تابع تصميم هاي هياتهاي انضباطي خواهند بود:

1 _ امتناع از حمل مسافر يا حمل مسافر با شرايطي خارج از مقررات

2 _ عدم رعايت شئون اسلامي و اجتماعي

3 _ عدم انجام كشيك هاي محوله و رعايت مقررات آن

4 _ اقدام به تاكسيراني براي غير از ساعت ، مسير و سرويسي كه در پروانه قيد شده است

5 _ ارتكاب به جرم در هنگام تاكسيراني يا با استفاده از تاكسي

6 _ عدم رعايت نرخهاي مصوب و عدم استفاده از تاكسي متر در صورت نصب و الزام استفاده از آن

7 _ عدم رعايت مقررات مربوط به حمل مسافر و تكرار تخلفات راهنمايي و رانندگي

8 _ استفاده از پلاك شناسايي راننده ديگر در هنگام ارائه سرويس

9 _ نصب و استفاده از وسايل غيرمجاز كه مخالف دستورالعمل هاي صادر شده باشد ، درتاكسي

فصل سوم _ پروانه بهره برداري از امتياز سرويسهاي تاكسي شهري ( ماده 9 تا 12

ماده 9 _ ارائه انواع سرويسهاي تاكسي شهري در هر شهر با مديريت شهرداري صورت مي گيرد و ارائه هر يك از انواع سرويسهاي مذكور توسط اشخاص حقيقي و حقوقي واجد شرايط ، مستلزم اخذ موافقتنامه اصولي و ارائه پروانه سرويس تاكسي شهري براي هر تاكسي از شهرداري است پروانه مذكور در اين آيين نامه به اختصار ( پروانه

بهره برداري ) ناميده مي شود.

تبصره 1 _ شماره پروانه بهره برداري عنوان كد شناسايي وسيله نقليه (تاكسي را نيز خواهدداشت

تبصره 2 _ اعتبار پروانه بهره برداري (2) سال است و در صورت عدم تغيير شرايط مندرج در قرارداد ، هر بار براي مدت (2) سال ديگر قابل تمديد است

ماده 10 _ شماره گذاري وسايط نقليه به عنوان تاكسي توسط مرجع شماره گذاري با ارائه پروانه بهره برداري معتبر امكان پذير است

تبصره _ فرم ، رنگ ، تعداد ارقام و حروف قابل درج در شماره تاكسي توسط شهرداري با هماهنگي سازمان شهرداري هاي كشور و نيروي انتظامي تعيين خواهد شد.

ماده 11 _ پروانه بهره برداري كه به اشخاص حقيقي و حقوقي واجد شرايط قابل واگذاري است

تبصره _ براي شخص حقيقي واجد شرايط فقط يك پروانه بهره برداري صادر مي شود.

ماده 12 _ شرايط اشخاص حقيقي براي دريافت پروانه بهره برداري به شرح زير مي باشد:

1 _ داشتن پروانه تاكسيراني معتبر.

2 _ معرفي يك دستگاه وسيله نقليه مناسب مطابق با ضوابط اين آيين نامه به عنوان تاكسي

3 _ انعقاد قرارداد در قالب مفاد ماده (10) قانون مدني به منظور قبول تعهدات و شرايط زير ، همچنين تصميمهاي هيات انضباطي موضوع ماده (15) اين آيين نامه

الف _ تعهد ارائه فقط يكي از سرويسهاي تاكسي برابر مفاد قرارداد و روزانه حداقل يك نوبت كاري (8) ساعته حداكثر اضافه كار يك فرد كه ارائه سرويس را در يك نوبت كاري (8) ساعته قبول مي كند ، (4) ساعت است كه ميزان آن توسط شهرداري در پروانه تاكسيراني قيدمي شود. دارنده پروانه بهره برداري با موافقت شهرداري ، اختيار ارائه

همان سرويس در نوبت كاري ديگر را منوط به قيد موضوع در قرارداد و معرفي فرد داراي پروانه تاكسيراني ديگر دارد. دراين صورت مسئوليتهاي ارائه سرويس در نوبت كاري ديگر نيز كماكان به عهده دارنده پروانه بهره برداري است

ب _ اعلام زمان استفاده از مرخصي ساليانه به مدت يك ماه كه ضمن آن ممكن است حداقل يك نوبت كاري ارائه سرويس تعطيل شود. دارنده پروانه بهره برداري فقط در مدت مرخصي ساليانه مي تواند به جاي خود فرد داراي پروانه تاكسيراني ديگري را براي ارائه سرويس در نوبت كاري مورد تعهد معرفي نمايد.

پ _ تعهد به انجام نوع سرويس و مسير و زمانهاي شروع و خاتمه هر نوبت كاري سرويس درج شده در پروانه تاكسيراني

ت _ تقبل انجام برنامه هاي مربوط به كشيك

ث _ تعهد به انجام مرتب نظافت بيرون و داخل تاكسي و رعايت شئون اسلامي و اجتماعي و عدم نصب لوازم و اشياي غيرمجاز در تاكسي برابر دستورالعمل هاي ارائه شده

ج _ تعهد به تهيه و استفاده از لباس فرم نظيف توسط راننده هنگام ارائه سرويس و نصب پلاك كد شناسايي راننده بر روي شيشه عقب خودرو براي رويت از خارج ، همچنين نصب كدشناسايي راننده و وسيله نقليه (تاكسي در داخل اتومبيل در محل قابت رؤيت مسافر برابر دستورالعملهاي شهرداري

چ _ تعهد به عدم سپردن تاكسي براي ارائه سرويس به افراد فاقد پروانه تاكسيراني معتبر و نيز بهره برداري از تاكسي در زماني كه پروانه بهره برداري توسط مراجع ذي ربط طبق مقررات اخذ يا به طور موقت تا صدور پروانه بهره برداري جديد باطل شده است

ح _

تعهد به اعلام علت عدم ارائه سرويس ظرف (48) ساعت از تاريخ توقف تاكسي به شهرداري

خ _ تعهد به رعايت نرخهاي مصوب و نيز نصب و استفاده از تاكسي متر طبق دستورالعملهاي صادر شده

د _ تعهد به عدم امتناع از حمل مسافر ، همچنين عدم اقدام به حمل مسافر با اعمال شرايط شخصي و خارج از مقررات

ذ _ تعهد به استفاده از تابلو ( خارج از سرويس ) در مواردي كه بنا به دلايل نقص فني اتومبيل يا پايان نوبت كاري يا بنا به اضطرار قابل توجيه ، پذيرش مسافر ممكن نباشد.

ر _ تعهد به توجه كامل به اخطارها و تذكرهاي بازرسان شهرداري در امور تاكسيراني

ماده 13 _ اشخاص حقوقي با احراز شرايط زير و دريافت پروانه بهره برداري مي توانند به نمايندگي از شهرداري اقدام به حمل و نقل عمومي مسافر در شهر بنمايند:

1 _ تاسيس شركت با موضوع حمل و نقل عمومي مسافر درون شهري توسط انواع اتومبيلهاي سواري ، استيشن يا خودرو مناسب مدل بالا _ كه حداكثر (5) مدل پايين تر از مدل همان سال باشد _ براي انجام سرويس هايي كه در موافقت نامه اصولي به اطلاع متقاضي مي رسد.

تبصره 1 _ شركتهاي تعاوني ايجاد شده توسط اشخاص حقيقي كه تا تاريخ تصويب اين آيين نامه داراي تاكسي بوده و در اجراي اين آيين نامه پروانه بهره برداري دريافت كرده باشند ، مشروط به استفاده از پروانه بهره برداري تاكسي خود در شركت ، در اولويت هستند.

تبصره 2 _ شركتهاي تعاوني تاكسيراني در امور غير حمل و نقل اعم از خدمات رفاهي و پشتيباني اعضا تابع قانون بخش

تعاوني اقتصاد جمهوري اسلامي ايران خواهند بود.

2 _ حداقل و حداكثر تعداد وسيله نقليه با توجه به نوع وسيله نقليه اعم از ملكي يا قراردادي كه شركت مي تواند به كارگيرد ، برابر ضوابطي است كه از طرف شهرداري با هماهنگي شوراي عالي ترافيك تعيين مي شود.

تبصره 1 _ چنانچه خودروي مناسب ديگري معرفي شود ، حداقل تعداد توسط شهرداري اعلام خواهد شد. حداكثر تعداد آن اتومبيلهاي ملكي و قراردادي هر شركت نبايد از هفت برابر تعداد اتومبيلهاي شركتي كه كمترين تعداد وسيله نقليه را دارد بيشتر باشد.

تبصره 2 _ شركتهايي كه با توجه به شرايط موضوع اين ماده تاسيس و مشغول به كار مي شوند ، مي توانند در حدود معين شده در بند (2) اين ماده از اتومبيلهاي واجد شرايط اشخاص حقيقي و حقوقي با تنظيم قرارداد در جهت ارائه سرويس هايي كه در قرارداد مشخص مي شود استفاده نمايند. در اين صورت شركت نسخه دوم قرارداد را به شهرداري ارائه و پس از اخذ پروانه بهره برداري به نام شركت ، اتومبيل را تحت نظارت خود مورد استفاده قرار مي دهد. چنانچه هرشخص حقيقي داراي پروانه بهره برداري معتبر ، مايل باشد تاكسي متعلق به وي توسط يكي از اين شركتها مورد استفاده قرار گيرد ، بايد ضمن انعقاد قرارداد با شركت موردنظر ، پروانه بهره برداري خود را به شركت تسليم كند. شركت ، پروانه بهره برداري وسيله نقليه مذكور را به همراه نسخه دوم قرارداد به شهرداري ارائه و پروانه بهره برداري بنام شركت دريافت مي كند. پروانه بهره برداري شخصي كه به اين ترتيب در اختيار شهرداري قرار مي گيرد ، پس از خاتمه قرارداد و در صورتي

كه مالك اتومبيل همچنان واجد شرايط باشد ، از طرف شهرداري به وي اعاده خواهد شد.

حداقل زمان قراردادها طبق ضوابطي خواهد بود كه توسط شهرداري هر شهر تعيين مي شود.

3 _ معرفي دفتر و توقفگاه مناسب با حداقل يك شماره تلفن

4 _ انعقاد قرارداد در قالب مفاد ماده (10) قانون مدني براي ارائه سرويسهاي محوله به نمايندگي از طرف شهرداري با قبول كليه تعهدات و شرايط ذيل و تصميمهاي هياتهاي انضباطي

الف _ تعهد به ارائه سرويس تاكسي برابر مشخصات قرارداد حداقل يك نوبت كاري (8)ساعته براي هر اتومبيل شركت ، توسط افراد داراي پروانه تاكسيراني

ب _ تعهد به اينكه در هيچ زمان سرويس ارائه شده توسط اتومبيلهاي شركت كمتر ازچهار پنجم تعداد اتومبيلهاي معرفي شده نباشد. در غير اين صورت بايد ظرف حداكثر (24) ساعت شهرداري را مطلع كند.

پ _ تعهد به تقبل انجام برنامه هاي كشيك و مقررات مربوط

ت _ تعهد به انجام نظافت درون و بيرون تاكسي و رعايت شئون اسلامي و اجتماعي برابر دستورالعملهاي صادره شده

ث _ تعهد به تهيه و استفاده از لباس هم شكل توسط رانندگان شركت هنگام ارائه سرويس ،همچنين نصب كد شناسايي راننده و وسيله نقليه (تاكسي در داخل اتومبيل در محل قابل رويت مسافر و شيشه عقب اتومبيل به نحوي كه از بيرون قابل رويت باشد.

ج _ تعهد به تجهيز شركت به سيستم ارتباطي با ارائه اشتراك در سيستم ارتباطي شركتهاي مشابه در صورت اعلام شهرداري مبني بر استفاده از سيستم ارتباطي ، با رعايت قوانين و مقررات مربوط

چ _ تعهد مبني بر عدم واگذاري سهام شركت تحت هر عنوان به اشخاص ديگر

، مگر با اطلاع شهرداري

ح _ تعهد به استفاده از تابلو ( خارج از سرويس ) در تاكسيهاي شركت در مواردي كه بنا به دلايل فني يا اضطراري قابل توجيه يا اتمام نوبت كاري پذيرش مسافر ممكن نباشد.

خ _ تعهد به رعايت نرخهاي مصوب و نصب و استفاده از تاكسي متر برابر دستورالعملهاي صادر شده

د _ تعهد به عدم امتناع از حمل مسافر ، همچنين عدم اقدام به حمل مسافر با شرايط شخصي و خارج از مقررات

ذ _ تعهد به توجه كامل به اخطارها و تذكرهاي بازرسين شهرداري

ر _ تعهد به عدم استفاده از وسايط نقليه اي كه پروانه بهره برداري آن به نام شركت نيست

فصل چهارم _ نحوه نقل و انتقال حقوق پروانه بهره برداري ( ماده 14 تا 19

ماده 14 _ انتقال حقوق متعارف اشخاص ناشي از داشتن پروانه بهره برداري معتبر فقط به اشخاصي كه برابر مفاد اين آيين نامه واجد شرايط واگذاري پروانه بهره برداري باشند و با طي مراحل زير از طريق شهرداري صورت مي گيرد:

1 _ متقاضي انتقال ، مشخصات كامل پروانه بهره برداري و مشخصات انتقال گيرنده را طي فرمي تسليم دفتر مخصوص انتقالات پروانه بهره برداري تاكسي مستقر در شهرداري مي نمايد.

2 _ شهرداري بلافاصله و در صورت معتبر بودن پروانه بهره برداري ، همچنين واجد شرايط بودن انتقال گيرنده فرم موافقت نامه اصولي انتقال را به متقاضي تسليم مي كند.

3 _ انتقال حقوق پروانه بهره برداري صرفا به طور رسمي و با ثبت در دفاتر اسناد رسمي معرفي شده از طرف شهرداري ممكن است دفاتر اسناد رسمي مذكور مكلفند بر اساس مشخصات موافقت نامه اصولي معتبر صادره از سوي شهرداري نسبت به ثبت اسناد معامله اقدام و پروانه

بهره برداري مورد معامله را به مهر باطل شد كه از سوي شهرداري در اختيار آنها گذارده مي شود ، ممهور كنند.

تبصره _ وسيله نقليه (تاكسي در طول مدتي كه پروانه بهره برداري مربوط به آن باطل يا مضبوط است ، حق تردد ندارد و متخلف تحت پيگرد قرار مي گيرد.

4 _ شخصي كه حقوق پروانه بهره برداري به او منتقل شده است ، پروانه بهره برداري باطل شده و تصويري از سند انتقال را به شهرداري تسليم مي كند. شهرداري موظف است پروانه بهره برداري جديد به نام متقاضي صادر و آن را ظرف (24) ساعت به وي تسليم كند.

تبصره 1 _ چنانچه حقوق متعارف ناشي از پروانه بهره برداري معتبر ، به صورت قهري اعم از ارث يا در اثر اجراي احكام مراجع قضايي به اشخاص منتقل شود ، پروانه بهره برداري از تاريخ انتقال رسمي حقوق مذكور از درجه اعتبار ساقط و باطل مي شود. اشخاص صاحب حق مكلفند حداكثر ظرف سه ماه با رعايت مفاد اين ماده و بندهاي آن و با ارائه گواهي انحصار وراثت و حكم قطعي مرجع قضايي نسبت به درخواست صدور پروانه بهره برداري جديد به نام اشخاص واجد شرايط اقدام نمايند. در غير اين صورت ، پس از انقضاي مهلت ياد شده شهرداري مي تواند بهاي عادله روز متعلق به حقوق ناشي از داشتن پروانه بهره برداري را كه توسط كارشناس رسمي دادگستري تعيين مي شود ، به اشخاص صاحب حق پرداخت و در صورت عدم مراجعه با سپردن بهاي مذكور به صندوق ثبت ، حقوق ناشي از داشتن پروانه بهره برداري را به خود منتقل كند. چنانچه صاحبان حقوق مذكور مايل باشند

كه شهرداري اين حقوق را ابتياع كند. شهرداري موظف است كه بهاي حقوق مذكور را طبق قيمت عادله روز و با تقويم كارشناس رسمي دادگستري بپردازد. هزينه كارشناسي به تساوي توسط شهرداري و فروشنده پرداخت مي شود.

تبصره 2 _ در صورتي كه به استناد حكم انحصار وراثت يا حكم قطعي مراجع قضايي حقوق ناشي از پروانه بهره برداري معتبر به يك يا عده اي محجور (صغار ، اشخاص غير رشيد ، مجانين ) تعلق يابد ، به درخواست ولي يا قيم اشخاص محجور و نيز رضايت ساير صاحبان احتمالي حقوق و در خصوص ورثه ساير وراث در صورتي كه تاكسي به تشخيص هيات انضباطي وسيله امرار معاش اشخاص محجور باشد ، تا هنگام رفع محجوريت از تمامي آنها ،شهرداري با استفاده از حقوق پروانه بهره برداري توسط ولي يا قيم به نفع اشخاص محجور ، ازطريق معرفي اشخاص داراي پروانه تاكسيراني براي هر نوبت كاري موافقت مي كند.

ماده 15 _ در هر شهر توسط شهرداري به تعداد مورد نياز هيات هاي سه نفره انضباطي به منظور رسيدگي به تخلفات تاكسيرانان و تاكسي داران و نيز وظايفي كه در اين آيين نامه ذكر شده است ، مركب از نماينده تاكسي داران داراي پروانه بهره برداري يا نماينده اشخاص حقوقي كه به نمايندگي شهرداري اقدام به حمل و نقل عمومي مسافر مي نمايند يا تاكسيرانان داراي پروانه تاكسيراني (حسب مورد مطرح شده در هيات و نماينده شهرداري و نماينده شوراي اسلامي شهر يا جانشين قانوني آن تشكيل خواهد شد. تصميمات هيات قطعي و لازم الاجراست

تبصره 1 _ جلسات هيات مذكور به رياست نماينده شوراي اسلامي شهر يا جانشين قانوني وي

و بنا به دعوت شهرداري ، حداقل هر ماه يك بار ، در محل تعيين شده توسط شهرداري و با حضور كليه اعضا تشكيل و تصميم هاي هيات با اكثريت دو راي وقتي معتبر است كه نماينده شهرداري يكي از آن دو نفر باشد. راي اقليت نيز به صورت مستند و مستدل درج مي شود.

تبصره 2 _ هيات پس از وصول پرونده تخلفات از شهرداري ، به ذي نفع اعلام مي نمايد كه ظرف ده روز توضيحات خود را كتبا براي هيات ارسال كند. پس از انقضاي مدت مذكور هيات مكلف است ظرف يك ماه بر حسب مورد و بر اساس مقررات تصميم مقتضي اتخاذ نمايد.

تبصره 3 _ در صورتي كه تخلف راننده و دارنده تاكسي از جرايم مندرج در ساير قوانين مملكتي از جمله قوانين جزايي باشد ، علاوه بر اعمال تصميم هاي هيات انضباطي ، مراتب جهت اعمال مقررات كيفري مناسب به مراجع ذي صلاح قضايي نيز منعكس مي شود.

تبصره 4 _ افرادي كه پروانه تاكسيراني آنها به صورت دايم باطل مي شود ، حق ثبت نام مجدد براي دريافت پروانه جديد نخواهند داشت

ماده 16 _ شهرداري مي تواند در تشكيل شركتهاي تعاوني مصرف ، مسكن ، خدمات فرهنگي ، ورزشي و رفاهي ، خدمات پزشكي و درماني ، خدمات تعميرگاهي و تامين لوازم يدكي ، حمايت اقتصادي و صندوق قرض الحسنه براي تاكسيرانان و تاكسيداران اهتمام ورزيده و در حد امكان در زمينه تحقق نيازهاي فوق مشاركت نمايد.

ماده 17 _ شهرداري براي تنظيم و اداره امور تاكسيراني در شهر مي تواند در احداث ايستگاه تاكسي ، ترمينالهاي درون شهري ، مركز معاملات تاكسي و ايجاد جايگاههاي توزيع موقت و

ايجاد تسهيلات براي راه اندازي سيستمهاي ارتباطي از جمله بي سيم ، اقدامات لازم را معمول نمايد.

تبصره _ استفاده از دستگاههاي بي سيم منوط به كسب مجوزهاي قانوني لازم از دستگاههاي ذي ربط است

ماده 18 _ كليه ضوابط ، آيين نامه ها و دستورالعمل هاي مغاير با مفاد اين آيين نامه از تاريخ تصويب ملغي مي شود.

ماده 19 _ در اجراي ماده (62) قانون شهرداري وزارت كشور مي تواند در ارتباط با مسئوليت هاي شهرداري ها در امور تاكسيراني هماهنگي هاي لازم را ايجاد نمايد.

لايحه قانوني راجع به تمركز امور مربوط به تاكسيراني شهر تهران زير نظر شهرداري تهران - مصوب 28 خرداد

ماده واحده به منظور ايجاد هماهنگي در سيستم حمل و نقل شهري از اين تاريخ مسائل مربوط به تاكسيراني در شهر تهران زيرنظر شهرداري تهران قرار مي گيرد.

آيين نامه هاي اجرايي در مورد چگونگي سازمان و نحوه مديريت آن توسط شهرداري تهران تهيه و پس از تصويب شوراي شهر و در غياب آن قائم مقام وزارت كشور در شهرداري تهران قابل انجام است

قانون الحاق يك تبصره به ماده واحده قانون راجع به تمركز امور مربوط به تاكسيراني شهر تهران زير نظر شهر

ماده واحده _ تبصره ذيل به لايحه قانوني راجع به تمركز امور مربوط به تاكسيراني شهر تهران زيرنظر شهرداري تهران مصوب 28/3/1359 شوراي انقلاب جمهوري اسلامي ايران الحاق مي گردد.

تبصره _ امور تاكسيراني ساير شهرهاي كشور (ناظر بر انواع سرويسهاي تاكسي شهري توسط شهرداريهاي مربوط اداره خواهد شد و كليه قوانين و مقررات مغاير لغو مي گردد. آيين نامه هاي اجرايي ماده واحده مصوب 28/3/1359 شوراي انقلاب جمهوري اسلامي ايران و اين تبصره توسط سازمان شهرداريهاي كشور با هماهنگي وزارت كشور تهيه و پس از تصويب هيات وزيران به مورد اجرا گذارده خواهد شد.

آيين نامه جايگزيني و امحاي تاكسي هاي فرسوده – مصوب 1382

هيات وزيران در جلسه مورخ 28/3/1382 بنا به پيشنهاد شماره 41246/101 مورخ 12/3/1382 سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور و به استناد اصل يكصدوسي وهشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، آيين نامه جايگزيني و امحاي تاكسي هاي فرسوده را به شرح زير تصويب نمود:

آيين نامه جايگزيني و امحاي تاكسي هاي فرسوده

ماده 1- خودروي تاكسي با حداكثر پانزده سال عمر، فرسوده محسوب مي گردد. تردد خودروي تاكسي با عمر بيش از پانزده سال با تشخيص و تاييد ستاد معاينه فني خودروها پس از احراز شرايط فني، در سطح معابر شهري مجاز مي باشد.

ماده 2- وزارت نفت (شركت ملي نفت ايران) براساس تفاهم با وزارت كشور سالانه معادل منابع بازيافتي به ازاي فعال شدن هر دستگاه تاكسي نو گاز طبيعي سوز CNG را از محل صرفه جويي هاي حاصل از اجراي اين طرح، پرداخت مي نمايد.

ماده 3- با توجه به مصوبه شماره 233251- 34 مورخ 13/12/1381 شوراي اقتصاد، شركت ملي نفت ايران به منظور تبديل سوخت خودروها به CNG حداكثر براي هر خودرو تاكسي معادل 770 دلار، به

علاوه هزينه تامين و نصب يك مخزن گاز اضافه به شركتهاي خودروساز پرداخت مي نمايد.

ماده 4- حداكثر تا هفتادوپنج درصد (75%) از بهاي تاكسي به صورت تسهيلات بانكي در اختيار مالك خودرو قرار مي گيرد. دوره بازپرداخت تسهيلات اعطايي طبق تبصره الحاقي به ماده (54) آيين نامه تسهيلات اعطايي بانكي، موضوع بند (2) تصويب نامه شماره 31787/ت27001ه- مورخ 20/7/1381 به مدت پنج سال تعيين شده است. به ميزان اعتبارات سهم دولت موضوع قرارداد با سيستم بانكي، از سهم سود و كارمزد تسهيلات پرداختي به مالك تاكسي فرسوده كسر مي گردد.

ماده 5 - وزارت مسكن و شهرسازي و شهرداريها موظفند با همكاري وزارت نفت (شركت ملي نفت ايران) نسبت به تامين و تحويل زمين مناسب در شهرها به شركت ملي نفت ايران براي احداث ايستگاه هاي سوخت گيري CNG و تجهيز آن با اولويت استفاده از ظرفيتهاي بخش غيردولتي، اقدام نمايد.

وزارت نفت موظف است نسبت به احداث و تجهيز احداث جايگاه سوختگيري CNG در پانزده شهر با اولويت هفت شهر آلوده كشور، موضوع بند «د» ماده (104) قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران - مصوب 1379- در طي برنامه سوم توسعه و متناسب با خودروهاي تحويلي اقدام نمايد.

تبصره - كميسيونهاي ماده (5) قانون تاسيس شوراي عالي شهرسازي ومعماري موظفند در صورت درخواست وزارت نفت نسبت به تغيير كاربري محل هاي يادشده بدون قيد و شرط اقدام نمايند.

ماده 6 - نحوه از رده خارج كردن تاكسي فرسوده با همكاري وزارت كشور (سازمان شهرداري هاي كشور و نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران) و شهرداري متقاضي اجراي طرح با تاييد وزارت صنايع و معادن

و نظارت سازمان حفاظت محيط زيست تعيين و اجرا مي گردد.

ماده 7 - تهيه و خريد خودرو با كاربري تاكسي از خارج از كشور، پس از انجام مناقصه بين المللي، در چهارچوب بند (2) تصويب نامه شماره 2298/27121 مورخ 23/1/1382 و قانون حداكثر استفاده از توان فني، مهندسي توليدي و صنعتي و اجرايي كشور در اجراي پروژه ها و ايجاد تسهيلات به منظور صدور خدمات - مصوب 1375- امكان پذير است.

ماده 8 - به منظور ساماندهي به ترافيك شهري و ناوگان تاكسيراني شهرهاي كشور، وزارت كشور (سازمان شهرداري هاي كشور) موظف است تاكسي هاي جديد را با اولويت شركتهاي خصوصي و تعاوني تاكسيراني شهري كه زير نظر شهرداري مربوط فعاليت مي نمايند، توزيع و واگذار نمايد.

ماده 9- ضوابط و مشخصات فني، اقتصادي و زيست محيطي خودروهاي دوگانه سوز و CNG سوز توسط كارگروه موضوع ماده (10) اين تصويب نامه تعيين مي گردد. تجهيز تاكسي هاي جديد به تاكسي متر و چاپگر به منظور صدور رسيد (قبض كرايه) براي مسافر و نصب شناسنامه (شامل مشخصات و تصوير راننده) الزامي است.

ماده 10- كارگروهي متشكل از نمايندگان وزارتخانه هاي صنايع و معادن، نفت، بازرگاني، سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور، سازمان حفاظت محيط زيست و نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران با مسيوليت وزارت كشور (سازمان شهرداري هاي كشور) به منظور تدوين برنامه اجرايي، پيگيري و نظارت بر حسن اجراي اين آيين نامه، تشكيل مي گردد.

ماده 11- رعايت مفاد آيين نامه نحوه از رده خارج كردن خودروهاي فرسوده، موضوع تصويب نامه شماره 2508/ت22175ه- مورخ 24/1/1382 براي تاكسي هاي فرسوده مشمول اين آيين نامه الزامي است.

ماده 12- اولويت اجرايي اين

آيين نامه در شهر تهران است.

معاون اول رييس جمهور - محمدرضا عارف

اصلاح آيين نامه جايگزيني و امحاي تاكسي هاي فرسوده – مصوب 1384

هيئت وزيران در جلسه مورخ 1/8/1384 با توجه به نظر رييس مجلس شوراي اسلامي، موضوع نامه شماره 116794/8380ه_/ب مورخ 26/5/1384 تصويب نمود:

آيين نامه جايگزيني و امحاي تاكسي هاي فرسوده موضوع تصويب نامه شماره 12400/ت28181ه_ مورخ3/4/1382 به شرح ذيل اصلاح مي شود:

1_ عبارت « و به صورت رايگان در اختيار شهرداريها قرار دهد» به انتهاي ماده (5) آيين نامه يادشده اضافه مي شود.

2_ از تاريخ اعلام ايراد، تبصره ماده (5) آيين نامه يادشده به شرح زير اصلاح مي شود:

« تبصره1_ كميسيون هاي ماده (5) قانون تاسيس شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران در صورت درخواست وزارت نفت حتي الامكان نسبت به تغيير كاربري محلهاي يادشده اقدام مي نمايند.»

معاون اول رئيس جمهور _ پرويز داودي

تصويب نامه درخصوص اتخاذ تدابير در مورد ممنوعيت بكارگيري رانندگان بدون گواهينامه و...در شركتهاي تاكسي

وزارت آموزش و پرورش _ وزارت اموراقتصادي و دارايي _ وزارت دادگستري _ وزارت راه و ترابري _ وزارت كشور _ بيمه مركزي ايران _ بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران _ ستاد تبصره (13)

هيئت وزيران در جلسه مورخ 7/11/1386 بنا به پيشنهاد شماره 86509 مورخ 17/10/1386 بيمه مركزي ايران و به استناد اصل يكصد و سي و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و مواد (10) و (13) قانون بيمه اجباري مسؤوليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني در مقابل شخص ثالث _ مصوب سال 1347 _ تصويب نمود:

1_ وزارتخانه هاي راه و ترابري و كشور موظفند ترتيبي اتخاذ نمايند تا سازمانها، اتحاديه ها، شركتهاي تاكسي راني، آژانسهاي مسافري و توريستي و شركتهاي خدمات پست و پيك و نظاير آن از به كارگيري رانندگان بدون گواهينامه و وسايل نقليه فاقد بيمه نامه شخص ثالث معتبر ممنوع شوند. پليس راهور نيروي انتظامي، شهرداريها و ساير سازمانهاي مرتبط مكلفند نقل و انتقال خودرو، معاينه فني خودرو

و ارائه ساير خدمات به كليه دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني (از جمله موتورسيكلت) را منوط به ارائه بيمه نامه شخص ثالث معتبر نمايند.

2_ بيمه مركزي ايران موظف است با همكاري نيروي انتظامي و شركتهاي بيمه، بانك اطلاعات صنعت بيمه و به ويژه سيستم پرداخت خسارت بيمه شخص ثالث را براساس كد ملي اشخاص (بيمه گذار، مقصر حادثه، زيان ديده و ذينفع) ايجاد نمايد و دستورالعملي را براي اجرا توسط شركتهاي بيمه تنظيم نمايد تا سوابق حوادث رانندگي اشخاص در تعيين حق بيمه مربوط به آنها لحاظ گردد.

3_ با عنايت به ماده (1) قانون تأسيس بيمه مركزي ايران و بيمه گري _ مصوب 1350_ و به منظور تعميم امر بيمه و گسترش فرهنگ بيمه و ترغيب رانندگان فاقد بيمه نامه شخص ثالث به تهيه آن، به بيمه مركزي ايران اجازه داده مي شود از محل درآمدهاي صندوق تأمين خسارتهاي بدني موضوع ماده (1) آيين نامه صندوق تأمين خسارتهاي بدني تا سقف بيست ميليارد (20.000.000.000) ريال صرف تبليغات از جمله چاپ بروشور، تبليغات راديو تلويزيوني، ارسال پيام كوتاه و موارد مشابه نمايد. صندوق تأمين خسارتهاي بدني مجاز است به منظور ترغيب رانندگان وسايل نقليه به اخذ بيمه نامه شخص ثالث، حداكثر يك درصد از درآمدهاي موضوع ماده (1) آيين نامه منابع درآمد صندوق تأمين خسارتهاي بدني موضوع ماده (11) قانون بيمه اجباري مسؤوليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني در مقابل شخص ثالث _ مصوب 1348 _ در هر سال را از طريق بيمه مركزي ايران صرف تبليغات نمايد.

4_ ستاد تبصره (13) موظف است با دادن مهلت لازم و حداكثر دو ماه از تاريخ ابلاغ اين تصويب نامه، سهميه سوخت آن دسته از وسايل نقليه موتوري زميني

و موتورسيكلتها را كه فاقد بيمه نامه شخص ثالث معتبر يكساله مي باشند، تا زمان خريد بيمه نامه مذكور قطع نمايد.

براي اجراي هرچه سريعتر اين تصويب نامه، بيمه مركزي ايران و ستاد تبصره (13) موظفند اطلاعات وسايل نقليه فاقد و داراي بيمه نامه شخص ثالث را به نحو مقتضي و مؤثر مبادله نمايند.

5 _ وزارت آموزش و پرورش مكلف است به منظور گسترش و تعميم فرهنگ بيمه در جامعه و آشنايي دانش آموزشان با اهميت بيمه در امنيت اقتصادي و اجتماعي كشور، به ويژه بيمه اجباري مسؤوليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني در مقابل شخص ثالث، آثار مثبت خريد بيمه نامه و تبعات سوء نداشتن بيمه نامه بر خانواده و جامعه را با همكاري بيمه مركزي ايران تهيه و در كتب درسي مقاطع مختلف تحصيلي به نحو مقتضي درج نمايد.

6 _ به بيمه مركزي ايران اجازه داده مي شود جريمه موضوع بند « ب» ماده (1) آيين نامه منابع درآمد صندوق تأمين خسارتهاي بدني موضوع ماده (11) قانون بيمه اجباري مسؤوليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني در مقابل شخص ثالث _ مصوب 1348 _ آن دسته از دارندگان وسايل نقليه را كه به تشخيص بيمه مركزي ايران توان پرداخت نقدي آن را ندارند، به صورت اقساط دريافت نمايد. بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران موظف است ترتيبي اتخاذ نمايد تا بانكها به عنوان كارگزار صندوق تأمين خسارتهاي بدني، اقساط جرايم ديركرد تمديد بيمه نامه را با اخذ ضمانت مناسب وصول نموده و در فواصل زماني مورد توافق با بيمه مركزي ايران به حساب صندوق مذكور واريز نمايند.

7 _ ماده (12) آيين نامه اجرايي قانون بيمه اجباري مسؤوليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني در مقابل شخص ثالث _

مصوب1347_ به شرح زير اصلاح مي شود:

ماده12_ در صورتي كه در مدت اعتبار بيمه نامه خسارتي از محل بيمه نامه پرداخت نشود، بيمه گر موظف است از سال دوم به بعد هنگام تجديد بيمه نامه، تخفيفهاي زير را در حق بيمه مربوط اعمال نمايد:

سال دوم : 10 درصد

سال سوم : 15 درصد

سال چهارم : 20 درصد

سال پنجم : 30 درصد

سال ششم : 40 درصد

سال هفتم به بعد : 50 درصد

8 _ ماده (4) آيين نامه صندوق تأمين خسارتهاي بدني _ مصوب 1348 _ به شرح ذيل اصلاح مي شود:

ماده4_ هزينه هاي متحمل شده از سوي بيمه مركزي ايران براي اداره صندوق، حداكثر تا سه درصد از درآمدهاي صندوق پرداخت خواهد شد.

9_ باتوج_ه به محدوديت منابع صندوق تأمين خسارتهاي بدني، مبلغ خسارت قابل پرداخت از سوي صندوق به قربانيان سوانح رانندگي و يا اولياي دم آنان كه تاكنون به آنها خسارت كامل پرداخت نشده است، از تاريخ لازم الاجرا شدن تصويب نامه شماره 116024/ت36358ه_ مورخ 18/9/1385، مبلغ يكصد و شصت ميليون (160.000.000) ريال تعيين مي شود. بيمه مركزي ايران موظف است حداكثر تا پايان بهمن ماه سال جاري پيشنهاد مبلغ قابل پرداخت را متناسب با توان مالي صندوق با همكاري وزارت دادگستري تهيه و به هيئت وزيران جهت اتخاذ تصميم ارائه نمايد.

10_ در مواردي كه شمول مرور زمان دعاوي موضوع ماده (12) قانون بيمه اجباري مسؤوليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني در مقابل شخص ثالث به علت عدم اقدام به موقع ذينفع و اجراي تعهدات بيمه گر محل اختلاف بين بيمه گر و بيمه گذار (يا ذينفع) باشد، تشخيص بيمه مركزي ايران در موجه تلقي شدن علت عدم اقدام به موقع بيمه گذار (يا ذينفع) لازم الاجرا مي باشد و بيمه گر موظف

به ايفاي تعهد خود بوده و از شمول ماده (12) قانون مذكور خارج است.

معاون اول رئيس جمهور _ پرويز داودي

ترمينال مسافربري

قانون مجازات متخلفين از تعرفه نرخ حمل كالا و مسافر - مصوب 23/1/67

ماده 1 _ مجازات تجاوز از تعرفه نرخ حمل كالا و مسافر كه توسط وزارت راه و ترابري اعلام مي شود از ناحيه شركت يا موسسه و يا پيمانكاري حمل و نقل حتي با رضايت صاحب كالا و يا مسافر با توجه به دفعات و مراتب جرم و شرايط و امكانات خاطي براي بار اول جزاي نقدي از 5 تا 20 برابر وجهي كه اضافه دريافت شده و تعطيل موقت به مدت 15 تا 45 روز و براي بار دوم جزاي نقدي از 10 تا 30 برابر اضافه دريافتي و تعطيل موقت به مدت شش ماه و براي بار سوم جزاي نقدي از 20 تا 50 برابر اضافه وجه دريافتي و تعطيل دائم شركت يا موسسه يا پيمانكاري خواهد بود و صاحب امتياز بعدا بهيچ عنوان اجازه فعاليت در امور حمل و نقل نخواهد داشت

ماده 2 _ رانندگان وسايط نقليه عمومي اعم از كاميون ، اتوبوس ، ميني بوس و غيره كه اقدام به حمل بار و مسافر با مبلغي بيش از نرخ مصوب نمايند ، با توجه به دفعات و مراتب جرم و شرايط و امكانات خاطي براي بار اول محكوم به پرداخت جزاي نقدي از 2 تا 10 برابر اضافه وجه دريافتي و در صورت تكرار جرم مزبور از 5 تا 20 برابر اضافه وجه دريافت شده محكوم خواهند شد.

ماده 3 _ پرداخت هرگونه وجه اضافه از تعرفه نرخ حمل كالا و مسافر از ناحيه شركت ها سازمانها و موسسات دولتي تحت هرعنوان

از قبيل پاداش نقدي يا جنسي ممنوع بوده و درصورت تخلف ، متخلف يا متخلفين در مورد پرداخت اضافه از نرخ مقرر در حكم متصرف غيرقانوني در اموال دولتي محسوب مي شوند و حسب مورد طبق قوانين و مقررات مربوطه تحت تعقيب قرار خواهند گرفت

ماده 4 _ در موارد خاص و ضروري در محورهاي معين با تشخيص و اعلان وزارت راه و ترابري تعرفه نرخ حمل كالا و مسافر به صورت موقت قابل تغيير است

ماده 5 _ پرداخت هرگونه وجه علاوه بر نرخ مقرر بابت حمل كالا و مسافر از ناحيه كارخانجات ، شركت ها ، موسسات خصوصي ، تجار ، واحدهاي صنعتي و هر سازمان اقتصادي ديگر اعم از بزرگ و كوچك با توجه به دفعات و مراتب جرم و شرايط و امكانات خاطي براي بار اول موجب محكوميت به جزاي نقدي از 2 تا 10 برابر اضافه پرداختي و براي بار دوم از 5 تا20 برابر و بار سوم به بعد از 20 تا 50 برابر اضافه پرداختي خواهد بود.

ماده 6 _ چنانچه متهم براي اولين بار مرتكب يكي از اعمال مذكور در موارد فوق شده باشد و دادستان در موارد غيرمهم تشخيص دهد با وعظ يا توبيخ يا تهديد يا اخذ تعهد تاديب خواهدشد با اعمال يكي از موارد تاديب فوق پرونده را ضمن انعكاس به وزارت راه و ترابري بايگاني مي نمايد.

دادگاه نيز در صورت طرح پرونده در دادگاه حق اعمال مراتب بالا را به تشخيص خود دارد.

ماده 7 _ كليه قوانين و مقرراتي كه مغاير با اين قانون باشد از تاريخ اجراي اين قانون در آن قسمت كه مغاير است

بلااثر مي باشد.

آيين نامه حمل بار و مسافر و مدت تعطيل موسسات مسافربري و حمل و نقل زميني - مصوب 6 و 17/4/1352

ماده 1 _ مديران مسئول موسسات مسافربري و حمل و نقل بايد از دادن مسافر و تحويل بار به وسايط نقليه اي كه به وسايل ايمني زير مجهز نباشند خودداري نمايند.

الف _ جعبه كمكهاي اوليه درماني

ب _ مثلث شبرنگ

ج _ چراغ چشمك زن

د _ كپسول آتش نشاني

ه _ دستگاه سنجش سرعت و زمان ( تاخوگراف ) بدون نقص فني

ماده 2 _ مديران موسسات مسافربري و حمل و نقل بايد رانندگان وسايط نقليه مربوط را ملزم به داشتن مدارك زير نموده و از تحويل مسافر و بار به وسايط نقليه اي كه رانندگان آن فاقد مدارك مزبور باشند خودداري نمايند:

الف _ گواهي نامه بيمه اجباري شخص ثالث

ب _ گواهي بيمه انفرادي راننده و كمك راننده و مهماندار در صورتي كه وسيله نقليه داراي مهماندار باشد.

ج _ كارت شناسايي عكس دار راننده كه از طرف شهرباني تهيه و تنظيم مي شود.

د _ گواهي وابستگي وسيله نقليه به يكي از موسسات مسافربري يا حمل و نقل مجاز.

ه _ دفترچه كار وسيله نقليه كه به وسيله پليس راه تهيه و تنظيم مي شود.

و _ دفترچه انفرادي راننده كه به وسيله پليس راه تهيه و تنظيم مي شود.

ماده 3 _ رانندگي اتوبوس و ميني بوس بيش از هشت ساعت در يك شبانه روز براي هر راننده ممنوع است مديران مسئول موسسات مسافربري مكلفند براي مسافرت هايي كه مستلزم بيش از هشت ساعت رانندگي با سرعت مجاز در يك شبانه روز است راننده كمكي پيش بيني نمايند. در صورت توافق موسسه و راننده ممكن است راننده دو ساعت نيز به عنوان اضافه كار انجام وظيفه نمايد در هر حال در شبانه

روز رانندگي بيش از ده ساعت ممنوع است

ماده 4 _ موسسات باربري مكلفند در موقع بارگيري ظرفيت وسيله نقليه را كه از طرف شهرباني در كارت شناسايي قيد شده و شرايط مربوط به طول و عرض و ارتفاع و وزن بار راطبق مقررات توزين وزارت راه در نظر گرفته و از حمل محمولاتي كه شرايط مزبور در آن رعايت نشده خودداري نمايند براي حمل بارهاي حجيم و سنگين وزن غيرقابل تفكيك كه ابعاد و وزن آنها بيش از حدود مشخص شده در مقررات توزين باشد بايد پروانه و يا اجازه حمل از مقامات مسئول وزارت راه دريافت نمايند.

تبصره _ موسسات باربري مكلفند براي توزين و قواره كردن بار ظرف مدت يكسال از تاريخ تصويب اين آيين نامه يك دستگاه باسكول به ظرفيت حداقل 40 تن و در موسساتي كه بار به ميزان كافي نباشد قپان دستي مناسب به تشخيص وزارت راه و ترابري و همچنين يك دستگاه سنجش عرض و ارتفاع بار ( گاباري ) به اندازه مجاز داشته باشند.

ماده 5 _ هريك از موسسات مسافربري و حمل و نقل كه مقررات اين آيين نامه را رعايت نكند به استناد ماده 11 قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي و تبصره ذيل آن براي مدت حداكثر يكماه به تناسب اهميت تخلف و تاثر آن در وقوع سوانح و تصادفات رانندگي از طرف شهرباني يا ژاندارمري كل كشور تعطيل خواهد شد.

تعطيل مازاد بر مدت يكماه تا يكسال و رسيدگي به اعتراض طبق ماده 11 قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي به عمل خواهد آمد.

ماده 6 _ تعطيل موسسه مسافربري و حمل

و نقل زميني شامل هر نوع فعاليت موسسه مركزي يا نمايندگي متخلف با رعايت تبصره ذيل ماده 11 قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي خواهد بود.

ماده 7 _ مفاد ماده 11 قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي راجع به اعتراض مديران به تعطيل موسسه در مورد ماده شش اين آيين نامه نيز لازم الاجرا است

ماده 8 _ هرگاه ژاندارمري كل كشور تعطيل موسسه مسافربري و حمل و نقل واقع در حوزه استحفاظي شهرباني كل كشور را به علت وقوع تخلف در حوزه استحفاظي خود لازم تشخيص دهد طبق مقررات اين آيين نامه اتخاذ تصميم نموده مراتب را براي اجرا به شهرباني كل كشور اعلام مي كند و در موردي كه تخلف در حوزه استحفاظي شهرباني اتفاق افتاده و موسسه مسافربري و حمل و نقل در حوزه استحفاظي ژاندارمري كل كشور قرار داشته باشد تصميم شهرباني براي اجرا به ژاندارمري كل كشور اعلام خواهد شد.

ماده 9 _ تعطيل موسسات حمل و نقل در صورت قطعيت در دفتر مخصوصي كه شهرباني و ژاندارمري تهيه خواهند كرد ثبت مي شود.

به علاوه مراتب بايد در پشت پروانه كار موسسه به وسيله دادگاه و در صورت عدم اعتراض به وسيله اداره راهنمايي و رانندگي شهرباني ، پليس راه منعكس شود.

آيين نامه اجرايي ماده (6) قانون اصلاح لايحه قانوني احداث پايانه هاي مسافربري و ممنوعيت تردد اتومبيل

ماده 1 _ حداكثر يك ماه پس از تاريخ اعلام تجهيز و آماده بهره برداري شدن پايانه مسافربري هر شهر بر اساس نقشه مصوب و مقررات مربوطه توسط شهرداري هر شهر به سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور، شركت هاي حمل و نقل مسافربري در پايانه مسافربري مستقر خواهند شد.

تبصره _ موسسات حمل و نقل

مسافربري به منظور استقرار در پايانه مسافربري موظفند درظرف مهلت مقرر توسط سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور ، مطابق ضوابط و مقررات سازمان مذكور و قانون تجارت به صورت يكي از شركت هاي مذكور در قانون تجارت تغيير وضعيت دهند، در غير اين صورت از ادامه فعاليت آنها جلوگيري به عمل خواهد آمد.

ماده 2 _ پس از استقرار كليه شركت هاي حمل و نقل مسافر داخل پايانه هاي مسافربري شهر ، شهرداري هر شهر (سازمان پايانه هاي مسافربري شهرداري در مهلت مقرر با هماهنگي سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور و نيروي انتظامي نسبت به تعطيل نمودن موسسات و شركت هاي حمل ونقل مسافربري برون شهري غير مستقر در پايانه هاي ياد شده اقدام مي نمايند. همچنين نيروي انتظامي و راهنمايي و رانندگي حسب مورد از فعاليت و تردد وسايل نقليه مسافربري عمومي برون شهري خارج از پايانه هاي مسافربري و تردد آنها در داخل شهر به جز از مسيرهاي مجاز جلوگيري نموده و با متخلفان برابر مقررات برخورد خواهد نمود.

تبصره 1 _ مسيرهاي مجاز يا ممنوع تردد خودروهاي بين شهري در تهران به تصويب شوراي حمل و نقل و ترافيك تهران و در ساير شهرها به تصويب شوراي هماهنگي ترافيك استان خواهد رسيد.

تبصره 2 _ تصدي به امر حمل و نقل مسافر در درون شهرها، مستلزم اخذ مجوز از شهرداري محل مي باشد.

تبصره 3 _ شركت هاي حمل و نقل مسافربري برون شهري با رعايت ضوابط و مقررات شهرداري و سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور مكلفند دفاتر فروش بليط و يا نمايندگي در موسسات مسافرتي مجاز در مناطق مختلف شهر علاوه بر ارائه بليط در پايانه ها

ايجاد نمايند.

تبصره 4 _ تردد خودروهاي مسافربري برون شهري دربستي تحت پوشش شركت هاي حمل ونقل مسافربري در درون شهرها بر اساس ضوابطي كه توسط وزارتخانه هاي كشور، راه و ترابري و فرهنگ و ارشاد اسلامي با رعايت قوانين و مقررات مربوط تدوين مي گردد ، تعيين خواهد شد.

ماده 3 _ سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور موظف است برنامه ها و نيازهاي حمل و نقل مسافر هر شهر را جهت احداث ، تجهيز يا توسعه پايانه هاي مسافربري ، به شهرداري (سازمان پايانه مسافربري شهرداري محل اعلام نمايد.

تبصره 1 _ معيارهاي فني مربوط به احداث پايانه ها از سوي سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور تهيه و به وزارت كشور براي ابلاغ به شهرداري ها اعلام مي گردد تا با رعايت ضوابط مذكور ، نقشه هاي اجرايي پايانه هاي مسافربري توسط شهرداري هر شهر تهيه گردد.

تبصره 2 _ مكان يابي احداث پايانه هاي مسافربري بر اساس مصوبات شوراي عالي شهرسازي و معماري طرح و نقشه هاي تفصيلي مصوب شهر ، صورت مي گيرد.

تبصره 3 _ شهرداري ها موظف به احداث پايانه مسافربري بر اساس ماده (5) قانون عنوان اين آيين نامه مي باشند. تعيين اولويت و موافقت با تاسيس پايانه هاي مسافربري عمومي توسط بخش خصوصي و يا تعاوني با رعايت قوانين و مقررات مربوط و با هماهنگي شهرداري با سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور مي باشد. شهرداري (سازمان پايانه هاي مسافربري شهرداري هر شهر ، تسهيلات لازم را در جهت احداث پايانه هاي مسافربري توسط بخش هاي خصوصي و يا تعاوني فراهم مي نمايد. سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور نسبت به تامين اعتبار و تسهيلات مورد نياز احداث

پايانه توسط شهرداري ، بخش خصوصي و تعاوني از طريق منابع مالي در اختيار سازمان اقدام مي نمايد.

ماده 4 _ برنامه ريزي و سياست گذاري در زمينه تعيين زمان حركت سرويس هاي مسافربر ، ايجاد خطوط جديد، كيفيت ارائه خدمات مسافربري توسط شركت هاي حمل و نقل مسافربري برعهده وزارت راه و ترابري (سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور) مي باشد.

تبصره 1 _ تشكيلات و سازمان هاي اداري مستقر در پايانه هاي مسافربري كه حسب وظايف قانوني به نحوي عهده دار مسئوليتي در امور پايانه مي باشند، حق مداخله در امور يكديگر را ندارند و مديريت داخلي پايانه ها با شهرداري (سازمان پايانه هاي مسافربري شهرداري مي باشد.

تبصره 2 _ وزارت راه و ترابري (سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور) در زمينه اصلاح ، تجهيز و نوسازي ناوگان موجود مسافربري از لحاظ كيفي وكمي و همچنين ارزيابي و اصلاح سيستم موجود در نحوه ارائه خدمات متناسب با نيازهاي مناطق مختلف كشور توسط شركت هاي مسافربري و به كارگيري اهرم هاي لازم و امكانات در جهت ارتقاي سطح ايمني و ارائه خدمات كيفي و كمي نيروهاي شاغل در بخش حمل و نقل مسافر ، برنامه ريزي و سياستگذاري مي نمايد.

تبصره 3 _ هرگونه تبليغات و نصب تابلو در فضاي عمومي پايانه ها توسط شركت هاي مسافربري ممنوع مي باشد مگر با اخذ مجوز از مديريت پايانه مسافربري

تبصره 4 _ ساعات فعاليت پايانه هاي مسافربري با توجه به نياز هر شهر ، با هماهنگي سازمان حمل و نقل و پايانه هاي استان ، توسط مديريت پايانه هاي مسافربري شهرداري تعيين و اعلام خواهد شد.

ماده 5 _ فقط آن دسته از وسايل نقليه مسافربري اجازه ورود به محوطه پايانه

مسافربري عمومي را خواهند داشت كه تحت پوشش و يا نمايندگي يكي از شركتهاي مستقر در پايانه بوده و مطابق ضوابط سازمان حمل ونقل و پايانه هاي كشور مجاز به فعاليت در حمل و نقل عمومي مسافربري باشند، در غير اين صورت مديريت پايانه با همكاري نيروي انتظامي از ورود اين گونه وسايل نقليه به داخل پايانه جلوگيري خواهد نمود و مراتب را جهت برخورد قانوني به سازمان حمل و نقل و پايانه استان اعلام مي نمايد.

تبصره _ در ايام ويژه با تشخيص سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور و واحدهاي تابع آن ، ورود وسايل نقليه مسافربري متفرقه اعم از وسايل نقليه پلاك سفيد ، پلاك دولتي و عمومي به داخل پايانه مسافربري در جهت تسهيل در جابجايي مسافران با اطلاع و هماهنگي شهرداري (سازمان پايانه مسافربري شهرداري مربوط بلامانع خواهد بود.

شركت هاي حمل و نقل مسافربري استفاده كننده از وسايل نقليه مذكور در اين تبصره نيز مكلفند مقررات مربوط به حمل و نقل مسافر ، اخذ عوارض ، ساير قوانين از جمله ايمني و مقررات راهنمايي و رانندگي و دستورالعمل هاي شهرداري (سازمان پايانه هاي مسافربري شهرداري و سازمان حمل و نقل و پايانه را رعايت نمايند، در غير اين صورت از تردد آنها توسط راهنمايي و رانندگي و پليس راه جلوگيري به عمل خواهد آمد.

ماده 6 _ شركتهاي حمل و نقل مسافربري مكلفند فقط در محلهاي تعيين شده توسط شهرداري (سازمان پايانه هاي مسافربري شهرداري در داخل پايانه نسبت به سوار و پياده نمودن مسافران وسايل نقليه مسافربري خود اقدام نمايند و در صورت تخلف ، مديريت پايانه هاي شهرداري با همكاري نيروي انتظامي نسبت به جلوگيري

از تخلف اقدام و موضوع را به سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور اعلام خواهد نمود.

تبصره _ جلوگيري و برخورد قانوني با رانندگان مختلفي كه در خارج از پايانه اقدام به سوار يا پياده نمودن مسافر مي نمايند، به عهده ادارات راهنمايي و رانندگي مي باشد.

ماده 7 _ هر شركت مسافربري در چارچوب قرارداد منعقد شده با شهرداري موظف به حفظ و نگهداري ابنيه ، مستحدثات ، فضاي سبز و تاسيسات و همچنين محوطه مجاور در محل مورد واگذاري مي باشند و در صورت تخلف و ورود ضرر و زيان ، موظف به پرداخت خسارت به شهرداري و رفع نقص وارد شده مي باشند.

تبصره 1 _ شركتهاي مسافربري كه رانندگان وسايل نقليه آنها مبادرت به شستشو يا تعويض روغن و يا تعمير و تعويض وسايل يدكي وسايط نقليه خود در محلهاي غير مجاز پايانه هاي مسافربري نمايند، متخلف محسوب و برابر مقررات با آنها رفتار خواهد شد.

تبصره 2 _ هيچ يك از شركتهاي مسافربري حق واگذاري تمام يا قسمتي از غرفه مربوط را به غير ، بدون كسب مجوز از شهرداري (سازمان پايانه هاي مسافربري شهرداري ندارد. همچنين تغييرات جزيي وتغيير دكور غرفه شركتها با نظارت و اجازه شهرداري و با هزينه شركت مربوط امكان پذير خواهد بود.

ماده 8 _ نرخ گذاري در امر مسافربري برون شهري با اخذ نظر كارشناسي سازمان حمايت از مصرف كنندگان و توليد كنندگان برعهده وزارت راه و ترابري (سازمان حمل و نقل پايانه هاي كشور) مي باشد.

تبصره _ نظارت و كنترل بر حسن اجراي نرخهاي مصوب برعهده سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور مي باشد.

ماده 9 _ مالكيت و مديريت تاسيسات پايانه ها و مسئوليت خدمات و انتظامات

داخلي پايانه و حفظ و نگهداري تاسيسات آن به عهده شهرداري (سازمان پايانه هاي مسافربري شهرداري است و كليه واحدها و نمايندگيها و شركتها و سازمانهايي كه به هر شكل از خدمات مذكوراستفاده مي نمايند، موظف به رعايت مقررات داخلي پايانه كه بوسيله شهرداري (سازمان پايانه هاي مسافربري شهرداري تعيين مي گردد، خواهند بود.

تبصره 1 _ نيروي انتظامي در جهت تامين امنيت داخلي پايانه ها، با مديريت پايانه ها همكاري خواهد نمود.

تبصره 2 _ غرفه هاي تجاري پايانه ها از نظر رعايت اصول بهداشتي ، رعايت نرخهاي مصوب وساير مقررات صنفي تابع قوانين مربوط خواهند بود. شهرداري (سازمان پايانه هاي مسافربري شهرداري موظف است تسهيلات مورد نياز را جهت نظارت سازمانهاي مسئول فراهم نمايد. نظارت سازمانهاي مسئول ، رافع مسئوليت شهرداري نخواهد بود.

تبصره 3 _ مالكيت پايانه ها به تاييد شهرداري ها قابل واگذاري به بخش غيردولتي (خصوصي خواهد بود.

ماده 10 _ شهرداري ها (سازمان پايانه هاي مسافربري شهرداري مكلفند به تناسب امكانات مالي نسبت به ايجاد مركز شستشوي خودرو ( كارواش )، جايگاههاي سوخت ، مركز معاينه خودرو ، خوابگاه رانندگان و ساير تاسيسات رفاهي و خدماتي مورد نياز بر اساس نقشه مصوب در پايانه هاي مسافربري برون شهري اقدام نمايد.

ماده 11 _ شركتهاي مسافربري موظفند پس از فروش بليط به مسافران نسبت به تهيه و تنظيم صورت وضعيت مسافري به شركتهاي مسافربري در دستورالعمل و بخشنامه هاي صادر شده وزارت راه و ترابري (سازمان حمل و نقل پايانه هاي كشور) براساس مقررات مربوط مشخص و عمل خواهد شد و شركتهاي مذكور موظفند به هنگام صدور بليط براي مسافران برابر تعرفه هاي عوارض مصوب ، عوارض مربوط را وصول و به حساب شهرداري شهر (سازمان پايانه هاي

مسافربري شهرداري واريز نمايند.

شهرداري (سازمان پايانه هاي مسافربري شهرداري مي تواند صورت وضعيتهاي مسافربري را جهت كنترل اخذ عوارض مورد بررسي قرار دهد. سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور موظف است از تحويل صورت وضعيت به شركتهاي مسافربري كه داراي بدهي به شهرداري (سازمان پايانه هاي مسافربري شهرداري هستند، خودداري نمايد.

ماده 12 _ شركتهاي مسافربري مجاز به تعطيل فعاليت شركت يا شعبه آن و يا سرويسهاي خود نمي باشند. در صورتي كه شركت مسافربري بيش از 3 ماه فعاليت ننمايد، فعاليت مجدد آن منوط به رعايت كليه ضوابط و شرايط مقرر و كسب پروانه فعاليت جديد از سازمان حمل و نقل پايانه هاي استان و با رعايت مفاد آيين نامه اجرايي تبصره ماده (2) قانون اصلاح لايحه قانوني احداث پايانه هاي مسافربري و ممنوعيت تردد اتومبيلهاي مسافربري برونشهري در داخل شهرتهران _ مصوب 1374 _ امكان پذير مي باشد. شركتهاي مذكور موظفند اجاره بها و كليه حقوق شهرداري را تا زمان تحويل غرفه پرداخت نمايند.

ماده 13 _ كليه شركتهاي مسافربري موظف به اجراي دقيق مفاد آيين نامه ها ، بخشنامه ها و دستورالعمل هاي صادر شده از وزارت راه و ترابري (سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور) و شهرداري هاي كشور (سازمان پايانه هاي مسافربري شهرداري در چهارچوب وظايف قانوني وكليه قوانين و مقررات حمل و نقل عمومي كشور مي باشند. مديريت شركتها موظفند ترتيبي اتخاذ نمايند تا كليه قوانين و مقررات و دستورالعملها و بخشنامه هاي صادر شده به اطلاع كاركنان و رانندگان شركتها و شعب و نمايندگي هاي آنها برسد.

ماده 14 _ هرگروه رانندگان ، كمك رانندگان ، مهمانداران ، مسئولان و كاركنان شركتهاي حمل و نقل مسافربري موظفند از

لباسهاي هم شكل مورد تاييد سازمان حمل و نقل پايانه هاي كشور استفاده نمايند.

ماده 15 _ رعايت مقررات و ضوابط ايمني ، كيفيت خدمات و نحوه عملكرد شركتها و موسسات مسافربري توسط سازمان حمل و نقل و پايانه هاي استان در طول سال مورد بررسي و ارزيابي قرار گرفته و مراتب در پرونده هاي مربوط درج و طبق مقررات نسبت به آن اتخاذ تصميم خواهد شد.

ماده 16 _ سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور موظف است اطلاعات مربوط به برنامه زمان بندي حركت ناوگان شركت هاي مسافربري محل استقرار دفاتر شهري شركتهاي مسافربري ، غرفه هاي مستقر در پايانه ها، اطلاعات راهها و غيره را از شركتها و ارگان هاي ذيربط دريافت و در اختيار سازمان پايانه هاي شهرداري (شهرداري ذيربط قرار دهد. سازمان پايانه هاي شهرداري نيز پيرو اطلاعات اخذ شده فوق ، مكلف است نسبت به راه اندازي مركز اطلاع رساني اقدام نمايد. اين مركز اطلاعات شهري ، اطلاعات راهها، هتلها و استراحتگاه هاي مسير و اطلاعات مربوط به زمان بندي حركت ناوگان همراه با مبادي و مقاصد و مسيرهاي تركيبي شركتهاي حمل و نقل را به آگاهي عموم و به منظور كاهش مراجعات حضوري به شهروندان ارائه مي نمايد.

ماده 17 _ تخطي از مقررات اين آيين نامه تخلف محسوب شده و شهرداري با متخلفان برابر ضوابط ، دستورالعمل ها و قوانين و مقررات مربوط حسب مورد برخورد خواهد نمود. سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور نيز برابر آيين نامه حمل بار و مسافر و مدت تعطيل موسسات مسافربري و حمل و نقل زميني موضوع قانون اصلاح ماده (14) اصلاحي قانون نحوه رسيدگي

به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي با شركتها و موسسات حمل و نقل مسافربري متخلف برخورد مي نمايد.

قانون الزام شركت ها و موسسات ترابري جاده اي به استفاده از صورت وضعيت مسافري و بارنامه - مصوب 31/2/

ماده 1 _ شركت ها و موسساتي كه در امر حمل و نقل جاده اي بين شهري مسافر يا كالا اعم از داخلي و بين المللي فعاليت مي نمايند موظفند بر حسب نوع فعاليت براي هر جابجايي از صورت وضعيت مسافري و بارنامه هاي داخلي و بين المللي موضوع اين قانون استفاده نمايند و بجاي آن مجاز به استفاده از اوراق انحصاري _ اختصاصي يا انواع ديگر نمي باشند.

ماده 2 _ بارنامه داخلي موضوع اين قانون عبارتست از سند كاشف از حقوق مالكيت كه طرح آن توسط وزارت راه و ترابري تهيه و از طريق وزارت امور اقتصادي و دارايي چاپ و پس از وصول حق تمبر به ميزان 100 ريال به موجب حواله وزارت راه و ترابري در اختيار شركتها و موسسات مجاز حمل و نقل جاده اي داخلي كالا جهت جابجايي محمولات بين شهرهاي كشور قرار خواهد گرفت

تبصره _ صدور بارنامه جهت حمل محمولات بصورت خرده بار تابع ضوابطي خواهد بود كه از سوي وزارت راه و ترابري و وزارت امور اقتصادي و دارايي تعيين و اعلام خواهد شد و ميزان حق تمبر بارنامه خرده بار 40 ريال تعيين مي گردد.

ماده 3 _ بارنامه بين المللي موضوع اين قانون عبارتست از سند كاشف از حقوق مالكيت كه طرح آن توسط وزارت راه و ترابري تهيه و از طريق وزارت امور اقتصادي و دارايي چاپ و پس از وصول حق تمبر به ميزان 250 ريال به موجب حواله وزارت راه و ترابري در اختيار شركتهاي مجاز حمل و نقل جاده اي بين

المللي كالا قرار خواهد گرفت

ماده 4 _ صورت وضعيت مسافري موضوع اين قانون عبارتست از فرمي كه طرح آن توسط وزارت راه و ترابري تهيه و از طريق وزارت امور اقتصادي و دارايي چاپ و پس از وصول حق تمبر به ميزان 100 ريال براي حمل مسافربري جاده اي داخلي و 250 ريال براي مسافري جاده اي بين المللي به موجب حواله وزارت راه و ترابري در اختيار شركتها و موسسات مسافربري جاده اي داخلي و بين المللي مجاز قرار خواهد گرفت

ماده 5 _ سازمانها و موسسات دولتي صاحب بار چنانچه در رابطه با حمل كالاهاي مربوطه به خود تمايل به استفاده از اوراق مخصوص به عنوان بارنامه داشته باشند مي توانند پس ازكسب موافقت وزارت راه و ترابري نسبت به چاپ بارنامه مخصوص خود از طريق وزارت امور اقتصادي و دارايي اقدام نمايند ، اينگونه بارنامه ها مشمول حق تمبر بارنامه هاي داخلي موضوع اين قانون مي باشند.

تبصره _ سازمانها و موسسات موضوع اين ماده موظفند اين نوع بارنامه ها را صرفا در اختيار شركتها و موسسات حمل و نقل مجاز طرف قرارداد خود قرار دهند.

ماده 6 _ چنانچه شركتها و موسسات ترابري جاده اي مسافر و كالا بر حسب نوع فعاليت از اوراق مذكور در مواد 2 و 3 و 4 و 5 اين قانون استفاده ننمايند و يا مبادرت به استفاده از اوراق عادي به عنوان صورت وضعيت مسافري يا بارنامه بنمايند يا به طور غيرمجاز صورت وضعيت مسافري يا بارنامه تهيه و مورد استفاده قرار دهند يا مشخصات مسافر و محموله با اوراق مذكور مطابقت نداشته باشد و يا مندرجات آن را تكميل ننمايند و يا

اوراق مذكور در اين قانون را به اشخاص ديگر و غيرمجاز واگذار نمايند متخلف محسوب و با رعايت شرايط و امكانات خاطي و دفعات و مراتب جرم و مراتب تاديب ، وعظ ، توبيخ و تهديد و پس از آن براي بار اول از200000 ريال تا 500000 ريال جزاي نقدي و براي بار دوم از 500000 ريال تا 1000000ريال جزاي نقدي و براي بار سوم از 000/000/1 ريال تا 000/000/2 ريال جزاي نقدي و تعطيل از 1 ماه تا 3 ماه (دستمزد كاركنان موسسه يا شركت در مدت تعطيل وسيله صاحب امتياز پرداخت خواهد شد) و براي بار چهارم محور فعاليت مديران و صاحبان امتياز آنها لغو و مجوز فعاليت مجدد در امر حمل و نقل براي آنها صادر نخواهد شد ، ميزان مجازات در هر مورد با نصب پلاكارد در محل اعلام مي گردد و مراتب در هر نوبت به وزارت راه و ترابري منعكس خواهد شد.

ماده 7 _ چنانچه رانندگان وسايط نقليه مسافربري و باربري بدون اوراق مذكور در اين قانون اقدام به جابجايي مسافر يا حمل بار بنمايند و يا محموله و مسافر همراه آنان با موارد قيد شده در بارنامه و صورت وضعيت مسافري كه در اختيار دارند مطابقت نداشته باشد متخلف محسوب و با رعايت شرايط و امكانات خاطي و دفعات و مراتب جرم و مراتب تاديب ، وعظ ، توبيخ و تهديد و پس از آن براي بار اول به 10000 ريال تا

30000 ريال جريمه نقدي و براي بار دوم به 10000 ريال تا 30000 ريال جريمه نقدي و سوراخ كردن گواهينامه و در صورت تكرار براي بار سوم از 20000

ريال تا 50000 ريال جريمه نقدي و سوراخ كردن مجدد گواهينامه و در صورت تكرار به 20000 ريال تا 50000 ريال جريمه نقدي و ضبط گواهينامه براي مدت 6 ماه تا يكسال محكوم مي گردند و مراتب در هرنوبت به وزارت راه و ترابري منعكس خواهد شد.

تبصره 1 _ در اجراي اين ماده مأمورين پليس راه ژاندارمري جمهوري اسلامي ايران موظفند اسناد و مدارك رانندگان وسايط نقليه مسافربري و باربري را كنترل و در صورت مشاهده فقدان صورت وضعيت مسافري يا بارنامه هاي موضوع اين قانون و با احراز عدم انطباق تعداد مسافر و مشخصات محموله با صورت وضعيت مسافري و بارنامه ، رانندگان متخلف را به مراجع قضايي معرفي نمايند راننده متخلف مي تواند به جاي رفتن به دادگاه حداكثر جريمه تعيين شده را پرداخت نمايد در غير اين صورت موظف است بلافاصله پس از رساندن بار يا مسافر به مقصد خود را به مرجع تعيين شده معرفي كند.

تبصره 2 _ تخلفات راننده در دفترچه كار وي كه توسط وزارت راه و ترابري صادر مي گردد به وسيله پليس راه يا مأموران راهنمايي و رانندگي ثبت خواهد شد تردد در جاده ها بدون همراه داشتن دفترچه كار ممنوع است و موسسات و شركتهاي حمل و نقل بايد از تحويل مسافر يا كالا به راننده اي كه فاقد دفترچه كار مي باشد خودداري نموده و در غير اين صورت به مجازات هاي مقرر در ماده 6 اين قانون محكوم خواهند شد، المثني براي دفترچه كار حداكثر به مدت شش ماه به تشخيص وزارت راه و ترابري صادر نمي گردد.

ماده 8 _ وجوه حاصل از محل اخذ جرايم نقدي موضوع اين قانون به حساب خزانه واريز

خواهد شد.

ماده 9 _ آيين نامه اجرايي در خصوص معافيت از اوراق مذكور در اين قانون در مورد حداقل مسافت ، حداقل سرنشين و حداقل تناژ توسط وزارتخانه هاي راه و ترابري _ امور اقتصادي ودارايي تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 10 _ رسيدگي به تخلفات مشروحه در اين قانون در دادگاهها خارج از نوبت به عمل خواهد آمد.

ماده 11 _ از تاريخ تصويب اين قانون كليه قوانين و مقررات مغاير لغو مي گردد.

قانون فوق مشتمل بر يازده ماده و چهار تبصره در جلسه علني روز يكشنبه مورخ سي و يكم ارديبهشت ماه يكهزار و سيصد و شصت و هشت مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 7/3/1368 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

آيين نامه اجرايي موارد معافيت استفاده از اوراق صورت وضعيت مسافري و بارنامه - مصوب 16/3/1369 هيات

ماده 1 _ موارد مشروحه زير مشمول صدور و استفاده از اوراق بارنامه داخلي موضوع قانون ( الزام شركتها و موسسات ترابري جاده اي به استفاده از صورت وضعيت مسافري و بارنامه ) مصوب 1368 نمي باشد.

1 _ حمل محصولات كشاورزي از مزارع به كارخانجات مربوط واقع در اطراف مزرعه ، مشروط بر آنكه در مسير تردد اين قبيل محمولات موسسه حمل و نقل مجاز وجود نداشته باشد.

2 _ حمل و نقل كالا از مبدأ يك روستا به مقصد روستاي ديگر كه در مسير آن ، شهر يا بخش داراي موسسه حمل و نقل مجاز وجود نداشته باشد.

3 _ حمل و نقل كالا از روستا به محدوده نزديكترين شهر (و بالعكس با حداكثر فاصله بيست 20) كيلومتر.

4 _ حمل و نقل كالا از شهرها تا شعاع حداكثر پانزده (15) كيلومتر خارج از محدوده آنها.

5 _ حمل و نقل كالا با وسايل نقليه

باربري كه ظرفيت بارگيري آنها دو تن يا كمتر باشد.

تبصره 1 _ براي وسايط نقليه باربري با ظرفيت بالاتر از دو تن ، صدور و استفاده از بارنامه الزامي است

تبصره 2 _ عدم استفاده و صدور اوراق بارنامه جهت موارد فوق ، مانع از اقدام ذينفع درزمينه صدور و استفاده از اوراق و اسناد ديگري كه كاشف حقوق مالكيت و موارد نظير آن باشد ، نخواهد بود.

ماده 2 _ موارد مشروحه زير مشمول صدور و استفاده از اوراق صورت وضعيت مسافري موضوع قانون الزام شركتها و موسسات ترابري جاده اي به استفاده از صورت وضعيت مسافري و بارنامه مصوب 1368 نمي باشد.

1 _ وسايل نقليه مسافربري در اطراف هر شهر مادامي كه تحت پوشش حمل و نقل مسافربري عمومي شهري (نظير شركت واحد) فعاليت مي نمايند.

2 _ وسايل نقليه مسافربري كه از شهر يا بخش تا شعاع بيست (20) كيلومتري خارج ازمحدوده آن تردد مي نمايند.

3 _ حمل و نقل مسافر به وسيله وسايل نقليه مسافربري از مبدأ يك روستا به مقصد روستاي ديگر كه در مسير آن ، شهر يا بخش داراي موسسه مسافربري مجاز وجود نداشته باشد.

لايحه قانوني احداث ترمينالهاي مسافربري و ممنوعيت تردد اتومبيلهاي مسافربري بين شهري در داخل شهر تهران

ماده 1 _ شهرداري تهران موظف است علاوه بر بهره برداري از ترمينال موجود به تدريج نسبت به احداث ترمينال هاي جديد متناسب با نياز شهر در شر ق و غرب و شمال تهران اقدام نمايد. سازمان برنامه و بودجه با توجه به امكانات دولت مكلف به تامين اعتبار لازم جهت احداث ترمينالهاي جديد خواهد بود.

ماده 2 _ شهرداري تهران غرفه هاي ترمينال هاي شهر را به شركتهاي مسافربري كه طبق شرايط خاص تشكيل مي شود در مقابل اخذ اجاره بهاي

مناسب به صورت نمايندگي واگذار مي نمايد. شرايط تشكيل اين شركتها بر طبق آيين نامه اي خواهد بود كه توسط شهرداري تهران بر اساس قوانين مصوب وزارت راه و ترابري و همكاري آن وزارت تهيه و به تصويب شوراي شهر و در غياب شوراي شهر به تصويب وزارت كشور خواهد رسيد. شركتهاي تعاوني متشكل از دارندگان اتوبوس ها و كاركنان شركتهاي مسافربري موجود اولويت خواهند داشت

تبصره _ شرايط واگذاري غرفه ها طبق آيين نامه اي خواهد بود كه توسط شهرداري تهران تهيه و به تصويب شوراي شهر يا در غياب شوراي شهر به تصويب وزارت كشور خواهد رسيد.اين واگذاري مشمول مقررات قانون روابط موجر و مستاجر نبوده و حقو ق استيجاري و كسب و پيشه براي متصرفين يا متصديان آنها ايجاد نخواهد كرد و هر موقع كه شهرداري لازم بداند مي تواند محل را با توجه به شرايط واگذاري نمايندگي و با اخطار قبلي لااقل يكماه تصرف كند.

ماده 3 _ مالكيت و مديريت تاسيسات ترمينال ها و مسئوليت خدمات با شهرداري تهران مي باشد. شهرداري تهران موظف به نظارت بر برنامه ريزي مسافربري و كيفيت عرضه خدمات شركتها خواهد بود.

تبصره _ حدود وظايف و اختيارات و نظارت شهرداري تهران و خدمات شركتها بر طبق آيين نامه جداگانه اي خواهد بود كه بر اساس ماده دوم و تبصره ذيل آن مشخص خواهد شد.

ماده 4 _ شروع كار ترمينال و ممنوعيت تردد اتومبيلهاي مسافربري بين شهري همزمان انجام خواهد شد. زمان و محدوده ممنوعيت تردد اتومبيلهاي مسافربري حداقل يكماه قبل ازشروع توسط شهرداري تهران اعلام مي شود.

ماده 5 _ ساير شهرداريهاي شهرهاي بزرگ كشور كه جمعيت آنها بيش از يكصد هزار

نفرباشند موظفند نسبت به ايجاد ترمينال مسافربري بين شهري در محلهاي مناسب بر اساس مفاداين قانون با توجه به امكانات اقدام نمايند.

ماده 6 _ كليه مقررات و قوانين مغاير و آيين نامه هاي موجود كه مغاير با مفاد اين قانون باشد از درجه اعتبار ساقط است

قانون اصلاح لايحه قانوني احداث پايانه هاي مسافربري و ممنوعيت تردد اتومبيل هاي مسافربري برون شهري د

ماده واحده _ عنوان لايحه قانوني احداث ترمينالهاي مسافربري و ممنوعيت تردد اتومبيلهاي مسافربري بين شهري در داخل شهر تهران مصوب 9/2/1359 شوراي انقلاب جمهوري اسلامي ايران به شرح فوق تغيير و مواد 2 و 3 و تبصره ذيل آنها و مواد 5 و 6 آن به شرح زير اصلاح مي گردد:

ماده 2 _ شهرداري ها غرفه هاي پايانه هاي شهر را به شركت هاي مسافربري كه طبق ضوابط وزارت راه و ترابري تشكيل مي شوند در مقابل اخذ اجاره بهاي مناسب به صورت نمايندگي واگذار مي نمايند. شركتهاي تعاوني مسافربري اولويت خواهند داشت

تبصره _ شرايط واگذاري غرفه ها طبق آيين نامه اي خواهد بود كه توسط وزارتين كشور و راه و ترابري تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد اين واگذاري مشمول مقررات قانون روابط موجر و مستاجر نبوده و حقوق استيجاري و كسب و پيشه براي متصرفين يا متصديان آنها ايجاد نخواهد كرد و هر موقع كه شهرداري لازم بداند با موافقت وزارت راه و ترابري مي تواند محل را با توجه به شرايط واگذاري و با اخطار قبلي لااقل دو ماهه تصرف نمايد.

ماده 3 _ مديريت بهره برداري برنامه ريزي ، سياست گذاري ، نرخ گذاري در امر مسافربري برون شهري و نظارت بر كيفيت عرضه خدمات مربوط به آن و مسيوليت هاي مربوط به جابجايي مسافر بر

عهده وزارت راه و ترابري مي باشد مالكيت و مديريت تاسيسات پايانه هاي شهرداري و مسئوليت خدمات مربوط به آنها بر عهده شهرداريها مي باشد و شهرداري ها كليه عوارض وحقوق قانوني خود را وصول خواهند نمود.

تبصره _ شهرداريهاي سراسر كشور موظف به ارايه امكانات مناسب در محل پايانه ها به وزارت راه و ترابري مي باشند.

ماده 5 _ شهرداريهاي شهرهاي با بيش از پنجاه هزار نفر جمعيت سراسر كشور موظفند نسبت به ايجاد پايانه مسافربري برون شهري در محلهاي مناسب بر اساس مفاد اين قانون باتوجه به امكانات ، اقدام نمايند.

تبصره _ احداث پايانه مسافربري توسط شهرداري مانع از احداث پايانه توسط بخش تعاوني يا خصوصي با رعايت ضوابط و مقررات قانوني نخواهد بود.

ماده 6 _ با تصويب اين قانون كليه قوانين و مقررات مغاير لغو و آيين نامه اجرايي آن ظرف سه ماه از تاريخ تصويب توسط وزارتين راه و ترابري و كشور تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

آيين نامه اجرايي تبصره ماده (2) قانون اصلاح لايحه قانوني احداث پايانه هاي مسافربري و ممنوعيت تردد

ماده 1 _ شهرداري ها غرفه هاي موجود در پايانه هاي مسافربري شهر را به شركت هاي مسافربري كه طبق ضوابط وزارت راه و ترابري تشكيل مي شوند جهت انجام خدمات مسافربري تحت شرايط زير به صورت نمايندگي در مقابل اخذ اجاره بها و از طريق انعقاد قرارداد واگذاري ، واگذارم ي نمايند.

تبصره _ در واگذاري غرفه هاي پايانه هاي مسافربري شهر، شركتهاي تعاوني مسافربري و شركتهاي مسافربري كه قبل از اصلاح قانون در ترمينال ها مستقر بوده اند اولويت خواهند داشت

ماده 2 _ مبناي مال الاجاره ماهانه غرفه هاي قابل واگذاري به شركتهاي مسافربري به وسيله يك نفر از كارشناسان رسمي دادگستري كه توسط شهرداري شهر انتخاب

مي گردد، تعيين مي شود، تا با انجام تشريفات مزايده در حضور نمايندگان شهرداري شهر و سازمان حمل و نقل و پايانه هاي استان ، مبلغ قطعي مال الاجاره مشخص گرديده و از شركت استفاده كننده غرفه اخذ شود.

تبصره 1 _ كارشناس منتخب مذكور اجاره بهاي ماهانه غرفه واگذار شده را با رعايت ارزش عرصه و اعيان و موقعيت غرفه متناسب با آن مقدار از سطح ترمينال كه وسايط نقليه شركت مسافربري در آن توقف يا مورد ساير استفاده ها قرار مي دهند همچنين با ملحوظ داشتن هزينه هايي كه براي نگهداري و ساير خدمات از طرف شهرداري مصروف مي گردد، به صورت يكجا به عنوان مال الاجاره غرفه اختصاصي شركت مسافربري استفاده كننده به صورت قيمت پايه برآورد مي نمايند.

تبصره 2 _ شركت مسافربري استفاده كننده از غرفه واگذار شده مكلف است مال الاجاره مندرج در قرارداد را بدون هيچگونه عذر و تعلل در سررسيد معين در قرارداد واگذاري به شهرداري شهر تاديه نمايد.

تبصره 3 _ اين واگذاري مشمول مقررات قانون روابط موجر و مستاجر نبوده و حقوق استيجاري و كسب و پيشه براي متصرفان يا متصديان آنها ايجاد نخواهد كرد.

تبصره 4 _ واگذاري ساير غرفه هاي پايانه نيز مشمول مقررات اين آيين نامه خواهد بود و نقش سازمان حمل و نقل و پايانه ها صرفا در خصوص غرفه هاي شركتهاي مسافربري مي باشد.

ماده 3 _ شركتهاي مسافربري در هنگام عقد قرارداد بايد معادل 6 ماه اجاره بهاي ماهانه هرسال را به صورت ضمانتنامه بانكي يا سپرده نقدي به منظور حسن انجام خدمات و تعهدات برابر قرارداد منعقد شده در اختيار شهرداري شهر بگذارند تا در صورت تعلل در پرداخت اجاره بها يا

حدوث هرگونه خسارت به تاسيسات ، ساختمان ، لوازم و تجهيزات ترمينال از جانب بهره بردار يا عوامل وي ، شهرداري بتواند خسارت خود را از آن محل برداشت نمايد.

تبصره 1 _ تشخيص ميزان خسارت با كارشناس منتخب شهرداري شهر و سازمان حمل و نقل و پايانه هاي استان مي باشد.

تبصره 2 _ چنانچه قبل از خاتمه قرارداد از محل ضمانتنامه مذكور شهرداري مبلغي وفق مقررات برداشت نمايد شركت مكلف است ظرف مدت ده روز بعد از اعلام كتبي شهرداري شهر آن را تامين نمايد، به طوري كه همواره سپرده معادل 6 ماه مال الاجاره باشد. بديهي است درصورت عدم تامين سپرده شهرداري بلافاصله قرارداد واگذاري را لغو خواهد نمود.

تبصره 3 _ دريافت هرگونه وجهي يا تضمين ديگري علاوه بر مال الاجاره و تضمين فوق الذكر تحت هر عنوان از قبيل سرقفلي ، پيش پرداخت و غيره توسط شهرداري از شركتهاي مسافربري استفاده كننده از غرفه هاي پايانه هاي شهر ممنوع است

ماده 4 _ قرارداد واگذاري غرفه هاي پايانه هاي شهر به مدت يكسال منعقد مي شود و قابل تمديد مي باشد.

تبصره 1 _ شهرداري مي تواند در صورت عدم انجام تعهدات مالي از سوي شركتها يا عدم رعايت مقررات شهرداري و پس از كسب نظر سازمان حمل و نقل پايانه هاي استان كه حداكثر ظرف 15 روز اظهارنظر خواهند نمود و يا اعلام كتبي سازمان مذكور مبني بر عدم تمديد قراردادبه لحاظ عدم رعايت مقررات مربوط از تمديد قرارداد خودداري نمايد.

تبصره 2 _ مفاد و شرايط قرارداد مذكور به صورت قرارداد نمونه توسط وزارت كشور و با كسب نظر از وزارت راه و ترابري تهيه و به مورد اجرا گذاشته

مي شود.

ماده 5 _ مبلغ اجاره بها براي هر دو سال يكبار با توجه به روش مذكور در ماده 2 اين آيين نامه قابل تجديد نظر است

ماده 6 _ از تاريخ تصويب اين آيين نامه ، آيين نامه قبلي شرايط واگذاري غرفه هاي ترمينالها لغو مي شود.

قانون استفساريه در مورد قانون بيمه اجتماعي رانندگان حمل و نقل بار و مسافر بين شهري - مصوب 13/11/1386

جناب آقاي دكتر محمود احمدي نژاد

رياست محترم جمهوري اسلامي ايران

در اجراء اصل يكصد و بيست و سوم(123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران قانون استفساريه در مورد قانون بيمه اجتماعي رانندگان حمل و نقل بار و مسافر بين شهري كه با عنوان طرح دو فوريتي به مجلس شوراي اسلامي تقديم گرديده بود، با تصويب در جلسه علني روز يكشنبه مورخ7/11/1386 و تأييد شوراي محترم نگهبان به پيوست ابلاغ مي گردد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

شماره188251 24/11/1386

وزارت رفاه و تأمين اجتماعي

قانون استفساريه در مورد قانون بيمه اجتماعي رانندگان حمل و نقل بار و مسافر بين شهري كه در جلسه علني روز يكشنبه مورخ هفتم بهمن ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 9/11/1386 به تأييد شوراي نگهبان رسيده و طي نامه شماره 177846/794 مورخ 13/11/1386 واصل گرديده است، به پيوست جهت اجرا ابلاغ مي گردد.

رئيسجمهور _ محمود احمدي نژاد

قانون استفساريه در مورد قانون بيمه اجتماعي رانندگان حمل و نقل بار و مسافر بين شهري

موضوع استفساريه:

ماده واحده _ آيا رانندگاني كه به موجب مق_ررات طرح بيمه روستاييان و عشاير و شهرهاي زير بيست هزار نفر جمعيت از مزاياي بيمه درمان برخوردار و نزد صندوق بيمه اجتماعي روستاييان و عشاير بيمه بوده و مشمول مزاياي ازكارافتادگي كلي، بازنشستگي و بازماندگان مي باشند همچنان ملزم به بيمه نمودن خود نزد سازمان

تأمين اجتماعي مطابق قانون بيمه اجتماعي رانندگان حمل و نقل بار و مسافر بين شهري مصوب 18/2/1379 مي باشند؟

نظر مجلس: خير، تا زماني كه رانندگان مشمول صندوق بيمه اجتماعي روستاييان و عشاير در نزد صن_دوق مذكور بيمه باشند الزامي به بيمه شدن مجدد نزد سازمان تأمين اجتماعي ندارند.

قانون استفساريه فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علني روز يكشنبه مورخ هفتم بهمن ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ9/11/1386 به تأييد شوراي نگهبان رسيد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

اداره راهنمايي رانندگي

آيين نامه راهنمايي و رانندگي - مصوب 18 ارديبهشت ماه 1347 با اصلاحات بعدي
فصل اول _ تعاريف ( ماده 1 )

ماده 1 _ اصطلاحات و كلماتي كه در اين آيين نامه بكار برده شده داراي معاني ذيل مي باشند:

1 _ ابطال گواهينامه _ سلب اعتبار قانوني آن

2 _ اتوبوس _ هر نوع وسيله نقليه موتوري مسافربري كه ظرفيت آن با راننده و كمك راننده 22 نفر يا بيشتر باشد.

3 _ اتوبوس برقي _ اتوبوسي كه به وسيله باطري يا نيروي برقي كه از سيمهاي هوايي دريافت مي دارد حركت نمايد ولي روي ريل نباشد.

4 _ اتومبيل هر نوع وسيله نقليه موتوري كه لااقل داراي دو چرخ در جلو و دو چرخ ديگر درعقب بوده و براي حمل بار يا انسان به كار رود.

5 _ اتومبيل آموزشي _ اتومبيلي كه براي تعليم رانندگي اختصاص داده شده و بايد داراي دوكلاج و دو ترمز و دو آيينه بوده و متعلق به يكي از آموزشگاههاي مجاز تعليم رانندگي باشد.

6 _ اتومبيل سواري _ اتومبيلي كه براي حمل انسان ساخته شده و ظرفيت آن با راننده حداكثر شش نفر است

7 _ اتومبيل مدارس _ اتومبيلي كه براي رفت و آمد شاگردان آموزشگاهها

اختصاص داده شده

8 _ ارتفاع چراغ _ فاصله مركز چراغ يا وسيله نقليه بدون بار يا مسافر تا كف راه

9 _ استيشن _ اتومبيل سواري كه ظرفيت آن با راننده حداقل هفت نفر و حداكثر نه نفر باشد.

10 _ باركش _ هر نوع وسيله نقليه اي كه براي حمل بار ساخته شده

11 _ پارك متر _ دستگاهي كه با انداختن سكه تعيين شده در آن اجازه توقف وسيله نقليه رادر زمان معيني مي دهد.

12 _ پاركينگ ممنوع _ ايست وسيله نقليه جز براي سوار و پياده كردن آنهم به شرط وجود راننده در پشت فرمان ممنوع است

13 _ پياده _ شخصي كه بدون استفاده از هيچ نوع وسيله نقليه موتوري يا غيرموتوري حركت مي نمايد.

14 _ پياده رو _ قسمتي از خيابان كه در امتداد آن واقع شده و براي عبور و مرور پيادگان اختصاص يافته است

15 _ پيچ _ انحراف مسير مستقيم راه

16 _ ترافيك _ عبور و مرور وسايل نقليه و اشخاص و حيوانات در راهها.

17 _ ترامواي _ وسيله نقليه اي كه در شهر و حومه براي حمل مسافر به كار مي رود و با نيروي برق روي ريل حركت مي نمايد.

18 _ تراكتور باركش _ وسيله نقليه موتوري كه جهت كشيدن يدك هاي باركش ساخته شده

19 _ تراكتور كشاورزي _ وسيله نقليه موتوري كه براي كارهاي كشاورزي يا براي كشيدن ماشينها و آلات ديگر كشاورزي يا شخم زدن بكار رود.

20 _ توقف مطلقا ممنوع _ ايست وسيله نقليه در هر مدت ممنوع است

21 _ توقيف گواهينامه ( ضبط ) _ اخذ و نگهداري موقت گواهينامه

22 _ جاده _ راه خارج

شهر براي عبور و مرور وسايل نقليه

23 _ جاده اصلي _ جاده ايكه در برخورد با جاده ديگر پهن تر است يا با نصب علايم راهنمايي اصلي تلقي شود.

24 _ جاده فرعي _ جاده اي كه از جاده اصلي منشعب شده و از آن تنگ تر است يا با نصب علايم راهنمايي فرعي به شمار مي رود.

25 _ جاده خصوصي _ جاده اي كه اشخاص يا موسسات براي استفاده شخصي ساخته اند و استفاده ديگران از آن منوط به اجازه مالك است

26 _ چرخ فلزي _ چرخي است كه محل تماس آن با كف زمين فلزي باشد.

27 _ حق تقدم _ حق عبور وسيله نقليه اي زودتر از وسايل نقليه ديگر يا از پياده ها و بالعكس

28 _ خيابان _ راه عبور و مرور در مناطق مسكوني

29 _ خيابان اصلي _ خياباني كه در برخورد با خيابان ديگر پهن تر است يا با نصب علايم راهنمايي اصلي تلقي شود.

30 _ خيابان فرعي _ خياباني كه از خيابان اصلي تنگتر است يا با نصب علايم راهنمايي فرعي شناخته شود.

31 _ دستگاه تهويه _ دستگاهي كه به وسيله گاز يا بخار متراكم هواي داخل اطاق وسيله نقليه را خنك مي نمايد.

32 _ دوچرخه موتوردار (گازي _ دوچرخه اي كه به وسيله موتوري كه نيروي آن متجاوز از پنج اسب نباشد حركت نمايد.

33 _ راه _ اعم است از خيابان و جاده و كوچه

34 _ راننده _ كسي كه هدايت وسيله نقليه را توسط فرمان يا به وسايل ديگر به عهده داشته باشد.

35 _ راه آهن _ ريلهاي آهني موازي ثابتي كه لكوموتيوها و قطارها بر روي آن حركت مي نمايند.

36 _ روز

_ از طلوع تا غروب آفتاب

37 _ سازنده وسايل نقليه _ شخصي يا موسسه يا كارخانه اي كه وسايل نقليه اي را كه مطابق اين آيين نامه بايد شماره گذاري شوند مي سازد، يا قطعات ساخته آنها را سوار ( مونتاژ ) مي نمايد.

38 _ شب _ از غروب تا طلوع آفتاب

39 _ شماره غيرمجاز _ الف _ شماره ايكه به موجب آگهي قبلي شهرباني بايد تجديد گردد.

ب _ شماره ايكه در كشور خارجي روي وسيله نقليه نصب شده و پس از ورود بايران با وجود انقضاي مدت اعتبار آن عوض نشده باشد.

ج _ شماره ترانزيت كه در كشور ايران براي مسافرت به خارج داده شده و استفاده از آن در داخل كشور ممنوع است

د _ شماره هاي موضوع قانون مجازات استفاده كنندگان از پلاك هاي تقلبي مصوب سال 1345.

40 _ شماره وسيله نقليه _ عدد يك يا چند رقمي كه از طرف متصديان مربوط روي پلاكهاي مخصوص منقوش و به وسيله نقليه منصوب مي گردد.

41 _ ظرفيت اتومبيل _ وزن بار يا تعداد مسافر كه از طرف افسر كاردان فني شماره گذاري شهرباني براي وسيله نقليه تعيين مي شود.

42 _ علايم _ هر نوع علامت مانند تابلو ، نوشته ، خط كشي چراغ _ سوت ، حركت دست و غيره كه وسيله مقامات صلاحيت دار يا رانندگان براي كنترل و تنظيم عبور و مرور بكار مي رود.

43 _ قطعات اصلي _ كليه قسمتهاي اساسي وسيله نقليه كه طبق اين آيين نامه بايد شماره گذاري شود مانند موتور و شاسي و اطاق كه تعويض آنها باعث تغيير مشخصات اساسي وسيله نقليه مي گردد.

44 _ كارت مشخصات _ كارتي كه مشخصات مالك و وسيله نقليه شماره

گذاري شده در آن ثبت و به مالك وسيله نقليه تسليم مي گردد.

45 _ كارت شهري _ كارتي كه مجوز رانندگي وسايل نقليه عمومي در شهر و حومه مي باشد.

46 _ كوچه _ راهي در مناطق مسكوني كه عرض آن حداكثر شش متر باشد.

47 _ گذرگاه پياده _ در تقاطع راهها امتداد پياده روها در سواره رو يا هر محل ديگري از سواره رو كه به وسيله خط كشي يا ميخكوبي يا ساير علايم جهت عبور پيادگان اختصاص داده شده

48 _ گواهينامه رانندگي _ اجازه نامه براي رانندگي وسايل نقليه كه از طرف مقامات صلاحيتدار به نام اشخاص صادر شود.

49 _ منطقه ممنوعه _ منطقه و محلي كه عبور و مرور وسايل نقليه در آنها به وسيله علايم خاص ممنوع شده باشد.

50 _ مواد خطرناك _ هر نوع مواد منفجره يا محترقه يا مايعات آتش زا و گازهاي فشرده و امثال آنها.

51 _ موتور سيكلت _ وسيله نقليه موتوري كه داراي دو يا سه چرخ است و نيروي آن متجاوز از پنج اسب مي باشد.

52 _ ميني بوس _ هر نوع وسيله نقليه موتوري مسافربري كه ظرفيت آن با راننده حداقل ده نفر و حداكثر بيست و يكنفر باشد.

53 _ وزن با بار _ وزن وسيله نقليه باضافه وزن بار آن

54 _ وسيله نقليه امدادي _ وسيله نقليه مخصوص خدمات پليسي ، بهداشتي ، آتش نشاني و امثال آنها كه وسيله شهرباني تعيين و با علايم مخصوص مشخص مي شود.

55 _ وسيله نقليه موتوري _ وسيله نقليه اي كه با نيروي موتور بر روي چرخهاي خود حركت كند.

56 _ وسيله نقليه غيرموتوري _ وسيله نقليه ايكه نيروي محرك آن از موتور نباشد.

57

_ وسيله نقليه كشاورزي _ به وسيله نقليه اي كه جهت امور كشاورزي ساخته شده مادام كه در مزارع كار كند اطلاق مي شود.

58 _ وسيله نقليه موتوري ويژه _ وسيله نقليه موتوري كه مخصوص انجام كارهاي فني و ساختماني و جاده سازي و امثال آن است

59 _ يدك _ وسيله نقليه چرخدار با موتور يا بي موتور كه توسط وسيله نقليه موتوري ديگري كشيده شود.

60 _ يدك كش _ وسيله نقليه موتوري كه يدك يا يدك هايي را به دنبال خود مي كشد.

61 _ يدك متصل (شبه يدك يدك بدون نيروي محرك ( بي موتور )

فصل دوم _ شماره گذاري و كارت مشخصات ( ماده 2 تا 20

ماده 2 _ هر وسيله نقليه موتوري و غيرموتوري و يدك متصل كه در راههاي عمومي حركت مي كنند بايد داراي شماره باشد رانندگي با وسايل نقليه اي كه شماره گذاري نشده يا شماره آنها غيرمجاز است و همچنين گذاردن اين قبيل وسايل نقليه براي رانندگي در اختيار اشخاص ديگر ممنوع است مگر آنكه قبلا اجازه حركت از شهرباني دريافت كرده و در دست داشته باشند. مأموران انتظامي از حركت وسايل نقليه مذكور جلوگيري خواهند كرد.

ماده 3 _ مالك وسيله نقليه موظف است جهت شماره گذاري و اخذ كارت مشخصات وسيله نقليه خود به شهرباني محل مراجعه و فرم هاي مربوطه را تنظيم و امضا نمايد و به ضميمه مداركي كه از طرف شهرباني اعلام خواهد شد تسليم كند.

هرگاه اشخاص ديگري در مالكيت وسيله نقليه شركت يا نسبت به آن حق عيني داشته باشند نام و آدرس دقيق آنان نيز بايد در درخواست قيد شود.

ماده 4 _ شهرباني پس از دريافت درخواست شماره گذاري و مدارك لازم با رعايت مقررات مذكور در ماده

5 براي شماره گذاري وسيله نقليه اقدام مي نمايد.

ماده 5 _ در موارد زير شهرباني مي تواند از انجام عمل شماره گذاري خودداري نمايد:

1 _ در صورتي كه وسيله نقليه معيوب بوده يا به جهات فني به كار افتادن آن در راهها خطرناك باشد.

2 _ چنانچه مشخصات وسيله نقليه با آنچه در اسناد مربوط ذكر شده مطابق نباشد.

3 _ اگر شماره گذاري وسيله نقليه قبلا به جهاتي ممنوع اعلام گرديده باشد.

4 _ هرگاه حقوق دولتي و عوارضي كه به موجب مقررات به وسيله نقليه تعلق گرفته پرداخت نشده باشد مگر با اجازه رييس كل شهرباني

5 _ چنانچه وسيله نقليه داراي علايم و تجهيزات پيش بيني شده در اين آيين نامه نباشد.

ماده 6 _ شماره گذاري بر روي وسيله نقليه از طريق نصب پلاكي كه وسيله شهرباني تهيه مي گردد انجام خواهد شد.

انواع پلاكها و ابعاد و رنگهاي آنها براي وسايل نقليه مختلف از طرف شهرباني معين و اعلام مي شود.

دارندگان وسايل نقليه مكلفند در مواقعي كه شهرباني لزوم تجديد و تعويض شماره ها را آگهي مي نمايد براي تجديد و تعويض شماره وسيله نقليه خود اقدام نمايند.

ماده 7 _ نصب پلاك به طريق زير به عمل مي آيد:

اگر وسيله نقليه داراي سه چرخ يا بيشتر باشد يك پلاك در جلو و پلاك ديگر در عقب آن نصب مي گردد.

در يدكها و وسايل نقليه اي كه داراي دو چرخ هستند فقط يك پلاك در عقب نصب مي شود.

پلاك عقب بايد در محلي نصب گردد كه با نور چراغ عقب وسيله نقليه قابل خواندن باشد. پلاك هاي منصوب بايد هميشه در جاي خود قرار داشته باشد.

ماده 8 _ شهرباني پس از شماره گذاري و ثبت مشخصات وسيله نقليه كارتي

كه حاوي مشخصات و ظرفيت آن باشد صادر و به مالك تسليم مي نمايد. اين كارت بايد هميشه همراه راننده وسيله نقليه مربوطه باشد. به علاوه ظرفيت وسايل نقليه مسافربري در داخل آنها طوري نوشته مي شود كه قابل خواندن باشد.

ماده 9 _ وسيله نقليه عمومي كه در هر شهر شماره گذاري مي شود بايد فقط در همان شهر و منطقه اي كه شهرباني تعيين مي كنند به كار پردازد مگر اينكه موافقت شهرباني هاي مربوط با تغيير محل كار جلب شده باشد والا از كاركردن جلوگيري خواهد شد.

ماده 10 _ هرگاه كارت مشخصات يا پلاك اتومبيل مفقود يا ضايع گردد مالك وسيله نقليه موظف است ضمن اعلام مراتب به مقامات صلاحيت دار حداكثر ظرف 48 ساعت شخصا يا وسيله نماينده خود جهت اخذ المثناي كارت يا پلاك جديد به شهرباني مراجعه نمايد.

ماده 11 _ سازندان و فروشندگان و حمل كنندگان وسايل نقليه فقط جهت عرضه نمودن يا نقل آنها از محلي به محل ديگر بدون انجام تشريفات شماره گذاري از شهرباني پلاك ويژه يا موقت دريافت خواهند كرد.

ماده 12 _ هر سازنده يا فروشنده وسيله نقليه موظف است دفتري براي ثبت سابقه استفاده از شماره هاي ويژه و تعيين اينكه در چه مدت و چه تاريخي شماره ويژه بر روي چه وسيله اي نصب و به وسيله چه كساني از آن استفاده شده داشته باشد، اين دفتر در مواقع مراجعه مأموران شهرباني بايد ارايه شود.

ماده 13 _ در مواردي كه مالك وسيله نقليه آدرس خود را تغيير مي دهد بايد ظرف 48 ساعت اداره شهرباني را كتبا از آدرس جديد خود مطلع سازد.

ماده 14 _ مالك وسيله نقليه در صورتي كه بخواهد

موتور يا هر يك از قطعات اصلي يارنگ آن را تغيير دهد موظف است قبلا مدرك مربوط را به شهرباني جهت كسب اجازه تسليم نمايد تا پس از تغيير آنها كارت مشخصات جديد صادر گردد.

ماده 15 _ در صورت انتقال مالكيت وسيله نقليه فروشنده موظف است فورا كارت مشخصات را به شهرباني محل تسليم نمايد. باضافه مالك جديد پس از انتقال بايد براي دريافت كارت مشخصات بنام خود به شهرباني مراجعه نمايد. شهرباني پس از وصول درخواست خريدار فتوكپي يا رونوشت مصدق سند انتقال ، كارت مشخصات جديدي بنام او صادر و به وي تسليم خواهد نمود.

ماده 16 _ شخصي كه وسيله نقليه در اختيار و تصرف او است (اعم از اينكه مالك باشد يا نباشد) موظف است در صورتي كه وسيله نقليه مورد تصرف غيرمجاز واقع شود و همچنين پس از رفع تصرف غيرمجاز حداكثر ظرف 48 ساعت مراتب را به مقامات انتظامي محل اعلام دارد.

ماده 17 _ شهرباني در موارد زير پلاك شماره را پس مي گيرد:

1 _ هرگاه پلاك اشتباها به وسيله نقليه اي نصب شده باشد.

2 _ در موارد مذكور در ماده 43 اصلاحي اين آيين نامه

3 _ وقتي كه وسيله نقليه اوراق شده باشد.

ماده 18 _ پس از رفع اشتباه يا فراهم شدن موجبات استرداد پلاك مذكور در بند 2 پلاك به صاحب وسيله نقليه مسترد خواهد شد.

ماده 19 _ شهرباني مي تواند پلاك شماره ويژه يا موقت متعلق به سازندگان و فروشندگان يا حمل كنندگان وسايل نقليه را به علت عدم لزوم استعمال يا استعمال برخلاف مقررات آن يا به علت تقلب در آنها پس بگيرد.

ماده 20 _ كليه دارندگان وسايل

نقليه موظفند ظرف دو ماه از تاريخ تصويب اين آيين نامه نشاني دقيق خود و مشخصات كامل وسيله نقليه خويش را به شهرباني محل شماره گذاري اعلام دارند.

فصل سوم _ گواهينامه رانندگي و كارت شهري ( ماده 21 تا 36

ماده 21 _ هركس بخواهد با هر نوع وسيله نقليه موتوري زميني رانندگي كند بايد داراي گواهينامه رانندگي مربوط به آن نوع وسيله نقليه باشد.

ماده 22 _ شرايط لازم براي صدور انواع گواهينامه هاي رانندگي به شرح زير است

الف _ گواهينامه رانندگي موتورسيكلت

1 _ سن 18 سال تمام

2 _ قبول شدن در آزمايشهاي آيين نامه راهنمايي و رانندگي و رانندگي با موتورسيكلت

بند ب _ گواهينامه رانندگي پايه 2 براي رانندگي با وانت و كاميونت تا ظرفيت 3500 كيلوگرم و اتومبيلهاي سواري و استيشن

1 _ سن 18 سال تمام

2 _ قبول شدن در آزمايشهاي آيين نامه راهنمايي و رانندگي با اتومبيل سواري

ج _ گواهينامه رانندگي پايه 1 براي رانندگي با كليه وسايل نقليه موتوري زميني به استثناي موتور سيكلت

1 _ سن 23 سال تمام

2 _ قبول شدن در آزمايشهاي آيين نامه راهنمايي و رانندگي و رانندگي با اتومبيلهاي بزرگ اعم از كاميون به ظرفيت بيش از 3500 كيلوگرم و اتوبوس

3 _ داشتن اطلاعات فني لازم

4 _ گذشتن 2 سال تمام از تاريخ اخذ گواهينامه رانندگي پايه 2.

د _ گواهينامه رانندگي ويژه براي رانندگي با وسايل نقليه سنگين _ جاده سازي و ساختماني و مخصوص حمل اشياي سنگين و جراثقال اسكله ها.

1 _ سن 23 سال تمام

2 _ قبول شدن در آزمايشهاي آيين نامه راهنمايي و رانندگي و روشن كردن موتور و راندن وسايل نقليه موردنظر در

جهات مختلف _ ترمز كردن و دورزدن با آنها.

در گواهينامه رانندگي ويژه نوع وسيله نقليه اي كه دارنده مي تواند با آن رانندگي كند قيد مي شود. براي رانندگي با وسايل نقليه ويژه اي كه سرعت آنها از 30 كيلومتر در ساعت تجاوز مي كند در شهرها و راههاي عمومي علاوه بر داشتن گواهينامه ويژه داشتن گواهينامه پايه 1 نيزضروري است

ه _ گواهينامه رانندگي با تراكتور چرخ لاستيكي در مزارع

1 _ سن 18 سال تمام

2 _ قبول شدن در آزمايش آيين نامه راهنمايي و رانندگي

3 _ قبول شدن در امتحان رانندگي با تراكتور.

4 _ گواهي صلاحيت استفاده از ماشينهاي كشاورزي از طرف وزارت كشاورزي و منابع طبيعي

بند (و) _ گواهينامه رانندگي دوچرخه موتوردار (گازي :

1 _ سن 15 سال تمام

2 _ قبول شدن در آزمايش شفاهي آيين نامه راهنمايي و رانندگي

3 _ قبول شدن در امتحان رانندگي با دوچرخه موتوردار (گازي

تبصره 1 _ كساني كه سن آنان از 25 سال تمام كمتر نباشد براي اخذ هرگونه گواهينامه رانندگي از شرط سواد معاف مي باشند.

تبصره 2 _ دارندگان گواهينامه رانندگي پايه 2 در صورتي مي توانند با وسايل نقليه عمومي باري كه ظرفيت بارگيري آن مطابق مشخصات ساخت كارخانه سازنده بيش از 3500 كيلوگرم نباشد همچنين با اتومبيلهاي سواري عمومي و استيشن عمومي و ميني بوس و آمبولانس رانندگي نمايند كه سن آنان از 23 سال تمام كمتر نباشد و يكسال تمام از تاريخ اخذ گواهينامه گذشته باشد.

تبصره 3 _ دارندگان گواهينامه هاي رانندگي پايه 2 به شرط داشتن 23 سال تمام و قبول شدن در آزمايشهاي رانندگي با اتوبوس يك طبقه با اجازه

مخصوص شهرباني مي توانند مادام كه در خدمت شركتهاي واحد اتوبوسراني هستند به رانندگي با اتومبيلهاي يك طبقه شركتهاي مذكور مبادرت ورزند.

تبصره 4 _ كليه گواهينامه هاي رانندگي با تراكتورهاي زراعتي كه تا تاريخ 24/11/1351 از طرف شهرباني صادر شده است همچنان معتبر مي باشد.

ماده 23 _ در موارد زير صدور گواهينامه رانندگي ممنوع است

1 _ هرگاه متقاضي به بيماري صرع يا جنون مبتلا باشد.

2 _ در صورتي كه متقاضي كور باشد مگر براي متقاضيان گواهينامه هاي موتورسيكلت و تراكتور زراعي و پايه دوم اتومبيل (بدون آنكه اجازه رانندگي وسايل نقليه عمومي و اتومبيلهاي آموزشگاه هاي رانندگي را داشته باشد) كه فاقد يك چشم بوده و ميزان ديد چشم سالم آنان نيزكمتر از 910 نباشد و به علاوه دارندگان گواهينامه پايه دوم اتومبيل فاقد يك چشم بايد نقص ميدان ديد خود را با نصب آينه مخصوص در اتومبيل جبران نمايند.

3 _ هرگاه ميزان ديد متقاضيان گواهينامه ها كمتر از حد مقرر بوده و با استفاده از عينك قابل جبران نباشد. حد مقرر ميزان ديد برحسب موارد به شرح زير است

الف _ براي گواهينامه هاي پايه دوم اتومبيل و تراكتور و ويژه و موتورسيكلت با يك چشم 120 و يا چشم ديگر 910 با ميدان ديد طبيعي يا در صورتيكه ميزان ديد يك چشم كمتر از910 باشد مجموع ديد دو چشم 1210 با ميدان ديد طبيعي

ب _ براي گواهينامه پايه يك و كارت مخصوص رانندگي با وسايل نقليه عمومي و اتومبيلهاي آموزشگاه هاي رانندگي با يك چشم 210 و چشم ديگر 1010 با ميدان ديد طبيعي يا درصورتي كه ميدان ديد يك چشم كمتر از 1010 باشد مجموع ديد

دو چشم 1410 با ميدان ديد طبيعي

4 _ براي كرمطلق و گوژپشت بجز گواهينامه پايه دوم رانندگي بدون آنكه اجازه رانندگي با وسايل نقليه عمومي و اتومبيلهاي آموزشگاههاي رانندگي را داشته باشد.

5 _ هرگاه متقاضي فاقد انگشتان دست يا پا باشد بنحوي كه فقدان انگشتان مانع انجام اعمال طبيعي و لازم براي رانندگي باشد.

6 _ اگر متقاضي به علت فقدان دست يا پا و يا ضعف بعضي از عضلات دست يا پا كه به مناسبت ابتلا به فلج يا امراض ديگري حاصل شده نتواند مستقلا يا با استفاده از دست و پاي مصنوعي و يا به كمك ماشين هايي كه وسايل مخصوص براي تسهيل رانندگي در آنجا تعبيه شده براحتي از عهده رانندگي برآيد.

ماده 24 _ هرگاه پزشك و افسر كاردان فني شهرباني تشخيص دهند كه اشخاص مبتلا به ضعف بينايي يا شنوايي و همچنين اشخاص مذكور در بندهاي 5 و 6 ماده قبل به كمك عينك يا سمعك يا ساير وسايل مصنوعي به طور طبيعي قادر به رانندگي مي باشند صدور گواهينامه بنام آنان در صورت جمع شرايط لازم ديگر مانعي ندارد ليكن در متن گواهينامه بايد تصريح شود كه فقط با عينك يا سمعك يا چه نوع وسيله اي مي تواند رانندگي نمايند.

آزمايش از داوطلبان ذكر شده در بندهاي 5 و 6 ماده قبل بايد وسيله سه نفر افسر كاردان فني شهرباني محل و يا نزديكترين مركز استان يا فرمانداري كل كه داراي سه نفر كاردان فني مي باشد و با وسيله نقليه مخصوص انجام گيرد.

ماده 25 _ درخواست كننده هر نوع گواهينامه رانندگي بايد مداركي را كه از طرف راهنمايي و رانندگي اعلام مي شود به

مراجع آگهي شده ارايه كند.

ماده 26 _ از متقاضي اخذ گواهينامه رانندگي قبل از ساير آزمايشها بايد آزمايش پزشكي به وسيله پزشكاني كه شهرباني معرفي مي نمايد يا افسرانيكه با وسايل و تجهيزات فني مخصوص آزمايش مزبور مجهز خواهند بود به عمل آيد.

ماده 27 _ هرگاه درخواست كننده گواهينامه رانندگي در آزمايشهاي مربوط موفق گردد گواهينامه رانندگي پس از مشاهده مدارك لازم صادر و به او تسليم خواهد شد.

ماده 28 _ مدت اعتبار هر گواهينامه در متن آن درج مي شود. دارنده آن ملزم است كه ظرف يكماه پس از پايان مدت مقرر براي تمديد مدت اعتبار يا تعويض آن به گواهينامه هم عرض به شهرباني مراجعه نمايد شهرباني مي تواند هنگام تمديد يا تعويض گواهينامه از متقاضي آزمايش پزشكي مجددي به عمل آورد.

هرگاه كساني كه مدت اعتبار گواهينامه آنان منقضي شده قبل از اخطار مأمورين براي تمديد يا تعويض آن به شهرباني مراجعه نمايند از پرداخت جريمه معاف خواهند بود.

تبصره _ گواهينامه هاي رانندگي سياسي احتياج به تمديد مدت اعتبار ندارند.

ماده 29 _ رانندگي با هر نوع تاكسي علاوه بر گواهينامه رانندگي (اعم از پايه 1 يا 2) مستلزم داشتن كارت مخصوص رانندگي تاكسي است كه از طرف راهنمايي و رانندگي صادر مي شود. براي صدور اين كارت راننده بايد داراي شرايط زير باشد:

1 _ داشتن حداقل 23 سال تمام

2 _ انقضاي 1 سال تمام از تاريخ اخذ گواهينامه رانندگي (در مورد گواهينامه رانندگي پايه 2)

3 _ داشتن سواد خواندن و نوشتن

4 _ قبول شدن در آزمايش شهرشناسي

5 _ نداشتن سابقه محكوميت از حيث ارتكاب جنايات عمدي _ سرقت _ خيانت در امانت _ اخذ

مال به عنف و جنحه هاي مربوط به منافيات عفت

ماده 30 _ اگر گواهينامه رانندگي يا كارت شهري مفقود شود يا از بين برود دارنده آن مي تواند تقاضاي صدور المثني كند.

شهرباني پس از احراز صحت ادعاي درخواست كننده با دريافت مدارك لازم المثني صادر و به وي تسليم خواهد نمود.

ماه 31 _ دارندگان گواهينامه هاي معتبر خارجي (اعم از ايرانيان يا خارجيان ) مي توانند تاشش ماه پس از ورود در ايران رانندگي نمايند ولي در صورت تمايل به ادامه رانندگي در ايران بايد قبل از انقضاي مدت مذكور گواهينامه خارجي خود را به گواهينامه ايراني تبديل نمايند.

ماده 32 _ تبديل گواهينامه رانندگي صادر شده از كشورهاي خارج به گواهينامه رانندگي ايراني منوط به مشاهده گواهينامه رانندگي خارجي و ترجمه رسمي آن و ساير مدارك لازم با توجه به كيفيت و نحوه صدور گواهينامه خارجي در كشور صادر كننده آن خواهد بود.

ماده 33 _ مأموران سياسي و كنسولي و اعضاي سازمان هاي بين المللي مي توانند براي تبديل گواهينامه هاي خود مدرك مندرج در ماده 32/1 از طريق وزارت امور خارجه به شهرباني كل ارسال دارند.

ماده 34 _ براي كسانيكه گواهينامه رانندگي آنان توقيف شد نبايد مجددا گواهينامه صادرشود و بفرض صدور از درجه اعتبار ساقط است و وسيله شهرباني اخذ و ابطال خواهد شد.

ماده 35 _ شهرباني مي تواند:

1 _ در صورتي كه گواهينامه رانندگي اشتباها يا ناقص صادر شده باشد آن را مسترد دارد و پس از رفع اشتباه يا نقص گواهينامه صحيح صادر و تسليم كند.

2 _ هرگاه گواهي نامه هاي متعددي جهت رانندگي يك نوع وسيله نقليه به نام يكنفر صادرشود يكي از آنها را

به انتخاب او به وي تسليم و بقيه را اخذ و ابطال نمايد. هرگاه صاحب گواهينامه مشمول تبصره ماده 193 اين آيين نامه باشد تمام محكوميت ها و تخلفات موردنظر كه در گواهي ماخوذ ثبت بوده بايد در گواهينامه اي كه به وي تسليم مي شود درج گردد.

ماده 36 _ هرگاه دارنده گواهينامه يكي از شرايط پزشكي مذكور در اين آيين نامه را از دست بدهد شهرباني مي تواند از او دعوت نمايد كه ظرف يك ماه براي انجام آزمايش هاي ضروري حاضر شود.

در صورتي كه فقدان شرط و صلاحيت رانندگي ضمن آزمايش جديد محرز گردد گواهينامه از وي اخذ و ابطال خواهد شد. اگر نقصي در شرايط مذكور وجود داشته باشد گواهينامه تا تكميل شرايط توقيف و سپس به صاحب آن مسترد خواهد گرديد.

فصل چهارم _ معاينه وسايل نقليه ( ماده 37 تا 45 )

ماده 37 _ راندن كليه وسايل نقليه عمومي بدون در دست داشتن برگ معاينه معتبر ممنوع است اين برگ كه مدت اعتبارش در متن آن قيد مي گردد بايد هميشه بر سطح داخلي شيشه جلو وسيله نقليه به نحوي كه براي مأمورين انتظامي قابل رويت باشد نصب گردد.

ماده 38 _ شهرباني مي تواند از كليه وسايل نقليه هر سال يك يا چند نوبت معاينه به عمل آورده در اين صورت مالكين و رانندگان مكلفند وسايل نقليه خويش را جهت معاينه در تاريخ و محلي كه شهرباني قبلا اعلام مي نمايد حاضر سازند.

ماده 39 _ هيچكس مجاز به صدور برگ معاينه نيست مگر آنكه اجازه اين كار كتبا از طرف شهرباني به او داده باشد.

ماده 40 _ شهرباني مي تواند به بنگاههاي باربري يا مسافربري يا تعميرگاه ها يا امثال آنها كه مجهز به وسايل فني كامل

و مورد لزوم و مكانيسين ورزيده باشند اجازه معاينه وسايل نقليه و همچنين صدور برگ معاينه آنها را بدهد. اين قبيل بنگاه ها بايد دفتري براي ثبت مشخصات وسايل نقليه مورد معاينه و برگهاي معاينه داشته باشند.

ماده 41 _ شهرباني پس از معاينه وسيله نقليه در صورت وجود تجهيزات مقرر در اين آيين نامه و فقدان نقص فني برگ معاينه صادر و به آورنده وسيله تسليم مي نمايد.

ماده 42 _ رانندگان يا مالكين وسايل نقليه ايكه ضمن معاينه معيوب يا ناقص تشخيص داده شده فقط مي توانند آن را در تاريخ و مسيري كه در برگ اجازه نامه صادره از طرف مأمور معاينه كننده مشخص مي شود تا تعميرگاه يا گاراژ منتقل سازند.

ماده 43 _ در مواردي كه حركت وسيله نقليه در راههاي عمومي طبق نظر كارشناس فني شهرباني يا ژاندارمري به واسطه معايب و نواقص مكانيكي خطرناك باشد پلاك آن اخذ و پس از رفع معايب و نواقص و معاينه مجدد مسترد مي شود.

ماده 44 _ شهرباني موظف است در مواقع ضروري بنگاهها و تعميرگاههاي مذكور در ماده 40 را بازرسي كند و چنانچه به هر جهتي از جهات صلاحيت معاينه كنندگان وسايط نقليه را مورد ترديد قرار دهد اجازه صادره را لغو نمايد.

ماده 45 _ در شهرهايي كه شهرباني محل فاقد افسر كاردان فني باشد رانندگان وسايل نقليه عمومي بايد اقلا هر سه ماه يكبار براي معاينه وسيله نقليه خود و دريافت برگ معاينه به نزديكترين شهرباني كه داراي كادر فني است يا محلي كه از طرف شهرباني تعيين و اعلام شده است مراجعه نمايند.

فصل پنجم _ تجهيزات
قسمت اول _ تجهيزات وسايل نقليه موتوري ( ماده 46 تا 66 )

ماده 46 _ اشخاص حق ندارند هيچ نوع وسيله نقليه اي را كه فاقد لوازم و تجهيزات

مذكور دراين فصل يا داراي لوازم و تجهيزات مخالف مقررات باشد در راههاي عمومي برانند و يا براي رانندگي در اختيار ديگري بگذارند.

ماده 47 _ كليه اتومبيلها و يدك كشها و تراكتورهاي باركش لااقل بايد داراي چراغهايي به شرح زير باشند:

1 _ دو چراغ بزرگ با دو استپ و نور سفيد در طرفين جلو.

2 _ دو چراغ كوچك با نور زرد يا سفيد براي تشخيص عرض اتومبيل در منتهي اليه هر يك ازدو سمت جلو.

3 _ دو چراغ كوچك با نور قرمز جهت تشخيص عرض اتومبيل در منتهي اليه هر يك از دوسمت عقب

4 _ دو چراغ كوچك با نور قرمز يا نارنجي براي ترمز (ايست در عقب كه به محض گرفتن ترمز روشن شده و از فاصله 35 متري ديده شود.

5 _ يك چراغ كوچك با نور سفيد در عقب براي تشخيص شماره پلاك نور اين چراغ بايد براي قرايت شماره پلاك از فاصله 25 متري كافي باشد.

6 _ يك چراغ كوچك به رنگ زرد يا سفيد جهت نشان دادن حركت با دنده عقب اين چراغ بايد طوري نصب گردد كه فقط موقع راندن به عقب روشن شود.

7 _ دو چراغ راهنماي الكتريكي يا مكانيكي با نور سفيد يا زرد در طرفين جلو و دو تاي ديگر از آن با رنگ قرمز در طرفين عقب براي اعلام قصد گردش به چپ يا به راست نور اين چراغها در روز بايد از فاصله 35 متري قابل رويت باشد.

8 _ يدك و شبه يدك متصل بايد اقلا يك چراغ خطر قرمز در عقب داشته باشند. اگر وسيله نقليه اي داراي چند يدك زنجيري باشد نصب چراغ مذكور

بايد در عقب آخرين يدك به عمل آيد.

ماده 48 _ نور چراغهاي كوچك جلو و خطر عقب بايد در شرايط جوي معمولي از فاصله 150 متري ديده شود نور چراغ هاي گردش و ايست نبايستي خيره كننده باشد.

ماده 49 _ سيم كشي چراغ ها بايد طوري به عمل آيد كه هر وقت راننده چراغهاي جلو يا چراغ هاي كمكي را روشن مي نمايد چراغهاي عقب نيز روشن شوند.

ماده 50 _ ارتفاع چراغهاي جلو نبايد از 135 سانتيمتر بيشتر و از 70 سانتيمتر كمتر باشد. ارتفاع چراغهاي عقب نيز نبايد از يك متر بيشتر و از 50 سانتيمتر كمتر باشد.

ماده 51 _ چراغهاي بزرگ جلو بايستي داراي تكمه تبديل نور باشند كه تابش نور را به بالا ياپايين به ترتيب زير عوض كند:

1 _ نور بالا (استپ بالا) بايد طوري ميزان گردد كه به وسيله آن وجود اشخاص يا اشياي از فاصله 150 متري تشخيص داده شود.

2 _ نور پايين (استپ پايين بايد به نحوي ميزان گردد كه به وسيله آن اشخاص يا اشياي از فاصله 35 متري مشخص شوند.

ماده 52 _ كليه وسايل نقليه امدادي بايستي در مرتفع ترين نقطه خود داراي يك چراغ خطرگردان يا رنگ يا بوقي كه توليد صداي مشخص نمايد باشند. نور قرمز چراغ خطر بايد از فاصله 150 متري قابل رويت باشد.

ماده 53 _ وسايل نقليه موتوري به داشتن تجهيزات زير مجازند:

1 _ دو عدد نورافكن در طرفين با اجازه مخصوص شهرباني مشروط بر اينكه در شهرها و جاده هاي عمومي مورد استفاده قرار نگيرد.

2 _ دو عدد چراغ ويژه مه با نور زرد در طرفين قسمت جلو ارتفاع اين چراغها نبايد از

يك متر بيشتر و از چهل سانتيمتر كمتر باشد. نور اين چراغها بايد طوري ميزان گردد كه در طول ده متر ازسطح افقي محل نصب چراغ بالاتر نيايد. هنگام استعمال چراغ هاي مه بايستي از نور پايين چراغهاي بزرگ نيز استفاده شود.

3 _ دو چراغ رانندگي اضافي با نور سفيد در جلو (چراغ كمكي كه ارتفاع آن نبايد از يك مترو نيم بيشتر و از چهل سانتيمتر كمتر باشد. اين چراغ ممكن است توام با چراغ هاي بزرگ جلو مورد استفاده قرار گيرد.

4 _ دو چراغ كوچك با نور زرد يا سفيد روي گلگير طرفين كه خيره كننده نباشد.

5 _ چراغهاي كوچك اضافي در جلو با نور سفيد يا زرد و در عقب با نور قرمز كه هنگام استفاده بايد مرتبا روشن و خاموش شده و از فاصله 150 متري ديده شوند.

ماده 54 _ تمام اتومبيلها و يدك كشها و تراكتورهاي باركش و انواع يدكها كه در جاده هاي عمومي عبور مي نمايند بايستي دو شيشه نورتاب ( رفلكتور ) برنگ قرمز يا شبرنگ در طرفين قسمت عقب خود باشند. هرگاه نور تابهايي در قسمت جلو نصب شوند بايد به رنگ زرد باشند.

ارتفاع نور تابها بيشتر از يك مترونيم و كمتر از شصت سانتيمتر نخواهد بود مگر آنكه بلندي خود وسيله نقليه از كف زمين كمتر از شصت سانتيمتر باشد.

نور تابهاي عقب يدكهاي مستقل ممكن است در دو طرف آن يا در دو طرف بار نصب شود در تمام موارد مذكور بايد نور تابها كاملا قابل رويت بوده و شيشه هاي آنها داراي اندازه و خصوصياتي باشد كه موقع شب در مقابل نور چراغهاي وسايل نقليه ديگر

از فاصله 150 متري كاملا مشهود گردد.

ماده 55 _ هر وسيله نقليه موتوري بايد مجهز به دو نوع ترمز پايي و دستي مجزا از هم با قدرت هاي مذكور در ماده 57 باشد كه هر يك به تنهايي بتواند آن را از حركت باز دارد.

ماده 56 _ يدك ها شبه يدكهايي كه ظرفيت آنها از 1400 كيلوگرم زيادتر است بايستي داراي ترمزي باشند كه راننده بتواند به وسيله آن يدك را متوقف سازد. طرز ساختمان اين ترمز بايد طوري باشد كه در صورت قطع ناگهاني وسيله اتصال يدك ترمز خود به خود گرفته شود و يدك را متوقف نمايد.

ماده 57 _ قدرت ترمز پايي بايد به قدري باشد كه در راهها مختلف طبق جدولهاي بين المللي كه ملاك عمل كارشناسان تصادفات راهنمايي و رانندگي است بتواند با شتاب معين از ادامه حركت وسيله نقليه جلوگيري نمايد. حداقل شتاب ترمز پايي نبايد از سه و نيم كمتر باشد قدرت ترمزدستي بايد به قدري باشد كه بتواند به تنهايي در سرعت قدم انساني (پنج كيلومتر درساعت بدون بار و مسافر در سطح آسفالته و مستقيم حداكثر پس از طي يك متر مسافت وسيله نقليه را كاملا از حركت بازدارد.

ماده 58 _ رانندگي با وسايل نقليه اي كه قدرت ترمز آنها طبق مشخصات مذكور نباشد ممنوع است

ماده 59 _ كليه وسايل نقليه موتوري بايد مجهز به بوق يا وسيله اخبار صوتي ديگري باشند كه توليد صداي غيرعادي و ناهنجار ننمايد و صداي آن از فاصله هفتاد متري شنيده شود. به علاوه نصب كيلومتر شمار (سرعت سنج و درجه بنزين و چراغ نشان دهنده نوربالا كه كاملاسالم و قابل استفاده

باشد الزامي است

الحا ق دو تبصره به ماده 59 آيين نامه راهنمايي و رانندگي

تبصره يك كليه وسايل نقليه شامل انواع خودروهاي سواري وسايط نقليه باركش ( وانت ، كاميونت ، كاميون _ تريلي و اتوبوس و ميني بوس اعم از پلاك ( شخصي ، عمومي ، دولتي ) بايد به كمربند ايمني استاندارد مجهز باشند (به استثناي اتوبوس و ميني بوس هاي شركت واحد)

تبصره 2 _ راننده و سرنشين رديف جلو كليه وسايط نقليه مندرج در تبصره يك (راننده و سرنشينهاي اتوبوسها و ميني بوس ها (به استثناي اتوبوسهاي شركت واحد) موظفند هنگام حركت در راهها (معابر درون شهري و برون شهري از كمربند ايمني استفاده نمايند.

تبصره 3 _ استفاده راننده در حين رانندگي از هرگونه وسايل و تجهيزات و يا اشتغال اعضاي موثر وي كه باعث انحراف ذهني و توجه در حين رانندگي گردد ممنوع است

ماده 60 _ هر وسيله نقليه موتوري بايستي مجهز به لوله اگزوز باشد كه مانع خروج صداهاي ناهنجار گردد، برداشتن تمام يا قسمتي از اين دستگاه ممنوع است

به هر نوع وسيله نقليه موتوري كه توسط شهرباني اعلام خواهد شد بايد تاخوگراف ( ثبت كننده سرعت ) نصب شود. اين دستگاه بايد كاملا قابل استفاده باشد و كاغذ ثبت كننده آن روزانه تجديد گردد.

ماده 61 _ كليه وسايل نقليه موتوري بايد داراي آيينه هايي در داخل باشد به نحوي كه راننده بتواند به وسيله آنها لااقل تا فاصله هفتاد متري پشت سر خويش را ببيند. نصب آيينه در دو طرف خارج وسيله نقليه مجاز است

ماده 62 _ هر وسيله نقليه موتوري كه داراي شيشه جلو است بايد

مجهز به دو برف پاك كن باشد. برف پاك كن ها بايد هميشه سالم و حاضر به كار باشد. تا در مواقع لزوم براي پاك كردن شيشه جلو از آن استفاده گردد.

ماده 63 _ دستگاه تهويه وسايل نقليه بايد طوري نصب گردد كه به هيچوجه توليد خطر براي سرنشينان آن نكند و محتوي گازهاي مسموم و آتش زا نباشد.

ماده 64 _ روي چرخ هاي وسايل نقليه يا كنار آنها نبايد اجسام اضافي و زايد مانند ميخ وپيچ هاي بلند يا هر شييي كه از موازات لاستيكها تجاوز كند وجود داشته باشد مگر آنكه درتراكتور هاي زراعتي و انواع كمباين لازم باشد.

ماده 65 _ اتوبوسها و كاميون ها شبها هنگام حركت در جاده ها بايد لوازم زير را هميشه همراه داشته باشد تا در مواقع ضرورت بر حسب مورد از آنها استفاده نمايند:

1 _ سه چرخ با سه مشعل الكتريكي يا سه فانوس و يا سه شيشه نور تاب يا تابلوي شبرنگ با نور قرمز كه در شرايط جوي معمولي از فاصله 150 متري قابل رويت باشند.

2 _ در صورت فقدان لوازم مذكور لااقل سه چراغ الكتريكي با نور قرمز.

3 _ دو پرچم قرمز به ابعاد لااقل يك متر با چوب پرچم

ماده 66 _ وسايل نقليه ايكه مواد خطرناك حمل مي كنند بايد فقط سه چراغ قرمز الكتريكي همراه داشته باشند.

حمل فانوس براي آنها ممنوع است باضافه وسايل نقليه مزبور بايد داراي دستگاه پمپ آتش نشاني آماده به كار باشند. اين پمپ ها بايستي در محلهايي نصب شوند كه هنگام ضرورت بتوان فورا آنها را مورد استفاده قرار داد.

قسمت دوم _ تجهيزات اختصاصي موتورسيكلت و دوچرخه ( ماده 67 تا 68

ماده 67 _ موتور سيكلت و دوچرخه هاي موتوردار بايد داراي

حداقل يك و حداكثر دوچراغ با نور سفيد در جلو و يك چراغ خطر با شيشه نور تاب قرمز رنگ در عقب و يك آيينه روي فرمان باشند. نصب راهنماي الكتريكي براي موتورهاي سه چرخ نيز ضروري است

راكبين موتورسيكلت بايد به كلاه كاسك مخصوص مجهز باشند.

ماده 68 _ هر دوچرخه بايد داراي تجهيزات زير باشد:

1 _ يك چراغ با نور سفيد در جلو كه تا مسافت 150 متري جلوي آن را به قدر كافي روشن سازد.

2 _ يك چراغ با نور قرمز در عقب كه از فاصله 150 متري ديده شود.

3 _ يك چراغ قرمز شب نما در عقب كه نور وسايل نقليه پشت سر را از فاصله بيست متري منعكس نمايد.

4 _ يك زنگ يا بو ق كه صداي آن از فاصله سي متري شنيده شود. نصب و استعمال زنگهاي صوتي يا آژير يا بو ق خطر براي دوچرخه ها ممنوع است

5 _ ترمز كه به محض گرفتن آن دوچرخه متوقف گردد.

فصل ششم _ مقررات حمل بار ( ماده 69 تا 78 )

ماده 69 _ طول و عرض وسايل نقليه باربري همان است كه بر طبق مشخصات ( كاتالوك ) سازنده معين گرديده ولي ظرفيت آن مطابق نظر افسر كاردان فني شهرباني تعيين مي شود. ارتفاع هيچ وسيله نقليه اي به انضمام بار آن از سطح راه نبايد از چهار متر تجاوز كند.

ماده 70 _ وسايل نقليه مسافربري حق ندارند بارهايي را كه از داخل اطاق آنها يا گلگيرها به اطراف تجاوز كرده باشد حمل كنند.

ماده 71 _ بارهاي وسايل نقليه باركش نبايستي از قسمت جلوي اطاق بيش از يك متر و از قسمت عقب اطاق بيش از دو متر باشد. به

هر حال بايد علايم لازم و چراغ قرمز خطر در ابتدا و انتهاي بار نصب شود.

ماده 72 _ محدوديت طول بار وسايل نقليه كه در ماده فوق تصريح شده درباره بارهايي كه بنا بر وضع و طبيعت يا ساختمان مخصوص قابل تفكيك و تجزيه نيستند رعايت نمي شود مشروط بر اينكه اينگونه بارها روي يدكهاي طولاني گذارده شوند. در هر حال اگر طول بار از بيست متر تجاوز كند براي حمل آن بايد پروانه مخصوص از مقامات صلاحيتدار اخذ گردد.

ماده 73 _ مقامات صلاحيتدار مي توانند جهت حمل محمولاتي كه قابل تجزيه نبوده و بيش از ظرفيت يا بزرگتر از حجم معين است پروانه مخصوصي كه حاوي مشخصات و ظرفيت وسيله نقليه حمل كننده و وزن و حجم بار و مسير و تعداد دفعات رفت و آمد يا مدت حمل مستمر است صادر كنند. اين پروانه بايد تا پايان مدت اعتبار آن نزد راننده موجود باشد و هنگام مراجعه مأموران انتظامي ارائه گردد.

ماده 74 _ وسايل نقليه اي كه در حدود مواد 70 و 71 و 72 حمل بار مي كنند بايد:

1 _ شبها دو چراغ يا دو فانوس قرمز رنگ در آخرين نقطه طرفين عقب بار نصب نمايند به طوريكه از فاصله يكصد و پنجاه متري طرفين و عقب وسيله مزبور ديده شود.

2 _ روزها دو پرچم يا دو پارچه قرمز رنگي كه سطح آن لااقل نيم متر مربع باشد در انتهاي بار آويزان كنند به نحوي كه رانندگان پشت سر بتوانند آن را از فاصله مذكور در بند يك اين ماده بينند.

ماده 75 _ حمل مواد خطرناك فقط با وسايل نقليه مخصوص مجاز است و با وسايل مسافري يا

باربري معمولي جز با اجازه شهرباني ممنوع است

ماده 76 _ بنگاهها بايد بارهاي وسايل نقليه را طوري بارگيري نمايند و محكم ببندند كه هيچگونه خطر افتادن يا چكه كردن يا باز شدن و يا پخش شدن در هوا وجود نداشته باشد.

ماده 77 _ يدك يا هر نوع وسيله نقليه اي كه توسط وسيله نقليه ديگري كشيده مي شود بايد با سيمهاي آهني يا ميله هاي محكم به وسيله كشنده متصل شود به طوريكه هيچگونه خطر گسيختن نداشته و تحمل كشش وسيله نقليه را بنمايد. طول وسيله اتصال نبايد از پنج متر زيادتر باشد.

هرگاه وزن يدك با بار آن از دو هزار كيلوگرم زيادتر باشد بايد با دو رشته اتصال محكم بسته شود.

ماده 78 _ رانندگان موظفند به دستور مأموران صلاحيتدار وسيله نقليه را جهت توزين به روي قپان ببرند. هرگاه ضمن توزين معلوم شود كه بيش از ظرفيت مقرر بارگيري شده بار اضافي تخليه مي شود. در اين صورت مسئوليت انبار كردن و حفظ آن به عهده مالك و راننده است

فصل هفتم _ تصادفات ( ماده 79 تا 85 )

ماده 79 _ راننده هر وسيله نقليه اي كه مرتكب تصادف منجر به جرح يا فوت گردد موظف است بلافاصله وسيله نقليه را در محل تصادف متوقف سازد و مادام كه تشريفات مربوط به رسيدگي وسيله كارشناسان شهرباني يا ژاندارمري خاتمه نيافته مطلقا از تغيير وضع اتومبيل ياصحنه تصادف خودداري نمايد. ليكن هرگاه تصادف فقط منجر به خسارت مالي شود به نحوي كه امكان حركت از وسيله نقليه سلب نشده باشد راننده موظف است وسيله نقليه را در نزديكترين محلي كه موجب سد معبر نگردد براي رسيدگي و معاينه متوقف سازد. مگر اينكه درمورد خسارت

از طرف بيمه مقرراتي وضع و اعلام شده باشد كه در اين صورت توقف در محل به شرط انجام مقررات بيمه از طرف رانندگان اجباري نخواهد بود.

تبصره 5 _ در نقاطي كه كارشناس شهرباني يا ژاندارمري وجود ندارد يا حضور به موقع آنان مقدور نباشد در اين صورت مسئولان امر از نظريات مستدل سه نفر از رانندگان پايه يكم استفاده خواهند كرد.

ماده 80 _ رانندگان وسايل نقليه اي كه به هر ترتيب تصادف نموده اند در صورت وقوع جرح موظفند كمكهاي لازم را به مجروحين نموده و در اعزام آنان به بيمارستان مساعدت نمايند.

ماده 81 _ رانندگان مذكور مكلفند در موارد تصادف منجر به جرح يا فوت نام و نشان صحيح و مشخصات گواهينامه رانندگي و وسيله نقليه خود را بلافاصله به مأمورين انتظامي اعلام دارند.

ماده 82 _ رانندگانيكه با وسيله نقليه متوقف فاقد سرنشين تصادف مي نمايند بايد در محل وقوع تصادف صاحب يا راننده وسيله متوقف و مأمورين انتظامي را از هويت و نشاني كامل خود آگاه سازند و در صورت عدم دسترسي به ايشان نام و نام خانوادگي و نشاني دقيق خويش و شماره و ساير مشخصات وسيله نقليه خود را روي كاغذي بنويسند و در محل قابل رويتي دروسيله نقليه متوقف الصاق نمايند.

ماده 83 _ رانندگانيكه با اشيا يا حيوانات تصادف نموده و باعث خسارت يا اتلاف آنها مي شوند مكلفند كه در محل مالك يا حافظ اشيا يا حيوانات مورد تصادف را طبق دستور ماده فوق مطلع سازند.

ماده 84 _ هرگاه راننده وسيله نقليه اي در اثر تصادف توانايي اجراي مقررات مندرج در مواد 82 و 83 را نداشته باشد در اين صورت مالك آن

وسيله نقليه موظف است در اولين فرصت پس از آگاهي از واقعه مراتب را به مأمورين مربوط اعلام دارد.

ماده 85 _ اتوسرويس ها (تعميرگاه ها) و توقفگاه ها (پاركينگها) موظفند ظرف 24 ساعت پس از رويت وسيله نقليه اي كه آثار تصادف يا جاي گلوله در آن وجود دارد مراتب را با ذكر مشخصات اتومبيل و در صورت امكان با ذكر نام و نشان راننده به شهرباني يا ژاندارمري محل اعلام دارند.

فصل هشتم _ علايم راهنمايي و رانندگي
قسمت اول _ علايمي كه مقامات و مأموران انتظامي به كار مي برند ( ماده 86 تا 94 )

ماده 86 _ علايم راهنمايي و رانندگي كه براي كنترل و تنظيم عبور و مرور در راهها به كارمي رود وسيله شهرباني و تهيه و نصب آنها با شهرداري است در خارج شهرها انتخاب محل نصب با ژاندارمري و تهيه و نصب آنها با وزارت راه خواهد بود.

ماده 87 _ رانندگان كليه وسايل نقليه و اشخاص اعم از پياده يا سوار بر حيوانات موظفند از علايم راهنمايي و رانندگي تبعيت نمايند مگر اينكه مأموران انتظامي به جهاتي عدم رعايت آنها را در محل مجاز اعلام كنند.

ماده 88 _ كنترل و تنظيم عبور و مرور ممكن است به وسيله چراغها يا خطوط يا تابلو ها يا نوشته ها يا مأموران انتظامي و يا به هر وسيله ديگري كه بر حسب مورد مقتضي باشد به عمل آيد. در هر حال فرمان پليس بر تمام علايم ديگر مقدم است

ماده 89 _ در محلهايي كه عبور و مرور به وسيله چراغ راهنمايي كنترل مي شود رنگهاي زير براي مقاصدي كه معين شده است به كار مي رود:

1 _ چراغ سبز براي حركت _ وسايل نقليه ايكه با چراغ سبز روبرو مي شوند حق عبور ياگردش را دارند مگر آنكه گردش به وسيله علامت

ديگري ممنوع شده باشد. در هر حال وسايل نقليه در حال گردش بايد حق تقدم وسايل نقليه اي را كه مستقيم مي روند و حق تقدم پيادگاني راكه از گذرگاه پياده در حركتند رعايت نمايند.

2 _ چراغ زرد براي احتياط _ وسايل نقليه ايكه با اين چراغ روبرو مي گردند نبايد به تقاطع ياگذرگاه پياده نزديك شوند و در صورت ورود قبلي موظفند به حركت خود ادامه دهند و از تقاطع يا گذرگاه عبور كنند.

3 _ چراغ قرمز براي ايست كامل _ وسايل نقليه ايكه با چراغ قرمز برخورد مي كنند بايد قبل از خط مخصوص ايست توقف كامل نمايند و در صورت فقدان خط ايست در فاصله پنج متري چراغ راهنمايي بايستند و تا روشن شدن چراغ سبز منتظر بمانند.

4 _ چراغ چشمك زن زرد براي عبور با احتياط _ وسايل نقليه مكلفند با مشاهده اين چراغ ازتقاطع و گذرگاه پياده با احتياط كامل و سرعت كم عبور نمايند.

5 _ چراغ چشمك زن قرمز براي ايست و عبور _ وسايل نقليه در صورت برخورد با اين چراغ بايد قبل از ورود به تقاطع يا گذرگاه پياده توقف كامل كنند و پس از اطمينان از عدم وجود خطرتصادف حركت نمايند.

ماده 90 _ انواع خطوطي كه روي راهها بايد كشيده شود مطابق نمونه هاي منضم به اين آيين نامه است

ماده 91 _ تابلوها بايد مطابق نمونه بين المللي كه ضميمه اين آيين نامه است تهيه و نصب شود.

ماده 92 _ در محلهايي كه چراغ قرمز يا هر نوع علايم ايست ديگر وجود دارد ممكن است به وسيله پيكان سبزي كه در كنار چراغ قرمز تعبيه مي شود يا با نصب تابلو به وسايل نقليه

اجازه داده شود كه در مسير معيني حركت نمايند. در اين مورد رعايت حق تقدم پيادگان و وسايل نقليه كه با چراغ سبز جهت ديگر اجازه عبور داشته اند الزامي است

ماده 93 _ نصب آگهي يا علامت يا تابلو يا وسايلي كه داراي شباهت با علايم و يا تابلو هاي راهنمايي و رانندگي باشد يا از آنها تقليد شود و يا منظور از آن هدايت و كنترل وسايل نقليه باشد و يا به طريقي باعث جلوگيري از رويت علايم و تابلو و وسايل راهنمايي و رانندگي گردد و همچنين نصب چراغهاي رنگي تبليغاتي در مجاورت چراغهاي راهنمايي به طوريكه موجب اشتباه رانندگان گردد ممنوع است مقامات انتظامي مي توانند در صورت مشاهده چنين اشيايي جهت برداشتن آنها اقدام كنند. با اين وصف ممكن است از طرف موسسات يا اشخاص با اجازه مقامات صلاحيتدار علايمي جهت هدايت مراجعين به اماكن اطراف راه نصب گردد.

ماده 94 _ هيچكس حق ندارد بدون اجازه مقامات شهرباني تغييراتي در علايم راهنمايي و رانندگي و ديگر وسايل تنظيم عبور و مرور وسايل نقليه و راه آهن بدهد و يا در متن آن تصرفاتي نمايد.

قسمت دوم _ علايمي كه رانندگان بايد به كار برند ( ماده 95 تا 96 )

ماده 95 _ رانندگانيكه قصد گردش به راست يا به چپ يا توقف را دارند مكلفند از فاصله يكصد متري محل گردش يا توقف وسيله چراغ راهنما به ترتيب زير علامت دهند:

1 _ براي گردش به راست چراغ راهنماي سمت راست وسيله نقليه را روشن كنند.

2 _ براي گردش به چپ چراغ راهنماي سمت چپ را روشن نمايند.

3 _ براي توقف چراغ راهنماي سمت راست را روشن نمايند.

ماده 96 _ رانندگان وسايل نقليه موتوري فاقد چراغ راهنما و همچنين وسايل نقليه

غيرموتوري و موتور سيكلتها و دوچرخه ها بايد با دست به شرح زير علامت بدهند:

1 _ براي گردش به راست دست چپ را به طرف بالا نگاهدارند.

2 _ براي گردش به چپ دست چپ را به طور افقي نگاهدارند.

3 _ براي توقف دست چپ را به طرف پايين نگاهدارند.

4 _ براي كاستن سرعت دست چپ را به طور افقي از بالا به پايين متناوبا حركت دهند.

ماده 97 _ علايم اخبار و همچنين علايم سبقت گرفتن به شرح ذيل است

1 _ در روز بوق كوتاه

2 _ در شب چند بار خاموش و روشن كردن چراغ بزرگ جلوي وسيله نقليه يا تعويض استپ

هنگام سبقت گرفتن اعم از اينكه روز باشد يا شب براي جلب توجه وسايل نقليه پشت سراستفاده از چراغ راهنما ضروري است

قسمت سوم _ علايم اختصاصي و استثنايي بعضي از وسايل نقليه ( ماده 98 تا 104

ماده 98 _ اتومبيلهاي امدادي و مدارس بايد داراي دستگاه اخبار قابل رويت مندرج در ماده 52 اين آيين نامه باشند و روي بدنه اتومبيل هم مطابق دستور شهرباني عبارات و علايم مميزه به طور خوانا نقش گردد.

ماده 99 _ رانندگان وسايل نقليه ايكه مواد خطرناك حمل مي كنند بايد در طرفين و عقب وسيله نقليه تابلويي كه روي آن كلمه (خطر) با حروف درشت به رنگ قرمز نوشته شده باشدنصب كنند.

ماده 100 _ هرگاه وسيله نقليه اي شب در كنار راه توقف نمايد و نور كافي در آن محل براي تشخيص اشيا يا اشخاص از فاصله 150 متري وجود نداشته باشد راننده ( اعم از اينكه داخل وسيله نقليه باشد يا خارج آن مكلف است چراغهاي كوچك جلو و خطر عقب وسيله نقليه را روشن نگهدارد چنانچه چراغ كوچك جلو خراب شده باشد

لااقل چراغ هاي بزرگ را با نور پايين روشن سازد.

ماده 101 _ هرگاه در راهها خرابي غيرقابل پيش بيني براي هر نوع وسيله نقليه موتوري ايجاد شود راننده مكلف است آن را از مسير عبور و مرور خارج و در محل مناسبي كه موجب سد راه و مزاحمت ساير وسايل نقليه و عابرين پياده نباشد متوقف سازد در اين مورد و در ساير موارديكه وسيله مزبور قادر به حركت نباشد و انتقال آنها به محل مناسبي مقدور نگردد در صورت فقدان نور كافي در راه بايد به منظور اخبار به ساير رانندگان علايم ايمني به ترتيب زير در محل قراردهد:

1 _ در وسط راه يك فانوس يا يك چراغ يا يك مشعل نوراني قرمز در فاصله هفتاد متري جلو و يكي در فاصله هفتاد متري عقب و يكي ديگر در پهلوي وسيله از كار افتاده بگذارد.

2 _ هرگاه وسيله نقليه سرپيچ يا تپه اي از كار بيفتد فانوسها يا چراغها يا مشعلها را بايد در فواصل مناسبي قرار دهد تا وسايل نقليه ديگر از فاصله دويست متري متوجه خطر بشوند.

ماده 102 _ هرگاه وسيله نقليه موتوري در راههاي خارج شهر از كار بيفتد و به علت كفايت روشنايي احتياجي به استفاده از چراغ يا مشعل نباشد راننده بايد در وسط جاده يك مثلث شبرنگ قرمز متساوي الاضلاع از نوع علامت احتياط به ابعاد 30 سانتيمتر در فاصله هفتادمتري جلو و مثلث مشابه ديگري در فاصله هفتاد متري عقب آن به نحويكه كاملا قابل رويت باشد،قرار دهد.

ماده 103 _ اگر وسيله نقليه اي كه مواد خطرناك حمل مي كند در ساعات و شرايط مندرج درماده 100 در راههاي خارج

شهر از كار بيفتد راننده موظف است كه در وسط جاده يك چراغ الكتريكي قرمز با باطري در فاصله هفتاد متري جلو و يكي در فاصله هفتاد متري عقب و يكي ديگر در پهلوي وسيله از كار افتاده بگذارد. استفاده از فانوس يا چراغ يا مشعل براي اين قبيل وسايل نقليه ممنوع است

ماده 104 _ روي يدك و هر نوع وسيله نقليه ايكه توسط وسيله نقليه ديگر كشيده شود بايد يك پرچم سفيد به طول و عرض لااقل نيم متري طوري نصب شود تا ساير رانندگان از فاصله دور و از طرفين جاده آن را مشاهده نمايند.

فصل نهم _ مقررات رانندگي
قسمت اول _ مسير و جهت عبور ( ماده 105 تا 112 )

ماده 105 _ رانندگان كليه وسايل نقليه موظفند كه از منتهي اليه سمت راست راه حركت نمايند مگر در موارد زير:

الف _ در موقع سبقت گرفتن از وسيله نقليه جلو.

ب _ موقعي كه سمت راست جاده به هر علتي مسدود و غيرقابل عبور باشد.

پ _ هنگام گردش به چپ

ماده 106 _ در راههايي كه خط كشي شده وسايل نقليه بايد در مسير بين خطوط حركت كنند و از آن خارج نشوند مگر اينكه احتياط كامل را رعايت نمايند و قبلا با دادن علامت ، وسايل نقليه ديگر را از قصد خودآگاه سازند.

ماده 107 _ رانندگي در قسمت وسطي راههايي كه به وسيله خط كشي يا علايم ديگر به سه قسمت تقسيم شده ممنوع است مگر براي سبقت گرفتن يا گردش به چپ

ماده 108 _ در راههايي كه به وسيله موانع مخصوص يا سكو به دو قسمت تقسيم شده رانندگان موظفند از قسمت راست حركت كنند و حق ندارند از روي موانع بگذرند.

ماده 109 _ در راهها يكطرفه

راننده وسايل نقليه بايد در جهت مجاز عبور كند و حركت خلاف جهت مزبور ممنوع است

ماده 110 _ در ميدانهاي سكودار رانندگان وسايل نقليه موظفند از طرف راست سكو گردش نمايند.

ماده 111 _ در معابريكه عبور وسايل نقليه كندرو مجاز اعلام گرديده رانندگان اين قبيل وسايل در هر حال مكلفند كه از منتهي اليه سمت راست يا محلهايي كه براي عبور آنها تعيين شده حركت نمايند.

ماده 112 _ در مواقعي كه وسيله نقليه اي از روبروي وسيله نقليه ديگري در جهت مخالف حركت مي كند راننده هر يك از آنها بايستي حتي المقدور در طرف راست خود حركت نمايد و مخصوصا در راههايي كه از هر طرف فقط يك وسيله نقليه مي تواند عبور كند رانندگان بايد سعي نمايند كه در هنگام عبور فاصله كافي بين دو وسيله وجود داشته باشد.

قسمت دوم _ سرعت ( ماده 113 تا 117 )

ماده 113 _ در راهها و مناطقي كه ميزان سرعت رانندگي به وسيله تابلو يا علايم ديگر راهنمايي معين نگرديده حداكثر سرعت مجاز براي رانندگان وسايل نقليه به قرار ذيل مي باشد:

اول _ در شهرها

1 _ در خيابانها پنجاه كيلومتر در ساعت

2 _ در كوچه ها و ميدان ها و پيچ ها بيست كيلومتر در ساعت

دوم _ در راههاي خارج شهر و مناطق غيرمسكوني روزها 95 كيلومتر و شبها 80 كيلومتر درساعت.

ماده 114 _ اداره راهنمايي و رانندگي مي تواند رد مواقع يا محلهاي ضروري از طريق نصب تابلو يا علايم ديگر حداقل سرعت را نيز معين و اعلام نمايد. در اين صورت رانندگي با سرعت كمتر از حداقل مجاز نخواهد بود.

ماده 115 _ رانندگان حق ندارند در راهها آن قدر با سرعت كم حركت نمايند كه باعث كندي

عبور و مرور يا اختلال در آن بشوند مگر آنكه براي احتراز از خطر و تصادف ضروري باشد.

ماده 116 _ رانندگان وسايل نقليه موظفند در تقاطع هايي كه فاقد چراغ راهنما يا مأمور انتظامي يا تابلوي ايست مي باشد در سرپيچها، جاده هاي تنگ و تپه ها و به طور كلي در محلهايي كه موانعي در مسير حركت آنان وجود داشته باشد و همچنين در مواقع بارندگي (برف _ باران يامه يا كولاك و امثال آنها از سرعت وسيله نقليه تا حدي كه بر حسب مورد براي احتراز از خطر يا تصادف ضرورت دارد بكاهند.

ماده 117 _ رانندگي با انواع دوچرخه هاي موتوردار در شب با سرعتي بيش از 40 كيلومتر درساعت مجاز نيست مگر اينكه نور چراغ جلوي آنها براي تشخيص اشيا و انسان از فاصله يكصدمتري كافي باشد كه در اين صورت هم نمي توانند از حداكثر سرعت مقرر تجاوز نمايند.

قسمت سوم _ سبقت ( ماده 118 تا 120 )

ماده 118 _ رانندگانيكه قصد سبقت گرفتن از وسايل نقليه اي را كه در جهت آنان حركت مي نمايند دارند پس از دادن علايم لازم فقط از سمت چپ آنها سبقت گيرند و پس از سبقت وطي مسافت كافي مجددا به طرف راست خود متوجه شوند به نحوي كه راه وسيله نقليه اي كه ازآن سبقت گرفته شده مسدود نگردد يا موجب تصادف نشود معذالك سبقت گرفتن از طرف راست وسيله نقليه ايكه در حال گردش به چپ مي باشد مجاز است

ماده 119 _ رانندگان وسايل نقليه ايكه از آنها سبقت گرفته مي شود بايستي راه را براي وسيله نقليه ايكه در حال سبقت گرفتن است باز كنند و بر سرعت خود نيفزايند.

ماده 120 _ سبقت گرفتن در موارد زير ممنوع است

1

_ در سرپيچهاي تند و سربالايي كه ميدان ديد راننده كم است

2 _ از پنجاه متر مانده به پيچها تا پنجاه متر بعد از آن يا در تقاطع راهها يا در تقاطع راه آهن

3 _ در مواقعيكه روشنايي و ميدان ديد به هر علت كافي نباشد.

4 _ سبقت از وسيله نقليه ايكه خود در حال سبقت گرفتن است مگر در راهي كه به مناسبت وجود سه رديف خط كشي بريده يا بيشتر از سه رديف اين عمل مجاز باشد.

5 _ براي اتوبوسها و كاميونها در معابر شهري

6 _ از يكصد متر مانده به مدخل تونلها و پلها تا انتهاي آنها.

7 _ در نقاطي كه با نصب علايم مخصوص سبقت گرفتن ممنوع اعلام شده باشد.

قسمت چهارم _ حق تقدم ( ماده 121 تا 127 )

ماده 121 _ رعايت مقررات مربوط به حق تقدم عبور براي همه اجباري است مگر درموارديكه به موجب مقررات خاص يا علايم مخصوص راهنمايي خلاف اين حكم اجازه داده شده باشد.

ماده 122 _ حق تقدم عبور وسايل نقليه در تقاطع و ميدان هايي كه هيچگونه علامت و چراغ راهنما وجود نداشته باشد به ترتيب زير است

1 _ در تقاطع هم عرض اگر دو وسيله نقليه اي كه روبروي يكديگر در حركتند بخواهند با هم در داخل خيابان مجاور واحدي شوند حق تقدم عبور با وسيله اي است كه به سمت راست گردش مي كند.

2 _ هرگاه دو يا چند وسيله نقليه از دو يا چند راه مختلف به مدخل تقاطع هم عرض يا ميداني برسند، حق تقدم عبور با وسيله اي است كه در طرف راست وسيله ديگر قرار دارد.

3 _ در سه راهها حق تقدم عبور با وسيله نقليه اي است كه مستقيم حركت

مي كند ولو آنكه عرض خياباني كه مسير آنست از عرض خيابان تلاقي كننده كمتر باشد.

ماده 123 _ در برخورد راه اصلي با راه فرعي حق تقدم با وسيله اي است كه از راه اصلي عبورمي كند. رانندگاني كه از راه فرعي وارد راه اصلي مي شوند بايد قبل از ورود به راه اصلي توقف كامل نمايند و پس از اطمينان از عدم برخورد با وسايل نقليه اي كه احتمالا در راه اصلي حركت مي كنند وارد اين راه بشوند.

ماده 124 _ مقررات ماده فوق براي وسيله نقليه اي كه از راه خصوصي يا گاراژ يا كوچه يا تعميرگاه و امثال آنها به معابر عمومي وارد مي شود نيز لازم الرعايه است

ماده 125 _ وسيله نقليه اي كه در حركت است بر وسايل نقليه متوقفي كه در حال حركت كردن يا جلو و عقب زدن يا دور زدن هستند حق تقدم عبور دارد.

ماده 126 _ در گذرگاه پياده حق تقدم عبور با عابرين پياده است

ماده 127 _ در خيابان يا در تقاطعي كه وسايل نقليه روبروي يكديگر حركت مي كنند، هرگاه وسيله اي بخواهد گردش به چپ كند حق تقدم با وسيله اي نقليه اي است كه مستقيم عبور مي نمايد.

در محل پارك كنار خيابان حق تقدم براي پارك كردن با وسيله اي است كه ضمن حركت به عقب مشغول پارك كردن است

قسمت پنجم _ استفاده از چراغها ( ماده 128 تا 133 )

ماده 128 _ راننده وسيله نقليه اي كه در حركت است شب يا هر موقع ديگري كه به علت كمي روشنايي نتواند اشيا و اشخاص را از فاصله 150 متري به خوبي تشخيص دهد بايد چراغهاي آن را به ترتيب مقرر در مواد بعدي روشن نمايد.

ماده 129 _ در خيابانها و جاده هايي كه

نور كافي وجود دارد بايد فقط از چراغهاي كوچك و در صورت خرابي ناگهاني چراغهاي كوچك جلو از نور پايين چراغهاي بزرگ استفاده شود.

ماده 130 _ در ساعاتي كه چراغها بايد روشن باشند، اگر چند وسيله نقليه متصل به هم حركت كنند، روشن كردن چراغهايي كه به لحاظ محل نصبشان پوشيده مي شوند ضرورت ندارد ولي در هر حال چراغهاي جلوي وسيله اولي و چراغهاي عقب وسيله آخري بايد روشن باشند.

ماده 131 _ وسايل نقليه موتوري موظفند كه در جاده ها از نور بالا استفاده كنند تا بتوانند كليه اشيا و اشخاص را در فاصله دور به بينند مگر در موارد زير كه بايد از نور پايين استفاده نمايند:

1 _ در موقع روبرو شدن با وسيله نقليه اي كه از جهت مخالف حركت مي كند، در اين صورت راننده بايستي از فاصله 150 متري از نور پايين استفاده نمايد تا نور بالا چشمهاي راننده مقابل را خيره نسازد. در عين حال براي جلوگيري از تابش خيره كننده نور به چشم رانندگان ديگر ممكن است برحسب مورد از چراغهاي كوچك يا چراغهاي مه استفاده نمود.

2 _ هنگامي كه وسيله نقليه از فاصله 150 متري عقب وسيله نقليه ديگري كه در حال حركت است عبور مي كند مگر وقتي كه در حال سبقت گرفتن باشد.

ماده 132 _ چراغهاي داخل وسايل نقليه عمومي مسافربري شبها موقع حركت بايد روشن باشند.

ماده 133 _ استعمال چراغهاي چشمك زن در وسايل نقليه ممنوع است مگر در مواردي كه به موجب اين آيين نامه مجاز باشد.

قسمت ششم _ گردش ( ماده 134 تا 137 )

ماده 134 _ قواعد گردش در تقاطع راهها به شرح زير است

1 _ براي گردش به راست بايد وسيله نقليه را به

منتهي اليه سمت راست هدايت كرده و كاملا از كنار تقاطع گذشت

2 _ براي گردش به چپ بايستي از فاصله يكصدمتري تقاطع با دادن علامت وارد مسير سمت چپ شد به طوري كه پس از ورود به تقاطع وسيله در حدود مركز تقاطع قرار گيرد سپس با رعايت حق تقدم عبور وسايل نقليه اي كه مستقيم در حركتند با حداقل سرعت به چپ گردش نمايد به نحوي كه پس از ورود به خيابان موردنظر در مجاورت محور وسط آن خيابان قرارگيرد.

ماده 135 _ در راههاي يكطرفه براي گردش به چپ رانندگان موظفند وسيله نقليه را به منتهي اليه طرف چپ خيابان هدايت و سپس به چپ گردش كنند.

ماده 136 _ دور زدن در فاصله يكصد و پنجاه متري پيچها و سربالاييهايي كه ميدان ديدكافي نيست و همچنين از روي خط پر ممنوع است

ماده 137 _ عقب راندن وسيله نقليه هنگام ضرورت بايد با احتياط كامل براي احتراز از وقوع هرگونه حادثه و انسداد راه عبور ساير وسايل نقليه انجام گيرد.

قسمت هفتم _ توقف ( ماده 138 تا 144 )

ماده 138 _ رانندگان وسايل نقليه همگاني هنگاميكه مسافر ندارند بايد در ايستگاه هايي كه از طرف شهرباني علامت گذاري شده متوقف شوند مگر اينكه شهرباني مقررات ديگري اعلام نمايد.

ماده 139 _ كليه رانندگان وسايل نقليه براي سوار و پياده كردن سرنشينان خود بايستي فقط در محلهاي مجاز و در منتهي اليه سمت راست سواره رو توقف نمايند.

ماده 140 _ در نقاط غيرمسكوني و خارج شهر توقف كوتاه يا طولاني وسايل نقليه حتما بايستي در خارج از مسير عبور وسايل نقليه و عابرين پياده انجام گيرد ، به نحوي كه رانندگان وسايل نقليه در حال حركت

از فاصله هفتادمتري وسيله نقليه متوقف را به سهولت به بينند.

ماده 141 _ هيچ راننده اي مجاز نيست وسيله نقليه اي را كه موتور آن روشن است ولو درمحل مجاز متوقف سازد و خود از آن پياده و دور گردد، در سراشيبي پس از توقف چرخهاي جلوي وسيله نقليه بايد به سمت راست كنار راه پيچانده شود.

ماده 142 _ رانندگان وسايل نقليه در موارد زير موظفند به ترتيبي كه ذيلا مقرر مي شود توقف نمايند:

1 _ در موقع برخورد با وسايل نقليه امدادي كه دستگاه هاي اخبار صورتي يا بصري خود را به كار انداخته باشند بايد وسيله نقليه را به منتهي اليه سمت راست راه هدايت و عنداللزوم تا گذشتن وسايل نقليه امدادي متوقف شوند.

2 _ قبل از ورود به تقاطعي كه فاقد علايم يا مأمور راهنمايي است بايد توقف بكنند سپس با احتياط كامل از تقاطع بگذرند.

3 _ قبل از رسيدن به گذرگاه پياده و در صورت عبور اشخاص بايد وسيله نقليه خود را متوقف سازند و ضمنا با حركت دادن دست چپ رانندگان پشت سر را نيز به توقف دعوت نمايند.

4 _ هنگام برخورد با اتومبيلهاي مدارس كه براي سوار و پياده كردن شاگردان در حال توقف مي باشند.

5 _ در تقاطع راه آهن : هنگامي كه علايم الكتريكي يا مكانيكي يا پرچم قرمز يا سوت قطارنزديك شدن آن را اعلام مي دارد يا دروازه عبور بسته شده يا در حال باز و بسته شدن است بايد لااقل در پنج متري علامت يا دروازه توقف كامل كنند تا قطار بگذرد و تقاطع براي عبور آزادگردد.

ماده 143 _ رانندگان وسايل نقليه موتوري مخصوصا اتومبيل هاي مدارس و وسايل نقليه اي

كه حامل مواد خطرناك مي باشند در تقاطع راه آهن هرچند علامتي وجود نداشته باشد بايد كاملا توقف كنند و پس از حصول اطمينان از بي خطر بودن معبر از تقاطع بگذرند. در هرحال هنگام عبور از روي ريل ها مجاز به تعويض دنده نمي باشند.

ماده 144 _ توقف در محلهاي زير ممنوع است

1 _ پياده رو و گذرگاه پياده

2 _ مقابل مدخل خيابانها و جاده ها و كوچه ها يا مدخل اتومبيل روي ساختمانها.

3 _ داخل تقاطع

4 _ در فاصله پانزده متري ميدان يا تقاطع يا سه راهها يا تقاطع راه آهن

5 _ پنج متري شيرهاي آب منصوب در راهها.

6 _ پانزده متري اطراف چراغ راهنما يا تابلوهاي راهنمايي كه در كنار راهها نصب شده است

7 _ كوچه ها.

8 _ از ابتدا تا انتهاي پيچ ها.

9 _ در فاصله پانزده متري مدخل گاراژ هاي آتش نشاني _ پليس _ بيمارستان ها.

10 _ كنار وسايل نقليه اي كه خود متوقف مي باشند (توقف دوبله

11 _ روي پل ها و داخل تونلها و معابر هوايي (راههايي كه بر روي پايه قرار دارند)

12 _ در خيابانهايي كه پياده روي آن قابل عبور نبوده و پياده ها مجبورند از قسمتي از سواره رو عبور كنند.

13 _ در ايستگاه هاي وسايل نقليه عمومي و حريم آنها كه با علايم راهنمايي مشخص است

14 _ در محلهايي كه تابلوهاي توقف ممنوع يا توقف مطلقا ممنوع نصب شده به اقتضاي مورد.

15 _ در هر نقطه از معابر به منظور تعمير وسيله نقليه جز در مورد ماده 101 كه بايد به ترتيب مقرره در همان ماده عمل گردد.

16 _ در جاهايي كه دستگاه پاركومتر نصب شده در كنار خيابان

به علت نيانداختن سكه در داخل آن يا پايان يافتن زمان معين و يا از كار افتادن دستگاه كه به وسيله نوشتار ، علامت و يا چراغ مفهوم ممنوعيت پاركينگ را مي رساند.

قسمت هشتم _ مقررات اختصاصي موتور سيكلت و دوچرخه ( ماده 145 تا 150

ماده 145 _ رانندگان موتور سيكلت بايستي در موقع رانندگي فقط روي زين موتور سيكلت بنشينند و حق ندارند شخص ديگري را بر ترك سوار كنند مگر اينكه در ترك نيز يك زين كامل نصب شده يا موتورسيكلت داراي يدك پهلو ( سايدكار ) باشد.

ماده 146 _ رانندگي با دوچرخه ركاب دار بدون داشتن زين محكم در محل مخصوص ممنوع است

ماده 147 _ دوتركه سوار كردن اشخاص روي دوچرخه ممنوع است مگر آنكه زين اضافي براي اين كار داشته باشد.

ماده 148 _ دوچرخه سواران مكلفند:

1 _ هنگام حركت كاملا از طرف راست راه عبور نمايند و براي گذشتن از وسايل نقليه اي كه در كنار راه توقف كرده اند منتهاي احتياط را به عمل آورند.

2 _ در صورت تعدد، دوچرخه سواران در يك رديف حركت كنند مگر آنكه معبر ويژه اي براي آنها اختصاص داده شده باشد در اين صورت حق ندارند از خارج از معبر ويژه عبور و مرور نمايند.

ماده 149 _ عبور دوچرخه سوار از پياده رو و وسط دستجات بازار نقاط شلوغ و پرتردد ممنوع است

ماده 150 _ دوچرخه سواران حق ندارند حين رانندگي بار و اشيا ديگري حمل كنند يا حركت ورزشي نمايند يا اعمالي انجام دهند كه مستلزم برداشتن دستهاي آنان از روي فرمان باشد.

فصل دهم _ مقررات مختلف ( ماده 151 تا 192 )

ماده 151 _ رانندگان وسايل نقليه اي كه در پشت سر وسيله نقليه ديگر حركت مي كنند موظفند فاصله مناسبي را براي جلوگيري از تصادف حفظ كنند.

ماده 152 _ كاميونهاي بزرگ و وسايل نقليه ديگري كه داراي يدكهاي طويل هستند موقع عبور در راههاي غير مسكوني بايد فاصله بيشتري با وسايل نقليه جلوي خود داشته باشند به طوري كه وسيله

نقليه ديگري كه از آنها سبقت مي گيرد بتواند پس از سبقت مجددا در جلوي آنها وارد مسير اوليه بشود.

ماده 153 _ وسايل نقليه اي كه به صورت كاروان و دسته جمعي در راهها عبور مي كنند نيز مشمول ماده فوق مي باشند. فواصل آنها بايد به قدري باشد كه وسيله نقليه سبقت گيرنده بتواندپس از سبقت براي ورود به مسير اوليه به آساني داخل اين فواصل گردد.

ماده 154 _ سوار كردن بيش از سه نفر (با راننده در قسمت جلوي وسيله نقليه و همچنين گذاشتن بار يا اشيا ديگر در جلو يا عقب آن اعم از داخل يا خارج كه مانع ديد راننده گردد ممنوع است

ماده 155 _ رانندگان وسايل نقليه سنگين در موقع عبور از جاده هاي تنگ يا عقب راندن بايد يك نفر كمك راننده براي احتراز از هرگونه خطري همراه داشته باشند.

ماده 156 _ حركت با دنده خلاص در سرازيري ها ممنوع است

ماده 157 _ وسايل نقليه نبايد از روي لوله هاي آب آتش نشاني كه جهت اطفا حريق درخيابان قرار گرفته عبور نمايند مگر با اجازه متصديان آتش نشاني

ماده 158 _

1 _ رانندگان تاكسيها مطلقا حق سوار كردن مسافر را با داشتن مسافر قبلي ندارند.

2 _ رانندگان تاكسيها موظفند پس از سوار شدن مسافر و مقارن شروع به حركت تاكسي متر رابه كار اندازند. در صورت فقدان يا خرابي تاكسي متر حق كار كردن ندارند مگر در نقاطي كه شهرباني نصب تاكسي متر را ضروري اعلام نكرده باشد.

3 _ رانندگان ساير وسايل نقليه عمومي كه دربست كرايه داده مي شوند نبايد بدون رضايت كرايه كننده شخص ديگري را سوار كنند.

4 _ امتناع از بردن مسافر

براي وسايل نقليه عمومي كه در شهر و حومه كار مي كنند همچنين نرساندن مسافر به مقصد ممنوع است

5 _ رانندگان وسايل نقليه عمومي و كمك رانندگان آنها نبايد با مسافران با خشونت و بي احترامي رفتار نمايند.

ماده 159 _ رانندگان حق ندارند ضمن رانندگي با كسي صحبت يا استعمال دخانيات نمايند يا خوراكي يا آشاميدني ميل كنند و بايد كاملا به جلو توجه داشته باشند.

تبصره _ استفاده راننده در حين رانندگي از هرگونه وسايل و تجهيزات و يا اشتغال اعضا موثر وي كه باعث انحراف ذهن و توجه در حين رانندگي گردد.

ماده 160 _ رانندگي براي كسي كه نوشابه الكلي صرف كرده تا رفع كامل آثار آن ممنوع است

تبصره _ در مواردي كه مأموران راهنمايي و رانندگي نسبت به وجود حالت مستي راننده اي ظنين شوند وسيله نقليه را متوقف ساخته و بلافاصله ميزان الكل خون راننده را به وسيله دستگاه الكل سنج از راه تنفس (الكل تست تعيين مي نمايند.

هرگاه ميزان الكل بيشتر از پنجاه سانتي گرم در ليتر خون باشد از ادامه رانندگي او تا اعاده حالت عادي و رسيدن ميزان الكل خون به كمتر از 50 سانتي گرم در ليتر خون جلوگيري خواهندكرد.

ماده 161 _ سوار كردن اشخاص آلوده به كثافات در وسايل نقليه عمومي مسافربري مجاز نيست

ماده 162 _ هر راننده موظف است حين رانندگي گواهينامه رانندگي خويش را همراه داشته باشد و در صورت تقاضاي مأموران انتظامي آن را ارائه و تسليم نمايد.

مأمور موظف است پس از ملاحظه گواهينامه آن را مسترد دارد مگر در مواردي كه به موجب قانون يا آيين نامه اخذ گواهينامه به منظور درج تخلف

در آنها ضرورت داشته باشد در اين صورت در قبال دادن رسيد اخذ مي گردد.

ماده 163 _ نصب بوق هاي شيپوري ، سوت بلبلي و به طور كلي هر نوع وسيله اخبار صوتي باصداي ناهنجار و غيرعادي و همچنين زدن بوق ممتد يا غيرضروري يا مكرر و يا در محلهايي كه اين عمل به وسيله علامتي منع شده ممنوع است

ماده 164 _ وسايل نقليه امدادي ، در مواقعي كه جهت انجام مأموريت فوري در حركتند درصورت به كار بردن چراغ گردان مخصوص اعلام خطر يا آژير تا حدودي كه موجب بروز تصادف نشود مجاز به انجام اعمال زير مي باشند:

1 _ توقف در محل ممنوعه

2 _ تجاوز از سرعت مجاز.

3 _ سبقت از سمت راست وسيله نقليه ديگر.

4 _ عبور از طرف چپ راه

5 _ دور زدن در نقاط ممنوعه

6 _ گذشتن از چراغ قرمز يا عدم رعايت علايم ديگر ايست مشروط به اينكه از سرعت وسيله نقليه در اينگونه محل ها تا حداقل امكان كاسته شود.

ماده 165 _ وسايل نقليه امدادي كه مجاز به داشتن سوت خطر يا زنگ مخصوص مي باشند فقط در مواقعي كه براي انجام مأموريت هاي مهم و فوري در حركتند بايد از آنها استفاده نمايند.

ماده 166 _ اتومبيل هاي مدارس فقط در مواقع سوار و پياده كردن شاگردان حق استفاده از علايم بصري مذكور در ماده 52 را دارند.

ماده 167 _ در موقع برف و يخبندان و به طور كلي در صورت اعلام مقامات و مأموران انتظامي رانندگي با وسيله نقليه اي كه چرخهاي آن با زنجير مجهز نباشد ممنوع است

ماده 168 _ راندن وسيله نقليه اي كه بيش از ظرفيت

مندرج در كارت شماره گذاري بار يا مسافر گرفته ممنوع است

ماده 169 _ عبور وسايل نقليه در پياده رو يا از وسط دستجات ارتش يا مأموران انتظامي يا دانش آموزان يا تشييع كنندگان جنازه ها يا ساير دستجات تشريفاتي و همچنين بوق زدن در اين قبيل موارد مجاز نيست

ماده 170 _ رانندگان باركش هاي موتوري بزرگ بايد يكنفر شاگرد راننده همراه داشته باشند وسوار كردن مسافر به استثناي يك نفر پهلوي راننده مجاز نيست

ماده 171 _ سوار شدن و سوار كردن اشخاص روي گلگير يا ركاب يا محل ديگري در قسمت خارجي وسايل نقليه ممنوع است

ماده 172 _ درهاي هر وسيله نقليه در حال حركت بايد كاملا بسته باشد و بازكردن آنها قبل از توقف كامل مجاز نيست

ماده 173 _ رانندگان وسايل نقليه هنگام عبور از معابر و گذرگاه هاي تنگ يا پرجمعيت و يادر مواقعي كه بيشتر از 50 متر مقابل آنها مريي نيست مكلفند آهسته حركت كنند و در صورت احتمال وقوع حادثه يا اخلال نظم و مزاحمت بر حسب مورد حركت وسيله نقليه را كند يا آن را متوقف سازند.

ماده 174 _ عبور وسايل نقليه سنگين كه حداكثر سرعت آنها از پانزده كيلومتر در ساعت تجاوز نمي كند مانند تراكتورهاي زنجيري و غلطك هاي جاده كوبي و غيره بايد قبل از رسيدن آنها به اولين پست راه آهن يا ايستگاه خبر داده شود تا تدارك احتياطي لازم جهت عبور بي خطر آنها از تقاطع راه آهن فراهم گردد.

ماده 175 _ رانندگان اين قبيل وسايل نقليه موظفند هنگامي كه عبور آنها از تقاطع راه آهن مجاز است قبل از رسيدن به آن

توقف كامل كنند و پس از مشاهده طرفين و اطمينان از عدم خطر احتمالي از آنجا بگذرند. در مواقعي كه نزديك شدن قطار به وسيله علايم با صداي لكوموتيو اعلام مي شود تا عبور قطار از تقاطع نبايد عبور نمايد.

ماده 176 _ هرگاه مأمور راهنما در محل تقاطع راه آهن حضور داشته باشد عبور از تقاطع بايد با فرمان او انجام گيرد.

ماده 177 _ هيچكس حق ندارد وسيله نقليه اي را كه متعلق به او نيست يا راننده آن نمي باشد بدون اجازه كسي كه آن را در اختيار دارد از محل خود حركت دهد يا با آن رانندگي كند مگر مأموران انتظامي آن هم در حدود مقررات و وظايف قانوني

ماده 178 _ هيچكس نمي تواند به شخص فاقد گواهينامه رانندگي لازم اجازه رانندگي با وسيله خود را بدهد.

ماده 179 _ هيچكس حق ندارد هيچ نوع وسيله نقليه اي را كه طبق نظر كارشناس شهرباني ياژاندارمري داراي عيب و نقص فني بوده يا فاقد وسايل ايمني كامل مقرر در اين آيين نامه باشد در راهها براند.

ماده 180 _ مأموران مسئول راه مكلفند از عبور و مرور در بعضي راهها كه به واسطه خرابي يا علل ديگر خطرناك مي باشند تا تعمير و رفع علل خطر جلوگيري به عمل آورند يا از حركت برخي از وسايل نقليه يا غيرمجهز به وسايل لازم ممانعت به عمل آورند.

ماده 181 _ حمل مسافر با وسيله نقليه اي كه داراي پلاك شخصي است جز در موارد اضطراري و همچنين سوار كردن اشخاص روي بار باركش هاي موتوري يا در محل مخصوص بار آنها ممنوع است مگر با اجازه شهرباني

ماده 182 _ حمل جنازه بايد با

وسيله نقليه مخصوص انجام گيرد مگر در مواردي كه شهرباني اجازه حمل آن را با ساير وسايل نقليه داده باشد.

ماده 183 _ هيچكس حق ندارد در حالي كه سوار دوچرخه يا كفشهاي چرخدار يا سه چرخه هاي بدون ركاب يا اتومبيلهاي اسباب بازي است به وسايل نقليه در حال حركت تكيه نمايد و آنها را وسيله حركت خود يا حركت وسيله اي كه بر آن سوار است قرار دهد. تكيه نمودن و آويزان شدن اشخاص نيز به وسايل نقليه ممنوع است

ماده 184 _ ريختن شيشه ، بطري ، ميخ ، سيم ، حلبي مايعات لزج و به طور كلي هر چيزي كه باعث سد راه و ايجاد خطر و انحراف وسايل نقليه از مسير حركت باشد بر روي راهها ممنوع است

ماده 185 _ نصب هر نوع علايم (جز علامت كانون جهانگردي و آنچه در اين آيين نامه پيش بيني شده و پلاكهاي متفرقه و پرچم و همچنين الصاق هر نوع آگهي و نوشته و عكس و نوشتن عبارات و ترسيم نقوش روي شيشه يا بدنه داخل يا خارج وسايل نقليه بدون اجازه شهرباني ممنوع است

ماده 186 _ حركت وسايل نقليه چرخ فلزي در معابر شهري مجاز نيست

ماده 187 _ اعمال ذيل در خيابان ها و معابر شهري ممنوع است مگر با اجازه شهرباني

1 _ بستن يا خوراك دادن دامها و پرندگان يا رها كردن آنها بدون نگهبان

2 _ مسابقه با اسب يا ساير حيوانات و وسايل نقليه

3 _ ورزش و مسابقه هاي ورزشي

ماده 188 _ هركس كه مسئول حركت دادن و هدايت حيوانات است بايد علايم راهنمايي و رانندگي

و آن قسمت از مقررات اين آيين نامه را كه به وي مربوط مي شود در راه هاي عمومي رعايت نمايد.

ماده 189 _ اشخاصي كه بهر عنوان روي راههاي عمومي كار مي كنند موظفند قبل از شروع به كار علايم ايمني عبور و مرور را در محل و به لباس هاي كارگران و وسايل نقليه خود نصب نمايند در غير اينصورت مأمورين انتظامي موظفند از كار آنان جلوگيري به عمل آورند.

ماده 190 _ جز مأموران انتظامي هيچكس حق ندارد براي هدايت يا حفاظت وسايل نقليه در سواره روي خيابان بايستد يا قدم بزند.

ماده 191 _ عابرين پياده موظفند كه

1 _ در محلهايي كه پياده رو وجود دارد از داخل سواره رو عبور نكنند.

2 _ در محلهايي كه پياده رو وجود ندارد يا در صورت وجود به جهاتي قابل استفاده نباشد هنگام حركت از سواره رو از منتهااليه سمت چپ خود به طوري كه حركت وسايل نقليه مقابل درخلاف جهت ايشان انجام گيرد عبور كنند.

3 _ براي گذشتن از عرض راه حتما از گذرگاه هاي پياده عبور كنند.

4 _ هنگام عبور از گذرگاههاي پياده مراقب حركت وسايل نقليه باشند و ناگهان از پياده رو به سواره رو داخل نشوند.

ماده 192 _ توقف در سواره روي خيابان براي سوارشدن وسيله نقليه و همچنين صحبت كردن يا خريد و فروش با راننده يا سرنشينان وسايل نقليه در سواره رو ممنوع است

فصل يازدهم _ مجازات ها ( ماده 193 تا 196 )

ماده 193 _ متخلفين از مواد 2 (جز در مورد شماره هاي موضوع قانون مجازات استفاده كنندگان از پلاك هاي تقلبي مصوب 1345) و 3 و 7 تا 9 و 12 تا 15 و 16 (جز درموردي كه مشمول ماده 4 قانون مجازات استفاده كنندگان

از پلاك هاي تقلبي مصوب 1345مي باشد) و 20 و 21 (جز در مواردي كه مشمول قانون تشديد مجازات رانندگان مصوب 1328 است و 28 و 29 و (ماده 31 (اصلاحي 27/1/1351) در صورت رانندگي و 37 تا 40 و 42 و45 تا 52 و 54 تا 85 و 87 و 89 و 92 تا 177 و 178 (در مورد وسايل نقليه غيرموتوري ) و179 و 181 تا 192 به پرداخت غرامت از 200 ريال تا 5000 ريال يا حبس تكديري از دو روزتا ده روز و يا به هر دو مجازات محكوم خواهند شد مگر در مواردي كه تخلف آنان به موجب مقررات مخصوص مستوجب مجازات خاصي باشد كه در آن صورت بايد طبق همان مقررات رفتار شود.

تبصره _ دادگاه مكلف است پس از صدور حكم محكوميت رانندگاني كه به علت ارتكاب تخلفات مستي حين رانندگي _ انحراف به چپ _ سرعت غيرمجاز _ سبقت غيرمجاز _ عبور از چراغ قرمز _ عبور از منطقه ممنوعه _ عدم رعايت حق تقدم _ امتناع تاكسي ها از سوار كردن مسافر _ سوار كردن مسافر با وجود مسافر قبلي _ نرساندن مسافر به مقصد _ عدم استفاده از تاكسي متر با داشتن مسافر و هر نوع تخلف ديگر منجر به تصادف محكوم شده اند مراتب محكوميت و نوع تخلف را در گواهينامه آنان درج نمايند تا نسبت به ايشان برابر تبصره 3 ذيل ماده يك قانون راجع به اعطاي اختيار به افسران شهرباني كل براي وصول جرايم رانندگي مصوب 1339 عمل گردد.

مواد 194 و 195 و 196 ملغي شده است

قانون جلوگيري از تردد موتور سيكلت هاي فاقد شماره راهنمايي و رانندگي - مصوب 1372

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين قانون كليه

موتور سيكلت سواران مكلفند ظرف مدت يكسال نسبت به شماره گذاري موتورسيكلت هاي خود اقدام نمايند.

تبصره 1 _ كليه مأمورين انتظامي موظفند پس از پايان مهلت قانوني نسبت به توقيف و هدايت موتورسيكلت هاي بدون شماره به توقفگاه شهرداري و نيروي انتظامي اقدام جدي و مداوم به عمل آورند.

تبصره 2 _ واحدهاي راهنمايي و رانندگي مكلفند تسهيلات لازم جهت صدور شماره و احراز مالكيت دارندگان موتورسيكلت هاي فوق را فراهم و هزينه مربوطه را از متقاضيان دريافت دارند. نحوه احراز مالكيت صاحبان موتورسيكلت هاي بدون سند و تعيين و تكليف آنها و ميزان هزينه مربوطه طبق آيين نامه اي خواهد بود كه ظرف مدت دو ماه توسط نيروي انتظامي و وزارت كشور تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

قانون بيمه اجباري مسئوليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني در مقابل شخص ثالث - مصوب آذر 1347

ماده 1 _ كليه دارندگان وسايل نقليه موتور زميني و انواع يدك و تريلر متصل به وسايل مزبور و قطارهاي راه آهن اعم از اينكه اشخاص حقيقي يا حقوقي باشند مسئول جبران خسارات بدني و مالي هستند كه در اثر حوادث وسايل نقليه مزبور و يا محصولات آنها به اشخاص ثالث وارد شود و مكلفند مسئوليت خود را از اين جهت نزد شركت سهامي بيمه ايران و يا يكي از موسسات بيمه داخلي كه اكثريت سهام آنها متعلق به اتباع ايراني و صلاحيت آنها به پيشنهادوزارت دارايي و وزارت اقتصاد مورد تاييد دولت باشد، بيمه نمايند.

تبصره 1 _ منظور از حوادث مذكور در اين قانون هرگونه تصادف يا سقوط يا آتش سوزي يا انفجار وسايل نقليه موضوع اين ماده و نيز خساراتي كه از محمولات وسايل مزبور به اشخاص ثالث وارد شود.

تبصره 2 _ كليه وزارتخانه ها ،

ادارات مستقل ، بانك ها ، بنگاه ها و شركتهايي كه حداقل نصف سهام آنها متعلق به دولت است و سازمان برنامه و شركتهاي تابع آن و به طور كلي عموم موسسات وابسته به دولت مكلفند عمليات موضوع اين قانون را منحصرا نزد شركت سهامي بيمه ايران انجام دهند.

ماده 2 _ كليه اشخاصي كه به سبب حوادث وسايل نقليه موضوع اين قانون دچار زيانهاي بدني يا مالي مي شوند از لحاظ اين قانون ثالث تلقي مي شود به استثناي اشخاص زير:

الف _ بيمه گذار ، مالك يا راننده وسيله نقليه مسئول حادثه

ب _ كاركنان بيمه گذار مسئول حادثه حين كار و انجام وظيفه

ج _ همسر و پدر و مادر و اولاد و اولاد اولاد و اجداد تحت تكفل بيمه گذار در صورتي كه سرنشين وسيله نقليه اي باشند كه راننده يا بيمه گذار مسئول حادثه باشد.

تبصره _ در صورت تصادف دو وسيله نقليه ، رانندگان وسايل مزبور نيز در برابر يكديگر شخص ثالث محسوب مي شوند اعم از آنكه مالك وسيله نقليه باشند يا نباشند.

ماده 3 _ از تاريخ انتقال وسيله نقليه كليه تعهدات ناشي از قرارداد بيمه به منتقل اليه وسيله نقليه منتقل مي شود و انتقال گيرنده تا پايان مدت قرارداد بيمه ، بيمه گذار محسوب خواهد شد و مكلف است ظرف مدت 15 روز از تاريخ انتقال وسيله نقليه به خود ، مراتب را به طريق اطمينان بخشي با ذكر مشخصات كامل خود، به بيمه گر اعلام كند.

ماده 4 _ موارد ذيل از شمول بيمه موضوع اين قانون خارج است

1 _ خسارات ناشي از فرس ماژور از قبيل جنگ سيل زلزله

2 _ خسارات وارده

به محمولات وسايل نقليه مورد بيمه

3 _ خسارات مستقيم ناشي از تشعشعات اتمي و راديو اكتيو.

4 _ خسارات وارد به متصرفين غيرقانوني وسايل نقليه يا به رانندگان فاقد گواهينامه رانندگي

5 _ خسارات ناشي از محكوميت جزايي و پرداخت جرايم

6 _ خسارات ناشي از حوادثي كه در خارج از كشور اتفاق ميافتد مگر اينكه توافقي بين بيمه گر و بيمه گذار در اين موضوع شده باشد.

ماده 5 _ در مورد عمد راننده در ايجاد حادثه يا در صورتي كه راننده فاقد گواهينامه رانندگي باشد شركت بيمه پس از پرداخت خسارت زيان ديده مي تواند براي استرداد وجوه پرداخته به شخصي كه موجب خسارت شده مراجعه نمايد.

ماده 6 _ بيمه گر ملزم به جبران كليه خسارات وارده به اشخاص ثالث خواهد بود.

حداقل مبلغ بيمه با توجه به نوع و ساير خصوصيات نقليه و همچنين تعرفه حق بيمه و شرايط عمومي آن با رعايت نرخها و شرايط بين المللي توسط شركت سهامي بيمه ايران تعيين وبه تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 7 _ پس از گذشتن سه ماه از تاريخ اجراي اين قانون از حركت وسايل نقليه موتوري زميني كه فاقد قرارداد بيمه موضوع اين قانون مي باشد از طرف مأمورين اداره راهنمايي و رانندگي و پليس راه جلوگيري به عمل ميايد.

ماده 8 _ شركتهاي بيمه طبق مقررات اين قانون و آيين نامه هاي مربوط به آن مكلف به انعقاد قرارداد بيمه با دارندگان وسايل نقليه مشمول اين قانون خواهند بود.

ماده 9 _ دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني كه از خارج وارد ايران مي شوند در صورتي كه خارج از كشور مسئوليت خود را نسبت به حوادث ناشي از

وسيله نقليه موضوع اين قانون به موجب بيمه نامه اي كه از طرف شركت سهامي بيمه ايران معتبر شناخته مي شود بيمه نكرده باشند مكلفند هنگام ورود به مرز ايران طبق ماده يك اين قانون اقدام به بيمه نمايند.

ماده 10 _ براي جبران زيانهاي بدني وارد به اشخاص ثالث كه به علت بيمه نبودن وسيله نقليه ، بطلان قرارداد بيمه تعليق قرارداد بيمه ، تعليق تامين بيمه گر ، فرار كردن و شناخته نشدن مسئول حادثه و يا ورشكستگي بيمه گر قابل پرداخت نباشد يا به طور كلي براي جبران خسارت هاي خارج از شرايط بيمه نامه (به استثناي موارد مصرح در ماده 4) صندوق مستقلي بنام صندوق تامين خسارت هاي بدني تاسيس مي شود كه به وسيله شركت سهامي ايران اداره خواهدشد.

سازمان وظايف و صلاحيت صندوق تامين خسارت هاي بدني به موجب آيين نامه اي خواهدبود كه به وسيله شركت سهامي بيمه ايران تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 11 _ درآمد صندوق تامين خسارتهاي بدني از منابعي است كه به پيشنهاد دولت به تصويب كميسيون هاي دارايي مجلسين برسد.

ماده 12 _ مرور زمان دعاوي مربوط به بيمه موضوع اين قانون از تاريخ وقوع حادثه دو سال مي باشد و هر نوع اقدام ذينفع به منظور مطالبه خسارت اعم از ارسال نامه يا تلگرام يا اظهارنامه قاطع مرور زمان خواهد بود.

مدت مرور زمان جديد بعد از انقطاع يكسال است

ماده 13 _ آيين نامه اجرايي اين قانون از طرف شركت سهامي بيمه ايران تهيه و پس از تصويب هيات وزيران به موقع اجرا گذاشته مي شود.

ماده 14 _ اين قانون از اول فروردين ماه 1348 به موقع اجرا

گذارده خواهد شد.

قانون استفاده از نظر افسران راهنمايي در تصادفات وسايط نقليه - مصوب 7/9/1364 مجلس شوراي اسلامي

ماده واحده _ به جاي استفاده از كارشناس رسمي دادگستري و همچنين جهت تسهيل امور مردم ، دادگستري هر محل مي تواند از يك يا چند نفر افسر كاردان فني شهرباني و ژاندارمري كه وارد بر امور تصادفات وسايط نقليه مي باشند، مجانا استفاده نمايد.

تبصره _ مراجع قضايي در زمينه رسيدگي به پرونده هاي خودرو هاي مسروقه و يا احراز اصالت وسايل نقليه اي كه به نحوي از انحا در اركان اصلي خودرو ( موتور شاسي و اطاق )تغييراتي صورت گرفته است مي تواند از نظريه يك يا چند نفر افسر كاردان فني شاغل در نيروي انتظامي بدون نياز به پرداخت حق الزحمه استفاده نمايند.

جدول جرايم موضوع ماده 2 قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي در كليه نقاط كشور به استثناي

جدول الف _ جرايم دو هزار (2000) ريالي

1 _ عبور عابر پياده از عرض خيابان خارج از گذرگاه مخصوص عابرين

2 _ عبور عابر پياده از طول خياباني كه داراي پياده رو باشد.

3 _ دست گرفتن به وسيله نقليه با دوچرخه آويزان شدن يا سوار شدن پشت وسيله نقليه يا روي كاپوت آن يا صندوق عقب

4 _ يدك كشي دوچرخه با دوچرخه يا موتورسيكلت

5 _ سواركردن مسافر با داشتن مسافر قبلي

6 _ عبور وسايط نقليه كندرو در محلهاي ممنوعه

7 _ به كار انداختن چرخهاي بلبرينگي

8 _ هركس به هر وسيله عبور و مرور را مختل نمايد.

9 _ حمل باري كه موجب ناراحتي مسافرين گردد.

10 _ نداشتن شماره جلو.

11 _ دوتركه سواري با دوچرخه پايي

12 _ حركت دادن و يا رهانمودن دامها به نحوي كه موجب اختلال و عبور و مرور شود.

13 _ راندن موتورسيكلت و دوچرخه پايي در حالت رها كردن فرمان

14 _ نداشتن رنگ و ترمز

و چراغ جلو و چراغ خطر عقب دوچرخه پايي

15 _ گردش به چپ بدون رعايت مقررات مربوطه

16 _ عدم رعايت سمت هاي تعيين شده از طرف راهنمايي

17 _ عدم رعايت حق تقدم در گذرگاه عابر پياده از طرف راننده

18 _ سه تركه سواري با موتورسيكلت

19 _ عدم توجه به اخطار و تذكر پليس راهنما.

20 _ نشاندن مسافر بغل دست راننده در اتوبوس

21 _ عدم رعايت مقررات چراغهاي چشمك زن

22 _ قصور از روشن كردن چراغ در موقع لزوم

23 _ بازكردن در وسيله نقليه بدون رعايت احتياط در حركت و توقف

24 _ حركت با دنده عقب در موقع غيرضروري

25 _ پياده و سوارشدن از وسيله نقليه ضمن حركت (در اتوبوسها كمك راننده در ساير وسيله نقليه شخص مرتكب مقصر است

26 _ حمل اشياي كثيف و آلود و حيوانات با وسايل نقليه عمومي كه اختصاص به اين كارداده نشده باشد.

27 _ حمل بار و اشياي طويل به وسيله دوچرخه پايي و موتورسيكلت

28 _ هرگونه دخالتي كه اجراي مقررات راهنمايي را تغيير داده و يا خنثي نمايد و يا مختل سازد.

29 _ هر نوع توقف كه منجر به سد معبر گردد.

30 _ حمل مسافر با وسيله نقليه پلاك شخصي

31 _ راندن وسايط نقليه غيرموتوري در پياده رو.

32 _ همراه نداشتن گواهينامه رانندگي

33 _ حمل مسافر با وسيله نقليه اي كه براي حمل بار اختصاص داده شده است

34 _ استنكاف از قبول مسافر يا نرساندن مسافر به مقصد وسيله رانندگان وسايط نقليه همگاني

35 _ نداشتن كارت راننده شهري در وسايط نقليه عمومي

36 _ نشاندن مسافر

در سمت چپ راننده در وسايط نقليه اي كه فرمان آنها در سمت چپ قرار دارد و يا بالعكس در وسايط نقليه اي كه فرمان آنها در سمت راست قراردارد.

37 _ همراه نداشتن پروانه شناسايي خودرو.

38 _ بازگذاردن در صندوق عقب وسيله نقليه در حركت يا نصب پرده و كركره به طوري كه مانع ديد عقب وسيله نقليه شود.

39 _ حمل اشياء طويل به نحوي كه قسمتي از آن از عرض وسيله نقليه خارج شود.

40 _ شستشوي وسيله نقليه در معابر و جاده

41 _ سوار كردن مسافر اضافه بر ظرفيت مجاز در وسايل نقليه شخصي

42 _ سوار كردن مسافر اضافه بر ظرفيت مجاز در وسايل نقليه عمومي به ازاي هر نفر مسافر اضافي

43 _ راندن دوچرخه پايي در وسط خيابان و جاده

44 _ سوار كردن هر مسافر بدون بليط در اتوبوس و ميني بوس

جدول ب _ جرايم پنج هزار (5000) ريالي

1 _ عدم رعايت فاصله قبل و بعد از سبقت

2 _ قصور از دادن علايم با دست يا چراغ راهنما در گردش به چپ و راست يا هنگام دور زدن و توقف

3 _ يدك كشي وسيله نقليه ديگر به طور غلط و بدون رعايت احتياط

4 _ حمل مسافر روي بار.

5 _ سبقت اتوبوس و كاميون در داخل شهر.

6 _ عدم رعايت مقررات حمل بار مندرج در آيين نامه راهنمايي و رانندگي در شهرها.

7 _ توقف با موتور روشن بدون حضور راننده

8 _ راندن هر نوع وسيله نقليه موتوري در پياده روي خيابان ها.

9 _ استفاده از چراغهاي اضافي و نورافكن و داشتن نور سفيد در عقب

وسيله نقليه

10 _ استفاده از چراغهاي گردان قرمز كه مخصوص وسايط نقليه امدادي است

11 _ حركت دادن وسايط نقليه در موازات هم (غير از موارد سبقت مجاز در خيابانهايي كه عرض آنها براي عبور دو وسيله نقليه بيشتر نيست )

12 _ توقف اتوبوس خارج از ايستگاه

13 _ خروج تاكسي از حومه شهر بدون اجازه

14 _ تغيير خط حركت بدون دادن علامت

15 _ حركت به طور مارپيچ

16 _ قصور در تعويض استپ نور بالا.

17 _ نداشتن دفترچه ساعت كنترل و ساعت وسايل نقليه مسافربري در جاده ها.

18 _ توقف در محل ممنوعه

19 _ حمل تيرآهن و امثال آن بدون رعايت شرايط مقرر.

20 _ قصور در دادن راه عبور به وسيله نقليه پشت سر در سبقت مجاز.

21 _ عدم استفاده از عينك ، حين رانندگي براي كساني كه در گواهينامه آنان رانندگي با عينك درج شده است

22 _ ايجاد صداي ناهنجار لوله اگزوز و نداشتن چراغ هاي جلو و عقب و راهنما و ايجاد صداي ناهنجار لنت هاي ترمز.

23 _ نداشتن برگ معاينه براي وسايل نقليه مسافربري و باربري

24 _ توقف در گذرگاه عابر پياده

25 _ تجاوز به سطح گذرگاه عابر پياده

26 _ دود كردن وسيله نقليه به علت نقص فني

27 _ نداشتن شماره عقب يا غيرخوانا بودن آن

28 _ بازگذاردن در وسيله نقليه در سمت سواره رو.

29 _ خودداري از كنار بردن وسيله نقليه اي كه به علت نقص فني يا تصادف در وسط سواره رو متوقف شده است

30 _ تعمير وسيله نقليه در معابر عمومي

31 _ عدم رعايت فاصله مناسب با

وسيله نقليه جلو يا عدم توجه به جلو در صورتي كه منجر به تصادف شود.

32 _ عدم رعايت مقررات خط كشي ها.

33 _ توقف در جهت مخالف معابر دوطرفه

34 _ حمل مسافر در شهر به وسيله اتومبيلهاي كرايه خارج از شهر در صورتي كه به جاي تاكسي كار نمايد.

35 _ پارك كردن تاكسي بدون وجود راننده در ايستگاههاي تاكسي كه مخصوص پياده و سوار شدن مسافر مي باشد.

36 _ پارك كردن در ايستگاه بارگيري و تخليه بار.

37 _ خروج اتوبوس و تاكسي سرويس از مسير تعيين شده بدون اجازه نيروي انتظامي

38 _ عبور يا توقف در مناطق يا معابري كه از طرف نيروي انتظامي در ساعات معين ممنوع اعلام مي شود.

39 _ حمل كود و زباله و مصالح ساختماني و امثال آنها بدون حفاظ لازم

40 _ گردش به چپ يا به راست در محل ممنوعه

41 _ حركت كمتر از سرعت مقرر در صورت نبودن مانع به نحوي كه موجب كندي عبور و مرور شود.

جدول ج _ جرايم ده هزار (10000) ريالي

1 _ عبور از چراغ قرمز راهنمايي

2 _ عدم توجه به فرمان پليس راهنما.

3 _ تجاوز از سرعت مقرر.

4 _ سبقت غيرمجاز.

5 _ عدم رعايت حق تقدم

6 _ عبور از محل ممنوع

7 _ تجاوز به چپ از خط وسط معابر.

8 _ عدم رعايت مقررات توزين در راه ها (عرض ، طول ، ارتفاع ، وزن

9 _ حركت تراكتورهاي زراعتي در طول جاده ها و حمل بار، مسافر و يدك در طول جاده هاي اصلي

10 _ قصور در به كار بردن وسايط اخباري از قبيل (مثلث شبرنگ و

چراغ چشمك زن باطري دار) در جلو و عقب وسيله نقليه متوقف در شانه و روي جاده

11 _ حمل جنازه با وسايط نقليه عمومي

12 _ حركت در سرازيري با دنده خلاص

13 _ حمل مواد محترقه با وسايل نقليه عمومي (مگر آنكه اختصاصا براي اين كار در نظرگرفته باشند)

14 _ توقف وسايط نقليه روي سطح آسفالت جاده جز در موارد اضطراري

15 _ هرگونه دخالت و دستكاري در دستگاه سرعت نگار ( تاخوگراف در وسايط نقليه عمومي

16 _ توقف در محل ايستادن ممنوع

17 _ تعويض پلاك وسيله نقليه

18 _ عدم توجه به تابلو ايست و يا چراغ قرمز چشمك زن

19 _ استفاده از شماره هاي غيرمجاز.

20 _ توقف در ايستگاههاي اتوبوس و تاكسي

21 _ دور زدن در محل ممنوعه

22 _ عدم توجه به فرمان و يا پرچم مراقبين عبور و مرور محصلين مدارس

23 _ توقف در داخل يا حريم تقاطع ها و راه آهن در فاصله (كمتر از 15 متر)

24 _ توقف در پيچ ها ، روي پل ها و داخل تونل ها.

25 _ استفاده از انواع بوق شيپوري

26 _ توقف دوبله

27 _ بوق زدن غيرضروري مكرر.

28 _ همراه نبودن كارت شناسايي با راننده اتوبوس

29 _ نداشتن كارت بيمه سرنشين وسايل نقليه عمومي حمل مسافر در خارج از شهر.

30 _ حمل بار تجارتي توسط وسايل نقليه عمومي حمل مسافر.

قانون استفاده اجباري از كمربند و كلاه ايمني - مصوب 26/11/1376

ماده واحده _ از تاريخ لازم الاجرا شدن اين قانون ، بستن كمربند ايمني براي رانندگان و سرنشينان رديف اول انواع خودرو هاي در حال حركت در مسير جاده هاي بين شهري و كمربندي ها و بزرگراه

هاي درون شهري و همچنين استفاده از كلاه ايمني براي رانندگان و سرنشينان هر نوع موتورسيكلت اجباري است دولت مكلف است كمربند ايمني و كلاه ايمني استاندارد را به تعداد نياز كشور تهيه و عرضه نمايد.

تبصره 1 _ وزارت صنايع و كليه شركتهاي خودروسازي مكلفند خودروهاي توليدي داخلي را همراه با كمربند ايمني استاندارد عرضه نمايند همچنين انواع خودروهاي وارداتي بايد داراي كمربند ايمني باشند.

تبصره 2 _ ميزان جريمه عدم استفاده از كمربند ايمني و كلاه ايمني به ترتيب ده هزار ريال و پنج هزار ريال تعيين مي گردد توسعه محدوده ماده واحده با توجه به مقررات راهنمايي و رانندگي شهرسازي و زمانبندي اجراي اين قانون بر اساس آيين نامه اي كه ظرف مدت شش ماه توسط وزارتخانه هاي كشور ، دادگستري ، راه و ترابري و صنايع تهيه به تصويب هيات وزيران مي رسد تعيين خواهد شد.

آيين نامه اجرايي قانون استفاده اجباري از كمربند و كلاه ايمني مصوب 1376 - مصوب 27/12/1379

ماده 1 _ در اين آيين نامه اصطلاحات زير در معاني مشروح مربوط به كار مي روند:

الف _ كمربند ايمني تسمه اي كه نيم تنه بالاي راننده و هر يك از سرنشينان را تحت كنترل و مهار ايمن خود قرار مي دهد تا هنگام ضرورت ، همچون كاهش ناگهاني سرعت يا توقف آني خودرو كه ممكن است ناشي از ترمز يا برخورد با جسم ديگر يا حوادث ديگر رانندگي باشد ، مانع از جدا شدن سرنشينان و راننده از صندلي خود و اصابت به شيشه جلو يا ساير قسمت هاي داخل و يا پرتاب به خارج از خودرو شود.

ب _ كلاه ايمني كلاهي است كه راننده و سرنشين موتورسيكلت ها از آن براي محافظت سر خود در برابر ضربات احتمالي ناشي از بروز

سوانح استفاده مي كنند.

پ _ كمربندي جاده هاي پيرامون شهرها كه به منظور گذر وسايل نقليه عبوري از آن بدون آنكه وارد شهر شونداحداث مي شود و ضوابط تردد از آنها مطابق جاده هاي برون شهري است

ت _ بزرگراه درون شهري مصاديق بزرگراه هاي درون شهري توسط شوراي هماهنگي ترافيك هراستان تعيين مي شود.

ماده 2 _ كليه دارندگان خودرو در سطح كشور مكلفند وسايل نقليه خود را به كمربند ايمني استاندارد جهت استفاده راننده و سرنشين رديف اول مجهز نمايند.

ماده 3 _ بستن كمربند ايمني براي راننده و سرنشينان رديف اول وسايط نقليه در حال حركت دربزرگراه هاي درون شهري ، كمربندي ها و جاده هاي بين شهري الزامي است

تبصره _ سرنشينان اتوبوس ها و ميني بوس هاي در اختيار شركت واحد اتوبوس راني ، معلولان ، بانوان باردار و كليه افرادي كه به تاييد پزشك معالجشان داراي بيماريهاي جسمي و توانايي هاي حركتي هستند از مفاد اين ماده مستثني مي باشند.

ماده 4 _ تعداد سرنشينان رديف جلو بايد بر اساس ضوابط مندرج در آيين نامه راهنمايي ورانندگي و اصلاحيه هاي آن باشد و هر يك از سرنشينان رديف جلو بايد تنها از كمربند ايمني مربوط به خود و به صورت انفرادي استفاده نمايند.

ماده 5 _ استفاده از صندلي رديف اول براي استقرار كودكان و نوجوانان تا سن 12 سالگي به صورت منفرد يا همراه والدين ممنوع است

تبصره _ استفاده از صندلي مخصوص استقرار كودكان يا تكيه گاه ويژه با پشت سري مخصوص ، در رديف اول خودروها بلامانع است

ماده 6 _ صدور برگ معاينه فني براي خودروهاي فاقد كمربند ايمني در رديف اول ممنوع است

ماده 7

_ سوار شدن به موتور سيكلت بدون استفاده از كلاه ايمني ممنوع است و راكبين موتورسيكلت مكلفند در طول حركت از كلاه ايمني استفاده نمايند.

مأموران راهنمايي و رانندگي موظفند از ادامه حركت موتورسيكلت هايي كه راكبين آنها فاقد كلاه ايمني هستند جلوگيري نمايند.

ماده 8 _ چنانچه عدم استفاده از كمربند ايمني طي حادثه رانندگي كه بيمه گذار طبق مقررات راهنمايي و رانندگي در ايجاد آن مقصر شناخته مي شود منجر به مصدوميت شخص ثالث گردد ،تعهد و مسئوليت بيمه گر در مورد جبران خسارت شخص ثالث محدود به ميزان تاثير تقصير بيمه گذار در ايجاد مصدوميت و خسارات ناشي از آن است

ماده 9 _ سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران ، وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مكلفند با همكاري و هماهنگي وزارتخانه هاي صنايع و معادن ، راه و ترابري وكشور نسبت به ترويج و ارتقاي فرهنگ استفاده از كمربند و كلاه ايمني و آموزش هاي مربوط اقدام نمايند.

ماده 10 _ به منظور ارزيابي و پي گيري اقدامات انجام شده موضوع ماده 7 اين آيين نامه كميته اي مركب از نمايندگان دستگاههاي موضوع ماده ياد شده و نماينده نيروي انتظامي و سازمان پزشكي قانوني در محل وزارت كشور تشكيل و نتيجه هر شش ماه يك بار به هيات وزيران اعلام مي شود.

ماده 11 _ وزارتخانه هاي صنايع و معادن و بازرگاني مكلفند نسبت به توليد و تامين كمربند و كلاه ايمني استاندارد حسب نياز كشور اقدام نمايند.

ماده 12 _ سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور اعتبار لازم را براي اجراي هر چه بهتر مفاد اين آيين نامه در لايحه بودجه هر سال

پيش بيني مي كند.

ماده 13 _ زمان بندي اجراي اين آيين نامه با توجه به زمان لازم الاجرا شدن آن به شرح زير تعيين مي شود:

الف _ در مورد اتوبوس ها و ميني بوس ها دو سال

ب _ در مورد كاميون ها دو سال

پ _ در مورد انواع ديگر خودروهاي در حال عبور از كمربندي ها و بزرگراه هاي درون شهري شش ماه

ت _ در مورد خودروهاي شخصي در حال عبور از جاده هاي بين شهري سه ماه

آيين نامه اجرايي قانون بيمه اجتماعي رانندگان حمل و نقل بار و مسافر بين شهري - مصوب 9/3/1380

ماده 1 _ در اين آيين نامه اصطلاحات زير در معاني مشروح مربوط به كار مي روند:

الف _ سازمان سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور

ب _ راننده رانندگان خودروهاي حمل بار و مسافر بين شهري كه داراي گواهينامه رانندگي معتبر و متناسب با نوع وسيله نقليه عمومي بين شهري بوده و دفترچه كار رانندگي آنها توسط سازمان صادر شده باشد.

پ _ دفترچه كار رانندگان معتبر ، بارنامه و صورت وضعيت مسافر: تعاريف مذكور در قوانين و مقررات مربوط به حمل و نقل جاده اي

ت _ قانون قانون تامين اجتماعي مصوب 1354

ث _ دستمزد مقطوع درآمد ماهانه اي كه طبق ماده 35) قانون براي راننده تعيين مي شود و مبناي دريافت حق بيمه و ارايه خدمات قانوني قرار مي گيرد.

ج _ قانون بيمه اجتماعي رانندگان قانون بيمه اجتماعي رانندگان حمل و نقل بار و مسافر بين شهري مصوب 1379

ماده 2 _ نرخ حق بيمه راننده مطابق ماده (28) قانون تعيين مي شود.

ماده 3 _ راننده به ترتيب زير مشمول قانون بيمه اجتماعي رانندگان قرار مي گيرد:

الف _ كليه رانندگاني كه تا تاريخ تصويب اين آيين نامه از طريق بارنامه و صورت وضعيت

، حق بيمه پرداخت نموده اند و داراي دفترچه كار معتبر رانندگي از طرف سازمان مي باشند مشمول قانون بيمه اجتماعي رانندگان بوده و مكلفند حق بيمه مربوط را رأسا پرداخت نمايند.

تبصره _ حق بيمه پرداخت شده بر اساس بارنامه و يا صورت وضعيت مسافري تا تاريخ تصويب اين آيين نامه جزو سوابق بيمه اي راننده محسوب مي شود.

ب _ رانندگاني كه فاقد شرايط بند (الف اين ماده هستند و از تاريخ تصويب اين آيين نامه به بعد درخواست صدور دفترچه كار را دارند ، بايد درخواست كتبي خود را همراه با گواهينامه معتبر رانندگي و ساير مدارك شناسايي به سازمان تامين اجتماعي ارايه نمايند. سازمان تامين اجتماعي پس از انجام معاينات پزشكي و با دريافت وجوهي معادل سه ماه حق بيمه زمان درخواست كه جنبه علي الحساب خواهد داشت شماره شناسايي به راننده اختصاص داده و او راجهت دريافت دفترچه كار رانندگي به سازمان معرفي مي نمايد. راننده معرفي شده پس از دريافت دفترچه كار رانندگي معتبر از سازمان و از تاريخ صدور دفترچه مشمول قانون بيمه اجتماعي رانندگان قرار مي گيرد.

تبصره _ وجه دريافتي از افراد معرفي شده به سازمان كه دفترچه رانندگي از سازمان دريافت ننمايند پس از كسر هزينه هاي اداري قابل استرداد خواهد بود.

ماده 4 _ رانندگاني كه بر اساس اين آيين نامه بيمه شده اند ، مكلفند شخصا حق بيمه سهم بيمه شده و كارفرما ، مربوط به ماههاي آتي را (حداقل حق بيمه سه ماه كه بر مبناي دستمزد مقطوع تعيين مي شود ، حداكثر تا پايان ماه بعد از آخرين ماهي كه حق بيمه مربوط قبلا پرداخت شده است ، به سازمان تامين اجتماعي پرداخت نمايند ،

چنانچه حق بيمه مربوط به فاصله زماني كه راننده داراي دفترچه كار معتبر بوده است ظرف مهلت مقرر در اين ماده پرداخت نگردد ، اصل حق بيمه و خسارت تاخير تاديه (متفرعات طبق ماده (50) قانون از وي قابل وصول خواهد بود.

ماده 5 _ سازمان با اخذ تاييديه پرداخت حق بيمه از سازمان تامين اجتماعي و پس از احراز شرايط زير نسبت به صدور تمديد يا تجديد دفترچه كار رانندگي اقدام مي كند:

الف _ داشتن گواهينامه معتبر رانندگي متناسب با وسيله نقليه

ب _ داشتن حداقل مدرك تحصيلي پايان دوره ابتدايي يا دوره نهضت سوادآموزي

پ _ داشتن كارت سلامت از مراجع ذي صلاح

تبصره _ سازمان مكلف است در صورتي كه ميزان تخلفات راننده از نظر نوع و تعداد از حدمجاز كه ميزان آن بر اساس دستورالعمل مشترك وزارتخانه هاي راه و ترابري و كشور (نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران تعيين مي شود ، تجاوز نمايد از تمديد دفترچه كار رانندگي وي براي مدت معين و يا نامحدود خودداري نمايد.

ماده 6 _ شركتها و موسسات حمل بار و مسافر بين شهري مكلفند از تحويل كالا يا مسافر به راننده فاقد دفترچه كار معتبر خودداري نمايند و در صورت تخلف براي بار اول مكلف به پرداخت معادل 3 ماه حق بيمه يك راننده به ازاي هر بار نامه و يا صورت وضعيت مسافر و درصورت تكرار به پرداخت معادل يكسال حق بيمه يك راننده به سازمان تامين اجتماعي مي باشند. سازمان تامين اجتماعي حق بيمه مذكور را طبق ماده (50) قانون از شركتها وموسسات متخلف وصول مي نمايد.

ماده 7 _ نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران و پليس راه مكلفند به

هنگام تردد وسايط نقليه باربري و مسافربري ، دفترچه كار رانندگان را كنترل و در صورت عدم ارايه يا فقدان اعتبار آن طبق ماده (7) قانون ( الزام شركتها و موسسات ترابري جاده اي به استفاده از صورت وضعيت مسافري و بارنامه _ مصوب 1368 ) برخورد نموده و مشخصات راننده ، بارنامه يا صورت وضعيت و همچنين مشخصات و آدرس شركت و موسسه حمل ونقل صادر كننده بارنامه يا صورت وضعيت را به اداره تامين اجتماعي محل اعلام نمايند.

ماده 8 _ رانندگان مشمول قانون به استثناي رانندگان موضوع ماده 3 اين آيين نامه و شاغلان و بازنشستگان وزارتخانه ها و موسسات دولتي و وابسته به دولت و نيروهاي نظامي و انتظامي كه مشمول قانون خاص حمايتي هستند از شمول اين آيين نامه مستثنا خواهند بود.

آيين نامه اجرايي قانون جلوگيري از تردد موتور سيكلت هاي فاقد شماره راهنمايي و رانندگي - مصوب 1375
فصل اول _ نحوه احراز مالكيت و شماره گذاري ( ماده 1 تا 3 )

ماده 1 _ در مورد موتور سيكلت هايي كه اسناد و مدارك مالكيت آنها (برگ فروش شركت ياكارخانه سازنده برگ فروش سازمان يا ارگان دولتي و سند رسمي ) به نام متصرف نيست ومتصرف دسترسي به مالك ندارد و قادر به معرفي وي نمي باشد همچنين موتورسيكلت هاي فاقد مالكيت رسمي ، ضمن بازديد كاردان فني نظريه اداره آگاهي مبني بر عدم سابقه سرقت ، نظريه مرجع صادر كننده برگ فروش در مورد اصالت سند ، تعهد در قبال كشف فساد احتمالي كه به تاييد دفتر اسناد رسمي رسيده باشد اخذ و شماره گذاري با رعايت ضوابط قانوني انجام مي شود.

ماده 2 _ در مورد موتور سيكلت هايي كه فاقد هرگونه اسناد و مدارك مالكيت مي باشند، پس از بازديد كاردان فني نظريه آگاهي مبني بر عدم سابقه سرقت ، تعهد در قبال كشف فساد

احتمالي و ضمانت معتبر كه امضاي ضامن توسط دفتر اسناد رسمي گواهي شده باشد ،شماره گذاري مي شود.

ماده 3 _ موتورسيكلت هايي كه متصرفان آنها جهت شماره گذاري مراجعه مي نمايند برابر فرم تنظيمي پيوست اين آيين نامه در دو نسخه احراز مالكيت شده و شماره گذاري به نام متصرف برابر مقررات انجام مي شود.

فصل دوم _ نحوه نگهداري موتورسيكلت هاي توقيف شده و تعيين تكليف آنها ( ماده 4 تا 6 )

ماده 4 _ روش اجرايي تبصره يك ماده واحده قانون ياد شده شامل نحوه اقدام مأموران انتظامي ، روش انتقال موتورسيكلت ها به توقفگاه و چگونگي نگهداري مناسب موتورسيكلت هاي توقيف شده طي دستورالعملي خواهد بود كه توسط نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران تهيه و به واحدهاي اجرايي ذي ربط ابلاغ خواهد شد ، نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران مي تواند در صورتي كه توقفگاه لازم و مناسب در اختيار نداشته باشد ، باهماهنگي لازم از توقفگاههاي شهرداري استفاده نمايد.

ماده 5 _ متصرفان موتورسيكلت هايي كه به موجب ماده (4) اين آيين نامه توقيف شده اند موظفند حداكثر ظرف شش ماه از تاريخ توقيف ، با در دست داشتن اسناد و مدارك مربوط به منظور تعيين تكليف موتورسيكلت هاي خود به واحد شماره گذاري مراجعه نمايند.

ماده 6 _ تكليف موتورسيكلت هايي كه در اجراي قانون يادشده در توقفگاه ها توقيف گرديده و مالكيت آنها به ترتيبي كه در مواد (1) ، (2) و (3) اين آيين نامه درج گرديده به اثبات نمي رسد يا مدعي مالكيت مراجعه نمي كند ، پس از انقضاي مهلت شش ماه از تاريخ توقيف ضمن هماهنگي با مقامات قضايي مشخص مي شود.

فصل سوم _ وجوه دريافتي از متقاضيان بابت ايجاد تسهيلات لازم و نحوه هزينه آن ( ماده 7 تا 11

ماده 7 _ در اجراي تبصره (2) قانون ياد شده جهت شماره گذاري هر دستگاه موتورسيكلت مبلغ پنجاه هزار ريال پس از احراز مالكيت و قبل از شماره گذاري از مالك اخذ و به حساب درآمد عمومي واريز مي شود.

ماده 8 _ به ازاي هر روز توقف موتورسيكلت در توقفگاه ، متناسب با عرف روز از مالك يا متصرف آن هزينه نگهداري دريافت و درآمد حاصل شده به مالك حقيقي يا حقوقي توقفگاه تعلق خواهد گرفت

ماده 9 _ نقل و

انتقال موتورسيكلت قبل از شماره گذاري ممنوع مي باشد. در صورتي كه دفاتر اسناد رسمي مبادرت به نقل و انتقال اين قبيل موتورسيكلت ها نمايند با آنها برابر مقررات رفتار خواهد شد.

ماده 10 _ پس از اقدام به شماره گذاري چنانچه شماره مفقود گردد صدورالمثني تابع مقررات راجع به صدور شماره المثني براي خودروها خواهد بود.

ماده 11 _ هر نوع جعل و تزوير نسبت به اسناد فوق الذكر جعل در اسناد دولتي محسوب و مرتكبين به مجازاتهاي مقرر در قوانين مربوط محكوم خواهند شد.

اصلاح آييننامه اجرايي آموزشگاههاي رانندگي – مصوب 1384

نظر به اينكه در آييننامه اجرايي آموزشگاههاي رانندگي، موضوع تصويبنامه شماره 65806/ت30608ه_ مورخ 15/12/1383 كه براساس طرح پيشنهادي تنظيم و ابلاغ گرديده است، بند (10) ماده (9) و واژه « ناحيه» در بند (ب) ماده (1) به اشتباه تحرير شده است، لذا مراتب جهت اصلاح اعلام ميگردد.

دبير هيأت دولت _ عبداله رمضانزاده

آئين نامه راهنمايي و رانندگي – مصوب 1384

هيئتوزيران در جلسه مورخ 18/3/1384 بنا ب_ه پيشنهاد مشترك وزارتخانهه_اي راه و ترابري و كشور و به استناد بند (4) ماده (18) قانون تنظيم بخشي از مقررات مالي دولت _ مصوب 1380 _ ، آيين نامه راهنمايي و رانندگي را به شرح زير تصويب نمود:

آيين نامه راهنمايي و رانندگي

فصل اول _ تعريف ها

ماده 1_ اصطلاحاتي كه در اين آيين نامه، دستورالعمل ها و پيوست ه_اي مربوط به كار رفته اند، داراي معاني مشروح زير مي باشند:

1_ آزادراه: آزادراه به راهي گفته مي شود كه حداقل داراي دو خط اتومبيل رو و يك شانه حداقل به عرض سه متر براي هر طرف رفت و برگشت بوده و دو طرف آن به نحوي محصور بوده و در تمام طول آزادراه از هم كاملاً مجزا باشد و ارتباط آنها با هم تنها به وسيله راه هاي فرعي كه از زير يا بالاي آزادراه عبور كند تأمين شود و هيچ راه ديگري آن را قطع نكند.

2_ ابطال گواهي نامه: سلب اعتبار قانوني گواهي نامه رانندگي.

3_ اتومبيل: هر نوع خودرو كه لااقل داراي دو چرخ در جلو و دو چرخ ديگر در عقب بوده و براي حمل بار يا انسان به كار رود.

4_ اتومبيل آموزشي: خودرويي است كه براي آموزش رانندگي اختصاص داده شده و بايد داراي دو پدال كلاچ و دو پدال ترمز، دو آيينه، تابلوي ويژه روي سقف و علايم مشخص

روي بدنه و متعلق و يا تحت پوشش يكي از آموزشگاه هاي مجاز آموزش رانندگي باشد.

5_ اتومبيل مدارس: خودرويي جمعي است كه براي رفت و آمد دانش ْآموزان مدارس اختصاص داده شده است و داراي رنگ و علايم مشخص كننده مي باشد.

6_ ارتفاع چراغ: فاصله مركز چراغ خودرو بدون بار يا مسافر تا كف راه.

7_ اعتبار برگ مع__اينه فني: زم__ان درج شده در متن برگ مع_اينه فني وسيله نقليه است.

8_ اوراق كردن وسيله نقليه: عبارت است از جداكردن قطعات اصلي وسيله نقليه، امحاي شماره هاي شناسايي (در مورد شاسي به صورت برش) و بريدن سقف يا ستون هاي اتاق و يا پرس اتاق آن و فك و اخذ پلاك ها و ابطال اسناد مربوط.

9_ ايستادن: ايست وسيله نقليه در زمان كوتاه.

10_ ايستادن ممنوع (توقف مطلقاً ممنوع): ايست وسيله نقليه براي هر مدت ممنوع است.

11 _ باركش: هر نوع خودرويي كه براي حمل بار ساخته شده است و داراي انواع زير است:

الف _ كاميون: وسيلهنقليه موتوري باري كه قسمت بارگير آن به صورت پيوسته به كشنده متصل است. كاميون ها به طور كلي با وضعيت حداقل دو محور وجود داشته و ظرفيت حمل 6 تن بار و بيشتر دارند.

الف _ 1: كاميون اتاق دار: كاميوني كه حداكثر ارتفاع ديواره مقاوم اتاق بار آن از كف اتاق 5/1 متر باشد.

الف _ 2_ كاميون لبه دار: كاميوني كه حداكثر ارتفاع ديواره مقاوم اتاق بار آن از كف اتاق 80 سانتيمتر باشد.

الف _ 3_ كاميون تيغه دار: كاميوني كه قسمت بار آن به وسيله تيغه اي طولي به دو نيمه مساوي تقسيم شده باشد.

الف _ 4_ كاميون كفي: كاميوني كه قسمت بار آن ديواره نداشته باشد.

الف _ 5 _ كاميون سقف دار (مسقف): كاميوني كه قسمت بار آن

به صورت محفظه سرپوشيده ساخته شده است.

الف _ 6 _ كاميون يخچال دار: كاميون سقف داري كه قسمت بار آن داراي تجهيزات سردكننده باشد.

الف _ 7_ كاميون تانكر (باري مخزني): كاميوني كه قسمت بار آن به صورت مخزن بسته و براي حمل انواع مايعات ساخته شده است.

الف _ 8 _ كاميون بونكر: كاميوني كه قسمت بار آن به صورت مخزن بسته و براي حمل انواع جامدات شكل پذير (فله) ساخته شده است.

الف _ 9_ كاميون مخلوط كن (ميكسر): كاميوني كه قسمت بار آن به صورت مخزن بسته و داراي دستگاه مخلوط كن باشد.

الف _ 10 _ كاميون كمپرسي: كاميون اتاق داري كه تخليه بار آن به وسيله دستگاه كمپرس انجام مي شود.

الف _ 11 _ كاميونت: به دو صورت زير وجود دارد:

11 _ 1_ خودروي ون باربري: وسيله نقليه موتوري باري است كه اتاق راننده و اتاق بار به صورت دو محفظه جداگانه و بر روي يك شاسي باشد و مجموع وزن وسيله نقليه و ظرفيت حمل بار آن از 5/3 تن تا كمتر از 5 تن است.

11 _ 2_ لوري: وسيله نقليه موتوري باري است كه اتاق راننده و اتاق بار به صورت دو محفظه جداگانه و بر روي يك شاسي باشد و مجموع وزن وسيله نقليه و ظرفيت حمل بار آن از 5 تن تا كمتر از 6 تن است.

الف _ 12_ كشنده: وسيله نقليه ايست كه يدك و يا نيمه يدك را به دنبال خود كشيده و به حركت در مي آورد.

الف _ 13 _ وانت دوكابين: وسيلهنقليه موتوري دومنظوره كه اتاق راننده و سرنشينان و اتاق بار به صورت دو محفظه جداگانه باشد و براي حمل بار و اشخاص به كار مي رود.

الف _ 14 _ وانت يك

كابين: وسيلهنقليه موتوري كه اتاق راننده و اتاق بار به صورت دو محفظه جداگانه و بر روي يك شاسي باشد و براي حمل بار ساخته شده و مجموع وزن خودرو و ظرفيت حمل بار آن كمتر از 5/3 تن است.

ب _ تريلر (يدك): عبارت از وسيلهنقليه است كه با يك وسيلهنقليه موتوري كشيده مي شود.

پ _ نيمه تريلر (نيمه يدك): عبارت از يدكي است كه به يك وسيلهنقليه ديگر بهطوري متصل مي گردد كه بخشي از وزن بار آن به وسيله كاميون يا كاميون هاي كشنده حمل مي شود.

12 _ برگ يا برچسب معاينه فني: گواهي انجام معاينه فني كه از سوي ستادهاي معاينه فني خودرو يا مراكز فني مجاز صادر و برگه به درخواست كننده تحويل و برچسب به سمت راست شيشه جلو الصاق مي گردد.

13 _ بزرگراه: راهي است كه حداقل داراي دو خط عبور در هر طرف بوده و ترافيك دو طرف آن به وسيله موانع فيزيكي از هم جدا شده باشد و به طور معمول داراي تقاطع هاي غيرهمسطح است. بزرگراه مي تواند تعداد معدودي تقاطع همسطح كنترل شده داشته باشد.

14 _ پلاك: قطعه فلزي است با ابعاد، طرح و رنگ هاي زمينه مختلف كه شماره روي آن حك مي شود و انواع آن عبارتند از: شخصي، دولتي، عمومي، سياسي، سرويس، كنسولي، نظامي _ انتظامي، تعميري، گذرموقت، بين المللي، ترانزيت، كشاورزي _ عمراني و ويژه.

15 _ پلاك غيرمجاز: پلاك هاي غيرمجاز عبارتند از:

الف _ پلاكي كه به موجب آگهي قبلي معاونت راهنمايي و رانندگي نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران، كه از اين پس در اين آيين نامه به اختصار راهنمايي و رانندگي گفته مي شود، بايد تجديد گردد.

ب _ پلاكي كه در كشور خارجي روي وسيله نقليه

نصب شده و پس از ورود به ايران با وجود سپري شدن مدت اعتبار آن تعويض نشده باشد.

پ _ پلاك بين المللي كه براي مسافرت با اتومبيل به خارج از كشور از سوي راهنمايي و رانندگي صادر و به اتومبيل هاي پلاك داخلي داده مي شود و استفاده از آن در كشور ممنوع است.

ت _ پلاكي كه اشخاص در ارقام و مشخصات اوليه آن تغيير ايجاد كنند و يا پلاك وسيلهنقلي_ه ديگ__ري ب_ه يك وسيل__هنقليه الص_اق گردد و يا براي آن پلاك تقلبي ب__ه كار برده شود.

ث _ پلاك دست ساز و دست نوشته اي كه بدون مجوز راهنمايي و رانندگي به كار برده مي شود.

ج _ پلاك خودرويي كه با اعلام مراجع صلاحيت دار فرسوده اعلام مي شود.

16_ پليس راه: واحدهايي از راهنمايي و رانندگي نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران كه نظارت و كنترل بر اجراي قوانين و مقررات راهنمايي و رانندگي در جاده هاي كشور دارند.

17_ پليس مدرسه: دانش آموز آموزش ديده اي كه با لباس ويژه و تجهيزات تعيين شده از طرف مسئولين مدرسه براي عبور ايمن دانش آموزان از عرض سواره رو راه ها مأمور مي گردد.

18 _ پياده: شخصي غيرسوار كه بدون استفاده از هيچ نوع وسيله نقليه موتوري يا غيرموتوري حركت مي نمايد و يا مبادرت به جابه جايي كالسكه، چرخ دستي، جامه دان، سبدهاي چرخدار و مانند آن مي نمايد.

19 _ پي_اده رو: بخ_شي ج_داش_ده از خيابان كه در امتداد آن واقع شده و براي عبور و مرور پيادگان اختصاص يافته است.

20_ پيچ (قوس افقي): انحراف مستقيم راه در سطح افق.

21 _ ترافيك (شدآمد): آمدوشد وسايل نقليه و اشخاص و حيوانات در راه ها.

22_ تراموا (قطار خياباني): قطاري شهري است كه به طور معمول در خطوط ريلي واقع در سطح سواره رو

وسايل نقليه ديگر حركت مي نمايد.

23 _ تقاطع: محدوده اي است كه در آن دو يا چند مسير به صورت همسطح يا غيرهمسطح با يكديگر تلاقي مي كنند.

24 _ توقف: ايست وسيلهنقليه در زمان طولاني بدون حضور راننده.

25 _ توقف سنج (پاركومتر): دستگاهي است كه با انداختن سكه يا پرداخت حق توقف، استفاده از كارت هاي اعتباري يا روش هاي ديگر، اجازه توقف را در زمان معين به خودرو مي دهد.

26 _ توقف ممنوع (پاركينگ ممنوع): توقف وسيلهنقليه ممنوع است، جز براي سوار و پياده كردن، مشروط به استقرار راننده در پشت فرمان.

27 _ توقيف گواهي نامه رانندگي: اخذ و ضبط گواهي نامه رانندگي و محروم نمودن موقت دارنده از مزاياي قانوني آن.

28 _ جاده: راه خارج از شهر براي عبور و مرور.

29 _ جاده اصلي: راهي است كه در برخورد با راه ديگر به طور معمول عريض تر است و با نصب علايم راهنمايي و رانندگي، اصلي تلقي مي گردد.

30_ جاده خصوصي: راهي كه اشخاص يا مؤسسات براي كاربرد شخصي ساخته اند و استفاده ديگران از آن منوط به اجازه مالك است.

31 _ جاده فرعي: راهي كه از راه اصلي منشعب شده و يا به آن ميپيوندد و به طور معمول كم عرض تر است و با نصب علايم راهنمايي و رانندگي، فرعي تلقي مي شود.

32 _ چراغ توقف (چراغ ترمز): عبارت از چراغ هايي است كه هنگام به كاربردن ترمز پايي براي كاهش سرعت يا توقف به كار مي رود تا توجه لازم را به استفاده كنندگان از راه در پشت سر وسيله نقليه بدهد.

33 _ چراغ جانبي جلو (چراغ هاي كوچك جلو): عبارت از چراغ هايي است كه حضور وسيلهنقليه و عرض آن را از سمت جلو نشان مي دهد.

34 _ چراغ جانبي عقب (چراغ هاي

كوچك عقب): عبارت از چراغ هايي است كه حضور وسيلهنقليه و عرض آن را از سمت عقب نشان مي دهد.

35 _ چراغ جانبي وسايل نقليه طويل: عبارت از چراغ هايي است كه در امتداد طول وسايل نقليه طويل به كار مي رود تا رانندگان وسايل نقليه ديگر قادر به تشخيص طول آن شوند. اين چراغ ها براي هر دو طرف در نظر گرفته شده و در قسمت عقب قرمز رنگ و در قسمت جلو زرد رنگ مي باشند و در حدود هر 3 متر از طول وسيله نقليه نصب مي شوند.

36 _ چراغ دنده عقب: عبارت از چراغي است كه راننده وسيلهنقليه به كار مي برد تا راه را به طرف عقب وسيلهنقليه روشن كرده و به اين ترتيب به ديگر استفاده كنندگان از راه اخطار نمايد كه وسيلهنقليه در حال راندن به عقب بوده و يا مي خواهد به عقب براند.

37_ چراغ رانندگي (نوربالا): عبارتست از چراغ هايي كه جلوي وسيلهنقليه را تا فاصله دور روشن مي كند.

38 _ چراغ راهنما: عبارت از چراغي است كه راننده وسيلهنقليه به كار مي برد تا به ديگر استفاده كنندگان از راه اخطار نمايد كه راننده قصد تغيير جهت به راست و يا چپ، گردش و يا توقف را دارد.

39_ چراغ عبور (نور پايين): عبارتست از چراغ هايي كه جلو وسيلهنقليه را در فاصله نزديك روشن مي كند و موجب خيره شدن چشم يا ناراحتي رانندگاني كه از طرف مقابل مي آيند و ديگر استفاده كنندگان از راه نخواهد شد.

40_ چراغ مه: عبارت از چراغي است كه در اتومبيل نصب شده و براي بهتر ديدن راه در هنگام مه و برف و باران سيل آسا و گرد وغبار و مانند آن به كار مي رود.

41 _ چرخ

فلزي: چرخي است كه محل تماس آن با سطح زمين فلزي باشد.

42 _ حريم تقاطع: محدوده اي است در تقاطع راه ها كه به منظور سهولت حركت و ايمني تردد اختصاص مي يابد.

43 _ حق تقدم عبور: اولويت حق عبور وسيله نقليه اي نسبت به وسايل نقليه ديگر يا نسبت به پيادگان و بالعكس.

44_ خط ايست: خط كشي عرضي است كه در ورودي تقاطع و به منظور تعيين مرز توقف وسايل نقليه پيش از گذرگاه پياده بر سطح راه ترسيم مي شود.

45 _ خط تغيير سرعت: نوعي خط عبور كه خودروهاي ورودي به مسير اصلي يا خروجي از آن مي توانند در طول آن، سرعت خود را براي همگرايي و يا واگرايي با جريان ترافيك افزايش يا كاهش دهند.

46 _ خط عبور: بخشي از سواره رو است كه در طول مسير، به عبور يك ستون وسيلهنقليه اختصاص يافته و با خط كشي حدود آن مشخص مي گردد. يك راه مي تواند در هر جهت يك يا چند خط عبور داشته كه اين خط هاي عبور از سمت راست به چپ از شماره يك به بالا شماره گذاري مي شوند.

47_ خط عبور دوچرخه: عبارتست از مسير ويژه دوچرخه در سطح معابر كه با تابلو، خط كشي و يا رنگ حدود آن مشخص مي گردد.

48 _ خط كمكي: خط عبوري است كه به منظور تغيير سرعت، انجام حركات گردشي و يا افزايش ظرفيت راه، در كنار خط عبور ايجاد مي شود.

49_ خط ويژه: مسيري است كه به وسيله خط كشي با رنگ متفاوت از خطوط ديگر و يا علايم و يا موانعي از بقيه مسيرها مشخص گرديده و براي عبور و مرور يك يا چند نوع وسيلهنقليه اختصاص دارد.

50 _ خم (قوس عمودي): انحراف مسير مستقيم

راه در سطح قائم.

51 _ خودرو: هر نوع وسيلهنقليه قابل حركت در راه ها كه نيروي محركه آن از موتور باشد، به استثناي وسايل نقليه ريل رو و عبارتند از:

الف _ سواري: خودرويي است كه براي حمل انسان ساخته شده و ظرفيت آن با راننده حداكثر 6 نفر است.

ب _ سواري استيشن (سفري): نوعي خودروسواري است كه فضاي بار با فضاي سرنشين يكسره باشد و ظرفيت آن با راننده حداقل 7 و حداكثر 9 نفر است.

پ _ سواري كار: اتومبيلي است دو ديفرانسيل كمك دار با اتاق جدا از شاسي يا اتومبيلي كه ظرفيت آن با راننده بين 10 تا 15 نفر باشد.

ت _ اتوبوس: هر نوع وسيلهنقليه موتوري مسافربري كه ظرفيت آن با راننده و كمك راننده 27 نفر يا بيشتر باشد.

ث _ اتوبوس برقي: اتوبوسي كه نيروي محركه آن به وسيله باتري يا نيروي برق تامين مي شود.

ج _ اتوبوس دو طبقه: وسيلهنقليه موتوري مسافربري كه قسمت حمل مسافر آن در دو طبقه جداگانه روي هم و با يك سازه مشترك بوده و ظرفيت آن با راننده حداقل 27 نفر است.

چ _ ميني بوس: خودروي مسافربري است كه ظرفيت آن با راننده بين 16 تا 26 نفر مي باشد.

ح _ تراكتور: نوعي خودرو است كه براي كارهاي كشاورزي، صنعتي و عمراني مانند شخم زدن، حفاري، بارگيري و كشيدن دنباله بند و غيره به كار مي رود.

52 _ خيابان: راه عبور و مرور در محل سكونت و فعاليت مردم كه عرض آن بيش از 6 متر باشد.

53 _ خيابان اصلي: راهي است كه در برخورد با راه هاي ديگر عرض سواره روي آن بيشتر است و يا با نصب علايم راهنمايي و رانندگي، اصلي تلقي شده

و در غير اين صورت در سمت راست راه ديگر قرار دارد.

54 _ خيابان فرعي: راهي است كه در برخورد با راه هاي ديگر، عرض سواره روي آن كمتر است و يا با نصب علايم راهنمايي و رانندگي، فرعي تلقي شده و در غير اين صورت در سمت چپ راه ديگر قرارگرفته باشد.

55 _ دستگاه تهويه: به دستگاه هايي اعم از پنكه، كولر و يا بخاري گفته مي شود كه هواي درون وسيلهنقليه را جابه جا و يا دماي آن را كاهش يا افزايش دهد.

56 _ راننده: كسي كه هدايت وسيلهنقليه موتوري و غيرموتوري و همچنين حركت دادن حيوانات را به صورت واحد يا گله و رمه برعهده داشته باشد.

57 _ راه: عبارتست از تمامي سطح خيابان، جاده، كوچه و كليه معابري كه براي عبور و مرور عموم اختصاص داده مي شود.

58 _ راه آهن: ريل هاي آهني موازي ثابتي كه قطار و وسايل نقليه ريلي ديگر بر روي آن حركت مي كنند.

59 _ راه عمومي: به راه هايي گفته مي شود كه براي عبور و مرور عموم مورد استفاده قرار مي گيرد.

60 _ روز: از طلوع تا غروب آفتاب.

61 _ سازنده وسايل نقليه: شخص يا مؤسسه يا كارخانه اي كه وسايل نقليه اي را كه مطابق آيين نامه بايد شماره گذاري شود مي سازد، يا قطعات ساخته شده آنها را سوار (مونتاژ) مي نمايد.

62 _ ستاد معاينه فني: تشكيلات متمركز براي برنامه ريزي، هدايت، نظارت و كنترل فعاليت مراكز فني معاينه خودرو و مراكز معاينه فني مجاز كه از سوي شهرداري ها و سازمان راهداري و حمل و نقل جاده اي ايجاد مي گردد.

63 _ سطح روشن: در مورد چراغ ها عبارت از سطح قابل ديدي است كه نور از آن منتشر مي شود و در مورد

منعكس كننده نور عبارت از سطح قابل ديدي است كه نور را منعكس مي كند.

64 _ شانه راه: بخشي از بدنه راه است كه در دو طرف خط هاي عبور رفت و برگشت قرار داشته و براي توقف اضطراري وسايل نقليه به كار مي رود.

65 _ شب: از غروب تا طلوع آفتاب.

66 _ شماره وسيلهنقليه: عدد يك يا چند رقمي و حروفي كه از طرف راهنمايي و رانندگي روي پلاك هاي ويژه منقوش و در عقب و جلوي وسيلهنقليه نصب مي شود.

67 _ شناسنامه خودرو: سندي است كه مشخصات خودرو، مالك و نشاني كامل محل سكونت وي و تاريخ انتقالات و تغييرات انجام شده از سوي راهنمايي و رانندگي در آن درج و به آخرين مالك تسليم مي گردد.

68 _ شيب (سربالايي _ سرازيري): تغيير تدريجي ارتفاع سطح تمام شده راه در امتداد طولي مسير.

69 _ ظرفيت وسيلهنقليه: وزن بار يا تعداد مسافري كه از طرف كارخانه سازنده با تأييد وزارت صنايع و معادن براي وسيلهنقليه تعيين گرديده است.

70 _ علايم: هر نوع علامت عمودي و افقي مانند تابلو، چراغ راهنمايي و رانندگي، خط كشي، نوشته و ترسيم، و همچنين تجهيزات هدايت كننده، سوت و حركت دست و غيره كه به وسيله مقامات صلاحيت دار براي كنترل و تنظيم عبور و مرور تعيين و به كار برده مي شود.

71 _ قطار شهري: ن_وعي وسيله حمل ونقل عمومي است كه در شهره_ا و حوم_ه به جابه جايي مسافر پرداخته و به طور معمول با چرخ هاي فلزي بر روي ريل حركت مي كند.

72 _ قطعات و قسمت هاي اصلي: كليه قسمت هاي اساسي وسيله نقليه شامل محور، موتور، شاسي، اتاق و رنگ كه تعويض آنها باعث تغيير مشخصات اساسي وسيله نقليه مي گردد.

73

_ كارت پارك: كارت يا برگه اي است كه با پرداخت پول تهيه مي گردد و به وسيله آن اجازه توقف در مكان و زمان معين به خودرو داده مي شود.

74 _ كارت شناسايي خودرو: كارتي كه مشخصات مالك و وسيله نقليه شماره گذاري شده در آن ثبت و از سوي راهنمايي و رانندگي صادر و به مالك وسيله نقليه تسليم مي گردد.

75 _ كاروان: كاروان يا خانه سيار وسيلهنقليه غيرموتوري است كه براي سكونت و يا كار استفاده شده و عرض آن از 6/2 متر و طول آن از 12 متر بيشتر نباشد.

76 _ كلاه ايمني: كلاهي است كه راننده و سرنشين موتورسيكلت ها آن را براي محافظت سر خود در برابر ضربات احتمالي ناشي از بروز سوانح به كار مي برند.

77_ كمربند ايمني: تسمه اي كه نيم تنه بالاي راننده و هر يك از سرنشينان را تحت كنترل و مهار ايمن خود قرار مي دهد تا در هنگام ضرورت، همچون كاهش ناگهاني سرعت يا توقف آني خودرو كه ممكن است ناشي از ترمز يا برخورد با جسم ديگر يا حوادث ديگر باشد، مانع از جداشدن سرنشينان و راننده از صندلي خود و اصابت به شيشه جلو يا ديگر قسمت هاي دروني و يا پرتاب شدن به بيرون خودرو شود و حداقل داراي دو نقطه اتكا باشد.

78 _ كوچه: راهي در مناطق مسكوني كه عرض آن حداكثر 6 متر باشد.

79 _ گذرگاه پياده: گذرگاهي در تقاطع راه ها، امتداد پياده روها، سواره روها، روگذرها يا زيرگذرها يا هر محل ديگري از سواره رو كه به وسيله خط كشي يا ميخكوبي يا علايم ديگر، براي عبور پيادگان اختصاص داده شده است.

80 _ گواهي نامه بين المللي رانندگي: گواهي نامه اي است كه به اعتبار گواهي نامه داخلي

طبق مفاد قانون الحاق ايران به كنوانسيون عبور و مرور در جاده ها و كنوانسيون مربوط به علايم راهها _ مصوب 1354 _ توسط راهنمايي و رانندگي صادر مي گردد و مدت اعتبار آن يك سال مي باشد.

81 _ گواهي نامه رانندگي (پروانه رانندگي): اجازه نامه براي رانندگي وسايل نقليه كه از طرف راهنمايي و رانندگي به نام افراد صادر مي شود.

82 _ مجوز رانندگي با وسايل نقليه عمومي: اعم است از پروانه تاكسيراني، بهره برداري، كارت و يا دفترچه كار (برگ فعاليت) كه از طرف مراجع صلاحيت دار به نام اشخاص صادر و اجازه رانندگي با وسايل نقليه عمومي را به آنان مي دهد.

83 _ مرجع صلاحيت دار: وزارتخانه، سازمان، نهاد و ديگر دستگاههاي مسئول كه به م_وجب قانون و يا تصويب هيئت وزيران در موردي خاص وظايف و مسئوليت هايي به عهده آنها گذاشته شده است.

84 _ مراكز فني مجاز: مراكزي كه به وسيله اشخاص حقيقي يا حقوقي با رعايت ضوابط و مقررات ستاد معاينه فني وابسته به شهرداري و يا سازمان راهداري و حمل و نقل جاده اي، حسب مورد براي انجام معاينه فني وسايل نقليه درون شهري و برون شهري ايجاد مي گردد.

85 _ راههاي شرياني درجه يك: معابري هستند كه در طراحي و بهره برداري از آنها به جابه جايي وسايل نقليه موتوري برتري داده مي شود. اين معابر ارتباط با راه هاي برون شهري را تأمين مي نمايند. راه هاي شرياني درجه يك براساس نحوه كنترل دسترسي تقاطع ها به دو گروه آزادراه و بزرگراه تقسيم مي گردند كه ضوابط اجرايي آنها را شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور تعيين مي نمايد.

86 _ راههاي شرياني درجه دو: معابري هستند كه در طراحي و بهره برداري از آنها به جابه جايي و دسترسي وسايل نقليه موتوري برتري داده

مي شود. براي رعايت اين برتري حركت پيادگان از عرض خيابان كنترل مي شود. راههاي شرياني درجه دو شبكه اصلي راه هاي شهري را تشكيل مي دهند كه ضوابط اجرايي آنها را شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور تعيين مي نمايد و عبارتند از:

الف _ شرياني اصلي: راهي است كه ارتباط بين خيابان هاي جمع و پخش كننده و بزرگراه ها را برقرار مي كند. در اين معابر فاصله هاي بين تقاطع ها نسبت به بزرگراه ها كمتر است.

ب _ شرياني فرعي (خيابان جمع و پخش كننده): راهي است كه ارتباط بين خيابان هاي محلي و خيابان هاي شرياني اصلي را برقرار مي كنند. در اين خيابان ها محل عبور عابران پياده از عرض خيابان بايد مشخص باشد.

87 _ راههاي محلي: راه هايي هستند كه در طراحي و بهره برداري از آنها نيازهاي وسايل نقليه و عابران پياده، با اهميت يكسان در نظر گرفته مي شود و ارتباط بين كوچه ها و خيابان هاي شرياني فرعي را برقرار مي كنند.

88 _ معاينه فني: بازديد ظاهري و آزمايش هاي فني براي تشخيص اصالت خودرو و سنجش ميزان سلامت فني، ايمني و زيست محيطي وسيله نقليه.

89 _ منطقه ممنوعه: منطقه و محلي كه آمد و شد وسايل نقليه در آنها به وسيله علايم خاص و يا اعلام قبلي مراجع صلاحيت دار ممنوع شده باشد.

90 _ منعكس كننده نور: عبارت از بازتاب كننده اي است كه حضور وسيله نقليه را از طريق انعكاس نوري كه از چراغ وسيله نقليه ديگر به آن تابيده مي شود و يا از طريق انعكاس نور محيط، اعلام مي دارد.

91 _ مواد خطرناك: هر نوع مواد راديو اكتيو، منفجره، محترقه، مايعات و جامدات آتش زا يا سمّي و يا اسيدي، گازهاي فشرده، زباله ويژه و فاضلاب و مانند آن.

92 _ موتورسيكلت: وسيله نقليه اي

براي حمل انسان كه داراي دو يا سه چرخ با اتاقك پهلو (سايدكار) يا بدون آن و مجهز به يك موتور محركه باشد.

93 _ موتورسيكلت گازي (موتور گازي): موتورسيكلتي است كه هم داراي موتور و هم داراي ادوات پايي براي راندن باشد.

94 _ نقص فني: هر نوع نقصان يا تغيير در وضعيت ظاهري و فني وسيله نقليه كه موجب كاهش ضريب ايمني در رانندگي و يا افزايش بيش از حد مجاز گازهاي آلاينده هوا و يا آلودگي بيش از حد مجاز صدا گردد.

95 _ واحد انتظامي: منظور واحدهاي نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران كه به صورت پاسگاه ها و كلانتري ها در نقاط مختلف كشور مستقر هستند.

96 _ وزن با بار: وزن وسيله نقليه به اضافه وزن بار آن.

97 _ وزن بارگيري شده: عبارت است از مجموع وزن مسافران و كاركنان و محمولات.

98 _ وزن بدون بار: عبارت است از وزن وسيله نقليه بدون راننده و مسافر و بار ولي با مخزن پر از سوخت و با ابزار و آلاتي كه به طور معمول وسيله نقليه همراه دارد.

99 _ وسيله نقليه: وسايل موتوري و غيرموتوري و موتورسيكلت كه براي جابجايي انسان و كالا در راه به كار مي رود.

100 _ وسيله نقليه امدادي: وسيله ويژه خدمات انتظامي، ترافيكي، پزشكي، آتش نشاني و امداد اضطراري آب، برق و گاز كه به وسيله راهنمايي و رانندگي تعيين و با علايم ويژه مشخص مي شود.

101 _ وسيله نقليه طويل (Long Vehicle): وسيله نقليه اي است كه طول آن بيش از 5/12 متر باشد.

102 _ وسيله نقليه عمراني: وسيله نقليه موتوري است كه ويژه انجام كارهاي فني، عمراني و مانند آن مي باشد و شامل بلدوزر،

گريدر، غلطك، اسكريپر (زمين تراش) و غيره است.

103 _ وسيله نقليه غيرموتوري: هر نوع وسيله نقليه اي كه نيروي محركه آن از موتور نباشد.

104_ وسيله نقليه فوق سنگين: انواع خودرو و ادوات مربوط است كه توانايي حمل محمولات وزين با وزن ناخالص بالاتر از 40 تن و حجيم با حجمي با ابعاد مازاد بر اندازه هاي زير را داشته باشد:

طول 5/16 متر، عرض 6/2 متر و ارتفاع 5/4 متر.

105 _ وسيله نقليه كشاورزي: به وسايل نقليه موتوري گفته مي شود كه علاوه بر حمل و نقل خود، ادوات ديگر و دنباله بندهاي كشاورزي را نيز جابه جا نموده و يا از نيروي محركه توليدي آنها براي انجام عمليات مختلف كشاورزي استفاده مي شود و شامل انواع تراكتور، كمباين، تيلر و ماشين هاي خودكششي ديگر در بخش كشاورزي است.

106 _ وسي_له نق_ليه مركب: ع_بارت اس_ت از چند وسيله نقليه متصل به هم كه به عنوان واحد در راه حركت كنند.

107_ وسيله نقليه مفصل دار: وسيله نقليه اي است كه شامل يك كشنده و يا وسيله نقليه موتوري و يك نيمه يدك متصل به آن باشد كه با بار يا محفظه حمل مسافر داراي عرض حداكثر 6/2 متر، طول حداكثر 35/18 متر، ارتفاع حداكثر 5/4 متر و وزن حداكثر 40 تن است.

108_ وسيله نقليه موتوري: هر نوع وسيله نقليهاي كه داراي حداقل يك چرخ در جلو و دو چرخ در عقب بوده و داراي موتور و سامانه انتقال قدرت است و براي حمل بار يا انسان به كار مي رود كه به آن خودرو نيز گفته مي شود.

فصل دوم _ شماره گذاري

ماده 2 _ هر وسيله نقليه موتوري و غيرموتوري و يدك متصل كه در راه ها حركت مي كند و

همچنين وسايل نقليه موتوري ويژه كشاورزي، صنعتي و عمراني بايد داراي شماره باشند. رانندگي با وسايل نقليه اي كه شماره يا پلاك نداشته يا داراي شماره و يا پلاك غيرمجاز باشند، ممنوع است، مگر اين كه پيشتر مجوز حركت از راهنمايي و رانندگي دريافت كرده و همراه داشته باشند. مأموران راهنمايي و رانندگي و پليس راه از تردد خودروهاي متخلف از اين ماده، تا انجام شماره گذاري جلوگيري به عمل خواهند آورد.

تبصره 1 _ تا زماني كه انجام عمليات شماره گذاري وسايل نقليه كشاورزي، صنعتي و عمراني به طور كامل از سوي راهنمايي و رانندگي صورت نپذيرفته است و پس از آن، تردد اين وسايل براساس دستورالعملي كه به تأييد وزارتخانه هاي كشور و راه و ترابري مي رسد، انجام خواهد شد.

تبصره 2 _ خودروها و موتورسيكلت ها و دوچرخه هاي ساخت داخل و وارداتي از نظر ايمني و كيفيت بايد استانداردهاي مصوب مؤسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي ايران را دارا باشند و به علاوه از نظر آلودگي هاي زيست محيطي، استانداردهاي مصوب شوراي عالي حفاظت محيط زيست را رعايت نموده باشند.

تبصره 3 _ تشخيص انواع وسايل نقليه غيرموتوري كه بايد شماره گذاري شوند با راهنمايي و رانندگي است، مگر در مواردي كه قانون خاصي وجود داشته باشد.

ماده 3 _ مالك وسيله نقليه موضوع ماده قبل مكلف است خود و يا به وسيله نماينده قانوني خود، با مراجعه به نزديكترين واحد شماره گذاري يا مركزي كه به همين منظور تعيين و اعلام مي گردد، مدارك لازم را ارايه نمايد. واحد شماره گذاري پس از بررسي آنها، اقدام به تخصيص پلاك به شخص و تحويل آن مي نمايد. نصب پلاك با نظارت نماينده راهنمايي و رانندگي صورت ميپذيرد. چگونگي انجام

شماره گذاري شامل مدارك مورد نياز و خدمات پس از شماره گذاري و عوارض و ماليات مصوب و مانند آنها در دستورالعمل مربوط از سوي راهنمايي و رانندگي مشخص و اعلام خواهد شد.

تبصره 1 _ انواع پلاك ها و ابعاد و رنگ هاي آنها براي وسايل نقليه مختلف در دستورالعمل ياد شده مشخص مي گردد.

تبصره 2 _ هرگاه اشخاص ديگري در مالكيت وسيله نقليه شريك بوده و يا نسبت به آن حق عيني داشته باشند، نام و نشاني دقيق آنان نيز بايد در درخواست قيد شود.

ماده 4 _ در موارد زير راهنمايي و رانندگي از انجام عمل شماره گذاري خودداري مي نمايد:

الف _ در صورتي كه مفاد تبصره (2) ماده (2) رعايت نشده باشد و يا اصالت وسيله نقليه هنگام بازديد به وسيله مأموران مربوط تأييد نگردد.

ب _ چنانچه مشخصات وسيله نقليه با آنچه در اسناد مربوط ذكر شده مطابقت نداشته باشد.

پ _ اگر تخصيص شماره به نام مالك به دلايل قانوني ممنوع باشد.

ت _ چنانچه وسيله نقل_يه، علاي_م و تجه_يزات پيش بيني شده در اين آيين نامه را نداشته باشد.

ث _ هرگاه حقوق دولتي و عوارضي كه به طور قانوني به وسيله نقليه تعلق گرفته پرداخت نشده باشد.

ج _ در صورت نداشتن برگ معاينه فني به استثناي وسايل نقليه اي كه از تاريخ ساخت آنها دو سال سپري نشده است.

ماده 5 _ به هنگام نقل و انتقال مالكيت، اوراق شدن و يا از بين رفتن وسيله نقليه، پلاك ها در واحد شماره گذاري يا مراكز مجاز از روي وسيله نقليه فك و نزد راهنمايي و رانندگي نگهداري مي شود.

تبصره _ در صورت خريد خودرو، صاحب پلاك ها يا نماينده قانوني وي بايد براي دريافت مجوز نصب پلاك بر روي

وسيله نقليه خريداري شده به واحد شماره گذاري يا مراكز مجاز مراجعه نمايد.

ماده 6 _ اشخاص حقيقي يا حقوقي دارنده پلاك، مكلفند پس از گذشت حداكثر ده روز از زمان تغيير محل اقامت يا فعاليت، نشاني و كدپستي خود را به طور كتبي به نزديكترين واحد شماره گذاري اعلام نمايند. مسئوليت هاي قانوني مربوط به اطلاع ندادن تغيير محل اقامت يا مركز فعاليت به عهده مالك يا نماينده قانوني وي خواهد بود.

ماده 7 _ در صورتي كه وسيله نقليه از سوي مراجع صلاحيت دار توقيف، تمليك، ضبط يا مصادره شود، بايد مراتب حداكثر ظرف پانزده روز از سوي مرجع مربوط و يا منتقل اليه يا نماينده قانوني وي به واحد شماره گذاري محل اعلام گردد.

ماده 8 _ چنانچه پلاك به نام شخص حقوقي باشد، مدير مربوط مكلف است حداكثر ظرف 48 ساعت پس از تاريخ درج آگهي انحلال در روزنامه، مراتب را به نزديكترين واحد شماره گذاري به طور كتبي اعلام نمايد.

ماده 9_ در صورت فوت يا محجورشدن مالك وسيله نقليه، بر حسب مورد، نماينده قانوني وراث با ارائه گواهي تسليم دادخواست حصر وراثت به دادگاه، و يا وصي و يا قيم مكلف است حداكثر ظرف مدت دو ماه از تاريخ فوت يا حجر به نزديكترين واحد شماره گذاري براي اعلام استفاده كننده مجاز از وسيله نقليه مراجعه نمايد.

ماده 10 _ اشخاص مندرج در مواد (8 و 9) فوق مكلفند حداكثر ظرف مدت شش ماه، براي معرفي مالك و يا متصرف قانوني جديد وسيله نقليه، به منظور تغيير مالكيت و ثبت آن، به راهنمايي و رانندگي مراجعه نمايند. مراجعه نكردن در مهلت مقرر و سپري شدن مدت يادشده موجب خواهد شد پلاك هاي وسيله نقليه

از درجه اعتبار ساقط و غيرمجاز تلقي شود.

ماده 11 _ سازمان ثبت احوال كشور موظف است از طريق شبكه رايانه اي، اطلاعات فوت شدگان را حداكثر ظرف مدت يك هفته از تاريخ فوت در اختيار راهنمايي و رانندگي محل قراردهد.

ماده 12 _ نصب پلاك بر روي وسيله نقليه به طريق زير انجام مي گيرد:

الف _ براي وسايل نقليه سه چرخ يا بيشتر با وزن خالي بيش از 400 كيلوگرم، يك پلاك در جلو و پلاك ديگر در عقب آن نصب مي شود.

ب _ بر روي وسايل نقليه دو چرخ تنها يك پلاك، آن هم در عقب وسيله نقليه نصب مي گردد.

پ _ بر روي يدك ها و نيمه يدك ها يك پلاك در عقب نصب مي گردد.

ت _ پلاك يا پلاك ها بايد در محل تعيين شده نصب شوند.

ماده 13 _ به همراه يك زوج پلاك، پلاك سوم وسيله نقليه نيز به صورت برچسب از سوي راهنمايي و رانندگي يا اشخاص مورد تأييد او صادر و بر روي شيشه جلو يا عقب وسيل_ه نقليه نصب م__ي گردد. اين ب_رچسب داراي اطلاع_ات شم__اره پلاك، ت_اريخ سپري شدن اع_تبار پلاك، ك_د واح_د شم_اره گ_ذاري و شماره شناسايي وسيله نقليه (Vehicle Identification Number- Vin) مي باشد. پلاك سوم با هر بار تمديد اعتبار پلاك، نقل و انتقال مالكيت و تعويض قطعات اصلي و رنگ وسيله نقليه با اطلاعات جديد توليد و جايگزين پلاك سوم پيشين خواهد شد. زمان اجراي اين ماده را راهنمايي و رانندگي تعيين مي نمايد.

ماده 14 _ در صورت مفقودشدن و يا سرقت پلاك، شماره پلاك يادشده از فهرست پلاك هاي فعال خارج و در فهرست پلاك هاي سرقتي و مفقودشده قرار داده خواهد شد. تخصيص پلاك جديد به مالك وسيله

نقليه پس از سير مراحل موضوع دستورالعمل ماده (3) اين آيين نامه صورت خواهد گرفت.

تبصره _ براي پلاكي كه زايل مي شود، بنا به درخواست مالك و با مراجعه به واحد شماره گذاري براساس دستورالعمل يادشده پلاك جديد صادر مي شود.

ماده 15 _ راهنمايي و رانندگي پس از تخصيص شماره پلاك به مالك وسيله نقليه و ورود اطلاعات مالك (شماره ملي) و وسيله نقليه به سامانه، كارت مشخصات و شناسنامه مالكيت وسيله نقليه را صادر و بر حسب مورد، به نشاني (كدپستي) مالك ارسال و يا به وي تسليم مي نمايد.

ماده 16_ هرگاه پلاك، كارت مشخصات يا شناسنامه مالكيت وسيله نقليه مفقود و يا از بين برود مالك يا نماينده قانوني وي مكلف است مراتب را حداكثر ظرف (48) ساعت به واحد شماره گذاري راهنمايي و رانندگي و يا مراكز مجاز اعلام كند و اقدام به دريافت پلاك جديد، كارت مشخصات يا شناسنامه مالكيت المثني نمايد.

ماده 17_ سازندگان و فروشندگان وسايل نقليه موتوري موظفند به منظور عرضه و انتقال وسايل نقليه از محلي به محل ديگر يا براي انجام آزمايش فني وسيله نقليه بدون انجام تشريفات شماره گذاري از راهنمايي و رانندگي پلاك ويژه دريافت نمايند. دستورالعمل مربوط به مدت اعتبار و همچنين نحوه استفاده از پلاك ويژه و چگونگي ارائه اطلاعات مورد نياز از سوي راهنمايي و رانندگي تعيين و اعلام مي گردد.

ماده 18_ راهنمايي و رانندگي مي تواند پلاك ويژه تحويلي به سازندگان يا فروشندگان وسايل نقليه را، به علت نداشتن نياز به استفاده يا استفاده برخلاف مقررات پس بگيرد.

ماده 19_ كليه كارخانجات سازنده و مونتاژ خودرو و موتورسيكلت مكلفند توليدات خود را پيش از عرضه به بازار و فروش به اشخاص،

با نظارت و برابر دستورالعمل اعلامي راهنمايي و رانندگي شماره گذاري نمايند.

ماده 20_ هنگام نقل و انتقال مالكيت وسايل نقليه، متعاملين يا قائم مقام قانوني آنها ابتدا درخواست خود را به راهنمايي و رانندگي نيروي انتظامي يا مراكز مجاز تعيين شده ارايه مي نمايند تا پس از احراز اصالت خودرو و تطبيق مدارك آنها، نسبت به فك پلاك منصوبه بر روي خودروي مورد معامله و اختصاص پلاك جديد و صدور شناسنامه جديد و ثبت تغييرات مزبور در نظام رايانه اي راهنمايي و رانندگي اقدام گردد. سپس مراتب به طور كتبي توسط راهنمايي و رانندگي نيروي انتظامي يا مراكز مجاز تعيين شده به دفتر اسناد رسمي جهت تنظيم سند رسمي انتقال، منعكس مي گردد. كارت خودرو از سوي راهنمايي و رانندگي بعد از تأييد مراتب تنظيم سن_د در دفت_رخانه اسن_اد رس_مي كه بوسي_له پس_ت س_فارشي يا راي_انه اي به سيستم راهنمايي و رانندگي منعكس مي شود، به خريدار تحويل مي گردد. گواهي راهنمايي و رانندگي و شناسنامه صادره تا دو ماه اعتبار دارد و در خلال مدت مذكور متعاملين يا قائم مقام قانوني آنها موظفند براي ثبت معامله و درج آن در ذيل شناسنامه (محل مخصوص) به دفتر اسناد رسمي مراجعه نمايند.

تبصره _ شرايط و نحوه احراز صلاحيت مراكز مجاز موضوع اين فصل و نحوه نظارت بر آنها به موجب دستورالعملي خواهد بود كه با پيشنهاد راهنمايي و رانندگي به تصويب وزير كشور مي رسد.

ماده 21_ مالك وسيله نقليه چنانچه قصد تغيير رنگ يا تعويض هر يك از قطعات اصلي وسيله نقليه شامل موتور، شاسي و اتاق را داشته باشد بايد پيشتر مجوز لازم را از واحد شماره گذاري راهنمايي و رانندگي دريافت نمايد.

تبصره _

وسايل نقليه عمومي باري و مسافري مشمول مقررات مربوط مي باشند.

ماده 22_ تعويض قطعات اصلي و همچنين تغيير رنگ وسايل نقليه وارداتي پيش از شماره گذاري نيز منوط به دريافت مجوز كتبي از واحدهاي شماره گذاري مي باشد.

ماده 23_ در صورت سرقت، مفقود شدن و يا اگر به هر علتي وسيله نقليه اي مورد تصرف غيرقانوني قرار گيرد، مالك و يا نماينده قانوني وي مكلف است بلافاصله مراتب را به نزديكترين واحد انتظامي اعلام نمايد.

ماده 24_ هرگاه پلاك به اشتباه بر روي وسيله نقليه نصب شده باشد، راهنمايي و رانندگي موظف است پلاك مالك وسيله نقليه را اخذ و پس از رفع اشتباه پلاك را بازگرداند.

ماده 25_ هر شخص حقيقي يا حقوقي مي تواند به تعداد وسايل نقليه ملكي خود مطابق ماده (3) پلاك دريافت نمايد. نقل و انتقال هر يك از وسايل نقليه تابع مقررات اين آيين نامه خواهدبود.

فصل سوم _ گواهي نامه رانندگي

ماده 26_ هر كس بخواهد با هر نوع وسيله نقليه موتوري زميني رانندگي نمايد بايد گواهي نامه متناسب رانندگي با آن وسيله نقليه را دارا باشد با متخلفان برابر قوانين و مقررات رفتار مي شود.

ماده 27_ انواع گواهي نامه هاي رانندگي به شرح جدول پيوست شماره (1) و توضيحات آن است، كه با شرايط زير از سوي راهنمايي و رانندگي صادر مي شود:

الف _ شرايط شركت در آزمايش ها و صدور گواهي نامه موتورسيكلت گازي يا موتور گازي (گواهي نامه الف _1)

1_ حداقل سن 15 سال تمام.

2_ ارائه گواهي سلامت جسمي و رواني از مراجع صلاحيت دار پزشكي.

3_ قبول شدن در آزمون هاي آيين نامه و مهارت عملي رانندگي با موتور گازي.

ب _ شرايط شركت در آزمايش ها و صدور گواهي نامه موتورسيكلت هاي با حجم موتور تا 200 سي سي

(گواهي نامه الف _2)

1_ حداقل سن 17 سال تمام.

2_ ارائه گواهي سلامت جسمي و رواني از مراجع صلاحيت دار پزشكي.

3_ قبول شدن در آزمون هاي آيين نامه و مهارت عملي رانندگي با موتورسيكلت مربوط.

پ _ شرايط شركت در آزمايش ها و صدور گواهي نامه موتورسيكلت هاي با حجم موتور بالاي 200 سي سي و سه چرخ با وزن تا 400 كيلوگرم (گواهي نامه الف _3)

1_ حداقل سن 18 سال تمام.

2_ ارائه گواهي سلامت جسمي و رواني از مراجع صلاحيت دار پزشكي.

3_ دارا بودن گواهي نامه موتورسيكلت تا 200 سي سي حجم موتور (الف _2) كه حداقل يك سال تمام از تاريخ صدور آن گذشته باشد.

4_ قبول شدن در آزمون هاي آيين نامه و مهارت عملي رانندگي با وسيله نقليه مربوط.

ت _ شرايط شركت در آزمايش ها و صدور گواهي نامه (گواهي نامه ب _1)

1_ حداقل سن 18 سال تمام.

2_ ارايه گواهي سلامت جسمي و رواني از مراجع صلاحيت دار پزشكي.

3_ قبول شدن در آزمون هاي آيين نامه و مهارت عملي رانندگي با وسيله نقليه مربوط، اين نوع گواهي نامه براي درخواست كنندگان در اولين مرحله با اعتبار موقت يك ساله صادر مي شود و در مدت ياد شده دارنده آن مكلف به رعايت محدوديت ها و شرايط ويژه اي مي باشد كه در صورت رعايت آنها و رعايت مقررات اين آيين نامه و مرتكب نشدن تخلف، به گواهي نامه رانندگي با اعتبار موضوع تبصره (6) اين ماده تبديل خواهد شد. شرايط و ضوابط مربوط به رانندگي با گواهي نامه موقت و نحوه تبديل آن، به موجب دستورالعملي است كه به پيشنهاد راهنمايي و رانندگي و تصويب وزير كشور، مشخص و اعلام مي گردد.

ث _ شرايط شركت در آزمايش ها و صدور گواهي نامه (ب _

2)

1_ حداقل سن 21 سال تمام.

2_ سپري شدن حداقل دو سال تمام از تاريخ دريافت گواهي نامه رانندگي (ب _1).

3 _ ارايه گواهي سلامت جسمي و رواني از مراجع صلاحيت دار پزشكي.

4_ قبول شدن در آزمون هاي آيين نامه و مهارت عملي رانندگي با وسيله نقليه مربوط.

ج _ شرايط شركت درازمايش ها و صدور گواهي نامه (پ _1)

1_ حداقل سن 23 سال تمام.

2_ سپ_ري شدن حداق_ل دو سال تمام از تاري_خ دريافت گواهي نامه رانندگي (ب _1).

3 _ ارايه گواهي سلامت جسمي و رواني از مراجع صلاحيت دار پزشكي.

4_ قبول شدن در آزمون هاي آيين نامه و مهارت عملي رانندگي با وسيله نقليه مربوط.

چ _ شرايط شركت در آزمايش ها و صدور گواهي نامه (پ _ 2)

1_ حداقل سن 23 سال تمام.

2_ سپ_ري شدن ح_داقل دو س_ال تمام از تاريخ دريافت گواهي نامه رانندگي (ب _2).

3 _ ارايه گواهي سلامت جسمي و رواني از مراجع صلاحيت دار پزشكي.

4_ قبول شدن در آزمون هاي آيين نامه و مهارت عملي با وسيله نقليه مربوط.

ح _ شرايط شركت در آزمايش ها و صدور گواهي نامه (ت _ 1)

1_ حداقل سن 25 سال تمام.

2_ سپ_ري شدن حداق_ل دو س_ال تمام از تاريخ دريافت گواهي نامه رانندگي (پ _1).

3 _ ارايه گواهي سلامت جسمي و رواني از مراجع صلاحيت دار پزشكي.

4_ قبول شدن در آزمون هاي آيين نامه و مهارت عملي با وسيله نقليه مربوط.

خ _ شرايط شركت در آزمايش ها و صدور گواهي نامه (ت _ 2)

1_ حداقل سن 25 سال تمام.

2_ سپ_ري شدن حداقل دو س_ال تمام از تاري_خ دريافت گواهي نامه رانندگي (پ _2).

3 _ ارايه گواهي سلامت جسمي و رواني از مراجع صلاحيت دار پزشكي.

4_ قبول شدن در آزمون هاي

آيين نامه و مهارت عملي رانندگي با وسيله نقليه مربوط.

د_ شرايط شركت در آزمايش ها و صدور گواهي نامه رانندگي ويژه وسايل نقليه سبك عمراني و كشاورزي

1_ حداقل سن 18 سال تمام.

2_ ارايه گواهي سلامت جسمي و رواني از مراجع صلاحيت دار پزشكي.

3_ قبول شدن در آزمون هاي آيين نامه و مهارت عملي رانندگي با وسيله نقليه مربوط.

ذ_ شرايط شركت در آزمايش ها و صدور گواهي نامه رانندگي ويژه وسايل نقليه سنگين عمراني و كشاورزي و وسايل نقليه فوق سنگين

1_ حداقل سن 23 سال تمام.

2_ ارايه گواهي سلامت جسمي و رواني از مراجع صلاحيت دار پزشكي.

3_ قبول شدن در آزمون هاي آيين نامه رانندگي و مهارت عملي رانندگي با وسيله نقليه مربوط.

در گواهي نامه هاي رانندگي ويژه، نوع وسيله نقليه اي كه دارنده مي تواند با آن رانندگي كند، قيد مي شود. براي رانندگي با وسايل نقليه ويژه اي كه سرعت آنها از 30 كيلومتر در ساعت تجاوز مي كند، در شهرها و راه هاي عمومي، علاوه بر داشتن گواهي نامه ويژه، داشتن گواهي نامه (پ _ 1) نيز ضروري است.

تبصره 1_ در كليه موارد بالا علاوه بر رعايت شرايط تعيين شده، ارائه گواهي طي دوره آموزش آيين نامه و مقررات راهنمايي و رانندگي و همچنين ارائه گواهي طي دوره كسب مهارت عملي رانندگي، از آموزشگاههاي رانندگي مجاز الزامي مي باشد. درخواست كنندگان يا دارندگان گواهي نامه هاي (ب، پ و ت) كه خواستار رانندگي با وسيله نقليه داراي يدك هستند، بايد آموزش هاي لازم را كسب نمايند. براي وسايل نقليه ويژه با توجه به كاربري مربوط، ارائه گواهي كسب مهارت عملكرد ويژه از مراكز مجاز يادشده الزامي است.

تبصره2_ راهنمايي و رانندگي مي تواند در صورت لزوم آزمايش مجدد مقررات راهنمايي و

رانندگي را پيش از انجام آزمون مهارت عملي از درخواست كنندگان به عمل آورد.

تبصره 3_ مراجع انجام معاينات پزشكي و همچنين ضوابط احراز سلامت جسمي و رواني درخواست كنندگان و هرگونه تغيير در آن به پيشنهاد وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي توسط كارگروهي متشكل از نمايندگان وزارتخانه هاي كشور، راه و ترابري، بهداشت، درمان و آموزش پزشكي و راهنمايي و رانندگي تعيين مي گردد. (پيوست شماره 2).

تبصره 4_ در كليه موارد بالا آزمون آيين نامه و مق_ررات راهن_مايي و رانندگي به صورت نوشتاري و يا رايانه اي انجام مي گيرد.

تبصره5 _ مدت اعتبار انواع گواهي نامه رانندگي پنج سال است و پس از پايان اعتبار آن و در صورت احراز سلامت جسمي و رواني، براي دوره هاي پنج ساله تمديد مي گردد. براي افرادي كه سن آنها بيش از 70 سال تمام باشد، لازم است سلامت جسمي و رواني هر دو سال بررسي و احراز گردد.

ماده 28_ وضعيت ظاهري درخواست كننده (نقص عضو) با گواهي سلامت جسمي و رواني صادره از مراكز پزشكي مجاز تعيين شده به وسيله افسران كارشناس تطبيق داده مي شود و در صورت وجود مغايرت موضوع به كميسيون پزشكي نيروي انتظامي ارجاع مي گردد.

ماده 29_ درخواست كننده هرنوع گواهي نامه رانندگي بايد مداركي را كه از طرف راهنمايي و رانندگي اعلام مي شود به مراجع آگهي شده ارائه كند.

ماده 30 _ مندرجات گواهي نامه رانندگي شامل نوع و يا پايه و گروه گواهي نامه رانن_دگي، م_دت اعت_بار، مشخصات راننده (كدملي)، نام واح_د صادر كن_نده، امض_اي صادر كننده، شماره مسلسل، تاريخ و شماره صدور، عكس درخواست كننده، مهر واحد صدور و مشخصات ضروري ديگر مي باشد.

ماده 31_

هرگاه درخواست كننده گواهي نامه رانندگي درازمايش هاي مربوط موفق گردد، گواهي نامه رانندگي پس از رويت مدارك لازم صادر و به او تسليم خواهد شد. دارنده گواهي نامه موظف است ظرف يك ماه پيش از پايان مهلت مقرر، براي تمديد مدت اعتبار يا تعويض آن به گواهي نامه معادل به راهنمايي و رانندگي مراجعه نمايد. راهنمايي و رانندگي هنگام تمديد يا تعويض گواهي نامه، ضمن دريافت گواهي سلامت جسمي و رواني از درخواست كننده، مي تواند آزمون هاي لازم را از وي به عمل آورد. مأموران راهنمايي و رانندگي و پليس راه هنگام كنترل گواهي نامه رانندگان موظفند درصورتي كه تاريخ اعتبار آن سپري شده باشد، گواهي نامه رانندگي را با ارائه رسيد اخذ و پس از اعمال قانون، گواهي نامه ياد شده را براي تمديد و يا تجديد به اداره مربوط ارسال نمايند. دارنده گواهي نامه موظف است حداكثر ظرف مدت يك ماه با مراجعه به واحد مربوط براي دريافت گواهي نامه رانندگي جديد اقدام نمايد.

تبصره1_ دارندگان گواهي نامه پايه بالاتر در گروه مربوط، مي توانند رانندگي وسايل نقليه موضوع گواهي نامه هاي پايه پايين تر، به جز پايه (الف، را انجام دهند.

تبصره2_ دستورالعمل نحوه زمانبندي و ضوابط چگونگي انجام آزمونها، تمديد اعتبار، تجديد آزمون در صورت مردود شدن درخواست كننده و نحوه و ميزان عوارض و ماليات مصوب قابل دريافت و نظاير آن از سوي راهنمايي و رانندگي تهيه و به اطلاع عموم رسانده مي شود.

ماده 32_ در صورتي كه دارنده گواهي نامه بخواهد براي دريافت گواهي نامه از انواع ديگر اقدام نمايد، موظف است در آزمون هاي مربوط شركت كند. پس از قبول شدن چنانچه گواهي نامه قبلي پيش

نياز گواهي نامه مورد درخواست باشد، از درخواست كننده اخذ و گواهي نامه جديد صادر و به وي تحويل مي گردد.

ماده 33_ رانندگي با هر نوع تاكسي و وسايل نقليه عمومي در شهرها و وسايل نقليه عمومي جاده اي، علاوه بر گواهي نامه رانندگي متناسب، حسب مورد، نيازمند داشتن مجوز از شهرداري و يا دفترچه كار يا برگ فع_اليت ص_ادره از س_وي وزارت راه و ترابري مي باشد.

ماده 34_ در صورتي كه گواهي نامه رانندگي مفقود شود يا از بين برود، دارنده آن مي تواند درخواست صدورالمثني نمايد. پس از احراز درستي ادعاي درخواست كننده، با دريافت مدارك لازم و گواهي سلامت جسمي و رواني درخواست كننده و با رعايت ضوابطي كه راهنمايي و رانندگي اع_لام مي نمايد، گواهي نامه الم_ثني صادر و به وي تسليم مي گردد.

ماده 35_ دارندگان گواهي نامه هاي معتبر خارجي (اعم از ايرانيان يا خارجيان) مي توانند تا شش ماه پس از ورود در ايران رانندگي نمايند. ولي در صورت تمايل به ادامه رانندگي در ايران بايد پيش از سپري شدن مدت ياد شده گواهي نامه خارجي خود را به گواهي نامه ايراني تبديل نمايند.

تبصره _ دارندگان گواهي نامه رانندگي كشورهاي غير از متعاهدين كنوانسيونهاي 1968 وين (قانون الحاق ايران به كنوانسيون عبور و مرور در جاده ها و كنوانسيون مربوط به علايم راهها _ مصوب 1354_)، بايد ترجمه معتبر گواهي نامه را همراه داشته باشند.

ماده 36_ تبديل گواهي نامه هاي رانندگي معتبر صادر شده از كشورهاي خارجي،كه گواهي نامه صادره از ايران در قلمرو سرزميني آنان براي رانندگي معتبر محس_وب مي ش_ود و ي_ا آن كشور از مت_عاهدين كن_وانسيون هاي 1968 وي_ن راج_ع به مقررات عبور و مرور

در راه ها و علايم راه ها به شمار مي آيد، با رؤيت اصل گواهي نامه خارجي و با احراز سلامت جسمي و رواني درخواست كننده صوت پذيرد. در موارد ديگر تبديل گواهي نامه هاي رانندگي با تاييد وزارت كشور صورت مي پذيرد.

ماده 37_ مأموران سياسي و كنسولي و اعضاي سازمان هاي بين المللي مي توانند براي تبديل گواهي نامه هاي خود مدرك مندرج در ماده (35) را از طريق وزارت امور خارجه به راهنمايي و رانندگي ارسال دارند.

ماده38_ صدور گواهي نامه مجدد براي كساني كه گواهي نامه رانندگي آنان اخذ و يا توقيف شده باشد ممنوع است و در صورت صادر شدن از درجه اعتبار ساقط مي باشد و به وسيله راهنمايي و رانندگي اخذ و ابطال خواهدشد.

ماده39_ راهنمايي و رانندگي موظف است در صورتي كه گواهي نامه رانندگي اشتباه يا ناقص صادر شده باشد از دارنده آن اخذ و پس از رفع اشتباه و نقص، گواهي نامه صحيح را صادر و به وي بازگرداند.

ماده40_ هرگاه دارنده گواهي نامه يكي از شرايط پزشكي موضوع تبصره(3) ماده (27) را از دست بدهد، موظف است حداكثر ظرف يك ماه به راهنمايي و رانندگي مراجعه نمايد. راهنمايي و رانندگي دارنده گواهي نامه را براي انجام معاينات و آزمايش هاي ضروري پزشكي به مراكز پزشكي مجاز معرفي مي نمايد. در صورتي كه نداشتن شرايط و صلاحيت رانندگي ضمن آزمايش جديد محرز گردد، گواهي نامه از وي اخذ و گواهي نامه متناسب با شرايط جسماني وي تعيين و پس از صدور به وي تسليم مي شود و در صورت نداشتن صلاحيت رانندگي، گواهي نامه ابطال مي گردد.

تبصره _ در صورت كشف نقص عضو مؤثر، از سوي مأموران راهنمايي و رانندگي و پليس راه،

گواهي نامه رانندگي اخذ و تا زمان بررسي هاي پزشكي و اعلام امكان صدور گواهي نامه مجدد، دارنده گواهي نامه حق رانندگي ندارد.

ماده 41_ در صورتي كه راننده به علت تكرار ارتكاب تخلفات مهم وحادثه ساز در يك سال، حدّ نصاب نمره منفي را دريافت نمايد، گواهي نامه رانندگي وي به استناد قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي _ مصوب 1350 _ ، ضبط يا ابطال خواهدشد.

ماده 42_ نحوه شرايط و مسئول صدور گواهي نامه راهبران انواع وسايل حمل و نقل ريلي شهري و حومه، برابر دستورالعملي خواهد بود كه به تصويب شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور برسد.

فصل چهارم _ معاينه و آزمايش فني وسايل نقليه

ماده 43_ رانندگي با وسيله نقليه اي كه برگ معاينه فني معتبر نداشته باشد، ممنوع است. دارندگان وسايل نقليه مكلفند وسايل نقليه خويش را براي انجام معاينه فني در مراكز فني مجاز تعيين شده حاضر و پس از احراز شرايط لازم، برگ يا برچسب معاينه دريافت نمايند. اين گواهي كه مدت اعتبار آن و مشخصات وسيله نقليه در آن درج مي شود بايد بر سط_ح دروني قس_مت بالاي سمت راست شيشه جلو و يا بر روي پلاك وسيله نقليه، برحس_ب اعلام مراج_ع مربوط، نص_ب ي_ا قرار داده شود، به نحوي كه براي كنترل مأموران راهنمايي و رانندگي و پليس راه قابل ديدن باشد.

تبصره _ در طول مدتي كه برچسب يا برگ معاينه فني اعتبار دارد، در صورت بروز نقص فني، مالك موظف است براي رفع نقص اقدام نمايد.

ماده 44_ معاينه و آزمايش فني وسايل نقليه اعم است از تشخيص اصالت، سلامت زيست محيطي، فني، تجهيزاتي

و ايمني وسايل نقليه.

ماده 45_ ضوابط ايجاد، تشخيص صلاحيت، اختيارات، نحوه صدور مجوز و نظارت بر مراكز فني مجاز و قسمت هايي كه بايد مورد معاينه قرار گيرند، براساس دستورالعملي خواهد بود كه از سوي كارگروهي با مسئوليت وزارت كشور و عضويت وزارتخانه هاي راه و ترابري، صنايع و معادن، سازمان حفاظت محيط زيست و نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران تهيه و ابلاغ مي شود.

تبصره _ معاينه فني مي بايد به وسيله مهندسان يا كاردان هاي فني و يا افراد با تجربه داراي گواهي انجام كار از مراجع صلاحيت دار صورت پذيرد.

ماده 46_ ستادهاي معاينه فني و مراكز معاينه فني مجاز به منظور تشخيص اصالت خودرو در هنگام معاينه فني ضمن هماهنگي با راهنمايي و رانندگي از كارشناسان واجد شرايط استفاده مي نمايند.

ماده 47_ دوره هاي معاينه فني انواع خودروها به شرح زير مي باشد:

الف _ انواع وسايل نقليه عمومي مسافربري و باربري در فاصله هاي سه ماهه يا بيشتر.

ب _ وسايل نقليه متعلق به دولت، نهادهاي عمومي غيردولتي مانند شهرداري ها، نيروهاي نظامي و انتظامي در فاصله هاي سه ماهه يا بيشتر.

پ _ وسايل نقليه ديگر و موتورسيكلت ها در فاصله هاي شش ماهه يا بيشتر.

تبصره _ خودروهاي نو تا دو سال پس از توليد، نياز به دريافت برچسب يا برگ معاينه فني ندارند.

ماده 48_ در شهرهايي كه امكانات معاينه و آزمايش فني وجود ندارد رانندگان وسايل نقليه عمومي بايد براساس مفاد ماده (47) اين آيين نامه براي معاينه فني وسيله نقليه خود و دريافت گواهي معاينه به نزديكترين محلي كه امكانات لازم براي معاينه وجود دارد و يا محلي كه از طرف مراجع صاحيت دار تعيين و

اعلام شده است مراجعه نمايند.

ماده 49_ مراكز مجاز معاينه فني براي وسايل نقليه اي كه سالم و بدون نقص فني تشخيص داده شوند، برگ معاينه فني صادر مي نمايند. چنانچه ضمن معاينه، وسيله نقليه اي معيوب يا ناقص تشخيص داده شود، راننده يا مالك تنها مي تواند وسيله نقليه را تا تاري_خي كه در برگ اج_ازه نامه ص_ادر شده به وي تسليم مي گردد، به تعميرگاه يا توقفگاه منتقل سازد.

تبصره _ چنانچه وسيله نقليه اي بدون اصالت تشخيص داده شود، ضمن صادر نكردن برگ معاينه فني، مراتب به مراجع انتظامي اطلاع داده مي شود.

ماده50 _ ستاد معاينه فني خودرو، شهرداري ها و سازمان راهداري و حمل و نقل جاده اي با همكاري نمايندگان سازمان حفاظت محيط زيست و نيروي انتظامي موظفند بر نحوه عملكرد مراكز صدور برگ معاينه فني براساس دستوالعمل موضوع ماده (45) نظارت مستمر اعمال نمايند و در صورت مشاهده رعايت نكردن ضوابط و مقررات مربوط، براي جلوگيري از ادامه تخلف و رفع آنها اقدام و در صورت تكرار، مجوز مركز براي انجام معاينه و صدور برگ معاينه ابطال مي گردد.

ماده 51 _ تا پايان برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، در شهرهايي كه تجهيزات كامل انجام معاينه فني وجود ندارد، مراكز مجاز معاينه فني مي توانند با تاييد كارگروه موضوع ماده (45) براي انجام معاينه فني با رعايت حداقل شرايط مورد قبول شوراي هماهنگي ترافيك استان، اقدام نمايند.

ماده 52 _ برگ و برچسب هاي معاينه فني مورد استفاده در مراكز مجاز معاينه فني سراسر كشور براساس طرح نمونه مورد تاييد كارگروهي متشكل از سازمان شهرداري هاي كشور، سازمان راهداري و حمل و نقل جاده اي، راهنمايي و رانندگي

و سازمان حفاظت محيط زيست مي باشد.

تبصره _ برگ و برچسب معاينه فني كه از طريق ستاد معاينه فني و مراكز مجاز صادر مي شود، در سراسر كشور معتبر است.

ماده 53 _ در مواردي كه حركت وسيله نقليه در راه هاي عمومي طبق نظر كارشناس راهنمايي و رانندگي يا پليس راه به علت معايب و نواقص فني، خطرناك تشخيص داده شود ضمن اعمال قانون، پلاك آن اخذ، و با نصب پلاك تعميري به تعميرگاه اعزام مي شود. پس از رفع عيب و نقص فني لازم است مالك و يا نماينده قانوني وي براي پس گرفتن پلاك به راهنمايي و رانندگي محل مراجعه نمايد.

فصل پنجم _ تجهيزات

بخش اول _ تجهيزات وسايل نقليه موتوري

ماده 54 _ اشخاص حق ندارند وسيله نقليه اي را كه لوازم و تجهيزات ياد شده در مقررات و روش اجرايي تأييد نوع وسايل نقليه موتوري و تريلرهاي آنها، موضوع استاندارد ملي ايران و اين فصل را نداشته يا داراي لوازم و تجهيزات مخالف آن باشد، در راه هاي عمومي برانند و يا اين گونه وسايل نقليه را براي رانندگي در اختيار ديگري بگذارند. در صورت وجود مغايرت بين مفاد اين فصل و استاندارد ملي، ملاك عمل استاندارد ملي مربوط مي باشد.

ماده55 _ كليه وسايل نقليه و يدك كش ها و تراكتورهاي باركش حداقل بايد داراي چراغ هايي به شرح زير باشند:

الف _ دو چراغ بزرگ با نور سفيد يا زرد با قابليت تبديل به نور بالا و پايين در دو طرف جلو.

ب _ دو چراغ جانبي كوچك با نور زرد يا سفيد براي تشخيص عرض جلو وسيله نقليه در منتهي اليه هر يك از دو سمت جلو.

پ

_ دو چراغ جانبي كوچك با نورقرمز براي تشخيص عرض عقب وسيله نقليه در منتهي اليه هر يك از دو سمت عقب.

ت _ دو چراغ كوچك با نور قرمز براي توقف (چراغ ترمز) در عقب وسيله نقليه كه همزمان با گرفتن ترمز روشن شده و از فاصله 35 متري ديده شود.

ث _ يك چراغ كوچك با نور سفيد در عقب براي تشخيص شماره پلاك. نور اين چراغ بايد براي تشخيص شماره پلاك از فاصله25 متري كافي باشد.

ج _ دو چراغ كوچك به رنگ سفيد يا زرد براي نشان دادن حركت با دنده عقب (چراغ دنده عقب). اين چراغ ها بايد به طوري نصب گردد كه تنها هنگام راندن به عقب روشن شده و خيرگي و ناراحتي براي چشم ديگر استفاده كنندگان از راه فراهم ننمايد.

چ _ دو چراغ راهنماي الكتريكي يا الكترونيكي با نور زرد در دو طرف جلو و دوتاي ديگر از آن با رنگ قرمز يا زرد در دو طرف عقب براي اعلام قصد گردش به چپ يا به راست و يا تغيير خط حركت. نور اين چراغ ها در روز بايد از فاصله 35متري قابل ديدن باشد.

ح _ يدك و نيمه يدك هاي متصل بايد داراي چراغ هاي مندرج در بندهاي (ت) و (ث) و (ج) و دو راهنماي عقب موضوع بند (چ) اين ماده باشند. اگر وسيله نقليه اي داراي چند يدك زنجيري باشد چراغ هاي يادشده بايد در عقب آخرين يدك نصب گردد.

خ _ دو چراغ چشمك زن درجلو و دو چراغ چشمك زن در عقب كه به طور هم زمان براي اعلام هشدار، احتياط و يا خطر به رانندگان ديگر به

كاربرده مي شوند.

تبصره 1_ به كار بردن چراغ هاي جانبي در وسايل نقليه طويل، موضوع بند (35) ماده (1) الزامي است.

تبصره 2_ وسايل نقليه سواري كه پس از ابلاغ اين آيين نامه توليد مي شوند بايد داراي يك چراغ ترمز در پشت شيشه عقب (چراغ ترمز سوم) باشند.

ماده 56 _ نور چراغ هاي كوچك جلو و خطر عقب بايد در شرايط جوي معمولي از فاصله 150 متري ديده شود. نور چراغ هاي راهنما و ايست نبايستي خيره كننده باشد.

ماده 57 _ سامانه روشنايي چراغ هاي وسيله نقليه بايد طوري تعبيه و تنظيم گردد كه هر وقت راننده چراغ هاي جلو و يا چراغ هاي كمكي را روشن نمايد چراغ هاي عقب نيز همزمان روشن شود.

ماده 58 _ ارتفاع چراغ هاي جلو نبايد از 135 سانتيمتر بيشتر و از 70 سانتيمتر كمتر باشد. ارتفاع چراغ هاي عقب نيز نبايد از يك متر بيشتر و از 50 سانتيمتر كمتر باشد.

ماده 59 _ چراغ هاي بزرگ جلو بايد داراي وسيله تبديل نور باشند كه تابش نور را به بالا يا پايين به ترتيب زير عوض كنند:

الف _ نور بالا (چراغ رانندگي) بايد طوري تنظيم گردد كه به وسيله آن وجود اشخاص يا اشيا از فاصله 150متري تشخيص داده شود.

ب _ نور پايين (چراغ عبور) بايد به نحوي تنظيم شود كه به وسيله آن اشخاص يا اشيا از فاصله 35 متري مشخص شوند.

ماده 60 _ كليه وسايل نقليه انتظامي، بازرسي، امدادي و خدماتي ويژه بايد در مرتفع ترين نقطه خود داراي چراغ خطر گردان همراه با آژير كه توليد صداي مشخص نمايد، باشند. نور اين چراغ ها بايد هنگام روشن بودن از فاصله 150

متري قابل ديدن باشد. دستورالعمل استفاده از چراغ گردان، شامل انواع، رنگ، ابعاد و ضوابط ديگر بنا به پيشنهاد راهنمايي و رانندگي به تصويب شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور مي رسد.

ماده 61 _ داشتن تجهيزات زير براي وسايل نقليه مجاز است:

الف _ دو عدد چراغ ويژه مه با نور زرد در دو طرف قسمت جلو كه ارتفاع اين چراغ ها نبايد از يك متر بيشتر و از 40 سانتيمتر كمتر باشد. نور اين چراغ ها بايد طوري تنظيم گردد كه درطول 10متر، از سطح افقي محل نصب چراغ بالاترنيايد. هنگام به كاربردن چراغ هاي مه بايد از نور پايين چراغ هاي بزرگ نيز استفاده شود.

ب _ دو چراغ رانندگي اضافي با نور سفيد در جلو (چراغ كمكي) كه ارتفاع آن نبايد از 5/1 متر بيشتر و از 40 سانتيمتر كمتر باشد. اين چراغ ها در صورت لزوم مي توانند همراه با چراغ هاي بزرگ جلو به كار روند.

پ _ دو چراغ كوچك با نور زرد يا سفيد روي گلگير و يا دو طرف سپر كه خيره كننده نباشد.

ت _ چراغ هاي كوچك اضافي در جلو با نور سفيد يا زرد و در عقب با نور قرمز كه هنگام استفاده بايد به طور مرتب روشن و خاموش شده و از فاصله 150 متري ديده شوند.

ماده62 _ تمام وسايل نقليه موتوري و انواع يدك ها و نيمه يدك ها كه در جاده هاي عمومي عبور مي نمايند بايد دو نورتاب (رفلكتور) به رنگ قرمز يا شبرنگ قرمز در دو طرف قسمت عقب خود داشته باشند. هرگاه نور تاب هايي در سمت جلو نصب شوند بايد رنگ آنها زرد باشد. ارتفاع نورتاب ها بيشتر از 5/1 متر

و كمتر از 60سانتيمتر نخواهد بود؛ مگر آنكه بلندي خود وسيله نقليه از كف زمين كمتر از 60سانتيمتر باشد. نورتاب هاي عقب يدك هاي مستقل ممكن است در دو طرف آن يا در دو طرف بار نصب شود. در تمام موارد ياد شده بايد نورتاب ها به طور كامل قابل ديدن بوده و صفحه هاي آنها داراي اندازه و ويژگي هايي باشد كه هنگام شب در مقابل نور چراغ هاي وسايل نقليه ديگر از فاصله 150 متري به طور كامل ديده شود.

ماده 63 _ هرگونه وسيله نقليه موتوري غير از موتورسيكلت بايد داراي ترمزهايي باشد كه به راحتي بتوان در حال راندن و در صورت لزوم آن را به كاربرد. اين ترمزها بايد قادر باشند وظايف سه گانه ترمز را به شرح زير انجام دهند:

الف _ ترمز پايي بايد بتواند سرعت وسيله نقليه را به هر صورتي كه بارگيري شده و يا مسافر را حمل مي كند و در سربالايي و يا سرازيري كه حركت مي نمايد كاهش داده و آن را به طور سريع و مؤثر و با ايمني متوقف نمايد. شتاب منفي اين گونه ترمزها نبايد كمتر از استاندارد تعيين شده باشد.

ب _ ترمز دستي بايد بتواند وسيله نقليه را به هر صورتي كه بارگيري شده و يا مسافر حمل مي نمايد، در شيب 16 درصد سربالايي و يا سرازيري در حال توقف نگهدارد. در وسايل نقليه اي كه كمك ترمز و يا ترمز موتور پيش بيني شده است، اين گونه ترمزها بايد در فاصله مناسبي حتي در صورت پايي بودن بتواند سرعت وسيله نقليه را به هر صورتي كه بارگيري يا مسافرگيري شده باشد كاهش داده و در نهايت متوقف سازد.

ماده 64 _ ترمز پايي بايد روي تمام چرخ هاي وسيله نقليه مؤثر بوده و عمل نمايد. با وجود اين اگر وسيله نقليه داراي بيش از دو محور باشد مي توان اجازه داد كه روي چرخ هاي يكي از محورها عمل ننمايد. كمك ترمز و يا ترمز موتور و همچنين ترمز دستي بايد حداقل روي يكي از چرخ هاي هر طرف مقطع طولي وسيله نقليه عمل نمايند.

ماده 65 _ ترمزهاي يدك ها به استثناي يدك سبك بايد داراي شرايط زير باشند:

الف _ ترمز پايي كه قادر باشد سرعت وسيله نقليه را به هر صورتي كه بارگيري شده و در هر شيبي كه باشد كاهش داده و آن را به طور سريع و مؤثر و با ايمني متوقف سازد.

ب _ ترمز دستي كه قادر باشد وسيله نقليه را به هر صورتي كه بارگيري شده باشد در شيب 16 درصد سربالايي و يا سرازيري در حال توقف نگهدارد و سطوح ترمز كننده آن با وسيله اي كه تنها مكانيكي بوده، مورد استفاده قرار گيرد. اين مقررات در مورد يدك هايي كه نمي توان بدون استفاده از ابزار و آلاتي، آن را از وسيله نقليه كشنده جدا نمود، به كاربرده نمي شود، مشروط به اين كه آنچه از ترمز دستي انتظار مي ر ود براي وسيله نقليه مركب مؤثر باشد.

پ _ تجهيزاتي كه وظيفه ترمز پايي و ترمز دستي را انجام مي دهند مي توانند داراي اجزاي مشتركي باشند.

ت _ ترمز پايي بايد روي كليه چرخ هاي يدك عمل نمايد.

ث _ ترمز پايي يدك بايد به وسيله ترمزپايي وسيله نقليه كشنده مورد عمل قرار گيرد. در هر حال اگر حداكثر وزن مجاز يدك از 3500 كيلوگرم

تجاوز ننمايد، مي توان ترمزها را طوري ترتيب داد كه با كم شدن فاصله بين يدك در حال حركت و وسيله نقليه كشنده عمل نمايند.

ج _ ترمز پايي و ترمز دستي بايد روي سطوح ترمز كننده اي، كه به طور دايم با كمك اجزايي با نيروي كافي به چرخ ها متصل بوده، عمل نمايند.

چ _ ترمزها بايد به نحوي باشند كه در صورت شكستن يا پاره شدن وسايل اتصال با يدك در حال حركت، يدك به طور خودكار توقف نمايد.

ماده 66 _ كليه وسايل نقليه موتوري توليدي و يا وارداتي بايد مجهز به كمربند ايمني استاندارد براي سرنشينان باشند.

ماده67 _ رانن_دگي با وس_ايل نقليه اي كه داراي ترمزهاي استاندارد ملي و يا با مشخصات و شرايط ياد شده در اين آيين نامه نباشد، ممنوع است.

ماده 68 _ هر وسيله نقليه موتوري بايد حداقل به يك وسيله اخطار شنيداري (بوق) با صداي استاندارد مجهز باشد. اين گونه تجهيزات بايد توليد صداي مداوم و يكنواخت نموده و ايجاد صداي خشن و ناهنجار ننمايد. ولي وسايل نقليه اي كه داراي حق تقدم عبور مي باشند (وسايل نقليه امدادي و خدماتي و پليس و مانند آن) مي توانند علاوه بر دارا بودن بوق، وسايل اخطار شنيداري ديگري كه مقيد به اين ويژگي ها نباشد براي استفاده هنگام لزوم داشته باشند. همچنين وسايل نقليه مسافربري و باربري عمومي برون شهري نيز مي توانند وسايل اخطار شنيداري استاندارد ديگري داشته باشند تا در زمان لازم در بيرون شهرها و مناطق غير مسكوني استفاده نمايند.

ماده 69 _ هر وسيله نقليه موتوري بايد مجهز به لوله خروجي گاز و صداي موتور باشد به نحوي كه مانع

خروج صداي ناهنجار در بيرون وسيله نقليه و انتشار گاز ناشي از سوخت موتور در درون وسيله نقليه گردد.

ماده 70_ روي چرخ هاي وسايل نقليه يا كنار آنها نبايد اجسام اضافي و زائد مانند ميخ و پيچ بلند يا هر شيئي كه از سطح بيروني چرخ ها تجاوز كند وجود داشته باشد، مگر آنكه درتراكتورهاي زراعتي و انواع كمباين لازم باشد.

ماده 71_ كليه وسايل نقليه، شب ها هنگام حركت در جاده ها بايد سه چراغ يا سه مشعل الكتريكي با نور قرمز يا دو مثلث شبرنگ ايمني كه در شرايط جوي معمولي از فاصله 150 متري قابل ديدن باشند همراه داشته باشند تا هنگام ضرورت، برحسب مورد، از آنها استفاده نمايند.

ماده 72_ وسايل نقليه اي كه مواد خطرناك حمل مي كنند ضمن رعايت مفاد آيين نامه حمل مواد خطرناك، بايد سه چراغ قرمز الكتريكي و دو مثلث شبرنگ را همراه داشته باشند. حمل فانوس براي اين گونه وسايل نقليه ممنوع است. به علاوه بايد داراي دستگاه پمپ آتش نشاني آماده به كار باشند. اين پمپ ها بايد در محل هايي نصب شوند كه هنگام ضرورت بتوان به سرعت آنها را مورد استفاده قرارداد.

ماده 73_ به منظور جلوگيري از انتشار گل و لاي، سنگ ريزه و مانند آن نصب تجهيزات مناسب لاستيكي، فلزي و مانند آن در قسمت بيروني آخرين محور انواع وسايل نقليه به ويژه كاميون، تريلر و اتوبوس الزامي است.

بخش دوم _ تجهيزات اختصاصي موتورسيكلت و دوچرخه

ماده 74_ تجهيزات اختصاصي موتورسيكلت و دوچرخه بايد براساس استاندارد مورد تاييد مؤسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي ايران بوده و از نظر عدم آلودگي هاي زيست محيطي، استانداردهاي مصوب شوراي عالي حفاظت محيط زيست

را رعايت نموده باشند.

ماده 75_ موتورسيكلت بايد داراي دو نوع ترمز باشد كه يكي از آنها حداقل روي چرخ عقب و يا همه چرخ ها و ديگري روي چرخ جلو و يا همه چرخ ها عمل نمايد. اگر موتورسيكلت داراي اتاقك پهلو (سايد كار) باشد ترمز چرخ اتاقك پهلو ضروري نمي باشد. اين ترمزها بايد قادر باشند سرعت موتورسيكلت را به صورتي كه داراي سرنشين مي باشد، در هر شيبي كاهش داده و آن را سريعاً و به طور مؤثر و با ايمني متوقف سازد. موتورسيكلت هاي سه چرخ كه چرخ هاي آنها در ارتباط با محور طولي وسط موتورسيكلت به طور قرينه قرار گرفته باشد بايد مجهز به يك ترمزدستي همانند وسايل نقليه موتوري ديگر باشند.

ماده 76_ موتورسيكلت ها بايد حداقل داراي يك چراغ با نور سفيد در جلو، يك چراغ قرمز عقب همراه با چراغ قرمز ترمز، دو چراغ راهنما درجلو و دو چراغ راهنما در عقب و يك نور تاب قرمز در عقب باشند.

ماده 77_ دوچرخه بايد داراي تجهيزات زير باشد:

الف _ يك چراغ سفيد يا زرد در جلو كه هنگام شب تا مسافت 15 متري جلوي آن را به قدر كافي روشن سازد.

ب _ يك چراغ با نور قرمز در عقب كه در هنگام شب از فاصله 150 متري ديده شود.

پ _ يك نورتاب به رنگ قرمز در عقب و همچنين يك نورتاب به رنگ زرد در جلو كه نور وسايل نقليه پشت سر و جلو را از فاصله 20متري منعكس نمايد.

ت _ يك زنگ يا بوق كه صداي آن از فاصله 30 متري شنيده شود. نصب و استفاده از زنگ هاي

صوتي يا آژير يا بوق خطر براي دوچرخه ها ممنوع است.

ث _ ترمزي كه به هنگام گرفتن آن دوچرخه در فاصله مناسبي متوقف گردد.

فصل ششم _ مقررات حمل بار

ماده78_ طول، عرض، ارتفاع و ظرفيت وسيله نقليه بر طبق مشخصات (كاتالوگ) به وسيله كارخانه سازنده كه به تاييد وزارت صنايع و معادن مي رسد تعيين مي گردد. در هر حال حداكثر ظرفيت تعيين شده نبايد از مشخصات مندرج در كاتالوگ تجاوز نمايد. تطبيق اين مشخصات با افسر كارشناس راهنمايي و رانندگي مي باشد.

ماده79_ ظرفيت، ابعاد و وزن هاي مجاز وسايل نقليه باري و مسافري در جاده ها تابع ضوابط وزارت راه و ترابري و در شهرها تابع مقررات وزارت كشور مي باشد. اين مقررات در پيوست شماره3 اين آيين نامه ذكر گرديده است.

ماده80 _ وسايل نقليه مسافربري حق ندارند حيوانات و بارهايي را كه براي مسافران ايجاد مزاحمت يا توليد بوي نامطبوع و آلودگي مي نمايند و همچنين بارهايي كه از گلگيرها و يا از درون اتاق به اطراف تجاوز نمايد، حمل نمايند.

ماده81 _ مقامات صلاحيت دار مي توانند براي حمل محمولاتي كه قابل تجزيه نبوده و بيش از ظرفيت يا بزرگتر از حجم معين است پروانه ويژه اي كه حاوي مشخصات و ظرفيت وسيله نقليه حمل كننده و وزن و حجم بار و مسير و تعداد دفعات و شرايط رفت و آمد يا مدت حمل و يا مستمر بودن آن است صادر كنند. اين پروانه بايد تا پايان مدت اعتبار آن نزد راننده موجود باشد و هنگام مراجعه به مأموران ارائه گردد.

ماده82 _ وسايل نقليه اي كه در حدود ضوابط مندرج در پيوست شماره3 اين آيين نامه حمل بار مي كنند بايد داراي شرايط زير

باشند:

الف _ شب ها دو چراغ قرمز در آخرين نقطه دو طرف عقب بار نصب نمايند به طوري كه از فاصله 150متري دو طرف و عقب وسيله نقليه ديده شود.

ب _ روزها دو پارچه قرمز رنگي كه سطح هريك حداقل نيم متر مربع باشد در انتهاي بار آويزان كنند به نحوي كه رانندگان پشت سر بتوانند آن را از فاصله 150متري بينند.

پ _ داراي حفاظ و پوشش لازم و مناسب براي بار بوده و حفاظ نبايد مانع ديد راننده و يا پوشانيدن چراغ ها و يا موجب خطر براي ديگران باشد.

ماده83 _ نصب مخزن (باك) اضافي و يا غير استاندارد براي مصرف سوخت وسايل نقليه عمومي باربري و مسافربري ممنوع است و همچنين حمل مواد خطرناك در جاده ها تنها با وسايل نقليه ويژه و با رعايت مقررات مربوط مجاز است. اشخاص حقيقي و حقوقي مكلفند پيشتر اجازه اين كار را از وزارت راه و ترابري دريافت نمايند.

تبصره _ حمل مواد سوختي خارج از مخزن (باك) و استفاده از وسايل آتش زا مانند اجاق گاز سفري (پيك نيكي)، بخاري و مانند آن در وسايل نقليه ممنوع است.

ماده84 _ موسسات بايد بارهاي وسايل نقليه را طوري بارگيري نمايند و محكم ببندند كه هيچگونه خطر جابه جايي يا افتادن يا ريزش كردن يا باز شدن و يا پخش شدن در هوا وجود نداشته باشد و به طور كامل ثابت باشد. در هر حال راننده نيز مكلف است پس از اطمينان از درستي بارگيري و استحكام آن، وسيله نقليه را به حركت دراورد.

ماده85 _ يدك يا هر نوع وسيله نقليه اي كه با وسيله نقليه ديگري كشيده مي شود بايد

با وسايل اطمينان بخشي كه خطر باز شدن يا گسيختن يا شكستن نداشته باشد طوري متصل گردند كه هنگام يدك كشي با كاهش سرعت وسيله نقليه كشنده فاصله اوليه حفظ گردد. در هر حال هر نوع وسيله نقليه اي كه كشيده مي شود بايد يك نفر راننده داراي پروانه مجاز رانندگي هدايت آن را به عهده گيرد تا در صورت وقوع خطر بتواند آن را بدون وقوع حادثه كنترل نمايد. وسايل نقليه اي كه به وسيله جرثقيل با جداكردن محور يا محورهايي از زمين كشيده مي شود، از شرط داشتن راننده مستثني هستند.

ماده86 _ وسايل نقليه باربري پس از بارگيري بايد توزين شوند و راننده برگه توزين را تا مقصد همراه داشته باشد. رانندگان موظفند به دستور مأموران صلاحيت دار، وسيله نقليه را براي توزين به روي باسكول ببرند. هرگاه ضمن توزين معلوم شود كه بيش از ظرفيت مقرر بارگيري شده است بار اضافي تخليه مي شود. در اين صورت مسئوليت انبار كردن و حفظ آن به عهده مالك و راننده است. ادامه مسير وسيله نقليه متخلف، مشروط به پرداخت خسارت به وزارت راه و ترابري و يا شهرداري است.

فصل هفتم _ تصادفات

ماده87 _ راننده هر وسيله نقليه كه مرتكب تصادف منجر به جرح يا فوت گردد، موظف است بلافاصله وسيله نقليه را در محل تصادف متوقف ساخته و با نصب علايم ايمني هشدار دهنده برابر ماده (71) اين آيين نامه، رانندگان وسايل نقليه ديگر را از وقوع حادثه آگاه سازد و تا هنگامي كه تشريفات مربوط به رسيدگي از سوي راهنمايي و رانندگي و پليس راه پايان نيافته از تغيير وضع وسيله نقليه يا صحنه تصادف خودداري نموده و بلافاصله اقدام به

انتقال مجروحان به مراكز درماني نمايد.

تبصره _ در تصادفات منجر به جرح در صورتي كه وسيله نقليه ديگري براي انتقال فوري مجروحان به مراكز درماني موجود نباشد، راننده وسيله نقليه در تصادف مي تواند با علامت گذاري محل قرار گرفتن چرخ ها در سطح راه، اقدام به حمل مجروحان با وسيله نقليه خود نمايد.

ماده88 _ واحدهاي راهنمايي و رانندگي و پليس راه موظفند پس از اطلاع از وقوع تصادف، در اسرع وقت اقدام به اعزام كارشناس تصادف به همراه تجهيزات و امكانات نظير كمك هاي اوليه، دوربين عكاسي و فيلمبرداري، آمبولانس، جك بادي و يا جرثقيل و مانند آنها، بر حسب نياز نمايند. كارشناس رسيدگي كننده به تصادف موضوع را به نزديكترين واحد انتظامي اعلام و در صورت ضرورت و برحسب مورد، براي درخواست كمك از نزديكترين واحد فوريت هاي پزشكي (اورژانس)، امداد و نجات، آتش نشاني، مركز راهداري، شهرداري و يا دهياري اقدام نموده و تا پايان رسيدگي به تصادف و برقراري ايمني تردد در محل وقوع، سانحه را مديريت مي نمايد.

تبصره _ نحوه همكاري و وظيفه دستگاه هاي ياد شده و همچنين اعمال مديريت از سوي كارشناس تصادف، برابر دستورالعملي خواهدبود كه به تصويب كميسيون ايمني راه هاي كشور مي رسد.

ماده89 _ هرگاه تصادف تنها منجر به خسارت مالي شود به نحوي كه امكان حركت از وسيله نقليه سلب نشده باشد، رانندگان موظفند بلافاصله وسيله نقليه را براي رسيدگي و بازديد كارشناسان تصادفات در محل حادثه، به كنار راه منتقل كنند تا موجب سد معبر نگردد.

ماده90_ در نقاطي كه كارشناس راهنمايي و رانندگي و يا پليس راه وجود ندارد و يا حضور به هنگام آنان مقدور نباشد مسئولان امر

مي توانند از نظرات مستدل حداقل سه نفر از رانندگان پايه يكم و يا پايه (ت) استفاده نمايند.

ماده91_ رانندگان وسايل نقليه هنگام تصادف منجر به جرح يا فوت مكلفند بلافاصله نام و نشاني صحيح و مشخصات گواهي نامه رانندگي وسيله نقليه خود را به مأموران انتظامي اعلام دارند و در صورت درخواست مدارك قانوني اعم از گواهي نامه، كارت شن_اسايي خودرو و بيم_ه نام_ه از س_وي مأموران مربوط، اي_ن مدارك را ب_ه آنان تسليم نمايند.

ماده92_ رانندگاني كه با وسيله نقليه متوقفي كه سرنشين ندارد تصادف مي نمايند نبايد محل وقوع تصادف را ترك كنند و در صورت مراجعه نكردن راننده و يا مالك آن، بايد صاحب يا راننده وسيله نقليه و يا مأموران راهنمايي و رانندگي و يا پليس راه را از هويت و نشاني كامل خود آگاه سازند و در صورت دسترسي نداشتن به ايشان، نام و نام خانوادگي و نشاني دقيق خويش و شماره و مشخصات ديگر وسيله نقليه خود را بر روي كاغذي نوشته و در محلي قابل ديدن بر روي وسيله نقليه متوقف، الصاق نمايند.

ماده93 _ رانندگاني كه با حيوانات، اشياء، تاسيسات و مانند آنها تصادف و ايجاد خسارت مي نمايند، بايد به منظور جلوگيري از بسته شدن راه و پيشگيري از بروز حوادث احتمالي ديگر، در صورت اماكن حيوان مرده يا مصدوم و همچنين اشيا باقي مانده در محل تصادف را از سطح سواره رو بيرون برده و موظفند صاحبان و مالكان آنها يا مأموران راهنمايي و رانندگي و يا پليس راه را از وقوع تصادف آگاه نمايند.

ماده94_ هرگاه راننده وسيله نقليه در اثر تصادف توانايي اجراي مقررات مندرج در مواد (92) و (93) اين

آيين نامه را نداشته باشد موظف است در اولين فرصت مراتب را به مأموران مربوط اعلام دارد. اگر مالك وسيله نقليه فردي غير از راننده باشد پس از آگاهي از واقعه و در صورتي كه راننده مراتب را به مأموران مربوط اطلاع نداده باشد، مالك موظف است در اسرع وقت مأموران مربوط را از واقعه آگاه سازد.

ماده95_ تعميرگاه ها و توقفگاه ها موظفند ظرف 24 ساعت پس از ديدن وسيله نقليه اي كه آثار تصادف يا جاي گلوله در آن وجود دارد مراتب را با ذكر مشخصات وسيله نقليه و در صورت امكان با ذكر نام و نشاني راننده به واحد انتظامي محل اعلام دارند.

فصل هشتم _ علايم راهنمايي و رانندگي

ماده96_ علايم راهنمايي و رانندگي مانند انواع چراغ ها، تابلوها، خط كشي ها، نوشته ها، ترسيم ها و نيز علايم تعيين سمت عبور كه بايد روي راه ها كشيده شود، براساس قانون الحاق ايران به كنوانسيون عبور و مرور در جاده ها و كنوانسيون مربوط به علايم راهها _ مصوب 1354 _ تهيه شده اند، و همچنين رنگ زمينه و شكل علايم و تابلوها، مطابق نمونه هاي (پيوست شماره4) اين آيين نامه است.

ماده97_ تشخيص، انتخاب، تهيه، جانمايي، نصب، ترسيم و نگهداري علايم عمودي و افقي راهنمايي و رانندگي در شهرها براساس دستورالعملي خواهدبود كه به پيشنهاد شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور به تصويب وزير كشور مي رسد و در جاده ها به عهده وزارت راه و ترابري مي باشد. در مواقع اضطراري راهنمايي و رانندگي و پليس راه مي توانند خود اقدام به انتخاب نوع علايم و محل استفاده و در صورت لزوم تهيه و نصب آنها به طور موقت نموده و مراتب را بر حسب مورد، به شهرداري و يا

وزارت راه و ترابري اعلام نمايند.

تبصره _ مفاهيم رنگ و شكل علايم و تابلوها و چگونگي رفتار رانندگان پس از ديدن آنها، كه در كتاب هاي آموزشي بايد ارايه شود، از سوي كارگروهي متشكل از نمايندگان وزارت كشور، وزارت راه و ترابري و راهنمايي و رانندگي تهيه و به همراه اين آيين نامه براي اطلاع عمومي در اختيار مراجع صلاحيت دار و با همكاري شوراهاي اسلامي شهرها در اختيار عموم مردم قرار مي گيرد.

ماده98_ رانندگان كليه وسايل نقليه و اشخاص اعم از پياده يا سوار بر حيوانات و يا اشخاصي كه مسئول هدايت انفرادي و يا دسته جمعي پيادگان و يا حيوانات در راه ها مي باشند موظفند از علايم و مقررات مربوط تبعيت نمايند، مگر اين كه مأموران راهنمايي و رانندگي و پليس راه به دلايلي رعايت نكردن آنها را در محل، مجاز اعلام كنند.

ماده99_ كنترل و تنظيم عبور و مرور ممكن است به وسيله چراغ ها يا خط كشي يا تابلوها، نوشته ها و ترسيم ها، يا مأموران راهنمايي و رانندگي و پليس راه و يا به هر وسيله ديگري كه بر حسب مورد لازم باشد، به عمل آيد. در هر حال فرمان پليس راهنما كه ممكن است مغاير با پيام علايم يا مقررات در محل باشد مقدم خواهدبود.

ماده100_ در دوطرف عقب وسايل نقليه طويل بايد دو عدد علامت نشان دهنده وسيله نقليه طويل (مستطيل زرد يا سفيد رنگ كه داراي حاشيه قرمز است) الصاق گردد تا رانندگان وسايل نقليه پشت سر را از طويل بودن آنها آگاه گرداند.

ماده101_ در محل هايي كه عبور و مرور به وسيله چراغ راهنمايي و رانندگي كنترل مي شود، رنگ هاي زير براي مقاصدي كه

معين شده است به كار مي رود:

الف _ چراغ سبز براي حركت _ رانندگان وسايل نقليه اي كه با چراغ سبز روبرو مي شوند حق عبور يا گردش دارند؛ مگر آنكه گردش به وسيله علامت ديگري ممنوع شده باشد. در هر حال وسايل نقليه در حال گردش بايد حق تقدم عبور وسايل نقليه اي را كه در مسير مجاز خود مستقيم مي روند و حق تقدم پيادگاني را كه از گذرگاه پياده در حركتند رعايت نمايند. با وجود اين اگر جريان ترافيك در جهتي كه آنها در حال پيش رفتن هستند آنچنان متراكم باشد كه چنانچه وارد تقاطع گردند با تغيير و تبديل بعدي رنگ چراغ نتوانند از آن خارج شوند، چراغ سبز در تقاطع، رانندگان را براي ادامه حركت مجاز نخواهد ساخت.

ب _ چراغ زرد براي احتياط _ رانندگان وسايل نقليه اي كه با اين چراغ روبرو مي گردند نبايد از خط ايست يا از تراز چراغ راهنمايي و رانندگي عبور كنند؛ مگر آنكه آنچنان به خط ايست تقاطع و يا چراغ راهنمايي و رانندگي نزديك شده باشند كه پيش از عبور از خط ايست يا از تراز چراغ راهنمايي و رانندگي نتوانند به آساني توقف نمايند. در هر حال در صورت ورود قبلي به تقاطع موظفند به حركت خود ادامه داده و با رعايت مقررات ديگر از تقاطع يا گذرگاه عبور كنند.

پ _ چراغ قرمز براي ايست _ رانندگان وسايل نقليه اي كه با چراغ قرمز برخورد مي كنند بايد پيش از خط ويژه ايست، توقف كامل نمايند و در صورت نبودن خط ايست در فاصله پنج متري چراغ راهنمايي و رانندگي بايستند و تا روشن شدن چراغ سبز و تخليه

تقاطع از وسايل نقليه منتظر بمانند.

ت _ چراغ چشمك زن زرد براي عبور با احتياط _ رانندگان وسايل نقليه مكلفند با ديدن اين چراغ از تقاطع و گذرگاه پياده با احتياط و سرعت كم عبور نمايند.

ث _ چراغ چشمك زن قرمز براي ايست و عبور _ رانندگان وسايل نقليه در صورت برخورد با اين چراغ نبايد از خط ايست و يا در صورت نبودن خط ايست از تراز چراغ راهنمايي و رانندگي فراتر روند و بايد توقف نموده و پس از اطمينان از نبودن خطر تصادف، حركت و عبور نمايند. همين اقدامات هنگام ديدن تابلوي ايست بايد انجام شود.

ماده102_ در تقاطعهايي كه مسير جداگانه گردش به راست به وسيله جدول يا خط كشي تعبيه نشده است، در هنگامي كه چراغ راهنمايي و رانندگي قرمز است، رانندگاني كه قصد گردش به راست داشته باشند در صورت نصب تابلوي ويژه اي كه گردش به راست را مجاز اعلام مي نمايد، مي توانند از منتهي اليه سمت راست راه و با رعايت احتياط و حق تقدم عبور وسايل نقليه و پيادگاني كه با چراغ سبز در حال عبور مي باشند، وارد راه مجاور سمت راست شوند.

ماده103_ در چراغ هايي كه به عنوان چراغ راهنماي عابر پياده مورد استفاده قرار مي گيرند، رنگ ها داراي معاني زير است:

چراغ سبز _ پيادگان مجاز به عبور از عرض راه مي باشند.

چراغ قرمز _ عبور پيادگان از عرض راه ممنوع است.

ماده104 _ هدايت و كنترل ترافيك از سوي مأموران صلاحيت دار با فرمان هاي زير انجام مي گيرد:

الف _ بلند كردن دست به طور عمودي _ مفهوم اين حركت براي كليه استفاده كنندگان از راه به معناي توجه توقف خواهدبود.

اما رانندگاني كه توقف وسايل نقليه آنها ايمني كافي ندارد مستثني هستند. اين علامت، رانندگاني را كه پيشتر وارد محوطه تقاطع شده اند ملزم به توقف نمي سازد.

ب _ بلند كردن دست يا دست هاي مأمور به دو طرف و بطور افقي _ مفهوم اين حركت براي كليه استفاده كنندگان از راه كه جهت حركت آنها در امتداد جهت نشان داده شده با دست يا دست هاي مأمور صلاحيت دار مي باشد، به معناي ايست خواهدبود. ممكن است مأمور پس از دادن اين علامت دست يا دست هاي خود را پايين بياورد. اين حركت نيز براي رانندگاني كه در سمت جلو و عقب مأمور قراردارند به منزله علامت ايست مي باشد.

ماده105_ در خيابان ها و يا تقاطع هايي كه سطح آنها به شكل شطرنجي و به رنگ زرد و سياه نقاشي شده، هنگامي كه تراكم خودروها زياد است و امكان تخليه به هنگام تقاطع وجود ندارد، رانندگان موظفند پيش از محل نقاشي شده متوقف شوند و مسير حركت ديگر خودروها را باز نگه دارند.

ماده106_ نصب آگهي يا علامت يا تابلو يا وسايلي كه داراي شباهت با علايم و يا تابلوهاي راهنمايي و رانندگي باشد يا از آنها تقليد شود و يا منظور از آن هدايت و كنترل وسايل نقليه باشد و يا به طريقي باعث جلوگيري از ديدن علايم و تابلوهاي راهنمايي و رانندگي گردد و همچنين نصب چراغ هاي رنگي تبليغاتي در كنار چراغ هاي راهنمايي و رانندگي به طوري كه موجب اشتباه رانندگان گردد ممنوع است. مقامات صلاحيت دار مي توانند در صورت ديدن چنين اشيايي براي رفع آنها اقدام نمايند.

تبصره1 _ ممكن است از طرف موسسات يا اشخاص با اجازه مراجع صلاحيت دار

علايمي براي هدايت مراجعه كنندگان به مكان هاي اطراف راه نصب گردد، مشروط به اين كه اين تابلوها مانع ديدن تابلوهاي راهنمايي و رانندگي نشوند و ايمني راه را به خطر نيندازند.

تبصره2_ ضوابط و چگونگي تهيه، نصب و يا الصاق آگهي هاي تبليغاتي و تابلوهاي هدايت به مكان ها در شهرها و جاده ها، برحسب مورد، به وسيله شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور در شهرها و وزارت راه و ترابري در جاده ها تعيين خواهدشد.

ماده107_ هيچكس حق ندارد بدون اجازه راهنمايي و رانندگي و پليس راه در علايم راهنمايي و رانندگي و ديگر وسايل تنظيم عبور و مرور وسايل نقليه تغييراتي بدهد و يا در متن آن تصرفاتي نمايد، مگر اشخاصي كه در دستورالعمل هاي موضوع ماده (97) اين آيين نامه مشخص شده اند.

ماده108_ رانندگاني كه قصد گردش به راست يا به چپ يا توقف يا تغيير مسير را دارند مكلفند از فاصله حدودي 100متر به محل گردش يا توقف به وسيله چراغ راهنما به ترتيب زير علامت دهند:

الف _ براي گردش به راست، چراغ راهنماي سمت راست وسيله نقليه را روشن كنند.

ب _ براي گردش به چپ، چراغ راهنماي سمت چپ را روشن نمايند.

پ _ براي توقف، چراغ راهنماي سمت راست را روشن نمايند.

ت _ براي تغيير مسير و يا تغيير خط حركت، در فاصله مناسب، چراغ راهنماي سمت راست يا چپ را بر حسب مورد، روشن كنند.

ماده109_ رانندگان وسايل نقليه موتوري كه چراغ راهنما نداشته و همچنين وسايل نقليه غير موتوري و موتورسيكلت ها و دوچرخه ها بايد با دست به شرح زير علامت بدهند:

الف _ براي گردش يا تغيير مسير به راست، دست چپ

را به طرف بالا نگهدارند.

ب _ براي گردش يا تغيير مسير به چپ، دست چپ را به طور افقي نگهدارند.

پ _ براي توقف، دست چپ را به طرف پايين نگهدارند.

ت _ براي كاستن سرعت، دست چپ را به طور افقي از بالا به پايين به طور متناوب حركت دهند.

ماده110_ علايم آگاه سازي (اخبار) و همچنين علايم لازم براي سبقت به شرح زير مي باشد:

الف _ در روز بوق كوتاه.

ب _ در شب چند بار تبديل و تعويض نور چراغ بالا و پايين.

پ _ هنگام سبقت گرفتن اعم از اين كه روز باشد يا شب، براي جلب توجه وسايل نقليه پشت سر، استفاده از چراغ راهنما ضروري است.

ماده111 _ وسايل نقليه امدادي، بازرسي، انتظامي، سازمان هاي خدمات رساني و مدارس بايد داراي دستگاه آگاه سازي شنيداري و ديداري مندرج در ماده (60) اين آيين نامه و تجهيزات ايمني باشند و روي بدنه وسيله نقليه هم عبارات و علايم مشخص كننده نقش و يا نصب نمايند.

ماده112_ رانندگان وسايل نقليه كه مواد خطرناك حمل مي كنند بايد در دو طرف و عقب وسيله نقليه تابلويي كه روي آن كلمه (خطر) با حروف درشت و به دو زبان فارسي و انگليسي و به رنگ قرمز نوشته شده باشد نصب كنند. مسئولان شركت ها و موسسات حمل بار و رانندگان وسايل نقليه مكلفند مقررات خاص حمل مواد خطرناك را رعايت نمايند.

ماده113_ هرگاه وسيله نقليه اي شب در كنار و بيرون سطح راه توقف نمايد به طوري كه كناره وسيله نقليه متوقف مماس بر حاشيه سواره رو باشد و نور كافي در آن محل براي تشخيص اشيا يا اشخاص از فاصله

150متري وجود نداشته باشد، راننده يا متصدي وسيله نقليه (اعم از اين كه درون وسيله نقليه باشد يا بيرون آن) مكلف است چراغ هاي كوچك جلو و خطر عقب وسيله نقليه را روشن نگهدارد. چنانچه چراغ كوچك خراب شده باشد چراغ هاي بزرگ را با نور پايين روشن سازد.

ماده114_ هرگاه در راه ها خرابي و نقص پيش بيني نشده براي وسيله نقليه موتوري ايجاد شود، راننده مكلف است آن را از مسير عبور و مرور بيرون برده و در محل مناسبي كه موجب سد راه و مزاحمت براي وسايل نقليه ديگر و پيادگان نباشد متوقف سازد. در اين مورد و در موارد ديگري كه وسيله ياد شده قادر به حركت نباشد و انتقال آن به محل مناسبي مقدور نگردد، در صورت نبودن نور كافي در راه بايد به منظور آگاه ساختن رانندگان ديگر، علايم ايمني به ترتيب زير در محل قرار دهد:

الف _ در وسط راه چراغ الكتريكي و يا مشعل نوراني قرمز در فاصله هاي 70متري جلو و عقب و يكي ديگر در پهلوي وسيله نقليه از كار افتاده بگذارد. در راه هايي كه به وسيله موانع فيزيكي مسير رفت و برگشت وسايل نقليه از هم جدا شده است قراردادن علايم مندرج در فوق در عقب و پهلوي وسايل متوقف كافي خواهدبود.

ب _ هرگاه وسيله نقليه سر پيچ يا تپه اي از كار بيفتد علايم بايد در فاصله هاي مناسبي قرار داده شود تا رانندگان وسايل نقليه ديگر، از فاصله 200متري متوجه خطر شوند.

ماده115_ هرگاه وسيله نقليه موتوري در راه ها از كار بيفتد و به علت كافي بودن روشنايي محل احتياجي به استفاده از چراغ يا مشعل نباشد، راننده بايد در

وسط جاده مثلث هاي شبرنگ متساوي الاضلاع داراي زمينه سفيد يا زرد با حاشيه قرمز از نوع علامت احتياط به ابعاد حداقل 30 سانتيمتر در فاصله 70متري جلو و عقب آن به نحوي كه قابل ديدن باشد قراردهد.

ماده116_ اگر وسيله نقليه حامل مواد خطرناك در ساعات و شرايط مندرج در مواد (113) و (114) در راه ها از كار بيفتد، راننده يا متصدي وسيله نقليه موظف است كه در وسط جاده چراغ هاي الكتريكي به رنگ قرمز با باتري در فاصله هاي 70متري جلو و عقب و ديگري در پهلوي وسيله از كار افتاده بگذارد. استفاده از فانوس يا چراغ يا مشعل و هرگونه علامت آتش زا براي اين گونه وسايل نقليه ممنوع است.

ماده117_ روي يدك و هرنوع وسيله نقليه اي كه وسيله نقليه ديگري آن را مي كشد بايد يك پرچم سفيد به ابعاد حداقل 50 سانتيمتري طوري نصب شود تا رانندگان ديگر از فاصله دور و از دو طرف جاده آن را ببينند.

فصل نهم _ مقررات رانندگي

بخش اول _ مسير و جهت عبور

ماده118_ رانندگان كليه وسايل نقليه موظفند از خط عبور يا مسير عبوري سمت راست راه حركت نمايند، مگر در موارد زير:

الف _ هنگام سبقت گرفتن از وسيله نقليه جلو.

ب _ هنگامي كه سمت راست راه به هر علتي بسته شده و امكان عبور نباشد.

پ _ هنگام گردش به چپ.

ماده119_ در راه هايي كه خط كشي شده، وسايل نقليه بايد در مسير بين خطوط حركت كنند و از آن خارج نشوند و در صورت نياز به خروج و تغيير خط حركت، احتياط كامل را نموده و ابتدا با استفاده از چراغ راهنما و يا با

دادن علامت، رانندگان وسايل نقليه ديگر را از قصد خود آگاه سازند و سپس با رعايت حق تقدم عبور وسايل نقليه اي كه در خطوط كناري در حركت هستند وارد خط هاي عبور ديگر شوند. در راه هايي كه خط كشي ندارند هرگونه تغيير مسير حركت به چپ و راست ممنوع است، مگر با رعايت احتياط و دادن علامت و رعايت حق تقدم عبور وسايل نقليه هم مسير و مجاور. همچنين انحراف و تجاوز وسايل نقليه به مسير مقابل (مخالف) ممنوع است؛ مگر در موارد سبقت مجاز و با رعايت ضوابط سبقت.

ماده120_ ران_ندگي در بخش وسط راه هايي كه به وسيله خط كشي يا علايم ديگر به سه بخش تقسيم شده اند، به جز براي سبقت گرفتن يا گردش به چپ، بر حسب مورد با رعايت علايم و مقررات مربوط، ممنوع است.

ماده121_ در راه هايي كه به وسيله علايم، مانند خط كشي هاي يك خط ممتد و يا دو خط ممتد و يا موانع فيزيكي به دو بخش تقسيم شده اند، رانندگان موظفند از بخش راست راه حركت كنند و حق ندارند از روي آنها بگذرند. در برخي از بخش هاي راه كه يك خط از دوخط ممتد به خط بريده تبديل شده است، رانندگاني كه در سمت خط بريده در حركتند مجاز به سبقت گرفتن و يا گردش به چپ، برحسب مورد و با توجه به طول خط بريده و با رعايت مقررات بخشهاي سبقت و گردش، مي باشند.

ماده122_ در راه هاي يك طرفه رانندگان وسيله نقليه بايد در جهت و مسير مجاز عبور كنند و حركت برخلاف مسير تعيين شده به هر شكل ممنوع است.

ماده123_ در ميدان هايي كه به وسيله علايم، مانند خط كشي و

يا موانع فيزيكي مشخص شده اند رانندگان وسايل نقليه موظفند از سمت راست آنها گردش نمايند و حركت در خلاف جهت تعيين شده ممنوع است؛ مگر آنكه به وسيله علايم ديگر، عبور از سمت چپ مجاز اعلام شود.

ماده124_ در راههايي كه عبور وسايل نقليه كندرو مجاز اعلام گرديده اند، رانندگان اين گونه وسايل نقليه در هر حال مكلفند از اولين خط عبور سمت راست يا محل هايي كه براي عبور آنها تعيين شده حركت نمايند.

ماده125_ هنگامي كه وسيله نقليه اي از روبروي وسيله نقليه ديگري در جهت مخالف حركت مي كند، راننده هريك از آنها بايستي تا حد امكان در طرف راست خود حركت نمايد و در صورت لزوم به حاشيه بخش سواره رو در جهت حركت خود نزديك شود. اگر در انجام اين عمل مانع وجود داشته باشد و يا وسيله نقليه ديگري مانع حركت او شود، بايد از سرعت خود كاسته و در صورت لزوم توقف نمايد تا به وسايل نقليه جهت مقابل اجازه عبور دهد.

بخش دوم _ سرعت

ماده126_ در راهها و مناطقي كه ميزان سرعت رانندگي به وسيله تابلو يا علايم ديگر راهنمايي و رانندگي معين نگرديده است، سرعت مجاز براي رانندگان وسايل نقليه به قرار زير مي باشد:

اول _ در شهرها و مناطق مسكوني

الف _ معابر شرياني درجه يك

1_ آزادراه ها حداقل 70 و حداكثر 125 كيلومتر در ساعت.

2_ بزرگراه ها حداكثر 100كيلومتر در ساعت.

ب _ معابر شرياني درجه دو

1_ خيابان هاي شرياني اصلي حداكثر 60كيلومتر در ساعت.

2_ خيابان هاي شرياني فرعي حداكثر 50 كيلومتر در ساعت.

پ _ معابر محلي _ در اين معابر و ميدان ها حداكثر 30 كيلومتر در ساعت.

دوم _

در راه هاي بيرون شهر و مناطق غيرمسكوني

الف _ آزادراه ها _ حداقل 70و حداكثر 125 كيلومتر در ساعت.

ب _ بزرگراه ها _ حداكثر 115 كيلومتر در ساعت.

پ _ جادهها _ روزها حداكثر 100 و شب ها حداكثر 90كيلومتر در ساعت.

تبصره1_ تردد اتوبوس، ميني بوس، و انواع باركش ها به استثناي وانت ها در خط سوم (سرعت) آزادراه هاي شهري و بين شهري ممنوع است.

تبصره2_ حداكثر سرعت مجاز براي وسايل نقليه موتوري در هريك از خط هاي عبوري آزادراه ها با توجه به شرايط محل به وسيله علايم تعيين مي گردد.

تبصره3_ تغييرات بعدي در ميزان سرعت هاي قيد شده در راه هاي بيرون شهر و مناطق غيرمسكوني از سوي وزارت راه و ترابري تعيين و اعلام مي گردد.

ماده127_ علاوه بر آزادراه ها در محل هايي كه بر حسب ضرورت با نصب تابلو يا علايم ديگر حداقل سرعت نيز معين گرديده است، رانندگي با سرعت كمتر از حداقل، مجاز نخواهدبود.

ماده128_ رانندگان حق ندارند در راه ها آن قدر با سرعت كم حركت نمايند كه باعث كندي عبور و مرور يا نابساماني آن بشوند، مگر آنكه براي پرهيز از خطر و تصادف ضروري باشد.

ماده129 _ رانندگان وسايل نقليه موظفند در تقاطع هايي كه چراغ راهنمايي و رانندگي يا مأمور راهنمايي و رانندگي يا تابلوي ايست وجود ندارد، در سر پيچ ها جاده هاي تنگ و تپه ها و به طور كلي در محل هايي كه موانعي در مسير حركت آنان وجود داشته باشد و همچنين هنگام بارندگي يا مه يا كولاك و مانند آنها از سرعت وسيله نقليه تاحدي كه برحسب مورد براي پرهيز از خطر يا تصادف ضرورت دارد، بكاهند و با سرعت مطمئن حركت نمايند.

ماده130_ رانندگان وسايل نقليه هنگام

عبور از معابر و گذرگاه هاي تنگ يا پر جمعيت و يا هنگامي كه بيشتر از 50 متر مقابل آنها ديده نمي شود، مكلفند آهسته و با سرعت مطمئن حركت كنند و در صورت احتمال وقوع حادثه يا اخلال در نظم و مزاحمت براي پيادگان، برحسب مورد، حركت وسيله نقليه را كند يا آن را متوقف سازند.

ماده131_ رانندگي با انواع دوچرخه هاي موتوردار در شب با سرعتي بيش از 40 كيلومتر در ساعت مجاز نيست، مگر اين كه نور چراغ جلوي آنها براي تشخيص اشياء و انسان از فاصله 100متري كافي باشد كه در اين صورت هم نمي توانند از حداكثر سرعت مقرر تجاوز نمايند.

بخش سوم _ سبقت

ماده132_ رانندگاني كه قصد سبقت گرفتن از وسايل نقليه اي را كه در جهت آنان حركت مي نمايند دارند، در محل هاي مجاز و در صورت لزوم پس از روشن كردن چراغ راهنما و يا با دادن علامت لازم تنها از سمت چپ آنها سبقت گيرند و پس از سبقت و طي مسافت كافي، بار ديگر با روشن كردن چراغ راهنما و يا با دادن علامت به طرف راست راه متوجه و در مسير قبلي خود قرار گيرند به نحوي كه راه وسيله نقليه اي كه از آن سبقت گرفته شده بسته نشود يا موجب تصادف نشود. با وجود اين سبقت گرفتن از طرف راست وسيله نقليه اي كه در حال گردش به چپ مي باشد مجاز خواهدبود.

ماده133_ مسيري كه راننده مي خواهد براي سبقت گرفتن وارد آن شود بايد تا فاصله دور و مطمئني از طرف مقابل خالي از هرگونه وسيله نقليه بوده و تفاوت سرعت بين وسيله نقليه او و وسيله نقليه جلويي

براي سبقت كافي باشد تا به اين ترتيب موجب به خطر انداختن خود و ترافيك سمت مقابل نشده باشد.

ماده 134_ رانندگان وسايل نقليه اي كه از آنها سبقت گرفته مي شود بايد راه را براي وسيله نقليه اي كه در حال سبقت گرفتن است باز كنند و بر سرعت خود نيفزايند.

ماده135_ سبقت گرفتن در موارد زير ممنوع است:

الف _ در سر پيچ هاي تند و سربالايي كه ميدان ديد راننده كم است.

ب _ از 50 متر مانده به پيچ ها تا 50 متر پس از آن يا در تقاطع راه ها يا در تقاطع راه آهن، مگر آنكه به وسيله علايم، سبقت مجاز شناخته شده باشد.

پ _ هنگامي كه روشنايي و ميدان ديد به هر علت كافي نباشد.

ت _ سبقت از وسيله نقليه اي كه خود در حال سبقت گرفتن است، مگر در راهي كه به دليل وجود سه خط عبور يا بيشتر، اين عمل مجاز باشد.

ث _ براي اتوبوس ها و كاميون ها در معابر شهري.

ج _ از 100متر مانده به ورودي تونل ها و پل ها تا انتهاي آنها، مگر آنكه به وسيله علايم، سبقت مجاز شناخته شده باشد.

چ _ در نقاطي كه با نصب علايم ويژه سبقت گرفتن ممنوع اعلام شده باشد.

ح _ هنگامي كه وسيله نقليه اي در فاصله اي نزديك و غير ايمن از روبرو در حال حركت مي باشد.

بخش چهارم _ حق تقدم عبور

ماده136_ رعايت مقررات مربوط به حق تقدم عبور براي همه اجباري است، مگر در مواردي كه موجب مقررات خاص يا علايم ويژه راهنمايي و رانندگي خلاف اين حكم داده شده باشد.

ماده137_ حق تقدم عبور وسايل نقليه در تقاطع ها و

ميدان هايي كه هيچگونه علامت و چراغ راهنمايي و رانندگي وجود نداشته باشد، به ترتيب زير است:

الف _ در تقاطع هم عرض اگر دو وسيله نقليه اي كه روبروي يكديگر در حركتند بخواهند با هم وارد خيابان مجاور واحدي شوند، حق تقدم عبور با وسيله اي است كه به سمت راست گردش مي كند.

ب _ هرگاه دو يا چند وسيله نقليه از دو يا چند راه مختلف به تقاطع هم عرض برسند، حق تقدم عبور با وسيله نقليه اي است كه در طرف راست وسيله نقليه ديگر قرار دارد.

پ _ هنگام ورود به ميدان ها حق تقدم عبور با وسايل نقليه اي است كه در درون ميدان در حال حركت هستند.

ت _ در سه راه ها حق تقدم عبور با وسيله نقليه اي است كه به طور مستقيم و در سمت و مسير مجاز حركت مي كند حتي اگر عرض خياباني كه مسير آن است از عرض راه تلاقي كننده كمتر باشد.

ماده138_ در برخورد راه اصلي با راه فرعي حق تقدم با وسيله اي است كه از راه اصلي عبور مي كند. رانندگاني كه از راه فرعي وارد راه اصلي مي شوند، بايد پيش از ورود به راه اصلي، در صورت لزوم توقف نموده و پس از رعايت حق تقدم عبور وسايل نقليه اي كه در مسير مجاز خود در راه اصلي و با سرعت مجاز عبور مي كنند، وارد اين راه بشوند.

ماده139_ رعايت مقررات ماده (138) براي وسيله نقليه اي كه از راه خصوصي يا شانه راه يا گاراژ يا كوچه يا تعميرگاه و مانند آنها به معابر عمومي وارد مي شود نيز لازم است.

ماده140_ وسيله نقليه اي كه در مسير مجاز در حال حركت است بر وسايل

نقليه متوقفي كه در حال شروع حركت به جلو يا عقب، گردش و يا دور زدن هستند حق تقدم عبور دارد.

ماده141_ در گذرگاه پياده كه چراغ راهنمايي و رانندگي نداشته باشد، حق تقدم عبور با پيادگان است.

ماده142_ در خيابان يا در تقاطعي كه وسايل نقليه روبروي يكديگر حركت مي كنند، هرگاه وسيله اي بخواهد گردش به چب كند حق تقدم با وسيله نقليه اي است كه مستقيم و در مسير مجاز عبور مي نمايد. در محل توقف (پارك) كنار خيابان حق تقدم با وسيله اي است كه ضمن حركت به عقب مشغول توقف يا پارك كردن است.

ماده143_ در راه هايي كه مسير حركت وسايل نقليه به علت وجود موانع ثابت اعم از وسايل نقليه پارك شده، مصالح ساختماني، اشياء، عمليات عمراني، حفاري و خرابي راه بسته و يا براي عبور از مسير مجاز كافي نباشد، حق تقدم عبور با وسايل نقليه اي است كه مسير عبور آنها باز يا سهم عبور بيشتري را دارا مي باشد.

ماده144_ در راه هاي كوهستاني و يا راه هاي شيب دار با ويژگي هاي مشابه راه هاي كوهستاني كه در آنها عبور از كنار وسايل نقليه طرف مقابل غيرممكن و يا مشكل مي باشد، راننده اي كه در جهت سرازيري در حركت است بايد به كنار راه رفته و به راننده اي كه در جهت سربالايي در حركت است تقدم عبور بدهد.

تبصره _ در راه هاي مسطح كه دو طرف راه منتهي به كوه و پرتگاه مي باشد حق تقدم عبور با وسايل نقليه اي است كه در طرف پرتگاه قرار دارند.

ماده145_ در راه هاي مندرج در ماده (144) كه در كنار آن جاي توقف (پارك) يا شانه كافي وجود دارد به نحوي كه راننده

مي تواند با استفاده از آن به كنار برود و با استفاده از آن از عقب رفتن يكي از وسايل نقليه جلوگيري كند، راننده واقع در جهت سربالايي بايد با استفاده از آن به راننده واقع در جهت سرازيري اجاره عبور دهد. چنانچه يكي از دو وسيله اي كه مي خواهند از كنار يكديگر عبور كنند به منظور امكان عبور، مجبور به عقب رفتن بشود، اين عمل را بايد وسيله اي كه در جهت سرازيري قرار دارد انجام دهد، مگر آنكه به طور آشكار انجام آن از سوي راننده واقع در جهت سربالايي آسانتر باشد.

بخش پنجم _ استفاده از چراغ ها

ماده146_ راننده وسيله نقليه اي كه شب در حركت است و همچنين در هر محل يا زمان ديگري كه به علت نبودن نور كافي ناشي از ابري بودن هوا، وجود مه، باران، برف، عبور از تونل و مانند آنها ديد كافي وجود ندارد، بايد چراغ هاي وسايل نقليه را به ترتيب مقرر در مواد بعدي روشن نمايد.

ماده147_ در خيابان ها و جاده هايي كه نور كافي وجود دارد بايد تنها از چراغ هاي جانبي جلو و عقب در صورت خرابي ناگهاني چراغ هاي جانبي جلو از چراغ عبور (نورپايين) استفاده شود.

ماده148_ هنگامي كه چراغ ها بايد روشن باشند، اگر چند وسيله نقليه متصل به هم حركت كنند، روشن كردن چراغ هايي كه با توجه به محل نصبشان پوشيده مي شوند ضرورت ندارد ولي در هر حال چراغ هاي جلوي وسيله اولي و چراغ هاي عقب وسيله آخري بايد روشن باشند.

ماده149_ رانندگان وسايل نقليه موتوري موظفند كه در جاده ها از چراغ رانندگي (نوربالا) استفاده كنند تا بتوانند كليه اشيا و اشخاص را در فاصله دور ببينند، مگر در

موارد زير كه بايد از چراغ عبور (نور پايين) استفاده نمايند:

الف _ هنگام روبرو شدن با وسيله نقليه اي كه از جهت مخالف حركت مي كند. در اين صورت راننده بايد از فاصله حداقل150 متري از چراغ عبور (نورپايين) استفاده نمايد تا راننده طرف مقابل بتواند به راحتي و بدون خطر به راه خود ادامه دهد. در عين حال براي جلوگيري از تابش خيره كننده نور به چشم رانندگان ديگر، مي توان بر حسب مورد از چراغ هاي كوچك يا چراغ هاي مه شكن استفاده نمود.

ب _ هنگ_امي كه وسي_له نقليه از فاصله نزديك عقب وسيله نقليه ديگري كه درحال حركت است عبور مي كند، مگر وقتي كه درحال سبقت گرفتن باشد.

ماده150_ چراغ هاي جلو وسايل نقليه اي كه در شانه راه ها (به استثناي آزاد راه ها و بزرگراه ها) توقف مي نمايند با ديدن حركت وسايل نقليه اي كه از مقابل در حركتند بايد خاموش شود و براي تشخيص وجود و ابعاد وسيله نقليه، چراغ هاي كوچك و جانبي را روشن نمايند.

ماده151_ استفاده از چراغ هاي چشمك زن و رنگارنگ در وسايل نقليه ممنوع است، مگر در مواردي كه به موجب اين آيين نامه مجاز باشد.

بخش ششم _ گردش

ماده152_ قواعد گردش در تقاطع ها به شرح زير است:

الف _ براي گردش به راست بايد با توجه به سرعت و جهت و موقعيت وسايل نقليه اي كه در جلو و عقب حركت مي كنند با فاصله كافي و مناسب و با استفاده از چراغ راهنما و يا با دادن علامت، وارد خط عبور سمت راست شده و به طور كامل از كنار تقاطع بگذرند.

ب _ براي گردش به چپ بايد با توجه به سرعت و جهت

و موقعيت وسايل نقليه اي كه در جلو و عقب حركت مي كنند از فاصله كافي و مناسب چراغ راهنما استفاده نموده و يا با دادن علامت وارد مسير مجاز سمت چپ شده به طوري كه پس از ورود به تقاطع، وسيله نقليه در حدود مركز تقاطع قرار گيرد و سپس با رعايت حق تقدم عبور وسايل نقليه اي كه مستقيم و در مسير و محل مجاز در حركتند با حداقل سرعت به چپ گردش نمايد به نحوي كه پس از ورود به خيابان موردنظر در مجاورت محور وسط آن خيابان قرار گيرد.

پ _ براي گردش به چپ در راه هاي بيرون شهر كه منحصر به دو خط عبور رفت و برگشت بوده و مانع فيزيكي وسط جاده وجود نداشته باشد، رانندگان وسايل نقليه موظفند وسيله نقليه را در شانه راه و در صورت نبودن آن، در منتهي اليه سمت راست راه متوقف نموده و سپس با توجه به سرعت و جهت و موقعيت وسايل نقليه اي كه به طور مستقيم در حال حركت مي باشند و با استفاده از چراغ راهنما و يا با دادن علامت اقدام به گردش نمايند.

ماده153_ در راه هاي يك طرفه براي گردش به چپ، رانندگان موظفند وسيله نقليه را به منتهي اليه طرف چپ خيابان هدايت و سپس به چپ گردش كنند.

ماده154_ دور زدن در ف_اصله 150مت_ري پي_چ ها و سربالاي_ي ه_ا و تونل ها كه ميدان ديد كافي نيست و همچنين از روي خط پر يا ممتد (يك خطه ممتد يا دو خطه ممتد) ممنوع است.

ماده155_ به عقب راندن وسيله نقليه در آزادراه ها و بزرگراه ها و ورودي و خروجي آنها ممنوع مي باشد. در راه هاي ديگر به هنگام ضرورت، با احتياط

كامل براي پرهيز از وقوع هرگونه حادثه و بسته شدن راه عبور وسايل ديگر، مجاز است.

ماده156_ در تقاطع هايي كه با ترسيم جهت نما بر سطح آنها مسير حركت مشخص شده، رانندگان موظفند تنها در همان جهت ترسيم شده بر سطح تقاطع به حركت خود ادامه دهند. در معابري كه با ترسيم جهت نما بر سطح آن مسير حركت مشخص شده، رانندگان تا حد امكان مسير مشخص شده بر سطح معبر را دنبال مي كنند، مگر اينكه قصد تغيير خط يا توقف يا گردش داشته باشند كه در اين صورت با رعايت كامل مقررات، از مسير مشخص شده خارج مي شوند.

بخش هفتم _ توقف

ماده157_ رانندگان تاكسي هاي خطي و بيسيم دار هنگامي كه مسافر ندارند بايد در ايستگاه هاي تعيين شده توقف كنند.

ماده158_ كليه رانندگان وسايل نقليه براي سوار و پياده كردن مسافران و يا سرنشينان خود بايد تنها در محل هاي مجاز و يا در منتهي اليه سمت راست سواره رو توقف نمايند.

تبصره _ سوار و يا پياده كردن مسافران وسايل نقليه عمومي بين شهري در صورت وجود پايانه مسافربري در شهر، تنها در پايانه ياد شده مجاز است.

ماده159_ هرگونه توقف كوتاه يا طولاني وسايل نقليه در خط هاي عبور يا مسير وسايل نقليه و پيادگان و همچنين توقف وسايل نقليه در حاشيه راه ها براي عرضه و خريد و فروش كالا كه موجب تجمع اشخاص و يا وسايل نقليه در محل يا انحراف ديد و يا كاهش توجه رانندگان از رانندگي و احتمال وقوع تصادف گردد ممنوع است. رانندگان وسايل نقليه در صورت توقف اضطراري كه امكان انتقال وسيله نقليه به بيرون خط و يا مسير عبوري وجود نداشته باشد، موظفند با نصب علايم، از فاصله

70متري رانندگان وسايل نقليه ديگر و پيادگان را آگاه نمايند.

ماده160_ هيچ راننده اي مجاز نيست وسيله نقليه اي را كه موتور آن روشن است حتي در محل مجاز متوقف سازد و خود از آن پياده و دور گردد. در معابر شيب دار پس از توقف، رانندگان بايد چرخ هاي جلو وسيله نقليه را به سمت كناره راه بپيچانند و سپس با رعايت ديگر نكات ايمني، موتور را خاموش و پياده شوند، مگر در راه هايي كه كناره آنها منتهي به پرتگاه باشد.

ماده161_ رانندگان وسايل نقليه در موارد زير موظفند به ترتيبي كه مقرر مي شود توقف نمايند:

الف _ هنگام برخورد با وسايل نقليه امدادي كه دستگاه هاي آگاه سازي شنيداري يا دي_داري خودر را به كار انداخته باشند تا حد امكان وسيله نقليه را در مسير مجاز خود به سمت راست راه هدايت و راه را براي آنها باز كنند و در صورت لزوم تا گذشتن وسايل نقليه امدادي متوقف شوند.

ب _ پيش از ورود به تقاطعي كه علايم يا مأمور راهنمايي و رانندگي ندارند، بايد بايستند و سپس با احتياط كامل از تقاطع بگذرند.

پ _ پيش از رسيدن به گذرگاه پياده و در صورت حضور يا عبور اشخاص بايد وسيله نقليه خود را متوقف سازند و همچ_نين با دادن علامت ران_ندگان پش_ت سر را نيز به توقف دعوت نمايند تا پيادگان با آرامش عبور كنند.

ت _ هنگام برخورد با اتومبيل هاي مدارس كه براي سوار و پياده كردن دانش آموزان در حال توقف مي باشند، توقف نمايند تا دانش آموزان با ايمني كامل از عرض راه عبور كنند.

ث _ در تقاطع هاي همسطح راه آهن و يا راه آهن شهري، هنگامي كه علايم الكتريكي يا مكانيكي يا

پرچم قرمز يا سوت قطار نزديك شدن آن را اعلام مي دارد يا دروازه عبور بسته شده يا در حال باز و بسته شدن است و يا مسير عبوري از روي ريل متراكم باشد، بايد لااقل در پنج متري علامت يا دروازه توقف كامل كنند تا قطار بگذرد و تقاطع براي عبور آزاد گردد.

تبصره1_ حركت در پوشش وسايل نقليه امدادي براي وسايل نقليه ديگر ممنوع است.

تبصره2_ در معابر متقاطع با راه آهن، حسب مورد، شهرداري ها يا وزارت راه و ترابري موظف به ايجاد گذرگاه غيرهمسطح مي باشند.

ماده162_ رانندگان وسايل نقليه موتوري به ويژه اتومبيل هاي مدارس و وسايل نقليه كه حامل مواد خطرناك مي باشند، در محل تقاطع راه آهن هرچند علامتي وجود نداشته باشد بايد به طور كامل توقف كنند و پس از اطمينان از بي خطر بودن معبر، از تقاطع بگذرند. در هر حال هنگام عبور از روي ريل ها، مجاز به تعويض دنده نمي باشند.

ماده163_ ايستادن يا توقف وسايل نقليه در محل هاي زير ممنوع است:

الف _ پياده رو و گذرگاه پياده.

ب _ مقابل ورودي خيابان ها و جاده ها و كوچه ها يا ورودي و خروجي اتومبيل روي ساختمان ها.

پ _ داخل تقاطع.

ت _ در فاصله 15متري ميدان يا تقاطع يا سه راه ها يا تقاطع راه آهن.

ث _ در فاصله 15متري شيرهاي آب آتش نشاني و شيرهاي آب نصب شده در راه ها.

ج _ در فاصله 15 متري اطراف چراغ هاي راهنمايي و رانندگي و يا محل هايي كه توقف وسايل نقليه مانع ديد علايم راهنمايي و رانندگي بشود.

چ _ از ابتدا تا انتهاي پيچ ها.

ح _ در فاصله 15 متري ورودي و يا خروجي مراكز آتش نشاني، پليس و بيمارستانها و فوريت هاي پزشكي.

خ _

كنار وسايل نقليه اي كه خود متوقف مي باشند (توقف دوبله).

د _ روي پل ها و درون تونل ها و معابر در ارتفاع.

ذ_ در خيابان هايي كه پياده رو آن قابل عبور نبوده و پيادگان مجبورند از بخشي از سواره رو عبور كنند.

ر_ در ايستگاه هاي وسايل نقليه همگاني و حريم آنها كه با علايم راهنمايي و رانندگي مشخص است.

ز _ در محل هايي كه علايم راهنمايي و رانندگي مانند تابلوهاي توقف ممنوع و يا ايستادن ممنوع و يا خط كشي هاي شطرنجي در سطح تقاطع و يا معابر نيز دلالت بر ممنوعيت توقف نمايد.

ژ_ در هر نقطه از معابر در حال تعمير، شستشو و تعويض روغن و نيز در طول مسيرهاي ويژه اتوبوس و دوچرخه و همچنين در طول مسير و خط هاي عبور آزادراه ها.

س _ در جاهايي كه دستگاه توقف سنج (پاركومتر) نصب شده و يا توقف با كارت پارك يا انواع ديگر تجهيزات توقف سنج با علايم مشخص كننده، مجاز مي باشد، به علت پرداخت نكردن هزينه توقف و يا نداشتن كارت پارك مجاز و يا پايان زمان توقف.

تبصره _ مراجع مسئول موظفند هنگام استفاده از پاركومتر، كارت پارك و مشابه آنها و همچنين در محل هايي كه تابلوهاي ايستادن ممنوع، توقف ممنوع و حمل با جرثقيل و مانند آن نصب مي نمايند، به وسيله تابلو مستطيل شكلي در زير تابلوهاي ياد شده زمان هاي ممنوعيت توقف و حمل با جرثقيل را اعلان كنند.

بخش هشتم _ مقررات اختصاصي موتورسيكلت و دوچرخه

ماده164_ رانندگان و سرنشينان هرنوع موتورسيكلت و دوچرخه موتوردار بايد به كلاه ايمني مجهز باشند و در طول حركت از آن استفاده نمايند.

ماده165_ رانندگان موتورسيكلت نبايد در يك خط عبور به موازات

و در كنار خودروها حركت كنند.

ماده166_ رانندگان موتورسيكلت بايد هنگام رانندگي تنها روي زين موتورسيكلت بنشينند و حق ندارند شخص ديگري را بر ترك سوار كنند، مگر آنكه در ترك نيز يك زين كامل برابر استاندارد ساخت موتورسيكلت نصب شده يا موتورسيكلت داراي يدك پهلو (سايدكار) باشد.

ماده167_ عبور موتورسيكلت و موتورگازي و دوچرخه سوار از پياده رو و وسط دستجات، بازار و نقاط شلوغ ممنوع است.

ماده168_ موتورسيكلت سواران و دوچرخه سواران حق ندارند هنگام رانندگي بار نامتعارف و اشياي ديگري حمل كنند يا حركت نمايشي يا اعمالي انجام دهند كه نيازمند برداشتن دست هاي آنان از روي فرمان باشد.

ماده169_ راندن موتورسيكلت، موتورگازي و دوچرخه هنگام لغزنده بودن راه ها ممنوع است.

ماده170_ رانندگي با دوچرخه فاقد زين ممنوع است.

ماده171_ دوتركه سوار كردن اشخاص روي دوچرخه ممنوع است، مگر آنكه زين اضافي استاندارد براي اين كار داشته باشد.

ماده172_ دوچرخه سواران مكلفند:

الف _ هنگام حركت به طور كامل از طرف راست راه عبور نمايند و براي گذشتن از وسايل نقليه اي كه در كنار راه توقف كرده اند منتهاي احتياط را به عمل آورند.

ب _ در صورت زياد بودن تعداد دوچرخه سواران، بايد در يك رديف حركت كنند، مگرانكه معبر ويژه اي براي آنها اختصاص داده شده باشد. در اين صورت حق ندارند بيرون معبر ويژه عبور و مرور نمايند.

فصل دهم _ مقررات مختلف

ماده173_ رانندگان وسايل نقليه اي كه در پشت سر وسيله نقليه ديگر حركت مي كنند، موظفند فاصله مناسبي را براي جلوگيري از تصادف حفظ كنند. چگونگي رعايت فاصله مناسب به وسيله متن هاي آموزشي تهيه شده و با روش قاعده دوثانيه از طريق كتاب هاي آموزشي موضوع تبصره ماده (97) اين آيين نامه، به درخواست كنندگان گواهي نامه آموزش داده

مي شود.

ماده174_ كاميون هاي بزرگ و وسايل نقليه ديگري كه داراي يدك هاي طويل هستند و همچنين وسايل نقليه اي كه به صورت كاروان و دسته جمعي در يك ستون در جاده ها حركت مي كنند، هنگام عبور بايد فاصله بيشتري با وسايل نقليه جلوي خود داشته باشند به طوري كه وسيله نقليه ديگري كه از آنها سبقت مي گيرد، بتواند پس از سبقت بار ديگر در جلو آنها وارد مسير مجاز عبور خود شوند.

ماده175_ سوار كردن بيش از ظرفيت مجاز تعيين شده در وسيله نقليه و همچنين گذاشتن بار يا اشيا ديگر در قسمت جلو يا عقب آن اعم از درون يا بيرون كه مانع ديد راننده گردد ممنوع است.

ماده176_ رانندگان وسايل نقليه سنگين هنگام عبور از جاده هاي كم عرض و باريك يا عقب راندن، بايد يك نفر كمك راننده براي پرهيز از هرگونه خطري همراه داشته باشند.

ماده177_ حركت با دنده خلاص در سرازيري ها ممنوع است.

ماده178_ وسايل نقليه نبايد از روي لوله هاي آب آتش نشاني كه براي خاموش كردن آتش در خيابان قرار گرفته اند، عبور نمايند، مگر با اجازه متصديان آتش نشاني.

ماده179_ رانندگان تاكسي ها و وسايل نقليه مسافربري موظفند موارد زير را رعايت نمايند:

الف _ سوار كردن مسافر با داشتن مسافر قبلي در تاكسي هاي تلفني، بي سيم و يا موسسات و يا شركت هاي تاكسيراني دربست، ممنوع است.

ب _ رانندگان تاكسي ها موظفند پس از سوار شدن مسافر و هنگام شروع به حركت، تاكسيمتر را به كار اندازند. در صورت نداشتن يا خرابي تاكسيمتر حق كار كردن ندارند، مگر در نقاطي كه شهرداري نصب تاكسيمتر را ضروري اعلام نكرده باشد.

پ _ رانندگان وسايل نقليه عمومي ديگر كه دربست كرايه داده مي شوند نبايد بدون رضايت كرايه كننده شخص ديگري را سوار كنند.

ت _ خودداري از بردن مسافر براي وسايل نقليه عمومي و همچنين نرساندن مسافر به مقصد ممنوع است، مگر اينكه بر اساس ضوابط مربوط خارج از خدمت (سرويس) باشند.

ث _ رانندگان وسايل نقليه عمومي و كمك رانندگان آنها نبايد با مسافران با خشونت و بي احترامي رفتار نمايند.

ماده180_ رانندگان حق ندارند ضمن رانندگي، دخانيات استعمال نمايند يا خوراكي يا آشاميدني ميل كنند و استفاده از هرگونه وسايل و تجهيزات مانند تلفن همراه كه باعث انحراف ذهني و رفتاري راننده گردد ممنوع است. رانندگان موظفند در هرحال به طور كامل به جلو توجه داشته باشند.

ماده181_ رانندگي براي كسي كه نوشابه الكلي يا موادمخدر و داروهاي خواب آور مصرف كرده تا رفع كامل آثار آن ممنوع است.

تبصره _ در مواردي كه مأموران راهنمايي و رانندگي و پليس راه به وجود حالت مستي و يا حالت غيرعادي ناشي از مصرف مواد ياد شده به راننده اي ظنين شوند، موظفند وسيله نقليه را متوقف ساخته و بلافاصله ميزان الكل خون راننده و مانند آن را از طريق آزمايش هاي لازم تعيين و از رانندگي وي جلوگيري نموده و متخلف را براي تعيين تكليف به مراجع مربوط معرفي نمايند.

ماده182_ سوار كردن اشخاص آلوده به كثافات در وسايل نقليه عمومي مسافربري مجاز نيست.

ماده183_ راننده موظف است هنگام رانندگي، گواهي نامه رانندگي خويش، بيمه نامه شخص ثالث خودرو و كارت شناسايي خودرو را همراه داشته باشد و در صورت درخواست مأموران راهنمايي و رانندگي و يا پليس راه، آنها را تسليم نمايد. مأمور موظف است پس از ملاحظه و بررسي مدارك آنها را بازگرداند، مگر در مواردي كه به موجب قانون يا آيين نامه، اخذ گواهي نامه به

منظور درج تخلف در آن ضرورت داشته باشد. در اين صورت در برابر دادن رسيد، گواهي نامه اخذ مي گردد.

ماده184_ استفاده از بوق هاي شيپوري، سوت بلبلي و به طور كلي هرنوع وسيله آگاه سازي صوتي با صداي ناهنجار و غيرعادي در مناطق مسكوني و همچنين زدن بوق ممتد يا غيرضروري يا مكرر و يا زدن بوق در محل هايي كه اين عمل به وسيله علايم منع شده است، ممنوع است. استفاده از بوق براي مقاصدي مانند صدا زدن افراد، جلب توجه مسافر، اعلام حضور و باز كردن درب منزل، خداحافظي و مانند آنها ممنوع است.

ماده185_ وسايل نقليه امدادي كه مجاز به داشتن چراغ گردان يا آژير خطر ويژه مي باشند تنها هنگامي كه براي انجام مأموريت هاي مهم و فوري در حركتند، بايد از آنها استفاده نمايند.

ماده186_ وسايل نقليه انتظامي و امدادي، هنگامي كه براي انجام مأموريت فوري درحركتند در صورت به كار بردن چراغ گردان ويژه اعلام خطر يا آژير، تا حدودي كه موجب بروز تصادف نشود، مجاز به انجام اعمال زير مي باشند:

الف _ توقف در محل ممنوعه.

ب _ تجاوز از سرعت مجاز و سبقت از سمت راست وسيله نقليه ديگر.

پ _ عبور از طرف چپ راه و همچنين دور زدن در نقاط ممنوعه.

ت _ گذشتن از چراغ قرمز يا رعايت نكردن علايم ديگر ايست، مشروط به اين كه از سرعت وسيله نقليه در اين گونه محل ها تا حداقل امكان كاسته شود.

ماده187_ درهاي وسايل نقليه در حال حركت بايد به طور كامل بسته باشد و باز كردن آنها پيش از توقف كامل مجاز نيست.

ماده188_ اتومبيل هاي مدارس تنها هنگام سوار و پياده كردن دانش آموزان حق استفاده از

علايم ديداري ياد شده در ماده (60) را دارند.

ماده189_ استفاده از لاستيك هاي فرسوده و غيراستاندارد در وسايل نقليه ممنوع است. هنگام برف و يخبندان و به طور كلي در صورت اعلام مقامات مرتبط و يا مأموران راهنمايي و رانندگي و يا پليس راه، رانندگي با وسيله نقليه اي كه چرخ هاي آن به زنجير و يا لاستيك يخ شكن مجهز نباشد، ممنوع است.

ماده190_ راندن وسيله نقليه اي كه بيش از ظرفيت مندرج در كارت مشخصات، بار يا مسافر گرفته ممنوع است.

ماده191_ عبور وسايل نقليه از ميان دستجات ارتش يا مأموران انتظامي يا دانش آموزان يا تشييع كنندگان جنازه ها يا ديگر دستجات تشريفاتي و بوق زدن در اين گونه موارد مجاز نيست.

ماده192_ عبور وسايل نقليه از پياده روها و توقف آنها روي پياده رو ممنوع است.

ماده193_ سوار شدن و سوار كردن اشخاص روي گلگير يا ركاب يا ساير قسمتهاي بيروني وسايل نقليه ممنوع است.

ماده194_ راندن و يا حركت با اسكيت و اسكوتر و مانند آنها در معابر عمومي ممنوع است، مگر در مسيرهايي كه از سوي راهنمايي و رانندگي با نصب تابلو ويژه، مجاز اعلام شده باشد.

ماده195_ عبور وسايل نقليه سنگين كه حداكثر سرعت آنها از 15 كيلومتر در ساعت تجاوز نمي كند مانند تراكتورهاي زنجيري و غلطك هاي جاده كوبي و غيره بايد پيش از رسيدن آنها به اولين پست راه آهن يا ايستگاه، خبر داده شود تا تدارك احتياطي لازم براي عبور بي خطر آنها از تقاطع راه آهن فراهم گردد.

ماده196_ رانندگان اين گونه وسايل نقليه موظفند هنگامي كه عبور آنها از تقاطع راه آهن مجاز است پيش از رسيدن به آن توقف كامل كنند و پس از ديدن دوطرف و اطمينان از نبودن خطر احتمالي از آنجا

بگذرند. هنگامي كه نزديك شدن قطار به وسيله علايم يا صداي لكوموتيو اعلام مي شود، تا عبور قطار نبايد از تقاطع عبور نمايند.

ماده197_ هرگاه مأمور راهنما در محل تقاطع راه آهن حضور داشته باشد، عبور از تقاطع بايد با فرمان او انجام گيرد.

ماده198_ هيچكس حق ندارد وسيله نقليه اي را كه متعلق به او نيست يا راننده آن نمي باشد، بدون اجازه كسي كه آن را در اختيار دارد از محل خود حركت دهد يا با آن رانندگي كند، مگر مأموران انتظامي با رعايت قوانين و مقررات و در چارچوب وظايف قانوني.

ماده199_ هيچكس حق ندارد به شخصي كه گواهي نامه رانندگي ندارد اجازه رانندگي با وسيله نقليه خود را بدهد. با متخلف برابر مقررات كيفري رفتار خواهد شد.

ماده200_ هيچكس حق ندارد وسيله نقليه اي را كه طبق نظر كارشناس راهنمايي و رانندگي و يا پليس راه داراي عيب و نقص فني بوده يا وسايل ايمني كامل مقرر در اين آيين نامه را نداشته باشد، در راه ها براند.

ماده201_ مأموران راهنمايي و رانندگي يا پليس راه، حسب مورد، پس از اعلام مراجع صلاحيت دار به منظور پيشگيري از حوادث مكلفند از عبور و مرور در راههايي كه به علت خرابي، جاري شدن سيل، ريزش كوه و بهمن و يا علت هاي ديگر خطرناك مي باشند تا تعمير و رفع علتهاي خطر، جلوگيري به عمل آورده و يا از حركت وسايل نقليه غيرمجهز به تجهيزات لازم ممانعت به عمل آورند.

ماده202_ صدور مجوز جابه جايي مسافر در شهرها و حومه آنها با شهرداري محل مي باشد.

ماده203_ حمل مسافر با وسايل نقليه باربري ممنوع است. همچنين حمل مسافر با وسايل نقليه اي كه داراي پلاك شخصي بوده و پيشتر مجوز لازم براي جابه جايي

مسافر از وزارت راه و ترابري و يا شهرداري دريافت ننموده باشند، ممنوع مي باشد؛ مگر در شرايط اضطراري و با اجازه پليس راه و يا راهنمايي و رانندگي.

ماده204_ در صورت نبود امكانات لازم براي رساندن مجروحان به مراكز درماني، كليه رانندگان مكلفند همكاري لازم را براي رساندن مصدومان تصادفات رانندگي به اولين مركز درماني انجام دهند.

ماده205_ هيچكس حق ندارد در حالي كه سوار دوچرخه يا كفش هاي چرخ دار يا سه چ_رخه هاي بدون رك_اب مانند اسك_يت و اسكوتر يا اتومبيل هاي اسباب بازي است به وسايل نقليه در حال حركت تكيه نمايد و آنها را وسيله حركت خود يا حركت وسيله اي كه بر آن سوار است قرار دهد. تكيه نمودن و آويزان شدن اشخاص نيز به وسايل نقليه ممنوع است.

ماده206_ ريختن شيشه، بطري، ميخ، سيم، حلبي، مايعات لزج و چرب، نخاله هاي ساختماني و زباله، مصالح ساختماني، شستشوي وسايل نقليه، ايجاد موانع و به طور كلي هر عملي كه باعث سد راه و ايجاد خطر و انحراف وسايل نقليه از مسير حركت باشد بر روي راه ها، شانه جاده ها و حريم قانوني آنها ممنوع است. همچنين ريختن هرگونه زباله، ضايعات و اشيا، آب دهان و مانند آن از درون خودرو به وسيله راننده و يا سرنشينان ممنوع است.

ماده207_ نصب هرنوع علايم و پلاك هاي متفرقه و همچنين الصاق يا نصب يا نقش هرنوع آگهي، نوشته، عكس و نوشتن عبارات و ترسيم نقوش روي شيشه ها يا بدنه دروني يا بيروني وسايل نقليه به منظور تجارت، تبليغ، نمايش و مانند آن ممنوع است؛ مگر بر اساس ضوابطي كه به پيشنهاد شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور به تصويب وزير كشور خواهد رسيد. در مورد جاده ها

با تصويب وزارت راه و ترابري اقدام مي شود.

ماده208_ حركت وسايل نقليه داراي چرخ فلزي در معابر شهري مجاز نيست.

ماده209_ اعمال زير در خيابان ها و معابر شهري ممنوع است:

الف _ ورزش و مسابقه هاي ورزشي، مسابقه با اسب يا حيوانات ديگر و وسايل نقليه، بدون كسب مجوز از مقامات صلاحيت دار.

ب _ بستن، خوراك دادن و رها كردن دام ها و پرندگان.

پ _ انجام هرگونه حركات پرشي، نمايشي، تك چرخ، دور زدن درجا، رانندگي همراه با صداي ناهنجار و ممتد بوق يا صداي اگزوز و اصطكاك چرخ ها و مانند آنها.

ماده210_ هركس كه مسئول حركت و هدايت حيوانات است، هنگام عبور از عرض يا طول معابر در شب بايد از علايم سيار مانند (فانوس، چراغ هاي الكتريكي، دستانه يا راكت شبرنگ دار) استفاده نمايد. رانندگان موظفند با ديدن حركت گله و رمه از سرعت خود كاسته و در صورت لزوم تا عبور احشام توقف نمايند. به هرحال عبور دادن حيوانات از نقاط مشخص شده و تا حد امكان داراي روشنايي ضرورت دارد.

ماده211_ دستگاه هاي مسئول موظفند پيش از بسته شدن تمام يا بخشي از راه براي انجام هرنوع عمليات اجرايي اعم از تعريض، تعمير، نگهداري، حفاري و مانند آنها، هماهنگي هاي لازم را انجام داده و با اطلاع ادارات راهنمايي و رانندگي و يا پليس راه اقدام و مراتب را به آگاهي مردم برسانند.

ماده212_ اشخاصي كه به هر عنوان روي راه هاي عمومي كار مي كنند، موظفند پيش از شروع به كار، علايم ايمني عبور و مرور را بر اساس ضوابط و استانداردهاي ايمني در عمليات اجرايي راه ها كه به تاييد مسئولين مرتبط مي رسد در محل نصب و همچنين لوازم كار،

لباس هاي كارگران و وسايل نقليه خود را به علايم هشداردهنده مجهز نمايند. در غيراين صورت مأم_وران راهنمايي و رانندگي و پليس راه موظفند از كار آنان جلوگيري به عمل آورند.

ماده213_ شهرداري ها و مأموران متصدي ايجاد فضاي سبز، نصب كننده اتاقك (كيوسك) تلفن و مانند آنها موظفند مثلث ديد رانندگان را در تقاطع ها باز نگهدارند.

ماده214_ جز مأموران صلاحيت دار هيچكس حق ندارد براي هدايت، حفاظت و كنترل وسايل نقليه در سواره رو خيابان بايستد يا قدم بزند.

ماده215_ پيادگان موظفند كه:

الف _ در محل هايي كه پياده رو وجود دارد از سطح سواره رو استفاده نكنند.

ب _ در محل هايي كه پياده رو وجود ندارد يا در صورت وجود به دلايلي غيرقابل تردد باشد بايد از منتهي اليه سمت چپ سواره رو و عكس جهت حركت وسايل نقليه عبور نمايند.

پ _ براي گذشتن از عرض راه، تنها از گذرگاه هاي پياده، پل هاي هوايي و گذرگاه هاي زيرزميني مجاز عبور نمايند.

ت _ از دويدن، پريدن و ورود ناگهاني به سطح سواره رو خودداري كرده و مراقب حركت وسايل نقليه باشند.

ث _ از حصار آزادراه ها نگذرند و در بزرگراه ها و خيابان ها از لابلاي درختان و گل بوته هاي حاشيه و ميانه راه عبور نكنند.

ج _ در تقاطع ها با روشن شدن چراغ سبز مقابل خود (چراغ عابر) حركت نمايند و هنگامي كه چراغ عابر قرمز بود عبور نكنند.

چ _ از موانع و خط كشي خطوط ويژه، سواره رو خيابان ها و ميدان ها عبور نكنند.

ح _ در بزرگراه ها و خيابان هاي اصلي، از خارج از گذرگاه هاي تعيين شده عبور نكنند.

خ _ در سواره رو خيابان براي سوار شدن به وسيله نقليه و همچنين صحبت كردن يا خريد و فروش با راننده يا سرنشينان وسايل نقليه،

توقف نكنند.

ماده216_ رانندگي با وسايل نقليه داراي پلاك دولتي كه علامت مشخص كننده روي شيشه يا ديگر قسمتهاي تعيين شده آن الصاق يا نصب نشده باشد، ممنوع است.

ماده217_ رانندگاني كه دچار معلوليت و يا ناشنوايي هستند بايد با علامت ويژه اي كه روي شيشه عقب وسيله نقليه الصاق مي شود، ديگر رانندگان را از وضعيت خود آگاه سازند تا رانندگان با ديدن آن علامت، علاوه بر رعايت مقررات اين آيين نامه، احتياط لازم را بنمايند.

ماده218_ شهرداري ها موظفند پياده روهاي استاندارد، هموار و ايمن با در نظر گرفتن عبور سالخوردگان و معلولان با صندلي چرخ دار و يا بدون آن، در حاشيه معابر شهري ايجاد كنند و با توجه به موقعيت جغرافيايي شهر، در محل هاي مناسب نيز مسير عبور دوچرخه سواران را تا حدامكان و به صورت جداگانه ايجاد نمايند.

ماده219_ شهرداري ها موظفند به منظور افزايش ايمني عبور و مرور، با همكاري زيرمجموعه هاي وزارت نيرو، براي تامين روشنايي معابر شهرها اقدام نمايند.

ماده220_ رانندگان و سرنشينان وسايل نقليه موظفند هنگام حركت وسيله نقليه كمربندهاي ايمني خود را بسته نگاه دارند.

تبصره _ سوار كردن كودكان كمتر از 12 سال در صندلي جلو وسيله نقليه و همچنين در آغوش داشتن كودك هنگام رانندگي ممنوع است.

ماده221_ باز گذاشتن در صندوق عقب وسيله نقليه در حال حركت، يا نصب پرده يا كركره يا هرچيز ديگري كه مانع ديد عقب وسيله نقليه شود ممنوع است.

ماده222_ ريزش روغن، نفت گاز، بنزين و مايعات آلوده و تخريب كننده ديگر در راه ها ممنوع است.

ماده223_ زمان لازم الاجرا شدن آن دسته از احكام اين آيين نامه كه اجراي آنها مستلزم آموزش، اطلاع رساني عمومي يا كسب مهارتهاي خاص باشد، اول مهرماه سال 1384 تعيين مي شود.

معاون اول رئيس

جمهور _ محمدرضا عارف

پيوست 1

جدول طبقه بندي انواع گواهي نامه

پيوست شماره 2

ضوابط احراز سلامت جسماني و رواني (صلاحيت پزشكي) درخواست كنندگان انواع گواهي نامه رانندگي

ماده1_ بينايي براي گواهي نامه هاي رانندگي پايه الف (گروه هاي 1 و 2) و پايه ب (گروه 1) و ويژه:

1_ حداقل قدرت بينايي براي مجموع دوچشم با اصلاح يا بدون اصلاح 10/12

2_ حداقل ميدان بينايي براي هر چشم 70 درجه.

3_ براي افراد تك چشمي حداقل قدرت بينايي 10/9 و ميدان بينايي 100 درجه، ضمن رعايت شرايط ويژه در وسيله نقليه.

ماده 2_ بينايي براي گواهي نامه هاي رانندگي پايه الف (گروه 3)، پايه ب (گروه 2) و پايه « پ» (گروه 1) و مجوزهاي صادره در ماده (33) آيين نامه:

1_ حداقل قدرت بينايي براي مجموع دوچشم با اصلاح يا بدون اصلاح 10/14

2_ حداقل ميدان بينايي براي هرچشم 70 درجه

ماده 3_ بينايي براي گواهي نامه هاي رانندگي پايه پ (گروه2) و پايه ت (گروه 1 و 2):

1_ حداقل قدرت بينايي براي مجموع دو چشم با اصلاح يا بدون اصلاح حداقل 10/15.

2_ حداقل ميدان بينايي براي هرچشم 70 درجه.

ماده 4_ آن دسته از بيماريهايي كه نياز به دريافت نظريه و تأييد پزشك متخصص معتمد چشم را دارد:

1_ افراد داراي ميدان بينايي دوچشمي بين 120 تا 140 درجه.

2_ افراد مبتلا به كوررنگي چشم.

3_ افراد مبتلا به كاتاراكت (آب مرواريد).

4_ افراد مبتلا به گلوكوم (آب سياه).

5 _ مبتلايان به بيماري شبكيه چشم.

تبصره 1_ ملاك ارزيابي ميدان بينايي تست Confrontaion مي باشد.

تبصره 2_ در معاينه چشم و سنجش بينايي، رعايت موارد زير به وسيله پزشك الزامي است:

الف _ سنجش ديد (قدرت بينايي) بايد طبق استانداردهاي بين المللي و با نمودارهاي سنجش بينايي استاندارد انجام پذيرد.

ب _ حداكثر ميزان ديد براي هر

چشم 10/10.

پ _ در صورتي كه متقاضي در هر خط ديد بيش از 2 حرف را خطا نمايد، آن خط در محدوده ديد محاسبه نگرديده و خط درشت تر ملاك ارزيابي قرار مي گيرد.

ماده5 _ شنوايي:

1_ حداكثر افت شنوايي قابل قبول بدون اصلاح در هر گوش تا 40 دسي بل، براي گواهي نامه رانندگي پايه الف (گروه 3)، پايه ب (گروه 2)، پايه پ (گروه 1و2)، پايه ت (گروه 1 و 2) و مجوزهاي صادره در ماده (33) آيين نامه.

2_ در صورت كر بودن كامل يك گوش، حداكثر افت شنوايي قابل قبول با يا بدون اصلاح در گوش بهتر تا 40 دسي بل، براي گواهي نامه هاي رانندگي پايه الف (گروه 1 و 2) و پايه «ب» ( گروه 1) و ويژه.

ماده 6 _ موارد ممنوعيت مطلق صدور و تمديد گواهي نامه رانندگي:

اول: بينايي:

1_ ميدان بينايي دوچشمي كمتر از 120 درجه براي انواع گواهي نامه رانندگي.

2_ افراد مبتلا به بيماريهاي Hmianopia bitemporal, Homonymous hemianopia براي انواع گواهي نامه رانندگي.

3_ افراد تك چشمي داراي قدرت بينايي كمتر از 10/9 براي انواع گواهي نامه رانندگي.

4_ افراد تك چشمي داراي ميدان بينايي كمتر از 100 درجه براي انواع گواهي نامه رانندگي.

تبصره1_ افرادي كه به تازگي يك چشم خود را از دست داده اند تا طي زمان لازم براي عادت به ديد تك چشمي، حداقل به مدت يك سال ممنوعيت مطلق رانندگي دارند.

5 _ افراد تك چشمي با هر قدرت بينايي براي دريافت گواهي نامه رانندگي پايه الف (گروه 3)، پايه ب (گروه 2)، پايه پ (گروه 1 و 2)، پايه ت (گروههاي 1 و 2) و مجوزهاي صادره در ماده (33) آيين نامه.

6_ افراد مبتلا به كوررنگي شديد، ديپلوپيا (دوبيني) و فورياي عمودي براي گواهي نامه هاي رانندگي پايه الف

(گروه3)، پايه ب (گروه2) پايه پ (گروه 1 و 2)، پايه ت (گروه 1 و 2) و مجوزهاي صادره در ماده (33) آيين نامه.

دوّم: شنوايي:

7_ در صورت كر بودن كامل يك گوش و افت شنوايي بيش از 75 دسي بل درگوش ديگر، براي گواهي نامه هاي رانندگي پايه الف (گروه هاي 1 و 2)، پايه ب (گروه1) و ويژه

8 _ افت شنوايي بيش از 75 دسي بل در هر دو گوش، براي گواهينامه هاي رانندگي پايه الف (گروه3)، پايه ب (گروه2)، پايه پ (گروه 1 و 2)، پايه ت (گروههاي 1 و 2) و مجوزهاي صادره در ماده (33) آيين نامه.

سوّم: اندامهاي حركتي فوقاني و تحتاني

نوع1_ براي انواع گواهي نامه هاي رانندگي:

9_ فقدان مادرزادي يا قطع عضو يا فلج (در صورتي كه هيچگونه اصلاح در فرد و وسيله نقليه عملاً امكان پذير نباشد) شامل موارد زير:

الف _ هر دو اندام فوقاني (از ناحيه مچ).

ب _ انگشت شصت در هر دو دست.

ج _ يك اندام فوقاني و يك اندام تحتاتي ( از ناحيه مچ).

د _ اندامي كه براي عمل كردن يك كنترل دستي يا پايي وجود آن الزامي است.

10 _ ابتلا به Quardriplegia .

11_ ابتلا به دفرميتي شديد.

12_ چرخش مهره هاي سرويكال به طرف راست و چپ كمتر از 45 درجه.

تبصره2_ بديهي است مفاد ماده (8) بايد در اين موارد مدنظر قرار گيرد.

نوع2_ براي گواهي نامه هاي رانندگي پايه الف (گروه3)، پايه ب (گروه2)، پايه پ (گروه 1 و 2) و پايه ت (گروه 1 و 2) و مجوزهاي صادره در ماده (33) آيين نامه:

الف _ قطع عضو زير زانو منجر به پروتز اندام تحتاني.

ب _ قطع در قسمت قدامي پا، مفصل Metatarsophalangeal و پنجه بزرگ پا.

پ _ قطع، فلج يا

ناتواني كامل از يك شصت و دو انگشت در هر دست.

ت _ دارا بودن تنها يك بازو.

ث _ ابتلا به پاراپلژي.

تبصره3_ بديهي است مفاد ماده (8) بايد در موارد يادشده مدنظر قرار گيرد.

چهارم: ساير موارد به شرح زير براي انواع گواهي نامه هاي رانندگي:

14 _ افراد مبتلا به اختلالات تنفسي شديد (سطح4) و كليه افرادي كه براي رفع اختلالات تنفسي خود نيازمند استفاده از تجهيزات تأمين اكسيژن در زمان رانندگي هستند.

15_ افراد مبتلا به اختلال شديد عملكرد قلب (طبقه4 از طبقه بندي عملكرد قلب).

16_ اعتياد به انواع موادمخدر، مواد و نوشابه هاي الكلي، استفاده از داروهاي تخديركننده و يا محرك سيستم اعصاب و روان (CNS).

17_ افراد مبتلا به سايكوز حاد از هرنوع، بيماران (خلفي) Bipolar در فاز حاد.

18_ افراد مبتلا به صرع مسلم.

ماده7 _ موارد ممنوعيت مطلق براي صدور گواهي نامه رانندگي بايد به تأييد سه نفر پزشك متخصص مربوط رسيده باشد.

ماده8 _ هرگاه پزشك و افسر كارشناس عالي تصادفات و امور فني راهنمايي و رانندگي نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران تشخيص دهند كه اشخاص مبتلا به ضعف بينايي يا شنوايي به كمك عينك يا لنز و يا سمعك و همچنين اشخاص داراي نقص عضو به كمك وسايل مصنوعي و يا با نصب تجهيزات مخصوص در وسيله نقليه، به طور طبيعي قادر به رانندگي مي باشند، صدور گواهي نامه به نام آنان در صورت جمع شرايط لازم ديگر، مانعي ندارد. اما در متن گواهي نامه بايد تصريح شود كه فقط با عينك، لنز يا سمعك و يا چه نوع وسيله نقليه اي مي توانند رانندگي نمايند. آزمايش عملي رانندگي از درخواست كنندگان داراي نقص عضو بايد به وسيله سه نفر افسر كارشناس مذكور انجام پذيرد.

ماده9_ ارزيابي

انواع:

1_ اختلالات بينايي.

2_ اختلالات شنوايي.

3_ اخت_لالات غ_دد آن_دوكرين (اعم از انواع ديابت نيازمند به درمان انسوليني و غير انسوليني، هيپوگليسمي غيرديابتي، تيروئيد، پاراتيروئيد، هيپوفيز، اكرومگالي، آدرنال، چاقي، آنسفالوپاتي هپاتيكي).

4_ اختلالات كليوي.

5 _ اختلالات تنفسي.

6 _ اختلالات نورولوژيكي (مغز و اعصاب).

7_ اختلالات حركتي اندامهاي فوقاني و تحتاني.

8 _ اختلالات عصبي _ عضلاني.

9_ اختلالات قلبي و عروقي.

10_ اختلالات فشار خون.

11_ اختلالات ناشي از مصرف دارو.

12_ اختلالات روحي و رواني (اعصاب و روان).

13_ اختلالات خواب (اعم از Sleep apnea و ناركولپسي).

14_ عفونت ها.

اح_راز سلامت جسماني و رواني رانندگان براساس دستورالعمل اجرايي است كه پس از تأييد وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي و با هماهنگي نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران براي اجرا به تمامي پزشكان انجام دهنده معاينات پزشكي درخواست كنندگان انواع گواهي نامه، ابلاغ مي شود.

ماده10_ پزشكان انجام دهنده معاينات درخواست كنندگان گواهي نامه رانندگي، ملزم به شركت و كسب موفقيت در دوره آموزشي « معاينات رانندگان» كه به وسيله وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي برگزار مي گردد، هستند.

پيوست (3)

مقررات وضوابط حمل بار در جاده هاي كشور

پيوست 3

ضوابط و مقررات حمل بار در جاده هاي كشور كه توسط وزارت راه و ترابري با استناد به ماده (14) قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي _ مصوب30/3/1350_ با اصلاحات بعدي آن و بندهاي 7 و 12 ماده (7) قانون تغيير نام وزارت راه و ترابري و تجديد تشكيلات و تعيين وظايف آن _ مصوب 16/4/1353 _ تعيين گرديده است، به شرح زير مي باشد:

ضوابط حمل بار

1_ وزارت راه و ترابري مي تواند درازادراه هاي كشور وسايل لازمه براي توزين و اندازه گيري ابعاد و وزن محور وسايط نقليه سنگين را تهيه و مورد استفاده قرار دهد.

2_ وزارت راه و

ترابري مي تواند با جلب مساعدت نيروي انتظامي از عبور و مرور وسايط نقليه اي كه وزن و طرز بارگيري و ظرفيت محموله آن اضافه بر ميزان مجاز باشد جلوگيري نمايد.

3_ مالكين وسايط نقليه سنگين مكلف به رعايت مقررات يادشده و ساير مقررات بين المللي و مصوب از طرف وزارت راه و ترابري بوده و وزارت راه و ترابري براي اجراي اين تصويب نامه با استفاده از نظر سنديكاي مالكين كاميونها حدود و نظامات مربوط را تعيين و آگهي خواهدنمود.

4_ وزارت راه و ترابري در اجراي مقررات اين تصويب نامه عده لازم از مهندسين آن وزارت را انتخاب خواهدنمود كه با تشريك مساعي نيروي انتظامي اقدام لازم را معمول دارند.

مقررات حمل و نقل بار در راهها

الف _ بار محوري

تعريف _ فشار يا نيروي وزن وارده از سوي هريك از محورهاي وسايل نقليه بر سطح راه را بار محوري مي نامند.

حداكثر فشار وارد از محورهاي راهنما، منفرد و زوج بر سطح راه نبايد از حدود ذيل تجاوز نمايد.

1_ محور راهنما (دوچرخ) شش تن

2_ محور منفرد (چهار چرخ) سيزده تن

3_ محور زوج (هشت چرخ) بيست تن

تبصره1_ براي استفاده از حداكثر فشار تعيين شده در فوق اندازه لاستيك چرخها نبايد از 20 × 750 كمتر باشد.

تبصره2_ چنانچه فاصله دو محور مجاور از يكديگر كمتر از دو متر باشد، آن دو محور را روي هم محور زوج نامند و اگر فاصله از دو متر بيشتر باشد هركدام محور منفرد محسوب مي شود.

ب _ وزن مجاز كاميونها

حداكثر وزن كاميون با بار آن نبايد از حدود ذيل تجاوز نمايد:

_ كاميون دو محور 19 تن

_ كاميون سه محور 26 تن

ج _ وزن مجاز وسايل نقليه مفصل دار

اوّل _ كاميون نيمه

يدك (بارگير مستقيماً به وسيله چرخ پنجم به كاميون اتصال دارد) شامل:

1_ تريلي سه محور ده چرخ بيست و شش تن

2_ چهار محور چهارده چرخ سي و دو تن (چنانچه فاصله بين دو محور عقب تريلي از دو متر تجاوز نمايد. حداكثر وزن مجاز (تريلي با محموله)، 36 تن مي باشد.)

3_ تريلي پنج محور دوازده چرخ سي و چهار تن

تبصره _ در صورتي كه مشخصات چرخهاي تريلي بيش از اندازه معمول باشد، مي_زان ظرفي_ت حم_ل اضافي مشخص و با مجوز واحدهاي ذي ربط سازمان راهداري و حمل و نقل جاده اي حداكثر وزن (تريلي با محموله) تا 38 تن اجازه عبور داده مي شود.

4_ تريلي پنج محور هيجده چرخ چهل تن

دوّم _ كاميون با يدك (بارگير به طور غيرمستقيم به وسيله صفحه گردان و مالبند و قفل و پين به كاميون متصل مي شوند.) شامل:

1_ ك_امي_ون دو مح_ور ش_ش چ_رخ با ي_دك دو مح_ور ش_ش چ_رخ س_ي ت_ن (كاميون شانزده تن _ يدك چهارده تن).

2_ كام_يون دو مح_ور ش_ش چ_رخ با ي_دك سه مح_ور ده چ_رخ س_ي و دو تن (كاميون شانزده تن _ يدك پانزده تن).

3_ كامي_ون سه م_حور ده چ_رخ با ي_دك دو مح_ور شش چرخ سي و هشت تن (كاميون بيست و دو تن _ يدك شانزده تن).

4 _ كاميون سه محور ده چرخ با يدك سه محور ده چرخ چهل تن (كاميون بيست و دو تن _ يدك هيجده تن).

تبصره1_ حداكثر وزن كاميون و يا وسايط نقليه مفصلدار با بار نبايد از ميزان معين شده در كارت مشخصات آن تجاوز نمايد.

تبصره2_ در بعضي از راههاي كشور كه داراي شرايط فني ويژه اي مي باشد، سازمان راهداري و حمل و

نقل جاده اي محدوديت به وجود آمده درخصوص ابعاد و وزن وسايل نقليه را اعلام مي نمايد.

د _ ابعاد

ابعاد وسايط نقليه با بار آن نبايد از حدود زير تجاوز نمايد.

1_ حداكثر عرض: دو متر و شصت سانتي متر.

2_ حداكثر ارتفاع: چهار متر و نيم (در راههاي چالوس و هراز 8/3 متر).

3_ حداكثر طول:

_ كاميون دو محور با بار آن ده متر

_ كاميون سه محور با بار آن دوازده متر

_ تريلي با بار آن شانزده متر

_ كاميون با يدك هيجده متر و سي و پنج سانتيمتر

تبصره1_ محموله پس از بارگيري وسايط نقليه باربري نبايد از جلو كاميون بيش از پنجاه سانتيمتر و از عقب آن بيش از سه متر بيرون باشد. قسمتي از بار كه از كاميون و يا يدك و يا تريلي خارج مي شود، بايد به طور خيلي واضح در شب به وسيله چراغ قرمز و در روز به وسيله پرچم قرمز مشخص گردد.

تبصره2_ وس_ايط نقل_يه اي كه ابعاد و وزن آنها از حدود فوق الذكر تجاوز نمايد، به هيچ وجه اجازه حركت در راهها را ندارد. مگر آنكه بار اضافي را تخليه نمايند.

تبصره3_ متخلفين از اين مقررات ضمن الزام به اجراي تبصره2 ملزم به پرداخت حداكثر جريمه قانوني تخلف عدول از مقررات و پرداخت خسارت وارده به راه مي باشند كه توسط سازمان راهداري و حمل و نقل جاده اي براورد خواهدشد. لذا لازم است متخلفين به واحدهاي سازمان مزبور هدايت شوند.

تبصره4_ چنانچه حمل محموله هايي كه غيرقابل تقسيم بوده، و وزن و ابعادشان نيز از حدود يادشده تجاوز نمايد و از محلي به محل ديگر از طريق جاده ضرورت يابد، لازم است با مجوز (كامپيوتري) سازمان راهداري و حمل و نقل

جاده اي و واحدهاي تابعه آن در استانها ترتيب حمل و نقل اين قبيل اشياء داده شود. در اين قبيل موارد پس از بررسي براساس ضوابط تعيين شده شرايط حمل و نقل اعلام خواهدشد. اين شرايط شامل سرعت، ساعت حركت، مسير، پيش بيني هاي لازم به منظور جلوگيري از تصادم و ايجاد خسارت به راه و ابنيه فني و غيره بوده و واحدهاي انتظامي و سازمانهاي مسئول مراقبت و نظارت خواهند نمود تا شرايط و ضوابط تعيين شده دقيقاً اجرا گردد.

تردد تريلي هاي 5 محور 12 چرخ با وزن كل حداكثر 40 (چهل) تن با لاستيك هاي نوع راديال با عرض حداكثر 5/36 (سي و شش و نيم) سانتي متر براي چرخ هاي بارگير در مسيرهاي ترانزيتي كشور بلامانع مي باشد.

درخصوص الحاقيه مقررات حمل و نقل بار در راههاي كشور موضوع كنترل ظرفيت كل وسايل نقليه با ظرفيت كمتر از 19 تن نظير كاميون بنز 911 و خاور 808 و 608 با عنايت به اينكه در تعدادي از وسايل نقليه مغايرتهايي بين ظرفيت مندرج در كارت مشخصات وسايل نقليه با ظرفيت ناخالص مشاهده مي گردد. به منظور رفع مشكل و تطبيق وسايل نقليه فوق با استاندارد، ظرفيت كل وسايل نقليه (وزن ناخالص) به شرح زير اعلام مي گردد.

_ كاميون بنز 911 11تن

_ خاور 808 5/8 تن

_ بادسان 14 B 6 7 تن

_ بادسان 14 B 8 5/8 تن

_ ديگر انواع كاميون و كاميونت با ظرفيت كمتر از 19 تن متعاقباً اعلام مي گردد.

آيين نامه اجرايي قانون استفاده اجباري از كمربند و كلاه ايمني – مصوب 1384

هيئت وزيران در جلسه مورخ 22/4/1384 بنا به پيشنهاد مشترك وزارتخانههاي كشور، دادگستري، صنايع و معادن و راه و ترابري و به استناد تبصره (2) ماده واحده قانون استفاده اجباري از كمربند و كلاه ايمني

_ مصوب 1376 _ آيين نامه اجرايي قانون ياد شده را به شرح زير تصويب نمود:

آيين نامه اجرايي قانون استفاده اجباري از كمربند و كلاه ايمني

ماده1_ در اين آيين نامه اصطلاحات زير در معاني مشروح مربوط به كار ميروند:

الف _ كمربند ايمني: تسمهاي كه نيم تنه بالاي راننده و هر يك از سرنشينان را تحت كنترل و مهار ايمن خود قرار مي دهد تا هنگام ضرورت، همچون كاهش ناگهاني سرعت يا توقف آني خودرو كه ممكن است ناشي از ترمز يا برخورد با جسم ديگري يا حوادث ديگر رانندگي باشد، مانع از جداشدن سرنشينان و راننده از صندلي خود و اصابت به شيشه جلو يا ساير قسمتهاي داخل و يا پرتاب به خارج از خودرو شود.

ب _ كلاه ايمني: كلاهي است كه راننده و سرنشين موتورسيكلتها از آن براي محافظت سرخود در برابر ضربات احتمالي ناشي از بروز سوانح استفاده ميكنند.

ج _ راه: عبارت است از تمامي سطح خيابان، جاده، كوچه و كليه معابري كه براي عبور و مرور عموم اختصاص داده شود.

ماده2_ كليه دارندگان وسايل نقليه موتوري در سطح كشور كه سال ساخت خودرو آنان 1375 خورشيدي به بالا يا معادل سال ميلادي آن مي باشد، مكلفند ظرف دو سال وسايل نقلي_ه خود را به كمربن_د ايمن_ي است_اندارد براي رانن_ده و هر يك از سرنشينان (بر اساس ظرفيت مجاز خودرو) و تجهيزات ايمني استاندارد مجهز سازند.

وزارت صنايع و معادن و كليه توليدكنندگان، واردكنندگان و توزيع كنندگان انواع خودروها موظفند وسايل نقليه موتوري توليدي و وارداتي را همراه با كمربند ايمني استاندارد منصوب در كليه صندليها به صورت انفرادي و بر اساس ظرفيت مجاز

عرضه نمايند. شماره گذاري و ارايه خدمات خودرويي، اجازه حركت و تردد وسايل نقليه ياد شده منوط به رعايت مفاد اين آيين نامه و نصب كمربند ايمني استاندارد مي باشد.

ماده3_ تعداد سرنشينان رديف جلو بايد بر اساس ضوابط مندرج در آيين نامه راهنمايي و رانندگي و اصلاحيههاي آن باشد و هر يك از سرنشينان رديف جلو بايد تنها از كمربند ايمني مربوط به خود و به صورت انفرادي استفاده نمايند.

ماده4_ پس از مدت دو سال از تصويب اين آيين نامه صندليهاي خودروهاي توليدي و وارداتي ميبايد مجهز به پشت سري ويژه باشند.

ماده5 _ سوار شدن به موتورسيكلت بدون استفاده از كلاه ايمني ممنوع است و راكبين موتورسيكلت مكلفند در طول حركت از كلاه ايمني استفاده نمايند.

ماده6 _ سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران و وزارتخانه هاي آموزش و پرورش و فرهنگ و ارشاد اسلامي موظفند با همكاري و هماهنگي وزارتخانه هاي كشور، راه و ترابري، بهداشت، درمان و آموزش پزشكي و بيمه مركزي ايران و نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران نسبت به ترويج و ارتقاء سطح فرهنگ و آموزشهاي عمومي موضوع اين آيين نامه اقدام نمايند. چگونگي همكاري و تعامل بين دستگاههاي ياد شده بهموجب دستورالعملي كه توسط شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور تهيه و به تصويب وزير كشور مي رسد مشخص مي شود.

ماده7 _ وزارتخانههاي صنايع و معادن و بازرگاني مكلفند نسبت به توليد و تأمين كمربند و كلاه ايمني استاندارد حسب نياز كشور اقدام نمايند.

ماده8 _ سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور اعتبار لازم را براي اجراي هر چه بهتر مفاد اين آيين نامه و ارتقاء سطح آگاهي عمومي از رفتارهاي صحيح در رانندگي و عب_ور

و مرور عابران در لايح_ه بودج_ه ه_ر سال پيشبيني و در اختي_ار وزارت كش_ور قرار مي دهد.

تبصره _ بيم_ه مركزي ايران موظف است بر اساس تصميم شوراي عالي بيم_ه همه ساله درصدي از سود شركتهاي بيمه را براي اجراي سياستهاي آموزشي مصوب موضوع ماده (6) قرار دهد.

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

اصلاح بند « 80» ماده (1) آيين نامه راهنمايي و رانندگي – مصوب 1384

هيئت وزيران در جلسه مورخ 30/6/1384 بنا به پيشنهاد شماره 13318/1 مورخ 23/5/1384 وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و به استناد بند «4» ماده (18) قانون تنظيم بخشي از مقررات مالي دولت _ مصوب 1380 _ تصويب نمود:

متن زير به عنوان تبصره به بند «80» ماده (1) آيين نامه راهنمايي و رانندگي، موضوع تصويب نامه شماره 20873/ت29169ه_ مورخ 8/4/1384 اضافه مي شود:

تبصره _ كانون جهانگردي و اتومبيلراني جمهوري اسلامي ايران بر اساس مفاد كنوانسيونهاي بين المللي 1949 و 1968 حمل و نقل جاده اي و حسب عرف بين المللي و مقررات حاكم بر تمامي كشورهاي عضو سازمان بين المللي جهانگردي (AIT) و فدراسيون بين المللي اتومبيلراني (FIA) وظيفه ترجمه و تبديل گواهينامه هاي رانندگي معتبر صادر شده توسط نيروي انتظامي و ساير اسناد و مدارك مربوط را بر عهده دارد.

معاون اول رئيسجمهور _ پرويز داوودي

مصوبه راجع به ميزان سرعت مجاز انواع وسايل نقليه در راههاي برون شهري – مصوب 1384

روزنامه رسمي جمهوري اسلامي ايران

احتراما ضمن ارسال ابلاغيه شماره 19899/11 مورخ 2/11/1384 مقام محترم وزارت راه و ترابري در خصوص تعيين ميزان حداكثر سرعت مجاز انواع وسيله نقليه در راههاي برون شهري به آگاهي مي رساند:

با توجه به اينكه مقررات مذكور جديدالتصويب بوده و عدول از اجراي آنها در حين رانندگي و وقوع تصادفات منجر به جرح و فوت براي رانندگان انواع وسايل نقليه داراي تبعات كيفري در اجراي قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرائم رانندگي و قانون مجازات اسلامي مي باشد، لذا خواهشمند است براساس نظريه مشورتي شماره 5756/167/10/1376 اداره كل حقوقي قوه محترم قضائيه نسبت به درج آن در روزنامه رسمي كشور اقدام نمائيد.

مديركل دفتر حقوقي و تدوين مقررات _ عباسعلي بني اسدي

مصوبه راجع به ميزان سرعت مجاز انواع وسايل نقليه در راههاي برون

شهري

به منظور تأمين ايمني تردد و حمل و نقل عمومي جاده اي و با استناد به مواد 3 و 19 قانون ايمني راهها و راه آهن و اصلاحيه هاي بعدي آن و نيز تبصره 3 ماده 126 آئين نامه راهنمائي و رانندگي مصوب سال 1384 هيأت وزيران، حداكثر سرعت مجاز وسايل نقليه در راههاي برون شهري كشور به شرح زير تعيين مي گردد:

الف _ آزاد راهها

1_ حداكثر ميزان سرعت مجاز انواع سواري و وانت بارها: 120كيلومتر در ساعت

2_ حداكثر ميزان سرعت مجاز انواع اتوبوس و ميني بوس و تريلر و كاميون و كاميونت: 110 كيلومتر در ساعت

3_ حداقل ميزان سرعت مجاز كليه وسايل نقليه فوق: 70 كيلومتر در ساعت

تبصره1_ تردد وسايل نقليه مندرج در رديف 2 فوق در خط سوم (سرعت) آزاد راهها ممنوع است.

تبصره2_ استفاده از حداقل سرعت مجاز براي كليه وسايل نقليه صرفا در خط عبوري سمت راست جنب شانه آزاد راه مجاز مي باشد.

ب _ بزرگراه هاي داراي خطوط رفت و برگشت جدا از هم

1_ حداكثر ميزان سرعت مجاز انواع سواري و وانت بارها: 110كيلومتر در ساعت

2_ حداكثر ميزان سرعت مجاز انواع اتوبوس و ميني بوس و تريلر و كاميون و كاميونت: 100 كيلومتر در ساعت

ج _ جاده هاي اصلي

حداكثر ميزان سرعت مجاز براي انواع وسايل نقليه:

روز 95 كيلومتر در ساعت _ شب 85 كيلومتر در ساعت

د _ جاده هاي فرعي

حداكثر ميزان سرعت مجاز براي انواع وسايل نقليه:

روز 85 كيلومتر در ساعت _ شب 75 كيلومتر در ساعت

حداكثر ميزان سرعت مجاز انواع وسايل نقليه در جاده هاي داراي خطوط عبوري كندرو مشمول مقررات بند ج مي باشد.

در

انواع راههاي فوق و نقاطي كه به علت شرايط فني و فيزيكي راه استفاده از حداكثر ميزان سرعتهاي فوق ميسر نمي شود تابلوهاي تعيين كننده ميزان سرعت، متناسب با شرايط مذكور تهيه و نصب گردد.

شايسته است هماهنگي لازم با نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران در خصوص نظارت بر اجراي ضوابط تعيين شده و نيز لحاظ نمودن مقررات صدرالذكر در متون آموزشي و آزمونهاي متقاضيان دريافت گواهينامه رانندگي و ساير امور اداري ذي ربط معمول و همچنين در مورد تهيه و جايگزيني تابلوها و ساير علائم عمودي و افقي در راههاي برون شهري كشور اقدامات لازم صورت پذيرد.

مجوز اخذ عوارض صدور گواهينامه رانندگي و تجديد آزمايش در شهر تهران – 1385

جناب آقاي دكتر محمدباقر قاليباف

شهردار محترم تهران

بازگشت به نامه به شماره 85110469/8510 به تاريخ 23/10/1385 جنابعالي مبني بر بررسي لايحه « مجوز اخذ عوارض صدور گواهينامه رانندگي و تجديد آزمايش در شهر تهران » كه با قيد يك فوريت ارائه و به شماره 21993 به تاريخ 24/10/1385 در دبيرخانه شوراي اسلامي شهر تهران ثبت و در دويست و نود و دومين جلسه رسمي _ علني _ فوق العاده شوراي اسلامي شهر تهران منعقده به تاريخ سه شنبه بيست و ششم دي ماه سال 1385 اعلام وصول شده و بررسي يك فوريت آن در رديف هشتم دستور دويست و نود و چهارمين جلسه علني _ فوق العاده شوراي اسلامي شهر تهران به شماره 22423/160 به تاريخ 27/10/1385 قرار گرفته و در جلسه مزبور كه با حضور نمايندگان محترم شهرداري تهران و سيزده نفر از اعضاي شوراي اسلامي شهر تهران در روز يكشنبه اول بهمن ماه سال 1385 در محل تالار شورا و به صورت رسمي منعقد شد مطرح و به اتفاق آراي موافق (سيزده رأي)

اعضاي محترم شوراي اسلامي شهر تهران حاضر در جلسه در زمان رأي گيري (سيزده نفر) تصويب شده است فلذا طي نامه به شماره 21993/160 به تاريخ 4/11/1385جهت بررسي به كميسيون اقتصادي، برنامه و بودجه و امور حقوقي شورا به عنوان كميسيون اصلي ارجاع و پس از وصول گزارش نهايي آن كميسيون به شماره 23409/160 به تاريخ7/11/1385 بررسي آن در رديف هشتم دستور دويست و نود و ششمين جلسه علني _ فوق العاده شوراي اسلامي شهر تهران به شماره 23176/160 به تاريخ 4/11/1385 قرار گرفته و در جلسه مزبور كه با حضور جنابعالي و نمايندگان محترم شهرداري تهران و پانزده نفر از اعضاي شوراي اسلامي شهر تهران در روز يكشنبه هشتم بهمن ماه سال 1385 در محل تالار شورا و به صورت رسمي منعقد شد مفاد آن مطرح و پس از قرائت و استماع گزارش كميسيون اقتصادي، برنامه و بودجه و امور حقوقي شورا و مذاكرات انجام شده، كفايت مذاكرات اعلام و با لحاظ موارد اصلاحي و پيشنهادي در متن آن مشتمل بر ماده واحده و تبصره ي ذيل آن اخذ رأي انجام شد كه به اتفاق آراي موافق (پانزده رأي) اعضاي محترم شوراي اسلامي شهر تهران حاضر در جلسه در زمان رأي گيري (پانزده نفر) به تصويب رسيد.

به پيوست متن مصوبه مزبور را جهت آگاهي و اقدام، ايفاد و ابلاغ مي نمايد.

رئيس شوراي اسلامي شهر تهران _ مهدي چمران

مجوز اخذ عوارض صدور گواهينامه رانندگي و تجديد آزمايش در شهر تهران

(مصوب جلسه 8/11/1385 شوراي اسلامي شهر تهران)

ماده واحده :

به استناد تبصره يكم (1) ذيل ماده پنجم (5) قانون اصلاح موادي از قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي

ايران و چگونگي برقراري و وصول عوارض و ساير وجوه از توليدكنندگان كالا، ارائه دهندگان خدمات و كالاهاي وارداتي مصوب 22/10/1381 مجلس شوراي اسلامي، از ابتداي سال 1386 در شهر تهران متقاضيان دريافت گواهي نامه رانندگي پايه يك و دو و هم چنين كساني كه آزمايش رانندگي آنان تجديد مي شود، حسب مورد مكلفند در قبال صدور گواهي نامه رانندگي پايه يك و دو مبلغ يكصد هزار (000/100) ريال و به ازاي هر بار تجديد آزمايش رانندگي پايه هاي مذكور مبلغ پنجاه هزار (000/50) ريال به عنوان عوارض به حساب درآمدي شهرداري تهران واريز نمايند تا جهت توسعه و عمران معابر شهر تهران هزينه شود.

تبصره _ به شهرداري تهران اجازه داده مي شود در ازاي وصول وجوه مذكور توسط نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران معادل پنج درصد (5%) از وجوه مأخوذه را به آن نيرو پرداخت نمايد.

تصميم نمايندگان ويژه رييس جمهور در خصوص تخصيص سهميه بنزين خودروهاي دوگانه سوز شخصي تا پايان مهرماه س

وزارت نفت

تصميم نمايندگان ويژه رييس جمهور در مورد اجراي تبصره (13) قانون بودجه سال 1386 كل كشور و ساماندهي و توسعه حمل و نقل عمومي، خارج كردن خودروهاي فرسوده و مديريت مصرف سوخت و گازسوز كردن خودروها و كاهش تقاضاي مصرف كه در جلسه مورخ 7/4/1386 به استناد اصل يكصد و بيست و هفتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و با رعايت تصويب نامه شماره 44525/ت37213ه_ مورخ 26/3/1386 اتخاذ شده است، به شرح زير براي اجرا ابلاغ مي گردد:

1_ به علت نقص مخزن گاز طبيعي برخي خودروها و كمبود جايگاههاي گاز طبيعي، سهميه بنزين خودروهاي دوگانه سوز شخصي تا پايان مهرماه سال 1386 معادل خودروهاي بنزين سوز شخصي، تخصيص يابد.

2_ سهميه بنزين خودروهاي عمومي دوگانه سوز شامل تاكسي، مسافربر شخصي، آژانسهاي مسافربري و انواع وانتها تا پايان

مردادماه معادل سهميه بنزين تاكسي ها و مسافربرهاي شخصي ساماندهي شده و آژانسهاي مسافربري و وانتهاي بنزين سوز باشد.

3_ وزارت نفت حداكثر تا پايان مهر ماه سال 1386 تعداد جايگاههاي عرضه گاز طبيعي راه اندازي شده و فعال خود را حداقل به پانصد و پنجاه (550) جايگاه افزايش داده و همچنين تعداد جايگاهها را تا پايان سال 1386 حداقل به ميزان يك هزار (1000) جايگاه فعال افزايش دهد.

4_ سهميه سوخت خودروهاي ون بنزين سوز با پلاك تاكسي، معادل سهميه تاكسي هاي بنزين سوز تعيين و كليه كارتهاي هوشمند سوخت اين خودروها بين مالكان اين خودروها توزيع شود.

5 _ به منظور تأمين زمان لازم براي توليد و شخصي سازي و توزيع كارت هوشمند سوخت خودروهايي كه شماره گذاري مي شوند، وزارت نفت نسبت به صدور كارت هوشمند سوخت موقت يك ماهه اقدام نموده و همچنين اين سهميه موقت را از سهميه كارت هوشمند سوخت دائم اينگونه خودروها كسر نمايد.

6 _ وزارت نفت براي خودروهاي ترانزيت و جهانگردي كارت موقت سوخت صادر نمايد تا در مبادي ورودي كشور به دارندگان اين نوع خودروها تحويل شود. بهاي بنزين براي اينگونه خودروها معادل بهاي بنزين خودروهاي دولتي و سياسي مي باشد، ليكن نحوه دريافت وجه بنزين بايد به گونه اي باشد كه به ازاء هر ليتر معادل يك هزار (1000) ريال باقيمانده، در جايگاههاي عرضه بنزين دريافت شود.

معاون اول رئيس جمهور _ پرويز داودي

اصلاح ماده (18) آيين نامه اجرايي آموزشگاههاي رانندگي مورخ 15/12/1383 - مصوب 28 8 1386

هيئت وزيران در جلسه مورخ 20/8/1386 بنا به پيشنهاد شماره 15702/1 مورخ 13/6/1386 وزارت بازرگاني و به استناد اصل يكصد و سي و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تصويب نمود:

ماده (18) آيين نامه اجرايي آموزشگاههاي رانندگي، موضوع تصويب نامه شماره 65806/ت30608ه_ مورخ 15/12/1383

به شرح زير اصلاح مي گردد:

« ماده18_ نرخ آموزشهاي موضوع اين آيين نامه درصورت لزوم به صورت سالانه توسط كميسيونهاي نظارت مراكز استانها و شهرستانها تعيين و ابلاغ مي گردد.»

معاون اول رئيس جمهور _ پرويز داودي

اصلاحيه مواد 5 و 8 پيوست شماره 2 آئين نامه راهنمايي و رانندگي كشور - مصوب 1386

اصلاحيه مواد 5 و 8 پيوست شماره 2 آئين نامه راهنمايي و رانندگي كشور موضوع تصويبنامه شماره 20873/ت29169ه_ مورخ 8/4/1384 هيأت وزيران، به شماره 37/3/1/130371 مورخ 12/10/1386 كه در اجراي تبصره3 ماده 27 مصوبه هيأت وزيران به تصويب وزراي كشور، راه و ترابري و بهداشت، درمان و آموزش پزشكي رسيده است براي اجرا به فرمانده نيروي انتظامي ابلاغ گرديد.

صورتجلسه مورخ 25/9/1386 كارگروه متشكل از نمايندگان وزارتخانه هاي كشور، راه و ترابري، بهداشت، درمان و آموزش پزشكي درخصوص بازنگري مواد 5 و 8 پيوست 2 آئين نامه راهنمائي و رانندگي (موضوع تصويب نامه شماره 20873/ت29169ه_ مورخ 8/4/1384 هيأت محترم وزيران)

1_ متن زير به عنوان بند 3 به ماده 5 پيوست شماره 2 آئين نامه راهنمايي و رانندگي، موضوع تصويب نامه شماره 20873/ت29169ه_ مورخ 8/4/1384 هيأت محترم وزيران اضافه مي گردد:

« در صورتيكه متقاضي، حداقل شرايط پزشكي مندرج در بندهاي 1 و 2 را دارا نباشد، منحصراً، مي تواند جهت دريافت گواهينامه رانندگي پايه ب گروه1 اقدام نمايد.»

2_ متن زير به عنوان تبصره ماده8 پيوست 2 آئين نامه راهنمائي و رانندگي، موضوع تصويب نامه شماره20873/ت29169ه_ مورخ8/4/1384 هيأت محترم وزيران اضافه مي گردد:

« نصب علائم مخصوص ناشنوايان بر روي وسيله نقليه، براي دارندگان گواهينامه موضوع بند3 ماده 5 براي آگاهي ساير رانندگان، الزامي است.»

مصطفي پورمحمدي وزير كشور

محمد رحمتي وزير راه و ترابري

كامران باقري لنكراني وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكي

قطار شهري تهران

قانون تاسيس شركت راه آهن شهري تهران و حومه - مصوب 16 ارديبهشت 1354

ماده واحده _ به شهرداري تهران اجازه داده مي شود به منظور احداث راه آهن شهري و تاسيسات مربوط و بهره برداري از آن شركتي بنام شركت راه آهن شهري تهران و حومه تاسيس نمايد. سرمايه شركت مزبور از طرف دولت تامين و در اختيار شهرداري گذارده مي شود.

شركت داراي شخصيت حقوقي و

استقلال مالي است و طبق اصول بازرگاني و مقررات اين قانون و اساسنامه مربوط اداره مي شود. اساسنامه شركت ظرف شش ماه از تاريخ تصويب اين قانون از طرف شهرداري تهران پيشنهاد و پس از موافقت وزارت كشور و سازمان امور اداري و استخدامي كشور و تاييد هيات وزيران براي تصويب كميسيون هاي مربوط مجلسين تقديم خواهد شد.

تبصره 1 _ آيين نامه مربوط به مقررات مالي و معاملاتي شركت به تصويب مجمع عمومي خواهد رسيد و آيين نامه استخدامي پس از تاييد شوراي حقوق و دستمزد تصويب مجمع عمومي شركت مي رسد.

تبصره 2 _ شركت مي تواند به منظور اجراي طرح راه آهن شهري تهران و حومه تامين نيازمنديهاي خود از زير اراضي و املاك محدوده قانوني شهر و حومه بدون هيچگونه پرداختي استفاده نمايد و در مواردي كه براي نقشه برداري و گمانه زدن ورود به منازل و اماكن عمومي ضروري تشخيص شود با اخطار كتبي 48 ساعته به محلهاي مزبور وارد و در صورت ممانعت با حضور نماينده دادستان شهرستان نسبت به اجراي موارد فوق اقدام مي نمايد. شركت مكلف است پيش بيني هاي لازم را براي جلوگيري و جبران هرگونه صدمه و خسارت به جان و مال اشخاص بنمايد. در صورت وقوع خسارت به مستحدثات ميزان خسارت وارده طبق ماده 50 قانون برنامه و بودجه كشور مصوب اسفندماه 1351 پرداخت مي گردد. در صورت احتياج به تملك زمين يا مستحدثات براي اجراي اين قانون از مقررات مذكور استفاده خواهد شد.

تبصره 3 _ مقررات مواد 9 ، 10 و 13 قانون ايمني راه ها و راه آهن مصوب 1349 و همچنين قانون كيفر بزه هاي مربوط به راه آهن مصوب سال

1320 و ملحقات آن در مورد راه آهن شهري تهران و حومه اجرا خواهد شد. وظايف و اختيارات راه و راه آهن دولتي ايران در قانون كيفر بزه هاي مربوط به راه آهن در اين مورد به عهده شركت راه آهن شهري تهران و حومه خواهدبود.

لايحه قانوني اصلاح قانون تاسيس شركت راه آهن شهري تهران و حومه مصوب 15 تير 1359 شوراي انقلاب اسلامي

ماده يكم _ به دولت اجازه داده مي شود به منظور احداث راه آهن شهري و تاسيسات مربوط و بهره برداري از آن شركتي بنام راه آهن شهري تهران و حومه ( مترو ) تاسيس نمايد.

شركت داراي شخصيت حقوقي و استقلال مالي است و طبق اصول بازرگاني و مقررات اين قانون و اساسنامه مربوط اداره مي شود.

تبصره 1 _ شركت مي تواند به منظور اجراي طرح راه آهن شهري تهران و حومه و تامين نيازمندي هاي خود از زير اراضي و املاك محدوده قانوني شهر و حومه بدون هيچگونه پرداختي استفاده نمايد و در مواردي كه براي انجام امور فني و اجرايي ورود به منازل و محلهاي كسب واماكن عمومي ضروري تشخيص داده شود با اخطار كتبي 48 ساعته به محلهاي مزبور وارد و درصورت ممانعت با حضور نماينده دادستان شهرستان نسبت به اجراي موارد فوق اقدام نمايد.

در صورتي كه بر اثر عمليات اجرايي مترو خسارتي به مستحدثات اشخاص وارد شود ميزان خسارت وارده (طبق ماده 50 قانون برنامه و بودجه كشور مصوب اسفندماه 1351) قابل پرداخت مي باشد.

تبصره 2 _ مقررات مواد 9 و 10 و 13 قانون ايمني راهها و راه آهن مصوب تيرماه 1349 و همچنين قانون كيفر بزه هاي مربوط به راه آهن مصوب سال 1320 و ملحقات آن در مورد راه آهن شهري تهران و حومه اجرا خواهد شد.

وظايف و اختيارات وزارت

راه و راه آهن دولتي ايران در قانون كيفر بزه هاي مربوط به راه آهن در اين مورد به عهده راه آهن شهري تهران و حومه (مترو) خواهد بود.

تبصره 3 _ آن قسمت از تصميمات مجمع عمومي گذشته كه بدون حضور عضو سوم با دو راي موافق تصويب و به مرحله اجرا درآمده است مشروط بر آنكه به تصويب مجمع عمومي مندرج در اساسنامه مربوط برسد معتبر است

ماده دوم _ به منظور تامين هماهنگي در امور اجرايي احداث راه آهن شهري (مترو) شورايي به نام شوراي هماهنگي مركب از هفت نفر به شرح زير تشكيل مي گردد:

1 _ شهردار تهران يا قائم مقام شهردار.

2 _ معاون سازمان برنامه و بودجه

3 _ مديرعامل سازمان آب تهران

4 _ مديرعامل شركت برق منطقه اي تهران

5 _ مديرعامل شركت مخابرات

6 _ مديرعامل شركت گاز.

7 _ رييس هيات مديره و مديرعامل شركت راه آهن شهري (مترو )

همچنين مسئولان ساير سازمان هايي كه به تشخيص شهردار تهران حضور آنها در جلسات شوراي هماهنگي لازم است

وظايف شوراي هماهنگي عبارتست از ايجاد هماهنگي در كارهاي اجرايي راه آهن شهري كه با تاسيسات يا طرحهاي سازمانهاي مختلف ارتباط حاصل مي كند و رفع مشكلاتي كه از عدم رعايت هماهنگي ممكن است پيش آيد و همچنين اتخاذ تصميم نسبت به كليه مسايلي كه از طرف هيات مديره شركت راه آهن شهري تهران و حومه (مترو) و يا ساير اعضا شورا در اين زمينه مطرح مي شود.

تصميمات شورا در اين گونه موارد براي كليه سازمانهاي ذيربط لازم الاجرا خواهد بود.

تبصره 1 _ تشكيل جلسات شوراي هماهنگي با پيشنهاد رييس هيات مديره و مدير عامل شركت

راه آهن شهري (مترو ) و دعوت شهردار تهران به عمل خواهد آمد.

تبصره 2 _ رياست شوراي هماهنگي با شهردار تهران است

ماده سوم _ بررسي و تصويب اساسنامه و همچنين اتخاذ تصميم نسبت به وابستگي شركت به كميسيوني مركب از نمايندگان وزارت كشور _ شهرداري تهران _ سازمان امور اداري و استخدامي كشور و سازمان برنامه و بودجه تفويض مي گردد.

جرائم تخلفات رانندگي

قانون مجازات عاملين متخلف در امر حمل و نقل كالا - مصوب 23/1/67

ماده 1 _ متصدي شركتها ، موسسات ، بنگاه هاي حمل و نقل و رانندگاني كه مسئول حمل كالا به مقصد مي باشند چنانچه عمدا آن را به مقصد نرسانند علاوه بر جبران خسارت وارده به صاحب كالا (در مثلي مثل و در قيمتي قيمت به حبس از 2 تا 5 سال يا جريمه نقدي معادل 10تا 20 برابر قيمت كالا محكوم مي شوند و در صورت تكرار جرم مذكور به حداكثر مجازات فوق محكوم خواهند شد.

ماده 2 _ هركس اموال و كالاهاي مذكور در ماده فوق را با علم و اطلاع تحصيل يا مخفي يا قبول نموده و يا مورد معامله و يا مورد استفاده ديگري قرار دهد و يا با آن موسسه يا شركت يابنگاه و راننده به هر نحو همكاري نمايد به حبس از شش ماه تا سه سال و جبران خسارات وارده به صاحب كالا محكوم مي شود در صورتي كه متهم معامله اموال مزبور را حرفه خود قرار داده و يا مرتكب تكرار جرم مزبور شده باشد به حداكثر مجازات مقرر در اين ماده ضمن جبران خسارات وارده به صاحب مال محكوم مي شود.

ماده 3 _ هركس تمام يا قسمتي از كالاهاي ياد شده در ماده يك را در حين حمل و نقل سرقت

نمايد هرگاه سرقت جامع شرايط حد محارب يا سرقت نباشد به حبس از 2 تا 5 سال و جبران خسارات وارده به صاحب كالا محكوم مي شود.

تبصره _ رعايت امكانات و شرايط خاطي و دفعات و مراتب جرم و مراتب تاديب در موارد فوق الزامي است

ماده 4 _ در صورت وجود عين كالا در مورد فوق ، كالاي مزبور بايد به صاحبش مسترد گردد.

ماده 5 _ چنانچه متهم براي اولين بار مرتكب يكي از اعمال مذكور در مواد فوق شده باشد و دادستان در موارد غير مهم تشخيص دهد با وعظ يا توبيخ يا تهديد يا اخذ تعهد تاديب خواهدشد با اعمال يكي از موارد تاديب فوق پرونده را ضمن انعكاس به وزارت راه بايگاني مي نمايد.

دادگاه نيز در صورت طرح پرونده در دادگاه حق اعمال مراتب بالا را به تشخيص خود دارد.

قانون مجازات خودداري از كمك به مصدومين و رفع مخاطرات جاني - مصوب 25 خرداد ماه 1354

ماده واحده 1 _ هركس شخص يا اشخاصي را در معرض خطر جاني مشاهده كند و بتواند با اقدام فوري خود يا كمك طلبيدن از ديگران يا اعلام فوري به مراجع يا مقامات صلاحيتدار از وقوع خطر يا تشديد نتيجه آن جلوگيري كند بدون اينكه با اين اقدام خطري متوجه خود او يا ديگران شود و يا وجود استمداد يا دلالت اوضاع و احوال بر ضرورت كمك از اقدام به اين امر خودداري نمايد ، به حبس جنحه اي تا يك سال و يا جزاي نقدي تا پنجاه هزار ريال محكوم خواهد شد. در اين مورد اگر مرتكب از كساني باشد كه به اقتضاي حرفه خود مي توانسته كمك موثري بنمايد به حبس جنحه اي از سه ماه تا دو سال يا جزاي نقدي

از ده هزار ريال تا يكصدهزار ريال محكوم خواهد شد. مسئولان مراكز درماني اعم از دولتي يا خصوصي كه از پذيرفتن شخص آسيب ديده و اقدام به درمان او يا كمكهاي اوليه امتناع نمايند به حداكثر مجازات ذكرشده محكوم مي شوند. نحوه تامين هزينه درمان اين قبيل بيماران و ساير مسائل مربوط به موجب آيين نامه ايست كه به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

2 _ هرگاه كساني كه حسب وظيفه يا قانون مكلفند به اشخاص آسيب ديده يا اشخاصي كه درمعرض خطر جاني قرار دارند كمك نمايند از اقدام لازم و كمك به آنها خودداري كنند به حبس جنحه اي از شش ماه تا سه سال محكوم خواهند شد.

3 _ دولت مكلف است در شهرها و راهها به تناسب احتياج مراكز درمان فوري ( اورژانس ) و وسايل انتقال مصدومين و بيماران كه احتياج به كمك فوري دارند ايجاد و فراهم نمايد.

4 _ مأمورين انتظامي نبايد متعرض كساني كه خود متهم نبوده و اشخاص آسيب ديده را به مراجع انتظامي يا مراكز درماني مي رسانند ، بشوند.

آيين نامه اجرايي قانون مجازات خودداري از كمك به مصدومين و رفع مخاطرات جاني - مصوب 5/3/1354

ماده 1 _ فوريتهاي پزشكي به مواردي از اعمال پزشكي اطلاق مي شود كه بايستي بيماران را سريعا مورد رسيدگي و درمان قرارداد و چنانچه اقدام فوري به عمل نيايد باعث خطرات جاني ،نقص عضو ، يا عوارض صعب العلاج و يا غيرقابل جبران خواهد شد.

ماده 2 _ از نظر اين آيين نامه فوريت هاي پزشكي (اورژانس شامل موارد زير مي شود:

1 _ مسموميت ها.

2 _ سوختگي ها.

3 _ زايمان ها.

4 _ صدمات ناشي از حوادث و سوانح و وسايط نقليه

5 _ سكته هاي قلبي و مغزي

6 _ خونريزي ها

و شوك ها.

7 _ اغما.

8 _ اختلالات تنفسي شديد و خفگي ها.

9 _ تشنجات

10 _ بيماريهاي عفوني خطرناك مانند منژيت ها.

11 _ بيماريهاي نوزاداني كه نياز به تعويض خون دارند.

12 _ ساير مواردي كه در شمول تعريف ماده 1 قرار مي گيرد.

ماده 3 _ بيمار مشمول اين آيين نامه شخصي است كه طبق تعريف فوريت هاي پزشكي ( اورژانس ) احتياج به كمك فوري دارد.

ماده 4 _ كليه بيمارستان ها ، اعم از دولتي و غيردولتي در تمام اوقاف شبانه روز و نيز درمانگاه ها و ساير موسسات درماني در ساعات فعاليت طبق پروانه تاسيسي كه از وزارت بهداري سابق دريافت داشته اند مكلف به پذيرش بيماراني كه مشمول فوريتهاي پزشكي هستند مي باشند.

ماده 5 _ در مناطقي كه مركز اورژانس وجود دارد و به نحوي از موارد فوريتهاي پزشكي اطلاع پيدا مي كند مسئوليت مستقيم انتقال بيمار به مراكز درماني با مراكز اورژانس مي باشد.

تبصره _ همه افراد مكلفند به محض مشاهده هرگونه موارد اورژانس در صورت دسترسي به مركز اورژانس از طريق تلفن و ساير وسايل ارتباطي فورا مورد را به آگاهي نزديكترين مركز اورژانس برسانند و در صورت عدم دسترسي به واحد اورژانس نسبت به انتقال بيمار اورژانسي به نزديكترين مراكز درماني اقدام نمايند.

ماده 6 _ در صورتي كه بيمار اورژانس در واحدهاي بخش دولتي تحت مداوا قرار گيرد حق العلاج پزشكي كه جهت مداواي بيمار فراخوانده مي شود در صورتي كه در ساعات غيراداري باشد برابر 50% تعرفه خدمات درماني مورد عمل در آن مورد خاص خواهد بود.

تبصره _ پزشكاني كه منحصرا در بخش خصوصي به كار اشتغال دارند در صورتي كه به دليل نياز از

آنان كمك خواسته شود در تمام اوقات از مزاياي اين ماده استفاده خواهند نمود.

ماده 7 _ در صورتي كه بيمار اورژانس در واحدهاي درماني غيردولتي تحت مداوا قرار گيرد هزينه درمان توسط بيمار طبق تعرفه خدمات درماني پرداخت خواهد شد.

تبصره _ در موارد استثنايي كه بيمار استطاعت پرداخت كامل هزينه درمان خود را نداشته باشد طبق نظر كارشناسي مددكاري وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي حداكثر تا 80%كل هزينه توسط آن وزارتخانه پرداخت خواهد شد. بديهي است ما به التفات پرداختي وزارتخانه مذكور را خود بيمار بايد به واحد درماني مربوطه بپردازد.

از قانون وصول برخي از درآمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين - مصوب 1373

ماده 3 _ قوه قضاييه موظف است كليه درآمدهاي خدمات قضايي از جمله خدمات مشروحه زير را دريافت و به حساب درآمد عمومي كشور واريز نمايد.

1 _ در هر مورد كه در قوانين حداكثر مجازات كمتر از 91 روز حبس و يا مجازات تعزيري موضوع تخلفات رانندگي باشد از اين پس به جاي حبس يا آن مجازات تعزيري حكم به جزاي نقدي از هفتاد هزار و يك ريال تا يك ميليون ريال داده خواهد شد.

2 _ هرگاه حداكثر مجازات بيش از 91 روز حبس و حداقل آن كمتر از اين باشد دادگاه مخير است كه حكم به بيش از سه ماه حبس يا جزاي نقدي از هفتاد هزار و يك ريال تا سه ميليون ريال بدهد.

3 _ در صورتي كه مجازات حبس با جزاي نقدي توام باشد و به جاي حبس و مجازات تعزيري جزاي نقدي مورد حكم واقع شود هر دو مجازات نقدي جمع خواهد شد.

قانون مجازات استفاده از پلاكهاي تقلبي وسايط نقليه موتوري - مصوب آبان 1347

ماده 1 _ هركس در ارقام و مشخصات پلاك وسايط نقليه موتوري _ زميني _ آبي و يا كشاورزي تغيير بدهد يا پلاك وسيله نقليه موتوري ديگري را به آن الصاق كند يا براي آن پلاك تقلبي به كار برد يا چنين وسايلي را با علم به تغيير يا تعويض پلاك يا داشتن پلاك تقلبي مورد استفاده قرار دهد به حبس تاديبي از دو ماه تا يكسال محكوم مي شود.

ماده 2 _ هركس به نحوي از انحاء در شماره شاسي يا پلاك وسيله نقليه موتوري كه از طرف كارخانه سازنده حك يا نصب شده تغييري بدهد و آن را از صورت كارخانه اي ( فابريكي ) خارج كند به حبس

تاديبي از دو ماه تا يكسال محكوم خواهد شد.

ماده 3 _ هركس بخواهد وسيله نقليه موتوري را اوراق نمايد مكلف است مراتب را با تسليم مدارك مالكيت و تعيين محل توقف وسيله نقليه در قبال اخذ رسيد به شهرباني محل اطلاع دهد ، شهرباني محل بايد ظرف دو هفته و در صورت لزوم پس از كسب نظر شهرباني محل شماره گذاري اجازه اوراق كردن وسيله نقليه را ضمن اخذ شماره هاي شهرباني وسيله نقليه بدهد و اگر به دلايلي با اوراق كردن موافقت ندارد تصميم قطعي خود را ظرف همان مدت با ذكر دليل به متقاضي ابلاغ نمايد، متقاضي حق دارد از اين تصميم به دادستان شهرستان شكايت كند و نظردادستان قطعي است هرگاه شهرباني در مدت مذكور تعيين تكليف نكند اوراق كردن وسيله نقليه پس از انقضاي مدت مزبور مجاز است تخلف از اين ماده براي اوراق كننده موجب محكوميت به حبس جنحه اي از 61 روز تا شش ماه خواهد بود.

ماده 4 _ اگر وسيله نقليه موتوري يا پلاك آن سرقت يا مفقود شود شخصي كه وسيله در اختيار و تصرف اوست ( اعم از آنكه مالك باشد يا نباشد ) پس از اطلاع مكلف است بلافاصله مراتب را كتبا به نزديكترين مركز پليس يا پاسگاه ژاندارمري اعلام نمايد و در صورت تخلف به تاديه پانصد تا يكهزار و دويست ريال جريمه محكوم خواهد شد.

قانون اصلاح ماده (14) اصلاحي قانون رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي - مصوب 21/5/1376

ماده واحده _ ماده 14 قانون رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي مصوب 8/6/1358 به شرح ذيل اصلاح و پنج تبصره به آن الحاق مي گردد.

ماده 14 _ شركتها و موسسات حمل و نقل و رانندگان وسايل نقليه

باربري مكلفند در راهها مقررات حمل بار در راههاي كشور را كه از طرف وزارت راه و ترابري تعيين و اعلام مي شود دقيقا رعايت نمايند ، در صورت تخلف ناشي از عدم رعايت مقررات مذكور ، وسيله نقليه توسط مأمورين راهنمايي و رانندگي متوقف و متخلف توسط مأمورين مزبور براي بارهاي معمولي سي هزار (000/30) ريال و بارهاي ترافيكي يكصد هزار (100000) ريال جريمه عدول ازمقررات حمل و نقل بار جريمه گرديده و نيز جهت تعيين پرداخت خسارات وارده به راه و ابنيه فني به وزارت راه و ترابري معرفي خواهد شد.

در اين صورت به وسيله نقليه زماني اجازه حركت داده مي شود كه شركت يا موسسه حمل و نقل و يا راننده وسيله ، بارگيري وسيله نقليه را با مقررات حمل و نقل بار در راهها مطابقت داده و خسارات وارده را نيز پرداخت نموده باشد. همچنين سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور مجازاست پروانه فعاليت شركتها و موسسات حمل و نقل كالا و مسافر را كه خلاف مقررات و آيين نامه هاي حمل كالا و مسافر رفتار مي نمايند از يك ماه تا يك سال و در صورت تكرار تخلف به طور دايم لغو و نيروي انتظامي موظف است با اعلام سازمان مذكور نسبت به تعطيلي موسسه يا شركت حمل و نقل متخلف اقدام نموده و در صورت اعتراض مراجع قضايي خارج از نوبت به موضوع رسيدگي نمايند.

مقررات و آيين نامه هاي حمل بار و مسافر و مدت لغو پروانه فعاليت و تعطيلي موسسات مذكور توسط وزارت راه و ترابري و در آن قسمت كه مربوط به مقررات ايمني عبور و مرور مي باشد با

همكاري وزارت كشور تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

تبصره 1 _ در مواردي كه طبق اين ماده پروانه فعاليت شركت يا موسسه حمل و نقل كالا يا مسافر لغو و فعاليت آن تعطيل مي شود ، موسسه مكلف است پس از تاييد صاحب كالا ، ترتيب حمل كالا و مسافر را كه قبلا تعهد كرده بوسيله شركتها و موسسات ديگر بدهد والا مسئول خسارات وارده به اشخاص ثالث خواهد بود.

تبصره 2 _ تردد وسايل نقليه در كليه آزادراه ها بدون پرداخت عوارض عبور و ورود غيرمجاز به آنها تخلف محسوب و متخلف علاوه بر پرداخت عوارض عبور در هر مورد به ميزان ده برابر مبلغ عوارض عبور محور مورد تردد از طريق صدور برگ جريمه توسط مامورين راهنمايي و رانندگي جريمه خواهد شد.

تبصره 3 _ وزارت راه و ترابري مكلف است در صورت تكرار تخلف در هر سال از متخلفين خسارات وارده به راه و ابنيه فني را بر مبناي جريمه تخلف ضربدر تعداد تكرار تخلف در همان سال محاسبه و دريافت نمايد.

تبصره 4 _ مأمورين راهنمايي و رانندگي مكلفند نسخه اي از كروكي و يا گزارش تصادفات و تخلفات را جهت درج در پرونده متخلف به وزارت راه و ترابري ارسال نمايند.

تبصره 5 _ با تصويب اين قانون كليه قوانين مغاير ، ملغي است

طرح قانوني مربوط به تشديد مجازات رانندگان متخلف - مصوب 5/10/1335

ماده واحده _ هر راننده اي اعم از آنكه شغل او رانندگي باشد يا نباشد شخصا و يا با شركت ديگري به قصد قتل يا سرقت اموال و يا هتك ناموس مرتكب ربودن شخص يا اشخاصي كه درآن وسيله نقليه است بشود در صورت وقوع قتل محكوم به اعدام

است و دادرسان حق ندارند مجازات را حتي يك درجه نيز تخفيف دهند و در صورت وقوع سرقت و يا هتك ناموس به عنف به حبس ابد و در صورت شروع به قتل يا شروع به سرقت و يا شروع به هتك ناموس به عنف به حبس با اعمال شاقه از پنج تا پانزده سال مجازات خواهد شد.

تبصره _ وزارتين كشور و دادگستري موظف هستند براي حسن انتظام امور رانندگي درظرف دو ماه از تاريخ تصويب اين قانون آيين نامه اي كه متضمن مجازات هاي شديد براي تصادفات ناشي از غفلت راننده و يا عابرين خواه سوار خواه پياده و ساير تخلفات ديگر رانندگي باشد با رعايت قانون تشديد مجازات رانندگان مصوب 24 تيرماه 1328 تدوين و پس ازتصويب كميسيون هاي دادگستري مجلسين به موقع اجرا بگذارد.

تبصره 2 _ براي بهبود عبور و مرور و تكميل لوازم فني خطوط تهران دولت مكلف است مطالعات كافي نموده و لايحه اي براي تامين اعتبار آن در ظرف مدت سه ماه تقديم مجلس شوراي ملي نمايد.

طرح قانوني فوق در جلسه روز چهارشنبه پنجم دي ماه يكهزار و سيصد و سي و پنج شمسي به تصويب مجلس سنا رسيده است

قانون رسيدگي فوري به خسارات ناشيه از تصادفات رانندگي به وسيله نقليه موتوري - مصوب 23/8/ و 13/9/134

ماده 1 _ دعاوي راجع به عيب و نقص ناشيه از تصادفات رانندگي كه به وسايط نقليه وارد وموجب خسارت براي صاحب آن مي گردد در دادگاه هاي صلاحيت دار خارج از نوبت رسيدگي مي شود.

ماده 2 _ كاردان هاي فني راهنمايي و رانندگي و پليس راه كه براي رسيدگي به امور تصادفات رانندگي تعيين مي شوند مكلفند علت وقوع تصادف و چگونگي آن را صريحا با تشريح وضع محل تصادف و

چگونگي آن را صريحا با تشريح وضع محل تصادف در صورت مجلس قيد و ميزان خسارات وارده به وسيله نقليه را اعم از هزينه تعمير و كسر قيمتي كه در نتيجه تصادف حاصل مي شود معلوم نمايند در صورتي كه تعيين ميزان خسارت در محل ممكن نباشد مي توان آن را موكول به بازديد بعدي در تعميرگاه نمود مندرجات صورت مجلسي كه به طريق فوق تنظيم مي گردد معتبر است مگر اينكه خلاف آن ثابت شود.

ماده 3 _ در نقاط خارج از حوزه ماموريت مأموران مذكور، رسيدگي تابع قواعد و مقررات عمومي است

قانون ممنوعيت بازداشت كساني كه مصدومين را به مراكز درماني منتقل مي نمايند. - مصوب 3/2/1380

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين قانون نگاهداري و بازداشت كساني كه مصدومين را به مراكز درماني يا نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران و غيره منتقل مي نمايند توسط مراجع مذكور ممنوع است مگر اين كه خود فرد يا مصدوم يا افراد ديگري او را مقصر قلمداد نمايند و يا دلايل و قراين ديگري دلالت بر انتساب اتهام به وي نمايد.

از قانون تنظيم بخشي از مقررات مالي دولت - مصوب 27/11/1380

ماده 18 _ بندهاي 2 و3 ماده 32 قانون وصول برخي از درآمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين مصوب 28/12/1373 به شرح ذيل صلاح و دو بند به عنوان بندهاي 4 و5 به ماده مذكور اضافه مي شود:

2 _ مجازات تخلفات رانندگي از ده هزار (000/10) ريال الي سيصد و پنجاه هزار (350000)ريال تعيين مي شود. جداول مربوط به تخلفات رانندگي و تغييرات بعدي با پيشنهاد وزارت كشور و تصويب هيات وزيران خواهد بود.

3 _ وجوه حاصل از جرايم رانندگي در خارج و داخل شهرها به حساب درآمد عمومي كشور نزد خزانه داري كل واريز مي شود. معادل وجوه واريزي همه ساله در قوانين بودجه سالانه پيش بيني تا صرفا به مصرف بهبود عبور و مرور برسد.

4 _ وزارتخانه هاي كشور و راه و ترابري مكلفند نسبت به تهيه آيين نامه راهنمايي و رانندگي وامور حمل و نقل و عبور و مرور اقدام نمايند تا پس از تصويب هيات وزيران به موقع اجرا گذارده شود.

5 _ انجام معاينه فني خودروها با رعايت مفاد اين بند و متناسب با امكانات كشور اجباري است

ستادهاي معاينه فني خودرو وابسته به شهرداريها يا مراكز فني مجاز، وظيفه انجام معاينه وصدور برگه معاينه فني را برعهده خواهند داشت چگونگي

اجراي اين بند و زمان بندي و نظارت بر انجام آن و تعيين دوره هاي معاينه فني انواع خودرو ها و هزينه مربوطه متناسب با امكانات هر منطقه به پيشنهاد وزارتخانه هاي كشور و راه و ترابري با تصويب هيات وزيران خواهد بود. نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران مكلف است بر اساس تصويب نامه مذكور از تردد خودروهاي فاقد برگ معاينه فني جلوگيري نمايد. براي صدور هر برگ معاينه فني مبلغ دوهزار (2000) ريال اخذ و به حساب درآمد عمومي كشور نزد خزانه داري كل واريزخواهدشد.

موادي از قانون مجازات اسلامي مصوب سالهاي 1370 و 1375 در ارتباط با جرايم ناشي از تخلفات رانندگي

ماده 333 _ در مواردي كه عبور عابر پياده ممنوع است اگر عبور نمايد و راننده اي كه با سرعت مجاز و مطمئنه در حركت بوده و وسيله نقليه نيز نقص فني نداشته است و در عين حال قادر به كنترل نباشد و با عابر برخورد نموده منجر به فوت يا مصدوم شدن وي گردد راننده ضامن ديه و خسارت وارده نيست

باب ششم _ اشتراك در جنايت

ماده 334 _ هرگاه دو نفر با يكديگر برخورد كنند و در اثر برخورد كشته شوند هر دو سوار باشند يا پياده يا يكي سواره و ديگري پياده باشد در صورت شبه عمد نصف ديه هر كدام از مال ديگري پرداخت مي شود و در صورت خطاء محض نصف ديه هر كدام بر عاقله ديگري است

ماده 335 _ هرگاه دو نفر با يكديگر برخورد كنند و در اثر برخورد يكي از آنها كشته شود درصورت شبه عمد نصف ديه مقتول بر ديگري است و در صورت خطاي محض نصف ديه مقتول بر عاقله ديگري است

تبصره _ هرگاه كسي اتفاقاً و بدون قصد

به شخصي برخوردكند و موجب آسيب او شود خطاي محض مي باشد.

ماده 336 _ هرگاه در اثر برخورد دوسوار ، وسيله نقليه آنها مانند اتومبيل خسارت ببيند در صورتي كه تصادم و برخورد به هر دو نسبت داده شود و هر دو مقصر باشند و يا هيچكدام مقصر نباشند هركدام نصف خسارت وسيله نقليه ديگري را ضامن خواهد بود خواه آن دو وسيله از يك نوع باشند يا نباشند و خواه ميزان تقصير آنها مساوي يا متفاوت باشد و اگر يكي از آنها مقصر باشد فقط مقصر ضامن است

تبصره _ تقصير اعم است از بي احتياطي ، بي مبالاتي ، عدم مهارت ، عدم رعايت نظامات دولتي

ماده 337 _ هرگاه دو وسيله نقليه در اثر برخورد با هم باعث كشته شدن سرنشينان گردند درصورت شبه عمد راننده هر يك از دو وسيله نقليه ضامن نصف ديه تمام سرنشينان خواهد بود و در صورت خطاي محض عاقله هر كدام عهده دار نصف ديه تمام سرنشينان مي باشد و اگر برخورد يكي از آن دو شبه عمد و ديگري خطاي محض باشد ضمان بر حسب مورد پرداخت خواهد شد.

تبصره _ در صورتي كه برخورد دو وسيله نقليه خارج از اختيار راننده ها باشد مانند آنكه دراثر ريزش كوه يا طوفان و ديگر عوامل قهري تصادم حاصل شود هيچگونه ضماني در بين نيست

ماده 687 _ هر كس در وسايل و تاسيسات مورد استفاده عمومي از قبيل شبكه هاي آب و فاضلاب برق ، نفت ، گاز ، پست و تلگراف و تلفن و مراكز فركانس و ماكروويو (مخابرات و راديو و تلويزيون و متعلقات مربوط به آنها اعم

از سد و كانال و انشعاب لوله كشي و نيروگاه هاي برق و خطوط انتقال نيرو و مخابرات ( كابل هاي هوايي يا زميني يا نوري و دستگاههاي توليد و توزيع و انتقال آنها كه به هزينه يا سرمايه دولت يا با سرمايه مشترك دولت و بخش غيردولتي يا توسط بخش خصوصي براي استفاده عمومي ايجاد شده و همچنين در علايم راهنمايي و رانندگي و ساير علايمي كه به منظور حفظ جان اشخاص يا تأمين تاسيسات فوق يا شوارع وجاده ها نصب شده است مرتكب تخريب يا ايجاد حريق يا از كارانداختن يا هر نوع خرابكاري ديگر شود بدون آنكه منظور او اخلال در نظم و امنيت عمومي باشد به حبس از سه تا ده سال محكوم خواهد شد.

تبصره 1 _ در صورتي كه اعمال مذكور به منظور اخلال در نظم و امنيت جامعه و مقابله با حكومت اسلامي باشد مجازات محارب را خواهد داشت

تبصره 2 _ مجازات شروع به جرايم فوق يك تا سه سال حبس است

فصل بيست و نهم _ جرايم ناشي از تخلفات رانندگي

ماده 714 _ هرگاه بي احتياطي يا بي مبالاتي يا عدم رعايت نظامات دولتي يا عدم مهارت راننده (اعم از وسايط نقليه زميني يا آبي يا هوايي يا متصدي وسيله موتوري منتهي به قتل غير عمدي شود مرتكب به شش ماه تا سه سال حبس و نيز به پرداخت ديه در صورت مطالبه ازناحيه اولياي دم محكوم مي شود.

ماده 715 _ هرگاه يكي از جهات مذكور در ماده (714) موجب مرض جسمي يا دماغي كه غيرقابل علاج باشد و يا از بين رفتن يكي از حواس يا از كار افتادن

عضوي از اعضاي بدن كه يكي از وظايف ضروري زندگي انسان را انجام مي دهد يا تغيير شكل دايمي عضو يا صورت شخص يا سقط جنيني شود مرتكب به حبس از دو ماه تا يك سال و به پرداخت ديه در صورت مطالبه از ناحيه مصدوم محكوم مي شود.

ماده 716 _ هرگاه يكي از جهات مذكور در ماده (714) موجب صدمه بدني شود كه باعث نقصان يا ضعف دايم يكي از منافع يا يكي از اعضاي بدن شود و يا باعث از بين رفتن قسمتي از عضو مصدوم گردد، بدون آنكه عضو از كار بيافتد يا باعث وضع حمل زن قبل از موعد طبيعي شود مرتكب به حبس از دو ماه تا شش ماه و پرداخت ديه در صورت مطالبه از ناحيه مصدوم محكوم خواهد شد.

ماده 717 _ هرگاه يكي از جهات مذكور در ماده (714) موجب صدمه بدني شود مرتكب به حبس از يك تا پنج ماه و پرداخت ديه در صورت مطالبه از ناحيه مصدوم محكوم مي شود.

ماده 718 _ در مورد مواد فوق هرگاه راننده يا متصدي وسايل موتوري در موقع وقوع جرم مست بوده يا پروانه نداشته يا زيادتر از سرعت مقرر حركت مي كرده است يا آنكه دستگاه موتوري را با وجود نقص و عيب مكانيكي مؤثر در تصادف به كار انداخته يا در محل هايي كه براي عبور پياده رو علامت مخصوص گذارده شده است مراعات لازم ننمايد و يا از محل هايي كه عبور از آن ممنوع گرديده است رانندگي نموده به بيش از دو سوم حداكثر مجازات مذكور در مواد فوق محكوم خواهد شد. دادگاه مي تواند علاوه بر مجازات فوق مرتكب را براي مدت يك تا

پنج سال از حق رانندگي يا تصدي وسايل موتوري محروم نمايد.

تبصره _ اعمال مجازات موضوع مواد (714) و (718) اين قانون از شمول بند (1) ماده 3) قانون وصول برخي از درآمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين مصوب 28/12/1373مجلس شوراي اسلامي مستثني مي باشد.

ماده 719 _ هرگاه مصدوم احتياج به كمك فوري داشته و راننده با وجود امكان رساندن مصدوم به مراكز درماني و يا استمداد از مأمورين انتظامي از اين كار خودداري كند و يا به منظور فرار از تعقيب محل حادثه را ترك و مصدوم را رها كند حسب مورد به بيش از دو سوم حداكثر مجازات مذكور در مواد (714) و (715) و (716) محكوم خواهد شد. دادگاه نمي تواند در مورداين ماده اعمال كيفيت مخففه نمايد.

تبصره 1 _ راننده در صورتي مي تواند براي انجام تكاليف مذكور در اين ماده وسيله نقليه را از صحنه حادثه حركت دهد كه براي كمك رسانيدن به مصدوم توسل به طريق ديگر ممكن نباشد.

تبصره 2 _ در تمام موارد مذكور هرگاه راننده مصدوم را به نقاطي براي معالجه و استراحت برساند و يا مأمورين مربوطه را از واقعه آگاه كند و يا به هر نحوي موجبات معالجه و استراحت و تخفيف آلام مصدوم را فراهم كند دادگاه مقررات تخفيف را درباره او رعايت خواهد نمود.

ماده 720 _ هركس در ارقام و مشخصات پلاك وسايل نقليه موتوري زميني ، آبي ياكشاورزي تغيير دهد و يا پلاك وسيله نقليه موتوري ديگري را به آن الصاق نمايد يا براي آن پلاك تقلبي به كار برد يا چنين وسايلي را با علم به تغيير و يا تعويض پلاك تقلبي مورد

استفاده قرار دهد و همچنين هركس به نحوي از انحا در شماره شاسي ، موتور يا پلاك وسيله نقليه موتوري و يا پلاكهاي موتور و شاسي كه از طرف كارخانه سازنده حك يا نصب شده بدون تحصيل مجوز از راهنمايي و رانندگي تغيير دهد و آن را از صورت اصلي كارخانه خارج كند به حبس از شش ماه تا يك سال محكوم خواهد شد.

ماده 721 _ هركس بخواهد نقليه موتوري را اوراق كند مكلف است مراتب را با تعيين محل توقف وسيله نقليه به راهنمايي و رانندگي محل اطلاع دهد، راهنمايي و رانندگي محل بايد ظرف مدت يك هفته اجازه اوراق كردن وسيله نقليه را بدهد و اگر به دلايلي با اوراق كردن موافقت ندارد تصميم قطعي خود را ظرف همان مدت با ذكر دليل به متقاضي ابلاغ نمايد، هرگاه راهنمايي و رانندگي هيچگونه اقدامي در آن مدت نكرد اوراق كردن وسيله نقليه پس از انقضاي مدت مجاز است تخلف از اين ماده براي اوراق كننده موجب محكوميت از دو ماه تا يك سال حبس خواهد بود.

ماده 722 _ چنانچه وسيله موتوري يا پلاك آن سرقت يا مفقود شود ، شخصي كه وسيله دراختيار و تصرف او بوده است اعم از آنكه مالك بوده يا نبوده پس از اطلاع مكلف است بلافاصله مراتب را به نزديكترين مركز نيروي انتظامي اعلام نمايد ، متخلف از اين ماده به جزاي نقدي از پانصد هزار تا يك ميليون ريال محكوم خواهد شد.

ماده 723 _ هركس بدون گواهينامه رسمي اقدام به رانندگي و يا تصدي وسايل موتوري كه مستلزم داشتن گواهينامه مخصوص است ، بنمايد و همچنين هركس به موجب حكم دادگاه

از رانندگي وسايل نقليه موتوري ممنوع باشد به رانندگي وسايل مزبور مبادرت ورزد براي بار اول به حبس تعزيري تا دو ماه يا جزاي نقدي تا يك ميليون ريال و يا هر دو مجازات و در صورت ارتكاب مجدد به دو ماه تا شش ماه حبس محكوم خواهد شد.

ماده 724 _ هر راننده وسيله نقليه اي كه در دستگاه ثبت سرعت وسيله نقليه عمدا تغييري دهد كه دستگاه سرعتي كمتر از سرعت واقعي نشان دهد و يا با علم به اينكه چنين تغييري در دستگاه مزبور داده شده با آن وسيله نقليه رانندگي كند براي بار اول به حبس از ده روز تا دو ماه و يا جزاي نقدي از پنجاه هزار تا پانصدهزار ريال و يا هر دو مجازات و در صورت تكرار به دو تا شش ماه حبس محكوم خواهد شد.

ماده 725 _ هر يك از مامورين دولت كه متصدي تشخيص مهارت و دادن گواهينامه رانندگي هستند اگر به كسي كه واجد شرايط رانندگي نبوده پروانه بدهند به حبس تعزيري از شش ماه تا يك سال و به پنج سال انفصال از خدمات دولتي محكوم خواهند شد و پروانه صادره نيز ابطال مي گردد.

تصويب نامه درخصوص تعيين تاريخ اجراي جدول ميزان جرايم تخلفات رانندگي در شهرها و جاده هاي كل كشور مربو

هيئت وزيران در جلسه مورخ 25/3/1384 بنا به پيشنهاد شماره 61/6/1/21601 مورخ 8/3/1384 وزارت كشور و به استناد بند (2) اصلاحي ماده (32) قانون وصول برخي از درامدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين موضوع ماده (18) قانون تنظيم بخشي از مقررات مالي دولت _ مصوب 1380_ تصويب نمود:

تاريخ اجراي جدول ميزان جرايم تخلفات رانندگي در شهرها و جاده هاي كل كشور مربوط به سال 1384 موضوع تصويب نامه شماره 65323/ت32116ه_ مورخ

11/11/1383 از، تاريخ1/7/1384 تعيين مي گردد.

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

دستورالعمل تشكيل شوراهاي حل اختلاف ويژه امور راهنمايي و رانندگي – مصوب 1384

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

به پيوست يك نسخه دستورالعمل تشكيل شوراهاي حل اختلاف ويژه راهنمايي و رانندگي كه در 14 ماده و 10 تبصره در تاريخ 12/9/1384 به تصويب رياست محترم قوه قضائيه رسيده، جهت درج در روزنامه رسمي ارسال مي گردد.

رئيس حوزه رياست قوه قضائيه _ عبدالرضا ايزدپناه

دستورالعمل تشكيل شوراهاي حل اختلاف ويژه امور راهنمايي و رانندگي

در راستاي حُسن اجراي آيين نامه اجرايي موضوع ماده 134 قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران (موضوع تنفيذ ماده 189 قانون برنامه سوم) و بندهاي 2و3 از قسمت ب ماده 7 آيين نامه مذكور و ماده 32 قانون وصول برخي از درامدهاي دولت ناظر بر قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي مصوب 30/3/1350 و اصلاحات بعدي آن، «دستورالعمل تشكيل شوراهاي حل اختلاف ويژه امور راهنمايي و رانندگي» به شرح ذيل تصويب و ابلاغ مي گردد:

ماده1_ به منظور ارتقاي جايگاه صلح و سازش و انجام داوري و تسهيل و تسريع در حل و فصل دعاوي و ايجاد وحدت رويه در رسيدگي به پرونده هاي مربوط به امور راهنمايي و رانندگي، « شوراهاي حل اختلاف ويژه امور راهنمايي و رانندگي» مطابق مقررات پيش بيني شده در آئين نامه اجرايي ماده 134 قانون برنامه چهارم توسعه كه در اين دستورالعمل اختصارا « شوراهاي ويژه» گفته مي شود، تشكيل مي گردد.

ماده2_ حدود صلاحيت شوراهاي ويژه « رسيدگي به اعتراض صورت وضعيت اصلاحي برگه هاي جريمه موضوع تخلفات رانندگي» و « رسيدگي به تخلفات درخصوص تغي_ير وضع_يت خ_ودرو» ، « رسي_دگي ب_ه اتهام رانندگي بدون پروانه» و « تصادفات رانندگي» مي باشد.

ماده3_ اعتراض به

قبوض جرايم راهنمايي و رانندگي ابتدا به اجرائيات و يا واحدهاي مشابه راهنمايي و رانندگي تقديم مي گردد. مراجع ياد شده حداكثر ظرف مدت يك هفته برابر قوانين به اعتراضات رسيدگي و صورت وضعيت اصلاحي صادر خواهند نمود. اعتراض به صورت وضعيت اصلاحي قبوض جرايم راهنمايي و رانندگي در شوراهاي ويژه رسيدگي خواهد شد. در صورتي كه ظرف يك هفته قبض اصلاحي صادر نگرديد و يا راهور نظر خود را اعلام ننمايد، با مراجعه دادخواه به شوراي ويژه، موضوع مورد رسيدگي قرار خواهد گرفت.

ماده4_ صلاحيت شوراي ويژه براي رسيدگي به اعتراض صورت وضعيت اصلاحي مربوط به قبوض جرايم راهنمايي و رانندگي: با عنايت به بند دوم قسمت ب ماده 7 آئين نامه اجرايي ماده 134 قانون برنامه چهارم توسعه رسيدگي به جرائمي كه مجازات قانوني آنها حداكثر تا پنج ميليون ريال جزاي نقدي است و يا جمع مجازات قانوني حبس و جزاي نقدي پس از تبديل حبس به جزاي نقدي تا پنج ميليون ريال مي گردد، همچنين رسيدگي به جرائمي كه مجازات تعزيري موضوع تخلفات رانندگي باشد، در حدود صلاحيت رسيدگي شوراهاست. با توجه به موارد مذكور و عنايت به ماده 18 قانون تنظيم بخشي از مقررات مالي دولت مصوب 1380، كه محدوده جرايم تخلفات رانندگي را از ده هزار ريال الي سيصدوپنجاه هزار ريال اعلام نموده است، رسيدگي به اعتراض نسبت به تمامي جريمه هاي راهنمايي و رانندگي، حتي در مواردي كه به علت عدم پرداخت دو برابر مي شود، در صلاحيت شوراهاي ويژه است.

در تعيين حدود صلاحيت شورا، جمع جريمه هاي مورد اعتراض، ملاك تعيين صلاحيت نيست، بلكه هر مورد تخلف با عنايت به جريمه متعلقه، لحاظ مي گردد. اگر

جريمه هاي متعدد به موجب يك صورت وضعيت، اعلام شود و معترض بخواهد به همه آنها يك جا اعتراض نمايد، عليرغم اين كه ممكن است جمع جريمه ها بالاتر از پنج ميليون ريال باشد، رسيدگي در صلاحيت شوراهاي ويژه خواهدبود.

ماده5 _ صلاحيت شوراي ويژه در رسيدگي به تخلفات درخصوص تغيير وضعيت خودرو: صلاحيت شوراي ويژه در اين خصوص نيز، براساس آيين نامه راهنمايي و رانندگي مصوب سال 1384 و آن دسته از مواردي كه ناظر بر جرايم ناشي از تخلفات رانندگي موضوع فصل 29 قانون مجازات اسلامي مي باشد، است.

ماده6 _ حضور مأمور مربوطه يا نماينده راهنمايي و رانندگي در جلسات رسيدگي شوراهاي ويژه ضروري است لكن عدم حضور، مانع از رسيدگي و صدور راي نمي باشد.

ماده7_ رعايت مفاد قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي مصوب 30/3/1350 و اصلاحيه هاي بعدي _ به ويژه مفاد ماده 1 آن _ در خصوص افسران خاطي و معترضان بلاوجه به صورت وضعيت هاي اصلاحي، در تمامي مراحل صدور راي و اتخاذ تصميم در شوراي ويژه، ملاك عمل خواهد بود.

ماده8 _ لازم است حوزه هاي قضايي و ضابطين دادگستري، كليه دعاوي مربوط به تخلفات و جرايم رانندگي منجر به ديه را بدواً به منظور ايجاد صلح و سازش به شوراي ويژه ارجاع نمايند، در اين خصوص رعايت حد نصاب الزامي نمي باشد.

ماده9_ تعداد اعضاي شوراهاي ويژه و انتخاب آنها به ترتيبي است كه در آيين نامه اجرايي شوراهاي حل اختلاف پيش بيني شده است.

تبصره1_ لازم است حتي المقدور يك نفر از اعضاي شوراي ويژه از ميان افسران بازنشسته ناجا (در امور مربوط به راهنمايي و رانندگي) كه داراي پروانه كارشناسي رسمي دادگستري (طبق

مفاد آئين نامه اجرايي) نباشند، انتخاب گردد.

تبصره2_ قضاوت مشاور شوراهاي ويژه، متناسب با نيازها، با پيشنهاد دادگستري كل استان و تأييد دفتر پيگيري طرحها و برنامه ها و هماهنگي امور استانها و سازمانهاي وابسته قوه قضاييه با امضاي رييس قوه قضاييه تعيين مي گردند.

تبصره3_ ساعات حضور و فعاليت اعضاي شوراهاي ويژه، مطابق ساعات اداري اجراييات راهنمايي و رانندگي خواهد بود.

ماده10_ تشكيل شوراهاي حل اختلاف ويژه و تعداد آنها، با پيشنهاد رئيس كل دادگستري استان و تأييد « دفتر پيگيري طرحها و برنامه ها و هماهنگي امور استانها و سازمانهاي وابسته» متناسب با تعداد مراكز اجراييات راهنمايي و رانندگي صورت مي گيرد.

تبصره _ شهر تهران به عنوان « ويژه» حداكثر 25 حوزه، كلانشهرهاي مشهد، ت_بريز، اصفهان، شي_راز و اهواز حداكثر 10 حوزه و ساير شهرستانها متناسب با نيازها به تشخيص رئيس كل دادگستري استان با توجه به نياز اعلامي از سوي راهور ناجا حداكثر تا 4 حوزه شوراهاي حل اختلاف ويژه خواهند داشت.

ماده11_ تامين و تجهيز لوازم و امكانات شوراهاي ويژه طبق موارد ذيل مي باشد:

تبصره1_ محل استقرار شوراهاي ويژه، حتي المقدور در نزديك ترين مكان به اجراييات راهنمايي و رانندگي _ طبق آئين نامه اجرايي _ تأمين خواهدشد.

تبصره2_ تجهيزات اداري و نيازمنديهاي رايانه اي شوراهاي ويژه (اعم از نرم افزار، سخت افزار و شبكه و ساير ملزومات) با تعامل ناجا و با هماهنگي «دفتر پيگيري طرحها و برنامه ها و هماهنگي امور استانها و سازمانهاي وابسته» تامين مي گردد.

تبصره3_ تهيه ملزومات و اقلام مصرفي شوراهاي ويژه، توسط دادگستري كل استانها انجام خواهد شد.

تبصره4_ پاداش اعضاي شوراهاي ويژه و قضات مشاور و كاركنان دبيرخانه از محل اعتبارات شوراهاي حل اختلاف پرداخت

مي گردد.

ماده12_ برنامه زماني و منابع آموزشي شوراهاي ويژه، علاوه بر مباحث مصوب آموزش اعضاي شوراهاي حل اختلاف، بر اساس مواد آيين نامه راهنمايي و رانندگي، جدول اخذ جرائم مصوب، فصل 29 قانون مجازات اسلامي و آئين دادرسي كيفري در نظر گرفته خواهد شد.

تبصره1_ معاونت آموزش قوه قضائيه مسؤليت برنامه ريزي، تدوين متون آموزشي و نظارت بر اجراي برنامه آموزشي شوراهاي ويژه را به عهده داشته و با هماهنگي «دفتر پيگيري طرحها و برنامه ها و هماهنگي امور استانها و سازمانهاي وابسته» اقدام لازم را به عمل خواهد آورد.

تبصره2_ هزينه هاي آموزش اعضاي شوراهاي ويژه، از محل اعتبارات اختصاص يافته به آموزش شوراهاي حل اختلاف توسط معاونت آموزش قوه قضاييه تأمين و پرداخت خواهد شد.

ماده13_ اجراييات راهنمايي و رانندگي و واحدهاي اجراي احكام حوزه هاي قضايي، حسب مورد موظف به اجراي آراء و تصميمات شوراهاي ويژه مي باشند.

ماده14_ اين دستورالعمل در 14 ماده و 10 تبصره در تاريخ 12/9/1384 به تصويب رييس قوه قضاييه رسيد و از تاريخ تصويب لازم الاجرا خواهد بود.

رئيس قوه قضاييه _ سيد محمود هاشمي شاهرودي

قوانين متفرقه

قانون مسئوليت مدني - مصوب 7/2/1339

ماده 1 _ هركس بدون مجوز قانوني عمدا يا در نتيجه بي احتياطي به جان يا سلامتي يا مال يا آزادي يا حيثيت يا شهرت تجارتي يا به هر حق ديگر كه به موجب قانون براي افراد ايجاد گرديده لطمه اي وارد نمايد كه موجب ضرر مادي يا معنوي ديگري شود مسئول جبران خسارت ناشي از عمل خود مي باشد.

ماده 2 _ در موردي كه عمل وارد كننده زيان به موجب خسارت مادي يا معنوي زيان ديده شده باشد دادگاه پس از رسيدگي و ثبوت امر او را به جبران خسارات

مزبور محكوم مي نمايد و چنانچه عمل واردكننده زيان موجب يكي از خسارات مزبور باشد دادگاه او را به جبران همان نوع خساراتي كه وارد نموده محكوم خواهد نمود.

ماده 3 _ دادگاه ميزان زيان و طريقه و كيفيت جبران آن را با توجه به اوضاع و احوال قضيه تعيين خواهد كرد، جبران زيان را به صورت مستمري نمي شود تعيين كرد مگر آنكه مديون تامين مقتضي براي پرداخت آن بدهد يا آنكه تجويز نمايد.

ماده 4 _ دادگاه مي تواند ميزان خسارت را در موارد زير تخفيف دهد.

1 _ هرگاه پس از وقوع خسارت وارد كننده زيان به نحو موثري به زيان ديده كمك و مساعدت كرده باشد.

2 _ هرگاه وقوع خسارت ناشي از غفلتي بوده كه عرفا قابل اغماض باشد و جبران آن نيز موجب عسرت و تنگدستي واردكننده زيان شود.

3 _ وقتي كه زيان ديده به نحوي از انحاء موجبات تسهيل ايجاد زيان را فراهم نموده يا به اضافه شدن آن كمك و يا وضعيت وارد كننده زيان را تشديد كرده باشد.

ماده 5 _ اگر در اثر آسيبي كه به بدن يا سلامتي كسي وارد شده در بدن او نقصي پيدا شود يا قوه كار زيان ديده كم گردد و يا از بين برود و يا موجب افزايش مخارج زندگاني او بشود واردكننده زيان مسئول جبران كليه خسارات مزبور است

دادگاه جبران زيان را با رعايت اوضاع و احوال قضيه به طريق مستمري و يا پرداخت مبلغي دفعتا واحده تعيين مي نمايد و در مواردي كه جبران زيان بايد به طريق مستمري به عمل آيد تشخيص اينكه به چه اندازه و تا چه مبلغ مي توان از واردكننده زيان تامين

گرفت با دادگاه است

اگر در موقع صدور حكم تعيين عواقب صدمات بدني بطور تحقيق ممكن نباشد دادگاه از تاريخ صدور حكم تا دو سال حق تجديدنظر نسبت به حكم خواهد داشت

ماده 6 _ در صورت مرگ آسيب ديده زيان شامل كليه هزينه ها مخصوصا هزينه كفن و دفن مي باشد، اگر مرگ فوري نباشد هزينه معالجه و زيان ناشي از سلب قدرت كار كردن در مدت ناخوشي نيز جزو زيان محسوب خواهد شد.

در صورتي كه در زمان وقوع آسيب زيان ديده قانونا مكلف بوده و يا ممكن است بعدها مكلف شود شخص ثالثي را نگاهداري نمايد و در اثر مرگ او شخص ثالث از آن حق محروم گردد وارد كننده زيان بايد مبلغي به عنوان مستمري متناسب تا مدتي كه ادامه حيات آسيب ديده عادتا ممكن و مكلف به نگاهداري شخص ثالث بوده به آن شخص پرداخت كند در اين صورت تشخيص ميزان تامين كه بايد گرفته شود با دادگاه است

در صورتي كه در زمان وقوع آسيب نطفه شخص ثالث بسته شده و يا هنوز طفل به دنيا نيامده باشد شخص مزبور استحقاق مستمري را خواهد داشت

ماده 7 _ كسي كه نگاهداري يا مواظبت مجنون يا صغير قانونا يا بر حسب قرارداد به عهده او مي باشد در صورت تقصير در نگاهداري يا مواظبت مسئول جبران زيان وارده از ناحيه مجنون ياصغير مي باشد و در صورتي كه استطاعت جبران تمام يا قسمتي از زيان وارده را نداشته باشد از مال مجنون يا صغير زيان جبران خواهد شد و در هر صورت جبران زيان بايد به نحوي صورت گيرد كه موجب عسرت و تنگدستي جبران كننده زيان

نباشد.

ماده 8 _ كسي كه در اثر تصديقات يا انتشارات مخالف واقع به حيثيت و اعتبارات و موقعيت ديگري زيان وارد آورده مسئول جبران آن است

شخصي كه در اثر انتشارات مزبور با ساير وسائل مخالف يا حسن نيت مشتريانش كم و يا درمعرض از بين رفتن باشد مي تواند موقوف شدن عمليات مزبور را خواسته و در صورت اثبات تقصير زيان وارده را از وارد كننده مطالبه نمايد.

ماده 9 _ دختري كه در اثر اعمال حيله يا تهديد و يا سو استفاده از زير دست بودن حاضر براي هم خوابگي نامشروع شده مي تواند از مرتكب علاوه از زيان مادي مطالبه زيان معنوي هم بنمايد.

ماده 10 _ كسي كه به حيثيت و اعتبارات شخصي يا خانوادگي او لطمه وارد مي شود مي تواند از كسي كه لطمه وارد آورده است جبران زيان مادي و معنوي خود را بخواهد. هرگاه اهميت زيان و نوع تقصير ايجاب نمايد دادگاه مي تواند در صورت اثبات تقصير علاوه بر صدور حكم به خسارت مالي حكم به رفع زيان از طريق ديگر از قبيل الزام به عذر خواهي و درج حكم در جرايد و امثال آن نمايد.

ماده 11 _ كارمندان دولت و شهرداري و موسسات وابسته به آنها كه به مناسبت انجام وظيفه عمدا يا در نتيجه بي احتياطي خسارتي به اشخاص وارد نمايند شخصا مسئول جبران خسارات وارده مي باشند ولي هرگاه خسارات وارده مستند به عمل آنان نبوده و مربوط به نقص وسائل ادارات و موسسات مزبور باشد در اين صورت جبران خسارت بر عهده اداره يا موسسه مربوطه است ولي در مورد اعمال حاكميت دولت هرگاه اقداماتي كه بر حسب ضرورت براي تامين منافع

اجتماعي طبق قانون به عمل آيد و موجب ضرر ديگري شود دولت مجبور به پرداخت خسارت نخواهد بود.

ماده 12 _ كارفرماياني كه مشمول قانون كار هستند مسئول جبران خسارتي مي باشند كه ازطرف كاركنان اداري و يا كارگران آنان در حين انجام كار يا به مناسبت آن وارده شده است مگراينكه محرز شود تمام احتياط هايي كه اوضاع و احوال قضيه ايجاب مي نموده به عمل مي آوردند باز هم جلوگيري از ورود زيان مقدور نمي بود كارفرما مي تواند به واردكننده خسارت در صورتي كه مطابق قانون مسئول شناخته شود مراجعه نمايد.

ماده 13 _ كارفرمايان مشمول ماده 12 مكلفند تمام كارگران و كاركنان اداري خود را در مقابل خسارات وارده از ناحيه آنان به اشخاص ثالث بيمه نمايند.

ماده 14 _ در مورد ماده 12 _ هرگاه چند نفر مجتمعا زياني وارد آورند متضامنا مسئول جبران خسارات وارد هستند.

در اين مورد ميزان مسئوليت هر يك از آنان با توجه به نحوه مداخله هر يك از طرف دادگاه تعيين خواهد شد.

ماده 15 _ كسي كه در مقام دفاع مشروع موجب خسارت بدني يا مالي شخص متعدي شود مسئول خسارت نيست مشروط بر اينكه خسارت وارده بر حسب متعارف متناسب با دفاع باشد.

ماده 16 _ وزارت دادگستري مأمور اجراي اين قانون است

قانون ايمني راهها و راه آهن - مصوب 7/4/1349 با اصلاحات بعدي

ماده 1 _ شاهراه به راهي اطلاق مي شود كه حداقل داراي دو خط اتومبيل رو و يك شانه حداقل به عرض 3 متر براي هر طرف رفت و برگشت بوده و دو طرف آن به نحوي محصور و درتمام طول شاهراه از هم كاملا مجزاباشد و ارتباط آنها با هم فقط به وسيله راههاي فرعي كه از زير يا

بالاي شاهراه عبور كند تامين شود و هيچ راه ديگري آنرا قطع نكند

ماده 2 _ هر شاهراه كه با خصوصيات فوق ساخته شده يا بشود از تاريخي كه وزارت راه اعلام كند مشمول مقررات اين قانون مي باشد.

ماده 3 _ وزارت راه مكلف است در هر شاهراه حداقل و حداكثر سرعت همچنين انواع وسايط نقليه اي كه عبور آنها مجاز نيست با نصب علايم مشخص كند و نيز كليه علايم مربوط به مقررات رانندگي و محلهاي توقف مجاز و ساير علايم لازم را كه براي پيشگيري از خطرات احتمالي تصادف لازم است در طول راه براي اطلاع رانندگان نصب كند.

ماده 4 _ ورود و عبور عابرين پياده و انواع وسايط نقليه غير مجاز و عبور دادن دام درشاهراه ها و همچنين توقف وسايط نقليه در خطوط عبور ممنوع است

هر گاه به جهات مذكور حادثه ا ي واقع شود كه منجر به ضرب يا جرح يا قتل يا خسارت مالي شود، راننده مجاز كه وسيله نقليه او مجاز به حركت در شاهراه باشد نسبت به موارد فوق مسئوليتي نخواهد داشت ولي در هر حال مكلف است در صورت بروز حادثه وسيله نقليه را درشانه سمت راست متوقف نموده و مصدوم را با وسيله نقليه خود يا وسيله ديگر بلافاصله به اولين درمانگاه يا بيمارستان برساند و مراتب را به مامورين انتظامي اطلاع دهد.

عدم مسئوليت راننده مذكور مانع استفاده شخص ثالث از مقررات بيمه نخواهد بود.

تبصره 1 _ وزارت راه مكلف است محل هاي توقف ضروري مجاز وسايط نقليه در طول شاهراهها را ايجاد كند.

تبصره 2 _ وسايل نقليه غيرمجازي كه به طور موقت و به سبب ضرورت و مأموريتهاي

ضروري مي بايست در بزرگراه تردد نمايند. فقط با اجازه وزير راه و ترابري و يا معاونين راهداري و حمل و نقل وي و يا بالاترين مقام اجرايي ادارات كل راه و ترابري استانها در حوزه استحفاظي خود و با نصب تابلو ( عبور آزاد بزرگراه ) در پشت وسيله نقليه كه به وسيله پليس راه به راننده تحويل و اخذ خواهد شد، مي توانند وارد بزرگراه شوند تابلو فوق الذكر به تعداد لازم توسط وزارت راه و ترابري تهيه و تحويل پليس راه مي گردد.

تعيين حداقل و حداكثر سرعت اينگونه وسايل طبق آيين نامه اي خواهد بود كه به تصويب وزارت راه و ترابري مي رسد.

تبصره 3 _ مأمورين سازمانهاي دولتي و انتظامي و يا افرادي كه به سبب ضرورت جهت انجام مأموريت و ارايه خدمات در سطح يا حاشيه بزرگراهها به صورت پياده تردد يا توقف مي نمايند با رعايت ضوابط ايمني در صورت بروز حادثه از شمول حكم ماده 4 مستثني مي باشند و مسووليت راننده مقصر وسيله نقليه مجاز كه منجر به تصادف شده است به قوت خود باقي است

تبصره 4 _ وسايل نقليه غيرمجاز به عبور از آزادراهها كه طبق اين ماده واحده مجوز عبور مي گيرند، موظف هستند از خطوط مجاز در آزادراه ها عبور و مرور نمايند.

ماده 5 _ دولت مي تواند با تصويب كميسيونهاي راه و دارايي مجلسين براي شاهراه ها عوارض مناسبي تعيين و وصول كند.

ماده 6 _ اقدام به هرگونه عملياتي كه موجب خرابي جاده گردد همچنين ايجاد هرگونه متسحدثات يا درختكاري يا زراعت يا اقدام به حفاري در حريم قانوني شاهراهها و راههاي اصلي و فرعي و راه آهن كه ميزان هر يك

به طريق و وسايل متناسب مشخص و از طرف وزارت راه آگهي مي شود بدون اجازه وزارت راه ممنوع است

تبصره 1 _ وزارت راه مكلف است با حضور نماينده دادسرا و در نقاطي كه دادسرا نباشد با حضور نماينده دادگاه بخش اين قبيل مستحدثات يا درختكاري و يا زراعت و حفريات را ضمن تنظيم صورت مجلس رأسا قلع و آثار تجاوز را محو كند.

تبصره 2 _ اشخاص ذينفع مي توانند به مراجع دادگستري مراجعه كنند. دادگاه خارج از نوبت به اين گونه پرونده ها رسيدگي نموده و حكم لازم را صادر مي كند.

ماده 7 _ هرگاه در طول خطوط راه آهن از طرف وسايل نقليه راه آهن بر اثر رانندگي وسايل مزبور قتل يا جرح يا ضرب واقع شود بايد وسيله نقليه متوقف گردد و ضمن مبادرت به كمكهاي نخستين در مورد مجروحين و مصدومين صورت مجلس در محل حادثه به وسيله مأمورين انتظامي راه آهن و مأمورين مربوط راه آهن تنظيم و پس از تحقيقات اوليه از راننده و مطلعين در صورتي كه به سبب حادثه جسد يا اجسام ديگري روي خط راه آهن قرار گرفته و مانع عبور قطار و وسايل نقليه راه آهن باشد مأمورين پليس انتظامي راه آهن آن را به مجازات محل به خارج خط در نقطه مناسبي انتقال داده بلافاصله قطار و وسيله نقليه را حركت دهند.

مأمورين پليس انتظامي راه آهن موظفند آثار و علايم موجود را در محل حادثه حفظ كرده و مراتب را در صورت وقوع قتل فورا به مقامات قضايي براي حضور و انجام تشريفات قانوني گزارش دهند.

ماده 8 _ راه آهن دولتي ايران مكلف است در طول راه آهن معابر و گذرگاه هاي مجاز براي افراد و

وسايل نقليه را با نصب علامات مشخص كند.

ماده 9 _ عبور از روي خطوط راه آهن ، ورود در محوطه ايستگاهها و كارخانه ها و تاسيسات فني راه آهن به استثناي سكوهاي مسافري و امكنه و گذرگاهها و معابر مجاز واقع در ايستگاهها و در طول خطوط ممنوع است جز براي آن عده از مأمورين راه آهن كه بر حسب وظيفه مجاز به ورود و عبور مي باشند و در صورت تخلف و بروز حادثه راه آهن دولتي ايران مسئول نخواهدبود.

ماده 10 _ عبور هرگونه وسيله نقليه اعم از موتوري و غيرموتوري از يك طرف خط آهن به طرف ديگر در غير محلهاي مجاز ممنوع است و متخلف از اين امر مسئول هرگونه پيش آمد و خسارت وارده مي باشد.

تبصره 1 _ تخلف از مقررات اين ماده مستوجب پانصد ريال جزاي نقدي است ترتيب رسيدگي به تخلف مزبور به نحوي است كه در قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي مصوب سال 1350 مقرر گرديده و تا تشكيل گارد ترابري موضوع ماده 16 قانون تغيير نام وزارت راه و ترابري افسران يا درجه داران ديپلمه پليس انتظامي راه آهن و در نقاطي كه پليس انتظامي راه آهن نباشد افسران يا درجه داران ديپلمه پليس راه ژاندارمري كشور وظايف مذكور درآن قانون را انجام خواهند داد و پس از تشكيل گارد ترابري حق رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم با افراد ديپلمه گارد مذكور خواهد بود.

تبصره 2 _ هرگاه عبور وسايط نقليه موجب خرابي يا انحراف قسمتي از ريل و همچنين خاكريز و ساير تأسيسات مربوط به راه آهن گردد، راننده وسيله نقليه به پرداخت جزاي نقدي از 1000 ريال تا 5000 ريال و جبران خسارات وارده محكوم مي شود.

تبصره 3

_ وجوه حاصل از اجراي تبصره يك به حساب خزانه داري كل منظور خواهدگرديد.

ماده 11 _ از تاريخ تصويب اين قانون غرامت موضوع ماده 13 قانون كيفر بزه هاي راه آهن مصوب فروردين ماه 1320 از پانصد ريال تا پنجهزار ريال خواهد بود و تجاوز به محدوده ايستگاه ها در حكم تجاوز به حريم خط آهن مي باشد.

تبصره _ حدود ايستگاه راه آهن عبارتست از محوطه اي كه مورد نياز راه آهن بوده و بر اساس نقشه هاي مصوب راه آهن قانونا به تصرف و تملك راه آهن درآمده باشد و به وسيله علايم مخصوص از طرف راه آهن مشخص مي شود.

ماده 12 _ تبصره ذيل به ماده 21 قانون بزه هاي راه آهن اضافه مي شود:

تبصره _ تعقيب متهم در دادگستري موكول به شكايت راه آهن خواهد بود.

ماده 13 _ هرگاه بر اثر عبور انسان يا دام يا وسيله نقليه اي كه حركت آن بستگي به راه آهن ندارد و برخورد آن با وسايل نقليه مجاز راه آهن در روي خط آهن حادثه اي منجر به قتل يا جرح ضرب يا خسارت مالي شود راننده مجاز كه بر حسب وظيفه رانندگي وسايل نقليه راه آهن راروي خط آهن به عهده دارد در صورتي كه نظامات و مقررات مربوط را رعايت نموده باشدمسووليتي نخواهد داشت عدم مسئوليت راننده مذكور مانع استفاده شخص ثالث از مقررات بيمه نخواهد بود.

ماده 14 _ وزارت راه مكلف است هنگام ايجاد راههاي جديد و راه آهن گذرگاه هاي ضروري و مجاري لازم را در نظر گرفته موجبات ارتباط طرفين راه احداثي را به نحو مقتضي فراهم كند ودر مورد شاهراه ها وسيله ارتباط تلفني در طول راه به مسافتهاي معين ايجاد نمايد.

ماده 15 _ خارج از محدوده

شهرها در مناطقي كه هيأت وزيران تصويب و وزارت راه اعلام مي نمايد احداث ديوار به ارتفاع بيش از يك متر در اراضي و مستحدثاتي كه تا فاصله هفتاد متر از انتهاي حريم راه آهن و شاهراهها و راههاي اصلي واقع شده ممنوع است مگر براي اراضي واقع در مسير طوفان شن كه به منظور جلوگيري از ورود توده هاي شني مالكين حسب مورد با اخذ پروانه از ادارات راه يا راه آهن مي توانند به احداث آن اقدام نمايند. با متخلفين حسب مقررات تبصره هاي يك و دو ماده 6 اين قانون رفتار خواهد شد.

تبصره _ نرده كشي و سيم كشي به هر ارتفاع و احداث هر نوع ساختمان و ترميم ديوارهاي موجود در اراضي مستحدثات فوق الذكر بلامانع است

تصويب نامه راجع به اصلاح ماده 4 اساسنامه شركت سهامي خاص پايانه هاي عمومي وسايل نقليه باربري

هيات وزيران در جلسه مورخ 18/9/1369 با توجه به نظريه شوراي نگهبان (موضوع نامه هاي شماره 5/884 مورخ 12/7/1369 و شماره 1010 مورخ 14/8/1369 آن شوراي و به استناد تبصره (3) ماده واحده قانون تاسيس شركت سهامي خاص پايانه هاي عمومي وسايل نقليه باربري مصوب 1368 تصويب نمود:

ماده (4) اساسنامه شركت سهامي خاص پايانه هاي عمومي وسايل نقليه باربري به شرح زيراصلاح و تبصره ذيل آن حذف مي گردد:

ماده 4 _ مركز شركت تهران است و شركت مي تواند با تصويب مجمع عمومي براي انجام موضوع فعاليت خود در استانهايي كه تاسيس و بهره برداري از پايانه به تأييد وزارت راه و ترابري رسيده باشد نسبت به ايجاد دفتر و يا نمايندگي اقدام نمايد.

اين تصويب نامه به موجب نامه شماره 1234 مورخ 24/9/1369 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

قانون الحاق ايران به كنوانسيون عبور و مرور در جاده ها و كنوانسيون مربوط به علايم راهها - مصوب 26/11

ماده واحده _ كنوانسيون عبور و مرور در جاده ها مورخ 8 نوامبر 1968 (17 آبان 1347) مشتمل بر يك مقدمه و پنجاه و شش ماده و هفت ضميمه و كنوانسيون مربوط به علايم راهها مورخ 8 نوامبر 1968 (17 آبان 1347) مشتمل بر يك مقدمه و چهل و هشت ماده و نه ضميمه تصويب و اجازه تسليم اسناد الحاق آن داده مي شود.

كنوانسيون راجع به ترافيك راهها - مصوب 8 نوامبر 1968 مطابق با 17/8/1347 شمسي
فصل اول _ مقررات عمومي ( ماده 1 تا 4 )

كنوانسيون راجع به ترافيك راهها - مصوب 8 نوامبر 1968 مطابق با 17/8/1347 شمسي

كشورهاي عضو كنوانسيون به منظور ايجاد تسهيلات در ترافيك بين المللي و افزايش ايمني راهها مقررات واحدي به شرح زير قبول نموده اند:

فصل اول _ مقررات عمومي

ماده اول _ تعاريف

از لحاظ اين كنوانسيون اصطلاحات زير داراي معاني خاصي هستند كه در مقابل هر يك تعريف شده است

الف _ ( قوانين داخلي ) هر طرف متعاهد عبارتست از كليه قوانين و مقررات ملي و محلي قابل اجرا در قلمرو طرف متعاهد مذكور.

ب _ هنگامي يك وسيله نقليه در قلمرو يك دولت در ترافيك بين المللي قرار دارد كه داراي شرايط زير باشد:

1 _ متعلق به يك شخص حقيقي و يا حقوقي بوده كه در خارج از سرزمين آن دولت اقامت داشته باشد.

2 _ در سرزمين آن دولت ثبت نرسيده باشد.

3 _ به صورت واردات موقت داخل سرزمين آن دولت شده باشد.

به هر حال يك دولت عضو مي تواند وسيله نقليه اي كه بيش از يك سال بدون انقطاع قابل توجه در سرزمينش باقي مانده باشد ( در ترافيك بين المللي ) نداند مدت انقطاع توسط دولت مورد بحث تعيين خواهد شد.

وسايل نقليه مركب هنگامي ( در ترافيك بين المللي )

خواهد بود كه حداقل يكي از وسايل متشكله آن واجد شرايط بالا باشد.

پ _ ( منطقه مسكوني ) عبارت از منطقه ايست كه داراي تابلوهاي ورود و خروج بوده و يا درغير اين صورت طبق قوانين محلي تعريف شده اند.

ت _ ( راه ) عبارتست از تمامي سطح خيابان _ جاده _ كوچه و كليه معابري كه براي عبور و مرور عموم باز است

ث _ ( سواره رو ) عبارت از قسمتي از راه است كه معمولا براي ترافيك وسايط نقليه مورد استفاده قرار مي گيرد. يك راه ممكن است شامل چندين سواره رو باشد كه به وسيله باند جداكننده و يا اختلاف سطح كاملا از هم مجزا باشند.

ج _ در ( سواره رو ) كه يك يا چند گذرگاه براي استفاده وسائط نقليه معيني تعبيه شده ( حاشيه سواره رو ) براي ساير استفاده كنندگان از راه عبارت از باقيمانده اضافي سواره رو.

چ _ ( گذرگاه ) عبارت است از تقسيمات طولي كه سواره رو بدان تقسيم گرديده و عرض آن براي عبور يك رديف وسايط نقليه موتوري غير از موتور سيكلت كافي باشد اعم از اينكه به وسيله خط كشي طولي راه مشخص شده يا نشده باشد.

ح _ ( تقاطع ) عبارت است از چهار راه و انشعاب راههاي هم سطح مشتمل بر فضاي بازي كه از تشكيل اين چهار راه يا انشعاب راهها به وجود آمده

خ _ ( تقاطع هم سطح ) عبارت است برخورد بين يك راه و يك راه آهن يا خط ترامواي

د _ ( شاهراه ) عبارت از راهي است كه اختصاصا براي ترافيك وسايط نقليه موتوري ساخته شده و به املاك مجاور خود

راه پيدا نمي كند و داراي خصوصيات زير است

1 _ جز در مناطق خاص و يا موارد موقتي داراي قسمتهاي ( سواره رو ) دو طرفه باشد كه توسط باند مجزاكننده و يا استثنائا با وسايل ديگري از يكديگر جدا شده اند.

2 _ با هيچ راه يا راه آهن و يا خط ترامواي و يا راه پياده رو در يك سطح تقاطع نكند.

3 _ مخصوصا به عنوان شاهراه علامت گذاري شده باشد.

ذ _ ايستادن و توقف وسيله نقليه

1 _ ( ايستادن ) عبارتست از توقف وسيله نقليه به مدت كوتاه براي پياده و سوار كردن مسافر يا بارگيري و تخليه بار.

2 _ ( توقف ) عبارتست از ايستادن وسيله نقليه به مدت نسبتا طولاني يا به جز در مواردي كه به منظور اجتناب از تصادم يا برخورد با مانع با رعايت مقررات راهنمايي و رانندگي كه مدت ايستادن از نظر پياده يا سوار كردن مسافر و يا بار محدود نباشد. معذالك طرف هاي متعاهد مجازند وسيله نقليه اي را كه مشمول بند 2 فوق الذكر مي باشد از نظر مدت ايستادن يا توقف برطبق قوانين داخلي تعيين و رفتار نمايند.

ر _ ( دوچرخه ) عبارت از وسيله نقليه ايست كه لااقل داراي دو چرخ بوده و منحصرا با نيروي عضلاني شخصي كه سوار آنست مخصوصا توسط پدال و يا اهرم هاي دستي حركت نمايد.

ز _ ( دوچرخه گازي ) عبارتست از وسيله نقليه اي كه داراي دو يا سه چرخ بوده و مجهز به يك موتور احتراق داخلي باشد با سيلندري به ظرفيت كمتر از 50 سانتيمتر مكعب و حداكثر سرعت از 50 كيلومتر در ساعت تجاوز ننمايد.

به هر حال طرفهاي متعاهد

مي توانند طبق قوانين داخلي خود وسايط نقليه اي را كه داراي خصوصيات دوچرخه نبوده (از نظر طرز استفاده مخصوصا فاقد كيفيت راندن توسط پدال باشد و يا حداكثر سرعت و وزن و يا بعضي از خصوصيات موتور آنها از حدود معيني تجاوز نمايد( دوچرخه گازي ) تلقي ننمايد. اين توضيحات مانع از آن نمي شود كه طرفهاي متعاهد در اجراي مقررات دوچرخه گازي را از نظر عبور و مرور عينا مانند دوچرخه تلقي نمايند.

ژ _ ( موتور سيكلت ) عبارت است از وسيله نقليه اي كه داراي دو چرخ يا بدون سايد كار( اطاقك پهلو ) و مجهز به يك موتور محركه باشد. طرفهاي متعاهد مي توانند سه چرخه هايي راكه وزن خالي آن از 400 كيلوگرم تجاوز ننمايد در قوانين داخلي خود مانند موتور سيكلت تلقي كنند كلمه ( موتور سيكلت ) شامل ( دوچرخه گازي ) نخواهد بود.

س _ ( وسيله نقليه خودرو ) عبارتست ازهرگونه وسيله نقليه موتوري قابل حركت در معابر به استثناي دوچرخه گازي كه در سرزمين طرفهاي متعاهد به عنوان موتور سيكلت تلقي نمي شود و همچنين وسايل نقليه اي كه بر روي ريل حركت مي كنند.

ش _ ( وسيله نقليه موتوري ) عبارتست از هرگونه وسيله خودرو كه معمولا براي حمل مسافريا بار و يا كشيدن وسايل نقليه ديگري كه مسافر و بار حمل مي كنند در راه مورد استفاده قرارگيرد. اين مورد شامل اتوبوس هاي برقي نيز بوده ولي شامل وسايط نقليه اي كه بر روي ريل حركت مي نمايند و تراكتورهاي كشاورزي كه به طور اتفاقي براي حمل مسافر و بار در راه و يا كشيدن وسيله نقليه ديگري كه مسافر و بار حمل مي كنند نخواهد

بود.

ص _ ( يدك ) عبارت از وسيله نقليه ايست كه توسط يك وسيله نقليه خودرو كشيده مي شود و شامل شبه يدك نيز خواهد بود.

ض _ ( شبه يدك ) عبارت از يدكي است كه به يك وسيله نقليه ديگر به طوري متصل مي گردد كه قسمتي از وزن بار آن توسط نقليه موتوري حمل مي شود.

ط _ ( يدك سبك ) عبارت از يدكي ازست كه حداكثر وزن مجاز آن از 750 كيلوگرم تجاوز ننمايند.

ظ _ ( وسيله نقليه مركب ) عبارتست از چند وسيله نقليه متصل به هم كه به عنوان يك واحد در راه حركت مي كند.

ع _ ( وسيله نقليه مفصلي ) عبارت از وسيله نقليه ايست كه شامل يك وسيله نقليه موتوري و يك شبه يدك متصل به آن باشد.

غ _ ( راننده ) كسي است كه وسيله نقليه موتوري يا ساير وسايط نقليه (مشتمل بر دوچرخه را مي راند و يا گاو را به صورت واحد يا گله گوسفند و يا حيوانات باركش يا زين شده را در جاده هدايت مي كند.

ف _ ( حداكثر وزن مجاز ) عبارت است از مجموع وزن وسيله نقليه و حداكثر بار مجاز آن كه ازطرف مقام صلاحيتدار كشوري كه وسيله نقليه در آن شماره گذاري شده اعلام گرديده باشد.

ق _ ( وزن بدون بار ) عبارتست از وزن وسيله نقليه بدون راننده و مسافر و بار ولي با مخزن پراز سوخت و همچنين با ابزار و آلاتي كه معمولا وسيله نقليه همراه دارد.

ك _ ( وزن بارگيري شده ) عبارت از مجموع وزن واقعي وسيله نقليه به اضافه وزن مسافرين وكاركنان و محمولات آن

گ _ ( سمت

حركت ) عبارت است از سمت راست كه طبق قوانين داخلي راننده وسيله نقليه بايستي به وسيله نقليه مقابل اجازه دهد از سمت چپ او عبور كند در غير اين صورت اين عبارات به معني حركت از سمت چپ خواهد بود.

ل _ ( ضرورت رعايت حق تقدم عبور ) به اين معني است كه رانندگان ضمن هدايت وسيله نقليه خود و يا شروع به حركت بايستي طوري حركت نمايند كه موجب تغيير ناگهاني جهت يا سرعت ساير وسايط نقليه نگردند.

ماده دوم _ ضمايم كنوانسيون

ضمايم كنوانسيون عبارتند از:

ضميمه شماره 1 _ استثنايات وارده به قبول وسايط نقليه و تريلرها در ترافيك بين المللي

ضميمه شماره 2 _ شماره ثبت وسايط نقليه موتوري و تريلرها در ترافيك بين المللي

ضميمه شماره 3 _ علامت مميزه وسايط نقليه موتوري و تريلرها در ترافيك بين المللي

ضميمه شماره 4 _ علايم شناسايي وسايط نقليه موتوري و تريلرها در ترافيك بين المللي

ضميمه شماره 5 _ شرايط فني وسايط نقليه موتوري و تريلرها.

ضميمه شماره 6 _ گواهينامه رانندگي داخلي

ضميمه شماره 7 _ گواهينامه رانندگي بين المللي

ضمايم فوق الذكر جز لايتجزاي اين كنوانسيون به شمار مي روند.

ماده سوم _ تعهدات طرفهاي متعاهد

1 _ الف _ طرفهاي متعاهد بايستي مقررات عبور و مرور لازم الاجرا در قلمرو خود را با مقررات فصل 2 اين كنوانسيون تطبيق دهند. اگر قوانين مذكور با مقررات فصل 2 به هيچوجه مغايرت نداشته باشد نكات زير بلامانع است

1 _ ذكر آن قسمت از مقررات اين كنوانسيون كه در طرف متعاهد قابل اجرا نخواهد بود در مقررات داخلي ضرورتي ندارد.

2 _ مقررات داخلي ممكن است

شامل موادي باشند كه در فصل 2 اين كنوانسيون پيش بيني نشده باشد.

ب _ مقررات اين بند طرفهاي متعاهد را ملزم به تعيين جريمه براي هر گونه تخلفي از مقررات مذكور در فصل 2 كه در مقررات عبور و مرور داخلي ذكر شده نمي نمايد.

2 _ الف _ طرفهاي متعاهد بايستي در مورد نيازمندي هاي فني وسايل نقليه موتوري و يدك ها قوانين لازم الاجرا در كشور خود را با مفاد مقررات مزبور در ضميمه شماره 5 ذكر نشده اضافه نمود مشروط بر اينكه با وصول ايمني مورد نظر ضميمه مذكور مغايرتي نداشته باشد. همچنين طرفهاي متعاهد بايستي اطمينان حاصل كنند كه وسايل نقليه موتوري و يدك هايي كه در كشورشان به ثبت رسيده هنگاميكه در ترافيك بين المللي قرار دارند مقررات ضميمه شماره 5 رارعايت كرده باشند.

ب _ مفاد اين بند با توجه به مقررات داخلي مربوط به شرايط فني وسايل نقليه خودرو كه در اين كنوانسيون وسايل نقليه موتوري تفاوت دارد هيچ نوع تعهدي براي طرفهاي متعاهد ايجاد نمي نمايد.

3 _ طرفهاي متعاهد با توجه به استثناياتي كه در ضميمه شماره 1 اين كنوانسيون ذكر شده موظفند وسايل نقليه موتوري و يدك هايي كه واجد شرايط مذكور در فصل 3 اين كنوانسيون بوده و رانندگان شرايط فصل 4 را رعايت كرده باشند در كشور خود ( در ترافيك بين المللي ) بپذيرند همچنين موظفند پروانه شناسايي خودرو را كه بر طبق فصل 3 صادر شده مقدمتا به عنوان دليلي كه وسيله نقليه شرايط فصل 3 را رعايت كرده است قبول نمايند.

4 _ چنانچه طرفهاي متعاهد به طور يك جانبه يا بر اساس توافق دو يا چند جانبه

وسايل نقليه موتوري و يدك هايي كه شرايط فصل 3 اين مقاوله نامه را رعايت نكرده اند در كشور خود( در ترافيك بين المللي ) بپذيرند و همچنين گواهينامه رانندگي صادره از ساير كشورها را در غير ازمواردي كه در فصل 4 توضيح داده شده در كشور خود معتبر بدانند اقدامات معموله آنها منطبق با مفاد اين كنوانسيون تلقي خواهد شد.

5 _ طرفهاي متعاهد موظفند دوچرخه و دوچرخه هاي گازي كه شرايط فني مذكور در فصل 4اين كنوانسيون را رعايت كرده و معمولا محل اقامت رانندگان آنها در كشور ديگر عضو كنوانسيون بوده در ترافيك بين المللي در كشور خود بپذيرند. هيچ طرف متعاهد نبايد براي رانندگان دوچرخه يا دوچرخه گازي در ترافيك بين المللي گواهينامه رانندگي را الزامي بداند ولي كشورهايي كه بر طبق بند 2 ماده 54 اين كنوانسيون دوچرخه گازي را در عداد موتور سيكلت اعلام داشته اند مي توانند براي رانندگان دوچرخه گازي در ترافيك بين المللي گواهينامه رانندگي را لازم بدانند.

6 _ طرفهاي متعاهد ملزم مي باشند اطلاعات لازم در مورد اعلام هويت شخصي كه يك وسيله نقليه موتوري و يا يدك متصل به آن به نام او شماره گذاري شده در اختيار دولت عضوي كه تقاضا نموده باشند بگذارند مشروط بر اينكه اين تقاضا حاكي از وقوع سانحه اي براي وسيله نقليه مورد نظر در كشور متقاضي باشد.

7 _ اقدامات يك جانبه طرفهاي متعاهد يا اقدامات آنها بر اساس توافق دو جانبه مبني برايجاد تسهيلاتي در ترافيك بين المللي از طريق ساده كردن امور گمركي و پليس و بهداشت وساير تشريفات مشابه و يا تعيين اينكه ادارات گمركي و پستهاي يك منطقه معين مرزي همان صلاحيت

گمركات ديگر را داشته و در همان ساعات براي انجام امور مفتوح مي باشند با هدف اين كنوانسيون مطابقت دارد.

8 _ حقوق طرفهاي متعاهد در مورد دادن اجازه ورود به وسايط نقليه موتوري و يدك ودوچرخه گازي و دوچرخه و رانندگان و ساير سرنشينان وسايل مذكور در ترافيك بين المللي برطبق مقررات حمل ونقل تجارتي مسافر و بار و مقررات بيمه رانندگان در مقابل خطرات شخص ثالث و مقررات گمركي و به طور كلي ساير مقررات كشور غير از مقررات عبور و مرور محفوظ بوده و مفاد بندهاي 3 و 5 و 7 اين ماده هيچگونه اثري در آن حقوق ندارد.

ماده چهارم _ علايم راهها

طرفهاي متعاهد اين كنوانسيون كه عضويت كنوانسيون علايم راهها را كه در وين با كنوانسيون حاضر در يك روز براي امضا آماده بوده قبول ننموده اند ملزم مي باشند كه

الف _ كليه علايم و چراغهاي راهنمايي راه كه در قلمرو كشورشان نصب گرديده از يك سيستم يكنواخت تشكيل گردد.

ب _ تعداد علايم همنوع بايستي محدود بوده و در محلي نصب گردد كه مفيد باشد.

ج _ علايم خطر بايستي در فواصل كافي از موانع و به نحوي نصب گردند تا رانندگان فرصت كافي براي اجتناب از خطر داشته باشند.

د _ مراتب زير ممنوع مي باشد.

1 _ نصب و الحاق هرگونه علامت غير از علامت راهنمايي به كليه وسايل هدايت و كنترل عبور و مرور _ معذالك چنانچه طرفهاي متعاهد يا واحدهاي تابعه آن نصب تابلوي اطلاعاتي مخصوصي را از طرف يك سازمان غيرانتظامي مجاز بدانند مي توانند اجازه دهند كه علامت مختصه سازمان مذكور روي پايه آن نصب شود مشروط بر آنكه اين عمل درك مفهوم آن علامت را

مشكل نسازد.

2 _ نصب هرگونه تابلو _ آگهي _ علامت كه با كلمه وسايل هدايت و كنترل عبور و مرورموجب اشتباه يا تقليل رويت آنها شده و يا سبب گمراهي رانندگان شود و ايمني عبور و مرور رامختل سازد.

فصل دوم _ مقررات راه ( ماده 5 تا 34 )

ماده پنجم _ وضع علايم

1 _ استفاده كنندگان از راه بايستي فرامين علايم و چراغهاي راهنمايي و خط كشي راه را حتي اگر فرامين مذكور با ساير مقررات عبور و مرور مغاير باشد اجرا نمايند.

2 _ رعايت فرامين كه توسط چراغهاي راهنمايي داده مي شود بايستي بر علايم حق تقدم عبور مقدم باشد.

ماده ششم _ فرامين صادره توسط مأمورين صلاحيتدار

1 _ مأمورين صلاحيتدار هنگام هدايت ترافيك در شب نيز مانند روز بايستي از فاصله دورقابل رويت باشند.

2 _ استفاده كنندگان از راه بايستي فرامين مأمورين صلاحيتداري را كه عهده دار هدايت ترافيك مي باشند دقيقا اطاعت نمايند.

3 _ توصيه مي شود در مقررات داخلي ذكر گردد كه فرامين صادره توسط مأمورين صلاحيتداري كه عهده دار هدايت ترافيك مي باشند بايستي شامل نكات زير باشد:

الف _ بلند كردن دست به طور عمودي مفهوم اين حركت براي كليه استفاده كنندگان از راه به معناي ( توجه توقف ) خواهد بود ولي رانندگاني كه توقفشان ايمني كافي ندارد مستثني هستند بديهي است اين علامت رانندگاني را كه قبلا داخل محوطه تقاطع شده اند ملزم به توقف نمي سازد.

ب _ بلند كردن دست يا دستها به طرفين و به طور افقي مفهوم اين حركت براي كليه استفاده كنندگان از راه كه جهت حركت آنها در امتداد جهت نشان داده شده توسط دست يادستهاي مامور صلاحيتدار نباشد به معناي ايست خواهد بود. مأمور صلاحيتداري كه عهده دار هدايت ترافيك مي باشد

ممكن است پس از دادن اين علامت دست يا دستهاي خود را پايين بياورد اين حركت نيز براي رانندگاني كه در سمت جلو يا عقب مأمور قرار دارند به منزله علامت ايست مي باشد.

ج _ حركت دادن چراغ قرمز دستي اين حركت به طرف هر راننده اي كه نشان داده شود به منزله علامت ايست مي باشد.

4 _ فرامين صادره توسط مأمورين صلاحيتدار هدايت كننده ترافيك بر فرامين علايم و چراغهاي راهنمايي و خط كشي هاي راه و مقررات عبور و مرور مقدم مي باشد.

ماده هفتم _ مقررات عمومي

1_ استفاده كنندگان از راه بايستي از هرگونه اعمالي كه احتمالا موجب ايجاد خطر براي ترافيك يا اشخاص بشود و يا خساراتي به اموال خصوصي و دولتي وارد آورند خودداري نمايند.

2 _ توصيه مي شود در مقررات داخلي ذكر گردد كه استفاده كنندگان از راه نبايستي با انداختن ويا قرار دادن شيي و يا ماده اي در راه و يا با ايجاد هرگونه مانع ترافيك راه را دچار مخاطره سازند.چنانچه استفاده كنندگان از راه قادر نباشند كه از ايجاد مانع يا خطر جلوگيري نمايند بايستي هرچه زودتر در برطرف كردن آن اقدام لازم معمول دارند و اگر فورا نتوانند مانع يا خطر را برطرف نمايند بايستي ساير استفاده كنندگان از راه را از وجود مانع مطلع سازند.

ماده هشتم _ رانندگان

1 _ هر وسيله نقليه مركب بايستي در حركت يك راننده داشته باشد.

2 _ توصيه مي شود در مقررات داخلي ذكر گردد كه كليه حيوانات اهلي كه به صورت گروه ويا انفرادي زين دار يا باركش در حركت هستند (به استثناي مناطق خاصي كه در محل ورود آن علامت گذاري شده بايستي داراي نگهبان باشند.

3 _ هر

راننده بايستي داراي توانايي جسماني و عقلاني لازم بوده و در شرايط عقلاني وجسماني مناسب رانندگي نمايد.

4 _ هر راننده وسيله نقليه خودرو بايستي براي رانندگي داراي اطلاعات و مهارت لازم باشد به هر حال اين مطلب نبايستي مانع تمرين رانندگي نوآموزان بر طبق مقررات داخلي باشد.

5 _ هر راننده اي بايستي هميشه قادر به كنترل وسيله نقليه و يا هدايت حيوانات خود باشد.

ماده نهم _ گله و رمه

توصيه مي شود در مقررات داخلي ذكر گردد كه به استثناي مناطقي كه براي سهولت امرحركت دسته جمعي حيوانات اجازه داده شده گله گاو و رمه گوسفندان بايستي به گروههايي باطول معتدل تقسيم و با فاصله كافي به نحوي كه براي ترافيك ايجاد اختلال ننمايد حركت داده شوند.

ماده دهم _ موقعيت در قسمت سواره رو و راه

1 _ جهت ترافيك در كليه راههاي يك كشور بايستي يكنواخت باشد مگر در صورت لزوم در راههايي كه منحصرا يا اساسا براي ترافيك بين دو كشور مورد استفاده قرار مي گيرد.

2 _ حيواناتي كه در امتداد قسمت سواره رو در حركت هستند بايستي حتي الامكان در حاشيه قسمت سواره رو در جهت ترافيك حركت داده شوند.

3 _ هر راننده بايستي مقررات بند 1 ماده 7 و بند 6 ماده 11 و ساير مقررات اين كنوانسيون رارعايت نموده و تا آنجا كه مقتضيات اجازه دهد وسيله نقليه خود را نزديك به حاشيه سواره رو راه و در جهت ترافيك براند معذالك طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آنها ممكن است مقررات شديدتري درباره وسايل نقليه باركشي در سواره رو راه وضع نمايند.

4 _ چنانچه راه اداري دو يا سه قسمت سواره رو باشد هيچ راننده اي نبايد در قسمتي

كه درسمت مخالف جهت ترافيك واقع شده وارد شود.

5 _ الف _ در قسمت سواره رو در دو طرفه كه داراي 4 گذرگاه يا بيشتر باشد هيچ راننده اي نبايد در گذرگاههايي كه كاملا در نيمه قسمت سواره رو جهت مخالف ترافيك واقع شده داخل شود.

ب _ در قسمت سواره رو دو طرفه كه داراي 3 گذرگاه باشد هيچ راننده اي نبايد در گذرگاهي كه در حاشيه قسمت سواره رو جهت مخالف ترافيك واقع شده داخل شود.

ماده يازدهم _ سبقت و حركت وسايل نقليه در خطوط راه

1 _ الف _ رانندگان بايستي از سمتي كه مخالف جهت ترافيك است از وسيله نقليه جلويي سبقت بگيرند.

ب _ معذالك اينگونه رانندگان چنانچه مشاهده نمايند راننده جلويي با دادن علامت مصمم است به قسمت سواره رو مخالف جهت ترافيك حركت نمايد و يا وسيله نقليه و يا حيوانات خود را به آن طرف حركت دهد و يا در آن قسمت توقف نمايد بايستي در جهت ترافيك از سمت راست وسيله نقليه جلويي سبقت بگيرد.

2 _ هر راننده بايستي قبل از سبقت با رعايت بند 1 ماده 7 و مقررات ماده 14 اين كنوانسيون مطمئن باشد كه

الف _ هيچ يك از رانندگاني كه در پشت سر او هستند در حال سبقت گرفتن از او نباشند.

ب _ راننده جلويي در همان گذرگاه براي سبقت گرفتن از وسيله نقليه جلويي علامت نداده باشد.

باشد.

ج _ گذرگاهي كه راننده مي خواهد براي سبقت گرفتن داخل آن شود تا فاصله دوري از طرف مقابل خالي از هرگونه وسايل نقليه بوده و تفاوت سرعت بين وسيله نقليه او و وسيله نقليه جلويي براي سبقت كافي باشد تا به اين ترتيب موجب به خطر انداختن

خود و ترافيك سمت مقابل نشده باشد.

د _ به استثناي وقتي كه راننده مي تواند از سمتي كه براي ترافيك سمت مقابل بسته است بدون ايجاد مزاحمت براي ساير استفاده كنندگان از راه با توجه به بند 3 ماده 10 اين مقاوله نامه استفاده نمايد.

3 _ پيرو بند 3 همين ماده سبقت در قسمت هاي سواره رو دو طرفه بخصوص هنگام نزديك شدن به بالاي تپه و در پيچ هايي كه ديد مناسب وجود ندارد ممنوع است مگر اينكه در آن نقاط گذرگاهها با خط كشي طولي متمايز شده باشد و سبقت بايستي به نحوي انجام گيرد كه از گذرگاهي كه براي ترافيك طرف مقابل بسته است تجاوز ننمايد.

4 _ هنگام سبقت گرفتن راننده بايستي از وسيله يا وسايل نقليه اي كه سبقت مي گيرد فاصله كافي داشته باشد.

5 _ الف _ در قسمت هاي سواره رويي كه حداقل دو گذرگاه در يك جهت داشته باشد چنانچه راننده اي بلافاصله يا در فاصله كوتاهي پس از برگشت به موقعيت مذكور در بند 3 ماده 10 اين كنوانسيون مجبور باشد مجددا سبقت گيرد مي تواند به منظور اقدام به سبقت مجدد در گذرگاهي كه قبلا اشغال كرده باقي مانده و به موقعيت مذكور در بند 3 ماده 10 برگشت ننمايد مشروط براينكه براي وسايل نقليه سريعتري كه از عقب به او نزديك مي شوند ايجاد مزاحمت ننمايد.

ب _ معذالك طرفهاي متعاهد يا واحدهاي تابعه آن مجازند كه مقررات اين بند را در مورد رانندگان دوچرخه و چرخ موتوري و موتور سيكلت و وسايل نقليه اي كه به موجب اين كنوانسيون جز وسايل نقليه موتوري نبوده و يا وسايل نقليه اي كه حداكثر وزن مجاز آن از3500 كيلوگرم تجاوز

ننمايد و يا حداكثر سرعت تعيين شده آن از 40 كيلومتر در ساعت متجاوز نباشد به كار نبرند.

6 _ هنگامي كه مقررات بند 5 الف اين ماده قابل اجرا بوده و تراكم ترافيك به نحوي است كه نه تنها وسايل نقليه عرض كامل قسمت سواره رو را در جهتي كه در حركتند اشغال كرده اند بلكه سرعت آنها نيز تابع سرعت وسايل نقليه جلويي مي باشد نكات زير قابل توجه است

الف _ با رعايت مقررات بند 9 اين ماده حركت وسايل نقليه در يك گذرگاه با سرعت بيشتري از وسايل نقليه گذرگاه ديگر طبق مفهوم اين ماده سبقت تلقي نمي شود.

ب _ راننده اي كه در گذرگاه مجاور حاشيه قسمت سواره رو نباشد مي تواند فقط به منظور گردش به چپ يا راست و يا پارك كردن گذرگاه خود را تغيير دهد.

معذالك اين ضرورت در مورد گذرگاهي كه بر طبق مقررات داخلي بر اساس بند 5 ب اين ماده انجام مي شود نبايستي به كار رود.

7 _ هنگام حركت در گذرگاههاي مشروحه در بند 5و6 اين ماده چنانچه گذرگاههاي قسمت سواره رو با خط كشي طولي مشخص شده باشد رانندگان مجاز نمي باشند از خط كشي تجاوز نمايند.

8 _ با توجه به مقررات بند 2 اين ماده و ساير ممنوعيت هايي كه طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آن ممكن است در مورد سبقت در تقاطع ها و تقاطع هاي هم سطح وضع كرده باشند هيچ راننده وسيله نقليه اي نبايستي در شرايط زير از وسيله نقليه ديگر غير از دوچرخه و چرخ موتوري و موتور سيكلت بدون اطاقك پهلو سبقت بگيرد:

الف _ بلافاصله قبل يا در داخل يك تقاطع مگر در ميدان

و به استثناي موارد زير:

1 _ موردي كه در بند 1 ب اين ماده ذكر شده

2 _ راهي كه در آن سبقت انجام مي گيرد در تقاطع داراي حق تقدم باشد.

3 _ وقتي كه ترافيك در تقاطع به وسيله مأمور و يا چراغ راهنمايي هدايت مي شود.

ب _ بلافاصله قبل از يك تقاطع هم سطح بدون راه بند و يا نيمه راه بند مشروط بر اينكه طرفهاي متعاهد و واحدهاي تابعه آن حق داشته باشند كه اجازه دهند چنين سبقتي در تقاطع هم سطحي كه ترافيك به وسيله چراغ راهنمايي هدايت مي شود و چراغ مذكور علامت آزادي عبور را نشان مي دهد انجام گيرد.

9 _ يك وسيله نقليه نبايستي از وسايل نقليه ديگري كه در حال نزديك شدن به محل عبور عابر پياده بوده و يا بلافاصله قبل از محل مزبور توقف نموده سبقت گيرد، مگر با چنان سرعت كمي كه بتواند به محض مشاهده عابر پياده توقف نمايد. مفاد اين بند مانع از آن نيست كه طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آن سبقت در يك فاصله معيني از محل عبور عابر پياده را ممنوع سازند، و يا محدوديت هاي بيشتري به راننده وسيله نقليه اي كه بخواهد از وسيله نقليه ديگري كه بلافاصله قبل از محل مزبور توقف نموده سبقت گيرد تحميل نمايد.

10 _ چنانچه راننده اي ملاحظه كند كه وسيله نقليه ديگري قصد دارد از او سبقت گيرد ، به استثناي موردي كه در بند 1 ب ماده 16 اين مقاوله نامه ذكر شده بايستي به حاشيه سواره رو و درجهت عبور خود نزديك شده و از افزايش سرعت خودداري نمايد. حال اگر به علت كم عرض بودن

راه و يا شرايط سواره رو از لحاظ تراكم ترافيك وسايل نقليه اي كه از جهت مقابل مي آيند وسيله نقليه اي آهسته براند و يا وسيله نقليه بزرگي بوده و يا وسيله نقليه اي باشد كه بايد يك سرعت معيني را رعايت نمايد و به علل مذكور نمي توان به راحتي و يا با ايمني از آن سبقت گرفت راننده چنين وسيله نقليه اي بايستي از سرعت خود كاسته و در صورت لزوم هر چه زودتربه كنار برود تا به اين ترتيب به وسايط نقليه ديگر اجازه دهد از او سبقت گيرند.

11 _ الف _ در قسمت سواره رو يك طرفه و يا دو طرفه كه در مناطق مسكوني حداقل داراي دو گذرگاه و خارج از آن سه گذرگاه براي ترافيك هر جهت باشد طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آنها مي توانند:

1 _ اجازه دهند كه وسايل نقليه داخل يك گذرگاه در جهت عبور خود از وسايل نقليه داخل گذرگاه ديگر سبقت گيرند.

2 _ بند 3 ماده 10 اين مقاوله نامه را غير قابل اجرا بدانند، مشروط بر اينكه محدوديت هاي مناسبي در امكان تغيير گذرگاهها وجود داشته باشد.

ب _ در مورد اشاره شده در بند الف فوق ضمن رعايت مقررات بند 9 اين ماده روشي را كه راننده اتخاذ مي كند نبايستي به معناي سبقت گرفتن مذكور در اين كنوانسيون تلقي نمود.

ماده دوازدهم _ عبور از وسايل نقليه طرف مقابل

1 _ راننده هنگام عبور از وسايل نقليه اي كه از طرف مقابل مي آيند بايستي فاصله كافي دركنار خود باقي گذاشته و در صورت لزوم به حاشيه قسمت سواره رو در جهت حركت خود نزديك شود. اگر در انجام اين عمل مانع

وجود داشته باشد و يا وسيله نقليه ديگري مانع پيشرفت او شود بايستي از سرعت خود كاسته و در صورت لزوم توقف نمايد تا به وسايل نقليه جهت مقابل اجازه عبور دهد.

2 _ در راههاي كوهستاني و يا راههاي شيب دار با خصوصياتي مشابه راههاي كوهستاني كه در آن عبور از وسايل نقليه طرف مقابل غيرممكن و يا مشكل مي باشد راننده اي كه در جهت سرازيري در حركت است بايستي به كنار راه رفته و به راننده اي كه در جهت سربالايي در حركت است اجازه عبور دهد. استثنائا در راههايي كه در كنار آن جايگاههاي (Lay Bys) ترتيب داده شده كه راننده مي تواند با استفاده از آن به كنار راه برود با توجه به سرعت و موقعيت وسايل نقليه چنانچه چنين جايگاهي براي وسيله نقليه اي كه در جهت سربالايي حركت مي كند در پيش باشدو استفاده از آن از عقب زدن يكي از وسايل نقليه جلوگيري كند راننده واقع در جهت سربالايي بايستي با استفاده از آن به راننده واقع در جهت سرازيري اجازه عبور دهد. چنانچه يكي از دووسيله اي كه مي خواهند از يكديگر عبور كنند به منظور امكان عبور مجبور به عقب زدن بشود اين عمل بايستي توسط وسيله اي كه در جهت سرازيري قرار دارد انجام گيرد مگر آنكه به طورآشكار انجام آن توسط راننده واقع در جهت سر بالايي آسانتر باشد. معذالك طرفهاي متعاهد ياواحدهاي تابعه آنها مي توانند براي وسيله نقليه و يا راههاي معيني و يا قسمتهايي از راه قوانين خاصي كه با اين بند تفاوت داشته باشد وضع نمايند.

ماده سيزدهم _ سرعت و فاصله وسايل نقليه

1 _ هر راننده وسيله نقليه بايستي همواره وسيله نقليه خود

را تحت كنترل داشته و بتواند به موقع مراقبت لازم نموده و هميشه قادر به انجام مانورهاي لازم باشد و نيز هنگام تعديل سرعت بايستي به جميع مقتضيات مخصوصا وضع زمين و موقعيت و مشخصات راه و شرايط وسيله نقليه و محموله آن و همچنين شرايط جوي و تراكم ترافيك توجه دايمي داشته باشد تا در موقع لزوم بتواند وسيله نقليه خود را در ميدان ديد جلوي خود بدون ايجاد هيچ اشكالي متوقف سازد.

در صورتي كه مقتضيات ايجاب نمايد راننده بايستي از سرعت خود كاسته و در صورت لزوم توقف نمايد به خصوص در مواقعي كه ديد كافي وجود نداشته باشد.

2 _ هيچ راننده اي نبايستي بدون دليل با آهسته راندن غيرعادي خود مانع پيشروي سايروسايل نقليه بشود.

3 _ راننده وسيله نقليه اي كه در عقب وسيله نقليه ديگر حركت مي كند بايستي وسيله نقليه خود را در فاصله كافي از وسيله نقليه جلويي براند تا در صورتي كه وسيله نقليه خود را در فاصله كافي از وسيله نقليه جلويي براند تا در صورتي كه وسيله نقليه جلويي ناگهان سرعت خود را كم ويا توقف نمايد از تصادم جلوگيري شود.

4 _ براي تسهيل در سبقت در خارج از مناطق مسكوني وسايل نقليه با وسايل نقليه مركبي كه حداكثر وزن مجاز آنها بيش از 3500 كيلوگرم بوده و يا طول كلي آنها بيش از 10 متر باشد بايستي چنان فاصله اي با وسايل نقليه جلويي داشته باشند كه اگر وسايل نقليه ديگر از آنها سبقت بگيرند بتوانند بدون هيچگونه خطري داخل آن فاصله بشوند. به استثناي مواقعي كه خود در حين و يا آماده براي سبقت گرفتن مي باشند. بديهي است اين مقررات در موارد تراكم

ترافيك و يا مواردي كه سبقت گرفتن ممنوع است قابل اجرا نيست به علاوه

الف _ مقامات صلاحيتدار مي توانند كاروان هاي معيني از وسايل نقليه جلويي داشته باشندكه اگر وسايل نقليه ديگر از آنها سبقت بگيرند بتوانند آن را از اين مقررات معاف دارند و يا درراههايي كه دو گذرگاه براي ترافيك در يك جهت اختصاص داده شده غيرقابل اجرا بدانند.

ب _ طرفهاي متعاهد و واحدهاي تابعه آنها مي توانند ارقام ديگري غير از آنچه در اين بند درمورد خصوصيات وسيله نقليه مورد نظر قيد شده تعيين نمايد.

5 _ اين كنوانسيون مانع از آن نيست كه طرفهاي متعاهد و واحدهاي تابعه آنها سرعت را به طور كلي و يا محلي براي تمام و يا دسته معيني از وسايل نقليه محدود نمايند و يا اينكه حداكثرو اكثر سرعت و يا به تنهايي حداكثر و يا حداقل سرعت را در راه و يا در نوع معيني از راهها تعيين نمايند و يا اينكه حداقل فواصل را به علت وجود طبقه معيني از وسايل نقليه كه به خصوص به علت وزن و يا محموله آنها خطرات خاصي را به وجود مي آورند تعيين نمايند.

ماده چهاردهم _ مقررات كلي گردش وسايط نقليه

1 _ هر راننده بخواهد در خطي كه وسايل نقليه پارك كرده اند داخل و يا از آن خارج شود و يااينكه بخواهد در قسمت سواره رو به طرف چپ و يا راست برود و يا اينكه به منظور ورود به يك راه و يا محل ديگري كه در كنار راه واقع شده به چپ و يا به راست گردش كند بايستي عمليات مذكور را با توجه به سرعت و جهت و موقعيت وسايل نقليه اي كه

در جلو و عقب او حركت مي كنند و يا از جهت مقابل در حال عبور از او مي باشند بدون ايجاد هيچ گونه خطري انجام دهد.

2 _ هر راننده اي بخواهد با دور زدن مسير خود را عوض نمايد و يا اينكه بخواهد به عقب براند بايستي ابتدا اطمينان حاصل كند كه با انجام عمليات مذكور خطر و يا مانعي براي استفاده كنندگان از راه به وجود نخواهد آورد.

3 _ قبل از دور زدن و يا گردش به سمت چپ يا راست راننده بايستي با اهرم جهت نما و ياچراغهاي راهنماي وسيله نقليه تصميم خود را به طور وضوح و كافي اعلام دارد و با نبودن اين وسايل براي علامت دادن از دست خود استفاده نمايد. اخطاري كه توسط اهرم جهت نما و ياچراغهاي راهنمايي وسيله نقليه داده مي شود بايستي تا خاتمه عمليات ادامه داشته باشد.

ماده پانزدهم _ مقررات اختصاصي براي وسايل نقليه عمومي

توصيه مي شود در مقررات داخلي ذكر گردد كه در مناطق مسكوني به منظور ايجاد تسهيلات در عبور و مرور وسايل نقليه عمومي رانندگان ساير وسايل نقليه بايستي با توجه به مقررات بند 1 ماده 17 اين كنوانسيون از سرعت خود كاسته و در صورت لزوم توقف نمايند تا وسايل نقليه عمومي از ايستگاه خارج و يا دور شوند. وضع چنين مقرراتي توسط طرفهاي متعاهد وواحدهاي تابعه آنها به هيچ وجه مانع از آن نخواهد بود كه رانندگان وسايل نقليه عمومي وظايف خود را در مورد استفاده از اهرم جهت نما و يا احتياطات لازم براي احتراز از خطر و تصادف رعايت ننمايند.

ماده شانزدهم _ تغيير جهت

1 _ راننده بايستي قبل از گردش به راست و يا چپ براي ورود به راه يا محل ديگري كه

دركنار راه قرار دارد با رعايت بند 1 ماده 7 و ماده 14 اين مقاوله نامه به نكات زير توجه نمايد:

(الف اگر بخواهد به سمتي كه در جهت عبور خود مي باشد گردش نمايد بايستي خود راهرچه بيشتر به حاشيه قسمت سواره رو جهت عبور نزديك كرده و تا آنجا كه ممكن است دايره گردش خود را تنگ تر نمايد.

(ب اگر بخواهد به طرف ديگر كه مخالف جهت عبور است گردش كند به شرط رعايت سايرمقرراتي كه طرفهاي متعاهد و واحدهاي تابعه آنها به آنها براي دوچرخه و چرخ موتوري وضع كرده اند اگر قسمت سواره رو دوطرفه باشد بايستي حتي الامكان خود را به خط وسط نزديك كند و اگر يك طرفه باشد بايستي خود را به حاشيه قسمت سواره رو جهت مخالف عبور نزديك نمايد و اگر بخواهد وارد يك راه دوطرفه ديگري بشد بايد طوري عمل نمايد كه در سواره رو جهت موافق عبور آن راه قرار گيرد.

2 _ راننده بايستي هنگام تغيير جهت با رعايت مقررات ماده 21 اين مقاوله نامه در موردعابرين پياده به وسايل نقليه جهت مخالف اجازه دهد در قسمت سواره رويي كه مي خواهد ترك كند عبور نمايد و نيز به دوچرخه و چرخ موتوري كه در محل مخصوص خود در حركت بوده و سواره روي راهي را كه مي خواهد داخل شود قطع مي نمايند اجازه عبور دهد.

ماده هفدهم _ تقليل سرعت

1 _ هيچ راننده اي نبايستي به طور ناگهاني ترمز كند مگر آنكه چنين عملي بنا به دلايل ايمني ضروري باشد.

2 _ هر راننده اي كه تصميم بگيرد سرعت خود را تا حد قابل توجهي كاهش دهد، به استثناي هنگامي كه كم كردن سرعت در برابر يك خطر

قريب الوقوع بوده و يا در مواردي كه اطمينان حاصل كند وسيله ديگري در عقب سر او نيست و يا اگر باشد در فاصله دوري قرار دارد بايستي ابتدا مطمين شود كه تقليل سرعت او خطر و يا ناراحتي بي جهت براي ساير رانندگان به وجود نياورده و ضمنا تصميم خود را به طور وضوح و به موقع با دادن علامت مخصوص به وسيله دست اعلام دارد.

معذالك اين مقررات در مواردي كه تقليل سرعت به وسيله چراغهاي ترمز مذكور در بند 31متمم شماره 5 اين مقاوله نامه اعلام گرديده ضرورتي ندارد.

ماده هجدهم _ تقاطع ها و ضوابط رعايت حق تقدم عبور

1 _ هر راننده اي كه به محل تقاطع نزديك شود بايستي احتياطات لازم متناسب با شرايط محل به عمل آورد. مخصوصا سرعت او بايستي به ميزاني باشد كه در صورت لزوم بتواند توقف نموده و به وسايل نقليه اي كه حق تقدم دارند اجازه عبور دهد.

2 _ راننده اي كه بخواهد از يك راه كم تردد يا خاكي (راه فرعي وارد راه ديگري غير از اين دونوع بشود بايستي به وسيله نقليه اي كه در راه اصلي و يا غير خاكي حركت مي كند تقدم عبوربدهد.

اصطلاحات ( كم تردد ) و (راه خاكي ( راه فرعي ) بايستي از نظر اين ماده در مقررات داخلي تعريف شود.

3 _ راننده اي كه از محل واقع در كنار راه وارد به راه مي شود بايستي به رانندگاني كه در آن راه در حال حركت هستند تقدم عبور دهد.

4 _ با رعايت مقررات بند 7 اين ماده

(الف در كشورهايي كه در سمت راست رانندگي مي كنند رانندگان در تقاطع هايي غير از آنچه در بند 2 اين ماده و بندهاي 2

و 4 ماده 25 اين كنوانسيون ذكر شده بايستي به وسايل نقليه اي كه از سمت آنها نزديك مي شوند تقدم عبور بدهند.

(ب در سرزمين طرفهاي متعاهد و واحدهاي تابعه آنها كه در قلمرو آنها رانندگي در سمت چپ انجام مي شود مجازند در تقاطع ها بنا به تشخيص خود به هر طرفي كه مايل باشند تقدم عبور بدهند.

5 _ راننده نبايستي وارد تقاطعي شود كه احتمالا تراكم ترافيك در داخل تقاطع او را مجبور به توقف نمايد كه به اين وسيله مانع عبور ترافيك متقاطع شود.

حتي اگر چراغ راهنمايي هم اجازه عبور داده باشد.

6 _ در تقاطع هايي كه ترافيك توسط چراغهاي راهنمايي هدايت مي شود راننده اي كه واردتقاطع شده مي تواند بدون آنكه منتظر آزاد شدن راه شود به راه خود ادامه داده و از تقاطع عبورنمايد. مشروط بر اينكه اين عمل او مانع عبور وسايل نقليه ديگري كه در جهت راه آزاد حركت مي كنند نشود.

7 _ در تقاطع هاي راه با راه آهن تقدم عبور با وسايل نقليه ريلي مي باشند.

ماده نوزدهم _ گذرگاههاي هم سطح

استفاده كنندگان از راه بايستي هنگام نزديك شدن عبور از گذرگاههاي هم سطح دقت بيشتري به عمل آورند. مخصوصا:

(الف رانندگان بايستي با سرعت مناسب برانند.

(ب رانندگان ضمن اطاعت از فرمان ايست چراغ راهنمايي و يا آژير نبايستي به گذرگاههاي هم سطح راهي كه توسط راه بند و يا نيمه راه بند بسته شده و يا در حال بسته شدن مي باشد واردشوند.

(ج اگر يك گذرگاهي داراي راه بند و يا نيمه راه بند و يا چراغ راهنمايي نباشد هيچ وسيله نقليه اي نبايد از آن عبور كند مگر آنكه اطمينان حاصل كند هيچ نوع وسيله ريلي در حال نزديك شدن نمي باشد.

(د) هيچ وسيله نقليه اي

نبايستي هنگام عبور از گذرگاههاي هم سطح درنگ كند و چنانچه وسيله نقليه اي مجبور به توقف شود راننده آن بايستي كوشش نمايد وسيله نقليه را از روي خط خارج سازد در غير اين صورت لازم است فورا به هر وسيله اي كه ممكن باشد وسايل نقليه ريلي را قبل از وقوع هر سانحه اي از خطر آگاه سازد.

ماده بيستم _ مقررات مربوط به عابرين پياده

1 _ طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آنها مي توانند مقررات اين ماده را اجرا نمايند مگردر مواردي كه عبور عابرين پياده در قسمت سواره رو راه ايجاد خطر نموده و يا مانع عبور وسايل نقليه باشد.

2 _ اگر در كنار راه پياده رو يا حاشيه اي براي عابرين پياده وجود داشته باشد عابرين ملزم به استفاده از آن خواهند بود مگر در موارد زير و با قيد احتياط لازم

(الف عابرين پياده اي كه اشيا حجيمي را با خود مي كشند و يا حمل مي نمايند چنانچه درپياده رو موجب ناراحتي شديد ساير عابرين بشوند مي توانند از قسمت سواره رو استفاده نمايند.

(ب عابرين پياده اي كه به صورت گروه توسط يك شخص راهنمايي مي شوند و يا به صورت دسته جمعي حركت مي كنند مي توانند از قسمت سواره رو استفاده نمايند.

3 _ اگر استفاده از پياده رو يا كنار راه امكان نداشته و يا پياده رويي وجود نداشته باشد عابرين پياده مي توانند در قسمت سواره رو عبور نمايند و اگر راه دوچرخه رو وجود داشته و تراكم ترافيك نيز اجازه دهد عابرين پياده مي توانند بدون آنكه مانعي براي ترافيك دوچرخه و يا چرخ موتوري ايجاد نمايند از راه مذكور استفاده نمايند.

4 _ عابرين پياده كه طبق بند 2 و 3 اين ماده از قسمت سواره رو راه استفاده مي كنند بايستي حتي المقدور در نزديكي

حاشيه سواره رو عبور نمايند.

5 _ توصيه مي شود كه در مقررات داخلي توضيحات زير ذكر گردد:

عابريني كه از قسمت سواره رو راه استفاده مي كنند بايستي در جهت مخالف ترافيك عبوركنند مگر در مواردي كه چنين عملي براي آنها ايجاد خطر نمايد.

معذالك اشخاصي كه يك دوچرخه و يا چرخ موتوري و يا موتور سيكلتي را بدون استفاده از آن به صورت يدك با خود حمل مي نمايند و نيز عابرين پياده اي كه به صورت گروه با هدايت يك نفر عبور و يا حركت دسته جمعي تشكيل مي دهند در تمام موارد بايستي در جهت موافق ترافيك حركت نمايند. عابرين پياده به استثناي موقعي كه به صورت دسته جمعي از قسمت سواره رو راه استفاده مي كنند بايستي در هنگام شب يا وقتي كه رويت آنها به خوبي ميسر نيست و همچنين هنگام روز با توجه به تراكم ترافيك هر جا كه ممكن باشد در رديفهاي يك نفري عبورنمايند.

6 _ (الف عابرين پياده كه مي خواهند از عرض راه عبور نمايند نبايستي بدون احتياط واردقسمت سواره رو شوند بلكه بايستي از نزديكترين محل عبور عابرين پياده استفاده نمايند.

(ب به منظور عبور از عرض راه محلي كه داراي تابلوهاي عبور عابر پياده بوده و يا به وسيله خط كشي مشخص شده

(1) اگر محل عبور داراي چراغ راهنمايي براي عابرين پياده باشد بايستي از فرامين چراغ راهنمايي اطاعت كنند.

(2) اگر محل عبور عابر پياده داراي چراغ راهنمايي نباشد ولي ترافيك وسايل نقليه توسط چراغ راهنمايي و يا مأمورين راهنمايي هدايت شود و چراغ و مأمور راهنمايي به وسايط نقليه علامت عبور بدهند عابرين پياده در صورتي كه ورودشان به قسمت سواره رو موجب تغيير سرعت و يا جهت وسايط نقليه شود نبايستي به

قسمت سواره رو وارد شوند.

(3) عابرين پياده نبايستي در ساير محلهاي عبور عابر پياده بدون در نظرگرفتن فاصله وسرعت وسايل نقليه اي در حال نزديك شدن هستند وارد قسمت سواره رو شوند.

(ج عابرين پياده نبايستي براي عبور از عرض راه در محل هايي غير از محل هاي عبور عابرپياده كه داراي تابلو بوده و يا به وسيله خط كشي مشخص شده وارد قسمت سواره رو شوند مگراينكه اطمينان حاصل نمايند كه با اين عمل مانع ترافيك وسايط نقليه نخواهند شد.

(د) عابرين پياده كه به منظور عبور از عرض راه وارد قسمت سواره رو مي شوند نبايستي راه طولاني غير لازمي را طي نموده و بدون ضرورت درنگ و يا در قسمت سواره رو توقف نمايند.

(7) معذالك طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آنها مي توانند مقررات سخت تري براي عبور عابرين پياده از عرض قسمت سواره رو وضع نمايند.

ماده بيست و يكم _ طرز رفتار رانندگان نسبت به عابرين پياده

1 _ با رعايت بند 1 ماده 7 و بند 9 ماده 11 و بند 1 ماده 13 اين كنوانسيون چنانچه درقسمت سواره رو راه براي عبور عابرين پياده از عرض راه محلي وجود داشته باشد كه داراي تابلوبوده و يا به وسيله خط كشي مشخص شده باشد:

(الف اگر ترافيك وسايل نقليه در آن محل با چراغ راهنما و يا توسط مأمورين راهنمايي هدايت شود رانندگاني كه فرمان حركت دريافت مي دارند بايستي نزديك محل عبور عابر پياده توقف نمايند و وقتي كه فرمان ايست دريافت مي دارند نبايستي مانع عبور عابريني كه طبق ماده 20 اين مقاوله نامه وارد محل عبور عابر پياده شده و يا در حال عبور هستند بشوند. رانندگاني كه با گردش به چپ و يا راست وارد

راه ديگري مي شوند و در مدخل آن راه محل عبور عابر پياده وجود دارد بايستي با كم كردن سرعت و در صورت لزوم با توقف به عابريني كه طبق بند 6 ماده 20 اين مقاوله نامه قبلا وارد محل مزبور شده و يا در حال ورود به آن مي باشند تقدم عبوربدهند.

(ب اگر ترافيك وسايط نقليه در آن محل با چراغ راهنما و يا توسط مأمورين راهنمايي هدايت نشود رانندگان بايستي با چنان سرعت كمي برانند كه براي عابرين پياده كه در حال ورودبه محل عبور عابر پياده و يا در حال عبور از آن مي باشند خطري به وجود نياورند و در صورت لزوم با توقف خود به عابرين پياده اجازه عبور دهند.

2 _ رانندگاني كه تصميم دارند در جهت موافق حركت ترافيك از وسايط نقليه عمومي كه درايستگاه توقف نموده سبقت بگيرند بايستي از سرعت خود كاسته و يا در صورت لزوم توقف نمايند تا عابرين پياده بتوانند به وسيله نقليه عمومي سوار شده و يا از آن پياده شوند.

3 _ مقررات اين ماده مانع از آن نيست كه كشورهاي متعهد و يا واحدهاي تابعه آنها لازم بدانند كه رانندگان وسايط نقليه در تمام مواردي كه عابرين پياده طبق ماده 20 اين كنوانسيون درحال ورود به محل عبور عابر پياده (محلي كه داراي تابلو بوده و يا وسيله خط كشي مشخص شده باشد) و يا حال استفاده از آن مي باشند توقف نمايند. رانندگان مانع عبور عابريني كه درمحل تقاطع يا نزديك به آن وارد قسمت سواره رو شده اند نشوند حتي اگر محل عبور داراي تابلوي عبور نبوده و يا به وسيله خط كشي هم مشخص نشده باشد.

ماده بيست و دوم

_ جان پناه هاي وسط خيابان

با رعايت ماده 10 اين كنوانسيون هر راننده اي مي تواند از سمت چپ و يا راست جان پناه وتير برق و يا وسايلي كه در وسط قسمت سواره رو قرار دارد عبور نمايد مگر در موارد زير:

(الف وقتي كه جهت عبور از كنار جان پناه و يا تير برق و يا ساير وسايل به وسيله علامتي مشخص شده باشد.

(ب وقتي كه جان پناه و يا تير برق و يا ساير وسايل در وسط يك راه دوطرفه واقع شده كه راننده بايستي از سمتي كه در جهت موافق حركت ترافيك باشد عبور نمايد.

ماده بيست و سوم _ ايستادن و توقف

1 _ در خارج از مناطق مسكوني وسايط نقليه و حيوانات بايستي تا آنجا كه ممكن است خارج از قسمت سواره رو راه ايستاده يا توقف نمايند و نيز به استثناي مواردي كه مقررات داخلي اجازه داده نبايستي در محل عبور دوچرخه و پياده رو و محلهاي مخصوص عبور عابر پياده توقف نمايند.

2 _ (الف حيوانات و وسايط نقليه اي كه در قسمت سواره رو راه ايستاده يا توقف مي نمايندبايستي حتي الامكان در نزديكي حاشيه قسمت سواره رو توقف نمايند. يك راننده نبايستي وسيله نقليه خود را در قسمت سواره رو راه متوقف سازد مگر در سمتي كه موافق جهت حركت ترافيك باشد.معذالك چنانچه وجود راه آهن مانع ايستادن يا توقف در جهت موافق حركت ترافيك باشد مي توان اجازه داد كه وسيله نقليه خود را در سمت ديگر متوقف سازد. به علاوه طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آنها مي توانند:

(1) در شرايط معيني از ممنوع نمودن ايستادن يا توقف در يك طرف و يا طرف ديگر راه خودداري نمايند مثلا در مواردي كه

ايستادن در جهت موافق حركت ترافيك به وسيله تابلوهاي راهنمايي ممنوع مي شود.

(2) در راههاي يك طرفه ايستادن و توقف را به جاي سمتي كه در جهت موافق حركت ترافيك است در طرف ديگر و يا در هر دو طرف مجاز سازند.

(3) ايستادن و يا توقف در وسط قسمت سواره رويي كه علامت گذاري شده اجازه دهند.

(ب وسايط نقليه غير از دوچرخه و يا دوچرخه گازي و يا موتور سيكلت بدون اطاقك پهلو نبايستي به طور دوبله در قسمت سواره رو راه ايست و يا توقف نمايند مگر در مواردي كه مقررات داخلي آن را مستثني كرده باشد. ايستادن و يا توقف وسايط نقليه بايستي به موازات حاشيه قسمت سواره رو باشد مگر آنكه وضع خيابان بندي آن منطقه نحوه ديگري را اجازه دهد.

3 _ (الف ايستادن يا توقف وسايط نقليه در موارد زير ممنوع است

(1) محل عبور عابر پياده محل عبور دوچرخه ها و تقاطع هاي هم سطح

(2) روي ريل خط راه آهن و يا خط ترامواي و يا نزديك به اين قبيل خطوط كه مانع حركت ترامواي و يا قطارها شود و همچنين با توجه به امكانات طرفهاي متعاهد و واحدهاي تابعه آنهاكه مي توانند نحوه ديگري براي پياده روها و محل عبور دوچرخه اتخاذ نمايند.

(ب ايستادن يا توقف وسايط نقليه در نقاطي كه ايجاد خطر مي نمايند به خصوص در مواردزير ممنوع است

(1) زير پل ها و داخل تونل ها مگر آنكه مخصوصا علامت گذاري شده باشد.

(2) نزديك به انتهاي سربالايي راه و در پيچ هايي كه وسايط نقليه مي خواهند با سرعت تعيين شده و با ايمني كامل سبقت بگيرند ديد كافي وجود نداشته باشد.

(3) در قسمت سواره رو راهي كنار خط كشي طولي در مواردي

غير از سربالايي و پيچ كه فاصله بين وسيله نقليه و خط كشي كمتر از 3 متر بوده و خط كشي طولي به نحوي است كه عبور وسايط نقليه از آن مجاز نمي باشد.

(ج توقف وسايط نقليه در قسمت سواره رو راه بايستي در موارد زير ممنوع شود:

(1) در نزديكي تقاطع هم سطح و تقاطع ها و ايستگاههاي اتوبوس و اتوبوس برقي و وسايل ريلي در فاصله اي كه در مقررات داخلي ذكر شده

(2) در جلوي مدخل گاراژها.

(3) در نقاطي كه توقف وسيله نقليه مانع دسترسي به وسيله نقليه ديگري كه صحيحا توقف نموده شده و يا اين كه مانع خروج وسيله نقليه ديگري از محل توقف بشود.

(4) در سواره رو وسطي راههايي كه داراي سه قسمت سواره رو مي باشند و همچنين خارج مناطق مسكوني در قسمت سواره رو راه هايي كه حق تقدم دارند و اين حق تقدم با علايم راهنمايي نشان داده شده است

(5) در نقاطي كه توقف وسايل نقليه مانع ديد علايم و چراغهاي راهنمايي بشود.

4 _ يك راننده نبايستي وسيله نقليه و يا حيوانات خود را ترك كند مگر اينكه احتياطات لازم براي جلوگيري از سوانح به عمل آورده و در مورد وسايل نقليه موتوري بايستي از استفاده غيرمجاز آن جلوگيري نمايد.

5 _ توصيه مي شود كه در مقررات داخلي توضيحات زير ذكر گردد:

هرگونه وسيله نقليه موتوري به استثناي دوچرخه گازي و موتور سيكلت بدون اطلاقك پهلوو نيز هرگونه يدك متصل و يا منفصل كه خارج از يك منطقه مسكوني در قسمت سواره رو راه متوقف مي باشد بايستي در مورد زير به رانندگاني كه در حال نزديك شدن به او هستند با نصب يك علامت مناسب در فاصله كافي و در بهترين

نقطه راه پيش از وقت اخطار نمايد:

(الف چنانچه وسيله نقليه هنگام شب در قسمت سواره رو راه در اوضاع و احوالي ايستاده باشد كه ساير رانندگان نتوانند از چنين مانعي آگاه شوند.

(ب اگر راننده در محلي كه ايستادن ممنوع است ناچار به متوقف نمودن وسيله نقليه خودشده باشد.

6 _ اين ماده مانع از آن نيست كه كشورهاي متعهد و واحدهاي تابعه آنها ممنوعيت هاي ديگري را در مورد ايستادن و توقف وضع نمايند.

ماده بيست و چهارم _ باز كردن در

باز كردن و باز گذاردن در و يا پياده شدن از وسايل نقليه بدون اطمينان از اينكه خطري براي ساير استفاده كنندگان از راه به وجود نخواهد آورد بايستي ممنوع شود.

ماده بيست و پنجم _ شاهراه ها و راه هاي مشابه آن

1 _ در شاهراهها و چنانچه در مقررات داخلي ذكر شده باشد در راههاي خاصي كه به يك شاهراه وارد و يا از آن منشعب مي شود بايستي نكات زير مراعات گردد:

(الف استفاده از راه براي عابرين پياده حيوانات دوچرخه و چرخ گازي چنانچه جز موتورسيكلت به حساب آمده باشد و كليه وسايل نقليه غير موتوري و يدك هاي آن و وسايل نقليه موتوري و يا يدك هايي كه سرعت آنها (سرعتي كه كارخانه سازنده تعيين كرده در راه مسطح كمتر از حد تعيين شده در مقررات داخلي براي شاهراهها باشد بايستي ممنوع گردد.

(ب موارد زير بايستي براي رانندگان ممنوع گردد:

(1) ايستادن و توقف وسايل نقلييه خارج از محلهايي كه براي اين منظور علامت گذاري شده اگر به وسيله نقليه اي مجبور به توقف شود راننده بايستي كوشش كند وسيله نقليه را از قسمت سواره رو خارج نمايد و اگر نتواند

چنين عملي انجام دهد بايستي فورا و در فاصله كافي ساير رانندگان را به وسيله علامت از وجود وسيله نقليه در آن محل مطلع نمايد.

(2) دور زدن و به عقب راندن و عبور از روي باند جداكننده مركزي شامل گذرگاههاي عرضي كه دو قسمت سواره رو را به هم متصل مي سازد.

2 _ رانندگان بايد نكات زير را در شاهراهها رعايت نمايند:

(الف اگر از راهي كه داراي خط سرعت نبوده وارد شاهراه مي شوند به وسايل نقليه داخل شاهراه تقدم عبور بدهند.

(ب اگر داراي خط سرعت باشد از آن استفاده نموده و هنگام ورود به شاهراه بند 1 و 3 ماده 14 اين مقاوله نامه را رعايت نمايند.

3 _ راننده اي كه در حال خروج از شاهراه مي باشد بايستي به موقع داخل گذرگاه مناسب براي خروج از شاهراه شده و چنانچه خط سرعت وجود داشته باشد هر چه زودتر به آن وارد شود.

4 _ به منظور رعايت بند 1 و 2 و 3 اين ماده ساير راه هايي كه براي ترافيك وسايل نقليه موتوري در نظر گرفته شده و داراي چنين علامتي بوده و از دسترس مستغلات و املاك اطراف راه خارج مي باشند بايستي شاهراه تلقي شوند.

ماده بيست و ششم _ مقررات خاص براي حركت دسته جمعي افراد عليل

1 _ عبور وسايط نقليه از وسط صفوف افراد نظامي و رديف هاي محصلين مدارس كه توسط يك نفر راهنمايي مي شوند و ساير دستجاتي كه به طور دسته جمعي حركت مي كنند ممنوع است

2 _ اشخاص عليل كه در صندلي هاي مخصوص توسط خود و يا وسيله ديگران حركت مي كنند مي توانند از پياده روها و يا حاشيه مناسب راه استفاده نمايند.

ماده بيست و هفتم _

مقررات مخصوص براي دوچرخه سواران و رانندگان چرخهاي گازي و موتور سيكلت

1 _ عليرغم بند 3 ماده 10 اين كنوانسيون طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آنها مي توانند اجازه دهند دوچرخه سواران به تعداد 2 و يا بيشتر پهلو به پهلو حركت كنند.

2 _ دوچرخه سواران نبايستي بدون در دست گرفتن فرمان دوچرخه و يا حداقل يك طرف آن دوچرخه را برانند و يا اجازه دهند كه توسط وسيله نقليه ديگري كشيده شوند و نيز بايستي اشيايي كه مانع راندن آنها بشود و يا خطري براي ساير رانندگان به وجود آورد با خود حمل يا به دنبال كشيده و يا به جلو فشار دهند.

همين مقررات در مورد رانندگان چرخ گازي و موتور سيكلت لازم الاجرا است

مضافا آنكه رانندگان چرخ گازي و موتور سيكلت بايستي فرمان را نيز با هر دو دست نگهدارند به استثناي هنگامي كه به منظور مانور مذكور در بند 3 ماده 14 اين كنوانسيون با دست علامت مي دهند.

3 _ حمل مسافر توسط دوچرخه سوار و رانندگان چرخ گازي ممنوع است معذالك طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آنها مي توانند نسبت به اين مقررات استثنائاتي قايل شوند. مثلا حمل مسافر در مواردي كه وسايل نقليه داراي زين و يا زينهاي اضافي باشند. موتور سيكلت سواران اجازه ندارند مسافر حمل كنند مگر آنكه اطاقك پهلو داشته و يا زين اضافي در عقب راننده وجود داشته باشد.

4 _ در نقاطي كه محل عبور دوچرخه وجود داشته باشد طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آنها مي توانند دوچرخه سواران را از استفاده از بقيه قسمت سواره رو ممنوع سازند. در همين شرايط و چنانچه صلاح بدانند

مي توانند به رانندگان چرخ گازي نيز اجازه دهند كه از راه دوچرخه رو استفاده نموده و استفاده از بقيه سواره رو راه را براي آنها ممنوع سازند.

ماده بيست و هشتم _ اخطار سمعي و بصري (چراغ زدن

1 _ وسايل اخطار سمعي (بوق ) مي توان در موارد زير استفاده نمود:

(الف اخطار به منظور اجتناب از يك سانحه

(ب در خارج مناطق مسكوني به منزله اخطار به راننده اي كه در نظر است از او سبقت گرفته شود. صدايي كه از وسايل اخطار سمعي (بوق ) به وجود مي آيد نبايستي بيش از حد لازم و به طور ممتد ادامه داشته باشد.

2 _ رانندگان وسايل نقليه موتوري مي توانند طبق بند 5 ماده 33 اين كنوانسيون در ساعات شب به جاي اخطار سمعي به وسيله چراغ زدن اخطار بصري دهند. در ساعات روز نيز ممكن است براي منظوري كه در بند 1 (ب اين ماده ذكر شده از اخطار بصري در صورتي كه مناسب تر باشد استفاده نمايند.

3 _ طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آنها مي توانند در مناطق مسكوني نيز استفاده ازاخطار بصري را براي منظوري كه در بند 1 (ب اين ماده ذكر شده اجازه دهند.

ماده بيست و نهم _ وسايل نقليه ريلي

1 _ در نقاطي كه راه آهن از قسمت سواره رو راه مي گذرد وسايل نقليه بايستي هنگام نزديك شدن ترامواي و يا وسيله نقليه ريلي هر چه زودتر از خط آهن فاصله گرفته و اجازه دهند كه وسيله نقليه ريلي عبور نمايند.

2 _ طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آنها مي توانند براي وسايل نقليه ريلي در راه و براي عبور يا سبقت گرفتن اين قبيل وسايل نقليه مقررات خاص ديگري

را علاوه بر آنچه در اين فصل ذكر شده در نظر بگيرند. و نيز مي توانند از قبول مقرراتي كه با مقررات بند 7 ماده 18 اين كنوانسيون مغايرت دارد خودداري نمايند.

ماده سي ام _ بارگيري وسايط نقليه

1 _ چنانچه براي يك وسيله نقليه حداكثر وزن مجاز تعيين شده باشد وزن بارگيري شده وسيله نقليه هرگز نبايستي از حداكثر وزن مجاز تجاوز نمايد.

2 _ بارگيري وسايط نقليه بايستي به ترتيبي باشد كه از خطرات زير جلوگيري به عمل آيد:

(الف ايجاد خطر براي اشخاص و يا وارد آوردن خسارت به اموال خصوصي و دولتي به خصوص از طريق كشيده شدن بار روي راه و يا افتادن بار از روي وسيله نقليه

(ب مانع ديد راننده شده و باعث عدم ثبات وسيله نقليه و راندن آن شود.

(ج توليد سر و صدا و گرد و خاك و يا ايجاد هرگونه مزاحمت ديگري كه مي توان از آن اجتناب نمود.

(د) پوشاندن چراغها و چراغهاي ترمز و چراغهاي راهنمايي و آلات منعكس كننده نور وپلاك نمره وسيله نقليه و علامت مميزه كشوري كه طبق اين كنوانسيون و يا مقررات داخلي وسيله نقليه در آن كشور به ثبت رسيده و يا جلوگيري از ديد علايمي كه راننده بر طبق بند 3 ماده 14 و بند 2 ماده 17 اين مقاوله نامه با دست مي دهد.

3 _ تمام لوازم حفاظتي بار مانند كابل و زنجير و برزنت بايستي در اطراف بار محكم كشيده و بسته شده و با توجه به خواسته هاي بند 2 اين ماده مورد استفاده قرار گيرد.

4 _ بارهايي كه از جلو و عقب و اطراف وسيله نقليه تجاوز نمايد و مورد توجه رانندگان ساير

وسايط نقليه قرار نگيرد بايستي براي جلب توجه ديگران به طور وضوح علامت گذاري شود.هنگام شب بايستي يك نوع چراغ سفيد با يك آلت منعكس كننده نور سفيد در جلو و يك چراغ قرمز با يك آلت منعكس كننده نور قرمز رنگ در عقب براي علامت گذاري مورد استفاده قرارگيرد. در مورد وسايل نقليه موتوري به خصوص بايستي

(الف بارهايي كه بيش از يك متر از جلو و عقب وسيله نقليه تجاوز نمايد علامت گذاري شود. (ب بارهايي كه از اطراف وسيله نقليه تجاوز نموده به نحوي كه در قسمت جلوي وسيله نقليه بيش از 40 سانتيمتر از محل چراغهاي جانبي بيرون باشد و يا در قسمت عقب بيش از 40سانتيمتر از چراغهاي خطر تجاوز نموده باشد بايستي در هنگام شب اگر جلو باشد قسمت جلواگر عقب باشد قسمت عقب علامت گذاري شود.

5 _ بند 4 اين ماده مانع از آن نيست كه طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آنها تجاوز بارمذكور در بند 4 را ممنوع و يا محدود و يا مشروط به اجازه خاصي نمايند.

ماده سي ويكم _ طرز رفتار هنگام سانحه

1 _ با رعايت مقررات داخلي در مورد الزام كمك به مصدومين ، هر راننده و يا استفاده كننده ديگر از راه كه با سانحه ترافيك ارتباط داشته باشد بايستي

(الف هر چه زودتر بدون آنكه باعث خطر بيشتري براي ترافيك بشود توقف نمايد.

(ب در برقراري ايمني ترافيك در محل سانحه كوشش نمايد و اگر در سانحه كسي كشته شده و يا به سختي صدمه ديده باشد تا آنجا كه به ايمني ترافيك لطمه اي وارد نشود از هرگونه تغيير شرايط محل و

محو اثراتي كه براي تعيين مسئوليت مورد استفاده قرار مي گيرد خودداري نمايد.

(ج اگر هويت او توسط ساير افراد وارد در سانحه سئوال شود خود را معرفي نمايد.

(د) اگر در سانحه كسي كشته شده و يا صدمه ديده باشد موضوع را به پليس اطلاع داده و درمحل سانحه باقي بماند و يا به محل سانحه مراجعت نموده و تا ورود پليس منتظر بماند مگراين كه پليس اجازه دهد كه محل سانحه را ترك و يا به مصدوم كمك نمايد و يا به خود اوجراحتي وارد شده باشد كه بايستي تحت معالجه قرار گيرد.

2 _ طرفهاي متعاهد و واحدهاي تابعه آنها مي توانند طبق مقررات داخلي از تحميل مقررات بند 1 (ج اين ماده در مواردي كه جراحت قابل توجهي وارد نيامده و هيچ يك از طرفين سانحه تقاضاي اطلاع به پليس را ننموده باشند خودداري نمايند.

ماده سي و دوم _ كليات در مورد روشنايي و چراغ

1 _ از لحاظ اين ماده شب يعني مدت بين غروب و طلوع و همچنين ساير مواقعي كه مثلا به علت مه يا برف و باران شديد و يا عبور از تونل ديد نامناسبي وجود داشته باشد.

2 _ در شب

(الف هر وسيله نقليه موتوري به استثناي چرخ گازي و موتور سيكلت بدون اطاقك پهلو نبايستي در راه كمتر از دو چراغ سفيد و يا زرد در جلو و تعدادي چراغ قرمز طبق مقررات بندهاي 23 و 24 ضميمه شماره 5 كه در مورد وسايل نقليه موتوري ذكر شده در عقب داشته باشد. معذالك مقررات داخلي مي توانند چراغهاي زرد جانبي جلو را نيز مجاز بدانند اين مقررات درمورد وسايل نقليه مركبي

كه داراي يك و يا دو يدك باشند نيز لازم الاجرا مي باشد يدك هايي كه در مورد آنها مقررات بند 30 ضميمه شماره 5 اين كنوانسيون اجرا مي شود بايستي در قسمت جلو و چراغ سفيدي كه در همان بند گفته شده داشته باشند.

(ب هر وسيله نقليه و يا وسيله نقليه مركبي كه در مودر آنها مقررات (الف اين بند قابل اجرا نباشد بايستي در راه حداقل يك چراغ سفيد يا زرد در جلو و يك چراغ قرمز در عقب داشته باشد. هرگاه فقط يك چراغ در جلو و يك چراغ در عقب وجود داشته باشد بايستي در خط مركزي وسيله نقليه و در سمتي كه مخالف جهت حركت ترافيك است نصب شود. در مورد گاري هاي دستي و يا وسايل نقليه اي كه توسط حيوانات كشيده مي شود چراغ بايستي به وسيله راننده يا اسكورت كه در سمت مخالف جهت حركت ترافيك است حمل گردد.

3 _ چراغهاي مشروحه در بند دو اين ماده بايستي به نحوي باشد كه وجود وسيله نقليه را به وضوح به ساير استفاده كنندگان از راه اعلام دارد. چراغ جلو و عقب نبايستي با يك لامپ و يا دريك محفظه نشان داده شود مگر وقتي كه مشخصات وسيله نقليه و بخصوص طول كم آن به نحوي باشد كه احتياج وسيله نقليه را از لحاظ چراغ جلو و عقب در اين شرايط برآورد نمايد.

4 _ (الف علي رغم مقررات بند 2 اين ماده

(1) مقررات اشاره شده در بند مذكور در مورد وسايل نقليه اي كه در يك راه روشن در حال ايستادن و يا توقف بوده و از فاصله كافي به وضوح ديه مي شوند اجرا نخواهد شد.

(2) وسايل نقليه

خودرويي كه طول آنها از 6 متر و عرض آنها از 2 متر تجاوز نكرده و وسيله ديگري به آن متصل نباشد مي توانند هنگام ايستادن يا توقف در راه داخل منطقه مسكوني درطرفي كه داخل قسمت سواره رو قرار گرفته چراغ نصب نمايند كه از جلو سفيد و يا زرد و از عقب قرمز يا زرد باشد.

(3) مقررات بند 2 (ب اين ماده در مورد دوچرخه چرخ گازي و موتور سيكلت بدون اطاقك پهلو كه فايد باطري بوده و در آخرين حد حاشيه راه واقع در يك منطقه مسكوني ايستاده و يا توقف نموده باشند اجرا نخواهد شد.

(ب به علاوه ممكن است مقررات داخلي براي مقررات اين ماده معافيت هايي در موارد زيرقايل شوند:

(1) وسايل نقليه اي كه در محوطه خاصي دور از قسمت سواره رو ايستاده يا توقف نموده باشند.

(2) وسيله نقليه اي كه در خيابانهاي كم تردد مناطق مسكوني ايستاده يا توقف نموده باشند.

5 _ يك وسيله نقليه در هيچ موردي نبايد چراغها و منعكس كننده هاي نور قرمز يا اشيايي كه رنگ قرمز منعكس مي كنند در جلو و يا چراغها و نيز منعكس كننده هاي نور زرد و سفيد و يااشيايي كه رنگ سفيد يا زرد را منعكس مي كنند در عقب نصب نمايند. اين مقررات در مورداستفاده از چراغهاي سفيد و يا زرد هنگام به عقب راندن و انعكاس رنگ اعداد و حروف نمره عقب وسيله نقليه و علايم ديگري كه بر طبق مقررات داخلي شرح داده شده و همچنين در موردزمينه پلاك نمره و يا زمينه علايم مذكور و نيز در مورد چراغهاي قرمز گردان و يا چشمك زن وسايل نقليه معيني كه حق تقدم دارند لازم الاجرا نمي باشد.

6 _ طرفهاي متعاهد و

يا واحدهاي تابعه آنها مي توانند تا حدي كه خللي به ايمني ترافيك وارد نيايد در مقررات داخلي خودشان براي مقررات اين ماده معافيت هايي در موارد زير قايل شوند:

(الف گاريهاي دستي و وسايط نقليه اي كه با حيوانات كشيده مي شوند.

(ب وسايل نقليه از نوع و يا شكل خاص و يا وسيله نقليه اي كه براي منظورهاي خاص و درشرايط خاصي مورد استفاده قرار مي گيرند.

7 _ اين كنوانسيون به هيچ وجه مانع از آن نيست كه طرفهاي متعاهد و واحدهاي تابعه آنها لازم بدانند كه گروههاي عابر پياده كه داراي يك نفر راهنما مي باشند و يا حركت هاي دسته جمعي و نيز براي رانندگان گاو، گله گاو، رمه گوسفندان و يا حيوانات باركش و يا زين شده هنگام حركت در طول راه در مقتضياتي كه در بند 2 (ب اين ماده ذكر گرديده يك چراغ يامنعكس كننده نور با خود داشته باشند. چراغ يا منعكس كننده مذكور در چنين مواردي بايستي در قسمت جلو سفيد و يا زرد و در قسمت عقب قرمز و يا هر دو طرف به رنگ زرد كهربايي باشد.

ماده سي و سوم _ روشنايي

مقررات استفاده از نور چراغهاي وسايط نقليه مذكور در ضميمه شماره 5

1 _ وسيله نقليه اي كه داراي چراغهاي رانندگي (نور بالا) _ چراغهاي عبور (نورپايين و ياچراغهاي جانبي (چراغهاي كوچك جلو و عقب به ترتيبي كه در ضميمه شماره 5 اين كنوانسيون اشاره شد هستند طبق ماده 32 اين كنوانسيون زماني كه احتياج به استفاده از حداقل يك يا دو نور سفيد يا زرد در سمت جلو دارند راننده بايستي با توجه به نكات ذيل از چراغهاي فوق الذكر استفاده نمايد:

(الف در مناطق مسكوني كه روشنايي كافي داشته

و يا در راههايي كه در خارج مناطق مسكوني به طور مداوم روشن بوده و روشنايي به حدي است كه راننده مي تواند از فاصله دور به طور واضح راه را ببيند و نيز هنگام ايستادن وسايل نقليه راننده بايستي از روشن كردن چراغهاي رانندگي (نوربالا) خودداري نمايد.

(ب با توجه به مقررات داخلي در مورد استفاده از چراغهاي رانندگي (نوربالا) چنانچه درساعات روز به علت وجود مه و برف و باران شديد و يا عبور از تونل ديد مناسبي وجود نداشته باشد چراغهاي رانندگي را در موارد زير نبايستي روشن نمود مگر اين كه استفاده از آنها طوري باشد كه باعث خيره شدن چشم رانندگان طرف مقابل نگردد:

(1) هرگاه راننده اي در حال عبور از وسايل نقليه ديگري باشد در اين مورد چنانچه چراغهاي رانندگي (نوربالا) روشن باشند بايستي آنها را خاموش نمود و يا از نور آنها در فاصله كافي دوراز محل تلاقي ، به طوري استفاده نمايند كه راننده طرف مقابل بتواند به راحتي و بدون خطر به راه خود ادامه دهد.

(2) هرگاه وسيله نقليه اي كه در فاصله نزديك در عقب وسيله نقليه ديگري باشد مي تواند طبق مقررات بند 4 اين ماده به منظور اخطار و جلب توجه براي سبقت گرفتن همانطوري كه درماده 28 اين كنوانسيون ذكر شده است از چراغهاي رانندگي (نوربالا) استفاده نمايد.

(3) در هر وضع ديگري كه اجتناب از خيره كردن چشم ساير استفاده كنندگان از راه ، راه آبي و يا راه آهن كه در امتداد راه مي باشند ضروري باشد.

(ج با توجه به مقررات بند (د) زير هرگاه استفاده از چراغهاي رانندگي (نوربالا) طبق مقررات بند (الف و (ب فوق ممنوع باشد بايستي

از چراغهاي عبور (نورپايين استفاده نمود و چنانچه نور چراغهاي عبور به حدي باشد كه راننده بتواند فاصله مناسبي را در جلوي خود به بيند و ضمنا رانندگان طرف مقابل بتوانند وسيله نقليه را از فاصله كافي به بينند مي توان به جاي چراغهاي رانندگي از آن استفاده نمود.

(د) چراغهاي جانبي بايستي با چراغهاي رانندگي چراغهاي عبور يا چراغهاي مه توأما روشن باشند. هرگاه وسيله نقليه اي در حال ايستادن و يا توقف باشد و يا در راههايي غير از شاهراه ها و راههاي مذكور در بند 4 ماده 35 حركت كند و شرايط روشنايي راه طوري باشد كه تا فاصله دور به خوبي ديده شود و ساير رانندگان نيز بتوانند وسيله نقليه را از فاصله كافي به بينند مي توان از چراغهاي جانبي به تنهايي استفاده نمود.

2 _ وسيله نقليه اي كه داراي چراغهاي مه مذكور در متمم شماره 5 اين كنوانسيون باشدبايستي از آن فقط در مواقع مه يا برف و يا باران شديد استفاده نمايد. علي رغم مقررات بند 1(ج اين ماده بايستي در چنين مواقع به جاي چراغهاي عبور از چراغهاي مه استفاده نمود. در اين قبيل موارد ممكن است مقررات داخلي استفاده از چراغهاي مه و چراغهاي عبور را توأما اجازه دهند.

3 _ علي رغم مقررات بند 2 اين ماده مقررات داخلي مي توانند استفاده از چراغهاي مه را در راههاي پيچها پيچ و كم عرض حتي در مواقعي كه مه و يا برف و باران شديد هم وجود ندارداجازه دهند.

4 _ در اين كنوانسيون هيچ چيز مانع از آن نيست كه مقررات داخلي استفاده از چراغهاي عبور را در مناطق مسكوني اجباري نمايد.

5 _ اخطار نوري (بصري اشاره شد در

بند 2 ماده 28 عبارتست از روشن كردن چراغهاي عبور و يا چراغهاي رانندگي به طور متناوب و در فاصله هاي كوتاه و يا روشن كردن چراغهاي عبور و چراغهاي رانندگي به طور متناوب يكي پس از ديگري در فاصله هاي كوتاه

ماده سي و چهارم _ استثنايات

1 _ هرگاه يك وسيله امدادي (آمبولانس آتش نشاني و غيره با وسايل سمعي (آژير) و يابصري (چراغ قرمز گردان و يا فلاش نزديك شدن خود را اخطار نمايد ساير رانندگان در راه بايستي براي عبور آن فضاي كافي باقي گذارده و در صورت لزوم توقف نمايند.

2 _ مقررات داخلي مي توانند رانندگان وسايط نقليه امدادي را هنگام حركت و استفاده از وسايل اخطار مخصوص به خود و مشروط بر اين كه خطري براي ساير استفاده كنندگان از راه به وجود نياورند از اجراي تمام و يا قسمتي از مقررات فصل 2 به استثناي مقررات بند 2 ماده 6معاف دارند.

3 _ مقررات داخلي مي توانند تعيين كنند افرادي كه در ساختن تعمير و يا نگهداري راه كار مي كنند و رانندگان وسايل نقليه مربوطه هنگام كار مشروط به اينكه احتياطات لازم به عمل آورند تا چه حد از اجراي مقررات فصل 2 اين كنوانسيون آزاد باشد.

4 _ به منظور سبقت يا عبور از وسايل نقليه مذكور در بند 3 اين ماده كه در راه مشغول به كار هستند رانندگان ساير وسايل نقليه مي توانند به شرط آن كه احتياطات لازم به عمل آورده باشند مواد 11 و 12 اين كنوانسيون را رعايت ننمايند.

فصل سوم _ شرايط پذيرفتن وسايل نقليه موتوري و يدك در عبور و مرور بين المللي ( ماده 35 تا 40

ماده سي و پنجم _ ثبت وسايل نقليه

1 _ (الف به منظور داشتن حق استفاده از مزاياي اين كنوانسيون وسايل نقليه موتوري

و يدك هاي متصل به آنها به استثناي يدك سبك بايستي توسط يكي از طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آنها به ثبت رسيده و راننده وسيله نقليه موتوري گواهي ثبت آن را با توجه به اين كه مدت اعتبار آن منقض نشده باشد همراه داشته باشد. اين گواهي توسط يكي از مقامات صلاحيتدار طرف متعاهد و يا واحدهاي تابعه آنها يا توسط انجمني كه از طرف جانب طرف متعاهد و يا واحدهاي تابعه آن داراي اختيار بوده صادر مي گردد و بايستي حداقل داراي خصوصيات زير باشد:

_ شماره رديف كه به آن شماره ثبت هم گفته مي شود و ارقام تركيبي آن بايستي طبق متمم شماره 2 اين كنوانسيون باشد.

_ تاريخ اولين ثبت وسيله نقليه

_ نام كامل و آدرس دارنده گواهينامه در كشور ثبت كننده وسيله نقليه

_ نام و مارك تجارتي سازنده وسيله نقليه

_ شماره رديف شاسي (شماره ساخت كارخانه و يا شماره رديف

_ حداكثر وزن مجاز بارگيري در مورد وسايل نقليه باري

_ مدت اعتبار گواهينامه چنانچه غيرمحدود نباشد.

خصوصياتي كه در گواهينامه ثبت مي شود بايستي يا به حروف لاتين و يا انگليسي خطي بوده و يا به آن فرم تكرار شده باشد.

(ب به هر حال طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آنها مي توانند تصميم بگيرند كه به عوض اولين تاريخ ثبت سال ساخت وسيله نقليه در گواهينامه صادره در قلمرو آنها وارد گردد.

2 _ عليرغم مقررات بند 1 اين ماده وسايل نقليه مفصلي كه از هم جدا نشده باشند در ترافيك بين المللي حق استفاده از مزاياي اين كنوانسيون را خواهند داشت حتي اگر وسيله نقليه موتوري و نيم تريلر متصل به آن توأما داراي يك

ثبت و يك گواهي ثبت باشند.

3 _ اين كنوانسيون به هيچ وجه مانع از آن نيست كه طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آنها در ترافيك بين المللي از كسي كه وسيله نقليه اي در اختيار داشته و به نام او به ثبت نرسيده باشد مدركي بخواهند حاكي از اين كه اجازه دارد وسيله نقليه را در اختيار داشته باشد.

4 _ توصيه مي شود كه طرف هاي متعاهد، چنانچه قبلا اقدامي نكرده باشند سازماني تأسيس نمايند تا در سطح كشور يا ناحيه مسئول نگاهداري سوابق وسايل نقليه اي كه به سرويس گذارده مي شوند بوده و نيز خصوصيات ثبت شده در گواهي ثبت كليه وسايل نقليه را به طور متمركز نگهداري نمايند.

ماده سي و ششم _ شماره ثبت

1 _ هر وسيله نقليه موتوري بايستي در ترافيك بين المللي شماره ثبت خود را در جلو و عقب نصب نمايد در هر حال موتور سيكلت ها بايستي شماره را فقط در عقب نصب نمايند.

2 _ هر يدكي كه ثبت شده بايستي در ترافيك بين المللي شماره ثبت خود را در عقب نصب نمايد هرگاه يك وسيله نقليه موتوري داراي يك و يا چند يدك باشد يدك واحد و يا آخرين يدك در صورتي كه به ثبت نرسيده باشد بايستي شماره ثبت وسيله نقليه اي را كه يدك را به دنبال دارد داشته باشد.

3 _ تركيبات شماره ثبت اشاره شده در اين ماده و نحوه نصب آن بايستي بر طبق مقررات متمم شماره 2 اين كنوانسيون باشد.

ماده سي و هفتم _ علامت مميزه كشور ثبت كننده وسيله نقليه

1 _ هر وسيله نقليه موتوري بايستي در ترافيك بين المللي علاوه بر شماره ثبت علامت

مميزه كشور ثبت كننده را نيز در عقب وسيله نقليه نصب نمايد.

2 _ هر يدك كه به يك وسيله نقليه موتوري متصل بوده و طبق ماده 36 اين كنوانسيون احتياج به نصب شماره ثبت در عقب داشته باشد بايستي علاوه بر شماره ثبت علامت مميزه كشور ثبت كننده را نيز نصب نمايد حتي چنانچه يدك در كشوري غير از كشور ثبت كننده وسيله نقليه موتوري به ثبت رسيده باشد بايستي مقررات اين بند را اجرا نمايد. اگر يدك به ثبت نرسيده باشد بايستي علامت مميزه كشوري كه وسيله نقليه موتوري را به ثبت رسانيده در عقب نصب نمايد مگر وقتي كه يدك در كشور مذكور مسافرت كند.

3 _ جزييات علامت مميزه مذكور در اين ماده و نحوه نصب آن بايستي بر طبق مفاد متمم شماره 3 اين كنوانسيون باشد.

ماده سي و هشتم _ علامت شناسايي

كليه وسايل نقليه موتوري و يدك ها بايستي در ترافيك بين المللي داراي علامت شناسايي مشروحه در ضميمه شماره 4 اين كنوانسيون باشد.

ماده سي ونهم _ احتياجات فني

كليه وسايل نقليه موتوري و يدك ها و وسايل نقليه مركب بايستي در ترافيك بين المللي مفاد متمم شماره 5 اين كنوانسيون را رعايت كرده و از لحاظ كار در شرايط مناسبي باشند.

ماده چهلم _ مقررات ترانزيت

از تاريخ اجراي اين كنوانسيون بر طبق بند 1 ماده 47 كليه يدك ها با هر ظرفيتي كه داشته باشند حق استفاده از مزاياي اين كنوانسيون در ترافيك بين المللي تا ده سال خواهند داشت حتي اگر به ثبت هم نرسيده باشند.

فصل چهارم _ رانندگان وسايل نقليه موتوري ( ماده 41 تا 43

ماده چهل و يكم _ مدت اعتبار گواهينامه هاي رانندگي

1 _ گواهينامه هاي رانندگي به شرح زير مورد قبول طرفهاي متعاهد

خواهد بود:

(الف هر گواهينامه داخلي كه به زبان ملي و يا يكي از زبانهاي ملي طرفهاي متعاهد صادرشده باشد و اگر به چنين زباني تنظيم نشده ترجمه گواهي شده آن را ضميمه داشته باشد.

(ب هر گواهينامه داخلي كه بر طبق مفاد متمم شماره 6 اين كنوانسيون صادر شده باشد.

(ج هر گواهينامه بين المللي كه بر طبق مفاد متمم شماره 7 اين كنوانسيون صادر شده و درقلمرو دولت صادر كننده براي راندن وسيله نقليه مذكور در گواهينامه معتبر باشد، مشروط بر اين كه مدت اعتبار گواهينامه منقضي نشده و نيز توسط يكي از طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آن و يا سازماني كه از طرف چنين طرف متعاهدي داراي اختيار بوده صادر گرديده باشد. مقررات اين بند در مورد گواهينامه هاي آموزشي رانندگي به كار نخواهد رفت

2 _ عليرغم مفاد بند قبلي اين ماده

(الف هرگاه اعتبار گواهينامه رانندگي به موجب ظهرنويسي آن موكول به اين باشد كه دارنده آن بايستي وسايل مخصوصي (مثلا عينك داشته و يا وسيله نقليه به علت عدم توانايي راننده بايستي مجهز به تجهيزات خاصي باشد، گواهينامه بدون رعايت شرايط مذكور معتبر نخواهدبود.

(ب طرفهاي متعاهد مي توانند گواهينامه رانندگي اشخاصي را كه كمتر از 18 سال داشته باشند در قلمرو كشورشان معتبر ندانند.

(ج طرفهاي متعاهد مي توانند گواهينامه هاي رانندگي افراد كمتر از 21 سال را براي رانندگي وسايل نقليه موتوري و يا وسايل نقليه مركب و يا وسايل نقليه طبقات C و D و E مذكور درمتمم هاي شماره 6 و 7 اين كنوانسيون را، در قلمرو كشورشان معتبر ندانند.

3 _ طرفهاي متعاهد تعهد مي نمايند كه گواهينامه هاي رانندگي داخلي و بين المللي مذكور دربند 1 (الف و (ب

و (ج اين ماده را بدون اطمينان از توانايي و سلامتي جسماني راننده صادرنخواهند نمود.

4 _ به منظور اجراي بند 1 و قسمت ج بند 2 اين ماده

(الف يك وسيله نقليه موتوري طبقه (B) مذكور در متمم هاي شماره 6 و 7 اين كنوانسيون را مي توان به يك يدك سبك متصل نمود. همچنين ممكن است وسيله نقليه مذكور را به يك يدكي كه حداكثر وزن مجاز آن از 750 كيلوگرم بيشتر بوده ولي از وزن بدون بار وسيله نقليه موتوري تجاوز ننمايد متصل نموده و اين فقط در موردي است كه حداكثر وزن مجاز وسيله نقليه مركب در حال اتصال از 3500 كيلوگرم تجاوز ننمايد.

(ب يك وسيله نقليه موتوري طبقه (C) و (D) مذكور در متمم هاي شماره 6 و 7 اين كنوانسيون را مي توان به يك يدك سبك متصل نموده بدون اينكه وسيله نقليه مركبي كه درنتيجه اتصال اين دو حاصل شده از طبقات (C) و (D) خارج شده باشد.

5 _ گواهينامه بين المللي بايستي براي كساني كه داراي گواهينامه داخلي بوده و صادر و براي صدور آن حداقل شرايط مذكور در اين كنوانسيون رعايت گردد. شماره گواهينامه داخلي بايستي در گواهينامه بين المللي ذكر گرديده و گواهينامه بين المللي پس از انقضاي مدت گواهينامه داخلي مربوطه معتبر نخواهد بود.

6 _ مقررات اين ماده طرفهاي متعاهد را ملزم نمي سازد كه

(الف اعتبار گواهينامه هاي بين المللي و يا داخلي صادره در سرزمين طرف متعاهد ديگر رابراي افرادي كه مسكن عادي آنها در تاريخ صدور گواهينامه در قلمرو كشورشان بوده و يا پس ازصدور گواهينامه به آن كشور منتقل شده بپذيرند.

(ب و يا گواهينامه صادره براي افرادي كه

مسكن عادي آنها در تاريخ صدور در كشورصادركننده نبوده و يا پس از صدور مسكن عادي آنها به كشور ديگري منتقل شده باشد، بپذيرند.

ماده چهل و دوم _ تعليق اعتبار گواهينامه رانندگي

1 _ طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آنها مي توانند از راننده اي كه مقررات راهنمايي را در قلمرو كشورشان نقض نموده و مسئول شناخته شده به موجب مقررات داخلي بايستي گواهينامه او ضبط گردد حق استفاده از گواهينامه رانندگي بين المللي و يا داخلي را از او سلب نمايند در چنين موردي مقامات صلاحيتدار طرف متعاهد، و يا واحدهاي تابعه آنها كه حق استفاده از گواهينامه را سلب مي كنند مي توانند:

(الف گواهينامه را ضبط و تا انقضاي مدتي كه حق استفاده از آن سلب شده و يا تا مادامي كه دارنده گواهينامه قلمرو آن كشور را ترك كند (هر كدام زودتر باشد) نگهداري نمايند.

(ب اين مراتب را به مقام صادركننده گواهينامه و يا مقامي كه از طرف آن گواهينامه صادرشده ابلاغ نمايند.

(ج و در مورد گواهينامه هاي بين المللي در محل مخصوصي كه براي اين منظور درگواهينامه پيش بيني شده ثبت نمايند كه گواهينامه مزبور بيش از اين در قلمرو كشورشان معتبرنخواهد بود.

(د) هرگاه اقدامات مذكور در بند (الف فوق را معمول ندارند ابلاغ اشاره شده در بند (ب فوق را تكميل و از مقام صادر كننده و يا مقامي كه گواهينامه از طرف او صادر شده تقاضا نمايند كه تصميم متخذه در مورد راننده را به او ابلاغ نمايند.

2 _ طرفهاي متعاهد بايد كوشش كنند بر طبق اقدام مذكور در قسمت د بند 1 اين ماده تصميمات متخذه را به شخص ذي ربط ابلاغ نمايند.

3 _ اين

كنوانسيون به هيچ وجه مانع از اين نيست كه طرفهاي متعاهد و يا واحدهاي تابعه آنها از رانندگي كسي كه داراي گواهينامه بين المللي و يا داخلي بوده ممانعت به عمل آورند مشروط بر اينكه ثابت شده باشد كه راننده قادر به رانندگي بدون خطر نمي باشد و يا حق رانندگي در كشوري كه مسكن عادي اوست از او سلب شده باشد.

ماده چهل و سوم _ مقررات انتقالي

از تاريخ اجراي اين كنوانسيون بر طبق بند 1 ماده 47 تا پنجسال چنانچه گواهينامه بين المللي مطابق كنوانسيون عبور و مرور جاده مورخ 19 سپتامبر 1949 ژنو صادر شده باشد از نقطه نظرمواد 41 و 42 اين كنوانسيون مانند گواهينامه هاي بين المللي مذكور در اين كنوانسيون مي باشد.

فصل پنجم _ شرايط پذيرفتن دوچرخه و چرخ موتوري در عبور و مرور بين المللي ( ماده 44

ماده چهل و چهارم

1 _ دوچرخه هاي بدون موتور در عبور و مرور بين المللي

(الف مجهز به ترمز مناسبي باشد.

(ب داراي زنگي باشد كه از فاصله كافي شنيده شود و وسيله اخباري ديگري نداشته باشد.

(ج يك رفلكتور قرمز و يك چراغ قرمز در عقب و يك چراغ سفيد و يا زرد به طرف جلوداشته باشد.

2 _ در قلمرو طرفهاي متعاهدي كه طبق بند 2 ماده 54 اين كنوانسيون دوچرخه گازي را مانند موتور سيكلت اعلام نداشته اند دوچرخه گازي بايستي

(الف داراي دو ترمز مستقل باشد.

(ب به يك زنگ و يا وسيله اخباري ديگري مجهز باشد كه از فاصله دور شنيده شود.

(ج به خفه كن مناسب براي اگزوست مجهز باشد.

(د) يك چراغ سفيد و يا زرد به طرف جلو و يك چراغ قرمز و يك رفلكتور قرمز به طرف عقب داشته باشد.

(ه علامت شناسايي مذكور در متمم شماره 4

اين كنوانسيون را داشته باشد.

3 _ سرزمين طرفهاي متعاهدي كه طبق بند 2 ماده 54 اين كنوانسيون دوچرخه گازي را مانند موتورسيكلت اعلام داشته اند شرايط پذيرفتن دوچرخه گازي در ترافيك بين المللي همانست كه براي موتور سيكلت در متمم شماره 5 اين كنوانسيون ذكر شده

فصل ششم _ مقررات نهايي ( ماده 45 تا 55 )

ماده چهل و پنجم

1 _ كنوانسيون حاضر تا تاريخ 31 دسامبر 1969 در مقر سازمان ملل متحد در نيويورك براي امضاي تمام اعضاي سازمان ملل و يا اعضاي سازمانهاي تخصيصي وابسته به آن و آژانس بين المللي انرژي اتمي و طرفهاي اساسنامه ديوان بين المللي دادگستري و يا هر دولت ديگري كه توسط مجمع عمومي سازمان ملل براي عضويت در اين كنوانسيون دعوت شده مفتوح خواهدبود.

2 _ كنوانسيون حاضر به تصويب خواهد رسيد و اسناد تصويب نزد دبير كل سازمان سپرده خواهد شد.

3 _ كنوانسيون حاضر براي الحاق دولي كه در بند 1 اين ماده اشاره شده مفتوح خواهد ماند،و اسناد الحاق به دبير كل سازمان ملل تسليم خواهد شد.

4 _ هنگام تسليم اسناد تصويب كنوانسيون حاضر و يا الحاق به آن هر دولتي بايد علامت مميزه خود را كه طبق ضميمه شماره 3 اين كنوانسيون وسايط نقليه ثبت شده توسط آن دولت بايستي در ترافيك بين المللي نصب نمايد دبير كل سازمان ملل ابلاغ نمايند. با ابلاغ ثانوي به دبير كل سازمان ملل هر دولتي مي تواند علامت مميزه قبلي خود را تغيير دهد.

ماده چهل و ششم

1 _ هر دولتي مي تواند هنگام امضاء و يا تصويب اين كنوانسيون و يا الحاق به آن و يامتعاقبا از طريق ابلاغ به دبيركل سازمان ملل اعلام دارد كه اين كنوانسيون در

تمام سرزمين ها و ياسرزميني كه آن دولت مسئول روابط بين المللي آن مي باشد لازم الاجرا خواهد بود. اين كنوانسيون در سرزمين و يا سرزمينهاي مذكور در ابلاغ 30 روز پس از وصول ابلاغ توسط دبيركل سازمان ملل و يا در تاريخي كه اين كنوانسيون به تصويب مي رسد، هركدام موخر باشد براي دولتي كه ابلاغ را ارسال داشته لازم الاجرا خواهد شد.

2 _ هر دولتي كه طبق بند 1 اين ماده اعلاميه اي صادر نموده باشد مي تواند متعاقبا با ارسال ابلاغ به دبير كل سازمان ملل اعلام دارد كه اجراي اين كنوانسيون بايستي در سرزمين مذكور در ابلاغ متوقف شود. در مورد چنين كشوري اجراي كنوانسيون يك سال پس از تاريخ وصول ابلاغ توسط دبير كل سازمان ملل متوقف خواهد شد.

3 _ هر دولتي كه طبق بند 1 اين ماده رفتار كرده باشد بايستي علامت و يا علايم مميزه خودرا براي نصب (طبق شماره 3 اين كنوانسيون روي وسايل نقليه ثبت شده در كشورش به دبير كل سازمان ملل ابلاغ نمايد. با ابلاغ مجدد به دبير كل سازمان ملل مي توان علامت و يا علايم مميزه قبلي را تغيير داد.

ماده چهل و هفتم

1 _ كنوانسيون حاضر 12 ماه پس از تاريخ توديع پانزدهمين سند تصويب و يا الحاق لازم الاجرا خواهد بود.

2 _ اين كنوانسيون براي هر دولتي كه آن را تصويب نموده و يا به آن ملحق شود 12 ماه پس از تاريخ توديع پانزدهمين سند تصويب و يا الحاق لازم الاجرا خواهد بود.

ماده چهل و هشتم

كنوانسيون حاضر به محض لازم الاجرا شدن در روابط بين طرفهاي متعاهد كنوانسيون بين المللي ( ترافيك موتوري و ترافيك راه را

كه در 24 آوريل 1926 در پاريس به امضا رسيده وكنوانسيون مقررات ترافيك وسايل نقليه بين كشورهاي آمريكايي را كه پانزدهم دسامبر 1943براي امضا در واشنگتن مفتوح بوده و همچنين كنوانسيون ترافيك راه را كه در 19 سپتامبر 1949در ژنو براي امضا مفتوح است لغو كرده و جايگزين آنها مي شود ).

ماده چهل و نهم

1 _ ظرف يك سال از تاريخ لازم الاجرا شدن كنوانسيون حاضر طرفهاي متعاهد مي تواننداصلاح يا اصلاحاتي را پيشنهاد نمايند. متن اصلاحات پيشنهادي بايستي همراه نامه مشروحي براي دبيركل سازمان ملل كه وظيفه دارد آن را به تمام طرفهاي متعاهد ابلاغ نمايد ارسال گردد.

طرفهاي متعاهد ظرف دوازده ماه از تاريخ ابلاغ بايستي به دبير كل سازمان اطلاع دهند كه (الف يا اصلاحيه را قبول نموده (ب يا اصلاحيه را رد كرده (ج و يا تقاضاي تشكيل كنفرانس براي رسيدگي به اصلاحيه را دارند. دبير كل سازمان ملل متن اصلاحات پيشنهادي را نيز براي ساير دولتهاي موضوع بند 1 ماده 45 اين كنوانسيون ارسال خواهد داشت

2 _ (الف چنانچه نسبت به هر يك از اصلاحات پيشنهادي كه بر طبق بند فوق الذكر ابلاغ مي شود ظرف دوازده ماه مهلت مقرر كمتر از يك سوم از طرفهاي متعاهد آن را رد كرده و يا تقاضاي تشكيل كنفرانس نموده باشند آن اصلاحيه قبول شده تلقي مي شود. دبيركل سازمان ملل بايستي رد و قبول و يا تشكيل كنفرانس در مورد هر يك از اصلاحات پيشنهادي را به طرفهاي متعاهد اطلاع دهد اگر مجموع تقاضاهاي تشكيل كنفرانس و يا رد اصلاحات پيشنهادي كه ظرف دوازده ماه مقرر واصل مي گردد كمتر از يك سوم تعداد طرفهاي متعاهد باشد دبير

كل سازمان ملل به تمام كشورهاي عضو اعلام خواهد نمود كه آن اصلاحيه شش ماه پس از انقضاي دوازده ماه اشاره شده در بند 1 اين ماده براي تمام طرفهاي متعاهد به استثناي آنهايي كه ظرف مدت مقرر آن را رد كرده و يا تقاضاي تشكيل كنفرانس نموده اند لازم الاجرا خواهد بود.

(ب هر يك از طرفهاي متعاهد كه ظرف 12 ماه مقرر اصلاحيه پيشنهادي را رد كرده و يا تقاضاي تشكيل كنفرانس براي رسيدگي به آن نموده باشد مي تواند پس از انقضاي مدت 12 ماه مورد بحث در هر زماني كه بخواهد اصلاحيه را قبول نموده و قبولي خود را به دبيركل سازمان ملل اطلاع دهد و دبير كل سازمان ملل اين قبولي را به ساير طرفهاي متعاهد ابلاغ خواهد نمود اصلاحيه در مورد طرفهايي كه قبولي خود را به ترتيب مذكور اطلاع داده اند شش ماه پس ازوصول اطلاع توسط دبير كل سازمان ملل لازم الاجرا خواهد بود.

3 _ اگر هر يك از اصلاحات پيشنهادي به ترتيبي كه در بند 2 اين ماده گفته شده مورد قبول واقع نگردد و اگر ظرف مدت دوازده ماه مذكور در بند 1 اين ماده كمتر از نصف تعداد طرفهاي متعاهد آن را رد كرده باشند و حداقل يك سوم از طرفهاي متعاهد مشروط بر اينكه تعداد آنها ازده كمتر نباشد اصلاحيه را قبول نموده و يا تقاضاي تشكيل كنفرانس كرده باشند دبيركل سازمان بايستي به منظور رسيدگي به اصلاحيه پيشنهادي يا هر پيشنهاد ديگري كه ممكن است بر طبق بند 4 اين ماده به او تسليم شده باشد كنفرانس را تشكيل دهد.

4 _ اگر كنفرانسي طبق بند 3 اين ماده تشكيل

شود دبير كل سازمان ملل كليه دولت هاي مذكور در بند 1 ماده 45 اين كنوانسيون را براي شركت در كنفرانس دعوت كرده و از آنها تقاضا خواهد كرد چنانچه علاوه بر اصلاحيه پيشنهادي پيشنهاد ديگري داشته و مايل باشند دركنفرانس مطرح گردد ظرف حداقل شش ماه قبل از تاريخ گشايش كنفرانس به او تسليم دارند تابتوانند اين قبيل پيشنهادات را حداقل سه ماه قبل از گشايش كنفرانس براي دولت هاي دعوت شده ارسال دارد.

5 _ (الف هر يك از اصلاحات پيشنهادي چنانچه مورد قبول اكثريتي برابر دو سوم دولت هاي شركت كننده در كنفرانس باشد قبول شده تلقي مي شود مشروط بر اينكه اكثريت مذكور حداقل شامل دو سوم طرفهاي متعاهد كه در كنفرانس شركت نموده اند باشد. دبيركل سازمان ملل اصلاحيه قبول شده را به كليه طرفهاي متعاهد ابلاغ مي نمايد و 12 ماه پس از ابلاغ براي كليه طرفهاي متعاهد لازم الاجرا خواهد بود مگر آنهايي كه ظرف اين مدت نظر خود را مبني بر رد اصلاحيه به دبير كل سازمان ابلاغ نموده باشند.

(ب هر يك از طرفهاي متعاهد كه اصلاحيه را ظرف 12 ماه مقرر رد كرده باشد مي تواند درهر زماني كه مايل باشد آن را قبول نموده و قبولي خود را به دبير كل سازمان ملل اطلاع دهد و دبير كل بايستي مراتب را به كليه طرفهاي متعاهد ابلاغ نمايد. اصلاحيه پيشنهادي در مورد طرف متعاهدي كه قبولي خود را به ترتيب مذكور اطلاع داده شش ماه پس از وصول اطلاع توسط دبيركل سازمان و يا در انقضاي مدت 12 ماه اشاره شده هر كدام موخر باشد لازم الاجرا خواهد بود.

6 _ اگر اصلاحيه پيشنهادي به ترتيب مذكور در

بند 2 اين ماده قبول نشود و اگر شرايط مذكوردر بند 3 اين ماده براي تشكيل كنفرانس تحقق نيابد اصلاحيه پيشنهادي مردود شناخته خواهدشد.

ماده پنجاهم

هريك از طرفهاي متعاهد مي تواند اين كنوانسيون را با ابلاغ كتبي به عنوان دبير كل سازمان ملل لغو نمايد و اين لغو يك سال پس از تاريخ وصول ابلاغ توسط دبير كل سازمان ملل نافذخواهد بود.

ماده پنجاه و يكم

هرگاه تعداد طرفهاي متعاهد در دوازده ماه متوالي كمتر از پنج كشور باشد اجراي اين كنوانسيون متوقف خواهد شد.

ماده پنجاه و دوم

هرگونه اختلاف ناشي از تفسير، اجراي مفاد اين كنوانسيون بين دو و يا چند طرف متعاهد راكه با مذاكره و يا از طرف ديگري فيصله نيافته باشد مي توان به تقاضاي يكي از طرفين براي اخذ تصميم به ديوان بين المللي دادگستري ارجاع نمود.

ماده پنجاه و سوم

مفاد اين كنوانسيون مانع از آن نخواهد بود كه طرفهاي متعاهد براي امنيت داخلي و يا خارجي خود چنانچه لازم بدانند اقداماتي تا حدود ضرورت و برابر با مقررات منشور ملل متحد معمول دارند.

ماده پنجاه و چهارم

1 _ هر دولتي هنگام امضا يا توديع اسناد تصويب اين كنوانسيون و يا الحاق به آن مي تواند اعلام دارد كه مقيد به قبول ماده 52 آن نمي باشد. ساير طرفهاي متعاهد در مورد طرف متعاهدي كه چنين اعلامي نموده مقيد به قبول ماه 52 نخواهند بود.

2 _ هر دولتي هنگام توديع اسناد تصويب اين كنوانسيون و يا الحاق به آن مي تواند با ارسال ابلاغي به عنوان دبيركل سازمان ملل اعلام دارد كه از نظر اين كنوانسيون دوچرخه گازي را مانندموتور سيكلت به حساب مي آورد با ارسال ابلاغ

مجدد به عنوان دبير كل سازمان ملل هر دولتي مي تواند در هر زماني كه بخواهد اعلام خود را پس بگيرد. (ماده 1 سند ژ)

3 _ اعلاميه مذكور در بند 2 اين ماده شش ماه پس از وصول توسط دبير كل سازمان ملل و يادر تاريخي كه اين كنوانسيون براي كشور صادركننده اعلاميه لازم الاجرا مي شود (هركدام موخر باشد) قابل اجرا خواهد بود.

4 _ اگر در علامت مميزه اي كه طبق بند 4 ماده 45 و بند 3 ماده 46 اين كنوانسيون تغييراتي داده شود تغييرات مزبور پس از سه ماه از تاريخ وصول ابلاغ توسط دبيركل سازمان ملل معتبرخواهد شد.

5 _ علاوه بر استثنايي كه در بند 1 اين ماده ذكر شده استثنائات ديگري نسبت به اين كنوانسيون و متمم هاي آن اجازه داده خواهد شد. مشروط بر اينكه كتبا اعلام گرديده باشد و اگر قبل از توديع اسناد تصويب اين كنوانسيون يا الحاق به آن در نظر گرفته شده بايستي در مدارك اشاره شده تاييد گردد. دبيركل سازمان ملل بايستي اين استثنايات را به تمام دولتهاي ذكر شده دربند 1 ماده 45 اين كنوانسيون اطلاع دهد.

6 _ هر طرف متعاهدي كه استثنايي را كتبا تنظيم كرده و يا اعلاميه مذكور در بندهاي 1 و 4اين ماده را تهيه و ارسال داشته باشد مي تواند هر زماني كه بخواهد با ارسال ابلاغ مجدد به عنوان دبير كل سازمان ملل آن را پس بگيرد.

7 _ استثنايي كه طبق بند 5 اين ماده ابلاغ شده باشد:

(الف مقررات اين كنوانسيون را تا آنجا كه به استثناء ارتباط دارد براي طرف متعاهدي كه استثنا قايل شده اصلاح مي نمايد.

(ب مقررات اين كنوانسيون را تا آنجا كه

به استثنا ارتباط دارد براي ساير طرفهاي متعاهددر روابطشان با طرف متعاهدي كه استثناء را قايل شده اصلاح مي نمايد.

ماده پنجاه و پنجم

علاوه بر اعلاميه ها و ابلاغيه ها و مكاتبات مذكور در مواد 49 و 54 اين كنوانسيون دبيركل سازمان ملل بايستي موارد زير را نيز به تمام دولتهاي اشاره شده در بند 1 ماده 45 ابلاغ نمايد.

(الف امضا و تصويب و الحاق هاي مذكور در ماده 45

(ب ابلاغيه ها و اعلاميه هاي مذكور در بند 4 ماده 45 و ماده 46

(ج تاريخ لازم الاجرا شدن اين كنوانسيون طبق ماده 47

(د) تاريخ لازم الاجرا شدن اصلاحات انجام يافته طبق بند 2 و 5 ماده 49

(ه اعلاميه هاي الغاء مذكور در ماده 50

(و) فسخ اين كنوانسيون طبق ماده 51

ماده پنجاه و ششم

اصل اين كنوانسيون كه به زبانهاي چيني انگليسي فرانسه روسي و اسپانيايي در يك نسخه تهيه شده و متساويا معتبر مي باشند نزد دبيركل سازمان ملل توديع شده و دبير كل نسخ گواهي شده را براي تمام دولتهايي كه در بند 1 ماده 45 ذكر شده ارسال خواهد داشت

بنابراين نمايندگان مختاري كه از دولت متبوع خود داراي اختيار تام بودند اين كنوانسيون را امضا نمودند.

وين هشتم نوامبر هزار و نهصد و شصت و هشت

قانون كيفر بزه هاي مربوط راه آهن - مصوب 31/1/1320 با اصلاحات بعدي

ماده 1 _ هركس خاك ريز ، خاك بر ، پل ، تونل ، ديوار ، سد ، امنيه ، بالاست ، تراورس ، ريل ، پيچ ومهره ريل ، اتصالي ريل ، علايم خطر ، تيرهاي تلفن و تلگراف و سيم هاي آن و وسايل نقليه راه آهن را خراب كند و به طور كلي عملي نمايد كه موجب خروج قطار از

خط يا تصادم يا حادثه مهم ديگري شود به حبس جنايي درجه يك از پنج تا پانزده سال محكوم مي شود و اگر در نتيجه حادثه يك يا چند نفر كشته شود مرتكب محكوم به اعدام خواهد شد.

هرگاه عمل منتهي به يكي از حادثه هاي مذكور نگردد در غير مورد خرابي پل ، تونل و سد مرتكب به دو تا هفت سال حبس جنايي درجه دو و در مورد پل و تونل و سد از 4 سال تا ده سال حبس جنايي درجه يك محكوم مي شود.

ماده 2 _ هركس در غير مورد مذكور در ماده يك در متعلقات راه آهن عملي نمايد كه بيم خروج قطار از خط يا تصادم يا حادثه مهم ديگر برود مرتكب به حبس جنايي درجه دو از دو تا پنج سال محكوم مي شود و هرگاه عمل مذكور براي حركت قطار فقط ايجاد مانعي نمايد و به طور كلي اسباب اختلال حركت قطار را فراهم كند مرتكب به حبس جنحه اي تا دو سال محكوم مي شود.

ماده 3 _ هرگاه بزه هاي مذكور در ماده يك و دو در اثر توطئه و تباني دو نفر يا بيشتر انجام يابد يك ثلث از كيفري كه قطع نظر از تباني براي مرتكب افزوده خواهد شد جز در مورد اعدام كه مرتكب به همان كيفر محكوم مي شود.

ماده 4 _ هرگاه براي ارتكاب بز هاي مذكوره در ماده يك جمعيتي از سه تن به بالا تشكيل شود تشكيل دهندگان و محركين فقط براي همين عمل به حبس جنحه اي از شش ماه تا سه سال محكوم مي شوند.

كسي كه عضو اين جمعيت شده باشد فقط براي همين عمل به حبس

جنحه اي از سه ماه تا يك سال محكوم خواهد شد.

هرگاه از جمعيت مزبور دست كم سه تن مسلح باشند محركين و تشكيل دهندگان هر يك به حبس جنايي درجه يك از سه سال تا پنج سال محكوم مي شوند و كسي كه عضو اين جمعيت شده باشد به دو سال تا سه سال حبس جنايي درجه دو محكوم مي گردد.

ماده 5 _ هر يك از شركت كنندگان كه جمعيت مذكور در مواد فوق را منحل يا موجبات انحلال آن را فراهم سازد يا از جز توطئه كنندگان يا عضو جمعيت خارج شوند يا از وقوع بزه يا توطئه با تشكيل جمعيت براي ارتكاب بزه مانع شوند يا وجود جمعيت و تصميمات آن را به مأ مورين دولت افشا كنند از كيفر معاف خواهد بود مشروط بر اينكه پيش از تعقيب و پيش از وقوع بزه كه جمعيت براي ارتكاب آن تشكيل شده اقدامات مزبور به عمل آمده باشد.

ماده 6 _ هركس اعمال مذكور در مواد 1 و 2 را از روي بي مبالاتي يا غفلت انجام دهد درمواردي كه كيفر بزه عمدي اعدام يا حبس جنايي درجه يك است به حبس جنحه اي از يك سال تا سه سال و به تاديه غرامت از دويست تا ده هزار ريال محكوم مي شود در مواردي كه براي بزه عمدي حبس جنايي درجه دو مقرر شده كيفر مرتكب حبس جنحه اي از سه ماه تا دو سال و تاديه غرامت از صد تا هزار ريال مي باشد.

ماده 7 _ هركس وسايل نقليه راه آهن را ضايع يا خراب كند به طوري كه از خاصيت بهره برداري بياندازد در صورتي كه وسايط نقليه از قبيل

لكوموتيو يا اتوموتوريس باشد به حبس جنايي درجه دو از دو تا پنج سال محكوم مي شود و در مورد ساير وسايط نقليه راه آهن كيفرمرتكب حبس جنحه اي از شش ماه تا سه سال خواهد بود مگر اينكه عمل مشمول عنوان شديدتري باشد كه در آن صورت مرتكب به كيفر همان بزه محكوم مي گردد.

ماده 8 _ مسافري كه بدون جهت علامات موجود در واگون ها را از قبيل ترمز خطر و غيره بكار برد و قطار بايستند به تاديه غرامت دويست تا پانصد ريال ملزم خواهد شد.

ماده 9 _ مسافري كه به تجهيزات واگون از قبيل چراغ _ توري هاي پنجره _ شيشه _ پرده _ جايگاه _ جامه دان زياني وارد آورد به پرداخت خسارت طبق تعرفه راه آهن مصوب وزارت راه ملزم خواهد شد براي خسارتي كه قابل پيش بيني در تعرفه نبوده با رعايت اينكه مقدار خسارتاز يكصد ريال تجاوز نكند طبق تشخيص اداره راه آهن ملزم خواهد شد در صورتي كه عمل مشمول عناوين كيفري باشد به كيفر مقرر براي عمل نيز در مراجع صالحه محكوم مي شود.

ماده 10 _ وجوه مذكور در ماده 8 به تشخيص رييس قطار وجوه مذكور در ماده 9 مطابق تعرفه يا تشخيص راه آهن به حسب مورد در مقابل قبض رسمي اداري دريافت مي گردد.

در صورتي كه واردكننده خسارت اعتراضي داشته باشد مي تواند پس از پرداخت وجه تا مدت شش ماه به يكي از دادگاه هاي شهرستان خط سير مراجعه نمايد.

هرگاه واردكننده خسارت از پرداخت اين وجوه امتناع نمايد چنانچه مالي همراه داشته باشد رييس قطار حق دارد به ميزان خسارت مورد مطالبه از مال او بازداشت نموده و

طبق آيين نامه مصوب وزارت راه _ وزارت دادگستري خسارت راه آهن را از آن استيفا نمايد نسبت به بازداشت مال نيز واردكننده خسارات از تاريخ بازداشت آن به شرح بالا حق شكايت خواهد داشت

هرگاه دارايي ممتنع كفايت خسارت وارده را ندهد يا دارايي نداشته باشد و نتواند تضمين كافي بدهد چنانچه راه آهن مقتضي بداند مي تواند صورت مجلس تنظيم و با خود او تحت مراقبت مأمورين به نزديك ترين دادگاه مقصد ممتنع بفرستد _ دادگاه به اين قبيل موارد خارج از نوبت رسيدگي خواهد كرد.

ماده 11 _ حمل مواد زود اشتعال و قابل احتراق و انفجار بدون اطلاع اداره راه آهن ممنوع است و مسافري كه بدون اطلاع راه آهن مواد مزبور را در جامه دان ها و اثاثيه خود در واگنها حمل كند يا آنها را به قسمت حمل و نقل اثاثيه (توشه بسپارد و همچنين هركس بدون استحضار راه آهن مواد مزبور را براي حمل به وسيله واگنهاي باري تحويل نمايد محكوم به تاديه غرامت از دويست تا هزار ريال خواهد گرديد در صورتي كه عمل مزبور منجر به حريق يا حادثه ديگري گردد كه جرم شديدتري شناخته شده باشد مرتكب به كيفر آن بزه محكوم خواهد شد.

ماده 12 _ هرگاه كسي باعث تضييع يا تلف مالي بشود كه براي حمل به راه آهن سپرده شده است در قبال بنگاه راه آهن مسئول خساراتي است كه از اين جهت به راه آهن وارد شده باشد.

ماده 13 _ هركس در حريم راه آهن بدون اجازه كتبي بنگاه راه آهن ساختمان يا حفريات و به طور كلي هر دخل و تصرفي نمايد علاوه بر اجبار

به اعاده محل به صورت اوليه محكوم به تاديه غرامت از 500 ريال تا 5000 ريال محكوم خواهد شد. آنچه پيش از اجراي اين قانون داخل درحريم بوده در صورتي كه راه آهن اجازه ابقا آن را ندهد مالك آن ملزم است كه آن را از حريم راه آهن بردارد و اگر امتناع نمايد راه آهن آن را برخواهد داشت و يا در صورت موافقت راه آهن به بهاي عادلانه به راه آهن واگذار مي شود حريم راه آهن عبارت از 17 متر فاصله به هر يك از دوطرف محور خط مي باشد.

ماده 14 _ نگاهداري و چراندن دام در حريم راه آهن ممنوع است و راه آهن مسئول خسارت وارده كه از تلف آنها حاصل مي شود نخواهد بود.

اگر از اين راه خساراتي به راه آهن وارد شود مالكين دامها در قبال راه آهن مسئول خواهند بود.

ماده 15 _ تا مسافت كمتر از پنجاه متر از خط آهن ساختن بناهايي كه داراي سقف پوشالي باشد و خرمن نمودن كاه و علف و انبار نمودن مواد زود احتراق و زود اشتعال ممنوع است و متخلفين به تاديه غرامت از دويست تا دو هزار ريال محكوم خواهند شد.

ماده 16 _ هر يك از كارمندان راه آهن كه متصدي راندن يا وظيفه دار تشكيل يا حركت قطار مي باشند لكوموتيو _ واگن _ در زين يا هرگونه وسايط نقليه را كه مي داند معيوب است و درصورت سير موجب مخاطره خواهند شد به راه اندازد و يا به مناسبت وظيفه مانع تشكيل قطار و حركت آن نشود به حبس جنحه اي از شش ماه تا دو سال محكوم مي شود همين كيفر درباره كارمنداني كه

از معيوب بودن وسايل نقليه مطلع و بر حسب وظيفه مكلف به آگاه ساختن مقامات مربوطه بوده و آن مقامات را مسبوق نساخته اند اعمال مي گردد.

ماده 17 _ رييس قطار _ راننده _ ترمزبانان _ سوزن بانان كه بر خلاف مقررات در موقع حركت قطار تا رسيدن آن به مقصد يا در موقع حركت و ورود قطار به ايستگاه محل خدمت خود را ترك و يا وظيفه خود را انجام ندهند به حبس جنحه اي از شش ماه تا دو سال محكوم مي شوند.

ماده 18 _ متصديان حفظ ساختمان و بناهاي مربوطه به راه آهن با آلات فني آن كه مسئول نگاهداري خط و نظارت ساختمانها و به طور كلي مأمور حفظ اموال راه آهن اعم از فني وغيرفني مي باشند اگر وظيفه خود را ترك كنند محكوم به حبس جنحه اي از يك ماه تا شش ماه خواهند شد.

هرگاه بزه هاي مذكور در اين ماده و دو ماده پيش منتهي به تصادم يا خروج قطار از خط و يا حادثه مهم ديگري بشود مرتكب به دو تا سه سال حبس جنايي درجه دو محكوم خواهد شد و اگر در نتيجه حادثه كسي كشته شود به حبس جنايي درجه يك از سه سال تا ده سال محكوم مي گردد.

در مورد اين ماده و ماده 17 در قسمتي كه كيفر مرتكب حبس جنحه اي مقرر شده است تعقيب بزه منوط بدر خواست بنگاه راه آهن مي باشد.

ماده 19 _ اگر مأمورين راه آهن از امر مافوق خود كه براي احتراز از خطر و حادثه راه آهن صادر شده تخلف كنند به حبس جنحه اي از يك ماه تا شش ماه محكوم خواهند شد و چنانچه

اين تخلف منجر به حادثه راه آهن شود مرتكب به دو تا سه سال حبس جنايي درجه دو محكوم مي شود و اگر در نتيجه حادثه كسي كشته شود كيفر مرتكب حبس جنايي درجه يك است از سه تا ده سال

ماده 20 _ هرگاه كارمند راه آهن از ساختمانها _ تجهيزات _ كارخانجات تاسيسات ثابت و وسايط نقليه و غير آن نقشه _ عكس يا اطلاعاتي كه جنحه سري دارند و افشا آن بر خلاف مصالح راه آهن و يا مصالح عمومي كشور باشد به كسي بدهد يا كسي را براي بدست آوردن چنين اسناد و مدارك كمك نمايد در صورتي كه عمل بزه شديدتري نباشد به حبس جنايي درجه دو، دو تا پنج سال محكوم مي شود.

ماده 21 _ چنانچه كاركنان لكوموتيو اعم از راننده يا آتشكار و همچنين ساير كارمندان راه آهن كه مسئول تامين آمد و شد قطار هستند در غير مورد مذكور در ماده 6 مرتكب بي مبالاتي يا غلفت بشنوند كه منجر به زيان دولت بشود علاوه بر جبران خسارت به حبس جنحه اي از يك ماه تا يك سال محكوم مي شوند.

تبصره _ تعقيب متهم در دادگستري موكول به شكايت راه آهن خواهد بود.

ماده 22 _ كدخدايان و دهباناني كه به امر مقامات مربوطه مواظبت قسمتي از راه آهن به عهده آنها واگذار شده هرگاه در انجام مأموريت خود بي مبالاتي و يا غفلتي بنمايند كه موجب شود كسي به راه آهن خرابي وارد نمايد به سه ماه تا سه سال حبس جنحه اي محكوم مي شوند.

ماده 23 _ هرگاه اعمال مذكور در اين قانون منتهي به نتايج قابل كيفري گردد كه در

اين قانون پيش بيني نشده است مقررات ساير قوانين كيفري مجري خواهد بود.

ماده 24 _ وزارت راه مي تواند ضمن آيين نامه كه به موجب ماده 4 قانون سازمان بنگاه راه آهن دولتي ايران مصوب 12 مرداد 1314 اختيار تنظيم آن داده شده از نظر انتظام و انضباط كارهاي راه آهن براي تخلف كارمندان راه آهن از مقررات يا دستورهاي روساي مافوق در مواردلزوم از يك روز تا بيست روز حبس انضباطي پيش بيني نموده و آن آيين نامه را پس از تصويب هيات وزيران به موقع اجرا گذارد طرز رسيدگي و مرجع شايسته نيز در آيين نامه مذكور معين خواهد شد.

آئين نامه راهنمايي و رانندگي مناطق آزاد تجاري _ صنعتي جمهوري اسلامي ايران - مصوب 9/7/73
فصل اول _ تعاريف ( ماده1 )

ماده 1 _ اصطلاحات و كلماتي كه در اين آيين نامه به كار برده شده ،داراي معاني زير است

1 _ وسيله نقليه غيرموتوري وسيله نقليه زميني كه نيروي محركه آن از موتور نباشد.

2 _ وسيله نقليه موتوري وسيله نقليه زميني كه نيروي محركه آن به وسيله موتور تامين مي شود.

3 _ وسيله نقليه برقي وسيله نقليه زميني كه نيروي محركه آن به وسيله موتور برقي تامين مي شود.

4 _ وسيله نقليه ريلي وسيله نقليه زميني كه بر روي ريل حركت كند.

5 _ يدك وسيله نقليه اي كه توسط وسيله نقليه ديگر كه داراي نيروي محركه و سيستم فرمان و هدايت است ،كشيده مي شود.

6 _ شبه يدك يدكي كه قسمتي از وزن آن روي كشنده قرار دارد.

7 _ راننده شخصي كه وسيله نقليه را هدايت مي كند.

8 _ عابر پياده شخصي كه بدون استفاده از وسيله نقليه در راه حركت كند.

9 _ مسافر: شخصي كه به منظور جابجايي از نقطه اي به نقطه ديگر از انواع وسايل نقليه استفاده مي كند.

10

_ سواري وسيله نقليه موتوري زميني داراي چهار چرخ كه براي جابجايي حداكثر شش مسافر (با راننده ساخته شده باشد.

11 _ استيشن نوعي سواري كه ظرفيت آن با راننده حداقل 7 نفر و حداكثر 9 نفر باشد.

12 _ ميني بوس وسيله نقليه موتوري زميني مسافربري كه ظرفيت آن با راننده حداقل 10نفر و حداكثر 21 نفر باشد.

13 _ اتوبوس وسيله نقليه موتوري زميني مسافربري كه ظرفيت آن با راننده حداقل 22 نفرباشد.

14 _ اتوبوس چند كابينه اتوبوسي كه چند كابين را به صورت شبه يدك مي كشد.

15 _ سرويس مدارس وسيله نقليه موتوري زميني كه با دارا بودن علائم مشخصه براي رفت و آمد دانش آموزان مدارس اختصاص مي يابد.

16 _ وسيله نقليه آموزشي وسيله نقليه موتوري زميني كه براي تعليم رانندگي اختصاص داده شود و داراي دو كلاچ و دو ترمز و دو آينه باشد.

17 _ وسيله نقليه امدادي وسيله نقليه موتوري زميني مخصوص خدمات انتظامي ، آتش نشاني ،بهداشتي ،درماني و تعميرات اضطراري برق ،گاز و آب و ساير موارد با كسب مجوز قبلي

18 _ موتور سيكلت وسيله نقليه زميني كه داراي دو يا سه چرخ با اطاقك پهلو ( سايدكار ) يابدون آن و مجهز به يك موتور محركه باشد.

19 _ دوچرخه وسيله نقليه زميني كه لااقل داراي دو چرخ باشد و منحصرا با نيروي عضلاني شخصي كه سوار آن است ،به وسيله پدال يا اهرمهاي دستي حركت نمايد.

20 _ خانه سيار (كاروان : وسيله نقليه غيرموتوري كه براي سكونت و يا استفاده به عنوان محل كار استفاده شده و عرض آن از 5/2 متر و طول آن از 11 متر بيشتر نباشد.

21 _ آمبولانس وسيله نقليه

موتوري با تجهيزات امدادي درماني كه براي جابجايي بيمار و يا مصدوم ساخته شده است

22 _ ماشين آتش نشاني وسيله نقليه موتوري زميني با علائم و تجهيزات و رنگ ويژه كه براي امداد و نجات و اطفاي حريق ساخته شده است

23 _ وزن مجاز: مجموع وزن وسيله نقليه و بار آن

24 _ وسيله نقليه باربري وسيله نقليه موتوري زميني كه براي حمل بار ساخته شده و كابين راننده از قسمت بار به وسيله ديواره اي مقاوم مجزا باشد.

25 _ وانت وسيله نقليه باربري با حداكثر ظرفيت بارگيري 2 تن

26 _ كاميونت وسيله نقليه باربري با ظرفيت بارگيري بين 2 تن الي 5/3 تن

27 _ كاميون وسيله نقليه باربري با ظرفيت بارگيري بين 5/3 تن الي 16 تن

28 _ كاميون اطاقدار: كاميوني كه حداكثر ارتفاع ديواره مقاوم اطاق بار آن از كف اطاق 5/1متر باشد.

29 _ كاميون لبه دار:كاميوني كه حداكثر ارتفاع ديواره مقاوم اطاق بار آن از كف اطاق 80سانتي متر باشد.

30 _ كاميون تيغه دار: كاميوني كه قسمت بار آن به وسيله تيغه اي طولي به دو نيمه مساوي مجزا شده باشد.

31 _ كاميون كفي كاميوني كه قسمت بار آن فاقد ديواره باشد.

32 _ كاميون مسقف كاميوني كه قسمت بار آن به صورت محفظه فلزي سرپوشيده ساخته شده است

33 _ كاميون يخچالدار: كاميون مسقف كه قسمت بار آن داراي تجهيزات برودتي باشد.

34 _ كاميون تانكر: كاميوني كه قسمت بار آن به صورت مخزن بسته و براي حمل انواع مايعات ساخته شده است

35 _ كاميون بونكر: كاميوني است كه قسمت بار آن به صورت مخزن بسته و براي حمل انواع مايعات ساخته شده است

36 _ كاميون ميكسر: كاميوني كه قسمت بار آن به صورت مخزن بسته و داراي دستگاه مخلوط كن باشد.

37 _ كاميون كمپرسي كاميون اطاقداري كه تخليه بار آن به وسيله دستگاه كمپرس انجام مي شود.

38 _ وسيله نقليه جرثقيل دار: وسيله نقليه باربري كه قسمت بار آن مجهز به دستگاه جرثقيل باشد.

39 _ تراكتور باركش وسيله نقليه موتوري زميني كه براي كشيدن يدك باركش ساخته شده است

40 _ تراكتور كشاورزي وسيله نقليه موتوري زميني كه براي كارهاي كشاورزي ساخته شده است

41 _ كشنده وسيله نقليه موتوري زميني كه انواع يدك و شبه يدك بارگير به آن متصل و با نيروي آن كشيده مي شود.

42 _ تريلر: وسيله نقليه باربري با ظرفيت بارگيري 24 تن كه از مجمع كشنده و شبه يدك تشكيل شده باشد.

43 _ راه كليه معابري كه براي عبور و مرور اختصاص يابد.

44 _ سواره رو: قسمتي از سطح راه كه براي تردد يا توقف وسايل نقليه اختصاص يابد.

45 _ پياده رو: قسمتي از سطح راه در امتداد سواره رو كه براي عبور عابرين پياده مجزا شده باشد.

46 _ گذرگاه عبور عابر پياده قسمتي از عرض سواره رو كه به وسيله علايم مخصوص براي عبور عابر پياده مشخص شده باشد.

47 _ كوچه راهي در مناطق مسكوني كه حداكثر عرض آن 6 متر باشد.

48 _ خيابان راهي در مناطق مسكوني كه عرض آن بيش از 6 متر باشد.

49 _ جاده راهي است در خارج از محدود شهرها.

50 _ خيابان اصلي خياباني كه در برخورد با خيابان ديگر عريض تر باشد يا با نصب علايم راهنمايي ،اصلي تلقي شود.

51 _ خيابان فرعي خياباني كه در برخورد با خيابان ديگر كم عرض تر باشد يا با نصب علايم

راهنمايي ،فرعي تلقي شود.

52 _ جاده اصلي جاده اي كه در برخورد با جاده ديگر عريض تر باشد يا با نصب علايم راهنمايي ،اصلي تلقي شود.

53 _ جاده فرعي جاده اي كه در برخورد با جاده ديگر كم عرض تر باشد يا با نصب علايم راهنمايي ،فرعي تلقي شود.

54 _ بزرگراه راهي كه مسير رفت و برگشت آن از يكديگر مجزا و در هر سمت حركت حداقل داراي دو خط عبور باشد.

55 _ اتوبان (شاهراه : راهي بدون تقاطع هم سطح كه اطراف آن محصور و مسير رفت و برگشت آن از يكديگر مجزا و در هر سمت حركت حداقل داراي دو خط عبور و شانه با عرض سه متر يا بيشتر باشد.

56 _ پاركومتر: دستگاهي كه به كارگيري آن در زمان معين به وسايل نقليه اجازه توقف مي دهد.

فصل دوم _ شماره گذاري و نقل انتقال مالكيت ( ماده 2 تا 16

ماده 2 _ هر وسيله نقليه موتوري زميني و يدك و شبه يدك متصل كه بر اساس مقررات مناطق آزاد وارده شده و در منطقه به كار گرفته مي شود ،بايد داراي پلاك مخصوصي باشد كه درمنطقه مربوط ارائه مي شود.

راندن و يا به كارگيري وسيله نقليه اي كه شماره گذاري نشده و يا شماره آن غيرمجاز است همچنين گذاردن اين قبيل وسايل نقليه در اختيار اشخاص ديگر ممنوع است ،مگر آنكه قبلا از راهنمايي و رانندگي منطقه مربوط مجوز دريافت شده باشد.

ماده 3 _ مالكين وسايل نقليه مذكور در ماده 2 يا نماينده قانوني آنان موظفند جهت شماره گذاري و اخذ پلاك و برگ تاييد مالكيت وسيله نقليه خود به راهنمايي و رانندگي مربوط مراجعه و فرمهاي مخصوص را تنظيم و امضا نمايند و به ضميمه مدارك مورد نياز تسليم كنند. مأمورين راهنمايي

و رانندگي منطقه از حركت اتومبيلهايي كه در موعد مقرر شماره گذاري نشده اند جلوگيري به عمل خواهند آورد.

ماده 4 _ پلاك صرفا به اشخاص حقيقي و يا حقوقي مالك وسايل نقليه تعلق مي گيرد و كليه مسئوليتهاي ناشي از استفاده غيرمجاز از آن نيز به عهده آنان مي باشد.

ماده 5 _ نقل و انتقال مالكيت وسيله نقليه و اطلاعات مورد نياز به وسيله متصدي شماره گذاري در برگ تاييد مالكيت اتومبيل ثبت مي شود.

ماده 6 _ فروشنده مكلف است در هنگام فروش وسيله نقليه خود ،پلاك و فرم مخصوص تنظيم شده را جهت استفاده مجدد خود به واحد شماره گذاري تحويل دهد.

ماده 7 _ در صورت نقل و انتقال مالكيت وسيله نقليه خريدار موظف است بلافاصله پس ازخريداري برابر مفاد ماده 2 نسبت به شماره گذاري وسيله نقليه و اخذ پلاك جديد و برگ تاييد مالكيت به نام خود اقدام نمايد.

ماده 8 _ اشخاصي كه وسايل نقليه آنان در خارج از محدوده مناطق آزاد شماره گذاري شده ، مي توانند برابر دستورالعملي كه از طرف سازمان اعلام مي شود ،براي وسيله نقليه خود مطابق مفاد اين آيين نامه پلاك اخذ نمايند ،پلاك قبلي اين قبيل وسايل نقليه مادام كه در منطقه به كارگرفته مي شوند در سازمان منطقه نگهداري مي شود و اطلاعات آنها به نيروي انتظامي منتقل مي گردد.

ماده 9 _ سازمان منطقه در موارد زير مي تواند از انجام شماره گذاري خودداري نمايد:

1 _ در صورتي كه وسيله نقليه معيوب بوده ،يا به جهات فني به كارگيري آن در منطقه خطرناك باشد.

2 _ چنانچه اصالت وسيله نقليه احراز نشود.

3 _ هرگاه حقوق و عوارضي كه به موجب مقررات سازمان منطقه به وسيله نقليه تعلق مي گيرد ،پرداخت نشده باشد.

4 _ چنانچه وسيله نقليه

داراي علايم و تجهيزات پيش بيني شده در اين آيين نامه نباشد.

5 _ هرگاه بيش از پنج سال از زمان ساخت وسيله نقليه گذشته باشد ،مگر با اجازه سازمان منطقه

6 _ موتورسيكلت هايي كه موتور آنها دو زمانه باشد.

ماده 10 _ شماره گذاري وسيله نقليه از طريق تحويل پلاك و برگ تاييد مالكيت به مالك وسيله نقليه و يا نماينده قانوني وي انجام خواهد شد. انواع پلاكها و ابعاد و رنگهاي آنها براي وسايل نقليه مختلف همچنين مدارك مورد نياز براي شماره گذاري و چگونگي ارائه سرويسهاي مربوط به شماره گذاري به وسيله دستورالعملي كه با هماهنگي سازمان مربوط و راهنمايي و رانندگي تهيه خواهد شد تعيين مي شود.

ماده 11 _ راهنمايي و رانندگي پس از شماره گذاري وسيله نقليه سندي كه حاوي اطلاعات مربوط به مشخصات وسيله نقليه و نقل و انتقالات مالكيت آن و مشخصات خريدار و فروشنده باشد ،صادر و در اختيار مالك يا نماينده قانوني وي مي گذارد.

ماده 12 _ هرگاه برگ مالكيت يا پلاك وسيله نقليه مفقود يا ضايع شود ،مالك وسيله نقليه موظف است حداكثر ظرف 48 ساعت شخصا يا به وسيله نماينده قانوني خود جهت اخذالمثني برگ تاييد مالكيت و يا پلاك جديد به واحد شماره گذاري مراجعه و برابر دستورالعمل مربوط اقدام كند.

ماده 13 _ راهنمايي و رانندگي مي تواند به سازندگان و فروشندگان و حمل كنندگان و واردكنندگان و صادر كنندگان وسايل نقليه فقط جهت عرضه نمودن و يا حمل و نقل آنها از محلي به محل ديگر بدون انجام تشريفات شماره گذاري پلاك موقت با مدت اعتبار تعيين شده تحويل دهد.

ماده 14 _ اشخاصي كه به عنوان وسيله نقليه تحت مالكيت خود پلاك اخذ نموده اند ، صرفا

مجاز به استفاده از آن روي همان وسيله نقليه خواهند بود.

ماده 15 _ وسيله نقليه با پلاك ترانزيت كه از طريق مبادي ورودي ، وارد مناطق آزاد مي شود ، چنانچه راننده يا مالك آن تمايل به استفاده از وسيله را داشته باشد ، پس از انجام تشريفات لازم از طريق سازمان ،براي مدت زمان معين پلاك موقت دريافت مي نمايد.

ماده 16 _ وسيله نقليه اي كه در مناطق آزاد شماره گذاري شده پس از تشريفات گمرگي به مدت مربوط به ورود اتومبيل هاي خارجي مجوز تردد موقت ساير نقاط كشور دريافت خواهدكرد.

تبصره _ وسايل نقليه شماره گذاري شده در منطقه آزاد چابهار مي توانند تا شعاع 30كيلومتري از مرز منطقه آزاد تردد نمايند (محور چابهار _ ايرانشهر تا پليس راه

سازمان منطقه با هماهنگي گمرك و نيروي انتظامي نحوه اجراي صحيح اين تبصره را تدوين خواهند نمود.

فصل سوم _ گواهينامه رانندگي ( ماده 17 تا 18 )

ماده 17 _ هركس بخواهد با هر نوع وسيله نقليه موتوري در محدوده مناطق آزاد رانندگي نمايد بايد داراي گواهينامه معتبر رانندگي مربوط به آن وسيله باشد.

ماده 18 _ گواهينامه هاي رانندگي معتبر عبارتند از:

1 _ گواهينامه هاي صادر شده در داخل كشور.

2 _ گواهينامه هاي خارجي معتبر مورد تاييد مناطق آزاد.

فصل چهارم _ معاينه وسايل نقليه ( ماده 19 تا 32 )

ماده 19 _ كليه وسايل نقليه موتوري بايد داراي برگ معتبر معاينه فني (تاييد صحت فني كه به وسيله راهنمايي و رانندگي هر منطقه آزاد صادر مي شود باشند.

راندن وسايل نقليه موتوري فاقد برگ معتبر معاينه فني ممنوع است

برگ معاينه فني بايد همواره در دسترس و قابل ارائه باشد.

مدت اعتبار برگ معاينه فني را راهنمايي و رانندگي معين مي نمايد.

ماده 20 _ هرگاه در وسيله نقليه عيب و نقص فني بروز نمايد و يا از وضعيت استاندارد خارج شود و يا تردد و به كارگيري آن خطرناك و ناامن تشخيص داده شود ، راهنمايي و رانندگي هر منطقه ضمن اخذ برگ معاينه فني ،وسيله نقليه را به تعميرگاه هدايت مي كند و تا زماني كه صحت فني وسيله نقليه تاييد نشده باشد تردد و به كارگيري آن مجاز نخواهد بود.

ماده 21 _ راهنمايي و رانندگي هر منطقه مي تواند موارد معاينه فني و استانداردهاي هرقسمت را مشخص و اعلام نمايد.

ماده 22 _ چنانچه سازمان هر يك از مناطق آزاد براي ايمني تردد و يا جلوگيري از آلودگي محيط زيست نصب تجهيزاتي را بر روي وسايل نقليه ضروري اعلام نمايد همگان موظف به رعايت آن مي باشند.

ماده 23 _ راهنمايي و رانندگي هر منطقه بر حسب ضرورت مي تواند صدور برگ معاينه فني را براي مدت يكسال به اشخاص حقيقي و يا

حقوقي واگذار نمايد و تمديد آن براي دوره هاي يكساله بلامانع است

ماده 24 _ برگ و برچسب معاينه فني در مركز مجاز معاينه فني وسايل نقليه كه براي بازديدصحت قسمتهاي مختلف وسيله نقليه و رعايت مقررات و استانداردهاي مربوط به آن آماده شده به وسيله بازديدكننده فني صادر مي شود. بازديد كننده فني شخصي است كه تمام مقررات و استانداردهاي معاينه فني را مي داند.

ماده 25 _ در موارد زير راهنمايي و رانندگي هر منطقه مي تواند از صدور مجوز انجام معاينه فني براي تعميرگاهها و يا اشخاص خودداري كرده و يا مجوز صادره را باطل نمايد:

1 _ در صورتي كه مسئول مركز معاينه و يا بازديدكننده فني داراي سابقه محكوميت كيفري موثر باشد.

2 _ در صورتي كه مركز معاينه فني در وضعيت و شرايط استاندارد نباشد.

3 _ در صورتي كه مركز معاينه فني بدون رعايت ضوابط ،برگ معاينه صادر نموده باشد.

4 _ در صورتي كه بازديدكننده فني بدون بازديد از وسيله نقليه برگ معاينه فني صادر كرده باشد.

ماده 26 _ مجوز صدور برگ معاينه فني وسايل نقليه قابل انتقال به ديگران نيست

ماده 27 _ براي هر مركز مجاز معاينه فني و بازديدكننده فني از طرف راهنمايي و رانندگي هرمنطقه معرفي نامه صادر خواهد شد.

ماده 28 _ مراكز مجاز معاينه فني به وسيله يك تابلو مخصوص مشخص مي شوند كه درهنگام ابطال مجوز بايد آن را دعوت دهند.

ماده 29 _ بازرسان راهنمايي و رانندگي هر منطقه در هر زمان مي توانند از نحوه عمل مراكزمعاينه فني و دفاتر و مدارك مربوط بازيد به عمل آورند و مسئولين مراكز ملزم به همكاري مي باشند.

ماده 30 _ به وسيله مناطق آزاد براي بازديد فني (بازديد

به وسيله نيروي انتظامي انجام مي شود) و صدور برگ معاينه فني و برچسب ،مبلغي (طبق آيين نامه اجرايي اخذ عوارض درمناطق تجاري _ صنعتي به عنوان تعرفه تعيين مي شود كه هنگام مراجعه بايد پرداخت شود.

ماده 31 _ مشخصات دستگاههاي لازم براي بازديد فني از سوي راهنمايي و رانندگي هرمنطقه تعيين و اعلام مي شود و مراكز معاينه فني بايد دستگاههاي مذكور را در مدت زمان تعيين شده تهيه و مورد استفاده قرار دهند.

ماده 32 _ هر مركز مجاز معاينه فني بايد دفتري را به منظور ثبت مشخصات وسايل نقليه مورد بازديد اختصاص دهد.

فصل پنجم _ تصادفات ( ماده 33 تا 42 )

ماده 33 _ راننده هر وسيله نقليه كه مرتكب تصادف منجر به جرح يا فوت شود ،موظف است صحنه تصادف را حفظ كرده و مراتب را در اسرع وقت به راهنمايي و رانندگي منطقه اطلاع دهد و مادام كه تشريفات مربوط به رسيدگي به تصادف وسيله كارشناسان خاتمه نيافته از تغيير وضعيت صحنه تصادف خودداري كند ،ليكن در تصادفات منجر به خسارت چنانچه وسيله نقليه قابل حركت باشد راننده ملزم است آن را در نزديكترين محلي كه موجب سد معبر نشودبراي رسيدگي و بازديد متوقف سازد.

تبصره _ چنانچه راننده وسيله نقليه مراتب وقوع تصادف را اطلاع ندهد ،مالك وسيله نقليه و ساير سرنشينان موظف به دادن اطلاع مي باشند.

ماده 34 _ رسيدگي به كليه تصادفات رانندگي در مناطق آزاد به وسيله كارشناسان راهنمايي و رانندگي هر منطقه كه براي اين منظور آموزش ديده اند ،با تنظيم فرمهاي مربوط انجام پذيرفته و به مراجع صلاحيتدار ارسال مي شود.

ماده 35 _ رانندگان و سرنشينان وسيله نقليه اي كه تصادف نموده اند در صورت وقوع جرح موظفند كمكهاي مورد نياز را به

مجروحين نموده نسبت به اعزام آنان به مراكز درماني اقدام نمايند.

ماده 36 _ چنانچه رانندگان و سرنشينان وسيله نقليه اي كه تصادف نموده قادر به رساندن مصدومين به مراكز درماني نباشند ساير افراد حاضر به شرط داشتن توانايي موظفند ضمن انجام كمكهاي لازم در صورت نياز ،مصدومين را به مراكز درماني منتقل كنند. در اين گونه موارد مأمورين فقط اجازه دارند مشخصات كمك دهنده را ثبت نمايند.

ماده 37 _ مراكز درماني در هر صورت ملزم به پذيرش مصدومين ناشي از تصادفات و انجام اقدامات لازم در اين زمينه مي باشند.

ماده 38 _ مراكز درماني و پزشكان ملزم به تكميل فرم گزارش رجوع مصدومين تصادفات وشرح اقدامات انجام شده براي هر يك از آنان و ارسال به راهنمايي و رانندگي منطقه مي باشند.

ماده 39 _ چنانچه در هنگام معالجه مصدومين يا ساير بيماران مشخص شود رانندگي آنان در آينده سبب خطر براي خود و سايرين خواهد شد پزشك معالج بايد مراتب را به راهنمايي و رانندگي منطقه اطلاع دهد.

ماده 40 _ راننده هر وسيله نقليه اي كه با وسايل نقليه در حال توقف ،حيوانات ،علايم راهنمايي ،چراغ برق ،درخت و ساير اجسام تصادف نمايد ،بايد مراتب را به راهنمايي و رانندگي منطقه اطلاع دهد.

ماده 41 _ تعميرگاهها و توقف گاهها موظفند ظرف 24 ساعت پس از رويت وسيله نقليه اي كه آثار تصادف و برخورد در آن وجود دارد مراتب را به راهنمايي و رانندگي منطقه اطلاع دهند.

ماده 42 _ راهنمايي و رانندگي هر منطقه مي تواند به منظور كاهش ميزان تصادفات ، رانندگان مقصر را تحت آموزش مجدد قرار دهند.

فصل ششم _ تجهيزات ( ماده 43 تا 69 )

ماده 43 _ اشخاص حق ندارند هيچ نوع وسيله نقليه اي را كه فاقد

لوازم و تجهيزات مذكور دراين فصل ،يا داراي لوازم و تجهيزات مخالف مقررات باشد ،در راهها برانند يا براي رانندگي دراختيار ديگري بگذارند.

ماده 44 _ كليه وسايل نقليه موتوري داراي چهار چرخ يا بيشتر ،حداقل بايد داراي چراغ هايي به شرح زير باشند:

1 _ دو چراغ با نور سفيد در طرفين جلو كه نور آنها قابل تبديل به سمت بالا و پايين باشد ،به نحوي كه به وسيله نور بالا اشخاص و يا اشيا از فاصله 150 متري و به وسيله نور پايين ازفاصله 35 متري تشخيص داده شوند.

2 _ دو چراغ كوچك با نور زرد يا سفيد براي تشخيص عرض وسيله نقليه در منتهي اليه طرفين جلو ،نور اين چراغها بايد از فاصله 150 متري ديده شود.

3 _ دو چراغ با نور قرمز جهت تشخيص عرض وسيله نقليه در منتي اليه طرفين عقب ،نور اين چراغها بايد از فاصله 150 متري ديده شود.

4 _ دو چراغ كوچك با نور قرمز براي ترمز در طرفين عقب كه به محض گرفتن ترمز روشن شود ،نور اين چراغها بايد از فاصله 150 متري ديده شود.

5 _ يك چراغ به رنگ سفيد براي روشن نمودن پلاك عقب

6 _ يك چراغ كوچك به رنگ زرد يا سفيد در عقب كه فقط هنگام استفاده از دنده عقب روشن شود.

7 _ دو نور تاب قرمز در طرفين عقب

ماده 45 _ موتورسيكلت بايد حداقل يك چراغ و حداكثر دو چراغ با نور سفيد در جلو كه تافاصله 150 متري را روشن نمايد و يك چراغ قرمز با شيشه نور تاب قابل رويت از فاصله 150متري در عقب و دو آيينه روي فرمان داشته باشد.

ماده

46 _ هر دوچرخه بايد يك چراغ با نور سفيد در جلو كه تا مسافت 150 متري را روشن نمايد و يك چراغ قرمز و نور تاب قابل رويت از فاصله 20 متري در عقب و يك زنگ يا بوق كه صداي آن از فاصله 30 متري شنيده شود ،داشته باشد.

ماده 47 _ هيچ وسيله نقليه موتوري نبايد بيش از چهار چراغ نور سفيد و زرد در جلو داشته باشد كه نوري بيش از 300 شمع توليد كنند و نور هر چراغ عقب نيز نبايد از 3 شمع كمتر باشد.

ماده 48 _ وسايل نقليه موتوري سنگين كه حداقل 205 سانتي متر عرض و حداقل 9 مترطول داشته باشند مي توانند علاوه بر چراغ هاي مذكور در ماده 45 دو چراغ با نور زرد در جلو وسه چراغ با نور قرمز در عقب داشته باشند. استفاده از اين چراغها تنها در راههاي فاقد روشنايي مجاز است

ماده 49 _ وسايل نقليه موتوري با طول 6 متر يا بيشتر بايد در هر پهلو حداقل چهار چراغ كوچك با نور زرد يا قرمز يا به همين تعداد نورتاب داشته باشند.

ماده 50 _ كليه وسايل نقليه موتوري بايد داراي حداقل چهار چراغ چشمك زن با نور زرد باشند كه دو چراغ در طرفين جلو و دو چراغ در طرفين عقب به عنوان راهنما كار كنند.

ماده 51 _ وسايل نقليه راهنمايي و رانندگي ، آمبولانس ، نيروي انتظامي و آتش نشاني بايددو چراغ قرمز گردان در مرتفع ترين نقطه خود داشته و مجهز به آژير و بلندگو باشند.

ساير وسايل نقليه امدادي فقط از يك چراغ زرد و آژير استفاده مي نمايند.

سرويس مدارس بايد يك چراغ گردان زرد

و آژير در مرتفع ترين نقطه خود داشته باشد.

ماده 52 _ در مواردي كه به كارگيري چراغهاي الكتريكي ،با ايمني محموله وسايل نقليه ، مغايرت داشته باشد ،بايد از چراغهاي ايمني و نورتاب استفاده شود.

ماده 53 _ هر وسيله نقليه موتوري داراي چهارچرخ يا بيشتر بايد ،حداقل داراي دو سيستم جداگانه ترمز باشد كه يك سيستم براي متوقف ساختن وسيله نقليه و سيستم ديگر براي نگهداشتن وسيله نقليه در حالت توقف به كار گرفته شود.

ماده 54 _ هر دوچرخه موتوردار و موتورسيكلت بايد داراي دو سيستم ترمز باشد كه يكي بر روي چرخ جلو و ديگري بر روي چرخ عقب اثر نمايد.

ماده 55 _ هر دوچرخه بايد حداقل داراي يك سيستم ترمز باشد كه بر روي چرخ عقب يا هردو چرخ اثر نمايد.

ماده 56 _ يدك ها و شبه يدكهايي كه ظرفيت آنها از 1400 كيلوگرم بيشتر است بايد داراي سيستم ترمز باشند.

نحوه ساختمان اين سيستم ترمز بايد به صورتي باشد كه در صورت قطع ناگهاني اتصال ترمز خودبخود گرفته شود و يدك يا شبه يدك را متوقف سازد.

ماده 57 _ هر وسيله نقليه موتوري چهارچرخ يا بيشتر بايد حداقل داراي يك آينه مخصوص در داخل اطاق و يك آينه مخصوص در بيرون اطاق سمت راننده باشد. به نحوي كه عبور وسايل نقليه از پشت سر و پهلو براي راننده قابل رويت باشد.

ماده 58 _ كليه وسايل نقليه موتوري داراي شش چرخ يا بيشتر بايد در پشت تمام چرخهادراي گل پخش كن باشند.

ماده 59 _ هر وسيله نقليه موتوري داراي شيشه جلو بايد مجهز به دستگاهي براي پاك كردن باران ،برف و رطوبت شيشه باشد كه به طور خودكار

يا به دلخواه راننده كار كند.

ماده 60 _ تمام شيشه هاي وسايل نقليه موتوري بايد از نوع ايمني باشد.

ماده 61 _ نصب شيشه هاي رنگي كه ديد راننده را بسيار محدود كند يا استفاده از اسپري هايي كه اين محدوديت را ايجاد نمايد ممنوع است

ماده 62 _ نصب شيشه هايي كه نور را كاملا منعكس نمايد (با استفاده از اسپري يا عامل ديگر) روي وسايل نقليه ممنوع است

ماده 63 _ كليه وسايل نقليه موتوري بايد داراي منبع اگزوز باشند كه مانع از ايجاد صداي ناهنجار شود. مستقيم كردن خروجي اگزوز ممنوع است

ماده 64 _ تمام صندلي هاي وسايل نقليه موتوري بايد مجهز به كمربند ايمني باشند.

ماده 65 _ راننده و ترك نشين موتورسيكلت بايد از كلاه ايمني استفاده نمايند.

ماده 66 _ كليه وسايل نقليه موتوري بايد يك مثلث نورتاب قابل رويت از فاصله 150متري همراه داشته باشد.

اتوبوسها ،كاميونها و تريلي ها بايد حداقل داراي دو مثلث نورتاب باشند.

ماده 67 _ كليه وسايل نقليه مسافربري بايد داراي جعبه كمكهاي اوليه و كپسول آتش نشاني مناسب باشند.

ماده 68 _وسايل نقليه موتوري كه راهنمايي و رانندگي اعلام نمايد بايد مجهز به دستگاه سرعت نگار باشند.

ماده 69 _ عاج لاستيك چرخهاي وسايل نقليه در ساييده ترين قسمت نبايد كمتر از 2ميلي متر باشد.

فصل هفتم _ مقررات حمل و نقل بار و مسافر ( ماده 70 تا 84 )

ماده 70 _ حمل مسافر و بار بيش از ظرفيت مجاز وسيله نقليه ممنوع است

ماده 71 _ نصب باربند و حمل بار روي سقف اتوبوس و ميني بوس ممنوع است

ماده 72 _ حمل هرگونه مواد محترقه و آتش زا و سريع الاشتعال توسط وسايل نقليه مسافربري ممنوع است

ماده 73 _ وسايل نقليه مسافري به تناسب فصل بايد داراي تجهيزات گرم كننده

و سردكننده باشند.

ماده 74 _ رانندگان وسايل نقليه مسافربري مكلفند در ساعات شب و با تاريك شدن هوا چراغ داخل وسيله نقليه را روشن نگهدارند.

ماده 75 _ اتوبوسها و سرويس هاي مدارس ملزم به داشتن يك نفر خدمه مي باشند.

ماده 76 _ رانندگان وسايل نقليه باربري موظفند در هنگام بارگيري با استفاده از وسايل مناسب بار وسيله نقليه خود را كاملا مهار نمايند و در صورت لزوم به وسيله پوشش آن را محفوظ نمايند هرگاه محموله يا قسمتي از آن سقوط كند راننده مسئول است

ماده 77 _ طول و عرض بار وسايل نقليه باربري نبايد از اطاق بار آن بيرون باشد.

ماده 78 _ راننده يا مالك وسيله نقليه باربري مسئول خسارت وارده به راه در اثر حمل بار غيرمجاز مي باشد.

ماده 79 _ توزين وسايل نقليه باربري در مكانهايي كه باسكول نصب گرديده انجام مي شود رانندگان وسايل نقليه باربري موظفند وسايل نقليه خود را در جهت توزين به روي باسكول هدايت كنند.

ماده 80 _ هرگاه در موقع توزين معلوم شود كه بيش از وزن مجاز بارگيري شده ،بار اضافي تخليه مي شود.

مسئول يت انبار كردن و حفظ بار اضافي به عهده راننده يا مالك وسيله نقليه مي باشد.

ماده 81 _ مناطق آزاد مي توانند جهت حمل محمولاتي كه قابل تجزيه و تفكيك نبوده بيش از ظرفيت يا بزرگتر از حجم معين است ، پروانه مخصوص كه حاوي مشخصات و ظرفيت وسيله نقليه حمل كننده و وزن و ابعاد بار و مسير و تعداد دفعات رفت و برگشت يا مدت حمل مستمراست صادر كنند.

اين پروانه بايد تا پايان مدت اعتبار آن نزد راننده موجود باشد و هنگام مراجعه مأمورين راهنمايي و رانندگي ارائه

شود.

ماده 82 _ حمل مايعات بايد به وسيله تانكر انجام شود و حمل مايعات در مخازن نيمه خالي ممنوع است

ماده 83 _ حمل مواد محترقه و آتش زا فقط با وسايل نقليه مخصوص مجاز است

ماده 84 _ طول و عرض وسايل نقليه باربري همان است كه برطبق مشخصات كاتالوگ كارخانه سازنده تعيين شده ولي ظرفيت آن به وسيله شماره گذاري تعيين مي شود.

فصل هشتم _ مقررات مختلف ( ماده 85 تا 131 )

ماده 85 _ عابرين پياده هنگام حركت در طول راههايي كه پياده رو دارد حق ندارند از سواره رو عبور كنند.

ماده 86 _ در راههايي كه پياده رو وجود ندارد و يا در صورت وجود به جهاتي قابل استفاده نباشد عابرين پياده موظفند هنگام حركت در طول سواره رو از منتهي اليه سمت چپ خود به نحوي عبور نمايند كه حركت وسايل نقليه مقابل در خلاف جهت ايشان انجام گيرد.

ماده 87 _ عابرين پياده موظفند براي گذشتن از عرض راه حتما از گذرگاه عابرپياده عبورنمايند.

ماده 88 _ در تقاطع هاي فاقد گذرگاه عابر پياده هم سطح ،عابرين پياده موظفند هنگام عبوراز گذرگاه عابر پياده از چراغ راهنمايي نيز متابعت نمايند.

ماده 89 _ عابرين پياده براي عبور از عرض راه مكلفند به طور ناگهاني از پياده رو داخل سواره رو نشده ضمن توجه به مسير عبور وسايل نقليه با احتياط از كوتاهترين مسير از عرض راه عبور نمايند.

ماده 90 _ اشخاصي كه به هر عنوان بر روي راهها كار مي كنند قبل از شروع به كار بايد علايم ايمني عبور و مرور را در محل و به لباسهاي كارگران و وسايل نقليه خود نصب نمايند. در غيراين صورت مأمورين موظف به جلوگيري از فعاليت آنان مي باشند.

ماده 91 _ به غير از مأموران راهنمايي

و رانندگي هيچ كس حق ندارد براي هدايت و حفاظت وسايل نقليه در سواره رو و خيابان بايستد يا قدم بزند.

ماده 92 _ اشخاصي كه به وسيله چرخ معلولين (ويلچر) حركت مي كنند و يا كودكاني كه به وسيله كالسكه حمل مي شوند در حكم عابر پياده مي باشند.

ماده 93 _ رانندگان وسايل نقليه در حال حركت موظفند براي جلوگيري از تصادف فاصله مناسبي را نسبت به وسيله نقليه جلويي خود حفظ نمايند. در راههايي كه سرعت مجاز بيش از60 كيلومتر در ساعت است فاصله مجاز بين وسايل نقليه يك متر به ازاي هر كيلومتر سرعت مي باشد.

ماده 94 _ وسايل نقليه موتوري با طول بيش از 12 متر موقع عبور در راههاي غيرمسكوني بايد فاصله بيشتري با وسايل نقليه جلويي خود داشته باشند به نحوي كه وسيله نقليه ديگري كه از آنها سبقت مي گيرد بتواند پس از سبقت مجددا در جلوي آنها وارد مسير اوليه شود.

ماده 95 _ وسايل نقليه اي كه به صورت كاروان و دسته جمعي در راهي عبور مي كنند نيزمشمول ماده 92 مي باشند.

ماده 96 _ حركت با دنده خلاصي در سرازيري ها ممنوع است

ماده 97 _ امتناع از قبول مسافر و همچنين نرساندن مسافر به مقصد براي وسايل نقليه مسافربري عمومي در حال سرويس ممنوع است

ماده 98 _ رانندگان هنگام رانندگي حق صحبت يا استعمال دخانيات و يا خوردن و آشاميدن را نداشته و بايد صرفا به هدايت وسيله توجه داشته باشند.

ماده 99 _ اشخاصي كه مواد مخدر يا مشروبات الكلي و يا داروهاي آرام بخش و خواب آور مصرف نمايند تا رفع كامل آثار آن حق رانندگي ندارند.

ماده 100 _ وسايل نقليه امدادي جهت انجام ماموريت فوري در صورت

به كار بردن چراغ گردان مخصوص يا آژير تا حدودي كه موجب تصادف نشوند مجاز به انجام اعمال زيرمي باشند:

1 _ توقف در محل ممنوعه

2 _ تجاوز از سرعت مجاز.

3 _ سبقت از سمت راست وسيله نقليه ديگر.

4 _ عبور از طرف چپ راه

5 _ دور زدن در نقاط ممنوعه

6 _ گذشتن از چراغ قرمز يا عدم رعايت علائم ديگر ايست ،مشروط به اينكه از سرعت وسيله نقليه در اين گونه محل ها تا حد امكان كاسته شود.

ماده 101 _ وسايل نقليه امدادي كه مجاز به داشتن آژير مي باشند فقط در مواقعي كه براي انجام ماموريت فوريتي در حركتند بايد از آنها استفاده نمايند.

ماده 102 _ اتومبيل هاي مدارس فقط در مواقع سوار و پياده كردن دانش آموزان حق استفاده از علايم مخصوص را دارند.

ماده 103 _ راندن وسيله نقليه اي كه بيش از ظرفيت مجاز بار يا مسافر گرفته باشد ممنوع است

ماده 104 _ راندن وسايل نقليه در پياده رو يا از وسط دستجات ممنوع است

ماده 105 _ سوار شدن يا سواركردن اشخاص در قسمت خارجي وسيله نقليه ممنوع است

ماده 106 _ سوار شدن يا سواركردن اشخاص در قسمت بار و يا روي بار وسايل نقليه باربري ممنوع است

ماده 107 _ درب هاي هر وسيله نقليه در حال حركت بايد كاملا بسته باشد و بازكردن آنها قبل از توقف كامل مجاز نيست

ماده 108 _ چنانچه درب وسيله نقليه به گونه اي باز شود كه براي عابرين يا وسايل نقليه ديگر خطر به وجود آورد سرنشين يا راننده مسئول خواهد بود.

ماده 109 _ رانندگان وسايل نقليه هنگام عبور از معابر و گذرگاه هاي تنگ يا پرجمعيت و يادر مواردي كه

بيشتر از 50 متر مقابل آنها مرئي نيست مكلفند آهسته حركت كنند و در صورت احتمال حادثه يا اخلال نظم و مزاحمت بر حسب مورد وسيله نقليه را كند و يا آن را متوقف سازند.

ماده 110 _ هيچ كس حق ندارد وسيله نقليه اي كه متعلق به او نيست يا براي رانندگي دراختيار او گذاشته نشده را بدون اجازه كسي كه آن را در اختيار دارد از محل خود حركت دهد يا باآن رانندگي كند مگر مأموران انتظامي آن هم در حدود مقررات و وظايف قانوني

ماده 111 _ هيچ كس نمي تواند به شخص فاقد گواهينامه رانندگي لازم اجازه رانندگي باوسيله نقليه خود را بدهد.

ماده 112 _ هنگامي كه وسيله نقليه بخواهد از تقاطع بدون راه بند راه آهن بگذرد ،راننده بايددر پنج متري تقاطع توقف كند درب وسيله نقليه را باز كرده و به صداي احتمالي عبور قطارگوش كند ،چنانچه از عدم عبور قطار مطمئن شد وسيله نقليه را در دنده قرار داده ،بدون عوض كردن دنده از تقاطع عبور كند.

ماده 113 _ چنانچه مأموران راهنما در محل تقاطع راه آهن حضور داشته باشند عبور وسايل نقليه از تقاطع بايد با فرمان آنان انجام گيرد.

ماده 114 _ مأموران مسئول راه مكلفند از عبور و مرور در راههايي كه به واسطه خرابي ياعلل ديگر خطرناك مي باشند تا تعمير و دفع علل خطر جلوگيري به عمل آورند يا از حركت برخي از انواع وسايل نقليه و يا از وسايل نقليه اي كه مجهز به وسايل لازم نيستند ممانعت به عمل آورند.

ماده 115 _ حمل جنازه بايد با وسايل نقليه مخصوص انجام گيرد مگر با اجازه راهنمايي و رانندگي

ماده 116 _ هيچ كس

حق ندارد در حالي كه سوار بر دوچرخه باشد به وسايل نقليه در حال حركت تكيه نمايد و آنها را وسيله حركت خود قرار دهد.

ماده 117 _ تكيه نمودن و آويزان شدن اشخاص به وسايل نقليه ممنوع است

ماده 118 _ هيچ كس حق ندارد در حالي كه سوار بر كفش هاي چرخدار يا اتومبيل هاي اسباب بازي يا چرخ هاي بلبرينگي باشد در سواره رو حركت كند.

ماده 119 _ هيچ كس حق ندارد بر روي سواره رو زباله يا شيشه يا قطعات فلزي و مايعات لزج بريزد و به طور كلي هر چيزي كه باعث سد راه و يا ايجاد خطر و انحراف وسايل نقليه ازمسير حركت باشد ممنوع است

ماده 120 _ هر راننده بايد از علايم راهنمايي و رانندگي اطاعت نمايد.

ماده 121 _ راهنمايي و رانندگي مي تواند استفاده از لوازم يا تجهيزات مشخصي را براي رانندگان يا وسيله نقليه ممنوع سازد.

ماده 122 _ راهنمايي و رانندگي مي تواند با هماهنگي سازمان منطقه آزاد شكل ظاهري ورنگ و نوار رنگي و تجهيزات هر نوع وسيله نقليه را بسته به نوع استفاده از آن تعيين و اعلام نمايد.

ماده 123 _ در وسايل نقليه باربري اطاق خواب جزو اطاق راننده محسوب مي شود.

ماده 124 _ موتور سيكلت ها نبايد از نيم ساعت قبل از غروب تا نيم ساعت پس از طلوع آفتاب در راههايي كه حداكثر سرعت مجاز در آنها بيش از 80 كيلومتر در ساعت است حركت نمايند.

ماده 125 _ راهنمايي و رانندگي مي تواند در صورتي كه به سلامت جسمي يا روحي دارنده گواهينامه براي كنترل وي بر وسيله نقليه ،ترديد كند وي را به مراجع پزشكي ذي صلاح معتمد جهت آزمايش و ارسال نتيجه ،معرفي

نمايد.

ماده 126 _ هيچ كس حق ندارد به علايم راهنمايي و رانندگي صدمه بزند.

ماده 127 _ راهنمايي و رانندگي مي تواند استفاده از خط عبوري در منتهي اليه سمت چپ راه را براي پاره اي وسايل نقليه ممنوع سازد مشروط بر اينكه هر مسير راه حداقل داراي سه خط عبور باشد.

ماده 128 _ حمل سرنشين در داخل خانه سيار هنگام يدك كشي آن ممنوع است

ماده 129 _ راهنمايي و رانندگي هرگونه اطلاعيه يا اخطاريه را به آخرين آدرس مالكين وسيله نقليه خواهد فرستاد ،پانزده روز پس از ارسال آنها تلقي بر اطلاع مالك خواهد بود.

ماده 130 _ در صورتي كه پارك وسيله نقليه موجب سد معبر شود و يا براي تردد ساير وسايل نقليه ايجاد خطر نمايد به وسيله عوامل راهنمايي و رانندگي و با امكانات لازم به محل مناسب انتقال مي يابد.

در اين صورت هزينه جابجايي و نگهداري وسيله نقليه علاوه بر پرداخت جريمه تخلف به عهده مالك خواهد بود.

ماده 131 _ مسابقه گذاردن بين دو يا چند وسيله نقليه يا حركت در موازات يكديگر وراه ندادن به وسايل نقليه ديگر براي سبقت مجاز ممنوع است

فصل نهم _ علائم راهنمايي و رانندگي ( ماده 132 تا 191

ماده 132 _ علايم راهنمايي و رانندگي كه براي كنترل و تنظيم عبور و مرور در راههاي مناطق آزاد به كار مي رود به وسيله راهنمايي و رانندگي تعيين و در محل هاي مناسب نصب مي گردد. كليه رانندگان وسايل نقليه و عابرين پياده موظفند از علايم مذكور تبعيت نمايند.

ماده 133 _ كنترل و تنظيم عبور و مرور به وسيله چراغ ها ، تابلوها ، خطوط ،نوشته ها ، مأموران انتظامي و يا هر وسيله ديگري كه برحسب مورد مقتضي باشد به عمل مي آيد. در هرحال فرمان مأموران راهنمايي و

رانندگي بر تمام علايم ديگر مقدم است

ماده 134 _ در محل هايي كه عبور و مرور به وسيله چراغ راهنمايي كنترل مي شود رنگ هاي زير براي مقاصدي كه معين شده به كار مي رود:

1 _ چراغ سبز براي حركت وسايل نقليه اي كه با چراغ سبز روبرو مي شوند حق عبور يا گردش را دارند مگر آن كه گردش به وسيله علامت ديگري ممنوع شده باشد در هر حال وسايل نقليه در حال گردش بايد حق تقدم وسايل نقليه اي كه مستقيما مي روند و حق تقدم عابرين پياده اي كه از گذرگاه پياده رو در حركتند رعايت نمايند.

2 _ چراغ زرد براي احتياط وسايل نقليه اي كه با چراغ زرد روبرو مي شوند بايستي قبل ازخط ايست گذرگاه عابر پياده توقف نمايند و اگر قبلا وارد تقاطع شده اند موظفند به حركت خودادامه دهند و از تقاطع و گذرگاه عابر ،عبور نمايند.

3 _ چراغ قرمز براي ايست كامل وسايل نقليه اي كه با چراغ قرمز روبرو مي شوند بايد قبل ازخط ايست گذرگاه عابر پياده توقف كامل نمايند و در صورت نبودن خط ايست در فاصله پنج متري چراغ راهنمايي بايستند و تا روشن شدن چراغ سبز منتظر بمانند.

4 _ چراغ چشمك زن زرد براي عبور با احتياط وسايل نقليه مكلفند با مشاهده اين چراغ از تقاطع و گذرگاه پياده با احتياط كامل و سرعت كم عبور نمايند.

5 _ چراغ چشمك زن قرمز براي ايست و عبور: وسايل نقليه در صورت برخورد با اين چراغ بايد قبل از ورود به تقاطع يا گذرگاه پياده توقف كامل كنند و پس از اطمينان از عدم وجود خطر تصادف عبور نمايند.

ماده 135 _ انواع خطوطي كه روي راهها بايد كشيده شود مطابق

نمونه هاي منضم به آيين نامه راهنمايي و رانندگي است

ماده 136 _ تابلوها بايد مطابق نمونه بين المللي كه ضميمه آيين نامه راهنمايي و رانندگي است تهيه و نصب شود.

ماده 137 _ در محل هايي كه چراغ قرمز يا هر نوع علايم ايست ديگر وجود دارد ممكن است به وسيله پيكان سبزي كه در كنار چراغ قرمز تعبيه مي شود يا با نصب تابلو به وسايل نقليه اجازه داده شود كه در مسير معيني حركت نمايند در اين مورد رعايت حق تقدم پيادگان و وسايل نقليه كه با چراغ سبز جهت ديگر اجازه عبور داشته اند الزامي است

ماده 138 _ نصب آگهي يا علامت يا تابلو يا وسايلي كه داراي شباهت با علايم راهنمايي و رانندگي باشد يا از آنها تقليد شود و يا منظور از آن ،هدايت و كنترل وسايل نقليه باشد و يا به طريقي باعث جلوگيري از رويت علايم راهنمايي و رانندگي گردد همچنين نصب چراغ هاي رنگي تبليغاتي در مجاورت چراغ هاي راهنمايي به طوري كه موجب اشتباه رانندگان گردد ممنوع است مقامات انتظامي مي توانند در صورت مشاهده چنين اشيايي جهت برداشتن آنها اقدام و هزينه هاي متعلقه را دريافت نمايند.

ماده 139 _ هيچ كس حق ندارد در علايم راهنمايي و رانندگي و ديگر وسايل تنظيم عبور ومرور وسايل نقليه تغييراتي بدهد و يا در متن آن تصرفاتي نمايد.

ماده 140 _ علايم راهنمايي و رانندگي كه به صورت نوشته به كار مي رود و نوشته هاي متن تابلوهاي راهنمايي و رانندگي بايد به دو زبان فارسي و لاتين باشد.

ماده 141 _ رانندگاني كه قصد گردش به راست يا چپ يا توقف را دارند مكلفند از فاصله يكصد متري محل گردش

يا توقف به وسيله چراغ راهنما به ترتيب زير علامت بدهند:

1 _ براي گردش به راست چراغ راهنماي سمت راست را روشن كنند.

2 _ براي گردش به چپ چراغ راهنماي سمت چپ را روشن كنند.

3 _ براي توقف چراغ راهنماي سمت راست را روشن كنند.

ماده 142 _ رانندگان وسايل نقليه غيرموتوري فاقد چراغ راهنما بايد با دست به ترتيب زيرعلامت بدهند:

1 _ براي گردش به راست دست چپ را به طرف بالا نگاهدارند.

2 _ براي گردش به چپ دست چپ را به طور افقي نگاهدارند.

3 _ براي توقف دست چپ را به طرف پايين نگاهدارند.

4 _ براي كاستن سرعت دست چپ را به طور افقي از بالا به پايين و متناوبا حركت دهند.

ماده 143 _ علايم اخباري همچنين علايم سبقت گرفتن به شرح زير است

1 _ در روز بوق كوتاه

2 _ در شب چند بار خاموش و روشن كردن چراغ بزرگ جلوي وسيله نقليه يا تعويض استپ هنگام سبقت گرفتن ،همچنين در روز و شب براي جلب توجه وسايل نقليه پشت سر ، استفاده ازچراغ راهنما ضروري است

ماده 144 _ رانندگان وسايل نقليه اي كه مواد خطرناك حمل مي كنند بايد در طرفين و عقب وسيله نقليه تابلوهايي كه روي آن كلمه خطر با حروف درشت به رنگ قرمز نوشته شده باشد نصب كنند.

ماده 145 _ هرگاه وسيله نقليه اي شب در كنار راه توقف كند و نور كافي در محل براي تشخيص اشيا از فاصله 150 متري وجود نداشته باشد راننده (اعم از اينكه داخل وسيله نقليه باشد يا خارج آن مكلف است چراغ هاي كوچك جلو و خطر عقب وسيله را روشن نگهدارد.

ماده 146 _ هرگاه در

راهها ،نقصي براي هر نوع وسيله نقليه موتوري ايجاد شود راننده مكلف است آن را از مسير عبور و مرور خارج و در محل مناسبي كه موجب سد راه و مزاحمت ساير وسايل نقليه و عابرين پياده نباشد متوقف سازد ،در اين موارد و در ساير مواردي كه وسيله نقليه قادر به حركت نباشد و انتقال آن به محل مناسب مقدور نشود به منظور اخبار به سايررانندگان علايم ايمني به ترتيب زير در محل قرار دهد:

يك مثلث نورتاب قرمز به ابعاد 30 سانتي متر در فاصله هفتادمتري عقب و در مسير موافق عبور كاميون ها و تريلي ها و اتوبوس ها ، مثلث مشابه ديگري در فاصله هفتاد متري جلو وسيله نقليه به نحوي كه كاملا قابل رويت باشد.

ماده 147 _ اگر وسيله نقليه اي كه مواد خطرناك حمل مي كند در ساعات و شرايط مندرج درماده 145 در راههاي خارج شهر از كار بيفتد راننده موظف است كه علاوه بر استفاده از مثلث نورتاب يك چراغ الكتريكي قرمز با باطري در فاصله هفتاد متري جلو و يكي در فاصله هفتادمتري عقب و يكي در پهلوي وسيله از كار افتاده بگذارد.

ماده 148 _ رانندگان كليه وسايل نقليه موظفند كه از منتهي اليه سمت راست راه ،حركت نمايند مگر در موارد زير:

الف _ در موقع سبقت گرفتن از وسيله نقليه جلو.

ب _ موقعي كه سمت راست راه به هر علتي مسدود و غيرقابل عبور باشد.

ج _ هنگام گردش به چپ

ماده 149 _ در بزرگراه ها و اتوبان هايي كه در هر مسير حركت سه خط عبور يا بيشتر داشته باشند حركت به صورت مستمر در مسير حركت سمت چپ ممنوع است

مگر براي سبقت يا گردش به چپ

ماده 150 _ در راههايي كه به وسيله موانع مخصوص يا سكو به دو قسمت تقسيم شده رانندگان موظفند از قسمت راست حركت كنند و حق ندارند از قسمت چپ استفاده نمايند و يا ازروي موانع بگذرند.

ماده 151 _ در راههاي يك طرفه راننده وسايل نقليه بايد در جهت مجاز عبور كند و حركت خلاف جهت مزبور ممنوع است

ماده 152 _ در ميادين و تقاطع هاي سكودار رانندگان وسايل نقليه موظفند از طرف راست ميدان و يا سكو گردش نمايند.

ماده 153 _ وسايل نقليه چرخ لاستيكي كندرو (يا سرعت كمتر از 30 كيلومتر) در هنگام تردد در راههايي كه مجاز اعلام شده مكلفند از منتهي اليه سمت راست و يا محل هايي كه براي عبور آنها تعيين شده حركت نمايند.

ماده 154 _ در مواقعي كه وسيله نقليه اي از روبروي وسيله نقليه ديگري در جهت مخالف حركت مي كند راننده هر يك از آنها بايستي حتي المقدور در طرف راست خود حركت نمايد و مخصوصا در راههايي كه از هر طرف فقط يك وسيله نقليه مي تواند عبور كند رانندگان بايد سعي نمايند كه در هنگام عبور فاصله كافي بين دو وسيله وجود داشته باشد.

ماده 155 _ در راهها و مناطقي كه ميزان سرعت رانندگي به وسيله تابلو و يا علايم ديگر راهنمايي معين نگرديده حداكثر سرعت مجاز براي رانندگان وسايل نقليه به قرار زير مي باشد:

الف _ در شهرها

1 _ در خيابان ها پنجاه كيلومتر در ساعت

2 _ در كوچه ها و ميدان ها و پيچ ها بيست كيلومتر در ساعت

ب _ در راههاي خارج شهر و مناطق غيرمسكوني روزها 95 كيلومتر و شب ها 80 كيلومتر درساعت

ماده 156 _ راهنمايي و رانندگي مي تواند در مواقع يا محل هاي ضروري از طريق نصب تابلو يا علايم ديگر حداقل سرعت را نيز معين و اعلام نمايد. در اين صورت رانندگي با سرعت كمتر از حداقل مجاز نخواهد بود.

ماده 157 _ رانندگان حق ندارند در راهها آن قدر با سرعت كم حركت نمايند كه باعث كندي عبور و مرور يا اختلال در آن بشوند مگر آنكه براي احتراز از خطر و تصادف ضروري باشد.

ماده 158 _ رانندگان وسايل نقليه موظفند در تقاطع هايي كه فاقد چراغ راهنما يا مأمور انتظامي يا تابلوي ايست مي باشد ،در سرپيچ ها ،جاده هاي تنگ و تپه ها به طور كلي درمحل هايي كه موانعي در مسير حركت آنان وجود داشته باشد همچنين در مواقع بارندگي يا مه يا كولاك و امثال آنها از سرعت وسيله نقليه تا حدي كه بر حسب مورد براي احتراز از خطر ياتصادف ضرورت دارد بكاهند.

ماده 159 _ رانندگاني كه قصد سبقت گرفتن از وسايل نقليه اي را كه در جهت آنان حركت مي كنند دارند بايد پس از دادن علايم لازم فقط از سمت چپ آنها سبقت گرفته و پس از سبقت وطي مسافت كافي مجددا به طرف راست خود متوجه شوند به نحوي كه راه وسيله نقليه اي كه ازآن سبقت گرفته شده مسدود نگردد يا موجب تصادف نشود ،سبقت گرفتن از طرف راست وسيله نقليه اي كه در حال گردش به چپ مي باشد مجاز است

ماده 160 _ رانندگان وسايل نقليه اي كه از آنها سبقت گرفته مي شود ،بايستي راه را براي وسيله نقليه اي كه در حال سبقت گرفتن است باز كنند و بر سرعت خود نيفزايند.

ماده 161 _ سبقت گرفتن در موارد

زير ممنوع است

1 _ در سرپيچ هاي تند و سربالايي هايي كه ميدان ديد كم است

2 _ از پنجاه متر مانده به پيچ ها تا پنجاه متر بعد از آن يا در تقاطع راهها يا در تقاطع راه آهن

3 _ در مواقعي كه ميدان ديد به هر علتي كافي نباشد.

4 _ سبقت از وسيله نقليه اي كه خود در حال سبقت گرفتن است مگر در راههايي كه سه خط عبور و يا بيشتر داشته باشد.

5 _ براي اتوبوس ها و كاميون ها و تريلي ها در معابر شهري

6 _ از يكصد متر مانده به مدخل تونل ها و پل ها تا انتهاي آنها.

7 _ در تقاطعي كه با نصب علايم مخصوص سبقت گرفتن ممنوع اعلام شده باشد.

ماده 162 _ رعايت مقررات مربوط به حق تقدم عبور براي همه اجباري است مگر درمواردي كه به موجب مقررات خاص يا علايم مخصوص راهنمايي خلاف اين حكم اجازه داده شده باشد.

ماده 163 _ حق تقدم عبور وسايل نقليه در تقاطع و ميدان هايي كه هيچگونه علامت و چراغ راهنما وجود نداشته باشد به ترتيب زير است

1 _ در تقاطع هاي هم عرض اگر دو وسيله نقليه اي كه روبروي يكديگر در حركتند بخواهند باهم داخل خيابان مجاور واحدي شوند حق تقدم عبور با وسيله اي است كه به سمت راست گردش مي كند.

2 _ هرگاه دو يا چند وسيله نقليه از دو يا چند راه مختلف به مدخل تقاطع هم عرض ياميداني برسند. حق تقدم عبور با وسيله اي است كه در طرف راست وسيله ديگر قرار دارد.

3 _ در سه راهها حق تقدم عبور با وسيله نقليه اي است كه مستقيم حركت مي كند ولو اينكه عرض خياباني كه مسير آن است از عرض

خيابان تلاقي كننده كمتر باشد.

ماده 164 _ در برخورد راه اصلي با راه فرعي حق تقدم با وسيله اي است كه از راه اصلي عبور مي كند. رانندگاني كه از راه فرعي وارد راه اصلي مي شوند بايد قبل از ورود به راه اصلي توقف كامل نمايند و پس از اطمينان از عدم برخورد با وسايل نقليه اي كه احتمالا در راه اصلي حركت مي كنند وارد اين راه بشوند.

ماده 165 _ رعايت حق تقدم براي وسيله نقليه اي كه از راه خصوصي يا گاراژ يا كوچه ياتعميرگاه و امثال آنها به معابر عمومي وارد مي شود لازم است

ماده 166 _ وسيله نقليه اي كه در حركت است به وسايل نقليه متوقفي كه در حال حركت كردن يا جلو و عقب يا دورزدن هستند حق تقدم دارد.

ماده 167 _ در گذرگاه عابر پياده حق تقدم عبور با عابرين پياده است

ماده 168 - در راههاي دو طرفه هرگاه وسيله نقليه اي بخواهد گردش به چپ كند حق تقدم باوسيله نقليه اي است كه مستقيم عبور مي كند.

ماده 169 _ در محل پارك كنار خيابان حق تقدم براي پارك كردن با وسيله نقليه اي است كه ضمن حركت به عقب مشغول پارك كردن است

ماده 170 _ راننده وسيله نقليه اي كه در حركت است هنگام شب يا هر موقع ديگري كه به علت كمي روشنايي نتواند اشيا و اشخاص را از فاصله 150 متري به خوبي تشخيص دهد بايد چراغ هاي آن را به ترتيب مقرر در مواد بعدي روشن نمايد.

ماده 171 _ در خيابان ها و جاده هايي كه نور كافي وجود دارد ،بايد فقط از چراغ هاي كوچك و در صورت خرابي ناگهاني چراغ هاي كوچك جدول از نور پايين چراغ هاي

بزرگ استفاده شود.

ماده 172 _ در ساعاتي كه چراغها روشن باشند اگر چند وسيله نقليه متصل به هم حركت كنند روشن كردن چراغ هايي كه به لحاظ محل نصبشان پوشيده مي شوند ضرورت ندارد ولي درهر حال چراغ هاي جلو وسيله اول و چراغ هاي عقب وسيله آخر بايد روشن باشند.

ماده 173 _ رانندگان وسايل نقليه موتوري موظفند كه در جاده ها از نور بالا استفاده نمايندمگر در موارد زير:

1 _ در موقع روبرو شدن با وسيله نقليه اي كه در جهت مخالف حركت مي كند ،در اين صوت راننده بايستي از فاصله 150 متري از نور پايين استفاده كند.

2 _ هنگامي كه وسيله نقليه از فاصله 150 متري عقب وسيله نقليه ديگري كه در حال حركت عبور مي كند مگر وقتي كه در حال سبقت گرفتن باشد.

ماده 174 _ قواعد گردش در تقاطع راهها به شرح زير است

1 _ براي گردش به راست بايد وسيله نقليه را به منتهي اليه سمت راست هدايت كرده و كاملااز كنار تقاطع گذشت

2 _ براي گردش به چپ بايستي از فاصله يكصد متري تقاطع با دادن علامت وارد مسير سمت چپ شد به طوري كه پس از ورود به تقاطع وسيله در حدود مركز تقاطع قرار گيرد و سپس با رعايت حق تقدم عبور وسايل نقليه اي كه مستقيم در حركتند با حداقل سرعت به چپ گردش نمايد به نحوي كه پس از ورود به خيابان مورد نظر در مجاورت محور وسط آن خيابان قرار گيرد.

ماده 175 _ در راههاي يك طرفه براي گردش به چپ رانندگان موظفند وسيله نقليه را به منتهي اليه طرف چپ راه هدايت و سپس به چپ گردش كنند.

ماده 176 _ دور زدن در فاصله

يكصد و پنجاه متري پيچ ها و سربالايي ها كه ميدان ديد كافي نيست همچنين از روي خط ممتد ممنوع است

ماده 177 _ عقب راندن وسيله نقليه هنگام ضرورت بايد با احتياط كامل براي احتراز از وقوع هرگونه حادثه و انسداد راه عبور وسايل نقليه صورت گيرد.

ماده 178 _ رانندگان وسايل نقليه همگاني كه مسافر ندارند بايد در ايستگاههايي كه از طرف راهنمايي و رانندگي علامت گذاري شده متوقف شوند مگر اينكه واحد مذكور مقررات ديگري اعلام كند.

ماده 179 _ كليه رانندگان وسايل نقليه براي سوار و پياده كردن سرنشينان خود بايستي فقط در محل هاي مجاز و در منتهي اليه سمت راست سواره رو توقف نمايند.

ماده 180 _ در نقاط غيرمسكوني و خارج از شهر توقف كوتاه يا طولاني حتما بايد در پاركينگ هايي كه در حاشيه راه احداث شده انجام شود.

ماده 181 _ هيچ راننده اي مجاز نيست وسيله نقليه اي را كه موتور آن روشن است ولو در محل مجاز متوقف سازد و خود از آن پياده و دور شود. در سراشيبي بايد پس از توقف چرخهاي جلوي وسيله نقليه به سمت راست كنار راه استقرار يابد.

ماده 182 _ رانندگان وسايل نقليه در موارد زير موظفند به ترتيبي كه در زير مقرر مي شودتوقف نمايند:

1 _ در موقع برخورد با وسيله نقليه امدادي كه دستگاههاي اخبار صوتي يا بصري خود را به كار انداخته باشند بايد وسيله نقليه را منتهي اليه سمت راست راه هدايت و عنداللزوم تا گذشتن وسايل نقليه امدادي متوقف شوند.

2 _ قبل از ورود به تقاطعي كه فاقد علايم يا مأمور راهنمايي است بايد توقف كنند و سپس با احتياط كامل از تقاطع بگذرند.

3 _ قبل از

رسيدن به گذرگاه عابر پياده و در صورت عبور اشخاص بايد وسيله نقليه خود را متوقف سازند و با حركت دادن دست چپ رانندگان پشت سر را نيز به توقف دعوت نمايند.

4 _ هنگام برخورد با اتومبيل هاي مدارس كه براي سوار و پياده كردن دانش آموزان در حال توقف مي باشند.

ماده 183 _ توقف در محل هاي زير ممنوع است

1 _ پياده و گذرگاه عابر پياده

2 _ مقابل مدخل خيابان ها و جاده ها و كوچه ها يا مدخل اتومبيل رو ساختمان ها.

3 _ داخل تقاطع

4 _ در فاصله پانزده متري ميدان يا تقاطع يا سه راهها يا تقاطع راه آهن

5 _ پنج متري شيرهاي آب منصوب در راهها.

6 _ پانزده متري اطراف چراغ راهنما يا تابلوي راهنمايي كه در كنار جاده ها نصب شده است

7 _ كوچه ها.

8 _ از ابتدا تا انتهاي پيچ ها.

9 _ در فاصله پانزده متري مدخل گاراژهاي آتش نشاني ،پليس و بيمارستانها.

10 _ كنار وسايل نقليه اي كه خود متوقف مي باشند. (توقف دوبله

11 _ روي پل ها و داخل تونل ها و معابر هوايي (راههايي كه بر روي پايه قرار دارند)

12 _ در خيابان هايي كه پياده رو آنها قابل عبور نبوده و پياده ها اجبارا از قسمتي از سواره روعبور مي كنند.

13 _ در ايستگاههاي وسايل نقليه عمومي و حريم آنها كه با علايم راهنمايي مشخص است

14 _ در محل هايي كه تابلوهاي توقف مطلقا ممنوع نصب شده است

15 _ در هر نقطه از معابر به منظور تعمير وسيله نقليه جز در مورد ماده 146 كه بايد به ترتيب مقرر در همان ماده عمل شود.

16 _ در محل هايي كه دستگاه پاركومتر نصب شده در كنار راه به علت نيانداختن سكه درداخل آن

با پايان يافتن زمان معين و يا از كار افتادن دستگاه كه علامت پاركينگ ممنوع را نشان دهد.

17 _ در سطح آسفالت جاده هاي دوبانده

18 _ در خطوط عبور بزرگراه ها و اتوبان ها.

ماده 184 _ رانندگان موتور سيكلت بايستي در موقع رانندگي فقط روي زين موتور بنشينندو حق ندارند شخص ديگري را بر ترك سوار كنند مگر اين كه در ترك نيز يك زين كامل نصب شده يا موتور سيكلت داراي سايد كار باشد.

ماده 185 _ رانندگي با دوچرخه ركابدار بدون داشتن زين محكم در محل مخصوص ممنوع است

ماده 186 _ دوتركه سوار كردن اشخاص روي دوچرخه ممنوع است

ماده 187 _ دوچرخه سواران مكلفند:

1 _ هنگام حركت كاملا از طرف راست راه عبور نمايند.

2 _ در صورت تعدد دوچرخه سواران در يك رديف حركت كنند مگر آن كه معبري ويژه براي آنها اختصاص داده شده باشد در اين صورت حق ندارند از خارج معبر ويژه و مخصوص عبورنمايند.

ماده 188 _ عبور دوچرخه سوار از پياده رو و وسط دسته جات ،بازار و نقاط شلوغ و پرتردد ممنوع است

ماده 189 _ رانندگان موتورسيكلت و دوچرخه حق ندارند در راهها حين رانندگي بار و اشياي ديگري حمل كنند يا حركت ورزشي نمايند يا اعمالي انجام دهند كه مستلزم برداشتن دست هاي آنان از روي فرمان باشد.

ماده 190 _ در ساير موارد پيش بيني نشده در اين آيين نامه ،ملاك عمل آيين نامه راهنمايي و رانندگي جاري در كشور است

ماده 191 _ جداول جرايم رانندگي در مناطق آزاد بر اساس ماده 45 قانون وصول برخي از درآمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين _ مصوب 1369 _ بنا به پيشنهاد دبيرخانه شوراي عالي مناطق

آزاد و تصويب وزارت كشور خواهد بود.

اين تصويبنامه در تاريخ 17/8/1373 به تاييد مقام محترم رياست جمهوري رسيده است

قانون اصلاح قانون تاسيس شركت سهامي خاص پايانه هاي عمومي وسايل نقليه باربري - مصوب 25/4/74

ماده واحده _ قانون تاسيس شركت سهامي خاص پايانه هاي عمومي وسايل نقليه باربري مصوب 28/10/1367 به شرح زير اصلاح مي شود:

1 _ ماده واحده در ماده واحده قانون بعد از پايانه هاي عمومي ( و مجتمع هاي خدمات رفاهي بين راهي ) اضافه مي شود.

2 _ تبصره 4 به شرح زير تغيير مي يابد:

تبصره 4 _ شركت مجاز است بهره برداري از فروشگاهها و غرفه هاي احداثي در پايانه ها و مجتمع هاي خدمات رفاهي بين راهي را با اخذ سرقفلي يا بدون آن طبق آيين نامه اي كه توسط وزارت راه و ترابري تهيه و به تصويب مجمع عمومي شركت خواهد رسيد به متقاضيان واجد شرايط اعم از بخش دولتي و يا غيردولتي با انعقاد قرارداد اجاره واگذار نمايد.

واگذاري بدون سرقفلي مشمول قانون روابط موجر و مستاجر مصوب 2/5/1356 نبوده و هيچگونه حقي اعم از كسب و پيشه و تجارت و سرقفلي براي طرف قرارداد ايجاد نمي نمايد ودر صورت تخطي متصرف از مفاد قرارداد در هر زمان به تشخيص شركت و يا انقضاي مدتاجاره شركت مي تواند با اخطار قبلي يك ماهه از طريق دفتر اسناد رسمي و صدور اجراييه ازطريق دواير اجراي ثبت محل را تخليه و تصرف نموده و به متقاضيان واجد شرايط ديگر واگذار نمايد. ليكن در مورد اشخاصي كه در هنگام انعقاد قرارداد به عنوان سرقفلي وجهي به شركت پرداخت نموده باشند، شركت موظف است در صورت تخليه ارزش روز سر قفلي را به آنهامسترد نمايد. كليه فروشگاه ها و غرفه هاي پايانه هر محل كه قبل از تصويب

اين قانون به اشخاص واگذار شده نيز از هر حيث مشمول مقررات اين تبصره مي باشند. مگر اينكه قرارداد به نحو ديگري تنظيم شده باشد وجوه حاصل از فروش سرقفلي غرفه ها و همچنين يك درصد(1%) ارزش بارنامه هاي صادره در سراسر كشور كه توسط شركت وصول خواهد شد به حساب خزانه واريز مي گردد. صددرصد (100%) وجوه واريزي به عنوان منابع تامين اعتبار بر اساس بودجه سالانه جهت توسعه و احداث پايانه هاي جديد و تير پاركها (يا مجتمع هاي خدمات رفاهي بين راهي در اختيار شركت مزبور قرار مي گيرد.

3 _ تبصره 7 به شرح زير اصلاحي مي گردد:

تبصره 7 _ شركت مي تواند از محل درآمدهاي خود نسبت به ايجاد پايانه ها و تيرپارك ها و مجتمع هاي رفاهي بين راهي در نقاط مختلف كشور كه بخش غيردولتي راغب به ايجاد آن نيستند، اقدام نمايد.

4 _ تبصره زير به عنوان تبصره 8 به شرح زير اضافه مي گردد:

تبصره 8 _ درج كرايه غيرواقعي حمل و نقل در بارنامه و هر فعل ديگري كه موجب عدم پرداخت تمام يا قسمتي از وجوه موضوع تبصره 4 و 5 اين قانون به شركت شود، تخلف محسوب و مرتكب براي بار اول علاوه بر جبران خسارات وارده به شركت به سه برابر مبلغ كسري ، جريمه خواهد شد اين مبلغ در هر صورت از پانصد هزار (000/500) ريال كمتر نخواهد بود. در صورت تكرار نيز ، پروانه متخلف به صورت موقت يا دايم لغو مي شود.

5 _ تبصره 9 به شرح زير به تبصره ها اضافه گردد:

تبصره 9 _ وظايف معاونت حمل و نقل وزارت راه و ترابري به شركت پايانه منتقل مي شود و نام شركت به سازمان حمل

و نقل و پايانه هاي كشور تغيير مي يابد.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و پنجم تيرماه يكهزار و سيصد و هفتاد و چهار مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 1/5/1374 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

قانون مقررات تردد وسايل نقليه خارجي - مصوب 12/4/73

ماده واحده _ به منظور ايمن سازي نگهداري و به سازي جاده ها و احداث مجتمع هاي خدماتي رفاهي رانندگان ( تيرپاركها ) به وزارت راه و ترابري اجازه داده مي شود با ايجاد دفاتر و استقرار نمايندگان خود در مرزهاي جاده اي بين المللي كشور نسبت به صدور پروانه هاي تردد وسايل نقليه خارجي در قلمرو جمهوري اسلامي ايران كه تعيين كننده مشخصات عمليات حمل و نقل از جمله زمان سفر و مسير تردد وسايل مزبور مي باشد اقدام كند و بر حسب طول مسير تردد و ميزان مصرف سوخت هر يك از وسايل نقليه خارجي و مابه التفات قيمت داخلي سوخت با قيمتهاي متعارف خارجي را با توجه به عملكرد و رفتار متقابل كشورهاي اعزام كننده وسيله نقليه از وسايل نقليه مزبور در سال 1373 حداكثر به ميزان صد ميليارد ريال اخذ و به خزانه واريز و صددرصد آن تخصيص يافته هزينه مي گردد و براي سالهاي آينده در حدوداعتبارات مصوب و به موجب قانون درآمد و هزينه مي گردد.

تبصره 1 _ تردد وسايل نقليه خارجي خارج از چارچوب پروانه هاي صادر شده ممنوع بوده و نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران و گمرگ موظف به اعمال كنترلهاي لازم مي باشد.

تبصره 2 _ كالاهاي ايراني كه در صورت وجود ناوگان ايراني با ناوگان غير ايراني وارد كشور مي شوند مشمول پرداخت عوارضي به ميزان 10% كل كرايه حمل كالاي مورد حمل از

سوي صاحب كالا خواهد بود كه در زمان صدور مجوزهاي حمل كالا توسط وزارت راه و ترابري اخذ و به حساب خزانه واريز مي شود.

آيين نامه اجرايي اين قانون توسط وزارت راه و ترابري تهيه و حداكثر ظرف مدت 2 ماه به تصويب هيات وزيران مي رسد.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده و دو تبصره در جلسه علني روز يكشنبه مورخ داوزدهم تيرماه يكهزار و سيصد و هفتاد و سه مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 22/4/1373 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

رييس مجلس شوراي اسلامي _ علي اكبر ناطق نوري

آيين نامه اجرايي قانون مقررات تردد وسايل نقليه خارجي
فصل اول _ تعاريف و كليات ( ماده 1 تا 5 )

ماده 1 _ ورود و تردد وسايل نقليه جاده اي خارجي اعم از مسافربري و باري در قلمروجمهوري اسلامي ايران ، مستلزم اخذ پروانه تردد از سازمان حمل و نقل و پايانه و پرداخت مابه التفاوت سوخت است

تبصره 1 _ منظور از قانون در اين آيين نامه قانون ( مقررات تردد وسايل نقليه خارجي ) است

تبصره 2 _ منظور از وسيله نقليه خارجي ، وسيله نقليه اي است كه در يكي از كشورهاي خارجي ثبت و شماره گذاري شده و بر اساس قوانين و مقررات مربوط مجاز به حمل و نقل بار يامسافر بين المللي باشد.

تبصره 3 _ منظور از مابه التفاوت سوخت مصرفي مابه التفاوت قيمت داخلي سوخت وسايل حمل و نقل با قيمت هاي متعارف خارجي است كه بر اساس طول مسير تردد و متوسط مصرف سوخت هريك از وسايل نقليه خارجي و در چهارچوب عملكرد و رفتار متقابل كشورهاي اعزام كننده وسايل نقليه توسط سازمان حمل و نقل و پايانه تعيين شده و توسط رانندگان وسايل نقليه خارجي به حساب خزانه واريز مي شود.

ماده 2 _ پروانه تردد برگه اي است

كه توسط سازمان حمل و نقل و پايانه صادر مي شود ومشخصات عمليات حمل و نقل وسايل نقليه خارجي ، از جمله نام مرز ورودي و خروجي ، طول و مسير تردد، زمان سفر، و مدت زمان مجاز رانندگي براي هر راننده وسيله نقليه خارجي را تعيين مي كند.

اين پروانه توسط دفاتر نمايندگي وزارت راه و ترابري مستقر در محوطه گمركي در مرزهاي جاده اي بين المللي كشور صادر و در بدو ورود، به رانندگان وسايل نقليه خارجي داده مي شود.

تبصره _ مسير تردد در اين آيين نامه به جاده هايي اطلا ق مي شود كه توسط سازمان حمل ونقل و پايانه و با همكاري نيروهاي انتظامي به عنوان جاده هاي تير (t. i. r) براي تردد وسايل نقليه خارجي و در قلمروي جمهوري اسلامي تعيين و در پروانه تردد قيد مي شود.

ماده 3 _ كليه وسايل نقليه جاده اي خارجي كه به قلمروي كشور وارد مي شوند اعم از آن كه مقصد آنها داخل كشور باشد يا از قلمروي كشور عبور كنند، مشمول مفاد اين آيين نامه هستند.

ماده 4 _ منظور از ايمن سازي جاده ها، هر نوع فعاليتي است كه موجب افزايش ضريب ايمني و كاهش تصادفات جاده اي مي شود، از قبيل توسعه و تجهيز پاسگاه هاي انتظامي ارائه آموزش هاي ايمني و ترافيكي به رانندگان و عموم مردم و ارتقاي فرهنگي رانندگي به منظور رعايت اصول و ضوابط ايمني در جاده ها با استفاده از وسايل ارتباط جمعي

ماده 5 _ منظور از مجتمع هاي خدماتي _ رفاهي (تيرپاركها)، مجموعه هايي است كه به منظور ارائه خدمات مورد نياز به رانندگان وسايل نقليه ايراني و خارجي و سرنشينان آنها در كنار شهرها ، همچنين در طول جاده هاي ترانزيتي كشور ايجاد مي گردند و

در آن سرويس هاي تعميراتي ، بهداشتي درماني و رستوران مسجد، استراحت گاه جايگاههاي عرضه سوخت پاركينگ ها و ساير خدمات رفاهي و اداري مورد نياز مستقر مي شوند.

فصل دوم _ چگونگي ورود، تردد و توقف وسايل نقليه خارجي در قلمروي جمهوري اسلامي ايران ( ماده 6 تا 19

ماده 6 _ وسايل نقليه خارجي در بدو ورود به خاك كشور بايد از دفاتر نمايندگي وزارت راه و ترابري مستقر در مرزهاي جاده اي بين المللي پروانه تردد بگيرند.

تبصره _ تردد وسايل نقليه خارجي بدون اخذ پروانه مذكور ممنوع است

گمرك جمهوري اسلامي ايران موظف است از ورود وسايل نقليه خارجي فاقد پروانه ترددبه داخل كشور جلوگيري كند مگر اينكه اين پروانه در مرز از نمايندگان سازمان حمل و نقل وپايانه اخذ شود، نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران موظف است در صورت برخورد باكاميون خارجي فاقد پروانه تردد، فوري آن را به نزديك ترين گمرك هدايت كند.

ماده 7 _ سازمان حمل و نقل و پايانه موظف است با توجه به قيمت رايج سوخت وسايل حمل و نقل در داخل كشور و قيمت هاي متعارف بين المللي آن ، و در چهارچوب عملكرد و رفتار متقابل كشورهاي اعزام كننده وسايل نقليه قيمت سوخت مصرفي هر يك از وسايل حمل و نقل خارجي در قلمروي جمهوري اسلامي ايران را تعيين كند.

تبصره 1 _ سازمان حمل و نقل و پايانه موظف است به تناسب تغيير در هر يك از عوامل موثر در تعيين سوخت مصرفي وسايل نقليه خارجي نسبت به تجديدنظر و به روز نمودن قيمت تعيين شده اقدام كند.

بديهي است قيمت تعيين شده تا زمان تجديدنظر بعدي معتبر و ملاك عمل خواهد بود.

تبصره 2 _ وزير راه و ترابري مجاز است مسووليت دريافت وجوه موضوع قانون را به هريك از سازمان ها و شركت هاي وابسته

و تابع وزارت راه و ترابري تفويض كند.

ماده 8 _ دفاتر نمايندگي حمل و نقل و پايانه در مرزهاي بين المللي كشور موظف هستندقبل از صدور پروانه تردد وسايل نقليه خارجي قبض مربوط به پرداخت مابه التفاوت سوخت وسايل نقليه خارجي را به حساب هاي اعلام شده خزانه از رانندگان خارجي دريافت كنند.

ماده 9 _ وزارت نفت موظف است اقدامات لازم را جهت احداث جايگاه فروش فرآورده هاي نفتي در كليه مرزهاي جاده اي بر اساس اعلام وزارت راه و ترابري به عمل آورده نسبت به كنترل ميزان سوخت خروجي وسايل نقليه خارجي اقدام نمايد.

تبصره _ تعيين ميزان سوخت خروجي به عهده سازمان حمل و نقل و پايانه با همكاري وزارت نفت است

ماده 10 _ رانندگان وسايل نقليه خارجي به منظور تردد در جاده هاي كشور جمهوري اسلامي ايران بايد اسناد و مدارك زير را هميشه همراه داشته به هنگام درخواست به مأموران نيروي انتظامي و ساير مسوولان ذي ربط ارائه نمايند:

الف _ پروانه تردد.

ب _ گواهينامه معتبر بين المللي

ج _ كارت بيمه معتبر

د _ دفترچه مالكيت بين المللي وسيله نقليه

تبصره _ نيروي انتظامي موظف است ضمن بازرسي وسايل نقليه خارجي در كليه پاسگاه هاي محل عبور آنها از تردد و عبور و مرور وسايل نقليه خارجي فاقد مدارك فو ق جلوگيري و طبق مقررات مربوط اقدام نمايد.

ماده 11 _ رانندگي وسايل نقليه خارجي در جاده هاي جمهوري اسلامي ايران بيش از ده ساعت در يك شبانه روز براي هر راننده ممنوع است

ماده 12 _ توقف وسايل نقليه خارجي فقط در تيرپاركها يا نقاط تعيين شده توسط سازمان حمل و نقل و پايانه مجاز است

تبصره 1 _ سازمان

حمل و نقل و پايانه موظف است اولويت ها و محل استقرار و مشخصات لازم را براي احداث تيرپاركها تعيين و اعلام كند.

تبصره 2 _ نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران موظف است حسب درخواست وزارت راه و ترابري نيروهاي خود را در مكانهاي درنظر گرفته شده و تيرپاركها مستقر كرده همچنين ساعت ورود و خروج وسايل نقليه خارجي در تيرپاركها را ثبت كند.

تبصره 3 _ در صورت تصادف يا خرابي وسيله نقليه خارجي توقف آن در خارج ازتيرپاركها و نقاط تعيين شده _ مشروط به تأييد نيروي انتظامي و ثبت آن در پروانه تردد وسيله نقليه _ بلامانع است

ماده 13 _ اقدام به حمل بار و مسافر خارج از موارد مذكور در اسناد حمل كالا و مسافر وپروانه تردد، توسط وسيله نقليه خارجي ممنوع است مگر با مجوز كتبي وزارت راه و ترابري

ماده 14 _ رانندگان وسايل نقليه خارجي مكلف به رعايت كليه قوانين و مقررات حمل و نقل و راهنمايي و رانندگي در قلمروي جمهوري اسلامي هستند و در صورت تخلف از قوانين و مقررات مذكور و مفاد اين آيين نامه نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران با آنان برخورد قانوني نموده نسبت به صدور برگه هاي جريمه اقدام مي نمايد.

ماده 15 _ محل استقرار دفاتر نمايندگان سازمان حمل و نقل پايانه در مرزهاي جاده اي بين المللي كشور، محوطه گمركي است بديهي است گمرك ايران نسبت به تخصيص فضاي كاري مناسب به نمايندگان وزارت راه و ترابري در ساختمان هاي گمركي اقدامات لازم را به عمل خواهد آورد.

تبصره _ سازمان حمل و نقل و پايانه موظف است ظرف سه سال نسبت به احداث ساختمان هاي

مورد نياز نمايندگان خود در محوطه هاي گمركي با هماهنگي گمرك ايران اقدام كند. هزينه احداث ساختمان هاي مذكور از محل مابه التفاوت قيمت سوخت وسايل نقليه خارجي تأمين مي شود.

ماده 16 _ به سازمان حمل و نقل و پايانه اجازه داده مي شود ساليانه حداكثر معادل يك درصد كل مبلغ وصولي از محل مابه التفاوت قيمت سوخت وسايل نقليه خارجي را به منظور حسن اجراي اين قانون هزينه كند.

ماده 17 _ به سازمان حمل و نقل اجازه داده مي شود با رعايت قوانين و مقررات مربوط ساليانه حداكثر معادل پنج درصد (5%) كل درآمد وصولي از محل مابه التفاوت قيمت سوخت وسايل نقليه خارجي را به منظور تجهيز و تداركات لازم و ايفاي وظايف و مسئوليت هاي ناشي از قانون در اختيار نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران قرار دهد.

ماده 18 _ سياست گذاري و اولويت بندي طرح ها و پروژه هاي ايمن سازي ، نگهداري ، بهسازي جاده ها و احداث مجتمع هاي خدماتي _ رفاهي رانندگان از محل مابه التفاوت قيمت سوخت مصرفي وسايل نقليه خارجي موضوع قانون به عهده وزارت راه و ترابري است

ماده 19 _ مسووليت احداث مجتمع هاي خدماتي و رفاهي رانندگان برعهده شركت حمل ونقل و پايانه هاي وسايط نقليه باربري است و اعتبارات مربوط در اين خصوص به عنوان منابع ، در اختيار شركت ياد شده قرار مي گيرد.

فصل سوم _ مقررات حمل كالاهاي وارداتي كشور ( ماده 20 تا 27 )

ماده 20 _ در اجراي تبصره 2 قانون كليه صاحبان كالاهاي ايراني كه از ناوگان خارجي ( زميني دريايي هوايي نسبت به حمل و ورود كالاهاي خود به داخل كشور استفاده مي كنند موظف به اخذ مجوز حمل كالا قبل از مراحل گشايش اعتبار از سازمان حمل و نقل و پايانه هستند.

تبصره _ موارد استثنا در

رابطه با صدور مجوز كلي براي كالاهايي كه داراي شرايط خاص حجمي يا وزني هستند بنا به پيشنهاد بالاترين مقام اجرايي دستگاه هاي ذي ربط به تصويب شوراي عالي ترابري مي رسد.

ماده 21 _ بانك مركزي و بانك هاي عامل گشايش اعتبار و گمرك ايران بايد در انجام وظايف مربوط مجوز حمل كالا را به عنوان يكي از اسناد مورد نياز منظور و مطالبه كنند. درصورت عدم ارايه مجوز حمل توسط صاحب كالا، سازمان هاي مذكور از گشايش اعتبار يا ترخيص كالا، خودداري خواهند كرد.

ماده 22 _ در زمان صدور مجوز، سازمان حمل و نقل و پايانه موظف است در صورت وجود ناوگان ايراني ميزان عوارض ده درصد (10%) كل كرايه حمل را كه بايد توسط صاحب كالابه حساب خزانه واريز شود، در مجوز حمل قيد نمايد و در صورت تشخيص وجود نداشتن ناوگان ايراني مراتب بايد در مجوز حمل صادر شده قيد و تأييد شود.

تبصره _ كرايه واقعي حمل كالاي تحويلي در مقصد ( سي اند اف )، براساس نرخ متعارف حمل كالا و به قيمت ( ارز خريد كالا )، توسط سازمان حمل و نقل و پايانه تعيين مي شود.

ماده 23 _ در موارد مشمول پرداخت عوارض كرايه حمل بانك هاي عامل گشايش اعتبار موظف هستند فيش بانكي پرداخت عوارض ده درصد (10%) را براساس مجوز حمل صادرشده در زمان معامله اسناد از صاحبان كالا دريافت و در مدارك خريد كالا منظور كنند.

ماده 24 _

ماده 25 _ سازمان حمل و نقل و پايانه مكلف است پس از دريافت مدارك بررسي هاي لازم را در خصوص تشخيص موضوع مذكور در ماده (23) انجام دهد و حداكثر ظرف هفتاد و دو(72) ساعت

نسبت به ارايه مجوز حمل به صاحبان كالا اقدام نمايد.

ماده 26 _ گمرك ايران موظف است از ترخيص كالاهايي كه فاقد مجوز حمل يا فيش پرداخت عوارض حمل كالا (در موارد پيش بيني شده در مجوز حمل هستند خودداري كند.

ماده 27 _ سازمان حمل و نقل و پايانه نيروي انتظامي و گمرك ايران مجري اين آيين نامه خواهند بود و ساير وزارتخانه ها و سازمانها و موسسات دولتي ذي ربط موظف به همكاري و مساعدت در جهت اجراي اين آيين نامه هستند.

معاون اول رييس جمهور _ حسن حبيبي

مصوبات شوراي عالي محيط زيست - مصوبه شماره 134 شوراي عالي

شوراي عالي حفاظت محيط زيست در تاريخ 7/12/69 بر اساس تصميم مورخ 21/9/69 هيات وزيران و با توجه به آيين نامه جلوگيري از آلودگي هوا و در جهت كنترل آلودگي هواي تهران موارد زير را تصويب نمود:

1 _ تعداد حداقل 20000 وسيله نقليه عمومي بنزين سوز در تهران موظفند ظرف مدت معيني كه توسط كميسيوني مركب از سازمان حفاظت محيط زيست ، وزارت نفت و وزارت صنايع تعيين مي گردد نسبت به تبديل سوخت از بنزين به گاز مايع و بنزين (به صورت دوگانه اقدام نمايند. جهت اجراي مصوبه فو ق وزارتخانه هاي مربوطه به شرح زير اقدامات لازم را به عمل خواهند آورد:

الف _ وزارت مسكن و شهرسازي شهرداري تهران و وزارت دفاع موظفند تا خرداد ماه 1370 تعداد 25 قطعه زمين مناسب جهت احداث ايستگاه هاي گازرساني به وسايل نقليه موتوري را در اختيار وزارت نفت قرار دهند.

ب _ وزارت نفت موظف است ظرف مدت 2 سال پس از دريافت زمين ايستگاه هاي تحويل گاز مايع به وسايل نقليه مذكور را راه اندازي نمايد.

ج _ وزارت صنايع موظف است ظرف مدت 2

سال كيت هاي مربوط به تبديل سوخت وسايل نقليه مزبور از بنزين به گاز مايع و همچنين قطعات مناسب موتور را طبق استانداردهاي سازمان حفاظت محيط زيست نصب و خدمات پس از فروش را با هماهنگي شركت ملي گازايران به عهده داشته باشد.

د _ وزارت بازرگاني موظف است با رعايت اولويت و بدون بررسي مراكز تهيه و توزيع تسهيلات لازم را در اجراي بند ج به عمل آورد.

ه_ _ وزارت صنايع موظف است تاكسي هاي جديد نمره تهران ساخت داخل را فقط باسوخت دوگانه گاز مايع و بنزين بدون سرب توليد نمايد.

2 _ از تاريخ اول ارديبهشت ماه سال 1370 كليه خودروهاي وارداتي و نيز خودروهاي ساخت داخل به استثناي مزاد 1600 B و خودروي نيسان پاترول سواري با موتور 40 P و نيزپيكان بايد توانايي استفاده از بنزين بدون سرب را داشته باشد در مورد خودروهاي مستثني شده فو ق زمان استفاده از بنزين بدون سرب توسط وزارت نفت و وزارت صنايع حداكثر تا يك سال ديگر تعيين مي شود.

3 _ وزارت مسكن و شهرسازي و سازمان حفاظت محيط زيست و شهرداري تهران برنامه كوتاه مدت جهت دستيابي به خط مشي حمل و نقل شهري را ظرف دو هفته و مطالعات جامع حمل و نقل عمومي در تهران را ظرف 6 ماه به شوراي عالي ارايه نمايند.

4 _ به منظور كاهش آلودگي ناشي از موتور سيكلت ها در تهران و شهرهاي بزرگ وزارت صنايع ، سازمان پژوهش هاي علمي و صنعتي و سازمان حفاظت محيط زيست زيرنظر مشاور تحقيقاتي رييس جمهور طرحي تهيه و به شوراي عالي ارايه نمايند.

5 _ سازمان حفاظت محيط زيست با همكاري شهرداري تهران ايستگاه هاي كنترل و اندازه گيري گازهاي خروجي

وسايل نقليه موتوري را علاوه بر كرج (موضوع رديف سوم بند 2مصوبه شماره 104 _ شوراي عالي در نقاط مناسب تهران برقرار نموده و بكار اندازد.

6 _ سازمان حفاظت محيط زيست و وزارت صنايع مكلفند تاريخ لازم الاجرا شدن استاندارد هاي خروجي از وسايط نقليه موضوع مصوبه شماره 104 شوراي عالي حفاظت محيط زيست را حداكثر ظرف مدت 2 ماه تعيين نمايند.

7 _ سازمان هاي مذكور در ماده 20 آيين نامه جلوگيري از آلودگي هوا موظفند استانداردهاي جديد گازهاي خروجي از اگزوز وسايل نقليه موتوري را ظرف مدت يك سال تعيين نمايند.

مصوبه شماره 135 شوراي عالي

شوراي عالي حفاظت محيط زيست در تاريخ 12/10/70 براساس تصميم مورخ 21/9/69 هيات وزيرات و با توجه به آيين نامه جلوگيري از آلودگي هوا و در جهت كنترل آلودگي هواي تهران موارد زير را تصويب نمود.

1 _ 25 قطعه زمين مناسب در تهران زيرنظر رياست محترم جمهور به شركت ملي گاز ايران تحويل گردد.

2 _ وزارت نفت موظف است ظرف مدت تعيين شده نسبت به احداث ايستگاه هاي تحويل گاز مايع به وسايل نقليه موتوري اقدام نمايد.

3 _ وزارت صنايع برنامه زمان بندي نصب كيت جهت تبديل سوخت وسايل نقليه عمومي به تعداد 20000 دستگاه را به دبيرخانه شوراي عالي ارايه نمايد.

4 _ وزارتين نفت و صنايع تاريخ استفاده از بنزين بدون سرب را براي مزدا 1600 B،خودروي نيسان پاترول با موتور 40 P و پيكان را سريعا به دبيرخانه شوراي عالي اعلام نمايند.

مصوبه شماره 136 شوراي عالي

شوراي عالي حفاظت محيط زيست در تاريخ 5/3/71 بر اساس تصميم مورخ 21/9/69هيات وزيران و با توجه به آيين نامه جلوگيري از آلودگي هوا و در جهت كنترل آلودگي هواي تهران موارد زير را تصويب

نمود:

1 _ در ارتباط با گازسوز كردن وسايل نقليه موتوري مقرر شد وزارت صنايع ترتيبي اتخاذ نمايد كه وسايل نقليه عمومي توليدي در داخل كشور تا يك زمان مشخص دو سوخته شود و وزارت مذكور بررسي و اعلام نماد (ظرف سه هفته كه به چه ميزان ارز و امكانات جهت تامين تجهيزات و وسايل اجراي تصميم مذكور نياز دارد.

2 _ مقرر شد وزارت صنايع مسيله دوسوخته كردن وسايط نقليه و صنعت كيت سازي رابررسي و گزارش امر را به رياست جمهور تسليم نمايد.

3 _ مقرر شده 20 هزاركيت گازسوزكردن وسايط نقليه توسط وزارت صنايع تامين و به قيمت تمام شده با ارز شناور بدوا جهت نصب بر روي تاكسي ها از وزارت مذكور خريداري شود.

(مصوبه شماره 161 مورخ 25/7/77 شوراي عالي

به استناد مفاد ماده 4 قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا مصوب 3/3/1374 مجلس شوراي اسلامي حد مجاز خروجي از اگزوز وسايل نقليه موتوري (خودروهاي بنزيني در حال تردد) به شرح جدول زير تصويب و اعلام مي گردد:

نوع آلاينده سال تصويب يك سال دو سال سه سال

بعدازتصويب بعدازتصويب بعدازتصويب وبه بعد

منواكسيدكربن CO) 5/6درصدحجمي 6درصدحجمي 5درصدحجمي 4درصدحجمي

هيدروكربنهاي نسوخته 700PP 600PPm 500PPm 400 PPm

(HC)

(مصوبه شماره 162 شورايعالي حفاظت محيط زيست مورخ 27/5/77)

در اجراي بند ب تبصره 82 قانون برنامه پنجساله دوم و به منظور كاهش آلودگي هواي تهران موارد زير تصويب و اعلام مي گردد:

1 _ سازمان حفاظت محيط زيست با همكاري نيروهاي انتظامي جمهوري اسلامي ايران وشهرداري تهران برنامه زمان بندي جلوگيري از تردد وسايط نقليه موتوري فاقد برگ معاينه فني (موضوع ماده 5 قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا) و وسايط نقليه دودزا را ظرف سه

ماه تهيه نموده و نيروي انتظامي طبق برنامه فو ق از تردد اين گونه خودروها جلوگيري به عمل آرود.

2 _ سازمان حفاظت محيط زيست _ وزارت صنايع و وزارت نفت مكلف هستند بررسي هاي تعيين كيتهاي (بسته هاي گاز استاندارد معمول نموده و سپس كليه وانت بارها ، تاكسي هاي نارنجي ، فرودگاه راه آهن كرايه آژانس و مشابه آن از تاريخي كه طبق برنامه زمان بندي شده توسط نهادهاي مذكور تعيين مي شود ملزم به نصب كيت هاي (بسته هاي مذكور مي باشند. نيروي انتظامي بر اساس برنامه تعيين شده از تردد خودروهاي فوق الذكر فاقد كيت (بسته گاز جلوگيري به عمل خواهند آورد.

3 _ كليه ميني بوسها و اتوبوسهاي ديزلي ساخته شده در كشور با وارداتي ملزم به رعايت استاندارد گازهاي خروجي اگزوز Eurol مي باشند. همچنين ميني بوسهاي گازسوز (LPG) و اتوبوسهاي گازسوز (CNG) نيز ملزم به رعايت استاندارد ECE15, o4 مي باشند.

تبصره _ اجراي استانداردهاي گاز خروجي Euro2 منوط به تدوين و تصويب برنامه زمان بندي شده توسط وزارت صنايع و سازمان حفاظت محيط زيست مي باشد.

4 _ وزارت صنايع با همكاري وزارت نفت و سازمان حفاظت محيط زيست برنامه تبديل ميني بوس هاي ديزلي در حال تردد به گازسوز (LPG) را ظرف سه ماه تدوين و به مورد اجرامي گذارد.

5 _ وزارت نفت با همكاري وزارت صنايع مؤسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي و سازمان حفاظت محيط زيست برنامه زمان بندي اجراي استانداردهاي لازم براي سوخت ها اعم از گاز و گازوييل را سريعا تدوين و به مورد اجرا بگذارد.

د _ 1303

سازمان حفاظت محيط زيست

محروميت راننده از (( حق تصدي وسايل موتوري ) بجاي محروميت از (( حق رانندگي )) از موجبات

نقض نيست

قانون تاسيس شركت سهامي خاص پايانه هاي عمومي وسايل نقليه باربري - مصوب 28 دي ماه 1367

ماده واحده _ به منظور بهره برداري توسعه و نگاهداري پايانه هاي عمومي وسايل نقليه سنگين باربري مستحدثه موجود و نيز احداث ، بهره برداري ، توسعه و نگهداري پايانه هاي عمومي مورد نياز در كليه نقاط كشور كه به تشخيص وزارت راه و ترابري ايجاد آنها جهت ارايه خدمات به رانندگان وسايل نقليه باربري ضرورت خواهد يافت شركت سهامي پايانه هاي عمومي وسايل نقليه باربري تاسيس مي گردد. احداث پايانه وسايل نقليه باربري توسط شركت موضوع اين قانون مانع احداث و تاسيس پايانه باربري توسط بخش غيردولتي مطابق ضوابط وزارت راه و ترابري نمي باشد.

تبصره 1 _ مجمع عمومي اين شركت مركب از وزراي راه و ترابري برنامه و بودجه امور اقتصادي و دارايي خواهد بود. رياست مجمع بر عهده وزير راه و ترابري است

تبصره 2 _ سهام پايانه هر محل تا 49% قابل واگذاري به بخش غيردولتي مي باشد نحوه واگذاري در اساسنامه شركت مشخص مي گردد.

تبصره 3 _ اساسنامه شركت در چارچوب اين قانون و ماده 300 قانون تجارت ظرف مدت 3 ماه از تاريخ تصويب اين قانون توسط وزارت راه و ترابري تهيه و پس از تصويب مجمع عمومي به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

تبصره 4 _ شركت موظف است بهره برداري از فروشگاهها و غرفه هاي پايانه از قبيل تعميرگاه ها، كارگاههاي فني ، فروشگاههاي قطعات يدكي ، سالنهاي تعويض روغن ، رستوران را طبق آيين نامه اي كه توسط وزارت راه و ترابري تهيه و پس از تاييد مجمع عمومي به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد به بخش غيردولتي واگذار نمايد.

تبصره 5 _ شركت به صورت خودكفا اداره مي گردد و در قبال خدماتي كه ارايه مي نمايد وجوهي دريافت

مي دارد، نوع خدمات و ميزان وجوه دريافتي بر اساس آيين نامه اي خواهد بودكه با پيشنهاد وزارت راه و ترابري به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

تبصره 6 _ شركتها و موسسات باربري موظفند در پايانه هايي كه احداث مي شود مستقرگردند مگر آنكه از خود داراي تاسيسات و تجهيزات متناسب با نوع فعاليت مطابق با ضوابط وزارت راه و ترابري باشند، در غير اين صورت از فعاليت آنان جلوگيري خواهد شد.

تبصره 7 _ شركت مي تواند از محل درآمدهاي خود نسبت به ايجاد تاسيسات رفاهي بين راهي در نقاط محروم كشور كه بخش غيردولتي راغب به ايجاد آن نيستند اقدام نمايد.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده و هفت تبصره در جلسه علني روز چهارشنبه بيست و هشتم دي ماه يكهزار و سيصد و شصت و هفت مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 5/11/1367 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

آيين نامه تشكيل كميسيون ايمني راههاي كشور – مصوب 1382

هيات وزيران در جلسه مورخ 31/2/1382بنا به پيشنهاد شماره 11/9430 مورخ 25/7/1380 وزارت راه و ترابري و به استناد اصل يكصدوسي و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، آيين نامه تشكيل كميسيون ايمني راههاي كشور را به شرح زير تصويب نمود:

آيين نامه تشكيل كميسيون ايمني راههاي كشور

ماده 1- به منظور ارتقاي سطح ايمني حمل و نقل و كاهش سوانح رانندگي، كميسيون ايمني راههاي كشور كه در اين آيين نامه به اختصار كميسيون ناميده مي شود، زير نظر شوراي عالي هماهنگي ترابري كشور با تركيب زير تشكيل مي گردد:

1- وزير راه و ترابري كه رياست كميسيون را نيز به عهده خواهدداشت.

2- يكي از معاونان سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور به انتخاب رييس سازمان يادشده.

3- معاون راهنمايي و رانندگي و امور

حمل و نقل نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران.

4- يكي از معاونان وزير كشور به انتخاب وزير.

5- يكي از معاونان سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران به انتخاب رييس سازمان يادشده.

6- يكي از معاونان وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكي به انتخاب وزير.

7- يكي از معاونان وزير صنايع و معادن به انتخاب وزير.

8- يكي از معاونان وزير آموزش و پرورش به انتخاب وزير.

9- معاون راهداري و هماهنگي امور استانهاي وزارت راه و ترابري.

10- معاون وزير راه و ترابري و رييس سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور كه دبيري كميسيون را به عهده خواهدداشت.

تبصره - كميسيون مي تواند از ساير دستگاههاي دولتي و كارشناسان بخش غيردولتي در جلسات بدون حق راي دعوت به عمل آورد.

ماده 2- كميسيون موظف است موارد زير را انجام و پيشنهادهاي اصلاحي خود را به شوراي عالي هماهنگي ترابري كشور ارايه نمايد:

الف - تعيين اهداف، راهبردها و شاخصهاي مناسب براي كاهش سوانح رانندگي.

ب- بررسي برنامه هاي نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران درخصوص بهبود وضعيت آموزش رانندگي، صدور و تجديد گواهينامه، معاينه فني خودروها، اصلاح و نحوه اعمال مقررات مربوط.

ج- بررسي برنامه هاي وزارتخانه هاي آموزش و پرورش، كشور، فرهنگ و ارشاد اسلامي، راه و ترابري، بهداشت، درمان و آموزش پزشكي، علوم، تحقيقات و فناوري، سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران و نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران درخصوص آموزشهاي عمومي و تخصصي ترافيكي.

د- بررسي برنامه هاي وزارت صنايع و معادن در خصوص الزام توليدكنندگان به رعايت استانداردهاي ايمني وسايل نقليه ساخت داخل و توليد و عرضه خودروهاي قابل رقابت با انواع خارجي.

ه- بررسي برنامه هاي وزارت راه و ترابري در

خصوص شرايط احراز صلاحيت رانندگان وسايل نقليه عمومي برون شهري، اطلاع رساني مناسب، توسعه، بهسازي و نگهداري راهها، ايمن سازي و حذف نقاط حادثه خيز در جاده ها.

و- تدوين برنامه و گردشكار راه اندازي و عرضه خدمات امدادرساني در شبكه جاده اي كشور با هماهنگي وزارتخانه هاي كشور، بهداشت، درمان و آموزش پزشكي، نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران و جمعيت هلال احمر جمهوري اسلامي ايران.

ز- ارايه طرحهاي لازم براي تامين اعتبار و تحصيل منابعي كه در اثر اجراي آنها، منابع جديد كسب و يا در مصرف منابع موجود صرفه جويي مي شود در جهت ايمن سازي حمل و نقل.

ح- بررسي نظام بيمه اي كشور و چگونگي ارايه خدمات بيمه اي توسط شركتهاي بيمه در زمينه حمل و نقل.

تبصره 1- دستگاههاي يادشده موظفند در شهريور ماه هرسال برنامه سال آينده خود را در خصوص موارد مشخص شده به دبيرخانه كميسيون ارايه نمايند.

تبصره 2- دستگاه هاي يادشده موظفند مصوبات شوراي عالي هماهنگي ترابري كشور را در خصوص موارد تعيين شده مورد توجه قرارداده و گزارش عملكرد خود را در مقاطع سه ماهه، به دبيرخانه كميسيون ارايه نمايند.

تبصره 3- كميسيون مسئوليت نظارت بر اجراي مصوبات شوراي عالي هماهنگي ترابري كشور را درخصوص موارد تعيين شده، برعهده دارد.

ماده 3- كميسيون هرماه يك بار تشكيل جلسه خواهدداد.

تبصره- جلسات كميسيون با حضور حداقل هفت نفر از اعضاي جلسه تشكيل و تصميمات آن با راي اكثريت و حداقل پنج راي از اعضاي حاضر معتبر خواهدبود.

ماده 4- دبيرخانه شوراي عالي هماهنگي ترابري كشور، وظايف دبيرخانه كميسيون را برعهده خواهدداشت.

ماده 5- دستگاه هاي اجرايي عضو كميسيون هرسال ميزان اعتبارات لازم را براي انجام اقدامات

ايمني با هماهنگي سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور در قانون بودجه پيش بيني خواهندكرد.

ماده 6- كميسيون موظف است نتيجه فعاليتهاي انجام شده، طرحهاي تصويب شده و نحوه همكاري دستگاههاي ديگر را در پايان هر شش ماه به شوراي عالي هماهنگي ترابري كشور گزارش نمايد.

معاون اول رييس جمهور - محمدرضا عارف

اصلاح آيين نامه اجرايي تبصره (1) ماده (17) اصلاحي قانون ايمني راهها و راه آهن _ مصوب 1379 – مصوب 138

هيئت وزيران در جلسه مورخ 5/5/1384 بنا به پيشنهاد شماره 23326/11 مورخ 24/12/1383 وزارت راه و ترابري و به استناد تبصره (1) ماده (17) اصلاحي قانون ايمني راهها و راه آهن _ مصوب 1379 _ تصويب نمود:

آيي_ن ن_ام_ه اج_راي_ي تبص_ره (1) م_اده (17) اصلاحي قانون ايمني راهها و راه آه_ن _ مصوب 1379 _ موضوع تصويب نامه شماره 36164/ت25088ه_ مورخ 26/11/1381 به شرح زير اصلاح مي شود:

1_ متن زير جايگزين بند (ج) ماده 2) آيين نامه يادشده مي شود:

« ج _ هرگون_ه ساخت و س_از به استثناي تأسيسات زيربن_ايي در اراضي واقع در نوار به عرض سي مت_ر براي راه_ها و راه آهن ه_اي كشور و به ع_رض پانزده متر براي راههاي استانهاي گيلان، مازندران و گلستان به استثناي آزاد راهها و محورهاي موجود رشت _ قزوين، تهران _ رود هن _ آمل، رودهن _ قائمشهر و كرج _ چالوس از ابتداي محدوده يكصد متري ممنوع خواهد بود.»

2_ متن زير جايگزين بند (ج) ماده (4) آيين نامه يادشده مي شود:

«ج _ مبلغ پايه به ازاي هر متر مربع اعيان به استثناي مجتمع هاي خدمات رفاهي بين راهي، منازل مسكوني روستائيان و تأسيسات كشاورزي نظير خانه باغي و تلمبه خانه مبلغ 3000 ريال.»

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

معاينه فني

آيين نامه نحوه از رده خارج كردن خودروهاي فرسوده

هيات وزيران در جلسه مورخ 17/1/1382 بنا به پيشنهاد شماره 125973/101 مورخ 14/7/1381 سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور و به استناد اصل يكصد و سي و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، آيين نامه نحوه از رده خارج كردن خودروهاي فرسوده را به شرح زير تصويب نمود:

آيين نامه نحوه از رده خارج كردن خودروهاي فرسوده

ماده 1- در اين آيين نامه خودروي فرسوده به خودرويي اطلاق مي

شود كه نتواند در آزمايش معاينه فني خودرو، شرايط لازم را احراز نمايد يا بر اساس ماده (2) اين آيين نامه، فرسوده اعلام گردد.

ماده 2- كارگروه موضوع ماده (7) اين آيين نامه موظف است حداكثر ظرف يك ماه از ابلاغ اين آيين نامه، فهرست، اولويت و ضوابط شناسايي خودروهاي فرسوده را بر اساس شاخصهاي ميزان سوخت، عمر مفيد و نوع بهره برداري به تفكيك خودروهاي عمومي و شخصي اعلام نمايد.

كارگروه ياد شده موظف است هر سال فهرست، اولويت، ضوابط شناسايي خودروهاي فرسوده و ميزان معافيت موضوع ماده (4) اين آيين نامه را با توجه به منابع مالي مورد نياز، براي سال بعد تعيين و اعلام نمايد.

ماده 3- اين آيين نامه تا پايان برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در مورد خودروهاي با پلاك شهرهاي موضوع بند (د) ماده (104) قانون برنامه ياد شده كه در اين شهرها تردد مي نمايند، اعمال مي شود و پس از آن عموميت خواهد يافت.

ماده 4- سياستهاي تشويق و اعمال نظام تعرفه ترجيحي در چارچوب ماده (115) قانون برنامه سوم براي خارج نمودن خودروهاي فرسوده، حداكثر ظرف يك ماه توسط كميسيون موضوع ماده (1) آيين نامه اجرايي قانون مقررات صادرات و واردات با حضور نمايندگان وزارت كشور و سازمان حفاظت محيط زيست تهيه و ارايه شود.

ماده 5 - سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور موظف است حداكثر ظرف يك ماه با همكاري اعضاي كارگروه موضوع ماده (7) اين آيين نامه و با هماهنگي سيستم بانكي، آيين نامه نحوه اعطاي تسهيلات به مالكين خودروهاي فرسوده و همچنين تكاليف مالكين ياد شده را تهيه و ارايه نمايد.

ماده 6

- شهرداري شهرهاي موضوع بند (د) ماده (104) قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران با توجه به ماده (5) قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا - مصوب 1374 - موظفند راسا يا از طريق ساماندهي بخش خصوصي نسبت به احداث و بهره برداري مراكز معاينه فني خودرو اقدام نمايند.

تبصره 1- در شهرهايي كه امكانات معاينه فني خودرو فراهم مي گردد، انجام معاينه فني خودرو براي كليه وسايل نقليه الزامي است.

تبصره 2- وزارت كش-ور (سازمان شهرداريهاي كشور) موظف است هماهنگي هاي لازم را به منظور احداث و بهره برداري از مراكز ياد شده، در كليه شهرهاي كشور بعمل آورد.

ماده 7- هماهنگي و نظارت بر نحوه اجراي مفاد اين آيين نامه و همچنين تعيين روشهاي از رده خارج كردن خودروهاي فرسوده، تنظيم و تصويب دستورالعملهاي مربوط به محدوديت تردد، محدوديت نقل و انتقال، اصلاح تعرفه هاي بيمه و عوارض سالانه و نظاير آن متناسب با عمر خودروهاي فرسوده و نيز تنظيم و پيشنهاد لوايح مورد نياز و روشهاي تامين منابع جديد توسط كارگروهي متشكل از وزارت كشور (سازمان شهرداريهاي كشور)، نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران، سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور، وزارت صنايع و معادن، وزارت نفت، وزارت بازرگاني با مسؤوليت سازمان حفاظت محيط زيست انجام مي پذيرد.

معاون اول رييس جمهور - محمدرضا عارف

قانون توسعه حمل و نقل عمومي و مديريت مصرف سوخت - مصوب 1/10/1386

جناب آقاي دكتر محمود احمدي نژاد

رياست محترم جمهوري اسلامي ايران

عطف به نامه هاي شماره 25337/37244 مورخ 22/2/1386 و شماره 135850/36411 مورخ 23/10/1385 در اجراء اصل يكصد و بيست و سوم (123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران قانون توسعه حمل و نقل عمومي و مديريت سوخت كه با عنوان لايحه مديريت

مصرف سوخت در بخش حمل و نقل عمومي برون شهري و لايحه توسعه حمل و نقل عمومي درون شهري و مديريت مصرف سوخت به مجلس شوراي اسلامي تقديم گرديده بود، با تصويب در جلسه علني روز يكشنبه مورخ 18/9/1386 و تأييد شوراي محترم نگهبان، به پيوست ابلاغ مي گردد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

شماره 160999 23/10/1386

رياست جمهوري (نماينده ويژه رئيس جمهور در توسعه حمل و نقل عمومي و مديريت سوخت)

قانون توسعه حمل و نقل عمومي و مديريت سوخت كه در جلسه علني روز يكشنبه مورخ هجدهم آذرماه يكهزار و سيصد و هشتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 28/9/1386 به تأييد شوراي نگهبان رسيده و طي نامه شماره 153362/685 مورخ 1/10/1386 مجلس شوراي اسلامي واصل گرديده است، به پيوست جهت اجراء ابلاغ مي گردد.

رئيس جمهور _ محمود احمدي نژاد

قانون توسعه حمل و نقل عمومي و مديريت مصرف سوخت

ماده1_ دولت مكلف است در جهت توسعه حمل و نقل درون شهري و برون شهري كشور و مديريت بر مصرف سوخت نسبت به بهينه سازي عرضه خدمات حمل و نقل (از طريق اصلاح و توسعه شبكه حمل و نقل ريلي، برقي كردن خطوط و اجراء علائم و تأسيسات و ارتباطات، افزايش سرعت در شبكه ريلي، يكپارچه سازي و ساماندهي مديريت حمل و نقل، اصلاح قيمتها، ايمن سازي و بهبود تردد، بهسازي و از رده خارج نمودن خودروهاي فرسوده سبك و سنگين مسافري و باري درون و برون شهري، تبديل خودروهاي بنزين سوز و گازوئيل سوز به دوگانه سوز، الزام معاينه فني، توسعه ناوگان حمل و نقل همگاني ون و ميني بوس و مدي بوس و اتوبوس، استفاده از سامانه هوشمند حمل و نقل، ساخت و توسعه شبكه آزادراهها و بزرگراههاي

بين شهري، حمل تركيبي كالا از مبدأ تا مقصد نهائي با شبكه ريلي و شبكه مكمل جاده اي، الزام به داشتن توقفگاه در انواع كاربريها، احداث توقفگاههاي عمومي، ساماندهي و ايجاد توقفگاهها و پايانه هاي بار و مسافر شهري و برون شهري اعم از ريلي و جاده اي در نقاط مناسب از شهرها و حومه آن، افزايش امنيت و قابليت اطمينان و دسترسي)، بهينه سازي تقاضاي حمل و نقل (از طريق اصلاح فرآيندهاي اداري، كاربرد فناوري اطلاعات و ارتباطات، اصلاح كاربري زمين و آمايش سرزمين، اعمال محدوديتهاي ترافيكي، آموزش و فرهنگ سازي)، بهينه سازي مصرف انرژي (از طريق عرضه بنزين و گازوئيل در بخشهاي حمل و نقل و صنعت و كشاورزي با اولويت كارت هوشمند سوخت، احداث جايگاههاي عرضه گاز، حمايت از ابداعات و اختراعات مؤثر در كاهش مصرف سوخت)، بهينه سازي توليد خودرو [ از طريق توليد خودروهاي گازسوز، تأمين تجهيزات استفاده از گاز توسط خودروها، حمايت از توليد خودروهاي برقي، دونيرويي (هيبريدي) و كم مصرف، استانداردسازي توليد خودروي سبك و سنگين و موتورسيكلت در مصرف سوخت و كاهش آلايندگي] و خروج بنزين و گازوئيل از سبد حمايتي، حداكثر از ابتداء سال 1391 هجري شمسي اقدام نمايد.

ماده2_ به دولت اجازه داده مي شود براي اجراء احكام ماده (1) اين قانون اقدامات زير را به عمل آورد:

1_ اعطاء كمكهاي بلاعوض يارانه اي به بخشهاي غيردولتي مرتبط با اهداف اين قانون؛

2_ تخفيف در حق_وق ورودي و سود بازرگاني واردات ناوگان حمل و نقل همگاني، خودروهاي كم مصرف، خودروهاي گازسوز، نفت گاز، برقي و دونيرويي (هيبريدي) و قطعات و تجهيزات مربوطه؛

3_ تخفيف در حقوق ورودي و سود بازرگاني واردات تجهيزات، تأسيسات، ماشين آلات و قطعات مورد نياز شبكه و ناوگان ريلي (شهري

و برون شهري) و توسعه آزادراهها و بزرگراهها؛

4_ اعطاء تسهيلات بانكي و پرداخت بخشي از سود تسهيلات بانكي به بخشهاي مرتبط با اهداف اين قانون؛

5 _ تغيير كاربري اراضي و واگذاري زمينهاي مورد نياز احداث جايگاههاي عرضه گاز طبيعي تا پايان سال 1390 هجري شمسي به قيمت منطقه اي پس از تملك و پرداخت بهاي عادله آنها به صاحبان اراضي؛

6 _ تعيين و اخذ جريمه، متناسب با مازاد مصرف سوخت و آلايندگي از خودروهاي سبك و سنگين به صورت پلكاني؛

7 _ تعيين و اخذ عوارض، بر مبناي ميزان مصرف سوخت و آلايندگي و نوع سوخت از خودروهاي توليد داخل و وارداتي از توليدكنندگان داخلي و واردكنندگان.

ماده3_ دولت مكلف است نظارت بر اجراء زمانبندي شده طرحها و پروژه هاي مرتبط با اهداف اين قانون را با راهكارهايي كه در آئين نامه هاي اجرائي مشخص خواهد كرد، اعمال نمايد و هر شش ماه يكبار گزارش پيشرفت كار را به كميسيون عمران مجلس شوراي اسلامي ارائه كند.

ماده4_ توزيع كمكها، يارانه ها، تسهيلات و اعتبارات موضوع اين قانون و تعيين دستگاه مجري با توجه به شرح وظايف قانوني به عهده دولت است. دولت موظف است به نحوي اقدام كند كه ضمن صرفه جويي، سرعت و كيفيت نيز لحاظ گردد.

ماده5 _ شركتهاي بيمه گر موظفند متناسب با ارزيابي دولت از عملكرد دستگاه هاي مؤثر در كاهش حوادث و تلفات حمل و نقل درون شهري و برون شهري، معادل پنجاه درصد (50%) صرفه جويي حاصل از عدم پرداخت خسارات بيمه بدنه و شخص ثالث را براي آموزش و فرهنگسازي ايمني تردد، تأمين تجهيزات، اصلاح فيزيكي نقاط و مقاطع حادثه خيز و كمك به پرداخت هزينه هاي جاري (با تصويب طرحها و اعتبارات پيشنهادي از سوي شهرداريها

در شوراي هماهنگي ترافيك استان و از سوي وزارت راه و ترابري و پليس راهور، در كميسيون ايمني راههاي وزارت راه و ترابري) به دستگاههاي مذكور اختصاص دهند.

ماده6 _ دولت موظف است با اولويت حمل و نقل ريلي به گونه اي اقدام نمايد كه سهم حمل و نقل ريلي در جابه جايي بار و مسافر و مصرف سوخت در حمل و نقل برون شهري بر مقادير جدول شماره (1) اين قانون منطبق شود.

ماده7_ دولت موظف است سياستهاي بخش حمل و نقل همگاني شهري را به گونه اي تنظيم نمايد كه از ابتداء سال 1391 هجري شمسي در مجموع هفتاد و پنج درصد (75%) سفرهاي درون شهري پوشش داده شده و سهم هر يك از بخشهاي حمل و نقل همگاني و مصرف سرانه بنزين در روز براساس جدول شماره (2) باشد.

تبصره _ در شهر تهران نسبت تسهيم حمل و نقل عمومي از كل سفرهاي درون شهري براي اتوبوسراني، تاكسيراني و حمل و نقل ريلي به ترتيب تا حداكثر بيست و پنج درصد (25%)، بيست درصد (20%) و سي درصد (30%) مي باشد.

ماده8 _ در صورتي كه شهرداري شهرهاي داراي شهرك اقماري، شركتهاي شهرك هاي جديد، شركتها و كارخانه ها، هزينه تأمين زيرساخت و ابنيه خطوط ريلي به شهركهاي اقماري، شهرهاي جديد يا محل شركت يا كارخانه را تأمين نمايند، دولت هزينه روسازي، علائم، تأسيسات و ناوگان اجراء پروژه هاي مربوطه را تأمين خواهد كرد.

تبصره _ اعتبارات موردنياز اين بند از محل اعتبارات پيش بيني شده در ماده (10) اين قانون تأمين خواهد شد.

ماده9_ مديريت حمل و نقل بار و مسافر در محدوده شهر و حومه آن به عهده شهرداري است.

ماده10_ اعتبارات موردنياز موضوع اين قانون به ميزان چهل

هزار ميليارد (40.000.000.000.000) ريال در بخش درون شهري و شصت هزار ميليارد (60.000.000.000.000) ريال در بخش برون شهري در هر سال تعيين مي گردد. دولت مجاز است اين اعتبارات را در دو رديف متمركز درون شهري و برون شهري از محل درآمد عمومي، صرفه جويي حاصل از اجراء اين قانون و حساب ذخيره ارزي تأمين و در بودجه سنواتي منظور نمايد. اين اعتبارات در حساب مخصوص نزد خزانه داري كل كشور به صورت صددرصد (100%) تخصيص يافته تلقي مي گردد.

ماده11_ وصولي هاي موضوع بندهاي (6) و (7) ماده (2) و ماده (5) بين شهرداريها و وزارت راه و ترابري جهت انجام تكاليف اين قانون به نسبت شصت درصد (60%) و چهل درصد (40%) در قالب بودجه هاي سنواتي توزيع مي گردد. كمك به شهرهاي فاقد سامانه ريلي شهري مصوب براي ساماندهي حمل و نقل همگاني و بهبود عبور و مرور داراي اولويت است.

ماده12_ آئين نامه اجرائي اين قانون حداكثر دو ماه پس از ابلاغ اين قانون با پيشنهاد مشترك نماينده ويژه رياست جمهوري، وزارت راه و ترابري، وزارت كشور و سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور، تهيه و به تصويب هيأت وزيران خواهد رسيد.

ماده13_ اجراء كليه قوانين مغاير با اين قانون به جز قانون برنامه توسعه ملغي الاثر مي گردد.

جدول 1_ برون شهري

جدول 2_ درون شهري

قانون فوق مشتمل بر سيزده ماده و دو تبصره در جلسه علني روز يكشنبه مورخ هجدهم آذرماه يكهزار و سيصد و هشتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 28/9/1386 به تأييد شوراي نگهبان رسيد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

شهرداري

شهرداري و شورا

قانون شهرداري - مصوب 11/4/1334 با اصلاحات و الحاقات
فصل اول _ در تاسيس شهرداري ( ماده 1 تا 3 )

ماده 1 _ در هر محل كه جمعيت آن حداقل به پنج هزار نفر بالغ باشد شهرداري تاسيس مي گردد.

تبصره 1 _ در هر نقطه كه

از نظر موقعيت و اهميت تشكيل شهرداري ضرورت داشته باشد ولو جمعيت آن به پنج هزار نفر بالغ نشود وزارت كشور مي تواند در آن محل دستور تشكيل انجمن و شهرداري بدهد و چنانچه پس از تشكيل شهرداري در نقاط مزبور ضمن عمل معلوم شود عوارض وصولي تكافوي هزينه شهرداري را نمي نمايد و با در نظر گرفتن وضع اقتصادي و مالي محل براي اداره امور شهرداري درآمد جديدي نمي توان تهيه نمود وزارت كشور مجاز است شهرداري اين قبيل نقاط را منحل نمايد.

تبصره 2 _ در نقاطي كه فقط در بعضي از فصول برقراري شهرداري لازم باشد براي فصل مزبور و همچنين براي چند محل كه به يكديگر نزديك و جمعا اقتضاي تشكيل شهرداري داشته باشند مي توان يك شهرداري تاسيس كرد.

ماده 2 _ حدود حوزه هر شهرداري بوسيله با تصويب انجمن شهر تعيين مي شود و پس ازموافقت شوراي شهرستان و تصويب وزارت كشور قابل اجرا است

ماده 3 _ شهرداري داراي شخصيت حقوقي است

فصل دوم _ انتخابات انجمن شهر ( ماده 4 ت32 )

الف _ تقسيم بندي شهر، حوزه هاي انتخابيه و تعداد انجمن

ماده 4 _ هر حوزه شهرداري انجمني خواهد داشت بنام انجمن شهر كه اعضا آن از طرف اهالي مستقيما و با راي مخفي به اكثريت نسبي براي مدت چهار سال انتخاب مي شوند.

مواد 5 و 6 _ طبق ماده 113 لغو شده است

ماده 7 _ تعداد اعضاي انجمن شهرها بدين ترتيب تعيين مي شود.

تهران 30 نفر

شهرهاي از 250 هزار نفر جمعيت ببالا15 نفر

شهرهاي از 100 هزار تا 250 هزار نفر جمعيت 12 نفر

شهرهاي از 50 هزار تا 100 هزار نفر جمعيت 9 نفر

شهرهاي از 10 هزار تا 50 هزار نفر جمعيت 7 نفر

شهرهاي كمتر از 10هزار نفر5 نفر

تبصره

_ جمعيتي كه ملاك تعيين عده نمايندگان هر حوزه است آخرين سرشماري عمومي كشور است كه نتيجه آن قبل از صدور دستور شروع انتخابات انجمن شهر رسما اعلام شده باشد.

ب _ شرايط انتخاب كردن و انتخاب شدن

ماده 8 _ انتخاب كننده بايد واجد شرايط زير باشد:

1 _ تابعيت ايران

2 _ داشتن 18 سال تمام

3 _ توطن در محل انتخاب و يا لااقل سكونت در آنجا از ششماه قبل از انتخابات و يا آنكه شخصا در آن حوزه به كسب يا حرفه معيني اشتغال داشته باشد و در صورتي كه محل سكني و محل كسب يا حرفه مختلف باشد فقط محل سكني معتبر است

4 _ عدم محكوميت بجنايت يا جنحه اي كه موجب محروميت از حقوق اجتماعي است

5 _ محجور نبودن و عدم محكوميت به ورشكستگي به تقصير.

تبصره _ راي دهندگان موظفند قبل از دادن راي برگ انتخاباتي تحصيل كنند.

نحوه تنظيم دفاتر ثبت نام و صدور برگ انتخاباتي و تشخيص صلاحيت راي دهندگان بر اساس مقررات اين قانون بموجب آيين نامه اي خواهد بود كه ظرف دو ماه از تاريخ تصويب اين قانون ازطرف وزارت كشور تهيه و بتصويب هيات وزيران برسد.

ماده 9 _ انتخاب شونده بايد داراي شرايط زير باشد:

1 _ تابعيت ايران

2 _ داشتن 25 سال تمام سن

3 _ توانايي خواندن و نوشتن فارسي باندازه كافي

4 _ لااقل سه سال ساكن محل انتخاب باشد.

5 _ عدم محروميت از حقوق اجتماعي

6 _ محجور نبودن و عدم محكوميت به ورشكستگي به تقصير.

ماده 10 _ اشخاص زير از انتخاب شدن محرومند.

1 _ نخست وزير _ وزيران و معاونان آنان و نمايندگان مجلسين در تمام كشور و

استانداران و فرمانداران و قضات دادگستري و شهرداران و بخشداران و كليه روساي ادارات و سازمانها و شركتهاي دولتي و موسسات وابسته به دولت و شهرداريها همچنين مديرعامل جمعيت هلال احمر ايران _رييس اتاق بازرگاني و صنايع و معادن _ رييس اتاق اصناف _ رييس شوراي داوري _ رييس انجمن بهداري _ رييس شوراي آموزش و پرورش منطقه اي و قايم مقام و معاونان مقامات مذكور در حوزه مأموريت و كار خود به استثناي استادان و دانشياران و استادياران و ساير افرادي كه در موسسات اموزش عالي تدريس مي كنند مشروط بر آنكه داراي شغل دولتي نباشند و همچنين كاركنان آموزشي وزارت آموزش و پرورش كه منحصرا به امر تدريس اشتغال ورزند.

2 _ افسران و نفرات شهرباني و ژاندارمري و ارتش و همرديفان آنها از هر دسته تا موقعي كه درخدمت هستند از انتخاب كردن و انتخاب شدن محرومند.

3 _ اعضاي انجمن هاي ايالتي و ولايتي و اعضا انجمن نظارت انتخابات انجمن شهر در دوره اي كه داراي اين سمت هستند.

4 _ هيچيك از كارمندان و كارگران ادارات و بنگاههاي دولتي و سازمانهاي وابسته به دولت وكسانيكه بنحوي از انحا از شهرداري مستمرا حقوق و يا كمك مالي دريافت مي دارند در حوزه مأموريت خود نمي توانند انتخاب شوند مگر اينكه قبل از نشر اعلان انتخابات بازنشسته شده يا استعفا داده يا از خدمت خارج شده باشند كه در اينصورت انتخاب آنان مانعي ندارد.

تبصره _ در نقاطي كه دولت مقتضي بداند و اعلام نمايد شركت كارمندان و كارگران سازمانهايي كه با سرمايه دولت تشكيل شده ولي بصورت بازرگاني اداره مي شوند در انتخابات انجمن شهر بلامانع است

5 _ روسا و اعضا هيات مديره و مديران عامل

شركتها و كساني كه تامين تمام يا قسمت اعظم يكي از حوايج عمومي حوزه شهرداري از قبيل خواربار _ وسايل نقليه _ برق _ آب _ دارو و امثال اينها را بعهده دارند نمي توانند بعضويت انجمن شهرداري محلي كه مركز فعاليت آنهاست انتخاب شوند.

تبصره _ چنانچه يكي از كارمندان پايه دار دولت يا شهرداري بعضويت انجمن انتخاب شود مدت نمايندگي جزو سابقه خدمت او محسوب مي شود.

ماده 11 _ از اشخاصي كه با يكديگر قرابت نسبي يا سببي بشرح زير داشته باشند:

پدر _ مادر _ فرزند _ نوه _ برادر _ خواهر _ برادرزاده _ خواهرزاده _ همسر خواهر و برادر همسر _فرزند همسر، فقط آنكسي كه راي او بيشتر است مي تواند عضويت يك انجمن را دارا باشد و درصورت تساوي آرا يكي از آنها بحكم قرعه معين خواهد شد و اگر قرابت پس از اتمام انتخابات و صدور اعتبارنامه يا هر زماني از دوره قانوني انجمن حاصل و يا معلوم گردد بلافاصله در اولين باري كه انجمن تشكيل جلسه مي دهد بحكم قرعه يكنفر ابقا مي شود و بجاي شخص يا اشخاصي كه خارج شده اند از شخص يا اشخاصي كه بعد از آنها رايشان بيشتر است دعوت خواهد شد.

ماده 12 _ هر عضو انجمن شهرداري كه فاقد يكي از شرايط انتخاب شونده (مذكور در ماده 9 اين قانون گردد و يا يكي از مشاغلي را كه موجب محروميت از عضويت انجمن شهرداري است قبول كند از همان موقع منعزل شناخته مي شود و فرماندار يا بخشدار موظف است بمحض اطلاع مراتب را بعضو منعزل و انجمن شهر اعلام نمايد.

ماده 13 _ يكنفر نمي تواند در بيش از يك انجمن شهر عضويت داشته باشد.

تبصره _ در

شهرهايي كه به حوزه هاي انتخابيه تقسيم مي شود هرگاه يكنفر در بيش از يك حوزه انتخاب گردد فقط مي تواند نمايندگي يكي ازحوزه ها را داشته باشد و از ساير حوزه ها كساني كه بعداز او حايز اكثريت هستند نمايندگي آن حوزه ها را خواهند داشت مشروط بر اينكه نفر بعدي حداقل داراي نصف آرا آخرين نماينده منتخب حوزه باشد والا انتخابات در آن حوزه تجديد خواهد شد.

ج _ در تعيين داوطلبان و تشكيل انجمن نظارت

ماده 14 _ فرمانداران يا بخشداران حداكثر ظرف مدت سه روز پس از وصول دستور وزارت كشور تاريخ و محل تشكيل كميسيون موضوع ماده 15 و شرايط انتخاب شوندگان و مدت اعلام داوطلبي عضويت در انجمن را بموجب آگهي به اطلاع عموم اهالي بخش يا مركز فرمانداري مي رسانند.

داوطلبان عضويت در انجمن بايد برگ داوطلبي خود را ظرف ده روز از تاريخ انتشار آگهي شخصا به فرمانداري يا بخشداري تسليم نمايند.

ماده 15 _ پس از انتشار آگهي مزبور در ماده 14 بمنظور احراز شرايط قانوني در مورد داوطلبان عضويت در انجمن حداقل دو ماه قبل از روز اخذ راي بدستور وزارت كشور در مركز هر فرمانداري يابخشداري كميسيوني برياست فرماندار يا بخشدار و بعضويت رييس دادگاه شهرستان در شهرستان ورييس دادگاه بخش در بخش و رييس اداره آموزش و پرورش و رييس اداره ثبت احوال و يكنفر معتمد محل بانتخاب فرماندار يا بخشدار تشكيل مي گردد. در بخشها رييس آموزش و پرورش بخش ، نماينده ثبت احوال عضويت كميسيون را دارا خواهند بود. در غياب هريك از افراد مذكور دربالا از جانشين آنان دعوت بعمل خواهد آمد.

در صورتي كه تكميل تعداد اعضاي كميسيون با افراد مذكور ميسر نباشد، فرماندار يا بخشدارمي تواند از دبيران يا

آموزگاران يا سردفتران ياروساي انجمن ده براي تشكيل و تكميل عده اعضاي كميسيون دعوت نمايد. داوطلبان عضويت در انجمن ها نمي توانند عضو كميسيون مذكور باشند وهرگاه اعضا اين كميسيون داوطلب عضويت در انجمن شهر گردد مستعفي تلقي شده و طبق مقرراتاين ماده بجاي آنان از افراد ديگر دعوت بعمل خواهد آمد. كميسيون پس از رسيدگي اسامي افرادواجد شرايط قانوني را بمرجع حزبي مربوط در محل اعلان مي كند تا طبق ضوابط حزبي و با توجه به تعداد داوطلبان و جمعيت هر حوزه انتخابيه حداكثر تا چهار برابر تعداد اعضاي انجمن نامزدهاي انتخاباتي از طرف حزب اعلام شود و راي دهندگان مي توانند فقط به افراد اعلام شده راي دهند.

بعد از انتشار اعلام اسامي داوطلبان واجد شرايط كميسيون نسبت به تعيين اسامي 24 نفر از معتمدين محلي با سواد از بين گروههاي مختلف كه داراي شرايط راي دهنده باشند اقدام مي نمايد و فرماندار يا بخشدار از 24 نفر مذكور براي تشكيل انجمن نظارت در محل بخشداري يا فرمانداري دعوت خواهد نمود.

دعوت شدگان در همان جلسه با راي مخفي و اكثريت نسبي از بين خود هفت نفر را بعنوان عضواصلي و هفت نفر را بعنوان عضو علي البدل انتخاب مي كنند. براي تشكيل جلسه مذكور حضور حداقل دو سوم دعوت شدگان ضروري است در بخشهايي كه چند انتخابات براي تشكيل چندانجمن شهر در جريان باشد نماينده بخشدار در تشكيل انجمن وظايف مظايق بخشدار را بعهده خواهد داشت

تبصره 1 _ در بخشهايي كه انتخابات براي تشكيل چند انجمن شهر در جريان است تكاليف مربوط به احراز شرايط قانوني داوطلبان و تعيين 24 نفر معتمدان و رسيدگي بشكايات موضوع ماده 30 و ساير وظايف مربوط توسط كميسيون

مذكور در اين ماده انجام خواهد شد.

تبصره 2 _ انجمنهاي نظارت بر انتخابات با نظارت فرماندار و بخشدار محل مسئول صحتانتخابات خواهند بود.

تبصره 3 _ هرگاه قبل از تشكيل انجمن نظارت يك يا چند نفر از داوطلبان نمايندگي استعفا دهند مراتب از طرف فرماندار يا بخشدار براي اطلاع راي دهندگان اعلام مي شود و داوطلب مستعفي حق استرداد استعفاي خود را ندارند.

تبصره 4 _ وزارت كشور مكلف است نسبت به تشكيل انجمن شهر در كليه نقاطي كه شهرداري تاسيس شده يا بشود اقدام نمايد.

ماده 16 _ از داوطلبان عضويت در انجمن شهر نبايد براي عضويت انجمن نظارت و شعب اخذ راي و شعب ثبت نام دعوت بعمل آيد ولي هر داوطلب مي تواند براي نظارت در اخذ و قرايت آرا نماينده اي به انجمن نظارت و شعب اخذ راي معرف كند.

ماده 17 _ كساني كه براي عضويت انجمن نظارت انتخاب مي شوند بلافاصله تحت رياست مسن ترين اعضا تشكيل جلسه داده يك رييس و يك نايب رييس و لااقل سه منشي از بين خود با راي مخفي و به اكثريت انتخاب مي نمايند نظم جلسات انجمن با رييس و در غياب رييس با نايب رييس خواهد بود و نوشتن صورت جلسات بعهده منشي هاست

ماده 18 _ انتخاب رييس و نايب رييس فردي است و به اكثريت تام خواهد بود و در صورت عدم حصول اكثريت تام دفعه دوم انتخاب به اكثريت نسبي صورت مي گيرد. انتخاب سه نفر منشي جمعي و به اكثريت نسبي است

ماده 19 _ بمنظور اخذ راي و استخراج آرا ، انجمن هاي نظارت مكلفند با تصويب كميسيون موضوع ماده 15 بتعداد لازم شعب اخذ راي مركب از 5

نفر از اهالي محل تشكيل دهند.

اعضاي شعبه بايد واجد شرايط انتخاب كننده باشند. محل شعب اخذ راي حتي الامكان با توجه به جمعيت و امكانات ارتباطي محل تعيين مي شود.

ماده 20 _ ورود در محوطه انتخابات با هر نوع اسلحه سرد و گرم جز براي مأمورين انتظامي ممنوع است كساني كه برخلاف نظم و مقررات رفتار نمايند به امر رييس بوسيله مأمورين انتظامي ازانجمن خارج و در صورت لزوم بمراجع قانوني تسليم خواهند شد.

ماده 21 _ انجمن نظارت و شعب آن غيرقابل انحلال است مگر آنكه اسباب تعطيل و تعويق انتخابات را فراهم كنند و يا برخلاف وظايفي كه طبق اين قانون بعهده انجمن گذاشته شده عمل نمايند در اين صورت اگر موجبات تعطيل و تعويق و اخلال از طرف شعبه باشد بنا بنظر اكثريت انجمن نظارت با موافقت فرماندار يا بخشدار شعبه مزبور منحل مي شود و اگر از طرف انجمن نظارت باشد فرماندار يا بخشدار با موافقت كميسيون پنج نفري (با اكثريت آرا ) با ذكر دلايل اعضا علي البدل را براي ادامه امر انتخابات دعوت مي نمايد و ضمنا مراتب و دلايل تعطيل و تعويق واخلال را ضمن صورتجلسه اي براي تعقيب متخلفين از طريق وزارت كشور به شوراي دايمي انتخابات اعلام مي دارد. در صورتيكه از اين اقدامات نيز نتيجه اي حاصل نشود از طرف فرماندار يا بخشدار درخواست انحلال انجمن نظارت با نظر كميسيون پنج نفري از طريق وزارت كشور به شوراي دايمي انتخابات موضوع ماده 114 اين قانون براي اتخاذ تصميم فوري احاله خواهد شد.

ماده 22 _ هرگاه در اثنا جريان انتخابات يك يا چند نفر از اعضا انجمن در آمدن به جلسات تعلل و يا از حضور استنكاف نمايند

تا زماني كه اكثريت باقي است جريان امر تعقيب و به عضو يااعضا مذكور اخطار مي شود كه حضور يابند چنانچه عضوي تا دو جلسه پس از اخطار در استنكاف و تعلل خود باقي باشد فرماندار يا بخشدار يك يا چند نفر از اعضا علي البدل را بحكم قرعه براي عضويت انجمن دعوت مي نمايد و اگر اكثريت اعضا انجمن نظارت از حضور در انجمن استنكاف نمايند و يا پس از ختم انتخابات از دادن اعتبارنامه خودداري كنند فرماندار يا بخشدار علل وموجبات آنرا تحقيق و در رفع محظور اهتمام مي نمايند و در صورتيكه اهتمام فرماندار يا بخشدار موثر نشود و اكثريت اعضا انجمن يا تمام اعضا انجمن اعم از اصلي و علي البدل همچنان استنكاف و يا استعفا نمايند يا بواسطه فقدان اكثريت انجمن نتواند بوظايف قانوني خود عمل كندكميسيون مقرر در ماده 15 در تجديد اعضا انجمن نظارت بتعداد كسري اقدام مي نمايد و انتخابات را خاتمه مي دهد و اشخاصي كه موجبات تعطيل و تعويق و انحلال انجمن را فراهم كرده باشند طبق ماده 87 اين قانون مورد تعقيب قرار خواهند گرفت

د _ كيفيت اخذ آرا و تشخيص منتخبين

ماده 23 _ همين كه انجمن هاي نظارت انتخاب و تشكيل شد و در صورت لزوم شعب خود راتعيين نمودند، هريك از انجمن ها اعلاني تنظيم نموده و به نسبت اهميت محل از سه تا پنج روز قبل از شروع به اخذ راي در تمام حوزه مربوط به خود منتشر مي سازند.

اعلان مزبور حاوي مطالب ذيل خواهد بود:

1 _ محل انعقاد انجمن و شعب آن و ساعات اخذ راي كه بايد در تمام شعب در يكروز جمعه بعمل آيد و كمتر از 6

ساعت و بيش از 8 ساعت نباشد، ساعات اخذ آرا از ساعت 8 صبح الي 12 واز ساعت 14 تا خاتمه مدت خواهد بود.

2 _ شرايط انتخاب كنندگان

3 _ عده نمايندگاني كه بايد در آن حوزه انتخاب شوند.

4 _ اسامي داوطلبان آن حوزه كه طبق ماده 15 از طرف حزب اعلام شده است

ماده 24 _ راي بايد مخفي باشد و همينكه راي دهنده به اطاق انجمن يا شعبه وارد و وجودشرايط راي دادن در او تشخيص داده شد بايد راي خود را شخصا در حضور انجمن در صندوق انداخته خارج شود برگ انتخاباتي راي دهنده پس از ثبت در دفتر انجمن طبق آيين نامه مربوط ابطال خواهد شد.

ماده 25 _ در پايان آخرين ساعاتي كه براي اخذ راي معين گرديده است در ورودي انجمن ياشعبه بسته مي شود و اگر عده اي از آنان كه حق راي دادن دارند در داخل محل حاضر باشند راي خود را بترتيب مذكور در صندوق انداخته و انجمن يا شعبه به راي گرفتن خاتمه مي دهد و بعد از آن ديگراز كسي راي قبول نمي شود.

ماده 26 _ اگر از انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان كسي در حين جريان انتخابات شكايت داشته باشد اين امر مانع انجام انتخابات نخواهد شد ولي شرح آن بايد در صورتمجلس نوشته شود.

ماده 27 _ انجمن مكلف است پس از ختم آرا بلافاصله آرا را شماره و قرايت كند و مادام كه نتيجه استخراج آرا معلوم نشود حق تعطيل ندارد منشي مكلف است صورت مجلسي از نتيجه آرا قرايت شده تنظيم كند و پس از آنكه صورتمجلس به امضا رييس و اعضا انجمن رسيد نتيجه بلافاصله بايد بوسيله فرماندار يا بخشدار

اعلام گردد.

ماده 28 _ اوراق راي را بايد يكي از اعضا يك يك بصورت بلند خوانده به يكنفر ديگر از اعضا بدهد كه علامت قرايت گذاشته شود و سه نفر ديگر از اعضا اسامي را بترتيبي كه خوانده مي شود در دفتري كه براي اينكار تخصيص داده شده ثبت مي نمايند از اوراق راي آنچه سفيد و ياداراي اسامي غيرخوانا باشد يا اينكه انتخاب شده در آن درست معرفي نشده باشد يا اسم كسي كه معرفي نشده در آن نوشته شده باشد و يا نام انتخاب كننده را داشته باشد باطل و عينا ضميمه صورتمجلس مي شود.

هرگاه در اوراق راي علاوه بر عده اي كه بايد انتخاب شوند اسامي اضافه نوشته شده باشد عده زايد از آخر ورقه خوانده نمي شود.

ماده 29 _ در حوزه هايي كه بر طبق ماده 19 براي تسريع اخذ راي شعب انجمن در آن حوزه ها تشكيل مي گردد صورتمجلس استخراج آرا هر شعبه در ورقه مخصوص با ذكر اسامي و عده آرا هريك از اشخاصي كه راي دارند نوشته شده و اعضا شعبه آنرا امضا مي كنند و به انضمام اوراق لازم در پاكتي كه لاك شده و به مهر شعبه رسيده باشد بانجمن نظارت فرستاده مي شود، اسامي مندرج در صورتمجلس شعب با آرايي كه انجمن نظارت استخراج كرده در ورقه جداگانه جمع و كسي كه از مجموع آرا حايز اكثريت باشد معلوم مي گردد.

اوراق راي هر حوزه تا گذشتن مدت اعتراض و خاتمه رسيدگي در صندوق انجمن كه لاك مي شود و بمهر اعضا مي رسد باقي مي ماند و پس از گذشتن مدت اعتراض با حضور عده اي از راي دهندگان اوراق مزبور را معدوم مي سازند (به استثنا آنچه در مواد قبل ذكر شده و

بايد ضميمه صورتمجلس باشد) انجمن نظارت حق معدوم كردن آرا را قبل از گذشتن مدت اعتراض و تا پايان رسيدگي ندارد.

ماده 30 _ ضمن انتشار اسامي دارندگان راي انجمن نظارت تاريخ قبول شكايات را كه بايد ازفرداي همانروز شروع شود، تعيين مي كند و اگر از انتخاب كنندگان يا انتخاب شوندگان كسي از جريان انتخابات شكايت داشته باشد ظرف يكهفته به اطلاع انجمن نظارت مي رساند و انجمن نظارت بعداز انقضا يكهفته شكايتي نمي پذيرد و منتهي ظرف يكهفته به شكايات واصله با حضور كميسيون 5نفري رسيدگي مي كند. در صورتيكه شكايت بنظر انجمن وارد باشد و ثابت شود كه منتخب داراي شرايط مقرر در ماده 9 و 10 اين قانون نيست مراتب را در صورتمجلس ذكر مي كند و اعتبارنامه رابراي نفر بعدي كه داراي راي بيشتري مي باشد، صادر مي نمايد، و هرگاه تشخيص دهد كه درانتخابات اعمالي برخلاف قانون صورت گرفته موضوع را با تنظيم صورتمجلس براي اتخاذ تصميم از طريق وزارت كشور به شوراي موضوع ماده 114 اين قانون احاله مي نمايد و طبق نظر شورا عمل مي كند.

ماده 31 _ كساني كه بعضويت انجمن شهر انتخاب مي شوند بايد اعتبارنامه به امضا انجمن نظارت و اعضا كميسيون پنج نفري در دست داشته باشند و آنرا بدفتر شهرداري و در صورت نبودن شهرداري بدفتر فرمانداري يا بخشداري بدهند و رونوشت آن را بگيرند كميسيون مزبور و همچنين اعضا انجمن نظارت نبايد بدون عذر موجه در صدور اعتبار نامه تاخير كنند والا با آنها بر طبق ماده 22 رفتار خواهد شد.

ماده 32 _ منشي انجمن نظارت صورتمجلس انتخابات را در سه نسخه حاضر كرده و به امضا فرماندار يا بخشدار و اعضا انجمن نظارت مي رساند. يك نسخه در فرمانداري يا

بخشداري ضبط و يك نسخه بوسيله فرماندار يا بخشدار به وزارت كشور ارسال مي شود نسخه سوم با كتابچه ثبت اسامي در انجمن ولايتي و در صورت نبودن انجمن ولايتي در انجمن شهر ضبط مي گردد.

فصل سوم _ در تشكيل انجمن شهر ( ماده 33 تا 44 )

الف _ انتخابات هيات رييسه

ماده 33 _ بمحض اينكه انتخابات خاتمه يافت و اعتبارنامه دو ثلث از نمايندگان صادر و به آنها داده شد فرماندار يا بخشدار مكلف است ظرف يك هفته وسايل تشكيل انجمن را فراهم سازد.انجمن بلافاصله تحت رياست مسن ترين اعضا و به منشيگري دو نفر از جوان ترين اعضا تشكيل جلسه داده بشرح ماده 35 سوگند ياد مي كنند و سپس به انتخاب هيات رييسه مركب از يك رييس و يك يا دو نايب رييس و دو منشي به راي مخفي و اكثريت نسبي براي مدت يكسال اقدام مي نمايد و هرگاه در انتخاب هيات رييسه تساوي آرا حاصل شود با قرعه از بين انتخاب شدگان تعيين خواهدشد.

انتخاب مجدد همان اشخاص بعد از انقضا مدت يكسال بلامانع است

ماده 34 _ نظم جلسات با رييس و در غياب او با نايب رييس است و كساني كه مخل نظم باشند به امر رييس اخراج مي شوند و در صورت وقوع جرم مرتكب با صورت مجلس بمراجع قانوني تسليم مي گردد.

ماده 35 _ اعضا انجمن در اولين جلسه كه برياست مسن ترين اعضا تشكيل مي شود سوگند يادخواهند كرد همچنين در هر موقع كه عضو جديدي وارد انجمن شود آن عضو در اولين جلسه انجمن سوگند ياد خواهد كرد.

متن سوگندنامه

( امضا كننده يا امضا كنندگان زير خداوند را بشهادت طلبيده و به قرآن مجيد سوگند ياد مي كنيم كه در انجام وظايف قانوني خود ساعي بوده مادام

كه در انجمن شهر عضويت داريم با نهايت جد و جهد و رعايت صرفه و صلاح در پيشرفت امور شهر و شهرداري اهتمام نماييم )

تبصره _ پيروان اقليت هاي مذهبي به كتاب ديني خود سوگند ياد مي كنند.

ب _ رسميت جلسات انجمن و طرز تشكيل آن

ماده 36 _ براي رسميت جلسات لااقل حضور دو ثلث از كليه اعضا لازم است و تصميماتشان به اكثريت بيش از نصف حاضرين معتبر است و در صورت تساوي آرا راي طرفي كه رييس با آن موافقت دارد مناط اعتبار است هرگاه براي مذاكره و اخذ راي در مطلبي عده لازم در جلسه حاضر نشدند در جلسه بعد براي طرح همان مطلب حضور نصف بعلاوه يك كليه اعضا كافي خواهد بود. ولي در امور مهم از قبيل تصويب بودجه و تغيير نقشه شهر و احداث خيابان و لوله كشي آب وساختمان زير آبها و وضع عوارض و امور متشابه به آن لااقل حضور دو ثلث لازم است عده دو ثلث و نصف بعلاوه يك از عده اي است كه بموجب ماده 7 اين قانون بايستي انتخاب شده باشند.

تبصره _ هرگاه يك يا چند تن از اعضا پس از حضور در انجمن و رسميت يافتن آن براي جلوگيري از انجام تكاليف و وظايف مقرره كه بر طبق اين قانون براي انجمن ها تعيين گرديده جلسه را بقصد از اكثريت انداختن ترك كنند در حكم غايب در آن جلسه محسوب خواهند شد.

ماده 37 _ هريك از اعضا انجمن كه بدون عذر موجه دو جلسه متوالي يا سه جلسه متناوب درسه ماه غيبت كرد مستعفي محسوب مي شود و از اولين شخصي كه در فهرست منتخبين راي بيشتري داشته

و واجد شرايط هم باشد دعوت بعمل ميايد و در صورت تساوي آرا عضو به قيدقرعه تعيين خواهد شد و در صورت فوت يا استعفا تعيين جانشين به طريق فوق به عمل ميايد.

اعضا انجمن براي شركت در جلسات انجمن حق حضور دريافت خواهند داشت و ميزان حق جلسه طبق آيين نامه اي خواهد بود كه از طرف وزارت كشور تهيه و به تصويب هيات دولت خواهدرسيد.

تبصره _ چنانچه يكي از نمايندگان از عضويت انجمن شهر استعفا بدهد استعفانامه در دومين جلسه انجمن قرايت شده و قطعي تلقي مي گردد.

ماده 38 _ انجمن شهر ماهي دوبار در محل مخصوصي در عمارت شهرداري تشكيل مي شود مگر اينكه تشكيل جلسه بيش از ماهي دو دفعه ضرورت داشته باشد، تشكيل جلسه فوق العاده موكول بنظر رييس انجمن يا تقاضاي كتبي سه نفر از اعضا انجمن يا تقاضاي كتبي شهردار يا فرماندار يا بخشدار خواهد بود. جلسات انجمن در غير محل و موعد مقرر رسميت نداشته و تصميماتش معتبر نخواهد بود.

ماده 39 _ جلسات انجمن علني و حضور مستمع مجاز خواهد بود ولي بتقاضاي شهردار يافرماندار يا بخشدار و موافقت ثلث اعضا حاضر ممكن است جلسه سري تشكيل شود.

راي در جلسات انجمن علني است و با بلند كردن دست يا با ورقه اخذ مي شود ولي بتقاضاي ثلث اعضا حاضر ممكن است راي مخفي گرفته شود مگر در امور مالي ليكن در انتخابات حتمابايد راي مخفي گرفته شود.

تبصره _ روز و ساعت تشكيل جلسات با دستور كار انجمن حداقل 24 ساعت قبل در تابلو كنار در ورودي شهرداري آگهي مي شود.

ماده 40 _ صورت مذاكرات و تصميمات هر جلسه انجمن بوسيله منشي انجمن قرايت و

پس از تصويب در دفتر مخصوصي كه صفحات آن داراي شماره ترتيب باشد ثبت مي شود. و به امضا كليه اعضا مي رسد و هريك از اعضا حاضر در انجمن كه دفتر مزبور را امضا نكرده باشد در آن جلسه غايب محسوب و طبق ماده 37 با او رفتار خواهد شد. صورت حاضرين و غايبين هر جلسه در دفتر قيد مي شود.

ماده 41 _ انجمن شهر غير قابل انحلال است مگر اينكه اقداماتي برخلاف وظايف مقرر و يا مخالف مصالح عمومي محل انجام دهد كه در اين صورت پس از وصول گزارش استاندار يا فرمانداركل وزارت كشور موضوع را براي رسيدگي به هيات سه نفري مركب از يك نفر از شخصيتهاي مورد اعتماد به انتخاب نخست وزير و يكي از معاونان وزارت كشور به انتخاب وزير كشور و يكي ازمعاونان وزارت دادگستري به انتخاب وزير دادگستري ارجاع خواهد كرد و در صورتيكه انحلال انجمن شهر مورد تاييد هيات مزبور واقع گردد گزارش از طرف وزارت كشور براي اخذ تصميم نهايي و صدور تصويبنامه به هيات دولت فرستاده خواهد شد و در صورت انحلال انجمن شهر وزارت كشور مكلف است ظرف سه ماه ترتيب تجديد انتخاب انجمن شهر را بدهد.

ماده 42 _ مادام كه انجمن تشكيل نشده و يا عده اعضا انجمن به حد نصاب قانوني نرسيده باشد وزارت كشور جانشين انجمن شهر خواهد بود.

ماده 43 _ در نقاطي كه انجمن قانوني وجود ندارد و يا تشكيل آن بعللي متوقف مانده وزارت كشور مكلف است بدون تاخير وسايل شروع انتخابات را فراهم و تاريخ شروع آنرا اعلام كند.

ماده 44 _ فرمانداران و بخشداران موظفند دو ماه قبل از انقضا دوره چهارساله انجمن شهر

وسايل انتخابات دوره بعد را از هر جهت فراهم نمايند بنحوي كه قبل از پايان دوره انجمن انتخابات دوره بعد در محل خاتمه پذيرد.

فصل چهارم _ در وظايف انجمن ( ماده 45 تا 49 )

ماده 45 _ وظايف انجمن بقرار ذيل است

1 _ نظارت در حسن اداره و حفظ سرمايه و دارايي نقدي و جنسي و اموال منقول و غيرمنقول متعلق به شهر و همچنين نظارت در حساب درآمد و هزينه آنها.

(اگر انجمن تفتيش دقيقي را در مخارج يا اقلام مهم شهرداري لازم بداند كارشناس يا محاسبين متخصصي را موقتا براي رسيدگي به آن كار استخدام مي كند و حق الزحمه متناسبي به آنها پرداخت خواهد كرد)

2 _ تصويب بودجه ساليانه و اصلاح بودجه و متمم بودجه و تفريغ بودجه شهرداري و بنگاه هاي وابسته بشهرداري و تصويب برنامه ساختماني كه از طرف شهرداري پيشنهاد مي شود.

3 _ تصويب معاملات و نظارت در آنها اعم از خريد و فروش و مقاطعه و اجاره و استيجاره بنام شهر با در نظر گرفتن صرفه و صلاح و با رعايت مقررات آيين نامه مالي شهرداريها، پيش بيني شده دراين قانون

تبصره _ بمنظور تسريع در پيشرفت امور شهرداري انجمن شهر مي تواند اختيار تصويب و انجام معاملات را تا ميزان معيني با رعايت آيين نامه معاملات شهرداري بشهردار واگذار كند.

4 _ مراقبت در اقامه كليه دعاوي مربوطه بشهرداري و نظارت در حسن جريان امر.

5 _ رفع اختلافات صنفي در صورت مراجعه از طرف شهرداري يا اصناف جز در مواردي كه موضوع جنبه حقوقي نداشته باشد.

6 _ مراقبت در اجرا وظايف شهرداري در امور بهداشت حوزه شهر و نظارت در امور بيمارستانهاو پرورشگاهها و ساير موسساتي كه از طرف شهرداري اداره مي شود.

7 _

اظهارنظر در مورد تشريك مساعي شهرداري با ادارات و بنگاههاي مربوط براي داير كردن نمايشگاههاي كشاورزي و هنري و بازرگاني و غيره

8 _ تصويب لوايح برقراري يا الغا عوارض شهر و همچنين تغيير نوع و ميزان آن

تبصره _ وضع عوارض هر شهر نبايد تاثير سويي در اقتصاد عمومي كشور و رواج صادرات يا نشو و نماي صنايع داخلي داشته باشد، تشخيص اينگونه عوارض با وزارت كشور است

9 _ تصويب آيين نامه هاي پيشنهادي شهرداري پس از رسيدگي به آنها.

10 _ مراقبت براي ايجاد رختشويخانه هاي عمومي و آبريزها و گورستان و مرده شوي خانه و تهيه وسايل حمل اموات مطابق اصول بهداشت

11 _ نظارت در امور تماشاخانه ها و سينما و امثال آن و همچنين تدوين مقررات مخصوص براي حسن ترتيب و نظافت و بهداشت اين قبيل موسسات بر طبق پيشنهاد شهرداري و اتخاذ تدابيراحتياطي براي جلوگيري از مخاطرات حريق و امثال آن

12 _ وضع مقررات و نظارت در حفر مجرا براي فاضلاب شهر يا لوله آب يا برق و تصويب قراردادهاي مربوط به آنها.

13 _ بررسي و موافقت با تهيه وسايل اتوبوسراني و برق و ساير نيازمنديهاي عمومي از طريق تاسيس شركتها و موسسات با رعايت قوانين كشور.

14 _ بررسي و موافقت با پيشنهادات شهرداري در مورد فراواني و ارزاني خواروبار و اقدام درتامين و توزيع مواد غذايي در مواقع لازم مخصوصا به هنگام قحطي و پيش بيني و جلوگيري ازكميابي خواروبار و تهيه ميدان هاي عمومي براي خريد و فروش خواروبار و همچنين نظارت درصحت اوزان و مقادير و مقياس ها و ملزم ساختن اصناف به الصاق برگه قيمت بر روي اجناس

15 _ تصويب

نرخ كرايه وسايط نقليه در شهر.

16 _ تصويب مقررات براي تنظيم آبهاي شهر و اجاره و استيجار آبهايي كه براي مصرف شهرضروريست و جلوگيري از تجاوز به قنوات شهري

17 _ موافقت با ايجاد و توسعه معابر و خيابانها و ميدانها و باغهاي عمومي بر طبق مقررات قانون توسعه معابر.

18 _ تصويب مقررات لازم براي اراضي غيرمحصور شهر از نظر بهداشت و آسايش عمومي وعمران و زيبايي شهر.

19 _ تصويب وام هاي پيشنهادي شهرداري پس از بررسي دقيق نسبت بمبلغ و مدت و ميزان بهره و ترتيب استهلاك و مصرف وام

ماده 46 _ انجمن شهر يا هريك از اعضا آن حق ندارند در نصب و عزل اعضا شهرداري مداخله كنند يا به كارمندان شهرداري مستقيما دستور بدهند.

هرگاه رسيدگي به امري ضرورت حاصل كند انجمن شهر يا اعضا آن بوسيله شهردار اقدام خواهند كرد.

ماده 47 _ شهردار مكلف است مصوبات انجمن را در موضوعات مهمه و آنچه جنبه عمومي دارد بلافاصله در تهران به وزارت كشور و در مراكز استان به استاندار و در مراكز شهرستان به فرماندارو در بخش ها به بخشدار اطلاع دهد و همچنين آنچه از مصوبات انجمن را كه جنبه عمومي دارد به وسايل ممكنه براي اطلاع عموم آگهي نمايد.

ماده 48 _ چنانچه استاندار يا فرماندار يا بخشدار نسبت به مصوبات انجمن كه جنبه سياسي يااقتصاد عمومي دارد اعتراض داشته باشد مي تواند در ظرف يك هفته از تاريخ اطلاع نظر خود را به انجمن اظهار و تقاضاي تجديدنظر نمايد و در صورتيكه انجمن در راي خود باقي بماند معترض مي تواند به انجمن ايالتي يا ولايتي و در صورت نبودن انجمن هاي مزبور به وزارت كشور مراجعه كند و رفع اختلاف را

بخواهد انجمن ايالتي يا ولايتي يا وزارت كشور منتها در ظرف پانزده روز نظرخود را اعلام مي نمايد. و اين نظر قطعي و لازم الاجرا است اجراي مصوبات انجمن كه مورداعتراض واقع شده تا صدور راي نهايي متوقف مي ماند.

ماده 49 _ در صورتيكه تصميم انجمن با قوانين موضوعه تناقض پيدا كند و يا خارج از حدود وظايف انجمن باشد و يا آنكه بعضي از اعضا انجمن شخصا يا به نمايندگي در آن تصميم ذينفع بوده و در راي شركت كرده باشند و يا آنكه انجمن در غيرموعد و يا در غير محل رسمي تشكيل شده باشد در تهران وزارت كشور و در خارج از مركز فرماندار يا بخشدار مراتب را با ذكر علل به انجمن تذكر خواهد داد كه در تصميم متخذه تجديدنظر شود، چنانچه در نتيجه رسيدگي رفع اعتراض نشد برطبق ماده 48 اين عمل خواهد شد.

تبصره _ اجراي مقررات شهرداري كه بتصويب انجمن رسيده در صورتيكه بر طبق ماده 48مورد اعتراض واقع نشده باشد پس از انقضا يك هفته از تاريخ نشر آگهي يا اعلام بوسايل ممكنه ديگر قابل اجرا است

فصل پنجم _ در انتخاب شهردار و معاون شهرداري ( ماده 50 تا 54

ماده 55 _ وظايف شهرداري بشرح ذيل است

1 _ ايجاد خيابانها و كوچه ها و ميدانها و باغهاي عمومي و مجاري آب و توسعه معابر در حدودقوانين موضوعه

2 _ تنظيف و نگاهداري و تسطيح معابر و انهار عمومي و مجاري آبها و فاضلاب و تنقيه قنوات مربوط به شهر و تامين آب و روشنايي بوسايل ممكنه

تبصره 1 _ سدّ معابر عمومي و اشغال پياده روها و استفاده غيرمجاز آنها و ميدانها و پاركها وباغهاي عمومي براي كسب و يا سكني و يا

هر عنوان ديگري ممنوع است و شهرداري مكلف استاز آن جلوگيري و در رفع موانع موجود و آزاد نمودن معابر و اماكن مذكور فوق بوسيله مأمورين خود رأسا اقدام كند. در مورد دكه هاي منصوب قبل از تصويب اين قانون شهرداري مكلف است نسبت به برداشتن آنها اقدام و چنانچه صاحبان اين قبيل دكه ها ادعاي خسارتي داشته باشند با نظر كميسيون مقرر در ماده 77 نسبت به جبران خسارات آنها اقدام كند ولي كساني كه بعد از تصويب اين قانون اقدام به نصب دكه هايي در معابر عمومي كنند شهرداري موظف است رأسا و بوسيله مأمورين خوددر برداشتن اين قبيل دكه ها و رفع سد معبر اقدام كند و اشخاص مزبور حق ادعاي هيچگونه خسارتي نخواهند داشت

تبصره 2 _ احداث تاسيسات توليد و توزيع برق و تعيين نرخ آن در شهرها تا موقعي كه وزارتاب و برق نيروي آن را تامين نكرده است با موافقت قبلي وزارت آب و برق بعهده شهرداري است

تهيه آب مشروب شهرها و تامين وسايل توزيع و وضع مقررات مربوط به آن و همچنين تعيين نرخ آب در شهرها به استثناي مواردي كه سازمانهاي تابعه وزارت آب و برق عهده دار آن هستند باتصويب انجمن شهر بعهده شهرداري خواهد بود. اين قبيل شهرداريها مي توانند با تصويب انجمن شهر و تاييد وزارت كشور تهيه آب مشروب و توزيع آن را به موسساتي كه طبق اصول بهداشتي عمل نمايند واگذار كنند.

تبصره 3 _ موسسات خيريه كه تامين آب شهرها را قبل از تصويب اين قانون بعهده داشته اند وعمليات آنها مورد تاييد شهرداري محل و وزارت كشور باشد مي توانند كماكان بكار خود ادامه دهند.

تبصره 4 _ شهرداري مكلف است محل هاي مخصوصي براي تخليه

زباله و نخاله و فضولات ساختماني و مواد رسوبي فاضلابها و نظاير آنها تعيين و ضمن انتشار آگهي باطلاع عموم برساند.

محلهاي تخليه زباله بايد خارج از محدوده شهر تعيين شود و محل تاسيس كارخانجات تبديل زباله به كود به تشخيص شهرداري خواهد بود.

رانندگان وسايل نقليه اعم از كندرو و يا موتوري مكلفند آنها را فقط در محل هاي تعيين شده ازطرف شهرداري خالي نمايند.

مجازات متخلفين طبق ماده 276 قانون كيفر عمومي تعيين مي شود. در صورت تخلف مراتب هربار در گواهينامه رانندگي متخلف قيد و اگر ظرف يكسال سه بار مرتكب همان تخلف شود بارسوم به حداكثر مجازات خلافي محكوم و گواهينامه او براي يكسال ضبط مي شود و در همان مدتاز رانندگي ممنوع خواهد بود.

به تخلفات مزبور در دادگاه بخش رسيدگي خواهد شد.

3 _ مراقبت و اهتمام كامل در نصب برگه قيمت بر روي اجناس و اجراي تصميمات انجمن نسبت به ارزاني و فراواني خواروبار و مواد مورد احتياج عمومي و جلوگيري از فروش اجناس فاسدو معدوم نمودن آنها.

4 _ مراقبت در امور بهداشت ساكنين شهر و تشريك مساعي با موسسات وزارت بهداري درآبله كوبي و تلقيح واكسن و غيره براي جلوگيري از امراض ساريه

5 _ جلوگيري از گدايي واداشتن گدايان بكار و توسعه آموزش عمومي و غيره

6 _ اجراي تبصره 1 ماده 8 قانون تعليمات اجباري و تاسيس موسسات فرهنگي و بهداشتي وتعاوني مانند بنگاه حمايت مادران و نوانخانه و پرورشگاه و درمانگاه و بيمارستان و شيرخوارگاه وتيمارستان و كتابخانه و كلاسهاي مبارزه با بيسوادي و كودكستان و باغ كودكان و امثال آن در حدوداعتبارات مصوب و همچنين كمك به اين قبيل موسسات و مساعدت مالي به انجمن تربيت بدني

وپيشاهنگي و كمك به انجمن هاي خانه و مدرسه و اردوي كار.

شهرداري در اين قبيل موارد و همچنين در مورد موزه ها و خانه هاي فرهنگي و زندان با تصويب انجمن شهر از اراضي و ابنيه متعلق بخود با حفظ مالكيت برايگان و يا با شرايط معين بمنظورساختمان و استفاده باختيار موسسات مربوط خواهد گذاشت

تبصره 1 _ تبصره ماده 5 قانون نظارت در مصرف سهميه فرهنگ از درآمد شهرداريها مصوب 28/3/34 بقوّت خود باقي است

تبصره 2 _ تبصره 59 قانون بودجه سال 1339 كل كشور بقوّت خود باقي است

7 _ حفظ و اداره كردن دارايي منقول و غيرمنقول شهرداري و اقامه دعوي بر اشخاص و دفاع ازدعاوي اشخاص عليه شهرداري

8 _ برآورد و تنظيم بودجه و متمم بودجه و اصلاح بودجه و تفريغ بودجه شهرداري و تنظيم پيشنهاد برنامه ساختماني و اجراي آن پس از تصويب انجمن شهر يك نسخه از بودجه مصوب وبرنامه ساختماني بوسيله فرماندار يا بخشدار بوزارت كشور ارسال مي شود.

9 _ انجام معاملات شهرداري اعم از خريد و فروش اموال منقول و غيرمنقول و مقاطعه و اجاره و استيجاره پس از تصويب انجمن شهر با رعايت صلاح و صرفه و مقررات آيين نامه مالي شهرداريهاپيش بيني شده در اين قانون

10 _ اهدا و قبول اعانات و هدايا به نام شهر با تصويب انجمن

اعانات پرداختي بشهرداري يا موسسات خيريه از طرف وزارت دارايي جز هزينه قابل قبول اعانه دهندگان پذيرفته مي شود و اعانه دهنده نسبت به مبلغ اعانه اي كه داده است از ماليات بر درآمدمعاف مي باشد.

11 _ نظارت و مراقبت در صحت اوزان و مقياسها.

12 _ تهيه آمار مربوط به امور شهر و مواليد و متوفيات

13 _ ايجاد غسالخانه

و گورستان و تهيه وسايل حمل اموات و مراقبت در انتظام امور آنها.

14 _ اتخاذ تدابير موثر و اقدام لازم براي حفظ شهر از خطر سيل و حريق و همچنين رفع خطر ازبناها و ديوارهاي شكسته و خطرناك واقع در معابر عمومي و كوچه ها و اماكن عمومي و دالانهاي عمومي و خصوصي و پركردن و پوشاندن چاهها و چاله هاي واقع در معابر و جلوگيري از گذاشتن هر نوع اشيا در بالكن ها و ايوانهاي مشرف و مجاور به معابر عمومي و دودكش هاي ساختمانها كه باعث زحمت و خسارت ساكنين شهرها باشد.

تبصره _ در كليه موارد مربوط به رفع خطر از بناها و غيره و رفع مزاحمت هاي مندرج در ماده فوق شهرداري پس از كسب نظر مأمور فني خود به مالكين يا صاحبان اماكن يا صاحبان ادوات منصوب ابلاغ مهلت دار و متناسبي صادر مي نمايد و اگر دستور شهرداري در مهلت معين بموقع اجرا گذاشته نشود شهرداري رأسا با مراقبت مأمورين خود اقدام برفع خطر يا مزاحمت خواهد نمودو هزينه مصروف را باضافه صدي پانزده خسارت از طرف دريافت خواهد كرد.

مقررات فوق شامل كليه اماكن عمومي مانند سينماها _ گرمابه ها _ مهمانخانه ها _ دكاكين _قهوه خانه ها _ كافه رستورانها _ پاساژها و امثال آن كه محل رفت وآمدمراجعه عمومياست نيزمي باشد.

15 _ جلوگيري از شيوع امراض ساريه انساني و حيواني و اعلام اينگونه بيماريها به وزارت بهداري و دامپزشكي و شهرداريهاي مجاور هنگام بروز آنها و دور نگاهداشتن بيماران مبتلا به امراض ساريه و معالجه و دفع حيواناتي كه مبتلا به امراض ساريه بوده و يا در شهر بلاصاحب ومضر هستند.

16 _ تهيه مقررات صنفي و پيشنهاد آن به انجمن شهر و مراقبت در امور صحّي اصناف وپيشه وران

17 _ پيشنهاد اصلاح

نقشه شهر در صورت لزوم و تعيين قيمت عادله اراضي و ابنيه متعلق به اشخاص كه مورد احتياج شهر باشد بر طبق قانون توسعه معابر و تامين محل پرداخت آن و ايجاد وتوسعه معابر و خيابانها و ميدانها و باغهاي عمومي و تهيه اراضي مورد احتياج براي لوله كشي وفاضلاب اعم از داخل يا خارج شهر و همچنين تهيه اراضي لازم براي ساختمان مخزن و نصب دستگاه تصفيه و آبگيري و متعلقات آنها بر طبق قانون توسعه معابر.

18 _ تهيه و تعيين ميدانهاي عمومي براي خريد و فروش ارزاق و توقف وسايط نقليه و غيره

19 _ تهيه و تدوين آيين نامه براي فراواني و مرغوبيت و حسن اداره فروش گوشت و نان شهر واجراي آن پس از تصويب انجمن شهر.

20 _ جلوگيري از ايجاد و تاسيس كليه اماكن كه بنحوي از انحا موجب بروز مزاحمت براي ساكنين يا مخالف اصول بهداشت در شهرهاست شهرداري مكلف است از تاسيس كارخانه ها _كارگاهها _ گاراژهاي عمومي و تعميرگاه ها و دكانها و همچنين مراكزي كه مواد محترقه مي سازند واصطبل چارپايان و مراكز دامداري و بطور كلي تمام مشاغل و كسب هايي كه ايجاد مزاحمت و سروصدا كنند يا توليد دود يا عفونت و يا تجمع حشرات و جانوران نمايد جلوگيري كند و در تخريب كوره هاي آجر و گچ و آهكپزي و خزينه گرمابه هاي عمومي كه مخالف بهداشت است اقدام نمايد وبا نظارت و مراقبت در وضع دودكشهاي اماكن و كارخانه ها و وسايط نقليه كه كاركردن آنها دودايجادمي كند از آلوده شدن هواي شهر جلوگيري نمايد و هرگاه تاسيسات مذكور فوق قبل از تصويب اين قانون بوجود آمده باشد آنها را تعطيل كند و اگر لازم شود

آنها را بخارج از شهر انتقال دهد.

تبصره _ شهرداري در مورد تعطيل و تخريب و انتقال بخارج از شهر مكلف است مراتب راضمن مهلت مناسبي بصاحبان آنها ابلاغ نمايد و اگر صاحب ملك بنظر شهرداري معترض باشد بايدظرف ده روز اعتراض خود را به كميسيوني مركب از سه نفر كه از طرف انجمن شهر انتخاب خواهندشد تسليم كند _ راي كميسيون قطعي و لازم الاجرا است

هرگاه راي كميسيون مبني بر تاييد نظر شهرداري باشد و يا صاحب ملك در موقع اعتراض نكرده و يا در مهلت مقرر شخصا اقدام نكند شهرداري بوسيله مأمورين خود رأسا اقدام خواهد نمود.

21 _ احداث بناها و ساختمانهاي مورد نياز محل از قبيل رختشويخانه و مستراح و حمام عمومي و كشتارگاه و ميدانها و باغ كودكان و ورزشگاه مطابق اصول صحي و فني و اتخاذ تدابير لازم براي ساختمان خانه هاي ارزان قيمت براي اشخاص بي بضاعت ساكن شهر.

22 _ تشريك مساعي با فرهنگ در حفظ ابنيه و آثار باستاني شهر و ساختمانهاي عمومي ومساجد و غيره

23 _ اهتمام در مراعات شرايط بهداشت در كارخانه ها و مراقبت در پاكيزگي گرمابه ها ونگاهداري اطفال بي بضاعت و سرراهي

24 _ صدور پروانه براي كليه ساختمانهايي كه در شهر مي شود.

تبصره _ شهرداري در شهرهايي كه نقشه جامع شهر تهيه شده مكلف است طبق ضوابط نقشه مذكور در پروانه هاي ساختماني نوع استفاده از ساختمان را قيد كند. در صورتيكه برخلاف مندرجات پروانه ساختماني در منطقه غيرتجاري محل كسب يا پيشه و يا تجارت داير شودشهرداري مورد را در كميسيون مقرر در تبصره 1 ماده 100 اين قانون مطرح مي نمايد و كميسيون درصورت احراز تخلف مالك يا مستاجر با تعيين مهلت مناسب

كه نبايد از دو ماه تجاوز نمايد در موردتعطيل محل كسب يا پيشه و يا تجارت ظرف مدت يكماه اتخاذ تصميم مي كند.

اين تصميم وسيله مأمورين شهرداري اجرا مي شود و كسي كه عالما از محل مزبور پس ازتعطيل براي كسب و پيشه و يا تجارت استفاده كند به حبس جنحه اي از ششماه تا دو سال و جزاي نقدي از پنجهزار و يكريال تا ده هزار ريال محكوم خواهد شد و محل كسب نيز مجددا تعطيل مي شود.

داير كردن دفتر وكالت و مطب و دفتر اسناد رسمي و ازدواج و طلاق و دفتر روزنامه و مجله ودفتر مهندسي وسيله مالك از نظر اين قانون استفاده تجاري محسوب نمي شود.

25 _ ساختن خيابانها و آسفالت كردن سواره روها و پياده روهاي معابر و كوچه هاي عمومي وانهار و جدولهاي طرفين از سنگ آسفالت و امثال آن به هزينه شهرداري هر محل

تبصره _ بموجب ماده 113 اصلاحي لغو گرديده است

26 _ پيشنهاد برقراري يا الغا عوارض شهر و همچنين تغيير نوع و ميزان عوارض اعم از كالاهاي وارداتي و صادراتي كشور و محصولات داخلي و غيره و ارسال يك نسخه از تصويبنامه براي اطلاع وزارت كشور.

تبصره 1 _ بمنظور تشويق صادرات كشور نسبت به كالاهاي صادراتي بيشتر از يك درصدقيمت كالا نبايد وضع عوارض شود.

تبصره 2 _ كالاهاي عبوري از شهرها كه براي مقصد معيني حمل مي شود از پرداخت هرگونه عوارض بشهرداري هاي عرض راه معاف مي باشد.

تبصره 3 _ ماده 1 قانون مصوبه بهمن ماه 33 راجع به تشويق صادرات و توليد از تاريخ تصويب اين قانون طبق تبصره 1 اين بند تصحيح مي شود.

تبصره 4 _ آيين نامه هاي گريز از پرداخت عوارض شهرداري و استنكاف از آن

با موافقت وزارتين كشور و دادگستري تنظيم و پس از تصويب هيات وزيران بموقع اجرا گذاشته مي شود.

27 _ وضع مقررات خاصي براي نامگذاري معابر و نصب لوحه نام آنها و شماره گذاري اماكن ونصب تابلوي الصاق اعلانات و برداشتن و محو كردن آگهي ها از محل هاي غيرمجاز و هرگونه اقداماتي كه در حفظ نظافت و زيبايي شهر موثر باشند.

28 _ صدور پروانه كسب براي اصناف و پيشه وران كليه اصناف و پيشه وران مكلفند براي محل كسب خود از شهرداري محل پروانه كسب دريافت دارند.

تبصره _ شهرداري مي تواند نسبت به تعطيل محل كسب فاقد پروانه رأسا و بوسيله مأمورين خود اقدام نمايد.

ماده 56 _ شهرداري خارج از حدود مصوب شهر حق تعهد تهيه و توزيع آب و برق و سايرتاسيسات شهرداري را ندارد.

ماده 57 _ اجراي مقررات شهرداري كه جنبه عمومي دارد و بتصويب انجمن رسيده پس از اعلام براي كليه ساكنين شهر لازم الرعايه است و اگر تصميمي در حدود قوانين و وظايف مربوط به انجمن شهر راجع به شخص يا اشخاص يا موسسات معيني اتخاذ شده باشد پس از ابلاغ در صورتيكه آنهابه تصميم متخذه تسليم نباشند مي توانند ابتدا به انجمن شهر و در ثاني به انجمن ولايتي و درصورت نبودن انجمن ولايتي به وزارت كشور شكايت نمايند و نظر انجمن ولايتي يا وزارت كشورابلاغ مي شود و چنانچه قبل از انجام تشريفات فوق ، اقدامي از طرف شهرداري شده باشد و پس ازرسيدگي محقق شود كه ضرورت نداشته و متضمن خسارتي باشد شهرداري بايد خسارت ناشيه ازآن اقدام را جبران كند.

چنانچه تصميم وزارت كشور بضرر معترض يا معترضين اتخاذ شود متضرر مي تواند بدادگاه هاي عمومي مراجعه نمايد.

فصل ششم _ در وظايف شهرداري ( ماده 55 تا 57 )

ماده 55 _ وظايف شهرداري بشرح ذيل است

1 _ ايجاد خيابانها و كوچه ها و ميدانها و باغهاي عمومي و مجاري آب و توسعه معابر در حدودقوانين موضوعه

2 _ تنظيف و نگاهداري و تسطيح معابر و انهار عمومي و مجاري آبها و فاضلاب و تنقيه قنوات مربوط به شهر و تامين آب و روشنايي بوسايل ممكنه

تبصره 1 _ سدّ معابر عمومي و اشغال پياده روها و استفاده غيرمجاز آنها و ميدانها و پاركها وباغهاي عمومي براي كسب و يا سكني و يا هر عنوان ديگري ممنوع است و شهرداري مكلف استاز آن جلوگيري و در رفع موانع موجود و آزاد نمودن معابر و اماكن مذكور فوق بوسيله مأمورين خود رأسا اقدام كند. در مورد دكه هاي منصوب قبل از تصويب اين قانون شهرداري مكلف است نسبت به برداشتن آنها اقدام و چنانچه صاحبان اين قبيل دكه ها ادعاي خسارتي داشته باشند با نظر كميسيون مقرر در ماده 77 نسبت به جبران خسارات آنها اقدام كند ولي كساني كه بعد از تصويب اين قانون اقدام به نصب دكه هايي در معابر عمومي كنند شهرداري موظف است رأسا و بوسيله مأمورين خوددر برداشتن اين قبيل دكه ها و رفع سد معبر اقدام كند و اشخاص مزبور حق ادعاي هيچگونه خسارتي نخواهند داشت

تبصره 2 _ احداث تاسيسات توليد و توزيع برق و تعيين نرخ آن در شهرها تا موقعي كه وزارتاب و برق نيروي آن را تامين نكرده است با موافقت قبلي وزارت آب و برق بعهده شهرداري است

تهيه آب مشروب شهرها و تامين وسايل توزيع و وضع مقررات مربوط به آن و همچنين تعيين نرخ آب در شهرها به استثناي مواردي كه سازمانهاي تابعه وزارت آب و برق عهده دار آن هستند باتصويب

انجمن شهر بعهده شهرداري خواهد بود. اين قبيل شهرداريها مي توانند با تصويب انجمن شهر و تاييد وزارت كشور تهيه آب مشروب و توزيع آن را به موسساتي كه طبق اصول بهداشتي عمل نمايند واگذار كنند.

تبصره 3 _ موسسات خيريه كه تامين آب شهرها را قبل از تصويب اين قانون بعهده داشته اند وعمليات آنها مورد تاييد شهرداري محل و وزارت كشور باشد مي توانند كماكان بكار خود ادامه دهند.

تبصره 4 _ شهرداري مكلف است محل هاي مخصوصي براي تخليه زباله و نخاله و فضولات ساختماني و مواد رسوبي فاضلابها و نظاير آنها تعيين و ضمن انتشار آگهي باطلاع عموم برساند.

محلهاي تخليه زباله بايد خارج از محدوده شهر تعيين شود و محل تاسيس كارخانجات تبديل زباله به كود به تشخيص شهرداري خواهد بود.

رانندگان وسايل نقليه اعم از كندرو و يا موتوري مكلفند آنها را فقط در محل هاي تعيين شده ازطرف شهرداري خالي نمايند.

مجازات متخلفين طبق ماده 276 قانون كيفر عمومي تعيين مي شود. در صورت تخلف مراتب هربار در گواهينامه رانندگي متخلف قيد و اگر ظرف يكسال سه بار مرتكب همان تخلف شود بارسوم به حداكثر مجازات خلافي محكوم و گواهينامه او براي يكسال ضبط مي شود و در همان مدتاز رانندگي ممنوع خواهد بود.

به تخلفات مزبور در دادگاه بخش رسيدگي خواهد شد.

3 _ مراقبت و اهتمام كامل در نصب برگه قيمت بر روي اجناس و اجراي تصميمات انجمن نسبت به ارزاني و فراواني خواروبار و مواد مورد احتياج عمومي و جلوگيري از فروش اجناس فاسدو معدوم نمودن آنها.

4 _ مراقبت در امور بهداشت ساكنين شهر و تشريك مساعي با موسسات وزارت بهداري درآبله كوبي و تلقيح واكسن و غيره براي جلوگيري از امراض ساريه

5 _ جلوگيري

از گدايي واداشتن گدايان بكار و توسعه آموزش عمومي و غيره

6 _ اجراي تبصره 1 ماده 8 قانون تعليمات اجباري و تاسيس موسسات فرهنگي و بهداشتي وتعاوني مانند بنگاه حمايت مادران و نوانخانه و پرورشگاه و درمانگاه و بيمارستان و شيرخوارگاه وتيمارستان و كتابخانه و كلاسهاي مبارزه با بيسوادي و كودكستان و باغ كودكان و امثال آن در حدوداعتبارات مصوب و همچنين كمك به اين قبيل موسسات و مساعدت مالي به انجمن تربيت بدني وپيشاهنگي و كمك به انجمن هاي خانه و مدرسه و اردوي كار.

شهرداري در اين قبيل موارد و همچنين در مورد موزه ها و خانه هاي فرهنگي و زندان با تصويب انجمن شهر از اراضي و ابنيه متعلق بخود با حفظ مالكيت برايگان و يا با شرايط معين بمنظورساختمان و استفاده باختيار موسسات مربوط خواهد گذاشت

تبصره 1 _ تبصره ماده 5 قانون نظارت در مصرف سهميه فرهنگ از درآمد شهرداريها مصوب 28/3/34 بقوّت خود باقي است

تبصره 2 _ تبصره 59 قانون بودجه سال 1339 كل كشور بقوّت خود باقي است

7 _ حفظ و اداره كردن دارايي منقول و غيرمنقول شهرداري و اقامه دعوي بر اشخاص و دفاع ازدعاوي اشخاص عليه شهرداري

8 _ برآورد و تنظيم بودجه و متمم بودجه و اصلاح بودجه و تفريغ بودجه شهرداري و تنظيم پيشنهاد برنامه ساختماني و اجراي آن پس از تصويب انجمن شهر يك نسخه از بودجه مصوب وبرنامه ساختماني بوسيله فرماندار يا بخشدار بوزارت كشور ارسال مي شود.

9 _ انجام معاملات شهرداري اعم از خريد و فروش اموال منقول و غيرمنقول و مقاطعه و اجاره و استيجاره پس از تصويب انجمن شهر با رعايت صلاح و صرفه و مقررات

آيين نامه مالي شهرداريهاپيش بيني شده در اين قانون

10 _ اهدا و قبول اعانات و هدايا به نام شهر با تصويب انجمن

اعانات پرداختي بشهرداري يا موسسات خيريه از طرف وزارت دارايي جز هزينه قابل قبول اعانه دهندگان پذيرفته مي شود و اعانه دهنده نسبت به مبلغ اعانه اي كه داده است از ماليات بر درآمدمعاف مي باشد.

11 _ نظارت و مراقبت در صحت اوزان و مقياسها.

12 _ تهيه آمار مربوط به امور شهر و مواليد و متوفيات

13 _ ايجاد غسالخانه و گورستان و تهيه وسايل حمل اموات و مراقبت در انتظام امور آنها.

14 _ اتخاذ تدابير موثر و اقدام لازم براي حفظ شهر از خطر سيل و حريق و همچنين رفع خطر ازبناها و ديوارهاي شكسته و خطرناك واقع در معابر عمومي و كوچه ها و اماكن عمومي و دالانهاي عمومي و خصوصي و پركردن و پوشاندن چاهها و چاله هاي واقع در معابر و جلوگيري از گذاشتن هر نوع اشيا در بالكن ها و ايوانهاي مشرف و مجاور به معابر عمومي و دودكش هاي ساختمانها كه باعث زحمت و خسارت ساكنين شهرها باشد.

تبصره _ در كليه موارد مربوط به رفع خطر از بناها و غيره و رفع مزاحمت هاي مندرج در ماده فوق شهرداري پس از كسب نظر مأمور فني خود به مالكين يا صاحبان اماكن يا صاحبان ادوات منصوب ابلاغ مهلت دار و متناسبي صادر مي نمايد و اگر دستور شهرداري در مهلت معين بموقع اجرا گذاشته نشود شهرداري رأسا با مراقبت مأمورين خود اقدام برفع خطر يا مزاحمت خواهد نمودو هزينه مصروف را باضافه صدي پانزده خسارت از طرف دريافت خواهد كرد.

مقررات فوق شامل كليه اماكن عمومي مانند سينماها _ گرمابه ها _ مهمانخانه ها _ دكاكين _قهوه خانه ها _ كافه رستورانها _ پاساژها

و امثال آن كه محل رفت وآمدمراجعه عمومياست نيزمي باشد.

15 _ جلوگيري از شيوع امراض ساريه انساني و حيواني و اعلام اينگونه بيماريها به وزارت بهداري و دامپزشكي و شهرداريهاي مجاور هنگام بروز آنها و دور نگاهداشتن بيماران مبتلا به امراض ساريه و معالجه و دفع حيواناتي كه مبتلا به امراض ساريه بوده و يا در شهر بلاصاحب ومضر هستند.

16 _ تهيه مقررات صنفي و پيشنهاد آن به انجمن شهر و مراقبت در امور صحّي اصناف وپيشه وران

17 _ پيشنهاد اصلاح نقشه شهر در صورت لزوم و تعيين قيمت عادله اراضي و ابنيه متعلق به اشخاص كه مورد احتياج شهر باشد بر طبق قانون توسعه معابر و تامين محل پرداخت آن و ايجاد وتوسعه معابر و خيابانها و ميدانها و باغهاي عمومي و تهيه اراضي مورد احتياج براي لوله كشي وفاضلاب اعم از داخل يا خارج شهر و همچنين تهيه اراضي لازم براي ساختمان مخزن و نصب دستگاه تصفيه و آبگيري و متعلقات آنها بر طبق قانون توسعه معابر.

18 _ تهيه و تعيين ميدانهاي عمومي براي خريد و فروش ارزاق و توقف وسايط نقليه و غيره

19 _ تهيه و تدوين آيين نامه براي فراواني و مرغوبيت و حسن اداره فروش گوشت و نان شهر واجراي آن پس از تصويب انجمن شهر.

20 _ جلوگيري از ايجاد و تاسيس كليه اماكن كه بنحوي از انحا موجب بروز مزاحمت براي ساكنين يا مخالف اصول بهداشت در شهرهاست شهرداري مكلف است از تاسيس كارخانه ها _كارگاهها _ گاراژهاي عمومي و تعميرگاه ها و دكانها و همچنين مراكزي كه مواد محترقه مي سازند واصطبل چارپايان و مراكز دامداري و بطور كلي تمام مشاغل و كسب هايي كه ايجاد مزاحمت و سروصدا كنند يا توليد

دود يا عفونت و يا تجمع حشرات و جانوران نمايد جلوگيري كند و در تخريب كوره هاي آجر و گچ و آهكپزي و خزينه گرمابه هاي عمومي كه مخالف بهداشت است اقدام نمايد وبا نظارت و مراقبت در وضع دودكشهاي اماكن و كارخانه ها و وسايط نقليه كه كاركردن آنها دودايجادمي كند از آلوده شدن هواي شهر جلوگيري نمايد و هرگاه تاسيسات مذكور فوق قبل از تصويب اين قانون بوجود آمده باشد آنها را تعطيل كند و اگر لازم شود آنها را بخارج از شهر انتقال دهد.

تبصره _ شهرداري در مورد تعطيل و تخريب و انتقال بخارج از شهر مكلف است مراتب راضمن مهلت مناسبي بصاحبان آنها ابلاغ نمايد و اگر صاحب ملك بنظر شهرداري معترض باشد بايدظرف ده روز اعتراض خود را به كميسيوني مركب از سه نفر كه از طرف انجمن شهر انتخاب خواهندشد تسليم كند _ راي كميسيون قطعي و لازم الاجرا است

هرگاه راي كميسيون مبني بر تاييد نظر شهرداري باشد و يا صاحب ملك در موقع اعتراض نكرده و يا در مهلت مقرر شخصا اقدام نكند شهرداري بوسيله مأمورين خود رأسا اقدام خواهد نمود.

21 _ احداث بناها و ساختمانهاي مورد نياز محل از قبيل رختشويخانه و مستراح و حمام عمومي و كشتارگاه و ميدانها و باغ كودكان و ورزشگاه مطابق اصول صحي و فني و اتخاذ تدابير لازم براي ساختمان خانه هاي ارزان قيمت براي اشخاص بي بضاعت ساكن شهر.

22 _ تشريك مساعي با فرهنگ در حفظ ابنيه و آثار باستاني شهر و ساختمانهاي عمومي ومساجد و غيره

23 _ اهتمام در مراعات شرايط بهداشت در كارخانه ها و مراقبت در پاكيزگي گرمابه ها ونگاهداري اطفال بي بضاعت و سرراهي

24 _ صدور پروانه براي

كليه ساختمانهايي كه در شهر مي شود.

تبصره _ شهرداري در شهرهايي كه نقشه جامع شهر تهيه شده مكلف است طبق ضوابط نقشه مذكور در پروانه هاي ساختماني نوع استفاده از ساختمان را قيد كند. در صورتيكه برخلاف مندرجات پروانه ساختماني در منطقه غيرتجاري محل كسب يا پيشه و يا تجارت داير شودشهرداري مورد را در كميسيون مقرر در تبصره 1 ماده 100 اين قانون مطرح مي نمايد و كميسيون درصورت احراز تخلف مالك يا مستاجر با تعيين مهلت مناسب كه نبايد از دو ماه تجاوز نمايد در موردتعطيل محل كسب يا پيشه و يا تجارت ظرف مدت يكماه اتخاذ تصميم مي كند.

اين تصميم وسيله مأمورين شهرداري اجرا مي شود و كسي كه عالما از محل مزبور پس ازتعطيل براي كسب و پيشه و يا تجارت استفاده كند به حبس جنحه اي از ششماه تا دو سال و جزاي نقدي از پنجهزار و يكريال تا ده هزار ريال محكوم خواهد شد و محل كسب نيز مجددا تعطيل مي شود.

داير كردن دفتر وكالت و مطب و دفتر اسناد رسمي و ازدواج و طلاق و دفتر روزنامه و مجله ودفتر مهندسي وسيله مالك از نظر اين قانون استفاده تجاري محسوب نمي شود.

25 _ ساختن خيابانها و آسفالت كردن سواره روها و پياده روهاي معابر و كوچه هاي عمومي وانهار و جدولهاي طرفين از سنگ آسفالت و امثال آن به هزينه شهرداري هر محل

تبصره _ بموجب ماده 113 اصلاحي لغو گرديده است

26 _ پيشنهاد برقراري يا الغا عوارض شهر و همچنين تغيير نوع و ميزان عوارض اعم از كالاهاي وارداتي و صادراتي كشور و محصولات داخلي و غيره و ارسال يك نسخه از تصويبنامه براي اطلاع وزارت كشور.

تبصره 1 _ بمنظور تشويق

صادرات كشور نسبت به كالاهاي صادراتي بيشتر از يك درصدقيمت كالا نبايد وضع عوارض شود.

تبصره 2 _ كالاهاي عبوري از شهرها كه براي مقصد معيني حمل مي شود از پرداخت هرگونه عوارض بشهرداري هاي عرض راه معاف مي باشد.

تبصره 3 _ ماده 1 قانون مصوبه بهمن ماه 33 راجع به تشويق صادرات و توليد از تاريخ تصويب اين قانون طبق تبصره 1 اين بند تصحيح مي شود.

تبصره 4 _ آيين نامه هاي گريز از پرداخت عوارض شهرداري و استنكاف از آن با موافقت وزارتين كشور و دادگستري تنظيم و پس از تصويب هيات وزيران بموقع اجرا گذاشته مي شود.

27 _ وضع مقررات خاصي براي نامگذاري معابر و نصب لوحه نام آنها و شماره گذاري اماكن ونصب تابلوي الصاق اعلانات و برداشتن و محو كردن آگهي ها از محل هاي غيرمجاز و هرگونه اقداماتي كه در حفظ نظافت و زيبايي شهر موثر باشند.

28 _ صدور پروانه كسب براي اصناف و پيشه وران كليه اصناف و پيشه وران مكلفند براي محل كسب خود از شهرداري محل پروانه كسب دريافت دارند.

تبصره _ شهرداري مي تواند نسبت به تعطيل محل كسب فاقد پروانه رأسا و بوسيله مأمورين خود اقدام نمايد.

ماده 56 _ شهرداري خارج از حدود مصوب شهر حق تعهد تهيه و توزيع آب و برق و سايرتاسيسات شهرداري را ندارد.

ماده 57 _ اجراي مقررات شهرداري كه جنبه عمومي دارد و بتصويب انجمن رسيده پس از اعلام براي كليه ساكنين شهر لازم الرعايه است و اگر تصميمي در حدود قوانين و وظايف مربوط به انجمن شهر راجع به شخص يا اشخاص يا موسسات معيني اتخاذ شده باشد پس از ابلاغ در صورتيكه آنهابه تصميم متخذه تسليم نباشند مي توانند ابتدا به انجمن شهر و در ثاني به انجمن ولايتي و درصورت

نبودن انجمن ولايتي به وزارت كشور شكايت نمايند و نظر انجمن ولايتي يا وزارت كشورابلاغ مي شود و چنانچه قبل از انجام تشريفات فوق ، اقدامي از طرف شهرداري شده باشد و پس ازرسيدگي محقق شود كه ضرورت نداشته و متضمن خسارتي باشد شهرداري بايد خسارت ناشيه ازآن اقدام را جبران كند.

چنانچه تصميم وزارت كشور بضرر معترض يا معترضين اتخاذ شود متضرر مي تواند بدادگاه هاي عمومي مراجعه نمايد.

فصل هفتم _ مقررات استخدامي و مالي ( ماده 58 تا 85

الف _ مقررات استخدامي

ماده 58 _ مقررات استخدامي كليه كاركنان شهرداريها و موسسات وابسته به آن بر طبق آيين نامه اي خواهد بود كه وزارت كشور به استناد تبصره 38 قانون بودجه اصلاحي سال 1343 كل كشور تدوين و به تصويب هيات وزيران مي رساند.

تبصره _ بموجب ماده 113 اصلاحي لغو گرديده است

مواد 59 _ 60 _ 61 _ بموجب ماده 113 اصلاحي لغو گرديده است

ماده 62 _ بمنظور راهنمايي و ايجاد همآهنگي در امور شهرداريها و آموزش كاركنان شهرداريهاو همچنين نظارت در حسن اجراي وظايفي كه طبق اين قانون بعهده وزارت كشور گذاشته شده است سازمان متناسبي در وزارت كشور پيش بيني و تاسيس مي شود.

اين سازمان موظف است تشكيلات خود را از هر نظر تكميل و همواره مهندسين و كارشناسان تحصيلكرده در رشته هاي مختلف مورد نياز شهرداريها را كه داراي مدارك علمي و تخصصي باشنددر اختيار داشته باشد تا بمنظور بازرسي شهرداريها و تهيه برنامه هاي مهم اصلاحات شهري وساختماني شهرها و بهبود مديريت سازمان شهرداريها مورد استفاده قرار گيرد.

تبصره 1 _ سازمان مذكور در اين ماده مكلف است بمنظور رفع احتياجات فني و اداري شهرداريهاي كشور در مركز هر استان دفاتر فني شهرداري متشكل از مهندسين و كارشناسان مورداحتياج تشكيل دهد.

تبصره 2 _ وزارت

كشور مي تواند با انعقاد قراردادهاي خاصي از خدمات افراد متخصص و يادستگاههاي مهندسي مشاور اعم از داخلي يا خارجي استفاده نموده و حق الزحمه مناسبي معادل آنچه كه در برنامه هاي عمراني دولت به اين قبيل افراد يا موسسات براي كارهاي مشابه پرداخت مي شود، بپردازد.

مواد 63 و 64 _ بموجب ماده 113 اصلاحي لغو گرديده است

ب _ مقررات مالي

ماده 65 _ هر شهرداري داراي بودجه ايست كه پس از تصويب انجمن شهر قابل اجرا مي باشد.

ماده 66 _ سال مالي شهرداري يكسال شمسي است كه از اول فروردين ماه شروع و در آخراسفند ماه خاتمه مي يابد.

ماده 67 _ شهرداري مكلف است منتهي تا روز آخر دي ماه بودجه ساليانه خود را به انجمن پيشنهاد نمايد و انجمن نيز بايد قبل از اسفندماه هرسال آن را رسيدگي و تصويب كند و همچنين شهرداري موظف است تفريغ بودجه هر سال را تا آخر ارديبهشت ماه سال بعد به انجمن تسليم وانجمن نيز بايد تا آخر خردادماه آنرا رسيدگي و تصويب نمايد.

تبصره _ شهرداري مكلف است نسخه اي از بودجه و تفريغ بودجه را حداكثر تا 15 روز بعد ازتصويب بوسيله فرماندار بوزارت كشور ارسال دارد.

ماده 68 _ بودجه و تخصيص اعتبارات شهرداري باستثناي موارد زير كه از محل درآمدهاي مستمر شهرداري پرداخت خواهد شد.

1 _ 10% سهم بهداري

2 _ 3% سهم آموزش و پرورش

3 _ 4% براي مبارزه با بيسوادي كه از طريق كميته ملي پيكار با بيسوادي بمصرف خواهد رسيد.

4 _ 3% براي امور تربيت بدني و پيشاهنگي

5 _ 5/1% سهم كتابخانه عمومي موضوع قانون تاسيس كتابخانه عمومي در تمام شهرها مصوب ديماه 1344.

براي تامين هزينه هاي سازماني و اداري شهرداري و امور

دفاع غيرنظامي امور خيريه و سايرتكاليفي كه بموجب قانون بعهده شهرداريها محول است بر اساس تقسيماتي خواهد بود كه با توجه به احتياجات و مقتضيات محل به پيشنهاد شهرداري و تصويب انجمن شهر رسيده باشد و در هرصورت ميزان اعتبارات عمراني نبايد از 40% بودجه سالانه كمتر باشد.

تبصره 1 _ مصرف اعتباراتي كه بتصويب انجمن شهر مي رسد بايد منحصرا در حوزه همان شهرداري و با نظارت انجمن شهر باشد.

تبصره 2 _ در شهرهايي كه موسسات خيريه داراي تاسيسات درماني مي باشند انجمن بهداري و در صورت نبودن آن انجمن شهر با موافقت بهداري مي تواند از محل هزينه هاي درماني 10% سهم بهداري مذكور در بند 1 اين ماده مبلغ متناسبي در اختيار موسسات مزبور بگذارد.

تبصره 3 _ از تاريخ تصويب اين قانون انجمن شهرهايي كه درآمد شهرداري هريك از آنها از يك ميليون ريال به بالاست موظفند براي ساختمان دبستان عوارض خاصي وضع كنند و طبق قانون نظارت در مصرف سهميه فرهنگ از درآمد شهرداريها، مصوب خرداد 1334 توسط كميسيون ناظربر سهم فرهنگ بمصرف برسانند.

مواد 69 _ 70 _ و تبصره هاي ذيل آن بموجب ماده 113 اصلاحي لغو گرديده است

ماده 71 _ شهرداري مكلف است هر ششماه يكبار منتهي تا پانزدهم ماه بعد صورت جامعي ازدرآمد و هزينه شهرداري را كه بتصويب انجمن شهر رسيده براي اطلاع عموم منتشر و سه نسخه از آن را به وزارت كشور ارسال نمايند و همچنين شهردار مكلف است هر 6 ماه يكدفعه آمار كليه عملياتانجام شده از قبيل خيابان سازي و ساختمان عمارات و ساير اموراجتماعي و بهداشتي و امثال آن رابراي اطلاع عموم منتشر نموده نسخه اي از آن را به وزارت كشور بفرستد.

ماده 72 _ بموجب

ماده 113 اصلاحي لغو گرديده است

ماده 73 _ كليه عوارض و درآمد هر شهرداري منحصرا بمصرف همان شهر خواهد رسيد و درنقاطي كه بموجب تبصره 2 ماده 1 اين قانون جمعا يك شهرداري تشكيل مي شود تقسيم هزينه به نسبت درآمد هريك از محل ها مي باشد.

ماده 74 _ شهرداري با تصويب انجمن شهر آيين نامه اجرايي وصول عوارض شهرداري و آب بهاو امثال آن را تدوين و تنظيم مي نمايد.

تبصره _ دفاتر اسناد رسمي مكلفند قبل از انجام معامله از شهرداري كتبا مفاصا حساب نسبت به عوارض ملك مورد معامله خواستار شوند و شهرداري موظف است ظرف مدت 10 روز پس ازوصول نامه دفترخانه اسناد رسمي مفاصا حساب را ارسال يا ميزان بدهي ملك را به دفترخانه اعلام دارد.

مالك ملزم است عوارض تعيين شده از طرف شهرداري را براي امكان انجام معامله به بانك پرداخت نمايد و اگر مالك به تشخيص شهرداري اعتراض داشته باشد مبلغ تعيين شده از طرف شهرداري را در صندوق ثبت بوديعه خواهد گذاشت و رسيد ثبت بمنزله مفاصا حساب تلقي ومعامله انجام خواهد شد.

صندوق ثبت مكلف است صورتي با قيد مشخصات كامل توديع كنندگان عوارض و ملك موردمعامله را بلافاصله بعد از توديع بشهرداري ارسال دارد و بمحض اعلام شهرداري مستند به راي كميسيون رفع اختلاف يا مراجع توافق و يا انصراف كتبي مالك از اعتراض مبلغ توديع شده را به نام هرمودي تفكيكا بحساب بانكي شهرداري پرداخت كند و هرگاه كميسيون رفع اختلاف يا مراجع توافق اعتراض مالك را كلا يا بعضا وارد تشخيص بدهد صندوق ثبت تمام يا قسمتي از وجه توديع شده را برحسب مورد بمالك مسترد مي دارد.

ماده 75 _ عوارض و درآمد شهرداري بوسيله مأمورين مخصوصي كه از طرف شهرداري

بنام مأمور وصول تعيين مي شوند دريافت خواهد شد و مأمورين وصول بايد بر طبق مقررات امور مالي تضمين كافي بسپارند.

ماده 76 _ و تبصره آن بموجب ماده 113 اصلاحي لغو گرديده است

ماده 77 _ رفع هرگونه اختلاف بين مودي و شهرداري در مورد عوارض به كميسيوني مركب ازنمايندگان وزارت كشور و دادگستري و انجمن شهر ارجاع مي شود و تصميم كميسيون مزبور قطعياست بدهي هايي كه طبق تصميم اين كميسيون تشخيص شود طبق مقررات اسناد لازم الاجرا بوسيله اداره ثبت قابل وصول مي باشد اجراي ثبت مكلف است بر طبق تصميم كميسيون مزبور به صدوراجراييه و وصول طلب شهرداري مبادرت نمايد، در نقاطي كه سازمان قضايي نباشد رييس دادگستري شهرستان يكنفر را بنمايندگي دادگستري تعيين مي نمايد و در غياب انجمن شهر انتخاب نماينده انجمن از طرف شوراي شهرستان بعمل خواهد آمد.

ماده 78 _ عوارضي كه توأم با ماليات هاي دولتي اخذ مي شود بوسيله دارايي وصول و همچنين عوارض كالاهايي كه بايدشركتها و موسسات بپردازند بترتيبي كه شهرداري مقرر مي دارد بوسيله همان موسسات دريافت مي گردد. و كليه وجوهي كه جمع آوري مي شود بايد در صورت وجود بانك در بانك متمركز و در صورت نبودن بانك در شهر يا در محل نزديك به آن شهرداري با نظارت انجمن در شهرداري متمركز شود.

تبصره 1 _ اداره دارايي موظف است هر 15 روز يكبار صورت درآمد شهرداري را كه به بانك ياصندوق شهرداري توديع كرده به شهرداري ارسال دارد.

تبصره 2 _ وجوهي كه بنام سپرده يا امانت بشهرداري داده مي شود بايد در حساب مخصوصي نگهداري شود و شهرداري به هيچ عنوان حق ندارد در وجوه سپرده و يا امانات دخل و تصرفي نمايد.

ولي پس از دهسال از تاريخ استحقاق مطالبه در صورت عدم مطالبه ذينفع شهرداري

مي تواندوجوه مطالبه نشده را به درآمد عمومي خود منظور نمايد.

شهرداري بايد هر سال اعتبار متناسبي در بودجه خود براي پرداخت اين قبيل سپرده ها منظورنمايد تا در صورت مراجعه ذينفع يا قايم مقام قانوني او احراز استحقاق از اعتبار مزبور پرداخت شود.هرگاه اين اعتبار كافي نباشد شهرداري مكلف است اين قبيل وجوه را از درآمد جاري خود بپردازد.

ماده 79 _ كليه پرداخت هاي شهرداري در حدود بودجه مصوب با اسناد مثبت و با رعايت مقررات آيين نامه مالي بعمل خواهد آمد اين اسناد بايد به امضاي رييس حسابداري و شهردار كه ذيحساب خواهند بود يا قايم مقام آنان كه مورد قبول انجمن باشد برسد.

شهردار موظف است منتهي تا پانزدهم هر ماه حساب درآمد و هزينه ماه قبل شهرداري را به انجمن شهر تسليم كند.

در نقاطي كه تاكنون شهرداري تشكيل نشده و طبق مقررات اين قانون بايد تشكيل شود هزينه انتخابات انجمن شهر از وجوه موضوع ماده 82 اين قانون بطور وام پرداخت و پس از تشكيل شهرداري وام مزبور جز ديون در بودجه شهرداري منظور و مسترد خواهد شد.

تبصره _ اعتبارات مصوب براي بنگاه هاي خيريه زير نظر هيات مديره هر بنگاه بمصرف خواهدرسيد و هيات مديره طبق مقررات بازرگاني با نظارت انجمن وظايف محَوَّله را انجام خواهد داد.

ماده 80 _ شهرداريها مكلفند 10% از كليه درآمد مستمر وصولي ساليانه خود را براي كمك به امور بهداري و 5% از كليه درآمد مستمر وصولي ساليانه خود را براي كمك به امور فرهنگي شهر(موضوع تبصره 1 ماده 8 قانون تعليمات اجباري اختصاص داده و برنامه عمل را طبق تشخيص وتصويب انجمن شهر و با استفاده از راهنمايي هاي فني ادارات بهداري و فرهنگ محل بموقع اجرا بگذارند.

تبصره 1 _ انجمن

شهر مي تواند تمام عوايد مذكور و يا قسمتي از آن را طبق برنامه مخصوص بوسيله ادارات بهداري و فرهنگ محل بمصرف برساند.

تبصره 2 _ انجمن هر شهر با رعايت قوانين و مقررات نسبت به امور آموزش و پرورش وبهداري محل نظارت خواهد داشت و هرگاه نقايصي مشاهده كرد در رفع آنها كوشش خواهد نمود ونظريات خود را درباره جريان اين امور به وزارتخانه هاي بهداري و آموزش و پرورش ارسال خواهدداشت و وزارتخانه هاي مذكور مكلفند كه آن پيشنهادها را مورد توجه قرار داده و نسبت به آن اقدام نمايند.

ماده 81 و 82 و 83 _ طبق ماده 113 لغو گرديده است

ماده 84 _ موسسات وابسته بشهرداري از قبيل لوله كشي آب برق ، اتوبوسراني كه داراي شخصيت حقوقي بشوند مي توانند با اصول بازرگاني اداره شوند، اساسنامه اين قبيل موسسات بايدبتصويب انجمن شهر و موافقت وزارت كشور برسد.

ماده 85 _ شهرداري مي تواند براي تخريب يا اصلاح سقف بازارها و دالان هاي عمومي وخصوصي و ساختمانهايي كه محل صحت عمومي تشخيص مي دهد پس از موافقت انجمن شهر وجلب نظر اداره بهداري هر محل بر وفق تبصره دوم از ماده يازدهم قانون توسعه معابر اقدام كند.

فصل هشتم _ در مقررات جزايي ( ماده 86 تا 92 )

ماده 86 _ هريك از اعضا انجمن نظارت انتخابات انجمن شهر اعم از مركزي و شعب ومتصديان صندوق بهر نحوي از انحا در امر انتخابات مرتكب جعل و تزوير و يا تقلب شوند بر طبق مقررات قانون مجازات عمومي مورد تعقيب قرار خواهند گرفت شركا و معاونين جرم نيز مشمول مقررات اين قانون خواهند بود.

ماده 87 _ هريك از اعضا انجمن نظارت اعم از مركزي و شعب كه بدون علت موجه باعث تعطيل يا تعويق جريان انتخابات بشوند و

يا صورتمجلس نتيجه انتخابات را در مدت مقرر قانوني به انجمن مركزي نفرستند و يا معلوم شود كه موجبات انجام نشدن انتخابات را در قلمرو خودبهرنحو كه بوده باشد فراهم كرده باشند در مراجع قضايي مورد تعقيب واقع و به ششماه تا سه سال حبس جنحه اي و به پنجهزار ريال تا پنجاه هزار ريال جزاي نقدي محكوم مي شوند.

ماده 88 _ انتخاباتي كه مبني بر تطميع يا تهديد (جاني _ مالي _ شرفي باشد از درجه اعتبارساقط است تهديد يا تطميع كننده اگر از مأمورين دولتي يا از اعضا انجمن اعم از مركزي يا شعب يااز داوطلبان نمايندگي باشد به ششماه تا سه سال حبس جنحه اي و به تاديه يكهزار تا پنجاه هزارريال جريمه نقدي محكوم خواهد شد هرگاه تهديد يا تطميع كننده غير از اشخاص مذكور باشد به حبس جنحه اي از سه ماه تا يكسال و جزاي نقدي از پانصدريال تا ده هزار ريال محكوم مي شودكساني كه آرا انتخابيه را خريد و فروش نمايند اگر از مأمورين دولتي يا از اعضاي انجمن اعم ازمركزي يا شعب از داوطلبان نمايندگي باشند طبق قسمت اول اين ماده و اگر غير از اشخاص مذكورباشند بمجازات قسمت اخير اين ماده محكوم مي شوند و در هر صورت تطميع شوندگان نيز شريك جرم محسوبند.

ماده 89 _ هركس با شناسنامه اي كه متعلق به او نباشد و يا با شناسنامه مجعول راي بدهد و يا ازشناسنامه خود بيش از يك نسخه داشته باشد و به استناد آن بيش از يك دفعه راي بدهد به حبس جنحه اي از يك ماه تا شش ماه و به جزاي نقدي از پانصدريال تا پنجهزارريال محكوم خواهد شدمجازات فوق درباره هر كس كه به نحوي از انحا در

يك دوره انتخابيه بيش از يك مرتبه راي بدهداجرا مي شود.

تبصره _ در موارد مذكوره در فوق انجمن نظارت مركزي و شعب بايد صورتمجلس تهيه نموده و فورا نزد مقامات صالحه بفرستند.

ماده 90 _ كساني كه بموجب مقررات اين قانون محكوميت قطعي پيدا كنند از حق انتخاب كردن و انتخاب شدن در دو دوره محروم خواهند شد.

ماده 91 _ هرگاه اعضا انجمن يا شهرداران غيركارمند دولت مرتكب جرايم مذكور در قانون اصلاح ماده 19 اصلاحي قانون كيفر عمومي شوند مانند كارمندان دولت درباره آنها عمل خواهدشد. در صورتيكه عضو انجمن به ارتكاب اعمال زير متهم گردد و مورد تعقيب دادسرا قرار گيرد وپس از صدور كيفرخواست دادستان از عضويت انجمن معلق و در صورت ثبوت جرم علاوه برمجازاتي كه در قوانين براي اينگونه اعمال مقرر است مرتكب براي دو دوره از حق عضويت انجمن نيز محروم مي گردد.

1 _ در مورد تباني با مقاطعه كاران و اشخاص طرف معامله با شهرداري اعم از اينكه تباني مستقيم باشد يا غير مستقيم

2 _ در مورد اعمال اغراض شخصي در كارهاي شهرداري كه بالنتيجه باعث اختلال امور وموجب زيان شهر و شهرداري شود.

تبصره _ رسيدگي در دو مورد اخير دادگاهها خارج از نوبت و فوري بعمل خواهد آمد.

ماده 92 _ نوشتن هرنوع مطلبي يا الصاق هر نوشته اي بر روي ديوارهاي شهر كه مخالف مقررات انجمن شهر باشد ممنوع است مگر در محل هايي كه شهرداري براي نصب و الصاق اعلانات معين مي كند و در اين محل ها فقط بايد به نصب و الصاق آگهي اكتفا كرد و نوشتن روي آن نيز ممنوع است متخلف علاوه بر تاديه خسارت مالكين به پرداخت پانصد تا يك هزار ريال جريمه محكوم خواهد شد.

فصل نهم _ خاتمه ( ماده 93 تا 119 )

ماده

93 _ از تاريخ تصويب اين قانون لايحه شهرداري مصوب يازدهم آبانماه 1331 و لوايح متمم آن و همچنين كليه قوانيني كه با اين قانون مغايرت دارد، ملغي است

ماده 94 _ از تاريخ ابلاغ اين قانون انجمن هاي شهر كه بموجب مقررات قبلي تشكيل شده است منحل شناخته مي شود و وزارت كشور مكلف است نسبت به تشكيل مجدد آنها بر طبق اين قانون اقدام نمايد.

ماده 95 _ وزارتين كشور و دادگستري مأمور اجراي اين قانون مي باشند.

ماده 96 _ شهرداري مي تواند براي تامين احتياجات شهري از قبيل باغهاي عمومي ايجادتاسيسات برق و آب و نظاير آن كه به منظور اصلاحات شهري و رفع نيازمنديهاي عمومي لازم باشد و بايد تمام يا قسمتي از اراضي يا املاك يا ابنيه واقع در محدوده شهر به تصرف شهرداري درايد از مقررات قانون توسعه معابر مصوب سال 1320 استفاده نمايد.

تبصره 1 _ هرگاه قسمتي از تامين نيازمنديهاي شهري طبق قانون بعهده سازمانها و موسسات دولتي گذاشته شده باشد سازمانها و موسسات مزبور براي انجام وظايف محوله با تصويب انجمن شهر به وسيله شهرداري از مقررات اين ماده استفاده خواهند نمود.

تبصره 2 _ سازمانها و موسسات دولتي كه اراضي و املاك و ابنيه اي داشته باشند كه مشمول حكم اين ماده باشد مكلفند در صورت تصويب شوراي شهر و تاييد استاندار، آن اراضي و ابنيه رابلاعوض در اختيار شهرداري قرار دهند.

تبصره 3 _ در موارد فوق پس از انجام تشريفات مقرر در اين قانون و رعايت تبصره 2 ماده 4قانون توسعه معابر مصوب 1320 خودداري مالك از انجام معامله مانع اجراي نقشه شهرداري نخواهد بود و شهرداري مجاز است اراضي يا املاك را به منظور عمليات عمراني بتصرف خوددرآورد.

تبصره 4 _

بموجب قانون نوسازي و عمران شهري نسخ شده است

تبصره 5 _ در صورتيكه در مسير احداث يا توسعه خيابان و گذر و باغ عمومي و ميدان ملكي باشد كه مالك يا مالكين آن مشخص نباشد و يا به ثبت نرسيده باشد اقدامات و عمليات شهرداري متوقف نخواهد شد و شهرداري بايد قبل از شروع اقدام مشخصات كامل ملك مزبور را با حضورنمايندگان دادستان و ثبت و انجمن شهر صورتمجلس نمايد، صورتمجلس مزبور مبناي اجراي پرداخت غرامت طبق مقررات خواهد بود و در موردي كه مالك يا مالكين ملك مشخص باشدامتناع آنان از انتخاب و معرفي كارشناس خود يا كارشناس مشترك مانع از اجراي نقشه مصوب شهرداري نخواهد بود.

نسبت به املاكي كه به ثبت نرسيده باشد و طبق مفاد اين قانون به تصرف شهرداري درايدصورتمجلس تنظيم مي گردد و در صورتمجلس مزبور آثار تصرف و حدود و مساحت و مشخصات كامل قيد مي گردد.

مدعي مالكيت مي تواند با ارايه صورتمجلس مذكور در اين قانون نسبت به تقاضاي ثبت ملك خود اقدام و پس از احراز مالكيت بهاي تعيين شده را دريافت نمايد.

تبصره 6 _ اراضي كوچه هاي عمومي و ميدانها و پياده روها و خيابانها و بطور كلي معابر وبستر رودخانه ها و نهرها و مجاري فاضلاب شهرها و باغهاي عمومي و گورستانهاي عمومي ودرختهاي معابر عمومي واقع در محدوده هر شهر كه مورد استفاده عموم است ملك عمومي محسوب و در مالكيت شهرداري است

ايجاد تاسيسات آبياري از طرف وزارت آب و برق در بستر رودخانه ها واقع در محدوده شهرهابلامانع است شهرداريها نيز مكلفند براي اجراي عمليات عمراني در بستر رودخانه ها قبلا نظر وزارتاب و برق را جلب نمايند.

مواد 97 و 98 _ بموجب قانون تاسيس شورايعالي

شهرسازي و معماري ايران منسوخ است

تبصره ماده 98 _ تا زماني كه نقشه جامع شهرها تهيه و بتصويب شورايعالي شهرسازي نرسيده باشد نقشه هاي عمراني و شهرسازي بايد بتصويب وزارت كشور برسد.

ماده 99 _ شهرداريها مكلفند در مورد حريم شهر اقدامات زير را بنمايند:

1 _ تعيين حدود حريم و تهيه نقشه جامع شهرسازي با توجه به توسعه احتمالي شهر.

2 _ تهيه مقررات براي كليه اقدامات عمراني از قبيل قطعه بندي و تفكيك اراضي خيابان كشي ايجاد باغ و ساختمان ايجاد كارگاه و كارخانه و همچنين تهيه مقررات مربوط به حفظ بهداشت عمومي مخصوص به حريم شهر با توجه به نقشه عمراني شهر.

حريم و نقشه جامع شهرسازي و مقررات مذكور پس از تصويب انجمن شهر و تاييد وزارت كشور براي اطلاع عمومي آگهي و بموقع اجرا گذاشته خواهد شد.

تبصره 1 _ تغيير حدود فعلي شهرها از لحاظ اجراي مقررات قانون اصلاحات اراضي تاثيرنخواهد داشت

تبصره 2 _ عوارضي كه از عقد قراردادها عايد مي گردد بايستي تماما به شهرداري هاي محل اجراي قرارداد پرداخت گردد.

تبصره 3 _ بموجب قانون نوسازي و عمران شهري نسخ شده است

3 _ بمنظور حفظ بافت فرهنگي _ سياسي و اجتماعي تهران و شهرستانهاي كرج ورامين شهريار و بخشهاي تابعه ري و شميرانات دولت مكلف است حداكثر ظرف مدت 3 ماه نسبت به اصلاح حريم شهر تهران كرج ورامين شهريار و بخشهاي تابعه ري و شميرانات بر اساس قانون تقسيمات كشوري و منطبق بر محدوده قانوني شهرستانهاي مذكور اقدام نمايد.

هزينه هاي حاصل از اجراي اين بند از محل درآمد موضوع تبصره 2 اين قانون تامين خواهد شد.

نقاطي كه در اجراي اين قانون از حريم شهرداريهاي مذكور جدا مي شوند در صورتيكه درمحدوده قانوني

و استحفاظي شهر ديگري قرار گيرند عوارض متعلقه كماكان توسط شهرداري مربوط دريافت خواهد شد. و در غير اينصورت توسط بخشداري مربوط اخذ و به حساب خزانه واريزمي گردد.

همه ساله لااقل معادل 80% وجوه واريزي مذكور در بودجه سالانه كل كشور براي فعاليتهاي عمراني موضوع تبصره 3 اين قانون منظور خواهد شد.

تبصره 1 _ بمنظور حفاظت از حريم مصوب شهرهاي استان تهران شهرداريهاي مربوطه مكلفند از مقررات تبصره ذيل ماده 2 قانون نظارت بر گسترش شهر تهران مصوب 17/5/1352استفاده نمايند.

تبصره 2 _ بمنظور جلوگيري از ساخت و سازهاي غيرمجاز در خارج از حريم مصوب شهرها ونحوه رسيدگي به موارد تخلف كميسيوني مركب از نمايندگان وزارت كشور، قوه قضاييه و وزارت مسكن و شهرسازي در استانداريها تشكيل خواهد شد. كميسيون حسب مورد و با توجه به طرح جامع (چنانچه طرح جامع به تصويب نرسيده باشد با رعايت ماده 4 آيين نامه احداث بنا در خارج ازمحدوده قانوني و حريم شهرها مصوب 1355) نسبت به صدور راي قلع بنا يا جريمه معادل پنجاه درصد تا هفتاد درصد قيمت روز اعياني تكميل شده اقدام خواهد نمود.

مراجع ذي ربط موظفند براي ساختمانهايي كه طبق مقررات اين قانون و نظر كميسيون براي آنهاجريمه تعيين و پرداخت گرديده در صورت درخواست صاحبان آنها برابر مقررات گواهي پايان كارصادر نمايند.

تبصره 3 _ شهرداريهاي سراسر كشور مكلفند علاوه بر اعتبارات دولتي حداقل هشتاددرصد ازعوارض و درآمدهايي را كه از حريم استحفاظي شهرها كسب مي نمايند با نظارت فرمانداري وبخشداري ذي ربط در جهت عمران و آباداني روستاها و شهركهاي واقع در حريم خصوصا در جهت راه سازي آموزش و پرورش بهداشت تامين آب آشاميدني و كشاورزي هزينه نمايند.

ماده 100 _ مالكين اراضي و املاك واقع

در محدوده شهر يا حريم آن بايد قبل از هر اقدام عمراني يا تفكيك اراضي و شروع ساختمان از شهرداري پروانه اخذ نمايند.

شهرداري مي تواند از عمليات ساختماني ساختمانهاي بدون پروانه يا مخالف مفاد پروانه بوسيله مأمورين خود اعم از آنكه ساختمان در زمين محصور يا غير محصور واقع باشد جلوگيري نمايد.

تبصره 1 _ در موارد مذكور فوق كه از لحاظ شهرسازي يا فني يا بهداشتي قلع تاسيسات وبناهاي خلاف مشخصات مندرج در پروانه ضرورت داشته باشد يا بدون پروانه ساختمان احداث ياشروع به احداث شده باشد به تقاضاي شهرداري موضوع در كميسيونهايي مركب از نماينده وزارت كشور به انتخاب وزير كشور و يكي از قضات دادگستري به انتخاب وزير دادگستري و يكي از اعضايانجمن شهر به انتخاب انجمن مطرح مي شود. كميسيون پس از وصول پرونده به ذينفع اعلام مي نمايد كه ظرف ده روز توضيحات خود را كتبا ارسال دارد، پس از انقضا مدت مذكور كميسيون مكلف است موضوع را با حضور نماينده شهرداري كه بدون حق راي براي اداي توضيح شركت مي كند ظرف مدت يكماه تصميم مقتضي بر حسب مورد اتخاذ كند در مواردي كه شهرداري از ادامه ساختمان بدون پروانه يا مخالف مفاد پروانه جلوگيري مي كند مكلف است حداكثر ظرف يك هفته از تاريخ جلوگيري موضوع را در كميسيون مذكور مطرح نمايد در غير اين صورت كميسيون بتقاضاي ذينفع به موضوع رسيدگي خواهد كرد.

در صورتي كه تصميم كميسيون بر قلع تمام يا قسمتي از بنا باشد مهلت مناسبي كه نبايد از دوماه تجاوز كند تعيين مي نمايد.

شهرداري مكلف است تصميم مزبور را به مالك ابلاغ كند. هرگاه مالك در مهلت مقرر اقدام به قلع بنا ننمايد شهرداري رأسا اقدام كرده و هزينه آن را طبق مقررات

آيين نامه اجراي وصول عوارض از مالك دريافت خواهد نمود.

تبصره 2 _ در مورد اضافه بنا زايد بر مساحت زيربناي مندرج در پروانه ساختماني واقع درحوزه استفاده از اراضي مسكوني كميسيون مي تواند در صورت عدم ضرورت قلع اضافه بنا با توجه بموقعيت ملك از نظر مكاني (در بر خيابانهاي اصلي يا خيابانهاي فرعي و يا كوچه بن باز يا بن بست راي به اخذ جريمه اي كه متناسب با نوع استفاده از فضاي ايجاد شده و نوع ساختمان از نظر مصالح مصرفي باشد تعيين و شهرداري مكلف است بر اساس آن نسبت به وصول جريمه اقدام نمايد.(جريمه نبايد از حداقل يك دوم كمتر و از سه برابر ارزش معاملاتي ساختمان براي هر متر مربع بناي اضافي بيشتر باشد) در صورتي كه ذينفع از پرداخت جريمه خودداري نمود شهرداري مكلف است مجددا پرونده را بهمان كميسيون ارجاع و تقاضاي صدور راي تخريب را بنمايد. كميسيون دراين مورد نسبت به صدور راي بتخريب اقدام خواهد نمود.

تبصره 3 _ در مورد اضافه بنا زايد بر مساحت مندرج در پروانه ساختماني واقع در حوزه استفاده از اراضي تجارتي و صنعتي و اداري كميسيون مي تواند در صورت عدم ضرورت قلع اضافه بنا با توجه به موقعيت ملك از نظر مكاني (در بر خيابانهاي اصلي يا خيابانهاي فرعي و يا كوچه بن باز يا بن بست راي به اخذ جريمه اي كه متناسب با نوع استفاده از فضاي ايجاد شده و نوع ساختمان از نظر مصالح مصرفي باشد تعيين و شهرداري مكلف است بر اساس آن نسبت به وصول جريمه اقدام نمايد (جريمه نبايد از حداقل 2 برابر كمتر و از 4 برابر ارزش معاملاتي ساختمان براي هر متر مربع بناي اضافي ايجاد شده بيشتر باشد) در صورتي

كه ذينفع از پرداخت جريمه خودداري نمود شهرداري مكلف است مجددا پرونده را بهمان كميسيون ارجاع و تقاضاي صدور راي تخريب را بنمايد. كميسيون در اين مورد نسبت بصدور راي تخريب اقدام خواهد نمود.

تبصره 4 _ در مورد احداث بناي بدون پروانه در حوزه استفاده از اراضي مربوطه در صورتيكه اصول فني و بهداشتي و شهرسازي رعايت شده باشد كميسيون مي تواند با صدور راي بر اخذجريمه بازا هر متر مربع بناي بدون مجوز يك دهم ارزش معاملات ساختمان يا يك پنجم ارزش سرقفلي ساختمان در صورتي كه ساختمان ارزش دريافت سرقفلي داشته باشد، هركدام كه مبلغ آن بيشتر است از ذينفع بلامانع بودن صدور برگ پايان ساختمان را بشهرداري اعلام نمايد. اضافه بنازايد بر تراكم مجاز بر اساس مفاد تبصره هاي 2 و 3 عمل خواهد شد.

تبصره 5 _ در مورد عدم احداث پاركينگ و يا غير قابل استفاده بودن آن و عدم امكان اصلاح آن كميسيون مي تواند با توجه به موقعيت محلي و نوع استفاده از فضاي پاركينگ راي باخذ جريمه اي كه حداقل يك برابر و حداكثر دو برابر ارزش معاملاتي ساختمان براي هر متر مربع فضاي از بين رفته پاركينگ باشد صادر نمايد (مساحت هر پاركينگ با احتساب گردش 25 متر مربع مي باشد)شهرداري مكلف باخذ جريمه تعيين شده و صدور برگ پايان ساختمان مي باشد.

تبصره 6 _ در مورد تجاوز به معابر شهر، مالكين موظف هستند در هنگام نوسازي بر اساس پروانه ساختمان و طرحهاي مصوب رعايت برهاي اصلاحي را بنمايند. در صورتي كه برخلاف پروانه و يا بدون پروانه تجاوزي در اين مورد انجام گيرد شهرداري مكلف است از ادامه عمليات جلوگيري و پرونده امر را به كميسيون ارسال نمايد. در ساير موارد تخلف مانند

عدم استحكام بنا ،عدم رعايت اصول فني و بهداشتي و شهرسازي در ساختمان رسيدگي بموضوع در صلاحيت كميسيونهاي ماده 100 است

تبصره 7 _ مهندسان ناظر ساختماني مكلفند نسبت به عمليات اجرايي ساختماني كه به مسئوليت آنها احداث مي گردد از لحاظ انطباق ساختمان با مشخصات مندرج در پروانه و نقشه ها ومحاسبات فني ضميمه آن مستمرا نظارت كرده و در پايان كار مطابقت ساختمان با پروانه و نقشه ومحاسبات فني را گواهي نمايند. هرگاه مهندس ناظر برخلاف واقع گواهي نمايد و يا تخلف را بموقع به شهرداري اعلام نكند و موضوع منتهي به طرح در كميسيون مندرج در تبصره 1 ماده 100 قانون شهرداري و صدور راي بر جريمه يا تخريب ساختمان گردد شهرداري مكلف است مراتب را به نظام معماري و ساختماني منعكس نمايد. شوراي انتظامي نظام مذكور موظف است با توجه به اهميت موضوع به 6 ماه تا سه سال محروميت از كار و در صورتي كه مجددا مرتكب تخلف شود كه منجر به صدور راي تخريب به وسيله كميسيون ماده 100 گردد به حداكثر مجازات محكوم كند. مراتب محكوميت از طرف شوراي انتظامي نظام معماري و ساختماني در پروانه اشتغال درج و در يكي ازجرايد كثيرالانتشار اعلام مي گردد. شهرداري مكلف است تا صدور راي محكوميت بمحض وقوف ازتخلف مهندس ناظر و ارسال پرونده كميسيون ماده 100 بمدت حداكثر 6 ماه از اخذ گواهي امضا مهندس ناظر مربوطه براي ساختمان جهت پروانه ساختمان شهرداري خودداري نمايد. مأموران شهرداري نيز مكلفند در مورد ساختمانها نظارت نمايند و هرگاه از موارد تخلف در پروانه به موقع جلوگيري نكنند و يا در مورد صدور گواهي انطباق ساختمان با پروانه مرتكب تقصيري شوند طبق مقررات قانوني به تخلف آنان

رسيدگي مي شود و در صورتي كه عمل ارتكابي مهندس ناظر ومأموران شهرداري واجد جنبه جزايي هم باشد از اين جهت نيز قابل تعقيب خواهند بود.

در مواردي كه شهرداري مكلف به جلوگيري از عمليات ساختماني است و دستور شهرداري اجرانشود، شهرداري مي تواند با استفاده از مأموران اجراييات خود و در صورت لزوم مأموران انتظامي براي متوقف ساختن عمليات ساختماني اقدام نمايد.

تبصره 8 _ دفاتر اسناد رسمي مكلفند قبل از انجام معامله قطعي در موردساختمانها گواهي پايان ساختمان و در مورد ساختمانهاي ناتمام گواهي عدم خلاف تا تاريخ انجام معامله را كه توسط شهرداري صادر شده باشد ملاحظه و مراتب را در سند قيد نمايند.

در مورد ساختمانهايي كه قبل از تصويب قانون 6 تبصره الحاقي به ماده 100 قانون شهرداريها(24/11/1355) معامله انجام گرفته و از يد مالك اوليه خارج شده باشد در صورتي كه مورد معامله كل پلاك را شامل نگردد گواهي عدم خلاف يا برگ پايان ساختمان الزامي نبوده و با ثبت و تصريح آن در سند انجام معامله بلامانع مي باشد.

در مورد ساختمانهايي كه قبل از تاريخ تصويب نقشه جامع شهر ايجاد شده در صورتي كه اضافه بنا جديدي حادث نگرديده باشد و مدارك و اسناد نشان دهنده ايجاد بنا قبل از سال تصويب طرح جامع شهر باشد با ثبت و تصريح مراتب فوق در سند مالكيت انجام معامله بلامانع مي باشد.

تبصره 9 _ ساختمانهايي كه پروانه ساختمان آنها قبل از تاريخ تصويب نقشه جامع شهر صادرشده است از شمول تبصره 1 ماده 100 قانون شهرداري معاف مي باشند.

تبصره 10 _ در مورد آرا صادره از كميسيون ماده 100 قانون شهرداري هرگاه شهرداري يامالك يا قايم مقام او از تاريخ ابلاغ راي ظرف مدت 10 روز نسبت

به آن راي اعتراض نمايد، مرجع رسيدگي به اين اعتراض كميسيون ديگر ماده 100 خواهد بود كه اگر اعضاي آن غير از افرادي باشندكه در صدور راي قبلي شركت داشته اند، راي اين كميسيون قطعي است

تبصره 11 _ آيين نامه ارزش معاملاتي ساختمان پس از تهيه توسط شهرداري و تصويب انجمن در مورد اخذ جرايم قابل اجراست و اين ارزش معاملاتي سالي يك بار قابل تجديدنظر خواهد بود.

ماده 101 _ اداره ثبت اسناد و دادگاهها مكلفند در موقع تقاضاي تفكيك اراضي محدوده شهر وحريم آن عمل تفكيك را طبق نقشه اي انجام دهند كه قبلا به تصويب شهرداري رسيده باشد نقشه اي كه مالك براي تفكيك زمين خود تهيه مي نمايد و براي تصويب به شهرداري در قبال رسيد تسليم مي كند بايد حداكثر ظرف دوماه ازطرف شهرداري تكليف قطعيان معلوم وكتبا بمالك ابلاغ شود.

در صورتي كه در موعد مذكور شهرداري تصميم خود را به مالك اعلام ننمايد مراجع مذكور درفوق مكلفند پس از استعلام از شهرداري طبق نقشه اي كه مالك ارايه مي نمايد عمل تفكيك را انجام دهند.

معابر و شوارع عمومي كه در اثر تفكيك اراضي احداث مي شود متعلق به شهرداري است وشهرداري در قبال آن به هيچ عنوان وجهي بصاحب آن پرداخت نخواهد كرد.

ماده 102 _ اگر در موقع طرح و اجراي برنامه هاي مربوط به توسعه معابر تامين ساير احتياجات شهري مندرج در ماده 96 الحاقي اين قانون به آثار باستاني برخورد شود شهرداري مكلف است موافقت وزارت فرهنگ و هنر را قبلا جلب نمايد و نيز شهرداري ها مكلفند نظرات و طرح هاي وزارت فرهنگ و هنر را راجع به نحوه حفظ آثار باستاني و ميزان حريم و مناظر ساختمان ها وميدان هاي مجاور آنها را رعايت نمايند.

تبصره _ وزارت فرهنگ و هنر مكلف است ظرف

سه ماه از تاريخ مراجعه وزارت كشور نظرقطعي خود را به شهرداري اعلام دارد.

ماده 103 _ كليه وزارتخانه ها و موسسات دولتي و خصوصي موظفند قبل از هرگونه اقدامي نسبت به كارهاي عمراني واقع در مناطق مندرج در ماده 97 و 98 از قبيل احداث شبكه تلفن و برق وآب و ساير تاسيسات و همچنين اتصال راههاي عمومي و فرعي رعايت نقشه جامع شهرسازي رانمايند اين قبيل اقدام بايد با موافقت كتبي شهرداري انجام گيرد و موسسه اقدام كننده مكلف است هرگونه خرابي و زياني را كه در اثر اقدامات مزبور به اسفالت يا ساختمان معابر عمومي وارد آيد درمدت متناسبي كه با جلب نظر شهرداري تعيين خواهد شد ترميم نموده و به وضع اول درآورد والاشهرداري خرابي و زيان وارده را ترميم و بحال اول درآورده هزينه تمام شده رابا 10% (ده درصد)اضافه از طريق اجراي ثبت اسناد وصول خواهد كرد.

ماده 104 _ نحوه انجام معاملات و مقررات مالي شهرداري ها طبق آيين نامه اي خواهد بود كه ظرف سه ماه پس از تصويب اين قانون از طرف وزارت كشور تهيه و به تصويب كميسيون مشترك كشور مجلسين برسد مادام كه آيين نامه مزبور بتصويب نرسيده مقررات مالي فعلي به قوت خودباقي است

ماده 105 _ مواد معدني طبقه اول مذكور در ماده 1 قانون معادن مصوب 21/2/1336 واقع درداخل حوزه خدمات و نظارت شهرداري جز اموال شهرداري محسوب مي شود مگر اينكه داخل ملك اشخاص حقيقي و يا حقوقي باشد.

ماده 106 _ وزارت كشور مكلف است كليه عوارض نفت و گاز و مواد نفتي كه در خارج ازمحدوده شهرها وصول مي شود (به استثناي موضوع قانون مربوط به وصول عوارض از بنزين بمنظور كمك به مستمندان مصوب 15 اسفند

1334 كه بقوت خود باقي است و همچنين عوارض قراردادهاي پيمانكاري كه در خارج از محدوده شهرها اجرا مي شود به تناسب جمعيت بين شهرداري هايي كه از پنجاه هزار نفر جمعيت كمتر دارند تقسيم نمايد.

ماده 107 _ توهين به شهردار و معاون و روساي ادارات شهرداري در حين انجام وظيفه يا بسبب آن در حكم توهين به مستخدمين رسمي دولت بوده و مرتكب به مجازاتهاي مقرر در قانون كيفرعمومي محكوم خواهد شد.

ماده 108 _ بموجب قانون مصوب 24/4/1359 منسوخ است

ماده 109 _ شهرداريها از پرداخت حق ثبت املاك و ماليات معاف خواهند بود.

تبصره _ موسساتي كه تمام يا قسمتي از سرمايه آن متعلق بشهرداري است ولو بصورت بازرگاني اداره شود نسبت به سهم شهرداري از پرداخت ماليات معاف است

ماده 110 _ نسبت به زمين يا بناهاي مخروبه و غير مناسب با وضع محل و يا نيمه تمام واقع درمحدوده شهر كه در خيابان يا كوچه و يا ميدان قرار گرفته و منافي با پاكي و پاكيزگي و زيبايي شهر ياموازين شهرسازي باشد شهرداري با تصويب انجمن شهر مي تواند بمالك اخطار كند منتها ظرف دوماه به ايجاد نرده يا ديوار و يا مرمت آن كه منطبق با نقشه مصوب انجمن شهر باشد اقدام كند اگرمالك مسامحه و يا امتناع كرد شهرداري مي تواند بمنظور تامين نظر و اجراي طرح مصوب انجمن درزمينه زيبايي و پاكيزگي و شهرسازي هرگونه اقدامي را كه لازم بداند معمول و هزينه آن را باضافه صدي 10 از مالك يا متولّي و يا متصدي موقوفه دريافت نمايد در اين مورد صورتحساب شهرداري بدوا بمالك ابلاغ مي شود در صورتي كه مالك ظرف پانزده روز از تاريخ ابلاغ به صورت حساب شهرداري اعتراض

نكرد صورتحساب قطعي تلقي مي شود و هرگاه مالك ظرف مهلت مقرره اعتراض كرد موضوع به كميسيون مذكور در ماده 77 ارجاع خواهد شد.

صورتحسابهايي كه مورد اعتراض واقع نشده و همچنين آرا كميسيون رفع اختلاف مذكوردرماده 77 در حكم سند قطعي و لازم الاجرا بوده و اجرا ثبت مكلف است بر طبق مقررات اجراياسناد رسمي لازم الاجرا نسبت بوصول طلب شهرداري اجراييه صادر و بمورد اجرا بگذارد.

ماده 111 _ بمنظور نوسازي شهرها شهرداري ها مي توانند از طريق تاسيس موسساتي با سرمايه خود خانه ها و مستغلات و اراضي و محلات قديمي و كهنه شهر را با استفاده از مقررات قانون تملك زمين ها مصوب 17 خرداد 1339 خريداري نمايند و در صورت اقتضا براي تجديدساختمان طبق طرحهاي مصوب شهرداري بفروشند و يا اينكه رأسا اقدام به اجراي طرح هاي ساختماني بنمايند اساسنامه اينگونه موسسات را كه بر طبق اصول بازرگاني اداره خواهد شدشهرداري هر محل تهيه و با تصويب انجمن شهر و تاييد وزارت كشور قابل اجرا خواهد بود درهرجا كه در قانون تملك زمينها و آيين نامه ها مصوب 14/8/1339 هيات وزيران اعم از سازمان مسكن و وزارت كشاورزي و هيات وزيران برده شده وظايف مزبور را بترتيب شهرداري _ انجمن شهر و وزارت كشور انجام خواهند داد.

ماده 112 _ ادارات و موسسات دولتي و وابسته بدولت به نسبت سهامي كه متعلق بدولتاست و همچنين باشگاههاي ورزشي غيرانتفاعي كه وابسته به سازمان تربيت بدني بوده و ترازنامه آنها مورد رسيدگي و تصويب سازمان مزبور قرار گيرد از پرداخت عوارض مستغلات و سطح شهرمعافند ولي مكلف به پرداخت ساير عوارض شهرداري ها خواهند بود.

ماده 113 _ مواد 5 و 6 و تبصره 4 ماده 15 و تبصره ذيل بند 25 ماده 55 و

تبصره ذيل ماده 58و مواد 59 _ 60 _ 61 _ 63 و 64 و تبصره ذيل آن و مواد 69 و 70 و تبصره هاي ذيل آن ومواد 72 و76 و تبصره مربوطه (اصلاحي تصويبنامه شماره 8206 مورخ 15/7/42) و مواد 81 _ 83 قانون مصوب سال 1334 و ساير مقرراتي كه مغاير با اين قانون است لغو مي شود.

ماده 114 _ بمنظور ايجاد رويه واحد در انجام انتخابات و همچنين رسيدگي باختلاف نظر درچگونگي اجراي قوانين و مقررات مربوط به انتخابات انجمن ها شوراي دايمي انتخابات به رياست وزير كشور و به عضويت افراد زير تشكيل مي گردد:

1 _ معاون وزارت كشور.

2 _ رييس كانون وكلاي دادگستري

3 _ مديركل قضايي وزارت دادگستري

4 _ ...

5 _ دو نفر كه در امر انتخابات بصير و صاحب نظر باشند به انتخاب وزير كشور.

6 _ مدير كل دفتر انتخابات وزارت كشور كه سمت دبيري شورا را نيز بعهده خواهد داشت

ماده 115 _ شوراي دايمي انتخابات با رعايت مقررات مربوط نسبت به موارد زير رسيدگي واتخاذ تصميم مي نمايد و تصميمات شورا قطعي و لازم الاجرا است

1 _ انحلال انجمن نظارت

2 _ ابطال انتخابات انجمنها و تعيين تكليف آنها.

3 _ رسيدگي بشكايات از انجمنهاي نظارت در جريان انتخابات

4 _ رسيدگي و اظهارنظر در مورد اختلاف بين انجمنهاي نظارت و فرماندار يا بخشدار در موردانحلال شعب اخذ راي

5 _ رسيدگي و تعيين تكليف نسبت به ساير مسايل مربوط به انتخابات كه از طرف رييس شورامطرح مي شود.

تبصره 1 _ هرگاه شورا ضمن رسيدگيهاي خود به تخلف اعضا انجمنهاي نظارت برخوردنمايد مراتب را براي تعقيب بمراجع صالح اعلام خواهد نمود.

تبصره 2 _

جلسات شورا بدعوت رييس شورا تشكيل مي شود. دستور جلسه از طرف رييس شورا تعيين مي گردد. براي تشكيل شورا حضور لااقل هفت نفر از اعضا لازم است و مصوبات شورابا اكثريت نسبي معتبر خواهد بود.

تبصره 3 _ در مواردي كه شورا ضروري بداند مي تواند از نظر مشورتي افراد مجرب و بصيراستفاده نمايد.

تبصره 4 _ شورا مي تواند رسيدگي و تحقيق نسبت به مواردي را كه لازم بداند بكميسيوني درمراكزاستان و فرمانداري كل مركب از استاندار يا فرماندار كل و رييس عاليترين دادگاه محل دادستان استان يا شهرستان حسب مورد _ رييس شوراي حزب در استان واگذار نمايد.

كميسيون مزبور مكلف است نسبت به موارد ارجاع شده اقدام و نتيجه رسيدگيها و تحقيقات رابه شورا اعلام نمايد.

ماده 116 و تبصره هاي آن _ منتفي شده

ماده 117 _ وزارت كشور مي تواند بمنظور تامين كمبود نيروي انساني مورد لزوم در زمان انتخابات از خدمات افراد مجرب و بصير دولتي و غير دولتي و بازنشستگان از طريق خريد خدمت و در حدود اعتبارات مصوب استفاده نمايد.

ماده 118 _ در هر زمان كه وزارت كشور آمادگي لازم را براي استفاده از كار ماشينهاي كامپيوتر درهر حوزه انتخابيه داشته باشد چگونگي اجراي انتخابات آن حوزه طبق دستورالعملهاي وزارت كشورخواهد بود.

ماده 119 _ باستثناي تبصره هاي 1 اصلاحي و 4 الحاقي به ماده 15 و ماده 116 الحاقي وتبصره هاي آن بقيه مقررات اين اصلاحيه شامل انتخابات انجمنهاي شهرستان نيز خواهد بود.

قانون نوسازي و عمران شهري - مصوب 7/9/1347 با اصلاحات

ماده 1 _ نوسازي و عمران و اصلاحات اساسي و تامين نيازمنديهاي شهري و احداث و اصلاح و توسعه معابر و ايجاد پاركها و پاركينگها ( توقفگاه ) و ميدانها و حفظ و نگهداري پاركها و باغهاي عمومي موجود و

تامين ساير تاسيسات مورد نياز عمومي و نوسازي محلات و مراقبت در رشدمتناسب و موزون شهرها از وظايف اساسي شهرداريها است و شهرداريها در اجراي وظايف مذكور مكلف به تهيه برنامه هاي اساسي و نقشه هاي جامع هستند.

ماده 2 _ در شهر تهران از تاريخ اول فروردين ماه 1348 و در ساير شهرها از تاريخي كه وزارت كشور تعيين و اعلام كند بر كليه اراضي و ساختمانها و مستحدثات واقع در محدوده قانوني شهرعوارض خاص سالانه بماخذ پنج در هزار بهاي آنها كه طبق مقررات اين قانون تعيين خواهد شدبرقرار مي شود.

شهرداريها مكلفند بر اساس مقررات اين قانون عوارض مذكور را وصول كرده و منحصرابمصرف نوسازي و عمران شهري برسانند. مصرف وجوه حاصل از اجراي اين قانون در غير موارد مصرح در اين قانون در حكم تصرف غيرقانوني در اموال دولت خواهد بود.

تبصره 1 _ ترتيب مميزي و تشخيص و طرز وصول عوارض مذكور و ترتيب تعيين نسبي ازقيمت ملك كه در هر شهر با توجه بمقتضيات و شرايط خاص اقتصادي ماخذ دريافت عوارض قرارمي گيرد بموجب آيين نامه اي كه از طرف وزارت كشور تنظيم و بتصويب هيات وزيران مي رسد تعيين و اجرا خواهد شد.

تبصره 2 _ در شهر تهران عوارض املاك مودياني كه مجموع عوارض هريك از آنان در سال تا مبلغ يكهزار و پانصدريال باشد ، بخشوده مي شود و در ساير شهرها انجمنهاي شهر مي توانند با تاييد وزارت كشور تمام يا قسمتي از عوارض املاك كليه مودياني را كه مجموع عوارض هريك از آنان طبق مقررات اين قانون در سال تا مبلغ يكهزار و پانصد ريال باشد با توجه به مقتضيات خاص اقتصادي شهر با انتشار آگهي مشمول

بخشودگي قرار دهند.

تبصره 3 _ در شهر تهران از اول فروردين ماه 1348 و در ساير شهرها از تاريخي كه وزارت كشور اجراي مقررات اين ماده را اعلام مي كند عوارض سطح شهر و ساير عوارض دريافتي از اراضي و ساختمانهاي شهري ملغي مي شود.

تبصره 4 _ علاوه بر عوارض مذكور در ماده 2 حق مرغوبيت و هر نوع درآمد ديگري كه در اثر اجراي اين قانون تحصيل شود منحصرا بمصرف نوسازي و عمران شهري خواهد رسيد.

تبصره 5 _ براي تامين هزينه هاي اداري و وصول عوارض موضوع اين ماده و تجهيز كادر فني واداري جهت اجراي اين قانون شهرداريها مي توانند حداكثر تا ميزان ده درصد درآمد وصولي موضوع اين قانون را طبق بودجه اي كه بتصويب انجمن شهر و تاييد وزارت كشور خواهد رسيد ، بمصرف برسانند و مصرف بيش از اين ميزان از درآمد حاصل ازاجراي اين قانون بهيچوجه مجاز نيست

تبصره 6 _ شهرداريها مي توانند در عمليات نوسازي از محل درآمد ماده 2 اين قانون رقمي بساختمان دبستان اختصاص دهند.

ماده 3 _ در مورد عوارض سطح شهر و اراضي و ساختمان هايي كه در اجراي اين قانون درهريك از شهرها ملغي مي گردد بقاياي مطالبات شهرداري غيرقابل توافق و بخشودگي است و درصورت بروز اختلاف در اصل عوارض طبق ماده 77 قانون شهرداري ها عمل خواهد شد ولي هرگاه موديان مذكور ظرف يكسال از تاريخ اجراي اين قانون بشهرداري مراجعه و نسبت به پرداخت اصل بدهي خود در هر مرحله كه باشد نقدا اقدام كنند و يا قرار تقسيط حداكثر سه ساله با منظور نمودن سود صدي شش از تاريخ تقسيط با شهرداري بگذارند از پرداخت زيان ديركرد و جرايم متعلقه معاف خواهند بود.

تبصره 1 _

در مورد مودياني كه بقاياي بدهي آنان بابت عوارض سطح شهر و اراضي وساختمانها و مستحدثات بيش از پانزده هزار ريال باشد قرار تقسيط با اخذ وثيقه و تنظيم سندرسمي بعمل ميايد.

تبصره 2 _ شهرداري مكلف است حداكثر ظرف پانزده روز بعد از مراجعه مودي ميزان بدهي اورا روشن و با دريافت مطالبات خود نقدا يا با قرار تقسيط بترتيب فوق مفاصا حساب صادر كند.

ماده 4 _ بهاي اراضي و ساختمانها و مستحدثات مذكور در ماده 2 اين قانون بر مبناي مميزي شهرداري تعيين و اعلام خواهد شد و شهرداريهاي مشمول ماده 2 مكلفند حداكثر ظرف دو سال ازتاريخ شمول مميزي هاي مذكور را با رعايت ضوابط ذيل بعمل آورند و مادام كه مميزي بعمل نيامده بهايي كه از طرف مالك يا مالكين يا قايم مقام يا نمايندگان قانوني آنها بر اساس اين ضوابط تعيين و اعلام مي گردد ملاك عمل محسوب خواهد شد.

بهاي اراضي طبق قيمت منطقه اي خواهد بود كه وسيله وزارت كشور و وزارت دارايي با كسب اطلاع از مراجع محلي تعيين و بتصويب هيات وزيران رسيده باشد و بهاي ساختمانها و مستحدثات بر اساس ضوابطي خواهد بود كه وزارتخانه هاي كشور و آباداني و مسكن تعيين نموده و بتصويب هيات وزيران رسيده باشد.

تبصره 1 _ در مورد كارخانه ها و كارگاهها و موسسات صنعتي و اقتصادي و علمي فقط قيمت زمين و ساختمان ملاك پرداخت عوارض قرار خواهد گرفت

تبصره 2 _ در مناطقي از محدوده شهر كه آب مشروب لوله كشي و برق يا يكي از آنها دردسترس ساكنين آن منطقه گذارده نشده باشد بابت هريك از آنها كه تامين نشده 25% از عوارض مقرركسر مي گردد ولي زمين هاي باير واقع در آن

مناطق مشمول اين بخشودگي نخواهند شد.

تبصره 3 _ مالكين و متصرفين املاك مكلفند در مميزي اراضي و ساختمانها و مستحدثات بامأمورين مميزي همكاري كنند و هرگاه از انجام اين تكليف خودداري كنند مأمورين مميزي در مورداراضي باير يا بدون حصار با تشخيص علي الراس و در مورد ساختمانها و باغات و اراضي محصور با اعلام كتبي قبلي و با حضور نماينده دادستان وارد ملك شده اوراق مميزي را تنظيم خواهند نمود.

تبصره 4 _ ضوابط مذكور در اين ماده براي تقويم زمين و يا ساختمان بايد ساده و مشخص وروشن باشد.

ماده 5 _ محدوده قانوني هر شهر و همچنين ضوابط مذكور در ماده 4 توسط شهرداري بطرق مقتضي جهت اطلاع عموم اعلام خواهد شد و در شهرهاي مشمول ماده 2 اين قانون مالكين زمينها و ساختمانها و مستحدثات واقع در محدوده شهر يا قايم مقام يا نمايندگان قانوني آنان مكلفند ظرف ششماه از تاريخ اعلام شهرداري مشخصات كامل ملك را با تعيين بها بتفكيك هر قطعه ملك بترتيب مقرر در ماده 4 كتبا بشهرداري اعلام دارند و هرگاه در مهلت مقرر نسبت به اعلام بها اقدام نكنند عوارض متعلقه براي مدت تاخير بدو برابر افزايش خواهد يافت

ماده 6 _ هرگاه پس از اعلام ضوابط طبق ماده 5 و قطعيت مميزي معلوم شود كه بهاي اعلام شده از طرف مالك يا قايم مقام يا نماينده قانوني او كمتر از هفتاد درصد ( 70% ) قيمت ملك بر طبق ماده 4 اين قانون است مابه التفاوت عوارض از تاريخ برقراري تا تاريخ قطعيت مميزي بدو برابر افزايش خواهد يافت

ماده 7 _ شهرداري بايد پايان مميزي هر منطقه را بوسيله نشر آگهي

در جرايد كثيرالانتشار و الصاق آن در معابر عمومي و وسايل مقتضي ديگر به اطلاع مالكين آن منطقه برساند و بعلاوه نتيجه مميزي هر ملك را بوسيله پست به مالك اطلاع دهد موديان عوارض نيز مي توانند به مراجع مربوط كه در آگهي مذكور تعيين خواهد شد مراجعه و از نتيجه مميزي اطلاع حاصل نمايند در صورتي كه نسبت به مميزي ملك خود اعتراض داشته باشند مي توانند ظرف چهار ماه از تاريخ نشر آگهي درجرايد دلايل و مدارك اعتراض خود را به كميسيون رسيدگي مذكور در ماده 8 اين قانون تسليم دارندو در صورت عدم اعتراض مميزي قطعي خواهد بود.

ماده 8 _ اعتراضات راجع به مميزي در مورد اختلاف مساحت اراضي و مستحدثات و محل وقوع ملك و تطبيق مشخصات ملك با ضوابط موضوع ماده 4 اعلام شده از طرف شهرداري درشهرهاي مشمول ماده 2 اين قانون و همچنين رسيدگي به اعتراضات راجع به ارزيابي املاك وحقوق كسب و پيشه و ميزان آن مربوط به اجراي طرحهاي نوسازي و اصلاح و توسعه معابر در كليه شهرداريهاي كشور در كميسيوني مركب از سه نفر افراد محلي بصير و مطلع در تقويم املاك كه يكنفرآن از طرف انجمن شهر و يكنفر از طرف رييس دادگاه شهرستان و يكنفر از طرف وزارت كشور تعيين مي شود ، بعمل خواهد آمد. تصميم اكثريت اعضا كميسيون در اين مورد قطعي و لازم الاجرا است و رسيدگي بساير اختلافات ناشي از اجراي اين قانون منحصرا در صلاحيت كميسيون رفع اختلاف موضوع ماده 77 قانون شهرداري مي باشد.

تبصره 1 _ تشريفات رسيدگي و پرداخت حق الزحمه اعضا كميسيون طبق آيين نامه اي كه بتصويب وزارت كشور خواهد رسيد مشخص مي شود. وزارت كشور

تعداد كميسيونهاي رسيدگي و كميسيونهاي رفع اختلاف را در هر شهرداري با توجه به وسعت شهر و ميزان اعتراضات تعيين مي كند.

تبصره 2 _ قبول اعتراض مودي راجع به مميزي در كميسيون ماده 8 موكول به آن است كه عوارض ملك خود را بر اساس اعلام بهايي كه خود مالك طبق ماده 4 نموده است بپردازد و رونوشت يا فتوكپي قبض پرداخت را به ضميمه برگ اعتراض به دفتر شهرداري براي ارسال به كميسيون تسليم كند مگر اينكه بهاي اعلام شده از طرف مالك مشمول حد نصاب بخشودگي باشد.

ماده 9 _ مميزي هايي كه طبق مقررات اين قانون از طرف شهرداري بعمل آيد تا پنجسال ملاك وصول عوارض خواهد بود مگر اينكه ظرف اين مدت تغييرات كلي در اعيان ملك داده شود بنحوي كه قيمت آن را بيش از پنجاه درصد افزايش يا كاهش دهد كه در اينصورت مودي مكلف است مراتب را به شهردار اعلام نمايد و ميزان افزايش يا كاهش قيمت بر اساس مقررات اين قانون تعيين و از سال بعد ملاك وصول خواهد شد.

شهرداريهاي مشمول اين قانون مكلفند هر پنجسال يكبار مميزي عمومي را تجديد كنند و هرگاه در پايان مدت پنجسال تجديد مميزي بعمل نيامده باشد مميزي قبلي تا اعلام نتيجه مميزي جديدمعتبر خواهد بود.

ماده 10 _ عوارض هر سال در اول فروردين ماه آن سال تحقق مي يابد و بايد حداكثر تا پايان همان سال بشهرداري پرداخت گردد.

تبصره 1 _ از عوارض مودياني كه ظرف مدت مذكور عوارض متعلق به هر ملك را بپردازند ده درصد عوارض آن سال بعنوان جايزه منظور و كسر خواهد شد.

تبصره 2 _ ساختمانهاي اساسي كه بجاي ساختمانهاي كهنه و قديمي نوسازي و تجديد بناشود بمدت سه

سال از تاريخ اتمام بنا مشخص شده در پروانه ساختمان از پرداخت عوارض موضوع اين قانون معاف خواهند بود.

تبصره 3 _ بهاي اعياني پاركينگهاي اختصاصي در هر ساختمان در احتساب عوارض منظورنخواهد شد.

ماده 11 _ نسبت به اراضي واقع در محدوده شهر كه فاقد ساختمان اساسي بوده و يا باغ شهري به آن اطلاق نشود در صورتي كه تا يكسال بعد از پايان مهلت مقرر در ماده 5 مالكين يا قايم مقام يانمايندگان قانوني آنان مشخصات و بهاي ملك خود را بشهرداري اعلام نكنند شهرداريهاي مشمول ماده 2 اين قانون مكلفند اينگونه املاك را بتصرف درآورده و به قايم مقامي مالك از طريق مزايده و بارعايت آيين نامه معاملات شهرداري و بر اساس قيمت منطقه اي بفروش برسانند و مطالبات خود رابه انضمام جرايم و هزينه هاي متعلقه باضافه 5% قيمت ملك بسود برنامه نوسازي از محل بهاي ملك برداشت نموده مابقي را در حساب سپرده ثابت شهرداري در بانك نگهداري كنند تا در صورت مراجعه مالكين يا نمايندگان قانوني آنان در مقابل اخذ رسيد به آنها پرداخت شود و هرگاه ظرف دهسال مالك ملك يا نمايندگان قانوني آنان مراجعه ننمايند وجوه مذكور بحساب درآمد نوسازي منظور خواهد شد.

تبصره 1 _ هرگاه مالكيت ملك محل اختلاف باشد مدت 10 سال مذكور در اين ماده از تاريخ صدور حكم نهايي مبني بر رفع اختلاف شروع مي شود.

تبصره 2 _ ساختمان اساسي مذكور در اين قانون بساختماني اطلاق مي گردد كه ارزش آن براساس ضوابط مندرج در ماده 4 اين قانون برابر حداقل بيست درصد بهاي كل زمين باشد مرجع رسيدگي به اختلاف حاصله در اين مورد كميسيون مذكور در ماده 8 اين قانون است

تبصره 3 _ شهرداري مكلف

است وضع املاك مشمول اين ماده را قبل از انتشار آگهي مزايده باحضور نماينده دادستان شهرستان صورتمجلس كند.

تبصره 4 _ در صورتي كه مالكين اينگونه اراضي قبل از انتقال قطعي ملك مشخصات بهاي ملك خود را بشهرداري اعلام دارند و عوارض و جرايم مربوط را نقدا بپردازند عمليات شهرداري درهر مرحله اي كه باشد متوقف خواهد شد.

ماده 12 _ شهرداريهاي مشمول ماده 2 اين قانون مكلفند ظرف دو ماه از تاريخ انقضا مهلت مقرر در ماده 10 مشخصات مودياني را كه نسبت به پرداخت عوارض املاك خود اقدام نكرده اند به موسسات برق و گاز تسليم كنند و موسسات مذكور مكلفند با اعلام مهلت دو ماهه به مودي هرگاه مطالبات شهرداري تا انقضا مهلت وصول نشود نسبت به قطع برق و گاز محل سكونت ملكي اواقدام كنند.

تبصره _ آيين نامه اجرايي اين ماده وسيله وزارت كشور و وزارت آب و برق تنظيم و پس ازتصويب هيات دولت بمورد اجرا گذارده مي شود.

ماده 13 _ در هر مورد كه عوارض يا حق مرغوبيت موضوع اين قانون به يك ملك تعلق گيرد وقطعي گردد علاوه بر مالك كه مسئول پرداخت است عين ملك وسيله تامين مطالبات شهرداري بوده و شهرداري مكلف است در صورتي كه مالك عوارض يا حق مرغوبيت را ظرف مهلت هاي مقرر با رعايت آيين نامه مذكور در تبصره 1 ماده 2 نپردازد با صدور اجراييه نسبت بوصول طلب خود ازمالك يا استيفا آن از عين ملك اقدام كند.

تبصره 1 _ ادارات و دواير اجراي ثبت بنا بتقاضاي شهرداري مكلف بصدور اجراييه و تعقيب عمليات اجرايي طبق مقررات مربوط به اجراي اسناد رسمي لازم الاجرا مي باشد.

تبصره 2 _ در قبال اجراييه هاي

صادره مربوط به اين ماده بازداشت شخص مودي مجاز نيست

ماده 14 _ مودياني كه تا پايان هر سال عوارض مقرر در اين قانون را نپردازند از آغاز سال بعدملزم به پرداخت صدي 9 زيان ديركرد در سال به نسبت مدت تاخير خواهند بود و شهرداري مكلف است پس از پايان ششماه اول سال بعد طبق مقررات ماده 13 اين قانون نسبت به استيفاي مطالبات خود اقدام كند.

ماده 15 _ شهرداريهاي مشمول ماده 2 اين قانون مكلفند با راهنمايي وزارت كشور برنامه عمليات نوسازي و عمران و اصلاحات شهر را براي مدت پنجسال بر اساس نقشه جامع شهر و درصورتيكه فاقد نقشه جامع باشند بر اساس احتياجات ضروري شهر و با رعايت اولويت آنها درحدود منابع مالي مقرر دراين قانون و ساير امكانات مالي شهرداري تنظيم كرده و پس از تصويب انجمن شهر و تاييد وزارت كشور طرحهاي مربوط را بر اساس آن اجرا كنند.

ماده 16 _ شهرداريها مكلفند براي هر يك از طرحهاي نوسازي و عمران و ايجاد تاسيسات شهري و توسعه و احداث و اصلاح معابر بدوا نقشه كاملي تهيه و سپس توسط هياتهاي ارزيابي فهرست جامعي حاوي مقدار مساحت و تعداد اشجار و ميزان حق ريشه هر ملك كه در معرض عمليات قرار مي گيرد و تصرف مي شود با تعيين بهاي هريك از آنها بر اساس ماده 18 اين قانون و همچنين ميزان مرغوبيتي كه مالك مكلف به پرداخت آن مي باشد و در صورت امكان نام مالك وشماره پلاك ملك تنظيم نموده و ضمن تامين اعتبار كافي براي تصويب انجمن شهر فرستاده و پس از تصويب انجمن براي تاييد به وزارت كشور ارسال دارند.

تبصره 1 _ شهرداري

مكلف است بمحض شروع عمليات نقشه كشي و ارزيابي مراتب را درجرايد كثيرالانتشار و با الصاق آگهي در محل باطلاع عموم برساند.

تبصره 2 _ نحوه تشكيل هيات هاي ارزيابي و طرز اعلام طرحهاي مصوب و تعيين مدت قبول اعتراضات و ترتيب رسيدگي به آنها طبق آيين نامه اي كه بوسيله وزارت كشور تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد معين مي گردد.

تبصره 3 _ هيات هاي ارزيابي و همچنين كميسيون رسيدگي موضوع ماده 8 اين قانون مكلفنددر ارزيابي و اعلام نظر نسبت به بهاي املاكي كه مشمول پرداخت حق كسب و پيشه مي باشندمقررات تبصره ماده 27 اين قانون را رعايت كنند.

ماده 17 _ همين كه طرح مصوب انجمن شهر از طرف وزارت كشور تاييد و براي اجرا به شهرداري ابلاغ شد شهرداري مكلف است ظرف يكماه جزييات طرح مصوب و تاريخ شروع ومدت تقريبي اجرايي آن را جهت اطلاع عموم اعلام و ظرف سه ماه پس از اعلام مزبور نسبت به پرداخت قيمت اراضي و اماكن و مستحدثات مشمول طرح مصوب با رعايت ماده 20 اين قانون به صاحبان املاك يا متوليان يا متصديان موقوفه يا قايم مقام يا نمايندگان قانوني آنان اقدام و سپس بادو ماه مهلت براي تخليه ملك نسبت بتصرف و تخريب آن عمل كنند و عدم مراجعه مالك يا مالكين براي دريافت بها مانع از اجراي طرح نخواهد بود لكن در مواردي كه مالكين به ارزيابي انجام شده در مهلت مقرر اعتراض نموده باشند شهرداري مكلف است قبل از تخريب بنا وضع اعياني را باحضور مالك يا متولي موقوفه و نماينده دادستان شهرستان و يكي از مأمورين فني خود صورتمجلس كند هرگاه با وجود دعوت كتبي شهرداري مالك يا متولي موقوفه براي

تنظيم صورتمجلس حاضر نشود حضور نماينده دادستان براي تنظيم صورتمجلس كافي است و اين صورتمجلس ملاك رسيدگي و اظهارنظر خواهد بود.

تبصره _ اعتراض به ارزيابي مربوط به طرحهاي توسعه و اصلاح و احداث معابر و نوسازي محلات و تامين نيازمنديهاي عمومي شهر در هيچ مورد مانع عمليات شهرداري در اجراي طرحهاي مزبور نخواهد بود.

ماده 18 _ ارزيابي املاك و تعيين غرامت و پرداخت آن به مالكيني كه تمام يا قسمتي از ملك آنها در اجراي طرحهاي نوسازي و احداث و اصلاح و توسعه معابر و تامين نيازمندي هاي عمومي شهر مورد تصرف قرار مي گيرد و دريافت حق مرغوبيت از كساني كه ملك آنها بر اثر اجرا طرحهاي مذكور مرغوب مي شود بشرح زير خواهد بود.

الف _ در مورد اعياني به نسبت خسارت وارده بملك ارزيابي و پرداخت مي شود و در موردعرصه ارزش آن بمأخذ بهاي يكسال قبل از تاريخ ارزيابي به اضافه 6 درصد تعيين مي گردد و درصورتي كه اين قيمت بيش از بهاي ملك در تاريخ انجام ارزيابي باشد بهاي زمان ارزيابي ملاك عمل خواهد بود.

تبصره _ در صورتي كه صدور پروانه ساختماني اعم از مسكوني و تجاري و غيره بر اثر اجراي طرح در باقيمانده ملك از نظر مقررات شهرسازي براي شهرداري مقدور نباشد و مالك پيشنهاد فروش آنرا به شهرداري كند ، شهرداري مكلف است باقيمانده ملك را هم به بهاي قطعي شده خريداري و تصرف كند كه در اين صورت ديگر مطالبه و دريافت حق مرغوبيت موضوعا منتفي است

ماده 19 _ هرگاه در نتيجه اجراي طرحهاي شهرداري تمام يا قسمتي از معابر بصورت متروك درآيد آن قسمت متعلق بشهرداري بوده و هرگاه شهرداري قصد فروش آنرا داشته باشد

، مالك مجاوردر خريد آن حق تقدم خواهد داشت

ماده 20 _ شهرداري مكلف است بهاي عرصه و اعيان ابنيه و اماكن و مستحدثات مشمول طرحهاي عمراني و نوسازي و احداث و اصلاح و توسعه معابر و همچنين حق كسب و پيشه وتجارت موضوع ماده 27 اين قانون را نقدا پرداخت كند. در مورد بهاي اراضي فاقد ساختمان درتهران تا دو ميليون ريال و در ساير شهرها تا پانصد هزار ريال نقد و بقيه اقساط مساوي پنجساله بابهره صدي 9 در سال از طرف شهرداري پرداخت مي شود.

تبصره 1 _ پرداخت اقساط مذكور در اين ماده بموجب قبوض مخصوص قابل انتقال خواهدبود كه اصل و بهره آن در سر رسيد از طرف شهرداري به دارنده قبض پرداخت مي شود و بهره اين قبوض از پرداخت هرگونه ماليات معاف است ترتيب اجراي اين تبصره بموجب آيين نامه اي خواهدبود كه بوسيله وزارت كشور تهيه و بتصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

تبصره 2 _ شهرداري مكلف است قبوض اقساطي مذكور در اين ماده را بطوركلي بابت بهاياراضي و املاكي كه بفروش مي رساند و قبوض اقساطي هر سال را بابت عوارض همانسال قبول كند.

تبصره 3 _ در مورد املاكي كه طبق اين قانون به شهرداريها منتقل مي شود آن قسمت ازهزينه هاي ثبتي و مالياتي و تنظيم سند كه بعهده مالك است وسيله شهرداري پرداخت از مانده طلب انتقال دهنده كسر خواهد شد لكن مطالبات قطعي شده شهرداري بابت عوارض ملك مورد معامله ازوجوه نقدي كه بمالك پرداخت مي شود كسر مي گردد.

ماده 21 _ در مورد اراضي و املاكي كه قبل از تصرف شهرداري بموجب اسناد رسمي موردمعاملات شرطي و رهني واقع گرديده در صورتي كه تمامي

مساحت ملك بتصرف شهرداري درآمده و موعد پرداخت طلب داين نرسيده باشد موعد آن حال مي شود و پس از اجراي مقررات اين قانون در موقع تنظيم سند انتقال اگر مالك دين خود را نپرداخته و ملك آزاد نشده باشد شهرداري طلب داين را حداكثر تا ميزان بهاي ملك مورد تصرف ( با رعايت مقررات ماده 20 اين قانون ) به داين مي پردازد و با اين ترتيب معامله رهني يا شرطي قانونا فك شده محسوب مي شود و در صورتيكه بهاي املاك و اراضي مورد تصرف زايد بر اصل طلب داين باشد مازاد بمالك پرداخت و ملك به شهرداري منتقل مي شود.

هرگاه شهرداري قسمتي از ملك را تصرف نمايد پرداخت غرامت بمالك موكول بتوافق مالك و داين خواهد بود در صورت عدم توافق غرامت در صندوق ثبت توديع و اداره ثبت مكلف است به درخواست شهرداري نسبت به قسمتي كه بتصرف شهرداري درآمده است سند تفكيكي بنام شهرداري صادر كند و بقيه ملك در رهن داين باقي خواهد ماند.

تبصره _ در موردي كه تمامي ملك بتصرف شهرداري در ميايد شهرداري به بستانكار اخطارمي كند كه در روز مقرر جهت دريافت طلب خود و انجام تشريفات فك رهن ملك مشمول تصرف در دفترخانه اسناد رسمي حاضر شود و هرگاه بستانكار به اين اخطار عمل نكند شهرداري حداكثر تاميزان بهاي ملك ( وجه نقد يا قبوض اقساطي ) بابت طلب بستانكار در اداره ثبت ت_وديع مي كند ودفترخانه اسناد رسمي مربوط مكلف است معامله رهني يا شرطي را فك كند.

ماده 22 _ شهرداري ها مجازند اراضي و املاكي را كه طبق اين قانون به ملكيت خود در مياورند( به استثنا اراضي و املاك موضع ماده

24 اين قانون ) بمنظور نوسازي بموجب قرارداد و در قبال اخذ تضمينات كافي به شركتها و موسساتي كه با سرمايه كافي و صلاحيت فني تشكيل يافته اند واگذار كنند.

صلاحيت فني و مالي اينگونه شركتها بطور كلي و برتري طرحهاي عمراني آنها بر اساس نقشه جامع شهر در هر مورد بايد از طرف شهرداري پيشنهاد شده و انجمن شهر آنرا تصويب و وزارت كشور تاييد كند.

شهرداريها بهاي اينگونه اراضي و املاك و هزينه هاي پرداختي را بترتيبي كه پرداخت و تعهدنموده اند بعلاوه ده درصد از شركتها و موسسات مذكور دريافت خواهند داشت

شركتها و موسسات مذكور در اين ماده مادام كه طرح مصوب را طبق قرارداد منعقده اجراننموده اند حق واگذاري تمام يا قسمتي از اراضي و املاك مورد قرارداد را بغير ندارند.

تبصره _ آيين نامه اجرايي اين ماده و شرايط فسخ قرارداد وسيله وزارت كشور تهيه و بتصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 23 _ شهرداريها داراي اختيار نظارت بر طرز استفاده از اراضي داخل محدوده و حريم شهراز جمله تعيين تعداد طبقات و ارتفاع و نماسازي و كيفيت ساختمانها بر اساس نقشه جامع شهر ومنطقه بندي آن با رعايت ضوابط و معيارهايي كه از طرف شورايعالي شهرسازي تعيين و وسيله وزارت كشور ابلاغ خواهد شد هستند و با استفاده از اختيارات فوق مكلف بمراقبت در رشد متناسب و موزون شهرها و تامين تسهيلات لازم براي زندگي اجتماعي خواهند بود.

تبصره 1 _ شهرداريها مجازند مادام كه نقشه جامع شهر تهيه و تصويب نشده است ايجادساختمان و احداث هرگونه بنا و تاسيساتي را در قسمتي از محدوده شهر فقط براي يكبار و با ذكرعلت از تاريخ اجراي قانون نوسازي حداكثر براي مدت سه سال ممنوع

اعلام كنند و پس از تهيه و تصويب نقشه جامع شهر مكلفند حداكثر ظرف دو سال نقشه هاي تفصيلي را تهيه و اراضي و باغها و املاكي را كه بر اساس نقشه مذكور در معرض طرحهاي احداث و توسعه معابر و ميادين واقع مي شود مشخص نموده و احداث هرگونه بنا و تاسيسات را در اين گونه اراضي ممنوع كنند. اينگونه اراضي و همچنين اراضي باير و مزروعي و باغها واقع بين محدوده خدمات شهري مصوب انجمن شهر و محدوده قانوني شهر مادام كه اجازه ساختمان داده نمي شود از پرداخت عوارض نوسازي معاف مي باشند.

تبصره 2 _ شهرداريهاي مشمول ماده 2 اين قانون مكلفند از تاريخ اعلام وزارت كشور ظرف سه سال نقشه جامع شهر را تهيه و تنظيم و براي تصويب پيشنهاد كنند.

ماده 24 _ شهرداريها مي توانند در موقع تنظيم و اجراي طرحهاي نوسازي و همچنين توسعه يا احداث معابري كه عرض آنها حداقل بيست متر باشد با رعايت نقشه جامع يا نقشه هادي شهر طرحهاي مربوط را بتناسب موقعيت محل و ضوابطي كه وزارت كشور تعيين و اعلام خواهد كرد وسيعتر از ميزان مورد احتياج طرح تنظيم و اجرا نموده و اراضي مازاد را در صورت عدم احتياج ازطريق مزايده و با رعايت آيين نامه معاملات شهرداري بفروش رسانيده وجوه حاصله را بحساب درآمد نوسازي و عمران شهري موضوع اين قانون منظور كنند.

تبصره _ در اجراي مقررات ماده فوق شهرداري ها مكلفند راه عبور متعارفي براي باقي مانده ملك تامين كنند.

ماده 25 _ در هر مورد كه بموجب اين قانون ملكي بايد به شهرداري منتقل شود هرگاه مالك از امضا سند انتقال ملك استنكاف كند يا مالكيت زمين و اعياني بنحوي از

انحا متنازع فيه بوده و مالك مشخص نباشد و همچنين در اجراي مفاد ماده 11 اين قانون دادستان شهرستان يا نماينده او اسناد انتقال و دفاتر مربوط را امضا خواهد كرد. در صورتي كه تملك يا خريد شهرداري براي اجراي طرحهاي نوسازي و عمران و اصلاح و احداث و توسعه معابر باشد بهاي ملك با رعايت تبصره 3ماده 20 اين قانون بصندوق ثبت سپرده خواهد شد.

ماده 26 _ مساجد و اماكن مقدسه اسلامي و معابد اقليت هاي مذهبي ( مسيحي _ زردشتي _كليمي ) و مدارس قديمه طلاب علوم ديني بگواهي سازمان اوقاف از پرداخت عوارض و حق مرغوبيت و اراضي و ساختمان هاي متعلق به وزارتخانه ها و موسسات دولتي و تاسيسات سازمان تربيت بدني و پيشاهنگي ايران و كتابخانه هاي عمومي شهر و همچنين آن قسمت از اراضي و املاك شركتها و موسسات آب و برق و گاز و تلفن متعلق بدولت كه براي فعاليت هاي مربوط به آب و برق و گاز و تلفن مورد استفاده مي باشد از پرداخت عوارض موضوع اين قانون معاف خواهند بود.

تبصره 1 _ شركتها و موسسات دولتي و وابسته بدولت كه با اصول بازرگاني اداره مي شود يامشمول پرداخت ماليات هستند مشمول پرداخت عوارض و حق مرغوبيت موضوع اين قانون نيزمي باشند.

تبصره 2 _ اراضي و املاك و مستحدثات ملكي متعلق به موقوفات خاندان شاه معدوم وسازمان خدمات اجتماعي و هلال احمر ايران از پرداخت عوارض موضوع اين قانون معاف مي باشند. معافيت ساير موسسات خيريه منوط به پيشنهاد شهرداري و تصويب انجمن شهر و تاييد وزارت كشور خواهد بود.

تبصره 3 _ موقوفاتي كه توليت آنها با نايب وليعصر است بطور كلي و همچنين

اراضي و املاك و مستحدثات موقوفات عام بشرط گواهي سازمان اوقاف از پرداخت عوارض موضوع اين قانون معاف مي باشند ولي عوارض موقوفات خاص از موقوف عليهم و يا متولي ( به اختيار شهرداري ) دريافت مي شود در صورتيكه اراضي موقوفات موضوع اين تبصره يا اراضي غير موقوفه به اشخاص حقيقي يا حقوقي واگذار و يا اجاره داده شده يا بشود و در سند اجاره و يا واگذاري حق ايجاد بنا و مست_حدثات و اخذ سند مالكيت اعياني براي اشخاص منظور شده باشد اشخاص مذكور از نظرپرداخت عوارض موضوع اين قانون در حكم مالك محسوب و مكلفند طبق مقررات اين قانون نسبت به پرداخت عوارض عمل و اقدام كنند.

تبصره 4 _ وزارتخانه ها و موسسات دولتي وابسته بدولت و موسسات خيريه براي ايجادساختمان موسسات خود مكلف بدريافت پروانه ساختمان از شهرداري و رعايت ماده 100 قانون اصلاحي شهرداري مصوب سال 1345 و ساير مقررات مذكور در قانون شهرداري ها و اين قانون راجع به ايجاد بنا مي باشد.

تبصره 5 _ خانه ها و اماكني كه در تصرف يا مالكيت اشخاص حقيقي يا حقوقي است و طبق قانون حفظ آثار ملي مصوب آبانماه 1309 شمسي يا ماده واحده قانون مصوب آذرماه 1352شمسي در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده يا مي رسند در صورتي كه محل كسب و پيشه وتجارت نباشد از پرداخت عوارض و حق مرغوبيت موضوع اين قانون معاف مي باشند.

ماده 27 _ پرداخت حق كسب و پيشه يا تجارت اشخاص ( اعم از مستاجر يا متصرف يا خود مالك ) كه محل كار آنان در اثر اجراي طرحهاي احداث و توسعه معابر و نوسازي و عمران شهري از بين مي رود بعهده شهرداري مي باشد

مشروط بر اينكه قبل از اعلام مقرر در ماده 16 اين قانون ملك محل كسب و پيشه و يا تجارت باشد ترتيب اجراي اين ماده و نحوه تعيين و تشخيص و پرداخت حق كسب و پيشه يا تجارت طبق آيين نامه اي خواهد بود كه وسيله وزارت كشور تهيه و بتصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

تبصره _ غرامت زمين زيربناي محل كسب و پيشه با توجه به اينكه حق كسب و پيشه آن پرداخت گرديده تعيين و به مالك پرداخت مي شود.

ماده 28 _ ساير عوارض شهرداري كه بر اساس آيين نامه هاي اجرايي وصول عوارض شهرداري موضوع ماده 74 قانون اصلاح پاره اي از مواد و الحاق مواد جديد به قانون شهرداري مصوب سال 1345 بمرحله قطعيت برسد در صورت عدم پرداخت طبق تبصره هاي ماده 13 اين قانون با صدوراجراييه وصول خواهد شد.

ماده 29 _ عوارض اراضي واقع در محدوده شهر كه آب لوله كشي و برق آن تامين شده و فاقدساختمان اساسي باشد دوبرابر ميزان مقرر در ماده 2 اين قانون خواهد بود.

تبصره 1 _ در صورتي كه مالكين اينگونه اراضي طبق نقشه شهرداري به نرده كشي و ايجادفضاي سبز در اراضي مزبور اقدام كنند مشمول مقررات اين ماده نبوده و عوارض بماخذ مقرر درماده 2 اين قانون وصول خواهد شد.

تبصره 2 _ در پروانه هاي ساختماني كه از طرف شهرداريها صادر مي شود بايد حداكثر مدتي كه براي پايان يافتن ساختمان ضروريست قيد گردد و كساني كه در ميدانها و معابر اصلي شهر اقدام به ساختمان مي كنند بايد ظرف مدت مقرر در پروانه ها ساختمان خود را به اتمام برسانند و در صورتي كه تا دو سال بعد از مدتي كه براي اتمام بنا در پروانه قيد

شده باز هم ناتمام بگذارند عوارض مقرر دراين قانون بدو برابر افزايش يافته و از آن ببعد نيز اگر ساختمان همچنان ناتمام باقي بماند براي هر دوسالي كه بگذرد عوارض بدو برابر ماخذ دو سال قبل افزايش خواهد يافت تا به 4 درصد بالغ گردد. ابنيه ناتمام كه از طرف مقامات قضايي توقيف شده باشد مشمول اين ماده نخواهد بود.

ماده 30 _ شهرداريها مكلفند مفاصا حساب پرداخت كنندگان عوارض را حداكثر ظرف پانزده روز( از تاريخ پرداخت ) تسليم مودي كنند يا با پست سفارشي ارسال دارند.

تبصره _ هرگاه مودي عوارض قطعي شده موضوع اين قانون را بشهرداري پرداخت كند وشهرداري ظرف مدت مقرر در اين ماده نسبت بصدور برگ مفاصا حساب اقدام نكند قبض پرداخت عوارض در حكم مفاصا حساب عوارض نوسازي آن سال ملك مي باشد.

ماده 31 _ شهرداريها مي توانند براي تامين نيازمنديهاي شهري و عمومي و عمران و نوسازي باتصويب انجمن شهر و تاييد وزارت كشور اراضي واملاك واقع بين حد مصوب فعلي هر شهر تا حدنهايي مشخص در نقشه جامع آن شهر را ظرف پنجسال پس ازتصويب نقشه جامع با پرداخت بها تملك و تصرف كنند.

تبصره 1 _ هرگاه تمام يا قسمتي از اراضي و املاكي كه در اجراي اين ماده خريداري مي شود درمناطق صنعتي كه در نقشه جامع شهر منظور شده است واقع شده باشد شهرداري ها مي توانند براي انتقال كارگاهها و كارخانجات و امثال آن از داخل شهر بمناطق صنعتي از اراضي مزبور بميزاني كه براي استقرار آنها ضروري تشخيص داده مي شود به صاحبان موسسات مذكور منتقل نموده و بهايانرا بماخذ تمام شده به اضافه ده درصد از آنان دريافت دارند.

تبصره 2 _

مرجع رسيدگي به اختلافات ناشي از اجراي اين ماده كميسيون مذكور در ماده 8 اين قانون مي باشد و طرح اختلاف در كميسيون مزبور مانع تصرفات شهرداري نمي باشد.

تبصره 3 _ ملاك و نحوه ارزيابي اينگونه اراضي و املاك و مستحدثات و تعيين مقدارمساحتي از اراضي مزبور كه مشمول مقررات اين ماده مي باشد و مدت و ترتيب و طرز پرداخت قيمت املاك مزبور و بطور كلي طرز اجراي اين ماده و تبصره 1 آن طبق آيين نامه اي است كه وزارت كشور تهيه نموده و بتصويب كميسيون كشور و دادگستري مجلسين برسد.

ماده 32 _ هرگاه مميزين در اجراي مقررات اين قانون در تنظيم اوراق مميزي تمام واقع را ذكرنكنند يا بر خلاف واقع چيزي ذكر كنند بطوريكه قيمت تعيين شده املاك و مستحدثات در اوراق مذكور با قيمت واقعي آنها بر اساس ضوابط مندرج در اين قانون و آيين نامه مربوط بيش از 20 درصد( اعم از اضافه يا نقصان ) اختلاف داشته باشد به حبس جنحه اي از سه تا ششماه محكوم خواهند شد.

تبصره _ ارزياباني كه در اجراي اين قانون قيمت ملك را بيش از 20 درصد بيشتر يا كمتر از بهاي عادله منظور كنند به كيفر مقرر در اين ماده محكوم خواهند شد.

اعضا كميسيون ماده 8 از لحاظ حدود وظايف و تخلفات مشمول مقررات قانون راجع به كارشناسان رسمي مي باشند.

ماده 33 _ سازمانهاي مذكور در ماده 111 الحاقي به قانون شهرداري مصوب سال 1345 درتصرف ابنيه و اراضي جهت اجراي طرحهاي مربوط از مقررات اين قانون استفاده خواهند كرد.

ماده 34 _ قانون اصلاح قانون توسعه معابر مصوب تيرماه 1320 از تاريخ اجراي اين قانون ملغي است ليكن طرح هاي مصوب توسعه

معابر كه از طرف شهرداري قبل از اجراي اين قانون آگهي شده باشد تا پايان اجراي آن تابع مقررات قانون اصلاح قانون توسعه معابر خواهد بود.

ماده 35 _ مقررات مربوط به نوسازي و عمران و توسعه و احداث و اصلاح معابر مندرج در اين قانون جايگزين قانون اصلاح قانون توسعه معابر اشاره شده در مواد قانون اصلاح پاره اي از مواد و الحاق مواد جديد به قانون شهرداري مصوب سال 1345 و ساير قوانين خواهد بود.

ماده 36 _ تبصره 4 ماده 96 و تبصره 3 ماده 99 قانون اصلاح پاره اي از مواد و الحاق مواد جديدبه قانون شهرداري مصوب سال 1345 ازتاريخ تصويب اين قانون ملغي است

آيين نامه اجرايي تبصره 2 ماده 16 قانون نوسازي و عمران شهري مصوب 1/4/48 با اصلاحات

نحوه تشكيل هيات هاي ارزيابي

ماده 1 _ در هر مورد كه دراجراي تكاليف و وظايف مقرر در ماده 16 قانون نوسازي و عمران شهري تشكيل هيات يا هيات هاي ارزيابي ضرورت پيدا كند شهرداري مكلف است هياتي مركب از يكنفر مهندس ، معمار ، يكنفر مهندس ساختمان و يك نفر ارزياب از بين كارمندان خود تشكيل دهد.

ماده 2 _ انتخاب اعضا هيات با شهردار است ، هيات بر حسب ضرورت ممكن است بطور موقت يادايم تشكيل شود.

ماده 3 _ در شهرداري هايي كه مهندسان واجد شرايط براي عضويت هيات ارزيابي وجود نداشته باشند شهردار مي تواند از مهندسان ساختمان و معمار دفتر مهندسي استان يا فرمانداري كل براي هرمورد استفاده نمايد و مقدمات مذكور مكلفند در معرفي مهندسان واجد شرايط اقدام كنند همچنين در صورتي كه شهرداري داراي ارزياب واجد شرايط نباشد شهردار از بين ارزيابان واجد صلاحيت را انتخاب خواهد كرد.

تبصره 1 _ هرگاه در دفتر مهندسي استان يا فرمانداري كل

مهندسان واجد شرايط وجود نداشته باشند استاندار يا فرماندار كل مراتب را به وزارت كشور اعلام و وزارت كشور مهندسان واجد شرايط انتخاب و اعزام مي نمايند.

تبصره 2 _ پرداخت هزينه سفر و فوق العاده مهندسان مذكور بعهده شهرداري است و دستمزد ارزيابان و خبرگان محلي در هر مورد بنا به پيشنهاد شهرداري و تصويب انجمن شهر تعيين وپرداخت مي شود.

ماده 4 _ براي انجام عمل ارزيابي حضور كليه اعضا هيات ضروري است ولي نظر اكثريت ملاك عمل مي باشد و فهرست جامع ارزيابي بايد به امضا كليه اعضا هيات ارزيابي برسد و هرگاه يك نفر از اعضا در اقليت باشد بايد نظر خود را با ذكر دليل توضيح دهيد.

طرز اعلام طرحهاي مصوب

ماده 5 _ همينكه طرح مصوبي به شهرداري ابلاغ شد شهرداري مكلف است ظرف يك ماه از تاريخ ابلاغ طرح مفاد فهرست جامع را در يكي از جرايد كثيرالانتشار تهران و همچنين در يكي از جرايد كثيرالانتشار محل (در صورتيكه وجود داشته باشد) در سه نوبت هر نوبت به فاصله يك هفته آگهي نمايد و علاوه بر آن بايد نتيجه ارزيابي هر ملك را وسيله پست به مالك آن اعلام و ضمنا مفاد فهرست را از طريق الصاق آگهي در ساختمان شهرداري و معابر همان محل منتشر كند.

تبصره _ شهرداري بايد در موقع نشر آگهي نقشه دقيق و جامع حوزه عمليات خود را كه موجب تخريب تغيير وضع املاك خواهد بود به سازمانها يا شركت هاي آب و برق منطقه وتلفن و گاز ارسال دارد تا موسسات مزبور در مورد ترميم يا تغيير لوله هاي انشعاب آب و تلفن و گاز و پايه هاي خطوط برق اقدام

لازم بعمل آورند.

ماده 6 _ در آگهي هاي اعلام شده علاوه بر مفاد و مندرجات فهرست جامع بايد نكات و مواردزير مشخص شود.

1 _ تاريخ شروع و مدت تقريبي اجراي طرح

2 _ شروع مهلت اعتراض كه از تاريخ انتشار نوبت اول آگهي تا دو ماه خواهد بود.

3 _ نشاني محل قبول اعتراض

4 _ ذكر اينكه مفاد فهرست جامع در محل شهرداري براي ملاحظه الصاق شده است

5 _ قيد اينكه معترض مكلف است ذيل برگ اعتراض دارند مي توانند ظرف دو ماه از تاريخ نشر اولين آگهي در جرايد اعتراض خود را به دفتر شهرداري يا محل تعيين شده در آگهي تسليم و رسيددريافت دارند.

ماده 7 _ كسانيكه نسبت به ارزيابي املاك اعتراض دارند مي توانند ظرف دو ماه از تاريخ نشر اولين آگهي در جرايد اعتراض خود را به دفتر شهرداري اي محل تعيين شده در آگهي تسليم و رسيد دريافت دارند.

ترتيب رسيدگي

ماده 8 _ شهرداري مكلف است از تاريخ وصول اولين اعتراض ظرف يك هفته فتوكپي يا رونوشت سوابق طرح مصوب و مخصوصا فهرست جامع را به ضميمه اولين اعتراض به دفتركميسيون مذكور در ماده 8 قانون نوسازي و عمران شهر ارسال دارد.

تبصره _ براي ارسال بقيه اعتراضات راجع به همان طرح فرستادن سوابق ضرورت ندارد وشهرداري بايد به فاصله 24 ساعت اعتراض واصله را به كميسيون بفرستد.

ماده 10 _ كميسيون رسيدگي مكلف است به ترتيب وصول اعتراضات براي هر پرونده وقت بازديد محل تعيين و مراتب را به منظور رسيدگي استحضار وسيله پست سفارشي به معترض اعلام نمايد. فاصله تسليم دعوتنامه به پست و بازديد محل نبايد كمتر از 10 روز باشد.

ماده

11 _ كميسيون مكلف است در وقت مقرر ضمن بازديد محل به موارد اعتراض دقيقارسيدگي و ظرف يك هفته نظر قطعي خود را در مورد ارزش ملك و تعيين ميزان غرامت به شهرداري اعلام نمايد.

ماده 12 _ در صورتيكه كميسيون در وقت مقرر در محل بازديد محل حاضر شود ولي به جهتي از جهات از قبيل ممانعت براي ورود به ملك و نظاير آن بازديد محل و در نتيجه اظهارنظر قطعي ميسر نشود كميسيون صورتمجلس با ذكر علت تنظيم و براي بازديد محل وقت فوق العاده تعيين مي كند و اگر حضور نماينده دادستان لازم بداند با حضور نماينده دادستان از محل بازديد خواهد كرد.

تبصره _ در مورد كه شهرداري طبق قسمت اخير ماده 17 قانون نوسازي اقدام مي كند بايد صورتمجلس اشاره شده در ماده مذكور را به كميسيون رسيدگي ارسال دارد و اين صورتمجلس ملاك رسيدگي و اظهارنظر كميسيون خواهد بود.

آيين نامه اجرايي ماده 31 قانون نوسازي و عمران شهري - مصوب 6/8/1348

ماده 1 _ پس از تصويب نقشه جامعه هر شهر، شهرداري بايد در زمينه اولويت نيازمنديهاي شهري و عمومي و نوسازي در آن قسمت از اراضي موضوع ماده 31 قانون نوسازي و عمران شهري كه در نقشه جامع براي نيازمنديهاي مذكور تعيين و مشخص شده است اقدام به مطالعه نموده و بهايان را بر آورد و امكان پرداخت آن را با توجه به بينه مالي شهرداري بررسي و تصميم لازم اتخاذ كند.

ماده 2 _ شهرداري بايد نقشه كاملي از اراضي و املاك مورد نياز (موضوع ماده 1) تهيه و سپس توسط هيات يا هياتهاي ارزيابي به شرح مذكور در آيين نامه اجراي تبصره 2 ماده 16 قانون نوسازي و عمران شهري فهرست جامعي

حاوي مساحت عرصه اعيان و نوع و مشخصات اعيان و تعداد اشجار و حق ريشه هر ملك با تعيين بهاي هر يك از آنها تنظيم نمايد و همچنين نوع استفاده اي كه از اراضي و املاك مورد نياز به عمل خواهد آمد و در صورت امكان نام مالك و شماره پلاك ملك را ضمن تامين اعتبار كافي براي تصويب به انجمن شهر بفرستد و پس از تصويب انجمن شهر براي تاييد به وزارت كشور ارسال دارد.

تبصره _ شهرداري مكلف است مقارن شروع عمليات نقشه برداري و ارزيابي مراتب را با تعيين حدود مناطق مربوط در جرايد كثيرالانتشار آگهي كند و همچنين با الصاق آگهي در محل به اطلاع عموم برساند و يك نسخه از آگهي را به انضمام كروكي منطقه به اداره ثبت اسناد و املاك محل ارسال دارد.

اداره ثبت مكلف است مراتب را به دواير ثبتي خود و همچنين دفاتر اسناد رسمي اعلام دارد تا به اطلاع مراجعيني كه قصد انجام معامله دارند برسد و متعاملين با علم به مراتب فوق معامله را انجام دهد و مراتب در اسناد تنظيمي قيد گردد.

ماده 3 _ پس از تصويب پيشنهاد شهرداري در انجام شهر و تاييد آن وسيله وزارت كشورشهرداري مكلف است عمل خريد اراضي و املاك مذكور را با رعايت ضرورت و اولويت طوري ترتيب دهد كه ظرف پنج سال مقرر در قانون نوسازي و عمران شهري املاك مزبور به شهرداري انتقال قطعي يابد وزارت كشور مكلف است نظر نهايي خود را در مورد هر يك از پيشنهادها و طرحهاي ارسالي شهرداري ها ظرف شش ماه از تاريخ وصول اعلام دارد و هرگاه ظرف مدت مذكور وزارت كشور نظر

مخالفي اعلام ندارد پيشنهاد و يا طرح ارسالي كه به تصويب انجمن شهر رسيده است تاييد شده تلقي مي گردد.

ماده 4 _ ملاك و ماخذ ارزيابي اراضي در تهران قيمت دو سال قبل از اعلام نقشه جامع شهر و درساير شهرها قيمت يكسال قبل از اعلام نقشه جامع شهر است به اضافه صدي 6 سود از تاريخهاي مذكور تا تاريخ انجام معامله براي هر سال و چنانچه بهاي مذكور از بهاي روز بيشتر باشد قيمت عادله روز ملاك عمل قرار خواهد گرفت و اعيان و اشجار و حق ريشه بر اساس قيمت عادله روز ارزيابي خواهد شد.

ماده 5 _ ترتيب ارزيابي و طرز اعلام نتيجه آن به مالكين و رسيدگي به اعتراضات مربوط به اجراي ماده 31 قانون نوسازي وعمران شهري طبق مقررات آيين نامه تبصره 2 ماده 16 قانون نوسازي و عمران شهري مصوب هيات وزيران مي باشد.

ماده 6 _ بهاي عرصه املاك مذكور تا يكهزار متر مربع نقد و مازاد آن به اقساط مساوي ده ساله بامنظور نمودن سود صدي 6 براي هر سال و بهاي اعيان نقدا از طرف شهرداري پرداخت مي شود پرداختهاي اقساطي شهرداري به موجب قبوض قبل انتقال مذكور در تبصره 1 ماده 20 قانون نوسازي و با رعايت تشريفات مقرر در آيين نامه مربوط به آن به عمل خواهد آمد.

ماده 7 _ در هر مورد كه شهرداري بخواهد در اجراي مقررات تبصره 1 ماده 31 قانون نوسازي وعمران شهري اراضي واقع در مناطق صنعتي نقشه جامع را به صاحبان كارگاهها و كارخانه ها و امثال آن انتقال دهد براي تشخيص ميزان مورد احتياج موسسات مذكور موضوع را بر حسب مورد به كميسيون سه نفري

مركب از افراد زير ارجاع مي نمايد و نظريه كميسيون كه در هر حال با توجه به نيازمنديهاي صنوف مربوط ياد باشد ملاك عمل خواهد بود.

الف _ در مورد كارخانه ها و كارگاههاي صنعتي با عضويت نمايندگان شهرداري و وزارت اقتصاد و اطلاق صنايع و معادن ايران

ب _ در مورد مراكز و موسسات دامداري و پرورش طيور با عضويت نمايندگان شهرداري و وزارت كشاورزي و وزارت توليدات كشاورزي و مواد مصرفي در مورد ساير مشاغلي كه به موجب بند 20 ماده 55 قانون شهرداريها تعيين شده است با عضويت نمايندگان وزارت كشور و شهرداري وشهرباني

تبصره _ نمايندگي وزارتخانه هاي مذكور در فوق و شهرباني در شهرستانها با ادارات تابعه آنهاست و در صورتي كه در شهري ادارات تابعه نداشته باشند ادارات مركز استان مكلف به تعيين واعزام نماينده برحسب درخواست شهرداري محل براي شركت در كميسيون مربوط خواهند بود.

ماده 8 _ بهاي املاكي كه در اجراي مقررات ماده فوق به اشخاص حقيقي يا حقوقي انتقال داده مي شود نقدا و يا حداكثر به اقساط پنجساله با سود صدي 6 براي هر سال از انتقال گيرنده بايددريافت شود و در صورتي كه بهاي معامله به اقساط دريافت شود ملك تا پرداخت تمام اقساط وبهره در وثيقه شهرداري باقي خواهد ماند.

آيين نامه اجرايي ماده 12 قانون نوسازي و عمران شهري - مصوب 30/3/1349

ماده 1 _ شهرداريها بر اساس ماده 12 قانون نوسازي و عمران شهري و ماده 13 آيين نامه ترتيب مميزي و تشخيص و طرز وصول عوارض صورتي مشتمل بر نام مودياني كه تا تاريخ مقرر عوارض قطعي شده خود را نپرداخته اند و شماره پلاك محل سكونت ملكي مودي و همچنين شماره اشتراك برق بتدريج ظرف دو ماه به موسسات

برق ارسال خواهند داشت

ماده 2 _ موسسات برق پس از وصول درخواست شهرداري با توجه به تكليف مقرر در ماده 12 قانون نوسازي بتدريج نسبت به موارد اعلام شده بررسي نموده پس از انطباق آنها با پرونده هاي مشتركين و احراز سكونت مالك در محل اخطار دو ماه اي براي مودي خواهند فرستاد.

تبصره 1 _ در صورتي كه موارد اعلام شده از طرف شهرداري با سوابق و وضع موجود مغايرت داشته باشد موسسات برق مراتب را ظرف يك هفته از تاريخ تشخيص اين امر به شهرداري اعلام خواهند نمود.

تبصره 2 _ در اخطاريه هاي صادره كه به ضميمه اولين برگ تشخيص مصرف برق براي مشترك ارسال مي شود تاريخ قطع انشعاب برق با رعايت مهلت دوماه مقرر در قانون تعيين خواهد شد.

تبصره 3 _ هرگاه از طرف مودي برق مفاصا حساب شهردار تا تاريخ پايان مهلت ارايه نشود.موسسات برق نسبت به قطع آن در موعد مقرر در اخطاريه اقدام خواهند نمود.

ماده 3 _ براي تامين هزينه هاي مربوط به اقدامات موضوع ماده 2 و تبصره هاي ذيل آن شهرداري همراه با ارسال صورت موديان چكي معادل تعداد مشتركين مندرج درصورت ارسالي به ازا هرمشترك 75 ريال مقطوعا از محل اعتبار تبصره ماده 2 قانون نوسازي و عمران شهري صادر و به موسسات برق ارسال خواهد داشت

ماده 4 _ در صورتيكه مودي ظرف يك ماه از تاريخ قطع برق بدهي خود را نپردازد نسبت به قطع گاز اقدام خواهد شد.

ماده 5 _ نحوه قطع گاز و هزينه وصل آن در سراسر كشور پس از تكميل شبكه گاز رساني درتهران مورد بررسي وزارت كشور و شركت ملي گاز ايران واقع و نتيجه بررسي براي تصويب

به هيات وزيران پيشنهاد خواهد شد.

ماده 6 _ موسسات برق و گاز در صورت مشتركين جديد برق و گاز داخل در محدوده قانوني شهر را با ذكر نام مالك و شماره پلاك و محل وقوع ملك و شماره اشتراك به شهرداري خواهدفرستاد.

ماده 7 _ حسابداري هر شهرداري مكلف است دفتر مخصوصي براي ثبت قبوض اقساطي تنظيم و نگاهداري نمايد در دفتر مذكور بايد نام صاحب قبض _ شماره _ تاريخ صدور _ تاريخ سررسيد _ مبلغ (اصل و بهره ثبت شود.

ماده 8 _ بمنظور يكنواخت بودن فرم قبوض اقساطي و دفاتر مذكور در ماده 7 در تمام شهرداريهاي كشور وزارت كشور مكلف است قبوض و دفاتر لازم به مقدار كافي با شماره مسلسل چاپ نموده و در هر مورد بر حسب تقاضاي شهرداري تعداد مورد نياز را ارسال دارد و در دفتر مخصوصي شماره هاي قبوضي ارسالي را ثبت كند.

ماده 9 _ شهرداري بايد ترتيبي اتخاذ كند كه وجوه قبوض اقساطي شهرداري قبل از سررسيد درحساب شهرداري نزد بانك ملي ايران موجود باشد و فهرست و مشخصات كامل قبوض را تهيه و به امضا شهردار يا قايم مقام او و همچنين رييس حسابدار يا مسوول امور مالي شهرداري برساند و آن را به ضميمه دستور پرداخت لااقل يكروز از سررسيد به بانك تسليم نمايد. بستانكار به بانك مراجعه و با تسليم قبض وجه آن را از بانك دريافت مي كند.

قانون اصلاح پاره اي از مواد قوانين مربوط به شهرداري و نوسازي و عمران شهري - مصوب 31/3/1351

ماده واحده _ موارد ذيل از قانون شهرداري و قانون نوسازي و عمران شهري بشرح زير اصلاح مي شود:

1 _ در تبصره يك ماده 23 قانون اصلاح قانون نوسازي و عمران شهري سال 1350 بعد ازعبارت ( نقشه هاي تفصيلي را تهيه

و اراضي ) و همچنين بعد از عبارت ( اراضي باير و مزروعي عبارت ( و باغها ) اضافه مي شود.

2 _ شهرداري تهران مجاز است موارد مذكور در بند 8 ماده 55 و ماده 84 قانون شهرداري مصوب سال 1334 و مواد 54 و 111 قانون اصلاح پاره اي از مواد و الحاق مواد جديد به قانون شهرداري مصوب سال 1345 و همچنين تبصره 5 ماده 2 و مواد 15 _ 16 _ 22 و 31 قانون نوسازي و عمران شهري مصوب سال 1347 را پس از تصويب انجمن شهر بموقع اجرا بگذارد.

تبصره _ وزارت كشور مي تواند بهر يك از شهرداري ها كه مقتضي بداند اجازه دهد تمام يا برخي از مواد و تبصره هاي مندرج در اين بند را پس از تصويب انجمن شهر مربوط بموقع اجرا بگذارد.

لايحه قانوني اصلاح قسمتي از مقررات قانون نوسازي و عمران شهري - مصوب 12/6/1358 شوراي انقلاب جمهوري ا

ماده واحده _ ارزيابي و تملك املاك و اراضي واقع در طرح بهسازي و عمران جنوب تهران ازشمول مقررات قوانين نوسازي و عمران شهري و آيين نامه هاي مربوط شهرداري ، خارج و طبق ضوابط زير نسبت به ارزيابي و تملك عرصه و اعيان و حقوق متصوره از جمله حق كسب و پيشه واقع در طرح مذكور اقدام خواهد شد.

تبصره 1 _ تعيين بهاي اراضي و ابنيه و مستحدثات و ساير حقوق متصوره اشخاص كه ملكشان در طرح قرار مي گيرد ضمن دعوت از مالك يا متصرف از طريق توافق بين سازمان بهسازي و عمران جنوب با مالكين و يا متصرفيني كه تصرفاتشان مستند بدلايل كافي بوده باشد بعمل ميايد و در صورت عدم مراجعه در مهلت مقرر در دعوتنامه و يا عدم حصول توافق نسبت به بهاي ملك و ساير حقوق متصوره

موضوع ظرف 5 روز در هياتي مركب از شهردار تهران _ مدير عامل سازمان بهسازي و عمران جنوب _ دادستان تهران _ مديركل ثبت تهران و يا نمايندگان آنان مطرح و باجلب نظر كارشناس و يا هياتي از كارشناسان رسمي دادگستري اقدام به ارزيابي خواهد شد و راي هيات مذكور قطعي و لازم الاجرا است

تبصره 2 _ ملاك تعيين قيمت اراضي و ابنيه و مستحدثات و تاسيسات و ساير حقوق اعم ازحق كسب و پيشه و غيره بهاي عادله زمان ارزيابي خواهد بود.

تبصره 3 _ كارشناسان رسمي منتخب هيات مكلفند ظرف مدت يك هفته از تاريخ ارجاع امر نظريه قاطع خود را به هيات اعلام نمايند و هيات در اولين جلسه نسبت بصدور راي اقدام مي نمايد.

تبصره 4 _ مدلول راي هيات در صورتيكه حضورا بمالكين يا صاحبان حقوق ابلاغ نشده باشدبا ذكر محدوده مورد راي باقامتگاه مالك يا ذويالحقوق ابلاغ و يا در دو روزنامه كثيرالانتشار آگهي و با اعطا مهلت مناسبي كه حداكثر از 10 روز تجاوز ننمايد بمالكين و صاحبان حقوق اعلام مي شود تا نسبت به تخليه ملك و تنظيم سند انتقال اقدام نمايند و چنانچه با انقضا مهلت مقرر اراضي و ابنيه و مستحدثات واقعه در محدوده طرح تخليه نگردد سازمان با حضور نماينده دادستان اقدام به تنظيم صورتمجلس لازم و تخليه و تصرف املاك و اراضي با مستحدثات موضوع طرح مي نمايد.

تبصره 5 _ اراضي فاقد مستحدثات و اعياني اعم از حق ريشه و اشجار و غيره پس از تصويب پروژه توسط شهردار تهران بلافاصله با تنظيم صورتجلسه لازم با حضور نماينده دادستان شهرستان تهران بوسيله سازمان تصرف خواهد شد و سپس طبق

مقررات فوق اقدام و تصميم هيات ابلاغ مي گردد.

تبصره 6 _ سازمان مكلف است بها عرصه يا اعياني يا حقوق كسب و پيشه و يا ساير حقوق متصوره املاك و اراضي و مستحدثات واقع در طرح را پس از صدور راي از طرف هيات مذكور درتبصره يك حداكثر ظرف مدت 5 روز در قبال انتقال املاك و يا حقوق مرقوم پرداخت و در صورت عدم مراجعه صاحبان حقوق با ايداع آن در صندوق ثبت اسناد و املاك اقدام به تملك و تصرف مورد طرح بنمايد اسناد انتقال اينگونه املاك و اراضي و ساير حقوق متصوره بوسيله نماينده دادستان بنمايندگي از طرف اشخاص ذينفع تنظيم مي گردد.

تبصره 7 _ املاك مشمول طرح بهسازي و عمران جنوب تهران از پرداخت عوارض و ماليات و حق الثبت معاف بوده و حق التحرير دفاتر اسناد رسمي و هزينه كارشناسي بعهده سازمان عمران جنوب است

آيين نامه ترتيب مميزي و تشخيص و طرز وصول عوارض (موضوع تبصره 1 ماده 2 قانون نوسازي و عمران شهري -

ماده 1 _ براي مميزي هر شهر محدوده قانوني شهر به يك يا چند منطقه تقسيم مي شود.

ماده 2 _ مامور مميزي مكلف است هنگام مميزي املاك موقعيت و مساحت عرصه و اعيان مستحدثات هر ملك و نوع سازمان و تعداد طبقات و ساير مشخصات مندرج در برگ مميزي و حتي المقدور نام و نشاني مالك و شماره ملك (پلاك ثبتي را به مسئوليت خود تعيين و در اوراق مميزي قيد نموده و اوراق مزبور را به واحد مميزي قيد نموده و اوراق مزبو ربه واحد مميزي تسليم كند.

ماده 3 _ شهرداري مكلف است بر اساس اوراق مميزي شناسنامه اي حاوي مشخصات كامل هرملك براي املاك واقع در حوزه شهرداري تهيه نمايد و در شهرهايي كه براي املاك

و اراضي و مستحدثات واقع در محدوده شهر قبلا شناسنامه شهري تهيه شده باشد شهرداري مي تواند با استفاده از اطلاعات مندرج در آن شناسنامه ها بر طبق ضوابط مندرج درماده 4 قانون نوسازي و عمران شهري اوراق مميزي را تكميل و ملاك عمل قرار دهد.

ماده 4 _ شهرداري مكلف است بر اساس شناسنامه مذكور در ماده 3 اين آيين نامه و بر طبق ضوابط مندرج درماده 4 قانون نوسازي و عمران شهري بهاي هر ملك را تعيين نموده و بر اساس آن عوارض متعلقه را طبق مصرحات قانون تشخيص نمايد.

ماده 5 _ آگهي پايان مميزي هر منطقه بايد در يكي از جرايد كثيرالانتشار تهران و همچنين دريكي از جرايد كثيرالانتشار محل (در صورتيكه وجود داشته باشد) در سه نوبت هر نوبت بفاصله 5روز منتشر شود و علاوه بر آن بايد مميزي از طرق الصاق آگهي در معابر عمومي و وسايل مقتضي ديگر به اطلاع مالكين منطقه برسد.

ماده 6 _ در آگهي پايان مميزي هر منطقه بايد نكات و موارد زير مشخص شود.

الف _ اعلام پايان مميزي منطقه

ب _ حدود دقيق منطقه اي كه مميزي در آن خاتمه يافته است

ج _ نشاني محل مراجعه صاحبان املاك براي استحضار از نتيجه مميزي املاك خود كه اين محل بايد در درجه اول در شهرداريهاي نواحي يا برزن هاي تابعه باشد.

د _ تاريخ شروع چهار ماه مهلت اعتراض كه از روز انتشار نوبت اول آگهي خواهد بود.

ه _ ذكر شرط مذكور در تبصره 2 ماده 8 قانون راجع به قبول اعتراض با قيد اينكه معترض مكلف است نشاني كامل و صريح خود را ذيل برگ اعتراض بنويسد.

و _ نشاني كامل محل

پذيرفتن اعتراضات

ماده 7 _ شهرداري مكلف است نتيجه مميزي املاك واقع در هر منطقه را در محلي كه در آگهي معين شده است بترتيب شماره ملك (پلاك ثبتي در تابلوهايي كه براي اين كار اختصاص داده مي شود اعلام نمايد بطوريكه مالكين رد صورت مراجعه براحتي بتوانند از نتيجه مميزي ملك خود اطلاع حاصل نمايند.

ماده 8 _ شهرداري مكلف است كليه تغييرات و انتقالات املاك را در شناسنامه املاك عمل نموده و عمليات را طوري اداره و انجام دهد كه هميشه در جريان آخرين تغييرات و انتقالات ملك باشد.

تبصره _ در نقاطي كه ماده 2 قانون نوسازي و عمران شهري اجرا مي شود ادارات ثبت موظفنددر آخر هرماه يك نسخه از فهرست انتقالات قطعي املاك را به شهرداري ارسال دارند.

ماده 9 _ هرگاه نتيجه مميزي قبل از انقضا مهلت 6 ماه مذكور در ماده 5 قانون كه براي اعلام بها تعيين گرديده است طبق مقررات ماده 7 قانون اعلام شود مالكيني كه بر مبناي مميزي اعلام شده عوارض ملك خود را بپردازند و يا نسبت به نتيجه مميزي اعتراض نكنند عدم اعتراض و يا پرداخت عوارض از ناحيه آنان در حكم اعلام بهاي ملك مي باشد.

ماده 10 _ براي تهيه طرحهاي مميزي و استفاده از روشها و وسايل نوين علمي و تعليم افراد فني مميزي و وصول و هماهنگ كردن آن در شهرداري هاي مشمول ماده 2 قانون نوسازي و عمران شهري تعليمات لازم از طرف وزارت كشور صادر و وسيله شهرداري ها به موقع اجراگذارده خواهدشد.

فصل دوم _ وصول

ماده 11 _ شهرداري مكلف است بمنظور تسهيل در امر وصول عوارض موضوع قانون نوسازي و عمران شهري در

شعب و نمايندگيهاي بانك ملي ايران حساب خاصي به نام حساب درآمد قانون نوسازي و عمران شهري باز كند و فرمهاي مخصوص با نظر وزارت كشور تهيه و در شعبه ونمايندگيهاي مذكور در دسترس موديان قرار دهد. موديان مشمول پرداخت عوارض قانون نوسازي و عمران شهري مكلفند با مراجعه به بانك فرمهاي مربوط را تكميل و عوارض مقرر را پرداخت ورسيد دريافت دارند.

ماده 12 _ شهرداري مكلف است مندرجات رسيد را رسيدهاي پرداخت عوارض را با شناسنامه املاك تطبيق و ظرف 15 روز از تاريخ پرداخت نسبت به صدور برگ مفاصا حساب اقدام كنند و درصورتي كه مودي براي دريافت آن مراجعه ننمايد وسيله پست سفارشي براي او ارسال دارد. دراوراق مفاصا حساب بايد صريحا قيد شود. (اين مفاصا مربوط به عوارض قانون نوسازي و عمران شهري است

ماده 13 _ شهرداري مكلف است در هر مورد و در هر موقعي كه نتيجه مميزي طبق مقررات مواد7و 8 قانون قطعيت پيدا مي كند طبق مقررات زير نسبت به وصول عوارض اقدام نمايد.

الف _ در مورد املاكي كه نتيجه مميزي آنها در مهلت مقرر در ماده 10 قانون قطعي شده است قطعيت و مبلغ عوارض و تاريخ انقضا مهلت پرداخت و عواقب عدم پرداخت با ارسال نامه وسيله پست به موديان اعلام مي شود هرگاه پس از پايان مهلت مقرر در ماده 10 قانون عوارض متعلقه پرداخت نشود ظرف دو ماه مشخصات موديان ضمن فهرست و يا فهرست هايي براي قطع برق و گازبه موسسات مربوطه فرستاده مي شود و پس از انقضاي مدت ششماه مذكور در ماده 14 قانون عليه مودياني كه عوارض متعلقه را پرداخت نكرده اند اجراييه صادر خواهد

شد.

ب _ در مورد املاكي كه نتيجه مميزي آنها پس از پايان مهلت مقرر در ماده 10 قانون قطعي مي گردد.

1 _ در صورتي كه تاريخ قطعي شدن ظرف شش ماه پس از پايان مهلت مقرر در ماده 10 قانون باشد قطعيت و عواقب عدم پرداخت بر طبق بند الف به موديان اعلام مي گردد و تا پايان شش ماه مذكور مهلت داده مي شود كه عوارض مربوط را بپردازند و هر گاه تاريخ اعلام تا پايان شش ماه كمتراز 15 روز باشد مهلت 15 روز خواهد بود.

2 _ در صورتي كه تاريخ قطعي شدن پس از انقضاي شش ماه مذكور در ماده 14 قانون باشدقطعيت طبق بند الف به موديان اعلام مي گردد و فقط 15 روز به آنان مهلت داده مي شود كه عوارض مربوطه را پرداخت نمايند. شهرداري همراه با اقدامات مذكور مشخصات مودياني را كه عوارض املاك خود را نپرداخته اند در اجراي ماده 12 قانون به موسسات برق و گاز تسليم و بر طبق ماده 14قانون به صدور اجراييه مبادرت خواهد كرد.

ماده 14 _ نسبتي از قيمت هر ملك كه در هر شهر با توجه به مقتضيات و شرايط خاص اقتصادي ماخذ دريافت عوارض قرار مي گيرد با كسب نظر شهردار و استاندار يا فرماندار كل بنا به پيشنهاد وزارت كشور و تصويب كميسيوني مركب از وزير كشور و وزير اقتصاد و مديرعامل سازمان برنامه تعيين مي شود و ملاك عمل قرار مي گيرد.

ماده 15 _ اجراي مدلول اين آيين نامه موكول به تعيين نسبي از قيمت ملك كه ماخذ دريافت عوارض خواهد بود از طرف كميسيون مذكور درماده 14 و انتشار آگهي از طرف شهرداري مي باشد.

تصويبنامه در خصوص تعيين بهاي اراضي در شهرها

هيات وزيران

در جلسه مورخ 9/56/1373 بنا به پيشنهاد وزارت كشور و موافقت وزارتخانه هاي امور اقتصادي و دارايي و مسكن و شهرسازي و به استناد ماده 4 قانون نوسازي و عمران شهري مصوب 1347 تصويب نمود:

1 _ بهاي اراضي موضوع ماده 4 قانون نوسازي و عمران شهري در همه شهرهاي مشمول ماده 2قانون ياد شده به ماخذ ارش معاملاتي سال 1372 كه توسط كميسيون مقرر درماده 64 قانون مالياتهاي مستقيم مصوب اسفند ماده 1366 تعيين شده است براي سال 1373 با كسر 50% و سال 1372 با كسر 40%، سال 1375 با كسر 30%، سال 1376 با كسر 20% سال 1377 با كسر 10% وسال 1378 (موضوع تصويبنامه شماره 54866/ ت 544 ه مورخ 23/12/71 به اضافه 10% كمترنشود تعيين مي شود.

2 _ بهاي ساختمانها و مستحدثات از ابتداي سال 1373 لغايت سال 1378 به ترتيب 10%،20%، 30%، 40%، 50% 60% نسبت به بهاي تعيين شده سال 1373 افزايش مي يابد و در كليه شهرهاي مشمول ماده 2 قانون نوسازي و عمران شهري ملاك عمل قرار گيرد.

3 _ بهاي اراضي و ساختمانها و مستحدثات در سال 1372 به ميزان ملاك عمل در سال 1371 ( موضوع تصويبنامه شماره 54866 ت / 544 ه مورخ 23/12/1371) محاسبه خواهد شد .

قانون استفساريه ماده 26 قانون نوسازي و عمران شهري

ماده واحده _ آيا مفاد ماده 26 قانون نوسازي و عمران شهري مصوب 1347 كه مساجد ، اماكن مقدسه و معابد اقليت هاي مذهبي و مدارس طلاب علوم ديني را از پرداخت عوارض موضوع آن قانون معاف مي دارد شامل مجتمع آموزشي ، علمي ، تحقيقاتي ، مسكوني ، خدمات مهديه حوزه علميه قم ، نيز كه بطور رايگان در اختيار طلاب مي باشد

يا خير؟

نظر مجلس

مفاد ماده 26 قانون نوسازي و عمران شهري مصوب 1347 كه مساجد، اماكن مقدسه و معابد اقليت هاي مذهبي و مدارس طلاب علوم ديني را از پرداخت عوارض موضوع آن قانون معاف مي دارد شامل مجتمع هاي آموزشي ، علمي و تحقيقاتي ، مسكوني ، خدماتي مهديه حوزه علميه قم نيز، كه به طور رايگان در اختيار طلاب مي باشد هم مي شود.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده درجلسه علني روز سه شنبه مورخ شانزدهم فروردين ماه 1379 مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 23/1/1379 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

قانون تشكيلات ، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران - مصوب 1/3/1375
فصل اول _ تشكيلات ( ماده 1 تا 16 )

ماده 1 _ به منظور پيشبرد سريع برنامه هاي اجتماعي ، اقتصادي ، عمراني ، بهداشتي ، فرهنگي ، آموزشي ، پرورشي و ساير امور رفاهي از طريق همكاري مردم و نظارت بر امور روستا ، بخش ، شهر ، شوراهايي به نام شوراي اسلامي روستا ، بخش ، شهر براساس مقررات اين قانون تشكيل مي شود.

ماده 1 مكرر _ در كليه مواد و تبصره ها و بندهاي قانون تشكيلات ، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب 1/3/1375 ، كلمه ( شهرك ) و موضوعات مربوط به آن حذف مي گردد. اصلاحي مورخ 6/7/1382

ماده 2 _ مقصود از ( شورا ) در اين قانون شوراهاي اسلامي روستا ، بخش ، شهر مي باشد.

ماده 3 _ دوره فعاليت شوراهاي اسلامي و شهر از تاريخ تشكيل چهار سال مي باشد كه از نهم ارديبهشت ماه سالروز تاريخي فرمان حضرت امام خميني (ره مبني بر تشكيل شوراها شروع و در هشتم ارديبهشت ماه چهار سال بعد خاتمه مي يابد. اصلاحي 6/7/1382

تبصره _ انتخابات شوراهاي روستا و شهر بايد به صورتي برگزار

شود كه حداقل پانزده روز قبل از نهم ارديبهشت ماه اعضاي شوراها مشخص شده باشند. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 4 _ تعداد اعضاي شوراي اسلامي روستاهاي تا 1500 نفر جمعيت سه نفر و روستاهاي بيش از 1500 نفر جمعيت و بخش پنج نفر خواهد بود.

ماده 5 _ در هر بخش شوراي بخش با اكثريت نسبي از بين نمايندگان منتخب شوراهاي روستاهاي واقع در محدوده بخش تشكيل مي شود و در صورتي كه عضو معرفي شده از شوراي روستا به عضويت اصلي و عليالبدل شوراي بخش انتخاب شود از عضويت شوراي روستا خارج نخواهد شد.

ماده 6 _ شوراي بخش پس از تشكيل حداقل سه چهارم شوراهاي روستاهاي تابع بخش تشكيل مي گردد.

تبصره _ از يك روستا بيش از يك نفر نبايد در شوراي بخش حضور داشته باشد و در صورتيكه تعداد روستاهاي بخش كمتر از پنج روستا باشد اعضا شوراي بخش از ميان مجموع اعضاي شوراهاي روستاها انتخاب خواهند شد و نهايت حداقل بايد از هر روستا يك نفر انتخاب گردد.

ماده 7 _ تعداد اعضاي شوراي اسلامي شهر به شرح زير تعيين مي شود:

الف _ شهرهاي تا 50هزارنفر ، 5 نفر.

ب _ شهرهاي بيش از 50 هزار تا دويست هزار نفر جمعيت ، 7 نفر.

ج _ شهرهاي بيش از 200 هزار تا يك ميليون نفر جمعيت ، 9 نفر.

د _ شهرهاي بيش از يك ميليون نفر جمعيت ، 11 نفر.

ه _ شهر تهران ، 15 نفر.

تبصره _ ملاك تشخيص جمعيت هر شهر و روستا آخرين سرشماري جمعيتي خواهد بود.

ماده 8 _ در صورت استعفا ، فوت يا سلب عضويت هر يك از اعضا شوراي روستا ، بخش وشهر ، عضو علي البدل به

ترتيب آرا جايگزين مي شود. اصلاحي مورخ 6/7/1382

ماده 9 _ چنانچه يك يا چند روستا به شهر تبديل شود ، شوراي شهر از ميان اعضاي شوراهاي ان روستا به ترتيب آرا در انتخابات و به نسبت جمعيت روستاها تشكيل مي شود .اصلاحي مورخ 6/7/1382

تبصره _ در شهرهاي جديدالتاسيس (به تشخيص وزارت كشور) انتخابات شوراي شهر براي بقيه دوره چهارساله برگزار مي شود. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 10 _ نمايندگان مجلس شوراي اسلامي ، استانداران ، فرمانداران ، بخشداران ، دهياران و مديران كل و روساي ادارات مي توانند در جلسات شوراي اسلامي حوزه مسووليت خود بدون حق راي شركت كنند.

تبصره _ شوراها در صورت ضرورت و بنا به دعوت دهيار ، بخشدار و فرماندار ذي ربط موظف به تشكيل جلسه فوق العاده مي باشند. اين دعوت بايد كتبي و با تعيين وقت قبلي و ذكر دستور جلسه باشد.

ماده 10 مكرر _ شوراي شهرستان از نمايندگان شوراهاي شهر و بخشهاي واقع در محدوده آن شهرستان كه درمرحله اول با راي اكثريت مطلق و در صورت عدم احراز در مرحله دوم با راي اكثريت نسبي هر يك از شوراهاي مزبور انتخاب و معرفي شده اند ، تشكيل مي گردد.الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره 1 _ در شوراي شهرستان ، از شوراي هر بخش يك نفر و از شوراي هر يك از شهرها تا پانصد هزار نفر جمعيت يك نفر و بيش از پانصد هزار نفر جمعيت دو نفر و شهر تهران سه نفر عضويت خواهند داشت الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره 2 _ تعدد اعضاي شوراي شهرستان حداكقل پنج نفر مي باشد. چنانچه تعداد شهرها و بخشهاي يك شهرستان كمتر از پنج باشد ، كسري تعداد اعضاي شوراي شهرستان تا پنج نفر به نسبت جمعيت هر

بخش يا شهر ، از شوراي بخش يا شهر مربوط تامين مي شود. در هر صورت هر بخش ياشهر نبايد بيش از دو نفر نماينده در شوراي شهرستان داشته باشد. الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره 3 _ شوراي شهرستان حداكثر ظرف يك ماه پس از تشكيل دو سوم شوراهاي شهرها وبخشهاي واقع در محدوده آن شهرستان به دعوت فرماندار تشكيل مي شود. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 11 _ شوراي استان از نمايندگان منتخب شوراهاي شهرستانها تابعه كه در مرحله اول با راي اكثريت مطلق و در صورت عدم احراز ، در مرحله دوم با اكثريت نسبي از بين اعضاي شوراي شهرستان انتخاب و معرفي شده اند تشكيل مي شود. الحاقي مورخ 6/7/82

تبصره 1 _ تعداد اعضاي شوراي استان حداقل پنج نفر است چنانچه يك استان كمتر از پنج شهرستان داشته باشد كسري تعداد اعضاي شوراي استان تا پنج نفر به نسبت جمعيت از شوراهاي شهرستانهاي ذي ربط تامين مي شود. در هر صورت هر شهرستان نبايد بيش از دو نماينده در شوراي استان داشته باشد و در صورتي كه استان فقط يك شهرستان داشته باشد اعضاي شوراي استان همان اعضاي شوراي شهرستان خواهند بود. الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره 2 _ شوراي استان حداكثر يك ماه پس از تشكيل دو سوم شوراهاي شهرستانهاي واقع در محدوده آن استان به دعوت استاندار تشكيل مي شود. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 12 _ شوراي روستا ، بخش ، شهر ، شهرستان و استان در واحدهايي از تقسيمات كشوري تشكيل مي شود كه طبق قوانين و مقررات مربوط ، به نام ده (روستا) ، بخش ، شهر ، شهرستان و استان شناخته شده باشد. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 13 _ در صورت دعوت شوراي بخش

از بخشدار ، شوراي شهر مركز شهرستان يا شوراي شهرستان از بخشدار يا فرماندار ، شوراي استان از استاندار يا ساير مسوولين اجرايي سطوح فوق الذكر ، مقامات مذكور در جلسات شورا شركت خواهند نمود. اين دعوت بايد كتبي و با تعيين وقت و ذكر دستور جلسه باشد. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 14 _ شوراي عالي استانها ، از نمايندگان منتخب شوراهاي استانها كه در مرحله اول با راياكثريت مطلق و در صورت عدم احراز ، در مرحله دوم با اكثريت نسبي انتخاب و معرفي مي شوند ، تشكيل مي گردد. الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره 1_ از استانهاي تا دو ميليون نفر جمعيت ، دو نماينده و از استانهاي داراي بيش از دو ميليون جمعيت ، سه نماينده و از استان تهران چهار نماينده در شوراي عالي استانها عضويت دارند. الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره 2 _ حداكثر يك ماه پس از تشكيل دو سوم شوراهاي استانها ، شوراي عالي استاني به دعوت وزير كشور تشكيل مي شود. الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره 3 _ شوراي عالي استانها با درخواست وزير كشور موظف به تشكيل جلسه فوق العاده مي باشد. الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره 4 _ وزيران ، روساي موسسات و سازمانهاي دولتي و نهادهاي عمومي غير دولتي بادرخواست شوراي عالي استانها كه بايد به صورت كتبي و با تعيين وقت قبلي و ذكر دستور جلسه باشد ، در جلسات آن شركت مي نمايند. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 14 مكرر _ عضويت در كليه شوراهاي موضوع اين قانون افتخاري است و شغل محسوب نمي شود. الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره 1 _ هر فرد مي تواند فقط عضو يك شوراي روستا يا شهر باشد. الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره 2 _ پذيرش استعفاي هر يك از اعضاي شورا منوط به

تصويب شورا است الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره 3 _ نامزد شدن اعضاي شوراهاي اسلامي روستا و شهر در انتخابات مجلس شوراياسلامي منوط به پذيرش استعفاي آنها از سوي شورا در مهلت قانوني مي باشد. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 15 _ جلسات شوراها علني و با حضور دو سوم اعضاي اصلي رسميت مي يابد وتصميمات با اكثريت مطلق آراي حاضرين معتبر است و تشكيل جلسات غيرعلني منوط به تصويب دو سوم اعضاي حاضر در جلسه مي باشد. اصلاحي مورخ 6/7/1382

ماده 16 _ اولين جلسه شوراهاي موضوع اين قانون به دعوت مسوولين واحدهاي تقسيمات كشوري مربوط و با هيات رييسه سني تشكيل مي شود تا هيات رييسه شورا شامل يك رييس و يك نايب رييس و حداقل يك منشي انتخاب شوند. اصلاحي مورخ 6/7/1382

ماده 16 مكرر _ در صورت استعفا ، فوت يا سلب عضويت هر يك از اعضاي شوراهاي شهرستان ، استان و عالي استانها عضو جديد حداكثر ظرف مدت يك ماه بايد جايگزين شود.الحاقي مورخ 6/7/1382

فصل دوم _ انتخابات ( ماده 17 تا 67 )

الف _ كيفيت انتخابات

ماده 17 _ انتخاب اعضاي شوراي روستا و شهر و شهرك به صورت مستقيم ، عمومي ، با راي مخفي و اكثريت نسبي آرا خواهد بود.

تبصره _ در صورتي كه آراي دو يا چند نفر از داوطلبان مساوي باشد اولويت با ايثارگران مي باشد و در صورت نبودن افراد مذكور اولويت با فرد يا افرادي است كه داراي مدرك تحصيلي بالاتر هستند و در صورت يكسان بودن مدرك تحصيلي ملاك انتخاب قرعه است

ماده 17 مكرر _ وزارت كشور مي تواند با هماهنگي هيات مركزي نظارت بر انتخابات قرايت وشمارش آرا را در تمام يا تعدادي از حوزه هاي انتخابيه با استفاده از رايانه انجام دهد. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 18 _ در هر نوبت انتخابات

هر شخص واجد شرايط حق دارد فقط يك بار در يك شعبه اخذراي با ارايه شناسنامه راي دهد.

تبصره _ در انتخابات ميان دوره اي ، در هر حوزه كساني حق راي دارند كه در انتخابات قبلي آن دوره در همان حوزه راي داده باشند يا در انتخابات شركت نكرده باشند.

الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 19 _ در موارد زير برگهاي راي باطل مي شود ولي جزو آراي مأخوذه محسوب مي گردد ومراتب در صورتجلسه قيد و برگهاي راي مذكور ضميمه صورتجلسه خواهد شد:

الف _ آرا ناخوانا باشد.

ب _ آرايي كه از طريق خريد و فروش به دست آمده باشد.

د _ آرايي كه فاقد مهر انتخابي باشد.

ه _ آرايي كه روي ورقه اي غير از برگ راي انتخاباتي نوشته شده باشد.

و _ آراي كساني كه به سن قانوني راي دادن نرسيده باشند.

ز _ آرايي كه با شناسنامه افراد فوت شده يا غيرايراني اخذ شده باشد.

ح _ آرايي كه با شناسنامه غير يا جعلي اخذ شده باشد.

ط _ آرايي كه از طريق تهديد به دست آمده باشد.

ي _ آرايي كه با تقلب و تزوير ( در تعرفه ها ، آرا ، صورتجلسه ها و شمارش ) به دست آمده باشد.

تبصره 1 _ آراي زايد مذكور در بند ج به قيد قرعه از كل برگهاي راي كسر مي شود.

تبصره 2 _ چنانچه احراز شود كه راي دهنده بيش از يك برگ راي به صندوق ريخته باشد ، همه اوراق وي باطل است و جزو آراي مأخوذه محسوب نخواهد شد.

ماده 21 _ در صورتي كه در برگ راي علاوه بر اسامي نامزدهاي تاييد شده اسامي ديگر نوشته شده باشد ، برگ راي باطل نيست و فقط اسامي اضافه خوانده نمي شود.

ماده 22

_ در صورتي كه اسامي نوشته شده در برگ راي بيش از تعداد لازم باشد ، اسامي اضافه ازآخر خوانده نمي شود.

ماده 23 _ در صورتي كه در برگ راي نام يك داوطلب چند بار نوشته شده باشد فقط يك راي براي او محسوب مي شود.

ماده 24 _ در حوزه هاي انتخابيه اي كه تا ده نفر نامزد انتخاباتي داشته باشد نامزدها مي توانند به تنهايي يا اشتراك براي هريك از شعبه هاي ثبت نام و اخذ راي و در حوزه هاي انتخابيه اي كه بيش ازده نفر نامزد داشته باشد براي هر پنج شعبه ثبت نام و اخذ راي يك نفر نماينده جهت حضور در محل شعب اخذ راي به هيات اجرايي معرفي نمايند.

تبصره _ چنانچه نمايندگان كانديداها تخلفي در شعب اخذ راي مشاهده نمايند بدون دخالت مراتب را به هيات اجرايي و نظارت كتبا اعلام خواهند نمود.

ب _ شرايط انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان

ماده 25 _ انتخاب كنندگان بايد داراي شرايط زير باشند:

1 _ تابعيت كشور جمهوري اسلامي ايران

2 _ حداقل سن 15 سال تمام در روز اخذ راي

3 _ سكونت حداقل يك سال در محل اخذ راي به استنثاي شهرهاي بالاي يكصد هزار نفرجمعيت

تبصره _ كساني كه محل كار آنان خارج از محدوده حوزه انتخابيه باشد ولي افراد تحت تكفل آنان مانند همسر و فرزندان حداقل يكسال قبل از انتخابات در حوزه انتخابيه سكونت داشته باشندمي توانند در همان حوزه راي دهند.

ماده 26 _ انتخاب شوندگان هنگام ثبت نام بايد داراي شرايط زير باشند:

الف _ تابعيت كشور جمهوري اسلامي ايران

ب _ حداقل سن 25 سال تمام

ج _ اعتقاد و التزام عملي به اسلام و ولايت مطلقه فقيه

د _ ابراز وفاداري به

قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران

ه _ دارا بودن سواد خواندن و نوشتن براي شوراي روستا و داشتن حداقل مدرك ديپلم يا معادل آن براي شوراي شهرهاي داراي تا يك ميليون نفر جمعيت و مدرك فوق ديپلم يا معادل آن براي شوراي شهرهاي داراي بيش از يك ميليون نفر جمعيت اصلاحي مورخ 6/7/1382

تبصره 1 _ اقليتهاي ديني شناخته شده در قانون اساسي به جاي اسلام بايد به اصول دين خوداعتقاد و التزام عملي داشته باشند.

تبصره 2 _ اعضا شوراها بايد در محدوده حوزه انتخابيه خود ، سكونت اختيار نمايند. تغييرمحل سكونت هر يك از اعضاي شورا از محدوده حوزه انتخابيه به خارج از آن موجب سلب عضويت خواهد شد.

ماده 27 _ اعضاي هيات هاي اجرايي و نظارت انتخابات شوراها از داوطلب شدن در حوزه هايانتخابيه تحت مسووليت خود محرومند.

ماده 28 _ اشخاص زير به واسطه مقام و شغل خود از داوطلب شدن براي شوراهاي اسلامي به ترتيب ذيل محرومند:

1 _ رييس جمهور و مشاورين و معاونين وي ، وزرا معاونين و مشاورين آنان ، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي ، اعضاي شوراي نگهبان ، رييس قوه قضاييه و معاونين و مشاورين وي ، رييس ديوان عالي كشور ، دادستان كل كشور و معاونين و مشاورين آنان ، رييس ديوان عدالت اداري ، رييس سازمان بازرسان كل كشور ، شاغلين نيروهاي مسلح ، روساي سازمانها و ادارات عقيدتي سياسي نيروهاي مسلح ، رييس سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران و معاونين وي ، روسا وسرپرستان سازمانهاي دولتي ، رييس دانشگاه آزاد اسلامي ، روساي كل و مديران عامل بانكها ، رييس جمعيت هلال احمر و معاونين وي ، رييس بنياد مستضعفان و جانبازان ، سرپرست بنياد شهيد ، سرپرست

بنياد مسكن ، سرپرست كميته امداد امام ، روساي سازمانها ، مديران عامل شركتهاي دولتي مانند شركت مخابرات ، دخانيات ..). سرپرست نهضت سواد آموزي ، رييس سازمان نظام پزشكيايران ، مديران كل تشكيلات ستادي وزارتخانه ها و سازمانها و ادارات دولتي و ساير روسا ، مديران وسرپرستاني كه حوزه مسووليت آنان به كل كشور تسري دارد ، از عضويت در شوراهاي اسلامي سراسر كشور محرومند مگر آنكه قبل از ثبت نام از سمت خود استعفا نموده و به هيچ وجه در آن پست شاغل نباشند. اصلاحي مورخ 6/7/1382

2 _ استانداران و معاونين و مشاورين آنان ، فرمانداران و معاونين آنان ، بخشداران ، مديران كل ادارات استانداري ، مديران كل ، سرپرستان ادارات كل ، معاونين ادارات كل ، دادستانها ، داديارها ، بازپرسها ، قضات ، روساي دانشگاهها ، روساي بانكها ، روسا ، سرپرستان و معاونين سازمانها وشركتهاي دولتي و نهادها و موسسات دولتي و يا وابسته به دولت كه از بودجه عمومي به هر مقداراستفاده مي نمايند و ساير روسا ، مديران و سرپرستان استان ، شهرستان و بخش به ترتيب از عضويت در شوراهاي اسلامي واقع در محدوده استان ، شهرستان و بخش محرومند ، مگر آنكه قبل از ثبت نام از سمت خود استعفا نموده و به هيچ وجه در آن پست شاغل نباشند. اصلاحي مورخ 6/7/1382

3 _ شهرداران و مديران مناطق و موسسات و شركتهاي وابسته و شاغلين در شهرداري وموسسات و شركتهاي وابسته به آن از عضويت در شوراي اسلامي شهر محل خدمت محرومند ، مگر آنكه قبل از ثبت نام از سمت خود استعفا نموده و به هيچ وجه در آن پست شاغل

نباشند.اصلاحي مورخ 6/7/1382

ماده 29 _ اشخاص زير از داوطلب شدن براي عضويت در شوراها محرومند:

الف _ كساني كه در جهت تحكيم مباني رژيم سابق نقش موثر و فعال داشته اند به تشخيص مراجع ذيصلاح

ب _ كساني كه به جرم غصب اموال عمومي محكوم شده اند.

ج _ وابستگان تشكيلاتي به احزاب ، سازمانها و گروهكهايي كه غيرقانوني بودن آنها از طرف مراجع صالحه اعلام شده باشد.

د _ كساني كه به جرم اقدام بر ضد جمهوري اسلامي ايران محكوم شده اند.

ه _ محكومين به ارتداد به حكم محاكم صالح قضايي

و _ محكومين به حدود شرعي

ز _ محكومين به خيانت و كلاهبرداري و غصب اموال ديگران به حكم محاكم صالح قضايي

ح _ مشهوران به فساد و متجاهران به فسق

ط _ قاچاقچيان مواد مخدر و معتادان به اين مواد.

ي _ محجوران و كساني كه به حكم دادگاه مشمول اصل (49) قانون اساسي باشند.

ك _ وابستگان به رژيم گذشته از قبيل (اعضاي انجمنهاي ده ، شهر ، شهرستان و استان و خانه هايانصاف ، روساي كانونهاي حزب رستاخيز و حزب ايران نوين و نمايندگان مجلسهاي سنا و شوراي ملي سابق ، كدخدايان و خوانين وابسته به رژيم گذشته .

ماده 30 _ هيچ يك از داوطلبان عضويت در شوراها نمي توانند همزمان در بيش از يك حوزه انتخابيه به عنوان داوطلب عضويت در شورا ثبت نام نمايند ، در غير اين صورت اسم آنان از فهرست داوطلبان حذف و از آن تاريخ به مدت چهار سال از داوطلب شدن در انتخابات شوراها محروم مي گردند.

ماده 31 _ در صورتي كه هريك از شوراها به علت فوت ، استعفا يا سلب عضويت اعضاياصلي و عليالبدل ، فاقد حد نصاب لازم

براي تشكيل جلسه گردد و بيش از هيجده ماه به پايان دوره مانده باشد وزارت كشور موظف است حداكثر ظرف دو ماه انتخابات ميان دوره اي جهت تكميل تعداد اعضاي اصلي و عليالبدل و ادامه فعاليت آن را برگزار نمايد. اصلاحي مورخ 6/7/1382

ج _ هيات اجرايي و وظايف آنها

ماده 32 _ به منظور برگزاري انتخابات شوراهاي اسلامي شهر ، هيات اجرايي شهرستان ، به رياست فرماندار و عضويت رييس اداره ثبت احوال ، رييس آموزش و پرورش و هشت نفر ازمعتمدان محدوده شهرستان تشكيل مي شود. اصلاحي مورخ 6/7/1382

تبصره 1 _ براي تعيين هشت نفر معتمدان هيات اجرايي ، فرمانداران سي و پنج نفر از معتمدان اقشار مختلف مردم از كليه شهرهاي محدوده شهرستان را انتخاب و از آنان دعوت به عمل مياورد.اصلاحي مورخ 6/7/1382

تبصره 2 _ اعضاي هيات اجرايي شهرستان و متعمدان دعوت شده از سوي فرماندار نبايدداوطلب عضويت در شوراي شهر باشند. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 33 _ براي برگزاري انتخابات شوراهاي اسلامي روستا ، هيات اجرايي بخش به رياست بخشدار و عضويت نمايندگان دستگاههاي مذكور در ماده (32) و مسوول جهاد كشاورزي بخش يامعاون و هفت نفر از معتمدان محدوده بخش تشكيل مي شود.

تبصره اصلاحي مورخ 6/7/1382_ براي تعيين هفت نفر معتمدان هيات اجرايي ، بخشدار 35نفر از معتمدان اقشار مختلف مردم از روستاهاي محدوده بخش را انتخاب و از آنها دعوت به عمل مياورد. اصلاحي مورخ 6/7/1382

تبصره 2 _ اعضا هيات اجرايي بخش و معتمدان دعوت شده از سوي بخشدار نبايد داوطلب عضويت در شوراي روستا باشد. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 34 _ معتمدان منتخب موضوع مواد (32) و (33) به دعوت فرماندار و بخشدار (يا نماينده وي طرف دو روز پس از انتخاب تشكيل

جلسه داده ، پس از حضور دو سوم مدعوين (حداقل بيست نفر) از بين خود به ترتيب هشت و هفت نفر را به عنوان معتمدان اصلي و پنج نفر را به عنوان معتمدان عليالبدل هيات اجرايي شهرستان و بخش با راي مخفي و اكثريت نسبي آرا انتخاب مي نمايند. اصلاحي مورخ 6/7/1382

ماده 35 _ فرماندار و بخشدار (يا نماينده وي مكلف است به ترتيب هشت و هفت نفر ازمعتمدان اصلي را براي شركت در جلسات هيات اجرايي انتخابات دعوت نمايد. اصلاحي مورخ 6/7/1382

ماده 36 _ جلسات هيات اجرايي با حضور دو سوم اعضا رسميت يافته و در صورت استعفا ياغيبت غيرموجه هريك از معتمدين هيات اجرايي در سه جلسه كه به منزله استعفا تلقي مي گردد ، فرماندار يا بخشدار (يا نماينده وي از اعضاي عليالبدل به ترتيب آرا به جاي آنان دعوت خواهدنمود.

تبصره 1 _ غيرموجه بودن غيبت با تصويب دو سوم اعضاي هيات اجرايي خواهد بود.

تبصره 2 _ تصميمات هيات اجرايي با اكثريت آراي اعضاي حاضر معتبر خواهد بود.

تبصره 3 _ در صورتي كه با دعوت از اعضاي اصلي و عليالبدل ، اكثريت حاصل نگرديد ، اعضاي اداري هيات اجرايي بقيه معتمدان (تا سي نفر) را دعوت نموده تا كسري اعضا را از ميان خود انتخاب نمايند. اصلاحي مورخ 6/7/1382

ماده 37 _ عضويت هر فرد در بيش از يك هيات اجرايي بطور همزمان ممنوع است

ماده 38 _ اعضاي اداري هيات اجرايي تا زماني كه از سمت اداري خود مستعفي يا بركنارنشده اند ، شخصا مكلف به شركت در جلسات هيات اجرايي مي باشند و غيبت غيرموجه آنان درجلسات هيات اجرايي تمرد از وظايف قانوني محسوب مي گردد و فرماندار يا بخشدار (يا نماينده وي

موظف است بلافاصله پس از غيبت اعضاي اداري هيات اجرايي مراتب را با ذكر علت غيبت به مقام مافوق وي اعلام دارد.

تبصره _ در صورتيكه فرماندار و بخشدار بدون عذر موجه در جلسات شركت ننمايد بقيه اعضا هيات اجرايي موظفند ، موضوع را صورتجلسه كرده و مراتب را به مقام مافوق گزارش نمايند.اصلاحي مورخ 6/7/1382

ماده 39 _ هيات هاي اجرايي در اسرع وقت تشكيل جلسه داده و پس از تعيين محل استقرارشعب ثبت نام و اخذ راي ، تعداد و محل شعب ثبت نام و اخذ راي را صورتجلسه نموده و يك هفته قبل از روز اخذ راي مبادرت به انتشار آگهي انتخابات حاوي تاريخ برگزاري انتخابات و اوقات اخذراي و شرايط انتخاب كنندگان و مقررات جزايي و محل شعب ثبت نام و اخذ راي در حوزه انتخابيه مي نمايند.

ماده 40 _ هيات هاي اجرايي براي هر شعبه ثبت نام و اخذ راي 5 نفر از معتمدين محل را كه داراي سواد خواندن و نوشتن باشند انتخاب و جهت صدور حكم به فرماندار و بخشدار حوزه انتخابيه معرفي مي نمايند.

تبصره 1 _ در صورتي كه در محل استقرار شعبه ثبت نام و اخذ راي به تعداد كافي معتمدباسواد نباشد هيات اجرايي مي تواند افرادي را از خارج (حتيالامكان از محدوده همان بخش برايان شعبه انتخاب و به حكم فرماندار يا بخشدار اعزام نمايد.

تبصره 2 _ اعضاي شعب ثبت نام و اخذ راي از بين خود يك رييس و يك نايب رييس و سه نفر منشي انتخاب مي نمايند.

ماده 41 _ مأموران انتظامي در حدود قانون موظف به ايجاد نظم و جلوگيري از هرگونه بي نظمي در جريان انتخابات و حفاظت صندوقهاي راي مي باشند نيروهاي نظامي و انتظامي حق دخالت درامور اجرايي

و نظارت در انتخابات را ندارند.

ماده 42 _ هيات هاي اجرايي انتخابات شوراهاي اسلامي مسوول صحت برگزاري انتخابات حوزه انتخابيه خود مي باشند.

ماده 43 _ هيات هاي اجرايي مي توانند براي بعضي از مناطق كه لازم باشد شعب سيار ثبت نام واخذ راي با ذكر مسير حركت و محل توقف تعيين نمايند.

ماده 44 _ هيات هاي اجرايي بايد ترتيبي اتخاذ نمايند كه يك روز قبل از اخذ راي ، محل ثبت نام و اخذ راي آماده باشد.

ماده 45 _ فرماندار و بخشدار هر حوزه انتخابيه مكلف است پس از وصول دستور وزارت كشورمبني بر شروع انتخابات و همزمان با تشكيل هيات اجرايي تاريخ مراجعه داوطلبان عضويت درشوراهاي اسلامي را ضمن انتشار آگهي به اطلاع كليه اهالي حوزه انتخابيه برساند.

تبصره 1 _ مهلت مراجعه داوطلبان به فرمانداري ، بخشداري جهت اعلام داوطلبي هفت روز ازتاريخ مقرر در آگهي ثبت نام مي باشد.

تبصره 2 _ شرايط انتخاب شوندگان و تاريخ شروع و خاتمه قبول برگ اعلام داوطلبي از طرف فرماندار ، بخشدار در آگهي اعلام داوطلبي قيد خواهد شد.

ماده 46 _ هيات اجرايي موظف است به منظور احراز شرايط مذكور در مواد 26 و 29 درباره هريك از داوطلبان عضويت در شوراي اسلامي شهر حسب مورد از مراجع ذي ربط از قبيل اداره اطلاعات ، نيروهاي انتظامي ، دادگستري ، ثبت احوال استعلام نمايد.

تبصره 1 _ چنانچه داوطلبان شركت در انتخابات شوراهاي اسلامي روستا مظنون به داشتن يكي از موارد مذكور در ماده 29 باشند هيات اجرايي مربوط موظف است حسب مورد از مراجع ذي ربط مذكور در ماده فوق استعلام نمايد.

تبصره 2 _ مراجع مذكور در ماده فوق موظف هستند ظرف مدت 10 روز از تاريخ وصول استعلام نسبت به موارد استعلام

كتبا پاسخ دهند.

ماده 47 _ هيات هاي اجرايي پس از دريافت نتيجه رسيدگي به سوابق داوطلبان موظف اند ظرف مدت هفت روز به صلاحيت داوطلبان رسيدگي و نتيجه را اعلام نمايند.

ماده 48 _ نظر هيات هاياجرايي بخش شهر و شهرستان مبني برتاييد صلاحيت داوطلبان قطعياست و نظر هيات هاي مذكور در خصوص رد صلاحيت داوطلبان حسب مورد با تاييد هياتهاي نظارت معتبر است اصلاحي مورخ 6/7/1382

ماده 49 _ بررسي سوابق داوطلبان بايد محرمانه انجام گيرد بطوري كه موجب هتك حيثيت وآبروي افراد نشود و بررسيها از محدوده موارد مذكور در مواد 26 و 27 و 28 و 29 و 30 اين قانون خارج نگردد و افشاي هرگونه اطلاعات دريافت شده توسط اعضاي هيات هاي اجرايي و يا هرشخص ديگر ممنوع است

ماده 50 _ هيات هاي اجرايي مكلف اند در انجام وظايف خود بي طرفي كامل را رعايت نمايند ودر صورت تخلف ، فرماندار يا بخشدار موظف است با راي اكثريت اعضاي هيات اجرايي نسبت به تعويض هريك از معتمدين هيات اجرايي و در مواردي كه انحلال هيات اجرايي ضروري باشد باتاييد استاندار و هيات نظارت استان اقدام نمايد. تشكيل مجدد هيات اجرايي با رعايت مقررات مندرج در اين قانون انجام مي گيرد و تصميمات متخذه هيات اجرايي منحله عنداللزوم وسيله هياتاجرايي جديد قبل از انقضاي مهلت قانوني رسيدگي به صلاحيت داوطلبان قابل تجديدنظر خواهدبود.

تبصره 1 _ داوطلبان شركت در انتخابات شوراهاي اسلامي روستا و شهر كه صلاحيت آنان درهيات اجرايي رد شده است مي توانند ظرف مدت 4 روز از تاريخ اعلام اسامي نامزدهاي انتخاباتي شكايت خود را به ترتيب داوطلبان شوراي اسلامي روستا به هيات نظارت شهرستان و داوطلبان شوراي اسلامي شهر به هيات نظارت استان تسليم نمايند.

تبصره 2 _ شاكيان

مي توانند شكايت خود را ظرف مهلت مقرر به هيات اجرايي مربوط نيزتسليم نمايند. هيات اجرايي موظف است بلافاصله شكايات دريافتي را به هيات نظارت ذي ربط ارسال نمايد.

تبصره 3 _ هيات نظارت موظف است ظرف مدت 10 روز از تاريخ دريافت شكايات به آنهارسيدگي و نتيجه را به هيات اجرايي مربوط اعلام نمايد. نظر هيات نظارت در اين خصوص قطعي ولازم الاجرا است

تبصره 4 _ هيات اجرايي موظف است پس از وصول نظريه هيات نظارت ، اسامي آن تعداد ازداوطلباني را نيز كه صلاحيت آنان مورد تاييد هيات نظارت قرار گرفته است از طريق انتشار آگهي به اطلاع اهالي برساند.

ماده 51 _ فرماندار يا بخشدار يا نمايندگان آنان مكلف اند فهرست اسامي نامزدهاي تاييد شده انتخابات را ظرف 3 روز از طريق انتشار آگهي به اطلاع اهالي حوزه انتخابيه برسانند.

ماده 52 _ هيات هاي اجرايي موظف اند از تاريخ اعلام نهايي صلاحيت داوطلبان تا دو روز پس از اعلام نتيجه اخذ راي انتخابات شكايت واصله را بپذيرند و از تاريخ دريافت شكايات ظرف مدت پنج روز در جلسه مشترك هيات اجرايي و هيات نظارت به آنها رسيدگي و اخذ تصميم نمايند.

د _ هيات هاي نظارت و وظايف آنها

ماده 53 _ كيفيت نظارت بر انتخابات شوراهاي اسلامي كشور طبق مواد 73 و 74 قانون اصلاح قانون تشكيلات شوراهاي اسلامي كشوري و انتخابات شوراهاي مزبور مصوب 29/4/1365خواهد بود.

ماده 54 _ اعلام نتيجه اخذ راي انتخابات شوراهاي اسلامي روستا و بخش به عهده بخشدار ودر انتخابات شورهاي اسلامي شهر به عهده فرماندار خواهد بود.

ماده 55 _ تاييد صحت انتخابات شوراهاي روستا و بخش با هيات نظارت بخش و اعلام آن توسط بخشدار انجام مي گيرد. در اين خصوص چنانچه كسي شكايت

داشته باشد ظرف مدت دوروز به هيات نظارت شهرستان ارسال و هيات مذكور ظرف مدت 15 روز نظر نهايي خود را اعلام خواهد نمود.

ماده 56 _ تاييد صحت انتخابات شوراهاي شهر با هيات نظارت شهرستان است و اعلام آن توسط فرماندار انجام مي گيرد. در اين خصوص چنانچه كسي شكايتي داشته باشد ظرف مدت دوروز به هيات نظارت استان ارسال و هيات مذكور ظرف مدت 15 روز نظر نهايي خود را اعلام خواهد نمود.

ماده 57 _ توقف يا ابطال انتخابات يك يا چند شعبه اخذ راي در روستاها به پيشنهاد هيات نظارت شهرستان و تاييد هيات نظارت استان خواهد بود.

ماده 58 _ در انتخابات شوراهاي اسلامي شهر توقف يا ابطال انتخابات يك يا چند شعبه اخذراي كه در سرنوشت انتخابات موثر باشد به پيشنهاد هيات نظارت استان تاييد هيات مركزي نظارت خواهد بود.

تبصره _ ابطال ارا بايد مستند به قانون و همراه با اسناد و مدارك معتبر باشد. در غير اين صورت ابطال آرا جرم تلقي شده و مرتكب يا مرتكبين و نيز كساني كه گزارش يا شهادت كذب داده باشند طبق قانون مجازات مي شوند. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 59 _ اقدامات هيات نظارت شهرستان و هيات نظارت استان جز در مورد تاييد صلاحيت كانديدها و تاييد صحت انتخابات نافي اختيارات هيات مركزي نظارت نبوده و تصميم هيات مركزي نظارت قطعي و لازم الاجرا است اصلاحي مورخ 6/7/1382

ماده 60 _ جلسات هيات مركزي نظارت و هيات نظارت شهرستانها با حضور 4 نفر از اعضا وجلسات هيات هاي نظارت استان و بخش با حضور كليه اعضا تشكيل و مصوبات آنان با راياكثريت اعضا معتبر خواهد بود.

تبصره 1 _ در صورت تساوي آرا در تصميم گيريها ، تصميمي را كه رييس

جلسه با آن موافقت دارد معتبر است

تبصره 2 _ اعضاي هيات هاي نظارت بخش و شهرستان و استان و ناظرين در شعب ثبت نام واخذ راي بايد در انجام وظايف خود بي طرفي كامل را رعايت نمايند. در صورت تخلف ، فرد متخلف توسط هيات نظارت مافوق بركنار مي شود و چنانچه اكثر اعضاي هيات نظارت بي طرفي كامل رارعايت نكنند هيات متخلف توسط هيات مركزي نظارت منحل خواهد شد.

ماده 61 _ هيات مركزي نظارت بر انتخابات شوراهاي اسلامي ، به طرق زير نظارت خود رااعمال مي نمايند:

الف _ گزارشهاي وزارت كشور و بازرسيهاي آن

ب _ اعزام بازرسان مستقل در صورت لزوم براي رسيدگي به شكايات مربوط به هيات هاياجرايي و مباشرين وزارت كشور.

ج _ رسيدگي نهايي شكايات و پرونده ها و مدارك انتخابات

د _ تعيين نظار در تمام هيات هاي مربوط به انتخاب

تبصره _ هيات هاي نظارت بر انتخابات شوراهاي اسلامي مي توانند از كارمندان دولت درجهت نظارت بر انتخابات كمك بگيرند.

ماده 62 _ هيات هاي اجرايي موظف اند هيات هاي نظارت مربوط را در جريان كليه مراحل وامور انتخابات قرار دهند.

ماده 63 _ در تمام مدتي كه انتخابات برگزار مي شود هيات مركزي نظارت در سراسر كشور وهيات نظارت استان و شهرستان و هيات هاي بخش در حوزه هاي انتخابيه خود بر كيفيت انتخابات نظارت كامل خواهند داشت و در هر مورد كه سو جريان يا تخلفي مشاهده كنند آنرا به بخشداران وفرمانداران اعلام و آنان موظف اند بنا به نظر هيات هاي مذكور طبق قانون انتخابات در رفع نواقص اقدام كنند و هيات هاي نظارت استانها مكلف اند مسايل مورد اختلاف را در همان استان حل نمايندو در صورتي كه مقامات وزارت كشور نظرات آنان را لحاظ ننمايند مراتب را جهت رسيدگي

نهايي به هيات مركزي نظارت گزارش خواهند كرد.

ماده 64 _ وزارت كشور موظف است حداقل يك ماه قبل از صدور دستور شروع انتخابات درهريك از حوزه هاي انتخابيه مراتب را به اطلاع و تاييد هيات مركزي نظارت برساند.

ماده 65 _ هيات هاي اجرايي موظف اند يك نسخه از صورتجلسه اقدامات خود را به ناظرين تسليم نمايند. در هر مورد كه وجود امضاي هيات هاي اجرايي در قانون انتخابات پيش بيني شده است امضاي ناظرين نيز لازم است

ماده 66 _ وزارت كشور به منظور حسن انجام انتخابات مي تواند مأموريني جهت بازرسي وكنترل جريان انتخابات بطور ثابت يا سيار به حوزه هاي انتخابيه اعزام نمايد.

ه _ تخلفات

ماده 67 _ ارتكاب هرگونه تقلب و تزوير در انتخابات و اعمال خلاف اين قانون وآيين نامه اجرايي آن از قبيل امور ذيل جرم محسوب مي شود:

الف _ خريد و فروش راي

ب _ تقلب و تزوير در اوراق تعرفه يا برگ راي يا صورت جلسات

ج _ تهديد يا تطميع در امر انتخابات

د _ راي دادن با شناسنامه جعلي

ه _ راي دادن با شناسنامه ديگري

و _ راي دادن بيش از يك بار.

ز _ اخلال در امر انتخابات

ح _ كم و زياد كردن آرا و يا تعرفه ها.

ط _ تقلب در راي گيري يا شمارش آرا.

ي _ راي گرفتن با شناسنامه كسي كه حضور ندارد.

ك _ توصيه به نوشتن اسم نامزد معين در ورقه از طرف اعضاي شعبه اخذ راي يا هر فرد ديگر درمحل صندوق راي

ل _ تغيير و تبديل يا جعل و يا ربودن و يا معدوم نمودن اوراق و اسناد انتخاباتي از قبيل تعرفه وبرگ راي ، صورت جلسات ، تلكسها ، تلفنگرامها

و تلگرافها.

م _ باز كردن و يا شكستن قفل محل نگهداري و لاك و مهر صندوقهاي راي بدون مجوز.

ن _ جابجايي ، دخل و تصرف و يا معدوم نمودن اسناد انتخاباتي بدون مجوز قانوني

س _ دخالت در امر انتخابات با سند مجعول

ع _ ايجاد رعب و وحشت براي راي دهندگان يا اعضاي شعبه ثبت نام و اخذ راي با سلاح يا بدون سلاح در امر انتخابات

ف _ دخالت در امر انتخابات با سمت مجعول يا به هر نحو غيرقانوني

ص _ ممانعت از حضور نمايندگان نامزدها در شعب ثبت نام و اخذ راي

ق _ عدم رعايت بي طرفي و جانبداري از نامزد انتخاباتي توسط مجريان انتخابات و اعضاي هيات هاي نظارت استان ، شهرستان و بخش و ناظران شعب ثبت نام و اخذ راي

تبصره _ چنانچه وقوع جرايم مندرج در ماده فوق موجب گردد تا جريان انتخابات در يك ياچند شعبه ثبت نام و اخذ راي از مسير قانوني خود خارج شود و در نتيجه انتخابات موثر باشدمراتب جهت اخذ تصميم به هيات نظارت استان اعلام مي گردد.

فصل سوم _ وظايف و اختيارات شوراها ( ماده 68 تا 78 )

ماده 68 _ وظايف و اختيارات شوراي اسلامي روستا عبارتست از:

الف _ نظارت بر حسن اجراي تصميم هاي شوراي اسلامي روستا:

ب _ ارايه پيشنهاد جهت رفع كمبودها ، نارسايي ها و نيازها به مقامات ذي ربط مقامات مذكورموظف به بررسي پيشنهادها و ارايه پاسخ ، حداكثر ظرف مدت دو ماه ، به شورا هستند. در صورت عدم ارايه پاسخ در موعد مقرر ، مراتب براي پيگيري قانوني به اطلاع مقامات مافوق مي رسد. الحاقي مورخ 6/7/1382

ج _ تشكيل گردهمايي عمومي جهت ارايه گزارش كار و دريافت پيشنهادها و پاسخ به سوالات وجلب مشاركت

و خودياري مردم براي پيشبرد امور روستا حداقل دو بار در سال و با پانزده روز اعلام قبلي الحاقي مورخ 6/7/1382

د _ تبيين و توجيه سياستهاي دولت و تشويق و ترغيب روستاييان جهت اجراي سياستهاي مذكور.

ه _ نظارت و پيگيري اجراي طرحها و پروژه هاي عمراني اختصاص يافته به روستا.

و _ همكاري با مسوولان ذي ربط براي احداث ، اداره ، نگهداري و بهره برداري از تاسيسات عمومي ، اقتصادي ، اجتماعي و رفاهي مورد نياز روستا در حدود امكانات

ز _ كمك رساني و امداد در موقع بحراني و اضطراري مانند جنگ و وقوع حوادث غيرمترقبه ونيز كمك به مستمندان و خانواده هاي بي سرپرست ، با استفاده از خودياريهاي محلي

ح _ تلاش براي رفع اختلافات افراد و محلات و حكميت ميان آنها.

ط _ پيگيري شكايات اهالي روستا از ادارات حوزه مربوط از طريق مقامات مسئول الحاقي مورخ 6/7/1382

ي _ همكاري با نيروهاي انتظامي جهت برقراري امنيت و نظم عمومي

ك _ ايجاد زمينه مناسب و جلب مشاركت عمومي در جهت اجراي فعاليتهاي توليدي وزارتخانه ها و سازمانهاي دولتي

ل _ فراهم نمودن زمينه مشاركت و جلب همكاري مردم در جهت ايجاد و توسعه نهادهاي مدني ، كتابخانه و مراكز فرهنگي ، بهبود و ارتقاي فرهنگي اقشار مختلف به ويژه جوانان و بانوان و برنامه ريزي در انجام خدمات اجتماعي ، اقتصادي ، عمراني ، بهداشتي ، فرهنگي ، آموزشي ، سواد آموزي وساير امور با موافقت و هماهنگي مراجع ذي ربط الحاقي مورخ 6/7/1382

م _ انتخاب فردي ذيصلاح به سمت دهيار براي مدت چهار سال براساس آيين نامه مربوط ومعرفي به بخشدار جهت صدور حكم

ن _ ايجاد زمينه مناسب براي توسعه اشتغال و جلب مشاركت هاي

عمومي در جهت گسترش فعاليتهاي توليدي الحاقي مورخ 6/7/1382

س _ مشاركت در تهيه طرحهاي هادي روستا و بهسازي بافتهاي فرسوده و ضوابط و مقررات ساخت و ساز. الحاقي مورخ 6/7/1382

ع _ نظارت بر حسن اجراي مقررات مربوط به حفاظت و بهسازي محيط زيست روستا وبهره برداري از منابع طبيعي و جلوگيري از فرسايش خاك و حفظ عمران ، مزارع ، باغها ، مراتع ، جنگلها و محدوده هاي زيست محيطي ، احيا ولايروبي قنوات و نهرهاي متروكه و ارايه طرح وپيشنهاد در اين زمينه ها به شوراي بخش الحاقي مورخ 6/7/1382

ف _ بررسي برنامه هاي پيشنهادي ارگانهاي اجرايي در زمينه هاي اجتماعي ، اقتصادي ، عمراني ، بهداشتي ، فرهنگي ، آموزشي و ساير امور رفاهي از نظر تطبيق با ضرورتهاي موجود در حوزه انتخابيه شورا و ارايه گزارش نارسايي ها به شوراي بخش محل استقرار خود همانند شوراي روستامشاركت خواهد داشت الحاقي مورخ 6/7/1382

ص _ نظارت بر حفظ و نگهداري تاسيسات عمومي و عمراني و اموال و دارايي هاي روستاالحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره _ عزل دهيار با راي اكثريت اعضاي شوراي اسلامي روستا براساس آيين نامه مربوط انجام مي شود و به بخشدار جهت صدور حكم عزل اعلام مي گردد.

ماده 68 مكرر _ هر تيره از عشاير كوچ رو كشور با حداقل بيست خانوار در حكم روستا (ده بوده و شوراي عشايري با وظايف و اختيارات شوراي روستا در آن تيره تشكيل مي گردد. شوراي عشايري مذكور در زمان تشكيل شوراي بخش محل استقرار خود همانند شوراي روستا مشاركت خواهدداشت الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 69 _ دهيار به مدت چهار سال انتخاب و وظايف زير را به عهده دارد:

1 _ اجراي مصوبات شوراي روستا.

2 _ همكاري با نيروهاي انتظامي در خصوص اعلام

وقوع جرايم ، اجراي مقررات خدمت وظيفه عمومي ، حفظ نظم عمومي و سعي در حل اختلافات محلي

3 _ اعلام فرامين و قوانين و مقررات عمومي

4 _ همكاري در حفظ و نگهداري تاسيسات عمومي و عمراني و اموال و داراييهاي روستا.

5 _ همكاري با سازمانها و نهادهاي دولتي و ايجاد تسهيلات لازم در جهت ايفاي وظايف آنان

6 _ مراقبت در اجراي مقررات بهداشتي و حفظ نظافت و ايجاد زمينه مناسب براي تامين بهداشت محيط

7 _ همكاري با سازمان ثبت احوال و اسناد در جهت ثبت وقايع چهارگانه سجلي و اسناد واملاك

8 _ همكاري با مسوولين ذي ربط در جهت حفظ و نگهداري و بهره برداري منابع طبيعي وميراث فرهنگي واقع در روستا.

9 _ اجراي طرحهاي عمراني و خدماتي در محدوده روستا در صورت آمادگي با تاييد كميته برنامه ريزي شهرستان الحاقي مورخ 6/7/1382

10 _ تشكيل پرونده براي ايجاد بناها ، تاسيسات و تفكيك اراضي در محدوده قانوني روستا وارجاع به بخشداري جهت صدور مجوز. الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره _ درآمد حاصل از وصول عوارض مربوط به اجراي اين بند در امور عمومي روستا وزير نظر شوراي روستا هزينه مي شود. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 70 _ وظايف و اختيارات شوراي اسلامي بخش عبارت است از:

1 _ ارايه طرحها و پيشنهادهاي اصلاحي به مسوولين اجرايي منطقه جهت رفع كمبودهاياجتماعي ، فرهنگي ، آموزشي ، اقتصادي ، عمراني ، بهداشتي و ساير امور رفاهي بخش

تبصره _ مقامات اجرايي ذي ربط موظف به بررسي طرحها و پيشنهادهاي مذكور و ارايه پاسخ حداكثر ظرف مدت دو ماه به شورا هستند. در صورت عدم ارايه پاسخ در موعد مقرر مراتب جهتانجام اقدامات قانوني

به اطلاع مقامات مافوق خواهد رسيد.

2 _ ايجاد هماهنگي لازم بين شوراهاي روستاهاي واقع در محدوده بخش

3 _ نظارت بر شوراهاي روستاها به منظور رعايت وظايف قانوني

4 _ حل وفصل مشكلات و اختلافات ميان دو يا چند روستا يا شوراهاي روستايي واقع درمحدوده بخش ، در مواردي كه قابل پيگيري قضايي نيست

5 _ رسيدگي به امور عمراني بخش كه خارج از حيطه اختيارات و وظايف شوراي روستا است

6 _ ايفاي وظايف شوراي روستا در مزارع مستقل ، مكان ها و آبادي ها و روستاهايي كه به هردليل فاقد شوراي روستا مي باشند.

7 _ تشويق مردم به همكاري و سرمايه گذاري در امور و برنامه هاي عمراني بخش از قبيل توسعه كشاورزي ، حمل ونقل ، بهداشت ، صنايع روستايي و دستي ، امور فرهنگي و مذهبي بخش

8 _ بررسي و تاييد طرحهاي هادي روستايي واقع در محدوده بخش و ارسال به مراجع ذي ربط جهت تصويب نهايي اصلاحي مورخ 6/7/1382

ماده 71 _ وظايف شوراي اسلامي شهر بشرح زير است

1 _ انتخاب شهردار براي مدت چهار سال

تبصره 1 _ شوراي اسلامي شهر موظف است بلافاصله پس از رسميت يافتن نسبت به انتخاب شهردار واجد شرايط اقدام نمايد.

تبصره 2 _ شهردار نمي تواند همزمان عضو شوراي شهر باشد.

تبصره 3 _ نصب شهرداران در شهرهاي با جمعيت بيشتر از دويست هزار نفر و مراكز استان بنابه پيشنهاد شوراي شهر و حكم وزير كشور و در ساير شهرها به پيشنهاد شوراي شهر و حكم استاندارصورت مي گيرد.

تبصره 4 _ دوره خدمت شهردار در موارد زير خاتمه مي پذيرد:

الف _ استعفاي كتبي با تصويب شورا.

ب _ بركناري توسط شوراي شهر با رعايت مقررات قانوني

ج

_ تعليق طبق مقررات قانوني

د _ فقدان هريك از شرايط احراز سمت شهردار به تشخيص شوراي شهر.

2 _ بررسي و شناخت كمبودها ، نيازها و نارساييهاي اجتماعي ، فرهنگي ، آموزشي ، بهداشتي ، اقتصادي و رفاهي حوزه انتخابيه و تهيه طرحها و پيشنهادهاي اصلاحي و راه حلهاي كاربردي در اين زمينه ها جهت برنامه ريزي و ارايه آن به مقامات مسوول ذي ربط

3 _ نظارت بر حسن اجراي مصوبات شورا و طرحهاي مصوب در امور شهرداري و سايرسازمانهاي خدماتي در صورتي كه اين نظارت محل جريان عادي اين امور نگردد.

4 _ همكاري با مسوولين اجرايي و نهادها و سازمان هاي مملكتي در زمينه هاي مختلف اجتماعي ، فرهنگي ، آموزشي ، اقتصادي و عمراني بنا به درخواست آنان

5 _ برنامه ريزي در خصوص مشاركت مردم در انجام خدمات اجتماعي ، اقتصادي ، عمران ، فرهنگي ، آموزشي و ساير امور رفاهي با موافقت دستگاههاي ذي ربط

6 _ تشويط و ترغيب مردم در خصوص گسترش مراكز تفريحي ، ورزشي و فرهنگي با هماهنگي دستگاههاي ذي ربط

7 _ اقدام در خصوص تشكيل انجمنها و نهادهاي اجتماعي ، امدادي ، ارشادي و تاسيس تعاونيهاي توليد و توزيع و مصرف ، نيز انجام آمارگيري ، تحقيقات محلي و توزيع ارزاق عمومي باتوافق دستگاههاي ذي ربط

8 _ نظارت بر حسن اداره و حفظ سرمايه و داراييهاي نقدي ، جنسي و اموال منقول و غيرمنقول شهرداري و همچنين نظارت بر حساب درآمد و هزينه آنها به گونه اي كه مخل جريان عادي امورشهرداري نباشد.

9 _ تصويب آيين نامه هاي پيشنهادي شهرداري پس از رسيدگي به آنها با رعايت دستورالعملهاي وزارت كشور.

10 _ تاييد صورت جامع درآمد و هزينه شهرداري كه هر شش

ماه يكبار توسط شهرداري تهيه مي شود و انتشار آن براي اطلاع عموم و ارسال نسخه اي از آن به وزارت كشور.

11 _ همكاري با شهرداري جهت تصويب طرح حدود شهر با رعايت طرحهاي هادي و جامع شهرسازي پس از تهيه آن توسط شهرداري با تاييد وزارت كشور و وزارت مسكن و شهرسازي

12 _ تصويب بودجه ، اصلاح و متمم بودجه و تفريغ بودجه سالانه شهرداري و موسسات وشركتهاي وابسته به شهرداري با رعايت آيين نامه مالي شهرداريها و همچنين تصويب بودجه شوراي شهر.

تبصره _ كليه درآمدهاي شهرداري به حساب هايي كه با تاييد شوراي شهر در بانك ها افتتاح مي شود واريز و طبق قوانين مربوطه هزينه خواهد شد.

13 _ تصويب وامهاي پيشنهادي شهرداري پس از بررسي دقيق نسبت به مبلغ ، مدت و ميزان كارمزد.

14 _ تصويب معاملات و نظارت بر آنها اعم از خريد ، فروش ، مقاطعه ، اجاره و استيجاره كه بنام شهر و شهرداري صورت مي پذيرد با در نظر گرفتن صرفه و صلاح و با رعايت مقررات آيين نامه مالي و معاملات شهرداري

تبصره _ به منظور تسريع در پيشرفت امور شهرداري ، شورا مي تواند اختيار تصويب و انجام معاملات را تا ميزان معيني با رعايت آيين نامه معاملات شهرداري به شهردار واگذار نمايد.

15 _ تصويب اساسنامه موسسات و شركتهاي وابسته به شهرداري با تاييد و موافقت وزارت كشور.

16 _ تصويب لوايح برقراري يا لغو عوارض شهر و همچنين تغيير نوع و ميزان آن با در نظر گرفتن سياست عمومي دولت كه از سوي وزارت كشور اعلام مي شود.

17 _ نظارت بر حسن جريان دعوي مربوط به شهرداري

18 _ نظارت بر امور بهداشت حوزه شهر.

19 _ نظارت بر امور تماشاخانه ها ، سينماها ،

و ديگر اماكن عمومي ، كه توسط بخش خصوصي ، تعاوني و يا دولتي اداره مي شود با وضع و تدوين مقررات خاص براي حسن ترتيب ، نظافت وبهداشت اين قبيل موسسات بر طبق پيشنهاد شهرداري و اتخاذ تدابير احتياطي جهت جلوگيري ازخطر آتش سوزي و مانند آن

20 _ تصويب مقررات لازم جهت اراضي غيرمحصور شهري از نظر بهداشت و آسايش عمومي و عمران و زيبايي شهر.

21 _ نظارت بر ايجاد گورستان ، غسالخانه و تهيه وسايل حمل اموات مطابق با اصول بهداشت و توسعه شهر.

22 _ وضع مقررات و نظارت بر حفر مجاري و مسيرهاي تاسيسات شهري

23 _ نظارت بر اجراي طرحهاي مربوط به ايجاد و توسعه معابر ، خيابانها ، ميادين و فضاهاي سبز و تاسيسات عمومي شهر بر طبق مقررات موضوعه

24 _ تصويب نامگذاري معابر ، ميادين ، خيابانها ، كوچه و كوي در حوزه شهري و همچنين تغييرنام آنها.

25 _ تصويب مقررات لازم به پيشنهاد شهرداري جهت نوشتن هر نوع مطلب و يا الصاق هر نوع نوشته و آگهي و تابلو بر روي ديوارهاي شهر با رعايت مقررات موضوعه و انتشار آن براي اطلاع عموم

26 _ تصويب نرخ خدمات ارايه شده توسط شهرداري و سازمانهاي وابسته به آن با رعايتآيين نامه مالي و معاملات شهرداريها.

27 _ تصويب نرخ كرايه وسايل نقليه درون شهري

28 _ وضع مقررات مربوط به ايجاد و اداره ميدانهاي عمومي توسط شهرداري براي خريد وفروش مايحتاج عمومي با رعايت مقررات موضوعه

29 _ وضع مقررات لازم در مورد تشريك مساعي شهرداري با ادارات و بنگاههاي ذي ربط براي داير كردن نمايشگاههاي كشاورزي ، هنري ، بازرگاني و غيره

30 _ نظارت بر

حسن اداره امور مالي شهرداري و كليه سازمانها ، موسسات ، شركتهاي وابسته وتابعه شهرداري و حفظ سرمايه ، دارايي ها ، اموال عمومي و اختصاصي شهرداري ، همچنين نظارت برحساب درآمد و هزينه آنها با انتخاب حسابرس رسمي و اعلام موارد نقض و تخلف به شهردارپيگيريهاي لازم بر اساس مقررات قانوني الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره _ كليه پرداختهاي شهرداري در حدود بودجه مصوب با اسناد مثبته و با رعايت مقررات مالي و معاملاتي شهرداري به عمل ميايد كه اين اسناد بايد به امضاي شهردار و ذي حساب ياقايم مقام آنان كه مورد تابيد شوراي شهر باشند برسد. الحاقي مورخ 6/7/1382

31 _ شورا موظف است در پايان هر سال مالي صورت بودجه و هزينه خود را جهت اطلاع عموم منتشر نمايد و نسخه اي از آن را جهت بررسي به شوراي شهرستان و استان ارسال كند. الحاقي مورخ 6/7/1382

32 _ واحدهاي شهرستاني كليه سازمانها و موسسات دولتي و موسسات عمومي غيردولتي كه در زمينه ارايه خدمات شهري وظايفي را به عهده دارند ، موظفند برنامه سالانه خود در خصوص خدمات شهري را كه در چارچوب اعتبارات و بودجه سالانه خود تنظيم شده به شورا ارايه نمايند.الحاقي مورخ 6/7/1382

33 _ همكاري با شوراي تامين شهرستان در حدود قوانين و مقررات الحاقي مورخ 6/7/1382

34 _ بررسي و تاييد طرح هاي هادي و جامع شهرسازي و تفصيلي و حريم و محدوده قانوني شهرها پس از ارايه آن توسط شهرداري و ارسال به مراجع ذي ربط قانوني جهت تصويب نهايي الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره 1 _ در كليه قوانين و مقرراتي كه انجمن شهر عهده دار وظايفي بوده است شوراياسلامي شهر با رعايت مقررات اين قانون بعد از يك سال از تاريخ تصويب

جانشين انجمن شهرخواهد بود.

تبصره 2 _ وزارتخانه ها و موسسات دولتي و وابسته به دولت و سازمانهايي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام است موظف اند در طول مدت يك سال مذكور در تبصره فوق با بررسي قوانين و مقررات مربوط به خود هر كجا نامي از انجمن شهر سابق آمده و وظايفي را به آن محول نموده است جهت اصلاح اين گونه موارد لايحه اصلاح به مجلس شوراي اسلامي ارايه نمايند.

ماده 72 _ شرايط احراز تصدي سمت شهردار طبق آيين نامه اي خواهد بود كه بنا به پيشنهادوزارت كشور به تصويب هيات دولت خواهد رسيد.

ماده 73 _ چنانچه يك يا چند نفر از اعضاي شوراي شهر به عملكرد شهردار يا عمليات شهرداري اعتراض يا ايرادي داشته باشند ابتدا توسط رييس شورا مورد را به صورت روشن به شهردار تذكر خواهند داد. در صورت عدم رعايت مفاد مورد تذكر ، موضوع به صورت سوال مطرح مي شود كه در اين صورت رييس شورا سوال را كتبا به شهردار اطلاع خواهد داد و حداكثر ظرف ده روز پس از ابلاغ ، شهردار موظف به حضور در جلسه عادي يا فوق العاده شورا و پاسخ به سوال مي باشد.

چنانچه شهردار از حضور استنكاف ورزيده يا پاسخ وي قانع كننده تشخيص داده نشود طي جلسه ديگري موضوع مجددا به صورت استيضاح كه حداقل به امضاي يك سوم اعضاي شورارسيده باشد ، ارايه مي شود. فاصله بين ابلاغ تا تشكيل جلسه كه از طرف رييس شورا تعيين خواهدشد حداكثر ده روز خواهد بود. شورا پس از طرح سوال يا سوالات و جواب شهردار راي موافق يامخالف خواهد داد. در صورتي كه شورا با اكثريت دو سوم كل اعضا راي مخالف دهد شهردار از

كاربركنار و فرد جديدي از سوي شورا انتخاب خواهد شد.

تبصره _ در فاصله بين صدور راي عدم اعتماد و بركناري شهردار و يا خاتمه خدمت شهردار تاانتخاب فرد جديد كه نبايد بيش از سه ماه به طول انجامد يكي از كاركنان شهرداري با انتخاب شوراي شهر عهده دار و مسوول اداره امور شهرداري خواهد بود.

ماده 74 _ شوراهاي موضوع اين قانون يا هر يك از اعضا آن حق ندارند در نصب و عزل كاركنان دهياري ها ، شهرداري ها و يا شركتها و موسسات وابسته به آنها دخالت نمايند يا به آنها دستور دهندو واگذاري مسئوليت اجرايي ، عضويت هيات مديره و مديريت عامل به اعضا شوراهاي مذكور دردهياريها ، شهرداريها ، شركتها و سازمانهاي تابعه ممنوع مي باشد. الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره 1 _ اعضا شوراهاي مذكور و بستگان درجه يك آنها به هيچ وجه حق انجام معامله بادهياري ، شهرداري ، سازمانها و شركتهاي وابسته به آن را نخواهند داشت و انعقاد هر نوع قرارداد باآنها ممنوع مي باشد. الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره 2 _ هرگونه استفاده شخصي از اموال ، دارايي ها و امكانات شوراها ، دهياري ، شهرداري ، موسسات و شركتهاي وابسته توسط اعضا شوراها ممنوع مي باشد. الصلاحي مورخ 6/7/1382

ماده 75 _ آيين نامه سازماني ، تشكيلاتي و تعداد و نحوه تشكيل جلسات شوراها و امور مالي دبيرخانه كليه شوراها و تعداد كاركنان آنها و هزينه هاي مربوط و هرگونه پرداختي به اعضاي شوراهاتوسط شوراي عالي استانها تهيه و به تصويب هيات وزيران مي رسد. به كارگيري كاركنان و هرگونه پرداختي خارج از اين آيين نامه ممنوع مي باشد. اصلاحي مورخ 6/7/1382

ماده 76 _ شوراي شهر و شهرداري و شركتها و سازمانهاي وابسته موظفند به نحو

مقتضي و درصورت امكان با راه اندازي پايگاه رايانه اي ، زمينه اطلاع عموم مردم را به طور مستمر از مصوبات ، تصميمات ، عملكرد ، بودجه ، هزينه و درآمد خود فراهم نمايند. اصلاحي مورخ 6/7/1382

ماده 77 _ شوراي اسلامي شهر و دهستان مي توانند نسبت به وضع عوارض متناسب باتوليدات و درآمدهاي اهالي به منظور تامين بخشي از هزينه هاي خدماتي و عمراني مورد نياز شهر وروستا طبق آيين نامه مصوب هيات وزيران اقدام نمايند.

تبصره _ عوارض يك ماه پس از ارسال هر مصوبه به وزارت كشور قابل وصول است وزيركشور مي تواند در هر مقطعي كه وصل هر نوع عوارض را منطبق بر آيين نامه مصوب نداند نسبت به اصلاح يا لغو آن اقدام نمايد.

ماده 78 _ وظايف و اختيارات شوراي شهرستان عبارت است از:

1 _ ارايه پيشنهادات لازم در زمينه توسعه اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي و عمراني شهرستان به دستگاههاي اجرايي ذي ربط و كميته برنامه ريزي شهرستان و شوراي استان

2 _ نظارت بر حسن اجراي تصميمات شوراي شهرستان

3 _ تصويب ( اصلاح ) تتميم و تفريغ بودجه دبيرخانه شوراي شهرستان

4 _ هماهنگي و رسيدگي به مسايل و حل و فصل مشكلات في مابين شوراهاي شهر و بخش ، درمواردي كه قابل پيگيري قضايي نيست

5 _ نظارت برعملكرد و فعاليتهاي شوراهاي بخش و شهر. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 78 مكرر 1 _ وظايف واختيارات شوراي استان عبارت است از:

1 _ بررسي مسايل و مشكلات استان و ارايه پيشنهادهاي لازم به منظور رفع تبعيض و توزيع عادلانه امكانات و منابع و جلب همكاري درتهيه برنامه هاي عمراني و رفاهي استان به شوراي عالياستانها

تبصره _ سه نفر از اعضاي

شوراي استان به انتخاب آن شورا در جلسات شوراي برنامه ريزي وتوسعه استان شركت مي نمايند.

2 _ نظارت بر حسن اجراي تصميمات شوراي عالي استانها در محدوده استان

3 _ ايجاد ارتباط و هماهنگي لازم ميان شوراهاي شهرستان و در محدوده استان جهت حسن انجام وظايف و حل و فصل اختلافات شوراهاي سطح استان ، در مورادي كه قابل پيگيري قضايي نيست

4 _ همكاري با شوراي برنامه ريزي و توسعه استان در نظارت بر حسن اجراي طرحهاي عمرانياستاني و ملي در محدوده استان و ارايه گزارش و پيشنهاد در جهت بهبود امور به رييس شوراي برنامه ريزي و شوراي عالي استانها ، دستگاههاي ذي ربط

5 _ تصويب اصلاح ، تتميم و تفريغ بودجه دبيرخانه شوراي استان

6 _ نظارت بر عملكرد شوراهاي شهرستانها در محدوده استان و نظارت بر حسن اجراي مصوبات شوراي استان الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 78 مكرر 2 _ وظايف واختيارات شوراي عالي استانها عبارت است از:

1 _ بررسي پيشنهادهاي واصله از طرف شوراهاي استانها و تعيين اولويت هر يك و ارجاع به مقامات اجرايي ذي ربط

2 _ اعلام نارسايي ها و اشكالات و نهادها و سازمانهاي اجرايي در حدود اختيارات وظايف شوراها به مسولين مربوطه و پيگري آنها

3 _ بررسي پيشنهادها و ارايه آنها در قالب طرح به مجلس شوراي اسلامي يا دولت

4 _ تصويب ، اصلاح ، تتميم و تفريغ بودجه دبيرخانه شوراي عالي استانها

5 _ سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور موظف است يك نسخه از پيش نويس لوايح برنامه هاي توسعه و بودجه عمومي كشور و استانها را پس از تهيه در اختيار شوراي عالي استانهاقرار دهد. شوراي عالي استانها پيشنهادهاي اصلاحي خود را در مورد برنامه و بودجه

مذكور به سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور اعلام خواهد كرد.

6 _ تهيه آيين نامه نحوه هزينه بودجه شوراها و ابلاغ آن پس از تصويب هيات وزيران به شوراها.

7 _ برنامه ريزي به منظور آموزش و آشنايي اعضا شوراها با وظايف خويش از طريق برگزاري دوره هاي كوتاه مدت كاربردي در قالب امكانات موجود كشور

8 _ حلسات عادي شوراي عالي استانها هر دو ماه يك بار و حداكثر به مدت سه روز تشكيل مي گردد. در موارد ضروري شورا مي تواند جلسات فوق العاده تشكيل دهد. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 78 مكرر 3 _ شوراي عالي استانها موظف است حداكثر يك سال پس از تشكيل ، ضمن مشخص نمودن آن دسته از امور شهري كه توسط وزارتخانه ها و سازمانهاي دولتي انجام مي شود وانجام آن در حد توانايي شهرداري ها مي باشد طرح لازم جهت واگذاري آن امور به شهرداري ها را تهيه و به دولت يا مجلس شوراي اسلامي تقديم نمايد. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 78 مكرر 4 _ كليه شوراهاي موضوع اين قانون مكلفند حداكثر ظرف مدت ده روزمصوبات خود را به نمايندگان حوزه انتخابيه و شوراي مافوق ، مسوولين اجرايي ذي ربط و عاليترين مقام اجرايي مربوط و در مورد شوراي عالي استانها به مجلس شوراي اسلامي و وزارت كشورارسال نمايند. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 78 مكرر 5 _ استانداران ، فرمانداران و بخشداران موظفند در كليه شوراها و كميته هاي تخصصي مرتبط با وظايف شوراها (به جز كميته برنامه ريزي شهرستان كه در سطح منطقه تشكيل مي دهند از نماينده شوراهاي بخش ، شهر ، شهرستان و استان به عنوان ناظر جهت شركت در جلسات دعوت به عمل آورند. الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 78 مكرر 6 _ استانداران ، فرمانداران ، بخشداران و ساير

مقامات كشوري كه از طرف دولت تعيين مي شوند در حدود اختيارات شوراها ملزم به رعايت تصميمات آنها هستند. موارد تخلف به مقامات مافوق اعلام و درمراجع ذي صلاح رسيدگي مي شود. الحاقي مورخ 6/7/1382

فصل چهارم _ ترتيب رسيدگي به تخلفات ( ماده 79 تا 82

ماده 79 _ به منظور رسيدگي به شكايات مبني بر انحراف شوراها از وظايف قانوني ، هيات هايي به نام هيات حل اختلاف و رسيدگي به شكايات به ترتيب زير تشكيل مي شود:

1 _ هيات مركزي حل اختلاف و رسيدگي به شكايات با عضويت يكي از معاونين رييس جمهوربه انتخاب و معرفي رييس جمهور ، معاون ذي ربط وزارت كشور ، رييس يا يكي از معاونين ديوان عدالت اداري به انتخاب رييس اين ديوان ، يكي از معاونين دادستان كل كشور به انتخاب دادستان كل كشور ، دو نفر از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به پيشنهاد كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي و تصويب مجلس شوراي اسلامي ، سه نفر از اعضاي شوراي عالي استانها به انتخاب آن شورا جهت رسيدگي به شكايات از شوراي استان و شوراي عالي استانها و شوراي شهر تهران تشكيل مي شود. هيات در اولين جلسه يك رييس و يك نايب رييس از بين خود انتخاب خواهدنمود.

2 _ هيات حل اختلاف و رسيدگي به شكايات استان به عضويت و رياست استاندار و عضويت رييس كل دادگستري استان ، دو نفر از اعضاي شوراي استان به انتخاب شورا و يك نفر از نمايندگان استان مربوطه در مجلس شوراي اسلامي جهت رسيدگي به شكايات از شوراي شهر و شوراي شهرستان تشكيل مي شود.

3 _ هيات حل اختلاف و رسيدگي به شكايات شهرستان به عضويت و رياست فرماندار وعضويت رييس دادگستري شهرستان و دو نفر از اعضاي شوراي شهرستان به انتخاب آن شورا و يك نفر

به انتخاب هيات حل اختلاف استان جهت رسيدگي به شكايات از شوراي روستا و بخش تشكيل مي شود. اصلاحي مورخ 6/7/132

تبصره _ دبيرخانه هيات هاي حل اختلاف مركزي ، استان و شهرستان به ترتيب در وزارت كشور ، استانداري و فرمانداري مستقر مي شود. معاون ذي ربط وزارت كشور دبير هيات مركزي خواهد بود. اصلاحي مورخ 6/7/1382

ماده 80 _ مصوبات كليه شوراهاي موضوع اين قانون در صورتي كه پس از دو هفته از تاريخ ابلاغ مورد اعتراض قرار نگيرد لازم الاجرا مي باشد و در صورتي كه مسوولين ذي ربط آن را مغاير باقوانين و مقررات كشور و يا خارج از حدود وظايف و اختيارات شوراها تشخيص دهند مي توانند باذكر مورد و به طور مستدل حداكثر ظرف دو هفته از تاريخ ابلاغ مصوبه اعتراض خود را به اطلاع شورا رسانده و در خواست تجديدنظر نمايند. شورا موظف است ظرف ده روز از تاريخ وصول اعتراض تشكيل جلسه داده و به موضوع رسديگي و اعلام نظر نمايد. در صورتي كه شورا در بررسي مجديد از مصوبه مورد اختلاف عدول ننمايد موضوع براي تصميم گيري نهايي به هيات حل اختلاف ذي ربط ارجاع ميشود. هيات مزبور مكلف است ظرف پانزده روز به موضوع رسيدگي واعلام نظر نمايد.

تبصره _ اعتراض به موصبات شوراهاي روستا و بخش توسط بخشدار يا شوراي شهرستان ، درمورد مصوبات شوراهاي شهر و شهرستان توسط فرماندار يا شوراي استان و در مورد مصوبات شوراي استان توسط استاندار ، مسوولين دستگاههاي اجرايي ذي ربط يا شوراي عالي استانها و درمورد مصوبات شوراي عالي استانها توسط وزير كشور يا عاليترين مقامات دستگاههاي ذي ربط صورت مي گيرد. رسيدگي به اعتراض موضوع اين قانون مانع از رسيدگي به شكايات ساير اشخاص درمحاكم صلاحيتدار نخواهد بود.

ماده 81 _ هرگاه شورا اقداماتي برخلاف

وظايف مقرر يا مخالف مصالح عمومي كشور و ياحيف و ميل و تصرف غيرمجاز در اموالي كه وصول و نگهداري آنرا به نحوي به عهده دارد انجام دهد به پيشنهاد كتبي فرماندار موضوع جهت انحلال شورا به هيات حل اختلاف استان ارجاع مي گردد و هيات مذكور به شكايات و گزارشها رسيدگي و در صورت احراز انحراف هريك ازشوراهاي روستاها ، آنرا منحل مي نمايد و در مورد ساير شوراها در صورت انحراف از وظايف قانوني ، بنا به پيشنهاد هيات استان و تصويب هيات حل اختلاف مركزي منحل مي گردند.

تبصره _ هريك از شوراهاي منحل شده در صورت اعتراض به انحلال مي توانند به دادگاه صالح شكايت نمايند و دادگاه مكلف است خارج از نوبت به موضوع رسيدگي و راي قطعي صادر نمايد.

ماده 82 _ چنانچه هر يك از اعضا شوراهاي موضوع اين قانون شرايط عضويت را از دست داده و يا در انجام وظايف قانوني خود مرتكب قصور يا تقصير شود يا اقدامي كه موجب توقف يا اخلال در انجام وظايف شوراها گردد يا عملي خلاف شوون اعضا شورا انجام دهد به شرح زير به صورت موقت يا براي مدت باقيمانده دوره شورا سلب عضويت مي گردد:

1 _ در مورد اعضا شوراهاي روستا و بخش به پيشنهاد شوراي شهرستان و يا فرماندار و در موردشوراي شهر و شهرستان به پيشنهاد شوراي استان و يا استاندار و تصويب شوراي حل اختلاف استان

2 _ در مورد اعضا شوراي استان به پيشنهاد شوراي عالي استانها و يا استاندار و در مورد شوراي عالي استانها به پيشنهاد وزير كشور و تصويب هيات حل اختلاف مركزي اصلاحي مورخ 6/7/1382

تبصره 1 _ سلب عضويت اعضا شوراي مافوق موجب سلب عضويت از شوراي مادون نمي گردد مگر به

تشخيص هيات حل اختلاف ذي ربط اصلاحي مورخ 6/7/1382

تبصره 2 _ فرد يا افرادي كه سلب عضويت مي گردند مي توانند به دادگاه صالح شكايت نمايند.دادگاه مذكور خارج از نوبت به موضوع رسيدگي و راي آن قطعي و لازم الاجرا خواهد بود. اصلاحي مورخ 6/7/1382

ماده 82 مكرر 1 _ غيبت غيرموجه اعضا شورا در طول يك سال با تشخيص و تصويب شورابه شرح زير منجر به سلب عضويت مي شود:

1 _ شوراي روستا و شهر: دوازده جلسه غيرمتوالي و يا شش جلسه متوالي

2 _ شوراي بخش: هشت جلسه غيرمتوالي و يا چهار جلسه متوالي

3 _ شوراي شهرستان: شش جلسه غيرمتوالي و يا سه جلسه متوالي

4 _ شوراي استان چهار: جلسه غيرمتوالي و يا دو جلسه متوالي

5 _ شوراي عالي استانها سه جلسه غيرمتوالي و يا دو جلسه متوالي الحاقي مورخ 6/7/1382

ماده 82 مكرر 2 _ رسيدگي به تخلفات اداري كاركنان و دبيرخانه شوراها طبق قانون رسيدگي به تخلفات اداري مصوب 7/9/1372 و آيين نامه اجرايي آن صورت مي گيرد. الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره 1 _ هيات بدوي و تجديدنظر رسيدگي به تخلفات اداري كاركنان شوراها در مركز هراستان تشكيل و اعضا با حكم رييس شوراي استان منصوب مي شوند. رسيدگي به تخلفات كاركنان شوراي عالي استانها در هياتهاي رسيدگي به تخلفات اداري شوراي استان تهران صورت مي گيرد.الحاقي مورخ 6/7/1382

تبصره 2 _ رسيدگي به تخلفات اداري شهرداران ، طبق قانون رسيدگي به تخلفات اداري مصوب 7/9/1372 در هيات رسيدگي به تخلفات اداري كاركنان وزارت كشور انجام مي شود. الحاقي مورخ 6/7/1382

فصل پنجم _ ساير مقررات ( ماده 83 تا 95 )

ماده 83 _ در حوزه هايي كه انتخابات آنها براساس ماده 84 متوقف يا طبق مواد 57 و 58 باطل يا براساس ماده 81 اين قانون ، شوراي آن

منحل شده است ، انتخابات براي تشكيل شورا بايد حداكثرظرف دو ماه برگزار شود.

ماده 84 _ در حوزه هاي انتخابيه اي كه به علت بروز حوادث غيرمترقبه و مسايل سياسي وامنيتي برگزاري انتخابات امكان پذير نباشد انتخابات آن حوزه ها تا رفع موانع متوقف مي شود.تشخيص اين موانع با وزير كشور مي باشد.

ماده 85 _ هرگاه انتخابات هريك از شوراهاي شهر و بخش بنا به دلايل ذكر شده متوقف و ياپس از تشكيل طبق مقررات قانوني منحل شود تا برگزاري انتخابات مجدد و تشكيل شوراي جديد ، استاندار جانشين آن شورا خواهد بود.

تبصره 1 _ جانشين شوراي شهر تهران ، وزير كشور خواهد بود.

تبصره 2 _ جانشين شوراي روستا ، شوراي بخش مي باشد.

ماده 86 _ كليه وزارتخانه ها ، سازمانها ، ادارات دولتي و موسسات وابسته به دولت و نهادها وكليه سازمانهايي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام است موظفند حسب درخواست وزارت كشور ، استانداران ، فرمانداران و بخشداران ، كاركنان و ساير امكانات خود را تا خاتمه انتخابات دراختيار آنان قرار دهند. مدت همكاري كاركنان مذكور جزو مأموريت نامبردگان محسوب خواهد شد.

ماده 87 _ هزينه برگزاري انتخابات شوراها از شمول قانون محاسبات عمومي مستثنياست

ماده 88 _ سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران مكلف است برنامه هاي آموزشيانتخاباتي را كه وزارت كشور و شوراهاي نظارت انتخابات ضروري تشخيص مي دهد ، همچنين كليه اعلاميه ها و اطلاعيه هاي مربوط به انتخابات را از شبكه سراسري يا محلي صدا و سيماي جمهورياسلامي ايران پخش نمايد.

تبصره _ كليه وزارتخانه ها و سازمانها و نهادها و موسسات دولتي موظفند به منظور توجيه وآگاه نمودن مردم از چگونگي انتخابات شوراها ، با وزارت كشور همكاري نمايند.

ماده 89 _ رسيدگي به

تخلفات مأمورين نظامي و انتظامي از مفاد اين قانون حسب مورد بر عهده هيات هاي رسيدگي به تخلفات مأمورين مزبور مندرج در قوانين مربوط خواهد بود.

ماده 90 _ نحوه فعاليتهاي تبليغاتي انتخابات ، مدت زمان تبليغات ، محدوديتها و ممنوعيتها وساير شرايط و مقررات مربوط را آيين نامه اجرايي اين قانون تعيين خواهد نمود.

ماده 91 _ حداكثر ظرف يك سال پس از تصويب اين قانون ، كليه شوراها در سراسر كشور بايدتشكيل شده باشد.

ماده 92 _ كليه قوانين و مقررات مغاير با اين قانون لغو مي گردد.

ماده 93 _ كليه وجوه و سپرده هاي انجمنهاي منحله ده و شهرستان نزد بانكها و نيز اموال منقول و غيرمنقول آنها حسب مورد در اختيار شوراهاي اسلامي روستا و شهر قرار مي گيرد تا در جهت عمران و آبادي و مصالح مردم همان محل صرف گردد.

ماده 94 _ وزارت كشور مسوول اجراي اين قانون است و موظف است ظرف دو ماه آيين نامه هاي اجرايي مورد نياز را تهيه و هيات وزيران موظف است ظرف مدت سه ماه پس ازتصويب اين قانون خارج از نوبت آيين نامه هاي مذكور را تصويب نمايد.

قانون فوق مشتمل بر نود و چهار و يك تبصره در جلسه علني روز سه شنبه مورخ اول خرداد ماه يكهزار و سيصد و هفتاد و پنج مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 23/3/1375 به تاييدشوراي نگهبان رسيده است

ماده 95 _ هرگونه اصلاح در آيين نامه اجرايي قانون شوراهاي اسلامي كشور توسط وزارت كشور تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد. الحاقي مورخ 6/7/1382

آيين نامه اجرايي انتخابات شوراهاي اسلامي شهرستان ، استان و شوراي عالي استانها - مصوب 30/4/1381 هي

هيات وزيران در جلسه مورخ 30/4/1381 بنا به پيشنهاد شماره 44/4/1/118068 مورخ 13/12/1380 وزارت كشور و به استناد ماده

72 قانون اصلاح تشكيلات شوراي اسلامي كشوري و انتخابات شوراهاي مزبور _ مصوب 1365 _ آيين نامه اجرايي انتخابات شوراهاي اسلامي شهرستان ، استان و شوراي عالي استانها به شرح زير تصويب نمود:

ماده 1 _ شوراهاي اسلامي بخشها و شهرهاي واقع در محدوده هر شهرستان پس از دعوت فرماندار تشكيل جلسه داده و يك نفر را از ميان اعضاي خود با راي مخفي و اكثريت نسبي آرا براي عضويت در شوراي اسلامي شهرستان انتخاب و با تنظيم صورت جلسه حداكثر ظرف 10 روز به فرماندار معرفي مي نمايند.

تبصره 1 _ تعداد اعضاي شوراي اسلامي شهرستان حداقل پنج نفر مي باشد و در صورتي كه شهرستان كمتر از پنج بخش و شهر داشته باشد ، بقيه اعضا از بين ديگر نمايندگان شوراي شهرها و بخشها به تناسب جمعيت انتخاب خواهند شد.

تبصره 2 _ فرماندار موظف است پس از وصول معرفي نامه كليه نمايندگان منتخب شوراهاي اسلامي بخشها و شهرها حداكثر ظرف يك هفته براي تشكيل اولين جلسه شوراي اسلامي شهرستان از نمايندگان معرفي شده دعوت به عمل آورد.

اعضاي شوراي اسلامي شهرستان در اولين جلسه خود كه با حضور حداقل 23 ايشان و فرماندار شهرستان تشكيل مي شود ، از بين خود يك نفر رييس ، يك نفر نايب رييس وحداقل يك منشي با اكثريت نسبي و راي مخفي انتخاب مي نمايند.

تبصره 3 _ فرمانداران موظفند بلافاصله پس از تشكيل شوراي اسلامي شهرستان اسامي اعضاي آن را از طريق رسانه هاي گروهي براي آگاهي عموم منتشر نمايند.

ماده 2 _ شوراي اسلامي در شهرستان در اولين جلسه خود علاوه بر تعيين اعضاي هيات رييسه ، يك نفر را از بين خود و با

راي مخفي و اكثريت نسبي به عنوان نماينده براي عضويت در شوراي اسلامي استان انتخاب و حداكثر ظرف 10 روز كتبا به استاندار معرفي مي نمايد.

تبصره 1 _ حداقل تعداد اعضاي شوراي اسلامي استان پنج نفر مي باشد. در استانهايي كه به دليل كمي تعداد شهرستانهاي تابع حد نصاب مقرر حاصل نگردد ، بقيه اعضاي شوراي اسلامي استان از بين ديگر نمايندگان شوراهاي اسلامي شهرستانها به تناسب جمعيت انتخاب خواهند شد.

تبصره 2 _ استاندار موظف است پس از وصول معرفينامه كليه نمايندگان منتخب شوراهاي اسلامي شهرستانهاي تابع استان حداكثر ظرف يك هفته براي تشكيل اولين جلسه شوراي اسلامي استان از نمايندگان معرفي شده دعوت به عمل آورد. اعضاي شوراي اسلامي استان در اولين جلسه خود كه با حضور حداقل 23 ايشان و استاندار تشكيل مي شود ، از بين خود يك نفر رييس ، يك نفر نايب رييس و دو نفر منشي با اكثريت نسبي و راي مخفي انتخاب مي نمايند.

تبصره 3 _ براي اعضاي شوراي اسلامي استان با معرفي استاندار ، كارت عضويت به امضاي وزير كشور و مهر وزارت كشور صادر خواهد شد و استانداران موظفند بلافاصله پس از تشكيل شوراي اسلامي استان اسامي اعضاي آن را از طريق رسانه هاي گروهي براي آگاهي عموم منتشرنمايند.

ماده 3 _ شوراي اسلامي هر استان در اولين جلسه ، علاوه بر تعيين اعضاي هيات رييسه موضوع تبصره (2) ماده (2) يك نفر را از بين خود و با راي مخفي و اكثريت نسبي به عنوان نماينده براي عضويت در شوراي عالي اسلامي استانها انتخاب و براي اعلام به وزير كشور حداكثر ظرف 10 روزبه استاندار معرفي نمايد.

تبصره 1 _ شوراي عالي

اسلامي استانها از نمايندگان منتخب شوراهاي اسلامي تشكيل مي گرددو شوراي اسلامي هر استان يك نفر نماينده درآن خواهد داشت

تبصره 2 _ اولين جلسه شوراي عالي اسلامي استانها حداكثر ظرف يك هفته پس از پايان انتخاب شوراي اسلامي استانها به دعوت وزير كشور و با حضور 23 نمايندگان تشكيل و يك نفر رييس ، دو نفر نايب رييس ، دو منشي و يك خزانه دار با راي مخفي و اكثريت نسبي انتخاب مي شوند.

ماده 4 _ نمايندگان شوراهاي اسلامي مذكور در اين آيين نامه كه به عضويت شوراهاي فرادست در ميايند از عضويت شوراهاي پايين تر خارج نمي گردند.

ماده 5 _ در صورت خروج هر يك از اعضاي شوراي اسلامي شهرستان ، استان و شوراي عالي اسلامي استانها به دلايلي نظير استعفا ، فوت و سلب عضويت ، شوراي اسلامي مربوط موظف است مراتب را براي انتخاب جانشين وي حسب مورد به وزير كشور ، استاندار و فرماندار اعلام نمايد.

تبصره 1 _ وزير كشور ، استاندار و فرماندار موظفند ظرف يك هفته مراتب را به شوراي اسلامي ذي ربط اعلام نمايند و آن شورا موظف است حداكثر ظرف دو هفته فرد جانشين را انتخاب و معرفي نمايد.

تبصره 2 _ خروج عضو شوراي روستا ، بخش و شهر به هر دليل از شورا باعث خروج وي ازشوراي شهرستان ، استان و عالي استانها نيز خواهد شد.

ماده 6 _ جلسات شوراي اسلامي شهرستان هر ماه حداقل يك بار و جلسات شوراي اسلامي استان هر 45 روز حداقل يك بار و جلسات شوراي عالي استانها هر دو ماه حداقل يك بار تشكيل مي شود.

ماده 7 _ شوراهاي شهرستان ، استان و عالي استانها موظفند يك

نسخه از مصوبات خود را به ترتيب به فرمانداري ، استانداري ، وزارت كشور و نيز حسب مورد به دستگاههاي اجرايي ذي ربط ارسال نمايند.

ماده 8 _ مسئولين شهرستان و استان موظفند برحسب موضوع و بنا به دعوت شوراي شهرستان و استان در جلسه شوراي ذي ربط شركت كنند.

ماده 9 _ شوراهاي برنامه ريزي و توسعه استانها موظفند يك نسخه از مصوبات خود را به شوراي شهرستان و استان و شوراي عالي استانها ارسال كنند.

ماده 10 _ سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور موظف است يك نسخه از برنامه و بودجه عمراني پيشنهادي كشور واستانها را پس از تهيه حداكثر ظرف يك ماه جهت اعلام نظر در اختيار شوراي عالي استانها بگذارد.

ماده 11 _ دبيرخانه شوراهاي شهرستان ، استان و عالي استانها به ترتيب در مركز شهرستان ، مركزاستان و كشور به طور مستقل تشكيل مي شود.

ماده 12 _ اعتراض به مصوبات شوراي شهرستان ، استان و شوراي عالي استانها فقط توسط فرماندار ، استاندار و وزير كشور انجام خواهد گرفت

تبصره 1 _ دستگاههاي اجرايي موظفند اعتراض به مصوبات شوراي شهرستان ، استان و شوراي عالي استانها را از طريق فرماندار ، استاندار و وزير كشور اعلام نمايند.

تبصره 2 _ رسيدگي به اعتراض پيرامون مصوبات شوراي شهرستان و استان بر عهده هيات حل اختلاف استان و رسيدگي به اعتراض پيرامون مصوبات شوراي عالي استانها برعهده هيات حل اختلاف مركزي است

ماده 14 _ استعفا يا سلب عضويت اعضاي شوراهاي ماقبل باعث خروج از عضويت شوراهاي مابعد نيز خواهد شد و چنانچه فردي از شوراي مابعد استعفا داده يا سلب عضويت شود تشخيص عضويت يا سلب عضويت

او از شوراهاي ماقبل برعهده هيات حل اختلاف مركزي خواهد بود.

آيين نامه اجرايي تشكيلات ، انتخابات داخلي و امور مالي شوراهاي اسلامي شهرك - مصوب 11/1/1378 هيات و

هيات وزيران در جلسه مورخ 11/1/1378 بنا به پيشنهاد وزارت كشور و به استناد ماده 94 قانون تشكيلات ، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب 1375 آيين نامه اجرايي تشكيلات ، انتخابات داخلي و امور مالي شوراهاي اسلامي شهرها را به شرح زيرتصويب نمود:

ماده 1 _ در اين آيين نامه براي رعايت اختصار به جاي عبارت ( قانون تشكيلات ، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب 1/3/1375 ) عبارت ( قانون شوراهاي اسلامي كشور ) و بجاي عناوين ( شوراهاي اسلامي شهرك ) و ( حوزه انتخابيه شوراي اسلامي شهرك ) به ترتيب كلمه هاي ( شورا ) و ( شهرك ) استفاده مي شود.

ماده 2 _ سمت اعضا در شوراهاي با پنج عضو عبارت از رييس ، نايب رييس و حداقل يك منشي و در شوراهاي داراي سه عضو ، رييس ، نايب رييس و منشي مي باشد كه براي مدت دو سال باراي اعضا انتخاب مي شوند.

ماده 3 _ فرد يا افرادي كه از عضويت شورا خارج مي شوند ، موظفند حداكثر ظرف مدت دو روزپس از قطعيت خروج ، كارت عضويت خود را تحويل بخشداري ذي ربط نمايند و رسيد دريافت دارند.

ماده 4 _ مهر شورا حداكثر ظرف مدت يك هفته پس از شروع به كار رسمي شورا ، توسط فرماندار تحويل رييس شورا مي شود.

ماده 5 _ اعضا شورا ، حق تفويض اختيارات خود به سايرين ، اعم از عضو و غيرعضو را ندارند.

ماده 6 _ اعضاي شورا موظفند حداكثر ظرف مدت يك هفته پس از قطعي شدن انتخابات

در روزي كه فرماندار به طور كتبي اعلام مي نمايد اولين جلسه خود را در حضور نماينده فرماندار (عدم حضور نماينده مانع از تشكيل جلسه نخواهد بود) و به رياست مسن ترين عضو حاضر تشكيل دهند و به شرح زير سوگند ياد كنند و آن را امضا نمايند. اصلاحي مورخ 14/11/1380

( من در برابر كلام ا... مجيد به خداوند متعال سوگند ياد مي كنم و با تكيه بر شرف انساني خويش تعهد مي نمايم كه در حفظ امانت و انجام هر چه بهتر وظايفم و خدمت به مردم كوشا باشم و قانون اساسي و ساير قوانين و مقررات كشور را در چهارچوب وظايف و اختيارات خود مراعات نمايم و در همه زمينه ها عدالت و انصاف را در نظر داشته و مادام كه در شوراي اسلامي شهرك عضويت دارم در رعايت صرفه و صلاح و پيشرفت امور شهرك اهتمام نمايم )

تبصره 1 _ پيروان اقليت هاي ديني رسمي به جاي كلام ا... مجيد به كتاب مقدس خود سوگندياد مي كنند.

تبصره 2 _ هرگاه فرد جديدي به عضويت اصلي شورا داخل شود موظف است در ابتداي اولين جلسه حضور در شورا ، به ترتيب مذكور سوگند ياد نمايد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 7 _ در اولين جلسه شورا پس از انجام مراسم تحليف اعضاي حاضر بايد اقدام به برگزاري انتخابات داخلي نموده و از بين خود هيات رييسه شورا ، موضوع ماده 3 اين آيين نامه را انتخاب نمايند. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 8 _ رييس شورا مانند ساير اعضا داراي يك حق راي مي باشد و وظايف او عبارت است از تنظيم پيشنهاد بودجه شورا ، تعيين زمان و اداره جلسات عادي ، فوق العاده شورا

و در صورت لزوم دعوت از اعضا جهت شركت در جلسات ، تقسيم كار بين اعضا براي پيگيري مصوبات ، دفاع از حقوق و منافع شورا در مقابل مقام قضايي و اقامه دعوي ، درخواست گزارش كار از اعضا ، امضا و مهر كردن كليه مكاتبات شورا ، ايجاد هماهنگي و ارتباط با بخشداري و فرمانداري و ساير دستگاه هاي اجرايي اصلاحي مورخ 14/11/1380

تبصره _ در صورت عدم حضور رييس شورا ، مسئوليت اداره جلسات شورا و ساير وظايف به عهده نايب رييس آن مي باشد.

ماده 9 _ وظايف منشي و يا منشيان شورا عبارت از تهيه و تدوين صورت جلسات ، تهيه متن نامه ها ، ثبت و شماره گذاري آنها ، تهيه گزارش از عملكرد شورا و حفظ و نگهداري دفاتر و صورت جلسات در محل شورا ، انجام امور خزانه داري شورا از قبيل مسئوليت حسابداري شورا ، همكاري بارييس شورا در تنظيم بودجه پيشنهادي و اصلاح يا متمم آن ، تنظيم صورت هاي مالي شورا ، ثبت و ضبط فهرست كليه اموال و دارايي ها و حسابرسي اوليه از فعاليت هاي مالي شورا از قبيل درآمدها ، هزينه ها و موجودي در پايان هر سال مالي بر طبق فرم هاي دريافتي مي باشد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

تبصره _ در صورت غيبت منشي يا منشيان شورا ، وظايف آنان از سوي نايب رييس شورا انجام مي شود.

ماده 10 _ جلسات شورا با حضور حداقل (2) نفر در شوراهاي داراي (3) عضو و (4) نفر درشوراهاي داري 5 عضو و تصميمات آنان با راي اكثريت مطلق حاضرين معتبر مي باشد.

تبصره _ حداقل آراي لازم براي تصويب تصميمات در جلساتي كه با (5) و يا

(4) نفر تشكيل مي شود ، سه راي و در جلساتي كه با 3 و يا 2 نفر تشكيل مي يابد ، دو راي مي باشد.

ماده 11 _ تشكيل جلسات و همچنين حفظ و نگهداري دفاتر ، اسناد و مدارك شورا بايد در مكان ثابت و مناسب باشد.

ماده 12 _ جلسات شورا به طور مستمر ماهي دوبار تشكيل مي شود و در صورت نياز جلسات فوق العاده و اضطراري شورا با پيشنهاد بخشدار ، فرماندار ، رييس شورا و يا سه نفر از اعضا ، درشوراهاي داراي پنج عضو و دو نفر از اعضا در شوراهاي داراي سه عضو تشكيل خواهد شد.

ماده 13 _ شورا با رعايت مصالح نظام واطلاع فرمانداري ذي ربط مي تواند مصوبات و فعاليت هاي سالانه و همچنين برنامه هاي آينده شورا كه جنبه عمومي دارد را با وسايل ممكن به اطلاع اهالي شهرك برساند. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 14 _ هرگاه شورا نظر خواهي از اهالي حوزه انتخابيه خود در زمينه موضوع يا موضوعاتي را ضروري تشخيص دهد با اطلاع بخشدار ذي ربط ، مي تواند اقدام به تشكيل جلسه عمومي از اهالي نمايد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 15 _ موضوع يا موضوعات مختلف قابل طرح در شورا با تشخيص رييس يا درخواست هريك از اعضا و يا تقاضاي كتبي بخشدار و يا فرماندار ذي ربط در دستور كار شورا قرار مي گيرد.اصلاحي مورخ 14/11/1380

تبصره _ تقدم و تاخر طرح موضوعات جلسه با شورا مي باشد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 16 _ صورتجلسات شورا بايد به گونه اي تنظيم شود كه در آن تاريخ و دستور كار هر جلسه ، اسامي اعضاي حاضر و غايب ، آراي مثبت و منفي اعضا به هر يك از

موضوعات مورد بحث ، اسامي مدعوين و حاضرين به همراه ريوس مطالب مطروحه در جلسه و تمامي مصوبات بر طبق فرم هاي ارسالي از وزارت كشور آمده باشد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

تبصره 1 _ كليه اعضاي حاضر شورا بايد ذيل صورتجلسات شورا را امضا و يا مهر نمايند.اصلاحي مورخ 14/11/1380

تبصره 2 _ مدعوين و حاضرين در صورت تشخيص شورا مي توانند ذيل صورتجلسات را امضا ، انگشت و يا مهر نمايند.

ماده 17 _ شورا موظف است در پايان هر جلسه نسخه اي از كليه مصوبات خود در آن جلسه و درصورت نياز به پيوست سوابق و مطالب مفيد ديگر را براي اطلاع فرماندار و همچنين سازمان ها و ادارات ذي ربط ديگر كه آن مصوبه به آنها مربوط مي شود ، ارسال دارد.

ماده 18 _ شورا موظف است در پايان نيمه دوم فروردين هر سال گزارش كار سالانه خود را طبق فرم هاي ارسالي از وزارت كشور در دو نسخه تنظيم و نسخه اصلي را جهت اطلاع فرماندار محل ارسال كند و نسخه دوم را به عنوان سابقه در بايگاني شورا ثبت و نگهداري نمايد.اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 19 _ تمامي مكاتبات شوراها بايد طبق فرم هاي ارسالي از وزارت كشور داراي تاريخ ، شماره ثبت در دفتر شورا ، نام كامل گيرنده و موضوع نامه باشد و حداقل در سه نسخه تنظيم شود ونسخه اول براي اداره يا سازمان مورد نظر و نسخه دوم جهت فرمانداري محل ارسال و نسخه سوم به عنوان سابقه در بايگاني شورا نگهداري شود. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 20 _ تمامي مكاتبات شورا بايد ممهور به مهر شورا و امضاي رييس و در صورت غيبت او نايب رييس

شورا باشد.

ماده 21 _ به موجب مصوبه مورخ 14/11/1380 حذف شده است

ماده 22 _ شورا بايد داراي دفاتر مجزايي جهت ثبت صورت جلسات ، حضور وغياب اعضا در جلسات و نامه هاي دريافتي و ارسالي باشد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 23 _ مصوبات شورا به استثناي عوارض موضوع ماده (77) قانون ازتاريخ ابلاغ به مراجع ذي ربط لازم الاجرا است اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 24 _ در صورت نياز به حضور بخشدار و يا فرماندار در جلسات ، شورا مي تواند طي دعوتنامه كتبي و يا تعيين زمان و دستور كار جلسه از او جهت شركت در جلسه ، دعوت به عمل آورد و بخشدار و يا فرماندار موظف به شركت در جلسه مورخه مي باشند.

تبصره _ در صورت خودداري بخشدار و يا فرماندار از شركت در جلسه ، بدون عذر موجه ، شورا مي تواند طي درخواست كتبي از مقام بالاتر تقاضاي تذكر به بخشدار و يا فرماندار را بنمايد و در صورت تكرار مجدد درخواست توبيخ وي را از مقام ذي ربط بنمايد.

ماده 25 _ در صورت درخواست كتبي فرماندار و يا بخشدار ذي ربط از شورا براي تشكيل جلسه ، شامل زمان ، دستور كار و ضرورت تشكيل جلسه ، شورا موظف به برگزاري جلسه فوق العاده مي باشد.

ماده 26 _ شورا در صورت نياز و با مسئوليت خود مي تواند به منظور مشورت در زمينه موضوع يا موضوعاتي كه در دستور كار خود قرار داده است از شخص يا اشخاص غير عضو دعوت به همكاري نمايد.

ماده 27 _ شورا مي تواند در ارتباط با وظايف خود اطلاعات مورد نياز را از دستگاهها ، ادارات وسازمان هاي دولتي ، درخواست نمايد و آن ادارات و

سازمان ها موظف به همكاري مي باشند.

ماده 28 _ در صورتي كه هر يك از اعضا بنا به دلايلي از عضويت شورا خارج شود ، شورا موظف است در اولين جلسه پس از قطعيت يافتن خروج آن عضو ، مراتب را كتبا به فرمانداري محل گزارش دهد تا فرمانداري از اعضاي علي البدل با احتساب آرا آنان دعوت به شركت در جلسات وطي مراحل مورد نياز مانند صدور كارت شناسايي و اطلاع از سمت عضو جديد در شورا بنمايد.

تبصره _ در صورتي كه عضو خارج شده از شورا رييس و يا نايب رييس آن باشد شورا بايد درجلسه اي رييس يا نايب رييس را براي دوره باقي مانده هيات رييسه انتخاب نمايد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 29 _ هرگاه عضوي بيش از 6 جلسه متوالي و دوازده جلسه غيرمتوالي در طول يك سال بدون داشتن عذر موجه (به تشخيص شورا) در جلسات شورا شركت نكند مستعفي شناخته مي شود. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 30 _ هرگاه شورا در اثر فوت ، استعفا و يا سلب عضويت اعضاي اصلي و علي البدل وموارد ديگر حد نصاب لازم ، مندرج در ماده (10) اين آيين نامه را براي تشكيل جلسات از دست دهدطبق ماده 31 قانون عمل خواهد شد.

ماده 31 _ به استناد مواد (71) و (76) قانون تشكيلات و وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران وظايف شوراي اسلامي شهرك عبارت است از: اصلاحي مورخ 14/11/1380

1 _ بررسي و شناخت از كمبودها ، نيازها و نارسايي هاي اجتماعي ، فرهنگي ، آموزشي ، بهداشتي ، اقتصادي و ساير امور رفاهي شهرك و در صورت نياز با راهنمايي و مشاوره افراد مطلع وصاحب نظر طرح هاي اجرايي تهيه

و به همراه پيشنهادهاي اصلاحي و راه حل هاي كاربردي در زمينه طرح هاي مزبور جهت برنامه ريزي اصلاحي مورخ 14/11/1380

تبصره _ طرح ها و برنامه هاي پيشنهادي شورا بايد به گونه اي باشد كه حتي المقدور و با استفاده از منابع و امكانات موجود در شهرك قابل اجرا باشد.

2 _ طرح هاي پيشنهادي شورا بايد به گونه اي باشد كه بيشترين همكاري و مشاركت مردم در آن زمينه را جلب نمايد.

3 _ شورا حق نظارت بر حسن اجراي مصوبات خود و طرح هاي در دست اجراي سايرسازمان هاي خدماتي در سطح شهرك ، بدون دخالت در امور جاري آنها را دارد.

4 _ شورا موظف است جهت پيشبرد اهداف ، برنامه هاي اجتماعي ، فرهنگي ، آموزشي ، اقتصادي و عمراني شهرك ، در صورت درخواست مسئولين اجرايي و يا نهادها و سازمان هاي دولتي در اين زمينه ها همكاري لازم را مبذول دارد.

5 _ در صورت درخواست مسئولين اجرايي ، شورا موظف به همكاري با آنان در انجام اموري همچون آمارگيري ، انجام تحقيقات محلي ويا توزيع ارزاق عمومي و مانند آن در حد توان مي باشد.

6 _ شورا مي تواند با موافقت سازمان هاي ذي ربط جهت مشاركت هر چه بيشتر اهالي در زمينه خدمات اجتماعي ، اقتصادي ، عمراني ، فرهنگي ، آموزشي و ساير امور رفاهي شهرك ، مردم را به تشكيل نهادها و سازمان هاي داوطلبانه در اين زمينه هدايت و حمايت نمايد.

7 _ شورا مي تواند در صورت احساس كمبود مراكز تفريحي ، ورزشي ، فرهنگي ، مردم را جهتايجاد ، تكميل و يا رفع كسري اين گونه مراكز تشويق و ترغيب نمايد ، طرح هايي با هماهنگي دستگاه هاي ذي ربط به اين منظور تهيه نمايد.

8 _ در صورت وجود نياز شهرك به تاسيس تعاوني هاي توليد و توزيع

و مصرف ، شورا مي تواندبا هماهنگي دستگاه هاي ذي ربط واهالي اقدام به تاسيس آن بر طبق ضوابط و مقررات بنمايد.

9 _ در صورت نياز ، شورا مي تواند با تشويق مردم اقدام به تشكيل انجمن ها و نهادهاياجتماعي ، امدادي و ارشادي با توافق دستگاه هاي ذي ربط اجرايي بنمايد.

تبصره _ اداره اين گونه مراكز و انجمنها پس از تشكيل از سوي افرادي كه مقررات مربوط اجازه خواهد داد ، صورت مي گيرد.

10 _ شورا موظف است به چگونگي رعايت بهداشت در شهرك نظارت داشته باشد و درصورت نياز و با مشاوره افراد مطلع ، نسبت به رفع و پيشگيري از مشكلات احتمالي ، در زمينه بهداشت محيط اقدام لازم را به عمل آورد.

11 _ شورا موظف به نظارت كامل بر نحوه فعاليت اماكن عمومي كه از سوي بخش خصوصي ، تعاوني و يا دولتي اداره مي شود ، مي باشد و در صورت نياز مي تواند با وضع مقررات خاصي براي حسن فعاليت ، نظافت و بهداشت اين قبيل اماكن و يا اتخاذ تدابير پيش گيرنده از خطرات احتمالي همچون آتش سوزي ، و باهمكاري و هماهنگي دستگاه هاي ذي ربط اقدام نمايد.

12 _ شورا موظف است با هماهنگي دستگاه هاي ذي ربط نسبت به سامان دهي اراضي غيرمحصور داخل محدوده شهرك به لحاظ بهداشت ، آسايش عمومي و عمران و زيباسازي ، در حدودوظايف خود از طرق ممكن اقدام به تصويب مقررات خاصي برآن بنمايد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

13 _ در صورت نياز شهرك به گورستان ، شورا موظف است نسبت به تامين اصول بهداشتي درمكان يابي جهت ايجاد گورستان ، غسالخانه و وسايل حمل اموات ، مطابق با استانداردهاي ارايه شده از سوي مسئولين در زمينه توسعه شهري و بهداشت اقدام لازم

را معمول دارد.

14 _ شورا موظف است با لحاظ كردن ضوابط و قوانين در زمينه حفر مجاري و مسير تاسيسات عمومي شهرك مقررات لازم را وضع نمايد و بر اجراي آن نظارت كامل داشته باشد.

15 _ شورا موظف است نظارت كامل براجراي طرح هاي مربوط به توسعه معابر ، خيابان ها ، ميادين ، فضاي سبز و تاسيسات عمومي شهرك ، برطبق مقررات در اين زمينه ها را داشته باشد.

16 _ هرگونه نامگذاري و يا تغيير نام معابر ، خيابان ها و مكان هاي عمومي شهرك بايد با رعايت مقررات و تصويب شورا انجام پذيرد.

17 _ شورا موظف به وضع مقررات براي هرگونه الصاق نوشته ، آگهي و تابلو بر روي ديوارها ومعابر عمومي شهرك با رعايت مقررات در اين زمينه مي باشد.

تبصره _ شورا موظف است مقررات مصوب خود در اين زمينه را به نحو مقتضي به اطلاع عموم اهالي برساند.

18 _ تصويب نرخ كرايه وسايل نقليه عمومي درون شهري اصلاحي مورخ 14/11/1380

19 _ در صورت نياز اهالي به ايجاد ميدان هاي عمومي خريد و فروش مايحتاج و نمايشگاه هاي كشاورزي ، هنري ، بازرگاني و مانند آن ، شورا مكلف به وضع مقررات در زمينه ايجاد و اداره آن باهمكاري دستگاه هاي ذي ربط و با رعايت مقررات موضوعه مي باشد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

20 _ شورا مكلف است يك ماه قبل از انقضاي مدت دوره قانوني خود ، صورتي ازكليه فعاليت ها ، طرح ها و برنامه هايي كه در طول دوره فعاليت قانوني به اجرا گذارده است و يا در دستاجرا دارد در دو نسخه تهيه و نسخه اصل را براي فرمانداري محل ارسال و نسخه دوم را جهت ثبت در سوابق شورا نگهداري نمايد.

ماده 32 _ به موجب مصوبه 14/11/1380 حذف شده

است

ماده 33 _ شورا مي تواند به استناد بند (16) ماده (71) قانون و ماده (77) قانون و رعايتآيين نامه هاي اجرايي اين قانون و رعايت ساير قوانين متناسب با امكانات اقتصادي و توليدات ودرآمدهاي اهالي و طبق آيين نامه مصوب هيات وزيران عوارض وضع نمايد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 34 _ شورا مي بايست ترتيبي اتخاذ نمايد تا ضمن ارسال قبوض ، از اهالي درخواست نمايدعوارض پيش بيني شده را در حساب هايي كه از قبل به اين منظور در نظر گرفته شده است واريزنمايند و قسمت مخصوص از برگ عوارض را براي شورا ارسال دارند.

ماده 35 _ شورا مي تواند در صورت تمايل اهالي به پرداخت كمك بلاعوض ، جهت اجراي برنامه ها و طرح هاي شورا ، اين كمك را از طريق واريز به حساب هاي افتتاح يافته دريافت نمايد.

تبصره _ كمك هاي غيرنقدي در زمره اموال دراختيار شورا و يا ساير مصارف منظور و در بدودريافت ثبت مي شود. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 36 _ تمام درآمدهاي شورا اعم از كمك هاي بلاعوض مردمي و كمك هاي دولتي درصورت تخصيص و عوارض دريافتي از اهالي بايد بر طبق برنامه هايي كه قبلا به صورت بودجه سالانه در قالب طرح هاي عمراني و يا مصارف جاري به تصويب شورا رسيده است ، با رعايت قوانين و مقررات مربوط به مصرف برسد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

تبصره _ در صورت نياز به اجراي برنامه جديد در طي ايام سال و پس از تصويب بودجه سالانه ، شورا مي تواند به صورت الحاق به بودجه سالانه ، آن برنامه را تنظيم و پس از آن اجرا نمايد.

ماده 37 _ در مواردي كه طرح هاي مشترك به وسيله شوراي شهرك به اتفاق شوراي روستاها وشهرهاي مجاور شهرك اجرا مي شود

، بايددر قالب برنامه هاي مصوب شورا به نحوي كه حقوق شهرك در آن ملحوظ شده باشد صورت پذيرد.

ماده 38 _ شورا موظف است به منظور حفظ و نگهداري كليه وجوه دريافتي و درآمدهايي كه درطول دوره فعاليت قانوني تحصيل مي نمايد حسابي را در نزد يكي از شعب بانك هاي كشور به نام شورا افتتاح نمايد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 39 _ هرگونه برداشت از حساب موجودي و اعتبارات شورا ، بايد در قالب بودجه سالانه وطرح ها و مخارجي كه قبلا به تصويب شورا رسيده است و با دو امضاي رييس و منشي و مهر شوراصورت گيرد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 40 _ به موجب مصوبه 14/11/1380 حذف شده است

ماده 41 _ شورا بايد در پايان هر سال مالي ، ترازنامه مالي خود را طبق فرم هاي ارسالي از وزارت كشور جهت اطلاع عموم اهالي به طريق ممكن انتشار دهد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 42 _ شورا موظف است در پايان هر سال شمسي و با توجه به برنامه هاي چهار ساله دوره خود و برآورد عوايد و درآمدهاي سال آتي بودجه عمراني شورا و شهرك براي سال آينده را در دونسخه تنظيم نمايد و حداكثر تا پايان اسفندماه سال نسخه اصلي را براي فرمانداري محل و نسخه دوم را به عنوان سابقه در دفاتر شورا نگهداري نمايد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

تبصره 1 _ در صورت نياز شورا مي تواند نسبت به اصلاح يا تهيه متمم بودجه اقدام نمايد.الحاقي مورخ 26/5/1381

تبصره 2 _ فرمانداري ذي ربط مي تواند نظرات اصلاحي و تكميلي خود را به شورا اعلام نمايد.الحاقي مورخ 26/5/1381

ماده 40 _ تمامي اموال شورا اعم از منقول و غيرمنقول تحويل شورا مي باشد ، شورا در مقابل حفظ و نگهداري

آن مسئول است اصلاحي مورخ 26/5/1381

ماده 41 _ خريد يا فروش اموال منقول و نيز اجاره مكان هاي لازم براي شورا و يا كرايه دادن اماكن متعلق به شورا ، با توجه به صرفه و صلاح و رعايت ضوابط قانوني با تصويب شورا مجازاست الحاقي مورخ 26/5/1381

تبصره _ عوايد حاصل از فروش و اجاره دارايي هاي شورا بايد مستقيما به حساب بانكي شوراواريز شود. الحاقي مورخ 26/5/1381

ماده 45 _ آن دسته از كاركنان دولت يا موسسات عمومي غيردولتي كه به عضويت شورا درآمده و به خدمت تمام وقت يا پاره وقت آنان نياز باشد ، مي توانند به عنوان مامور به خدمت در شوراها انجام وظيفه نمايند. مدت عضويت جزو سنوات خدمتي آنان محسوب مي شود و حقوق مزايايانان برابر آخرين حكم استخدامي (يا برابر آنچه كه شورا در بودجه مصوب خود مقرر مي نمايد) ازبودجه شورا پرداخت مي شود.

دستگاه هاي اجرايي موظفند حسب درخواست استاندار ذي ربط نسبت به صدور حكم مأموريت تمام وقت يا پاره وقت اعضاي شورا اقدام نمايند. دستورالعمل نحوه صدور حكم مأموريت پاره وقت اعضاي شوراها توسط دبيركل سازمان امور اداري و استخدامي كشور ابلاغ خواهد شد.الحاقي مورخ 26/5/1381

تبصره _ حق الزحمه شركت اعضا در جلسات و حق مأموريت اعضا از محل بودجه شورا وطبق ضوابطي كه به تصويب شورا ميرسد قابل پرداخت است اصلاحي مورخ 26/5/1381

ماده 46 _ شورا موظف است در پايان دوره انتخابيه خود ، صورت كاملي از اموال و دارايي هاي شورا تنظيم نمايد و در اولين روز شروع به كار رسمي دوره جديد شورا ، آن را به اعضاي جديد ، طبق صورت مذكور تحويل نمايد و نسخه اي از آن را به شوراي جديد و نسخه اي ديگر را براي فرماندارمحل ارسال دارد.

ماده

47 _ شورا مي تواند اطلاعات مورد درخواست فرمانداري را تهيه و به فرمانداري ارسال نمايد. اصلاحي مورخ 26/5/1381

ماده 48 _ شورا بايد تابلويي از ساعات حضور و كار خود در محل شورا ، جهت اطلاع اهالي درمكاني مناسب نصب نمايد.

ماده 49 _ به منظور اجراي مطلوب وهماهنگ قانون شوراهاي اسلامي در شهرك ها ، وزارت كشور در صورت درخواست شوراهاي اسلامي شهرك مي تواند آموزش هاي لازم را به اعضاي شوراها و نيز مجريان قانون مذكور ارايه دهد. و نيز موظف است آيين نامه هاي اجرايي موردنياز راتهيه و پس از تصويب هيات وزيران براي اجرا ابلاغ نمايد. اصلاحي مورخ 26/5/1381

معاون اول رييس جمهور _ حسن حبيبي

آيين نامه اجرايي انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و شهرك - مصوب 16/4/1381 هيات وزيران
فصل اول :كليات ( ماده 1 تا 20 )

هيات وزيران در جلسه مورخ 16/4/1381 بنا به پيشنهاد شماره 57150 مورخ 4/4/1381 معاونت حقوقي و امور مجلس رييس جمهور و به استناد ماده 94 قانون تشكيلات ، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران _ مصوب 1375 _ آيين نامه اجرايي انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و شهرك به شرح زير تصويب نمود:

ماده 1 _ در اين آيين نامه عنوان ( قانون تشكيلات ، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشورو انتخابات شهرداران ) به اختصار ( قانون ) ناميده مي شود.

ماده 2 _ مقصود از عبارت ( شورا ) در اين آيين نامه ، شوراهاي اسلامي ( شهر و شهرك ) مي باشد.

ماده 3 _ تاريخ شروع دوره هر شورا ، موضوع ماده (3) قانون ، تاريخ تشكيل اولين جلسه رسمي همان شورا موضوع ماده (16) قانون خواهد بود.

تبصره _ چنانچه به استناد ماده (31) قانون ، انتخابات ميان دوره اي برگزار شود ، فعاليت شوراي تشكيل شده براي باقيمانده همان دوره خواهد بود.

ماده 4 _

تعداد اعضاي علي البدل شوراها ، موضوع ماده (8) قانون ، به شرح زير تعيين مي شود:

1 _ شوراهاي داراي 3 نفر عضو اصلي ، 2 نفر.

2 _ شوراهاي داراي 5 نفر عضو اصلي ، 3 نفر.

3 _ شوراهاي داراي 7 نفر عضو اصلي ، 4 نفر.

4 _ شوراهاي داراي 9 و 11 نفر عضو اصلي ، 5 نفر.

5 _ شوراي شهر تهران ، 6 نفر.

ماده 5 _ هريك از مكانهاي جمعيتي كه طبق تصويبنامه هيات وزيران شهر شناخته شود و شهركهاي موضوع ماده (13) قانون و تبصره ذيل آن به عنوان يك حوزه انتخابيه محسوب مي شود.

ماده 6 _ وزارت مسكن و شهرسازي مكلف است فهرست اسامي و مشخصات شهركهاي موضوع ماده (13) قانون را در اختيار وزارت كشور قرار دهد.

تبصره _ فهرست اسامي و مشخصات مكانهاي جمعيتي موضوع تبصره ذيل ماده (13) قانون توسط فرماندار تهيه و به وزارت كشور ارسال مي شود تا بنا به تشخيص وزارت كشور ، انتخابات به منظور تشكيل شوراهاي اسلامي شهرك در آنها برگزار شود.

ماده 7 _ در صورتي كه انتخابات چند حوزه انتخابيه موضوع ماده (5) اين آيين نامه به طور همزمان برگزار شود ، به منظور حفظ استقلال انتخابات هر حوزه ، كليه اقدامات از قبيل صدور آگهي ها و تنظيم صورتجلسه ها براي هريك از حوزه ها به صورت مستقل انجام و سوابق انتخاباتي هر حوزه جداگانه نگهداري مي شود.

ماده 8 _ اخذ راي در يكي از روزهاي تعطيل رسمي انجام خواهد شد و مدت زمان آن حداقل هشت ساعت خواهد بود.

تبصره _ مدت زمان اخذ راي با تصويب و موافقت مشترك هيات هاي اجرايي و نظارت شهرستان قابل تمديد مي باشد.

ماده 9 _

فرماندار موظف است در اجراي ماده (16) قانون ، ظرف يك هفته پس از تاييد نهايي صحت انتخابات و قطعي شدن نتيجه آن ، از اعضاي اصلي شورا دعوت نمايد تا در اولين جلسه رسمي شورا كه به رياست مسن ترين عضو تشكيل مي شود ، نسبت به انتخاب هيات رييسه شورا اقدام نمايند.

ماده 10 _ در صورت اجراي ماده (9) قانون مبني بر خروج عضو يا اعضايي از شورا ، رييس يا نايب رييس شورا موظف است بلافاصله مراتب را به طور كتبي به اطلاع فرماندار برساند.

ماده 11 _ فرماندار موظف است بلافاصله پس از وصول نامه شورا مبني بر خروج اعضا ازشورا ، از اعضاي علي البدل به ترتيب بيشترين راي براي جايگزيني اعضاي خارج شده دعوت به عمل آورد و مراتب را به شوراي مربوط اعلام نمايد.

ماده 12 _ در اجراي ماده (14) و (30) قانون و با رعايت تبصره ذيل آن ، چنانچه فردي درانتخابات بيش از يك شورا ثبت نام نموده و يا احتمالا عضويت يافت به دستور وزارت كشور نام وي از ليست داوطلبي و يا عضويت شورا حذف مي شود. اين قبيل افراد از عضويت در كليه شوراهابه مدت چهار سال محروم خواهند بود.

ماده 13 _ براي انتخاب اعضاي علي البدل شوراها نيازي به برگ راي يا اخذ راي مجزا و يا مشخص نمودن اعضاي علي البدل در برگ راي نيست ، بلكه در پايان راي گيري و قرائت و شمارش آرا ، دارندگان راي به ترتيب بيشترين راي به دست آمده و به تعداد مورد نياز به عضويت اصلي و يا علي البدل شوراها در ميايند. بنابراين راي دهنده اسامي نامزدهاي مورد

نظر خود را حداكثر به همان تعداد اعضاي اصلي شورا در برگ راي درج مي نمايد.

ماده 14 _ هيات اجرايي مسئولاجراي تبصره ذيل ماده (17) قانون مي باشد.

تبصره _ نامزدهاي انتخاباتي ذي نفع در صورت تمايل مي توانند در جلسه قرعه كشي شركت نمايند. تاريخ و محل قرعه كشي بايد حداقل (24) ساعت قبل توسط فرماندار به منتخبين ذي ربط ابلاغ شود.

ماده 15 _ انتخابات شوراي اسلامي در شهركهاي موضوع ماده (13) قانون و تبصره ذيل آن به روش انتخابات شوراي اسلامي شهر برگزار مي شود.

ماده 16 _ سرپرست فرمانداري به جاي فرماندار خواهد بود.

ماده 17 _ در اجراي ماده (41) قانون ، نيروي انتظامي در كليه مراحل مكلف به همكاري بامجريان انتخابات است و حسب درخواست استاندار و فرماندار موظف است مأمورين و امكانات خود را در اختيار آنان قرار دهد.

ماده 18 _ در صورت توقف ، ابطال و يا انحلال شورا توسط مراجع قانوني مذكور در مواد (58) ، (81) و (84) قانون ، مراجع مذكور موظفند بلافاصله مراتب توقف ، ابطال و يا انحلال شورا را به فرماندار مربوط اعلام نمايند. شروع مهلت 2 ماهه براي تجديد انتخابات ، از زمان وصول اعلام توقف ، ابطال و يا انحلال خواهد بود.

ماده 19 _ فرماندار موظف است به محض اطلاع از توقف ، ابطال و يا انحلال شورا ، مراتب را به وزارت كشور اعلام نمايد.

ماده 20 _ مجلس شوراي اسلامي پيش از شروع انتخابات به استناد ماده (53)قانون ، اعضاي هيات مركزي نظارت بر انتخابات را با ذكر سمت ايشان در هيات به وزارت كشور معرفي مي نمايد.

فصل دوم: هيات اجرايي ( ماده 21 تا 37 )

ماده 21 _ فرماندار موظف است پس از وصول دستور شروع انتخابات ، براساس ماده (32)قانون

به منظور تشكيل هيات اجرايي شهرستان از ساير اعضاي اداري هيات دعوت به عمل آورد.

ماده 22 _ فرماندار موظف است در اجراي تبصره ذيل ماده (32) قانون ، به منظور تعيين معتمدين اصلي و علي البدل عضو هيات اجرايي شهرستان (25) نفر از معتمدان اقشار مردم را انتخاب و به منظور تاييد صلاحيت ، به طور كتبي به هيات نظارت شهرستان معرفي نمايد.

ماده 23 _ هيات نظارت شهرستان موظف است حداكثر ظرف (2) روز پس از وصول اسامي 25) نفر معتمدان از فرماندار ، اظهارنظر كتبي خود را همراه با دلايل يا مدارك لازم به فرماندار اعلام نمايد.

تبصره _ چنانچه هيات نظارت شهرستان ، معتمدان پيشنهادي فرماندار را تاييد ننمايد ، فرماندار موظف است به همان تعداد معتمدان ديگري را به هيات نظارت معرفي نمايد.

ماده 24 _ فرماندار موظف است پس از وصول نظريه كتبي هيات نظارت شهرستان ، بلافاصله 25) نفر معتمدان به طور كتبي دعوت به عمل آورد. مدعوين حداكثر ظرف (2) روز از تاريخ دعوت تشكيل جلسه مي دهند و پس از حضور حداقل دو سوم آنان (17 نفر از 25 نفر) در حضور هيات نظارت و اعضاي اداري هيات اجرايي ، از بين خود (7 )نفر را به عنوان معتمدان اصلي و (7) نفر رابه عنوان معتمدان علي البدل هيات اجرايي با راي مخفي و اكثريت نسبي آرا انتخاب و مراتب راصورت جلسه مي نمايند.

ماده 25 _ فرماندار موظف است مراتب انتخاب معتمدين اصلي و علي البدل و تشكيل هيات اجرايي را از طريق سلسله مراتب اداري به ستاد انتخابات كشور اعلام نمايد.

ماده 26 _ مهلت تشكيل هيات اجرايي از زمان وصول دستور شروع انتخاب حداكثر پنج روزمي باشد.

ماده

27 _ دو سوم اعضاي هيات اجرايي براي رسميت جلسات ، موضوع ماده (36) قانون وتبصره (1) ذيل آن ، (7) نفر مي باشد.

ماده 28 _ روساي هيات هاي اجرايي و نظارت موظفند با هماهنگي لازم ، فردي را كه به طور همزمان در بيش از يك هيات اعم از اجرايي يا نظارت عضويت دارد ، در يك هيات ابقا و از ساير هيات ها حذف نمايند.

ماده 29 _ هيات اجرايي موظف است در اجراي مواد (62) و (65) قانون ، يك نسخه از كليه صورتجلسه ها و آگهي هاي خود را به هيات نظارت شهرستان تحويل نمايد.

ماده 30 _ هيات اجرايي در مهلت مقرر و در اجراي ماده (39) قانون ، تشكيل جلسه مي دهد وتعداد و محل شعب ثبت نام و اخذ راي حوزه انتخابيه را تعيين و پس از تنظيم صورت جلسه ، يك نسخه آن را به فرماندار تسليم مي نمايد.

ماده 31 _ فرماندار موظف است براساس صورت جلسه دريافتي از هيات اجرايي ، آگهي انتخابات حاوي تاريخ اخذ راي ، ساعات اخذ راي ، شرايط انتخاب كنندگان ، جرايم و تخلفات و مقررات جزايي و محل شعب ثبت نام و اخذ راي را تنظيم و در موعد مقرر براي اطلاع عموم درحوزه انتخابيه منتشر نمايد.

ماده 32 _ فرماندار موظف است در اجراي ماده (40) قانون ، پس از وصول اسامي اعضاي شعبه ثبت نام و اخذ راي نسبت به صدور احكام آنان اقدام نمايد و براي تحويل گرفتن صندوق و تعرفه وبرگ راي و ساير وسايل و لوازم انتخاباتي و شركت در جلسه توجيهي ، از ايشان دعوت به عمل آورد.

ماده 33 _ فرماندار موظف است اتخاذ نمايد كه يك روز

قبل از روز اخذ راي ، محل شعب ثبت نام و اخذ راي آماده شود.

ماده 34 _ فرماندار موظف است براي هريك از شعب ثبت نام و اخذ راي يك نفر نماينده كه بايد حتي الامكان از كارمندان دولت باشد ، از طرف خود تعيين و نسبت به صدور حكم آنان اقدام نمايد و از ايشان براي شركت در جلسه توجيهي دعوت به عمل آورد.

ماده 35 _ فرماندار موظف است در حضور اعضاي هيات اجرايي و پس از حضور اعضاي شعب ثبت نام و اخذ راي و نمايندگان فرماندار ، در جلسه توجيهي ، نسبت به توجيه برنامه ثبت نام و اخذ راي و قرائت و شمارش آرا و ارايه ساير آموزشهاي لازم اقدام نمايد و سپس صندوق و تعرفه و برگ راي و ساير وسايل و لوازم انتخاباتي مورد نياز را توسط هيات اجرايي به اعضاي شعب تحويل دهد و ترتيبي اتخاذ نمايد تا قبل از شروع اخذ راي در محل شعبه حاضر باشند.

تبصره _ مسئوليت حفظ و حراست از تعرفه و برگهاي راي به منظور جلوگيري از خروج آنها ازمحل شعبه اخذ راي به عهده اعضاي شعبه مي باشد.

ماده 36 _ در صورت تعيين و معرفي كتبي ناظر براي هريك از شعب ثبت نام و اخذ راي ازطرف هيات نظارت شهرستان ، فرماندار موظف است نسبت به اعزام وي به نحوي كه قبل از شروع اخذ راي در محل شعبه حضور داشته باشد ، اقدام نمايد.

ماده 37 _ فرماندار موظف است براي حفاظت شعب ثبت نام و اخذ راي با همكاري و هماهنگي نيروي انتظامي به تعداد لازم و حداكثر تا (3) نفر از مأموران مذكور انتخاب و

ضمن صدور ابلاغ نامبردگان ، آنان را به همراه نماينده خود و ناظر و اعضاي شعبه ثبت نام و اخذ راي به محل اعزام نمايد.

فصل سوم هيات هاي نظارت ( ماده 38 تا 44 )

ماده 38 _ در اجراي ماده (53) قانون و به استناد ماده (73) قانون اصلاح قانون تشكيلات شوراهاي اسلامي كشوري و انتخابات شوراهاي مزبور _ مصوب _ 29/4/1369 به منظور نظارت برامر انتخابات شوراها ، هيات مركزي نظارت بر امر انتخابات شوراهاي اسلامي كشوري متشكل از(3) نفر از اعضاي كميسيون شوراها و امور داخلي (2) نفر از اعضاي كميسيون اصل (90) به انتخاب مجلس شوراي اسلامي تشكيل مي شود.

تبصره _ در صورتي كه به تعداد لازم از كميسيونهاي مذكور داوطلب نباشد مجلس از ميان سايرنمايندگان داوطلب (5) نفر را انتخاب مي نمايد.

ماده 39 _ در اجراي ماده (53) قانون و به استناد ماده (74) قانون اصلاح قانون تشكيلات شوراهاي اسلامي كشوري و انتخابات شوراهاي مزبور _ مصوب 29/4/1365 به منظور نظارت برامر انتخابات شوراهاي اسلامي كشور در هر استان هيات نظارت استان مركب از سه نفر از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي آن استان به تعيين هيات مركزي نظارت تشكيل مي شود. هيات مركزي نظارت پس از تعيين اعضاي هيات نظارت استان ، اسامي آنان را به ستاد انتخابات استان مربوط به ستاد انتخابات كشور اعلام مي نمايد.

تبصره _ در هر استاني كه تعداد نمايندگان آن از سه نفر كمتر باشد و يا به حد نصاب از آن استان داوطلب نباشد ، تعيين بقيه اعضا از بين نمايندگان استانهاي مجاور با هيات مركزي نظارت مي باشد.

ماده 40 _ ستاد انتخابات استان پس از وصول اسامي اعضاي هيات نظارت استان ، اسامي نامبردگان را به فرمانداريهاي تابع اعلام مي نمايد.

ماده 41 _

هيات نظارت استان در هر شهرستان ، هيات نظارت شهرستان بر انتخابات شوراهاي اسلامي كشوري را مركب از (5) نفر از معتمدان محل تشكيل مي دهد و اسامي آنان را به فرمانداري ذي ربط و ستاد انتخابات استان اعلام مي نمايد.

ماده 42 _ هيات نظارت شهرستان مي تواند براي هر شعبه ثبت نام و اخذ راي يك نفر ناظرتعيين و نامبرده را حداكثر تا يك روز مانده به روز اخذ راي به فرماندار معرفي نمايد.

ماده 43 _ شركت اعضاي هيات نظارت شهرستان در جلسات هيات اجرايي به منظور نظارت برصحت برگزاري انتخابات مي باشد و عدم حضور آنان در جلسات و يا خودداري از امضاي صورت جلسه ها مانع از ادامه كار انتخابات نخواهد بود.

ماده 44 _ هيات هاي نظارت در چهارچوب قانون و آيين نامه اجرايي تنها ناظر بر اجراي صحيح قانون مي باشند و حق دخالت در امور اجرايي انتخابات را ندارند.

فصل چهارم اعلام داوطلبي ، بررسي سوابق و رسيدگي به صلاحيت داوطلبان ( ماده 45 تا 60

ماده 45 _ فرماندار موظف است بلافاصله پس از وصول دستور شروع انتخابات ، آگهي ثبت نام از داوطلبان ، حاوي تاريخ شروع و خاتمه ثبت نام ، محل ثبت نام ، شرايط انتخاب شوندگان و مدارك مورد نياز شامل اصل شناسنامه عكس دار ، دو نسخه تصوير كليه صفحه هاي شناسنامه و چهار قطعه عكس جديد 4 * 3 را منتشر نمايد و ظرف مهلت مقرر از داوطلبان عضويت در شوراها ثبت نام به عمل آورد.

ماده 46 _ فرماندار مي تواند با صدور حكم كتبي ، مسئوليا مسوولاني از بين كارمندان فرمانداري را براي ثبت نام از داوطلبان عضويت در شوراها تعيين نمايد.

ماده 47 _ داوطلبان عضويت در شوراها در مهلت مقرر با مراجعه به فرمانداري و ارايه مدارك مورد نياز شخصا

پرسشنامه اعلام داوطلبي را در دو نسخه در حضور مسئولثبت نام تكميل مي نمايند. مسئولثبت نام پس از دريافت و تطبيق مشخصات سجلي با اصل شناسنامه ، رسيد مدارك و پرسشنامه را به وي تسليم مي دارد.

ماده 48 _ هيات اجرايي بلافاصله پس از تشكيل ، مقدمات رسيدگي به صلاحيت داوطلبان رافراهم مي نمايد.

ماده 49 _ فرماندار موظف است در اجراي ماده (46) قانون ، در پايان هر روز اسامي ومشخصات كليه داوطلبان را به منظور بررسي سوابق ، حسب مورد به مراجع ذي ربط محل از قبيل اداره اطلاعات ، نيروي انتظامي ، دادگستري و ثبت احوال ارسال نمايد.

تبصره _ فرماندار موظف است به منظور پر هيز از هرگونه اشتباه و از قلم افتادگي ، در پايان مهلت قانوني ثبت نام نيز بلافاصله اسامي كليه داوطلبان حوزه انتخابيه را كه سوابق آنها از قبل استعلام شده است براساس حروف الفبا به مراجع ياد شده ارسال نمايد.

ماده 50 _ مراجع مذكور در ماده (46) قانون موظفند در اجراي تبصره (2) ذيل همان ماده حداكثر ظرف مدت ده روز پس از وصول اسامي و مشخصات هريك از داوطلبان ، نتيجه بررسي هايانجام شده در خصوص سوابق آنان را به طور كتبي به فرماندار اعلام نمايند.

تبصره 1 _ اظهارنظر و تصميم گيري در خصوص تاييد يا عدم تاييد صلاحيت داوطلبان براساس قانون تنها از وظايف و اختيارات هيات هاي اجرايي با تاييد هيات نظارت مي باشد و دستگاههاي يادشده در ماده (46) قانون حق اظهارنظر در اين مورد را ندارند و موظفند فقط سوابق داوطلبان را منعكس نمايند.

تبصره 2 _ مراجع مذكور در ماده 46 قانون موظفند كليه اطلاعات و سوابق ذي ربط داوطلبان استعلام شده را طبق

فرمي كه در چارچوب قانون تنظيم و توسط رييس هيات اجرايي در اختيار آنها قرار خواهد گرفت ، به هيات اجرايي اعلام نمايند.

ماده 51 _ فرماندار موظف است به محض وصول اطلاعات لازم درباره سوابق هريك ازداوطلبان ، جلسات هيات اجرايي را تشكيل دهد و حداكثر ظرف مدت هفت روز پس از وصول سوابق هريك از داوطلبان با رعايت كامل متن ماده (49) قانون ، به صلاحيت آنان رسيدگي و نتيجه را صورتجلسه نمايد و بلافاصله يك نسخه از هريك از صورت جلسه تنظيمي را به هيات نظارت شهرستان ارسال نمايد.

ماده 52 _ هيات نظارت شهرستان پس از وصول ، جلسات رسيدگي به صلاحيت داوطلبان ، به استناد ماده (48) قانون موظف است حداكثر ظرف مدت (7) روز از وصول هريك از صورتجلسات ، نظريه خود مبني بر تاييد يا رد صلاحيت داوطلبان را به طور كتبي و با ذكر دلايل قانوني و مدارك لازم به فرماندار اعلام نمايد.

ماده 53 _ فرماندار موظف است پس از وصول نظريه هيات نظارت شهرستان مبني بر تاييد يارد تصميمات هيات اجرايي شهرستان در خصوص بررسي صلاحيت داوطلبان و همچنين با رعايت قسمت اخير ماده (48) قانون مبني بر ملاك عمل بودن نظر هيات اجرايي پس از پايان مهلت تعيين شده براي هيات نظارت ، بلافاصله مراتب تاييد يا رد صلاحيت هريك از داوطلبان را به طور كتبي به داوطلب تاييد شده يا رد شده ذي ربط ابلاغ نمايد.

ماده 54 _ هيات نظارت استان موظف است ظرف مهلت مقرر در تبصره (3) ماده (50) قانون ، نظر خود در خصوص تاييد يا رد صلاحيت آن دسته از داوطلباني كه صلاحيتشان در هيات اجرايي رد شده و شاكي بوده اند

را با تنظيم صورتجلسه به ضميمه نامه رسمي به منظور ارسال به فرمانداري مربوط به ستاد انتخابات استانداري تسليم نمايد.

تبصره _ چنانچه در مهلت مقرر هيچ گونه شكايتي از حوزه انتخابيه واصل نشد ، مراتب صورتجلسه و به همان نحو عمل خواهد شد.

ماده 55 _ ستاد انتخابات استانداري موظف است پس از وصول صورتجلسه رسيدگي به شكايات داوطلبان رد صلاحيت شده از هيات نظارت استان ، بلافاصله مراتب را به فرمانداري مربوط اعلام نمايد.

ماده 56 _ فرماندار موظف است پس از وصول نظريه هيات نظارت استان ، آگهي اسامي نامزدهاي انتخاباتي را حداكثر ظرف سه روز تهيه و هشت روز قبل از روز اخذ راي به منظور اطلاع اهالي حوزه انتخابيه ، در حوزه مذكور منتشر نمايد.

ماده 57 _ در اجراي ماده (24) قانون ، نامزدهاي انتخاباتي در صورت تمايل به داشتن نماينده درمحل شعبه ثبت نام و اخذ راي موظفند حداكثر تا سه روز قبل از روز اخذ راي اسامي و مشخصات ويك قطعه عكس نمايندگان خود را به هيات اجرايي تسليم نمايند.

ماده 58 _ هيات اجرايي موظف است براي نمايندگان نامزدهاي انتخاباتي ، معرفي نامه و ياكارت شناسايي صادر و به نامزد ذي ربط تحويل نمايد.

ماده 59 _ شكايات و اعتراضات نمايندگان نامزدهاي انتخاباتي از طريق نامزدهاي مربوط جمع آوري و با امضاي وي به هيات هاي اجرايي و نظارت شهرستان تسليم خواهد شد.

ماده 60 _ تداركات و تامين احتياجات مورد تقاضاي هريك از نمايندگان نامزدها به عهده نامزدمعرفي كننده خواهد بود.

فصل پنجم تبليغات ( ماده 61 تا 66 )

ماده 61 _ مدت فعاليت تبليغات انتخاباتي براي كليه نامزدها يكسان است و (8) روز قبل از روزاخذ راي آغاز و تا (24) ساعت قبل از روز اخذ راي ادامه

خواهد داشت

ماده 62 _ در فعاليتهاي تبليغات انتخاباتي ، انجام امور ذيل ممنوع است و مرتكبين تحت پيگردقانوني قرار مي گيرند.

1 _ نوشتن و يا ارايه مطالب خلاف واقع

2 _ استفاده از هرگونه ديوارنويسي ، كاروانهاي تبليغاتي و استفاده از بلندگوهاي سيار در خارج ازمحيط سخنراني و امثال اينها.

3 _ استفاده از عكس با لباس فرم نيروهاي نظامي و انتظامي

4 _ الصاق هرگونه عكس ، آگهي و آثار تبليغاتي بر روي علايم راهنمايي و رانندگي ، تابلوي بيمارستانها ، مكانها و موسسات آموزشي و تابلوهاي نصب شده در معابر عمومي توسط بخش دولتي و وابسته به دولت ، تابلوها و املاك بخش خصوصي ، رضايت مالكين يا متصرفين ، صندوقهاي پست ، باجه هاي تلفن ، پستهاي برق و تلفن و هرگونه تابلوي راهنما.

5 _ تبليغ عليه نامزدها و هرگونه هتك حرمت و حيثيت آنان

6 _ پاره يا معدوم نمودن عكس و آثار تبليغاتي نامزدهاي انتخاباتي در مدت و زمان قانوني تبليغات

7 _ انجام هرگونه فعاليت تبليغاتي له يا عليه نامزدها از صدا و سيما ، ميز خطابه نماز جمعه وتريبون مجلس شوراي اسلامي و يا هر وسيله ديگري كه جنبه رسمي يا دولتي دارد و فعاليت كارمندان در ساعات اداري و همچنين استفاده از وسايل و ساير امكانات وزارتخانه ها و ادارات وشركتهاي دولتي و موسسات وابسته به دولت و نهادها و موسساتي كه از بودجه عمومي (به مقدار)استفاده مي نمايند و موسسات و نهادهايي كه دارايي آنان از اموال عمومي است و همچنين در اختيارگذاشتن وسايل و امكانات مذكور.

8 _ فعاليت تبليغاتي انتخابات

تبصره 1 _ درجات تحصيلي و سوابق خدمات و فعاليت هاي مورد ادعا

در آثار تبليغاتي بايد مستند به مداركي باشد كه در صورت نياز هيات اجرايي ، ارايه آنها امكان پذير باشد.

تبصره 2 _ مي توانند با استفاده از امكانات محلي ، محلهاي مناسبي را براي الصاق و يا ارايه آثار تبليغاتي نامزدها تعيين نمايند.

تبصره 3 _ استفاده از امكانات تبليغي موسساتي كه به نحوي از بودجه عمومي استفاده مي كنندولي با رعايت ضوابط براي آنها كارهاي تبليغاتي انجام مي دهند.

ماده 63 _ در صورتي كه مطبوعات و نشريات آگهي يا مطالبي عليه نامزدهاي انتخاباتي درج كنند و يا مطالبي بنويسند كه دال بر انصراف گروه يا اشخاصي از نامزدهاي معين باشد ، نامزدها حق دارند پاسخ خود را به نشريه مزبور بدهند و آن نشريه طبق قانون مطبوعات مكلف به چاپ فوري آن در اولين شماره مي باشد.

ماده 64 _ انتشار اعلام نظر شخصيتها (بدون ذكر عنوان و مسئوليت آنان ، مجامع ، احزاب وگروههاي مجاز ، در تاييد نامزد انتخاباتي بايد مستند به مدرك كتبي و امضا شده مربوط به تاييد و حمايت باشد و در صورت درخواست هيات اجرايي ، نامزد انتخاباتي مكلف به ارايه اين مستندات و مدارك مي باشد.

ماده 65 _ نشاني و محل ستاد و نام مسئولآن بايد كتبا و با امضاي نامزد انتخاباتي مربوط ، به آگاهي هيات اجرايي حوزه انتخابيه برسد.

ماده 66 _ هرگونه عكس و آثار تبليغاتي نامزدهاي انتخاباتي كه در محل شعبه ثبت نام و اخذ راي وجود دارد بايد قبل از شروع اخذ راي ، توسط اعضاي شعبه امحا شود.

فصل پنجم تبليغات ( ماده 61 تا 66 )

فصل پنجم تبليغات

ماده 61 _ مدت فعاليت تبليغات انتخاباتي براي كليه نامزدها يكسان است و (8)

روز قبل از روزاخذ راي آغاز و تا (24) ساعت قبل از روز اخذ راي ادامه خواهد داشت

ماده 62 _ در فعاليتهاي تبليغات انتخاباتي ، انجام امور ذيل ممنوع است و مرتكبين تحت پيگردقانوني قرار مي گيرند.

1 _ نوشتن و يا ارايه مطالب خلاف واقع

2 _ استفاده از هرگونه ديوارنويسي ، كاروانهاي تبليغاتي و استفاده از بلندگوهاي سيار در خارج ازمحيط سخنراني و امثال اينها.

3 _ استفاده از عكس با لباس فرم نيروهاي نظامي و انتظامي

4 _ الصاق هرگونه عكس ، آگهي و آثار تبليغاتي بر روي علايم راهنمايي و رانندگي ، تابلوي بيمارستانها ، مكانها و موسسات آموزشي و تابلوهاي نصب شده در معابر عمومي توسط بخش دولتي و وابسته به دولت ، تابلوها و املاك بخش خصوصي ، رضايت مالكين يا متصرفين ، صندوقهاي پست ، باجه هاي تلفن ، پستهاي برق و تلفن و هرگونه تابلوي راهنما.

5 _ تبليغ عليه نامزدها و هرگونه هتك حرمت و حيثيت آنان

6 _ پاره يا معدوم نمودن عكس و آثار تبليغاتي نامزدهاي انتخاباتي در مدت و زمان قانوني تبليغات

7 _ انجام هرگونه فعاليت تبليغاتي له يا عليه نامزدها از صدا و سيما ، ميز خطابه نماز جمعه وتريبون مجلس شوراي اسلامي و يا هر وسيله ديگري كه جنبه رسمي يا دولتي دارد و فعاليت كارمندان در ساعات اداري و همچنين استفاده از وسايل و ساير امكانات وزارتخانه ها و ادارات وشركتهاي دولتي و موسسات وابسته به دولت و نهادها و موسساتي كه از بودجه عمومي (به مقدار)استفاده مي نمايند و موسسات و نهادهايي كه دارايي آنان از اموال عمومي است و همچنين در اختيارگذاشتن وسايل و امكانات مذكور.

8 _

فعاليت تبليغاتي انتخابات

تبصره 1 _ درجات تحصيلي و سوابق خدمات و فعاليت هاي مورد ادعا در آثار تبليغاتي بايد مستند به مداركي باشد كه در صورت نياز هيات اجرايي ، ارايه آنها امكان پذير باشد.

تبصره 2 _ مي توانند با استفاده از امكانات محلي ، محلهاي مناسبي را براي الصاق و يا ارايه آثار تبليغاتي نامزدها تعيين نمايند.

تبصره 3 _ استفاده از امكانات تبليغي موسساتي كه به نحوي از بودجه عمومي استفاده مي كنندولي با رعايت ضوابط براي آنها كارهاي تبليغاتي انجام مي دهند.

ماده 63 _ در صورتي كه مطبوعات و نشريات آگهي يا مطالبي عليه نامزدهاي انتخاباتي درج كنند و يا مطالبي بنويسند كه دال بر انصراف گروه يا اشخاصي از نامزدهاي معين باشد ، نامزدها حق دارند پاسخ خود را به نشريه مزبور بدهند و آن نشريه طبق قانون مطبوعات مكلف به چاپ فوري آن در اولين شماره مي باشد.

ماده 64 _ انتشار اعلام نظر شخصيتها (بدون ذكر عنوان و مسئوليت آنان ، مجامع ، احزاب وگروههاي مجاز ، در تاييد نامزد انتخاباتي بايد مستند به مدرك كتبي و امضا شده مربوط به تاييد و حمايت باشد و در صورت درخواست هيات اجرايي ، نامزد انتخاباتي مكلف به ارايه اين مستندات و مدارك مي باشد.

ماده 65 _ نشاني و محل ستاد و نام مسئولآن بايد كتبا و با امضاي نامزد انتخاباتي مربوط ، به آگاهي هيات اجرايي حوزه انتخابيه برسد.

ماده 66 _ هرگونه عكس و آثار تبليغاتي نامزدهاي انتخاباتي كه در محل شعبه ثبت نام و اخذ راي وجود دارد بايد قبل از شروع اخذ راي ، توسط اعضاي شعبه امحا شود.

فصل ششم برنامه روز اخذ راي و قرائت آرا و اعلام نتيجه اخذ راي ( ماده 67 تا 69

ماده 67 _ اعضاي شعبه ثبت نام و

اخذ راي حداقل يك ساعت قبل از وقت مقرر در محل شعبه حاضر مي شوند. ابتدا به استناد تبصره (2) ذيل ماده (40) قانون ، نسبت به انتخاب هيات رييسه و منشي ها اقدام و مراتب را در صورت جلسه درج مي نمايند ، سپس صندوق اخذ راي را در حضور نماينده فرماندار و ناظر بر انتخابات (در صورت حضور) باز مي كنند و پس از حصول اطمينان از خالي بودن صندوق ، آن را لفاف ، با لاك و مهر شعبه ثبت نام و اخذ راي لاك و مهر مي نمايند و پس از امضا و تاييد مراتب فوق در صورتجلسه ، برنامه اخذ راي و قرائت آرا را در (6) مرحله به شرح زير انجام مي دهند:

الف _ مرحله مراجعه راي دهندگان

ب _ مرحله كنترل

ج _ مرحله ثبت نام

د _ مرحله اخذ راي

ه _ مرحله قرائت و شمارش آرا .

و _ مرحله تنظيم و تكميل صورتجلسه

الف _ مرحله مراجعه راي دهندگان

1 _ اعضاي شعبه بايد ترتيبي اتخاذ نمايند كه راي دهندگان از يك سمت وارد محل شعبه شوند وپس از دادن راي از سمت ديگر خارج گردند.

2 _ مأمورين انتظامي موظفند طبق دستور نماينده فرماندار يا رييس شعبه ثبت نام و اخذ راي ازازدحام در داخل محوطه اخذ راي ممانعت نمايند تا اخذ راي در كمال آرامش انجام پذيرد.

3 _ راي دهندگان با در دست داشتن عين شناسنامه خود در محل شعبه ثبت نام و اخذ راي حضور مي يابند و به ترتيب به منظور ثبت نام و دادن راي وارد محوطه اخذ راي مي شوند.

ب _ مرحله كنترل

كنترل در سه مرحله انجام مي شود:

1 _ كنترل شناسنامه

رييس شعبه يا

هريك از سه منشي شعبه ثبت نام و اخذ راي با ملاحظه شناسنامه راي دهنده موارد زير را مورد توجه قرار مي دهند:

الف _ شناسنامه به مهر شعب ديگر ممهور نشده باشد.

ب _ شناسنامه متعلق به شخص مراجعه كننده بوده و صاحب آن در روز اخذ راي حداقل (15) سال تمام سن داشته باشد.

2 _ رييس شعبه و يا هريك از سه منشي ، انگشت سبابه دست راست راي دهنده را كنترل مي نمايد تا آلوده به رنگ جوهر استامپ ، كه نشانه دهنده راي در شعبه ديگر است ، نباشد.

در صورتي كه مراجعه كننده داراي شناسنامه اي باشد كه ممهور به مهر انتخابات در روز اخذ راي است و دلالت بر دادن راي در شعبه ديگري نمايد و يا در انگشت سبابه او اثر جوهر استامپ شعبه اخذ راي ديگري مشاهده شود ، از وي راي گيري نخواهد شد.

3 _ كنترل شرط احراز توطن

به استناد بند (3) ماده (25) و تبصره ذيل آن ، اعضاي شعبه ثبت نام و اخذ راي به روشهاي مقتضي كنترل مي نمايند كه شخص راي دهنده و يا افراد تحت تكفل وي (همسر و فرزندان حداقل يك سال متوالي متصل به زمان اخذ راي در محل سكونت داشته باشد.

به استناد قسمت اخير بند (3) ماده (25) قانون ، در شهرها و شهركهاي بالاي يكصدهزار نفرجمعيت نيازي به احراز سكونت نمي باشد.

ج _ مرحله ثبت نام

1 _ پس از انجام مرحله كنترل و حصول اطمينان از اينكه شناسنامه متعلق به مراجعه كننده است و واجد شرايط راي دادن مي باشد ، يك نفر از منشي ها نسبت به ثبت مشخصات وي بر اساس مندرجات شناسنامه بر روي برگ تعرفه اقدام و

پس از اخذ اثر انگشت راي دهنده روي برگ تعرفه ، آن را با قيد تاريخ با مهر انتخابات ممهور و امضا مي نمايد.

2 _ متصدي ثبت نام ، شناسنامه راي دهنده را نيز به مهر انتخابات ممهور و به وي تحويل مي نمايد.

د _ مرحله اخذ راي

1 _ پس از ثبت نام از راي دهنده ، متصدي ثبت نام برگ راي را بعد از ممهور نمودن به مهر انتخابات از محل نقطه چين از تعرفه انتخاباتي جدا مي كند و به راي دهنده تسليم مي نمايد تا راي دهنده اسم نامزد يا نامزدهاي موردنظر خود را حداكثر به تعداد اعضاي اصلي شورا بر روي آن بنويسيد ، تا كند ، داخل صندوق بياندازد و از درب خروجي شعبه خارج شود. بديهي است تعرفه هاي انتخاباتي در محل شعبه باقي مي ماند و بايد در نگهداري و حفاظت آنها دقت و مراقبت كامل به عمل آيد.

2 _ نماينده فرماندار و اعضاي شعبه ثبت نام و اخذ راي بايد ترتيبي اتخاذ نمايند كه راي نويسي مخفي باشد و به صورت كاملا آزاد و بدون اعمال نفوذ شخص ديگري انجام پذيرد و هيچ يك ازاعضاي شعبه و نماينده فرماندار و مأمورين انتظامي و نماينده هيات نظارت و اصولا كليه افرادي كه به هرگونه در شعبه وظيفه اي برعهده دارند حق نوشتن راي براي اشخاص را ندارند. در صورتي كه براي نوشتن راي نياز به فرد ديگري باشد ، راي دهنده بايستي از وجود افراد خارج از شعبه كه مورد اعتماد وي هستند ، استفاده نمايد و اعضاي شعبه نيز كنترل نمايند تا عمل خلاف قانون انجام نگيرد.

3 _ نماينده هيات نظارت حق دخالت در امور

اجراي ي انتخابات را ندارد و در صورت مشاهده ارتكاب به تخلفات مندرج در ماده (67) قانون موظف است مراتب را به اعضاي شعبه و نماينده فرماندار تذكر دهد و آنان ضمن بررسي موضوع بايد فرد يا افراد خاطي را توسط مأمورين انتظامي حاضر در شعبه جلب و مراتب را صورتجلسه نمايند و همراه خاطي تحويل مقامهاي قضايي دهند.

ه _ مرحله قراي ت و شمارش آرا

يكم _ شيوه دستي

اعضاي شعبه پس از انقضاي مدت اخذ راي در صورت حصول اطمينان از اينكه كليه مراجعه كنندگان راي خود را در صندوقهاي راي انداخته اند و ديگر كسي براي دادن راي در محل شعبه حضور ندارد ، بلافاصله پس از شمارش تعرفه ها و ثبت تعداد آن در صورت جلسه ، با حضور نماينده فرماندار و نماينده هيات نظارت ، شمارش و قراي ت آرا را به ترتيب ذيل آغاز مي نمايند:

1 _ ابتدا رييس يا نايب رييس شعبه اخذ راي با همكاري يكي از منشي ها لاك و مهر صندوق اخذ راي را باز و تعداد برگهاي داخل صندوق را بدون اينكه قرائت شود شمارش مي كنند و پس ازتطبيق تعداد آنها با تعداد برگهاي تعرفه به يكي از دو حالت زير عمل مي نمايد:

الف _ چنانچه تعداد اوراق راي داخل صندوق بيشتر از تعداد تعرفه ها باشد براساس بند ( ج ) ماده 20) قانون ، به تعداد اضافي ابتدا از اوراق غيرچاپي و متفرقه و سپس از مجموع برگهاي راي ، بدون اينكه خوانده شود برمي دارند و جمله ( باطل شد ) را در پشت آن قيد و تعداد آن را در صورت جلسه اخذ راي نيز درج و در

پايان ضميمه صورتجلسه مي نمايند.

ب _ در صورتيكه تعداد اوراق راي داخل صندوق مساوي يا كمتر از تعداد تعرفه ها باشد ، اقدام خاصي صورت نمي گيرد و فقط مراتب در صورتجلسه درج مي شود.

2 _ پس از اينكه شمارش آرا به ترتيب يادشده انجام شد ، قرائت آرا با رعايت مواد (19) ، (20) ، (21) و (22) و (23) قانون و بندها و تبصره هاي ذيل آنها انجام خواهد شد.

دوم _ با استفاده از سيستم راي انه اي در شعبه چنانچه با توافق وزارت كشور و هيات مركزي نظارت مقرر شده باشد كه كار قرائت و شمارش آرا با سيستم رايانه اي انجام شود اعضاي شعبه پس از انقضاي مدت اخذ راي و حصول اطمينان از اينكه كليه مراجعه كنندگان راي خود را در صندوقهاي راي انداخته اند ديگر كسي براي راي دادن در محل شعبه حضور ندارد با حضور نماينده فرماندار و ناظر هيات نظارت كار شمارش آرا را به شرح زير انجام مي دهند:

1 _ ابتدا رييس يا نايب رييس شعبه اخذ راي با همكاري يكي از منشي ها لاك و مهر صندوق اخذ راي را باز و تعداد برگهاي داخل صندوق را بدون اينكه قرائت شود شمارش مي كنند و پس ازتطبيق تعداد آنها با تعداد برگهاي تعرفه به يكي از دو حالت زير عمل مي نمايند:

1/1 _ چنانچه تعداد اوراق راي داخل صندوق بيشتر از تعداد تعرفه ها باشد بر اساس بند ( ج ) ماده 20) قانون ، به تعداد اضافي ابتدا از اوراق غيرچاپي و متفرقه و سپس از مجموع برگهاي راي ، بدون اينكه خوانده شود بر مي دارند و جمله ( باطل شد ) را در پشت آن قيد و

تعداد آن را در صورت جلسه اخذ راي نيز درج و در پايان ضميمه صورت جلسه مي نمايند.

2 /1 _ در صورتي كه تعداد اوراق راي داخل صندوق مساوي يا كمتر از تعداد تعرفه ها باشد ، اقدام خاصي صورت نمي گيرد و فقط مراتب در صورت جلسه درج مي شود.

2 _ پس از اينكه شمارش آرا به ترتيب ياد شده انجام شد ، قرائت آرا بارعايت مواد (19) ، (20) ، (21) ، (22) و (23) قانون و بندها و تبصره هاي ذيل آن ها انجام خواهد شد.

3 _ چنانچه امكانات رايانه اي در محل شعبه فراهم شده باشد علاوه بر ورود اطلاعات حاصل از شمارش آرا توسط كاربر نتايج قرائت آراي هر يك از نامزدها نيز وارد سيستم رايانه اي مي گردد. درپايان نتايج كلي شمارش و قرائت آراي شعبه توسط راي انه اراي ه و طي صورتجلسه به امضاي كاربر ، اعضاي شعبه ، نماينده ، فرماندار و ناظر شعبه مي رسد. الحاقي مصوب 27/11/1381

سوم _ با استفاده از سيستم راي انه در محل استقرار دستگاهها:

1 _ چنانچه با توافق وزارت كشور و هيات مركزي نظارت مقرر شده باشد كه كار قرائت و شمارش آرا با سيستم رايانه اي انجام شود اعضاي شعبه پس از انقضاي مدت اخذ راي و حصول اطمينان از اينكه كليه مراجعه كنندگان راي خود را در صندوقهاي راي انداخته اند و ديگر كسي براي راي دادن در محل شعبه حضور ندارند با حضور نماينده فرماندار و ناظر ، هيات نظارت كار شمارش آرا را به شرح زير انجام مي دهند:

2 _ ابتدا رييس يا نايب رييس شعبه اخذ راي با همكاري يكي از منشي ها لاك و مهر

صندوق اخذ راي را باز و تعداد برگهاي داخل صندوق را بدون اينكه قرائت شود شمارش مي كنند و پس ازتطبيق تعداد آنها با تعداد برگهاي تعرفه به يكي از دو حالت زير عمل مي نمايند:

1/2 _ چنانچه تعداد اوراق راي داخل صندوق بيشتر از تعداد تعرفه ها باشد بر اساس بند ( ج ) ماده 20 قانون ، به تعداد اضافتي ابتدا از اوراق غيرچاپي و متفرقه و سپس از مجموع برگهاي راي ، بدون اينكه خوانده شود بر مي دارند و جمله ( باطل شد ) را در پشت آن قيد و تعداد آن را در پايان ضميمه صورتجلسه مي نمايند.

2/2_ در صورتي كه تعداد اوراق راي صندوق مساوي يا كمتر از تعداد تعرفه ها باشد اقدام خاصي صورت نمي گيرد و مراتب در صورت جلسه درج مي شود.

3 _ پس از اينكه شمارش آرا به ترتيب ياد شده انجام شد ، قرائت آرا با رعايت مواد (19) ، (20) ، (21) ، (22) و (23) قانون و بندها و تبصره هاي ذيل آنها انجام خواهد شد.

4 _ چنانچه امكانات رايانه اي در محل شعبه فراهم نباشد ، اعضاي شعبه ثبت نام واخذ راي موظفند همراه با نماينده فرماندار ، بخشدار ، ناظر شعبه و مأمورين محافظ صندوق ، صندوق ياصندوقهاي محتوي تعرفه و آرا را براي قرائت و شمارش آرا به محل استقرار سيستم رايانه اي كه ازقبل مشخص شده است حمل نمايند. در صورت عدم امكان حضور تمامي اعضاي شعبه ، حضوررييس يا نايب رييس آن الزامي است

5 _ پس از رسيدن مسولان شعبه و صندوق اخذ راي به محل استقرار سيستم رايانه اي ، صندوق اخذ راي باز و از آراي ريخته

شده در آن كه قبلا آراي باطله مأخوذه و باطله غيرمأخوذه از آنها جداشده است علاوه بر ورود اطلاعات حاصل از شمارش آرا توسط كاربر نتايج قرائت آراي هر يك ازنامزدها نيز وارد سيستم رايانه اي مي گردد و در پايان نتايج كلي شمارش و قرائت آراي شعبه توسط راي انه اراي ه و طي صورت جلسه اي به امضاي كاربر ، اعضاي شعبه ، نماينده فرماندار و ناظر شعبه مي رسد. )

و _ مرحله تنظيم صورتجلسه

پس از خاتمه شمارش و قرائت آرا ، صورتجلسه اخذ راي شعبه در پنج نسخه تنظيم و سپس تعداد راي هريك از نامزدها در صورتجلسه قيد مي شود. پس از انجام اين كار ، صورتجلسه به امضاي نماينده فرماندار و اعضاي شعبه اخذ راي و نماينده هيات نظارت مي رسد و بلافاصله كليه اوراق ومدارك انتخاباتي و يك نسخه از صورتجلسه تنظيمي داخل صندوق راي قرار داده مي شوند و پس ازلاك و مهر شدن صندوق يا صندوقها ، اعضاي شعبه اخذ راي به اتفاق نماينده فرماندار و به همراه نماينده هيات نظارت و مأموران محافظ صندوق ، صندوق يا صندوقهاي راي را همراه با يك نسخه از صورتجلسه نتايج آراي شعبه و ساير مدارك رسما تحويل هيات اجراي ي مي دهند. از سه نسخه باقي مانده صورتجلسه نتايج آرا ، يك نسخه تحويل نماينده هيات نظارت ، يك نسخه تحويل نماينده فرماندار و يك نسخه نيز تحويل رييس شعبه مي شود.

اگر در روز اخذ راي مسايل و مشكلاتي پديد آيد بايد در قسمت انتهاي صورتجلسه نوشته شودو به امضاي اعضاي شعبه ، نماينده فرماندار و نماينده هيات نظارت شهرستان برسد.

ماده 67 مكرر _ هرگاه بعضي از شعب ثبت نام واخذ راي به علل

مختلف از عهده قرائت آرا وتكميل صورت جلسه برنيايند هيات هاي اجراي ي مي توانند مستقيما يا با تعيين افراد جديد نسبت به شمارش و قرائت آرا و تكميل صورت جلسه شعبه مذكور اقدام نمايند. الحاقي مورخ 27/11/1381

ماده 68 _ هيات اجراي ي پس از دريافت صندوق يا صندوقهاي محتوي آرا و مدارك وصورتجلسات شعب ثبت نام و اخذ راي حوزه انتخابيه ، در حضور اعضاي هيات نظارت شهرستان نسبت به تنظيم صورتجلسه نتيجه اخذ راي در حوزه انتخابيه اقدام مي نمايد و يك نسخه ازصورتجلسه را براي انتشار آگهي نتيجه انتخابات به فرماندار تحويل مي دهد.

ماده 69 _ فرماندار موظف است بلافاصله پس از دريافت صورتجلسه نتيجه اخذ راي از هيات اجراي ي شهرستان نسبت به تنظيم آگهي نتيجه انتخابات و انتشار آن در حوزه انتخابيه اقدام نمايد.

فصل هفتم بررسي شكايات ( ماده 70 تا 76 )

ماده 70 _ به استناد ماده (52) قانون ، هيات هاي اجراي ي موظفند از تاريخ اعلام نهايي صلاحيت داوطلبان تا دو روز پس از اعلام نتيجه اخذ راي انتخابات ، شكايات واصله را بپذيرند و ظرف پنج روز به آنها رسيدگي نمايند. بنابراي ن چنانچه در مهلت ياد شده شكايتي از حوزه انتخابيه به هيات اجراي ي شهرستان واصل شود ، هيات مذكور موظف است حداكثر ظرف پنج روز پس از وصول هرشكايت در جلسه مشترك با هيات نظارت شهرستان به آن رسيدگي و مراتب را صورتجلسه نمايند.

تبصره 1 _ شكاياتي قابل طرح و بررسي مي باشد كه نام و خانوادگي ، نام پدر ، آدرس محل كاريا سكونت شاكي كه هويت وي را آشكار مي نمايد ، دارا باشند.

تبصره 2 _ هيات اجراي ي پس از پايان مهلت دريافت و رسيدگي به شكايات ،

چنانچه هيچ گونه شكايتي از انتخابات دريافت ننموده باشد ، مراتب عدم وصول شكايت را نيز صورتجلسه مي نمايد.

ماده 71 _ هيات اجراي ي موظف است پس از اتمام مهلت رسيدگي به شكايت ، بلافاصله باتوجه به شكايات دريافتي و بررسي كلي چگونگي برگزاري انتخابات ، نظريه خود را در موردچگونگي برگزاري و پيشنهاد تاييد يا ابطال انتخابات حوزه انتخابيه را طي صورت جلسه اي به هيات نظارت شهرستان اعلام نمايد.

تبصره 1 _ چنانچه بررسي شكايات منجر به ابطال آراي شعبه يا شعبي از حوزه انتخابيه شودكه در سرنوشت انتخابات موثر باشد ، هيات اجراي ي شهرستان موظف است آراي باطل شده را درنتايج قبلي دخالت داده و نتيجه جديد به دست آمده از آن را در صورتجلسه مذكور منظور نمايد.

تبصره 2 _ پيشنهاد ابطال كل انتخابات يا آراي شعبه يا تعدادي از شعب مي يابد مستدل وبراساس مواد قانون باشد.

ماده 72 _ هيات نظارت شهرستان موظف است حداكثر ظرف پنج روز پس از وصول نظريه وپيشنهاد هيات اجراي ي شهرستان ، در خصوص برگزاري انتخابات ، به شرح زير اقدام نمايد:

الف _ چنانچه نظر بر تاييد صحت برگزاري انتخابات داشته باشد مراتب را صورت جلسه و يك نسخه آن را براي اقدام بعدي به فرمانداري و يك نسخه را براي اطلاع ، به هيات نظارت استان ارسال مي نمايد.

ب _ چنانچه نظر بر ابطال كل انتخابات حوزه انتخابيه و يا ابطال يك يا چند شعبه كه درسرنوشت انتخابات موثر است ، داشته باشد ، پيشنهاد ابطال را طي صورت جلسه اي همراه با دلايل ومدارك مستند براي اخذ تصميم و اقدام بعدي به هيات نظارت استان و يك نسخه را براي اطلاع ، به فرمانداري ارسال

مي نمايد.

تبصره _ از اين مرحله به بعد با توجه به دو وضعيت (الف و (ب ، اقدامات در دو مسيرجداگانه ولي به صورت موازي و هم زمان ادامه خواهد يافت

ماده 73 _ اقدامات مربوط به وضعيت (الف

1 _ فرماندار موظف است پس از وصول صورت جلسه هيات نظارت شهرستان مبني بر تاييدصحت برگزاري انتخابات ، مراتب را از طريق انتشار آگهي ، به آگاهي اهالي حوزه انتخابيه برساند ويك نسخه از آگهي منتشر شده را براي هيات نظارت استان ارسال نمايد.

2 _ به استناد ماده (56) قانون چنانچه كسي به تاييد صحت برگزاري انتخابات معترض باشدحداكثر ظرف مدت دو روز از انتشار آگهي مي تواند شكايت خود را به هيات نظارت استان اعلام نمايد.

3 _ هيات نظارت استان موظف است حداكثر ظرف (15) روز از وصول شكايت معترضان ، براساس ماده (56) و با رعايت ماده (58) قانون نتيجه قطعي و نهايي انتخابات حوزه انتخابيه را به فرماندار مربوط اعلام نمايد. چنانچه در پايان مهلت دريافت شكايات ، هيات نظارت استان شكايتي دريافت نكرد موظف است بلافاصله مراتب عدم وصول شكايت را هم براي اقدام بعدي به فرمانداراعلام نمايد.

4 _ فرماندار موظف است نظر قطعي و نهايي هيات نظارت استان در خصوص تاييد يا عدم تاييد صحت برگزاري انتخابات را از طريق انتشار آگهي ، به آگاهي اهالي حوزه انتخابيه برساند.

ماده 74 _ اقدامات مربوط به وضعيت (ب

1 _ هيات نظارت استان موظف است حداكثر ظرف پنج روز از وصول صورت جلسه هيات نظارت شهرستان مبني بر پيشنهاد ابطال كل انتخابات و يا ابطال يك يا چند شعبه موثر در سرنوشتانتخابات ، موضوع را بررسي و نتيجه را

صورت جلسه نمايد. چنانچه نتيجه بررسيها حاكي از تاييدصحت برگزاري انتخابات با همان نتيجه اعلام شده قبلي باشد ، مراتب را بلافاصله از طريق هيات نظارت شهرستان به فرماندار اعلام مي نمايد. در غير اين صورت چنانچه نظر بر ابطال و يا تغييرسرنوشت انتخابات باشد ، صورت جلسه تنظيمي را به منظور اظهارنظر نهايي به هيات مركزي نظارت ارسال مي دارد.

2 _ فرماندار موظف است پس از وصول نظريه هيات نظارت استان مبني بر تاييد صحت برگزاري انتخابات كه نتيجه قطعي و نهايي انتخابات محسوب مي شود ، مراتب را از طريق انتشارآگهي به آگاهي اهالي حوزه انتخابيه برساند.

3 _ هيات مركزي نظارت حداكثر ظرف پنج روز از وصول نظريه هيات نظارت استان درخصوص ابطال انتخابات و يا تغيير سرنوشت آن ، نظر قطعي و نهايي خود را طي صورت جلسه اي به هيات نظارت استان اعلام مي نمايد.

4 _ هيات نظارت استان موظف است بلافاصله پس از وصول صورت جلسه نظريه هيات مركزي نظارت ، مراتب را از طريق هيات نظارت شهرستان به فرماندار اعلام نمايد.

5 _ فرماندار موظف است پس از وصول صورت جلسه نظريه هيات مركزي نظارت ، نتيجه قطعي و نهايي انتخابات را از طريق انتشار آگهي ، به آگاهي اهالي حوزه انتخابيه برساند.

ماده 75 _ هيات نظارت شهرستان و استان موظفند در كليه اقدامات خود همواره ماده (59)قانون را در نظر داشته باشند و آن را رعايت نمايند.

ماده 76 _ فرماندار موظف است پس از انتشار آگهي نتيجه قطعي و نهايي انتخابات حوزه هايانتخابيه ، يك نسخه از هريك از اين آگهي ها را به ستاد انتخابات استانداري و يك نسخه را نيز به ستادانتخابات كشور ارسال نمايد.

فصل هشتم صدور كارت عضويت اعضا و امحاي اوراق انتخاباتي ( ماده 77 تا 79

ماده 77 _ كارت عضويت اعضاي

شوراها با امضاي فرماندار و مهر فرمانداري صادر مي شود.

تبصره _ كارت عضويت فقط براي اعضاي اصلي شورا صادر مي شود.

ماده 78 _ فرماندار موظف است پس از وصول دستور امحاي آرا و اوراق انتخابات شوراها ازستاد انتخابات كشور ، حتي الامكان با حضور اعضاي هيات هاي اجراي ي و نظارت ، نسبت به امحاياوراق تعرفه و برگهاي راي مصرف شده حوزه انتخابيه و نظارت ، نسبت به امحاي اوراق تعرفه وبرگهاي راي مصرف شده حوزه انتخابيه در صورتي كه كارت عضويت اعضاي آن صادر شده باشدبه نحو مقتضي اقدام و مراتب را صورتجلسه و نتيجه را به ستاد انتخابات كشور و ستاد انتخاباتاستانداري اعلام نمايد.

ماده 79 _ دستورالعمل اجراي ي و فرمهاي مربوط به اين آيين نامه پس از تصويب وزير كشورقابل اجرا مي باشد.

اين متن جانشين تصويبنامه شماره 121144/ ت 17179 ه مورخ 12/10/1375 مي شود و ازتاريخ تصويب لازم الاجرا است

معاون اول رييس جمهور _ محمدرضا عارف

آيين نامه اجرايي تشكيلات ، انتخابات داخلي و امور مالي شوراهاي اسلامي بخش - مصوب 11/1/1378 هيات وزي

هيات وزيران در جلسه مورخ 11/1/1378 بنا به پيشنهاد وزارت كشور و به استناد ماده 94قانون تشكيلات ، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب 1/3/1375 آيين نامه اجرايي تشكيلات ، انتخابات داخلي و امور مالي شوراهاي اسلامي بخش را به شرح زير تصويب نمود:

ماده 1 _ در اين آيين نامه براي رعايت اختصار به جاي عبارت ( قانون تشكيلات ، وظايف وانتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب 1/3/1375 ) عبارت ( قانون شوراهاي اسلامي كشور ) و بجاي عناوين ( شوراهاي اسلامي بخش ) و ( حوزه انتخابيه شوراي اسلامي بخش ) به ترتيب كلمه هاي ( شورا ) و ( بخش ) استفاده مي شود.

ماده 2 _ اعضاي

شورا موظفند ظرف مدت يك هفته پس از انتخابات از سوي اعضاي شوراي اسلامي روستاي متبوع خود در تاريخي كه بخشدار به طور كتبي اعلام مي نمايد به رياست مسن ترين عضو و باحضور حداقل دو سوم نمايندگان منتخب شوراهاي اسلامي روستايي و بخشدار تشكيل جلسه دهند و از بين خود هيات رييسه شورا را انتخاب نمايند.

ماده 3 _ سمت اعضا در شورا عبارت از رييس ، نايب رييس و حداقل يك منشي مي باشد كه براي مدت دو سال از سوي اعضا انتخاب مي شوند.

ماده 4 _ سلب عضويت هر عضو شوراي اسلامي بخش از شوراي اسلامي روستاي ذي ربط ، باعث سلب عضويت او از شوراي اسلامي بخش نيز خواهد شد.

ماده 5 _ فرد يا افرادي كه از عضويت شورا خارج مي شوند ، موظفند حداكثر ظرف مدت يك هفته پس از قطعيت خروج از شورا ، كارت عضويت خودرا تحويل بخشداري ذي ربط نمايند و رسيد دريافت دارند.

ماده 6 _ مهر شورا حداكثر ظرف مدت يك هفته پس از شروع به كار رسمي شورا ، توسط بخشدار تحويل رييس شورا مي شود.

ماده 7 _ اعضاي شورا ، حق تفويض اختيارات خود به سايرين ، اعم از عضو و غيرعضو راندارند.

ماده 8 _ رييس شورا مانند ساير اعضا داراي يك حق راي مي باشد و وظايف او عبارت استاز مسئوليت امور اداري و مالي شورا ، تنظيم بودجه ، تعيين زمان و اداره جلسات عادي ، فوق العاده شورا و در صورت لزوم دعوت از اعضا جهت شركت در جلسات ، تقسيم كار بين اعضا براي پيگيري مصوبات ، دفاع از حقوق و منافع شورا در مقابل غير و اقامه دعوي ، درخواست گزارش

كار از اعضا ، امضا و مهر كردن اسناد و مكاتبات شورا ، ايجادهماهنگي با شوراهاي اسلامي روستايي حوزه بخش و ارتباط بين شورا با دهداري ، بخشداري و ساير دستگاههاي اجرايي مي باشد.

تبصره _ در صورت عدم حضور رييس شورا ، وظايف او را نايب رييس انجام مي دهد.

ماده 9 _ وظايف منشي و يا منشيان شورا عبارت ازتهيه و تدوين صورت جلسات ، تهيه متن نامه ها ، ثبت و شماره گذاري آنها ، تهيه گزارش از عملكرد شورا و حفظ و نگهداري دفاتر و صورت جلسات در محل شورا ، انجام امور خزانه داري شورا از قبيل مسئوليت حسابداري شورا ، همكاري با رييس شورا در تنظيم بودجه و اصلاح يا متمم آن ، تنظيم صورت هاي مالي شورا ، ثبت و ضبط فهرست كليه اموال و دارايي هاي شورا ، حسابرسي اوليه ازفعاليت هاي مالي شورا از قبيل درآمدها ، هزينه ها و موجودي در پايان هر سال مالي بر طبق فرم هاي دريافتي مي باشد.

تبصره _ در صورت غيبت منشي يا منشيان شورا ، وظايف آنان از سوي نايب رييس شوراانجام مي شود.

ماده 10 _ جلسات شورا با حضور حداقل 4 عضو تشكيل مي شود و تصميمات آن حداقل با 3راي موافق ، معتبر مي باشد.

ماده 11 _ تشكيل جلسات و همچنين حفظ و نگهداري دفاتر ، اسناد و مدارك و اموال شورا بايد در مكان ثابت و مناسب و با هماهنگي شوراي بخش تعيين شود.

ماده 12 _ جلسات شورا به طور مستمر ماهي دوبار تشكيل مي شود و در صورت نياز ، جلسات فوق العاده و اضطراري شورا با پيشنهاد فرماندار ، بخشدار ، رييس شورا و يا سه نفر از اعضا ، تشكيل مي گردد.

ماده 13

_ هرگاه شورا اطلاع ويا نظر خواهي از شوراهاي اسلامي روستايي را در زمينه موضوع يا موضوعاتي ضروري تشخيص دهد مي تواند تواند اقدام به تشكيل جلسه عمومي نمايد.

ماده 14 _ شورا با رعايت مصالح نظام و تاييد بخشداري ذي ربط مي تواند فعاليت هاي سالانه و همچنين برنامه هاي آتي شورا كه جنبه عمومي دارد با وسايل ممكن به اطلاع اهالي روستاها برساند.

ماده 15 _ موضوع يا موضوعات مختلف قابل طرح در شورا با تشخيص رييس ، درخواست هريك از اعضا و يا تقاضاي كتبي فرماندار و يا بخشدار ذي ربط و يا ساير دستگاههاي دولتي وظيفه مند در بخش و روستا در دستور كار شورا قرار مي گيرد.

ماده 16 _ صورتجلسات شورا بايد به گونه اي تنظيم شود كه در آن تاريخ و دستور كار هر جلسه ، اسامي اعضاي حاضر و غايب ، آراي مثبت و منفي اعضا به هر يك از موضوعات مورد بحث ، اسامي مدعوين و حاضرين به همراه ريوس مطالب مطروحه در جلسه و تمامي مصوبات امده باشد.

تبصره 1 _ كليه اعضاي حاضر شورا بايد ذيل صورتجلسات شورا را امضا و يا مهر نمايند.

تبصره 2 _ مدعوين حاضر ، در صورت تشخيص شورا مي توانند ذيل صورتجلسات را امضا ، انگشت و يا مهر نمايند.

ماده 17 _ شورا موظف است در پايان هر جلسه نسخه اي از كليه مصوبات خود در آن جلسه و درصورت نياز به پيوست سوابق و مطالب مفيد ديگر را ، جهت اطلاع بخشداري ذيربط ارسال دارد.نسخه اي از مصوبات كه مربوط به دستگاه هاي ديگر است را به آن دستگاه ارسال نمايد.

ماده 18 _ شورا موظف است در پايان نيمه دوم فروردين هر سال گزارش

كار سالانه خود را طبق فرم هاي دريافتي در دو نسخه تنظيم و نسخه اصلي را جهت اطلاع بخشداري محل و نسخه دوم را به عنوان سابقه در بايگاني شورا ثبت و نگهداري نمايد.

ماده 19 _ تمامي مكاتبات شوراها بايد طبق فرم هاي دريافتي داراي تاريخ ، شماره ثبت در دفترشورا ، نام كل گيرنده و موضوع نامه باشد و حداقل در سه نسخه تنظيم شود و نسخه اول براي اداره ياسازمان مورد نظر و نسخه دوم جهت بخشداري محل ارسال و نسخه سوم به عنوان سابقه دربايگاني شورانگهداري شود.

ماده 20 _ تمامي مكاتبات شورا بايد در سربرگ رسمي و ممهور به مهر شورا و امضاي رييس ودر صورت غيبت او نايب رييس شورا باشد.

ماده 21 _ شوراي مي تواند با مسئولين اجرايي تا سطح شهرستان مستقيما مكاتبه نمايد و درصورت نياز به مكاتبه با مسئولين بالاتر از طريق فرمانداري محل اقدام نمايد.

ماده 22 _ شورا بايد داراي دفاتر مجزايي جهت ثبت صورت جلسات و حضور و غياب اعضا در جلسات و نامه هاي دريافتي و ارسالي ، طبق دستورالعمل هاي مربوطه باشد.

ماده 23 _ مصوبات شورا پس از 10 روز از تاريخ ابلاغ قابل اجرا است مگر آنكه در ظرف مدت مزبور مسئولان اجرايي مربوط به مصوبات اعتراض نمايند كه در اين صورت با رعايت ماده 80قانون شوراهاي اسلامي كشور عمل خواهد شد. نظر هيات حل اختلاف استان مبني بر تاييد يا ردمصوبه قطعي لازم الاجرا است چنانچه هيات حل اختلاف استان ظرف 15 روز نظر خود را اعلام ننمايد ، مصوبه لازم الاجرا مي گردد.

ماده 24 _ در صورت نياز به حضور بخشدار و يا دهداران مربوطه در جلسات ، شورا مي تواندطي دعوتنامه كتبي و

يا تعيين زمان و دستور كار جلسه از او جهت شركت در جلسه ، دعوت به عمل آورد و بخشدارو يا هر يك از دهداران موظف به شركت در جلسه مزبور مي باشند.

تبصره _ در صورت خودداري بخشدار و هر يك از دهداران از شركت در جلسه ، بدون عذرموجه ، شورا مي تواند طي درخواست كتبي از مقام بالاتر تقاضاي تذكر به بخشدار و يا دهدار رابنمايد و در صورت تكرار مجدد درخواست توبيخ وي را از مقام ذي ربط بنمايد.

ماده 25 _ در صورت درخواست كتبي فرماندار و يا بخشدار ذي ربط از شورا ، مبني بر براي تشكيل جلسه ، شامل زمان ، دستور كار و ضرورت تشكيل جلسه ، شورا موظف به برگزاري جلسه فوق العاده مي باشد.

ماده 26 _ شورا در صورت نياز و با مسئوليت خود مي تواند به منظور مشورت در زمينه موضوع يا موضوعاتي كه در دستور كار خود قرار داده است ، از نماينده دستگاههاي دولتي ذي ربط ويا شخص و يا اشخاص غير عضو دعوت به همكاري نمايد.

ماده 27 _ شورا مي تواند در ارتباط با وظايف خود ، اطلاعات مورد نياز را از دستگاهها ، ادارات وسازمان هاي دولتي ، درخواست نمايد و آن ادارات و سازمان ها موظف به همكاري مي باشند.

ماده 28 _ شورا موظف است يك ماه قبل از انقضاي مدت قانوني خود ، صورتي از كليه فعاليت ها ، طرحها و برنامه هايي كه در طول دوره فعاليت قانوني به اجرا گذارده است و يا در دستاجرا دارد در دو نسخه تهيه و نسخه اول را براي بخشداري ذي ربط ارسال و نسخه آخر را براي ثبت درسوابق شورا نگهداري نمايد.

ماده 29 _ در صورتي كه هر يك از

اعضا ، بنا به دلايلي از عضويت شورا خارج شود ، شوراموظف است در اولين جلسه پس از قطعيت يافتن خروج آن عضو ، مراتب را كتبا به بخشداري محل گزارش دهد تا بخشداري از اعضاي علي البدل با احتساب آرا آنان دعوت به شركت در جلسات و طي مراحل مورد نياز مانند صدور كارت شناسايي و اطلاع از سمت عضو جديد در شورا بنمايد.

تبصره _ در صورتي كه عضو خارج شده از شورا رييس و يا نايب رييس آن باشد ، شورا بايد درجلسه اي با هماهنگي بخشدار و با حضور وي ، رييس يا نايب رييس را براي مدت باقي مانده هيات رييس انتخاب نمايد.

ماده 30 _ هرگاه عضوي بيش از 6 جلسه متوالي و دوازده جلسه غيرمتوالي در طول يك سال بدون داشتن عذر موجه (به تشخيص شورا) در جلسات شورا شركت نكند موضوع براي سلب عضويت وي به هيات حل اختلاف استان ، موضوع ماده 82 قانون ارجاع مي شود.

ماده 31 _ هرگونه فعاليت مالي توسط شورا و برداشت از حساب هاي آن بايد قبلا به تصويب شورا رسيده باشد.

ماده 32 _ شورا مي تواند در صورت تمايل اهالي و ساير اشخاص حقيقي و حقوقي وموسسات دولتي و غيردولتي به پرداخت كمك بلاعوض ، براي اجراي برنامه ها و طرح هاي شورا ، اين كمك را از طريق واريز به حساب هاي افتتاح يافته ، دريافت نمايد.

تبصره _ كمك هاي غيرنقدي مي بايد از سوي اهالي به حساب هاي تعيين شده واريز وكمك هاي غيرنقدي در زمره اموال دراختيار شورا و يا ساير مصارف منظور شده در بدو دريافت ثبت شود.

ماده 33 _ تمامي درآمدهاي شورا ، اعم از كمك هاي بلاعوض مردم ، عوارض دريافتي از اهالي ، در

صورت تخصيص كمك هاي دولتي براي اجراي برنامه هاي عمراني و ساير رديف هاي دريافتي ، بايد بر طبق برنامه هايي كه قبلا به صورت بودجه سالانه و در قالب طرح هاي عمراني و يا مصارف جاري به تصويب شورا رسيده است و با با رعايت قوانين و مقررات مربوط به مصرف عمران وآباداني روستاهاي بخش برسد.

تبصره _ در صورت نياز به اجراي برنامه جديد در طي ايام سال و پس از تصويب بودجه سالانه ، شورا مي تواند به صورت الحاق به بودجه سالانه ، آن برنامه را تنظيم و اجرا نمايد.

ماده 34 _ شورا موظف است به منظور حفظ و نگهداري كليه وجوه دريافتي و درآمدهايي كه درطول هر دوره فعاليت قانوني تحصيل مي نمايد ، حسابي را در نزد يكي از شعب بانك هاي كشور درمركز بخش به نام شورا افتتاح نمايد و تمامي وجوه نقد را به محض وصول به آن حساب واريزنمايد.

ماده 35 _ هرگونه برداشت از حساب موجودي و اعتبارات شورا ، بايد در قالب بودجه سالانه وطرح ها و مخارجي كه قبلا به تصويب شورا رسيده است و با امضاي رييس و منشي شورا و مهرشورا صورت گيرد.

ماده 36 _ شورا مكلف است كليه فعاليت هاي مالي خود اعم از درآمد ، مخارج و مانده حساب هارا به طور نوبه اي و بر طبق فرم هاي دريافتي به اطلاع بخشداري و شوراهاي اسلامي روستاهاي مربوطه برساند.

ماده 37 _ شورا بايد در پايان هر سال مالي ، ترازنامه مالي خود را طبق فرم هاي ارسالي از وزارت كشور جهت اطلاع عموم اهالي به طريق ممكن انتشار دهد.

ماده 38 _ شورا موظف است در پايان هر سال شمسي و با توجه به برنامه هاي چهارده ساله دوره خود و برآورد

عوايد و درآمدهاي سال آتي ، بودجه جاري وعمراني شورا براي سال آينده را دردو نسخه تنظيم نمايد و پانزدهم اسفند همان سال نسخه اصلي را براي بخشداري و رونوشت آن رابراي شوراهاي اسلامي و روستاهاي مربوطه ارسال و نسخه دوم را به عنوان سابقه در دفاتر شورابايگاني نمايد.

تبصره _ بخشدار مربوطه مي تواند نظرات اصلاحي و تكميلي خود را حداكثر تا يك هفته پس از دريافت به شورا اعلام نمايد ، تا در صورت تجديدنظر ، آن را در شورا مطرح و پس از تصويب به صورت متمم بودجه در متن آن بگنجاند.

ماده 39 _ تمامي اموال شورا ، اعم از منقول و غيرمنقول ، تحويل شورا مي باشد و اعضاي شورادر مقابل حفظ و نگهداري آن مسئول مي باشند.

ماده 40 _ خريد يا فروش كليه اموال منقول ، غيرمنقول ، اجاره مكان هاي لازم براي شورا و ياكرايه دادن اماكن متعلق به شورا ، با تصويب دو سوم كل اعضا و رعايت ضوابط قانوني قابل اجرامي باشد.

تبصره _ عوايد حاصل از فروش و اجاره دارايي هاي شورا بايد از طريق حساب بانكي شوراصورت گيرد.

ماده 41 _ آن دسته از كاركنان دولت يا موسسات عمومي غيردولتي كه به عضويت شورا درآمده و به خدمت تمام وقت يا پاره وقت آنان نياز باشد ، مي توانند به عنوان مامور به خدمت در شوراهاانجام وظيفه نمايند. مدت عضويت جزو سنوات خدمتي آنان محسوب مي شود و حقوق مزايايانان برابر آخرين حكم استخدامي (يا برابر آنچه كه شورا در بودجه مصوب خود مقرر مي نمايد) ازبودجه شورا پرداخت مي شود.

دستگاه هاي اجرايي موظفند حسب درخواست استاندار ذي ربط نسبت به صدور حكم مأموريت تمام وقت يا پاره وقت اعضاي شورا اقدام نمايند. دستورالعمل نحوه

صدور حكم مأموريت پاره وقت اعضاي شوراها توسط دبيركل سازمان امور اداري و استخدامي كشور ابلاغ خواهد شد.

ماده 42 _ شورا بايد در پايان دوره انتخابيه خود ، صورت كاملي از كليه اموال و دارايي هاي شوراتنظيم و در اولين روز شروع به كار رسمي دوره جديد ، آن را به اعضاي جديد طبق صورت مذكورتحويل نمايد و نسخه اي از آن را براي بخشدار محل ارسال كند.

ماده 43 _ به منظور اجراي مطلوب وهماهنگ قانون شوراهاي اسلامي در بخش ها ، وزارت كشور ، مسئول آموزش هاي لازم براي اعضاي شوراها و نيز مجريان اين قانون بوده و نيز موظف است آيين نامه هاي اجرايي مورد نياز را تهيه و پس از تصويب هيات وزيران براي اجرا ابلاغ نمايد.

معاون اول رييس جمهور _ حسن حبيبي

آيين نامه اجرايي انتخابات شوراهاي اسلامي روستا و بخش - مصوب 16 4 81
فصل اول كليات ( ماده 1 تا 19 )

ماده 1 _ در اين آيين نامه عنوان ( قانون تشكيلات ، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشورو انتخابات شهرداران _ مصوب 1375 _ ) به اختصار ( قانون ) ناميده مي شود.

ماده 2 _ مقصود از عبارت ( شورا ) در اين آيين نامه ، شوراهاي اسلامي ( روستا و بخش ) مي باشد.

ماده 3 _ تاريخ شروع دوره هر شورا ، موضوع ماده (3) قانون ، تاريخ تشكيل اولين جلسه رسمي همان شورا موضوع ماده (16) قانون خواهد بود.

تبصره _ چنانچه به استناد ماده (31) قانون ، انتخابات ميان دوره اي برگزار شود فعاليت شوراي تشكيل شوراي باقيمانده همان دوره خواهد بود.

ماده 4 _ تعداد اعضاي علي البدل شوراها ، موضوع ماده (8) قانون ، به شرح زير تعيين مي شود:

1 _ شوراهاي داراي 3 نفر عضو اصلي ، 2 نفر.

2 _ شوراهاي داراي 5 نفر عضو اصلي ، 3

نفر.

ماده 5 _ هريك از روستاها و بخشهاي موضوع ماده (12) قانون به عنوان يك حوزه انتخابيه محسوب مي شود.

ماده 6 _ در صورتي كه انتخابات چند حوزه انتخابيه موضوع ماده (5) اين آيين نامه به طور همزمان برگزار شود ، به منظور حفظ استقلال انتخابات هر حوزه ، كليه اقدامات از قبيل صدور آگهي ها و تنظيم صورتجلسه ها براي هريك از حوزه ها به صورت مستقل انجام و سوابق انتخاباتي هر حوزه جداگانه نگهداري مي شود.

ماده 7 _ اخذ راي در يكي از روزهاي تعطيل رسمي انجام خواهد شد و مدت زمان آن حداقل هشت ساعت خواهد بود.

تبصره _ مدت زمان اخذ راي با تصويب و موافقت مشترك هيات هاي اجرايي و نظارت بخش ، قابل تمديد مي باشد.

ماده 8 _ بخشدار موظف است در اجراي ماده (16) قانون ، ظرف يك هفته پس از تاييد نهايي صحت انتخابات و قطعي شدن نتيجه آن ، از اعضاي شورا دعوت نمايد تا در اولين جلسه رسمي شورا كه به رياست مسن ترين عضو تشكيل مي شود ، نسبت به انتخاب هيات رييسه شورا اقدام نمايند.

ماده 9 _ دهدار در تمام مراحل برگزاري انتخابات زير نظر بخشدار ممنوع و به عنوان نماينده رسمي وي مجري برنامه هاي انتخابات در حوزه مأموريت خود مي باشد.

ماده 10 _ در صورت اجراي ماده (69) قانون مبني بر خروج عضو يا اعضايي از شورا ، رييس يانايب رييس شورا موظف است بلافاصله مراتب را به طور كتبي به اطلاع بخشدار برساند.

ماده 11 _ بخشدار موظف است بلافاصله پس از وصول نامه شورا مبني بر خروج اعضا ازشورا ، از اعضاي علي البدل به ترتيب بيشترين راي براي جايگزيني اعضاي خارج شده دعوت به عمل آورد و

مراتب را به شوراي مربوط اعلام نمايد.

ماده 12 _ در اجراي ماده (14) و (30) قانون و با رعايت تبصره ذيل آن ، چنانچه فردي درانتخابات بيش از يك شورا ثبت نام نمود و يا احتمالا عضويت يافت به دستور وزارت كشور نام وياز ليست داوطلبي و يا عضويت شورا حذف مي شود. اين قبيل افراد از عضويت در كليه شوراها به مدت چهار سال محروم خواهند بود.

ماده 13 _ براي انتخاب اعضاي علي البدل شوراها نيازي به برگ راي يا اخذ راي مجزا و يامشخص نمودن اعضاي علي البدل در برگ راي نيست ، بلكه در پايان راي گيري و قرايت و شمارش آرا ، دارندگان راي به ترتيب بيشترين راي به دست آمده و به تعداد موردنياز به عضويت اصلي و يا علي البدل شوراها درميايند. بنابراين راي دهنده ، اسامي نامزدهاي موردنظر خود را حداكثر به همان تعداد اعضاي اصلي شورا در برگ راي درج مي نمايد.

ماده 14 _ هيات اجرايي مسئول اجراي تبصره ذيل ماده (17) قانون مي باشد.

تبصره _ نامزدهاي انتخاباتي ذينفع در صورت تمايل مي توانند در جلسه قرعه كشي شركت نمايند. تاريخ و محل قرعه كشي بايد حداقل (24) ساعت قبل توسط بخشدار به منتخبين ذيربط ابلاغ شود.

ماده 15 _ سرپرست بخشدار به جاي بخشداري خواهد بود.

ماده 16 _ در اجراي ماده (41) قانون ، نيروي انتظامي در كليه مراحل مكلف به همكاري بامجريان انتخابات است و حسب درخواست استاندار ، فرماندار و بخشدار موظف است مأمورين وامكانات خود را در اختيار آنان قرار دهد.

ماده 17 _ در صورت توقف ، ابطال و يا انحلال شورا توسط مراجع قانوني مذكور در مواد (57) ، (81) و (84) قانون ،

مراجع مذكور موظفند بلافاصله مراتب توقف ، ابطال و يا انحلال شورا را به بخشدار مربوط اعلام نمايند. شروع مهلت (2) ماهه براي تجديد انتخابات ، از زمان وصول اعلام توقف ، ابطال و يا انحلال خواهد بود.

ماده 18 _ بخشدار موظف است به محض اطلاع از توقف ، ابطال و يا انحلال شورا ، مراتب را به وزارت كشور اعلام نمايد.

ماده 19 _ مجلس شوراي اسلامي پيش از شروع انتخابات به استناد ماده (53) قانون ، اعضاي هيات مركزي نظارت بر انتخابات را با ذكر سمت ايشان در هيات ، به وزارت كشور معرفي مي نمايد.

فصل دوم هيات اجرايي ( ماده 20 تا 36 )

ماده 20 _ بخشدار موظف است پس از وصول دستور شروع انتخابات ، براساس ماده (33)قانون به منظور تشكيل هيات اجرايي بخش از ساير اعضاي اداري هيات دعوت به عمل آورد.

ماده 21 _ بخشدار موظف است در اجراي تبصره ذيل ماده (33) قانون ، به منظور تعيين معتمدين اصلي و علي البدل عضو هيات اجرايي بخش ، (25) نفر از معتمدان اقشار مردم را انتخاب و به منظور تاييد ، به طور كتبي به هيات نظارت بخش معرفي نمايد.

ماده 22 _ هيات نظارت بخش موظف است حداكثر ظرف (2) روز پس از وصول اسامي (25)نفر معتمدان از بخشدار ، اظهارنظر كتبي خود را همراه با دلايل يا مدارك لازم به بخشدار اعلام نمايد.

تبصره _ چنانچه هيات نظارت بخش ، معتمدان پيشنهادي بخشدار را تاييد ننمايد ، بخشدارموظف است به همان تعداد متعمدان ديگري را به هيات نظارت معرفي نمايد.

ماده 23 _ بخشدار موظف است پس از وصول نظريه كتبي هيات نظارت بخش ، بلافاصله از(25) نفر معتمدان به طور كتبي دعوت به عمل آورد. مدعوين حداكثر

ظرف (2) روز از تاريخ دعوت تشكيل جلسه مي دهند و پس از حضور حداقل دو سوم آنان (17 نفر از 25 نفر) در حضور هيات نظارت و اعضاي اداري هيات اجرايي ، از بين خود (6) نفر را به عنوان معتمدان اصلي و (6) نفر را به عنوان معتمدان علي البدل هيات اجرايي بخش با راي مخفي و اكثريت نسبي آرا انتخاب و مراتب را صورت جلسه مي نمايند.

ماده 24 _ بخشدار موظف است مراتب انتخاب معتمدين اصلي و علي البدل و تشكيل هياتاجرايي را از طريق سلسله مراتب اداري به ستاد انتخابات كشور اعلام نمايد.

ماده 25 _ مهلت تشكيل هيات اجرايي از زمان وصول دستور موضوع ماده حداكثر پنج روزمي باشد.

ماده 26 _ دو سوم اعضاي هيات اجرايي براي رسميت جلسات موضوع ماده (36) قانون وتبصره (1) ذيل آن ، (7) نفر مي باشد.

ماده 27 _ روساي هيات هاي اجرايي و نظارت موظفند با هماهنگي لازم ، فردي را كه به طور همزمان در بيش از يك هيات ، اعم از اجرايي يا نظارت عضويت دارد ، در يك هيات ابقا و از ساير هيات ها حذف نمايند.

ماده 28 _ هيات اجرايي موظف است در اجراي مواد (62) و (65) قانون ، يك نسخه از كليه صورت جلسه ها و آگهي هاي خود را به هيات نظارت بخش تحويل نمايد.

ماده 29 _ هيات اجرايي موظف است در اجراي ماده (39) قانون ، تشكيل جلسه مي دهد وتعداد و محل شعب ثبت نام و اخذ راي حوزه انتخابيه را تعيين و پس از تنظيم صورت جلسه ، يك نسخه آن را به بخشدار تسليم مي نمايد.

ماده 30 _ بخشدار موظف است براساس صورت جلسه دريافتي از هيات اجرايي ، آگهي انتخابات

و مقررات جزايي و محل شعبه يا شعب ثبت نام و اخذ راي را تنظيم و در موعد مقرر براي اطلاع عموم در حوزه انتخابيه منتشر نمايد.

ماده 31 _ بخشدار موظف است در اجراي ماده (40) قانون ، پس از وصول اسامي اعضاي شعبه ثبت نام و اخذ راي نسبت به صدور احكام آنان اقدام نمايد.

ماده 32 _ بخشدار موظف است ترتيبي اتخاذ نمايد كه يك روز قبل از روز اخذ راي ، محل شعبه يا شعب ثبت نام و اخذ راي آماده شود.

ماده 33 _ بخشدار موظف است براي هريك از شعب ثبت نام و اخذ راي ، يك نفر نماينده كه بايد حتي الامكان از كارمندان دولت باشد ، از طرف خود تعيين و نسبت به صدور حكم آنان اقدام نمايد و براي تحويل گرفتن صندوق و تعرفه و برگ راي و ساير وسايل و لوازم انتخاباتي با تعيين تاريخ و محل مراجعه ، از ايشان براي شركت در جلسه توجيهي دعوت به عمل آورد.

ماده 34 _ بخشدار موظف است پس از حضور نمايندگان خود در جلسه توجيهي ، توسط هيات اجرايي ، صندوق و تعرفه و برگ راي و ساير وسايل و لوازم انتخاباتي موردنياز را به آنان تحويل دهد و پس از توجيه برنامه ثبت نام و اخذ راي و قرايت آرا و ساير آموزشهاي لازم ، ترتيبي اتخاذنمايد تا قبل از شروع اخذ راي در محل شعبه حاضر باشند.

تبصره _ نمايندگان بخشدار موظفند بلافاصله پس از حضور در محل شعبه ثبت نام و اخذ راي ، صندوق و تعرفه و برگهاي راي و ساير وسايل و لوازم موردنياز را در اختيار اعضاي شعبه قرارداده وآنان را نسبت به

وظايف خود توجيه نمايند. مسئوليت حفظ و حراست از برگهاي راي به منظورجلوگيري از خروج آنها از محل شعبه اخذ راي به عهده نماينده بخشدار مي باشد.

ماده 35 _ در صورت تعيين و معرفي كتبي ناظر براي هريك از شعب ثبت نام و اخذ راي از طرف هيات نظارت بخش ، بخشدار موظف است نسبت به اعزام وي به نحوي كه قبل از شروع اخذ راي درمحل شعبه حضور داشته باشد ، اقدام نمايد.

ماده 36 _ بخشدار موظف است براي حفاظت شعب ثبت نام و اخذ راي با همكاري و هماهنگي نيروي انتظامي به تعداد لازم و حداكثر تا (3) نفر از مأموران مذكور انتخاب و ضمن صدور ابلاغ نامبردگان ، آنان را به همراه نماينده خود و ناظر و اعضاي شعبه ثبت نام و اخذ راي به محل اعزام نمايد.

فصل سوم هيات هاي نظارت ( ماده 37 تا 45 )

ماده 37 _ در اجراي ماده (53) قانون و به استناد ماده (73) قانون اصلاح قانون تشكيلات شوراهاي اسلامي كشوري و انتخابات شوراهاي مزبور _ مصوب 29/4/1365 _ به منظور نظارت برامر انتخابات شوراها ، هيات مركزي نظارت بر امر انتخابات شورهاي اسلامي كشوري متشكل از (3)نفر از اعضاي كميسيون شوراها و امور داخلي و (2) نفر از اعضاي كميسيون اصل (90) به انتخاب مجلس شوراي اسلامي تشكيل مي شود.

تبصره _ در صورتي كه به تعداد لازم از كميسيونهاي مذكور داوطلب نباشد ، مجلس از ميان ساير نمايندگان داوطلب (5) نفر را انتخاب مي نمايد.

ماده 38 _ در اجراي ماده (53) قانون و به استناد ماده (74) قانون اصلاح قانون تشكيلات شوراهاي اسلامي كشوري و انتخابات شوراهاي مزبور _ مصوب 29/4/1365 _ به منظور نظارت برامر انتخابات شوراهاي اسلامي كشوري در هر استان

، هيات نظارت استان مركب از سه نفر ازنمايندگان مجلس شوراي اسلامي آن استان به تعيين هيات مركزي نظارت تشكيل مي شود. هيات مركزي نظارت پس از تعيين اعضاي هيات نظارت استان ، اسامي آنان را به ستاد انتخابات استان مربوط و ستاد انتخابات كشور اعلام مي نمايد.

تبصره _ در هر استاني كه تعداد نمايندگان آن از سه نفر كمتر باشد و يا به حد نصاب از آن استان داوطلب نباشد ، تعيين بقيه اعضا از بين نمايندگان استانهاي مجاور با هيات مركزي نظارت مي باشد.

ماده 39 _ ستاد انتخابات استان پس از وصول اسامي اعضاي هيات نظارت استان ، اسامي نامبردگان را به فرمانداريهاي تابع اعلام مي نمايد.

ماده 40 _ هيات نظارت استان در هر شهرستان ، هيات نظارت شهرستان بر انتخابات شوراهاي اسلامي كشوري را مركب از (5) نفر از معتمدان محل تشكيل مي دهد و اسامي آنان را به فرمانداري ذيربط و ستاد انتخابات استان اعلام مي نمايد.

ماده 41 _ فرمانداري مكلف است پس از وصول اسامي اعضاي هيات نظارت شهرستان ، اسامي نامبردگان را به بخشداريهاي تابع اعلام نمايد.

ماده 42 _ هيات نظارت شهرستان براي هر بخش ، هيات نظارت بخش مركب از سه نفر معتمد محلي براي نظارت بر انتخابات بخش تشكيل مي دهد و اسامي آنان را به بخشدار مربوط و فرمانداري محل اعلام مي نمايد.

ماده 43 _ هيات نظارت بخش مي تواند براي شعبه ثبت نام و اخذ راي يك نفر ناظر تعيين ونامبرده را حداكثر تا يك روز مانده به روز اخذ راي به بخشدار معرفي نمايد.

ماده 44 _ شركت اعضاي هيات نظارت بخش در جلسات هيات اجرايي به منظور نظارت برصحت برگزاري انتخابات مي باشد و عدم حضور آنان

در جلسات و يا خودداري از امضاي صورت جلسات مانع از ادامه كار انتخابات نخواهد بود.

ماده 45 _ هيات هاي نظارت در چهارچوب قانون و آيين نامه اجرايي تنها ناظر بر اجراي صحيح قانون مي باشند و حق دخالت در امور اجرايي انتخابات را ندارند.

فصل چهارم اعلام داوطلبي ، بررسي سوابق و رسيدگي به صلاحيت داوطلبان ( ماده 46 تا 61 )

ماده 46 _ بخشدار موظف است بلافاصله پس از وصول دستور شروع انتخابات ، آگهي ثبت نام از داوطلبان ، حاوي تاريخ شروع و خاتمه ثبت نام ، محل ثبت نام ، شرايط انتخاب شوندگان و مدارك مورد نياز شامل اصل شناسنامه عكس دار ، دو نسخه تصوير كليه صفحه هاي شناسنامه و چهار قطعه عكس جديد 4*3 را منتشر نمايد و ظرف مهلت مقرر از داوطلبان عضويت در شوراها ثبت نام به عمل آورد.

ماده 47 _ بخشدار مي تواند با صدور حكم كتبي مسئول يا مسئولاني از بين كارمندان بخشداري را براي ثبت نام از داوطلبان عضويت در شوراها تعيين نمايد.

تبصره _ بخشدار مي تواند با صدور حكم كتبي ، دهدار را نيز به عنوان مسئول ثبت نام تعيين نمايد.

ماده 48 _ داوطلبان عضويت در شوراها در مهلت مقرر با مراجعه به بخشداري و ارايه مدارك مورد نياز شخصا پرسشنامه اعلام داوطلبي را در حضور مسئول ثبت نام تكميل مي نمايند. مسئول ثبت نام پس از دريافت و تطبيق مشخصات سجلي داوطلب با اصل شناسنامه ، رسيد مدارك وپرسشنامه را به وي تسليم مي دارد.

ماده 49 _ هيات اجرايي بلافاصله پس از تشكيل ، مقدمات رسيدگي به صلاحيت داوطلبان رافراهم مي نمايد.

ماده 50 _ بخشدار موظف است در اجراي تبصره (1) ذيل ماده (46) قانون ، در پايان هر روز اسامي و مشخصات كليه داوطلباني را كه توسط هيات اجرايي مظنون تشخيص داده شده اند به منظور بررسي سوابق حسب مورد به مراجع ذيربط در

شهرستان از قبيل اداره اطلاعات ، نيروي انتظامي ، دادگستري و ثبت احوال ارسال نمايد.

ماده 51 _ مراجع مذكور در ماده (46) قانون موظفند در اجراي تبصره (2) ذيل همان ماده حداكثر ظرف مدت ده روز پس از وصول اسامي و مشخصات هريك از داوطلبان ، نتيجه بررسيهاي انجام شده درخصوص سوابق آنان را به طور كتبي به بخشدار اعلام نمايند.

تبصره 1 _ اظهارنظر و تصميم گيري درخصوص تاييد يا عدم تاييد صلاحيت داوطلبان براساس قانون تنها از وظايف و اختيارات هيات هاي اجرايي با تاييد هيات نظارت مي باشد و دستگاههاي يادشده در ماده (46) قانون حق اظهارنظر در اين مورد را ندارند و موظفند فقط سوابق داوطلبان را منعكس نمايند.

تبصره 2 _ مراجع مذكور در ماده 46 قانون موظفند كليه اطلاعات و سوابق ذي ربط داوطلبان استعلام شده را طبق فرمي كه در چارچوب قانون تنظيم و توسط رييس هيات اجرايي در اختيار آنها قرار خواهد گرفت ، به هيات اجرايي اعلام نمايند.

ماده 52 _ بخشدار موظف است به محض وصول اطلاعات لازم درباره سوابق هريك ازداوطلبان ، جلسات هيات اجرايي را تشكيل دهد و حداكثر ظرف مدت هفت روز پس از وصول سوابق هريك از داوطلبان با رعايت كامل متن ماده (49) قانون ، به صلاحيت آنان رسيدگي و نتيجه را صورت جلسه نمايد و بلافاصله يك نسخه از هريك از صورت جلسه تنظيمي را به هيات نظارت بخش ارسال نمايد.

تبصره _ مهلت رسيدگي به صلاحيت آن دسته از داوطلبان عضويت در شوراي اسلامي روستاكه در مظان اتهام قرار نداشته اند و سوابق آنان از مراجع مذكور در ماده (46) قانون استعلام نشده است نيز حداكثر هفت روز پس از پايان مهلت (10)

روزه مراجع يادشده مي باشد.

ماده 53 _ هيات نظارت بخش پس از وصول جلسات رسيدگي به صلاحيت داوطلبان ، به استنادماده (48) قانون موظف است حداكثر ظرف مدت (7) روز از وصول هريك از صورت جلسات ، نظريه خود مبني بر تاييد يا رد صلاحيت داوطلبان ، به طور كتبي و با ذكر دلايل قانوني و مدارك لازم به بخشدار اعلام نمايد.

ماده 54 _ بخشدار موظف است پس از وصول نظريه هيات نظارت بخش مبني بر تاييد يا ردتصميمات هيات اجرايي بخش درخصوص بررسي صلاحيت داوطلبان و همچنين با رعايت قسمت اخير ماده (48) قانون ، مبني بر ملاك عمل بودن نظر هيات اجرايي پس از پايان مهلت تعيين شده براي هيات نظارت ، بلافاصله مراتب تاييد يا رد صلاحيت هريك از داوطلبان را به طور كتبي به داوطلب تاييد شده يا رد شده ذيربط ابلاغ نمايد.

ماده 55 _ هيات نظارت شهرستان موظف است ظرف مهلت مقرر در تبصره (3) ماده (50)قانون ، نظر خود درخصوص تاييد يا رد صلاحيت آن دسته از داوطلباني كه صلاحيتشان در هياتاجرايي رد شده و شاكي بوده اند را با تنظيم صورت جلسه به ضميمه نامه رسمي به منظور ارسال به بخشداري مربوط ، به ستاد انتخابات فرمانداري تسليم نمايد.

تبصره _ چنانچه در مهلت مقرر هيچ گونه شكايتي از حوزه انتخابيه واصل نشد ، مراتب صورت جلسه و به همان نحو عمل خواهد شد.

ماده 56 _ ستاد انتخابات فرمانداري موظف است پس از وصول صورت جلسه رسيدگي به شكايات داوطلبان رد صلاحيت شده ، از هيات نظارت شهرستان ، بلافاصله مراتب را به بخشداري مربوط اعلام نمايد.

ماده 57 _ بخشدار موظف است پس از وصول نظريه هيات نظارت شهرستان ، آگهي اسامي نامزدهاي انتخاباتي را حداكثر ظرف

سه روز تهيه و هشت روز قبل از روز اخذ راي به منظور اطلاع اهالي حوزه انتخابيه ، در حوزه مذكور منتشر نمايد.

ماده 58 _ در اجراي ماده (24) قانون ، نامزدهاي انتخاباتي در صورت تمايل به داشتن نماينده درمحل شعبه ثبت نام و اخذ راي موظفند حداكثر تا سه روز قبل از روز اخذ راي اسامي و مشخصات ويك قطعه عكس نمايندگان خود را به هيات اجرايي تسليم نمايند.

ماده 59 _ هيات اجرايي موظف است براي نمايندگان نامزدهاي انتخاباتي معرفي نامه و يا كارت شناسايي صادر و به نامزد ذيربط تحويل نمايد.

ماده 60 _ شكايات و اعتراضات نمايندگان نامزدهاي انتخاباتي از طريق نامزدهاي مربوط جمع آوري و با امضاي وي به هيات هاي اجرايي و نظارت بخش تسليم خواهد شد.

ماده 61 _ تداركات و تامين احتياجات مورد تقاضاي هريك از نمايندگان نامزدها به عهده معرفي كننده خواهد بود.

فصل پنجم تبليغات ( ماده 62 تا 67 )

ماده 62 _ مدت فعاليت تبليغات انتخاباتي براي كليه نامزدها يكسان است و (8) روز قبل از روزاخذ راي آغاز مي گردد و تا (24) ساعت قبل از روز اخذ راي ادامه خواهد داشت

ماده 63 _ در فعاليتهاي تبليغات انتخاباتي ، انجام امور ذيل ممنوع است و مرتكبين تحت پيگردقانوني قرار مي گيرند.

1 _ نوشتن و يا ارايه مطالب خلاف واقع

2 _ استفاده از هرگونه پلاكارد (جز در محل ستاد انتخاباتي ) ، ديوارنويسي ، كاروانهاي تبليغاتي و استفاده از بلندگوهاي سيار در خارج از محيط سخنراني و امثال اينها به استثناي عكس در دو فرم وجزوه و تراكت با عكس و سخنراني و پرسش و پاسخ از طرف نامزدهاي انتخاباتي و طرفداران آنها.

3 _ استفاده از عكس با لباس فرم نيروهاي

نظامي و انتظامي

4 _ الصاق هرگونه عكس ، آگهي و آثار تبليغاتي بر روي علايم راهنمايي و رانندگي ، تابلوي بيمارستانها ، مكانها و موسسات آموزشي و تابلوهاي نصب شده در معابر عمومي توسط بخش دولتي و وابسته به دولت ، تابلوها و املاك بخش خصوصي ، مگر با رضايت مالكين يا متصرفين ، صندوقهاي پست ، باجه هاي تلفن ، پستهاي برق و تلفن و هرگونه تابلوي راهنما.

5 _ تبليغ عليه نامزدها و هرگونه هتك حرمت و حيثيت آنان

6 _ پاره يا معدوم نمودن عكس و آثار تبليغاتي نامزدهاي انتخاباتي در مدت و زمان قانوني تبليغات ، كه در محلهاي مجاز الصاق شده و يا قرار گرفته است

7 _ انجام هرگونه فعاليت تبليغاتي له يا عليه نامزدها از صدا و سيما ، ميز خطابه نماز جمعه وتريبون مجلس شوراي اسلامي و يا هر وسيله ديگري كه جنبه رسمي يا دولتي دارد و فعاليت كارمندان در ساعات اداري و همچنين استفاده از وسايل و ساير امكانات وزارتخانه ها و ادارات و شركتهاي دولتي و موسسات وابسته به دولت و نهادها و موسساتي كه از بودجه عمومي (به مقدار) استفاده مي نمايند و موسسات و نهادهايي كه دارايي آنان از اموال عمومي است و همچنين در اختيارگذاشتن وسايل و امكانات مذكور.

8 _ فعاليت تبليغاتي مجريان و ناظران انتخابات براي نامزدهاي انتخاباتي قلمرو مسووليت خود.

تبصره 1 _ درجات تحصيلي و سوابق خدمات و فعاليتهاي مورد ادعا در آثار تبليغاتي بايدمستند به مداركي باشد كه در صورت نياز هيات اجرايي ، ارايه آنها امكان پذير باشد.

تبصره 2 _ استفاده از امكانات تبليغي موسساتي كه به نحوي از بودجه عمومي استفاده مي كنندولي

با رعايت ضوابط و انعقاد قرارداد و اخذ وجه از اشخاص حقيقي و حقوقي براي آنها كارهاي تبليغاتي انجام مي دهند (مثل نشريات وابسته به دولت ، در تبليغات انتخاباتي بلامانع است

ماده 64 _ در صورتي كه مطبوعات و نشريات آگهي يا مطالبي عليه نامزدهاي انتخاباتي درج كنند و يا مطالبي بنويسند كه دال بر انصراف گروه يا اشخاصي از نامزدهاي معين باشد ، نامزدها حق دارند پاسخ خود را به نشريه مزبور بدهند و آن نشريه طبق قانون مطبوعات مكلف به چاپ فوري آن در اولين شماره مي باشد.

ماده 65 _ انتشار اعلام نظر شخصيتها (بدون ذكر عنوان و مسئوليت آنان ، مجامع ، احزاب وگروههاي مجاز ، در تاييد نامزد انتخاباتي بايد مستند به مدرك كتبي و امضا شده مربوط به تاييد وحمايت باشد و در صورت درخواست هيات اجرايي ، نامزد انتخاباتي مكلف به ارايه اين مستندات و مدارك مي باشد.

ماده 66 _ همزمان با آغاز كار ستاد تبليغات انتخاباتي نامزدها ، نشاني و محل ستاد و نام مسوول آن بايد كتبا و با امضاي نامزد انتخاباتي مربوط ، به آگاهي هيات اجرايي حوزه انتخابيه برسد.

ماده 67 _ هرگونه عكس و آثار تبليغاتي نامزدهاي انتخاباتي كه در محل شعبه ثبت نام و اخذراي وجود دارد بايد قبل از شروع اخذ راي ، توسط اعضاي شعبه امحا شود.

فصل ششم برنامه ريزي راي و قرايت آرا و اعلام نتيجه اخذ راي ( ماده 68 تا 70

ماده 68 _ اعضاي شعبه ثبت نام و اخذ راي حداقل يك ساعت قبل از وقت مقرر در محل شعبه حاضر مي شوند. ابتدا به استناد تبصره (2) ذيل ماده (40) قانون ، نسبت به انتخاب هيات رييسه ومنشي ها اقدام و مراتب را در صورت جلسه درج مي نمايند ، سپس صندوق اخذ راي را در حضورنماينده

بخشدار و ناظر بر انتخابات (درصورت حضور) باز مي كنند و پس از حصول اطمينان ازخالي بودن صندوق ، آن را لفاف ، با لاك و مهر شعبه ثبت نام و اخذ راي لاك و مهر مي نمايند و پس از امضا و تاييد مراتب فوق در صورت جلسه ، برنامه اخذ راي و قرايت آرا را در (6) مرحله به شرح زير انجام مي دهند:

الف _ مرحله مراجعه راي دهندگان

ب _ مرحله كنترل

ج _ مرحله ثبت نام

د _ مرحله اخذ راي

ه _ مرحله قرايت و شمارش آرا

و _ مرحله تنظيم و تكميل صورت جلسه

الف _ مرحله مراجعه راي دهندگان

1 _ اعضاي شعبه بايد ترتيبي اتخاذ نمايند كه راي دهندگان از يك سمت وارد محل شعبه شوند وپس از دادن راي از سمت ديگر خارج شوند.

2 _ مأمورين انتظامي موظفند طبق دستور نماينده بخشدار يا رييس شعبه ثبت نام و اخذ راي ازازدحام در داخل محوطه اخذ راي ممانعت نمايند تا اخذ راي در كمال آرامش انجام پذيرد.

3 _ راي دهندگان با در دست داشتن عين شناسنامه خود در محل شعبه ثبت نام و اخذ راي حضورمي يابند و به ترتيب به منظور ثبت نام و دادن راي وارد محوطه اخذ راي مي شوند.

ب _ مرحله كنترل

كنترل در سه مرحله انجام مي شود:

1 _ كنترل شناسنامه رييس شعبه يا هريك از سه منشي شعبه ثبت نام و اخذ راي با ملاحظه شناسنامه راي دهنده موارد زير را مورد توجه قرار مي دهند:

الف _ شناسنامه به مهر شعب ديگر ممهور نشده باشد.

ب _ شناسنامه متعلق به شخص مراجعه كننده بوده و صاحب آن در روز اخذ راي حداقل (15)سال تمام سن داشته باشد.

2 _ رييس شعبه و يا هريك از سه منشي انگشت سبابه

دست راست راي دهنده را كنترل مي نمايدتا آلوده به رنگ جوهر استامپ ، كه نشانه دادن راي در شعبه ديگر است ، نباشد.

در صورتي كه مراجعه كننده داراي شناسنامه اي باشد كه ممهور به مهر انتخابات در روز اخذ راياست و دلالت بر دادن راي در شعبه ديگري نمايد و يا در انگشت سبابه او اثر جوهر استامپ شعبه اخذ راي ديگري مشاهده شود ، از وي راي گيري نخواهد شد.

3 _ كنترل شرط احراز توطن به استناد بند (3) ماده (25) قانون و تبصره ذيل آن ، اعضاي شعبه ثبت نام و اخذ راي به روشهاي مقتضي كنترل مي نمايند كه شخص راي دهنده و يا افراد تحت تكفل وي (همسر و فرزندان حداقل يك سال متوالي متصل به زمان اخذ راي در محل سكونت داشته باشد.

ث _ مرحله ثبت نام

1 _ پس از انجام مرحله كنترل و حصول اطمينان از اينكه شناسنامه متعلق به مراجعه كننده است و واجد شرايط راي دادن مي باشد ، يك نفر از منشي ها نسبت به ثبت مشخصات وي براساس مندرجات شناسنامه بر روي برگ تعرفه اقدام و پس از اخذ اثر انگشت راي دهنده روي برگ تعرفه ، آن را با قيد تاريخ با مهر انتخابات ممهور و امضا مي نمايد.

2 _ متصدي ثبت نام ، شناسنامه راي دهنده را نيز به مهر انتخابات ممهور و به وي تحويل مي نمايد.

د _ مرحله اخذ راي

1 _ پس از ثبت نام از راي دهنده ، متصدي ثبت نام برگ راي را بعد از ممهور نمودن به مهرانتخابات از محل نقطه چين از تعرفه انتخاباتي جدا مي كند و به راي دهنده تسليم مي نمايد تاراي دهنده اسم نامزد يا نامزدهاي موردنظر خود را حداكثر به تعداد اعضاي اصلي شورا بر روي آن بنويسد ، تا كند ، داخل

صندوق بياندازد و از درب خروجي شعبه خارج شود. بديهي است تعرفه هايانتخاباتي در محل شعبه باقي مي ماند و بايد در نگهداري و حفاظت آنها دقت و مراقبت كامل به عمل آيد.

2 _ نماينده بخشدار و اعضاي شعبه ثبت نام و اخذ راي بايد ترتيبي اتخاذ نمايند كه راي نويسي مخفي باشد و به صورت كاملا آزاد و بدون اعمال نفوذ شخص ديگري انجام پذيرد و هيچ يك ازاعضاي شعبه و نماينده بخشدار و مأمورين انتظامي و نماينده هيات نظارت و اصولا كليه افرادي كه به هر شكل در شعبه وظيفه اي برعهده دارند حق نوشتن راي براي اشخاص را ندارند. در صورتي كه براي نوشتن راي نياز به فرد ديگري باشد ، راي دهنده بايستي از وجود افراد خارج از شعبه كه مورداعتماد وي هستند ، استفاده نمايد و اعضاي شعبه نيز كنترل نمايند تا عمل خلاف قانون انجام نگيرد.

3 _ نماينده هيات نظارت حق دخالت در امور اجرايي انتخابات را ندارد و در صورت مشاهده ارتكاب به تخلفات مندرج در ماده (67) قانون موظف است مراتب را به اعضاي شعبه و نماينده بخشدار تذكر دهد و آنان ضمن بررسي موضوع بايد فرد يا افراد خاطي را توسط مأمورين انتظامي حاضر در شعبه جلب و مراتب را صورت جلسه نمايند و همراه خاطي تحويل مقامهاي قضايي دهند.

پنجم _ مرحله قرايت و شمارش آرا

اعضاي شعبه پس از انقضاي مدت اخذ راي درصورت حصول اطمينان از اينكه كليه مراجعه كنندگان راي خود را در صندوق هاي راي انداخته اند و ديگر كسي براي دادن راي در محل شعبه حضور ندارد ، بلافاصله پس از شمارش تعرفه ها و ثبت تعداد آن در صورت جلسه با حضورنماينده بخشدار و نماينده هيات نظارت ، شمارش و قرايت آرا را

به ترتيب زير آغاز مي نمايند:

1 _ ابتدا رييس يا نايب رييس شعبه اخذ راي با همكاري يكي از منشي ها لاك و مهر صندوق اخذ راي را باز و تعداد برگهاي داخل صندوق را بدون اينكه قرايت شود شمارش مي كنند و پس ازتطبيق تعداد آنها با تعداد برگه هاي تعرفه به يكي از دو حالت زير عمل مي نمايند:

الف _ چنانچه تعداد اوراق راي داخل صندوق بيشتر از تعداد تعرفه ها باشد براساس بند ( ج ) ماده 30) قانون ، به تعداد اضافي ابتدا از اوراق غيرچاپي و متفرقه و سپس از مجموع برگهاي راي ، بدون اينكه خوانده شود ، برمي دارند و جمله ( باطل شد ) را در پشت آن را در صورت جلسه اخذ راي نيزدرج و در پايان ضميمه صورت جلسه مي نمايند.

ب _ در صورتي كه تعداد اوراق راي داخل صندوق مساوي يا كمتر از تعداد تعرفه ها باشد ، اقدام خاصي صورت نمي گيرد و فقط مراتب در صورت جلسه درج مي شود.

2 _ پس از اينكه شمارش آرا به ترتيب ياد شده انجام شد ، قرايت آرا با رعايت مواد (19) ، (20) ، (21) ، (22) و (23) قانون و بندها و تبصره هاي ذيل آنها انجام خواهد شد.

ششم _ مرحله تنظيم صورت جلسه

پس از خاتمه شمارش و قرايت آرا ، صورت جلسه اخذ راي شعبه در پنج نسخه تنظيم و سپس تعداد راي هريك از نامزدها در صورت جلسه قيد مي شود. پس از انجام اين كار ، صورت جلسه به امضاي نماينده بخشدار و اعضاي شعبه اخذ راي و نماينده هيات نظارت مي رسد و بلافاصله كليه اوراق و مدارك انتخاباتي و يك نسخه از صورت جلسه تنظيمي داخل صندوق راي قرار داده مي شوند و پس از لاك

و مهر شدن صندوق يا صندوقها ، اعضاي شعبه اخذ راي به اتفاق نماينده بخشدار و به همراه نماينده هيات نظارت و مأمورين محافظ صندوق ، صندوق يا صندوقهاي راي راهمراه با يك نسخه از صورت جلسه نتايج آراي شعبه و ساير مدارك رسما تحويل هيات اجرايي مي دهند. از سه نسخه باقي مانده صورت جلسه نتايج آرا ، يك نسخه تحويل نماينده هيات نظارت ، يك نسخه تحويل نماينده رييس شعبه مي شود.

اگر در روز اخذ راي مسايل و مشكلاتي پديد آيد بايد در قسمت انتهاي صورت جلسه نوشته شود و به امضاي اعضاي شعبه ، نماينده بخشداري و نماينده هيات نظارت بخش برسد.

ماده 69 _ هيات اجرايي پس از دريافت صندوق يا صندوقهاي محتوي آرا و مدارك وصورت جلسات شعب ثبت نام و اخذ راي حوزه انتخابيه ، در حضور اعضاي هيات نظارت بخش نسبت به تنظيم صورت جلسه نتيجه اخذ راي در حوزه انتخابيه اقدام مي نمايد و يك نسخه ازصورت جلسه را براي انتشار آگهي نتيجه انتخابات به بخشدار تحويل مي دهد.

ماده 70 _ بخشدار موظف است بلافاصله پس از دريافت صورت جلسه نتيجه اخذ راي ازهياتاجرايي بخش نسبت به تنظيم آگهي نتيجه انتخابات و انتشار آن در حوزه انتخابيه اقدام نمايد.

فصل هفتم بررسي شكايات ( ماده 71 تا 77 )

ماده 71 _ به استناد ماده (52) قانون ، هيات هاي اجرايي موظفند از تاريخ اعلام نهايي صلاحيت داوطلبان تا دو روز پس از اعلام نتيجه اخذ راي انتخابات ، شكايات واصله را بپذيرند و ظرف پنج روز به آنها رسيدگي نمايند. بنابراين چنانچه در مهلت يادشده شكايتي از حوزه انتخابيه به هياتاجرايي بخش واصل شود ، هيات مذكور موظف است حداكثر ظرف پنج روز پس از وصول هرشكايت در جلسه مشترك با هيات نظارت بخش به

آن رسيدگي و مراتب را صورت جلسه نمايند.

تبصره 1 _ شكاياتي قابل طرح و بررسي مي باشند كه نام و نام خانوادگي ، نام پدر ، آدرس محل كار يا سكونت شاكي كه هويت وي را آشكار مي نمايد ، دارا باشند.

تبصره 2 _ هيات اجرايي پس از پايان مهلت دريافت و رسيدگي به شكايات چنانچه هيچ گونه شكايتي از انتخابات دريافت ننموده باشد ، مراتب عدم وصول شكايت را نيز صورت جلسه مي نمايد.

ماده 72 _ هيات اجرايي موظف است پس از اتمام مهلت رسيدگي به شكايات ، بلافاصله باتوجه به شكايات دريافتي و بررسي چگونگي برگزاري انتخابات ، نظر خود را در مورد چگونگي برگزاري و پيشنهاد تاييد يا ابطال انتخابات حوزه انتخابيه را طي صورت جلسه اي به هيات نظارت بخش اعلام نمايد.

تبصره 1 _ چنانچه بررسي شكايات منجر به ابطال آراي شعبه يا شعبي از حوزه انتخابيه شود(اعم از آن كه در سرنوشت انتخابات موثر باشد و يا نباشد) هيات اجرايي بخش موظف است آراي باطل شده را در نتايج قبلي دخالت داده و نتيجه جديد به دست آمده از آن را در صورت جلسه مذكورمنظور نمايد.

تبصره 2 _ پيشنهاد ابطال كل انتخابات يا آراي شعبه يا تعدادي از شعب مي بايد مستدل وبراساس مواد قانون باشد.

ماده 73 _ هيات نظارت بخش موظف است حداكثر ظرف پنج روز پس از وصول نظريه هياتاجرايي بخش درخصوص برگزاري انتخابات به شرح زير اقدام نمايد:

الف _ چنانچه نظر بر تاييد صحت برگزاري انتخابات داشته باشد مراتب را صورت جلسه و يك نسخه آن را به بخشداري و يك نسخه را براي اطلاع ، به هيات نظارت شهرستان ارسال مي نمايد.

ب _ چنانچه نظر بر ابطال انتخابات يك يا چند شعبه اخذ راي داشته باشد

، مراتب را صورت جلسه و يك نسخه آن را همراه با دلايل و مدارك مستند به منظور اخذ تصميم و اقدام بعدي به هيات نظارت شهرستان و يك نسخه را براي اطلاع ، به بخشداري ارسال مي نمايد.

تبصره _ از اين مرحله به بعد با توجه به دو وضعيت (الف و (ب ، اقدامات در دو مسيرجداگانه ولي به صورت موازي و هم زمان ادامه خواهد يافت

ماده 74 _ اقدامات مربوط به وضعيت (الف

1 _ بخشدار موظف است پس از وصول صورت جلسه هيات نظارت بخش مبني بر تاييدصحت برگزاري انتخابات ، مراتب را از طريق انتشار آگهي ، به آگاهي اهالي حوزه انتخابيه برساند ويك نسخه از آگهي منتشر شده را براي هيات نظارت شهرستان ارسال نمايد.

2 _ به استناد ماده (55) قانون ، چنانچه كسي به تاييد صحت برگزاري انتخابات معترض باشد ، حداكثر ظرف مدت دو روز ازانتشارآگهي مي تواندشكايت خودرابه هيات نظارت شهرستان اعلام نمايد.

3 _ هيات نظارت شهرستان موظف است حداكثر ظرف (15) روز پس از وصول شكايت معترضان ، براساس مواد (55) و (59) و با رعايت مواد (57) و (59) قانون نتيجه قطعي و نهاييانتخابات حوزه انتخابيه را به بخشدار مربوط اعلام نمايد. چنانچه در پايان مهلت دريافت شكايات ، هيات نظارت شهرستان شكايتي دريافت نكرد موظف است بلافاصله مراتب عدم وصول شكايت راهم براي اقدام بعدي به بخشدار اعلام نمايد.

4 _ بخشدار موظف است نظر نهايي هيات نظارت شهرستان درخصوص تاييد يا عدم تاييدصحت برگزاري انتخابات را از طريق انتشار آگهي ، به آگاهي اهالي حوزه انتخابيه برساند.

ماده 75 _ اقدامات مربوط به وضعيت (ب

1 _ هيات نظارت شهرستان موظف است حداكثر ظرف پنج روز

از وصول صورت جلسه هيات نظارت بخش مبني بر پيشنهاد ابطال انتخابات ، موضوع را بررسي و نتيجه را صورت جلسه نمايد.چنانچه نتيجه بررسيها حاكي از تاييد صحت برگزاري انتخابات با همان نتيجه قبلي باشد ، مراتب رابلافاصله از طريق هيات نظارت بخش به بخشدار اعلام مي نمايد. در غير اين صورت چنانچه نظر برابطال و يا تغيير سرنوشت انتخابات باشد ، صورت جلسه تنظيم را به منظور اظهار نظر نهايي به هيات نظارت استان ارسال مي دارد.

2 _ بخشدار موظف است پس از وصول نظريه هيات نظارت شهرستان مبني بر تاييد صحت برگزاري انتخابات كه نتيجه قطعي و نهايي انتخابات محسوب مي شود ، مراتب را از طريق انتشارآگهي ، به آگاهي اهالي حوزه انتخابيه برساند.

3 _ هيات نظارت استان موظف است حداكثر ظرف پنج روز از وصول نظريه هيات نظارت شهرستان در خصوص ابطال انتخابات و يا تغيير سرنوشت آن ، نظر نهايي خود مبني بر تاييد يا عدم تاييد صحت برگزاري انتخابات و يا تغيير نتيجه اعلام شده قبلي را طي صورت جلسه اي به هيات نظارت شهرستان اعلام نمايد.

4 _ هيات نظارت شهرستان موظف است بلافاصله پس از وصول صورت جلسه نظريه هيات نظارت استان ، مراتب را از طريق هيات نظارت بخش به بخشدار اعلام نمايد.

5 _ بخشدار موظف است پس از وصول صورت جلسه نظريه هيات نظارت استان ، نتيجه قطعي و نهايي انتخابات را از طريق انتشار آگهي ، به آگاهي اهالي حوزه انتخابيه برساند.

ماده 76 _ هياتهاي نظارت شهرستان و استان موظفند در كليه اقدامات خود همواره ماده (59)قانون را در نظر داشته باشند و آن را رعايت نمايند.

ماده 77 _ بخشدار موظف است پس از انتشار آگهي نتيجه قطعي و

نهايي انتخابات حوزه هايانتخابيه ، سه نسخه از هريك از اين آگهي ها را به ستاد انتخابات فرمانداري ارسال نمايد. يك نسخه ازآنها به ستاد انتخابات كشور ، نسخه ديگر به ستاد انتخابات استان ارسال مي گردد و نسخه باقي مانده ، در بايگاني فرمانداري نگهداري خواهد شد.

فصل هشتم انتخابات شوراي اسلامي بخش ( ماده 78 تا 83

ماده 78 _ در اجراي ماده (5) و با رعايت ماده (6) قانون ، هيات اجرايي بخش موظف است براي يك يا چند روستا يك نفر را به عنوان نماينده خود به منظور شركت در جلسه شوراي اسلامي روستا ، جهت انتخاب نماينده براي عضويت در شوراي اسلامي بخش ، به بخشدار معرفي نمايد.

ماده 79 _ بخشدار موظف است نسبت به صدور حكم نمايندگان هيات اجرايي اقدام و درصورت معرفي ناظر از طرف هيات نظارت بخش ، نامبردگان را به محل مأموريت اعزام نمايد.

ماده 80 _ بخشدار موظف است قبل از اعزام نماينده هيات اجرايي به روستاها ، تاريخ و ساعت تشكيل جلسه شوراي اسلامي روستا و موضوع عزيمت نماينده هيات اجرايي را به شوراي ذيربط اعلام نمايد.

ماده 81 _ نمايندگان هيات هاي اجرايي و نظارت موظفند در موعد مقرر در روستاي محل مأموريت حضور يابند. پس از حضور حداقل سه نفر از اعضاي شورا ، جلسه رسميت مي يابد وسپس مدعوين يك نفر از اعضاي اصلي شورا را براي شركت در جلسه انتخاب اعضاي اصلي وعلي البدل شوراي بخش انتخاب و مراتب را صورت جلسه و به امضاي حاضرين در جلسه مي رسانند. يك نسخه از صورت جلسه توسط نماينده هيات اجرايي به هيات مذكور تسليم مي شود.

ماده 82 _ هيات اجرايي موظف است پس از وصول صورت جلسات مبني بر معرفي نماينده ازكليه شوراهاي واقع در محدوده بخش ، اسامي نمايندگان

معرفي شده را به منظور دعوت از آنان به بخشدار اعلام نمايد.

ماده 83 _ بخشدار موظف است از نمايندگان منتخب شوراهاي اسلامي روستاهاي واقع درمحدوده بخش ، با تعيين تاريخ و محل تشكيل جلسه ، دعوت به عمل آورد. پس از حضور حداقل 23مدعوين جلسه رسميت مي يابد و سپس در حضور اعضاي هيات هاي اجرايي و نظارت بخش نمايندگان منتخب حاضر در جلسه پنج نفر را به عنوان عضو اصلي و (3) نفر را به عنوان عضوعلي البدل شوراي اسلامي بخش با راي مخفي و اكثريت نسبي آرا انتخاب مي نمايند و مراتب صورت جلسه مي شود و يك نسخه از آن به منظور صدور آگهي به بخشدار تسليم مي شود.

تبصره 1 _ در صورتي كه بخش بيش از پنج روستا نداشته باشد ، انتخابات شوراي اسلامي بخش برگزار نمي شود و كليه نمايندگان معرفي شده از شوراهاي اسلامي روستاها به عضويت شوراي بخش درميايند. در اين خصوص صورت جلسه اي با حضور اعضاي هيات نظارت ، توسط هيات اجرايي بخش تنظيم مي شود و بخشدار موظف است پس از وصول آن ، مراتب را با صدورآگهي به اطلاع اهالي بخش برساند.

تبصره 2 _ در صورتي كه بخش كمتر از پنج روستا داشته باشد ، كليه نمايندگان معرفي شده ازشوراهاي اسلامي روستاها به عضويت شوراي اسلامي بخش در ميايند و سپس به منظور تامين كسري اعضا تا پنج نفر ، از كليه اعضاي اصلي شوراهاي اسلامي روستاها توسط بخشدار دعوت به عمل ميايد تا با حضور هيات هاي اجرايي و نظارت بخش از بين خود بقيه اعضاي موردنياز راانتخاب و مراتب را صورت جلسه نمايند. بخشدار موظف است پس از وصول صورت جلسه مذكور ، اسامي اعضاي شوراي اسلامي بخش را با صدور آگهي به

اطلاع اهالي بخش برساند.

تبصره 3 _ چنانچه به دليل كمبود تعداد روستاهاي يك بخش تامين (3) نفر عضو عليالبدل شوراي بخش از ميان نمايندگان معرفي شده از سوي شوراهاي اسلامي روستاها ميسر نباشد ، بخشدار موظف است از كليه اعضاي اصلي شوراهاي اسلامي روستاها دعوت به عمل آورد تا باحضور هيات هاي اجرايي و نظارت بخش از بين خود كسري اعضاي علي البدل شوراي بخش را بااكثريت نسبي آرا انتخاب و مراتب را صورت جلسه نمايند.

تبصره 4 _ بخشدار مي تواند تبصره هاي (2) و (3) اين ماده را به طور همزمان اجرا نمايد. به اين ترتيب افرادي كه داراي بيشترين راي هستند كسري اعضاي اصلي و افرادي كه به ترتيب راي بعداز آنها قرار مي گيرند كسري اعضاي علي البدل را تامين خواهند نمود.

فصل نهم صدور كارت عضويت اعضاي شوراها و امحاي اوراق انتخاباتي ( ماده 84 تا 86

ماده 84 _ كارت عضويت اعضاي شوراهاي اسلامي روستاها و بخش با امضاي بخشدار و مهربخشداري صادر مي شود.

تبصره 1 _ كارت عضويت فقط براي اعضاي اصلي شورا صادر مي شود.

تبصره 2 _ براي آن عده از اعضاي شوراهاي اسلامي روستا كه به عضويت شوراي اسلامي بخش نيز درآمده اند علاوه بر كارت عضويت شوراي اسلامي روستا ، كارت عضويت شوراي اسلامي بخش نيز صادر مي شود.

ماده 85 _ بخشدار موظف است پس از وصول دستور امحاي آرا و اوراق انتخابات شوراهاي اسلامي كشوري از ستاد انتخابات كشور ، حتي الامكان با حضور اعضاي هيات هاي اجرايي ونظارت ، نسبت به امحاي اوراق تعرفه و برگهاي راي مصرف شده حوزه انتخابيه در صورتي كه كارت عضويت اعضاي آن صادر شده باشد به نحو مقتضي اقدام و مراتب را صورت جلسه و نتيجه را به ستاد انتخابات كشور ، استانداري و فرمانداري متبوع اعلام نمايد.

ماده 86 _ دستورالعمل

اجرايي و فرمهاي مربوط به اين آيين نامه پس از تصويب وزير كشورقابل اجرا مي باشد.

اين متن جانشين تصويبنامه شماره 120854/ ت 17179 ه مورخ 12/10/1375 مي شود و ازتاريخ تصويب لازم الاجرا است

قانون راجع به منع توقيف اموال منقول و غيرمنقول متعلق به شهرداري ها - مصوب 14/2/61

ماده واحده _ وجوه و اموال منقول و غيرمنقول متعلق به شهرداريها اعم از اينكه در بانكها و يا درتصرف شهرداري و يا در نزد اشخاص ثالث و بصورت ضمانتنامه به نام شهرداري باشد قبل از صدورحكم قطعي قابل تامين و توقيف و برداشت نمي باشد.

شهرداريها مكلفند وجوه مربوط به محكوم به احكام قطعي صادره از دادگاهها و يا اوراق اجرايي ثبتي يا اجراي دادگاهها و مراجع قانوني ديگر را در حدود مقررات مالي خود از محل اعتبار بودجه سال مورد عمل و يا در صورت عدم امكان از بودجه سال آتي خود بدون احتساب خسارت تاخير تاديه بمحكوم لهم پرداخت نمايند.

در غير اينصورت ذينفع مي تواند برابر مقررات نسبت به استيفاي طلب خود از اموال شهرداري تامين و يا توقيف يا برداشت نمايد.

تبصره _ چنانچه ثابت شود كه شهرداري با داشتن امكانات لازم از پرداخت دين خود استنكاف نموده است شهردار بمدت يكسال از خدمت منفصل خواهد شد.

آيين نامه اجرايي تشكيلات ، انتخابات داخلي و امور مالي شوراهاي اسلامي روستا و نحوه انتخاب دهيار - م

هيات وزيران در جلسه مورخ 11/1/1378 بنا به پيشنهاد وزارت كشور و به استناد ماده 94قانون تشكيلات ، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب 1/3/1375 آيين نامه اجرايي تشكيلات ، انتخابات داخلي و امور مالي شوراهاي اسلامي روستاهاونحوه انتخاب دهيار را به شرح زير تصويب نمود:

ماده 1 _ در اين آيين نامه براي رعايت اختصار به جاي عبارت ( قانون تشكيلات ، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب 1/3/1375 ) عبارت ( قانون شوراهاي اسلامي كشور ) و بجاي عناوين ( شوراهاي اسلامي روستا ) و ( حوزه انتخابيه شوراي اسلامي روستا ) به ترتيب كلمه هاي ( شورا ) و ( روستا

) استفاده مي شود.

ماده 2 _ اعضاي شورا موظفند حداكثر ظرف مدت يك هفته پس از قطعي شدن انتخابات درروزي كه بخشداري به طور كتبي اعلام مي نمايد ، اولين جلسه خود را در حضور بخشدار يا نماينده وي (عدم حضور دعوت كننده يا نماينده وي مانع از تشكيل جلسه نخواهد بود) و به رياست مسن ترين عضو حاضر تشكيل دهند و به شرح زير سوگند ياد كنند و آن را امضا نمايند:

( من در برابر كلام ا... مجيد ، به خداوند متعال سوگند ياد مي كنم و با تكيه بر شرف انساني خويش تعهد مي نمايم كه در حفظ امانت وانجام هر چه بهتر وظايفم وخدمت به مردم كوشا باشم و قانون اساسي و ساير قوانين و مقررات كشور را در چارچوب وظايف و اختيارات خود مراعات نمايم و در همه زمينه ها عدالت و انصاف را در نظر داشته و مادام كه در شوراي اسلامي شهر عضويت دارم در رعايت صرفه و صلاح و پيشرفت امور شهر و شهرداري اهتمام نمايم ) اصلاحي مورخ 14/11/1380

تبصره 1 _ پيروان اقليت هاي ديني رسمي ، اين سوگند را با ذكر كتاب آسماني خود ياد خواهندكرد.

تبصره 2 _ هرگاه فرد جديدي به عضويت شورا وارد شود ، موظف است در ابتداي اولين جلسه حضور در شورا به ترتيب مذكور ، سوگند ياد نمايد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 3 _ سمت اعضا در شوراها با پنج عضو عبارت از رييس ، نايب رييس و حداقل يك منشي در شوراهاي داراي سه عضو رييس ، نايب رييس ومنشي مي باشد كه براي مدت دو سال از سوياعضا انتخاب مي شوند.

ماده 4 _ در اولين جلسه شورا ، پس از انجام

مراسم تحليف ، اعضاي حاضر اقدام به برگزاري انتخابات داخلي نموده و از بين خود هيات رييسه شوراي مذكور ، در ماده 3 اين آيين نامه را براي مدت دو سال انتخاب نمايند. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 5 _ در صورتي كه هر يك از اعضا بنا به دلايلي از عضويت شورا خارج شود ، شورا موظف است در اولين جلسه پس از قطعيت يافتن خروج آن عضو ، مراتب را كتبا به فرمانداري محل گزارش دهد تا بخشداري از اعضاي علي البدل با احتساب آرا آنان دعوت به شركت در جلسات و طي مراحل مورد نياز مانند صدور كارت شناسايي و اطلاع از سمت عضو جديد در شورا بنمايد.

تبصره _ در صورتي كه عضو خارج شده از شورا رييس و يا نايب رييس يا منشي باشد شورابايد در جلسه اي رييس يا نايب رييس يا منشي را حسب مورد براي مدت باقي ماند هيات رييس انتخاب نمايد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 6 _ فرد يا افرادي كه از عضويت شورا خارج مي شوند ، موظفند حداكثر ظرف مدت دور وزپس از قطعيت خروج ، كارت عضويت خودرا تحويل بخشداري ذي بط نمايند و رسيد دريافت دارند.

ماده 7 _ مهر شورا حداكثر ظرف مدت يك هفته پس از شروع به كار رسمي شورا ، توسط بخشدار تحويل رييس شورا مي شود.

ماده 8 _ اعضا شورا ، حق تفويض اختيارات خود به سايرين ، اعم از عضو و غيرعضو را ندارند.اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 9 _ شوراي روستاهاي واقع در حريم شهرها ، موظف به رعايت مقررات مربوط به حريم شهرها مي باشند.

ماده 10 _ رييس شورا مانند ساير اعضا داراي يك حق راي مي باشد و وظايف او عبارت

است تنظيم پيشنهاد بودجه ، تعيين زمان و اداره جلسات عادي ، فوق العاده شورا و در صورت لزوم دعوت از اعضا جهت شركت در جلسات ، تقسيم كار بين اعضا براي پيگيري مصوبات ، دفاع از حقوق و منافع شورا در مقابل غير و اقامه دعوي ، درخواست گزارش كار از اعضا ، امضا و مهر كردن اسناد و مكاتبات شورا ، ايجاد هماهنگي با شوراهاي اسلامي ، بخش ، دهداري و ساير دستگاههاي اجرايي ، پيگيري امور مربوط به دهياري درخواست گزارش كتبي عملكرد ماهانه از دهيار. اصلاحي مورخ 14/11/1380

تبصره _ در صورت عدم حضور رييس شورا ، مسئوليت اداره جلسات شورا و ساير وظايف اورا نايب رييس آن مي باشد.

ماده 11 _ وظايف منشي و يا منشيان شورا عبارت ازتهيه و تدوين صورت جلسات ، تهيه متن نامه ها ، ثبت و شماره گذاري آنها ، تهيه گزارش از عملكرد شورا و حفظ و نگهداري دفاتر و صورت جلسات در محل شورا ، انجام امور خزانه داري شورا از قبيل مسئوليت حسابداري شورا ، همكاري بارييس شورا در تنظيم بودجه پيشنهادي و اصلاح يا متمم آن ، تنظيم صورت هاي مالي شورا ، ثبت وضبط صورت كليه اموال و دارايي هاي شورا ، حسابرسي اوليه ازفعاليت هاي مالي شورا و دهيار از قبيل درآمدها ، هزينه ها و موجودي در پايان هر سال مالي بر طبق فرم هاي دريافتي مي باشد.اصلاحي مورخ 14/11/1380

تبصره _ در صورت غيبت منشي يا منشيان شورا ، وظايف آنان از سوي نايب رييس شورا انجام مي شود.

ماده 12 _ جلسات شورا با حضور حداقل 2 نفر در شوراهاي داراي 3عضوو4نفردرشوراهاي داراي 5 عضو ، تشكيل مي شود و تصميمات

آن با راي اكثريت مطلق حاضرين معتبر مي باشد.

تبصره _ حداقل آراي لازم براي تصويب تصميمات در جلساتي كه با 5 و يا 4 نفر تشكيل مي شود ، سه راي و در جلساتي كه با 3 و يا 2 نفر تشكيل مي يابد ، دو راي مي باشد.

ماده 13 _ محل دهياري و محل تشكيل جلسات شورا ، همچنين مكان نگهداري دفاتر ، اسناد ومدارك و اموال شورا بايد در مكان ثابت و مناسب و با هماهنگي شوراي بخش تعيين شود.

ماده 14 _ جلسات شورا به طور مستمر ماهي دوبار تشكيل مي شود و در صورت نياز ، جلسات فوق العاده و اضطراري شورا با پيشنهاد دهيار ، رييس شورا و يا سه نفر از اعضا ، در شوراهاي داراي پنج عضو ، و دو نفر از اعضا در شوراهاي داراي سه عضو تشكيل مي شود. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 15 _ شورا با تاييد شوراي بخش مي تواند فعاليت هاي سالانه همچنين برنامه هاي آينده شورا را كه جنبه عمومي دارد پس از تصويب در جلسات شورا با وسايل ممكن به اطلاع اهالي روستا برساند.

ماده 16 _ هرگاه شورا نظر خواهي از اهالي حوزه انتخابيه خود در زمينه موضوع يا موضوعاتي را كه ضروري تشخيص دهد با اطلاع بخشدار ذي ربط مي تواند اقدام به تشكيل جلسه عمومي نمايد.اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 17 _ موضوع يا موضوعات مختلف قابل طرح در شورا با تشخيص رييس ، درخواست هريك از اعضا و يا تقاضاي كتبي شوراي اسلامي بخش ، بخشدار يا دهيار ذي ربط در دستور كار شوراقرار مي گيرد.

ماده 18 _ صورتجلسات شورا بايد به گونه اي تنظيم شود كه در آن تاريخ و دستور كار هر جلسه ، اسامي

اعضاي حاضر و غايب ، آراي مثبت و منفي اعضا به هر يك از موضوعات مورد بحث ، اسامي مدعوين و حاضرين به همراه ريوس مطالب مطروحه در جلسه و تمامي مصوبات آمده باشد.

تبصره 1 _ كليه اعضاي حاضر شورا بايد ذيل صورتجلسات شورا را امضا و يا مهر نمايند.

تبصره 2 _ مدعوين حاضرين ، در صورت تشخيص شورا مي توانند ذيل صورتجلسات را امضا ، انگشت و يا مهر نمايند.

ماده 19 _ شورا موظف است در پايان هر جلسه نسخه اي از كليه مصوبات خود در آن جلسه و درصورت نياز به پيوست سوابق و مطالب مفيد ديگر را ، جهت اطلاع بخشدار و شوراي اسلامي بخش ذيربط ارسال دارد. همچنين نسخه اي ازمصوباتي را كه مربوط به دستگاه هاي ديگر است را به آن دستگاه ارسال دارد.

ماده 20 _ شورا موظف است در پايان نيمه دوم فروردين هر سال گزارش كار سالانه خود را طبق فرم هاي دريافتي در سه نسخه تنظيم و نسخه اصلي را جهت اطلاع شوراي اسلامي بخش ، نسخه دوم را به منظور اطلاع بخشدار محل ارسال كند و نسخه سوم را به عنوان سابقه در بايگاني شورا ثبت ونگهداري نمايد.

ماده 21 _ تمامي مكاتبات شوراها بايد طبق فرم هاي ارسالي از وزارت كشور داراي تاريخ ، شماره ثبت در دفتر شورا ، نام كل گيرنده و موضوع نامه باشد و حداقل در چهار نسخه تنظيم شود ونسخه اول براي اداره يا سازمان مورد نظر و نسخه دوم براي بخشدار و نسخه سوم براي شوراي اسلامي بخش ارسال و نسخه چهارم به عنوان سابقه در بايگاني شورانگهداري شود. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 22 _ تمامي مكاتبات شورا بايد

ممهور به مهر شورا و امضاي رييس و در صورت غيبت اونايب رييس شورا باشد.

ماده 23 _ شورا بايد داراي دفاتر مجزايي جهت ثبت صورت جلسات و حضور و غياب اعضا در جلسات و نامه هاي دريافتي و ارسالي ، مربوطه باشد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 24 _ مصوبات شورا به استثناي عوارض موضوع ماده 77 قانون از تاريخ ابلاغ به مراجع ذيربط لازم الاجرا است اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 25 _ در صورت نياز به حضور دهيار در جلسات ، شورا مي تواند طي دعوتنامه كتبي و ياتعيين زمان و دستور كار جلسه از او جهت شركت ، دعوت به عمل آورد و دهيار موظف به شركت درجلسه مزبور مي باشند.

ماده 26 _ در صورت خودداري دهيار از شركت در جلسه ، شورا مي توان به دهيار تذكر كتبي دهدو در صورت تكرار مجدد توبيخ و يا بر طبق ضوابط و مقررات مربوطه وي را عزل نمايد.

ماده 27 _ در صورت درخواست كتبي دهيار و بخشدار و فرماندار ذي ربط براي تشكيل جلسه ، مشتمل بر زمان ، دستور كار و ضرورت تشكيل جلسه ، شورا موظف به برگزاري جلسه فوق العاده مي باشد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 28 _ شورا در صورت نياز و با مسئوليت خود مي تواند به منظور مشورت در زمينه موضوع يا موضوعاتي كه در دستور كار خود قرار داده است ، از نماينده دستگاههاي دولتي ذي ربط ويا شخص و يا اشخاص غير عضو دعوت به همكاري نمايد.

ماده 29 _ شورا مي تواند در ارتباط با وظايف خود ، اطلاعات مورد نياز را از دستگاهها ، ادارات وسازمان هاي دولتي ، درخواست نمايد و آن ادارات و سازمان ها موظف به دادن اطلاعات مي باشند.اصلاحي

مورخ 14/11/1380

ماده 30 _ شورا مكلف است يك ماه قبل از انقضاي مدت قانوني خود ، صورتي از كليه فعاليت ها ، طرحها و برنامه هايي كه در طول دوره فعاليت قانوني به اجرا گذارده است و يا در دستاجرا دارد در دو نسخه تهيه و نسخه اول را براي بخشداري ذي ربط ارسال و نسخه آخر را براي ثبت درسوابق شورا نگهداري نمايد.

ماده 31 _ هرگاه عضوي بيش از شش جلسه متوالي و دوازده جلسه غيرمتوالي در طول يك سال بدون داشتن عذر موجه به تشخيص شورا در جلسات شورا شركت نكند ، مستعفي شناخته مي شود.اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 32 _ در صورت درخواست بخشداري ذي ربط مبني بر معرفي عضو منتخب شورا براي تكميل اعضاي شوراي اسلامي بخش ، شورا موظف است فردي را از بين اعضاي خود انتخاب و درموعد مقرر به بخشداري معرفي نمايد.

ماده 33 _ هرگاه شورا در اثر فوت ، استعفا و يا سلب عضويت اعضاي اصلي و علي البدل وموارد ديگر حد نصاب لازم ، مندرج در ماده 13 اين آيين نامه را براي تشكيل جلسات از دست دهدطبق ماده 31 قانون شوراهاي اسلامي كشور عمل مي شود.

ماده 34 _ شورا موظف به همكاري با شوراهاي اسلامي بخش جهت گردآوري اطلاعات صحيح به منظور وضع عوارض متناسب با توليدات و درآمدهاي اهالي روستا بر طبق آيين نامه هاي مصوب هيات وزيران براي تامين بخشي از بودجه هاي عمراني حوزه روستاهاي بخش مي باشد.اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 35 _ شورا موظف است بر حسن وصول عوارض وضع شده از سوي شوراي اسلامي بخش و واريز آن به حساب هاي مربوط نظارت كامل داشته باشد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 36 _ تمامي درآمدها اعم از كمك هاي بلاعوض

مردم ، عوارض دريافتي از اهالي ، كمك هاي دولت براي اجراي برنامه هاي عمراني در صورت تخصيص و ساير رديف هاي دريافتي ، بايد بر طبق برنامه هايي كه قبلا به صورت بودجه سالانه و در قالب طرح هاي عمراني و يا مصارف جاري به تصويب شورا و تاييد شوراي اسلامي بخش رسيده است و با رعايت قوانين و مقررات مربوطه به مصرف عمران و آباداني روستا برسد. اصلاحي مورخ 14/11/1380

تبصره 1 _ در صورت نياز به اجراي برنامه جديد در طي ايام سال و پس از تصويب بودجه سالانه ، شورا مي تواند به صورت الحاق به بودجه سالانه ، آن برنامه را تنظيم و اجرا نمايد.

تبصره 2 _ در مواردي كه طرح هاي مشترك به وسيله چند روستا به مورد اجرا گذارده مي شود ، انجام آن علاوه بر تصويب شورا ، بايد با هماهنگي شوراي اسلامي بخش باشد.

ماده 37 _ شورا و دهيار موظفند به منظور حفظ و نگهداري كليه وجوه دريافتي و درآمدهايي كه در طول دوره فعاليت قانوني تحصيل مي نمايد حسابي را در نزد يكي از شعب بانك هاي كشور به نام شورا افتتاح نمايد تمامي وجوه نقد را به محض وصول به آن حساب واريز كنند.

ماده 38 _ هرگونه برداشت از حساب موجودي و اعتبارات شورا ، بايد در قالب بودجه سالانه وطرح ها و مخارجي كه قبلا به تصويب شورا رسيده است و با امضاي رييس و امضاي منشي و مهرشورا صورت گيرد.

ماده 39 _ شورا بايد در پايان هر سال مالي ، ترازنامه مالي خود و دهياري را طبق فرم هايارسالي از وزارت كشور جهت اطلاع عموم اهالي به طريق ممكن انتشار دهد. اصلاحي مورخ 14/11/1381

ماده 40 _ شورا موظف است در پايان

هر سال شمسي و با توجه به برنامه هاي چهارده ساله دوره خود و برآورد عوايد و درآمدهاي سال آتي ، بودجه جاري وعمراني شورا براي سال آينده را درسه نسخه تنظيم نمايد در اولين روز اسفند همان سال ، نسخه اصل را براي بخشدار مربوطه و نسخه دوم را به شوراي اسلامي بخش ارسال و نسخه سوم را به عنوان سابقه در دفاتر شورا بايگاني نمايد.

تبصره _ شوراي اسلامي بخش و بخشدار مربوطه مي تواند نظرات اصلاحي و تكميلي خود راحداكثر تا دو قبل از پايان سال به شورا اعلام نمايند ، تا در صورت تجديدنظر ، آن را در شورا مطرح وپس از تصويب به صورت متمم بودجه به مراجع مذكور ارسال دارند.

ماده 41 _ تمامي اموال شورا و دهياري اعم از منقول و غيرمنقول به ترتيب ، تحويل اعضاي شورا و دهيار مي باشد و اعضاي شورا و دهيار در مقابل حفظ و نگهداري آن مسئول مي باشند.اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 42 _ خريد يا فروش كليه اموال منقول و غيرمنقول و اجاره مكان هاي لازم براي شورا ودهياري علاوه بر تصويب دو سوم اعضا و طي مراحل فوق باتوافق شوراياسلامي بخش صورت گيرد.

تبصره _ عوايد حاصل از فروش و اجاره دارايي هاي شورا بايد از طريق حساب بانكي شوراصورت گيرد.

ماده 43 _ آن دسته از كاركنان دولت يا موسسات عمومي غيردولتي كه به عضويت شورا درآمده و به خدمت تمام وقت يا پاره وقت آنان نياز باشد ، مي توانند به عنوان مامور به خدمت در شوراها انجام وظيفه نمايند. مدت عضويت جزو سنوات خدمتي آنان محسوب مي شود و حقوق مزايايانان برابر آخرين حكم استخدامي (يا برابر آنچه كه شورا در بودجه مصوب خود مقرر مي نمايد) ازبودجه شورا

پرداخت مي شود.

دستگاه هاي اجرايي موظفند حسب درخواست استاندار ذي ربط نسبت به صدور حكم مأموريت تمام وقت يا پاره وقت اعضاي شورا اقدام نمايند. دستورالعمل نحوه صدور حكم مأموريت پاره وقت اعضاي شوراها توسط دبيركل سازمان امور اداري و استخدامي كشور ابلاغ خواهد شد.اصلاحي مورخ 14/11/1380

ماده 44 _ دهيار موظف است در پايان دوره فعاليت قانوني خود ، صورت كاملي از كليه اموال ودارايي هاي شورا و دهياري را تنظيم و در اولين روز شروع به كار رسمي دهيار جديد ، آن را به وي طبق صورت جلسه جديد تحويل نمايد و نسخه هايي از آن را به شوراي اسلامي روستا ، بخش وبخشداري ذي ربط ارسال كند.

ماده 45 _ فعاليت دهيار در سمت دهياري تمام وقت مي باشد و حقوق ماهيانه وي از محل بودجه ماده (36) اين آيين نامه با تصويب شورا تامين مي شود. اصلاحي مورخ 14/11/1381

ماده 46 _ چنانچه شورا به وجود فردي شاغل در دستگاههاي دولتي و يا وابسته به دولت براي تصدي سمت دهيار نياز داشته باشد ، مي تواند به عنوان مأمور به خدمت از طريق بخشداري ازسازمان متبوع درخواست نمايد.

ماده 47 _ شورا موظف است ظرف مدت 15 روز پس از آغاز دوره فعاليت قانوني با توجه به مفاد ماده 55 اين آيين نامه ، فردي را به عنوان دهيار انتخاب و به منظور صدور حكم و كارت دهياري به بخشداري محل معرفي نمايد.

ماده 48 _ شورا حق نظارت بر حسن اداره دهياري ، اجراي مصوبات شورا و حفظ و نگهداري سرمايه ها و دارايي هاي نقدي ، جنسي ، منقول و غيرمنقول كه در اختيار دهياري مي باشد ، همچنين حساب درآمد و هزينه آن را دارد.

ماده 49 _ شرايط احراز سمت دهيار:

الف _ تابعيت كشور

جمهوري اسلامي ايران

ب _ اعتقاد به مباني جمهوري اسلامي ايران و قانون اساسي

ج _ داشتن حداقل 25 سال و حداكثر 65 سال سن و حتي المقدور تاهل

د _ سكونت در زمان تصدي سمت دهيار در روستا

ه _ برخورداري از توانايي جسمي و روحي براي انجام كار

و _ دارا بودن حداقل مدرك تحصيلي ديپلم

تبصره _ در صورت عدم وجود فرد با تحصيلات مناسب ، شورا مي تواند با توافق شوراي بخش نسبت به تعيين فردي با تحصيلات كمتر براي تصدي سمت دهيار اقدام نمايد.

ز _ داشتن حسن شهرت و عدم اعتياد مواد مخدر.

ح _ نداشتن سابقه محكوميت كيفري كه موجب محروميت از تمام يا بعضي حقوق اجتماعي باشد.

ط _ داشتن كارت پايان خدمت وظيفه عمومي و يا معافيت دايم از خدمت

ي _ عدم اشتغال به كار دولتي در زمان تصدي سمت دهياري

ك _ اشتغال تمام وقت در سمت دهياري

ل _ دهيار نمي تواند همزمان عضو شوراي روستا باشد.

تبصره _ در حوزه هاي انتخابيه كمتر از 1500 نفر جمعيت كه دهيار به طور نيمه وقت فعاليت مي نمايد رعايت بند ي و ك الزامي نمي باشد.

ماده 50 _ مدت خدمت دهيار از زمان صدور حكم شروع به كار رسمي چهار سال مي باشد وانتخاب مجدد وي بلامانع است

تبصره _ دهيار موظف است حداكثر يك هفته پس از پايان خدمت از سمت دهياري ، كارت وحكم خود را تسليم شورا نمايد.

ماده 51 _ دهيار موظف است در بدو خدمت و پس از آن در مواقعي كه از قبل توسط بخشداراعلام مي گردد ، بر اساس برنامه هاي پيش بيني شده از سوي وزارت كشور ، آموزش هاي مورد نياز راطي نمايد.

ماده 52 _

خدمت دهيار در موارد زير به پايان مي رسد:

1 _ فوت و جنون

2 _ از دست دادن هر يك از شرايط احراز سمت دهيار به تشخيص شوراي روستا.

3 _ قبول استعفا از سمت دهياري توسط شورا

4 _ عزل دهيار با راي اكثريت اعضاي شورا (با رعايت مقررات مربوطه .

5 _ عدم حضور در محل خدمت بيشتر از 15 روز بدون كسب مجوز از شورا و يا نداشتن عذرموجه ، به تشخيص شورا.

6 _ صدور حكم محكوميت از طرف مراجع صالح قانوني مبني بر انفصال از خدمت اصلاحي مورخ 14/11/1381

ماده 53 _ چنانچه يك يا چند نفراز اعضاي شورا نسبت به عملكرد دهيار يا عمليات دهيارياعتراض و يا ايرادي داشته باشند ، ابتدا توسط رييس شورا ، موارد را به صورت واضح به دهيار تذكركتبي خواهند داد ، در صورت عدم رعايت مفاد مورد تذكر ، موضوع به صورت سوال مطرح خواهدشد كه در اين صورت رييس شورا سيوال را كتبا به دهيار ابلاغ خواهد كرد و حداكثر ظرف ده روز پس از ابلاغ ، دهيار موظف به حضور در جلسه عادي يا فوق العاده شورا و پاسخ به سوال مي باشد.چنانچه دهيار از حضور استنكاف ورزيده و يا پاسخ قانع كننده تشخيص داده نشود ، طي جلسه ديگري موضوع مورد بررسي قرار مي گيرد و شورا مي تواند با راي اكثريت مطلق اعضا ، دهيار را بركنار كند و فرد جديدي را انتخاب نمايد.

ماده 54 _ دهيار موظف است گزارش هاي مورد درخواست شورا را تهيه و در موعد مقرر براي آن ارسال نمايد و در صورت تقاضاي شورا مبني بر حضور دهيار و پاسخگويي به سوالات در رأس موعد و محل مقرر اقدام

نمايد.

ماده 55 _ دهيار موظف است گزارش ماهانه فعاليت هاي دهياري را براي شورا و رونوشت آن رابراي بخشداري به طور مكتوب ارسال نمايد.

ماده 56 _ دهيار بايد تابلويي از ساعات حضور و كار خود در محل دهياري را براي اطلاع اهالي در مكاني مناسب نصب نمايد.

ماده 57 _ به منظور اجراي مطلوب و هماهنگ قانون شوراهاي اسلامي كشور در روستاها ، وزارت كشور مسئول آموزش هاي لازم اعضاي شوراها و نيز مجريان اين قانون مي باشد و نيزموظف است آيين نامه هاي اجرايي مورد نياز را تهيه و پس از تصويب هيات وزيران براي اجرا ابلاغ نمايد.معاون اول رييس جمهور _ حسن حبيبي

آيين نامه اجراي قانون تغييرعنوان اعضاي شوراهاي اسلامي روستاهايي كه به شهر تبديل شده اند - مصوب 137

هيات وزيران در جلسه مورخ 26/10/1380 بنا به پيشنهاد شماره 1430/8 مورخ 25/8/1379 وزارت كشور و به استناد اصل يكصد و سي و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تصويب نمود:

ماده 1 _ در اين آيين نامه ، واژه هاي به كار رفته زير داراي معاني مشروح مربوط مي باشند:

الف _ روستا: منطبق با تعريفي است كه در ماده (2) قانون تعاريف و ضوابط تقسيمات كشوري مصوب 1362 ارايه گرديده است

ب _ شهر: همان ويژگيهاي مندرج در ماده (4) قانون تعاريف و ضوابط تقسيمات كشوري _ مصوب 1362 _ و اصلاحيه آن _ مصوب 1371 _ مي باشد.

پ _ قانون قانون تغيير عنوان اعضاي شوراهاي اسلامي روستاهايي كه به شهر تبديل شده اند _مصوب 1378 _

ت _ شورا: شوراي اسلامي شهر جديد (موضوع ( قانون )

ماده 2 _ روستاهايي كه بعد از انتخابات شوراهاي اسلامي منفردا يا تجميعا به شهر تبديل مي شوند نام اعضاي شوراي اسلامي روستا با هر تعداد اعضا به شهر تغيير مي يابد.

ماده 3 _ اولين جلسه

( شورا ) ظرف يك هفته پس از تغيير عنوان به دعوت مسوول واحد تقسيمات كشوري حوزه انتخابيه و با رياست مسن ترين اعضا ، تشكيل گرديده ، از بين اعضاي خود يك رييس ، يك نايب رييس و حداقل يك منشي انتخاب مي نمايد.

ماده 4 _ جلسات شورا با حضور دو سوم اعضاي اصلي رسميت مي يابد و تصميمات آن با اكثريت مطلق آراي حاضران معتبر مي باشد.

ماده 5 _ اعضاي علي البدل شوراهاي اسلامي روستايي موضوع قانون به موازات تغييرات حاصل شده با لحاظ ترتيبات آراي مكتسبه و تعيين اولويت ها، به اعضاي علي البدل شوراي اسلامي شهر تبديل عنوان مي يابند.

ماده 6 _ با تغيير عنوان شوراي اسلامي روستا به شهر، كليه كارتهاي عضويت شوراي اسلامي روستا باطل مي گردد. بخشداري حوزه انتخابيه مربوط موظف است با جمع آوري كارتهاي باطل شده ، براي كليه اعضاي اصلي و علي البدل كارت عضويت جديد صادر نمايد.

ماده 7 _ حدود وظايف واختيارات ( شورا ) ، همان موارد مقرر در قانون تشكيلات ، وظايف وانتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب 1375 _ و آيين نامه هاي اجرايي آن مي باشد.

ماده 8 _ ( شورا ) تا انقضاي دوره قانوني مربوط مشمول مفاد اين آيين نامه مي باشد و با برگزاري انتخابات بعدي ، تعداد اعضاي اصلي و علي البدل شوراي اسلامي شهر به نحوي خواهد بود كه درقانون تشكيلات ، وظايف وانتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب 1375مقرر گرديده است

معاون اول رييس جمهور _ محمدرضا عارف

اصلاح آيين نامه اجرايي انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و شهرك – مصوب 1382

هيات وزيران در جلسه مورخ 28/3/1382 با توجه به نظر رييس مجلس شوراي اسلامي، موضوع نامه هاي شماره 4731 ه-/ب مورخ

29/11/1381 و شماره 8711/4972ه-/ب مورخ 14/2/1382 تصويب نمود:

آيين نامه اجرايي انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و شهرك، موضوع تصويب نامه شماره 18467/ت26735ه- مورخ 24/4/1381، به شرح زير اصلاح مي شود:

1- ماده(12) به شرح زير تغيير مي يابد:

«ماده 12 - چنانچه فردي به طور همزمان در بيش از يك حوزه انتخابيه در انتخابات شورا ثبت نام نمايد، به دستور وزارت كشور و فرمانداران و بخشداران، نام وي از فهرست داوطلبان حذف مي شود و از آن تاريخ به مدت چهارسال از داوطلب شدن در انتخابات شوراها محروم مي گردد.»

2 - در ماده (27) عبارت «(8) نفر» به «(7) نفر» اصلاح مي شود.

معاون اول رييس جمهور - محمدرضا عارف

تصويبنامه در خصوص آيين نامه اجرايي انتخابات شوراهاي اسلامي روستاو بخش – مصوب 1382

هيات وزيران در جلسه مورخ 15/5/1382 با توجه به نظر رئيس مجلس شوراي اسلامي، موضوع نامه هاي شماره 3440/4906ه-/ب مورخ 26/1/1382 و شماره 25436/5181ه-/ب مورخ 10/4/1382 تصويب نمود:

آيين نامه اجرايي انتخابات شوراهاي اسلامي روستا و بخش، موضوع تصويب نامه شماره 18468/ت26735ه- مورخ 24/4/1381 به شرح ذيل اصلاح مي گردد:

1- ماده (12) به شرح زير اصلاح مي شود:

«ماده 12- چنانچه فردي به طور همزمان در بيش از يك حوزه انتخابيه در انتخابات شوراها ثبت نام نمايد به دستور وزارت كشور و فرمانداران و بخشداران نام وي از فهرست داوطلبان حذف مي شود و از آن تاريخ به مدت چهار سال از داوطلب شدن در انتخابات شوراها محروم مي گردد.»

2- ماده (51) و تبصره هاي آن به شرح زير اصلاح مي گردد:

«ماده 51 - مراجع مذكور در ماده (46) قانون موظفند در اجراي تبصره (2) ماده ياد شده حداكثر ظرف مدت ده روز پس از وصول اسامي و مشخصات هر يك

از داوطلبان نتيجه بررسيهاي انجام شده در خصوص سوابق آنان را به طور كتبي به بخشدار اعلام نمايند.

تبصره 1- اظهارنظر و تصميم گيري در خصوص تاييد يا عدم تاييد صلاحيت داوطلبان بر اساس قانون تنها از وظايف و اختيارات هياتهاي اجرايي با تاييد هيات نظارت مي باشد.

تبصره 2- مراجع مذكور در ماده (46) قانون موظفند كليه اطلاعات و سوابق ذي ربط داوطلبان استعلام شده را كتبا به هيات اجرايي اعلام نمايند.»

معاون اول رئيس جمهور - محمدرضا عارف

قانون اصلاح مواد (1)، (2) و (7) قانون تشكيلات ، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخابات شهرد

حضرت حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاي سيدمحمد خاتمي

رياست محترم جمهوري اسلامي ايران

لايحه شماره 4390/28535 مورخ 21/2/1382 دولت در مورد اصلاح مواد (1) و (2) قانون تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب 1375 كه يك فوريت آن در جلسه علني روز سه شنبه مورخ 23/2/1382 تصويب شده بود، در جلسه علني روز يكشنبه مورخ 5/5/1382 مجلس شوراي اسلامي با اصلاحاتي در عنوان ومتن تصويب و به تاييد شوراي نگهبان رسيده است، دراجراي اصل يكصدوبيست وسوم (123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به پيوست ارسال مي گردد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي - مهدي كروبي

شماره29795 29/5/1382

وزارت كشور

قانون اصلاح مواد (1)، (2) و (7) قانون تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب1375 كه در جلسه علني روز يكشنبه مورخ پنجم مردادماه يكهزار و سيصد و هشتاد و دو مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 15/5/1382 به تاييد شوراي نگهبان رسيده و طي نامه شماره 35242 مورخ 20/5/1382 واصل گرديده است، به پيوست جهت اجراء ابلاغ مي گردد.

رئيس جمهور - سيدمحمد خاتمي

قانون اصلاح مواد (1)، (2) و (7) قانون تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي

اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب1375

ماده 1 - ماده (1) قانون تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور وانتخاب شهرداران مصوب1/3/1375 به شرح ذيل اصلاح مي شود:

ماده 1 _ براي پيشبرد سريع برنامه هاي اجتماعي، اقتصادي، عمراني، بهداشتي، فرهنگي ، آموزشي و ساير امور رفاهي از طريق همكاري مردم با توجه به مقتضيات محلي اداره امور هر روستا، بخش، شهر، شهرستان يا استان با نظارت شورائي به نام شوراي ده (روستا)، بخش، شهر، شهرستان يا استان صورت مي گيرد و به منظور جلوگيري از تبعيض و جلب همكاري در تهيه برنامه هاي عمراني و رفاهي استانها و نظارت بر اجراي هماهنگ آن، شوراي عالي استانها مركب از نمايندگان شوراهاي استان تشكيل مي شود.

ماده 2 _ مقصود از شورا در اين قانون و ساير قوانين معتبر در خصوص شوراهاي اسلامي كشوري شوراهاي روستا، بخش، شهر، شهرستان، استان و عالي استانها مي باشد.

ماده 7 _ تعداد اعضاي اصلي و علي البدل شوراي شهر به شرح زير مي باشد:

الف _ شهرهاي تا بيست هزار نفر جمعيت، پنج نفر عضو اصلي و دو نفر عضو علي البدل.

ب _ شهرهاي از بيست هزار نفر تا پنجاه هزار نفر جمعيت، هفت نفر عضو اصلي و سه نفر عضوعلي البدل.

ج _ شهرهاي ازپنجاه هزار نفر تا يكصد هزار نفر جمعيت، نه نفر عضو اصلي و چهار نفر عضو علي البدل.

د _ شهرهاي از يكصد هزار نفر تا دويست هزار نفر جمعيت، يازده نفر عضو اصلي و پنج نفر عضو علي البدل.

ه_ _ شهرهاي از دويست هزار نفر تا پانصد هزار نفرجمعيت، سيزده نفر عضو اصلي و شش نفر عضو علي البدل.

و _ شهرهاي

از پانصد هزار نفر تا يك ميليون نفرجمعيت، پانزده نفر عضو اصلي و هفت نفر عضو علي البدل.

ز _ شهرهاي بيشتر از يك ميليون نفر تا دو ميليون نفر جمعيت، بيست و يك نفر عضو اصلي و هشت نفر عضو علي البدل.

ح _ شهرهاي بيش از دو ميليون نفر جمعيت، بيست و پنج نفر عضو اصلي و ده نفر عضو علي البدل.

ط _ شهر تهران سي و يك نفرعضو اصلي و دوازده نفر عضو علي البدل.

تبصره _ ملاك تشخيص جمعيت هر شهر و روستا، آخرين سرشماري عمومي نفوس و مسكن با اعلام رسمي مركز آمار ايران خواهد بود.

قانون استفساريه ماده (28) قانون تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب

جناب آقاي دكتر محمود احمدي نژاد

رياست محترم جمهوري اسلامي ايران

طرح استفساريه ماده (28) قانون تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب1375 و اصلاحات بعدي آن كه با عنوان طرح استفساريه بند (2) ماده (28) قانون تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب1375 و اصلاحات بعدي آن به مجلس شوراي اسلامي تقديم و در جلسه علني روز يكشنبه مورخ25/10/1384 مجلس مطرح و نظر تفسيري مجلس به شرح پيوست تصويب و در تاريخ12/11/1384 به تأييد شوراي نگهبان رسيد، در اجراي اصل يكصدوبيست وسوم (123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به پيوست ارسال مي گردد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

شماره75331 14/12/1384

وزارت كشور

قانون استفساريه ماده (28) قانون تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب 1375 و اصلاحات بعدي آن كه در جلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و پنجم دي ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و چهار مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 12/11/1384 به تأييد شوراي

نگهبان رسيده و طي نامه شماره 215346/475 مورخ 16/11/1384 مجلس شوراي اسلامي واصل گرديده است، به پيوست جهت اجرا ابلاغ مي گردد.

رئيسجمهور _ محمود احمدي نژاد

قانون استفساريه ماده (28) قانون تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب 1375 و اصلاحات بعدي آن

موضوع استفساريه:

ماده واحده _ آيا ممنوعي_ت تص_دي مناصب اداري مذكور در بندهاي (1) و (2) ماده (28) قانون پس از عضويت در شوراهاي يادشده نيز تسري دارد يا خير؟

نظر مجلس:

بلي، عضويت همزمان در شوراهاي اسلامي با تصدي مناصب اداري مذكور در ماده (28) منافات دارد.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و پنجم دي ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و چهار مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 12/11/1384 به تأييد شوراي نگهبان رسيد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

قانون اصلاح موادي از قانون تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب 1375

جناب آقاي دكتر محمود احمدي نژاد

رئيس محترم جمهوري اسلامي ايران

عطف به نامه شماره 18602/34939 مورخ 26/2/1385 در اجراء اصل يكصد و بيست و سوم (123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران قانون اصلاح موادي از قانون تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب 1375 و اصلاحات بعدي آن كه با عنوان لايحه يك فوريتي به مجلس شوراي اسلامي تقديم گرديده بود، با تصويب در جلسه علني روز يكشنبه مورخ 27/8/1386 و تأييد شوراي محترم نگهبان به پيوست ابلاغ مي گردد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

شماره155887 5/10/1386

وزارت كشور

قانون اصلاح موادي از قانون تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب 1375 و اصلاحات بعدي آن كه در جلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و هفتم آبان ماه

يكهزار و سيصد و هشتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 14/9/1386 به تأييد شوراي نگهبان رسيده و طي نامه شماره 148832/542 مورخ 24/9/1386 مجلس شوراي اسلامي واصل گرديده است، به پيوست جهت اجراء ابلاغ مي گردد.

رئيس جمهور _ محمود احمدي نژاد

قانون اصلاح موادي از قانون تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب 1375 و اصلاحات بعدي آن

ماده 1 _ واژه « ده» از ماده (1) حذف مي گردد.

ماده2_ در ماده (5) بعد از عبارت « در هر بخش شوراي بخش» عبارت « كه اعضاء آن پنج نفر مي باشد» اضافه و يك تبصره به شرح زير به آن الحاق مي گردد:

تبصره _ از يك روستا بيش از يك نفر نبايد در شوراي بخش حضور داشته باشد و در صورتي كه تعداد روستاهاي بخش كمتر از پنج روستا باشد اعضاء شوراي بخش از ميان مجموع اعضاء شوراهاي روستاها انتخاب خواهندشد و در نهايت حداقل بايد از هر روستا يك نفر انتخاب گردد.

ماده3_ ماده (6) حذف مي گردد.

ماده4_ در ماده (8):

الف _ واژه « بخش» حذف مي شود.

ب _ تبصره اي به شرح زير به اين ماده الحاق مي شود:

تبصره _ هرگاه عضوي به هر دليلي تا دو ماه در جلسه شورا شركت ننمايد، تا تعيين تكليف نهايي كه نبايد بيش از شش ماه به طول بيانجامد از عضو علي البدل به عنوان جانشين در جلسات دعوت به عمل مي آيد.

ماده5 _ ماده (9) و تبصره آن به شرح ذيل اصلاح مي شود:

ماده9_ در صورت تبديل روستا به شهر، شوراي شهر همان شوراي روستا خواهدبود. چنانچه دو يا چند روستا به شهر تبديل شود، شوراي شهر از ميان اعضاء شوراهاي آن روستاها به

ترتيب آراء در انتخابات و به نسبت جمعيت روستاها تشكيل مي شود.

تبصره _ چنانچه دو يا چند روستا ادغام و به يك روستا تبديل شوند، شوراي روستاي جديد از ميان اعضاء شوراهاي روستاها به ترتيب آراء در انتخابات و به نسبت جمعيت روستاها تشكيل مي شود.

ماده6 _ در ماده (10):

الف _ واژه « شهرداران» بعد از واژه « فرمانداران» اضافه مي شود.

ب _ واژه « دهيار» از تبصره اين ماده حذف مي شود.

ماده7_ در ماده (10) مكرر:

الف _ جمله « شهرستانهايي كه فقط يك بخش و يك شهر داشته باشند از محدوديت داشتن دو نفر نماينده در شورا، مستثني مي باشند» به انتهاء تبصره (2) اين ماده الحاق مي شود.

ب _ تبصره (3) اين ماده حذف مي شود.

ماده8 _ تبصره (2) ماده (11) حذف مي شود.

ماده9_ در ماده (13):

عبارت « و شهر» بعد از واژه « بخش» به اين ماده اضافه مي شود.

ماده10_ در ماده (14):

الف _ تبصره (2) حذف مي شود.

ب _ شماره تبصره هاي (3) و (4) به (2) و (3) تغيير مي يابد.

ماده11_ در ماده (14) مكرر:

الف _ تبصره (1) به شرح زير اصلاح مي شود:

تبصره1_ هر فرد مي تواند فقط عضو شوراي يك روستا يا يك شهر باشد.

ب _ تبصره (3) اين ماده به شرح زير اصلاح مي شود:

تبصره3_ « نامزد شدن اعضاء شوراهاي اسلامي روستا و شهر در انتخابات مجلس شوراي اسلامي منوط به پذيرش استعفاء آنها از سوي شورا، قبل از پايان مهلت قانوني مي باشد.»

ماده12_ يك ماده به عنوان ماده (15) مكرر به شرح زير به قانون الحاق مي شود:

ماده15مكرر_ اولين جلسه شوراهاي روست_ا ب_ه دع_وت بخش_دار و ش_وراي ش_هر به دعوت فرماندار در تاريخ مقرر در ماده (3) قانون تشكيل مي شود. همچنين شوراهاي فرادست به

ترتيب، شوراي بخش به فاصله يك ماه پس از تشكيل سه چهارم شوراهاي روستاهاي تابع بخش به دعوت بخشدار، شوراي شهرستان به فاصله يك ماه پس از تشكيل دو سوم شوراهاي شهر و بخش در محدوده آن شهرستان به دعوت فرماندار، شوراي استان به فاصله يك ماه پس از تشكيل دو سوم شوراهاي شهرستانهاي واقع در محدوده آن استان به دعوت استاندار و شوراي عالي استانها به فاصله يك ماه پس از تشكيل دو سوم شوراهاي استانها به دعوت وزير كشور تشكيل مي شود.

ماده13_ در ماده (16):

الف _ عبارت « وفق ماده (15 مكرر)» بعد از عبارت « شوراهاي موضوع اين قانون» اضافه مي شود.

ب _ عبارت « براي مدت يكسال» در اين ماده بعد از واژه « منشي» اضافه مي شود.

ماده14_ در ماده (16) مكرر واژه « بخش» پس از عبارت « اعضاي شوراهاي» اضافه مي شود.

ماده15_ در تبصره ماده (18) عبارت « در انتخابات شركت نكرده باشند» به عبارت « در هيچ حوزه اي رأي نداده باشند» اصلاح مي شود.

ماده16_ در بند (الف) ماده (20) عبارت « يا پلمب» بعد از واژه « مُهر» اضافه مي شود.

ماده17_ در بن_د (2) ماده (25) سن انتخاب كنندگان از 15سال تمام به 18سال تمام اصلاح مي شود.

ماده18_ در ماده (26):

الف _ بندهاي (د)، و (ه_) به بندهاي (ج) و (د) تبديل مي شوند.

ب _ عنوان بند (و) اصلاحي 6/7/1382 به عنوان بند (ه_) تبديل و به شرح ذيل اصلاح مي شود:

« ه_ _ دارابودن سوادخواندن و نوشتن براي شوراي روستاهاي تا دويست خانوار و داشتن مدرك ديپلم براي شوراي روستاهاي بالاي دويست خانوار، داشتن حداقل مدرك فوق ديپلم يا معادل آن براي شوراي شهرهاي تا بيست هزار نفر

جمعيت، داشتن حداقل مدرك ليسانس يا معادل آن براي شوراي شهرهاي بالاي بيست هزار نفر جمعيت.»

ج _ يك بند به عنوان بند (و) ذيل اين ماده الحاق مي شود:

« و _ دارابودن كارت پايان خدمت نظام وظيفه يا كارت معافيت دائم از خدمت براي مردان.»

ماده19_ در ماده (28):

الف _ در بن_د (1) پس از عب_ارت «رئيس جمهور و مشاورين و معاونين وي» عبارت « نمايندگان خبرگان رهبري» پس از « رئيس ديوان عدالت اداري»، « رئيس ديوان محاسبات كشور و معاونين وي، دادستان ديوان محاسبات» پس از « رئيس سازمان بازرسي كل كشور»، « و معاونين وي» پس از « رئيس سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران و معاونين وي»، « دبير هيأت دولت، رؤساي دفاتر سران سه قوه» و پس از «سرپرستان سازمانهاي دولتي»، « رؤساي دانشگاهها (دولتي و غيردولتي)» اضافه مي شود.

ب _ در بند (2) پس از عبارت « فرمانداران و معاونين آنان»، « شهرداران و معاونين آنان» اضافه مي شود.

ج _ در بند (3) ماده (28) واژه « شهرداري» بعد از عبارت « مديران مناطق» و عبارت « و همچنين دهياران و شاغلين در دهياري» بعد از واژه « وابسته به آن» اضافه مي شود.

د _ بعد از واژه « شهرداران» حرف « و» به علامت ويرگول « ،» تغيير مي يابد.

ه_ _ بند (4) به شرح زير به اين ماده الحاق مي شود:

« 4_ اعضاء شوراهاي اسلامي موضوع اين قانون در طول مدت عضويت نمي توانند در سمتهاي مذكور در اين ماده مشغول به كار شوند.»

ماده20_ در سطر آخر ماده (30)، عبارت « به مدت چهارسال» به عبارت « تا پايان همان دوره» اصلاح مي شود.

ماده21_ ماده

(31) به شرح زير اصلاح مي شود:

« ماده 31_ در صورتي كه هر يك از شوراها به علت فوت، استعفاء يا سلب عضويت اعضاي اصلي و علي البدل فاقد حدنصاب لازم براي تشكيل جلسه گردد، انتخابات ميان دوره اي همزمان با اولين انتخابات سراسري درموعد مقرر برگزار مي شود.»

ماده22_ در تبصره (1) ماده (32) عبارت « پس از تأييد هيأت نظارت» بعد از واژه « انتخاب و» اضافه مي گردد.

ماده23_ در تبصره (1) ماده (33) عبارت « پس از تأييد هيأت نظارت» بعد از واژه « انتخاب و» اضافه مي شود.

ماده24_ در ماده (45) بعد از عبارت « تشكيل هيأت اجرائي» علامت ويرگول « ،» اضافه مي شود.

ماده25_ در تبصره (2) ماده (46) بعد از عبارت « از تاريخ وصول استعلام» علامت ويرگول « ،» اضافه مي شود.

ماده26_ ماده (48) به شرح زير اصلاح مي شود:

« ماده48_ نظر هيأتهاي اجرائي بخش و شهرستان مبني بر تأييد صلاحيت داوطلبان با تأييد هيأتهاي نظارت شهرستان و بخش معتبر است و چنانچه ظرف هفت روز از تاريخ دريافت نتيجه رسيدگي صلاحيت داوطلبان، هيأت نظارت مربوط درباره داوطلب يا داوطلبان نظر خود را اعلام نكند، نظر هيأت اجرائي ملاك عمل خواهدبود.»

ماده27_ در ابتداء تبصره (4) ماده (50) عبارت « فرماندار يا بخشدار به عنوان رئيس» اضافه مي شود.

ماده28_ ماده (59) قانون، به بعد از ماده (63) منتقل مي شود.

ماده29_ در قسمت اخير ماده (63) عبارت « رؤساي هيأتهاي اجرائي» جايگزين عبارت « مقامات وزارت كشور» مي شود.

ماده30_ در بند (م) ماده (67) عبارت «يا پلمب» بعد از واژه « مُهر» اضافه مي شود.

ماده31_ به فصل انتخابات يك بخش با عنوان زير الحاق مي گردد:

و _ ساير مقررات انتخابات.

ماده32_ مواد(86) و (87) از فصل

پنجم ساير مقررات به قسمت فوق الذكر منتقل مي شود.

ماده33_ در ماده (88):

الف _ واژه « محلي» به « محلي استاني» تغيير مي يابد.

ب _ در تبصره اين ماده عبارت « آگاه نمودن» به « آگاه سازي» تغيير مي يابد.

ج _ اين ماده از فصل پنجم به قسمت ساير مقررات انتخابات منتقل مي شود.

ماده34_ مواد (89) و (90) از فصل پنجم به قسمت ساير مقررات انتخابات منتقل مي شود.

ماده35_ در ماده (68):

الف _ بعد از واژه « نظارت» عبارت « و پيگيري» اضافه و واژه « تصميمهاي» به مصوبات» تغيير مي يابد.

ب _ عبارت «حسب درخواست بخشدار» به قسمت انتهائي بند(ي) اين ماده اضافه مي گردد.

ماده36_ بند ذيل به عنوان بند (11) به ماده (69) الحاق مي شود:

11_ تشكيل پرونده و صدور پروانه ساختمان براي ايجاد بناها و تأسيسات واقع در محدوده قانوني روستا پس از هماهنگي با بنياد مسكن انقلاب اسلامي و اخذ نظرات فني نهاد مذكور در چهارچوب ضوابط و مقررات طرحهاي هادي مصوب روستا.

ماده37_ در ماده (70):

الف _ دو بند به عنوان بندهاي (10) و (11) به شرح زير به اين ماده الحاق مي گردد:

10_ نظارت بر حُسن اجراء مصوبات شوراي اسلامي بخش.

11_ نظارت و پيگيري اجراء طرحها و پروژه هاي عمراني بخش.

ب _ شماره بندهاي (2)، (3)، (4)، (5)، (6)، (7) و (8) به شماره (3)، (4)، (5)، (6)، (7) و (8)، (9) تغيير مي يابد.

ج _ عبارت « بخش از قبيل توسعه» از بند (7) حذف مي گردد.

ماده38_ در ماده (71):

الف _ در بند (6) واژه «گردشگري و» بعد از « مراكز» اضافه مي شود.

ب _ عبارت « با رعايت مقررات مربوط» به انتهاي بند (24) اضافه مي گردد.

ج _ عبارت « با رعايت مقررات مربوط»

به انتهاي بند (26) اضافه مي گردد.

د _ در بند (27) واژه « وسائل» به « وسائط» تغيير مي يابد.

ه_ عبارت « با رعايت مقررات قانوني مربوط» به انتهاي بند (29) اضافه مي گردد.

و _ تبصره بند (30) به تبصره (1) اصلاح و يك تبصره به عنوان تبصره (2) به ذيل اين ماده الحاق مي گردد.

تبصره2 _ شوراي شهر موظف است يك نسخه از نتيجه گزارش حسابرس رسمي را جهت بررسي و هرگونه اقدام قانوني به وزارت كشور ارسال نمايد.

ز_ تبصره هاي (1) و (2) بند (34) اين ماده حذف مي گردد.

ماده39_ در ماده (77):

الف _ عبارت « و دهستان» پس از عبارت « شوراي اسلامي شهر» و عبارت « و روستا» پس از عبارت « مورد نياز شهر» حذف مي گردد و واژه « مي توانند» به « مي تواند» و واژه « نمايند» به « نمايد» تغيير مي يابد.

ب _ در سطر اول تبصره اين ماده بعد از واژه « عوارض» علامت ويرگول « ،» اضافه مي گردد.

ماده40_ در ماده (78):

عبارت « و شوراهاي شهر در شهرستان به استثناء شوراي شهر مركز استان» به ادامه بند (3) اضافه مي گردد.

ماده41_ در ماده (78 مكرر1):

الف _ تبصره بند (1) حذف مي گردد.

ب _ سه بند به شرح زير به عنوان بندهاي «8،7 و 9» به انضمام يك تبصره به ذيل ماده فوق الحاق مي شود.

7_ عضويت رئيس شوراي استان در جلسات شوراي برنامه ريزي و توسعه استان بدون حق رأي.

8 _ نظارت بر حساب درآمد و هزينه هاي مشترك شهرداريهاي استان با انتخاب حسابرس رسمي و اعلام موارد نقض و تخلف به مرجع ذي ربط و انجام پيگيريهاي لازم براساس مقررات قانوني، يك نسخه از حسابرسي مذكور جهت هرگونه اقدام قانوني

به وزارت كشور ارسال مي گردد.

9_ نظارت بر حساب درآمد و هزينه سازمان همياري شهرداريها با انتخاب حسابرس رسمي كه هزينه آن توسط سازمان همياري شهرداريها تأمين مي شود.

تبصره _ شوراي استان موظف است يك نسخه از گزارش حسابرس رسمي را جهت بررسي و هرگونه اقدام قانوني به وزارت كشور ارسال نمايد.

ماده42_ در ماده (87 مكرر2):

الف _ بند (7) اين ماده به شرح زير اصلاح مي گردد:

7_ برنامه ريزي به منظور آموزش و آشنايي اعضاء شوراها با وظايف خويش از طريق برگزاري دوره هاي كوتاه مدت كاربردي در قالب امكانات موجود كشور با همكاري وزارت كشور و ساير وزارتخانه ها و سازمانهاي اجرائي ذي ربط.

ب _ ماده (75) قانون به عنوان بند (9) ذيل اين ماده الحاق مي گردد:

9_ آئين نامه سازماني، تشكيلاتي و تعداد و نحوه تشكيل جلسات شوراها و امور مالي دبيرخانه كليه شوراها و تعداد كاركنان آنها و هزينه هاي مربوط و هرگونه پرداختي به اعضاء شوراها توسط شوراي عالي استانها تهيه و به تصويب هيأت وزيران مي رسد. به كارگيري كاركنان و هرگونه پرداختي خارج از اين آئين نامه ممنوع مي باشد.

ج _ در ماده (78 مكرر3) عبارت «حداكثر يك سال پس از تشكيل» حذف و اين ماده به عنوان بند (10) ذيل اين ماده الحاق مي گردد.

ماده43_ در ماده (74):

الف _ اين ماده و تبصره هاي آن به عنوان ماده (82 مكرر3) به فصل چهارم، ترتيب رسيدگي به تخلفات، منتقل و عنوان (ماده82 مكرر3) به (ماده82 مكرر4) اصلاح مي شود.

ب _ عبارت « در غير اين صورت ضمن لغو قرارداد و سلب عضويت دائم از شورا، پرونده به مراجع ذي صلاح ارسال مي گردد» به ادامه تبصره (1) اضافه مي گردد.

ج _ عبارت « در صورت ارتكاب نسبت به

بررسي آن در هيأت حل اختلاف استان اقدام خواهد شد» به ادامه تبصره (2) اضافه مي شود.

ماده44_ در ماده (79):

الف _ در بند (2) تعداد اعضاي شوراي استان از دو نفر به يك نفر تقليل و تعداد نمايندگان مجلس از يك نفر به دو نفر افزايش يافت.

ب _ در بند (3) عبارت « از اعضاء شوراي استان» بعد از « يك نفر» اضافه مي گردد.

ج _ تبصره ذيل اين ماده به عنوان تبصره (1) اصلاح و يك تبصره به عنوان تبصره (2) ذيل آن الحاق مي گردد.

تبصره2_ وزارت كشور براساس مسئووليت نظارتي و اجرائي قانون شوراها مي تواند موارد تخلف از قانون را به هيأت حل اختلاف ارجاع نمايد.

ماده45_ در ماده (80):

الف _ ظرف زماني «پانزده روز» مندرج در سطر آخر اين ماده به «بيست روز» تغيير مي يابد.

ب _ تبصره اين ماده به عنوان تبصره (1) تغيير مي يابد.

ج _ دو تبصره به شرح زير به ذيل اين ماده الحاق مي گردد.

تبصره2_ قطعي شدن مصوبات شورا، مانع از طرح رسيدگي آن دسته از مصوبات مغاير قانون در هيأت مركزي حل اختلاف توسط اشخاص نمي باشد.

تبصره3_ كليه شوراها موظفند هرگونه تصميمي را كه مربوط به دستگاههاي اجرائي مختلف اتخاذ كرده اند، بلافاصله به دستگاه مربوطه ابلاغ نمايند.

ماده46_ در تبصره ماده (81) عبارت « ظرف يك ماه از تاريخ ابلاغ رأي» بعد از واژه « مي توانند» اضافه مي گردد.

ماده47_ الف _ ماده (82) به شرح زير اصلاح مي گردد:

ماده82 _ چنانچه هريك از اعضاء شوراهاي موضوع اين قانون شرايط عضويت را از دست داده و يا در انجام وظايف قانوني خود مرتكب قصور يا تقصير شود يا اقدامي كه موجب توقف يا اخلال در انجام وظايف شوراها

گردد يا عملي خلاف شؤون اعضاء شورا انجام دهد به موارد زير محكوم مي گردد:

1_ اخطار كتبي با درج در پرونده شورايي بدون اعلان عمومي.

2_ اخطار كتبي با درج در پرونده شورايي و اعلان عمومي.

3_ كسر از مبالغ دريافتي بابت عضويت در شورا (حقوق، حق الجلسه و عناوين مشابه) حداكثر تا يك سوم از يك ماه تا يك سال.

4_ محروميت از عضويت در هيأت رئيسه و نمايندگي در شوراهاي فرادست و عناوين مشابه حداقل به مدت يك سال.

5 _ سلب عضويت موقت از يك ماه تا يك سال.

6 _ سلب عضويت براي باقيمانده دوره شورا.

7_ ممنوعيت ثبت نام در انتخابات شوراها براي مدت حداقل يك دوره.

تبصره1_ هيأتهاي حل اختلاف پس از رسيدگي به اتهام يا اتهامات منتسب به عضو شورا در صورت احراز تخلف يا تخلفات، در مورد هر پرونده صرفاً يكي از مجازاتهاي اين قانون را اعمال خواهند نمود و تنها بند (8) قابل جمع با بندهاي (4) تا (6) اين ماده مي باشد.

تبصره2_ چنانچه عضوي به يكي از مجازاتهاي بندهاي (4) تا (8) اين ماده محكوم شود مي تواند ظرف بيست روز از تاريخ ابلاغ رأي به هيأت حل اختلاف مركزي شكايت نمايد. هيأت مذكور خارج از نوبت به موضوع رسيدگي خواهدكرد.

تبصره3_ فرد يا افرادي كه سلب عضويت مي گردند، مي توانند به ديوان عدالت اداري شكايت نمايند. دادگاه مذكور خارج از نوبت به موضوع رسيدگي مي كند و رأي آن قطعي و لازم الاجراء خواهد بود.

8 _ سلب عضويت دائم از عضويت در شورا و ممنوعيت ثبت نام در انتخابات شوراها.

ب _ بندهاي (1) و (2) و تبصره هاي آن با اصلاحات انجام شده به شرح زير به عنوان ماده (82

مكرر1) تغيير و عنوان (ماده82 مكرر1) به ماده (82 مكرر2) اصلاح مي شود.

ماده82 مكرر1_ هيأتهاي حل اختلاف ضمن رسيدگي به شكايات از اعضاء شوراها در مورد اتهامات موضوع ماده (82) به ترتيب زير اقدام مي نمايند:

1_ در مورد اعضاء شوراهاي روستا و بخش به پيشنهاد شوراي شهرستان و يا فرماندار و در مورد شوراي شهر و شهرستان به پيشنهاد شوراي استان و يا استاندار و تصويب هيأت حل اختلاف استان.

2_ در مورد اعضاء شوراي استان به پيشنهاد شوراي عالي استانها و استاندار و در مورد شوراي عالي استانها به پيشنهاد وزير كشور و تصويب هيأت حل اختلاف مركزي.

3_ در مورد شوراي عالي استانها به پيشنهاد وزير كشور و تصويب هيأت حل اختلاف مركزي.

تبصره _ سلب عضويت اعضاء شوراي مافوق، موجب سلب عضويت از شوراي مادون نمي گردد مگر به تشخيص هيأت حل اختلاف ذي ربط.

ماده48_ يك ماده به عنوان ماده (92) به شرح زير به قانون، الحاق و عنوان ماده (92) به ماده (96) اصلاح مي گردد:

ماده92_ سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران مي تواند با همكاري وزارت كشور و شوراي عالي استانها در راستاي ارتقاء سطح فرهنگ شوراها و مشاركت، برنامه هاي مختلف فرهنگي و آموزشي را تهيه و پخش نمايد.

ماده49_ در ماده (85) عبارت « و بخش» حذف و عبارت «روستا و» بعد از واژه «شوراهاي» اضافه مي گردد.

ماده50 _ ماده(78 مكرر4) به عنوان ماده(93) به فصل پنجم ساير مقررات منتقل مي شود.

ماده51 _ در ماده (78 مكرر5):

الف _ اين ماده به عنوان ماده (94) به فصل پنجم ساير مقررات منتقل و عنوان ماده (94) به ماده (97) اصلاح مي گردد.

ب _ واژه « عضو» بعد از عبارت « به عنوان» اضافه

مي گردد.

ماده52 _ ماده (78 مكرر 6) به عنوان ماده (95) به فصل پنجم، ساير مقررات منتقل و عنوان ماده (95) به ماده (98) اصلاح مي گردد.

ماده53 _ ماده (93) حذف مي گردد.

قانون فوق مشتمل بر پنجاه و سه ماده در جلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و هفتم آبان ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 14/9/1386 به تأييد شوراي نگهبان رسيد.

رئيسمجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

اصلاح ماده (8) اصلاحي آيين نامه اجرايي انتخابات شوراهاي اسلامي روستا و بخش - مصوب 1386/7/1

وزارت كشور

هيئ_ت وزيران در جل_سه مورخ 28/6/1386 با ت_وج_ه ب_ه ن_ظر ريي_س م_جلس شوراي اسلامي موضوع نامه شماره 44480/10127ه_/ب مورخ 26/3/1386 تصويب نمود:

در ماده (8) اصلاحي آيين نامه اجرايي انتخابات شوراهاي اسلامي روستا و بخش موضوع تصويب نامه شماره 80181/ت35013ه_ مورخ 8/7/1385 واژه « فرماندار» به « بخشدار» تغيير مي يابد.

معاون اول رئيس جمهور _ پرويز داودي

قوانين شهرسازي

قانون تاسيس شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران - مصوب 22/12/1351 با اصلاحات

ماده 1 _ براي هماهنگ كردن برنامه هاي شهرسازي بمنظور ايجاد محيط زيست بهتر براي مردم همچنين بمنظور اعتلاي هنر معماري ايران و رعايت سبكهاي مختلف معماري سنتي و ملي و ارايه ضوابط و جنبه هاي اصيل آن با در نظر گرفتن روشهاي نوين علمي و فني و در نتيجه يافتن شيوه هاي اصولي و مناسب ساختماني در مناطق مختلف كشور با توجه به شرايط اقليمي و طرز زندگي و مقتضيات محلي ، شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران تاسيس مي شود.

ماده 2 _ وظايف شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران بشرح زير است

1 _ بررسي پيشنهادهاي لازم در مورد سياست كلي شهرسازي براي طرح در هيات وزيران

2 _ اظهارنظر نسبت به پيشنهادها و لوايح شهرسازي و مقررات مربوط به طرحهاي جامع شهري كه شامل منطقه بندي _ نحوه استفاده از زمين _ تعيين مناطق صنعتي بازرگاني _ اداري _ مسكوني _ تاسيسات عمومي _ فضاي سبز و ساير نيازمنديهاي عمومي شهر مي باشد.

3 _ بررسي و تصويب نهايي طرحهاي جامع شهري و تغييرات آنها خارج از نقشه هاي تفصيلي

4 _ تصويب معيارها و ضوابط و آيين نامه هاي شهرسازي

ماده 3 _ اعضاي شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران عبارتند از:

1 _ وزير مسكن و شهرسازي

2 _ وزير كشور

3 _ وزير صنايع

4 _

وزير فرهنگ آموزش عالي

5 _ وزير ارشاد اسلامي

6 _ وزير نيرو

7 _ وزير كشاورزي

8 _ وزير دفاع و پشتيباني

9 _ وزير جهاد سازندگي

10 _ رييس سازمان برنامه و بودجه

11 _ رييس سازمان حفاظت محيط زيست

12 _ وزير راه و ترابري

يك نفر از اعضاي كميسيون مسكن و شهرسازي و راه و ترابري مجلس شوراي اسلامي به پيشنهاد كميسيون و تصويب مجلس به عنوان ناظر در جلسات شوراي عالي شهرسازي و معماري شركت خواهد كرد.

تبصره 1 _ در مورد بررسي طرحهاي جامع شهري و تغييرات آنها نظرات استاندار و شوراي شهرستان و شوراي شهر و شهردار و كارشناسان ذيصلاحيت كسب و مورد استفاده قرار خواهدگرفت

تبصره 2 _ جلسات شورا با حضور اكثريت اعضاي رسميت خواهد داشت و تصميمات شورا با حداقل 6 راي معتبر خواهد بود.

تبصره 3 _ در صورتي كه هريك از اعضاي شورا نتواند شخصا در هر يك از جلسات شورا شركت كند يكي از معاونان خود را به شورا اعزام خواهد داشت

ماده 4 _ وزارت مسكن و شهرسازي بجاي دبيرخانه شوراي عالي شهرسازي در تشكيلات خودواحدي ايجاد مي كند كه تحت نظر معاون شهرسازي و معماري آن وزارت وظايف زير را انجام دهد:

1 _ بررسي و اظهارنظر در مورد طرحهاي جامع شهري از طريق كميته هاي فني كه اعضاي آن به انتخاب اعضاي شوراي عالي شهرسازي و موسسات ذيربط تعيين مي شوند.

2 _ تهيه معيارها و ضوابط و آيين نامه هاي شهرسازي

3 _ نظارت در تهيه طرحهاي جامع و تفصيلي و جلب نظر شوراي شهر و شهرداري مربوط درحين تهيه طرحهاي تفصيلي

4 _ نظارت در اجراي مراحل مختلف طرحهاي

تفصيلي شهري

5 _ ابلاغ مصوبات شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران به وزارتخانه و سازمانهاي مسئول وارشاد و راهنمايي دستگاههاي مربوط در مورد مسايل ناشي از اجراي طرحهاي جامع شهري

6 _ ايجاد يك مركز مطالعاتي و تحقيقات شهرسازي و معماري

7 _ جمع آوري اطلاعات و آمار اقتصادي و اجتماعي و شهرسازي و معماري

8 _ تشكيل نمايشگاهها از كارهاي مختلف معماري و شهرسازي با همكاري سازمانهاي مربوط و انجام مسابقات شهرسازي و معماري و تشكيل كنفرانسهاي لازم بمنظور نيل به هدفهاي مذكور دراين قانون

ماده 5 _ بررسي و تصويب طرحهاي تفصيلي شهري و تغييرات آنها در هر استان بوسيله كميسيوني به رياست استاندار و به عضويت رييس شوراي شهرستان و شهردار و نمايندگان وزارت فرهنگ و آموزش عالي و مسكن و شهرسازي و نماينده مهندس مشاور تهيه كننده طرح و عضويت نماينده وزارت كشاورزي انجام مي شود.

آن قسمت از نقشه هاي تفصيلي كه بتصويب شوراي شهر برسد براي شهرداري لازم الاجرا خواهدبود. تغييرات نقشه هاي تفصيلي اگر در اساس طرح جامع شهري موثر باشد بايد بتاييد شوراي عالي شهرسازي برسد.

تبصره _ بررسي و تصويب طرحهاي تفصيلي شهري و تغييرات آنها در شهر تهران به عهده كميسيوني مركب از نمايندگان وزراي مسكن و شهرسازي ، كشور ، نيرو(در حد معاونت مربوطه سرپرست سازمان حفاظت محيط زيست و شهردار تهران يا نماينده تام الاختيار او و رييس شوراي شهر تهران مي باشد.

محل دبيرخانه كميسيون در شهرداري و دبير آن شهردار تهران و يا نماينده تام الاختيار او خواهدبود و جلسات آن با حضور اكثريت اعضاي رسميت يافته و تصميمات كميسيون حداقل با 4 راي موافق معتبر است ضمنا تا تشكيل شوراهاي شهر نماينده وزير

كشور به عنوان قايم مقامي رييس شوراي شهر تهران هم در كميسيون شركت خواهد كرد.

ماده 6 _ در شهرهايي كه داراي نقشه جامع مي باشند ثبت كل مكلف است در مورد هر تفكيك طبق نقشه اي كه شهرداري بر اساس ضوابط طرح جامع تفصيلي يا هادي تاييد كرده باشد اقدام به تفكيك نمايد و در مورد افراز دادگاهها مكلفند طبق نقشه تفكيكي شهرداري اقدام نمايند. هرگاه ظرف مدت چهار ماه نقشه تفكيكي از طرف شهرداري حسب مورد به ثبت يا دادگاه ارسال نشود ثبت يا دادگاه نسبت به تفكيك با افراز رأسا اقدام خواهند نمود.

ماده 7 _ شهرداريها مكلف به اجراي مصوبات شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران طبق مفاد ماده 2 مي باشند.

تبصره _ در موارد ابهام و اشكال و اختلاف نظر در نحوه اجراي طرحهاي جامع و تفصيلي شهري موضوع ماده 5 مراتب در شوراي عالي شهرسازي مطرح و نظر شوراي عالي قطعي و لازم الاجراخواهد بود.

ماده 8 _ كليه سازمانهاي دولتي و وابسته به دولت مكلفند در صورت درخواست وزارت مسكن و شهرسازي هر نوع اطلاع مربوط به شهرسازي و معماري را در اختيار وزارت مذكور بگذارند.

ماده 9 _ عقد قراردادهاي مربوط به نقشه هاي جامع شهري با مهندسين مشاور همچنين تهيه شرح وظيفه فني براي تهيه طرحهاي مذكورموكول به كسب نظرازوزارت مسكن وشهرسازي خواهدبود.

ماده 10 _ آيين نامه اجرايي اين قانون از طرف وزارت مسكن و شهرسازي و وزارت كشور تهيه و پس از تاييد شوراي عالي شهرسازي و معماري به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 11 _ مواد 97 و 98 اصلاح پاره اي از مواد قانون شهرداري و قوانين و مقررات مغاير با مفاداين قانون از تاريخ تصويب اين قانون ملغي است

قانون نظام مهندسي
فصل اول _ كليات ، اهداف و خط مشي ( ماده 1 تا 4

ماده 1 _ تعريف نظام مهندسي و

كنترل ساختمان عبارت است از مجموعه قانون ، مقررات ، آيين نامه ها ، استانداردها و تشكلهاي مهندسي ، حرفه اي و صنفي كه در جهت رسيدن به اهداف منظور در اين قانون تدوين و به مورد اجرا گذاشته مي شود.

ماده 2 _ اهداف و خط مشي اين قانون عبارتند از:

1 _ تقويت و توسعه فرهنگ و ارزشهاي اسلامي در معماري و شهرسازي

2 _ تنسيق امور مربوط به مشاغل و حرفه هاي فني و مهندسي در بخشهاي ساختمان وشهرسازي

3 _ تامين موجبات رشد و اعتلاي مهندسي در كشور.

4 _ ترويج اصول معماري و شهرسازي و رشد آگاهي عمومي نسبت به آن و مقررات ملي ساختمان و افزايش بهره وري

5 _ بالا بردن كيفيت خدمات مهندسي و نظارت بر حسن اجراي خدمات

6 _ ارتقاي دانش فني صاحبان حرفه ها در اين بخش

7 _ وضع مقررات ملي ساختمان به منظور اطمينان از ايمني ، بهداشت ، بهره دهي مناسب ، آسايش و صرفه اقتصادي و اجرا و كنترل آن در جهت حمايت از مردم به عنوان بهره برداران ازساختمانها و فضاهاي شهري و ابنيه و مستحدثات عمومي و حفظ و افزايش بهره وري منابع مواد وانرژي و سرمايه هاي ملي

8 _ تهيه و تنظيم مباني قيمت گذاري خدمات مهندسي

9 _ الزام به رعايت مقررات ملي ساختمان ، ضوابط و مقررات شهرسازي و مفاد طرحهاي جامع و تفصيلي وهادي از سوي تمام دستگاههاي دولتي ، شهرداريها ، سازندگان ، مهندسين ، بهره برداران وتمام اشخاص حقيقي و حقوقي مرتبط با بخش ساختمان به عنوان اصل حاكم بر كليه روابط وفعاليتهاي آنها و فراهم ساختن زمينه همكاري كامل ميان وزارت مسكن و شهرسازي ، شهرداريها

وتشكلهاي مهندسي و حرفه اي و صنوف ساختمان

10 _ جلب مشاركت حرفه اي مهندسان و صاحبان حرفه ها و صنوف ساختماني در تهيه و اجراي طرحهاي توسعه و آباداني كشور.

ماده 3 _ براي تامين مشاركت هر چه وسيعتر مهندسان در انتظام امور حرفه اي خود و تحقق اهداف اين قانون در سطح كشور ( سازمان نظام مهندسي ساختمان ) كه از اين پس در اين قانون به اختصار ( سازمان ) خوانده مي شود و در هر استان يك سازمان به نام ( سازمان نظام مهندسي ساختمان استان ) كه از اين پس به اختصار ( سازمان استان ) ناميده مي شود ، طبق شرايط ياد شده دراين قانون و آيين نامه اجرايي آن تاسيس مي شود. سازمانهاي ياد شده غير انتفاعي بوده و تابع قوانين و مقررات عمومي حاكم بر موسسات غير انتفاعي مي باشند.

ماده 4 _ از تاريخي كه وزارت مسكن و شهرسازي با كسب نظر از وزارت كشور در هر محل حسب مورد اعلام نمايد ، اشتغال اشخاص حقيقي و حقوقي به آن دسته از امور فني در بخشهاي ساختمان و شهرسازي كه توسط وزارت ياد شده تعيين مي شود ، مستلزم داشتن صلاحيت حرفه اياست اين صلاحيت در مورد مهندسان از طريق پروانه اشتغال به كار مهندسي و در مورد كاردانهاي فني و معماران تجربي از طريق پروانه مهارت فني احراز مي شود. مرجع صدور پروانه اشتغال به كارمهندسي و پروانه اشتغال به كارداني و تجربي وزارت مسكن و شهرسازي و مرجع صدور پروانه مهارت فني وزارت كار و امور اجتماعي تعيين مي گردد.

شرايط و ترتيب صدور ، تمديد ، ابطال و تغيير مدارك صلاحيت حرفه اي موضوع اين ماده وچگونگي تعيين ، حدود صلاحيت و ظرفيت اشتغال دارندگان آنها ، در

آيين نامه اجرايي اين قانون معين مي شود.

تبصره 1 _ وزارت مسكن و شهرسازي و وزارت كار و امور اجتماعي حسب مورد موظفندظرف 10 سال از تاريخ ابلاغ اين قانون با استفاده از همكاري شهرداريها ، مهندسان و سازمانها وتشكلهاي حرفه اي و صنفي شاغل در اين بخش ها دامنه اجراي اين ماده را به كل كشور توسعه دهند.اهداف مرحله اي اين امر و بودجه مورد نياز براي آموزش و آزمون اشخاص و سامان بخشيدن به صنوف و حرف فني شاغل در اين بخشها همه ساله در بودجه ساليانه دستگاه اجرايي مربوط پيش بيني خواهد شد.

تبصره 2 _ كليه اشخاص حقيقي و حقوقي غير ايراني جهت انجام خدمات موضوع اين قانون بايد مدارك صلاحيت حرفه اي موقت دريافت دارند.

فصل دوم _ تشكيلات ، اركان ، وظايف و اختيارات سازمان ( ماده 5 تا 27

ماده 5 _ اركان سازمان عبارت است از هر يك از سازمان استان ها ، هيات عمومي سازمان ، شوراي مركزي سازمان ، رييس سازمان و شوراي انتظامي نظام مهندسي

ماده 6 _ براي تشكيل سازمان استان وجود حداقل 50 نفر داوطلب عضويت از بين مهندسان حوزه آن استان كه داراي مدرك مهندسي در رشته هاي اصلي مهندسي شامل معماري ، عمران ، تاسيسات مكانيكي ، تاسيسات برقي ، شهرسازي ، نقشه برداري و ترافيك باشند ضروري است

تبصره 1 _ مهندس حوزه هر استان در اين قانون به شخصي اطلاق مي شود كه حداقل متولد آن استان يا 6 ماه ممتد پيش از تاريخ تسليم درخواست عضويت ، در آن استان مقيم باشد.

تبصره 2 _ هر يك از مهندسان در بيش از يك سازمان نمي توانند عضويت يابند.

ماده 7 _ عضويت اشخاص حقوقي شاغل به كار مهندسي در رشته هاي اصلي و اشخاص حقيقي در رشته هاي مرتبط با مهندسي ساختمان در سازمان

استان بلامانع است

تبصره 1 _ رشته هاي مرتبط با مهندسي ساختمان به كليه رشته هايي اطلاق مي شود كه عنوان آنها با رشته هاي اصلي ياد شده در ماده (6) متفاوت بوده ولي محتواي علمي و آموزشي آنها بارشته هاي اصلي بيش از 70% در ارتباط باشد و فارغ التحصيلان اينگونه رشته ها خدمات فني معيني را در زمينه هاي طراحي ، محاسبه ، اجرا ، نگهداري ، كنترل ، آموزش ، تحقيق و نظاير آن به بخشهاي ساختمان و شهرسازي عرضه مي كنند اما اين خدمات از حيث حجم ، اهميت و ميزان تاثير عرفاهمطراز خدمات رشته هاي اصلي مهندسي ساختمان نباشد.

تبصره 2 _ حدود صلاحيت حرفه اي دارندگان مدارك تحصيلي دانشگاهي مرتبط با مهندسي ساختمان و عناوين اين رشته ها توسط كميسيوني متشكل از نمايندگان وزير مسكن و شهرسازي ، وزير فرهنگ و آموزش عالي و رييس سازمان تعيين و به تصويب وزير مسكن و شهرسازي مي رسد. مرجع تطبيق عناوين مدارك تحصيلي كمتر از معادل ليسانس و تعيين حدود صلاحيت حرفه اي دارندگان آن ها وزارت مسكن و شهرسازي است

ماده 8 _ هر سازمان استان داراي مجمع عمومي ، هيات مديره ، شوراي انتظامي و بازرسان است و محل استقرار دايم دفتر مركزي آن در مركز استان مي باشد. سازمانهاي استان مي توانند در سايرشهرهاي استان و همچنين در مناطق مختلف شهرهاي بزرگ مركز استان در صورت پيشنهاد شوراي مركزي و تصويب وزير مسكن و شهرسازي ، در مركز استانهاي مجاوري كه در آنها سازمان استان تاسيس نشده باشد ، دفاتر نمايندگي داير نموده و انجام تمام يا بخشي از وظايف مستمر سازمان درحوزه مربوط را به آن دفاتر محول كنند.

ماده 9 _ مجمع عمومي سازمان استان از اجتماع تمامي اشخاص حقيقي عضو داراي حق راي سازمان

كه منحصر به دارندگان مدرك تحصيلي در رشته هاي اصلي مهندسي ساختمان و رشته هاي مرتبط است تشكيل مي شود و وظايف و اختيارات آن به شرح زير است

الف _ انتخاب اعضاي هيات مديره

ب _ استماع گزارش عملكرد ساليانه هيات مديره و اعلام نظر نسبت به آن

ج _ بررسي و تصويب ترازنامه سالانه ( سازمان استان ) و بودجه پيشنهادي ( هيات مديره ) .

د _ تعيين و تصويب حق وروديه و حق عضويت سالانه اعضا و ساير منابع در آمد براي سازمان بر اساس پيشنهاد ( هيات مديره ) .

ه _ بررسي و اتخاذ تصميم نسبت به ساير اموري كه طبق قوانين و آيين نامه هاي مربوط به عهده سازمان استان و در صلاحيت

مجمع عمومي مي باشد.

تبصره 1_ جلسات مجمع عمومي بطور عادي سالي يكبار و بطور فوق العاده به تعداد دفعاتي كه توسط مجمع عمومي در اجلاس عادي تعيين مي شود ، به دعوت هيات مديره تشكيل مي شود.

هيات مديره ملزم به دعوت از نمايندگان وزير مسكن و شهرسازي جهت شركت در جلسات مجمع عمومي مي باشد و جلسات ياد شده با رعايت ساير شرايط ، مشروط به انجام دعوت ياد شده رسميت خواهد يافت

تبصره 2 _ در صورت تصويب هيات مديره سازمان استان ، نمايندگان اشخاص حقوقي عضوسازمان مي توانند به عنوان ناظر به جلسات مجمع عمومي دعوت شوند و در آن حضور يابند.

تبصره 3 _ بازرسان در اولين جلسه فوق العاده مجمع عمومي و به پيشنهاد هيات مديره تعيين مي شوند.

ماده 10 _ هر يك از سازمانهاي استان داراي هيات مديره اي خواهند بود كه از بين اعضاي داوطلب واجد شرايط در رشته هاي اصلي مهندسي ساختمان براي يك دوره سه ساله انتخاب خواهد شد و

انتخاب مجدد اعضاي هيات مديره بلا مانع است

ماده 11 _ شرايط انتخاب شوندگان هياتهاي مديره سازمانهاي نظام مهندسي به شرح زيرمي باشد:

1 _ تابعيت دولت جمهوري اسلامي ايران

2 _ نداشتن فساد اخلاقي و مالي و عدم اعتياد به مواد مخدر.

3 _ داشتن حسن شهرت اجتماعي و شغلي عملي به مهندسي و رعايت اخلاق و شيون مهندسي

4 _ نداشتن پيشينه كيفري و عدم وابستگي به گروههاي غير قانوني

5 _ داشتن حسن شهرت در تعهد عملي به احكام دين مبين اسلام و وفاداري به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران

تبصره _ اقليتهاي ديني به رسميت شناخته شده در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تابع احكام دين اعتقادي خود مي باشند.

6 _ دارا بودن صلاحيت علمي و حرفه اي به ميزان مندرج در آيين نامه .

ماده 12 _ تعداد اعضاي اصلي هيات مديره سازمان استان ها بين (5) و (25) نفر متناسب باتعداد اعضا و به تفكيك رشته هاي اصلي خواهد بود.

تبصره _ در هر يك از رشته هاي اصلي مهندسي ساختمان كه نماينده يا نمايندگاني در هيات مديره سازمان استان ها دارند ، يك نفر به عنوان عضو عليالبدل هيات مديره انتخاب خواهد شد.

نحوه شركت اعضا عليالبدل در جلسات هيات مديره در آيين نامه اجرايي اين قانون معين خواهد شد.

ماده 13 _ هيات اجرايي انتخابات كه حسب مورد در هر استان متشكل از 3 تا 7 نفر از اعضاي سازمان است با نظارت وزارت مسكن و شهرسازي وظيفه برگزاري انتخابات را بر عهده دارد.چگونگي انتخاب و تشكيل هيات اجرايي و اختيارات و وظايف هيات ياد شده به شرح مندرج درايين نامه اجرايي اين قانون خواهد بود.

تبصره 1 _ هيات اجرايي انتخابات موظف است صلاحيت داوطلبان عضويت

در هيات مديره را از مراجع صلاحيت دار استعلام و بررسي نمايد.

تبصره 2 _ اولين دوره انتخابات هيات مديره بوسيله وزارت مسكن و شهرسازي برگزارمي شود.

ماده 14 _ هيات مديره سازمان استان نماينده آن سازمان بوده و داراي هيات رييسه اي متشكل ازيك رييس ، دو نايب رييس و يك دبير براي انجام وظايف خود به ترتيب مندرج در آيين نامه اجرايي خواهد بود و مي تواند به تعداد لازم كميسيونهاي تخصصي و دفاتر نمايندگي تاسيس نمايد. تفويض اختيار هيات مديره به اين كميسيونها و نمايندگيها از مسئوليت آن هيات نمي كاهد. رييس هيات مديره ، رييس سازمان استان نيز محسوب مي شود.

ماده 15 _ اهم وظايف و اختيارات هيات مديره به شرح زير است

1 _ برنامه ريزي در جهت تقويت و توسعه فرهنگ و ارزشهاي اسلامي در معماري و شهرسازي

2 _ برنامه ريزي به منظور رشد و اعتلاي حرفه هاي مهندسي ساختمان و مشاغل مرتبط با آن

3 _ ارتقاي دانش فني و كيفيت كار شاغلان در بخشهاي ساختمان و شهرسازي از طريق ايجادپايگاههاي علمي ، فني ،

آموزش و انتشارات

4 _ همكاري با مراجع مسئول در امر كنترل ساختمان از قبيل اجراي دقيق صحيح مقررات ملي ساختمان و ضوابط طرحهاي جامع و تفصيلي وهادي شهرها توسط اعضاي سازمان حسب درخواست

5 _ نظارت بر حسن انجام خدمات مهندسي توسط اشخاص حقيقي و حقوقي در طرحها وفعاليت هاي غير دولتي در حوزه استان و تعقيب متخلفان از طريق مراجع قانوني ذيصلاح

6 _ مشاركت در امر ارزشيابي و تعيين صلاحيت و ظرفيت اشتغال به كار شاغلان در امور فني مربوط به فعاليتهاي حوزه هاي مشمول اين قانون

7 _ دفاع از حقوق اجتماعي و حيثيت حرفه اي اعضا

و تشويق و حمايت از فعاليتهاي با ارزش وبرگزاري مسابقات حرفه اي و تخصصي و معرفي طرحهاي ارزشمند.

8 _ تنظيم روابط بين صاحبان حرفه هاي مهندسي ساختمان و كار فرمايان و كمك به مراجع مسئول در بخش ساختمان و شهرسازي در زمينه ارجاع مناسب كارها به صاحبان صلاحيت وجلوگيري از مداخله اشخاص فاقد صلاحيت در امور فني

9 _ كمك به ترويج اصول صحيح مهندسي و معماري و همكاري با وزارت مسكن و شهرسازي در زمينه تدوين ، اجرا و كنترل مقررات ملي ساختمان و استانداردها و معيارها.

10 _ كمك به ارتقاي كيفيت طرحهاي ساختماني ، عمراني و شهرسازي در محدوده استان و ارايه گزارش بر حسب در خواست ، شركت در كميسيون ها و شوراهاي تصميم گيري در مورد اينگونه طرحها و همكاري با وزارت مسكن و شهرسازي و شهرداري ها در زمينه كنترل ساختمان و اجراي طرحهاي ياد شده با استفاده از خدمات اعضاي سازمان استان

11 _ ارايه خدمات كارشناسي فني به مراجع قضايي و قبول داوري در اختلافاتي كه داراي ماهيت فني است

12 _ همكاري با مراجع استان در هنگام بروز سوانح و بلاياي طبيعي

13 _ تاييد ترازنامه سازمان و ارايه آن به مجمع عمومي

14 _ معرفي نماينده هيات مديره سازمان استان جهت عضويت در كميسيونهاي حل اختلافات مالياتي در رسيدگي و تشخيص ماليات فني و مهندسي اعضاي سازمان

15 _ تهيه و تنظيم مباني قيمت گذاري خدمات مهندسي در استان و پيشنهاد به وزارت مسكن وشهرسازي ، مرجع تصويب مباني و قيمت خدمات مهندسي در آيين نامه اجرايي تعيين مي گردد.

16 _ ساير مواردي كه براي تحقق اهداف اين قانون در آيين نامه اجرايي معين مي شود.

تبصره 1 _ براي رسيدگي

و تشخيص صحيح ماليات مشاغل فني و مهندسي اعضاي سازمان استان ، نماينده هيات مديره سازمان در جلسات كميسيونهاي حل اختلافات مالياتي آن استان شركت خواهد داشت

تبصره 2 _ مفاد اين ماده شامل چگونگي فعاليت وزارتخانه ها و ساير دستگاههاي دولتي وكاركنان آنها در انجام وظايف محوله نمي شود.

ماده 16 _ به منظور گسترش همكاري هاي حرفه اي و جلب مشاركت اعضا و كارشناسي دقيق ترمسايل ويژه هر يك از رشته هاي تخصصي موجود در سازمان اجازه داده مي شود گروههاي تخصصي مهندسان هر رشته ، متشكل از اعضاي سازمان در همان رشته تشكيل شود. چگونگي فعاليت و مديريت گروهها به موجب آيين نامه اجرايي اين قانون تعيين خواهد شد.

ماده 17 _ هر سازمان استان داراي يك شوراي انتظامي متشكل از يك نفر حقوقدان به معرفي رييس دادگستري استان و دو تا چهار نفر مهندس خوشنام كه به معرفي هيات مديره و با حكم شوراي مركزي سازمان نظام مهندسان ساختمان براي مدت (3) سال منصوب مي شوند ، خواهد بودو انتخاب مجدد آنان بلامانع است

رسيدگي بدوي به شكايات اشخاص حقيقي و حقوقي در خصوص تخلفات حرفه اي وانضباطي و انتظامي مهندسان و كاردانهاي فني به عهده شوراي ياد شده است چگونگي رسيدگي به تخلفات و طرز تعقيب و تعيين مجازاتهاي انضباطي و موارد قابل تجديدنظر در شوراي انتظامي نظام مهندسي در آيين نامه اجرايي تعيين مي شود.

تبصره _ مراجع قضايي براي رسيدگي به شكايات و دعاوي مطروح عليه اعضاي سازمان استان كه منشأ آنها امور حرفه اي باشد ، بنا به درخواست مشتكي عنه يا خوانده مي توانند ، نظركارشناسي سازمان استان محل را نيز خواستار شوند. هيات مديره مكلف است حداكثر ظرف مدت يك ماه از تاريخ وصول استعلام ، نظر خود را به

طور كتبي اعلام نمايد و در صورت عدم اعلام نظر ، مراجع مربوط مي توانند رأسا به كار رسيدگي ادامه دهند. همچنين در ساير دعاوي كه موضوع آنهامرتبط با مفاد اين قانون باشد محاكم قضايي مي توانند جهت انجام كارشناسي نيز از سازمان استان محل خواستار معرفي يك كارشناس يا هيات كارشناسي خبره و واجد شرايط شوند. هيات مديره سازمان استان مكلف است حداكثر ظرف مدت پانزده روز نسبت به معرفي كارشناس يا كارشناسان صلاحيتدار در رشته مربوط به ماهيت دعوي اقدام نمايد. در مواردي كه به لحاظ ماهيت كار ، نياز به وقت بيشتر باشد هيات مديره مي تواند با ذكر دليل از مراجع قضايي ذيربط استمهال نمايد.

ماده 18 _ هر سازمان استان حسب مورد داراي يك يا چند بازرس مي باشد كه موظفند درچارچوب قانون و آيين نامه اجرايي آن و آيين نامه مالي سازمان به حسابها و ترازنامه سازمان استان رسيدگي و گزارشهاي لازم را جهت ارايه به مجمع عمومي تهيه نمايند و نيز تمامي وظايف واختياراتي را كه به موجب قوانين و مقررات عمومي به عهده بازرس محول است انجام دهند.بازرسان مكلفند نسخه اي از گزارش خود را پانزده روز پيش از تشكيل مجمع عمومي به هيات مديره تسليم كنند. بازرسان با اطلاع هيات مديره حق مراجعه به كليه اسناد و مدارك سازمان را دارند بدون اينكه در عمليات اجرايي دخالت كنند و يا موجب وقفه در عمليات سازمان شوند.

ماده 19 _ به منظور هماهنگي در امور سازمانهاي استان هيات عمومي سازمان نظام مهندسي ساختمان كه از اين پس به اختصار ( هيات عمومي ) خوانده مي شود از كليه اعضاي اصلي هيات مديره سازمانهاي استان در سطح كشور تشكيل مي شود. هيات عمومي هر سال يك

بار يك جلسه عادي با حضور نماينده وزير مسكن و شهرسازي خواهد داشت و اولين جلسه عادي آن پس ازانتخاب و آغاز به كار هيات مديره سازمانهاي استان در دو سوم استانهاي كشور (كه بايد در بر گيرنده تمام سازمانهايي كه داراي 700 نفر عضو يا بيشتر هستند ، باشد) به دعوت وزارت مسكن وشهرسازي و جلسات بعد با دعوت شوراي مركزي نظام مهندسي ساختمان كه از اين پس به اختصارشوراي مركزي خوانده مي شود ، تشكيل مي شود. جلسات فوق العاده هيات عمومي بنا به تصميم آخرين جلسه عادي آن هيات و يا به تقاضاي دو سوم اعضاي شوراي مركزي و يا دعوت وزيرمسكن و شهرسازي تشكيل خواهد شد.

وظايف و اختيارات هيات عمومي به شرح زير است

الف _ انتخاب افراد واجد شرايط عضويت در شوراي مركزي به ميزان حداقل دو برابر تعداد موردنياز در هر رشته (با قيد اصلي و عليالبدل جهت معرفي به وزير مسكن و شهرسازي ، براي انتخاب اعضاي اصلي و عليالبدل شوراي ياد شده از ميان آنها.

ب _ استماع گزارش ساليانه شوراي مركزي

ج _ تصويب خط مشي هاي عمومي پيشنهادهاي شوراي مركزي

د _ حصول اطلاع از فعاليتها ، وضعيت و مشكلات سازمانهاي استان و ارايه طريق به آن ها.

ماده 20 _ شوراي مركزي متشكل از 25 نفر عضو اصلي و 7 نفر عضو عليالبدل با تركيب رشته هاي ياد شده در آيين نامه است كه از بين اعضاي هيات مديره سازمانهاي استان معرفي شده ازسوي هيات عمومي و توسط وزير مسكن و شهرسازي براي مدت 3 سال انتخاب مي شوند. اعضاي شوراي مركزي بايد علاوه بر عضويت در هيات مديره سازمان استان ، خوشنام و داراي سابقه انجام كارهاي طراحي

يا اجرايي يا علمي و تحقيقي و آموزشي برجسته و ارزنده باشند.

ماده 21 _ اهم وظايف و اختيارات ( شوراي مركزي ) به اين شرح است

الف _ برنامه ريزي و فراهم آوردن زمينه اجراي اهداف و خط مشي هاي اين قانون با جلب مشاركت سازمان استان ها و هماهنگي وزارت مسكن و شهرسازي

ب _ بررسي مسايل مشترك سازمانهاي استان و سازمان نظام مهندسي و تعيين خط مشي هاي كوتاه مدت ، ميان مدت و دراز مدت و ابلاغ آن ها.

ج _ ايجاد زمينه هاي مناسب براي انجام وظايف اركان سازمان از طريق مذاكره و مشاوره بامراجع ملي و محلي ، در امور برنامه ريزي ، مديريت ، اجرا و كنترل طرحهاي ساختماني و شهرسازي و با مراجع قضايي در مورد اجراي مواد اين قانون كه به امور قضايي و انتظامي مربوط مي باشد.

د _ حل و فصل اختلافات بين اركان داخلي سازمانهاي استان يا بين سازمانهاي استان با يكديگريا بين اعضاي سازمانهاي استان با سازمان خود از طريق داوري

ه _ همكاري با وزارت مسكن و شهرسازي در امر نظارت بر عملكرد سازمانهاي استان و اصلاح خط مشي آن سازمان ها از

طريق مذاكره و ابلاغ دستورالعملها.

و _ همكاري با مراكز تحقيقاتي و علمي و آموزشي و ارايه مشورتهاي لازم در زمينه تهيه مواددرسي و محتواي آموزش علوم و فنون مهندسي در سطوح مختلف به وزارت خانه هاي آموزش وپرورش و فرهنگ و آموزش عالي

ز _ همكاري با وزارت مسكن و شهرسازي و ساير دستگاههاي اجرايي در زمينه تدوين مقررات ملي ساختمان و ترويج و كنترل اجراي آن و تهيه شناسنامه فني و ملكي ساختمانها و برگزاري مسابقات حرفه اي و تخصصي

ح _ همكاري با وزارت كار

و امور اجتماعي در زمينه ارتقا سطح مهارت كارگران ماهر شاغل دربخش هاي ساختماني و شهرسازي و تعيين استاندارد مهارت و كنترل آن

ط _ تلاش در جهت جلب مشاركت و تشويق به سرمايه گذاري اشخاص و موسسات درطرحهاي مسكن و تاسيسات و مستحدثات عمراني عام المنفعه و همكاري با دستگاههاي اجرايي در ارتقاي كيفيت اين گونه طرحها.

ي _ جمع آوري كمكهاي داخلي و بين المللي جهت كمك به دستگاههاي مسئول در امر امداد ونجات در زمان وقوع حوادث غير مترقبه

ك _ همكاري در برگزاري آزمونهاي تخصصي مهندسين ، كاردانان فني و كارگران ماهر وآموزشهاي تكميلي براي به هنگام نگاهداشتن دانش فني و همچنين شناسايي و تدارك فرصت هاي كارآموزي و معرفي به دانشگاهها.

ل _ حمايت اجتماعي از اعضاي سازمانهاي استان و دفاع از حيثيت و حقوق حقه آنها و همچنين دفاع از حقوق متقابل جامعه به عنوان مصرف كنندگان محصولات ، توليدات و خدمات مهندسي دربخشهاي ساختمان ، عمران و شهرسازي

م _ مشاركت در برگزاري كنفرانسها و گردهمايي هاي تخصصي در داخل كشور و در سطح بين المللي

ن _ ارايه گزارش عملكرد به هيات عمومي و وزير مسكن و شهرسازي

س _ ارايه نظرات مشورتي سازمان نظام مهندسي به دولت و دستگاههاي اجرايي در زمينه برنامه هاي توسعه و طرحهاي بزرگ ساختماني ، عمراني و شهرسازي حسب در خواست دستگاههاي مربوط

انجام وظايف شوراي مركزي در سطح كشور ، مانع از اقدام هيات مديره سازمانهاي استان درزمينه برخي از وظايف فوق كه در مقياس استاني قابل انجام باشد ، نخواهد بود.

ماده 22 _ ( شوراي مركزي ) داراي هيات رييسه اي است متشكل از يك رييس و دو دبير اجرايي و دو منشي كه دبيران و

منشي ها با اكثريت آرا از بين اعضا انتخاب مي شوند. ( شوراي مركزي ) براي تعيين رييس شورا ، سه نفر را به وزير مسكن و شهرسازي پيشنهاد مي كند و وزير ياد شده يك نفر رابه عنوان رييس شوراي مركزي كه رييس سازمان نيز محسوب مي شود ، جهت صدور حكم به رييس جمهور معرفي مي نمايد. دوره تصدي رييس سازمان سه سال و دوره مسئوليت ساير اعضاي هيات رييسه يك سال است و انتخاب مجدد آنان بلا مانع مي باشد.

ماده 23 _ مسئوليت اجراي تصميمات ( شوراي مركزي ) و مسئوليت اجرايي و نمايندگي سازمان در مراجع ملي و بين المللي با رييس سازمان است

ماده 24 _ ( شوراي انتظامي نظام مهندسي ) از چهار نفر عضو سازمان كه دو نفر با معرفي وزيرمسكن و شهرسازي و دو نفر ديگر با معرفي شوراي مركزي سازمان و يك حقوقدان با معرفي رياست قوه قضاييه تشكيل مي شود. نظرات ( شوراي انتظامي نظام مهندسي ) با اكثريت سه راي موافق قطعي و لازم الاجرا است

ماده 25 _ مهندسان متقاضي پروانه اشتغال به كار مهندسي در رشته هاي اصلي مهندسي ساختمان و رشته هاي مرتبط ضمن داشتن كارت عضويت نظام مهندسي استان مربوط و احرازشرايط ياد شده در آيين نامه موظفند پس از فراغت از تحصيل به مدت معيني كه در آيين نامه براي هررشته و پايه تحصيلي تعيين مي شود ، در زمينه هاي تخصصي مربوط به رشته خود ، كارآموزي نمايند.

ماده 26 _ وزارت مسكن و شهرسازي مجاز است ضمن بررسي عملكرد سازمانهاي استان وگزارش هيات عمومي سازمان ، در خصوص چگونگي ادامه كار آن سازمانها توصيه هاي لازم رابنمايد و در صورتي كه به دليل انحراف از اهداف سازمان ، انحلال هر

يك از آنها را لازم بداند ، موضوع را در هياتي مركب از وزير مسكن و شهرسازي ، وزير دادگستري و رييس سازمان مطرح نمايد. تصميم هيات با دو راي موافق لازم الاجرا خواهد بود.

تبصره _ انجام وظايف قانوني سازمان و سازمانهاي استان تا زماني كه تشكيل نشده است وهمچنين در زمان تعطيل يا انحلال با وزارت مسكن و شهرسازي است كه حد اكثر به مدت شش ماه به عنوان قايم مقامي عمل مي نمايد و ظرف اين مدت موظف به برگزاري انتخابات براي تشكيل مجدد سازمانهاي ياد شده خواهد بود.

ماده 27 _ وزارتخانه ها ، موسسات دولتي ، نهادها ، نيروهاي نظامي و انتظامي ، شركتهاي دولتي و شهرداري ها مي توانند در ارجاع امور كارشناسي با رعايت آيين نامه خاصي كه به پيشنهاد مشترك وزارت مسكن و شهرسازي و وزارت دادگستري به تصويب هيات وزيران مي رسد به جاي كارشناسان رسمي دادگستري از مهندسان داراي پروانه اشتغال كه به وسيله سازمان استان معرفي مي شوند استفاده نمايند.

فصل سوم _ امور كاردانها و صنوف ساختماني ( ماده 28 تا 29 )

ماده 28 _ وزارت مسكن و شهرسازي موظف است ظرف 6 ماه از زمان ابلاغ اين قانون ضوابط ، مقررات و تشكيلات حرفه اي مناسب براي كاردانهاي فني شاغل در رشته ها و حرفه هاي موضوع اين قانون را در قالب آيين نامه اي تدوين و براي تصويب به هيات وزيران پيشنهاد نمايد.

ماده 29 _ وزير مسكن و شهرسازي از تاريخ ابلاغ اين قانون به عضويت هيات عالي نظارت موضوع ماده (52) قانون نظام صنفي در خواهد آمد. وزارت مسكن و شهرسازي با هماهنگي دبيرخانه هيات عالي نظارت حداكثر 6 ماه از تاريخ تصويب اين قانون آيين نامه نظام صنفي كارهاي ساختماني را برابر قانون نظام صنفي تهيه و جهت تصويب به هيات وزيران پيشنهاد مي نمايد

فصل چهارم _ مقررات فني و كنترل ساختمان ( ماده 30 تا 35

ماده 30 _ شهرداري ها و مراجع صدور پروانه ساختمان ، پروانه شهرك سازي و شهرسازي وساير مجوزهاي شروع عمليات ساختمان و كنترل و نظارت بر اين گونه طرحها در مناطق و شهرهاي مشمول ماده (4) اين قانون براي صدور پروانه و ساير مجوزها تنها نقشه هايي را خواهند پذيرفت كه توسط اشخاص حقيقي و حقوقي دارنده پروانه اشتغال به كار و در حدود صلاحيت مربوط امضاشده باشد و براي انجام فعاليتهاي كنترل و نظارت از خدمات اين اشخاص در حدود صلاحيت مربوط استفاده نمايند.

ماده 31 _ در مواردي كه نقشه هاي تسليمي به شهرداريها و ساير مراجع صدور پروانه ساختماني و تفكيك اراضي توسط اشخاص حقوقي امضا و يا تعهد نظارت مي شود مسئوليت صحت طراحي و محاسبه و نظارت به عهده مدير عامل يا رييس موسسه تهيه كننده نقشه است و امضاي وي رافع مسئوليت طراح ، محاسب و ناظر نخواهد بود ، مگر اينكه نقشه ها توسط اشخاص حقيقي ديگر در رشته مربوطه امضا

و يا تعهد نظارت شده باشد.

ماده 32 _ اخذ پروانه كسب و پيشه در محل ها و امور موضوع ماده (4) اين قانون موكول به داشتن مدارك صلاحيت حرفه اي خواهد بود ، در محلهاي ياد شده اقدام به امور زير تخلف از قانون محسوب مي شود:

الف _ مداخله اشخاص حقيقي و حقوقي فاقد مدرك صلاحيت در امور فني كه اشتغال به آن مستلزم داشتن مدرك صلاحيت است

ب _ اشتغال به امور فني خارج از حدود صلاحيت مندرج در مدرك صلاحيت

ج _ تاسيس هرگونه موسسه ، دفتر يا محل كسب و پيشه براي انجام خدمات فني بدون داشتن مدرك صلاحيت مربوط

د _ ارايه خدمات مهندسي طراحي ، اجرا و نظارت توسط اشخاص حقيقي و حقوقي كه مسئوليت بررسي يا تاييد نقشه و يا امور مربوط به كنترل ساختمان آن پروژه را نيز بر عهده دارند.

ماده 33 _ اصول و قواعد فني كه رعايت آن ها در طراحي ، محاسبه ، اجرا ، بهره برداري و نگهداري ساختمانها به منظور اطمينان از ايمني ، بهداشت ، بهره دهي مناسب ، آسايش و صرفه اقتصادي ضروري است به وسيله وزارت مسكن و شهرسازي تدوين خواهد شد. حوزه شمول اين اصول وقواعد و ترتيب كنترل اجراي آنها و حدود اختيارات و وظايف سازمانهاي عهده دار كنترل و ترويج اين اصول و قواعد در هر مبحث به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه به وسيله وزارتخانه هاي مسكن و شهرسازي و كشور تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

مجموعه اصول و قواعد فني و آيين نامه كنترل و اجراي آنها مقررات ملي ساختمان را تشكيل مي دهند.

سازمانهاي استان مي توانند متناسب با شرايط ويژه هر استان پيشنهاد تغييرات خاصي را درمقررات ملي

ساختمان قابل اجرا در آن استان بدهند. اين پيشنهادات پس از تاييد شوراي فني استان ذيربط با تصويب وزارت مسكن و شهرسازي قابل اجرا خواهد بود.

تبصره _ مقررات ملي ساختمان متناسب با تغيير شرايط ، هر سه سال يكبار مورد بازنگري قرارمي گيرد و عنداللزوم با رعايت ترتيبات مندرج در اين ماده قابل تجديد نظر است

ماده 34 _ شهرداريها و ساير مراجع صدور پروانه و كنترل و نظارت بر اجراي ساختمان و امورشهرسازي ، مجريان ساختمانها و تاسيسات دولتي و عمومي ، صاحبان حرفه هاي مهندسي ساختمان و شهرسازي و مالكان و كار فرمايان در شهرها ، شهركها و شهرستانها و ساير نقاط واقع درحوزه شمول مقررات ملي ساختمان و ضوابط و مقررات شهرسازي مكلفند مقررات ملي ساختمان را رعايت نمايند. عدم رعايت مقررات ياد شده و ضوابط و مقررات شهرسازي تخلف از اين قانون محسوب مي شود.

تبصره 1 _ وزارتخانه هاي مسكن و شهرسازي ، كشور و صنايع مكلفند با توجه به امكانات وموقعيت هر محل ، آن دسته از مصالح و اجزا ساختماني كه بايد به تاييد موسسه استاندارد وتحقيقات صنعتي ايران برسد را طي فهرست هايي احصا و آگهي نمايند. از تاريخ اعلام ، كليه توليدكنندگان و وارد كنندگان و توزيع كنندگان مصالح و اجزاي ساختماني موظف به توليد و توزيع واستفاده از مصالح استاندارد شده خواهند بود.

تبصره 2 _ از تاريخ تصويب اين قانون وزير مسكن و شهرسازي به عضويت شوراي عالياستاندارد منصوب مي گردد.

ماده 35 _ مسئوليت نظارت عاليه بر اجراي ضوابط و مقررات شهرسازي و مقررات ملي ساختمان در طراحي و اجراي تمامي ساختمانها و طرحهاي شهرسازي و عمراني شهري كه اجراي ضوابط و و مقررات مزبور در مورد آنهاالزامي

است ، بر عهده وزارت مسكن و شهرسازي خواهدبود.

به منظور اعمال اين نظارت مراجع و اشخاص ياد شده در ماده 34 موظفند در صورت درخواست حسب مورد اطلاعات و نقشه هاي فني لازم را در اختيار وزارت مسكن و شهرسازي قراردهند و در صورتي كه وزارت ياد شده به تخلفي برخورد نمايد با ذكر دلايل و مستندات دستوراصلاح يا جلوگيري از ادامه كار را به مهندس مسئول نظارت و مرجع صدور پروانه ساختماني ذيربط ابلاغ نمايد و تا رفع تخلف ، موضوع قابل پيگيري است در اجراي اين وظيفه كليه مراجع ذيربط موظف به همكاري مي باشند.

تبصره _ اين ماده شامل طرحهاي وزارتخانه ها و ساير دستگاههاي دولتي كه داراي مقررات خاص مي باشند ، نمي شود.

فصل پنجم _ آموزش و ترويج ( مادده 36 )

ماده 36 _ وزارت مسكن و شهرسازي با همكاري سازمانهاي استان و شهرداريها ترتيبي خواهدداد كه در شهرهايي كه براي انجام خدمات فني و مهندسي اشخاص واجد صلاحيت به تعداد كافي وجود ندارد ، خدمات مشورتي و راهنمايي در زمينه طراحي و اجراي ساختمانها از طريق تهيه طرحهاي همسان (تيپ و انتشار جزوات آموزشي به زبان ساده و يا نوارهاي آموزشي و سايرروشهاي مناسب با بهاي اندك در اختيار اشخاص قرار گيرد. هزينه هاي خدمات موضوع اين ماده ازمحل كمكهاي دولت و عوايد حاصل از اجراي تبصره 3 ماده 14 قانون كار آموزي مصوب 1349 به ترتيبي كه در آيين نامه معين مي شود ، تامين خواهد شد. آيين نامه ياد شده بوسيله وزارتخانه هاي مسكن و شهرسازي و كار و امور اجتماعي تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

فصل ششم _ متفرقه ( ماده 37 تا 42 )

ماده 37 _ هزينه هاي ( سازمان ) و اركان آن از محل حق عضويتهاي پرداختي اعضا ، صندوق مشترك سازمانهاي استان ، كمكهاي اعطايي دولت ، نهادها ، اشخاص حقيقي و حقوقي ، دريافت بهاي ارايه خدمات پژوهشي ، فني و آموزشي ، فروش نشريات و ساير مواد كمك آموزشي ومهندسي و در حدي از حق الزحمه دريافتي اعضا بابت ارايه خدمات مهندسي ارجاع شده از طرف سازمان تامين خواهد شد.

ماده 38 _ وزارت مسكن و شهرسازي تسهيلات لازم براي تاسيس و شروع به كار سازمان وسازمان هاي استان را فراهم آورده و در تنظيم روابط آنان با دستگاههاي اجرايي و مراجع قضايي درسطوح ملي و محلي تا آنجا كه به اهداف اين قانون كمك كند ، اقدام مي نمايد.

ماده 39 _ ذيحسابان و مسئولين امور مالي موظفند در هنگام پرداخت به مشاوران و پيمانكاران طرحهاي

عمراني كشور معادل 0002/0 (دو در ده هزار) از دريافتي آنها را كسر و شهرداريها معادل 001/0 (يك در هزار) از هزينه ساخت واحدهاي مسكوني با زير بناي بيش ازالگوي مصرف مسكن و واحدهاي غير انتفاعي را كه هر ساله به وسيله وزارتخانه هاي مسكن و شهرسازي و كشور تعيين مي شود از سازندگان وصول و به حساب در آمد عمومي كشور واريز نمايند. معادل 100% (صد درصد) وجوه واريزي بر اساس رديفي كه به همين منظور در بودجه سنواتي پيش بيني مي گردد دراختيار وزارت مسكن و شهرسازي قرار خواهد گرفت تا صرف انجام مطالعات و تدوين مقررات ملي ساختمان ، امور كنترل ساختمان ، ترويج و توسعه و اعتلاي نظام مهندسي ، كمك به سازمانهاي نظام مهندسي ساختمان براي انجام وظايف قانوني خود ، برقراري دوره هاي آموزشي در سطوح مختلف ، برگزاري مسابقات حرفه اي و تخصصي و ترويج روشهاي صرفه جويي در مصرف انرژي نمايد.

ماده 40 _ متخلفان از مواد 32 و 34 و تبصره آن توسط مراجع قضايي حسب مورد به پرداخت جزاي نقدي از يكصد هزار (000/100) ريال تا ده ميليون (000/000/10) ريال محكوم مي شوند.پرداخت جزاي نقدي مانع از پيگيري انتظامي نخواهد بود.

ماده 41 _ در مورد تهيه ، اجرا و نظارت بر طرحهاي عمراني (منظور در بودجه عمومي كشور)قانون برنامه و بودجه و ضوابط منبعث از آن جايگزين اين قانون خواهد بود.

ماده 42 _ وزارت مسكن و شهرسازي مكلف است حداكثر ظرف شش ماه نسبت به تهيه آيين نامه هاي اجرايي اين قانون اقدام نمايد. تا زماني كه آيين نامه هاي اجراي اين قانون تصويب نشده است آيين نامه هاي قانون آزمايشي مصوب 1371 تا آنجا كه با مفاد اين قانون مغايرت

ندارد مورداجرا خواهد بود.

قانون فوق مشتمل بر چهل و دو ماده و بيست و يك تبصره در جلسه علني روز سه شنبه مورخ بيست و دوم اسفند ماه يكهزار و سيصد و هفتاد و چهار مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 27/12/1374 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

قانون تاسيس شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران

ماده 1 _ براي هماهنگ كردن برنامه هاي شهرسازي به منظور ايجاد محيط زيست بهتر براي مردم ، همچنين به منظور اعتلاي هنر معماري ايران و رعايت سبكهاي مختلف معماري سنتي و ملي و ارايه ضوابط و جنبه هاي اصيل آن با در نظر گرفتن روشهاي نوين علمي و فني و در نتيجه يافتن شيوه هاي اصولي و مناسب ساختماني در مناطق مختلف كشور با توجه به شرايط اقليمي و طرز زندگي و مقتضيات محلي ، شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران تاسيس مي شود.

ماده 2 _ وظايف شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران به شرح زير است

1 _ بررسي پيشنهادهاي لازم در مورد سياست كلي شهرسازي براي طرح در هيات وزيران

2 _ اظهارنظر نسبت به پيشنهادها و لوايح شهرسازي و مقررات مربوط به طرح هاي جامع شهري كه شامل منطقه بندي _ نحوه استفاده از زمين _ تعيين مناطق صنعتي بازرگاني اداري _ مسكوني _ تاسيسات عمومي _ فضاي سبز و ساير نيازمنديهاي عمومي شهر مي باشد.

3 _ بررسي و تصويب نهايي طرحهاي جامع شهري و تغييرات آنها خارج از نقشه هاي تفصيلي

4 _ تصويب معيارها و ضوابط و آيين نامه هاي شهرسازي

ماده 3 _ اعضاي شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران عبارتند از:

1 _ وزير مسكن و شهرسازي

2 _ وزير كشور

3 _ وزير صنايع

4 _ وزير فرهنگ و

آموزش عالي

5 _ وزير ارشاد اسلامي

6 _ وزير نيرو

7 _ وزير كشاورزي

8 _ وزير دفاع و پشتيباني

9 _ وزير جهاد سازندگي

10 _ رييس سازمان برنامه و بودجه

11 _ رييس سازمان حفاظت محيط زيست

12 _ وزير راه و ترابري

13 _ يك نفر از كميسيون مسكن و شهرسازي و راه و ترابري مجلس شوراي اسلامي به پيشنهاد كميسيون و انتخاب مجلس به عنوان ناظر در جلسات شوراي عالي شهرسازي و معماري شركت خواهد كرد.

تبصره 1 _ در مورد طرحهاي جامع شهري و تغييرات آنها نظرات استاندار و شوراي شهرستان و شوراي شهر و شهردار و كارشناسان ذي صلاحيت كسب و مورد استفاده قرار خواهد گرفت

تبصره 2 _ جلسات شورا با حضور اكثريت اعضا رسميت خواهد داشت و تصميمات شورا با حداقل 6 راي معتبر خواهد بود.

تبصره 3 _ در صورتي كه هريك از اعضا شورا نتوانند شخصا در هريك از جلسات شوراشركت كند يكي از معاونان خود را به شورا اعزام خواهد داشت

ماده 4 _ وزارت آباداني و مسكن به جاي دبيرخانه شوراي عالي شهرسازي در تشكيلات خودواحدي ايجاد مي كند كه تحت نظر معاون شهرسازي و معماري آن وارت وظايف زير را انجام دهد.

1 _ بررسي و اظهارنظر در مورد طرحهاي جامع شهري از طريق كميته هاي فني كه اعضاي آن به انتخاب اعضاي شوراي عالي شهرسازي و موسسات ذيربط تعيين مي شوند.

2 _ تهيه معيارها و ضوابط آيين نامه هاي شهرسازي

3 _ نظارت در تهيه طرحهاي جامع و تفصيلي و جلب نظر شوراي شهر و شهرداري مربوط درحين تهيه طرحهاي تفصيلي

4 _ نظارت در اجراي مراحل مختلف طرحهاي

تفصيلي شهري

5 _ ابلاغ مصوبات شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران به وزارتخانه ها و سازمانهاي مسوول و ارشاد و راهنمايي دستگاه هاي مربوط در مورد مسايل ناشي از اجراي طرحهاي جامع شهري

6 _ ايجاد يك مركز مطالعاتي و تحقيقاتي شهرسازي و معماري

7 _ جمع آوري اطلاعات و آمار اقتصادي و اجتماعي و شهرسازي و معماري

8 _ تشكيل نمايشگاهها از كارهاي مختلف معماري و شهرسازي با همكاري سازمانهاي مربوط و انجام مسابقات شهرسازي و معماري و تشكيل كنفرانسهاي لازم مربوط به منظور نيل به هدفهاي مذكور در اين قانون

ماده 5 _ بررسي و تصويب طرحهاي تفصيلي شهري و تغييرات آنها در هر استان به وسيله كميسيوني به رياست استاندار به عضويت رييس شوراي شهرستان و شهردار و نمايندگان وزارت فرهنگ و آموزش عالي و مسكن و شهرسازي و نماينده مهندس مشاور تهيه كننده طرح و عضويت نماينده وزارت كشاورزي انجام مي شود.

آن قسمت از نقشه هاي تفصيلي كه به تصويب شوراي شهر برسد براي شهردار لازم الاجرا خواهدبود. تغييرات نقشه هاي تفصيلي اگر در اساس طرح جامع شهري موثر باشد بايد به تاييد شوراي عالي شهرسازي برسد (تبصره اصلاحي مصوب 25/9/65 مجلس شوراي اسلامي

تبصره _ بررسي و تصويب طرحهاي تفصيلي شهري و تغييرات آنها در شهر تهران به عهده كميسيوني مركب از نمايندگان وزرا مسكن و شهرسازي ، كشور ، نيرو (در حد معاونت مربوطه سرپرست سازمان حفاظت محيط زيست و شهردار تهران با نماينده تام الاختيار او و رييس شوراي شهر تهران مي باشد.

محل دبيرخانه كميسيون در شهرداري و دبير آن شهردار تهران و يا نماينده تام الاختيار او خواهدبود و جلسات آن با حضور اكثريت اعضا رسميت يافته و تصميمات كميسيون حداقل با

4 راي موافق معتبر است ضمنا تا تشكيل شوراي شهر نماينده وزير كشور به عنوان قايم مقامي رييس شوراي شهر تهران هم در كميسيون شركت خواهد كرد.

ماده 6 _ در شهرهايي كه داراي نقشه جامع شهر مي باشند ثبت كل مكلف است در مورد هرتفكيك طبق نقشه اي كه شهرداري براساس ضوابط طرح جامع تفصيلي يا هادي تاييد كرده باشداقدام به تفكيك نمايد و در مورد افراز دادگاهها مكلفند طبق نقشه تفكيكي شهرداري اقدام نمايند.هرگاه ظرف مدت چهارماه نقشه تفكيكي از طرف شهرداري حسب مورد به ثبت يا دادگاه ارسال نشود ثبت يا دادگاه نسبت به تفكيك يا افراز رأسا اقدام خواهند كرد.

ماده 7 _ شهرداريها مكلف به اجراي مصوبات شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران طبق مفاد ماده 2 مي باشند.

در مورد ابهام و اشكال و اختلاف نظر در نحوه اجراي طرحهاي جامع و تفصيلي و شهري موضوع ماده 5 مراتب در شوراي عالي شهرسازي مطرح و نظر شوراي عالي قطعي و لازم الاجرا خواهد بود.

ماده 8 _ كليه سازمانهاي دولتي و وابسته به دولت مكلفند در صورت درخواست وزارت مسكن و شهرسازي هر نوع اطلاع مربوط به شهرسازي و معماري را در اختيار وزارت مذكور بگذارند.

ماده 9 _ عقد قراردادهاي مربوط به نقشه هاي جامع شهري با مهندسين مشاور همچنين تهيه شرح وظيفه فني براي تهيه طرحهاي مذكور موكول به كسب نظر از وزارت مسكن و شهرسازي خواهد بود.

ماده 10 _ آيين نامه اجرايي اين قانون از طرف وزارت مسكن و شهرسازي و وزارت كشور تهيه وپس از تاييد شوراي عالي شهرسازي و معماري به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 11 _ مواد 97 و 98 اصلاح پاره اي از مواد قانون شهرداري و قوانين و مقررات مغاير

با مفاداين قانون ملغي است

قانون فوق مشتمل بر يازده ماده و پنج تبصره پس از تصويب مجلس سنا در جلسه روز شنبه 12/12/1351 در جلسه روز سه شنبه بيست و دوم اسفندماه يكهزار و سيصد و پنجاه و يك شمسي به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد.

شماره و تاريخ ابلاغ 4920 _ 18/2/1357

آيين نامه اجرايي قانون نظام مهندسي و كنترل ساختمان - مصوب 17/11/1375 هيات وزيران
فصل اول كليات ( ماده 1 تا 3 )

ماده 1 _ در اين آيين نامه عبارتهاي زير در معاني مشروح مربوط به كار مي روند:

( قانون ) : قانون نظام مهندسي و كنترل ساختمان _ مصوب 1374

( مهندسي ساختمان ) : امور فني و مهندسي ، معماري و شهرسازي ، بخش هاي ساختمان وشهرسازي

( سازمان ) : سازمان نظام مهندسي ساختمان

( نظام مهندسي استان ) : سازمان نظام مهندسي ساختمان استان

( پروانه اشتغال ) : پروانه اشتغال به كار مهندسي ، كارداني ، تجربي

( رشته هاي اصلي ) : رشته هاي اصلي مهندسي شامل معماري ، عمران ، تاسيسات مكانيكي ، تاسيسات برقي ، شهرسازي ، نقشه برداري و ترافيك

( رشته هاي مرتبط ) : رشته هاي مرتبط با رشته هاي اصلي

ماده 2 _ اشتغال اشخاص حقيقي و حقوقي براي امور طراحي ، محاسبه ، نظارت ، اجرا و سايرخدمات فني در بخشهاي ( مهندسي ساختمان ) ، در محل هايي كه تا كنون در اجراي قوانين قبلي به وسيله وزارت خانه هاي مسكن و شهرسازي و كشور تعيين و اعلام شده و همچنين در شهرها وشهرستانها و محل هايي كه به وسيله وزارت مسكن و شهرسازي با كسب نظر از وزارت كشور مشخص و آگهي خواهد شد ، داشتن مدرك صلاحيت حرفه اي ضروري است

تبصره 1 _ صلاحيت موضوع اين ماده در موارد اشخاص حقيقي

و حقوقي به ترتيب زير احرازمي شود:

الف _ در مورد مهندسان از طريق پروانه اشتغال به كار مهندسي

ب _ در مورد كاردانهاي فني از طريق پروانه اشتغال به كار كارداني

پ _ در مورد معماران تجربي از طريق پروانه اشتغال به كار تجربي

ت _ در مورد استادكاران و كارگران ماهر از طريق پروانه اشتغال به كار تجربي

ث _ در مورد اشخاص حقوقي از طريق پروانه اشتغال به كار مهندسي (حقوقي

ج _ در مورد اشخاص حقوقي از طريق پروانه اشتغال به كار كارداني فني (حقوقي

تبصره 2 _ پروانه مهارت فني به وسيله وزارت كار و امور اجتماعي و ساير پروانه هاي اشتغال به وسيله وزارت مسكن و شهرسازي صادر مي شود.

ماده 3 _ شهرداريها و مراجع صدور پروانه ساختمان ، پروانه شهرك سازي و شهرسازي وهمچنين مراجع صدور مجوزهاي مربوط به تفكيك اراضي و ساير مراجع صدور مجوزهاي مربوط به كنترل ، نظارت و نظاير آن در محل هاي مندرج در ماده (2) براي صدور پروانه يا مجوزهاي مذكور ، تنها نقشه هايي را خواهند پذيرفت كه توسط اشخاص حقيقي و حقوقي دارنده ( پروانه اشتغال ) و درحدود صلاحيت و ظرفيت مربوط امضا شده باشد و براي انجام فعاليتهاي كنترل و نظارت نيز فقط ازخدمات اين اشخاص در حدود صلاحيت و ظرفيت اشتغال آنها مي توان استفاده نمود.

تبصره _ نقشه تفكيك اراضي كه توسط شهرداري ها تهيه مي شود از مفاد اين ماده مستثني است

فصل دوم پروانه اشتغال به كارمهندسي حدود صلاحيت و ظرفيت اشتغال ( ماده 4 تا 25 )

الف _ پروانه اشتغال به كار مهندسي

ماده 4 _ دارندگان مدرك تحصيلي كارشناسي و بالاتر ، در هر يك از رشته هاي اصلي يا رشته هاي مرتبط مي توانند از طريق تقاضاي صدور پروانه اشتغال به

كار مهندسي با توجه به مدارك تحصيلي و سوابق كار و تجربه در يك يا چند زمينه خدمات مهندسي از قبيل طراحي ، محاسبه ، نظارت ، اجرا ، بهره برداري ، نگهداري ، كنترل و بازرسي امور آزمايشگاهي ، مديريت ساخت و توليد ، نصب ، آموزش و تحقيق در خواست تشخيص صلاحيت نمايند.

ماده 5 _ براي صدور پروانه اشتغال علاوه بر دارا بودن مدرك تحصيلي ، گواهي اشتغال به كارآموزي و گواهي قبولي در آزمونهاي مربوط و سابقه كار حرفه اي در رشته هاي تخصصي و فني مربوط ، بعد از تاريخ اخذ مدرك به شرح زير ضروري است

الف _ دارندگان مدرك علمي دكتري با حداقل (1) سال كار آموزي يا سابقه كار.

ب _ دارندگان مدرك كارشناسي با حداقل (2) سال كار آموزي يا سابقه كار.

پ _ دارندگان مدرك كارشناسي با حداقل (3) سال كار آموزي يا سابقه كار.

ماده 6 _ گواهي اشتغال به كار و تجربه عملي و سابقه كار متقاضي در صورتي معتبر شناخته خواهد شد كه توسط واحدهاي فني وزارتخانه ها ، سازمانهاي دولتي يا وابسته به دولت ، شهرداريها ، شخصيت هاي حقوقي شاغل در رشته هاي موضوع ( قانون ) ، شركت هاي ساختماني يا مهندسان مشاور كه داراي پروانه اشتغال به كار مهندسي ( شخص حقوقي ) مي باشند و يا توسط دو نفر ازمهندسان با بيش از ده سال سابقه كار و داراي پروانه اشتغال به كار مهندسي و يا توسط ( نظام مهندسي استان ) تاييد و صادر شده باشد. در گواهي اشتغال مذكور موارد زير بايد درج شود:

الف _ نام ، محل و مشخصات پروژه اي كه متقاضي در آن اشتغال داشته است

ب _

مدت اشتغال متقاضي با ذكر تاريخ شروع و خاتمه كار.

پ _ نام و مشخصات تحصيلي متقاضي

ت _ نام ، مشخصات ، سمت و شماره ( پروانه اشتغال ) شخصي حقيقي يا حقوقي صادر كننده گواهي

ماده 7 _ متقاضي ( پروانه اشتغال ) بايد تقاضاي كتبي خود را طبق فرم مخصوصي كه توسط وزارت مسكن و شهرسازي تهيه شده و حاوي نكات ضروري كه متقاضي بايد تعهد و رعايت نمايدنيز مي باشد ، تكميل نموده ، همراه با مدارك زير تسليم نمايد.

الف _ فتوكپي مصدق مدرك تحصيلي كه ارزش دانشگاهي و رشته و درجه علمي آن صريحاتوسط وزارت فرهنگ و آموزش عالي مورد تصويب و تاييد قرار گرفته باشد ، به كيفيتي كه اطمينان به صحت آن براي مرجع صادر كننده ( پروانه اشتغال محرز شود.

ب _ گواهي اشتغال به كار به ترتيبي كه در ماده 6 اين آيين نامه مقرر شده است

پ _ گواهي قبولي در آزمون

ت _ فتوكپي كارت كد اقتصادي متقاضي

ث _ فيش بانكي مربوط به پرداخت عوارض صدور ( پروانه اشتغال

ج _ مدارك عضويت ( نظام مهندسي استان ) مربوط

چ _ مدارك هويت به ترتيبي كه در فرم تقاضاي ( پروانه اشتغال ) تعيين و مقرر شده است

ح _ ساير مداركي كه ارايه آن ها به موجب مقررات اين آيين نامه و يا قوانين حاكم بر صدور اين گونه مدارك الزامي باشد.

ماده 8 _ وزارت مسكن و شهرسازي پس از بررسي تقاضاي ( پروانه اشتغال ) و مدارك ضميمه آن در صورت كامل بودن ، حداكثر ظرف يك ماه از تاريخ وصول ( پروانه اشتغال ) مورد درخواست راصادر خواهد نمود

و در صورت كافي نبودن مدارك ، مراتب را ظرف (15) روز با ذكر نواقص به طوركتبي به متقاضي اعلام خواهد نمود.

تبصره _ وزارت مسكن و شهرسازي در استان هايي كه شرايط را مقتضي تشخيص دهد ، وصول تقاضاي ( پروانه اشتغال ) و مدارك مربوط را به عهده ( نظام مهندسي استان ) محول خواهد كرد. ( نظام مهندسي استان ) در اين حالت پس از بررسي و تاييد و تنظيم پرونده ، آن را براي صدور ( پروانه اشتغال ) به وزارت مسكن و شهرسازي ارسال خواهد كرد.

ماده 9 _ اشخاص حقيقي داراي پروانه اشتغال به كار مهندسي در رشته و تخصصي كه تشخيص صلاحيت شده اند به طور فردي يا به طور مشترك با مسووليت مشترك مي توانند اقدام به تاسيس دفتر مهندسي بنمايند. دفاتر مهندسي قايم به شخص يا اشخاص حقيقي داراي ( پروانه اشتغال ) مي باشد و امتياز آن قابل واگذاري نيست اشخاص مذكور موظف به نگهداري دفاتر قانوني بر اساس ماده (96) قانون مالياتهاي مستقيم مي باشند.

دفاتر مهندسي مذكور مي توانند با توجه به حدود صلاحيت افراد دارنده ( پروانه اشتغال ) كه عضودفتر مي باشند از وزارت مسكن و شهرسازي درخواست صلاحيت بنمايند.

ماده 10 _ اشخاص حقوقي با دارا بودن شرايط و ارايه مدارك به شرح زير ، مي توانند در يك ياچند رشته مشروط بر اينكه حداقل دو نفر از مديران آن داراي پروانه اشتغال به كار مهندسي يا كارداني باشند تقاضاي صدور ( پروانه اشتغال ) شخص حقوقي بنمايند.

الف _ فتوكپي پروانه اشتغال به كار مهندسي يا كارداني اشخاص حقيقي فوق الذكر.

ب _ يك نسخه فتوكپي اساسنامه و روزنامه رسمي حاوي آگهي تاسيس و آخرين تغييرات و يك نسخه از

صورت جلسه مجمع عمومي و مدارك مربوط به ثبت آن در مورد انتخاب مدير يا مديران و كساني كه داراي حق امضا مي باشند.

پ _ مدارك مربوط به احراز صلاحيت از سازمان برنامه و بودجه و ساير مراجع ذيربط درصورت وجود.

ت _ فتوكپي كارت كد اقتصادي متقاضي

ث _ فيش بانكي مربوط به پرداخت عوارض صدور پروانه اشتغال

ج _ ارايه مدارك عضويت در ( نظام مهندسي استان ) .

چ _ هر نوع مدارك ديگري كه در فرم تقاضاي ( پروانه اشتغال ) اشخاص حقوقي تعيين و مقررشده باشد.

تبصره _ تغييرات اساسنامه يا تركيب مديران بايد ظرف حداكثر يك ماه به مرجع صادر كننده ( پروانه اشتغال ) اطلاع داده شود و در صورتي كه تغييرات مذكور به موقع اطلاع داده نشود و يا مديراني كه داراي ( پروانه اشتغال ) شخص حقيقي مي باشند از مديريت شخص حقوقي خارج شوند ، وزارت مسكن و شهرسازي مي تواند حسب مورد ( پروانه اشتغال ) مديران يا شخصيت حقوقي يا هردو را لغو كند.

ب _ حدود صلاحيت و ظرفيت اشتغال

ماده 11 _ پروانه اشتغال به كار مهندسي در (4) درجه ، ( پايه (3) ) ، ( پايه (2) ) ، ( پايه (1) ) ، ( ارشد ) صادر مي شود. براي متقاضيان ( پروانه اشتغال ) ، با داشتن سوابق تجربي يا كار آموزي به ميزان مندرج در ماده (5) ( پروانه اشتغال ) ( پايه (3) ) صادر مي گردد. جهت ارتقا از ( پايه (3) ) به ( پايه 2) ) داشتن (4) سال و از ( پايه (2) ) به ( پايه (1) ) (5) سال

و از ( پايه (1) ) به ( ارشد ) (6) سال سابقه كار حرفه اي در پايه قبلي و موفقيت در آزمون مربوط ضروري است

تبصره 1 _ اشخاصي كه در حال حاضر داراي پروانه اشتغال به كار مهندسي در ( رشته هاياصلي ) مي باشند و يا با داشتن سوابق كار بيشتر از ميزان مندرج در ماده (5) اين آيين نامه ، متقاضي دريافت ( پروانه اشتغال ) هستند ، چنانچه ظرف يك سال از تاريخ ابلاغ اين آيين نامه جهت تعويض يادريافت ( پروانه اشتغال ) مراجعه نمايند ، با احتساب سنوات تجربه حرفه اي طبقه بندي و بدون آزمون در يك درجه پايين تر قرار خواهند گرفت و در صورتيكه بعد از ضرب الاجل مذكور مراجعه نمايند درجه ( پروانه اشتغال ) با توجه به سنوات تجربه حرفه اي و موفقيت در آزمون هر يك ازدرجات مذكور تعيين خواهد شد.

تبصره 2 _ در ظرف يك سال موضوع تبصره (1) اين ماده جهت انطباق اشخاص به درجه مهندسي ارشد ، ( شوراي مركزي ) ، سوابق و شرايط متقاضيان را بررسي و پس از تاييد صلاحيت حرفه اي ، آنها را جهت اخذ درجه مهندسي ارشد به وزارت مسكن و شهرسازي معرفي مي كند.اشخاص مذكور مي توانند تا سير تشريفات مذكور ، با اخذ ( پروانه اشتغال ) ، ( پايه 1 ) به كار خود ادامه دهند.

پس از پايان مهلت مذكور ، انطباق درجه متقاضيان مهندسي ارشد يا احراز درجه مذكور نيز تابع شرايط عمومي مندرج در اين آيين نامه خواهد بود.

تبصره 3 _ وزارت مسكن و شهرسازي موظف است با توجه به تعداد متقاضيان هر درجه ورعايت تناسب مورد نياز جامعه به آن طور مستمر در فواصل زماني

معين نسبت به برگزاريازمونهاي مربوط اقدام كند.

تبصره 4 _ تعيين حدود صلاحيت و ظرفيت اشخاص حقوقي كه بوسيله سازمان برنامه وبودجه تشخيص صلاحيت و تعيين ظرفيت شده يا مي شوند مطابق دستورالعملي خواهد بود كه به طور مشترك توسط وزارت مسكن و شهرسازي و سازمان برنامه و بودجه تهيه و ابلاغ مي شود.

ماده 12 _ به منظور تعيين حدود صلاحيت و ظرفيت اشتغال دارندگان ( پروانه اشتغال ) ، در ( مهندسي ساختمان ) ، فعاليتهاي مهندسي بر اساس پيچيدگي عوامل و حجم كار به چهار گروه ، ( الف ) ، ( ب ) ، ( ج ) و ( د ) تقسيم مي شود.

تبصره 1 _ براي تعيين فعاليتهاي مهندسي در بخش ساختمان ، ساختمانها به چهار گروه به ترتيب زير تقسيم مي شوند.

گروه ( الف ) با مقياس كاربري محله (1) تا (2) طبقه ارتفاع از روي زمين يا حداكثر زير بناي 600متر مربع

گروه ( ب ) با مقياس كاربري ناحيه (3) تا (5) طبقه ارتفاع از روي زمين يا حد اكثر زير بناي 2000متر مربع

گروه ( ج ) با مقياس كاربري منطقه (6) تا (10) طبقه ارتفاع از روي زمين يا حداكثر زير بناي 5000 متر مربع

گروه ( د ) با مقياس كاربري شهر بيش از 10 طبقه ارتفاع از روي زمين يا بيش از 5000 متر مربع

تبصره 2 _ تهيه طرح معماري و انجام محاسبات سازه و همچنين نظارت معماري و نظارت سازه براي تمام گروههاي ساختماني مندرج در تبصره 1 اين ماده الزامي و به شرح جدول موضوع اين ماده مي باشد:

طبقه بندي صلاحيت براي هر يك از گروههاي ساختمان

صلاحيت گروه ساختمانها _ _ تهيه طرح

معماري توسط _ _ انجام محاسبات سازه توسط _ _ نظارت بر طرح معماري توسط _ _ نظارت براجراي سازه توسط

گروه ( الف _ _ مهندس معمارپايه 3 يا بالاتر _ _ مهندس عمران پايه 3 يا بالاتر _ _ مهندس معماريا عمران پايه 3يا بالاتر _ _ مهندس عمران يا معمار پايه 3يا بالاتر

گروه ( ب ) _ _ مهندس معمارپايه 2 يا بالاتر _ _ مهندس عمران پايه 2 يا بالاتر _ _ مهندس معمارپايه 3 يا بالاتر _ _ مهندس عمران پايه 3 يا بالاتر

گروه ( ج ) _ _ مهندس معمارپايه 1 يا بالاتر _ _ مهندس عمران پايه 1 يا بالاتر _ _ مهندس معمارپايه 2 يا بالاتر _ _ مهندس عمران پايه 2 يا بالاتر

گروه ( د ) _ _ مهندس معمارارشد _ _ مهندس عمران ارشد _ _ مهندس معمارپايه 1 يا بالاتر _ _ مهندس عمران پايه 1 يا بالاتر

در محل هايي كه مهندس معمار يا عمران به تعداد كافي نباشد طبق نظر وزارت مسكن وشهرسازي حسب مورد از خدمات مهندسي ( رشته هاي مرتبط ) يا رشته هاي ديگر يا كاردانهاي داراي صلاحيت استفاده مي شود.

تبصره 3 _ گروه بندي ساير فعاليتهاي مهندسي موضوع ( قانون ) وهمچنين تعيين حدودصلاحيت ساير دارندگان ( پروانه اشتغال ) به موجب دستورالعملي كه به وسيله وزارت مسكن وشهرسازي تهيه و ابلاغ مي شود تعيين مي گردد.

ماده 13 _ ظرفيت اشتغال دارندگان ( پروانه اشتغال ) در رشته هاي مختلف و در هر استان به پيشنهاد ( نظام مهندسي استان ) و تصويب وزارت مسكن و شهرسازي تعيين مي شود.

تبصره _ دارندگان ( پروانه اشتغال ) و كليه مراجع صادر كننده پروانه ساختمان ، و سايرمجوزهاي مربوط موظفند حدود صلاحيت و ظرفيت اشتغال مندرج در

( پروانه اشتغال ) را رعايت نمايند.

ماده 14 _ حدود صلاحيت دارندگان ( پروانه اشتغال ) شخص حقوقي در رشته و تخصص موردتقاضا از طريق بررسي و ارزيابي سوابق شخص حقوقي طبق دستورالعمل صادر شده توسط وزارت مسكن و شهرسازي صورت خواهد گرفت و در مواردي كه نقشه هاي تسليمي به شهرداريها و سايرمراجع صدور پروانه ساختمان و تفكيك اراضي توسط اشخاص حقوقي امضا و يا تعهد نظارت مي شود بايد بر حسب الزامي بودن هر يك از موارد ، تهيه طرح معماري و نظارت بر اجراي آن ، انجام محاسبات سازه و نظارت بر اجراي آن ، تهيه طرحهاي تاسيسات مكانيكي و برقي و نظارت براجراي آنها و نظاير آن و نقشه ها و محاسبات فني توسط مهندسان داراي ( پروانه اشتغال ) تهيه ، امضا و يا تعهد نظارت شود.

ماده 15 _ در مورد شركت هاي دولتي و وابسته به دولت ، موسسات و نهادهاي عمومي غيردولتي به استثناي شهرداري ها كه به طور قانوني وظيفه تهيه و يا تاييد نقشه و انجام كارهاي اجرايي ساختماني به عهده آنها مي باشد و اقدام به تاسيس واحدهاي سازماني فني خاص ، چه در مركز و چه در هر يك از نقاط مختلف كشور براي انجام اين قبيل امور نموده باشند ، مشروط بر اينكه تشكيلات سازماني آنها به تصويب مراجع صلاحيت دار رسيده و مسوول واحد فني آنها داراي ( پروانه اشتغال ) شخص حقيقي باشد ، با ارايه مدارك و مجوزها و مصوبات مراجع صلاحيت دار ، براي هر يك ازواحدهاي سازماني فني تابع آنها به ترتيب مقرر در اين آيين نامه ( پروانه اشتغال ) شخص حقوقي صادر خواهد شد.

ماده 16 _ مسووليت صحت طراحي و محاسبه

، اجرا ، نظارت و نظاير آن به عهده مدير عامل يارييس موسسه و در مورد اشخاص موضوع ماده (15) اين آيين نامه به عهده مسوولان واحدهاي فني مربوط ، كه داراي ( پروانه اشتغال ) شخص حقيقي بوده و به امضاي آنها رسيده است خواهد بود و اين مسووليت قايم به شخص امضا كننده بوده و با تغيير سمت وي ، ساقط نخواهد شد. همچنين امضاي وي رافع مسووليت مهندس طراح ، محاسب و ناظر كه در رشته مربوط امضا يا تعهد نظارت كرده اند ، نخواهد بود.

ماده 17 _ با توجه به اصلاحيه تبصره (1) ماده (1) قانون نظام صنفي مصوب 1368 پاسخ به استعلامات مراجع ذيصلاح در خصوص اشخاص حقوقي شامل شركتهاي ساختماني ، شركتهاي تاسيساتي و تجهيزاتي و شركتهاي مهندسان مشاور و شركت هاي خدمات مهندسي و سايرموسساتي كه ارايه خدمات و فعاليت آنها مستلزم داشتن ( پروانه اشتغال ) مي باشد ، همچنين پاسخگويي به مسايل صنفي آنها با ( نظام مهندسي استان ) است كه وفق دستورالعمل وزارت مسكن و شهرسازي عمل خواهد نمود.

ماده 18 _ كليه اشخاص حقيقي و حقوقي غير ايراني جهت انجام خدمات موضوع ( قانون ) ضمن رعايت ساير قوانين و مقررات مربوط و احراز كليه شرايط مقرر در مورد اشخاص حقيقي وحقوقي ايراني بايد ( پروانه اشتغال ) موقت از وزارت مسكن و شهرسازي دريافت دارند. در ( پروانه اشتغال ) موقت مدت اعتبار ، صلاحيت متقاضي و ساير شرايط حسب مورد بايد درج شود.

ماده 19 _ امضاي مجاز اشخاص حقيقي و حقوقي ذيل نقشه ها و اسناد تعهد آور همراه با مهري خواهد بود كه در آن نام كامل و شماره پروانه اشتغال و شماره عضويت نظام

مهندسي ، رشته و كداقتصادي درج شده باشد.

ماده 20 _ براي متقاضياني كه در بيش از يك رشته داراي شرايط اخذ ( پروانه اشتغال ) مي باشنديا بعدا صلاحيت جديد كسب نمايند فقط يك ( پروانه اشتغال ) صادر مي شود و در ( پروانه اشتغال ) مذكور رشته ها و تخصص هايي كه دارنده ( پروانه اشتغال ) در آن تعيين صلاحيت شده است با قيدتاريخ احراز و ظرفيت اشتغال آنها درج خواهد شد.

ماده 21 _ وزارت مسكن و شهرسازي مي تواند ، در مورد تمام يا بعضي از رشته ها و تخصص ها ، صدور يا تجديد يا تمديد پروانه وهم چنين ارتقا پايه مهندسي را موكول به گذراندن آزمون هاي عمومي و تخصصي نمايد.

ماده 22 _ ( پروانه اشتغال ) براي مدت سه سال در سراسر كشور ، در رشته و تخصص تعيين شده معتبر است وزارت مسكن و شهرسازي مكلف است در صورت درخواست متقاضي و دارا بودن شرايط لازم ظرف يك ماه نسبت به تجديد يا تمديد ( پروانه اشتغال ) اقدام ، و در صورت رد تقاضا ياوجود نواقص مراتب را به طور كتبي با ذكر دلايل به متقاضي اعلام نمايد. تاريخ تجديد يا تمديد ( پروانه اشتغال ) بايد در محل مخصوصي از متن ( پروانه اشتغال ) درج شود.

تبصره 1 _ در صورتيكه اعتبار يك يا بعضي از مدارك لازم جهت صدور يا تجديد يا تمديد ( پروانه اشتغال ) محدود به مدت معيني كمتر از (3) سال باشد ، در اين صورت مدت اعتبار ( پروانه اشتغال ) با توجه به محدوديتهاي زماني مدارك مذكور تعيين و درج خواهد شد.

تبصره 2 _ در صورتيكه دارنده ( پروانه اشتغال

) بخواهد در خارج از محدوده استاني كه در ( نظام مهندسي استان ) آن عضو است ، از ( پروانه اشتغال ) خود استفاده نمايد ، مكلف است مراتب را به طوركتبي به اطلاع ( نظام مهندسي استان ) هر دو استان برساند.

ماده 23 _ در موارد زير ( پروانه اشتغال ) حسب مورد فاقد اعتبار شناخته شده و يا اعتبار آن معلق يا اساسا ابطال خواهد شد:

الف _ فوت دارنده ( پروانه اشتغال ) .

ب _ حجر دارنده ( پروانه اشتغال ) تا زماني كه رفع حجر نشده باشد.

پ _ عدم تمديد يا تجديد يا عدم پرداخت وجوه و عوارض مقرر ظرف مدت يك ماه از تاريخ انقضاي مهلت

ت _ محكوميت قطعي دارنده ( پروانه اشتغال ) به مجازاتي كه كيفر تبعي آن محروميت از حقوق اجتماعي باشد ، تا انقضاي مدت محروميت از حقوق اجتماعي

ث _ در صورتي كه دارنده ( پروانه اشتغال ) به موجب راي قطعي شوراي انتظامي استان يا ( شوراي انتظامي نظام مهندسي ) محكوم به محروميت از كار شود ، در مدت محروميت از كار.

ج _ تصميم وزير مسكن و شهرسازي در صورت عدم توجه به ابلاغيه ها و اطلاعيه هاي قانوني وزارت مسكن و شهرسازي

چ _ قطع عضويت از ( نظام مهندسي استان ) يا اخراج از آن

ح _ انحلال يا فقدان شرايط لازم در خصوص اشخاص حقوقي

تبصره _ دارنده ( پروانه اشتغال ) در مدتي كه ( پروانه اشتغال ) او فاقد اعتبار شده يا اعتبار آن معلق شده است ، حق استفاده از ( پروانه اشتغال ) را جز براي ادامه كارها و مسووليتهايي كه قبل

از آن به عهده گرفته است (آنهم مشروط به رعايت مقررات و رفع تخلفات موجود) نخواهد داشت

ماده 24 _ چنانچه ( پروانه اشتغال ) مفقود شود ، صاحب ( پروانه اشتغال ) مي تواند تقاضاي صدورالمثني بنمايد ، و مرجع صادر كننده موظف خواهد بود پس از انقضاي مدت سه ماه از تاريخ تقاضا ، در صورتيكه يابنده آن را به مرجع مذكور ارسال ننموده باشد نسبت به صدورالمثني اقدام نمايد.

ماده 25 _ با توجه به ماده 1287 قانون مدني ( پروانه اشتغال ) يك سند رسمي دولتي است وكليه آثار و تبعات اسناد رسمي را داراست

فصل سوم پروانه اشتغال به كار كارداني و تجربي ( ماده 26 تا 32

ماده 26 _ براي دارندگان مدرك تحصيلي كارداني فني ، ديپلم فني و همچنين معماران تجربي درصورت قبول شدن در آزمون علمي و عملي مربوط ، در يكي از رشته هاي موضوع ( قانون ) حسب مورد ( پروانه اشتغال ) در سه درجه پايه (3) ، پايه (2) و پايه (1) به شرح زير صادر مي شود:

الف _ براي دارندگان مدرك كارداني فني مورد تاييد وزارت فرهنگ و آموزش عالي در يكي ازرشته هاي موضوع ( قانون ) با:

_ داشتن (5) سال سابقه كار و تجربه مفيد پس از دريافت مدرك كارداني در رشته مربوط ، پروانه اشتغال به كار كارداني پايه (3)

_ جهت ارتقا از پايه (3) به پايه (2) داشتن (4) سال و از پايه (2) به پايه (1) داشتن (6) سال سابقه كار در پايه قبلي و موفقيت در آزمون مربوط ضروري است

ب _ براي دارندگان مدرك كارداني فني ساير وزارتخانه ها و موسسات دولتي در يكي از رشته هاي موضوع ( قانون ) با:

_ داشتن (6) سال سابقه كار و تجربه مفيد پس از

دريافت مدرك كارداني در رشته مربوط ، پروانه اشتغال به كار كارداني پايه (3)

_ جهت ارتقا از پايه (3) به پايه (2) داشتن (4) سال و از پايه (2) به پايه (1) داشتن 6 سال سابقه كار در پايه قبلي و موفقيت در آزمون مربوط ضروري است

پ _ براي دارندگان مدرك ديپلم فني در يكي از رشته هاي موضوع ( قانون ) با:

_ داشتن (7) سال سابقه كار و تجربه مفيد پس از دريافت ديپلم در رشته مربوط ، پروانه اشتغال به كار تجربي پايه (3)

_ جهت ارتقا از پايه (3) به پايه (2) داشتن (5) سال و از پايه (2) به پايه (1) داشتن (6) سال سابقه كار در پايه قبلي و موفقيت در آزمون مربوط ضروري است

ت _ براي دارندگان ساير مدارك تحصيلي و معماران تجربي در يكي از رشته هاي موضوع قانون با:

_ داشتن (8) سال سابقه كار و تجربه مفيد بر اساس مدارك تحصيلي و تجربي در رشته مربوط ، پروانه اشتغال به كار تجربي پايه (3)

_ جهت ارتقا از پايه (3) به پايه (2) داشتن (5) سال و از پايه (2) به پايه (1) داشتن (6) سال سابقه كار در پايه قبلي و موفقيت در آزمون مربوط ضروري است

تبصره _ سابقه و تجربه مفيد حسب گواهي ها و مدارك مندرج در ماده (6) اين آيين نامه و سايرمستندات مورد قبول وزارت مسكن و شهرسازي احراز مي شود.

ماده 27 _ متقاضيان موضوع اين فصل از آيين نامه بايد تقاضاي كتبي خود را همراه با مدارك زيردر تهران به وزارت مسكن و شهرسازي و در استانها به سازمان مسكن و شهرسازي استان تسليم نمايند.

الف _ تصوير مصدق مدرك تحصيلي كه

به تاييد مراجع ذيصلاح رسيده است و در مورد كاردانهابا تعيين و تصريح رشته و گرايش آن

ب _ گواهي سابقه و تجربه مفيد به شرح مذكور در ماده 6 اين آيين نامه .

پ _ ارايه مدرك قبولي در آزمون علمي و عملي

ت _ فتوكپي كارت كد اقتصادي متقاضي

ث _ فيش بانكي مربوط به پرداخت عوارض صدور ( پروانه اشتغال ) .

ج _ مدارك عضويت در تشكل حرفه اي مربوط ، در صورت تاسيس تشكيلات مذكور.

چ _ ارايه مدرك هويت به ترتيبي كه در فرم تقاضا قيد شده است

ح _ ساير مداركي كه ارايه آنها به موجب قوانين و مقررات مصوب ضروري است

ماده 28 _ نحوه برگزاري آزمون و سوالات علمي و تجربي و عنداللزوم مصاحبه حضوري درسراسر كشور يكسان و متحدالشكل مي باشد.

سوالات به صورت كتبي و به وسيله وزارت مسكن و شهرسازي تهيه و در اختيار سازمان هاي مسكن و شهرسازي استان قرار مي گيرد ، تا با نظارت مستقيم و همكاري ( نظام مهندسي استان ) آزمون برگزار شود. تصحيح اوراق و اعلام اسامي پذيرفته شدگان و عنداللزوم انجام مصاحبه حضوري در تهران با وزارت مسكن و شهرسازي و در استانها با سازمان مسكن و شهرسازي استان است

پس از تاسيس تشكيلات حرفه اي ، در برگزاري آزمونها از همكاري تشكيلات مذكور استفاده خواهد شد.

ماده 29 _ به منظور تعيين حدود صلاحيت حرفه اي و ظرفيت اشتغال كاردانها و معماران تجربي فعاليتهاي فني مهندسي در بخش اجراي ساختمان بر اساس پيچيدگي عوامل و حجم كار وموقعيت جغرافيايي به سه گروه ( الف ) و ( ب ) و ( ج ) تقسيم مي شود. سپس با توجه به پايه (

پروانه اشتغال ) و مدرك تحصيلي و سوابق كار حرفه اي و توانايي متقاضي و ساير عوامل موثر ، حدودصلاحيت و ظرفيت اشتغال دارنده ( پروانه اشتغال ) طبق دستورالعملي كه به وسيله وزارت مسكن وشهرسازي تهيه و ابلاغ مي شود تعيين و در ( پروانه اشتغال ) درج مي شود.

ماده 30 _ مدت اعتبار پروانه اشتغال به كار كارداني يا كار تجربي 3 سال است و در انقضاي مدت ، در صورت وجود شرايط لازم قابل تمديد است

ماده 31 _ كليه امور مربوط به ( پروانه اشتغال ) اعم از فقدان اعتبار ، يا معلق شدن اعتبار و سايرموارد از جمله تفويض اختيار در مورد صدور و غير اينها تابع مقررات مصوب مربوط به دارندگان پروانه اشتغال به كار مهندسي است

ماده 32 _ مرجع و نحوه رسيدگي به تخلفات حرفه اي و انضباطي دارندگان پروانه اشتغال به كاركارداني و تجربي نيز ، مانند دارندگان پروانه اشتغال به كار مهندسي است لكن پس از تاسيس تشكيلات حرفه اي مربوط ، شوراي انتظامي استان و مرجع تجديدنظر با همكاري و هماهنگي تشكيلات مذكور اقدام خواهند كرد و موارد خاصي كه در مورد اين گروه بايد مورد توجه مراجع رسيدگي كننده قرار گيرد و يا بايد از آن استثنا شود با توجه به پيشنهادات تشكيلات حرفه اي مربوط طي دستورالعملي به وسيله وزارت مسكن و شهرسازي به شوراي انتظامي استان و مرجع تجديدنظر ابلاغ خواهد شد.

فصل چهارم نظارت و كنترل ساختمان ( ماده 33 تا 40

ماده 33 _ مسووليت نظارت عاليه بر اجراي ضوابط و مقررات ملي ساختمان در طراحي واجراي تمامي ساختمانها و طرحهاي شهرسازي و شهرك سازي و عمران شهري كه اجراي ضوابط ومقررات مزبور در مورد آنهاالزامي است ، بر عهده وزارت مسكن و

شهرسازي است و وزارت مذكوربا انتشار اعلاميه و اطلاعيه ها ، آگاهي هاي لازم را به افراد جامعه خواهد داد.

ماده 34 _ شهرداريها موظفند در متن تاييديه نقشه هاي تفكيك زمين و متن پروانه هاي ساختماني و متن پاسخ به هر گونه استعلام درباره كاربري و تراكم اراضي ، مشخصات مصوبات طرحهاي جامع ، تفصيلي و هادي را كه شامل نام مرجع تصويب كننده ، تاريخ تصويب و شماره وتاريخ ابلاغيه قانوني است ذكر نمايند.

ماده 35 _ مالكان و كارفرماياني كه اقدام به احداث ساختمان مي كنند موظفند از نخستين روزشروع عمليات اجرايي ، يك نسخه از نقشه ساختمان مهمور شده به مهر شهرداري و يك نسخه ازپروانه ساختمان را ، در تمام مدت اجراي ساختمان ، در محل كارگاه نگهداري نمايند تا در صورت مراجعه ماموران كنترل ساختمان در اختيار آنها گذاشته شود.

ماده 36 _ كليه اشخاص حقيقي و حقوقي و سازمانها و دستگاههاي دولتي و غير دولتي مي توانند در هر موردي كه با تخلف مواجه شده يا احتمال تخلف از ضوابط و مقررات شهرسازي ومقررات ملي ساختمان مي دهند ، شكايت با اطلاعات خود را به وزارت مسكن و شهرسازي درتهران و سازمان مسكن و شهرسازي در استان ارسال يا تسليم نمايند.

ماده 37 _ وزارت مسكن و شهرسازي يا سازمان مسكن و شهرسازي استان ، ساختمانها را رأسابه صورت كنترل نمونه اي ، سرزده و موردي يا پس از دريافت شكايت مورد رسيدگي و بازرسي قرارمي دهد ، در صورت احراز تخلف از مقررات مذكور در مواد (34) و (35) ( قانون ) و مواد مندرج دراين فصل ، با ذكر دلايل و مستندات دستور اصلاح يا جلوگيري از ادامه كار را به شهرداريها و

مراجع صدور پروانه ساختماني و مهندس مسوول نظارت ذيربط ابلاغ مي نمايد.

ماده 38 _ به منظور اعمال نظارت موضوع ماده (35) قانون ، مراجع و اشخاص ياد شده در ماده 34) موظفند در صورت درخواست ، حسب مورد اطلاعات و نقشه هاي فني لازم را در اختياروزارت مسكن و شهرسازي قرار دهند و در صورتي كه وزارت ياد شده به تخلفي برخورد نمايد با ذكردلايل و ومستندات دستور اصلاح يا جلوگيري از ادامه كار را به مهندس مسوول نظارت و مرجع صدور پروانه ساختماني دي ربط ابلاغ نمايد و تا رفع تخلف ، موضوع قابل پيگيري است در اجراياين وظيفه كليه مراجع ذي ربط موظف به همكاري مي باشند.

ماده 39 _ سازمان مسكن و شهرسازي استان موظف است با همكاريهاي نظام مهندسي استان وشهرداريها در محل هايي كه مشمول ماده (4) قانون نمي باشند ، در اجراي ماده (36) قانون نسبت به تهيه طرحهاي همسان (تيپ در زمينه طراحي و اجراي ساختمان اقدام نمايد.

شهرداريها نقشه هاي مذكور را در اختيار متقاضيان قرار مي دهند و چنانچه متقاضي بر اساس نقشه همسان ، درخواست پروانه ساختمان بنمايد ، شهرداريها موظفند با رعايت ساير مقررات ، پروانه ساختماني را صادر و رأسا اعمال نظارت نمايند.

ماده 40 _ به منظور مطالعات و تحقيقات مورد نياز براي توسعه نظام مهندسي و اصلاح سيستم كنترل در ( مهندسي ساختمان ) و گسترش آن در سطح كشور ، متناسب با امكانات و مقتضيات محلي و ارتقا كيفي ( مهندسي ساختمان ) از طريق پيشنهاد اصلاح قوانين ، تدوين آيين نامه هاي قانوني ، اصلاح و روشها و ساختار اداري و اجرايي و تدوين برنامه هاي آموزشي در سطوح مختلف ، شورايي مركب از 7 عضو تحت عنوان

( شوراي توسعه نظام مهندسي و كنترل ساختمان ) در وزارت مسكن وشهرسازي تشكيل مي شود. اعضا و رييس شوراي مذكور توسط وزير مسكن و شهرسازي انتخاب ودبيرخانه شوراي مذكور در وزارت مسكن و شهرسازي تشكيل مي شود.

فصل پنجم سازمان نظام مهندسي ساختمان استان ( ماده 41 تا 94

ماده 41 _ به منظور تامين مشاركت هر چه وسيعتر مهندسان در انتظام امور حرفه اي خود وتحقق اهداف ( قانون ) در سطح كشور سازماني تحت عنوان ( سازمان نظام مهندسي ساختمان ) تشكيل مي شود.

اركان ( سازمان ) متشكل است از ( نظام مهندسي استان ) ، ( هيات عمومي ) ، ( شوراي مركزي ) ، ( رييس سازمان ) و ( شوراي انتظامي نظام مهندسي )

ماده 42 _ ( سازمان ) و ( نظام مهندسي استان ) ها داراي شخصيت حقوقي مستقل و غير انتفاعي بوده و تابع قوانين و مقررات عمومي حاكم بر موسسات غير انتفاعي مي باشند.

ماده 43 _ براي تشكيل ( نظام مهندسي استان ) وجود حداقل (50) داوطلب عضويت از بين مهندسان مقيم حوزه آن استان كه واجد شرايط مقرر در ماده (6) ( قانون ) و تبصره هاي آن باشند ، ضروري است

تبصره _ عضويت اشخاص حقوقي شاغل به كار مهندسي در رشته هاي اصلي و اشخاص حقيقي در ( رشته هاي مرتبط ) در ( نظام مهندسي استان ) بلامانع است ولي در مجامع عمومي فقط اشخاص حقيقي عضو ، حق راي دارند.

ماده 44 _ عضويت در ( نظام مهندسي استان ) مستلزم احراز شرايط و انجام ترتيبات زير است

الف _ دارا بودن مدرك كارشناسي يا بالاتر در يكي از ( رشته هاي اصلي ) يا ( رشته هاي مرتبط )

ب _ متولد آن استان بوده و يا

حداقل شش ماه ممتد قبل از تسليم درخواست عضويت ، در حوزه استان مقيم باشد ، بطوريكه فعاليت حرفه اي وي در آن استان متمركز بوده و اقامت غالب وي در آن استان باشد.

پ _ نداشتن محكوميت قطعي به محروميت از اشتغال به كار در هنگام تقاضاي عضويت

ت _ دادن تعهد نسبت به انجام وظايفي كه از طريق ( نظام مهندسي استان ) يا ( شوراي مركزي ) تصويب و ابلاغ شده يا مي شود ، در چهارچوب اهداف ( قانون ) و آيين نامه اجرايي آن

ث _ پرداخت وروديه و حق عضويت سالانه طبق تعرفه هاي مصوب مربوط

ج _ تنظيم و تسليم تقاضاي عضويت ، طبق فرم مخصوصي كه در اختيار متقاضيان عضويت قرارخواهد گرفت همراه با مدارك مقرر در فرم مذكور.

ماده 45 _ متقاضي عضويت در ( نظام مهندسي استان ) تقاضاي خود را به دبير خانه ( نظام مهندسي استان ) تسليم خواهد نمود. مرجع مذكور مكلف است حداكثر ظرف (15) روز به تقاضاي واصل شده رسيدگي نمايد و در صورتيكه متقاضي را واجد كليه شرايط تشخيص دهد ، نسبت به صدور و تسليم كارت عضويت او اقدام و چنانچه تقاضا را ناقص و يا متقاضي را فاقد شرايط كافي تشخيص دهد نظر خود را در مورد نقص يا رد تقاضا به طور صريح و كتبي به متقاضي ابلاغ نمايد.

ماده 46 _ كساني كه به عضويت ( نظام مهندسي استان ) پذيرفته مي شوند در موارد زير عضويتانها قطع مي شود و در هر زمان ، عللي كه موجب قطع عضويت شده است برطرف شود. بنا به تقاضاي متقاضي عضويت تجديد و ادامه خواهد يافت

الف _ نقل مكان به استان

ديگر.

ب _ استعفا از عضويت ( نظام مهندسي استان ) .

پ _ سلب هر يك از شرايط عضويت موضوع ماده (44) اين آيين نامه .

ت _ اخراج از ( سازمان ) به دليل تكرار تخلف

تبصره _ قطع عضويت در ( نظام مهندسي استان ) موجب قطع عضويت در كليه نهادهاي وابسته به آن نيز خواهد بود ، ولي برقراري مجدد عضويت لزوما موجب برقراري مجدد عضويت درنهادهاي مذكور نخواهد شد و مستلزم تجديدانتخاب يا صدور حكم مجدد خواهد بود.

ماده 47 _ شخص حقيقي يا حقوقي نمي تواند در آن واحد عضويت بيش از يك ( نظام مهندسياستان ) را دارا باشد و در مواقعي كه اقامتگاه شخص از يك استان به استان ديگر تغيير مي كند ، كارت عضويت ( سازمان نظام مهندسي ) جديد پس از موافقت ( نظام مهندسي استان ) و تحقق شش ماه اقامت در استان جديد صادر و كارت عضويت قبلي باطل شده و همراه با مدارك مربوط به ( نظام مهندسي استان ) محل صدور آن فرستاده مي شود. در فاصله شش ماه مذكور كارت عضويت ( نظام مهندسي استان ) قبلي به اعتبار خود باقي است همچنين ( نظام مهندسي استان ) قبلي موظف است حسب درخواست ( نظام مهندسي استان ) جديد رونوشتي از پرونده و سوابق عضو انتقالي براي ( نظام مهندسي استان ) جديد ارسال دارد.

ماده 48 _ در استانهايي كه به واسطه كافي نبودن تعداد مهندسان واجد شرايط ، ( نظام مهندسياستان ) تشكيل نشده است ، مهندسان حوزه آن استان مي توانند به عضويت ( نظام مهندسي استان ) مجاور كه توسط وزير مسكن و شهرسازي تعيين مي شود ، پذيرفته شوند. در

اين قبيل موارد ، وظايف مربوط به استان مذكور نيز توسط ( نظام مهندسي استان ) مجاور كه به شرح فوق تعيين شده انجام خواهد شد. هرگاه تعداد اين افراد به حد نصاب رسيد سازمان مسكن و شهرسازي مربوط اقدام به برگزاري اولين دوره انتخابات و تشكيل ( نظام مهندسي استان خواهد كرد.

ماده 49 _ به منظور تشكيل ( سازمان ) در استان هاي وفق ( قانون ) ، اولين دوره برگزاري انتخابات در استانها به وسيله وزارت مسكن و شهرسازي با همكاري سازمانهاي موجود نظام مهندسي ساختمان در استان انجام مي گيرد و پس از تشكيل ( نظام مهندسي استان ) طبق ( قانون ) ، كليه امكانات ، اموال ، دارايي و تعهدات سازمان موجود به ( نظام مهندسي استان ) با نمايندگي هيات مديره قانوني آن و با حضور نماينده وزارت مذكور منتقل و تحويل مي شود.

ماده 50 _ عضويت در نظام مهندسي استان داراي امتيازاتي به شرح زير مي باشد:

الف _ دريافت پروانه اشتغال به كار مهندسي با رعايت ساير شرايط

ب _ شركت در انتخابات هيات مديره ، اعم از انتخاب نمودن يا انتخاب شدن

پ _ امكان انتخاب شدن به عضويت هيات عمومي و ( شوراي مركزي ) و ساير مجامع وكميسيونها و هيات هاي وابسته به ( نظام مهندسي استان ) .

ت _ استفاده از تسهيلات و خدماتي كه نظام مهندسي استان بنا به وظايف و هدفهاي خود دراختيار اعضا قرار مي دهد. از جمله حفظ حقوق و شيون و حيثيت حرفه اي اعضا ( نظام مهندسياستان ) و دفاع در مقابل تعرض به آنها از طريق ارايه خدمات مشاوره حقوقي ، مالي ، فني و غيره

ث _ استفاده از

پايگاههاي علمي ، فني ، آموزشي و انتشاراتي به منظور بالا بردن دانش فني اعضا.

ج _ استفاده از تسهيلات قانوني ، كه براي دارندگان ( پروانه اشتغال ) فراهم مي شود.

چ _ استفاده از ارجاع خدمات كارشناسي موضوع ماده (27) ( قانون ) .

ح _ استفاده از خدمات مالياتي

ماده 51 _ اركان ( نظام مهندسي استان ) به شرح زير تعيين مي شود:

الف _ ( مجمع عمومي )

ب _ ( هيات مديره )

ج _ ( بازرسان )

د _ ( شوراي انتظامي استان )

محل استقرار دايم آن در مركز استان است و مي تواند در ساير شهرها و همچنين مناطق مختلف شهرهاي بزرگ استان دفاتر نمايندگي داير و انجام تمام يا بخشي از وظايف مستمر خود را در حوزه مربوط به آن دفاتر محول نمايد.

الف _ ( مجمع عمومي )

ماده 52 _ مجمع عمومي نظام مهندسي استان از اجتماع تمامي اشخاص حقيقي عضو ( نظام مهندسي استان ) داراي مدارك تحصيلي در ( رشته هاي اصلي ) يا ( رشته هاي مرتبط ) و كارت عضويت معتبر ، كه اصالتا يا وكالتا حق راي دارند تشكيل مي شود.

تبصره 1 _ اعضايي كه حق راي خود را تفويض مي كنند ، بايد كارت عضويت خود را نيزضميمه برگه اعطاي نمايندگي نمايند و نمي توانند جداگانه در راي گيري شركت كنند.

تبصره 2 _ در استانهايي كه هنوز سازمان نظام مهندسي ساختمان به موجب قانون آزمايشي تشكيل نشده باشد ، به منظور برگزاري اولين دوره انتخابات ، سازمان مسكن و شهرسازي استان ، كارت عضويت موقت با حداكثر مدت اعتبار يك سال صادر خواهد كرد.

ماده 53 _ جلسات مجمع عمومي به دعوت هيات مديره در موارد زير تشكيل مي شوند: الف _جلسات مجمع

عمومي به طور عادي سالي يك بار

ب _ جلسات مجمع عمومي به طور فوق العاده به تعداد دفعات و در زمان هايي كه در جلسه عادي تعيين مي شود و يا در مواردي كه وزارت مسكن و شهرسازي و يا بازرس (بازرسان و يا باتصويب شوراي مركزي و يا دو سوم اعضاي هيات مديره و يا حداقل بيست درصد اعضاي نظام مهندسي استان تشكيل آن را از هيات مديره خواستار مي شوند. (اصلاحي 30/4/1381)

تبصره 1 _ در مواردي كه اشخاص و مراجع مذكور در بند (ب درخواست تشكيل مجمع عمومي به طور فوق العاده را نمايند ، هيات مديره مكلف است به فاصله حد اكثر 45 روز نسبت به تشكيل جلسه مجمع عمومي اقدام نمايد. در صورت استنكاف هيات مديره از تشكيل جلسه مجمع عمومي در مدت مذكور بازرس (بازرسان مكلفند با اطلاع وزارت مسكن و شهرسازي اقدام لازم به منظور تشكيل جلسه مجمع عمومي به عمل آورند. (اصلاحي 30/4/1381)

تبصره 2 _ هيات مديره ملزم به دعوت از نماينده وزير مسكن و شهرسازي جهت شركت درجلسات مجمع عمومي است و جلسات ياد شده با رعايت ساير شرايط ، مشروط به انجام دعوت مذكور رسميت خواهد يافت

تبصره 3 _ نمايندگان اشخاص حقوقي عضو ( نظام مهندسي استان ) مي توانند به عنوان ناظر درجلسات مجمع عمومي حضور يابند.

ماده 54 _ دعوت به تشكيل جلسات مجمع عمومي بايد حداقل (20) روز قبل از تشكيل جلسه از طريق دو نوبت آگهي در روزنامه كثيرالانتشار و در صورت لزوم از طريق دعوتنامه و يا به وسيله رسانه هاي گروهي و جمعي ديگر به اطلاع اعضا برسد. در آگهي و يا دعوتنامه و يا اطلاعيه هاي مزبور بايد روز و ساعت و محل تشكيل و

دستور جلسه قيد شود.

ماده 55 _ جلسات مجمع عمومي با حضور حداقل نصف به اضافه يك نفر كليه اعضا رسميت مي يابد و تصميمات آن با راي موافق نصف به اضافه يك عده حاضر در جلسه معتبر مي باشد ، درصورت عدم حصول اكثريت لازم براي رسميت يافتن جلسه در نوبت اول ، جلسه دوم به فاصله حداكثر 20 روز پس از آن مجددا تشكيل و با حضور هر تعداد شركت كننده رسميت خواهد يافت وتصميمات آن با راي مثبت نصف به اضافه يك عده حاضر در جلسه معتبر خواهد بود.

تبصره _ در مجامع عمومي كه دستور كار جلسه ، انتخاب اعضاي هيات مديره مي باشد ، اجتماع در محل واحد و احراز حد نصاب فوق الذكر ضروري نيست و انتخابات از طريق مراجعه مستقيم اعضاي مجمع عمومي به صندوقهاي راي گيري با راي مخفي و رعايت مواد آتي انجام مي شود ، و در اين مورد هر عضو فقط حق يك راي داشته و مجاز به دادن راي به نمايندگي غيرنمي باشد.

ماده 56 _ مجمع عمومي توسط هيات رييسه موقت مركب از مسن ترين عضو به عنوان رييس سني و جوان ترين عضو به عنوان منشي و دو ناظر كه با راي اعضاي حاضر انتخاب مي شوند ، تشكيل مي گردد. هيات رييسه اصلي مجمع عمومي استان از بين اعضاي داوطلب و با راي اعضاي حاضر در مجمع عمومي ، با اكثريت نسبي انتخاب خواهند شد. هيات رييسه اصلي مجمع عمومي مركب از رييس و يك منشي و دو ناظر خواهد بود.

از مذاكرات و تصميمات مجمع عمومي صورتجلسه اي در سه نسخه توسط منشي تدوين و پس از امضاي هيات رييسه مجمع عمومي ، به رويت و امضاي بازرس (بازرسان سازمان استان مي رسدو

نسخ آن به ترتيب به دبير خانه نظام مهندسي استان ، سازمان مسكن و شهرسازي استان و دفترشوراي مركزي ارسال مي شود.

ماده 57 _ وظايف و اختيارات مجمع عمومي اعم از اينكه به طور عادي يا فوق العاده تشكيل شده باشد به شرح زير است

الف _ انتخاب اعضاي هيات مديره

ب _ انتخاب بازرس يا بازرسان اصلي و عليالبدل

پ _ شنيدن گزارش عملكرد سالانه هيات مديره و اعلام نظر نسبت به آن

ت _ بررسي و تصويب ترازنامه سالانه ( نظام مهندسي استان ) و بودجه پيشنهادي هيات مديره

ث _ تعيين و تصويب وروديه و حق عضويت سالانه اعضا و ساير منابع در آمد براي ( نظام مهندسي استان ) بر اساس پيشنهاد هيات مديره

ج _ اتخاذ تصميم در مورد پرداخت حق الزحمه اعضاي هيات مديره ، بازرسان و اعضاي شورايانتظامي استان

چ _ تعيين روزنامه كثيرالانتشار براي اطلاعيه هاي ( نظام مهندسي استان ) .

ح _ شنيدن گزارش فعاليت هاي حرفه اي ، علمي و فرهنگي و تصويب پيشنهادات مربوط به آن

خ _ تقدير و تشويق و اعطاي جوايز به فعاليتهاي ارزنده انجام شده در سطح استان توسط اعضا وموسسات و نظاير آن

د _ بررسي و نظر خواهي در مورد موضوعات حرفه اي و مهندسي

ذ _ تعيين حداكثر دفعاتي كه نياز به تشكيل مجمع عمومي عادي به طور فوق العاده در طول هرسال خواهد بود در اولين جلسه مجمع عمومي سالانه

ر _ بررسي و اتخاذ تصميم نسبت به ساير اموري كه طبق قوانين و آيين نامه هاي مربوط به عهده ( نظام مهندسي استان ) و در صلاحيت مجمع عمومي مي باشد.

ب هيات مديره

ماده 58

_ هر يك از ( نظام مهندسي استان ) ها داراي هيات مديره اي خواهد بود كه از بين اعضاي داوطلب در ( رشته هاي اصلي ) براي يك دوره سه ساله انتخاب خواهد شد و انتخاب مجدد اعضاي هيات مديره بلامانع است

ماده 59 _ داوطلبان عضويت در هيات مديره ، ( نظام مهندسي استان ) ها علاوه بر دارا بودن شرايط مندرج در ماده (11) ( قانون ) بايد داراي ( پروانه اشتغال ) پايه (2) مهندسي يا بالاتر باشند و از(5) سال قبل از تاريخ اعلام داوطلبي فاقد محكوميت انتظامي از درجه (3) يا بالاتر باشند.

ماده 60 _ تعداد اعضاي اصلي هيات مديره متناسب با تعداد اعضاي ( نظام مهندسي استان ) مي باشد كه به شرح زير تعيين مي شود:

از (50) تا (300) عضو تعداد اعضاي اصلي هيات مديره (5) تا(7) نفر

از (301) تا (1000) عضو تعداد اعضاي اصلي هيات مديره (9) نفر

از (1001) تا (2500) عضو تعداد اعضاي اصلي هيات مديره (13) نفر

از (2501) تا (5000) عضو تعداد اعضاي اصلي هيات مديره (17) نفر

از (5001) تا (10000) عضو تعداد اعضاي اصلي هيات مديره (21) نفر

از (10001) و بيشتر تعداد اعضاي اصلي هيات مديره (25) نفر

هيات مديره در هر يك از رشته هاي اصلي يك عضو عليالبدل خواهد داشت

ماده 61 _ تعداد اعضاي اصلي هيات مديره متناسب با تعداد اعضاي ( نظام مهندسي استان ) به تفكيك ( رشته هاي اصلي ) به شرح جدول موضوع اين ماده خواهد بود:

تبصره 1 _ در تمامي موارد اعضاي هر يك از رشته هاي اصلي يا مجموع اعضاي هر گروه بايدحداقل مشتمل بر (7) نفر باشد تا حسب مورد ، نماينده آن رشته يا

گروه بتواند يك عضو اصلي درهيات مديره داشته باشد.

تبصره 2 _ در صورتي كه در ستون اول از هر يك از ( رشته هاي اصلي ) داوطلب واجدالشرايط وجود نداشته باشد ، حداقل اعضاي هيات مديره (5) عضو خواهد بود.

تبصره 3 _ چنانچه در گروهي به تعداد كافي از رشته اي داوطلب واجد شرايط وجود نداشته باشد از ساير رشته هاي آن گروه به تعداد مورد نياز از حايزين بالاترين آرا انتخاب خواهند شد و اگر درهيچ يك از رشته هاي يك گروه داوطلب واجد شرايط و حد نصاب لازم وجود نداشته باشد ، جهت تامين باقيمانده اعضاي هيات مديره از رشته ها و گروههاي ديگر بدون توجه به رشته و به ترتيب حايزين اكثريت آرا انتخاب خواهند شد.

جدول تعداد اعضاي هيات مديره در هر يك از ( رشته هاي اصلي )

تعداداعضاي 1 2 3 4 5 6

نظام مهندسياستان 50تا

300نفر 301تا

1000 نفر 1001 تا

2500 نفر 2501 تا

5000 نفر 5001 تا

1000 نفر 1001

به بالا

تعداداعضاي

هيات مديره

5تا7عضو

9 عضو

13 عضو

17 عضو

21 عضو

25 عضو

رشته ها حداقل عضو اعضاي

گروه حداقل

عضو اعضاي

گروه حداقل

عضو اعضاي

گروه حداقل

عضو اعضاي

گروه حداقل

عضو اعضاي

گروه حداقل

عضو اعضاي

گروه 1 گروه عمران 111111

عمران نقشه

برداري 13141618110112

ترافيك 111111

2 گروه برق 111111

تاسيسات مكانيك 121213141516

3 گروه

معماري معماري 111111

وشهر

سازي شهرسازي 121314151617

ماده 62 _ براي انجام انتخابات هيات مديره ، هيات اجرايي انتخابات مركب از (3) تا (7) عضو ( نظام مهندسي استان ) ، با حداقل ده سال سابقه كار انتخاب خواهند شد. تعداد اعضاي هيات اجراييانتخابات براي استانهايي كه تا (300) عضو دارند (3) نفر و تا (2500) عضو (5) تا (7) نفر و بيش ازآن (7) نفر خواهد بود. هيات مذكور با نظارت وزارت مسكن و شهرسازي به عنوان ( دستگاه نظارت

) وظيفه برگزاري انتخابات را بر عهده خواهد داشت

به منظور تعيين اعضاي هيات اجرايي انتخابات ، سازمان مسكن و شهرسازي استان ، به تعداد دوبرابر مورد نياز از اعضاي ( نظام مهندسي استان ) را انتخاب مي نمايد و آنها از بين خود نصف اعضا رابا اكثريت آرا به عنوان هيات اجرايي انتخابات تعيين و به سازمان مسكن و شهرسازي استان اعلام مي نمايند. هيات اجرايي انتخابات بايد چهار ماه قبل از اتمام هر دوره هيات مديره انتخاب وتشكيل شود.

تبصره _ وزارت مسكن و شهرسازي مي تواند در اولين دوره انتخابات ، هيات اجرايي انتخابات را راسا از بين اعضاي ( نظام مهندسي استان ) انتخاب نمايد.

ماده 63 _ اعضاي هيات اجرايي انتخابات در اولين جلسه ، از بين خود يك رييس ، يك نايب رييس و يك منشي انتخاب خواهند كرد و جلسات آن با حضور دو سوم اعضا رسميت يافته وتصميمات آن با اكثريت آراي موافق معتبر خواهد بود. نماينده ( دستگاه نظارت ) نيز مجاز به شركت در جلسات هيات اجرايي انتخابات است

تبصره _ اعضاي هيات اجرايي انتخابات نمي توانند نامزد عضويت در هيات مديره باشند.

ماده 64 _ هيات اجرايي انتخابات پس از تشكيل ، موظف است ظرف يك هفته اقدامات زير راانجام و به روشهاي مقتضي آگهي و اعلام نمايد:

الف _ اعلام شرايط عضويت در هيات مديره

ب _ تعيين مهلت قبول تقاضاي نامزدي عضويت در هيات مديره كه مدت آن نبايد كمتر از (15)روز از تاريخ انتشار آگهي مربوط باشد.

پ _ اعلام نشاني و شماره تلفن تماس محل استقرار هيات اجرايي انتخابات و همچنين نشاني محلهاي ثبت نام داوطلبين

ت _ درج مداركي كه داوطلبان همراه تقاضاي

خود بايد ارسال نمايند.

ث _ تعيين روز و ساعت و محل يا محل هاي برگزاري انتخابات كه بايد در يك روز انجام شود ، پس از تاييد ( دستگاه نظارت ) .

ج _ اعلام تعداد اعضاي هيات مديره در هر رشته و گروه بر اساس جدول ماده (61) اين آيين نامه .

چ _ اعلام ساير مواردي كه براي داوطلبان و شركت كنندگان در انتخابات ضروري بنظر مي رسد.

ح _ ارسال آگهي هاي منتشر شده به آدرس كليه اعضاي ( نظام مهندسي استان ) در صورت لزوم

ماده 65 _ داوطلبان عضويت در هيات مديره مي توانند ظرف مهلتي كه توسط هيات اجراييانتخابات تعيين شده است ، داوطلبي خود را به طور كتبي همراه با فتوكپي ( پروانه اشتغال ) و سايرمدارك لازم به هيات اجرايي انتخابات يا يكي از محلهاي ثبت نام تسليم و رسيد دريافت دارند.

ماده 66 _ هيات اجرايي انتخابات موظف است حداكثر ظرف يك هفته از پايان مهلت ثبت نام جهت احراز شرايط داوطلبان ، از مراجع ذيربط استعلام و رو نوشت آن را براي ( دستگاه نظارت ) ارسال و ظرف يكماه از تاريخ مذكور اعم از اينكه پاسخ استعلامها واصل شده يا نشده باشد بااكثريت آرا نسبت به صلاحيت نامزدها اتخاذ تصميم و نتيجه را به به ( دستگاه نظارت ) و متقاضياعلام نمايد.

افرادي كه صلاحيت آنها رد شده است مي توانند ظرف (3) روز از تاريخ وصول نظريه شكايت خود را به طور كتبي به ( دستگاه نظارت ) تسليم و رسيد دريافت دارند. ( دستگاه نظارت ) موظف است ظرف يك هفته به شكايت واصل شده رسيدگي و نظر قطعي خود را در مورد صلاحيت شاكيان و

ساير داوطلبان به هيات اجرايي انتخابات اعلام دارد.

پس از تاييد فهرست نهايي نامزدها به وسيله ( دستگاه نظارت ) ، هيات اجرايي انتخابات فهرست مذكور را به تعداد كافي تكثير و توزيع نموده ، حداقل دو هفته قبل از روز اخذ راي آن را در روزنامه محلي يا روزنامه كثيرالانتشار آگهي يا در صورت لزوم به وسايل مقتضي به اطلاع اعضا مي رساند.

تبصره _ فهرست اسامي داوطلبان شامل ، نام و نام خانوادگي ، با ذكر رشته تحصيلي ، نام دانشكده ، سال دريافت مدرك ، نوع مدرك ، رشته تحصيلي به صورتالفبايي و به تفكيك رشته بايدتنظيم شود و در روز راي گيري در محل هاي مناسب در معرض ديد راي دهندگان قرار داده شود.

ماده 67 _ در صورتيكه هيات اجرايي انتخابات با توجه به امكانات ، وسعت استان ، تعداد اعضا ، پراكندگي شهرهاي استان و ساير عوامل ، محلهاي متعددي جهت برگزاري انتخابات تعيين نمايد ، بايد براي هر يك از محل هاي مذكور هيات اجرايي انتخابات فرعي مركب از سه عضو ( نظام مهندسي استان ) كه واجد شرايط انتخاب شدن در هيات اجرايي انتخابات باشند تعيين كند ، ولي به هر حال مسووليت حسن انجام انتخابات با هيات اجرايي انتخابات مي باشد. ( دستگاه نظارت ) نيزبراي هر محل يك ناظر خواهد داشت

ماده 68 _ هر يك از اعضاي ( نظام مهندسي استان ) مي تواند با ارايه كارت عضويت همان استان به تشخيص خود به تمام يا بعضي از داوطلبان در هر يك از رشته هاي اصلي و حداكثر به تعداداعضاي اصلي هيات مديره ( نظام مهندسي استان ) راي دهد و در صورتي كه بيش از آن در ورقه راي خود

نوشته باشد ، اسامي اضافي از آخر حذف خواهد شد.

تبصره _ در صورتي كه راي دهنده اسامي افرادي غير از داوطلبان اعلام شده را بنويسد فقط آن اسامي حذف مي شود.

ماده 69 _ پس از خاتمه راي گيري ، هيات اجرايي انتخابات موظف است زير نظر ( دستگاه نظارت ) اقدام به شمارش آرا نمايد. در هر يك از ( رشته هاي اصلي ) از بين كساني كه داراي راي بيشترباشد به ترتيب اولويت ، اعضاي اصلي و عليالبدل در آن رشته تعيين مي شود و نتايج راي گيري صورتجلسه شده و توسط اعضاي هيات اجرايي انتخابات و نمايندگان ( دستگاه نظارت ) امضا واعلام مي شود.

ماده 70 _ مدت قبول شكايات مربوط به انتخابات تا (5) روز بعد از روز اخذ راي خواهد بود ومدت رسيدگي به آنها يك هفته پس از انقضاي مدت مذكور مي باشد. مرجع رسيدگي به اين شكايات ، هيات اجرايي انتخابات به اتفاق نماينده ( دستگاه نظارت ) است

به شكايات بدون نام و مشخصات و نشاني شاكي ترتيب اثر داده نخواهد شد. پس از انجام رسيدگي ، در صورت تاييد انتخابات ، نتايج قطعي اعلام و كليه اوراق و دفاتر و مدارك مربوط به دبيرخانه ( نظام مهندسي استان ) تحويل مي شود و در صورت ابطال انتخابات ، هيات اجرايي انتخابات حداكثر ظرف مدت يك ماه نسبت به شروع تشريفات انتخابات مجدد ، اقدام خواهد نمود.

تاييد يا ابطال انتخابات منحصرا از اختيارات ( دستگاه نظارت ) است پس از خاتمه انتخابات وتاييد آن ، اعتبارنامه هاي اعضاي هيات مديره ، به وسيله وزارت مسكن و شهرسازي امضا و صادرمي شود.

ماده 71 _ هيات مديره اي كه از اعضاي اصلي تشكيل مي شود دراولين جلسه خود

هيات رييسه اي مركب از يك رييس و دو نايب رييس و يك دبير با تعداد آراي نصف به علاوه يك نفراعضاي اصلي هيات مديره براي مدت يك سال انتخاب مي كند و تجديد انتخاب آنان در سالهاي بعد بلامانع است هيات رييسه از بين خود و يا از ميان هيات مديره يك نفر را با تاييد هيات مديره به عنوان خزانه دار انتخاب مي كند. رييس هيات مديره ( رييس سازمان نظام مهندسي استان ) مي باشد.

تبصره _ چنانچه آراي مأخوذه در مورد هر يك از اعضاي هيات رييسه مساوي باشد و هيات مديره نتواند حداكثر ظرف مدت 15 روز نسبت به انتخاب عضوي كه در مورد آن توافق حاصل نگرديده اقدام نمايندو نيز اگر هيات مديره نتواند پس از انقضاي مدت يكساله عضويت و يا درصورت فوت يا حجر يا تعليق يا لغو عضويت هر يك از اعضاي هيات رييسه نسبت به انتخاب جايگزين ، ظرف مدت مذكور اقدام كند هيات مديره مكلف است موضوع را بلافاصله به شوراي مركزي منعكس نمايد و شوراي مزبور مكلف است عضو يا اعضاي جايگزين را از بين اعضاي هيات مديره به طور موقت تا زمان حصول توافق براي انتخاب اعضاي مزبور توسط هيات مديره تعيين ومعرفي نمايد.

ماده 72 _ جلسات هيات مديره حداقل ماهي دو بار تشكيل و با حضور دو سوم اعضاي اصلي رسميت مي يابد. اعضاي عليالبدل مي توانند بدون داشتن حق راي در كليه جلسات هيات مديره شركت نمايند. تصميمات و مصوبات هيات مديره با رعايت نصاب اكثريت نصف به اضافه يك به نسبت تعداد كل اعضاي اصلي معتبر بوده و توسط دبير در دفتر مخصوصي ثبت و به امضاي اعضاي حاضر در جلسه مي رسد. اسامي غايبين ذيل آن ذكر مي شود.

تبصره

1 _ چنانچه هر يك از اعضاي اصلي هيات مديره چهار جلسه پياپي يا هشت جلسه متناوب در مدت شش ماه متوالي بدون عذر موجه غيبت نمايند مستعفي شناخته شده و عضوعليالبدل به جاي او در جلسات هيات مديره به عنوان عضو اصلي شركت خواهد كرد و مراتب رانيز به عضو مستعفي به طور كتبي اعلام مي شود.

تبصره 2 _ در صورت فوت ، استعفا ، حجر يا سلب صلاحيت قانوني هر يك از اعضاي هيات مديره ، از عضو عليالبدل به عنوان عضو اصلي جهت شركت در جلسات هيات مديره دعوت خواهد شد.

ماده 73 _ اختيارات و وظايف هيات مديره به شرح زير تعيين مي شود:

1 _ برنامه ريزي در جهت تقويت و توسعه فرهنگ و ارزشهاي اسلامي در معماري و شهرسازي

2 _ برنامه ريزي به منظور رشد و اعتلاي حرفه هاي ( مهندسي ساختمان ) و مشاغل مرتبط با آن و جلب مشاركت اعضا در جهت توسعه فعاليتهاي حرفه اي و مهندسي

3 _ ارتقاي دانش فني و كيفيت كار شاغلان در بخشهاي ( مهندسي ساختمان ) از طريق ايجادپايگاههاي علمي ، فني ، آموزشي و نظاير آن

4 _ همكاري با مراجع مسوول در امر كنترل ساختمان از قبيل اجراي دقيق و صحيح مقررات ملي ساختمان و ضوابط طرحهاي جامع و تفصيلي وهادي شهرها توسط اعضاي ( نظام مهندسياستان ) حسب درخواست

5 _ نظارت بر حسن اجراي انجام خدمات مهندسي توسط اشخاص حقيقي و حقوقي در طرحهاو فعاليتهاي غير دولتي در حوزه استان و تعقيب متخلفان از طريق مراجع قانوني ذيصلاح

6 _ مشاركت در امر ارزشيابي و تعيين صلاحيت و ظرفيت اشتغال به كار شاغلان در امور فني مربوط

به فعاليتهاي حوزه هاي مشمول ( قانون ) .

7 _ دفاع از حقوق اجتماعي و حيثيت حرفه اي اعضا و تشويق و حمايت از فعاليتهاي با ارزش وبرگزاري مسابقات حرفه اي و تخصصي و معرفي طرحهاي ارزشمند.

8 _ تنظيم روابط بين صاحبان حرفه هاي ( مهندسي ساختمان ) و كارفرمايان و كمك به مراجع مسوول در بخش ( مهندسي ساختمان ) در زمينه ارجاع مناسب كارها به صاحبان صلاحيت وجلوگيري از مداخله اشخاص فاقد صلاحيت در امور فني

9 _ كمك به ترويج اصول صحيح ( مهندسي ساختمان ) و همكاري با وزارت مسكن وشهرسازي در زمينه تدوين ، اجرا و كنترل مقررات ملي ساختمان و استانداردها و معيارها.

10 _ كمك به ارتقاي كيفيت طرحهاي ساختمان ، عمراني و شهرسازي در محدوده استان و ارايه گزارش بر حسب در خواست ، شركت در كميسيونها و شوراهاي تصميم گيري در مورد اينگونه طرحهاو همكاري با وزارت مسكن و شهرسازي و شهرداريها در زمينه كنترل ساختمان و اجراي طرحهاي ياد شده با استفاده از خدمات اعضاي ( نظام مهندسي استان ) .

11 _ ارايه خدمات كارشناسي فني به مراجع قضايي و قبول داوري در اختلافاتي كه داراي ماهيت فني است

12 _ همكاري با مراجع استان در هنگام بروز سوانح و بلاياي طبيعي

13 _ تهيه و تنظيم و تصويب برنامه ها و بودجه و ترازنامه سالانه ( نظام مهندسي استان ) و ارايه آن به مجمع عمومي جهت تصويب

14 _ معرفي نماينده هيات مديره جهت عضويت در كميسيونهاي حل اختلافات مالياتي به منظور رسيدگي و تشخيص ماليات فني و مهندسي اعضا ( نظام مهندسي استان ) .

15 _ تهيه و تنظيم مباني قيمت گذاري خدمات مهندسي در

استان و پيشنهاد آن به وزارت مسكن و شهرسازي جهت تصويب و ابلاغ

16 _ پيشنهاد اسامي بازرسان به ميزان دو برابر تعداد آن ها از بين اعضاي ( نظام مهندسي استان ) به مجمع عمومي براي انتخاب بازرسان اصلي و عليالبدل

17 _ انتخاب و معرفي حسب مورد دو تا چهار عضو شوراي انتظامي استان به ( شوراي مركزي ) جهت صدور حكم عضويت در شوراي انتظامي استان موضوع ماده ( 17 ) ( قانون ) و فراهم كردن موجبات و وسايل تشكيل شوراي انتظامي استان

18 _ تهيه و تصويب نظام نامه اداري ، تشكيلاتي ، مالي و داخلي ( نظام مهندسي استان ) .

19 _ تنظيم امور اداري و مالي ( نظام مهندسي استان ) طبق مقررات و نظام نامه هاي مربوط

20 _ تعيين ميزان وروديه و حق عضويت سالانه اعضا و ارايه آن به مجمع عمومي جهت تصويب

21 _ ارسال شكايات واصل شده به شوراي انتظامي استان

22 _ استخدام و عزل و نصب كاركنان ( نظام مهندسي استان ) و تعيين شغل و حقوق و دستمزد وپاداش آنها.

23 _ افتتاح حساب بانكي ، بنام ( نظام مهندسي استان ) نزد بانكها و برداشت از اين حسابها جهتانجام امور ( نظام مهندسي استان ) و پرداخت هزينه ها.

24 _ تعيين امضا يا امضاهاي مجاز به منظور برداشت از حسابهاي بانكي ، امضاي قراردادها ، اسناد و اوراق تعهد آور ، اقامه دعوي و صلح و سازش

25 _ تعيين فهرست كارشناسان خبره و واجد شرايط به تفكيك ( رشته هاي اصلي ) از بين اعضاي ( نظام مهندسي استان ) با رعايت ضوابط و دستورالعمل وزارت

مسكن و شهرسازي جهت معرفي به مراجع قضايي يا شوراهاي انتظامي يا ساير مراجع متقاضي

26 _ اعلام نظر كتبي به مراجع قضايي يا معرفي كارشناس يا هيات كارشناسي خبره واجدشرايط به محاكم قضايي ظرف مهلت هاي تعيين شده ، موضوع ماده 17 ( قانون ) .

27 _ همكاري در برگزاري آزمونهاي موضوع ( قانون ) و آيين نامه اجرايي آن

28 _ تشكيل كميته نظام پيشنهادات در ( نظام مهندسي استان ) و تعيين وظايف و نحوه هماهنگي با ساير استانها موضوع ماده (86) اين آيين نامه .

29 _ تشكيل هيات مشورتي نظام مهندسي استان و تعيين وظايف و نحوه همكاري

30 _ تاسيس دفاتر نمايندگي و تهيه و تصويب نظام نامه مربوط شامل نحوه تشكيل ، چگونگي فعاليت و تعيين حدود وظايف و اختيارات آنها.

31 _ تهيه نظام نامه مربوط به كميسيونهاي تخصصي شامل نحوه تشكيل ، شرح وظايف وحدود اختيارات و نحوه تركيب آنها.

32 _ ايجاد تسهيلات لازم جهت انجام كار آموزي فارغ التحصيلان ( رشته هاي اصلي ) و ( رشته هاي مرتبط ) در ( مهندسي ساختمان ) .

33 _ تشكيل دفاتر مشاوره و راهنمايي به منظور كسب اطلاعات لازم و ارايه آن به عموم به منظور اطلاع رساني به مراجعين و اعضاي سازمان و ارجاع امور به اعضاي حقيقي و حقوقي ( نظام مهندسي استان ) و مراجع ذيربط در موارد نياز نظر حل و فصل موضوعات ، رفع اختلاف ، خدمات مشاوره فني و مهندسي

34 _ انتشار خبرنامه و نشريات تخصصي و تهيه و توزيع نشريات حرفه اي ، نرم افزارهاي غيره .

35 _ تشكيل نمايشگاههاي تخصصي ، فني ، توليدي ، و ايجاد تسهيلات لازم براي شركت

اعضادر نمايشگاههاي داخلي و خارجي

36 _ پيشنهاد تغييرات خاص متناسب با شرايط ويژه استان در مقررات ملي ساختمان بر اساس ماده (33) ( قانون ) .

37 _ مشورت با گروههاي تخصصي و كسب نظر از آنها در امور مرتبط با رشته مربوط

38 _ هر نوع وظيفه ديگري كه به موجب ( قانون ) و آيين نامه اجرايي و ساير مقررات مربوط و ياعرفا ضروري است وبه عهده هيات مديره مي باشد.

تبصره _ در مواردي كه مجمع عمومي پس از استماع گزارش بازرس (بازرسان عملكرد ياترازنامه ساليانه هيات مديره را تاييد و تصويب نكند ، موارد اشكال و ابهام را دقيقا مشخص و به انضمام ترازنامه جهت انجام اصلاحات لازم به هيات مديره اعاده مي نمايد. هيات مديره مكلف است ظرف يكماه مراتب را مورد رسيدگي قرار داده و پس از انجام اصلاحات لازم و تاييد بازرس يابازرسان ترازنامه را جهت تصويب به مجمع عمومي تسليم نمايد. چنانچه مجددا ترازنامه به تصويب مجمع عمومي نرسد هيات مديره بلافاصله مراتب را به شوراي مركزي منعكس مي نمايد ، و نظر نهايي شوراي مركزي براي هيات مديره لازم الاجرا خواهد بود.

ماده 74 _ كليه مكاتبات ( نظام مهندسي استان ) با امضا رييس هيات مديره و در غياب او به ترتيب با امضاي نايب رييس اول يا دوم انجام مي شود ، مگر آنكه در موارد معيني ، هيات مديره نحوه خاصي تعيين كرده باشد.

ماده 75 _ نمايندگي ( نظام مهندسي استان ) با هيات مديره است ، كه به طور كلي يا موردي نماينده يا نمايندگان خود را با حق انتخاب وكيل با حق توكيل غير يا بدون آن و با تعيين حدوداختيارات و صلاحيت تعيين خواهد

كرد.

ماده 76 _ هيات مديره مي تواند در جهت اجراي تصميمات و وظايف محوله تمام يا قسمتي ازاختيارات خود را در موارد معين و يا براي مدت محدود و معين به هر يك يا چند نفر از اعضاي هيات مديره تفويض نمايد. همچنين هيات مديره مي تواند قسمتي از اختيارات و وظايف خود را به موجب نظام نامه هاي مربوط به دفاتر نمايندگي و كميسيونهاي تخصصي مهندسان هر رشته درشهرستانهاي تابعه استان واگذار كند. اين نظام نامه ها ممكن است در صورت قبول و تاييد شورايانتظامي استان نيز شامل دريافت شكايات انتظامي و رسيدگي مقدماتي نسبت به آنها بر اساس مفادتوافق نامه هاي منعقد شده و ارسال پرونده به شوراي انتظامي استان جهت رسيدگي و صدور راي باشد.

ماده 77 _ گروههاي تخصصي در هر يك از استانها و در هر يك از ( رشته هاي اصلي ) كه تعدادآنها حداقل به (7) نفر بالغ شود ، تشكيل مي شود. گروههاي مذكور ، امور تخصصي مرتبط با رشته خود را در جلسات گروه ، طرح و مورد بررسي و حل و فصل قرار مي دهند و نظرات و پيشنهادات خود را براي ( نظام مهندسي استان ) ارسال مي دارند. هيات مديره نيز قبل از تصميم گيري در اموري كه اختصاصا مرتبط با يكي از ( رشته هاي اصلي ) است نظر گروه تخصصي مربوط را استعلام نموده ، آن را در تصميم گيري هاي خود مورد توجه قرار مي دهد.

ماده 78 _ هيات مديره ( نظام مهندسي استان ) موظف است ظرف سه ماه از تاريخ تشكيل ( نظام مهندسي استان ) نسبت به تشكيل گروههاي تخصصي موجود در استان اقدام كنند.

ماده 79 _ هر يك از گروههاي تخصصي داراي يك هيات رييسه متشكل از 3

تا 7 عضو خواهدبود كه از بين اعضاي هيات مديره ( نظام مهندسي استان ) در رشته مربوط و ساير اعضاي همان رشته در نظام مهندسي استان براي مدت سه سال به شرح زير تعيين و انتخاب مي شود و نمايندگي گروه تخصصي آن رشته را در امور مربوط به عهده خواهند داشت

نحوه انتخاب و تعداد اعضاي هيات رييسه گروههاي تخصصي

تعداد اعضاي ( نظام مهندسي ساختمان 50001 به بالا

تعداد اعضاي منتخب از بين هيات مديره ( نظام مهندسياستان 3 نفر

تعداد اعضاي منتخب از بين اعضاي همان رشته در ( نظام مهندسي استان 4 نفر

تعداد اعضاي هيات رييسه هرگروه تخصصي 7 نفر

تبصره 1 _ انتخاب ساير اعضاي هيات مديره ( نظام مهندسي استان ) در رشته مربوط به وسيله اعضاي همان رشته در ( نظام مهندسي استان ) به عنوان عضو هيات رييسه گروه تخصصي نيز بلامانع است

تبصره 2 _ اگر در بين اعضاي هيات مديره به تعداد كافي از متخصصين رشته اي موجود نباشد ، به تعداد مورد نياز ، از بين ساير اعضاي همان رشته در ( نظام مهندسي استان ) انتخاب خواهند داشت

تبصره 3 _ در برگزاري انتخابات هيات رييسه گروههاي تخصصي ، نماينده سازمان مسكن وشهرسازي استان به عنوان ناظر حضور خواهد شد.

ماده 80 _ به منظور دسترسي و مورد استفاده قرار دادن تجربه ها ، روش هاي اسلامي و آداب سنتي ، ملي و فرهنگي در طراحي ، محاسبه ، اجرا ، بهره برداري ، نگهداري و ساير فعاليتهاي مهندسي ، كميته اي تحت عنوان ( كميته نظام پيشنهادات ) در وزارت مسكن و شهرسازي و همچنين در هر يك از نهادهاي ( قانون ) ، نظير ( شوراي مركزي نظام مهندسي استان )

و گروههاي تخصصي موضوع ماده (16) ( قانون ) تشكيل مي گردد. نحوه گردش اطلاعات و چگونگي استفاده از آن به ترتيب زير خواهد بود:

الف _ گروههاي تخصصي استان نظريات و پيشنهادات واصل شده را ضمن اعلام وصول كتبي به پيشنهاد دهندگان دسته بندي نموده در پايان هر ماه گزارش آن را همراه اظهار نظر يا هر گونه پيشنهادي به ( نظام مهندسي استان ) ارسال مي دارند.

ب _ ( نظام مهندسي استان ) گزارش هاي واصل شده گروههاي تخصصي استان و نظرات وپيشنهادات واصل شده از ساير اعضا را ضمن اعلام وصول به گروههاي تخصصي و اعضا وهمچنين درج در خبرنامه ( نظام مهندسي استان ) دسته بندي و طبقه بندي موضوعي نموده ومواردي را كه در حدود اختيارات و صلاحيت ( نظام مهندسي استان ) است رأسا اقدام مي نمايد و درپايان هر فصل گزارش آن را همراه اظهار نظر يا هرگونه پيشنهادي به ( شوراي مركزي ) ارسال خواهدداشت

پ _ ( شوراي مركزي ) گزارشهاي واصل شده ( نظام مهندسي استان ) ها را ضمن اعلام وصول وهمچنين درج در خبرنامه شوراي مركزي همراه گزارشي شامل

_ اظهار نظر و پيشنهادات ( شوراي مركزي ) ،

_ دسته بندي و طبقه بندي موضوعي مطالب ،

_ تعيين الويت هاي پيشنهاداتي كه بايد مورد عمل قرار گيرد ،

_ ضرورت تحقق و شرايط و ملزومات مورد نياز ،

هر شش ماه يك بار به كميته نظام پيشنهادات وزارت مسكن و شهرسازي ارسال خواهد داشت

ت _ كميته نظام پيشنهادات وزارت مسكن و شهرسازي با توجه به پيشنهادات ( شوراي مركزي ) از محل بودجه موضوع ماده (39) ( قانون ) كه به اين منظور تخصيص يافته

، به پيشنهاداتي كه موردعمل قرار گرفته بر اساس دستورالعمل مصوب وزير مسكن و شهرسازي در هر سال جايزه اي تحت عنوان ( جايزه پيشنهاد ) به پيشنهاد دهندگان اعطا مي نمايد.

ج _ بازرس و بازرسان

ماده 81 _ هر ( نظام مهندسي استان ) كه تا (1000) عضو داشته باشد يك بازرس اصلي و يك بازرس عليالبدل و از (1001) عضو تا (5000) عضو دو بازرس اصلي و يك بازرس عليالبدل و از(5001) عضو و بيشتر سه بازرس اصلي و يك بازرس عليالبدل خواهد داشت بازرسان نبايد عضوهيات مديره يا شوراي انتظامي استان باشند و حداقل بايد ده سال سابقه كار داشته متعهد و خوشنام باشند. به منظور انتخاب بازرسان ، هيات مديره اسامي دو برابر تعداد بازرسان اصلي و عليالبدل واجد شرايط را از بين اعضاي ( نظام مهندسي استان ) انتخاب و به اولين جلسه مجمع عمومي كه بعداز انتخاب هيات مديره تشكيل مي شود پيشنهاد مي نمايد. حايزين اكثريت آرا به ترتيب نفرات اول به عنوان بازرس يا بازرسان اصلي و نفر بعدي به عنوان بازرس عليالبدل براي مدت دو سال انتخاب مي شوند.

ماده 82 _ وظايف و اختيارات بازرس (بازرسان به شرح زير تعيين مي شود:

الف _ اظهار نظر درباره صحت و درستي صورت دارايي ها و صورت حساب دوره عملكرد وترازنامه اي كه هيات مديره براي ارايه به مجمع عمومي تهيه نموده است و تهيه گزارش و تسليم آن به هيات مديره حداقل (15) روز قبل از تشكيل مجمع عمومي

ب _ اظهار نظر درباره صحت مطالب و گزارشها و اطلاعاتي كه هيات مديره براي ارايه به مجمع عمومي تنظيم نموده است

پ _ بازرسان بايد اطمينان حاصل نمايند اقدامات و عملكرد هيات مديره در

حدود ( قانون ) وآيين نامه هاي اجرايي آن بوده و حقوق اعضا در حدودي كه ( قانون ) وآيين نامه هاي آن تعيين كرده به طور يكسان رعايت شده باشد و در صورتي كه هيات مديره تخلف يا تخطي از ( قانون ) و آيين نامه داشته و يا اطلاعاتي برخلاف حقيقت در اختيار مجمع عمومي قرار دهند بازرس يا بازرسان مكلفندكه مجمع عمومي را از آن آگاه نمايند.

ت _ بازرس يا بازرسان با اطلاع هيات مديره حق دارند ، در هر موقع هرگونه رسيدگي و بازرسي لازم را انجام داده و اسناد و مدارك اطلاعات مربوط به ( نظام مهندسي استان ) را از هيات مديره مطالبه كرده و مورد رسيدگي قرار دهند. اين رسيدگي نبايد به گونه اي باشد كه موجب وقفه درعمليات جاري شود.

ث _ بازرس يا بازرسان مي توانند به مسووليت خود در انجام وظايفي كه بر عهده دارند از نظركارشناسان استفاده كنند ، مشروط بر اينكه آنها را از قبل به طور رسمي و كتبي به ( نظام مهندسياستان ) معرفي كرده باشند. اين كارشناسان در موارد و حدودي كه بازرس يا بازرسان تهيه مي كنندمانند خود بازرس حق هر گونه تحقيق و رسيدگي را خواهند داشت

د _ شوراي انتظامي استان

ماده 83 _ هر يك از ( نظام مهندسي استان ) ها داراي يك شوراي انتظامي استان خواهد بود.تعداد اعضاي شوراي انتظامي استان در استان هايي كه تعداد اعضاي ( نظام مهندسي استان ) تا(1000) نفر باشد سه عضو و بيش از (1000) نفر از پنج عضو تشكيل مي شود.

يك عضو شوراي انتظامي استان توسط رييس دادگستري استان و بقيه از بين اعضاي خوشنام (

نظام مهندسي استان ) توسط هيات مديره براي مدت سه سال انتخاب و به ( شوراي مركزي ) جهت صدور حكم عضويت در شوراي انتظامي استان معرفي مي شوند.

ماده 84 _ شوراي انتظامي استان در اولين جلسه از بين خود يك رييس و يك نايب رييس براي مدت يك سال انتخاب خواهد كرد و تجديد انتخاب آنها پس از انقضاي هر دوره يك ساله بلامانع خواهد بود.

جلسات شوراي انتظامي استان با حضور دو سوم از اعضا رسميت يافته و تصميمات آن بااكثريت آراي حاضر در جلسه معتبر است

ماده 85 _ شوراي انتظامي استان مرجع رسيدگي به شكايات و دعاوي اشخاص حقيقي وحقوقي در خصوص تخلفات حرفه اي انضباطي و انتظامي مهندسان و كاردانهاي فني عضو ( نظام مهندسي استان ) و يا دارندگان ( پروانه اشتغال ( مي باشد.

كليه اشخاص حقيقي و حقوقي اعم از صاحب كار ، زيان ديده از تخلف ، دستگاهها و سازمانهاي دولتي و وابسته به دولت يا غير دولتي يا نهادهاي انقلاب اسلامي شهرداريها و موسسات عمومي وبه طور كلي هر شخصي كه در مورد هر يك از اعضاي ( نظام مهندسي استان ) يا دارنده ( پروانه اشتغال ) شكايتي در مورد تخلفات انضباطي ، انتظامي و يا حرفه اي وي داشته باشد مي تواندشكايت خود را به طور كتبي و با درج مشخصات و شرح تخلف مورد ادعا به انضمام اسناد و مدارك مربوط به دبير خانه ( نظام مهندسي استان ) ارسال يا تحويل نمايد.

تبصره 1 _ رسيدگي به تخلفات اشخاصي كه بر اساس قوانين قبلي داراي ( پروانه اشتغال ) هستند ولي هنوز عضويت ( نظام مهندسي استان ) را دارا نمي باشند ، در صلاحيت شوراي انتظامياستان

است

تبصره 2 _ در صورتي كه مشتكي عنه عضو ( نظام مهندسي استان ) ديگري غير از ( نظام مهندسي استان ) واصل كننده شكايت باشد ، ( نظام مهندسي استان ) محل وقوع تخلف صالح براي رسيدگي به شكايت است

تبصره 3 _ به شكايات واصل شده كه بدون امضا و نام و نشاني كامل شاكي باشد ترتيب اثرداده نخواهد شد.

تبصره 4 _ هيات مديره مي تواند در صورت اطلاع از وقوع تخلف ، بدون دريافت شكايت ، رأسا نيز به شوراي انتظامي استان اعلام شكايت كند.

ماده 86 _ دبيرخانه ( نظام مهندسي استان ) كه دبير خانه شوراي انتظامي نيز محسوب مي شود ، كليه شكايات واصل شده را در دفتر مخصوصي ثبت و پس از تشكيل پرونده و ضميمه نمودن سوابق عضويت مشتكي عنه با رعايت نوبت ، تعيين وقت نموده و به شوراي انتظامي استان تسليم مي نمايد. موارد خارج از نوبت به تشخيص رييس شوراي انتظامي استان تعيين خواهد شد.

تبصره _ كليه مكاتبات و تصميمات و آرا شوراي انتظامي استان با امضاي رييس يا نايب رييس شوراي انتظامي استان از طريق همين دبيرخانه انجام و ابلاغ خواهد شد.

ماده 87 _ شوراي انتظامي استان ملزم است به شكايات واصل شده رسيدگي و در صورتيكه شكايت را وارد نداند و يا رسيدگي به موضوع را در صلاحيت خود تشخيص ندهد نظر به رد شكايت يا عدم صلاحيت داده و در غير اينصورت حسب مورد از محل بازديد و يا از شاكي و مشتكي عنه ويا هر شخص ديگر كه در ارتباط با موضوع شكايت است دعوت بعمل آورده و ضرورتا پس ازشنيدن اظهارات و دفاعيات آنها اتخاذ تصميم كند. عدم حضور

شاكي يا وكيل يا نماينده او در اولين جلسه رسيدگي در حكم انصراف از شكايت است لكن عدم حضور مشتكي عنه مانع رسيدگي و اخذتصميم نخواهد بود.

تبصره 1 _ مشتكي عنه مي تواند در صورت عدم امكان حضور ، لايحه دفاعيه خود را قبل ازجلسه رسيدگي به دبيرخانه شوراي انتظامي استان تسليم و يا يك نفر را به عنوان وكيل معرفي نمايد.

تبصره 2 _ شوراي انتظامي استان در هر مورد كه به مصلحت تشخيص دهد مي تواند از نظرات مشورتي كارشناسان خبره ( نظام مهندسي استان ) موضوع بند (25) ماده (73) اين آيين نامه و يامتخصصان واجد شرايط يا نظرات كميسيونهاي تخصصي تشكيل شده در ( نظام مهندسي استان ) نيزاستفاده كند و مي تواند دريافت و ثبت شكايات و انجام امور مقدماتي از قبيل بازديد از محل ، كسب نظر كارشناسي ، تهيه گزارش و همچنين ارسال و ابلاغ اوراق و دعوتنامه ها و آراي صادر شده را به دفاتر نمايندگي در استان تفويض اختيار نمايد.

ماده 88 _ طرح و رسيدگي به شكايت در مراجع قضايي مانع از رسيدگي در شوراي انتظامياستان و اعمال مجازاتهاي انضباطي و حرفه اي مندرج در اين آيين نامه نخواهد بود.

ماده 89 _ شوراي انتظامي استان مكلف است به شكايات و اعلانات وزارت مسكن وشهرسازي در مورد تخلفاتي كه از اجراي مواد (34) و (35) و ساير مواد ( قانون ) و آيين نامه اجراييان روي داده ، خارج از نوبت و حد اكثر ظرف مدت يكماه رسيدگي و اعلام راي نمايد.

ماده 90 _ مجازاتهاي انتظامي به قرار زير است

درجه 1 _ اخطار كتبي با درج در پرونده عضويت در ( نظام مهندسي استان ) .

درجه 2

_ توبيخ كتبي با درج در پرونده عضويت در ( نظام مهندسي استان ) .

درجه 3 _ محروميت موقت از استفاده از ( پروانه اشتغال ) به مدت سه ماه تا يك سال و ضبط ( پروانه اشتغال ) به مدت محروميت

درجه 4 _ محروميت موقت از استفاده از ( پروانه اشتغال ) به مدت يك سال تا سه سال و ضبط ( پروانه اشتغال ) به مدت محروميت

درجه 5 _ محروميت موقت از استفاده از ( پروانه اشتغال ) به مدت سه سال تا پنج سال و ضبط ( پروانه اشتغال ) به مدت محروميت

درجه 6 _ محروميت دايم از عضويت ( نظام مهندسي استان ) ها و ابطال ( پروانه اشتغال ) .

تبصره _ در صورت تكرار تخلف ، اشخاصي كه به سه مرتبه محروميت موقت از استفاده از ( پروانه اشتغال ) محكوم شده باشند در صورتي كه براي دفعات بعدي مرتكب تخلفي شوند كه بازهم مستلزم اعمال مجازات محروميت موقت از درجه (4) يا (5) باشد به مجازات مربوط به اضافه يك برابر مجموعه مدت محروميت هاي قبلي از استفاده از ( پروانه اشتغال ) و ضبط آن و يا مجازاتاز نوع درجه (6) محكوم خواهند شد.

ماده 91 _ تخلفات انضباطي و حرفه اي عبارت از تخلف در اموري است كه انجام آن ناشي از ( پروانه اشتغال ) موضوع ( قانون ) يا عضويت در ( نظام مهندسي استان ) باشد.

تخلف انضباطي و حرفه اي و انطباق آنها با مجازاتهاي انتظامي به شرح زير است

الف _ عدم رعايت ضوابط شهرسازي و مقررات ملي ساختمان و همچنين ضوابط و معيارهاي فني مربوط

به آن يا هر اقدام يا عملي كه مخالف يا متناقض با مقررات مذكور يا ساير مقررات مربوط جاري كشور باشد ، مجازات انتظامي از درجه يك تا درجه پنج

ب _ مسامحه و يا عدم توجه در انجام امور حرفه اي بنحوي كه موجب اضرار يا تضييع حقوق صاحب كار شود ، از درجه يك تا درجه چهار.

پ _ مسامحه و يا عدم توجه در انجام امور حرفه اي به نحوي كه موجب اضرار غير و يا تضييع حقوق يا اموال عمومي شود ، از درجه يك تا درجه پنج

ت _ خودداري از انجام اقدامات بازدارنده يا اصلاحي در مورد تخلفات هر يك از عوامل اجرايي كار از نظر مشخصات لوازم و مصالح و كيفيت انجام كار با توجه به مفاد قراردادهاي مربوط و ضوابط و مقررات ساختماني ، از درجه يك تا درجه سه

ث _ صدور گواهي هاي خلاف واقع ، از درجه يك تا درجه پنج

ج _ تاييد غير واقعي ميزان عمليات انجام شده جهت تنظيم صورت وضعيت يا مدرك مشابه ديگر ، از درجه سه تا درجه پنج

چ _ امتناع از اظهار نظر كارشناسي پس از قبول انجام آن در مواردي كه از طريق مراجع ذيصلاح قانوني نظر خواهي شده است ، از درجه يك تا درجه سه

ح _ تعلل در تنظيم و تسليم گزارش هايي كه به موجب ضوابط و مقررات يا دستورات مراجع ذيصلاح قانوني موظف به تهيه و تسليم آنها به مراجع ذيربط بوده است ، از درجه يك تا درجه سه

خ _ عدم توجه به مفاد اطلاعيه ها و اخطاريه هاي ابلاغ شده از سوي مراجع ذيصلاح و ذيربط ، ازدرجه يك تا درجه

پنج

د _ جعل در اوراق و اسناد و مدارك حرفه اي به شرط اثبات وقوع جعل در مراجع قضايي ، ازدرجه سه تا درجه پنج

ذ _ اشتغال در حرف مهندسي موضوع ( قانون ) خارج از صلاحيت يا ظرفيت تعيين شده در ( پروانه اشتغال ) ، از درجه يك تا درجه پنج

ر _ دريافت هرگونه وجهي خارج از ضوابط ، از درجه دو تا درجه پنج

ز _ سو استفاده از عضويت و يا موقعيت هاي شغلي و اداري ( نظام مهندسي استان ) به نفع خوديا غيره ، از درجه دو تا درجه پنج

ژ _ عدم رعايت مقررات و ضوابط مصوب ( نظام مهندسي استان ) ، از درجه يك تا درجه سه

س _ عدم رسيدگي به تخلفات در شوراي انتظامي استان يا عدم اجراي راي به وسيله ( نظام مهندسي استان ) بدون عذر و علت موجه بيش از سه ماه ، به تشخيص ( شوراي مركزي ) در مورداعضاي شوراي انتظامي استان يا اعضاي ( هيات مديره نظام مهندسي استان ) از درجه دو تا درجه پنج

ش _ ارايه خدمات مهندسي طراحي ، محاسبه ، اجرا و نظارت توسط اشخاص حقيقي و حقوقي كه مسووليت بررسي و تاييد نقشه و يا امور مربوط به كنترل آن پروژه را در شهرداري ها و سازمانهاي دولتي و نهادهاي عمومي غير دولتي بر عهده دارند از درجه يك تا درجه پنج

ص _ تاسيس هر گونه موسسه ، دفتر يا محل كسب و پيشه براي انجام خدمات فني بدون داشتن مدرك صلاحيت مربوط از درجه دو تا درجه پنج

ض _ استفاده از ( پروانه اشتغال

) در دوره محروميت موقت از درجه دو تا درجه پنج

ع _ انجام هر عملي كه به موجب آيين نامه هاي داخلي ( نظام مهندسي استان ) مربوط مخالف شيون حرفه اي بوده و موجب خدشه دار شدن حيثيت ( نظام مهندسي استان ) شود ، از درجه يك تادرجه چهار.

ماده 92 _ تشخيص اهميت تخلف و انطباق آن با هر يك از مجازاتهاي مقرر در بندهاي ماده 90) اين آيين نامه به عهده شوراي انتظامي استان است و تكرار تخلف از هر نوع كه باشد مستوجب مجازات شديدتر خواهد بود.

تبصره 1 _ در صورتي كه متخلف در يك پرونده مرتكب دو يا چند تخلف شده باشد براي هرتخلف مجازات جداگانه تعيين مي شود ، ليكن فقط مجازاتي كه شديدتر است اعمال خواهد شد وچنانچه مجازات هاي مذكور همگي از يك درجه باشد در اين صورت مجازات مناسب با توجه به تعدد تخلفات تعيين مي شود.

تبصره 2 _ در صورت تكرار تخلف ، مجازات مناسب با رعايت تبصره ماده (90) اين آيين نامه تعيين مي شود.

ماده 93 _ آراي شوراي انتظامي استان بايد مستند و مستدل و صريح بوده و در ذيل برگ راي ، نحوه اعتراض و مهلت آن به طور دقيق قيد شود.

آراي شوراي انتظامي استان اعم از اينكه مبني بر عدم وقوع تخلف و يا تعيين مجازات باشدظرف مدت يك ماه از تاريخ ابلاغ قابل تجديد نظر است

ماده 94 _ مرجع تجديد نظر از تصميمات و آراي شوراي انتظامي استان ها ، ( شوراي انتظامي نظام مهندسي ) است

تبصره _ آراي بدوي كه توسط شوراي انتظامي استان در اجراي قانون آزمايشي ( نظام مهندسي ساختمان ) مصوب 1371 صادر شده

به قوت خود باقي و ظرف يك ماه از تاريخ ابلاغ و در صورتي كه قبلا ابلاغ شده ولي قبل از پايان مهلت تجديد نظر خواهي و يا رسيدگي مجدد و صدور راي قطعي ، اجراي قانون آزمايشي متوقف شده است ، ظرف يك ماه از تاريخ ابلاغ اين آيين نامه ، قابل تجديد نظر خواهي در ( شوراي انتظامي نظام مهندسي ) است

فصل ششم شوراي انتظامي نظام مهندسي ( ماده 95 تا 101

ماده 95 _ ( شوراي انتظامي نظام مهندسي ) مرجع تجديد نظر آرا صادر شده از شوراي انتظامياستانهاست و داراي پنج عضو مي باشد و اعضاي آن براي مدت سه سال به شرح زير منصوب مي شوند و انتخاب مجدد آنهابلامانع است

الف _ يك عضو حقوق دان به معرفي رياست قوه قضاييه

ب _ دو عضو به معرفي وزير مسكن و شهرسازي

ج _ دو عضو به معرفي ( شوراي مركزي )

جلسات ( شوراي انتظامي نظام مهندسي ) با حضور حد اقل دو سوم اعضا رسميت يافته و آراي صادر شده با (3) راي موافق معتبر خواهد بود.

ماده 96 _ ( شوراي انتظامي نظام مهندسي ) در اولين جلسه از بين خود يك رييس ، يك نايب رييس و يك دبير براي مدت يك سال انتخاب مي نمايد و انتخاب مجدد آنها بلامانع است

ماده 97 _ تقاضاي تجديد نظر در دبير خانه ( نظام مهندسي استان ) ثبت و دبير خانه مذكورتقاضا را به انضمام پرونده مربوط ، حاوي تمامي اوراق و مدارك و مستندات ، راي صادر شده وپروانه عضويت مشتكي عنه ، مهر و موم كرده و از طريق پست سفارشي به دبيرخانه ( شورايانتظامي نظام مهندسي ) ارسال مي دارد. در صورتي كه تجديد نظر

خواه در خواست خود را مستقيمابه دبير خانه ( شوراي انتظامي نظام مهندسي ) تسليم يا ارسال دارد ، دبير خانه مذكور كليه سوابق ومدارك لازم را از دبيرخانه شوراي انتظامي استان دريافت مي دارد.

ماده 98 _ در صورتي كه درخواست تجديد نظر در مهلت مقرر تسليم و به ثبت رسيده باشد ( شوراي انتظامي نظام مهندسي ) با رعايت نوبت به موضوع رسيدگي كرده و كليه اختيارات لازم ازقبيل دعوت طرفين و يا هر شخص ديگري كه در ارتباط با موضوع است و كسب نظر كارشناسان ومتخصصين و كميسيونهاي تخصصي و غيره را دارد. مرجع تجديد نظر پس از ختم رسيدگي نسبت به صدور راي مبني بر تاييد يا تعديل يا تغيير راي تجديد نظر خواسته شده اقدام مي نمايد.

آرا صادر شده از مرجع تجديد نظر بايد مستند ، مستدل و صريح بوده و در آن قيد شود كه راي قطعي است و در مواردي كه راي مبني بر محروميت است بايد تاريخ شروع محروميت با رعايت فرجه لازم جهت ابلاغ راي در متن راي درج شود.

تبصره _ در صورتي كه پرونده در شوراي انتظامي استان در اجراي مواد (86) و (89) اين آيين نامه خارج از نوبت رسيدگي شده باشد يا رييس ( شوراي انتظامي نظام مهندسي ) رسيدگي خارج از نوبت را ضروري تشخيص دهد در ( شوراي انتظامي نظام مهندسي ) نيز خارج از نوبت رسيدگي خواهد شد.

ماده 99 _ دبير خانه ( شوراي انتظامي نظام مهندسي ) پس از ثبت آرا قطعي شده در دفترمخصوص و حفظ سوابق ، آرا مذكور را ظرف يك هفته حضوري يا بوسيله پست سفارشي به طرفين شكايت ابلاغ و نسخه اي از آنها را

جهت اجرا به ( نظام مهندسي استان ) ارسال مي دارد. ( نظام مهندسي استان ) ضمن اينكه يك نسخه از راي مذكور را در پرونده عضويت ضبط و يك نسخه ديگررا جهت ثبت در سوابق امر به سازمان مسكن و شهرسازي استان ارسال مي كند ، مفاد راي را به مورداجرا مي گذارد.

ماده 100 _ در كليه مواردي كه آراي قطعي شده داير بر محروميت موقت استفاده از ( پروانه اشتغال ) باشد ( نظام مهندسي استان ) مربوط موظف است ( پروانه اشتغال ) عضو محكوم را اخذ و به سازمان مسكن و شهرسازي استان ارسال نمايد و تصوير ( پروانه اشتغال ) ضبط شده را به دبيرخانه ( شوراي انتظامي نظام مهندسي ) ارسال دارد. ( پروانه اشتغال ) تا پايان مدت محروميت در سازمان مسكن و شهرسازي استان نگاهداري مي شود.

تبصره _ در صورتي كه عضو مختلف ، ظرف سه ماه از تاريخ مندرج در راي قطعي مبني برمحروميت موقت استفاده از ( پروانه اشتغال ) از تحويل ( پروانه اشتغال ) خود به ( نظام مهندسياستان ) يا مرجع صدور ( پروانه اشتغال ) امتناع ورزد ، مرجع صادر كننده ( پروانه اشتغال ) ، محكوميت وي را در پرونده او درج و ( پروانه اشتغال ) بعدي وي را با تاخيري معادل دو برابر مدت محروميت مذكور تمديد و تجديد خواهد كرد و مراتب را به كليه شهرداريها و مراجع ذيربط نيز ابلاغ خواهدنمود. مفاد اين تبصره بايد به صورت فرم در كليه آراي صادر شده درج شود.

ماده 101 _ مراجع رسيدگي به شكايات از اعضاي هيات مديره و شوراي انتظامي استان وتخلفات آنان به اعتبار وظايف آنها در

هيات مديره با شوراي انتظامي استان ( شوراي انتظامي نظام مهندسي ) خواهد بود.

فصل هفتم هيات عمومي ( ماده 102 تا 107 )

ماده 102 _ در اجراي ماده (19) ( قانون ) به منظور ايجاد هماهنگي در امور ( نظام مهندسياستان ) ها ، ( هيات عمومي ) متشكل از اعضاي هيات مديره ها در سطح كشور ، تشكيل مي شود.

جلسات عادي ( هيات عمومي ) با دعوت ( رييس سازمان ) از اعضاي هيات مديره ها سالي يكباربا حضور نماينده وزير مسكن و شهرسازي تشكيل مي شود. در دعوت نامه تاريخ ، محل و دستورجلسه بايد قيد شود.

تبصره _ اولين جلسه عادي ( هيات عمومي ) پس از انتخاب و آغاز به كار هيات مديره ها در دوسوم استان هاي كشور مشروط بر اينكه در برگيرنده تمام ( نظام مهندسي استان ) هايي كه داراي 700نفر عضو يا بيشتر هستند باشد ، به دعوت وزارت مسكن و شهرسازي تشكيل خواهد شد.

ماده 103 _ جلسات فوق العاده ( هيات عمومي ) بنا به تصميم آخرين جلسه عادي ( هيات عمومي ) و يا به تقاضاي دو سوم اعضاي ( شوراي مركزي ) و يا دعوت وزير مسكن وشهرسازي تشكيل مي شود.

ماده 104 _ جلسات ( هيات عمومي ) با حضور دو سوم از تعداد كل اعضاي هيات مديره ( نظام مهندسي استان ) ها كه تا آن تاريخ تشكيل شده است رسميت خواهد يافت افتتاح و اداره جلسات ( هيات عمومي ) تا تعيين هيات رييسه بر عهده دستگاه دعوت كننده خواهد بود. هيات رييسه هراجلاس شامل ، يك رييس ، يك نايب رييس ، يك دبير و دو نفر ناظر مي باشد كه از بين عده حاضر درجلسه با راي اكثريت انتخاب خواهند شد.

دبيرخانه ( هيات عمومي ) همان دبيرخانه ( شوراي مركزي ) مي باشد.

ماده 105 _ اداره جلسات ( هيات عمومي ) به عهده رييس جلسه و در غياب او به عهده نايب رييس است طرح دستور جلسه و تنظيم صورت مذاكرات و تصميمات به عهده دبير و نظارت درحصول اكثريت در راي گيري مصوبات به عهده نظار خواهد بود. تصميمات جلسه با آراي اكثريت نصف به علاوه يك عده حاضر در جلسه معتبر مي باشد.

ماده 106 _ جلسات عادي ( هيات عمومي ) سالي يكبار در تير ماه به مدت دو تا چهار روز دريكي از استانها تشكيل مي شود و در پايان هر جلسه ، تاريخ و مكان و دستور جلسه بعد و در صورت لزوم تاريخ و مكان جلسات فوق العاده اي كه در حد فاصل جلسه عادي بعد بايد در همان استان تشكيل شود ، با راي اكثريت اعضا تعيين مي شود.

هيات عمومي مي تواند جلسات غير رسمي نيز داشته باشد.

ماده 107 _ وظايف و اختيارات ( هيات عمومي ) ، به شرح زير تعيين مي شود:

الف _ انتخاب افراد واجد شرايط عضويت در ( شوراي مركزي ) به ميزان حداقل دو برابر تعدادمورد نياز در هر رشته ( با قيد اصلي و عليالبدل ) و معرفي به وزير مسكن و شهرسازي به منظورانتخاب نمودن اعضاي اصلي و عليالبدل ( شوراي مركزي ) از بين آنها.

ب _ شنيدن گزارش سالانه ( شوراي مركزي ) .

پ _ بررسي و تصويب ترازنامه ( شوراي مركزي ) .

ت _ بررسي و تصويب خط مشي عمومي و پيشنهادي ( شوراي مركزي ) .

ث _ شنيدن گزارش عملكرد ( نظام مهندسي استان ) هاي مختلف كه به وسيله دبيرخانه

( هيات عمومي ) ارايه مي شود و حصول اطلاع از فعاليتها ، وضعيت و مشكلات ( نظام مهندسي استان ) هاارايه طريق به آنها.

ج _ شنيدن ساير گزارش ها و پيشنهادات مختلف كه به وسيله دبيرخانه ( هيات عمومي ) يا هريك از ( نظام مهندسي استان ) ها ارايه مي شود و اتخاذ تصميم يا ارايه طريق مناسب

چ _ اتخاذ تصميم در مورد تنظيم روابط بين ( نظام مهندسي استان ) ها با يكديگر از لحاظ تبادل تجارب و اطلاعات و نيز همكاري با شهرداريها و مراجع دولتي و عمومي بنا به پيشنهاد دبيرخانه ( هيات عمومي ) .

ح _ بررسي و تصويب ضوابط و مقررات نظام نامه هاي پيشنهادي اداري ، استخدامي و غيره مربوط به شوراي مركزي

خ _ بررسي و تصويب نظام نامه هاي داخلي نحوه اداره ( هيات عمومي ) .

د _ تصويب ميزان وروديه و حق عضويت سالانه اعضاي ( نظام مهندسي استان ) ها با توجه به موقعيت و امكانات هر استان

ذ _ بررسي و تصويب نظام نامه پيشنهادي ( شوراي مركزي ) در خصوص نحوه تشكيل و اداره امور صندوق مشترك ( نظام مهندسي استان ) ها.

ر _ بررسي و تصويب ساير وضوابط و مقررات و نظام نامه ها و پيشنهادات ارايه شده از سوي ( شوراي مركزي ) يا دبيرخانه ( هيات عمومي ) .

فصل هشتم شوراي مركزي ( ماده 108 تا 114 )

ماده 108 _ ( شوراي مركزي ) متشكل از (25) عضو اصلي و (7) عضو علي البدل با تركيب ( رشته هاي اصلي ) طبق جدول زير مي باشد ، كه از بين دو برابر افراد معرفي شده به وسيله ( هيات عمومي ) در هر رشته با قيد اصلي و

علي البدل توسط وزير مسكن و شهرسازي انتخاب مي شوند.اعضاي ( شوراي مركزي ) بايد علاوه بر داشتن عضويت در هيات مديره خوشنام و داراي سابقه انجام كارهاي طراحي ، اجرايي ، علمي ، تحقيقي يا آموزشي برجسته و ارزنده و فاقد محكوميت انتظامي ازدرجه سه به بالا در پنج سال گذشته باشند.

تبصره _ اعضاي هيات مديره كه به عضويت ( شوراي مركزي ) انتخاب مي شوند ، مي توانندهمچنان در عضويت ( نظام مهندسي استان ) خود نيز باقي بمانند.

جدول تعداد اعضاي اصلي و علي البدل ( شوراي مركزي )

گروه رشته تعداد حداقل عضودر هر رشته تعداد اعضاي اصلي هرگروه تعداد اعضاي علي البدل

عمران 1 1

عمران نقشه برداري 1 12 1

ترافيك 1 1

تاسيسات تاسيسات برق 1 1

تاسيسات مكانيك 1 6 1

معماري وشهرسازي معماري 1 1

شهرسازي 1 7 1

تعداد اعضاي اصلي و علي البدل شوراي مركزي 25 7

ماده 109 _ مدت عضويت اعضاي ( شوراي مركزي ) سه سال است تجديد انتخاب اعضاي ( شوراي مركزي در صورت بقاي شرايط لازم در دوره هاي بعد بلامانع است

ماده 110 _ ( شوراي مركزي ) داراي هيات رييسه اي متشكل از يك رييس و دو دبير اجرايي و دومنشي مي باشد كه دبيران و منشي ها با اكثريت آرا از بين اعضاي ( شوراي مركزي ) انتخاب مي شوند ودوره مسووليت آنها يك ساله و انتخاب مجدد ايشان بلامانع است رييس ( شوراي مركزي ) نيز به شرح مندرج در ماده (115) اين آيين نامه منصوب مي شود.

ماده 111 _ جلسات ( شوراي مركزي ) در مواقع لزوم به دعوت رييس ( شوراي مركزي ) و درغياب وي به دعوت يكي از دبيران اجرايي در محل ( شوراي

مركزي ) تشكيل و با حضور دو سوم اعضا رسميت خواهد يافت و تصميمات و مصوبات آن با حداقل (13) راي موافق معتبر است اعضاي علي البدل بدون داشتن حق راي مي توانند در جلسات ( شوراي مركزي ) شركت كنند.تصميمات ( شوراي مركزي ) ، پس از ثبت در دفتر مخصوص از طريق دبير خانه ( شوراي مركزي ) به اشخاص و مراجع ذيصلاح ابلاغ مي شود و پيگيري لازم به عمل خواهد آمد

ماده 112 _ انجام هزينه هاي اداري و استخدامي و جاري ( شوراي مركزي ) و دبير خانه آن وهمچنين پرداخت هزينه سفر اعضاي ( شوراي مركزي ) كه از استانها در جلسات ( شوراي مركزي ) شركت مي كنند به موجب نظام نامه مالي و اداري ( سازمان ) است كه به پيشنهاد ( شوراي مركزي ) به تصويب ( هيات عمومي ) مي رسد.

ماده 113 _ هزينه هاي سازمان و اركان آن از محل حق عضويت اعضا ، صندوق مشترك ( نظام مهندسي استان ) ها ، كمكهاي اعطايي دولت ، نهادها ، اشخاص حقيقي و حقوقي ، دريافت بهاي ارايه خدمات پژوهشي ، فني وآموزشي ، فروش نشريات و ساير مواد كمك آموزشي و مهندسي تامين خواهد شد.

نحوه و چگونگي و ميزان دريافت از هر يك از منابع مذكور و همچنين تشكيل صندوق مشترك ( نظام مهندسي استان ) ها و تامين بودجه آن و نحوه هزينه و اداره امور آن به موجب نظام نامه اي كه به پيشنهاد ( شوراي مركزي ) به تصويب هيات عمومي مي رسد خواهد بود. صندوق مشترك مذكورزيرنظر رييس ( شوراي مركزي ) اداره مي شود.

ماده 114 _ وظايف و اختيارات ( شوراي مركزي ) به شرح زير

تعيين مي شود:

الف _ برنامه ريزي و فراهم آوردن زمينه اجراي اهداف و خط مشي هاي ( قانون ) با جلب مشاركت ( نظام مهندسي استان ) ها و هماهنگي وزارت مسكن و شهرسازي

ب _ بررسي مسايل مشترك ( نظام مهندسي استان ) ها و ( سازمان ) و تعيين خط مشي هاي كوتاه مدت ، ميان مدت و دراز مدت در چهار چوب ( قانون ) و مقررات و مصوبات هيات عمومي و ابلاغ آنها.

پ _ ايجاد زمينه هاي مناسب براي انجام وظايف اركان ( سازمان ) از طريق مذاكره و مشاوره بامراجع ملي و محلي ، در امور برنامه ريزي ، مديريت ، اجرا و كنترل طرحهاي ساختماني و شهرسازي و با مراجع قضايي در مورد اجراي مواد ( قانون ) كه به امور قضايي و انتظامي مربوط مي باشد.

ت _ حل و فصل اختلافات بين اركان داخلي ( نظام مهندسي استان ) ها يا بين ( نظام مهندسياستان ) ها با يكديگر يا بين اعضاي ( نظام مهندسي استان ) ها با ( نظام مهندسي استان ) خود از طريق داوري

ث _ همكاري با وزارت مسكن و شهرسازي در امر نظارت بر عملكرد ( نظام مهندسي استان ) ها واصلاح خط مشي ( نظام مهندسي استان ) ها از طريق مذاكره و ابلاغ دستورالعملها.

ج _ همكاري با مراكز تحقيقاتي و علمي و آموزشي و ارايه مشورتهاي لازم در زمينه تهيه مواددرسي و محتواي آموزش علوم و فنون مهندسي در سطوح مختلف به وزارت خانه هاي آموزش وپرورش و فرهنگ و آموزش عالي

چ _ همكاري با وزارت مسكن و شهرسازي و ساير دستگاههاي اجرايي در زمينه تدوين مقررات ملي ساختمان و ترويج و

كنترل اجراي آن و تهيه ( شناسنامه فني و ملكي ساختمانها ) و برگزاري مسابقات حرفه اي و تخصصي

ح _ همكاري با وزارت كار و امور اجتماعي در زمينه ارتقاي سطح مهارت كارگران ماهر شاغل در ( مهندسي ساختمان ) و تعيين استاندارد مهارت و كنترل آن

خ _ تلاش در جهت جلب مشاركت و تشويق به سرمايه گذاري اشخاص و موسسات درطرحهاي مسكن و تاسيسات و مستحدثات عمراني عام المنفعه و همكاري با دستگاههاي اجرايي در ارتقاي كيفيت اينگونه طرحها.

د _ جمع آوري كمكهاي داخلي و بين المللي جهت كمك به دستگاههاي مسوول در امر امداد ونجات در زمان وقوع حوادث غير مترقبه

ذ _ همكاري در برگزاري آزمونهاي تخصصي مهندسان ، كاردانان فني و كارگران ماهر و آموزشهاي تكميلي براي بهنگام نگاه داشتن دانش فني و همچنين شناسايي و تدارك فرصتهاي كار آموزي ومعرفي به دانشگاهها.

ر _ حمايت اجتماعي از اعضا ( نظام مهندسي استان ) ها و دفاع از حيثيت و حقوق حقه آنها وهمچنين دفاع از حقوق متقابل جامعه به عنوان مصرف كنندگان محصولات ، توليدات و خدمات مهندسي در مشاغل مهندسي و حرف بخشهاي ساختمان ، عمران و شهرسازي

ز _ مشاركت در برگزاري كنفرانسها و گردهمايي هاي تخصصي و تبادل اطلاعات در داخل كشورو در سطح بين المللي

ژ _ ارايه گزارش عملكرد به ( هيات عمومي ) و وزير مسكن و شهرسازي

س _ تهيه مباني قيمت گذاري خدمات مهندسي با توجه به پيشنهادات ( نظام مهندسي استان ) هاو پيشنهاد آن به وزارت مسكن و شهرسازي جهت تصويب و همچنين بررسي مستمر پيشنهادات ( نظام مهندسي استان ) ها در اين زمينه و انعكاس نظرات

مناسب به وزارت مذكور.

ش _ تشكيل كميته نظام پيشنهادات و هيات مشورتي ( سازمان ) .

ص _ تهيه و تصويب نظام به داخلي نحوه اداره ( هيات عمومي ) و پيشنهاد آن به ( هيات عمومي ) جهت تصويب

ض _ تهيه و پيشنهاد نظام نامه نحوه تشكيل صندوق مشترك ( نظام مهندسي استان ) ها وچگونگي اداره آن ، به هيات عمومي جهت تصويب

ط _ تصويب برنامه و بودجه سالانه ( سازمان ) به پيشنهاد رييس سازمان

ظ _ تعيين امضاهاي مجاز براي امضاي اوراق و اسناد مالي و تعهد آور و قرار دادها.

ع _ انتشار نشريه ( سازمان ) و ساير نشريات تخصصي

غ _ ارايه نظرات مشورتي به دولت و دستگاههاي اجرايي در زمينه برنامه هاي توسعه و طرحهاي بزرگ ساختماني ، عمراني و شهرسازي حسب درخواست دستگاههاي مربوط

ف _ رسيدگي و اتخاذ تصميم در خصوص ترازنامه و عملكرد مالي هيات مديره كه به تصويب مجمع عمومي سازمان استان نرسيده باشد.

ق _ انجام هر نوع وظيفه ديگري كه به موجب ( قانون ) و آيين نامه اجرايي و ساير مقررات و ياعرفا ضروري باشد.

فصل نهم رييس سازمان ( ماده 115 تا 116 )

ماده 115 _ ( شوراي مركزي ) در اولين جلسه خود كه به دعوت وزير مسكن و شهرسازي و به رياست وي در وزارت مسكن و شهرسازي تشكيل مي شود ، از ميان خود سه نفر را به منظور تعيين رييس ( شوراي مركزي ) به وزير مسكن و شهرسازي پيشنهاد مي نمايد و وزير مسكن و شهرسازي ازبين آنها يك نفر را به عنوان رييس ( شوراي مركزي ) كه ( رييس سازمان ) نيز محسوب مي شود جهت صدور حكم به رييس جمهور

معرفي خواهد نمود.

دوره تصدي رييس ( شوراي مركزي ) مدت (3) سال است و انتخاب مجدد او مشروط به تحقق شرايط فوق بلامانع مي باشد.

ماده 116 _ وظايف و اختيارات ( رييس سازمان ) به شرح زير تعيين مي شود:

الف _ ( رييس سازمان ) بالاترين مقام اجرايي و اداري ( سازمان ) بوده و نمايندگي سازمان را درمراجع ملي و بين المللي بر عهده دارد.

ب _ مسووليت اجراي مصوبات ( شوراي مركزي ) .

پ _ نظارت بر عملكرد ( سازمان ) و تهيه پيشنهادات و توصيه هاي لازم به منظور تحقق اهداف مندرج در ( قانون ) و اصلاح خط مشي ( سازمان ) و ارايه آن به ( شوراي مركزي ) .

ت _ نظارت بر عملكرد ( نظام مهندسي استان ) ها با هماهنگي ( شوراي مركزي ) به منظور حسن جريان امور و حفظ حقوق ، منابع ، حيثيت ، شيونات حرفه اي و اموال ( سازمان ) و ارايه نظرات ، پيشنهادات و توصيه هاي لازم به ( نظام مهندسي استان ) ها و ارايه گزارش آن به ( شوراي مركزي ) .

ث _ انتخاب و پيشنهاد مدير براي اداره صندوق مشترك ( نظام مهندسي استان ) ها به ( شوراي مركزي ) جهت تصويب

ج _ كنترل و نظارت بر عملكرد مدير صندوق مشترك

چ _ پيشنهاد برنامه و بودجه سالانه به ( شوراي مركزي ) .

ح _ امضاي كليه مكاتبات عادي و جاري ( سازمان ) و احكام مدير صندوق مشترك و كاركنان ( سازمان ) و ساير مواردي كه به تفويض اختيار مي شود.

خ _ افتتاح جلسات ( هيات عمومي ) در مواقعي كه دعوت كننده ( شوراي مركزي

) است

د _ ارايه گزارشهاي لازم به وزير مسكن و شهرسازي درباره مسايلي كه مورد استعلام قرارمي گيرد.

ذ _ ابلاغ دستورالعمل ها و مصوبات و بخشنامه هاي وزارت مسكن و شهرسازي به ( نظام مهندسي استان ) ها.

ر _ انتقال نظرات ، پيشنهادات و توصيه هاي وزارت مسكن و شهرسازي به اعضاي ( شوراي مركزي ) و ساير اعضاي ( نظام مهندسي استان ) ها و نظارت بر رعايت آنها.

ز _ انجام ساير وظايفي كه از طرف ( هيات عمومي ) يا ( شوراي مركزي ) به ( رييس سازمان ) محول مي شود و همچنين وظايفي كه به منظور اداره ( سازمان ) ضروري است .

فصل دهم مقررات متفرقه ( ماده 117 تا 124 )

ماده 117 _ وزارت مسكن و شهرسازي موظف است به منظور يكسان نمودن روشها و ايجادوحدت رويه و جلوگيري از تعارضات در تهيه و تنظيم مباني قيمت گذاري خدمات مهندسي ، ظرف شش ماه مباني مذكور را با توجه به پيشنهادات واصل شده از ( نظام مهندسي استان ) ها و شوراي فنياستان ها و يا با جلب مشورت آنها تهيه نمايد.

تبصره 1 _ به منظور بررسي و تاييد مباني قيمت گذاري و قيمت خدمات مهندسي ، در وزارت مسكن و شهرسازي شورايي تحت عنوان ( شوراي بررسي و تاييد مباني قيمت گذاري خدمات مهندسي ) مركب از (5) نفر كارشناس خبره به انتخاب وزير مسكن و شهرسازي و (2) نفر كارشناس به معرفي رييس سازمان برنامه و بودجه تشكيل مي شود كه (4) عضو آن از جمله دو عضو سازمان برنامه و بودجه ثابت و (3) عضو آن بر حسب موضوعات مطروحه متغير خواهد بود. شوراي يادشده مي تواند كميته هاي تخصصي نيز داشته باشد.

تبصره 2 _ فهرستهاي قيمت خدمات مهندسي پس

از تصويب وزير مسكن و شهرسازي جهتاطلاع عموم آگهي خواهد شد.

ماده 118 _ عوارض مربوط به صدور و تمديد ( پروانه اشتغال ) يا المثني بر اساس ماده (38)قانون وصول برخي از در آمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين مصوب 1373 وصول مي شودو به حسابي كه به همين منظور توسط خزانه افتتاح مي شود واريز مي گردد. معادل صد درصد(100%) وجوه واريزي فوق از محل اعتباري كه به همين منظور در قانون بودجه هر ساله منظورمي شود ، در اختيار وزارت مسكن و شهرسازي قرار خواهد گرفت تا جهت تدوين مقررات ملي ساختمان ، نظام كنترل ساختمان ، توسعه نظام مهندسي ، كمك به ( نظام مهندسي استان ) ها و برقراري دوره هاي آموزشي در سطوح مختلف مذكور به مصرف برسد.

ماده 119 _ ذيحسابان و مسوولان امور مالي موظفند نسخه اي از اسناد مالي مربوط به وجوهي را كه در اجراي ماده (39) ( قانون ) كسر يا وصول نموده و به حساب در آمد عمومي كشور واريزنموده اند در تهران براي وزارت مسكن و شهرسازي و در استانها به سازمان مسكن و شهرسازياستان ارسال دارند تا وزارت مسكن و شهرسازي با توجه به وجوه دريافتي هر ساله برنامه هاي لازم را جهت انجام وظايف و تحقق اهداف مندرج در ( قانون ) تهيه و به مورد اجرا گذارد شهرداريهاموظفند در هنگام صدور پروانه ساختماني فيش واريز مبلغ تعيين شده موضوع ماده (39) ( قانون ) به حساب خزانه كه توسط وزارت مسكن و شهرسازي اعلام مي شود را ، به عنوان يكي از مدارك صدور پروانه از متقاضي دريافت نمايد.

ماده 120 _ وزارت مسكن و شهرسازي و سازمانهاي مسكن و شهرسازي استان ، تسهيلات لازم براي

تاسيس و شروع به كار ( سازمان ) و ( نظام مهندسي استان ) ها را فراهم آورده و در تنظيم روابط آنان با دستگاههاي اجرايي و مراجع قضايي در سطوح ملي و محلي با توجه به اهداف ( قانون ) اقدام مي نمايد.

ماده 121 _ در اجراي ماده (38) ( قانون ) به منظور تامين محل و مكان استقرار نهادهاي ( سازمان ) نظير ( شوراي مركزي ) ، ( نظام مهندسي استان ) ها و تشكل هاي تخصصي و مهندسي درشهرهاي كشور وزارت مسكن و شهرسازي در مراكز استان ها جهت تامين زمين يا ساختمان ، متناسب با نيازهاي ( نظام مهندسي استان ) مساعدت لازم را معمول مي دارد تا بر اساس طرح مصوب ، نيازهاي اداري و تاسيساتي تشكل مربوط در آن تامين شود.

ماده 122 _ وزارت مسكن و شهرسازي ضمن بررسي عملكرد ( نظام مهندسي استان ) ها وگزارشهاي ( هيات عمومي ) توصيه هاي لازم را ارايه خواهد داد. در صورتي كه به توصيه هاي مذكورتوجه نشود و انحراف از اهداف ( سازمان ) حاصل شود ، وزارت مذكور پيشنهاد انحلال سازمان منتخب را به هيات مندرج در ماده (26) ( قانون ) ارايه و بر اساس تصميمات هيات مذكور عمل خواهد شد.

تبصره _ انجام وظايف قانوني ( سازمان ) و ( نظام مهندسي استان ) تا زماني كه تشكيل نشده وهمچنين در زمان تعطيل يا انحلال با وزارت مسكن و شهرسازي است و در هر حال وزارت مذكورموظف است ظرف مدت شش ماه نسبت به برگزاري انتخابات براي تشكيل سازمان هاي مذكوراقدام نمايد.

ماده 123 _ دستورالعمل هاي موضوع مواد اين آيين نامه ظرف شش ماه به وسيله وزارت مسكن و شهرسازي

تهيه و ابلاغ مي شود و در موارد سكوت يا ابهام در نحوه اجرا يا اعمال مواد آيين نامه يادستورالعمل هاي مربوط طبق نظر وزير مسكن و شهرسازي عمل خواهد شد.

ماده 124 _ در اجراي مفاد ماده (41) قانون نظام مهندسي و كنترل ساختمان _ مصوب 1374 _در مورد اجرا و نظارت بر طرحهاي عمراني (منظور در بودجه عمومي كشور) قانون برنامه و بودجه و ضوابط منبعث از آن جايگزين ضوابط مندرج در اين آيين نامه خواهد بود.

مصوبه شوراي عالي در خصوص هماهنگ نمودن صدور پروانه ، گواهي عدم خلاف و گواهي پايان ساختمان در سطح ش

شوراي عالي اداري درسي و چهارمين جلسه مورخ 13/8/1371 ، بنا به پيشنهاد سازمان اموراداري و استخدامي كشور جهت بهبود سيستمها و روشها و گردش كار در ادارات با جهت گيري بالابردن كارايي دستگاههاي اجرايي در خصوص هماهنگ نمودن صدور پروانه ، گواهي عدم خلاف وگواهي پايان ساختمان در سطح شهرداريهاي كشور موارد ذيل را تصويب نمود:

1 _ صدور پروانه ، گواهي عدم خلاف و گواهي پايان ساختمان توسط شهرداريهاي كشور طبق شناسنامه ساختمان كه پيوست مي باشد انجام مي گردد.

2 _ شهرداريها مكلفند براساس مراحل ذيل نسبت به صدور شناسنامه ساختمان كه حاوي پروانه ، گواهي عدم خلاف و گواهي پايان ساختمان مي باشد اقدام و به متقاضي تسليم نمايند:

الف _ حداكثر ظرف مدت هفت روز پس از دريافت مدارك لازم شامل درخواست پروانه ، نقشه محل وقوع ملك ، فتوكپي مدارك مالكيت رسمي ، فتوكپي شناسنامه ذينفع (مالك يا مالكين و درصورت مراجعه وكيل مالك ، فتوكپي وكالتنامه ، از محل بازديد و گزارش وضعيت موجود ملك راجهت درج در پرونده تنظيم و با تعيين ضوابط شهرسازي حاكم بر ملك (شامل نوع كاربري ، ميزان تراكم مجاز ، تعداد طبقات ، حدود تعريض و غيره

آماده تحويل نقشه هاي معماري و محاسباتي را به متقاضي ابلاغ نمايند در غيراينصورت لازم است علت عدم آماده تحويل نقشه ها را كتبا به ذينفع اعلام نمايند.

تبصره _ بمنظور جلوگيري از استعلامهاي متعدد شهرداريها از دستگاههاي اجرايي كليه دستگاهها مكلفند در پايان هر سال طرحها و پروژه هاي ساختماني و عمراني مصوب خود را به منظور انعكاس در نقشه شهر به شهرداريها گزارش نمايند. نقشه هاي شهر بايد به گونه اي به روز نگاه داشته شوند كه در ابتداي هر سال نشان دهنده وضع كالبدي شهر در آن مقطع زماني باشد.

ب _ حداكثر ظرف مدت پنج روز پس از دريافت نقشه هاي مربوطه با رعايت ضوابط اعلام شده در بند الف و نيز مفاد ماده 17 نظام مهندسي ساختمان نسبت به ارايه كليه برگهاي پرداخت عوارض و ساير حقوق قانوني متعلقه به ملك مورد تقاضا اقدام نمايند.

ج _ حداكثر ظرف مدت دو روز پس از پرداخت و تسليم قبوض عوارض فوق الذكر نسبت به صدور شناسنامه ساختمان كه حاوي پروانه ساختمان مي باشد اقدام نمايند.

تبصره _ شهرداريها موظفند بتدريج زمان مصروفه مراحل صدور پروانه ساختمان را از 14 روزبه حداكثر 7 روز تقليل دهند.

3 _ شهرداريها موظفند حداكثر ظرف مدت دو روز پس از درخواست مالك يا مالكين جهت صدور گواهي عدم خلاف و انطباق ساختمان احداث شده با ضوابط فني و شهرسازي حاكم بر ملك نسبت به صدور گواهي عدم خلاف اقدام و در غير اينصورت لازم است علت عدم صدور گواهي عدم خلاف كتبا به ذينفع اعلام گردد.

4 _ شهرداريها موظفند حداكثر ظرف مدت دو روز پس از درخواست مالك يا مالكين جهت صدور گواهي پايان ساختمان و انطباق ساختمان احداث شده با ضوابط فني و شهرسازي

حاكم برملك نسبت به صدور گواهي ساختمان ، به ذينفع اعلام شود.

5 _ وزارتخانه هاي كشور و پست و تلگراف و تلفن موظفند ظرف مدت يكماه پس از تصويب اين مصوبه نسبت به احصا آن دسته از خدمات پستي مربوط به اين مصوبه كه توسط شركت پست جمهوري اسلامي ايران امكان پذير مي باشند اقدام نمايند.

6 _ از تاريخ 1/11/1371 شناسنامه ساختمان بعنوان يك سند رسمي تلقي گرديده و در رابطه بااستعلامهاي دستگاهها و ارگانهايي از قبيل وزارت مسكن و شهرسازي ، بانكها ، شركت گاز ، برق وآب ، سازمان ثبت اسناد و املاك كشور ، وزارت امور اقتصادي و دارايي و... مورد استناد مي باشد.

تبصره 2 _ شهرداريها موظفند بتدريج براي متقاضياني كه قبلا پروانه ساختمان دريافت كرده اندحسب درخواست متقاضي نسبت به صدور شناسنامه ساختمان اقدام نمايند.

7 _ شهرداريها مكلفند تمهيدات لازم جهت واگذاري فعاليتهاي اجرايي و فني مربوط به صدورپروانه ، گواهي عدم خلاف و گواهي پايان ساختمان را با هماهنگي وزارت كشور به اشخاص حقيقي و حقوقي كه اعتبار و صلاحيت آنان به تاييد مراجع ذيصلاح رسيده اند فراهم نمايند.

تبصره 1 _ اين روش بمنظور سهولت در امر مراحل صدور پروانه ، گواهي عدم خلاف و گواهي پايان ساختمان مي باشد ليكن متقاضي در صورت تمايل مي تواند از طريق شهرداريها نسبت به موارد فوق الذكر اقدام نمايد.

تبصره 2 _ نظارت بر حسن جريان امور و كنترلهاي لازم در چهارچوب مقررات به عهده شهرداريها خواهد بود.

8 _ وزارت مسكن و شهرسازي موظف است ظرف مدت 2 ماه پس از تصويب طرحهاي شهرسازي زمينهاي موات شهري را در طرحهاي مصوب مشخص نمايد.

تبصره _ وزارت مسكن و شهرسازي (سازمان زمين شهري موظف است تا تحقق بند فوق پس

از وصول استعلام از شهرداريها در خصوص نوع زمين حداكثر ظرف مدت 10 روز اقدام نمايد.

9 _ شهرداريها موظفند به منظور حسن اجراي ماده 7 قانون زمين شهري مصوب 22/6/1366 ، با اخذ تعهد از مالك مبني بر عدم استفاده از مزاياي فوق نسبت به صدور پروانه ساختماني اقدام وهمزمان از وزارت مسكن و شهرسازي (سازمان زمين شهري استعلام بعمل آورده و در صورت خلاف ادعاي مالك نسبت به ابطال پروانه اقدام نمايند.

10 _ وزارت كشور و شهرداريها مسول اجراي اين مصوبه بوده و دبيرخانه شوراي عالي اداري گزارش پيشرفت اين مصوبه را هر سه ماه يك بار به شوراي عالي اداري ارايه خواهد نمود.

معاون رييس جمهوري و دبير شوراي عالي اداري _ سيد منصور رضوي

آيين نامه طرح ساختمان در برابر زلزله - مصوب 24 مهر 1367 هيات وزيران

1 _ كليه مقررات فني آيين نامه مذكور ، به استثنا آن دسته از ضوابط موجود در آن كه تحت عنوان توصيه پيشنهاد شده است بعنوان مقررات الزامي براي تامين ساختمانها در برابر زلزله به ترتيبي كه در بندهاي آتي تعيين گرديده به موقع اجرا گذارده خواهد شد و وزارت مسكن و شهرسازي مكلف به ارسال آن به كليه مراجع ذيربط خواهد بود.

2 _ مفاد آيين نامه مزبور از تاريخ تصويب جايگزين مبحث زلزله در نشريه استاندارد شماره 519موسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي جمهوري اسلامي گرديده و كليه مهندسين و طراحان ودستگاههاي اجرايي و اجرا كنندگان ساختمان موظف به رعايت آن مي باشند. در مورد ساختمانهاي بسيار با اهميت نظير مراكز امدادي كه بالضروره بايستي در مواقع بروز زلزله هاي شديد از ورودآسيب مصون بمانند ، دستگاههاي اجرايي مسئول مجاز خواهند بود در طراحي و محاسبه و اجرايانها با جلب نظر مراجع مذكور در

ماده 13 قانون نظام معماري ، ايمني اينگونه ساختمانها را از آنچه در آيين نامه پيش بيني گرديده بالاتر ببرند.

3 _ استفاده كنندگان از اين آيين نامه مجازند در اجراي موادي كه طي آنها استفاده كننده به منابع معتبر ديگر ارجاع داده شده مادام كه براي اينگونه موارد آيين نامه كلي و مرجع فني داخلي تصويب نشده به تشخيص خود به ساير منابع فني معتبر مراجعه كنند اما مسئوليت صحت تشخيص وايمني كامل ساختمان به عهده ايشان خواهد بود.

4 _ رعايت آيين نامه فوق در طراحي ، محاسبه و اجراي ساختمانهاي واقع در شهرهاييكه مشمول تبصره 2 ماده 6 قانون اصلاحي نظام معماري و ساختماني مصوب 1356 مي باشند الزامي است ودر شهرهاييكه از اين پس نيز مشمول تبصره فوق الذكر مي گردند از زمان شمول الزامي خواهد گرديد.

5 _ وزارت مسكن و شهرسازي موظف است با جلب نظر وزارت كشور ظرف مدت يكسال آيين نامه هاي تكميلي و در مرحله نخست آيين نامه ساختمانهاي ساخته شده با مصالح بنايي مسلح را تدوين و ابلاغ نمايد.

6 _ تجديدنظر در مواد فني آيين نامه فوق عنداللزوم و هر 5 سال يكبار به عهده وزارت مسكن وشهرسازي و با رعايت تشريفات ماده 13 قانون نظام مهندسي معماري و ساختمان خواهد بود.

آيين نامه اجرايي ماده (27) قانون نظام مهندسي و كنترل ساختمان - مصوب 3/8/1379 هيات وزيران

ماده 1 _ تعاريف

واژه ها و اصطلاحات مندرج در آيين نامه با توجه به قانون نظام مهندسي و كنترل ساختمان و آيين نامه هاي آن به شرح زير تعريف مي شود:

الف _ سازمان استان سازمان نظام مهندسي ساختمان استان

ب _ شوراي مركزي شوراي مركزي سازمان نظام مهندسي ساختمان

ج _ مهندس واجد شرايط مهندس داراي پروانه اشتغال به كار مهندسي معتبر كه بر اساس آيين نامه

اجرايي قانون نظام مهندسي و كنترل ساختمان مصوب 17/11/1375 هيات وزيران ودستورالعمل مصوب وزارت مسكن و شهرسازي ، در يك يا چند رشته تخصصي مهندسي ، صلاحيت ارايه خدمات مهندسي كارشناسي را دارا باشد.

د _ خدمات مهندسي كارشناسي كليه خدمات مهندسي از قبيل طراحي ، محاسبه ، نظارت ، اجرا ، بهره برداري ، كنترل و بازرسي ، آزمايش ، متره ، برآورد ، ارزيابي و تقويم ، تشخيص علل خرابي كه درچهار چوب معيارهاي پذيرفته شده تخصصي قابل عرضه بوده و در زمره امور حرفه اي ناشي ازپروانه اشتغال موضوع قانون نظام مهندسي و كنترل ساختمان يا عضويت در سازمان استان مي باشد.

ه _ مراجع درخواست كننده وزارتخانه ها ، موسسات دولتي ، نهادهاي عمومي غير دولتي ، نيروهاي نظامي و انتظامي ، شركتهاي دولتي و شهرداريها كه متقاضي خدمات مهندسي كارشناسي باشند.

ماده 2 _ مرجع درخواست كننده مي تواند به موجب ضوابط اين آيين نامه براي خدمات مهندسي كارشناسي از سازمان استان درخواست معرفي مهندس يا مهندسان واجد شرايط نمايد. دراين صورت سازمان استان فرد يا افرادي را بر اساس دستورالعمل خاصي كه از سوي شوراي مركزي سازمان نظام مهندسي پيشنهاد و به تصويب وزارت مسكن و شهرسازي مي رسد ، انتخاب و به مرجع درخواست كننده معرفي مي كند.

ماده 3 _ مرجع درخواست كننده ( مهندس ) يا ( مهندسان ) واجد شرايط ، بايد در برگ درخواست خود موارد زير را درج كند:

الف _ موضوع خدمات مهندسي كارشناسي درخواستي اعم از امور تخصصي يا ارزيابي با ذكرجزييات لازم .

ب _ تعداد ( مهندسان ) واجد شرايط مورد درخواست و تخصصهاي هر يك از آنان

ج _ محل انجام خدمات مهندسي كارشناسي

د _ مهلت

زماني معرفي ( مهندس ) يا ( مهندسان ) واجد شرايط

ه _ مهلت زماني براي اعلام نظريه خدمات مهندسي كارشناسي

و _ تعهد پرداخت حق الزحمه خدمات مهندسي كارشناسي بر اساس تعرفه مندرج در ماده (6)اين آيين نامه .

ماده 4 _ معرفي مهندس يا مهندسان واجد شرايط به مرجع درخواست كننده ، تنها توسط سازمان استان با رعايت ماده (74) آيين نامه اجرايي قانون نظام مهندسي و كنترل ساختمان صورت مي گيرد و مراجع درخواست كننده براي خدمات مهندسي كارشناسي ، مجاز به مراجعه مستقيم به مهندسان داراي پروانه اشتغال به كار مهندسي موضوع اين آيين نامه نيستند.

ماده 5 _ نظريه مهندس يا مهندسان معرفي شده از طرف سازمان استان ، پس از ثبت در دفترسازمان استان ، توسط هيات مديره سازمان استان به مرجع درخواست كننده ارسال يا تسليم خواهدشد.

ماده 6 _ تعرفه حق الزحمه خدمات مهندسي كارشناسي موضوع اين آيين نامه ، عينا معادل تعرفه مربوط به دستمزد كارشناسان رسمي دادگستري است و در مواردي كه تعرفه خاصي وجود ندارد ، درچهارچوب بند (15) ماده (15) قانون نظام مهندسي و كنترل ساختمان به پيشنهاد هيات مديره سازمان استان و تصويب وزير مسكن و شهرسازي تعيين خواهد شد.

ماده 7 _ مرجع درخواست كننده مهندس يا مهندسان واجد شرايط مجاز به پرداخت مستقيم حق الزحمه خدمات مهندسي كارشناسي به فرد يا افراد معرفي شده نيستند و بايد حق الزحمه مربوط را به حساب سازمان استان واريز و يك نسخه از فيش بانكي را به سازمان استان مذكور تسليم كنند.سازمان استان پس از وصول اصل نظريه مهندس يا مهندسان معرفي شده ، حق الزحمه را بعد از كسركسورات زير به مهندس يا مهندسان معرفي شده پرداخت

مي كند:

الف _ پنج درصد (5%) بابت ماليات عليالحساب موضوع ماده (104) قانون مالياتهاي مستقيم به حساب وزارت امور اقتصادي و دارايي

ب _ پنج درصد (5%) به حساب سازمان استان بابت ارجاع كار در چهار چوب ماده (37) قانون نظام مهندسي و كنترل ساختمان

ماده 8 _ هرگاه مرجع درخواست كننده تخلفي از مهندس يا مهندسان معرفي شده توسط سازمان استان مشاهده كند ، بايد موضوع را به هيات مديره سازمان استان و شوراي انتظامي نظام مهندسي ساختمان استان مربوط گزارش كند.

ماده 9 _ مرجع درخواست كننده و سازمان استان مكلفند جهات رد مهندس يا مهندسان معرفي شده را كه همان جهات رد مربوط به كارشناسان رسمي دادگستري است ، بررسي و از عدم شمول آن اطمينان حاصل كنند ، اين تكليف متوجه مهندس يا مهندسان معرفي شده ، نيز مي باشد. عدم رعايتاين ماده از ناحيه مرجع درخواست كننده ، تخلف اداري و از ناحيه سازمان استان و مهندس ومهندسان معرفي شده ، تخلف انتظامي محسوب مي شود.

مصوبات شورايعالي شهرسازي و معماري

دستورالعمل تشخيص اساس طرح جامع شهر - مصوب 23/12/63 (بند 1)

از آنجا كه در تشخيص اساس طرح جامع موضوع ماده 5 قانون تاسيس شوراي عالي شهرسازي ومعماري ايران تا كنون ابهامات و اشكالاتي وجود داشته است ( دستورالعمل تشخيص اساس طرح جامع شهر ) كه مبتني بر تعاريف مندرج در قانون تغيير نام وزارت آباداني و مسكن به وزارت مسكن و شهرسازي و تعيين وظايف آن ، مصوب بيست و دوم اسفند 1351 مي باشد ، به شرح ذيل تصويب مي گردد:

الف كليات محتواي نظري طرح جامع سرزمين كه در تهيه طرحهاي جامع شهرها به عنوان مباني به كار مي رود به قرار زير است

1 _ ضرورتها و برنامه هاي افزايش جمعيت و توسعه

2 _ اولويتهاي ملي و اقتصادي

و زيست محيطي بهره وري سرزمين و محدوديتهاي توسعه ناشي از آنها مثل كمبود آب به عنوان مهمترين عامل تعيين نوع بهره وري

3 _ نقش و عملكرد اصلي شهر (در حال و آينده ، صنعتي كشاورزي ، خدماتي ، جهانگردي ، مختلط و غيره و اهميت آن در منطقه و كشور.

4 _ برنامه هاي هماهنگ عمراني بخشهاي عمومي و خصوصي

5 _ ضرورتها و مباني ديگر.

ب محتواي اصلي يا اساس طرح جامع شهر:

1 _ ساخت شهر و توسعه

1 _ 1 _ مشخصات ساختي و كالبدي (مثل متمركز ، شعاعي ، خطي ، پيوسته ، ناپيوسته وغيره

1 _ 2 _ تعيين حوزه عملكردهاي اصلي (كاربريهاي عمده و موثر شهر)

1 _ 3 _ خطوط كلي و نظام شبكه ارتباطي (و تسهيلات شهري عمده مثل خط آهن شهري ، فرودگاه و غيره

1 _ 4 _ نظام تقسيمات واحدهاي شهري (مثل مناطق و محلات و غيره

1 _ 5 _ تعيين عناصر و بافتهاي خاص (تاريخي ، صنعتي و اقليمي و مناطق نوسازي و بهسازي

2 _ جهات و حدود كلي توسعه و ظرفيت شهر

2 _ 1 _ احتمالات جمعيتي و ظرفيت جمعيت پذيري

2 _ 2 _ منابع و محاسبات ظرفيت زيربناهاي شهري

2 _ 3 _ حدود كلي تراكم جمعيت شهر.

2 _ 4 _ محدوده استحفاظي يا حريم شهر.

3 _ معيارها و ضوابط و مقررات در مورد:

3 _ 1 _ سرانه مصارف مختلف و كاربري زمين

3 _ 2 _ استقرار عملكردهاي مختلف در داخل واحدهاي تقسيمات شهري مثل مناطق و محلات و غيره

3 _ 3 _ چگونگي توزيع تراكم جمعيت

3 _ 4 _ عناصر

و بافتهاي خاص و مناطق نوسازي و بهسازي

3 _ 5 _ حفظ بنا و نماهاي تاريخي و مناظر طبيعي

4 _ 6 _ كليات معماري سيماي شهري ، بافت و ساختمان با توجه به سنن فرهنگي و ويژگيهاي اقليمي

3 _ 7 _ حفاظت محيط زيست

تبصره 1 _ علاوه بر اينكه در صورتي كه نياز به توضيحات كلي و موردي بيشتر باشد و به منظور راهنمايي كميسيون ماده 5 و رفع ابهام و اشكال و اختلاف نظر ، موضوع تبصره ماده 7 قانون تاسيس شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران در صورتي كه خارج از چارچوب اين دستورالعمل نباشد وزارت مسكن و شهرسازي مي تواند راسا اقدام نمايد.

تبصره 2 _ همانطور كه نقشه هاي تفصيلي توسط مهندسين مشاور تهيه مي شود ، مطالعات لازم براي بررسي تغييرات نيز بايستي بوسيله مهندسين مشاور با وزارت مسكن و شهرسازي انجام شود. با تصويب اين دستورالعمل ، دستورالعمل مربوط به تشخيص نوع مغايرتهاي اساسي و طرحهاي تفصيلي با طرحهاي جامع كه در تاريخ 15/12/1362 به تصويب رسيده و كليه دستورالعملهاي مغاير ديگر لغو مي گردد.

منع احداث و توسعه و ضرورت خروج تدريجي تاسيسات نظامي از محدوده و حريم استحفاظي شهر - مصوب 23/12/63 (

احداث و توسعه تاسيسات نظامي از قبيل پادگانها و ميادين آموزشي و تمام يا هر قسمت از هرگونه تاسيسات ديگر متعلق به واحدهاي نظامي و انتظامي ه عملكرد شهري ندارند در داخل محدوده و حريم استحفاظي شهرها ممنوع است و تاسيسات مشابه موجود لازم است طي برنامه تدريجي از محدوده و حريم شهرها خارج شده و اراضي و ساختمانهاي باقيمانده با رعايت اولويتهاي شهري به مصارف عمومي تبديل شود.

تبصره _ (اضافه شده بر اساس مصوبه مورخ 11/3/66)

در صورتي كه در برخي از شهرها استثنائا بنا به مصالحي كه شورايعالي دفاع

تشخيص دهد كه خروج تدريجي تاسيسات مذكور در بند 5 مستلزم زمان بيشتري باشد، مراتب از طريق شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران به دستگاههاي ذيربط ابلاغ خواهد شد.

تصويب طرحهاي ملي موثر در توسعه شهرها توسط شورايعالي شهرسازي و معماري ايران - مصوبه مورخ 23/12/63 (ب

با توجه به لزوم تصويب شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران نسبت به طرح جامع سرزمين طبق تبصره ذيل بند (ز) از رديف 1 ماده 3 قانون تغيير نام وزارت آباداني و مسكن به وزارت مسكن و شهرسازي و تعيين وظايف آن و طرح جامع شهر طبق رديف 3 از ماده 2 قانون تاسيس شورايعالي شهرسازي و معماري ايران موارد زير بايستي به تصويب شورايعالي شهرسازي ومعماري ايران برسد:

6 _ 1 _ هر طرح ملي كه در شهر يا حريم استحفاظي آن اجراء شود، در صورت مغايرت يا عدم پيش بيني طرح جامع

6 _ 2 _ دستورالعمل ها و تغيير سياستهاي هريك از دستگاههاي اجرايي كه در چگونگي رشد وتوسعه و اساس طرح جامع هر شهر تاثير خواهد گذاشت

6 _ 3 _ هرگونه طرح يا سياستگذاري يا مقرراتي كه عملكرد و تاثير منطقه اي و ملي داشته و در واقع جزيي از طرح جامع سرزمين محسوب مي شود.

متن اصلاح شده مصوبه 19/11/64 شوراي عالي شهرسازي ومعماري ايران - مصوب 7/2/66

1 _ شهرداريهايي كه داراي طرح جامع مي باشند مي توانند در قبال اضافه ارزشي كه براي هر يك از قطعات اراضي شهر بر اثر ضوابط منطقه بندي و تعيين تراكم هاي ساختماني و كاربري اراضي بيش از قيمت اراضي در مناطق مسكوني با تراكم كم ايجاد مي شود ، با تعيين شوراي شهر ( مستند به بند 1ماده 35 قانون تشكيل شوراهاي اسلامي و تاييد وزارت كشور ، مستند به تبصره بند 8 ماده 45 قانون شهرداريها و تبصره آن عوارض اختصاصي به تناسب ميزان اضافه ارزش حاصله وضع ووصول نموده و در حسابي جداگانه به نام ( درآمد حاصله از فعاليتهاي اقتصادي در ساختمانهاي شهري ) نگهداري كرده و صرفاً در تهيه طرحهاي توسعه

و عمران شهري و اجراي آن با نظر شوراي شهر و عامليت دستگاههاي مربوطه به مصرف برسانند.

2 _ در مورد ساختمانها و تاسيسات ناهماهنگ با كاربريهاي مصوب كه بعد از تصويب طرح جامع و ضوابط منطقه بندي مقرر در طرحهاي جامع و تفصيلي بدون پروانه احداث گرديده و همچنين در مواردي كه عليرغم تعيين نوع استفاده از ساختمان در پروانه صادره در مناطق غيرتجاري ، محل كسب و پيشه و يا تجارت احداث گرديده و يا به هر حال شرايط كاربري مقرر در پروانه ساختمان رعايت نشده باشد ، شهرداري مي تواند در صورتي كه ضوابط مربوط به وصول عوارض اختصاصي از اضافه ارزش حاصله بر اثر امتيازات كاربري و تراكمهاي ساختماني را به تصويب شوراي شهر و تاييد وزارت كشور رسانيده باشد ، بنابر تقاضاي صاحب ملك و يا صاحب محل كسب و پيشه ، و تعهد قبول پرداخت عوارض اختصاصي مربوط بر طبق تعرفه مصوب توسط آنها ، قبل از طرح موضوع در كميسيون ماده 100 و قلع بنا يا تعطيل محل كسب و پيشه مورد را دركميسيون طرح تفصيلي موضوع ماده 5 قانون تاسيس شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران مطرح سازد.

هرگاه كميسيون مذكور با استفاده از تعديل ضوابط منطقه بندي تشخيص دهد كه ساختمانها وتاسيسات احداث شده و بهره برداري از آنها لطمه اساسي به توازن و تناسب شهر وارد نمي سازد ودر اساس طرح جامع شهر موثر نيست و لهذا با اصلاح و تعديل كاربري آن موافقت نمايد شهرداري بابت ساختمانها و تاسيسات مذكور عوارض اختصاصي مقرر را بر اساس ضابطه مندرج در بند (1)فوق وصول و با صدور گواهي پايان كار يا عدم خلاف و

يا ادامه كار محل كسب و پيشه موافقت خواهد نمود. ولي در صورتي كه كميسيون مذكور با اصلاح و تعديل ضوابط كاربري موافقت ننمايدو يا آن را مغاير با توازن و تناسب آن منطقه از شهر و يا مغاير يا اساس طرح جامع تشخيص دهدبرابر مفاد تبصره 1 ماده 100 و تبصره بند 24 الحاقي به ماده 55 قانون شهرداري رفتار خواهد شد.

تبصره _ منظور از رعايت اساس طرح جامع و توازن و تناسب شهر ، رعايت حدود و سقفهاي كلي است كه در طرحهاي جامع هم براي مقادير كاربريهاي مختلف و هم در ضوابط مكانيابي آنهاتعيين شده است

الويتهاي مصارف درآمد حاصل ازعوارض اختصاصي موضوع بند 1 به شرح زير از طرف شوراي عالي شهرسازي و معماري به وزارت كشور پيشنهاد مي شود.

1 _ تهيه طرحهاي جامع و تفصيلي و هادي و توسعه و عمران شهري

2 _ اصلاح و احداث شبكه ارتباطي

3 _ بهسازي و نوسازي و بافتهاي كهنه و قديمي

4 _ بهبود و توسعه منابع و شبكه آبرساني (اگر انجام آن بعهده شهرداري باشد)

5 _ كمك به تملك و احداث ساختمانهاي آموزشي

مقررات ايمن سازي و احداث پناهگاه در ساختمانهاي مسكوني و عمومي شهري مصوب شورايعالي شهرسازي و معماري

به منظور حفاظت جان ساكنين و استفاده كنندگان از كليه ساختمانهاي مسكوني و عمومي شهري در مقابل اثرات بمبهاي انفجاري معمولي از تاريخ اعلام ضوابط توسط وزارت مسكن وشهرسازي طبق اصول كلي زير ايمن سازي ساختمان و يا احداث پناهگاه در كليه ساختمانهاي مسكوني و عمومي شهري الزامي خواهد بود و شهرداريها و ساير مراجع مسوول صدور پروانه ساختمان و نظارت بر اجراي آن موظفند فقط براي نقشه هاي ساختماني كه اصول و ضوابط ايمن سازي و يا احداث پناهگاه در آنها رعايت

شده باشد پروانه ساختمان صادر و در اجراي صحيح آن نظارت نمايند.

1 _ ضوابط اجراي مربوط به موقعيت ، ابعاد و مشخصات فني ، تاسيسات هوارساني ، تاسيسات الكتريكي ، تاسيسات وتجهيزات آب و فاضلاب و همچنين تدابير و تجهيزات مربوط به مقابله با اثرات بمبهاي شيميايي و ساير مقررات لازم در زمينه ايمن سازي و يا احداث پناهگاه متناسب با وضع و اهميت هر يك از انواع ساختمانها حداكثر ظرف 3 ماه توسط وزارت مسكن و شهرسازي تهيه و ابلاغ خواهد شد.

وزارت مسكن و شهرسازي نحوه استفاده از انواع مصالح و روشهاي ساختماني به صورت تمام بتوني يا تركيب بتون و مصالح بنايي و يا تماما از مصالح بنايي را متناسب با ظرفيت ، ابعاد و ساير مشخصات فني به منظور ايجاد حداكثر تسهيلات جهت نيل به اهداف اين مصوبه براي مردم تنظيم و تدوين خواهد نمود.

2 _ وزارت مسكن و شهرسازي تدريجا متناسب با پيشرفت امكانات و مقدورات مردم و دولت ، براي بالا بردن درجه ايمني ، ضوابط ايمن سازي و يا احداث پناهگاه را تكميل خواهد نمود.

3 _ در ساختمانهاي مسكوني استفاده از مقدار معيني از ساختمان كه ايمن سازي شده و يا پناهگاه كه طبق نقشه هاي ساختماني و پروانه هاي صادره و ضوابط اين مصوبه به هر واحد مسكوني تعلق دارد منحصرا حق ساكنين و استفاده كنندگان از آن واحد مسكوني است

4 _ بكاربردن تجهيزات مربوط به مقابله با اثرات بمبهاي شيميايي در ايمن سازي ساختمانهاي مسكوني و كمتر الزامي نيست مگر آنچه كه تامين آن پس از اجراي ساختمان مقدور نباشد.

5 _ وزارت مسكن و شهرسازي موظف است طرح مقررات

حمايتي و تشويق ايمني سازي و يا احداث پناهگاه از جمله استفاده از تسهيلات بانكي را براي تصويب مراجع قضايي حداكثر ظرف مدت 3 ماه تهيه نمايد

ضوابط حفظ حريم و اراضي مجاور راهها در محدوده استحفاظي و حريم شهرها - مصوب مورخ 1/3/68

به منظور كنترل ساخت و سازهاي اطراف جاده هاي بين شهري و كمربنديها كه عموما منجر به توسعه بي رويه به سمت جاده هاي مذكور مي گردد ، شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران در جلسه مورخ 1/3/68 ضوابط زير را تصويب نمود:

1 _ اراضي واقع در حد فاصل جاده هاي كمربندي و محدوده قانوني شهرها و همچنين تا عمق 150 متر از حد حريم قانوني راه در بر خارجي جاده هاي مذكور چنانچه در خارج از محدوده استحفاظي طرحهاي مصوب جامع يا هادي واقع شده اند به محدوده هاي مذكور اضافه مي گردندمگر اينكه فاصله كمربندي از محدوده و وسعت اراضي فيمابين به حدي باشد كه در طول عمر طرح تاثيري در ميزان و جهت گسترش شهر نداشته و اجراي مقررات نظارت بر حريم استحفاظي را عملاغير ممكن بسازد كه تشخيص آن با كميسيون ماده 5 شورايعالي شهرسازي و معماري ايران درشهرهاي داراي طرح جامع و مراجع و مقامات مسوول بررسي و تصويب طرحهاي هادي حسب مورد خواهد بود.

2 _ ايجاد هرگونه ساختمان و تاسيسات تا عمق 150 متر ، از بر حريم راه در طرفين جاده هاي واقع در حريمهاي استحفاظي و همچنين ايجاد هر نوع راه دسترسي هم سطح به جاده هاي مذكورممنوع است

3 _ احداث هرگونه ساختمان و تاسيسات در طرفين كليه راههاي بين شهري واقع در محدوده استحفاظي و حريم شهرها به عمق 150 متر مربع از بر حريم قانوني راه و همچنين ايجاد راههاي دسترسي هم سطح به جاده هاي اصلي ممنوع است مگر در مورد كاربريهاي خاص

كه هم محل كاربري و هم راههاي دسترسي لازم عينا در قالب طرحهاي مصوب جامع و تفصيلي و هادي ترسيم شده يا ضوابط مربوط به آنها تعيين شده باشد.

تبصره _ تاسيسات لازم براي بهره برداري (كاشت ، داشت و برداشت از زمينهاي كشاورزي وباغات و همچنين خطوط پايه هاي انتقال نيروي برق و شبكه هاي مخابراتي ، پلها و تونلهاي واقع درمسير راهها ، لوله هاي انتقال نفت و گاز ، كانالها و شبكه هاي آبياري خطوط و لوله هاي آبرساني ، سيل بندها و سيل گيرها ، از شمول بندهاي فوق مستثني و تابع قوانين و مقررات مربوط به خود هستند.

كميسيونهاي ماده 5 يا مراجع تصويب طرحهاي هادي برحسب مورد و در صورت لزوم مي توانند جاده هاي ارتباطي ديگري را نيز كه از شهرها به روستاها و يا نقاط ديگري در اطراف شهرمنتهي مي شوند مشمول اين مقررات بنمايند كه در اين صورت حريم حفاظتي آنها تا 50 متر قابل تقليل است همچنين در قالب طرحهاي به سازي يا هادي روستايي مورد طراحي قرار گيرد تا 50 مترقابل تقليل است

(بند 3 مصوبه به موجب مصوبه مورخ 3/2/69 شورايعالي شهرسازي و معماري ايران به شرح فوق اصلاح شده است )

4 _ كليه كارگاهها و واحدهاي صنعتي و صنفي و تجاري و خدماتي و نظاير آن موجود در دوطرف راههاي موضوع اين مصوبه مي بايست به مجموعه هاي متمركز جديد منتقل شوند.

شهرداريها در مورد حريم موضوع ماده 99 و مراجع مسوول صدور پروانه و نظارت در حدفاصل حريم شهرداري تا محدوده نهايي طرحهاي جامع و هادي موظفند محلهاي مناسب برايانتقال اين گونه واحدها را با همكاري ادارات كل مسكن و شهرسازي استانها بر اساس طرحهاي مصوب توسعه شهري تعيين و تسهيلات لازم

را براي انتقال فراهم نمايند و وزارت مسكن وشهرسازي با استفاده از امكانات سازمان زمين شهري و خصوصا با استفاده از اراضي دولتي تحقق امر فوق را تسهيل خواهد كرد.

محلهاي قبلي بر اساس تصويب مراجع قانوني مقرر حسب مورد به فضاهاي سبز و يا سايركاربريهاي عمومي تبديل و اعمال هرگونه كاربري خصوصي مغاير با آن ممنوع است .

ضوابط و مقررات شهرسازي و معماري براي عبور و مرور معلولين - مصوب مورخ 8/3/68

شورايعالي شهرسازي و معماري ايران در جلسه مورخ 8/3/68 پيشنهاد وزارت مسكن وشهرسازي در ارتباط با رفع موانع شهرسازي و معماري در عبور و مرور ، دسترسي به اماكن و فضاهاو تجهيزات عمومي شهري به منظور تامين امكانات شركت افراد داراي معلوليتهاي گوناگون جسمي در زندگي روزمره جامعه را به شرح زير تصويب نمود:

1 _ از اين تاريخ در كليه طرحهاي آتي و در دست تهيه شهركسازي و مجتمع هاي مسكوني وساختماني سراسر كشور اعم از اينكه توسط دستگاههاي دولتي و وابسته به دولت و شهرداريها و يابخش خصوصي تهيه گردند ، رعايت ضوابط موضوع فصل اول مجموعه پيوست كه شامل ضوابط برنامه ريزي و طراحي براي تسهيل حركت معلولين سطح شهر مي باشد الزامي بوده و كليه مراجع مسوول تهيه ، بررسي و تصويب و اجراي طرحهاي توسعه شهري ، شهرك سازي و مجتمع هاي ساختماني و مسكوني موظفند در مراحل مختلف تصويب و صدور پروانه و نظارت ضوابط مذكوررا رعايت نمايند.

2 _ به منظور رفع موانع شهري موجود لازم است كه اصلاحات موضوع فصل دوم فورا و تا قبل از تهيه و يا تجديدنظر توسعه شهري به منظور نزديكتر كردن شرايط موجود به استاندارد توسط مراجع مسوول عمران شهري با توجه به اولويت هر يك به اجرا در آيد.

3 _ رعايت

ضوابط فصل سوم در طراحي كليه ساختمانهاي موضوع فصل مذكور براي تهيه كنندگان طرحهاي فوق الذكر الزامي است و مراجع مسئول صدور پروانه و نظارت ساختماني موظف به اجراي صحيح و دقيق آن هستند.

كليه ساختمانهاي عمومي موضوع اين آيين نامه به خصوص ادارات دولتي موجود بايد تدريجابا شرايط اين آيين نامه تطبيق داده شوند. تشخيص ميزان طبق اين ضوابط و زمان لازم براي اعمال آن به عهده كميسيوني مركب از نمايندگان سازمان بهزيستي بنياد جانبازان و وزارت مسكن وشهرسازي خواهد بود. وزارت مسكن و شهرسازي موظف است تضمين قانوني اعمال اين ضوابط را از مراجع ذيربط كسب نمايد.

4 _ اعمال ضوابط و مقررات فصل چهارم فعلا اختياري بوده ولي بر حسب تشخيص كميسيون موضوع بند 3 و با استفاده از تضمين قانوني كه كسب خواهد شد الزام آور خواهد گرديد.

5 _ وزارت مسكن و شهرسازي موظف است حداكثر هر 5 سال يك بار با جلب نظر سازمان بهزيستي و بنياد جانبازان ضوابط و مقررات موضوع اين مصوبه را مورد بازنگري و تطبيق با شرايط و امكانات جديد قرار داده و براي تصويب به شورايعالي شهرسازي و معماري پيشنهاد نمايد.

لزوم مطابقت كليه طرحهاي آماده سازي با طرحهاي جامع تفصيلي و هادي - مصوب مورخ 18/10/68 (بند 4)

مصوب مورخ 18/10/68 (بند 4)

ب با توجه به لزوم حفظ حريم تصفيه خانه هاي فاضلاب به لحاظ مشكل بو و ساير عوامل زيست محيطي اولا: در انتخاب موقعيت مكاني تصفيه خانه ها كليه مسايل فني و زيست محيطي رعايت گردد و ثانيا: كليه دستگاههاي ذيربط موظفند از هرگونه ساخت و ساز تا حريم 6 كيلومتري تصفيه خانه جلوگيري نمايند، ضمنا لازم است توسط مسئولين مربوطه كمربند درختكاري دراطراف تصفيه خانه ها ايجاد شود.

اصلاحيه بند 3 ضوابط حفظ حريم و اراضي مجاور راهها در محدوده استحفاظي مصوب 1/3/68 - از مصوبه 3/2/69

بند 3:

احداث هرگونه ساختمان و تاسيسات در طرفين كليه راههاي بين شهري واقع در محدوده استحفاظي و حريم شهرها به عمق 150 متر از بر حريم قانوني راه و همچنين ايجاد راههاي دسترسي هم سطح به جاده اصلي ممنوع است مگر در مورد كاربري هاي خاص كه هم محل كاربري و هم راههاي دسترسي لازم عينا طرحهاي مصوب جامع و تفصيلي و هادي ترسيم شده يا ضوابط مربوط به آنها تعيين شده باشد.

تبصره 1:

تاسيسات لازم براي بهره برداري (كشت ، داشت و برداشت از زمينهاي كشاورزي و باغات وهمچنين خطوط پايه هاي انتقال نيروي برق و شبكه هاي مخابراتي ، پلها ، و تونلهاي واقع درمسير راهها ، لوله هاي انتقال نفت و گاز ، كانالها و شبكه هاي آبياري خطوط لوله هاي آبرساني ، سيل بندهاي و سيل گيرها ، از شمول بندهاي فوق مستثني و تابع قوانين و مقررات مربوط به خودهستند.

كميسيونهاي ماده 5 مراجع تصويب طرحهاي هادي حسب مورد و در صورت لزوم مي توانندجاده هاي ارتباطي ديگري را نيز كه از شهر به روستاها و يا نقاط ديگري در اطراف شهر منتهي مي شوند مشمول اين مقررات بنمايند كه در اين صورت حريم حفاظتي آنها تا 50 متر قابل تقليل است همچنين حريم حفاظتي جاده هاي

بين شهري در مواردي كه از روستا عبور مي نمايند نيزچنانچه در قالب طرحهاي بهسازي يا هادي روستايي مورد طراحي قرار گيرد تا 50 متر قابل تقليل است

بررسي مصوبات قبلي كميسيونهاي ماده 5 - مصوب مورخ 17/10/69

شوراي عالي شهرسازي و معماري در جلسه 17/10/69 مقرر نمود كه واحد شهرسازي ومعماري مصوبات قبلي كميسيونهاي ماده 5 را از لحاظ عدم مغايرت با مصوبات شوراي عالي و تطبيق با حدود اختيارات قانوني كميسيونهاي ماده 5 بررسي نموده و نتايج را براي اتخاذ تصميم درباره لغو مغايرتها تا ابتداي سال 1370 در شوراي عالي مطرح نمايند و منبعد نيز هر سه ماه يكبار گزارشي از كليه كميسيونهاي ماده 5 در اين راستا جهت بررسي مغايرتها در شوراي عالي مطرح نمايد.

ضوابط و مقررات افزايش تراكم و بلند مرتبه سازي - از مصوبه مورخ 24/10/69

شورايعالي شهرسازي و معماري ايران در جلسه مورخ 24/10/69 به منظور نيل به اهداف

_ استفاده بيشتر و بهتر از سطح زمين در شهرها براي اسكان جمعيت

تامين فضاي باز و محيط زيست بهتر.

و در هماهنگي با مصوبه مورخ 1/7/69 شوراي اقتصاد در خصوص تقليل سطح زيربناي واحدهاي مسكوني با تاكيد برخط مشي هاي كلي

_ تشويق بلندمرتبه سازي

_ تطبيق الگوي تفكيك با مقتضيات بلندمرتبه سازي

_ تشويق به تجميع قطعات در مناطق نوسازي

_ استفاده از ظرفيتهاي افزايش تراكم جمعيتي و ساختماني

_ انبوه سازي و بكارگيري روشهاي صنعتي در ساختمان سازي

تصويب نمود كه كميسيونهاي ماده 5 قانون تاسيس شوراي عالي شهرسازي و معماري موظفندطرحهاي تفصيلي و ضوابط و مقررات اجرايي آنها را در كليه شهرهايي كه طبق سرشماري 1365بيش از 200 هزار نفر جمعيت داشته اند با رعايت موارد زير اصلاح نمايند:

1 _ نظام شبكه ارتباطي و اساس طرح جامع حفظ گردد و چنانچه تغييرات اساسي باشد تصويب آن بعهده شورايعالي شهرسازي و معماري ايران خواهد بود.

2 _ تعيين مناطقي مسكوني و مختلط مسكوني با تراكم بالا براي مرتبه سازي و حداقل 4

طبقه غير از زيرزمين در اراضي ساخته نشده

3 _ تعيين مناطق مسكوني و مختلط مسكوني براي بلندمرتبه سازي تشويقي (حداقل 4 طبقه غيراز زيرزمين در مناطق نوسازي و محلات فرسوده و قديمي و قطعات كوچك ساخته نشده

براي استفاده از افزايش تراكم تشويقي لازم است قطعات كوچك در حد مساحت لازم براي بلندمرتبه سازي تجميع شوند.

4 _ تعيين مناطق مسكوني 1 يا 2 خانواري با حداكثر ارتفاع 2 طبقه غيراز زيرزمين

5 _ تعيين حداكثر سطح اشغال در مناطق بلند مرتبه سازي

6 _ تعيين ضوابط تفكيك و تراكم ساختماني در مناطق بلند مرتبه سازي با رعايت حداقل 1000متر مربع مساحت و مقررات تشويقي افزايش تراكم در مقابل افزايش سطح قطعات و كاهش سطح اشغال

7 _ تعيين ضوابط تفكيك و تراكم ساختماني در مناطق 2 و1 خانواري

8 _ تعيين ضوابط مربوط به فاصله ساختمانها از معبر مجاور اضلاع زمين به منظور تامين تهويه نور و آفتاب كافي بر حسب شرايط اقليمي و جلوگيري از اشراف

9 _ تعيين ضوابط حداقل عرض زمين و تناسب لازم بين عرض و عمق

10 _ تعيين ضوابط مربوط به پاركينگ

11 _ اجراي اين ضوابط و مقررات در شهرهايي كه طبق سرشماري 1365 كمتر از 200 هزارنفرجمعيت داشته اند اجباري نمي باشد. پيشنهادات مربوط به اجراي اين مصوبه در شهرهاي مزبورپس از بررسي و پيشنهاد كميسيون ماده 5 كه لازم است تا آخر خرداد 1370 به وزارت مسكن وشهرسازي ارسال گردد در شورايعالي مورد تصميم گيري قرار خواهد گرفت و تا آن زمان هرگونه تغييري در ضوابط تفكيك و تراكم ساختماني طرحهاي مصوب ممنوع است مگر با تصويب شوراي عالي شهرسازي و معماري

12 _ افزايش تراكم متوسط جمعيتي شهرناشي از افزايش تراكم ساختماني حداكثر تا ميزان 25%نسبت به طرح جامع تصويب شده بيشتر نباشد.

13 _ گزارش توجيهي افزايش تراكم موضوع بند 12 و مشتمل بر اثرات آن بر روي سرانه ها،توزيع فضاهاي خدماتي و شبكه عبور و مرور و تاسيسات آب و برق كه قبلا در كميسيون ماده 5 بادعوت از نماينده وزارت نيرو و سازمانهاي برنامه بودجه و محيط زيست مورد بررسي قرار گرفته است براي تصويب به شورايعالي شهرسازي و معماري ارسال گردد.

14 _ هرگونه تغييرات ديگري در ضوابط و مقررات تفكيك و تراكم ساختماني كه منجر به افزايش تراكم جمعيتي شهر شود بدون تصويب شوراي عالي شهرسازي ممنوع است

مصوبه شوراي عالي شهرسازي و معماري در مورد غيرقابل تفويض بودن اختيارات كميسيون ماده 5 - مصوب 2/2/70

شورايعالي شهرسازي و معماري ايران در تاريخ 2/2/70 تشكيل شد.

در ارتباط با صورتحساب شماره 90 و شماره 100 مورخ 23/7/68 كميسيون ماده 5 تهران كه پاره اي از اختيارات كميسيون ماده 5 را به شهردار تهران تفويض نموده است نظر شوراي عالي به شرح زير تصويب شد:

1 _ اختيارات كميسيون ماده 5 به هيچ وجه قابل تفويض نبوده و مصوبات شماره 90 و شماره 100 مورخ 23/7/68 كميسيون ماده 5 تهران ملغي اعلام مي گردد و هرگونه تغيير در طرح تفصيلي بايد به تصويب اعضاي كميسيون ماده 5 برسد.

ضمنا كميسيونهاي ماده 5 نمي توانند مواردي را كه مغايرت اساسي در طرحهاي جامع ايجادمي كند تصويب نمايند.

2 _ كليه مواردي كه قبلا با استفاده از صورتجلسات 90 و100 مذكور انجام شده ظرف يك ماه ازاين تاريخ در كميسيون ماده 5 تهران مورد بررسي قرار گرفته مغايرتها به شوراي عالي گزارش شود.

مشخصات پهنه بندي اقليمي ايران و روشهاي كلي طراحي مسكن ساختمان و شهرسازي - مصوب 13/3/70

شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران درتاريخ 13/3/1370 مطالعات پهنه بندي اقليمي ايران راكه توسط مراكز تحقيقات ساختمان و مسكن وابسته به وزارت مسكن و شهرسازي تهيه شده و نتايج آن در قالب پهنه بندي اقليمي و جدولهاي مربوط به حدود تقريبي درصد سالانه نيازهاي حرارتي ساختمان و روشهاي كلي براي نيل به اهداف عمده طراحي اقليمي در مسكن ساختمان و شهرسازي تنظيم گرديده مورد بررسي قرار داده ضمن تاييد ارزش و اعتبار اين مطالعات كاربرد نتايج آن را به شرح زير اعلام نمود:

1 _ در كليه مطالعات شهرسازي و معماري و ساختمان درصد سالانه نيازهاي حرارتي ساختمان و روشهاي پيشنهادي براي دستيابي به اهداف عمده طراحي اقليمي موضوعت اين مصوبه موردتوجه كامل تهيه كنندگان و تصويب كنندگان طرحها قرار گيرد.

2

_ در كليه طرحهاي جامع وتفصيلي و هادي و آماده سازي كه منبعد تهيه مي شود، پهنه بندي ومشخصات اقليمي و روشهاي كلي طراحي موضوع اين مصوبه مي تواند جايگزين مطالعات عمومي مربوط به اقليم و آب و هوا گردد. تهيه كنندگان طرحها براي كسب اطلاعات بيشتر مي توانند از گزارش پايه اين مطالعات شامل آمار و اطلاعات آب و هوايي و بررسي وضعيت حرارتي استفاده نمايند بديهي است در صورتيكه مطالعات محلي و تفصيلي اقليمي مورد نياز باشد طبق شرح خدمات خاص انجام خواهد شد.

ضوابط نحوه استفاده از زمينهاي واقع در معرض خطر بالا آمدن آب درياي خزر ( اصلاحي 71 )

(اصلاح شده بر اساس مصوب 9/10/70 و مصوبه 23/9/71 شوراي عالي شهرسازي و معماري

شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران در جلسه مورخ 7/5/1370 با توجه به نتايج مطالعات انجام شده توسط وزارت نيرو درمورد تغييرات آب درياي خزر ضمن تاكيد بر اهميت و ارزش اراضي ساحلي و لزوم استفاده از آخرين دستاوردهاي علمي و تكنولوژي پيشرفته براي حداكثر بهره وري از زمينهاي ساحلي و جلوگيري از خطر و خسارات بالا آمد آب دريا، موارد زير را تصويب نمود:

كميته اي به رياست معاون وزارت نيرو و عضويت معاونين (نمايندگان اعضاي شوراي عالي وزارتخانه هاي مسكن و شهرسازي ، كشور ، كشاورزي جهاد سازندگي و سازمان محيط زيست ، مطالعات همه جانبه در زمينه بالا آمدن آب دريا و اثرات آن بر اراضي و مستحدثات ساحلي و روشهاي مقابله با آن و همچنين برنامه ادامه مستمر اين مطالعات را تا آخر سال 1370 انجام داده و نتايج آن را به شوراي عالي گزارش نمايد.

ب وزارت مسكن و شهرسازي طرح جامع اسكان جمعيت در مناطق ساحلي درياي خزر را برپايه مطالعات طرح منطقه اي به منظور

تامين اراضي كافي همراه با ضوابط خاص احداث ساختمان در آنها تا آخر سال 1371 تهيه و به تصويب شوراي عالي شهرسازي و معماري برساند.

ج وزارت مسكن و شهرسازي ضمن تهيه طرح جامع اسكان جمعيت در مناطق ساحلي درياي خزر با استفاده از آخرين مطالعات ضوابط و مقررات دايمي استفاده از زمينهاي واقع در معرض خطر بالا آمدن آب درياي خزر را قبل از پايان سال 1371 براي بررسي شوراي عالي تهيه نمايد و تا آن تاريخ ضوابط و مقررات ذيل لازم الاجرا است

1 _ از تاريخ اين اصلاحي احداث هر نوع ساختمان غير از سازه هاي سبك و موقت براي استفاده فصلي از دريا و نظاير آن در تمام اراضي ساحلي درياي خزر بدون رعايت تراز از حداقل 24 براي معيار و محوطه ها و احداث كليه ساختمانهاي امدادي درماني ادارات اصلي شهر و منطقه ، تاسيسات آب و برق و مخابرات و همچنين هرگونه تاسيسات و تجهيزات و ساختمانهاي خدماتي كه توقف و تعطيل كار و خدمات آنها براي شهر قابل تحمل نبوده و امكان جايگزيني سريع آنها درصورت محاصره شدن در آب نباشد در زير تراز (22_) ممنوع است

فهرست كامل ساختمانهاي ممنوع در زير تراز (22_) مشتركا توسط وزارتين مسكن و شهرسازي و كشور ظرف مدت يكماه تهيه و اعلام خواهد گرديد.

تبصره _ احداث پروژه هاي خاص مثل هتل و تاسيسات توريستي و مجموعه سازيها با استفاده از سازه هاي مقاوم در برابر آب با رعايت تراز 24_ براي دسترسي ها در اراضي زير تراز 24_ مجاز است مشروط بر اينكه طرح شهرسازي آنها حسب مورد به تصويب كميسيون ماده 5 يا مرجع تصويب طرح هادي و يا

مراجع مسئول صدور پروانه و نظارت در خارج از محدوده حريم شهرهابرسد.

2 _ لازم است شهرداريها و مراجع مسئول خارج از محدوده و حريم شهرها با همكاري سازمان نقشه برداري كشور ترازهاي (24_) و (22_) را در روي زمين به تعداد كافي علامت گذاري كرده و براي تعيين رقوم دسترسي به ساختمانها در صدور پروانه هاي ساختماني مفاد اين مصوبه را رعايت كنند وزارت مسكن و شهرسازي هزينه علامت گذاري داخل شهرها را پرداخت خواهد نمود.

3 _ رعايت مفاد مصوبه در تهيه طرحهاي جامع و تفصيلي و هادي شهري و روستايي الزامي است و در مورد طرحهاي جامع و تفصيلي و هادي شهري و روستايي قبلي با توجه به قرار گرفتن بخشي از شبكه ارتباطي و محوطه ها در خارج از تراز (24_) و ضرورت جايگزيني آنها در بالاي تراز(24_) و همچنين انتقال كاربري هاي كه نبايد زير تراز (22_) اصلاحات لازم بايستي به عمل آمده و به تصويب مراجع ذيربط برسد.

تبصره _ دستگاههاي مسؤول تهيه طرحهاي هادي روستايي تا آخر 70 طرحهاي هادي روستاهاي مشمول اين مصوبه را تهيه خواهند نمود.

د _ از آنجا كه در كنار اجراي اين مصوبه هرچه سريعتر طرح ساحل سازي توسط وزارت نيرو نيزضرورت دارد از هيات محترم دولت درخواست مي شود در تامين اعتبارات مطابق برنامه زمانبندي پيشنهاد شده توسط وزارت نيرو اقدام گردد.

(فهرست ساختمانهايي ممنوع در زير تراز 22_ اراضي ساحلي درياي خزر كه به موجب بند 1قسمت ج اين ضوابط تهيه شده پيوست اين مجموعه است .

ضوابط و نحوه تعيين عرض بستر و حريم رودخانه ، انبار و مسيلها واقع در شهرها و حريم استحفاظي آنها - م

شورايعالي شهرسازي و معماري ايران در جلسه مورخ 7/5/70 موارد زير را تصويب نمود.

1 _ وزارت نيرو حجم سيلاب رودخانه ها ، انهار

و مسيلهاي واقع در شهرها و محدوده استحفاظي آنها را در دوره هاي تناوب 20 ، 25 ، 50 ، 100 ساله ، در نقاط ورود به شهر تعيين و براي استفاده در مطالعات طرحهاي جامع و تفصيلي و هادي حسب درخواست در اختيار وزارتخانه هاي مسكن و شهرسازي و كشور قرار خواهد داد.

تبصره 1 _ در مواردي كه به دليل اهميت مسئله بررسي دوره هاي تناوب ديگري نيز مورد نيازباشد وزارت نيرو حجم سيلات مربوطه را نيز اعلام خواهد نمود.

تبصره 2 _ در صورتي كه در طرحهاي هادي وزارت كشور علاوه بر نقطه ورودي متقاضي تعيين دبي سيلاب و بستر طبيعي در نقاط مهم ديگري از رودخانه باشد وزارت نيرو اعلام خواهدنمود.

2 _ عرض بستر طبيعي و حريم و در موارد لازم روشهاي تقليل عرض بستر طبيعي با استفاده ازسازه هاي مناسب روباز يا سرپوشيده برحسب دوره هاي تناوب مختلف در طرحهاي جامع و تفصيلي و هادي با تاييد وزارت نيرو مشخص مي گردد و ضوابط نحوه استفاده از زمين و احداث ساختمان طبق شرح خدمات و روش انجام مطالعات كه ظرف 4 ماه از طرف وزارت مسكن و شهرسازي تهيه و ابلاغ خواهدگرديد پيشنهاد خواهد شد.

3 _ مراجع تصويب طرحهاي جامع و تفصيلي و هادي بر اساس مطالعات انجام شده موضوع بند 2 عرض بستر و حريم و ضوابط استفاده از زمين و احداث ساختمان را تصويب خواهد نمود.

4 _ اعمال ضوابط اين مصوبه در طرحهاي جامع و تفصيلي و هادي كه بعد از اين تاريخ تصويب شود لازم بوده و در ساير شهرها به ترتيب اولويتي كه وزارت نيرو پيشنهاد نمايد صورت خواهد گرفت و تا قبل از آن

تاريخ ضوابطي كه قبلا از طرف وزارت نيرو اعلام شده به قوت خود باقي است

نحوه بررسي و تصويب طرحهاي جامع شهري - مصوب 1/4/71

شورايعالي شهرسازي و معماري ايران درجلسه مورخ 1/4/71 مراحل مختلف بررسي و تصويب طرحهاي جامع شهر را به استناد بند 1 ماده 4 قانون تاسيس شوراي عالي شهرسازي ومعماري ايران به شرح زير تصويب نمود.

(1_ الف بررسي طرح در شوراي شهرسازي استان حداكثر ظرف يكماه و ارسال گزارش بررسي به دبيرخانه شورايعالي

تبصره _ در صورتيكه شوراي شهرسازي استان انجام تغييرات و اصلاحاتي را پيشنهاد نمايد.زمان انجام آن را نيز تعيين خواهد نمود. بديهي است در اين صورت مهلت شوراي شهرسازي استان براي بررسي مجدد طرح و رسيدگي به تغييرات و اصلاحات يك ماه از تاريخ تحويل مجدد طرح خواهد بود ولي به هرحال بررسي طرح در شوراي شهرسازي استان جمعا نبايد از دو ماه تجاوزنمايد.

(1_ ب _ بررسي طرح در كميته هاي فني زير و گزارش نتايج بررسيها توسط دبيرخانه شورايعالي شهرسازي و معماري ايران

(1_ ب _ 1) كميته فني كالبدي متشكل از نمايندگان وزارت كشور وزارت مسكن و شهرسازي ، وزارت فرهنگ و آموزش عالي (ميراث فرهنگي سازمان حفاظت محيط زيست ، وزارت نيرو ، وزارت كشاورزي ، وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح و سازمان برنامه و بودجه (حداكثر 3جلسه

(1 _ ب _ 2) كميته فني اجتماعي _ اقتصادي متشكل از نمايندگان سازمان برنامه و بودجه ، وزارت مسكن و شهرسازي ، وزارت كشاورزي ، وزارت جهاد سازندگي ، وزارت كشور و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

(1_ ب _ 3) كميته فني ضوابط و مقررات متشكل از نمايندگان وزارت كشور ، وزارت مسكن وشهرسازي و وزارت فرهنگ

و آموزش عالي (ميراث فرهنگي حداكثر 3 جلسه

(1 _ ج استماع گزارش دبيرخانه از تلفيق نظرات كميته ها ، مذاكره نهايي و راي گيري براي تصويب توسط شورايعالي شهرسازي و معماري ايران

2 _ مراحل بررسي و تصويب طرح جامع شهرها با جمعيت كمتر از 200 هزار نفر طبق مصوبه مورخ 12/6/69 شورايعالي

(2 _ الف بررسي طرح در كميته هاي فني متشكل از نمايندگان اعضا شوراي شهرسازي استان ، با تركيب و مدت پيش بيني شده در بند 1 _ ب اين مصوبه و گزارش نتايج بررسيها توسط اداره كل مسكن و شهرسازي به شوراي شهرسازي استان

(2 _ ب استماع گزارش اداره كل مسكن و شهرسازي ، مذاكره نهايي و راي گيري براي اتخاذ تصميم توسط شوراي شهرسازي استان

(2_ ج ارائه گزارش شوراي شهرسازي استان به شورايعالي شهرسازي و معماري توسط دبيرخانه شورايعالي شهرسازي و معماري حداكثر ظرف يك ماه براي تصويب شورايعالي

4 _ مصوبه مورخ 2/2/69 مربوط به شهرهاي واقع در استانهاي جنگزده از اين تاريخ لغو مي گردد و در اين تاريخ لغو مي گردد و دراين راستا نيز حسب مورد به يكي از دو روش مربوط به شهرهاي كمتر يا بيشتر از 200 هزار نفر عمل خواهد شد.

ضوابط شهرسازي و معماري در ارتباط با قانون تعيين وضعيت املاك واقع در طرحهاي دولتي و شهرداريها - مصوب

شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران در جلسه مورخ 16/6/71 ضوابط شهرسازي و معماري در ارتباط با قانون تعيين وضعيت املاك واقع در طرحهاي دولتي و شهرداريها مصوب 29/9/67 مجلس شوراي اسلامي را به طرح زيرتصويب نمود:

شهرداريها موظفند در تمام كاربري هاي طرحهاي جامع و تفصيلي و هادي اعم از مسكوني ، تجاري و خدماتي طبق ضوابط و مقررات طرحهاي مزبور براي مالكيني كه متقاضي احداث ساختمان

مطابق با كاربريهاي مصوب هستند پروانه ساختمان صادر نمايند مگر اينكه اجراي طرحهاي دولتي يا طرحهاي شهرداريها توسط دستگاههاي ذيربط در املاك مالكين مزبور اعلام شده باشد كه دراين صورت با توجه به قانون تعيين وضعيت املاك واقع در طرحهاي دولتي و شهرداري ها به ترتيب زير عمل خواهد شد:

1 _ در صورت اعلام نظر دستگاه اجرايي مبني بر تصميم به اجراي طرح ظرف 18 ماه مقرر درقانون تعيين وضعيت املاك اجازه احداث و تجديد بنا يا افزايش ساختمان به مالك داده نخواهد شد.

2 _ در صورت اعلام نظر دستگاه اجرايي مبني بر عدم تصميم به اجراي طرح ظرف 18 ماه مقرر در قانون و موكول كردن آن به آينده خواه قبل و خواه بعد از ده سال يا انقضاي مهلت 18 ماه مقرر درقانون ، در مناطق مسكوني و تجاري اجازه احداث يا تحديد بنا و افزايش ساختمان مسكوني با رعايت ضوابط مربوط به تعداد طبقات و سطح اشغال و تراكم مجاز ، حداكثر 150 متر مربع در كل زيربنا داده شود.

تبصره 1 _ در صورتي كه اجراي طرح به قبل از ده سال موكول شده باشد، تعهد لازم مبني بر عدم مطالبه هزينه احداث و تجديد بنا مطابق تبصره 1 قانون تعيين وضعيت املاك واقع در طرحهاي دولتي و شهرداريها از مالك اخذ خواهد گرديد.

تبصره 2 _ در صورت تعدد مالكين مشاع بر اساس اسناد مالكيت مربوط به قبل از تصويب قانون تعيين وضعيت املاك واقع در طرحهاي دولتي و شهرداريها (29/9/67) به هر يك از مالكين احداث يك واحد مسكوني به مساحت حداكثر 150 متر مربع اجازه داده مي شود مشروط بر اينكه در

مجموع از تراكم ساختمان مجاز منطقه بيشتر نباشد و ضوابط مربوط به تعداد طبقات و سطح اشغال رعايت شود.

ضوابط مربوط به تعيين مقدار زمين مورد نياز موسسات آموزش عالي - مصوب 23/6/71

شورايعالي شهرسازي و معماري ايران درتاريخ 23/6/71 ضوابط مربوط به تعيين مقدار زمين مورد نياز موسسات آموزش عالي را به شرح زير تصويب نمود:

1 _ زمين مورد نياز موسسات آموزش عالي شامل فضاهاي آموزشي ، كمك آموزشي ، فضاهاي خدماتي و فوق برنامه ، خدمات پشتوانه اي ، فضاهاي باز و سبز و درختكار و ورزشي ، با توجه به امكانات موجود در شهرهاي مختلف كشور به شرح زير تعيين مي گردد.

1_1_ در داخل محدوده ساخته شده كليه شهرها و محدوده توسعه آتي شهرهاي مشهد _ اصفهان تبريز و شيراز 70 متر مربع به ازا هر دانشجو.

2_1_ داخل محدوده توسعه آتي شهرها (به جز شهرهاي مشهد _ اصفهان _ تبريز و شيراز) 100متر مربع به ازا هر دانشجو.

تبصره 1 _ در مواردي كه خوابگاههاي دانشجوي و منازل سازماني بنا به تشخيص شوراي گسترش آموزش عالي در داخل محوطه دانشگاه پيش بيني شود در مورد بند 2_1 ، 50 مترمربع به سرانه هاي اين بند اضافه خواهد شد.

تبصره 2 _ اين ارقام سرانه موضوع اين بند شامل زمينهاي موردنياز براي مزارع نمونه و تحقيقاتي دانشكده هاي كشاورزي و منابع طبيعي و دامپزشكي نمي باشد.

2 _ تعيين كاربري آموزش عالي در طرحهاي جامع و هادي متناسب با تعداد دانشجويان در10سال بعد بر اساس درخواست وزارت فرهنگ و آموزش عالي و متناسب با مصوبات شوراي گسترش آموزش عالي خواهد بود.

3 _ سطوحي كه طبق سرانه هاي اين مصوب تخصيص يابد تا زماني كه تحت اشغال ساختمان درنيامده بايد متناسب با برنامه اجرايي پروژه تحت پوشش

فضاي سبز در آيد.

4 _ طرح موسسات آموزش عالي به صورت شهرها يا شهركهاي مستقل دانشگاهي در خارج ازمحدوده استحفاظي شهرها بايد به تصويب شورايعالي شهرسازي و معماري ايران برسد.

5 _ چنانچه در دانشگاههاي علوم پزشكي ، ايجاد بيمارستان در دخل محوطه دانشگاه پيش بيني شود 20 هكتار براي احداث يك بيمارستان 540 تختخوابي قابل توسعه تا 720 تخت و يك كلينيك دندانپزشكي به سطح مورد نياز اضافه خواهد شد.

6 _ در كليه زمينهاي واگذاري قبلي ، سطوح مازاد بر سرانه هاي اين مصوبه بايد با تصويب كميسيون ماده 5 يا شورايعالي به كاربري هاي لازم شهر اختصاص يابد.

7 _ ضوابط مربوط به تعيين سطوح مورد نياز دانشگاه پيام نور و مراكز تحقيقاتي و پژوهشي تكميلي توسط وزارت فرهنگ و آموزش عالي پيشنهاد و به تصويب شوراي عالي شهرسازي خواهدرسيد.

مصوبه شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران در خصوص نحوه بررسي طرحهاي جامع شهرهاي مركز استان با جمعيت ك

شورايعالي شهرسازي و معماري ايران در جلسه مورخ 5/4/74 مقرر نمود كه طرحهاي جامع شهرهاي مركز استان كه جمعيت آن ها كمتر از 200000 نفر است از شمول نحوه بررسي و تصويب موضوع مصوبه مورخ 42/6/69 شوراي عالي مستثني و تابع نحوه بررسي و تصويب شهرهاي باجمعيت بيش از 200000 نفر شود

مصوبه شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران در خصوص نحوه بررسي و تصويب طرحهاي جامع شهرستان - مصوب 1/8/

سازمان مسكن وشهرسازي استانها..... (كليه استانها)

شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران در جلسه مورخ 1/8/74 نحوه بررسي و تصويب طرحهاي جامع شهرستان را به شرح زير تعيين نمود:

الف _ كليه طرحهاي جامع شهرستانهايي كه

1 _ شهرهاي مراكز استانها در آنها واقعند،

2 _ شهر مركز آنها بر اساس آخرين سرشماري عمومي بيش از 200 هزار نفر جمعيت دارد.

3 _ جمعيت آنها بر اساس آخرين سرشماري عمومي بيش از 400 هزار نفر است

جهت بررسي و تصويب در شورايعالي شهرسازي و معماري ايران مطرح شود.

بررسي اين طرحها در كميته فني شوراي عالي حداكثر طي 5 جلسه انجام و نتيجه آن به شورايعالي گزارش خواهد شد.

ب _ نتيجه بررسي ساير طرحهاي جامع شهرستان ، پس از طرح در كميته فني شوراي شهرسازي استانها و اعلام نظر شوراهاي مذكور ، جهت تصويب نهايي به شورايعالي شهرسازي و معماري ايران گزارش شود.

مدت بررسي اين طرحها در كميته فني شوراي شهرسازي استان نيز حداكثر 5 جلسه است اعضا شورايعالي اسامي شهرستان هايي را كه مايلند نماينده آنها نيز درجلسه شوراي شهرسازي استان شركت نمايند به وزارت مسكن و شهرسازي ارسال خواهند نمود تا از آن جا جهت شركت درجلسه دعوت به عمل آيد.

مصوبه شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران در خصوص ضوابط جلوگيري از افزايش محدوده شهرها - مصوب 10/8/13

شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران علاوه بر وظيفه اظهارنظر درباره لوايح و آيين نامه هاي شهرسازي عهده دار تصويب طرحهاي توسعه و عمران در مقياسهاي ملي ، منطقه اي ، ناحيه اي و محل و بررسي و تصويب ضوابط و مقررات شهرسازي است كه به خصوص در بند 4 ماده 2 قانون تاسيس شورايعالي مذكور تصريح شده است

اينگونه ضوابط كه با هدف فراهم شدن موازين اجرايي و قانوني

توسعه موزون و هماهنگ كالبدي كشور تهيه مي شوند با توجه به دامنه شمول (شهر ، ناحيه ، منطقه ، كشور) و تاثيرگذاري وسيع آنها بر توسعه وعمران كشور ، يكي از پايه هاي اصلي نظام طرح ريزي و كنترل توسعه كالبدي كشور مي باشند.

در سالهاي اخير گسترش تدريجي محدوده مصوب شهرها در شرايطي روي داده كه جمعيت واقعي شهرها در افق طرحهاي جامع يا هادي و يا در مقاطع زماني معين ، از رقم جمعيت پيش بيني شده براي آنها در طرحهاي مذكور در همان مقاطع با اختلاف قابل ملاحظه اي كمتر بود. مقايسه جمعيت چند شهر بزرگ و كوچك كه به صورت اتفاقي هم انتخاب شدنشان داد كه اين امر قابل تعميم به وضعيت قريب به اتفاق شهرهاي كشور است و قطع نظر از عوامل به وجود آورنده ، نشان دهنده عدم تحقق تراكمهاي پيش بيني شد در طرح و توان جمعيت پذيري شهر حتي تا سالهايي دورتر از افق طرحهاست در چنين مواردي گسترش محدوده شهرها حتي پس از پايان يافتن دوره اجرايي ده ساله آنها نيز منطقي نبوده و حاصلي جز تشديد تخريب اراضي كشاورزي و باغات پيرامون شهرها ، تحميل هزينه هاي گزاف به دستگاههاي مسيول تامين خدمات شهري و در نتيجه دشوارتر شدن مديريت شهري و عدم ارايه خدمات مطلوب و مناسب به شهروندان و بالاخره پراكنده سازي و زشت شدن سيما و منظر شهرها ندارد.

با توجه به موارد فوق و بررسيهاي انجام شده مصوبه شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران در جلسه 10/8/1378 به شرح زير جهت اجرا ابلاغ مي شود:

1 _ از تاريخ تصويب اين مصوبه ، هرگونه افزايش در محدوده مصوب طرحهاي هادي و جامع شهري تا زماني كه تراكم

ناخالص جمعيتي (يعني نسبت جمعيت به سطح مصوب در محدوده فعلي طرح (يعني محدوده طرح مصوب به اضافه كليه تغييرات احتمالي قانوني و مصوب بعدي تا اين تاريخ بر اساس طرحهاي مصوب تحقق پيدا نكرده باشد.

تبصره _ آن دسته از پيشنهادات مربوطه به افزايش محدوده شهرها كه تا اين تاريخ به دبيرخانه شورايعالي شهرسازي و معماري ايران و اصل و درنوبت دستور كار شوراي عالي قرار گرفته است مشمول مفاداين مصوبه نبوده و بررسي هاي كارشناسي لازم جهت طرح در شورايعالي در مورد آنها به عمل خواهد آمد.

2 _ دستگاههاي ذيربط موظفند براي ارتقا و شرايط زندگي در محله هاي مركزي و قديمي شهرها و به وجود آمدن امكان عرضه بيشتر و به موقع زمين در بخشهاي مذكور ، پس از تعيين حدود مناطق مشمول بهسازي ، بازسازي ، و نوسازي در طرحهاي جامع شهري ، بلافاصله طرحهاي تفصيلي موضعي و طراحي شهري لازم براي اين مناطق را با حفظ هويت و رعايت اصول معماري وشهرسازي بومي شهر تهيه و به تصويب كميسيون ماده 5 استان مربوطه برسانند ، در مورد بافتهاي با ارزش تاريخي لازم است پيش از طرح در كميسيون ماده 5 طرحهاي مذكور به تاييد سازمان ميراث فرهنگي برسد.

3 _ وزارت مسكن و شهرسازي موظف است در جهت هدايت اصولي افزايش تراكم ناخالص شهري بعنوان يكي از ابزارهاي مورد نياز اين مصوبه ضوابط بلند مرتبه سازي و مكانيابي آن برحسب اولويت و ضرورت در شهرها با همكاري شهرداريها ، مطالعه و تهيه نمايد و براي طي مراحل تصويب و اجرا ارايه نمايد.

4 _ هرگونه تفكيك زمين و واگذاري آن براي امر مسكن به افراد ، شركتهاي تعاوني

يا ارگانهاي دولتي و غيردولتي و نهادها در داخل حريم و محدوده استحفاظي شهرها ممنوع مي باشد.

5 _ قبول تقاضاهاي مربوط به افزايش محدوده طرحهاي مصوب اعم از اينكه از طريق سازمانها ، اشخاص يا شركتهاي تعاوني و غيره درخواست شده باشد توسط شهرداريها و ساير اعضا كميسيون ماده 5 و طرح اين تقاضاها در كميسيونهاي مذكور و شوراهاي شهرسازي استانها تا حصول به شرايط تعيين شده در اين مصوبه ممنوع مي باشد.

6 _ تغيير كاربري اراضي زراعي و باغات داراي كاربري كشاورزي و باغداري در طرحهاي مصوب شهري و تبديل جنگلها به كاربريهاي شهري ممنوع است

7 _ صدور هرگونه مجوز تفكيك و پروانه احداث بنا براي اراضي زراعي و باغات واقع در حاشيه شهرها كه در طرحهاي مصوب شهري داراي كاربري مسكوني هستند ، تا قبل از اينكه تراكم ناخالص جمعيتي در بقيه اراضي شهري به تراكم ناخالص پيش بيني شده در طرح مصوب نرسيده باشد ممنوع است

8 _ به منظور جلوگيري از گسترش بي رويه شهرها و حفظ باغات و اراضي زراعي و زمينهاي باقابليت كشاورزي و جنگلها در پيرامون شهرهاي كشور و رعايت دقيق موضوع اين مصوبه ، ازتاريخ تصويب اين مقررات دستگاههاي تهيه كننده طرحهاي توسعه شهري موظفند درتجديدنظر ويا تهيه طرحهاي جامع و هادي شهرها ، نقشه منطقه بندي و استفاده از زمين در محدوده استحفاظي و حريم تعيين شده در طرحهاي مذكور را با حفظ اراضي كشاورزي و باغات و جنگلهاي موجود وهمچنين حفظ و حراست از حرايم راههاي عبوري بين شهري و رعايت محدوده هاي مناطق چهارگانه محيط زيست و تعيين كاربريهاي عمده و تاسيسات و تجهيزات مورد نياز در مقياس شهري و ناحيه اي

كه مي توانند در حريم شهر مستقر شوند و كمر بند سبز ، تهيه و براي تصويب به شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران و ساير مراجع ذيربط ارايه نمايند.

9 _ دبيرخانه شورايعالي شهرسازي و معماري ايران موظف است مفاد اين مصوبه را براي اطلاع عمومي در دو روزنامه كثيرالانتشار درج نمايد.

در خاتمه از جنابعالي به عنوان رييس شوراي شهرسازي استان و كميسيون موضوع ماده 5 قانون تاسيس شورايعالي شهرسازي و معماري ايران با توجه به نقش موثر و خطيري كه در نظارت عاليه برتوسعه موزون و هماهنگ استان بعهده داريد درخواست مي شود تا ضمن ابلاغ مراتب به كليه مراجع ذيربط ترتيبي اتخاذ فرماييد كه مردم ، مسئولين و شهرداري هاي استان با مفاد اين مصوبه آشناشوند و بر رعايت كامل آن كه ضامن تحقق حقوق شهروندي در جهت تامين آسايش ، نظم و زيبايي شهرهاست نظارت دقيق به عمل آيد.

اراضي و املاك

آيين نامه مربوط به استفاده از اراضي احداث بنا و تاسيسات در خارج از محدوده قانوني و حريم شهرها - مصوب 27/2/1355 هيات وزيران با اصلاحيه هاي بعدي
فصل اول _ كليات و تعاريف ( ماده 1 تا 3 )

آيين نامه مربوط به استفاده از اراضي احداث بنا و تاسيسات در خارج از محدوده قانوني و حريم شهرها - مصوب 27/2/1355 هيات وزيران با اصلاحيه هاي بعدي

ماده 1 _ از لحاظ اجراي مقررات مندرج در اين آيين نامه كلمات و عبارت محدوده قانوني حريم شهر (محدوده استحفاظي يا نفوذي در مفاهيم زير بكار رفته است

1 _ محدوده قانوني در شهرهايي كه طرح جامع يا طرح هادي براي آنها تهيه و بتصويب مراجع ذيربط رسيده باشد شامل محدوده خدماتي باضافه محدوده توسعه آينده شهر كه در طرح جامع ياهادي منظور گرديده است خواهد بود مگر اينكه حدود حوزه شهرداري تعيين شده طبق ماده 2 قانون شهرداري وسيعتر از آن باشد كه در اين صورت محدوده اخيرالذكر محدوده قانوني شناخته مي شودو در

مورد ساير شهرها محدوده قانوني همان حدود حوزه شهرداري است كه طبق ماده 2 قانون شهرداري تعيين مي گردد.

2 _ در شهرهاييكه طرح جامع يا هادي براي آنها تهيه و بتصويب مراجع ذيربط رسيده و درطرحهاي مذكور محدوده استحفاظي يا نفوذي مشخص گرديده است حريم شهر همان محدوده استحفاظي يا نفوذي است و در مورد شهرهايي كه فاقد طرح جامع يا هادي بوده و يا محدوده استحفاظي يا نفوذي در طرحهاي مذكور تعيين نشده باشد حريم شهر بر اساس ماده 99 الحاقي به قانون شهرداري تعيين مي گردد.

ماده 2 _ ساختمانها و تاسيساتي كه در خارج از محدوده قانوني و حريم شهرها ايجاد مي گرددبه يكي از دو صورت زير خواهد بود:

الف _ شهرك به محلي اطلاق مي شود كه در خارج از محدوده قانوني و حريم شهرها با حداقل 500 قطعه زمين براي احداث واحدهاي مسكوني بصورت مستقل يا آپارتماني قابل تملك شخصي باضافه ساختمانها و تاسيسات مورد نياز عمومي و اجتماعي سكنه بصورت مجتمع براي سكونت و تامين نيازهاي عمومي و اجتماعي و رفاهي شاغلين بخشهاي مختلف اقتصادي و اجتماعي يك منطقه يا به منظور رفع كمبود مسكن و جلوگيري از توسعه بي تناسب شهرهاي مجاور و يا بصورت مراكز تفريحي جهت استفاده مردم يك منطقه يا مردم سراسر كشور بوجود آمده امور آن بوسيله هياتي كه توسط ساكنان و مالكان انتخاب مي شوند و با خودياري ساكنان و مالكان اداره مي شود.

ب _ غير شهرك به ساختمانها و تاسيساتي اطلاق مي شود كه براي تامين نيازمنديهاي عمومي ، اقتصادي ، تجاري ، اجتماعي ، بهداشتي ، تفريحي ، آموزشي و نظاير آن در خارج از محدوده قانوني وحريم شهرها ايجاد گردد. در صورتي كه ساختمانهاي ديگري نيز باقتضاي نوع

فعاليت در مجاورت تاسيسات مذكور ايجاد شود واحد عليحده محسوب نمي شود و از نظر ثبتي قابل تجزيه و تفكيك نيست

ماده 3 _ تفكيك و تقسيم اراضي واقع در خارج از محدوده قانوني و حريم شهرها به قطعات كمتر از بيست هكتار تابع ضوابط و ترتيبات زير مي باشد:

الف _ در مورد اراضي شهرك ها تشريفات و ضوابط مقرر در فصل سوم اين آيين نامه بايد انجام گردد.

ب _ در مورد اراضي غير شهرك تفكيك تحت شرايط و ترتيبات زير مجاز خواهد بود:

1 _ هدف از تفكيك ، اجراي طرح مشخصي باشد كه طبق مقررات مربوط مورد موافقت مراجع ذيربط قرار گرفته باشد.

2 _ مساحت قطعات تفكيكي معادل و متناسب با اجراي طرح مورد نظر باشد.

3 _ انجام عمليات ساختماني يا تاسيساتي طرح در زمين مورد نظر امكان پذير باشد و مغايرتي باضوابط مقرر در ماده 4 اين آيين نامه نداشته باشد.

4 _ اعلام نظر وزارت كشاورزي و منابع طبيعي يا واحدهاي تابع آن وزارت كه اختيارات لازم بآنها تفويض شده باشد مبني بر عدم قابليت توليد زراعي اراضي و اقتصادي نبودن بهره وري كشاورزي از زمين مورد نظر و مناسب بودن آن براي اجراي طرح نسبت به اراضي ديگر همان حوزه كشاورزي

5 _ تقاضا و نقشه تفكيكي ضمن رعايت كليه شرايط بالا مورد تصويب مراجعي كه در حوزه هراستان اختيار صدور پروانه هاي ساختماني را در خارج از محدوده قانوني و حريم شهرها دارند قرارگرفته باشد.

تبصره 1 _ ادارات ثبت مجاز نخواهند بود هيچ نوع تقاضاي تفكيكي را به قطعات كوچكتر ازبيست هكتار قبل از اينكه مورد تصويب مراجع فوق قرار گرفته و ابلاغ شود بپذيرند و نسبت به آن اقدام كنند.

تبصره 2 _ در محدوده مسكوني روستاها

صدور اجازه تفكيك با رعايت قوانين جاري كشور ودر حدود نيازهاي سكونتي و اجتماعي روستا بعهده وزارت تعاون و امور روستاها يا واحدهاي تابعه آن وزارت كه اختيارات لازم بآنها تفويض شده باشد خواهد بود.

فصل دوم _ ايجاد ساختمانها و تاسيسات غيرشهرك ( ماده 4 تا 10

ماده 4 _ ايجاد هرگونه ساختمان و تاسيسات در خارج از محدوده قانوني و حريم شهرها مستلزم رعايت ضوابط عمومي زير است

1 _ رعايت حريم نسبت به راهها ، دريا ، رودخانه ، جنگلها ، درياچه ها ، تالابها ، نهرهاي عمومي ، قنوات و چاهها ، مسيل ها ، خطوط و پايه هاي انتقال نيروي برق ، خطوط و پايه ها و تاسيسات مخابراتي ، پل ها و تونلهاي واقع در مسير راهها يا تاسيسات عمراني ، لوله هاي انتقال نفت و گاز ، سدها و كانالها و شبكه هاي آبياري ، خطوط و لوله هاي آبرساني ، تاسيسات نظامي و انتظامي وامنيتي و مرزي ، تصفيه خانه هاي آب و فاضلاب ، سيل بندها و سيل گيرها و ساير تاسيسات عمومي و عمراني و ابنيه و آثار تاريخي و همچنين رعايت ضوابط مقرر توسط مراجع ذيربط در موردبهداشت عمومي و بهسازي و حفاظت محيط زيست

2 _ مدخل هر ساختمان بايد در گذرگاهي باشد كه لا اقل 8 متر عرض داشته و اين گذرگاه در هرحال بايد با شبكه معابر عمومي ارتباط داشته باشد.

3 _ رعايت قانون حفظ و گسترش فضاي سبز و جلوگيري از قطع بي رويه درخت در مورد اراضي مشجر و باغات و ضوابط مربوط به قانون مذكور و آيين نامه هاي مربوط به آن

4 _ منظور داشتن حداقل 75 درصد از مساحت زمين بصورت فضاي باز و در صورتيكه ساختمان بيش از يك طبقه باشد عدم تجاوز مساحت كل زيربناي

ساختمان از 50 درصد مساحت زمين

5 _ ارايه طرحي كه بتصويب مراجع ذيربط دولتي رسيده باشد و در موارديكه مرجع مشخصي براي تصويب طرح وجود ندارد تاييد مراجع مقرر در ماده 6 اين آيين نامه .

6 _ اخذ پروانه ساختمان با رعايت ماده 6 اين آيين نامه و رعايت مشخصات مندرج در پروانه مذكور.

تبصره 1 _ ضوابط مذكور در بند 1 اين ماده در صورتي لازم الرعايه خواهد بود كه آن ضوابط بموجب مقررات قانوني وضع و اعلام شده باشد و يا از طرف سازمانهاي ذيربط در حدود قانون به مراجع صادركننده پروانه ابلاغ گرديده باشد.

تبصره 2 _ دستورالعمل طرز اجراي بند 6 اين ماده توسط وزارت مسكن و شهرسازي و وزارت كشور تهيه و ابلاغ خواهد شد.

تبصره 3 _ در محلهايي كه طرح جامع منطقه اي يا ناحيه اي براي آنها تهيه گرديده و بتصويب مراجع مقرر در قوانين مربوط برسد و يا بعنوان قطب كشاورزي يا صنعتي تعيين شود هرگاه ضوابط مشخصي در طرح هاي فوق الذكر از لحاظ تفكيك اراضي و ساختمان و ايجاد تاسيسات عمومي مقرر شده باشد ضوابط مذكور در صدور پروانه ساختمان و ايجاد شهرك و صدور اجازه تفكيك ملحوظ خواهد گرديد.

«الحاقي 5/11/1373: وزارت مسكن و شهرسازي موظف است طرحهاي منطقه اي ياناحيه اي را در محدوده يك ناحيه شامل يك يا چند شهرستان ، تحت عنوان طرحهاي توسعه و عمران جامع ناحيه اي ، به همراه طرح جامع شهرهاي مراكز شهرستانهاي مشمول ناحيه را براي يك دوره بيست ساله تهيه و كاربريهاي اراضي و ضوابط و مقررات تفكيك زمين و احداث بنا را در محدوده شهرستان يا شهرستانهاي مذكور تعيين و براي تصويب به شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران پيشنهاد نمايد.

رعايت كليه ضوابط مقرر در طرحهاي توسعه

و عمران (جامع ناحيه اي مصوب و ضوابط زيست محيطي در تهيه و اجراي طرحهاي جامع و هادي كليه شهرهاي واقع در ناحيه مشمول طرحهاي توسعه و عمران مذكور يا احداث شهر و شهركهاي جديد همچنين استفاده از اراضي واحداث بنا و تاسيسات در خارج از محدوده قانوني و حريم شهرهاي واقع در ناحيه ياد شده ضرورياست

تغييرات طرح هاي منطقه اي پس از بررسي كارشناسي در وزارت مسكن و شهرسازي به تصويب شوراي عالي شهرسازي و معماري رسيده و تغييرات طرحهاي ناحيه اي پس از بررسي كارشناسي توسط سازمان مسكن و شهرسازي استان در صورتي كه مغاير با اساس طرح نباشد به تصويب كميسيون ماده 5 قانون تاسيس شوراي عالي شهرسازي و معماري با حضور نماينده وزارت نيرومي رسد و در صورت وجود مغايرت اساسي بايد به تصويب شوراي عالي شهرسازي و معماري برسد.

يك نسخه از مدارك فني طرح ها شامل مطالعات و نقشه ها و تغييرات آنها در دبيرخانه شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران در وزارت مسكن و شهرسازي و يك نسخه ديگر از آنها در دبيرخانه كميسيون ماده (5) در سازمان مسكن و شهرسازي استانها نگهداري خواهد شد.

سازمانهاي مسكن و شهرسازي وظيفه دارند عملكردها را با طرحهاي مصوب تطبيق و مواردتخلف را به استانداري ها و وزارت مسكن و شهرسازي گزارش نمايند.

رعايت بند 3 تبصره 72 قانون برنامه دوم در طرحهاي فوق الذكر ضروري است همچنين احداث شهرها و شهركهاي جديد در مناطق چهارگانه سازمان حفاظت محيط زيست ممنوع است

تبصره 4 _ حريم مذكور در بند (1) اين ماده نسبت به راهها ، به عنوان نوار حفاظتي كه احداث هرگونه ساختمان و تاسيسات در آن ممنوع مي باشد عبارتست از: تا عمق (150) متر از منتهياليه حريم قانوني راه در

طرفين ورودي كليه راههاي بين شهري به طول (5) تا (20) كيلومتر از انتهاي محدوده استحفاظي هر شهر ، مناطق حساسي كه در بقيه طول راه ممكن است در معرض ساخت وساز قرار گيرند به تشخيص كميسيون موضوع ماده (13) اين آيين نامه و تا عمق (150) متر در طرفين تمام طول جاده هاي كمربندي كه خارج از محدوده استحفاظي شهرها واقع مي گردند.

رعايت مقررات مربوط به حريم قانوني راهها در تمام موارد الزامي است

تعيين طول مناسب نوار حفاظتي هريك از راههاي بين شهري بر حسب اهميت و قابليت توسعه شهر و همچنين تعيين حدود نوار حفاظتي در بقيه طول راهها كه مشمول ممنوعيت احداث هرگونه ساختمان و تاسيسات قرار مي گيرند ، بر عهده كميسيون موضوع ماده (13) اين آيين نامه مي باشد. درمواردي كه ساختمانها و تاسيساتي طبق ضوابط مقرر در اين آيين نامه و پس از اخذ پروانه در خارج از حدود نوار حفاظتي مزبور يا در منتهياليه حريم قانوني در بقيه طول راهها ساخته مي شوند ، لازم است نقشه چگونگي دسترسي آنها به خطوط مواصلاتي به تاييد وزارت راه و ترابري برسد.

ايجاد خطوط و پايه هاي انتقال نيروي برق و شبكه هاي مخابراتي ، پلها و تونلهاي واقع در مسيرراهها ، لوله هاي انتقال نفت و گاز و كانالها و شبكه هاي آبياري ، خطوط و لوله هاي آبرساني ، سيل بندها و سيل گيرها بعد از حريم راهها از شمول اين آيين نامه مستثني و تابع قوانين و مقررات مربوط ، مي باشد.

ماده 5 _ در اراضي خارج از محدوده قطبهاي كشاورزي كه مساحت آن پنجهزار متر مربع يابيشتر باشد ايجاد ساختمان در حدود احتياجات كشاورزي و سكونت شخص مالك يا كشاورزان ياكارگران كشاورزي تا ميزان حداكثر 4

درصد مساحت زمين مشروط بر اينكه مساحت زيربناي ساختمان از 600 متر مربع تجاوز نكند مجاز است و بدون نياز به اجراي بند 5 ماده 4 اين آيين نامه پروانه ساختمان صادر مي گردد.

ماده 6 _ صدور پروانه ساختمان و اعمال نظارت هاي لازم براي اينكه ساختمان طبق مشخصات و شرايط و ضوابط مندرج در پروانه ، بنا گردد و ضوابط مقرر در ماده (4) اين آيين نامه درمورد آنها رعايت شود ، در خارج از محدوده قانوني و حريم شهرها بعهده مرجعي خواهد بود كه درهر ناحيه توسط استانداري تعيين مي گردد.

مناطقي كه صدور پروانه ساختمان و اعمال نظارت در آنها الزامي است به شرح زير مي باشند:

الف _ مناطق مجاور شهرهاي بزرگ يا حدفاصل شهرهاي نزديك بهم كه امكان توسعه و اتصال آنها به يكديگر وجود دارد و همچنين اراضي مجاور و نزديك به راههاي مواصلاتي كشور كه حدودآنها توسط كميسيون موضوع ماده (13) اين آيين نامه تعيين و قبلا از طريق انتشار آگهي درروزنامه هاي كثيرالانتشار محلي و مركز ، اعلام مي گردد.

ب _ مناطق حساسي كه در طول راهها بعد از منتهياليه نوار حفاظتي يا حريم قانوني راه ممكن است مورد ساخت و ساز قرار گيرند و به تشخيص كميسيون موضوع ماده (13) اين آيين نامه احداث بعضي از ساختمانهاي مجاز در آنها مشمول صدور پروانه و نظارت ساختماني مي گردد.

ج _ مناطقي كه بنا به مقتضيات محل به پيشنهاد استاندار و تصويب كميسيون موضوع ماده 13) اين آيين نامه با اعلام قبلي و انتشار آگهي در روزنامه هاي كثيرالانتشار محلي و مركز احداث تمام يا بعضي از انواع ساختمانها در آنها مشمول دريافت پروانه مي گردد.

د _ رعايت ضوابط مقرر در بندهاي (1) تا (3)

از ماده (4) اين آيين نامه در مورد كليه مناطق

الزامي است

ماده 7 _ مراقبت و اعمال نظارت در رعايت ضوابط مقرر در اين آيين نامه و تامين تسهيلات لازم براي انجام فعاليتهاي سالم و هماهنگ ساختماني در خارج از محدوده قانوني و حريم شهرها وراهنمايي و ارشاد كسانيكه قصد ايجاد ساختمان و تاسيسات در اين قبيل نقاط دارند و جلوگيري ازتخلفات ساختماني در حوزه هر استان يا فرمانداري كل بعهده استاندار يا فرماندار كل مي باشد كه با استفاده از سازمانهاي دولتي واقع در حوزه استان اين وظيفه را انجام دهد.

ماده 8 _ هرگاه در ايجاد ساختمانها و تاسيسات در خارج از محدوده قانوني و حريم شهرها و درخارج از قطبهاي كشاورزي رعايت ضوابط مقرر در اين آيين نامه نشده باشد بطريق زير عمل خواهدشد:

1 _ بنا به تشخيص مهندسين و تكنيسين هاي ساختماني و تاسيساتي كه از طرف استاندار مأمورنظارت شده اند يا تقاضاي كتبي سازمانهاي ذيربط دولتي و يا بنا به اعلام فرمانداران و بخشداران كه مورد تاييد مرجع صادركننده پروانه باشد از طرف استاندار يا فرماندار كل قرار گيرد دستور توقف عمليات ساختماني صادر و از ادامه كار آن جلوگيري خواهد شد تا تكليف آن طبق مقررات بند 2 اين ماده تعيين شود.

2 _ اعم از اينكه عمليات ساختماني خاتمه يافته و مورد بهره برداري قرار گرفته يا نگرفته و ياساختمان و تاسيسات قبل از اتمام متوقف و از ادامه آن جلوگيري شده باشد اتخاذ تصميم در موردكيفيت رفتار با متخلف با توجه بقوانين و مقررات جاري كشور و تعيين نحوه بهره برداري يا ادامه كارساختمان بعهده يك هيات پنج نفري مركب از نمايندگان استانداري ، انجمن استان ، اداره كل

مسكن وشهرسازي ، اداره كل كشاورزي و منابع طبيعي و اداره كل صنايع و معادن خواهد بود. در اتخاذتصميم هيات مذكور اكثريت سه راي موافق مناط اعتبار است

تبصره _ كميسيون مكلف است حداكثر ظرف مدت دو ماه از تاريخ توقف عمليات ساختماني و يا اعلام تخلف بموضوع رسيدگي و تصميم خود را اعلام نمايد.

ماده 9 _ هرگونه ساختمان اعم از ساختمانهاي مسكوني و عمومي و اجتماعي در محدوده مسكوني روستاها كه در خارج از محدوده قانوني و حريم شهرها قرار داشته باشد تا زمانيكه از طرف وزارت تعاون و امور روستاها ضوابط و مقررات خاصي ايجاد و بموقع اجرا گذاشته نشده است تابع عرف محلي خواهد بود و تعيين محدوده مسكوني هر روستا بعهده وزارت تعاون و امورروستاها مي باشد.

ماده 10 _ ايجاد ساختمانها و تاسيسات نظامي ، انتظامي ، امنيتي ، مرزي و همچنين ساختمانهاو تاسيسات مربوط به طرحهاي آب و فاضلاب و برق ، لوله كشي هاي نفت و گاز ، تاسيسات فني مربوط به اكتشاف و استخراج نفت و گاز ، خطوط ارتباطي و مخابراتي و واحدها و مجتمع هاي مسكوني و ساير تاسيسات متعلق به سازمانهاي دولتي يا وابسته بدولت و شهرداريها در خارج ازمحدوده قانوني شهرها تابع پروژه ها و طرح هاي مصوب توسط مراجع و مقامات صلاحيتدارمربوط مي باشد و مقامات تهيه كننده و تصويب كننده اين قبيل پروژه ها و طرحها بايد رعايت ضوابط عمومي ايجاد ساختمان و تاسيسات در خارج از محدوده قانوني شهرها را به ترتيبي كه در اين آيين نامه مقرر شده است بر حسب مورد بنمايند.

فصل سوم _ احداث شهرك ( ماده 11 تا 16 )

ماده 11 _ در مورد ايجاد شهرك رعايت ضوابط زير الزامي است

1 _ دريافت گواهي از ادارات كشاورزي و منابع طبيعي ، تعاون

و امور روستاهاي محل مبني بربلامانع بودن استفاده از زمين و نيز گواهي شركتهاي آب و برق منطقه اي از نظر وجود و يا امكان ايجاد منابع آب و برق كافي براي تامين احتياجات شهرك

2 _ ارايه سند مالكيت بنام متقاضي

3 _ تعيين و معرفي مهندس مشاور شهرسازي و معماري مجاز مسئول ، تهيه طرح و نظارت ساختمان شهرك

4 _ منظور داشتن حداقل سي درصد كل مساحت زمين موضوع طرح براي معابر عمومي وفضاي سبز و ميادين و تاسيسات عمومي و اجتماعي و تجهيزات شهري كه غيرقابل تملك خصوصي باشد.

5 _ رعايت ضوابط مقرر در ماده 4 اين آيين نامه در هر مورد كه به تشخيص وزارت مسكن وشهرسازي قابل انطباق با ضوابط شهرك سازي باشد.

ماده 12 _ احداث شهرك مستلزم دريافت پروانه مي باشد و دارنده پروانه شهرك سازي حق واگذاري يا انتقال پروانه را بديگري ندارد مگر با موافقت وزارت مسكن و شهرسازي

تبصره _ ترتيب صدور پروانه تاسيس شهرك و پروانه بهره برداري از شهرك طبق دستورالعملي خواهد بود كه به پيشنهاد وزارت مسكن و شهرسازي به تصويب شورايعالي شهرسازي و معماريايران خواهد رسيد.

ماده 13 _ بمنظور بررسي و اتخاذ تصميم مقدماتي در مورد پيشنهادهاي مربوط به احداث شهرك هاي جديد بر اساس مقتضيات و نيازهاي منطقه و اجراي وظايف مقرر در اين آيين نامه و يادستورالعمل موضوع تبصره ماده 12 در مركز هر استان كميسيوني برياست استاندار و شركت مقامات زير تشكيل مي گردد و تصميمات آن با راي اكثريت مجموع اعضا مناط اعتبار خواهد بود:

1 _ معاون استاندار در امور عمراني كه ضمنا قايم مقام استاندار در غيبت او خواهد بود.

2 _ مدير كل مسكن و شهرسازي استان كه ضمنا دبيري كميسيون

را نيز بعهده خواهد داشت

3 _ مدير كل كشاورزي و منابع طبيعي استان

4 _ رييس دفتر مهندسي استان

5 _ رييس دفتر برنامه و بودجه استان

6 _ مدير كل راه و ترابري استان

7 _ مسئول جهاد سازندگي استان

تبصره 1 _ در استان مركزي بجاي مدير كل مسكن و شهرسازي استان نماينده واحد شهرسازي و معماري وزارت مسكن و شهرسازي و بجاي رييس دفتر مهندسي استان نماينده حوزه معاونت عمراني وزارت كشور عضويت كميسيون را خواهند داشت و در مواقع لزوم از دبير شوراي نظارت برگسترش شهر تهران نيز براي شركت در كميسيون دعوت بعمل خواهد آمد.

تبصره 2 _ در استانهايي كه شوراهاي هماهنگي و نظارت بر توسعه وجود داشته يا بعدا ايجادشود دبيران شوراهاي مذكور نيز عضويت كميسيون را خواهند داشت

تبصره 3 _ در هر مورد كه حضور نمايندگان سازمان حفاظت محيط زيست يا وزارت اطلاعات و جهانگردي يا هريك از سازمانهاي ديگر دولتي در كميسيون لازم و ميسر تشخيص داده شود از آنهانيز دعوت بعمل خواهد آمد.

ماده 14 _ انجام عمليات مربوط به تفكيك ثبتي اراضي شهركها منوط به اتمام عمليات زيربنايي و صدور پروانه بهره برداري و اجازه تفكيك مي باشد و بر حسب مورد ممكن است عملياتاجرايي زيربنايي و صدور پروانه بهره برداري و اجازه تفكيك بمراحل مختلف تقسيم گرديده پس ازخاتمه عمليات هر قسمت پروانه بهره برداري و اجازه تفكيك نسبت به آن قسمت صادر و به احداث كننده شهرك تسليم شود _ همچنين در مواردي كه به تشخيص كميسيون مقرر در ماده 13 اين آيين نامه ايجاب كند مي توان پروانه بهره برداري را از لحاظ امكان تفكيك و فروش قطعات ساختمانها و اراضي قبل از اتمام عمليات اجرايي

زيربنايي نسبت به هر قسمت از شهرك صادر نمود.مشروط بر اينكه از متقاضي تضمين كافي كه ترتيب آن در دستورالعمل موضوع تبصره ماده 12 اين آيين نامه مقرر خواهد گرديد براي اتمام عمليات زيربنايي قسمتهاي مذكور اخذ شود.

ماده 15 _ در مورد شهركهايي كه قبل از تصويب اين آيين نامه شروع به احداث شده است اجازه انجام عمليات شهرسازي و ساختماني پس از رسيدگي و تصويب پروژه شهرك توسط كميسيون مقرر در ماده 13 اين آيين نامه و اخذ تضمين كافي براي تكميل عمليات زيربنايي توسط اداره كل مسكن و شهرسازي استان مربوط صادر خواهد شد.

تبصره 1 _ دستورالعمل طرز اجراي اين ماده و تعيين آن مقدار از ضوابط مقرر در موردشهركهاي جديدالاحداث كه رعايت آنها در اين قبيل شهركها لازم و امكان پذير باشد و كيفيت اخذتضمين براي تكميل عمليات زيربنايي با توجه به شرايط خاص هريك از انواع اين قبيل شهركهاتوسط وزارت مسكن و شهرسازي تصويب و بر طبق شهركها لازم و امكان پذير باشد و كيفيت اخذتضمين براي تكميل عمليات زيربنايي با توجه به شرايط خاص هر يك از انواع اين قبيل شهركهاتوسط وزارت مسكن و شهرسازي تصويب و برطبق آن رفتار خواهد شد.

تبصره 2 _ درصورتيكه نحوه تفكيك اراضي اين قبيل شهركها با ضوابط مقرر براي هريك هماهنگ نباشد با صدور اجازه اصلاح نقشه تفكيكي توسط كميسيون موضوع ماده 13 اين آيين نامه اصلاحات لازم در نقشه تفكيكي بعمل خواهد آمد.

ماده 16 _ وظايف و اختياراتي كه در اين آيين نامه براي استاندار يا ساير مقامات در استان تعيين شده است بعهده فرماندار كل و ساير مقامات مربوط در فرمانداري كل خواهد بود.

لايحه قانوني نحوه خريد و تملك اراضي و املاك براي اجراي برنامه هاي عمومي ، عمراني و نظامي دولت - مص

ماده 1 _ هرگاه براي اجراي برنامه هاي

عمومي ، عمراني و نظامي وزارتخانه ها يا موسسات وشركتهاي دولتي يا وابسته بدولت ، همچنين شهرداريها و بانكها و دانشگاههاي دولتي و سازمانهايي كه شمول قانون نسبت به آنها مستلزم ذكر نام باشد و از اين پس ( دستگاه اجرايي ) ناميده مي شوند ، به اراضي ، ابنيه ، مستحدثات ، تاسيسات و ساير حقوق مربوط به اراضي مذكور متعلق به اشخاص حقيقي يا حقوقي نياز داشته باشند و اعتبار آن قبلا وسيله ( دستگاه اجرايي ) يا از طرف سازمان برنامه و بودجه تامين شده باشد دستگاه اجرايي مي تواند مورد نياز را مستقيما يا بوسيله هر سازمان خاصي كه مقتضي بداند بر طبق مقررات مندرج در اين قانون خريداري و تملك نمايد.

ماده 2 _ برنامه هاي مذكور در ماده 1 شامل برنامه هايي است كه اجراي بموقع آن براي امورعمومي و امنيتي ( دستگاه اجرايي ) لازم و ضروري باشد ، ضرورت اجراي طرح بايد به تاييد وتصويب بالاترين مقام اجرايي ( دستگاه اجرايي ) برسد.

تبصره 1 _ دستگاه اجرايي موظف است براي اجراي طرح حتيالمقدور از اراضي ملي شده يادولتي استفاده نمايد. عدم وجود اين قبيل اراضي حسب مورد بايد به تاييد وزارت كشاورزي وعمران روستايي يا سازمان عمران اراضي شهري در تهران و ادارات كل و شعب مربوط در استانهارسيده باشد.

تبصره 2 _ اداره ثبت اسناد و املاك محل مكلف است محل وقوع و وضع ثبتي ملك را باتوجه به نقشه ارايه شده حداكثر ظرف 15 روز از تاريخ استعلام پاسخ دهد.

ماده 3 _ بهاي عادله اراضي ، ابنيه ، مستحدثات ، تاسيسات و ساير حقوق و خسارات وارده ازطريق توافق بين ( دستگاه اجرايي ) و مالك يا

مالكين و صاحبان حقوق تعيين مي گردد.

تبصره 1 _ در صورت توافق در مورد بهاي عادله هرگاه مبلغ مورد معامله يا خسارت هر يك ازمالكين بيش از يك ميليون ريال نباشد ( دستگاه اجرايي ) مي تواند راسا نسبت به خريد ملك وپرداخت خسارت اقدام نمايد و هرگاه مبلغ مورد معامله يا خسارت هريك از مالكين بيش از يك ميليون ريال باشد بهاي خريد ملك يا ميزان خسارت و انجام معامله بايد بتصويب هيات مقرر درماده 71 قانون محاسبات عمومي و در مورد شهرداريها بتصويب انجمن شهر برسد.

تبصره 2 _ در صورت حصول توافق ( دستگاه اجرايي ) موظف است حداكثر ظرف سه ماه نسبت بخريد ملك و پرداخت حقوق يا خسارات اقدام و يا آنكه انصراف خود را از خريد و تملك كتبا بمالك يا مالكين اعلام نمايد ، بهرحال عدم اقدام به خريد يا اعلام انصراف در مدت مذكوربمنزله انصراف است

ماده 4 _ هرگاه نسبت به تعيين بهاي عادله اراضي و ابنيه و تاسيسات و حقوق و خسارات وارده بين ( دستگاه اجرايي ) و مالك توافق حاصل نشود ، بهاي عادله توسط هياتي مركب از سه نفركارشناس رسمي دادگستري تعيين مي گردد ، كارشناسان يكنفر از طرف ( دستگاه اجرايي ) يكنفر ازطرف مالك يا صاحب حق و نفر سوم به انتخاب طرفين و در صورت عدم توافق يا استنكاف بمعرفي دادگاه صالحه محل وقوع ملك انتخاب مي شوند ، راي اكثريت هيات مزبور قطعي و لازم الاجرا است

تبصره 1 _ در صورتيكه در محل كارشناس رسمي دادگستري وجود نداشته باشد طبق ماده 29قانون كارشناسان رسمي مصوب 1317 عمل مي شود.

تبصره 2 _ هرگاه مالك يا مالكين كارشناس خود را حداكثر

ظرف يكماه از تاريخ اعلام ( دستگاه اجرايي ) كه به يكي از صور ابلاغ كتبي ، انتشار در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار يا آگهي در محل به اطلاع عموم مي رسد تعيين ننمايد و يا بعلت مجهول بودن مالك ، عدم تكميل تشريفات ثبتي ، عدم صدور سند مالكيت ، اختلاف در مالكيت ، فوت مالك و موانعي از اين قبيل ، امكان انتخاب كارشناس ميسر نباشد دادگاه صالحه محل وقوع ملك حداكثر ظرف 15 روز از تاريخ مراجعه ( دستگاه اجرايي ) به دادگاه نسبت به تعيين كارشناس اقدام مي نمايد.

ماده 5 _ ملاك تعيين قيمت عبارتست از بهاي عادله روز تقويم اراضي و ابنيه و تاسيسات وحقوق و خسارات مشابه واقع در حوزه عمليات طرح بدون در نظر گرفتن تاثير طرح در قيمت آنها.

تبصره 1 _ در مواردي كه ملك محل سكونت يا ممرّ اعاشه مالك باشد علاوه بر بهاي عادله صدي پانزده به قيمت ملك افزوده خواهد شد.

تشخيص اينكه مالك در محل ساكن است يا ملك ممرّ اعاشه وي مي باشد با ( دستگاه اجرايي ) است و در صورت بروز اختلاف تشخيص نهايي با دادگاه صالحه محل وقوع ملك مي باشد كه به تقاضاي هريك از طرفين اظهارنظر خواهد كرد.

تبصره 2 _ در صورتيكه طبق نظر اداره كشاورزي و عمران روستايي محل ، زارعين حقوقي درملك مورد بحث داشته باشند حقوق زارعين ذينفع به تشخيص اداره مذكور از محل ارزش كل ملك به آنان پرداخت و بقيه در هنگام انجام معامله به مالك پرداخت خواهد شد.

چنانچه در ملك مورد معامله ، ساختمانهاي روستايي فاقد سند مالكيت و نيزهرگونه اعياني و ياحقوقي نظير حق ريشه ، بهاي شخم ، بذر ، كود

و ساير زحماتي كه زارع براي آماده كردن زمين متحمّق ل شده است وجود داشته باشد بهاي اعيان و حقوق متعلق به آنان برابر قراردادهاي موجود بين زارع ومالك و يا طبق مقررات يا عرف محل از طريق توافق يا از سوي كارشناسان تعيين و از محل ارزش كل ملك به ايشان و بقيه به مالك پرداخت مي گردد.

تبصره 3 _ چنانچه ملك مورد معامله محل كسب و پيشه اشخاص باشد در صورتي به آن حق كسب و پيشه تعلق خواهد گرفت كه حداقل يكسال قبل از اعلام تصميم ( دستگاه اجرايي ) محل كسب و پيشه بوده باشد.

تبصره 4 _ نسبت به املاك موقوفه اي كه طبق تشخيص سازمان اوقاف تبديل به احسن آنهاقانونا مجاز است بطريق مذكور در اين قانون اقدام و آنها را كه شرعا مجاز نيست بطريق اجاره طويل المدت عمل خواهد شد در مورد املاك اخير در صورت وجود اعياني متعلق به اشخاص و ياحقوق مندرج در تبصره هاي 2 و 3 ماده 5 اين قانون حقوق فوق از سوي هيات كارشناسي مندرج دراين قانون تعيين و از محل اعتبار طرح پرداخت و مال الاجاره ملك موقوفه با در نظر گرفتن پرداخت مزبور از سوي هيات كارشناسي تعيين خواهد شد.

تبصره 5 _ در كليه موارد مندرج در اين قانون هيات كارشناسي مكلف است بر اساس مقررات وضوابط مندرج در قانون كارشناسي مصوب سال 1317 و ساير مقررات مربوط حداكثر ظرف يكماه نظرات خود را دقيقا اعلام نمايد. دستمزد كارشناسان طبق آيين نامه دستمزد كارشناسان رسمي واصلاحات بعدي آن و در صورت اختلاف طبق نظر دادگاه محل مشخص و از محل اعتبار مربوط به طرح قابل پرداخت مي باشد. نصف هزينه كارشناسي پرداخت شده كه بعهده

مالك مي باشد درهنگام انجام معامله از ارزش ملك كسر مي گردد.

ماده 6 _ در مواردي كه ( دستگاه اجرايي ) مقتضي بداند و در صورت رضايت مالك عوض اراضي تمليك شده از اراضي مشابه ملي يا دولتي متعلق به خود تامين و با حفظ ضوابط مندرج درقوانين و مقررات مربوط ، به مالكين واگذار مي نمايد. در اين صورت نيز تعيين بهاي عوض ومعوض بعهده هيات كارشناسي مندرج در اين قانون مي باشد.

ماده 7 _ ( دستگاه اجرايي ) مجاز است بجاي پرداخت حق كسب و پيشه در صورت رضايت صاحب حق تعهد نمايد كه پس از انجام طرح ، محل كسبي در همان حدود به صاحب حق واگذارنمايد.

ماده 8 _ تصرف اراضي ، ابنيه و تاسيسات و خلع يد مالك قبل از انجام معامله و پرداخت قيمت ملك يا حقوق مالك مجاز نمي باشد مگر آنكه در اثر موانعي از قبيل استنكاف مالك از انجام معامله ، اختلاف مالكيت ، مجهول بودن مالك ، رهن يا بازداشت ملك ، فوت مالك و غيره انجام معامله قطعي ممكن نگردد ، در اين صورت بمنظور جلوگيري از وقفه يا تاخير در اجراي طرح بشرح زير اقدام مي شود.

چنانچه مالك ظرف يكماه از تاريخ اعلام ( دستگاه اجرايي ) به يكي از انحا مقرر در تبصره 2 و 4براي انجام معامله مراجعه نكند يا از انجام معامله بنحوي استنكاف نمايد مراتب براي بار دوم اعلام و پس از انقضا 15 روز مهلت مجدد ، ارزش تقويمي ملك كه طبق نظر هيات كارشناسي مندرج درماده 4 يا تبصره 2 آن تعيين شده است بميزان و مساحت مورد تملك به صندوق ثبت محل توديع ودادستان محل يا نماينده وي سند انتقال را

امضا و ظرف يكماه به تخليه و خلع يد اقدام خواهدنمود و بهاي ملك يا حقوق يا خسارات بميزان مالكيتي كه در مراجع ذيربط احراز مي گردد از سوياداره ثبت به ذيحق پرداخت و اسناد قبلي مالك حسب مورد اصلاح يا ابطال و مازاد سپرده طبق مقررات مربوط به صندوق دولت مسترد مي شود ، اداره ثبت محل موظف است بر اساس سند انتقال امضا شده وسيله دادستان يا نماينده وي سند مالكيت جديدي بميزان و مساحت اراضي ، ابنيه وتاسيسات مورد تملك بنام ( دستگاه اجرايي ) صادر و تسليم نمايد.

ماده 9 _ در صورتيكه فوريت اجراي طرح با ذكر دلايل موجه به تشخيص وزير دستگاه اجرايي ضرورت داشته باشد بنحوي كه عدم تسريع در انجام طرح موجب ضرر و زيان جبران ناپذيري گردد ، ( دستگاه اجرايي ) مي تواند قبل از انجام معامله قطعي و با تنظيم صورتمجلس وضع موجود ملك باحضور مالك يا نماينده وي در غياب او و نماينده دادستان و كارشناس رسمي نسبت به تصرف واجراي طرح اقدام نمايد لكن ( دستگاه اجرايي ) مكلف است حداكثر تا سه ماه از تاريخ تصرف نسبت به پرداخت يا توديع قيمت عادله طبق مقررات اين قانون اقدام نمايد.

تبصره _ مالك يا صاحب حق مي تواند در صورت عدم پرداخت بها در مدت مذكور با مراجعه به دادگاه صالحه درخواست توقيف عمليات اجرايي را تا زمان پرداخت بها بنمايد و محاكم صالحه به موضوع خارج از نوبت رسيدگي و حكم لازم صادر مي نمايند و در صورت پرداخت قيمت تعيين شده بلافاصله رفع توقيف عمليات اجرايي بعمل خواهد آمد.

ماده 10 _ چنانچه قبل از تصويب اين قانون ، اراضي ، ابنيه يا تاسيساتي بر

اساس قوانين موضوعه قبلي بتصرف وزارتخانه ها ، موسسات و شركتهاي دولتي و يا وابسته بدولت و همچنين شهرداريها ، بانكها و دانشگاههاي دولتي يا سازمانهايي كه شمول قانون نسبت به آنها مستلزم ذكر نام باشد درامده و يا در محدوده مورد تصرف قرار گرفته باشد كه بر اساس قوانين مذكور دولت مكلف به پرداخت بهاي عادله و حقوق و خسارات متعلقه بوده ولي تعيين بهاي آن و يا حقوق و خسارات متعلقه منجر بصدور نظر قطعي در مراجع ذيصلاح نشده باشد و يا به تصرف مجري طرح در نيامده باشد بها و حقوق و خسارات مربوط بشرح زيرپرداخت خواهدشد:

الف _ ارزش كليه اعياني اعم از هرگونه ساختمان ، تاسيسات ، مستحدثات و ساير حقوق متعلقه طبق مقررات اين قانون تقويم و نقدا پرداخت مي شود.

ب _ بهاي زمينهاي داير در بخش خصوصي بقيمت روز تقويم و پرداخت خواهد شد و بابت زمينهاي موات ، جنگلها ، مراتع و هر قسمتي كه طبق قانون اساسي جزو اموال عمومي درامده وجه پرداخت نخواهد شد. زمينهاي داير را به آن قسمت كه اضافه بر حداكثر مجاز زمينهاي مذكور درقانون مصوب شوراي انقلاب كه توسط وزارت كشاورزي پيشنهاد شده هيچگونه وجهي تعلق نمي گيرد.

تبصره 1 _ ارزش تقويم شده زمين در صورت اختلاف نظر از طرف هيات كارشناسان موضوع 4 اين قانون با در نظر گرفتن ميانگين ارزش كل مساحت هر ملك تعيين خواهد شد.

تبصره 2 _ هرگونه انتقال قهري و يا ملكيت مشاع بمنزله يك واحد مالكيت خواهد بود.

تبصره 3 _ ( دستگاه اجرايي ) مكلف مي باشند اعتبار مورد نياز جهت اجراي مفاد ماده 10 اين قانون را پيش بيني و پس از تامين اعتبار لازم به ترتيب فراهم شدن مقدمات انجام معامله قطعي حداكثر ظرف

5 سال بهاي كليه اراضي و متصرفي را پرداخت و تملك نمايند. ادارات ثبت اسناد واملاك مكلف به صدور سند مالكيت مي باشند.

تبصره 4 _ طرحهاي موضوع اين قانون از تاريخ شروع به اجرا از پرداخت هر نوع عوارض مستقيم به شهرداريها مثل انواع عوارض متعلق به زمين و ساختمان و ساير اموال منقول و غيرمنقول و حق تشرف و حق مرغوبيت و مشابه آن معاف هستند.

ماده 11 _ هرگاه براي اجراي طرح ( دستگاه اجرايي ) احتياج به اراضي داير يا باير ، ابنيه ياتاسيسات متعلق به ساير وزارتخانه ها يا موسسات و شركتهاي دولتي يا وابسته بدولت و همچنين شهرداريها ، بانكها و دانشگاههاي دولتي و سازمانهايي كه شمول قانون نسبت به آنها مستلزم ذكر نام است داشته باشد واگذاري حق استفاده بموجب موافقت وزير يا رييس موسسه يا شركت كه ملك رادر اختيار دارد ممكن خواهد بود. اين واگذاري بصورت بلاعوض مي باشد و در صورتي كه مسئولين مربوط بتوافق نرسند طبق نظر نخست وزير عمل خواهد شد.

تبصره _ در صورتيكه اراضي و ابنيه و تاسيسات يا حقوق آن متعلق به شركت يا سازمان ياموسسه دولتي يا وابسته بدولت بوده و واگذاري بلاعوض آن برابر اساسنامه شركت مقدور نباشد ، بهاي آن بر اساس ارزش تعيين شده در ترازنامه شركت قابل پرداخت است

در اين صورت ملك بصورت قطعي به ( دستگاه اجرايي ) منتقل خواهد شد.

ماده 12 _ كليه قوانين و مقرراتي كه تا اين تاريخ در مورد لايحه نحوه خريد و تملك اراضي واملاك براي اجراي برنامه هاي عمومي و عمراني و نظامي دولت تصويب شده و با اين قانون مغايرت دارد از تاريخ تصويب اين قانون ملغيالاثر مي باشد.

قانون نحوه تقويم ابنيه ، املاك و اراضي مورد نياز شهرداريها - مصوب 28/7/1370

ماده واحده _

در كليه قوانين و مقرراتي كه شهرداريها مجاز به تملك ابنيه ، املاك و اراضي قانوني مردم مي باشند در صورت عدم توافق بين شهرداري و مالك ، قيمت ابنيه ، املاك و اراضي بايستي به قيمت روز تقويم و پرداخت شود.

تبصره 1 _ قيمت روز توسط هياتي مركب از سه نفر كارشناس رسمي دادگستري و مورد وثوق كه يكنفر به انتخاب شهرداري و يكنفر به انتخاب مالك يا صاحب حق و نفر سوم به انتخاب طرفين مي باشد تعيين خواهد شد ، راي اكثريت هيات مزبور قطعي و لازم الاجرا است

تبصره 2 _ در صورت عدم توافق در انتخاب كارشناس سوم ، دادگاه صالح محل وقوع ملك ، اقدام به معرفي كارشناس خواهد نمود.

تبصره 3 _ در صورتيكه در محل ، كارشناس رسمي دادگستري وجود نداشته باشد طبق ماده 29قانون كارشناسان رسمي مصوب 1317 عمل خواهد شد.

تبصره 4 _ هرگاه مالك يا مالكين ، كارشناس خود را حداكثر ظرف مدت يكماه از تاريخ اعلام دستگاه كه به يكي از صور ابلاغ كتبي ، انتشار در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار يا آگهي در محل به اطلاع عمومي مي رسد ، تعيين ننمايد و در مواردي كه بعلت مجهول بودن مالك ، عدم تكميل تشريفات ثبتي ، عدم صدور سند مالكيت ، اختلاف در مالكيت ، فوت مالك و موانعي از اين قبيل ، امكان انتخاب كارشناس ميسر نباشد دادگاه صالحه محل وقوع ملك حداكثر ظرف 15 روز از تاريخ مراجعه (شهرداريها) به دادگاه نسبت به تعيين كارشناس اقدام مي نمايد.

تبصره 5 _ زمينهاي تمليكي قانون زمين شهري كه مورد نياز شهرداريها بوده و سهم هر مالك كه داراي سند رسمي

بوده و بيش از يكهزار متر مربع باشد نسبت به مازاد يكهزار متر مربع از شمول اين قانون مستثني است

تبصره 6 _ جهت تامين معوض ابنيه ، املاك ، اراضي شرعي و قانوني مردم كه در اختيارشهرداريها قرار مي گيرد دولت موظف است 10% از اراضي و واحدهاي مسكوني قابل واگذاري را باقيمت تمام شده به شهرداريها اختصاص دهد تا پس از توافق بين مالكين و شهرداريها بعنوان معوض تحويل گردد.

تبصره 7 _ از تاريخ تصويب و لازم الاجرا شدن اين قانون ماده 4 و آن قسمت از ماده 5 ازلايحه تا نظامي دولت بايد در گيومه قرار گيرد ( لايحه قانون نحوه خريد و تملك اراضي و املاك براي اجراي برنامه هاي عمومي ، عمراني و نظامي دولت ) مصوب 17/11/1358 شوراي انقلاب اسلامي كه مربوط به نحوه تعيين قيمت عادله الزامي مي باشد در مورد شهرداريها لغو مي گردد.

قانون تعيين وضعيت املاك واقع در طرحهاي دولتي و شهرداريها - مصوب 29/8/1367

ماده واحده _ كليه وزارتخانه ها ، موسسات ، سازمانها ، نهادها ، شركتهاي دولتي يا وابسته به دولت و شهرداريها و موسساتي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام باشد ، مكلف مي باشند درطرحهاي عمومي يا عمراني كه ضرورت اجرا آنها توسط وزير يا بالاترين مقام دستگاه اجرايي بارعايت ضوابط مربوطه تصويب و اعلان شده باشد و در اراضي و املاك شرعي و قانوني اشخاص اعم از (حقيقي و حقوقي قرار داشته و در داخل محدوده شهرها و شهركها و حريم استحفاظي آنهاباشد ، پس از اعلام رسمي وجود طرح ، حداكثر ظرف مدت هجده ماه نسبت به انجام معامله قطعي و انتقال اسناد رسمي و پرداخت بها يا عوض آن طبق قوانين مربوطه اقدام نمايند.

تبصره 1 _ در صورتيكه اجراي طرح و

تملك املاك واقع در آن بموجب برنامه زمان بندي مصوب به حداقل 5 سال بعد موكول شده باشد ، مالكين املاك واقع در طرح از كليه حقوق مالكانه مانند احداث يا تجديد بنا يا افزايش بنا و تعمير و فروش و اجاره و رهن و غيره برخوردارند و درصورتيكه كمتر از 5 سال باشد مالك هنگام اخذ پروانه تعهد مي نمايد هرگاه زمان اجراي طرح قبل از ده سال شروع شود حق مطالبه هزينه احداث و تجديدبنا را ندارد.

تبصره 2 _ شهرداريها موظفند همزمان با صدور پروانه ساختمان مالكان مشمول قسمت اخير تبصره 1 مشخصات دقيق عرصه و اعيان و تاسيسات موجود را معين و در پرونده درج و ضبط نمايند تا ملاك ارزيابي به هنگام اجراي طرح قرار گيرد و در زماني كه به لحاظ تامين اعتبار آمادگي و اجراي طرح مزبور باشد. به هنگام اجراي طرح مصوب ملاك پرداخت خسارت قيمت عرصه واعيان ملك در زمان اجراي طرح خواهد بود.

تبصره 3 _ مالكين املاك و اراضي واقع در طرحهاي آتي كه قبل از تصويب طرح واجد شرايط جهت اخذ پروانه ساختمان بوده و قصد احداث يا تجديد يا افزايش بنا دارند ، جهت اخذ زمين عوض در اولويت قرار خواهند گرفت و در بين اينگونه مالكين اشخاصي كه ملك آنها در مسيراحداث يا توسعه معابر و ميادين قرار دارند ، نسبت به سايرين حق تقدم دارند.

تبصره 4 _ در مواردي كه تهيه زمين عوض در داخل محدوده هاي مجاز براي قطعه بندي و تفكيك و ساختمان سازي ميسر نباشد و احتياج به توسعه محدوده مزبور طبق طرحهاي مصوب توسعه شهري مورد تاييد مراجع قانوني قرار بگيرد ،

مراجع مزبور مي توانند در مقابل موافقت باتقاضاي صاحبان اراضي براي استفاده از مزاياي ورود به محدوده توسعه و عمران شهر ، علاوه برانجام تعهدات مربوط به عمران و آماده سازي زمين و واگذاري سطوح لازم براي تاسيسات وتجهيزات و خدمات عمومي ، حداكثر تا 20% از اراضي آنها را براي تامين عوض اراضي واقع درطرحهاي موضوع اين قانون و همچنين اراضي عوض طرحهاي نوسازي و بهسازي شهري ، بطور رايگان دريافت نمايند.

لايحه قانوني راجع به لغو مالكيت اراضي موات واقع بين محدوده بيست و پنج ساله قانوني شهر تهران و حريم ا

ماده واحده _ كليه اراضي واقع بين محدوده بيست و پنج ساله قانوني شهر تهران و حريم استحفاظي طبق نقشه ضميمه كه به صورت موات معطل مانده و در آن عمران و آباداني به عمل نيامده است مالكيت اشخاص نسبت به آنها طبق مفاد قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و ازتاريخ ابلاغ آن لغو مي گردد.

تبصره 1 _ آن قسمت از اراضي كه طبق تشخيص كميسيون منتخب از نمايندگان وزارت كشاورزي و عمران روستايي و وزارت مسكن و شهرسازي و شهرداري تهران به صورت مزروعي و يا باغ بوده و در مهرماه سال 58 در آنها كشت و درختكاري شده زمين كشاورزي تشخيص و صاحب يا صاحبان آنها مي توانند بكار كشاورزي با پروانه صادره از وزارت كشاورزي و عمران روستايي ادامه دهند.

تبصره 2 _ ترتيب عمران و استفاده و تبديل اراضي موات مندرج در اين قانون بصورت منطقه سبز طبق برنامه ايست كه توسط شهرداري تهران با مشاركت وزارت كشاورزي و عمران روستايي انجام خواهد شد.

تبصره 3 _ اشخاصي كه مبادرت به فروش يا تصرف اراضي موات موضوع اين قانون را بنمايند يا در آن ايجاد بنا يا ساير تصرفات بنمايند يا اشخاص ديگر را متصرف

اين اراضي نمايند علاوه بر محكوميت به پرداخت دو برابر مبالغي كه بابت فروش يا به تصرف دادن اين اراضي عايدشان شده است به صندوق دولت ، به مجازات مقرر در ماده 238 قانون مجازات عمومي نيز محكوم خواهند شد.

شكايت هر يك از وزارتخانه هاي كشاورزي و عمران روستايي و مسكن و شهرسازي يا شهرداري تهران براي تعقيب اين قبيل اشخاص كافي مي باشد.

قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن - سال 1358

ماده 1 _ دولت مكلف است در داخل محدوده قانوني (25 ساله شهرها در نقاطي كه محدوده قانوني وجود دارد و در ساير شهرها در محدوده اي كه از طرف وزارت مسكن و شهرسازي تعيين و اعلام خواهد شد. به تدريج و با رعايت طرح تفصيلي شهر در هر منطقه به كساني كه طبق موازين رژيم سابق مالك اينگونه اراضي شناخته مي شدند اعلام نمايد تا ظرف مدت معيني نسبت به عمران و آبادي اينگونه اراضي اقدام كنند. چنانچه در مهلت مقرر اقدام لازم به عمل نياورند هيچگونه اولويتي براي آنها منظور نخواهد شد و بلاعوض به تصرف دولت در خواهد آمد.

تبصره _ دولت براي كساني كه يك قطعه زمين كوچك براي سكونت شخصي خود تهيه كرده اند و فاقد خانه مسكوني مي باشند حداقل سه سال مهلت خواهد داد تا بتوانند به عمران زمين خود بپردازند.

ماده 2 _ دولت بايد زمينهاي تفكيك نشده اي را كه به ترتيب مقرر در اين قانون به تصرف خويش در مي آورد تفكيك كند و بر اساس طرح تفصيلي منطقه مربوطه در اختيار متقاضيان براي احداث ساختمان و مسكن قرار دهد.

ماده 3 _ نحوه اعلام به كساني كه در رژيم سابق مالك اينگونه اراضي شناخته مي شدند و تشخيص موات بودن و عمران و آبادي

و شرايط واگذاري اراضي مذكور و تعيين مساحت زمينهاي مذكور در تبصره ماده يك در هر منطقه و ساير مسائل اجرايي اين قانون مطابق آيين نامه اي خواهدبود كه وزارت مسكن و شهرسازي تهيه مي كند و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 4 _ وزارت مسكن و شهرسازي مأمور اجراي اين قانون است

اصلاحيه قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن - سال 1358

ماده واحده _ مهلت مقرر در ماده يك قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن مخصوص زمينهايي است كه مشمول تبصره ذيل همان ماده است و براي مساحتهاي زايد بر آن نيازي به دادن مهلت از جانب دولت نيست بلافاصله به تملك دولت درخواهد آمد.

تبصره _ اراضي موات واقع در داخل محدوده شهركها مشمول ماده يك اين قانون هستند و دارندگان پروانه احداث مجتمع هاي مسكوني و شهركها در صورتي كه از تاريخ تصويب اين قانون نسبت به احداث تاسيسات زيربنايي اقدام نموده باشند ولي نتوانند در مهلت مقرر در پروانه ساختماني خود واحدهاي مسكوني مورد نظر را بسازند آن قسمت از اراضي كه ساخته نشده است به تملك دولت درخواهد آمد.

در صورت تملك اينگونه اراضي بهاي تاسيسات زيربنايي شهرك ها مشروط بر آنكه به تشخيص دولت قابل بهره برداري و سكونت باشد با نظر كارشناس قابل پرداخت خواهد بود.

بهاي اعياني و مستحدثات ايجاد شده در ساير زمينهايي كه بموجب اين قانون به تصرف دولت در مي آيد نيز به ترتيب فوق قابل پرداخت است

آيين نامه قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن - مصوب 26/5/1358 هيات وزيران
فصل اول نحوه اعلام به مالكين ( ماده 1 )

ماده 1 _ وزارت مسكن و شهرسازي مكلف است به مالكين اراضي مشمول تبصره ذيل ماده يك قانون مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن مصوب 5/4/1358 شوراي انقلاب اسلامي از طريق جرايد كثيرالانتشار و ساير رسانه هاي گروهي اعلام نمايد كه ظرف مهلت هاي تعيين شده در ماده 6 اين آيين نامه نسبت به عمران و آبادي اراضي خود با رعايت ضوابط اين آيين نامه اقدام نمايد وگرنه پس از انقضاي مهلت مقرر وعدم اقدام نسبت به عمران و آبادي ، زمين بلاعوض به تصرف دولت در خواهد آمد.

فصل دوم مقررات تشخيص اراضي موات وعمران و آبادي ( ماده 2 تا 4

ماده 2 _ زمين موات از نظر اين قانون زميني است كه معطل مانده وعمران و آبادي در آن به عمل نيامده باشد ، عمران و آبادي قابل قبول به شرح زير است

2_ 1_ زمين قبلا به صورت خانه بوده و در سند مالكيت قيد شده باشد.

2_ 2_ هرگاه در زمين قبلا ساختماني بوده و بعدا خراب شده و فعلا بقاياي آن مشهود باشد و دراين صورت معادل 4 برابر مساحت زير بناي ساختمان مخروبه ، احيا شده محسوب مي گردد.

2_ 3_ اراضي زير كشت محصولات زراعي و باغهاي گل كه لا اقل سه چهارم مساحت زمين آن زير كشت باشد.

2_ 4_ باغ مشجر اعم از مثمر و غيرمثمر كه در هر صد متر مربع 6 اصله درخت سه ساله كاشته شده باشد مشروط بر اينكه با در نظر گرفتن خيابان بندي و تاسيسات مورد نياز باغ لا اقل سه چهارم از مساحت زمين مشجر باشد.

2_ 5_ نوع استفاده از اراضي و باغات مذكور در بندهاي 2_ 3 و 2_ 4 تغييرناپذير است ولي صاحبان اين اراضي و باغات مي توانند با رعايت مقررات شهرداري

محل براي سكونت شخصي ويا رفع نيازمنديهاي زراعي و باغداري يكدستگاه ساختمان كه مساحت زيربناي آن از 250 متر مربع تجاوز ننمايد احداث نمايند.

2_ 6_ در صورتي كه در زمين ساختمان احداث شده باشد ، لااقل يك طبقه آن كامل مسقف وقابل بهره برداري بود و مجموع مساحت زير بناي آن از يك چهارم مساحت كل زمين كمتر نباشد.

2 _ 7 _ در مورد پاركينگ ها _ اتوشويي ها _ تعميرگاهها و تاسيسات مشابه عمران آن تابع ضوابط طرح جامع بوده و در شهرهايي كه ضوابطي موجود نباشد شهرداريها ضوابط آن را تعيين خواهندنمود و چنانچه تاسيساتي كه در گذشته بوجود آمده است داراي پروانه كسب بوده و يا داير باشنداحيا شده محسوب مي شود.

2_ 8 _ هرگاه اعياني استخر شنا يا ورزشگاه باشد در اين صورت مساحتي معادل حداكثر 8 برابرسطح زيربنا احيا شده محسوب مي شود.

2_ 9_ اراضي مشمول بندهاي 2_7 و 2_8 غيرقابل تفكيك بوده و نوع استفاده از آنها تغييرناپذيراست ، ولي مالكين آن مي توانند طبق ضوابط شهرداريها نسبت به تكميل و مرمت آنها اقدام نمايند.

ماده 3 _ كساني كه اراضي آنها مشمول تبصره ذيل قانون اصلاح قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن مصوب 28/4/1358 شوراي انقلاب اسلامي مي باشند و در پروانه ساختماني آنها مدت معين نشده باشد مكلفند ظرف 3 ماه از تاريخ انتشار اين آيين نامه به دستگاههاي ذيربط مراجعه و تاريخ متناسبي را كه براي عمران اراضي آنها وسيله دستگاههاي مذكورمعين مي شود رعايت نمايند.

ماده 4 _ كساني كه تا قبل از تاريخ قانون اصلاح قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن براي عمران زمين خود پروانه دريافت نموده و كار را

نيز شروع نموده باشند مكلفند نسبت به عمران زمين خود طبق ضوابط اين آيين نامه درمدت قيد شده در پروانه ساختمان اقدام نمايند وچنانچه در پروانه ساختماني آنها مدت معين نشده باشد بايد به شهرداريها مراجعه و تاريخ متناسبي را كه براي عمران اراضي آنهامعين مي شود رعايت نمايند.

فصل سوم اراضي مشمول تبصره ماده يك قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن(ماده 5 تا 8

ماده 5 _ مساحت يك قطعه زمين كوچك در تبصره فوق الذكر براي شهرهايي كه مطابق سرشماري سال 1355 بيش از دويست هزار نفر جمعيت دارند 1000 متر مربع و براي شهرهايي كه كمتر از 2000 هزار نفر جمعيت دارند 1500 متر مربع خواهد بود.

تبصره 1 _ هرگاه قطعه كوچك بيش از مساحت پيش بيني شده در ماده 5 بوده و مازاد به صورت يك قطعه مستقل قابل تفكيك استفاده نباشد در اين صورت مساحت اضافي جزو قطعه محسوب است

تبصره 2 _ مراد از مالكيت خانه مسكوني مندرج در تبصره ذيل ماده يك قانون لغو مالكيتاراضي موات شهري و كيفيت عمران آن ، مالكيت 6 دانگ اعياني واحد مسكوني مي باشد.

ماده 6 _ مهلت مقرر براي عمران زمينهاي كوچك موضوع تبصره 1 قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن به شرح زير تعيين مي گردد:

6_1_ در شهرهايي كه برابر سرشماري سال 1355 كمتر از 50 هزار نفر جمعيت دارند از تاريخ اعلام قبول درخواست گواهي مهلت عمران 6 سال مي باشد.

6_2_ در شهرهايي كه برابر سرشماري سال 1355 بيش از 50 هزار نفر و كمتر از 200 هزار نفرجمعيت دارند ازتاريخ اعلام قبول درخواست گواهي مهلت عمران 5 سال مي باشد.

6_3_ در شهرهايي كه برابر سرشماري سال 1355 بيش از 200 هزار نفر جمعيت دارند از تاريخ اعلام قبول درخواست گواهي مهلت عمران 4 سال مي باشد.

ماده

7 _ كسانيكه در تاريخ تصويب قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن مصوب 5/4/58 شوراي انقلاب اسلامي صاحب يك واحد مسكوني غير آپارتماني كه مساحت عرصه آن از 150 متر مربع تجاوز ننمايد و يا يك واحد آپارتماني با مساحت اختصاصي حداكثر100 متر مربع باشد (در شهرهاي موضوع شق اول ماده 5 اين آيين نامه ) و در ساير شهرها موضوع شق دوم ماده 5 آيين نامه مذكور مساحت واحد مسكوني غير آپارتماني از دويست متر تجاوز نمايدو يا واحد مسكوني او در رهن بانك يا موسسه وام دهنده رسمي (بخش دولتي يا خصوصي درمقابل وام مسكن باشد ، مي تواند از مزاياي تبصره يك قانون لغو مالكيت اراضي موات شهرياستفاده نمايد.

ماده 8 _ اشخاص مشمول تبصره ماده يك قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن در صورتيكه مشاعا مالك زميني باشند هر يك از آنها مي توانند در سهم خود از مزاياي قانوني مندرج در اين فصل استفاده كنند.

فصل چهارم تعيين تكليف اراضي موات ( ماده 9 تا 15

ماده 9 _ مالكين اراضي موضوع ماده 2 اين آيين نامه كه زمين خود را مشمول يك يا چند بندماده مزبور مي دانند مكلفند ظرف مدت سه ماه از تاريخ تصويب اين آيين نامه به محلهايي كه وزارت مسكن و شهرسازي تعيين مي كنند مراجعه نمايند و با تسليم فتوكپي سندمالكيت زمين و كروكي مربوط تقاضاي صدور گواهي مبني بر موات نبودن زمين خود دريافت دارند.

ماده 10 _ افرادي كه بر اساس اين قانون خود را مشمول تبصره ذيل ماده يك قانون مي دانند بايدظرف مدت سه ماه از تاريخ تصويب اين آيين نامه درخواست خود را منضم به فتوكپي سند مالكيت زمين با كروكي مربوط به محلهايي كه وزارت مسكن

و شهرسازي تعيين نموده مراجعه و گواهي لازم دريافت نمايند.

تفكيك اين گونه اراضي ممنوع است در صورت عدم مراجعه در مهلت مقرر وعدم صدورگواهي ، زمين به تصرف دولت در ميايد.

تبصره 1 _ در صورتي كه مالكيت اشخاص از طريق انحصار وراثت با آرا دادگاهها و يا بنچاق نامه هاي رسمي احراز شده باشد لكن هنوز منجر به صدور سند مالكيت رسمي نشده باشد درصورتي كه اشخاص مذكور واجد شرايط تشخيص داده شوند مي توانند از مهلت عمران استفاده نمايند.

تبصره 2 _ چنانچه صحت معامله و مالكيت اشخاصي كه زميني را به صورت قسطي خريداري نموده اند وهنوز فاقد سند مالكيت رسمي مي باشند و يا بر طبق عرف محل با سند عادي معامله كرده اند و يا ساير موارد مشابه در كميسيوني متشكل از نماينده دادگاه شهرستان ، نماينده اداره ثبت محل و نماينده وزارت مسكن وشهرسازي احراز گردد ، در صورت دارا بودن ساير شرايط مي توان براي آنها گواهي عمران صادر نمود. از تاريخ صدور گواهي عمران باقيمانده اقساط با توجه به روشهاي قيمت گذاري سازمانهاي عمران اراضي شهري و به تشخيص كميسيون مذكور به سازمانهاي عمران اراضي شهري پرداخت خواهد شد.

تبصره 3 _ شرايط احراز مالكيت مندرج در دو تبصره فوق براي احراز مالكيت اشخاص مندرج در ماده 9 آيين نامه مربوط به قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن نيز قابل تسري است

اشخاصي كه خود را مشمول يكي از تبصره هاي فوق مي دانند از تاريخ ابلاغ اين تصويبنامه به مدت 10 روز فرصت مراجعه به سازمان عمران اراضي شهري را دارند.

ماده 11 _ اراضي موات متعلق به وزارتخانه ها و موسسات و شركتهاي دولتي وموسساتي كه شمول حكم مستلزم ذكر نام آنهاست نيز در اختيار وزارت مسكن و

شهرسازي قرار خواهدگرفت

تبصره _ موقوفات عام كه اسناد مالكيت وقفنامه هاي آنها حاكي از عمران و آبادي در آن باشداحيا شده محسوب مي گردد ، ولي در هر حال مشمول بند 2 _5 اين آيين نامه خواهد بود و اگرضروري باشد از اينگونه اراضي استفاده اي غير از آنچه در وقفنامه ذكر شده است بشود موافقت هيات وزيران الزامي است

ماده 12 _ مراد از محدوده قانوني (25 ساله مذكور در ماده يك قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن محدوده اي است كه بر طبق ضوابطي كه از طرف وزارت مسكن وشهرسازي تهيه مي شود تعيين شده باشد.

ماده 13 _ شهرداريها در موقع صدور پروانه ساختمان براي كساني كه طبق تبصره ذيل ماده يك قانون مي خواهند اقدام به عمران نمايند موظف مي باشند تعهد لازم را از متقاضي اخذ نمايند تاچنانچه بعدا ثابت شود كه واجد شرايط مندرج در تبصره ذيل ماده يك قانون نبوده تصرف او برروي زمين تصرف غيرقانوني و تعرض به اموال عمومي تلقي مي شود و طبق مقررات مربوطه با اورفتار خواهد شد.

ماده 14 _ هرگاه شهرداريها به علت ضوابط و مقررات طرح جامع و تفصيلي و يا به علل ديگرنتوانند براي متقاضيان پروانه صادر نمايند ، وزارت مسكن و شهرسازي بايد به درخواست شهرداريهايك قطعه زمين در حد نصاب تفكيك مجاز شهرداريها از زمينهايي كه به تصرف دولت در آمده به مالكين واجد شرايط به طور رايگان ضمن انتقال سند مالكيت زميني كه در طرح قرار مي گيرد به نام وزارت مسكن و شهرسازي واگذار نمايد.

ماده 15 _ در مورد زمينهايي كه طبق قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن و قانون اصلاحي آن به تصرف

دولت در آمده است ، اعلام وزارت مسكن و شهرسازي براي ابطال اسناد مالكيت و تفكيك آنها و صدور پروانه ساختماني كافي است و سازمان ثبت اسناد و املاك وشهرداريها مكلف به انجام درخواست وزارت مسكن و شهرسازي خواهند بود.

فصل پنجم نحوه واگذاري اراضي ( ماده 16 تا 23 )

ماده 16 _ زمينهايي كه در داخل محدوده هاي خدماتي شهري به تصرف دولت در ميايد بايدمجانا براي نيازمنديهاي عمومي شهر اختصاص يابد و در صورتي كه زمين با تشخيص شهرداري محل و تصويب مقامات ذيصلاح شهر مازاد بر نيازمنديهاي عمومي شهر باشد وزارت مسكن و شهرسازي نسبت به واگذاري اين گونه زمينها به متقاضيان اقدام خواهد نمود.

ماده 17 _ اراضي خارج از محدوده خدماتي شهرها كه در داخل محدوده قانوني است بايد ازطرف وزارت مسكن و شهرسازي آماده و بر اساس طرحهاي تفصيلي تفكيك شده و زمينهايي كه براي نيازمنديهاي عمومي شهر اختصاص يافته مجانا در اختيار موسسات ذيصلاح دولتي قرار گيرد و زمينهايي كه به بخش خدماتي خصوصي واگذار مي شود بايد با نظر شهرداري و تصويب مقامات ذيصلاح شهر براي عمران فروخته شود.

ماده 18 _ زمينهايي كه براي واحدهاي مسكوني تك واحدي آماده سازي و تفكيك شده با رعايت اولويتهاي زير در صورتي كه تعداد متقاضي واجد شرايط بيش از قطعات مورد معامله باشداز طريق قرعه كشي به متقاضيان فروخته خواهد شد.

18_1 _ متقاضي و افراد تحت تكفل او فاقد واحد مسكوني باشند.

18_2 _ تاريخ سكونت و اشتغال در محل مورد تقاضا نبايد بعد از فروردين سال 1353 باشد وكسانيكه مدت بيشتري در محل مورد تقاضا سكونت داشته باشند اولويت خواهند داشت

تبصره _ كارمندان دولت نظير قضات ، پرسنل نيروهاي مسلح ، مامورين

شهرباني ، ژاندارمري و وزارت كشور كه نوع شغل و خدمت آنها ايجاب مي كند كه هر چند مدتي در يكي از شهرستانهاي كشور انجام وظيفه نمايند از شمول بند 2 ماده 18 آيين نامه خارج مي باشند و اينگونه كارمندان دولت براي يكبار با جلب نظر سازمان متبوع مي توانند در هر يك از شهرستانهاي ايران كه در نظردارند به طور دايم ساكن آن شهرستان شوند ، سازمان عمران اراضي شهري محل مورد تقاضا مكلف به قبول تقاضاي آنان مي باشد ، مشروط بر آنكه اين تقاضا براي شهرستان تهران و حومه آن نباشد.

18_ 3 _ متقاضي بايد امكانات مالي لازم براي ساختمان را تامين كرده باشد.

ماده 19 _ وزارت مسكن و شهرسازي قيمت زمينهاي آماده شده را بر اساس هزينه متوسط تاسيسات زيربنايي و درصدي بابت ساير هزينه هاي بالاسري آنها و با رعايت نحوه استفاده از زمين تعيين و به متقاضيان واجد شرايط واگذار خواهدكرد. جزييات ضوابط و شرايط واگذاري اراضي در هر منطقه را وزارت مسكن و شهرسازي با همكاري شهرداري محل تعيين و به اطلاع عموم خواهد رسانيد.

ماده 20 _ در زمينهايي كه ساختمان بيش از يك واحد مجاز مي باشد ( آپارتمان سازي متقاضيان احداث آپارتمان مي توانند به صورت گروهي با وكالت رسمي يك نفر با رعايت طرح جامع و تفصيلي شهر و مفاد ماده 18 اين آيين نامه نسبت به احداث اقدام نمايند.

ماده 21 _ شركتهاي رسمي تامين مسكن كه شرايط و صلاحيت آنها طبق ضوابطي باشد كه ازطرف وزارت مسكن و شهرسازي تعيين شده است مي توانند درخواست زمين نموده و اقدام به احداث آپارتمان و يا خانه تك واحدي نموده و طبق قيمتي

كه بيش از قيمتي كه وزارت مسكن و شهرسازي تعيين مي كند نباشد نسبت به فروش آنها اقدام نمايند.

تبصره _ شركتهاي تعاوني مسكن و كارخانجات و كارگاههاي توليدي كه تعهد نمايند در زمين مورد واگذاري براي اعضا و كاركنان خود طبق ضوابط وزارت مسكن و شهرسازي خانه سازي نموده و به آنها واگذار نمايند مشمول مفاد ماده 21 خواهند بود.

ماده 22 _ واگذاري قطعي زمين موقعي انجام خواهد گرفت كه گواهي پايان عمليات ساختماني از طريق مراجع ذيصلاح صادر شده باشد.

ماده 23 _ تاريخ اجراي اين آيين نامه توسط وزارت مسكن و شهرسازي در هر شهر تعيين و اعلام خواهد شد.

قانون اراضي شهري - سال 27/12/1360

ماده 1 _ براي نيل به اهداف مذكور در اصول 31 _ 43 _ 45 _ 47 قانون اساسي جمهورياسلامي كه تامين نيازهاي عموم به مسكن و تاسيسات عمومي شهري را وظيفه دولت قرار داده وبمنظور جلوگيري از بورس بازي روي زمين بصورت كالا و حركت در جهت مصالح كلي اقتصادكشور كه سوق سرمايه ها به بخشهاي توليدي زير بنايي (كشاورزي و صنعتي مي باشد با استفاده ازاجازه مورخ 19/7/1360 حضرت امام خميني مدظله العالي كه در آن مجلس شوراي اسلامي راصاحب صلاحيت براي تشخيص موارد ضرورت فساد و اختلال نظام اجتماعي و قانونگذاري لازم در اين موارد دانسته اند ، اجراي مواد اين قانون موقتا براي مدت پنج سال در سراسر كشور ضروري تشخيص داده مي شود.

ماده 2 _ اراضي شهري زمينهايي است كه در محدوده قانوني شهرها و شهركها قرار گرفته باشد.

ماده 3 _ اراضي موات شهري زمينهايي است كه سابقه عمران و احيا نداشته باشد.

ماده 4 _ اراضي باير شهري زمينهايي است كه سابقه عمران و احيا

داشته و بتدريج به حالت موات برگشته است اعم از آنكه صاحب مشخصي داشته و يا نداشته باشد.

ماده 5 _ كليه زمينهاي موات شهري در اختيار دولت جمهوري اسلامي است و اسناد و مدارك مالكيت گذشته ارزش قانوني ندارد مگر آنكه از تاريخ 22/11/1357 توسط دولت واگذار شده باشد.

تبصره _ اسناد مالكيت زمينهاي مواتي كه به موجب قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري واين قانون به اختيار دولت در آمده يا در ميايد و در وثيقه مي باشند آزاد تلقي و غير از مطالبات اشخاص ناشي از فروش اينگونه اراضي كه منتفي مي گردد مطالبات ديگر وسيله طلبكار از ساير اموال بدهكار وصول خواهد شد.

ماده 6 _ كساني كه طبق مدارك مالكيت رسمي از زمينهاي موات شهري داشته اند مشروط برانكه مسكن مناسبي نداشته باشند طبق ضوابط مسكن و شهرسازي در سراسر كشور زميني در حدنصاب ماده 8 در اختيارشان گذاشته مي شود تا عمران و احيا كنند و در صورت عدم عمران و احيا حق مذكور ساقط و زمين به دولت باز مي گردد.

تبصره _ در مورد كساني كه به تاريخ قبل از قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري با اسنادعادي داراي زمين بوده و در مهلتهاي تعيين شده قبلي از طرف مراجع مربوط تشكيل پرونده داده اندو نيز در شهرهايي كه تا كنون مهلتهاي مذكور براي تشكيل پرونده اعلام نشده در صورتي كه تاريخ تنظيم سند عادي و صحت معامله از طرف مراجع ذيصلاح قضايي تاييد گردد برابر ضوابطي كه درايين نامه اجرايي اين قانون تعيين مي شود اجازه عمران داده خواهد شد.

ماده 7 _ كليه اراضي باير شهري بلاصاحب معلوم در اختيار دولت مي باشد.

ماده 8 _ مالكان اراضي باير شهري مي توانند طبق ضوابط

وزارت مسكن و شهرسازي در سراسركشور فقط زميني را به مساحت كمتر از دو برابر بالاتر حداقل نصاب تفكيكي مناطق مسكوني درشهر محل وقوع زمين حداكثر تا1000 متر مربع طبق ضوابط شهرسازي مصوب عمران و احيا كننديا به دولت بفروشند و در شهرهايي كه نصاب تفكيك مشخص نگرديده برطبق آيين نامه اجرايي خواهد بود كه وزارت مسكن و شهرسازي تهيه و تصويب مي نمايد و زايد بر آن (نه عين و نه منفعت قابل واگذاري نيست مگر به دولت و با تقويم دولت

تبصره 1 _ مالكين اراضي مشاعي هر يك مي توانند تا حد نصاب مذكور از مزاياي اين ماده استفاده كنند مشروط بر آنكه تحت تكفل ديگري نباشند (باستثناي همسر) كه در اين صورت فقط يك اجازه عمران و احيا براي زمين در حد نصاب ياد شده به افراد مذكور داده مي شود. طريقه افرازو اختصاص سهام مالكين مشاعي برطبق آيين نامه اجرايي خواهد بود.

تبصره 2 _ كساني كه به حكم مواد شش و هشت اين قانون مالك قطعه زميني موات و قطعه زميني باير مي شوند در صورتي كه مجموع هر دو زمين بيشتر از مقدار تعيين شده در ماده 8 باشدفقط مي توانند يكي از آنها را به دلخواه خود نگهدارند و در هر مورد براي افرادي كه تحت تكفل ديگري باشند (به استثناي همسر) يك اجازه عمران صادر مي گردد و از نظر حد نصاب تابع ضوابط اين قانون است

تبصره 3 _ واگذاري سهام مشاعي مالكين اراضي موات و باير شهري به يكديگر در يك يا چندقطعه زمين به نحوي كه سهم هر يك از مالكين پس از انتقال زايد بر حد نصاب مقرر در اين ماده نگردد با رعايت ساير شرايط مندرج

در اين قانون بلامانع است

تبصره 4 _ شركتهاي تعاوني مسكن كه قبل از تصويب اين قانون بموجب اسناد رسمي مالك زمينهايي باشند با رعايت حداقل نصاب تفكيك محل وقوع زمين براي هر يك از اعضا در قالب ضوابط وزارت مسكن و شهرسازي حق بهره برداري از زمين خود را دارا مي باشند و زمينهاي مازاد برنياز آنها و نيز زميني كه طبق ضوابط مذكور در مهلت مقرر عمران نگردد تابع مقررات اين قانون بوده و در اختيار دولت قرار مي گيرد.

تبصره 5 _ تقويم دولت بر اساس قيمت منطقه اي (ارزشهاي معاملاتي زمين مي باشد.

ماده 9 _ مالكين زمينهاي باير وداير شهري موظفند زمينهاي مورد نياز دولت يا شهرداري ها را باتقويم دولت به آنها بفروشند و دولت مي تواند به جاي زمينهايي كه مساحت آنها بيش از سه هزارمتر مربع مي باشد با رعايت ضوابط عوض آن را از ساير اراضي دولتي كه ارزش معاملاتي آن معادل بهاي زمين واگذاري به دولت باشد بفروشنده واگذار كند.

تبصره 1 _ مقررات اين قانون نسبت به زمينهاي تملكي قبلي دولت و بانكها كه تمام يا قسمتياز بهاي آن را پرداخت نكرده اند نيز قابل اجرا است

تبصره 2 _ در صورت استنكاف يا عدم مراجعه يا عدم دسترسي به مالك پس از اعلام وزارت مسكن و شهرسازي و با وجود تعارض ثبتي و در وثيقه بودن ملك و هرگونه اشكالات حقوقي ديگركه مانع از انجام معامله دولت گردد دولت زمين را تملك و حسب مورد وزارت مسكن و شهرسازي يا شهرداري به قايم مقامي مالك سند انتقال را امضا مي نمايد و در موقع مراجعه مالك پس از ارايه مفاصا حسابهاي لازم و رفع هرگونه اشكال بهاي آن پرداخت يا زمين معوض واگذار

مي گردد.

ماده 10 _ از تاريخ تصويب اين قانون كليه زمينهاي متعلق به وزارتخانه ها و موسسات دولتي وبانكها و سازمانهاي وابسته به دولت و موسساتي كه شمول حكم مستلزم ذكر نام آنها است و كليه بنيادها و نهادهاي انقلابي در اختيار وزارت مسكن و شهرسازي قرار مي گيرد.

تبصره 1 _ شهرداريها و شركتها و سازمانهاي وابسته به شهرداريها از شمول اين ماده مستثني هستند ولي حق واگذاري اينگونه اراضي را بدون اجازه وزارت مسكن و شهرسازي ندارند مگربعنوان رفع نيازمنديهاي عمومي شهر و معوض املاك واقع در طرحهاي مصوب شهري

تبصره 2 _ اراضي غيرموات وقفي به وقفيت خود باقي و عمل به وقف مي شود ، لكن هرگونه واگذاري اراضي از طرف اوقاف يا آستان قدس رضوي يا ساير متوليان بايستي برطبق ضوابط شهرسازي با نظر وزارت مسكن و شهرسازي صورت گيرد.

تبصره 3 _ وزارت مسكن و شهرسازي مكلف است اراضي حاصل از موضوع اين ماده را به ادارات و سازمانهاي مذكور در حد نياز اداري و تاسيساتي مجانا واگذار نمايد.

ماده 11 _ وزارت مسكن و شهرسازي موظف است بر اساس سياست عمومي كشور بر طبق آيين نامه اجرايي نسبت به واگذاري و عمران زمينهاي موات و باير شهري خود برطبق طرحهاي مصوب شهرسازي اقدام كند و در محدوده مصوب شهر تهران با نظر شهرداري تهران مي باشد.

تبصره 1 _ دولت از پرداخت هرگونه ماليات و حق تمبر و هزينه هاي ثبتي و معاملاتي بابت تفكيك و فروش اراضي معاف است

تبصره 2 _ بهاي واگذاري زمين به اشخاص نبايد از قيمتهاي منطقه اي (ارزشهاي معاملاتي تجاوز نمايد ، ولي چنانچه هزينه تمام شده زميني براي دولت بيش از قيمتهاي منطقه اي (ارزشهاي معاملاتي باشد با بهاي هزينه تمام شده

واگذار مي گردد.

ماده 12 _ تشخيص عمران و احيا و تاسيسات متناسب و تميز باير و موات اراضي باكميسيون مركب از نمايندگان وزرا دادگستري و مسكن و شهرسازي و شهردار محل بر طبق آيين نامه اجرايي خواهد بود. تشخيص كميسيون ظرف ده روز از تاريخ اعلام وزارت مسكن وشهرسازي قابل اعتراض در دادگاه محل است دادگاه نسبت به اعتراض مدعي خارج از نوبت رسيدگي كرده و حكم صادره قطعي است

ماده 13 _ تغيير اساسنامه و يا ادغام و تعيين شيوه كار سازمانهاي عمران اراضي و هياتهاي پنج نفري بطريقي است كه در آيين نامه اجرايي مشخص خواهد شد.

ماده 14 _ از تاريخ تصويب اين قانون هرگونه تصرف و تجاوز به اراضي شهري متعلق يا منتقل شده به دولت و شهرداريها يا احداث هرگونه بنا و يا هرگونه نقل وانتقالات به موجب اسناد عادي يارسمي و تفكيك و افراز آن اراضي و يا هرگونه عملي برخلاف اين قانون جرم شناخته مي شود ، اززمين مزبور خلع يد شده و آثار تجاوز رفع مي گردد و مرتكبين و واسطه ها و اشخاصي كه در اين اعمال دخالت داشته باشند هر يك علاوه بر پرداخت ضرر و زيان وارده طبق نظر كارشناس رسمي دادگستري به مدت پنج سال از انجام هرگونه معاملات اموال غيرمنقول در سراسر ايران محروم مي شوند.

ماده 15 _ وزارت مسكن و شهرسازي و شهرداري ها بايد اين متجاوزين را به دادسرا ودادگاههاي صالحه معرفي و از اراضي مورد تصرف و تجاوز با دخالت مستقيم قواي انتظامي رفع تصرف و تجاوز نموده و برحسب مورد در اختيار دولت يا شهرداريها قرار دهد.

ماده 16 _ هر يك از كارمنداني كه در اجراي اين قانون به تشخيص دادگاه صالحه رعايت

دقيق مقررات آن را ننموده و تخطي نمايند علاوه بر جبران خسارات وارده به دولت يا اشخاص و اعاده وضع ، بر حسب مورد به انفصال موقت يا دايم از خدمات دولتي محكوم مي گردند.

ماده 17 _ وزارت مسكن و شهرسازي مأمور اجراي اين قانون مي باشد و موظف است حداكثرظرف سه ماه آيين نامه اجرايي مواد اين قانون را كه به تصويب هيات دولت خواهد رسيد ، تهيه و به اجرا بگذارد.

قانون فوق مشتمل بر هفده ماده و چهارده تبصره در جلسه روز پنجشنبه بيست و هفتم اسفند ماه يكهزار و سيصد و شصت به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيده است

رييس مجلس شوراي اسلامي _ اكبر هاشمي

اصلاحيه قانون اراضي شهري - سال 1367

1 _ اقدامات دولت در مورد كليه زمينهايي كه در اجراي ماده 9 قانون اراضي شهري مصوب 27/12/60 مجلس شوراي اسلامي اعم از موات و باير و داير در محدوده قانون تملك و واگذار يا تعهد شده از زمان اجراي قانون مذكور تا پايان مهلت آن قانون معتبر و هرگونه حكمي كه خلاف اين نظريه داده شده فاقد اعتبار است

2 _ اقدامات مذكور در مورد زمينهايي كه به نحو فوق در همان مهلت تملك شده و در اختيار دولت است لكن تا كنون واگذار نشده نيز معتبر بوده و هرگونه حكمي كه خلاف اين نظريه داده شده ، فاقد اعتبار است

تفسير قانوني تبصره 2 ماده 10 و مواد 14 و 15 قانون اراضي شهري - مصوب 5/10/1360

1 _ در تبصره 2 ماده 10، از جمله ( با نظر وزارت مسكن و شهرسازي ) اين منظور مستفاد است كه واگذاري زمين از طرف متوليان به افرادي كه صلاح مي دانند با كسب مجوز از وزارت مسكن و براساس ضوابط مسكن و شهرسازي بايد باشد.

2 _ در مواد 14 و 15 منظور اين است كه تصرف و تجاوز و هرگونه عملي برخلاف اين قانون شامل تصرف و بنا و احداث ساختمان در زمين خود شخص بدون رعايت ضوابط مسكن و شهرسازي هم مي شود و منظور از دخالت مستقيم قواي انتظامي در ماده 15 دخالت آن قوا بوسيله وزارت مسكن و شهرسازي است نه دادگاه مگر در مواردي كه طرف مدعي حق قانوني باشد كه دراين صورت بايست بوسيله دادگاه رفع تصرف و تجاوز عدواني بشود.

تفسير قانوني فوق در جلسه روز دوشنبه پنجم ديماه يكهزار و سيصد و شصت و دو مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 5/11/1362 به تاييد شوراي نگهبان رسيده

است

رييس مجلس شوراي اسلامي _ اكبر هاشمي

آيين نامه اجرايي قانون اراضي شهري - مصوب 20/3/1361
فصل اول _ مقررات محدوده شهرها و شهركها ( ماده 1 تا 2 )

ماده 1 _ محدوده مورد عمل قانون براي شهرها محدوده اي است كه مقررات آن بر اساس مصوبه شماره 6800 مورخ 25/4/1359 شوراي انقلاب اسلامي ايران موضوع تعيين محدوده شهرها تعيين گرديده است

تبصره _ استانداريها مكلفند ظرف سه ماه از تاريخ تصويب اين آيين نامه محدوده شهرهاي هراستان را بر اساس مصوبه مذكور روي نقشه با مقياس مناسب مشخص و به وزارت مسكن وشهرسازي اعلام نمايند.

ماده 2 _ محدوده موردعمل قانون براي شهركها اعم از اينكه با پروانه يا بدون پروانه شهرك سازي ايجادگرديده باشند محدوده ايست كه كميسيون ماده 13 آيين نامه مربوط به استفاده از اراضي و احداث بنا و تاسيسات در خارج از محدوده قانوني و حريم شهرها مصوب 27/2/55 بررسي وتصويب خواهند نمود. استانداريها مكلفند نقشه محدوده شهركها را با مقياس مناسب مشخص وجهت تعيين و تصويب محدوده مورد عمل قانون به كميسيون ماده 13 آيين نامه ياد شده فوق از نظرزماني به نحوي ارجاع نمايند كه كميسيون مذكور قادر باشد نتيجه را ظرف مدت سه ماه از تاريخ تصويب اين آيين نامه از طريق استانداري به وزارت مسكن و شهرسازي اعلام نمايد. نظارت بر حفظ محدوده هاي فوق و همچنين اقدامات قانوني لازم جهت جلوگيري از توسعه غيرقانوني محدوده هاي مشخص شده مذكور به عهده استانداريها مي باشد.

فصل دوم _ نحوه تشكيل كميسيون ها و مقررات تشخيص اراضي ( ماده 3 تا 42

ماده 3 _ اعضاي كميسيون موضوع ماده 12 قانون اراضي شهري كه در اين آيين نامه كميسيون تشخيص ناميده مي شود با حكم وزراي دادگستري ، مسكن وشهرسازي و شهردار محل تعيين مي گردند و جلسات كميسيون با حضور كليه اعضا رسميت يافته و نظريه صادره با اكثريت ارا معتبر خواهد بود و در صورت ضرورت مي توان در هر يك از شهرها كميسيونهاي

متعدد تشخيص رابه ترتيب فوق تشكيل داد.

در شهركهايي كه فاقد شهرداري مي باشند نماينده شهرداري نزديكترين شهر به آن شهرك دركميسيون شركت خواهد كرد.

ماده 4 _ محل كار كميسيون هاي تشخيص و دبيرخانه هاي مربوطه را سازمان زمين شهري موضوع ماده 81 اين آيين نامه تعيين و اين دبيرخانه زير نظر سازمان مذكور انجام وظيفه مي نمايد ، ارجاع كليه پرونده ها به كميسيونهاي مزبور و ابلاغ نظريه كميسيون ها به مراجع ذيربط نيز از طريق اين دبيرخانه توسط سازمان زمين شهري و واحدهاي تابعه انجام مي گيرد.

ماده 5 _ ابطال شد.

ماده 6 _ ابطال شد.

ماده 7 _ زمينهاي مربوط به تاسيسات صنعتي ، كشاورزي و مراكز كسب و تجارت بايد حسب مورد متناسب با مستحدثات و يا احتياجات باشد و چنانچه طبق نظر كميسيون تشخيص مقاديرزمين مازاد بر احتياج به صورت باير يا موات تشخيص داده شود برحسب مورد طبق قانون و اين آيين نامه عمل خواهد شد.

ماده 8 _ كميسيونهاي تشخيص براي اظهارنظر پس از معاينه محل و ملاحظه نقشه ها وعكسهاي هوايي در سنوات مختلف (در صورت وجود) و پرونده هاي ثبتي و در صورت لزوم بارعايت عرف مسلم محل اتخاذ تصميم مي نمايند ، صورتجلسات مضبوط در پرونده هاي ثبتي ومندرجات اسناد مالكيت به تنهايي ملاك تشخيص نخواهند بود و نظريه كميسيونها بايستي مستدل بوده و متضمن مساحت و موقعيت و مشخصات ثبتي ملك همراه با مستندات كافي باشد.

ماده 9 _ كميسيونهاي تشخيص مي توانند براي تشخيص ميزان عمران و احيا و همچنين تناسب تاسيسات از نظرات مشورتي سازمانهاي ذيربط استفاده نمايند. سازمانهاي مربوطه مكلفندنظرات مشورتي خود را بر اساس ضوابط مورد عمل اعلام نمايد.

ماده 10 _ نظريه كميسيون تشخيص بايد حداكثر ظرف سه ماه از تاريخ ارجاع

به شرح زير اعلام گردد.

الف _ در مواردي كه نظريه كميسيون بر اساس ارجاع سازمان زمين شهري صادر مي گردددبيرخانه كميسيون مكلف است سه نسخه از نظريه را به سازمان مذكور ارسال نمايد و سازمان مذكور بايد دو نسخه از نظريه را به صاحبان اسناد پلاكهاي مربوطه اعلام نمايد ، و در صورتي كه نظريه ياد شده از طرف مالك رويت شده باشد در نسخه ثاني رسيد اخذ و به دبيرخانه كميسيون اعاده دهد.

ب _ در مواردي كه نظريه كميسيون بر اساس درخواست سازمانهاي ديگر صادر مي شود دبيرخانه كميسيون مكلف است سه نسخه از نظريه كميسيون را به آن سازمان ارسال دارد و سازمان مذكورموظف است دو نسخه از نظريه را حداكثر ظرف مدت 15 روز به نمايندگي وزارت مسكن وشهرسازي به صاحبان اسناد اعلام و در صورتي كه نظريه ياد شده از طرف مالك رويت شده باشد درنسخه ثاني رسيد اخذ و جهت ضبط در پرونده امر به دبيرخانه كميسيون تشخيص اعاده دهد و در غيراين صورت جهت اقدامات مقتضي به واحد زمين شهري منعكس مي نمايد.

تبصره _ شروع مهلت اعتراض از جانب سازمان زمين شهري و سازمانهاي ذينفع ديگر به نظريه كميسيون تشخيص از تاريخ ثبت در دفاتر آنها و در مورد صاحبان اسناد از تاريخ اعلام خواهدبود.

ماده 11 _ ابطال شد.

ماده 12 _ مراجع درخواست كننده نظريه كميسيونهاي تشخيص بايستي در صورت وجود نقشه ثبتي دو نسخه رونوشت يا فتوكپي آن را و در صورت نبودن نقشه مذكور دو نسخه كروكي دقيق زمين را كه منطبق با سوابق ثبتي و وضع محل آن باشد با انعكاس موقعيت ملك روي نقشه هوايي بامقياس مناسب (در موارد وجود نقشه هوايي را از متقاضي اخذ و

به ضميمه فتوكپي مصدق مدارك مالكيت مربوطه پس از تطبيق با اصل وگواهي ذيل آن به دبيرخانه كميسيون ارسال نمايند. نقشه هايارسالي در موقع اظهارنظر به امضاي اعضا كميسيون تشخيص رسيده و يك نسخه از آن ضميمه نظريه كميسيون به مرجع درخواست كننده ارسال و نسخه ديگر به انضمام نظريه مذكور در دبيرخانه بايگاني مي شود.

تبصره _ در مواردي كه سازمانهاي مذكور راسا و بدون در اختيار داشتن مدارك مالكيت ، نظريه كميسيون تشخيص را درخواست مي نمايند بايستي هرگونه مدارك موجود و وضعيت ثبتي كه دراختيار دارند به انضمام نقشه مربوطه به كميسيون ارسال نمايند.

ماده 13 _ ابطال شد.

ماده 14 _ كميسيونهاي تشخيص مكلفند نظريات خود را در دفتر مخصوصي ثبت و امضا نمايند.

ماده 15 _ موارد زير نياز به طرح در كميسيون تشخيص ندارد.

1 _ پلاكهايي كه مساحت آنها كمتر از حد نصاب مقرر در ماده 8 قانون زمين شهري بوده و ياپروانه ساختماني در آن احداث بنا شده و به صورت ساختمان باقي باشند و همچنين پلاكهاي مذكور كه مشاعي بوده و مساحت سهم هر يك از مالكين مشاعي از حد نصاب ياد شده تجاوزنمايد.

2 _ پلاكهايي كه به استناد گواهي هاي مهلت عمران نسبت به آنها پروانه ساختماني صادر و در آن احداث بنا شده باشد و يا در مهلت اعتبار پروانه مذكور احداث بنا شروع شود.

3 _ پلاكهاي تا 3000 متر مربع مساحت (عرصه و اعيان مربوط به واحدهاي مسكوني ومحلهاي كسب و پيشه و مستحدثات متفرقه در صورت وجود هر يك از اسناد رسمي زير كه تاريخ صدور آنها قبل از تصويب قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري 5/4/58 باشد:

الف _ اسناد مالكيتي كه به عنوان واحدهاي مسكوني و يا

با قيد مستحدثات صادر شده باشد.

ب _ در ستون انتقالات قيد ساختمان به عنوان واحد مسكوني و مستحدثات شده باشد.

ج _ هرگونه ملك مورد نظر قبلا به عنوان واحد مسكوني يا ساختمان مورد معامله يا رهن باوزارتخانه ها ، شركتها و موسسات دولتي و وابسته به دولت ، شهرداريها و موسسات اعتباري مجازقرار گرفته باشد.

د _ گواهيهاي مالياتي اعم از مفاصا حسابهاي مالياتي و يا گواهي ارث به شرطي كه در آن تصريح شده باشد كه پلاك مورد نظر واحد مسكوني يا ساختمان است

ه _ در صورتي كه به موجب سند رسمي سابقه اجاره به عنوان واحد مسكوني يا ساختمان داشته باشد.

و _ مفاصا حساب نوسازي شهرداري به عنوان واحد مسكوني و ياساختمان صادرشده باشد.

ز _ گواهي پايان كار به عنوان واحد مسكوني يا ساختمان صادر شده باشد.

ح _ پلاكهايي كه به تشخيص شهرداري محل قبل از تاريخ اجراي مقررات مربوط به صدور پروانه ساختماني در شهر محل وقوع پلاك به صورت ساختمان و مستحدثات درامده باشد.

4 _ پلاكهايي كه قبل از تصويب قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري 5/4/58 به صورت تاسيسات و مستحدثات صنعتي ، ورزشي ، جايگاههاي فروش مواد نفتي و همچنين كارگاهها ، گاراژها ، توقفگاهها ، و انبارهاي مسقف ، اماكن درماني ، بهداشتي ، آموزشي ، فرهنگي و خدمات عمومي و تاسيسات مشابه بوده مشروط بر اينكه مساحت آنها از 3000 متر مربع تجاوز ننمايد وداراي پروانه رسمي كسب و پروانه ساختماني باشند.

5 _ ذكر وجود ساختمان در مرحله صدور آخرين مفاصا حسابهاي نوسازي و مالياتي در كليه بندهاي فوق حسب مورد توسط سازمان مربوطه ملاك عمل خواهد بود.

6 _ در صورت اعلام كتبي و رسمي مالك

يا مالكين ششدانگ زمين مبني بر موات بودن آن كه در صورت ادارات ثبت با اعلام سازمان زمين شهري مكلف به ابطال ثبت و سند قبلي طبق اقرارمذكور و صدور سند به نام دولت جمهوري اسلامي ايران با نمايندگي سازمان زمين شهري مي باشند.

ماده 16 _ از تاريخ تصويب اين آيين نامه نيازي به صدور گواهي عمران براي زمينهاي دايرنمي باشد و سازمانهاي قانوني مورد مراجعه مالكين بايستي با قبول مسئوليت نسبت به انجام امراقدام نمايند. مالكين پلاكهاي خارج از شمول ماده 15 اين آيين نامه بر حسب نياز خود با در دست داشتن مدارك مندرج در ماده 12 آيين نامه به ارگانهاي ذيربط مراجعه مي نمايند تا سابقه جهت اخذنظريه كميسيون تشخيص به سازمان زمين شهري ارسال گردد.

تبصره 1 _ گواهي هاي عمراني صادره قبلي نسبت به اراضي عمران شده پس از تاييد صحت آن وسيله سازمان زمين شهري فقط از لحاظ احيا و عمران به اعتبار خودباقي خواهند بود.

تبصره 2 _ سازمانهاي قانوني مذكور در اين ماده مكلفند نتيجه آخرين اقدام خود و همچنين كميسيونهاي تشخيص نسخه اي از آخرين نظريه خود نسبت به كيفيت پلاك مورد بررسي و نام صاحب سند و فتوكپي مدرك مالكيت را به اداره ثبت مربوطه جهت انعكاس در سوابق ثبتي و نيز به سازمان زمين شهري ارسال نمايند.

ماده 17 _ چنانچه نسبت به مواد 15 و 16 اين آيين نامه و تبصره هاي مربوطه درخواست متقاضي منجر به تعيين تكليف قطعي نگردد سازمان مورد مراجعه مكلف است پرونده امر را جهت رسيدگي و اتخاذ تصميم به كميسيون تشخيص ارجاع نمايد.

ماده 18 _ كساني كه طبق اسناد و مدارك مالكيت رسمي و يا بر اساس قوانين و مقررات جاري داراي زميني موات در حد

نصاب مقرر در قانون بوده و در گذشته طبق قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري گواهي مهلت عمران تاحد نصاب مقرر در قانون اراضي شهري اخذ ننموده اند ، اعم ازاينكه در سازمانهاي عمران اراضي شهري قبلا تشكيل پرونده داده يا نداده باشند و از تاريخ 5/4/58به بعد از هيچ نهاد يا سازماني در سطح كشور زمين براي واحد مسكوني به آنها منتقل نشده باشدمي توانند از تاريخي كه سازمان زمين شهري اعلام نمايد از شهرداري مربوطه درخواست صدورپروانه ساختماني نمايند وشهرداريها مكلفند قبل از صدور پروانه ساختماني با استعلام از سازمان مذكور از وي طبق فرم ارسال از سازمان ياد شده با رعايت ضوابط مربوطه پروانه ساختماني صادر ورونوشت آن را به سازمان مذكور ارسال نمايند. تفكيك پلاكهاي مزبور با در نظر گرفتن ضوابط تفكيكي شهرداري بلامانع است لكن شهرداري ها فقط به مقدار نصاب مندرج در ماده 8 قانون در يك يا چند قطعه تفكيكي پروانه صادر خواهند نمود.

تبصره 1 _ سازمان زمين شهري مي تواند بنا به درخواست شهرداري ها فهرست اسامي مربوط به دارندگان گواهي مهلت عمران و دريافت كنندگان زمين و ساير اطلاعات ضروري و تكميلي همراه با دستورالعمل نحوه استفاده از آن را در اختيار شهرداري ها قرار دهد و در اين صورت شهرداري نيازي به استعلام از سازمان نخواهد داشت و با مسئوليت خود طبق قانون اراضي شهري و اين آيين نامه با استفاده از اطلاعات ارسالي در هر مورد اقدام نموده و مكلف است در مرحله صدور پروانه ساختماني و همچنين در مرحله صدور گواهي پايان كار حداكثر ظرف يك هفته رونوشت آنها راجهت تكميل فهرست اطلاعات به محلي كه در دستورالعمل مذكور مشخص شده است ارسال نمايد.

تبصره 2 _ تا زمان

تكميل اطلاعات مربوط به گواهي هاي مهلت عمران و واگذاري هاي انجام شده در سطح كشور در سازمان زمين شهري و اعلام آن به مراجع ذيربط شهرداري ها و فرمانداريهامكلفند براي متقاضيان پروانه ساختماني در شهرها و شهركها تا حد نصاب مقرر در قانون اراضي شهري با اخذ تعهد رسمي از متقاضيان در دو نسخه (طبق نمونه اي كه سازمان زمين شهري تهيه و به شهرداري ها وفرمانداريها ارسال مي نمايد) پروانه صادر و حداكثر ظرف يك هفته رونوشت آن را به ضميمه يك نسخه از تعهد نامه و همچنين در موقع صدور گواهي پايان كار بلافاصله يك نسخه رونوشت آن را به سازمان زمين شهري و شعب مربوطه بر حسب مورد ارسال نمايند و سازمان زمين شهري مشخصات دارنده پروانه را در فهرست اطلاعات مربوطه ثبت مي نمايد و در هر موقع كه خلاف تعهدات مذكور احراز شود پروانه صادره فاقد اعتبار بوده و برابر مقررات با متخلف رفتارمي شود.

ماده 19 _ چنانچه مساحت زمين فرد واجد شرايطي كه براي آن پروانه ساختمان صادر مي گرددمازاد بر حد نصاب مقرر در قانون باشد و قبلا براي آن گواهي مهلت عمران صادر نشده باشدشهرداري ها ضمن رعايت مفاد ماده 18 قبل از صدور پروانه ساختماني نسبت به جدا نمودن مازادآن تا حد نصاب مقرر اقدام و براي اين منظور مي توانند بدون توجه به مقررات تفكيكي منطقه وقوع ملك و فقط با رعايت حداقل نصاب تفكيكي مسكوني در آن شهر و طرحهاي اصلاحي به نحوي نقشه تفكيكي را تصويب نمايند كه نزديكترين مساحت به حد نصاب مقرر قانون براي متقاضي باقي بماند مشروط بر اينكه هيچگاه از حد نصاب مذكور تجاوز ننمايد.

تبصره 1 _ تهيه نقشه تفكيكي به عهده متقاضي صدور پروانه است

تبصره 2 _

در صورتي كه عمل تفكيك به لحاظ ضوابط مربوطه و طول و ابعاد ملك انجام پذيرنباشد پرونده به سازمان زمين شهري ارجاع و پس از قطعيت نظريه كميسيون تشخيص در صورت باير بودن مازاد زمين جزو قطعه محسوب و در صورت موات بودن بهاي مازاد توسط سازمان زمين شهري دريافت و سپس اجازه نامه جهت ادامه يد به صاحب سند تسليم خواهد شد.

تبصره 3 _ در صورتي كه تفكيك مازاد زمين از كل قطعه امكان پذير باشد شهرداري نقشه تفكيكي مصوب خود را به سازمان زمين شهري ارسال و پس از قطعيت نظريه كميسيون تشخيص سازمان مذكور نقشه تفكيكي را با ذكر نوع زمين از لحاظ موات يا باير بودن مبتني بر نظر كميسيون به اداره ثبت مربوطه ارسال مي نمايند تا در صورت موات بودن زمين ، ثبت و سند قطعه مازاد ابطال و سند مالكيت آن به نام دولت با نمايندگي سازمان زمين شهري صادر گردد و در صورت باير بودن اداره ثبت با توضيح لازم در سوابق ثبتي و صفحه ملاحظات سند مالكيت قيد نمايد ، باقيمانده زمين در مهلت اعتبار قانون اراضي شهري (نه عين نه منفعت قابل واگذاري نيست مگر به دولت و باتقويم دولت سازمان پس از وصول صورت جلسه تفكيكي از اداره ثبت سوابق ارسالي را جهت صدور پروانه ساختماني در حد نصاب مقرر به شهرداري اعاده مي نمايد.

تبصره 4 _ گواهي هاي مهلت عمران صادره قبلي از طرف سازمانهاي عمران اراضي شهري به اعتبار خود باقي است و شهرداريها مي توانند بر مبناي گواهي هاي مذكور پروانه ساختماني صادرنمايند لكن فقط تا هزار متر مربع گواهيهاي مذكور قابل صدور پروانه ساختماني خواهند بود ونسبت به مازاد هزار متر مربع طبق اين ماده عمل خواهد

شد.

ماده 20 _ واحد مسكوني مناسب در هر شهر ظرف مدت يك ماه از تاريخ تصويب اين آيين نامه توسط وزارت مسكن و شهرسازي تعيين و اعلام خواهد شد.

ماده 21 _ زميني كه طبق مواد 6 و 8 قانون اراضي شهري براي آن پروانه صادر مي گردد زمينياست كه در حد نصاب مقرر در قانون اعم از اينكه به صورت يك يا چند قطعه متصل يا منفصل بوده يا داراي پلاكهاي متعدد باشد كه در اين صورت مالك مي تواند نسبت به كليه آنها پروانه ساختمانياخذ نمايد و يا براي يك قطعه از آن پروانه ساختماني اخذ و بقيه را در صورت نياز دولتي ازشهرداريها به آنها بفروشد و چنانچه هيچ يك از قطعات پراكنده و منفصل مذكور به گواهي شهرداري قابل احداث واحد مسكوني نباشد سازمان زمين شهري يا شهرداري در قبال تملك آن قطعات يك قطعه زمين حتي المقدور معادل قيمتي آن واگذار مي نمايد. همچنين سازمان زمين شهري درمواردي كه يك قطعه زمين در زير حد نصاب غير از قطعه مورد عمران مالكي را اعم از موات يا بايرتملك مي نمايد مي تواند همان زمين را به يكي از اقرباي طبقه اول وي در صورتي كه فاقد زمين وساختمان مسكوني از تاريخ 27/12/60 باشند واگذار نمايد.

ماده 22 _ كساني كه به ترتيب مقرر در اين آيين نامه واجد شرايط بوده و در اجراي قانون لغومالكيت اراضي موات شهري در مهلتهاي مقرر براي گرفتن گواهي مهلت عمران مراجعه نكرده اند و با اعلام سازمانهاي عمران اراضي شهري زمين آنها ابطال ثبت گرديده ولي به غير واگذار نشده باشد ، حتي المقدور زمين مزبور با رعايت ضوابط قانون اراضي شهري و اين آيين

نامه به مشاراليهم واگذاروالا زمين ديگري معادل بها آن تا حد نصاب مقرر توسط سازمان زمين شهري واگذار مي گردد.

ماده 23 _ مهلت عمران دارندگان اسناد مالكيت اراضي موات كه مساحت آنها كمتر از دو برابربالاترين حداقل نصاب تفكيكي مناطق مسكوني در شهر محل وقوع زمين باشند اعم از آنكه گواهي مهلت عمران داشته يا نداشته باشند تا آخر سال 1365 تمديد مي گردد.

تبصره _ در مواردي كه به عللي از سوي مراجع ذيصلاح صدور پروانه موقتا ممنوع و ياغيرمقدور باشد مهلت مذكور از تاريخ رفع ممنوعيت شروع مي گردد.

ماده 24 _ كساني كه طبق ضوابط قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و كيفيت عمران آن براي يك قطعه زمين به مساحتي كمتر از حد نصاب مقرر در قانون اراضي شهر گواهي مهلت عمران اخذ نموده اند چنانچه زمين مذكور هنوز ساختمان نگرديده و يا در صورت ساختمان با توجه به حدنصاب واحد مسكوني مناسب مندرج در ماده 6 قانون كافي نباشد و متقاضي زمين ديگري درمجاورت قطعه مذكور داشته باشد كه به مالكيت دولت در نيامده و توسط سازمانهاي عمران اراضي به غيرواگذار نشده باشد مي تواند تا حد نصاب مقرر در قانون اراضي شهري قطعات مذكور را تجميع نمايد و در صورتي كه متقاضي فوق داراي قطعات منفصل باشد طبق ماده 21 اصلاحي عمل خواهد شد.

ماده 25 _ در شهرهايي كه حد نصاب تفكيك زمين در مناطق مسكوني تعيين نگرديده استانداريها مكلفند حداكثر ظرف مدت سه ماه از تاريخ تصويب اين آيين نامه نسبت به تهيه وتصويب آن طبق مقررات مربوطه اقدام و نتيجه را به وزارت مسكن و شهرسازي اعلام نمايند ، حدنصاب هاي مذكور نيز حد نصاب مربوط به شهرهايي كه داراي ضوابط تفكيكي

مصوب مي باشندپس از اعلام از طرف وزارت مسكن و شهرسازي ملاك اجراي قانون اراضي شهري و اين آيين نامه بوده و در صورت تغيير نيز همان حد نصاب تعيين شده قبلي براي اجراي قانون اراضي شهري ملاك عمل خواهد بود.

تبصره _ در شهرها و شهركهايي كه ضوابط تفكيك بيشتر از حد نصاب مقرر در قانون اراضي شهري (1000 متر مربع باشد بايستي ضوابط مزبور حداكثر تا حد نصاب ياد شده تقليل يابد.

ماده 26 _ كساني كه در يك يا چند قطعه زمين باير موات مشاعا شريك بوده و تحت تكفل ديگري نباشند (به استثناي همسر) هر يك مي توانند پس از تجميع يا انتقال يا افراز با رعايت سايرضوابط و شرايط منفردا يا مجتمعا براي عمران زمين خود پروانه اخذ نمايند ، هرگونه تجميع و افرازو انتقال سهام مشاعي بين مالكين تا حد نصاب مقرر بارعايت ضوابط شهرداري بلامانع است ومراجع قانوني ذيربط بايد پس از اقدام نتيجه را جهت ثبت در فهرست مربوطه به سازمان زمين شهري ارسال نمايند.

ماده 27 _ مالكين اراضي مشاعي كه طبق قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري براي تمام ياقسمتي از سهام خود گواهي مهلت عمران اخذ نموده اند در صورتي كه بقيه زمين آنها واگذار نشده ياثبت و سند مربوطه ابطال نشده باشد مي توانند در حد نصاب مقرر در قانون اراضي شهري از مزاياي ماده فوق استفاده نمايند.

ماده 28 _ مالكين واجد شرايط اراضي مشاعي كه زمين آنها قابل صدور پروانه ساختماني براي واحد مسكوني باشد ولكن قابل افراز به قطعه مستقل نبوده و در كل پلاك نتوان به تعداد مالكين واحد مسكوني احداث نمود به تعدادي كه فاقد واحد مسكوني باقي مي مانند پس از انتقال سهام

به شريك مشاعي واجد شرايط مي توانندمتقاضي خريد زمين از سازمان زمين شهري باشند.

ماده 29 _ براي پدر و اولاد صغير تحت تكفل او فقط تا حد نصاب مقرر در قانون اراضي شهري يك پروانه ساختمان به انتخاب پدر صادر مي گردد (اعم از اينكه زمين به صورت مشاعي يا مفروز ومتعلق به پدر باشد يا اولاد صغير تحت تكفل او) و نسبت به زمينهاي ديگر طبق مقررات قانون و اين آيين نامه عمل مي شود.

تبصره _ صغار خانواده اي كه به علل قانوني تحت سرپرستي غير از پدر باشند و نيز محجورين حسب مورد به انتخاب ولي يا قيم هر يك مي توانند زميني را تا حد نصاب مقرر طبق اين آيين نامه عمل نمايند.

ماده 30 _ انتقال زمين در حد نصاب مقرر در قانون بين اقرباي درجه اول خانواده شهدا با معرفي بنياد شهيد در صورتي كه طرفين خانه و زمين ديگري نداشته و هر دو واجد شرايط لازم براي اخذپروانه ساختماني باشند با اجازه سازمان زمين شهري فقط براي يك بار بلامانع است

ماده 31 _ چنانچه زميني در عقدنامه رسمي قبلي از 27/12/60 در صداق زن قرار گرفته باشدتنظيم سند انتقال به زوجه در صورتي كه مساحت آن كمتر از حد نصاب مقرر باشد بلامانع است درمواردي كه مساحت زمين مازاد بر حد نصاب باشد پس از قطعيت نظريه كميسيون تشخيص درصورت باير بودن انتقال آن به زوجه بلامانع و چنانچه موات تشخيص گردد و زوجه واجد شرايط براي عمران يك قطعه زمين موات باشد مازاد در اختيار دولت قرار مي گيرد.

ماده 32 _ انتقال زمين متعلق به زوج يا زوجه به يكديگر در حد نصاب مقرر مشروط بر آنكه طرفين واجد شرايط براي

عمران آن باشند منحصرا در مواردي كه يكي از آنها داراي مجوز اخذ وام بوده و براي دريافت وام لازم است زمين در ملكيت او باشد با موافقت طرفين و با نظر سازمان زمين شهري فقط براي يك بار بلامانع است در اين صورت متعاملين نمي توانند متقاضي خريد يا صدورپروانه براي زمين ديگر باشند.

ماده 33 _ چنانچه كسي واجد شرايط براي عمران زمين خود در حد نصاب مقرر باشد و بخواهدآن را صداق زوجه خود يا زوجه يكي از اقرباي طبقه اول خود كه فاقد مسكن و زمين است قرار دهدبلامانع مي باشد.

ماده 34 _ در شهرهايي كه شهرداريها براي واگذاري اراضي معوض طرحها فاقد زمين باشندچنانچه زمين كسي كه واجد شرايط براي اخذ پروانه است در طرحهاي مختلف شهرداري قرار گيرد وشهرداريها برابر ضوابط قانون و اين آيين نامه زمين مزبور را خريداري يا تملك نموده باشندمتقاضيان را جهت خريد يك قطعه زمين به سازمان زمين شهري معرفي مي نمايند و سازمان مذكورموظف است اين گونه متقاضيان را در اولويت قرار دهد.

تبصره 1 _ در مورد زمينهايي كه مطابق طرحهاي مصوب شهري تكليف قطعي آنها مشخص شده و با توجه به طرحهاي مذكور امكان عمران توسط متقاضي وجود نداشته باشد طبق اين ماده عمل خواهد شد. (بدون رعايت اولويت

تبصره 2 _ در مورد پرونده هايي كه قبل از تصويب قانون اراضي شهري به سازمانهاي عمران اراضي ارسال گرديده تا در ارتباط با ماده 14 آيين نامه اجرايي قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري زمين معوض واگذار شود و زمين معوض واگذار نشده باشد ، بر اساس مقررات قانون و اين آيين نامه اقدام مي گردد.

تبصره 3 _ سازمان زمين شهري مكلف است قطعاتي

از اراضي خود را كه بر اساس ضوابط ومقررات شهرداريها و ساير مقررات تفكيك شده است به شهرداريها يا ساير سازمانهاي دولتي بفروشد تا جهت رفع نيازمنديهاي عمومي شهر و معوض املاك واقع در طرحهاي اجرايي مصوب شوراي اقتصاد در تهران يا شوراي برنامه ريزي در استانها مورد استفاده قرار دهند.

تبصره 4 _ چنانچه اراضي شهري كساني كه واجد شرايط براي اخذ پروانه ساختماني مي باشندبرابر ضوابط مصوب شهرسازي در طرحهاي دولت قرار گرفته يا بگيرد دستگاههاي دولتي اراضي مور نياز را خريداري يا تملك مي نمايند و فروشندگان اراضي را جهت خريد يك قطعه زمين به سازمان زمين شهري معرفي خواهند نمود و سازمان مذكور موظف است اين گونه متقاضيان را نيز دراولويت قرار دهد.

تبصره 5 _ سازمان زمين شهري مكلف است در قبال زمين هاي موات واقع در طرحهاي اجرايي مصوب پنج ساله شهرداريها كه در شهر تهران به تصويب شوراي اقتصاد و در استانها به تصويب شوراي برنامه ريزي استان رسيده باشد زميني به صورت معوض حتي المقدور معادل قيمتي زمين واقع در طرح به مالكين واجد شرايط از محل زمينهاي موات خود واگذار نمايد و فقط نسبت به مازادبها ، سازمان مي تواند مابه التفاوت مربوطه را اخذ نمايد.

ماده 35 _ اگر قسمتي از زمين افراد واجد شرايطي كه درخواست پروانه نموده اند در طرح مصوب دولت يا شهرداري قرار گرفته باشد مالك مي تواند از باقيمانده زمين تا حد نصاب مقرراستفاده نمايدو چنانچه براي باقي مانده برابر ضوابط شهرداري بتوان پروانه ساختماني صادر نموددر صورت تمايل مالك نسبت به صدور پروانه اقدام يا برابر ضوابط قانون و اين آيين نامه عمل خواهد شد.

ماده 36 _ در مورد مالكيت اراضي شهري كه فاقد واحد مسكوني مناسب

بوده و زمين ديگري كه قابل صدور پروانه ساختماني باشد ندارند و زمين آنها در طرحهاي مصوب شهري يا دولت واقع گرديده لكن شهرداريها به لحاظ ساير علل مربوط به ضوابط شهري نمي توانند براي زمين پروانه ساختماني صادر نمايند سازمان زمين شهري مي تواند با درخواست متقاضي طبق ضوابط يك قطعه زمين جهت امر مسكن به او بفروشد در اين صورت پس از قطعيت نظريه كميسيون تشخيص درصورتي كه زمين متقاضي موات باشد در اختيار دولت قرار مي گيرد و در صورتي كه باير باشد درسند آن قيد مي گردد كه در مهلت اعتبار قانون اراضي شهري قابل واگذاري نيست (نه عين نه منفعت مگر به دولت و با تقويم دولت

ماده 37 _ در اجراي تبصره ماده 6 قانون اراضي شهري متقاضياني كه پرونده هاي آنان بر اساس مصوبه الحاق سه تبصره به ماده 10 آيين نامه اجرايي قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري درسازمانهاي عمران اراضي شهري سابق تشكيل و منتهي به صدور راي كميسيون مربوطه نگرديده مي توانند پس از دو ماه از تاريخ اين آيين نامه به دادگاه صالحه مراجعه نمايند و سازمان زمين شهري نيز مكلف به ارسال پرونده هاي مطروحه مذكور ظرف دو ماه به مراجع ياد شده مي باشد.

ماده 38 _ در شهرهايي كه مهلت مذكور در مصوبه سه تبصره الحاقي به ماده 10 آيين نامه اجرايي قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري اعلام نگرديده دارندگان زمين با اسناد عادي مربوط به تاريخ قبل از 5/4/58 مكلفند در اجراي قسمت اخير تبصره ماده 6 قانون اراضي شهري ظرف يك ماه از تاريخ اعلام سازمان زمين شهري به مراجع صالحه قضايي مراجعه نمايند.

ماده 39 _ در مورد زمينهايي كه تا تاريخ 5/4/58 با اسناد عادي

معامله شده و حكم لازم طبق قانون و اين آيين نامه مبني بر صحت معامله صادر مي گردد چنانچه زمين باير باشد با توجه به حكم صادره حسب مورد از طرف سازمان زمين شهري اجازه افراز يا انتقال از فروشنده به خريدار داده خواهد شد و بهره برداري از آن در حد نصاب مقرر مجاز است و چنانچه زمين بر اساس نظريه قطعي كميسيون تشخيص ، موات باشد ثبت قبلي زمين ابطال و سند مالكيت به نام دولت يا نمايندگي سازمان زمين شهري صادر و سپس به ميزان مساحت مورد معامله تا حد نصاب برابر مقررات مربوط از همان زمين به خريدار واجد شرايط واگذار مي گردد مهلت عمران براي زمينهاي موات مذكور از تاريخ واگذاري سه سال مي باشد.

تبصره _ در مورد اراضي موات موضوع اين ماده در صورتي كه به موجب احكام دادگاههاي قسمتي از بها زمين به فروشنده پرداخت نشده باشد آن قسمت از مبالغ پرداختي كه به قطعه زمين مورد واگذاري تعلق مي گيرد از قيمت زمين كه بر اساس مقررات اين آيين نامه ارزيابي مي گردد كسر وباقيمانده توسط سازمان زمين شهري وصول خواهد شد.

ماده 40 _ شركت هاي تعاوني مسكن كه طبق تبصره 4 ماده 8 قانون داراي زميني باشند مكلفندظرف شش ماه از تاريخ تصويب اين آيين نامه مدارك خود را به وزارت مسكن و شهرسازي ارسال نمايند و وزارت مذكور پس از رسيدگي به مدارك با رعايت ضوابط قانون اراضي شهري و اين آيين نامه مساحت زمين متناسب براي اجراي طرح را حداكثر تا ميزان كل زمين شركت تعاوني ، تعيين و مهلت لازم را براي اجراي طرح به شركت تعاوني مي دهد. در صورت عدم مراجعه در مهلت مقرر ويا عدم اجراي طرح در مدت

تعيين شده چنانچه زمين موات باشد در اختيار سازمان زمين شهري قرار مي گيرد.

ماده 41 _ كليه مقررات ياد شده براي صدور پروانه جهت كساني كه واجد شرايط مي باشند درزمين موات يا باير اشخاص حقيقي است و اشخاص حقوقي كه داراي مجوز قانوني عمران نباشندنمي توانند از اين مزايا استفاده نمايند و زمين مواتي كه به نام اشخاص حقوقي باشد در اختيارسازمان زمين شهري قرار مي گيرد و فقط بهاي زمين باير در صورت نياز دولت و شهرداريها به آن ، طبق ضوابط پرداخت مي گردد.

ماده 42 _ زمينهاي بايري كه طبق گواهي شهرداري فقط براي رفع نياز خاصي ، غير از سكونت وتجارت بتوانند مورد بهره برداري قرار گيرد و نياز اشخاص حقيقي يا حقوقي مالك اين گونه اراضي پس از استعلام سازمان زمين شهري طبق گواهي مراجع ذيربط مورد تاييد قرار گيرد مالكين آن مي توانند در مهلت مناسبي كه از طرف مراجع مزبور تعيين خواهد شد متناسب با نحوه استفاده اززمين مذكور و طرح مورد نظر بر اساس طرحهاي شهرسازي مصوب نسبت به عمران آن اقدام كنند.مهلت مذكور از تاريخ موافقت سازمان زمين شهري شروع مي شود.

تبصره _ اشخاص حقيقي موضوع اين ماده چنانچه خود يا اولاد صغير تحت تكفل آنان فاقدواحد مسكوني باشند براي سكونت خود نيز مي توانند يك قطعه زمين متعلق به خود را در حدنصاب مقرر عمران كنند.

فصل سوم _ نحوه اعلام براي خريد و تملك اراضي ( ماده 43 تا 63

ماده 43 _ خريد و تملك زمين توسط سازمان زمين شهري و شهرداريها در قالب انجام وظايف قانوني آنها بر اساس قانون اراضي شهري و اين آيين نامه انجام مي گيرد و ساير ارگانهاي دولتي ياوابسته به دولت اراضي مورد نياز طرحهاي خود را راسا بر اساس قوانين و مقررات مربوطه و

بارعايت قانون اراضي شهري و اين آيين نامه خريداري يا تملك مي نمايند.

ماده 44 _ سازمان زمين شهري در اجراي سياست هاي وزارت مسكن و شهرسازي محدوده ومشخصات زمينهاي مورد نياز در اجراي قانون اراضي شهري را با توجه به طرحهاي جامع و تفصيلي و در صورت عدم وجود طرحهاي مذكور بر اساس ساير طرحهاي شهرسازي مصوب يا مقررات شهرداري تعيين و از طريق درج آگهي در روزنامه محل يا كثيرالانتشار (عنداللزوم اعلام به نحومقتضي در دو نوبت به فاصله ده روز به اطلاع عموم مي رساند. مالكين اراضي و همچنين صاحبان ساير حقوق قانوني در محدوده مذكور مكلفند ظرف مهلت 15 روز از تاريخ انتشار آخرين آگهي باهمراه داشتن مدارك مربوط جهت واگذاري زمين خود به سازمانهاي ذيربط كه در آگهي مشخص مي گردد مراجعه نمايند.

تبصره 1 _ كساني كه درمحدوده اعلام شده داراي گواهي مهلت عمران يا پروانه ساختمان معتبر باشند نيز بايستي ظرف مدت مذكور جهت تعيين تكليف خود به سازمانهاي ياد شده مراجعه نمايند.

تبصره 2 _ در محدوده اعلام شده مذكور شهرداريها و فرمانداريها حسب مورد حق صدورپروانه ساختماني نداشته و پروانه هاي صادره اي كه مالكين آنها اقدام به احداث بنا ننموده اند باطل تلقي و ارگانهاي مزبور حسب مورد با رعايت مقررات مكلفند از احداث بنا جلوگيري نمايند.

تبصره 3 _ بهاي اراضي باير وعرضه اراضي داير بر اساس مقررات قانون اراضي شهري و اين آيين نامه ارزيابي و به نحو مقتضي پرداخت و يا زمين معوض واگذار مي شود.

تبصره 4 _ ابطال شد.

ماده 45 _ چنانچه پس از اعلام سازمان زمين شهري مالكين اراضي باير و داير و املاك مستثني نشده واقع در محدوده مورداعلام در مهلت مقرر و يا قبل از صدور سند انتقال به

نام دولت مراجعه نمايند در صورتي كه انجام معامله هيچگونه اشكال ثبتي و حقوقي نداشته باشد مدارك مالكيت مالك يا مالكين جهت تنظيم سند انتقال به دفتر اسناد رسمي ارسال مي گردد و بهاي ملك طبق ضوابط قانون و اين آيين نامه محاسبه و حسب مورد پرداخت يا زمين معوض واگذار مي شود.

ماده 46 _ در مورد ماده قبل و همچنين در مورد اراضي مشاعي چنانچه يك يا چند مالك مشاع در مهلت مقرر مراجعه لكن به لحاظ عدم حضور بقيه مالكين انجام معامله كل ملك مقدور نباشدنسبت به آن تعداد از مالكين كه تنظيم سند امكان ندارد طبق مفاد قانون اراضي شهري و اين آيين نامه سند انتقال به قايم مقامي مالك يا مالكين امضا مي گردد.

ماده 47 _ سازمان زمين شهري محدوده مورد نياز خود يا شهرداري را در محل مشخص نموده وقبل از انتشار آگهي ، نقشه محدوده را به اداره ثبت محل ارسال مي نمايد. اداره ثبت مكلف است با درنظر گرفتن امكانات ، حداكثر ظرف يك ماه مشخصات پلاكهاي ثبتي يا تفكيكي و نقشه پلاك بندي و جريان ثبتي و نام آخرين مالك قانوني را در خصوص محدوده مورد نظر كه طبق صورتمجلس تنظيمي بين نمايندگان سازمان زمين شهري يا شهرداري برحسب مورد واداره ثبت ارايه گرديده به سازمان مذكور يا شهرداري اعلام و ارسال نمايد. در اين صورت پس از انتشار آگهي و اعلام محدوده نهايي مورد نظر چنانچه مالكين در مهلت تعيين شده جهت انتقال ملك خود مراجعه ننمايند و درساير موارد مندرج درتبصره 2 ماده 9 قانون اراضي شهري ، نماينده سازمان زمين شهري يا شهرداري حسب مورد به قايم مقامي آنان سند انتقال را امضا مي نمايند تا پس از مراجعه مالك

يا مالكين وكسر مالياتها و هزينه هاي متعلقه مطابق ضوابط قانون و اين آيين نامه بهاي ملك توسط سازمان تملك كننده يا شهرداري حسب مورد به آنها پرداخت گردد. نقشه محدوده مورد نظر سازمان زمين شهري يا شهرداري براي تملك همزمان با آگهي مربوطه در اجراي ماده 44 اين آيين نامه به اداره ثبت و شهرداري مربوطه ارسال مي گردد.

ماده 48 _ در مورد ماده 47 ادارات ثبت مكلفند حسب درخواست سازمان زمين شهري سندتجميعي پلاكهاي محدوده مورد تملك را كه ضمنا دربرگيرنده معابر و مسيل ها و انهار متروكه وحريم ها و موارد مشابه داخل آن و املاك مجهول المالك نيز باشد طبق مقررات مربوطه صادرنمايند. اعلام موافقت كتبي شهرداريها و ساير سازمانهاي ذيربط در اين زمينه براي ادارات ثبت كافياست

تبصره _ تغيير و جابجايي محل معابر و طرح اماكن عمومي در محدوده مورد نظر سازمان زمين شهري با توجه به اينكه در طرح مجدد معابر و محل اماكن مذكور در نظر گرفته مي شود بلامانع است

ماده 49 _ در مواردي كه محدوده اي به شرح موارد بالا از طرف سازمان زمين شهري خريداري ويا تملك مي شود سند مالكيت به نام دولت با نمايندگي سازمان مذكور صادر مي گردد و ادارات ثبت و مراجع ذيصلاح مربوطه پس از صدور سند ، طبق ضوابط مورد عمل خود با توجه به پرونده هاي ثبتي به هرگونه تعارضات يا اختلافات ثبتي موجود رسيدگي و نتيجه را به سازمان زمين شهرياعلام خواهند نمود.

ماده 50 _ در اجراي قانون اراضي شهري و اين آيين نامه هرگونه واگذاري اراضي باير شهري عينا و منفعتا) تحت هر عنوان در مدت اعتبار قانون مذكور توسط مالكين اينگونه اراضي ممنوع بوده لكن دولت يا شهرداريها فقط در

صورت نياز مبادرت به خريد يا تملك اراضي مذكورمي نمايند.

ماده 51 _ ابطال شد.

تبصره _ در صورتي كه مالك زمين مورد خريداري يا تملك قبلا گواهي مهلت عمران اخذنموده و يا داراي پروانه ساختماني معتبر بوده يا واجد شرايط براي عمران باشد اعم از اينكه زمين مشاعي باشد يا مفروز در صورت امكان از همان زمين و درغير اين صورت با رضايت مالك يامالكين از محل ديگر زميني حتي المقدور معادل قيمتي زمين مذكور حداكثر تا نصاب مقرر در قانون واگذار و مابه التفاوت بر حسب مورد پرداخت يا دريافت مي گردد.

ماده 52 _ در صورتي كه در محدوده اعلام شده زمين وقفي وجود داشته باشد ، اعم از اينكه به اجاره واگذار شده يا نشده باشد ادارات اوقاف و متوليان موقوفه مكلفند ظرف 15 روز از تاريخ انتشار آخرين آگهي موضوع ماده 44 مراتب را به سازمان زمين شهري اعلام و حداكثر ظرف يك ماه نقشه زمين وقفي و مشخصات آن را ارايه دهند. در اين صورت اراضي مذكور از محدوده مورد تملك مستثني خواهد شد.

تبصره 1 _ سازمان زمين شهري در موقع اعلام و ارسال آگهي براي انتشار يك نسخه از آن را به نحو مطمين يا با پست سفارشي به سازمان اوقاف و در ساير شهرستانها به ادارات اوقاف مربوطه ونيز به آستان قدس رضوي و آستان حضرت معصومه (ع ارسال مي دارد. عدم ارسال اين مدارك براي ساير متوليان رافع مسئوليت ادارات اوقاف و متوليان موقوفه در اجراي اين ماده نمي باشد.

تبصره 2 _ پس از اعلام وانتشار آگهي محدوده مورد درخواست از طرف سازمان زمين شهري واحراز اينكه تمام يا قسمتي از محدوده وقفي است ، با نظر ادارات اوقاف و متوليان

موقوفه برابرمقررات اوقاف و قانون اراضي شهري عمل خواهد شد.

ماده 53 _ ابطال شد.

ماده 54 _ واگذاري زمين شهري از طرف اوقاف يا متوليان موقوفه براي امر مسكن و ياتاسيسات عمومي فقط طبق نقش شهرسازي مورد تاييد وزارت مسكن و شهرسازي كه به تصويب مراجع ذيصلاح برسد ، طبق مقررات اوقاف صورت خواهد گرفت ، مگر اينكه در وقفنامه به مورد يا افراد خاصي اشاره شده باشد.

ماده 55 _ ابطال شد.

ماده 56 _ ابطال شد.

ماده 57 _ ابطال شد.

تبصره _ شهرداريها مي توانند بدون توجه به موقعيت شهري ملك و با استفاده از ضوابط تفكيكي هر يك از مناطق شهري كه مناسب باشد عمل تفكيك را به نحوي انجام دهند كه مساحت قطعه مربوط به مستاجر حتي المقدور نزديك به معادل حد نصاب مقرر در اين ماده براي واحدمسكوني گردد.

ماده 58 _ سازمان اوقاف مكلف است فهرست توليت آستانه هاي كشور را ظرف يك ماه به سازمان زمين شهري ارسال نمايد و در مواردي كه در اين آيين نامه اشاره به متوليان موقوفه شده اعم از اينكه به آستاني خاص اشاره شده يا نشده باشد بر هر گونه توليت و آستاني شمول دارد.

ماده 59 _ چنانچه افراد خير بخواهند زميني را خريداري و براي امور خيريه عام المنفعه وقف عام نمايند سازمان زمين شهري مي تواند زميني متناسب با طرح مورد نظر با رعايت طرحهاي مصوب شهري و مقررات شهرداري ها تعيين و واگذار نمايد كه در اين صورت همزمان با فروش به صورت وقف عام در اختيار سازمان اوقاف قرار مي گيرد.

ماده 60 _ وقف عام زمين باير مالكي كه طبق ضوابط اين آيين نامه در حد نصاب مقرر اجازه عمران آن را دارد مشروط بر آنكه در

طرح تملك سازمان زمين شهري نباشد بلامانع است نحوه استفاده سازمان اوقاف از زمين مذكور به شرح ماده 54 اين آيين نامه مي باشد.

ماده 61 _ سازمان زمين شهري مي تواند با رعايت مقررات شهرداريها براي احداث مساجد ازاراضي خود زمين مناسب تعيين و با تخفيف به سازمان اوقاف واگذار نمايد.

ماده 62 _ ادارات ثبت مكلفند در هر مورد كه زمينهايي به صورت مفروز يا مشاع بر اساس قانون اراضي شهري به ملكيت دولت در آمده يا در ميايد اعم از موات و يا باير و داير بر اساس درخواست سازمان زمين شهري به شرح زيراقدام به صدور سند مالكيت نمايند.

1 _ ابطال سند مالكيت قبلي اعم از اينكه سند مالكيت در اختيار سازمان زمين شهري باشديانباشد و صدور سند مالكيت جديد به نام دولت بانمايندگي سازمان زمين شهري

2 _ در صورتيكه زمين سابقه ثبتي نداشته و بر اساس راي كميسيون موات تشخيص داده شده ويا بشود اظهارنامه ثبتي به نام دولت يا نمايندگي سازمان زمين شهري تنظيم و بلافاصله صورتمجلس تعيين حدود بدون انتشار آگهي نوبتي و تحديدي و با رعايت حدود مجاورين (اگرمجاورين سابقه تحديد حدود داشته باشند) از طرف اداره ثبت با حضور نماينده اداره زمين شهري محل تنظيم و بلافاصله ملك در دفتر املاك ثبت و سند مالكيت به نام دولت صادر مي گردد.

3 _ در صورتي كه زمين طبق نظريه كميسيون تشخيص موات است و سابقه درخواست ثبت داردولي تحديد حدود آن به عمل نيامده باشد اعم از اينكه آگهي هاي نوبتي آن منتشر شده يا نشده باشدبدون انتشار آگهي تحديدي نسبت به تنظيم صورتمجلس تعيين حدود لازم و صدور سند مالكيتان با رعايت بند 2 از طرف

اداره ثبت محل اقدام لازم معمول خواهد شد.

4 _ در صورتي كه سازمان زمين شهري يا ساير دستگاههاي دولتي و يا شهرداريها بر اساس ماده 9 قانون قصد تملك زمين باير و داير را دارند و ياقبلا تملك نموده اند ولي اساسا سابقه درخواست ثبت ندارد و به اصطلاح مجهول المالك است ، ادارات ثبت مكلفند ضمن تنظيم صورتمجلس لازم در اجراي ماده 47 اين آيين نامه كه به منزله صورتمجلس احراز تصرف خواهد بود ، مشخصات زمين اعم از شماره پلاك و مساحت و حدود و نام و مشخصات متصرف را با رعايت حدود مجاورين (اگرسابقه تحديد حدود دارند) تعيين نمايند و همين صورتمجلس مستند انجام معامله خواهد بود وپس از تنظيم سند انتقال بر اساس ماده 9 قانون به نام دولت يا شهرداري به ترتيب ذيل اقدام به صدور سند مالكيت نمايند:

الف _ پس از ارايه يك نسخه سند انتقال (سند تملكي به اداره ثبت محل اداره اخيرالذكر براساس سند رسمي تنظيمي بلافاصله سند مالكيت زمين را به نام دولت با نمايندگي سازمان زمين شهري يا ساير دستگاههاي دولتي يا شهرداري حسب مورد صادر نمايند.

ب _ براي روشن شدن وضع پرداخت بهاي زمين مورد تملك ادارات ثبت بايستي نسبت به تنظيم اظهارنامه ثبتي اقدام و علاوه بر قيد نام دولت به نمايندگي سازمان زمين شهري يا دستگاه دولتي تملك كننده يا شهرداريها نام شخص و يا اشخاصي كه مدعي مالكيت ملك مورد تملك هستند بر اساس صورتمجلس تنظيمي بالا در اظهارنامه ثبتي قيد نمايند و در اجراي دستور ماده 59آيين نامه قانون ثبت مبادرت به انتشار آگهي هاي نوبتي نمايند تا در صورتيكه با انقضاي مدت نودروز اعتراض قانوني ثبت ، اعتراض نرسيد پس

از گواهي اداره ثبت محل در اين زمينه مبادرت به پرداخت بهاي زمين به مالك يا مالكين آن گردد ، در صورت وصول اعتراض به ثبت تا تعيين تكليف نهايي اعتراض در دادگاه بهاي ملك پرداخت نخواهد گرديد.

ج _ چنانچه زميني كه موات اعلام شده و يا ملكي كه تملك گرديده داراي اعتراض به ثبت ياحدود و يا ساير اعتراضات قانوني و يا تعارض ثبتي داشته باشد و يا در رهن و وثيقه و بازداشت باشد ادارات ثبت مكلف به صدور سند مالكيت آزاد وبدون قيد بازداشت و يا وثيقه و رهن به نام دولت مي باشند.

در خصوص اعتراض به ثبت و تعارض ثبتي پس از صدور راي قطعي از طرف مراجع قضايي سازمان زمين شهري مكلف است بر اساس قانون اراضي شهري و آيين نامه آن با محكوم له رفتارنمايد.

در مورد رهن وثيقه و بازداشت اراضي باير و داير سازمان تملك كننده مجاز است از محل اعتبارات تملك زمين مبلغ مندرج در سند وثيقه و رهن و مبلغ مورد بازداشت را پرداخت نمايد. درصورتي كه مبلغ مورد وثيقه بيش از مبلغ مورد ملك باشد بستانكار و مرجع بازداشت كننده مي تواندبراي وصول بقيه طلب خود تقاضاي توقيف ساير اموال بدهكار را بر اساس قوانين مربوطه از مراجع قضايي بنمايد.

د _ در صورتي كه زمين مورد تملك بر اساس سند انتقال رسمي سابقه ثبت داشته ولي آگهي نوبتي آن منتشر نشده باشد اداره ثبت محل مكلف است بدون انتشار آگهي تحديدي نسبت به تنظيم صورتمجلس تعيين حدود با رعايت حدود مجاورين (اگر مجاورين سابقه تحديد داشته باشند)اقدام و بلافاصله سند مالكيت زمين را به نام سازمان شهري يا دستگاه تملك كننده صادر نمايند وبراي اينكه پرداخت

وجه مورد تملك به مالك ملك مقدور باشد اداره ثبت محل نسبت به انتشاراگهي هاي نوبتي بر اساس بند (ب اين فراز اقدام مي نمايد در مورد زمينهاي مورد تملك كه سابقه ثبت و انتشار آگهي نوبتي داشته ولي تحديد حدود آن به عمل نيامده تعيين حدود و صدور سندمالكيت آن به شرح اين بند صورت مي گيرد.

5 _ در مواردي كه زمين بر اساس راي كميسيون موات تشخيص شده يا بشود ادارات ثبت مكلفند به درخواست سازمان زمين شهري قبل از قطعيت راي كميسيون تشخيص سندمالكيت آن رابه نام دولت به نمايندگي سازمان زمين شهري صادر نمايند در صورتي كه بر اساس راي قطعي دادگاه زمين مزبور غيرموات تشخيص و نوع آن به باير يا داير تغيير يابد سازمان زمين شهري مكلف است بهاي زمين را حسب مورد بر اساس ماده 9 قانون اراضي شهري پس از ارايه مفاصا حسابهاي لازم باتنظيم اقرار نامه رسمي به مالك آن پرداخت نمايد.

ماده 63 _ وزارتخانه ها و موسسات و بانكها و سازمانهاي وابسته به دولت و كليه موسسات موضوع ماده 10 قانون مكلفند ظرف مدت يك ماه از تاريخ درخواست اداره زمين شهري محل اسناد مالكيت اراضي خود را به اداره زمين شهري محل ارسال نمايند ، در غير اين صورت حسب درخواست سازمان زمين شهري ادارات ثبت اسناد واملاك مكلفند با رعايت مقررات مربوط نسبت به صدور سند مالكيت المثني اقدام نمايند.

تبصره 1 _ هرگونه تصرفات و يا تجاوزاتي كه در اراضي مذكور به عمل آمده باشد بايستي درنقشه هاي ارسالي منعكس و سوابق مربوط به تعقيب متجاوزين و اقدامات انجام شده نيز به سازمان زمين شهري ارسال گردد.

تبصره 2 _ نگهداري و بهره برداري اراضي دايري كه اسناد

و مدارك و نقشه آنها به سازمان زمين شهري ارسال گرديده تا اطلاع سازمان مذكور و تحويل گرفتن آنها به عهده ارگانهاي دارنده زمين مي باشد.

تبصره 3 _ به وزارتخانه ها و موسسات دولتي يا وابسته به دولت و ساير موسسات و نهادهاي مذكور در ماده 10 قانون مذكور زمين به طور بلاعوض و مجاني با رعايت طرحهاي مصوب شهرسازي واگذار مي شود مشروط بر اينكه حداكثر ظرف شش ماه اجراي آنها شروع و در مهلتي كه وزارت مسكن و شهرسازي تعيين مي نمايد به اتمام برسانند در صورتي كه نسبت به تاييد نياز توافق حاصل نشود اتخاذ تصميم با نخست وزير خواهد بود.

تبصره 4 _ اراضي واقع در شهركهاي موضوع قانون اجازه واگذاري اراضي داخل شهركها براي تامين اعتبار مربوط به تكميل ساختمانهاي شهركهاي نيمه تمام دولتي مصوب 6/7/1360 طبق قانون مذكور و آيين نامه مربوطه واگذار خواهد شد و نيازي به ارسال اسناد و مدارك ياد شده به سازمان زمين شهري نمي باشد.

فصل چهارم نحوه واگذاري اراضي ( ماده 64 تا 77 )

ماده 64 _ سازمان زمين شهري اراضي ملكي خود را طبق ضوابط و مقررات شهرداريها حسب مورد تفكيك يا قطعه بندي و در صورت نياز طبق اختيارات مندرج در اساسنامه آماده سازي يا به همان وضع موجود به ارگانهاي قانوني ، شهرداريها ، نهادهاي انقلاب اسلامي وبانكها جهت تامين نيازهاي تاسيساتي و اداري وخدماتي (غير مسكوني و به افراد شركتهاي تعاوني مسكن اشخاص سازنده مسكن ، كارخانجات و كارگاهها و نهادهاي انقلاب اسلامي و بانكهاي مسئول تامين مسكن براي امر مسكن و به اشخاص جهت محل كسب و خدمات عمومي به شرح مواد زير واگذارمي نمايد.

ماده 65 _ واگذاري زمين به صورت انفرادي براي تامين مسكن با رعايت شرايط و ضوابط زيرصورت مي گيرد:

1 _ متقاضي و همسر و اولاد

تحت تكفل او از تاريخ 27/12/60 فاقد واحد مسكوني يا زمين شهري در سطح كشور باشد.

2 _ متقاضي متاهل و يا حداقل داراي 25 سال تمام سن باشد.

3 _ حداقل از 5 سال قبل تاريخ تصويب قانون اراضي شهري يا تاريخ تسليم تقاضا به طورمتوالي در شهر محل درخواست زمين سكونت داشته باشند مدت لازم در شهرهاي استان تهران حداقل 10 سال قبل ازتاريخ تصويب قانون اراضي شهري خواهد بود. بديهي است سابقه سكونت بيشتر براي متقاضيان زمين ايجاد اولويت مي نمايد.

4 _ متقاضي توانايي مالي احداث واحد مسكوني را در زمان عقد قرارداد اعلام نمايد.

5 _ حذف شد.

6 _ شرط مدت سكونت مذكور در بند 3 براي كساني كه بخواهند به شهرهايي كه وزارت مسكن و شهرسازي تعيين واعلام مي نمايد با رعايت ضوابط مهاجرت نمايند رعايت نمي شود و در موردكارمندان دولت كه به شهرهاي مختلف منتقل شده يا مي شوند شرط مدت سكونت مندرج در بند 3با نظر مجمع عمومي سازمان زمين شهري قابل كاهش خواهد بود. ضوابط مربوط به مهاجرت ومتقاضياني كه قصد مهاجرت دارند و همچنين شهرهايي كه امكانات مهاجرپذيري را دارا باشندتوسط وزارت كشور ، سازمان برنامه و بودجه و وزارت مسكن و شهرسازي ظرف دو ماه از تاريخ تصويب اين آيين نامه تهيه و به اجرا گذاشته مي شود.

7 _ جانبازان انقلاب اسلامي (معلولين و خانواده شهدا به معرفي بنياد شهيد در صورت داشتن ساير شرايط در اولويت قرار مي گيرند.

8 _ در شرايط مساوي اولويت متقاضيان با توجه به تعداد اولاد و افراد تحت تكفل و سابقه سكونت در محل تعيين و در صورت كثرت تقاضا از روشهاي قرعه كشي يا نظام يافته ديگري كه موجود باشد با نظر وزارت مسكن

و شهرسازي استفاده مي شود.

9 _ واگذاري زمين به كساني كه تنها زمين تهيه شده آنها براي امر مسكن ، در محدوده شهرها وشهركها در اجراي ماده 56 قانون حفاظت و بهره برداري از جنگلها و مراتع كشور ملي اعلام گرديده وساير شرايط را براي اخذ زمين دارند در شهري كه وزارت مسكن و شهرسازي تعيين مي نمايد دراولويت قرار مي گيرد و در مورد مشمولين ماده 36 قانون اصلاح پاره اي از مواد قانون مذكور يك قطعه تفكيكي زمين به افراد واجد شرايط بعنوان معوض واگذار مي گردد ، وزارت كشاورزي در موردهر متقاضي مكلف است زمين او را در صورتي كه داخل محدوده مورد عمل سازمان زمين شهري بوده و ملي شده مشخص و مراتب را جهت اقدام لازم به سازمان ياد شده اعلام نمايد.

10 _ كساني كه اراضي آنها توسط دولت و يا بانكها تملك گرديده در صورتي كه امر تملك بعد از5/4/1358 خاتمه يافته و يا بعدا خاتمه پذيرد با دارا بودن ساير شرايط و قطعيت امر تملك براي دريافت زمين در اولويت قرار خواهند گرفت

11 _ واگذاري زمين در مناطق مختلف شهري بايد متناسب با كاربري زمين از نظر تراكم ساختمان باشد و مي توان قطعه زميني را مشاعا به چند نفر متقاضي واگذار نمود.

تبصره _ در مورد نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و وزرا و معاونين وزرا و قضات واستانداران تحقيق شرايط احراز سكونت به شكل تعهد محضري صورت خواهد گرفت

ماده 66 _ واگذاري زمين براي امر مسكن به شركتهاي تعاوني مسكن با شرايط و ضوابط زيرانجام مي گيرد:

1 _ شركت تعاوني مسكن به ثبت رسيده و رسما تعهد نمايد كه فاقد زمين متناسب با مسكن تعداد اعضاي واجد شرايط

و قابل صدور پروانه مي باشد.

2 _ هر يك از اعضاي شركت تعاوني داراي شرايط بندهاي 1 و 2و3 مربوط به واگذاري زمين به افراد باشد.

3 _ شركت تعاوني مسكن علاوه بر بهاي زمين هنگام عقد قرارداد واگذاري بايد بين 25 تا 50درصد هزينه ساختمان را طبق تشخيص و اعلام وزارت مسكن و شهرسازي در حساب خود موجودداشته باشند.

4 _ مساحت زمين مورد واگذاري ، بر اساس تعداد اعضاي واجد شرايط و سطح مناسب براي هرخانواده با توجه به تراكم ساختماني منطقه محاسبه خواهد شد.

5 _ حذف شد.

ماده 67 _ واگذاري زمين به سازندگان واحدهاي مسكوني اعم از اشخاص حقيقي يا حقوقي وهمچنين كسانيكه آمادگي و شرايط لازم را به منظور سرمايه گذاري در امر توليد و احداث واحدهاي مسكوني ارزان قيمت به منظور ارايه جهت فروش و اجاره با نظر وزارت مسكن و شهرسازي داراباشند با شرايط زير به عمل خواهد آمد:

1 _ شخص سازنده اعم از حقيقي و حقوقي بايد تعهد معتبر تامين اعتبار جهت احداث بنا راطبق طرح و گزارش توجيهي كه ارايه مي دهد ، بسپارد.

2 _ زمين واگذاري به اشخاص حقيقي در هر بار متناسب با طرح و تعهد مربوطه بيش از ده دستگاه واحد مسكوني نخواهد بود.

3 _ ميزان زمين واگذاري به اشخاص حقوقي در هر بار متناسب با طرح و تعهد لازم بيش از 50واحد مسكوني و تاسيسات مربوطه نخواهد بود.

4 _ پروژه ساختماني بايد از نظر مساحت زير بناي هر واحد و كيفيت و مصالح ساختماني طبق ضوابط تعيين شده وزارت مسكن و شهرسازي اجرا گرديده و بر اساس قيمت تعيين شده توسط وزارت مسكن و شهرسازي اجرا گرديده و بر اساس قيمت تعيين

شده توسط وزارت مذكور تحت نظر سازمان زمين شهري به افراد واجد شرايط بفروش برسد. افراد واجد شرايط در هر محل مطابق ضوابط و يا طبق نظر مرجعي كه وزارت مسكن و شهرسازي اعلام مي نمايد تعيين خواهند شد.

تبصره 1 _ واگذاري مجدد زمين جهت اجراي پروژه واحدهاي مسكوني به اشخاص حقوقي كه 80% پروژه قبلي آنها با تمام رسيده است بلامانع مي باشد.

تبصره 2 _ در مورد بانكها و موسسات دولتي و نهادهاي انقلاب اسلامي مسئول تامين مسكن و در موارد استثنايي با معرفي وزارت مسكن و شهرسازي شرط رديف 3 از لحاظ تعداد واحدمسكوني و تبصره 1 از لحاظ اتمام 80% پروژه رعايت نمي شود.

تبصره 3 _ مالكين اراضي باير شهري مازاد بر حد نصاب كه زمين آنها كاربري مسكوني داشته وتاكنون در طرح تملك سازمان زمين قرار نگرفته و آمادگي خود را جهت احداث واحدهاي مسكونياجاره اي طبق ضوابطي كه وزارت مسكن و شهرسازي تعيين مي نمايد اعلان دارند سازمان زمين شهري مي تواند در قالب ماده فوق الذكر زمين مازاد مذكور را پس از تملك در اختيار آنها قرار دهد تانسبت به احداث واحدهاي مسكوني اجاره اي موقت و سپس انتقال قطعي بنا به تشخيص وزارت مسكن و شهرسازي اقدام نمايد.

تبصره 4 _ در شهرهايي كه زمين موات و باير به اندازه كافي و مناسب وجود نداشته باشدچنانچه مالكين اراضي داير شهري كه زمين هاي آنان داراي كاربري مسكوني و در طرح تملك دولت نباشد ومايل به واگذاري قطعي زمين خود به سازمان زمين شهري جهت اجراي اين ماده بوده باشد ، سازمان زمين شهري مي تواند با در نظر گرفتن مفاد اين ماده و با رعايت حداكثر تراكم مجازساختماني براي احداث ساختمان توسط نامبردگان بارعايت مفاد

بند 4 و تبصره هاي اين ماده اقدام لازم را معمول دارد. ضوابط مربوطه توسط وزارت مسكن و شهرسازي تهيه و مورد عمل قرارخواهد گرفت

ماده 68 _ واگذاري زمين براي احداث خانه هاي سازماني به موسسات دولتي پس از تاييدوزارت مسكن و شهرسازي با رعايت مقررات مربوطه بلامانع است

ماده 69 _ واگذاري زمين جهت كاركنان كارخانجات و كارگاههاي توليدي مورد تاييد وزارت مسكن و شهرسازي و در نزديكي آن موسسه ها در صورتي كه كارخانه يا كارگاه با هزينه خودواحدهاي مسكوني و تاسيسات عمومي مربوطه را احداث و فقط به كاركناني كه علاوه بر دارا بودن شرايط دريافت زمين به صورت انفرادي ، حداقل دو سال در آن واحد اشتغال به كار داشته اند وبه قيمت تمام شده مورد تاييد وزارت مسكن وشهرسازي مجاز خواهد بود در اين صورت پس از اتمام واحدهاي مسكوني امر انتقال زير نظر وزارت مسكن وشهرسازي انجام مي گيرد. در موردكارخانجات جديد التاسيس شرط دو سال اشتغال در آن واحد ضروري نمي باشد.

ماده 70 _ شرايط واگذاري زمين به موسسات و كارگاهها و كارخانجاتي كه داراي شخصيت حقوقي باشند براي احداث خانه هاي سازماني

1 _ ضرورت احداث واحدهاي مسكوني سازماني به تاييد وزارت مسكن و شهرسازي برسد.

2 _ متقاضي داراي مجوز احداث كارخانه يا كارگاه و پروانه اشتغال از مراجع مربوط باشد.

3 _ ليست شاغليني كه براي آنها خانه هاي سازماني احداث مي شود بايد از نظر اينكه شاغلين مذكور كارگر كارخانه يا كارگاه متقاضي مي باشند به تاييد وزارت كار وامور اجتماعي يا ادارات تابعه در شهرستان مورد نظر برسد.

4 _ حداقل سن شاغلين ليست رديف 3 بايستي 18 سال تمام باشد.

5 _ تعداد شاغلين هيچگاه در طول سال از 20 نفر كمتر نباشد

و حق بيمه آنان نيز تا هنگام درخواست كلا پرداخت شده باشد.

6 _ پروژه ساختماني از نظر مساحت زيربناي هر واحد و كيفيت مصالح ساختماني منطبق باضوابط تعيين شده وزارت مسكن و شهرسازي باشد.

7 _ رعايت بندهاي 1 و3 و تبصره 1 ماده 67 ضروري مي باشد.

8 _ خانه هاي سازماني احداث شده به صورت واحدهاي سازماني تلقي و تابع قوانين مربوطه مي باشد.

ماده 71 _ حذف شد.

ماده 72 _ شرايط واگذاري زمين جهت ايجاد يا توسعه انواع موسسات يا كارگاههاي توليدي وخدماتي و محلهاي كسب به شرح زير انجام مي گيرد:

1 _ سن متقاضي از 18 سال كمتر نبوده و توانايي مالي احداث ساختمان مورد نظر را طبق گزارش توجيهي كه ارايه مي دهد اعلام نمايد.

2 _ متقاضي حرفه ديگري جز آنچه براي آن تقاضاي زمين مي نمايد نداشته باشد.

3 _ مجوز لازم جهت داير نمودن واحد پشتيباني از سازمان مربوطه وسيله متقاضي ارايه گردد.

4 _ زمينهاي مورد واگذاري براي هر پيشه بايد مطابق با كاربري زمين در طرحهاي شهرسازي مصوب و در صورت عدم وجود طرحهاي مذكور طبق مقررات شهرداري براي آن منطقه شهر باشد.

5 _ حداقل از پنج سال پيش از تسليم تقاضاي زمين به طور متوالي در محل درخواست زمين سكونت داشته باشد. مدت لازم در شهر تهران 10سال مي باشد.

6 _ افراد مذكور در بندهاي 6 و 7 ماده 65 در صورت دارا بودن شرايط فوق در اولويت خواهندبود.

7 _ شرط مدت سكونت براي كساني كه از پاره اي از شهرها به شهرهاي ديگر طبق اعلام وزارت مسكن و شهرسازي عزيمت نموده و در شهرهاي مزبور اقدام به سرمايه گذاري در امر ايجادواحدهاي توليدي و صنعتي و خدماتي به جز محلهاي كسب نمايند رعايت

نمي شود.

نحوه واگذاري اراضي موضوع اين بند به جز در مواردي كه به صورت قطعي به شهرداريهافروخته مي شود به صورت اجاره خواهد بود.

ماده 73 _ شركتهاي تعاوني مسكن كارگران و كاركنان دولت و سازمانها و شركتهاي وابسته به دولت در صورتي كه واجد شرايط مندرج در اين آيين نامه باشند براي خريد زمين در اولويت خواهندبود.

ماده 74 _ در كليه مواردي كه زمين براي امر مسكن يا ساير نيازهاي عمومي و خصوصي به افراديا موسسات دولتي و خصوصي و نهادهاي انقلاب اسلامي طبق قرارداد واگذار مي گردد انتقال قطعي زمين موكول به اجراي طرح و ارايه گواهي پايان كار ساختماني از شهرداري يا ساير مراجع ذيصلاح خواهد بود. شهرداري ها مكلف به صدور پروانه ساختماني بر اساس اوراق قرارداد واگذاري سازمان زمين شهري بوده و اوراق مراجع ذيصلاح مربوطه معتبر است بانكها و مراجع وام دهنده دولتي ديگر در مواردي كه طبق ضوابط مورد عمل وام پرداخت مي نمايند مكلفند در اينگونه اراضي به جاي اسناد رسمي و اوراق ثبتي منحصرا قراردادهاي واگذاري سازمان مذكور را براي دادن وام وانجام مشاركت قبول نمايند و با توافق سازمان زمين شهري در خصوص رهن زمين و هرگونه مشاركت نسبت به زمين واگذاري اقدام نمايند.

واحدهاي مسكوني كه در اراضي واگذاري سازمان زمين شهري ايجاد شده باشد تا 5 سال ازتاريخ پايان كار توسط انتقال گيرنده زمين قابل فروش نبوده و اين امر بايستي در سند انتقال تصريح گردد و شهرداريها مكلفند نسبت به صدور يك فقره پروانه ساختماني نيز گواهي پايان كارواحد اقدام نمايند. ضمنا در مورد بانكها و ساير مراجع وام دهنده كه در اجراي ماده 67 اين آيين نامه از اين تاريخ اقدام به احداث و اجراي طرح

طبق ضوابط وزارت مسكن تا 30% نموده باشند انتقال قطعي بلا اشكال خواهد بود.

تبصره 1 _ اوراق قرارداد واگذاري سازمان زمين شهري براي اخذ وام از بانكها ارزش سند را داردو حضور نماينده سازمان مذكور براي امضا اوراق مربوط به پرداخت وام در دفتر اسناد رسمي ضروري نيست

تبصره 2 _ چنانچه قرارداد واگذاري زمين به هر علتي فسخ يا ابطال گردد بانك پرداخت كننده وام يا اعتبار جانشين طرف قرارداد با سازمان زمين شهري مي شود در اين صورت بانك ساختمان راتكميل و زيرنظر و طبق ضوابط وزارت مسكن و شهرسازي به متقاضي واجد شرايط واگذارمي نمايد و در اين صورت تسويه حساب با طرف قرارداد اوليه بعهده بانك خواهد بود چنانچه بانك ظرف مدت قرارداد اقدام به اتمام واحد مسكوني ننمايد قرارداد واگذاري بانك نيز فسخ و زمين طبق ضوابط مربوطه به اشخاص واجد شرايط واگذار مي شود.

ماده 75 _ فروش اضافه مساحت ها و زمين هاي كوچكي كه در ملكيت دولت است و مورد نيازشهرداري نبوده و براي هيچگونه طرحي مناسب نباشد به مالك يا مالكين پلاكهاي مجاور بلامانع است ، و در صورت نياز شهرداري در قبال دريافت بهاي آن به شهرداري واگذار مي شود.

ماده 76 _ هرگونه واگذاري زمين توسط سازمان زمين شهري بر اساس قانون اراضي شهري و اين آيين نامه با دريافت بهاي زمين صورت مي گيرد و در موارد بسيار استثنايي كه افراد از نظر مالي به هيچ وجه قادر به تامين بهاي زمين نمي باشند با تشخيص وزارت مسكن و شهرسازي و در صورت موافقت بنيادها و نهادهايي كه وظايف آنها در ارتباط با تامين مسكن مي باشد براي احداث واحدمسكوني براي افراد مذكور پس از تصويب مجمع عمومي واگذاري زمين به بنيادها و

نهادهاي يادشده با تخفيف بلامانع است متقاضي بايد واجد ساير شرايط مندرج در بند ( الف ) ماده 65 اين آيين نامه باشد.

تبصره _ حذف شد.

ماده 77 _ سازمان زمين شهري مجاز است زمينهاي مورد تملك خود را بر اساس ماده 9 قانون اراضي شهري پس از تنظيم سند انتقال و در صورت نياز به تقسيم پس از تصويب نقشه تفكيكي ازطرف شهرداري واگذار نمايد ولي واگذاري رسمي آن در دفترخانه اسناد رسمي به خريدار بايستي براساس سند مالكيت صادره به نام دولت و صورتمجلس تفكيكي تنظيمي از طرف ثبت اسناد محل واحداث بنا صورت پذيرد و واگذاري اراضي موات در هر مرحله موكول به صدور سند مالكيت به نام دولت مي باشد.

در خصوص ساير زمينهايي كه با توجه به قانون اراضي شهري و آيين نامه آن و اساسنامه سازمان زمين شهري در مالكيت دولت و در اختيار سازمان زمين شهري است تنظيم قرارداد واگذاري به استناد نقشه مصوب شهرداري بلامانع است ولي واگذاري قطعي و نهايي آن به شرح مراتب بالاصورت مي پذيرد.

فصل پنجم نحوه تقويم دولت براي خريد و فروش و معاوضه اراضي ( ماده 78 تا 80

ماده 78 _ قيمت منطقه اي (ارزش معاملاتي زمين آخرين قيمت تعيين شده در اجراي تبصره 2ماده 23 قانون مالياتهاي مستقيم و اصلاحيه هاي بعدي آن خواهد بود. در مورد اراضي كه فاقد ارزش معاملاتي باشند وزارت امور اقتصادي و دارايي با اعلام وزارت مسكن و شهرسازي مكلف است نسبت به تعيين ارزش معاملاتي آن بر اساس تبصره فوق الذكر در اسرع وقت اقدام نمايد.

تبصره _ وزارت امور اقتصادي و دارايي در تهران و ادارات كل امور اقتصادي و دارايي درشهرستانها مكلفند همزمان با اعلام ارزش معاملاتي تعيين شده به شرح اين ماده نسخه اي از آن را نيزبه سازمان زمين شهري يا واحدهاي

تابعه آن بر حسب مورد ارسال نمايد.

ماده 79 _ ملاك تقويم براي خريد و تملك ملك در اجراي قانون اراضي شهري و اين آيين نامه قيمت زمان تنظيم سند انتقال خواهد بود.

ماده 80 _ بهاي فروش ، قيمت منطقه اي (ارزش معاملاتي زمان تنظيم قرارداد واگذاري زمين خواهد بود مشروط بر آنكه مجموع قيمت خريد زمينهايي كه در اجراي قانون اراضي شهري و اين آيين نامه خريداري و يا تملك شده است و يا ارزش معاملاتي اراضي موات حسب مورد به اضافه هزينه هاي انجام شده براي آنها از جمع ارزش قطعات تفكيكي قابل فروش در زمان تنظيم قراردادواگذاري اولين قطعه در هر طرح بيشتر نباشد و در صورت تجاوز مازاد به نسبت مساحت قطعات تفكيكي محاسبه و به قيمت منطقه اي (ارزش معاملاتي قطعه مورد واگذاري اضافه مي شود.

تبصره 1 _ در مورد اراضي متعلق به دولت كه در اجراي قانون اراضي شهري و اين آيين نامه تملك و خريداري نشده است ملاك فروش قيمت منطقه اي (ارزش معاملاتي قطعه مورد واگذاري به اضافه هزينه هاي مربوطه خواهدبود.

تبصره 2 _ هزينه هاي انجام شده مذكور در اين ماده شامل هزينه هاي تهيه طرح عمراني آماده سازي پرداخت عوارض تفكيك به شهرداري و همچنين هزينه هاي اختصاصي از قبيل نشر آگهي كارشناسي و نظاير آن كه منحصرا براي زمين مربوطه صرف گرديد مي باشد.

تبصره 3 _ بهاي قطعات مربوط به تاسيسات عمومي و رفاهي واقع در طرحهاي تفكيكي ملكي سازمان زمين شهري كه مورد نياز پروژه و منطبق با ضوابط طرحهاي جامع و تفصيلي وتاسيسات زيربنايي يا ضوابط شهرداريها باشد محاسبه و متناسبا به قيمت قطعات قابل فروش همان طرح افزوده و از خريداران زمين دريافت مي گردد و زمين جهت اجراي طرحهاي ياد شده به صورت

رايگان در اختيار شهرداري يا دستگاه دولتي ذيربط قرار داده خواهد شد.

فصل ششم _ شيوه ادغام سازمانهاي عمران اراضي شهري ( ماده 81 تا 82

ماده 81 _ از تاريخ تصويب اين آيين نامه كليه سازمانهاي عمران اراضي استانها با سرمايه وبودجه و اعتبارات و ديون و مطالبات واموال و كاركنان در يك سازمان ادغام و سازمان مذكور به عنوان سازمان مركزي با اساسنامه اي كه به پيشنهاد وزارت مسكن و شهرسازي جداگانه به تجويزماده 13 قانون اراضي شهري به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد اداره مي شود.

ماده 82 _ مجامع عمومي سازمانهاي عمران اراضي قبلي و هيات هاي پنج نفري مربوطه با ادغام سازمانهاي عمران اراضي در يك سازمان موضوعا منتفي مي باشند.

فصل هفتم _ مقررات مربوط به رفع تصرف و تجاوز ( ماده 83 تا 87 )

ماده 83 _ ابطال شد.

ماده 84 _ ابطال شد.

ماده 85 _ در صورتيكه تخلف اشخاص از تعهدات داده شده احراز گردد مجوزهاي قانوني كه به استناد تعهدات مذكور صادر شده فاقد اعتبار محسوب و با اعلام سازمان مذكور از هرگونه تصرف وادامه عمليات ساختماني جلوگيري و با متخلف طبق قوانين مربوطه و اين آيين نامه رفتار مي شود.

ماده 86 _ قواي انتظامي و نهادهاي انتظامي انقلاب اسلامي برحسب مورد در صورت ملاحظه هر گونه تصرف در اراضي شهري مكلفند مدارك قانوني معتبر تصرف را از متصرف مطالبه و درصورت ملاحظه تخلف مراتب را به سازمان شهري و شهرداري اعلام نمايند.

ماده 87 _ قواي انتظامي و نهادهاي انتظامي انقلاب اسلامي حسب مورد به تقاضاي سازمان زمين شهري يا شهرداريها مكلفند در رفع آثار تصرف و تجاوز به اراضي مشمول قانون اراضي شهري و اين آيين نامه با سازمان زمين شهري و شهرداري همكاري و نظارت و دخالت مستقيم نمايند.

فصل هشتم _ مقررات متفرقه ( ماده 88 تا 100 )

ماده 88 _ سازمان زمين شهري از پرداخت ماليات نقل و انتقال ، حق تمبر ، هزينه هاي ثبتي ومعاملات بابت تفكيك و تجميع و فروش اراضي به مراجع ذيربط و همچنين از پرداخت عوارض مختلف شهري و تفكيكي و هرگونه پرداختي ديگر بابت فروش اراضي به شهرداريها نيز معاف است

ماده 89 _ ابطال شد.

ماده 90 _ و بندهاي 1 و 2و 3 و تبصره آن ابطال شد.

ماده 91 _ ابطال شد.

ماده 92 _ ابطال شد.

ماده 93 _ در مواردي كه در اجراي قانون اراضي شهري و اين آيين نامه براي شهرداريها مقررات خاصي وضع شده است اين مقررات منحصر به همان موارد مي باشد و در مورد شهر تهران با توجه به قسمت اخير ماده

11 قانون اراضي شهري هرگونه واگذاري و عمران زمين در محدوده مورد نظرسازمان زمين شهري بايستي با رعايت طرح جامع و يا آخرين طرح تفصيلي با استعلام از شهرداري تهران انجام گيرد و شهرداري مزبور ملزم است نظريه خود را با رعايت نكات فوق حداكثر ظرف مدت يك ماه اعلام نمايد.

ماده 94 _ ابطال شد.

ماده 95 _ در مواردي كه سازمان زمين شهري ، اراضي خود را به اجاره واگذار مي نمايد مال الاجاره با نظر كارشناس رسمي وزارت دادگستري تعيين و هر سه سال يكبار تجديد قرارداد مي گردد.

ماده 96 _ اقاله اسناد انتقال اراضي باير و موات شهري پس از احراز واجد شرايط بودن متعاملين با رعايت ضوابط قانون اراضي شهري در اين آيين نامه و با نظر سازمان زمين شهري صورت مي گيرد.

ماده 97 _ شورايعالي انفورماتيك موظف است با توجه به قانون اراضي شهري و اين آيين نامه ولزوم تهيه و تنظيم سند اطلاعاتي مناسب درباره اراضي شهري طرح اطلاعاتي لازم را تهيه وتصويب نموده و نسبت به تعيين و تخصيص مركز خدمات ماشيني و گروه طراح سيستم و سايرموارد ضروري اقدام نمايد و مركز تعيين شده نيز مكلف است از كليه امكانات خود در اسرع وقتاستفاده و نتيجه راجهت بهره برداري لازم در اختيار سازمان زمين شهري قرار دهد.

ماده 98 _ وزارتخانه ها و شهرداريها و كليه سازمانهاي دولتي و وابسته به دولت و نهادهايانقلاب اسلامي مكلفند در اجراي قانون اراضي شهري و اين آيين نامه با وزارت مسكن و شهرسازي و سازمان زمين شهري همكاري نمايند.

ماده 99 _ ابطال شد.

ماده 100 _ اين آيين نامه در صد ماده و چهل و پنج تبصره در تاريخ 30/3/1361 به تصويب رسيده

است

آيين نامه اجرايي قانون مرجع تشخيص اراضي موات و ابطال اسناد آن - مصوب سال 1366

ماده 4 _ در شهرهايي كه طرح جامع يا هادي براي آن ها تهيه شده و به تصويب مراجع ذيربط رسيده و در طرحهاي مذكور محدوده استحفاظي يا نفوذي مشخص گرديده است حريم شهر همان محدوده استحفاظي يا نفوذي است و در مورد شهرهايي كه فاقد طرح جامع يا هادي بوده و يا محدوده استحفاظي يا نفوذي در طرحهاي مذكور تعيين نشده باشد محدوده استحفاظي شهر توسط وزارت مسكن و شهرسازي تعيين و اعلام مي گردد. وزارت مسكن و شهرسازي موظف است ظرف سه ماه ضوابط تعيين محدوده استحفاظي اينگونه شهرها را تهيه و ارايه نمايد.

تبصره 1 _ ابتداي محدوده مورد عمل اين آيين نامه پس از پايان محدوده مندرج در قانون زمين شهري مصوب 22/6/66 مجلس شوراي اسلامي مي باشد.

تبصره 2 _ در مورد شهرهايي كه محدوده استحفاظي مشخصي ندارد وزارت مسكن وشهرسازي مكلف است جهت اعلام وزارت كشاورزي محدوده استحفاظي آنها را حداكثر ظرف سه ماه تعيين و به وزارت مذكور اعلام نمايد.

تبصره 3 _ چنانچه هنگام تعيين محدوده استحفاظي شهرها معلوم گردد كه تمام يا قسمتي ازاراضي موات داخل آن و يا داخل شهركها در اختيار هيات هاي هفت نفره است اراضي مذكور فورا دراختيار سازمان زمين شهري قرار خواهد گرفت و براي اين منظور ارسال مصوبه مربوط به حريم شهري و يا پروانه شهرك به ادارات ثبت كافي خواهد بود.

تبصره 4 _ در اجراي تبصره 10 ماده 9 قانون زمين شهري مقاديري از اراضي موات موضوع اين آيين نامه به صاحبان اراضي شهري كه توسط وزارت مسكن و شهرسازي تملك مي گردد دراولويت واگذار خواهد شد. ضوابط واگذاري در آيين نامه قانون زمين شهري تعيين و ابلاغ خواهدشد.

قانون تعيين تكليف اراضي واگذاري دولت و نهادها - مصوب مجمع تشخيص مصلحت 15/12/1370

ماده واحده _

در خصوص اراضي مشمول اقدامات زير سازمان ثبت اسناد و املاك كشور موظف است چنانچه تاكنون مالكيت آنها به نام دولت صادر نشده نسبت به صدور اسناد مذكور با نمايندگي سازمان زمين شهري سريعا و بدون رعايت تشريفات ثبتي اقدام و در مواردي كه عليرغم صدور سند اراضي به نام دولت اقدامات دستگاههاي ذيربط وسيله مراجع ذيصلاح ابطال شده يابشود و يا نوع زمين به موجب رأي دادگاه تغيير يافته يا بيابد، اسناد صادره را به نام دولت و ياخريداران اراضي از دولت حسب مورد، با ذكر مراتب در ستون ملاحظات دفتر املاك تنفيذ و اخبار نمايد. در مواردي كه امكان صدور سند به نام خريداران وجود دارد رأسا بايستي به نام خريداران اراضي از دولت سند صادر شود.

الف _ زمينهايي كه به وسيله بنياد مسكن انقلاب اسلامي يا نهادهاي انقلاب اسلامي و عنوانهاي مشابه و وزارت مسكن و شهرسازي (سازمانهاي عمران اراضي يا سازمان زمين شهري واگذار شده و طبق اعلام وزارت مسكن و شهرسازي در آن احداث بنا به عمل آمده وزارت مسكن و شهرسازي مكلف است بهاي منطقه اي زمان ابلاغ اين مصوبه در خصوص اراضي غير موات را به صاحبان حق پرداخت نمايد. همچنين است در مورد زمينهايي كه طراحي آماده سازي انجام و به مردم تخصيص داده شده است

ب _ زمينهايي كه وزارت مسكن و شهرسازي عمليات آماده سازي را در آنها انجام داده لكن به مردم تخصيص داده نشده است

در اين صورت بهاي كارشناسي روز اين گونه اراضي به تاريخ اين مصوبه بدون در نظر گرفتن ارزشهاي ناشي از ورود زمين به محدوده براساس تصميم مراجع ذيصلاح و اقدامات

اجرايي دولت و عمليات آماده سازي كه از زمان شروع به تملك دولت صورت گفته به مالك پرداخت و يا معادل آن به بهاي تمام شده زمين به مالك واگذار گردد.

موضوع (تعيين تكليف اراضي دولت و نهادها) در اجراي بند هشتم اصل يكصد و دهم قانون اساسي در جلسه مورخ پانزدهم اسفندماه يك هزار و سيصد و هفتاد مجمع تشخيص مصلحت نظام بررسي و طي ماده واحده فوق به تصويب رسيده است

قانون تفسير قانون تعيين تكليف اراضي واگذاري دولت و نهادها - مصوب 15/12/1370 مجمع تشخيص مصلحت نظام

موضوع استفساريه

نظر به اينكه متعاقب ابلاغ قانون تعيين تكليف اراضي واگذاري دولت و نهادها مصوب 15/12/1370 مجمع تشخيص مصلحت نظام براي بعضي از واحدهاي سازمان ملي زمين و مسكن اين ابهام به وجود آمده كه ضوابط مذكور به موقوفات نيز تسري دارد.

مستدعي است نظريه ي مجمع تشخيص مصلحت نظام در مورد شمول يا عدم شمول قانون فوق الذكر نسبت به موقوفات اعلام گردد.

نظر مجمع تشخيص مصلحت نظام

ماده واحده _ موقوفات از شمول قانون تعيين تكليف اراضي واگذاري دولت و نهادها مصوب 15/12/1370 مجمع تشخيص مصلحت نظام مستثني مي باشد.

تفسير فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه روز پنجشنبه سوم آذرماه يكهزار و سيصد و هفتاد وسه مجمع تشخيص مصلحت نظام به تصويب رسيده است

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام _ اكبر هاشمي رفسنجاني

لايحه قانوني راجع به جلوگيري از تصرف و تملك اراضي متعلق به دولت موضوع قانون لغو مالكيت اراضي

بمنظور جلوگيري از تصرف و تملك اراضي متعلق به دولت ، موضوع قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري و احداث هرگونه بنا در آن و ممانعت از نقل و انتقال اراضي و املاك بموجب اسناد عادي و همچنين جهت جلوگيري از تفكيك و افراز اراضي مزبور مقررات زير تصويب و مقرر مي گردد شهرداري و مقامات قضائي و انتظامي و پاسداران انقلاب كميته ها و رسانه هاي گروهي دولتي در اجراي مفاد آن اقدام نمايند.

ماد 1 _ هرگونه تفكيك و افراز و نقل وانتقال اراضي كه با تصويب قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري مصوب 5/4/1358 و اصلاحي آن مورخ 29/4/58 و آيين نامه اجرائي مربوطه درمالكيت دولت جمهوري اسلامي قرار گرفته و جزو اموال عمومي و بيت المال است در حكم تعرض و تجاوز به اموال و حقوق عمومي بوده و مرتكبين و واسطه ها و كسانيكه

به نحوي از انحا در اين گونه عمليات دخالت داشته باشند بحكم دادگاه انقلاب اسلامي و يا دادگاه صالح ديگر كه درشهرداري مستقر خواهد بود حسب مورد به مجازاتهاي مقرر در قانون مربوط به متجاوزين به اموال عمومي و مردم مصوب 22/9/58 شوراي انقلاب جمهوري اسلامي ايران محكوم خواهد شد.

ماده 2 _ شهرداري مكلف است ضمن معرفي متجاوزين و متصرفين عدواني اراضي مورد بحث به دادگاه انقلاب يا ساير دادگاههاي صالحه مورد تصرف را با مشاركت و دخالت مستقيم مقامات انتظامي و پاسداران كميته ها تخليه و خلع يد نمايد.

ماده 3 _ كليه نقل و انتقالات اراضي و املاك موضوع اين قانون بموجب اسناد عادي (مانند قولنامه و مشابه آن فاقد اعتبار قانوني است

تبصره _ نظر به اينكه اشخاصي بعد از اعلام قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري زمينهاي تصرفي خود را با تنظيم اسناد عادي به تاريخهاي ماقبل قانون به فروش رسانده اند، اين قبيل اسناد عادي نيز كه به تاريخ قبل از تصويب قانون لغو مالكيت اراضي موات شهري تنظيم شده باشد ازدرجه اعتبار ساقط بوده و مشمول مفاد اين قانون مي باشد. مگر اينكه مشمول تبصره 2 الحاقي به ماده 100 لايحه قانوني شماره 2441 مورخ 27/11/58 باشد.

ماده 4 _ انتقال دهندگان اراضي موات شهري و املاك احداث شده روي آنها كه بموجب اسنادعادي عمل شده باشد توسط شهرداري و مقامات انتظامي به دادگاه انقلاب يا دادگاه صالح ديگر مستقر در شهرداري معرفي مي گردد و دادگاه علاوه بر الزام فروشنده به استرداد وجه دريافتي به ذينفع وي را به پرداخت جزاي نقدي به ميزان 50% (پنجاه درصد) مبلغ مزبور در حق شهرداري محكوم خواهد كرد.

ماده 5 _

كليه اعيان و مستحدثات در اين قبيل اراضي ملك شهري محسوب و متعلق به شهرداري خواهد بود كه در اختيار خدمات عمومي شهري يا طبق نظر دادگاه صالح مذكور در بند 1به طبقات محروم واگذار خواهد شد.

تبصره _ شهرداري مي تواند بر اساس نظر دادگاه رسيدگي كننده قسمتي از خسارت وارده به خريدار بابت احداث اعياني در مورد معامله را از محل جريمه مذكور در بند 4 پرداخت نمايد.

مصوب مجمع تشخيص مصلحت نظام در خصوص تعيين مهلت اعتراض به نظريه وزارت مسكن و شهرسازي و موضوع ماده 12

ماده واحده _ وزارت مسكن و شهرسازي مكلف است نظريه خود را در تشخيص نوع زمين ، اعم از آنچه تاكنون صادر نموده و به آن اعتراض نشده يا آنچه بعدا صادر مي نمايد به مالكين اعلام نمايد. مهلت حق اعتراض از تاريخ اعلام سه ماه تعيين مي گردد. در صورت عدم دسترسي يا استنكاف مالك از دريافت نظريه بايستي طي دو نوبت به فاصله ده روز نظريه مذكور در روزنامه كثيرالانتشار آگهي ، تا سه ماه از تاريخ آخرين آگهي مدعيان مي توانند اعتراض خود را به دادگاه تسليم نمايند، در صورت عدم وصول اعتراض در مهلت مذكور تشخيص قطعي و لازم الاجرا است

موضوع ( تعيين مهلت اعتراض به نظريه وزارت مسكن و شهرسازي موضوع ماده 12 قانون زمين شهري مصوب 22/6/1366 ) در اجراي بند هشتم اصل يكصد و دهم قانون اساسي در جلسه ي روز پنجشنبه مورخ سوم بهمن ماه يكهزار و سيصد و هفتاد مجمع تشخيص مصلحت نظام بررسي و طي ماده واحده فوق به تصويب رسيد.

قانون راجع به اراضي دولت و شهرداريها و اوقاف و بانكها - مصوب 8/6/1335

ماده واحده _ هرگاه دولت يا شهرداري تشخيص دهد كه در تهران و اطراف آن از ميدان سپه تا شعاع صدكيلومتر از هر سمت از طرف افراد يا اشخاص حقوقي نسبت به اراضي متعلق به دولت كه در دفتر رقبات ثبت است و اراضي شهرداري و نيز اراضي اوقاف و اراضي متعلق به بانك كشاورزي يا بانك ساختماني و مسيلها و تپه ها و اراضي موات و اراضي باير بلامالك تجاوز شده و بدون داشتن حق آن اراضي و يا مسيلها و يا تپه هاي موات و يا اراضي باير بلامالك را ثبت كرده اند و بر اثر انقضا مدت اعتراض

و يا به علت صدور سند مالكيت به نام متجاوز و يا ايادي متلقاي آنها طرح دعوي در مراجع صلاحيتدار ممكن نيست به تقاضاي دولت يا شهرداري يا اداره اوقاف و يا بانكهاي كشاورزي و ساختمانها و يا دادستان شهرستان موضوع در هياتي مركب از:

رييس ديوانعالي كشور و دادستان كل و يكي از روساي شعب ديوان كشور به انتخاب رييس ديوان عالي كشور و رييس كل دادگاههاي استان مركز و مديركل بازرسي كشور در ظرف يكسال ازتاريخ تصويب اين قانون (در كميسيون دادگستري مشترك مجلسين طرح خواهد شد.

هيات مزبور با مراجعه به سوابق و پرونده ها و تحقيقاتي كه براي رسيدگي لازم بداند درصورتي كه تجاوز به حق دولت يا شهرداري يا اداره اوقاف يا بانكهاي مذكور فوق و اراضي و مسيلها وتپه هاي موات نامبرده را احراز كند به ترتيب ذيل عمل خواهد كرد:

الف _ هرگاه متقاضي ثبت اراضي يا متجاوز اصلي اراضي و مسيلها و تپه هاي مذكور را به ديگري منتقل نكرده باشد راي به پرداخت اعلي القيم بهاي اراضي مذكور از تاريخ تجاوز تا تصويب اين قانون خواهد داد.

ب _ هرگاه متقاضي ثبت و يا متجاوز اصلي در اراضي و تپه هاي مذكور مسيلها تا تاريخ تصويب اين قانون احداث ساختمان نموده باشد در آن صورت هيات با در نظر گرفتن قوانين احيا اراضي موات راي به پرداخت قيمت فعلي زمين در تاريخ تصويب اين قانون خواهد داد.

ج _ هرگاه متقاضي ثبت يا متجاوز اصلي اراضي و مسيلها و تپه هاي مذكور را به ديگري منتقل كرده باشد هيات راي به پرداخت قيمت اراضي و مسيلها و تپه هاي مذكور طبق قيمت واگذاري خواهد داد مگر آنكه تشخيص دهد كه قيمت

واگذاري كمتر از قيمت واقعي بوده كه در آن صورت راي به پرداخت قيمت واقعي به تشخيص يكي از روساي بانكهاي كشاورزي يا رهني يا ساختماني در مورد مربوط به ادعاي خودشان خواهد داد. راي اين هيات نسبت به موارد فوق قطعي و لازم الاجرا است حقوق دولت يا شهرداري يا بانكها يا اداره اوقاف و حقوق عامه از انقد دارايي متجاوز طبق مقررات اسناد لازم الاجرا استيفا خواهد شد و اگر اراضي مورد تجاوز تمام يا قسمتي ازآن در تصرف متجاوز باقي مانده باشد و پيشنهاد تسليم عين زميني را در مقابل قيمتي كه هيات تعيين كرده بنمايد قبول مي شود.

د _ اقدام به عمليات اجرايي به تقاضاي دولت و يا شهرداري و بانكهاي كشاورزي و ساختماني ودادستان شهرستان تهران توسط اجراي دادگستري و زير نظر رييس هيات رسيدگي انجام خواهدشد.

ه _ وجوه اراضي حاصل از اجراي بند اول ماده واحده به استثناي وجوه و اراضي متعلق به شهرداري و بانك كشاورزي و موقوفات به عنوان سرمايه در اختيار بانك ساختماني قرار خواهدگرفت

و _ وزير دادگستري مكلف است هر سه ماه يكبار گزارش كامل اقدامات هيات رسيدگي مذكور رابه كميسيون مشترك قوانين دادگستري تسليم نمايد.

ز _ نقل و انتقالاتي كه از تاريخ تقديم اين لايحه به مجلس سنا تا خاتمه رسيدگي هيات مذكورتوسط متجاوزين و ايادي متلقاي آن به هر عنوان به عمل آمده باشد معتبر نخواهد بود.

ح _ اشخاصي كه طبق مقررات بند اول ماده واحده محكوم به پرداخت مبلغي مي شوند درصورتي كه تا ده روز از تاريخ صدور راي حاضر به پرداخت محكوم به نشوند توقيف مي شوند مدت توقيف اين اشخاص مجموعا از پنجسال

تجاوز نخواهد كرد و عرض حال اعسار از آنها پذيرفته نمي شود.

2 _ براي خاتمه دادن به اختلافات موجود بين افرادي كه تا تاريخ تصويب اين قانون تقاضاي ثبت ملك را كرده اند و به تقاضاي ثبت آنان اعتراضي در مدت قانوني نشده باشد و يا اگر اعتراضي شده منجر به صدور حكم قطعي گرديده و يادارندگان سند اراضي شهر تهران از يك طرف واشخاصي كه بدون اجازه مالكين ساختمانهايي در اراضي مزبور نموده و متصرف مي باشند از طرف ديگر مقرر مي گردد هياتي مركب از:

معاون اول دادستان كل و رييس دادگاههاي شهرستان مركز و مدير كل ثبت به اختلافات مزبور باتوجه به اوضاع و احوال و استطاعت هر يك از طرفين به طور كدخدامنشي رسيدگي نموده يا راي به پرداخت بهاي عادله اراضي متصرفي حين تصرف و اجرت المثل سنواتي اراضي تا تاريخ صدور راي هيات توسط متصرفين به مالكين مي دهد و يا به تقاضاي مالكين ضمن صدور راي به پرداخت بهاي اعياني در تاريخ تصويب اين قانون از طرف مالك به متصرف راي به خلع يد از متصرف نيزخواهد داد. اين حكم قطعي و غيرقابل اعتراض است

الف _ متصرفين اعياني هاي فوق بايد شخصا ساكن اراضي مزبور بوده و در صورتي كه بخواهند از مقررات اين قانون استفاده نمايند منتهي ظرف دو ماه از تاريخ اجراي اين قانون درخواست خود رابايد در قبال اخذ رسيد به دفتر دادگاه شهرستان تهران تسليم دارند و الا به تقاضاي مالك طبق قسمت اخير بند 2 اقدام خواهد شد.

ب _ اراضي موضوع بند 2 اين قانون وقتي به ملكيت قطعي متصرفين فعلي در خواهد آمد كه كليه بدهي خود را از بابت قيمت عرصه پرداخته باشند.

ج

_ اشخاصي كه پس از تاريخ تسليم لايحه اراضي موات از طرف دولت به مجلس سنا به تصرف و يا غصب اراضي ديگران در شهر تهران و حومه پرداخته باشند از مقررات بند 2 اين قانون استفاده نمي كنند و اگر اين اشخاص پس از ده روز از تاريخ ابلاغ اظهارنامه مالك باز هم به تصرفات غاصبانه خود ادامه دهند مشمول بند 4 ماده واحده خواهند بود.

3 _ در شهرستان هايي كه وزارت دادگستري اجراي مقررات اين قانون را لازم بداند مي تواند طبق مقررات خاصي كه از تصويب كميسيون مشترك قوانين دادگستري مجلسين خواهد گذشت اقدام نمايد.

4 _ اشخاصي كه بعد از تاريخ تصويب اين قانون نسبت به اراضي دولت يا بانك هاي دولتي يااوقاف يا شهرداري و يا اراضي موات بدون رعايت قوانين احيا اراضي موات با مردم (با شكايت مدعي خصوصي تجاوز كرده و تصرفاتي در آن بنمايند راسا از طرف دادستان مورد تعقيب واقع وعلاوه بر خلع يد از آنها به مجازات از دو ماه تا شش ماه حبس محكوم خواهد شد.

5 _ در رسيدگي هيات هاي مذكور در اين قانون رعايت تشريفات آيين دادرسي ضروري نيست تصميمات آنها با اكثريت آرا معتبر خواهد بود.

6 _ وزارت دادگستري مامور اجراي اين قانون است

به موجب قانون اجازه اجراي لوايح پيشنهادي وزارت دادگستري پس از تصويب كميسيون مشترك دادگستري مجلسين لايحه قانوني مربوط به اراضي دولت و شهرداريها و اوقاف و بانكها مشتمل بر ماده واحده كه در جلسه پنجشنبه مورخ هشتم شهريور ماه يكهزار و سيصد و سي و پنج به تصويب كميسيون مشترك دادگستري مجلسين رسيده است موقتا قابل اجرا مي باشد.

قانون مربوط به تملك زمينها براي اجراي برنامه هاي شهرسازي - مصوب 17/3/1339

ماده 1 _ به دولت اجازه داده مي شود در هر مورد زمينهايي

را كه براي اجراي برنامه هاي شهرسازي و خانه سازي لازم و ضروري تشخيص مي دهد و همچنين محلاتي را كه به علل شهرسازي و بهداشتي بايد تخريب و تجديد بنا گردد پس از پرداخت بهاي عادله به شرح زير تملك و تصرف نمايد.

تبصره 1 _ بهاي عادله عبارت است از قيمت اراضي يك سال قبل از تاريخ اعلام تصميم دولت چنانچه اين بها از بهاي روز بيشتر باشد قيمت عادله روز ملاك عمل قرار خواهد گرفت بهاي عادله بدون در نظر گرفتن منظور از خريد و تاثير اجراي برنامه هاي شهرسازي و خانه سازي در قيمتها خواهد بود.

تبصره 2 _ بهاي عادله توسط كميسيون كارشناسي مركب از سه نفر تعيين مي شود كه يك نفر ازطرف دولت نفر دوم از طرف مالك يا مالكين و نفر سوم به رضايت طرفين و در صورت عدم توافق و يا استنكاف در تهران از طرف دادستان كل و در ساير نقاط از طرف دادستان شهرستان هر محل انتخاب مي شوند.

راي اكثريت هيات مزبور قطعي و لازم الاجرا است هرگاه مالك يا مالكين كارشناس خود راحداكثر ظرف 15 روز از تاريخ اعلام دولت تعيين نكند دادستان كل يا دادستان شهرستان به شرح فوق اين وظيفه را انجام خواهند داد.

تبصره 3 _ چنانچه اراضي مورد نظر داراي اعياني از هر قبيل باشد و همچنين در مورد تجديدبناي محلات قديمي يا غير بهداشتي شهرها بهاي عادله مجموع عرصه و اعياني نيز به ترتيب فوق تعيين و پرداخت مي شود.

ماده 2 _ چنانچه اعياني موجود در اراضي محل كسب و پيشه باشد و حق كسب و پيشه به آن تعلق گيرد ميزان آن طبق تبصره 2 ماده 1تعيين خواهد شد

مشروط بر اينكه محل مزبور حداقل يكسال قبل از اعلام تصميم دولت محل كسب و پيشه بوده باشد. در اين مورد نفر دوم كميسيون كارشناسي از طرف صاحب كسب و پيشه تعيين خواهد شد.

دولت مي تواند به جاي پرداخت حق كسب و پيشه تعهد نمايد كه پس از انجام برنامه ساختماني محل كسبي در همان حدود به وي واگذار كند.

ماده 3 _ در مواردي كه دولت مقتضي بداند براي تعيين بهاي عرصه و اعياني و حق كسب وپيشه محلاتي كه بايد تجديد بنا گردد به توسط كميسيون كارشناسي به ترتيب زير قيمت منطقه اي تعيين مي شود.

الف _ بهاي عرصه محله اي كه بايد تجديد بنا گردد به صورت منطقه اي تعيين مي شود.

ب _ بهاي اعياني مشابه برحسب نوع مصالح و تاريخ احداث و تناسب آن با بهاي عرصه و سايرمشخصات معين مي شود.

ت _ نفر دوم كميسيون كارشناسي مذكور در تبصره 2 ماده 1 توسط سه نفر نماينده مالكين هرمنطقه به اكثريت آرا و در غير اين صورت به قيد قرعه از بين كارشناسان منتخب آنها تعيين مي شود.

اگر مالكين منطقه در انتخاب نمايندگان خود توافق نكردند سه نفر نماينده مزبور با قيد قرعه ازبين مالكين تعيين مي گردند.

در صورتي كه نمايندگان مالكين منطقه ظرف مدت پانزده روز پس از تاريخ اعلام دولت حاضربه تعيين كارشناس نشدند دادستان به نمايندگي آنها تعيين كارشناس خواهد كرد.

ماده 4 _ در مواردي كه مالكيت زمين و اعياني به نحوي از انحا متنازع فيه باشد و مدعيان مالكيت نتوانند در انتخاب كارشناس و يا نماينده توافق كنند دادستان اين تكليف را انجام خواهد دادبهاي تعيين شده پس از آنكه مالك مشخص شد به وي تسليم خواهد شد در صورتي كه

مالك فوت شده باشد و ورثه قانونا هنوز معين نشده باشد دادستان به نمايندگي قانوني از طرف مالك عمل خواهد كرد همچنين در مواردي كه پس از تعيين و پرداخت بها مالك از امضا اسناد معامله خودداري نمايد دادستان به نمايندگي او اسناد مربوط را امضا خواهد كرد.

ماده 5 _ اگر بين تاريخ تعيين بها و تاريخ تصرف دولت مدتي فاصله شود دولت ساليانه 6 درصداضافه بها به مالك خواهد پرداخت

تبصره _ در صورتي كه دولت طبق ماده دوم به جاي پرداخت حق كسب و پيشه تعهد نمايد كه محل جديدي واگذار كند سالانه صدي شش حق كسب و پيشه تعيين شده را از تاريخ تخليه تا زمان تحويل محل كسب جديد به صاحب حق خواهد پرداخت

ماده 6 _ از تاريخ تصويب اين قانون در نقاطي كه از طرف شهرداري نقشه و بر اصلاحي تعيين وبه تصويب مراجع قانوني رسيده و براي اصلاح عمومي آگهي شده باشد در صورتي كه مالكين بدون اخذ پروانه از شهرداري اقدام به ساختمان و هر نوع تجديد بنا و ديوار بنمايند و در اثر توسعه معبرطبق نقشه و بر اصلاحي مزبور آن ساختمان يا ديوار خراب شود مالكين حق مطالبه خسارت بابت بناي جديد يا ديوار را نخواهد داشت

ماده 7 _ اگر اضافه ارزشي كه در نتيجه اجرا برنامه هاي شهرسازي و خانه سازي در املاك خصوصي مجاور نسبت به ارزش آن املاك در تاريخ يك سال قبل از آغاز برنامه هاي مزبور حاصل گردد بيش از بيست درصد باشد نصف مازاد به دولت تعلق خواهد گرفت اين اضافه ارزش بر حسب منطقه از طرف كميسيون كارشناسي مندرج در اين قانون تعيين مي گردد مالك مي تواند اضافه ارزش تعيين شده

را در مدت پنجسال به اقساط مساوي پرداخت كند و يا مقداري از اراضي خود را كه قيمت آن معادل اضافه ارزش تعيين شده باشد به دولت تحويل دهد.

درصورت استنكاف مالك از پرداخت اضافه ارزش يا انتقال اراضي طلب دولت بابت اضافه ارزش به وسيله اجرا ثبت وصول خواهد شد.

ماده 8 _ نقل و انتقالات مشمول اين قانون از پرداخت هر گونه ماليات و عوارض و سايرهزينه هاي مربوطه به استثنا حق الثبت معاف خواهد بود حقي كه به سر دفتران دفاتر رسمي تعلق مي گيرد بالمناصفه توسط طرفين پرداخت خواهد شد.

ماده 9 _ به دولت اجازه داده مي شود در اجراي برنامه هاي خانه سازي و شهرسازي باسرمايه هاي داخلي يا خارجي مشاركت نموده و طبق اصول بازرگاني عمل نمايد.

وزارت دارايي مجاز است با تصويب هيات وزيران ضمانت پرداخت اقساط قراردادهاي منعقده مربوطه به برنامه هاي خانه سازي و شهرسازي را بنمايد.

دولت در اجراي برنامه هاي خانه سازي و شهرسازي رعايت اصول اقتصادي و ايجاد هماهنگي بين برنامه هاي توليدي و عمراني را خواهد نمود.

تبصره _ بانك ملي ايران در مقابل ضمانت متقابل وزارت دارايي ضمانت مندرجه در اين ماده را به جاي وزارت دارايي مي نمايد.

ماده 10 _ دولت مأمور اجراي اين قانون است و آيين نامه اجرايي اين قانون به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

قانون فوق مشتمل بر دو ماده و پنج تبصره است پس از تصويب مجلس سنا در جلسه روز سه شنبه هفدهم خرداد ماه يكهزار و سيصد و سي و نه به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد.

لايحه قانوني خريد اراضي و املاك مورد احتياج دولت و شهرداريها - سال 1358

لايحه قانوني خريد اراضي و املاك مورد احتياج دولت و شهرداريها - سال 1358

لايحه قانوني خريد اراضي و املاك مورد احتياج دولت و شهرداريها - سال 1358

لايحه قانوني

خريد اراضي و املاك مورد احتياج دولت و شهرداريها - سال 1358

ماده 1 _ در موارديكه وزارتخانه ها و سازمانهاي دولتي يا وابسته به دولت يا شهرداريها براي ايجاد يا توسعه مرافق عامه از قبيل توسعه يا احداث جاده ، راه آهن يا خيابان ، توسعه معابر ، لوله كشي آب و نفت و گاز ، حفر نهر و غيره براي مصارف عمومي احتياج به خريد اراضي و املاك اشخاص داشته باشند و در انجام معامله يا تعيين قيمت با مالك توافق نشود يا ملك مجهول المالك باشد مي توانند به ترتيب مقرر در اين قانون با پرداخت قيمت عادله آن را تملك نمايند مشروط به اينكه اجراي طرح مورد نظر در محدوده يا مسير معين ضروري باشد به نحويكه انجام آن در محل ديگر ميسر نبوده يا موجب خسارت عمده اي گردد.

ماده 2 _ به منظور حل اختلاف در انجام معامله با تعيين قيمت و ميزان خسارت و ارزيابي حقوقي كه اشخاص در اراضي و املاك موضوع اين قانون دارند در هر استان هياتي مركب از رييس دادگستري و مديركل ثبت ، و رييس شوراي استان (در غياب رييس شوراي استان استاندار) تشكيل مي شود. در استان تهران به جاي رييس دادگستري يكي از مستشاران ديوانعالي كشور به انتخاب رييس ديوان مزبور شركت خواهد كرد.

ماده 3 _ سازمان يا موسسه خريدار بايد مدارك زير را به درخواستي كه تسليم هيات مي نمايد ضميمه كند.

الف _ نام و مشخصات مالك يا صاحب حق

ب _ نقشه دقيق ملك مورد نياز

ج _ مدارك تصويب طرح و بودجه آن و دلايل ضرورت اجراي طرح در محل مورد نظر.

د _ مدرك دعوت مالك يا صاحب حق براي توافق و

عدم حصول توافق اداره ثبت اسناد و املاك محل وقوع ملك مكلف است حداكثر ظرف يك هفته وضع ثبتي ملك را به دستگاه اجرايي استعلام كننده اعلام نمايد.

تبصره _ در صورتي كه ملك مورد نياز طبق گواهي اداره ثبت محل مجهول المالك باشد گواهي مذكور كافيست و مقررات بند د اين ماده اجرا نمي شود.

در صورتي كه اقامتگاه مالك معلوم نباشد مالك بوسيله نشر آگاهي در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار محل به فاصله ده روز از تاريخ انتشار آگهي دعوت خواهد شد.

ماده 4 _ پس از وصول درخواست در صورتي كه مقررات ماده 3 اين قانون رعايت شده باشد هيات ظرف پانزده روز اقدام به تعيين يك يا چند كارشناس خواهد كرد.

كارشناس يا كارشناسان منتخب بايد از كارشناسان رسمي وزارت دادگستري باشند چنانچه درموضوعي كارشناس رسمي صلاحيتدار نباشد هيات مي تواند از كارشناسان و خبرگان غير رسمي استفاده نمايد.

ماده 5 _ كارشناس مكلف است در مهلت مقرر نظر خود را به هيات تسليم نمايد و چنانچه اظهارنظر در مدت مذكور مقدور نباشد مي تواند در خواست تمديد مهلت نمايد. در صورتي كه عذركارشناس موجه باشد هيات مهلت را تجديد خواهد كرد.

تبصره _ هرگاه كارشناس رسمي بدون عذر موجه از قبول كارشناسي استنكاف كند و يا درظرف مهلت مقرر اظهارنظر ننمايد تحت تعقيب انتظامي واقع و پروانه كارشناسي او لغو خواهدشد.

ماده 6 _ دستمزد كارشناس به نظر هيات تعيين مي شود و پرداخت آن بر عهده سازمان يا موسسه خريدار است

ماده 7 _ بهاي اراضي و ابنيه و تاسيسات و ارزش حقوقي كه اشخاص در ملك دارند بدون درنظر گرفتن تاثير اجراي طرح مربوطه تعيين خواهد شد.

در موردي كه ملك محل سكناي مالك

باشد ده درصد و هرگاه ملك ممر اعاشه منحصر او باشدپانزده درصد علاوه بر قيمت عادله پرداخت خواهد شد.

ماده 8 _ در مورد املاك مزروعي با توجه به قانون نحوه انتقال اراضي واگذاري به زارعين مشمول قوانين و مقررات اصلاحات ارضي مصوب 21/9/1351 اقدام و علاوه بر پرداخت بهاي عادله معادل پانزده درصد قيمت مزبور بين زارعين و پانزده درصد بين خوش نشينان و برزگراني كه در اثر اجراي طرح محل سكونت خود را ترك مي نمايند به نسبت تعداد عايله تحت تكفل آنان تقسيم خواهد شد.

ماده 9 _ در صورتي كه طبق نظر اداره كشاورزي و امور روستاهاي محل ، زارعين حقوقي درملك مورد بحث داشته باشند معادل حقوق زارعين ذينفع به تشخيص آن اداره از قيمت عادله ملك كسر و به آنها پرداخت و بقيه به مالك تاديه خواهد شد.

ماده 10 _ نسبت به املاك موقوفه حسب مورد از طريق اجاره طويل المدت يا تبديل به احسن عمل خواهد شد در صورتي كه زارعين ملك موقوفه حقوقي در آن ملك داشته باشند به ترتيب مقرردر ماده قبل عمل خواهد شد.

ماده 11 _ هرگاه از طرف مالك يا متصرف ملك يا هر شخص ديگري از اجرا كارشناسي ممانعت به عمل آيد ، به دستور هيات مأمورين انتظامي محل رفع ممانعت ومزاحمت خواهندنمود.

ماد 12 _ پس از وصول نظريه كارشناس هيات بايد ظرف يك هفته راي خود را در مورد بهاي ملك و ميزان خسارت وارده صادر و به ترتيب مقرر در قانون آيين دادرسي مدني به طرفين

ابلاغ نمايد.

ماده 13 _ هرگاه هيات راسا يا در اثر اعتراض خريدار يا مالك تشخيص دهد كه نظر كارشناس ياكارشناسان عادلانه نيست ، كارشناس يا كارشناسان ديگري انتخاب خواهد كرد.

ماده 14 _ در مورد املاكي

كه قبل از تصويب اين قانون از هيات هاي سابق تقاضاي خريد آنهاشده و هنوز سند انتقال تنظيم نگرديده (اعم از اينكه نسبت به آنها راي صادر شده يا نشده باشد) درصورتيكه از طرف دستگاههاي اجرايي ابنيه و تاسيساتي در آن املاك ايجاد شده و يا اينكه تصرفي نشده ولي با رعايت ماده 1 اين قانون مورد احتياج باشند هيات هاي رسيدگي با ارزيابي مجدد راي به انتقال آنها خواهد داد. ملاك قيمت بهاي تاريخي است كه مالك از تصرف در ملك خود ممنوع گرديده است

تبصره _ در تمام موارد مذكور در اين قانون براي فاصله بين تاريخ ارزيابي و تاريخ تنظيم سندانتقال شش درصد بها در سال بابت اجرت المثل منافع مورد معامله علاوه بر بهاي تعيين شده پرداخت خواهد شد مشروط به اينكه در اين مدت بانك از تصرف و بهره برداري در ملك منع شده باشد.

ماده 15 _ پس از صدور راي از طرف هيات در صورتي كه مالك به انتقال ملك و تحويل آن رضايت ندهد پس از سپردن تمام قيمت ملك و خسارات در صندوق دادگستري به دستور هيات ، دادستان شهرستان محل وقوع ملك سند انتقال ملك را از طرف مالك امضا و ظرف يك ماه دستورتخليه و تحويل ملك را به سازمان يا موسسه خريدار خواهد داد. هزينه تنظيم سند برعهده خريداراست و مالك از پرداخت ماليات انتقال املاك غيرمنقول معاف خواهد بود ولي ماليات ارزش سرقفلي كه جز قيمت كارشناسي منظور شده است وصول خواهد شد.

تبصره _ هرگاه ملك مورد نظر در تصرف مستاجر و محل سكناي او باشد دادستان شهرستان به تشخيص خود مي تواند تا دو ماه براي تخليه ملك مهلت دهد.

ماده 16 _ در

صورتي كه ملك در رهن يا وثيقه نباشد وجه سپرده شده در صندوق دادگستري به دستور دادستان شهرستان محل وقوع ملك به مالك پرداخت مي شود. در غير اين صورت به دستوردادستان تا حد بهاي تعيين شده از دين مالك دروجه طلبكار تامين و رهن يا وثيقه ملك فك و سندانتقال تنظيم مي گردد.

هرگاه ملك مجهول المالك باشد يا مالكيت آن مورداختلاف باشد ، وجه سپرده شده بعد ازمشخص شدن مالك قانوني به وي تاديه خواهد گرديد.

ماده 17 _ چنانچه سازمان يا موسسه خريدار ظرف شش ماه از تاريخ ابلاغ راي هيات مبلغ بهاي تعيين شده را در صندوق دادگستري توديع نكند به تقاضاي مالك راي صادره بي اعتبار و ملغي الاثرخواهد شد و مالك مي تواند استرداد ملك را از هيات هاي مذكور تقاضا نمايد.

ماده 18 _ كليه قوانين و مقرراتي كه با اين قانون مغاير است در آن قسمت كه مغايرت دارد نسخ مي شود.

آيين نامه اجرايي قانون مربوط به تملك زمين ها براي اجراي برنامه هاي شهرسازي - مصوب 1339

هيات وزيران در جلسه مورخ 14/8/1339 بنا به پيشنهاد12038_7/8/1339 وزارت كشاورزي و موافقت شماره 6314/ ح 21/7/39 وزارت دادگستري طرح آيين نامه اجرايي قانون مربوط به تملك زمين ها براي اجراي برنامه هاي شهرسازي را در هشت ماده به شرح زير تصويب نمودند:

ماده 1 _ در هر مورد كه تملك زميني از جهت برنامه هاي خانه سازي مورد نياز باشد و همچنين در مواردي كه نوسازي محلاتي ضروري تشخيص شود موضوع از طريق سازمان تهيه مسكن بوسيله وزارت كشاورزي به هيات وزيران پيشنهاد خواهد شد.

ماده 2 _ در تصويبنامه هيات وزيران حدود زمين و يا محله اي كه تملك خواهد شد صريحا تعيين مي گردد.

ماده 3 _ سازمان تهيه مسكن مكلف است بلافاصله پس از صدور تصويبنامه هيات وزيران مراتب را يكبار در روزنامه

رسمي و يكي از جرايد كثيرالانتشار آگهي نموده و صاحبان حق را دعوت نمايد كه ظرف پانزده روز ضمن اعلام مالكيت خود به موجب اسناد مثبته كارشناس اختصاصي خويش رامعرفي نمايند.

ماده 4 _ صاحبان حق مكلفند كه نشاني كامل و همچنين قبولي كارشناس اختصاصي خود را به سازمان تهيه مسكن تسليم نمايند.

ماده 5 _ چنانچه مالكين از اعلام مالكيت خود استنكاف نمايند سازمان تهيه مسكن اسامي مالكين محدوده مورد تملك را از ثبت كل استعلام خواهد نمود و در اين صورت تشريفات تملك به نام كساني جريان خواهد يافت كه از طرف ثبت كل به عنوان مالك معرفي شده باشند.

ماده 6 _ در مورد استنكاف مالك يا مالكين از تعيين كارشناس اختصاصي خود از طرف سازمان تهيه مسكن طي نامه مراتب به دادستان كل و يا دادستان شهرستان اعلام خواهد گرديد.

ماده 7 _ در مواردي كه به صورت منطقه اي تعيين قيمت مي شود تقسيم محدوده مورد تملك به مناطق توسط سازمان تهيه مسكن انجام خواهد گرديد.

ماده 8 _ سازمان تهيه مسكن با درج آگهي در جرايد مالكين هر منطقه را براي روز و ساعت معين جهت انتخاب نمايندگان خود دعوت خواهد كرد و اين نمايندگان بلافاصله بعد از انتخاب نسبت به تعيين كارشناس پيش بيني شده در قانون اقدام نمايند.

تصويبنامه در دفتر نخست وزير است

آيين نامه مربوط به بستر و حريم رودخانه ها و انهار و مسيل ها مرداب ها ، بركه هاي طبيعي و شبكه هاي آ

ماده 1 _ اصطلاحات مندرج در اين آيين نامه از نظر اجراي مقررات آن در معاني ذيل به كار رفته است

الف _ رودخانه مجرايي است طبيعي كه آب بطور دايم يا فصلي در آن جريان داشته باشد.

ب _ نهر طبيعي مجرايي است كه آب به طور دايم يا فصلي در آن جريان داشته و داراي حوضه آبريز مشخصي نباشد.

پ _

نهر سنتي مجراي آبي است كه به وسيله اشخاص به صورت غير مدرن احداث شده باشد.

ت _ مرداب زمين باتلاقي ، مسطح و پستي است كه داراي يك يا تعدادي آبراهه باشد و معمولادر مد بزرگ دريا زير آب رود ، همچنين اراضي پستي كه در مناطق غيرساحلي در فصول بارندگي و سيلاب غرقاب شده و معمولا در تمام سال حالت باتلاقي داشته باشد.

ث _ بركه اراضي پستي است كه در اثر جريان سطحي و زيرزميني آب در آنها جمع شده و باقي مي ماند.

ج _ مسيل متروك مجرايي طبيعي است كه تحت تاثير عوامل طبيعي يا غيرطبيعي ، امكان حدوث سيلاب در آن وجود نداشته باشد.

چ _ شبكه هاي آبياري و زهكشي و كانالها: مجاري مستحدثه اي هستند كه به منظور آبرساني ، سالم سازي اراضي و يا انتقال آب ايجاد شده يا مي شوند.

ح _ بستر: آن قسمت از رودخانه ، نهر يا مسيل است كه در هر محل با توجه به آمار هيدرولوژيك و داغاب و حداكثر طغيان با دوره برگشت 25 ساله به وسيله وزارت نيرو يا شركتهاي آب منطقه اي تعيين مي شود.

در مناطقي كه ضرورت ايجاب مي نمايد سيلاب با دوره برگشت كمتر يا بيشتر از 25 ساله ملاك محاسبه قرار گيرد ، سازمانهاي آب منطقه اي حسب مورد با ارايه نقشه هاي مربوط و توجيهات فني ازحوزه ستادي وزارت نيرو مجوز لازم را اخذ خواهند نمود.

تغييرات طبيعي بستر رودخانه ها ، مسيلها يا انهار طبيعي در بستر سابق تاثيري نداشته و بسترسابق كماكان در اختيار حكومت اسلامي است ، ليكن حريم براي آن منظور نخواهد شد.

خ _ حريم آن قسمت از اراضي اطراف رودخانه ، مسيل ، نهر طبيعي يا سنتي ، مرداب

و بركه طبيعي است كه بلافاصله پس از بستر قرار دارد و به عنوان حق ارتفاق براي كمال انتفاع و حفاظتانها لازم است و طبق مقررات اين آيين نامه توسط وزارت نيرو يا شركتهاي آب منطقه اي تعيين مي گردد.

حريم انهار طبيعي يا رودخانه ها اعم از اينكه آب دايم يا فصلي داشته باشند ، از يك تا بيست مترخواهد بود كه حسب مورد با توجه به وضع رودخانه يا نهر طبيعي يا مسيل از هر طرف بستر به وسيله وزارت نيرو تعيين مي گردد.

ماده 2 _ شركتهاي آب منطقه اي مكلفند با توجه به امكانات ، حد بستر و حريم رودخانه ها ، انهار ، مسيلها ، مردابها و بركه هاي طبيعي موجود در حوزه فعاليت خود را با برنامه ريزي مشخصي وبا اعزام كارشناس يا كارشناسان ذي صلاح طبق مقررات اين آيين نامه تعيين نمايند.

ماده 3 _ شركت آب منطقه اي در هر مورد كه بستر و حريم رودخانه ، نهر طبيعي ، مسيل ، مرداب و بركه طبيعي را تعيين مي نمايد ، مراتب را به طرق مقتضي به طور كتبي به متقاضي اعلام ودر موردتعيين بستر و حريم سرتاسري ، موضوع از طريق پخش اطلاعيه هاي محلي (براي يك نوبت به اطلاع اشخاص ذي نفع مي رسد كه بستر و حريم رودخانه ، نهر (طبيعي _ سنتي مسيل ، مرداب وبركه طبيعي مورد نظر تعيين گرديده و اشخاص مي توانند براي كسب اطلاع از حدود بستر و حريم تعيين شده به شركت آب مربوط مراجعه و چنانچه اعتراضي داشته باشند ظرف يك ماه از تاريخ انتشار اطلاعيه ، اعتراض خود را به شركت مربوط تسليم و رسيد دريافت دارند. چنانچه اعتراضي نسبت به بستر و حريم تعيين شده در مهلت مذكور

در فوق واصل شود ، شركت آب منطقه اي مربوط اعتراض را به كميسيوني مركب از دو نفر ، كارشناس فني ذي صلاح و يك نفر كارشناس حقوقي كه ازبين مجربترين كارشناسان شركت با ابلاغ مدير عامل منصوب مي شوند ، ارجاع مي نمايد.

ماده 4 _ كميسيون مذكور در ماده (3) پس از وصول پرونده مورد اعتراض ، گزارش كارشناس ياكارشناسان را بررسي مي كند و در صورتي كه با بستر و حريم تعيين شده موافق باشد ، آن را تاييدمي كند و الا بعد از اخذ توضيحات از كارشناس يا كارشناسان ذي ربط ، نظر خود را به شركت اعلام خواهد نمود. چنانچه توضيحات مذكور براي كميسيون قانع كننده نباشد ، كميسيون مي تواند راسا يابه وسيله كارشناسان ديگري محل را بازديد كند و سپس نظر خود را در مورد بستر وحريم به شركتاعلام دارد. نظر اين كميسيون قطعي و به منزله نظر وزارت نيرو است

ماده 5 _ پس از اعلام نظر كميسيون موضوع ماده (3) اين آيين نامه ، شركت آب منطقه اي نسبت به علامت گذاري نهايي حد بستر و حريم تعيين شده به نحو مقتضي اقدام خواهد نمود و نسخه اي ازنقشه مربوط به بستر و حريم را براي اطلاع به اداره ثبت اسناد و املاك ، بخشداري و شهرداري حوزه عمل ارسال و نيز مراتب را به نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران اعلام خواهد داشت و از تجاوزاشخاص به بستر و حريم با همكاري مأموران انتظامي جلوگيري خواهد كرد.

ماده 6 _ پس از تعيين و تشخيص ميزان بسترو حريم رودخانه ، نهر ، مسيل ، مرداب و بركه طبيعي در صورتي كه شركت آب منطقه اي قلع و قمع اعياني اعم از اشجار و

غير آن واقع در بستر وحريم را براي استفاده از امور مربوط به آب و برق لازم بداند ، بر اساس مقررات مربوط اقدام خواهدنمود.

تبصره _ هرگاه اعياني موجود در بستر و حريم به صورت كشت موقت باشد ، پس از برداشت محصول مقررات ماده فوق اعمال خواهد شد.

ماده 7 _ كشت موقت در آن قسمت از بستر رودخانه ، نهر و مسيل كه براي بهره برداري از آب مزاحمتي ايجاد ننمايد ، با موافقت كتبي و قبلي شركت آب منطقه اي ذي ربط به صورت اجاره ورعايت اولويت براي مجاوران بلامانع است ، ولي مستاجر به هيچ وجه حق ايجاداعياني و غرس نهال و درخت (به جز زراعت سطحي را ندارد. در صورت تخلف اراضي مسترد و از فعاليت وي جلوگيري خواهد شد. شركت آب منطقه اي ذي ربط بايد در اجاره نامه قيد كند كه در صورت بروزهرگونه خسارت ناشي از سيل و نظاير آن هيچگونه مسووليتي نخواهد داشت

تبصره _ استفاده از مقررات اين ماده در مورد اراضي بستر بالادست سدها شمول ندارد.

ماده 8 _ چنانچه بستر رودخانه ، نهر طبيعي و مسيل به صورت طبيعي تغيير نمايد و باقيمانده بستر كه بستر مرده ناميده مي شود و كماكان در اختيار دولت است ، براي اجراي طرحهاي آب و برق قابل استفاده باشد ، با حدود مشخصي از طريق وزارت نيرو به دستگاه متقاضي به صورت اجاره واگذار و نحوه آماده سازي ، كناره بندي و ساير شرايط مربوط در سند واگذاري قيد خواهد گرديد.

ماده 9 _ چنانچه افراد يا شهرداريها يا ادارات ثبت اسناد و املاك به صورت موردي تقاضاي تعيين حد بستر و حريم رودخانه ، انهار يا مسيل يامرداب و يا بركه

طبيعي را كه در مجاورت ملكي واقع است ، بنمايند شركت آب منطقه اي مكلف است با اخذ هزينه كارشناسي كه تعرفه آن از طرف وزارت نيرو تعيين خواهد شد ، نسبت به تعيين حد بستر و حريم هر يك از موارد ياد شده به ترتيب مقرر در اين آيين نامه اقدام نمايد ، مشروط بر اينكه تصرفات قانوني اشخاص نسبت به املاك موردنظر احراز و توسط مراجع ذي صلاح تاييد شده باشد.

ماده 10 _ چنانچه امكان ديواره سازي و استفاده از اراضي مازاد بستر براي مجاوران وجودداشته باشد ، شركت آب منطقه اي ضمن مشخص كردن مجاوران رودخانه يا نهر يا مسيل يا مرداب يا بركه طبيعي ، مشخصات ديواره و مقدار زمينهايي را كه در اثر ديواره سازي حاصل مي شود ، معلوم و به مجاوران اعلام خواهند نمود تا در صورت تمايل به شركت مراجعه و با قبول شرايط و مشخصات ديواره سازي براي اخذ اجازه مربوط اقدام نمايند. بستر واقع در پشت ديواره احداثي در اختيار دولت جمهوري اسلامي ايران است شركت مي تواند پس از تامين ميزان حريم كه بلافاصله بعد از ديواره احداثي شروع مي شود ، باقيمانده بستر را به سازنده ديوار يا در صورت عدم تمايل سازنده به ديگران اجاره دهد.

ماده 11 _ شركتهاي آب منطقه اي با همكاري شهرداريها و ادارات ثبت اسناد و املاك ، مسيلهاي متروك را شناسايي خواهند نمود. تشخيص متروك بودن مسيلها درخارج محدوده قانوني شهرها باشركت آب منطقه اي است ، ولي در داخل محدوده قانوني شهرها ، شركت مزبور با همكاري شهرداريها تصميم لازم را اتخاذ خواهد نمود. در صورت بروز اختلاف نظر ، تشخيص وزارت نيرومعتبر مي باشد.

ماده 12 _ عبور لوله نفت و گاز و غيره از بستر

و حريم رودخانه ها ، انهار طبيعي ، مسيلها ، مردابهاو بركه هاي طبيعي با موافقت وزارت نيرو بلامانع است ، ولي مسووليت حفاظت آنها بادستگاههاي ذي ربط خواهد بود.

ماده 13 _ وزارتخانه ها ، موسسات و شركتهاي دولتي ، شهرداريها و همچنين سازمان و نهادهاي وابسته به دولت مكلفند قبل از اجراي طرحهاي مربوط به خود و صدور پروانه لازم بستر و حريم رودخانه ها ، انهار ، مسيلها ، مردابها و بركه هاي طبيعي را استعلام نمايند. هر نوع تصرف در بستر وحريم منوط به موافقت كتبي و قبلي وزارت نيرو است متخلفان از اين ماده طبق مقررات موضوعه تعقيب و مجازات خواهند شد.

ماده 14 _ هرگاه حريم رودخانه ها ، انهار ، مسيلها ، مردابها ، بركه هاي طبيعي و راههاي اصلي وفرعي موجود تداخل نمايند ، قسمت مورد تداخل براي تاسيسات طرفين به طور مشترك مورداستفاده قرار خواهند گرفت

ماده 15 _ حريم كانالها ، انهار احداثي و سنتي و شبكه هاي آبياري و زهكشي با توجه به ظرفيتانها طبق جدول زير از طرف وزارت نيرو يا شركتهاي تابع آن براي هر طرف تعيين مي گردد و اين حريم از منتهي اليه ديواره آنها مي باشد:

ظرفيت كانالها و انهار مستحدثه و شبكه هاي آبياري و زهكشي

الف _ آبدهي (دبي بيش از 15 متر مكعب در ثانيه

ميزان حريم از هر طرف 12 متر تا 15 متر

ب _ آبدهي (دبي بيش از 10 تا 15 متر مكعب در ثانيه

ميزان حريم از هر طرف 8 تا 12 متر.

پ _ آبدهي (دبي بيش از 5 تا 10 متر مكعب در ثانيه

ميزان حريم از هر طرف 6 تا 8 متر.

ت _ آبدهي (دبي بيش از 2 تا 5

متر مكعب در ثانيه

ميزان حريم از هر طرف 4 تا 6 متر.

ث _ آبدهي (دبي بيش از يكصد و پنجاه ليتر تا 2 متر مكعب در ثانيه

ميزان حريم از هر طرف 1 تا 2 متر.

ج _ آبدهي (دبي كمتر از يكصد و پنجاه ليتر در ثانيه _ ميزان حريم از هر طرف 1 متر.

الف _ حريم لوله آبرساني تا قطر پانصد ميليمتر كلا 6 متر (3 متر از هر طرف نسبت به محورلوله)

ب _ حريم لوله از پانصد تا قطر يكهزار و دويست 1200 ميليمتر كلا 10 متر (5 متر از هر طرف نسبت به محور لول)

پ _ حريم لوله از يكهزار و دويست ميليمتر به بالا كلا 12 متر (6 متر از هر طرف نسبت به محورلول)

در صورتي كه لوله هاي آبرساني به موازات و در حريم يكديگر نصب گردند ، حد خارجي حريم به اعتبار قطر آخرين لوله منظور مي شود.

تبصره 1_ كانال ، انهار و شبكه هاي آبياري و زهكشي و انهار طبيعي و احداثي واقع در داخل مزارع و باغها تا مساحت يكصد هكتار كه براي آبياري همان مزارع و باغات مورد استفاده است ، داراي حريم نيستند.

تبصره 2 _ در مواردي كه در طراحي كانال ، تاسيسات تبعي (راه سرويس ، گل انداز ، زهكش وغيره در يك طرف يا طرفين آن منظور شده باشد حريم مرتبط به فاصله 2 متر از منتهي اليه تاسيسات مذكور براي حفاظت آنها در نظر گرفته مي شود ولي در هر حال فاصله اي كه تاسيسات تبعي مذكور به انضمام دو متر حريم مقرر در فوق در آن قرار دارد نبايد از ميزان حريم مقرر در اين ماده كمتر باشد.

لايحه قانوني مربوط به الحاق يك تبصره به ماده واحده قانون اراضي دولت و شهرداريها و اوقاف و بانكها -

تبصره _ مهلت مقرر

در شق الف از بند 2 ماده واحده فوق تا آخر فروردين ماده 36 تمديد و حدود صلاحيت هيات 3 نفري از ميدان سپاه تا شعاع ده كيلومتر تعيين مي شود و نسبت به اختلافاتي كه تا قبل از وضع اين قانون در دادگاههاي تهران مطرح بوده اعم از اينكه حكم صادر نشده باشد يا صادر شده ولي تا اين تاريخ به هر جهتي از جهات اجرا آن متعذر بوده در هيات 3 نفري رسيدگي خواهد گرديد.

به موجب قانون فوق اجازه اجراي لوايح پيشنهادي وزارت دادگستري مصوب ششم مرداد ماه 35 لايحه فوق در تاريخ شانزدهم بهمن ماه 35 به تصويب كميسيون مشترك دادگستري مجلسين رسيده و موقتا قابل اجرا مي باشد.

آيين نامه مربوط به تعيين بستر و حريم رودخانه ها و انهار و مسيل ها و شبكه هاي آبياري و زهكشي - مصوب

ماده 1 _ تعريف اصطلاحات مندرج در اين آيين نامه از نظر اجراي مقررات آن به شرح زير است

الف _ رودخانه مجرايي است طبيعي كه آب بطور دايم يا فصلي در آن جريان داشته باشد.

ب _ نهر طبيعي مجراي آبي است كه بدون دخالت دست اشخاص ايجاد شده باشد.

ج _ مسيل مجرايي است طبيعي كه سيل حاصله از باران و برف و رگبارها موقتا در آن جريان پيدامي كنند.

د _ انهارو شبكه هاي آبياري و زهكشي و كانالهاي مجاري مستحدثه اي هستند كه به منظورابياري اراضي زراعي يا سالم سازي اراضي يا آبرساني شهري و صنعتي ايجاد شده يا مي شوند.

ه _ بستر آن قسمت از رودخانه نهر طبيعي يا مسيل است كه در حداكثر طغيان معمولي زير آب قرار مي گيرد.

و _ حداكثر طغيان معمولي ميزان آبي است كه با تناوب 25 ساله از طريق محاسبات آمار واحتمالات هيدرولوژيك از طرف وزارت آب و برق محاسبه و تعيين مي گردد.

ز _ حريم آن

قسمت از اراضي اطراف رودخانه مسيل يا نهر طبيعي و احداثي يا شبكه هايابياري و زهكشي است كه بعنوان حق ارتفاق براي كمال انتفاع و حفاظت آنها لازم است و بلافاصله پس از بستر قرار دارد.

ماده 2 _ در صورتي كه در اثر ديواره سازي يك طرف يا طرفين رودخانه يا مسيل يا نهر طبيعي قسمتي از بستر در پشت ديوار احداثي باقي بماند باقيمانده بستر كماكان ملك دولت است

ديواره سازي بايد به نحوي انجام شود كه حداكثر طغيان معمولي در رودخانه يا نهر طبيعي يامسيل قادر به عبور باشد. طرح و نقشه هاي مربوط به ديواره سازي بايد قبلا به تصويب وزارت آب وبرق رسيده باشد.

تبصره _ در رودخانه ها و انهار طبيعي ومسيلها كه ديواره سازي مي شود حريم بلافاصله پس ازديوار مستحدثه واقع است در صورتي كه از باقيمانده بستر بتوان حريم لازم را تامين نمود ديگراحتياجي به حريم اضافي خارج از بستر قبلي نخواهد بود و اگر باقيمانده بستر جزيي از حريم راتامين كند بقيه حريم بايد از اراضي خارج از بستر قبلي تامين شود.

ماده 3 _ در صورتي كه دستگاههاي دولتي يا شهرداريها به اراضي باقيمانده از بستر نياز داشته باشند بر طبق مقررات مربوطه عمل خواهد شد.

تبصره _ تغييرات طبيعي بستر رودخانه ها يا مسيلها يا انهار طبيعي در مالكيت دولت نسبت به بستر سابق خللي وارد نخواهد كرد ليكن حريم براي آن منظور نخواهد شد.

ماده 4 _ حريم انهار طبيعي يا رودخانه ها و مسيلها اعم از اينكه آب دايم يا فصلي داشته باشند ازيك تا بيست متر خواهد بود كه حسب مورد با توجه به وضع رودخانه يا نهر طبيعي يا مسيل از يك طرف يا طرفين

بستر وسيله وزارت آب و برق تعيين مي گردد.

ماده 5 _ حريم كانالها و انهار احداثي و شبكه هاي آبياري و زهكشي با توجه به ظرفيت آنها طبق جدول زير از طرف وزارت آب و برق براي هر يك طرف يا طرفين تعيين مي گردد و اين حريم ازمنتهي اليه ديوار آنها تعيين مي شود.

طرفيت كانالها و انهار مستحدثه و شبكه هاي آبياري و زهكشي

آبدهي (دبي بيش از 15 متر مكعب در ثانيه

ميزان حريم از هر طرف 12 متر تا 15 متر

آبدهي (دبي بيش از 10 تا 15 متر مكعب در ثانيه

ميزان حريم از هر طرف 8 تا 12 متر.

آبدهي (دبي بيش از 5 تا 10 متر مكعب در ثانيه

ميزان حريم از هر طرف 6 تا 8 متر.

آبدهي (دبي بيش از 2 تا 5 متر مكعب در ثانيه

ميزان حريم از هر طرف 4 تا 6 متر.

آبدهي (دبي بيش از 150 ليتر تا 2 متر مكعب در ثانيه

ميزان حريم از هر طرف 1 تا 2 متر.

حريم لوله آبرساني تا قطر پانصد ميليمتر كلا 6 متر (3 متر از هر طرف نسبت به محور لوله

حريم لوله از پانصد تا قطر يكهزار و دويست 1200 ميليمتر كلا 10 متر (5 متر از هر طرف نسبت به محور لوله

حريم لوله از يكهزار و دويست ميليمتر به بالا كلا 12متر(6مترازهرطرف نسبت به محورلوله

در صورتي كه لوله هاي آبرساني به موازات و در حريم يكديگر نصب گرديد حريم واقع ما بين لوله ها و حريم لوله بزرگتر خواهد بود و حد خارجي حريم به اعتبار قطر آخرين لوله منظورمي شود.

تبصره _ كانال و انهار و شبكه هاي آبياري و زهكشي و انهار طبيعي و احداثي واقع در

داخل مزارع و باغات تا مساحت يكصد هكتار كه براي آبياري همان مزارع و باغات مورد استفاده است داراي حريم نيستند.

تبصره 2 _ در مواردي كه در طراحي كانال تاسيسات تبعي (راه سرويس گل انداز، زهكش وغيره در يكطرف يا طرفين آن منظور شده باشد حريم مرتبط به فاصله 2 متر از منتهي اليه تاسيسات مذكور براي حفاظت آنها در نظر گرفته مي شود ولي در هر حال فاصله اي كه تاسيسات تبعي مذكوربه انضمام دو متر حريم مقرر در فوق در آن قراردارد نبايد از ميزان حريم مقرر در ماده 5 كمتر باشد.

تبصره 3 _ حريمهاي مذكور در محدوده قانوني شهرها با توجه به طرح جامع يا هادي شهر باتوافق وزارت آب و برق و شهرداري محل تعيين خواهد شد.

ماده 6 _ وزارت آب و برق جز در مورد انهار و شبكه هاي آبياري مكلف است در هر مورد كه بستر يا حريم مذكور در اين آيين نامه را تعيين و مشخص مي نمايد مراتب را جهت اطلاع عموم آگهي نمايد.

مدعيان حق مي توانند ظرف يك ماه از تاريخ انتشار آگهي مزبور اعتراض خود را به وزارت آب ويا سازمان آب منطقه اي مربوط تسليم نمايند در اين صورت موضوع در هياتي مركب از سه نفركارشناسان (دو نفر كارشناس فني و يكنفر كارشناس حقوقي كه از طرف وزير آب و برق انتخاب خواهند شد مطرح و نظر هيات مذكور قطعي است به هر حال قبل از قلع و قمع مستحدثات واقع دربستر رودخانه وضعيت و ارزش آنها بايد قبلا با حضور نماينده وزارت آب و برق و نماينده دادستان و شهرستان و يك نفر كارشناس رسمي دادگستري تعيين و صورت مجلس شود تنها در صورت قلع و قمع

آنها اگر اعياني به اعتبار سند مالكيت احداث و يا موضوع مشمول قسمت اخير تبصره 2 ماده 2 قانون آب و نحوه ملي شدن آن باشد ميزان خسارت وارده مشخص و معلوم گردد.

تبصره _ در صورتي كه قبل از تعيين بستر يا حريم به شرح ماده فوق شهرداريها يا ادارات ثبتاسناد و املاك در مورد بستر رودخانه ها و انهار طبيعي و مسيل ها و يا حريم مقرر در اين آيين نامه استعلام نمايند وزارت آب و برق مي تواند بنا به مورد نسبت به تعيين بستر يا حريم اقدام و مراتب رابه ذينفع و اداره استعلام كننده اعلام نمايد اگر ذينفع معترض به آن باشد به شرح ماده فوق رسيدگي واقدام خواهد شد.

ماده 7 _ جلوگيري از تجاوز اشخاص به بستر و حريم رودخانه ها و انهار طبيعي و مسيلها وهمچنين شبكه هاي آبياري و زهكشي و لوله هاي آبرساني كه وسيله وزارت آب و برق يا شركتهاي تابع آن ايجاد شده و اجراي تصميمات متخذه در اين مورد به عهده پليس مسلح تر است و درمناطقي كه پليس مسلح آب تشكيل نشده مأمورين شهرباني و ژاندارمري موظف به اجراي دستورات صادره از مراجع مذكور مي باشند.

تبصره _ عبور لوله نفت و گاز در بستر رودخانه ها و انهار طبيعي و مسيلها با نظر وزارت آب وبرق بلامانع است

ماده 8 _ هرگاه ساختمان شبكه آبياري و لوله هاي آبرساني مقدم بر ايجاد راههاي اصلي و فرعي باشد حريم آنها از طرف وزارت راه بايد مراعات گردد و اگر ساختمان راه مقدم بر ايجاد و شبكه آبياري و لوله آبرساني باشد حريم آن از طرف وزارت آب و برق رعايت خواهد شد.

تبصره _ در صورتي كه حريم انهار

و شبكه هاي آبياري و لوله هاي آبرساني و راههاي اصلي وفرعي موجود تداخل نمايند قسمت مورد تداخل براي تاسيسات طرفين بالمناصفه خواهد بود.

ماده 9 _ تصويبنامه شماره 37578 مورخ 13/9/1350 هيات وزيران و كليه تصويب نامه هايي كه در مورد تعيين حريم رودخانه ها، مسيلها و انهار طبيعي و شبكه هاي آبياري و زهكشي و كانالها به تصويب رسيده از تاريخ تصويب اين آيين نامه ملغي است

تصويبنامه راجع به انتقال صنايع آلوده كننده و مزاحم محيط زيست شهرتهران (تهران بزرگ و دامداريها و م

صنايع آلوده كننده و مزاحم محيط زيست شهر تهران (تهران بزرگ و دامداريها و مرغداريهاي داخل محدوده شهر تهران (تهران بزرگ بر اساس طرحهاي تفصيلي و اجرايي كه طبق ضوابط زيرتهيه مي گردند ، به خارج از محدوده شهر انتقال يابند.

1 _ طرحهاي تفصيلي و اجرايي انتقال صنايع آلوده كننده و مزاحم محيط زيست داخل محدوده شهر تهران توسط كميته اي با مسووليت استاندار تهران و با حضور نمايندگان دستگاههاي اجرايي ذيربط و شهرداري تهران تهيه و پس از تصويب كميسيوني متشكل از وزراي كشور ، صنايع سنگين ، صنايع ، كشاورزي ، بازرگاني و مسكن وشهرسازي ، سرپرست سازمان حفاظت محيط زيست وشهردار تهران ، به مورد اجرا گذاشته شود.

2 _ شركت شهركهاي صنعتي ايران مجري طرح ايجاد شهركهاي صنعتي براي استقرار صنايع آلوده كننده و مزاحم شهر تهران خواهد بود و كليه دستگاههاي ذيربط مكلف به همكاري و تامين نيازهاي زيربنايي و خدماتي شهركهاي مزبور مي باشند.

3_ هفده (17) قطعه زمين به پلاكهاي مشروحه زير جهت ايجاد شهركهاي صنعتي براي استقرارصنايع انتقال از محدوده شهر تهران ، در اختيار شركت شهركهاي صنعتي ايران قرار گيرد.

الف _ در محور كرج _ اشتهارد: پلاكهاي صحت آباد ، مراد تپه ، قليچ آباد و در پلاكهاي شماره 1159 ، 1160 و 1161 دو قطعه

ب _ در محور تهران _ قم پلاكهاي شمس آباد ، محمدآباد و قنبراباد.

ج _ در محور تهران _ ورامين پلاكهاي دولت اباد و اسد آباد (تپه سياه

د _ در محور تهران _ ساوه پلاكهاي نصيراباد ، ده حسن و سفيدار

ه _ در محور كرج _ قزوين ، پلاك نجم آباد.

4 _ فعاليتها و كارگاههاي صنعتي و توليدي و صنفي كه بر اساس ضوابط مندرج در طرحهاي تفصيلي و اجرايي انتقال ، آلوده كننده و مزاحم محيط زيست شهر تهران تشخيص داده مي شوندظرف مهلت زماني كه بنا به پيشنهاد شركت شهركهاي صنعتي ايران و تصويب كميسيون موضوع بند(1) تعيين مي شود ، به محلهاي انتخاب شده در پلاكهاي مذكور در بند (3) انتقال مي يابند. شهرداري تهران ، سازمان حفاظت محيط زيست و ساير سازمانهاي ذيربط پس از مهلت مزبور بر اساس مقررات از ادامه فعاليت آنها در مكانهاي فعلي جلوگيري خواهند كرد.

واحدهاي توليدي و صنعتي و صنفي مشمول اين بند كه بدون پروانه فعاليت داشته اند درصورت موافقت وزارتخانه صنعتي ذيربط با ادامه فعاليت آنها ، پس از انتقال به پلاكهاي موضوع بند(3) با تاييد وزارتخانه صنعتي ذيربط كارت شناسايي دريافت خواهند داشت

5 _ طرحهاي اجرايي و ضوابط انتقال دامداريها و مرغداريها داخل محدوده شهر تهران اعم ازسنتي يا صنعتي و داراي پروانه يا فاقد پروانه توسط وزارت كشاورزي تهيه و به مورد اجرا گذاشته مي شود.

6 _ كميسيون موضوع ماده (5) قانون تشكيل شوراي عالي شهرسازي نسبت به تغييركاربرياماكني كه بر اثر اجراي طرح هاي انتقال تخليه مي گردندبا توجه به وسعت و موقعيت آنها و نيازهاي محلي و منطقه اي ، اقدام خواهد نمود.

7 _ شهرداري تهران ، سازمان حفاظت محيط زيست

وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي موظفند در انتقال و تعطيل صنايع آلوده كننده و مزاحم محيط زيست شهر تهران و دامداريها ومرغداريهاي داخل محدوده شهر تهران بامجريان طرح هاي انتقال همكاري نمايند.

8 _ از تاريخ ابلاغ اين تصويبنامه مفاد ابلاغيه شماره 4762 _ 12/ م ن مورخ 2/2/1368 كان لم يكن مي گردد.

آيين نامه اجرايي قانون اصلاح مواد يك و دو و سه قانون اصلاح و حذف موادي از قانون ثبت (با اصلاحات بعد

ماده 1 _ قانون اصلاح مواد يك و دو و سه قانون اصلاح و حذف موادي از قانون ثبت اسناد واملاك مصوب 31/4/1365 و الحاق موادي به آن مصوب 21/6/70 مجلس شوراي اسلامي كه درتاريخ 14/8/70 لازم الاجرا شده است در اين آيين نامه اختصارا قانون ناميده مي شود.

ماده 2 _ ادارات ثبت مكلفند حداكثر ظرف مدت سه ماه از تاريخ لازم الاجرا شدن قانون تمهيدات اجراي آن را فراهم نموده و از طريق راديوي استان و نشر آگهي در روزنامه كثيرالانتشارمحلي يا نزديك به محل كه آگهي هاي ثبتي در آنها منتشر مي شود و همچنين الصاق آگهي در اماكن ومعابر عمومي مراتب را به اطلاع عموم برسانند كه ظرف يكسال تقاضاي خود را به ضميمه رونوشت مصدق مدارك در قبال اخذ رسيد تسليم ثبت محل وقوع ملك نمايند.

تبصره _ به منظور هماهنگي ادارات ثبت مكلفند تاريخي را كه از طرف سازمان ثبت اسناد واملاك كشور براي قبول تقاضانامه تعيين شده است در آگهي فوق قيد نمايند.

ماده 3 _ سازمان ثبت اسناد و املاك كشور دفاتر (ثبت تقاضانامه اوقات ثبت آراء و ثبت توافق و همچنين تقاضانامه و قبض رسيد آن را به تعداد كافي تهيه نموده از طريق ادارات كل ثبت استانها در اختيار واحدهاي ثبت قرار مي دهد.

ماده 4 _ قبض رسيد تقاضانامه سه نسخه اي است كه شماره مسلسل

دارد و شماره قبوض وتعداد آنها و نام واحد ثبتي گيرنده در موقع تحويل در دفتر مخصوص ثبت مي شود.

ماده 5 _ متقاضي يا قايم مقام قانوني وي تقاضانامه را تكميل نموده و همراه با ساير مدارك ومستندات در فرجه قانوني به اداره ثبت محل تسليم مي نمايد (متقاضي موظف است نشاني دقيق خود را جهت ابلاغ اوراق دعوتنامه و ساير مكاتبات در تقاضانامه قيد و صورت تغيير نيز نشاني جديد خود را كتبا به ثبت محل اطلاع دهد)

اصلاحيه آيين نامه قانون اصلاح مواد 1 و 2و 3 قانون اصلاح و حذف موادي از قانون ثبت مصوب 19/1/71 - مصو

اداره كل ثبت اسناد و املاك استان

چون ضرورت انجام اصلاحاتي در آيين نامه اجرايي قانون اصلاح مواد 1 و 2و 3 قانون اصلاح وحذف موادي از قانون ثبت مصوب 19/1/71 و اصلاحيه هاي بعدي آن لازم به نظر مي رسيد لذا مراتب به محضر آيت ا... هاشمي شاهرودي دامت بركاته رييس محترم قوه قضاييه اعلام واصلاحات زير در آيين نامه در تاريخ 10/8/78 به تصويب معظم له رسيد.

1 _ عبارت زير به ماده 21 آيين نامه اضافه مي گردد:

چنانچه اشخاص مذكور با وجود ابلاغ دعوتنامه مطابق مقررات فوق در هيات حضور نيابنديكبار ديگر از آنان دعوت به عمل مي آيد و در صور عدم حضور هيات قرار بايگاني شدن پرونده را تامراجعه مجدد آنان صادر مي نمايند.

تبصره 1 _ به جريان افتادن مجدد پرونده منوط به پرداخت مبلغ پنجاه هزار ريال علاوه بر مبلغ مقرر در ماده 37 آيين نامه توسط متقاضي است

تبصره 2 _ موارد مذكور در قسمت اخير ماده و تبصره يك بايد در دعوتنامه اشخاص مزبور قيدشود.

2 _ ماده 37 آيين نامه به شرح زير اصلاح مي گردد:

مبلغ مندرج در ماده مذكور بعد از عبارت (بابت هر پرونده به

شرح زير اصلاح مي گردد:

الف _ عبارت يكصد و بيست هزار ريال مقرر در ماده 37 به مبلغ دويست هزار ريال تبديل مي گردد.

ب _ از متقاضيان مقرر در ماده 10 قانون و متقاضياني كه برابر گواهي صادره زير پوشش كميته امداد امام خميني (ره مي باشند به جاي مبلغ مقرر در ماده 37 به ميزان هزينه هاي مندرج در ماده 39آيين نامه اخذ مي گردد.

3 _ ماده 39 آيين نامه به شرح زير اصلاح مي گردد:

از محل وجوه دريافتي موضوع ماده 37 آيين نامه پرداخت هاي زير انجام مي شود.

الف _ حق حضور و حق الزحمه هر يك از اعضاء هيات حل اختلاف براي هر پرونده 7500ريال تعيين مي شود.

ب _ حق حضور و حق الزحمه هر يك از اعضاء هيات حل اختلاف براي پرونده موضوع قسمت اخير ماده 21 آيين نامه يكهزار ريال تعيين مي شود.

ج _ حق الزحمه دبير هيات حل اختلاف براي هر پرونده مبلغ چهار هزار ريال و براي هر پرونده موضوع قسمت اخير ماده 21 آيين نامه مبلغ پانصد ريال تعيين مي شود.

آيين نامه اجرايي تبصره (3) ماده (2) قانون اصلاح مواد (147) و (148)اصلاحي قانون ثبت اسناد و املاك كش

ماده 1 _ در كليه مواردي كه مستحدثات و بناي تصرفي در اراضي دولت يا شهرداريها ايجاد شده باشد هيات هاي موضوع ماده (2) قانون اصلاح مواد (1) و (2) و (3) قانون اصلاح و حذف موادي از قانون ثبت اسناد و املاك _ مصوب 31/4/1365 _ با انتخاب كارشناسان ثبتي و همكاري سازمان ثبت اسناد و املاك كشور نسبت به تهيه و ترسيم ، كروكي محل مورد تصرف دلايل تصرف تعيين موقعيت حدود، مساحت و شماره پلاك اصلي و فرعي و نحوه تصرفات اقدام و هرماه با مشخصات كامل شناسنامه ( اعم از نام نام خانوادگي نام پدر، شماره شناسنامه و محل

صدور آن به صورت مستند از طريق ادارات به دستگاه صاحب زمين اعلام مي نمايند تا در خصوص موارد قيد نشده در بند (و) تبصره (3) ماده (2) اعلام نظر نمايند.

ماده 2 _ مدت زمان اعلام نظر مراجع موضوع بند (و) تبصره (3) ماده (2) قانون ياد شده حداكثرسي روز تعيين مي شود در صورت عدم وصول پاسخ توسط مراجع مربوط هيات اعلام نظر خواهدكرد.

ماده 3 _ در كليه موارد مقرر كه جهت تعيين بهاي ملك مورد تصرف به اعلام نظر كارشناس رسمي دادگستري نياز مي باشد، نظريه كارشناس توسط دبيرخانه هيات ، به متقاضي و دستگاه صاحب زمين اعلام مي شود و در صورتي كه طرفين نسبت به نظريه كارشناسي اعتراض داشته باشندحداكثر ظرف يك هفته كتبا به دبيرخانه هيات اعلام مي نمايند. در صورت عدم اعلام نظر در مهلت مقرر، دبيرخانه هيات طبق مقررات اقدام خواهد نمود.

ماده 4 _ در كليه مواردي كه هيات پس از اخذ موافقت دستگاه صاحب زمين راي به انتقال ملك به متقاضي را صادر مي نمايد بهاي تعيين شده اعم از بهاي تمام شده زمين يا قيمت عادله روز به شماره حسابي كه از سوي دستگاه صاحب زمين اعلام مي گردد واريز خواهد شد و راي هيات وقبض پرداختي جهت تنظيم سند به سازمان مسكن و شهرسازي ارسال مي گردد و چنانچه ظرف بيست روز پس از ثبت در دبيرخانه سازمان مزبور سند انتقال تنظيم نگردد نماينده اداره ثبت مي تواند به قايم مقامي سند انتقال را به نام متقاضي امضاء نمايد.

ماده 5 _ در مواردي كه دستگاه صاحب زمين با انتقال زمين موافقت نمي نمايد مكلف است علت را مستدل به هيات رسيدگي كننده اعلام نمايد.

ماده 6 _ پرداخت هزينه هاي كارشناسي موضوع بند (ز) قانون اصلاح

مواد (147) و (148)اصلاحي قانون ثبت اسناد و املاك كشور _ مصوب 1376 برعهده متقاضي خواهد بود.

ماده 7 _ از تاريخ تصويب اين آيين نامه آن قسمت از آيين نامه اجرايي مواد (147) و (148)قانون ثبت كه مغاير با اين آيين نامه است لغو مي شود.

لايحه قانوني ثبت اراضي موات اطراف شهر تهران - مصوب 25/4/1331

ماده 1 _ از اين تاريخ قبول تقاضاي ثبت نسبت به اراضي باير و موات اطراف شهر تهران واقع درحدود ذيل از احدي پذيرفته نخواهد شد.

شرقا و جنوبا و غربا از اضلاع خارجي خيابانهاي شهباز و شوش و سي متري نظامي تا شعاع اقدام به درخواست ثبت نمايد و به مصرف امور عام المنفعه رسانيده و يا به قطعات كوچك تقسيم و به معرض فروش بگذارد.

ماده 3 _ اشخاصي كه نسبت به اين قبيل اراضي ادعايي داشته باشند پس از ثبوت در محاكم وجهي را كه دولت از خريدار دريافت نموده به آنان خواهد پرداخت

ماده 4 _ وزارتين دادگستري و دارايي مامور اجراي اين قانون هستند.

بر طبق قانون اعطا اختيارات مصوبه 20 مرداد 1331 لايحه قانوني مشتمل بر چهار ماده راجع به ثبت اراضي باير و موات اطراف شهر تهران تصويب مي شود.

نخست وزير _ دكتر محمد مصدق

مقررات مالي

آيين نامه مالي شهرداريها - مصوب 12/4/1346
قسمت اول _ امور معاملات ( ماده 1 تا 4 )

ماده 1 _ معاملات شهرداريها از نظر ميزان مبلغ به سه نوع تقسيم مي شود:

نوع اول _ معاملات جزيي كه ميزان آن از پنجاه هزار ريال تجاوز نخواهد كرد.

نوع دوم _ معاملات متوسط كه ميزان آن بيشتر از پنجاه هزار ريال و كمتر از پانصد هزار ريال باشد.

نوع سوم _ معاملات عمده كه ميزان آن پانصد هزار ريال و بيشتر خواهد بود.

ماده 2 _ در مورد معاملات جزيي متصدي خريد يا كسي كه وظيفه مذكور كتبا از طرف شهرداربه او ارجاع گرديده مكلف است بهاي جنس يا اجرت كار مورد معامله را بنحو ممكنه و به مسئوليت خود بدست آورده با جلب موافقت كتبي مقامات زير اقدام نمايد:

الف _ در شهرداريهايي كه درامد سالانه آنها تا 10 ميليون ريال است موافقت شهردار.

ب

_ در شهرداري هايي كه درامد سالانه آنها از 10 ميليون ريال تا 50 ميليون ريال است موافقت متصدي امور مالي

ج _ در شهرداريهايي كه درامد سالانه آنها از 50 ميليون ريال بيشتر است موافقت رييس كارپردازي

تبصره 1 _ ذكر نام و نام خانوادگي و امضا و سمت متصدي خريد و همچنين آدرس ومشخصات كامل فروشنده جنس يا انجام دهنده كار در ذيل سند ضروري است

تبصره 2 _ شهردار مي تواند بموجب ابلاغ كتبي انجام بعضي از انواع معاملات جزيي را كه دراين ماده اختيار تصويب آنها به متصدي امور مالي يا رييس كارپردازي داده شده است موكول به موافقت كتبي خود نمايد و يا اختيار رييس كارپردازي را به متصدي امور مالي يا رييس حسابداري شهرداري واگذار كند.

ماده 3 _ در مورد معاملات متوسط متصدي خريد بايد حداقل از سه نفر فروشندگان كالا يا انجام دهندگان كار از هريك جداگانه استعلام كتبي كه مشعر بر تعيين و تصريح نوع و مشخصات كامل جنس يا موضوع كار مورد معامله و مقدار و شرايط معامله و مدت تحويل باشد اخذ وفروشنده كالا يا انجام دهنده كار بايد حداقل بها ممكنه را ضمن تعيين مدت ونشاني دقيق خود دربرگ استعلام بها ذكر و با قيد تاريخ امضا نموده و متصدي خريد صحت مندرجات آن را گواهي نمايد. انجام معامله پس از موافقت كميسيون معاملات مركب از شهردار يا معاون شهرداري _متصدي امور مالي و يكنفر از روساي واحدها يا اعضا ارشد شهرداري بنا به تناسب كار و به انتخاب شهردار مجاز خواهد بود و تصميمات كميسيون باتفاق آرا و يا با اكثريت دو راي موافق درصورتي مناط اعتبار خواهد بود كه شهردار يا

معاون او يكي از آن دو نفر باشد.

تبصره _ در شهرداريهايي كه درامد سالانه آنها از 50 ميليون ريال بيشتر است در صورتي كه شهرداري فاقد معاون باشد شهردار مي تواند رييس كارپردازي يا يكي از اعضاي ديگر شهرداري را به عضويت كميسيون معاملات انتخاب ولي تصميمات كميسيون را موكول بتاييد خود نمايد.

ماده 4 _ معاملات عمده بايد بطور كلي با تشريفات مناقصه يا مزايده عمومي و يا مناقصه محدود انجام شود اگر ترك مناقصه ضروري تشخيص گردد بطريق زير انجام خواهد شد:

الف _ در صورتيكه ميزان معامله كمتر از دو ميليون ريال باشد بنا به پيشنهاد مستدل و موجه شهردار و تصويب انجمن شهر.

ب _ در صورتيكه ميزان معامله از دو تا پنجاه ميليون ريال باشد بنا به پيشنهاد مستدل و موجه شهردار و تصويب انجمن شهر و تاييد وزارت كشور.

ج _ در صورتيكه ميزان معامله از پنجاه ميليون ريال بيشتر باشد بنا به پيشنهاد مستدل و موجه شهردار و تصويب انجمن شهر و تاييد وزارت كشور و تصويب هيات دولت

تبصره 1 _ در مورد مناقصه محدود شهرداري از بين فهرست مقاطعه كاران واجد شرايط منتخبه توسط سازمان برنامه يا وزارت راه حداقل شش شركت يا موسسه واجد شرايط را دعوت خواهدنمود.

تبصره 2 _ موارد استفاده از مناقصه محدود با تصويب انجمن شهر تعيين مي شود و طرز عمل بر طبق صوابديد انجمن شهر به ترتيبي خواهد بود كه در آيين نامه مناقصه امور ساختماني وزارت راه مصوب اسفند ماه 1338 و يا آيين نامه مربوط در سازمان برنامه مقرّر است

در مواردي كه در آيين نامه هاي فوق وزير و مدير عامل نوشته شده شهردار و در مواردي كه هيات عامل نوشته شده انجمن شهر

جايگزين آن خواهد بود.

تبصره 3 _ در مورد كالاي انحصاري دولت و كالاها يا خدمات منحصر بفرد انجام معامله بانمايندگي هاي رسمي و انحصاري فروش كالا پس از گواهي كميسيون معاملات مبني بر انحصاري بودن كالا يا خدمات با ترك مناقصه بلامانع خواهد بود و در مورد كالاهاي انحصاري غير دولتي بهاي كالا با گواهي اداره كل نظارت بر قيمتها يا اطاق بازرگاني استان تعيين و پرداخت خواهد گرديد.

قسمت دوم _ مناقصه ( ماده 5 تا 8 )

الف _ آگهي مناقصه

ماده 5 _ در معاملات عمده آگهي مناقصه يامزايده در دو نوبت بفاصله حداقل يك هفته به تشخيص شهردار در روزنامه رسمي كشور و حداقل يكي از جرايد كثيرالانتشار تهران و در صورت وجود روزنامه محلي در يكي از روزنامه هاي محلي بشرح و شرايط زير منتشر مي گردد:

1 _ نوع و ميزان كالا يا كار (مدت انجام كار) محل تحويل (مهلت قبول پيشنهادات محل اخذاسناد مناقصه يا مزايده و تسليم پيشنهادها.

2 _ دادن سپرده اي كه از پنج درصد مبلغ كل براورد كمتر نباشد بصورت نقد يا اسناد خزانه ياضمانت نامه بانكي

3 _ ذكر اينكه برندگان اول و دوم و سوم مناقصه يا مزايده هرگاه حاضر به انعقاد قرارداد نشوندسپرده آنان بترتيب ضبط خواهد شد.

4 _ ذكر اينكه ساير اطلاعات و جزييات مربوط به معامله در اسناد مناقصه يا مزايده مندرج است

5 _ ذكر اينكه شهرداري در رد يا قبول هريك از پيشنهادها مختار است

تبصره _ مدت قبول پيشنهادها از تاريخ نشر آخرين آگهي در داخله 10 روز و در خارجه از 60روز نبايد كمتر باشد.

ب _ تشكيل كميسيون مناقصه يا مزايده و رسيدگي به پيشنهادات و تشخيص برنده مناقصه يامزايده

ماده 6 _ رسيدگي به پيشنهادهاي مربوط

به مناقصه يا مزايده بعهده هيات عالي معاملات شهرداري مركب از شهردار ، رييس امور مالي يا حسابداري شهرداري ، يكنفر از افراد بصير و مطلع درمعامله مورد نظر به پيشنهاد شهردار و تاييد انجمن شهر خواهد بود.

تبصره _ تصميمات هيات به اتفاق آرا ويابه اكثريت دوراي مشروط بر اينكه شهردار يكي از آن دونفر باشد مناط اعتبار خواهد بود.

ماده 7 _ كميسيون بايد در وقت مقرر كه در آگهي مناقصه يا مزايده يا دعوتنامه مناقصه محدودقيد گرديده تشكيل شود و پيشنهادهاي رسيده را در صورتي كه تعداد آنها سه يا بيشتر باشد مفتوح ومورد رسيدگي قرار دهد و اگر تعداد پيشنهادهاي رسيده از سه فقره كمتر بود مناقصه يا مزايده راتجديد و مراتب را در صورتمجلس تنظيمي قيد نمايد.

در مناقصه يا مزايده مجدد ولو آنكه تعداد پيشنهادها كمتر از سه فقره باشد كميسيون پيشنهادهارا باز و مورد رسيدگي و ترتيب اثر قرار خواهد داد.

كميسيون مكلف است از روز قرايت پيشنهادها حداكثر ظرف يكهفته نظر خود را اعلام كند و درموارد استثنايي اين مهلت با تصويب شهردار تا بيست روز ديگر قابل تمديد خواهد بود.

ماده 8 _ هرگاه برنده مناقصه يا مزايده از انجام معامله خودداري كند يا پس از ابلاغ قانوني حداكثر تا هفت روز حاضر به انعقاد قرارداد نشود سپرده او بنفع شهرداري ضبط و قرارداد با نفر بعدي منعقد خواهد گرديد و در صورتيكه برندگان دوم و سوم نيز ظرف مهلت هفت روز پس از ابلاغ قانوني حاضر بعقد قرارداد نشوند سپرده آنان بنفع شهرداري ضبط خواهد شد.

قسمت سوم _ انعقاد پيمان ( ماده 9 تا 10 )

قسمت سوم _ انعقاد پيمان ( ماده 9 تا 10 )

قسمت سوم _ انعقاد پيمان

ماده 9 _ شهرداري مكلف است هنگام تنظيم

و عقد پيمان معادل 10 درصد كل مبلغ مورد پيمان را بمنظور تضمين حسن انجام كار از پيمانكار تضمين نامه بانكي يا اسناد خزانه بعنوان سپرده دريافت دارد.

ماده 10 _ حق ارجاع داوري در هيچيك از پيمان ها نبايد قيد گردد مگر اينكه در موارد استثنايي وبنا به پيشنهاد مستدل و موجه شهردار قبلا بتصويب انجمن رسيده باشد.

قسمت چهارم _ ترتيب تحويل ( ماده 11 تا 12 )

ماده 11 _ جنس يا كار انجام شده هرگاه مربوط به معاملات جزيي باشد تحويل آن بوسيله انباردار يا اداره درخواست كننده انجام خواهد شد و در مورد معاملات متوسط بايد تحويل با نظارت كميسيوني مركب از سه نفر بانتخاب شهردار انجام پذيرد و در معاملات عمده كميسيون تحويل مركب خواهد بود از دو نفر نماينده منتخب شهردار و يكنفر نماينده ذيصلاحيت به انتخاب انجمن شهر.

ماده 12 _ در معاملات متوسط و عمده براي تحويل هر فقره جنس يا كار بايد كميسيون تحويل صورتمجلس تنظيم و در آن بطور صريح قيد گردد كه جنس مورد معامله يا كار انجام شده طبق نمونه و با مشخصات مندرج در پيمان با استعلام بها مي باشد و ذيل آن را تمام اعضا كميسيون تحويل وفروشنده يا پيمانكار امضا نمايند و در مورد اجناسي كه تحويل انبار مي شود انباردار نيزصورتمجلس را امضا و قبض انبار صادر خواهد نمود.

تبصره _ هرگاه بين اعضا كميسيون در نوع و مشخصات كالا يا كار مورد تحويل اتفاق آرانباشد نظر شهردار قاطع خواهد بود.

قسمت پنجم _ مزايده ( ماده 13 تا 14 )

ماده 13 _ فروش اموال منقول و غير منقول و اجاره اموال غير منقول شهرداري از طريق مزايده كتبي صورت خواهد گرفت لكن در مورد فروش اموال منقول و اجاره دادن فراورده هاي واحدها وموسسات تابعه شهرداري با جلب موافقت انجمن شهر مي توان از طريق مزايده حضوري (حراج اقدام نمود.

تبصره 1 _ در مورد مزايده حضوري (حراج بايد روز و محل حراج قبلا آگهي شود و در آگهياطلاعات لازم راجع به نوع اشيا قيد گردد و تصريح شود كه در مقابل فروش اشيا وجه نقد دريافت مي گردد و پرداخت هر نوع ماليات و عوارض بعهده خريدار است

ماده 14 _

مقرراتي كه در اين آيين نامه براي انتشار آگهي و ساير تشريفات مناقصه پيش بيني شده است در مورد مزايده نيز بايد رعايت گردد.

قسمت ششم _ ساير معاملات شهرداري ( ماده 15 تا 16

ماده 15 _ شهرداري تهران راسا و ساير شهرداريها با موافقت انجمن شهر مي تواند در صورت ضرورت و با در نظر گرفتن صرفه و صلاح هر نوع كاري را بطور اماني بر اساس و ترتيب مندرج درماده 4 اين آيين نامه انجام دهند مشروط بر اينكه از لحاظ كادر فني و وسايل براي انجام آن كار مجهزباشند.

ماده 16 _ هرگاه شهرداري به اجاره نمودن ساختمان يا زمين يا وسيله نقليه يا ماشين آلات فني ياهر نوع اشيا و اموال ديگري كه عرفا در معرض اجاره و استيجاره قرار مي گيرد احتياج پيدا كند بشرح زير اقدام خواهد شد:

الف _ در صورتيكه مورد اجاره نظاير متعدد و بي تفاوت داشته باشد پس از تحقيق و تجسس كافي بوسيله متصدي خريد حداقل سه فقره از با صرفه ترين آنها بوسيله استعلام بها تعيين و معرفي خواهد گرديد.

ب _ اگر مورد اجاره نظاير متعدد نداشته باشد يا اجاره ملك يا زمين معيني مورد لزوم شهرداري باشد مذاكره و توافق مقدماتي با مالك بعمل خواهد آمد.

انجام معامله و عقد قرارداد اجاره در هر مورد در صورتي كه مال الاجاره سالانه از شصت هزارريال تجاوز نكند با تصويب هيات عالي معاملات شهرداري و در صورتيكه مال الاجاره سالانه بيش از پنجاه هزار ريال باشد با تصويب انجمن شهر صورت خواهد گرفت

قسمت هفتم _ مقررات عمومي ( ماده 17 تا 22 )

ماده 17 _ هرگاه ضمن اجراي قراردادهاي ساختماني يا عمراني تغييرات جديدي در مشخصات و نقشه و يا نوع كار پيش آيد كه جداگانه انجام پذير نباشد و بهاي واحد آن كار در فهرست واحد بهاپيش بيني نشده باشد بهاي عادله واحد كار مورد نظر از طرف قسمت فني شهرداري يا دفتر فني شهرداري استان يا فرمانداري كل و با موافقت پيمانكار و تصويب

هيات عالي معاملات شهرداري وتاييد شهردار تعيين خواهد شد ولي ميزان كارهاي جديد نبايد از صدي 10 كل مبلغ پيمان تجاوزكند.

ماده 18 _ در قراردادها بايد قيد شود شهرداري مي تواند تا حداكثر بيست و پنج درصد مبلغ پيمان از ميزان كار يا جنس موضوع پيمان را كسر يا اضافه نمايد و در هر حال بايد قبل از انقضا مدت پيمان به پيمانكار ابلاغ كند.

ماده 19 _ در مورد معامله با وزارتخانه ها و موسسات و شركتهاي دولتي يا وابسته به دولت وشهرداري و معامله بين دو شهرداري فقط توافق طرفين كه بتاييد انجمن شهر برسد كافي است

ماده 20 _ در موارد استثنايي كه بصلاح و صرفه شهرداري باشد انجمن شهر مي تواند بنا به پيشنهاد شهردار اختلافاتي را كه با پيمانكاران شهرداري پيدا مي شود و مبلغ مورد اختلاف از پانصدهزار ريال بيشتر نباشد از طريق سازش و يا ارجاع به داوري حل و فصل نمايند لكن در مواردي كه مبلغ مورد اختلاف بيش از پانصد هزار ريال باشد رفع اختلاف از طريق سازش يا ارجاع بداوري باپيشنهاد شهردار و تاييد انجمن شهر و تصويب وزارت كشور امكان پذير خواهد بود.

در اينگونه موارد داور اختصاصي و داور مشترك بايد به تاييد وزارت كشور برسند.

ماده 20 مكرر _ حد نصابهاي تعيين شده در بندهاي (الف ، (ب و (ج ماده (4) و قسمت اخيرماده (20) اين آيين نامه متناسب با شرايط اقتصاد كشور و هماهنگ با نصابهاي معاملات دولتي بنابه پيشنهاد وزارت كشور و با تصويب هيات وزيران قابل تجديدنظر خواهد بود.

تبصره _ در مورد شهرهاي با بيش از يك ميليون نفر جمعيت حد نصابهاي موضوع اين قانون باپيشنهاد شهردار و تصويب شوراي اسلامي

شهر ذي ربط تا سقف پنج در هزار بودجه مصوب سالانه همان شهر براي هر معامله قابل افزايش است و در هر صورت اختيار شهرداران در اين مصوبات ، بالاتر از اختيار وزيران در معاملات مشابه نخواهد بود.

ماده 21 _ معاملات شهرداري تهران تابع مقررات آيين نامه مربوطه مصوب آذرماه 1344كميسيون كشور مجلسين و مقررات فصل ششم اين آيين نامه مي باشد و اختيارات و وظايف هيات عالي معاملات در شهرداري تهران بعهده كميسيون مناقصه مقرر در ماده 6 آيين نامه مذكور خواهدبود.

تبصره _ در مورد معاملات جزيي شهرداري تهران مي تواند اختيارات مربوط به رييس كارپردازي را به روساي نواحي و يا روسا و مسئولين هريك از واحدهاي تابعه شهرداري واگذار نمايد.

ماده 22 _ دستورالعمل مربوط به طرز اجرا اين آيين نامه از طرف وزارت كشور تهيه و به شهرداريها ابلاغ خواهد شد و در هر مورد كه ابهامي در طرز اجرا هر يك از مواد اين آيين نامه حاصل شود رفع ابهام بعهده وزارت كشور خواهد بود.

قسمت هشتم _ امور مالي
فصل اول _ بودجه ( ماده 23 تا 28 )

ماده 23 _ بودجه سالانه شهرداري عبارت است از يك برنامه جامع مالي كه در آن كليه خدمات و فعاليت ها و اقداماتي كه بايد در طي سال مالي انجام شود همراه با براورد مبلغ و ميزان مخارج ودرامدهاي لازم براي تامين هزينه انجام آنها پيش بيني مي شود و پس از تصويب انجمن شهر قابل اجراست

ماده 24 _ دوره عمل بودجه هر سال تا 15 ارديبهشت سال بعد خواهد بود و تعهداتي كه تا آخراسفند ماه هر سال تحقق يافته باشد تا خاتمه دوره عمل بودجه از محل اعتبار مربوط قابل پرداختاست

ماده 25 _ بودجه شهرداري هابايد بر اساس برنامه ها و وظايف و فعاليت هاي مختلف و هزينه هريك از آنها

تنظيم گردد طرز تنظيم برنامه و بودجه و تفريغ بودجه و نحوه تفكيك وظايف وفعاليت ها و انطباق بودجه با برنامه و همچنين طرز براورد درامد و هزينه بموجب دستورالعملي خواهد بود كه بوسيله وزارت كشور تصويب و ابلاغ خواهد شد.

ماده 26 _ مسئوليت تنظيم بودجه شهرداري و مراقبت در حسن اجراي آن و همچنين تنظيم تفريغ بودجه بعهده شهردار و مسئول امور مالي است (مدير امور مالي يا رييس حسابداري بسته بوضع تشكيلات شهرداري و واگذاري اين وظيفه از طرف شهردار به هريك از مأمورين ديگرشهرداري رفع مسئوليت نخواهد كرد.

شهردار موظف است بمحض پيشنهاد بودجه يا تفريغ بودجه به انجمن شهر با استفاده ازاختياري كه بر طبق ماده 38 قانون شهرداري به او تفويض شده حداقل هفته اي سه روز تقاضاي تشكيل جلسه انجمن را بنمايد و خود نيز در جلسات حضور يافته توضيحات لازم را درباره اقلام مندرج در آن بدهد.

ماده 27 _ موعد تصويب نهايي بودجه ساليانه بوسيله انجمن شهر و ابلاغ آن بشهرداري طبق ماده 67 قانون حداكثر تا اول اسفند ماه سال قبل مي باشد و در صورتيكه انجمن در راس موعدمذكور بوظيفه قانوني خود در اين مورد عمل نكند شهردار موظف است مراتب را به استاندار يافرماندار كل و در شهرداري تهران به وزارت كشور اطلاع دهد تا بر طبق ماده 41 اصلاحي قانون شهرداري اقدامات لازم معمول گردد.

ماده 28 _ شهردار مي تواند اعتبارات مصوب در بودجه براي هر يك از مواد هزينه يا فعاليتهاي داخل در يك وظيفه را تا 10% تقليل يا افزايش دهد بنحوي كه از اعتبار كلي مصوب براي آن وظيفه تجاوز نشود.

فصل دوم _ درآمدها ( ماده 29 تا 32 )

ماده 29 _ درآمد شهرداري ها به شش طبقه بشرح زيرتقسيم مي شود:

1 _ درآمدهاي ناشي از عوارض

عمومي (درآمدهاي مستمر)

2 _ درآمدهاي ناشي از عوارض اختصاصي

3 _ بها خدمات و درآمدهاي موسسات انتفاعي شهرداري

4 _ درآمدهاي حاصله از وجوه و اموال شهرداري

5 _ كمك هاي اعطايي دولت و سازمانهاي دولتي

6 _ اعانات و كمك هاي اهدايي اشخاص و سازمانهاي خصوصي و اموال و دارايي هايي كه بطور اتفاقي يا بموجب قانون بشهرداري تعلق مي گيرد.

تبصره _ از انواع درآمدهاي مذكور در ماده فوق فقط درآمدهاي ناشي از عوارض عمومي (درآمدهاي مستمر) مشمول پرداخت سهميه ها و حد نصاب هاي مقرر در ماده 86 قانون شهرداري مي باشد.

ماده 30 _ هر شهرداري داراي تعرفه اي خواهد بود كه در آن كليه انواع عوارض و بهاي خدمات وساير درآمدهايي كه بوسيله شهرداري و موسسات تابعه و وابسته به آن وصول يا تحصيل مي شود درج و هر نوع عوارض يا بهاي خدمات جديدي كه وضع و تصويب مي گردد يا هر تغييري كه در نوع و ميزان نرخ آنها صورت مي گيرد در تعرفه مذكور منعكس مي شود.

وزارت كشور براي طرز تنظيم تعرفه و درج تغييرات بعدي و همچنين چگونگي وضع و تشخيص و وصول انواع عوارض و درآمدها دستورالعملي جامع تهيه و براي راهنمايي به شهرداريها ابلاغ خواهد كرد.

ماده 31 _ تطبيق وضع هر مودي يا هر مورد با تعرفه عوارض درآمدها و تعيين و تشخيص بدهي مودي بعهده مأمورين تشخيص يا كساني است كه از طرف شهرداري يا سازمان هاي تابعه و وابسته اختيار تشخيص بآنها داده شده است مأمورين مذكور مكلفند كمال دقت بي نظري را درتشخيص هاي خود بكار برند در صورت تخلف بوضع آنها در دادگاه اداري شهرداري رسيدگي وتنبيهات مقرر درباره آنها اتخاذ و بموقع اجرا گذارده خواهد شد.

ماده

32 _ به شهرداري هاي كل كشور اجازه داده مي شود تا مطالبات خود را با اقساط حداكثر سي و شش ماهه مطابق دستورالعملي كه به پيشنهاد شهردار به تصويب شوراي اسلامي شهر مربوط مي رسد ، دريافت نمايد. در هرحال صدور مفاصا حساب موكول به تاديه كليه بدهي مودي خواهدبود.

فصل سوم _ هزينه ها ( ماده 33 تا 36 )

ماده 33 _ پرداخت هزينه ها در شهرداري مستلزم طي مراحل سه گانه زير است

الف _ ايجاد تعهد در حدود اعتبارات مصوب و مقررات جاري و تحقق يافتن تعهد به اين طريق كه كار و خدمتي انجام يا اموالي به تصرف شهرداري درآمده بدينوسيله ديني براي شهرداري ايجادشده باشد.

ب _ تشخيص مستند مبلغي كه بايد به هر يك از داينين پرداخت شود.

ج _ صدور حواله در وجه داين يا داينين در قبال اسناد مثبته

تبصره _ ايجاد تعهد و تشخيص و صدور حواله بشرح فوق در صلاحيت شهردار يا كساني است كه از طرف شهردار كتبا و بطور منجز اختيارات لازم به آنها تفويض مي شود.

ماده 34 _ كليه پرداخت هاي شهرداري بايد با توجه به ماده 79 قانون شهرداري با اسناد مثبتانجام گردد و در مورد هزينه هايي كه تنظيم اسناد مثبته آن قبل از پرداخت ميسر نباشد ممكن است بطور علي الحساب پرداخت و اسناد هزينه آن در اسرع وقت تكميل و بحساب قطعي منظور گرددنوع هزينه هايي كه بطور علي الحساب قابل پرداخت است و طرز استفاده از تنخواه گردان بموجب دستورالعملي كه وزارت كشور ابلاغ خواهد نمود تعيين خواهد شد.

ماده 35 _ انجمن شهر با توجه به تبصره بند 3 اصلاحي ماده 45 قانون شهرداري مي تواند اختيار تصويب و نظارت در معاملات را تا ميزان معيني بشهردار واگذار

كند و در مورد تصويب و نظارت كلي نسبت به ساير معاملات هر ترتيبي را كه مقتضي بداند بنحوي كه موجب كندي پيشرفت كارهاي شهرداري نگردد برقرار و طبق آن عمل خواهد شد.

ماده 36 _ طرز تهيه اسناد هزينه و مدارك ضميمه آن و طرز طبقه بندي هزينه هاي شهرداري وهمچنين اصول و قواعد مربوط به انبارداري و رابطه آن با كارپردازي بموجب دستورالعملي كه بوسيله وزارت كشور تصويب و ابلاغ خواهد شد مقرر خواهد گرديد.

فصل چهارم _ صندوق و عمليات استقراضي شهرداري ( ماده 37 تا 41

ماده 37 _ استفاده از وجوه حاصله از درآمدها قبل ازمنظور داشتن آنها بحساب قطعي درآمد بهرعنوان حتي بطور علي الحساب و يا براي پرداخت هزينه هاي ضروري و فوري ممنوع است

ماده 38 _ صندوقدار يا كسي كه پرداخت هزينه ها بعهده او محول مي شود مكلف است در موقع پرداخت نسبت به هويت و اهليت دريافت كننده وجه و صحت و اصالت امضا حواله دقت هاي لازم را بعمل آورده و اسناد و امضايي كه ذمه شهرداري را از دين بري سازد ازگيرنده وجه دريافت كند.

ماده 39 _ در مواردي كه شهرداري براي فعاليت هاي مختلف عمومي و اختصاصي حساب هاي مجزا داشته باشد استقراض از يك حساب براي استفاده در حساب ديگر منوط بموافقت انجمن شهراست و در موافقت نامه مذكور مدت استقراض بايد معلوم گردد و بمحض پيدايش موجودي درحساب بدهكار بميزاني كه پرداخت مبلغ استقراضي را تكافو كند فرضا كه مدت مقرر نيز منقضي نگرديده باشد بايد بحساب بستانكار برگشت داده شود.

ماده 40 _ استقراض شهرداري با توجه به بند 19 از ماده 45 قانون شهرداري بايد با اجازه وتصويب انجمن شهر صورت گيرد و در موقع استقراض مورد مصرف وجوه استقراضي تعيين وكيفيت استرداد آن كه از محل درآمدهاي عمومي يا

اختصاصي خواهد بود و بهره و مدت وام و طرزاستهلاك مشخص و بر طبق آن عمل شود.

ماده 41 _ وظايف شهرداري از لحاظ وصول و نگهداري درآمدها و پرداخت هزينه ها ونگاهداري حساب موجودي و تنظيم گزارش هاي مستمر وضع مالي شهرداري و همچنين ترتيبات مربوط به عمليات استقراضي شهرداريها بموجب دستورالعملي كه وسيله وزارت كشور تصويب وابلاغ خواهد شد ، تعيين خواهد گرديد.

فصل پنجم _ حسابداري ( ماده 42 تا 43 )

ماده 42 _ از تاريخ تصويب اين آيين نامه ظرف مدت سه سال كليه شهرداريهاي كشور مكلفند دفاتر و اوراق و فرم هاي حسابداري خود را بطريق دو طرفه (دوبل و از لحاظ نقدي يا تعهدي بودن روش حسابداري بترتيبي كه دستورالعمل صادره از طرف وزارت كشور مقرر خواهد شد تغيير داده منطبق نمايند.

ماده 43 _ وزارت كشور مكلف است بمنظور ايجاد روش مناسب و متحدالشكل حسابداري دركليه شهرداري هاي كشور تامين وسايل اجرا آن نسبت ايجاد دوره هاي آموزشي امور مالي و حسابداري و تربيت تعداد كافي حسابدار از بين كاركنان شاغل شهرداري ها يا افراد جديد اقدام و دستورالعمل جامعي در مورد روش متحدالشكل حسابداري و طبقه بندي حسابها و نمونه اوراق و دفاتر حساب و گزارش مالي و مميزي قبل از پرداخت هزينه ها در شهرداري هاي كشور تنظيم و براي اجرا ابلاغ كند.

فصل ششم _ مميزي و حسابرسي ( ماده 44 )

ماده 44 _ رسيدگي و مميزي حساب شهرداري ها در سه مرحله بشرح زير انجام خواهد گرديد:

الف _ حسابرسي بوسيله شهرداري قبل و بعد از خرج بوسيله كاركنان ثابت شهرداري كه اطلاعات كافي در امور مالي و حسابداري داشته باشند.

ب _ حسابرسي بوسيله حسابرسان وزارت كشور انجام و در صورت نداشتن حسابرس شوراي شهر مي تواند از وجود حسابرسان قسم خورده يا كارشناسان رسمي دادگستري استفاده نمايند كه دراينصورت شوراي شهر و شهرداري مكلفند نتيجه گزارش حسابرسان مذكور را به وزارت كشورارسال دارند.

ج _ رسيدگي نهايي بوسيله انجمن شهر از طريق بررسي گزارش هاي مالي و گزارش حسابرسان مذكور در بند ب ماده فوق .

تبصره _ طرز انجام حسابرسي شهرداري طبق دستورالعملي است كه وزارت كشور تنظيم وبشهرداريها ابلاغ خواهد كرد.

فصل هفتم _ اموال ( ماده 45 تا 48 )

ماده 45 _ اموال شهرداريها اعم از منقول و غيرمنقول بر دو نوع تقسيم مي شود:

اموال اختصاصي و اموال عمومي ، اموال اختصاصي شهرداري اموالي است كه شهرداري حق تصرف مالكانه نسبت بآنها را دارد از قبيل اراضي و ابنيه و اثاثه و نظاير آن

اموال عمومي شهرداري اموالي كه متعلق بشهر بوده و براي استفاده عموم اختصاص يافته است مانند معابر عمومي ، خيابانها ، ميادين ، پلها ، گورستانها ، سيل برگردان ، مجاري آب و فاضلاب ومتعلقات آنها ، انهار عمومي ، اشجار اعم از اشجاري كه شهرداري يا اشخاص در معابر و ميادين عمومي غرس نموده باشند ، چمن كاري ، گلكاري و امثال آن

ماده 46 _ حفاظت از اموال عمومي شهرداري و آماده و مهيا ساختن آن براي استفاده عموم وجلوگيري از تجاوز و تصرف اشخاص نسبت به آنها بعهده شهرداري است و در صورتي كه بعضي ازاموال

عمومي شهر بنحوي تغيير حالت و موقعيت دهد كه قابليت استفاده عمومي از آن سلب گرددبه تشخيص انجمن شهر جز اموال اختصاصي شهرداري منظور و محسوب مي شود.

ماده 47 _ شهرداري مكلف است كليه اموال غيرمنقول اختصاصي شهرداري را طبق مقررات ثبت املاك به ثبت برساند.

ماده 48 _ طرز نگاهداري و حفظ و حراست اموال شهرداري اعم از اختصاصي و عمومي و ثبتانها در دفاتر و كارتهاي اموال و بازديد مستمر و استفاده صحيح از آنها و نحوه محاسبه استهلاك ونگاهداري حساب موجودي اموال بموجب دستورالعملي كه بوسيله وزارت كشور تصويب و ابلاغ خواهد شد مقرر خواهد گرديد.

آيين نامه معاملات شهرداري تهران - مصوب 25/1/1355 با اصلاحات
فصل اول _ نصاب معاملات ( ماده 1 تا 4 )

ماده 1 _ معاملات از نظر مبلغ در اين آيين نامه به سه نوع تقسيم مي شود:

نوع اول _ معاملات جزيي كه مبلغ آن از دويست هزارريال تجاوز نكند.

نوع دوم _ معاملات متوسط كه مبلغ آن از دويست هزار ريال بيشتر و از دو ميليون ريال تجاوزنكند.

نوع سوم _ معاملات عمده كه مبلغ آن از دو ميليون ريال بيشتر باشد.

تبصره 1 _ مبناي نصاب در خريد براي معاملات جزيي و متوسط مبلغ معامله و در موردمعاملات عمده مبلغ براورد است

تبصره 2 _ مبناي نصاب در فروش مبلغ تعيين شده از طرف كارشناس منتخب شهرداري تهران است

ماده 2 _ در مورد معاملات جزيي مامور خريد بايد به فروشندگان كالا يا انجام دهندگان كار مورداحتياج مراجعه و پس از تحقيق كامل از بهاي كالا يا كار يا خدمات مورد نياز در صورتيكه بهاي موردمعامله تا ده هزار ريال باشد به مسئوليت خود و از مبلغ مزبور ببالا تا يكصدهزار ريال را با مسئوليت خود و با جلب موافقت كتبي رييس كارپردازي با رعايت صرفه شهرداري معامله را

انجام دهد مأمورخريد بايد ذيل سند هزينه را با قيد نام و نام خانوادگي و سمت و تاريخ و همچنين نشاني ومشخصات كامل طرف معامله و گواهي اينكه معامله به كمترين بهاي ممكن انجام شده استامضا كند.

تبصره _ در مناطق و سازمانهاي وابسته و تابع شهرداري معاملات زايد بر ده هزار ريال تايكصدهزار ريال با موافقت مسئول منطقه يا سازمان حسب مورد انجام خواهد شد.

ماده 3 _ در مورد معاملات متوسط مأمور خريد بايد از فروشندگان كالا يا انجام دهندگان كار ياخدمت مورد احتياج كه عده آنها كمتر از سه نفر نباشد (مگر در مواردي كه عده فروشندگان يا انجام دهندگان كارد يا خدمت كمتر باشند) از هر كدام روي برگ جداگانه استعلام بهاي كتبي بعمل آورد به اين ترتيب كه مأمور خريد نوع كالا يا كار يا خدمت مورد معامله و مقدار و مشخصات آن رابطور كامل در برگ استعلام بها تعيين و فروشنده كالا يا انجام دهنده كار يا خدمت و حداقل بهاي آن را با قيد مدت اعتبار بهاي اعلام شده در آن تصريح و با ذكر كامل نشاني خود و تاريخ امضا نمايدمأمور خريد بايد ذيل برگهاي استعلام بها را با ذكر اينكه استعلام بها وسيله او بعمل آمده است با قيدتاريخ و نام و نام خانوادگي و سمت خود امضا كند.

تبصره 1 _ در مواردي كه فروشنده يا انجام دهنده كار يا خدمت كمتر از 3 نفر باشد مأمور خريدمراتب را بايد در متن سند هزينه بنويسد و امضا كند.

تبصره 2 _ مأمور خريد با توجه به مدتي كه فروشندگان كالا يا انجام دهندگان كار يا خدمت دربرگ استعلام بها براي اعتبار بهاي پيشنهاد شده ذكر كرده اند طوري بايد اقدام كند كه بعلت انقضا

مدت خسارتي متوجه شهرداري نشود.

ماده 4 _ مأمور خريد در صورتيكه حداقل بهاي بدست آمده در استعلام بها را عادله تشخيص دهد پس از جلب موافقت كميسيوني مركب از مسئولين ادارات حسابداري ، بازرسي و تداركات يامعاونان آنها كه بنام كميسيون معاملات ناميده مي شود با پيشنهاد دهنده حداقل بها معامله را انجام خواهد داد كميسيون مزبور مي تواند در صورت احتياج از نظر متخصصين و مطلعين شهردارياستفاده نمايد.

تبصره _ در كليه مناطق شهرداري و سازمانهاي وابسته و تابع شهرداري تهران اعضا كميسيون معاملات با پيشنهاد مسئول منطقه يا سازمان و تصويب شهردار تهران ، تعيين مي گردند.

فصل دوم _ مناقصه ( ماده 5 تا 23 )

ماده 5 _ در مورد معاملات عمده معامله بايد با انتشار آگهي مناقصه (مناقصه عمومي يا ارسال دعوتنامه (مناقصه محدود) به تشخيص شهردار تهران انجام شود.

آگهي مناقصه (مناقصه عمومي

ماده 6 _ آگهي مناقصه يك نوبت در روزنامه رسمي كشور و از يك تا سه نوبت باقتضاي اهميت معامله در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار تهران بايد منتشر گردد.

تبصره 1 _ در مواردي كه شهرداري تهران تشخيص دهد كه انتشار آگهي در خارج از تهران ضرورت دارد مي تواند علاوه بر نشر آگهي در تهران در شهرهايي كه لازم بداند به نشر آگهي اقدام كند.

تبصره 2 _ در مواردي كه شهرداري لازم تشخيص دهد مي تواند از ساير وسايل و طرق انتشاراتي از قبيل پخش آگهي در راديو و يا تلويزيون و يا ارسال آگهي براي اشخاص مربوط يا الصاق آگهي در معابر عمومي استفاده نمايد.

تبصره 3 _ اگر به تشخيص شهرداري پايتخت موضوع معامله ايجاب كند كه علاوه بر نشر آگهي در داخل كشور موضوع به اطلاع فروشندگان كالا يا انجام دهندگان كار يا خدمت در خارج كشور هم برسد يك

نسخه از آگهي بايد بوسيله وزارت امور خارجه به هر يك از سفارتخانه هاي ممالك مربوط در تهران و يك نسخه هم به سفارتخانه هاي كشور جمهوري اسلامي ايران در ممالك مربوط از طريق وزارت مذكور فرستاده شود.

ماده 7 _ در آگهي مناقصه بايد نكات زير ذكر شود.

1 _ نوع و مقدار كالا و يا كار يا خدمت با ذكر مشخصات

2 _ مدت و محل و نحوه تحويل كار يا انجام كار يا خدمت و ترتيب عمل و ميزان خسارت درمواردي كه طرف معامله در تحويل كالا يا انجام كار يا خدمت كلا يا بعضا تاخير نمايد.

3 _ تصريح اينكه بهاي پيشنهادي بايد از حيث مبلغ مشخص و معين و بدون ابهام بوده و درپاكت لاك و مهر شده تسليم شود.

4 _ مدت قبول پيشنهادها.

5 _ محل تسليم پيشنهادها.

6 _ ميزان سپرده شركت در مناقصه بطور مقطوع كه بايد بصورت نقد بحساب سپرده شهرداري پايتخت در بانك تحويل و رسيد آن بضميمه پيشنهاد تسليم شود.

7 _ ميزان تضمين حسن انجام معامله و ترتيب دريافت و استرداد آن

8 _ حداكثر مدتي كه براي بررسي پيشنهادها و تشخيص برنده مناقصه و ابلاغ به برنده ضرورت دارد.

9 _ روز و ساعت و محل قرائت پيشنهادها و همچنين مجاز بودن حضور پيشنهاد دهندگان يانمايندگان آنها در كميسيون مناقصه

10 _ ميزان پيش پرداخت در صورتيكه به تشخيص شهرداري پايتخت پرداخت آن به برنده مناقصه لازم باشد و ترتيب پرداخت و واريز آن

11 _ محل توزيع يا فروش نقشه ها و برگ شرايط و مشخصات در صورت لزوم

12 _ محل توزيع نمونه هاي ضمانتنامه و قرارداد اگر تهيه آن لازم باشد كه در اين صورت ضمانتنامه

عينا مطابق نمونه بايد تنظيم و نمونه قرارداد نيز با قيد اينكه مورد قبول است بايد امضا و ضميمه پيشنهاد شود.

13 _ تصريح اين نكته كه شركت در مناقصه و دادن پيشنهاد بمنزله قبول شروط و تكاليف شهرداري تهران موضوع ماده 110 اين آيين نامه مي باشد.

ماده 8 _ شهرداري تهران در صورتيكه ذكر شروط خاصي را علاوه بر آنچه در ماده 7 ذكر شده است لازم تشخيص دهد مشروط بر اينكه با قوانين و مفاد اين آيين نامه مغاير نباشد مي تواند در متن آگهي يا در نقشه ها و برگ شرايط و مشخصات درج نمايد بطوريكه داوطلبان قبل از تسليم پيشنهاد ازمفاد آن اطلاع حاصل كنند ولي منظور داشتن امتيازات جديد براي برنده مناقصه هنگام انعقاد قرارداديا اجراي قرارداد بهر عنوان ممنوع است

ماده 9 _ در صورتيكه شروط مناقصه كه طبق مواد 7 و 8 بايد در آگهي ذكر شود مفصل باشد ودرج آن در روزنامه مستلزم هزينه زياد گردد ممكن است نوع كالا يا كار يا خدمت مورد معامله ومقدار و مدت و محل تحويل و ميزان پيش پرداخت و مدت و محل قبول پيشنهادها در آگهي درج شود و تصريح محل معيني كه نقشه ها و شرح شروط و مشخصات معامله در آن موجود است و ذكراينكه پيشنهاددهندگان بايد يك نسخه از آن را دريافت و با قيد قبولي امضا كرده و به پيشنهاد خودضميمه و تسليم نمايد.

ماده 10 _ شهرداري در خصوص اتخاذ تصميم در مورد پيشنهادها و انعقاد قراردادها داراي تكاليف و اختيارات زير مي باشد.

1 _ شهرداري مكلف است سپرده شركت در مناقصه برنده مناقصه را در صورتي كه بر اساس تبصره ماده 22 براي انجام معامله به او

رجوع شود و از انجام معامله امتناع نمايد ضبط كند.

2 _ شهرداري اختيار دارد مقدار كالا يا كار مورد معامله را تا بيست و پنج درصد كل مورد معامله افزايش يا كاهش دهد.

3 _ شهرداري مجازنيست به پيشنهادهاي مبهم و مشروط و بدون سپرده و پيشنهادهايي كه بعد ازانقضاي مدت مقرر در آگهي برسد ترتيب اثر دهد.

4 _ شهرداري در رد يك يا تمام پيشنهادها مختار است در اينصورت سپرده ها مسترد خواهد شد.

5 _ هزينه ثبت قرارداد در دفترخانه اسناد رسمي بعهده برنده مناقصه خواهد بود.

6 _ شهرداري مكلف است هرگونه ماليات يا عوارض يا وجوهي را كه قانونا بابت معامله بطرف قرارداد تعلق مي گيرد از بهاي كاركرد يا كالاي تحويلي در موقع پرداخت مطالبات او كسر كند.

ماده 11 _ شهرداري مكلف برعايت نكات زير مي باشد:

1 _ مدت قبول پيشنهادها در مورد آگهي هايي كه در داخل كشور منتشر مي شود از تاريخ انتشار درروزنامه رسمي كشور از 10 روز نبايد كمتر باشد و در مورد آگهي هايي كه در خارج از كشور طبق تبصره 3 ماده 6 منتشر مي شود از 60 روز (شصت روز) نبايد كمتر تعيين شود.

2 _ در صورتيكه به تشخيص شهرداري نوع معامله ايجاب كند كه نقشه يا برگ شروط ومشخصات و نمونه هاي ضمانت نامه و قرارداد و مدارك ديگري تهيه شود قبل از نشر آگهي بايد آنهارا آماده نمايد.

3 _ ميزان پيش پرداخت نبايد از بيست و پنج درصد مبلغ معامله تجاوز كند و پرداخت آن در قبال ضمانتنامه بانكي انجام خواهد شد.

4 _ ميزان سپرده شركت در مناقصه با توجه به موضوع و خصوصيات معامله نبايد از پنج درصدمبلغ براورد معامله كمتر باشد ولي در صورتيكه ميزان سپرده

بماخذ فوق از پانصد هزار ريال بيشترشود شهرداري مي تواند ميزان سپرده را به مبلغ مناسب كه از پانصدهزار ريال كمتر نباشد تقليل دهد.

5 _ حداقل ميزان تضمين حسن انجام معامله كه بايد قبل از انعقاد قرارداد اخذ شود در موردمعاملاتي كه موضوع آن انجام امور ساختماني يا باربري يا خريد ماشين آلات باشد پنج درصد و درمورد ساير معاملات ده درصد مبلغ معامله مي باشد و بايد بصورت نقد بحساب سپرده بانكي شهرداري تحويل شود در مورد معاملات ساختماني و باربري علاوه بر پنج % مذكور شهرداري بايداز هر پرداخت معادل ده درصد كسر و بحساب سپرده بابت تضمين حسن انجام معامله منظور كند.

دعوتنامه (مناقصه محدود)

ماده 12 _ در هر مورد كه شهردار تهران از لحاظ فوريت امر و يا نوع و ميزان كار يا خدمت ونحوه تخصص انتشار آگهي مناقصه را ضروري تشخيص ندهد مي تواند با رعايت آيين نامه هاي موضوع ماده 22 قانون برنامه و بودجه كشور از مناقصه محدود استفاده كند.

كميسيون مناقصه

ماده 13 _ كميسيون مناقصه از پنج نفر بشرح زير تشكيل مي شود:

1 _ يكي از معاونان شهرداري به انتخاب شهردار تهران

2 _ مسئول امور مالي شهرداري تهران و در غياب جانشين او.

3 _ مسئول واحد تقاضاكننده مورد معامله و در غياب جانشين او.

4 _ مسئول امور حقوقي شهرداري تهران و در غياب جانشين او.

5 _ يكنفر مأمور فني به انتخاب شهردار تهران

ماده 14 _ در صورتيكه در مدت مقرر پيشنهادي نرسيده باشد شهرداري مي تواند مناقصه راتجديد يا موضوع را براي اتخاذ تصميم به كميسيوني مركب از معاون مالي و اداري شهرداري و دونفر عضو عاليمقام شهرداري كه به پيشنهاد شهردار تهران و

تصويب انجمن شهر تعيين مي شونداحاله كند هرگاه كميسيون انجام معامله را از طريق ترك مناقصه تجويز كند با توجه به مبلغ معامله بارعايت مفاد ماده 31 اين آيين نامه عمل خواهد شد.

ماده 15 _ در صورتيكه در مدت مقرر پيشنهاد رسيده باشد كميسيون مناقصه تشكيل مي شود وپيشنهادهاي رسيده را اعم از اينكه يك يا بيشتر باشد رسيدگي و بشرح زير اتخاذ تصميم خواهدنمود:

در صورتيكه بنظر كميسيون مناقصه كمترين بهاي پيشنهاد شده يا بهاي پيشنهاد شده در موردي كه فقط يك پيشنهاد رسيده باشد عادله باشد كميسيون پيشنهاددهنده را بعنوان برنده مناقصه اعلام خواهند نمود و در غير اينصورت مي تواند اظهارنظر كند كه مناقصه تجديد يا حداقل از سه نفراستعلام بها شود و نتيجه در كميسيون مطرح گردد. در صورتيكه حداقل بهاي بدست آمده در استعلام بها كمتر از حداقل بهاي پيشنهاد شده در مناقصه باشد كميسيون پيشنهاددهنده حداقل بها در استعلام را حايز حداقل مي كند مگر اينكه تفاوت اين دو بها كمتر از پنج درصد باشد كه در اينصورت اگر پيشنهاددهنده حداقل در مناقصه حاضر باشد به حداقل بهاي بدست آمده در استعلام معامله را انجام دهد بعنوان برنده مناقصه اعلام خواهد شد و در صورتيكه حداقل بهاي بدست آمده در استعلام برابر يا بيشتر از حداقل بهاي پيشنهاد شده در مناقصه باشد يا در استعلام بها كسي داوطلب معامله نباشد.كميسيون مي تواند پيشنهاددهنده حداقل در مناقصه را بعنوان برنده مناقصه اعلام كند يا راي به تجديد مناقصه دهد.

تبصره 1 _ شهرداري در مواردي كه ميسر تشخيص دهد بايد قبل از قرائت پيشنهادها بهاي عادله مورد مناقصه را به وسايل مقتضي و مطمين و بطور محرمانه تهيه نموده در پاكت لاك

و مهرشده در اختيار كميسيون مناقصه قرار دهد تا روزي كه پيشنهادات و اصل قرائت مي شود مورد استفاده در اتخاذ تصميم كميسيون مناقصه قرار گيرد.

تبصره 2 _ در مواردي كه كميسيون مناقصه راي به تجديد مناقصه دهد احاله موضوع براي اتخاذ تصميم ديگر به كميسيون مقرر در ماده 14 بلامانع است

تبصره 3 _ شهرداري تهران در مورد انتخاب مهندس مشاور و پيمانكار عمليات عمراني مكلف به رعايت آيين نامه موضوع ماده 22 قانون برنامه و بودجه كشور مي باشد.

ماده 16 _ در مواردي كه موضوع مناقصه چند نوع كالا يا كار يا خدمت باشد هرگاه در شرايط مناقصه اختيار تفكيك مورد معامله براي شهرداري پيش بيني نشده باشد كميسيون مناقصه مي تواندشخصي را كه بهاي پيشنهادي او در مجموع كمتر است برنده مناقصه اعلام كند.

ماده 17 _ تصميم كميسيون مناقصه به اكثريت آرا معتبر است و در صورتيكه عضو فني كميسيون مناقصه در امور فني در اقليت باشد موضوع براي اظهار نظر به كميسيون مقرر در ماده 14احاله خواهد شد.

تبصره _ كميسيون مناقصه مكلف است از روز قرائت پيشنهادها حداكثر ظرف هفت روز به استثناي ايام تعطيل نظر خود را اعلام كند و در موارد استثنايي ممكن است اين مهلت با جلب نظرشهردار تهران تا ده روز ديگر تمديد شود.

ماده 18 _ تصميم كميسيون مناقصه پس از موافقت شهردار تهران و تصويب انجمن شهر بايد به مناقصه گزار ابلاغ شود و مناقصه گزار نيز بايد حداكثر ظرف پنج روز به استثناي ايام تعطيل نتيجه مناقصه را به برنده ابلاغ و سپس به انعقاد قرارداد و انجام معامله ، اقدام نمايد.

تبصره _ در مواردي كه انجمن شهر مستند به تبصره الحاقي به بند 3 اصلاحي ماده

45 قانون شهرداري و ساير مقررات موضوعه به شهردار تهران تفويض اختيار نموده باشد تحصيل موافقت انجمن شهر ضرورت ندارد.

ماده 19 _ در مواردي كه كميسيون مناقصه برنده مناقصه را اعلام كرده باشد سپرده او و شخصي كه بهاي پيشنهادي او در مرتبه دوم قراردارد (مگر اينكه رجوع باو طبق تبصره 1 ماده 20 ميسرنباشد) نگاهداري و سپرده ساير پيشنهاددهندگان مسترد خواهد شد.

ماده 20 _ در صورتيكه برنده مناقصه از تاريخ ابلاغ نتيجه مناقصه ظرف مدت هفت روز به استثناي ايام تعطيل نسبت به سپردن تضمين حسن انجام معامله اقدام نكند و يا براي انجام معامله حاضر نشود سپرده شركت در مناقصه او ضبط مي شود و مراتب به شخصي كه پيشنهاد او در مرتبه دوم قرار دارد با رعايت مفاد تبصره 1 اين ماده ابلاغ مي گردد ، اگر او هم از تاريخ ابلاغ ظرف مدت 7روز به استثناي ايام تعطيل نسبت به سپردن تضمين حسن انجام معامله اقدام نكند و يا براي انجام معامله حاضر نشود سپرده او هم ضبط مي شود و در اين صورت به تشخيص شهرداري مناقصه تجديد و يا موضوع براي اتخاذ تصميم ديگر به كميسيون مقرر در ماده 14 اين آيين نامه ارجاع خواهد شد.

تبصره 1 _ رجوع به پيشنهاد دهنده كه بهاي پيشنهادي او در مرتبه دوم قرار دارد بشرطي ميسراست كه تفاوت بهاي پيشنهادي او با برنده مناقصه از مبلغ سپرده بيشتر نباشد در غير اينصورت رجوع به او ممنوع است

تبصره 2 _ مدت 7 روز مقرر در اين ماده در مورد معاملاتي كه طرف معامله در خارج از كشوراقامت دارد حداكثر تا يكماه تعيين مي شود مشروط بر اينكه مدت مذكور در آگهي مناقصه يا برگ شرايط آن

ذكر شده باشد.

ماده 21 _ در صورتيكه حايز حداقل بها بيش از يكنفر باشد برنده مناقصه به قيد قرعه انتخاب خواهد شد.

ماده 22 _ در معاملاتي كه تحويل مورد معامله در مهلت هاي مقرر در ماده 20 ميسر نباشد بايدقرارداد منعقد شود.

ماده 23 _ در قرارداد نكات زير بايد قيد گردد:

1 _ نام متعاملين

2 _ نوع و مقدار مورد معامله با مشخصات كامل آنها.

3 _ مدت انجام تعهد و محل و شرايط تحويل مورد معامله

4 _ ترتيب عمل و ميزان خسارت در مواردي كه برنده مناقصه در انجام تعهدات جزيا يا كلاتاخير نمايد.

5 _ الزام تحويل كالا طبق نمونه ممهور در صورتيكه تهيه نمونه لازم باشد. در اين صورت بايدنمونه كالا با مهر طرفين معامله ممهور و نزد شهرداري نگاهداري شود.

6 _ اقرار برنده مناقصه به اينكه از مشخصات كالا يا كار يا خدمت مورد معامله و مقتضيات محل تحويل كالا يا انجام كار اطلاع كامل دارد.

7 _ اختيار شهرداري نسبت به افزايش يا كاهش مورد معامله در مدت قرارداد تا ميزان بيست وپنج درصد مقدار مندرج در قرارداد.

8 _ بهاي مورد معامله و ترتيب پرداخت آن در مواردي كه انجام كار بر اساس واحد بها باشد بهاي مورد معامله براورد و در قرارداد ذكر مي شود ولي بهاي كارهاي انجام يافته بر اساس واحد بها احتساب و پرداخت خواهد شد.

9 _ مبلغ پيش پرداخت و ترتيب واريز آن در صورتيكه در شرايط مناقصه ذكر شده باشد.

10 _ ميزان تضمين حسن انجام معامله و نحوه وصول آن اقساط در مورد امور ساختماني وباربري و ترتيب استرداد آن بر اساس شرايط مناقصه

11 _ مدت فاصله زماني بين تحويل

موقت و تحويل قطعي در قراردادهاي مربوط به ساختمان و راهسازي و نظاير آن بر اساس شرايط مناقصه

12 _ اقرار به عدم شمول ممنوعيت موضوع قانون راجع به منع مداخله وزرا و نمايندگان مجلسين و كارمندان دولت در معاملات دولتي و كشوري مصوب ديماه 1337.

13 _ ساير تعهداتي كه در شرايط مناقصه ذكر شده است

14 _ ساير شرايط كه مورد توافق طرفين معامله قرار گيرد مشروط بر آنكه متضمن امتيازاتي علاوه بر آنچه در شرايط مناقصه ذكر شده براي طرف قرارداد نباشد.

فصل چهارم _ ترتيب تحويل كالا يا خدمت ( ماده 24 تا 27

ماده 24 _ تحويل مورد معامله بشرح زير بايد انجام شود.

الف _ در مورد معاملاتي كه بهاي آن تا ده هزار ريال است توسط انباردار يا تحويل گيرنده كالا ياخدمت حسب مورد.

ب _ در مورد معاملاتي كه بهاي آن از ده هزار ريال بيشتر است و از يكصد هزار ريال تجاوزنمي كند بوسيله و مسئوليت انباردار يا تحويل گيرنده كار و نماينده قسمت تقاضاكننده

ج _ در مورد معاملات متوسط و عمده بوسيله و مسئوليت انباردار يا تحويل گيرنده كار ياخدمت و نماينده قسمت تقاضاكننده با نظارت كميسيوني كه لا اقل از سه نفر افراد واجد شرايط به انتخاب شهردار تهران تشكيل خواهد شد.

تبصره 1 _ براي تحويل هر فقره جنس يا كار يا خدمت مورد معامله موضوع بند ( ج ) اين ماده بايد كميسيون تحويل ، صورتمجلس تنظيم كند و در آن بطور صريح قيد گردد كه جنس مورد معامله يا كار يا خدمت انجام شده طبق نمونه يا مشخصات مندرج در پيمان مي باشد و ذيل آن را تمام اعضاي كميسيون و فروشنده يا پيمانكار امضا نمايند. گواهي تطبيق مشخصات و مقدار كالا يا كاريا خدمت در مورد بند ( الف

) بعهده انباردار يا تحويل گيرنده كار يا خدمت و در مورد بند ( ب ) بعهده انباردار يا تحويل گيرنده كار يا خدمت و نماينده قسمت تقاضاكننده مي باشد.

تبصره 2 _ در مواردي كه تشخيص مشخصات مورد معامله محتاج به بصيرت و تخصص باشدنماينده قسمت تقاضاكننده از بين كساني بايد انتخاب شود كه داراي اطلاعات كافي در اين خصوص باشد و اين مسئوليت را عهده دار خواهد بود.

ماده 25 _ براي كالاهاي تحويل شده در تمام موارد بايد قبض انبار كه داراي شماره مسلسل باشدصادر گردد و به امضاي انباردار برسد و در واردات دفتر انبار ثبت و شماره ثبت دفتر انبار روي قبض ذكر گردد.

تبصره 1 _ در مواردي كه كالا در خارج از انبار تحويل مي گردد و به انبار وارد نمي شود با در نظرگرفتن ماده 24 و تبصره هاي آن حسب مورد اقدام خواهد شد و تحويل گيرنده كالا بجاي انباردارتكاليف مربوط را انجام خواهد داد و رسيد يا صورتمجلس حسب مورد مبناي صدور قبض انبار وحواله انبار قرار خواهد گرفت

تبصره 2 _ كالاهاي غيرمصرفي علاوه بر ثبت در دفتر انبار بايد ثبت دفتر اموال شهرداري نيزبشود.

ماده 26 _ در صورتيكه در شرايط معامله براي تحويل مورد معامله علاوه بر آنچه در مواد 24 و25 تعيين شده تكاليف ديگري نيز پيش بيني شده باشد بايد اجرا شود.

ماده 27 _ در مواردي كه بين مسئولان تحويل مورد معامله مذكور در بند ( ج ) ماده 24 از لحاظ مشخصات و ساير مسايل مربوط بكار يا خدمت يا كالايي كه بايد تحويل گرفته شود اختلاف نظرباشد نحوه تحويل طبق نظر شهردار پايتخت يا رييس منطقه شهرداري و رييس سازمان باقتضاي مورد با كسب نظر افراد

بصير تعيين خواهد شد.

فصل پنجم _ مزايده ( ماده 28 تا 30 )

ماده 28 _ در مورد معاملات جزيي مأمور فروش مكلف است به داوطلبان معامله مراجعه وپس از تحقيق كامل از بها با رعايت صرفه شهرداري معامله را تا ميزان ده هزار ريال به مسئوليت خود انجام دهد و سند مربوط را با تعهد اينكه معامله با بيشترين بهاي ممكن انجام شده است و باذكر نام و نام خانوادگي و سمت و تاريخ امضا كند و در مورد معاملات جزيي زايد بر ده هزار ريال تايكصدهزار ريال مأمور فروش پس از جلب نظر ارزياب شهرداري با در نظر گرفتن مراتب فوق اقدام بفروش خواهد كرد.

ماده 29 _ معاملات متوسط بطريق حراج و بشرح زير انجام خواهد شد:

1 _ اطلاعات كلي در مورد نوع و مشخصات و مقدار مورد معامله و روز و ساعت و محل حراج و ساير شرايطي كه لازم باشد بايد با يك نوبت آگهي در روزنامه رسمي و حداقل يك نوبت آگهي درروزنامه كثيرالانتشار و در صورت ضرورت به وسايل و طرق انتشاراتي ديگر از قبيل راديو ياتلويزيون يا الصاق آگهي در معابر باطلاع عموم برسد و در آگهي بايد قيد گردد كه در مقابل فروش اشيا وجه نقد دريافت خواهد شد و پرداخت هرگونه ماليات و عوارض بعهده خريدار است

2 _ مورد معامله بايد قبلا ارزيابي شود و فهرست قيمت قبل از انجام حراج در پاكت لاك و مهرشده در اختيار كميسيون حراج كه بشرح مذكور در بند 3 اين ماده تشكيل خواهد شد قرار گيرد حراج از بهاي ارزيابي شروع شده و با خريداري كه بالاترين بها را پيشنهاد كند معامله انجام خواهد شد واگر بقيمت ارزيابي شده داوطلب پيدا نشود بايد ارزيابي

تجديد شود.

3 _ كميسيون حراج حداقل از پنج نفر بشرح زير تشكيل خواهد شد:

1 _ مسئول امور مالي يا نماينده او.

2 _ مسئول تداركات يا نماينده او.

3 _ مسئول بازرسي يا نماينده او.

4 _ مسئول امور حقوقي يا نماينده او.

5 _ مسئول واحد تقاضاكننده يا نماينده او.

ماده 30 _ معاملات عمده بطريق مزايده و با انتشار آگهي بشرح زير بعمل ميايد.

1 _ در آگهي مزايده شرايطي كه طبق اين آيين نامه براي آگهي مناقصه پيش بيني شده در صورتيكه با عمل مزايده منطبق باشد بايد رعايت شود.

2 _ مقرراتي كه در اين آيين نامه در مورد ترتيب تشكيل كميسيون مناقصه و كميسيون مقرر درماده 14 و اتخاذ تصميم در كميسيون هاي مذكور و اجراي تصميم كميسيونها و انعقاد قرارداد وتحويل مورد معامله معين شده در صورتيكه با عمل مزايده منطبق باشد بايد اجرا شود.

فصل ششم _ ترك مناقصه يا مزايده و حراج ( ماده 31 تا 34

ماده 31 _ در موارد زير معاملات بدون تشريفات مناقصه يا مزايده و حراج انجام خواهد شد:

1 _ در مورد معاملاتي كه طرف معامله وزارتخانه و يا موسسه يا شركت دولتي يا شهرداريها ياموسسات وابسته به آنها باشند.

2 _ در مورد خريد اموال و خدمات و حقوق مالي كه به تشخيص شهردار پايتخت منحصر بفردباشد.

3 _ در مورد خريد يا اجاره كردن اموال غير منقول كه طبق نظر كارشناس منتخب شهرداري پايتخت انجام خواهد شد.

4 _ در مورد خريد خدمات هنري و صنايع مستظرفه و كارشناسان

5 _ در مورد خريد كالاهاي انحصاري دولتي و كالاهايي كه از طرف مراجع صالح دولتي براي آنهاتعيين نرخ شده باشد.

6 _ در مورد خريد كالاهاي مورد مصرف روزانه كه در محل نرخ ثابتي از طرف دولت ياشهرداريها

يا مراجع ذيصلاح براي آنها تعيين شده باشد.

7 _ در مورد كرايه حمل و نقل هوايي _ دريايي _ هزينه مسافرت و نظاير آن در صورت وجود نرخ ثابت و مقطوع

8 _ در مورد خريد قطعات يدكي براي تعويض يا تكميل لوازم و تجهيزات ماشين آلات موجودو همچنين ادوات و ابزار و وسايل اندازه گيري دقيق و لوازم آزمايشگاهي علمي و فني و حق اختراع و نظاير آن به تشخيص شهردار پايتخت

تبصره _ در مواردي كه نماينده انحصاري فروش كالاهاي ساخت كارخانه هاي خارجي ياكارخانه هاي داخلي كالا را موجود نداشته باشند يا به نرخ اعلام شده از طرف مراجع رسمي نفروشندشهرداري پايتخت مي تواند كالا را با رعايت مقررات اين آيين نامه خريداري كند و در صورتيكه كالابيش از نرخي كه از طرف مراجع فوق الذكر تعيين شده از نماينده انحصاري فروش يا كارخانه داخلي خريداري شود بايد مراتب را بمراجع تعيين كننده نرخ اعلام كند.

ماده 32 _ در مورد چاپ و صحافي معامله طبق آيين نامه مربوط كه براي امور چاپ و صحافي دستگاههاي دولتي بتصويب هيات وزيران رسيده است انجام خواهد شد.

ماده 33 _ در مواردي كه انجام مناقصه يا مزايده و حراج به تشخيص و طبق گزارش توجيهي واحد مربوط و تاييد كميسيون مقرر در ماده 14 ميسر يا به مصلحت نباشد در اين صورت معامله بارعايت مراتب زير و به ترتيبي كه كميسيون مذكور معين خواهد كرد انجام مي شود.

الف _ در مورد معاملات تا مبلغ ده ميليون ريال با تصويب شهردار تهران در حدود اختيارات تفويض شده به شهردار موضوع تبصره الحاقي به بند 3 اصلاحي ماده 45 قانون شهرداري

ب _ در مورد معاملات از ده ميليون ريال

تا يكصد ميليون ريال با موافقت شهردار تهران و تاييدشوراي شهر و وزارت كشور.

ج _ در مورد معاملات يكصدميليون ريال و بيشتر به پيشنهاد شهردار تهران با تاييد شوراي شهرو وزارت كشور و تصويب هيات وزيران

تبصره _ شهردار تهران مي تواند در موارد مذكور در ماده 33 اختيار خود را تا مبلغ دو ميليون ريال به روساي مناطق شهرداري و مديران كل يا مديران عامل سازمانهاي تابعه و وابسته تفويض نمايد.

ماده 34 _ بهاي اجناس و خدمات و حقوق موضوع بندهاي 2 و 4 و 8 و ماده 31 در صورتي كه طبق تعرفه هاي مبتني بر قانون يا از طرف مراجع صلاحيتدار تعيين نشده باشد قيمت مورد معامله وسيله ارزياب يا كارشناس منتخب شهرداري تعيين و پس از تاييد شهردار تهران معامله انجام خواهدشد.

فصل هفتم _ مقررات عمومي ( ماده 35 تا 40 )

ماده 35 _ دريافت ضمانتنامه بانكي يا اسناد خزانه يا اوراق قرضه دولتي بعنوان سپرده شركت در مناقصه يا مزايده و يا تضمين حسن انجام معامله بلامانع مي باشد و در هر صورت با موافقت شهردار تهران در هر موقع قابل تبديل بيكديگر مي باشند.

ماده 36 _ هرگاه ضمن اجراي قراردادهاي ساختماني و عمراني تغييرات جديدي در مشخصات و نقشه يا نوع كار يا خدمت پيش آيد كه جداگانه انجام پذير نباشد و ميزان بهاي آن كار يا خدمت درفهرست واحد بها پيش بيني و تعيين نشده باشد بهاي عادله واحد كار يا خدمت مورد نظر از طرف قسمت فني با موافقت پيمانكار و تصويب شهردار تهران تعيين خواهد شد ولي ميزان كارها ياخدمات جديد نبايد از صدي ده مبلغ پيمان تجاوز نمايد.

ماده 37 _ در صورتيكه شهرداري بخواهد موافق بند 2 ماده 10 اين آيين نامه ميزان كار يا خدمت يا جنس

موضوع پيمان را كسر يا اضافه نمايد بايد قبل از انقضا مدت به پيمانكار ابلاغ نمايد.

ماده 38 _ اختلافات ناشي از معاملات موضوع اين آيين نامه كه بين طرفين ايجاد مي شود درهياتي مركب از نماينده شهرداري به انتخاب شهردار تهران و نماينده انجمن شهر مطرح مي شود وهيات مذكور مي تواند با طرف قرارداد توافق كند اين توافق براي طرفين قابل اجرا و غير قابل اعتراض خواهد بود و در صورتيكه اختلاف رفع نشود هريك از طرفين مي توانند به دادگاه صلاحيتدار مراجعه نمايد.

ماده 39 _ موسسات تابعه و وابسته شهرداري تهران ، كه داراي شخصيت حقوقي بوده و بطريق بازرگاني اداره مي شوند در صورتيكه داراي آيين نامه معاملات مخصوص خود نباشند معاملات خودرا طبق مقررات اين آيين نامه انجام خواهند داد.

ماده 40 _ آيين نامه معاملات شهرداري تهران مصوب سال 1344 از تاريخ اجراي اين آيين نامه لغو مي شود.

تصويبنامه در خصوص تغيير سقف ترك تشريفات مناقصه يا مزايده در معاملات عمده شهرداريها

شماره 14182 _ 23/8/1372 روزنامه رسمي

وزارت كشور

هيات وزيران در جلسه مورخ 2/8/1372 بنا به پيشنهاد شماره 43/3/1/1/2558 مورخ 27/11/1371 وزارت كشور و به استناد بند (ج ماده (4) آيين نامه مالي شهرداري ها _ مصوب 1346 _ تصويب نمود:

تصويب نامه شماره 10045/ ت 208 ه مورخ 5/7/1372 به شرح زير اصلاح مي شود:

عبارت (تا دويست ميليون (200000000)ريال در مصوبه شماره 10045/ت ه مورخ 5/7/1372 هيات وزيران به عبارت (تا يك ميليارد (1000000000)ريال تغيير داده مي شود.

معاون اول رييس جمهور _ حسن حبيبي

قانون تطبيق سقف معاملات شهرداريهاي كشور و شهرداري تهران با نصابهاي مذكور در قانون اصلاح بندهاي الف

شماره 15242 _ 11/4/1376 روزنامه رسمي

ماده واحده سقف معاملات جزيي متوسط و عمده موضوع ماده (1) آيين نامه مالي شهرداريها مصوب 1346 و ماده (1) اصلاحي آيين نامه معاملات شهرداري تهران مصوب 1362 ومطابق نصابهاي مندرج دربندهاي (الف ، (ب ، (ج جز (1) ماده واحده قانون اصلاح بندهاي الف ، (ب و (ج ماده (80) و ماده (86) قانون محاسبات عمومي كشور ، مصوب 1373، و تغييرات بعدي آن تعيين مي شود.

تصويبنامه در خصوص ماده (63) قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران -

شماره 25598/ت 23078 ه _ 19/6/1379 روزنامه رسمي

هيات وزيران در جلسه مورخ 13/6/1379 بنا به پيشنهاد شماره 5921/14375/56 مورخ 17/3/1379 وزارت امور اقتصادي و دارايي و به استناد ماده (63) قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران _ مصوب 1379 _ و با توجه به شاخص اعلام شده توسط بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران نسبت به سال 1378 تصويب نمود:

ماده 1 _ نصابهاي مندرج در بندهاي (الف ، (ب و (ج ماده (80) و ماده (86) قانون محاسبات عمومي كشور و اصلاحيه مربوط ، موضوع قانون اصلاح بندهاي (الف ، (ب و (ج ماده (80) ماده 86) قانون محاسبات عمومي كشور _ مصوب 1373 _ در سال 1379 به شرح زير تغيير مي يابد:

الف _ معاملات جزيي معاملاتي كه مبلغ آن از يك ميليون و دويست هزار ريال تجاوز نكند.

ب _ معاملات متوسط معاملاتي كه مبلغ آن از يك ميليون و دويست هزار ريال بيشتر باشد و از هيجده ميليون ريال تجاوز نكند.

ج _ معاملات عمده معاملاتي كه مبلغ آن از هيجده ميليون ريال بيشتر باشد.

و_ مبلغ موضوع ماده (86) قانون محاسبات عمومي كشور و اصلاحيه آن به مبلغ يكصد

وهشتاد ميليون ريال افزايش مي يابد.

ماده 2 _ نصاب معاملات موضوع ماده (87) قانون محاسبات عمومي كشور و اصلاحيه آن موضوع قانون تغيير نصاب معاملات موضوع ماده (87) قانون محاسبات عمومي كشور _مصوب 1372 _ در سال 1379 به مبلغ يك ميليارد و دويست ميليون ريال تغيير مي يابد.

ماده 3 _ نصابهاي تعيين شده از ابتداي سال 1379 و تا زماني كه اصلاح نشده باشد قابل اجراخواهد بود.

آيين نامه اجرايي بند (3) از ماده (24) قانون مالياتهاي مستقيم - مصوب 1366

روزنامه رسمي شماره 14300 مورخ 23/1/1373

شماره 224/ ت 417

ماده 1 _ استفاده از معافيت مالياتي نسبت به اموالي كه براي سازمانهاي مذكور در بندهاي (1)،(2) و (4) ماده (2) قانون مالياتهاي مستقيم مصوب 1366 كه از اين پس به اختصار قانون ناميده مي شود، يا امور مندرج در بند (3) ماده مزبور مورد وقف يا حبس يا نذر واقع گردد يا به موجب وصيت نامه قطعي شده مورد وصيت واقع شده است موكول به رعايت مقررات زير خواهد بود:

الف _ در صورتي كه وقف يا حبس يا نذر يا وصيت براي سازمانها و موسسات مندرج دربندهاي (1)، (2) و (4) ماده (2) قانون باشد گواهي لازم مبني بر اينكه مال در اختيار آنها قرار گرفته است حسب مورد بايد به امضاي بالاترين مقام اجرايي از سازمانها موسسات مذكور اخذو به ضميمه يك نسخه از تصوير يا رونوشت مصدق وقف نامه يا حبس نامه يا نذرنامه يا وصيت نامه به اداره امور اقتصادي و دارايي محل تسليم شود.

ب _ در صورتي كه وقف يا حبس يا نذر يا وصيت براي انجام امور مندرج در بند (3) ماده (2)قانون باشد بايد گواهي لازم از مراجع صلاحيتدار دولتي يا شهرداري مربوط يا مرجع مورد قبول دولت

مبني بر اعمال نظارت اخذ و به انضمام نسخه اي از تصوير يا رونوشت مصدق وقف نامه ياحبس نامه يا نذر نامه يا وصيت نامه معتبر به اداره امور اقتصادي و دارايي محل تسليم شود.

ماده 2 _ حق نظارت دولت يا شهرداري يا مراجعي كه مورد قبول دولت واقع مي شوند به يكي از جهات زير حاصل خواهد شد:

الف _ به موجب قانون ايجاد شده يا بشود.

ب _ مستند به وقف نامه يا حبس نامه يا نذرنامه يا وصيت نامه معتبر باشد.

ج _ از طرف متصدي امور وقف حبس نذر و يا وصي داده شود.

د _ انجام امور مندرج در بند (3) ماده (2) قانون به يكي از سازمانها و موسسات مذكور دربندهاي (1) و (2) ماده مزبور محول شده باشد.

ماده 3 _ اداره امور اقتصادي و دارايي محل مكلف است ظرف سي روز پس از دريافت گواهينامه موضوع بندهاي الف و ب ماده (1) اين آيين نامه گواهي معافيت مالياتي مقرر در ماده (24) قانون مالياتهاي مستقيم را صادر و به متقاضي تسليم كند.

تبصره _ معافيت مزبور مانع از اجراي تبصره (3) ماده (32) قانون مالياتهاي مستقيم و مطالبه ماليات متعلقه نخواهد بود.

معاون اول رئيس جمهور _ حسن حبيبي

آيين نامه اجراي بندهاي ( الف و ب ) ماده 127 ق .م م - مصوب اسفند ماه 1366

شماره و تاريخ 19024/4240/4/30 _ 25/04/68

ماده 1 _ سازمانهاي خيريه يا عام المنفعه يا وزارتخانه ها يا موسسات دولتي يا شركتهاي دولتي يا شهرداريها يا نهادهاي انقلاب اسلامي موضوع بند ( الف ) بايد بموجب قانون يا اساسنامه تاسيس يا وقف نامه يا مصوبات دولت حسب مورد مجاز به پرداخت كمكهاي نقدي و غيرنقدي بلاعوض باشند.

ماده 2 _ وجوه يا كمكهاي مالي اهدايي موضوع بند ( ب ) با احراز

شرايط ذيل مشمول ماليات اتفاقي نخواهد بود.

اولا _ وقوع خسارت ناشي از حوادث مذكور در بند ( ب ) بوده و به تاييد فرماندار يا بخشدارمحل وقوع خسارت رسيده باشد.

ثانيا _ ميزان خسارت وارده توسط مميز مالياتي و نماينده دادگستري محل وقوع خسارت و عندالاقتضا با استفاده از اظهارنظر اشخاص بصير و مطلع كه از طرف فرماندار يا بخشدار محل معرفي خواهد شد تعيين شده باشد ميزان خسارتي كه به ترتيب مذكور تعيين مي شود براي استفاده از معافيت مالياتي قطعي است

ثالثا _ وجه يا كمك مالي ظرف يكسال از تاريخ وقوع خسارت اهدا شده باشد.

رابعا _ مجموع وجوه يا كمكهاي مالي از طرف اشخاص به هر خسارت ديده بيش از خسارت وارده نباشد اهدايي مازاد بر خسارت وارده مشمول ماليات اتفاقي خواهد بود.

ماده 3 _ اشخاص مذكور در ماده يك و پرداخت كنندگان وجوه يا كمكهاي مالي موضوع بند ( ب ) مكلفند ظرف يك ماه از تاريخ پرداخت فهرست مبلغ پرداختي و در صورتيكه پرداخت غيرنقدي باشد نوع و قيمت تمام شده آن و هويت و نشاني دريافت كننده را در تهران به اداره كل خدمات مالياتي و در مراكز استانها به ادارات كل امور اقتصادي و دارايي و در شهرستانها به ادارات امور اقتصادي و دارايي محل ارسال نمايند. در مواردي كه پرداخت به علت خسارت ناشي از حوادث مذكور در بند ( ب ) باشد فهرست ارسالي بايد از جهت وقوع خسارت به تاييد فرماندار يا بخشدارمحل برسد.

ماده 4 _ در صورتيكه پرداخت كنندگان موضوع بندهاي ( الف ) و ( ب ) ترتيبات و شرايط وتكاليف مقرر در اين آيين نامه را حسب مورد رعايت

ننموده و يا در موعد مقرر انجام ندهند بادريافت كنندگان متضامنا مسيول پرداخت ماليات متعلقه خواهند بود. احراز و رعايت بندهاي ثانيا ورابعا ماده (2) بعهده پرداخت كنندگان نبوده و مشمول حكم اين ماده نخواهد بود.

ماده 5 _ ادارات مذكور در ماده (3) اين آيين نامه واصله را براي رسيدگي و نگهداري سوابق و درصورت لزوم تشخيص درآمد و مطالبه ماليات متعلقه به حوزه مالياتي ذيربط ارسال خواهد نمود.

قانون نحوه انتشار اوراق مشاركت - مصوب 30/6/76

ماده 1 _ به منظور مشاركت عموم در اجراي طرحهاي عمراني انتفاعي دولت مندرج در قوانين بودجه سالانه كل كشور و طرحهاي سودآور توليدي و ساختماني و خدماتي ، به دولت و شركتهاي دولتي و شهرداريها و موسسات و نهادهاي عمومي و غيردولتي و موسسات عام المنفعه و شركتهاي وابسته به دستگاههاي مذكور و همچنين شركتهاي سهامي عام و خاص و شركتهاي تعاوني توليدي اجازه داده مي شود طبق مقررات اين قانون قسمتي از منابع مالي مورد نياز براياجراي طرحهاي مذكور شامل منابع مالي لازم براي تهيه مواد اوليه مورد نياز واحدهاي توليدي را ازطريق انتشار و عرضه اوراق مشاركت تامين نمايند.

تبصره _ تشخيص انتفاعي بودن طرحهاي عمراني دولت موضوع اين ماده با رعايت تعريف قانوني ( طرح انتفاعي ) به عهده هياتي مركب از نمايندگان وزارت امور اقتصادي و دارايي سازمان برنامه بودجه و بانك مركزي جمهوري سلامي ايران مي باشد. اين قبيل طرحها در پيوست طرحهاي عمراني لوايح بودجه سالانه كل كشور با علامت مشخص درج خواهد شد.

ماده 2 _ اوراق مشاركت اوراق بهادار با نام يابي نامي است كه به موجب اين قانوني به قيمت اسمي مشخص براي مدت معين منتشر مي شود و به سرمايه گذاراني

كه قصد مشاركت در اجراي طرحهاي موضوع ماده (1) را دارند واگذار مي گردد. دارندگان اين اوراق به نسبت قيمت اسمي ومدت زمان مشاركت در سود حاصل از اجراي طرح مربوط شريك خواهند بود.

خريد و فروش اين اوراق مستقيما و يا از طريق بورس اوراق بهادار مجاز مي باشد.

ماده 3 _ انتشار اوراق مشاركت از طرف دولت براي تامين منابع مالي مورد نياز جهت اجراي طرحهاي عمراني انتفاعي دولت موضوع ماده (1) به ميزاني كه در قوانين بودجه سالانه كل كشور پيش بيني مي شود مجاز خواهد بود.

تضمين بازپرداخت اصل و سود علي الحساب و سود تحقق يافته اين قبيل اوراق توسط وزارت امور اقتصادي و دارايي از محل اعتبارات رديف هاي خاصي كه توسط سازمان برنامه و بودجه و به همين منظور در قوانين بودجه سالانه كل كشور پيش بيني مي شود به عمل خواهد آمد.

تبصره _ انتشار اوراق مشاركت به منظور تامين منابع مالي لازم براي اجراي طرحهاي عمراني انتفاعي دولت مندرج در قوانين بودجه سالانه كل كشور كه مجري آنها شركتهاي دولتي و يا شهرداريها مي باشند نيز مشمول حكم اين ماده مي باشد.

ماده 4 _ بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران طرحهاي مشمول اين قانون به استثنا طرح عمراني انتفاعي دولت موضوع ماده (3) را كه توسط شركتهاي دولتي شهرداري ها و موسسات وشركتهاي غيردولتي موضوع ماده (1) ارايه مي شود بررسي نموده و در صورتي كه داراي توجيهات كامل اقتصادي فني و مالي باشد، پس از ارايه تضمين كافي توسط موسسه و يا شركت متقاضي به بانك عامل مجوز انتشار اوراق مشاركت به ميزان لازم صادر خواهد كرد.

تبصره 1 _ درخواست انتشار اوراق مشاركت توسط شركتهاي دولتي قبل از ارايه به بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران بايد به

تصويب مجمع عمومي و يا شوراي عالي شركتهاي مربوط رسيده باشد.

تبصره 2 _ حداكثر ميزان (سقف اوراق مشاركت قابل انتشار براي طرحهاي موضوع اين ماده در هر سال با توجه به سياستهاي پولي و مالي كشور توسط شوراي پول واعتبار تعيين و اعلام مي گردد.

تبصره 3 _ ميزان (سقف اوراق مشاركت قابل انتشار براي طرحهاي موضوع اين ماده در موردهر يك از متقاضيان مي بايستي متناسب با خالص دارايي هاي وي (مجموع دارايي ها منهاي مجموع بدهي ها) باشد.

ماده 5 _ شركتهاي دولتي شهرداريها و موسسات و شركتهاي غيردولتي ، موضوع ماده (1) درصورت انتشار اوراق مشاركت مكلف اند بازپرداخت اصل و سود متعلق را در سررسيدهاي مقرر دراوراق مذكور، تعهد و تضمين نمايند. در صورت عدم ايفاي تعهدات مزبور در سررسيدهاي مقرر ،بانك عامل مكلف است از محل تضمين مذكور در ماده (4) رأسا اقدام نمايد.

تبصره _ پرداخت سود علي الحساب به ترتيبي كه در اوراق مشاركت قيد مي شود مجازمي باشد.

ماده 6 _ شركتهاي سهامي عام مي توانند طبق اين قانون اوراق مشاركت قابل تبديل يا تعويض باسهام منتشر كنند. شرايط و نحوه تبديل و تعويض اين قبيل اوراق طبق آيين نامه اجرايي اين قانون خواهد بود.

ماده 7 _ مبالغ پرداختي و يا تخصيصي بابت سود متعلق به اوراق مشاركت مشمول ماليات مقطوع به نرخ پنج درصد (5%) مي باشد و به سود اوراق مشاركت و معاملات اوراق مذكور هيچگونه ماليات ديگري تعلق نمي گيرد. پرداخت كنندگان سود اوراق مشاركت اعم از علي الحساب و قطعي مكلفند در هر پرداخت يا تخصيص به حسابي كه توسط خزانه داري كل تعيين مي شود واريز و رسيد آن را ظرف سي روز از تاريخ واريز همراه با فهرستي متضمن ميزان

سود پرداختي به حوزه مالياتي مربوط تسليم نمايند.

پرداخت كنندگان سود اين اوراق مشاركت و در صورت تخلف از انجام تكاليف مذكور مشمول مقررات متن ماده 199 قانون مالياتهاي مستقيم مصوب اسفند ماه 1366 خواهند بود.

تبصره _ پرداخت ماليات سود پرداختي و يا تخصيصي به اوراق مشاركتي كه قبل از تاريخ اجراي اين قانون منتشر شده است با نرخ مقرر در اين ماده برعهده دستگاههاي منتشر كننده اوراق مذكور مي باشد.

ماده 8 _ در صورتي كه شركتهاي سهامي خاص وابسته به دستگاههاي مذكور درماده (1) اين قانون به سهامي عام تبديل شوند، دارندگان اوراق مشاركت شركتهاي مزبور در خريد سهام از اولويت برخوردار مي باشند.

ماده 9 _ سود پرداختي به دارندگان اوراق مشاركت جزو هزينه هاي قابل قبول در حساب مالياتي موضوع ماده (148) قانون مالياتهاي مستقيم محسوب مي گردد.

ماده 10 _ مصرف وجوه حاصل از واگذاري اوراق مشاركت در غير اجراي طرحهاي مربوط ، درحكم تصرف غيرقانوني در وجوه و اموال عمومي محسوب خواهد شد.

ماده 11 _ مقررات مواد 2 و 5 و 7و 8و 9و 10و 12 اين قانون و تبصره هاي ذيل مواد مذكورشامل اوراق مشاركتي كه تا قبل از اجراي آن منتشر شده اند نيز مي گردد.

ماده 12 _ آيين نامه اجرايي اين قانون متضمن مشخصات طرحهاي سودآوري توليدي ساختماني و خدماتي شرايط و ميزان و نحوه انتشار و عرضه اوراق مشاركت و چگونگي تبديل وتعويض اوراق مذكور با سهام شركتهاي سهامي عام و همچنين نحوه اعمال نظارت بر اجراي صحيح اين قانون با پيشنهاد مشترك وزارت امور اقتصادي و دارايي سازمان برنامه و بودجه و بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران و سازمان بورس اوراق بهادار ظرف مدت شش ماه به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده

13 _ وزارت امور اقتصادي و دارايي و بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران مكلفندگزارشي متضمن ميزان و انواع اوراق مشاركت منتشره طي هر سال را همراه با اظهارنظر در خصوص آثار اقتصادي انتشار اوراق مذكور براي اطلاع كميسيونهاي برنامه و بودجه امور اقتصادي و دارايي وتعاون و ديوان محاسبات و بودجه مجلس شوراي اسلامي ارسال نمايند.

قانون فوق مشتمل بر سيزده ماده و هفت تبصره در جلسه علني روز يكشنبه مورخ سي ام شهريور ماه يكهزار و سيصد و هفتاد و شش مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 2/7/1376 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

رييس مجلس شوراي اسلامي _ علي اكبر ناطق نوري

آيين نامه اجرايي قانون نحوه اوراق مشاركت - مصوب 18/5/1377 هيات وزيران

ماده 1 _ در اين آيين نامه اصطلاحات زير در معاني مشروح به كار رفته است

_ قانون قانون نحوه انتشار اوراق مشاركت

_ طرحهاي عمراني انتفاعي دولت منظور طرحي است كه در مدت معقولي پس از شروع بهره برداري علاوه بر تامين هزينه هاي جاري و استهلاك سرمايه سود متناسبي به تبعيت از سياست دولت را نيز عايد نمايد. منظور از انتفاع ، انتفاع مالي است به نحوي كه فايده هاي ناشي از بهره برداري طرح قابل فروش و قابل تقويم به پول باشد.

اوراق مشاركت اوراق بهادار با نام يا بي نامي است كه به موجب قانون يا مجوز بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران به قيمت اسمي مشخص براي مدت معين و براي تامين بخشي از منابع مالي مورد نياز طرحهاي عمراني _ انتفاعي دولت مندرج در قوانين بودجه سالانه كشور يا براي تامين منابع مالي مورد نياز جهت ايجاد ، تكميل و توسعه طرحهاي سودآور توليدي ، ساختماني وخدماتي شامل منابع مالي لازم براي تهيه مواد اوليه مورد نياز واحدهاي توليدي

توسط دولت ، شركتهاي دولتي ، شهرداري ها و موسسات و نهادهاي عمومي غيردولتي و موسسات عام المنفعه وشركتهاي وابسته به دستگاههاي مذكور ، شركتهاي سهامي عام و خاص و شركتهاي تعاوني توليدمنتشر مي شود و به سرمايه گذاراني كه قصد مشاركت در اجراي طرحهاي ياد شده را دارند از طريق عرضه عمومي واگذار مي گردد.

اوراق مشاركت قابل تعويض با سهام اوراقي است كه توسط شركتهاي سهامي عام منتشر و درسررسيد نهايي با سهام ساير شركتهاي پذيرفته شده در سازمان بورس اوراق بهادار تعويض مي شود.

اوراق مشاركت قابل تبديل به سهام اوراقي است كه توسط شركتهاي سهامي عام منتشر و درسررسيد نهايي يا زمان تحقق افزايش سرمايه به سهام شركتهاي موضوع طرح اوراق مشاركت ، تبديل مي گردد.

ناشر:دستگاه دولتي يا غيردولتي است كه به موجب ماده (1) قانون ، اجازه انتشار اوراق مشاركت را دارد.

عامل بانكي است كه از طرف ناشر نسبت به عرضه اوراق براي فروش ، پرداخت سودعليالحساب و قطعي ، بازپرداخت اصل مبلغ اوراق مشاركت در سررسيد مربوط يا بازخريد آن قبل از سررسيد ، كسر و پرداخت ماليات موضوع ماده (7) قانون وانجام ساير امور مرتبط ، طبق قراردادعامليت مبادرت مي ورزد.

امين شخص حقيقي يا حقوقي است كه از طرف بانك مركزي انتخاب مي شود و به منظور حفظ منافع دارندگان اوراق مشاركت و حصول اطمينان از صحت عمليات ناشر در طرح ، نسبت به مصرف وجوه ، نحوه نگهداري حسابها و صورتهاي مالي و عملكرد اجرايي ناشر به موجب قرارداد منعقدشده ، مستمرا رسيدگي و اظهارنظر مي نمايد. وظايف امين در مورد طرح هاي عمراني _ انتفاعي دولت به مسئوليت سازمان برنامه و بودجه انجام خواهدشد.

بانك مركزي بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران

هيات تشخيص هياتي است

مركب از نمايندگان وزارت امور اقتصاد و دارايي ، سازمان برنامه وبودجه و بانك مركزي كه انتفاعي بودن طرحهاي عمراني دولت را مورد تاييد قرار مي دهد.

ماده 2 _ دارندگان اوراق مشاركت به نسبت قيمت اسمي و مدت زمان مشاركت در نتيجه مالي حاصل از اجراي طرح هاي مربوط سهيم خواهند بود.

ماده 3 _ هر ورقه مشاركت نشان دهنده ميزان قدر السهم دارنده آن در مشاركت است با فروش اوراق مشاركت رابطه وكيل و موكل بين مباشر و خريدار اوراق محقق مي شود. ( ناشر ) به وكالت ازطرف خريداران اوراق مي تواند نسبت به مصرف وجوه حاصل از فروش اوراق جهت اجراي طرح وخريد و فروش هرگونه كالا ، خدمت و دارايي مربوط به طرح اقدام نمايد. انتقال اوراق به اختيارتفويضي تحت عنوان وكالت خدشه وارد نمي نمايد و اين رابطه تا سررسيد اوراق مباشر و دارندگان اوراق نافذو معتبر است

ماده 4 _ مصرف وجوه حاصل از واگذاري اوراق مشاركت در غير اجراي طرحهاي مربوط درحكم تصرف غيرقانوني در وجوه و اموال عمومي محسوب خواهد شد.

ماده 5 _ بانك مركزي در صورت تاييد فني _ اقتصادي و مالي طرحهاي مشمول قانون كه ازطرف متقاضيان آن با تاييد عامل ارايه مي شود با در نظر داشتن شرايط انتشار اوراق مشاركت ، مجوزلازم را ظرف مدت يك ماه از تاريخ دريافت گزارش در چهارچوب اين آيين نامه صادر مي نمايد.

تبصره 1 _ گزارش توجيهي فني _ اقتصادي و مالي طرحهاي غيردولتي مذكور بايد قبل ازارسال به بانك مركزي مورد بررسي و تاييد عامل قرار گيرد. مدت رسيدگي بانك عامل حداكثر يك ماه خواهد بود.

تبصره 2 _ در مورد طرحهاي عمراني _ انتفاعي دولت ، مطابق ماده

7 اين آيين نامه عمل خواهدشد.

ماده 6 _ حداكثر ميزان (سقف اوراق مشاركت قابل انتشار براي طرحهاي موضوع ماده (4)قانون در هر سال با توجه به سياستهاي پولي و مالي كشور توسط شوراي پول و اعتبار تعيين و اعلام مي گردد.

ماده 7 _ گزارش توجيه فني _ اقتصادي و مالي طرحهاي عمراني _ انتفاعي دولت بايد به سازمان برنامه و بودجه ارايه شود. سازمان برنامه و بودجه گزارش مزبور را همراه با نظرات كارشناسي خودظرف يك ماه در هيات تشخيص انتفاعي بودن طرح هاي عمراني _ انتفاعي دولت ، مذكور در ماده 1) آيين نامه مطرح و هيات تشخيص حداكثر ظرف يك ماه نظر قطعي خود را در مورد انتفاعي بودن از طريق سازمان برنامه و بودجه به دستگاه هاي اجرايي اعلام مي نمايد.

طرح هاي عمراني _ انتفاعي دولتي كه به تاييد هيات تشخيص رسيده باشد توسط سازمان برنامه و بودجه در لايحه بودجه سال آينده با علامت مشخص درج خواهد شد.

تضمين بازپرداخت اصل و سود علي الحساب و سود تخصيص يافته اوراق مشاركت عمراني دولت طبق ماده (3) قانون خواهد بود.

ماده 8 _ حداقل سهم الشركه ناشر در هر طرح (اعم از آورده نقدي و غيرنقدي و ميزان (سقف فردي اوراق مشاركت قابل انتشار براي طرحهاي موضوع اوراق مشاركت (به استثناي طرحهاي عمراني _ انتفاعي دولت با رعايت وضعيت مالي و اعتباري ناشر توسط بانك مركزي تعيين مي شود.

ماده 9 _ تاريخ ، شرايط و مراحل انتشار و عرضه اوراق به پيشنهاد ناشر و با موافقت بانك مركزي ، با توجه به شرايط بازار سرمايه تعيين مي شود. تمديد مهلت عرضه با تاييد بانك مركزيامكان پذير است

ماده 10 _ ناشر پس از اخذ مجوز انتشار اوراق مشاركت بايد مراتب را

از طريق رسانه هاي جمعي به اطلاع عموم برساند. متن اطلاعيه انتشار بايد قبلا به تاييد عامل برسد.

ماده 11 _ در صورت فروش صددرصد اوراق مشاركت منتشر شده در مدت مقرر ، بانك مركزياجازه برداشت از وجوه جمع آوري شده را به ناشر خواهد داد. در صورت عدم فروش صد درصداوراق مشاركت منتشر شده در مدت مذكور بانك مركزي بايد از طريق تمديد مهلت فروش يا طرق ديگر چگونگي تامين كسري منابع مورد نياز طرح را توسط ناشر تعيين نمايد. در صورت عدم تامين كسري منابع توسط ناشر طي مهلت مقرر ، بانك مركزي دستور انتشار اطلاعيه مربوط به استردادوجوه دارندگان اوراق مشاركت را حداكثر ظرف يك هفته به عامل خواهد داد. هزينه هاي مالي ناشياز اين امر برعهده ناشر خواهد بود.

ماده 12 _ بانك مركزي به منظور حصول اطمينان از بازپرداخت اصل اوراق مشاركت درسررسيد ، به تشخيص خود ، ناشر را ملزم به تامين تضمينهاي لازم نزد عامل مي نمايد.

ماده 13 _ ميزان سود قطعي قابل پرداخت به دارندگان اوراق ، پس از خاتمه اجراي طرح توسط امين طرح ظرف پنج ماه پس از سررسيد نهايي محاسبه و به تاييد بانك مركزي خواهد رسيد.

ماده 14 _ بانك مركزي وظايف و اختيارات امين و ميزان حق الزحمه خدمات مربوط و ترتيب پرداخت آن را طي قرارداد منعقد شده با وي تعيين مي نمايد.

ماده 15 _ ناشر موظف است بازپرداخت اصل و سود متعلق را در سررسيدهاي مقرر در اوراق ، تعهد كند و وثايق لازم را براي تضمين بازپرداخت اصل و سود متعلق به اوراق توسط عامل ، دراختيار عامل قرار دهد. در صورت عدم ايفاي تعهدات در سررسيدهاي مقرر ، عامل

مكلف است ازمحل تضمين مذكور راسا اقدام نمايد. مهلت پرداخت مابه التفاوت سودهاي قطعي و سودهاي عليالحساب پرداخت شده برحسب انواع اوراق حداكثر شش ماه پس از سررسيد نهايي اوراق ، خواهد بود.

ماده 16 _ ناشر موظف است طبق اعلام عامل وجوه لازم را جهت پرداخت سود و اصل اوراق مشاركت ، در سررسيدهاي مربوط تامين ودر اختيار عامل قرار دهد. هرگونه تاخير در تامين منابع فوق ، مشمول پرداخت وجه التزام تاخير تامين منابع به ميزان مقرر در قرارداد عامليت خواهد شد.

ماده 17 _ ناشر موظف به انجام ساير تعهداتي است كه به هنگام فروش اوراق ، پذيرفته و آن تعهدات ، مورد تاييد بانك مركزي نيز قرار گرفته است

ماده 18 _ اعطاي هرگونه امتيازي به دارندگان اوراق مشاركت از جمله اختيار تعويض يا تبديل اوراق مشاركت و تخفيفات فروش منوط به موافقت بانك مركزي و اخذ تضمينات لازم توسط عامل است

تبصره _ اعطاي اين گونه امتيازات از جمله تعهداتي به حساب ميايد كه بايد به موقع ايفا گرددو تاخير در اعطاي آن مشمول خسارت ناشي از تاخير زماني و افزايش قيمت خواهد بود.

ماده 19 _ ناشر موظف است چنانچه اوراق علاوه بر سازمان بورس اوراق بهادار (كه با مجوزسازمان بورس صورت مي گيرد) توسط عامل نيز قابل معامله و قابل بازخريد قبل از سررسيد باشد ، وجوه لازم راجهت بازخريد اوراق ، طبق قرارداد عامليت در اختيار عامل قرار دهد.

ماده 20 _ ناشر موظف است حق الزحمه انجام خدمات امين را به ترتيب مقرر در قرارداد منعقدشده بين بانك مركزي و امين پرداخت نمايد و بلافاصله پس از فروش اوراق ، سيستم حسابداري مطابق با استانداردهاي موردقبول سازمان

حسابرسي در مورد طرح مورد نظر به طور جداگانه وخارج از ساير عمليات و فعاليتهاي خود ، مستقر و به مورد اجرا گذارد.

تبصره _ امين طرحهاي عمراني _ انتفاعي دولت از مفاد اين ماده مستثني است

ماده 21 _ ناشر موظف است اطلاعيه حاوي گزارش وضعيت مالي و عملكرد اجرايي طرح راهمراه اظهارنظر امين ، پس از كسب مجوز انتشار اطلاعيه از بانك مركزي ، حداقل هر شش ماه يا درمقاطعي كه توسط بانك مركزي تعيين مي گردد از طريق يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار منتشرنمايد.

ماده 22 _ امين موظف است نسبت به مصرف وجوه ، نگهداري حسابها و صورت هاي مالي طرح رسيدگي و اظهارنظر نمايد و گزارشهاي مربوط را حداكثر هر شش ماه يك بار به بانك مركزيارايه دهد.

ماده 23 _ امين مكلف است نسبت به مقررات و ضوابط حاكم بر معاملات ناشر در طرح همچنين انطباق معاملات انجام شده با ضوابط و مقررات مربوط رسيدگي و اظهارنظر نمايد.همچنين امين مكلف است ظرف مدتي كه به موجب قرارداد منعقد شده با بانك مركزي تعيين مي شود ، نسبت به كفايت روشهاي حسابداري ناشر در طرح رسيدگي و اظهارنظر نمايد.

ماده 24 _ عامل ، اوراق مشاركت را براي فروش عرضه و سود علي الحساب اوراق را پس از كسرماليات در مقاطع تعيين شده پرداخت مي نمايد.

ماده 25 _ عامل ، اصل مبلغ اوراق رادر سررسيد با رعايت ماده (15) اين آيين نامه بازپرداخت مي نمايد.

ماده 26 _ عامل ، سود قطعي اوراق مشاركت را پس از كسر ماليات و تاييد بانك مركزي پرداخت مي نمايد.

ماده 27 _ چگونگي پرداخت ماليات موضوع تبصره ماده (7) قانون ، حداكثر سه ماه پس از ابلاغ اين آيين نامه توسط وزارت

امور اقتصادي و دارايي و بانك مركزي تعيين مي شود.

ماده 28 _ شركتهاي سهامي عام پذيرفته شده در سازمان بورس اوراق بهادار با تاييد قبلي سازمان مذكور و رعايت ضوابط مربوط مي توانند اوراق مشاركت قابل تبديل و تعويض با سهام منتشر نمايند.

ماده 29 _ اوراق مشاركت ممكن است قابل تعويض با سهام ساير شركتهاي پذيرفته شده درسازمان بورس اوراق بهادار باشد. در اين صورت ناشر موظف است حداقل به ميزان اوراق مشاركت قابل تعويض ، موجودي سهام شركتهاي مذكور را تا سررسيد نهايي اوراق مشاركت نگهداري نمايد.

ماده 30 _ اوراق مشاركت ممكن است قابل تبديل به سهام شركت (سهامي عام باشد در اين صورت مجمع عمومي فوق العاده بنا به پيشنهاد هيات مديره و گزارش خاص بازرس يا بازرسان شركت اجازه انتشار اوراق مشاركت را مي دهد و شرايط و مهلتي را كه طي آن دارندگان اين گونه اوراق خواهند توانست اوراق خود را به سهام شركت تبديل كنند تعيين و اجازه افزايش سرمايه را به هيات مديره خواهد داد.

تبصره _ مابه التفاوت سود قطعي و سود علي الحساب مي تواند قابل تعويض يا تبديل به سهام باشد.

ماده 31 _ حق تقدم سهامداران شركت در خريد سهام قابل تبديل با اوراق مشاركت با تصويب مجمع عمومي فوق العاده شركت منتفي خواهد بود.

ماده 32 _ شرايط مشاركت و ترتيب تعويض و تبديل ورقه مشاركت به سهام بايد در ورقه مشاركت قيد شود. تبديل و تعويض ورقه مشاركت به سهم منوط به درخواست دارنده ورقه مشاركت است

ماده 33 _ در مورد ماده (30) هيات مديره شركت بر اساس تصميم مجمع عمومي مذكور درهمان ماده در پايان مهلت مقرر معادل مبلغ بازپرداخت نشده اوراق مشاركتي كه جهت تبديل به سهام شركت عرضه

شده است سرمايه شركت را افزايش داده و پس از ثبت اين افزايش در مرجع ثبت شركتها سهام جديد صادر خواهد كرد و به دارندگان اوراق مذكور معادل مبلغ بازپرداخت نشده اوراقي كه به شركت تسليم كرده اند سهم خواهد داد.

ماده 34 _ از تاريخ تصميم مجمع مذكور در ماده (30) تا سررسيد نهايي اوراق يا زمان تحقق افزايش سرمايه موضوع اوراق مشاركت ، شركت نمي تواند اوراق مشاركت جديد قابل تعويض ياقابل تبديل به سهام منتشر كند يانسبت به كاهش يا افزايش سرمايه اقدام نمايد يا سرمايه خود رامستهلك سازد يا آن را از طريق بازخريد سهام كاهش دهد يا اقدام به تقسيم اندوخته كند يا درنحوه تقسيم منافع تغييراتي بدهد. كاهش سرمايه شركت در نتيجه زيانهاي وارد شده كه منتهي به تقليل مبلغ اسمي سهام يا تقليل تعداد سهام بشود شامل سهامي كه دارندگان اوراق مشاركت در نتيجه تبديل اوراق خود دريافت مي دارند نيز مي گردد اين گونه دارندگان اوراق قرضه از همان موقع انتشاراوراق مذكور ، سهامدار شركت محسوب مي شوند.

ماده 35 _ از تاريخ تصميم مجمع مذكور در ماده (30) تا سررسيد نهايي اوراق مشاركت يا زمان تحقق افزايش سرمايه موضوع اوراق مشاركت ، صدور سهام جديد در نتيجه انتقال اندوخته سرمايه و به طور كلي دادن سهم يا تخصيص يا پرداخت وجه به سهامداران تحت عناويني از قبيل جايزه يامنافع انتشار سهام ممنوع خواهد بود مگر آن كه حقوق دارندگان اوراق مشاركت كه متعاقبا اوراق خود را به سهام شركت تبديل مي كنند به نسبت سهامي كه در نتيجه تبديل مالك مي شوند حفظ شود به منظور فوق شركت بايد تدابير لازم را اتخاذ كند تا دارندگان اوراق كه متعاقبا اوراق خود را به سهام شركت تبديل

مي كنند بتوانند به نسبت و تحت همان شرايط حقوق مالي مذكور را استيفانمايند.

ماده 36 _ در قراردادهاي مشاركت در صورت توافق طرفين مي توان داور تعيين نمود.

ماده 37 _ وزارتخانه ها ، موسسات و شركتهاي دولتي ، شهرداريها و ساير دستگاههاي اجرايي موظفند اوراق مشاركت موضوع اين آيين نامه را به عنوان وثيقه طرفهاي معامله در قراردادهاي مربوط بپذيرند.

ماده 38 _ دريافت مجوز انتشار اوراق از سوي ناشر ، قبولي عامليت توسط عامل و انعقادقرارداد حسابرسي به عنوان امين طرح به منزله قبول كليه آثار و تعهدات ناشي از مقررات اين آيين نامه و دستورالعمل اجرايي آن است

معاون اول رييس جمهور _ حسن حبيبي

آيين نامه مربوط به شرايط و طرز انتخاب و حدود وظايف و مسوليتهاي امين اموال - مصوب 5 بهمن 1376 هيات

شماره 15436 _ 29/11/76 روزنامه رسمي

ماده 1 _ امين اموال ماموري است كه از بين مستخدمين رسمي با موافقت ذيحساب ذيربط به موجب حكم وزارتخانه يا موسسه دولتي به اين سمت منصوب و مسووليت حفظ و حراست وتحويل و تحول و تنظيم حساب اموال و اوراقي كه در حكم وجه نقد است و همچنين كالاهاي تحت ابوابجمعي خود را بر اساس مقررات اين آيين نامه و آيين نامه اموال دولتي و ساير مقررات مربوط به عهده خواهد داشت

تبصره 1 _ مقررات مربوط به صاحب جمعان در قوانين عمومي مورد عمل وزارتخانه ها وموسسات دولتي در صورت عدم مغايرت با مفاد قانون محاسبات عمومي كشور براي امناي اموال نيز قابل اجرا مي باشد.

تبصره 2 _ مأموريني كه تحت ساير عناوين شغلي در آزمايشگاهها ، كتابخانه ها ، موزه ها ، انبارهاو ساير موارد عهده دار مسوليت حفظ و حراست اموال دولتي و نگهداري حساب آنها مي باشند ، ازلحاظ مسووليتهاي موضوع اين آيين نامه در حكم امين اموال خواهند بود.

تبصره 3

_ مسووليت تحويل و حفظ و حراست اموالي كه توسط وزارتخانه ها و موسسات دولتي به طور اماني به شركتهاي دولتي و موسسات و نهادهاي عمومي غيردولتي ، تحويل مي گرددبايد به عهده يك يا حسب ضرورت چند نفر از كاركنان ثابت و غير موقت دستگاههاي مذكور كه درحكم امين اموال خواهند بود محول گردد. مسووليت موضوع اين تبصره رافع مسووليت دستگاه تحويل گيرنده در مورد حفظ و حراست و اعاده اموال مذكور نخواهد بود.

ماده 2 _ وزارتخانه ها و موسسات دولتي و شركتهاي دولتي و موسسات و نهادهاي عمومي غير دولتي مجري طرحهاي عمراني مكلفند به منظور حفظ و حراست و تحويل و تنظيم حساب اموال طرحهاي مزبور برابر مقررات امين اموال تعيين و منصوب نمايند.

تبصره _ امين اموال در شركتهاي دولتي و موسسات و نهادهاي عمومي غيردولتي در ارتباط باطرحهاي عمراني بايد از بين كاركنان ثابت و غيرموقت آنها منصوب گردد.

ماده 3 _ امين اموال بايد داراي شرايط زير باشد:

الف _ داشتن حداقل مدرك تحصيلي پايان دوره دبيرستان

ب _ داشتن صلاحيت و توانايي لازم براي انجام وظايف مربوط

ج _ سپردن تضمين مناسب در موارد و به ميزاني كه در مقررات مربوط پيش بيني شده است

تبصره 1 _ در صورت نبودن فرد واجد شرايط موضوع بند ( الف ) اين ماده استفاده موقت ازافرادي كه ضمن داشتن ساير شرايط داراي مدرك تحصيلي سوم متوسطه نظام آموزشي سابق ياپايان دوره راهنمايي نظام آموزشي فعلي باشند به شرط دارا بودن حداقل دو سال سابقه كار تجربي مربوط بلامانع است

تبصره 2 _ امناي اموال كتب كتابخانه ها ، اشياي موزه اي ، لوازم آزمايشگاهي ، لوازم فني و نظاير انها بايد از بين

كساني انتخاب شوند كه علاوه بر دارا بودن شرايط مندرج در اين ماده يا تبصره يك آن حسب مورد داراي اطلاعات فني لازم نيز باشند.

ماده 4 _ امين اموال از لحاظ وظايف مربوط به نگهداري حساب اموال دولتي و تنظيم حساب آنها و تحويل و تحول اموال تحت ابوابجمعي و ساير مقررات مربوط زير نظر ذيحساب انجام وظيفه مي نمايد.

تبصره _ ذيحساب مكلف است در فواصل زماني مناسب حسب مورد به تشخيص خود وحداقل سالي يك بار به طريق مقتضي به موجودي حساب امين اموال رسيدگي و در صورت مشاهده كسري در ابواب جمعي امين اموال مراتب را جهت اقدام به وزارتخانه يا موسسه دولتي ذيربط و وزارت امور اقتصادي و دارايي گزارش و تا حصول نتيجه موضوع را پيگيري نمايد.

ماده 5 _ امين اموال مكلف است براي هر يك از اموال منقول غيرمصرفي تحت ابوابجمعي خودبا رعايت طبقه بندي مربوط يك شماره اختصاص دهد و شماره مذكور را در مورد اموالي كه الصاق برچسب به آنها ميسر مي باشد روي برچسب درج و به مال الصاق نمايد و در مورد اموالي كه به تشخيص و پيشنهاد دستگاه اجرايي ذيربط و تاييد وزارت امور اقتصادي و دارايي الصاق برچسب به آنها ميسر نباشد ، ثبت مشخصات مال در دفاتر و صورتحساب ها كافي خواهد بود.

تبصره 1 _ شماره برچسب هر طبقه از اموال موضوع اين ماده در مورد واحدهايي كه بدواحساب اموال خود را بر اساس اين آيين نامه تنظيم مي نمايند از شماره يك شروع و بارعايت تسلسل ادامه خواهد يافت و در مورد واحدهايي كه داراي حساب اموال بر اساس آيين نامه اموال دولتي هستند ، شماره برچسب هر طبقه به دنبال شماره برچسب هاي

سابق ادامه پيدا مي كند.

تبصره 2 _ نوع برچسب بايد متناسب با وضعيت مال به صورتي كه دوام لازم را داشته باشدتهيه و به نحوي الصاق گردد كه صدمه و خسارتي به مال وارد نيايد. در صورتي كه در مورد برخي ازاموال منقول غيرمصرفي بر حسب ضرورت از طرف وزارت امور اقتصادي و دارايي برچسب خاصي تعيين و اعلام گردد امين اموال مكلف است در مورد اينگونه اموال از همان نوع برچسب استفاده نمايد.

ماده 6 _ امين اموال مكلف است مشخصات كامل اموال منقول غيرمصرفي رسيده و فرستاده واحد ابوابجمعي خود را به ترتيب شماره تخصيصي و برحسب نوع و طبقه اموال در دفاتر مربوط ثبت نمايد.

تبصره _ ثبت دفاتر موضوع اين ماده بايد با رعايت دستورالعمل طبقه بندي اموال به عمل آيد.

ماده 7 _ امين اموال مكلف است در مواقعي كه بايد مالي با رعايت مقررات به طور موقت يادايم از واحد اداري ذيربط خارج شود با توجه به مجوز صادر شده از طرف مقامات مجاز دستگاه مربوط پروانه خروج كه داراي شماره ترتيب و حاوي مشخصات كامل مال باشد در سه نسخه صادرو نسخه اول را به خارج كننده مال و نسخه دوم را به واحد انتظامات تحويل و نسخه سوم را نزد خودنگهداري نمايد ، پروانه مذكور بايد به امضاي امين اموال و مقام مجاز ذيربط رسيده باشد.

تبصره 1 _ خروج خودروهاي دولتي به منظور ارايه خدمت يا ماموريت اداري و از شمول اين ماده خارج و تابع ضوابط مربوط به خود مي باشد.

تبصره 2 _ خروج دوچرخه ، موبيلت و موتور سيكلت و ساير وسايل نقليه كه به منظورخدمات يا انجام وظايف اداري تحويل كاركنان شده يا مي شود و

مسووليت حفظ و نگهداري آنها به عهده شخص تحويل گيرنده مي باشد ، از شمول اين ماده خارج است

تبصره 3 _ خروج موقت كتاب و نظاير آن از كتابخانه ها تابع ضوابط خاص خود است

تبصره 4 _ در صورتي كه مالي بدون پروانه خروج موضوع اين ماده از واحد اداري ذيربط خارج شود ، مسوليت آن به عهده واحد انتظامات مربوط خواهد بود.

ماده 8 _ امين اموال مكلف است صورتحساب اموال منقول غيرمصرفي رسيده و فرستاده نيمه هر سال را تا آخر مهرماه همان سال و صورتحساب نيمه دوم را تا آخر فروردين ماه سال بعد از روي دفاتر اموال در سه نسخه تنظيم و پس از امضاي خود و رييس واحد ذيربط به ذيحسابي تحويل نمايد. ذيحساب مربوط پس از بررسي صورتحساب و امضاي آن يك نسخه از آن را حسب مورد درمركز به وزارت امور اقتصادي و دارايي و در استانها به اداره كل امور اقتصادي ودارايي استان مربوط ارسال و نسخه ديگر آن را به واحد متبوع ارسال و نسخه سوم را نزد خود نگهداري نمايد.

ماده 9 _ امين اموال مكلف است اموال منقول رسيده و فرستاده مصرفي و در حكم مصرفيابوابجمعي خود را در دفتري مطابق نمونه اي كه از طرف وزارت امور اقتصادي و دارايي ابلاغ شده است ، ثبت نموده و صورت موجودي آخر سال خود را در سه نسخه تنظيم و پس از امضاي خود ورييس واحد ذيربط به ذيحسابي ارسال نمايد.

ذيحساب مربوط پس از بررسي صورتحساب و امضاي آن منتهي تا آخر فروردين ماه سال بعديك نسخه آن را حسب مورد در مركز به وزارت امور اقتصادي و دارايي و در استانها به اداره كل

اموراقتصادي و دارايي استان مربوط و يك نسخه آن را به واحد متبوع ارسال و نسخه آخر را نزد خودنگهداري مي نمايد.

ماده 10 _ دفاتر اموال بايد بدون خدشه و قلم خوردگي ثبت و نگهداري شود و هرگاه اشتباهي در ثبت اقلام رخ دهد امين اموال مكلف است توضيح لازم را به امضاي خود در ستون ملاحظات درمقابل نام مال قيد نمايد.

ماده 11 _ در پايان سال مالي امين اموال ذيل آخرين رديف ثبت شده دفاتر اموال را بسته و امضامي نمايدو از صفحه بعدي همان دفتر جهت ثبت مشخصات اموال سال مالي بعداستفاده خواهدنمود.

تبصره _ ثبت مراتب حذف هر قلم از اموال فرستاده در دفاتر بايستي در مقابل مشخصات رسيده همان مال انجام شود.

ماده 12 _ آن دسته از دستگاههاي دولتي مشمول آيين نامه كه با توجه به طبع و ماهيت برخي ازاموال دولتي از قبيل اموال موزه ها ، كتب كتابخانه ها و انواع كالاهاي انبارها ، براي حفظ و حراست وتنظيم و نگهداري حساب و تحويل و تحول آنها از روشهاي خاصي استفاده مي نمايند ، با موافقت وزارت امور اقتصادي و دارايي در مورد اين قبيل اموال بجاي استفاده از روشهاي مقرر در اين آيين نامه روشهاي مربوط را اعمال خواهند نمود.

ماده 13 _ امين اموال مكلف است اموال منقول اماني رسيده را بلافاصله بدون تخصيص برچسب در دفتري كه نمونه آن توسط وزارت امور اقتصادي و دارايي تعيين مي شود ثبت و فهرستانها را در فرم مربوط كه به تاييد ذيحساب يا اداره مجاز از طرف او نيز رسيده است در سه نسخه تنظيم و يك نسخه را توسط ذيحساب و حسب مورد به وزارت امور اقتصادي و دارايي و يا اداره كل امور اقتصادي و دارايي

استان و نسخه دوم را به واحد متبوع ارسال و نسخه سوم را نزد خودنگهداري نمايد.

ماده 14 _ پس از انقضاي زمان تعيين شده براي استفاده از مال اماني ، امناي اموال واحدهاي گيرنده و دهنده مال اماني مكلفند به منظور استرداد مال مذكور ، مراتب را بموقع به واحدهاي متبوع خود گزارش نمايند. در صورت استرداد مال بايد صورتجلسه لازم مطابق نمونه مربوط در چهارنسخه تنظيم و پس از تاييد ذيحساب و يا افراد مجاز از طرف او نسخه اي به هر يك از واحدهاي متبوع و دو نسخه ديگر آن به تحويل دهنده و تحويل گيرنده تسليم شود.

ماده 15 _ امين اموال (انباردار) موظف است در آخر هر سال نسبت به شمارش موجودي اموال تحت ابوابجمعي خود با حضور نماينده رييس دستگاه اجرايي ذيربط مطابق فرمي كه از طرف وزارت امور اقتصادي و دارايي تعيين مي گردد در سه نسخه اقدام و پس از تاييد رييس اداره وذيحساب مربوط حداكثر تا فروردين ماه سال بعد نسخه اول را حسب مورد در مركز به اداره كل اموال دولتي و در استانها به اداره كل امور اقتصادي و دارايي استان مربوط تحويل و نسخه دوم را به واحدمتبوع خود ارسال و نسخه سوم را نزد خود نگهداري نمايد.

ماده 16 _ امين اموال مكلف است فهرست مشخصات اموال غير منقول ابوابجمعي خود راحداكثر ظرف مدت شش ماه پس از ابلاغ آيين نامه تهيه و به ذيحسابي مربوط ارسال و تغييرات بعدي را بلافاصله گزارش نمايند.

ماده 17 _ چنانچه امين اموال منصوب شده بر اساس ماده (34) قانون محاسبات عمومي كشور ، همان جمعدار قبلي اموال باشد امين اموال بايد در دفاتر مورد عمل شروع فعاليت خود

را باسمت امين اموال و براساس اين آيين نامه مشخص و تفكيك نمايد و در مواردي كه واحد مربوط قبلا داراي جمعدار اموال بوده و امين اموالي غير از جمعدار قبلي براي آن در نظر گرفته شود جمعدارسابق مكلف به تحويل اموال ابوابجمعي خود به امين اموال با تنظيم صورتجلسه اي كه به امضاي رييس واحد و ذيحساب مربوط يا نمايندگان آنها رسيده باشد خواهد بود ، يك نسخه از صورتجلسه مزبور براي ذيحساب ذيربط ارسال و نسخه ديگر نزد امين اموال نگهداري مي شود.

ماده 18 _ در صورتي كه امين اموال تغيير سمت يافته يا به نحوي از انحا سمت امين اموالي ازوي سلب شود مكلف است بترتيب مقرر در ماده (17) اين آيين نامه نسبت به تحويل اموال ابوابجمعي خود به امين اموال جديد اقدام نمايد.

تبصره _ در مواردي كه امين اموال يا جمعدار سابق موضوع ماده (17) اين آيين نامه از تحويل ابوابجمعي خودبه امين اموال جديد استنكاف نمايد يا به هر علت حضور وي براي تحويل اموال تحت ابوابجمعي ميسر نباشد تحويل اموال و دفاتر و سوابق مربوط با حضور رييس واحد وذيحساب مربوط يا نمايندگان آنها و نماينده ديوان محاسبات كشور انجام خواهد شد. تحويل وتحول موضوع اين تبصره مانع از رسيدگي واحد ذيربط در مورد علت استنكاف يا عدم حضور امين اموال يا جمعدار سابق و اقدامات قانوني لازم در اين زمينه نخواهد بود.

ماده 19 _ امين اموال مكلف است صورت اموال منقول غيرمصرفي موجود در هر الحاق يامحل را با ذكر مشخصات كامل در سه نسخه تنظيم و پس از امضاي خود و يك نفر از كاركنان واحدذيربط كه از طرف رييس اداره مربوط معرفي شده است

، تنظيم و يك نسخه آن را نزد خود نگهداري و نسخه دوم را به كارمند مذكور تحويل و نسخه سوم را در اطاق يا محل مربوط الصاق نمايد. هرنوع نقل و انتقال و جابجايي در اموال موضوع اين ماده با رعايت مقررات مربوط و با اطلاع قبليامين اموال ذيربط مجاز مي باشد و كاركنان فوق الذكر كه صورت اموال به امضاي آنها مي رسدمكلفند قبل از هر نوع نقل و انتقال و جابجايي و همچنين در صورت بروز كسري و نقصان در اموال مزبور مراتب را از طريق رييس يا كارمند ارشد واحد ذيربط براي اقدامات لازم كتبا به امين اموال مربوط اعلام نمايند.

تبصره _ امين اموال مي تواند به تشخيص و موافقت رييس هر واحد اموال منقول غير مصرفي را كه بر اساس وظايف و ماموريتهاي محوله مورد استفاده يك يا چند نفر از كارمندان مي باشد وحفظ و حراست اين قبيل اموال با توجه به حجم يا ساير خصوصيات آنها توسط يكنفر از كارمندان مذكور مقدور باشد (مانند دوربين و ماشين حساب و نظاير آن با اخذ رسيد ذيل صورت مشخصات اموال مزبور به كارمند مربوط بسپارد. صورت مشخصات مورد اشاره در سه نسخه تنظيم و نسخه اول آن نزد امين اموال نگهداري و نسخه دوم به تحويل گيرنده تسليم و نسخه سوم در اطاق يا محل مربوط الصاق خواهد شد.

كارمنداني كه اموال موضوع اين تبصره به آنها سپرده مي شود تا زماني كه بر طبق وظايف وماموريتهاي محوله اموال مذكور را در اختيار دارند در مورد حفظ و حراست آنها مسوول هستند ومكلفند اين قبيل اموال را بلافاصله پس از رفع نياز اداري يا تغيير سمت يا بازنشستگي با اخذ رسيدبه امين اموال

مربوط تحويل نمايند.

ماده 20 _ دستگاههاي دولتي مكلفند با همكاري وزارت امور اقتصادي و دارايي نسبت به تنظيم و اجراي برنامه هاي آموزشي لازم براي امناي اموال و ساير ماموران مربوط به منظور فراهم آوردن موجبات حسن اجراي وظايف و مسووليتهايي كه در رابطه با اموال دولتي تحت اختيار به عهده آنهامحول مي باشد اقدام نمايند.

ماده 21 _ امين اموال مكلف است در صورت مفقود شدن يا از بين رفتن يا وارد شدن خسارت به مال ناشي از سيل ، زلزله ، سرقت يا آتش سوزي يا هر علت ديگر مراتب را كتبا به واحد ذيربط اطلاع دهد تا پس از گواهي رييس واحد مزبور ، مراتب به وزارتخانه يا موسسه دولتي مربوط براي رسيدگي و اقدام لازم گزارش گردد.

ماده 22 _ امين اموال اوراق بهادار كه مسئوليت حراست و تحويل و تحول و تنظيم حساب اوراق در حكم وجه نقد را بر عهده دارد وظايف خود را با رعايت اين آيين نامه و بر اساس دستورالعملي كه توسط وزارت امور اقتصادي و دارايي تهيه و ابلاغ مي گردد زير نظر ذيحساب انجام خواهد داد.

ماده 23 _ با توجه به اهميت وظايف و مسووليتهاي امناي اموال و ضرورت حفظ و حراستاموال دولتي كه قسمتي از بيت المال را تشكيل مي دهد سازمان امور اداري و استخدامي كشورموظف است فوق العاده شغل امين اموال و شغل موزه دار را كه از لحاظ رعايت مسووليتهاي موضوع اين آيين نامه در حكم امين اموال مي باشد و همچنين موارد نظير را به نحوي پيش بيني نمايدكه انگيزه جذب افراد واجد صلاحيت براي مشاغل مذكور فراهم گردد.

قانون انحلال صندوق مشترك شهرداريها - مصوب 12/8/1362

ماده واحده _ به موجب اين قانون صندوق مشترك شهرداريها منحل و به مجمع عمومي صندوق فوق اختيار

داده مي شود كه نسبت به تعيين اعضا هيات تصفيه اقدام نمايد.

هيات تصفيه بر طبق مقررات قانون تجارت و اين قانون نست به امر تصفيه اقدام خواهد نمود.

تبصره 1 _ وزارت كشور مكلف است درآمدهاي مشروع اين صندوق و درآمدهاي حاصل ازاجراي قانون لغو عوارض دروازه اي و ساير درآمدهاي مركزي شهرداريها و وجوه حاصل ازبازپرداخت وامهاي صندوق مشترك شهرداريها را طبق آيين نامه اي كه حداكثر ظرف سه ماه از تاريخ تصويب اين قانون توسط وزارت كشور تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد به منظور نيل به خودكفايي بين شهرداريهاي كشور توزيع نمايد.

تبصره 2 _ باقيمانده وامهاي تصويبي و پرداخت نشده صندوق مشترك شهرداريها از تاريخ انحلال غيرقابل پرداخت مي باشد و اقساط كليه وامهاي پرداختي صندوق مشترك بر طبق قراردادهاي منعقده بين شهرداريها و صندوق توسط وزارت كشور وصول خواهد شد تا بر اساس آيين نامه موضوع تبصره (1) اين قانون مورد استفاده قرار گيرد.

تبصره 3 _ كليه اموال و دارايي هاي صندوق مشترك در تاريخ انحلالي به حوزه معاونت امورمحلي و عمران شهري وزارت كشور انتقال خواهد يافت

تبصره 4 _ هيات تصفيه موظف است نسبت به انتقال كاركنان صندوق مشترك به وزارت كشور و حتي الامكان در سازمانهاي گسترش وزارت كشور و ساير سازمانهاي دولتي شهرداريها وشركتهاي دولتي اقدام نمايد.

تبصره 5 _ هيات تصفيه تا پايان كار تصفيه مي تواند از مانده وجوه مربوط به اعتبارات بودجه جاري سال 1361 صندوق نسبت به انجام هزينه هاي جاري مربوط به امر تصفيه اقدام نمايد.

تصويبنامه راجع به تعيين مبناي پيمانها و شاخص هاي تعديل توسط شوراي عالي فني سازمان برنامه و بودجه

روزنامه رسمي شماره 13343 _ 29/9/1369

هيات وزيران در جلسه مورخ 9/8/1369 بنا به پيشنهاد سازمان برنامه و بودجه و به استناد ماده 23) قانون برنامه

و بودجه مصوب 1351 تصويب نمود:

شوراي عالي فني در بررسي و تصويب قيمتهاي پايه و ضوابط و دستورالعملهاي مربوط به آن موارد زير را ملحوظ نمايد.

1 _ تاريخ انتشار فهرست بهاي مورد عمل به عنوان شاخص مبناي پيمان تعيين گردد.

2 _ شاخص هاي تعديل به صورت واقعي و با تناوب هاي حداكثر (6) ماهه تعيين و منتشر گردد.

معاون اول رئيس جمهور _ حسن حبيبي

موافقتنامه ، شرايط عمومي و شرايط خصوصي پيمان ( بخشنامه به دستگاههاي اجرايي ، مهندسان مشاور و پيما

شماره 842/54 _ 1088/102

تاريخ 3/3/1378

موضوع ابلاغ موافقتنامه شرايط عمومي و شرايط خصوصي پيمانها و مقررات آنها

به استناد ماده 23 قانون برنامه و بودجه آيين نامه اجرايي آن ونظام فني و اجرايي طرحهاي عمراني كشور (مصوبه 4/4/245251375/ت 14898 ه هيات وزيران به پيوست ، موافقتنامه ، شرايط عمومي و شرايط خصوصي پيمان كارهاي پيمانكاري و مقررات مربوط به آنها كه از نوع گروه اول لازم الاجرا) به شمار مي رود ، ارسال مي شود تا از تاريخ ابلاغ ، براي انعقاد پيمانها مورد عمل قرارگيرد.

در مواردي كه اين مجموعه ، به طور كامل پاسخگوي نيازكار نيست ، دستگاه اجرايي ، تغييرات مورد نظر خود را به سازمان برنامه و بودجه پيشنهاد مي نمايد تا پس از تاييد سازمان برنامه وبودجه ، به مورد اجرا گذاشته شود.

پيمانهاي حمل و نقل ، پيمانهاي خريد مصالح ، تجهيزات و ماشين آلات و پيمانهاي تهيه ونصب تجهيزات صنعتي كه بيشتر از 75 درصد براورد هزينه آنها مربوط به تهيه تجهيزات و ماشين آلات است ، مشمول اين بخشنامه نيست

محمدعلي نجفي

معاون رييس جمهور و رييس سازمان برنامه و بودجه

فصل اول تعاريف و مفاهيم

ماده 1 _ پيمان

پيمان ، مجموعه اسناد و مداركي است كه در ماده 2 موافقتنامه پيمان درج شده است

ماده 2 _ موافقتنامه

موافقتنامه ، سندي است كه مشخصات اصلي پيمان ، مانند مشخصات دو طرف ، موضوع ، مبلغ ومدت پيمان ، در آن بيان شده است

ماده 3 _ شرايط عمومي

شرايط عمومي ، مفاد همين متن است كه شرايط عمومي حاكم بر پيمان را تعيين مي كند.

ماده 4 _ شرايط خصوصي

شرايط خصوصي ، شرايط خاصي است كه به منظور تكميل شرايط عمومي ، براي اين پيمان ، باتوجه به وضعيت و ماهيت آن ، تنظيم شده است موارد درج شده در شرايط خصوصي ، هيچ گاه نمي تواند مواد شرايط عمومي را نقض كند.

ماده 5 _ برنامه زماني اجراي كار

الف برنامه زماني كلي برنامه اي است كه در آن ، زمانبندي كلي كارهاي مورد پيمان برحسب ماه ، منعكس گشته و در اسناد و مدارك پيمان درج شده است

ب برنامه زماني تفصيلي برنامه اي است كه زمانبندي فعاليتهاي مختلف كارهاي موضوع پيمان ، به تفصيل و در چارچوب برنامه زماني كلي ، در آن آمده است

ماده 6 _ كارفرما

كارفرما ، شخص حقوقي است كه يك سوي امضا كننده پيمان است و عمليات موضوع پيمان را براساس اسناد و مدارك پيمان ، به پيمانكار واگذار كرده است نمايندگان و جانشينهاي قانوني كارفرما ، در حكم كارفرما مي باشند.

ماده 7 _ پيمانكار

پيمانكار ، شخص حقوقي يا حقيقي است كه سوي ديگر امضا كننده پيمان است واجراي موضوع پيمان را بر اساس اسناد و مدارك پيمان ، به عهده گرفته است نمايندگان و جانشينهاي قانوني پيمانكار ، در حكم پيمانكار مي باشند.

ماده 8 _ مدير طرح

مدير طرح ، شخص حقوقي است كه به منظور مديريت اجراي كار ، در چارچوب

اختيارات تعين شده در اسناد و مدارك پيمان ، از سوي كارفرما به پيمانكار معرفي مي شود.

ماده 9 _ مهندس مشاور ، مهندس ناظر

الف مهندس مشاور ، شخص حقوقي يا حقيقي است كه براي نظارت بر اجراي كار ، در چارچوب اختيارات تعيين شده در اسناد و مدارك پيمان ، از سوي كارفرما به پيمانكار معرفي مي شود.

ب مهندس ناظر ، نماينده مقيم مهندس مشاور در كارگاه است و در چارچوب اختيارات تعيين شده در اسناد و مدارك پيمان به پيمانكار معرفي مي شود.

ماده 10 _ رييس كارگاه

رييس كارگاه ، شخصي حقيقي داراي تخصص و تجربه لازم است كه پيمانكار ، او را به مهندس مشاورمعرفي مي كند تا اجراي موضوع پيمان در كارگاه را سرپرستي كند.

ماده 11 _ پيمانكار جز

پيمانكار جز ، شخصي حقيقي يا حقوقي است كه تخصص در انجام كارهاي اجرايي رادارد وپيمانكار براي اجراي بخشي از عمليات موضوع پيمان ، با او قرارداد مي بندد.

ماده 12 _ كار ، كارگاه ، تجهيز و برچيدن كارگاه

الف كار ، عبارت از مجموعه عمليات ، خدمات يا اقدامات مورد نياز ، براي آغاز كردن ، انجام و پايان دادن عمليات موضوع پيمان است و شامل كارهاي دايمي است كه باقي خواهد ماند و به عنوان موضوع پيمان تحويل كارفرما مي گردد ، و كارهاي موقتي است كه به منظور اجرا و نگهداري موضوع پيمان انجام مي شود.

ب كارگاه ، محل يا محلهايي است كه عمليات موضوع پيمان در آن اجرا مي شود يا به منظور اجراي پيمان ، با اجازه كارفرما از آن استفاده مي كنند. كارگاهها با كارخانه هاي توليدي خارج از محلها وزمينهاي تحويلي كارفرما ، كه به منظور ساخت تجهيزات يا قطعاتي كه در كار نصب

خواهد شد مورداستفاده قرار مي گيرد ، جزو كارگاه به شمار نميايد.

ج تجهيز كارگاه ، عبارت از عمليات ، اقدامها و تداركاتي است كه بايد به صورت موقت براي دوره اجرا انجام شود ، تا آغاز كردن و انجام دادن عمليات موضوع پيمان ، طبق اسناد و مدارك پيمان ، ميسرشود.

د) برچيدن كارگاه ، عبارت از جمع آوري مصالح ، تجهيزات ، تاسيسات و ساختمانهاي موقت ، خارج كرد مواد زايد ، مصالح ، تجهيزات ، ماشين آلات و ديگر تداركات پيمانكار از كارگاه و تسطيح و تميزكردن محلهاي تحويلي كارفرما مي باشد.

ماده 13 _ مصالح ، تجهيزات ، مصالح و تجهيزات پاي كار ، ماشين آلات و ابزار ، تاسيسات و ساختمانهاي موقت ، وسايل

الف مصالح ، عبارت از مواد ، اجناس و كالاهايي است كه در عمليات موضوع پيمان مصرف يانصب شده و در كار باقي مي ماند.

ب تجهيزات ، عبارت از دستگاه ها و ماشين آلاتي است كه در عمليات موضوع پيمان نصب شده ودر كار باقي مي ماند.

ج مصالح و تجهيزات پاي كار ، عبارت از مصالح و تجهيزاتي است كه پيمانكار ، با توجه به اسناد ومدارك پيمان براي اجراي موضوع پيمان ، تهيه كرده و در محل يا محلهايي از كارگاه كه در طرح جانمايي تجهيز كارگاه به عنوان انبار كارگاه يا محل انباشت مصالح تعيين گرديده است ، نگهداري ومحافظت مي كند. مصالح و تجهيزات موجود در محل مصرف يا نصب نيز مصالح و تجهيزات پاي كار ناميده مي شود.

تبصره _ قطعات پيش ساخته و تجهيزاتي كه در اجراي موضوع پيمان ، با اجازه كارفرما و زيرنظرمهندس مشاور ، در كارگاهها يا كارخانه هاي توليدي خارج از كارگاه ساخته شده

است نيز در حكم مصالح و تجهيزات پاي كار به شمار مي رود.

د) ماشين آلات و ابزار ، عبارت از دستگاهها ، تجهيزات ، ماشين آلات ، و به طور كلي ، ابزارهاي اجراي كار است كه به منظور اجراي موضوع پيمان به صورت موقت به كار گرفته مي شود. ماشين آلات وابزار را ممكن است ماشين آلات نيز بنامند.

ه) تاسيسات و ساختمانهاي موقت ، عبارت از انواع ساختمانها ، محوطه سازيها ، انبارها ، تاسيساتاب ، برق ، سوخت و مخابرات ، شالوده دستگاهها ، و به طور كلي ، تمام تاسيسات و بناهايي كه به صورت موقت ، براي دوره اجرا تامين شده و جزو كارهاي تجهيز كارگاه به شمار مي رود.

و) وسايل ، عبارت از اثاثيه اداري ، مسكوني ، آشپزخانه و ديگر لوازم مورد نيازي است كه براي دوره اجرا تامين شده و جزو تجهيز كارگاه منظور مي شود.

ماده 14 _ براورد هزينه اجراي كار ، مبلغ پيمان ، مبلغ اوليه پيمان ، مبلغ نهايي پيمان ، ضريب پيمان ، نرخ پيمان ، مدت پيمان ، مدت اوليه پيمان ، متوسط كاركرد فرضي ماهانه

الف براورد هزينه اجراي كار ، مبلغي است كه به عنوان هزينه اجراي موضوع پيمان ، به وسيله كارفرما محاسبه و اعلام شده است

ب مبلغ پيمان ، مبلغ درج شده در ماده 3 موافقتنامه با احتساب مبلغ ناشي از تغيير مقادير كار وقيمت جديد است مبلغ پيمان هنگام مبادله پيمان ، همان مبلغ درج شده در ماده 3 موافقتنامه است كه مبلغ اوليه پيمان ناميده مي شود.

ج مبلغ نهايي پيمان ، مبلغ درج شده در ماده 3 موافقتنامه و تغييرات احتمالي است كه بر اساس اسناد و مدارك

پيمان ، در آن ايجاد مي شود.

د) ضريب پيمان ، حاصل تقسيم مبلغ اوليه پيمان به مبلغ براورد هزينه اجراي كار است

ه) نرخ پيمان ، در مورد هر يك از اقلام كار ، عبارت از بهاي واحد آن قلم كار در فهرست بهاي منضم به پيمان با اعمال ضريب پيمان و ضريبهاي پيش بيني شده در فهرست بها و مقادير كار است درپيمانهايي كه مشمول تعديل آحادبها هستند ، نرخ پيمان ، نرخ محاسبه شده به روش پيشگفته ، پس ازاعمال تعديل آحادبها مي باشد.

و) متوسط كاركرد فرضي ماهانه ، عبارت از حاصل تقسيم مبلغ اوليه پيمان به مدت اوليه پيمان است

ز) مدت پيمان يا مدت اجراي كار ، مدت درج شده در بند ب ماده 4 موافقتنامه و تغييرات احتمالياست كه بر اساس ماده 30 در آن ايجاد مي شود. مدت پيمان هنگام مبادله پيمان ، همان مدت درج شده در ماده 4 موافقتنامه است كه مدت اوليه پيمان ناميده مي شود.

ماده 15 _ روز ، ماه ، تاريخها ، مفرد و جمع ، عنوانها

الف روز و ماه ، روز و ماه تقويمي و شمسي است

ب تاريخها طبق تقويم رسمي كشور است

ج هرجا كه معناي عبارت ايجاب كند ، كلمات مفرد معناي جمع و كلمات جمع معناي مفرد دارند

د) عنوانهاي به كار رفته در متون موافقتنامه يا شرايط عمومي و ديگر قسمتهاي اسناد و مدارك پيمان ، صرفا به منظور راهنمايي و آگاهي از مفاداسناد و مدارك است و نمي توان در تفسير اسناد ومدارك پيمان از آنها استفاده كرد.

فصل دوم تاييدات و تعهدات پيمانكار

ماده 16 _ تاييدات پيمانكار

مواد زير را پيمانكار تاييد مي نمايد:

الف تمام اسناد و مدارك موضوع ماده 2

موافقتنامه را مطالعه نموده و از مفاد آن كاملا آگاه شده است

ب نسبت به تامين نيروي انساني مورد نياز و تدارك مصالح ، تجهيزات ، ماشين آلات و ابزار اجراي كار طبق مشخصات در محل يا از نقاط ديگر ، اطمينان يافته است

ج محل اجراي كار را ديده و بررسي كرده است و از وضعيت آب و هوا ، بارندگي و امكان اجراي كاردر فصلهاي مختلف سال ، با توجه به آمار 20 سال پيش از تاريخ ارايه پيشنهاد قيمت و در نظر گرفتن مدت اجراي كار ، اطلاع يافته است

د) از قوانين و مقررات مربوط به كار ، بيمه هاي اجتماعي ، مالياتها ، عوارض و ديگر قوانين ومقررات ، كه تا تاريخ تسليم پيشنهاد معمول و مجرا بوده است ، كاملا مطلع بوده و متعهد است كه همه آنها را رعايت كند. در هر حال ، مسئوليت عدم رعايت قوانين و مقررات ياد شده ، برعهده پيمانكار است

ه) در تهيه پيشنهاد قيمت ، سود مورد نظر خود و تمام هزينه هاي ناشي از مفاد بندهاي بالا را در نظرگرفته و بعدا از هيچ بابت ، حق درخواست اضافه پرداختي ندارد.

به هر حال ، پيمانكار تاييد مي نمايد كه هنگام تسليم پيشنهاد ، مطالعات كافي انجام داده و هيچ موردي باقي نمانده است كه بعدا در مورد آن استناد به جهل خود نمايد.

ماده 17 _ كاركنان

الف پيمانكار متعهد است كه عمليات موضوع پيمان را به وسيله افرادي كه در كار خود تخصص وتجربه كافي دارند ، انجام دهد. كساني كه در اجراي اين پيمان ، خدماتي براي پيمانكار انجام مي دهند ، كاركنان پيمانكار شناخته مي شوند. اگر در اسناد

و مدارك پيمان ، استفاده از متخصصان خارجي پيش بيني شده باشد ، پيمانكار متعهد است قبلا وضعيت استخدام ، مانند ميزان حقوق و مزايا ، مدتاستخدام و محل اقامت و مشخصات آنها را به وسيله مهندس مشاور به اطلاع كارفرما برساند و بارعايت مقررات ذي ربط و تامين هزينه هاي مربوط ، براي استخدام آنها اقدام كند. كارفرما تسهيلات لازم را براي استخدام متخصصان ياد شده فراهم مي نمايد. تشخيص لزوم و حدود تسهيلات مزبوربا كارفرماست و اين مساعدت از مسئوليت پيمانكار نمي كاهد.

ب تامين نيروي انساني مورد نياز و محل سكونت مناسب ، آب آشاميدني و روشنايي كافي برايانها به عهده پيمانكار است

پيمانكار بايد براي تدارك دايمي آذوقه كارگران ، اقدامات لازم به عمل آورد ، بدون آنكه اين اقدام براي وي حق انحصاري ايجاد كند و به آزادي كارگران در تامين مواد مورد نياز آنها ، از هر منبعي كه مايل به تحصيل آن باشند ، محدوديتي وارد سازد. بهاي آذوقه كه بدين ترتيب از طرف پيمانكار تهيه مي شود ، نبايد از بهاي جنس مشابه در نزديكترين شهر يا محل گرانتر باشد و پيمانكار نمي تواندهزينه هاي ديگري ، مانند هزينه حمل را به قيمتهاي خريد اضافه كند.

ج كاركنان ايراني كارگاه بايد داراي شناسنامه و كاركنان بيگانه كارگاه بايد داراي پروانه اقامت و اجازه كار باشند.

د) پيمانكار نبايد كاركنان شاغل كارفرما وزارتخانه ها ، سازمانها و شركتهاي دولتي و شهرداريها رابدون اجازه مسئولان ذي ربط استخدام نمايد. همچنين پيمانكار بايد از به كار گماشتن اشخاصي كه استخدام آنها از نظر اداره وظيفه عمومي مجاز نيست خودداري كند.

ه) پيمانكار موظف است كه براي كارگران كارنامه كاركرد روزانه صادر كند و در اختيار آنان قرار دهد.مهندس ناظر مي تواند از

ادامه كارگران بدون كارنامه جلوگيري نمايد.

و) پيمانكار متعهد است كه دستمزد كارگران خود را طبق قانون كار مرتبا پرداخت كند. در صورتي كه در پرداخت دستمزد كارگردان تاخيري پيش آيد ، مهندس مشاور به پيمانكار اخطار مي كند كه طلب كارگران را پرداخت نمايد. در صورت استنكاف پيمانكار ، كارفرما مي تواند دستمزد كارگران را براي ماه يا ماههايي كه صورت وضعيت آن به پيمانكار پرداخت شده است ، طبق كارنامه هاي كارگري كه در دست كارگران و داراي امضاي رييس كارگاه است ، با توجه به پرداختهاي علي الحساب كه به آنهاشده است ، با حضور نماينده مهندس مشاور و پيمانكار ، از محل مطالبات پيمانكار پرداخت كند ومبلغ پرداختي را به اضافه 15 درصد ، به حساب بدهي پيمانكار منظور نمايد و اگر مطالبات پيمانكاركافي نباشد ، از محل تضمينهاي پيمانكار تامين كند. در صورتي كه نماينده پيمانكار ، با وجود اخطارمهندس مشاور ، از حضور براي پرداختها خودداري كند ، كارفرما پرداخت مزبور را انجام مي دهد ، بدون اينكه پيمانكار حق اعتراضي بر اين عمل و مبلغ پرداختي و تعداد كارگران و ميزان استحقاقيانان داشته باشد. در صورت تكرار تاخير در پرداخت دستمزد كارگران به مدت بيش از يك ماه ، براي ماهي كه صورت وضعيت آن پرداخت شده است ، كارفرما مي تواند پيمان را فسخ نمايد.

ز) پيمانكار مي كوشد تا حد ممكن ، كارگران مورد نياز خود را از بين ساكنان منطقه اجراي كار ، كه صلاحيت انجام كارهاي موضوع پيمان را داشته باشند ، انتخاب كند و به كار گمارد.

ح پيمانكار موظف به اجراي مقررات بيمه هاي درماني و اجتماعي ، مقررات و دستورالعملهاي حفاظت فني و بهداشت كار است

ط در

اجراي اين پيمان ، پيمانكار در مقابل كارفرما ، مسئول اعمال كاركنان خود است ، هرگاه كاركنان و كارگران پيمانكار و پيمانكاران در صلاحيت لازم را براي انجام كار مربوط را نداشته باشند نظم كارگاه شوند ، مهندس مشاور يا مهندس ناظر ، مراتب را براي بار اول به رييس كارگاه تذكر مي دهد ، ودر صورت تكرار ، مي تواند از پيمانكار بخواهد كه متخلفان را از كار بركناركند. در اين صورت ، پيمانكار مكلف به اجراي اين دستور است و حق ندارد بركنار شدگان را بار ديگر در همان كارگاه به كار گمارد. اجراي اين دستور از مسئوليتهاي پيمانكار نمي كاهد و ايجاد حقي براي او نمي كند.

ماده 18 _ مسئوليت حسن اجراي كار ، برنامه كار ، گزارش پيشرفت كار ، هماهنگي باپيمانكاران ديگر ، رييس كارگاه

الف پيمانكار مسئوليت كامل حسن اجراي كارهاي موضوع پيمان را طبق اسناد و مدارك پيمان به عهده دارد.

ب پيمانكار متعهد است كه سازمان ، روش اجرا و برنامه زماني تفصيلي اجراي كار را طبق نظرمهندس مشاور بر اساس نقشه هاي موجود و برنامه زماني كلي تهيه كند و ظرف يك ماه از تاريخ مبادله پيمان ، يا مدت ديگري كه در اسناد و مدارك پيمان تعيين شده است ، تسليم مهندس مشاورنمايد تا پس از اصلاح و تصويب كارفرما براي اجرا به پيمانكار ابلاغ شود. اگر در اسناد و مدارك پيمان ، جزيياتي براي چگونگي تهيه برنامه زماني تفصيلي و به هنگام كردن آن تعيين شده باشد ، پيمانكار ملزم به رعايت آن مي باشد.

ج در صورتي كه حين اجراي كار ، پيمانكار تشخيص دهد كه تغييراتي در برنامه زماني تفصيلي ضروري است ، موظف است كه پيش

از رسيدن موعد انجام كارهايي كه به نظر او بايد در برنامه آن تغيير داده شود ، مراتب را با ذكر دليل ، به مهندس مشاور اطلاع دهد. مهندس مشاور ، تغييرات موردتقاضاي پيمانكار را در قالب برنامه زماني كلي رسيدگي مي كند و آنچه را كه قبول است ، پس ازتصويب كارفرما ، به پيمانكار ابلاغ مي كند. بديهي است كه اين تغييرات در حدود مندرجات پيمان ، از ميزان تعهدات و مسئوليتهاي پيمانكار نمي كاهد.

اگر تغيير برنامه زماني تفصيلي از سوي مهندس مشاور مطرح شود ، پيمانكار با توجه به نظر مهندس مشاور ، تغييرات برنامه زماني تفصيلي را تهيه مي كند و به شرح پيشگفته ، براي طي مراتب بررسي وتصويب ، تسليم مهندس مشاور مي نمايد.

د) پيمانكار متعهد است كه هماهنگي لازم را با ديگر پيمانكاران يا گروههاي اجرايي متعلق به كارفرما ، كه به نحوي با موضوع قرارداد مرتبط هستند ، به عمل آورند. برنامه ريزي چگونگي اين هماهنگي توسط مهندس مشاور به پيمانكار ابلاغ مي شود.

ه) پيمانكار مكلف است كه در پايان هر ماه گزارش كامل كارهاي انجام شده در آن ماه را تهيه نمايد.شكل و چگونگي تهيه گزارش را مهندس مشاور تعيين مي كند. اين گزارش ، شامل مقدار و درصدفعاليتهاي انجام شده ، ميزان پيشرفت يا تاخير نسبت به برنامه زماني تفصيلي ، مشكلات و موانع اجرايي ، نوع و مقدار مصالح و تجهيزات وارد شده ، به كارگاه تعداد و نوع ماشين آلات موجود وآماده به كار ، تعداد و تخصص نيروي انساني موجود و ديگر اطلاعات لازم مي باشد. در صورتي كه جزييات ديگري براي چگونگي تهيه گزارش پيشرفت كار در اسناد و مدارك پيمان تعيين شده باشد ،

پيمانكار موظف به رعايت آن است

و) پيمانكار متعهد است كه يك نسخه از برنامه ، نمودارها و جدولهاي پيشرفت كار را در كارگاه آماده داشته باشد تا در صورت لزوم ، مهندس مشاور و كساني كه اجازه بازديد از كارگاه را دارند ، از آن استفاده كنند.

ز) پيمانكار بايد پيش از آغاز عمليات ، شخص واجد صلاحيتي را كه مورد قبول مهندس مشاورباشد ، به عنوان رييس كارگاه معرفي نمايد. رييس كارگاه بايد در اوقات كار در كارگاه حاضر باشد وعمليات اجراي ، با مسئوليت و نظارت او انجام شود. اگر ضمن كار معلوم شود كه رييس كارگاه قادربه انجام وظايف خود نيست ، مهندس مشاور ، با ذكر دليل ، درخواست تعويض او را از پيمانكارخواهد كرد و پيمانكار مكلف است ظرف يك ماه ، شخص واجد صلاحيت ديگري را كه مورد قبول مهندس مشاور باشد ، معرفي كند.

پيمانكار بايد به منظور اجراي كار و دريافت دستور كارها و نقشه ها از مهندس مشاور و همچنين براي تنظيم صورت وضعيتهاي موقت ، اختيارات كافي به رييس كارگاه بدهد. هر نوع اخطار و اعلام كه مربوط به اجراي كار باشد و از طرف مهندس مشاور يا نماينده او به رييس كارگاه ابلاغ شود ، درحكم ابلاغ به پيمانكار است

پيمانكار مي تواند در صورت لزوم رييس كارگاه را عوض كند ، مشروط به اينكه پيش از تعويض ، مراتب را به اطلاع مهندس مشاور برساند و صلاحيت جانشين او مورد قبول نامبرده باشد.

ماده 19 _ كنترل نقاط نشانه پياده كردن نقشه ها ، اندازه گيريها

الف پيمانكار ، پيش از آغاز عمليات موضوع پيمان ، بايد نقاط نشانه و مبدأ را از لحاظ

تطبيق بانقشه ها كنترل نمايد و در صورتي كه اختلافي موجود نباشد ، درستي آنها را تاييد و اعلام دارد و درصورتي كه اختلافي وجود داشته باشد ، مراتب را به اطلاع مهندس مشاور برساند تا وضع موجود بامهندس مشاور و كارفرما صورتمجلس شود و ملاك شروع عمليات قرار گيرد. بديهي است كه پس ازآغاز عمليات ، هيچگونه اعتراضي از جانب پيمانكار در اين زمينه پذيرفته نيست

پس از تحويل هر قسمت از كارگاه ، پيمانكار بايد بي درنگ ، نقاط نشانه و مبدأ و همچنين علايم مربوط به آنها را با بتن يا مصالح بنايي تثبيت نمايد ودر طول مدت اجراي كار تا تحويل موقت به هزينه خود حفظ و نگهداري كند.

ب پيمانكار متعهد است كه نقشه ها ، امتدادها و محورها را با نظارت مهندس مشاور پياده كند ودرستي آنها را با مهندس مشاور صورتمجلس كند. در صورتي كه هنگام پياده كردن نقشه ها ، امتدادهاو محورها ، اختلافي در مورد تراز زمين طبيعي با تراز آنها در مدارك فني مشاهده شود ، وضع موجودرا پيمانكار و مهندس مشاور و كارفرما صورتمجلس مي كنند.

تراز كف پي بناها و زيرسازي راهها و تمام عملياتي كه پس از انجام كار پوشيده مي شوند وبعدا مريي نيستند ، يا به هر صورت ، كنترل و اندازه گيري كامل آنها ميسر نباشد ، بايد پيش از پوشيدن شدن يا ازبين رفتن آثار آنها ، صورتمجلس شود و به امضاي مهندس ناظرو رييس كارگاه برسد. اين صورتمجلسها ، ملاك اندازه گيري ها در تنظيم صورت وضعيتهاست اگر پيمانكار عملياتي را كه بايدمورد آزمايش يا بازديد قرار گيرد و تاييد شود ، پيش از آنكه اقدامات پيشگفته انجام شود بپوشاند ،

موظف است پوششهاي انجام شده را به هزينه خود بردارد و پس از انجام آزمايشها و بازديدهاي لازم و تاييد انجام كار از سوي مهندس ناظر ، به هزينه خود ، نسبت به پوشش مجدد و اصلاح كار اقدام كند.

ج اندازه گيريها بر اساس نقشه هاي اجرايي ، دستور كارهاي اجرا شده و صورتمجلسها ، كه شامل كروكيهاي لازم و روشن است ، انجام مي شود.

ماده 20 _ تجهيز كارگاه ، تدارك مصالح ، تجهيزات و ماشين آلات

الف پيمانكار موظف است كه پس از تحويل گرفتن كارگاه ، با توجه به مدت تعيين شده براي تجهيز ، طرح جانمايي تجهيز كارگاه را تهيه كرده و پس از تاييد مهندس مشاور ، آن را مبناي تجهيز كارگاه قراردهد. تامين آب ، برق ، سوخت و مخابرات ، و به طور كلي تجهيز كامل كارگاه ، به نحوي كه براياجراي كار طبق اسناد و مدارك پيمان لازم است ، به عهده پيمانكار مي باشد ، مگر آنكه در اسناد ومدارك پيمان ، ترتيب ديگري پيش بيني شده باشد.

ب تامين نيروي انساني ، مصالح و تجهيزات ، ماشين آلات و ابزار به عهده پيمانكار است ، مگر آنكه در اسناد و مدارك پيمان ، ترتيب ديگري پيش بيني شده باشد.

مصالح و تجهيزاتي كه پيمانكار براي انجام عمليات موضوع پيمان تهيه و در كارگاه نگهداري مي كندبايد به قرار زير باشد:

1) اگر منابع تهيه مصالح و تجهيزات در اسناد و مدارك پيمان تعيين شده يا بعدا معين شود ، بايد ازهمان منابع تهيه گرديد. نمونه يا كاتالوگ فني مصالح و تجهيزات از نظر تطبيق با مشخصات فني ، پيش از سفارش ، به تاييد مهندس مشاور برسد. در

هر حال ، از نظر مرغوبيت بايد كاملا طبق مشخصات فني باشد و مورد تاييد مهندس مشاور قرار گيرد.

2) ذكر منابع تهيه مصالح و تجهيزات در اسناد و مدارك پيمان يا تعيين آنها ضمن اجرا ، از تعهدات پيمانكار در قبال مصالح و تجهيزات و كافي نمي كاهد. بدين روي ، پيمانكار موظف است با مطالعه كافي نسبت به امكانات محلي و كيفيت منابع تهيه مصالح و تجهيزات ، نظر و پيشنهاد خود را تسليم مهندس مشاور كند. در صورتي كه استفاده از اين قبيل منابع مورد موافقت مهندس مشاور و كارفرماقرار گيرد. اقدام به تهيه و حمل آنها نمايد. بديهي است كه كارفرما اين حق را دارد كه منابع تهيه مصالح را تغيير دهد و پيمانكار موظف به رعايت آن مي باشد. اگر به مناسبت اين تغيير محل ، اضافه يا كسر هزينه اي بابت تغيير مسافت حمل يا عوامل ديگر ايجاد شود ، تفاوت بها ، به اقتضاي مورد ، ازپيمانكار كسر يا به او پرداخت مي شود. پيمانكار ملزم به رعايت مقررات مربوط به استخراج و بهره برداري شن و ماسه و ديگر مصالح معدني است

3) نوع مقدار و تاريخ ورود مصالح و تجهيزات به كارگاه بايد با مهندس ناظر صورتمجلس شود.مصالح بايد به طور مرتب به نحوي انبار شود كه تمام آن به سهولت قابل بازرسي ، شمارش يا اندازه گيري باشد. انبار مصالح بايد از هر لحاظ قابل حفاظت بوده تا مصالح در مقابل عوامل جوي وعوامل ديگر مصون باشد.

ج هرگاه تهيه يا توزيع مصالح و لوازمي در داخل كشور در انحصار دولت باشد ، كارفرما تسهيلات لازم براي تهيه آن مصالح و لوازم را فراهم مي كند. اگر تهيه بعضي از مصالح

يا لوازم ، طبق مشخصات ذي ربط در داخل كشور ميسر نباشد و ورود آنها هم از طرف دولت ممنوع شده يا بشود ، كارفرما ياخودش اجازه ورود مصالح و لوازم مزبور را براي پيمانكار تحصيل مي كند يا مشخصات را تغييرمي دهد.

د) در مواردي كه مصالح و تجهيزاتي بايد به وسيله پيمانكار از خارج كشور تهيه شود ، كارفرما اجازه ورود آنها را از سازمانهاي ذي ربط به هزينه پيمانكار تحصيل مي نمايد. همراه ضمن اجراي كار ، محدوديتهاي جديد پيش آيد كه به علت آن ، پيمانكار نتواند مصالح و تجهيزات مورد نياز اجراي كاررا ، در مدتي كه برنامه پيشرفت كار ايجاد مي كند ، از خارج از كشور تهيه و وارد كند ، مراتب را با ذكردليل و ارايه انسان از طريق مهندس مشاور به اطلاع كارفرما مي رساند تا با توجه به برنامه زمانياجراي كار ، كارفرما در مورد چگونگي تامين اين قبيل مصالح و تجهيزات ، تصميم گيري نمايد.

ه) در صورتي كه در اسناد و مدارك پيمان ، مشخصاتي براي ماشين آلات و ابزار اجراي كار تعيين شده باشد ، پيمانكار بايد آن را طبق مشخصات تعيين شده ، تامين كند. هرگاه ضمن اجراي كار ، مهندس مشاور تشخيص دهد كه ماشين آلات و ابزار موجود پيمانكار ، براي اتمام كار در مدت پيمان كافي نيست يا مشخصات آنها براي اجراي كار ، مناسب نيست ، مراتب را به پيمانكار ابلاغ مي كند.پيمانكار مكلف است كه ماشين آلات و ابزار خود را طبق نظر مهندس مشاور و در مدتي كه نامبرده تعيين مي نمايد ، تكميل و تقويت كند ، بدون اينكه براي اين كار ، ادعاي خسارت يا هزينه اضافي ازكارفرما داشته باشد.

و)

پيمانكار نمي تواند ماشين آلات و ابزاري را كه براي عمليات لازم است ، از كارگاه خارج كند. درمورد بيرون بردن ماشين آلاتي كه در كارگاه مورد نياز نيست ، پيمانكار ، تقاضاي بيرون بردن ماشين آلات مزبور را به مهندس مشاور تسليم مي كند. مهندس مشاور ، به تقاضاي او رسيدگي مي كند ، و درصورتي كه موجه باشد اجازه خروج مي دهد.

ز) در صورتي كه طبق اسناد و مدارك پيمان ، تامين اقلامي از تجهيزات كه پيمانكار بايد نصف كند وبه صورت دايم كار باقي بماند در تعهد كارفرما باشد پيمانكار مسئول عملكرد ناقص احتمالي اين تجهيزات نيست ، مگر آنكه ثابت شود كه نقص آنها مربوط به كار پيمانكار است

ج اگر در اسناد و مدارك پيمان ، تكليفي براي تهيه غذا ، مسكن و دفتر كاركنان كارفرما ، مهندس مشاور و آزمايشگاه در محل كار به عهده پيمانكار گذاشته شود ، پيمانكار موظف به تامين آنها ، طبق شرايط پيش بيني شده مي باشد.

ماده 21 _ حفاظت از كار و شخص ثالث ، بيمه كار ، مراقبتهاي لازم

الف پيمانكار از روز تحويل كارگاه تا روز تحويل موقت عمليات موضوع پيمان ، مسئول حفظ ونگهداري كارهاي انجام شده ، مصالح ، تجهيزات ، ماشين آلات و ابزار ، زمينها ، راهها ، تاسيسات وبناهايي مي باشد كه زيرنظر و مراقبت او قرار دارد ، و به همين منظور اقدامات لازم را براي نگهداري و حفاظت آنها در داخل كارگاه در مقابل عوامل جوي و طغيان آب رودخانه و سرقت و حريق ومانند اينها به عمل مياورد.

در چارچوب مقررات و دستورالعملهاي حفاظت فني و بهداشت كار ، مسئول خسارتهاي وارد شده به شخص ثالث در

محوطه كارگاه است ، و در هر حال ، كارفرما در اين مورد هيچ نوع مسئوليتي به عهده ندارد. كارفرما و مهندس مشاور مي توانند رد صورت مشاهده عدم رعايت دستورالعملهاي حفاظت فني و بهداشت كار ، دستور توقف بخشي از كار را كه داراي ايمني لازم نيست تا برقراريايمني طبق دستورالعملهاي ياد شده صادر نمايد. در اين حالت ، پيمانكار حق مطالبه خسارت در اثردستور توقف كار را ندارد.

پيمانكار متعهد است كه تدابير لازم را براي جلوگيري از وارد شدن خسارت و آسيب به املاك مجاوراتخاذ نمايد ، و اگر در اثر سهل انگاري او خسارتي به املاك و تاسيسات مجاور يا محصول آنها واردآيد ، پيمانكار مسئول جبران آن مي باشد.

ج پيمانكار مكلف است كه پيش از شروع كار ، تمام يا آن قسمت از كارهاي موضوع پيمان را كه دراسناد و مدارك پيمان تعيين شده است ، در مقابل مواردي از حوادث مذكور در اسناد ياد شده به نفع كارفرما نزد موسسه اي كه مورد قبول كارفرما باشد بيمه نموده و بيمه نامه ها را به كارفرما تسليم كند.بيمه نامه ها بايد تا تاريخ تحويل موقت اعتبار داشته باشد ، تا زماني كه تحويل موقت انجام نشده است ، پيمانكار مكلف است كه بيمه نامه ها را تا مدتي كه لازم است تمديد كند. كارفرما هزينه هاي مربوط به بيمه به شرح پيشگفته را در مقابل ارايه اسناد صادر شده از سوي بيمه گر ، عينا به بيمه گرپرداخت مي كند. آن قسمت از هزينه بيمه كه مربوط به مدت تاخير غيرمجاز پيمانكار باشد ، به حساب بدهي پيمانكار منظور مي شود.

در صورت بروز حادثه اي كه باعث از بين رفتن تمام يا قسمتي از كارهاي انجام يافته

و مصالح وتجهيزات پاي كار شود ، پيمانكار موظف است كه اولا مراتب را فورا به كارفرما و مهندس مشاور وطبق مقررات بيمه به بيمه گر اطلاع دهد ، ثانيا طبق دستور كارفرما يا مهندس مشاور كارها را به حالت اوليه باز گرداند. برنامه زماني انجام كارهاي پيشگفته توسط پيمانكار تهيه مي گردد و پس ازتاييد مهندس مشاور و كارفرما به اجرا در ميايد. كارفرما خسارتهاي وارد شده بر آنچه را كه بيمه شده است از بيمه گر وصول مي نمايد و مبلغ وصول شده از بيمه گر را براي تجديد عمليات به تناسب پيشرفت كار و طبق هزينه تمام شده اعم از هزينه مستقيم يا غيرمستقيم (بالا سري با تاييدمهندس مشاور به تدريج تا اعاده كار به حالت حادثه ، خسارت دريافتي از بيمه گر براي اعاده كارها به حالت اوليه كافي باشد ، در صورتي كه تكليف بيمه كار در اسناد و مدارك پيمان تعيين نشده باشد ، پيش از شروع كار ، پيمانكار چگونگي بيمه كار را از كارفرما استعلام مي نمايد و كارفرما در مدت 10روز كارها و حوادث مشمول بيمه را تعيين و به پيمانكار ابلاغ مي كند تا پيمانكار طبق مفاد اين بند ، در مورد بيمه كار اقدام كند.

اگر كارفرما عمليات موضوع پيمان را بيمه نكند ، در صورت وقوع حادثه جبران خسارتهاي وارد شده به عهده او مي باشد.

د) پيمانكار موظف است كه تمام ساختمانها و تاسيسات موقت ، ماشين آلات و ابزار وسايل كارگاه را ، كه متعلق به او يا در اختيار اوست و براي انجام عمليات موضوع پيمان به كار مي گيرد ، به هزينه خود بيمه كند و رونوشت بيمه نامه ها را به كارفرما تسليم نمايد. ماشين آلات و

ابزاري را كه كارفرمادر اختيار پيمانكار قرار مي دهد ، كارفرما بيمه مي كند.

ه) پيمانكار موظف است كه روشنايي قسمتهايي از داخل كارگاه را كه بايد روشن باشد تامين كند ، وهمچنين تمام علايم راهنمايي و خطر و وسايل حفاظتي ، و در صورت لزوم ، حصار كشي را فراهم نمايد و تعداد كافي نگهبان و مراقب در هر جا كه لازم باشد بگمارد.

و) پيمانكار متعهد است كه عمليات اجرايي خود را طوري انجام دهد كه راه عبور مناسبي در پياده روو سواره رو براي عبور و مرور رهگذران و وسايط نقليه همواره باز بماند و مصالح خود را درمحلهايي انبار كند كه موجب ناراحتي يا زحمت ساكنان اطراف ، يا رهگذران نشود. استفاده از ماشين آلات و ابزار در ساعات عادي كار ، و در نتيجه ، صداي آن ها و همچنين استفاده از راههاي معين به منظور انجام عمليات ، مزاحمت تلقي نمي شود.

در مواردي كه اجراي كار ايجاب كند كه قسمتي از سواره رو يا پياده رو براي مدتي موقت و با اطلاع مهندس مشاور يا مهندس ناظر به كلي مسدود شود ، پيمانكار بايد با كسب مجوز لازم از مقامات محلي عبور و مرور را با راههاي انحرافي كه مسير آنها بايد به تاييد مهندس مشاور برسد ، تامين كند.كارفرما نيز مساعدت لازم را براي تحصيل مجوزهاي مورد نياز به عمل مياورد.

اگر ترتيب احتساب و پرداخت هزينه ايجاد و نگهداري راههاي انحرافي در اسناد و مدارك پيمان معين نشده باشد ، اين هزينه ها به عهده پيمانكار است همچنين پيمانكار متعهد است كه در حمل مصالح و ماشين آلات و عبور آنها از راهها ، پلها و تونلها ، رعايت قوانين ، مقررات

و استانداردها رابكند و اگر عبور ماشين يا مصالحي ترتيب خاصي را ايجاب كند ، با نظر كارفرما يا مهندس مشاوراقدام نمايد. هرگاه پيمانكار برخلاف مفاد اين بند رفتار كند ، مسئول جبران خسارتهاي وارد شده مي باشد.

ز) پيمانكار متعهد است كه انتظامات كارگاه را تامين كندو از ورود اشخاص غير مجاز و كساني كه باعث اختلال نظم كارگاه مي شوند خود يا توسط مقامات انتظامي جلوگيري كند.

ح هرگاه پيمانكار در اجراي تمام يا قسمتي از موارد درج شده در اين ماده سهل انگاري يا كوتاهي كند و از انجام تعهداتي كه طبق آن به عهده گرفته است خودداري نمايد ، كارفرما حق دارد آن تعهدات را به جاي پيمانكار انجام دهد و هزينه هاي انجام شده و خسارت وارد شده را به اضافه 15 درصد به حساب بدهي پيمانكار منظور كرده و از مطالبات وي كسر نمايد. در اين صورت هرگونه ادعاي پيمانكار نسبت به اين قبيل پرداختها و همچنين نسبت به تشخيص كارفرما ، خواه از نظر اساس تخلف و خواه از نظر مبلغ پرداختي ، بي اثر مي باشد.

ماده 22 _ ترتيب گردش مدارك ، نقشه ها و ابلاغ دستور كارها

الف تمام نقشه ها ، مشخصات ، دستورالعملها و استانداردهاي فني كه داري مهر و امضاي مهندس مشاور است ، به تعداد نسخه هاي درج شده در اسناد و مدارك پيمان و در صورتي كه در اسناد ومدارك پيمان تعداد نسخه معين نشده باشد ، در دو نسخه بدون دريافت هزينه ، در اختيار پيمانكارقرار مي گيرد. در صورت نياز پيمانكار ، نسخه هاي اضافي به هزينه او تكثير مي شود.

پيمانكار بايد يك نسخه از نقشه ها و مشخصات ، با آخرين تغييرات آنها را هميشه در كارگاه نگهداري كند ، تا

در صورت لزوم ، به منظور بازرسي كارها در اختيار مهندس مشاور ، كارفرما يا نمايندگان آنهاقرار گيرد. نسخه اصل نقشه ها و مدارك تا پايان كار نزد مهندس مشاور باقي مي ماند.

ب پيمانكار موظف است كه پيش از آغاز هر قسمت از كار ، تمام نقشه ها ، دستورالعملها و ديگراسناد و مدارك فني مربوط به آن قسمت را با دقت مطالعه كند و اندازه درج شده در نقشه ها را كنترل نمايد ، به نحوي كه هيچگونه ابهامي از نظر چگونگي اجراي كار براي خود و كاركنانش باقي نماند. به طور كلي ، كمبود نقشه براي هر قسمت از كار هرگز از تعهدات پيمانكار مبني بر اجراي كامل كارنمي كاهد. در صورت مشاهده اشتباه در اندازه ها يا هرگونه ابهام يا كسري در مدارك ، نقشه ها ودستورالعملها ، پيمانكار بايد به موقع رفع نقص آنها را از مهندس مشاور درخواست كند. مهندس مشاور موظف است كه با توجه به برنامه زماني اجراي كار ، براي تكميل نقشه ها و ابلاغ به پيمانكاراقدام كند.

ج هرگاه پيمانكار در مورد درستي بعضي نقشه ها و محاسبات يا دستور كارها يا مشخصات مصالح و تجهيزاتي كه بنا به دستور كارفرما از منابع معيني تحصيل مي شود ايرادي داشته باشد ، بايد با توجه به برنامه زماني تفصيلي ، مراتب را با ذكر دليل به اطلاع مهندس مشاور برساند. در صوري كه مهندس مشاور ، درستي مدارك پيشگفته را تاييد كند ، ولي پيمانكار همچنان نسبت به آنها ايراد داشته باشد ، پيمانكار بايد موضوع را به كارفرما منعكس نمايد و پس از دريافت نظر كارفرما ، طبق نظرو انجام دهد. در چنين حالتي ، پيمانكار فقط مسئول اجراي درست كار است و

در مورد صحت نقشه ها ، مشخصات ، محاسبات و دستور كارهاي مربوط ، مسئوليتي ندارد. هزينه رفع عيب و نقص در چنين مواردي به عهده پيمانكار نمي باشد.

د) پيمانكار ، نقشه هاي كارگاهي را كه نقشه هاي جزييات ساخت قطعات و قسمتهاي از كار است ، درصورت نياز ضمن اجراي كار ، بر اساس نقشه هاي اجرايي ، مشخصات فني و دستورالعمل سازندگان ، تهيه مي كند و در سه نسخه ، كه يك نسخه آن قابل تكثير باشد ، تسليم مهندس مشاور مي نمايد.مهندس مشاور ، نقشه هاي ياد شده را پس از بررسي و اصلاح لازم ، تاييد و در يك نسخه به پيمانكارابلاغ مي كند. نسخه قابل تكثير اين مدارك نزد مهندس مشاور نگهداري مي شود.

ه) نقشه هاي چون ساخت ، نقشه هاي كارهاي انجام شده به نحوي كه اجرا شده اند ، مي باشد و شامل تمام نقشه هاي اجرايي ، اعم از تغيير يافته يا بدون تغيير است پيمانكار بايد نقشه هاي چون ساخت و به تدريج و طبق نظر مهندس مشاور ، در سه نسخه كه يك نسخه آن قابل تكثير باشد تهيه كند وبراي بررسي و تاييد به مهندس مشاور بدهد. مهندس مشاور ، يك نسخه از نقشه هاي چون ساخت تاييد شده را در اختيار پيمانكار قرار مي دهد.

و) پيمانكار بايد مشخصات فني ، نقشه ها و دستورالعملهاي نصب ، راه اندازي و بهره برداري تجهيزاتي را كه تامين آن به عهده اوست ، از سازنده آنها بگيرد و در دو نسخه به مهندس مشاور بدهد.مهندس مشاور بر اساس مدارك سازنده ، نقشه هاي اجرايي محل استقرار تجهيزات ياد شده را تهيه وبراي اجرا به پيمانكار ابلاغ مي كند.

ز) مهندس مشاور ، تمام موافقتها ، معرفيها ، تصويبها ، اخطارها و دستور كارها را

به صورت كتبي ، به پيمانكار ابلاغ مي كند و در موارد لزوم به نحو پيش بيني شده در اسناد و مدارك پيمان به تاييدكارفرما نيز مي رساند و سپس به پيمانكار ابلاغ مي كند. پيمانكار ، پس از وصول دستور كارها ، مي تواند براي اصلاح آنها اظهارنظر كند. اما در هر حال موظف به اجراي چنين دستور كارهايي است

در موارد صدور دستور كار شفاهي از سوي مهندس مشاور ، پيمانكار مي تواند درخواست ابلاغ كتبيانها را بنمايد و مهندس مشاور نيز موظف است كه دستور كارها را كتبي به پيمانكار ابلاغ كند ، در غيراين صورت ، اين دستور كارها براي پيمانكار معتبر نيست

مهندس مشاور يك نسخه رونوشت از تمام نامه هاي ابلاغي ، همراه با نقشه ها ، دستور كارها وصورت جلسه ها را براي كارفرما ارسال مي كند.

ح پيش از تحويل موقت كار طبق ماده 39 ، پيمانكار دستورالعملهاي راه اندازي ، راهبري ، تعمير ونگهداري را همراه با نقشه هاي چون ساخت در سه نسخه ، كه يك نسخه آن قابل تكثير باشد ، به مهندس مشاور مي دهد. مدارك ياد شده بايد به نحوي باشد كه راهبري ، تعمير و نگهداري تمام قسمتهاي موضوع پيمان به سهولت انجام شود. در صورتي كه در اسناد و مدارك پيمان ، تعداد نسخه يا مشخصات ويژه اي براي مدارك موضوع اين بند تعيين شده باشد ، طبق آن عمل مي شود.

ماده 23 _ حفاظت تاسيسات زيربنايي و تغيير وضع آنها

پيمانكار بايد عمليات موضوع پيمان را به نحوي اجرا كند كه به تاسيسات زيربنايي موجود دركارگاه ، مانند خطوط آب ، برق ، گاز ، مخابرات و مانند اينها ، آسيبي وارد نشود. هرگاه در اثر عمل پيمانكار ،

به تاسيسات ياد شده صدماتي وارد شود ، پيمانكار متعهد است كه هزينه ترميم و برقراري مجدد آنها را بپردازد. هرگاه پيمانكار نسبت به جبران خسارت وارد شده اقدام لازم و فوري به عمل نياورد ، كارفرما مي تواند به هر طريق كه مصلحت بپندارند ، براي رفع نقص و خسارت اقدام كند وهزينه آن را به اضافه 15 درصد به حساب بدهي پيمانكار منظور كند و پيمانكار ، از اين بابت ، حق هيچ گونه اعتراضي ندارد.

در صورتي كه موقعيت تاسيسات زيرزميني در اسناد و مدارك پيمان مشخص نشده باشد ، پيمانكاربايد باتوجه به برنامه زماني اجراي كار ، تعيين وضعيت آنها را از مهندس مشاور استعلام كند و پس ازاعلام نظر مهندس مشاور ، براي عمليات حفاري اقدام نمايد. بدين ترتيب ، مسئوليت پيمانكار درمورد بروز هر نوع حادثه و پرداخت خسارت و هزينه هاي پيشگفته در مورد تاسيسات زيرزميني ، منوط به آن است كه نوع محل يا مسير تاسيسات مزبور به اطلاع پيمانكار رسيده يا در اسناد ومدارك پيمان مشخص ده باشد.

هرگاه انجام عمليات موضوع پيمان ، تغيير وضع تاسيسات ياد شده را ايجاب كند ، پيمانكار به كارفرما اطلاع مي دهد تا سازمانهاي ذيربط ، براي تغيير وضع آنها اقدام كنند. هزينه هاي مربوط به عمليات ياد شده به عهده كارفرماست

ماده 24 _ واگذاري پيمانكاران جز

الف پيمانكار حق واگذاري پيمان به ديگران را ندارد.

ب پيمانكار مي تواند به منظور تسهيل و تسريع در اجراي قسمت يا قسمتهايي از عمليات موضوع پيمان ، پيمانهايي يا پيمانكاران جز ببندد ، مشروط به آنكه آنان را از واگذاري كار به ديگران ممنوع كند در صورتي كه در اسناد و مدارك پيمان ، كارفرما ،

لزوم تاييد صلاحيت پيمانكاران جز راپيش بيني كرده باشد ، پيمانكار موظف است كه تاييد كارفرما را در اين مورد تحصيل نمايد. اين واگذاري نبايد از پيشرفت كار طبق برنامه زماني اجراي كار بكاهد ، و به هر حال ، به هيچ روي ، ازمسئوليت و تعهدات پيمانكار نمي كاهد. پيمانكار مسئول تمام عملياتي است كه توسط پيمانكاران جز يا كاركنان آنها انجام مي شود. در پيمانهاي بين پيمانكار و پيمانكاران جز بايد نوشته شود كه درصورت بروز اختلاف بين آنها ، كارفرما حق دارد ، در صورتي كه مقتضي بداند ، به مورد اختلاف رسيدگي كند. پيمانكار و پيمانكار جز نيز مي پذيرند كه نظر كارفرما در اين مورد قطعي است و تعهدمي كنند كه الزاما آن را اجرا كنند.

هرگاه در پرداخت مطالبات پيمانكاران جز ، با توجه به شرايط درج شده در پيمان آنها ، تاخيري روي دهد ، در صورتي كه پيمانكار جز ، تعهدات خود را بر اساس پيمان تنظيمي خود با پيمانكار كاملا انجام داده و كار او مورد قبول و تاييد مهندس مشاور باشد ، كارفرما مي تواند بنا بر تقاضاي پيمانكارجز ، با حضور نماينده پيمانكار ، به كار او رسيدگي كند. اگر در اثر اين رسيدگي ، پيمانكار جز طلبكار شود و پيمانكار از پرداخت آن خودداري كند ، كارفرما حق دارد طلب پيمانكار جز را براي كارهايي كه صورت وضعيت آن به پيمانكار پرداخت شده است ، از محل مطالعات پيمانكار بپردازد.در صورتي كه با اخطار كارفرما ، پيمانكار يا نماينده او براي رسيدگي حاضر نشوند ، كارفرما رسيدگي مي نمايد و به شرح پيشگفته عمل مي كند و اين عمل قطعي و غيرقابل اعتراض است

هرگاه پس از فسخ

يا خاتمه پيمان ، پيمانكاران جز ، مطالباتي از پيمانكار داشته باشند مهندس مشاور كارفرما ، به شرح پيشگفته موضوع را رسيدگي مي نمايند. اگر پس از رسيدگي و تهيه صورتحساب نهايي ، پيمانكار مطالباتي داشته باشد ، كارفرما مي تواند طلب پيمانكاران جز را ازمحل مطالبات پيمانكار بپردازد.

ماده 25 _ اجراي كار در شب

اجراي كار در شب ، در موارد زير مجاز است

الف در برنامه زماني تفصيلي پيش بيني شده باشد.

ب هرگاه به سبب بروز تاخيرهايي از سوي پيمانكار ، انجام كار طبق تشخيص پيمانكار در مدت پيمان امكانپذير نباشد ، پيمانكار مي تواند بدون آنكه حق دريافت اضافه هزينه كار را داشته باشد باتاييد مهندس مشاور و موافقت كارفرما ، قسمتي از كار را در شب اجرا كند.

ج هرگاه مهندس مشاور تشخيص دهد كه پيشرفت كار پيمانكار به نحوي نيست كه همه عمليات درمدت پيمان پايان يابد ، مي تواند پس از موافقت كارفرما ، به پيمانكار دستور دهد كه قسمتي از كار رادر شب اجرا كند. در اين حالت ، پيمانكار مكلف به اجراي اين دستور است و حق ادعا يا مطالبه هيچ گونه خسارت و اضافه بها ندارد.

د) اگر به تشخيص مهندس مشاور و تاييد كارفرما براي جبران تاخيرهايي كه ناشي از قصور پيمانكارنيست ، كار در شب نيز انجام شود ، اضافه هزينه هاي مربوط به كار در شب ، با تاييد مهندس مشاور وتصويب كارفرما ، پرداخت مي شود. در محاسبه اين هزينه ها ، به منظور تعيين هزينه هاي اضافي دستمزد نيروي انساني براي كار در شب ، بايد مقررات قانون كار و امور اجتماعي ملاك عمل قرارگيرد.

پيمانكار متعهد است كه ترتيب كار را طوري دهد كه تا حد امكان

، اجراي كار در شب براي ساكنان مجاور مزاحمتي ايجاد نكند.

ماده 26 _ آثار تاريخي و اشياي عتيقه

هرگاه ضمن اجراي كار ، اشياي عتيقه يا آثار تاريخي و مسكوكات قديمي و مانند آن در محل كار پيداشود ، پيمانكار متعهد است كه بي درنگ مراتب را از طريق مهندس مشاور به اطلاع كارفرما و طبق قوانين به اطلاع دستگاه هاي انتظامي برساند. كارفرما براي حفظ و نگهداري با انتقال اشياي عتيقه ، اقدام فوري به عمل مياورد.

پيمانكار بايد تا زمان اقدام به حفاظت از سوي كارفرما يا مقامات ذي ربط ، براي حفظ و نگهدارياشيا و آثار مزبور ، مراقبت لازم را به عمل آورد.

هرگاه اجراي اين ماده ، موجب توقف يا تعطيل عمليات موضوع پيمان گردد ، طبق ماده 49رفتار مي شود.

ماده 27 _ اقامتگاه قانوني

اقامتگاه قانوني كارفرما و پيمانكار همان است كه در موافقتنامه پيمان نوشته شده است در صورتي كه يكي از طرفين ، محل قانوني خود را تغيير دهد ، بايد نشاني جديد خود را دست كم 15 روز پيش ازتاريخ تغيير ، به طرف ديگر اطلاع دهد ، تا وقتي كه نشاني جديد به طرف ديگر اعلام نشده است ، مكاتبات به نشاني قبلي ارسال ميشود و دريافت شده تلقي مي گردد.

فصل سوم تعهدات و اختيارات كارفرما

ماده 28 _ تحويل كارگاه

الف كارفرما متعهد است كه كارگاه را بي عوض و بدون معارض تحويل پيمانكار دهد.

اگر اجراي كار در زمينها و محلهاي تحويلي ، مستلزم اخذ پروانه يا پرداخت حقوقي از قبيل عوارض شهرداري ، حق ريشه و مستحدثات و مانند اينها باشد كارفرما تحصيل پروانه ساختمان پرداخت وجوه مزبوراست

تبصره 1 _ اگر در اسناد

و مدارك پيمان ، تامين تمام يا قسمتي از زمين مورد نياز براي تجهيز كارگاه به عهده پيمانكار گذاشته شده باشد ، طبق شرايط پيش بيني شده در پيمان عمل مي شود.

تبصره 2 _ در صورتي كه محل تحويل شده به پيمانكار معيار پيدا كند و موجب توقف اجراي تمام يا قسمتي از كار شود ، آن قسمت از كار كه متوقف شده است ، مشمول تعليق مي گردد و طبق ماده 49رفتار مي شود.

ب كارفرما پس از مبادله پيمان ، تاريخ تحويل كارگاه را كه نبايد بيشتر از 30 روز از تاريخ مبادله پيمان باشد ، به پيمانكار اعلام مي كند. پيمانكار بايد در تاريخ تعيين شده در محل كار حاضر شود وطي صورتمجلسهايي ، اقدام به تحويل گرفتن كارگاه نمايد. در صورتي كه حداكثر 30 روز از تاريخ تعيين شده براي تحويل گرفتن كارگاه حاضر نشود ، كارفرما حق دارد كه طبق ماده 46 پيمان را فسخ كند.

در صورت مجلسهاي تحويل كارگاه بايد حدود موقعيت زمينها و محلهايي كه در آنها موضوع پيمان اجرا مي شود و نقاط نشانه با مشخصات آنها ، محور عمليات و محل منابع تهيه مصالحي كه بايد دركارگاه توليد گردد ، درج شود.

اگر تحويل كارگاه به طور يكجا ميسر نباشد ، كارفرما بايد كارگاه را به ترتيبي تحويل دهد كه پيمانكاربتواند عمليات موضوع پيمان را طبق برنامه زماني تفصيلي انجام دهد. در اين حالت نيز مهلت كارفرما براي تحويل دست كم اولين قسمت از كارگاه براي تجهيز كارگاه و شروع عمليات موضوع پيمان لازم است ، حداكثر 30 روز است

ج هرگاه كارفرما نتواند كارگاه را به ترتيبي تحويل دهد كه پيمانكار بتواند كار را طبق برنامه زماني تفصيلي انجام دهد ، و

مدت تاخير در تحويل كارگاه بيش از يك ماه شود ، كارفرما به منظور جبران خسارت تاخير در تحويل كارگاه هزينه هاي اضافي ايجاد شده براي پيمانكار را كه طبق رابطه زيرمحاسبه مي شود ، پرداخت مي كند ، مشروط به اينكه با تاييد مهندس مشاور ، پيمانكار در محلهاي تحويل شده تاخير غيرمجاز نداشته باشد.

مبلغ اوليه پيمان تاخيرتحويل كارگاه مبلغ كارهايي كه درتحويل محل اجرايان تاخيرشده است (متوسط كاركردفرضي ماهانه 5100/7 = مبلغ خسارت

پس از كسر يك ماه مدت تاخيربه ماه

اگر مدت تاخير از 30 درصد مدت پيمان يا 6 ماه ، هر كدام كه كمتر است بيشتر شود ، حقوقي به پيمانكار تعلق مي گيرد ، بدين ترتيب كه اگر مبلغ كارهاي پيش بيني شده درمحلهاي تحويل شده تا 25درصد مبلغ اوليه پيمان باشد ، پيمانكار مي تواند با اطلاع قبلي 15 روزه آن قسمت از كار را ازتعهدات خود حذف كند ولي اگر اين مبلغ بيشتر از 25 درصد مبلغ اوليه پيمان باشد ، در صورتاعلام خاتمه پيمان از سوي پيمانكار ، پيمان خاتمه يافته و طبق ماده 48 عمل مي شود. هرگاه پيمانكار در محلهايي كه در تحويل آنها بيش ازمدت پيشگفته تاخير شده است ، كار اجرايي را شروع نمايد ، حق حذف تعهدات در آن قسمت از كار را از خود سلب مي نمايد.

تبصره _ اگر كارفرما نتواند هيچ قسمت از كارگاه را به پيمانكار تحويل دهد ، براي تاخير بيش از يك ماه تا 30 درصد مدت پيمان يا 6 ماه هركدام كه كمتر است ، نسبت به تاريخ مبادله پيمان ، ماهانه معادل مبلغ 5/2 درصد متوسط كاركرد فرضي ماهانه را به پيمانكار پرداخت مي كند اگر پيمانكار پس از انقضاي 30 درصد مدت پيمان يا 6 ماه ، هر كدام كه كمتر است

، مايل به ادامه يا اجراي كار نباشد ، با اعلام او ، قرارداد طبق ماده 48 خاتمه مي يابد و پيمانكار هيچ گونه دعوي ديگري نمي تواند مطرح نمايد.

خسارت تاخير در تحويل تمام يا قسمتي از كارگاه براي مدت مازاد بر يك ماه حداكثر تا 30 درصدمدت پيمان يا 6 ماه ، هر كدام كه كمتر است ، قابل پرداخت است

د) در مواردي كه به استناد اين ماده ، قسمتي از تعهدات پيمانكار حذف شود ، تضمين انجام تعهدات پيمانكار نيز به تناسب كاهش داده مي شود.

ه) پيمانكار نمي تواند جز آنچه طبق نقشه ها و دستور كارهاست ، در زمينها و محلهاي متعلق به كارفرما يا ملك غير كه از طرف كارفرما به پيمانكار تحويل شده است ، اقدام به احداث بنا ياساختمان كند. اگر در اثر اجراي كار در ملك غير كه از سوي كارفرما تحويل شده است ، صاحب ملك اقامه دعوا و درخواست خسارت و جلوگيري و توقف كار نمايد ، طرف ادعا كارفرماست و پيمانكارهيچ گونه مسئوليت و تعهدي در اين مورد را ندارد.

و) در صورتي كه طبق اسناد و مدارك پيمان ، تامين تمام يا قسمتي از زمين مورد نياز تجهيز كارگاه به عهده پيمانكار باشد يا پيمانكار بخواهد طبق صلاحديد خود از محلهايي خارج از محلهاي تحويلي كارفرما براي تجهيز كارگاه استفاده كند بايد موقعيت آنها را به تاييد كارفرما برساند. در اين حالت ، مسئوليت هر نوع ادعا و طلب خسارت از سوي صاحب ملك به عهده پيمانكار است و كارفرما دراين موارد مسئوليتي ندارد.

هرگاه پيمانكار محلهاي مورد نياز تجهيز كارگاه را به صورت اجاره اي در اختيار بگيرد ، بايد در اجاره نامه آنها ، امكان انتقال

مورد اجاره را به كارفرما پيش بيني كند.

ماده 29 _ تغيير مقادير كار ، قيمتهاي جديد ، تعديل نرخ پيمان

الف در ضمن اجراي كار ، ممكن است مقادير درج شده در فهرست بها و مقادير منضم به پيمان تغيير كند. تغيير مقادير به وسيله مهندس مشاور محاسبه مي شود و پس از تصويب كارفرما به پيمانكار ابلاغ مي گردد. پيمانكار با دريافت ابلاغ تغيير مقادير كار ، موظف به انجام كار با نرخ پيمان است ، به شرط آن كه مبلغ ناشي از تغيير مقادير كار ، از حدود تعيين شده در زير بيشتر نشود.

1) افزايش مقادير بايد در چارچوب موضوع پيمان به پيمانكار ابلاغ شود. جمع مبلغ مربوط به افزايش مقادير و مبلغ كارهاي با قيمت جديد (موضوع بند ج نبايد از 25 درصد مبلغ اوليه پيمان بيشتر شود.

تبصره _ اگر نرخ پيمان مشمول تعديل آحاد بها باشد ، براي محاسبه افزايش مبلغ پيمان به سبب قيمتهاي جديد ، ابتدا قيمتهاي جديد به مبناي نرخ پيمان تبديل مي شود و سپس ملاك محاسبه قرارمي گيرد.

2) جمع مبلغ مربوط به كاهش مقادير و حذف آنها نبايد از 25 درصد مبلغ اوليه پيمان بيشتر شود.اگر اين مبلغ از حد تعيين شده بيشتر شود و پيمانكار با اتمام كار با نرخ پيمان موافق باشد ، عمليات موضوع پيمان در چارچوب پيمان انجام مي شود. ولي درصورتي كه پيمانكار مايل به اتمام كارنباشد ، پيمان طبق ماده 48 خاتمه داده مي شود.

تبصره 1 _ در صورت حذف قسمتهايي از كارد به استناد بند ج ماده 28 براي تعيين حد افزايش ياكاهش مقادير طبق بندهاي 1 و2 ، به جاي مبلغ اوليه پيمان ، پس از كسر مبلغ كارهاي حذف شده به وسيله

پيمانكار ملاك قرار مي گيرد.

تبصره 2 _ اضافه يا كاهش مقادير كار طبق مفاد بندهاي (الف _ 1) و (الف _ 2) اين ماده تا 10درصد با دستور مهندس مشاور عمل مي شود ، ولي اضافه بر آن با تصويب كارفرما قابل اجرا است

ب در صورتي كه پس از تكميل كار و تصويب صورت وضعيت قطعي مشخص شود ، مقادير كاربدون آنكه از سوي كارفرما كم شده باشد ، نسبت به مقادير منضم به پيمان كاهشي بيش از حد تعيين شده در بند (الف _ 2) داشته باشد ، در اين حالت نيز نرخ پيمان ملاك عمل است

ج اگر در چارچوب موضوع پيمان ، كارهايي به پيمانكار ابلاغ شود كه براي آنها قيمت و مقدار درفهرست بها و مقادير منضم به پيمان پيش بيني نشده است ، پيمانكار بايد بي درنگ پس از دريافتابلاغ مهندس مشاور ، قيمت پيشنهادي خود را براي اجراي كارهاي ياد شده ، همراه با تجزيه قيمت ، به مهندس مشاور تسليم كند. قيمتي كه با توافق پيمانكار و مهندس مشاور تعيين شود و به تصويب كارفرما برسد ، ملاك پرداخت است قيمتهاي جديدي كه به اين صورت تعيني مي شود بايد برحسب هزينه اجراي كار در محل اجرا محاسبه گردد. از اين رو ، تنها ضريب هزينه بالا سري پيمان به قيمتهاي جديد اعمال مي شود.

تبصره _ در صورتي كه پيمان با استفاده از فهرستهاي بهاي واحد پايه منعقد شده باشد ، چگونگي تعيني قيمت جديد ، علاوه بر مفاد اين بند ، تابع دستورالعمل نحوه استفاده از قيمتهاي پايه در تعيين قيمت جديد با اولويت دستورالعمل ياد شده است

د) جمع بهاي قيمتهاي جديد ، علاوه بر آنكه

تابع سقف تعيين شده در بند الف است ، نبايد از 10درصد مبلغ اوليه پيمان بيشتر شود.

ه) تعديل نرخ پيمان طبق شرايط پيش بيني شده در شرايط خصوصي است

ماده 30 _ تغيير مدت پيمان

الف در صورت وقوع هر يك از موارد زير كه موجب افزايش مدت اجراي كار شود ، پيمانكارمي تواند درخواست تمديد مدت پيمان را بنمايد. پيمانكار درخواست تمديد مدت پيمان را با ارايه محاسبات و دلايل توجيهي ، به مهندس مشاور تسليم مي كند و مهندس مشاور پس از بررسي وتاييد مراتب را براي اتخاذ تصميم به كارفرما گزارش مي كند و سپس نتيجه تصميم كارفرما را به پيمانكار ابلاغ مي نمايد.

1) در صورتيكه طبق بندهاي الف و ج ماده 29 ، مبلغ پيمان تغيير كند.

2) هرگاه به دستور كارفرما يا مهندس مشاور ، نقشه هاي اجرايي يا مشخصات فني تغيير اساسي كند.

3) هرگاه كارفرما در تحويل كارگاه ، ابلاغ دستور كارها يا نقشه ها و تحويل مصالحي كه تهيه آن به عهده اوست ، تاخير كند. تاخير در ابلاغ دستور كارها و نقشه ها به شرطي مشمول اين بند است كه پيمانكار با توجه به برنامه زماني تفصيلي ، آنها را از مهندس مشاور درخواست كرده باشد.

4) اگردر تحويل مصالحي كه فروش آنها لزوما بايد با حواله كارفرما صورت گيرد تاخير ايجاد شود ، به شرطي كه پيمانكار با توجه به برنامه زماني تفصيلي براي تهيه آنها به موقع اقدام كرده باشد.

5) در موارد حوادث قهري و همچنين در موارد مربوط به كشف اشياي عتيقه و آثار تاريخي كه درمواد 26 و 43 پيش بيني شده است

6) هرگاه محدوديت براي ورود مصالح و تجهيزات طبق بند د ماده 20 پيش آيد.

7)

در صورتي كه كار طبق ماده 49 به حالت تعليق در آيد.

8) در صورتي كه قوانين و مقررات جديدي وضع شود كه در تغيير مدت اجراي كار موثر باشد.

9) هرگاه كارفرما نتواند تعهدات مالي خود را در موعدهاي درج شده در اسناد و مدارك پيمان انجام دهد.

10) موارد ديگري كه به تشخيص كارفرما خارج از قصور پيمانكار باشد.

ب اگر وقوع برخي از موارد درج شده در بند الف موجب كاهش مدت پيمان شود ، مهندس مشاور باكسب نظر پيمانكار ، كاهش مدت پيمان را تعيين مي كند و مراتب را براي اتخاذ تصميم به كارفرماگزارش مي نمايد ، و سپس نتيجه تصميم كارفرما را به پيمانكار ابلاغ مي كند.

ج در پايان مدت اوليه پيمان يا هر تمديد مدت پيمان ، اگر كار به اتمام نرسيده باشد ، مهندس مشاور باكسب نظر پيمانكار و با توجه به موارد تعيين شده در بند الف علل تاخير كار را بررسي مي كند و ميزان مدت مجاز و غير مجاز آن را با توافق پيمانكار تعيين مي نمايد و نتيجه را به كارفرماگزارش مي كند ، و سپس نظر كارفرما را در مورد ميزان مجاز يا غيرمجاز تاخير كار به پيمانكار اعلام مي كند و معادل مدت تاخير مجاز ، مدت پيمان را تمديد مي نمايد.

د) در اجراي مفاد اين ماده براي تمديد مدت پيمان ، تاخيرهاي همزمان ناشي از عوامل مختلف درج شده دربند الف ، فقط يك بار محاسبه مي شود.

ه) در اجراي مفاد اين ماده ، اگر پيمانكار با مهندس مشاور توافق نداشته باشد يا نسبت به تصميم كارفرما معترض باشد ، طبق نظر كارفرما عمل مي شود و پيمانكار مي تواند بر اساس ماده 53 براي حل مسأله اقدام نمايد.

ماده 31 _ مديريت

اجرا

كارفرما مي تواند قسمتي از اختيارات خود را به شخص حقوقي ، كه مدير طرح ناميده مي شود ، واگذار كند. كارفرما مدير طرح را با تعيين حدود اختيارات واگذار شده به پيمانكار معرفي مي نمايد.تمام تصميم گيريهاي مدير طرح در چارچوب اختيارات واگذار شده ، درحكم تصميم كارفرمامي باشد.

ماده 32 _ نظارت بر اجراي كار

الف عمليات اجراي پيمانكار ، هميشه بايد زيرنظر و با اطلاع مهندس مشاور انجام شود. نظارتي كه از طرف كارفرما و مهندس مشاور در اجراي كارها به عمل ميايد به هيچ روي از ميزان مسئوليت پيمانكار نمي كاهد.

نظارت مستقيم بر كار پيمانكار درمحدوده كارگاه و در موارد خاص (براي ساخت قطعات وتجهيزات در خارج از كارگاه انجام مي شود. در هر حال پيمانكار بايد گزارش پيشرفت اقدامهايي راكه در خارج از كارگاه به منظور انجام تعهدات پيمان انجام مي دهد ، به مهندس مشاور تسليم كند.

ب مهندس مشاور ، تنها مرجع فني پيمانكار براي اجراي موضوع پيمان از سوي كارفرماست

هرگونه تغييرات ، اظهارنظرهاي فني و اصلاحات مورد نظر پيمانكاران ، سازندگان و بازرسان فني ، پس از هماهنگي با مهندس مشاور انجام مي گيرد و توسط وي به پيمانكار ابلاغ مي شود. مواردي كه مهندس مشاور ، موظف به كسب مجوز از كارفرما ، براي انجام وظايف نظارت است در اسناد ومدارك پيمان تعيين شده است

ج مهندس مشاور به منظور اطمينان از صحت اجراي كار ، اقدام به آزمايش مصالح يا كارهاي انجام يافته مي كند. هزينه انجام آزمايشها برعهده كارفرماست ، مگر آنكه در اسناد و مدارك پيمان ترتيب ديگري هم پيش بيني شده باشد. هرگاه نتايج اين آزمايشها با آنچه كه در مدارك فني تعيين شده است تطبيق نكند ، پيمانكار متعهد است كه مصالح و

كارها را طبق دستور مهندس مشاور اصلاح كند.هزينه انجام اين اصلاحات به عهده پيمانكار است ، مگر آنكه نقض موجود مربوط به مدارك فني باشد.

پيمانكار موظف است كه براي نمونه برداري از مصالح يا انجام هرنوع آزمايش ، تعداد لازم كارگر به صورت موردي و موقت به طور رايگان در اختيار مهندس مشاور بگذارد.

د) در صورتي كه مهندس مشاور مواردي از عدم رعايت مشخصات فني ، نقشه ها و ديگر مدارك فني پيمان را در اجراي كارها مشاهده كند ، با ارسال اخطاريه اي ، اصلاح كارهاي معيوب را در مدت مناسبي كه با توجه به حجم و نوع كار تعيين مي نمايد از پيمانكار مي خواهد. اگر پس از پايان مهلت تعيين شده ، پيمانكار نسبت به اصلاح كارها اقدام نكند كارفرما مي تواند خودش كارهاي معيوب را اصلاح كند و هزينه هاي مربوط را به اضافه 15 درصد از مطالبات پيمانكار كسر كند. در صورتي كه عدم توجه به اخطار مهندس مشاور براي اصلاح هركار معيوب از سوي پيمانكار تكرار شود ، كارفرمامي تواند پيمان را طبق ماده 46 فسخ نمايد.

ه) كارفرما در مدت اجراي پيمان ، هر موقع كه لازم بداند ، توسط نمايندگان خود ، عمليات پيمانكاررا بازرسي مي كند. پيمانكار موظف است كه هر نوع اطلاعات و مداركي را كه مورد نياز باشد ، دراختيار نمايندگان كارفرما بگذارد و تسهيلات لازم را براي انجام اين بازرسيها فراهم سازد.

و) اگر كارفرما در طول مدت پيمان ، تصميم به تغيير مهندس مشاور بگيرد ، اين تصميم بايد دست كم يك ماه بيشتر به اطلاع پيمانكار برسد. پيمانكار و مهندس مشاور ، موظف هستند كه تكليف آزمايشهاي ناتمام ، صورتجلسه هاي در دست اقدام و صورت كاركردهاي در حال رسيدگي

را روشن كنند. در صورتي كه مهندس مشاور به شرح پيشگفته عمل نكند ، كارفرما مستقيما به جاي مهندس مشاور تكليف كارهاي ناتمام را روشن كند وهزينه هاي مربوط به اين اقدام را به حساب بدهي مهندس مشاور منظور مي نمايد.

اگر در زمان اعلام كارفرما مبني بر تغيير مهندس مشاور ، بخشهايي از كار توسط پيمانكار در حال اجراباشد كه اتمام آن بخش منجر به صدور تاييديه هاي مهندس مشاور شده و اين امر موكول به زمان پس از تغيير مهندس مشاور شود ، اين گونه موارد ، بايد در طول يك هفته از تاريخ اعلام كارفرما ، ازسوي پيمانكار به كارفرما منعكس شود ، تا كارفرما منعكس شود ، تا كارفرما ترتيب لازم را براي عدم انقطاع آن بخش از كار پيمانكار و صدور به موقع تاييديه بدهد.

كارفرما مهندس مشاور جديد را به پيمانكار معرفي مي كند و اختيارات او را طبق آنچه كه براي مهندس مشاور قبلي تعيين شده بود ، تنفيذ يا تغييرات مربوط را به پيمانكار ابلاغ مي نمايد و از آن پس ، تصميمها و دستورهاي مهندس مشاور جديد در چارچوب پيمان ، براي پيمانكار لازم الاجرا است

ماده 33 _ مهندس ناظر

الف مهندس ناظر كه نماينده مهندس مشاور در كارگاه است وظيفه دارد كه با توجه به اسناد ومدارك پيمان ، در اجراي كار ، نظارت و مراقبت دقيق به عمل آورد و مصالح و تجهيزاتي را كه بايد به مصرف برسد بر اساس نقشه ها و مشخصات فني مورد رسيدگي و آزمايش قرار دهد و هرگاه عيب ونقصي در آنها يا در نحوه مهارت كاركنان يا چگونگي كار مشاهده كند ، دستور رفع آنها را به پيمانكاربدهد. همچنين هرگاه بعضي از ماشين آلات

معيوب باشد به طوري كه نتوان با آنها كار را طبق مشخصات فني انجام داد ، مهندس ناظر تعمير يا تعويض و تغيير آنها را از پيمانكار مي خواهد. بارعايت مفاد بند ( ب ) هرگونه دستوري كه از طرف مهندس ناظر به پيمانكار داده شود ، به مثابه دستورهاي داده شده توسط مهندس مشاور است و پيمانكار ملزم به اجراي آنهاست

ب مهندس ناظر ، به هيچ روي ، حق ندارد كه از تعهدات پيمانكار بكاهد يا موجب تمديد مدت پيمان يا پرداخت اضافي به پيمانكار شود يا هر نوع دستور تغيير كاري را صادركند.

ج پيمانكار مكلف است كه دستورهاي مهندس ناظر را در حدود مفاد اين ماده اجرا نمايد ، مگر درمواردي كه آنها را بر خلاف اسناد و مدارك پيمان تشخيص دهد ، كه در اين صورت ، موظف است كه موضوع را به مهندس مشاور بنويسد و كسب تكليف كند. هرگاه مهندس مشاور موضوع را فيصله ندهد ، نظر كارفرما در آن مورد قاطع مي باشد.

د) با وجود نظارتي كه از طرف مهندس ناظر در اجراي كارها به عمل ميايد ، كارفرما و مهندس مشاور حق دارند مصالح مصرفي و كارهاي انجام يافته را مورد رسيدگي قرار دهند و اگر مشخصاتانها را مغاير با نقشه ها و مشخصات فني تشخيص دهند ، پيمانكار متعهد است مصالح و كارهاي معيوب را به هزينه خود تعويض نمايد. به هر حال ، نظارت مهندس ناظر بر مسئوليت پيمانكارنمي كاهد و سلب حق از كارفرما مهندس مشاور نمي كند.

فصل چهار: تضمين ، پرداخت ، تحويل كار

ماده 34 _ تضمين انجام تعهدات

موقع امضاي پيمان ، براي تضمين انجام تعهدات ناشي از آن ، پيمانكار بايد ضمانتنامه اي معادل

5درصد مبلغ اوليه پيمان ، صادر شده از طرف بانك مورد قبول كارفرما و طبق نمونه اي كه ضميمه اسناد مناقصه بوده است ، تسليم كارفرما كند. ضمانتنامه ياد شده بايد تا يك ماه پس از تاريخ تحويل موقت موضوع پيمان ، معتبر باشد. تا هنگامي كه تحويل موقت انجام نشده است ، پيمانكار مكلف است براي تمديد ضمانتنامه يا شده اقدام كند و اگر تا 15 روز پيش از انقضاي مدت اعتبارضمانتنامه ، پيمانكار موجبات تمديد آن را فراهم نكرده و ضمانتنامه تمديد نشود ، كارفرما حق داردكه مبلغ ضمانتنامه را از بانك ضامن دريافت كند و وجه آن را به جاي ضمانتنامه ، به رسم وثيقه نزدخود نگه دارد. كارفرما تضمين انجام تعهدات را پس از تصويب صورتمجلس تحويل موقت ، باتوجه به تبصره يك اين ماده آزاد مي كند.

تبصره 1 _ حداكثر تا يك ماه پس از تحويل موقت ، آخرين صورت وضعيت موقت طبق ماده 37 ، بدون منظور داشتن مصالح پاي كار تنظيم مي شود. هرگاه بر اساس اين صورت وضعيت ، پيمانكاربدهكار نباشد و يا جمع بدهي او از نصف كسور تضمين حس انجام كار كمتر باشد ، ضمانتنامه انجام تعهدات بي درنگ آزاد مي شود. ولي هرگاه ميزان بدهي پيمانكار ، از نصف كسور تضمين حسن انجام كار بيشترباشد ، ضمانتنامه انجام تعهدات ، برحسب مورد طبق شرايط تعيين شده درماده 40 يا 52آزاد مي شود.

تبصره 2 _ در صوري كه تمام يا قسمتي از تضمين انجام تعهدات ، به صورت نقد نزد كارفرما باشديا با رعايت مقررات ، به جاي ضمانتنامه بانكي از انواع ديگر اوراق بهادار استفاده شود ، چگونگي گرفتن تضمين و استرداد آن در هر

مورد ، طبق شرايطي است كه در اين پيمان براي ضمانتنامه بانكي تعيين شده است

ماده 35 _ تضمين حسن انجام كار

از مبلغ هر پرداخت به پيمانكار ، معادل 10 درصد به عنوان تضمين حسن انجام كار كسر و در حساب سپرده نزد كارفرما نگاهداري مي شود. نصف اين مبلغ پس از تصويب صورت وضعيت قطعي طبق ماده 40 و نصف ديگر آن پس از تحويل قطعي با رعايت مواد 42 و 52 مسترد مي گردد.

تبصره _ پيمانكار مي تواند ، وجوه سپرده تضمين حسن انجام كار را طبق دستورالعمل نافذ در زمان ارجاع كار كه شماره و تاريخ آن در اسناد و مدارك پيمان درج شده است ، دريافت كند.

ماده 6 _ پيش پرداخت

كارفرما موافقت دارد كه به منظور تقويت بنيه مالي پيمانكار ، مبلغي به عنوان پيش پرداخت به پيمانكار پرداخت كند. ميزان ، روش پرداخت و چگونگي واريز پيش پرداخت و ديگر ضوابط آن ، براساس دستورالعمل مربوط است كه در زمان ارجاع كارفرما نافذ بوده و شماره و تاريخ آن در اسناد ومدارك پيمان درج شده است

پيمانكار در موعدهاي مقرر در دستورالعمل پيشگفته ، براي دريافت هر يك از اقساط پيش پرداخت درخواست خود را به مهندس مشاور مي نويسد. كارفرما پس از تاييد مهندس مشاور ، هر قسط پيش پرداخت را در مقابل تضمين تعيين شده در دستورالعمل ، بدون اينكه وجوهي از آن كسر شود ، پرداخت مي نمايد. مهلت پرداخت هر قسط پيش پرداخت 20 روز از تاريخ درخواست پيمانكار كه به تاييد مهندس مشاور رسيده است ، يا 10 روز از تاريخ ارايه تضمين از سوي پيمانكار ، هر كدام كه بيشتر است ، مي باشد.

ماده 37 _ پرداختها

الف در

آخر هر ماه ، پيمانكار ، وضعيت كارهاي انجام شده از شروع كار تا آن تاريخ را كه طبق نقشه هاي اجرايي ، دستور كارها و صورت جلسه است اندازه گيري مي نمايد و مقدار مصالح وتجهيزات پاي كار را تعيين مي كند ، سپس بر اساس فهرست بهاي منضم به پيمان ، مبلغ صورت وضعيت را محاسبه كرده و آن را در آخر آن ماه تسليم مهندس ناظر مي نمايد. مهندس مشاوره ، صورت وضعيت پيمانكار را از نظر تطبيق با اسناد و مدارك پيمان كنترل كرده و در صورت لزوم باتعيين دليل اصلاح مي نمايد و آن را در مدت حداكثر 10 روز از تاريخ دريافت از سوي مهندس ناظر ، براي كارفرما ارسال مي نمايد و مراتب را نيز به اطلاع پيمانكار مي رساند. كارفرما صورت وضعيت كنترل شده از سوي مهندس مشاور را رسيدگي كرده و پس از كسر وجوهي كه بابت صورت وضعيتهاي موقت قبلي پرداخت شده است و همچنين اعمال كسور قانوني و كسور متعلقه طبق پيمان ، باقيمانده مبلغ قابل پرداخت به پيمانكار را حداكثر ظرف 10 روز از تاريخ وصول صورت وضعيت ، با صدور چك به نام پيمانكار پرداخت مي كند. با پرداخت صورت وضعيت موقت ، تمام كارها و مصالح و تجهيزاتي كه در صورت وضعيت مزبور درج گرديده است متعلق به كارفرماست ليكن به منظور اجراي بقيه كارهاي موضوع پيمان ، به رسم امانت ، تا موقع تحويل موقت ، در اختيارپيمانكار قرار مي گيرد.

مقادير درج شده در صورت وضعيتهاي موقت و پرداختهايي كه بابت آنها به عمل ميايد جنبه موقت و علي الحساب دارد و هر نوع اشتباه اندازه گيري و محاسباتي و جز اينها ، در صورت وضعيتهاي بعدي يا در صورت وضعيت

قطعي ، اصلاح و رفع مي شود. به منظور ايجاد امكان براي تهيه ، رسيدگي و تصويب صورت وضعيت قطعي در مهلتهاي تعيين شده در ماده 40 ، پيمانكار بايد ، ضمن اجراي كار و پس از اتمام هر يك از اجزاي آن ، نسبت به تهيه متره هاي قطعي و ارايه آنها به مهندس مشاور براي رسيدگي همراه با صورتمجلسها و مدارك مربوط اقدام نمايد ، اين اسناد بايد درتهيه صورت وضعيتهاي موقت نيز مورد استفاده قرار گيرد.

تبصره 1 _ هرگاه به عللي صورت وضعيتهاي ارسالي از طرف مهندس مشاور مورد تاييد كارفرماقرار نگيرد ، كارفرما پس از وضع كسور تعيين شده در اين ماده ، تا 70 درصد مبلغ صورت وضعيتي راكه مهندس مشاور ارسال نموده است ، به عنوان علي الحساب و در مدت مقرر در اين ماده در وجه پيمانكار پرداخت مي كندو صورت وضعيت را همراه با دلايل رد آن ، براي تصحيح به مهندس مشاوربر مي گرداند ، تا پس از اعمال اصلاحات لازم در مدت حداكثر 5 روز ، دوباره به شرح ياد شده ، براي كارفرما ارسال شود و بقيه مبلغ به ترتيب پيشگفته به پيمانكار پرداخت گردد. در اين صورت مهلت پرداخت مبلغ صورت وضعي از تاريخي شروع مي شود كه صورت وضعيت تصحيح شده تسليم كارفرما شود.

تبصره 2 _ هرگاه پيمانكار نسبت به صورت وضعيتي كه به شرح پيشگفته اصلاح شده است معترض باشد ، اعتراض خود را با ذكر دليل ، حداكثر ظرف يك ماه ، به كارفرما اعلام مي كند تا موردرسيدگي قرار گيرد.

تبصره 3 _ اگر پيمانكار در موعد مقرر صورت وضعيت موقت را تهيه و تسليم مهندس ناظر نكند ، مهندس مشاور با تاييد

كارفرما و به هزينه پيمانكار اقدام به تهيه آن مي كند و اقدامات بعدي براي رسيدگي و پرداخت آن را به ترتيب اين ماده به عمل مياورد. در اين حالت ، هيچگونه مسئوليتي ازنظر تاخير در پرداخت صورت وضعيت مربوط متوجه كارفرما نيست

ب در پيمانهايي كه مشمول تعديل آحادبها هستند ، پس از تاييد هر صورت وضعيت موقت ازسوي كارفرما پيمانكار صورت وضعيت تعديل آحادبهاي آن صورت وضعيت را بر اساس آخرين شاخصهاي اعلام شده محاسبه مي نمايد و به منظور بررسي و پرداخت به نحوي كه در بند الف تعيين شده است ، براي مهندس مشاور ارسال مي كند.

تبصره _ اگر به هر دليل و غير از قصور پيمانكار ، تعديل كاركردهاي هر نيمه ازسال (سه ماهه اول ودوم يا سوم و چهارم پس از سپري شدن سه ماه از آن نيمه سال ، با شاخصهاي قطعي ، پرداخت نشود ، طبق بند 9 ماده 30 عمل خواهد شد.

ج براي پرداخت وجوه ديگري كه به موجب اسناد و مدارك پيمان به پيمانكار تعلق مي گيرد ، مهندس مشاور ، ظرف مدت 10 روز از تاريخ دريافت صورتحساب پيمانكار ، آن را رسيدگي مي كندو به كارفرما تسليم مي نمايد تا طبق بند الف براي رسيدگي و پرداخت آن اقدام شود.

ماده 38 _ پرداختهاي ارزي

هرگاه طبق اسناد و مدارك پيمان ، پيمانكار براي بعضي از هزينه هاي اجرايي موضوع پيمان ، احتياج به ارز داشته باشد ، بدين ترتيب رفتار مي شود.

الف اگر در اجراي بند الف ماده 17 ، براي استخدام متخصصان خارجي در اسناد و مدارك پيمان پرداخت ارز از سوي كارفرما تعهد شده باشد ، كارفرما ارز مورد نياز را در مقابل پرداخت معادل

رياليان از سوي پيمانكار به نرخ رسمي فروش بانك مركزي ايران در تاريخ پرداخت ، در اختيار پيمانكارقرار مي دهد ، به شرط آنكه در قرارداد آنها ، قسمتي از حقوق كه هيچ گاه نبايد از 50 درصد بيشترباشد ، به ارز پيش بيني شده باشد.

ب براي تهيه مصالح و تجهيزاتي كه در اسناد و مدارك پيمان پرداخت ارز از سوي كارفرما تعهد شده است و بايد از خارج كشور وارد شود و درعمليات موضوع پيمان مصرف گرديده و در كار باقي بماند ، پيمانكار بايد طبق مشخصات تعيين شده در اسناد و مدارك پيمان و با توجه به برنامه زماني تفصيلي ، براي تهيه پروفرمهاي خريد مصالح و تجهيزات مورد بحث ، به طوري كه دست كم داراي 90 روز اعتبار باشد ، اقدام نمايد. پيمانكار بايد با مسئوليت خود ، اسناد فروشنده را از لحاظ انطباق مقادير و مشخصات آنها با اسناد و مدارك پيمان ، كنترل نمايد و پس از تاييد ، به مهندس مشاورتسليم كند. مهندس مشاور ، اسناد دريافتي را بررسي مي كند و پس از تاييد ظرف مدت 20 روز ازتاريخ وصول آنها ، نظر كارفرما را به پيمانكار ابلاغ مي نمايد. اسناد مربوط به خريد مصالح وتجهيزات پيشگفته بايد به نام كارفرما صادر شود. كارفرما بر اساس اسناد تاييد شده به حساب پيمانكار اقدام به گشايش اعتبار مي كند. پيمانكار با نظارت كارفرما ، نسبت به ترخيص مصالح وتجهيزات سفارش شده از گمرك ، به هزينه خود ، اقدام مي نمايد. پس از آنكه مصالح و تجهيزات يادشده وارد كارگاه شد و بهاي آن به صورت كار يا مصالح و تجهيزات پاي كار در صورت وضعيتهامنظور گرديد ، پرداختهاي قبلي

كه به صورت اعتبار از طرف كارفرما انجام شده است ، از طلب پيمانكار كسر مي شود.

ج اگر در اجراي بندهاي الف و ب نرخ تسعير ارز نسبت به نرخ آن در تاريخ تسليم پيشنهاد قيمت پيمانكار تغيير كند ، در صورت افزايش نرخ ارز ، تفاوت نرخ تسعير ارز به حساب بستانكاري پيمانكارمنظور مي شود و در صورت كاهش نرخ ارز به حساب بدهي پيمانكار منظور مي گردد.

د) تعديل نرخ كارهاي موضوع بند ( ب ) ، در صورت شمول تعديل به اين پيمان ، تابع مقررات تعديل خاص طبق دستورالعمل نحوه تعديل آحادبها كه در مورد اين پيمان نافذ است ، مي باشد.

ه) اگر براي خريد ماشين آلات و ابزار خاصي كه براي اجراي كار مورد نياز است و امكان تهيه آنها درداخل نيست و بايد از خارج كشور وارد شود ، از سوي كارفرما تسهيلات ارزي دراسناد و مدارك پيمان پيش بيني شده باشد ، در اين مورد ، به ترتيب پيش بيني شده عمل مي شود. پرداخت هزينه تامين ماشين آلات و ابزار موضوع اين بند ، به عهده پيمانكار ، و مالكيت آنها ، متعلق به پيمانكاراست

ماده 39 _ تحويل موقت

الف پس از آنكه عمليات موضوع پيمان تكميل گرديد و كار آماده بهره برداري شد ، پيمانكار ازمهندس مشاور تقاضاي تحويل موقت مي كند و نماينده خود را براي عضويت در هيات تحويل معرفي مي نمايد. مهندس مشاور ، به درخواست پيمانكار رسيدگي مي كند و در صورت تاييد ، ضمن تعيين تاريخ آمادگي كار براي تحويل موقت ، تقاضاي تشكيل هيات تحويل موقت را از كارفرمامي نمايد. كارفرما به گونه اي ترتيب كار را فراهم مي كند كه هيات تحويل ، حداكثر در مدت 20 روز ازتاريخ

آمادگي كار كه به تاييد مهندس مشاور رسيده است ، درمحل كار حاضر شود و براي تحويل موقت اقدام نمايد. اگر به نظر مهندس مشاور ، عمليات موضوع پيمان آماده بهره برداري نباشد ظرف مدت هفت روز از دريافت تقاضاي پيمانكار ، نواقص و كارهايي را كه بايد پيش ازتحويل موقت تكميل شود ، به اطلاع پيمانكار مي رساند.

هيات تحويل موقت ، متشكل است از:

نماينده كارفرما

نماينده مهندس مشاور

نماينده پيمانكار

كارفرما تاريخ و محل تشكيل هيات را به اطلاع مهندس مشاور وپيمانكار مي رساند و تا تشكيل هيات مهندس مشاور ، برنامه انجام آزمايشهايي را كه براي تحويل كار لازم است تهيه و به پيمانكارابلاغ مي كند تا آن قسمت از وسايل را كه تدارك آنها طبق اسناد و مدارك پيمان به عهده اوست ، براي روز تشكيل هيات در محل كار آماده كند. پيمانكار موظف است كه تسهيلات لازم را براي هيات تحويل فراهم آورد.

آزمايشهاي لازم به تشخيص و با نظر اعضاي هيات در محل انجام مي شود ، و نتايج آن درصورتمجلس تحويل موقت درج مي گردد. بجز آزمايشهايي كه طبق اسناد و مدارك پيمان هزينه آنهابه عهده پيمانكار است ، هزينه آزمايشها را كارفرما پرداخت مي كند.

هرگاه هيات تحويل ، عيب و نقصي در كارها مشاهده نكند ، اقدام به تنظيم صورتمجلس تحويل موقت مي نمايد. صورتمجلس تحويل موقت را به همراه نتيجه آزمايشهاي انجام شده ، براي كارفرما ارسال مي كنند و نسخه اي از آن را نيز تا ابلاغ از سوي كارفرما ، در اختيار پيمانكار قرار مي دهند.كارفرما پس از تاييد ، تحويل موقت عمليات موضوع پيمان را به پيمانكار ابلاغ مي نمايد.

هرگاه هيات تحويل موقت ، عيب و نقصي در كارها مشاهده نمايد ، اقدام به تنظيم صورت

مجلس تحويل موقت با تعيين مهلتي براي رفع نقص مي كند و فهرستي از نقايص و معايب كارها و عمليات ناتمام و آزمايشهايي كه نتيجه آن بعدا معلوم مي شود را تنظيم و ضميمه صورتمجلس تحويل موقت مي نمايد و نسخه اي از آنها را به پيمانكار مي دهد. پس از اعلام رفع نقص از جانب پيمانكار ، مهندس مشاور ، به اتفاق نماينده كارفرما ، دوباره عمليات را بازديد مي كند و اگر بر اساس فهرست نقايص تعيين شده ، هيچگونه عيب و نقصي باقي نمانده باشد ، مهندس مشاور ، صورتمجلس تحويل موقت و گواهي رفع نقايص و معايب را كه به امضاي نماينده كارفرما ، مهندس مشاور وپيمانكار رسيده است ، همراه نتايج آزمايشهاي خواسته شده براي كارفرما ارسال مي كند تا پس ازتاييد كارفرما ، به پيمانكار ابلاغ مي شود. اگر به تشخيص كارفرما ، حضور نماينده او در بازديد از كاروگواهي رفع نقص ضروري نباشد ، به مهندس مشاور نمايندگي مي دهد تا به جاي نماينده كارفرما اقدام كند.

تاريخ تحويل موقت ، تاريخ تشكيل هيات در محل و تحويل كار به كارفرماست كه در صورتمجلس تحويل موقت درج مي شود. تاريخ دوره تضمين تاريخ تحويل موقت است ، به شرط آنكه هيات تحويل ، هيچگونه نقصي دركار مشاهده نكند يا نقايص در مهلتي كه از طرف هيات تعيين شده است ، رفع شود. اگر زماني كه پيمانكار صرف رفع نقايص مي كند ، بيش از مهلت تعيين شده باشد ، تاريخ تحويل موقت ، همان تاريخ تشكيل هيات و تحويل كار به كارفرماست ، ولي تاريخ شروع دوره تضمين ، تاريخ رفع نقص است كه به تاييد مهندس مشاور رسيده باشد.

اگر هيات تحويل موقت ، ديرتر از موعد مقرر (20

روز از تاريخ اعلام آمادگي كار ازسوي پيمانكار كه به تاييد مهندس مشاور رسيده است در محل حاضر شود و براي تحويل موقت اقدام نمايد ، تاريخ تحويل موقت ، تاريخ تشكيل هيات در محل و تحويل كار به كارفرماست در اين حالت ، اگر هيات نقصي در كار مشاهده نكند يا نقايص در مهلتي كه از سوي هيات تعيين شده است رفع شود ، تاريخ شروع دوره تضمين 20 روز پس از تاريخ اعلام آمادگي كار از سوي پيمانكار كه به تاييد مهندس مشاور رسيده است مي باشد ، مگر آنكه زماني كه پيمانكار صرف رفع نقص مي كند ، بيش از مهلت تعيين شده باشد كه در اين صورت ، تاريخ شروع دوره تضمين ، برابر تاريخ رفع نقص كه به تاييدمهندس مشاور رسيده است ، منهاي مدت تاخير تشكيل هيات در محل (نسبت به مهلت 20 روز) ، مي باشد. كارفرما بايد هزينه هاي حفظ و نگهداري از كار را براي مدت تاخير در تحويل موقت نسبت به مهلت 20 روز) به پيمانكار پرداخت كند.

ب در صورتي كه در اسناد و مدارك پيمان ، براي تكميل و تحويل موقت قسمتهاي مستقلي از كار ، زمانهاي مجزايي پيش بيني شده باشد ، يابه نظر كارفرما ، بهره برداري از قسمتهاي مستقل از كار پيش از تكميل كل كارمورد نياز باشد ، كارفرما با رعايت اين ماده ، قسمتهاي پيشگفته را تحويل موقت گرفته و اقدامهاي پس از تحويل موقت مانند آزاد نمودن تضمين انجام تعهدات ، شروع دوره تضمين ، تحويل قطعي ، استرداد كسور تضمين حسن انجام كار ، را به تناسب آن قسمت از كار كه تحويل موقت گرديده است ، طبق اسناد و مدارك

پيمان ، به صورت مستقل انجام مي دهد.

ج اگر با توجه به بند الف ماده 29 ، عمليات موضوع پيمان تا حد 125 درصد مبلغ اوليه پيمان انجام شود ، ولي كارهاي اجرا شده قابل بهره برداري نباشد و پيمانكار براي ادامه كار موافقت نكند ، كارفرما طبق ماده 48 به پيمان خاتمه مي دهد.

د) در صورتي كه عمليات موضوع پيمان طبق اين ماده آماده تحويل موقت شود ، ولي پيمانكارتقاضاي تحويل كار را نكند ، مهندس مشاور آماده بودن كار براي تحويل موقت را به كارفرما اعلام مي نمايد تا كارفرما طبق اين ماده براي تشكيل هيات و تحويل موقت كار اقدام كند. اگر پس از 10روز از تاريخ ابلاغ كارفرما ، پيمانكار نماينده خود را براي موقت معرفي نكند ، كارفرما با تامين دليل به وسيله دادگاه محل ، نسبت به تحويل موقت موضوع پيمان ، طبق اين ماده اقدام مي نمايد. در اين حالت ، پيمانكار حق هيچ گونه اعتراضي در اين مورد ندارد.

ه) پس از تقاضاي پيمانكار براي تحويل موقت ، در صورتي كه آماده بودن كار براي تحويل موقت مورد تاييد مهندس مشاور باشد ولي تداركات لازم براي راه اندازي وانجام آزمايشهاي مورد نيازمانند آب و برق كه بايد از سوي كارفرما تامين شود فراهم نباشد ، نحوه تحويل موقت و تحويل قطعي و آزاد كردن تضمينهاي پيمانكار با رعايت حقوق طرفين پيمان طبق نظر هياتي متشكل ازنماينده سازمان برنامه و بودجه ، نماينده كارفرما و نماينده پيمانكار مي باشد. نظر اين هيات قطعي ولازم الاجرا است

و) پيمانكار موظف است كه پس از تحويل موقت ، تمام وسايل ، ماشين آلات و ابزار و مصالح اضافي متعلق به خود در محلهاي تحويلي

كارفرما راظرف مناسبي كه مورد قبول مهندس مشاورباشد ، از محلهاي ياد شد خارج كند. به علاوه ، پيمانكار بايد ظرف مدت معيني كه توسط مهندس مشاور تعيين مي شود ، ساختمانها و تاسيسات موقتي را كه براي اجراي كار در محلهاي تحويلي كارفرما ساخته است تخريب يا پياده كند و مواد زايد آن را از محل كار خارج و كارگاه را به هزينه خودتميز كند. در غير اين صورت ، كارفرما مي تواند براي خارج نمودن آنها به هر نحو كه مقتضي بداندعمل نمايد و هزينه هاي آن را به حساب بدهكاري پيمانكار منظور دارد. در اين صورت ، پيمانكارحق اعتراض نسبت به اقدام كارفرما و ادعاي ضرر و زيان به اموال و داراييهاي خود را ندارد.

با توجه به اينكه مالكيت ساختمانهاي پيش ساخته و مصالح بازيافتي و قطعات پيش ساخته ساختمانها و تاسيسات تجهيز كارگاه كه به وسيله پيمانكار در محلهاي تحويلي كارفرما نصب با احداث شده است ، متعلق به پيمانكار است ، هرگاه تمام يا قسمتي از اين ساختمانها و تاسيسات موقت پيمانكار مورد احتياج كارفرما باشد ، با توجه به اينكه رد اين حالت نبايد وجهي بابت برچيدن ساختمانها و تاسيسات ياد شده به پيمانكار پرداخت شود ، قيمت آن با تراضي طرفين تعيين و به كارفرما فروخته و تحويل مي شود.

ماده 40 _ صورت وضعيت قطعي

پيمانكار بايد حداكثر تا يكماه از تاريخ تحويل موقت ، صورت وضعيت قطعي كارهاي انجام شده رابر اساس اسناد و مدارك پيمان ، بدون منظور نمودن مصالح و تجهيزات پاي كار تهيه كند و براي رسيدگي به مهندس مشاور تسليم نمايد مهندس مشاور صورت وضعيت دريافت شده را رسيدگي نموده و ظرف مدت سه

ماه براي تصويب كارفرما ارسال مي نمايد.

كارفرما صورت وضعيت دريافت شده را ظرف مدت دو ماه از تاريخ وصول رسيدگي مي كند و نظرنهايي خود را ضمن ارسال يك نسخه از آن به پيمانكار ، اعلام مي دارد.

در صورتي كه پيمانكار ، ظرف مهلت تعيين شده ، براي تهيه صورت وضعيت قطعي اقدام نكند ، باتاييد كارفرما ، مهندس مشاور به هزينه پيمانكار ، اقدام به تهيه آن مي كند و پس از امضاي پيمانكاربراي تصويب كارفرما ارسال مي دارد. در صورتي كه پيمانكار از امضاي صورت وضعيت خودداري كند ، مهندس مشاور بدون امضاي پيمانكار ، صورت وضعيت را براي كارفرما مي فرستد.

در حالتي كه پيمانكار ، صورت وضعيت را قبلا امضا نموده است اگر اعتراض نسبت به نظر كارفرماداشته باشد يا در حالتي كه صورت وضعيت را قبلا امضا نكرده است و نسبت به نظر كارفرما اعتراض دارد ، اعتراض خود را حداكثر ظرف يك ماه از تاريخ وصول صورت وضعيت ، يا ارايه دليل و مدرك ، يكجا به اطلاع كارفرما مي رساند. كارفرما حداكثر ظرف مدت يك ماه از تاريخ وصول نظرپيمانكار ، به موارد اعتراض رسيدگي مي كند و قبول يا رد آنها را اعلام مي نمايد.

پيمانكار مي تواند براي تعيين تكليف آن قسمت از اعتراض خود كه مورد قبول كارفرما واقع نمي شود ، طبق ماده 53 اقدام نمايد.

در صورتي كه پيمانكار ظرف مدت تعيين شده به صورت وضعيت اعتراض نكند ، صورت وضعيت قطعي از طرف پيمانكار قبول شده تلقي مي شود.

مقادير كارها كه به ترتيب بالا در صورت وضعيت قطعي منظور مي شود به تنهايي قاطع است ومأخذ تسويه حساب قرار مي گيرد ، هر چند كه بين آنها و مقاديري كه در صورت وضعيتهاي

موقت منظور گرديده است ، اختلاف باشد.

هرگاه باتوجه به صورت وضعيت قطعي تصويب شده و ساير حسابهاي پيمانكار ، پيمانكار بدهكارنباشد ، نصف تضمين حسن انجام كار آزاد مي شود.

تبصره _ در مواردي كه طبق مواد 47 و 48 پس از فسخ يا خاتمه پيمان ، اقدام به تهيه صورت وضعيت قطعي مي شود ، مهلت تهيه صورت وضعيت قطعي ، به ترتيب از تاريخ صورت برداري ياتاريخ تحويل كارهاي انجام شده مي باشد.

ماده 41 _ تحويل قطعي

در پايان دوره تضمين تعيني شده در ماده 5 موافقتنامه ، كارفرما بنا به تقاضاي پيمانكار و تاييدمهندس مشاور ، اعضاي هيات تحويل قطعي و تاريخ تشكيل هيات را ، به همان گونه كه در ماده 39براي تحويل موقت پيش بيني شده است ، معين و به پيمانكار ابلاغ مي كند. هيات تحويل قطعي ، پس از بازديد كارها ، هر گاه عيب و نقصي كه ناشي از كار پيمانكار باشد مشاهده ننمايد ، موضوع پيمان را تحويل قطعي مي گيرد و بي درنگ صورتمجلس آن را تنظيم و براي كارفرما ارسال مي كند ونسخه اي از آن را تا ابلاغ از سوي كارفرما به پيمانكار مي دهد و سپس كارفرما تصويب تحويل قطعي كار را به پيمانكار ابلاغ مي نمايد.

تبصره 1 _ هرگاه هيات تحويل قطعي ، عيب و نقصي ناشي از كار پيمانكار مشاهده كند ، براي رفع آنها طبق ماده 42 رفتار مي شود.

تبصره 2 _ اگر پيمانكار ، در پايان دوره تضمين تعيين شده در ماده 5 موافقتنامه ، تقاضاي تحويل قطعي كار را ننمايد ، مكلف به رفع نواقص ناشي از كار خود كه تا تاريخ تقاضاي تحويل قطعي بروزكرده است مي باشد وتاريخ تقاضاي پيمانكار ، ملاك اقدامات مربوط

به تحويل قطعي است

تبصره 3 _ اگر كارفرما باوجود تقاضاي پيمانكار ، اقدام به اعزام هيات تحويل نكند و اين تاخيربيش از دو ماه به طور انجامد و پس از درخواست مجدد پيمانكار و انقضاي يك ماده از تاريخ تقاضاي مجدد ، كارفرما در اين زمينه اقدامي نكند ، عمليات موضوع پيمان تحويل قطعي شده تلقي مي گرددو بايد اقدامات پس ازتحويل قطعي در مورد آن انجام شود.

ماده 42 _ مسئوليتهاي دوره تضمين

اگر در دوره تضمين ، معايب و نقايصي دركار ببينند كه ناشي از كار پيمانكار باشد ، پيمانكار مكلف است كه آن معايب و نقايص را به هزينه خود رفع كند. براي اين منظور ، كارفرما مراتب را با ذكرمعايب و نقايص و محل آنها را به پيمانكار ابلاغ مي كند و پيمانكار بايد حداكثر 15 روز پس از ابلاغ كارفرما ، شروع به رفع معايب و نقايص كند و آنها را طي مدتي كه مورد قبول كارفرماست ، رفع نمايد.

هرگاه پيمانكار در انجام اين تعهد قصور ورزد يا مسامحه كند ، كارفرما حق دارد آن معايب و نقايص راخودش يا به ترتيبي كه مقتضي بداند رفع نمايد و هزينه آن را به اضافه 15 درصد: از محل تضمين پيمانكار يا هر نوع مطالبات و سپرده اي كه پيمانكار نزد او دارد ، برداشت نمايد.

هزينه هاي حفاظت ، نگهداري و بهره برداري كارهاي تحويل موقت شده در دوره تضمين به عهده كارفرماست

فصل پنجم حوادث قهري ، فسخ ، ختم ، تعليق ، هزينه تسريع ، خسارت تاخير ، تسويه حساب ، حل اختلاف

ماده 43 _ بروز حوادث قهري

جنگ ، اعم از اعلام شده يا نشده ، انقلابها واعتصابهاي عمومي

، شيوع بيماريهاي واگيردار ، زلزله ، سيل و طغيانهاي غيرعادي ، آتش سوزيهاي دامنه دارو مهار نشدني ، طوفان و حوادث مشابه خارج ازكنترل دو طرف پيمان كه در منطقه اجراي كار وقوع يابد و ادامه كار را براي پيمانكار ناممكن سازد ، جزو حوادث قهري به شمار مي رود و در صورت بروز آنها ، به ترتيب زيرعمل مي شود. در بروزحوادث قهري ، هيچ يك از دو طرف ، مسئول خسارتهاي وارد شده به طرف ديگر در اثر اين حوادث نيست

الف پيمانكار موظف است كه حداكثر كوشش خود را براي حفاظت از كارهاي اجرا شده كه دروضعيت قهري رها كردن آنها منجر به زيان جدي مي شود وانتقال مصالح و تجهيزات پاي كار به محلهاي مطمين و ايمن ، به كار برد. كارفرما نيز بايد تمام امكانات موجود خود را در محل ، در حدامكان ، براي تسريع در اين امر ، در اختيار پيمانكار قرار دهد.

ب در مورد خسارتهاي وارد شده به كارهاي موضوع پيمان ، تاسيسات و ساختمانهاي موقت ، ماشين آلات و ابزار و وسايل پيمانكار ، به شرح زير عمل مي شود.

1) هرگاه خسارتهاي وارد شده به كارهاي موضوع پيمان ، مشمول بيمه موضوع بند ج ماده 21 باشدبراي جبران آن طبق همان ماده اقدام مي شود.

2) اگر خسارتهاي وارد شده به كارهاي موضوع پيمان ، مشمول بيمه موضوع بند ج ماده 21 ميزان آن جبران خسارتهاي كافي نباشد ، جبران خسارت به عهده كارفرماست

3) جبران خسارتهاي وارد شده به ساختمانها و تاسيسات موقت ، ماشين آلات و ابزار و وسايل پيمانكار ، با توجه به بند د ماده 21 به عهده پيمانكار است

منظور

از جبران خسارتهاي ياد شده در بندهاي ب _ 1 و ب _ 2 اعاده كارها به صورت پيش از وقوع حادثه است پس از رفع وضعيت قهري ، اگر كارفرما اعاده كارها را به حالت پيش از وقوع حادثه لازم و ميسر بداند ، پيمانكار مكلف است كه اجراي كارها را بي درنگ آغاز كند. در اين صورت ، تمديدمدت مناسبي براي اعاده كارها به وضع اوليه ، از سوي پيمانكار پيشنهاد مي شود كه پس از رسيدگي و تاييد مهندس مشاور و تصويب كارفرما به پيمانكار ابلاغ مي گردد.

ج اگر كارفرما ادامه يا اعاده كارها به وضع اوليه را ضروري تشخيص ندهد ، يا اگر وضعيت قهري بيش از شش ماه ادامه يابد ، بدون رعايت بند د ماده 48 ، طبق ماده 48 ، به پيمان خاتمه مي دهد.

كارفرما هزينه هاي توقف كار پيمانكار را براي مدت مازاد بر يك ماه اول ، طبق بندهاي ب و ج ماده 49 پرداخت مي كند.

ماده 44 _ ممنوعيت قانوني

پيمانكار اعلام مي كند كه در موقع عقد پيمان ، مشمول قانون منع مداخله ، مصوب بيست و دوم دي ماه يك هزار و سيصد و سي و هفت نيست و در صورتي كه خلاف آن براي كارفرما محرز شود پيمان فسخ و طبق ماده 47 رفتار مي شود.

هرگاه ضمن انجام كار تا تحويل موقت ، پيمانكار ، به علل زير ، مشمول قانون پيشگفته شود:

الف تغييراتي كه در صاحبان سهام ، ميزان سهام ، مديران يا بازرسان شركت پيمانكار پيش آيد.

ب تغييراتي كه در دستگاههاي دولت يا كارفرما پيش آيد.

در حالت (الف پيمان فسخ و طبق ماده 47 رفتار ميشود. در حالت (ب به محض وقوع منع قانوني ،

پيمانكار مكلف است كه مراتب را به كارفرما اعلام كند و در صورتي كه مانع قانوني رفع نشود ، كارفرما به پيمان خاتمه مي دهد و طبق ماده 48 باپيمانكار عمل مي كند. اگر پيمانكار مراتب را به موقع به كارفرما اعلام نكند ، پيمان فسخ و طبق ماده 47 رفتار مي شود.

ماده 45 _ حقوق انحصاري ثبت شده

الف پيمانكار كارفرما را در مقابل تمام دعاوي ، خسارتها و مطالبات مربوط به نقض احتمالي حقوق ثبت شده ، تاليفات ، علايم يا نامهاي تجاري و ديگر حقوق حمايت شده كه در اجراي موضوع پيمان ايجاد شود ، مصون مي دارد.

ب كارفرما تاييد مي نمايد كه مفاد اسناد و مدارك پيمان به گونه اي نيست كه موجب نقض حقوق حمايت شده شود. در صورتي كه براي پيمانكار معلوم شود كه رعايت اسناد و مدارك پيمان ناگزيردر مواردي موجب نقض حقوق حمايت شده مي گردد ، بايد پيش از هر نوع اقدام در مورد آنها ، مراتب را به مهندس مشاور اعلام كند تاكارفرما نسبت به انجام تغييرات لازم ، به گونه اي كه نقض حقوق حمايت شده بر طرف شود ، اقدام نمايد و نتيجه را به پيمانكار ابلاغ كند.

ماده 46 _ موارد فسخ پيمان

الف كارفرما مي تواند در صورت تحقق هر يك از موارد زير ، پيمان را طبق ماده 47 فسخ كند.

1) تاخير در تحويل گرفتن كارگاه از جانب پيمانكار بيش ازمهلت تعيين شده در بند ( ب ) ماده 28

2) تاخير در ارايه برنامه زماني تفصيلي به مدت بيش ازنصف مهلت تعيين شده براي تسليم آن

3) تاخير درتجهيز كارگاه براي شروع عمليات موضوع پيمان ، بيش از نصف مدت تعيين شده در بند(ج

ماده 4 موافقتنامه فسخ پيمان در اين حالت ، در صورتي مجاز است كه كارفرما قسمتي از پيش پرداخت را كه بايد بعد از تحويل كارگاه پرداخت كند ، پرداخت كرده باشد.

4) تاخير در شروع عمليات موضوع پيمان ، بيش از يك دهم مدت اوليه پيمان يا دو ماه ، هر كدام كه كمتر است

5) تاخير در اتمام هر يك از كارهاي پيش بيني شده در برنامه زماني تفصيلي ، بيش از نصف مدت تعيين شده براي آن كار با توجه به ماده 30.

6) تاخير در اتمام كار به مدت بيش از يك چهارم مدت پيمان با توجه به ماده 30.

7) عدم شروع كار پس از رفع وضعيت قهري موضوع ماده 43 و بلاغ شروع كار از سوي كارفرما.

8) بدون سرپرست گذاشتن كارگاه ياتعطيل كردن كار ، بدون اجازه كارفرما ، بيش از 15 روز.

9) عدم انجام دستور مهندس مشاور براي اصلاح كارهاي انجام شده معيوب ، طبق بند ( د ) ماده 32.

10) انحلال شركت پيمانكار.

11) ورشكستگي پيمانكار يا توقيف ماشين آلات و اموال پيمانكار از سوي محاكم قضايي ، به گونه اي كه موجب توقف ياكندي پيشرفت كار شود.

12) تاخير بيش از يك ماه در پرداخت دستمزد كارگران ، طبق بند و ماده 17.

13) هرگاه ثابت شود كه پيمانكار براي تحصيل پيمان يا اجراي آن به عوامل كارفرما حق العمل ، پاداش يا هدايايي داده است ، يا آنها يا واسطه هاي آنها را در منافع خود سهيم كرده است

ب در صورت احراز موارد زير ، كارفرما پيمان را فسخ مي كند.

1) واگذاري پيمان به شخص ثالث

2) پيمانكار مشمول ممنوعيت قانوني ماده 44 گردد ، به استثناي حالت پيش بيني

شده و در بند ب آن ، براي شمول ماده 48.

ماده 47 _ اقدامات فسخ پيمان

الف در صورتي كه به علت بروز يك يا چند مورد از حالتهاي درج شده در ماده 46 ، كارفرما پيمان رامشمول فسخ تشخيص دهد ، نظر خود را با ذكر مواردي كه به استناد آنها پيمانكار را مشمول فسخ مي داند به پيمانكار ابلاغ مي كند.

پيمانكار مكلف است كه در مدت 10 روز از تاريخ ابلاغ كارفرما ، در صورتي كه دلايلي حاكي از عدم انطباق نظركارفرما با علام شده داشته باشد ، مراتب را به اطلاع كارفرما برساند. اگر ظرف مهلت تعيين شده ، پاسخي از سوي پيمانكار نرسد يا كارفرما دلايل اقامه شده او را مردود بداند ، كارفرما فسخ پيمان را به پيمانكار ابلاغ مي كند و بدون احتياج به انجام دادن تشريفات قضايي ، به ترتيب مفاد اين ماده ، عمل مي نمايد.

در صورتي كه تصميم كارفرما براي فسخ پيمان به استناد موارد درج شده در بند الف ماده 46 باشد ، موضوع فسخ پيمان بايد بدوا به وسيله هياتي متشكل از سه نفر به انتخاب وزير يا بالاترين مقام سازمان كارفرما (در مورد سازمانهايي كه تابع هيچ يك از وزارتخانه ها نيستند) بررسي و تاييد شود ومورد موافقت وزير يا بالاترين مقام سازمان كارفرما قرار گيرد و سپس به پيمانكار ابلاغ شود.

ب كارفرما تضمين انجام تعهدات و تضمين حسن انجام كار كسر شده ، را ضبط و به حساب خزانه واريز مي كندو بي درنگ كارگاه ، تاسيسات و ساختمانهاي موقت ، مصالح و تجهيزات ، ماشين آلات و ابزار و تمام تداركات موجود در آن را در اختيار مي گيرد و براي حفاظت آن اقدام لازم معمول مي دارد. سپس

بي درنگ از پيمانكار دعوت مي كند كه ظرف يك هفته نماينده اي براي صورت برداري و تهيه صورتمجلس كارهاي انجام شده و تمام مصالح ، تجهيزات ، ماشين آلات و ابزاروتداركات ديگر در كارگاه موجود است ، معرفي نمايد. هرگاه پيمانكار از معرفي نماينده ظرف مدت تعيين شده خودداري كند يا نماينده معرفي شده از جانب او در موعد مقرر براي صورت برداري حاضر نشود ، كارفرما به منظور تامين دليل ، با حضور نماينده دادگاه محل ، براي صورت برداري اقدام مي نمايد و پيمانكار حق هيچ گونه اعتراضي در اين مورد را ندارد. پس از صورت برداري ، پيمانكاربي درنگ ، طبق ماده 40 ، اقدام به تهيه صورت وضعيت قطعي از كارهاي انجام شده مي كند.

ج كارفرما تاسيسات و ساختمانهاي موقت را كه در كارگاه احداث شده و براي ادامه كار مورد نيازاست ، در اختيار مي گيرد و بهاي آنها را در برابر ارزش مصالح و تجهيزات بازيافتي كه با توافق دوطرف تعيين مي شود با توجه به اينكه در اين موارد نبايد وجهي بابت برچيدن كارگاه به پيمانكارپرداخت شود ، به حساب طلب پيمانكار منظور مي كند. اگر تاسيسات و ساختمانهاي پيشگفته درخارج از محلهاي تحويلي كارفرما ايجاد شده باشد ، كارفرما بهاي اجاره آنها را كه با توافق دو طرف تعيين مي شود ، براي مدتي كه به منظور تكميل كار در اختيار خواهد داشت به پيمانكار پرداخت مي كند.

د) كارفرما مي تواند ماشين آلات و ابزار و وسايل متعلق به پيمانكار را كه در كارگاه موجود است و به تشخيص خود براي اتمام كار مورد نياز بداند ، براي مدت مناسبي كه براي جايگزين كردن آنها باماشين آلات ديگر لازم است در اختيار بگيرد

و هزينه اجاره آنها را كه با توافق دو طرف تعيين مي شود به حساب طلب پيمان كار منظور نمايد. كارفرما نمي تواند بدون موافقت پيمانكار ماشين آلات او رابيش از مدتهاي تعيين شده در زير در اجاره خود بگيرد.

1) در مورد ماشين آلات ثابت مانند دستگاه مركزي بتن ، كارخانه آسفالت وماشين آلات خاصي كه نام آنها در شرايط خصوصي پيمان پيش بيني شده است ، برابر مدتي كه از رابطه زير به دست ميايد.

مدتاوليه پيمان * (مبلغ پيمان مبلغ صورت وضعيت قطعي _ 1) + 3 ماه = مدت اختيار كارفرما براي اجاره

2) در مورد ساير ماشين آلات ، برابر ده ماه

اگر پيمانكار به كارفرما بدهكار باشد ، كارفرما به ميزان طلب خود ، اقلامي از ماشين آلات و ابزار ووسايل پيمانكار را كه توسط كارشناس يا كارشناسان منتخب طرفين ارزيابي مي شود در اختيارمي گيرد و با رعايت قوانين جاري كشور ، به تملك قطعي خود در مياورد.

ه) كارفرما از مصالح و تجهيزات پاي كار آنچه طبق مشخصات بوده و براي اجراي پيمان تهيه شده است قبول مي كند و بهاي آن را بر اساس نرخ متعارف در تاريخ خريد كه مورد توافق دو طرف باشد ، به حساب طلب پيمانكار منظور مي نمايد.

و) پيمانكار با دريافت بلاغ فسخ پيمان ، بي درنگ فهرست مصالح و تجهيزات سفارش شده براياجراي كار را همراه با شرايط خريد آنها براي كارفرما ارسال مي نمايد. كارفرماتا ده روز از دريافت فهرست پيشگفته ، اقلامي از مصالح و تجهيزات سفارش شده را كه مورد نياز تشخيص مي دهد به پيمانكار اعلام مي نمايد تاپيمانكار قرارداد خريد آنها را به كارفرما منتقل نمايد. مبالغي كه بابت خريد اين مصالح و تجهيزات از سوي

پيمانكار تاديه شده است ، در مقابل تسليم اسناد و مدارك آن به حساب طلب پيمانكار منظور مي گردد. و تاديه بقيه بهاي خريد و هر نوع تعهد مربوط به آنها به عهده كارفرما خواهد بود.

ز) هرگاه پيمانكار ظرف دو هفته از تاريخ ابلاغ كارفرما ، به منظور توافق در اجراي بندهاي ج ، د و هحاضر نشود يا توافق بين طرفين حاصل نگردد ، كارفرما يك يا چند كارشناس رسمي دادگستريانتخاب مي نمايد. نظر اين كارشناس يا كارشناسان براي قوانين قطعي است و حق الزحمه آنان راكارفرما مي پردازد و به حساب بدهي پيمانكار منظور مي كند.

ح پيمانكار مكلف است كه مازاد مصالح و تجهيزات وديگر تداركات خود را كه در محلهاي تحويل كارفرماباقي مانده است ، حداكثر ظرف سه ماه از تاريخ ابلاغ كارفرما ، از محلهاي ياد شده خارج كند.درغير اين صورت ، كارفرما مي تواند براي خارج كردن آنها به هر نحو كه مقتضي بداند عمل نمايد وهزينه هاي آن را به حساب بدهكار پيمانكار منظور دارد. در اين حالت ، پيمانكار نمي تواند نسبت به ضرر و زيان وارد شده به اموال و داراييهاي خود دعوايي مطرح نمايد.

ط از تاريخ ابلاغ فسخ پيمان تا تاريخي كه صورت برداريها و ارزيابي طبق اين ماده پايان مي يابد ، نصب هزينه هاي مربوط به نگهداري و حفاظت كارگاه به عهده كارفرما و نصف ديگر به عهده پيمانكار است اين مدت نبايد از سه ماه بيشتر شود ، درغير اين صورت ، هزينه هاي مربوط به نگهداري و حفاظت كارگاه براي ايام بيش از سه ماه ، به عهده كارفرماست

ماده 48 _ خاتمه پيمان

هرگاه پيش از اتمام كرهاي موضوع پيمان ، كارفرما بدون آنكه تقصيري متوجه پيمانكار

باشد ، بنا به مصلحت خود يا علل ديگر ، تصميم به خاتمه دادن پيمان بگيرد ، خاتمه پيمان را با تعيين تاريخ آماده كردن كارگاه براي تحويل ، كه نبايد بيشتر از 15 روز باشد ، به پيمانكار ابلاغ مي كند. كارفرما كارهايي را كه ناتمام ماندن آنها موجب بروز خطر يا زيان مسلم است در اين ابلاغ تعيين مي كندو مهلت بيشتري به پيمانكار مي دهد تا پيمانكار بتواند در آن مهلت ، اين گونه كارها را تكميل كندو كارگاه را اماده تحويل نمايد.

اقدامات پس از خاتمه دادن پيمان ، به شرح زير ، است

الف كارفرما آن قسمت از كارها را كه ناتمام است ، طبق مقررات درج شده در ماده 41 تحويل قطعي و آن قسمت را كه پايان يافته است طبق مقررات تعيني شده درماده 39 تحويل موقت مي گيرد. اگرمعايبي در موردكارهاي ناتمام مشاهد شود ، پيمانكار مكلف است به هزينه خود ، در مدت مناسبي كه با توافق كارفرما تعيين مي شود ، رفع عيب نمايد و سپس تحويل قطعي دهد. در صورتي كه پيمانكار در مهلت مقرر رفع نقص نكند ، كارفرما طبق بند د ماده 32 اقدام به رفع نقص مي نمايد.

تا حدي كه مورد لزوم و درخواست كارفرماست ، پيمانكار بايد نقشه ها ، كاتالوگها ، قراردادهاي باپيمانكاران جز و ساير مدارك اجراي كار را تحويل كارفرما دهد.

ب در صورت وضعيت كارهاي انجام شده ، طبق ماده 40 تهيه ميشود.

ج در مورد مصالح و تجهيزات موجود و سفارش شده ، به شرح زير ، اقدام مي شود:

1) مصالح و تجهيزات موجود در كارگاه كه طبق مشخصات فني بوده و براي اجراي موضوع پيمان تهيه شده است ، اندازه گيري و بهاي آنها

بر اساس نرخ متعارف روز در تاريخ خريد ، كه مورد توافق دوطرف باشد ، در صورت وضعيت قطعي منظور مي شود.

2) پيمانكار با دريافت ابلاغ خاتمه پيمان ، بي درنگ فهرست مصالح و تجهيزات سفارش شده براياجراي كار را همراه با شرايط خريد آنها براي كارفرما ارسال مي نمايد. كارفرما تا ده روز از دريافت فهرست پيشگفته ، اقلامي از مصالح و تجهيزات سفارش شده را كه مورد نياز تشخيص مي دهد به پيمانكار اعلام مي نمايد تا پيمانكار قرارداد خريد آنها را به كارفرما منتقل نمايد. مبالغي كه بابت خريد اين مصالح و تجهيزات از سوي پيمانكار تاديه شده است ، در مقابل تسليم اسناد و مدارك آن به حساب طلب پيمانكار منظور مي گردد و تاديه بقيه بهاي خريد و هر نوع تعهد مربوط به آنها به عهده كارفرما خواهد بود.

3) پيمانكار بايد بي درنگ پس از دريافت ابلاغ خاتمه پيمان ، تمام قراردادهاي خود با پيمانكاران جز و اشخاص ثالث را خاتمه دهد. خاتمه قراردادهاي خريد مصالح و تجهيزاتي كه مورد نيازكارفرما نيست پس از اعلام نظر كارفرما طبق بند 2 انجام مي شود.

د) در صورتي كه پيمانكار به منظور اجراي موضوع پيمان ، در مقابل اشخاص ثالث تعهداتي كرده است و در اثر خاتمه دادن به پيمان ملزم به پرداخت هزينه و خسارتهايي به آن اشخاص گردد ، اين هزينه و خسارتها ، پس از رسيدگي و تاييد كارفرما ، به حساب بستانكاري پيمانكار منظور مي شود.

ه) كارفرما تاسيسات و ساختمانهاي موقتي را كه در كارگاه احداث شده است ، در اختيار مي گيرد.بهاي اين تاسيسات و ساختمانها با در نظر گرفتن پرداختهايي كه قبلا به پيمانكار شده است ، با توافق دو طرف تعيين مي شود و

به حساب طلب پيمانكار منظور مي گردد و بابت آنها وجهي به عنوان برچيدن كارگاه پرداخت نمي شود. اگر تاسيسات و ساختمانهاي پيشگفته در خارج از محلهاي تحويلي كارفرما ايجاد شده باشد ، كارفرما بهاي اجاره آنها را كه با توافق دو طرف تعيين مي شود ، براي مدتي كه به منظور تكميل كار در اختيار خواهد داشت به پيمانكار پرداخت مي كند.

و) پيمانكار مكلف است كه مازاد مصالح و تجهيزات و ديگر تداركات خود را كه در محلهاي تحويلي كارفرما باقي مانده است ، حداكثر ظرف سه ماه از تاريخ ابلاغ كارفرما ، از محلهاي ياد شده خارج كند. در غير اين صورت ، كارفرما مي تواند براي خارج كردن آنها به هر نحو كه مقتضي بداندعمل نمايد و هزينه هاي آن را به حساب بدهي پيمانكار منظور دارد. در اين صورت ، پيمانكارنمي تواند نسبت به ضرر و زيان وارد شده به اموال و داراييهاي خود ، دعوايي مطرح نمايد.

ز) در مورد تضمينهاي پيمانكار ، به ترتيب ، زير عمل مي شود.

1) تضمين انجام تعهدات پيمان ، طبق روش تعيني شده در تبصره 1 ماده 34 آزاد مي شود ، با اين تفاوت كه آخرين صورت وضعيت موقت موضوع تبصره پيشگفته ، حداكثر تا يك ماه پس از تحويل كار ، اعم از قسمت تحويل موقت شده و تحويل قطعي شده با احتساب مصالح پاي كار تهيه مي شود.

2) تضمين حسن انجام كار قسمت تحويل موقت شده و قسمت تحويل قطعي شده ، هر يك جداگانه طبق ماده 35 آزاد مي شود.

ماده 49 _ تعليق

الف كارفرما مي تواند در مدت پيمان ، اجراي كار را براي يك بار و حداكثر سه ماه معلق كند ، در اين صورت بايد مراتب را با تعيين

تاريخ شروع تعليق به پيمانكار اطلاع دهد. در مدت تعليق ، پيمانكارمكلف است كه تمام كارهاي انجام شده ، مصالح و تجهيزات پاي كار ، تاسيسات و ساختمانهاي موقت را بر اساس پيمان به طور شايسته ، حفاظت و حراست كند.

ب كارفرما هزينه هاي بالاسري پيمانكار را در دوران تعليق ، به ميزان تعيين شده در اسناد و مدارك پيمان ، به پيمانكار مي پردازد. اگر در اسناد و مدارك پيمان ، تعيين هزينه هاي ياد شده ، به توافق طرفين در زمان ابلاغ تعليق موكول شده باشد ، كارفرما در مورد ميزان آن با پيمانكار توافق مي نمايد. درصورتي كه در اسناد و مدارك پيمان ، هيچ نوع پيش بيني براي پرداخت هزينه هاي بالاسري پيمانكاردر دوره تعليق نشده باشد ، كارفرما ماهانه مبلغي معادل 10 درصد متوسط كاركرد فرضي ماهانه را به پيمانكار مي پردازد. اگر به دستور كارفرما ، قسمتي از كار متوقف شود ، بابت هزينه هاي پيشگفته درمدت تعليق ، ماهانه مبلغي معادل 10 درصد متوسط كاركرد فرضي ماهانه ، به تناسب مبلغ كارمتوقف شده ، به پيمانكار پرداخت مي شود. براي تعيين هزينه تعليق ، كسر ماه به تناسب محاسبه مي شود.

تبصره _ در صورتي كه پيش از آغاز عمليات موضوع پيمان ، تعليق پيمان از سوي كارفرما ابلاغ شود 80 درصد هزينه تعليق محاسبه شده طبق اين بند ، به پيمانكار پرداخت مي شود.

ج كارفرما و پيمانكار در مورد ماشين آلاتي كه پيمانكار مايل است در مدت تعليق از كارگاه خارج نمايد ، بدون پرداخت هيچ نوع هزينه اي ، توافق مي كنند. اجاره مربوط به دوران توقف آن تعداد ازماشين آلات كه در كارگاه باقي مي مانند ، بر اساس توافق طرفين به پيمانكار پرداخت مي شود.

د) در صورتي

كه تعليق بيش از سه ماه ضروري باشد ، كارفرما مي تواند با موافقت پيمانكار ، مدت تعليق را براي يك بارو حداكثر سه ماه ، با شرايط پيشگفته افزايش دهد. در صورت عدم موافقت پيمانكار با تعليق بيش از سه ماه ، پيمان خاتمه يافته و طبق ماده 48 عمل مي شود.

ه) هرگاه عوامل موجب تعليق كار برطرف شود ، كارفرما با تعيين مهلتي براي پيمانكار به منظور آماده نمودن كارگاه ، تاريخ شروع مجدد كار را به پيمانكار ابلاغ مي كند.

ماده 50 _ هزينه تسريع كار ، خسارت تاخير كار

الف اگر در مقابل اتمام پيش از موعد كار ، در اسناد و مدارك پيمان ، پرداخت هزينه تسريع كار به پيمانكار ، پيش بيني شده باشد و پيمانكار پيش از سپري شدن مدت پيمان ، عمليات موضوع پيمان را تكميل كند و آماده تحويل نمايد ، پيمانكار محق به دريافت هزينه تسريع طبق شرايط پيش بيني شده مي باشد.

ب در پايان كار ، در صورتي كه مدت انجام كار ، بيش از مدت اوليه پيمان به علاوه مدتهاي تمديدشده پيمان باشد ، مهندس مشاور با رعايت ماده 30 و رسيدگي به دلايل پيمانكار ، مدت تاخيرغيرمجاز پيمانكار را تعيين مي كند تا پس از تصويب كارفرما به شرح زير ، ملاك محاسبه خسارت تاخير قرار گيرد.

1) هرگاه جمع مدت تاخير غير مجاز از يك دهم مدت پيمان بيشتر نشود ، براي هر روز تاخير ، يك دو هزارم مبلغ باقيمانده كار كه در اجراي آن تاخير شده است

2) هرگاه جمع مدت تاخير غيرمجاز از يك دهم مدت پيمان بيشتر شود ، تا يك دهم مدت پيمان طبق بند 1 و براي مازاد بر آن تا يك چهارم مدت

پيمان ، براي هر روز تاخير يك هزارم مبلغ باقيمانده كار كه در اجراي آن تاخير شده است

3) هرگاه جمع مدت تاخير غيرمجاز از يك چهارم مدت پيمان بيشتر شود ولي پيمان ادامه يابد.مجموع خسارتهاي تاخير قابل دريافت از پيمانكار نمي تواند از جمع خسارت محاسبه شده بر پايه بند (2) بيشتر شود و مدت اضافه بر يك چهارم مدت پيمان ، براي ادامه و انجام كار بدون دريافت خسارت منظور مي شود.

4) مبلغ باقيمانده كار كه در اجراي آن تاخير شده است عبارت است از مبلغ پيمان ، منهاي مبلغ صورت وضعيت مربوط به كارهاي انجام يافته تا آخرين روز مدت پيمان

5) در صورتي كه پيمان ، طبق ماده 46 فسخ گردد يا طبق ماده 48 ، به پيمان خاتمه داده شود ، تاخيركار نسبت به برنامه زماني تفصيلي با رعايت ماده 30 بررسي شده ، ميزان مجاز و غيرمجاز آن تعيين مي شود بابت تاخير غيرمجاز پيمانكار ، طبق مفاد اين بند ، پرداخت خسارت تاخير به پيمانكار تعلق مي گيرد. در اين حالت ، مبلغ باقيمانده كار كه در اجراي آن تاخير شده است ، عبارت است از مبلغ كارهايي كه طبق برنامه زماني تفصيلي و با در نظر گرفتن تاخير مجاز پيمانكار بايد تا تاريخ فسخ ياخاتمه پيمان انجام مي شد ، منهاي مبلغ كار انجام شده

6 _ در مواردي كه اخذ خسارت تاخير بيش از ارقام درج شده در اين ماده ضروري باشد و در اسناد دومدارك پيمان ، ميزان آن پيش بيني شده باشد ، خسارت تاخير را بر اساس آن محاسبه مي كنند.

ماده 51 _ صورتحساب نهايي

صورتحساب نهايي پيمان كه ظرف مدت سه ماه از تاريخ تصويب صورت

وضعيت قطعي توسط كارفرما تهيه مي شود ، عبارت است از مبلغ صورت وضعيت قطعي كه طبق ماده 40 تهيه و تصويب مي شود و مبلغي كه بر اساس اسناد و مدارك پيمان به مبلغ بالاضافه يا از آن كسر مي گردد ، مانندوجوه ناشي از تعديل آحاد بها ، بهاي مصالح ، تجهيزات و ماشين آلات تحويلي كارفرما به پيمانكار ، مبلغ جبران خسارت يا جريمه هاي رسيدگي و قطعي شده

صورتحساب نهايي تهيه شده توسط كارفرما در صورتي كه مورد قبول پيمانكار باشد ، توسط كارفرماو پيمانكار امضا مي شود. اگر پيمانكار به صورتحساب نهايي تهيه شده ، توسط كارفرما معترض باشد و آن را امضا نكند ، بايد ظرف يك ماه ، نظر خود را با مدارك كافي به كارفرما بنويسد ، وگرنه صورتحساب نهايي از طرف پيمانكار پذيرفته شده تلقي مي شود.

كارفرما در صورت تاييد اعتراض پيمانكار ، صورتحساب نهايي را اصلاح مي كند و دو طرف پيمان آن را امضا مي كند.

صورتحساب نهايي تاييد شده به شرح بالا كه ملاك تسويه حساب پيمانكار طبق ماده 52 قرارمي گيرد ، براي دو طرف پيمان قطعي است و هرگونه اعتراض و ادعايي در مورد آن بي تاثير مي باشد.

در صورتي كه پيمانكار نسبت به صورتحساب نهايي تهيه شده توسط كارفرما معترض باشد واعتراض خود را در مهلت تعيين شده اعلام كند و اعتراض او مورد پذيرش كارفرما قرار نگيرد ، پيمانكار مي تواند براي حل مسأله ، طبق ماده 53 اقدام نمايد.

تبصره 1 _ در صورتي كه به علت تاخير در رسيدگي آخرين صورت وضعيت موقت يا صورت وضعيت قطعي يا تاخير در تهيه صورتحساب نهايي ، هزينه هاي اضافي بابت تمديد ضمانتنامه هاي پيمانكار ايجاد شود ، كارفرما اين هزينه هاي اضافي

را كه از سوي پيمانكار تامين شده است ، به اوپرداخت مي كند و اگر مدت تاخير در آزاد كردن هر يك از تضمينها از سه ماه بيشتر شود ، كارفرماتضمين مربوط را آزاد مي نمايد.

تبصره 2 _ هرگاه بر اساس صورت وضعيت قطعي ، معلوم شود كه در آخرين صورت وضعيت موقت ، پيمانكار بدهكار نبوده يا بدهي او كمتر از نصف كسور تضمين حسن انجام كار بوده است ياطبق صورت حساب نهايي ، مشخص شود كه در زمان تصويب صورت وضعيت قطعي پيمانكاربدهكار نبوده است ، كارفرما بايد بي درنگ تضمين آزاد نشده مربوط به هر يك از مدارك ياد شده را ازاد كرده و هزينه تمديد آنها را كه از سوي پيمانكار تامين شده است ، براي مدتي كه در آزاد نمودن آنها تاخير ايجاد گرديده پرداخت كند.

ماده 52 _ تسويه حساب

الف هرگاه بر اساس صورتحساب نهايي كه به شرح ماده 51 تهيه شده است پيمانكار بستانكار شود ، طلب او حداكثر در مدت يك ماه از تاريخ امضاي صورتحساب نهايي يا اعلام كارفرما پرداخت مي گردد و به غير از نصف تضمين حسن انجام كار ، كه تا تحويل قطعي بايد نزد كارفرما باقي بماند ، دير تضمينهاي پيمانكار ، از هر نوع كه باشد ، بي درنگ آزاد مي شود.

ب هرگاه بر اساس صورتحساب نهايي ، پيمانكار بدهكار شود ، مكلف است كه در مدت يك ماه ازتاريخ امضاي صورتحساب نهايي يا اعلام كارفرما ، به شرح بالا طلب كارفرما را بپردازد و اگر از اين پرداخت استنكاف ورزد يا تاخير نمايد ، كارفرما حق دارد بدون انجام تشريفات قضايي ، طلب خودرا از محل سپرده ها و

تضمينهاي پيمانكار (در صورتي كه طبق ماده 47 ضبط نشده باشد) ، وصول نمايد و اگر مبالغ اين تضمينها تكافو ننمايد ، با رعايت قوانين جاري كشور از ديگر داراييهاي اووصول كند.

هرگاه پيمانكار در مهلت مقرر در بالا ، طلب كارفرما را پرداخت كند ، به غير از نصف كشور تضمين حسن انجام كار كه تا تحويل قطعي نزد كارفرما باقي مي ماند ، بقيه ضمانتنامه ها و سپرده هاي او ، به هر عنوان كه باشد ، بي درنگ آزاد مي شود.

ماده 53 _ حل اختلاف

الف هرگاه در اجراي تفسير مفاد پيمان بين دو طرف اختلاف نظر پيش آيد ، دو طرف مي توانند براي حل سريع آن ، قبل از درخواست ارجاع موضوع يا موضوعات مورد اختلاف به داوري طبق بند ج برحسب مورد ، به روش تعيين شده در بندهاي 1 و2 عمل نمايد.

1) در مورد مسايل ناشي از برداشت متفاوت دو طرف از متون بخشنامه هايي كه به استناد ماده 23قانون برنامه و بودجه از سوي سازمان برنامه و بودجه ابلاغ شده است ، هر يك از دو طرف از سازمان برنامه و بودجه چگونگي اجراي بخشنامه مربوط را استعلام نمايد و دو طرف طبق نظري كه ازسوي سازمان برنامه بودجه اعلام مي شود ، عمل كنند.

2) در مورد اختلاف نظرهايي كه خارج از شمول بند 1 ، است ، رسيدگي و اعلام نظر درباره آنها به كارشناس يا هيات كارشناسي منتخب دو طرف واگذار شود و دو طرف طبق نظري كه از سوي كارشناس يا هيات كارشناسي ، در چارچوب پيمان و قوانين و مقررات مربوط اعلام مي گردد ، عمل كنند.

ب در صورتي كه دو طرف در انتخاب كارشناس يا هيات كارشناسي موضوع بند 2

، به توافق نرسنديا نظر اعلام شده طبق بندهاي 1 و2 ، مورد قبول هر يك از دو طرف نباشد ، براي حل اختلاف ، طبق بند ج اقدام مي گردد.

ج هرگاه در اجرا يا تفسير مفاد پيمان بين دو طرف اختلاف نظر پيش آيد ، هر يك از طرفها مي توانددرخواست ارجاع موضوع يا موضوعات مورد اختلاف به داوري را به رييس سازمان برنامه بودجه ارايه نمايد.

تبصره 1 _ چنانچه رييس سازمان ياد شده با تقاضاي مورد اشاره موافقت نمود ، مرجع حل اختلاف شوراي عالي فني خواهد بود.

تبصره 2 _ رسيدگي و اعلام نظر شوراي عالي فني ، درچارچوب پيمان و قوانين و مقررات مربوط انجام مي شود. پس از اعلام نظر شوراي ياد شده ، طرفها بر طبق آن عمل مي نمايند.

د) ارجاع موضوع يا موضوعات مورد اختلاف به شوراي عالي فني ، تغييري در تعهدات قراردادي دوطرف نمي دهد و موجب آن نمي شود كه يكي از دو طرف به تعهدات قراردادي خويش عمل نكنند.

ماده 54 _ قوانين و مقررات حاكم بر پيمان

قوانين و مقررات حاكم بر اين پيمان منحصرا قوانين و مقررات كشور جمهوري اسلامي ايران است

نمايند كارفرما نماينده پيمانكار

نام و نام خانوادگي نام و نام خانوادگي

امضا امضا

شرايط خصوصي

اين شرايط خصوصي ، در توضيح و تكميل موادي از شرايط عمومي پيمان است كه تعيين تكليف برخي از موارد در آنها ، به شرايط خصوصي پيمان موكول شده است و هيچ گاه نمي تواند مواد شرايط عمومي پيمان را نقض كند. از اين رو ، هرگونه نتيجه گيري و تفسير مواد مختلف اين شرايط خصوصي ، نه تنها و بدون توجه به مفاد ماده مربوط به آن در شرايط عمومي پيمان ، بي

اعتبار است شماره و حروف به كار رفته در مواد اين شرايط خصوصي ، همان شماره و حروف مربوط به آن درشرايط عمومي پيمان است

اگر شرايط عمومي مصوب سازمان برنامه بودجه همراه اسناد و مدارك پيمان نباشد ، شرايط عموميابلاغ شده از سوي سازمان برنامه و بودجه به شماره ..........مورخ ................ بر اين پيمان

حاكم است

ماده 17 _ الف پيمانكار متعهد است كه براي اجراي موضوع پيمان ، تعداد.........نفر/ ماه كارشناس خارجي با تخصصهاي تعيين شده در زير ، به كار گمارد.

ماده 18 _ ب آخرين مهلت پيمانكار ، براي ارايه برنامه زماني تفصيلي اجراي كار........ روز از تاريخ مبادله پيمان است

جزييات روش تهيه برنامه زماني تفصيلي و به هنگام كردن آن ، به شرح زير است

ماده 19 _ ه) گزارش پيشرفت كار پيمانكار بايد داراي جزييات زير باشد.

ماده 20 _ الف كارفرما امكانات و تسهيلات تجهيز كارگاه ، از قبيل ساختمان ، راه ، آب ، برق ، مخابرات و سوخت را كه در زير تعيين شده است ، در اختيار پيمانكار قرار مي دهد.

ماده 20 _ ب و 20 _ ز) كارفرما ، به شرح زير ، مصالح ، تجهيزات و ماشين آلات را تامين مي كند.

ماده 20 _ ه) پيمانكار بايد مشخصات تعيين شده در زير را در تامين ماشين آلات رعايت كند.

ماده 20 _ ح پيمانكار متعهد است كه براي كاركنان كارفرما ، مهندس مشاور و آزمايشگاه به شمارافراد زير ، دفتر كارگاهي ، مسكن كارگاهي و غذا ، به تفكيك و به شرح مشخصات زير ، تامين كند:

ماده 20 _ ج قسمتهايي ازموضوع پيمان كه پيمانكار بايد بيمه كند و

همچنين موارد يا حوادثي كه بايد مشمول بيمه گردد ، به شرح زير است

ماده 21 _ و) چگونگي پرداخت هزينه احداث و نگهداري راههاي انحرافي به پيمانكار ، به شرح زيراست

ماده 22 _ الف شمار نسخه هاي نقشه ها و مشخصات فني كه بدون دريافت هزينه در اختيارپيمانكار قرار مي گيرد ، به شرح زير است

ماده 22 _ ح شمار نسخه ها و مشخصات دستورالعملهاي راه اندازي ، تعمير ، نگهداري و راهبري ونقشه هاي چون ساخت كه پيمانكار تهيه مي كند ، به شرح زير است

ماده 24 _ ب پيمانكار موظف است كه در انتخاب پيمانكاران جز ، موارد زير را رعايت كند.

ماده 28 _ الف پيمانكار زمين مورد نياز براي تجهيز كارگاه را به شرح زير ، تامين مي كند.

ماده 29 _ ه) تعديل نرخ پيمان ، به شرح زير است

ماده 32 _ ج هزينه انجام آزمايشهاي زير ، به عهده پيمانكار است

ماده 35 _ دريافت وجوه سپرده تضمين حسن انجام كار پيمان ، طبق مصوبه شماره ..........مورخ ............هيات وزيران ، است

ماده 36 _ ميزان ، روش پرداخت و نحوه واريز پيش پرداخت پيمان ، طبق مصوبه شماره ............مورخ ...........هيات وزيران است

ماده 38 _ الف ميزان و ترتيب پرداختهاي ارزي به پيمانكار ، براي متخصصان خارجي ، به شرح زيراست

ماده 38 _ ب كارفرما ارز مورد نياز براي تامين مصالح و تجهيزات زير را از خارج كشور

تامين مي كند.

ماده 38 _ ه) كارفرما ارز مورد نياز براي خريد ماشين آلات و ابزار خاصي كه در زير نام برده شده است را طبق شرايط زير ، تامين مي كند.

ماده 39 _ ب پيمانكار موظف است كه پيش از

تكميل كل كار ، قسمتهاي زير را در زمانهايي كه براي هر يك از آنها به شرح زير تعيين شده است ، تكميل كند و به كارفرما تحويل دهد.

ماده 47 _ د) ماشين آلات اختصاصي اين پيمان كه در صورت فسخ پيمان بايد براي اتمام كار به صورت اجاره در اختيار كارفرما قرار گيرد ، به شرح زير است

ماده 49 _ ب هزينه بالا سري پيمانكار در دوره تعليق ، به ميزان و ترتيب تعيين شده در زير ، پرداخت مي شود.

ماده 50 _ الف در صورت اتمام پيش از موعد كار ، كارفرما هزينه تسريع كار را به نحو تعيين شده درزير به پيمانكار پرداخت مي كند.

ماده 50 _ ب _ 6) خسارت تاخير غيرمجاز پيمان (ناشي از كار پيمانكار) ، به ميزان و ترتيب زير ، ازپيمانكار وصول مي شود.

نماينده كارفرما نماينده پيمانكار

نام و نام خانوادگي نام و نام خانوادگي

امضا امضا

تصويب نامه راجع به ماده (20) مكررالحاقي به قانون آيين نامه مالي شهرداري ها – مصوب1382

هيات وزيران در جلسه مورخ 1/4/1382 بنا به پيشنهاد شماره 34/3/1/1347 مورخ 20/3/1382 وزارت كشور و به استناد ماده (20) مكرر الحاقي به قانون آيين نامه مالي شهرداري ها - مصوب 1380- تصويب نمود:

حدنصاب هاي مقرر در بندهاي «الف» ، «ب» و «ج» ماده (4) و قسمت اخير ماده (16) و ماده (20) آيين نامه مذكور به شرح ذيل افزايش مي يابد:

1- در بند «الف» ماده (4): از دوميليون (2،000،000) ريال به دويست وبيست وسه ميليون (223،000،000) ريال.

2- در بند «ب» ماده (4): به ترتيب از دوميليون (2،000،000) ريال به دويست وبيست وسه ميليون (223،000،000) ريال و از پنجاه ميليون (50،000،000) ريال به يك ميلياردوپانصدوچهارميليون (1،504،000،000) ريال.

3- در بند «ج» ماده (4): از پنجاه ميليون

(50،000،000) ريال به يك ميلياردوپانصدوچهارميليون (1،504،000،000) ريال.

4- در ماده (16): به ترتيب از ششصدهزار (600،000) ريال به بيست وچهارميليون (24،000،000) ريال سالانه و از پنجاه هزار (50،000) ريال به دوميليون (2،000،000) ريال ماهانه.

5 - در ماده (20): از پانصدهزار (500،000) ريال به بيست ميليون (20،000،000) ريال.

معاون اول رييس جمهور - محمدرضا عارف

مقررات استخدامي

آيين نامه استخدامي كاركنان شهرداريهاي كشور - مصوب 15/8/1381 هيات وزيران
فصل اول - كليات ( ماده 1 تا 10 )

ماده 1 _ كليه شهرداريهاي كشور و واحدهاي تابعه آنها را لحاظ استخدامي مشمول مقررات اين آيين نامه خواهند بود.

تبصره _ سازمانهاي وابسته به شهرداري كه باستناد مواد (84) و (111) قانون شهرداري _ مصوب 1334_ تشكيل شده يا مي شوند و داراي شخصيت حقوقي و استقلال مالي بوده و بيش از پنجاه درصد (50%) سرمايه آن توسط شهرداري تامين شده باشد ، درصورتيكه در اساسنامه آنها آيين نامه استخدامي خاص پيش بيني نشده باشد مشمول مقررات اين آيين نامه هستند.

ماده 2 _ مستخدمان شهرداريها از نظر استخدامي به چهار دسته به شرح زير تقسيم مي شوند:

الف _ مستخدم ثابت كه به موجب حكم رسمي در يكي از گروه هاي جدول حقوق موضوع ماده (1)قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت _ مصوب 1370 _ و اصلاحات بعدي آن براي تصدي يكي از پست هاي سازماني بر اساس آيين نامه استخدامي شهرداري استخدام شده باشد.

ب _ مستخدم رسمي كه بر اساس قانون استخدام كشوري _ مصوب 1345 _ و اصلاحات بعدي آن در شهرداري استخدام شده است

پ _ مستخدم موقت كه به موجب قرارداد براي مدت معين و كار مشخص به استخدام شهرداري درميايد. مقررات استخدامي اين قبيل مستخدمان و تغييرات بعدي آن توسط وزارت كشور تهيه وبا موافقت سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور اجرا خواهد شد.

ت _ كارگران شهرداري كه مشمول قانون كار

_مصوب 1369 _ و اصلاحات بعدي آن هستند.

تبصره _ مشاغل كارگري در شهرداري بنا به پيشنهاد هر يك از شهرداريها و تاييد وزارت كشور و سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور مشخص مي شوند.

ماده 3 _ مستخدمان رسمي در صورت درخواست و مستخدمان ثابت شهرداري موضوع بندهاي الف و (ب ماده (2) اين آيين نامه مشمول مقررات اين آيين نامه هستند.

ماده 4 _ سازمان تفصيلي و ايجاد يا حذف پستهاي سازماني در كليه شهرداريها با رعايت تبصره ماده 112) قانون استخدام كشوري مشمول ماده (54) قانون شهرداري و اصلاحيه آن است

ماده 5 _ در مورد استخدام اتباع بيگانه در شهرداري بر اساس قوانين و مقررات مربوط به وزارتخانه ها و موسسات دولتي عمل خواهد شد.

ماده 6 _ بمنظور نظارت بر حسن اجراي اين آيين نامه شوراي اداري و استخدامي شهرداري _ كه دراين آيين نامه شورا ناميده مي شود _ در هر يك از استانهاي كشور و همچنين در شهرهاي با جمعيت بيش از پانصد هزار نفر تشكيل مي گردد.

ماده 7 _ اعضاي شوراي شهرهاي با جمعيت بيش از پانصدهزار نفر به شرح زير تعيين مي شوند.

الف _ شهردار و در غياب او معاون مالي و اداري شهرداري (رييس شورا)

ب _ نماينده وزارت كشور (سازمان شهرداريهاي كشور)

پ _ دو نفر از مديران يا كارشناسان خبره و مطلع به انتخاب شهردار.

ت _ مدير كل امور شهرداريهاي وزارت كشور

ماده 8 _ شوراي هر استان كه بر حسن اجراي اين آيين نامه در شهرهاي زير پانصد هزار نفر آن استان نظارت مي كند از افراد زير تشكيل مي شود:

الف _ معاون عمراني استانداري (رييس شورا)

ب _ شهردار شهر مركز استان

پ _ مديركل دفتر امور شهري و

روستايي استانداري

ت _ يك نفر از كارشناسان خبره و ذي صلاح در امور استخدامي شهرداريها به پيشنهاد رييس شورا وتاييد استاندار.

ث _ شهردار شهري كه مسايل مربوط به شهرداري مورد تصدي وي در شورا مطرح مي شود.

تبصره _ دبيرخانه شورا در دفتر امور شهري و روستايي استانداري مستقر مي شود.

ماده 9 _ شوراها علاوه بر وظايف مقرر در اين آيين نامه به عنوان كار گروه اجرايي طرح طبقه بندي مشاغل موضوع ماده (21) آيين نامه اجرايي قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت _ موضوع تصويب نامه شماره 57350/ت 437 ه مورخ 8/11/1370 در شهرداريها وظيفه نظارت بر حسن اجراي طرح طبقه بندي مشاغل و رسيدگي به اعتراضات استخدامي مستخدمان ثابت شهرداري رانيز برعهده دارد.

تبصره _ جلسات شورا با حضور حداقل سه چهارم اعضا رسميت مي يابد و تصميمات با حداقل سه راي مثبت داراي اعتبار است

ماده 10 _ حق الجلسه اعضاي شورا به ازاي هر جلسه يك چهلم حقوق و مزاياي مستخدمان شهرداري مركز استان تعيين مي شود كه از محل اعتبارات شهرداري ذي ربط قابل پرداخت است

فصل دوم _ ورود به خدمت ( ماده 11 تا 21 )

ماده 11 _ داوطلبان استخدام در شهرداري بايد داراي شرايط زير باشند:

الف _ تابعيت جمهوري اسلامي ايران

ب _ حداقل هيجده و حداكثر سي و پنج سال تمام سن در ورود.

پ _ انجام خدمت وظيفه عمومي يا معافيت دايم

ت _ اعتقاد به مباني جمهوري اسلامي ايران و قانون اساسي آن

ث _ تدين و عامليت به احكام اسلام يا پيروي يكي از اديان به رسميت شناخته شده در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران

ج _ عدم اعتياد به مواد مخدر

چ _ داشتن ديپلم كامل متوسطه

ح _ عدم محكوميت به محروميت از حقوق اجتماعي

خ

_ داشتن توانايي جسمي براي انجام كاري كه داوطلب استخدام آن است

د _ عدم تجاهر به فسق و داشتن شايستگي اخلاقي لازم و حسن سابقه

تبصره 1 _ شهرداري مي تواند براي پست هاي بلاتصدي سازماني در مشاغل تخصصي با تصويب شورا داوطلبان را تا سن چهل سالگي استخدام نمايد.

تبصره 2 _ فهرست مشاغل تخصصي توسط وزارت كشور تهيه و پس از تاييد سازمان مديريت وبرنامه ريزي كشور در شهرداريها اجرا خواهد شد.

تبصره 3 _ براي تصدي بعضي از پستهاي سازماني ، شهرداري مي تواند با تصويب شورا داوطلبان استخدام را با داشتن گواهينامه پايان دوره راهنمايي تحصيلي استخدام نمايد.

تبصره 4 _ كساني كه مجددا به استخدام شهرداري در ميايند مشمول محدوديت حداكثر سن موضوع بند ب اين ماده نخواهند بود مشروط بر اينكه سن آنها پس از كسر مدت خدمت درشهرداري از حداكثر سن مقرر تجاوز ننمايد.

تبصره 5 _ شهرداري مي تواند با انعقاد قراردادهاي خاص از خدمات مشاوره اي افراد متخصص يامهندسان مشاور با پيشنهاد شهردار و موافقت شورا استفاده نموده و حق الزحمه مناسبي به اين افرادپرداخت نمايد ولي در خصوص انعقاد قرارداد با مهندسان مشاور خارجي علاوه بر موافقت شورامراتب بايد به تاييد وزير كشور نيز برسد.

ماده 12 _ استخدام براي تصدي پست هاي سازماني از طريق امتحان يا مسابقه به عمل ميايد.

تبصره _ برگزاري امتحان و مسابقه در شهرداريها به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه توسط وزارت كشور تهيه و به تاييد سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور خواهد رسيد.

ماده 13 _ شهرداريها مكلفند در صورت داشتن اعتبار لازم در بودجه مصوب ، نيروي انساني موردنياز خود را براي تصدي پستهاي سازماني از بين داوطلبان واجد شرايط پس از

اخذ مجوزاستخدام از مراجع ذي صلاح و موافقت وزارت كشور تامين نمايند.

ماده 14 _ افرادي كه در تاريخ ابلاغ اين آيين نامه به صورت غيرثابت در استخدام شهرداريها و سازمانهاي وابسته هستند و در مشاغل كارمندي انجام وظيفه مي نمايند ، در صورت وجود پست بلاتصدي و داشتن شرايط احراز شغل مورد نظر و حداقل سه سال سابقه خدمت متوالي ، در صورتي كه خدمت آنها ادامه داشته باشد با تصويب شورا از شرط مسابقه موضوع اين ماده معاف هستند.

ماده 15 _ شهرداراني كه بعد از تاريخ 22/11/1357 به سمت شهردار منصوب شده باشند وخدمت آن ها خاتمه يافته باشد با رعايت ماده (11) اين آيين نامه و دارا بودن شرايط زير از شرط امتحان و مسابقه معاف هستند و مي توانند در يكي از شهرداريهاي كشور استخدام شوند.

الف - خدمت آنها به علت استعفا يا اتمام دوره قانوني خدمت (چهار سال خاتمه يافته باشد.

ب _ حداقل دو سال سابقه خدمت متوالي يا چهار سال خدمت متناوب در سمت شهردار داشته باشد.

پ _ در صورت تعليق از خدمت طبق مقررات قانوني ، داراي حكم قطعي برايت از مراجع ذي صلاح باشند.

ت _ حداكثر تا مدت يك سال از تاريخ خاتمه خدمت درخواست استخدام خود را با رعايت سايربندهاي اين ماده به يكي از شهرداريهاي كشور يا سازمانهاي وابسته تسليم نمايند.

تبصره 1 _ اين گونه افراد در صورت رعايت بندهاي (الف ، (ب و (پ اين ماده و موافقت هسته گزينش از خدمت دوره آزمايشي موضوع ماده (18) اين آيين نامه معاف هستند.

تبصره 2 _ شهرداراني كه بر اساس ماده (73) قانون تشكيلات و انتخابات شوراهاي اسلامي كشورو انتخاب شهرداران _مصوب 1375 _ از

كار بركنار شده اند مي توانند ، طي مدت يك سال با تاييدشورا براي يكي از پستهاي بلاتصدي به استخدام شهرداري مربوط ياساير شهرداري هاي كشوردرايند.

تبصره 3 _ شهرداراني كه قبلا خاتمه خدمت يافته اند و از خاتمه خدمت آنها بيش از يك سال مي گذرد مي توانند با رعايت ساير بندهاي اين ماده تا مدت يك سال از تاريخ تصويب اين آيين نامه درخواست استخدام خود را به آخرين شهرداري مربوط يا شهرداريهاي كشور تسليم نمايند.

تبصره 4 _ در صورت عدم وجود پست سازماني مناسب در شهرداريها ، وزارت كشور مي تواند به پيشنهاد شهرداري متقاضي استخدام ، با موافقت سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور نسبت به ايجاد پست با نام مطابق با مدرك تحصيلي متقاضي تحت يكي از عناوين كارشناس ، كاردان و كمك كارشناس اقدام نمايد.

ماده 16 _ شهرداريها مكلفند كارگران مورد نياز خود را كه در تشكيلات مصوب به عنوان كارگر ثابت شناخته شده اند در صورت داشتن اعتبار لازم در بودجه مصوب براي تصدي پست هاي سازماني ، پس از اخذ مجوز استخدام و موافقت از وزارت كشور و تاييد كميته طبقه بندي مشاغل كارگرياستان با رعايت مقررات قانون كار از بين داوطلبان واجد شرايط استخدام نمايند.

ماده 17 _ جانبازاني كه در تاريخ ابلاغ اين آيين نامه به صورت غيرثابت براي مشاغل كارمندي دراستخدام شهرداري يا سازمانهاي وابسته باشند با رعايت قانون تسهيلات استخدامي ، اجتماعي جانبازان _ مصوب 1374 _ و با تصويب شورا از شرط امتحان و مسابقه معاف هستند.

ماده 18 _ داوطلبان استخدام كه در امتحان يا مسابقه ورودي پذيرفته شده اند يك دوره آزمايشي راطي مي نمايند كه مدت آن حداقل شش ماه و حداكثر دو سال است ، هرگاه وضع خدمت

و رفتار آنهادر دوره خدمت آزمايشي رضايت بخش باشد حكم قطعي استخدام آنها پس از تاييد هسته گزينش ذي ربط به عنوان مستخدم ثابت صادر مي شود و مدت خدمت آزمايشي جز سابقه خدمت آنهامحسوب مي شود.

تبصره 1 _ در صورت عدم اعلام نظر هسته گزينش ظرف مدت تعيين شده حكم استخدام قطعي مستخدمان آزمايشي صادر مي شود.

تبصره 2 _ افراد مشمول اين ماده در طي دوره خدمت آزمايشي در حكم مستخدم ثابت محسوب و از حقوق ، فوق العاده شغل و ساير مزاياي پست مورد تصدي در گروه ورودي برخوردار مي شوند.

تبصره 3 _ به خدمت افرادي كه حداكثر تا پايان دوره آزمايشي صالح براي ابقا در پست مورد نظرتشخيص داده نشوند خاتمه داده مي شود. به اين قبيل افراد حقوق و مزاياي ايام مرخصي استحقاقياستفاده نشده و كسور بازنشستگي كسر شده پرداخت مي شود.

ماده 19 _ هرگاه مستخدمان رسمي و ثابت شهرداري و سازمانهاي وابسته از خدمت در شهرداري ياسازمانهاي وابسته استعفا نمايند ، استخدام مجدد آنها با موافقت شورا و رعايت ساير مقررات اين آيين نامه پس از اعلام نظر هسته گزينش امكان پذير است و اين گونه مستخدمان از طي دوره آزمايشي معاف هستند.

ماده 20 _ صدور احكام استخدامي مستخدمان ثابت شهرداريها (به جز شهرداري تهران در بدوورود به خدمت از لحاظ انطباق با مقررات اين آيين نامه موكول به تاييد وزارت كشور است

ماده 21 _ شهرداري موظف است سالانه شايستگي و استعداد مستخدمان رسمي ثابت خود را براساس ضوابط ارزشيابي كاركنان دولت مورد بررسي قرار داده و نتيجه را در پرونده استخدامي آنهامنعكس نمايد. اين سنجش طوري صورت مي گيرد كه موجب ارشاد و معرف استحقاق مستخدم براي احراز گروه و پستهاي بالاتر يا

لزوم گذراندن دوره كاراموزي جديد باشد.

فصل سوم _ حقوق و مزايا ( ماده 22 تا 38 )

ماده 22 _ حقوق مبناي مستخدمان ثابت و رسمي شهرداريهاي سراسر كشور و سازمانهاي وابسته برابر عدد مبناي حقوق مستخدمان مشمول قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت واصلاحات بعدي آن با اعمال ضرايب ريالي مصوب سالانه تعيين مي شود.

ماده 23 _ تخصيص مشاغل مستخدمان مشمول اين آيين نامه به گروههاي ورودي بر مبناي جدول تخصيص مشاغل مستخدمان مشمول قانون استخدام كشوري و قانون نظام هماهنگي پرداخت كاركنان دولت و اصلاحات بعدي آن است

تبصره 1 _ تغييرات و اصلاحات در گروههاي موضوع اين ماده و تخصيص گروه ورودي به مستخدماني كه مشاغل آنها از پيچيدگي و حساسيت برخوردار و مستلزم دارا بودن مهارتهاي خاص و فوق العاده است به پيشنهاد وزارت كشور و تاييد سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور به اجرا درميايد.

تبصره 2 _ انتصاب مستخدمان شهرداري و سازمانهاي وابسته در غيررسته مربوط مستخدم ممنوع است ولي در صورت نياز و داشتن شرايط احراز شغل پيشنهادي مي توان با رضايت مستخدم وموافقت شورا او را در رسته ديگر منصوب نمود.

ماده 24 _ حقوق مستخدمان در هر سال با در نظر گرفتن خدمت قابل قبول آنها در سال قبل به شرح زير تعيين مي شود:

(ضريب افزايش سنواتي + 1) حقوق سال قبل = حقوق هر سال

ماده 25 _ سوابق خدمت كارگران شهرداري به لحاظ تجربي براي تصدي مشاغل كارمندي قابل احتساب نيست ولي در صورت ارايه مدرك مستند موضوع ماده (14) طرح طبقه بندي مشاغل واصلاحات بعدي آن سوابق خدمت آنها پس از تاييد شورا از لحاظ تجربه و احراز مشاغل كارمندي قابل احتساب است

تبصره _ كارگراني كه موفق به اخذ مدرك تحصيلي بالاتر شوند هنگام استخدام كارمندي سوابق خدمت مشابه

يا مرتبط آنها در شهرداري از لحاظ تعيين گروه بر اساس آخرين مدرك تحصيلي و باتاييد شورا قابل احتساب است

ماده 26 _ شهرداري مي تواند به مستخدمان مشمول اين آيين نامه كه خدمت آنها رضايت بخش باشدو مستخدماني كه خدمات برجسته انجام داده باشند به شرط دارا بودن شايستگي بر اساس ماده 31) اين آيين نامه ، علاوه بر فوق العاده شغل گروه مربوط ، افزايش فوق العاده شغل به ميزان حداكثربيست درصد عدد مبناي گروه مربوط را بپردازد ولي به هر حال فوق العاده شغل ياد شده نبايد ازيكصد و پنجاه درصد (150%) حقوق مبناي مستخدم تجاوز نمايد.

تبصره _ ميزان افزايش فوق العاده شغل موضوع اين ماده و مصاديق خدمات برجسته به پيشنهادشهردار و تاييد شورا تعيين مي شود.

ماده 27 _ كساني كه به خدمت ثابت شهرداري پذيرفته مي شوند در اولين طبقه گروه مربوط قرارمي گيرند و چنان چه داراي سابقه خدمت دولتي يا خدمت در شهرداري يا سازمانهاي وابسته باشندبه ازاي هر سال خدمت ، از ضريب افزايش سنواتي به ميزان سه درصد (3%) برخوردار مي شوند ومدت خدمت وظيفه عمومي آنها نيز جز سابقه خدمت شان محسوب مي شود.

ماده 28 _ جدول و نحوه ارتقاي گروه مستخدمان با در نظر گرفتن ارزش كار ، ميزان مسووليتها ، اهميت وظايف ، سوابق تجربي ، تحصيلات و ارزشيابي شاغلان تعيين مي شود.

تبصره 1 _ حقوق مستخدماني كه ارتقاي گروه مي يابند بر اساس عدد مبنا در گروه جديد به اضافه مجموع افزايشهاي سنواتي در گروه قبل تعيين مي شود.

تبصره 2 _ ارتقاي گروه مستخدماني كه سقف رشته شغلي مورد تصدي آنها اجازه استفاده از گروه تعيين شده جهت مدرك تحصيلي آنها را نمي دهد منوط به

انتصاب آنها به مشاغل ديگر است

ماده 29 _ شهرداري مي تواند در صورت وجود شرايط زير مستخدم را به گروههاي بالاتر ارتقا دهد:

الف _ در گروه جديد پست سازماني بلاتصدي وجود داشته باشد يا بر اساس طرح طبقه بندي مشاغل به سبب احراز شرايط تحصيلي يا تجربي مقرر در طرح ، در طبقه شغلي كه در گروه بالاتراست قرار گيرد.

ب _ مستخدم در خدمات گذشته خود ابراز لياقت و كارداني نموده باشد.

تبصره _ حقوق و امتيازات مربوط به ايثارگران مشمول قانون استخدام كشوري و قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت در مورد مستخدمان ايثارگر شهرداري نيز اعمال مي شود.

ماده 30 _ شهرداري مي تواند با تصويب شورا به مستخدمان خود يك الي دو گروه تشويقي موضوع مفاد تبصره (4) ماده (3) قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت و اصلاحات بعدي آن علاوه بر گروه استحقاقي آنها اعطا نمايد.

ماده 31 _ مستخدماني كه به لحاظ تغيير شغل در گروه پايين تر از گروه استحقاقي خود قرار مي گيرندمابه التفاوت حقوق مبناي گروه قبلي با گروه جديد به اضافه مجموع افزايشهاي سنواتي قبلي رادريافت مي نمايند و هرگونه افزايشهاي بعدي در حقوق مبناي اين مستخدمان در گروه جديد وافزايش ناشي از ارتقاي گروه بعدي تا استهلاك كامل از مابه التفاوت ياد شده كسر مي شود.

ماده 32 _ وزارت كشور موظف است بر اساس اهميت وظايف ، مسئوليتها ، شرايط احراز ، مدرك تحصيلي ، تجربه و ساير شرايط موثر ، كليه مشاغل شهرداريها و سازمانهاي وابسته را طبقه بندي وارزيابي نمايد و پس از تاييد سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور به يكي از گروه هاي جدول حقوقي و ضوابط پرداخت فوق العاده شغل تخصيص دهد. هر نوع اصلاح در طرح طبقه

بندي مشاغل بنا به پيشنهاد وزارت كشور و پس از موافقت سازمان ياد شده قابل اجرا است

تبصره _ تعيين حقوق فعلي مستخدمان شهرداري مشمول اين آيين نامه بر اساس آيين نامه اي كه ازطرف وزارت كشور تنظيم و به تاييد سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور مي رسد به عمل ميايدولي در هيچ مورد با اجراي اين تبصره از حقوق مستخدم در حين تطبيق ، رقمي كسر نمي شود.

ماده 33 _ مادام كه طرح طبقه بندي مشاغل و ضوابط تغيير گروه و جدول فوق العاده شغل مستخدمان ثابت و رسمي شهرداريها توسط وزارت كشور تهيه و به تصويب مراجع مربوط نرسيده است ، طرح طبقه بندي مشاغل و جداول فوق العاده شغل و تغيير گروه مستخدمان رسمي مشمول قانون استخدام كشوري و قانون نظام هماهنگ پرداخت و اصلاحات بعدي آن در مورد مستخدمان رسمي و ثابت شهرداريها قابل اجرا است

ماده 34 _ انتصاب مستخدمان به پستهاي سازماني كه شرايط احراز آن را طبق شرح شغل مربوط ندارند ممنوع است

تبصره 1 _ چنانچه براي تصدي يكي از پستهاي سازماني يا معاونت در شهرداريهايي كه داراي يك معاون هستند مستخدم واجد شرايط در شهرداريها نباشد ، شهرداري مي تواند از وجود مستخدمان واجد شرايط احراز طرح طبقه بندي مشاغل از ساير وزارتخانه ها و موسسات و شركتهاي دولتي وساير شهرداريها و سازمانهاي وابسته به عنوان مامور استفاده نمايد.

تبصره 2 _ شهرداري مي تواند با رعايت مقررات اين آيين نامه در شهرداريهايي كه داراي يك معاون است فردي را كه داراي مدرك تحصيلي كارشناسي عمران و شهرسازي است از طريق امتحان يامسابقه پس از طرح موضوع در شورا و طي مراحل گزينش در پست معاون شهردار به استخدام ثابت شهرداري

در آورد.

تبصره 3 _ در صورت استفاده شهرداري از مستخدمان وزارتخانه ها ، موسسات و شركتهاي دولتي مشمول قانون استخدام كشوري و قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت و ساير شهرداريها وسازمانهاي وابسته به عنوان مأمور و انتصاب آنها به يكي از پستهاي ثابت سازماني (با تصويب شورا) بر اساس آيين نامه مأموريت مستخدمان مشمول قانون استخدام كشوري و اصلاحات بعديان و ساير مقررات مربوط عمل مي شود.

تبصره 4 _ در اجراي مفاد ماده 79 قانون شهرداري ذي حساب دوم شهرداري يا قايم مقام او از بين مستخدمان ثابت و رسمي واجد شرايط شهرداري انتخاب و بنا به پيشنهاد شهردار و تاييد شورامنصوب مي شود.

ماده 35 _ مستخدمان ثابت و رسمي شهرداري وسازمانهاي وابسته بر اساس پست مورد تصدي ازفوق العاده شغل مربوط بر مبناي طرح طبقه بندي مشاغل و جدول فوق العاده شغل برخوردارمي شوند.

تبصره 1 _ فوق العاده شغل مستخدماني كه تصدي مشاغل مديريت و سرپرستي موضوع تبصره 1ماده 4 قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت را برعهده دارند علاوه بر فوق العاده شغل موضوع اين ماده و اصلاحات بعدي آن بر اساس پيشنهاد وزارت كشور و تاييد سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور قابل افزايش است

تبصره 2 _ فوق العاده شغل مستخدماني كه تصدي مشاغل تحقيقي و تخصصي شهرداريها موضوع تبصره (2) ماده (4) قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت را برعهده دارند علاوه بر فوق العاده شغل گروه مربوط و اصلاحات بعدي آن بر اساس پيشنهاد وزارت كشور و تاييد سازمان مديريت وبرنامه ريزي كشور قابل افزايش است

تبصره 3 _ عناوين مشاغل مديريت و سرپرستي با توجه به تشكيلات مصوب به پيشنهادشهرداري مربوطه توسط سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور از طريق همترازي

تعيين مي شود.

تبصره 4 _ شهرداري مي تواند سالانه به كاركناني كه در افزايش درامدهاي كوششي و وصول آنهامازاد بر بودجه مصوب سعي و تلاش نموده اند با تشخيص شهردار فوق العاده اي تحت عنوان حق وصول براي يك بار در سال به ميزان يك درصد مازاد درامد كوششي كه وصول شده براي كاركنان ذي ربط پرداخت نمايد مشروط براينكه حداكثر از دو برابر حقوق و فوق العاده شغل ماهانه مستخدم در يك سال تجاوز ننمايد.

ماده 36 _ هرگونه مصوبه ، دستورالعمل ، بخشنامه ، آيين نامه ، مقررات و ساير تسهيلات كه براي كاركنان مشمول قانون استخدام كشوري و قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت تصويب يادر نظر گرفته شده يا مي شود در مورد كاركنان شهرداريهاي سراسر كشور و سازمانهاي وابسته كه مشمول تبصره ماده (1) اين آيين نامه هستند با تامين اعتبار لازم در بودجه شهرداريها به اجرا درميايد.

ماده 37 _ شهرداري مي تواند علاوه بر عيدي و پاداش سالانه در صورت وجود اعتبار به هر يك ازمستخدمان معادل يك ماه حقوق و فوق العاده شغل در پايان هر سال به عنوان حق تلاش به تناسب مدتي كه مستخدم در آن سال تصدي پستي را برعهده داشته است پرداخت نمايد.

ماده 38 _ جدول يا ضوابط پرداخت فوق العاده جذب و كارانه كاركنان شهرداري بر اساس مقررات ومصوبات مورد عمل مستخدمان رسمي مشمول قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت واصلاحات بعدي آن به علاوه بيست تعيين و برقرار مي شود.

تبصره _ فوق العاده جذب مديران و سرپرستان و كارشناسان شهرداري بر مبناي ارقام فوق العاده هاي مستخدمان مشمول قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت بر اساس همترازي كه توسط سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور انجام پذيرفته به مرحله اجرا در

ميايد.

فصل چهارم _ آموزش ( ماده 39 )

ماده 39 _ وزارت كشور مكلف است در اجراي ماده (62) قانون شهرداري و به منظور بالا بردن سطح معلومات فني و تخصصي كاركنان مورد نياز شهرداريها زمينه هاي آموزش پيش از خدمت وضمن خدمت داوطلبان استخدام و شاغلان را به طرق مقتضي و عنداللزوم با ايجاد مراكز آموزشي فراهم آورد.

تبصره 1 _ مادام كه وزارت كشور در اجراي اين ماده زمينه آموزش مستخدمان شهرداريها را به طرق مقتضي فراهم ننموده است استانداريها و شهرداري هاي سراسر كشور مي توانند باهماهنگي وزارت كشور زمينه آموزشهاي لازم را در محل فراهم نمايند.

تبصره 2 _ ضوابط اعطاي امتياز شركت در دوره هاي آموزشي اعم از كوتاه مدت و بلند مدت همانند ضوابط آموزشي كاركنان مشمول قانون استخدام كشوري تعيين مي شود.

فصل پنجم _ رفاه ( ماده 40 تا 45 )

ماده 40 _ مستخدمان شهرداري سالي يك ماه به تناسب مدت خدمت حق استفاده از مرخصي باحقوق و فوق العاده هاي مربوط را دارند.

ماده 41 _ مستخدمان شهرداري در صورت ابتلا به بيماريهايي كه مانع از انجام خدمت باشند ازمرخصي استعلاجي استفاده مي نمايند.

تبصره _ جز در مورد بيماريهاي صعب العلاج حداكثر استفاده از مرخصي استعلاجي چهارماه درسال است

ماده 42 _ مستخدم مي تواند با موافقت شهرداري از مرخصي بدون حقوق استفاده كند ، محفوظ ماندن پست سازماني مستخدم رسمي وثابت در مدتي كه از مرخصي بدون حقوق بيش از سه ماه درهر سال استفاده مي نمايد الزامي نيست ، در صورتي كه پس از پايان دوران مرخصي پست سازماني مناسب براي ارجاع به مستخدم ياد شده موجود نباشد وي به حال آماده به خدمت در ميايد.

تبصره 1 _ حداكثر مدتي كه مستخدم شهرداري در طول خدمت خود مي تواند از مرخصي بدون حقوق استفاده كند سه سال است ولي براي

ادامه تحصيلات عالي تخصصي در رشته مورد نيازشهرداري اين مرخصي با تصويب شورا حداكثر تا دو سال ديگر قابل تمديد است

تبصره 2 _ مستخدماني كه در حال مرخصي بدون حقوق هستند مي توانند كماكان از مزاياي بيمه عمر طبق ضوابط استفاده نمايد.

تبصره 3 _ مدت مرخصي بدون حقوق جز سابقه خدمت مستخدم محسوب نمي شود.

ماده 43 _ استفاده از مرخصي هاي موضوع مواد (27) و (28) و (29) و تبصره هاي مربوط بر اساس آيين نامه مورد عمل درباره مستخدمان رسمي مشمول قانون استخدام كشوري انجام مي شود.

ماده 44 _ شهرداري موظف است به طرق مقتضي در تامين بهداشت و درمان مستخدمان خود وايجاد تسهيلات رفاهي براي كاركنان و ايجاد محيط مناسب كار و كمك به امور تعاوني در زمينه هاي مصرف ، مسكن ، قرض الحسنه و نظاير آن كه بر اساس مقررات رفاهي سازمانهاي دولتي و وابسته به دولت نظير قانون نحوه ايجاد تسهيلات رفاهي براي كاركنان دولت _ مصوب 1367 _ تهيه و به تصويب مي رسد اقدام و مساعي لازم را به عمل آورد.

ماده 45 _ چنانچه مستخدم فوت شود و مرخصي استحقاقي ذخيره شده داشته باشد حقوق وفوق العاده شغل و فوق العاده هاي مستمر او بابت مرخصيهاي ذخيره شده به وراث قانوني وي پرداخت مي شود.

فصل ششم _ بازنشستگي ( ماده 46 تا 82 )

ماده 46 _ مستخدمان ثابت شهرداري تهران از نظر بازنشستگي تابع صندوق بازنشستگي و وظيفه مستخدمان شهرداري موضوع ماده (58) اصلاحي قانون شهرداري _ مصوب 1345 _ هستند.

ماده 47 _ مستخدمان ثابت و رسمي شهرداريها _ به جز شهرداري تهران _ از نظر بازنشستگي تابع صندوق بازنشستگي و وظيفه مستخدمان شهرداريها در سازمان بازنشستگي كشوري هستند و از نظربازنشستگي و كسور پرداخت شده تابع مقررات بازنشستگي و وظيفه

مشمولان قانون استخدام كشوري و اصلاحات بعدي آن هستند.

ماده 48 _ شهرداري مكلف است از تاريخ تطبيق وضع مستخدمان خود با اين آيين نامه هر ماه مطابق مقررات قانون استخدام كشوري و قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت كسورات قانوني بازنشستگي مستخدم را كسر نموده و پس از افزودن سهم شهرداري با توجه به قوانين ياد شده مجموع آن را به صندوق بازنشستگي و وظيفه مربوط پرداخت نمايد.

تبصره 1 _ وجود حاصل اعم از سهم مستخدم و شهرداري به حساب مخصوص در يكي ازبانكهاي دولتي كه از طرف سازمان بازنشستگي معرفي مي شود واريز مي گردد.

تبصره 2 _ كسور بازنشستگي مستخدمان آماده به خدمت بر مبناي تمام حقوق گروه و افزايشهاي سنواتي احتساب و از حقوق ماهانه آنان كسر مي شود.

ماده 49 _ شهرداري مكلف است اولين حقوق ماهانه كساني كه دوره آزمايشي را گذرانده و به استخدام قطعي شهرداري پذيرفته مي شوند و هرنوع تفاوت يك ماهه حقوق حاصل از افزايش سنواتي و ارتقاي گروه مستخدمان را به حساب صندوق بازنشستگي واريز نمايد.

ماده 50 _ مستخدمان شهرداري مي توانند باداشتن شرايط زير تقاضاي بازنشستگي نمايند وشهرداري مخير به قبول آن است

الف _ داشتن شصت (60) سال سن

ب _ داشتن بيست و پنج (25) سال سابقه خدمت و پنجاه (50) سال سن

تبصره 1 _ هرگاه مستخدمان مشمول اين آيين نامه قبل از رسيدن به سن بازنشستگي يا بعد از آن فوت شوند از تاريخ فوت بازنشسته محسوب و تمامي حقوق بازنشستگي و اصلاحات بعدي آن به وراث قانوني آنها پرداخت مي شود.

تبصره 2_ مستخدمان شهرداري در هر حال مشمول قانون نحوه تعديل نيروي انساني دردستگاه هاي دولتي مصوب 1366 و اصلاحات بعدي آن و قوانين مربوط به اصلاح

مقررات بازنشستگي و وظيفه هستند.

ماده 51 _ شهرداري موظف است قبل از تاريخ بازنشستگي در صورت استحقاق مستخدم و بنا به درخواست او حداكثر چهارماه مرخصي با استفاده ازحقوق و فوق العاده شغل و ساير مزاياي مربوط به وي اعطا نمايد و در هر حال تاريخ پايان اين مرخصي بايد طوري تعيين شود كه سن مستخدم ازشصت و پنج (65) سال تمام تجاوز ننمايد.

ماده 52 _ حقوق بازنشستگي و وظيفه ازكارافتادگي و وظيفه وراث مستخدمان شهرداري عبارتاست از معدل تمامي حقوق و مزاياي دريافتي آنها كه ملاك كسور بازنشستگي است در دو سال آخرخدمت مشروط بر آنكه حقوق بازنشستگي آنها از بالاترين حقوق بازنشستگي مقرر در قوانين ومقررات مربوط تجاوز ننمايد.

ماده 53 _ شهرداري مي تواند مستخدمان رسمي و ثابت خود را كه داراي سي سال سابقه خدمت باهر قدر سن باشند بازنشسته نمايد.

ماده 54 _ شهرداري مكلف است كليه مستخدماني كه شصت و پنج سال تمام سن دارند را بازنشسته نمايد.

ماده 55 _ سوابق خدمت تمام وقت مستخدمان ثابت در شهرداريها و سازمانهاي وابسته ، وزارتخانه ها ، موسسات و شركتهاي دولتي و موسسات عمومي غيردولتي و سمت شهردار درصورت انتقال كسور يا حق بيمه برابر مقررات قانوني يا تقبل پرداخت آن به صندوق بازنشستگي ذي ربط بر اساس مقررات مربوط از نظر افزايش سنواتي و بازنشستگي جز سنوات خدمت آنهامحسوب مي شود.

تبصره 1 _ مأخذ پرداخت كسور براي سوابق خدمت در شهرداريها و سازمانهاي وابسته كه كسور ياحق بيمه آن منتقل يا پرداخت نشده است مطابق مقررات قانون استخدام كشوري و قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت تعيين و سهم شهرداري با توجه به ماده (48) اين آيين نامه پرداخت مي شود.

تبصره 2 _ مأخذ

پرداخت كسور براي سوابق خدمت خارج از شهرداريهاو سازمانهاي وابسته كه كسور يا حق بيمه آن انتقال نيافته است بر مبناي بيست و يك درصد (21%) اولين حقوق وفوق العاده شغل و ساير مزاياي مشمول كسور بازنشستگي مستخدم ثابت در شهرداري و اصلاحات بعدي آن تعيين مي شود كه توسط مستخدم پرداخت خواهد شد.

تبصره 3 _ چنانچه مستخدمان سازمانهاي وابسته به شهرداريها كه به استناد اساسنامه آن سازمان مشمول اين آيين نامه نيستند بر اساس مقررات مربوط به استخدام شهرداريها درايند سوابق خدمت تمام وقت آنها مشمول اين ماده است

ماده 56 _ كسور متعلق در اجراي تبصره هاي (1) و (2) و (3) ماده (55) اين آيين نامه از طرف شهرداري به طور يكجا و از طرف مستخدم در يكصد و بيست قسط ماهانه به صندوق بازنشستگي پرداخت مي شودمشروط بر اينكه در مورد مستخدمان شاغل مجموع پرداختي مستخدم بابت بدهي كسور بازنشستگي سنوات خدمت گذشته و كسور بازنشستگي جاري از يك چهارم مجموع حقوق وفوق العاده شغل و در مورد بازنشستگان و وظيفه بگيران از يك چهارم حقوق بازنشستگي يا وظيفه تجاوز نكند ، در صورتي كه از اين مقدار تجاوز كند به همين ميزان به تعداد اقساط ماهانه او اضافه مي شود.

ماده 57 _ سابقه خدمت مستخدمان مشمول ماده (55) اين آيين نامه از نظر بازنشستگي و وظيفه درصورتي جز خدمت رسمي آنها محسوب مي شود كه به موجب احكام صادر شده به صورت تمام وقت يا با دريافت حقوق از شهرداريها و سازمانهاي وابسته يا يكي از وزارتخانه ها و موسسات دولتي بوده باشد.

تبصره _ سوابق خدمت كساني كه در تاريخ تصويب اين آيين نامه به عنوان كارمند ثابت با مقرراتاستخدامي تطبيق شده اند از لحاظ افزايش سنواتي و

بازنشستگي قابل احتساب است مشروط براينكه سوابق ياد شده منطبق با ليستهاي حقوق و مداركي كه مبين انجام خدمت آنهادر مشاغل اداري شهرداري است به تاييد شورا رسيده باشد.

ماده 58 _ مدت خدمت وظيفه مستخدمان ثابت جز سابقه آنان محسوب مي شود مشروط براينكه مستخدم كسور بازنشستگي سهم خود را طبق تبصره هاي (1) و (2) و (3) ماده (55) حسب مورد و ماده (56) اين آيين نامه پرداخت نمايند كه در اين صورت شهرداري نيز موظف به پرداخت سهم خود حسب مورد در مدت مقرر است

ماده 59 _ مستخدمان رسمي مشمول ماده (144) قانون استخدام كشوري در صورت تمايل مي توانند به استناد تبصره (3) ماده ياد شده مشمول اين آيين نامه شوند و شهرداري موظف است درخواست آنها را به سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور ارسال نمايد تا سازمان بازنشستگي كشوري نسبت به واريز كسور مربوط به صندوق بازنشستگي شهرداري اقدام نمايد.

ماده 60 _ در صورتي كه مستخدمان شهرداري به علل غيرناشي از كار ، از كار افتاده شناخته شوندبراساس مقررات قانون استخدام كشوري و قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت و اصلاحات بعدي آن حقوق وظيفه از كارافتادگي دريافت مي نمايند و در صورتي كه سنوات پرداخت كسوربازنشستگي مستخدم از پانزده (15) سال كمتر باشد پانزده سال تمام محسوب مي شود.

ماده 61 _ در صورتي كه مستخدم ثابت در حين انجام وظيفه به علت حادثه ناشي از كار ، از كار افتاده شود بدون رعايت سنوات پرداخت كسور بازنشستگي ، تمام حقوق ، فوق العاده شغل ، تفاوت تطبيق و ساير مزاياي مشمول كسورات بازنشستگي مستخدم در زمان از كارافتادگي در مورد او برقرارمي شود مشروط بر آن كه از حداكثر حقوق بازنشستگي مقرر در

اين آيين نامه تجاوز ننمايد.

تبصره 1 _ هرگاه مستخدم موضوع اين ماده به علت همان حادثه فوت شود حقوق وظيفه ازكارافتادگي او به عنوان حقوق وظيفه به وراث قانوني وي پرداخت مي شود.

تبصره 2 _ اعاده به خدمت مستخدمان از كار افتاده در صورتي كه بهبودي حاصل نمايند و توانايياشتغال يافته باشند قبل از رسيدن به سن شصت سالگي بلامانع است و تشخيص آن برعهده شورا است

ماده 62 _ در صورتي كه مستخدم بازنشسته يا از كار افتاده ، فوت شود حقوق وظيفه وراث قانوني اوبرقرار مي شود.

ماده 63 _ وراث قانوني در اين آيين نامه عبارتند از:

الف _ زوجه دايمي

تبصره _ در صورتي كه متوفي داراي چند زوجه باشد اين سهم به تساوي بين آنها تقسيم مي شود.

ب _ زوج ، در صورتي كه عليل ، از كار افتاده و تحت تكفل زوجه متوفي خود بوده باشد.

پ _ فرزندان ذكور متوفي تا پايان بيست سالگي و در صورت ادامه تحصيل در يكي از دانشگاهها ياموسسات آموزش عالي رسمي كشور تا پايان بيست و پنج سالگي

ت _ فرزندان اناث تا زمان اختيار شوهر.

ث _ فرزندان عليل ياناقص العضو مستخدم متوفي كه از كار افتاده باشند مادام العمر.

ج _ والدين مستخدم متوفي مشروط بر اينكه تحت تكفل متوفي بوده و پدر حداقل شصت سال ومادر حداقل پنجاه و پنج سال داشته يا از كار افتاده باشند.

چ _ نوادگاني كه پدرشان فوت شده و در كفالت مستخدم متوفي بوده اند با دارا بودن شرايط بندهاي پ و (ث اين ماده

ح _ دختران متوفي كه مطلقه شده اند.

ماده 64 _ مجموع حقوق وظيفه بازماندگان معادل تمام حقوق بازنشستگي يا

حقوق وظيفه ازكارافتادگي مستخدم متوفي است كه به تساوي بين بازماندگان واجد شرايط تقسيم مي شود ، درصورت قطع سهم هر يك از بازماندگان سهم قطع شده به تساوي به سهم ساير بازماندگان افزوده خواهد شد ، هرگاه بازمانده واجد شرايط مستخدم متوفي منحصر به فرد باشد كل حقوق وظيفه به وي پرداخت مي شود.

ماده 65 _ در صورتي كه مستخدم قبل از برقراري حقوق بازنشستگي يا وظيفه از كار افتادگي موضوع ماده (52) اين آيين نامه فوت شود ، حقوق وظيفه بازماندگان او بر مبناي تمام حقوق بازنشستگي استحقاقي مستخدم متوفي به ترتيب مقرر در ماده (64) اين آيين نامه برقرارمي شود ، در اين مورد سنوات پرداخت كسور بازنشستگي مستخدم در صورتي كه از پانزده سال كمترباشد پانزده سال تمام منظور مي شود.

ماده 66 _ حقوق وظيفه وراث شهدا و ساير ايثارگران عبارت است از حقوق وظيفه مقرر در قوانين ومقررات مربوط به اصلاحات بعدي

ماده 67 _ هرگاه سنوات پرداخت كسور بازنشستگي مستخدم متوفي يا از كار افتاده كمتر از دو سال باشد متوسط حقوق مدتي كه كسور بازنشستگي را پرداخت كرده است ملاك محاسبه قرار مي گيرد.

ماده 68 _ از كار افتادگي در اين آيين نامه عبارت است از عدم توانايي كامل و دايمي مستخدم به انجام كار.

ماده 69 _ تشخيص از كارافتادگي و سبب آن و تشخيص اين كه فوت مستخدم به علت حادثه ناشياز كار يا در حين انجام وظيفه بوده است و نيز تشخيص موارد مندرج در مواد (49) و (50) حسب مورد برعهده هيات مديره صندوق بازنشستگي شهرداري تهران ياسازمان بازنشستگي كشور است ، در صورت اختلاف نظر ، در مورد شهرداري تهران نظر شوراي تهران و در مورد

ساير شهرداريها نظرسازمان مديريت و برنامه ريزي كشور لازم الاجرا است

ماده 70 _ در صورتي كه مستخدم متوفي از بابت پرداخت كسور بازنشستگي سنوات خدمتاحتساب شده قبلي يا خدمت وظيفه عمومي بدهكار باشد ، شهرداري و بازماندگان او از پرداخت بقيه اقساط مربوط معاف هستند.

ماده 71 _ در صورت دريافت هرگونه وجهي ازوجوه عمومي كشور در قبال خدمت مستمر ، اخذحقوق وظيفه ممنوع است

ماده 72 _ دريافت بيش از يك حقوق بازنشستگي براي ايام واحد خدمت همچنين دريافت بيش ازيك حقوق وظيفه يا يك حقوق وظيفه توأم با يك حقوق بازنشستگي از صندوق بازنشستگي كشوري و صندوق موسسات دولتي ، شهرداريها و سازمانهاي وابسته ، انجمنهاي بهداري وسازمانهايي كه جنبه محلي دارند و هزينه هاي آنها از درامدهاي خاص محلي تامين مي شود ممنوع است ، مستخدماني كه مستحق دريافت بيش از يك حقوق وظيفه يا يك حقوق وظيفه و حقوق بازنشستگي باشند در استفاده از هر يك از آنها مخير هستند.

تبصره _ استفاده از حقوق وظيفه پدر و مادر توأما با رعايت مقررات مربوط مجاز است

ماده 73 _ شهرداري مي تواند در صورت رضايت مستخدم اعم از ثابت يا رسمي تابع قانون استخدام كشوري درصدي از حقوق ماهانه او را به ميزان مقرر در قانون تشكيل حساب پس انداز كاركنان دولت مصوب 1376 _ و اصلاحات بعدي آن كسر و پس از افزودن معادل آن بابت سهم شهرداري مجموع آن را در حساب خاصي به نام سپرده مستخدم شهرداري نزد يكي از بانكهاي كشور نگهداري نمايد وپس از بازنشسته شدن ، از كارافتادگي يا فوت ، مجموع سپرده مستخدم و سهم شهرداري را به علاوه سود حاصل شده به طور يكجا به مستخدم

يا وراث قانوني او بپردازد.

ماده 74 _ هرگاه مستخدمي كه طبق اين آيين نامه از حقوق بازنشستگي استفاده مي كند به موجب حكم دادگاه صالح اصالتا يا تبعا به محروميت از حقوق اجتماعي محكوم شود تا زماني كه از حقوق اجتماعي محروم است شخصا از دريافت حقوق بازنشستگي محروم خواهد بود ولي در صورتي كه محكوميت مربوط به دوره خدمت وي باشد با عايله او مانند وراث قانوني بازنشستگان متوفي رفتارمي شود و اگر جرم و محكوميت مربوط به دوره بازنشستگي باشد در مدت حيات مستخدم تمام حقوق بازنشستگي به عايله او به ترتيب مقرر در ماده (64) اين آيين نامه پرداخت مي شود.

ماده 75 _ هرگاه مستخدمي كه طبق اين آيين نامه مستحق دريافت حقوق بازنشستگي شناخته شده است به موجب حكم قطعي دادگاه صالح از حقوق اجتماعي و به تبع آن از دريافت حقوق بازنشستگي محروم شود و بعدا در اثر اعاده دادرسي از اتهام منتسبه برايت حاصل نمايد مابه التفاوت حقوق بازنشستگي استحقاقي خود و وجوهي كه طبق ماده (74) اين آيين نامه در مدت محروميت دريافت شده است به او پرداخت مي شود.

ماده 76 _ هرگاه مستخدمي كه طبق اين آيين نامه از حقوق بازنشستگي يا وظيفه استفاده مي كند درمدت يك سال حقوق بازنشستگي يا وظيفه خود را مطالبه نكند عايله او در صورتي كه طبق شرايط ماده (64) اين آيين نامه مشمول دريافت حقوق وظيفه باشند حق دارند موقتا حقوق وظيفه مقررخود را تقاضا و دريافت كنند ، اگر بعدا معلوم شود مستخدم ياد شده فوت شده ، حقوق وظيفه موقتاز تاريخ فوت به طور دايم برقرار مي شود و در صورتي كه معلوم شود در حال حيات است وضع حقوق او به

حالت اول بر مي گردد.

تبصره _ منظور ازعايله در اين آيين نامه افرادي هستند كه با رعايت شرايط مقرر در ماده (63) اين آيين نامه از حقوق وظيفه استفاده نمايند.

ماده 77 _ توقيف حقوق بازنشستگي يا وظيفه در قابل مطالبات دولت يا اشخاص حقيقي وحقوقي با حكم قطعي دادگاه صالح فقط تا ميزان يك چهارم حقوق بازنشستگي يا وظيفه جايز است

ماده 78 _ ترك تابعيت كشور جمهوري اسلامي ايران موجب قطع حقوق بازنشستگي و وظيفه خواهد شد.

ماده 79 _ در صورتي كه خدمت مستخدم در شهرداري قطع شود و مقررات محل خدمت جديدمستخدم به او اجازه دهد بنا به درخواست او ، صندوق بازنشستگي مكلف است كسور بازنشستگي مربوط به او را اعم از سهم شهرداري وسهم مستخدم به صندوق مربوط به محل خدمت جديد انتقال دهد.

ماده 80 _ هرگاه خدمت مستخدم در شهرداري قطع و از شمول اين مقررات خارج شود وجوهي كه بابت كسور بازنشستگي پرداخت كرده است به او مسترد شود.

ماده 81 _ صندوق بازنشستگي موضوع ماده (46) اين آيين نامه موظف است هر سه سال يكباروضع مالي صندوق را از نظر تطبيق كسور بازنشستگي با توجه به تعهدات صندوق در مورد حقوق بازنشستگي و وظيفه بر اساس محاسبات فني مورد بررسي دهد و نتيجه را به شهرداري تهران اعلام نمايد تا در صورتي كه صندوق با كمبود اعتبار مواجه باشد شهرداري نسبت به تامين آن اقدام نمايد.

ماده 82 _ در صورتي كه ضريب ريالي حقوق موضوع ماده (22) اين آيين نامه تغيير نمايد به نسبتاين تغيير حقوق مستخدمان بازنشسته و وظيفه بگير همانند مستخدمان بازنشسته و وظيفه بگيرمشمول قانون استخدام كشوري و قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان

دولت افزايش مي يابد.

فصل هفتم _ ساير مقررات ( ماده 83 تا 99 )

ماده 83 _ انواع مجازاتها و ترتيب رسيدگي به تخلفات و تقصيرات اداري مستخدمان شهرداري همان است كه در مورد مستخدمان رسمي مشمول قانون استخدام كشوري و قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت اعمال مي شود و در اين مورد شهردار تهران داراي همان اختياراتي است كه در مقررات ياد شده به رييس موسسه مستقل دولتي تفويض شده است واين اختيارات در سايرشهرداريها با پيشنهاد شهرداري و تاييد شوراي اعمال مي شود.

تبصره 1 _ رسيدگي به تخلفات كارگران شهرداري و سازمانهاي وابسته بر اساس آيين نامه اي خواهدبود كه توسط وزارت كشور تهيه و پس از تاييد وزارت كار و اموراجتماعي اعمال خواهد شد.

تبصره 2 _ حداكثر مدت ارايه اعتراضات در خصوص مسايل استخدامي موضوع ماده (9) اين آيين نامه به دبيرخانه شورا يك ماه است و شوراي ياد شده موظف است حداكثر مدت دو ماه نسبت به موضوع رسيدگي و پاسخ لازم را از طريق دبيرخانه شورا به ذي نفع ابلاغ نمايد.

ماده 84 _ مستخدمان شهرداري مي توانند از خدمت شهرداري استعفا كنند مشروط بر اين كه تصميم خود را دو ماه قبل از استعفا از طريق واحد متبوع به اطلاع شهرداري برسانند مادام كه موافقت شهرداري با استعفاي مستخدم به او ابلاغ نشده است او در قبال وظايفي كه عهده دار است مسوول شناخته مي شود.

تبصره 1 _ وجوهي كه مستخدم مستعفي بابت كسور بازنشستگي به صندوق بازنشستگي پرداخت كرده است به او مسترد مي شود.

تبصره 2 _ مستخدمي كه به منظور شركت در انتخابات شوراهاي اسلامي از سمت خود درشهرداري استعفا مي دهد مي تواند در صورت عدم انتخاب پس از اعلام رسمي نتايج انتخابات حداكثر طي مدت دو ماه به شهرداري يا سازمان وابسته

ذي ربط مراجعه نمايد و اشتغال مجدد اومنعي ندارد ، در صورتي كه پست سازماني براي ارجاع به افراد ياد شده موجود نباشد به حال آماده به خدمت در ميايند.

ماده 85 _ در صورتي كه مستخدم دو ماه بدون اطلاع و عذر موجه در محل خدمت خود حاضرنشود از تاريخ ترك خدمت به خدمت وي خاتمه داده مي شود.

تبصره 1 _ اگر مستخدم موضوع اين ماده شرايط بازنشسته شدن را طبق مقررات مربوط دارا باشدبازنشسته خواهد شد.

تبصره 2 _ هر مستخدم مشمول اين ماده مدعي شود به عللي كه خارج از حدود قدرت و اختياراتاو بوده نتوانسته است در محل خدمت حاضر شود يا عدم حضورش را اطلاع دهد و ادعاي او موردقبول شهرداري قرار نگيرد مي تواند شكايت خود را به ضميمه مدارك مورد استناد به هيات رسيدگي به تخلفات اداري كارمندان مربوط تسليم نمايد در صورتي كه راي صادر شده حاكي از موجه بودن عذر مشاراليه باشد به خدمت اعاده ومدت غيبت او موجه محسوب خواهد شد.

تبصره 3 _ ايام غيبت غيرموجه مستخدم از لحاظ تجربه ، ارتقاي گروه ، بازنشستگي و حقوق وظيفه قابل احتساب نيست

ماده 86 _ در صورتي كه پست سازماني مستخدم حذف شود و پست ديگري متناسب با شرايط اوبراي ارجاع به وي موجود نباشد مطابق قانون استخدام كشوري مستخدم آماده به خدمت مي شود.

ماده 87 _ حقوق دوران آمادگي به خدمت به ترتيب زير تعيين مي شود:

الف _ از ماه اول تا آخر ماه ششم برابر آخرين حقوق .

ب _ از ماه هفتم تا پايان ماه دوازدهم نصف آخرين حقوق .

تبصره _ دوران آمادگي به خدمت با پرداخت كسور بازنشستگي به مأخذ تمام حقوق جز

سابقه خدمت مستخدم محسوب مي شود.

ماده 88 _ در صورتي كه در طول دوران آمادگي به خدمت پست مناسبي براي ارجاع به مستخدم موجود نباشد يا انتقال وي به ساير شهرداريها ميسر نشود با او مطابق ماده (74) قانون استخدام كشوري و تبصره هاي اصلاحي آن رفتار مي شود.

تبصره _ شهرداريها مكلفند يك نسخه حكم آمادگي به خدمت مستخدمان ثابت و رسمي خود رابه وزارت كشور ارسال نمايند. وزارت كشور نيز مكلف است هر شش ماه يك بار فهرستي ازمستخدمان ياد شده را به كليه شهرداريها و سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور ارسال كند.

ماده 89 _ شهرداري مكلف است مستخدمي را كه طبق قانون معلق شده است در صورت برايت ازتاريخ قطعي شدن راي دادگاه به خدمت ابقا و كليه حقوق دوران تعليق را به مأخذ آخرين حقوق زمان اشتغال به او بپردازد و در صورتي كه پست سازماني براي او خالي نباشد مستخدم آماده به خدمت محسوب مي شود.

ماده 90 _ مستخدمان ثابت شهرداري كه براي نمايندگي مجلس يا احراز سمت شهردار انتخاب يا به مقامات موضوع ماده (3) قانون استخدام كشوري منصوب مي شوند تا پايان تصدي مقامات يادشده از شهرداري هيچ گونه حقوق يا مزايايي دريافت نخواهند كرد ولي اين مدت جز سابقه خدمتانها محسوب مي شود مشروط براينكه كسور بازنشستگي سهم خود را به مأخذ آخرين حقوق ومزاياي دريافتي به صندوق بازنشستگي مربوط بپردازد.

تبصره _ شهرداري مكلف است مستخدمان ياد شده را پس از بازگشت به خدمت در پستي كه واجدشرايط احراز آن باشند منصوب كند ولي در صورتي كه پست سازمان بلاتصدي براي ارجاع موجودنباشد آماده به خدمت محسوب مي شوند.

ماده 91 _ مستخدمان موضوع ماده (143) و (144) قانون استخدام

كشوري شاغل در شهرداري ازلحاظ پرداخت حقوق و مزايا تابع مقررات اين آيين نامه هستند.

ماده 92 _ انتقال و ماموريت مستخدمان ثابت و رسمي شهرداري و سازمانهاي وابسته به سايردستگاه ها و بالعكس با درخواست كتبي مستخدم و موافقت دستگاههاي ياد شده مجاز است

تبصره 1 _ كسرو بازنشستگي يا حق بيمه سهم مستخدمان موضوع اين ماده در مورد مستخدمان شهرداري تهران به صندوق بازنشستگي شهرداري تهران و در مورد كاركنان ساير شهرداريهاي كشوربه صندوق بازنشستگي كشوري منتقل مي شود و كليه سوابق خدمت آنها كه بابت آن كشوربازنشستگي يا حق بيمه پرداخت شده است از هر لحاظ جز خدمت اين كاركنان محسوب و با آن دسته ازكاركنان كه بابت سنوات خدمت آنها كسور بازنشستگي يا حق بيمه پرداخت نشده باشد طبق مقررات پيش بيني شده در قانون استخدام كشوري قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت وآيين نامه ها و دستورالعملهاي اجرايي مربوط رفتار مي شود.

تبصره 2 _ انتقال كارگران شهرداريها و سازمانهاي وابسته به ساير شهرداريها و سازمانهاي وابسته باتوافق طرفين (مبدأ و مقصد) بلامانع است و حق سنوات اين كارگران بايد توسط شهرداري ياسازمان وابسته مبدأ به حساب شهرداري يا سازمان وابسته مقصد واريز شود كه در اين صورت سوابق خدمت قبلي كارگر در محل اشتغال جديد قابل احتساب است

ماده 93 _ انتقال وماموريت مستخدمان شهرداري بر اساس مقررات و آيين نامه هاي مورد عمل مستخدمان رسمي مشمول قانون استخدام كشوري و قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت انجام مي شود.

ماده 94 _ مستخدم مكلف است در حدود قوانين و مقررات ، احكام و دستورات روساي مافوق خود را در حدود وظايف و اختيارات خود اجرا نمايد ، اگر مستخدم دستور مقام

بالاتر خود رابرخلاف قوانين و مقررات تشخيص دهد مكلف است به صورت كتبي مغايرت دستور را به مافوق اطلاع دهد ، در صورتي كه بعد از اين اطلاع مقام بالاتر به صورت كتبي بر اجراي دستور خود تاكيدكرد مستخدم مكلف به اجراي دستور صادر شده خواهد بد.

ماده 95 _ شهرداري نمي تواند مشمولان اين آيين نامه را جز در موارد مصرح از پست سازماني خودبركنار كند ، مگراين كه با تاييد شوراي بلافاصله او را به پست سازماني ديگر منصوب نمايد.

ماده 96 _ وزارت كشور مكلف است دستورالعملهاي لازم براي اجراي اين آيين نامه را كه چگونگي تهيه و تصويب آن پيش بيني نشده است تنظيم نمايد و پس از تاييد سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور به اجرا در آورده مادام كه اين آيين نامه ها ودستورالعملها تهيه نشده آيين نامه ها ودستورالعملهاي فعلي مورد عمل شهرداريها و سازمانهاي وابسته نافذ هستند.

ماده 97 _ وزارت كشور مسوول نظارت بر حسن اجراي اين آيين نامه است

ماده 98 _ در مواردي كه اين آيين نامه مسكوت است بر اساس قانون استخدام كشوري و قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت عمل مي شود.

ماده 99 _ تصويب نامه شماره 17570/ ت 157 مورخ 2/3/1368 و ساير مقررات مغاير با اين آييننامه لغو مي شوند.

مقررات بازنشستگي و وظيفه مستخدمين ثابت شهرداري تهران و موسسات وابسته - مصوب 6/4/1353

ماده 1 _ در اجراي ماده 47 آيين نامه استخدامي شهرداري تهران و باستناد ماده 58 اصلاحي قانون شهرداريها صندوق بازنشستگي و وظيفه مستخدمين ثابت شهرداري پايتخت كه داراي شخصيت حقوق و استقلال مالي خواهد بود ايجاد مي شود. وجوه حاصل اعم از سهم مستخدم و سهم شهرداري در حساب مخصوص در يكي از بانكهاي دولتي كه بصرفه و صلاح صندوق تشخيص داده

شود نگهداري خواهد شد.

تبصره 1 _ مستخدمين قرار دادي شهرداري تهران تابع مقررات قانون حمايت كارمندان در برابر اثرات ناشي از پيري مو از كارافتادگي و فوت مي باشد واز اين لحاظ طبق قانون مذكور درباره آنها عمل خواهد شد.

تبصره 2 _ كليه موسسات تابعه و وابسته به شهرداري تهران كه از لحاظ استخدامي از مقررات مورد عمل شهرداري مذكور تبعيت مي كنند مشمول اين مقررات خواهند بود.

ماده 2 _ اساسنامه صندوق بازنشستگي و وظيفه مستخدمين شهرداري تهران حداكثر ظرف يكماه پس از تصويب اين مقررات از طرف شهرداري تهيه و پس از تصويب انجمن شهر با رعايت تبصره ماده 112 قانون استخدام كشوري بمورد اجرا گذارده مي شود.

ماده 3 _ شهرداري مكلف است از تاريخ تطبيق وضع استخدامي مستخدمين خود با آيين نامه استخدامي شهرداري تهران مصوب نوزدهم آذر ماه 1345 هرماه هفت درصد از حقوق و مزاياي شغل مستخدمين ، ثابت خود را كسر نموده و پس از افزودن چهارده درصد به آن بابت سهم شهرداري مجموع آنرا بصندوق بازنشستگي و وظيفه مستخدمين شهرداري پايتخت كه در اين مقررات صندوق بازنشستگي ناميده مي شود پرداخت نمايد.

تبصره _ كسور بازنشستگي مستخدمين آماده بخدمت برمبناي تمام حقوق مرتبه و پايه آنان احتساب پرداخت خواهد شد.

ماده 4 _ شهرداري مكلف است حقوق اولين ماه كساني را كه دوره آزمايشي را طي نموده و به استخدام ثابت شهرداري پذيرفته مي شوند و همچنين هرنوع اضافه حقوق ماه اول كه به مستخدم پرداخت مي شود برداشت و بصندوق بازنشستگي واريز نمايد.

ماده 5 _ حقوق بازنشستگي مستخدمين شهرداري با رعايت شرايط زير تعيين و برقرار مي گردد:

الف _ مستخدم حداقل دهسال تمام كسور بازنشستگي مقرر را پرداخت نموده باشد و يا

پرداخت آنراطبق مفاد اين مقررات تعهد كرده باشد.

ب _ سن مستخدم مرد به شصت سال تمام وسن مستخدم زن به پنجاه و پنج سال تمام رسيده باشد.

ماده 6 _ ملاك تشخيص سن مستخدميني كه در تاريخ تصويب آيين نامه استخدامي شهرداري تهران در خدمت شهرداري بوده اند شناسنامه ايست كه در تاريخ 19/9/1345 در دست داشته اند و در موردمستخدميني كه بعدا به استخدام شهرداري پذيرفته شده و يا مي شوند شناسنامه اي است كه در بدو ورود بخدمت ارايه نموده و يا نمايند.

تبصره _ در صورتيكه ماه تولد و يا ماه تاريخ ورود بخدمت از روي مدارك رسمي مشخص نباشداول مهرماه ملاك محاسبه قرار خواهد گرفت

ماده 7 _ شهرداري موظف است قبل از تاريخ بازنشستگي در صورت استحقاق مستخدم و بنابدرخواست او حداكثر چهارماه مرخصي با استفاده از حقوق و مزاياي شغل بوي اعطا نمايد و تاريخ انقضا اين مرخصي در هر حال بايد طوري تعيين گردد كه سن مستخدم زن از 60 سال وسن مستخدم مرد از 65 سال تجاوز نكند.

ماده 8 _ حقوق بازنشستگي عبارتست از يك چهلم متوسط حقوق ضرب در سنوات خدمتي كه مستخدم كسور بازنشستگي مقررا پرداخت نموده و يا پرداخت آنرا طبق مفاد اين مقررات تعهد كرده باشد مشروط براينكه اولا از چهار پنجم متوسط حقوق زمان اشتغال مستخدم تجاوز ننمايد و ثانيا از آخرين پايه گروه 12 جدول حقوق موضوع ماده 32 قانون استخدام كشوري بيشتر نشود.

ماده 9 _ متوسط حقوق موضوع ماده 8 عبارت از معدل حقوق و مزاياي شغل سه سال آخر خدمت ميباشد و در صورتيكه مجموع خدمت مستخدم از سه سال كمتر باشد متوسط حقوق معدل ومزاياي شغل سنوات

خدمت او خواهد بود.

ماده 10 _ در صورتيكه مستخدمين ثابت شهرداري تهران با داشتن شرايط زير:

الف _ مستخدم زن با بيست و پنجسال سابقه خدمت و حداقل پنجاه سال تمام سن

ب _ مستخدم مرد با سي سال سابقه خدمت و حداقل پنجاه و پنجسال تمام سن تقاضاي بازنشستگي كند ، شهرداري مكلف به قبول آنست ولي برقراري و پرداخت حقوق بازنشستگي ووظيفه آنان و بازماندگان و عايله آنهادر هر مورد از تاريخ تحقق يافتن شرايط مذكور در اين مقرراتاست

ماده 11 _ شهرداري مي تواند آن عده از مستخدمين خود را كه واجد شرايط مذكور در ماده 5 اين آيين نامه مي باشند بازنشسته كند.

ماده 12 _ شهرداري موظف است كليه مستخدمين ثابت خود را كه در شرايطي سني زير:

الف _ مستخدم مرد 65 سال تمام

ب _ مستخدم زن 60 سال تمام

ميباشند درصورتيكه واجد شرايط مذكور در بند الف ماده 5 باشند بازنشسته نمايد ، و هرگاه واجد شرايط مذكور نبوده و تحقق يافتن آن نيز با احتساب سنوات خدمت گذشته و پرداخت كسور بازنشستگي ميسر نگردد خدمت آنان با پرداخت يكماه آخرين حقوق زمان اشتغال در ازا هرسال خدمت و كسور بازنشستگي پرداختي سهم مستخدم و شهرداري و بهره آن همچنين پرداخت حقوق مرخصي استحقاقي ذخيره شده كه در هرحال از چهار ماه تجاوز نخواهد كرد از طرف شهرداري بازخريد مي گردد.

تبصره _ خدمت اينگونه مستخدمين در صورتيكه كمتر از ده سال باشد ده سال احتساب خواهد گرديد و در هر صورت مبلغ كل پرداختي از طرف شهرداري بابت باز خريد خدمت از يكصد هزارريال كمتر نخواهد بود.

ماده 13 _ سوابق خدمت مستخدمين ثابت شهرداري كه باستناد

آيين نامه استخدامي شهرداري مصوب 19/9/1345 تبديل وضع يافته اند بنا بتقاضاي آنان از لحاظ بازنشستگي و وظيفه جزو سابقه خدمت آنها محسوب و منظور خواهد شد مشروط بر اينكه كسور بازنشستگي سوابق مذكور را بصندوق بازنشستگي پرداخت نمايند.

ماده 14 _ مأخذ پرداخت كسور بازنشستگي به منظور احتساب سوابق خدمت موضوع ماده 13هفت درصد نصف مجموع اولين حقوق ورود به خدمت آنان در شهرداري تهران بعلاوه اولين حقوق بعد از تطبيق به مستخدم ثابت براساس آيين نامه استخدامي شهرداري مصوب 19/9/1345 خواهدبود و سهم شهرداري نيز با توجه بمفاد ماده 2 اين آيين نامه بهمان نسبت پرداخت مي شود.

تبصره 1 _ كسور متعلق در اجراي اين ماده از طرف مستخدم و شهرداري در يكصد و بيست قسط ماهانه بصندوق بازنشستگي پرداخت خواهد گرديد ، مشروط بر اينكه در مورد مستخدمين شاغل مجموع پرداختي مستخدم بابت بدهي كسور بازنشستگي سنوات خدمت گذشته وكسور بازنشستگي جاري از يك چهارم مجموع حقوق و مزاياي شغل وي و در مورد بازنشستگان و وظيفه بگيران از حقوق بازنشستگي يا وظيفه آنان تجاوز نكند و در صورتي كه از اين مقدار تجاوزكند بهمان نسبت به تعداد اقساط ماهانه علاوه خواهد شد.

تبصره 2 _ كيله وجوهي كه بعنوان پس انداز از حقوق مستخدمين ثابت اعم از سهم مستخدم وشهرداري تا تاريخ تصويب اين مقررات دريافت شده است بابت كسور بازنشستگي همان سنوات خدمت (اعم از سهم مستخدم و شهرداري محسوب و منظور خواهد شد و بابت اين سنوات كسور ديگري تاديه نمي گردد.

ماده 15 _ سابقه خدمت مستخدمين مشمول ماده 13 از لحاظ بازنشستگي و وظيفه در صورتي جز خدمت ثابت آنان محسوب خواهد شد كه بموجب

احكام صادره قبلي در شهرداريها و موسسات دولتي بوده باشد.

ماده 16 _ مدت خدمت وظيفه مستخدمين ثابت جز سابقه خدمت آنان محسوب ميگردد ، مشروط براينكه مستخدم كسور بازنشستگي سهم خود را طبق تبصره 1 ماده 14 پرداخت نمايد كه در اين صورت شهرداري نيز موظف به پرداخت سهم خود در مدت مقرر مي باشد.

ماده 17 _ مستخدميني كه داراي 32 سال تمام سابقه پرداخت كسور بازنشستگي باشند مي توانند درصورت تمايل بنا بدرخواست خود از پرداخت كسور بازنشستگي معاف شوند و شهرداري نيزسهمي بابت آنان نخواهد پرداخت ولي مبناي برقراري حقوق بازنشستگي و وظيفه اينگونه مستخدمين و بازماندگان آنان متوسط حقوق سه سال آخري ميباشد كه بر مبناي آن كسور بازنشستگي پرداخت نموده اند.

ماده 18 _ كشوري نسبت به واريز كسور مربوط به صندوق بازنشستگي موضوع اين مقررات اقدام كند.

كسور بازنشستگي اينگونه مستخدمين همچنين حقوق بازنشستگي يا وظيفه پرداختي به آنان يا بازماندگان آنها بايد در حساب جداگانه نگهداري شود تا درصورتيكه صندوق بازنشستگي از اين بابت با كسري مواجه شود _ دولت كمبود آنرا تامين و پرداخت كند.

ماده 19 _ در صورتيكه مستخدم ثابت بعلل غيرناشي از كار ، از كار افتاده شناخته شود ماهانه متوسط حقوق ضربدر سنوات پرداخت كسور را بعنوان حقوق وظيفه از كارافتادگي دريافت خواهدداشت و اين حقوق از حداكثر حقوق بازنشستگي مقرر در ماده 8 تجاوز نخواهد كرد و در صورتيكه سنوات پرداخت كسور بازنشستگي مستخدم كمتر از پانزده سال باشد 15 سال تمام محسوب خواهد شد.

ماده 20 _ در صورتيكه مستخدم بعلت حادثه ناشي از كار يا بسبب انجام وظيفه از كار افتاده شناخته شود بدون رعايت سنوات پرداخت كسور بازنشستگي حداكثر حقوق بازنشستگي

مقرر در ماده 8بعنوان حقوق وظيفه از كار افتادگي درباره وي برقرار ميگردد.

ماده 21 _ در صورتيكه مستخدم بازنشسته يا ازكار افتاده فوت شود حقوق وظيفه بازماندگان او برمبناي حقوق بازنشستگي يا حقوق وظيفه از كارافتادگي مستخدم متوفي بترتيب زير برقرار مي شود:

1 _ عيال دايمي متوفي تا زماني كه شوهر اختيار نكرده است از پنجاه درصد و درصورتيكه متوفي داري چند عيال باشد اين سهم به تساوي بين آنان تقسيم خواهد شد.

2 _ شوهر در صورتيكه عليل و از كار افتاده وتحت تكفل عيال متوفاي خود بوده باشد از پنجاه درصد.

3 _ فرزندان متوفي تا پايان بيست سالگي و در صورت ادامه تحصيل در موسسات رسمي عالياموزشي تا پايان بيست و پنجسالگي (در مورد دختران مشروط بر اينكه شوهر نداشته باشند) هريك از 25 درصد و هرگاه هيچيك از والدين در قيد حيات نباشند هريك از پنجاه درصد.

4 _ فرزندان عليل يا ناقص العضو مستخدم متوفي كه از كار افتاده باشند مادام العمر طبق درصدهاي مقرر در بند پ اين ماده

5 _ والدين متوفي مشروط براينكه تحت تكفل مستخدم متوفي بوده و سن پدر 60 سال تمام و سن مادر 55 سال تمام يابيشتر باشدو يا از كار افتاده باشند از بيست درصد وهرگاه بازمانده واجد شرايط ديگري وجود نداشته باشد از 50 درصد.

6 _ نوادگاني كه پدرشان فوت شده و در كفايت مستخدم متوفي بوده اند بادارابودن شرايط بندهاي پ و طبق در صدهاي مقرر در بند پ اين ماده

تبصره _ مجموع سهام بازماندگان نمي تواند از صد در صد حقوق وظيفه موضوع اين ماده تجاوزنمايد و در صورتيكه از اين ميزان تجاوز كند سهم هر يك از بازماندگان بتناسب

درصدهاي مذكور دراين ماده كاهش خواهد يافت در اين حال هرگاه هريك از بازماندگان مستخدم متوفي فوت شود يافاقد شرايط استحقاق دريافت حقوق وظيفه گردد سهم او با در نظر گرفتن در صدهاي مذكور در اين ماده بسهم باقي بازماندگان اضافه خواهد شد.

ماده 22 _ در صورتيكه مستخدم قبل از برقراري حقوق بازنشستگي يا حقوق وظيفه از كارافتادگي فوت شود حقوق وظيفه بازماندگان وي بر مبناي 45 حقوق بازنشستگي استحقاقي مستخدم متوفي بترتيب مقرر در ماده 21 برقرار ميشود. دراين مورد سنوات پرداخت كسور بازنشستگي مستخدم درصورتيكه از 15 سال تمام منظور خواهد شد.

ماده 23 _ هرگاه مستخدم بعلت حادثه ناشي از كار يا بسبب انجام وظيفه فوت شود حقوق وظيفه بازماندگان او بر مبناي 45 حقوق وظيفه اي كه طبق ماده 20 بمستخدم متوفي تعلق ميگرفته است بترتيب مقرر در ماده 21 برقرار ميشود.

ماده 24 _ در موارد از كارافتادگي وفوت هرگاه سنوات پرداخت كسور ، بازنشستگي مستخدم كمتر ازسه سال باشد متوسط حقوق مدتي كه مستخدم كسور بازنشستگي را پرداخت كرده است ملاك محاسبه قرار خواهد گرفت

ماده 25 _ از كارافتادگي موضوع اين مقررات عبارت از عام توانايي كامل و دايمي شخص به انجام دادن اموري كه به آن اشتغال داشته است ميباشد. تشخيص از كارافتادگي و سبب آن و همچنين تشخيص اينكه فوت مستخدم بعلت حادثه ناشي از كار يا بسبب انجام وظيفه بوده است با هيات مديره صندوق بازنشستگي خواهد بود و در صورت اختلاف نظر راي شوراي اداري شهرداري پايتخت قطعي و لازم الاجرا است

ماده 26 _ در صورتيكه مستخدم متوفي از بابت پرداخت كسور بازنشستگي سنوات خدمتاحتساب شده قبلي يا خدمت وظيفه عمومي بدهكار باشد اقساط مذكور هرماهه از سهميه

هريك ازبازماندگان با رعايت تبصره 1 ماه 14 باين مقررات بتناسب كسر خواهد شد.

ماده 27 _ اخذ حقوق وظيفه در صورت دريافت هرگونه وجهي از وجوه عمومي كشور در قبال خدمت مستمر ممنوع است

ماده 28 _ دريافت بيش از يك حقوق بازنشستگي براي ايام واحد خدمت و همچنين دريافت بيش از يك حقوق وظيفه يا يك حقوق و بازنشستگي توأما"از صندوق بازنشستگي كشور و صندوق موسسات دولتي و شهرداريها و موسسات تابعه و وابسته بآنها وانجمنهاي بهداري و سازمانهايي كه جنبه محلي داشته و هزينه هاي آنها از در آمدهاي خاص محلي تامين مي شود ممنوع است مستخدمي كه مستحق دريافت بيش از يك حقوق وظيفه و يا يك حقوق وظيفه و حقوق بازنشستگي باشد در استفاده از هر يك از آن ها مخير است

ماده 29 _ اشتغال بازنشستگان مشمول مقررات در شهرداري ها و موسسات تابعه و وابسته بآنهاممنوع است

ماده 30 _ هرگاه مستخدمي كه طبق اين مقررات از حقوق بازنشستگي استفاده مي كند بموجب حكم دادگاه صلاحيتدار اصالتا يا تبعا بمحروميت از حقوق اجتماعي محكوم شود تا زماني كه از حقوق اجتماعي محروم است شخصا از دريافت حقوق بازنشستگي محروم خواهد بود ولي در صورتيكه محكوميت مربوط بدوره خدمت وي باشد با عايله او همان رفتار مي شود كه در مورد بازماندگان بازنشستگان متوفي مي شود و اگر جرم و محكوميت مربوط بدوره بازنشستگي باشد در مدت حيات مستخدم تمام حقوق بازنشستگي به عايله او بترتيب مقرر در ماده 21 پرداخت خواهد شد.

ماده 31 _ هرگاه مستخدمي كه طبق اين مقررات مستحق دريافت حقوق بازنشستگي شناخته شده است بموجب حكم قطعي دادگاه صلاحيتدار از حقوق اجتماعي و به تبع آن از دريافت حقوق بازنشستگي محروم

شود و بعدا در اثر اعاده دادرسي از اتهام منتسبه برايت حاصل نمايد مستحق دريافت مابه التفاوت حقوق بازنشستگي استحقاقي خود و وجوهي كه طبق ماده 30 در مدت محروميت پرداخت شده است خواهد بود.

ماده 32 _ هرگاه مستخدمي كه طبق اين مقررات از حقوق بازنشستگي يا حقوق وظيفه استفاده مي كند در مدت يكسال حقوق بازنشستگي يا وظيفه خود را مطالبه نكند عايله او در صورتيكه طبق شرايط ماده 21 مشمول دريافت حقوق وظيفه باشند حق دارند موقتا حقوق وظيفه مقرر خود راتقاضا و دريافت كنند. اگر بعدا معلوم شود مستخدم مذكور فوت شده حقوق وظيفه موقت از تاريخ فوت بطور دايم برقرار مي شود و در صورتي كه معلوم گردد درحال حيات است وضع حقوق اوبحالت اول اعاده ميگردد.

تبصره _ منظور از عايله مذكور در اين مقررات افرادي كه طبق ماده 21 و با رعايت شرايط مقرر دران از حقوق وظيفه استفاده خواهند كرد.

ماده 33 _ توقيف حقوق بازنشستگي يا وظيفه در قبال مطالبات دولت يا محكوميت حقوقي ياعناوين ديگر از اين قبيل فقط تا ميزان 14 حقوق بازنشستگي يا وظيفه جايز است

ماده 34 _ ترك تابعيت موجب قطع حقوق بازنشستگي و حقوق وظيفه خواهد شد و در موردمستخدم بازنشسته يا از كار افتاده اي كه ترك تابعيت كند با عايله او در صورت بقا تابعيت ايران طبق ماده 32 رفتار مي شود.

ماده 35 _ در صورتيكه خدمت مستخدم در شهرداري قطع شود و مقررات موسسه جديد محل خدمت او اجازه دهد بنا بدرخواست مستخدم صندوق بازنشستگي مكلف است كسور بازنشستگي مربوط به او را اعم از سهم شهرداري و سهم مستخدم با احتساب 6% بهره مركب سالانه بصندوق مربوط به موسسه جديد انتقال

دهد.

ماده 36 _ هرگاه خدمت مستخدم در شهرداري قطع شود و از شمول اين مقررات خارج گردد اگرسابقه پرداخت كسور بازنشستگي او پنج سال يا كمتر باشد كسور بازنشستگي پرداختي سهم اوباضافه 6% بهره مركب سالانه و اگر بيش از پنجسال و كمتر از دهسال تمام سابقه پرداخت كسوربازنشستگي داشته باشد كسور بازنشستگي پرداختي سهم او و نصف كسور بازنشستگي پرداختي سهم شهرداري باضافه 6% بهره مركب سالانه پس از رسيدن به سن شصت سالگي در مورد مرد وپنجاه و پنج سالگي درمورد زن پرداخت مي شود و در صورتي كه قبل از رسيدن به سنين مذكور ازكار افتاده يا فوت شود وجوه مزبور بلافاصله به او يا بازماندگان او برحسب مورد پرداخت خواهدشد.

ماده 37 _ صندوق بازنشستگي موظف است هرسه سال يكبار وضع مالي صندوق را از نظر تطبيق كسور بازنشستگي با توجه به تعهدات صندوق در مورد حقوق بازنشستگي و وظيفه براساس محاسبات فني مورد بررسي قرار داده و نتيجه رابراي اتخاذ تصميم و اقدام مقتضي بشهرداري تهران گزارش دهد.

ماده 38 _ ميزان حقوق بازنشستگي و وظيفه موضوع اين مقررات هر سه سال يكبار با توجه به تغييرات شاخص هزينه زندگي از طرف شوراي اداري شهرداري تهران مورد بررسي قرار خواهدگرفت ودر صورتيكه شاخص هزينه زندگي طي مدت مذكور پنج درصد و يا بيشتر افزايش يافته باشد و يا ضريب ريالي جدول حقوق اضافه شود و يا حقوق مستخدمين بازنشسته و موظفين مشمول قانون استخدام كشوري تغيير كند شورا در مورد افزايش ميزان حقوق بازنشستگي و وظيفه طرح لازم را تهيه و پس از تاييد شهردار تهران و موافقت انجمن شهر و تصويب هيات وزيران بمورداجرا گذارده خواهد شد.

ماده 39 _ وراث

قانوني آندسته از مستخدمين ثابت شهرداري كه پس از تاريخ تطبيق وضع استخدامي (1/4/1347) موضوع ماده 66 آيين نامه استخدامي شهرداري تهران مصوب 19/9/1345 فوت شده اند مي توانند با دارابودن شرايط مقرر در اين مقررات از حقوق وظيفه استفاده كنند مشروط براينكه در صورت دريافت وجوه پس انداز و پايان خدمت و امثال آن وجوه دريافتي را مسترد دارند ، در اينصورت كسور بازنشستگي مدت خدمت گذشته سهم مستخدم متوفي طبق اين مقررات از حقوق وظيفه آنان كسر مي شود و شهرداري نيز موظف است سهم خود رابصندوق بازنشستگي پرداخت كند.

لايحه قانوني راجع به تبديل وضع استخدامي پيماني (موقت شهرداري تهران به (ثابت -مصوب 28/9/1358

ماده واحده _ شهرداري تهران مكلف است مستخدمين پيماني (موقت و همچنين كاركناني كه براي انجام خدمت تمام وقت در مقابل دريافت دستمزد بكارگمارده شده اند ودر تاريخ تصويب اين ماده واحده در خدمت دارد، بنا به در خواست آنان با حفظ سابقه خدمت در شهرداري و همچنين سابقه خدمت دولتي به (ثابت تبديل كند، رتبه و پايه آنان براساس طرح طبقه بندي مشاغل مورد عمل شهرداري تهران تعيين ميگردد.

تبصره 1 _ نحوه اجراي مفاد اين ماده واحده بموجب دستورالعمل اجرايي است كه توسط شهرداري تهران تهيه و پس از تاييد سازمان امور اداري و استخدامي كشور بمرحله اجرا گذارده ميشود.

تبصره 2 _ كارگران شهرداري كماكان تابع مقررات قانون كار مي باشند.

تبصره 3 _ كليه حق بيمه مستخدمين و كاركنان موضوع اين ماده واحده از صندوق سازمان تامين اجتماعي به صندوق بازنشستگي و وظيفه شهرداري تهران منتقل ميشود.

لايحه قانوني شمول قانون استخدام كشوري درباره كاركنان شهرداريهاي سراسر كشور (غير از شهرداري پايتخت

ماده واحده اول شهريور ماه 1358 شمسي كليه مستخدمين شهرداريها و موسسات تابعه و وابسته و اتحاديه شهرداريهاي كشور كه مشمول آيين نامه استخدامي شهرداري ها، مصوب 29/10/1354 بوده اند مشمول قانون استخدام كشور مي شوند نحوه اجراي قانون مذكور درباره مستخدمين فوق الذكر و همچنين نحوه انتقال وجوه صندوق بازنشستگي شهرداريها بصندوق بازنشستگي كشوري بموجب آيين نامه اي خواهد بود كه ظرف يكماه از تاريخ تصويب اين قانون توسط وزارت كشور و سازمان امور اداري و استخدامي كشور تهيه و پس از تصويب هيات وزيران بموقع اجرا گذارده خواهد شد.

تبصره مستخدمين بازنشسته و از كار افتاده فعلي و وارث وظيفه بگير آنان كه مشمول مقررات بازنشستگي و وظيفه شهرداريها بوده اند. مشمول ضوابط مقرر در آيين نامه موضوع اين قانون خواهند بود.

آيين نامه امتحانات يا مسابقات استخدامي شهرداريها موضوع ماده هفت آيين نامه استخدامي شهرداريها

ماده 1 _ براي رعايت اختصار در اين آيين نامه كليه شهرداريهاي كشور و واحدهاي تابعه وسازمانهاي وابسته به آنها كه از لحاظ استخدامي تابع آيين نامه استخدام شهرداريها مي باشد"شهرداري ناميده مي شود.

ماده 2 _ منظور از امتحان و مسابقه در اين آيين نامه بشرح زيراست

الف _ امتحان عبارت از مجموعه اقداماتي است كه بمنظور سنجش شايستگي و توانايي هاي افراد وتشخيص صلاحيت آنان در زمينه هاي مورد نظر انجام مي گيرد.

كساني درامتحان پذيرفته مي شوند كه نمره امتحان آنان به حدنصاب لازم رسيده باشد.

ب _ مسابقه عبارت است از انتخاب بهترين داوطلباني كه حد نصاب لازم به ترتيب امتياز كسب كرده باشند.

ماده 3 _ ورود بخدمت شهرداري براي تصدي پستهاي ثابت سازماني از طريق مسابقه انجام خواهدشد مگر در موارد زيركه از طريق امتحان صورت مي پذيرد:

الف _ مواردي كه استخدام مشمولين قانون استخدام "ايثارگران مصوب 7/10/67 و قانون حمايتاز آزادگان مصوب

13/9/1368 منظور نظر باشد.

ب _ مواردي كه استخدام براي تعدادي از مشاغل تخصصي صورت مي گيرد. فهرست مشاغل تخصصي بنا به پيشنهاد سازمان به تاييد سازمان اموراداري و استخدامي كشور خواهد شد. اين فهرست براي مدت معين شده داراي اعتبار است

ماده 4_ اجراي امتحان يا مسابقه استخدامي حسب مورد شامل تمام يا قسمتي از مراحل زير است

1_ تهيه و ارسال ليست افراد مورد نياز سالانه شهرداري به تفكيك تعداد مورد نياز: عنوان پست ، رشته شغلي ، شرايط احراز و حداقل حقوق و مزاياي هر يك از مشاغل در بدو استخدام به وزارت كشور.

2_ تهيه و تنظيم آگهي استخدامي توسط وزارت كشور و انتشار آن در دو نوبت به فاصله هفت روز دردو روزنامه كثيرالانتشار و يك روزنامه محلي درمنطقه محل استقرار شهرداري (در صورت انتشار).

3_ ثبت نام از داوطلبان و صدور پروانه و رود به جلسه امتحان يا مسابقه

4_ برگزاري امتحان يا مسابقه

5_ تصحيح اوراق و نتيجه گيري از امتحان يا مسابقه

6_ اعلام اسامي پذيرفته شدگان مرحله امتحان يا مسابقه

7_ اجراي مصاحبه يا امتحان عملي

8_ تهيه فهرست انتخاب شدگان نهايي

9_ اعلام نتيجه امتحان يا مسابقه به پذيرفته شدگان در مسير مراحل گزينش

10_ معرفي پذيرفته شدگان به شهرداريهاي متقاضي

تبصره 1 _ نمونه آگهي استخدامي وفرم ثبت نام و پروانه ورود به جلسه امتحان يا مسابقه و فرم مصاحبه و ساير فرمهاي مورد نياز در اين ماده توسط وزارت كشور تهيه و به تاييد سازمان اموراداري و استخدامي كشور مي رسد.

تبصره 2_ آگهي استخدام ر علاوه بر روزنامه هاي كثير الانتشار تهران مي توان در ساير وسايل ارتباط جمعي از قبيل راديو ، تلويزيون ، نصب

و اعلان در جماعات و ساير اماكن عمومي و اداري نيزمنتشر نمود.

ماده 5 _ امتحان يا مسابقه بوسيله وزارت كشور انجام مي شود.

تبصره _ وزارت كشور مي تواند در مواردي كه مقتضي بداند اجراي امتحان يا مسابقه را با حفظ حق نظارت به شهرداري و يا هر سازمان و دستگاه حقوقي كه صلاح بداند واگذار نمايد تا در چارچوب اين آيين نامه به انجام آن مبادرت شود.

ماده 6 _ امتحان يا مسابقه ممكن است بصورت كتبي ، شفاهي ، عملي ، مصاحبه يا تركيبي از آنهابرگزار شود.

ماده 7 _ در مواردي كه ضرورت داشته باشد امتحان يا مسابقه استخدامي بيش از يك نوع برگزارشود پس از اجراي نوع اول فهرست اسامي و مشخصات پذيرفته شدگان حتي الامكان و حداكثر تاسه برابر تعداد مورد نياز در هر شغل به ترتيب تقدم براي شركت آنان در مراحل بعدي امتحان يامسابقه اعلام مي شود.

تبصره _ چنانچه امتحان يا مسابقه توسط شهرداري و يا دستگاه ديگري غير از وزارت كشور انجام مي شود يك نسخه از فهرست قبول شدگان هر مرحله به وزارت كشور ارسال مي گردد.

ماده 8 _ هرگاه تعدادي از پذيرفته شدگان مرحله نهايي امتحان يا مسابقه از قبول خدمت خودداري ورزند افراد مورد نياز را مي توان بهمان تعداد از نفرات قبول شده بعدي به ترتيب نمرات انتخاب نمود.

تبصره _ مدت اعتبار فهرست قبول شدگان در امتحانات يا مسابقات استخدامي از زمان اعلام اسامي قبول شدگان نهايي تا يكسال خواهد بود.

ماده 9 _ اوراق امتحاني از تاريخ اعلام نتايج پذيرفته شدگان نهايي حداكثر به مدت يكسال نگهداري مي شود واز آن تاريخ به بعد امحا آنها بلامانع است

ماده 10_ شركت كنندگان در امتحان يا مسابقه استخدامي بايد كليه مقرراتي

را كه قبل از برگزاريامتحان يا مسابقه به اطلاع آنان مي رسد رعايت كنند. افرادي كه از اين مقررات تخلف ورزند مدت 2سال از شركت در آزمونهاي استخدامي شهرداريهاي كشور محروم خواهند شد. فهرست اسامي اين قبيل افراد توسط وزارت كشور مضبوط و نگهداري مي گردد.

ماده 11 _ هر يك از مسوولان و متصديان اجراي امتحان يا مسابقه كه از مقررات جلسه امتحان يامسابقه ، يا تصحيح اوراق امتحاني و يا هر يك از مراحل پيش بيني شده در ماده چهار اين آيين نامه تخلف ورزند بنحوي كه اين تخلف منجر به سود و زيان داوطلب يا اخلال و اغتشاش در جلسه امتحان يا مسابقه گردد ، چنانچه در زمره كاركنان دولت و شهرداريها باشد براساس قانون رسيدگي به تخلفات اداري و در غير اين صورت از طريق مراجع ذيصلاح قانوني توسط وزارت كشور تحت پيگرد قرار خواهد گرفت

ماده 12_ هرگاه براي وزارت كشور مسلم گردد امتحان يا مسابقه استخدامي برابر مقررات اين آيين نامه انجام نگرفته است مي تواند نسبت به لغو آن اقدام ومرحله يا مراحل لغو شده را تجديدنمايد.

ماده 13 _ اين آيين نامه مستند به ماده 7 آيين نامه استخدامي شهرداريها مصوب 13/12/68 هيات وزيران در سيزده ماده و 5 تبصره تهيه و با شماره 5850/45 مورخ 19/9/69 به تاييد سازمان اموراداري و استخدامي كشور رسيده است و هرگونه تغيير در آن بنا به پيشنهاد وزارت كشور و تاييدسازمان مذكور خواهد بود.

مقررات استخدامي مستخدمين موقت شهرداريها موضوع بند (پ ماده 2 آيين نامه استخدامي شهرداريها - مصوب 1

ماده 1 _ شهرداريها مي توانند در صورت وجود اعتبار ، پس از تحصيل مجوز استخدامي ، اشخاص مورد نياز را بعنوان مستخدم موقت ، بموجب قرار دادي كه طبق مقررات زير بين شهرداري ازيكطرف و داوطلب خدمت موقت از

طرف ديگر منعقد مي گردد ، استخدام نمايند.

تبصره _ فرم انعقاد قرار داد توسط وزارت كشور تهيه و ابلاغ مي گردد.

ماده 2 _ حداكثر مدت قرار داد يكسال است و در صورت لزوم تمديد آن مستند به مجوز اخذ شده حداكثر تا 5 سال ديگر بلامانع است

ماده 3 _ افرادي كه در مشاغل كارگري موضوع بند "ت ماده 2 آيين نامه استخدامي شهرداريهابخدمت شهرداري پذيرفته مي شوند از شمول اين آيين نامه مستثني خواهند بود.

ماده 4 _ فسخ قرار داد استخدام موقت توسط هريك از طرفين قرار داد تا يكماه اعلام قبليامكان پذير خواهد بود مگر آنكه در قرار داد مدت ديگري تعيين شده باشد.

ماده 5 _ داوطلبان استخدام موقت بايد علاوه برشرايط اختصاصي شغل مورد نظر داراي شرايط مندرج در ماده 6 آيين نامه استخدامي شهرداريها باستثناي محدوديت مربوط به حداكثر سن حداقل تحصيلات باشند.

ماده 6 _ داوطلبان ورود بخدمت موقت از طريق امتحان و گزينش انتخاب مي شوند.

ماده 7 _ حقوق مستخدمين موقت مشمول اين مقررات براساس مدرك تحصيلي آنان بشرح جدول زير تعيين مي شود:

طبقه _ حداكثر حقوق _ شرايط تصدي از نظر مدارك تحصيلي

1 _ 550 _ دارابودن گواهينامه پايان دوره تحصيلاتاول متوسطه ياراهنمايي تحصيلي

2 _ 650 _ دارا بودن گواهينامه ديپلم كامل متوسطه

3 _ 850 _ دارا بودن گواهينامه كارداني (فوق ديپلم

4 _ 1050 _ دارا بودن گواهينامه كارشناس (ليسانس

5 _ 1300 _ دارا بودن گواهينامه كارشناسي ارشد (فوق ليسانس

6 – 1700 _ دارا بودن گواهينامه دكترا

7 _ 1900 _ دارا بودن گواهينامه دكترا و تخصص در رشته هاي پزشكي و پيراپزشكي

تبصره 1 _ ضريب ريالي جدول حقوق مستخدمين موقت عدد 100 مي باشد و تغييرات بعدي آن با تاييد نامه سازمان امور

اداري و استخدامي كشور و تصويب وزير كشور بمرحله اجرا در خواهدآمد.

تبصره 2 _ مستخدمين موقت با توجه به مدارك تحصيلي در يكي از طبقات مندرج در جدول فوق قرار مي گيرند و از حقوق طبقه مربوط برخوردار مي گردند.

تبصره 3 _ اشخاصي كه داراي تحصيلات حوزه اي هستند با توجه به ارزش مدرك تحصيلي آنان كه براساس مصوبات جلسات مورخ 8/9/1363 و 30/10/1363 و 508/1365 شوراي امور اداري واستخدامي كشور و اصلاحات بعدي آن تعيين مي گردد از حقوق طبقات 2 لغايت 5 جدول حقوق فوق استفاده مي كنند.

تبصره 4 _ چنانچه استخدام موقت جهت مشاغل فني و تخصصي در طبقات يك ، دو و سه جدول موضوع اين ماده صورت گرفته باشد تا 20% حقوق مبناي طبقه به دريافتي اينگونه مستخدمين افزوده مي گردد.

تبصره 5 _ هرگاه مستخدمين موقت براساس دستورالعملهاي ارزشيابي جزو 20% كاركنان برجسته دارندگان بالاترين نمره ارزشيابي باشند ، در صورت تمديد قرار داد دريافتي شان تا 10% حقوق مبناي طبقه مربوط صرفا براي سال بعد قابل افزايش است

تبصره 6 _ شهرداريها مي توانند علاوه برحقوق ماهانه بازا هرسال تجربه يا آموزش قابل قبول و ياسابقه خدمت موقت (پيماني مربوط به شغل مورد تصدي حداكثر معادل 5% حقوق مبناي طبقه مربوط را با توجه به ميزان كارايي به مستخدمين موقت پرداخت نمايند مشروط برانكه اين افزايش از حداكثر حقوق طبقه مربوط تجاوز نكند ، تشخيص و احتساب سوابق تجربي و آموزشي براساس دستورالعملي است كه توسط وزارت كشور تهيه خواهد شد.

تبصره 7 _ اعطا امتيازات استخدامي مقرر در قوانين و مقررات عمومي درباره آزادگان و ايثارگران به مستخدمين موقت مشمول اين مقررات بموجب دستورالعملي خواهد بود كه بنا به پيشنهادوزارت كشور و تاييد

سازمان امور اداري و استخدامي كشور بمرحله در خواهد آمد.

ماده 8 _ در صورتيكه شرايط بازار كار و ساير عوامل موثر اقتضا نمايد كه براي استخدام برخي متخصصين بعنوان موقت منحصرا براي مشاغل فني در طبقات 4 و 5 و 6 و7 حقوق مبناي طبقه مربوط براساس ضوابطي كه توسط وزارت كشور تهيه و به تصويب شوراي حقوق و دستمزدمي رسد ، پرداخت خواهد شد.

ماده 9 _ شهرداريها مي توانند علاوه برحقوق و فوق العاده مخصوص مبالغي بشرح زير در صورت وجود اعتبار به مستخدمين موقت پرداخت نمايند.

1 _ هر سه ماه تا ميزان 2/1(يك دوم حقوق بعنوان پاداش بشرط رضايت از خدمت مستخدم

2 _ در پايان خدمت مستخدم در صورت حصول رضايت به ازا هر سال خدمت موقت با 15 روزحقوق و فوق العاده مخصوص به تشخيص شهردار.

3 _ مواردي از فوق العاده و هزينه هاي موضوع ماده 25 آيين نامه استخدامي شهرداريها كه طبق مقررات مربوط هماهنگ با ميزان پرداختي به مستخدمين ثابت پرداخت مي باشد. در تعيين فوق العاده هاي بدي آب و هوا ، محروميت از تسهيلات زندگي ، سختي شرايط محيط كار و نوبت كاري 2/1 (يك دوم حقوق مستخدمين موقت مبناي محاسبه قرارخواهد گرفت

ماده 10 _ پرداخت هرگونه وجهي غير از موارد ذكر شده در اين آيين نامه ، به هرعنوان به مستخدمين موقت ممنوع است

ماده 11 _ مستخدمين موقت مشمول مقررات قانون تامين اجتماعي مي باشند و شهرداريها مكلفندحق بيمه مقرر را از دريافتي آنان كسر و با اضافه نمودن سهم كار فرما طبق مقررات مربوط به سازمان تامين اجتماعي پرداخت نمايند.

ماده 12 _ مستخدمين موقت سالي يكماه حق استفاده از مرخصي استحقاقي به نسبت مدت خدمت با استفاده

از حقوق و فوق العاده هاي مربوط را خواهد داشت

تبصره 1 _ استفاده از مرخصي استحقاقي باتقاضاي مستخدم و موافقت رييس مربوط مي باشد.تعطيلات واقع در بين دو مرخصي استحقاقي جز مرخصي استحقاقي منظور خواهد شد.

تبصره 2 _ حق استفاده از مرخصي مربوط به هرماه براي ماههاي بعد محفوظ است ولي هيچ مستخدمي نمي تواند در هرسال بيش ازپانزده روزمرخصياستحقاقي خودراذخيره نمايد و هرگاه ازبقيه مرخصي مذكور استفاده نمايد مدت زايد بر پانزده روز ذخيره نخواهد شد.

تبصره 3 _ حقوق و فوق العاده هاي مربوط به ايام مرخصي استحقاقي ذخيره شده درهنگام خاتمه قرار داد (درصورت عدم تمديد) به مستخدم موقت پرداخت خواهد شد.

ماده 13 _ مستخدم موقت مي تواند در صورت نياز با موافقت شهرداري در طول هر قرار داد يكساله حداكثر يكماه از مرخصي بدون حقوق استفاده نمايد. مدت مرخصي بدون حقوق جز سوابق خدمت و تجربه منظور نمي گردد.

ماده 14 _ مستخدم موقت در صورت ابتلا به بيماريهايي كه مانع از انجام كار آنان باشد و نيز زنان باردار از حمايتهاي مقرر در قانون تامين اجتماعي استفاده خواهند كرد.

تبصره 1 _ اين قبيل مستخدمين موظفند ضمن آگاه نمودن مسئولين متبوع خود از علت عدم حصور خويش در محل خدمت ، مدارك مربوط به بيماري خود را كه به تاييد مراجع ذيصلاح مذكوردر قانون تامين اجتماعي رسيده باشد در پايان ايام بيماري ارايه نمايد.

تبصره 2 _ حقوق و فوق العاده هاي مستخدم موقت كه عدم اشتغال آنان به سبب بيماري باشد و دربيمارستان بستري شوند تا سه روز توسط شهرداري پرداخت خواهد شد و در صورتي كه مدت بيماري آنان مازاد بر سه روز باشد از ابتداي بيماري تا خاتمه آن و حداكثر تا پايان قرار داد مشمول مقررات قانون تامين اجتماعي خواهد بود.

ماده 15

_ در صورتيكه مستخدم موقت هفت روز بدون عذر موجه در محل خدمت حاضر نشودشهرداري مي تواند قرار دارد استخدام او را بدون رعايت يكماه مهلت مقرر در ماده 4 از تاريخ ترك خدمت فسخ نمايد. وجوه مربوط به بندهاي "الف و "ب ماده 9 و مرخصي ذخيره شده موضوع تبصره 3 ماده 12 به وي تعلق نخواهد گرفت

تبصره _ در صورتيكه پذيرفته شدن عذر مستخدم موضوع اين ماده (موجه بودن عذر) توسط شهرداري از بابت ايام عدم حضور در محل خدمت حقوق و فوق العاده هاي مربوط به اين مدت به اوپرداخت نخواهد شد.

ماده 16 _ اوقات كار مستخدمين موقت شهرداري و سازمانهاي تابعه بهمان ترتيبي است كه در ماده 86 آيين نامه استخدامي شهرداريها مشخص گرديده و ساعات كار مستخدمين مزبور بر در هيچ مورداز حداقل ساعات كار قانوني كمتر نخواهد بود.

ماده 17 _ اشتغال مستخدم موقت در موسسات و شركتهاي طرف معامله با شهرداري يا سازمانهاي تابعه و وابسته ممنوع است

تبصره هرگاه مستخدم موقت بخواهد در غير ساعات كار در موسسات ديگري غير از موسسات موضوع اين ماده مشغول بكار شود بايد مراتب را با اطلاع شهرداري برساند.

ماده 18 _ تغيير شغل مستخدم موقت تا اصلاح قرار داده منعقده با رعايت اين مقررات بلامانع است

ماده 19 _ مفاد قرار داد استخدامي مستخدمين موقت كه بموجب مقررات قبلي به خدمت اشتغال دارند تا خاتمه قرار داد يا فسخ آن از لحاظ پرداخت وجوه تعيين شده در قرار داد بقوت خود باقياست ولي تمديد يا انعقاد قرار داد جديد از هرلحاظ تابع مفاد اين مقررات خواهد بود.

ماده 20 _ رسيدگي به تخلفات اداري مستخدمين موقت و تعيين مجازات آنان مشمول قانون رسيدگي

به تخلفات اداري و آيين نامه اجرايي آن مي باشد.

ماده 21 _ هرگونه تغييري در اين مقررات منوط به پيشنهاد وزارت كشور و موافقت سازمان اموراداري واستخدامي كشور خواهد بود.

ماده 22 _ از تاريخ اجراي اين مقررات شهرداريها و سازمانهاي مكلفند در استخدام مستخدمين موقت منحصرا طبق اين مقررات عمل نمايند.

ماده 23 _ اين مقررات مستند به بند "ب ماده 2 آيين نامه استخدامي شهرداريها مصوب 13/2/1368 هيات وزيران در 13 ماده و 15 تبصره تهيه وتصويب و با توجه به موافقت شماره 267/د- 24/1/70 سازمان امور اداري و استخدامي كشور از تاريخ 1/1/70 قابل اجرا است

آيين نامه حقوق و مزاياي شهرداران - مصوب 19/3/1370

ماده 1 _ حقوق شهرداران در سراسر كشور به استثناي شهردار تهران كه حقوق و مزاياي ماهيانه او بنابه پيشنهاد وزير كشور و تاييد رييس جمهور تعيين خواهد شد ، بر مبناي درجه بندي شهرداري ها به شرح زير محاسبه مي گردد:

ضريب ريالي * عددمبناي حقوق = حقوق شهردار

تبصره 1 _ اعداد مبناي حقوق شهرداران بر اساس درجه بندي شهرداري ها به شرح زير مي باشد وتغيير آنها موكول به پيشنهاد وزارت كشور و تصويب هيات وزيران مي باشد.

1 _ اعداد مبناي حقوق شهرداران ، مندرج در جدول تبصره (1) ماده (1) اين آيين نامه به از تاريخ 1/1/1378 به ميزان هفتاد درصد (70%) افزايش مي يابد.

تبصره 2 _ ضريب ريالي موضوع اين ماده معادل ضريب حقوقي مشمولين قانون استخدام كشوري مي باشد.

تبصره 3 _ تشخيص درجه شهرداري هاي جديدالتاسيس و تغيير درجه بندي شهرداري ها با تاييدسازمان امور اداري و استخدامي كشور و تصويب وزير كشور خواهد بود.

تبصره 4 _ وزارت كشور مي تواند به ازاي هر سال سابقه خدمت در سمت شهردار كه بعد ازتاريخ 22/11/1357) انجام شده باشد ، عدد مبناي حقوق

شهردار را تا (5%) افزايش دهد.

تبصره 5 _ براي جذب نيروهاي كارامدو متخصص جهت انتصاب به سمت شهردار ، وزارت كشورمي تواند در اين موارد عدد مبناي حقوق شهردار را تا (50%) تحت عنوان فوق العاده جذب افزايش دهد.

تبصره 6 _ تطبيق شهرداري هاي موجود با درجات (12) گانه موضوع تبصره (1) بر عهده وزارت كشور مي باشد.

تبصره 7 _ افرادي كه از وزارتخانه ها ، سازمان ها و ارگانهاي دولتي تابع قانون نظام هماهنگ پرداخت ، به صورت مأمور ، سمت شهردار را در شهرداري ها تصدي مي كنند مي توانند مبناي حقوق خود را بر اساس آخرين حقوق تعيين شده در وزارتخانه ، سازمان يا ارگان مربوط (بدون محاسبه فوق العاده شغل و ساير مزايا) انتخاب كنند در غير اين صورت مبناي حقوق آنان طبق مفاد اين آيين نامه تعيين مي شود.

تبصره 8 _ به شهرداراني كه خارج از ساعات اداري _ موضوع ماده (86) آيين نامه استخدامي شهرداري هاي سراسر كشور حضور فعال تري در امور شهر و شهرداري داشته باشند ، به تشخيص وزارت كشور ، ماهانه حداكثر تا ميزان شصت درصد حقوق شهردار _ موضوع اين ماده به عنوان فوق العاده جذب پرداخت مي شود.

ماده 2 _ چنانچه عمليات عمراني طي هر سال در دوره خدمت شهردار در شهر ، طبق برنامه هاي مصوب و در قالب موارد تاييد شده باشد فوق العاده اي تحت عنوان فوق العاده عمران كه به شرح زيرمحاسبه مي گردد ، ماهيانه و در حدود اعتبارات بودجه مصوب و مقررات موضوع ماده (68) قانون شهرداري ، حداكثر تا دو برابر حقوق موضوع ماده (1) اين آيين نامه به هنگام تفريغ بودجه شهرداري با تاييد وزارت كشور ، به شهردار قابل پرداخت مي باشد. (اعتبارات هزينه شده جهت اجراي عمليات عمراني در هر سال

* درصد فوق العاده عمران = فوق العاده عمران

تبصره _ درصد فوق العاده عمران موضوع اين ماده در مورد شهرداري هاي (12) گانه به شرح زيرمي باشد:

ماده 3 _ در صورتي كه شهرداري فاقد محل مسكوني براي سكونت شهردار باشد تا ميزان (20%)عدد مبناي حقوق موضوع تبصره (1) ماده 1) اين آيين نامه با اعمال ضريب ريالي موضوع تبصره 2) ماده (1) به عنوان حق مسكن به شهردار قابل پرداخت است

تبصره _ در صورتي كه شهرداري داراي محل مسكوني براي شهردار باشد به شرط استفاده شهرداراز محل مسكوني هر ماه به ميزان حداكثر ده درصد (10%) عدد مبناي حقوق موضوع تبصره 1) ماده 1) اين آييننامه با اعمال ضريب ريالي موضوع تبصره (2) ماده (1) بر اساس جداول هزينه استفاده از خانه هاي سازماني موضوع تصويب نامه شماره 22353/ت 246 ه مورخ 8/6/1371 به عنوان حق استفاده از مسكن سازماني از وي كسر خواهد شد.

ماده 4 _ در صورتي كه شهردار از مقررات بازنشستگي خاصي استفاده نمايد كسور مربوط به سهم اوهر ماه از حقوق وي كسر و پس از افزودن سهم كارفرما (شهرداري مجموع آن به صندوق بازنشستگي مربوط واريز مي گردد.

تبصره _ هرگاه شهردار از صندوق خاصي تبعيت ننمايد مشمول مقررات قانون تامين اجتماعي شده و هرماه حق بيمه مقرر از حقوق وي كسر و با افزودن سهم كارفرما (شهرداري مجموع آن را به صندوق تامين اجتماعي پرداخت خواهد شد.

ماده 5 _ شهرداري مكلف است همه ماهه معادل (3%) حقوق موضوع ماده يك اين آيين نامه را ازحقوق شهردار كسر و با افزودن عادل آن از بودجه شهرداري مجموع آن را در حساب سپرده خاصي به نام شهرداري نزد بانكي

كه شهرداري در آن داراي حساب است واريز نمايد تا پس از پايان تصدي سمت شهردار در آن شهرداري ، اصل و سود متعلقه به وي پرداخت گردد.

ماده 6 _ فوق العاده هاي بدي آب و هوا و محروميت از تسهيلات زندگي تا ميزاني كه براي مستخدمين ثابت شهرداري مقرر است بر اساس عدد مبناي حقوق موضوع تبصره 1 ماده (1) اين آيين نامه با اعمال ضريب ريالي موضوع تبصره (2) ماده (1) تعيين و به شهردار قابل پرداخت مي باشد.

تبصره _ كمك هزينه عايله مندي و اولاد به شهرداران بر اساس ماده (9) قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت _ مصوب 1370 _ پرداخت مي شود.

ماده 7 _ با پيشنهاد شوراي شهر و تاييد وزارت كشور (سازمان شهرداري هاي كشور9 به ازاي هرسال خدمت شهردار معادل يك ماه حقوق موضوع ماده (1) اين آيين نامه به عنوان پاداش از محل اعتبارات بودجه شهرداري ، به شهردار قابل پرداخت است و اگر خدمت شهردار كمتر از يك سال باشد به تناسب مدت خدمت پاداش دريافت خواهد نمود.

ماده 8 _ هزينه سفر و فوق العاده روزانه شهرداران در مأموريت مطابق مستخدمين ثابت شهرداري پرداخت خواهد شد. حداكثر مدت مأموريت هاي داخل و خارج از كشور براي شهردار در طول يك سال تقويمي نبايد از يك ماه تجاوز نمايد.

ماده 9 _ شهردار براي يك سال خدمت حق استفاده از يك ماه مرخصي با استفاده از حقوق وفوق العاده هاي مربوط را خواهد داشت

تبصره 1 _ تاريخ استفاده از مرخصي بنا به تقاضاي شهردار توسط شوراي اسلامي شهر تعيين خواهد شد ولي با تصميم شوراي مزبور ممكن است استفاده از مرخصي شهردار نتواند از مرخصي تقاضا شده استفاده نمايد تمام مرخصي مزبور ذخيره خواهد شد.

تبصره

2 _ چنانچه شهردار به اختيار از مرخصي استحقاقي خود استفاده ننمايد در هر سال فقط 15) روز آن ذخيره خواهد شد و در صورتي كه شهردار مايل به انتقال مرخصي ذخيره شده به موسسه متبوع خود نباشد مي تواند در پايان سمت شهرداري حقوق و فوق العاده هاي مربوط به ايام مرخصي ذخيره شده را از اعتبارات همان شهرداري دريافت نمايد.

تبصره 3 _ در صورتي كه خدمت شهردار كمتر از يك سال باشد به تناسب مدت خدمت استحقاق دريافت مرخصي را خواهد داشت

ماده 10 _ شهردار به ازاي هر يك سال خدمت ، حق استفاده از يك ماه مرخصي استعلاجي بادريافت حقوق و فوق العاده مربوط را خواهد داشت پرداخت حقوق و فوق العاده مربوط به ايام مرخصي استعلاجي شهردار موكول به تاييد بيماري وي از طرف پزشك معتمد شهرداري و موافقت شوراي شهر مي باشد.

تبصره _ هزينه معالجه شهردار كه از طريق سازمان تامين اجتماعي پرداخت نمي شود ، در صورت وجود اعتبار به شرط اينكه از ميزان يك ماه حقوق وي تجاوز ننمايد براساس گواهي پزشك معتمدشهرداري و با تصويب شوراي شهر پرداخت مي شود.

ماده 11 _ پرداخت حقوق و مزاياي شهردار بر اساس اين آيين نامه در صورت وجود اعتبار دربودجه مصوب شهرداري موكول به صدور حكم از طرف وزارت كشور (سازمان شهرداري هاي كشور) مي باشد و پرداخت هرگونه وجه ديگري به هر عنوان غير از موارد ذكر شده در اين آيين نامه به شهردار ، ممنوع است

ماده 12 _ اين تصويبنامه از تاريخ تصويب لازم الاجرا مي باشد و تصويب نامه هاي مورخ 18/12/1353 و 21/6/1356 و 19/4/1357 و كليه مقررات مغاير ملغي است

آيين نامه اجرايي شرايط احراز تصدي سمت شهردار - مصوب 11/6/1377 هيات وزيران

ماده 1 _ كساني را مي توان به سمت شهردار انتخاب نمود

كه داراي شرايط زير باشند:

1 _ تابعيت جمهوري اسلامي ايران

2 _ حتي المقدور متاهل و داراي حداقل (25) سال سن و (5) سال سابقه اجرايي در موقع انتخاب شدن

3 _ انجام خدمت وظيفه عمومي (دوره ضرورت يا داشتن معافيت دايم در زمان صلح

4 _ اعتقاد به مباني جمهوري اسلامي ايران و قانون اساسي

5 _ دارا بودن حسن شهرت

6 _ داشتن توانايي جسمي و روحي براي انجام كار.

7 _ نداشتن محكوميت كيفري كه مستلزم محروميت از حقوق اجتماعي باشد.

8 _ دارا بودن تحصيلات و تجربه به شرح زير:

9 _ حداقل تحصيلات كارشناسي (ليسانس براي شهرداريهاي درجه (1و6).

10 _ حداقل تحصيلات كارشناسي (ليسانس با گرايشهاي مشخص شده توسط وزارت كشور براي شهرداريهاي درجه (7 تا 10).

11 _ براي شهرداريهاي درجه (11 و 12) حداقل تحصيلات كارشناسي ارشد (فوق ليسانس باگرايشهاي مشخص شده توسط وزارت كشور.

تبصره 1 _ كساني كه دراي تحصيلات فوق ديپلم و پنج سال سابقه اجرايي _ كه حداقل (2) سال آن را در سمت شهردار و يا مديريت (سرپرستي و بالاتر) در وزارتخانه ها و موسسات دولتي و وابسته به دولت و شهرداريها خدمت كرده باشند _ يا داراي (4) سال تجربه در امور مربوط به شهرداري باشند نيز مي توانند عهده دار تصدي شهرداريهاي از درجه (1 تا 6) مي شوند.

تبصره 2 _ كساني كه داراي تحصيلات فوق ديپلم و پنج سال سابقه اجرايي و حداقل چهار سال سابقه كار و تجربه در سمت شهردار در شهرداري درجه (1تا6). و يا معاون شهردار در شهرداري درجه (7) به بالا يا مديريت (مديريت مياني به بالا) در وزارتخانه ها و موسسات دولتي و وابسته به دولت و شهرداريها باشند نيز مي توانند

تصدي شهرداريهاي درجه (7) تا (10) را عهده دار شوند.

تبصره 3 _ كساني كه داراي تحصيلات كارشناسي (ليسانس مندرج در رديف (2) بند ( ح ) ماده (1)اين آيين نامه با حداقل پنج سال پيشينه كار در سمت شهردار شهر درجه (7تا10) و بالاتر و يا معاون شهردار شهر درجه (11و12) و يا مديريت مياني به بالا وهمتراز آنها در وزارتخانه ها و موسسات دولتي و وابسته به دولت و شهرداريها باشند نيز مي توانند براي احراز سمت شهردار در شهرداريهاي درجه (11 و12) و تهران انتخاب شوند.

تبصره 4 _ انتخاب مقامات موضوع تبصره (2) ماده (1) قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت و همترازان آنها و همچنين معاونان استانداران و مديران كل ستادي حوزه عمراني وزارت كشور با داشتن مدرك تحصيلي كارشناسي با رشته هاي مندرج در رديف (2)بند ( ح ) ماده (1) اين آيين نامه و حداقل (2) سال سابقه خدمت در سمتهاي مذكور به سمت شهردار بلامانع است

تبصره 5 _ در صورتي كه اشخاص موضوع تبصره هاي بالا يكي از دوره هاي مكاتبه اي يا حضوري مياني شهرداري ، منطبق با دستورالعملهاي وزارت كشور را با موفقيت گذرانده باشند ، دوره مذكورمعادل يك سال تجربه در امور شهرداري و چنانچه دوره عالي مديريت شهرداري و مطابق بادستورالعمل هاي وزارت كشور را گذرانده باشند ، دوره مذكور معادل 5/1 سال تجربه در امورشهرداري براي آنان محسوب خواهد شد.

تبصره 6 _ منظور از درجه شهرداري در اين آيين نامه درجه بندي شهرداريها موضوع تبصره (1)ماده (1) آيين نامه حقوق ومزاياي شهرداران (موضوع تصويبنامه شماره 251/ت 111ه مورخ 1/4/1370 هيات وزيران مي باشد و در صورت اصلاح درجه شهرداريها در آيين نامه اجرايي يادشده مفاد اين آيين نامه متناسب با

آن اصلاح خواهد شد.

تبصره 7 _ كليه كساني كه در زمان تصويب اين آيين نامه در سمت شهردار مشغول انجام وظيفه بوده و از نظر تحصيلات و سوابق تجربي واجد شرايط لازم براي تصدي سمت شهردار در شهر مربوط نمي باشند تا زمان تصدي در سمت مذكور در آن شهر از شرايط تحصيلات و سوابق مذكور در اين آيين نامه معاف مي باشند وانتخاب آنان براي تصدي سمت شهردار در شهرداريهاي با همان درجه بلامانع است

تبصره 8 _ تشخيص همترازي مديريت و سرپرستي و نيز تجربه مديريت در بخش خصوصي به عهده وزارت كشور است

تبصره 9 _ شهردار بايد علاوه بر شرايط فوق به امور مالي و ذي حسابي با تشخيص وزارت كشوراشنا باشد و در غير اين صورت بايد در دوره توجيهي كه توسط وزارت ياد شده تشكيل مي شودشركت نمايد.

تبصره 10_ در موارد استثنا ، انتخاب شهردار از ميان افراد داراي مدرك تحصيلي ديپلم با تاييد وزيركشور بلامانع است

ماده 2 _ كسي كه به سمت شهردار انتخاب مي شود نبايد صاحب موسساتي باشد كه تمام يا بخشياز حوايج عمومي حوزه عمل شهرداري را تامين مي نمايد و همچنين نبايد در زمان تصدي اين سمت ، رييس با عضو هيات مديره يا مدير عامل شركتها و موسسات مذكور باشد. شهردار حق ندارددر معاملات و قرار دادهايي كه يك طرف آن شهرداري يا يكي از موسسات تابعه و يا وابسته به آن است بطور مستقيم يا غير مستقيم ذي نفع باشد.

تبصره _ عضويت شهردار در هيات مديره و مجمع عمومي و يا شوراي شركتها و سازمانهاي وموسساتي كه وابسته و يا تابع شهرداريها و نيز موسسات عمومي ، اعم از دولتي و غير دولتي

كه شهرداري در آنها صاحب سهم باشد و يا حضور شهردار در سمتهاي مذكور در اين گونه موسسان كه بنابه تصويب شوراي اسلامي شهر ضروري تشخيص داده شود از شمول معاد اين ماده مستثني است

ماده 3 _ شهردار بايد از تاريخ اشتغال به كار تا زماني كه در اين سمت انجام وظيفه مي نمايد در داخل محدوده قانوني شهر ساكن باشد. شهرداري مكلف است برابر دستورالعمل وزارت كشور شرايط مناسب جهت تحقق مفاد اين ماده را براي شهردار فراهم سازد.

ماده 4 _ شوراي اسلامي شهر به محض آن كه از فقدان يكي از شرايط مندرج در بندهاي وتبصره هاي ذيل ماده (1) و مواد (2)و(3) اين آيين نامه در شهردار منتخب خود مطلع شود بايد دراولين جلسه عادي يا فوق العاده كه با حضور شهردار تشكيل مي شود به موضوع رسيدگي و تشخيص خود را اعم از صحت يا سقم مطلب به مرجع صدور حكم انتصاب اعلام نمايد ، مرجع صدور حكم انتصاب پس ازبررسي موضوع ، درصورت صحت فقدان هريك ازشرايط ، حكم انتصاب راملغي مي نمايد.

ماده 5 _ در صورتي كه شهردار از بين كارگزاران شهرداريها و موسسات و سازمانهاي تابعه و وابسته آنها و يا وزارتخانه ها و يا موسسات و شركتهاي دولتي تابع و وابسته به دولت انتخاب شود ، پس ازخاتمه دوره خدمت با رعايت مقررات استخدامي مربوط ، به سازمان محل خدمت اوليه خودبرگشت داده مي شود و چنانچه از بين كارگزاران انتخاب نشده باشد ، وزارت كشور و شهرداريها درقبال او هيچگونه تعهد استخدامي ندارند.

تبصره 1 _ شهردار خاتمه خدمت يافته ، مي تواند ضمن داشتن شرايط استخدام موضوع ماده (6)اصلاحي آيين نامه استخدامي شهرداري تهران (موضوع تصويبنامه شماره 17570/ت مورخ 2/3/1368) در صورت دار بودن شرايط زير ، ظرف يكسال

از تاريخ خاتمه خدمت و يا صدور حكم قطعي برايت درخواست استخدام به شهرداري تسليم نمايد كه در اين صورت از شروط امتحان ومسابقه موضوع ماده (7) اصلاحي آيين نامه ياد شده معاف خواهد بود.

1 _ فاقد هرگونه ارتباط و تعهد استخدامي با موسسات مذكور در ماده (5) اين آيين نامه باشد.

2 _ خدمت وي به علت استعفا يا اتمام دوره قانوني خدمت (4) سال خاتمه يافته باشد.

3 _ حداقل دوسال متوالي يا چهار سال متناوب داراي سابقه خدمت مورد پذيرش وزارت كشور درسمت شهردار باشد.

4 _ در صورت تعليق از خدمت طبق مقررات قانوني دراي حكم قطعي برايت از مراجع صالح قضايي باشد.

وزارت كشور مي تواند پس از تامين اعتبار در اولين بودجه ، اصلاح بودجه يا متمم بودجه ، مطابق مدرك تحصيلي وي ، تحت عناوين (كارشناس ، كمك كارشناس و كاردان با موافقت سازمان امور اداري و استخدامي كشور نسبت به ايجاد پست سازماني مناسب براي وي در يكي ازشهرداريهاي سراسر كشور اقدام نمايد. پس از ترك پست مذكور توسط شاغل به هر عنوان ، پست يادشده حذف مي شود.

تبصره 2 _ اجراي مفاد تبصره يك در مورد شهرداراني كه مطابق مفاد ماده (73) قانون موضوع اين آيين نامه از كار بركنار شده اند ، ظرف مهلت مذكور منوط به تصويب شوراي اسلامي شهر است

ماده 6 _ نظارت برحسن اجراي اين آيين نامه برعهده وزارت كشور است

معاون او رييس جمهور _ حسن حبيبي

اصلاحيه تصويب نامه موضوع تبصره الحاقي به ماده (27) آيين نامه استخدامي شهرداريهاي كشور - 1380

هيات وزيران در جلسه مورخ 18/6/1380 با توجه به نظر رييس مجلس شوراي اسلامي ، موضوع نامه شماره 3413ه /ب مورخ 8/5/1380 تصويب نمود:

1 _ در تصويبنامه شماره 19036/ت 18863 ه مورخ 9/2/1378، موضوع

تبصره الحاقي به ماده 27) آيين نامه استخدامي شهرداريهاي كشور ، عبارت ( تا حدي كه مغاير قانون نظام هماهنگ پرداخت نباشد ) بعد از عبارت ( و بر اساس آيين نامه حقوق و مزاياي شهرداران و تغييرات بعدي آن ) اضافه مي گردد.

2 _ اين تصويب نامه جانشين تصويب نامه شماره 56686/ت 23996 ه مورخ 10/12/1379مي گردد.

معاون اول رييس جمهور _ محمدرضا عارف

اصلاحيه آيين نامه استخدامي كاركنان شهرداريهاي كشور – مصوب 1382

نظر به اينكه در ماده (10) آيين نامه استخدامي كاركنان شهرداريهاي كشور، موضوع تصويب نامه شماره 64018/ت25342ه- مورخ 14/12/1381 كه براساس طرح تصويب نامه پيشنهادي تنظيم و ابلاغ شده است، عبارت «يك چهلم حقوق و مزاياي شهردار مربوط» به اشتباه «يك چهلم حقوق و مزاياي مستخدمان شهرداري مركز استان» تحرير شده است، مراتب جهت اصلاح اعلام مي شود.

دبير هيات دولت - عبدا... رمضان زاده

صنوف و اماكن عمومي

لايحه قانوني راجع به نحوه واگذاري اماكن و ميادين و غرفه ها بمنظور ايجاد تسهيل در تهيه و توزيع ميوه و

ماده واحده _ شهرداري تهران مي تواند بمنظور تسهيل در تهيه و توزيع ميوه و تره بار و فرآورده هاي كشاورزي مورد مصرف مردم و كوتاه كردن دست واسطه ها از طريق ايجاد ارتباط مستقيم بين توليدكنندگان و مصرف كنندگان كليه اماكن و ميادين و غرفه ها كه توسط شهرداري ايجاد شده يا بشود را بصورت نمايندگي منحصرا به اشخاص حقيقي يا حقوقي توليدكننده واگذار نمايد. اين قبيل اماكن و ميادين و غرفه ها مشمول مقررات قانون روابط موجر و مستاجر نبوده و حقوق استيجاري و كسب و پيشه براي متصرفين يا متصديان آنها ايجاد نخواهد كرد و هر موقع كه شهرداري لازم بداند مي تواند با توجه بشرايط واگذاري نمايندگي محل را تصرف كند و هرگاه اشيا متعلق به متصرف در آن باشد شهرداري آن را به محل ديگري منتقل خواهد كرد.

مقررات اين ماده واحده شامل اماكني كه قبلا بمنظور فوق به اشخاص حقيقي يا حقوقي كه بدون تنظيم قرارداد واگذار گرديده است نيز خواهد بود.

تبصره 1 _ شهرداريهاي ساير شهرها نيز مشمول مفاد اين قانون مي باشند.

تبصره 2 _ در واگذاري غرفه ها با شرايط يكسان رزمندگان و خانواده هاي شهدا و آزادگان وجانبازان و اتحاديه ها و شركتهاي تعاوني توليدي محصولات و فرآورده هاي كشاورزي _ دامي _طيور و آبزيان اولويت

دارند.

تبصره 3 _ آيين نامه اجرائي و شرايط واگذاري نمايندگي و مدت و نحوه استفاده از محلهاي مزبورتوسط وزارت كشور با هماهنگي وزارتخانه هاي كشاورزي ، جهاد سازندگي و بازرگاني تهيه و به تصويب هيأت وزيران خواهد رسيد.

قانون نظام صنفي كشور - مصوب 24/12/1382
فصل اول _ تعاريف ( ماده 1 تا 11 )

ماده 1 _ نظام صنفي قواعد و مقرراتي است كه امور مربوط به سازمان ، وظايف ، اختيارات ، حدود و حقوق افراد و واحدهاي صنفي را طبق اين قانون تعيين مي كند.

ماده 2 _ فرد صنفي : هر شخص حقيقي يا حقوقي كه در يكي از فعاليت هاي صنفي اعم از توليد، تبديل خريد، فروش توزيع خدمات و خدمات فني سرمايه گذاري كند و به عنوان پيشه ور و صاحب حرفه و شغل آزاد، خواه به شخصه يا با مباشرت ديگران محل كسبي داير يا وسيله كسبي فراهم آورد و تمام يا قسمتي از كالا، محصول يا خدمات خود را به طور مستقيم يا غيرمستقيم و به صورت كلي يا جزيي به مصرف كننده عرضه دارد، فرد صنفي شناخته مي شود.

تبصره _ صنوفي كه قانون خاص دارند، از شمول اين قانون مستثني هستند.

ماده 3 _ واحد صنفي : هر واحد اقتصادي كه فعاليت آن در محل ثابت يا وسيله سيار باشد و توسط فرد يا افراد صنفي با اخذ پروانه كسب داير شده باشد، واحد صنفي شناخته مي شود.

تبصره 1 _ فعاليت واحدهاي صنفي سيار در محل ثابت با اخذ پروانه كسب براي همان محل بلامانع است

تبصره 2 _ اماكني كه طبق ضوابط مصوب كميسيونهاي نظارت واجد شروط لازم جهت استقرار چند واحد صنفي باشند، مي توانند به عنوان محل ثابت كسب به وسيله يك يا چند فرد صنفي ، پس از اخذ پروانه كسب از اتحاديه يا اتحاديه هاي

ذي ربط ، مورداستفاده قرارگيرند.

تبصره 3 _ دفاتري كه خدماتي به واحدهاي صنفي سيار مي دهند، واحد صنفي محسوب مي شوند.

ماده 4 _ صنف : آن گروه از افراد صنفي كه طبيعت فعاليت آنان از يك نوع باشد، تشكيل يك صنف را مي دهند. صنوف مشمول اين قانون با توجه به نوع فعاليت آنها به چهار گروه توليدي ، خدمات فني ، توزيعي يا خدماتي تقسيم مي شوند.

ماده 5 _ پروانه كسب : مجوزي است كه طبق مقررات اين قانون به منظور شروع و ادامه كسب و كار يا حرفه به فرد يا افراد صنفي براي محل مشخص يا وسيله كسب معين داده مي شود.

ماده 6 _ پروانه تخصصي و فني گواهينامه اي است كه بر داشتن مهارت انجام دادن كارهاي تخصصي يا فني دلالت دارد و به وسيله مراجع ذي صلاح صادر مي شود.

ماده 7 _ اتحاديه : شخصيتي حقوقي است كه از افراد يك يا چند صنف كه داراي فعاليت يكسان يا مشابه اند، براي انجام دادن وظايف و مسووليت هاي مقرر در اين قانون تشكيل مي گردد.

ماده 8 _ مجمع امور صنفي : مجمعي است كه از نمايندگان منتخب اعضاي هيات مديره اتحاديه هاي صنفي هر شهرستان براي انجام دادن وظايف و مسووليت هاي مقرر در اين قانون تشكيل مي شود.

ماده 9 _ شوراي اصناف كشور : شورايي است كه از نمايندگان هيات رييسه مجامع امورصنفي شهرستانهاي كشور با هدف تقويت مباني نظام صنفي در تهران تشكيل مي گردد.

ماده 10 _ كميسيون نظارت : كميسيوني است كه به منظور برقراري ارتباط و ايجاد هماهنگي بين اتحاديه ها و مجامع امور صنفي با سازمانها و دستگاههاي دولتي در راستاي وظايف و اختيارات آنها و همچنين نظارت بر اتحاديه ها و مجامع امور

صنفي هر شهرستان تشكيل مي شود.

ماده 11 _ هيات عالي نظارت :

هياتي است كه به منظور تعيين برنامه ريزي هدايت ايجاد هماهنگي و نظارت بر كليه اتحاديه ها، مجامع امور صنفي شوراي اصناف كشور و كميسيونهاي نظارت تشكيل مي گردد و بالاترين مرجع نظارت بر امور اصناف كشور است

فصل دوم _ فرد صنفي ( ماده 12 تا 20 )

ماده 12 _ افراد صنفي موظفند قبل از تاسيس هر نوع واحد صنفي يا اشتغال به كسب و حرفه نسبت به اخذ پروانه كسب اقدام كنند.

تبصره 1 _ آيين نامه صدور پروانه كسب طبق مفاد اين قانون ظرف سه ماه از تاريخ تصويب اين قانون توسط دبيرخانه هيات عالي نظارت با كسب نظر وزارتخانه هاي كشور، بهداشت درمان و آموزش پزشكي و اداره كل نظارت بر اماكن عمومي ناجا و مجامع امور صنفي مراكز استانها تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

تبصره 2 _ كليه دستگاههايي كه اتحاديه ها براي صدور پروانه كسب از آنها استعلام ميكنند، موظفند ظرف مدت پانزده روز از تاريخ دريافت استعلام نظر قطعي و نهايي خود را اعلام دارند. عدم اعلام نظر در مهلت مقرر به منزله نظر مثبت است

تبصره 3 _ صدور بيش از يك پروانه كسب براي هر فرد صنفي واجد شروط قانوني براي يك يا چند محل كسب بلامانع است

تبصره 4 _ درصورتيكه چندنفر، يك واحدصنفي را به صورت مشترك اداره كنند، به طور مشترك مسووليت امور واحد را عهده دار خواهند بود.

تبصره 5 _ تمديد اعتبار پروانه كسب هر ده سال يكبار الزامي است

ماده 13 _ صدور پروانه كسب براي مشاغل تخصصي و فني مستلزم اخذ پروانه تخصصي و فني از مراجع ذيربط به وسيله متقاضي است اگر متقاضي واجد شروط

لازم براي اخذ پروانه تخصصي و فني نباشد، حضور يك نفر شاغل دارنده پروانه تخصصي و فني در واحد صنفي براي صدور پروانه كسب مشروط ، به نام متقاضي كافي است

تبصره _ انواع مشاغل تخصصي و فني به شرح آيين نامه اي خواهد بود كه توسط دبيرخانه هيات عالي نظارت و با هماهنگي وزارتخانه ها و سازمانهاي ذيربط و نظرخواهي از مجامع امور صنفي مراكز استانها تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهدرسيد.

ماده 14 _ افراد صنفي مكلفند در هر سال عوارض كسب و پيشه حق عضويت اتحاديه (درصورت عضويت و ماليات خود را بپردازند.

ماده 15 _ افراد صنفي عرضه كننده كالاها و خدمات مكلفند با الصاق برچسب روي كالا، يا نصب تابلو در محل كسب يا حرفه قيمت واحد كالا يا دستمزد خدمت را به طور روشن و مكتوب و به گونه اي كه براي همگان قابل رويت باشد، اعلام كنند.

تبصره 1 _ هر فرد صنفي در مقابل دريافت بها، اجرت يا دستمزد بايد صورتحسابي شامل نام و نشاني واحد صنفي ، تاريخ ، مبلغ دريافتي و نوع و مشخصات كالاهاي فروخته شده يا خدمات انجام شده را به مشتري تسليم دارد.

تبصره 2 _ مجمع امور صنفي ميتواند با تصويب كميسيون نظارت مركز استان بعضي از صنوف يا مشاغل را تا مبلغي معين يا برخي ديگر را كه دادن صورتحساب براي آنها مشكل است از دادن صورتحساب معاف كند.

تبصره 3 _ افراد صنفي كه كالاهاي خود را به صورت كلي عرضه ميدارند بايد از صورتحسابهاي چاپ شده استفاده كنند و مشخصات خريدار را نيز در آن بنويسند.

تبصره 4 _ فرد صنفي ، مسوول انطباق كيفيت و كميت هر نوع كالاي

عرضه شده يا خدمت ارايه گرديده با وجه يا اجرت دريافتي مندرج در صورتحساب است

ماده 16 _ صاحبان اماكن عمومي به تشخيص مجمع امور صنفي و تصويب كميسيون نظارت مكلفند :

الف _ فهرست قيمت غذا و مواد غذايي را كه براي مصرف مشتريان ارايه ميشود در برگه هاي مخصوص تهيه و در دسترس مشتريان قراردهند و برمبناي آن صورتحساب به مشتري تسليم دارند.

ب _ نرخ اغذيه و مواد غذايي خود را در تابلو مخصوص در محل كسب به قسمي كه در معرض ديد همگان باشد نصب كنند.

ماده 17 _ افراد صنفي مكلفند قوانين و مقررات جاري كشور، از جمله قوانين و مقررات صنفي ، انتظامي ، بهداشتي ، ايمني ، حفاظت فني و زيباسازي محيط كار و دستورالعمل هاي مربوط به نرخ گذاري كالاها و خدمات را كه از سوي مراجع قانوني ذيربط ابلاغ ميگردد، رعايت و اجرا كنند.

تبصره 1 _ افراد صنفي مكلفند پيش از به كارگيري كساني كه براي انجام دادن خدمات به منازل و اماكن مراجعه ميكنند، مراتب را به اتحاديه اطلاع دهند تا اتحاديه پس از اخذ نظر نيروي انتظامي ، نسبت به صدور كارت شناسايي عكس دار با درج تخصص اقدام لازم را به عمل آورد.

تبصره 2 _ افراد صنفي مجاز نيستند براي جلب مشتري درباره محصولات كالاها يا خدمات برخلاف واقع تبليغ كنند. درغير اين صورت طبق ماده 68) اين قانون با آنها رفتار خواهدشد.

ماده 18 _ درصورتيكه دارنده پروانه كسب بخواهد پروانه خود را به ديگري واگذاركند، بايد درخواست كتبي خود را به اتحاديه تسليم دارد. اتحاديه درصورت واجد شروط قانوني بودن فرد معرفي شده و با رعايت ساير مقررات پروانه كسب متقاضي را

باطل و پروانه جديدي به نام فرد معرفي شده صادر ميكند.

ماده 19 _ درصورتيكه دارنده پروانه كسب محجور شود، قيم ميتواند با رعايت غبطه محجور و طبق مقررات اين قانون نسبت به اداره يا انتقال واحد صنفي اقدام كند.

ماده 20 _ درصورت فوت صاحب پروانه كسب حقوق متعارف ناشي از واحد صنفي متعلق به ورثه است چنانچه ورثه يا نماينده قانوني آنها مايل باشند، درصورت دارا بودن شروط فردي، ميتوانند ظرف مدت دو سال نسبت به اخذ پروانه كسب با رعايت مقررات اقدام كنند. پس از انقضاي مهلت مقرر پروانه متوفي از درجه اعتبار ساقط است

فصل سوم _ اتحاديه ها ( ماده 21 تا 31 )

ماده 21 _ در هر شهرستان كه واحدهاي صنفي با فعاليت هاي شغلي مشابه يا همگن وجود داشته باشد، افراد صنفي با رعايت اين قانون مبادرت به تشكيل اتحاديه مي كنند.

تبصره 1 _ اتحاديه داراي شخصيت حقوقي و غيرانتفاعي است و پس از ثبت در وزارت بازرگاني رسميت مي يابد.

تبصره 2 _ حدنصاب تعداد واحدهاي صنفي براي تشكيل يك اتحاديه در كشور به شرح زير است

الف _ در تهران 300 واحد

ب _ در شهرستانهاي با بيش از دو ميليون نفر جمعيت 200 واحد

ج _ در شهرستانهاي داراي بيش از يك ميليون نفر و كمتر از دو ميليون نفر جمعيت 150 واحد

د _ در شهرستانهاي داراي بيش از پانصد هزار نفر و كمتر از يك ميليون نفر جمعيت 100 واحد

ه_ _ در شهرستانهاي با كمتر از پانصد هزار نفر جمعيت 50 واحد

تبصره 3 _ كميسيون نظارت هر شهرستان موظف است ظرف سه ماه از تاريخ تصويب اين قانون نسبت به ادغام اتحاديه هايي كه تعداد واحدهاي صنفي تحت پوشش آنها كمتر از نصابهاي تعيين

شده است اقدام كند.

تبصره 4 _ اگر تشكيل اتحاديه واحد براي تمامي شهرها يا بخشهاي هر شهرستان به تشخيص كميسيون نظارت مركز استان ممكن نباشد، شيوه اداره امور واحدهاي صنفي آن شهرها يا بخشها تابع آيين نامه اي خواهد بود كه به وسيله دبيرخانه هيات عالي نظارت تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

تبصره 5 _ اگر تشكيل اتحاديه اي از واحدهاي صنفي يك شهرستان كه تعدادشان به نصاب مقرر جهت تشكيل اتحاديه نرسيده است به تشخيص كميسيون نظارت مركز استان لازم باشد، درصورت تصويب هيات عالي نظارت اتحاديه اي با همان تعداد واحدهاي موجود تشكيل خواهد شد.

تبصره 6 _ اگر تشكيل اتحاديه اي در مركز استان از واحدهاي صنفي موجود در شهرستانهاي همان استان به تشخيص كميسيون نظارت مركز استان لازم باشد، درصورت تصويب هيات عالي نظارت اتحاديه اي در مركز استان تشكيل خواهد شد. اين اتحاديه مانند ساير اتحاديه هاي موضوع اين ماده تلقي خواهد شد.

تبصره 7 _ اگر تشكيل اتحاديه اي از واحدهاي صنفي سراسر كشور لازم باشد، با تاييد وزيربازرگاني اتحاديه كشوري تشكيل خواهد شد. اين اتحاديه نيز مانند ديگر اتحاديه هاي موضوع اين ماده خواهد بود.

ماده 22 _ اتحاديه ها توسط هيات مديره منتخب اعضاي اتحاديه اداره مي شوند. تعداد اعضاي اين هيات پنج نفر اصلي و دو نفر علي البدل براي اتحاديه هاي داراي كمتر از هزار واحد صنفي عضو و هفت نفر اصلي و سه نفر علي البدل براي اتحاديه هاي داراي بيش از هزار واحد صنفي عضو خواهد بود.

تبصره 1 _ مدت خدمت و مسووليت اعضاي هيات مديره اتحاديه ها از تاريخ انتخاب چهار سال تمام خواهد بود. اعضاي هيات مديره با راي مخفي و مستقيم اعضاي اتحاديه انتخاب مي شوند.

انتخاب مجدد افراد عضو هيات مديره در ادوار بعد بلامانع است

تبصره 2 _ كميسيون نظارت هر شهرستان موظف است شش ماه قبل از پايان هر دوره هيات مديره مقدمات برگزاري انتخابات را فراهم آورد.

تبصره 3 _ انتخابات اتحاديه ها در دور اول با حضور حداقل يك سوم اعضا و در دور دوم با حضور حداقل يك چهارم اعضا رسميت مي يابد. درصورت برگزار نشدن انتخابات در دور دوم تا انتخاب هيات مديره جديد، كميسيون نظارت مكلف است با تشكيل هيات سرپرستي از بين اعضاي همان صنف كه توسط مجمع امور صنفي معرفي مي گردند، افراد واجد شروط قانوني را براي اداره امور اتحاديه به طور موقت منصوب كند. آيين نامه انتخابات اتحاديه ها توسط دبيرخانه هيات عالي نظارت با نظرخواهي از مجامع امور صنفي مراكز استانها ظرف دو ماه از تاريخ تصويب اين قانون تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

تبصره 4 _ درصورتي كه بر اثر استعفا، عزل فوت بيماري حجر يا محروميت از حقوق اجتماعي عضو يا اعضايي از هيات مديره با وجود جايگزيني اعضاي علي البدل آن هيات از نصاب اين ماده خارج شود، كميسيون نظارت مكلف است ظرف شش ماه نسبت به برگزاري انتخابات براي تعيين اعضاي جايگزين اقدام كند. تا انجام انتخابات افرادي از اعضاي همان صنف كه واجد شروط قانوني براي اداره امور اتحاديه باشند، توسط مجمع امور صنفي معرفي مي گردند تا پس از تصويب كميسيون نظارت به عنوان اعضاي جايگزين به عضويت اصلي يا علي البدل هيات مديره منصوب شوند. اگر كمتر از دو سال از مدت ماموريت هيات مديره مانده باشد، مدت ماموريت اعضاي جايگزين تا پايان مدت ماموريت هيات مديره

ادامه خواهد يافت

تبصره 5 _ افراد منصوب شده موضوع تبصره هاي 3) و (4) اين ماده داراي كليه اختيارات حقوق و تكاليف هيات مديره به استثناي عضويت در هيات رييسه مجمع امور صنفي خواهند بود.

ماده 23 _ هيات مديره اتحاديه ها از ميان خود يك نفر را به عنوان رييس يك نفر را به عنوان نايب رييس يك نفر را به عنوان بازرس يك نفر را به عنوان خزانه دار و يك نفر را به عنوان دبير انتخاب مي كند. انتخاب مجدد اين افراد بلامانع خواهد بود. رييس هيات مديره علاوه بر دعوت از اعضا، اداره جلسات و ابلاغ مصوبات به عنوان نماينده اتحاديه در مجمع امور صنفي شهرستان نيز شناخته مي شود. رييس هيات مديره بالاترين مقام اجرايي اتحاديه محسوب مي گردد. در غياب رييس نايب رييس وظايف و اختيارات وي را برعهده مي گيرد.

تبصره _ در اتحاديه هايي كه تعداد اعضاي هيات مديره آن هفت نفر است دو نفر نايب رييس و دو نفر بازرس خواهند بود.

ماده 24 _ هيات مديره هر اتحاديه مكلف است از خدمات يك نفر، كه داراي حداقل مدرك كارشناسي باشد، به صورت تمام وقت به عنوان مدير اجرايي استفاده كند. در شهرستانهاي داراي كمتر از يك ميليون نفر جمعيت به كارگيري افراد ديپلمه به عنوان مدير اجرايي بلامانع است مدير اجرايي مجري مصوبات هيات مديره و منتخب آن است و با جايگزين شدن هيات مديره جديد مستعفي تلقي مي گردد. استفاده از خدمات همان مدير در ادوار بعد بلامانع است

ماده 25 _ درصورت نياز، كميسيون نظارت مركز استان بنا به درخواست اكثريت نسبي اتحاديه هاي صنفي شهرستانهاي همان استان با نظرخواهي از مجمع امور صنفي مركز استان نسبت به

تشكيل مجمع استاني براي اتحاديه هاي آن استان اقدام خواهد كرد. اين مجمع متشكل از نمايندگان هيات مديره اتحاديه هاي شهرستانها خواهدبود و به منظور تبادل نظر درخصوص مشكلات و امور صنفي ارايه پيشنهاد و برقراري ارتباط و هماهنگي هاي لازم با مراجع و مراكز ذي ربط تشكيل مي شود.

تبصره _ تعداد نمايندگان هر شهرستان به ازاي هر پنج اتحاديه يك نفر خواهد بود كه با راي روساي اتحاديه ها انتخاب خواهند شد. مدت ماموريت اعضاي هيات مديره مجمع استاني دو سال است

ماده 26 _ هرگاه شخصي بخواهد فعاليتي صنفي را آغاز كند، ابتدا بايد به اتحاديه ذي ربط مراجعه و تقاضاي كتبي خود را تسليم و رسيد دريافت دارد. اتحاديه مكلف است در چارچوب مقررات نظر خود را مبني بر رد يا قبول تقاضا حداكثر ظرف پانزده روز با احتساب ايام غيرتعطيل رسمي به صورت كتبي به متقاضي اعلام كند. عدم اعلام نظر درمدت ياد شده به منزله پذيرش تقاضا محسوب مي گردد. درصورت قبول تقاضا توسط اتحاديه متقاضي بايد از آن تاريخ ظرف حداكثر سه ماه مدارك مورد نياز اتحاديه را تكميل كند و به اتحاديه تسليم دارد. در غير اين صورت متقاضي جديد محسوب خواهد گرديد. اتحاديه موظف است پس از دريافت تمام مدارك لازم و با رعايت ضوابط ظرف پانزده روز نسبت به صدور پروانه كسب و تسليم آن به متقاضي اقدام كند. همچنين متقاضي پروانه كسب موظف است از تاريخ دريافت پروانه كسب ظرف شش ماه نسبت به افتتاح محل كسب اقدام كند.

تبصره 1 _ چنانچه اتحاديه درخواست متقاضي پروانه كسب را رد كند يا از صدور پروانه كسب استنكاف ورزد، بايد مراتب را با ذكر دلايل مستند به طور

كتبي به متقاضي اعلام كند. درصورتي كه متقاضي به آن معترض باشد، مي تواند اعتراض كتبي خود را ظرف بيست روز از تاريخ دريافت پاسخ به مجمع امور صنفي ذي ربط تسليم دارد.

مجمع امور صنفي مكلف است طي پانزده روز به اعتراض متقاضي رسيدگي و نظرنهايي خود را براي اجرا به اتحاديه مربوط اعلام كند.

تبصره 2 _ درصورتي كه اتحاديه يا متقاضي به نظر مجمع امور صنفي معترض باشند مي توانند ظرف بيست روز از زمان ابلاغ نظر مجمع امور صنفي اعتراض خود را نسبت به نظر مجمع مذكور به كميسيون نظارت منعكس كنند. كميسيون نظارت مكلف است ظرف يك ماه نظر خود را اعلام دارد. نظر كميسيون نظارت در اين مورد معتبر و قابل اجرا است مگر آن كه هيات عالي نظارت نظر كميسيون نظارت را ظرف يك ماه پس از دريافت اعتراض نقض كند. دراين صورت نظر هيات عالي نظارت قطعي و لازمالاجرا است درصورت اعتراض هر يك از طرفين مي توانند به مراجع ذي صلاح قضايي مراجعه كنند.

تبصره 3 _ براي صنوفي كه تعداد آنها به حد نصاب نرسيده است يا فاقد اتحاديه هستند، پروانه كسب ازطريق اتحاديه همگن بنا به تشخيص كميسيون نظارت صادر خواهد شد.

تبصره 4 _ واحدهاي صنفي كه به عنوان آلاينده يا مزاحم نقل مكان داده مي شوند، همچنان عضو اتحاديه اي كه بوده اند خواهندماند، حتي اگر در محدوده جغرافيايي جديدي قرار گيرند.

ماده 27 _ محل داير شده به وسيله هر شخص حقيقي يا حقوقي كه پروانه كسب دايم يا موقت براي آن صادر نشده باشد، با اعلام اتحاديه راسا ازطريق نيروي انتظامي پلمب مي گردد.

تبصره 1 _ قبل از پلمب محل داير شده از ده تا بيست روز به

دايركننده مهلت داده مي شود تا كالاهاي موجود در محل را تخليه كند.

تبصره 2 _ كساني كه پلمب يا لاك و مهر محل هاي تعطيل شده در اجراي اين قانون را بشكنند و محل هاي مزبور را به نحوي از انحا براي كسب مورد استفاده قرار دهند، به مجازات هاي مقرر در قانون مجازات اسلامي محكوم خواهند شد.

تبصره 3 _ پرداخت عوارض توسط اشخاص موضوع اين ماده موجب احراز هيچ يك از حقوق صنفي نخواهد شد.

ماده 28 _ واحد صنفي تنها درموارد زير پس از گذرانيدن مراحل مندرج در آيين نامه اي كه به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد، به طور موقت از يك هفته تا شش ماه تعطيل مي گردد:

الف _ اشتغال به شغل يا مشاغل ديگر در محل كسب غير از آنچه در پروانه كسب قيد گرديده يا كميسيون نظارت مجاز شمرده است

ب _ تعطيل محل كسب بدون دليل موجه حداقل به مدت پانزده روز براي آن دسته از صنوفي كه به تشخيص هيات عالي نظارت موجب عسر و حرج براي مصرف كننده مي شود.

تبصره _ تشخيص موجه بودن دليل با مجمع امور صنفي است

ج _ عدم پرداخت حق عضويت به اتحاديه براساس ضوابطي كه در آيين نامه مصوب كميسيون نظارت تعيين شده است

د _ عدم اجراي مصوبات و دستورات قانوني هيات عالي و كميسيون نظارت كه به وسيله اتحاديه ها به واحدهاي صنفي ابلاغ شده است

تبصره _ تشخيص عدم اجرا بر عهده مجمع امور صنفي است

ه_ _ عدم اجراي تكاليف واحدهاي صنفي به موجب اين قانون

تبصره 1 _ تعطيل موقت واحد صنفي با اعلام اتحاديه راسا از طريق نيروي انتظامي به عمل ميايد.

تبصره 2 _ هر فرد صنفي كه واحد

كسب وي تعطيل مي شود مي تواند به كميسيون نظارت شكايت كند. نظر كميسيون نظارت كه حداكثر ظرف دو هفته اعلام خواهد شد، لازمالاجرا است درصورت اعتراض فرد صنفي مي تواند به مراجع ذي صلاح قضايي مراجعه كند.

تبصره 3 _ جبران خسارات وارد شده به واحد صنفي دراثر تعطيل غيرموجه با مجوز اتحاديه يا مراجع ديگر، به استناد نظر كميسيون نظارت برعهده دستوردهنده است

ماده 29 _ اتحاديه ها مي توانند وصول ماليات ، عوارض و هزينه خدمات وزارتخانه ها ، شهرداريها و سازمانهاي وابسته به دولت را طبق مقررات و قوانين جاري عهده دار شوند و مبالغ وصول شده بابت ماليات عوارض يا هزينه خدمات را ظرف يك هفته به حساب قانوني دستگاه مربوطه واريز كنند. مبلغ كارمزد توافق شده ازسوي طرف توافق به حساب اتحاديه ها واريز مي گردد.

ماده 30 _ وظايف و اختيارات اتحاديه ها عبارت است از:

الف _ ارايه پيشنهاد براي تهيه تنظيم يا تغيير ضوابط صدور پروانه كسب و انواع پروانه هاي لازم براي مشاغل به مجمع امور صنفي

ب _ اجراي مصوبات و بخشنامه هاي هيات عالي نظارت و كميسيون نظارت كه درچارچوب اين قانون به اتحاديه ها ابلاغ مي گردد.

تبصره _ مجمع امور صنفي موظف است مصوبات و بخشنامه هاي هيات عالي نظارت و كميسيون نظارت را ظرف پنج روز از تاريخ دريافت به اتحاديه ها ابلاغ كند. پس از انقضاي اين مهلت دبيرخانه هيات عالي نظارت و كميسيون نظارت مي توانند بي واسطه مصوبات و بخشنامه هاي خود را به اتحاديه ها براي اجرا ابلاغ كنند.

ج _ ارايه پيشنهاد درباره امور اصناف به مجمع امور صنفي

د _ صدور پروانه كسب با دريافت تقاضا و مدارك متقاضيان با رعايت قوانين و مقررات مربوط

ه_ _ ابطال پروانه كسب و تعطيل

محل كسب طبق مقررات اين قانون و اعلام آن به كميسيون نظارت و جلوگيري از ادامه فعاليت واحدهاي صنفي كه بدون پروانه كسب داير مي شوند يا پروانه آنها به عللي باطل مي گردد.

و _ تنظيم بودجه سال بعد و تسليم آن تا آخر دي ماه هر سال به مجمع امور صنفي جهت رسيدگي و تصويب

ز _ تنظيم ترازنامه سالانه و تسليم آن تا پايان خردادماه هر سال به مجمع امور صنفي براي رسيدگي و تصويب

ح _ ايجاد تسهيلات لازم براي آموزشهاي مورد نياز افراد صنفي به طور مستقل يا با كمك سازمانهاي دولتي يا غيردولتي

ط _ تشكيل كميسيونهاي رسيدگي به شكايات ، حل اختلاف ، بازرسي واحدهاي صنفي ، فني و آموزشي و كميسيونهاي ديگر مصوب هيات عالي نظارت

تبصره 1 _ اعضاي كميسيونهاي مذكور بين سه تا پنج نفرند كه از ميان اعضاي داراي پروانه كسب به پيشنهاد اتحاديه و تصويب مجمع امورصنفي ذي ربط تعيين مي شوند.

تبصره 2 _ آيين نامه اجرايي اين بند توسط دبيرخانه هيات عالي نظارت و مجامع امور صنفي مراكز استانها تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

تبصره 3 _ درصورت بروز اختلاف صنفي بين افراد صنفي و اتحاديه مراتب به مجمع امورصنفي جهت رسيدگي و صدور راي ارجاع مي شود. طرف معترض نسبت به راي صادرشده مي تواند ظرف بيست روز اعتراض خود را به كميسيون نظارت تسليم دارد. نظر كميسيون نظارت قطعي و لازمالاجرا خواهد بود. درصورت اعتراض هر يك از طرفين مي توانند به مراجع ذي صلاح قضايي مراجعه كنند.

ي _ وصول ماليات عوارض و هزينه خدمات به نمايندگي از طرف وزارتخانه ها، شهرداريها و سازمانهاي وابسته به دولت

ك _ هماهنگي

با شهرداري و شوراي شهر به منظور ايجاد شهركهاي صنفي و تمركز تدريجي كالاها و معاملات عمده فروشي در ميادين و مراكز معين شهري متناسب با احتياجات شهر طبق مقررات و ضوابطي كه به تصويب كميسيون نظارت برسد.

ل _ ارايه پيشنهاد به منظور تعيين نرخ كالا و خدمات حدود صنفي تعداد واحدهاي صنفي موردنياز در هر سال جهت صدور پروانه كسب به مجمع امور صنفي جهت رسيدگي و تصويب كميسيون نظارت

م _ ساير مواردي كه در اين قانون پيش بيني شده است

تبصره _ در بخشها و شهرهاي تابعه مركز شهرستان كه بنا به اعلام اتحاديه ها و تصويب هيات عالي نظارت انجام خدمات صنفي ازطريق اتحاديه مقدور نمي باشد. ادارات دولتي شهرداريها، سازمانهاي وابسته حسب مورد مجاز به انجام خدمات مذكور مي باشند.

ماده 31 _ منابع مالي هر اتحاديه عبارتند از:

الف _ حق عضويت افراد صنفي در اتحاديه

ب _ وجوه دريافتي در ازاي ارايه خدمات اعم از فني و آموزشي به اعضاي صنف

ج _ كمكهاي دريافتي از اشخاص حقيقي يا حقوقي

د _ كارمزد وصول ماليات عوارض و هزينه خدمات وزارتخانه ها، شهرداريها و سازمانهاي وابسته به دولت

تبصره 1 _ ميزان و نحوه وصول وجوه موضوع اين ماده متناسب با وضعيت اتحاديه نوع شغل و شهر، صرفا و انحصارا در چارچوب آيين نامه اي مجاز خواهد بود كه به پيشنهاد مجامع امور صنفي مراكز استانها به تصويب وزير بازرگاني خواهدرسيد.

تبصره 2 _ اتحاديه ها موظفند بيست درصد (20%) مبالغ دريافتي به موجب اين ماده را به حساب مجمع امور صنفي واريز كنند.

فصل چهارم _ مجمع امور صنفي ( ماده 32 تا 40 )

ماده 32 _ مجامع امورصنفي از نمايندگان اتحاديه ها با تركيب زير تشكيل مي گردد:

الف _ مجمع امور صنفي صنوف توليدي _ خدمات فني

ب

_ مجمع امور صنفي صنوف توزيعي _ خدماتي

ج _ مجمع امورصنفي مشترك صنوف توليدي _ خدمات فني و توزيعي _ خدماتي

تبصره 1 _ مجمع امور صنفي داراي شخصيت حقوقي و غيرانتفاعي است و پس از ثبت در وزارت بازرگاني رسميت مي يابد.

تبصره 2 _ حداقل تعداد واحدهاي صنفي داراي پروانه كسب در هر شهرستان براي تشكيل دو مجمع جداگانه بيست هزار واحد صنفي است هيات عالي نظارت مي تواند بنابه پيشنهاد كميسيون نظارت مراكز استانها نصاب مذكور را جهت شهرستان هاي تابعه آن استان تغيير دهد و نسبت به تشكيل ادغام يا تفكيك مجمع يا مجامع امور صنفي اتخاذ تصميم كند.

تبصره 3 _ درصورت ادغام مجامع امور صنفي كليه اموال دارايي ها، حقوق و تعهدات مجامع قبلي بانظارت كميسيون نظارت به مجمع امور صنفي مشترك منتقل مي گردد.

تبصره 4 _ درصورت تفكيك مجمع امور صنفي مشترك كليه اموال دارايي ها، حقوق و تعهدات آن به نسبت تعداد اعضا با نظارت كميسيون نظارت به مجامع جديد منتقل مي گردد.

ماده 33 _ تعداد اعضاي هيات رييسه مجمع امور صنفي مشترك پنج نفر به شرح زير است :

الف _ يك نفر رييس

ب _ دو نفر نايب رييس

ج _ يك نفر دبير.

د _ يك نفر خزانه دار.

تعداد اعضاي هيات رييسه به نسبت تعداد اتحاديه هاي مربوط به صنوف توليدي _ خدمات فني و توزيعي _ خدماتي تعيين خواهد شد.

تبصره _ تعداد اعضاي هيات رييسه مجامع امور صنفي توليدي _ خدمات فني يا توزيعي _ خدماتي هر كدام سه نفر مشتمل بر رييس نايب رييس و دبير است

ماده 34 _ جلسات مجامع امور صنفي با حضور حداقل دو سوم اعضا تشكيل مي شود و رسميت

مي يابد و تصميمات متخذه با اكثريت نصف به علاوه يك آرا حاضران در جلسه معتبر خواهد بود.

تبصره _ مدت ماموريت نماينده هر اتحاديه در مجمع امورصنفي ذي ربط تا پايان مدت ماموريت او در هيات مديره اتحاديه است درصورت فوت بيماري محروميت از حقوق اجتماعي ، استعفا ، حجر يا عزل هر نماينده اتحاديه وفق مواد (22) و (23) اين قانون نسبت به معرفي نماينده ديگري براي مدت باقيمانده به مجمع امورصنفي اقدام مي كند.

ماده 35 _ مجمع امورصنفي در اولين جلسه هر دوره هيات رييسه مجمع را براي مدت دو سال انتخاب مي كند. انتخاب مجدد اعضاي مذكور در ادوار بعدي بلامانع است

ماده 36 _ ترتيب انتخاب هيات رييسه مجامع امور صنفي وظايف هيات رييسه ، طرز تشكيل جلسات و تعداد كميسيون هاي آن و ساير مقررات مربوط به اداره مجامع و حق الزحمه خدمات آنها طبق آيين نامه اي خواهد بود كه توسط دبيرخانه هيات عالي نظارت با كسب نظر از مجامع امورصنفي مراكز استانها تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

ماده 37 _ وظايف و اختيارات مجامع امور صنفي به شرح زير است

الف _ ايجاد هماهنگي بين اتحاديه ها، نظارت بر عملكرد آنها و راهنمايي صنوف

ب _ تنظيم و تصويب آيين نامه هاي مالي استخدامي اداري آموزشي و تشكيلاتي اتحاديه ها و تغييرات آنها.

ج _ اظهارنظر درمورد ضوابط خاص داخلي اتحاديه هاي تحت پوشش براي صدور پروانه كسب جهت بررسي و تصويب كميسيون نظارت

د _ نظارت بر حسن اجراي اقدامات اتحاديه ها درخصوص صدور پروانه كسب از جهت تطبيق با مقررات اين قانون و آيين نامه هاي آن

ه_ _ تاييد، انتخاب و معرفي نمايندگان اتحاديه ها به اداره هاي امور مالياتي هياتهاي حل اختلاف

مالياتي و ساير مراجعي كه به موجب قانون معرفي نماينده ازطرف صنوف به عمل ميايد.

و _ اجراي مصوبات هيات عالي نظارت و كميسيون نظارت

ز _ نظارت بر اجراي مقررات فني بهداشتي ايمني انتظامي حفاظتي بيمه گزاري زيباسازي و ساير مقررات مربوط به واحدهاي صنفي كه ازطرف مراجع ذي ربط وضع مي شود. همچنين همكاري با ماموران انتظامي در اجراي مقررات

تبصره _ چنانچه افراد صنفي در انجام دادن ضوابط انتظامي كه در موارد خاص تعيين و ازطريق مجمع امور صنفي ابلاغ مي گردد ، و نيز دراجراي مقررات بهداشتي ، ايمني يا زيباسازي با مخالفت مالك ملك مواجه شوند، مي توانند با جلب موافقت مجمع امور صنفي و با هزينه خود اقدام مقتضي را به عمل آورند.

ح _ رسيدگي به اعتراض افراد صنفي نسبت به تصميمات اتحاديه ها.

ط _ انتخاب و معرفي يك نفر نماينده از بين اعضا هيات رييسه به كميسيون نظارت براي نظارت بر حسن اجراي انتخابات هيات مديره اتحاديه ها.

ي _ پيشنهاد تشكيل اتحاديه جديد يا ادغام اتحاديه ها يا تقسيم يك اتحاديه به دو يا چند اتحاديه براي اتخاذ تصميم به كميسيون نظارت

ك _ تعيين نوع و نرخ كالاها و خدماتي كه افراد هر صنف مي توانند براي فروش عرضه يا ارايه كنند و پيشنهاد آن براي اتخاذ تصميم به كميسيون نظارت و اعلام مصوبه كميسيون به اتحاديه ها براي ابلاغ به افراد صنفي با هدف جلوگيري از تداخل صنفي

ل _ جمع آوري اطلاعات و آمار لازم با وسايل مقتضي براي تعيين حدود و تعداد واحدهاي صنفي متناسب با جمعيت و نيازها و ارايه آن به كميسيون نظارت جهت تصميم گيري

م _ تنظيم ساعات كار و ايام

تعطيل واحدهاي صنفي با توجه به طبيعت و نوع كار آنان و ارايه برنامه براي اتخاذ تصميم به وسيله كميسيون نظارت

ن _ همكاري و معاضدت با ساير مجامع امور صنفي و اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران و اتاق تعاون

س _ تصويب بودجه ترازنامه و صورتهاي مالي اتحاديه ها پس از رسيدگي به آنها و نظارت بر عمليات مالي اتحاديه ها.

ع _ درجه بندي واحدهاي صنفي در موارد لزوم طبق ضوابط و مقرراتي كه توسط وزارت بازرگاني و با كسب نظر نيروي انتظامي و اتحاديه هاي ذي ربط تهيه مي شود و به تصويب كميسيون نظارت مي رسد.

ف _ اجراي برنامه هاي علمي آموزشي و پژوهشي مورد نياز براي ارتقا سطح آگاهي هاي هيات مديره اتحاديه ها با همكاري دستگاههاي دولتي ذي ربط درچارچوب مقررات

ص _ تنظيم ترازنامه و صورتهاي مالي سالانه و تسليم آن ظرف دو ماه بعد از پايان هر سال مالي به كميسيون نظارت براي رسيدگي و تصويب

تبصره _ كميسيون نظارت مكلف است ترازنامه و صورتهاي مالي را ظرف يك ماه رسيدگي كند و نتيجه را به مجمع امور صنفي اعلام دارد. تاييد ترازنامه به منزله مفاصا حساب دوره عملكرد مجمع امور صنفي خواهد بود.

ق _ تنظيم بودجه سال بعد و تسليم آن تا اول بهمن ماه هر سال به كميسيون نظارت براي تصويب و نظارت بر اجراي آن

ر _ ساير مواردي كه در اين قانون پيش بيني شده است

تبصره 1 _ اداره امور مجامع امور صنفي و همچنين پيگيري و اجراي مصوبات اجلاس مجامع امور صنفي و نيز مسووليت پيگيري و اجراي بندهاي (الف ، (د)، (ه_)، (ز)، (ح ، (ط ، (ل ،

(ن ، (ع و (ف اين ماده به هيات رييسه مجامع امور صنفي و ساير وظايف و اختيارات محوله به اجلاس عمومي اعضاي مجامع امور صنفي واگذار مي گردد.

تبصره 2 _ مجامع امورصنفي با وزارت آموزش و پرورش درمورد آموزش مهارت هاي شاخه كار دانش همكاري لازم را به عمل خواهند آورد.

تبصره 3 _ مجامع امورصنفي مجازند براي تشكيل بانك اصناف موسسه اعتباري ، صندوق قرض الحسنه ، شركت تعاوني اعتبار و ديگر موسسات پولي ، بانكي ، مالي و اعتباري ، طبق قوانين و مقررات جاري كشور اقدام كنند.

ماده 38 _ در شهرستانهايي كه برخي از اتحاديه ها به علت نداشتن امكانات و توانايي هاي لازم نتوانند صدور پروانه كسب را عهده دار شوند، به پيشنهاد آن اتحاديه و تصويب كميسيون نظارت مسووليت صدور پروانه كسب به طور موقت به مجمع امورصنفي واگذار مي گردد. درصورت رفع مشكل بنابه پيشنهاد همان اتحاديه و تصويب كميسيون نظارت مسووليت صدور پروانه كسب برعهده اتحاديه قرار خواهدگرفت

ماده 39 _ وظايف كميسيون بازرسي مجامع امور صنفي به قرار زير است

الف _ بازرسي امور مربوط به اتحاديه ها به منظور حصول اطمينان از رعايت ضوابط و مقررات صنفي و تنظيم گزارش هاي لازم

تبصره _ كميسيون موظف است نتيجه بررسي و گزارشهاي خود را ازطريق هيات رييسه مجمع امور صنفي جهت بررسي كميسيون نظارت تسليم دارد.

ب _ بازرسي و رسيدگي به شكايات و اعتراضاتي كه به مجمع امورصنفي مي رسد و ارايه گزارش لازم به مجمع

ماده 40 _ مسوولان مجامع امور صنفي و اتحاديه ها مكلفند تسهيلات لازم را براي انجام دادن وظايفي كه طبق اين قانون به كميسيون بازرسي محول شده است فراهم

كنند.

فصل پنجم _ شوراي اصناف كشور ( ماده 41 تا 47 )

ماده 41 _ به منظور تقويت مباني نظام صنفي ، شورايي به نام شوراي اصناف كشور با هماهنگي دبيرخانه هيات عالي نظارت در تهران تشكيل مي گردد.

ماده 42 _ شوراي اصناف كشور متشكل از نمايندگان هيات رييسه مجامع امور صنفي شهرستانهاي كشور است نمايندگان به ترتيب زير، با نظارت كميسيون نظارت مركز استان و راي مخفي اعضاي هيات رييسه مجامع امور صنفي آن استان انتخاب و به دبيرخانه هيات عالي نظارت معرفي مي گردند :

الف _ استانهايي كه جمعيت آنها تا يك ميليون نفر باشد، تعداد دو نفر.

ب _ استانهايي كه جمعيت آنها بيش از يك ميليون نفر و كمتر از دو ميليون نفر باشد، تعداد چهار نفر.

ج _ استانهايي كه جمعيت آنها بيش از دو ميليون نفر و كمتر از سه ميليون نفر باشد، تعداد شش نفر.

د _ استانهايي كه جمعيت آنها بيش از سه ميليون نفر باشد، تعداد هشت نفر.

ه_ _ استان تهران دوازده نفر.

تبصره 1 _ نيمي از نمايندگان در هر مورد همواره از صنوف توليدي _ خدمات فني و نيم ديگر از صنوف توزيعي _ خدماتي خواهند بود.

تبصره 2 _ اعضاي شوراي اصناف كشور به غير از مبالغ دريافتي به شرح مندرج در آيين نامه موضوع ماده (46) اين قانون ، دريافتي ديگري نخواهند داشت

ماده 43 _ هيات رييسه شوراي اصناف كشور مركب از هفت نفر است كه سه نفر از صنوف توليدي _ خدمات فني و سه نفر از صنوف توزيعي _ خدماتي هستند و با راي مخفي اعضاي شوراي اصناف كشور انتخاب مي شوند. يك نفر ديگر به پيشنهاد وزارت بازرگاني و با تصويب هيات عالي نظارت از بين افراد صنفي متعهد

و آگاه به مسايل صنفي حداكثر براي مدت دو سال تعيين مي گردد.

تبصره 1 _ مدت مسووليت هيات رييسه شوراي اصناف كشور نمي تواند بيش از مدت باقيمانده از عضويت آنها در هيات رييسه مجامع امور صنفي باشد. با پايان يافتن مدت مسووليت هر عضو، عضو ديگري با رعايت مفاد همين ماده جايگزين خواهد شد.

تبصره 2 _ نحوه بررسي صلاحيت و برگزاري انتخابات هيات رييسه شوراي اصناف

كشور به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه به پيشنهاد مجامع امور صنفي مراكز استانها تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

ماده 44 _ پس از تعيين هيات رييسه شوراي اصناف كشور، دبيرخانه هيات عالي نظارت موظف است ظرف پانزده روز از هيات رييسه منتخب دعوت به عمل آورد تا در جلسه اي نسبت به انتخاب يك نفر رييس ، دو نفر نايب رييس ، يك نفر دبير و يك نفر خزانه دار از بين خود اقدام كنند. تشكيل جلسه هاي ادواري شوراي اصناف كشور در محل دبيرخانه هيات عالي نظارت يا هر مكان ديگري خواهد بود كه به وسيله دبيرخانه تعيين مي شود.

ماده 45 _ وظايف و اختيارات شوراي اصناف كشور، در محدوده اين قانون ، طبق آيين نامه اي خواهد بود كه حداكثر ظرف شش ماه پس از تصويب اين قانون به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

ماده 46 _ شيوه اداره مصارف وجوه شوراي اصناف كشور و بازپرداخت هزينه هاي قابل قبول ناشي از عضويت اعضا در شورا، به موجب آيين نامه اي خواهدبود كه توسط دبيرخانه هيات عالي نظارت و با نظرخواهي از مجامع امور صنفي مراكز استانها تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

ماده 47 _ منابع مالي شوراي اصناف كشور شامل حق عضويت و كمكهاي دريافتي از مجامع

امور صنفي كشور و حق ارايه خدمات فني و آموزشي حسب آيين نامه اي خواهد بود كه توسط دبيرخانه هيات عالي نظارت و با نظرخواهي از مجامع امورصنفي مراكز استانها تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

فصل ششم _ كميسيون نظارت ( ماده 48 تا 52 )

ماده 48 _ كميسيون نظارت در شهرستانهاي مراكز استانها و در ساير شهرستانهاي هر استان با ترتيب زير تشكيل ميگردد :

الف _ در شهرستانهاي مراكز استانها

_ مديران كل يا روساي سازمانهاي زير :

بازرگاني (رييس كميسيون

امور اقتصادي و دارايي.

بهداشت درمان و آموزش پزشكي.

دادگستري.

نيروي انتظامي.

_ رييس شوراي شهر.

_ شهردار.

_ روساي مجامع امور صنفي.

_ نماينده مطلع و تام الاختيار استانداري.

ب _ در ساير شهرستان هاي هر استان

_ روساي ادارات :

بازرگاني (رييس كميسيون

امور اقتصادي و دارايي.

بهداشت درمان و آموزش پزشكي.

دادگستري.

نيروي انتظامي.

_ رييس شوراي شهر.

_ شهردار.

_ روساي مجامع امور صنفي.

_ نماينده مطلع و تام الاختيار فرمانداري يا بخشداري.

تبصره 1 _ جلسات كميسيون هاي يادشده با حضور حداقل هفت نفر از اعضا رسميت مييابد و تصميمات با اكثريت مطلق آراي حاضران معتبر خواهد بود.

تبصره 2 _ كميسيون نظارت ميتواند از افراد ذيصلاح و صاحب نظر و نيز نماينده دستگاههاي دولتي يا عمومي ذي مدخل بدون داشتن حق راي براي حضور در جلسات دعوت به عمل آورد.

تبصره 3 _ در تهران ، هيات عالي نظارت وظايف كميسيون نظارت را انجام خواهد داد و ميتواند تمام يا قسمتي از وظايف مزبور را به كميسيون يا كميسيون هايي مركب از نمايندگان خود اعم از اعضا هيات يا افراد ديگر واگذار كند.

ماده 49 _ وظايف و اختيارات كميسيون نظارت به شرح زير است :

الف _ ادغام اتحاديه ها يا تقسيم يك اتحاديه به دو يا چند اتحاديه و موافقت

با تشكيل اتحاديه جديد.

تبصره _ وضعيت اموال دارايي ها، حقوق و تعهدات اتحاديه اي كه به دو يا چند اتحاديه تقسيم ميگردد به موجب آيين نامه اي تعيين ميشود كه توسط دبيرخانه هيات عالي نظارت تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

ب _ نظارت بر انتخابات اتحاديه ها و مجامع امور صنفي.

ج _ رسيدگي و بازرسي عملكرد اتحاديه ها و مجامع امور صنفي و تطبيق دادن اقدامات انجام شده آنها با قوانين و مقررات

د _ رسيدگي به بودجه ترازنامه و صورتهاي مالي مجامع امورصنفي و تصويب آنها.

ه_ _ ساير مواردي كه در اين قانون پيش بيني شده است

تبصره 1 _ كميسيون نظارت موظف به اجراي تصميمات هيات عالي نظارت درحدود وظايف و اختيارات قانوني است

تبصره 2 _ كميسيون نظارت هر شهرستان موظف است براساس امكانات و به منظور رعايت مصالح عمومي و حفظ حقوق ديگران در ابتداي هر سال براساس دستورالعمل تعيين شده از سوي هيات عالي نظارت تعداد واحدهاي مورد نياز هر صنف را در هر شهرستان مشخص و جهت صدور پروانه كسب به اتحاديه هاي صنفي مربوط ابلاغ كند.

ماده 50 _ مسووليت ايجاد هماهنگي و همكاريهاي لازم بين كميسيونهاي نظارت اتحاديه ها و مجامع امور صنفي استان برعهده رييس كميسيون نظارت شهرستان مركز استان است رييس كميسيون نظارت شهرستان مركز استان موظف است با تشكيل جلسات و گردهمايي ها و اتخاذ تدابير لازم ، زمينه انجام دادن امور را فراهم آورد.

ماده 51 _ كميسيون نظارت مكلف است انواع كالاها و خدمات واحدهاي صنفي را كه تعيين نرخ براي آنها از نظر كميسيون ضرورت دارد ، مشخص و نرخ آنها را براي مدت معين تعيين كند و به

مجمع امور صنفي ذيربط اعلام دارد. نرخ كالاها و خدماتي كه از طرف مجلس شوراي اسلامي ، دولت يا شوراي اقتصاد تعيين ميشود، براي كميسيون لازم الرعايه است

مجمع امور صنفي مكلف است مراتب را ازطريق رسانه هاي گروهي براي اطلاع عموم آگهي و ازطريق اتحاديه ها به افراد و واحدهاي صنفي اعلام كند.

كليه افراد و واحدهاي صنفي ملزم به رعايت نرخهاي تعيين شده ازطرف كميسيون نظارت هستند.

ماده 52 _ كميسيون نظارت براي نظارت بر نرخ گذاري كالاها و خدمات موظف است ناظراني از بين معتمدان خود و مصرف كنندگان انتخاب و معرفي كند. گزارش ناظران براي مراجع قانوني ذيصلاح موضوع ماده 72) قابل پيگيري است براي ناظران از سوي كميسيون نظارت كارت شناسايي صادر ميگردد.

تبصره _ كليه امور ناظران اعم از عزل و نصب آنها برعهده وزارت بازرگاني است

فصل هفتم _ هيات عالي نظارت ( ماده 53 تا 56 )

ماده 53 _ هيات عالي نظارت با تركيب زير تشكيل مي شود:

الف _ وزير بازرگاني (رييس هيات

ب _ وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي

ج _ وزير كشور

د _ وزير بهداشت درمان و آموزش پزشكي

ه_ _ وزير دادگستري

و _ وزير امور اقتصادي و دارايي

ز _ وزير صنايع و معادن

ح _ فرماندهي نيروي انتظامي كشور.

ط _ شهردار تهران

ي _ رييس شوراي اصناف كشور

ك _ رؤساي مجامع امور صنفي شهرستان تهران

تبصره 1 _ جلسات هيات عالي نظارت با حضور اكثريت نسبي اعضا رسميت مي يابد.

تبصره 2 _ وزيران ديگر ، براساس دستور جلسه ، با داشتن حق راي در جلسات حضور خواهند يافت

تبصره 3 _ هيات عالي نظارت مي تواند از افراد ذي صلاح و صاحب نظر براي حضور بدون داشتن حق راي در

جلسات خود دعوت به عمل آورد.

ماده 54 _ هيات عالي نظارت داراي دبيرخانه اي است كه در وزارت بازرگاني مستقر است دبيرخانه بازوي اجرايي هيات عالي نظارت به شمار ميايد و علاوه بر هماهنگ كردن امور ، وظايف تهيه و تدوين مكتوبات مورد نياز جهت تصويب هيات و ارايه پيشنهاد را برعهده دارد. تشكيلات اداري و امور مالي و نحوه اداره دبيرخانه به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

ماده 55 _ وظايف و اختيارات هيات عالي نظارت به شرح زير است

الف _ تشخيص ضرورت برقراري حدود صنفي و تعيين سقف تعدادي براي صنوف و صدور دستورالعمل در اين زمينه ها.

ب _ ابطال انتخابات يا عزل هيات رييسه اتحاديه ها يا مجامع امور صنفي شهرستانها به پيشنهاد كميسيون نظارت

ج _ ابطال انتخابات يا عزل هيات رييسه شوراي اصناف كشور.

د _ رسيدگي به اختلاف بين كميسيون نظارت و مجامع امور صنفي يا شوراي اصناف كشور.

ه_ _ تعيين دستورالعمل نظارت بر چگونگي صدور پروانه كسب در سطح كشور.

و _ تعيين دستورالعمل نظارت بر حسن انجام وظايف قانوني و ايجاد هماهنگي بين كميسيون هاي نظارت اتحاديه ها و مجامع امور صنفي كشور و شوراي اصناف كشور و نظارت بر فعاليت آنها درحدود مفاد اين قانون

ز _ ارايه راهكارهاي اجرايي مناسب براي صدور كالاها و خدمات واحدهاي صنفي با رعايت قوانين و مقررات جاري كشور.

ح _ ساير مواردي كه به موجب اين قانون به هيات عالي نظارت محول گرديده است

ماده 56 _ هيات عالي نظارت مي تواند قسمتي از وظايف خود را به كميسيون يا كميسيونهايي مركب از نمايندگان خود تفويض كند.

فصل هشتم _ تخلفات و جريمه ها ( ماده 57 تا 74 )

ماده 57 _ گران فروشي

: عبارت است از عرضه يا فروش كالا يا ارايه خدمت به بهايي بيش از نرخ هاي تعيين شده به وسيله مراجع قانوني ذي ربط ، عدم اجراي مقررات و ضوابط قيمت گذاري و انجام دادن هر نوع عملي كه منجر به افزايش بهاي كالا يا خدمت به زيان خريدار گردد.

جريمه گران فروشي ، با عنايت به دفعات تكرار در طول هر سال به شرح زير است

الف _ جبران خسارت وارد شده به خريدار و جريمه نقدي معادل مبلغ گران فروشي ، درصورتي كه جريمه نقدي كمتر از پنجاه هزار ريال باشد، جريمه نقدي معادل پنجاه هزار (50000) ريال خواهد بود.

ب _ چنانچه كل مبلغ جريمه هاي نقدي پس از سومين مرتبه تخلف به بيش از دوميليون ريال برسد، پارچه يا تابلو بر سر در محل كسب به عنوان متخلف صنفي به مدت ده روز نصب خواهد شد.

ج _ درصورتي كه كل مبلغ جريمه هاي نقدي پس از چهارمين مرتبه تخلف به بيش از بيست ميليون ريال برسد، پارچه يا تابلو بر سردر محل كسب به عنوان متخلف صنفي نصب و محل كسب به مدت سه ماه تعطيل خواهد شد.

ماده 58 _ كم فروشي عبارت است از عرضه يا فروش كالا يا ارايه خدمت كمتر از ميزان يا معيار مقرر شده

جريمه كم فروشي با عنايت به دفعات تكرار در طول هر سال به شرح زير است

الف _ جبران خسارت وارد شده به خريدار و جريمه نقدي معادل دو برابر مبلغ كم فروشي درصورتي كه جريمه نقدي كمتر از مبلغ يكصدهزار ريال باشد، جريمه نقدي معادل يكصد هزار ريال خواهد بود.

ب _ چنانچه كل مبلغ جريمه هاي

نقدي پس از سومين مرتبه تخلف به بيش از دوميليون ريال برسد، پارچه يا تابلو بر سردر محل كسب به عنوان متخلف صنفي به مدت ده روز نصب خواهد شد.

ج _ درصورتي كه كل مبلغ جريمه هاي نقدي پس از چهارمين مرتبه تخلف به بيش از بيست ميليون ريال برسد، پارچه يا تابلو برسردر محل كسب به عنوان متخلف صنفي نصب و محل كسب به مدت چهار ماه تعطيل خواهد شد.

ماده 59 _ تقلب عبارت است از عرضه يا فروش كالا يا ارايه خدمتي كه از لحاظ كيفيت يا كميت منطبق با مشخصات كالا يا خدمت ابرازي يا درخواستي نباشد.

جريمه تقلب با عنايت به دفعات تكرار در طول هر سال به شرح زير است

الف _ مرتبه اول _ جبران خسارت وارد شده به خريدار و جريمه نقدي معادل چهار برابر مابه التفاوت ارزش كالا يا خدمت ابرازي يا درخواستي و كالاي عرضه يا فروخته شده يا خدمت ارايه داده شده ، درصورتي كه جريمه نقدي از مبلغ يكصدهزار ريال كمتر باشد، جريمه نقدي معادل يكصدهزار ريال خواهدبود.

ب _ مرتبه دوم _ جبران خسارت وارد شده به خريدار و جريمه نقدي به ميزان هشت برابر مابه التفاوت ارزش كالا يا خدمت ابرازي يا درخواستي و كالاي عرضه يا فروخته شده يا خدمت ارايه داده شده ، در صورتي كه جريمه نقدي از مبلغ دويست هزار ريال كمتر باشد، جريمه نقدي معادل دويست هزار ريال خواهدبود.

ج _ مرتبه سوم _ جبران خسارت وارد شده به خريدار، جريمه نقدي معادل دوازده برابر مابه التفاوت ارزش كالا يا خدمت ابرازي يا درخواستي و كالاي عرضه يا فروخته شده يا خدمت ارايه داده شده

و نصب پارچه يا تابلو بر سردر محل كسب به عنوان متخلف صنفي و تعطيل محل كسب به مدت شش ماه درصورتي كه جريمه نقدي از مبلغ يك ميليون ريال كمتر باشد، جريمه نقدي معادل يك ميليون ريال خواهد بود.

تبصره 1 _ درصورت تقاضاي خريدار مبني بر استرداد كالاي مورد تقلب فروشنده علاوه بر تحمل مجازاتهاي مقرر، مكلف به قبول كالا و استرداد وجه دريافتي به خريدار خواهد بود.

تبصره 2 _ درصورتي كه در قوانين ديگر براي عمل متقلبانه مجازات شديدتري پيش بيني شده باشد، فرد متقلب به مجازات مزبور محكوم خواهد شد.

ماده 60 _ احتكار : عبارت است از نگهداري كالا به صورت عمده با تشخيص مراجع ذي صلاح و امتناع از عرضه آن به قصد گران فروشي يا اضرار به جامعه پس از اعلام ضرورت عرضه ازطرف وزارت بازرگاني يا ساير مراجع قانوني ذي ربط .

جريمه احتكار، با عنايت به دفعات تكرار درطول هر سال به شرح زير است

الف _ مرتبه اول _ الزام محتكر به عرضه و فروش كل كالاهاي احتكارشده و جريمه نقدي معادل پنجاه درصد (50%) قيمت روز كالاهاي احتكار شده

ب _ مرتبه دوم _ الزام محتكر به عرضه و فروش كل كالاهاي احتكارشده و جريمه نقدي معادل دو برابر قيمت روز كالاهاي احتكارشده و نصب پارچه يا تابلو بر سردر محل كسب به عنوان متخلف صنفي به مدت يك ماه

ج _ مرتبه سوم _ الزام محتكر به عرضه و فروش كل كالاهاي احتكارشده و جريمه نقدي معادل پنج برابر قيمت روز كالاهاي احتكار شده و نصب پارچه يا تابلو بر سردر محل كسب به عنوان متخلف صنفي و

تعطيل محل كسب به مدت يك ماه

ماده 61 _ عرضه خارج از شبكه عبارت است از عرضه كالا يا ارايه خدمت برخلاف ضوابط و شبكه هاي تعيين شده از طرف وزارت بازرگاني يا دستگاه اجرايي ذي ربط

جريمه عرضه خارج از شبكه با عنايت به دفعات تكرار در طول هر سال به شرح زير است

الف _ مرتبه اول _ الزام به عرضه كالا يا ارايه خدمت ، در شبكه و جريمه نقدي معادل دو برابر ارزش روز كالا يا خدمت خارج شده از شبكه در زمان تخلف

ب _ مرتبه دوم _ الزام به عرضه كالا يا ارايه خدمت در شبكه و جريمه نقدي معادل چهار برابر ارزش روز كالا يا خدمت خارج شده از شبكه در زمان تخلف

ج _ مرتبه سوم _ الزام به عرضه كالا يا ارايه خدمت در شبكه و جريمه نقدي معادل شش برابر ارزش روز كالا يا خدمت خارج شده از شبكه در زمان تخلف و نصب پارچه يا تابلو بر سردر محل كسب به عنوان متخلف صنفي به مدت يك ماه

ماده 62 _ عرضه و فروش كالاي قاچاق حمل و نقل نگهداري عرضه و فروش كالاي قاچاق توسط واحدهاي صنفي ممنوع است و متخلف باعنايت به دفعات تكرار درطول هر سال به شرح زير جريمه مي گردد:

الف _ مرتبه اول _ جريمه نقدي معادل دو برابر قيمت روز كالاي قاچاق و ضبط كالاي قاچاق موجود به نفع دولت

ب _ مرتبه دوم _ جريمه نقدي معادل پنج برابر قيمت روز كالاي قاچاق ، ضبط كالاي قاچاق موجود به نفع دولت و نصب پارچه يا تابلو بر سردر محل كسب

به عنوان متخلف صنفي به مدت يك ماه

ج _ مرتبه سوم _ جريمه نقدي معادل ده برابر قيمت روز كالاي قاچاق ، ضبط كالاي قاچاق موجود به نفع دولت و نصب پارچه يا تابلو بر سردر محل كسب به عنوان متخلف صنفي و تعطيل محل كسب به مدت شش ماه

د _ چنانچه در قوانين ديگر براي عرضه و فروش كالاي قاچاق مجازات شديدتري پيش بيني شده باشد متخلف به مجازات مزبور محكوم خواهد شد.

ماده 63 _ عدم اجراي ضوابط قيمت گذاري و توزيع عبارت است از عدم ارايه مدارك لازم جهت اجراي ضوابط قيمت گذاري و توزيع به مراجع قانوني بدون عذر موجه ظرف سه ماه از تاريخ ترخيص كالا يا خدمت وارداتي يا دراختيار گرفتن توليد داخلي براي آن دسته از كالاها و خدماتي كه توسط مراجع قانوني ذي ربط مشمول قيمت گذاري مي گردند.

تبصره _ تشخيص موجه بودن عذر با وزارت بازرگاني است

جريمه عدم اجراي ضوابط قيمت گذاري و توزيع ، با عنايت به دفعات تكرار درطول هر سال تخلف ، به شرح زير است

الف _ مرتبه اول _ جريمه نقدي معادل نصف قيمت رسمي كالا يا خدمت

ب _ مرتبه دوم _ جريمه نقدي معادل دو برابر قيمت رسمي كالا يا خدمت

ج _ مرتبه سوم _ جريمه نقدي معادل چهار برابر قيمت رسمي كالا يا خدمت و نصب پارچه يا تابلو برسر در محل كسب به عنوان متخلف صنفي و تعطيل محل كسب به مدت يك ماه

ماده 64 _ فروش اجباري عبارت است از فروش اجباري يك يا چند نوع كالا يا خدمت به همراه كالا يا خدمت ديگر.

جريمه فروش اجباري به شرح

زير است

الف _ براي فروش اجباري كالا، الزام فروشنده به پس گرفتن كالا و جريمه نقدي معادل پنج برابر قيمت فروش كالاي تحميلي

ب _ براي فروش اجباري خدمت جبران خسارت وارد شده به خريدار و جريمه نقدي معادل پنج برابر مبلغ خدمت اجباري

ماده 65 _ عدم درج قيمت عبارت است از نصب نكردن برچسب قيمت بر كالا، استفاده نكردن از تابلو نرخ دستمزد خدمت در محل كسب يا حرفه يا درج قيمت به نحوي كه براي مراجعه كنندگان قابل رويت نباشد. جريمه عدم درج قيمت در هر بار تخلف دويست هزار ريال است

ماده 66 _ عدم صدور صورتحساب عبارت است از خودداري از صدور صورتحسابي كه با ويژگي هاي مندرج در ماده 15) اين قانون منطبق باشد. جريمه عدم صدور صورتحساب در هر بار تخلف دويست هزار ريال است

ماده 67 _ چنانچه براثر وقوع تخلف هاي مندرج در اين قانون ، خسارتي به اشخاص ثالث واردشود ، به درخواست شخص خسارت ديده ، فرد صنفي متخلف علاوه بر جريمه هاي مقرر در اين قانون ، به جبران زيانهاي واردشده به خسارت ديده نيز محكوم خواهد شد.

ماده 68 _ عدم رعايت مفاد ماده (16)، تبصره (4) ماده (17) و بندهاي (ك و (م ماده (37) و همچنين دستورالعمل هاي بهداشتي موضوع ماده (17) اين قانون ازسوي فرد صنفي تخلف محسوب مي شود و متخلف بايد جريمه نقدي از دويست هزار ريال تا پانصد هزار ريال را در هر بار تخلف بپردازد.

ماده 69 _ فروش كالا ازطريق قرعه كشي ممنوع است مرتكبين علاوه بر جبران خسارت وارده به جريمه اي معادل سه برابر مبالغ دريافتي محكوم خواهند شد.

ماده 70 _

اگر اشخاص حقيقي يا حقوقي با فروش فوق العاده يا فروش اقساطي به اشخاص خسارت وارد آورند، علاوه بر جبران خسارت واردشده به خريدار، به پرداخت جريمه نقدي معادل مبلغ دريافتي يا قيمت روز كالا يا خدمت عرضه شده ملزم خواهندشد.

تبصره _ آيين نامه اجرايي موضوع اين ماده ظرف شش ماه از تاريخ تصويب اين قانون به وسيله دبيرخانه هيات عالي نظارت تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

ماده 71 _ به منظور تسهيل داد و ستد و ثبت و مستندسازي فعاليت هاي اقتصادي افراد صنفي عرضه كننده كالا و يا ارايه دهنده خدمت مكلفند حداكثر ظرف مدت سه سال از تصويب اين قانون در شهرستان هاي بيش از سيصد هزار نفر جمعيت و ظرف مدت پنج سال در ساير شهرستانها به تناسب از صندوق مكانيزه فروش (Posse) و يا دستگاه توزين ديجيتالي و يا هر دو براي فروش كالا يا ارايه خدمت خود با رعايت شرايط مندرج در تبصره (1) ماده (15) استفاده نمايند.

تبصره 1 _ تعيين صنوف مشمول اين ماده و ضوابط نحوه استفاده و پلمب دستگاه توسط مراجع ذي ربط تابع آيين نامه اي خواهد بود كه توسط دبيرخانه هيات عالي نظارت ظرف مدت شش ماه تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

تبصره 2 _ از تاريخ اتمام مهلت مقرر، در صورت عدم استفاده از صندوق مكانيزه فروش و يا دستگاه توزين ديجيتالي واحد صنفي مشمول اين ماده براي هرماه تاخير معادل يك ميليون ريال جريمه خواهد شد.

ماده 72 _ خريداران و مصرف كنندگان مي توانند شكايت خود را درمورد تخلف هاي موضوع اين قانون به اتحاديه هاي ذي ربط و يا ناظران و بازرسان موضوع ماده

(52) اين قانون تسليم ارسال يا اعلام دارند. همچنين بازرسان و ناظران موضوع اين قانون نيز گزارش تخلفات موضوع اين قانون يا شكايت دريافتي را حداكثر ظرف ده روز به هيات رسيدگي بدوي و يا اتحاديه هاي ذي ربط ، تسليم مي دارند.

اتحاديه ها موظفند حداكثر ظرف مدت ده روز شكايت يا گزارش تخلف دريافتي را مورد بررسي قرار دهند و درصورت احراز عدم تخلف فرد صنفي ، يا انصراف شاكي ، با اعلام مراتب ، پرونده را مختومه نمايند. در غير اين صورت و يا اعتراض شاكي ، بازرس يا ناظر ظرف مدت ده روز از تاريخ اعلام مختومه شدن ، پرونده براي بررسي به هيات رسيدگي بدوي ارسال خواهد گرديد.

هيات يا هياتهاي رسيدگي بدوي در هر شهرستان مركب از سه نفر نمايندگان اداره يا سازمان بازرگاني ، دادگستري با حكم رييس قوه قضاييه و مجمع امورصنفي ذي ربط است كه ظرف دو هفته در جلسه اي با دعوت از طرفين يا نمايندگان آنها به پرونده رسيدگي و طبق مفاد اين قانون راي صادر مي كنند. عدم حضور هر يك از طرفين مانع از رسيدگي و اتخاذ تصميم نخواهد بود.

هر يك از طرفين مي تواند درصورت معترض بودن به راي صادره اعتراض كتبي خود را ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ راي به هيات تجديد نظر تسليم دارد.

هيات يا هياتهاي تجديدنظر در هر شهرستان مركب از سه نفر، رييس اداره يا سازمان بازرگاني يا يكي از معاونان وي رييس دادگستري يا نماينده معرفي شده وي و رييس يا يكي از اعضا هيات رييسه مجمع امور صنفي ذي ربط است كه ظرف يك ماه به درخواست طرف معترض مي تواند با دعوت از طرفين يا

نمايندگان آنها رسيدگي و راي صادر كند. اين راي قطعي و لازم الاجرا است عدم حضور هر يك از طرفين مانع رسيدگي و اتخاذ تصميم نخواهد بود.

جلسه هاي هياتهاي رسيدگي بدوي و تجديدنظر با حضور هر سه نفر اعضا رسمي است و آرا صادره با دو راي موافق معتبر و لازم الاجرا خواهد بود.

تبصره 1 _ درصورت عدم امكان تشكيل هيات رسيدگي در هر شهرستان ، يكي از هياتهاي رسيدگي شهرستان همجوار استان يا مركز استان وظايف مقرر شده را عهده دار خواهد شد.

تبصره 2 _ اداره امور مراجع رسيدگي بدوي و تجديدنظر و مسووليت تشكيل جلسه هاي رسيدگي بر عهده اداره يا سازمان بازرگاني شهرستان يا استان است همچنين مسووليت هماهنگي و رسيدگي به تخلفات هياتها ، صدور راي و ابلاغ آن و آموزش بازرسان و ناظران به عهده وزارت بازرگاني مي باشد نحوه نظارت و بازرسي ، تهيه گزارش واجراي راي تجديدنظر و رسيدگي به شكايات و تخلفات موضوع اين قانون و دستورالعمل اجرايي و مالي آن به موجب اين قانون خواهد بود.

تبصره 3 _ درآمدهاي ناشي از جريمه هاي دريافتي به حساب خزانه واريز خواهد گرديد. معادل اين مبلغ در بودجه هاي سنواتي منظور خواهدشد تا توسط وزارت بازرگاني براي اجراي اين قانون به مصرف برسد.

تبصره 4 _ دادگستري و نيروي انتظامي كليه وزارتخانه ها و دستگاههاي اجرايي ، موسسات ، سازمانها ، شركتهاي دولتي ، ساير دستگاههاي دولتي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر يا تصريح نام است موسسات عمومي غيردولتي و سازمان هاي تابعه سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و بانكها موظفند نسبت به امور مربوط به رسيدگي و اجراي احكام تخلفات موضوع اين قانون همكاري

نمايند.

ماده 73 _ از زمان لازم الاجرا شدن اين قانون ، رسيدگي به تخلفات افراد صنفي و تعيين جريمه هاي آنها تنها به موجب احكام اين قانون صورت خواهد پذيرفت قوانين ومقررات مغاير با اين قانون ازجمله مصوبات مجمع تشخيص مصلحت نظام درخصوص تعزيرات حكومتي مربوط به اصناف و واحدهاي صنفي موضوع اين قانون لغو مي گردد.

ماده 74 _ ميزان جريمه هاي نقدي تعيين شده در اين فصل هر سه سال يك بار و براساس نرخ تورم سالانه بنا به پيشنهاد وزارت بازرگاني و تاييد هيات وزيران قابل تعديل است

فصل نهم _ ساير مقررات ( ماده 75 تا 96 )

ماده 75 _ اتحاديه ها و مجامع امور صنفي مي توانند براي خدمات اعضاي هيات مديره يا هيات رييسه خود، برحسب آيين نامه اي كه توسط دبيرخانه هيات عالي نظارت تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهدرسيد، مبالغي را از محل درآمدهاي خود در بودجه سالانه خود پيش بيني و پرداخت كنند.

تبصره _ اعضاي موضوع اين ماده با توجه به ماهيت كار خود، بابت دريافتي هاي ياد شده مشمول قوانين و مقررات كار و تامين اجتماعي نخواهند بود.

ماده 76 _ هر يك از اعضاي هيات مديره اتحاديه ها و هيات رييسه مجامع امور صنفي و شوراي اصناف كشور نسبت به وجوه و اموال اتحاديه ، مجمع امور صنفي و شوراي اصناف كشور و وجوهي كه دراجراي اين قانون و ساير قوانين و مقررات در اختيار آنان قرار مي گيرد ، امين محسوب مي شوند.

ماده 77 _ به منظور حمايت از بافندگان فرش دستباف به كميسيونهاي نظارت مراكز استانها اجازه داده مي شود، به تشخيص خود، در هر استان نسبت به تشكيل اتحاديه استاني بدون رعايت مفاد ماده (21) اين قانون جهت بافندگان مزبور اقدام

كنند. اين اتحاديه ها تحت نظارت كميسيون نظارت مركز استان خود خواهند بود.

ماده 78 _ به منظور تقويت صنوف توليدي و توسعه صادرات غيرنفتي كشور، به پيشنهاد كميسيون نظارت و تصويب هيات عالي نظارت اتحاديه هاي صادراتي در شهرهاي مركز استان يا تهران به صورت استاني يا كشوري تشكيل خواهد شد. فعاليت اين اتحاديه ها تابع آيين نامه اي خواهدبود كه توسط دبيرخانه هيات عالي نظارت تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

ماده 79 _ وزارت بازرگاني مكلف است بارعايت بند (ه_) ماده (55) اين قانون نسبت به صدور پروانه كسب براي افرادي كه نام برده مي شوند، درصورتي كه داراي محل كسب ملكي يا اجاره اي باشند، اقدام كند:

الف _ جانباز، همسر جانباز، يكي از فرزندان جانباز متوفي و يكي از فرزندان جانباز از كارافتاده

ب _ آزاده همسر آزاده يكي از فرزندان آزاده متوفي و يكي از فرزندان آزاده از كار افتاده

ج _ كليه اعضاي خانواده شهدا اعم از همسر، فرزند، والدين خواهر و برادر.

آيين نامه اجرايي اين ماده به وسيله دبيرخانه هيات عالي نظارت با همكاري بنياد شهيد، بنياد جانبازان انقلاب اسلامي و ستاد آزادگان تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

تبصره 1 _ صدور پروانه كسب پس از دريافت معرفي نامه از نهاد ذي ربط و احراز شروط لازم تنها براي يك بار خواهد بود.

تبصره 2 _ اتحاديه ها موظفند دارنده پروانه كسب را به عنوان فرد صنفي بپذيرند. همچنين كليه سازمانهاي ذي ربط موظفند نسبت به اعطاي تسهيلات و امكانات همسان با ساير افراد صنفي عضو آن اتحاديه براي دارنده پروانه كسب اقدام كنند.

تبصره 3 _ افراد صنفي موضوع اين ماده نمي توانند شغل ديگري داشته

باشند، يا از وزارتخانه هاي ديگر موافقت اصولي يا پروانه تاسيس دريافت كرده باشند، مگر آن كه موضوع موافقت اصولي يا پروانه تاسيس مرتبط با موضوع فعاليتي باشد كه براي آن درخواست پروانه كسب كرده اند.

تبصره 4 _ افراد صنفي موضوع اين ماده مي توانند درصورت منتقل شدن به شهرستان يا استان ديگر، به شرط ابطال پروانه كسب قبلي در محل جديد با رعايت مفاد اين ماده پروانه كسب معوض دريافت دارند.

ماده 80 _ صدور پروانه كسب براي اماكن با كاربري اداري يا كارگاهي بلامانع است

ماده 81 _ نيروي انتظامي كشور موظف است دراجراي اين قانون همكاري لازم را با اتحاديه ها، مجامع امور صنفي و شوراي اصناف كشور معمول دارد. نحوه همكاري به موجب آيين نامه اي خواهدبود كه توسط دبيرخانه هيات عالي نظارت با همكاري وزارت كشور و نيروي انتظامي تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

ماده 82 _ اگر يك فرد صنفي به سبب تغيير الگوي مصرف يا نيازها، يا رويدادهاي پيش بيني نشده تحميلي امكان ادامه فعاليت صنفي خود را از دست بدهد، مي تواند باكسب نظر مالك و تاييد كميسيون نظارت و با حفظ كاربري محل كسب به فعاليت صنفي ديگري در همان محل بپردازد.

ماده 83 _ شهرداريها موظفند درصورت تخريب محلهاي كسب دراجراي طرحهاي مصوب ، از دريافت هزينه هاي مترتب بر صدور پروانه ساخت محل جديد خودداري ورزند. اگر معوضي از طرف شهرداريها پيشنهاد شود، ارزش روز آن نبايد از ارزش روز محل كسب تخريب شده كمتر باشد.

ماده 84 _ حراج هاي فردي يا جمعي فصلي يا غيرفصلي واحدها يا افراد صنفي طبق آيين نامه اي خواهد بود كه توسط دبيرخانه هيات عالي نظارت تهيه و به

تصويب وزير بازرگاني مي رسد. برگزاري حراج بدون رعايت ضوابط مندرج در آن آيين نامه ، واحد صنفي را مشمول مجازات مندرج در ماده (68) اين قانون خواهد كرد.

ماده 85 _ برگزاري روز بازارهاي جمعي واحدها يا افراد صنفي براساس آيين نامه اي خواهد بود كه توسط دبيرخانه هيات عالي نظارت تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

ماده 86 _ فعاليت فروشگاههاي بزرگ چندمنظوره يا زنجيره اي و نحوه نظارت برآنها، طبق آيين نامه اي خواهد بود كه توسط دبيرخانه هيات عالي نظارت تهيه و به تصويب وزير بازرگاني خواهد رسيد.

تبصره _ مرجع صدور مجوز فعاليت فروشگاههاي موضوع اين ماده وزارت بازرگاني است

ماده 87 _ افراد صنفي كه در بازارهاي مجازي فعاليت مي كنند، ملزم به ارايه مدارك مورد استفاده در آن بازارها هستند.

ماده 88 _ دبيرخانه هيات عالي نظارت مكلف است با همكاري دبيرخانه شوراي عالي مناطق آزاد تجاري صنعتي نسبت به تهيه آيين نامه اجرايي حاكم بر تشكيل و فعاليت تشكلهاي صنفي در مناطق آزاد كشور اقدام كند تا پس از تصويب وزير بازرگاني به اجرا درآيد.

ماده 89 _ كليه واردكنندگان كالا كه به صورت تجاري به واردات كالا اقدام مي كنند و قصد توزيع يا فروش كالاهاي وارداتي خود را دارند، درصورتي كه به عرضه مستقيم كالا به مصرف كننده مبادرت ورزند، ملزم به اخذ پروانه كسب طبق مقررات اين قانون خواهند بود.

ماده 90 _ وزارتخانه ها، موسسات سازمانها يا شركتهاي دولتي ساير دستگاههاي دولتي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر يا تصريح نام است و نهادهاي عمومي غيردولتي ، كه طبق قوانين جاري ملزم يا مجاز به عرضه مستقيم كالاها يا خدمات به مصرف كنندگان هستند، اعم از اين كه

ازطريق اماكن و تاسيسات متعلق به خود يا ديگر اشخاص به اين كار مبادرت ورزند، از شمول اين قانون مستثني هستند. اما رعايت ساير قوانين و مقررات جاري و نرخهاي تعيين شده براي كالاها و خدمات توسط مراجع قانوني ذي ربط ، الزامي است دستگاه دولتي يا نهاد عمومي غيردولتي متبوع در حيطه وظايف و اختيارات قانوني خود، مسووليت نظارت و كنترل و ساير امور مربوط به اداره اماكن را برعهده دارد. درصورتي كه اين قبيل فعاليت ها به اشخاص حقيقي يا حقوقي واگذار گردد ياانجام دادن آنها با مشاركت بخش خصوصي صورت پذيرد، مشمول قانون نظام صنفي و مقررات آن خواهد بود.

ماده 91 _ اشخاص حقيقي يا حقوقي كه طبق قوانين جاري موظف به اخذ مجوز فعاليت يا پروانه تاسيس بهره برداري يا اشتغال از وزارتخانه ها ، موسسات ، سازمان ها يا شركتهاي دولتي ، ساير دستگاههاي دولتي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر يا تصريح نام است يا نهادهاي عمومي غيردولتي هستند، چنانچه به عرضه مستقيم كالاها يا خدمات به مصرف كنندگان مبادرت ورزند، مكلفند علاوه بر دريافت مجوز فعاليت يا پروانه ، نسبت به اخذ پروانه كسب از اتحاديه مربوط اقدام كنند. اشخاص مذكور مشمول قانون نظام صنفي و مقررات آن خواهند بود.

تبصره _ اخذ پروانه كسب از اتحاديه مانع اعمال نظارت مقرر در قوانين جاري ازسوي هر يك از دستگاههاي دولتي يا نهادهاي عمومي غيردولتي ياد شده بر آنها نخواهد بود.

ماده 92 _ سازمان تامين اجتماعي فقط درصورت شكايت هر يك از كاركنان واحدهاي صنفي مبني بر عدم پرداخت حق بيمه در مدت همكاري توسط افراد صنفي مي تواند به نظر بازرس يا

مندرجات دفاتر قانوني فرد صنفي استناد و حق بيمه را دريافت كند. اين مبلغ درصورت احراز تخلف فرد صنفي ، معادل حق بيمه پرداخت نشده شاكي شاغل و جريمه اي به مبلغ دو برابر آن خواهد بود. چنانچه مبلغ جريمه كمتر از يكصدهزار ريال باشد جريمه نقدي معادل يكصدهزار ريال خواهد بود.

ماده 93 _ مجمع امورصنفي منحل نمي شود مگر در مواردي كه در انجام وظايف محوله تسامح ورزد، يا برخلاف مصالح عمومي و وظايف مقرر رفتار كند. در اين صورت كميسيون نظارت مراتب را با ذكر دلايل كافي به هيات عالي نظارت اعلام مي دارد. اگر هيات عالي نظارت پس از رسيدگي به دلايل طرفين ، انحلال را لازم بداند مراتب را جهت تصويب به وزير بازرگاني اعلام مي دارد.

اتحاديه ها موظفند ظرف يك ماه از تاريخ انحلال مجمع ، نمايندگان خود را جهت تشكيل مجدد مجمع امور صنفي معرفي كنند.

انحلال شوراي اصناف كشور نيز به پيشنهاد هيات عالي نظارت و تصويب وزيربازرگاني خواهد بود.

مجامع امور صنفي موظفند ظرف يك ماه از تاريخ انحلال شوراي اصناف ، نمايندگان خود را جهت تشكيل مجدد شوراي اصناف كشور معرفي كنند.

درصورت اعتراض هر يك از طرفين مي توانند به مراجع ذي صلاح قضايي مراجعه كنند.

ماده 94 _ آيين نامه اجرايي موضوع ماده 29)، بند(ي ماده 30) و تبصره 3) ماده 37) اين قانون به پيشنهاد وزارتخانه هاي امور اقتصادي و دارايي و بازرگاني به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 95 _ وزارت بازرگاني موظف است گزارش عملكرد اين قانون را ساليانه به كميسيونهاي اقتصادي و برنامه و بودجه و محاسبات مجلس شوراي اسلامي ارسال نمايد.

ماده 96 _ از تاريخ لازم الاجرا شدن اين قانون قانون نظام صنفي مصوب

13/4/1359 شوراي انقلاب و كليه اصلاحات و الحاقات بعدي آن و قانون ايجاد تسهيلات لازم جهت صدور پروانه كسب براي جانبازان ، اسراي آزاد شده و خانواده محترم شهدا مصوب 13/12/1368 و نيز ساير قوانين مغاير لغو و بلااثر مي گردد.

قانون فوق مشتمل بر نود و شش ماده و نود و دو تبصره در جلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و چهارم اسفند ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و دو مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 28/12/1382 به تاييد شوراي نگهبان رسيد .

آيين نامه آسياباني - مصوب 25/7/1318

ماده 1 _ داير كردن آسيا اعم از آبي يا بخاري و غيره براي آرد كردن غلات منوط به تحصيل پروانه از شهرداري است مقصود از آسياي نامبرده آسيايي است كه مورد احتياج و مراجعه شهرداريها يا اهالي شهر باشد.

ماده 2 _ از تاريخ ابلاغ اين آيين نامه كليه شهرداريها و بخشداريهايي كه عهده دار وظايف شهرداري هستند بايد يك نسخه از اين آيين نامه را به هر يك از متصديان آسياهاي مندرج در ماده 1 تسليم نموده رسيده دريافت دارند.

ماده 3 _ متصدي هر آسيا موظف است از تاريخ وصول اين آيين نامه تا يك ماه براي گرفتن پروانه به شهرداري محل رجوع و طبق دستور اداره مزبور درخواستي مبني بر تقاضاي پروانه داير كردن آسيا تهيه نموده به ضميمه دو قطعه عكس خود تسليم نمايد و نيز كساني كه پس از تصويب اين آيين نامه مي خواهند آسيا داير كنند بايد قبلا مقررات فوق را انجام و پروانه تحصيل نمايند.

ماده 4 _ مسئول آسيا كسي است كه تقاضاي صدور پروانه نموده و پروانه به نام او صادر شده است صدور پروانه مجاني است

ماده 5 _

آسيابان بايد در اسفندماه هر سال پروانه خود را به شهرداري محل برده و درخواست تجديدآن را براي سال بعد بنمايد شهرداري نيز مكلف است در صورت رعايت مقررات اين آيين نامه ازطرف درخواست كننده پروانه او را منتهي تا آخر فروردين سال مزبور تجديد نمايد.

فصل دوم

ماده 6 _ محل آسيا با مصالح محكم ساخته شده باشد كه رطوبت يا موش و غيره نفوذ و رخنه ننمايد.

ماده 7 _ محوطه داخل آسيا بايد با گچ يا مواد مشابه آن سفيدكاري شود.

ماده 8 _ محل نصب سنگ آسيا بايد از سطح زمين آنجا به قدر لزوم بلندتر بوده و اطراف آن يا تخته يا آهن سفيد محصور باشد.

ماده 9 _ محل آرد (طشتك بايد از آهن سفيد يا چوب يا هرگونه مصالح ديگر ساخته شود كه محكم بوده و ريزش نداشته باشد.

ماده 10 _ داخل آسيا بايد هميشه تميز باشد.

ماده 11 _ استعمال چراغ نفتي بدون لوله در داخل آسيا ممنوع است

ماده 12 _ طويله و محل بارانداز از آسيا مجزا بوده و از ورود دامها (حيوانات و پرونده هاي اهلي درمحوطه آسيا جلوگيري شود.

ماده 13 _ شهرداري بايد ماهي يكمرتبه آسياها را مورد معاينه قرار داده و در صورتي كه نقص و بي ترتيبي در حدود آيين نامه مشاهده شود كتباً به آسيابان اخطار نمايد كه در مدت متناسب برفع آن اقدام كند.

فصل سوم

ماده 14 _ شهرداري هر محل به تناسب احتياج حوزه خود مي تواند يك يا چند آسيا را براي آردكردن گندم جهت مصرف نان عمومي تخصيص دهد و در اين مورد آسيابان حق ندارد مادام كه جنس شهرداري آزاد نشده جنس اشخاص متفرقه را آرد نمايد.

ماده

15 _ آسيابان بايد گندم و جو و ساير حبوباتي كه براي آرد كردن به او داده مي شود بدون آنكه چيز ديگري به آن مخلوطه نمايد عيناً آرد نموده تسليم كند.

ماده 16 _ آرد بايد از هر حيث خبره كارشناس پسنديده بوده و بيش از اندازه متعارف نبايد زير وياداراي سبوس باشد.

تبصره _ جنس اشخاص متفرقه را آسيابان بايد به هر نحو كه صاحب آن مي خواهد آرد نموده تحويل دهد.

ماده 17 _ شهرداري هر محل مي تواند با موافقت انجمن شهرداري دستمزد آسياباني را با رعايت موقعيت محل و اقتضاي فصل در هر سال تعيين نمايد و در اين صورت آسيابانها حق تجاوز از نرخ نخواهند داشت

ماده 18 _ آسيابان مكلف است جنس هايي را كه براي آرد كردن تحويل مي گيرد به نوبت آرد نموده ومراقبت نمايد كه جنس ها با هم مخلوط و يا عوض نشود.

ماده 19 _ آسيابانهايي كه طرف قرارداد با شهرداري براي آرد كردن گندم شهر هستند بايد معادل پانصد ريال بعنوان سپرده (وديعه به صندوق شهرداري بسپارند تا چنانچه گندمي كه تحويل آنهامي شود تفريط نمايند از وجه سپرده جبران شود.

ماده 20 _ آسياباني كه بخواهد از شغل خود كناره گيري كند بايد مراتب را به شهرداري اطلاع داده وپروانه خود را مسترد دارد.

ماده 21 _ يك نفر آسيابان مي تواند عهده دار گرداندن از يك تا سه آسيا باشد ولي بايد براي هر آسياپروانه جداگانه تحصيل نمايد.

ماده 22 _ متخلفين از مواد 1_ 5_ 7 _ 8 _ 9 _ 10 _ 11 _ 12_ 15 _ 16 قسمت اخير ماده 17 _ ماده 18_ 20 و ماده 21 اين آيين نامه غير از مواردي كه تخلف آنان طبق

قوانين جزايي مستلزم مجازات شديدتري است به حبس تكديري از 24 ساعت تا هفت روز و پرداخت غرامت از سه تا پنجاه هزارريال محكوم خواهد شد.

آيين نامه ممنوعيت استعمال و عرضه سيگار و ساير مواد دخاني در اماكن عمومي - مصوب 7/8/1376 هيات وزيرا

ماده 1 _ به منظور حفظ حقوق افراد جامعه و تامين سلامت آنها در برابر زيانها و بيماريهاي ناشي ازاستعمال دخانيات ، استعمال هرنوع سيگار و ساير مواد دخاني در اماكن عمومي مسقف به هر نحو ممنوع است

تبصره 1 _ اماكن عمومي مسقف به محلهايي اطلاع مي شود كه محل استفاده و مراجعه عموم مردم مي باشد از قبيل اماكن متبركه و مقدسه مساجد، مصلي ها، كارخانجات بيمارستانها در مانگاهها،مطبها، سالنهاي نمايش سينماها، سالن مهمانخانه ها (هتل ها) و مهمانسراها و ميهمان پذيرها،خوراك سراها (رستورانها، گنجينه ها (موزه ها) پايانه ها (ترمينالها)، فروشگاههاي بزرگ اماكن فرهنگي و فرهنگسراها كتابخانه هاي عمومي ورزشگاهها، مدارس دانشگاهها و مراكز آموزشي و پژوهشي وسايل نقليه عمومي موسسات و سازمانهاي دولتي و عمومي نهادهاي انقلاب اسلامي بانكها، شركتهاي دولتي و شهرداريها.

تبصره 2 _ مسئولان اماكن عمومي موظفند تابلوي ممنوعيت مصرف دخانيات را به تعداد مناسب در محلهايي كه قابل رويت باشد نصب نمايند و ممنوعيت استعمال دخانيات در اماكن عمومي رايادآور شوند.

ماده 2 _ وزارتخانه هاي بهداشت درمان و آموزش پزشكي فرهنگ و ارشاد اسلامي و سازمان صداو سيما و ساير دستگاههاي فرهنگي و شهرداريها موظفند به منظور جلوگيري از دخانيات از هرگونه اقدامي كه موجب تبليغ تشويق يا تحريك افراد به استعمال يا مصرف بيشتر دخانيات شودجلوگيري نموده و نسبت به تهيه برنامه هاي منظور و منسجم فرهنگي و تبليغي مناسب در زمينه تبيين مضرات و تقبيح مصرف مواد دخاني براي همگان به ويژه جوانان اقدام نمايند و همچنين براي حسن اجراي اين قانون اقدامات لازم را به عمل آورند. هيات

وزيران هر شش ماه يك بار گزارش چگونگي اجراي اين قانون را از سامانهاي مربوط دريافت خواهد كرد.

تبصره 1 _ شركت دخانيات ايران موظف است هشدارهاي لازم مربوط به مضرات سيگار را درروي بسته هاي سيگار اعلام نمايد.

تبصره 2 _ تبليغ هرگونه اقدامي كه به ترتيب مقرر در آيين نامه اجرايي اين قانون منجر به تشويق عموم به مصرف دخانيات شود، ممنوع است

ماده 3 _ سازمان صدا و سيما و وزارت _ فرهنگ و ارشاد اسلامي شهرداريها و مطبوعات بايدترتيبي اتخاذ نمايند كه در كارها و انتشارات خود، فيلمها و سريالهاي توليدي تبليغ دخانيات به طورمستقيم يا غير مستقيم صورت نگيرد و شخصيتهاي مثبت فيلمهاي استعمال دخانيات ننمايند

آيين نامه اماكن عمومي - مصوب 23/3/1363 هيات وزيران با اصلاحات 9/11/1364

ماده 1 _ شهرباني جمهوري اسلامي ايران در اجراي وظايف انتظامي و كنترل ترافيك و سايرمسئوليت هاي محوله به امور اماكن عمومي طبق مقررات اين آيين نامه نظارت و مطابق مقرراتاقدام مي نمايد.

ماده 2 _ اماكن و موسسات موضوع اين آيين نامه به شرح زير مي باشد:

1 _ هتل ها 2 _ مسافرخانه ها 3 _ رستوران ها 4 _ پانسيون ها و مهدكودك ها 5 _ سلف سرويس ها 6 _قهوه خانه 7 _ اغذيه فروشي ها 8 _ چلوكبابي و چلوخورشتي و طباخي ها 9 _ بوفه سينما و تياتر 10_ كافه ترياها 11 _ كافه قنادي ها 12 _ آرايشگاهها 13 _ آموزشگاه هاي رانندگي 14 _ فورشگاههاي جرايد و نشريات داخلي 15 _ موسسات باركش شهري 16 _ تعميرگاه هاي دوچرخه و موتورسيكلت 17 _ عكاسي ها 18 _ فروشگاه هاي جرايد و نشريات خارجي 19 _ سينماها و تماشاخانه ها 20 _فروشگاه هاي اتومبيل 21 _ موسسات تبليغاتي و توليد كننده فيلم هاي تبليغاتي 22 _ تعميرگاه ها ، اتوسرويس ها و پاركينگ ها 23 _ موسسات توريستي

و كرايه دهي اتومبيل 24 _ بنگاه هاي مسافربري 25 _ كتابفروشي ها 26 _ بنگاه هاي معاملاتي 27 _ كارگاه هاي وراق اتومبيل 28 _كارگاه هاي تعويض روغن ، پنچرگيري و لاستيك فروشي اتومبيل 29 _ موسسات تاكسي بار 30 _كليشه و گراور سازي ها 31 _ فروشگاه هاي لوازم يدكي اتومبيل 32 _ كارگاه هاي ناقشي اتومبيل 33 _چاپخانه ها 34 _ سمساري وامانت فروشي ها 35 _ موسسات باربري 36 _ استوديوها 37 _ طلا وجواهر فروشي ها 38 - موسسات نشر و طبع 39 _ آموزشگاه هاي خياطي ، ماشين نويسي وآرايشگري

تبصره _ افتتاح هر نوع امكنه و موسسه مشابه ديگري در آينده ، بنا به تشخيص و اعلام نيرويانتظامي جمهوري اسلامي ايران مشمول مقررات اين آيين نامه خواهد بود.

ماده 3 _ مراجع صدور پروانه واحدهاي صنفي مذكور در ماده 2 بايد قبل از صدور و انتقال پروانه وهمچنين انتقال محل واحد صنفي نسبت به موارد مذكور در ماده 1 از نيروي انتظامي جمهورياسلامي ايران استعلام نظر به عمل آورند سپس صدور پروانه با رعايت ضوابط نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران ماده 23 قانون نظام صنفي صورت خواهد گرفت

تبصره _ ضوابط مربوط به صلاحيت دايره كننده واحد صنفي از نقطه نظر وظايف نيروي انتظامي و نيز امور انتظامي و ترافيك و محل كسب با توجه به بند 4 ماده 39 قانون نظام صنفي ، وسيله ادارات ذيربط نيروي انتظامي تهيه و پس از تصويب رياست نيروي انتظامي به مورد اجرا گذارده خواهد شد.

ماده 4 _ در خارج از حوزه استحفاظي شهرباني ، ژاندارمري عهده دار انجام وظايف مذكور در اين آيين نامه مي باشد.

ماده 5 _ متقاضيان صدور پروانه اماكن عمومي مندرج در ماده 2 قبل از اخذ

پروانه حق افتتاح امكان خود را ندارند و در صورت تخلف مادامي كه پروانه تحصيل نكرده باشند از افتتاح آن مكان تا صدورپروانه به وسيله نيروي انتظامي جلوگيري خواهد شد.

ماده 6 _ در صورتي كه هر يك از صاحبان يا مديران اماكن عمومي مندرج در ماده 2 آيين نامه درمدت اعتيار پروانه از ضوابط مقرر نيروي انتظامي عدول كنند مراتب به مراجع صدور پروانه اعلام خواهد شد تا مطابق مقررات اقدام نمايند.

ماده 7 _ چنانچه صاحبان اماكن عمومي مندرج در ماده 2 بخواهند اداره امور داخلي خود را به ديگري واگذار نمايند بايستي مدير داخلي از طريق مراجع صدور پروانه به نيروي انتظامي معرفي تاپس از بررسيهاي لازم و تاييد صلاحيت مدير معرفي شده در پروانه صادره منظور گردد.

ماده 8 _ صاحبان اماكن عمومي مندرج در ماده 2 از رديف 1 الي 11 شامل

1 _ هتل ها 2 _ مسافرخانه ها 3 _ رستوران ها 4 _ پانسيون ها و مهدكودك ها 5 _ سلف سرويس ها 6 _قهوه خانه 7 _ اغذيه فروشي ها 8 _ چلوكبابي و چلوخورشتي و طباخي ها 9 _ بوفه سينما و تياتر 10_ كافه ترياها 11 _ كافه قنادي ها مكلفند كليه كاركنان خود را (اعم از ايراني و خارجي به نيرويانتظامي معرفي تا نسبت به تعيين صلاحيت و صدور پروانه خدمتگزاري جهت آنان اقدام گردد و درصورت تغيير هر يك از آنان مراتب را ظرف مدت 48 ساعت اعلام نمايند.

تبصره _ مدت اعتبار پروانه خدمتگزاري يك سال مي باشد و كاركنان اماكن عمومي مندرج در ماده 8 موظفند همهس اله نسبت به تمديدي پروانه خود اقدام نمايند.

ماده 9 _ كليه مستخدمين و كاركنان اماكن عمومي مندرج در ماده 8 بايستي

داراي كارت بهداشت ازمرجع مربوطه و پروانه كار از شهرباني باشند.

ماده 10 _ صاحبان كليه اماكن عمومي مكلفند آن دستهاز مواد آيين نامه و اعلاميه هاي نيرويانتظامي را كه ارتباط با نوع كار آن مكان دارد در محل مناسبي كه براي واردين قابل رويت باشد نصب نمايند.

ماده 11 _ صاحبان اماكن مسافربري (هتل _ مسافرخانه _ پانسيون و ساير اماكن مشابه موظفند درقبال اموالي كه ز طرف مسافرين يا واردين به مكان هاي مزبور به آنان سپرده مي شود رسيد كتبي بدهند.

ماده 12 _ در صورتي كه يكي از مسافرين در اماكن مسافري فوت نمايد صاحب يا مدير موسسه بايد بلافاصله مراتب را كتبا با ذكر مشخصات شخص متوفي و شماره اتاق به نيروي انتظامي محل اطلاع داده تا ورود نمايندگان نيروي انتظامي و دادسرا و پزشكي قانوني ، اتاق متوفي بايد بسته شده واحدي داخل آن نشود.

ماده 13 _ صاحبان و مديران كليه اماكن عمومي موظفند هر موقع هرگونه توضيحاتي كه مامورين نيروي انتظامي بخواهند (نسبت به وضعيت امكنه و مسافرين و مستخدمين بلا تامل در حدوداطلاعاتي كه دارند با نهايت صحت به آنها بدهند.

ماده 14 _ در تمام ايامي كه اماكن عمومي دايرهستندحضورمتصدي يامديرامكنه درمحل الزامياست

ماده 15 _ در موقعي كه يكي از مسافرين يا خدمه مظنون يا مبتلا به دارا بودن امراض واگيردار وعفوني از قبيل وبا ، طاعون ، و امثالهم باشد ، صاحبان اماكن عمومي مكلفند مراتب را بلافاصله باذكر مشخصات بيمار به بهداري و نيروي انتظامي اطلاع دهند.

ماده 16 _ صاحبان اماكن مسافري و پانسيون ها مكلفند تابلوي شماره اتاق ها را در محل مناسبي درمدخل امكنه خود نصب نمايند.

ماده 17 _ صاحبان اماكن مسافري و پانسيون ها بايد دفتري مطابق نمونه نيروي

انتظامي براي ورودو خروج مسافرين تهيه و نام و نشان كامل آنها را در آن دفتر قيد نمايند.

ماده 18 _ صاحبان اماكن مسافري (هتل _ مسافرخانه _ پانسيون و امثال آنها) موظفند ضمن رويت شناسنامه يا هرگونه برگ شناسايي مشخصات و تاريخ و ساعت ورود و خروج و مسافرين و واردين به اماكن مزبور را مطابق نمونه اعلاميه اي كه از طرف نيروي انتظامي داده مي شود تنظيم و اول وقت روز بعد به نيروي انتظامي محل تسليم نمايند.

ماده 19 _ صاحبان هتل ها و مسافرخانه ها و پانسيون ها موظفند در صورت مراجعه اطفال واشخاصي كه به سن قانوني نرسيده و بدون سرپرست هستند و قصد اقامت در امكنه مزبور را دارندبلافاصله مراتب را به نيروي انتظامي محل اعلام دارند.

ماده 20 _ برگزاري هر نوع مجلس جشن و عروسي ، مهماني ، شب نشيني و امثال آن و يا اجرا هرگونه برنامه هنري و نمايشي در اماكن عمومي مستلزم تاييد محتواي برنامه هنري و نمايشي ازسوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و تحصيل اجازه مخصوص نيروي انتظامي محل (حداقل 48ساعت قبل مي باشد. بديهي است مسئولين اماكن عمومي مزبور مي بايست ساعت وروز تشكيل مراسم و صرفامشخصات پيشنهاد كننده مراسم را با ارايه دو عدد كارت ورود به سالن به مسئولين ذيربط نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران اعلام نمايند.

ماده 21 _ پروانه متخلفين در موارد ذيل اخذ و به مراجع صدور پروانه ارسال كه برابر با ماده 39قانون نظام صنفي نسبت به ابطال آن اقدام گردد:

1 _ تسهيل يا فراهم نمودن وسيله عمل منافي عفت و شهوتراني در امكنه مربوطه و يا استخدام و يا اجير نمودن اشخاص براي منظور فوق .

2 _ تشكيل جلسات در

محل امكنه عمومي براي مقاصد سو وخلاف قانون عليه دولت وامنيت كشور.

3 _ تهيه موجبات تسهيل خريد و فروش مواد افيوني و چرس و بنگ و استعمال آن ها و همچنين فروش و عرضه هر نوع مشروبات الكلي

4 _ طرح ريزي و توطيه براي انجام مقاصد سو و خلاف قانون نظير سرقت ، خريد و فروش ونگهداري اموال مسروقه و غيره

5 _ هرگونه عمل شرط بندي و برد و باخت و قمار.

تبصره _ ابطال پروانه مرتكبين تخلف از ماده 21 مانع ازاجراي ساير مجازات هاي شرعي و قانوني نخواهد شد.

ماده 22 _ سخنراني و هر عمل ديگري كه خلاف منظور از تشكيل مكان عمومي و مفاد پروانه صادره مربوط به آن باشد و بدون اجازه مخصوص نيروي انتظامي ممنوع است

ماده 23 _ قبول و اسكان اشخاص شرور و بدسابقه در محل امكنه عمومي ممنوع مي باشد.

ماده 24 _ در اماكن عمومي ايجاد صداهاي ناهنجار ، اداي الفاظ ركيك و انجام حركات زشت واعمالي كه موجب سلب آسايش ديگران يا ضرر به اموال عمومي مي شود ممنوع است و صاحبان اماكن عمومي مكلفند متخلف را به مامورين انتظامي معرفي نمايند.

ماده 25 _ يك نفر نمي تواند بيش از يك مكان عمومي را اداره و پروانه آن را تحصيل نمايد مگراينكه براي اماكن ديگري كه مي خواهد تاسيس كند از طرف مرجع صدور پروانه مدير يا مباري كه نيروي انتظامي صلاحيت او را گواهي نمايد استخدام كند كه در اين صورت مدير مزبور مسئول اداره مكان مربوطه خواهد بود.

ماده 26 _ درجه بندي و تعريف هر يك از اماكن عمومي به وسيله كميسيوني مركب از نمايندگان نيروي انتظامي ، شهرداري ، بهداري و ساير سازمان هاي ذيربط تعيين مي گردد. مسئوليت تشكيل كميسيون مزبور و

اجراي تصميمات متخذه به عهده نيروي انتظامي مي باشد در مواردي كه درجه بندي و تعريف برخي ازاماكن عمومي به موجب قانون از وظايف ارگان هاي ديگر باشد ، همان ملاك عمل خواهد بود.

ماده 27 _ تخلف از مقررات اين آيين نامه براي بار اول به موجب اخطار كتبي و در صورت تكرارطبق ماده 39 قانون نظام صنفي حسب مورد لغو موقت يا دايم پروانه كسب مي گردد و اين امر درصورت لزوم مانع از اجراي ساير مجازات هاي شرعي و قانوني نخواهد شد.

ماده 28 _ براي اماكن عمومي بايد نام فارسي با مضامين موافق عفت عمومي انتخاب و فقط به زبان فارسي هم روي تابلو نوشته شود.

ماده 29 _ در كليه اماكن عمومي وسايل مقدماتي آتش نشاني طبق استاندارد سازمان آتش نشاني بايد مهيا باشد تا به موقع مورد بهره برداري قرار گيرد.

ماده 30 _ كليه دعاوي مربوط به امور صنفي صاحبان اماكن عمومي نزد مقالات صالحه رسيدگي خواهد شد. ليكن چنانچه اختلافي بين آنها و نيز با مراجعين در رابطه با مقررات اين آيين نامه پيش آيد در صورتي كه موضوع در نيروي انتظامي مطرح و منجر به تحصيل رضايت نامه كتبي از طرفين نگردد نيروي انتظامي آنها را به مراجع قانوني ذيربط هدايت خواهد كرد.

ماده 31 _ ازتاريخ تصويب اين آيين نامه كليه مقررات و ضوابطي كه مغاير با مفاد اين آيين نامه باشدملغي است

آيين نامه چگونگي صدور پروانه كسب موقت و تبديل آن به پروانه كسب دايم - مصوب 6/9/1379
فصل اول _ شرايط صدور پروانه كسب موقت ( ماده 1 تا 5 )

ماده 1 _ اتحاديه هاي صنفي موظفند با رعايت اين آيين نامه نسبت به صدور پروانه كسب موقت براي واحدهاي صنفي فاقد پروانه كسب كه قبل از سال 1378 در كشور داير شده اند ، اقدام نمايند.

ماده 2 _ صاحبان واحدهاي فاقد پروانه كسب مشمول ماده 1 اين آيين نامه موظفند

جهت ادامه فعاليت كسبي خود به اتحاديه هاي صنفي ذي ربط مراجعه و با تسليم تقاضاي كتبي و ارايه مدارك زير نسبت به اخذ پروانه كسب موقت اقدام نمايند:

1 _ سند مالكيت يا اجاره نامه يا مبايعه نامه ياقرارداد واگذاري عين يا منافع ملك با اشخاص حقيقي يا حقوقي ، سازمان ها نهادها و ارگان ها.

2 _ هرگونه مدرك مبني بر تشخيص ، قطعيت يا پرداخت مفاصا حساب مالياتي متقاضي و پرداخت عوارض سالانه متعلقه شهرداري

3 _ گواهي پايان خدمت نظام وظيفه يا معافيت دايم يا گواهي مبني بر رسيدگي به وضع مشموليت متقاضي از اداره وظيفه عمومي مطابق ماده (10) قانون خدمت وظيفه عمومي _ مصوب 1363

4 _ پروانه كار معتبر از وزارت كار و امور اجتماعي وپروانه اقامت معتبر از وزارت كشور براي اتباع بيگانه

5 _ برگ سلامت و بهداشت شخصي و محل كسب از وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي براي صنوفي كه مشمول قانون مواد خوردني و آشاميدني و آرايشي و بهداشتي _ مصوب 1346 _ واصلاحات بعدي هستند.

6 _ گواهي صلاحيت فني طبق تبصره (2) ماده (35) قانون نظام صنفي _ مصوب 1359 _ و آيين نامه آن براي مشاغل فني يا تاييديه لازم از اتحاديه ذي ربط

7 _ كسب نظر اداره نظارت بر اماكن عمومي نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران (ناجا) براي مشاغل خاص مطابق آيين نامه اماكن عمومي

8 _ گواهي پرداخت حق عضويت سالانه و حق خدمات به اتحاديه ذي ربط بر اساس مواد (2) و (4)آيين نامه اجرايي ماده (29) قانون نظام صنفي

ماده 3 _ پروانه كسب موقت براي واحدهاي صنفي كه صاحبان آنها فوت نموده اند به نام يكي ازوراث يا نماينده قانوني آنها با

ارايه گواهي انحصار وراثت و رضايت وراث با گواهي امضا صادرمي شود.

ماده 4 _ براي شركت هاي موضوع تبصره (1) الحاقي به بند (2) ماده (14) نظام صنفي ومشاركت هاي مدني يك پروانه كسب موقت با ذكر نام مدير عامل شركت درخواست كننده يا يكي ازشركا در مشاركت هاي مدني كه توسط ساير شركا به صورت كتبي معرفي و امضاي آنان توسط دفترخانه اسناد رسمي گواهي شده باشد ، در صورت احراز ساير شرايط صادر مي گردد.

ماده 5 _ اتحاديه صنفي مربوط پس از دريافت تقاضاي متقاضي به همراه مدارك لازم ، پروانه كسب موقت را در يك نسخه اصلي و سه نسخه رونوشت صادر مي كند كه نسخه اصلي به متقاضي تحويل مي شود و از نسخه هاي رونوشت يك نسخه در پرونده صنفي متقاضي در اتحاديه نگهداري و يك نسخه براي دبيرخانه هيات عالي نظارت و يك نسخه براي اداره نظارت بر اماكن عمومي ناجا ارسال مي شود.

فصل دوم _ چگونگي تبديل پروانه كسب موقت به دائم ( ماده 6 تا 7

ماده 6 _ اتحاديه هاي صنفي موظفند حداكثر ظرف سه سال پس از صدور پروانه كسب موقت با اخذمدارك زير از متقاضيان نسبت به تبديل پروانه هاي كسب موقت به دايم (الگوي هيات عالي نظارت اقدام نمايند.

1 _ اصل پروانه كسب موقت جهت ابطال توسط اتحاديه

2 _ گواهي صلاحيت فني طبق تبصره (2) ماده (35) قانون نظام صنفي و آيين نامه مربوط براي مشاغل فني

3 _ برگ عدم اعتياد به مواد مخدر.

4 _ گواهي عدم سو پيشينه كيفري

5 _ هرگونه مدرك مبني بر مشخص بودن وضعيت مالياتي متقاضي و پرداخت عوارض متعلقه وقانون شهرداري

6 _ گواهي پرداخت حق عضويت سالانه و وجوهي كه بر اساس ماده (2) و بند (ب ماده (7)آيين نامه اجرايي ماده (29) قانون

نظام صنفي جهت مجامع امور صنفي تعيين شده است

7 _ گواهي واريز مبلغ مقرر در بند (ج ماده (80) قانون وصول برخي از درامدهاي دولت و مصرف آن درموارد معين _ مصوب 1373 _ به حساب خزانه

تبصره _ اتحاديه هاي صنفي و مراجع قانوني صدور پروانه كسب موقت مكلفند حداقل چهارماه قبل از انقضاي دوره سه ساله اعتبار پروانه هاي ياد شده از متقاضي براي ارايه مدارك لازم جهت صدور پروانه كسب دايم دعوت و رونوشت دعوتنامه را در پرونده صنفي متقاضي نگهداري نمايند.در صورت عدم مراجعه متقاضي به اتحاديه در مدت ياد شده ، اتحاديه بار ديگر از متقاضي دعوت مي كند تا ظرف يك ماه نسبت به تكميل پرونده و دريافت پروانه كسب دايم اقدام نمايد. در صورتي كه متقاضي ظرف مدت هاي فوق پرونده صنفي خود را تكميل ننمايد مطابق مقررات نسبت به تعطيل واحد اقدام مي شود.

ماده 7 _ صدور پروانه كسب موقت يا دايم بر اساس مفاد اين آيين نامه در مورد واحدهاي صنفي واقع در طرح هاي جامع ، تفصيلي و هادي شهرسازي مانع اجراي مقررات قانون شهرداري در موردواحدهاي ياد شده نيست

تبصره _ با واحدهاي مزاحم مطابق بند (20) اصلاحي ماده (55) قانون شهرداري عمل مي شود.

فصل سوم _ ساير موارد ( ماده 8 تا 20 )

ماده 8 _ به منظور نظارت بر اجراي صدور پروانه كسب موقت و دايم توسط اتحاديه هاي صنفي درتهران بزرگ كميسيوني تحت نظارت دبيرخانه هيات عالي نظارت بر سازمان هاي صنفي كشور به رياست دبير هيات عالي نظارت و عضويت نمايندگان وزارت كشور ، مجامع امور صنفي ، اداره نظارت بر اماكن عمومي ناجا و اداره كل بازرسي و نظارت بر قيمت و توزيع كالا و خدمات استان تهران و در مراكز استان ها با مسئوليت اداره كل

بازرگاني و عضويت نمايندگان استانداري ، اداره نظارت براماكن عمومي ناجا ، مجامع امور صنفي واداره كل بازرسي و نظارت بر قيمت كالا وخدمات استان و در شهرستان ها با مسئوليت اداره بازرگاني و عضويت نمايندگان فرمانداري ، اداره نظارت براماكن عمومي ناجا ، مجامع امور صنفي و اداره بازرسي و نظارت بر قيمت و توزيع كالا وخدمات شهرستان تشكيل مي شود.

تبصره 1 _ مسئوليت نظارت بر عملكرد كميسيون هاي موضوع اين ماده _ كه از اين پس كميسيون ناميده مي شود _ در شهرهاي استان تهران به استثناي تهران بزرگ برعهده مدير كل بازرگاني استان تهران و در شهرهاي ساير استان هاي كشور برعهده مديركل بازرگاني استان ودر سطح كشور برعهده معاون وزير بازرگاني يا نماينده تام الاختيار ايشان است

تبصره 2 _ چگونگي تشكيل جلسات و انجام اقدامات و امور جاري كميسيون به موجب دستورالعملي است كه توسط دبيرخانه هيات عالي نظارت تنظيم و به تصويب هيات عالي نظارت مي رسد.

ماده 9 _ مرجع رسيدگي و اتخاذ تصميم نهايي در مورد اختلافات مربوط به نحوه يا عدم صدورپروانه هاي كسب موقت ودايم برعهده كميسيون مي باشد و راي كميسيون ياد شده لازم الاجرا است

ماده 10 _ در صورت خودداري اتحاديه از صدور پروانه كسب موقت يا دايم براي متقضايان ، مجمع امور صنفي مربوط بنا بر اعلام كميسيون با رعايت اين آيين نامه نسبت به صدور پروانه كسب اقدام مي نمايد ، سپس به پيشنهاد كميسيون نظارت شهر مراتب جهت رسيدگي و عزل هيات مديره اتحاديه موافق ماده (54) قانون نظام صنفي به دبيرخانه هيات عالي نظارت اعلام مي شود.

ماده 11 _ در صورتي كه دارندگان پروانه كسب موقت قبل از انقضاي دوره سه ساله طبق مقررات اين آيين نامه داراي شرايط دريافت پروانه

كسب دايم شوند ، اتحاديه ها مطابق اين آيين نامه موظف به صدور پروانه كسب دايم به نام متقاضي هستند.

ماده 12 _ چنانچه متقاضيان پروانه كسب موقت بر اساس مقررات اين آيين نامه تمام شرايط لازم جهت دريافت پروانه كسب دايم را دارا باشند ، اتحاديه هاي صنفي ضمن رعايت مفاد بند (7) ماده 2) اين آيين نامه موظف به صدور پروانه كسب دايم براي آنها بوده و صدور پروانه كسب موقت براي آنها ضرورت ندارد.

ماده 13 _ پروانه كسب هاي موقت در سطح كشور ، با شكل و الگوي يكنواخت به صورت يك نسخه اصلي به رنگ آبي آسماني با حاشيه زرد و سرمه اي و سه نسخه رونوشت به رنگ سفيد جهت بايگاني در اتحاديه و دبيرخانه هيات عالي نظارت و اداره نظارت بر اماكن عمومي ناجا صادرمي شوند.

ماده 14 _ خريد و فروش پروانه كسب موقت و دايم ممنوع است در صورتي كه دارنده پروانه كسب موقت يا دايم بخواهد حقوق ناشي از پروانه خود را به ديگري منتقل كند ، اتحاديه مربوط مكلف است ، با رعايت مقررات اين آيين نامه پروانه منتقل كننده را باطل و پروانه جديد به نام انتقال گيرنده در صورت دارا بودن شرايط لازم صادر كند.

ماده 15 _ چنانچه سازمان هاي استعلام شونده در اين آيين نامه حداكثر ظرف پانزده روز از تاريخ دريافت نامه استعلام ، نظرخود را به صورت قطعي اعلام ننمايند ، اتحاديه حسب مورد مجاز به صدور پروانه كسب موقت يا دايم است

تبصره _ اتحاديه هاي صنفي مكلفند حداكثر ظرف يك هفته پس از تكميل پرونده متقاضي نسبت به صدور پروانه كسب اقدام نمايند.

ماده 16 _ كميسيون مكلف است زمان متعارف براي مراجعه صاحبان واحدهاي فاقد پروانه كسب به اتحاديه هاي

صنفي يا مراجع قانوني ذي ربط را تعيين نمايد. در صورت عدم مراجعه صاحبان واحدهاي ياد شده برابر مقررات نسبت به تعطيل و پلمپ واحد اقدام مي شود.

ماده 17 _ اتحاديه هاي صنفي به منظور جلوگيري از فعاليت واحدهاي صنفي فاقد پروانه كسب مكلفند با هماهنگي نيروي انتظامي از فعاليت واحدهاي صنفي فاقد پروانه كسب طبق ماده (72)قانون نظام صنفي جلوگيري نمايند.

ماده 18 _ كميسيون مجاز است به منظور همكاري با اتحاديه ها و مجامع امور صنفي در جهت شناسايي ، اخطار و ابلاغ به واحدهاي فاقد پروانه كسب وهدايت آنها به اتحاديه هاي صنفي مربوط ودريافت پروانه كسب موقت يا دايم ، همچنين شناسايي و تعطيل واحدهاي فاقد پروانه كسب كه تاكنون نسبت به دريافت جواز كسب اقدام ننموده اند و واحدهاي غيرمجازي كه داير مي گردند ، باسازمان بازرسي و نظارت بر قيمت و توزيع كالا و خدمات و اداره نظارت بر اماكن عمومي ناجا انعقاد توافق نامه هايي اقدام لازم به عمل آورد.

ماده 19 _ در شهرهايي كه فاقد سازمان هاي صنفي هستند همچنين در محدوده حفاظتي خارج ازشهرها ، اجراي اين آيين نامه حسب مورد برعهده شهرداري ها و شوراهاي بخش است

ماده 20 _ هزينه هاي كميسيون از محل درامدهاي حاصل ازاجراي ماده (4) آيين نامه اجرايي درامدهاي اتحاديه هاي صنفي موضوع ماده (29) قانون نظام صنفي تامين مي گردد كه ميزان ان توسط وزير بازرگان (رييس هيات عالي نظارت تعيين و توسط اتحاديه هاي صنفي اخذ و به حساب مشترك مجامع امور صنفي واريز مي گردد.

آيين نامه اجرايي قانون اصلاح ماده واحده قانون نحوه واگذاري اماكن و ميادين و غرفه توزيع ميوه مصوب 1

ماده 1 _ اصلاحات به كار رفته در اين آيين نامه به شرح زير تعريف مي شوند:

الف _ ميوه و تره بار و فراورده هاي كشاورزي ، به كليه محصولات و توليداتي گفته مي شود كه ازمنابع خاك

، آب ودام استحصال مي شوند.

ب _ غرفه ، مكان مستقلي است كه به وسيله مصالح ساختماني از قبيل آهن ، آجر ، سيمان ، سنگ ، آهك ، خشت ، گل و چوب بنا شده داراي محل عبور مجزا و آب و برق باشد.

ب _ چادر ، مكاني است كه به وسيله داربست فلزي يا چوبي بنا شده و با پارچه يا برزنت محصورشده باشد و در صورت امكان داراي آب و برق باشد.

ت _ كيوسك ، كانكس و كانتينر ، اتاقك هاي منقولي هستند كه از اجناسي مانند فايبرگلاس ، فلز ، چوب و نظاير آن ساخته شده و بنا به ضرورت در مقاطع زماني مشخص مورد استفاده واقع شوند.

ث _ محوطه ، به هر نوع مكان سرپوشيدن يا سربازي گفته مي شود كه توسط شهرداري براي عرضه انواع محصولات و توليدات موضوع اين آييننامه در نظر گرفته شده باشد.

ج _ ميدان ، مكاني است معين كه براي تسهيل در امر تهيه و توزيع ميوه و تره بار و فراورده هاي كشاورزي اختصاص يابد.

چ _ عمده فروشي ، عبارت از عرضه محصولات و توليدات موضوع اين آيين نامه به صورت كلي به توزيع كنندگان مي باشد.

ح _ خرده فروشي ، عبارت از عرضه محصولات و توليدات موضوع اين آيين نامه به صورت جزيي در اندازه و ميزان قابل عرضه به مصرف كنندگان مي باشد.

ماده 2 _ در واگذاري غرفه ها با شرايط يكسان ، اولويت با رزمندگان ، خانواده هاي شهدا ، آزادگان ، جانبازان ، اتحاديه ها و شركتهاي تعاوني توليدي محصولات و فراورده هاي كشاورزي ، دامي ، طيور وآبزيان است

ماده 3 _ شهرداري مكلف است براي هر يك از اماكن با توجه به

موقعيت محل وقوع و وسعت وتسهيلات ايجاد شده و نيز متناسب با شرايط اقتصادي موثر در معاملات و عرضه محصولات وتوليدات موضوع اين آيين نامه مبلغي را بابت حق بهره برداري ، همچنين ضمانت حسن انجام كار ورعايت مقررات اين آيين نامه تعيين و پس از تصويب شوراي اسلامي شهر و در صورت عدم تشكيل شوراي ياد شده پس از تصويب وزير كشور از غرفه داران دريافت كند. مبلغ مذكور قابل تغيير است

ماده 4 _ متقاضيان اماكن بايد پس از انتشار آگهي در جرايد كثيرالانتشار و جرايد محلي توسط شهرداري ، در وقت مقرر تاييديه توان توليد ، همچنين گواهي امكان ارسال توليدات به امكان مزبوردر هر شهر را حسب مورد از ادارات كشاورزي يا جهاد سازندگي منطقه محل توليد يا ساير مراجع قانوني ذي ربط اخذ و به همراه مدارك مثبت و كروكي و آدرس دقيق محل توليد به شهرداري شهرمورد نظر ارايه كنند.

ماده 5 _ شرايط اداره و نگاهداري اماكن و حدود اختيارات و مسئوليت ها در قرارداد واگذاري كه به امضاي نماينده شهرداري و بهره بردار مي رسد ، تعيين مي شود.

ماده 6 _ شهرداري خدمات ضروري و مورد نياز زير را براي ميادين فراهم مي سازد:

الف _ تامين آب مصرفي ميدان با نصب شيرهاي عمومي و سيستم اطفاي حريق

ب _ تامين برق و روشنايي معابر و محوطه هاي عمومي ميدان

پ _ تامين كادر نگهباني ، انتظامات و تنظيف دستشويي و قسمت هاي خارجي اماكن فروش

ث _ احداث نمازخانه

ج _ پاركينگ براي اتومبيل هاي سواري

ماده 7 _ شهرداري ها موظفند نرخ هاي مصوب را كه بر اساس مقررات مربوط تعيين مي شود اعلام نموده و بر قيمت هاي اعلام شده ، همچنين كيفيت

محصولات و توليدات ارايه شده نظارت كنند.

ماده 8 _ بهره بردار مكلف است نسبت به نظافت و پاكيزگي محيط داخلي محل فروش ، رعايتاصول بهداشتي در عرضه كالا ، حسن برخورد با خريداران ، توزين محصولات و عدم عرضه محصولات بد و فاسد دقت و اهتمام كافي معمول دارد.

ماده 9 _ اماكني كه بر اساس اين آيين نامه به متقاضيان واجد شرايط واگذار مي شود ، مشمول لايحه قانوني راجع به نحوه واگذاري اماكن و ميادين و غرفه ها به منظور ايجاد تسهيل در تهيه و توزيع ميوه و تره بار و فراورده هاي كشاورزي _ مصوب 5/10/1358 شوراي انقلاب جمهوري اسلامي ايران بوده و هيچ گونه حقوق استيجاري و كسب و پيشه براي بهره برداران آنها ايجاد نمي شود.

ماده 10 _ بهره بردار جز با اجازه شهردار حق واگذاري جزيي يا كلي مورد قرارداد را به غير ندارد وموظف است فقط محصولات توليدي خود و توليد كنندگاني كه نمايندگي فروش آنها را به طوررسمي برعهده دارد به فروش برساند.

ماده 11 _ بهره بردار مكلف است كليه شوون و مقررات انضباطي ميادين را رعايت و اجرا نمايد.

تبصره _ مقررات انضباطي حسب دستورالعملي كه با ملحوظ داشتن اين آيين نامه توسط شهرداري تهيه مي گردد و به تصويب شوراي اسلامي شهر و در صورت عدم تشكيل شوراي ياد شده به تصويب وزير كشور مي رسد ، تعيين مي شود.

ماده 12 _ از تاريخ تصويب اين آييننامه ، كليه مقررات مغاير لغو مي شود.

آيين نامه مرده شويخانه و گورستان - مصوب 1319
فصل اول _ كليات ( ماده 1 تا 3 )

ماده 1 _ ساختمان و انتظام مرده شويخانه و گورستان از لحاظ بهداشت تحت نظر شهرداري بوده وهمچنين احداث بنگاه هاي نامبرده منوط به موافقت قبلي و دريافت پروانه از شهرداري است

ماده 2 _ كساني كه مي خواهند

احداث مرده شويخانه يا گورستان نمايند بايد اعتبار كافي داشته مقررات اين آيين نامه را كاملا رعايت نمايند.

ماده 3 _ مرده شويخانه بايد بنا به مقتضيات محلي و به تناسب نيازمندي داراي اطاق هاي كافي جهت گذراندن جنازه قبل از غسل _ اطاق هاي مخصوص غسل _ اطاق براي معاينه درگذشتگان مشكوك _ اطاق پذيرايي با لوازم _ اطاق براي انجام آيين مذهبي _ انبار البسه درگذشتگان باشد.اطاق هاي مخصوص غسل بايد براي جريان آب گرم وسرد لوله كشي شده باشد و مجراي فاضلاب مطابق اصول بهداشت داشته باشد.

فصل دوم _ شرايط حمل در گذشتگان ( ماده 4 تا 9 )

ماده 4 _ حمل درگذشتگان قبل از تحصيل پروانه دفن ممنوع است مگر در موارد ضروري

تبصره 1 _ پروانه دفن را پزشك معالج مكلف است بدهد و در صورت نداشتن پزشك معالج بايدبه وسيله كلانتري مربوطه از پزشك بهداري شهرداري بخش پروانه دفن تحصيل نمايند و در مواردجنحه يا جنايت بايد به شهرباني و يا پزشك قانوني دادگستري مراجعه شود (پروانه روي اوراق چاپي كه از طرف اداره بهداري به طور رايگان به اختيار پزشكان گذارده مي شود نوشته ميشود.)

تبصره 2 _ بينوايان و اشخاص غريب كه در اماكن عمومي و گذرها فوت مي نمايند و همچنين جسد خردسال ها را كه در اين قبيل اماكن و يا گذرها مي گذارند پس از مراجعه به كلانتري از طرف پزشك بهداري بخش مربوطه معاينه خواهند شد و در صورتي كه مظنون به جنحه و جنايت نباشندپروانه دفن از طرف پزشك نامبرده صادر و به مامور كلانتري تسليم مي شود تا از طرف كلانتري مامورين مرده شويخانه براي حمل در گذشته احضار شوند.

ماده 5 _ حمل جنازه به وسيله وسايط نقليه و كرايه و شخصي اكيدا ممنوع است

ماده 6

_ اتومبيل يا كالسكه مخصوص نعش كش بايد داراي تابوت روبسته از چوب جلا شده بوده و داخل آن نيز آهن سفيد باشد كه مرده را داخل آن قرار دهند _ اتومبيل و كالسكه نامبرده بايدمنحصرا براي حمل درگذشتگان به كار برده شده هرگونه استفاده ديگري از آن ممنوع است

ماده 7 _ پس از حمل درگذشته بايد داخل تابوت را با آهك شستشو دهند.

ماده 8 _ وسايل جهت حمل درگذشته مي بايستي به محض اطلاع منتهي تا يك ساعت در محل حاضر شود.

ماده 9 _ مامورين حمل بايد لباس مشكي نظيف در برداشته باشند.

فصل سوم _ شرايط غسل و كفن در گذشتگان ( ماده 10 تا 20

ماده 10 _ محل غسل بايد كف آن تا يك متر از ديوار از سمت صيقلي شده و صاف پوشييه شده وهميشه پاكيزه نگاهداري و لا اقل روزي دو مرتبه به وسيله آب آهك شسته شود.

ماده 11 _ غسل درگذشتگان در غير مرده شويخانه هاي عمومي ممنوع است و در موارد ضرورتي موكول به موافقت شهرداري است

ماده 12 _ غسل درگذشتگان قبل از ارايه پروانه دفن ممنوع است

ماده 13 _ نگاهداري درگذشتگان مگر در موارد ضروري بيش از دو ساعت در مرده شويخانه ممنوع است

ماده 14 _ متصديان غسل و كفن و دفن بايد از دستورات مذهبي مطلع و داراي پروانه مخصوص بوده از شرايط بهداشت كاملا آگاه باشند.

ماده 15 _ متصديان غسل و كفن پس از انجام كار بايد هر دفعه دست هاي خود را تا آرنج با آب گرم وصابون شسته سپس در يكي از محلول هاي گندزدايي فرو برند.

ماده 16 _ اشخاص نامبرده بايد معروف به فساد اخلال نبوده داراي پروانه تندرستي از پزشك رسمي بوده هميشه نظيف و در موقع كار لباس مخصوص

در بر داشته باشند.

ماده 17 _ متصديان غسل و كفن حق ندارند با لباس كار از مغسل خارج شوند و پس از انجام كار بايدخود را شستشو داده با لباس شخصي بيرون روند.

ماده 18 _ اشخاص نامبرده و همچنين گوركنان حق اشتغال به پيشه ديگري ندارند.

ماده 19 _ كفن درگذشتگان بايد در همان اطاق مخصوص غسل روي سكوي جداگانه كه از سمنت ويا سنگ يك پارچه صاف باشد انجام گيرد.

ماده 20 _ ورود اشخاص متفرقه به محل غسل ممنوع است

فصل چهارم _ شرايط دفن و امانت گذاردن در گذشتگان ( ماده 21 تا 25

ماده 21 _ دفن و امانت گذاردن در گذشتگان در غير از گورستان هاي رسمي ممنوع است

ماده 22 _ گودي گور بايد حداقل دومتر ، طول دو متر و عرض هشتاد سانتي متر باشد. در اطفال خردسال عرض و طول به تناسب سن كمتر از اين مقياس منظور مي شود.

ماده 23 _ هر گور از اطراف با گور ديگر بايد سي سانتيمتر فاصله داشته باشد.

ماده 24 _ براي هر در گذشته گور جداگانه لازم است _ دفن دو درگذشته يا بيشتر در يك گورممنوع است

ماده 25 _ در گور درگذشتگاني كه به بيماري هاي واگيري مثل اسهال خوني _ حصبه _ سل و غيره فوت كرده اند بايد مقدار 3 كيلو آهك را در آب مخلوط نموده در توي گودي بريزند و سپس روي آن را بپوشانند

فصل پنجم _ گورستان ( ماده 26 تا 28 )

فصل پنجم _ گورستان ( ماده 26 تا 28 )

فصل پنجم _ گورستان

ماده 26 _ گورستان بايد داراي شرايط زير باشد:

الف _ محصور از ديوار يا نرده آهن بوده مطابق نقشه مصوب شهرداري خيابان بند و درختكاري و گل كاري داشته باشد.

ب _ ساختمان مقبره هاي خصوصي در گورستان مطابق نقشه اداره بهداري خواهد بود.

ج _ در گورستان بايد محل مخصوص مطابق اصول بهداشت براي درگذشتگاني كه به امانت گذارده مي شوند ساخته شود و نيز بايد اطاق هاي متعدد جهت مشايعين _ گوركنان و گذاردن در گذشتگان داشته و لوازم دفن از قبيل آهك آجر و غيره هميشه موجود داشته باشد.

ماده 27 _ گورستان بايد به قدر كافي و به اقتضاي موقع گوركن و كارگر داشته باشد.

ماده 28 _ براي هر گورستان و مرده شويخانه يك دستگاه تلفن ضروري است

فصل ششم _ راجع به حمل درگذشتگان به اماكن متبركه و يا ساير نقاط ديگر ( ماده 29 )

ماده 29 _ جنايزي كه به اماكن متبركه حمل مي شوند بايد با پروانه اداره بهداري شهرداري و ياپزشكي كه به نمايندگي آن اداره تعيين مي گردد بر طبق مقررات زير انجام شود؟

الف _ اوليا درگذشته كتبا شرحي منضم به پروانه پزشك معالج تهيه و تسليم اداره بهداري خواهندنمود تا چنانچه از لحاظ بهداشت حمل جنازه مانعي نداشته باشد پروانه داده شود.

ب _ طرز حمل جنازه به اماكن متبركه و دور دست بر حسب محل و اقتضاي فصل بر طبق دستوراداره بهداري و يا پزشك نماينده آن اداره خواهد بود.

ج _ براي حمل جنايز به خارج از كشور طبق مقررات اداره كل بهداري بايد رفتار شود.

فصل هفتم _ مواد متفرقه ( ماده 30 تا 37 )

ماده 30 _ مرده شويخانه و گورستان بايد جداگانه دفاتر چاپي مخصوص زير را مطابق دستور اداره بهداري براي ثبت عمليات مربوطه به خود داشته و نگاهداري نمايد. دفتر ثبت درگذشتگان به ترتيب ورود به غسال خانه _ دفتر ثبت البسه درگذشتگان _ دفتر ثبت گزارش يوميه _ دفتر درامد وهزينه روزانه _ دفتر ثبت هزينه متعلق به درگذشتگان

تبصره _ متصدي مرده شويخانه و گورستان مكلف است در مقابل دريافت هرگونه وجهي كه به عنوان هزينه دريافت مي كند قبض رسمي داده آن را به دفتر مربوطه ضبط نمايد.

ماده 31 _ متصدي مرده شويخانه موظف است روي اوراق چاپي كه به دستور اداره بهداري طبع شود همه روزه از كليه درگذشتگان وارده گزارشي تهيه و حاضر نموده صبح روز بعد به اداره بهداري شهرداري تسليم نمايد كليه پروانه هاي دفن صادره از طرف پزشكان بايد ضميمه گزارش نامبرده به اداره بهداري تسليم شود اين گزارش بايد در دفتر مخصوص گزارش يوميه ثبت و وارد شود.

ماده 32 _ البسه

درگذشتگان همه ماهه جمع آوري و در آخر هر ماه با نظارت پزشك اداره بهداري شهرداري بايد سوزانده شود.

ماده 33 _ نرخ حمل _ كفن و دفن اموات مطابق صورتي خواهد بود كه از طرف شهرداري تعيين وابلاغ شود.

كاركنان كن و دفن نمي توانند به هيچ وجه اضافه از نرخ نامبرده وجهي از كسان درگذشته مطالبه ودريافت دارند.

ماده 34 _ متصدي غسال خانه موظف است يك نسخه از تمام مقررات اين آيين نامه را در محل مقتضي كه قابل استفاده عموم باشد به ديوار نصب نمايد و همچنين نرخ مصوب بايد به خط درشتاعلام و به شرح بالا در معرض استفاده واردين قرار گيرد.

ماده 35 _ هر يك از متصديان غسال خانه و گورستان وهمچنين كاركنان در مواردي كه وظيفه مخصوصي به عهده آنها است مسئول اجراي كليه مقررات اين آيين نامه مي باشند.

ماده 36 _ آيين غسل و كفن و دفن درگذشتگان ملل متنوعه از لحاظ تشريفات مذهبي تابع مقررات مخصوص به خود آنها بوده ولي از لحاظ بهداشت و انتظامات تابع اين آيين نامه خواهد بود.

ماده 37 _ متخلفين از مقررات اين آيين نامه طبق ماده 276 قانون كيفر عمومي و به شرح زير به كيفرخواهند رسيد:

الف _ چنانچه متخلف از متصديان و مسئولين نگاهداري واداره مرده شويخانه و گورستان باشد ازمواد 3 و 6و 11 و 13 و 26 (شق الف و ج و 27 و 28 و 30و 31 و 32و 34) تخلف كنند به حبس تكديري از يك تا هفت روز و جزاي نقدي از 5 تا 50 ريال و يا به يكي از اين دو كيفر خواهندرسيد و مراتب در پشت پروانه آنها قيد مي شود چنانچه در

ظرف سال اشخاص نامبرده سه محكوميت به شرح فوق پيدا كنند پروانه آنها پس گرفته مي شود.

ب _ هرگاه كاركنان بنگاه هاي نامبرده از مواد 4 و 5و 7و 8و 9و 12و 13و 15و 17و 18و 21 و 23 و24 و 25 تخلف كنند به حبس تكديري از يك تا سه روز و غرامت از 3 تا 30 ريال و يا به يكي از اين دو كيفر محكوم مي شوند.

همچنين اگر ثابت شود مسئولين و متصديان بنگاه در نظارت و اجراي تكاليف كاركنان به شرح بند(ب غفلت ورزيده اند به كيفر مقرر در بند (الف اين ماده خواهند رسيد.

آيين نامه نامگذاري شهرها ، خيابان ها ، اماكن و موسسات عمومي - مصوب 6/9/1375

شهرهاي جمهوري اسلامي ايران در ظاهر و باطن بايد نمايانگر تاريخ و جغرافياي تمدن و فرهنگ اسلامي و ايراني باشد.

يكي از مصاديق مهم اين امر ، اسامي خيابان ها ، اماكن و موسسات عمومي در شهرهاست و اين اسامي درحكم شناسنامه شهرها و بيانگر ارزش هاي اعتقادي ، تاريخي ، فرهنگي و ملي جامعه است

ماده 1 _ ضوابط و معيارهاي نامگذاري

1 _ نام شخصيت هاي مهم تاريخ صدر اسلام وانقلاب اسلامي و شهرداري گرانقدر آن و حوادث مهم تاريخ مبارزات اسلامي مردم ايران در درجه اول و نام شخصيت هاي فرهنگي ، ادبي ، علمي ، سياسي و تاريخي ايران و اسامي راجع به انديشه ، فكر و هنر و نيز مظاهر طبيعت زيباي ايران در مرتبه بعدبرگزيده شود.

2 _ در نامگذاري تناسب اسم و مسمي رعايت شود.

3 _ اسامي بايد رسا ، كوتاه ، سليس و روان باشد.

4 _ از اسامي مناسبي كه باعث ايجاد روحيه افتخار ملي و حماسي ، و انبساط خاطر و تلطيف اخلاقي و عاطفي مردم و بيانگر غناي فرهنگ و تمدن اسلامي و

ايراني باشد استفاده شود.

5 _ به منظور حفظ و تحكيم يكپارچگي سياسي و فرهنگي كشور و حفظ هويت ملي ، نام ها بايدفقط به زبان فارسي باشند.

6 _ در نقاط مختلف كشور ضمن توجه به ويژگي هاي منطقه اي از اسامي شهرهاي ديگر هم استفاده شود.

7 _ به منظور ايجاد پيوندهاي سياسي و فرهنگي با كشورهاي ديگر مي توان در نامگذاري اماكن باپيشنهاد وزارت امور خارجه و تاييد شوراي فرهنگ عمومي كشور از نام شخصيت هاي سياسي ومردمي خارجي يا اسامي اماكن خارجي استفاده كرد. در اين زمينه اولويت با كشورهاياسلامياست

8 _ در نامگذاري علاوه بر توجه به شخصيت هاي ملي و قهرمانان ، به شخصيت هاي محلي هر منطقه نيز توجه شود.

9 _ از نام اشخاص خيري كه تاسيسات مهم عام المنفعه (اعم از ديني ، آموزشي ، علمي و فرهنگي ، هنري و تربيتي احداث كرده اند مي توان براي نام گذاري اماكن ياد شده استفاده كرد.

10 _ فروشگاه ها ، شركت ها و مراكز كار و پيشه بايد از گذاشتن اسامي خارجي جدا خودداري كنند.نام ها بايد فقط به زبان فارسي باشد. مگر در مواردي كه به تشخيص شوراي فرهنگ عمومي اين اسامي به منظور ايجاد پيوندهاي فرهنگي ، علمي و سياسي انتخاب شده باشند. شيوه نامه آن راشوراي فرهنگ عمومي تهيه و ابلاغ خواهدكرد.

ماده 2 _ موارد مشمول نامگذاري

1 _ آيين نامه نامگذاري شامل اين موارد مي شود:

شهرها ، شهرك ها ، بندرها ، رودها ، جزيره ها ، بزرگراه ها ، خيابان ها ، بازارها و كوچه ها ، مدارس و مهدكودك ها ، موسسات تحقيقاتي و مجامع علمي و فرهنگي ، تالارهاي عمومي ، بيمارستان ها و مراكزبهداشتي و درماني ، سينماها و مراكز تفريحي و باغ ها و بوستان ها ،

ميدان ها و پايانه ها ، فرودگاه ها وايستگاه هاي راه آهن و پالايشگاه ها ، كارخانه ها ، بانك ها و مراكز ورزشي و باشگاه ها ، فروشگاه ها ، شركت ها و مراكز كار و پيشه .....

2 _ اين آيين نامه درباره اماكن جديد الاحداث است ولي در مورد تغيير اسامي نامناسب موجود لازم است بر طبق شيوه نامه اي كه شوراي فرهنگ عمومي بر اساس اين آيين نامه تنظيم و ابلاغ مي كندعمل شود.

ماده 3 _ مرجع نظارت

1 _ نظارت بر حسن اجراي ضوابط و معيارهاي شورايعالي انقلاب فرهنگي در امر نامگذاري اماكن به عهده شوراي فرهنگ عمومي است

2 _ اين شورا همه ساله گزارشي بررسي و نظارت و عملكرد خود رابه شوراي عالي انقلاب فرهنگيارايه مي دهد.

ماده 4 _ اين آيين نامه در 4 ماده و 14 بند در جلسه مورخ 6/9/75 شوراي عالي انقلاب فرهنگي به تصويب رسيد و آيين نامه هاي قبلي لغو مي شود.

حمل و نقل و ترافيك

قانون تاسيس شركت اتوبوسراني عمومي در شهرها - مصوب 16/11/1331 با اصلاحات

ماده واحده _ امتياز اتوبوسراني و نقل و انتقال مسافر بطور دسته جمعي در داخل هر شهر و حومه آن با شهرداري محل مي باشد.

تبصره 1 _ براي استفاده از اين امتياز شهرداريها مي توانند هريك شركت واحد سهامي تشكيل دهندمشروط بر اينكه حداقل پنجاه و يك درصد سهام آن متعلق بشهرداري و بقيه متعلق به اتباع ايران ساكن محل بوده و مدت هر شركت از شركتهاي اتوبوسراني بيش از هشت سال نباشد.

تبصره 2 _ سهام شركت اسمي است

هرگاه يكي از سهامداران بخواهد سهم خود را بفروش برساند. شهرداري حق اولويت دارد و درصورت انتشار سهام جديد شهرداري در خريد سهام حق تقدم خواهد داشت

تبصره 3 _ حق راي نسبت به سهام شهرداري با انجمن قانوني شهر است و در غياب

انجمن وزارت كشور قايم مقام آن خواهد بود.

تبصره 4 _ مالكين اتوبوسهاي هر شهر و حومه آن كه هنگام تقديم لايحه دولت اجازه اتوبوسراني داشته اند از تاريخ اعلام تاسيس شركت تا دو ماه حق تقدم در خريد سهام قابل انتقال شركت خواهندداشت

تبصره 5 _ هيچيك از اعضا انجمن شهر يا شخص شهردار نمي توانند صاحب سهام شركتاتوبوسراني در شهر محل تاسيس شركت باشند و همچنين اقوام بلافصل آنها مشمول همين تبصره خواهند بود.

تبصره 6 _ ارزيابي اتوبوسها و احتساب بهاي آن در مقابل سهام بر طبق آيين نامه ارزيابي انجام خواهد گرفت

تبصره 7 _ چنانچه بعضي از صاحبان جزيي از اتوبوس مايل باشند و توانايي قبول سهام شركت رانداشته باشند بشرط تقاضاي خودشان شركت واحد مكلف است قيمت تقويمي آن جز از اتوبوس را بپردازد.

تبصره 8 _ كارشناسان فعلي اتوبوسها در صورت واجد بودن شرايط مقرر در آيين نامه استخدامي شركت بر ديگران حق تقدم دارند.

تبصره 9 _ كاركنان اتوبوسهاي شركت مشمول مقررات قانون كار خواهند بود.

تبصره 10 _ شهرداريها مجازند اراضي متعلق به شهرداري را كه مورد نياز شركت باشد به قيمت عادله در مقابل قسمتي از سهام نقدي خود بشركت واگذار نمايند.

تبصره 11 _ وزارت كشور و شهرداري هايي كه داراي انجمن قانوني باشند مي توانند براي تهيه سرمايه نقدي شهرداريها در شركتها بتناسبي كه آيين نامه استقراضي تعيين خواهد نمود مجموعا تامبلغ يكصدو پنجاه ميليون ريال از بانك ملي وام دريافت نموده و در مدت دهسال مستهلك نمايند.

تبصره 12 _ وزارت كشور مكلف است منتهي تا يكماه از تاريخ تصويب اين قانون ، آيين نامه هاي مربوط را تدوين و پس از تصويب هيات وزيران بموقع اجرا گذارد.

تبصره 13 _ شهرداريها مي توانند در

صورت اقتضا براي بهبود وضع اتوبوسراني و نقل و انتقال مسافر در داخل و حومه هر شهر بهره برداري تمام يا پاره اي از خطوط اتوبوسراني را با شرايطي كه بتصويب انجمن شهر خواهد رسيد و با توجه به صرفه و صلاح ساكنين شهرها و رعايت آيين نامه معاملات شهرداري به بخش خصوصي واگذار كنند در اين مورد كساني كه در تاريخ تصويب اين تبصره پروانه اتوبوسراني داشته اند با شرايط مساوي حق تقدم دارند.

آيين نامه اجراي قانون تاسيس شركت اتوبوسراني - مصوب 11/11/1334 با اصلاحات

ماده 1 _ در اجراي قانون تاسيس شركت اتوبوسراني عمومي مصوب مجلسين ، وزارت كشور وشهرداري هايي كه داراي انجمن قانوني باشند موظفند پس از نشر آگهي در ظرف حداكثر دو ماه و نيم شركت واحد سهامي اتوبوسراني عمومي حوزه خود و حومه آن را بر اساس مقررات مربوط قانون تجارت به ثبت برسانند.

ماده 2 _ چنانچه در ظرف مدت دو ماه از تاريخ نشر آگهي صاحبان وسايط موجوده در هر شهر ازواگذاري وسايط و خريد سهام خودداري كنند وزارت كشور يا شهرداري بر اساس اين آيين نامه راسابتاسيس شركت اقدام خواهد نمود و در اينصورت بموجب تبصره 8 قانون تاسيس شركتاتوبوسراني عمومي كاركنان فعلي اتوبوسها خدمتگزار شركت واحد اتوبوسراني خواهند بود.

ماده 3 _ شركتنامه و اساسنامه شركت بايد پس از تصويب انجمن شهر با وزارت كشور (درمحل هايي كه انجمن شهر وجود ندارد) بثبت برسد.

ماده 4 _ پس از انقضا مدت مقرر در تبصره 4 قانون مذكور كه حق تقدم مالكين منتفي مي شودبموجب متن ماده واحده كه اتوبوسراني عمومي و نقل و انتقال مسافر داخل هر شهر و حومه آن رامخصوص شهرداري قرار داده است شهرداري بتاسيس شركت مبادرت مي كند و در اينصورت شهرداري مجازاست از اتوبوسراني خطوط سابق جلوگيري كند.

ماده

5 _ براي مراقبت در حسن اجراي قانون تاسيس شركت واحد اتوبوسراني و تعهد ناشيه از عمل شركت هياتي بنام هيات عالي نظارت و مشاور اتوبوسراني عمومي تهران از اشخاص زير تشكيل مي شود:

الف _ وزير كشور.

ب _ مدير كل بانك ملي ايران يا معاون بانك ملي

ج _ رييس شهرباني

د _ شهردار تهران

ه _ معاون وزارت دادگستري

و _ معاون وزارت دارايي

ز _ معاون وزارت كار.

ح _ معاون وزارت بازرگاني

ط _ معاون وزارت صنايع و معادن

ي _ سه نفر نماينده از طرف صاحبان سهام 49%

مادام كه سهام 49 درصد كاملا پرداخت نشده وزارت كشور به قايم مقامي انجمن شهر مي تواند افرادمزبور را از بين سهامداران انتخاب نمايد ولي پس از تعيين تكليف 49% انتخاب سه نفر مزبور نيزطبق مقررات شركتها بايد توسط كليه صاحبان سهام بعمل آيد. وظايف و اختيارات هيات نظارت مذكور در ماده 5 بشرح زير خواهد بود.

تبصره 2 _ هيات مديره موظف است امور مالي شركت را با توجه به قانون تاسيس شركت واحداتوبوسراني تهران و حومه و اساسنامه مربوط و رعايت قانون تجارت اداره نمايد. )

ماده 6 _ وظايف و اختيارات هيات نظارت با توجه برعايت مقررات عمومي و انتظامي و رانندگي بشرح زير است

الف _ تصويب نقشه مسير خطوط و محل توقفگاهها و تاسيسات

ب _ مراقبت در اجراي برنامه حركت و مدت كار رانندگان و كاركنان اتوبوسها.

ج _ مراقبت در وجود عده كافي پايگاه وسايط در هريك از خطوط

د _ نظارت در موجود بودن وسايط محكم و پاكيزه مناسب براي هريك از خطوط بعهده كافي بطوريكه استفاده اهالي از اتوبوسراني به بهترين وجه به حداكثر ممكن تامين شود.

ه _

تصويب مقررات فني و انتظامي مربوط به وسايط و در صورت لزوم پيشنهاد آن بمقامات صالحه

ماده 7 _ عضويت هيات نظارت جزو وظايف اداري و قانوني هريك از اعضا آن خواهد بود و ازاين بابت حقوقي از شركت دريافت نخواهند نمود.

ماده 8 _ شركت موظف است مصوبات هيات نظارت را در آنچه مربوط به انتظام امر اتوبوسراني عمومي و نظافت اتوبوسها و كاركنان و لباس آنها و آنچه موجب تامين رفاه عامه مي باشد بموقع اجرا گذارد. شركت موظف است دستورات انتظامي شهرباني را مراعات و اجرا نمايد.

ماده 9 _ استفاده از متخصصين فني خارجي بعنوان مشاور يا مستخدم شركت در حدود قوانين مربوطه بلامانع خواهد بود.

ماده 10 _ چنانچه در آتيه احتياج به اصلاح يا تكميل هريك از مواد اين آيين نامه باشد با پيشنهادوزارت كشور و تصويب هيات دولت اقدام بعمل خواهد آمد ، آيين نامه مصوب 31/1/1332 ملغي مي گردد.

قانون تاسيس شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور - مصوب 8/12/1372

ماده 1 _ به منظور اعمال سياستهاي جامع و هماهنگ ترافيكي و تهيه خط مشي لازم و هماهنگي هدايت نظارت و انتظامات ترافيكي شهرها، شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور كه ازاين پس شوراي عالي ناميده مي شود، مركب از اعضاي زير تاسيس مي شود:

1 _ معاون وزير كشور، رياست شورا.

2 _ معاون وزير راه و ترابري

3 _ معاون وزير مسكن و شهرسازي

4 _ معاون وزير پست و تلگراف و تلفن

5 _ معاون رئيس سازمان برنامه و بودجه

6 _ رئيس سازمان حفاظت محيط زيست يا معاون وي

7 _ فرمانده نيروي انتظامي يا معاون وي

مصوبات اين شورا پس از تصويب وزير كشور قابل اجراست

ماده 2 _ وزارت كشور عهده دار دبيرخانه شوراي عالي خواهد بود.

ماده 3

_ شوراي هماهنگي ترافيك استان به رياست استاندار يا معاون عمراني وي و با حضورمديران كل وزارتخانه ها و سازمانهاي عضو شوراي عالي مستقر در استان و فرمانده ناحيه انتظامي تشكيل مي شود.

تبصره _ دبيرخانه شوراي هماهنگي ترافيك استان در استانداريها خواهد بود.

ماده 4 _ مصوبات شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور كه بايد در چارچوب قوانين ومقررات كشور باشد با رعايت ماده يك اين قانون براي كليه وزارتخانه ها، مؤسسه ها، سازمانهاي دولتي نهادها و مؤسسه هاي عمومي و خصوصي لازم الاجرا است

ماده 5 _ وظايف شوراي هماهنگي ترافيك استان همچنين وظايف دبيرخانه شوراي عالي وشوراي هماهنگي ترافيك استان بر اساس آيين نامه اي خواهد بود كه توسط وزارت كشور تهيه و به تصويب هيات وزيران مي رسد.

ماده 6 _ كليه قوانين و مقررات مغاير از تاريخ تصويب اين قانون لغو و بلااثر است

تبصره _ مصوبات شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور نبايد مغاير با مصوبات قانوني شوراي عالي شهرسازي و معماري و شوراي عالي هماهنگي ترابري كشور باشد.

آيين نامه موضوع ماده (5) قانون تاسيس شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشور - مصوب 2/7/1374 هيات وز

ماده 1 _ وظايف شوراي هماهنگي ترافيك استان _ كه از اين پس در اين آيين نامه به اختصار شوراي هماهنگي ناميده مي شود _ عبارت است از:

الف _ برنامه ريزي براي اجراي مصوبات شوراي عالي هماهنگي ترافيك استان _ كه از اين پس در اين آيين نامه به اختصار شوراي عالي ناميده مي شود _ در سطح استان

ب _ تدوين خط مشي و سياستهاي جامع و هماهنگ استاني ترافيك درون شهري بر اساس اهداف و سياستهاي ملي منطقه اي و مصوبات شوراي عالي

ج _ بررسي و تاييد طرحهاي جامع حمل و نقل و ترافيك درون شهري _ كه شرح خدمات آنها به تصويب شوراي عالي مي رسد _ و ساير

مطالعات حمل و نقل و ترافيك لازم براي شهرهاي استان به منظور بررسي و تصويب شوراي عالي

د _ هماهنگي كليه امور مربوط به عبور و مرور شهرهاي استان بر اساس مصوبات شوراي عالي وشرايط منطقه اي و محلي به منظور افزايش بهره وري فعاليتها.

ه _ هماهنگي كليه اقدامات حمل و نقل و ترافيك درون شهري با اقدامات مشابه برون شهري استان بر اساس مصوبات شوراي عالي و شرايط استاني و منطقه اي

ماده 2 _ وظايف دبيرخانه شوراي عالي عبارت است از:

الف _ وظايف عمومي دبيرخانه اي از قبيل مكاتبات و امور ارسال و مراسلات

ب _ امور مربوط به جلسات شوراي عالي از قبيل اعلام زمان تشكيل و لغو جلسه به اعضا، تنظيم دستور جلسه تهيه گزارش موضوعات مورد بحث در جلسه و صورتجلسه

پ _ ثبت نگهداري و ابلاغ مصوبات شوراي عالي

ت _ تهيه وجمع آوري اطلاعات لازم و انجام تحقيقات و پژوهش در زمينه حمل و نقل

ث _ ايجاد بانك اطلاعات در زمينه حمل و نقل شهري در سطح ملي

ج _ ارايه شاخصها و معيارها و استانداردها و آمار و اطلاعات فني و كارشناسي و مديريتي به شوراي عالي

چ _ پيگيري تهيه و اجراي طرحهاي جامع حمل و نقل بر اساس اولويتهاي مصوب

ح _ شناسايي و دسته بندي مهندسين مشاور و پيمانكاران داخلي و خارجي صاحب صلاحيت

خ _ تهيه و تدوين شرح خدمات در امر حمل ونقل

د _ ارايه خدمات فني و تشكيلاتي و مشورتي به شوراي هماهنگي استانها.

ذ _ ايجاد هماهنگي لازم در كليه امور مربوط به حمل ونقل و ترافيك درون شهرهاي استان واقدامات مشابه برون شهري بر اساس مصوبات شوراي عالي و شرايط استاني

ر _ برگزاري نشستها و نمايشگاههاي تخصصي با همكاري سازمانهاي ذي ربط به منظور نيل به اهداف مذكور در قانون

ماده 3 _ دبيرخانه شوراي عالي زيرنظر دبير شورا كه با حكم رييس شورا منصوب مي شود، فعاليت مي كند و محل آن معاونت امور هماهنگي عمراني وزارت كشور است

ماده 4 _ دبير شوراي عالي رياست جلسات فرعي را كه به منظور فراهم آوردن زمينه اجراي مصوبات شوراي عالي تشكيل مي شود، بر عهده دارد و كليه مكاتبات دبيرخانه با امضاي ويانجام مي شود.

ماده 5 _ وظايف دبيرخانه شوراي هماهنگي عبارت است از:

الف _ وظايف عمومي دبيرخانه اي از قبيل مكاتبات و امور ارسال و مراسلات

ب _ امور مربوط به جلسات شوراي هماهنگي از قبيل اعلام زمان تشكيل و لغو جلسه به اعضا،تنظيم دستور جلسه تهيه گزارش موضوعات مورد بحث در جلسه و صورتجلسه

پ _ ثبت نگهداري و ابلاغ مصوبات شوراي هماهنگي

ت _ گردآورياماروايجادبانك اطلاعاتي مربوط به حمل ونقل وترافيك شهرهاي استان

ث _ نظارت بر تهيه طرحهاي جامع حمل و نقل شهرها.

ج _ بررسي و ارزيابي طرحها و برنامه هاي مطرح شده

چ _ ارايه گزارش به شوراي هماهنگي

ح _ انجام پژوهش و تحقيقات در امر حمل ونقل شهري

خ _ همكاري با دبيرخانه شوراي عالي در زمينه تدوين و ارايه شاخصها و معيارهاي لازم

د _ انجام امور كارشناسي جهت تدوين سياستهاي جامع و هماهنگ حمل و نقل درون شهري براي شهرهاي استان بر اساس اهداف مصوب

ذ _ برگزاري سمينارها و تشكيل نمايشگاههاي لازم در زمينه حمل ونقل و ترافيك شهري در سطح استان با تصويب شوراي هماهنگي

ماده 6 _ دبيرخانه شوراي هماهنگي زيرنظر دبير شورا كه با حكم رييس شورا منصوب مي شود،فعاليت مي كند و محل

آن معاونت امور عمراني استانداري است

ماده 7 _ دبير شوراي هماهنگي رياست جلسات فرعي را كه به منظور فراهم آوردن زمينه اجراي مصوبات شوراي هماهنگي تشكيل مي شود، بر عهده دارد و كليه مكاتبات دبيرخانه با امضاي ويانجام مي شود.

آيين نامه اجرايي قانون الحاق يك تبصره به ماده واحده قانون راجع به تمركز امور مربوط به تاكسيراني شهر تهران زيرنظرشهرداري تهران - مصوب 28/3/1359 شوراي انقلاب جمهوري اسلامي
فصل اول _ كليات ( ماده 1 تا 3 )

ماده 1 _ به منظور ايجاد تمركز و هماهنگي در امور مربوط به تاكسيراني و انواع سرويسهاي تاكسي شهري در شهرها ، وزارت كشور بر اساس مواد (54) و (84) قانون شهرداري _ مصوب 1334 اقدامات لازم را معمول مي كند.

ماده 2 _ تاكسي عبارت از وسيله نقليه اي _ اعم از سواري ، استيشن يا هر خودروي مناسب ديگر _است كه داراي مشخصات معين شده در اين آيين نامه است و با امتياز بهره برداري كه توسط شهرداري صادر مي شود ، به صورت يكي از سرويسهاي تاكسي شهري به جابجايي مسافر در درون شهرمي پردازد.

تبصره _ انواع سرويسهاي تاكسي شهري كه با عناوين ، رنگها و فرمهاي گوناگون نظير نارنجي وفرودگاه كه با وسايل نقليه سواري ، استيشن يا خودروي مناسب ديگر يا آژانس مشغول به كارهستند ، مشمول اين آيين نامه هستند.

ماده 3 _ تمركز امور مربوط به تاكسيراني ، همچنين كليه امور مربوط به حمل ونقل عمومي مسافر دردرون شهر ، در حيطه نظارت و مسئوليت شهرداري است

تبصره _ شهرداري مي تواند به منظور رعايت مفاد اين آيين نامه ، براي اشخاص حقوقي واجدشرايط ، مجوز حمل ونقل عمومي مسافر درون شهري صادر نمايد. اشخاص يادشده بر طبق مفاد اين آيين نامه و به نمايندگي از شهرداري به حمل ونقل عمومي مسافر درون شهري اقدام مي نمايند.

فصل دوم _ پروانه اشتغال به حمل ونقل عمومي مسافر درون شهري با تاكسي (پروانه تاكسيراني ( ماده 4 تا 8

ماده 4 _ پروانه اشتغال به حمل ونقل عمومي مسافر درون شهري با تاكسي (پروانه تاكسيراني مجوزي است كه پس از طي موفقيت اميز مراحل مختلف مذكور در اين آيين نامه ، براي مدت معين حداكثر 12 ساعت در روز) ، سرويس مشخص ، مسير و زمان معين توسط شهرداري صادر مي شود.مجوز مذكور فقط براي

اشتغال فرد با وسيله نقليه مشخص است ، اعم از اينكه وسيله نقليه متعلق به دارنده مجوز باشد يا به اشخاص حقيقي يا حقوقي ديگر تعلق داشته باشد.

تبصره _ شماره پروانه تاكسيراني به عنوان كد شناسايي راننده نيز به كار خواهد رفت

ماده 5 _ مراحل مختلف صدور پروانه تاكسيراني به قرار زير است

الف _ ثبت نام از متقاضي

ب _ امتحان ورودي مطابق با مفاد دستورالعمل امتحان كه به تصويب شهرداري مي رسد.

پ _ تحقيق در مورد صلاحيت اخلاقي و اجتماعي متقاضي

ت _ مصاحبه حضوري

ث _ صدور پروانه تاكسيراني مطابق مقررات موضوعه توسط شهرداري و در قبال اخذ گواهينامه معتبر رانندگي

تبصره 1 _ با توجه به درج نوع و شماره گواهينامه رانندگي در پروانه تاكسيراني ، پروانه مزبور براي رانندگي با تاكسي به منزله كارت شهري موضوع آيين نامه راهنمايي و رانندگي و گواهينامه رانندگي است

تبصره 2 _ تعداد پروانه تاكسيراني و پروانه بهره برداري از امتياز سرويسهاي تاكسي شهري در هرشهر ، با رعايت ضوابط مصوب شوراي عالي ترافيك ، توسط شهرداري تعيين مي شود.

تبصره 3 _ هزينه خدمات و هزينه صدور پروانه ها و مجوزهاي موضوع اين آيين نامه و حق امتيازپروانه بهره برداري و حق امتياز واگذاري نمايندگي به اشخاص حقوقي با تصويب شوراي شهر ياجانشين قانوني آن و تاييد وزارت كشور توسط شهرداري از متقاضيان اخذ خواهد شد.

تبصره 4 _ مدت اعتبار پروانه تاكسيراني (2) سال است و در صورت دارا بودن شرايط ، هربارتمديد آن براي (2) سال ديگر توسط شهرداري مجاز است

تبصره 5 _ شهرداري موظف است نسخه اي از پروانه تاكسيراني را براي اطلاع راهنمايي و رانندگي يا هر مرجع ذي

صلاح جانشين ارسال كند.

ماده 6 _ شرايط لازم براي دريافت پروانه تاكسيراني به شرح زير مي باشد:

الف _ داشتن حداقل (23) سال سن

ب _ داشتن حداقل گواهي پايان دوره ابتدايي يا گواهي نهضت سوادآموزي معادل آن براي افرادي كه كمتر از (50) سال سن دارند و سواد خواندن و نوشتن براي افرادي كه داراي بيش از (50) سال سن هستند.

پ _ داشتن برگ پايان خدمت يا معافيت از خدمت وظيفه عمومي

ت _ دارا بودن گواهينامه معتبر رانندگي اتومبيل كه حداقل يك سال از تاريخ دريافت آن گذشته باشد.

ث _ داشتن تاهل

ج _ تابعيت جمهوري اسلامي ايران

چ _ نداشتن سو پيشينه

ح _ عدم اشتهار به فساد اخلاقي

خ _ ارايه گواهي صحت بدني و فكري و عدم اعتياد به مواد مخدر و مشروبات الكلي

د _ محروم نبودن از حقوق اجتماعي يا اشتغال به رانندگي از طرف مراجع ذي صلاح

ذ _ التزام به رعايت شوون اسلامي

ر _ نداشتن شغل ديگر.

تبصره _ در صورت فقدان هر يك از شرايط ياد شده اعتبار پروانه خاتمه مي پذيرد.

ماده 7 _ متقاضي صدور پروانه تاكسيراني مكلف به سپردن تعهد رسمي مبني بر عدم انجام تخلفات موضوع اين آيين نامه و قبول تصميمهاي هياتهاي انضباطي و رعايت دستورالعملهاي صادر شده است

ماده 8 _ امور زير از تخلفات تاكسيراني محسوب و مرتكبين تابع تصميمهاي هياتهاي انضباطي خواهند بود:

1 _ امتناع از حمل مسافر يا حمل مسافر با شرايطي خارج از مقررات

2 _ عدم رعايت شوون اسلامي و اجتماعي

3 _ عدم انجام كشيكهاي محوله و رعايت مقررات آن

4 _ اقدام به تاكسيراني براي غير از ساعت ، مسير و سرويسي

كه در پروانه قيد شده است

5 _ ارتكاب به جرم در هنگام تاكسيراني يا با استفاده از تاكسي

6 _ عدم رعايت نرخهاي مصوب و عدم استفاده از تاكسي متر در صورت نصب والزام استفاده ازآن

7 _ عدم رعايت مقررات مربوط به حمل مسافر و تكرار تخلفات راهنمايي و رانندگي

8 _ استفاده از پلاك شناسايي راننده ديگر در هنگام ارايه سرويس

9 _ نصب و استفاده از وسايل غيرمجاز كه مخالف دستورالعملهاي صادر شده باشد ، در تاكسي

فصل سوم _ پروانه بهره برداري از امتياز سرويسهاي تاكسي شهري ( ماده 9 تا 13

ماده 9 _ ارايه انواع سرويسهاي تاكسي شهري در هر شهر با مديريت شهرداري صورت مي گيرد وارايه هر يك از انواع سرويسهاي مذكور توسط اشخاص حقيقي و حقوقي واجد شرايط ، مستلزم اخذموافقتنامه اصولي و ارايه پروانه سرويس تاكسي شهري براي هر تاكسي از شهرداري است پروانه مذكور در اين آيين نامه به اختصار ( پروانه بهره برداري ) ناميده مي شود.

تبصره 1 _ شماره پروانه بهره برداري عنوان كد شناسايي وسيله نقليه (تاكسي را نيز خواهد داشت

تبصره 2 _ اعتبار پروانه بهره برداري (2) سال است و در صورت عدم تغيير شرايط مندرج درقرارداد ، هر بار براي مدت (2) سال ديگر قابل تمديد است

ماده 10 _ شماره گذاري وسايط نقليه به عنوان تاكسي توسط مرجع شماره گذاري با ارايه پروانه بهره برداري معتبر امكان پذير است

تبصره _ فرم ، رنگ ، تعداد ارقام و حروف قابل درج در شماره تاكسي توسط شهرداري با هماهنگي سازمان شهرداريهاي كشور و نيروي انتظامي تعيين خواهد شد.

ماده 11 _ پروانه بهره برداري كه به اشخاص حقيقي و حقوقي واجد شرايط قابل واگذاري است

تبصره _ براي شخص حقيقي واجد شرايط فقط يك پروانه بهره برداري صادر مي شود.

ماده 12

_ شرايط اشخاص حقيقي براي دريافت پروانه بهره برداري به شرح زير مي باشد:

1 _ داشتن پروانه تاكسيراني معتبر.

2 _ معرفي يك دستگاه وسيله نقليه مناسب مطابق با ضوابط اين آيين نامه به عنوان تاكسي

3 _ انعقاد قرارداد در قالب مفاد ماده (10) قانون مدني به منظور قبول تعهدات و شرايط زير ، همچنين تصميمهاي هيات انضباطي موضوع ماده (15) اين آيين نامه :

الف _ تعهد ارايه فقط يكي از سرويسهاي تاكسي برابر مفاد قرارداد و روزانه حداقل يك نوبت كاري 8) ساعته حداكثر اضافه كار يك فرد كه ارايه سرويس را در يك نوبت كاري (8) ساعته قبول مي كند ، (4) ساعت است كه ميزان آن توسط شهرداري در پروانه تاكسيراني قيد مي شود. دارنده پروانه بهره برداري با موافقت شهرداري ، اختيار ارايه همان سرويس در نوبت كاري ديگر را منوط به قيد موضوع در قرارداد و معرفي فرد داراي پروانه تاكسيراني ديگر دارد. در اين صورت مسئوليتهايارايه سرويس در نوبت كاري ديگر نيز كماكان به عهده دارنده پروانه بهره برداري است

ب _ اعلام زمان استفاده از مرخصي ساليانه به مدت يك ماه كه ضمن آن ممكن است حداقل يك نوبت كاري ارايه سرويس تعطيل شود. دارنده پروانه بهره برداري فقط در مدت مرخصي ساليانه مي تواند به جاي خود فرد داراي پروانه تاكسيراني ديگري را براي ارايه سرويس در نوبت كاري موردتعهد معرفي نمايد.

پ _ تعهد به انجام نوع سرويس و مسير و زمانهاي شروع و خاتمه هر نوبت كاري سرويس درج شده در پروانه تاكسيراني

ت _ تقبل انجام برنامه هاي مربوط به كشيك

ث _ تعهد به انجام مرتب نظافت بيرون و داخل تاكسي و رعايت شوون اسلامي و اجتماعي و عدم نصب لوازم

و اشياي غيرمجاز در تاكسي برابر دستورالعملهاي ارايه شده

ج _ تعهد به تهيه و استفاده از لباس فرم نظيف توسط راننده هنگام ارايه سرويس و نصب پلاك كدشناسايي راننده بر روي شيشه عقب خودرو براي رويت از خارج ، همچنين نصب كد شناسايي راننده و وسيله نقليه (تاكسي در داخل اتومبيل در محل قابت رويت مسافر برابر دستورالعملهاي شهرداري

چ _ تعهد به عدم سپردن تاكسي براي ارايه سرويس به افراد فاقد پروانه تاكسيراني معتبر و نيزبهره برداري از تاكسي در زماني كه پروانه بهره برداري توسط مراجع ذي ربط طبق مقررات اخذ يا به طور موقت تا صدور پروانه بهره برداري جديد باطل شده است

ح _ تعهد به اعلام علت عدم ارايه سرويس ظرف (48) ساعت از تاريخ توقف تاكسي به شهرداري

خ _ تعهد به رعايت نرخهاي مصوب و نيز نصب و استفاده از تاكسي متر طبق دستورالعملهاي صادرشده

د _ تعهد به عدم امتناع از حمل مسافر ، همچنين عدم اقدام به حمل مسافر با اعمال شرايط شخصي وخارج از مقررات

ذ _ تعهد به استفاده از تابلو ( خارج از سرويس ) در مواردي كه بنا به دلايل نقص فني اتومبيل يا پايان نوبت كاري يا بنا به اضطرار قابل توجيه ، پذيرش مسافر ممكن نباشد.

ر _ تعهد به توجه كامل به اخطارها و تذكرهاي بازرسان شهرداري در امور تاكسيراني

ماده 13 _ اشخاص حقوقي با احراز شرايط زير و دريافت پروانه بهره برداري مي توانند به نمايندگياز شهرداري اقدام به حمل ونقل عمومي مسافر در شهر بنمايند:

1 _ تاسيس شركت با موضوع حمل ونقل عمومي مسافر درون شهري توسط انواع اتومبيلهاي سواري ، استيشن يا خودرو مناسب مدل بالا _ كه

حداكثر (5) مدل پايين تر از مدل همان سال باشد _براي انجام سرويسهايي كه در موافقت نامه اصولي به اطلاع متقاضي مي رسد.

تبصره 1 _ شركتهاي تعاوني ايجاد شده توسط اشخاص حقيقي كه تا تاريخ تصويب اين آيين نامه داراي تاكسي بوده و در اجراي اين آيين نامه پروانه بهره برداري دريافت كرده باشند ، مشروط به استفاده از پروانه بهره برداري تاكسي خود در شركت ، در اولويت هستند.

تبصره 2 _ شركتهاي تعاوني تاكسيراني در امور غير حمل ونقل اعم از خدمات رفاهي و پشتيبانياعضا تابع قانون بخش تعاوني اقتصاد جمهوري اسلامي ايران خواهند بود.

2 _ حداقل و حداكثر تعداد وسيله نقليه با توجه به نوع وسيله نقليه اعم از ملكي يا قراردادي كه شركت مي تواند به كارگيرد ، برابر ضوابطي است كه از طرف شهرداري با هماهنگي شوراي عالي ترافيك تعيين مي شود.

تبصره 1 _ چنانچه خودروي مناسب ديگري معرفي شود ، حداقل تعداد توسط شهرداري اعلام خواهد شد. حداكثر تعداد آن اتومبيلهاي ملكي و قراردادي هر شركت نبايد از هفت برابر تعداداتومبيلهاي شركتي كه كمترين تعداد وسيله نقليه را دارد بيشتر باشد.

تبصره 2 _ شركتهايي كه با توجه به شرايط موضوع اين ماده تاسيس و مشغول به كار مي شوند ، مي توانند در حدود معين شده در بند (2) اين ماده از اتومبيلهاي واجد شرايط اشخاص حقيقي وحقوقي با تنظيم قرارداد در جهت ارايه سرويسهايي كه در قرارداد مشخص مي شود استفاده نمايند. دراين صورت شركت نسخه دوم قرارداد را به شهرداري ارايه و پس از اخذ پروانه بهره برداري به نام شركت ، اتومبيل را تحت نظارت خود مورد استفاده قرار مي دهد. چنانچه هر شخص حقيقي داراي پروانه بهره برداري معتبر ، مايل باشد تاكسي متعلق به وي

توسط يكي از اين شركتها مورد استفاده قرار گيرد ، بايد ضمن انعقاد قرارداد با شركت موردنظر ، پروانه بهره برداري خود را به شركت تسليم كند. شركت ، پروانه بهره برداري وسيله نقليه مذكور را به همراه نسخه دوم قرارداد به شهرداري ارايه وپروانه بهره برداري بنام شركت دريافت مي كند. پروانه بهره برداري شخصي كه به اين ترتيب در اختيارشهرداري قرار مي گيرد ، پس از خاتمه قرارداد و در صورتي كه مالك اتومبيل همچنان واجد شرايط باشد ، از طرف شهرداري به وي اعاده خواهد شد.

حداقل زمان قراردادها طبق ضوابطي خواهد بود كه توسط شهرداري هر شهر تعيين مي شود.

3 _ معرفي دفتر و توقفگاه مناسب با حداقل يك شماره تلفن

4 _ انعقاد قرارداد در قالب مفاد ماده (10) قانون مدني براي ارايه سرويسهاي محوله به نمايندگي ازطرف شهرداري با قبول كليه تعهدات و شرايط ذيل و تصميمهاي هياتهاي انضباطي

الف _ تعهد به ارايه سرويس تاكسي برابر مشخصات قرارداد حداقل يك نوبت كاري (8) ساعته براي هر اتومبيل شركت ، توسط افراد داراي پروانه تاكسيراني

ب _ تعهد به اينكه در هيچ زمان سرويس ارايه شده توسط اتومبيلهاي شركت كمتر از چهارپنجم تعداد اتومبيلهاي معرفي شده نباشد. در غير اين صورت بايد ظرف حداكثر (24) ساعت شهرداري رامطلع كند.

پ _ تعهد به تقبل انجام برنامه هاي كشيك و مقررات مربوط

ت _ تعهد به انجام نظافت درون و بيرون تاكسي و رعايت شوون اسلامي و اجتماعي برابردستورالعملهاي صادره شده

ث _ تعهد به تهيه و استفاده از لباس هم شكل توسط رانندگان شركت هنگام ارايه سرويس ، همچنين نصب كد شناسايي راننده و وسيله نقليه (تاكسي در داخل اتومبيل در محل قابل رويت مسافر

وشيشه عقب اتومبيل به نحوي كه از بيرون قابل رويت باشد.

ج _ تعهد به تجهيز شركت به سيستم ارتباطي با ارايه اشتراك در سيستم ارتباطي شركتهاي مشابه درصورت اعلام شهرداري مبني بر استفاده از سيستم ارتباطي ، با رعايت قوانين و مقررات مربوط

چ _ تعهد مبني بر عدم واگذاري سهام شركت تحت هر عنوان به اشخاص ديگر ، مگر با اطلاع شهرداري

ح _ تعهد به استفاده از تابلو ( خارج از سرويس ) در تاكسيهاي شركت در مواردي كه بنا به دلايل فني يا اضطراري قابل توجيه يا اتمام نوبت كاري پذيرش مسافر ممكن نباشد.

خ _ تعهد به رعايت نرخهاي مصوب و نصب و استفاده از تاكسي متر برابر دستورالعملهاي صادرشده

د _ تعهد به عدم امتناع از حمل مسافر ، همچنين عدم اقدام به حمل مسافر با شرايط شخصي و خارج از مقررات

ذ _ تعهد به توجه كامل به اخطارها و تذكرهاي بازرسين شهرداري

ر _ تعهد به عدم استفاده از وسايط نقليه اي كه پروانه بهره برداري آن به نام شركت نيست

فصل چهارم _ نحوه نقل و انتقال حقوق پروانه بهره برداري ( ماده 14 تا 19

ماده 14 _ انتقال حقوق متعارف اشخاص ناشي از داشتن پروانه بهره برداري معتبر فقط به اشخاصي كه برابر مفاد اين آيين نامه واجد شرايط واگذاري پروانه بهره برداري باشند و با طي مراحل زير ازطريق شهرداري صورت مي گيرد:

1 _ متقاضي انتقال ، مشخصات كامل پروانه بهره برداري و مشخصات انتقال گيرنده را طي فرمي تسليم دفتر مخصوص انتقالات پروانه بهره برداري تاكسي مستقر در شهرداري مي نمايد.

2 _ شهرداري بلافاصله و در صورت معتبر بودن پروانه بهره برداري ، همچنين واجد شرايط بودن انتقال گيرنده فرم موافقت نامه اصولي انتقال را به متقاضي تسليم مي كند.

3 _ انتقال حقوق پروانه بهره برداري

صرفا به طور رسمي و با ثبت در دفاتر اسناد رسمي معرفي شده از طرف شهرداري ممكن است دفاتر اسناد رسمي مذكور مكلفند بر اساس مشخصات موافقت نامه اصولي معتبر صادره از سوي شهرداري نسبت به ثبت اسناد معامله اقدام و پروانه بهره برداري موردمعامله را به مهر باطل شد كه از سوي شهرداري در اختيار آنها گذارده مي شود ، ممهور كنند.

تبصره _ وسيله نقليه (تاكسي در طول مدتي كه پروانه بهره برداري مربوط به آن باطل يا مضبوط است ، حق تردد ندارد و متخلف تحت پيگرد قرار مي گيرد.

4 _ شخصي كه حقوق پروانه بهره برداري به او منتقل شده است ، پروانه بهره برداري باطل شده وتصويري از سند انتقال را به شهرداري تسليم مي كند. شهرداري موظف است پروانه بهره برداري جديد به نام متقاضي صادر و آن را ظرف (24) ساعت به وي تسليم كند.

تبصره 1 _ چنانچه حقوق متعارف ناشي از پروانه بهره برداري معتبر ، به صورت قهري اعم از ارث يادر اثر اجراي احكام مراجع قضايي به اشخاص منتقل شود ، پروانه بهره برداري از تاريخ انتقال رسمي حقوق مذكور از درجه اعتبار ساقط و باطل مي شود. اشخاص صاحب حق مكلفند حداكثر ظرف سه ماه با رعايت مفاد اين ماده و بندهاي آن و با ارايه گواهي انحصار وراثت و حكم قطعي مرجع قضايي نسبت به درخواست صدور پروانه بهره برداري جديد به ن 10d4 ستناد حكم انحصار وراثت يا حكم قطعي مراجع قضايي حقوق ناشياز پروانه بهره برداري معتبر به يك يا عده اي محجور (صغار ، اشخاص غير رشيد ، مجانين تعلق يابد ، به درخواست ولي يا قيم اشخاص محجور و نيز رضايت ساير صاحبان احتمالي حقوق و درخصوص ورثه ساير وراث در صورتي

كه تاكسي به تشخيص هيات انضباطي وسيله امرار معاش اشخاص محجور باشد ، تا هنگام رفع محجوريت از تمامي آنها ، شهرداري با استفاده از حقوق پروانه بهره برداري توسط ولي يا قيم به نفع اشخاص محجور ، از طريق معرفي اشخاص داراي پروانه تاكسيراني براي هر نوبت كاري موافقت مي كند.

ماده 15 _ در هر شهر توسط شهرداري به تعداد مورد نياز هياتهاي سه نفره انضباطي به منظوررسيدگي به تخلفات تاكسيرانان و تاكسي داران و نيز وظايفي كه در اين آيين نامه ذكر شده است ، مركب از نماينده تاكسي داران داراي پروانه بهره برداري يا نماينده اشخاص حقوقي كه به نمايندگي شهرداري اقدام به حمل و نقل عمومي مسافر مي نمايند يا تاكسيرانان داراي پروانه تاكسيراني حسب مورد مطرح شده در هيات و نماينده شهرداري و نماينده شوراي اسلامي شهر يا جانشين قانوني آن تشكيل خواهد شد. تصميمات هيات قطعي و لازم الاجراست

تبصره 1 _ جلسات هيات مذكور به رياست نماينده شوراي اسلامي شهر يا جانشين قانوني وي وبنا به دعوت شهرداري ، حداقل هر ماه يك بار ، در محل تعيين شده توسط شهرداري و با حضور كليه اعضا تشكيل و تصميمهاي هيات با اكثريت دو راي وقتي معتبر است كه نماينده شهرداري يكي ازآن دو نفر باشد. راي اقليت نيز به صورت مستند و مستدل درج مي شود.

تبصره 2 _ هيات پس از وصول پرونده تخلفات از شهرداري ، به ذي نفع اعلام مي نمايد كه ظرف ده روز توضيحات خود را كتبا براي هيات ارسال كند. پس از انقضاي مدت مذكور هيات مكلف است ظرف يك ماه بر حسب مورد و بر اساس مقررات تصميم مقتضي اتخاذ نمايد.

تبصره 3 _ در صورتي كه تخلف

راننده و دارنده تاكسي از جرايم مندرج در ساير قوانين مملكتي ازجمله ق� 59c �انين جزايي باشد ، علاوه بر اعمال تصميمهاي هيات انضباطي ، مراتب جهت اعمال مقررات كيفري مناسب به مراجع ذي صلاح قضايي نيز منعكس مي شود.

تبصره 4 _ افرادي كه پروانه تاكسيراني آنها به صورت دايم باطل مي شود ، حق ثبت نام مجدد براي دريافت پروانه جديد نخواهند داشت

ماده 16 _ شهرداري مي تواند در تشكيل شركتهاي تعاوني مصرف ، مسكن ، خدمات فرهنگي ، ورزشي و رفاهي ، خدمات پزشكي و درماني ، خدمات تعميرگاهي و تامين لوازم يدكي ، حمايتاقتصاد� 59c � و صندوق قرض الحسنه براي تاكسيرانان و تاكسيداران اهتمام ورزيده و در حد امكان درزمينه تحقق نيازهاي فوق مشاركت نمايد.

ماده 17 _ شهرداري براي تنظيم و اداره امور تاكسيراني در شهر مي تواند در احداث ايستگاه تاكسي ، ترمينالهاي درون شهري ، مركز معاملات تاكسي و ايجاد جايگاههاي توزيع موقت و ايجاد تسهيلات براي راه اندازي سيستمهاي ارتباطي از جمله بي سيم ، اقدامات لازم را معمول نمايد.

تبصره _ استفاده از دستگاههاي بي سيم منوط به كسب مجوزهاي قان 1670 وني لازم از دستگاههاي ذي ربط است

ماده 18 _ كليه ضوابط ، آيين نامه ها و دستورالعملهاي مغاير با مفاد اين آيين نامه از تاريخ تصويب ملغي مي شود.

ماده 19 _ در اجراي ماده (62) قانون شهرداري وزارت كشور مي تواند در ارتباط با مسئوليتهاي شهرداريها در امور تاكسيراني هماهنگيهاي لازم را ايجاد نمايد.

قانون تفسير تبصره يك ماده واحده قانون تاسيس شركت اتوبوسراني عمومي - مصوب 29 اسفند 1351

ماده واحده _ با توجه به بند 2 ماده 199 قانون اصلاح قسمتي از قانون تجارت مصوب 29 اسفندماه 1347 و عبارت مصرح در قسمت اخير آن (مگر اينكه مدت قبل از انقضا تمديد شده باشد) و

به لحاظ اينكه از تبصره يك ماده واحد مصوب 16 بهمن 1331 استنباط عدم امكان تمديد مدت نمي شود لذا تمديد مدت شركت اتوبوسراني عمومي قبل از انقضا بلامانع است

قانون واگذاري امور مربوط به راهنمايي و رانندگي شهر تهران به شهرداري پايتخت - مصوب 7/12/1353

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين قانون كليه امور مربوط به راهنمايي و رانندگي و ترافيك اعم ازصدور پروانه رانندگي _ نصب علايم _ صدور اجازه نصب شماره اتومبيل ( پلاك ) و وسايط نقليه درمحدوده قانوني شهر تهران به شهرداري پايتخت واگذار مي شود.

تبصره 1 _ افسران و همچنين كارمندان و همرديفان و درجه داران و افراد با رعايت قوانين و مقررات استخدامي و كيفري مورد عمل نيروهاي مسلح براي انجام امور محول به صورت مأمور در اختيار شهردار پايتخت گذارده مي شوند لكن از نظر امور حفاظتي و امنيتي زير نظر شهرباني كشور انجام وظيفه نموده و دستورات و خط مشي هاي صادره شهرباني كشور را اجرا خواهند كرد.

تبصره 2 _ بودجه و اعتبارات مورد نياز امور پرسنلي و تداركات و تجهيزات پرسنلي مربوط به راهنمايي و رانندگي پايتخت همه ساله توسط شهرداري پايتخت تهيه و از طريق شهرباني كشوربررسي و يكجا به طور مشخص در بودجه سنواتي منظور مي گردد. بودجه و اعتبارات و تجهيزات وتداركات عمومي و ساير نيازمنديها به وسيله شهرداري تهيه و پس از تاييد انجمن شهر به دولت پيشنهاد مي گردد كه يك قلم در بودجه كل كشور منظور و پس از تصويب به عنوان كمك هر ساله دراختيار شهرداري پايتخت قرار گيرد.

تبصره 3 _ كليه وسايط نقليه موتوري و تجهيزات فني و ارتباطي امور راهنمايي و رانندگي مربوط به محدوده شهر تهران كه به هر نحو در اختيار اداره راهنمايي شهرباني كشور مي باشد و

همچنين كليه تجهيزات و ساختمانهايي كه در تهران از محل اخذ جريمه احداث يا خريداري گرديده است بلاعوض به شهرداري پايتخت واگذار مي گردد.

تبصره 4 _ اجراي كليه قوانين و آيين نامه ها و مقررات موضوعه مربوط به امور راهنمايي و رانندگي پايتخت همچنين كليه اختيارات و وظايف كه به موجب مقررات موضوعه مربوط به امر راهنمايي و رانندگي به شهرباني كشور واگذار گرديده است عينا در شهر تهران به شهرداري پايتخت واگذار مي گردد.

تبصره 5 _ وجوه حاصل از جرايم تخلفات رانندگي اعم از موجودي و وصولي كه طبق قانون نحوه رسيدگي به تخلف و اخذ جرايم رانندگي در تهران وصول مي شود كلا در حساب مخصوص كه توسط شهرداري پايتخت در بانك مركزي ايران افتتاح مي شود واريز و منحصرا به منظور بهبود امور راهنمايي و رانندگي و پاركينگ طبق آيين نامه خاص كه به تصويب انجمن شهر خواهد رسيد مصرف خواهد شد.

قانون فوق مشتمل بر يك ماده و پنج تبصره پس از تصويب مجلس سنا در جلسه روز دوشنبه 7/11/1353، در جلسه روز سه شنبه بيست و نهم بهمن ماه يكهزار و سيصد و پنجاه و سه شمسي به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد.

قانون الحاق يك تبصره به قانون واگذاري امور مربوط به راهنمايي و رانندگي شهر تهران به شهرداري پايتخت

ماده واحده _ تبصره زير به عنوان تبصره 6 به ماده واحده قانون واگذاري امور مربوط به راهنمايي ورانندگي شهر تهران به شهرداري پايتخت مصوب سال 1353 اضافه مي شود.

تبصره 6 _ كليه لوازم و تجهيزات از قبيل دستگاههاي فرستنده و گيرنده و علايم و چراغهاي راهنمايي و دستگاههاي كنترل كننده مركزي و وسايط نقليه (به استثناي اتومبيل سواري شخصي و موتورسيكلت و ابزار و لوازم يدكي آنها كه به تصويب هيات وزيران منحصرا براي مصارف اداره راهنمايي و رانندگي

تهران خريداري و مستقيما به نام اداره مذكور از خارج وارد مي شود از پرداخت حقوق گمركي و سود بازرگاني و عوارض معاف خواهد بود، ولي هزينه گمركي بايد پرداخت شود.

قانون الحاق سه تبصره به بند (12) ماده (4) قانون نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران مصوب 1369 -مصوب 1

ماده واحده _ از تاريخ تصويب اين قانون سه تبصره به ذيل بند (12) ماده (4) قانون نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران _ مصوب 27/4/1369 الحاق مي گردد:

تبصره 1 _ نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران موظف است كليه امور راهنمايي و رانندگي شهرتهران را برابر با سياستها و برنامه هاي شهرداري شهر تهران و در چهارچوب قانون به اجرا درآورد.تامين كليه تجهيزات و تاسيسات و بودجه و امكانات مورد نياز اداره راهنمايي و رانندگي شهر تهران به استثناي حقوق و مزاياي پرسنل و تجهيزات مخابراتي و سلاح و مهمات بر عهده شهرداري شهر تهران مي باشد. كليه امكانات و تجهيزات موجود اداره راهنمايي و رانندگي شهر تهران عينا دراين اداره باقي خواهد ماند.

تبصره 2 _ اداره راهنمايي و رانندگي شهر تهران عنداللزوم در زمينه برقراري امنيت برابر با ابلاغيه هاي نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران (ناجا) انجام وظيفه مي نمايد.

تبصره 3 _ چگونگي اجراي اين قانون از جمله نحوه عزل و نصب رييس اداره راهنمايي و رانندگي شهر تهران با رعايت اصل يكصد و دهم (110) قانون اساسي (به استثناي موارد مربوط به امور امنيتي و انتظامي كه به تصويب فرماندهي كل قوا مي رسد) مطابق با آيين نامه اي مي باشد كه حداكثرظرف مدت شش ماه توسط وزارت كشور با هماهنگي و همكاري ستاد كل نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران تهيه و به تصويب هيأت وزيران خواهد رسيد.

قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي - مصوب 30/3/1350 و اصلاحيه هاي بعدي

ماده 1 _ در شهرهايي كه از طرف شهرباني كل كشور با موافقت وزارت كشور تعيين و آگهي مي شودبه افسر شهرباني كه آموزش لازم ديده و براي تشخيص تخلفات رانندگي تعيين شده باشند اجازه داده مي شود كه متخلفين از آيين نامه راهنمايي و رانندگي

را در محل و حين مشاهده تخلف متوقف كرده و جريمه نقدي را با تسليم قبض رسيد وصول نمايند.

در صورتي كه متخلف در محل از پرداخت جريمه خودداري كند مأمور مربوط برگه اخطاريه كه زمان و محل وقوع تخلف و نوع آن و نام و شماره گواهينامه راننده و مشخصات وسيله نقليه همچنين مشخصات مأمور مزبور در آن ذكر شده باشد به متخلف تسليم مي كند. در صورتي كه متوقف ساختن وسيله نقليه مقدور نباشد مأمور مربوط گزارش خود را كه حاكي از مشخصات و شماره وسيله نقليه و نوع تخلف و روز و ساعت و محل وقوع تخلف خواهد بود تنظيم و براي تعقيب متخلف به اداره مربوط تسليم مي كند. در مورد وسيله نقليه اي كه در محل غيرمجاز متوقف شده باشد در صورت عدم حضور متخلف مأموران مذكور مي تواند اخطاريه مزبور را با ذكر مشخصات وسيله نقليه و زمان و مكان وقوع تخلف و نوع آن و مشخصات خود به وسيله نقليه الصاق نمايند.در هر يك از موارد فوق متخلف مي تواند ظرف 15 روز از تاريخ مندرج در اخطاريه جريمه مقرر رابه حسابي كه از طرف خزانه داري كل تعيين و اعلام مي شود پرداخت و رسيد دريافت نمايد تا نسبت به آن ظرف همان مدت با ذكر دليل به دادگاه بخش اعتراض كند.

به معترضيني كه براي تسليم اعتراض خود به دادگاه مراجعه مي نمايند در صورتي كه در همان موقع امكان رسيدگي به اعتراض آنها نباشد ورقه اي حاوي شماره اخطاريه مورد اعتراض تاريخ وصول اعتراض و وقت رسيدگي دادگاه داده مي شود اعتبار ورقه مزبور تا تاريخ رسيدگي مندرج در آن است

دادگاه پس از رسيدگي هرگاه اعتراض را وارد تشخيص نداد متخلف

را به دو تا سه برابر اصل جريمه محكوم مي نمايد. هرگاه متخلف در موعد 15 روز مهلت جريمه را پرداخت ننمايد و اعتراض هم به دادگاه نكرده باشد جريمه را بايد به مأخذ دو برابر مبلغ مندرج در اخطاريه به حساب خزانه داري كل بپردازد.

اگر هيچگونه اقدامي ظرف مدت يكماه از تاريخ اخطاريه به عمل نيايد متخلف در ساعت اداري به دادگاه اعزام مي شود و پس از رسيدگي نسبت به علت عدم پرداخت جريمه در صورتي كه عذر او موجه تشخيص شود فقط به اصل جريمه والا به دو تا سه برابر آن محكوم مي شود.

تبصره 1 _ رسيدگي به تخلفات رانندگي وسايل نقليه موتوري با دادگاه بخش است

تبصره 2 _ چنانچه دادگاه ضمن رسيدگي گزارش مأمور مربوط را خلاف تشخيص دهد بايد مراتب را براي تعقيب مأمور به شهرباني كل يا ژاندارمري كل كشور اعلام نمايد.

تبصره 3 _ در شهر تهران متخلفين از آيين نامه راهنمايي و رانندگي بايد ظرف مدت پانزده روز ازتاريخ تسليم برگ اخطاريه به راننده يا الصاق آن به وسيله نقليه جريمه مقرر را در يكي از شعب بانك ملي به حسابي كه از طرف شهرداري در بانك ملي مفتوح مي شود پرداخت نمايند، در صورت عدم پرداخت جريمه در موعد مقرر مبلغ آن به دو برابر افزايش مي يابد و متخلف مكلف است كه اين مبلغ را به حساب مذكور در فوق پرداخت نمايد، چنانچه متخلف به نوع تخلف و جريمه تعيين شده در اخطاريه صادره اعتراض داشته باشد مي تواند اعتراض خود را ظرف مدت پانزده (15) روز ازتاريخ صدور اخطاريه با ذكر دليل به دادگاه تسليم كند، دادگاه پس از رسيدگي در صورت احراز تخلف متخلف را به پرداخت

جزاي نقدي معادل دو يا سه برابر اصل جريمه محكوم مي نمايد به تشخيص دادگاه مربوطه در مورد معترضيني كه داراي عذر موجه باشند عدم رعايت پانزده (15) روز مهلت اعتراض سلب حق اعتراض نمي نمايد.

تبصره 4 _ تطبيق ميزان جريمه يا نوع تخلفات رانندگان توسط افسران يا مأمورين مجاز تعيين مي گردد، كه در شهر تهران وسيله كامپيوتر تنظيم و كنترل مي شود و دادگاه فقط در صورت ضرورت گزارش تخلف را مطالبه و بررسي خواهد كرد.

ماده 2 _ مجازات تخلفات رانندگي طبق آيين نامه از يكصد الي يكهزار ريال است

ماده 3 _ (وجوه حاصل از محل جرايم رانندگي در حوزه هر شهر در حساب مخصوصي كه از طرف خزانه افتتاح مي شود نگهداري خواهد شد، بيست درصد وجوه مزبور را براي ايجاد توقفگاه ها(پاركينگ و اصلاح معابر در اختيار شهرداري محل گذارده مي شود و 80 درصد بقيه به عنوان درآمداختصاصي در اختيار شهرباني محل گذارده خواهد شد كه براي تهيه وسايل خط كشي و نصب علايم و چراغ هاي راهنمايي و حسن انتظام عبور و مرور به مصرف برسد. نحوه مصرف وجوه مزبور به موجب آيين نامه اين قانون تعيين خواهد شد) خط كشي معابر در شهر تهران از وظايف شهرداري تهران خواهد بود.

تبصره 1 _ در سال 1350 معادل مبلغي كه ضمن رديف 4202 درآمد عمومي بودجه سال 1350كل كشور منظور شده از محل وجوه حاصل از جرايم رانندگي در حوزه شهر تهران به

درآمد عمومي منتقل و مازاد آن به حساب موضوع اين ماده منظور مي شود. از سال 1351 به طريقي كه در متن اين ماده مذكور است عمل خواهد شد.

تبصره 2 _ در شهر تهران شهرداري مي تواند به درجه داران ديپلمه و مأمورين مورد

تاييد اداره راهنمايي و رانندگي تهران كه آموزش لازم ديده باشند اختيارات و وظايف افسران مندرج در ماده يك اين قانون را از لحاظ تشخيص تخلف و صدور اخطاريه تفويض نمايد و در شهرستانهاي ديگربه پيشنهاد راهنمايي آن شهر و تصويب شهرباني مربوطه تفويض اختيار مي شود.

ماده 4 _ وجوه حاصل از جرايم تخلفات رانندگي در حوزه مسئوليت پليس راه ژاندارمري كل كشور به عنوان درآمد اختصاصي ژاندارمري كل كشور منظور مي شود و بر اساس بودجه اي كه به پيشنهاد وزارت كشور و موافقت دفتر مركزي بودجه و وزارت دارايي به تصويب هيأت وزيران مي رسد به مصرف هزينه هاي مربوط به پيشگيري از تصادفات كمك به تهيه وسايل و لوازم مخابراتي و موتوري مورد نياز پليس راه ونيز ايجاد تأسيسات در جاده هاي خارج از محدوده شهرهاخواهد رسيد نحوه مصرف وجوه مزبور طبق آيين نامه اين قانون تعيين خواهد شد.

تبصره _ در سال 1350 معادل مبلغي كه ضمن رديف 4203 درآمد عمومي بودجه سال 1350 كل كشور منظور شده از محل وجوه حاصل از جرايم رانندگي موضوع اين ماده به درآمد عمومي منتقل و مازاد آن به عنوان درآمد اختصاصي ژاندارمري كل كشور منظور مي شود از سال 1351 به طريقي كه در متن اين ماده مذكور است عمل خواهد شد.

ماده 5 _ مأمورين مذكور در ماده 1 اين قانون مي توانند حسب مورد و نوع تخلف گواهينامه رانندگي متخلف را با دادن رسيد حداكثر تا يكماه ضبط نمايند، نوع تخلفات و مدت ضبط گواهينامه و نحوه جلوگيري از ادامه رانندگي راننده متخلف و مهلتي را كه بايد در موارد ضروري براي ادامه رانندگي موقت به راننده متخلف داد ضمن آيين نامه اين ماده تعيين خواهد شد، رسيد مزبور در مهلت مندرج در آن

در حكم پروانه رانندگي است و

ماده 6 _ محلهايي كه توقف وسايل نقليه در آن محل ها موجب بروز خطر و انسداد راه مي شود بايدبا نصب علايم مخصوص رانندگي وسيله مسئولان مربوط مشخص شود، در صورت توقف وسايل نقليه در اين قبيل محلها و پياده روها مأموران مربوط مجازند با وسايل اطمينان بخشي كه براي اين كار معمول است وسيله نقليه مزبور را به نزديكترين توقفگاه يا منطقه مجاز انتقال داده جريمه مقرررا با حق توقف در توقفگاه از متخلف دريافت كنند.

تبصره 1 _ علايم مخصوص در سواره روهاي مذكور در اين ماده بايد از علايم معمولي توقف ممنوع متمايز باشد.

تبصره 2 _ در شهر تهران در تصادفات وسايل نقليه كه فقط منجر به خسارت مالي شده باشدرانندگان مكلفند وسيله نقليه خود را فورا به كنار معابر هدايت كنند تا توافق نموده يا جهت بررسي تقاضاي اعزام افسر كارشناس نمايند و در صورت امتناع رانندگان از رفع سد معبر پليس با وسايل مقتضي رفع سد معبر مي نمايند و با مشاهده محل وقوع تصادف از طرف افسر راهنمايي در صورت لزوم كروكي تصادف ترسيم و با متخلف طبق ماده يك اقدام مي نمايند.

ماده 7 _ در شهرهايي كه از طرف شهرداري در خيابانها و معابر پاركومتر نصب و يا توقفگاه ايجادمي شود حق توقف متناسبي با تصويب انجمن شهر محل دريافت خواهد شد.

ماده 8 _ در صورتي كه عابر پياده در عبور از سواره رو و معابر و خيابانها جز از نقاطي كه خط كشي شده و مخصوص عبور عابر پياده است (محل مجاز) از محل ديگري (محلهاي غيرمجاز) عبور نمايدمتخلف شناخته مي شود و مكلف به پرداخت جريمه مقرر در آيين نامه مي باشد و در صورتي كه دراين قبيل نقاط

غيرمجاز وسيله نقليه موتوري با عابر پياده تصادف نمايد راننده وسيله نقليه درصورتي كه كليه مقررات راهنمايي و رانندگي را رعايت نموده باشد مسئول شناخته نمي شود عدم مسئوليت راننده مانع استفاده شخص ثالث از مقررات بيمه نخواهد بود. براي اجراي مقررات اين ماده ادارات مسئول امر عبور و مرور بر حسب مورد (شهرباني شهرداري ژاندارمري مكلفند قبلا خيابان يا مسير با معبر مورد نظر را از حيث پياده رو و خط كشي و نصب چراغ و كليه علايم لازم وايمني عابر پياده و رانندگان وسيله نقليه موتوري كاملا مهيا و تأمين كرده و مراتب را 15 روز قبل ازتاريخ اجرا وسيله جرايد و راديو و تلويزيون به اطلاع عموم اهالي برسانند.

تبصره _ در شهر تهران در خيابانهايي كه به وسايل ايمني عبور عابر پياده مجهز شده باشند ومقررات زير به وسيله شهرداري براي اطلاع عموم آگهي شود، عابر پياده مكلف است فقط ازمحل هاي مخصوص عابر پياده عبور كند و در غير اين صورت اگر تصادفي بين وسيله نقليه و عابرپياده در سواره رو واقع شود مشروط بر آنكه راننده مست نبوده و گواهينامه مجاز رانندگي داشته باشدو با سرعت مجاز حركت كرده و وسيله نقليه او نقص فني موثر در حادثه نداشته باشد و سه نفر افسرارشد كارشناس تصادفات راهنمايي و رانندگي از اين جهات عدم مسئوليت راننده را گواهي نمايند،مسئوليت جزايي متوجه راننده نخواهد بود و راننده آزاد خواهد شد و پرونده به مراجع قضايي جهت اقدام مقتضي ارسال مي شود عدم مسئوليت جزايي راننده مانع استفاده شخص متضرر ازحادثه از مقررات بيمه شخص ثالث نخواهد بود.

ماده 9 _ رانندگاني كه ظرف يكسال سه دفعه به اتهام جرايم خلاف مربوط به

امور رانندگي در دادگاه محكوم شده باشند و يا مرتكب تخلفاتي كردند كه طبق آيين نامه امور خلافي رانندگان مستلزم سه بار ثبت در پرونده و منگنه نمودن گواهينامه رانندگي باشد به مدت 6 ماه محروميت از حق رانندگي محكوم خواهند شد و در صورتي كه تخلف راننده بار ديگر به شرح فوق ظرف يكسال تكرار شودمدت محروميت از حق رانندگي يكسال خواهد بود.

هرگاه رانندگاني كه گواهينامه آنها از طرف افسران شهرباني يا پليس راه طبق ماده 5 اين قانون ومقررات مندرج در آيين نامه آن ضبط شده باشد مبادرت به رانندگي نمايند در حكم اشخاصي خواهند بود كه بدون پروانه رانندگي نموده اند.

ماده 10 _ كليه معاملات و نقل و انتقالات وسايل نقليه موتوري از لحاظ شناسايي مالك آن نيز بايددر دفاتر شهرباني كل ثبت شود. دفاتر اسناد رسمي مكلفند پس از تنظيم سند خلاصه آن را به شهرباني محل نصب پلاك اعلام نمايند.

تبصره 1 _ براي وسايل نقليه موتوري كه در تهران شماره گذاري شده يا بشود از طرف اداره راهنمايي و رانندگي شناسنامه تنظيم خواهد شد و وسايل نقليه اي كه پس از انقضا يكسال از تاريخ اعلام اداره راهنمايي و رانندگي تهران بدون اخذ شناسنامه مورد استفاده واقع شود توسط افسران ومأمورين تا صدور شناسنامه يا ارايه آن متوقف مي شوند. در شهر تهران نقل و انتقالات وسايل نقليه موتوري زميني بايد در اداره راهنمايي و رانندگي ثبت گردد و در صورتي كه وسيله نقليه فاقد شناسنامه باشد و سند انتقال در دفتر اسناد رسمي تنظيم شود سردفتر مكلف است سند انتقال را به اداره راهنمايي و رانندگي ارسال دارد تا از طرف اداره مذكور پس از ثبت انتقال شناسنامه صادر و به صاحب

آن تسليم گردد، صدور رونوشت سند معامله قبل از ارايه شناسنامه جز به تقاضاي مراجع رسمي و همچنين نقل و انتقال وسايل نقليه در دفتر اسناد رسمي پس از انقضا مهلت يكسال مذكور فوق بدون ارايه شناسنامه ممنوع است سردفتراني كه از اجراي مفاد اين ماده تخلف كنند به پرداخت جزاي نقدي از ده هزار ريال تا بيست هزار ريال در دادگاه انتظامي سردفتران محكوم خواهند شد.

تبصره 2 _ در شهر تهران افسران و مأمورين اجرا فقط گواهينامه يا كارت رانندگي مخصوص وسايط نقليه متخلفيني را اخذ مي نمايند كه داراي تخلفات پرداخت نشده در مهلت مقرر باشند، دراين مورد افسران و مأمورين اجرا مكلفند با ارايه رسيد، يكي از مدارك فوق الذكر را اخذ و متخلف راجهت پرداخت وجوه جرايم به يكي از محلهاي تعيين شده در برگ رسيد راهنمايي نمايند.

متخلف مي تواند پس از پرداخت وجوه جرايم و ارايه رسيد، مدرك خود را از محل تعيين شده تحويل گيرد.

در صورت عدم ارايه يكي از مدارك فوق الذكر مأمورين اجرا مي توانند وسيله نقليه را در يكي از پاركينگ ها متوقف و راننده را جهت پرداخت جريمه به يكي از مراجع تعيين شده هدايت نمايند تاپس از پرداخت جريمه بلافاصله وسيله نقليه ترخيص گردد.

صورت وضعيت خلافهاي پرداخت نشده كه وسيله كامپيوتر تنظيم و جهت پرداخت مبلغ مذكور درآن به متخلف تسليم مي گردد، در صورت پرداخت به بانك نيمه دوم آن نيز به منزله رسيد است

ماده 11 _ شهرباني و ژاندارمري كل كشور در حوزه مأموريت خود مجازند موسسات حمل ونقل ومسافربري زميني را كه خلاف مقررات و آيين نامه هاي حمل بار و مسافر رفتار نمايند حداكثر تا يك ماه تعطيل كنند.

تعطيل زايد بر يك ماه تا يكسال با جلب موافقت دادستان شهرستان محل موسسات مذكور خواهد بود رسيدگي به اعتراض در مورد اول دادگاه بخش و در مورد تعطيل زايد بريك ماه با دادگاه شهرستان است و در هر دو مورد خارج از نوبت رسيدگي مي شود و حكم دادگاههاقطعي است آيين نامه حمل بار و مسافر و مدت تعطيل از طرف وزارتخانه هاي كشور و دادگستري تهيه و به تصويب كميسيونهاي كشور و دادگستري مجلسين خواهد رسيد.

تبصره _ در مواردي كه طبق اين ماده مؤسسه حمل ونقل بار يا مسافر تعطيل مي شود مؤسسه مكلف است ترتيب حمل بار و مسافر را كه قبلا تعهد كرده به وسيله موسسات ديگر بدهد والا مسئول خسارات وارده به اشخاص ثالث خواهد بود.

ماده 12 _ كساني كه قبل از تصويب اين قانون مرتكب تخلفات رانندگي شده و جريمه مقرر رانپرداخته باشند هرگاه ظرف سه ماه از تاريخ تصويب اين قانون نسبت به پرداخت اصل جريمه اقدام نمايند از جرايم اضافي معاف خواهند بود.

ماده 13 _ كليه اختيارات و وظايفي كه به موجب اين قانون به افسران شهرباني واگذار گرديده درخارج از حوزه استحفاظي شهرباني به پليس راه ژاندارمري و افسران و درجه داران ديپلمه پليس راه كه براي اين منظور آموزش لازم ديده باشند محول مي گردد.

ماده 14 _ موسسات حمل ونقل و رانندگان وسايل نقليه باركشي و باربري در راهها مكلفند مقررات حمل بار در راههاي كشور را كه از طرف وزارت راه و ترابري تعيين و اعلام مي گردد دقيقا رعايت نمايند. در صورت تخلف وسيله نقليه توسط مأمورين پليس راه متوقف و از متخلف توسط مأموران پليس راه سه هزار ريال جريمه عدول از مقررات حمل بار دريافت

خواهد شد، به وسيله نقليه موقعي اجازه حركت داده مي شود كه مؤسسه حمل ونقل و يا راننده وسيله بارگيري وسيله نقليه را بامقررات حمل بار مطابقت دهد.

ماده 15 _ قانون اعطاي اختيار به افسران شهرباني در وصول جرايم رانندگي مصوب سال 1339 ازتاريخ اجراي اين قانون ملغي است

ماده 16 _ آيين نامه هاي اجرايي مربوط به اين قانون به استثنا آيين نامه ماده 11 از طرف وازرتخانه هاي كشور و دادگستري تهيه و پس از تصويب هيأت دولت به موقع اجرا گذارده مي شود.

ماده 17 _ وزارتخانه هاي كشور، دادگستري دارايي و راه مأمور اجراي اين قانون هستند.

توضيح ضروري تبصره اي كه به عنوان تبصره 2 ماده 10 درج گرديده از نظر موضوع با مفاد ماده 10 بي ارتباط بوده و به نظر مي رسد تبصره مذكور مي بايست در ذيل ماده 5 درج گردد و عنوان تبصره 2 ماده 10 مندرج در بند (ز) لايحه قانوني اصلاح قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي (منتشره در روزنامه رسمي شماره 10018، 25/4/1358) مبني بر اشتباه باشد.

آيين نامه اجرايي قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي - مصوب 9/5/1350 هيات وزيران

ماده 1 _ در شهرهاييكه طبق ماده يك قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي اجازه اخذ جرايم بافسران شهرباني داده مي شود شهرباني كل كشور عده اي از افسران را كه آموزش لازم ديده اند جهت اخذ جرايم نقدي از متخلفين مقررات راهنمايي و رانندگي در آن شهرها تعيين خواهدنمود.

ماده 2 _ ميزان جرايم مربوط به تخلفات از مقررات راهنمايي و رانندگي طبق جدولهاي (الف _ ب _ج _ د) ضميمه مي باشد.

تبصره _ يكصد و بيست نوع تخلفات رانندگي به سه گروه تقسيم و تخلفات رانندگي مشابه در يك رده و جمعا در بيست فقره خلاصه شده و براي هر گروه

جريمه اي به شرح زير تعيين مي گردد.

گروه اول _ تخلفاتي كه جريمه آنها يكهزار ريال است به اين شرح مي باشد:

1 _ توقف منجر بسد معبر.

2 _ عدم توجه به چراغ راهنما و تابلو ايست

3 _ عبور و حركت غيرمجاز.

4 _ حركت مارپيچ و انحراف به چپ

5 _ سبقت هاي غيرمجاز.

6 _ سرعت غيرمجاز.

گروه دوم _ تخلفاتي كه جريمه آنها پانصد ريال است

1 _ توقف هاي غيرمجاز.

2 _ عدم رعايت فاصله و حق تقدم

3 _ دور زدن و گردشهاي غيرمجاز.

4 _ نقص هاي فني و يا استفاده از لاستيك غيرمجاز.

5 _ همراه نداشتن هريك از مدارك لازم

6 _ عدم رعايت مقررات در سوار كردن مسافر يا سرنشين

7 _ استفاده از پلاك غيرمجاز يا نداشتن پلاك

8 _ عدم توجه به فرمان پليس راهنمايي يا پليس مدارس

9 _ استفاده از بوقها يا وسايل و علايم ممنوع شده

10 _ عدم رعايت مقررات در بارگيري و حمل يا تخليه بار.

11 _ عدم رعايت هر يك از مقررات ايمني مربوط به ديد.

گروه سوم _ تخلفاتي كه جرايم آنها دويست ريال مي باشد:

1 _ عدم رعايت مقررات تعيين مسير و جهت عبور و يا قصور در دادن علامت

2 _ عدم مقررات ايمني درب وسيله نقليه

3 _ عدم رعايت نظافت شهر.

ماده 3 _ قبض رسيد تمبردار كه در قبال وصول جرايم داده مي شود طبق نمونه ايكه از طرف شهرباني كل كشور پيشنهاد مي گردد وسيله وزارت دارايي تهيه و در اختيار شهرباني گذارده خواهد شد.

تبصره _ در شهر تهران قبض رسيدي كه در قبال وصول جرايم رانندگي داده مي شود طبق نمونه اي خواهد بود كه از طرف شهرداري تهران تهيه و در

اختيار اداره راهنمايي و رانندگي تهران گذارده مي شود.

ماده 4 _ در موارديكه وصول جريمه به علت همراه نداشتن وجه يا هر علت ديگري از متخلف درمحل مقدور نباشد افسر مربوطه يك نسخه از برگ اخطاريه را به راننده تسليم يا به وسيله نقليه الصاق مي نمايد.

چنانچه متخلف از دريافت برگ اخطاريه خودداري نمايد افسر استنكاف متخلف را در برگ ثاني اخطاريه قيد و نسخه اول را به وسيله نقليه الصاق مي نمايد.

ماده 5 _ نسخه دوم برگهاي اخطاريه كه جرايم آنها توسط متخلفين پرداخت نشده در واحد مربوط جمع آوري و به ترتيب پس از انقضا 15 روز مهلت قانوني با متخلف طبق مقررات قانوني عمل خواهد شد.

ماده 6 _ در صورت تعدد خلاف و جريمه هر يك از تخلفات به ميزان مقرره در جدول هاي مذكوردر ماده 2 اخذ مي گردد.

ماده 7 _ شماره حساب در شعب بانكهاي ملي دريافت كننده جرايم نقدي رانندگي توسط شهرباني هر محل به وسيله مقتضي به اطلاع عامه خواهد رسيد.

تبصره _ در شهر تهران شماره حساب در بانك ملي ايران براي دريافت جرايم نقدي توسط شهرداري تهران افتتاح و به اطلاع عامه خواهد رسيد.

ماده 8 _ راننده متخلف مي تواند وسيله شخص ديگري هم جريمه را به حساب مربوط بانكي پرداخت و قبض رسيد دريافت دارد.

تبصره _ در شهر تهران راننده متخلف مي تواند جز در مورد تخلفات مندرج در جدول نمرات منفي تخلفات كه بايد براي پرداخت جريمه شخصا و با در دست داشتن گواهينامه رانندگي به يكي ازشعب اجراييات اداره راهنمايي و رانندگي مراجعه كند وسيله شخص ديگري جريمه خود را به حساب بانكي پرداخت كند.

ماده 9 _ شخص معترض مي تواند ظرف 15 روز پس از دريافت برگ اخطاريه يا الصاق

آن به وسيله نقليه به دادگاه مربوط مراجعه نمايد.

ماده 10 _ افسران مجاز گواهينامه رانندگي متخلفين را كه به علت سرعت و سبقت غيرمجاز و تجاوزبه چپ ، عبور از جهت و مسير ممنوع عدم رعايت حق تقدم نقص فني عبور از چراغ قرمز. عدم توجه به فرمان پليس راهنما و دور زدن در نقاط غيرمجاز جريمه شده اند با دادن رسيد اخذ و جهتانعكاس تخلف در پرونده آنان به اداره راهنمايي ارسال مي دارند.

تبصره 1 _ نقص فني عبارت است از نداشتن چراغهاي جلو و عقب ، ناميزان بودن چرخهاي جلو يافرمان حساس و ميزان نبودن ترمز پايي ، نداشتن عاج در سطح اتكا لاستيك چرخ ، نداشتن برف پاك كن در مواقع بارندگي و زنجير چرخ در يخبندان و دود كردن

تبصره 2 _ وسايط نقليه ايكه رانندگان آنها در حال مستي مبادرت به رانندگي نمايند يا داراي نقص فني باشد و يا رانندگان آن ها با وجود قيد در گواهينامه رانندگي از عينك طبي استفاده نكنند توسط افسران مجاز متوقف و از ادامه حركت آنها جلوگيري به عمل ميايد و در مورد وسايط نقليه اي كه نقص فني دارند به تعميرگاه اعزام و پلاكهاي شماره آن اخذ و پس از رفع نقص و تاييد افسر كارشناس پلاكها مسترد مي گردد.

ماده 11 _ اعتبار رسيد گواهينامه رانندگاني كه مرتكب تخلفات مندرج در ماده 10 شده اند پنج روزمي باشد. راننده بايد ظرف اين مدت به اداره راهنمايي و رانندگي مراجعه نمايد و در صورتي كه مشمول مقررات ماده 9 قانون نباشد گواهينامه او پس از انعكاس تخلف در پرونده مسترد مي گردد.

تبصره _ به رانندگان متخلف مندرج در ماده 10 اين آيين نامه براي ادامه رانندگي موقت در مواردضروري و

بر حسب مورد تا پنج روز مهلت داده مي شود و مدت مهلت در رسيد ذكر مي گردد.

ماده 12 _ در صورتي كه افسران مجاز وسيله نقليه فاقد شماره اي را در معابر عمومي مشاهده كنندعلاوه بر اخذ جريمه از ادامه حركت اتومبيل جلوگيري به عمل مياورند.

ماده 13 _ دادگاه مكلف است پس از صدور حكم محكوميت رانندگاني كه به علت ارتكاب تخلفات مستي حين رانندگي ، تجاوز به چپ ، سرعت غيرمجاز. سبقت غيرمجاز. عبور از چراغ قرمز. عبور ازمسير ممنوع عدم رعايت حق تقدم ، امتناع تاكسي از سوار كردن مسافر. نرساندن مسافر به مقصد.عدم استفاده از تاكسيمتر با داشتن مسافر و دور زدن در نقاط غيرمجاز محكوم شده اند مراتب محكوميت و نوع تخلف را جهت درج در پرونده صاحب گواهينامه به اداره راهنمايي اعلام نمايد تامفاد ماده 9 قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي به مورد اجرا گذارده شود.

ماده 14 _ گواهينامه رانندگاني كه به علت تكرار در ارتكاب تخلف مندرج در ماده 10 منگنه مي شودحداكثر براي مدت يك ماه و به شرح زير ضبط مي گردد:

1 _ براي دو منگنه در يكسال 10 روز.

2 _ براي سه منگنه در يكسال 20 روز.

3 _ براي بيش از سه منگنه در يكسال 30 روز.

تبصره _ در شهر تهران اداره راهنمايي و رانندگي مي تواند گواهينامه رانندگاني را كه ظرف مدت يك سال داراي ده نمره منفي باشند براي مدت يك ماه ضبط نمايد.

ماده 15 _ مقررات اين آيين نامه در نقاطي كه در حوزه استحفاظي ژاندارمري كشور قرار دارد به وسيله افسران و درجه داران ديپلمه پليس راه كه آموزش لازم ديده باشند اجرا مي شود.

ماده 16 _ كليه اختياراتي كه در

آيين نامه اجرايي قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي به شهرباني كشور داده شده است در تهران به شهرداري تهران واگذار مي شود.

ماده 17 _ هركس با باز كردن قفل مخصوص وسايل نقليه اي كه از طرف اداره راهنمايي و رانندگي متوقف شده است به رانندگي با آن اقدام كند و يا محل آن را تغيير دهد به پنجهزار ريال جزاي نقدي محكوم مي شود.

قانون وصول برخي از درآمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين - مصوب 28/12/73

مصوب 28/12/73

ماده 32 _ قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي مصوب 30 خرداد 1350 واصلاحات بعدي آن و آيين نامه هاي اجرايي قانون مذكور به شرح زير اصلاح مي شود:

1 _ در صورتي كه متخلف ظرف يك ماه پس از تاريخ اخطاريه ، جريمه را پرداخت ننمايد جريمه رابايد به ماخذ دو برابر مبلغ مندرج در اخطاريه به حسابهايي كه به همين منظور توسط خزانه افتتاح خواهد شد بپردازد.

جرايم موضوع اين ماده مشمول مرور زمان نخواهد بود.

2 _ مجازات تخلفات رانندگي از دو هزار (2000) ريال الي يكصد هزار (100000) ريال به تناسب جداول موجود تعيين مي شود.

3 _ كليه وجوه حاصل از جرايم رانندگي در شهرها و جاده ها بايد به حساب درآمد عمومي كشور واريز شود. همه ساله مبالغي به ترتيب زير از محل اعتباري كه به همين منظور در قانون بودجه هرسال منظور مي شود ، در اختيار دستگاههاي مربوط قرار خواهد گرفت

الف _ معادل پنجاه درصد (50%) وجوه حاصل از جرايم رانندگي در هر يك از شهرها كه به حساب درآمد عمومي كشور واريز مي شود ، از محل اعتبار فوق الذكر به حساب شهرداري مربوط واريزمي شود تا جهت ايجاد توقفگاه و ايجاد و اصلاح و تعمير و مرمت معابر

و پل هاي زير گذر و روگذرهزينه نمايد.

ب _ معادل پنجاه درصد (50%) باقي مانده از وجوه حاصل از جرايم رانندگي در هر يك از شهرها وهمچنين معادل هفتاد درصد (70%) كليه وجوه حاصل از جرايم رانندگي در جاده ها كه به حساب درآمد عمومي كشور واريز مي شود ، از محل اعتبار مذكور در اختيار نيروي انتظامي قرار خواهدگرفت تا سه درصد (3%) آن را جهت تشويق به مأموراني كه تخلف را تشخيص و اقدام به صدوراخطاريه مي نمايند و نيز ايجاد انگيزه ، تلاش و ترغيب و تشويق ساير مأموران مربوطه به منظور اجراي هر چه بهتر وظايف محوله هزينه نمايد مابقي وجوه مذكور جهت حسن انتظام عبور و مرور ، آموزش ، اقدامات پيشگيرانه و تهيه وسايل و قطعات مخابراتي و وسايل نقليه موتوري و لوازم آن وهمچنين هزينه سوخت و نگهداري آنها ، خريد اراضي و احداث و اجاره ابنيه مورد نياز ، تجهيزات وعلائم ، تهيه وسايل آموزش همگاني ، اعزام احتمالي پرسنل نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران به خارج از كشور جهت مطالعه و بازديد از مؤسسات آموزشي و ترافيكي و پرداخت حق التدريس براي آموزش راهنمايي و رانندگي به مصرف برسد ، همچنين معادل سي درصد باقي مانده وجوه حاصل از جرايم رانندگي در جاده ها در اختيار وزارت راه و ترابري قرار خواهد گرفت تا جهت رفع نقايص و خسارات و تأمين علائم و تجهيزات ايمني در راهها مصرف گردد.

قانون لغو موارد مصرف قانون وصول برخي از درآمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين - مصوب 23/9/76

ماده واحده _ از اول فروردين ماه سال 1377 موارد مصرف كليه وجوهي كه از بابت درآمدهاي موضوع مواد مختلف قانون وصول برخي از درآمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين مصوب 28/12/1373 مجلس

شوراي اسلامي و اصلاحيه هاي بعدي آن به عنوان درآمد براي مصرف ياموارد خاص در بودجه كل كشور منظور مي شود لغو مي گردد.

تبصره _ دولت مي تواند متناسب با فعاليتهاي درآمدي دستگاههاي ذينفع اعتبارات مناسبي را درلوايح بودجه سالانه منظور نمايد.

لايحه قانوني راجع به مجازات متخلفين از اجراي مقررات طرح جديد ترافيك (مرحله سوم) - مصوب 17/3/1359

ماده 1 _ از تاريخ اجراي طرح جديد ترافيك (مرحله سوم تردد وسايط نقليه در ساعات و محدوده اي از شهر كه از سوي اداره راهنمايي و رانندگي تهران تعيين و به اطلاع عموم مي رسد ممنوع بوده و متخلفين از اجراي اين مقررات مبلغ يكهزار ريال جريمه خواهند شد.و

ماده 2 _ عبور و توقف وسايط نقليه غيرمجاز در مسير ويژه ممنوع بوده و متخلفين مبلغ يكهزارريال جريمه خواهند شد.

شوراي انقلاب جمهوري اسلامي ايران

قانون تشديد مجازات موتور سيكلت سواران متخلف - مصوب 24/2/1356

ماده واحده _ افسران و درجه داران ديپلمه مأمور راهنمايي و رانندگي شهرداري پايتخت مكلفند درمحدوده قانوني شهر تهران رانندگان موتور سيكلت يا موتورگازي را كه در پياده رو مبادرت به رانندگي مي كنند و يا در جهت مخالف مسير مجاز حركت مي كنند و يا به وسيله لوله خروج دود عمدا صداي ناهنجار ايجاد مي كنند علاوه بر اخذ جزاي نقدي مقرر در آيين نامه اجرايي موضوع ماده 16 قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي مصوب خرداد ماه سال 1350، موتورسيكلت يا موتورگازي آنان را از سه ماه تا شش ماه به ترتيب زير توقيف نمايند.

الف _ ايجاد صداي ناهنجار لوله خروج دود سه ماه توقيف موتور سيكلت يا موتورگازي

ب _ رانندگي در پياده رو سه ماه و در صورتي كه همراه با صداي ناهنجار لوله خروج دود باشد شش ماه

ج _ رانندگي در جهت مخالف مسير مجاز سه ماه و در صورتي كه همراه با صداي ناهنجار لوله خروج دود باشد شش ماه

تبصره 1 _ مقررات اين قانون در ساير شهرها يا شهركها و يا روستاها و يا راههاي كشور بنا به پيشنهاد وزارت كشور و تصويب هيأت وزيران از تاريخي كه در آگهي تعيين شود

به وسيله افسران شهرباني يا پليس راه يا ژاندارمري بر حسب مورد اجرا خواهد شد.

تبصره 2 _ در صورتي كه عمل متهم با ماده جزايي ديگري قابل انطباق باشد اجراي اين ماده مانع تعقيب كيفري او نخواهد بود.

تبصره 3 _ آيين نامه اجرايي اين قانون متضمن ترتيب توقيف موتورها و هزينه نگهداري و ترتيب استرداد آنها و ساير موارد مربوط در محدوده قانوني شهر تهران توسط شهرداري پايتخت و در سايرنقاط توسط شهرباني و ژاندارمري بر حسب مورد تهيه و پس از تاييد وزارتخانه هاي كشور ودادگستري قابل اجرا خواهد بود.

آيين نامه اجرايي تبصره 3 ماده واحده قانون تشديد مجازات موتور سيكلت سواران متخلف - مصوب 28/4/1366
فصل اول _ شهر تهران ( ماده 1 تا 7 )

ماده 1 _ مأمورين اداره راهنمايي و رانندگي تهران پس از مشاهده هر يك از تخلفات ذيل موتورسيكلت يا موتور گازي را به نحو مقتضي به پاركينگ منتقل مي نمايند و وسايل مزبور مطابق قانون تشديد مجازات موتورسيكلت سواران متخلف مصوب 1356 حسب مورد تخلف به شرح زيرتوقيف مي شوند:

الف _ ايجاد صداي ناهنجار لوله خروج دود3 ماه

ب _ رانندگي در پياده رو 3 ماه و در صورتي كه همراه با صداي ناهنجار لوله خروج دود باشد.6 ماه

ج _ رانندگي در جهت مخالف مسير مجاز 3 ماه و در صورتي كه همراه با صداي ناهنجار لوله خروج دود باشد.6 ماه

تبصره _ پس از توقيف وسيله به راننده آن توسط مسئولان مربوط رسيد داده خواهد شد.

ماده 2 _ شهرداري تهران موظف است محلهاي مناسبي را به منظور نگهداري موتور سيكلت ها وموتورهاي گازي توقيفي تعيين و يا پرسنل مورد نياز در اختيار اداره راهنمايي و رانندگي قرار دهد.

تبصره _ هزينه نگهداري موتور سيكلت يا موتورگازي به ازا هر روز 50 ريال خواهد بود.

ماده 3 _ ترخيص موتور سيكلت يا موتورگازي پس از پايان

مدت توقيف موكول به پرداخت جريمه متعلقه و هزينه نگهداري مي باشد.

ماده 4 _ مسئولين پاركينگ پس از دريافت گواهي مبني بر پرداخت جريمه و هزينه نگهداري كه به تاييد اداره راهنمايي و رانندگي رسيده باشد موتورسيكلت يا موتورگازي توقيفي را به مالك قانوني يا وكيل مسترد مي دارد.

تبصره _ در صورتي كه موتور سيكلت يا موتور گازي هنگام ترخيص داراي تخلفات ديگر مشمول آيين نامه و راهنمايي و رانندگي باشد وفق همان مقررات عمل خواهد شد.

ماده 5 _ در صورت عدم مراجعه مالك موتورسيكلت يا موتورگازي جهت ترخيص وسيله پس ازمدت توقيف مقرر در قانون به ازا هر روز نگهداري اضافي وسيله مذكور در پاركينگ ، مالك موظف است مبلغ 80 ريال به عنوان هزينه نگهداري بپردازد.

ماده 6 _ در صورت عدم مراجعه مالك پس از يكسال از زمان توقيف شهرداري تهران براي وصول جرايم و هزينه نگهداري از طريق مراجع قضايي ذيصلاح اقدام مي نمايد.

ماده 7 _ وجوهي كه به عنوان هزينه نگهداري مذكور در اين آيين نامه وصول مي شود در اختيارشهرداري تهران قرار مي گيرد.

فصل دوم _ شهرها ، شهركها ، روستاها و راههاي كشور ( ماده 8 تا 11 )

ماده 8 _ در محدوده قانوني شهرها ، شهركها ، روستاها و راههاي كشور ، در صورتي كه رانندگان موتور سيكلت يا موتورگازي مرتكب هر يك از تخلفات مندرج در ماده 1 و بندهاي سه گانه آن شوند به مجازاتهاي مقرر در همان ماده محكوم خواهند شد.

ماده 9 _ مأمورين راهنمايي و رانندگي شهرباني و پليس راه ژاندارمري موظفند پس از مشاهده هريك از تخلفات مندرجه در بند الف ، ب ، ج ماده 1 موتور سيكلت يا موتورگازي را به نحو مقتضي جهت نگهداري ، به راهنمايي و رانندگي ، كلانتري ، پاسگاه ژاندارمري و يا در صورت لزوم

به پاركينگ اختصاصي منتقل مي نمايند و پس از تعيين ميزان توقيف بر حسب مورد تخلف به راننده آن رسيد دهند.

تبصره _ هزينه نگهداري موتورسيكلت يا موتورگازي ، چنانچه در پاركينگ هاي اختصاصي نگهداري شوند ، به ازا هر روز برابر نرخ مصوبه محلي خواهد بود.

ماده 10 _ ترخيص موتور سيكلت يا موتورگازي پس از پايان مدت توقيف موكول به پرداخت جريمه متعلقه و هزينه نگهداري در پاركينگ اختصاصي و ارايه برگ ترخيص از سوي مرجع توقيف كننده مي باشد.

ماده 11 _ در صورت عدم مراجعه مالك پس از يكسال از زمان توقيف ، شهرباني يا ژاندارمري به منظور وصول جرايم و هزينه نگهداري در پاركينگ اختصاصي و تعيين تكليف موظفند مراتب را به مراجع قضايي ذيصلاح اعلام نمايند.

فصل سوم _ مقررات عمومي ( ماده 12 تا 13 )

ماده 12 _ در رسيدي كه به صاحب وسيله داده خواهد شد حسب مورد تبصره ماده 2 و نيز مواد 3 و4 و 5 و 6 و يا تبصره ماده 9 و نيز مواد 10 و 11 و مفاد آن به صاحب وسيله تفهيم خواهد شد.

ماده 13 _ جرايم موضوع قانون تشديد مجازات موتورسيكلت سواران متخلف كه در مواد 4 و 10اين آيين نامه به آنها اشاره شده است به حساب خزانه واريز خواهد شد.

اين آيين نامه مشتمل بر 13 ماده و 3 تبصره در تاريخ 28/4/66 به تصويب شوراي عالي قضايي ووزارت كشور رسيد.

آيين نامه اجرايي قانون جلوگيري از تردد موتور سيكلت هاي فاقد شماره راهنمايي و رانندگي - مصوب 1375
فصل اول _ نحوه احراز مالكيت و شماره گذاري ( ماده 1 تا 3 )

ماده 1 _ در مورد موتور سيكلت هايي كه اسناد و مدارك مالكيت آنها (برگ فروش شركت يا كارخانه سازنده ، برگ فروش سازمان يا ارگان دولتي و سند رسمي به نام متصرف نيست و متصرف دسترسي به مالك ندارد و قادر به معرفي وي نمي باشد همچنين موتورسيكلت هاي فاقد مالكيت رسمي ، ضمن بازديد كاردان فني ، نظريه اداره آگاهي مبني بر عدم سابقه سرقت ، نظريه مرجع صادركننده برگ فروش در مورد اصالت سند ، تعهد در قبال كشف فساد احتمالي كه به تاييد دفتراسناد رسمي رسيده باشد اخذ و شماره گذاري با رعايت ضوابط قانوني انجام مي شود.

ماده 2 _ در مورد موتور سيكلت هايي كه فاقد هرگونه اسناد و مدارك مالكيت مي باشند ، پس ازبازديد كاردان فني ، نظريه آگاهي مبني بر عدم سابقه سرقت ، تعهد در قبال كشف فساد احتمالي وضمانت معتبر كه امضاي ضامن توسط دفتر اسناد رسمي گواهي شده باشد ، شماره گذاري مي شود.

ماده 3 _ موتورسيكلت هايي كه متصرفان آنها جهت شماره گذاري مراجعه مي نمايند برابر فرم تنظيمي پيوست اين آيين نامه در دو نسخه احراز

مالكيت شده و شماره گذاري به نام متصرف برابرمقررات انجام مي شود.

فصل دوم _ نحوه نگهداري موتورسيكلت هاي توقيف شده و تعيين تكليف آنها ( ماده 4 تا 6 )

ماده 4 _ روش اجرايي تبصره يك ماده واحده قانون ياد شده شامل نحوه اقدام مأموران انتظامي ، روش انتقال موتورسيكلت ها به توقفگاه و چگونگي نگهداري مناسب موتورسيكلت هاي توقيف شده طي دستورالعملي خواهد بود كه توسط نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران تهيه و به واحدهاي اجرايي ذي ربط ابلاغ خواهد شد ، نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران مي تواند درصورتي كه توقفگاه لازم و مناسب در اختيار نداشته باشد ، با هماهنگي لازم از توقفگاههاي شهرداري استفاده نمايد.

ماده 5 _ متصرفان موتورسيكلت هايي كه به موجب ماده (4) اين آيين نامه توقيف شده اند موظفندحداكثر ظرف شش ماه از تاريخ توقيف ، با در دست داشتن اسناد و مدارك مربوط به منظور تعيين تكليف موتورسيكلت هاي خود به واحد شماره گذاري مراجعه نمايند.

ماده 6 _ تكليف موتورسيكلت هايي كه در اجراي قانون يادشده در توقفگاهها توقيف گرديده ومالكيت آنها به ترتيبي كه در مواد (1) ، (2) و (3) اين آيين نامه درج گرديده به اثبات نمي رسد يامدعي مالكيت مراجعه نمي كند ، پس از انقضاي مهلت شش ماه از تاريخ توقيف ضمن هماهنگي بامقامات قضايي مشخص مي شود.

فصل سوم _ وجوه دريافتي از متقاضيان بابت ايجاد تسهيلات لازم و نحوه هزينه آن ( ماده 7 تا 11

ماده 7 _ در اجراي تبصره (2) قانون ياد شده جهت شماره گذاري هر دستگاه موتورسيكلت مبلغ پنجاه هزار ريال پس از احراز مالكيت و قبل از شماره گذاري از مالك اخذ و به حساب درامد عمومي واريز مي شود.

ماده 8 _ به ازاي هر روز توقف موتورسيكلت در توقفگاه ، متناسب با عرف روز از مالك يا متصرف آن هزينه نگهداري دريافت و درامد حاصل شده به مالك حقيقي يا حقوقي توقفگاه تعلق خواهدگرفت

ماده 9 _ نقل و انتقال موتورسيكلت قبل از شماره گذاري ممنوع مي باشد. در صورتي كه دفاتر اسنادرسمي مبادرت به نقل وانتقال

اين قبيل موتورسيكلت ها نمايند با آنها برابر مقررات رفتار خواهد شد.

ماده 10 _ پس از اقدام به شماره گذاري چنانچه شماره مفقود گردد صدورالمثني تابع مقررات راجع به صدور شماره المثني براي خودروها خواهد بود.

ماده 11 _ هر نوع جعل و تزوير نسبت به اسناد فوق الذكر جعل در اسناد دولتي محسوب و مرتكبين به مجازاتهاي مقرر در قوانين مربوط محكوم خواهند شد.

قانون تاسيس شركت راه آهن شهري تهران و حومه - مصوب 16 ارديبهشت 1354

ماده واحده _ به شهرداري تهران اجازه داده مي شود به منظور احداث راه آهن شهري و تاسيسات مربوط و بهره برداري از آن شركتي بنام شركت راه آهن شهري تهران و حومه تاسيس نمايد. سرمايه شركت مزبور از طرف دولت تامين و در اختيار شهرداري گذارده مي شود.

شركت داراي شخصيت حقوقي و استقلال مالي است و طبق اصول بازرگاني و مقررات اين قانون و اساسنامه مربوط اداره مي شود. اساسنامه شركت ظرف شش ماه از تاريخ تصويب اين قانون از طرف شهرداري تهران پيشنهاد و پس از موافقت وزارت كشور و سازمان امور اداري و استخدامي كشور و تاييد هيأت وزيران براي تصويب كميسيونهاي مربوط مجلسين تقديم خواهد شد.

تبصره 1 _ آيين نامه مربوط به مقررات مالي و معاملاتي شركت به تصويب مجمع عمومي خواهدرسيد و آيين نامه استخدامي پس از تاييد شوراي حقوق و دستمزد تصويب مجمع عمومي شركت مي رسد.

تبصره 2 _ شركت مي تواند به منظور اجراي طرح راه آهن شهري تهران و حومه تامين نيازمنديهاي خود از زير اراضي و املاك محدوده قانوني شهر و حومه بدون هيچگونه پرداختي استفاده نمايد ودر مواردي كه براي نقشه برداري و گمانه زدن ورود به منازل و اماكن عمومي ضروري تشخيص شود با اخطار كتبي 48 ساعته به محلهاي مزبور وارد و

در صورت ممانعت با حضور نماينده دادستان شهرستان نسبت به اجراي موارد فوق اقدام مي نمايد. شركت مكلف است پيش بيني هاي لازم را براي جلوگيري و جبران هرگونه صدمه و خسارت به جان و مال اشخاص بنمايد. در صورت وقوع خسارت به مستحدثات ميزان خسارت وارده طبق ماده 50 قانون برنامه و بودجه كشور مصوب اسفندماه 1351 پرداخت مي گردد. در صورت احتياج به تملك زمين يا مستحدثات براي اجراي اين قانون از مقررات مذكور استفاده خواهد شد.

تبصره 3 _ مقررات مواد 9، 10 و 13 قانون ايمني راهها و راه آهن مصوب 1349 و همچنين قانون كيفر بزه هاي مربوط به راه آهن مصوب سال 1320 و ملحقات آن در مورد راه آهن شهري تهران وحومه اجرا خواهد شد. وظايف و اختيارات راه و راه آهن دولتي ايران در قانون كيفر بزه هاي مربوط به راه آهن در اين مورد به عهده شركت راه آهن شهري تهران و حومه خواهد بود.

لايحه قانوني اصلاح قانون تاسيس شركت راه آهن شهري تهران و حومه مصوب 15 تير 1359 شوراي انقلاب اسلامي

ماده يكم _ به دولت اجازه داده مي شود به منظور احداث راه آهن شهري و تاسيسات مربوط و بهره برداري از آن شركتي بنام راه آهن شهري تهران و حومه (مترو) تاسيس نمايد.

شركت داراي شخصيت حقوقي و استقلال مالي است و طبق اصول بازرگاني و مقررات اين قانون و اساسنامه مربوط اداره مي شود.

تبصره 1 _ شركت مي تواند به منظور اجراي طرح راه آهن شهري تهران و حومه و تامين نيازمنديهاي خود از زير اراضي و املاك محدوده قانوني شهر و حومه بدون هيچگونه پرداختي استفاده نمايد و در مواردي كه براي انجام امور فني و اجرايي ورود به منازل و محلهاي كسب و اماكن عمومي ضروري تشخيص داده شود با اخطار كتبي 48 ساعته

به محلهاي مزبور وارد و در صورت ممانعت با حضور نماينده دادستان شهرستان نسبت به اجراي موارد فوق اقدام نمايد.

در صورتي كه بر اثر عمليات اجرايي مترو خسارتي به مستحدثات اشخاص وارد شودميزان خسارت وارده (طبق ماده 50 قانون برنامه و بودجه كشور مصوب اسفندماه 1351) قابل پرداخت مي باشد.

تبصره 2 _ مقررات مواد 9 و 10 و 13 قانون ايمني راهها و راه آهن مصوب تيرماه 1349 وهمچنين قانون كيفر بزه هاي مربوط به راه آهن مصوب سال 1320 و ملحقات آن در مورد راه آهن شهري تهران و حومه اجرا خواهد شد.

وظايف و اختيارات وزارت راه و راه آهن دولتي ايران در قانون كيفر بزه هاي مربوط به راه آهن در اين مورد به عهده راه آهن شهري تهران و حومه (مترو) خواهد بود.

تبصره 3 _ آن قسمت از تصميمات مجمع عمومي گذشته كه بدون حضور عضو سوم با دو راي موافق تصويب و به مرحله اجرا درامده است مشروط بر آنكه به تصويب مجمع عمومي مندرج در اساسنامه مربوط برسد معتبر است

ماده دوم _ به منظور تامين هماهنگي در امور اجرايي احداث راه آهن شهري (مترو) شورايي به نام شوراي هماهنگي مركب از هفت نفر به شرح زير تشكيل مي گردد:

1 _ شهردار تهران يا قايم مقام شهردار.

2 _ معاون سازمان برنامه و بودجه

3 _ مديرعامل سازمان آب تهران

4 _ مديرعامل شركت برق منطقه اي تهران

5 _ مديرعامل شركت مخابرات

6 _ مديرعامل شركت گاز.

7 _ رييس هيات مديره و مديرعامل شركت راه آهن شهري (مترو(

همچنين مسئولان ساير سازمانهايي كه به تشخيص شهردار تهران حضور آنها در جلسات شوراي هماهنگي لازم است

وظايف شوراي هماهنگي عبارتست از ايجاد هماهنگي در كارهاي اجرايي راه آهن شهري كه

با تاسيسات يا طرحهاي سازمانهاي مختلف ارتباط حاصل مي كند و رفع مشكلاتي كه از عدم رعايت هماهنگي ممكن است پيش آيد و همچنين اتخاذ تصميم نسبت به كليه مسايلي كه از طرف هيات مديره شركت راه آهن شهري تهران و حومه (مترو) و يا ساير اعضا شورا در اين زمينه مطرح مي شود.

تصميمات شورا در اين گونه موارد براي كليه سازمانهاي ذيربط لازم الاجرا خواهد بود.

تبصره 1 _ تشكيل جلسات شوراي هماهنگي با پيشنهاد رييس هيات مديره و مديرعامل شركت راه آهن شهري (مترو) و دعوت شهردار تهران به عمل خواهد آمد.

تبصره 2 _ رياست شوراي هماهنگي با شهردار تهران است

ماده سوم _ بررسي و تصويب اساسنامه و همچنين اتخاذ تصميم نسبت به وابستگي شركت به كميسيوني مركب از نمايندگان وزارت كشور _ شهرداري تهران _ سازمان امور اداري و استخدامي كشور و سازمان برنامه و بودجه تفويض مي گردد.

لايحه قانوني احداث ترمينالهاي مسافربري و ممنوعيت تردد اتومبيلهاي مسافربري بين شهري در داخل شهر تهران

ماده 1 _ شهرداري تهران موظف است علاوه بر بهره برداري از ترمينال موجود به تدريج نسبت به احداث ترمينالهاي جديد متناسب با نياز شهر در شرق و غرب و شمال تهران اقدام نمايد. سازمان برنامه و بودجه با توجه به امكانات دولت مكلف به تامين اعتبار لازم جهت احداث ترمينالهاي جديد خواهد بود.

ماده 2 _ شهرداري تهران غرفه هاي ترمينالهاي شهر را به شركتهاي مسافربري كه طبق شرايط خاص تشكيل مي شود در مقابل اخذ اجاره بهاي مناسب به صورت نمايندگي واگذار مي نمايد. شرايط تشكيل اين شركتها بر طبق آيين نامه اي خواهد بود كه توسط شهرداري تهران بر اساس قوانين مصوب وزارت راه و ترابري و همكاري آن وزارت تهيه و به تصويب شوراي شهر و در غياب شوراي شهر به تصويب وزارت كشور

خواهد رسيد. شركتهاي تعاوني متشكل از دارندگان اتوبوسها و كاركنان شركتهاي مسافربري موجود اولويت خواهند داشت

تبصره _ شرايط واگذاري غرفه ها طبق آيين نامه اي خواهد بود كه توسط شهرداري تهران تهيه و به تصويب شوراي شهر يا در غياب شوراي شهر به تصويب وزارت كشور خواهد رسيد. اين واگذاري مشمول مقررات قانون روابط موجر و مستاجر نبوده و حقوق استيجاري و كسب و پيشه براي متصرفين يا متصديان آنها ايجاد نخواهد كرد و هر موقع كه شهرداري لازم بداند مي تواند محل را باتوجه به شرايط واگذاري نمايندگي و با اخطار قبلي لااقل يكماه تصرف كند.

ماده 3 _ مالكيت و مديريت تاسيسات ترمينالها و مسئوليت خدمات با شهرداري تهران مي باشد.شهرداري تهران موظف به نظارت بر برنامه ريزي مسافربري و كيفيت عرضه خدمات شركتها خواهدبود.

تبصره _ حدود وظايف و اختيارات و نظارت شهرداري تهران و خدمات شركتها بر طبق آيين نامه جداگانه اي خواهد بود كه بر اساس ماده دوم و تبصره ذيل آن مشخص خواهد شد.

ماده 4 _ شروع كار ترمينال و ممنوعيت تردد اتومبيلهاي مسافربري بين شهري همزمان انجام خواهد شد. زمان و محدوده ممنوعيت تردد اتومبيلهاي مسافربري حداقل يكماه قبل از شروع توسط شهرداري تهران اعلام مي شود.

ماده 5 _ ساير شهرداريهاي شهرهاي بزرگ كشور كه جمعيت آنها بيش از يكصد هزار نفر باشند موظفند نسبت به ايجاد ترمينال مسافربري بين شهري در محلهاي مناسب بر اساس مفاد اين قانون باتوجه به امكانات اقدام نمايند.

ماده 6 _ كليه مقررات و قوانين مغاير و آيين نامه هاي موجود كه مغاير با مفاد اين قانون باشد از درجه اعتبار ساقط است

آيين نامه اجرايي تبصره ماده (2) قانون اصلاح لايحه قانوني احداث پايانه هاي مسافربري و ممنوعيت تردد

آيين نامه اجرايي تبصره ماده (2) قانون اصلاح لايحه قانوني احداث

پايانه هاي مسافربري و ممنوعيت تردد

آيين نامه اجرايي تبصره ماده (2) قانون اصلاح لايحه قانوني احداث پايانه هاي مسافربري و ممنوعيت تردد

آيين نامه اجرايي تبصره ماده (2) قانون اصلاح لايحه قانوني احداث پايانه هاي مسافربري و ممنوعيت تردد اتومبيلهاي مسافربري برون شهري در داخل شهر تهران - مصوب 10/8/74 هيات وزيران

ماده 1 _ شهرداريها غرفه هاي موجود در پايانه هاي مسافربري شهر را به شركتهاي مسافربري كه طبق ضوابط وزارت راه و ترابري تشكيل مي شوند جهت انجام خدمات مسافربري تحت شرايط زير به صورت نمايندگي در مقابل اخذ اجاره بها و از طريق انعقاد قرارداد واگذاري ، واگذار مي نمايند.

تبصره _ در واگذاري غرفه هاي پايانه هاي مسافربري شهر ، شركتهاي تعاوني مسافربري و شركتهاي مسافربري كه قبل از اصلاح قانون در ترمينالها مستقر بوده اند اولويت خواهند داشت

ماده 2 _ مبناي مال الاجاره ماهانه غرفه هاي قابل واگذاري به شركتهاي مسافربري به وسيله يك نفراز كارشناسان رسمي دادگستري كه توسط شهرداري شهر انتخاب مي گردد ، تعيين مي شود ، تا با انجام تشريفات مزايده در حضور نمايندگان شهرداري شهر و سازمان حمل و نقل و پايانه هاي استان ، مبلغ قطعي مال الاجاره مشخص گرديده و از شركت استفاده كننده غرفه اخذ شود.

تبصره 1 _ كارشناس منتخب مذكور اجاره بهاي ماهانه غرفه واگذار شده را با رعايت ارزش عرصه و اعيان و موقعيت غرفه متناسب با آن مقدار از سطح ترمينال كه وسايط نقليه شركت مسافربري دران توقف يا مورد ساير استفاده ها قرار مي دهند همچنين با ملحوظ داشتن هزينه هايي كه براي نگهداري و ساير خدمات از طرف شهرداري مصروف مي گردد ، به صورت يكجا به عنوان مال الاجاره غرفه اختصاصي شركت مسافربري استفاده كننده به

صورت قيمت پايه براورد مي نمايند.

تبصره 2 _ شركت مسافربري استفاده كننده از غرفه واگذار شده مكلف است مال الاجاره مندرج درقرارداد را بدون هيچگونه عذر و تعلل در سررسيد معين در قرارداد واگذاري به شهرداري شهر تاديه نمايد.

تبصره 3 _ اين واگذاري مشمول مقررات قانون روابط موجر و مستاجر نبوده و حقوق استيجاري وكسب و پيشه براي متصرفان يا متصديان آنها ايجاد نخواهد كرد.

تبصره 4 _ واگذاري ساير غرفه هاي پايانه نيز مشمول مقررات اين آيين نامه خواهد بود و نقش سازمان حمل ونقل و پايانه ها صرفا در خصوص غرفه هاي شركتهاي مسافربري مي باشد.

ماده 3 _ شركتهاي مسافربري در هنگام عقد قرارداد بايد معادل 6 ماه اجاره بهاي ماهانه هر سال را به صورت ضمانتنامه بانكي يا سپرده نقدي به منظور حسن انجام خدمات و تعهدات برابر قراردادمنعقد شده در اختيار شهرداري شهر بگذارند تا در صورت تعلل در پرداخت اجاره بها يا حدوث هرگونه خسارت به تاسيسات ، ساختمان ، لوازم و تجهيزات ترمينال از جانب بهره بردار يا عوامل وي ، شهرداري بتواند خسارت خود را از آن محل برداشت نمايد.

تبصره 1 _ تشخيص ميزان خسارت با كارشناس منتخب شهرداري شهر و سازمان حمل ونقل وپايانه هاي استان مي باشد.

تبصره 2 _ چنانچه قبل از خاتمه قرارداد از محل ضمانتنامه مذكور شهرداري مبلغي وفق مقررات برداشت نمايد شركت مكلف است ظرف مدت ده روز بعد از اعلام كتبي شهرداري شهر آن را تامين نمايد ، به طوري كه همواره سپرده ، معادل 6 ماه مال الاجاره باشد. بديهي است در صورت عدم تامين سپرده ، شهرداري بلافاصله قرارداد واگذاري را لغو خواهد نمود.

تبصره 3 _ دريافت هرگونه وجهي يا تضمين ديگري علاوه

بر مال الاجاره و تضمين فوق الذكر تحت هر عنوان از قبيل سرقفلي ، پيش پرداخت و غيره توسط شهرداري از شركتهاي مسافربرياستفاده كننده از غرفه هاي پايانه هاي شهر ممنوع است

ماده 4 _ قرارداد واگذاري غرفه هاي پايانه هاي شهر به مدت يكسال منعقد مي شود و قابل تمديدمي باشد.

تبصره 1 _ شهرداري مي تواند در صورت عدم انجام تعهدات مالي از سوي شركتها يا عدم رعايت مقررات شهرداري و پس از كسب نظر سازمان حمل ونقل پايانه هاي استان كه حداكثر ظرف 15 روز اظهارنظر خواهند نمود و يا اعلام كتبي سازمان مذكور مبني بر عدم تمديد قرارداد به لحاظ عدم رعايت مقررات مربوط از تمديد قرارداد خودداري نمايد.

تبصره 2 _ مفاد و شرايط قرارداد مذكور به صورت قرارداد نمونه توسط وزارت كشور و با كسب نظر از وزارت راه و ترابري تهيه و به مورد اجرا گذاشته مي شود.

ماده 5 _ مبلغ اجاره بها براي هر دو سال يكبار با توجه به روش مذكور در ماده 2 اين آيين نامه قابل تجديدنظر است

ماده 6 _ از تاريخ تصويب اين آيين نامه ، آيين نامه قبلي شرايط واگذاري غرفه هاي ترمينالها لغو مي شود.

قانون مجازات متخلفين از تعرفه نرخ حمل كالا و مسافر - مصوب 23/1/67

ماده 1 _ مجازات تجاوز از تعرفه نرخ حمل كالا و مسافر كه توسط وزارت راه و ترابري اعلام مي شود از ناحيه شركت يا موسسه و يا پيمانكاري حمل و نقل حتي با رضايت صاحب كالا و يامسافر با توجه به دفعات و مراتب جرم و شرايط و امكانات خاطي براي بار اول جزاي نقدي از 5 تا20 برابر وجهي كه اضافه دريافت شده و تعطيل موقت به مدت 15 تا 45 روز و براي بار دوم جزاي نقدي از 10 تا 30 برابر

اضافه دريافتي و تعطيل موقت به مدت شش ماه و براي بار سوم جزاي نقدي از 20 تا 50 برابر اضافه وجه دريافتي و تعطيل دايم شركت يا موسسه يا پيمانكاري خواهد بود وصاحب امتياز بعداً بهيچ عنوان اجازه فعاليت در امور حمل ونقل نخواهد داشت

ماده 2 _ رانندگان وسايط نقليه عمومي اعم از كاميون ، اتوبوس ، ميني بوس و غيره كه اقدام به حمل بار و مسافر با مبلغي بيش از نرخ مصوب نمايند ، با توجه به دفعات و مراتب جرم و شرايط و امكانات خاطي براي بار اول محكوم به پرداخت جزاي نقدي از 2 تا 10 برابر اضافه وجه دريافتي ودر صورت تكرار جرم مزبور از 5 تا 20 برابر اضافه وجه دريافت شده محكوم خواهند شد.

ماده 3 _ پرداخت هرگونه وجه اضافه از تعرفه نرخ حمل كالا و مسافر از ناحيه شركت ها سازمانها و موسسات دولتي تحت هرعنوان از قبيل پاداش نقدي يا جنسي ممنوع بوده و در صورت تخلف ، متخلف يا متخلفين در مورد پرداخت اضافه از نرخ مقرر در حكم متصرف غيرقانوني در اموال دولتي محسوب مي شوند و حسب مورد طبق قوانين و مقررات مربوطه تحت تعقيب قرار خواهند گرفت

ماده 4 _ در موارد خاص و ضروري در محورهاي معين با تشخيص و اعلان وزارت راه و ترابري تعرفه نرخ حمل كالا و مسافر به صورت موقت قابل تغيير است

ماده 5 _ پرداخت هرگونه وجه علاوه بر نرخ مقرر بابت حمل كالا و مسافر از ناحيه كارخانجات ، شركتها ، موسسات خصوصي ، تجار ، واحدهاي صنعتي و هر سازمان اقتصادي ديگر اعم از بزرگ وكوچك با

توجه به دفعات و مراتب جرم و شرايط و امكانات خاطي براي بار اول موجب محكوميت به جزاي نقدي از 2 تا 10 برابر اضافه پرداختي و براي بار دوم از 5 تا 20 برابر و بار سوم به بعد از 20 تا 50 برابر اضافه پرداختي خواهد بود.

ماده 6 _ چنانچه متهم براي اولين بار مرتكب يكي از اعمال مذكور در موارد فوق شده باشد ودادستان در موارد غيرمهم تشخيص دهد با وعظ يا توبيخ يا تهديد يا اخذ تعهد تاديب خواهد شد بااعمال يكي از موارد تاديب فوق پرونده را ضمن انعكاس به وزارت راه و ترابري بايگاني مي نمايد.

دادگاه نيز در صورت طرح پرونده در دادگاه حق اعمال مراتب بالا را به تشخيص خود دارد.

ماده 7 _ كليه قوانين و مقرراتي كه مغاير با اين قانون باشد از تاريخ اجراي اين قانون در آن قسمت كه مغاير است بلااثر مي باشد.

قانون الزام شركتها و موسسات ترابري جاده اي به استفاده از صورت وضعيت مسافري و بارنامه - مصوب 1368

ماده 1 _ شركتها و موسساتي كه در امر حمل و نقل جاده اي بين شهري مسافر يا كالا اعم از داخلي و بين المللي فعاليت مي نمايند موظفند بر حسب نوع فعاليت براي هر جابجايي از صورت وضعيت مسافري و بارنامه هاي داخلي و بين المللي موضوع اين قانون استفاده نمايند و بجاي آن مجاز به استفاده از اوراق انحصاري _ اختصاصي يا انواع ديگر نمي باشند.

ماده 2 _ بارنامه داخلي موضوع اين قانون عبارتست از سند كاشف از حقوق مالكيت كه طرح آن توسط وزارت راه و ترابري تهيه و از طريق وزارت امور اقتصادي و دارايي چاپ و پس از وصول حق تمبر به ميزان 100 ريال به موجب حواله وزارت راه و ترابري در اختيار شركتها

و موسسات مجاز حمل و نقل جاده اي داخلي كالا جهت جابجايي محمولات بين شهرهاي كشور قرار خواهد گرفت

تبصره _ صدور بارنامه جهت حمل محمولات بصورت خرده بار تابع ضوابطي خواهد بود كه ازسوي وزارت راه و ترابري و وزارت امور اقتصادي و دارايي تعيين و اعلام خواهد شد و ميزان حق تمبر بارنامه خرده بار 40 ريال تعيين مي گردد.

ماده 3 _ بارنامه بين المللي موضوع اين قانون عبارتست از سند كاشف از حقوق مالكيت كه طرح آن توسط وزارت راه و ترابري تهيه و از طريق وزارت امور اقتصادي و دارايي چاپ و پس از وصول حق تمبر به ميزان 250 ريال به موجب حواله وزارت راه و ترابري در اختيار شركتهاي مجاز حمل و نقل جاده اي بين المللي كالا قرار خواهد گرفت

ماده 4 _ صورت وضعيت مسافري موضوع اين قانون عبارتست از فرمي كه طرح آن توسط وزارت راه و ترابري تهيه و از طريق وزارت امور اقتصادي و دارايي چاپ و پس از وصول حق تمبر به ميزان 100 ريال براي حمل مسافربري جاده اي داخلي و 250 ريال براي مسافري جاده اي بين المللي به موجب حواله وزارت راه و ترابري در اختيار شركتها و موسسات مسافربري جاده اي داخلي و بين المللي مجاز قرار خواهد گرفت

ماده 5 _ سازمانها و موسسات دولتي صاحب بار چنانچه در رابطه با حمل كالاهاي مربوطه به خود تمايل به استفاده از اوراق مخصوص به عنوان بارنامه داشته باشند مي توانند پس از كسب موافقت وزارت راه و ترابري نسبت به چاپ بارنامه مخصوص خود از طريق وزارت امور اقتصادي و دارايي اقدام نمايند ، اينگونه بارنامه ها مشمول حق تمبر بارنامه هاي داخلي موضوع

اين قانون مي باشند.

تبصره _ سازمانها و موسسات موضوع اين ماده موظفند اين نوع بارنامه ها را صرفا در اختيارشركتها و موسسات حمل ونقل مجاز طرف قرارداد خود قرار دهند.

ماده 6 _ چنانچه شركتها و موسسات ترابري جاده اي مسافر و كالا بر حسب نوع فعاليت از اوراق مذكور در مواد 2 و 3 و 4 و 5 اين قانون استفاده ننمايند و يا مبادرت به استفاده از اوراق عادي به عنوان صورت وضعيت مسافري يا بارنامه بنمايند يا به طور غيرمجاز صورت وضعيت مسافري يابارنامه تهيه و مورد استفاده قرار دهند يا مشخصات مسافر و محموله با اوراق مذكور مطابقت نداشته باشد و يا مندرجات آن را تكميل ننمايند و يا اوراق مذكور در اين قانون را به اشخاص ديگرو غيرمجاز واگذار نمايند متخلف محسوب و با رعايت شرايط و امكانات خاطي و دفعات و مراتب جرم و مراتب تاديب ، وعظ ، توبيخ و تهديد و پس از آن براي بار اول از 200000 ريال تا 500000ريال جزاي نقدي و براي بار دوم از 500000 ريال تا 1000000 ريال جزاي نقدي و براي بار سوم از000/000/1 ريال تا 000/000/2 ريال جزاي نقدي و تعطيل از 1 ماه تا 3 ماه (دستمزد كاركنان موسسه يا شركت در مدت تعطيل وسيله صاحب امتياز پرداخت خواهد شد) و براي بار چهارم محور فعاليت مديران و صاحبان امتياز آنها لغو و مجوز فعاليت مجدد در امر حمل ونقل براي آنهاصادر نخواهد شد ، ميزان مجازات در هر مورد با نصب پلاكارد در محل اعلام مي گردد و مراتب در هرنوبت به وزارت راه و ترابري منعكس خواهد شد.

ماده 7 _ چنانچه رانندگان وسايط نقليه مسافربري و باربري

بدون اوراق مذكور در اين قانون اقدام به جابجايي مسافر يا حمل بار بنمايند و يا محموله و مسافر همراه آنان با موارد قيد شده در بارنامه وصورت وضعيت مسافري كه در اختيار دارند مطابقت نداشته باشد متخلف محسوب و با رعايت شرايط و امكانات خاطي و دفعات و مراتب جرم و مراتب تاديب ، وعظ ، توبيخ و تهديد و پس از آن براي بار اول به 10000 ريال تا

30000 ريال جريمه نقدي و براي بار دوم به 10000 ريال تا 30000 ريال جريمه نقدي و سوراخ كردن گواهينامه و در صورت تكرار براي بار سوم از 20000 ريال تا 50000 ريال جريمه نقدي و سوراخ كردن مجدد گواهينامه و در صورت تكرار به 20000 ريال تا 50000 ريال جريمه نقدي و ضبط گواهينامه براي مدت 6 ماه تا يكسال محكوم مي گردند و مراتب در هر نوبت به وزارت راه وترابري منعكس خواهد شد.

تبصره 1 _ در اجراي اين ماده مأمورين پليس راه ژاندارمري جمهوري اسلامي ايران موظفند اسنادو مدارك رانندگان وسايط نقليه مسافربري و باربري را كنترل و در صورت مشاهده فقدان صورت وضعيت مسافري يا بارنامه هاي موضوع اين قانون و با احراز عدم انطباق تعداد مسافر و مشخصات محموله با صورت وضعيت مسافري و بارنامه ، رانندگان متخلف را به مراجع قضايي معرفي نمايندراننده متخلف مي تواند به جاي رفتن به دادگاه حداكثر جريمه تعيين شده را پرداخت نمايد در غيراين صورت موظف است بلافاصله پس از رساندن بار يا مسافر به مقصد خود را به مرجع تعيين شده معرفي كند.

تبصره 2 _ تخلفات راننده در دفترچه كار وي كه توسط وزارت راه و ترابري صادر مي گردد

به وسيله پليس راه يا مأموران راهنمايي و رانندگي ثبت خواهد شد تردد در جاده ها بدون همراه داشتن دفترچه كار ممنوع است و موسسات و شركتهاي حمل ونقل بايد از تحويل مسافر يا كالا به راننده اي كه فاقددفترچه كار مي باشد خودداري نموده و در غير اين صورت به مجازات هاي مقرر در ماده 6 اين قانون محكوم خواهند شد ، المثني براي دفترچه كار حداكثر به مدت شش ماه به تشخيص وزارت راه وترابري صادر نمي گردد.

ماده 8 _ وجوه حاصل از محل اخذ جرايم نقدي موضوع اين قانون به حساب خزانه واريز خواهدشد.

ماده 9 _ آيين نامه اجرايي در خصوص معافيت از اوراق مذكور در اين قانون در مورد حداقل مسافت ، حداقل سرنشين و حداقل تناژ توسط وزارتخانه هاي راه وترابري _ امور اقتصادي و دارايي تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 10 _ رسيدگي به تخلفات مشروحه در اين قانون در دادگاهها خارج از نوبت به عمل خواهد آمد.

ماده 11 _ از تاريخ تصويب اين قانون كليه قوانين و مقررات مغاير لغو مي گردد.

قانون فوق مشتمل بر يازده ماده و چهار تبصره در جلسه علني روز يكشنبه مورخ سي ويكم ارديبهشت ماه يكهزار و سيصد و شصت و هشت مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 7/3/1368 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

تصويب نامه در خصوص دريافت هزينه انتقال خودروها از محل ممنوعه به توقفگاه - مصوب 5/12/1375

وزارت كشور _ وزارت امور اقتصادي و دارايي

هيات وزيران در جلسه مورخ 5/12/1375 بنا به پيشنهاد شماره 6/1/2150 مورخ 5/6/1375وزارت كشور و به استناد ماده (53) قانون وصول برخي از درآمدهاي دولت و مصرف آن در مواردمعين _ مصوب 1373 _ تصويب نمود:

الف _ بابت هزينه انتقال خودرو از محل ممنوعه به توقفگاه مبالغ زير متناسب با نوع

وسيله نقليه ازدارنده آن اخذ و به حساب درآمد عمومي كشور واريز مي گردد:

1 _ جهت انتقال موتور سيكلت از محل ممنوعه به توقفگاه 5000 ريال

2 _ جهت انتقال خودروهاي سبك (از قبيل سواري و وانت از محل ممنوعه به توقفگاه 10000ريال

3 _ جهت انتقال خودروهاي نيمه سبك (از قبيل ميني بوس و كاميونت از محل ممنوعه به توقفگاه 20000 ريال

4 _ جهت انتقال خودروهاي سنگين (از قبيل اتوبوس كاميون و تريلركش از محل ممنوعه به توقفگاه 50000 ريال

ب _ معادل مبالغ واريزي فوق از محل اعتباري كه به همين منظور در قانون بودجه هر سال پيش بيني مي شود در اختيار وزارت كشور قرار خواهد گرفت تا به منظور ايجاد، توسعه و تجهيز توقفگاههاي اختصاصي براي خودروهاي مزبور همچنين اجاره يا خريد يا تعمير و نگهداري لوازم و وسايل مورد نياز از قبيل جرثقيل و غيره و ساير نيازمنديهاي مؤثر در بهبود سيستم ترافيكي طبق مقررات هزينه نمايد.

ج _ وسيله نقليه پس از دريافت هزينه انتقال و نگهداري آن درتوقفگاه به مالك يا وكيل و يا قائم مقام قانوني وي مسترد خواهد شد.

قانون ايمني راهها و راه آهن - مصوب 7/4/1349 با اصلاحات بعدي

ماده 1 _ شاهراه به راهي اطلاق مي شود كه حداقل داراي دو خط اتومبيل رو و يك شانه حداقل به عرض 3 متر براي هر طرف رفت و برگشت بوده و دو طرف آن به نحوي محصور و در تمام طول شاهراه از هم كاملا مجزا باشد و ارتباط آنها با هم فقط به وسيله راههاي فرعي كه از زير يا بالاي شاهراه عبور كند تامين شود و هيچ راه ديگري آنرا قطع نكند _

ماده 2 _ هر شاهراه كه با خصوصيات

فوق ساخته شده يا بشود از تاريخي كه وزارت راه اعلام كندمشمول مقررات اين قانون مي باشد.

ماده 3 _ وزارت راه مكلف است در هر شاهراه حداقل و حداكثر سرعت همچنين انواع وسايط نقليه اي كه عبور آنها مجاز نيست با نصب علايم مشخص كند و نيز كليه علايم مربوط به مقررات رانندگي و محلهاي توقف مجاز و ساير علايم لازم را كه براي پيشگيري از خطرات احتمالي تصادف لازم است در طول راه براي اطلاع رانندگان نصب كند.

ماده 4 _ ورود و عبور عابرين پياده و انواع وسايط نقليه غير مجاز و عبور دادن دام در شاهراهها وهمچنين توقف وسايط نقليه در خطوط عبور ممنوع است

هر گاه به جهات مذكور حادثه اي واقع شود كه منجر به ضرب يا جرح يا قتل يا خسارت مالي شود،راننده مجاز كه وسيله نقليه او مجاز به حركت در شاهراه باشد نسبت به موارد فوق مسئوليتي نخواهد داشت ولي در هر حال مكلف است در صورت بروز حادثه وسيله نقليه را در شانه سمت راست متوقف نموده و مصدوم را با وسيله نقليه خود يا وسيله ديگر بلافاصله به اولين درمانگاه يا بيمارستان برساند و مراتب را به مامورين انتظامي اطلاع دهد.

عدم مسئوليت راننده مذكور مانع استفاده شخص ثالث از مقررات بيمه نخواهد بود.

تبصره 1 _ وزارت راه مكلف است محل هاي توقف ضروري مجاز وسايط نقليه در طول شاهراهها را ايجاد كند.

تبصره 2 _ وسايل نقليه غيرمجازي كه به طور موقت و به سبب ضرورت و مأموريتهاي ضروري مي بايست در بزرگراه تردد نمايند. فقط با اجازه وزير راه و ترابري و يا معاونين راهداري و حمل ونقل وي و يا بالاترين

مقام اجرايي ادارات كل راه و ترابري استانها در حوزه استحفاظي خود و بانصب تابلو ( عبور آزاد بزرگراه ) در پشت وسيله نقليه كه به وسيله پليس راه به راننده تحويل و اخذخواهد شد، مي توانند وارد بزرگراه شوند تابلو فوق الذكر به تعداد لازم توسط وزارت راه و ترابري تهيه و تحويل پليس راه مي گردد.

تعيين حداقل و حداكثر سرعت اينگونه وسايل طبق آيين نامه اي خواهد بود كه به تصويب وزارت راه و ترابري مي رسد.

تبصره 3 _ مأمورين سازمانهاي دولتي و انتظامي و يا افرادي كه به سبب ضرورت جهت انجام مأموريت و ارايه خدمات در سطح يا حاشيه بزرگراهها به صورت پياده تردد يا توقف مي نمايند بارعايت ضوابط ايمني در صورت بروز حادثه از شمول حكم ماده 4 مستثني مي باشند و مسئوليت راننده مقصر وسيله نقليه مجاز كه منجر به تصادف شده است به قوت خود باقي است

تبصره 4 _ وسايل نقليه غيرمجاز به عبور از آزادراهها كه طبق اين ماده واحده مجوز عبور مي گيرند،موظف هستند از خطوط مجاز در آزادراهها عبور و مرور نمايند.

ماده 5 _ دولت مي تواند با تصويب كميسيونهاي راه و دارايي مجلسين براي شاهراهها عوارض مناسبي تعيين و وصول كند.

ماده 6 _ اقدام به هرگونه عملياتي كه موجب خرابي جاده گردد همچنين ايجاد هرگونه متسحدثات يا درختكاري يا زراعت يا اقدام به حفاري در حريم قانوني شاهراهها و راههاي اصلي و فرعي و راه آهن كه ميزان هر يك به طريق و وسايل متناسب مشخص و از طرف وزارت راه آگهي مي شود بدون اجازه وزارت راه ممنوع است

تبصره 1 _ وزارت راه مكلف است با حضور نماينده دادسرا و در نقاطي كه

دادسرا نباشد با حضورنماينده دادگاه بخش اين قبيل مستحدثات يا درختكاري و يا زراعت و حفريات را ضمن تنظيم صورت مجلس رأسا قلع و آثار تجاوز را محو كند.

تبصره 2 _ اشخاص ذينفع مي توانند به مراجع دادگستري مراجعه كنند. دادگاه خارج از نوبت به اين گونه پرونده ها رسيدگي نموده و حكم لازم را صادر مي كند.

ماده 7 _ هرگاه در طول خطوط راه آهن از طرف وسايل نقليه راه آهن بر اثر رانندگي وسايل مزبور قتل يا جرح يا ضرب واقع شود بايد وسيله نقليه متوقف گردد و ضمن مبادرت به كمكهاي نخستين درمورد مجروحين و مصدومين صورت مجلس در محل حادثه به وسيله مأمورين انتظامي راه آهن و مأمورين مربوط راه آهن تنظيم و پس از تحقيقات اوليه از راننده و مطلعين در صورتي كه به سبب حادثه جسد يا اجسام ديگري روي خط راه آهن قرار گرفته و مانع عبور قطار و وسايل نقليه راه آهن باشد مأمورين پليس انتظامي راه آهن آن را به مجازات محل به خارج خط در نقطه مناسبي انتقال داده بلافاصله قطار و وسيله نقليه را حركت دهند.

مأمورين پليس انتظامي راه آهن موظفند آثار و علايم موجود را در محل حادثه حفظ كرده و مراتب رادر صورت وقوع قتل فورا به مقامات قضايي براي حضور و انجام تشريفات قانوني گزارش دهند.

ماده 8 _ راه آهن دولتي ايران مكلف است در طول راه آهن معابر و گذرگاههاي مجاز براي افراد ووسايل نقليه را با نصب علامات مشخص كند.

ماده 9 _ عبور از روي خطوط راه آهن ورود در محوطه ايستگاهها و كارخانه ها و تاسيسات فني راه آهن به استثناي سكوهاي مسافري و امكنه و گذرگاهها و معابر

مجاز واقع در ايستگاهها و در طول خطوط ممنوع است جز براي آن عده از مأمورين راه آهن كه بر حسب وظيفه مجاز به ورود و عبور مي باشند و در صورت تخلف و بروز حادثه راه آهن دولتي ايران مسئول نخواهد بود.

ماده 10 _ عبور هرگونه وسيله نقليه اعم از موتوري و غيرموتوري از يك طرف خط آهن به طرف ديگر در غير محلهاي مجاز ممنوع است و متخلف از اين امر مسئول هرگونه پيش آمد و خسارت وارده مي باشد.

تبصره 1 _ تخلف از مقررات اين ماده مستوجب پانصد ريال جزاي نقدي است ترتيب رسيدگي به تخلف مزبور به نحوي است كه در قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم رانندگي مصوب سال 1350 مقرر گرديده و تا تشكيل گارد ترابري موضوع ماده 16 قانون تغيير نام وزارت راه وترابري افسران يا درجه داران ديپلمه پليس انتظامي راه آهن و در نقاطي كه پليس انتظامي راه آهن نباشدافسران يا درجه داران ديپلمه پليس راه ژاندارمري كشور وظايف مذكور در آن قانون را انجام خواهندداد و پس از تشكيل گارد ترابري حق رسيدگي به تخلفات و اخذ جرايم با افراد ديپلمه گارد مذكور خواهد بود.

تبصره 2 _ هرگاه عبور وسايط نقليه موجب خرابي يا انحراف قسمتي از ريل و همچنين خاكريز وساير تاسيسات مربوط به راه آهن گردد، راننده وسيله نقليه به پرداخت جزاي نقدي از 1000 ريال تا5000 ريال و جبران خسارات وارده محكوم مي شود.

تبصره 3 _ وجوه حاصل از اجراي تبصره يك به حساب خزانه داري كل منظور خواهد گرديد.

ماده 11 _ از تاريخ تصويب اين قانون غرامت موضوع ماده 13 قانون كيفر بزه هاي راه آهن مصوب فروردين ماه 1320 از پانصد ريال

تا پنجهزار ريال خواهد بود و تجاوز به محدوده ايستگاهها درحكم تجاوز به حريم خط آهن مي باشد.

تبصره _ حدود ايستگاه راه آهن عبارتست از محوطه اي كه مورد نياز راه آهن بوده و بر اساس نقشه هاي مصوب راه آهن قانونا به تصرف و تملك راه آهن درآمده باشد و به وسيله علايم مخصوص از طرف راه آهن مشخص مي شود.

ماده 12 _ تبصره ذيل به ماده 21 قانون بزه هاي راه آهن اضافه مي شود:

تبصره _ تعقيب متهم در دادگستري موكول به شكايت راه آهن خواهد بود.

ماده 13 _ هرگاه بر اثر عبور انسان يا دام يا وسيله نقليه اي كه حركت آن بستگي به راه آهن ندارد وبرخورد آن با وسايل نقليه مجاز راه آهن در روي خط آهن حادثه اي منجر به قتل يا جرح ضرب ياخسارت مالي شود راننده مجاز كه بر حسب وظيفه رانندگي وسايل نقليه راه آهن را روي خط آهن به عهده دارد در صورتي كه نظامات و مقررات مربوط را رعايت نموده باشد مسئوليتي نخواهد داشت عدم مسئوليت راننده مذكور مانع استفاده شخص ثالث از مقررات بيمه نخواهد بود.

ماده 14 _ وزارت راه مكلف است هنگام ايجاد راههاي جديد و راه آهن گذرگاههاي ضروري ومجاري لازم را در نظر گرفته موجبات ارتباط طرفين راه احداثي را به نحو مقتضي فراهم كند و درمورد شاهراهها وسيله ارتباط تلفني در طول راه به مسافتهاي معين ايجاد نمايد.

ماده 15 _ خارج از محدوده شهرها در مناطقي كه هيأت وزيران تصويب و وزارت راه اعلام مي نمايد احداث ديوار به ارتفاع بيش از يك متر در اراضي و مستحدثاتي كه تا فاصله هفتاد متر ازانتهاي حريم راه آهن و شاهراهها و راههاي اصلي واقع

شده ممنوع است مگر براي اراضي واقع درمسير طوفان شن كه به منظور جلوگيري از ورود توده هاي شني مالكين حسب مورد با اخذ پروانه ازادارات راه يا راه آهن مي توانند به احداث آن اقدام نمايند. با متخلفين حسب مقررات تبصره هاي يك و دو ماده 6 اين قانون رفتار خواهد شد.

تبصره _ نرده كشي و سيم كشي به هر ارتفاع و احداث هر نوع ساختمان و ترميم ديوارهاي موجوددر اراضي مستحدثات فوق الذكر بلامانع است

آيين نامه اجرايي آموزشگاههاي تعليم رانندگي - مصوب 21/1/1362 هيات وزيران
فصل اول _ تعاريف ( ماده 1 )

ماده 1 _ اصطلاحات و جملاتي كه در آيين نامه به كار برده شده داراي معاني زير مي باشد:

1 _ آموزشگاه تعليم رانندگي _ موسسه اي است كه بر اساس مقررات اين آيين نامه تاسيس و ازمتقاضيان ثبت نام نموده و آموزشهاي رانندگي را در محلهاي تعيين شده به آنان تعليم مي دهد.

2 _ موسس آموزشگاه تعليم رانندگي _ شخص حقيقي يا حقوقي است كه منحصرا به منظور تعليم رانندگي پروانه اخذ نموده است

تبصره _ موسس مي تواند مديريت آموزشگاه را هم به عهده بگيرد.

3 _ مدير آموزشگاه تعليم رانندگي _ شخصي است كه براي اداره امور داخلي آموزشگاه تعيين مي شود.

4 _ مربي آموزشگاه تعليم رانندگي _ شخصي است كه به هنر آموزان عملي و آموزش فني و تيوري تعليم مي دهد.

5 _ هنراموز كسي كه براي فراگرفتن فن رانندگي در آموزشگاه تعليم رانندگي ثبت نام مي نمايد.

6 _ اتومبيل تعليماتي _ اتومبيلي است كه داراي علايم مشخصه ، مندرج در اين آيين نامه بوده و به وسيله آن به هنراموزان آموزشگاه تعليم رانندگي آموزش داده مي شود.

فصل دوم _ نوع و شرايط آموزشگاههاي تعليم رانندگي ( ماده 2 تا 18

ماده 2 _ آموزشگاه تعليم رانندگي درجه يك بايد داراي تجهيزات زير باشد:

1 _ حداقل پانصد متر مربع زمين محصور و آسفالته جهت پاركينگ اتومبيلهاي آموزشگاه با در ورودو خروج مناسب اتومبيل و احداث تاسيسات زير:

الف _ كلاس آموزش آيين نامه راهنمايي و رانندگي

ب _ كلاس آموزش فني مجهز به قطعات منفصله اتومبيل (موتور _ گيربكس _ ديفرانسيل و غير(.

ج _ دفتر كار مناسب

د _ دستشويي و توالت

2 _ محلي براي آموزش تپه كه به نظر افسر كاردان فني مناسب تشخيص داده شده و حسب مورد ازطرف مالك يا اهالي يا ساير مراجع ذينفع مورد

اعتراض نباشد.

3 _ حداقل ده دستگاه اتومبيل سواري تعليماتي كه بيش از 5 سال از مدل سال عقبتر نباشد و 5دستگاه كاميون با ظرفيت بارگيري حداقل 5 تن و شش دنده يا اتوبوس تعليماتي كه بيشتر از 7 سال از مدل سال عقبتر نباشد در تهران و در ساير استانها و شهرستانها تعداد وسايط نقليه مذكور با نظرهياتي به انتخاب رييس شهرباني استان در مركز استان تعيين مي گردد كه در هر حال از سه دستگاه سواري و دو دستگاه كاميون يا اتوبوس كمتر نخواهد بود.

تبصره _ در بخشها پروانه تاسيس آموزشگاه رانندگي درجه يك داده نمي شود.

ماده 3 _ آموزشگاههاي تعليم رانندگي درجه 2 بايد داراي تاسيسات و تجهيزات زير باشد:

1 _ در شهرها چهارصد متر مربع و در بخشها سيصد متر مربع زمين محصور و آسفالته جهت احداث تاسيسات و پاركينگ اتومبيلهاي آموزشگاه با در ورود و خروج مناسب براي اتومبيل

2 _ شرايط مندرج در قسمتهاي الف ، ج و د بند 1 ماده 2

3 _ در تهران 10 دستگاه اتومبيل سواري تعليماتي كه بيشتر از 5 سال از مدل سال عقبتر نباشد و درساير استانها و شهرستانها و بخشها اين تعداد با نظر هيات مذكور در بند 3 ماده 2 تعيين مي شودبه طوري كه از سه دستگاه اتومبيل سواري كمتر نباشد.

ماده 4 _ شرايط موسس و مدير آموزشگاه

1 _ حداقل سن 25 سال تمام و متاهل باشد.

2 _ عدم پيشينه كيفري و دارا بودن حسن شهرت به تاييد مقامات شهرباني

3 _ عدم ابتلاي به بيماريهاي مسري و عدم اعتياد به مواد مخدر و الكل به گواهي پزشك معرفي شده از سوي شهرباني

4 _ لزوم اشتغال

منحصر و تمام وقت مدير براي اداره امور آموزشگاه

5 _ حداقل ديپلم متوسطه براي مدير و پنجم ابتدايي براي موسس در صورتي كه شخص حقيقي باشد.

6 _ دارا بودن گواهي نامه پايه يكم براي مدير يا موسس آموزشگاه درجه يك (در صورتي كه شخص حقيقي باشد) و گواهينامه پايه دوم براي مدير و موسس آموزشگاه درجه دوم

ماده 5 _ اتومبيلهاي تعليماتي بايد داراي تجهيزات و مدارك لازم مشخصه زير باشد:

1 _ دو كلاج و دو ترمز و دو آيين ه در داخل اتومبيل

2 _ بيمه شخص ثالث

3 _ برگ معاينه معتبر

4 _ قيد نام آموزشگاه در دو طرف بدنه اتومبيل

5 _ اطراف اتومبيل (روي در و گلگير) به عرض 20 سانتيمتر با نوار سياه و سفيد (شطرنجي مشخص گردد.

6 _ نصب عمودي تابلو آموزشگاه با زمينه زرد روي سقف اتومبيل

7 _ نصب تابلويي به شكل مثلث متساويالاضلاع با زمينه قرمز روي سپرهاي جلو و عقب اتومبيل كه روي آن عبارت (احتياط _ تحت تعليم نوشته شده باشد.

8 _ حداقل موتور اتومبيل چهارسيلندر.

تبصره _ شهرباني مراكز استان و راهنمايي تهران مي توانند از مالكين اتومبيلهاي تعليماتي بخواهنداتومبيلهاي خود را به رنگهاي مشخص و يكنواخت دراورند.

ماده 6 _ شرايط مربي تعليم رانندگي

1 _ حداقل سن به ترتيب براي آموزش هنراموزان پايه يك و دوم 26 و 23 سال تمام

2 _ گذشت حداقل دو سال از تاريخ صدور گواهينامه پايه يكم و پايه دوم

3 _ عدم سو پيشينه كيفري و دارا بودن حسن شهرت به تاييد مقامات شهرباني

4 _ تاهل

5 _ سواد خواندن و نوشتن

6 _ گواهينامه مخصوص مربي ها براي تعليم هر

نوع وسيله نقليه

7 _ عدم ابتلا به امراض مسري و عدم اعتياد به مواد مخدر و الكل و عدم هرگونه نقص عضو به گواهي پزشك معتمد شهرباني

تبصره 1 _ رعايت بند 1 و 2 و 5 براي مربيان آيين نامه فني ، الزامي نبوده ، لكن ميزان اطلاعات آنهابايد مورد تاييد موسس و مدير آموزشگاه باشد.

تبصره 2 _ آموزش هنراموزان زن ، بايد توسط مربيان زن انجام گيرد.

ماده 7 _ راهنمايي و رانندگي با اخذ مدارك لازم (عكس ، فتوكپي شناسنامه و اصل گواهي نامه رانندگي و معرفي نامه آموزشگاه و غيره كارت مخصوص براي مربي صادر مي نمايد كه اعتبار آن 3سال بوده و قابل تمديد است و مربي بايد هنگام تعليم آن را همراه داشته باشد.

تبصره _ مربياني كه فعلا مشغول به كار هستند بايد از تاريخ تصويب تحت شرايط اين آيين نامه ظرف مدت شش ماه كارت مربيگري اخذ نمايند.

ماده 8 _ شرايط صدور پروانه آموزشگاههاي تعليم رانندگي

1 _ مراجعه موسس به نزديكترين واحد راهنمايي و رانندگي كه داراي كاردان فني باشد و كسب موافقت كتبي مقامات انتظامي و راهنمايي شهرداري براي ايجاد آموزشگاه در محل مورد نظر.

2 _ تاسيس آموزشگاه و اخذ پروانه ظرف مدت 9 ماه از تاريخ اعلام موافقت كتبي مقامات مذكوردر بند 1 ، اين مهلت فقط سه ماه قابل تمديد است

3 _ مالكيت يا اجاره نامه يا واگذاري رسمي مكان آموزشگاه و مالكيت حداقل تعداد اتومبيلهاي لازم براي آموزشگاه مندرج در اين آيين نامه به نام موسس باشد.

4 _ معرفي مديري كه واجد شرايط مربوطه باشد (مسئوليت مديريت آموزشگاه در غياب مدير به عهده موسس مي باشد).

5 _ تسليم اصل اسناد محل آموزشگاه

و اتومبيلها به راهنمايي و رانندگي محل

6 _ معرفي اتومبيلهاي تعليماتي كه بيمه شده باشد.

7 _ معرفي مربيان آموزشگاه كه حايز شرايط مندرج در ماده 6 بوده و به استخدام آموزشگاه درامده باشد.

ماده 9 _ راهنمايي و رانندگي موظف است در صورت موافقت قبلي با ايجاد آموزشگاه در محل مورد نظر ، مدارك مذكور در ماده 6 را اخذ و پس از مشاهده محل آموزشگاه و اتومبيلهاي تعليماتي و مدارك مدير آموزشگاه و مربيان معرفي شده پروانه صادر و در صورت وجود نقص ، تذكرات لازم را براي رفع آن كتبا اعلام نمايند.

تبصره 1 _ تاسيس آموزشگاههاي تعليم رانندگي متعدد توسط شخص حقيقي و يا حقوقي در نقاط مختلف كشور با رعايت شرايط اين آيين نامه بلامانع است

تبصره 2 _ صدور پروانه تاسيس براي آموزشگاههاي تعليم رانندگي دولتي و موسسات وابسته به آن الزامي نبوده ليكن آموزشگاههاي مذكور ، مكلف به رعايت مواد 5 و 6 و 14 اين آيين نامه مي باشند.

ماده 10 _ آموزشگاههاي تعليم رانندگي موجود كه داراي پروانه مي باشند بايد ظرف مدت يكسال از تاريخ تصويب اين آيين نامه وضع خود را با شرايط مندرج در اين آيين نامه تطبيق داده و پروانه جديد اخذ نمايند ، در غير اين صورت از ادامه كار آنان جلوگيري خواهد شد.

ماده 11 _ تمديد پروانه آموزشگاههاي رانندگي هر سه سال يكبار توسط مرجع صادركننده و با احراز شرايط مندرج در ماده 8 انجام مي گيرد.

ماده 12 _ مدير آموزشگاه موظف است قرارداد منعقده با هنراموز اعم از ساعتي يا دوره اي را در دونسخه تنظيم نموده و يكبرگ آن را در دفتر آموزشگاه نگهداري و نسخه دوم را تسليم هنراموز نمايد.همچنين مكلف است

نام و مشخصات هنراموز را با ذكر ساعت و تاريخ تنظيم و نام مربي در دفترجداگانه ثبت نمايد.

ماده 13 _ واگذاري آموزشگاههاي تعليم رانندگي به هر عنوان به اشخاص ديگر با تغيير مكان آنهاتابع شرايط اين آيين نامه بوده و با نظر مرجع صادر كننده پروانه انجام مي گيرد.

ماده 14 _ راهنمايي و رانندگي مي تواند در شهرها ، خيابانهاي مخصوصي را براي تعليم رانندگي ممنوع اعلام نمايد.

ماده 15 _ تعداد آموزشگاههاي تعليم رانندگي در هر شهرستان در صورت نياز در سال يكبار دركميسيوني مركب از فرماندار و نمايندگان شهرباني و دادگستري و شوراي محلي و اداره كار و اموراجتماعي و اتحاديه آموزشگاههاي رانندگي (در صورت تاسيس تعيين مي گردد.

ماده 16 _ نرخ آموزش عملي رانندگي و فني و آيين نامه به ازا هر ساعت و يا مقطوعا تا زمان اخذگواهينامه تحت نظر هياتي مركب از نمايندگان استانداري _ دادگستري _ شهرداري _ شهرباني _ كميته امور صنفي _ اداره بازرگاني و اتحاديه آموزشگاههاي تعليم رانندگي (در صورت تاسيس تعيين مي گردد.

ماده 17 _ تخلف از هر يك از موارد اين آيين نامه كه در قانون اخذ جرايم و ساير ملحقات آن پيش بيني نشده باشد به آموزشگاه مربوطه اعلام مي گردد تا حداكثر ظرف مدت 2 ماه نسبت به رفع آن اقدام نمايد در غير اين صورت براي بار اول موجب تعطيل آموزشگاه به مدت 15 روز و براي باردوم به مدت يكماه خواهد بود و در صورت تكرار پروانه آموزشگاه از طرف واحد صادركننده لغو واز ادامه كار آن جلوگيري به عمل خواهد آمد.

ماده 18 _ با توجه به مقررات قانون لغو مالكيت اراضي و آيين نامه اجرايي آن به منظور امكان خريديا واگذاري زمين

مورد احتياج متقاضيان ، مراجع ذيربط موجبات قانوني اين اقدام را فراهم خواهندنمود.

قانون كيفر بزه هاي مربوط راه آهن - مصوب 31/1/1320 با اصلاحات بعدي

ماده 1 _ هركس خاك ريز ، خاك بر ، پل ، تونل ، ديوار ، سد ، امنيه ، بالاست ، تراورس ، ريل ، پيچ و مهره ريل ، اتصالي ريل ، علايم خطر ، تيرهاي تلفن و تلگراف و سيم هاي آن و وسايل نقليه راه آهن را خراب كند و به طور كلي عملي نمايد كه موجب خروج قطار از خط يا تصادم يا حادثه مهم ديگري شود به حبس جنايي درجه يك از پنج تا پانزده سال محكوم مي شود و اگر در نتيجه حادثه يك يا چند نفركشته شود مرتكب محكوم به اعدام خواهد شد.

هرگاه عمل منتهي به يكي از حادثه هاي مذكور نگردد در غير مورد خرابي پل تونل و سد مرتكب به دو تا هفت سال حبس جنايي درجه دو و در مورد پل و تونل و سد از 4 سال تا ده سال حبس جنايي درجه يك محكوم مي شود.

ماده 2 _ هركس در غير مورد مذكور در ماده يك در متعلقات راه آهن عملي نمايد كه بيم خروج قطاراز خط يا تصادم يا حادثه مهم ديگر برود مرتكب به حبس جنايي درجه دو از دو تا پنج سال محكوم مي شود و هرگاه عمل مذكور براي حركت قطار فقط ايجاد مانعي نمايد و به طور كلي اسباب اختلال حركت قطار را فراهم كند مرتكب به حبس جنحه اي تا دو سال محكوم مي شود.

ماده 3 _ هرگاه بزه هاي مذكور در ماده يك و دو در اثر توطيه و تباني دو نفر يا بيشتر انجام يابد يك ثلث از كيفري كه قطع نظر از تباني براي مرتكب افزوده خواهد شد جز

در مورد اعدام كه مرتكب به همان كيفر محكوم مي شود.

ماده 4 _ هرگاه براي ارتكاب بزه هاي مذكوره در ماده يك جمعيتي از سه تن به بالا تشكيل شود تشكيل دهندگان و محركين فقط براي همين عمل به حبس جنحه اي از شش ماه تا سه سال محكوم مي شوند.

كسي كه عضو اين جمعيت شده باشد فقط براي همين عمل به حبس جنحه اي از سه ماه تا يك سال محكوم خواهد شد.

هرگاه از جمعيت مزبور دست كم سه تن مسلح باشند محركين و تشكيل دهندگان هر يك به حبس جنايي درجه يك از سه سال تا پنج سال محكوم مي شوند و كسي كه عضو اين جمعيت شده باشد به دو سال تا سه سال حبس جنايي درجه دو محكوم مي گردد.

ماده 5 _ هر يك از شركت كنندگان كه جمعيت مذكور در مواد فوق را منحل يا موجبات انحلال آن رافراهم سازد يا از جز توطيه كنندگان يا عضو جمعيت خارج شوند يا از وقوع بزه يا توطيه با تشكيل جمعيت براي ارتكاب بزه مانع شوند يا وجود جمعيت و تصميمات آن را به مأمورين دولت افشاكنند از كيفر معاف خواهد بود مشروط بر اينكه پيش از تعقيب و پيش از وقوع بزه كه جمعيت برايارتكاب آن تشكيل شده اقدامات مزبور به عمل آمده باشد.

ماده 6 _ هركس اعمال مذكور در مواد 1 و 2 را از روي بي مبالاتي يا غفلت انجام دهد در مواردي كه كيفر بزه عمدي اعدام يا حبس جنايي درجه يك است به حبس جنحه اي از يك سال تا سه سال و به تاديه غرامت از دويست تا ده هزار ريال محكوم مي شود در مواردي كه براي بزه عمدي حبس جنايي درجه دو مقرر شده كيفر مرتكب حبس جنحه اي

از سه ماه تا دو سال و تاديه غرامت از صد تا هزارريال مي باشد.

ماده 7 _ هركس وسايل نقليه راه آهن را ضايع يا خراب كند به طوري كه از خاصيت بهره برداري بياندازد در صورتي كه وسايط نقليه از قبيل لكوموتيو يا اتوموتوريس باشد به حبس جنايي درجه دواز دو تا پنج سال محكوم مي شود و در مورد ساير وسايط نقليه راه آهن كيفر مرتكب حبس جنحه اياز شش ماه تا سه سال خواهد بود مگر اينكه عمل مشمول عنوان شديدتري باشد كه در آن صورت مرتكب به كيفر همان بزه محكوم مي گردد.

ماده 8 _ مسافري كه بدون جهت علامات موجود در واگونها را از قبيل ترمز خطر و غيره بكار برد وقطار بايستند به تاديه غرامت دويست تا پانصد ريال ملزم خواهد شد.

ماده 9 _ مسافري كه به تجهيزات واگون از قبيل چراغ _ توري هاي پنجره _ شيشه _ پرده _ جايگاه _جامه دان زياني وارد آورد به پرداخت خسارت طبق تعرفه راه آهن مصوب وزارت راه ملزم خواهد شدبراي خسارتي كه قابل پيش بيني در تعرفه نبوده با رعايت اينكه مقدار خسارت از يكصد ريال تجاوزنكند طبق تشخيص اداره راه آهن ملزم خواهد شد در صورتي كه عمل مشمول عناوين كيفري باشد به كيفر مقرر براي عمل نيز در مراجع صالحه محكوم مي شود.

ماده 10 _ وجوه مذكور در ماده 8 به تشخيص رييس قطار وجوه مذكور در ماده 9 مطابق تعرفه ياتشخيص راه آهن به حسب مورد در مقابل قبض رسمي اداري دريافت مي گردد.

در صورتي كه واردكننده خسارت اعتراضي داشته باشد مي تواند پس از پرداخت وجه تا مدت شش ماه به يكي از دادگاههاي شهرستان خط سير مراجعه نمايد.

هرگاه واردكننده خسارت از پرداخت اين وجوه امتناع نمايد

چنانچه مالي همراه داشته باشد رييس قطار حق دارد به ميزان خسارت مورد مطالبه از مال او بازداشت نموده و طبق آيين نامه مصوب وزارت راه _ وزارت دادگستري خسارت راه آهن را از آن استيفا نمايد نسبت به بازداشت مال نيزواردكننده خسارات از تاريخ بازداشت آن به شرح بالا حق شكايت خواهد داشت

هرگاه دارايي ممتنع كفايت خسارت وارده را ندهد يا دارايي نداشته باشد و نتواند تضمين كافي بدهدچنانچه راه آهن مقتضي بداند مي تواند صورت مجلس تنظيم و با خود او تحت مراقبت مأمورين به نزديك ترين دادگاه مقصد ممتنع بفرستد _ دادگاه به اين قبيل موارد خارج از نوبت رسيدگي خواهدكرد.

ماده 11 _ حمل مواد زود اشتعال و قابل احتراق و انفجار بدون اطلاع اداره راه آهن ممنوع است ومسافري كه بدون اطلاع راه آهن مواد مزبور را در جامه دانهاو اثاثيه خود در واگنها حمل كند يا آنها رابه قسمت حمل و نقل اثاثيه (توشه بسپارد و همچنين هركس بدون استحضار راه آهن مواد مزبور رابراي حمل به وسيله واگنهاي باري تحويل نمايد محكوم به تاديه غرامت از دويست تا هزار ريال خواهد گرديد در صورتي كه عمل مزبور منجر به حريق يا حادثه ديگري گردد كه جرم شديدتري شناخته شده باشد مرتكب به كيفر آن بزه محكوم خواهد شد.

ماده 12 _ هرگاه كسي باعث تضييع يا تلف مالي بشود كه براي حمل به راه آهن سپرده شده است درقبال بنگاه راه آهن مسوول خساراتي است كه از اين جهت به راه آهن وارد شده باشد.

ماده 13 _ هركس در حريم راه آهن بدون اجازه كتبي بنگاه راه آهن ساختمان يا حفريات و به طور كلي هر دخل و تصرفي نمايد علاوه بر اجبار به اعاده محل به صورت

اوليه محكوم به تاديه غرامت از500 ريال تا 5000 ريال محكوم خواهد شد. آنچه پيش از اجراي اين قانون داخل در حريم بوده در صورتي كه راه آهن اجازه ابقا آن را ندهد مالك آن ملزم است كه آن را از حريم راه آهن بردارد و اگرامتناع نمايد راه آهن آن را برخواهد داشت و يا در صورت موافقت راه آهن به بهاي عادلانه به راه آهن واگذار مي شود حريم راه آهن عبارت از 17 متر فاصله به هر يك از دو طرف محور خط مي باشد.

ماده 14 _ نگاهداري و چراندن دام در حريم راه آهن ممنوع است و راه آهن مسوول خسارت وارده كه از تلف آنها حاصل مي شود نخواهد بود.

اگر از اين راه خساراتي به راه آهن وارد شود مالكين دامها در قبال راه آهن مسوول خواهند بود.

ماده 15 _ تا مسافت كمتر از پنجاه متر از خط آهن ساختن بناهايي كه داراي سقف پوشالي باشد وخرمن نمودن كاه و علف و انبار نمودن مواد زود احتراق و زود اشتعال ممنوع است و متخلفين به تاديه غرامت از دويست تا دو هزار ريال محكوم خواهند شد.

ماده 16 _ هر يك از كارمندان راه آهن كه متصدي راندن يا وظيفه دار تشكيل يا حركت قطار مي باشندلكوموتيو _ واگن _ در زين يا هرگونه وسايط نقليه را كه مي داند معيوب است و در صورت سيرموجب مخاطره خواهند شد به راه اندازد و يا به مناسبت وظيفه مانع تشكيل قطار و حركت آن نشودبه حبس جنحه اي از شش ماه تا دو سال محكوم مي شود همين كيفر درباره كارمنداني كه ازمعيوب بودن وسايل نقليه مطلع و بر حسب وظيفه مكلف به آگاه ساختن مقامات مربوطه بوده و آن مقامات را مسبوق نساخته اند اعمال مي گردد.

ماده 17 _ رييس

قطار _ راننده _ ترمزبانان _ سوزن بانان كه بر خلاف مقررات در موقع حركت قطار تارسيدن آن به مقصد يا در موقع حركت و ورود قطار به ايستگاه محل خدمت خود را ترك و يا وظيفه خود را انجام ندهند به حبس جنحه اي از شش ماه تا دو سال محكوم مي شوند.

ماده 18 _ متصديان حفظ ساختمان و بناهاي مربوطه به راه آهن با آلات فني آن كه مسوول نگاهداري خط و نظارت ساختمانها و به طور كلي مأمور حفظ اموال راه آهن اعم از فني و غيرفني مي باشند اگر وظيفه خود را ترك كنند محكوم به حبس جنحه اي از يك ماه تا شش ماه خواهند شد.

هرگاه بزه هاي مذكور در اين ماده و دو ماده پيش منتهي به تصادم يا خروج قطار از خط و يا حادثه مهم ديگري بشود مرتكب به دو تا سه سال حبس جنايي درجه دو محكوم خواهد شد و اگر در نتيجه حادثه كسي كشته شود به حبس جنايي درجه يك از سه سال تا ده سال محكوم مي گردد.

در مورد اين ماده و ماده 17 در قسمتي كه كيفر مرتكب حبس جنحه اي مقرر شده است تعقيب بزه منوط بدر خواست بنگاه راه آهن مي باشد.

ماده 19 _ اگر مأمورين راه آهن از امر مافوق خود كه براي احتراز از خطر و حادثه راه آهن صادر شده تخلف كنند به حبس جنحه اي از يك ماه تا شش ماه محكوم خواهند شد و چنانچه اين تخلف منجربه حادثه راه آهن شود مرتكب به دو تا سه سال حبس جنايي درجه دو محكوم مي شود و اگر درنتيجه حادثه كسي كشته شود كيفر مرتكب حبس جنايي درجه يك است از سه تا ده سال

ماده 20 _ هرگاه كارمند راه آهن از ساختمانها

_ تجهيزات _ كارخانجات تاسيسات ثابت و وسايط نقليه و غير آن نقشه _ عكس يا اطلاعاتي كه جنحه سري دارند و افشا آن بر خلاف مصالح راه آهن ويا مصالح عمومي كشور باشد به كسي بدهد يا كسي را براي بدست آوردن چنين اسناد و مدارك كمك نمايد در صورتي كه عمل بزه شديدتري نباشد به حبس جنايي درجه دو ، دو تا پنج سال محكوم مي شود.

ماده 21 _ چنانچه كاركنان لكوموتيو اعم از راننده يا آتشكار و همچنين ساير كارمندان راه آهن كه مسوول تامين آمد و شد قطار هستند در غير مورد مذكور در ماده 6 مرتكب بي مبالاتي يا غلفت بشنوند كه منجر به زيان دولت بشود علاوه بر جبران خسارت به حبس جنحه اي از يك ماه تا يك سال محكوم مي شوند.

تبصره _ تعقيب متهم در دادگستري موكول به شكايت راه آهن خواهد بود.

ماده 22 _ كدخدايان و دهباناني كه به امر مقامات مربوطه مواظبت قسمتي از راه آهن به عهده آنهاواگذار شده هرگاه در انجام مأموريت خود بي مبالاتي و يا غفلتي بنمايند كه موجب شود كسي به راه آهن خرابي وارد نمايد به سه ماه تا سه سال حبس جنحه اي محكوم مي شوند.

ماده 23 _ هرگاه اعمال مذكور در اين قانون منتهي به نتايج قابل كيفري گردد كه در اين قانون پيش بيني نشده است مقررات ساير قوانين كيفري مجري خواهد بود.

ماده 24 _ وزارت راه مي تواند ضمن آيين نامه كه به موجب ماده 4 قانون سازمان بنگاه راه آهن دولتيايران مصوب 12 مرداد 1314 اختيار تنظيم آن داده شده از نظر انتظام و انضباط كارهاي راه آهن براي تخلف كارمندان راه آهن از مقررات يا دستورهاي روساي مافوق در موارد لزوم از يك روز تا بيست روز حبس انضباطي پيش بيني

نموده و آن آيين نامه را پس از تصويب هيات وزيران به موقع اجراگذارد طرز رسيدگي و مرجع شايسته نيز در آيين نامه مذكور معين خواهد شد.

قانون اجازه واگذاري امتياز سرقفلي و مشاركت غرفه و فروشگاههاي پايانه هاي عمومي بار و مسافر مجتمع ها

ماده واحده _ به سازمان حمل و نقل پايانه هاي كشور اجازه داده مي شود امتياز سرقفلي غرفه و فروشگاههاي پايانه ها و مجتمع هاي خدمات رفاهي بين راهي و تير پاركها را قبل از شروع به احداث يا تكميل آنها ، به متقاضيان بهره برداري يا احداث واگذار نمايد.

مستحدثات مذكور پس از ارزيابي كارشناسي منتخب مجمع سازمان در قرارداد منعقد شده به حساب سرقفلي بهره بردار منظور مي شود.

همچنين سازمان مجازات احداث آنها را در قالب قرارداد مشاركت مدني واگذار نمايد.

تبصره _ صدور مجوز تأسيس و بهره برداري از پايانه ها و مجتمع هاي فوق و هرگونه تأسيسات رفاهي بين راهي توسط اشخاص حقيقي و حقوقي و ساماندهي و تمركز آنها در نقاط مناسب شبكه راههاي كشور به عهده سازمان مذكور است و در صورت بروز تخلف مراجع قضايي با درخواست سازمان دستور جلوگيري و پس از رسيدگي و حكم تخريب هرگونه ساخت و ساز غير مجاز را صادرمي نمايد.

شرايط و ضوابط به نحوه ساخت و بهره برداري پايانه هاي ياد شده و تعرفه صدور مجوزهاي مربوطه و ساير خدمات قابل ارائه سازمان در قالب طرح جامع خدمات رفاهي بين راهي خواهد بودكه به تصويب مجمع عمومي سازمان مي رسد.

قانون تاسيس شركت سهامي خاص پايانه هاي عمومي وسايل نقليه باربري - مصوب 28 دي ماه 1367

ماده واحده _ به منظور بهره برداري توسعه و نگاهداري پايانه هاي عمومي وسايل نقليه سنگين باربري مستحدثه موجود و نيز احداث بهره برداري توسعه و نگهداري پايانه هاي عمومي مورد نياز در كليه نقاط كشور كه به تشخيص وزارت راه و ترابري ايجاد آنها جهت ارايه خدمات به رانندگان وسايل نقليه باربري ضرورت خواهد يافت شركت سهامي پايانه هاي عمومي وسايل نقليه باربري تاسيس مي گردد. احداث پايانه وسايل نقليه باربري توسط شركت موضوع اين قانون مانع احداث و تاسيس پايانه باربري توسط بخش غيردولتي مطابق

ضوابط وزارت راه و ترابري نمي باشد.

تبصره 1 _ مجمع عمومي اين شركت مركب از وزراي راه و ترابري برنامه و بودجه امور اقتصادي و دارايي خواهد بود. رياست مجمع بر عهده وزير راه و ترابري است

تبصره 2 _ سهام پايانه هر محل تا 49% قابل واگذاري به بخش غيردولتي مي باشد نحوه واگذاري در اساسنامه شركت مشخص مي گردد.

تبصره 3 _ اساسنامه شركت در چارچوب اين قانون و ماده 300 قانون تجارت ظرف مدت 3 ماه ازتاريخ تصويب اين قانون توسط وزارت راه و ترابري تهيه و پس از تصويب مجمع عمومي به تصويب هيأت وزيران خواهد رسيد.

تبصره 4 _ شركت موظف است بهره برداري از فروشگاهها و غرفه هاي پايانه از قبيل تعميرگاهها،كارگاههاي فني فروشگاههاي قطعات يدكي سالنهاي تعويض روغن رستوران را طبق آيين نامه اي كه توسط وزارت راه و ترابري تهيه و پس از تاييد مجمع عمومي به تصويب هيأت وزيران خواهدرسيد به بخش غيردولتي واگذار نمايد.

تبصره 5 _ شركت به صورت خودكفا اداره مي گردد و در قبال خدماتي كه ارايه مي نمايد وجوهي دريافت مي دارد، نوع خدمات و ميزان وجوه دريافتي بر اساس آيين نامه اي خواهد بود كه با پيشنهاد وزارت راه و ترابري به تصويب هيأت وزيران خواهد رسيد.

تبصره 6 _ شركتها و مؤسسات باربري موظفند در پايانه هايي كه احداث مي شود مستقر گردند مگرآنكه از خود داراي تاسيسات و تجهيزات متناسب با نوع فعاليت مطابق با ضوابط وزارت راه وترابري باشند، در غير اين صورت از فعاليت آنان جلوگيري خواهد شد.

تبصره 7 _ شركت مي تواند از محل درآمدهاي خود نسبت به ايجاد تاسيسات رفاهي بين راهي درنقاط محروم كشور كه بخش غيردولتي راغب به ايجاد آن نيستند اقدام نمايد.

قانون

فوق مشتمل بر ماده واحده و هفت تبصره در جلسه علني روز چهارشنبه بيست و هشتم دي ماه يكهزار و سيصد و شصت و هفت مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 5/11/1367 به تاييدشوراي نگهبان رسيده است

قانون اصلاح قانون تاسيس شركت سهامي خاص پايانه هاي عمومي وسايل نقليه باربري - مصوب 25/4/74

ماده واحده _ قانون تاسيس شركت سهامي خاص پايانه هاي عمومي وسايل نقليه باربري مصوب 28/10/1367 به شرح زير اصلاح مي شود:

1 _ ماده واحده در ماده واحده قانون بعد از پايانه هاي عمومي ( و مجتمع هاي خدمات رفاهي بين راهي ) اضافه مي شود.

2 _ تبصره 4 به شرح زير تغيير مي يابد:

تبصره 4 _ شركت مجاز است بهره برداري از فروشگاهها و غرفه هاي احداثي در پايانه ها ومجتمع هاي خدمات رفاهي بين راهي را با اخذ سرقفلي يا بدون آن طبق آيين نامه اي كه توسط وزارت راه و ترابري تهيه و به تصويب مجمع عمومي شركت خواهد رسيد به متقاضيان واجدشرايط اعم از بخش دولتي و يا غيردولتي با انعقاد قرارداد اجاره واگذار نمايد.

واگذاري بدون سرقفلي مشمول قانون روابط موجر و مستاجر مصوب 2/5/1356 نبوده وهيچگونه حقي اعم از كسب و پيشه و تجارت و سرقفلي براي طرف قرارداد ايجاد نمي نمايد و درصورت تخطي متصرف از مفاد قرارداد در هر زمان به تشخيص شركت و يا انقضاي مدت اجاره شركت مي تواند با اخطار قبلي يك ماهه از طريق دفتر اسناد رسمي و صدور اجراييه از طريق دواير اجراي ثبت محل را تخليه و تصرف نموده و به متقاضيان واجد شرايط ديگر واگذار نمايد. ليكن درمورد اشخاصي كه در هنگام انعقاد قرارداد به عنوان سرقفلي وجهي به شركت پرداخت نموده باشند،شركت موظف است در صورت تخليه ارزش روز سر قفلي را به آنها مسترد نمايد. كليه فروشگاههاو غرفه هاي پايانه

هر محل كه قبل از تصويب اين قانون به اشخاص واگذار شده نيز از هر حيث مشمول مقررات اين تبصره مي باشند. مگر اينكه قرارداد به نحو ديگري تنظيم شده باشد وجوه حاصل از فروش سرقفلي غرفه ها و همچنين يك درصد (1%) ارزش بارنامه هاي صادره در سراسركشور كه توسط شركت وصول خواهد شد به حساب خزانه واريز مي گردد. صددرصد (100%)وجوه واريزي به عنوان منابع تامين اعتبار بر اساس بودجه سالانه جهت توسعه و احداث پايانه هاي جديد و تير پاركها (يا مجتمع هاي خدمات رفاهي بين راهي در اختيار شركت مزبور قرار مي گيرد.

3 _ تبصره 7 به شرح زير اصلاحي مي گردد:

تبصره 7 _ شركت مي تواند از محل درآمدهاي خود نسبت به ايجاد پايانه ها و تيرپاركها ومجتمع هاي رفاهي بين راهي در نقاط مختلف كشور كه بخش غيردولتي راغب به ايجاد آن نيستند،اقدام نمايد.

4 _ تبصره زير به عنوان تبصره 8 به شرح زير اضافه مي گردد:

تبصره 8 _ درج كرايه غيرواقعي حمل و نقل در بارنامه و هر فعل ديگري كه موجب عدم پرداخت تمام يا قسمتي از وجوه موضوع تبصره 4 و 5 اين قانون به شركت شود، تخلف محسوب و مرتكب براي بار اول علاوه بر جبران خسارات وارده به شركت به سه برابر مبلغ كسري جريمه خواهد شداين مبلغ در هر صورت از پانصد هزار (000/500) ريال كمتر نخواهد بود. در صورت تكرار نيز،پروانه متخلف به صورت موقت يا دايم لغو مي شود.

5 _ تبصره 9 به شرح زير به تبصره ها اضافه گردد:

تبصره 9 _ وظايف معاونت حمل و نقل وزارت راه و ترابري به شركت پايانه منتقل مي شود و نام شركت به سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور تغيير مي يابد.

قانون فوق مشتمل بر

ماده واحده در جلسه علني روز يكشنبه مورخ بيست و پنجم تيرماه يكهزار وسيصد و هفتاد و چهار مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 1/5/1374 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است

فضاي سبز

لايحه قانوني حفظ و گسترش فضاي سبز در شهرها - مصوب 3/3/1359

ماده 1 _ به منظور حفظ و گسترش فضاي سبز و جلوگيري از قطع بي رويه درختان قطع هر نوع درخت در معابر، بزرگراه ها و پارك ها، باغات و محل هايي كه به صورت باغ شناخته شوند و درمحدوده قانوني و حريم شهرها بدون اجازه شهرداري ممنوع است

ضوابط مربوط به چگونگي اجراي اين ماده پس از تهيه توسط شهرداري و تصويب شوراي شهرقابل اجرا است

ماده 2 _ شهرداري ها در محدوده قانوني و حريم شهرها مكلفند ظرف مدت يك سال شناسنامه اي شامل تعداد و نوع و محيط و سن تقريبي درختان محل هاي مشمول اين قانون را تنظيم كنند و اين شناسنامه هر پنج سال يكبار قابل تجديد و سند اجراي اين قانون مي باشد.

تبصره _ شهرداري ها مكلفند درختان معابر، ميادين بزرگراه ها و پارك ها را پس از تنظيم مشخصاتانان پلاك كوبي كنند.

ماده 3 _ مأموران شهرداري ها بر حسب مورد مي توانند براي تنظيم يا تطبيق برگ شناسايي درختان با در دست داشتن معرفي نامه و نمايندگي دادستاني وارد محل هاي مشمول اين قانون بشوند.

ماده 4 _ از تاريخ اجراي اين قانون اعم از اينكه شناسنامه موضوع ماده 2 تنظيم و ابلاغ شده باشد يانه قطع درختان مشمول قانون ممنوع است مگر با تحصيل اجازه از شهرداري طبق مقررات و ضوابط مربوط

تبصره 1 _ اراضي مشجر و اماكن مسكوني و محل هاي كسب و پيشه و تجارت كه مساحت آن ازپانصد متر مربع تجاوز نكند از شمول قانون مستثني است

تفكيك قطعات اراضي مشجر و باغات

بزرگ تر از پانصدمتر مربع با رعايت مقررات شهرسازي مجازاست ولي قطع درخت در قطعات تفكيك شده بود هر مساحت كه باشد بدون تحصيل اجازه طبق مقررات اين قانون ممنوع است

تبصره 2 _ در پروانه هاي ساختماني كه بر اساس طرح جامع و يا هادي شهرها از طرف شهرداري هاصادر مي شود تعداد درختي كه در اثر ساختمان بايد قطع شود تعيين و قيد خواهد شد. در صورتي كه پس از دريافت پروانه و قطع درخت ظرف مدت مندرج در پروانه بدون عذر موجه اقدام به ساختمان نشود مرتكب مشمول مجازات هاي مقرر در اين قانون خواهد بود.

تبصره 3 _ مالكين باغات و محل هايي كه به صورت باغ شناخته شوند مكلفند به ازاي درخت هايي كه اجازه قطع آنان از طرف شهرداري صادر مي شود به تعداد دو برابر در همان محل و يا هر محلي كه شهرداري تعيين خواهد كرد بر طبق ضوابط و دستورالعمل هاي موجود در فصل مناسب غرس نمايند.

تبصره 4 _ كاشت و حفاظت و آبياري درختان معابر، ميادين بزرگراه ها و پارك هاي عمومي از اهم وظايف شهرداري ها مي باشد.

ماده 5 _ ضوابط مربوط به خزانه و جابجا كردن _ جانشين ساختن و قطع درختان كه ملازمه بابهره برداري از نهالستان ها، قلمستان ها و باغات و موارد ديگر دارد به موجب آيين نامه هاي اجرايياين قانون تعيين خواهد گرديد.

ماده 6 _ هركس عالما و عامدا و بر خلاف مقررات اين قانون مرتكب قطع و يا موجبات از بين رفتن درختان مشمول آن قانون را فراهم سازد به حبس جنحه اي تا سه سال و پرداخت جزاي نقدي برحسب نوع و محيط سن درخت و موقعيت آن از يك هزار ريال تا يكصد هزار ريال محكوم خواهدشد.

تبصره 1 _ در صورتي كه

قطع درخت از طرف مالكين به نحوي باشد كه باغي را از اين ببرد و اززمين آن به صورت تفكيك و خانه سازي استفاده كند همه زمين به نفع شهرداري ضبط مي شود و به مصرف خدمات عمومي شهر و محرومين مي رسد.

تبصره 2 _ مجازات هاي مذكور در اين ماده قابل تعليق و يا تبديل به جزاي نقدي نبوده و احكام صادره فقط قابل پژوهش خواهد بود.

ماده 7 _ گزارش مأموران شهرداري هاي مأمور اجراي اين قانون كه قبلا با وظايف ضابطين دادگستري آشنا شده اند به منزله گزارش ضابطين دادگستري است

ماده 8 _ هركس اعم از مأموران مجري اين قانون و ساير اشخاص عالما جرايم مذكور در اين قانون رابه خلاف حقيقت به كسي نسبت دهد و يا گزارش خلاف واقع بدهد به مجازات حبس جنحه اي تاسه سال محكوم مي شود مگر اينكه در قوانين جزايي مجازات شديدتري پيش بيني شده باشد كه دراين صورت به مجازات اشد محكوم خواهد شد. مقررات تبصره ذيل ماده 6 در اين مورد نيز لازم الرعايه است

قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا - مصوب 3/2/1374
فصل اول _ كليات ( ماده 1 تا 3 )

ماده 1 _ جهت تحقق اصل پنجاهم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و به منظور پاكسازي وحفاظت هوا از آلودگي ها كليه دستگاه ها و موسسات و كليه اشخاص حقيقي و حقوقي موظفندمقررات و سياست هاي مقرر در اين قانون را رعايت نمايند.

ماده 2 _ اقدام به هر عملي كه موجبات آلودگي هوا را فراهم نمايد ممنوع است منظور از آلودگي هوا عبارت است از وجود و پخش يك يا چند آلوده كنند اعم از جامد، مايع گاز، تشعشع پرتوزا وغير پرتوزا در هواي آزاد به مقدار و مدتي كه كيفيت آن را به طوري كه زيان آور براي انسان و يا سايرموجودات زنده

و يا گياهان و يا آثار و ابنيه باشد تغيير دهد.

ماده 3 _ منابع آلوده كننده هوا كه تحت مقررات اين قانون قرار دارند به سه دسته زير طبقه بندي مي شوند:

الف وسايل نقليه موتوري

ب كارخانجات و كارگاه ها و نيروگاه ها.

ج منابع تجاري و خانگي و منابع متفرقه

فصل دوم _ وسايل نقليه موتوري ( ماده 4 تا 11 )

ماده 4 _ استفاده از وسايل نقليه موتوري كه بيش از حد مجاز مقرر دود و آلوده كننده هاي ديگر واردهواي آزاد نمايند ممنوع است حد مجاز خروجي وسايل نقليه موتوري توسط سازمان حفاظت محيط زيست با همكاري وزارت صنايع تعيين و به تصويب شوراي عالي حفاظت محيط زيست مي رسد.

ماده 5 _ هر وسيله نقليه موتوري كه به كار گرفته مي شود بايد داراي گواهي نامه مخصوص مبني بررعايت حد مجاز خروجي آلوده كننده هاي هوا باشد. دارندگان وسايل نقليه موتوري مكلفند همه ساله وسايل نقليه خود را در مراكز مورد تاييد سازمان حفاظت محيط زيست كه توسط شهرداري هاايجاد مي گردد تحت آزمايش و معاينه قرار داده و گواهي نامه مبني بر رعايت حد مجاز آلودگي رادريافت نمايند. در غير اين صورت از تردد وسايل نقليه فاقد گواهي نامه مذكور به ترتيبي كه درايين نامه اجرايي اين قانون تعيين مي شود جلوگيري خواهد شد.

تبصره 1 _ هزينه انجام آزمايش و معاينه وسايل نقليه موتوري از دارندگان وسايل نقليه مذكورطبق تعرفه اي كه توسط وزارت كشور و سازمان حفاظت محيط زيست تهيه و به تصويب هيات وزيران مي رسد اخذ خواهد شد.

تبصره 2 - تاريخ شروع اجراي اين ماده و تبصره هاي آن حداكثر يك سال پس از تصويب اين قانون تعيين مي شود و سازمان حفاظت محيط زيست و شهرداري و ساير دستگاه هاي ذيربط موظفند ظرف مدت مذكور امكانات لازم جهت اجراي اين ماده

را فراهم كنند.

ماده 6 _ شهرداري ها، نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران وزارت خانه ها و سازمان هاي ذيربط موظفند نحوه تردد وسايل نقليه موتوري و سيستم حمل و نقل شهري را به صورتي طراحي وسامان دهند كه ضمن كاهش آلودگي هوا جوابگوي سفرهاي روزانه شهري باشد.

تبصره _ آيين نامه اجرايي اين ماده كه در برگيرنده ساعات و محدوده مجاز تردد شهري پيش بينياستفاده مطلوب و بيشتر از وسايل نقليه عمومي و امثال آن مي باشد توسط وزارت كشور (شهرداري ها) ونيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران و سازمان حفاظت محيط زيست و در صورت لزوم با همكاري سازمان هاي ذيربط تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 7 _ در مواقع اضطراري كه به علت كيفيت خاص جوي آلودگي هواي شهرها به حدي برسد كه به تشخيص وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي سلامت انسان و محيط زيست را شديدا به مخاطره بياندازد، سازمان حفاظت محيط زيست با همكاري وزارت كشور ( شهرداري ها و نيرويانتظامي جمهوري اسلامي ايران ممنوعيت ها يا محدوديت هاي موقت زماني مكاني و نوعي رابراي منابع آلوده كننده برقرار نموده و بلافاصله مراتب را از طريق رسانه هاي همگاني به اطلاع عموم خواهد رسانيد.

با بر طرف شدن وضعيت اضطراري و كاهش آلودگي هوا، سازمان نسبت به رفع ممنوعيت ومحدوديت برقرار شده اقدام و مراتب را به نحو مقتضي به اطلاع عموم خواهد رسانيد.

ماده 8 _ ساخت و توليد و ورود وسايل نقليه موتوري و همچنين موتور و ساير قطعات مرتبط بااحتراق وسايل نقليه از قبيل كاربوراتور و فيلتر مستلزم رعايت استانداردهاي حفاظت محيط زيست مي باشد.

ماده 9 _ وزارت صنايع موظف است سياست ها و برنامه هاي توليدي واحدها وشركت هاي تابعه توليد وسايل نقليه موتوري خود را به نحوي تنظيم نمايد

كه اولا توليد وسايل نقليه با موتورها وقطعات غير استاندارد صورت نپذيرد ثانيا در برنامه ريزي ساخت خودرو برنامه توليد وسايل نقليه وحمل و نقل عمومي را در اولويت قرار دهد ثالثا طراحي و ساخت اتومبيل ها به نحوي صورت گيردكه حتي المقدور امكان استفاده از گاز هم وجود داشته باشد.

ماده 10 _ شماره گذاري هر نوع وسيله نقليه موتوري مستلزم رعايت استانداردهاي موضوع ماه 8اين قانون مي باشد.

ماده 11 _ استانداردهاي موضوع مواد 8 و 9 اين قانون توسط سازمان حفاظت محيط زيست باهمكاري وزارت صنايع وزارت نفت و موسسات تحقيقاتي ذيصلاح تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

فصل سوم _ كارخانجات و كارگاه ها و نيروگاه ها ( ماده 12 تا 21 )

ماده 12 _ احداث كارخانجات و كارگاه هاي جديد و توسعه و تغيير محل و يا خط توليدكارخانجات وكارگاه هاي موجود مستلزم رعايت ضوابط و معيارهاي سازمان حفاظت محيط زيست مي باشد.

ماده 13 _ وزارت خانه هاي صنايع معادن و فلزات كشاورزي و جهاد سازندگي هنگام صدور جوازتاسيس رونوشتي از جواز تاسيس مربوط را به سازمان حفاظت محيط زيست ارسال خواهند نمود.

دارندگان جواز تاسيس مذكور مكلفند محل استقرار واحدهاي صنعتي و يا توليدي خود را طبق ضوابط استقرار موضوع ماده 12 اين قانون تعيين نمايند.

صدور پروانه بهره برداري موكول به تاييد محل استقرار با رعايت ضوابط موضوع ماده 12 فوق براساس اعلام سازمان حفاظت محيط زيست مي باشد.

تبصره 1 _ احداث نيروگاه ها، پالايشگاه ها، كارخانجات پتروشيمي كارخانجات صنايع نظامي فرودگاه ها و ترمينال هاي بارگيري موكول به رعايت ضوابط و معيارهاي سازمان حفاظت محيط زيست از لحاظ محل استقرار مي باشد.

تبصره 2 _ ضوابط و معيارهاي موضوع مواد 12 و 13 توسط سازمان با مشاركت وزارت خانه هاي مذكور در اين ماده تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

تبصره 3 _ سازمان

حفاظت محيط زيست موظف است ضوابط و معيارهاي زيست محيطي لازم رااز طريق وزارت خانه هاي ذيربط به دارندگان جواز تاسيس اعلام نمايد.

ماده 14 _ فعاليت كارخانجات و كارگاه هاي جديدي كه ضوابط و معيارهاي موضوع ماده 12 رارعايت ننمايند و همچنين فعاليت و بهره برداري از كارخانجات و كارگاه ها و نيرگاه هايي كه بيش ازحد مجاز موجبات آلودگي هوا را فراهم آورند ممنوع است

ماده 15 _ سازمان حفاظت محيط زيست كارخانجات و كارگاه ها و نيروگاه هايي كه آلودگي آنها بيش از حد مجاز استانداردهاي محيط زيست باشد را مشخص نموده و مراتب را با تعيين نوع و ميزان آلودگي به صاحبان و يا مسئولان كارخانجات و كارگاه ها و نيروگاه ها ابلاغ خواهد كرد تا در مهلت معيني كه توسط سازمان با همكاري و مشاركت دستگاه هاي ذيربط تعيين مي شود نسبت به رفع آلودگي يا تعطيل كار و فعاليت خود تا رفع آلودگي اقدام نمايند.

تبصره 1 _ در صورتي كه صاحب يا مسئول كارخانه و كارگاهي كه موجبات آلودگي هوا را فراهم مي نمايد با دلايل قابل قبول سازمان اثبات نمايد كه طرف مهلت تعيين شده رفع آلودگي عملي نمي باشد سازمان مي تواند باري يكبار مهلت اضافي مناسب در مورد اين گونه كارخانجات وكارگاه ها قايل شود.

تبصره 2 _ سازمان حفاظت محيط زيست موظف است استانداردهاي هواي پاك و استانداردهايالوده كننده هاي حاصل از كارخانجات و كارگاه ها كه به هر طريق وارد هواي آزاد مي گردند را براي هرمنطقه و با توجه به كيفيت هوا و مناسبات زيست محيطي آن مناطق تهيه نموده و در اختيارمتقاضيان و صاحبان كارخانجات و كارگاه ها قرار دهد.

حد مجاز ( استانداردهاي محيط زيست اين ماده توسط سازمان حفاظت محيط زيست تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد

رسيد.

ماده 16 _ در صورتي كه صاحبان و مسئولان كارخانجات و كارگاه ها و نيروگاه هاي آلوده كننده ظرف مهلت تعيين شده مبادرت به رفع آلودگي يا ممانعت از كار و فعاليت كارخانه و كارگاه مربوط ننمايند، در پايان مهلت مقرر به درخواست سازمان حفاظت محيط زيست و دستور مرجع قضايي ذيربط محل كه بلافاصله توسط مأمورين انتظامي به مورد اجرا گذاشته مي شود از كار و فعاليت كارخانجات و كارگاه هاي آلوده كننده جلوگيري به عمل خواهد آمد.

ادامه كار يا فعاليت كارخانجات و كارگاه ها و نيروگاه هاي مزبور منوط به صدور اجازه سازمان حفاظت محيط زيست و يا راي دادگاه صلاحيتدار خواهد بود.

تبصره _ در صورتي كه صاحبان و مسئولان كارخانجات و كارگاه ها و نيروگاه هاي آلوده كننده پس از ابلاغ سازمان حفاظت محيط زيست از فعاليت و ادامه كار كارخانجات و كارگاه هاي مربوط ممانعت به عمل نياورده و يا پس از تعطيل كارخانجات و كارگاه هاي مذكور راسا و بدون كسب اجازه از سازمان يا بدون صدور راي كارگاه صالحه مبادرت به بازگشايي و ادامه فعاليت آنها بنمايندبرحسب مورد به مجازات هاي مقرر در اين قانون و ساير مقررات مربوط به عدم رعايت دستورات مراجع قانوني و قضايي محكوم خواهند شد و چنانچه مديران و مسئولان مذكور اداره و تصدي كارخانجات و كارگاه هاي دولتي يا وابسته به دولت را بر عهده داشته باشند موضوع در هيات رسيدگي به تخلفات اداري وزارت خانه يا دستگاه متبوع مدير يا مسئول نيز مطرح و حكم مقتضي صادر خواهد گرديد.

ماده 17 _ در مواقع اضطراري و يا شرايط جوي نامناسب رييس سازمان حفاظت محيط زيست مي تواند كارخانجات و كارگاه هايي را كه فعاليت آنها خطرات فوري در برداشته باشد يا اخطار سريع خواستار توقف فعاليت آنها گردد و در صورت

استنكاف به حكم رييس دادگاه محل تا رفع موجبات خطر تعطيل نمايد.

ماده 18 _ در مواردي كه كاهش يا از بين بردن آلودگي ناشي از فعاليت كارخانجات و يا كارگاه ها ازطريق ديگر بجز انتقال يك يا برخي از آنها به نقاط مناسب امكان پذير نبوده و يا فعاليت كارخانجات و كارگاه هاي مذكور در مناطق مسكوني سلامت ساكنان آن مناطق را به خطر بياندازد سازمان حفاظت محيط زيست با همكاري وزارت خانه ها و ديگر دستگاه هاي دولتي ذيربط طرح انتقال كارخانجات و كارگاه هاي مذكور را به نقاط مناسب (ترجيحا شهرك ها و قطب هاي صنعتي تهيه و به هيات وزيران ارايه مي نمايد. دولت در صورت صلاحديد و موافقت حسب مورد اقدام خواهد نمود.

ماده 19 _ قطب ها و شهرك ها و مجتمع هاي صنعتي و نيروگاه ها و واحدهاي توليدي مكلفندحداقل 10 درصد از فضاي شهرك ها و يا مجموعه فضاي تخصيص داده شده جهت احداث واحداهاي توليدي وخدماتي را به ايجاد فضاي سبز و مشجر و كشت درختان مناسب منطقه اختصاص دهند.

بهره برداري از واحدهاي صنعتي و توليدي مذكور منوط به رعايت اين ماده و ايجاد فضاي سبزمناسب مي باشد. وزارت خانه هاي صنعتي موظف به نظارت بر حسن اجراي اين ماده مي باشند.

ماده 20 _ كارخانجات و كارگاه ها و نيروگاه ها و كوره هاي آجرپزي و آهك پزي موظف به استفاده ازسوخت و سيستم هاي احتراقي مناسب قابل دسترسي به نحوي كه موجبات كاهش آلودگي هوا رافراهم نمايد هستند.

تبصره _ وزارت نفت موظف است در برنامه ريزي گاز رساني و سوخت رساني خود تامين سوخت مناطق صنعتي و مراكز استقرار كارخانجات و كارگاه ها و كوره هاي آجرپزي و مجاور شهرهاي بزرگ را در اولويت قرار دهد.

ماده 21 _ آيين نامه اجرايي اين فصل و همچنين ضوابط مربوط به محدوديت استقرار صنايع درمجاورت

شهرها توسط سازمان حفاظت محيط زيست با مشاركت وزارت خانه هاي ذيربط تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

فصل چهارم - منابع تجاري خانگي و منابع متفرقه ( ماده 22 تا 27

ماده 22 _ پخش و انتشار هر نوع مواد آلوده كننده هوا بيش از حد مجاز از منابع تجاري خانگي ومتفرقه در هواي آزاد ممنوع است

منابع تجاري خانگي و متفرقه از جهت نوع و ميزان آلودگي توسط سازمان حفاظت محيط زيست مشخص و طبقه بندي شده و حد مجاز موضوع اين ماده توسط سازمان حفاظت محيط زيست تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 23 _ كليه منابع آلوده كننده از قبيل حمام ها، نانوايي ها، هتل ها و رستوران ها و غيره مكلفندضمن اتخاذ تدابير لازم جهت جلوگيري از انتشار دود و دوده و ساير مواد آلوده كننده در هواي آزاد، ازسوخت مناسي ترجيحا گاز شهري كه موجب كاهش آلودگي هوا مي شود استفاده نمايند.

وزارت نفت موظف است در برنامه سوخت رساني شهرهاي بزرگ تامين سوخت مناسب و گازرساني منابع تجاري و واحدهاي خدمات عمومي را در اولويت قرار دهد.

ماده 24 _ سوزاندن و انباشتن زباله هاي شهري خانگي و هرگونه نخاله در معابر عمومي وفضاي بازممنوع مي باشد.

ماده 25 _ وزارتين مسكن و شهرسازي و كشور موظفند هنگام تهيه طرح هاي هادي و جامع وبهسازي شهرها به نحوي برنامه ريزي نمايند كه فصل جداگانه اي از مطالعات طرح را به بررسي مسايل زيست محيطي اختصاص دهند به گونه اي كه طراحي شهرها و شهرك ها و مجتمع هاي مسكوني از نظر فضاي سبز و باز، همجواري كاربري ها، شبكه معابر و حمل و نقل ضوابط تراكم ساختماني و غيره با معيارهاي زيست محيطي مورد تاييد سازمان متناسب باشد.

تبصره _ نقشه هاي شهرها، شهرك هاي مسكوني قطب ها و شهرك ها و مجتمع هاي صنعتي اداري كشاورزي

و غيره موكول به رعايت ضوابط و مقررات حفاظت محيط زيست مي باشد.

ماده 26 _ آيين نامه اجرايي موضوع ماده 25 اين قانون مشتركا توسط وزارت مسكن و شهرسازي وزارت كشور وسازمان حفاظت محيط زيست تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 27 _ ايجاد هرگونه آلودگي صوتي بيش از حد مجاز ممنوع مي باشد. آيين نامه جلوگيري ازآلودگي صوتي توسط سازمان محيط زيست تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

فصل پنجم _ مجازات ها ( ماده 28 تا 32 )

ماده 28 _ افرادي كه با وسايل نقليه موتوري آلوده كننده غير مجاز تردد مي نمايند و همچنين كساني كه محدوديت ها و ممنوعيت هاي موضوع ماده 7 اين قانون را رعايت ننمايند به حكم دادگاه صالح به جزاي نقدي از پنج هزار ريال تا يكصد هزار ريال بنا بر تعداد سيلندر حجم موتور ميزان آلودگي ودفعات تكرار جرم محكوم خواهند شد ضمنا از تردد وسايل نقليه آلوده كننده مذكور تا رفع موجباتالودگي جلوگيري به عمل خواهد آمد.

ماده 29 _ صاحبان و مسئولين كارخانجات و كارگاه هاي آلوده كننده كه برخلاف مواد 14 و 16 و17 اين قانون عمل نمايند براي بار اول به جزاي نقدي از پانصد هزار ريال تا يك ميليون ريال و درصورت تكرار به حبس تعزيري از دو ماه تا شش ماه و جزاي نقدي از هفتصد هزار ريال تا دو ميليون ريال محكوم مي شوند.

تبصره 1 _ صاحبان و مسئولان اين گونه كارخانجات و كارگاه هاي آلوده كننده علاوه بر محكوميت مذكور مكلف به پرداخت ضرر و زيان وارده به محيط زيست و اشخاص حقيقي و حقوقي به حكم دادگاه صالحه مي باشند.

تبصره 2 _ در مورد جرايم مقرر در اين قانون علاوه بر اشخاص حقيقي و حقوقي سازمان حفاظت محيط زيست برحسب

مورد شاكي يا مدعي خصوصي در زمينه خسارات وارده به محيط زيست مي باشد.

ماده 30 _ كساني كه از انجام بازرسي مأموران سازمان حفاظت محيط زيست براي نمونه برداري وتعيين ميزان آلودگي ناشي از فعاليت كارخانجات و كارگاه ها، منابع تجاري بهداشتي و خدمات واماكن عمومي ممانعت به عمل آورده و يا اسناد و مدارك و اطلاعات مورد نياز سازمان را در اختيارايشان نگذارند و يا اسناد و مدارك و اطلاعات مورد نياز سازمان را در اختيار ايشان نگذارند و يااسناد و مدارك و اطلاعات خلاف واقع ارايه نمايند برحسب مورد و اهميت موضوع به جزاي نقدياز پانصد هزار ريال تا پنج ميليون ريال و در صورت تكرار به حبس تعزيري از يك ماه تا 3 ماه وجزاي نقدي مذكور محكوم خواهند شد.

تبصره _ در صورتي كه مأموران سازمان حفاظت محيط زيست در جرايم موضوع اين ماده همكاري يا مشاركت داشته يا گزارش خلاف واقع ارايه نمايند علاوه بر محكوميت در هيات هاي رسيدگي به تخلفات اداري به حداكثر مجازات مقرر در اين ماده محكوم خواهند شد.

ماده 31 _ صاحبان و مسئولان منابع تجاري و اماكن عمومي كه برخلاف ماده 24 اين قانون موجبات آلودگي هوا را فراهم نمايند پس از هر بار اخطار و پايان مهلت مقرر به جزاي نقدي ازيكصد هزار ريال تا پانصد هزار ريال و در صورت تكرار از سيصد هزار ريال تا دو ميليون ريال جزاي نقدي محكوم خواهند شد.

ماده 32 _ مسئولين آلودگي حاصل از منابع متفرقه و منابع خانگي و همچنين عاملين آلودگي صوتي به جزاي نقدي از سي هزار ريال تا سيصد هزار ريال و در صورت تكرار از يكصد هزار ريال تايك ميليون ريال محكوم

خواهند شد.

فصل ششم _ مقررات مختلف ( ماده 33 تا 36 )

ماده 33 _ سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران موظف است با همكاري سازمان حفاظت محيط زيست برنامه هاي مناسب جهت تنوير افكار عمومي آموزش قوانين و مقررات مسايل حفاظت محيط زيست را تنظيم و به مورد اجرا بگذارد.

ماده 34 _ درامدهاي حاصل از اجراي اين قانون پس از وصول بلافاصله به حساب خزانه واريزگرديده و معادل پنجاه درصد (50%) وجوه واريزي در هر سال و حداكثر تا سقف يك ميليارد ريال جهت اجراي اين قانون به صورت رديف جداگانه در لايحه بودجه هر سال منظور و در اختيارسازمان حفاظت محيط زيست و معادل بيست درصد (20%) تا سقف چهارصد ميليون ريال دراختيار نيروي انتظامي جمهوري اسلامي قرار مي گيرد.

ماده 35 _ آيين نامه هاي اجرايي اين قانون علاوه بر مواردي كه در هريك از مواد قانون نسبت به آن تعيين تكليف شده است حداكثر ظرف سه ماه پس از تصويب اين قانون توسط سازمان حفاظت محيط زيست و بر حسب مورد با مشاركت يا همكاري دستگاه هاي ذيربط تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 36 _ از تاريخ ابلاغ اين قانون كليه قوانين و مقررات مغاير با آن در زمينه جلوگيري از آلودگي هوالغو مي گردد.

آيين نامه اجرايي قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا
فصل اول _ كليات ( ماده 1 تا 3 )

ماده 1 _ عبارات و اصطلاحاتي كه در آيين نامه به كار رفته است به شرح زير تعريف مي شوند:

الف _ قانون قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا مصوب 3/2/1374 مجلس شوراي اسلامي

ب _ سازمان سازمان حفاظت محيط زيست

پ _ مواد آلوده كننده هوا: هر نوع ماده گازي بخار، مايع جامد و يا مجموعه تركيبي از آنها كه درهواي آزاد پخش و باعث آلودگي هوا و يا موجب تشديد آلودگي آن شود و يا ايجاد

بوهاي نامطبوع نمايد از قبيل دود، دوده ذرات معلق اكسيدهاي گوگرد، اكسيدهاي ازت منواكسيدكربن اكسيدكننده ها، هيدروكربنها، اسيدها، آمونياك و نظاير آن

ت _ گواهينامه مخصوص تاييديه كتبي مراكز معاينه مبني بر رعايت حد مجاز آلودگي توسط وسايل نقليه موتوري كه به صورت برچسب صادر و بر روي وسايل نقليه مذكور الصاق مي شود.اين گواهينامه مي تواند علاوه بر رعايت حد مجاز آلودگي رعايت ضوابط ايمني را در برداشته باشد.

ث _ آلوده كننده هر شخص حقيقي كه اداره يا تصدي منابع مولد آلودگي را خواه براي خود، خواه به نمايندگي از طرف شخص يا اشخاص حقيقي و حقوقي ديگر برعهده داشته و يا شخصا و به طرق مختلف عامل ايجاد آلودگي باشد.

ماده 2 _ منابع آلوده كننده هوا غير از كارخانه ها و كارگاههاي موضوع آيين نامه اجرايي فصل سوم قانون به شرح زير طبقه بندي مي شوند:

الف _ وسايل نقليه موتوري هر نوع وسيله اي كه با موتورهاي درونسوز حركت مي كند و براي حمل ونقل مورد استفاده قرار مي گيرد و در صورت به كار انداختن منشأ ايجاد يك يا چند ماده آلوده كننده مي گردد.

ب _ منابع تجاري خانگي و منابع متفرقه

1 _ منابع تجاري به محلهاي مشخصي اطلاق مي شود كه براي انجام فعاليتهاي مختلف تجاري وخدماتي و نگهداري و عرضه توليدات و كالا و خدمات مورد استفاده قرار مي گيريد و بدون اينكه محدود به موارد زير گردد، برحسب نوع فعاليت خدماتي و يا تجاري شامل گروههاي زير مي گردد:

گروه اول _ هتلها، مهمانخانه ها، رستورانها، شيريني پزيها، نانواييها، گرمابه ها و امثال اينها.

گروه دوم _ دامداريها، مرغداريهاي صنعتي كشتارگاهها، مؤسسات نگهداري حيوانات و امثال آنها.

گروه سوم _ بيمارستانها، مراكز درماني و بهداشتي آزمايشگاهها و امثال اينها.

2 _ منابع خانگي از

قبيل منازل و واحدها و مجتمعهاي مسكوني به مكاني اطلاق مي شود كه صرفاجهت سكونت مورد استفاده واقع مي شود.

3 _ منابع متفرقه عبارتست از منابعي غير از كارخانه ها، كارگاهها، وسايل نقليه موتوري و منابع تجاري و خانگي و هر عملي كه ايجاد آلودگي هوا نمايد از قبيل آتش سوزي زباله ها و انباشتن موادزايد و متعفن در هواي آزاد.

ماده 3 _ سازمان موظف است نسبت به شناسايي و تعيين نوع و ميزان مواد آلوده كننده هوا به طرق مقتضي از جمله اخذ اطلاعات مدارك لازم و در صورت لزوم بازديد و بازرسي اقدام نمايد.

تبصره _ كليه اشخاص حقيقي و حقوق مكلفند آمار، اطلاعات و اسناد و مدارك مورد نياز سازمان كه در جهت اجراي قانون و اين آيين نامه درخواست مي شود، در اختيار سازمان قرار دهند.

فصل دوم - وسايل نقليه موتوري ( ماده 4 تا 6 )

ماده 4 _ شرايط ايجاد مراكز معاينه وسايل نقليه موتوري اعم از بنزيني گاز سوز و تجهيزات آن توسط سازمان با هماهنگي وزارتخانه هاي كشور و صنايع تنظيم و ابلاغ خواهد شد.

تبصره _ سازمان مجاز است در جهت حصول اطمينان از روند مطلوب دراجراي ماده 5)قانون وعملكرد صحيح مراكز معاينه نسبت به اخذ آمار و اطلاعات هر يك از مراكز مزبور در از طريق شهرداريهاي ذيربط و انجام معاينات و آزمايشهاي موردي از برخي وسايل نقليه موتوري كه توسط مراكز ياد شده مورد آزمايش قرارگرفته و گواهي زيست محيطي دريافت داشته اند ، اقدام نمايد.

ماده 5 _ رانندگان وسايل نقليه موتوري مكلفند برچسب حاوي گواهينامه مخصوص را در محل مناسبي كه توسط مراكز معاينه تعيين مي شود، بر روي شيشه اتومبيل خود نصب نمايند.

ماده 6 _ طبق زمان بندي مصوب شوراي عالي ترافيك از تردد وسايل نقليه موتوري كه فاقدبرچسب موضوع ماده (5)

باشند، در شهرهاي تهران اصفهان مشهد، تبريز، شيراز، اراك اهواز وكرج توسط مأموران انتظامي (مأموران راهنمايي و رانندگي جلوگيري شده و رانندگان وسايل نقليه مذكور مطابق ماده (28) قانون محكوم خواهند شد.

تبصره 1 _ وسايل نقليه مذكور تا هنگام رفع موجبات آلودگي و انجام معاينه فني مجدد و دريافت گواهينامه اجازه تردد نخواهند داشت

تبصره 2 _ شمول مقررات اين ماده به ساير شهرها بنا به تصويب شوراي عالي محيط زيست خواهد بود.

تبصره 3 _ از تردد موتورهاي دو زمانه براساس زمان بندي كه سازمان تعيين مي كند در شهرهاي يادشده جلوگيري خواهد شد.

فصل سوم _ منابع تجاري و متفرقه ( ماده 7 تا 10 )

ماده 7 _ در اجراي ماده (7) قانون دستورالعمل مربوط به مواقع اضطراري هوا توسط سازمان وساير دستگاههاي ذيربط تهيه و توسط وزارت كشور ابلاغ مي شود.

ماده 8_ سازمان پس از شناسايي و طبقه بندي منابع تجاري خانگي و منابع متفرقه آن دسته ازمنابع مذكور را كه آلودگي آنها بيش از حد مجاز مي باشد، مشخص و مراتب را با تعيين نوع و ميزان آلودگي به مسؤولان و يا صاحبان منابع فوق الذكر اعلام خواهد كرد تا در مهلت معين و مناسبي كه توسط سازمان تعيين مي شود، نسبت به رفع آلودگي اقدام نمايند.

ماده 9 _ بيمارستانها، درمانگاهها و مراكز بهداشتي و درماني وساير مراكز مجاز كه به منظور امحاي زباله هاي خود از روش سوزاندن استفاده مي نمايند، مكلفند از دستگاه زباله سوز مناسب كه استانداردهاي آلودگي هوا رعايت نمايد، استفاده كنند.

ماده 10 _ سازمان مجاز است در اجراي ماده (23) قانون درمناطقي كه گاز شهري در دسترس مي باشد، براي اشخاص حقيقي و حقوقي كه با عدم استفاده از گاز موجبات آلودگي هوا را فراهم مي سازند، اخطاريه صادر و مهلت مناسبي را جهت رفع آلودگي تعيين نمايد.

معاون

اول رييس جمهور _ حسن حبيبي

آيين نامه اجرايي تبصره ماده (6) قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا - مصوب 14/2/1376
فصل اول _ كليات ( ماده 1 تا 2 )

ماده 1 _ در اين آيين نامه عبارات و اصطلاحات زير در معاني مشروح مربوط به كار مي روند:

محدوده ممنوعه تردد: محدوده جغرافيايي داخل شهري است كه توسط مراجع صلاحيتدار مندرج در اين آيين نامه تعيين مي شود و عبور و مرور براي برخي از وسايل نقليه در آن ممنوع است

ساعات ممنوعه تردد: ساعاتي از شبانه روز است كه توسط مقامات ياد شده در اين آيين نامه تعيين مي شود و عبور و مرور وسايل نقليه در آن ساعات ممنوع است

وسايل نقليه عمومي وسايل نقليه جمعي كه در مالكيت يا در اختيار يا نظارت مراجع دولتي يا عمومي بوده و در شبكه حمل و نقل عمومي شهري به كار گرفته مي شود.

ماده 2 _ شهرهاي مشمول محدوديت يا ممنوعيت تردد وسايل نقليه موضوع اين آيين نامه در نقاطي كه بنابه اعلام سازمان حفاظت محيط زيست آلودگي هوا ناشي از تردد وسايل نقليه موتوري بيش از حد مجاز بوده و سهم وسايل نقليه موتوري و تردد شهري در آلودگي هواي آنها بيش از سايرمنابع آلوده كننده باشد، به پيشنهاد سازمان حفاظت محيط زيست يا شهرداريهاي كشور يا نيروي انتظامي و تصويب شوراي هماهنگي ترافيك استان مربوط تعيين مي شوند.

تبصره 1 _ محدوده ها و ساعات ممنوعه تردد وسايل نقليه همچنين نوع آنها در شهرهاي مشمول بنابه پيشنهاد شهرداري شهر يا اداره كل حفاظت محيط زيست استان يا نيروي انتظامي استان مربوط و تصويب شوراي هماهنگي ترافيك استان تعيين مي شوند.

تبصره 2 _ شوراي هماهنگي ترافيك استان با هماهنگي دستگاههاي ذي ربط موارد استثنا از حكم تبصره (1) اين ماده را با توجه به تعداد، نوع و كاربري وسايل

نقليه و زمان اعمال محدوديت يا ممنوعيت ، همزمان اعلام مي كند

فصل دوم - نحوه صدور مجوز تردد و چگونگي نظارت بر اجراي محدوديتها ( ماده 3 تا 6 )

ماده 3 _ عبورو مرور وسايل نقليه موتوري اعم از خودرو و انواع موتورسيكلت در محدوده هاوساعات ممنوعه مستلزم دريافت مجوز تردد كه توسط شهرداريهاي كشور صادر مي شود مي باشد.

تبصره _ مدت اعتبار مجوزهاي تردد به تصويب شوراي عالي هماهنگي ترافيك شهرهاي كشورمي رسد.

ماده 4 _ در مواقع اضطراري موضوع ماده (7) قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا _ مصوب 1374 _مجوزهاي تردد صادر شده پس از اطلاع از طريق رسانه هاي همگاني به گونه اي كه اعلام خواهد شد،به طور موقت از درجه اعتبار ساقط مي شوند.

ماده 5 _ شهرداريهاي كشور مكلف هستند از طريق انتشار آگهي در رسانه هاي همگاني مردم را ازمحدوده ها و ساعات ممنوعه تردد آگاه نمايند و با نصب تابلوهاي ويژه با هماهنگي اداره راهنمايي و رانندگي نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران در مبادي ورودي محدوده ممنوعه هشدارهاي لازم را به عموم افراد بدهند.

ماده 6 _ نيروي انتظامي موظف است با نصب تابلو ورود ممنوع در مبادي ورودي به محدوده ممنوعه از تردد وسايل نقليه فاقد مجوز موضوع ماده (3) اين آيين نامه در محدوده موردنظر درساعات ممنوعه جلوگيري كند و با متخلفين برابر مقررات مربوط رفتار نمايد، همچنين موارد استثنا(موضوع تبصره 2 ماده 2 اين آيين نامه ) را بر روي تابلوهاي ويژه اعلام كند.

فصل سوم _ ساماندهي حمل ونقل شهري ( ماده 7 تا 14

ماده 7 _ به منظور كاهش تعداد و طول سفرهاي روزانه شهري در شهرهاي بزرگ كشور، سازمان اموراداري و استخدامي كشور موظف است راهكارهاي مناسب را در جهت غيرمتمركز كردن خدمات اداري و بانكي در امور غيرستادي توزيع ساعات شروع و اتمام كار (مدارس ادارات بانكها، بازار و غيراينها)، افزايش ساعات ارايه خدمات عمومي تفويض اختيار به ادارات تابعه هدايت دستگاههابه ساخت مجتمع هاي

اداري مشترك و نظاير آن را تدوين به تصويب شوراي عالي اداري برساند، همچنين به منظور كاهش آلودگي هوا ناشي از تردد وسايل نقليه موتوري و تقليل سفرهاي غيرضرور شهري با هماهنگي وزارت پست و تلگراف و تلفن ترتيبي اتخاذ كند تا تمامي دستگاههاي دولتي و موسسات عمومي به ويژه ارايه دهندگان خدمات عمومي به طور سالانه درصدي از مراجعات حضوري ارباب رجوع خود را با استفاده از شبكه پست ، پست بانك ، مخابرات ، ديتا و جايگزين اطلاع رساني و به كارگيري شيوه مكاتبه به جاي مراجعه ، پاسخگويي كنند.

تبصره _ ميزان كاهش مراجعات و فهرست انواع خدمات قابل ارايه از راههاي ياد شده در هر سال توسط سازمان امور اداري و استخدامي كشور با هماهنگي وزارت پست و تلگراف و تلفن و دستگاه ذي ربط تهيه و به تصويب هيات وزيران مي رسد.

عملكرد دستگاهها و مؤسسات موضوع اين ماده هر شش ماه يك بار توسط سازمان ياد شده به دولت گزارش مي شود.

ماده 8 _ وزارتخانه هاي كشور و صنايع و سازمان برنامه و بودجه و شهرداريهاي كشور مكلفند امكانات حمل و نقل عمومي سفرهاي روزانه شهري را در شهرهاي كشور به ويژه شهرهاي بزرگ به گونه اي فراهم نمايند تا علاوه بر حصول اهداف تعيين شده در برنامه دوم توسعه اقتصادي اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران _ مصوب 1373 _ اهتمام كامل براي تحقق اهداف الگوي مصرف الگوي حمل ونقل به ميزان هشتاد درصد (80%) نيز به عمل آيد.

ماده 9 _ به منظور افزايش ظرفيت ناوگان حمل ونقل داخل شهري دولت سالانه تسهيلات ويژه اي را در اختيار شركتها و سازمانهاي اتوبوسراني شهري قرار مي دهد تا با استفاده

از آن تسهيلات به ظرفيت موجود ناوگان اضافه شود. شهرداريهاي كشور مكلف هستند سالانه حداقل ده درصد (10%)به مجموع ظرفيت موجود اضافه نمايند.

وزارت صنايع مكلف است به منظور پاسخگويي به نياز ناوگان حمل ونقل شهري افزايش ظرفيت توليدات خود را در زمينه وسايل نقليه عمومي در اولويت قرار دهد.

ماده 10 _ براي كاهش حجم تصدي امور توسط دولت و تمركز امور حمل ونقل جمعي كاركنان دولت و استفاده بهينه از امكانات موجود، دستگاههاي اجرايي و تحت پوشش مستقر در شهرهاي بزرگ مي توانند به دو صورت زير اقدام كنند:

الف _ تا پايان برنامه دوم توسعه اقتصادي اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران با رعايت ماده (11) قانون محاسبات عمومي كشور _ مصوب 1366 _ به مرور نسبت به واگذاري اماني وسايل نقليه جمعي خود به شركتهاي اتوبوسراني در ازاي ارايه خدمات مربوط با اولويت كاركنان دستگاههاي طرف قرارداد دولت اقدام نمايند.

تبصره _ دستورالعمل اجرايي اين بند توسط وزراي امور اقتصادي و دارايي و كشور و دستگاههاي ذي ربط تهيه و به مورد اجرا گذاشته مي شود.

ب _ در قبال قرارداد، در ساعات غيراداري و يا غير از ساعات انتقال كاركنان خويش وسايل نقليه جمعي خود را در اختيار شركتهاي واحد اتوبوسراني قرار دهند.

مفاد اين ماده با هماهنگي و موافقت ستاد كل نيروهاي مسلح در مورد نيروهاي مسلح اعمال خواهدشد.

ماده 11 _ به منظور كاهش آلودگي هوا در تهران و شهرهاي بزرگ دستگاههاي اجرايي نيروهاي نظامي و انتظامي موظفند نسبت به گازسوز يا دوگانه سوز كردن تدريجي وسايل نقليه تحت اختيارخود، همچنين استفاده از ساير سوختهاي مناسب با حداقل تركيبات آلاينده از جمله بنزين بدون سرب براساس زمان بندي مشخص اقدام نمايند.

سازمان حفاظت محيط زيست كشور موظف است گزارش سالانه عملكرد دستگاهها را به دولت گزارش نمايد. اين اقدام در مورد نيروهاي مسلح باهماهنگي و موافقت ستاد كل نيروهاي مسلح انجام مي شود.

تبصره 1 _ جهت تشويق بخش خصوصي در مورد استفاده از ساير سوختها و گازسوز يا دوگانه سوز كردن وسايل نقليه ، دولت با اعطاي وام يا تسهيلات بانكي با سود متضمن نرخ ترجيحي اقدام خواهد كرد.

تبصره 2 _ وزارت نفت مكلف است به منظور به حداقل رساندن آلودگي ناشي از سوختهاي آلاينده و جايگزين كردن كامل بنزين بدون سرب با بنزين معمولي و ساير سوختها، نسبت به توليد و عرضه بنزين بدون سرب در حد نياز اقدام نمايد.

تبصره 3 _ وزارتخانه هاي نفت صنايع و شهرداري تهران برابر برنامه زمان بندي شده با به كارگيري تمامي امكانات و منابع موجود ، نسبت به گازسوز يا دوگانه سوز كردن وسايل نقليه موتوري تمامي متقاضيان اقدام مي نمايند.

تبصره 4 _ سازمان برنامه و بودجه موظف است براي به اجرا درامدن مفاد اين ماده اعتبارات لازم را در بودجه سالانه كشور پيش بيني نمايد.

تبصره 5 _ سازمان صداوسيما مكلف است با همكاري دستگاههاي ذي ربط برنامه هايي را در راستاي نماياندن مزاياي گازسوز كردن وسايل نقليه و استفاده از بنزين بدون سرب از نظر اقتصادي و زيست محيطي همچنين برنامه هاي آموزشي متضمن ملاحظات ايمني مربوط به گازسوز شدن ازطريق صداوسيما به عموم مردم ارايه نمايد.

تبصره 6 _ مؤسسه تحقيقات و استاندارد صنعتي ايران مكلف است بررسيهاي لازم در مورد تدوين استانداردهاي گازسوز وسايل نقليه را تهيه و جهت اجرا به مراجع ذي ربط ارايه نمايد. مراجع ذي ربط در توليد و اصلاح سيستم سوخت وسايل نقليه

موظف به رعايت استاندارد مزبور مي باشند.

ماده 12 _ شهرداريهاي كشور در شهرهاي بزرگ مكلف هستند حتي الامكان وسايل نقليه عمومي باسوخت حداقل تركيبات آلاينده از قبيل اتوبوس گازسوز ، مترو ، قطار شهري و غير اينها يا با سوخت بنزين بدون سرب را در شبكه حمل و نقل شهري به كار گيرند و جهت تشويق مردم به استفاده بيشتراز وسايل نقليه عمومي ، راهكارهاي مناسبي را از جمله تنظيم برنامه زمانبندي حركت وسايل نقليه عمومي در خطوط و شبكه حمل و نقل شهري به مورد اجرا گذارند.

ماده 13 _ وزارت صنايع موظف است تمامي توليدكنندگان داخلي موتورسيكلتهاي دوزمانه را دريك برنامه زماني پنج ساله از زمان لازم الاجرا شدن اين آيين نامه مكلف نمايد فروش سالانه خود درسطح كشور را كاهش و با نوع موتور چهارزمانه جايگزين نمايند.

نيروي انتظامي موظف است در پايان اين دوره از تردد موتور سيكلتهاي با سيستم دو زمانه درشهرهاي كشور كه به تشخيص سازمان حفاظت محيط زيست با مشكل آلودگي هوا روبرو هستند جلوگيري كند.

ماده 14 _ در اجراي تبصره (1) ماده (2) قانون مقررات صادرات و واردات از تاريخ لازم الاجرا شدن اين آيين نامه ، ورود موتورسيكلتهاي دوزمانه ممنوع است

تصويب نامه در خصوص ماده (15) قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا مصوب 1374 - مصوب 28/8/1379

وزراي عضو كميسيون مأمور تعيين حد مجاز استانداردهاي محيط زيست در جلسه مورخ 15/10/1378 با رعايت تصويب نامه شماره 50467/ت 18526 ه مورخ 3/8/1377 و به استنادماده (15) قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا _ مصوب 1374 _ حد مجاز استانداردهاي خروجي ازكارخانجات و كارگاههاي صنعتي را به شرح جداول پيوست تصويب نمودند.

اين تصويب نامه در تاريخ 28/8/1379 به تاييد مقام محترم رياست جمهوري رسيده است

معاون اول رييس

جمهور _ حسن حبيبي

آيين نامه اجرايي تبصره 82 قانون برنامه پنج ساله دوم اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران

هيات وزيران در جلسه مورخ 28/6/1378 بنا به پيشنهاد شماره 13920 _ 65 _ 101 مورخ 14/10/1377 سازمان حفظ محيط زيست و بر اساس اصل يكصد و سي و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و به استناد تبصره (82) قانون برنامه پنج ساله دوم توسعه اقتصادي ،اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران _ مصوب 1373 _ تصويب نمود،

ماده 1 _ به استناد مواد 8 و 10 قانون جلوگيري از آلودگي هوا _ مصوب 1374 _ از تاريخ 1/1/1380 توليد و ورود ميني بوس ها و اتوبوس هاي ديزلي كه فاقد استاندارد مصوب يورو _ يك 1 _ EURO) موضوع بند (3) مصوبه شماره (162) مورخ 27/5/1377 شوراي عالي حفاظت محيط زيست باشند، ممنوع مي باشد.

تشخيص عدم تطبيق نوع موتورهاي اتوبوس ها و ميني بوس هاي ديزلي موضوع اين ماده با استانداردهاي مصوب (يورو _ يك ، با سازمان حفاظت محيط زيست ميباشد.

ماده 2 _ از تاريخ 1/1/1380 شماره گذاري ميني بوس ها و اتوبوس هاي شهري مصرف كننده گازوييل درسطح شهر تهران ممنوع است

ماده 3 _ به منظور گازسوز كردن ميني بوس هاي تحت پوشش شركت واحد اتوبوسراني تهران وحومه سازمان برنامه و بودجه وزارت امور اقتصادي و دارايي و بانك مركزي جمهوري الامي ايران به استناد تبصره هاي (1) و (4) ماده (11) آيين نامه اجرايي تبصره ماده (6) قانون نحوه جلوگيري ازآلودگي هوا _ مصوب 1376 _ تسهيلات و اعتبارات لازم را به صورت اعطاي وام و تسهيلات بانكي با سود متضمن نرخ ترجيحي با معرفي شهرداري ها، در اختيار مالكان ميني بوس هاي موضوع اين ماده قرار خواهند داد.

ماده 4 _ شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه به تناسب تامين اعتبار موضوع

ماده (3) مكلف است ميني بوس هاي تحت پوشش خود را به گازسوز تبديل نمايد.

تبصره _خروجي اگزوز ميني بوس هاي گازسوزي كه جانشين مي شوند، بايد استانداردهاي مربوط را دارا باشند.

تصويب نامه راجع به انتقال صنايع آلوده كننده و مزاحم محيط زيست شهر تهران (تهران بزرگ و دامداري ها و

هيات وزيران در جلسه مورخ 13/3/1369 بنا به پيشنهاد مشترك وزارتخانه هاي كشور _ صنايع سنگين _ صنايع _ مسكن و شهرسازي و بازرگاني و شهرداري تهران و با توجه به اصل يكصد و سي و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تصويب نمود:

صنايع آلوده كننده و مزاحم محيط زيست شهر تهران (تهران بزرگ و دامداري ها و مرغداري هاي داخل محدوده شهر تهران (تهران بزرگ بر اساس طرح هاي تفصيلي و اجرايي كه طبق ضوابط زيرتهيه مي گردند، به خارج از محدوده شهر انتقال يابند.

1 _ طرح هاي تفصيلي و اجرايي انتقال صنايع آلوده كننده و مزاحم محيط زيست داخل محدوده شهرتهران توسط كميته اي با مسئوليت استاندار تهران و با حضور نمايندگان دستگاه هاي اجرايي ذي ربط و شهرداري تهران تهيه و پس از تصويب كميسيوني متشكل از وزراي كشور، صنايع سنگين ، صنايع ، جهاد سازندگي ، بازرگاني و مسكن و شهرسازي ، كار و امور اجتماعي ، سرپرست سازمان حفاظت محيط زيست و شهردار تهران به مورد اجرا گذاشته شود.

2 - شركت شهرك هاي صنعتي ايران مجري طرح ايجاد شهرك هاي صنعتي براي استقرار صنايع آلوده كننده و مزاحم شهر تهران خواهد بود و كليه دستگاه هاي ذيربط مكلف به همكاري و تامين نيازهاي زيربنايي و خدماتي شهرك هاي مزبور مي باشند.

3 _ هفده (17) قطعه زمين به پلاك هاي مشروحه زير جهت ايجاد شهرك هاي صنعتي براي استقرارصنايع انتقالي از محدوده شهر تهران در اختيار شركت شهرك هاي صنعتي ايران قرار گيرد.

الف _ در محور كرج _ اشتهارد: پلاك هاي صحت آباد، مرادتپه قليچ

آباد و در پلاك هاي شماره 1159،1160 و 1161 دو قطعه

ب _ در محور تهران _ قم پلاك هاي شمس آباد، محمد آباد و قنبراباد

ج _ در محور تهران _ ورامين پلاك هاي دولت آباد و اسدآباد (تپه سياه

د _ درمحور تهران _ ساوه پلاك هاي نصيراباد، ده حسن و سفيدار

ه _ در محور كرج _ قزوين پاك نجم آباد.

ن _ در محور تهران _ گرمسار: پلاك هاي علي آباد و قرمزتپه و عباس آباد.

4 _ فعاليت ها و كارگاه هاي صنعتي و توليدي و صنفي كه بر اساس ضوابط مندرج در طرح هاي تفصيلي و اجرايي انتقال آلوده كننده و مزاحم محيط زيست شهر تهران تشخيص داده مي شوندظرف مهلت زماني كه بنا به پيشنهاد شركت شهرك هاي صنعتي ايران و تصويب كميسيون موضوع بند (1) تعيين مي شود، به محل هاي انتخاب شده در پلاك هاي مذكور در بند (3) انتقال مي يابند.شهرداري تهران سازمان حفاظت محيط زيست و ساير سازمان هاي ذيربط پس از مهلت مزبور براساس مقررات از ادامه فعاليت آنها در مكان هاي فعلي جلوگيري خواهند كرد.

واحدهاي توليدي و صنعتي و صنفي مشمول اين بند كه بدون پروانه فعاليت داشته اند در صورت موافقت وزارتخانه صنعتي ذيربط با ادامه فعاليت آنها پس از انتقال به پلاك هاي موضوع بند (3) باتاييد وزارتخانه صنعتي ذيربط كارت شناسايي دريافت خواهند داشت

5 _ طرح هاي اجرايي و ضوابط انتقال دامداري ها و مرغداري هاي داخل محدوده شهر تهران اعم ازسنتي يا صنعتي و داراي پروانه يا فاقد پروانه توسط وزارت جهاد سازندگي تهيه و به مورد اجراگذاشته مي شود.

6 _ كميسيون موضوع ماده (5) قانون تشكيل شوراي عالي شهرسازي نسبت به تغيير كاربري اماكني كه بر اثر اجراي طرح هاي انتقال تخليه مي گردند، با توجه به وسعت

و موقعيت آنها و نيازهاي محلي و منطقه اي اقدام خواهد نمود.

7 _ شهرداري تهران سازمان حفاظت محيط زيست و وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي موظفند در انتقال و تعطيل صنايع آلوده كننده و مزاحم محيط زيست شهر تهران و دامداري ها ومرغداري هاي داخل محدوده شهر تهران با مجريان طرحهاي انتقال همكاري نمايند.

8 _ از تاريخ ابلاغ اين تصويبنامه مفاد ابلاغيه شماره 4762 _ 12/م ن مورخ 2/2/1368 كان لم يكن مي گردد.

تصويب نامه راجع به انتقال دامداري ها و مرغداري ها به خارج از محدوده شهر - مصوب 8/5/1376

هيات وزيران در جلسه مورخ 8/5/1376 بنا به پيشنهاد مشترك شماره 22858/ص 10/و مورخ 12/10/1374 وزارتخانه هاي كشور و جهاد سازندگي و به استناد بند (4) ماده (77) قانون برنامه پنج ساله دوم توسعه اقتصادي اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران _ مصوب 1373تصويب نمود:

دامداري ها و مرغداري هاي داخل محدوده شهرهاي با بيش از پنجاه هزار (50000) نفر جمعيت براساس طرح هاي تفصيلي و اجرايي كه طبق ضوابط زير تهيه مي گردند، به خارج از محدوده شهرانتقال مي يابند.

1 _ طرح هاي تفصيلي واجرايي و تجميع انتقال دامداري ها و مرغداري هاي داخل محدوده شهرهاي با بيش از 50000 نفر جمعيت توسط كميسيوني به مسئوليت استاندار و با عضويت رئيس سازمان جهاد سازندگي استان مديركل مسكن و شهرسازي استان ، رييس سازمان كشاورزي استان مديركل صنايع استان مديركل منابع طبيعي استان مديركل حفاظت محيط زيست استان رييس سازمان برنامه و بودجه استان و فرماندار و شهردار شهرهاي مشمول حسب مورد تهيه و به مورد اجراگذاشته مي شود.

تبصره _ كميسيون فوق مكلف است در خصوص تعيين كاربري و تسريع درانتقال واحدهاي دامداري هماهنگي لازم را با كميسيون هاي ذي ربط شوراي عالي شهرسازي و معماري به عمل آورد.

2 _ وزارت جهاد سازندگي مكلف است ضمن هماهنگي با دستگاه هاي ذيربط استاني نسبت

به ايجاد مجتمع هاي دامپروري براي تجميع و انتقال دامداري ها و مرغداري ها اقدام نمايد.

تبصره _ انتقال دامداري ها به مجتمع هاي مذكور، بر اساس برنامه زمان بندي شده صورت خواهدگرفت

3 _ با افرادي كه به صورت غيرمجاز در شهرها نسبت به نگهداري دام اقدام مي نمايند، مطابق مقررات برخورد مي شود.

تبصره 13 قانون برنامه اول توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران - مصوب 11/11/1368

تبصره 13 _ به منظور فراهم نمودن امكانات و تجهيزات لازم جهت پيشگيري و جلوگيري از آلودگي ناشي از صنايع آلوده كننده كارخانه ها و كارگاه ها موظفند يك در هزار از فروش توليدات خود را با تشخيص و تحت نظر سازمان حفاظت محيط زيست صرف كنترل آلودگي ها و جبران زيان ناشي از آلودگي ها و ايجاد فضاي سبز نمايند. وجوه هزينه شده از اين محل جز هزينه هاي قابل قبول موسسه مربوط محاسبه خواهدشد.

آيين نامه اجرايي اين تبصره توسط سازمان حفاظ محيط زيست با همكاري وزارت امور اقتصادي ودارايي تهيه و به تصويب هيأت وزيران خواهد رسيد.

آيين نامه اجرايي تبصره 13 قانون برنامه اول توسعه اقتصادي اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران

ماده 1 _ عبارات و اصطلاحاتي كه در اين آيين نامه به كار رفته است داراي معاني زير مي باشند:

1 _ سازمان حفاظت محيط زيست در اين آيين نامه اختصارا سازمان ناميده مي شود.

2 _ قانون برنامه اول توسعه اقتصادي اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در اين آيين نامه اختصارا قانون ناميده مي شود.

3 _ آلودگي يا آلوده ساختن محيط زيست عبارت است از پخش يا آميختن موادخارجي به آب هوا،خاك يا زمين به ميزاني كه كيفيت فيزيكي يا شيميايي يا بيولوژيك آنها را به طوري كه زيان آور و به حال انسان يا ساير موجودات زنده گياهان و يا آثار و ابنيه باشد، تغيير دهد.

4 _ صنايع آلوده كننده عبارت است از محل مشخصي كه در آن يك يا چند دستگاه يا وسيله به منظور توليد فراورده ها يا عرضه خدمات مورد استفاده قرار مي گيرد و بهره برداري از آن سبب ايجادآلودگي محيط زيست مي شود.

5 _ وسايل و روش هاي مناسب عبارت است از مناسب ترين وسايل يا روش ها و يا استفاده ازسوخت ها كه

كاربرد آنها با توجه به شرايط محلي درجه پيشرفت و امكانات علمي و فني وهزينه هاي مربوط كاهش موثر يا جلوگيري از آلودگي محيط زيست را امكان پذير مي سازد.

6 _ ميزان معيار يا استاندارد: عبارت است از حدود مجاز و مشخصات ويژه اي كه با توجه به اصول حفاظت و بهسازي محيط زيست براي محيط زيست منابع و آلوده كننده ها، تعيين مي شود.

تبصره 1 _ براي تعيين ميزان معيار يا استاندارد، مفاد مواد (2)، (3)، (7)، (8) آيين نامه جلوگيري ازآلودگي آب و هوا مصوب 1354 مصوبه 103 شوراي عالي حفاظت محيط زيست و ماده (5) آيين نامه جلوگيري از آلودگي آب مصوب 1364 ملاك عمل است

تبصره 2 _ آلودگي ناشي از مواد پرتوزا و همچنين آلودگي مواد نفتي در درياها و رودخانه هاي مرزي از شمول اين آيين نامه مستثني مي باشد و مطابق مقررات مربوط در مورد آنها اقدام خواهدشد.

تبصره 3 _ منظور از كارگاه ها و كارخانجات در اين آيين نامه كليه كارگاه ها و كارخانجات اعم از آلوده كننده و غير آن مي باشد.

ماده 2 _ سازمان در اجراي اين آيين نامه ، كارخانجات و كارگاه هاي موضوع تبصره (13) قانون رابرحسب نوع منبع و ميزان آلودگي و تاثيرات سو بر محيط زيست بر اساس قانون حفاظت وبهسازي محيط زيست و آيين نامه هاي مربوط مشخص و اولويت بندي مي نمايد و انجام تكاليف مقرر و موارد پيش بيني شده در اين آيين نامه و نحوه كنترل آلودگي ها و جبران زيان هاي ناشي ازآلودگي و ايجاد فضاي سبز را به آنها اعلام خواهد نمود.

تبصره _ صنايع آلوده كننده مطابق فهرستي است كه به موجب تبصره 1 ماده 17 آيين نامه جلوگيري از آلودگي هوا مصوب 1354 و

ماده (4) آيين نامه جلوگيري از آلودگي آب مصوب 1364تعيين شده يا خواهد شد.

ماده 3 _ كارخانجات و كارگاه هاي موضوع تبصره 13 قانون موظفند يك درهزار فروش توليدات وعرضه خدمات خود را درهر سال به حساب جداگانه اي واريز واز محل وجوه اي حساب هزينه هاي مربوط به انجام موارد مقرر در اين آيين نامه را پرداخت نمايند.

تبصره 1 _ مخارج و هزينه هايي كه كارخانجات و كارگاه ها بر اساس طرح ها، برنامه ها ودستورالعمل هاي موردتاييد سازمان در اجراي اين آيين نامه به مصرف مي رسانند، جز هزينه هاي قابل قبول آنان منظور خواهد شد.

تبصره 2 _ در صورتي كه يك در هزار فروش توليد كارخانجات و كارگاه ها پس از انجام هزينه هاي مقرر در اين آيين نامه در پايان سال مالي تماما به مصرف نرسيده باشد معادل مانده آن در سال هاي بعد قابل هزينه مي باشد و جز هزينه هاي قابل قبول مالياتي سالي كه وجوه مزبور به مصرف رسيده است احتساب خواهد شد.

تبصره 3 _ وزارت امور اقتصادي و دارايي بنا به تقاضاي سازمان ميزان درامد و هزينه هاي مصرف شده هر يك از كارخانجات و كارگاه هاي موضوع تبصره 13 قانون از محل يك در هزار فروش توليدات آنها را در پايان سال مالي به سازمان اعلام خواهد نمود.

ماده 4 _ سازمان بر اساس قانون حفاظت و بهسازي محيط زيست و آيين نامه هاي مربوط طياخطاريه اي نوع آلودگي و مراتب رفع آلودگي يا تقليل آن را تا حد استانداردهاي تعيين شده به صنايع آلوده كننده اعلام مي نمايد و صنايع مذكور پس از دريافت اخطاريه موظفند نسبت به رفع ياتقليل آلودگي اقدام نمايند. در صورتي كه سازمان نتيجه را بر اساس استانداردهاي مصوب تاييدنمايد، گواهي مبني بر اجراي طرح جلوگيري يا كاهش از آلودگي

مربوط صادر خواهد نمود كه ملاك تشخيص هزينه هاي انجام شده براي اجراي طرح مي باشد.

تبصره 1 _ عدم تكافوي منابع يك در هزار فروش توليدات صنايع آلوده كننده مانع انجام تكاليفي كه اينگونه صنايع به موجب ماده (11) قانون حفاظت و بهسازي محيط زيست و آيين نامه مربوط در جهت جلوگيري از آلودگي دارند نخواهد بود.

تبصره 2 _ كارخانجات و كارگاه هايي كه منبعد راه اندازي مي گردند موظفند قبل از شروع بهره برداري و فروش توليدات نسبت به اجراي طرح تصفيه فاضلاب يا نصب الكتروفيلتر و دستگاه هاي كنترل آلودگي و ساير تدابير لازم اقدام نمايند. كارگاه ها و كارخانجات موضوع اين تبصره در زمان بهره برداري و فروش توليدات صرفا مي توانند هزينه هاي مربوط به اداره نگهداري و به روز رساندن تاسيسات كنترل آلودگي و ايجاد فضاي سبز را از محل وجوه حاصل از يك در هزار موضوع تبصره 13) قانون پرداخت نمايند.

ماده 5 _ مجتمع هاي صنعتي و كارخانجات بزرگ موظفند در مواردي كه سازمان ضروري تشخيص دهد با استفاده از وجوه موضوع ماده (3) اين آيين نامه اقدامات زير را انجام مي دهند:

1 _ نصب دستگاه و ايستگاه هاي اندازه گيري و كنترل آلودگي هوا و يا ايجاد آزمايشگاه و سيستم هايازمايش آب و فاضلاب

2 _ انجام مطالعات و تحقيقات كاربردي جهت پيشگيري و كنترل آلودگي ناشي از فعاليت منابع آلوده كننده يا توليدات با نظارت و در قالب طرح هاي مورد تاييد سازمان

3 _ تهيه و تامين تجهيزات و وسايل مناسب براي پيشگيري و جلوگيري موثر از آلودگي تحت نظارت سازمان

ماده 6 _ كارخانجات و كارگاه ها مي توانند به صورت منفرد، مشترك يا مجموعه و يا در چارچوب شهرك هاي صنعتي با استفاده از وجوه موضوع ماده 13 اين آيين نامه

و تحت نظارت سازمان درخصوص تهيه و تامين تجهيزات و امكانات لازم جهت پيشگيري و جلوگيري از آلودگي ها و جبران زيان ناشي ازآنها و همچنين پرداخت هزينه هاي كارشناسي و خدمات فني رفع آلودگي و ايجادفضاي سبز اقدام نمايند. هزينه هاي مزبور با تاييد سازمان جز هزينه هاي قابل قبول مالياتي محسوب خواهد شد.

ماده 7 _ وزارتخانه هاي صنعتي ذيربط موظفند ماشين آلات تجهيزات و لوازم مورد نياز در زمينه جلوگيري و يا كاهش آلودگي ناشي از فعاليت صنايع آلوده كنده را حسب مورد به گونه اي تعيين ياتاييد نمايند كه تامين كننده ميزان معيار يا استانداردهاي زيست محيطي مصوب باشند.

ماده 8 _ سازمان در مواقع لازم روش ها و وسايل مناسب جهت رفع يا كاهش موثر آلودگي و جبران خسارات وارده به محيط زيست (از قبيل مرگ و مير آبزيان و ساير جانوران وحشي نشت گاز يا موادشيميايي تخليه فاضلاب به رودخانه ها و آب هاي تحت الارضي در يك منطقه استان يا شهر را براساس طرح مصوب و با تعيين سهم هر يك از كارخانجات و كارگاه ها در اجراي طرح مذكورمشخص و مراتب را جهت اجرا به كارخانجات و كارگاه هاي مذكور اعلام مي نمايد. هزينه هاياجراي طرح هاي موضوع اين ماده از محل مازاد وجوه موضوع تبصره 13 قانون كه براي كنترل وجبران آلودگي كارگاه ها و كارخانجات مشمول زايد مي باشند، تامين مي گردد.

تبصره 1 _ طرح هاي موضوع اين ماده به تصويب كميسيوني مركب از مديران كل مسكن وشهرسازي صنايع معادن و فلزات صنايع سنگين نيرو، كشاورزي جهاد سازندگي برنامه وبودجه و حفاظت محيط زيست خواهد رسيد. مديركل حفاظت محيط زيست هر استان سمت دبيركميسيون مربوط را دارد.

تبصره 2 _ در صورتي كه وجوه حاصل از يك در هزار

فروش توليدات هزينه هاي مربوط به جبران خسارات وارده را تامين ننمايد جبران خسارت مطابق مقررات مربوط به عمل خواهد آمد.

ماده 9 _ سازمان بر اساس شرايط محلي و موقعيت استقرار كارخانجات و كارگاه ها نحوه ايجادفضاي سبز مورد نياز و برنامه زيباسازي محيط را تعيين و به كارخانجات و كارگاه ها اعلام خواهدنمود كارخانجات و كارگاهها موظفند بر اساس طرح ها و دستورالعمل هاي تعيين شده در موعدهاي زماني مقرر نسبت به ايجاد فضاي سبز و زيباسازي محيط اقدام نمايند.

تبصره 1 _ ايجاد فضاهاي سبز موردنياز در داخل محدوده خدمات شهري بر اساس طرح هاي مصوب كميسيون موضوع ماده (5) قانون تشكيل شوراي عالي معماري و شهرسازي ايران انجام خواهد گرفت

تبصره 2 _ ميزان فضاي سبز مورد نياز كارخانجات و كارگاه هايي كه بيش از يك هكتار زمين دراختيار داشته باشند حداكثر 25% مساحت كل آن كارخانجات و كارگاه ها ميباشد.

ماده 11 _ سازمان در مواقعي كه لازم تشخيص دهد از صنايع آلوده كننده و كارخانجات و كارگاه هابازرسي به عمل مياورد و بر نحوه انجام تكاليف مقرر در اين آيين نامه ، نظارت خواهد نمود.مسئولان و صاحبان صنايع مذكور موظف به همكاري با كارشناسان و ماموران سازمان مي باشند ودر صورت درخواست بايد اطلاعات و مدارك مورد نياز را در اختيار سازمان قرار دهند.

ماده 12 _ سازمان امور اداري و استخدامي كشور با توجه به وظايفي كه به سازمان محيط زيست دراجراي تبصره 13 قانون برعهده دارد، عندالاقتضا در تشكيلات و پست هاي سازماني آن تجديدنظرخواهد نمود.

ماده 13 _ انجام وظايف و اختيارات سازمان در ارتباط با اين آيين نامه در استان ها حتي المقدور ازطريق ادارات كل حفاظت محيط زيست استان صورت خواهد گرفت

اين تصويب نامه

در تاريخ 7/8/1369 به تاييد مقام محترم رياست جمهوري رسيده است

فن آوري اطلاعات

قانون حمايت از حقوق پديدآورندگان نرم افزار هاي رايانه اي - مصوب 10/10/1379

ماده 1- حق نشر، عرضه، اجرا و حق بهره برداري مادي و معنوي نرم افزار رايانه اي متعلق به پديدآورنده آن است. نحوه تدوين و ارائه داده ها در محيط قابل پردازش رايانه اي نيز مشمول احكام نرم افزار خواهد بود. مدت حقوق مادي سي (30) سال از تاريخ پديدآوردن نرم افزار و مدت حقوق معنوي نامحدود است.

ماده 2- در صورت وجود شرايط مقرر در قانون ثبت علائم و اختراعات، نرم افزار به عنوان اختراع شناخته مي شود، آئين نامه مربوط به اين ماده به تصويب هيأت وزيران خواهد رسيد.

ماده 3- نام، عنوان و نشانه ويژه اي كه معرف نرم افزار است از حمايت اين قانون برخوردار است و هيج كس نمي تواند آنها را براي نرم افزار ديگري از همان نوع يا مانند آن به ترتيبي كه القاي شبهه كند بكار برد در غير اين صورت به مجازات مقرر در ماده (13) اين قانون محكوم خواهد شد.

ماده 4- حقوق ناشي از آن بخش از نرم افزاري كه به واسطه نرم افزارهاي ديگر پديد مي آيد متعلق به دارنده حقوق نرم افزارهاي واسط نيست.

ماده 5- پديدآوردن نرم افزارهاي مكمل و سازگار با ديگر نرم افزارها با رعايت حقوق مادي نرم افزارهاي اوليه مجاز است.

ماده 6- پديدآوردن نرم افزارها ممكن است ناشي از استخدام و يا قرارداد باشد در اينصورت:

الف- بايد نام پديدآورنده توسط متقاضي ثبت به مراجع ياد شده در اين قانون به منظور صدور گواهي ثبت، اعلام شود.

ب - اگر هدف از استخدام يا انعقاد قرارداد، پديدآوردن نرم افزار موردنظر بوده و

يا پديدآوردن آن جزء موضوع قرارداد باشد، حقوق مادي مربوط و حق تغيير و توسعه نرم افزار متعلق به استخدام كننده يا كارفرما است، مگر اينكه در قرارداد به صورت ديگري پيش بيني شده باشد.

ماده 7- تهيه نسخه هاي پشتيبان و همچنين تكثير نرم افزاري كه به طريق مجاز براي استفاده شخصي تهيه شده است چنانچه به طور همزمان مورد استفاده قرار نگيرد، بلامانع است.

ماده 8- ثبت نرم افزارهاي موضوع مواد (1) و (2) اين قانون پس از صدور تأييديه فني توسط شوراي عالي انفورماتيك حسب مورد توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و يا مرجع ثبت شركتها انجام مي پذيرد.

ماده 9- دعواي نقض حقوق مورد حمايت اين قانون، در صورتي در مراجع قضايي مسموع است كه پيش از اقامه دعوي، تأييديه فني يادشده در ماده (8) اين قانون صادر شده باشد.در مورد حق اختراع،علاوه بر تاييديه مزبور، تقاضاي ثبت نيز بايد به مرجع ذيربط تسليم شده باشد.

ماده 10- براي صدور تأييديه فني موضوع ماده (8) در مورد نرم افزارهايي كه پديدآورنده آن مدعي اختراع بودن آن است، كميته اي به نامه "كميته حق اختراع" زيرنظر شوراي عالي انفورماتيك تشكيل مي شود. اعضاي اين كميته مركب از سه كارشناس ارشد نرم افزار به عنوان نمايندگان شوراي عالي انفورماتيك، نماينده سازمان ثبت اسناد و املاك كشور و يك كارشناس حقوقي به انتخاب شوراي عالي انفورماتيك خواهد بود.

ماده 11- شورا مكلف است از صدور تأييديه فني براي نرم افزارهايي كه به تشخيص وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي خلاف اخلاق اسلامي و عفت عمومي و سلامت شخصيت كودكان و نوجوانان باشند خودداري كند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

بايد ظرف دو هفته راجع به استعلام كتبي شوراي عالي انفورماتيك اعلام نظر كند.

ماده 12- به منظور حمايت عملي از حقوق ياد شده در اين قانون، نظم بخشي و ساماندهي فعاليت هاي تجاري رايانه اي مجاز، نظام صنفي رايآنه اي توسط اعضاي صنف ياد شده تحت نظارت شورا به وجود خواهد آمد. مجازات هاي مربوط به تخلفات صنفي مربوط، برابر مجازات هاي جرايم ياد شده در لايحه قانوني امور صنفي - مصوب 13/4/1359 و اصلاحيه هاي آن - خواهد بود.

ماده 13- هر كس حقوق مورد حمايت اين قانون را نقض نمايد علاوه بر جبران خسارت به حبس از نود و يك روز تا شش ماه و جزاي نقدي از ده ميليون (000ر000ر10) تا پنجاه ميليون (000ر000ر50) ريال محكوم مي گردد.

تبصره - خسارات شاكي خصوصي از اموال شخص مرتكب جرم جبران مي شود.

ماده 14- شاكي خصوصي مي توان تقاضا كند مفاد حكم دادگاه در يكي از روزنامه ها با انتخاب و هزينه او آگهي شود.

ماده 15- رسيدگي جرم مذكور در ماده (13) با شكاي_ت شاكي خصوصي آغاز و با گذشت او موقوف مي شود.

ماده 16- حقوق مذكور در ماده (1) در صورتي مورد حمايت اين قانون خواهد بود كه موضوع براي نخستين بار در ايران توليد و توزيع شده باشد.

ماده 17- آيين نامه اجرايي اين قانون شامل مواردي از قبيل چگونگي صدور گواهي ثبت و تأييديه فني و هزينه هاي مربوط همچنين نحوه تشكيل نظام صنفي رايانه اي، به پيشنهاد سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور و با هماهنگي وزارتخانه هاي فرهنگ و ارشاد اسلامي و دادگستري به تصويب هيأت وزيران خواهد رسيد.

__ قانون فوق مشتمل

بر هفده ماده و يك تبصره در جلسه علني روز يكشنبه مورخ چهارم دي ماده يكهزار و سيصد و هفتاد و نه مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 10/10/1379 به تأييد شوراي نگهبان رسيده است.

قانون تجارت الكترونيكي - مصوب 5/11/1382

شماره 79249 29/10/1382

حضرت حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاي سيدمحمد خاتمي

رياست محترم جمهوري اسلامي ايران

طرح تجارت الكترونيكي كه در جلسه علني روز چهارشنبه مورخ 17/10/1382 مجلس شوراي اسلامي با اصلاحاتي تصويب و به تاييد شوراي نگهبان رسيده است ، در اجراي اصل يكصد و بيست و سوم ( 123 ) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ارسال مي گردد. رييس مجلس شوراي اسلامي - مهدي كروبي

شماره 61694 5/11/1382

وزارت بازرگاني

قانون تجارت الكترونيكي كه در جلسه علني روز چهارشنبه مورخ هفدهم دي ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و دو مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 24/10/1382 به تاييد شوراي نگهبان رسيده و طي نامه شماره 79249 مورخ 29/10/1382 واصل گرديده است ، به پيوست جهت اجراء ابلاغ مي گردد.

رييس جمهور - سيدمحمد خاتمي

قانون تجارت الكترونيكي

باب اول - مقررات عمومي

مبحث اول - در كليات

فصل اول - قلمرو و شمول قانون

ماده 1 - اين قانون مجموعه اصول و قواعدي است كه براي مبادله آسان و ايمن اطلاعات در واسط هاي الكترونيكي و با استفاده از سيستمهاي ارتباطي جديد به كار مي رود.

فصل دوم - تعاريف

ماده 2 -

الف - ( داده پيام ) هر نمادي از واقعه ، اطلاعات يا مفهوم است كه با وسايل الكترونيكي ، نوري و يا فناوري هاي جديد اطلاعات توليد ، ارسال ، دريافت ، ذخيره يا پردازش مي شود.

ب - ( اصل ساز ) منشا اصلي ( داده

پيام ) است كه ( داده پيام ) به وسيله او يا از طرف او توليد يا ارسال مي شود اما شامل شخصي كه در خصوص ( داده پيام ) به عنوان واسطه عمل مي كند نخواهد شد.

ج - ( مخاطب ) شخصي است كه اصل ساز قصد دارد وي ( داده پيام ) را دريافت كند ، اما شامل شخصي كه در ارتباط با ( داده پيام ) به عنوان واسطه عمل مي كند نخواهد شد.

د - ( ارجاع در داده پيام ) يعني به منابعي خارج از ( داده پيام ) عطف شود كه در صورت مطابقت با ماده ( 18 ) اين قانون جزئي از ( داده پيام ) محسوب مي شود.

ه - ( تماميت داده پيام ) عبارت است از موجوديت كامل و بدون تغيير ( داده پيام ) . اعمال ناشي از تصدي سيستم از قبيل ارسال ، ذخيره يا نمايش اطلاعات كه به طور معمول انجام مي شود خدشه اي به تماميت ( داده پيام ) وارد نمي كند.

و - ( سيستم رايانه اي ) هر نوع دستگاه يا مجموعه اي از دستگاههاي متصل سخت افزاري - نرم افزاري است كه از طريق اجراي برنامه هاي پردازش خودكار ( داده پيام ) عمل مي كند.

ز - ( سيستم اطلاعاتي ) سيستمي براي توليد ( اصل سازي ) ، ارسال ، دريافت ، ذخيره يا پردازش ( داده پيام ) است.

ح - ( سيستم اطلاعاتي مطمئن ) سيستم اطلاعاتي است كه:

1 - به نحوي معقول در برابر سوء استفاده و نفوذ محفوظ باشد.

2 - سطح معقولي از قابليت دسترسي و

تصدي صحيح را دارا باشد.

3 - به نحوي معقول متناسب با اهميت كاري كه انجام مي دهد پيكربندي و سازماندهي شده باشد.

4 - موافق با رويه ايمن باشد.

ط - ( رويه ايمن ) رويه اي است براي تطبيق صحت ثبت ( داده پيام ) ، منشا و مقصد آن با تعيين تاريخ و براي يافتن هرگونه خطا يا تغيير در مبادله ، محتوا و يا ذخيره سازي ( داده پيام ) از يك زمان خاص. يك رويه ايمن ممكن است با استفاده از الگوريتمها يا كدها ، كلمات يا ارقام شناسائي ، رمزنگاري ، روشهاي تصديق يا پاسخ برگشت و يا طرق ايمني مشابه انجام شود.

ي - ( امضاي الكترونيكي ) عبارت از هر نوع علامت منضم شده يا به نحو منطقي متصل شده به ( داده پيام ) است كه براي شناسائي امضاءكننده ( داده پيام ) مورد استفاده قرار مي گيرد.

ك - ( امضاي الكترونيكي مطمئن ) هر امضاي الكترونيكي است كه مطابق با ماده ( 10 ) اين قانون باشد.

ل - ( امضاءكننده ) هر شخص يا قائم مقام وي كه امضاي الكترونيكي توليد مي كند.

م - ( شخص ) اعم است از شخص حقيقي و حقوقي و يا سيستم هاي رايانه اي تحت كنترل آنان.

ن - ( معقول ) ( سنجش عقلاني ) ، با توجه به اوضاع و احوال مبادله ( داده پيام ) از جمله: طبيعت مبادله ، مهارت و موقعيت طرفين ، حجم مبادلات طرفين در موارد مشابه ، در دسترس بودن گزينه هاي پيشنهادي و رد آن گزينه ها از جانب هر يك از طرفين ، هزينه

گزينه هاي پيشنهادي ، عرف و روشهاي معمول و مورد استفاده در اين نوع مبادلات ، ارزيابي مي شود.

س - ( مصرف كننده ) هر شخصي است كه به منظوري جز تجارت يا شغل حرفه اي اقدام مي كند.

ع - ( تامين كننده ) عبارت از شخصي است كه بنا به اهليت تجاري ، صنفي يا حرفه اي فعاليت مي كند.

ف - ( وسائل ارتباط از راه دور ) عبارت از هر نوع وسيله اي است كه بدون حضور فيزيكي همزمان تامين كننده و مصرف كننده جهت فروش كالا و خدمات استفاه مي شود.

ص - ( عقد از راه دور ) ايجاب و قبول راجع به كالاها و خدمات بين تامين كننده و مصرف كننده با استفاده از وسائل ارتباط از راه دور است.

ق - ( واسط با دوام ) يعني وسائلي كه به موجب آن مصرف كننده بتواند شخصا ( داده پيام ) هاي مربوطه را بر روي آن ذخيره كند از جمله شامل فلاپي ديسك ، ديسك فشرده ، ديسك سخت و يا پست الكترونيكي مصرف كننده.

ر - ( داده پيام هاي شخصي ) يعني ( داده پيام ) هاي مربوط به يك شخص حقيقي ( موضوع ( داده ) مشخص و معين.

فصل سوم - تفسير قانون

ماده 3 - در تفسير اين قانون هميشه بايد به خصوصيت بين المللي ، ضرورت توسعه هماهنگي بين كشورها در كاربرد آن و رعايت لزوم حسن نيت توجه كرد.

ماده 4 - در مواقع سكوت و يا ابهام باب اول اين قانون ، محاكم قضايي بايد براساس ساير قوانين موضوعه و رعايت چهارچوب فصول و مواد مندرج در

اين قانون ، قضاوت نمايند.

فصل چهارم - اعتبار قراردادهاي خصوصي

ماده 5 - هرگونه تغيير در توليد ، ارسال ، دريافت ، ذخيره و يا پردازش داده پيام با توافق و قرارداد خاص طرفين معتبر است.

مبحث دوم - در احكام ( داده پيام )

- نوشته ، امضاء اصل

ماده 6 - هرگاه وجود يك نوشته از نظر قانون لازم باشد ، ( داده پيام ) در حكم نوشته است مگر در موارد زير:

الف - اسناد مالكيت اموال غيرمنقول.

ب - فروش مواد داروئي به مصرف كنندگان نهايي.

ج - اعلام ، اخطار ، هشدار و يا عبارات مشابهي كه دستور خاصي براي استفاده كالا صادر مي كند و يا از بكارگيري روشهاي خاصي به صورت فعل يا ترك فعل منع مي كند.

ماده 7 - هرگاه قانون ، وجود امضاء را لازم بداند امضاي الكترونيكي مكفي است.

ماده 8 - هرگاه قانون لازم بداند كه اطلاعات به صورت اصل ارائه يا نگهداري شود ، اين امر يا نگهداري و ارائه اطلاعات به صورت داده پيام نيز در صورت وجود شرايط زير امكان پذير مي باشد:

الف - اطلاعات موردنظر قابل دسترسي بوده و امكان استفاده در صورت رجوع بعدي فراهم باشد.

ب - داده پيام به همان قالبي ( فرمتي ) كه توليد ، ارسال و يا دريافت شده و يا به قالبي كه دقيقا نمايشگر اطلاعاتي باشد كه توليد ، ارسال و يا دريافت شده ، نگهداري شود.

ج - اطلاعاتي كه مشخص كننده مبداء ، مقصد ، زمان ارسال و زمان دريافت داده پيام مي باشند نيز در صورت وجود نگهداري شوند.

د - شرايط ديگري كه هر نهاد ، سازمان ، دستگاه

دولتي و يا وزارتخانه درخصوص نگهداري داده پيام مرتبط با حوزه مسووليت خود مقرر نموده فراهم شده باشد.

ماده 9 - هرگاه شرايطي به وجود آيد كه از مقطعي معين ارسال ( داده پيام ) خاتمه يافته و استفاده از اسناد كاغذي جايگزين آن شود سند كاغذي كه تحت اين شرايط صادر مي شود بايد به طور صريح ختم تبادل ( داده پيام ) را اعلام كند.

جايگزيني اسناد كاغذي به جاي ( داده پيام ) اثري بر حقوق و تعهدات قبلي طرفين نخواهد داشت.

مبحث سوم - ( داده پيام ) مطمئن

فصل اول - امضاء و سابقه الكترونيكي مطمئن

ماده 10 - امضاي الكترونيكي مطمئن بايد داراي شرايط زير باشد:

الف - نسبت به امضاءكننده منحصر به فرد باشد.

ب - هويت امضاءكننده ( داده پيام ) را معلوم نمايد.

ج - به وسيله امضاءكننده و يا تحت اراده انحصاري وي صادر شده باشد.

د - به نحوي به يك ( داده پيام ) متصل شود كه هر تغييري در آن ( داده پيام ) قابل تشخيص و كشف باشد.

ماده 11 - سابقه الكترونيكي مطمئن عبارت از ( داده پيام ) ي است كه با رعايت شرايط يك سيستم اطلاعاتي مطمئن ذخيره شده و به هنگام لزوم در دسترس و قابل درك است.

فصل دوم - پذيرش ، ارزش اثباتي و آثار سابقه و امضاي الكترونيكي مطمئن

ماده 12 - اسناد و ادله اثبات دعوي ممكن است به صورت داده پيام بوده و در هيچ محكمه يا اداره دولتي نمي توان براساس قواعد ادله موجود ، ارزش اثباتي ( داده پيام ) را صرفا به دليل شكل و قالب آن رد كرد.

ماده 13 -

به طوركلي ، ارزش اثباتي ( داده پيام ) ها با توجه به عوامل مطمئنه ازجمله تناسب روشهاي ايمني به كار گرفته شده با موضوع و منظور مبادله ( داده پيام ) تعيين مي شود.

ماده 14 - كليه ( داده پيام ) هائي كه به طريق مطمئن ايجاد و نگهداري شده اند از حيث محتويات و امضاي مندرج در آن ، تعهدات طرفين يا طرفي كه تعهد كرده و كليه اشخاصي كه قائم مقام قانوني آنان محسوب مي شوند ، اجراي مفاد آن و ساير آثار در حكم اسناد معتبر و قابل استناد در مراجع قضائي و حقوقي است.

ماده 15 - نسبت به ( داده پيام ) مطمئن ، سوابق الكترونيكي مطمئن و امضاي الكترونيكي مطمئن انكار و ترديد مسموع نيست و تنها مي توان ادعاي جعليت به ( داده پيام ) مزبور وارد و يا ثابت نمود كه ( داده پيام ) مزبور به جهتي از جهات قانوني از اعتبار افتاده است.

ماده 16 - هر ( داده پيام ) ي كه توسط شخص ثالث مطابق با شرايط ماده ( 11 ) اين قانون ثبت و نگهداري مي شود ، مقرون به صحت است.

مبحث چهارم - مبادله ( داده پيام )

فصل اول - اعتبار قانوني ارجاع در ( داده پيام ) ، عقد و اراده طرفين

ماده 17 - ( ارجاع در داده پيام ) با رعايت موارد زير معتبر است:

الف - مورد ارجاع به طور صريح در ( داده پيام ) معين شود.

ب - مورد ارجاع براي طرف مقابل كه به آن تكيه مي كند روشن و مشخص باشد.

ج - ( داده پيام ) موضوع

ارجاع مورد قبول طرف باشد.

فصل دوم - انتساب ( داده پيام )

ماده 18 - در موارد زير ( داده پيام ) منسوب به اصل ساز است:

الف - اگر توسط اصل ساز و يا به وسيله شخصي ارسال شده باشد كه از جانب اصل ساز مجاز به اين كار بوده است.

ب - اگر به وسيله سيستم اطلاعاتي برنامه ريزي شده يا تصدي خودكار از جانب اصل ساز ارسال شود.

ماده 19 - ( داده پيام ) ي كه براساس يكي از شروط زير ارسال مي شود مخاطب حق دارد آن را ارسال شده محسوب كرده ، و مطابق چنين فرضي ( ارسال شده ) عمل نمايد:

الف - قبلا به وسيله اصل ساز روشي معرفي و يا توافق شده باشد كه معلوم كند آيا ( داده پيام ) همان است كه اصل ساز ارسال كرده است ،

ب - ( داده پيام ) دريافت شده توسط مخاطب از اقدامات شخصي ناشي شده كه رابطه اش با اصل ساز ، يا نمايندگان وي باعث شده تا شخص مذكور به روش مورد استفاده اصل ساز دسترسي يافته و ( داده پيام ) را به مثابه ( داده پيام ) خود بشناسد.

ماده 20 - ماده ( 19 ) اين قانون شامل مواردي نيست كه پيام از اصل ساز صادر نشده باشد و يا به طور اشتباه صادر شده باشد.

ماده 21 - هر ( داده پيام ) يك ( داده پيام ) مجزا و مستقل محسوب مي گردد ، مگر آن كه معلوم باشد كه آن ( داده پيام ) نسخه مجددي از ( داده پيام ) اوليه است.

فصل سوم - تصديق دريافت

ماده

22 - هرگاه قبل يا به هنگام ارسال ( داده پيام ) اصل ساز از مخاطب بخواهد يا توافق كنند كه دريافت ( داده پيام ) تصديق شود ، اگر به شكل يا روش تصديق توافق نشده باشد ، هر نوع ارتباط خودكار يا مكاتبه يا اتخاذ هر نوع تدبير مناسب از سوي مخاطب كه اصل ساز را به نحو معقول از دريافت ( داده پيام ) مطمئن كند تصديق دريافت ( داده پيام ) محسوب مي گردد.

ماده 23 - اگر اصل ساز به طور صريح هرگونه اثر حقوقي ( داده پيام ) را مشروط به تصديق دريافت ( داده پيام ) كرده باشد ، ( داده پيام ) ارسال نشده تلقي مي شود ، مگر آن كه تصديق آن دريافت شود.

ماده 24 - اماره دريافت ( داده پيام ) راجع به محتواي ( داده پيام ) صادق نيست.

ماده 25 - هنگامي كه در تصديق قيد مي شود ( داده پيام ) مطابق با الزامات فني استاندارد يا روش مورد توافق طرفين دريافت شده ، فرض بر اين است كه آن الزامات رعايت شده اند.

فصل چهارم - زمان و مكان ارسال و دريافت ( داده پيام )

ماده 26 - ارسال ( داده پيام ) زماني تحقق مي يابد كه به يك سيستم اطلاعاتي خارج از كنترل اصل ساز يا قائم مقام وي وارد شود.

ماده 27 - زمان دريافت ( داده پيام ) مطابق شرايط زير خواهد بود:

الف - اگر سيستم اطلاعاتي مخاطب براي دريافت ( داده پيام ) معين شده باشد دريافت ، زماني محقق مي شود كه:

1 - ( داده پيام ) به سيستم

اطلاعاتي معين شده وارد شود؛ يا

2 - چنانچه ( داده پيام ) به سيستم اطلاعاتي مخاطب غير از سيستمي كه منحصرا براي اين كار معين شده وارد شود ( داده پيام ) بازيافت شود.

ب - اگر مخاطب ، يك سيستم اطلاعاتي براي دريافت معين نكرده باشد ، دريافت زماني محقق مي شود كه ( داده پيام ) وارد سيستم اطلاعاتي مخاطب شود.

ماده 28 - مفاد ماده ( 27 ) اين قانون بدون توجه به محل استقرار سيستم اطلاعاتي جاري است.

ماده 29 - اگر محل استقرار سيستم اطلاعاتي با محل استقرار دريافت ( داده پيام ) مختلف باشد مطابق قاعده زير عمل مي شود:

الف - محل تجاري ، يا كاري اصل ساز محل ارسال ( داده پيام ) است و محل تجاري يا كاري مخاطب محل دريافت ( داده پيام ) است مگر آن كه خلاف آن توافق شده باشد.

ب - اگر اصل ساز بيش از يك محل تجاري يا كاري داشته باشد ، نزديكترين محل به اصل معامله ، محل تجاري يا كاري خواهد بود در غير اين صورت محل اصلي شركت ، محل تجاري يا كاري است.

ج - اگر اصل ساز يا مخاطب فاقد محل تجاري يا كاري باشند ، اقامتگاه قانوني آنان ملاك خواهد بود.

ماده 30 - آثار حقوقي پس از انتساب ، دريافت تصديق و زمان و مكان ارسال و دريافت ( داده پيام ) موضوع فصول دوم تا چهارم مبحث چهارم اين قانون و همچنين محتوي ( داده پيام ) تابع قواعد عمومي است.

باب دوم - دفاتر خدمات صدور گواهي الكترونيكي

ماده 31 - دفاتر خدمات صدور گواهي الكترونيكي واحدهائي هستند كه

براي ارائه خدمات صدور امضاي الكترونيكي در كشور تاسيس مي شوند. اين خدمات شامل توليد ، صدور ، ذخيره ، ارسال ، تاييد ، ابطال و به روز نگهداري گواهي هاي اصالت ( امضاي ) الكترونيكي مي باشد.

ماده 32 - آيين نامه و ضوابط نظام تاسيس و شرح وظايف اين دفاتر توسط سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور و وزارتخانه هاي بازرگاني ، ارتباطات و فناوري اطلاعات ، امور اقتصادي و دارايي و دادگستري تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

باب سوم - در قواعد مختلف

مبحث اول - حمايت هاي انحصاري در بستر مبادلات الكترونيكي

فصل اول - حمايت از مصرف كننده

ماده 33 - فروشندگان كالا و ارائه دهندگان خدمات بايستي اطلاعات موثر در تصميم گيري مصرف كنندگان جهت خريد و يا قبول شرايط را از زمان مناسبي قبل از عقد در اختيار مصرف كنندگان قرار دهند. حداقل اطلاعات لازم ، شامل موارد زير مي باشد:

الف - مشخصات فني و ويژگيهاي كاربردي كالا و يا خدمات.

ب - هويت تامين كننده ، نام تجاري كه تحت آن نام به فعاليت مشغول مي باشد و نشاني وي.

ج - آدرس پست الكترونيكي ، شماره تلفن و يا هر روشي كه مشتري در صورت نياز بايستي از آن طريق با فروشنده ارتباط برقرار كند.

د - كليه هزينه هائي كه براي خريد كالا بر عهده مشتري خواهد بود ( ازجمله قيمت كالا و يا خدمات ، ميزان ماليات ، هزينه حمل ، هزينه تماس ) .

ه - مدت زماني كه پيشنهاد ارائه شده معتبر مي باشد.

و - شرايط و فرايند عقد از جمله ترتيب و نحوه پرداخت ، تحويل و

يا اجرا ، فسخ ، ارجاع ، خدمات پس از فروش.

ماده 34 - تامين كننده بايد به طور جداگانه ضمن تاييد اطلاعات مقدماتي ، اطلاعات زير را ارسال نمايد:

الف - آدرس محل تجاري يا كاري تامين كننده براي شكايت احتمالي.

ب - اطلاعات راجع به ضمانت و پشتيباني پس از فروش.

ج - شرايط و فراگرد فسخ معامله به موجب مواد ( 37 ) و ( 38 ) اين قانون.

د - شرايط فسخ در قراردادهاي انجام خدمات.

ماده 35 - اطلاعات اعلامي و تاييديه اطلاعات اعلامي به مصرف كننده بايد در واسطي با دوام ، روشن و صريح بوده و در زمان مناسب و با وسايل مناسب ارتباطي در مدت معين و بر اساس لزوم حسن نيت در معاملات و ازجمله ضرورت رعايت افراد ناتوان و كودكان ارائه شود.

ماده 36 - درصورت استفاده از ارتباط صوتي ، هويت تامين كننده و قصد وي از ايجاد تماس با مصرف كننده بايد به طور روشن و صريح در شروع هر مكالمه بيان شود.

ماده 37 - در هر معامله از راه دور مصرف كننده بايد حداقل هفت روزكاري ، وقت براي انصراف ( حق انصراف ) از قبول خود بدون تحمل جريمه و يا ارائه دليل داشته باشد.تنها هزينه تحميلي بر مصرف كننده هزينه بازپس فرستادن كالا خواهد بود.

ماده 38 - شروع اعمال حق انصراف به ترتيب زير خواهد بود:

الف - درصورت فروش كالا ، از تاريخ تسليم كالا به مصرف كننده و در صورت فروش خدمات ، از روز انعقاد.

ب - در هرحال آغاز اعمال حق انصراف مصرف كننده پس از ارائه اطلاعاتي خواهد بود كه تامين كننده طبق مواد

( 33 ) و ( 34 ) اين قانون موظف به ارائه آن است.

ج - به محض استفاده مصرف كننده از حق انصراف ، تامين كننده مكلف است بدون مطالبه هيچ گونه وجهي عين مبلغ دريافتي را در اسرع وقت به مصرف كننده مسترد نمايد.

د - حق انصراف مصرف كننده در مواردي كه شرايط خاصي بر نوع كالا و خدمات حاكم است اجرا نخواهد شد. موارد آن به موجب آيين نامه اي است كه در ماده ( 79 ) اين قانون خواهد آمد.

ماده 39 - در صورتي كه تامين كننده در حين معامله به دليل عدم موجودي كالا و يا عدم امكان اجراي خدمات ، نتواند تعهدات خود را انجام دهد ، بايد مبلغ دريافتي را فورا به مخاطب برگرداند ، مگر دربيع كلي و تعهداتي كه براي هميشه وفاي به تعهد غيرممكن نباشد و مخاطب آماده صبر كردن تا امكان تحويل كالا و يا ايفاي تعهد باشد. درصورتي كه معلوم شود تامين كننده از ابتدا عدم امكان ايفاي تعهد خود را مي دانسته ، علاوه بر لزوم استرداد مبلغ دريافتي ، به حداكثر مجازات مقرر در اين قانون نيز محكوم خواهد شد.

ماده40 - تامين كننده مي تواند كالا يا خدمات مشابه آنچه را كه به مصرف كننده وعده كرده تحويل يا ارائه نمايد مشروط بر آن كه قبل از معامله يا درحين انجام معامله آن را اعلام كرده باشد.

ماده 41 - در صورتي كه تامين كننده ، كالا يا خدمات ديگري غير از موضوع معامله يا تعهد را براي مخاطب ارسال نمايد ، كالا و يا خدمات ارجاع داده مي شود و هزينه ارجاع

به عهده تامين كننده است. كالا يا خدمات ارسالي مذكور چنانچه به عنوان يك معامله يا تعهد ديگر از سوي تامين كننده مورد ايجاب قرار گيرد ، مخاطب مي تواند آن را قبول كند.

ماده 42 - حمايت هاي اين فصل در موارد زير اجرا نخواهد شد:

الف - خدمات مالي كه فهرست آن به موجب آيين نامه اي است كه در ماده ( 79 ) اين قانون خواهد آمد.

ب - معاملات راجع به فروش اموال غيرمنقول و يا حقوق مالكيت ناشي از اموال غيرمنقول به جز اجاره.

ج - خريد از ماشين هاي فروش مستقيم كالا و خدمات.

د - معاملاتي كه با استفاده از تلفن عمومي ( همگاني ) انجام مي شود.

ه - - معاملات راجع به حراجي ها.

ماده 43 - تامين كننده نبايد سكوت مصرف كننده را حمل بر رضايت وي كند.

ماده 44 - در موارد اختلاف و يا ترديد مراجع قضائي رسيدگي خواهند كرد.

ماده 45 - اجراي حقوق مصرف كننده به موجب اين قانون نبايد بر اساس ساير قوانين كه حمايت ضعيف تري اعمال مي كنند متوقف شود.

ماده 46 - استفاده از شروط قراردادي خلاف مقررات اين فصل و همچنين اعمال شروط غيرمنصفانه به ضرر مصرف كننده ، موثر نيست.

ماده 47 - در معاملات از راه دور آن بخش از موضوع معامله كه به روشي غيراز وسائل ارتباط از راه دور انجام مي شود مشمول مقررات اين قانون نخواهد بود.

ماده 48 - سازمانهاي قانوني و مدني حمايت از حقوق مصرف كننده مي توانند به عنوان شاكي اقامه دعوي نمايند. ترتيب آن به موجب آيين نامه اي خواهد بود كه به پيشنهاد وزارت بازرگاني و تصويب

هيات وزيران مي باشد.

ماده 49 - حقوق مصرف كننده در زمان استفاده از وسايل پرداخت الكترونيكي به موجب قوانين و مقرراتي است كه توسط مراجع قانوني ذي ربط تصويب شده و يا خواهد شد.

فصل دوم - در قواعد تبليغ

ماده 50 - تامين كنندگان در تبليغ كالا و خدمات خود نبايد مرتكب فعل يا ترك فعلي شوند كه سبب مشتبه شدن و يا فريب مخاطب از حيث كميت و كيفيت شود.

ماده 51 - تامين كنندگاني كه براي فروش كالا و خدمات خود تبليغ مي كنند نبايد سلامتي افراد را به خطر اندازند.

ماده 52 - تامين كننده بايد به نحوي تبليغ كند كه مصرف كننده به طور دقيق ، صحيح و روشن اطلاعات مربوط به كالا و خدمات را درك كند.

ماده 53 - در تبليغات و بازاريابي بايد هويت شخص يا بنگاهي كه تبليغات به نفع اوست روشن و صريح باشد.

ماده 54 - تامين كنندگان نبايد از خصوصيات ويژه معاملات به روش الكترونيكي جهت مخفي نمودن حقايق مربوط به هويت يا محل كسب خود سوءاستفاده كنند.

ماده 55 - تامين كنندگان بايد تمهيداتي را براي مصرف كنندگان درنظر بگيرند تا آنان راجع به دريافت تبليغات به نشاني پستي و يا پست الكترونيكي خود تصميم بگيرند.

ماده 56 - تامين كنندگان در تبليغات بايد مطابق با رويه حرفه اي عمل نمايند. ضوابط آن به موجب آيين نامه اي است كه در ماده ( 79 ) اين قانون خواهد آمد.

ماده 57 - تبليغ و بازاريابي براي كودكان و نوجوانان زير سن قانوني به موجب آيين نامه اي است كه در ماده ( 79 ) اين قانون خواهد آمد.

فصل سوم - حمايت

از ( داده پيام ) هاي شخصي

( حمايت از داده )

ماده 58 - ذخيره ، پردازش و يا توزيع ( داده پيام ) هاي شخصي مبين ريشه هاي قومي يا نژادي ، ديدگاههاي عقيدتي ، مذهبي ، خصوصيات اخلاقي و ( داده پيام ) هاي راجع به وضعيت جسماني ، رواني و يا جنسي اشخاص بدون رضايت صريح آنها به هرعنوان غيرقانوني است.

ماده 59 - درصورت رضايت شخص موضوع ( داده پيام ) نيز به شرط آنكه محتواي داده پيام وفق قوانين مصوب مجلس شوراي اسلامي باشد ذخيره ، پردازش و توزيع ( داده پيام ) هاي شخصي در بستر مبادلات الكترونيكي بايد با لحاظ شرايط زير صورت پذيرد:

الف - اهداف آن مشخص بوده وبه طور واضح شرح داده شده باشند.

ب - ( داده پيام ) بايد تنها به اندازه ضرورت و متناسب با اهدافي كه در هنگام جمع آوري براي شخص موضوع ( داده پيام ) شرح داده شده جمع آوري گردد و تنها براي اهداف تعيين شده مورد استفاده قرار گيرد.

ج - ( داده پيام ) بايد صحيح و روزآمد باشد.

د - شخص موضوع ( داده پيام ) بايد به پرونده هاي رايانه اي حاوي ( داده پيام ) هاي شخصي مربوط به خود دسترسي داشته و بتواند ( داده پيام ) هاي ناقص و يا نادرست را محو يا اصلاح كند.

ه - شخص موضوع ( داده پيام ) بايد بتواند در هر زمان با رعايت ضوابط مربوطه درخواست محو كامل پرونده رايانه اي ( داده پيام ) هاي شخصي مربوط به خود را بنمايد.

ماده 60 - ذخيره ، پردازش و يا توزيع

( داده پيام ) هاي مربوط به سوابق پزشكي و بهداشتي تابع آيين نامه اي است كه در ماده ( 79 ) اين قانون خواهد آمد.

ماده 61 - ساير موارد راجع به دسترسي موضوع ( داده پيام ) ، از قبيل استثنائات ، افشاي آن براي اشخاص ثالث ، اعتراض ، فراگردهاي ايمني ، نهادهاي مسوول ديدباني و كنترل جريان ( داده پيام ) هاي شخصي به موجب مواد مندرج در باب چهارم اين قانون و آيين نامه مربوطه خواهد بود.

مبحث دوم - حفاظت از ( داده پيام ) در بستر مبادلات الكترونيكي

فصل اول - حمايت از حقوق مولف در بستر مبادلات الكترونيكي

ماده 62 - حق تكثير ، اجراء و توزيع ( عرضه و نشر ) آثار تحت حمايت قانون حمايت حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان مصوب 3/9/1348 و قانون ترجمه و تكثير كتب و نشريات و آثار صوتي مصوب 26/9/1352 و قانون حمايت از حقوق پديدآورندگان نرم افزارهاي رايانه اي مصوب 4/10/1379 ، به صورت ( داده پيام ) منحصرا در اختيار مولف است. كليه آثار و تاليفاتي كه در قالب ( داده پيام ) مي باشند ، ازجمله اطلاعات ، نرم افزارها و برنامه هاي رايانه اي ، ابزار و روشهاي رايانه اي و پايگاههاي داده و همچنين حمايت از حقوق مالكيت هاي فكري در بستر مبادلات الكترونيكي شامل حق اختراع ، حق طراحي ، حق مولف ، حقوق مرتبط با حق مولف ، حمايت از پايگاههاي داده ، حمايت از نقشه مدارهاي يكپارچه قطعات الكترونيكي و حمايت از اسرار تجاري ، مشمول قوانين مذكور در اين ماده و قانون ثبت علائم

و اختراعات مصوبت 1/4/1310 و آئين نامه اصلاحي اجراي قانون ثبت علائم تجارتي و اختراعات مصوب 14/4/1337 خواهد بود ، منوط بر آن كه امور مذكور در آن دو قانون موافق مصوبات مجلس شوراي اسلامي باشد.

تبصره 1 - حقوق مرتبط با مالكيت ادبي و هنري كه پيش از اين به عنوان حقوق جانبي مالكيت ادبي و هنري شناخته مي شدند شامل حقوق مادي و معنوي براي عناصر ديگري علا وه بر مولف ، از جمله حقوق هنرمندان مجري آثار ، توليدكنندگان صفحات صوتي و تصويري و سازمانها و موسسات ضبط و پخش مي باشند كه مشمول قوانين مصوب 3/9/1348 و 26/9/1352 مورد اشاره در اين ماده مي باشند.

تبصره 2 - مدار يكپاچه يك جزء الكترونيكي با نقشه و منطقي خاص است كه عملكرد و كارائي آن قابليت جايگزيني با تعداد بسيار زيادي از اجزاء الكترونيكي متعارف را داراست. طراحي هاي نقشه ، جانمائي و منطق اين مدارها بر اساس قانون ثبت علائم و اختراعات مصوب 1/4/1310 و آيين نامه اصلاحي اجراي قانون ثبت علائم تجارتي و اختراعات مصوب 14/4/1337 مورد حمايت مي باشد.

ماده 63 - اعمال موقت تكثير ، اجراء و توزيع اثر كه جزء لاينفك فراگرد فني پردازش ( داده پيام ) در شبكه ها است از شمول مقرره فوق خارج است.

فصل دوم - حمايت از اسرار تجاري

ماده 64 - به منظور حمايت از رقابتهاي مشروع و عادلانه در بستر مبادلات الكترونيكي ، تحصيل غيرقانوني اسرار تجاري و اقتصادي بنگاهها و موسسات براي خود و يا افشاي آن براي اشخاص ثالث در محيط الكترونيكي جرم محسوب و مرتكب به مجازات مقرر در اين قانون

خواهد رسيد.

ماده 65 - اسرار تجاري الكترونيكي ( داده پيام ) ي است كه شامل اطلاعات ، فرمولها ، الگوها ، نرم افزارها و برنامه ها ، ابزار و روشها ، تكنيك ها و فرايندها ، تاليفات منتشرنشده ، روشهاي انجام تجارت و داد و ستد ، فنون ، نقشه ها و فراگردها ، اطلاعات مالي ، فهرست مشتريان ، طرحهاي تجاري و امثال اينها است ، كه به طور مستقل داراي ارزش اقتصادي بوده و در دسترس عموم قرار ندارد و تلاشهاي معقولانه اي براي حفظ و حراست از آنها انجام شده است.

فصل سوم - حمايت از علائم تجاري

ماده 66 - به منظور حمايت از حقوق مصرف كنندگان و تشويق رقابت هاي مشروع در بستر مبادلات الكترونيكي استفاده از علائم تجاري به صورت نام دامنه و يا هرنوع نمايش بر خط علائم تجاري كه موجب فريب يا مشتبه شدن طرف به اصالت كالا و خدمات شود ممنوع و متخلف به مجازات مقرر در اين قانون خواهد رسيد.

باب چهارم - جرايم و مجازات ها

مبحث اول - كلاهبرداري كامپيوتري

ماده 67 - هركس در بستر مبادلات الكترونيكي ، با سوء استفاده و يا استفاده غيرمجاز از ( داده پيام ) ها ، برنامه ها و سيستم هاي رايانه اي و وسايل ارتباط از راه دور و ارتكاب افعالي نظير ورود ، محو ، توقف ( داده پيام ) ، مداخله در عملكرد برنامه يا سيستم رايانه اي و غيره ديگران را بفريبد و يا سبب گمراهي سيستم هاي پردازش خودكار و نظاير آن شود و از اين طريق براي خود يا ديگري وجوه ، اموال يا امتيازات

مالي تحصيل كند و اموال ديگران را ببرد مجرم محسوب و علاوه بر رد مال به صاحبان اموال به حبس از يك تا سه سال و پرداخت جزاي نقدي معادل مال ماخوذه محكوم مي شود.

تبصره - شروع به اين جرم نيز جرم محسوب و مجازات آن حداقل مجازات مقرر در اين ماده مي باشد.

مبحث دوم - جعل كامپيوتري

ماده 68 - هركس در بستر مبادلات الكترونيكي ، از طريق ورود ، تغيير ، محو و توقف ( داده پيام ) و مداخله در پردازش ( داده پيام ) و سيستم هاي رايانه اي ، و يا استفاده از وسايل كاربردي سيستم هاي رمزنگاري توليد امضاء - مثل كليد اختصاصي - بدون مجوز امضاءكننده و يا توليد امضاي فاقد سابقه ثبت در فهرست دفاتر اسناد الكترونيكي و يا عدم انطباق آن وسايل با نام دارنده در فهرست مزبور و اخذ گواهي مجعول و نظاير آن اقدام به جعل ( داده پيام ) هاي داراي ارزش مالي و اثباتي نمايد تا با ارائه آن به مراجع اداري ، قضايي ، مالي و غيره به عنوان ( داده پيام ) هاي معتبر استفاده نمايد جاعل محسوب و به مجازات حبس از يك تا سه سال و پرداخت جزاي نقدي به ميزان پنجاه ميليون ( 000‚000‚50 ) ريال محكوم مي شود.

تبصره - مجازات شروع به اين جرم حداقل مجازات در اين ماده مي باشد.

مبحث سوم - نقض حقوق انحصاري در بستر مبادلات الكترونيك

فصل اول - نقض حقوق مصرف كننده و قواعد تبليغ

ماده 69 - تامين كننده متخلف از مواد ( 33 ) ، ( 34 ) ، ( 35 )

، ( 36 ) و ( 37 ) اين قانون به مجازات از ده ميليون ( 000‚000‚10 ) ريال تا پنجاه ميليون ( 000‚000‚50 ) ريال محكوم خواهد شد.

تبصره - تامين كننده متخلف از ماده ( 37 ) به حداكثر مجازات محكوم خواهد شد.

ماده 70 - تامين كننده متخلف از مواد ( 39 ) ، ( 50 ) ، ( 51 ) ، ( 52 ) ، ( 53 ) ، ( 54 ) و ( 55 ) اين قانون به مجازات از بيست ميليون ( 000‚000‚20 ) ريال تا يكصد ميليون ( 000‚000‚100 ) ريال محكوم خواهد شد.

تبصره 1 - تامين كننده متخلف از ماده ( 51 ) اين قانون به حداكثر مجازات در اين ماده محكوم خواهد شد.

تبصره 2 - تامين كننده متخلف از ماده ( 55 ) اين قانون به حداقل مجازات در اين ماده محكوم خواهد شد.

فصل دوم - نقض حمايت از ( داده پيام ) هاي شخصي / حمايت از داده

ماده 71 - هركس در بستر مبادلات الكترونيكي شرايط مقرر در مواد ( 58 ) و ( 59 ) اين قانون را نقض نمايد مجرم محسوب و به يك تا سه سال حبس محكوم مي شود.

ماده 72 - هرگاه جرايم راجع به ( داده پيام ) هاي شخصي توسط دفاتر خدمات صدور گواهي الكترونيكي و ساير نهادهاي مسوول ارتكاب يابد ، مرتكب به حداكثر مجازات مقرر در ماده ( 71 ) اين قانون محكوم خواهد شد.

ماده 73 - اگر به واسطه بي مبالاتي و بي احتياطي دفاتر خدمات صدور گواهي الكترونيكي جرايم راجع به ( داده پيام ) هاي شخصي

روي دهد ، مرتكب به سه ماه تا يك سال حبس و پرداخت جزاي نقدي معادل پنجاه ميليون ( 000‚000‚50 ) ريال محكوم مي شود.

مبحث چهارم - نقض حفاظت از ( داده پيام ) در بستر مبادلات الكترونيكي

فصل اول - نقض حق مولف

ماده 74 - هركس در بستر مبادلات الكترونيكي با تكثير ، اجرا و توزيع ( عرضه و نشر ) مواردي كه در قانون حمايت حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان مصوب 3/9/1348 و قانون ترجمه و تكثير كتب و نشريات و آثار صوتي مصوب 26/9/1352 و قانون حمايت از حقوق پديد آورندگان نرم افزارهاي رايانه اي مصوب 4/10/1379 ، منوط بر آنكه امور مذكور طبق مصوبات مجلس شوراي اسلامي مجاز شمرده شود ، درصورتي كه حق تصريح شده مولفان را نقض نمايد به مجازات سه ماه تا يك سال حبس و جزاي نقدي به ميزان پنجاه ميليون ( 000‚000‚50 ) ريال محكوم خواهد شد.

فصل دوم - نقض اسرار تجاري

ماده 75 - متخلفين از ماده ( 64 ) اين قانون و هركس در بستر مبادلات الكترونيكي به منظور رقابت ، منفعت و يا ورود خسارت به بنگاه هاي تجاري ، صنعتي ، اقتصادي و خدماتي ، با نقض حقوق قراردادهاي استخدام مبني بر عدم افشاي اسرار شغلي و يا دستيابي غيرمجاز ، اسرار تجاري آنان را براي خود تحصيل نموده و يا براي اشخاص ثالث افشا نمايد به حبس از شش ماه تا دو سال و نيم ، و جزاي نقدي معادل پنجاه ميليون ( 000‚000‚50 ) ريال محكوم خواهد شد.

فصل سوم - نقض علايم تجاري

ماده 76 - متخلفان از ماده ( 66 )

اين قانون به يك تا سه سال حبس و جزاي نقدي از بيست ميليون ( 000‚000‚20 ) ريال تا يكصد ميليون ( 000‚000‚100 ) ريال محكوم خواهند شد.

فصل چهارم - ساير

ماده 77 - ساير جرايم ، آيين دادرسي و مقررات مربوط به صلاحيت جزايي و روش هاي همكاري بين المللي قضايي جزايي مرتبط با بستر مبادلات الكترونيكي به موجب قانون خواهد بود.

باب پنجم - جبران خسارت

ماده 78 - هرگاه در بستر مبادلات الكترونيكي در اثر نقص يا ضعف سيستم موسسات خصوصي و دولتي ، به جز در نتيجه قطع فيزيكي ارتباط الكترونيكي ، خسارتي به اشخاص وارد شود ، موسسات مزبور مسوول جبران خسارت وارده مي باشند مگراينكه خسارات وارده ناشي از فعل شخصي افراد باشد كه در اين صورت جبران خسارات بر عهده اين اشخاص خواهد بود.

باب ششم - متفرقه

ماده 79 - وزارت بازرگاني موظف است زمينه هاي مرتبط با تجارت الكترونيكي را كه در اجراي اين قانون موثر مي باشند شناسائي كرده و با ارائه پيشنهاد و تاييد شوراي عالي فناوري اطلاعات ، خواستار تدوين مقررات مربوطه و آئين نامه هاي اين قانون توسط نهادهاي ذي ربط شود. اين آيين نامه ها و مقررات پس از تصويب هيات وزيران به مرحله اجرا درخواهند آمد. ساير آيين نامه هاي مورد اشاره در اين قانون به ترتيب ذيل تهيه خواهند شد:

الف - آيين نامه مربوط به مواد ( 38 ) و ( 42 ) اين قانون به پيشنهاد وزارتخانه هاي بازرگاني ، امور اقتصادي و دارائي ، سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور و بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران تهيه و به تصويب هيات وزيران

خواهد رسيد.

ب - آيين نامه مربوط به مواد ( 56 ) و ( 57 ) اين قانون به پيشنهاد وزارتخانه هاي بازرگاني و فرهنگ و ارشاد اسلامي و سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ج - آيين نامه مربوط به ماده ( 60 ) اين قانون به پيشنهاد وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي و سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 80 - وزارت بازرگاني موظف است به منظور حمايت از فعاليت هاي تجارت الكترونيكي ، با تجميع واحدهاي ذي ربط ، مركزي را در اين وزارتخانه ايجاد نمايد.اساسنامه و آيين نامه اين مركز به پيشنهاد مشترك وزارت بازرگاني و سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.

ماده 81 - اصل سازان ، مخاطبين ، بايگانان ، مصرف كنندگان و كليه كساني كه ( داده پيام ) در اختيار دارند موظفند ( داده پيام ) هائي را كه تحت مسووليت خود دارند به طريقي نگهداري نموده و پشتوانه تهيه نمايند كه در صورت بروز هرگونه خطري براي يك نسخه ، نسخه ديگر مصون بماند.

قانون فوق مشتمل بر هشتاد و يك ماده و هفت تبصره در جلسه علني روز چهارشنبه مورخ هفدهم دي ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و دو مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 24/10/1382 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است.

رئيس مجلس شوراي اسلامي - مهدي كروبي

آئين نامه اجرائي مواد (2) و (17) قانون حمايت از حقوق پديدآورندگان نرم افزارهاي رايانه اي - مصوب 24/4

شماره 21185/ت26089 ه_ 24/4/1383

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي _ وزارت دادگستري _ وزارت بازرگاني _ وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات _ سازمان مديريت

و برنامه ريزي كشور

هيئت وزيران در جلسه مورخ 21/4/1383 بنا به پيشنهاد شماره 20097/05 مورخ 29/11/1380 سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور و به استناد مواد (2) و (17) قانون حمايت از حقوق پديدآورندگان نرم افزارهاي رايانه اي _ مصوب 1379_ ، آئين نامه اجرائي مواد يادشده را به شرح زير تصويب نمود:

آئين نامه اجرائي مواد (2) و (17) قانون حمايت از حقوق پديدآورندگان نرم افزارهاي رايانه اي

قسمت اول _ ثبت نرم افزار

بخش اول _ تعاريف مربوط به ثبت نرم افزار:

ماده 1_ در اين آئين نامه منظور از كلمه «قانون»، قانون حمايت از حقوق پديدآورندگان نرم افزارهاي رايانه اي _ مصوب 1379_ مي باشد.

ماده 2_ نرم افزار عبارت است از مجموعه برنامه هاي رايانه اي، رويه ها، دستورالعملها و مستندات مربوط به آنها و نيز اطلاعات مربوط به عمليات يك سيستم رايانه اي كه داراي كاربري مشخص بوده و برروي يكي از حاملهاي رايانه اي ضبط شده باشد.

تبصره 1_ آثار و محصولات نرم افزاري نوشتاري، صوتي و تصويري كه با كمك نرم افزار پردازش شده و به صورت يك پديده مستقل تهيه و ارائه شود نيز مشمول اين آئين نامه خواهد بود.

تبصره 2_ خلق عمليات نرم افزاري در ذهن يا بيان مخلوق ذهني بدون اينكه برنامه هاي رايانه اي و مستندات و دستورالعملهاي آن تدوين شده باشد، نرم افزار محسوب نمي شود و براي خالق آن حقوقي ايجاد نمي نمايد.

ماده 3_ پديدآورنده نرم افزار شخص يا اشخاصي هستند كه براساس دانش و ابتكار خود كليه مراحل مربوط اعم از تحليل، طراحي، ساخت و پياده سازي نرم افزار

را انجام دهند.

ماده 4_ حقوق معنوي نرم افزار رايانه اي بدون اينكه منحصر به اين تعبير باشد عبارت است از حق انتساب نرم افزار به پديدآورنده آن و محدود به زمان و مكان نيست و غير قابل انتقال است.

ماده 5 _ حقوق مادي نرم افزار رايانه اي بدون اينكه منحصر به مصاديق زير باشد عبارت از حق استفاده شخصي، حق نشر، حق عرضه، حق اجراء، حق تكثير و هرگونه بهره برداري اقتصادي است و قابل نقل و انتقال مي باشد.

ماده 6 _ نشر عبارت است از قراردادن نرم افزار در معرض استفاده عموم اعم از اينكه برروي يكي از حاملهاي رايانه اي، تكثير شده يا به منظور فوق در محيطهاي رايانه اي قابل استفاده براي ديگران قرار داده شود.

ماده 7_ عرضه عبارت است از ارائه نرم افزار براي استفاده شخص يا اشخاص معين ديگر در زمان يا مكان محدود و براي بهره برداري مشخص.

ماده 8 _ اجراء عبارت است از استفاده عملي و كاربردي از نرم افزار در محيطهاي رايانه اي.

بخش دوم _ حقوق پديدآورنده:

ماده 9_ حقوق مادي و معنوي نرم افزار به پديدآورنده تعلق دارد. استفاده از تمام يا قسمتي از حقوق مادي موضوع قانون براي مدت 30سال يا كمتر، با قيد شرط يا بدون شرط به اشخاص ديگر قابل نقل و انتقال مي باشد. اشخاصي كه به ترتيب فوق اجازه نشر يا عرضه يا اجراي نرم افزاري را كه ديگري پديدآورده است به دست آورده اند مكلفند نام پديدآورنده را نيز در نسخ عرضه شده ذكر نمايند مگر اينكه با پديدآورنده به گونه اي ديگر توافق

شده باشد.

ماده 10_ نرم افزار ممكن است به سفارش شخص حقيقي يا حقوقي پديد آمده باشد. حقوق مادي نرم افزارهائي كه مطابق ماده (6) قانون پديد مي آيند به مدت مقرر در ماده (1) قانون (30 سال) متعلق به سفارش دهنده است، مگر اينكه براي مدت كمتر يا ترتيب محدودتري توافق شده باشد ولي حقوق معنوي نرم افزارها متعلق به پديدآورنده است.

ماده 11_ هرگاه اشخاص متعدد در پديدآوردن نرم افزار مشاركت داشته باشند، چنانچه سهم مشاركت هر يك در پديدآوردن نرم افزار مشخص باشد، حقوق مادي حاصل از آن به نسبت مشاركت به هر يك تعلق مي گيرد. در صورتي كه كار يكايك آنان جدا و متمايز نباشد اثر مشترك ناميده مي شود و حقوق ناشي از آن حق مشاع پديدآورندگان است.

تبصره _ هر يك از شركاء به تنهايي يا همه آنها به اتفاق مي توانند در مورد نقض حقوق موضوع قانون به مراجع قضائي صالحه مراجعه نمايند.

ماده 12_ استفاده از نرم افزارهاي ديگر براي ايجاد نرم افزارهاي سازگار و مكمل كه قابليتها و ظرفيتها يا كاربري جديد ايجاد كند بلامانع است و نقض حقوق پديدآورنده نرم افزارهاي ديگر محسوب نمي شود مشروط بر اينكه پديدآورنده نرم افزار سازگار و مكمل رضايت كتبي پديدآورندگان نرم افزارهائي كه براي نخستين بار در ايران توليد و توزيع شده است را گرفته باشد.

ماده 13_ حقوق مادي و معنوي نرم افزارهاي جديد كه به واسطه نرم افزارهاي ديگر پديد مي آيد متعلق به پديدآورنده نرم افزار جديد است.

ماده 14_ پاداش، جايزه نقدي و امتيازاتي كه در مسابقات علمي، هنري و ادبي طبق شرائط

مسابقه به آثار موردحمايت اين آئين نامه تعلق مي گيرد، متعلق به پديدآورنده آن خواهد بود.

ماده 15_ اشخاصي كه نرم افزاري را با تغييراتي كه عرفاً نتوان آن را يك نرم افزار جديد به حساب آورد، به نام خود ثبت، تكثير، منتشر، عرضه و يا بهره برداري نمايند، حقوق پديدآورنده نرم افزار يادشده را نقض كرده اند.

ماده 16_ اشخاصي كه از نام، عنوان و نشان ويژه اي كه معرف نرم افزار خاصي است براي نام، عنوان و نشان نرم افزار خود بدون اخذ مجوز دارنده حقوق مادي و معنوي نرم افزار سابق و يا نماينده قانوني وي استفاده نمايند، ناقض حقوق پديدآورنده محسوب مي شوند.

ماده 17_ اشخاصي كه با علم و اطلاع از عدم رعايت حقوق پديدآورنده، نرم افزاري را كه بدون اجازه پديد آورنده منتشر يا عرضه شده است تهيه و مورد بهره برداري قراردهند، ناقض حقوق پديدآورنده محسوب مي گردند.

ماده 18_ حق تكثير تمام يا بخشي از نرم افزار برروي حاملهاي رايانه اي متعلق به پديدآورنده است و ساير اشخاص حتي اگر قصد نشر يا عرضه يا بهره برداري نداشته باشند مجاز به تكثير نيستند.

ماده 19_ خريد و به كارگيري نرم افزارهاي كپي غيرمجاز توسط دستگاههاي دولتي و ديگر دستگاهها و واحدها و سازمانهاي تابعه آنها كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام است ممنوع مي باشد. ذيحسابان دستگاههاي يادشده مجاز به پرداخت هزينه خريد نرم افزارهاي كپي غيرمجاز نيستند.

تبصره _ كاركنان دستگاههاي موضوع اين ماده، مجاز به نصب و بهره برداري نسخه كپي غيرمجاز نرم افزارهاي مورد حمايت قانون روي رايانه هاي متعلق به دولت

و دستگاه مرتبط نمي باشند. متخلفان از اين حكم، مشمول مجازات مقرر در قانون خواهند بود.

بخش سوم _ اختراع نرم افزار:

ماده 20_ به منظور صدور تأييديه فني براي نرم افزارهائي كه پديدآورنده مدعي اختراع آن است، در اجراي ماده (10) قانون، كميته اي با تركيب مقرر در ماده مذكور زير نظر شوراي عالي انفورماتيك تشكيل مي شود. اعضاي اين كميته به مدت سه سال منصوب مي شوند و انتصاب مجدد آنان نيز بلامانع است. دستورالعمل مربوط به نحوه تشكيل جلسات و اتخاذ تصميم در كميته مذكور به تصويب شوراي عالي انفورماتيك خواهد رسيد.

ماده 21_ در صورتي كه متقاضي، مدعي اختراع نرم افزار باشد ابتدا با مراجعه به اداره مالكيت صنعتي، اظهارنامه مربوط را اخذ و تكميل و همراه با مدارك و مستندات به اداره يادشده تسليم و رسيد دريافت مي نمايد.

اداره مالكيت صنعتي موظف است پس از انجام تشريفات قانوني يك نسخه از اظهارنامه به همراه مدارك و مستندات را به دبيرخانه شوراي عالي انفورماتيك ارسال نمايد. دبيرخانه مزبور موضوع را در كميته حق اختراع مطرح و در صورت تأييد يا عدم تأييد فني اختراع، مراتب را به اداره مالكيت صنعتي اعلام تا مرجع مذكور حسب مورد و بر اساس ترتيبات و تشريفات مقرر در قانون ثبت علائم و اختراعات و آئين نامه هاي مربوط مبادرت به صدور ورقه اختراع و اعلام نتيجه نمايد.

ماده 22_ حقوق دارنده ورقه ثبت اختراع نرم افزار همان است كه در قانون ثبت علائم و اختراعات و اصلاحات بعدي آن مشخص شده است.

تبصره _ استفاده از حقوق مندرج در قانون ثبت علائم و اختراعات

مانع از برخورداري پديدآورنده نرم افزار از حقوق موضوع قانون و مقررات اين آئين نامه نخواهدبود.

بخش چهارم _ چگونگي صدور گواهي ثبت نرم افزار:

ماده 23_ دبيرخانه شوراي عالي انفورماتيك با همكاري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، فرمهاي لازم براي تكميل توسط متقاضي ثبت نرم افزار را تهيه تا از طريق دبيرخانه مزبور در اختيار متقاضي قرار گيرد.

ماده 24_ متقاضي ثبت نرم افزار پس از تكميل فرمها، دو نسخه از نرم افزار را به دبيرخانه تحويل داده و رسيد دريافت مي دارد. علاوه بر آن متقاضي بايد به ازاي هر نرم افزار مبلغ يكصد هزار (100،000) ريال براي ثبت و يكصد هزار (100،000) ريال براي تأييد فني به حساب خزانه واريز و رسيد آن را نيز همراه تقاضاي خود تحويل دهد.

ماده 25_ شوراي يادشده پيش از تأييد فني، بايد با ارسال يك نسخه از نرم افزار به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، عدم مخالفت نرم افزار را با اخلاق اسلامي و عفت عمومي و سلامت شخصيت كودكان و نوجوانان استعلام كند. وزارت يادشده موظف است ظرف دو هفته نظر خود را به شورا اعلام كند. ( اصلاحي 9/10/1383)

تبصره _ چنانچه وزارت مذكور ظرف مدت يك ماه، در پاسخ به استعلام شورا قادر به اظهارنظر قطعي نباشد، موظف است ضمن اعلام دلائل خود، حداكثر ظرف سه ماه نظر قطعي خود را اعلام نمايد. درغيراينصورت عدم مخالفت نرم افزار با ضوابط و مقررات فرهنگي از جمله اخلاق اسلامي، عفت عمومي و سلامت شخصيت كودكان و نوجوانان مورد تأييد تلقي خواهد شد.

ماده 26_ شورا پس از دريافت تأييديه وزارت مورداشاره موظف است حداكثر

ظرف سه ماه نسبت به بررسي فني نرم افزار اقدام و نظر خود را به وزارت يادشده اعلام نمايد. عدم اعلام نظر شورا در مهلت مقرر به منزله تأييد فني است.

ماده 27_ وزارت مذكور موظف است حداكثر ظرف دو هفته پس از دريافت تأييديه فني شورا نسبت به ثبت نرم افزار و صدور گواهي ثبت به نام متقاضي اقدام نمايد.

تبصره 1_ دارنده گواهينامه ثبت نرم افزار مي تواند شخصاً با مراجعه به وزارت تقاضا نمايد حقوق مادي نرم افزار به شخص ديگري منتقل شود. در اين صورت وزارت موظف است مراتب نقل و انتقال را ثبت و در گواهينامه ثبت نرم افزار درج نمايد.

تبصره 2_ وزارت موظف است مراتب ثبت و تغييرات مالكيت حقوق مادي نرم افزار را در جايگاه اينترنتي كه به همين منظور ايجاد گرديده است درج كند.

ماده 28_ چنانچه پديد آورنده، مدعي اختراع نرم افزار باشد، پس از طي مراحل مذكور در ماده(21)، نرم افزار در كميته حق اختراع مذكور در ماده(10) قانون مورد بررسي قرار گرفته و مراتب تأييد يا عدم تأييد در فرم مربوط درج مي گردد.

ابلاغ تأييد يا عدم تأييد اختراع توسط دبيرخانه شوراي عالي انفورماتيك كشور به اداره مالكيت صنعتي و از آن طريق به متقاضي صورت مي گيرد.

ماده 29_ شوراي عالي انفورماتيك و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مكلفند از نسخ نرم افزارهائي كه جهت تأييد و ثبت در اختيار آنها قرار مي گيرد به نحوي محافظت نمايند كه مندرجات آن جز با رضايت مالك حقوق مادي نرم افزار در دسترس ساير اشخاص قرار نگيرد. اشخاصي كه در دبيرخانه شورا و وزارت

مذكور متهم به اهمال و سوء استفاده باشند، با شكايت مالك به عنوان ناقض حقوق وي تحت تعقيب قرار خواهند گرفت. به علاوه تخلف اين قبيل اشخاص حسب مورد در هيئتهاي رسيدگي به تخلفات اداري يا هيئتهاي انضباطي مشابه رسيدگي و مجازات اداري مقرر نيز در مورد آنان اعمال خواهد شد.

تبصره _ در موارد اختراع، موضوع تابع قوانين و مقررات مربوط خواهد بود.

ماده 30_ قبول تقاضاي ثبت اختراع و نيز ثبت نرم افزار، مانع اعتراض و ادعاي حق از ناحيه اشخاص ديگر نخواهد بود و افراد ذي حق مي توانند به مراجع صالحه قضائي مراجعه نمايند.

ماده 31_ چنانچه متقاضي ثبت نرم افزار نسبت به تصميم شوراي عالي انفورماتيك و يا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اعتراض داشته باشد حسب مورد مي تواند در شوراي يادشده و يا كميته اي كه توسط وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي تعيين مي شود تقاضاي تجديد نظر و رسيدگي مجدد نمايد.

قسمت دوم _ نظام صنفي رايانه اي

بخش اول _ تعاريف مربوط به نظام صنفي رايانه اي:

ماده 32_ اصطلاحات اختصاري زير در معاني مشروح مربوط به كار مي رود:

1 _ نظام صنفي رايانه اي: قواعد و مقرراتي است كه در جهت ساماندهي، ايجاد تشكيلات، تعيين وظائف و نظم بخشي به فعاليت تجاري رايانه اي مجاز و حمايت از حقوق پديدآورندگان نرم افزار وضع و تحت نظارت شوراي عالي انفورماتيك كشور تنظيم و تنسيق مي گردد و از اين پس « نظام صنفي رايانه اي » خوانده مي شود.

2 _ فرد صنفي: شخص حقيقي يا حقوقي است كه فعاليت خود را در زمينه امور تحقيقاتي،

طراحي، توليدي، خدماتي، تجاري رايانه اي (اعم از سخت افزار، نرم افزار و شبكه هاي اطلاع رساني) قرار مي دهد.

تبصره 1_ ايجاد هر گونه مركز پژوهشي، تحقيقاتي منوط به رعايت ضوابط قانوني مربوط است.

تبصره 2_ اشخاص حقيقي يا حقوقي كه طبق اين آئين نامه و قانون مجوز فعاليت، پروانه تأسيس يا بهره برداري مي گيرند، چنانچه مبادرت به عرضه مستقيم كالا يا خدمات به مصرف كننده نمايند مكلفند علاوه بر رعايت اين آئين نامه بر اساس مقررات مربوط نسبت به اخذ پروانه كسب حسب قانون نظام صنفي و مجوزهاي مربوط از مراجع ذي ربط اقدام كنند.

3 _ واحد صنفي: هر واحد اقتصادي كه توسط فرد صنفي رايانه اي با اخذ پروانه كسب يا مجوز لازم براي فعاليت موضوع بند (2) اين ماده دائر مي گردد، واحد صنفي ناميده مي شود.

4 _ عضو صنف: دانش آموختگان رشته هاي كامپيوتر، مهندسي برق، رياضي و رشته هاي مرتبط كه حداقل دو سال از زمان فارغ التحصيلي آنان در رشته هاي مزبور گذشته و يا در آزموني كه به همين منظور از سوي نظام صنفي رايانه اي برگزار مي گردد موفقيت لازم را احراز نمايند، به عنوان شخص حقيقي به عضويت نظام يادشده در مي آيند.

5 _ صنف رايانه اي: آن گروه از افراد كه طبيعت فعاليت آنان از يك نوع باشد، صنف رايانه اي را تشكيل مي دهند.

6 _ شاخه هاي نظام صنفي رايانه اي: شاخه هاي صنف بر اساس طبعيت كارهاي قابل ارجاع به آن به شرح زير دسته بندي مي شوند:

الف _ براي انجام فعاليتهاي مشاوره، نظارت، طراحي، توليد، نصب و راه اندازي، توسعه

و پشتيباني و آموزش سيستمهاي نرم افزار، سخت افزار، شبكه هاي اطلاع رساني و نظاير آن، « شاخه شركتها » با مشاركت افراد حقوقي صنف كه حسب قانون تجارت ايجاد مي شوند، تشكيل مي گردد.

ب _ براي فعاليتهاي مربوط به عرضه محصولات سخت افزاري، نرم افزاري و حاملهاي حاوي اطلاعات، قطعات و مواد مصرفي كه نوعاً نياز به پشتيباني فني نداشته و يا پشتيباني فني آنها توسط شركتهاي موضوع بند (الف) ارائه مي شود، « شاخه فروشگاهها » با مشاركت افراد حقيقي صنفي كه داراي پروانه كسب حسب قانون نظام صنفي هستند، تشكيل مي شود.

تبصره _ عضويت اعضاي فروشگاهي در نظام صنفي رايانه اي موجب سلب اختيارات قانوني اتحاديه ها و مجامع امور صنفي نمي شود.

ج _ براي فعاليتهاي مشاوره اي و نظارت، « شاخه مشاوران » تشكيل مي گردد. مشاوران از ميان اعضاء انتخاب مي شوند.

تبصره _ شرائط احراز رتبه مشاوره و روش انتخاب و سقف فعاليت آنان به موجب دستورالعملي كه بر اساس قوانين و مقررات موجود به تصويب شوراي عالي انفورماتيك مي رسد، تعيين خواهد شد.

بخش دوم _ اركان نظام صنفي رايانه اي:

ماده 33_ اركان نظام صنفي رايانه اي عبارتند از: نظام صنفي رايانه اي استانها، شوراي انتظامي استانها، هيئت عمومي نظام، شوراي مركزي نظام، شوراي انتظامي كل، بازرس و رئيس.

الف _ نظام صنفي رايانه اي استانها:

ماده 34_ نظام صنفي رايانه اي هر استان در صورتي كه حداقل اعضاي جدول زير را به تشخيص مراجع مذكور در آن پوشش دهد، تشكيل مي شود:

(جدول يك)

حداقل عضو در استان مرجع تشخيص

شركتها و ساير اشخاص حقوقي 10 شوراي عالي

انفورماتيك

فروشگاهها 15 اتحاديه صنفي مركز استان

مشاوران 5 شوراي عالي انفورماتيك

تبصره 1_ مادامي كه نظام صنفي رايانه اي استان تشكيل نشده است، امور مربوط به آن استان توسط شوراي مركزي نظام، سرپرستي يا اداره آن به نظام رايانه اي يكي از استانهاي همجوار واگذار خواهد شد.

تبصره 2_ عضويت در بيش از يك نظام صنفي استاني مجاز نمي باشد.

ماده 35_ هر نظام استاني داراي مجمع عمومي، هيئت مديره، شوراي انتظامي و بازرس است. محل استقرار دائم دفتر مركزي آن در مركز استان مي باشد، ولي هيئت مديره مي تواند پس از تأييد شوراي مركزي در ساير شهرستانها نيز نمايندگي داير نمايد.

ماده 36_ مجمع عمومي نظام هر استان از اجتماع تمامي اعضاي (حقوقي، فروشگاهي و حقيقي) داراي حق رأي تشكيل مي گردد و وظائف و اختيارات آن به شرح زير است:

1 _ انتخاب اعضاي هيئت مديره و بازرس.

2 _ تصويب خط مشي ها، سياستها و برنامه ها و آئين نامه هاي اجرائي نظام.

3 _ بررسي و تصويب پيشنهادهاي هيئت مديره.

4 _ تعيين ميزان وروديه، حق عضويت و ساير منابع درآمدي.

5 _ عزل هيئت مديره و بازرس.

6 _ بررسي و تصويب ترازنامه، صورتحساب درآمد و هزينه هاي سال مالي گذشته و بودجه سال آتي نظام.

7 _ استماع و ارزيابي گزارش ساليانه هيئت مديره در خصوص فعاليتهاي نظام.

8 _ تصويب تغييرات در مفاد اساسنامه نظام.

9 _ تصويب انحلال نظام استاني و ارجاع آن به هيئت عمومي صنف.

10 _ بررسي و اتخاذ تصميم نسبت به ساير اموري كه طبق قوانين، آئين نامه هاي مربوط در صلاحيت مجمع عمومي است.

تبصره 1_ هر مجمع توسط هيئت رئيسه اي

مركب از يك رئيس، يك منشي و دو ناظر اداره مي شود.

تبصره 2_ اعضاي هيئت رئيسه نبايد از بين كساني باشند كه خود را در انتخابات هيئت مديره و بازرس نامزد كرده اند.

تبصره 3_ تصويب موارد مربوط به بندهاي (8) و (9) در اختيار مجمع عمومي فوق العاده مي باشد.

ماده 37_ نحوه تشكيل جلسات مجامع عمومي عادي و فوق العاده :

تشكيل مجمع عمومي عادي در نوبت اول با حضور نصف به علاوه يك اعضاي هرشاخه (حقيقي، حقوقي و فروشگاهي) نظام مي باشد كه در صورت عدم حصول به نصاب لازم، در نوبت دوم كه حداكثر پانزده روز بعد تشكيل مي شود با هر تعداد از اعضاي كل شاخه ها برگزار خواهد شد. تصميمات مجمع عمومي عادي با رأي اكثريت نسبي حاضران لازم الاجراء خواهد بود.

تبصره 1_ نصاب تشكيل مجمع عمومي فوق العاده همان نصاب تشكيل مجمع عمومي عادي است ولي تصميمات آن با رأي دو سوم حاضران داراي اعتبار است.

تبصره 2_ هر عضو مي تواند حداكثر وكالت دو عضو غائب در جلسه را داشته باشد.

تبصره 3_ دعوت براي تشكيل مجامع عمومي توسط هيئت مديره يا بازرس و در دوره فترت توسط دبير صورت خواهد گرفت.

تبصره 4_ دعوت براي تشكيل مجامع عمومي با دعوت كتبي و يا از طريق آگهي در روزنامه كثيرالانتشار منتخب مجمع عمومي و با تعيين زمان و مكان و دستورجلسه انجام و بايد حداقل پانزده روز قبل از تشكيل مجمع به اطلاع عموم برسد. مجمع مي تواند براي دعوت از اعضاء روش ديگري را جايگزين نمايد.

تبصره 5 _ يك سوم از اعضاي شاخه

هاي (حقوقي، فروشگاهي، حقيقي) نظام مي تواند درخواست تشكيل مجمع عمومي فوق العاده نمايند. هيئت مديره مكلف به قبول درخواست مي باشد.

تبصره 6 _ مجمع عمومي عادي سالي يك بار و مجمع عمومي به طور فوق العاده مي تواند به دفعات تشكيل شود.

ماده 38_ هر نظام استاني داراي هيئت مديره اي خواهدبود كه از اعضاي داوطلب واجد شرايط شاخه هاي آن توسط اعضاي همان شاخه براي يك دوره سه ساله انتخاب خواهندشد. انتخاب مجدد آنان براي يك دوره پيوسته ديگر بلامانع است و هيئت مديره تا زمان انتخاب هيئت مديره جديد، كماكان عهده دار مسئوليت خواهدبود.

ماده 39_ تعداد نمايندگان هر شاخه در هيئت مديره نظام استاني به شرح جدول زير خواهدبود كه بين يك الي سه عضو علي البدل حسب تعداد براي هر شاخه خواهد داشت:

(جدول دو)

تبصره _ با توجه به عدم وجود زيرساخت مناسب جهت تعيين صلاحيت مشاوران، هيئت مديره هاي استاني و شوراي مركزي دوره اول بدون حضور نمايندگان اين شاخه تشكيل مي شوند. آئين نامه چگونگي احراز صلاحيت مشاوران پس از تصويب در شوراي عالي انفورماتيك حداكثر تا مجمع عمومي بعدي به اجراء گذاشته مي شود.

ماده 40_ شرائط انتخاب شوندگان هيئتهاي مديره استاني به شرح زير مي باشد:

1 _ تابعيت دولت جمهوري اسلامي ايران.

2 _ پايبندي به اسلام و يا يكي از اقليتهاي ديني شناخته شده در قانون اساسي و وفاداري به نظام جمهوري اسلامي ايران.

3 _ عدم اعتياد به مواد مخدر.

4 _ داشتن حسن شهرت اجتماعي، شغلي، عملي، حرفه اي و عدم اشتهار به فساد اخلاقي، به تأييد 5درصد واجدان حق رأي دادن در نظام است كه

اين تعداد كمتر از 2 نفر نمي باشد.

5 _ نداشتن پيشينه كيفري مؤثر.

ماده 41_ اولين دوره انتخاب در استان با نظارت شوراي عالي انفورماتيك و با اطلاع استاندار و توسط سازمان مديريت و برنامه ريزي هر استان برگزار خواهد شد.

تبصره _ دستورالعمل مربوط به تشكيل مجمع عمومي مؤسس استانها، اساسنامه الگو، برگزاري انتخابات اولين دوره هيئت مديره استانها، انتخابات شوراي مركزي، با رعايت قانون و مفاد اين آئين نامه تهيه و به تصويب شوراي عالي انفورماتيك خواهد رسيد.

ماده 42_ اهم وظائف و اختيارات هيئت مديره به شرح زير است:

1 _ نظارت بر حسن انجام خدمات ارائه شده توسط اشخاص حقيقي و حقوقي در حوزه استان.

2 _ تنظيم روابط بين اعضاي صنف و كارفرمايان و ارائه اطلاعات لازم به كارفرمايان در مورد اشخاص واجد صلاحيت فني.

3 _ دفاع از حقوق اجتماعي و حيثيت حرفه اي صنف.

4 _ همكاري با مراجع ذي ربط در امر ارزشيابي، تعيين صلاحيت و ظرفيت اشتغال.

5 _ ارائه خدمات كارشناسي فني به مراجع قضائي و قبول داوري در اختلافاتي كه داراي ماهيت فني است در چارچوب قوانين و مقررات مربوط كشور.

6 _ معرفي نماينده نظام جهت عضويت در كميسيون حل اختلاف مالياتي، هيئتهاي تشخيص مطالبات تأمين اجتماعي و ساير مراجع قانوني.

7 _ ارتقاي دانش فني و كيفيت كار اعضاي صنف.

8 _ برنامه ريزي در جهت تقويت و توسعه فرهنگ فناوري اطلاعات در استان با برگزاري مسابقات حرفه اي و تخصصي در چارچوب قوانين و مقررات.

9 _ انتخاب دبير نظام صنفي رايانه اي استاني از بين خود و يا خارج از آن و يا عزل وي.

10 _ تعيين حق الزحمه

كاركنان نظام استاني.

11 _ تنظيم دستورالعملهاي اداري _ مالي نظام استاني طبق مقررات و نظام نامه هاي مصوب هيئت عمومي.

12 _ معرفي اعضاي شوراي انتظامي وفق مقررات اين آئين نامه.

13 _ تشكيل كميسيونهاي تخصصي استاني با رعايت نظام نامه هاي هيئت عمومي و شوراي مركزي.

14 _ بررسي و تصويب بودجه سال آتي پيشنهادي نظام استاني.

ماده 43_ هيئت مديره در اولين نشست خود يك نفر را به عنوان رئيس، يك يا دو نفر را به عنوان نايب رئيس و يك نفر را به عنوان خزانه دار انتخاب مي نمايد.

ماده 44_ هيئت مديره مي تواند يك نفر را از بين خود و يا خارج از آن به عنوان دبير انتخاب نمايد. دبير نظام، مسئول اداره امور دبيرخانه بوده و وظائف او به شرح زير است:

1 _ استخدام يا به كارگماردن كاركنان اداري نظام و در صورت لزوم استخدام مشاور و كارشناس پس از تصويب هيئت مديره.

2 _ انجام مكاتبات و نامه هاي اداري نظام و نظارت بر حسن اجراي مقررات داخلي نظام.

3 _ گشايش حسابهاي بانكي نظام به اتفاق خزانه دار و رئيس هيئت مديره.

4 _ اجراي مصوبات و تصميمات هيئت مديره و مجمع عمومي و انجام امورجاري نظام.

5 _ حفظ و نگهداري اسناد و مدارك اداري و مشخصات كامل اعضاء.

6 _ تهيه و تنظيم كارت عضويت نظام با امضاي خود و رئيس هيئت مديره و مهر رسمي نظام.

7 _ ارسال شكايات واصل شده به شوراي انتظامي استان.

8 _ نمايندگي نظام نزد كليه اشخاص اعم از حقيقي و حقوقي، مراجع قضايي و اداري با حق توكيل.

ماده 45_ خزانه دار مسئول امور مالي نظام است

و وظائف وي به شرح زير است:

1 _ امضاء كليه چكها، اسناد مالي و اوراق تعهدآور برعهده او و رئيس هيئت مديره يا دبير نظام است.

2 _ اداره امور مالي نظام، تنظيم دفاتر و اسناد صورتجلسات مالي و رسيدگي و حفظ حسابها.

3 _ وصول و جمع آوري وروديه، حق عضويتها و كمكهاي مالي.

4 _ تهيه و تنظيم ترازنامه جهت ارائه به هيئت مديره و بازرس.

5 _ رسيدگي به صحت اسناد و مدارك ارائه شده در مورد پرداختها.

6 _ نظارت بر خريد و فروش و هر نوع عمل مالي.

7 _ حفظ اموال منقول و غيرمنقول، وجوه و اسناد مالي.

8 _ تنظيم بودجه سال آتي و تسليم آن به هيئت مديره جهت بررسي و تصويب.

ب _ شوراي انتظامي استان:

ماده 46_ هر نظام استاني داراي يك شوراي انتظامي متشكل از 3 تا 5 نفر به معرفي هيئت مديره كه يك نفر از آنها حقوقدان مي باشد خواهد بود و همگي با حكم رئيس شوراي مركزي نظام براي مدت سه سال منصوب شده و انتصاب مجدد آنان بلامانع خواهد بود.

رسيدگي به شكايات اشخاص حقيقي و حقوقي در خصوص تخلفات حرفه اي، انضباطي و انتظامي اعضاء به عهده شوراي يادشده مي باشد. چگونگي رسيدگي به تخلفات و تعيين مجازاتهاي انضباطي و موارد قابل تجديدنظر در شوراي انتظامي نظام طبق مواد آتي خواهد بود.

تبصره _ هرگاه تخلف عضو، عنوان يكي از جرائم مندرج در قوانين را داشته باشد، اين شورا مكلف است مراتب را براي رسيدگي به جنبه جزائي آن در اسرع وقت به مراجع قضائي صالح اعلام دارد. رسيدگي مراجع قضائي مزبور مانع از اجراي مجازاتهاي

انتظامي اعضاء نخواهد بود.

ماده 47_ شوراي انتظامي در اولين جلسه خود يك رئيس و يك نائب رئيس و يك نفر منشي براي مدت يك سال انتخاب خواهد كرد و تجديد انتخاب آنان بلامانع خواهد بود.

ماده 48_ هيئت مديره مي تواند در صورت اطلاع از وقوع تخلف، رأساً نيز به شوراي انتظامي اعلام شكايت كند.

ماده 49_ دبيرخانه شوراي انتظامي استان در دبيرخانه نظام صنفي رايانه اي استان قرار داشته و پس از وصول شكايت و تشكيل پرونده با رعايت نوبت تعيين وقت مي نمايد. موارد خارج از نوبت به تشخيص رئيس شوراي انتظامي استان تعيين مي شود.

تبصره _ كليه مكاتبات و تصميمات و آراي شوراي انتظامي استان با امضاي رئيس و در غياب وي نائب رئيس و از طريق دبيرخانه انجام و ابلاغ مي شود.

ماده 50 _ شوراي انتظامي استان ملزم به رسيدگي به كليه شكايات واصله مي باشد. اگر شكايتي را وارد نداند و يا رسيدگي به شكايتي را در صلاحيت خود تشخيص ندهد نظر به رد شكايت يا عدم صلاحيت داده و در غير اين صورت پس از اخذ دفاعيات اتخاذ تصميم مي كند. شورا مي تواند در صورت نياز از طرفين براي استماع اظهارات آنان دعوت نمايد.

عدم حضور شاكي يا وكيل يا نماينده او در اولين جلسه رسيدگي بدون اعلام قبلي در حكم انصراف از شكايت است، ليكن عدم حضور مشتكي عنه مانع رسيدگي و اخذ تصميم نخواهد بود.

در صورت درخواست مشتكي عنه جهت حضور، شورا موظف به دعوت از وي مي باشد. مشتكي عنه در صورت عدم امكان حضور، لايحه دفاعيه خود را قبل از

جلسه رسيدگي به دبيرخانه شوراي انتظامي استان تسليم و يا يك نفر را به عنوان وكيل معرفي مي نمايد.

تبصره _ شوراي انتظامي استان مي تواند از نظرات مشورتي كارشناسان خبره استفاده نمايد.

ماده 51 _ مجازاتهاي انتظامي به قرار زير است :

1 _ اخطار شفاهي بدون درج در پرونده عضويت در نظام صنفي رايانه اي استان.

2 _ توبيخ كتبي يا درج در پرونده عضويت در نظام صنفي رايانه اي استان.

3 _ محروميت موقت از فعاليت صنفي به مدت 1 روز تا 3 ماه.

4 _ محروميت موقت از فعاليت صنفي به مدت سه ماه و يك روز تا يك سال.

5 _ محروميت موقت از فعاليت صنفي به مدت يك سال و يك روز تا پنج سال.

ماده 52 _ تخلفات انتظامي و انضباطي و مجازاتهاي مربوط حسب مورد با توجه به شرائط، دفعات و مراتب تخلف به شرح زير است:

1 _ عدم رعايت شئونات شغلي و حرفه اي مربوط از درجه يك تا درجه دو.

2 _ سهل انگاري و يا عدم رعايت اصول فني به نحوي كه موجب تضييع حقوق غير گردد به تناسب ميزان خسارات وارده از درجه يك تا درجه سه.

3 _ صدور تأييديه هاي خلاف واقع، از درجه يك تا درجه پنج.

4 _ ارائه صورت وضعيت يا ساير اوراق و مدارك كه موجب تضييع حقوق ديگران شود از درجه دو تا درجه چهار.

5 _ امتناع از انجام تمام يا بخشي از تكاليف ناشي از قرارداد از درجه يك تا درجه سه.

6 _ جعل و تزوير در اوراق و اسناد و مدارك حرفه اي از درجه سه تا درجه پنج.

7 _ اشتغال در

كارهايي كه خارج از صلاحيت حرفه اي و يا ظرفيت اشتغال تعيين شده توسط مراجع ذي ربط، از درجه يك تا درجه پنج.

8 _ سوء استفاده از عضويت و يا موقعيتهاي شغلي و اداري نظام به نفع خود و يا غير از درجه دو تا درجه پنج.

9 _ دريافت و پرداخت هرگونه مال يا وجه يا قبول خدمت خارج از ضوابط از درجه سه تا درجه پنج.

10 _ عدم رعايت مقررات و ضوابط مصوب نظام از درجه يك تا درجه سه.

11 _ تأسيس هرگونه مؤسسه، دفتر يا محل كسب و پيشه براي انجام خدمات فني بدون داشتن مجوز قانوني لازم از درجه دو تا درجه پنج.

12 _ انجام فعاليت در دوره محروميت موقت، علاوه بر محدوديت سابق از درجه چهار تا درجه پنج.

ماده 53 _ تشخيص تخلف و انطباق آن با هر يك از مجازاتهاي مقرر به عهده شوراي انتظامي استان است و تكرار تخلف از هر نوع كه باشد موجب مجازات شديدتر خواهد بود. ارتكاب جرائم متعدد مشمول جمع مجازاتها است كه درهر حال مجموع محروميت از 10 سال فراتر نخواهد رفت.

تبصره _ شوراي انتظامي استان موارد تخلف اعضاي فروشگاهي را به مراجعي كه در قانون نظام صنفي معين شده است، منعكس مي كند تا طبق مفاد قانون يادشده نسبت به آن رسيدگي و احكام لازم صادر گردد.

ماده 54 _ آراي شوراي انتظامي بايد مستند و مستدل و صريح بوده و در ذيل برگ رأي، نحوه اعتراض و مهلت آن به طور دقيق ذكر شود.

آراي شوراي انتظامي استان اعم از اينكه مبني بر عدم وقوع تخلف و يا تعيين مجازات باشد، ظرف

مدت يك ماه از تاريخ ابلاغ، حسب مورد در شوراي تجديدنظر استاني و يا شوراي انتظامي كل قابل تجديدنظر است.

ماده 55 _ هر نظام استاني داراي يك شوراي انتظامي تجديدنظر است كه متشكل از پنج نفر مركب از يك نفر حقوقدان با 10 سال سابقه به انتخاب استاندار، يك نفر به انتخاب سازمان مديريت و برنامه ريزي استان، يك نفر از اعضاي هيئت مديره و دو نفر به انتخاب شوراي مركزي نظام مي باشد كه با حكم شوراي مركزي نظام براي مدت سه سال منصوب مي گردند.

جلسات شوراي انتظامي استان با حضور دو سوم اعضاء رسميت يافته و در هرحال آراي صادرشده با سه رأي موافق معتبر و لازم الاجراء خواهد بود.

كليه درخواستهاي تجديدنظر در اين شورا بررسي مي شود. كليه احكام و مجازاتهاي صادره تا درجه چهار در اين شورا قطعي و لازم الاجراء بوده و مجازاتهاي درجه پنج در صورت درخواست محكوم عليه قابل بررسي در شوراي انتظامي كل خواهد بود.

تبصره _ شوراي انتظامي تجديدنظر در اولين جلسه خود يك نفر را به عنوان رئيس و يك نفر به عنوان نايب رئيس و يك نفر را به عنوان منشي از بين خود انتخاب مي نمايد.

پ _ شوراي انتظامي كل نظام:

ماده 56 _ شوراي انتظامي كل نظام، مرجع تجديدنظر آراي صادر شده مبني بر محكوميت از درجه پنج شوراي انتظامي استانها است و داراي پنج عضو مي باشد. اعضاي آن براي مدت سه سال به شرح زير منصوب و انتخاب مجدد آنها بلامانع است:

1 _ يك نفر حقوقدان با 15 سال سابقه كار به معرفي وزير دادگستري.

2 _

دو نفر به انتخاب شوراي عالي انفورماتيك.

3 _ دو نفر به انتخاب شوراي مركزي نظام.

جلسات شوراي انتظامي كل با حضور دو سوم اعضاء رسميت يافته و آراي صادر شده با سه رأي موافق معتبر و لازم الاجرا خواهد بود.

تبصره _ روش و مدت انتخاب رئيس و نايب رئيس و منشي و محل دبيرخانه آن همانند شوراي انتظامي استان خواهد بود.

ماده 57 _ تقاضاهاي تجديدنظر پس از ثبت در دبيرخانه نظام استاني به همراه پرونده حسب مورد براي شوراي انتظامي تجديدنظر و يا شوراي انتظامي كل ارسال خواهد شد.

ت _ بازرس:

ماده 58 _ مجمع عمومي استان يك نفر را به عنوان بازرس اصلي و يك نفر را به عنوان بازرس علي البدل براي مدت يك سال انتخاب مي نمايد. وظائف و اختيارات بازرس به شرح زير است:

1 _ بازرس مي تواند در جلسات هيئت مديره بدون داشتن حق رأي شركت نمايد.

2 _ بازرس اختيار دارد بدون دخالت در امور اجرائي بر فعاليت هيئت مديره نظارت داشته و دفاتر و اسناد و مدارك و اطلاعات مورد نياز را بدون آنكه وقفه اي در فعاليتهاي اجرائي هيئت مديره ايجاد شود مطالبه و مورد بررسي قرار دهد.

3 _ بازرس مي تواند براي حسابرسي صورتهاي مالي پيشنهاد استفاده از مؤسسات حسابرسي را به هيئت مديره ارائه نمايد. هيئت مديره موظف است نسبت به عقد قرارداد با مؤسسه مذكور اقدام كند.

4 _ بازرس موظف است صورتهاي مالي مصوب هيئت مديره را كه حداقل دو هفته قبل از تشكيل مجمع عمومي ساليانه تهيه و در اختيار ايشان قرار مي گيرد، مورد رسيدگي قرار داده و نظر خود

را ظرف حداكثر پنج روز قبل از تشكيل مجمع عمومي در اختيار هيئت مديره جهت طرح در مجمع عمومي قرار داده و گزارش ساليانه خود را به مجمع عمومي ارائه نمايد.

ث _ هيئت عمومي:

ماده 59 _ به منظور هماهنگي در امور نظامهاي استاني هيئت عمومي نظام صنفي رايانه اي كه از اين پس به اختصار هيئت عمومي خوانده مي شود، از كليه اعضاي هيئت مديره نظامهاي استاني در سطح كشور تشكيل مي شود.

هيئت عمومي هر سال يكبار با دعوت شوراي مركزي با حضور نماينده شوراي عالي انفورماتيك جلسه عادي خواهد داشت. جلسات هيئت

عمومي با حضور حداقل نيمي از اعضاء رسميت خواهد يافت.

تبصره _ تشكيل اولين هيئت عمومي بنا به دعوت رياست شوراي عالي انفورماتيك خواهد بود.

ماده 60 _ وظائف و اختيارات هيئت عمومي به شرح زير است:

1 _ انتخاب اعضاي شوراي مركزي از ميان اعضاي هيئت عمومي و عزل آنان.

2 _ استماع و ارزيابي گزارش ساليانه شوراي مركزي در خصوص فعاليتهاي نظام.

3 _ بررسي و تصويب ترازنامه شوراي مركزي.

4 _ بررسي و تصويب خط مشيهاي عمومي و پيشنهادي شوراي مركزي.

5 _ دريافت گزارش از فعاليتها و مشكلات نظامهاي استاني و ارائه طريق به آنها.

6 _ اخذ تصميم در مورد تنظيم روابط بين نظامهاي استاني به پيشنهاد شوراي مركزي.

7 _ بررسي و تصويب ضوابط، مقررات، نظام نامه ها و همچنين دستورالعمل پرداخت حق الزحمه اعضاي شوراي مركزي، اعضاي شوراي انتظامي استاني، شوراي انتظامي كل، بازرسان استاني و بازرس نظام به پيشنهاد شوراي مركزي.

8 _ بررسي و تصويب نظامنامه هاي داخلي نحوه اداره هيئت عمومي.

9 _ بررسي و تصويب نظامنامه پيشنهادي شوراي

مركزي در خصوص نحوه مديريت منابع مالي نظام.

10 _ انتخاب بازرس.

تبصره _ شرح وظائف و اختيارات بازرس شوراي مركزي مطابق ماده (58) اين آئين نامه خواهد بود.

ج _ شوراي مركزي:

ماده 61 _ براي اداره امور كلان نظام، شوراي مركزي مركب از 23 عضو اصلي و 9 عضو علي البدل تشكيل مي شود. تركيب نمايندگان شوراي مركزي و اعضاي علي البدل به همان نسبت مذكور در ستون آخر جدول ماده (39) اين آئين نامه بوده و داراي يك رئيس، دو نايب رئيس و يك خزانه دار است. مدت فعاليت هر دوره شوراي مركزي سه سال است.

ماده 62 _ جلسات شوراي مركزي در مواقع لزوم به دعوت رئيس شوراي مركزي و در غياب وي توسط نواب رئيس تشكيل و با حضور نصف به علاوه يك اعضاء رسميت خواهد يافت. تصميمات و مصوبات آن با حداقل 12 رأي موافق معتبر است.

اعضاي علي البدل بدون داشتن حق رأي مي توانند در جلسات شوراي مركزي شركت كنند. تصميمات شوراي مركزي پس از ثبت در دفتر مخصوص از طريق دبيرخانه شوراي مركزي به اشخاص و مراجع ذي صلاح ابلاغ و پيگيري مي شود.

ماده 63 _ انجام هزينه هاي اداري، استخدامي و ساير هزينه هاي اداره بهينه نظام، به موجب نظامنامه مالي و اداري است كه توسط شوراي مركزي پيشنهاد و به تصويب هيئت عمومي خواهد رسيد.

ماده 64 _ هزينه هاي سازماني نظام و اركان آن از محل حق عضويت اعضاء، كمكهاي اعطائي، دريافت بهاي ارائه خدمات پژوهشي، كارشناسي و آموزشي، فروش نشريات و برگزاري سمينارها و نمايشگاهها تأمين خواهد شد.

نحوه و ميزان دريافت

هر يك از منابع مذكور به موجب نظامنامه اي خواهد بود كه به پيشنهاد شوراي مركزي و تصويب هيئت عمومي مي رسد.

ماده 65 _ اهم وظائف شوراي مركزي عبارتست از:

1 _ پيشنهاد خط مشي هاي كوتاه مدت، ميان مدت و دراز مدت جهت تصويب هيئت عمومي.

2 _ برنامه ريزي و فراهم آوردن زمينه اجراي اهداف و خط مشي هاي مصوب هيئت عمومي.

3 _ ايجاد زمينه مناسب براي انجام وظائف اركان نظام.

4 _ برگزاري آزمونهاي تخصصي احراز صلاحيت مشاوران مستقل.

5 _ تهيه پيش نويس تعيين حدود صلاحيت اعضاي صنف براي تصويب در شوراي عالي انفورماتيك.

6 _ همكاري با شوراي عالي انفورماتيك در اجراي رتبه بندي و احراز صلاحيت اعضاي صنف.

7 _ تهيه پيش نويس نحوه ارجاع كار و ظرفيت اشتغال اعضاي صنف جهت تصويب در شواري عالي انفورماتيك.

8 _ مشاركت در برگزاري كنفرانسها و گردهمائيهاي تخصصي در داخل كشور و در سطح بين المللي.

9 _ داوري بين اركان داخلي نظامهاي استاني يا بين نظامهاي استاني با يكديگر.

10 _ همكاري با مراكز تحقيقاتي، علمي و آموزشي.

11 _ حمايت اجتماعي از اعضاي نظام رايانه اي و دفاع از حقوق و حيثيت آنها و همچنين دفاع متقابل از حقوق جامعه به عنوان مصرف كنندگان محصولات صنف.

12 _ تهيه مباني قيمت گذاري خدمات باتوجه به پيشنهادهاي نظامهاي استاني.

13 _ تعيين و معرفي امضاهاي مجاز براي امضاي اوراق و اسناد مالي و تعهدآور و قراردادها.

14 _ انتشار نشريه نظام و ساير نشريات تخصصي.

15 _ همكاري و ارائه نظرات مشورتي به دولت و دستگاههاي اجرائي در زمينه برنامه هاي توسعه فناوري اطلاعات در كشور.

تبصره _ وظائف خزانه دار مشابه وظائف

خزانه دار نظام استاني است.

چ _ رئيس سازمان:

ماده 66 _ شوراي مركزي در اولين نشست خود سه نفر از اعضاي اصلي شورا را به عنوان رئيس به سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور (شوراي عالي انفورماتيك) پيشنهاد مي نمايد تا يكي از آنها با حكم رئيس جمهور به اين سمت منصوب گردد.

ماده 67 _ وظائف و اختيارات رئيس سازمان به شرح زير است:

1 _ رئيس سازمان بالاترين مقام اجرائي و اداري سازمان بوده و نمايندگي سازمان در مراجع ملي و بين المللي را به عهده دارد.

2 _ مسئول اجراي مصوبات شوراي مركزي است.

3 _ نظارت بر عملكرد دبيرخانه و تهيه پيشنهادها و توصيه هاي لازم به منظور تحقق اهداف مندرج در قانون و ارائه آن به شوراي مركزي.

4 _ نظارت بر عملكرد نظامهاي استاني با هماهنگي شوراي مركزي به منظور حسن جريان امور و حفظ حقوق، منافع، حيثيت و شئونات حرفه اي.

5 _ پيشنهاد تعيين دبيركل.

6 _ افتتاح جلسات هيئت عمومي در مواقعي كه دعوت كننده شوراي مركزي است.

7 _ ابلاغ دستورالعملها، مصوبات و بخشنامه هاي مربوط به فناوري به نظام مهندسي استانها.

8 _ انجام ساير وظائفي كه از طرف هيئت عمومي يا شوراي مركزي به رئيس سازمان محول مي شود و همچنين وظائفي كه به منظور اداره نظام ضروري است.

9 _ امضاء مكاتبات عادي و اداري نظام.

ماده 68 _ رئيس سازمان مي تواند يك نفر از اعضاي شوراي مركزي و يا خارج از آن را به عنوان دبيركل به شوراي مركزي جهت كسب رأي اعتماد معرفي و يا درخواست عزل وي را نمايد.

تبصره _ رئيس مي تواند برخي از

اختيارات خود را با حفظ مسئوليت به دبير كل نظام محول كند.

ماده 69 _ در كليه موارد مبهم يا مسكوت در اين آئين نامه، با رعايت مواد قانون حمايت از حقوق پديدآورندگان نرم افزارهاي رايانه اي، قانون نظام صنفي و اين آئين نامه، نظر شوراي عالي انفورماتيك ملاك عمل خواهد بود.

معاون اول رييس جمهور _ محمدرضا عارف

تصويب نامه درخصوص برنامه جامع توسعه تجارت الكترونيكي – مصوب 1384

هيئت وزيران در جلسه مورخ5/4/1384 بنا به پيشنهاد شماره4934 مورخ 23/3/1384 وزارت ب_ازرگاني و به است_ناد ماده (79) ق_انون تج_ارت الكترونيكي _ مصوب 1382_ تصويب نمود:

برنامه جامع توسعه تجارت الكترونيكي به شرح پيوست تعيين مي گردد.

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

برنامه جامع توسعه تجارت الكترونيكي

ماده1_ معاونت حقوقي و امور مجلس رياست جمهوري مكلف است با همكاري دستگاههاي ذيربط نسبت به تدوين ساز و كار هماهنگ تنظيم لوايح قانوني فضاي تبادل اطلاعات اقدام و آن را حداكثر تا پايان آذر سال 1384 به هيأت دولت ارايه كند.

ماده2_ وزارت دادگستري مكلف است با همكاري قوه قضاييه و وزارت بازرگاني اقدامات زير را انجام دهد:

• تدوين قانون آيين دادرسي خاص تجارت الكترونيكي و امكان طرح دعاوي حقوقي در فضاي تبادل اطلاعات متناسب با فضاي غيرمادي و نامحسوس آن با توجه به قانون تجارت ايران و رعايت اهميت اصل سرعت دراين نوع دعاوي، حداكثر تا پايان شهريور سال 1385.

• تدوين قانون خاص در زمينه صلاحيت براي تجارت الكترونيكي و مواد راجع به استرداد، همكاري متقابل در جرايم خاص فضاي تبادل اطلاعات، مواد قانوني فنون و ابزارهاي پيشگيري براي جرايم خاص فضاي تبادل اطلاعات به منظور مبارزه با جرايم خاص فضاي تبادل اطلاعات و امكان همكاري بين المللي

متقابل و رعايت استانداردهاي عدالت كيفري حداكثر تا اسفند ماه سال 1384.

• تدوين قانون مسووليت كيفري براي اشخاص حقيقي _ حقوقي و شناسايي نظريه هاي جديد مسووليت و تصويب قانون براي جرايم ناشي از عمد/ بي مبالاتي مطابق كدهاي رفتاري، كدهاي كيفري فضاي تبادل اطلاعات و امثال آن حداكثر تا پايان شهريور ماه سال 1385.

ماده3_ وزارت دادگستري مكلف است با همكاري قوه قضاييه، نسبت به تدوين قواعد رفع تعارض قوانين جديد به عنوان بخشي از قانون عام آيين دادرسي مدني فضاي تبادل اطلاعات و قانون آيين دادرسي خاص تجارت الكترونيكي ازجمله قواعد داوري و واسطه گري برخط براي تسهيل در حل و فصل اختلافات ناشي از تجارت الكترونيكي حداكثر تا پايان سال 1384 اقدام كند.

ماده4_ وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات مكلف است، نسبت به اصلاح قوانين مخابراتي براي همخوان كردن مصوبات نهادهاي ذيربط در عرصه فعاليت تأمين كنندگان خدمات اينترنتي و محتوا و پيروي اين نهادها از قواعد عام مسووليت مدني و كيفري براساس نظريه هاي مرسوم حقوق مسووليت حداكثر تا پايان اسفندماه سال 1384 اقدام كند.

ماده5 _ وزارت دادگستري مكلف است با همكاري قوه قضاييه، بانك مركزي و وزارت بازرگاني، نسبت به تدوين حقوق جزاي ماهوي شامل به رسميت شناختن مسووليت كيفري اشخاص حقوقي در محيط تجارت الكترونيكي و جرايم جاسوسي صنعتي، افشاي اسرار، كلاهبرداري (اشكال خاص)، كارت اعتباري، بانكداري الكترونيكي، حق مؤلف براي همخواني با استانداردهاي حقوق جزا و امكان مبارزه موثر با جرايم عصر صنعتي و فراصنعتي حداكثر تا پايان اسفندماه سال 1385 اقدام كند.

ماده6 _ وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات مكلف است با همكاري وزارت دادگستري، قوه قضاييه، وزارت اطلاعات، بانك

مركزي، وزارت بازرگاني، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نسبت به تدوين قانون جامع حمايت از داده/حريم خصوصي و قانون خاص حمايت از داده/حريم خصوصي در مخابرات به منظور حمايت خاص قانوني در عرصه تجارت الكترونيكي از سوي حاكميت و الزام به رعايت ايمني خاص توسط كاربران تجارت الكترونيكي، حداكثر تا پايان سال 1385 اقدام كند.

ماده7 _ وزارت دادگستري مكلف است با همكاري قوه قضاييه، وزارت بازرگاني، وزارت كشور و وزارت امورخارجه نسبت به تدوين و اصلاح مواد مربوط به استرداد مجرمان و تنظيم معاهدات دو يا چندجانبه براي ايجاد مبارزه با جرايم در سطح بين المللي و امكان هماهنگي با استانداردهاي بين المللي و ايجاد مدل دادرسي و مجازات براي اشخاص توقيف شده، مصادره، تفتيش و توقيف جريان جنايت، همكاري متقابل، نيابت قضايي و اعتبار بين المللي امر مختوم در حوزه تجارت الكترونيكي تا پايان اسفند ماه سال 1384 اقدام كند.

سازمان مديريت و برنامه ريزي (شوراي عالي انفورماتيك) مكلف است با همكاري وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات، وزارت بازرگاني، وزارت فرهنگ و ارشاداسلامي و وزارت دادگستري و قوه قضاييه نسبت به تدوين قانون حق تأليف در فضاي تبادل اطلاعات برابر با استانداردهاي بين المللي تا پايان شهريور ماه سال 1385 اقدام كند.

ماده8 _ وزارت بازرگاني مكلف است نسبت به تنظيم مدل قراردادي براي مبادلات فرامرزي تجارت الكترونيكي براساس مدل UN/CEFACT و شيوه نامه اتحاديه اروپايي 1995 براي ايجاد روابط سالم بدون مشكلات حقوقي در مبادلات و تسهيل تجاري حداكثر تا پايان اسفندماه سال 1384 اقدام كند.

ماده9_ وزارت بازرگاني مكلف است با همكاري وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات، وزارت دادگستري و قوه قضائيه اقدامات زير را انجام دهد:

• تدوين الگوي داوري در دعاوي تجارت الكترونيكي براي كاهش دعاوي حقوقي با اعمال حداقل استانداردهاي حقوقي در عرصه تجارت الكترونيكي حداكثر تا پايان شهريور ماه سال 1385.

• تدوين الگوي قراردادي حل اختلاف براي دعاوي در الگوهاي بنگاه به بنگاه (B2B) و بنگاه به مشتري (B2C) به منظور ساده وشفاف سازي روند حل و فصل اختلافات حداكثر تا پايان اسفندماه سال 1385.

ماده10_ بانك مركزي مكلف است با همكاري وزارت بازرگاني نسبت به تدوين و اجراي نظام پرداخت الكترونيكي به منظور كامل شدن چرخه تجارت الكترونيكي و توسعه بانكداري الكترونيكي حداكثر تا پايان اسفندماه سال 1384 اقدام كند.

ماده 11_ وزارت بازرگاني مكلف است اقدامات زير را انجام دهد:

• تدوين و ابلاغ استانداردهاي موضوع بند ط ماده 33 قانون برنامة چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشور در حوزه هاي امنيت سيستمهاي كاربردي تجارت الكترونيكي، فرايندهاي محيط تجاري، تبادل اسناد، واسطهاي اطلاع رساني، پيغام، كدگذاري كالا و خدمات تا پايان مهرماه سال 1384.

• راه اندازي سيستم كتابخانه جامع فرايندهاي تجاري مشترك الكترونيكي (1777;)(CBL) در صنايع ذينفع با پشتيباني از ويرايشهاي موجود (1778;) EDI و OpenEDI حداكثر تا پايان سال 1384.

• راه اندازي سيستم مديريت اسناد تجاري براساس استاندارد اسناد تجاري الكترونيكي سازمان ملل متحد (3)(UNe Doc) حداكثر تا پايان سال 1385.

• اصلاح استانداردها وتوصيه هاي ارايه شده در زمينه تجارت الكترونيكي به شركتهاي تج_اري براساس اس_تانداردها و توصي_ه هاي ج_ديد سازمانهاي معتبر بين المللي مانند (1780;) AFACT (1781;) ، UNCTAD UN/CEFACT.

ماده12_ وزارت بازرگاني مكلف است با همكاري دستگاههاي اجرايي ذيربط، به منظور افزايش سطح آگاهي عمومي نسبت به مباحث مختلف تجارت الكترونيكي از طريق برنامه هاي آموزشي كاربردي

مناسب، به اشتراك گذاشتن تجربيات موفق، آموزش از طريق رسانه هاي گروهي، توسعه تسهيلات آموزشي و تشويق و تسهيل براي توليد فراورده ها و خدمات فرهنگي و برگزاري مسابقه ها و جشنواره هاي استاني و ملي براي خانوارها اقدام كند، شروع برنامه هاي يادشده از شهريور ماه سال 1384 است.

ماده13_ وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح موظف است با جلب موافقت فرماندهي كل قوا براي مشمولاني كه موفق به دريافت گواهي درجه1 كاربرد تجارت الكترونيكي شوند يك ماه بخشودگي خدمت اعطا كنند. تعريف ويژگيها و الزامات دريافت گواهي درجه1 كاربرد تجارت الكترونيكي به عهده وزارت بازرگاني است.

ماده14_ وزارت بازرگاني مكلف است با همكاري وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، صدا و سيما و وزارت فرهنگ و ارشاداسلامي به منظور افزايش آگاه سازي عمومي در آحاد مردم، با هدف فراگيري كاربرد اينترنت با محورهاي شناساندن تأثير تجارت الكترونيكي بر ارتقاي وضعيت اقتصادي خانوار، آشنايي با ابزارها و رويه هاي به كارگيري تجارت الكترونيكي و ايجاد انگيزه براي چيرگي بر مقاومت خانوارها در برابر تغيير در فرهنگ خريد نسبت به برگزاري مسابقه ها و جشنواره هاي استاني و ملي براي خانوارها اقدام نمايد.

ماده 15_ سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور مكلف است با همكاري وزارت بازرگاني به منظور ارايه آموزش ضمن خدمت در خصوص استراتژيها، كاربرد و توسعه تجارت الكترونيكي نسبت به برگزاري دوره هاي مختلف آموزش تجارت الكترونيكي براي مديران عالي، مياني و پايه و نيز كارشناسان دستگاههاي اجرايي درخصوص مفاهيم پايه و ابزارهاي مهندسي اينترنت و تجارت الكترونيكي، مديريت راهبردي سازمانها مبتني بر فناوري اطلاعات، تعريف جرم و بزه هاي فضاي تبادل اطلاعات و روشهاي پيشگيري از آنها اقدام كند. به

نحوي كه از ميان جمع 80592 نفري كارشناسان، مديران و معاونين با مدرك تحصيلي بالاتر از ليسانس در وزارتخانه هاي بازرگاني، امور اقتصادي و دارائي و موسسات بانك مركزي، گمرك و بيمه تا پايان شهريور ماه سال 1386، حداقل 20% آنها و دو راه حل عملياتي نمونه مبتني بر (1782;)ebxML و UNeDocs را فراگيرند. به علاوه اين سازمان مكلف به برنامه ريزي لازم براي گسترش آموزش تا تمامي سطوح مديريتي و كارشناسي ذيمدخل در دستگاه هاي فوق است به نحوي كه تا پايان سال 1386 حداقل 80% مديران و كارشناسان اين وزارتخانه ها تسلط كامل به مباحث مديريتي و راهبري تجارت الكترونيكي در حوزه تخصصي خود را داشته باشند.

ماده16_ وزارت دادگستري مكلف است با همكاري قوه قضاييه و وزارت بازرگاني به منظور آموزش استراتژيها و كاربرد تجارت الكترونيكي نسبت به آموزش آن براي قضات و كادر دادرسي در سرفصلهايي چون تعريفهاي بين المللي جرايم و بزه هاي رايانه اي، احراز هويت، روشهاي تعيين مسير و رهگيري داده ها در وب و شبكه هاي رايانه اي، اصول رمزگذاري و رمزگشايي در بسته هاي اطلاعاتي اقدام كند.

ماده 17_ وزارت آموزش و پرورش مكلف است با همكاري وزارت بازرگاني و وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات به منظور آموزش مفاهيم، مهارتها و منافع تجارت الكترونيكي در مدارس كشور، نسبت به مباني اينترنت و تجارت الكترونيكي در دوره هاي متوسطه مدارس آموزش داده و افزون بر آن نسبت به تدوين و تهيه مطالب آموزشي ويژه توسعه مهارت هاي وب، آموزش كاربردهاي مقدماتي تجارت الكترونيكي در مواردي مانند اصول پرداخت الكترونيكي، سيستمهاي نقطه پاياني فروش (1783;)(pos) ، رمزينه (باركد) و آشنايي با مسايل ايمني، حريم شخصي و حقوق تجارت الكترونيكي مبادرت ورزند.

ماده 18_ وزارت

بازرگاني مكلف است به منظور آموزش استراتژيها و كاربردها در تجارت الكترونيكي نسبت به تدوين برنامه هاي آموزشي دوره هاي آن ويژه بازرگانان و اصناف حداكثر تا پايان سال 1384 و اجراي برنامه هاي آموزشي دوره هاي ويژه بازرگانان و اصناف با سطوح تحصيلات زير ديپلم، ديپلم و دانشگاهي در سرفصلهاي مباني اينترنت، مباني تجارت الكترونيكي، سيستمهاي نقطه پاياني فروش، رمزينه (باركد) امنيت اطلاعات و مباحث حقوقي بطور پيوسته اقدام كند.

ماده 19_ وزارت علوم، تحقيقات و فناوري مكلف است با همكاري وزارت بازرگاني به منظور تأمين زمينه هاي لازم براي فناوري هاي توانمندساز سيستمهاي تجارت الكترونيكي و افزايش مهارتها و نوآوري ها در تجارت الكترونيكي اقدامات زير را انجام دهد:

• ايجاد رشته ها و گرايشهاي مرتبط با تجارت الكترونيكي در مقاطع كارشناسي و تحصيلات تكميلي حداكثر تا پايان شهريورماه سال 1385.

• تدوين، اجرا و توسعه دوره هاي آموزشي برخط با همكاري دانشگاههاي معتبر خارجي به منظور گسترش آموزش هاي الكترونيكي از راه دور در مقاطع مختلف تحصيلي با اولويت رشته هاي مديريت، اقتصاد و حقوق.

ماده20_ وزارت كار و امور اجتماعي مكلف است با همكاري وزارت بازرگاني و وزارت آموزش و پرورش به منظور ارتقاء سطح دانش ذينفعان در رابطه با كاربردهاي تجارت الكترونيكي، نسبت به تشويق و تسهيل سرمايه گذاري در زمينه ي آموزش تجارت الكترونيكي در قالب دوره هاي كوتاه مدت و ميان مدت توسط موسسات آموزشي خصوصي اقدام كند. اين آموزشها عمدتاً در زمينه هاي: استراتژي توسعه، مسايل امنيتي، مديريت بازار، موفقيت تضمين شده در ايجاد بازرگاني الكترونيكي، چگونگي مشاركت كارافرينان در توسعه، توسعه بازرگاني الكترونيكي، چگونگي كاهش هزينه هاي بازرگاني، خدمات مشتري و پرداخت، فنون بازاريابي، تبليغات و ارتقاي جايگاه سايت در رده بندي پايگاههاي وب، ايجاد طرح

شغل الكترونيكي، برنامه ريزي منابع و مديريت بازرگاني الكترونيكي خواهدبود.

ماده21_ مركز آمار ايران مكلف است با همكاري وزارت بازرگاني به منظور دستيابي به آمارها و معيارهاي دقيق پيشرفت توسعه تجارت الكترونيكي نسبت به سنجش دوره اي سطح آمادگي و كارايي تجارت الكترونيكي در كشور و ارزيابي دوره اي ميزان آمادگي و كارايي زيرساختها و گسترش بهره برداري از تجارت الكترونيكي در ميان بنگاهها و جامعه بر پايه سنجش پارامترهاي علمي مانند الگوي رفتار كاربران در وب، حجم معاملات تجاري، شمار و حجم دعاوي، نقاط ضعف و قدرت، توانمندسازها، حجم و تغييرات شاخص بهاي آگهي هاي تجاري، شناسايي الگوي تغيير در نوع خريد كالا و خدمات از ديدگاه برخط و غير برخط بودن معامله، شمار سايت هاي تازه انتشار يافته تجارت الكترونيكي و سايت هاي متروك و ساير موارد اقدام كند.

ماده22_ وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات مكلف است با همكاري وزارت صنايع و معادن نسبت به حمايت از طراحي و پياده سازي ابزارهاي ايمن سازي تجارت الكترونيكي، انجام تحقيقات نظام مند و هماهنگ در زمينه توليد ابزارهاي سخت افزاري و نرم افزاري ارائه دهنده سرويس هاي پايه اي (مانند ديواره آتش، سيستمهاي تشخيص نفوذي و ...) و تشويق دستگاهها و سازمانها به بهره گيري از ابزارهاي ايمن سازي تجارت الكترونيكي توليد داخل اقدام كند.

ماده23_ وزارت بازرگاني مكلف است به منظور فراهم سازي امكان مبادلات فرامرزي با استناد به امضاي ديجيتال نسبت به تدوين قراردادها و معاهدات دو يا چند جانبه براي شناسايي بين المللي مراجع صدور گواهي ديجيتال (Cross Certificate) حداكثر تا پايان سال 1384 اقدام كند.

ماده24_ وزارت ارت_باطات و فناوري اطلاعات م_كلف است در راستاي دستيابي به اهداف كمي برنامه چهارم توسعه و براساس برنامه هاي موضوع سند تلفيقي توسعه

فناوري ارتباطات و به منظور تامين نيازهاي توسعه تجارت الكترونيكي حداكثر تا پايان سال 1386 نرخ نفوذ تلفن در كشور را در خطوط تلفن ثابت به ازاي حداقل 38 خط براي هر 100 نفر و در زمينه تلفنهاي همراه 20 خط همراه به ازاي هر صد نفر ضريب نفوذ كاربران اينترنت را به 20 درصد افزايش دهد.

ماده25_ وزارت بازرگاني ملكف است با همكاري دبيرخانه شوراي عالي اطلاع رساني، وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات و سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور (شوراي عالي انفورماتيك) به منظور ارتقاء و توسعه واسط هاي نرم افزاري و كاربردي تجارت الكترونيكي و غني سازي شبكه هاي اطلاع رساني و كاربردي در محيط فارسي نسبت به توسعه برنامه هاي نرم افزارهاي متن باز تجارت الكترونيكي و غني سازي محتواي فارسي خدمات ارتباطي و مخابراتي اقدام كند.

ماده26_ بانك مركزي مكلف است با همكاري شبكه بانكي كشور به منظور اجراي سيستمهاي پرداخت الكترونيكي نسبت به راه اندازي سيستم جامع اتاق پاياپاي وجوه الكترونيكي(1784;) (ACH) و راه اندازي سيستم تسويه ناخالص آني جامع عمليات بين بانكي (1785;)(RTGS) حداكثر تا پايان سال 1384 اقدام كند.

ماده27_ وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات مكلف است به منظور توسعه منابع و سهولت دسترسي به نرم افزار و سخت افزار ويژه ي تجارت الكترونيكي براي ذينفعان عمومي و متخصصين، آموزش افراد و افزايش سرمايه گذاري در بخش فناوري اطلاعات و ارتباطات، اقدامات زير را حداكثر تا پايان اسفند ماه سال 1384 انجام دهد:

• پشتيباني از كاربرد برنامه هاي متن باز (1777;1776;) (Open Source) در سازمانهاي دولتي و شركتهاي بزرگ خصوصي و پشتيباني از حقوق مالكيت معنوي مورد نياز آن.

• حمايت از ايجاد و توسعه صنعت مهندسي نرم افزار مبتني بر راه حل هاي متن باز

(مانن_د اعط_اي تسهيلات و وامهاي كم بهره، برگزاري جشنواره ها و نمايشگاههاي ويژه نرم افزارهاي متن باز، طراحي لوگوهاي ملي و اعطاي آن به نرم افزارهاي متن باز كه كيفيت بالاي آن گواهي شده است).

ماده28_ وزارت بازرگاني مكلف است با همكاري وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات به منظور گرداوري و پردازش سيستمهاي اطلاع رساني كاربردي تجارت الكترونيكي مانند شبكه جامع اطلاع رساني بازرگاني كشور و نقطه تجاري و ارايه خدمات اصلي پشتيباني تجارت الكترونيكي مانند كتابخانه ملي فرايندهاي تجاري مشترك و ميزباني پايگاههاي وب ويژه تجارت الكترونيكي نسبت به ايجاد مركز داده (Data Center) بخش بازرگاني و تجارت الكترونيكي كشور حداكثر تا پايان شهريور ماه سال 1385 اقدام كند.

ماده29_ كليه دستگاههاي اجرايي و شركتهاي دولتي عرضه كننده خدمات به افراد و بنگاهها مكلفند براي بهينه سازي رويه ها و فرايندهاي اداري و تجاري و ساختارهاي داخلي خود، عمليات بازبيني داخلي و بهينه سازي (BPR) با محوريت راه حلهاي مبتني بر معماري فناوري اطلاعات و ارتباطات را با توجه به سند دولت الكترونيكي تا پايان سال 1384 آغاز كنند. برنامه ريزي اجرايي اين عمليات بايد به گونه اي باشد كه بروندادهاي اصلي آن مشتمل بر طرح هاي جامع بكارگيري فناوري اطلاعات و ارتباطات در داخل دستگاهها و برنامه ريزي منابع سازماني (ERP) به ويژه در مورد زير سيستمهاي ارايه خدمت به شهروندان و تعاملات الكترونيكي تا پايان سال1385 در دسترس و عملياتي باشد.

ماده30_ بيمه مركزي ايران مكلف است به منظور تسهيل در انجام عمليات بيمه الكترونيكي، نسبت به بررسي، مطالعه و سياستگذاري روش ارايه خدمات نوين بيمه اي در چارچوب استانداردهاي تجارت الكترونيكي به گونه اي اقدام كند كه تا پايان سال 1385 اقدامات زير در صنعت بيمه تحقق

يابد:

• خودكارسازي سيستم بيمه(1777;1777;) همراه با راه اندازي مركز داده متمركز و سيستم جامع پشتيباني بيمه اي كه بصورت مشترك توسط شركتهاي بيمه اي مورد استفاده قرار گيرد، به منظور مديريت بهينه منابع، ممانعت از تخلفات بيمه گذاران مختلف و استفاده مشترك از اطلاعات جامع صنعت.

• طراحي و راه اندازي پورتال جامعه بيمه(1777;1778;) (ارايه انواع خدمات بر خط بيمه اي مانند بيمه خودرو، بيمه عمر، بيمه خانوار، سيستمهاي نرم افزاري بيمه، فروش بيمه نامه آتش سوزي منازل و خودرو از طريق اينترنت، مكانيزاسيون بيمه باربري صدور و الحاقيه بيمه نامه، ساماندهي سيستمهاي عملياتي موجود براي بهبود و زمينه سازي كاربرد بيمه الكترونيكي) به منظور افزايش كارايي در صنعت و بهره برداري اشتراكي از مجموعه اطلاعات صنعت بيمه، ارايه انواع خدمات برخط بيمه اي و ساماندهي سيستمهاي عملياتي موجود.

ماده31_ گمرك ايران مكلف است در چارچوب استانداردهاي تجارت الكترونيكي و به منظور ارتقاء بهره وري در عمليات مبادي ورودي و خروجي كشور و تبديل اين مبادي به يك مركز پشتيباني منطقه اي گمرك ايران و همچنين انجام عمليات ترخيص كالا از گمركات كشور حداكثر در 24ساعت، نسبت به مطالعه و بررسي مناطق مشكل زا و مهندسي مجدد فرايندهاي گمركي در كشور حداكثر تا پايان سال 1384 اقدام كند.

ماده32_ وزارت امور اقتصادي و دارايي مكلف است به منظور ايجاد شفافيت و انسجام در كليه فرايندهاي مالياتي خودكار اقدامات زير را در چارچوب استانداردهاي تجارت الكترونيكي انجام دهد:

• مطالعه، بررسي و تعيين چگونگي نحوه اخذ مالياتهاي تكليفي، نقل و انتقال و تدوين قانون مربوطه حداكثر تا پايان شهريور 1385.

• تسهيل در امر مديريت اخذ مالياتها از طريق بهبود روشها و مهندسي مجدد دوره اي سيستم هاي تعيين، اظهار و پرداخت

ماليات.

ماده33 _ وزارت نفت مكلف است در چارچوب استانداردهاي تجارت الكترونيكي اقدامات زير را انجام دهد:

• عضويت در يكي از بازارهاي معاملات الكترونيكي تجهيزات صنايع نفت و گاز و پتروشيمي تا پايان سال 1384.

• پياده سازي سيستم خريد الكترونيكي (e-Procurement) به منظور فرايند خريد، افزايش نقدينگي، حمايت از توليدكنندگان داخلي و جلوگيري از تاخير در اجراي طرحها تا پايان شهريور ماه سال 1385.

• ايجاد و راه اندازي بورس الكترونيكي نفت e-PEM به منظور كاهش ريسك معاملات، استفاده از فرصتهاي جديد در معاملات كاهش هزينه معاملات و حضور فعال در معاملات بين المللي نفت و گاز تا پايان سال 1385.

ماده34_ س_ازمان مي_راث فرهنگ_ي و گردشگ_ري مكل_ف است در چارچ_وب استانداردهاي تجارت الكترونيكي اقدامات زير انجام دهد:

• ارتقاي درگاه (پورتال) موجود اطلاعات گردشگري به منظور تسهيل دسترسي به اطلاعات جامع، ايجاد فعاليت هاي مشترك بازاريابي و درك بهتر نيازهاي گردشگران تا پايان سال1385.

• ايجاد و راه اندازي پايگاه اطلاعات گردشگري به منظور تأمين داده هاي منسجم و معتبر در بخش گردشگري، از ميان بردن فعاليت هاي موازي، ايجاد منبع واحد اطلاعات براي طرح هاي برخط گردشگري تا پايان سال1385.

• راه اندازي مركز تماس (Call-Center) در قطبهاي گردشگري كشور،

• گسترش سيستمهاي ذخيره ي برخط جا در هتلها و گسترش ارتباط آنها به سيستمهاي بين المللي.

ماده35_ وزارت راه و ترابري مكلف است به منظور گسترش گردشگري الكترونيكي با همكاري سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري طرحهاي لازم براي گسترش سيستمهاي ذخيره ي برخط بليت در شركتهاي هواپيمايي، موسسات حمل و نقل جاده اي، ريلي و دريايي داخلي و گسترش ارتباط آنها به سيستمهاي بين المللي را تا پايان سال 1385 به انجام رساند.

ماده36_ بانك مركزي مكلف

است در چارچوب استانداردهاي تجارت الكترونيكي و به منظور كاهش هزينه عملياتي، اصلاح و بهبود كارايي بخش بانكي، ارايه خدمات جديد بانكي، بهبود نحوه ارايه خدمات به مشتريان، تا پايان سال 1385 نسبت به ايجاد و راه اندازي نظام بانكداري جامع اينترنتي اقدام كند.

ماده37_ وزارت صنايع و معادن (سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران) مكلف است در چارچوب استاندارهاي تجارت الكترونيكي اقدامات لازم را براي تحقق موارد زير انجام دهد:

• ايجاد و راه اندازي پورتال جامع خودروسازي به منظور مرتبط كردن فعالان صنعت خودرو، ارايه اطلاعات درخصوص تازه ترين فناوري هاي صنعت خودرو، ارايه اطلاعات درخصوص گرايش ها و سمت گيري هاي بازار جهاني تا پايان شهريور سال1385.

• گسترش تجارت الكترونيكي به منظور هماهنگ كردن تمامي عوامل موثر در صنعت خودروسازي (مانند شركت هاي توليد خودرو، قطعه سازان، شركت هاي طراحي و مشاوره اي در حوزه فناوري اطلاعات و ارتباطات) از طريق فراهم سازي نيازهاي مهندسي در بخ_ش خودروسازي (مان_ند استاندارده_اي لازم در م_حيط تجاري و زنجيره ارزش خودروسازي و انجام عمليات لجستيك بر اساس مدلهاي استاندارد تجاري B2B) و استفاده از بهترين تجربيات در موضوعات لجستيك، تبادل اسناد CAD و اسناد فني و مدلسازي فرايندهاي لجستيك تا پايان سال 1384.

ماده38_ وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات (شركت مخابرات ايران) مكلف است در چهارچوب استانداردهاي تجارت الكترونيكي طراحي و به بهره برداري رساندن سيستم مديريت ارتباط با مشتريان/ مشتركين را تا پايان سال 1385 محقق كند.

ماده39_ وزارتخانه هاي نيرو، نفت و ارتباطات و فناوري اطلاعات مكلف هستند تا پايان سال 1385 نسبت به ايجاد و راه اندازي و توسعه سيستم صدور قبض هاي الكترونيكي خدمات مشتركين خود اقدام كنند.

ماده40_ وزارت بازرگاني مكلف است در چارچوب

استانداردهاي تجارت الكترونيكي اقدامات زير را انجام دهد:

• ايجاد و راه اندازي پورتال اصناف تا پايان شهريور سال 1385.

• نوسازي شبكه بازرگاني كشور از طريق يكپارچه سازي فعاليتهاي اطلاع رساني، گسترش بازارهاي داد و ستد الكترونيكي مبتني بر فناوري خدمات وبي.

ماده41_ تمامي دستگاههايي كه در اين برنامه متكفل تكاليفي در زمينه امنيت فضاي تبادل اطلاعات شده اند موظف هستند در انجام تكاليف محوله سند راهبردي امنيت تبادل اطلاعات كشور و نيز مصوبات شوراي عالي امنيت فضاي تبادل اطلاعات را مورد توجه قرار دهند.

ماده42_ تمامي دستگاههاي ذيربط موظفند اعتبارات موردنياز اجراي تكاليف محوله طي اين سند را براي سال جاري از محل بودجه ي برنامه ي توسعه كاربرد فناوري اطلاعات تامين و اعتبار موردنياز براي سال آينده را در قالب بودجه ي پيشنهادي به سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور ارايه كنند.

ماده43_ تمامي وزارتخانه ها و دستگاههايي كه در اين سند تكاليفي براي آنها مقرر شده است موظفند گزارش ششماهه ي اقدامات خود را براي جمعبندي و ارايه گزارش جامع به هيات وزيران به وزارت بازرگاني ارايه كنند.

________________________________________

1 _ Common Business Library.

2 _ Electronic Data Interchange

3 _ United Nations electronic Trade Documents.

4 _ United Nation Centre for Trade Facilitation and Electronic Business.

5 _ Asia/Pacific Centre for Trade Facilitation and Electronic Business.

1782;_ Electronic Business eXtensible Markup Language

1783;- Point of sale

1784;_ وظيفه اصلي اين اتاق، تسويه خودكار بدهيها و بستانكاريهاي مستقيم ميان بانكهاي كشور به نمايندگي از سوي مشتريان است. اين امر بويژه در مورد حجم زيادي از تراكنشهاي مالي كه هريك ارزش كم تا متوسط دارند باعث كاهش حجم چك و پول نقد در گردش ميان بانكها براي تراكنشهاي مالي با ارزش كم و

متوسط مي شود.

1785;_ اين سيستم برخط خدمات آني و غيرقابل استرداد مالي را به بانكها و نيز ميان بانك و مشتريانش ارايه مي كند و براي پيشگيري از اعمال بار زياد تراكنش به اين سيستم، لازم است در 3سال نخست حداقل مبلغ تراكنش برخط 10ميليون ريال مقرر شود.

1777;1776;_ برنامه راهبردي متن باز بايد به گونه اي تنظيم شود كه برنامه هايي چون سياستگذاري فناوري اطلاعات (اج_راي برنام_ه اي كه ح_وزه ت_داركاتي نرم اف_زار را تحت پوشش قرار دهد)، پشتيباني و آموزش ظرفيت سازي در صنايع نرم افزار داخلي را دربرگيرد.

1777;1777;_ به منظور طراحي و پياده سازي سيستم خودكار سازي بيمه بايستي از يكي از متولوژيهاي مهندسي اط_لاع_ات Information Engineering) IE)، مت_دولوژي زكم_ن (Zachman International)، متدولوژي Enterprise Architecture Planning) EAP )و يا ساير متدولوژيهاي متداول روز استفاده شود.

1777;1778; _ تحل_يل حوزه كاري با استفاده از متدولوژيهاي، (BSP(Business System Planning

(IE (Information Engineering),EAP (Enterprise Architecture Planning و يا ساير متدولوژي هاي معتبر روز بايستي انجام پذيرد

آييننامه گسترش بهره برداري از خدمات پول الكترونيك – مصوب 1384

هيئت وزيران در جلس_ه م_ورخ 5/5/1384 بن_ا به پيشنه_اد شم_اره 16595 م_ورخ 1/5/1384 وزارت امور اقتصادي و دارايي و به استناد اصل يكصد و سي و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران آيين نامه گسترش بهره برداري از خدمات پول الكترونيكي را به شرح زير تصويب نمود:

آييننامه گسترش بهره برداري از خدمات پول الكترونيك

ماده 1_ به منظور ايجاد تسهيلات و ارتقاء كيفيت خدمات به مردم و در جهت تحقق بند (4) ماده (10) قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران _ مص_وب 1383 _ كليه بانكهاي كشور (دولتي و خصوصي) موظفند نسبت به صدور انواع كارت پول الكترونيكي (اعتباري، پيش پرداخت) و نصب تجهيزات مربوط از قبيل دستگاههاي خودپرداز

(ATM) و پايانه فروش (pos) و پرداخت اينترنتي جهت استفاده فرايند خريد و فروش كالا و خدمات در كشور اقدام نمايند. مشاركت بخش خصوصي مطابق ضوابط بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران مجاز مي باشد.

ماده 2_ بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران آيين نامه ها، دستورالعملها، ضوابط و مشخصات فني _ اجرايي مربوط به نظام و فرايند بانكداري الكترونيكي اعم از داخلي و بين المللي و تجهيزات و خدمات پول الكترونيك از قبيل انواع كارت پول الكترونيكي، انواع دستگاههاي الكترونيكي دريافت و پرداخت مثل پايانه فروش (pos) و خودپرداز (ATM) ، شرايط فعاليت شركتهاي بخش خصوصي در ارايه خدمات پول الكترونيكي، ايجاد مركز پاياپاي بين بانكي، پرداخت اينترنتي، نحوه صدور گواهي ديجيتال مورد نياز شبكه بانكي و همكاريهاي بين المللي در ارايه خدمات پول الكترونيكي در داخل و خارج از كشور با هماهنگي سياستهاي تجارت الكترونيكي تهيه، تصويب و ابلاغ و نظارت مي نمايد. كليه دستگاههاي كشور موظف به رعايت استانداردهاي مذكور در خدمات مربوط مي باشند.

ماده 3_ مؤسسات بيمه گر موظفند نسبت به تهيه و ارايه انواع خدمات بيمه اي نوين متناسب با نيازهاي جديد بانكداري الكترونيكي و تجارت الكترونيكي اقدام نمايند. شوراي عالي بيمه كشور مسئول ايجاد هماهنگي لازم مي باشد.

ماده 4_ دستگاههاي دولتي، شركتها و نهادها موظفند كليه پرداختهاي كمكهاي غيرنقدي به كاركنان خود را بجاي بن كاغذي با استفاده از انواع كارتهاي اعتباري پول الكترونيكي انجام دهند. كليه فروشگاههاي سراسر كشور با استفاده از شبكه خدمات الكترونيكي بانكها مي توانند مبادرت به خريد و فروش كالا و خدمات مربوط به اين بنها نمايند. خزانه داري كل كش_ور هماهنگي و نظ_ارت بر تحقق اين فعاليتها را بر عه_ده خواهد داشت.

ماده 5 _ كليه سازمانهاي صادركننده قبوض

پرداخت و دريافت موظفند تمهيدات لازم را براي پرداخت و دريافت الكترونيكي با استفاده از ابزارهاي مذكور در ماده (1) اين آيين نامه و يا محيط اينترنت فراهم آورند. از آغاز سال 1385 با تصويب شوراي اقتصاد خدمات دريافت قبوض در شعب بانكها (خدمات غيرالكترونيكي) براساس تعرفه واقعي خواهد بود.

ماده 6 _ به منظور به روزآوري و شفاف سازي حسابهاي دولتي (منابع، مصارف، هزينه، درامد) وزارت امور اقتصاد و دارايي (خزانه داري كل كشور) موظف است كليه حسابهاي دولتي در كشور را طي شش ماه از حسابهاي عادي به صورت حسابهاي متمركز (قابل پرداخت و دريافت در محيط شبكه هاي الكترونيكي و اينترنتي و بر خط در سراسر كشور) تبديل نمايد.

ماده 7_ به منظور ارايه خدمات بهينه و برقراري تسهيلات اداري و اجرايي براي مردم و تكريم ارباب رجوع براي كليه پرداختهاي هزينه خدمات و كالاهايي كه توسط دستگاههاي دولتي، شركتها، مؤسساتي كه شمول آن مستلزم ذكر نام است، ارايه مي شود رسي_د پرداخت وجه توسط انواع دستگاههاي الكترونيكي از قبي_ل خودپرداز (ATM) ، پايانه فروش (pos) يا اينترنتي معتبر مي باشد. خزانه داري كل كشور اعمال هماهنگي و نظارت بر اجراي اين رويه را بر عهده خواهد داشت.

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

آييننامه اجرايي ماده (48) قانون تجارت الكترونيكي

هيئت وزيران در جلسه مورخ 2/5/1384 بنا به پيشنهاد شماره 12194/1 مورخ 18/6/1383 وزارت ب_ازرگان_ي و ب_ه استن_اد م_اده (48) قان_ون تج_ارت الكترونيك_ي _ مصوب 1382 _ آييننامه اجرايي ماده ياد شده را به شرح زير تصويب نمود:

آييننامه اجرايي ماده (48) قانون تجارت الكترونيكي

ماده 1_ در اين آييننامه اصطلاحات زير در معاني مشروح مربوط به كار ميروند:

الف _ سازمانهاي قانوني و مدني حمايت از مصرفكننده (كه از

اين پس سازمان ناميده ميشوند): اعم از هر مؤسسه، شركت يا انجمني است كه مطابق قانون يا در اجراي آن با هدف حمايت از مصرفكننده در زمينههايي از قبيل قيمت كالا و خدمات اعم از توليدي و وارداتي، سيستمهاي مربوط به توزيع تا مرحله مصرف، ضرر و زيان كالاهاي مصرفي و خدماتي ايجاد و يا ثبت شده يا ميشوند.

ب _ مصرفكننده: هر شخص اعم از حقيقي و حقوقي است كه به منظوري جز تجارت يا شغل حرفهاي به خريد كالا و خدمت اقدام ميكند.

ج _ تأمينكننده: هر شخص اعم از حقيقي و حقوقي است كه بنا به اهليت تجاري، صنفي يا حرفهاي فعاليت ميكند.

ماده 2_ سازمان ميتواند در موارد زير و به ترتيب پيشبيني شده در اين آييننامه، مبادرت به طرح شكايت در مراجع قضايي يا ساير مراجع صلاحيتدار نمايد:

الف _ به تقاضاي مصرفكننده متضرر؛

ب _ به تقاضاي يك يا چند مصرفكننده در حالي كه تعداد كثيري از مصرفكنندگان ضرر مشتركي را متحمل شدهاند؛

ج _ اقدام مستقل سازمان بدون تقاضاي شاكي خصوصي.

تبصره 1_ منظور از مصرفكننده متضرر در اين ماده شخصي است كه درنتيجه تخلف تأمينكننده از قواعد حمايت از مصرفكننده مقرر در باب سوم قانون تجارت الكترونيكي و موارد مذكور در فصل هشتم قانون نظام صنفي _ مصوب 1382 _ متحمل آسيب يا خسارت شده است.

تبصره 2_ هر يك از اشخاص مذكور در بندهاي (الف) و (ب) اين ماده ميبايد همراه با تقاضانامه، اسناد و مدارك مثبته ادعاي خود را به سازمان ارايه نمايند.

ماده 3_ درخواستهاي مطرح شده از جانب مصرفكنندگان توسط سازمان، ثبت شده

و رسيدي مشتمل بر نام متقاضي، تاريخ و شماره ثبت به تقديمكننده درخواست داده خواهد شد. نحوه طرح دعوي و شكايت توسط سازمان در مراجع ذيربط قانوني حسب مورد مطابق تشريفات آيين رسيدگي مراجع مربوط خواهد بود.

ماده 4_ سازمان مكلف است نسبت به تقاضانامههاي دريافت شده ظرف يك هفته تعيين تكليف كند و در صورت مقتضي ظرف يك ماه نسبت به طرح شكايت در مراجع قانوني ذيربط اقدام نمايد. در غير اين صورت پاسخ مناسبي به درخواستكننده ارايه كند. اين مواعد با رضايت مصرفكننده و نيز در صورتي كه موضوع نياز به بررسي بيشتري توسط سازمان داشتهباشد براي يك ماه قابل تمديد خواهد بود.

ماده 5 _ سازمان ميتواند براساس دلايل و مدارك موجود نسبت تعيين طرف دعوي اقدام كند كه حسب مورد ممكن است طراح كالا، سازنده مواد اوليه، توليدكننده، عرضهكننده و فروشنده يا مجموعهاي از آنها باشد.

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

اساسنامه شوراي عالي فناوري اطلاعات

هيئت وزيران در جلسه مورخ 4/3/1384 بنا به پيشنهاد شماره 17057/100 مورخ 14/6/1383 وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات و به استناد بند (ج) ماده (4) قانون وظايف و اختيارات وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات _ مصوب 1382 _ اساسنامه شوراي عالي فناوري اطلاعات را به شرح زير تصويب نمود:

اساسنامه شوراي عالي فناوري اطلاعات

ماده1_ هدف از تشكيل شوراي عالي فناوري اطلاعات كه در اين اساسنامه به اختصار شوراي عالي ناميده مي شود، سياستگذاري و تدوين راهبردهاي ملي در قلمرو فناوري اطلاعات، تدوين برنامه هاي ميان مدت و بلندمدت براي توسعه پژوهشهاي بنيادي و كاربردي در قلمرو فناوري اطلاعات و گسترش كاربري فناوري اطلاعات و ارتباطات در كشور و برنامه هاي توسعه بخشهاي مختلف مي باشد.

ماده2_ وظايف

شوراي عالي به شرح زير است:

1_ تدوين اهداف كلان و راهبردي توسعه فناوري اطلاعات در كشور.

2_ سياستگذاري و تدوين راهبردهاي لازم براي گسترش به كارگيري فناوري اطلاعات در زمينه هاي مختلف اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي.

3_ تمهيد و تدوين نظام جامع فناوري اطلاعات و تعيين وظايف بخشهاي مختلف كشور در نظام جامع يادشده.

4_ تدوين مقررات، آيين نامه ها و ضوابط لازم براي قلمرو فناوري اطلاعات.

5 _ تدوين برنامه هاي كلان پژوهش در جهت توسعه فناوري اطلاعات در كشور.

6 _ تدوين برنامه هاي همكاريهاي ارتباطات بين المللي در قلمرو فناوري اطلاعات.

ماده3_ رياست شوراي عالي برعهده رييس جمهور است و در غياب ايشان، معاون اول رييس جمهور اين وظيفه را برعهده خواهد داشت.

ماده 4_ تركيب اعضاي شوراي عالي به اين شرح است:

1_ رييس جمهور (رييس شوراي عالي).

2_ وزير ارتباطات و فناوري اطلاعات.

3_ وزير علوم، تحقيقات و فناوري اطلاعات.

4_ وزير بازرگاني.

5 _ وزير صنايع و معادن.

6 _ رييس سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور.

7_ وزير دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح.

8 _ وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكي.

9_ وزير آموزش و پرورش.

10 _ وزير رفاه و تأمين اجتماعي.

11 _ وزير اموراقتصادي و دارايي.

12 _ رييس كل بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران.

13_ سه نفر از متخصصان فناوري اطلاعات از بخش غيردولتي به پيشنهاد وزير ارتباطات و فناوري اطلاعات و حكم رييس جمهور.

تبصره _ وزراي ذيربط برحسب موضوع طرح شده ، بنا بر دعوت دبير شوراي عالي با حق راي در جلسه حضور خواهند يافت.

ماده5 _ تصميمات شوراي عالي با رعايت سياستهاي كلي نظام و در چارچوب قوانين و مقررات، پس از تأييد رئيس جمهور توسط وزير ارتباطات و فناوري اطلاعات ابلاغ مي گردد و مسؤوليت نظارت بر حُسن اجراي

آن بر عهده وي خواهد بود.

ماده6 _ دبيرخانه شوراي عالي در وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات تشكيل و دبير آن به پيشنهاد وزير ارتباطات و فناوري اطلاعات و با حكم رييس جمهور منصوب مي شود.

ماده7_ شوراي عالي حداقل سالي دو بار تشكيل جلسه مي دهد و جلسات آن، با حضور دو سوم اعضا رسميت خواهد يافت. مصوبات شوراي عالي با راي نصف بعلاوه يك اعضاي حاضر در جلسه قابل اجرا خواهد بود.

ماده8 _ شوراي عالي مي تواند كارگروههاي تخصصي تشكيل دهد. شرح وظايف و نحوه تشكيل اين كارگروهها به تصويب شوراي عالي خواهد رسيد.

ماده9_ دبيرخانه شوراي عالي به منظور جلوگيري از دوباره كاري و انجام فعاليتهاي موازي، هماهنگي و تبادل نظر لازم را با دبيرخانه ساير شوراهاي مشابه به عمل مي آورد.

معاون اول رئيسجمهور _ محمدرضا عارف

قانون اجازه اجراي موافقتنامه پروانه شبكه و خدمات ارتباطات سيار – مصوب 1384

حضرت حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاي سيد محمدخاتمي

رياست محترم جمهوري اسلامي ايران

لايحه اجازه اجراي موافقتنامه پروانه شبكه و خدمات ارتباطات سياركه از سوي دولت به شماره 42392/31496 مورخ 3/8/1383 به مجلس شوراي اسلامي تقديم و بك فوريت آن در جلسه علني روز سه شنبه مورخ 5/8/1383 تصويب گرديد و در جلسه علني روز دوشنبه مورخ 5/2/1384 مجلس با اصلاحاتي تصويب و به تأييد ش_وراي نگه_بان رس_يد، دراج_راي اص_ل يكصد و بيست و سوم (123) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به پيوست اسال مي گردد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

شماره9310 26/2/1384

وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات

قانون اجازه اجراي موافقتنامه پروانه شبكه و خدمات ارتباطات سيار كه در جلسه علني روز دوشنبه مورخ پنجم ارديبهشت ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و چهار مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 14/2/1384 به تأييد شوراي

نگهبان رسيده و طي نامه شم_اره 60780/260 مورخ 18/2/1384 مجلس شوراي اسلامي واصل گرديده است، به پيوست جهت اجراء ابلاغ مي گردد.

رئيس جمهور _ سيد محمد خاتمي

قانون اجازه اجراي موافقتنامه پروانه شبكه و خدمات ارتباطات سيار

ماده واحده _ به وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات اجازه داده مي شود نسبت به اجراي موافقتنامه پروانه شبكه و خدمات ارتباط سيار كه دراجراي بند (ه_) ماده (3) قانون وظايف و اختيارات وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات مصوب 19/9/1382 با شركت ايران سل منعقد شده است با رعايت اصل چهل و چهارم (44) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و ضوابط زير اقدام كند. كليه امور حاكميتي از جمله فركانس و شبكه مادر زير ساخت و مالكيت آنها قابل واگذاري نمي باشد و صرفاً در انحصار دولت خواهد بود.

1_ كليه موارد امنيتي موافقتنامه به تأييد شوراي عالي امنيت ملي مي رسد. اختيارات، وظايف، قوانين و مقررات نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران و شوراي عالي امنيت ملي به قوت خود باقي است و مفاد اين قانون نبايد مانع اجراي آنها شود.

2_. دولت مكلف است با رعايت اصل چهل و چهارم (44) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و قانون وظايف و اختيارات وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات بر ايجاد شبكه تلفن همراه موضوع اين قانون نظارت كامل داشته باشد.

3_ موافقتنامه پس از تأييد توجيه اقتصادي آن توسط شوراي اقتصاد، قابل اجرا مي باشد.

4_ دولت مكلف است بر تنظيم مقررات مديريت فركانس كشور و سياستگذاري در خصوص صدور مجوز فركانس، در چارچوب سياستهاي كلي نظام نظارت كامل نمايد.

5 _ وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات مكلف است جهت تأمين و توسعه شبكه زيرساخت اپراتور

دوم، قبل از موعد مقرر اقدام نمايد.

6 _ با توجه به قانون حداكثر استفاده از توان فني و مهندسي توليدي و صنعتي و اجرايي كشور در اجراي پروژه ها و ايجاد تسهيلات به منظور صدور خدمات مصوب 12/12/1375، حداقل پنجاه و يك درصد (51%) از سهم ارزش مالي تجهيزات اصلي شبكه در طول اجراي قرارداد از داخل كشور تأمين مي شود.

7_ مديريت فني و پشتيباني فني جزو مسؤوليتهاي مديران ايراني كنسرسيوم ايران سل مي باشد.

8 _ ك_ليه تص_ميمات هيأت مديره و مجامع عمومي و فوق العاده شركت مشروط به موافقت حداقل پنجاه درصد (50%) سهامداران ايراني اين كنسرسيوم مي باشد.

9_ سهام شركتهاي ايراني كه صددرصد (100%) سهام آنها متعلق به شخصيتهاي حقيقي و حقوقي ايراني است، در كنسرسيوم ايران سل نبايد از پنجاه ويك درصد (51%)كمتر باشد.

انتقال سهام بين سهامداران كنسرسيوم ايران سل بايد به نحوي صورت پذيرد كه سهام شركتهاي سهامداران ايراني از پنجاه و يك درصد (51%) سهام كنسرسيوم ايران سل كمتر نگردد.

10_ تعرفه هاي ارتباطي ارائه شده از طرف كنسرسيوم ايران سل حداكثر بيست درصد (20%) بيشتر از تعرفه هاي شركت مخابرات نباشد. حداقل تعرفه هاي اعلام شده از طرف ايران سل محدوديتي نخواهد داشت.

11_ بيست و هشت و يك دهم درصد(1/28%)درامد حاصله از انجام خدمات ويژه و ارزش افزوده و ماليات متعلقه بايد علاوه بر درا مدهاي كنسرسيوم ايران سل از بابت قرارداد اپراتوري دوم پرداخت گردد.

12_ موافقتنامه پروانه شبكه و خدمات ارتباط سيار منعقده با شركت ايران سل بارعايت كليه موارد مذكور در اين قانون بايد اصلاح گردد و اجرايي شدن آن منوط به اعمال اصلاحات مذكور مي باشد.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علني روز

دوشنبه مورخ پنجم ارديبهشت ماه يكهزار وسيصدو هشتاد و چهار مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ14/2/1384 به تأييد شوراي نگهبان رسيد.

رئيس مجلس شوراي اسلامي _ غلامعلي حدادعادل

پيشنويس لايحه ( قانون حمايت از سازندگان پايگاههاي داده )

باب نخست - كليات

فصل اول - محدوده حمايت

ماده 1- اين قانون از «سازنده» پايگاه دادهاي كه ممكن است در ساخت آن از روشهاي ابداعي تجمع و آرايش و/يا سرمايه گذاري صرف اقتصادي استفاده شده باشد حمايت ميكند.

ماده 2- حمايتهاي اين قانون شامل برنامه و نرم افزارهاي رايانه اي كه براي ساخت يا عمليات پايگاه داده مورد استفاده قرار گرفته نخواهد شد.

فصل دوم - تعاريف

ماده 3- «پايگاه داده» مجموعهاي از مطالب مستقل، داده يا اطلاعاتي است كه بهطور منظم يا روشمند ترتيب يافته -كه در اين قانون به آن اثر نيز اطلاق ميشود- و توسط ابزارهاي الكترونيكي يا هر واسط ديگر قابل دستيابي است.

ماده 4- «سازنده» پايگاه داده عبارت از هر شخص حقيقي يا گروهي از اشخاص حقيقي يا شخصيت حقوقي است.

ماده 5- «مطالب» پايگاه داده عبارت از آثار مستقلي است كه به وسيله سازنده پايگاه داده پديد نيامده.

ماده 6- «محتويات» پايگاه داده عبارت از است مطالب و ساير داده و اطلاعات تشكيل دهنده پايگاه داده.

ماده 7- «بخشهاي غيراساسي» يعني بخشهايي از پايگاه داده كه در دسترس عموم قرار گرفته به طوري كه تكثير از آن موجب زيان به حقوق انحصاري سازنده پايگاه داده نشود.

ماده 8- «تغيير اساسي» به معناي اصلاح (اضافه، حذف يا تغيير) كمي و/يا كيفي در نحوه تجمع و آرايش محتويات پايگاه داده است به نحوي كه با يك پايگاه داده جديد مواجه شويم.

ماده 9- «تغيير غيراساسي» اقداماتي است كه صرفاً براي ادامه عملكرد و

كارايي پايگاه داده ضروري باشد.

ماده 10- (رزرو)

ماده 11- (رزرو)

فصل سوم - حقوق سازنده

ماده 12- «سازنده» پايگاه داده داراي حقوق انحصاري به شرح زير است:

1. تكثير موقت يا دائم پايگاه داده به هر وسيله يا به هر شكلي جزئاً يا كلاً.

2. ترجمه، تطبيق، ترتيب يا هر نوع تغيير در پايگاه داده.

3. هر نوع تكثير، توزيع، ارتباط، نمايش يا اجراي عمومي كه ناشي از اعمال فوق باشد.

4. هر شكل از توزيع عمومي پايگاه داده يا نسخههايي از آن.

5. هر نوع ارتباط، نمايش يا اجراي عمومي پايگاه داده.

ماده 13- اثر زماني مشترك محسوب ميشود كه در خلق آن چند شخص حقيقي همكاري داشته باشند.

ماده 14- اثر زماني مركب تلقي ميشود كه بر مبناي اثر اصلي و بدون مشاركت مولف اثر اصلي به وجود آمده باشد.

ماده 15- اثر زماني جمعي است كه به ابتكار يك شخص حقيقي يا حقوقي و تحت مديريت يا نام وي ساخته و توزيع شده باشد. اين اثر در مجموع ناشي از مشاركت اشخاص متعدد در ساخت آن است بدون آنكه به طور اختصاصي حق جداگانهاي براي هر يك از آنها نسبت به مجموعه اثر ايجاد شده باشد.

ماده 16- اثر مشترك اصولاٌ در مالكيت مشاع سازندگان آن قرار دارد، مگر آنكه شركت هر يك از سازندگان به قصد اشتراك نبوده و بدون ايجاد زحمت در اثر مشترك، به طور جداگانه بتوانند از نتيجه مشاركت خود بهرهمند شوند.

ماده 17- اثر مركب در مالكيت سازندهاي كه آنرا ساخته قرار خواهد گرفت مشروط بر آنكه حقوق اثر ابتدايي (اثر اصلي) را رعايت كرده باشد.

ماده 18- مالك اثر جمعي شخص حقيقي يا حقوقي است كه اثر به نام او

انتشار يافته، مگر آنكه بر خلاف آن توافق شده باشد.

باب دوم – حق تاليف

فصل چهارم - حق تاليف پايگاه داده

ماده 19- تجمع و آرايش فكري و اصيل از محتويات يك پايگاه داده تحت حمايت حق تاليف قرار خواهد گرفت.

ماده 20- حمايتهاي حق تاليف اين قانون نسبت به مطالب مندرج در پايگاه داده اعمال نخواهد شد.

ماده 21- مطالب مندرج در پايگاه داده براساس مجوز دارنده حق در اختيار سازنده پايگاه داده قرار خواهد گرفت.

ماده 22- اعطاي حق تأليف براي پايگاه داده نبايد به حقوق مكتسبه مطالب مندرج در آن خللي وارد كند.

ماده 23- حمايت قانون حق تأليف از پايگاههاي داده به نام صاحبان حق اعم از اشخاص حقيقي و حقوقي براساس قانون حاكم يا توافقهاي بين المللي كه دولت جمهوري اسلامي ايران به آنها ملحق شده باشد به عنوان اثر ادبي- هنري اعطاء خواهد شد.

فصل پنجم - مدت حمايت در حق تاليف

ماده 24- مدت حمايت حق تأليف از پايگاه داده موضوع اين قانون كه به موجب وصايت يا وراثت منتقل ميشود از تاريخ فوت سازنده پنجاه سال است و اگر وارثي وجود نداشته باشد يا بر اثر وصايت به كسي منتقل نشود براي همان مدت به منظور استفاده در اختيار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي قرار خواهد گرفت.

ماده 25- مدت حمايت اثر مشترك پنجاه سال پس از فوت آخرين سازنده خواهد بود.

ماده 26- مدت حمايت از اثر جمعي تا پنجاه سال از تاريخ ساخت متعلق به مالك حقيقي يا حقوقي خواهد بود.

ماده 27- در موارد انقضاء و يا فسخ حقوق انتقالي، در صورت حيات سازنده، استفاده از حق مذكور متعلق به خود او و در غير

اينصورت تابع ترتيب مقرر در ماده 24 خواهد بود.

ماده 28- تغيير اساسي در تجمع و آرايش محتويات، پايگاه داده جديدي به وجود خواهد آورد كه ميتواند از تاريخ جديد موضوع حمايت اين قانون قرار گيرد. چنين حمايتي نبايد زياني به حقوق موجود در ارتباط با پايگاه داده اصلي ايجاد كند.

ماده 29- هر نوع تغيير غيراساسي در تجمع و آرايش محتويات پايگاه داده اثري در مدت حمايت ايجاد نخواهد كرد.

باب سوم - حقوق خاص مربوط به سازندگان پايگاه داده

فصل ششم - حقوق سرمايه گذاري

ماده 30- سازندگان پايگاه دادهاي كه به نحو كمي و/يا كيفي سرمايه گذاري در تحصيل، تطبيق، و ارايه محتويات كرده اند در برابر «استخراج» و «كاراسازي مجدد» از همه يا بخشهاي اساسي (كمي و/يا كيفي) محتويات پايگاه داده مطابق مقررات اين باب حمايت خواهند شد.

ماده 31- حق مزبور در اين فصل صرفنظر از اينكه پايگاه داده و/يا مطالب مندرج در آن تحت حمايت حق تأليف در اين قانون يا حمايت ساير قوانين قرار دارد يا نه اعمال خواهد شد.

ماده 32- اجراي حقوق اين فصل تاثيري بر حقوق مكتسبه مطالب مندرج در آن ندارد.

فصل هفتم - مدت حمايت در حقوق خاص

ماده 33- حمايتهاي قانوني اين باب براي 15 سال از تاريخ ساخت پايگاه داده اجرا خواهد شد. اين مدت از تاريخ اولين روز در دسترس قرار دادن عمومي و يا ايجاد تغييرات اساسي در پايگاه داده محاسبه خواهد شد.

ماده 34- شروع مدت حمايت از سازنده پايگاه داده مطابق مقررات فصل پنجم از باب دوم اين قانون خواهد بود.

باب چهارم – بهره برداري منصفانه و مجوزهاي قهري

فصل هشتم – بهره برداري منصفانه

ماده 35- هرگاه كاربر

قانوني براي دسترسي به محتويات پايگاه داده ناگزير از اجراي حقوق انحصاري سازنده مذكور در ماده 11 باشد نيازي به كسب مجوز از سازنده ندارد.

ماده 36- «استخراج» و/يا «كاراسازي مجدد» از بخشهاي غير اساسي محتويات پايگاه داده توسط كاربر قانوني به مقاصد علمي و فني و آموزشي و تربيتي در حدود متعارف مجاز است.

ماده 37- كاربر قانوني پايگاه داده مي تواند، بدون مجوز سازنده جهت استفاده شخصي از محتويات پايگاه داده به نحو غير الكترونيكي تكثير نمايد.

ماده 38- كاربر قانوني در استفاده از امتيازات اين فصل نبايد به حقوق مشروع سازنده و صاحبان قانوني محتويات پايگاه داده خللي وارد كند.

فصل هشتم – مجوز قهري

ماده 39- به منظور رقابت مشروع در صنعت پايگاه داده و ايجاد مشاغل اطلاعاتي، امتياز پايگاههاي دادهاي كه بر اساس شرايط زير به وجود آمده اند مي تواند به منظور تجاري براساس شرايط منصفانه و بدون تبعيض بر اساس آييننامه مخصوص به اشخاص متقاضي حقوق خصوصي واگذار شود:

1. مراجع يا مؤسسات دولتي و دوايري كه موظف شده اند اطلاعات را منتشر سازند و يا اصولاً وظيفه آنان انجام چنين كاري است.

2. شركتها و مؤسساتي كه دولتي نيستند ولي به موجب يك دستور اداري وظيفه انحصاري براي انتشار اطلاعات دارند.

ماده 40- كاربر قانوني پايگاه داده مي تواند بدون مجوز سازنده پايگاه داده موضوع اين فصل از بخشهاي غيراساسي محتويات پايگاه داده به منظور تجاري استفاده كند مشروط برآنكه منبع آن را ذكر نمايد.

باب پنجم – حقوق مشترك

فصل نهم – علامت

ماده 41- نام و عنوان و نشان ويژه و اسامي ملكي (domain name) در اينترنت كه معرف اثر است از حمايت اين قانون برخوردار

خواهد بود و هيچكس نميتواند آن را براي اثر ديگري از همان نوع يا مانند آن به ترتيبي كه القا شبهه كند به كاربرد.

ماده 42- در انتهاي نام، عنوان و نشانه ويژهاي كه معرف اثر است و اين قانون از آن حمايت ميكند بايد حرف لاتين c درون يك دايره حك شود.

ماده 43- سازندگان پايگاههاي داده ميتوانند نام و عنوان و نشان ويژه و اسامي ملكي اثر خود را در مراكزي كه سازمان مديريت و برنامه ريزي آگهي مي نمايد به ثبت برسانند. چگونگي و ترتيب انجام تشريفات ثبت و همچنين مرجع پذيرش درخواست ثبت به موجب آييننامه خواهد بود.

فصل دهم – مجازاتها

ماده 44- هر كس حقوق انحصاري سازنده پايگاه داده را كه مورد حمايت اين قانون است به نام خود يا به نام سازنده بدون اجازه او و يا عالماً يا عامداً به نام شخص ديگري غير از سازنده به هر طريقي نشر يا پخش يا عرضه كند به حبس تأديبي از شش ماه تا سه سال محكوم خواهد شد.

ماده 45- متخلفان از ماده 41 اين قانون به حبس تأديبي از سه ماه تا يك سال محكوم خواهند شد.

ماده 46- نسبت به متخلفان از مواد اين قانون در مواردي كه به سبب سپري شدن مدت حق سازنده، استفاده از اثر با رعايت مقررات براي همگان آزاد است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي عنوان شاكي خصوصي را خواهد داشت.

ماده 47- شاكي خصوصي ميتواند از دادگاه صادر كننده حكم نهايي درخواست كند كه مفاد حكم در يكي از روزنامه ها به انتخاب و هزينه او آگهي شود.

ماده 48- مراجع قضايي ميتوانند ضمن رسيدگي به شكايت شاكي

خصوصي نسبت به جلوگيري از نشر و پخش و عرضه آثار مورد شكايت و ضبط آن دستور لازم به ضابطين دادگستري بدهند.

ماده 49- اثرهايي كه پيش از تصويب اين قانون پديد آمده از حمايت اين قانون برخوردار است. اشخاصي كه بدون اجازه از اثرهاي ديگران تا تاريخ تصويب اين قانون استفاده يا بهره برداري كرده اند به هيچ نحوي نميتوانند حقوق انحصاري سازنده پايگاه داده را جز با اجازه سازنده و يا قائم مقام او با رعايت اين قانون اعمال نمايند. متخلفان از حكم اين ماده و همچنين كساني كه براي فرار از كيفر به تاريخ مقدم بر تصويب اين قانون اثر را به طور غيرقانوني مورد استفاده قرار دهند به كيفر مقرر در ماده 45 محكوم خواهند شد.

ماده 50- دعاوي و شكاياتي كه قبل از تصويب اين قانون در مراجع قضايي مطرح گرديده، به اعتبار خود باقي است.

ماده 51- تعقيب بزه هاي مذكور در اين قانون با شكايت شاكي خصوصي شروع و با گذشت او موقوف ميشود.

فصل يازدهم – جبران خسارت

ماده 52- هرگاه متخلف از اين قانون شخص حقوقي باشد علاوه بر تعقيب جزايي شخص حقيقي مسئول كه جرم ناشي از تصميم او باشد خسارات شاكي خصوصي از اموال شخص حقوقي جبران خواهد شد و در صورتي كه اموال شخص حقوقي به تنهايي تكافو نكند ما بهالتفاوت از اموال مرتكب جبران ميشود.

ماده 53- جبران خسارت ممكن است به صورت قانوني يا قضايي باشد.

ماده 54- خسارت قانوني معادل 100 ميليون ريال الي 950 ميليون ريال است.

ماده 55- خسارت قضايي براساس ضرر و زيان ناشي از دست دادن بازار يك اثر كه در نتيجه فعل ناقض

حق به سازنده وارد مي شود محاسبه خواهد شد. اثبات اين امر به عهده مدعي است كه به طور نامحدود قابل تقويم به خسارت مالي است.

ماده 56- اگر اثر تحت حمايت اين قانون مطابق آئين نامه مخصوص به ثبت نرسيده باشد جبران خسارت فقط به نحو قضايي صورت خواهد پذيرفت.

ماده 57- اگر سازنده اثر خود را مطابق قانون به ثبت رسانده باشد در انتخاب خسارت قضايي يا قانوني اختيار دارد و بايد اين مسأله را در دادخواست ابتدايي تصريح نمايد.

فصل دوازدهم – متفرقه

ماده 58- آئين نامه هاي اجرايي اين قانون از طرف سازمان مديريت و برنامه ريزي، وزارت دادگستري و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تهيه و به تصويب هيأت وزيران خواهد رسيد.

دستورالعمل توسعه كاربري فناوري اطلاعات و ارتباطات در دستگاه قضايي و استقرار نرم افزار مديريت پرونده

دستورالعمل توسعه كاربري فناوري اطلاعات و ارتباطات در دستگاه قضايي و استقرار نرم افزار مديريت پرونده قضايي كه در تاريخ 23/12/1386 به تصويب رياست قوه قضاييه نيز رسيده، در روزنامه رسمي كشور منتشر گرديد.

دستورالعمل توسعه كاربري فناوري اطلاعات و ارتباطات در دستگاه قضايي و استقرار نرم افزار مديريت پرونده قضايي

اجراي پروژه هاي زيرساخت فناوري اطلاعات و ارتباطات در قوه قضاييه و استقرار نرم افزار مديريت پرونده قضايي در دادگستري استان ها با اتكال به خداوند متعال و همت والا و تلاش مستمر مسئولان ستادي، رؤسا، مسئولين و كاركنان دادگستري هاي سراسر كشور، روندي روبه رشد و سريع يافته است. در اين ميان اجراي زيرساخت شبكه محلي (LAN) شامل كابل كشي و نصب و راه اندازي تجهيزات مرتبط در تمامي مراكز استان ها و در بيش از 170 واحد قضايي (ساختمان هاي دادگستري در سراسر كشور، برقراري شبكه گسترده (WAN) براي بيش از 140 نقطه قضايي در بستر مخابراتي، تأمين تجهيزات رايانه اي موردنياز دادگستري هاي مراكز

استان ها براي راه اندازي نرم افزار مديريت پرونده قضايي و نرم افزار جامع اتوماسيون اداري، آموزش نرم افزار مديريت پرونده قضايي به بيش از 3500 نفر از پرسنل شعب دادسراها و دادگاه ها شامل مديران و كاركنان، استقرار نرم افزار مديريت پرونده قضايي در كليه شعب مجتمع هاي قضايي 20 مركز استان و برخي شهرستان ها و راه اندازي تا 95 درصدي در استان هاي باقيمانده، استقرار نرم افزار جامع و يكپارچه اتوماسيون اداري در ستاد قوه قضاييه و 7 استان كشور، اجراي طرح بايگاني الكترونيكي و الكترونيكي نمودن پرونده هاي قضايي راكد در استان تهران و برخي استان هاي كشور در راستاي اجراي بند الف ماده131 قانون برنامه چهارم، نشان از تلاش گسترده در اين حوزه است. در اين ميان استقرار نرم افزار مديريت پرونده قضايي از جايگاه ويژه برخوردار است. هدف اصلي استقرار اين نرم افزار عبارت است از:

_ افزايش سرعت، دقت، صحت و شفافيت در فرآيند دادرسي؛

_ وجوه بانك اطلاعات مركزي براي پيشينه همه پرونده هاي قضايي كشور؛

_ تعيين وضعيت سجل قضايي اشخاص با دانستن اطلاعات پايه؛

_ ارزيابي وضعيت رسيدگي به پرونده هاي مختلف در سراسر كشور؛

_ كاستن مراسلات و مكاتبات كاغذي از نظام قضايي و اداري؛

_ رعايت كمال حفاظت اطلاعاتي در حفظ و انتقال موارد قضايي؛

_ امكان نظارت سلسله مراتبي و مستقيم بر جايگاه هاي سازماني قوه قضاييه؛

_ امكان پاسخگويي به مردم از طريق تماس با شبكه هاي الكترونيكي؛

_ دريافت انواع گزارش هاي دوره اي، موردي، مقايسه اي يا تطبيقي؛

_ صرفه جويي كلان در هزينه هاي رسيدگي به پرونده ها بر اثر افزايش دقت و سرعت؛

_ امكان تهيه تحليل ها و گزارش هاي تجمعي و مقايسه اي در مورد احكام صادره؛

_ امكان تعيين كاركرد خارج از استاندارد و يا روال مرسوم در امر قضاء؛

_ كسب اطلاع مقايسه اي از ميزان

كار ارجاعي به محاكم مختلف؛

_ فراهم آوردن زمينه هاي پژوهش جرم شناسي بر حسب مناطق جغرافيايي، جايگاه اجتماعي، و جمعيت شناسي؛

_ ارتقاي پژوهش بر مبناي اطلاعات كاركرد محاكم و ويژگي هاي پرونده؛

_ اطلاع رساني در مورد طرح دعاوي تكراري در مراجع قضايي متعدد؛

_ تسريع در برقراري ارتباط مراجع قضايي با ساير سازمان هاي تابعه؛

_ امكان انتشارآرايي مراجع مختلف قضايي و قانوني براي بهره برداري مجامع علمي و قضات.

لذا در راستاي اجراي جامع و يكپارچه فناوري اطلاعات و ارتباطات در حوزه هاي ستادي و دادگستري هاي سراسر كشور و سازمان هاي تابعه، « دستورالعمل توسعه كاربري فناوري اطلاعات و ارتباطات در دستگاه قضايي و استقرار نرم افزار مديريت پرونده قضايي» به شرح زير تصويب مي گردد.

ماده1_ به منظور استانداردسازي زيرساخت هاي حقوقي نرم افزار مديريت پرونده قضايي و نيز يكسان سازي رويه هاي ورود اطلاعات پرونده ها به نرم افزار مذكور، كميته هاي زيرساخت حقوقي نرم افزار و استانداردسازي رويه ها در شوراي فناوري اطلاعات و ارتباطات حوزه معاونت حقوقي و توسعه قضايي و با همكاري خبرگان حقوقي و قضايي و متخصصين مربوط تشكيل و مصوبات در اصلاح نرم افزار اعمال و اجرا مي گردد.

ماده2_ براساس اين دستورالعمل تمامي واحدهاي قضايي كه نرم افزار مديريت پرونده قضايي در آن ها استقرار يافته است، موظفند حداكثر تا 31/1/1387 نسبت به جمع آوري دفاتر شعب از قبيل ثبت عرايض، انديكاتور، تعيين وقت، بازداشتي و دادنامه اقدام نمايند.

ماده3_ واحدهاي قضايي كه در آينده نرم افزار در آن استقرار مي يابد، موظفند پس از دو ماه از زمان استقرار نرم افزار در شعب، نسبت به جمع آوري دفاتر اقدام نمايند.

ماده4_ براي واحدهاي قضايي كه نرم افزار مديريت پرونده قضايي در آن ها استقرار يافته است، گزارش هاي آماري استخراج شده از اين نرم افزار، ملاك عمل خواهدبود و براي ساير واحدهاي قضايي تا زمان استقرار

نرم افزار در شعب، لازم است تا اطلاعات عملكردي، در سيستم اطلاعات مديريت نرم افزار مذكور وارد شود.

ماده5 _ رؤساي دادگستري ها، دادستان ها و مديران واحدهاي قضايي موظفند تا ضمن فراگيري نرم افزار مذكور شخصاً بر فرآيند رسيدگي در مراجع نظارت و با استفاده از آن، گزارش هاي آماري تحليلي تهيه و به صورت مستمر و ماهانه به حوزه رياست قوه قضاييه و معاونت حقوقي و توسعه قضايي ارسال نمايند.

ماده6 _ با توجه به راه اندازي سيستم الكترونيكي مكاتبات قضايي در نرم افزار مذكور، واحدهاي قضايي و سازمان هاي تابعه موظفند با ايجاد امكانات و زيرساخت هاي لازم، نسبت به ارسال و دريافت اطلاعات مانند استعلامات به صورت الكترونيكي و از طريق نرم افزار، همكاري و اقدام نمايند.

ماده7_ با توجه به راه اندازي سيستم پايانه ي قضايي در نرم افزار مديريت پرونده قضايي، اطلاع رساني ابلاغ ها به صورت الكترونيكي از طريق پست الكترونيكي، پيام كوتاه و .... علاوه بر شيوه مكاتبات، صورت پذيرد.

ماده8 _ كليه واحدهاي قضايي موظفند شكواييه ها و دادخواست هايي كه از طريق سيستم پايانه ي قضايي وارد و چاپ گرفته شده است را قبول و جهت رسيدگي ارجاع نمايند.

ماده9_ با توجه به لزوم استانداردسازي زيرساختهاي حوزه فناوري اطلاعات و ارتباطات در قوه قضاييه، تمامي بخش هاي ستادي، سازمانهاي تابعه و دادگستري هاي كشور موظفند به هنگام احداث ساختمانهاي اداري و قضايي جديد، نسبت به ايجاد شبكه داده محلي (LAN) براساس استانداردهاي شوراي فناوري اطلاعات و ارتباطات قوه قضاييه اقدام و از مرجع مذكور تأييديه مكتوب اخذ نمايند. حوزه معاونت اداري و مالي قوه قضاييه بر اجراي صحيح اين بند، نظارت و تمهيدات لازم را فراهم خواهد نمود.

رييس قوه قضاييه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

بخشهاي قوه قضائيه

بخشنامه به مراجع قضائي سراسر كشور – 10 1 1384

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

با احترام، تصوير بخشنام_ه شماره138/84/1

_ 10/1/1384 رياست محترم قوه قضائيه به منظور رعايت مفاد آن جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

مستشار ديوانعالي كشور و مديركل دبيرخانه قوه قضائيه _ خسرو حكيمي

بخشنامه به مراجع قضائي سراسر كشور

پيرو اعلام نظر مبارك مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) بر عدم موضوعيت موارد مذكور در بندهاي 4 و 5 و 6 ماده 297 قانون مجازات اسلامي مصوب 1370 با اصلاحات بعدي و اختيار جاني در انتخاب يكي از اعيان سه گانه مندرج در بندهاي 1 و 2 و 3 ماده مرقوم و در اجراي تبصره ذيل آن، قيمت احشام سه گانه تعيين شده براي اجراي ديات سال 1384 به شرح زير ابلاغ مي گردد.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

بخشنامه به رؤساي كل دادگستريها و دادستانهاي عمومي و انقلاب سراسر كشور – 11 2 1384

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

ب_ا احترام؛ تصوير بخشن__ام_ه شم_اره 1614/84/1 _ 11/2/1384 ري__است م_حترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

مديركل دبيرخانه قوه قضائيه و مستشار ديوانعالي كشور _ خسرو حكيمي

بخشنامه به رؤساي كل دادگستريها و دادستانهاي عمومي و انقلاب سراسر كشور

نظر به اينكه در ارتباط با قاچاق كالاهاي دارويي، بهداشتي، خوردني و آشاميدني در صورت عدم احراز وقوع جرم، استرداد كالا مستلزم تحصيل پروانه ورود از وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي در جهت رعايت مقررات ماده 16 قانون مواد خوردني و آش_اميدني و آرايشي و بهداشتي م__صوب 1364 مي باشد تا ب_ه منظور ح_فظ سلامت و بهداشت جامعه از ورود و توزيع كالاهاي غيربهداشتي و نيز تاريخ مصرف گذشته، جلوگيري شود، لذا به موجب اين بخشنامه به كليه قضات محترم ابلاغ مي گردد تا پس از كسب نظر مقامات بهداشتي كشور نسبت به تعيين تكليف اين كالاها اقدام نمايند.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود

هاشمي شاهرودي

اصلاحيه بخشنامه به رؤساي كل دادگستري ها و دادستان هاي عمومي و انقلاب سراسر كشور – 11 2 1384

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

با احترام تصويب اصلاحيه بخشنامه شماره 1614/84/1_ 11/2/1384 رياست محترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

مستشار ديوانعالي كشور و مديركل دبيرخانه قوه قضائيه _ خسرو حكيمي

اصلاحيه بخشنامه به رؤساي كل دادگستري ها و دادستان هاي عمومي و انقلاب سراسر كشور

بدينوسيله سال 1364 مندرج در متن بخشنامه شماره 1614/84/1_ 11/2/1384 در ارتباط با قاچاق كالاهاي دارويي، بهداشتي، خوردني و آشاميدني به سال 1346 و عبارت «مقامات بهداشتي كشور» به عبارت «وزارت مرقوم» اصلاح مي گردد.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

بخشنامه به رؤساي كل دادگستريها و دادستانهاي عمومي و انقلاب سراسر كشور – 22 1 1384

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

با احترام؛ تص_وير بخشن_ام__ه شم__اره 525/84/1 _ 22/1/1384 ري_است م__حترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

مدير كل دبيرخانه قوه قضائيه و مستشار ديوانعالي كشور _ خسرو حكيمي

بخشنامه به رؤساي كل دادگستريها و دادستانهاي عمومي و انقلاب سراسر كشور

به منظور جلوگيري از اشاعه منكرات و جرائم منافي عفت عمومي (فحشاء)، حفظ حيثيت مرتكبان احتمالي اين جرائم و پيشگيري از تبادل بي مورد اين قبيل پرونده ه__ا بين مراجع مختلف قضائي و با توجه به اختيارات حاصل از تبصره 3 الحاقي به ماده 20 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب ناظر به تبصره 3 ماده 3 اصلاحي 28/7/1381، لازم است براي مدت 3 سال دادگاه كيفري استان در شهرستان محل وقوع جرم، تشكيل شود.

بدين جهت رؤساي محترم دادگستري استان با بررسيهاي كافي سه نفر از قضات ارشد هر شهرستان (غير از مركز استان) را كه از حيث سن، تجربه و تأهل براي عضويت دادگاه كيفري استان، مناسب باشند به عنوان رئيس و مستشاران موقت، انتخاب و معرفي نمايند تا با حفظ سمت، ابلاغ قضائي آنان صادر گردد و هر بار

كه لازم باشد با حضور دادستان محل يا نماينده وي، براساس موازين به موارد مطروح رسيدگي نموده و راي مقتضي را صادر نمايند.

همچنين دادستان شهرستانهائي كه دادگاه كيفري استان ندارند به صرف درج عنوان اتهامي اين قبيل منكرات در گزارش مأمورين يا شكايت شاكي و مادام كه با بررسيهاي لازم معلوم نشده است كه رسيدگي به اتهام در صلاحيت محاكم كيفري استان مي باشد نبايد نسبت به ارسال پرونده و بدرقه متهم به مركز استان اقدام نمايند. و در موارد وجود مفسده در بدرقه متهم به مركز استان، طبق قسمت اخير تبصره (3) ماده 3 اصلاحي قانون مذكور از جهت ضرورت، تحقيقات لازم در دادسرا انجام داده و پس از احراز اتهام و تنظيم كيفر خواست پرونده تكميلاً به دادگاه كيفري استان ارسال شود.

رئيس قوه قضائيه _ سيد محمود هاشمي شاهرودي

بخشنامه به واحدهاي قضائي سراسر كشور – 15 2 1384

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

با احترام، تصوير بخشنامه شماره 1828/84/1 مورخ 15/2/1384 رياست محترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال ميگردد.

مديركل دبيرخانه قوه قضائيه و مستشار ديوانعالي كشور _ خسرو حكيمي

بخشنامه به واحدهاي قضائي سراسر كشور

يكي از اهداف اصلي احياي دادسراها در سراسر كشور سپردن امر تعقيب و تحقيق از متهمين به مقامات قضائي ميباشد تا قضات دادسرا با مباشرت در اين امر موجب حفظ حقوق جامعه و متهمين گردند به همين منظور توجه قضات و ضابطين دادگستري را به موارد ذيل معطوف مينمايد.

1_ به موجب قسمت دوم بند ه_ ماده 3 قانون اصلاح قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب انجام تحقيقات مقدماتي كليه جرائم به عهده بازپرس است و در جرائمي كه در صلاحيت دادگاههاي كيفري استان نيست دادستان

و به تبع او دادياران داراي كليه وظائف و اختيارات بازپرس ميباشند، بنابراين مستفاد از اين امر اين است كه مقامات دادسرا بايد از بدو ارجاع و تشكيل پرونده مباشرتاً تحقيق امر كيفري را به عهده گرفته و بدون نظارت و حضور مقامات دادسرا هيچگونه تحقيقي توسط ضابطين صورت نگيرد بنابراين اولاً: تشكيل هرگونه پرونده قضائي در غير از جرائم مشهود لازم است از ابتداء در دادسرا تشكيل شود. ثانياً: استفاده از مهرهاي متحدالشكل و ارجاع كلي به ضابطين و دستور به انجام تحقيقات كلي توسط مقامات ارجاع ممنوع است. ثالثاً: امر بازجوئي و استنطاق را شخصاً به عهده گرفته و در مواردي كه ممكن نباشد با حضور و نظارت قاضي پرونده، بازجوئي با رعايت ضوابط و مقررات قانوني به عمل آمده و مراتب توسط مقام قضائي گواهي گردد. خامساً: در صورت وجود دلائل كافي و توجه اتهام با رعايت مواد 132 و 134 قانون آئين دادرسي، قرار تأمين مناسب و متناسب با نوع جرم صادر گردد و از تف_ويض اين امر به ضابطين اكيداً جلوگيري شود يادآور ميگردد برابر ماده 19 قانون آئين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب تحت هيچ شرايطي آزادي متهم منوط به سپردن تأمين به ضابطين دادگستري نخواهد بود. سادساً: به منظور سرعت بخشيدن به امر تحقيقات مقدماتي و نظارت مستقيم مقامات قضائي، دادستانهاي سراسر كشور موظف هستند هرچه سريعتر در مراكز مهم مانند ادارات آگاهي و ساير پاسگاههائي كه مقدور باشد يكي از شعب بازپرسي يا دادياري را با حفظ شئون آنان مستقر نمايد.

2_ به موجب ماده 124 قانون آئين دادرسي كيفري قاضي نبايد كسي را احضار يا جلب

كند مگر اينكه دلايل كافي براي احضار يا جلب موجود باشد بنابراين مقامات دادسرا موظف هستند قبل از هرچيز تحقيقات مقدماتي را تكميل نموده و از وجود دلايل كافي و توجه اتهام به متهم مطمئن شوند و ضابطين دادگستري نيز نبايد در خارج از حدود جرائم مشهود راساً و بدون دستور مقام قضائي كسي را احضار يا جلب نمايند.

3_ همانگونه كه در قسمت دوم ماده 129 قانون آئين دادرسي تأكيد شده است در زمان بازجوئي سئوالات بايد مفيد و روشن باشد و سئوالات تلقيني يا اغفال يا اكراه و اجبار متهم ممنوع است و برابر ماده 131 همان قانون پاسخ سئوالات همانطوري كه بيان ميشود بايد بدون تغيير و تبديل يا تحريف نوشته شود.

لذا از طرح سئوالات خارج از موضوع اتهام و يا مربوط به مسائل اخلاقي و خانوادگي و سوابق متهم و بيان مطلبي در راستاي مرعوب نمودن و منكوب شدن شخصيت وي جداً خودداري شود و از هرگونه عامل فشار فيزيكي و رواني اجتناب گردد بديهي است اقرار و شهادت ناشي از شرائط مذكور نافذ نميباشد و كرامت انساني ايجاب ميكند در جريان تحقيقات از بكارگيري الفاظ و كلمات توهينآميز و تحقيركننده جلوگيري شود.

4_ ع_لاوه بر م_اده 10 ق_ان_ون مج_ازات اسلامي رعايت مواد 107 و 108 قانون آئين دادرسي كيفري درخصوص نحوه ضبط اشيائي كه وسيله ارتكاب جرم هستند مورد تأكيد است همچنين تفتيش منازل اشخاص بايد با رعايت كليه موازين شرعي و قانوني و توجه به حقوق مجاورين و در غير موارد اضطراري بايد در روز و با دستور و زير نظر مقام قضائي به عمل آيد و ضبط

اموالي كه ارتباطي با موضوع جرم ندارند ممنوع است.

5 _ با عنايت به موارد فوقالذكر مسئوليت قانوني هرگونه تخلفي كه در جريان تحقيقات مقدماتي توسط ضابطين دادگستري به عمل آيد علاوه بر مباشر به عهده قاضي پرونده نيز خواهدبود و دادسراي انتظامي قضات و ساير مقامات و مديران قضائي كه حسب وظائف قانوني موظف به نظارت بر جريان دادرسي ميباشند مسئول اجراي دقيق اين بخشنامه ميباشند.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

بخشنامه به رؤساي حوزههاي قضائي و سازمان زندانها و اقدامات تأميني و تربيتي كشور – 17 2 1384

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

با احترام، تصوير بخشنامه شماره 1854/84/1 مورخ17/2/1384 رياست محترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال ميگردد.

مستشار ديوانعالي كشور و مديركل دبيرخانه قوه قضائيه _ خسرو حكيمي

بخشنامه به رؤساي حوزههاي قضائي و سازمان زندانها و اقدامات تأميني و تربيتي كشور

به منظور مساعدت در حل مشكلات آن گروه از متهمان و محكومان زنداني كه اتهام يا جرائم انتسابي به آنان از اهميت ويژهاي برخوردار نبوده و بدون پيشينه مؤثر كيفري باشند و نيز كساني كه محكوميت مالي دارند و در صورت اعطاي مرخصي به آنان، ميتوانند رضايت شاكي يا مدعي خصوصي را كسب نمايند يا صرفاً به خاطر جزاي نقدي تا مبلغ ده ميليون ريال در زندان به سر ميبرند و همچنين مبتلايان به بيماريهاي خاص و امراض صعبالعلاجي كه بنابرتشخيص پزشكي نيازمند مداوا در خارج از زندان ميباشند و همينطور كساني كه تا پايان محكوميت و آزادي آنان بيشتر از 3 ماه باقي نمانده است و محبوس بودن اين عده تا خاتمه اجراي حكم، جز تراكم تعداد زندانيان و تحميل بار مالي بر زندان، ثمري ندارد، با نظارت رئيس حوزه قضائي (استان، شهرستان و بخش) و

مراعات مقررات، حداكثر سه ماه مرخصي به آنان داده شود تا با استفاده از اين فرصت مشكلات خود را مرتفع سازند.

رئيس قوة قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

بخشنامه به واحدهاي قضائي سراسر كشور – 16 3 1384

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

با احترام، تصوير بخشنامه شماره 3136/84/1 مورخ 16/3/1384 رياست محترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

مستشار ديوانعالي كشور و مديركل دبيرخانه قوة قضائيه _ خسرو حكيمي

بخشنامه به واحدهاي قضائي سراسر كشور

نظر به اينكه مشاهده مي شود بعضي از قضات، نسبت به مرتكبان جرائم مربوط به مواد مخدر، همچنان به استناد ماده 17 لايحه قانوني تشديد مجازات مرتكبين جرائم مواد مخدر و اقدامات تأميني و درماني به منظور مداوا و اشتغال به كار معتادين مصوب 19/3/1359 قرار بازداشت موقت تا شروع دادرسي يا صدور حكم برائت صادر مي نمايند، در حالي كه مواد32، 33 و 35 قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور كيفري مصوب 1378 با تمديد بعدي، براي صدور قرار بازداشت قايل به تفصيل و ترتيب خاصي گرديده اند كه در اغلب دادسراها و محاكم مراعات مي گردد.

به منظور ايجاد روش واحد و كاهش ميزان صدور اين نوع قرار، اقتضاء دارد از اين به بعد در جرائم مربوط به موادمخدر نيز مانند ساير جرايم، با رعايت قيود و شرايط مندرج در مواد 32، 33 و 35 قانون آيين دادرسي كيفري اقدام و از صدور قرار بازداشت خلاف موازين مذكور، اجتناب گردد.

سيدمحمود هاشمي شاهرودي _ رئيس قوه قضائيه

طرح جامع رفع اطاله دادرسي

رئيس محترم هيئت مديره و مديرعامل روزنامه رسمي

به پيوست يك نسخه طرح جامع رفع اطاله دادرسي درخصوص ارشاد و معاضدت قضائي و امور رابطان و استعلامات كه در تاريخ 30/7/1384 به تأييد و تصويب رياست محترم قوه قضائيه رسيده، جهت درج در روزنامه رسمي ارسال مي گردد.

رئيس حوزه رياست قوه قضائيه _ عبدالرضا ايزدپناه

طرح جامع رفع اطاله دادرسي

دستورالعمل شماره 1

« ارشاد و معاضدت قضايي و امور

رابطان و استعلامات»

مقدمه

با عنايت به بند هفدهم سياستهاي كلي نظام در بخش قضايي، مصوب مقام معظم رهبري كه حاكي از ضرورت « گسترش دادن نظام معاضدت و مشاورت قضايي» مي باشد و با توجه به بند نوزدهم از برنامه تفصيلي پنجساله دوم قوه قضاييه كه مبتني بر « طرح ايجاد و گسترش مؤسسات مدني ارشاد و معاضدت و..... براي آموزش و آگاه سازي قضايي» است؛

و با توجه به بند پنجم و ششم سياستهاي كلي نظام در بخش قضايي، مصوب مقام معظ_م رهبري كه حاكي از ضرورت « تمركز دادن كليه امور داراي ماهيت قضايي، در قوه قضاييه.....» و « كاستن مراحل دادرسي به منظور دستيابي به قطعيت احكام در زمان مناسب» و « بالابردن ..... توان عملي ضابطان دادگستري و فراهم ساختن زمينه براي استفاده بهينه از قواي انتظامي» بوده است؛

و همچنين نظر به بند 5 قسمت الف و قسمت ج اهداف كلان پنج ساله دوم توسعه قضايي كه مبتني بر « توانمندسازي مردم در امور قضايي از طريق آموزشهاي مردمي.....» و « بهبود كارايي و اثربخشي نظام قضايي كشور» مي باشد؛

از آنجا كه از مهمترين عوامل اطاله دادرسي و بروز نارضايتي در آحاد مراجعه كنندگان به دستگاه قضايي، « ناآشنايي با روند آغاز و پيگيري دعوا و چگونگي استفاده از وكلا و كارشناسان و مشاوران حقوقي» يا « عدم استطاعت مالي دراستفاده از وكلا و كارشناسان و مشاوران حقوقي» و يا « پراكندگي و بُعد مسافت ميان واحدهاي قضايي و ادارات مرتبط با آنها و صعوبت اخذ استعلامات از اين ادارات و اطاله روند پيگيري پرونده مي باشد»؛

بدين وسيله « طرح جامع رفع

اطاله دادرسي» كه در راستاي اجراي مصوبات مذكور و رفع معضلات اخيرالذكر، در قالب دستورالعمل شماره يك، به تفصيل ارائه گرديده است، ابلاغ مي گردد.

مقتضي است رؤساي كل محترم دادگستري استانها، سازمان ثبت اسناد و املاك كشور، سازمان پزشكي قانوني كشور، سازمان زندانها و اقدامات تأميني و تربيتي كشور، نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران (در مقام ضابط)، شوراي عالي كارشناسان كشور، كانون وكلا، مركز امور مشاوران حقوقي، وكلا و كارشناسان قوه قضاييه، و ديگر مقامات ذيربط شاغل در واحدهاي قضايي سراسر كشور، نسبت به ايجاد « اداره ارشاد و معاضدت قضايي، وكالت اتفاقي و معاضدتي، كارشناسان، و امور رابطان و استعلامات» كه منبعد در اين دستورالعمل، اختصارا « اداره ارشاد و معاضدت قضايي» خوانده مي شود، اقدام نموده و اهتمام تام و تمام در اجراي دقيق كليه بندهاي اين طرح كه انشاءا.... تأثير به سزايي در رفع اطاله دادرسي خواهد داشت، مصروف نمايند.

« اداره ارشاد و معاضدت قضايي»

كليات (اهداف و وظايف و تشكيلات):

« اهداف»

در اجراي ماده 10 اصلاحي قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب مصوب 1381 و ماده 42 آيين نامه اجرايي آن در دادگستريها و مجتمعهاي قضايي، اداره مذكور (ارشاد و معاضدت قضايي) زير نظر رؤساي حوزه هاي قضايي با هدف توانمند ساختن مراجعه كنندگان به دادگستري و جلب رضايت آنان و رعايت حقوق همه جانبه آنها تشكيل مي گردد. اين اهداف از طريق راهنمايي و ارشاد مراجعين در راستاي اقامه دعوا و پيگيري آن و همچنين بهره گيري از وكلاي معاضدتي براي مراجعين بي بضاعت و امكان وكالت اتفاقي و استفاده از كارشناسان و تجميع نمايندگان واحدهاي مرتبط با محاكم و دادسراها در اين اداره،

در جهت تسهيل امور استعلامات و تعاملات، عينيت خواهديافت.

« وظايف»

الف _ افزايش آگاهيهاي مراجعان درخصوص اهداف، وظايف و تشكيلات قوه قضائيه، نحوه طرح شكايات و دعاوي و چگونگي تنظيم قراردادها و تعهدات و اعمال حقوقي، راهنمايي و ارائه راههاي سهل و كوتاه در احقاق حق به مراجعان واحدهاي قضائي، همكاري در ايجاد و گسترش دفاتر خدمات و راهنمايي حقوقي در ادارات، سازمانها و مؤسسات دولتي و شهرداريها و نهادهاي انقلاب اسلامي و اتحاديه هاي صنفي.

ب _ راهنمايي و ارشاد نسبت به چگونگي اخذ مشاوره و وكالت اتفاقي و كارشناسي.

ج _ تعيين وكيل معاضدتي براي اشخاص بي بضاعت.

د _ دلالت مراجعين به رابطان سازمانها و نهادهاي مرتبط با محاكم، در جهت تسريع در اخذ استعلامات و انجام مكاتبات.

« تشكيلات»

اين واحد در حوزه هاي قضايي اعم از دادگاه و دادسرا با اعضاي زير تشكيل مي گردد:

اداره ارشاد و معاضدت قضائي، كارشناسان، رابطان و استعلامات (مركز استان درجه1)

* رئيس

واحد امور ارشاد و معاضدت قضائي

_ كارشناس مسئول قضائي (مسئول واحد).

_ كارشناس امور قضائي.

_ كارشناس امور قضائي.

_ مددكار.

_ مددكار.

_ متصدي امور دفتري و پيگيري.

_ متصدي امور دفتري (اپراتور).

واحد امور وكالت اتفاقي و معاضدتي و كارشناسان

_ كارشناس مسئول امور قضائي (مسئول واحد).

_ كارشناس پيگيري و هماهنگي.

_ متصدي امور دفتري و پيگيري.

_ متصدي امور دفتري (اپراتور).

واحد امور رابطان و استعلامات

_ كارشناس مسئول امور رابطان و استعلامات (مسئول واحد).

_ كارشناس امور رابطان.

_ كارشناس امور استعلامات.

_ متصدي امور دفتري و هماهنگي.

_ متصدي امور دفتري (اپراتور).

اداره ارشاد و معاضدت قضائي،

كارشناسان، رابطان و استعلامات (مركز استان درجه2)

* رئيس

واحد امور ارشاد و معاضدت قضائي

_ كارشناس مسئول قضائي (مسئول واحد).

_ كارشناس امور قضائي.

_ مددكار.

_ متصدي امور دفتري و پيگيري.

_ متصدي امور دفتري (اپراتور).

واحد امور وكالت اتفاقي و معاضدتي و كارشناسان

_ كارشناس مسئول امور قضائي (مسئول واحد).

_ كارشناس پيگيري و هماهنگي.

_ متصدي امور دفتري (اپراتور).

واحد امور رابطان و استعلامات

_ كارشناس مسئول امور رابطان و استعلامات (مسئول واحد).

_ كارشناس امور رابطان و استعلامات.

_ متصدي امور دفتري و هماهنگي.

_ متصدي امور دفتري (اپراتور).

اداره ارشاد و معاضدت قضائي، كارشناسان، رابطان و استعلامات (مركز استان درجه3)

* رئيس

واحد امور ارشاد و معاضدت قضائي

_ كارشناس مسئول امور قضائي (مسئول واحد).

_ كارشناس امور قضائي.

_ مددكار.

_ متصدي امور دفتري (اپراتور).

واحد امور وكالت اتفاقي و معاضدتي و كارشناسان

_ كارشناس مسئول امور قضائي (مسئول واحد).

_ كارشناس پيگيري و هماهنگي.

_ متصدي امور دفتري (اپراتور).

واحد امور رابطان و استعلامات

_ كارشناس مسئول امور رابطان و استعلامات (مسئول واحد).

_ كارشناس امور رابطان و استعلامات.

_ متصدي امور دفتري (اپراتور).

واحد ارشاد و معاضدت قضائي، كارشناسان، رابطان و استعلامات مجتمع قضائي

* رئيس

_ كارشناس امور قضائي( ارشاد و معاضدت قضائي).

_ كارشناس امور قضائي ( امور وكالت اتفاقي و معاضدتي و كارشناسان).

_ كارشناس پيگيري و هماهنگي ( امور رابطان و استعلامات).

_ مددكار.

_ متصدي امور دفتري و هماهنگي (اپراتور).

واحد ارشاد و معاضدت قضائي، كارشناسان، رابطان و استعلامات شهرستانهاي غير از مركز استان

* رئيس

_ كارشناس امور قضائي (ارشاد

و معاضدت).

_ كارشناس امور قضائي (امور وكالت اتفاقي و معاضدتي و كارشناسان).

_ كارشناس پيگيري و هماهنگي (امور رابطان و استعلامات).

_ مددكار.

_ متصدي امور دفتري و پيگيري (اپراتور).

* در دادگاههاي عمومي بخش، زير نظر دفتر دادگاه، يك يا دو پست به صورت مركب (تحت عنوان كارشناس امور قضايي) پيش بيني مي گردد.

* در شهرستانهايي كه تعداد شعب آن اعم از محاكم و دادسراي عمومي و انقلاب به 20 شعبه و بالاتر مي رسد، تشكيلات فوق قابل اجرا مي باشد و براي شهرستانهاي كوچك (كمتر از 20 شعبه) به تعداد لازم، پست كارشناس امور قضائي و پيگيري پيش بيني مي گردد.

فصل اول _ ارشاد و معاضدت قضايي

1_ واحدهاي مذكور در هر حوزه قضائي به تعداد لازم «كارشناس» آشنا به مسائل حقوقي، كيفري و اداري را، جهت ارشاد و معاضدت ارباب رجوع در اختيار خواهند داشت.

2_ انتخاب كارشناسان مذكور از ميان كارشناسان قضائي و حقوقي شاغل و بازنشسته دادگستري، وكلاي دادگستري و مشاوران حقوقي موضوع ماده 187 قانون برنامه سوم توسعه، از سوي قاضي مسؤول ارشاد و معاضدت، با هماهنگي رؤساي واحدهاي قضايي و دادستانها، به معاونت آموزش هر استان معرفي و پس از تأييد معاونت مذكور، ابلاغ ايشان، توسط رئيس كل دادگستري استان صادر خواهدشد.

تبصره _ ارشاد و معاضدت توسط وكلاي دادگستري و مشاوران موضوع ماده187 و بازنشستگان افتخاري خواهدبود؛ لكن دادگستري متناسب با فعاليت و آمار كاركرد آنها پاداش مناسبي به آنان پرداخت خواهدكرد.

3_ كارشناسان مذكور مكلفند افراد نيازمند را ارشاد و راهنمايي و راههاي سهل و ساده را براي انجام امور آنها ارائه كنند و عنداللزوم نسبت به تنظيم لوايح

و عرايض موردنياز اقدام كنند.

4_ واحدهاي مذكور، دفاتري را براي ثبت مشخصات مراجعان و علت مراجعه و نتيجه راهنمايي آنان و مشخصات كارشناس ارشاد كننده، در اختيار كارشناسان مستقر در حوزه هاي قضائي قرار خواهند داد. همچنين سوابق مربوط به صدور جواز وكالت و مشاوره اتفاقي و تعيين وكيل معاضدتي در دفاتر مخصوص ثبت خواهد شد.

دفاتر مذكور توسط دفتر تشكيلات و برنامه ريزي تهيه و در اختيار هر واحد قرار خواهد گرفت.

5 _ معاونت آموزش دادگستريها، عهده دار آموزش اعضاي اين واحدها خواهندبود.

6 _ كلي_ه كارشناسان، بجز وكلا و مشاورين حقوقي و قضات بازنشسته، مكلف به گذراندن دوره هاي آموزشي مخصوص مي باشند كه سرفصلها و عناوين آن توسط معاونت آموزش قوه قضائيه تعيين خواهد شد.

7_ عريضه نويسان در هر حوزه قضائي، زير نظر واحد مزبور، ساماندهي و توسط معاونتهاي آموزش دادگستريها، آموزشهاي لازم را خواهند ديد.

8 _ واحد ارشاد در هر حوزه قضائي كه لازم بداند، مركز مشاوره قضائي تلفني داير مي نمايد. چگونگي خدمت رساني و شماره تلفن از طريق رسانه هاي جمعي به اطلاع شهروندان خواهد رسيد.

9_ با توجه به ماده واحده قانون حمايت قضائي از كاركنان دولت مصوب 1376 (1)، واحدهاي مذكور، كليه شاغلان، مستمري و وظيفه بگيران اعم از كارمند و كارگر در وزارتخانه ها، سازمانها، مؤسسات و شركتهاي دولتي و شهرداريها و نهادهاي انقلاب اسلامي و نيروهاي مسلح و مؤسساتي را كه از بودجه عمومي كشور استفاده مي كنند، را در حدود صلاحيت جهت طرح و يا دفاع از دعاوي مربوط به خود يا قائم مقام قانوني او پس از فوت در دعاوي كه از انجام وظيفه آنان ناشي مي شود، براي استفاده

از خدمات و راهنمايي حقوقي به واحد حقوقي دستگاه ذي ربط معرفي مي كنند.

10_ مجامع امور صنفي(2) نيز تسهيلات لازم را براي آموزشهاي موردنياز افراد صنف پيش بيني و با كمك واحد ارشاد، واح_دهاي ح_قوقي را براي مشاوره در امور مربوط به شكايات و حل و فصل اختلافات، در اتحاديه هاي اصناف داير مي نمايند.

11_ مشاوران املاك و خودرو موظفند براي تنظيم قراردادها از نظرهاي حقوقي واحدهاي حقوقي اتحاديه صنف خود با هماهنگي سازمان ثبت اسناد و مطابق دستورالعمل اجرايي نحوه صدور پروانه تخصصي اشتغال براي مشاوران املاك و خودرو (مصوب 16/4/1384 _ رئيس قوه قضائيه)، استفاده نمايند.

12_ واحد ارشاد، نمونه قراردادها و اوراق قضائي تهيه شده توسط مراجع ذي صلاح را در اختيار واحدهاي حقوقي دولتي و صنفي قرار خواهدداد.

فصل دوم _ امور وكالت اتفاقي و معاضدتي

الف _ وكالت اتفاقي

1_ با توجه به ماده 2 قانون وكالت مصوب 1317 (3) و آيين نامه صدور جواز وكالت اتفاقي مصوب 3/3/1378، اشخاص واجد شرايط مقرر در اين دستورالعمل، مي توانند براي اقرباي سببي يا نسبي خود تا درجه دوم از طبقه سوم با رعايت مقررات مربوط، وكالت نمايند.

2_ درخواست اخذ جواز وكالت اتفاقي، توسط شخص متقاضي به عمل مي آيد و به امضاي طرفين (متقاضي و وكيل معاضدتي) رسيده و به كارشناسان مسؤول واحد در حوزه هاي قضائي سراسر كشور تسليم مي گردد.

تبصره _ فرم درخواست ياد شده، توسط دفتر تشكيلات و برنامه ريزي تهيه و در اختيار واحدهاي استاني قرار مي گيرد.

3_ درخواست بايد متضمن معرفي كامل متقاضي و اعلام ميزان تحصيلات و تجربيات و ساير جهات مؤثر در قضيه و نيز متضمن مشخصات كامل موكل

يا موكلان موردنظر و درجه قرابت آنان و مشخصات موضوع دعوايي باشد كه متقاضي قرار است عهده دار طرح يا دفاع از آن شود.

4_ متقاضي مكلف است مدارك مثبته قرابت و ديگر موارد استناد يا فتوكپي مصدق آنها را پيوست تقاضاي خود بنمايد.

5 _ براي هر مورد وكالت اتفاقي، بايد جداگانه، درخواست با ضمايم كامل تهيه و تسليم شود.

6 _ پس از احراز شرايط توسط كارشناس مسؤول واحد يا دفاتر ارشاد و معاضدت قضائي، درخواست به همراه ساير مستندات به كانون وكلاي دادگستري و مركز امور مشاوران و كارشناسان مستقر در استانها يا نمايندگان آنها در شهرستانها و حوزه هاي تابعه كه به همين منظور تعيين مي شوند، تسليم خواهدشد.

7_ كانون وكلا و مركز امور مشاوران يا نمايندگان آنها در حوزه هاي قضائي، پس از بررسي اسناد و مدارك پيشنهادي واحد ارشاد و معاضدت، مجوز لازم را صادر مي نمايد.

ب _ وكالت معاضدتي

1_ اشخاص بي بضاعت مي توانند از واحد ارشاد و معاضدت، تقاضاي تعيين وكيل معاضدتي نمايند.

2_ تقاضاي مذكور همراه كليه مستندات دعوا و تصديق معتمدان يا شوراي اسلامي محل مبني بر بي بضاعت بودن متقاضي، به واحد ارشاد و معاضدت حوزه قضائي محل اقامت متقاضي تسليم مي شود.

تبصره _ تقاضاي ياد شده بايد حاوي مشخصات طرفين، نوع دعوا، شغل و درامد ماهانه متقاضي و استشهاديه محلي باشد.

3_ در صورتي كه كارشناس واحد ارشاد، توضيحاتي را از متقاضي لازم بداند از مشاراليه به هر وسيله ممكن دعوت خواهد كرد.

4_ واحد ارشاد و معاضدت، پس از دريافت درخواست، هرگاه آن را ناقص ببيند، مكلف است مراتب را به متقاضي اعلام تا ظرف مدت ده

روز نسبت به رفع نقص آن اقدام نمايد، در صورت عدم رفع نقص پس از انقضاي مدت مذكور، تقاضا بايگاني مي شود و در صورت مراجعه ذي نفع، طبق مقررات اقدام خواهدشد.

5 _ واحد ارشاد و معاضدت با توجه به مستندات و مدارك ارائه شده و عندالاقتضاء، اخذ توضيح حضوري از متقاضي، چنانچه تشخيص دهد كه هدف متقاضي، سوء استفاده و اذيت و آزار طرف مقابل است يا دعوا اصولاً بي اساس است يا موضوع قبلاً مسبوق به سابقه بوده و مردود اعلام شده است، درخواست متقاضي را رد مي نمايد. بديهي است رد تقاضا نافي صلاحيت دادگاه در اجراي مقررات مواد 505 و 506 قانون آيين دادرسي مدني و ساير مقررات جاري نخواهدبود.

6 _ قاضي ارشاد و معاضدت قضايي، در صورتي كه درخواست متقاضي را موجه بداند، با رعايت مواد قبل و با عنايت به آيين نامه اجرايي مواد 31و32 قانون اصلاح پاره اي از قوانين دادگستري مصوب 5/3/1384 و پس از هماهنگي با كانون وكلاء و مركز امور مشاوران قوه قضائيه، وكيلي را براي متقاضي تعيين مي نمايد.

تبصره _ هرگاه در حوزه قضائي استان به تعداد موردنياز وكيل وجود نداشته باشد، انتخاب وكيل خارج از استان با هماهنگي و معرفي كانون وكلاء و مركز امور وكلاء و مشاوران قوه قضائيه صورت خواهد گرفت.

7_ هر وكيل يا مشاوره قوه قضاييه مكلف است در صورت ارجاع، هر ماه حداقل يك پرونده معاضدتي قبول نمايد.

8 _ از تصميم قاضي ارشاد و معاضدت در مورد تعيين وكيل چهار نسخه تهيه، نسخه اول به تقاضا كننده، نسخه دوم به وكيل منتخب، نسخه سوم در پرونده مربوط بايگاني و نسخه چهارم

به كانون وكلاء و مركز امور مشاوران جهت درج در پرونده وكيل، ارسال خواهدشد.

9_ وكيل منتخب، ملزم است نسبت به تنظيم قرارداد حق الوكاله اقدام و نسخه دوم آن را به واحد ارشاد و معاضدت ارسال واحد مذكور را از جريان كار ارجاع داده شده مطلع سازد.

تبصره _ وكيل انتخابي مي تواند در صورت لزوم با كارشناس واحد ارشاد و معاضدت قضائي مشورت نمايد.

10_ در مواردي كه رعايت تشريفات ذكر شده موجب انقضاي مواعد قانوني شود، رئيس حوزه قضائي يا دادستان محل اقامه دعوا، مي توانند به شرط كامل بودن تقاضا نامه، مستقيماً وكيل معاضدتي انتخاب نمايند و نتيجه آن را جهت تشكيل پرونده به واحد ارشاد و معاضدت ارسال نمايند.

11_ كليه اوراق مورد لزوم جهت انتخاب وكيل و مشاور معاضدتي، توسط كانون وكلاء و مركز امور مشاوران قوه قضائيه تهيه و در اختيار واحدهاي مشاوره و معاضدت استانها قرار مي گيرد.

12_ اگر متقاضي در دعوا، محكوم له واقع شود، حق الوكاله جزء خسارات دادرسي از محكوم عليه، به حكم دادگاه دريافت خواهدشد.

13_ در صورتي كه در هر مرحله از دادرسي، واهي بودن ادعاي عدم بضاعت متقاضي ثابت شود به درخواست وكيل، حق الوكاله از وي گرفته مي شود.

ج _ ارشاد و معاضدت توسط كارشناسان رسمي

نظر به اينكه برخي از مراجعات به دادگستري صرفاً جنبه فني داشته و فاقد جنبه حقوقي مي باشد، و اين گونه موارد عمدتاً در مبحث «كارشناسي» (اعم از كارشناس خط، ساختمان، تصادفات، ثبت علايم و اختراعات، بيمه و ساير رشته هاي مورد نياز) عينيت مي يابد و با توجه به تأثير بسزاي نقش كارشناسان رسمي در رفع اختلافات و حل دعاوي و

همچنين قانون كارشناسان رسمي دادگستري كه تصريح نموده است: «كارشناس نمي تواند از قبول كاري كه به او رجوع شده، خودداري نمايد»، «كانون كارشناسان رسمي دادگستري» و «مركز امور مشاوران حقوقي و كارشناسان رسمي» قوه قضائيه موظفند، حسب مورد نسبت به موارد ذيل اقدام نمايند:

1_ اجراي قرارهاي كارشناسي معاضدتي و رايگان

با عنايت به اينكه اجراي قرارهاي كارشناسي، حسب تصريح قوانين بر عهده كارشناس مربوطه (به موجب تعيين دادگاه) خواهد بود و با توجه به قانون كارشناسان رسمي دادگستري بويژه تبصره 2و3 ماده 3 تعرفه حق الزحمه كارشناسان رسمي دادگستري مصوب 1384 رئيس قوه قضائيه، كه همه كارشناسان را موظف به انجام كارشناسي رايگان براي حداكثر 3 مورد پرونده در سال (ويژه افراد بي بضاعت) نموده است، مقتضي است كانون و مركز امور كارشناسان رسمي دادگستري با تعيين اين گونه افراد، به موجب قرعه يا اولويت يا نوبت و يا هر روش منطقي ديگر و برنامه ريزي دقيق، براي حضور ايشان در واحد كارشناسي مجتمع قضايي يا دادگستري موردنظر، اين امر را به نحوي ساماندهي نمايند كه همواره به تعداد مورد نياز از كارشناسان رسمي _ خاصه در اموري كه بيشتر مبتلي به مي باشد اعم از ساختمان، تصادفات بيمه، خط و ..... _ در اين واحد مستقر گرديده و حسب ضرورت تحت نظر واحد ارشاد و معاضدت، انجام وظيفه نمايند.

2_ راهنمايي و ارشاد

حسب وظايف مشخص شده براي واحد ارشاد، در صورت لزوم، مراجعه كنندگان از سوي اين واحد به كارشناس دلالت خواهند شد. لذا مقتضي است كانون و مركز كارشناسان رسمي دادگستري با استقرار دائمي نماينده بصير خود در مجتمع قضايي يا دادگستري مربوطه به همراه كارشن_اسان ذي صلاحي_ت،

در خص_وص اين گونه موارد ارش_اد لازم را به عمل آورند و چه بسا با اتخاذ تدابير مناسب توسط كارشناس مستقر، موضوع پيش از اقامه رسمي دعوا توسط مراجعه كننده، حل و فصل شده و منتهي به انصراف وي از تقديم دادخواست گردد.

3_ حل اختلاف از طريق كارشناسان

در بسياري از اختلافات كه موضوع اختلاف، در بردارنده جنبه تخصّصي است و مستلزم كارشناسي مي باشد و آن موضوع، علت اصلي اختلاف و مانع از حصول توافق ميان طرفين مي باش_د، طرفين مم_كن است تواف_ق كنند كه يك كارش_ناس بي طرف راج_ع به موضوع اتخاذ تصميم نمايد. اين امر كه در ماده 268 قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني (مصوب سال 1379) با اين عبارت تصريح شده است كه: «... در اين صورت، كارشناس مرضي الطرفين به جاي كارشناس منتخب دادگاه براي اجراي قرار كارشناسي اقدام خواهد كرد. كارشناسي كه به تراضي انتخاب مي شود، ممكن است غير از كارشناس رسمي باشد» مي تواند با توافق طرفين، الزام آور نيز باشد. نكته قابل توجه در اين بخش آن است كه واحدهاي ارشاد و معاضدت قضايي، موظفند حسب تشخيص خود، افراد را نسبت به اين روش حل اختلاف، آگاه نموده و مزاياي آن را از قبيل رايگان بودن و عدم ضرورت رعايت تشريفات بيان و نسب_ت به ترغي_ب و دلال_ت ايش_ان به استفاده از اين روش و نيز تهيه صورت جلسات، جهت مراجعه به كارشناس مرضي الطرفين اقدام نمايند. كارشن_اسان مستقر نيز فارغ از اينكه طرفين مراجعه كنن_ده به ايشان داراي دستور قضايي مبني بر قرار كارشناسي باشند يا خير، در صورت توافق طرفين، نسبت به ورود

به موضوع اقدام و نهايت تلاش را در جهت رفع اختلاف مبذول خواهند داشت.

فصل سوم _ امور رابطان و استعلامات

1_ پزشكي قانوني _ با عنايت به ضرورت مراجعه بسياري از اصحاب دعاوي جزايي و حقوقي به ادارات پزشكي قانوني، پيش بيني راهكارهايي در جهت تسهيل تعامل ايشان در خصوص امور مرتبط با پزشكي قانوني، ضروري به نظر مي رسد. لذا مقتضي است رئيس كل دادگستري و مديركل پزشكي قانوني هر استان، توأمان نسبت به اجراي موارد ذيل اقدام نمايند:

الف: استقرار دائم يك پزشك قان_وني در هر ي_ك از مجتمعهاي قض_ايي (كيف_ري) به منظور پاسخگويي به ضروريات اوليه اعم از پاسخ به استعلامات (با بهره گيري از رايانه حاوي اطلاعات پزشكي قانوني استان) و معاينات مقدماتي و ...

ب: استقرار پزشك قانوني كشيك در كنار مقامات قضايي كشيك دادسرا

ج: عدم ضرورت اخذ معرفي ن_امه مجدد از مقام قض_ايي براي مصدوم_اني كه ني_از به معاينه مجدد دارند.

د: برقراري ارتباط مناسب بين پزشكي قانوني استان با شوراهاي حل اختلاف و واحدهاي خسارت بيمه بدني در جهت تسريع در پرداخت خسارت. (اين بند از طريق راه اندازي شوراهاي حل اختلاف در پزشكي قانوني و با واحدهاي خسارت بيمه بدني، عينيت خواهد يافت).

« رئيس سازمان پزشكي قانوني مكلف است اين قسمت از دستورالعمل را به كليه واحدهاي پزشكي قانوني كشور جهت اجراء ابلاغ نمايد.»

2_ استقرار باجه بانكي _ يكي از معضلات موجود براي مراجعان به نظام قضايي كشور، پرداخت مبالغ قانوني به حسابهاي دولتي، از طريق سيستم بانكي است كه دشواري اين امر و مشكلات تردد و صرف وقت، عمده نارضايتي افراد را موجب مي گردد. در

جهت رفع اين مشكل، اقداماتي از سوي قوه قضائيه انجام گرديده است تا نسبت به استقرار باجه بانك در دادگستريها و مجتمع هاي قضايي اقدام شود. به همين منظور با مديران بانك ملي مذاكراتي صورت پذيرفته و بانك مذكور پس از هماهنگي با مديران استاني خود، نسبت به ابلاغ موضوع به استانها اقدام كرده است و از سوي ديگر موضوع به اطلاع دادگستري هاي استان نيز رسيده است. لذا مقتضي است رؤساي كل محترم دادگستري استانها، در جهت اجراي طرح، هماهنگي لازم را با سرپرستي بانك ملي در استان مربوط برقرار و حسب ضرورت نسبت به استقرار باجه يا گيشه بانك در واحدهاي قضايي اقدام نمايند.

3_ كانون كارشناسان رسمي دادگستري، مركز امور مشاوران حقوقي، وكلا و كارشناسان قوه قضائيه _ «نظر به نقش كرامند «كارشناسي» در پرونده هاي دادسراها و محاكم و مطابق بند 13 سياستهاي كلي نظام در امور قضائي، (مصوب مقام معظم رهبري) و قانون كانون كارشناسان رسمي دادگستري مصوب 1382 و آيين نامه اجرايي ماده 187 قانون برنامه سوم توسعه، نظارت بر كارشناسان رسمي دادگستري و مركز امور مشاوران قوه قضائيه بر عهده اين قوه مي باشد و با توجه به اينكه متأسفانه نحوه اجراي قرارهاي كارشناسي به يكي از معضلات رسيدگي قضايي و يكي از عوامل اصلي اطاله دادرسي تبديل گرديده است، لذا مقتضي است:

الف: به منظور دسترسي مراجع قضايي و شوراهاي حل اختلاف به كارشناس در خارج از وقت اداري و جلوگيري از بازداشت متهمان و نيز فراهم آوردن امكان تأمين دليل بويژه در اموري كه جنبه فوريت دارد، در خارج از اوقات اداري، كانون كارشناسان رسمي دادگستري و مركز اجرايي ماده 187

مكلفند نسبت به تعيين كارشناس كشيك و استقرار و نظارت بر حضور آنان در خارج از وقت اداري در رشته هاي مورد نياز از قبيل كارشناس املاك، تصادفات و غيره اقدام نمايند و ليست كارشناسان كشيك را همه ماهه از طريق رؤساي واحدهاي قضايي به اطلاع قضات و اعضاي شوراهاي حل اختلاف برسانند.

ب: كانون كارشناسان رسمي دادگستري و مركز امور مشاوران، وكلاء و كارشناسان قوه قضائيه موظفند يك نفر از كارشناسان بصير و مطلع را به عنوان نماينده خود به كليه واحدهاي قضايي معرفي نمايند.

ج: كانون كارشناسان رسمي دادگستري و مركز امور مشاوران، وكلاء و كارشناسان قوه قضائيه موظفند با تهيه سيستم رايانه اي و نرم افزار مناسب، به طور مرتب اسامي كارشناساني كه به دلايلي از قبيل محروميت _ بيماري _ مرخصي _ كهولت سن و غيره امكان انجام كارشناسي را ندارند و همچنين موارد تلاقي و همزماني وقت ابلاغ شده را قبل از حلول وقت دادرسي، به دادگستري ها اعلام و نيز هر سال، جديدترين اطلاعات مربوط به كارشناسان ذي صلاحيت را به صورت مجموعه اي از كارشناسان، با ذكر مشخصات كامل آنها چاپ و در اختيار دادگستريها قرار دهند.

د: كانون كارشناسان رسمي دادگستري و مركز امور مشاوران، وكلاء و كارشناسان قوه قضائيه، موظفند براي دسترسي آسان مراجعان به كارشناسان و سرعت در انجام امور محوله بر حسب تخصص تعدادي از كارشناسان را به هر واحد قضايي در تهران و شهرهاي بزرگ براي انجام كارشناسي معرفي كنند.

ه_ : كانون كارشناسان رسمي دادگستري و مركز امور مشاوران، وكلاء و كارشناسان قوه قضائيه وظيفه دارند، چنانچه اخطاريه هاي كارشناسان به نحوي از انحاء امكان ابلاغ نداشته

باشد و مورد از موارد قرار رد كارشناسي نباشد، فورا به طرق مقتضي به وسيله نماينده كانون و مركز امور مشاوران به كارشناسان مربوطه اطلاع داده شود و نتيجه آن را از طريق نماينده مزبور به مرجع قضايي مربوطه اعلام دارند.

و: در صورتي كه مطابق گزارشهاي مقامات قضايي، هر يك از كارشناسان از انجام وظيفه خود طفره يا تعلل ورزد يا تخلفات ديگري مرتكب شود، كانون و مركز امور مشاوران قوه قضائيه موظفند فورا كارشناس مورد نظر را از طريق مراجع مربوط تحت تعقيب قرارداده و پس از رسيدگي قانوني، نتيجه آن را به مرجع قضايي ذي ربط ابلاغ نمايند.

ز: چنانچه امور محوله به كارشناس از نظر كثرت ارجاعات خارج از حد متعارف باشد، و همچنين موارد تلاقي و همزماني وقت ابلاغ شده، به نحوي كه امكان انجام كارشناسي بموقع و سريع را از وي سلب نمايد، كانون و مركز امور مشاوران و شخص كارشناس، حسب مورد موظفند فورا مراتب را به دادگستريهاي ذي ربط اعلام تا مقام قضايي صالح مطابق مورد، اتخاذ تصميم و عنداللزوم كارشناس ديگري انتخاب نمايند و نيز براي انتخاب بعدي وي نيز اين امر مورد توجه مقامات قضايي قرار گيرد.

ح: جهت هماهنگي بيشتر كارشناسان با مقامات قضايي، رؤساي واحدهاي قضايي (مجتمعها و دادگستريها) موظفند جلسات مستمري جهت رفع اشكالات جاري با حضور نماينده كانون كارشناسان رسمي دادگستري و مركز امور مشاوران تشكيل دهند.

4_ ادارات كل ثبت اسناد

نظر به اينكه در جهت خدمت رساني بيشتر و بهتر به مردم و تكريم ارباب رجوع و جلب رضايت آنان و جلوگيري از رفت و آمدهاي مكرر به مراجع قضايي و

واحدهاي ثبتي و در راستاي جلوگيري از اطاله دادرسي، پاسخ فوري به استعلامات ثبتي مراجع قضايي راجع به وضعيت مالكيت پلاكهاي ثبتي سهم بسزايي دارد، علي هذا ضرورت دارد واحدهاي ثبتي، رابطي با تجهيزات لازم در دادگستريها و مجتمعهاي قضائي مستقر و نسبت به پيگيري استعلامات و مكاتبات قضايي اقدام مقتضي و فوري به عمل آورند و به ويژه به استعلامات مراجع قضايي راجع به مالكيت پلاك ثبتي حداكثر ظرف سه روز پاسخ دهند. بديهي است رؤساي واحدهاي قضايي همكاري لازم را خواهند داشت»

5 _ نيروي انتظامي (در مقام ضابط)

با عنايت به بند 11 سياستهاي كلي قضايي نظام مصوب مقام معظم رهبري مبني بر «ضرورت ارتباط ضابطان دستگاه قضايي با محاكم و دادسراها» و نقش كارساز ايشان در انجام دستورهاي قضايي اعم از نظارت بر مأموران و ابلاغها و جلب افراد ... و نيز با توجه به تبعات منفي هر نوع تمرد يا تخطي يا سهل انگاري و افراط و تفريط ضابطان در اجراي دستور و به منظور امكان كنترل و نظارت بيشتر، لازم است در هر يك از دادسراها و مجتمعهاي قضايي سراسر كشور يك يا چند نفر از عوامل بازرسي ناجا تحت نظارت و رياست دادستان يا سرپرست دادسراي هر حوزه قضايي، مستقر شوند و نظارت دقيق بر عملكرد عوامل ناجا (در مقام ضابط قضايي) را عهده دار باشند. بديهي است اين افراد با حكم فرمانده نيروي انتظامي هر استان خطاب به رئيس كل دادگستري استان منصوب و علاوه بر انجام مأموريتهاي محوله، حسب ضرورت موظف به ارائه گزارشهاي دوره اي و موردي به دادستان نيز مي باشند.

6 _ امور زندانيها

نظر به

اينكه عدم هماهنگي منظم اداره زندان با واحدهاي قضايي موجب بسياري از تجديد اوقات دادرسي، و نتيجتاً موجب اتلاف وقت قضات و طولاني شدن فرايند دادرسي مي شود، از اين حيث لازم است در واحدهاي قضايي كه حجم پرونده هاي كيفري، اقتضاي استقرار نماينده اي از اداره زندانها را ضروري مي نمايد، فردي به عنوان رابط اداره زندان مجهز به سيستم رايانه اي در دادسراها و مجتمع هاي قضايي كيفري مستقر گردد تا اولاً _ آمار دقيقي از زندانيان و علت زنداني بودن آنها توسط رابط تهيه شود. ثانياً _ اين رابط نسبت به انتقال مشكلات زندانيان به مقامات ذي ربط قضايي به طرق مقتضي اقدام نمايد. ثالثاً _ مديران دفاتر دادگاهها و منشيهاي دادسراها موظف شوند در تعيين وقت رسيدگي راجع به زندانيها _ از حيث اينكه آيا با توجه به طول مدت حبس، زنداني در زمان رسيدگي در زندان مي باشد يا خير؟ _ دقت نظر لازم را معمول دارند كه در اين صورت، از نشاني ديگري در احضاريه استفاده شود. رابعاً _ در صورتي كه از حيث نظم و انضباط در رفت و آمد زندانيان، اقتضاء داشته باشد، صرفاً در روزهاي خاصي، مانند روزهاي فرد يا زوج نسبت به احضار آنها اقدام شود. خامساً _ در جهت جلوگيري از جعل و تحريف نامه ها و مكاتبات، ارسال احضاريه ها و اوراق قضايي مربوط به زندانيان، بدواً به نظر رابط مزبور رسيده و از آن طريق به اداره زندان ابلاغ شود.

7_ ساير استعلامات

همان طوري كه در بخشهاي گذشته به تعدادي از مهمترين نهادهاي مرتبط از جمله پزشكي قانوني و سازمان ثبت اسناد و سازمان زندانها اشاره شد، سازمانها و

نهادهاي مرتبط، صرفاً به اين موارد محدود نبوده و دستگاههاي ديگر از جمله: بيمه، شهرداريها، دواير راهنمايي و رانندگي، وزارتخانه هاي مختلف و واحدهاي زيرمجموعه آنها از جمله: وزارت ارشاد، جهاد كشاورزي (سازمان جنگلها و مراتع و منابع طبيعي)، سازمان حفاظت محيط زيست، سازمان ثبت احوال، گمرك و ... را شامل مي گردد. لذا با عنايت به آنكه ساماندهي نوع تعامل با اين دستگاهها تأثير به سزايي در رفع اطاله دادرسي و پيشبرد امور خواهد داشت، مقتضي است رؤساي واحدهاي قضايي بدواً نسبت به شناسايي مهمترين دستگاههاي مرتبط و اولويت بندي آنها اقدام نموده و حسب مورد با هماهنگي متوليان آنها، عنداللزوم نماينده اي از هر يك از دستگاههاي مزبور تعيين و در واحد امور رابطين و استعلامات مستقر نمايند. بديهي است رؤساي محترم واحدهاي قضايي بنا به عرف و شرايط جغرافيايي و فرهنگي و اجتماعي منطقه محل خدمت خود، ارتباطات لازم سازماني را برقرار و در جهت اجراي كامل اين بند اقدام مي نمايند.

آن قسمت از دستورالعملها و بخشنامه ها و آيين نامه هايي كه مغاير اين دستورالعمل مي باشند، كان لم يكن تلقي مي گردند و اعتبار لازم براي اجراي صحيح اين دستورالعمل، سالانه توسط معاونت اداري و مالي پيشنهاد و در بودجه قوه قضائيه ملحوظ مي گردد.

رؤساي كل دادگستريها و سازمانهاي وابسته قوه قضائيه موظفند به فوريت، نسبت به اجراي تمامي قسمتهاي اين دستورالعمل با همكاري و تعامل يكديگر، از طريق تشكيل جلسه در شوراي قضايي استان، ظرف يك ماه اقدام و گزارش هر قسمت را به صورت مستقل، هرماه به معاونت اول قوه قضائيه اعلام دارند.»

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

1_ تمام وزارتخانه ها، شركتها، مؤسسات و سازمانهاي دولتي و

دستگاههايي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام است؛ همچنين نيروهاي مسلح (نظامي و انتظامي) مكلفند بنا به درخواست كاركنان خود در زمان حيات يا وراث درجه اول آنان پس از فوت در دعواهايي كه از انجام وظيفه آنان ناشي مي شود يا به نحوي با وظايف ايشان مرتبط است با استفاده از كارشناسان حقوقي شاغل، به آنان خدمات حقوقي ارائه كنند.

2_ ماده 30 قانون نظام صنفي مصوب 24/12/1382 وظايف و اختيارات اتحاديه.... ح _ ايجاد تسهيلات لازم براي آموزشهاي موردنياز افراد صنف به طور مستقل يا با كمك سازمانهاي دولتي يا غيردولتي تشكيل كميسيونهاي رسيدگي به شكايات، حل اختلاف، بازرسي واحدهاي صنفي، فني و آموزش و كميسيونهاي ديگر مصوب هيأت عالي نظارت.

3_ ماده 2 قانون وكالت مصوب 25 بهمن 1315: اشخاصي كه واجد معلومات كافي براي وكالت باشند ولي شغل آنها وكالت در عدليه نباشد، اگر بخواهند براي اقرباي سببي و نسبي خود تا درجه دوم از طبقه سوم وكالت بنمايند ممكن است به آنها در سال، سه نوبت جواز وكالت اتفاقي داده شود.

دستورالعمل ساماندهي نظارت بر تردد مراجعين و ارتقاء رفتار سازماني در قوه قضائيه – مصوب 1384

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

احتراما

به پيوست دو نسخه دستورالعمل 1_ ساماندهي نظارت بر تردد مراجعين و ارتقاء رفتار سازماني در قوه قضائيه 2_ ساماندهي نظام ارجاع و دفاتر شعب دادگاهها و دادسراها و واحد ابلاغ و استفاده از فرمهاي استاندارد كه در تاريخ 15/11/1384 به تأييد و تصويب رياست محترم قوه قضائيه رسيده، جهت درج در روزنامه رسمي ارسال مي گردد.

رئيس حوزه رياست قوه قضائيه _ عبدالرضا ايزدپناه

دستورالعمل ساماندهي نظارت بر تردد مراجعين و ارتقاء رفتار سازماني در قوه قضائيه

در راستاي اجرايي نمودن بند هشتم از سياستهاي كلي

قضائي ابلاغي از سوي مقام معظ_م رهبري درخص_وص « اص_لاح و تق_ويت نظ_ام نظ_ارت_ي و ب_ازرسي ق_وه قض_ائي_ه بر دستگاههاي اجرايي و قضايي و نهادها » و همچنين با عنايت به قسمت پنجم از بند ب اهداف كلان پنج ساله دوم توسعه قضايي مبني بر « حفظ سلامت كادر قضايي و اداري از طريق بهبود وضع معيشتي آنان و تقويت نظارت و كنترل بر عملكرد و جلوگيري از هرگونه اعمال نفوذ و كار چاق كني» و در جهت رفع بسترهاي فساد و پيشگيري از وقوع جرم در فضاهاي داخلي مجموعه نظام قضايي كشور، ذيلا دستورالعمل « ساماندهي نظارت بر ترددّ مراجعين و ارتقاء رفتار سازماني در قوه قضائيه» ابلاغ مي گردد. لذا مقتضي است معاونتهاي محترم قوه قضائيه، رئيس محترم مركز حفاظت و اطلاعات كل، رؤساي محترم ديوانعالي و ديوان عدالت اداري، دادستان محترم كل، دادستان انتظامي قضات و خاصه ، رؤساي كل محترم دادگستري استانها، دقت نظر لازم را حسب مورد درخصوص اجرا يا نظارت بر اجراي مفاد اين دستورالعمل اعمال نمايند:

(1) به منظور امكان اعمال نظارت بر افرادي كه در واحد قضايي مربوطه تردد مي نمايند، مقتضي است تمامي دفاتر كل به صورت مكانيزه و مجهز به رايانه بوده و تمامي اطلاعات مربوط به اصحاب دعوا و مرتبطين به فوريت در رايانه ثبت گرديده و بر اين اساس، صحت و سقم اظه_ارات افراد حاضر در شعب يا دفاتر يا راهروهاي واحد قض_ايي با مراجع_ه به رايانه دفتر كل، مشخص گردد و در همين راستا، نگهبانان ورودي و مسئولين اطلاعات از ورود كليه افراد فاقد مستندات اعم از احضاريه و .... ممانعت به عمل خواهند آورد

(مگر در مواردي كه ذينفع بودن ارباب رجوع توسط دفتر كل يا شعبات ذيربط تأييد شود)

(2) به موجب ماده 49 قانون آيين دادرسي مدني، « مدير دفتر دادگاه، پس از وصول دادخواست بايد فوري آنرا ثبت كرده، رسيدي مشتمل بر نام خواهان، خوانده، تاريخ تسليم (روز و ماه و سال) با ذكر شماره ثبت به تقديم كننده دادخواست بدهد و در برگ دادخواست، تاريخ تسليم را قيد نمايد». لذا نظر به اينكه عمده دفاتر شعب در حال حاضر، صرفا در صدور رسيد، به ثبت شماره و تاريخ اكتفاء مي نمايند، توجه متصديان مربوطه را به اجراي دقيق و كامل ماده قانوني مذكور جلب نموده و بر برخورد قانوني با متخلفين تأكيد مي نمايد. بديهي است دقت در اين امر، خاصه در مواردي كه به فرد، ابلاغ حضوري شده و اخطاريه اي در دست ندارد، امكان كنترل ترددكنندگان در واحد قضائي را _ با مطالبه رسيد دادخواست از وي و كنترل مشخصات _ ميسر خواهد نمود. (فرم رسيد دادخواست توسط دفتر تشكيلات و برنامه ريزي قوه قضائيه استاندارد و جهت تكثير ابلاغ مي شود)

(3) از هرگونه جابجايي بي مورد مديران دفاتر پرهيز گرديده و در قبال آن با برنامه زمانبندي شده، نسبت به جابجايي دوره اي مديران دفاتر و كاركنان شعب در جهت پيشگيري از وقوع جرم اقدام گردد. همچنين هرگونه جابجايي مديران دفاتر به اطلاع حفاظت اطلاعات رسيده، پس از كنترل دقيق اسناد و پرونده هاي شعبه مربوط و صورتجلسه تحويل و تحول پرونده و اسناد مربوطه، به صورت دقيق تنظيم و به امضاي هردو مدير دفتر برسد. همچنين درخصوص تعيين تكليف پرونده هايي كه احيانا مفقود يا ناقص گرديده است، اقدام لازم

صورت پذيرفته و به مقامات ذيصلاح گزارش گردد.

(4) خارج كردن پرونده ها از شعب دادسراها و دادگاهها، حتي توسط قضات ممنوع بوده و در صورت ضرورت، با برگ شماري و تهيه بدل و تسليم رسيد به مسئول مربوط امكان پذير خواهد بود ليكن خروج پرونده هاي مهًمه ملي و بين المللي _ كه براي دادرسان آنها ابلاغ ويژه صادر مي گردد _ ، از شعبه رسيدگي كننده مطلقا ممنوع بوده و لازم است مكان مناسب مورد تأييد حفاظت و اطلاعات، جهت استقرار دادرس و همكاران وي پيش بيني شود.

(5) به طوركلي ملاقا ت هاي شخصي قضات و كاركنان محاكم دادگستري در ساعات اداري با هماهنگي قبلي نگهباني و اخذ كارت شناسايي معتبر از مراجعه كننده، به شعبه مربوط ميسر خواهد شد. همچنين در صورت وجود فرم تردد (كه از سوي دفتر تشكيلات و برنامه ريزي تهيه خواهد گرديد) صرفا با رؤيت كارت شناسايي و انتقال اطلاعات آن بر روي فرم و تحويل فرم اكتفا خواهد گرديد. بديهي است اينگونه مراجعه كنندگان، تنها با تحويل فرم تاييد شده توسط فرد مراجعه شونده، امكان خروج از واحد قضايي را خواهند داشت.

(6) رؤساي كل دادگستريها و رؤساي واحدهاي قضايي موظفند در بازديدهاي بدون اطلاع قبلي از مجموعه تحت مديريت خود، اعم از دفاتر شعب و معابر داخلي و محوطه و تعامل مستقيم با مراجعه كنندگان به واحد قضايي، حسب مورد اطلاعاتي از قبيل: دليل مراجعه ايشان، تعداد دفعات مراجعه، علت اطاله دادرسي احتمالي، ديدگاه ايشان نسبت به نحوه رسيدگي، نوع رفتار دادرس و متصديان دفتر شعب و ... را كسب نمايند و تصميمات فوري در جهت رفع مشكل، حسب مورد اتخاذ نمايند.

(7) به موجب نظامنامه

تخلفات انتظامي قضات و ماده8 قانون رسيدگي به تخلفات اداري كه « ترك خدمت در خلال ساعات اداري» را جزو تخلفات كاركنان، احصاء نموده است، ضروري است هرگونه خروج از واحد قضايي در ساعات اداري صرفا با هماهنگي مقام بالاتر و اخذ مجوز (مرخصي ساعتي) صورت پذيرد.

(8) نظارت و ساماندهي امور نگهباني در تمامي واحدهاي قضايي برعهده حفاظت و اطلاعات مي باشد. مسئولين واحدهاي حفاظت و اطلاعات موظفند ضمن نظارت بر نگهبانان و ترّدد افراد به واحد قضايي مربوط، از ورود افراد متفرقه و فاقد مستندات لازم جهت مراجعه به واحد قضايي در موارد مشكوك، ممانعت نمايند.

(9) مسئولين واحدهاي حفاظت و اطلاعات موظفند، حسب مورد با ايجاد راهكارهاي مقتضي، اعم از: استقرار دفتر، صندوق پستي، پست الكترونيك و ... امكان ارتباط سهم الوصول مراجعين با آن واحد را فراهم نمايند.

(10) در جهت جلوگيري از آمد و شد افراد مرتبط با پرونده ها به ديوانعالي كش_ور (به ويژه پرونده هاي مربوط به شعبات تشخيص)، مقتضي است با اعلام شماره نمابر و تلفن از سوي اداره دفتر آن ديوان، امكان پاسخگوئي تلفني به افراد ذينفع ميسر گردد. رعايت توصيه هاي حفاظتي در اين خصوص الزامي است.

(11) مقتضي است در ورودي تمامي ساختمانهاي قوه قضائيه خاصه ديوانعالي كشور و ديوان عدالت اداري، با رعايت اولويت و در جهت تأمين امنيت با حفظ كرامت اشخاص، دستگاه «گيت» نصب گرديده و افراد ملزم به عبور از آن شوند. همچنين با نصب تابلوهايي درخصوص معرفي ملزوماتي كه به همراه داشتن آنها در ورود به واحدهاي قضايي ممنوع مي باشد و همچنين تابلوي « ممنوعيت ورود اشخاص فاقد سمت در پرونده» از بروز حوادث پيشگيري گردد.

(12) ضروري است در ورودي واحدهاي قضايي و محلهاي تردد مراجعين، سيستم دوربين مداربسته برقرار و نمايشگرهاي مربوطه نيز در دفتر رئيس حوزه قضايي مستقر گردد.

(13) ضروري است از ورود دستگاههاي مربوط به ضبط تصوير ( اعم از: تلفنهاي همراه) و صوت ( اعم از: دستگاههاي خبرنگاري و غيره)، به واحدهاي قضايي جلوگيري نموده و اين امر در موارد ضروري صرفا با هماهنگي رئيس حوزه قضايي امكان پذير خواهدبود.

(14) مقتضي است قضات و كارمندان محترم، حتي الامكان در ساعات اداري از مكالمه با تلفن همراه خودداري نموده و دستگاههاي مربوط را در حين دادرسي و تحقيقات قضايي خاموش نمايند.

(15) به مديران و قضات و كارمندان قوه قضائيه تأكيد مي شود از پذيرش اشخاصي كه خود را منتسب به نهاد هاي امنيتي و يا مقامات كشوري و قضايي مي كنند، امتناع و پس از احراز هويت آنان چنانچه سوء استفاده و يا جعل عنوان و كذب ادعاي آنها محرز شود، جهت بررسي و عند اللزوم تعقيب قانوني به واحدهاي حفاظت و اطلاعات قوه قضائيه و دادسرا معرفي شوند.

(16) اجراي دقيق دستورالعمل هاي حفاظتي تدوين شده از سوي مركز حفاظت و اطلاعات كل قوه قضاييه به شرح ذيل ضروري مي باشد:

الف: رفع نواقص و مختصات فيزيكي محاكم اعم از: امكان نفوذ غيرمجاز به بخشهاي مختلف ساختمانهاي واحدهاي قضايي در ساعات اداري و غيراداري از سوي افراد فاقد صلاحيت و همچنين امكان استنساخ از اسناد و مدارك و سرقت آنها يا معدوم نمودن يا امكان آتش سوزي عمدي و امثالهم.

ب: استقرار دفاتر، اسناد، مدارك، پرونده ها، رايانه ها و ملزومات مربوطه در محل مناسب، دور از دسترسي افراد فاقد صلاحيت.

ج: تحويل فوري

« ملزومات و مكشوفات مرتبط با پرونده» به انبار واحد قضايي و ساماندهي امر تحويل و تحول و ورود و خروج آنها از انبار و همچنين دقت در درج مشخصات پرونده مربوط بر روي هريك از لوازم انتقالي به انبار.

د: رعايت دقيق آيين نامه طرز نگهداري اسناد سري و محرمانه دولتي و نحوه تعيين طبقه بندي اسناد طبقه بندي شده (مصوب سال 1354) با عنايت به تعامل انواع مرتبطين با محاكم اعم از « سربازان، ضابطين، نيروهاي شركتي، محققين، وكلا، كاراموزان و ارباب دعوا» و دقت در صلاحيت هريك از ايشان در دسترسي به اسناد و پرونده ها با رعايت شأن مشاراليهم و طبقه بندي حفاظتي هر پرونده و سند.

تبصره: شوراي حفاظت و اطلاعات استان كه به رياست رئيس كل دادگستري استان و عضويت اعضاي شوراي قضائي استان تشكيل مي گردد، نظارت لازم را بر اجراي مفاد اين ماده به عمل خواهد آورد. دبير اين شورا، رئيس حفاظت و اطلاعات دادگستري كل استان مي باشد.

(17) با عنايت به ماده 188 قانون آئين دادرسي كيفري و بند 11 از ماده 8 قانون رسيدگي به تخلفات اداري، افشاي اسرار و تصميم هاي پرونده هاي قضايي در روند قبل و بعد از رسيدگي (و قبل از ابلاغ دادنامه)، از سوي قضات و كارمندان مرتبط، ممنوع مي باشد.

(18) ضروري است كليه كاركنان دستگاه قضايي از هرگونه مصاحبه با رسانه ها درخصوص پرونده هاي قضايي و يا اظهارنظري كه شائبه اعلام موضع از سوي دستگاه قضايي را ايجاد نمايد، پرهيز نمايند و در مواقع ضروري طبق آئين نامه مربوطه صرفا با هماهنگي معاونين رئيس قوه قضائيه و يا رؤساي كل دادگستري ها حسب مورد مبادرت ورزند.

(19) با توجه به

آثار سو ء و غيرقابل جبران تخلفات احتمالي كاركنان، هيأتهاي بدوي و تجديدنظر رسيدگي به تخلفات كارمندان (مستقر در دستگاه قضايي)، مجاز به اعمال تخفيف يا اغماض نسبت به متخلفين از مفاد اين دستورالعمل نمي باشند.

(20) به موجب بند 15 از ماده 8 قانون تخلفات اداري و مواد 2و3و4 نظامنامه تقصيرات انتظامي قضات، سهل انگاري رؤساي محاكم و دادستانها و مديران در عدم ارائه گزارش تخلفات كارمندان تحت امر، تخلف محسوب مي شود. لذا توجه رؤساي محترم واحدهاي قضايي و اداري را به اين امر و همچنين ضرورت توجيه كارمندان تحت امر و گوشزد نمودن تكليف قانوني به ايشان، مبني بر ضرورت ارائه گزارش تخلفات، جلب مي نمايد.

(21) ضروري است با ممانعت از حضور عريضه نويسان در اطراف واحدهاي قضايي و ساماندهي و كنترل آنها، نسبت به صدور مجوز فعاليت براي ايشان از سوي رؤساي واحدهاي قضايي (مديريت واحد ارشاد و معاضدت قضايي) اقدام گردد.

(22) مقتضي است روابط عمومي دادگستري هاي كل استانها و سازمانهاي وابسته با برقراري تعامل مستمر با رؤساي واحدهاي قضايي و رسانه ها (خاصه صدا و سيما) به نحوي اقدام نمايند كه « محوريت پاسخ گويي و تكريم ارباب رجوع و عدالت محوري در دستگاه قضايي» مورد تأكيد قرار گرفته و از طريق برگزاري همايشها و مصاحبه با صاحبنظران داخل و خارج از دستگاه قضايي، پيشرفتهاي صورت گرفته و خدمات انجام شده در سالهاي اخير در نظام قضايي كشور معرفي گردد. همچنين زمينه تشويق و تشهير كاركناني كه حسن خلق و تكريم و پاسخگويي مناسب به ارباب رجوع را سرلوحه رفتار خود قرار داده و به هر نحو در جهت پيشرفت قوه قضائيه تلاش مي كنند را،

فراهم نمايند.

(23) معاونت آموزش قوه قضائيه موظف است با هماهنگي مركز حفاظت و اطلاعات كل قوه قضائيه و اداره كل روابط عمومي قوه قضاييه، كميسيوني را تشكيل و اقدام به تهيه، تدوين و نشر اقلام تبليغاتي اعم از تابلو، بروشور، پلاكارد و ... در جهت توجيه كاركنان و مراجعين نسبت به سوء جريانات و پيشگيري از وقوع جرم نمايد.

مسئوليت اجراي اين دستورالعمل بر عهده مسئولين كليه واحدهاي قضائي و اداري اعم از ستاد و استانها و همچنين رؤساي سازمانهاي وابسته قوه قضائيه مي باشد.

« مركز حفاظت و اطلاعات قوه قضائيه» و « دفتر پيگيري طرحها و برنامه ها و هماهنگي امور استانها و سازمانهاي وابسته» موظفند از تاريخ لازم الاجراء شدن اين دستورالعمل، ماهانه گزارش كاملي از روند اجرايي آن در تمامي حوزه هاي قضاي و ستادي قوه قضائيه اعلام نمايند.

اين دست_ورالعم_ل مشتمل بر 23 م_اده و يك تبص_ره در ت_اري_خ 15/11/1384 به تصويب رئيس قوه قضاييه رسيد.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

طرح جامع رفع اطاله دادرسي

دستورالعمل شماره 2

ساماندهي نظام ارجاع و دفاتر شعب دادگاهها و دادسراها و واحد ابلاغ و استفاده از فرمهاي استاندارد

مقدمه

در اجراي بندهاي چهارم (تخصصي كردن رسيدگي به دعاوي در سطوح مورد نياز) و ششم (كاستن مراحل دادرسي به منظور دستيابي و قطعيت احكام در زمان مناسب) و نهم (استفاده از روش داوري و حكميت در حل و فصل دعاوي) سياستهاي قضايي ابلاغي از سوي مقام معظم رهبري و همچنين با توجه به بند اول از قسمت الف اهداف كلان برنامه پنج ساله دوم توسعه قضائي مبني بر « ايجاد و توسعه نهادهاي شبه قضائي (شوراهاي حل اختلاف، داوري هاي الزامي،

هيأت هاي اداري و صنفي رسيدگي به تخلفات، مؤسسات ميانجيگري و پيشگيري از اختلاف) » و بند سوم از قسمت ج آن برنامه مبني بر « تخصصي نمودن محاكم و استفاده از كارشناسان و مشاوران و متخصصان در هر بخش ، لازم است پس از تصويب و ابلاغ دستورالعمل شماره1 رفع اطاله دادرسي كه مشتمل بر ساماندهي امر « ارشاد و معاضدت قضائي و امور كارشناسان و وكالت اتفاقي و امور رابطين و استعلامات» بوده است، مرحله بعدي كه موضوع « ارجاع » پرونده ها و ساماندهي و تشخيص صلاحيت مرج_ع رسيدگي كننده مي باشد و علي الق_اع_ده هرگونه سوء تدبير يا اشتباه در ارجاع، تراكم كار دادگستري و نتيجتا اطاله دادرسي را به دنبال خواهد داشت، مدنظر قرار مي گيرد. از سوي ديگر، آنگاه كه در پي دقت در فحواي دعواي وارده، ضرورت رسيدگي به آن در محكمه احساس گرديده و لزوم آغاز مراحل دادرسي در شعبه احراز مي شود، بايد توجه داشت كه « نا آشنايي بعضي از مديران دفاتر، منشيان و متصديان خدمات اداري (ثبات و بايگان ) با شرح وظايف خود » و « عدم رعايت مقررات آيين دادرسي » نيز مي تواند به شدت در تطويل روند دادرسي مؤثر باشد كه در راستاي پيشگيري از مشكلات مذكور، ضروري است رؤساي واحدهاي قضايي و قضات محترم، اهتمام بيش از پيش به مقوله ارجاع مبذول داشته و ضمن توجه به صلاحيت محكمه و صلاحيتهاي نهادهاي شبه قضائي (شصت نهاد شبه قضايي)، صرفا در صورت احراز صلاحيت دادگستري، دادخواستها و شكايات را قبول و ارجاع نموده و در صورت قبول دعاوي وارده، نظارت لازم را بر « توجه اعضاء دفتري به

شرح وظايف خود »، « استفاده از فرمهاي استاندارد براي طرح شكايات و دعاوي» و «كنترل مستندات و مدارك قانوني » اعمال نمايند. اين دستورالعمل بنا بر تفكيك مشكلات و راهكارها در دو فصل جداگانه با عنوان « ساماندهي نظام ارجاع » و « ساماندهي دفاتر شعب دادگاهها و دادسراها و واحد ابلاغ و استفاده از فرمهاي استاندارد » ارائه مي گردد.

ضمن تأكيد مجدد بر مسئوليت قضات ذيربط در اجراي تمامي بخشهاي دستورالعمل، ضرورت توجه دقيق كاركنان اداري محاكم بر اجراي فصل دوم را نيز متذكر مي گردد:

فصل اول

ساماندهي نظام ارجاع

در راستاي اعمال سياست « قضازدايي » و كاهش ورودي پرونده ها به محاكم، يكي از مهمترين ابزارهاي موجود، توجه به ساير مراجع و تقويت نهادهاي شبه قضائي است. در همين زمينه، دقت نظر در ماده 10 آيي_ن دادرس_ي دادگاههاي عم_ومي و ان_قلاب در ام_ور م_دني (مصوب1379) و ضرورت تفسير موسّ_ع از اين ق_انون و همچني_ن ت_وج_ه ب_ه « صلاحيت هاي واحد اجراء ادارات ثبت »، « تشكيل دفتر نهادهاي شبه قضايي در دادگستريها و دادسراها »، «تشكيل مجتمع قضايي ويژه دعاوي بانكها در مراكز استان »، «تقويت نهاد داوري » و « توجه به ارجاع تخصصي پرونده ها »، راهكارهايي است كه ذيلا به تفصيل بيان گرديده و توجه دقيق در اجراي مفاد هر بخش ضروري مي باشد:

الف _ توجه به صلاحيت دادگستري در زمان ارجاع

1_ نظر به اينكه مطابق ماده 10 قانون آئين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني مصوب 1379 كه مقرر داشته « رسيدگي نخستين به دعاوي، حسب مورد در صلاحيت دادگاههاي عمومي و انقلاب است مگر در مواردي

كه قانون مرجع ديگري را تعيين كرده باشد » رسيدگي به اموري كه به حكم قانون به مرجع ديگري اعم از دادگاههاي نظامي، ويژه روحانيت، ديوان عدالت اداري و مراجع شبه قضايي (از قبيل: كميسيونهاي مالياتي، هيأتهاي حل اختلاف كار، شوراهاي حل اختلاف و يا نهادهاي داوري) واگذار شده از دايره شمول رسيدگي دادگاهها خارج است، لذا چنانچه موضوعي در صلاحيت مراجع مذكور و يا كميسيونهايي مانند كميسيون موضوع مواد 100 و 77 قانون شهرداري، ماده 72 قانون نظام صنفي مصوب 1382(1) و ماده 14 قانون تشكيلات و اختي_ارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه(2) باشد، قضات محترم قبل از هرگونه اقدام و رسيدگي به موضوع، به صلاحيت ذاتي دادگستري توجه و در صورت مواجه_ه با يكي از م_وارد ف_وق از ارج_اع به شعب دادگاهها امتناع و در ص_ورت ارجاع به شعب، با صدور قرار عدم صلاحيت، از رسيدگي امتناع نمايند. همچنين مقتضي است رؤساي واحدها و مجتمع هاي قضايي با نصب تابلويي در محل واحد ارشاد و معاضدت قضايي، ليست نهادهاي شبه قضايي و وظايف و صلاحيت هر يك از آنها را به همراه توضيحات لازم و مزاياي مادي و معن_وي پيگيري از طري_ق اين نهادها، در مع_رض ديد مراجعين قرار دهند.

جهت سهولت و سرعت در كار، فهرست عناوين نهادهاي شبه قضايي كه رسيدگي به عناوين اشعاري از وظايف آنها مي باشد، به پيوست ارسال مي گردد. (ضميمه شماره1)

ب _ تشكيل دفتر نهادهاي شبه قضائي زير نظر واحد ارشاد و معاضدت قضايي

از آن_جايي كه اش_خاص جه_ت ط_رح دع_وي و شكاي_ات خود در ساع_تهاي اداري به دادگستريها مراجعه مي كنند و عليرغم اينكه بسياري از اينگونه

دعاوي قابليت حل و فص_ل و رسي_دگي در شوراهاي حل اختلاف و ديگر نه_اده_اي شبه قض_ايي را دارند، ليكن بعلت فعاليت اين شوراها و كميسيونها در بعد از ساعات اداري يا خارج از محل دادگستري، استفاده از آنها غير ممكن و يا مشكل مي گردد. عليهذا لازم است رؤساي محترم حوزه هاي قضائي در جهت تسريع و تسهيل در رسيدگي به دعاوي و اختلافات و به منظور تكميل ظرفيت نهادهاي شبه قضايي، به ويژه نهاد شوراهاي حل اختلاف، دفتري زير نظر واحد ارشاد و معاضدت قضايي دادگستريها و دادسراها، به همين نام تشكيل و اعضاء دفتر را مكلف نمايند شكايات و دادخواستهايي كه به دلالت « معاونت ارجاع» مربوط به نهادهاي شبه قضايي باشد، اخذ و ثبت و نسبت به ارسال آن به نهادهاي شبه قضايي مربوط اقدام و همچنين راهنمائي لازمه را در جهت مراجعه به شوراهاي تخصصي ويژه (مانند شوراهاي حل اختلاف صنفي)، انجام دهند(1779;)

ج _ احاله پرونده هاي موضوع مواد 92و 93 قانون ثبت به واحد اجراء ثبت اسناد (اسناد لازم الاجراء)

مطابق ماده92 قانون ثبت اسناد « مدلول كليه اسناد رسمي راجع به ديون و ساير اموال منقول، بدون احتياج حكمي از محاكم عدليه، لازم الاجراء است ....» و همچنين مطابق ماده93 «كليه اسناد رسمي راجع به معاملات املاك ثبت شده مستقلا و بدون مراجعه به محاكم لازم الاجرا است.» و نيز برابر ماده132 قانون مذكور، پرداخت هزينه اجرايي پس از وصول طلب موضوع اجرائيه و آنهم توسط مديون تجويز گرديده است و رياست محترم سازمان ثبت اسناد و املاك كشور در ارتباط با توسعه واحدهاي اجراء ثبت، اقداماتي به عمل آورده است و

با توجه به اينكه ماده 4 قانون نحوه اجراي محكوميتهاي مالي در خصوص مجازات اشخاصي كه به قصد فرار از دين اموالشان را به نحوي به ديگران منتقل مي نمايند، شامل بدهكاران اجرائيه ثبتي هم مي شود، معاونتهاي ذيربط دردادگستريها و مجتمع هاي قضايي (ارجاع) قبل از ارجاع پرونده هاي مشمول مواد 92و 93 قانون ثبت اسناد (اسناد رسمي لازم الاجراء يا اسناد در حكم آن، مانند چك و قراردادهاي بانكي) به نحوي با اط_لاع رساني شف_اف، سعي در متق_اع_د كردن دادخ_واه به مراجعه به واحدهاي اجراء ثبت بنمايد تا در صورت تمايل، به واحدهاي موصوف مراجعه والا به تكليف قانوني خود عمل كنند. بديهي است قضات محترم دادگستري به آثار بسيار مثبت مراجعه به واحدهاي اجراء ثبت وقوف كامل دارند كه از جمله آن فوريت در صدور اجرائيه _ جلوگيري از معامله به قصد فرار از دين به لحاظ طولاني نبودن رسيدگي _ عدم پرداخت هزينه دادرسي و اجراء و طبعا كم كردن ورودي پرونده ها به محاكم و فرصت بيشتر براي رسيدگي به پرونده هاي مهم ديگر مي باشد. شايسته است رؤساي محترم واحدهاي ارشاد و معاضدت قضائي ترتيبي اتخاذ نمايند كه مزاياي اخيرالذكر بصورت تاب_لويي در مع_رض ديد مراجع_ين قرار داشت_ه و بدين نح_و مراجع_ين را ارش_اد نماي_ند. به پيوست فهرست مواردي كه در صلاحيت واحد اجراء ثبت مي باشد جهت ملاحظه ارسال مي گردد. (ضميمه دو)

همچنين رؤساي محترم واحدهاي قضايي لازم است شعبه يا شعبي را جهت رسيدگي فوق العاده به اعتراضات ثبتي و واحدهاي اجرايي آن مشخص نمايند.

د _ شرط داوري مندرج در قرارداد

با توجه به بند6 ماده 130 قانون برنامه چهارم توسعه (1780;) (در قسمت

امور قضايي)، مبني بر « فراهم نمودن زمينه تشكيل نهادهاي داوري غير دولتي » و نظر به محسنات عديده داوري در حل و فصل اختلافات، كه از مهمترين آنها: « سرعت در رسيدگي »، «حل و فصل نهايي خصومت »، «پيشگيري از اختلافات بعدي »، «كم كردن ورودي پرونده ها » و « ارزان بودن رسيدگي براي اصحاب دعوي » است و نظر به اينكه شرط داوري در قراردادها مطابق باب هفتم قانون آئين دادرسي مدني و ماده 10 قانون مدني(1781;)، براي طرفين لازم الاجراء است، بر اين اساس چنانچه يكي از طرفين برخلاف شرط موصوف، راسا به دادگستري مراجعه نمايد، ادعاي وي قانونا قابل استعمال نيست. عليهذا به واحدهاي ارجاع و قضات محترم محاكم تاكيد مي شود در آن دسته از دعاوي كه موضوع آنها عقود و قرارداد است و « شرط داوري » (براي موارد حدوث اختلاف) در آن گنجانده شده باشد، نسبت به اين موضوع توجه و اتخاذ تصميم نمايند.

رؤساي دادگستريها موظفند تعدادي از كارشناسان در امور مختلف را به عنوان داوران پيشنهادي دادگستري در هر حوزه قضايي گزينش و به تناسب كميت و كيفيت كار، شعبي از شوراهاي حل اختلاف را جهت داوري در دعاوي كه طرفين داور مشخصي ندارند يا داور به نحوي از انحاء از انجام داوري امتناع مي نمايد اختصاص دهند، همچنين شعب ويژه اي از دادگاهها را جهت رسيدگي به اعتراض آراء داوري و اجراي احكام آنها تعيين كنند.

ه_ _ تشكيل مجتمع ثبتي _ قضايي ويژه دعاوي بانكها در تهران و مراكز استانهاي پرجمعيت

نظر به اينكه مطابق ماده 15 قانون عمليات بانكي بدون ربا و ماده2 اصلاحي

قانون چك، اسناد و قراردادهاي بانكي و چكهاي صادره بر عهده بانكهاي ايران، همگي در حكم اسناد لازم الاجراء بوده و بدون صدور حكم، قابل اجراء در واحدهاي اجراء ثبت اسناد مي باشد و با توجه به اينكه بسياري از پرونده هاي حقوقي محاكم دادگستري در خصوص مطالبات بانكها مي باشد (كه همگي داراي قراردادهاي رسمي يا عادي در حكم اسناد رسمي لازم الاجرا هستند) و يا مطالبات اشخاص راجع به چك است كه قابل اجراء در واحدهاي اجراء ثبت است، عليهذا براي سرعت در احقاق حق اينگونه مطالبات و كم كردن ورودي پرونده ها به محاكم، رؤساي كل دادگستريها مكلفند با تشكيل شوراي قضايي استان به همراهي مدير كل ثبت هر استان و با دعوت از مديران بانكهاي مربوطه و فرماندهان نيروي انتظامي استان، زمينه تشكيل « مجتمع ويژه بانك » را با همراهي واح_دهاي اج_راء ثبت و استق_رار شعبه يا شعبي از دادگاهها _ كه صرفا در جهت رسيدگي به اعتراض به نحوه صدور اجرائيه هاي ثبتي اقدام مي نمايند _ را فراهم كنند. مضافا آنكه، چنانچه در هر يك از مراكز استانها، امكان تأسيس مجتمع قضائي ويژه بانك ميسر نباشد، رؤساي كل محترم با تخصيص شعب كافي در يكي از مجتمع هاي قضايي موجود، اجراي اين بخش از دستورالعمل را محقق خواهند نمود.

و: ارجاع تخصصي پرونده ها

به منظور جلوگيري از اطاله دادرسي و در جهت تخصصي شدن رسيدگي هاي قضايي و رعايت دقيق ماده4 قانون اصلاح قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب (مصوب1381) و ماده4 آيين نامه اصلاحي قانون مزبور، لازم است در دادسراها و دادگاههاي عمومي و انقلاب و دادگاههاي كيفري استان و تجديد نظر استان مطابق

اين دستورالعمل (در مواردي كه شعب مربوطه در واحد قضايي، بالغ بر 3 شعبه يا بيشتر باشد) نسبت به ارجاع پرونده ها به شعب تخصصي اقدام شود. بنابراين رؤساي كل دادگستري موظفند ظرف يك ماه قضات مسئول شعب (دادسرا و دادگاه) مربوط را، با در نظر گرفتن تخصصهاي مشروحه ذيل جهت صدور ابلاغ تخصصي به كميسيون نقل و انتقالات قضات اعلام كنند:

بخش اول: امور كيفري از قبيل

1_ قتل و ايراد صدمات بدني (عمد و شبه عمد و خطاي محض)

2_ سرقت، كلاهبرداري، خيانت در امانت و جرايم در حكم آنان و صدور چك بلامحل

3_ تخريب و احراق و نهب و غارت و اتلاف اموال

4_ جعل و استفاده از سند مجعول

5_ رشاء، ارتشاء، اختلاس، تصرف غير قانوني اموال دولتي و عمومي و جرايم در حكم آنان

6_ منافي عفت (داير كردن اماكن فساد و ....)

7_ جرايم مربوط به امور پزشكي، دارويي و مواد خوردني و آشاميدني

8 _ جرايم زيست محيطي و منابع طبيعي

9_ جرايم در صلاحيت دادگاه انقلاب

بخش دوم _ امور حقوقي از قبيل

1_ دعاوي بازرگاني و امور تجاري داخلي و بين المللي و داوريها

2_ دع_اوي مرب_وط به اموال غير منقول و روابط موجر و مستأجر دع_اوي م_رب_وط به تقاضاي ابطال آراء كميسيونها مانند كميسيون ماد 12 قانون زمين شهري

3_ اعتراض به تصميمات مراجع غير دادگستري، امور ثبتي و مالكيت معنوي

4_ مطالبه وجه، ضمان قهري و قراردادها و اموال منقول

5 _ امور خانوادگي و امور حسبي

فصل دوم

ساماندهي دفاتر شعب دادگاهها و دادسراها و واحد ابلاغ و استفاده از فرمهاي استاندارد

در راستاي سياست «

رفع اطاله دادرسي » و اعمال توأمان سرعت و دقت در دادرسيها، ضروري است شاغلين محترم اداري محاكم ضمن توجه دقيق به شرح وظايف سازماني خود، نكات ذيل الذكر را نيز دقيقا مد نظر قرار داده و با بهره برداري از فرمهاي استاندارد شده براي كليه مراحل دادرسي، امكان تحقق سياستهاي جاري دستگاه قضايي را فراهم نمايند:

الف: ضرورت توجه دقيق شاغلين اداري محاكم به انجام وظايف خود

نظر به تصريح ماده 14 قانون اصول تشكيلات عدليه كه « مديران دفاتر »، « اجزاي تحرير و ضبط و ثبت» (منشي، بايگان و متصدي امور دفتري) و « مأمورين احضار و اعلام و اجراء » را در معيت محاكم مي داند، ضروري است متصديان اينگونه مشاغل كه نحوه انجام وظيفه ايشان تأثير بسيار قابل توجه در تسهيل يا تأخير در روند رسيدگي و دادرسي خواهدداشت، توجه دقيق نسبت به شرح وظايف قانوني خود اعمال داشته و با اجراي دقيق وظيفه هاي احصاء شده، زمينه تسريع در روند دادرسي را فراهم نمايند. ذيلا دستورالعملهاي مربوط به اين مشاغل بيان مي گردد. لذا ضروريست متصديان آنها ضمن توجه به شرح وظايف مصوب، نكات زير را نيز مورد اهتمام جدي قرار دهند و مقامات قضايي نيز مكلف به نظارت مي باشند:

(الف _1) _ مدير دفتر مكلف است علاوه بر وظايف مصرح قانوني نسبت به انجام موارد ذيل كه در جهت كوتاه كردن فرايند رسيدگي است اقدام كند:

_ هزينه دادرسي و الصاق تمبر را محاسبه و طبق قانون (مواد48 الي 66 ق.آ.د.م) اقدام نمايند.

_ اوراق قضايي مانند احضاريه و اجراييه را صادر و براي ابلاغ ارسال كند و پس از ابلاغ، نحوه ابلاغ

را بررسي و در خصوص نتيجه ابلاغ، دقت نمايد.

_ كليه مكاتبات وارده و صادر شده را پيگيري و از حصول نتيجه و احيانا علت عدم حصول نتيجه اطمينان حاصل نمايد.

_ در پايان هر هفته، دفتر اوقات را كنترل نمايد، بطوري كه مشخص شود براي هر پرونده اقدام لازم انجام شده يا خير؟ مواردي از جمله « صدور راي » و يا « تجديد وقت » لحاظ گرديده باشد و آخر هر هفته به نظر رياست دادگاه برسد.

_ ضمن ضميمه نمودن قبض سپرده (فيشهاي بانكي) بابت دستمزد كارشناس يا تأمين خواسته و غيره، شماره فيش بر روي دادخواست قيد شود كه اگر فيش صادر شده و ليكن در پرونده ديده نشد، آنرا بيابند.

_ مراقبت نمايند به هنگام ارسال هر پرونده به مرجع ديگر، پس از شمارش اوراق، آنها را منگنه نموده، ضمن ممهور نمودن به مهر دفتر در ظهر اوراق و همچنين در آخرين برگ، با قيد تعداد كل اوراق به مرجعي كه بايد فرستاده شود، ارسال شود.

_ هنگام لاك و مهر نمودن پرونده ها دقت شود نوشته ها يا شماره نامه ها مخدوش، محو و يا پنهان نگردد.

(الف _2) _ منشي مكلف است علاوه بر وظايف قانوني خود موارد ذيل را انجام دهد:

نهايت دقت را در تعيين اوقات دادرسي به عمل آورده و آنها را در دفتر اوقات ثبت و نتيجه رسيدگي را نيز منعكس نمايد.

_ پس از امضاء راي توسط رئيس دادگاه، به فوريت مراتب را در دفتر احكام ثبت و در كوتاهترين زمان ممكن جهت تايپ و سپس ابلاغ به واحد مربوط ارسال نمايد.

_ پرونده هاي زنداني دار

را با نصب اتيكت مشخص نموده و اقدامات مربوط به آنها را به صورت ويژه و با اولويت نسبت به ساير پرونده ها به انجام رساند.

_ حسب مورد، نامه ها و مكاتبات مربوط به بازپرسي يا دادياري و دادگاه را دريافت و براي ثبت در دفاتر ثبت عرايض كيفري، نيابت قضايي و تعيين اوقات اقدام نمايد.

_ در آماده نمودن پرونده هاي تعيين وقت شده، نظارت داشته و پرونده هاي مربوط به هر روز را يك روز قبل به شعبه رسيدگي كننده (مقام قضايي) تحويل نمايد.

(الف _3)_ متصدي امور دفتري و بايگاني مكلف است علاوه بر وظايف معينه، نسبت به موارد ذيل اقدام نمايد:

پرونده ها را به محض انجام دستورات قضايي، بلافاصله در كارتن مخصوص خود ضبط و اكيدا از آشفتگي و ماندن آنها بر روي ميز و احيانا بر روي كف اطاق خودداري نمايند.

_ رعايت نظم در اوراق پرونده ها (اعم از كيفري يا حقوقي) و تنظيم و ترتيب آنها را معمول دارد (اوراق جابجا نشود و برگ شماري گردد و هر يك از اوراق در جاي خود قرار داشته باشد)

(الف _4) _ مأمور ابلاغ مكلف است ضمن انجام وظايف مصرح قان_وني، نك_ات ذيل را نيز به طور جدي مدنظر قرار داده و اجرا نمايند:

_ در اسرع وقت نسبت به ابلاغ اوراق قضايي و اعاده نسخ ثاني به اداره يا واحد ابلاغ مربوط اقدام نمايند.

_ چنانچه دستور قضايي صادره مبني بر « ابلاغ واقعي » باشد، لازمست حتما نسبت به ابلاغ اوراق مربوط صرفا به شخص مخاطب اقدام گردد.

_ مقتضي است در اجراي دقيق مفاد ماده 68 و دو

تبصره ذيل آن و همچنين ماده69 قانون آيين دادرسي مدني (مصوب 1379) نهايت اهتمام را به عمل آورند.

_ مقتضي است نسبت به اجراي دقيق مفاد بندهاي سه گانه ماده 82 قانون آيين دادرسي مدني (مصوب 1379) كه در خصوص ضرورت ذكر « نام و مشخصات خود به ط_ور روشن و خوان_ا، نام كسي كه دادخ_واست ب_ه او ابلاغ ش_ده ب_ا تعيين اينكه چه سم_تي نسب_ت به مخاطب اخطاريه دارد و محل و تاريخ ابلاغ با تعيين روز، ماه و سال با تمام حروف » مي باشد، اقدام نمايند.

كه دادخواست به او ابلاغ شده با تعيين اينكه چه سمتي نسبت به مخاطب اخطاريه دارد و محل و تاريخ ابلاغ با تعيين روز، ماه و سال با تمام حروف مي باشد، اقدام نمايند.

ب _ استفاده از فرمهاي جديد و اصلاح فرمهاي سابق (استاندارد شده) در جريان دادرسي

اصلاح فرمهاي موجود و همچنين تهيه فرمهاي جديد كه در واقع در راستاي اجرايي تر شدن مقررات قانون آيين دادرسي، انجام يافته است، تأثير به سزايي در سهولت طرح دعوي قانوني توسط خواهان و پيگيري موضوع و كنترل مرحله به مرحله دعاوي خواهد داشت، به نحوي كه با اعمال اين موارد نواقص موجود در پرونده به مرحله بعد منتقل شده و در همان مرحله اصلاح مي گردد و از اين طريق كاهش جدي در فرايند دادرسي حاصل خواهد شد. لذا لازمست رؤساي واحدهاي قضايي منبعد با بهره برداري از فرمهاي اصلاح شده و فرمهاي جديد، نسبت به اجراي دقيق اين دستورالعمل در حوزه قضايي مربوط به خود نظارت داشته باشند:

(ب _ 1) _ فرم دادخواست به دادگاه نخستين

اين فرم پيش از

اين نيز وجود داشته، لكن با برگزاري جلسات متعدد و بهره برداري از ديدگاههاي صاحبن_ظران، خاص_ه مديران كل دفات_ر دادگاهها و مقامات قض_ايي نسبت به اصلاحات كلّي در فرم، اقدام شده است كه مهمترين آنها بدين شرح مي باشد (نمونه فرم، پيوست است):

_ جابجايي « محل آرم و نقش تمبر » و عبارات و تغيير در اندازه كادرها به منظور سهولت استفاده مراجعين.

_ تذكرات لازم به خواهان در ظهر فرم، جهت پيش بيني گواه و ارائه اطلاعات از ساير دعاوي به دادگاه و ...

_ پيش بيني « محل دستور دادگاه » و « جدول ثبت اوقات رسيدگي » با كادر مشخص و تعيين زمان دقيق اوقات.

_ پيش بيني يك « برگ مخصوص » جهت « ادامه شرح دادخواست » به جاي ظهر فرمهاي قبلي.

(ب _2) _ فرم رسيد دادخواست:

با عنايت به اينكه روال جاري در دفاتر دادگاهها به اين نحو است كه مديران دفاتر شعب در قبال وصول دادخواست، صرفا به ارائه شماره ثبت و تاريخ به تقديم كننده، بسنده مي نمايند و اين امر بر خلاف ماده 49 قانون آئين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني كه تصريح نموده است: « مدير دفتر دادگاه پس از وصول دادخواست بايد فوري آنرا ثبت كرده، رسيدي مشتمل بر نام خواهان، خوانده، تاريخ تسليم (روز و ماه و سال) با ذكر شماره ثبت به تقديم كننده دادخواست بدهد و در برگ دادخواست تاريخ تسليم را قيد نمايد ...» مي باشد لذا به منظور رفع اين روال ناصحيح و ايجاد وحدت رويه، فرم رسيد دادخواست (كه پيوست مي باشد) جهت بهره برداري كليه دفاتر شعب قضايي

معرفي مي گردد. بديهي است منبعد اين فرم جايگزين كليه رسيدهاي متفرقه كنوني خواهدبود.

(ب _3) _ فرم هاي كنترل صحت شرايط دادخواست به دادگاه «نخستين » و «تجديد نظر » (چك ليست)

با عنايت به مفاد مواد 49 تا 60 قانون آيين دادرسي مدني دادگاههاي عمومي و انقلاب، به ويژه ماده54، اين قانون، اعمال صحيح و دقيق اين مواد توسط مدير دفتر دادگاه و نظارت بر آن توسط رئيس شعبه، يكي از مؤثرترين طرق رفع اطاله دادرسي است. در بعضي از مواقع، بدون رفع نقايص موجود در دادخواست، دادگاه دستور تعيين وقت رسيدگي را مي دهد، كه پس از حلول جلسه دادرسي، قاضي دادگاه متوجه نقايص دادخواست مي شود و پس از مدت بعضا طولاني، مجددا بايد پرونده به دفتر دادگاه عودت داده شود تا كاري كه فرضا چند ماه پيش بايد انجام مي شد، انجام مي گردد. در همين راستا، فرم هاي كنترل صحت شرايط دادخواست به دادگاه نخستين و تجديد نظر (چك ليست) ارائه گرديده است كه مديران دفاتر به سهولت و در كوتاهترين زمان ممكن، نواقص موجود در دادخواست را كنترل نموده و جهت رفع نقص به خواهان اطلاع دهند. تاثير اعمال اين فرم ها (پيوست) در كوتاه كردن فرايند دادرسي و جلب رضايت مراجعين قابل توجه است. فرم چك ليست تجديدنظر به نحوي تنظيم گرديده است كه امكان كشف نواقص پرونده اعم از مستندات و سوابق قبل از ارسال پرونده به دادگاه تجديد نظر نيز ميسر خواهد شد.

(ب _4) _ فرم خلاصه وضعيت پرونده حقوقي

بسياري از دعاوي حقوقي، در جلسه اول منجر به تصميم نهايي نگرديده و به لحاظ ضرورت رسيدگي جامع تر، منتهي به جلسات دوم و

سوم و ... مي گردد و مقام قضايي رسيدگي كننده، بالاجبار در شروع هر بار رسيدگي، ملزم به مطالعه كامل پرونده و محتويات آن، جهت اشراف بر موضوع خواهد بود. فرم خلاصه وضعيت پرونده حقوقي، كه پيوست مي باشد فرمي است كه با الصاق آن بر روي پرونده، اجمالي از روند رسيدگي، نظريات كارشناسان، مراجع، مستندات و تصميمات جلسات قبلي را شامل خواهدبود.

بهره گيري از چنين فرمي، تأثير به سزايي در افزايش سرعت رسيدگي و بهبود عملكرد قضات خواهد داشت.

(ب _ 5) _ فرم دادخواست تجديد نظر

اين فرم نيز از فرمهاي اصلاح شده است كه با اصلاح برخي عبارات و كلمات، نسبت به پيش بيني جدول لازم جهت تسليم دادخواست به شعب يا دفاتر زندان اقدام گرديده و همچنين عين مفاد قوانين مرتبط با امر تجديد نظرخواهي (از قانون آيين دادرسي كيفري و از قانون آيين دادرسي مدني) كه جهت خواهان قطعا كارگشا خواهد بود، در ظهر همين فرم پيش بيني شده است. اين فرم نيز پيوست مي باشد.

(ب _6) _ فرم دادخواست فرجام خواهي

فرم مذكور نيز كه پيوست مي باشد، جهت فرجام خواهي از شعب ديوانعالي كشور، تهيه گرديده و ضمن اصلاحات لازم در ابعاد و كادرها و رفع نقايص، مستندات قانوني لازم و مرتبط با فرجام خواهي (بالغ بر 12 ماده قانوني) جهت راهنمايي فرجام خواه در ظهر فرم پيش بيني و همچنين محلي براي درج مشخصات ابلاغ فرم نيز در نظر گرفته شده است.

(ب _ 7) _ فرم شكواييه

ماده 69 قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور كيفري، تصريحا نكاتي را كه مي بايستي در شكواييه افراد به دادسراها

رعايت شود، احصاء نموده است. لذا با عنايت به اين ماده، فرمي با عنوان فرم شكواييه تهيه گرديده است كه كليه مستندات و اطلاعات لازم جهت ارائه يك شكايت قانوني به مرجع قضايي در آن پيش بيني گرديده است. فرم مذكور پيوست مي باشد.

ب _ 8 _ فرم خلاصه وضعيت پرونده دادسرا

پس از وصول شكايت فرد و مستندات ضميمه آن، مقام قضايي مستقر در دادسرا، نسبت به بررسي و تحقيق و جمع آوري دلايل و گزارش ضابطين و پزشكي قانوني و ساير مراجع اقدام نموده و حسب وضعيت، قرار مقتضي يا كيفرخواست را ص_ادر مي نمايد. نظر به ويژگي خاص پرونده هاي دادسرا، عمدتا پرونده، آمده و شد مكرر داشته و لذا لازمست خلاصه اي از اين اقدامات متعدد به صورت يكجا، جهت اشراف مقام قضايي رسيدگي كننده و نظارت مقام قضايي بر محتواي كلّي موضوع، ارائه شود فرم مذكور كه پيوست مي باشد، چنين نقشي را ايفا خواهد كرد.

ب _ 9_ فرم خلاصه پرونده كيفري دادگاه

اين فرم نيز چنانكه در موارد پيشين ذكر شد، به منظور سهولت و سرعت اطلاع قضات بر ماوقع پرونده ها و تصميمات قبلي و وضعيت شاكي و مشتكي عنه تدوين گرديده است و نسخه اي از آن پيوست مي باشد.

مسئوليت اجراي اين دستورالعمل به عهده رؤساي كل دادگستريها و سازمان ثبت اسناد و املاك و معاونتهاي ارجاع و ديگر مقامات قضايي ذيربط مي باشد.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمودهاشمي شاهرودي

(ضميمه يك)

فهرست نهادهاي شبه قضائي

صلاحيت رسيدگي نهادهاي خاص

1_ اتحاديه هاي صنفي و كميسيونهاي مربوط به قانون نظام صنفي مصوب 1382.

2_ سازمان تعزيرات حكومتي.

3_ شعبه حقوقي تحقيق اداره اوقاف موضوع ماده 14

قانون تشكيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف و امور خيريه.

4_ شوراي حل اختلاف موضوع ماده 189 قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي.

5 _ كميسيون رسيدگي به شكايات جانبازان موضوع ماده 16 قانون تسهيلات جانبازان مصوب1374.

6 _ كميسيون كفالت نظام وظيفه موضوع ماده 28 قانون نظام وظيفه.

7_ مراجع حل اختلاف مالياتي موضوع قانون مالياتهاي مستقيم.

8 _ مرجع رسيدگي به شكايت كارفرمايان درخصوص مطالبات حق بيمه موضوع قانون سازمان تأمين اجتماعي.

9_ هيأت تشخيص و حل اختلاف قانون كار.

10_ هيأت حل اختلاف امور گمركي موضوع ماده 50 قانون گمرك.

11_ هيأت حل اختلاف ثبت احوال موضوع ماده 3 قانون ثبت احوال.

12_ هيأت نظارت بر مطبوعات موضوع قانون مطبوعات.

داوري در قوانين موضوعه

1_ داوري قانون آئين دادرسي مدني.

2_ داوري موضوع قانون بيمه و آئين نامه هاي آن.

3_ داوري اتحاديه و اتاق تعاونيها.

4_ داوري قانون صنايع و معادن.

5 _ داوري قانون بورس اوراق بهادار.

6 _ داوري واگذاري سهام شركتهاي دولتي (موضوع ماده20 قانون برنامه سوم توسعه)

امور اراضي و آب

1_ شوراي اصلاحات ارضي.

2_ كميسيون تغيير كاربري اراضي كشاورزي و باغها.

3_ كميسيون قانون توزيع عادلانه آب.

4_ كميسيون قانون ابطال اسناد و فروش رقبات، آب و اراضي موقوفه.

5 _ كميسيون ماده 34 قانون جنگلها و مراتع با اصلاحات بعدي.

6 _ كميسيون ماده 56 قانون جنگلها و مراتع با اصلاحات بعدي.

7_ كميسيون ماده 12 قانون زمين شهري.

8 _ مرجع تشخيص اراضي موات خارج از محدوده شهرها.

9_ هيأت نحوه خريد و تملك اراضي مورد نياز دولت و شهرداريها.

ثبت اسناد و املاك

1_

اداره ثبت (صلاحيت واحد اجراي ثبت در صدور اجرائيه ثبتي و رئيس ثبت در مقام رسيدگي به اعتراض افراد نسبت به عمليات مأمورين اجراء ثبت)

2_ هيأت نظارت و شوراي عالي ثبت.

3_ هيأت حل اختلاف ثبتي موضوع مواد 147 و 148 قانون ثبت.

4_ هيأت حل اختلاف ثبتي موضوع ماده 133 قانون برنامه چهارم توسعه.

5 _ افراز و فروش املاك مشاع.

كميسيونهاي شهرداري

_ كميسيون ماده 5 قانون تأسيس شورايعالي شهرسازي و معماري ايران مصوب1351.

_ كميسيون ماده 55 و 77 قانون شهرداريها.

_ كميسيونهاي ماده 100 و 101 قانون شهرداريها.

اقدامات سازمانها و نهادها در برخي مسائل حقوقي

1_ اقدامات اوليه وزارت بهداشت قبل از مراجعه به دادگاه (موضوع ماده 13 قانون بهداشت)

2_ حل اختلاف بين دستگاههاي اجرايي راجع به املاك و مستغلات (كميسيون مستقر در سازمان مديريت و برنامه ريزي)

3_ رفع تجاوز به اراضي مستحدث و ساحلي.

4_ سازمان حفاظت محيط زيست در مقام جلوگيري از آلودگي هوا.

5 _ شهرداري در مقام رفع سد معبر.

6 _ وزارت راه در مقام رفع مستحدثات غيرمجاز.

7_ وزارت كار در جريمه كارفرمايان (به كارگيري اتباع بيگانه)

8 _ وزارت نيرو در رفع مزاحمت و ممانعت از مستحدثات غير مجاز آب و برق.

9_ هيأت حل اختلاف و رسيدگي به انحراف شوراهاي اسلامي از وظايف قانوني.

(ضميمه دو)

موارد صلاحيت واحد اجراء ثبت

1_ صدور اجرائيه راجع به مطالبه مهريه هاي موضوع سند ازدواج.

2_ صدور اجرائيه جهت چكهاي بلامحل مربوط به بانكهايي كه در حوزه مناطق ثبتي مربوطه واقع شده اند.

3_ رسيدگي و اظهارنظر نسبت به كليه اعتراضات واصله از ادارات تابعه اجراء، نسبت به عمليات

اجرائي با رعايت مواد 229 و 230 و 260 و ساير مواد آئيننامه اجرائي مفاد اسناد رسمي:

4_ بررسي و صدور اجرائيه جهت وصول مطالبات سازمان آب موضوع مادتين 257 و 258 آئيننامه اجرائي مفاد اسناد رسمي و وصول هزينه خدمات مشترك آپارتمان موضوع ماده 10 مكرر قانون تملك آپارتمانها با رعايت ماده 242 آئيننامه اجراي مفاد اسناد رسمي.

5 _ بررسي و صدور اجرائيه قبوض اقساطي كه مدت آنها منقضي شده و ادامه عمليات اجرائي تا ختم پرونده.

6 _ بررسي و صدور اجرائيه اسناد ثبت نشده كه قانون گذار آنان را در رديف اسناد رسمي لازم الاجرا تلقي نموده و سازمان ثبت مكلف به اجراي آن مي باشد مانند وصول عوارض شهرداري موضوع تبصره ماده 13 قانون نوسازي و عمراني شهري و ماده 77 قانون شهرداري ها براساس مادتين 243 و 244 مفاد آئين نامه اجراي اسناد رسمي.

7_ صدور اجرائيه جهت وصول مطالبات ارتش جمهوري اسلامي ايران در مورد محكوميت هاي نقدي موضوع ماده 259 آئيننامه اجراي اسناد رسمي و با رعايت ماده 425 قانون دادرسي و كيفري ارتش.

8 _ صدور اجرائيه در مورد اسناد عادي شركتهاي تعاوني روستائي و اتحاديه هاي تعاوني روستائي و شركتهاي تعاوني كشاورزي صيادي و عشايري موضوع ماده 256 آئيننامه اجراي مفاد اسناد رسمي و ماده واحده مصوب 2/2/1365 مجلس شوراي اسلامي.

9_ صدور اجرائيه آراء صادره از طرف هيأت داوران ماده 18 قانون تأسيس بورس اوراق بهادار مصوب سال 1345.

10_ بررسي و صدور دستور تخليه اماكن مورد اجاره كه به علت انقضاء مدت و يا بدليل عدم پرداخت مال الاجاره صادر شده و يا تخليه مورد معامله پرونده هاي اجرائي.

11_ بررسي و

رسيدگي و صدور اجرائيه قبوض وثيقه انبارهاي عمومي موضوع ماده 241 آئين نامه.

12_ اجراي مفاد اسناد رسمي مستند به ماده 10 تصويبنامه انبارهاي عمومي مصوب 2/10/1340 و ماده 14 آئين نامه انبارهاي عمومي.

13_ بررسي و صدور اجرائيه نسبت به قراردادهاي تنظيمي بين بانكها و مشتريان در اجراي ماده 15 قانون عمليات بانكي بدون ربا و تعقيب عمليات اجرائي تا ختم پرونده.

14_ بررسي و اقدام در مورد كليه عمليات اجرائي مربوط به اجرائيه هاي صادره اسناد رهني، شرطي ضمانتي وذمه.

15_ صدور دستور كسر حقوق بدهكاران پرونده ها به حسابداري ادارات يا كارخانجات يا سازمانهائي كه بدهكار در آنجا مشغول به خدمت است.

16_ انجام مزايده و حراج اموال منقول و غيرمنقول مورد وثيقه كه طبق قانون بايستي از طريق حراج يا مزايده بفروش برسد.

(ضميمه سه)

ليست اسامي اتحاديههاي صنفي

(جدول)

(ضميمه چهار)

برگ دادخواست به دادگاه نخستين

(فرمها)

بخشنامه به رؤساي كل محترم دادگستري استان هاي سراسر كشور – 4 9 1384

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

تصوير بخشنامه شماره 18663/85/1_1/11/1385 رياست محترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

مستشار ديوانعالي كشور _ مديركل دبيرخانه قوه قضائيه _ خسرو حكيمي

بخشنامه به رؤساي كل محترم دادگستري استان هاي سراسر كشور

پيرو بخشنامه شماره 11777/84/1 مورخ 14/9/1384 و به منظور سهولت و تسريع در جريان امور و جلوگيري از هر گونه وقفه در انجام مأموريت هاي قانوني محوله، به رؤساي كل دادگستري استان هاي سراسر كشور تفويض اختيار مي شود تا در خصوص:

1_ تعيين عضو قضائي، موضوع مواد 26 و 28 قانون تأسيس سازمان نظام مهندسي كشاورزي و منابع طبيعي جمهوري اسلامي ايران مصوب 3/4/1380 مجلس شوراي اسلامي.

2_ تعيين عضو قضائي، موضوع ماده44 قانون تأمين اجتماعي (اصلاحي 27/7/1376 مصوب مجلس شوراي اسلامي) اقدام نمايند.

مدت ابلاغ احكام صادره براي اعضاي منتخب يك سال

مي باشد و مقتضي است رؤساي كل محترم رونوشت احكام صادره را جهت اطلاع و ضبط در سابقه، به دبيرخانه كميسيون نقل و انتقالات قضات ارسال نمايند.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

بخشنامه به رؤساي دادگستري استانهاي سراسر كشور 21 12 1384

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

با احترام تص_وير بخشنامه شماره 17083/84/1 _ 21/12/1384 رياست محترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

مستشار ديوانعالي كشور و مديركل دبيرخانه قوه قضائيه _ خسرو حكيمي

بخشنامه به رؤساي دادگستري استانهاي سراسر كشور

موضوع: تفويض اختيار

با توجه به اجراي قانون نظام صنفي مصوب 24/12/1382 مجلس شوراي اسلامي در سراسر كشور و به منظور سهولت در كار و جلوگيري از بروز وقفه در انجام مأموريت هاي محوله مطابق با قانون، به رؤساي كل دادگستري استانهاي سراسر كشور تفويض اختيار مي شود تا نسبت به صدور ابلاغ مأموريت براي قضات استان مربوطه در هيأت هاي بدوي و تجديدنظر موضوع ماده 72 قانون نظام صنفي اقدام نمايند.

بديهي است مدت ابلاغ صادره براي اعضاء منتخب يكسال بوده و لازم است رونوشت احكام مزبور جهت اطلاع و ضبط در سابقه به دبيرخانه كميسيون نقل و انتقالات قضات ارسال گردد.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

بخشنامه به واحدهاي قضايي سراسر كشور – مصوب 1385

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

تصوير بخشنامه شماره17988/85/1_ 16/10/1385 رياست محترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

مستشار ديوانعالي كشور و مديركل دبيرخانه قوه قضائيه _ خسرو حكيمي

بخشنامه به واحدهاي قضايي سراسر كشور

پيرو بخشنامه شماره م/6763/1_ 22/4/1374 در مورد اسكناس هاي مجعول:

به منظور تمركز آمار و اطلاعات و بررسي هاي فني و تخصصي و نيز تكميل آرشيو جعل اسناد بانكي اقتضاء دارد در مواردي كه مراجع قضايي به موضوع اسكناس ها و چك هاي مسافرتي مجعول رسيدگي مي نمايند، پس از طي مراحل قضايي به جاي صدور دستور امحاي آنها اسناد مجعول را به همراه نتيجه رسيدگي، مستقيم به بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران ارسال و تحويل نمايند.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

بخشنامه به رؤساي تمامي واحدهاي قضايي سراسر كشور – 17 10 1385

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

تصوير بخشنامه شماره 18105/85/1 _ 17/10/1385 رياست محترم قوه قضائيه جهت درج در روزنامه رسمي ارسال مي گردد.

مديركل دبيرخانه قوه قضائيه _ خسرو حكيمي

بخشنامه به رؤساي تمامي واحدهاي قضايي سراسر كشور

نظر به اين كه مطابق ماده 38 قانون تأسيس سازمان جمع آوري و فروش اموال تمليكي و اساسنامه آن كليه دستگاههاي اجرايي و مراجع ذيصلاح مكلفند پس از ضبط مواد مخدر و نيز اسلحه و مهمات و انواع مواد منفجره آنها را بلافاصله به ترتيب و حسب مورد به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي و وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح (واحد نظامي محلي) تحويل داده تا تحت نظارت نماينده دادستان محل و نماينده تام الاختيار سازمان نگهداري و پس از ضبط قطعي به فروش رسانده شود و درصورت لزوم نيز بنا به تشخيص مراجع ذيربط معدوم گردد.

با توجه به اين كه نگهداري مواد مخدر ضبط شده، علاوه بر اين كه موجب مشكلات عديده براي

دادگستري ها از حيث اشغال فضا و نكات امنيتي گرديده، از نظر مسايل بهداشتي نيز باعث انتشار انواع بيماري ها مي شود، به رؤساي تمامي واحدهاي قضايي تأكيد مي گردد بلافاصله پس از اتخاذ تصميم مبني بر ضبط مواد اشعاري وفق ماده مرقوم و بند الف آن اقدام نمايند. بديهي است درصورت عدم اقدام به موقع مسؤولين ذيربط، مطابق مقررات با متخلف رفتار خواهد شد.

رؤساي دادگستري ها مسؤول نظارت بر حسن اجراي اين بخشنامه مي باشند.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

بخشنامه به معاونين، رؤساي سازمانهاي تابعه، رؤساي دادگستري ها و دادستان هاي سراسر كشور، مديران حوزه

رئيس محترم هيئت مديره و مديرعامل روزنامه رسمي كشور

تصوير بخشنامه شماره18662/85/1_1/11/1385 رياست محترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

مستشار ديوانعالي كشور _ مديركل دبيرخانه قوه قضائيه _ خسرو حكيمي

بخشنامه به معاونين، رؤساي سازمانهاي تابعه، رؤساي دادگستري ها و دادستان هاي سراسر كشور، مديران حوزه هاي ستادي

نظر به تصريح اصول 157 و 158 و 160 قانون اساسي و قانون وظايف و اختيارات رئيس قوه قضائيه مصوب سال 1378 كه تصويب تشكيلات قضايي و اداري قوه قضائيه و همچنين استخدام كاركنان قضايي و اداري موردنياز و پيشنهاد بودجه ساليانه قوه قضائيه و سازمانهاي وابسته آن به هيئت وزيران را از وظايف و اختيارات رئيس قوه قضائيه دانسته است و در جهت حفظ استقلال دستگاه قضايي در تمامي شئوون و جلوگيري از تجزيه و تضعيف آن و نيز به منظور جلوگيري از بروز برخي از مسائل و مشكلات اجرايي و امكان برقراري تعامل منطقي و شايسته با مبادي خارج از قوة قضائيه، اينگونه امور ضرورتاً مي بايستي به صورت متمركز در ستاد قوه قضائيه از طريق « معاونت اول» و « معاونت اداري و مالي» صورت پذيرد و اقدام مستقيم هر يك از بخشهاي

قوه قضائيه در طرح، مذاكره و تأمين نيازمنديهاي مذكور از مبادي خارج از دستگاه قضايي نه تنها موجبات سلب استقلال قوه قضائيه و تضعيف آن را فراهم مي نمايد، بلكه ناهماهنگي و عدم تمركز در مديريت دستگاه را نيز به دنبال خواهدداشت و از ايجاد ارتباط درخور و شايسته با متوليان امور اجرايي كشور ممانعت خواهدنمود. لذا ضروري است تمامي اركان و بخشهاي قوه قضائيه اعم از صف و ستاد و سازمانهاي وابسته، هرگونه نيازمندي خود اعم از بودجه و اعتبارات و نيروي انساني و تشكيلات مورد نياز را صرفاً از طريق مبادي مسئول در ستاد قوه قضائيه _ ضمن معرفي نمايندگان مطلع و با تجربه به واحدهاي ذي ربط _ تأمين نمايند. بديهي است اجراي مفاد اين بخشنامه، مانع از برقراري فضاي مفاهمه و همكاري با سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور و بهره مندي از ظرفيتها، امكانات و مقدورات آن سازمان نخواهدبود.

مسئوليت نظارت بر حُسن اجراي اين بخشنامه بر عهده « معاون اول قوه قضائيه» و « معاون اداري و مالي قوه قضائيه» مي باشد.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

بخشنامه به رؤساي محترم كل دادگستري هاي سراسر كشور - 29 6 1386

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

با احترام تصوير بخشنامه شماره 6931/86/1_ 29/6/1386 رياست محترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

بخشنامه به رؤساي محترم كل دادگستري هاي سراسر كشور

موضوع: ابلاغ نمونه مكاتبات شماره 1و2 پيوست دستورالعمل تسريع در پرداخت خسارت جاني بيمه شخص ثالث

پيرو نامه شماره 6256/86/1_ 5/6/1386 به منظور يكسان سازي و اجتناب از مكاتبات متفاوت بين دادگستري ها و شركت هاي بيمه، دو نمونه مكاتبات تهيه شده شامل نمونه شماره1؛ مختص استعلام و ارسال مدارك مستندات لازم از سوي دادگستري به شركت بيمه و نمونه شماره2؛ مختص پاسخ

شركت هاي بيمه به دادگستري ها براي تأييد اصالت بيمه نامه و ميزان تعهد شركت بيمه در پرداخت خسارت به حادثه ديدگان ابلاغ مي گردد.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

پيوست نمونه شماره2 دستورالعمل تسريع در پرداخت خسارت جاني بيمه شخص ثالث (پاسخ شركت هاي بيمه به استعلام مرجع قضائي)

بسمه تعالي

(آرم شركت مربوطه)

داديار محترم شعبه ........................... دادسراي عمومي و انقلاب ...........................

موضوع: پرونده كلاسه: ...........................

با احترام، بازگشت به نامه شماره ................. مورخ ................. به استحضار مي رساند بيمه نامه شخص ثالث به شماره ................. خريداري شده از اين شركت داراي اعتبار از تاريخ .................. تا تاريخ .................. با حداكثر تعهد خسارت بدني به مبلغ ، فوت و نقص عضو هر سرنشين خودرو مقصر و هزينه درمان هر سرنشين خودرو و مقصر مي باشد. غرامت خسارت وارده با عنايت به شرايط و ضوابط حاكم بر بيمه نامه صادره، به جز استثنائات قانوني مندرج در بندهاي ذيل، قابل رسيدگي و پرداخت خواهدبود.

استثنائات: 1_ بيمه گذار، مالك يا راننده وسيله نقليه مسئول حادثه، (بند الف، ماده2 قانون بيمه اجباري مسئوليت مدني دارندگان وسيله نقليه موتوري زميني در مقابل شخص ثالث مصوب 1347)،

2_ همسر و پدر و مادر و اولاد و اولاد اولاد و اجداد تحت تكفل بيمه گذار در صورتي كه سرنشين وسيله نقليه اي باشند كه راننده يا بيمه گذار مسئول حادثه باشد. (بند ج، ماده2 قانون بيمه اجباري شخص ثالث)، مگر اينكه به صورت اختياري خريداري شده باشد كه تعهد شركت بيمه برابر با شرايط مندرج در بيمه نامه خواهدبود.

همچنين رعايت كاربري وسيله نقليه (موضوع ماده 11 آيين نامه اجرايي قانون بيمه اجباري مسووليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني در مقابل شخص

ثالث مصوب 1347 و مواد 12 و 13 قانون بيمه مصوب 1316)، رعايت ظرفيت مجاز براساس بيمه نامه يا كارت خودرو (موضوع ماده 10 آيين نامه اجرايي قانون بيمه اجباري مسووليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني در مقابل شخص ثالث مصوب 1347)، اثبات عمد راننده در ايجاد حادثه (موضوع ماده 5 قانون بيمه اجباري مسئوليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني در مقابل شخص ثالث مصوب 1347) و شرايط گواهينامه مقصر حادثه (موضوع ماده 5 قانون بيمه اجباري مسئوليت مدني دارندگان وسيله نقليه موتوري زميني در مقابل شخص ثالث مصوب 1347 و ماده 8 آيين نامه اجرايي قانون بيمه اجباري مسووليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني در مقابل شخص ثالث مصوب 1347) در نوع تعهد بيمه، مبلغ قابل پرداخت و حق استرداد خسارت هاي پرداخت شده از راننده مقصر حادثه تعيين كننده خواهدبود.

بديهي است برابر استثنائات قانوني اشاره شده، پرداخت قسمتي يا كل خسارت منوط به اخذ تعهد وثيقه بازپرداخت از مقصر حادثه خواهدبود.

شركت سهامي بيمه ...............

پيوست نمونه شماره 1 دستورالعمل تسريع در پرداخت خسارت جاني بيمه شخص ثالث (استعلام مرجع قضائي از شركت هاي بيمه)

شركت بيمه ....................؛ شعبه/ نماينده مستقر در استان ................... /شهر ....................

حسب گزارش پاسگاه/ حوزه انتظامي .................. در تاريخ .................. ساعت ................... حادثه رانندگي منجر به جرح ? فوت ? در محل .......................................................................... اتفاق افتاده است.

مقصر حادثه آقاي/ خانم .................................................به شماره شناسنامه ........................ محل تولد .................... محل صدور ........................ متولد......................كد ملي ................................

داراي گواهينامه پايه .................. به شماره .................. محل صدور .................. تاريخ صدور ..................، راننده خودرو ..................، به شماره شهرباني .................. بيمه نامه شماره .................. آن شركت را

كه تا تاريخ .................. اعتبار دارد ارائه نموده است. مقتضي است ضمن بررسي مدارك پيوست، نسبت به تأييد اصالت بيمه نامه و سقف تعهدات آن حداكثر ظرف مدت 2روز كاري پس از دريافت اين استعلام اعلام نظر گردد. 1_ اسامي حادثه ديدگان خودروي طرف مقصر: (نام، نام خانوادگي، مجروح يا متوفي، نسبت با راننده مقصر) 2_ اسامي حادثه ديدگان طرف مقابل: (نام، نام خانوادگي، مجروح يا متوفي)

فهرست مدارك پيوست:

1_ اصل كارت، سند خودرو و گواهينامه مقصر حادثه و زيانديده (درصورتيكه زيانديده، راننده وسيله نقليه آسيب ديده باشد). 2_ اصل شناسنامه مصدوم حادثه. 3_ كروكي افسر كاردان فني و نظريه نهايي كارشناس رسمي دادگستري مبني بر مقصر بودن راننده اتومبيل مورد بيمه. 4_ گزارش اوليه و نهايي حوزه انتظامي محل وقوع حادثه. 5 _ اوراق بازجويي طرفين پرونده. 6 _ گواهي پزشك قانوني راجع به علت فوت (در مورد متوفي). 7_ برگ معاينه جسد و جواز دفن و خلاصه رونوشت وفات (در مورد متوفي). 8 _ اعلام نظر پزشكي قانوني در خصوص صدمه و جرح مصدوم حادثه (در صورت تعدد گواهي، تمام گواهي ها). 9_ گواهي انحصار وراثت (در مورد متوفي).

داديار شعبه ............................

بخشنامه به دادستان هاي عمومي و انقلاب دادگاه هاي انقلاب اسلامي كشور - 31 6 1386

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

با احترام تصوير بخشنامه شماره 6973/86/1_ 31/6/1386 رياست محترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

بخشنامه به دادستان هاي عمومي و انقلاب دادگاه هاي انقلاب اسلامي كشور

براساس بررسي هاي به عمل آمده عدم رعايت بعضي از مقررات قانوني و نكات لازم الرعايه در رسيدگي ها موجبات نقض تعداد قابل توجه آراي صادره توسط دادستاني كل و ديوان عالي كشور و اطاله رسيدگي ها و تضييع حقوق متهمين را فراهم آورده است

لذا براي اجتناب از ادامه روند مزبور ضروري است: 1_ در اجراي ماده هشت آيين نامه اجرايي قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب سال1377 كليه مواد مخدر مكش_وفه مورد آزمايش قرار گرفت_ه و نوع آن تعيين شود. 2_ با توجه به اينكه تعيين درصد خلوص مواد مخدر مكشوفه و صدور حكم براساس آن، مستنبط از ماده هشت آيين نامه اجرايي مزبور، تبصره ماده يك قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب سال 1376 ناظر بر مواد 2 تا 6 تصويبنامه راجع به فهرست مواد مخدر مصوب سال 1338 هيئت وزيران با اصلاحات بعدي آن، تبصره ماده سه قانون مربوط به مواد روان گردان (پسيكوتروپ) فاقد وجاهت قانوني مي باشد و لازم است با توجه به صدق عرفي مواد، صرفاً براساس ميزان دقيق آن (بدون لفاف و پوشش) تعيين مجازات شود مگر آن كه متهم مدعي مخلوط بودن آن با مواد خارجي شده يا دلايل و قرائن كافي بر اختلاط مواد با مواد خارجي وجود داشته باشد كه در اين صورت به لحاظ ضرورت حفظ دماء، ميزان مواد خارجي مخلوط تعيين و با كسر آن از وزن مواد مخدر مكشوفه نسبت به باقيمانده رسيدگي و تعيين مجازات شود. 3_ براساس تكليف مقرر در بند ج ماده 14 قانون اصلاح قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب مصوب سال 1381 جلسات دادرسي با حضور دادستان يا نماينده وي تشكيل شده، پس از استماع و انعكاس نظريات و مدافعات دادستان يا نماينده او، صورتجلسات دادگاه با ذكر نام به امضاي نماينده حاضر در جلسه برسد.

در اجراي اصل 35 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و رأي وحدت رويه شماره 28/6/63 _ 15

هيأت عمومي ديوان عالي كشور و ماده واحده مصوب 11/7/1370 مجمع تشخيص مصلحت نظام و ماده 186 قانون آيين دادرسي كيفري دادگاه هاي عمومي و انقلاب مصوب سال 1378 و تبصره آن و نيز ماده 22 آيين نامه اجرايي قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب سال 1377 در كليه مواردي كه مجازات قانوني مقرر حبس ابد يا اعدام مي باشد.

الف _ بدواً به متهم ابلاغ تا نسبت به تعيين وكيل براي دفاع از خود اقدام نمايد.

ب _ در صورت عجز متهم از تعيين وكيل نسبت به تعيين وكيل تسخيري اقدام گردد.

ج _ در ساير موارد، در صورت درخواست متهم، وكيل تسخيري تعيين و قبل از محاكمه، فرصت لازم جهت مطالعه پرونده و تهيه لايحه دفاعيه در اختيار وكيل مدافع قرار گيرد.

د _ تعيين يك وكيل تسخيري، براي دو يا چند متهم در يك پرونده به لحاظ تعارض دفاع از موكلين ممنوع است. 5_ در راستاي اجراي دقيق مواد 28 و 36 قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب سال 1376 و مواد 13 و 14 آيين نامه اجرايي قانون مزبور، از طريق كميته شناسايي اموال، نسبت به شناسايي كليه اموال متهمين و تعيين مشخصات دقيق اموال مصادره شده و نيز مستثنيات آن در حكم يا حكم اصلاحي اقدام شود.

دادستاني كل كشور و دادسراي انتظامي قضات مسئول نظارت بر اجراي صحيح اين بخشنامه مي باشند.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

بخشنامه به مراجع قضايي سراسر كشور - 3 7 1386

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

با احترام تصوير بخشنامه شماره 6973/86/1_ 31/6/1386 رياست محترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

بخشنامه به دادستان هاي عمومي و انقلاب دادگاه هاي انقلاب اسلامي

كشور

براساس بررسي هاي به عمل آمده عدم رعايت بعضي از مقررات قانوني و نكات لازم الرعايه در رسيدگي ها موجبات نقض تعداد قابل توجه آراي صادره توسط دادستاني كل و ديوان عالي كشور و اطاله رسيدگي ها و تضييع حقوق متهمين را فراهم آورده است لذا براي اجتناب از ادامه روند مزبور ضروري است: 1_ در اجراي ماده هشت آيين نامه اجرايي قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب سال1377 كليه مواد مخدر مكش_وفه مورد آزمايش قرار گرفت_ه و نوع آن تعيين شود. 2_ با توجه به اينكه تعيين درصد خلوص مواد مخدر مكشوفه و صدور حكم براساس آن، مستنبط از ماده هشت آيين نامه اجرايي مزبور، تبصره ماده يك قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب سال 1376 ناظر بر مواد 2 تا 6 تصويبنامه راجع به فهرست مواد مخدر مصوب سال 1338 هيئت وزيران با اصلاحات بعدي آن، تبصره ماده سه قانون مربوط به مواد روان گردان (پسيكوتروپ) فاقد وجاهت قانوني مي باشد و لازم است با توجه به صدق عرفي مواد، صرفاً براساس ميزان دقيق آن (بدون لفاف و پوشش) تعيين مجازات شود مگر آن كه متهم مدعي مخلوط بودن آن با مواد خارجي شده يا دلايل و قرائن كافي بر اختلاط مواد با مواد خارجي وجود داشته باشد كه در اين صورت به لحاظ ضرورت حفظ دماء، ميزان مواد خارجي مخلوط تعيين و با كسر آن از وزن مواد مخدر مكشوفه نسبت به باقيمانده رسيدگي و تعيين مجازات شود. 3_ براساس تكليف مقرر در بند ج ماده 14 قانون اصلاح قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب مصوب سال 1381 جلسات دادرسي با حضور دادستان يا نماينده وي تشكيل شده،

پس از استماع و انعكاس نظريات و مدافعات دادستان يا نماينده او، صورتجلسات دادگاه با ذكر نام به امضاي نماينده حاضر در جلسه برسد.

در اجراي اصل 35 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و رأي وحدت رويه شماره 28/6/63 _ 15 هيأت عمومي ديوان عالي كشور و ماده واحده مصوب 11/7/1370 مجمع تشخيص مصلحت نظام و ماده 186 قانون آيين دادرسي كيفري دادگاه هاي عمومي و انقلاب مصوب سال 1378 و تبصره آن و نيز ماده 22 آيين نامه اجرايي قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب سال 1377 در كليه مواردي كه مجازات قانوني مقرر حبس ابد يا اعدام مي باشد.

الف _ بدواً به متهم ابلاغ تا نسبت به تعيين وكيل براي دفاع از خود اقدام نمايد.

ب _ در صورت عجز متهم از تعيين وكيل نسبت به تعيين وكيل تسخيري اقدام گردد.

ج _ در ساير موارد، در صورت درخواست متهم، وكيل تسخيري تعيين و قبل از محاكمه، فرصت لازم جهت مطالعه پرونده و تهيه لايحه دفاعيه در اختيار وكيل مدافع قرار گيرد.

د _ تعيين يك وكيل تسخيري، براي دو يا چند متهم در يك پرونده به لحاظ تعارض دفاع از موكلين ممنوع است. 5_ در راستاي اجراي دقيق مواد 28 و 36 قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب سال 1376 و مواد 13 و 14 آيين نامه اجرايي قانون مزبور، از طريق كميته شناسايي اموال، نسبت به شناسايي كليه اموال متهمين و تعيين مشخصات دقيق اموال مصادره شده و نيز مستثنيات آن در حكم يا حكم اصلاحي اقدام شود.

دادستاني كل كشور و دادسراي انتظامي قضات مسئول نظارت بر اجراي صحيح

اين بخشنامه مي باشند.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

بخشنامه به دادستان كل كشور _ رؤساي كل دادگستري ها، دادستان ها و رؤساي واحدهاي قضايي سراسر كشور - 15

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

با احترام تصوير بخشنامه شماره 7137/86/1_ 3/7/1386 رياست محترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

بخشنامه به مراجع قضايي سراسر كشور

با آن كه به موجب ماده 40 قانون وكالت مصوب 1315 با اصلاحات و الحاقات بعدي «وكلاء نمي توانند نسبت به موضوعي كه قبلاً به واسطه سمت قضايي يا حكميت در آن اظهار عقيده كتبي نموده اند قبول وكالت نمايند.»

اطلاع حاصل شد كه احد از وكلاي دادگستري با اعلام اشتباه نسبت به رأيي كه به مناسبت شغل قضايي سابق خود در يكي از پرونده هاي موضوع اصل 49 قانون اساسي صادر كرده بود، زمينه طرح مجدد آن را در مراجع قضايي فراهم كرده است!

از آنجا كه توسل به چنين اقداماتي، تخلف از قانون و سبب بي اعتباري احكام ساب_ق الصدور مي گردد، لزوماً خاطرنش_ان مي گردد كه در نظاير مورد چنانچه وكيلي به مناسبت مشاغل قضايي سابق خود در پرونده اي اظهارنظر يا حكمي صادر كرده باشد براي هميشه از قبول وكالت در آن موضوع ممنوع است. بنابراين در صورت مشاه_ده هرنوع تخلفي از وكلاي دادگستري يا وكلاء و مشاوران حقوقي موضوع ماده 187 قانون برنامه س_وم توسع_ه اقتصادي جمهوري اسلامي ايران مراتب اعلام گردد تا اقدام مقتضي به عمل آيد.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

بخشنامه به واحدهاي قضائي سراسر كشور - 23 8 1386

بخشنامه به دادستان كل كشور _ رؤساي كل دادگستري ها، دادستان ها و رؤساي واحدهاي قضايي سراسر كشور - 15

بخشنامه به دادستان كل كشور _ رؤساي كل دادگستري ها، دادستان ها و رؤساي واحدهاي قضايي سراسر كشور 15 7 1386

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

با احترام؛ تص_وير بخشن_امه شم_اره 7424/86/1 _ 15/7/1386 ري_است محترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

بخشنامه به

دادستان كل كشور _ رؤساي كل دادگستري ها، دادستان ها و رؤساي واحدهاي قضايي سراسر كشور

نظ_ر به ض_رورت توسع__ه حم_ايت هاي حق_وقي و قض_ايي ايراني_ان خارج از كش_ور و تحقي_ق در امور مربوط به وكالتن_امه هاي تنظيم_ي در نماين_دگي ها و جلوگيري از بروز مشكلات در زمين__ه اح_راز صحت و سقم اسن_اد، مق_رر است ظرف س_ه ماه از تاري_خ ص_دور اي_ن بخشن__امه دادست_ان كل كش__ور ب_ا استع_لام از م_راج__ع ذيرب_ط، مشخص_ات دقي_ق افراد ممن_وع المع_امل_ه را بص__ورت رسم_ي اع_لام و در خص_وص رف_ع اث_ر از بخشن__ام_ه ه_اي 11582/150، 91/11794/68/140 _ 28/11/1368 _ 92/17276/73/140 _ 13/9/1373 ص_ادره از سوي دادست_ان وقت كل انقلاب اسلامي اقدام نمايد.

بديه_ي است كليه واحدهاي ذيربط به ويژه وزارت اطلاعات همكاري لازم را خواهند داشت.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

مستشار ديوانعالي كشور و مديركل دبيرخانه قوه قضائيه _ خسرو حكيمي

بخشنامه به كليه مراجع قضايي 29 8 1386

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

با احترام تصوير بخشنامه شماره9057/86/1 _ 29/8/1386 رياست محترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

بخشنامه به كليه مراجع قضايي

به منظور ساماندهي نحوه اخذ محكوميت هاي مالي تقسيط شده، مقتضي است، در مواردي كه مطابق حكم صادره تأديه دين اعم از بدهي، مهريه، ديه و...... به نحو اقساط صورت مي پذيرد، در موارد تمايل ذينفع و معرفي شماره حساب توسط وي ضمن هماهنگي با واحد اجراي احكام، اقساط بدهي در تاريخ مقرر به حساب مزبور واريز و رسيد آن جهت نظارت به واحد اجرا ارائه گردد. واحدهاي اجراي احكام موظفند يكي از كاركنان خود را جهت تنظيم امور اداري و پرداخت به موقع اقساط موضوع اين بخشنامه معين نمايند.

مسووليت حُسن اجراي اين بخشنامه به عهده رؤساي واحدهاي قضايي مي باشد.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

بخشنامه به رؤساي كل دادگستري استان ها - مصوب 1386/9/10

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

با احترام تصوير بخشنامه شماره 9428/86/1 _ 10/9/1386 رياست محترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

بخشنامه به رؤساي كل دادگستري استان ها

بنا بر پيشنهاد سازمان زندانها و اقدامات تأميني و تربيتي كشور، به رؤساي كل دادگستري استانها تفويض اختيار مي گردد تا در موارد لازم بتوانند به محكومان زنداني كه كمتر از 6 ماه به پايان محكوميت آن باقي مانده است و يا كمتر از دو ميليون تومان جريمه دارند هر دو هفته يكبار به اعطاي مرخصي به زندانيان مذكور اقدام نمايند.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

بخشنامه به رؤساي كل دادگستري هاي استان هاي سراسر كشور - 26 9 1386

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

با احترام تصوير بخشنامه شماره 9924/86/1_ 26/9/1386 رياست محترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

رؤساي كل دادگستري هاي استان هاي سراسر كشور

به منظور تسهيل و تسريع در جريان امور و جلوگيري از هرگونه وقفه در انجام مأموريت هاي محوله، به رؤساي كل دادگسترهاي استان هاي كشور تفويض اختيار مي شود كه در اجراي مقررات بند يك ماده 23 و بند الف ماده 24 قانون كانون كارشناسان رسمي دادگستري مصوب 18/1/1381 نسبت به انتخاب عضو حقوقدان مرجع رسيدگي به تخلفات انتظامي كارشناسان و صدور ابلاغ مأموريت براي قضات واجد شرايط استان مربوطه اقدام نمايند.

لازم است رونوشت احكام مزبور جهت اطلاع و ضبط در سابقه به دبيرخانه كميسيون نقل و انتقالات قضات ارسال گردد.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

مديركل دبيرخانه قوه قضائيه _ محسن محدث

بخشنامه به مراجع قضايي سراسر كشور - 13 11 1386

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

تصوير بخشنامه شماره 11459/86/1 مورخ 13/11/1386 رياست قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

بخشنامه به مراجع قضايي سراسر كشور

نظر به اهميت و لزوم رعايت مقررات و قوانين آيين دادرسي، بالاخص در زمينه هاي تعقيب، احضار و جلب اشخاص و نيز قواعد مربوط به صلاحيت هاي ذاتي، نسبي و محلي مراجع قضايي، چگونگي اعطاء و اجراي نيابت هاي قضايي كه از متفرعات بحث صلاحيت مراجع قضايي است و با توجه به اين كه برخي گزارشهاي رسيده حكايت از تشتت و تنوع رويه ها در مورد « نيابت هاي قضايي» دارد و از طرفي، اعطاي نيابت هاي مبهم، مجمل و كلي و مشتمل بر نواقص، علاوه بر صرف هزينه هاي زياد و اتلاف وقت، موجبات سرگرداني صاحبان دعاوي و ارباب رجوع و در نتيجه اطاله دادرسي را فراهم مي آورد، بنابراين ضمن تذكر لزوم رعايت قوانين

و مقررات مربوط از سوي كليه مراجع و مقامات قضايي معطي و مجري، بر اعمال دقيق موارد و نكات ذيل تأكيد مي شود:

1_ در تنظيم برگ اعطاي نيابت قضايي، ضمن درج مشخصات و نشاني دقيق و كامل طرفين پرونده و شهود، مي بايست نام و سمت قاضي معطي نيابت بطور دقيق ذكر شود و سپس توسط وي، برگه مزبور امضا و مهر گردد.

2_ مراجع معطي نيابت، در ارسال برگ نيابت به حوزه قضايي موردنظر، دقت لازم را معمول دارند تا از ارسال آن به مركز استان كه باعث طولاني شدن زمان اجراي نيابت مي شود، جلوگيري گردد.

لازم است حوزه هاي قضايي كه برگ اعطاي نيابت اشتباهاً به آن واحد واصل گرديده است، اوراق مربوطه را بدون عودت به مرجع معطي نيابت، رأساً به حوزه قضايي مجري نيابت ارسال نمايند و رونوشت آن نيز به مرجع معطي نيابت جهت اطلاع و پي گيري داده شود تا موجب اطاله رسيدگي نگردد.

3_ ضروري است ضمن پرهيز از اعطاي نيابت هاي مبهم، مجمل، كلي و ناقص، هر يك از اقداماتي كه مي بايست توسط مرجع مجري نيابت معمول گردد، بطور روشن و خوانا و دقيق با ذكر جزئيات كامل در برگ اعطاي نيابت قيد گردد و همچنين دلايل مجرميت متهم به صورت دقيق و مشخص احصاء و در مواردي كه اوراقي از پرونده نياز به ملاحظه قاضي مجري نيابت باشد، رونوشت آنها پيوست گردد.

4_ در تنظيم برگ اعطاي نيابت قضايي، مي بايست اختيارات قانوني تفويض شده با توجه به موارد خواسته به صورت كامل واگذار گردد تا از مكاتبه مجدد بين مرجع مجري با مرجع معطي نيابت جلوگيري شود.

5 _ از تقاضاي جلب و اعزام تحت الحفظ متهم بدون

تفهيم اتهام و صدور قرار تأمين خودداري گردد و از جلب و احضار افراد، بدون توجه اتهام و دلايل كافي پرهيز به عمل مي آيد. همچنين در مورد محكومين آراء غيابي، دادنامه غيابي ضميمه گردد.

6 _ درخصوص تقاضاي مربوط به ممنوع الخروج و استرداد مجرمين، با توجه به وظايف دادستاني كل كشور و اداره حقوقي قوه قضائيه، حسب مورد اقدام گردد.

7_ در مواردي كه متهمين موضوع نيابت بيش از يك نفر باشند و راجع به يكي از متهمين اقدامات نيابتي كامل گردد و يا پس از تحقيق و اخذ تأمين از متهم، وجود اوراق نيابت جهت ادامه تحقيقات ديگر ضروري باشد، قاضي مجري نيابت موظف است، اوراق نيابت را تفكيك و در مورد متهمي كه نسبت به وي تحقيقات انجام و تأمين اخذ گرديده است، فوراً اوراق مربوط را به همراه متهم موصوف به مرجع معطي نيابت اعاده و اعزام نمايد و در هيچ شرايطي مدت بازداشت وي بيش از 48 ساعت نشود.

8 _ نيابت هاي صادره مي بايست با استفاده از نمابر (فاكس) ارسال شود و در جهت تضمين صحت و اصالت آن، مدير دفتر حوزه قضايي يا جانشين طرف گيرنده بايد با درج مشخصات خود و امضاء ذيل اوراق نيابت، مراتب را تأييد نمايد و در غيراينصورت مانند ضرورت اعزام مأمور ضابط به همراه پرونده و غيره، حداكثر ظرف 3 روز پرونده موضوع نيابت به مرجع مجري نيابت ارسال گردد.

9_ با توجه به اينكه در حوزه قضايي تهران، امور نيابت در مجتمع ويژه نيابت متمركز گرديده است، لازم است تمامي مكاتبات با موضوع نيابت از طريق نشاني كامل به همراه شماره نمابر (فاكس) كه متعاقباً از طريق

دادگستري استان تهران اعلام خواهدشد، به عمل آيد:

رؤساي حوزه هاي قضايي و دادستان ها مسئول نظارت بر حُسن اجراي اين بخشنامه هستند.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

دستورالعمل ارزيابي عملكرد دادگستري ها، حوزه هاي ستادي و سازمان هاي وابسته قوه قضائيه - 9 11 1386

بخشنامه به رؤساي كل دادگستري هاي استان هاي سراسر كشور – 26 9 1386

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

به پيوست « دس_تورالعمل ارزيابي عملكرد دادگس_تري ها، ح_وزه هاي س_تادي و سازمان هاي وابسته قوه قضاييه» به منظور درج در روزنامه رسمي و اعلام نتيجه به حضور ارسال مي گردد.

دستورالعمل ارزيابي عملكرد دادگستري ها، حوزه هاي ستادي و سازمان هاي وابسته قوه قضائيه

در راستاي بررسي و ارزيابي برنامه ها و اقدامات انجام شده در قوه قضائيه و شناخت چالش ها و تنظيم سياست هاي نوين و جهت گيري فعاليت ها به منظور نيل به اهداف برنامه ها، دستورالعمل ارزيابي عملكرد دادگستري ها، حوزه هاي ستادي و سازمان هاي وابسته قوه قضائيه به شرح زير تصويب مي گردد:

ماده1_ اصطلاحات به كار برده شده در اين دستورالعمل به شرح ذيل تعريف مي گردد:

الف _ عملكرد: نتايج حاصل از انجام وظايف و فعاليت ها.

ب _ ارزيابي: فرآيند سنجش، ارزش گذاري و قضاوت.

ج _ شاخص: مشخصه اي كه در اندازه گيري ورودي ها، فرآيندها، ستاده ها و يا پيامدها مورداستفاده قرار مي گيرد.

د _ استاندارد: حد مطلوب تعيين شده براي سنجش شاخص هاي ارزيابي عملكرد.

ه_ _ اقتصادي بودن: استفاده بهينه از امكانات و منابع.

ماده2_ هدف از ارزيابي عملكرد عبارتست از سنجش، ارزش گذاري و قضاوت درخصوص عملكرد دادگستري ها، حوزه هاي ستادي و سازمان هاي وابسته قوه قضائيه براساس قوانين و مقررات و شرح وظايف و برنامه هاي مصوب با رويكرد معيارهاي اثربخشي، كارآئي، اقتصادي و اخلاقي بمنظور ارتقاي كيفيت خدمات و نيل به اهداف قوه قضائيه.

ماده3_ عملكرد دادگستري ها، حوزه هاي ستادي و سازمان هاي وابسته قوه قضائيه به شرح زير مورد ارزيابي قرار مي گيرد:

الف _ كليات

1_ مجري دستورالعمل: اداره كل

پيگيري امور استان ها و سازمان هاي وابسته قوه قضائيه.

2_ اهداف: تهيه گزارش وضعيت موجود نظام قضائي كشور و ارزيابي دادگستري ها، حوزه هاي ستادي و سازمان هاي وابسته براساس ميزان اجراي سياست هاي قضائي.

3_ دوره مورد بررسي: از ابتداي فروردين تا پايان اسفند.

4_ زمان اجرا: به صورت فصلي (سه ماهه) و جمع بندي سالانه.

5 _ نحوه اجرا: گزارش گيري، بررسي و بازرسي براساس شاخص هاي استاندارد.

6 _ نحوه كنترل : بازرسي ميداني در طول سال دوره مورد بررسي و سه ماهه اول سال بعد از دوره.

7_ بهره بردار: حوزه رياست، معاونين قوه قضائيه، رؤساي سازمان هاي وابسته و حوزه هاي ذيربط.

ب _ ابعاد عمومي

ب1_ نظام مديريتي

1_ مديريت راهبردي.

2_ مديريت منابع انساني.

3_ ساختار (تشكيلات، قوانين و مقررات).

4_ بهبود سيستم ها و روش هاي انجام كار.

5_ بهره گيري از فن آوري هاي اداري.

6 _ قانونگرائي.

ب2_ شهروند مداري.

1_ شناخت نيازها.

2_ تطابق كيفيت خدمات با نيازها.

3_ انتظارات ارباب رجوع.

ج _ ابعاد اختصاصي

1_ ميزان تحقق سياست هاي محوري قوه قضائيه

_ فعاليت هاي پيشگيرانه از جرم.

_ نحوه اجرا يا ميزان پيشرفت برنامه هاي جامع و عملياتي قوه قضائيه.

_ نحوه اجرا يا ميزان پيشرفت برنامه هاي پنج ساله توسعه كشور.

_ اقدامات منتهي به كاهش وارده پرونده به محاكم.

_ اقدامات منتهي به افزايش مختومه پرونده در محاكم.

_ اقدامات منتهي به كاهش ورودي زنداني و زندانيان موجود.

_ اقدامات منتهي به كاهش زمان رسيدگي به پرونده ها از زمان تشكيل پرونده تا مختومه شدن آن در مرجع قضائي.

_ توسعه كيفي شوراهاي حل اختلاف.

_ كاهش موارد نقض پرونده ها در مراجع قضائي، تجديدنظر و ديوانعالي كشور.

_ كاهش زمان اجراي احكام صادره.

2_ عملكرد دادگستري ها با توجه به ميزان تحقق سياست هاي محوري، بخشنامه ها و دستورالعمل ها

_ وضعيت ستاد مبارزه با جرايم خاص.

_ وضعيت شوراي قضائي استان.

_ وضعيت دفتر امور زندانيان.

_ وضعيت برگزاري

ملاقات هاي مردمي رئيس كل دادگستري.

_ وضعيت دفتر حمايت از حقوق زنان و كودكان.

_ وضعيت ضابطين استان.

_ اقدام در راستاي حفظ حقوق شهروندي.

_ وضعيت واحدهاي ارشاد و معاضدت.

_ تخصصي نمودن و مكانيزاسيون رسيدگي.

_ وضعيت حفاظت از بيت المال و منابع طبيعي.

_ اقدامات انجام شده در رابطه با دستورالعمل هاي رفع اطاله دادرسي.

_ بررسي كيفيت آراء محاكم.

3_ عملكرد حوزه هاي ستادي

_ ارزيابي عملكرد براساس شرح وظايف قانوني.

_ ارزيابي عملكرد براساس قوانين و برنامه هاي توسعه كشور.

_ ارزيابي عملكرد براساس برنامه هاي توسعه قضائي.

4_ عملكرد سازمان هاي وابسته قوه قضائيه

_ ارزيابي عملكرد براساس شرح وظايف قانوني.

_ ارزيابي عملكرد براساس قوانين و برنامه هاي توسعه كشور.

_ ارزيابي عملكرد براساس برنامه هاي توسعه قضائي.

5 _ ميزان موفقيت دادگستري ها در اجراي سياست هاي محوري، بخشنامه ها و دستورالعمل ها.

6 _ ميزان موفقيت حوزه هاي ستادي براساس شرح وظايف قانوني.

7_ ميزان موفقيت سازمان هاي وابسته براساس شرح وظايف قانوني.

ماده4_ فرآيند تدوين شاخص هاي ارزيابي عملكرد به شرح زير است:

الف _ تدوين شاخص هاي ارزيابي عملكرد در ابعاد عمومي:

شاخص هاي ارزي_ابي عملكرد ع_مومي براساس اب_عاد و م_حورهاي قوه قضائيه و شهروندمداري با همكاري مراجع و حوزه هاي ذيربط توسط اداره كل پيگيري امور استان ها و سازمان هاي وابسته تهيه و پس از تصويب رئيس قوه قضائيه به دادگستري ها، حوزه هاي ستادي و سازمان هاي وابسته به ابلاغ و ملاك ارزيابي قرار خواهدگرفت.

ب _ تدوين شاخص هاي ارزيابي عملكرد در ابعاد اختصاصي:

شاخص هاي ارزيابي عملكرد اختصاصي براساس ابعاد و محورهاي مذكور در بند ج ماده3 اين دستورالعمل، با همكاري حوزه هاي ذيربط توسط اداره كل پيگيري امور استان ها و سازمان هاي وابسته و با نگرش به قوانين و برنامه هاي توسعه كشور و برنامه هاي عملياتي توسعه قضائي، احكام خاص مندرج در قوانين بودجه، قوانين و مصوبات خاص قوه قضائيه

و دستورالعمل ها و بخشنامه هاي صادره دولتي و قوه قضائيه با هماهنگي و همكاري دستگاهها و حوزه هاي ذيربط تهيه و پس از تصويب رئيس قوه قضائيه به دادگستري ها، حوزه هاي ستادي و سازمان هاي وابسته ابلاغ و ملاك ارزيابي قرار خواهدگرفت.

ماده5 _ معاونت ها، حوزه هاي ستادي مستقل، سازمان هاي وابسته و دادگستري كل استان ها براساس اعلام اداره كل پيگيري امور استان ها و سازمان هاي وابسته قوه قضائيه همكاري لازم را معمول خواهند داشت.

ماده6 _ اين دستورالعمل در 6 ماده در تاريخ12/8/1386 به تصويب رئيس قوه قضائيه رسيده و از تاريخ تصويب لازم الاجرا مي باشد.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

آئين نامه نظام جامع اطلاع رساني قوه قضائيه

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

با احترام به پيوست آئين نامه نظام جامع اطلاع رساني قوه قضائيه كه به تصويب رياست محترم قوه قضائيه رسيده است جهت اطلاع ارسال مي گردد.

آئين نامه نظام جامع اطلاع رساني قوه قضائيه

الف _ كليات

ماده1_ به منظور هماهنگي و تمركز در سياست ها، ايجاد هماهنگي در برنامه هاي كلان و تلفيقي اطلاع رساني قوه قضائيه و در راستاي برنامه دوم توسعه قضايي، « آئين نامه نظام جامع اطلاع رساني قوه قضائيه» به شرح مواد آتي تصويب مي شود.

ماده2_ تعاريف:

2_1_ قوه قضائيه: شامل بخش هاي ستادي و استاني، تشكيلات قضايي و سازمان هاي تابعه قوه قضائيه

2_2_ نظام اطلاع رساني قوه قضائيه: مجموعه اي از فرآيندهاي برنامه ريزي، فراهم آوري، پردازش و نشر اطلاعات، پشتيباني، نظارت، ارزيابي و كنترل آن و ارتباطات في مابين.

2_3_ روش هاي اطلاع رساني: اطلاع رساني به يكي از روش هاي شفاهي، مكتوب، مجازي (الكترونيكي)، ساير روش ها و يا تركيبي از آن ها انجام خواهدشد.

الف _ اطلاع رساني شفاهي (گفتاري): از طريق اعلام نظر، موضع و خبررساني از طريق انجام مصاحبه با رسانه ها و يا به صورت مستقيم براي جمعي از افراد انجام مي شود.

ب _ اطلاع رساني مكتوب: شامل اعلام نظر، موضع و خبررساني به صورت نوشتاري و از طريق

انتشار نشريات ادواري و غير ادواري، بولتن هاي خبري و گزارش هاي عملكرد مي باشد.

ج _ اطلاع رساني مجازي: اعلام نظر، موضع و خبررساني از طريق فضاي سايبر و يا استفاده از برخي نوآوري هاي تكنولوژيك نظير sms را در برگيرد.

د _ ساير روش هاي اطلاع رساني: شامل همايش ها، كارگاه هاي آموزشي و امثالهم است.

2_4_ اطلاع رساني ويژه (اطلاعات و اخبار ويژه): ارائه و نشر اطلاعات و اخبار ويژه شامل هرگونه طرح موضوع قبل از اقدام پيشگيرانه يا تعقيب قضايي اشخاص، از جمله پرونده هاي موضوع تبصره ذيل ماده4 (الحاقي 28/7/1381) و ماده5 قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب و مواد 498 تا 513 قانون مجازات اسلامي، پرونده هاي ملي، حساس و مهم و پرونده هايي كه ممكن است بازتاب داخلي يا بين المللي داشته باشد و نيز در ارتباط با اتباع خارجي. البته با رعايت قوانين و مقررات مربوط به محرمانه بودن مطالب.

2_ 5 _ موضوعات اطلاع رساني: سياست ها و برنامه هاي قوه قضائيه، عملكرد قوه قضائيه، اخبار قضايي، پاسخ ها و مواضع رسمي قوه قضائيه در قبال موضوعات داخلي و بين المللي، اطلاعات پايه و عمومي حقوقي و قضايي.

2_6 _ دوره اطلاع رساني:

الف _ فوري (بدون فوت وقت): در موارد اطلاع رساني ويژه و يا برحسب نياز مسؤولين ذيربط.

ب _ دوره اي (روزانه، هفتگي، ماهانه، ...): اهم رخدادها، اخبار، گزارش عملكرد در چارچوب وظايف تشكيلاتي، قضايي و تخصصي هر بخش.

ج _ موردي: هرگونه گزارش برحسب نياز مخاطبين در چارچوب آئين نامه اطلاع رساني قوه قضائيه.

2_7_ مخاطبين نظام اطلاع رساني قوه قضائيه:

الف _ مخاطبين درون قوه قضائيه (1_ رئيس قوه قضائيه، 2_ مسؤولان و مديران عالي قوه قضائيه، 3_ قضات 4_ نخبگان حقوقي و خبرگان قضايي قوه قضائيه 5 _ كاركنان قوه قضائيه، 6 _ عوامل خبري قوه قضائيه)

ب _ مخاطبين محيطي _ كشوري (بيرون قوه قضائيه) (1_ رهبر

معظم انقلاب اسلامي 2_ سران قواي مجريه و مقننه و رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام 3_ مديران عالي كشور (وزرا، نمايندگان مجلس، سفرا، ...) 4_ آيات عظام و فقها، نخبگان حقوقي و فقهي 5 _ مسؤولين و كارشناسان موضوعي، اشخاص مرتبط مانند وكلا، كارشناسان، خبرگان محلي 6 _ صنوف، احزاب، نهادهاي مدني 7_ شهروندان 8 _ عوامل خبري و ساير).

ج _ مخاطبين محيطي _ بين المللي (1_ سران و مقامات ساير كشورها، 2_ مسؤولان و مقام_ات سازمان هاي جهاني و منطقه اي 3_ كارشناسان و متخصصان بين المللي 4_ سازمان ها و نهادهاي مدني مرتبط، 5_ عوامل خبري و ساير).

2_ 8 _ حوزه جغرافيايي نظام اطلاع رساني قوه قضائيه: محدوده اطلاع رساني شامل موارد زير است:

الف _ استان تهران (به عنوان مركز اصلي فعاليت مديران و مسؤولان عالي كشور و محل رسيدگي به پرونده هاي مهم قضايي).

ب _ ساير استان هاي كشور.

ج _ كشورهاي اسلامي، كشورهاي آسيايي، ساير كشورهاي جهان.

2_9_ اطلاعات ط_بقه بن_دي شده: اسن_اد و مط_البي است ك_ه به موج_ب قان_ون و « آئين نامه طرز نگهداري اسناد سري و محرمانه دولتي و طبقه بندي و نحوه مشخص نمودن نوع اسناد و اطلاعات مصوب 1/10/1354» به چهاردسته محرمانه، خيلي محرمانه، سرّي و به كلي سرّي تقسيم شده است.»

2_10_ عوامل خبري: افرادي هستند كه به صورت مجاز از موضوعات خبري گزارش، فيلم، عكس و نوار تهيه و در اختيار رسانه ها قرار مي دهند.

2_11_ مسؤول اطلاع رساني ويژه: فردي است كه از سوي رئيس قوه قضائيه براي اخذ اطلاعات ويژه و انعكاس فوري آن به ايشان، تعيين مي گردد.

2_12_ مسؤول اطلاع رساني داخلي: فردي است كه از سوي بالاترين مقام تمامي بخش هاي ستادي، تشكيلات قضايي و سازمان هاي تابعه در سط_وح سازماني ق_وه قضائيه، به عنوان مسؤول

اطلاع رساني حوزه ذيربط به دبيرخانه شوراي عالي اطلاع رساني قوه قضائيه، معرفي مي شود.

ب _ اركان نظام جامع اطلاع رساني قوه قضائيه

ماده3_ اركان نظام جامع اطلاع رساني قوه قضائيه به شرح زير است:

1_ شوراي اطلاع رساني قوه قضائيه.

2_ دبيرخانه شورا.

3_ كميته مركزي هماهنگي شورا.

4_ كميته هاي تخصصي شورا شامل:

4_1_ كميته ارتقاي مديريت و نظارت (مأموريت اصلي: توسعه مديريت و منابع نظام اطلاع رساني و توسعه علمي، پژوهشي و فناوري هاي نو و روزآمد.

4_2_ كميته ارتقاي اطلاع رساني (مأموريت اصلي: ارزيابي فرايند اطلاع رساني و ارتقاي كمي و كيفي اطلاع رساني).

4_3_ كميته فرهنگ سازي و توسعه مشاركت ها (مأموريت اصلي: ارتقاي سطح دانش حقوقي و قضايي جامعه، و توسعه تعامل و مشاركت مردم، مسؤولان، خبرگان، رسانه ها و نهادهاي ذيربط).

5 _ كميته هاي اطلاع رساني استاني.

6 _ واحدهاي روابط عمومي و اطلاع رساني تابعه.

تبصره _ تمامي فرآيندها و اقدامات اجرايي توسط واحدهاي سازماني ذيربط در قوه قضائيه انجام مي شود و واحدهاي مذكور موظف به اجراي سياست ها و برنامه هاي مصوب شوراي اطلاع رساني مي باشند.

ماده4_ اعضاي « شوراي اطلاع رساني قوه قضائيه» به شرح زير است:

1_ رئيس شورا.

2_ سخنگوي قوه قضائيه (دبير شورا).

3_ رئيس حوزه رياست قوه قضائيه.

4_ رئيس سازمان بازرسي كل كشور.

5_ معاون حقوقي و توسعه قضايي.

6_ معاون آموزش.

7_ رئيس سازمان زندان ها و اقدامات تأميني و تربيتي.

8_ دبير ستاد حقوق بشر.

9_ رئيس مركز حفاظت و اطلاعات قوه قضائيه.

10_ رئيس كل دادگستري استان تهران.

11_ دادستان عمومي و انقلاب تهران.

تبصره1_ رئيس شوراي اطلاع رساني توسط رئيس قوه قضائيه تعيين مي شود.

تبصره2_ جلسات شوراي اطلاع رساني حداقل هر 3ماه يكبار تشكيل مي شود.

تبصره3_ دبير شورا مي تواند بر حسب مورد از مسوولان قضايي و نمايندگان ساير نهادهاي كشور دعوت به عمل آورد.

ماده5 _ وظايف و اختيارات شوراي اطلاع رساني قوه قضائيه به شرح زير است:

1_ تدوين و بازنگري برنامه راهبردي اطلاع رساني قوه قضائيه.

2_ بررسي و تصويب

مفاهيم، تعاريف، مقررات، آيين نامه هاي اطلاع رساني مورد نياز.

3_ ايجاد تمهيدات لازم براي اجراي طرح جامع اطلاع رساني و تسهيل، تسريع و توسعه فرآيند برنامه ريزي، فراهم آوري، پردازش و ساماندهي و نشر اطلاعات.

4_ بررسي و تصويب طرح ها، برنامه ها و بودجه هاي اطلاع رساني.

5 _ ايجاد زمينه هاي لازم براي اطلاع رساني و آموزش عمومي، حقوقي و قضايي جامعه و مردم.

6 _ ايجاد زمينه هاي لازم براي توسعه تعامل و مشاركت مردم، مسؤولان، خبرگان، رسانه ها، نهادهاي ذيربط.

7_ ايجاد تمهيدات لازم براي توسعه علمي و پژوهشي اطلاع رساني.

8 _ ايجاد تمهيدات لازم براي بهره گيري از فناوري اطلاعات و ارتباطات و ساير فناوري هاي نو در نظام اطلاع رساني قوه قضائيه.

9_ ايجاد تمهيدات لازم براي هماهنگي، ساماندهي و توسعه روابط عمومي ها و نهادهاي اطلاع رساني قوه قضائيه.

10_ ايجاد تمهيدات لازم براي توسعه منابع انساني، منابع مالي، مديريت و برنامه ريزي، استانداردها، امكانات و تجهيزات اطلاع رساني.

11_ نظارت، ارزيابي و كنترل عالي نظام اطلاع رساني و روابط عمومي ها و نهادهاي اطلاع رساني قوه قضائيه از طريق دبيرخانه شورا و كميته هاي آن.

ماده6 _ وظايف و اختيارات دبيرخانه شورا:

ايجاد ساختار و تشكيلات لازم دبيرخانه.

تنظيم پيش نويس طرح ها و برنامه هاي شورا.

تنظيم دستور جلسات شورا.

تنظيم صورت جلسات شورا.

پيگيري مصوبات شورا.

مستندسازي فعاليت شورا و كميته ها.

انجام امور اداري و عمومي شورا و كميته ها.

تنظيم گزارش هاي دوره اي و موردي از عملكرد شورا و كميته ها و ارائه به شورا.

تبصره1_ دبير شورا، مسؤوليت پيگيري مصوبات شورا و اداره دبيرخانه را بر عهده دارد. دبير شورا مي تواند با هماهنگي رئيس شورا، يك نفر را به عنوان مدير هماهنگي اجرايي (يا رئيس دبيرخانه شورا) تعيين و انجام امور اجرايي و اداره دبيرخانه را به وي تفويض نمايد.

تبصره2_ دبير شورا موظف است تا حداكثر ظرف يك ماه، ساختار و تشكيلات دبيرخانه شورا را تهيه

براي تصويب به رئيس شورا ارائه نمايد.

تبصره3_ دبير شورا موظف است تا حداكثر در هر 3ماه، گزارش جامعي از اقدامات دبيرخانه و كميته هاي شورا، تهيه و به رياست شورا ارائه نمايد.

ماده7_ اعضاي كميته مركزي هماهنگي شوراي اطلاع رساني قوه قضائيه عبارتند از:

1_ دبير شوراي اطلاع رساني به عنوان رئيس كميته.

2_ دبير كميته به انتخاب دبير شوراي اطلاع رساني.

3_ مديركل روابط عمومي و اطلاع رساني قوه قضائيه.

4_ مديركل امور فرهنگي و اجتماعي قوه قضائيه.

5 _ مديران كل روابط عمومي و اطلاع رساني سازمان هاي تابعه و دانشكده علوم قضايي و خدمات اداري.

6 _ نمايندگان اطلاع رساني حوزه هاي ستادي و معاونت هاي قوه قضائيه، ديوان عالي كشور، ديوان عدالت اداري، دادستان كل كشور، وزارت دادگستري، دادسرا و دادگاه انتطامي قضات، دادگستري كل استان تهران، حفاظت و اطلاعات قوه قضائيه.

7_ يكي از معاونين دادستان به عنوان نماينده اطلاع رساني دادسراي تهران.

8 _ دو نفر از مديران مسؤول يا سردبيران نشريات قوه قضائيه به انتخاب رئيس شورا.

تبصره _ بر حسب ضرورت و با موافقت رئيس كميته، از نمايندگان ساير بخش هاي خارج از قوه قضائيه يا كارشناسان ذيربط دعوت خواهدشد.

ماده 8 _ وظايف و اختيارات كميته مركزي هماهنگي شوراي اطلاع رساني قوه قضائيه بدين شرح است:

1_ انجام كليه وظايف شوراي اطلاع رساني برحسب تفويض شورا.

2_ بررسي و تصويب شكلي و محتوايي انواع اطلاع رساني ها.

3_ نظارت بر فرآيندها و شيوه هاي اطلاع رساني از قبيل پايگاه هاي اطلاع رساني، نشريات و اخبار منتشره.

4_ تصميم گيري در خصوص اطلاع رساني هاي ويژه.

5 _ ايجاد هماهنگي مابين كميته هاي تخصصي و بخش هاي مختلف نظام اطلاع رساني قوه قضائيه.

6 _ ايجاد هماهنگي مابين روابط عمومي ها و نهادهاي اطلاع رساني قوه قضائيه.

7_ نظارت، ارزيابي و كنترل فعاليت هاي كميته هاي تخصصي.

8_ تهيه مواد لازم براي بررسي و تصويب شوراي اطلاع رساني.

ماده9_ وظايف و اختيارات كميته هاي تخصصي بدين شرح است:

1_ كارشناسي موضوعات

تخصصي مرتبط مبتني بر راهبردها و مأموريت نظام اطلاع رساني.

2_ هماهنگي بين بخش هاي اجرايي مرتبط در ساختار قوه قضائيه (اعم از ستادي، تشكيلات قضايي و سازمان هاي تابعه).

3_ نظارت، ارزيابي و كنترل بر صحت فعاليت بخش هاي اجرايي مرتبط در ساختار قوه قضائيه (اعم از ستادي، تشكيلات قضايي و سازمان هاي تابعه) در چارچوب نظام اطلاع رساني.

4_ ارائه مصوبات كميته ها به كميته مركزي هماهنگي شورا براي بررسي و تصويب.

تبصره1_ رياست كميته هاي تخصصي به پيشنهاد دبير شورا و با حكم رئيس شورا و بر عهده يكي از مديران كل قوه قضائيه يا نمايندگان نهادهاي عضو خواهدبود، كه فعاليت حوزه متبوعش مرتبط با موضوع تخصصي آن كميته باشد.

تبصره2_ جلسات كميته ها بر حسب موضوع و نياز به صورت هفتگي و يا حداكثر ماهانه تشكيل خواهدشد.

ماده10_ در هر استان كميته اطلاع رساني با هدف ايجاد هماهنگي و انسجام و تسريع و تسهيل در اطلاع رساني، به خصوص اطلاع رساني هاي ويژه، به رياست يكي از معاونين دادگستري استان يا دادستان مركز استان به انتخاب رئيس كل دادگستري استان، و دبيري مسؤول روابط عمومي و اطلاع رساني دادگستري و عضويت دادستان مركز استان و نمايندگان اطلاع رساني واحدهاي استاني سازمان هاي تابعه قوه قضائيه، تشكيل مي شود.

تبصره _ دبيرخانه شوراي اطلاع رساني وظيفه برقراري ارتباط مستمر، ايجاد هماهنگي مابين كميته هاي اطلاع رساني استان ها را بر عهده خواهد داشت.

ج _ شرايط اطلاع رساني

ماده11_ مسؤولين اطلاع رساني در بخش هاي ستادي و استاني، تشكيلات قضايي و سازمان هاي تابعه قوه قضائيه موظفند:

الف _ اهم اطلاعات و اخبار حوزه تحت پوشش خود را به صورت روزانه و به طريق مناسب به دبيرخانه شوراي اطلاع رساني اعلام و ارسال نمايند.

ب _ اطلاعات و اخبار ويژه را پس از اطلاع، بدون فوت وقت در تمامي اوقات شبانه روز به دبيرخانه

شوراي اطلاع رساني و « مسؤول اطلاع رساني ويژه»، از طريق مقتضي منعكس نمايند.

تبصره _ دبيرخانه شوراي اطلاع رساني موظف است به صورت مستمر، دوره اي و سطح مند نسبت به اطلاع رساني به مخاطبين مختلف به ويژه مقامات عالي كشور اقدام نمايد. جزئيات اين اطلاع رساني براساس دستورالعملي خواهدبود كه توسط كميته مركزي هماهنگي شورا تهيه مي شود.

ماده12_ مقامات مجاز به اطلاع رساني و محدوده اطلاع رساني هر يك:

1_ رئيس شوراي اطلاع رساني، سخنگوي قوه قضائيه، معاون اول قوه قضائيه، دادستان كل كشور، رئيس حوزه رياست: اطلاع رساني در ارتباط با سياست ها و برنامه هاي كلان و مربوط به كليت قوه قضائيه اعم از تشكيلات اداري، قضايي و سازمان هاي تابعه، اطلاع رساني ويژه، مواضع رسمي و پاسخگويي هاي قوه قضائيه و به طور اخص در ارتباط با پرونده هاي ملي و حساس و مهم و پرونده هايي كه ممكن است بازتاب داخلي يا بين المللي داشته باشد، اخبار مربوط به احضار يا بازداشت اتباع خارجي.

2_ رئيس ديوان عالي كشور، رئيس ديوان عدالت اداري، ساير معاونين قوه قضائيه، رؤساي سازمان هاي تابعه، رئيس مركز حفاظت و اطلاعات قوه قضائيه، رئيس دانشكده علوم قضائي و خدمات اداري: اطلاع رساني برنامه و عملكرد اجرايي و اخبار حوزه مرتبط.

3_ رؤساي كل دادگستري استان، دادستان مركز استان، مديران كل سازمان هاي تابعه استاني، (معاونان رؤساي كل دادگستري استان، دادستان هاي استان و معاونان آنان، رؤساي دادگستري هاي شهرستان ها، رؤساي مجتمع هاي قضايي همگي با هماهنگي رئيس كل دادگستري استان): اطلاع رساني برنامه و عملكرد اجرايي و اخبار حوزه مرتبط و يا برحسب تفويض شورا.

4_ مديران روابط عمومي و اطلاع رساني يا مسئوولين اطلاع رساني در هر بخش ستادي و استاني يا قضايي: اطلاع رساني برنامه و عملكرد اجرايي و اطلاع رساني ويژه حوزه مرتبط با هماهنگي بالاترين مقام مرتبط و در چارچوب آئين نامه نظام جامع اطلاع رساني

قوه قضائيه.

تبصره _ كميته مركزي هماهنگي شورا مي تواند بر حسب لزوم، اطلاع رساني در برخي موارد را با تعيين حدود و ثغور و شكل آن، به يك يا چند نفر از افراد مندرج در ماده 12 اين آئين نامه تفويض نمايد.

ماده13_ هرگونه اطلاع رساني اعم از مصاحبه، افشاء، انتشار اخبار و صدور اطلاعيه در موارد زير ممنوع مي باشد:

_ اسناد و اطلاعات داراي طبقه بندي حفاظتي (اسناد سري و محرمانه دولتي).

_ مذاكرات غيرعلني محاكم و تحقيقات مراجع قضائي و انتظامي در مرحله مقدماتي و انتشار جريان دادگاه علني قبل از قطعي شدن حكم.

_ دعاوي خصوصي اشخاصي كه حداقل يكي از طرفين دعوي تقاضاي غيرعلني بودن آن را نموده باشد و همچنين انتشار اسامي، عناوين اتهام كه مغاير با حيثيت و آبروي اشخاص باشد.

_ جريان رسيدگي به جرائم خانوادگي، اطفال و يا فيلمبرداري و تهيه عكس و افشاي هويت طفل متهم.

_ اخباري كه افشاء و انتشار آن موجب اختلال و مانع انجام صحيح و سالم در روند دادرسي عادلانه قضايي گردد.

_ اخباري كه موجب تفرقه و دوگانگي و تشديد درگيري ميان اقشار جامعه، گروه ها احزاب و مسئولين شود.

_ اخباري كه موجب آشفتگي، اذهان عمومي و يا هراس بين آنان و يا موجب بي اعتمادي عمومي به نظام و دستگاه قضائي شود.

_ مصاحبه، صدور اطلاعيه يا خبري كه مغاير شأن قضات و يا موجب خدشه دار شدن اقتدار و استقلال قضايي شود.

_ هرگونه اظهار عقيده مقامات قضايي در خصوص برائت و مجرميت متهم قبل از اتمام رسيدگي و اعلام رأي.

_ گزارش هاي بازرسان بازرسي كل كشور به تشخيص رئيس قوه قضائيه.

تبصره _ در صورت ضرورت انتشار اطلاعيه، خبر و يا مصاحبه به منظور اطلاع رساني همگاني،

هشدار يا استمداد از كليه اقشار جامعه درخصوص پرونده هاي قضايي كه انتشار و افشاء اطلاعات آن مطابق مفاد اين آئين نامه ممنوع مي باشد، بنابه تشخيص شوراي اطلاع رساني قوه قضائيه و با كسب اجازه از رئيس قوه قضائيه، اطلاعات لازم و كافي از قاضي رسيدگي كننده پرونده اخذ و متن خبر و نحوه و ميزان انتشار آن در حد ضرورت كه متضمن افشاء اسرار و اطلاعات طبقه بندي شده نباشد، توسط شورا تهيه و در اختيار سخنگوي قوه قضائيه و يا روابط عمومي و اطلاع رساني قوه قضائيه و يا فردي بنا به تعيين شورا، قرار مي گيرد. در صورت نياز، روابط عمومي و اطلاع رساني قوه قضائيه رأساً يا با هدايت عوامل خبري، فيلم و گزارش به ميزان تعيين شده، تهيه و اطلاع رساني مي نمايد.

د _ الزامات و شرايط همكاري واحدهاي روابط عمومي و اطلاع رساني با عوامل خبري

ماده14_ رعايت موارد زير براي حضور عوامل خبري در هريك از اماكن قضايي و اداري قوه قضائيه الزامي است:

1_ هماهنگي با روابط عمومي مربوط

2_ رعايت اخلاق و شئونات حرفه اي

3_ ارائه معرفي نامه از رسانه متبوع

4_ تردد و فعاليت صرفاً در محل هاي تعيين شده توسط روابط عمومي

5 _ انجام فعاليت خبري در چارچوب موازين قانوني

ماده15_ تهيه هرگونه خبر، فيلم و عكس در محيط دادسراها، دادگاه هاي علني و نيز سازمان هاي وابسته به قوه قضائيه بايد با هماهنگي و تحت نظر واحدهاي روابط عمومي و اطلاع رساني انجام پذيرد. نظارت بر موضوعات فيلمبرداري و عكس و خبر و كنت_رل ممنوعي_ت هاي قانوني بر ع_هده واح_د رواب_ط عم_ومي و اطلاع رس_اني مي باشد.

ماده16_ روابط عمومي ها موظفند در ارتباط با عوامل خبري، اقدامات زير را انجام دهند:

1_ اخذ و تكميل اسم، مشخصات و امضاء عوامل

خبري مطابق فرم هاي مصوب

2_ هدايت و معرفي عوامل خبري به مراجع مربوط در چهارچوب محور تعيين شده از سوي رسانه اعزام كننده

3_ نظارت و كنترل عوامل خبري براي تهيه فيلم، عكس، صدا و گزارش در چارچوب موازين قانوني

4_ نگهداري كليه معرفي نامه ها و نيز فرم هاي تكميل و امضاء شده توسط خبرنگاران و ساير گروه هاي خبري و تهيه كنندگان فيلم و سريال و داستان در روابط عمومي و اطلاع رساني.

ه_ _ ساير مواد

ماده17_ كليه بخش هاي ستادي، تشكيلات قضايي و سازمان هاي تابعه در تمامي سطوح سازمان، در صورتي كه داراي واحد روابط عمومي و اطلاع رساني نيستند موظفند حداقل يك نفر را به عنوان مسئوول و رابط اطلاع رساني به دبيرخانه شوراي اطلاع رساني قوه قضائيه، معرفي نمايند.

ماده18_ كليه بخش هاي ستادي، تشكيلات قضايي و سازمان هاي تابعه قوه قضائيه مكلفند ضمن همكاري با شوراي اطلاع رساني، دبيرخانه شورا و كميته هاي آن، برنامه هاي خود در حوزه اطلاع رساني را منطبق با سياست ها، برنامه ها و استانداردهاي مصوب شوراي اطلاع رساني قوه قضائيه و كميته هاي آن، تنظيم و اجرا نمايند.

تبصره _ برنامه و بودجه حوزه روابط عمومي و اطلاع رساني بايد به صورت سالانه پس از بررسي در كميته هاي تخصصي، به تصويب شوراي اطلاع رساني و رياست قوه قضائيه برسد.

ماده19_ كليه مصوبات و بخش نامه هاي شوراي اطلاع رساني براي ابلاغ به بخش هاي مختلف قوه قضائيه، پس از تائيد رياست قوه قضائيه از طريق رئيس شورا ابلاغ مي شود.

ماده20_ مسئووليت اجراي مفاد اين آئين نامه به عهده بالاترين مقام مسئوول بخش هاي مختلف قوه قضائيه مي باشد.

ماده21_ نظارت بر حُسن اجراي مفاد اين آئين نامه بر عهده شوراي اطلاع رساني قوه قضائيه مي باشد. در صورت مشاهده تخلف موارد توسط رئيس شورا به مراجع ذيصلاح جهت اقدام، گزارش خواهد شد.

ماده22_ اين آئين نامه در 22ماده و 15تبصره

تنظيم و در تاريخ19/7/1386 به تصويب رئيس قوه قضائيه رسيد. از اين تاريخ « آئين نامه اجرايي شوراي عالي اطلاع رساني و پاسخ_گويي قوه ق_ضائيه»، من_سوخ و آئي_ن نامه حاض_ر جاي_گزين آن و لازم الاجرا است.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

بخشنامه جلوگيري از دسترسي افراد غيرمجاز به پرونده هاي قضايي

جلوگيري از دسترسي افراد غيرمجاز به پرونده هاي قضايي

مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور

با احترام تصوير بخشنامه شماره8861/86/1 _ 23/8/1386 رياست محترم قوه قضائيه جهت اطلاع به پيوست ارسال مي گردد.

بخشنامه به واحدهاي قضائي سراسر كشور

پيرو بخشنامه شماره 22096/79/1 مورخ 25/12/1379 و تاكيد بر نظارت موثر و مستمر بر اجراي مدلول آن در دادگاه ها و دادسراها و نظر به اهميت حفاظت از پرونده هاي مدني و كيفري و مراقبت دائمي از محتويات آنها، لازم است اصول حفاظتي و نگهداري از آنها پيوسته مدنظر متصديان مربوط قرار داشته و از دسترسي افراد غيرمجاز به پرونده هاي قضايي جلوگيري گردد و در صورت احراز خارج شدن مدارك و صورتجلسات و ادله استنادي طرفين از داخل آنها و گم شدن يا ربوده شدن پرونده و اسناد ضميمه آن، ضمن اقدام فوري به منظور شناسايي و تعقيب مرتكب و دستيابي به پرونده يا برگ هاي مفقود يا مسروق، روساي واحدهاي قضايي و دادستان ها موظف اند مراتب را به حفاظت و اطلاعات اعلام كنند تا اقدام مناسب به عمل آورند.

رئيس قوه قضائيه _ سيدمحمود هاشمي شاهرودي

راهنماي ثبت

1- قانون شركتهاي تجاري در ايران

قانون شركتهاي تجاري در ايران - در آغاز بخشي از قانون تجارت ايران براي نخستين بار در ٢٥ دلو ١٣٠٣ خورشيدي تصويب و بقيه آن در دوازدهم خرداد ١٣٠٤ به تصويب رسيد و به اجرا درآمد اين قانون در ١٣/٢/١٣١١ در مجلس شوراي ملي اصلاح تكميل و تصويب شد كه اينك حدود هشتاد سال از عمر آن مي گذرد. اين قانون برگرداني از قانون تجارت كشورهاي فرانسه و بلژيك است كه باطلبع حاصل تجربيات حقوقي و تجاري كشور ما نبوده و بدون توجه به نيازهاي واقعي جامعه تجاري ما وضع گرديده است

البته اين بدان معني نيست كه نكات مثبت اين قانون را انكار كنيم. قانونگذار در سال ١٣٤٧ درصدد اصلاح قسمتي از قانون مذكور برآمد و با استفاده از تجربيات حاصله از عملكرد شركت هاي سهامي و با توجه به مقتضيات حقوقي و اقتصادي و نيز پيشرفت هايي كه اين شركت ها در دنياي تجارت داشته اند ديدگاه هاي خود را درباره قانون تجارت مصوب ١٣١١ به كنار نهاده و ديدگاه هاي نويني ارائه نمود كه قانون اصلاحي شركتهاي سهامي عام و خاص مصوب ٢٤ اسفند ١٣٤٧ با ٣٠٠ ماده خط مشي قضايي تجارت ما را تعيين نمود. اما متاسفانه از زمان اصلاح قانون تجارت تاكنون عليرغم پيشرفت بسيار در دنياي علم و تكنولوژي و اقتصاد و توسعه انواع مختلف شركت هاي تجاري هيچگونه بازنگري در قانون مذكور صورت نگرفته است . اين قانون نقايص و ايرادات قابل توجهي را در بر دارد.

آنچه مسلم است شركت هاي موضوع قانون تجارت نقش مهمي در جلب سرمايه هاي مردم و شكوفايي اقتصاد كشور ايفا مي نمايند. در اين راستا شايسته است كه مقرراتي وضع گردد تا مردم با اعتماد به شركت هاي مزبور و اطمينان خاطر از تضمين حقوق خود مبادرت به سرمايه گذاري بنمايند. از آنجايي كه اغلب سرمايه گذاري ها در بخش هاي صنعتي خدماتي و بازرگاني بين المللي توسط اشخاص حقوقي صورت مي گيرد اصلاح قوانين و هماهنگ كردن آنها با مقررات جامعه بين المللي ضروري به نظر مي رسد. يادآوري مي كنم كه نقايص قانوني قابل توجهي در ارگان تصميم گيرنده (مجمع عمومي موسس مجمع عمومي عادي و فوق العاده ) ارگان اداره كننده

(هيئت مديره و مدير عامل) و ارگان كنترل كننده (بازرس يا بازرسان) وجود دارد كه مشكلاتي را در بازرگاني داخل و بين المللي ايجاد نموده است. زيرا نحوه دعوت مجامع و اتخاذ تصميم و افزايش و كاهش سرمايه و سيستم بازرسي و مديريت و حمايت از حقوق سهامداران و توسعه حق كسب اطلاع آنان در حقوق فرانسه (قانون ٢٤ ژوييه ١٩٦٦) در حقوق انگليس (قانون شركت هاي تجارتي ١٩٨٥) و ايالات متحده آمريكا و ساير كشورهاي تغييراتي پيدا كرده است). هم چنين قوانين حاكم بر شركت هاي با مسئوليت محدود تضامني نسبي مختلط سهامي و غير سهامي (ماد ٩٤ تا ٢٢٢ مصوب ١٣١١) با توجه به گذشت ساليان متمادي كه از تصويب آنها مي گذرد از نظر ارگان(تصميم گيرنده) مديريت و سيستم كنترل مشكلات زيادي را در عمل ايجاد كرده كه در نتيجه تراكم دعاوي در دادگستري و ركود اقتصادي را در كشور فراهم ساخته است. به همين گونه قوانين مربوط به ورشگستگي شركت ها مصوب ١٣١١ نمي تواند از حقوق طلبكار حمايت كرده و اعتماد او را براي سرمايه گذاري جلب نمايد. توجه داشته باشيم كه قانون اداره تصفيه امور ورشكستگي مصوب ٢٤ تيرماه ١٣١٨ و آيين نامه مربوط به آن از حقوق سوييس اقتاس شده اتس و اداره تصفيه امور ورشكستگي كه در حوزه قضايي چند شهرستان تاسيس گرديده به علت كندي امر تصفيه و هزينه زياد آن در عمل مشكلاتي براي طلبكاران ايجاد كرده است . از طرف ديگر در ساير نقاط ايران امر تصفيه طبق قانون تجارت ١٣١١ كه با مطالعه قانون ٤ مارس ١٨٨٩ فرانسه و ساير مقررات بعدي تهيه

گرديده به هيچ وجه نيازهاي حمايتي طلبكاران را فراهم مي سازد. زيرا در قوانين ورشكستگي مصوب ١٣ ژوييه ١٩٦٧ و ٢٥ ژانويه ١٩٨٥ در كشور سوييس تغييرات قابل توجهي صورت گرفته است به هر حال اين دوگانگي درنظام تصفيه امور ورشكستگي افزون بر پيچيده كردن درك قانون آن هم به ضرر شركتهاي تجاري براي افزودن اعتبار و جلب اعتماد مردم نياز به بازنگري كامل دارد.

2- كليات حقوق شركت ها در كشورهاي مختلف

1- در حقوق فرانسه

كليات حقوق شركت ها در كشورهاي مختلف - در حقوق فرانسه از قرن هجدهم به بعد در حقوق تجارت فرانسه شركتهاي سهامي به دوگونه پديدار شدند يك گونه شركت هاي مختلط سهامي بودند كه براي تاسيس آنها اجازه دولت لازم نبود و مسئوليت تضامني برخي از شركاء اساس كار بود و گونه ديگر شركت هاي سهامي بي نام بودند كه براي تاسيس آنها دريافت اجازه مخصوص از دولت لازم بود.

براي اولين بار در قانون تجارت فرانسه محدوديت مسئوليت شركاء به نسبت آورده آنهامطرح شد بدون اينكه اين مسئوليت در اساسنامه شركت ذكر شود گرچه تا اين زمان ذكر مسئوليت و نحوه آن در اساسنامه ضروري بود در فرانسه نيز مانند بسياري از كشورهاي ديگر تحولات چشمگيري نسبت به مقررات شركت هاي سهامي صورت گرفت.

بطور مثال در قانون تجارت ٢٤ ژوييه ١٨٧٦ فرانسه براي ايجاد شركت هاي سهام الزام اخذ مجوز از دولت برطرف شد كه رفع محدوديت ها باعث رشد و موفقيت زياد اين نوع شركت ها گرديد.

در ادامه تغييرات و تحولات در قانون تجارت فرانسه در سال ١٨٩٣ اصل بازرگاني بودن شركت مورد تاكيد قرارگرفت هر چند كه شركت سهامي به كار بازرگاني نپردازد. قانون سال ١٩٦٣ در

خصوص مسئوليت و تكاليف مديران شركت سهامي مقرراتي وضع كرد ولي از ٢٤ درخصوص ١٩٦٦ كه هم اكنون نيز قانون تجارت فرانسه تلقي مي شود قانون فعلي تجارت فرانسه را تشكيل مي دهد و آيين نامه اين قانون در ٢٣ مارس ١٩٦٧ به تصويب رسيد. پس از تصويب قانون سال ١٩٦٦ شركت هاي تضامني ، مختلط غير سهامي، با مسئوليت محدود، سهامي و مختلط سهامي در قانون تجارتي محسوب شدند.

2- در حقوق ژاپن

كليات حقوق شركت ها در كشورهاي مختلف - در حقوق ژاپن رمز موفقيت ژاپن در جذب سرمايه گذاري داخلي و خارجي وانتقال تكنولوژي و بالاخره دانش فني Know-How تصويب قوانين مربوط، دربعد از جنگ جهاني دوم بود زيرا صنايع ژاپن در طول جنگ به كلي نابود شده و بالعكس تكنولوژي غربي رشد قابل توجهي كرده بود.

در قانون تجارت ژاپن هفت نوع واحد تجارتي وجود دارد كه معروف ترين آنها شركت سهامي عام وخاص يا Kabusshikigaisha و شركت بامسئوليت محدود Yugengaisha مي باشد.

مجامع عمومي عادي و فوق العاده درشركت هاي مزبور نحوه انتخاب مديران و تقسيم سود ويژه بين سهامداران حائز اهميت بوده و تصميمات با اكثريت آراء حاضر در جلسه اتخاذ مي گردد ولي هر گونه تغييرات در اساسنامه با آراء ٣/٢ عده حاضر صورت مي گيرد. اخذ وام و صدور اوراق قرضه از اختيارات هيئت مديره بوده و بازرسان مانند حقوق ايران و فرانسه از طرف مجمع عمومي سهامداران انتخاب مي شوند كه دركنترل صحت و درستي حسابهاي شركت نقش مهمي را ايفا مي كنند.

قانون ١٩٥٠ سرمايه گذاري خارجي معروف به FIA تسهيلات فراواني براي ورود سرمايه هاي خارجي و انتقال دانش فني

و تكنولوژي به ژاپن فراهم كردو منعقد گرديد كه به غير از چند مورد ورود سرمايه خارجي فقط با موافقت وزير مربوط به آن صنعت صورت مي گرفت.

قانون FIA در سال ١٩٩٠ مورد تجديد نظر قرارگرفت و در حال حاضر سرمايه گذار خارجي مي تواند فقط با اطلاع قبلي به وزارتخانه مربوط در ژاپن آزادانه اقدام به سرمايه گذاري كرده و در صورت لزوم سرمايه خود را با همان ارز از كشور مزبور خارج نمايد.

3- در حقوق انگليس

كليات حقوق شركت ها در كشورهاي مختلف - در حقوق انگليس در قرن هجدهم ميلادي با گسترش و نفوذ تفكر سرمايه داراي تاسيس شركت هاي تجاري شروع مي شود. در ابتداي قرن هجدهم به فرمان پادشاه يا مجلس انگليس شركت هاي بزرگ تاسيس مي شد درنيمه هاي قرن نوزدهم ميلادي تشكيل شركت و به رسميت شناختن شخصيت حقوقي منحصرا با ثبت شركت نامه امكان پذيرگرديد. شركت ها به دو دسته عمده تقسيم مي شدند:

١- شركت هايي با مسئوليت نامحدود (unlimited co) كه در اين شركت ها مسئوليت و شخصيت شركا مدنظر قرارداشت.

٢- شركت هايي با مسئوليت محدود (limited co) كه در عمل بيشتر به شركت هاي سهامي در قانون ايران تشابه دارند.

اين دسته از شركت ها خود به شركت هاي سهاميعام كه موسسان آن براي تشكيل سرمايه شان عموم مراجعه مي كنند و شركت هاي سهامي خاص كه موسسان آن خود سرمايه شركت را تامين مي نمايند تقسيم مي شوند. در انگلستان نيز مانند كشورهاي ديگر قوانين مربوط به شركت هاي تجاري كه هم اكنون نيز مرعي است قانون شركت هاي سال ١٩٨٩ مي باشد كه از جمله اصلاحات

آن ثبت اجباري شركت و نظارت وزارت بازرگاني بر تاسيس و طرز كار شركت ها است.

در حقوق انگلستان اصل را بر اين نهاده اند سهامداري مي تواند سهامدار بهتري باشد كه وضعيت شركت كاملا اطلاع دارد.و ملزم به ثبت شركت و نهادن نهادي نظارتي - اداري بر وضعيت شركت ها مبتني بر تقويت حق اطلاع از سهامداران است. پروفسور گاور استاد حقوق تجارت دانشگاه لندن شركت هاي تجارتي را به سه دسته تقسيم كرده است:

١- شركت بامسئوليت نامحدود Unlmimited companies كه در اين شركت ها سرمايه به سهام تقسيم شده و هرصاحب سهم مسئوليت مدني به بيش از مبلغ سهم خود در برابر بستانكاران دارد. توجه كنيم كه سهام اين شركت ها بدون رضايت ساير اعضاء قابل نقل و انتقال نمي باشد . اين نوع شركت ها درانگليس كمتر مورد استقبال عموم قرار دارد.

٢- شركت با ضمانت پرداخت بدهي بطور محدود Companies Limited by Shares در اين نوع شركت مسئوليت شركاء همانند شركت سهامي عام و خاص درايران محدود به مبلغ اسمي سهام سهامدار است .

شركت مزبور شامل:

- شركت سهامي عام Public Joint -Stock Compaky كه براي تاسيس آن وجود حداقل هفت نفر ضروري است.

- شركت سهامي خاص PrivateJoint -Stock Compaky كه براي تاسيس آن دو نفر پيش بيني شده است.

4- در حقوق آلمان

كليات حقوق شركت ها در كشورهاي مختلف - در حقوق آلمان در طول جنگ جهاني و سالهاي پس از آن نشان داده شد كه قانون مصوب ١٩٣٧ درباره شركت هاي سهامي كاربري ندارد. زيرا قانون مزبور ديگر متناسب با نيازهي اقتصادي آلمان نبود درنتيجه براي جلوگيري از تمركز قدرت در مجمع عمومي نهادي

به نام هيئت نظارت به وجود آمد اما سهامداران به طور مفيد و موثر در اداره شركت مداخله اي نداشتند. بدين گونه بود كه جدايي بين قانون و واقعيت و خواست سهامداران در هر زمان بيشتر مي شد. قانون ١٩٣٧ بيشتر به ترفندها و تقلب هاي منجر به ورشكستگي و جلوگيري نسبت به سو استفاده از دارايي شركت ها پرداخته بود كه تا حدودي سهامداران اقليت توانستند از سود سرمايه گذاري خود بهره مند شوند. در سال ١٩٦٥ براي مبارزه با حزب سوسيال دمكرات قلمرو بخش خصوصي گسترده شد آنگونه كه بخش عظيمي از مردم آلمان به خريد سهام از شركت هاي سهامي روي آوردند به طوري كه شركت وبا در سال ١٩٦٥ حدود ١٦٠٠٠٠٠ سهامدار و فولكس واگن ١١٠٠٠٠٠ سهامدار را جذب كردند كه اين سهامداران متشكل از ٣/٣٠ درصد كاركنان شركت ٦/٢٣% خانم هاي خانه دار و ٣/١٠ درصد بازنشتگان و سرانجام ٤/١٠ درصد دانشجو و دانش آموز و بقيه از صاحبان مشاغل آزاد بودند. مي بينيم كه سياست اطلاع رساني مديريت موثر و وضع قانون متناسب با نياز جامعه چه گونه با موفقيت مي تواند سرمايه هاي كوچك مردم را جذب كرده و آن را مانند قطرات باران تبديل به دريايي نمايد كه نتيجه آن ايجاد اشتغال و حركت چرخ هي واحدهاي توليدي و صنعتي و خدماتي آلمان است.

ارگان مديريت دوگانه درشركت هاي سهامي از ابتكارات حقوقدانان آلماني است زيرا وظايف هيئت مديره بطور كامل از وظايف هيئت نظارت جدا شده است توجه داشته باشيم كه هيئت نظارت حق مديريت درشركت را ندارد اما در صحت و درستي اعمال آنان مراقبت مي

نمايد آنها تمامي اطلاعات لازم را از امور شركت دراختيار دارند. آنچه مسلم است مديران از بين افراد لايق و شايسته انتخاب شدند و سهامداران نيز حق طرح دعوي مدني عليه مديران و حق دسترسي به اطلاعات بازرگاني شركت هاي سهامي را كسب نمودند.

5- در حقوق ايالات متحده آمريكا

كليات حقوق شركت ها در كشورهاي مختلف - در حقوق ايالات متحده آمريكا درآمريكا نيز مانند حقوق تجارت انگلستان شركت سهامي زماني داراي شخصيت حقوقي مي شود كه اساسنامه آن به ثبت برسد. در حقوق تجارت آمريكا تاسيس و اداره شركت هاي سهامي تابع حقوق ايالتي بوده و سهامداران از اختيارات زيادي در اداره شركت برخوردارند.

در آمريكا قوانين فدرال براي حمايت از سرمايه گذاران مقرراتي وضع كرده كه بر طبق قوانين فدرال كميسيوني با اختيارات زياد تحت عنوان كميسيون بورس اوراق بهادار براي كنترل نحوه تاسيس و اداره شركت ها وجود دارد كه تصميمات اين كميسيون براي كليه شركت ها لازم الجرا است. به موجب قانون بورس اوراق بهادار اصلاحي ١٩٦٤ كليه شركتهايي كه بيش از ٥٠٠ سهامدار دارند و سرمايه آنها بيش از يك ميليون دلار است بايد از مقررات كميسيون بورس اوراق بهادار SEC تبعيت نمايند. در صورت احراز تخلف از طرف شركت هاي پذيرفته شده در بورس كميسيون مزبور مي تواند با صدور دستور توقف ازمعاملات سهام آنها جلوگيري نمايد. قانون فدرال مصوب ١٩٣٣ اوراق بهادار (securities Exchamge Act ١٩٣٤) معاملات سهام را در بورس كنترل مي كند.

ضمنا كارشناسان بسياري (بيش از ٣٠٠٠٠ نفر) و همچنين مديران شركت ها در كنترل صحت حساب هاي شركت و معاملات بازار بورس نقش مهمي را ايفا مي كنند.

3- طبقه بندي شركتهاي تجاري

طبقه بندي شركتهاي تجاري - شركتهاي سرمايه در شركتهاي سرمايه فقط سرمايه مورد توجه قرار مي گيرد نه شخص سرمايه گذار زيرا در اين نوع شركتها مسئوليت هر يك از سهامداران در مقابل اشخاص ثالث به حصه خود كه (سهم) ناميده مي شود محدود مي گردد.

از

مشخصات بارز اين نوع شركتها قابل انتقال بودن سهام است و با فوت سهامدار اوراق سهام به وراث وي منتقل مي گرد.

در شركتهاي سرمايه پس از فوت ورشكستگي يا ممنوعيت قانوني و قضائي سهامدار شركت همچنان به حيات خود ادامه مي دهد.

شركتهاي سهامي خاص و عام و شركتهاي مختلط سهامي و تعاوني جزو شركتهاي سرمايه محسوب مي شوند.

4- مسئوليت مدني و جزائي راجع به تشكيل شركت

مسئوليت مدني و جزائي راجع به تشكيل شركت - مسئوليت مدني و جزائي راجع به تشكيل شركت طبق ماده ٢٧٠ (ل.ا.ق.ت) هرگاه در مورد تشكيل شركت سهامي يا عمليات آن يا تصميماتي كه توسط هر يك از اركان شركت اتخاذ مي گردد مقررات قانوني رعايت نشود بر حسب مورد بنا به درخواست هر ذينفع بطلان شركت يا عمليات يا تصميمات مذكور به حكم دادگاه اعلام خواهد شد. ليكن موسسين و مديران و بازرسان و صاحبان شركت نمي توانند در مقابل اشخاص ثالث به اين بطلان استناد نمايند.

چنانچه قبل از صدور حكم بطلان شركت در مرحله بدوي موجبات بطلان مرتفع شده باشد دادگاه قرار سقوط دعوس بطلان را صادر خواهد كرد .

(ماده ٢٧١ ل.ا.ق.ت)

همچنين براي رفع موجبات بطلان به درخواست خوانده مهلت ٦ ماهه اي در نظر گرفته شده است .(ماده ٢٧٢ ل.ا.ق.ت)

در مورد مسئوليت جزائي بايد گفت كه هر كس عالمان و بر خلاف واقع پذيره نويسي سهام را تصديق كند و يا بر خلاف مقررات اين قانون اعلاميه پذيره نويسي منتشر نمايد و يا مدارك خلاف واقع حاكي از تشكيل شركت به مرجع ثبت شركتها تسليم كند و يا در عين ارزش آورده غير نقد تقلب كند به حبس تاديبي از سه ماه تا ٢

سال يا به جزاي نقدي از ٠٠٠/٢٠ ريال تا ٠٠/٢٠٠ ريال يا به هر دو مجازات محكوم مي شود (ماده ٢٤٣ ل.ا.ق.ت) هركس اعلاميه پذيره نويسي سهام يا اطلاعيه انتشار اوراق قرضه شركت سهامي را بدون امضاهاي مجاز و نام و نشاني موسسين يا مديران شركت منتشر كند به جزاي نقدي از ده هزار ريال تا سي هزار ريال محكوم خواهد شد. (ماده ٢٤٨ ل.ا.ق.ت)

5- شركت با مسئوليت محدود

1- وجوه افتراق و اشتراك شركتهاي سهامي خاص وبا مسئوليت محدود

شركت با مسئوليت محدود - وجوه افتراق و اشتراك شركتهاي سهامي خاص وبا مسئوليت محدود ١- در شركت با مسئوليت محدود تعداد شركا حداقل ٢ نفر و در شركت سهامي خاص تعداد سهامداران حداقل ٣ نفر مي باشند.

٢- حداقل سرمايه براي ثبت شركت با مسئوليت محدود و سهامي خاص يك ميليون ريال است .

٣- در شركت سهامي خاص حداقل ٣٥% سرمايه بايد نقدا در يكي از شعب بانكها توديع و گواهي مربوطه ارائه و ٦٥% در تعهد سهامداران باشد در شركت با مسئوليت محدود بايد كل سرمايه تحويل مديرعامل شركت شده ومديرعامل شركت شده و مديرعامل اقرار به دريافت نمايند و ارائه گواهي بانكي دال بر انجام اين امر ضرورت ندارد.

٤- انتخاب بازر س اصلي وعلي البدل در شركت سهامي خاص اجباري ولي در شركت با مسئوليت محدود اختياري است.

٥- مدت مديريت در شركت سهامي خاص حداكثر دو سال مي باشد كه قابل تمديد است در شركت با مسئوليت محدود مديران شركت براي مدت نامحدود انتخاب مي شوند و همچنين مخير خواهند بود كه مدتي براي مديران در اساسنامه شركت مقرر دارند.

٦- انتخاب روزنامه كثيرالانتشار در شركت سهامي خاص براي درج آگهي هاي دعوت شركت الزامي و در شركت

با مسئوليت محدود اختياري است .

٧- شرايط احراز حد نصاب در مجامع عمومي در شركت سهامي خاص سهل تر و در شركت با مسئوليت محدود با توجه به نوع شركت مشكل تر ميباشد.

٨- مجامع عمومي در شركت سهامي خاص توسط هيات رئيسه اي مركب از يك نفر رئيس و دو نفر ناظر و يك نفر منشي كه از بين سهامداران انتخاب مي شوند اداره مي گردد. در شركت با مسئوليت محدود اداره مجامع عمومي شركت توسط هيات نظار در صورتي خواهد بود كه تعداد شركاي آن از ١٢ نفر بيشتر باشد.

٩- در شركت سهامي خاص و با مسئوليت محدود شركت در افزايش سرمايه اختياري است .

١٠- سرمايه در شركت سهامي خاص به سهام تقسيم و مسئوليت صاحبان سهام محدود به مبلغ اسمي سهام آنها است سرمايه در شركت با مسئوليت محدود به سهام يا قطعات سهام تقسيم نمي شود و شركا فقط تا ميزان سرمايه خود در شركت مسئول قروض وتعهدات مي باشند.

١١- مديران در شركت سهامي خاص الزاما بايستي سهامدار بوده يا تعداد سهام وثيقه مقرر در اساسنامه را تهيه و به صندوق شركت بسپارند مديران در شركت با مسئوليت محدود بصورت موظف يا غير موظف كه از بين شركا يا از خارج انتخاب مي شوند انجام وظيفه خواهند نمود.

١٢- تقسيم سود در شركت سهامي خاص به نسبت تعداد سهام و در شركت با مسئوليت محدود به نسبت سرمايه شركا تقسيم خواهد شد و در شركت با مسئوليت محدود مي توانند در اساسنامه ترتيب ديگري براي تقسيم سود مقرر دارند.

١٣- حق راي در شركت سهامي خاص به تعداد سهام و در شركت با مسئوليت

محدود به نسبت سرمايه خواهد بود.

١٤- تقويم سهم الشركه غير نقدي در شركت با مسئوليت محدود توسط شركا صورت مي گيرد شركا در اين خصوص داراي مسئوليت مي باشند تقويم آورده غير نقدي در شركت سهامي خاص با كارشناس رسمي دادگستري خواهد بود.

١٥- مدارك تاسيس در شركت سهامي خاص عبارتند از :

دو برگ اظهارنامه و دو جلد اساسنامه و گواهي بانك داير بر پرداخت ٣٥% سرمايه تعدي و فتوكپي شناسنامه سهامداران و بازرسان و صورتجلسه مجمع عمومي موسس و هيات مديره . براي كسب اطلاعات بيشتر مي توان به كتاب قانون تجارت در باب شركت سهامي و با مسئوليت محدود مراجعه نمود.

2- اساسنامه شركت با مسئوليت محدود

شركت با مسئوليت محدود - اساسنامه شركت با مسئوليت محدود ماده ١: نام ونوع شركت : شركت .............................. با مسئوليت محدود

ماده ٢: موضوع شركت: ...................

ماده ٣: مركز اصلي شركت: .......................

هيات مديره مي تواند تصويب نمايد مركز اصلي شركت را به هركجا كه صلاح و مصلحت بداند منتقل و يا شعبي را تاسيس و صورتجلسه را جهت ثبت به اداره ثبت شركتهاي تقديم نمايد.

ماده ٤: سرمايه شركت: ..................

ماده ٥: مدت شركت : از تاريخ ثبت به مدت نامحدود

ماده٦: تابعيت شركت : تابعيت شركت ايراني است .

ماده ٧: هيچيك از شركا حق انتقال سهم الشركه خود را به غير ندارند مگر با رضايت و و موافقت دارندگان سه چهارم سرمايه شركت كه داراي اكثريت عددي نيز باشند و انتقال سهم الشركه بعمل نخواهد آمد مگر به موجب سند رسمي

ماده ٨: مجمع عمومي عادي شركت در ظرف مدت چهارماه اول هر سال پس از انقضاي سال مالي شركت تشكيل ولي ممكن است بنابه دعوت هر

يك از اعضاي هيات مديره يا شركا مجمع عمومي عادي بطور فوق العاده تشكيل گردد.

ماده ٩: دعوت براي تشكيل مجامع عمومي توسط هر يك از اعضاي هيات مديره يا مديرعامل و يا شركا به وسيله دعوتنامه كتبي با درج آگهي در يكي از جرايد كثيرالانتشار بعمل خواهد آمد.فاصله بين دعوت تاتشكيل مجمع حداقل ده روز و حداكثر ٤٠ روز خواهد بود.

ماده ١٠: در صورتي كه كليه شركا در هر يك از جلسات مجامع عمومي حضور يابند رعايت ماده ٩ اساسنامه ضرورت نخواهد داشت.

ماده ١١ : وظايف مجمع عمومي عادي يا عادي بطور فوق العاده بشرح زير مي باشد:

الف: استماع گزارش هيات مديره در امور مالي و ترازنامه ساليانه شركت و تصويب آن

ب: تصويب پيشنهاد سود قابل تقسيم از طرف هيات مديره

ج : تعيين خط مشي آينده شركت و تصويب آن

د: انتخاب هيات مديره و در صورت لزوم بازرس

ماده ١2: وظايف مجمع عمومي فوق العاده به قرار زير است :

الف - تغيير اساسنامه يا الحاق يا حدف يك يا چند مواد اساسنامه

ب- تنظيم اساسنامه جديد يا تبديل نوع شركت

ج - افزايش يا تقليل سرمايه شركت

د- ورود شريك يا شركاي جديد به شركت

ماده ١٣: تصميمات شركا در مجمع عمومي فوق العاده با موافقت دارندگان سه چهارم سرمايه كه اكثريت عددي دارند ودر مجمع عمومي عادي از بين شركا و يا از خارج انتخاب مي شوند.

ماده ١٤: هيات مديره شركت مركب از .............. نفر خواهند بود كه در مجمع عمومي عادي از بين شركا و يا از خارج انتخاب مي شوند.

ماده ١٥: هيات مديره از بين خود يك نفر را به سمت رئيس هيات مديره و يكنفر را

به سمت مديرعامل انتخاب و همچنين مي تواند براي اعضاي خود سمتهاي ديگر تعيين نمايد.

ماده ١٦: .............. نماينده قانوي و تام الاختيار شركت بوده و مي تواند در كليه امور مداخله و اقدام نمايد مخصوصا در موارد زير:

امور اداري از هر قبيل انجام تشريفات قانوني حفظ و تنظيم فهرست دارايي شركت و تنظيم بودجه و تعيين پرداخت حقوق و انجام هزينه ها رسيدگي به محاسبات پيشنهاد سود قابل تقسيم ساليانه تهيه آيين نامه هاي داخلي اجراي تصميمات مجامع عمومي اداي ديون و وصول مطالبات تاسيس شعب واگذاري و قبول نمايندگي انتخاب و انتصاب و استخدام متخصصن و كارمندان و كارگران عقد هر گونه پيمان با شركتها و بانكها و ادارات و اشخاص خريد وفروش و اجاره اموال منقول و غير منقول و ماشين آلات و بطور كلي وسايل مورد نياز و همچنين معاملات بنام و حساب شركت مشاركت با ساير شركتها و شخصيتهاي حقيقي و حقوقي استقراض با رهن يا بدون رهن و تحصيل اعتبار و وام دادن و وام گرفتن از بانكا و اشخاص وشركتها و باز كردن حساب جاري و ثابت در بانكها دريافت وجه از حسابهاي شركت صدور ظهرنويسي و پرداخت بروات و اسناد و سفته ها وهزينه ها مرافعات چه شركت مدعي باشد و چه مدعي عليه در تمام مراحل با تمام اختيارات از رجوع به دادگاههاي صالحه و ابتدايي و استيناف و ديوان كشور انتخاب وكيل و وكيل در توكيل دادن اختيارات لازمه بنامبرده و عزل آن قطع و فصل دعاوي با صلح وسازش اختيارات فوق جنبه محدوديت نداشته و هر تصميمي را كه هيات مديره جهت پيشرفت شركت اتخاذ

نمايد معتبر مي باشد.

ماده ١٧: جلسات هيات مديره با حضور اكثريت اعضا رسميت مي يابد و تصميمات هيات مديره با اكثريت آرا معتبر است.

ماده ١٨: دارندگان حق امضا در شركت : دارندگان حق امضاي اوراق و اسناد بهادار از قبيل چك سفته برات اسناد تعهدآور و قراردادها را هيات مديره تعيين مي كند.

ماده ١٩- هر يك از اعضا هيات مديره مي تواند تمام يا قسمتي از اختيارات و همچنين حق امضاي خود را به هريك از شركا براي هر مدت كه صلاح بداند تفويض نمايد و همچنين هيات مديره مي تواند تمامي يا قسمتي از اختيارات خود را به مديرعامل تفويض كند.

ماده ٢٠- سال مالي شركت از اول فروردين ماه هرسال شروع و به آخر اسفند ماه همان سال خاتمه مي يابد به استثناي سال اول كه ابتداي آن از تاريخ تاسيس شركت است .

ماده ٢١: تقسيم سود از درآمد شركت در پايان هر سال مالي هزينه هاي اداري حقوق كاركنان و مديران استهلاكات ماليات و

ساير عوارض دولتي كسر و پس از وضع صدي ده بابت ذخيره قانوني بقيه كه سود ويژه است به نسبت سهم الشركه بين شركا تقسيم خواهد شد.

ماده ٢٢: فوت يا محجوريت هر يك از شركا باعث انحلال شركت نخواهد شد و وارث يا وراث شريك متوفي ويا ولي محجور مي تواند به مشاركت خود ادامه دهندد در غير اين صورت بايستي سهم الشركه خود را پس از انجام تشريفات قانوني دريافت ويا به شركت ديگري منتقل و از شركت خارج شوند.

ماده ٢٣: انحلال شركت : مطابق ماده ١١٤ قانون تجارت منحل خواهد شد.

ماده ٢٤: در صورتي كه مجمع عمومي فوق

العاده شركا راي به انحلال شركت دهد يك نفر از بين شركا و يا از خارج از شركت به سمت مديرتصفيه تعيين خواهد شد وظايف مدير تصفيه طبق قانون تجارت مي باشد.

ماده ٢٥: اختلافات حاصله بين شركاي شركت از طريق حكميت و داوري حل و فصل خواهد شد.

ماده ٢٦: در ساير موضوعاتي كه در اين اساسنامه قيد نشده است مطابق مقررات قانون تجارت ايران وساير قوانين موضوعه عمل و رفتار خواهد گرديد. ماده ٢٧: اين اساسنامه در ٢٧ ماده تنظيم و به امضاي كليه موسسين شركت به اسامي ذيل رسيد و تمام صفحات آن امضا شد.

3- روش و مراحل ثبت شركت با مسئوليت محدود

شركت با مسئوليت محدود - روش و مراحل ثبت شركت با مسئوليت محدود ١- پس از تكميل دو برگ تقاضانامه و دو برگ شركتنامه (مطابق نمونه ضميمه) و تهيه دو جلد اساسنامه و امضاي ذيل تمام اوراق توسط تمام شركا جهت پرداخت هزينه تعيين نام پس ازا خذ فيش به بانكهاي معين مراجعه و فيش پرداختي را به واحد حسابداري اداره ثبت شركتها ارائه واحد مزبور نسبت به ممهور نمودن برگ اظهارنامه اقدام مي نمايد.

٢- چند نام ( با توجه به اينكه : ١- نام خارجي نباشد ٢- سابقه ثبت نداشته باشد ٣- داراي معنا و مفهوم باشد ٤- با فرهنگ اسلامي مطابقت داشته باشد ) انتخاب و به واحد تعيين نام اداره ثبت شركتها مراجعه و مسئول مربوطه با بررسي نامهاي ارائه شده نسبت به انتخاب و تعيين نام اقدام ونام تعيين شده را در روي برگ اظهارنامه قيد مي نمايد و سپس اخذ موافقت از مسئولين اداره ثبت شركتها در خصوص نام تعيين شده بعمل آيد

و اين نام بايد در واحد تعيين نام ثبت دفتر شود.

٣- مدارك را با توجه به مواردي كه ذكر شد ( ٢ برگ تقاضانامه ٢ برگ شركتنامه ٢ جلد اساسنامه فتوكپي شناسنامه كليه شركا ارائه مجوز در صورت نياز ٢ نسخه صورتجلسه مجمع عمومي موسسين ٢ نسخه صورتجلسه هيات مديره) تحويل قسمت پذيرش مدارك اداره ثبت شركتها داده و رسيد دريافت شود و با عنايت به تاريخ تعيين شده براي اعلام نتيجه در روز موعد به ( احدي از شركا يا وكيل رسمي شركت) به باجه اعلام نتيجه اداره ثبت شركتها مراجعه نمايد.

٤- در صورتي كه كارشناس اداره ثبت شركتها ايرادي يا نقصي در مدارك ابرازي مشاهده ننمايد نسبت به تهيه پيش نويس آگهي ثبت اقدام و پيش نويس مربوطه پس از تاييد مسئولين اداره ثبت شركتها تايپ و در روز مراجعه تحويل متقاضي داده مي شود متقاضي بايستي به بانك مراجعه و نسبت به پرداخت حق الثبت كه در ذيل اظهارنامه مبلغ آن قيد شده اقدام نمايد. تذكر١: قبل از روز مراجعه به بانك به نمايندگي روابط عمومي جهت تعيين مبلغ حق الدرج آگهي تاسيس در روزنامه كثيرالانتشار و اخذ فيش مراجعه شود و مبلغ حق الثبت و حق الدرج در يك مرحله به بانك پرداخت شود. تذكر٢: در صورتي كه كارشناس اداره ثبت شركتها ايراد يا نقصي در مدارك مشاهده نمايد مراتب كتبا به متقاضي اعلام خواهد شد كه نسبت به رفع نقص يا ايراد اقدام نمايد. تذكر٣: در صورتي كه كارشناس اداره ثبت شركتها موضوع شركت را محتاج مجوز از مراجع ذيصلاح تشخيص دهد نسبت به تهيه استعلام اقدام و برگ استعلام

پس از اخذ امضا از مسئوليت مربوطه در دبيرخانه اداره كل ثبت شركتها ثبت دفتر شده و به مرجع مربوطه همراه با يك نسخه فتوكپي از مدارك تحويل داده شود. ٥- پس از پرداخت مبلغ حق الثبت فيش مربوطه را به واحد حسابداراي اداره ثبت شركتها ارائه و واحد مربوطه نسبت به ممهور نمودن ذيل برگ تقاضانامه و درج مبلغ پرداختي و تاريخ و شماره فيش اقدام مي نمايد.

٦- مدارك به واحد ثبت تاسيس و تغييرات اداره ثبت شركتها تحويل داده شود و مسئول مربوطه پس از ثبت در دفتر و تعيين شماره ثبت شركت و درج بر روي اظهارنامه اقدام و در ذيل ثبت دفتر از شخص معرفي شده توسط شركا ( كه خود از شركا يا وكيل رسمي شركت مي باشد) با قيد جمله ثبت با سند برابر است امضا اخذ مي نمايد و سپس آگهي تايپ شده بامضاي رئيس اداره ثبت شركتها برسد يك نسخه از مدارك ضبط در پرونده شركت شده و در بايگاني اداره ثبت شركتها نگهداري خواهد شد و يك نسخه ديگر از مدارك ( تقاضانامه شركت نامه اساسنامه صورتجلسه و مجمع عمومي موسس صورتجلسه هيات مديره ) ممهور به مهر اداره كل ثبت شركتها ومالكيت صنعتي شده و تحويل متقاضي مي گردد.

٧- متقاضي مدارك مربوط به خود وپرونده تشكيل شده را به قسمت دبيرخانه اداره كل ثبت شركتها ومالكيت صنعتي برده و پس از ثبت آگهي در دفتر انديكاتور مسئول مربوطه نسبت به درج شماره ثبت دفتر و ممهور نمودن آگهي تايپ شده اقدام و پرونده تشكيل شده را ضبط و بقيه مدارك تحويل متقاضي مي گردد.

٨- متقاضي

پس از تحويل گرفتن مدارك مربوط به خود نسخه دوم آگهي تاسيس را به واحد روابط عمومي مستقر در اداره كل ثبت شركتها و مالكيت صنعتي جهت درج در روزنامه كثيرالانتشار تحويل و نسخه اول آگهي تايپ شده تاسيس شركت را به دفتر شركت سهامي روزنامه رسمي جمهوري اسلامي ايران واقع در خ بهشت ( خ پارك شهر ) جهت درج در روزنامه رسمي ( پس از پرداخت حق الدرج كه توسط مسئول مربوطه تعيين مي گردد ) تسليم مي نمايد. تذكر: در صورت نياز فوري به آگهي تاسيس شركت قبل از انتشار در روزنامه رسمي چند نسخه فتوكپي از آگهي تاسيس تهيه و هنگام تحويل اصل آگهي به دفتر روزنامه رسمي فتوكپي ها توسط دفتر روزنامه رسمي ممهور به مهر مي گردد كه داراي اعتبار مربوطه خواهد بود .

4- تعريف شركت با مسئوليت محدود

شركت با مسئوليت محدود - تعريف شركت با مسئوليت محدود شركت با مسئوليت محدود شركتي است كه بين دو يا چند نفر براي امور تجارتي تشكيل شده و هريك از شركا بدون اينكه سرمايه به سهام يا قطعات سهام تقسيم شده باشد فقط تا ميزان سرمايه خود در شركت مسئول قروض و تعهدات شركت است (م ٩٤ ق.ت) در اسم شركت بايد عبارت ( با مسئوليت محدود) قيد شود و همچنين اسم شركت نبايد متضمن نام هيچ يك از شركا باشد و الا شريكي كه اسم او در اسم شركت قيد شده در مقابل اشخاص ثالث حكم شريك ضامن را در شركت تضامني خواهد داشت ( م ٩٥ ق.ت) مدارك مورد نياز شركت با مسئوليت محدود :

١- تقاضانامه ثبت شركت با مسئوليت محدود ٢

برگ

٢- شركت نامه ٢ برگ

٣- اساسنامه ٢ جلد

٤- صورتجلسه مجمع عمومي موسسين و هيات مديره ٢ نسخه

٥- فتوكپي شناسنامه شركا ومديران ( در صورتي كه خارج از سهامداران انتخاب شود)

٦- اخذ وارائه مجوز در صورت نياز

5- يادآوريهاي مهم قبل از تكميل مدارك شركت با مسئوليت محدود

شركت با مسئوليت محدود - يادآوريهاي مهم قبل از تكميل مدارك شركت با مسئوليت محدود ١- حداقل تعداد شركا در شركت با مسئوليت محدود دو نفر خواهد بود ( م ٩٤ ق.ت) ٢- حداقل سرمايه با توجه به رويه و حداقل مبلغ دريافت حق الثبت يك ميليون ريال مي باشد. ٣- سعي شود در نام شركت از نام شركا استفاده نشود اسم شريكي كه در نام شركت قيد شود حكم شريك ضامن در شركت تضامني را داشته و در بدو امر مسئول پرداخت كليه قروض و تعهدات شركت خواهد بود ( م ٩٥ ق.ت) ٤- شركت با مسئوليت محدود وقتي تشكيل مي شود كه تمام سرمايه نقدي و سهم الشركه غير نقدي نيز تقويم وتسليم شده باشد و مديرعامل اقرار به دريافت كليه سرمايه نقدي وسهم الشركه غير نقدي نمايد و هر شركت كه برخلاف اين ماده تشكيل شود باطل و از درجه اعتبار ساقط است ( م ٩٦ق. ت ) ٥- در شركت نامه بايد صراحتا قيد شده باشد كه سهم الشركه هاي غير نقدي هركدام به چه ميزان تقويم شده است و هر شركت كه برخلاف اين ماده تشكيل شود باطل و از درجه اعتبار ساقط است ( م ٩٧ ق .ت) ٦- كليه شركا نسبت به قيمتي كه در حين تشكيل براي سهم الشركه هاي غير نقدي معين شده در مقابل اشخاص ثالث مسئوليت تضامني

دارند ( م ٩٨ ق.ت) ٧- سهم الشركه شركا نمي تواند به شكل اوراق تجارتي قابل انتقال اعم از با اسم و بي اسم و غيره درآيد و سهم الشركه را نمي توان منتقل به غير نمود مگر با رضايت عده اي از شركا كه لااقل سه ربع سرمايه متعلق به آنها بوده و اكثريت عددي نيز داشته باشند ( م ١٠٢ ق.ت) ٨- انتقال سهم الشركه به موجب سند رسمي خواهد بود ( م ١٠٣ ق. ت) ٩- شركت بوسيله يك يا چند نفر مدير كه بصورت موظف يا غير موظف از بين شركا يا از خارج براي مدت محدود يا نامحدود معين مي شوند اداره مي گردد ( م ١٠٤ ق.ت) ١٠- مديران شركت كليه اختيارات لازم را براي نمايندگي و اداره شركت خواهند داشت مگر اينكه در اساسنامه غير اين ترتيب مقرر شده باشد ( م ١٠٥ ق.ت) ١١- تصميمات راجع به شركت بايد به اكثريت لااقل نصف سرمايه اتخاذ شود و اگر در دفعه اول اين اكثريت حاصل نشد بايد تمام شركا مجددا دعوت شوند و در اين صورت تصميمات به اكثريت عددي شركا اتخاذ مي شود اگر چه اكثريت مزبور داراي نصف سرمايه نباشد اساسنامه شركت مي تواند ترتيب ديگري براي حد نصاب مجامع مقرر دارد . ( م ١٠٦ ق.ت) ١٢- هر يك از شركا به نسبت سهمي كه در شركت دارد در مجامع داراي راي خواهد بود اساسنامه شركت مي تواند ترتيب ديگري مقرر نمايد ( م ١٠٧ ق.ت) ١٣- روابط شركا شركت تابع مقررات اساسنامه است و تقسيم سود به نسبت سرمايه شركا است اساسنامه شركت مي

تواند ترتيب ديگري براي تقسيم سود مقرر دارد ( م ١٠٨ ق.ت) ١٤- در هر شركت با مسئوليت محدود كه تعداد شركا بيش از ١٢ نفر باشند بايد داراي هيات نظار بوده و هيات نظار لااقل سالي يك مرتبه مجمع عمومي شركا را تشكيل دهد ( م ١٠٩ ق.ت)

هيات نظار مركب از ٣ نفر بوده كه از بين شركا براي مدت يك سال انتخاب مي شوند و اعضاي هيات نظار نبايستي عضو هيات مديره شركت باشند.

وظايف هيات نظار:

الف: تحقيق نمايد كه سرمايه نقدي شركت پرداخت شده و سهم الشركه غير نقدي تقويم وتسليم شده باشد .

ب: در شركت نامه تقويم سهم الشركه غير نقدي به صراحت ذكر شده باشد.

ج: دعوت شركا براي مجمع عمومي فوق العاده .

د: اعضاي هيات نظار از جهت اعمال اداري و نتايج حاصله از آن هيچ مسئوليتي ندارند ليكن هر يك از آنها در انجام ماموريت خود بر طبق قوانين معموله مملكتي مسئول اعمال و تقصيرات خود مي باشند ( م ١٦٧ ق.ت)

ه: اعضاي هيات نظار دفاتر و صندوق و كليه اسناد شركت را تحت تدقيق در آورده همه ساله گزارش به مجمع عمومي ميدهند و هر گاه در تنظيم صورت دارايي بي ترتيبي و خبطهايي مشاهده نمايند موضوع را در گزارش مذكور ذكر نموده و اگر مخالفتي با پيشنهاد مدير شركت در تقسيم منافع داشته باشند دلايل خود را بيان مي كنند ( م ١٦٨ ق.ت)

و: تا ١٥ روز قبل از انعقاد مجمع عمومي هر صاحب سهمي مي تواند ( خود يا نماينده او) در مركز اصلي شرت حاضر شده از صورت بيلان و صورت دارايي و گزارش هيات نظار

اطلاع حاصل كند. ( م ١٧٠ ق.ت) ١٥- شركاي شركت نمي توانند تابعيت شركت را تغيير دهند مگر به اتفاق آرا ( م ١١٠ ق.ت) ١٦- اتخاذ تصميم راجع به تغييرات اساسنامه بايد با اكثريت عددي شركا كه لااقل سه ربع (سه چهارم) سرمايه را نيز دارا باشند به عمل آيد اساسنامه شركت مي تواند حد نصاب ديگري را مقرر دارد. (م ١١١ ق.ت) ١٧- در هيچ مورد اكثريت شركا نمي توانند شريكي را مجبور به افزايش سهم الشركه خود در شركت نمايند. ( م ١١٢ ق.ت) ١٨- سرمايه احتياطي مجمع عمومي مي تواند مقرر نمايد درصدي از سود قابل تقسيم بعنوان سرمايه احتياطي منظور گردد. ١٩- شركت با مسئوليت محدود در موارد ذيل منحل مي شود:

١- وقتي كه شركت مقصودي را كه براي آن تشكيل شده انجام داده يا انجام آن غير ممكن شده است.

٢- وقتي كه شركت براي مدت معيني تشكيل و مدت منقضي شده باشد.

٣- در صورتي كه شركت ورشكست شود.

٤- در صورت تصميم عده اي از شركا سهم الشركه آنها بيش از نصف سرمايه شركت باشد.

٥- در صورتي كه به واسطه ضررهاي وارده نصف سرمايه شركت از بين رفته ويكي از شركا تقاضاي انحلال كرده و محكمه دلايل او را موجه ديده و ساير شركا حاضر نباشند سهمي را كه در صورت انحلال به او تعلق مي گيرد پرداخته و او را از شركت خارج نمايند.

٦- در مورد فوت يكي از شركا اگر به موجب اساسنامه پيش بيني شده باشد. ( مواد ٩٣ و ١١٤ ق.ت) ٢٠- اشخاص ذيل كلاهبردار محسوب مي شوند:

الف: موسسين و مديراني كه برخلاف واقع پرداخت تمام

سهم الشركه نقدي و تقويم و تسليم سهم الشركه غير نقدي را در اوراق و اسنادي كه بايد براي ثبت شركت بدهند اظهار كرده باشند.

ب: كساني كه به وسايل متقلبانه سهم الشركه غير نقدي را بيش از قيمت واقعي آن تقويم كرده باشند.

ج: مديراني كه بانبودن صورت دارايي يا به استناد صورت دارايي مزور منافع موهومي را بين شركا تقسيم كنند.( م ١١٥ ق.ت) ٢١- ثبت كليه شركتهاي مذكور ( سهامي عام - سهامي خاص - با مسئوليت محدود - تضامني - نسبي - مختلط سهامي - مختلط غير سهامي - تعاوني) در اين قانون ( قانون تجارت) الزامي و تابع مقررات قانون ثبت شركتها است. (م ١٩٦ ق ت) ٢٢- در ظرف ماه اول تشكيل هر شركت خلاصه شركتنامه ها و منضمات آن طبق نظامنامه وزارت عدليه اعلان خواهد شد . (م ١٩٦ ق ت) ٢٣- در هر موقع كه تصميماتي براي تغيير اساسنامه شركت يا تمديد مدت شركت زايد بر مدت مقرر يا انحلال شركت (حتي در مواردي كه انحلال به واسطه انقضاي مدت شركت صورت مي گيرد) و تعيين كيفيت تفريغ حساب يا تبديل شركا يا خروج بعضي از آنها از شركت يا تغيير اسم شركت اتخاذ شود مقررات مواد ١٩٥ (بند ٢١) و ١٩٧ ( بند ٢٢ ) لازم الرعايه است. (م ٢٠٠ ق ت) ٢٤- در هر گونه اسناد و صورت حسابها و اعلانات و نشريات و غيره كه بطور خطي يا چاپي از طرف شركتهاي مذكور در اين قانون به استثناي شركتهاي تعاوني صادر مي شود سرمايه شركت صريحا بايد ذكر گردد و اگر تمام سرمايه پرداخته نشده قسمتي

كه پرداخته شده نيز بايد صريحا معين شود الا شركت متخلف به جزاي نقدي محكوم خواهد شد. (م ٢٠١ ق ت ) ٢٥- در شركتهاي سهامي و شركتهاي با مسئوليت محدود و شركتهاي تعاوني امر تصفيه به عهده مديران شركت است مگر آنكه اساسنامه يا اكثريت مجمع عمومي شركت ترتيب ديگري مقرر داشته باشد.( م ٢١٣ ق. ت) ٢٦- هر شركت تجارتي ايراني مذكور در اين قانون ( قانون تجارت) و هر شركت خارجي كه بر طبق قانون ثبت شركتها مصوب خرداد ١٣١٠ مكلف به ثبت است بايد در كليه اسناد و صورت حسابها و اعلانات و نشريات خطي يا چاپي خود در ايران تصريح نمايد كه در تحت چه نمره در ايران به ثبت رسيده و الا محكوم به جزاي نقدي خواهد شد( قسمتي از م ٢٢٠ ق.ت) ٢٧- انتخاب بازرس در شركت با مسئوليت محدود اختياري است . ٢٨- انتخاب روزنامه براي درج آگهي هاي دعوت شركت در شركت با مسئوليت محدود اختياري است. ٢٩- پس از تشكيل شركت با مسئوليت محدود حداكثر ظرف يك هفته از تاريخ ثبت نسبت به تهيه دفاتر قانوني ( دفتر روزنامه و كل ) و پلمپ آنها در اداره ثبت شركتها اقدام نمايند.

6- تصفيه شركت با مسئوليت محدود

شركت با مسئوليت محدود - تصفيه شركت با مسئوليت محدود با توجه به عدم پيش بيني مقررات مربوط به تصفيه شركت با مسئوليت محدود در قانون تجارت و شباهت هاي زياد اين شركت با شركتهاي سهامي به ويژه ازنظر مسئوليت شركا پيش بيني مقرراتي نظير آنچه در خصوص تصفيه شركتهاي سهامي در ل.ا.ق.ت. آمده است ضروري به نظر مي رسد و مطلوب تر

اين است كه با در نظر گرفتن ويژگي هاي هر شركت مقرراتي براي تحقق منظور فوق وضع گردد.

7- مجمع عمومي و هيئت نظار

شركت با مسئوليت محدود - مجمع عمومي و هيئت نظار افراد شريك در شركت با مسئوليت محدود معمولا از افراد يك خانواده يا دوستان نزديك و مورد اعتماد مي باشند و از آنجا كه معمولا تعداد محدود است نظارت تك تك اعضا بر فعاليت شريك امكانپذير است. در قانون اگر تعداد شركا زير ١٢ نفر باشند هيچ گونه تصريحي نشده است اما براي شركا منعي وجود ندارد تا طبق فعاليت شركت نظارت كنند ولي چنانچه تعداد بيشتر از ١٢ نفر شوند ماده ١٠٩ ق.ت. هيئت نظار را پيش بيني نموده است كه لااقل سالي يك مرتبه مجمع عمومي شركا را تشكيل دهد ووظيفه ديگر اين هيئت نظارت و تحقيق جهت اطمينان از دستور و مواد ٩٦ و ٩٧ مي باشد هم چنين هيئت نظار مي تواند شركا را براي انعقاد مجمع عمومي فوق العاده دعوت نمايد اين ماده رعايت مقررات مواد ١٦٥ و ١٦٧ و ١٦٨ و ١٧٠ در مورد شركتهاي با مسئوليت محدود را نيز لازم الرعايه مي داند ماده ١٦٥ هيئت نظار را حداقل سه نفر مي داند و انتخاب هيئت بر حسب شرايط مقرر در اساسنامه شركت تجديد مي شود و در هر صورت اولين هيئت نظار براي يك سال انتخاب خواهند شد. طبق ماده ١٦٧ مسئوليتي بابت اعمال اداري ندارند ولي در انجام ماموريت خود طبق قوانين مملكتي مسئول اعمال و تقصيرات خود هستند و طبق ماده ١٦٨ وظايف بازرس شركت را دارند و اختيارات بازرسان در ماده ١٧٠ به هيئت نظار

محول شده است و آچه قابل انتقاد است اجبار سه نفر هيئت نظارت كه در شركت با مسئوليت محدود كه سرمايه كمتري دارد ناعادلانه است زيرا پرداخت هزينه هاي اين تعداد سنگين خواهد بود از آنجا كه ماده ٦٢ ق.ت. كه هنوز براي شركت با مسئوليت محدود طبق ماده ٢٩٩ ل.ا.ق.ت به قوت خود باقي است يك نفر بازرس را مجاز مي داند كه عادلانه تر است. انتخاب هيئت نظار توسط مجمع عمومي شركا انجام ميگيرد پس شرط تشكيل مجمع عمومي اين است كه تعداد شركا بيش از ١٢ نفر باشد تا هئيت نظار حداقل سالي يك بار آنها را جهت تشكيل مجمع عمومي عادي فوق العاده دعوت نمايد و در صورتي كه تعداد كمتر از ١٢ نفر باشند تشكل مجامع عمومي كاملا اختياري مي باشد. اما به نظر مي رسد كه شركا بتوانند در اساسنامه الزام تشكيل مجامع عمومي را طبق مقررات شركتهاي سهامي با توجه به مواد ٩٢ و ٩٧ و ١٢٠ ل.ا.ق.ت. پيش بيني كنند. تصميمات مجمع

ماده ١٠٦ ق.ت . مقرر مي دارد: (تصميمات راجع به شركت بايد به اكثريت لااقل نصف سرمايه اتخاذ شود - اگر در دفعه اول اين اكثريت حاصل نشد بايد تمام شركا مجددا دعوت شوند دراين صورت تصميمات به اكثريت عددي شركا اتخاذ مي شود اگر چه اكثريت مزبور داراي نصف سرمايه نباشند اساسنامه شركت مي تواند ترتيبي برخلاف مراتب فوق مقرر دارد.

بايد يادآور شد كه تصميمات مي تواند دو نوع باشد:

- تصميمات عادي كه با تكليف ماده ١٠٦ قانون تجارت سازگار است و حتي بدون تشكيل مجمع شركا مي توانند تصميمات را به صورت صورتجلسه تهيه

و به امضاي ساير شركا برسانند و تعداد آرا به نسبت سهم الشركه هر شريك خواهد بود.

- تصميمات فوق العاده كه درباره شركت با مسئوليت محدود الزامي شناخته نشده است ولي با توجه به ماده ١١١ و ١٠٩ كه هيئت نظار را مجاز به تشكيل و دعوت مجمع عمومي فوق العاده نموده و خصوصا ماده ١١١ كه تغيير در اساسنامه را با اكثريت عددي شركا كه لااقل سه ربع سرمايه را داشته باشند مي داند پس چون اين نسبت و اكثريت همان است كه براي مجامع فوق العاده سهامي در نظر گرفته شده به نظر مي رسد تشكيل مجمع عمومي فوق العاده براي اين نوع شركت نيز ضروري مي باشد.

- براي بار دوم چنانچه اكثريت مذكور تشكيل نگردد مجددا شركا دعوت مي شوند در اين صورت تصميمات به اكثريت عددي شركا اتخاذ مي شود. اما در مورد تصميمات در مجمع فوق العاده بايد گفته شود كه با اكثريت عددي شركا كه لااقل ٤/٣ سرمايه را نيز دارا باشند(ماده ١١١ ق.ت.) و در تمام موارد مذكور تعداد آراي هر شريك به نسبت سهم الشركه او مي باشد. نحوه تقسيم سود

ماده ١٠٨ ق.ت. مقرر مي دارد: (روابط بين شركا تابع اساسنامه است اگر در اساسنامه راجع به تقسيم نفع و ضرر مقررات خاصي نباشد تقسيم مزبور به نسبت سرمايه شركا به عمل خواهد آمد).

اولا بايد گفت منظور از سود درماده مذكور سود قبل از تقسيم است يعني سودي كه كليه هزينه ها و ذخيره قانوني و غيره از آن كسر شده و در ترازنامه شركت تفاوت بين بدهي و دارايي شركت مي باشد. ثانيا معمولا همان طور

كه در مواد ١٠٢ و ١٠٥ و ١١١ و ١١٤ آمده هميشه اكثريت لازم به نسبت سرمايه تعيين شده است و بعيد مي دانيم كه اساسنامه بتواند در مورد سود غير از نسبت سهم الشركه در سرمايه تصميمي بگيرد و سهم ممتاز هم كه نداريم. حق راي و روابط شركا

در ماده ١٠٧ ق.ت. آمده است: (هر يك از شركا به نسبت سهمي كه در شركت دارد داراي راي خواهد بود مگر اينك اساسنامه ترتيب ديگري مقرر داشته باشد). آنچه در شركت هاي سهامي معمول است هر سهم يك راي دارد و براي انتخاب تعدادي از مديران تعداد سهام در تعداد مديران ضرب مي شود و مجموع آن تعداد آراي يك سهامدار مي باشد كه مي تواند آن تعداد راي خود را به يك نفر يا به هر نسبتي كه بخواهد به چند نفر بدهد اماآنچه د راين ماده آمده تعداد آرا را به ميزان تعداد با مقدار سهم الشركه از سرمايه و نسبت بين سرمايه و سهم الشركه رانسبت به آرا يك شريك نسبت به سايرين مي داند آنچه معلوم نيست هدف قانونگذار از آن چه بوده استثناي مذكور (مگر اينك اساسنامه ترتيب ديگري مقرر داشته باشد) است كه با مواد ١٠٣ و ١٠٥ و ١١١ و ١١٤ ق.ت. منطبق نيست زيرا در مواد مذكور صحبت از اكثريت لازم به نسبت سرمايه مي باشد.

ماده ١٠٨ ق.ت. مقرر مي دارد:(روابط بين شركا تابع اساسنامه است اگر در اساسنامه راجع به تقسيم نفع و ضرر مقررات خاصي نباشد تقسيم مزبور به نسبت سرمايه شركا به عمل خواهد آمد).

از جمله روابط بين شركا رابطه اي است كه در

مورد سود و ميزان سهم الشركه هر شريك در سود و زيان وجود دارد كه قبلا به طور مفصل توضيح داده شد اما اينكه ماده ١٠٨ ق.ت. مي گويد روابط بين شركا تابع اساسنامه مي باشد در صورتي كه اساسنامه مخالف قانون نمي باشد و گرنه اساسنامه اي كه مخالف قانن باشد اعتبار ندارد و لازم الرعايه نمي باشد. در مواد مختلف از جمله ماده ١٠٥ ق.ت. و ١١٨ ل.ا.ق.ت. تاكيد مي كند كه در روابط شركا و محدوديت اختيارات مديران در مقابل اشخاص ثالث قابل استناد نيست. تغييرات اساسنامه وتابعيت شركت

ماده ١١١ ق.ت. مقرر مي دارد: (هر تغيير ديگري راجع به اساسنامه بايد با اكثريت عددي شركا كه لااقل سه ربع سرمايه را نيز دارا باشند بعمل آيد مگر اينكه در اساسنامه اكثريت ديگري مقرر شده باشد.) اگر چه در مورد شركت با مسئوليت محدود نص صريحي وجود ندارد كه تشكيل مجمع عمومي فوق العاده را الزامي كرده باشد يا اين اختيار را به صراحت به مديران داده باشد ولي با تنقيح مناط و وحدت ملاك از ماده ٨٣ ل.ا.ق.ت. كه مقرر مي دارد: هر گونه تغيير در مواد اساسنامه يا در سرمايه... منحصرا در صلاحيت مجمع عمومي فوق العاده مي باشد و با توجه به تاريخ تصويب لايحه اصلاح ق.ت. كه موخر بر ماده ١١١ مي باشد و نظر به ماده ١٠٩ ق.ت. كه اجازه دعوت مجمع عمومي فوق العاده را به هيئت نظار داده است مي توان نتيجه گرفت كه در شركت با مسئوليت محدود نيز هر گونه تغييري د راساسنامه فقط توسط مجمع عمومي فوق العاده امكانپذير است.

ماده ٩٤ ل.ا.ق.ت. مقرر

مي دارد:(هيچ مجمع عمومي نمي تواند تابعيت شركت را تغيير بدهد و يا هيچ اكثريتي نمي تواند بر تعهدات صاحبان سهام بيفزايد) يعني مجمع عمومي فوق العاده كه حق تغييرات در سرمايه و اساسنامه را دارد نمي تواند تابعيت شركت را تغيير دهد. و ماده ٥٩١ ق.ت. مقرر مي دارد: (اشخاص حقوقي تابعيت مملكتي را دارند كه اقامتگاه آنها در آن ممكلت است) ايفا ماده ٥٩٠ ق.ت. اشعار مي دارد: اقامتگاه شخص حقوقي محلي است كه اداره شخص حقوقي در آنجا است. ماده ١٠٠٢ قانون مدني نيز اقامتگاه اشخاص حقوقي را مركز عمليات آنها مي داند و م اده ٢٢ (آ.د.م.د) اقامتگاه اشخاص حقوقي را مركز اصلي شركت مي داند و ماده اول قانون ثبت شركتها مويد آن است كه شركتهايي كه در ايران تشكيل مي شوند اقامتگاه آنها ايران است. بنابراين با توتجه به نظر مرحوم دكتر حسن امامي و دكتر محمد جعفر لنگرودي و آنچه كه در بالاذكر شده به نظر مي رسد هيچ گونه تعارضي بين مواد مذكور نيست و همه معاني (مركز عمليات) در ماده ١٠٠٢ ق.م. و (اداره) در ماده ٥٩٠ ق.ت. و (مركز اصلي شركت) در ماده ٢٢ (ق.آ.د.م) مترادفند و هيچگونه تناقض و تضادي ديده نمي شود پس هيچ تغيير تابعيت صرفا در اختيار شركا و با تغيير اساسنامه ممكن نيست و توافق دولت و شروط ديگر را نيز مي طلبد البته موادي ديگر چون ماده ١١٠ ق.ت. و ماده ٩٨٨ ق.م. را نيز بايد در نظر گرفت. به هر صورت تغيير تابعيت كار ساده اي و صرفا با توافق شركا نيست و اتفاق آرا د رماده ١١٠

ق.ت. فقط يكي از شروط است.

8- نتيجه

شركت با مسئوليت محدود - نتيجه شركت با مسئوليت محدود كه حداقل از دو نفر تشكيل مي گردد اگر يكي از شركا فوت نمايد براي بقي شركت قانون تجارت نصي را پيش بيني نكرده است. به نظر مي رسد كه همانند حقوق فرانسه شركت بتواند به بقاي خود ادامه دهد مگر اينكه اشخاص ذينفع تقاضاي انحلال آن را بنمايند.در مورد عزل مدير يا مديران نيز در صورت بروز اختلاف مشكلاتي وجود دارد و ماده ١٠٥ قانون تجارت به اجمال برگزار شده است. ضمنا مسئوليت جزايي پيش بيني شده در ماده ١١٥ قانون تجارت با توجه به تاريخ تصويب آن (١٣١١) و پيش بيني ماده واحده راجع به كلاهبرداري بعلت سنگين بودن مجازات تناسب با جرم ارتكابي ندارد. هم چنين پيش بيني مجمع عادي و فوق العاده و برقراري سيستم بازرسي براي حمايت از حقوق شركا و اشخاص ذينفع ضروري مي باشد مشكلات قانوني موجب گرديده كه با توجه به استقبال مردم از اين شركت دعاوي زيادي در دادگستري مطرح گردد.

9- بطلان و ا نحلال شركت با مسئوليت محدود

شركت با مسئوليت محدود - بطلان و ا نحلال شركت با مسئوليت محدود ١- بطلان

اصولا براي تشكيل شركت شرايطي لازم است از جمله اين شرايط شرايط شكلي و ماهوي است كه شرايط ماهوي براي انجام معاملات همان است كه در ماده ١٩٠ ق.م آمده است يعني قصد و رضاي شركا اهليت شركا موضوع شركت و مشروعيت جهت شركت و شرايطي شكلي ضرورت وجود قرارداد كتبي و ساير تشريفات مي باشد كه ضمانت اجراي عدم رعايت اين موارد بطلان شركت مي باشد. ماده ١٠٠ ق.ت. مقرر مي دارد: (هر شركت با مسئوليت محدود كه برخلاف

مواد ٩٦ و ٩٧ ق.ت. تشكيل شده باشد باطل و از درجه اعتبار ساقط است ليكن شركا در مقابل اشخاص ثالث حق استناد به اين بطلان را ندارند. و ماده ٩٦ ق.ت در رابطه با تاديه سهم الشرك نقدي و تقويم و تسليم سهم الشركه غيرنقدي و ماده ٩٧ ق.ت. در رابطه با قيد تقويم سهم الشركه غيرنقدي مي باشد كه ماده ١٠٠ ق.ت. ضمات اجراي عدم رعايت اين موارد را بطلان شركت مي داند. البته منظور از اين بطلان بطلان نسبي مي باشد. يعني چنانچه عوامل و اسباب بطلان بر طرف شود شركت تشكيل ميشود ولي اشخاص ثالث طرف قرارداد شركت مي تواننند به آثار بطلان شركت در مدتي كه شركت باطل بوده است استناد نمايند در مورد مسئوليت مدني ماده ١٠١ ق.ت. مقرر مي دارد: (اگر حكم بطلان شركت به استناد ماده قبل صادر شود شركايي كه بطلان مستند بعمل آنها است و هيئت نظار و مديره هايي كه در حين حدوث سبب بطلان يا بلافاصله پس از آن سرو كار بوده وانجام وظيفه نكرده اند در مقابل شركاي ديگر و اشخاص ثالث نسبت به خسارات ناشي از اين بطلان متضامنا مسئول خواهند بود. مدت مرور زمان ده سال از تاريخ حدوث موجب بطلان است.) ٢- انحلال

انحلال به علت شمول فقرات ١و ٢و ٣ ماده ٩٣ ق.ت.

ماده ١١٤ ق.ت. مقرر مي دارد: (شركت با مسئوليت محدود در موارد ذيل منحل مي شود:

- در مورد فقرات ١و ٢و ٣ ماده ٩٣.

- در صورت تصميم عده اي از شركا كه سهم الشركه آنها بيش از نصف سرمايه شركت باشد.

- در صورتي كه به وساطه ضررهاي

وارده نصف سرمايه شركت از بين رفته و يكي ازشركا تقاضاي انحلال كرده و محكمه دلايل او را موجه ديده و ساير شركا حاضر نباشند سهمي را كه در صورت انحلال به او تعلق مي گيرد پرداخته و او را از شركت خارج كنند.

- در صورت فوت يكي از شركا اگر به موجب اساسنامه پيش بيني شده باشد. كه به طور مختصر به شرح هر يك ازبندهاي ماده مذكور مي پردازيم: - در مورد فقرات ١و ٢و ٣ ماده ٩٣ -

پيش تر گفتيم كه به استناد ماده ٢٩٩ (ل.ا.ق.ت) مصوب ٢٤/١٢/١٣٤٧ كه مقرر مي دارد: (آن قسمت از مقررات قانون تجارت مصوب ارديبهشت ١٣١١ مربوط به شركتهاي سهمي كه ناظر بر ساير انواع شركتهاي تجارتي مي باشد نسبت به آن شركت ها به قوت خود باقي است). مواد ٢١ تا ٩٤ قانون تجارتمصوب ١٣١١ در مورد شركت با مسئوليت محدود مجري مي باشد اگر چه در بعضي از كتابهايي كه تحت عنوان قانون تجارت تاليف مي شود آورده نمي شود.

ماده ٩٣ قانون مذكور مقرر مي دارد:(شركت سهامي در موارد ذيل منحل مي شود):

١- وقتي كه شركت مقصودي را براي آن تشكيل شده بود انجام داده يا انجام آن غير ممكن شده باشد.

٢- وقتي كه شركت براي مدت معيني تشكيل و مدت منقضي شده باشد.

٣- در صورتي كه شركت ورشكست شود.

٤- در صورت تصميم مجمع عمومي از تصريح قابل اعمال بودن موارد راجع به شركت هاي سهامي به شركت با مسئوليت محدود وبالعكس شايد بتوان نتيجه گرفت كه بعضي از موارد ماده ٢٠١ (ل.ا.ق.ت) را در موردشركت با مسئوليت محدود مي توان اعمال كرد زيرا در

غير اين صورت حق و حقوق اقليت شركا درشركت با مسئوليت محدود بدون حمايت جدي قانونگذار باقي ماده و در واقع موجبات تضييع آن ايجاد مي شود. البته اگر چه اين نظر بسيار بعيد است ولي جهت رعايت حقوق حقه و مسلم اقليت ضروري مي باشد هر چند لازم است كه با وحدت ملاك با شرايط شركت با مسئوليت محدود تطبيق داده شود.

در مورد غير ممكن بودن مقصود شركت ممكن است ناشي از قانون يا ظرفيت و توان شركت باشد بطور مثال موضوع شركت به موجب قانون جديدي ممنوع اعلام شود در مورد مدت نيز بايد گفت كه انقضاي مدت شركت موت فرضي شخصيت حقوقي بوده مگر اينكه قبل از انقضاي مدت تمديد شده باشد.

و اما چنانچه شركت تجارتي در نتيجه توقف از تاديه وجوهي كه به عهده او است ورشكست شود منحل شده محسوب مي شود و به موجب ماه ٤٢٣ ق.ت. از يك سري معاملات ممنوع مي باشد. البته لازم به ذكر است كه ورشكستگي هميشه ديون بيشتر از دارايي نمي باشد و ممكن است به دلايل مختلف توقف از تاديه ديون ايجاد شود وتاجر مثلا دسترسي به اموال خود نداشته باشد يا فعلا نتواند اموال خود را مسترد كند. انحلال ارادي

بند ب ماده ١١٤ ق.ت. مقرر مي دارد:(در صورت تصميم عده اي از شركا كه سهم الشركه آنها بش از نصف سرمايه شركت باشد).

به نظر مي رسد اين امتياز براي دارندگان اشخاصي كه اكثريت سرمايه را دارند امتيازي خوب و كارا جهت كنترل شركت باشد واز آنجا كه اقليت همچنان درمعرض تضييع حق مي باشد لازم است در جهت حفظ حقوق اقليت

نيز قانون اصلاح گردد. البته شايد بتوان گفت كه هيچ ايرادي ندارد كه اساسنامه اين اكثريت را بتواند تشديد كند و بطور مثال به اكثريت عددي شركا با داشتن لااقل ٤/٣ سرمايه و يا با تراضي تمام شركاي شركت منحل شود. انحلال به علت ضرر

دكتر ستوده تهراني درمورد (بند ج ماده ١١٤ ق.ت. ) مي گويند: (انحلال شركت به تقاضاي يكي از شركا از طريق دادگاه مقررات انحلال شركت را نزديك به شركت هاي تضامني ونسبي و شركت هاي مختلط غيرسهامي مي نمايد. در صورتي كه درمورد شركتهاي سهامي و شركتهاي مختلط سهامي شركا به طور انفرادي داراي چنين حقي نيستند زيرا در شركتهاي با مسئوليت محدود شخصيت شركا تا اندازه اي دخالت دارد و شركا بايد با يكديگر توافق داشته باشند و علاوه بر آن شركا داراي آن اختياراتي كه برابر مجامع عمومي شركت هاي سهامي پيش بيني شده است نبوده ودر صورتي كه مدير شركت براي مدت نامحدودي تعيين شده باشد به هيچ وجه نمي تواند مانع عمليات او گردند ولي اين تقاضا منوط است به اينكه اولا به واسطه زيان هاي حاصله نصف سرمايه شركت از بين رفته باشد و ثانيا محكمه دلايل متقاضي را راجع به انحلال شركت موجه تشخيص دهد و ثالثا ساير شركا حاضر نباشند سهمي را كه به او در صورت انحلال تعلق مي گيرد بپردازند و او را از شركت خارج نمايند. به اين جهت موارد اعمال اين ماده نادر است.

آيا اساسنامه مي تواند اين موضوع را كه از حقوق شركا است از آنها سلب كند؟ به نظر مي رسد برخلاف شركتهاي سهامي درمورد شركتهاي با مسئوليت

محود اين چنين موردي مخالف با بند ج ماده ١١٤ ق.ت. مي باشد. انحلال به واسطه فوت شريك

آنچه از مفهوم مخالف اين بند ماده استنباط مي شود اصل بر عدم انحلال شركت بواسطه فوت احدي از شركاست مگر اينكه دراساسنامه شركت به اين امرتصريح شده باشد.اما درشركت تضامني برعكس شركت با مسئوليت محدود به استناد بند (و) از ماده ١٣٦ ق.ت. فوت يا محجوريت يكي از شركا از موجبات انحلال شركت است. از آنجا كه پيش تر گفتيم درشركت با مسئوليت محدود نيز مي شود مجمع عمومي فوق العاده تشكيل داد و تغيير در اساسنامه را نيز ازوظايف واختيارات اين مجمع دانستيم لذا با توجه به بند(د) ماده ١١٤ ق.ت. كه انحلا شركت با فوت احد از شركا را منوط به ذكر در اساسنامه كرده است مي توان نتيجه گرفت كه حتي بعد از فوت احد از شركا به شرط اينكه اكثري عددي كه داراي لااقل ٤/٣ سرمايه شركت باشد را تقليل ندهد ميشود چنين موردي را در اساسنامه گنجاند اما در مورد ورشكستگي و محجوريت با توجه به عدم ذكر در قانون و هم چنين عدم تغيير در شخصيت شريك اين مورد قابل اعمال نيست . البته ايرادي كه ممكن است وارد باشد اينكه چنانچه ما اساسنامه شركت با به صورتي در آوريم كه هنگام فوت شريك منحل شده محسوب شود تصميمات مجمع عمومي فوق العاده براي تغيير در اساسنامه بعد از فوت شريك شركت را ممكن است با اشكال قانوني مواجه شود.

10- خصوصيات شركت با مسئوليت محدود

شركت با مسئوليت محدود - خصوصيات شركت با مسئوليت محدود - تقسيم سرمايه به سهم الشركه: در شركت با مسئوليت

محدود برخلاف شركت هاي سهامي كه بحث از سهم است و سهامدار صحبت از شريك مي باشد. سهم الشركه كه مي تواند قسمتي از آن غيرنقدي هم باشد كه در اين صورت تقويم و تسليم آن ضرورت دارد و ضمانت اجرايش ابطال شركت است.

- ممنوعيت تقسيم سرمايه به سهام: صدور ورقه سهام خاص شركت هاي سهامي عام وخاص مي باشد و درشركت با مسئوليت محدود اصدار سهام ممنوع است.

- محدود بودن مسئوليت شركا تاحدود سهم الشركه خود در مقابل قروض و ديون شركت: به صراحت اين ماده مسئوليت شركا محدود به سرمايه اي مي باشد كه در شركت دارند.

- عدم آزادي شريك در انتقال سهم الشركه خود: كه ذيل ماده ١٠٢ ق.ت. ثبت خواهد شد.

ضمنا در شركت با مسئوليت محدود برخلاف شركت سهامي عام كه حداقل بايد پنج نفر مدير و در سهامي خاص حداقل بايد ٣ نفر مدير داشته باشند تا شركت تشكيل مي شود(مواد ٣ و ١٠٧(ل.ا.ق.ت)) در شركت با مسئوليت محدود حداقل با دو نفر هم شركت تشكيل مي شود و هيچ شرط خاصي براي اين شركا ذكر نشده است ودر مورد حداكثر اعضا هم هيچ گونه محدوديتي قانونگذار قائل نشده است. در مورد (امور تجارتي) در ماده ٩٤ ق.ت. به نظر مي رسد كه وقتي ما شركت هاي ماده ٢٠ ق.ت. را تجاري محسوب نمائيم اعمال آنها به تبع تاجر بودن شركت تجارتي محسوب مي شود ولو اينكه عمل تجارتي نباشد و اين استثناي شركت هاي سهامي مندرج در ماده ٢ (ل.ا.ق.ت) قابل تسري به بقيه شركت هاي ماده ٢٠ نيز مي باشد. ولي آنچه در تعرف شركت با مسئوليت محدود

در ماده ٩٤ ق.ت آمده نيز ميباشد. ولي آنچه در تعريف شركت با مسئوليت محدود در ماده ٩٤ ق.ت. آمده منظور اين است كه هدف تشكيل امورتجارتي مي باشد يعني شركت صرفا مي تواند يكي از موارد ده گانه ماد ه٢ ق.ت. را موضوع فعاليت خود قرار دهد مي دانيم كه اعمال تجارتي دو نوع هستند يكي ماهوي و اصلي كه ذاتا اين گونه اعمال تجارتي محسوب مي شوند و درماده ٢ ق.ت. احصا شده اند و ديگري اعمال تجارتي تبعي مي باشند كه به تبع تاجر بودن شخصي تاجر تجارتي محسوب مي شوند و در ماده ٣ ق.ت. احصا شده اند و اما از تعريف ماده ٩٤ چنين استنباط مي شود كه شركت با مسئوليت محدود براي اين تشكيل مي شود كه يكي از اعمال ذاتي تجاري را انجام دهد در حالي كه به استناد ماده ٢٠ ق.ت. و ماده ٣ قانون مذكور اعمال تبعي اين نوع شركت نيز تجارتي محسوب مي شوند مگر اينكه ثابت شود معامله مربوط به امورتجارتي او باشد نيز تجارتي مي باشند بطور مثال اگر شرك با مسئوليت محدود كه به استناد ماده ٢٠ ق.ت. تاجر محسوب مي شود براي حوائج تجارتي خودكاميون خريداري نمايد طرف غيرتاجر او مي تواند در صورت عدم پرداخت چك مربوط به معامله عليه او اعلام ورشكستگي نمايد ولي بطور مثال ميوه فروش چنين اختياري ندارد. - عدم تقسيم سرمايه به سهام يا قطعات سهام: سهام و سهامداران اختصاص به شركت سهامي دارد كه براساس ماده ٢٠ قانون تجارت مصوب ١٣١١ به شركت سهامي و شركت مختلط سهامي تقسيم شده است ولي مواد ٢١

تا ٩٤ كه مربوط به شركت سهامي بود در سال ١٣٤٧ نسخ گرديد و لايحه اصلاحي قانون تجارت جايگزين آن شد و در تعريف ماده ١ (ل.ا.ق.ت) اصطلاح (براي امور تجارتي) كه درماده ٢٨ ق.ت. آمده بود حذف گرديد و بدين وسيله قلمرو فعاليت شركت هاي سهامي گسترده تر گرديد و حتي در ماده ٣ (ل.ا.ق.ت) به صراحت هر گونه عمل غيرتجارتي را توسط شركت سهامي تجارتي محسوب مي كند(حتي معامله غير منقول ماده ٤ ق.ت) و بعد از تصويب لايحه اصلاح قانون تجارت اكثر بازرگانان و اشخاص معمولا فعاليت اقتصادي خود را در قالب شركت هاي سهامي انجام مي دهند و سرمايه شركت به سهام تقسيم مي شود و مسئوليت دارندگان سهام به ميزان مبلغ اسمي و تا ميزان سهمشان محدود مي باشد كه با شركت با مسئوليت محدود در اين موردتفاوت اساسي دارد. - ميزان مسئوليت: در مسئوليت بايد بين ميزان مسئوليت شركا و مديران تفكيك قائل شد ميزان مسئوليت شركا محدود است به ميزان سهم الشركه اي كه در سرمايه شركت دارند و جز سرمايه اي كه رد شركت دارند مسئوليت ديگري ندارند واگر شركت ورشكسته شود مسلما ديان قسمتي از طلب را از دست ميدهند و اما بايد متذكر شد كه برخلاف شركت هاي سهامي درشركت با مسئوليت محدود نمي توان مقداري از سرمايه را تعهد كرد بلكه به استناد ماده ٩٦ قانون مذكور نيز مقرر ميدارد:(در شركت نامه بايد صراحتا قيد شده باشد كه سهم الشركه هاي غيرنقدي هر كدام به چه ميزان تقويم شده است). و در ماده ٩٨ به تضامني بودن مسئوليت شركا نسبت به قيمت كه در

حين تشكيل شركت براي سهم الشركه هاي غيرنقدي معين شده درمقابل اشخاص ثالث تصريح شده است و مهمتر از موارد فوق ماده ١٠٠ قانون تجارت تصريح مي كندكه:

(هر شركت با مسئوليت محدود كه بر خلاف مواد ٩٦ و ٩٧ تشكيل شده باشد باطل و از درجه اعتبار ساقط است. ليكن شركا در مقابل اشخاص ثالث حق استناد به اين بطلان را ندارند.) ماده ١٠١ ق.ت. نيز هيئت نظار را در صورت عدم انجام وظيفه مسئول مي داند و به استناد ماده ٤٣٩ ق.ت. عليه شركاي شركت با مسئوليت محدود بعد از ورشكستگي شركت نمي توان دعواي ورشكستگي مطرح نمود (با تنقيح مناط و وحدت ملاك از ماده مجبور به ازدياد سهم الشركه خود كنند علاوه بر مسئوليت مدني قانون مجازات اسلامي بخش تعزيرات در خصوص دسيسه و تقلب دركسب و تجارت مجازاتي جزايي پيش بيني نموده است و همچنين ماده ١١٥ ق.ت. مجازات كلاهبرداري را براي متخلفين احصا شده در آن ماده ذكر مي كند مي تواند شامل شركا و هم شامل مديران باشد.

اما ميزان مسئوليت مديران شركت مديران شركت براي آنكه مسئوليت شخصي نداشته باشند بايد در ذيل تعهدات را كه از طرف شركت امضا مي نمايند سمت خود را تصريح نمايند و در صورتي كه شركت مهر داشته باشد مهر شركت را به امضاي خود امضا نمايند دكتر ستوده تهراني متعقدند عليرغم عدم تصريح در مورد مسئوليت مديران در شركت با مسئوليت محدود جز مواد ١٠١ و ١١٥ ق.ت مدير شركت در كليه مواردي كه مرتكب تقصير يا تخلفاتي داشته باشد مسئوليت حقوقي يا جزايي دارد و مانند ميران شركت سهامي قابل تعقيب

مي باشد ايشان در ادامه مي افزايد:

(در نتيجه سو استفاده اي كه مديران شركت با مسئوليت محدود ممكن است به شركت مرتكب شوند عده اي قيده دارند كه مسئوليت مدير شرك با مسئوليت محدود بايد شديدتر شود تا نتواند به نام شركت مرتكب سو استفاده هايي بشود و بعدا طلبكاران را به عنوان اينكه شخاص مسئول نمي باشند به شركتي كه دارايي كافي ندارد حواله دهد.)

دكتر عرفاني نيز در اين رابطه مي گويند: (مدير يا مديران شركت با مسئوليت محدود به نمايندگي از طرف شركت وظايف خود را طبق قانون يا اساسنامه انجام ميدهند و چون تاجر محسوب نمي شوند بنابراين عليه آنان در صورت توقف شركت ازاداي ديون و قروضي كه به عهده دارند نمي توان اعلام ورشكستگي نمود ).

بديهي است كه اين مورد يكي از نقايص قانون تجارت مي باشد.

11- سهم الشركه و مسائل مربوط به نقل و انتقال آن

شركت با مسئوليت محدود - سهم الشركه و مسائل مربوط به نقل و انتقال آن ١- عدم قابليت تبديل به اوراق تجاري

ماده ١٠٢ ق.ت مي گويد: (سهم الشركه شركا نمي توانند به شكل اوراق تجارتي قابل انتقال اعم از با اسم يا بي اسم وغيره درآيد سهم الشركه را نمي توان منتقل به غير نمود مگر با رضايت عده اي از شركا كه لااقل سه ربع سرمايه متعلق به آنها بوده و اكثريت عددي نيز داشته باشند). براساس اين ماده سهم الشركه شركا را نمي توان به غير منتقل نمود مگر با رضايت دارندگان سه ربع سرمايه كه اكثريت عددي را نيز دارا باشند اما درعمل ممكن است تطابق اكثريت عددي با سه ربع سرمايه فراهم نشود. مثل اينكه يك شخص به

تنهايي ٧٥% سرمايه ودو شخص ديگر هر كدام ١٠% و ١٥% مابقي سرمايه را داشته باشند وهيچ يك با انتقال سهم الشركه ديگري به شخص ثالث رضايت نداشته باشند اگر شريك اول با آنكه سه ربع سرمايه را دارد به انتقال هم رضايت دهد انتقال عملي نمي گردد. به طور كلي تلفيق اكثريت عديي با اكثريت سرمايه اي و تطبيق اين دو با هم ضرورت ندارد. از طرفي وقتي كه در انتقال سهم الشركه به استناد قسمت اخير ماده مذكور سخت گيري شده است معلوم است كه در مورد اوراق تجارتي قابل انتقال به طريق اولي ممنوعيت بيشتري در نظر گرفته خواهد شد در شركت هاي سهامي كه اوراق به صورت سهم با قيمت وارزش اسمي صادر مي شوند و سهام بي نام يا قبض واقباض و سهام با نام با ثبت در دفتر مخصوص قابل نقل و انتقال باشند مسئوليت سهامدار بيشتراز مسئوليت شركت با مسئوليت محدود مي باشد و همان طور كه از اسم اين نوع شركت مي باشد پس ضرورت دارد كه سهم الشركه ها غير قابل انتقال باشند و صرفا با توافق ٤/٣ سرمايه و با اكثريت مبلغ سرمايه و عده اي شركا امكانپذير باشد. 2- تاثير سهم الشركه در حق راي

ماده ١٠٧ ق.ت. مقرر مي دارد: (هر يك از شركا به نسبت سهمي كه در شركت دارد داراي راي خواهد بود مگر اينكه اساسنامه ترتيب ديگري مقرر داشته باشد). همان طور كه از منطوق ماده روشن است ميزان راي و تعداد آراي هر شريك بستگي به ميزان سهم الشركه او دارد و از آنجا كه ماده ١١٤ قانون تجارت در

مورد انحلال شركت تصريح دارد اگر عده اي از شركا كه سهم الشركه آنها بيشتر از ٢/١ سرمايه شركت باشد تصميم به انحلال شركت بگيرند مي توانند شركت را منحل كنند اين شركا بدون تشكيل مجمع مي توانند تصميم خود را در صورتجلسه اي تنظيم كنند و به امضاي شركاي مذكور برسانند و شركت را منحل كنند. دكتر ستوده تهراني معتقد است كه اساسنامه شركت مي تواند در مورد تصميم به انحلال شركت اكثريت زيادتري را پيش بيني كند. وي همچنين مي گويد:

ماده ١٠٧ قانون تجارت مقرر مي دارد كه : هر يك از شركا به نسبت سهمي كه در شركت دارد داراي راي خواهد بود مگر اينكه اساسنامه ترتيب ديگري مقرر داشته باشد. مفاد اين ماده به هيچ وجه با مقررات مواد ١٠٢ و ١٠٥ و ١١١ و ١١٤ تطبيق نمي كند زيرا در مواد مزبور اكثريت لازم به نسبت سرمايه تعيين شده و معلوم نيست به چه ترتيب اساسنامه شركت بتواند حق راي شركاي را تغيير دهد. زيرا به فرض اساسنامه براي بعضي از سهم الشركه حق دو يا چند راي را پيش بيني كند آرا مزبور در تناسب سرمايه شركت تاثيري ندارد بنابراين پيش بيني ترتيب ديگري در اساسنامه براي حق راي شركا تاثير عملي ندارد.

دكتر عرفاني گويا استثناي ماده ١٠٧ را مي پذيرد لذا وي مي گويد: (هرشريك به نسبت سهم الشركه خود حق راي دارد مگر اينكه اساسنامه ترتيب ديگري مقرر داشته باشد (مستفاد از ماده ١٠٧ ق.ت) در حقوق فرانسه نيز آرا هر شريك مساوي با تعداد سهم الشركه اي است كه شريك در شركت سرمايه گذاري كرده مگر

اينكه اساسنامه برخلاف آن پيش بيني كرده باشد. ٣- تاثير سهم الشركه در نحوه تقسيم سود و زيان

ماده ١٠٨ ق.ت. مقرر مي دارد: (روابط بين شركا تابع اساسنامه است اگر در اساسنامه راجع به تقسيم نفع و ضرر مقررات خاصي نباشد تقسيم مزبور به نسبت سرمايه شركا به عمل خواهد آمد) دكتر اسكيني در ذيل اين ماده مي گويد: (... بايد توجه داشت كه در ماده ١٠٨ ق.ت. سودي مورد نظر مقنن است كه قابل تقسيم باشد منظور از سود قابل تقسيم سودي است كه شركت در پايان هر دوره عملكرد به واقع تحصيل كرده است.اين سود زماني محقق است كه بيلان شركت در قسمت دارايي مبلغي بيشتر از مبلغ مندرج در قسمت بدهي شركت رانشان بدهد.

لذا به نظر مي رسد كه سود قابل تقسيم پس از كسر كليه هزينه ها بابت استهلاك و اندوخته و ضرر و زيان هاي سال جاري و سنوات گذشته باشد و اين سود است كه به نسبت سهم الشركه هر شريك بين آنها تقسيم مي شود. دكتر عرفاني پيشنهاد مي كند: (به نظر مي رسد كه درشركت با مسئوليت محدود مجمع عمومي عادي براي حفظ حقوق شركاي اقليت الزاما يكبار در سال براي رسيدگي به حسابهاي شركت و تقسيم سود و استماع گزارش مديران شركت گردد تا آنان بتوانند با كسب اطلاع دقيق از وضع تجاري شركت حقوق قانون خود را مطالبه و عنداللزوم به استناد بند ج ماده ق.ت. از دادگاه تقاضاي انحلال شركت با نمايند با اين ترتيب اصلاح ماده ١٠٦ ق.ت. ضروري مي باشد. ٤- تاثير سهم الشركه در تصميمات

ماده ١٠٦ ق.ت مقرر مي دارد: (تصميمات

راجع به شركت بايد به اكثريت لااقل نصف سرمايه اتخاذ شود- اگر در دعوت اول اين اكثريت حاصل نشد بايد تمام شركا مجددا دعوت شوند در اين صورت تصميمات با اكثريت عددي شركا اتخاذ مي شود اگر چه اكثريت مزبور داراي نصف سرمايه نباشد - اساسنامه شركت مي تواند ترتيبي برخلاف مراتب فوق مقرر مي دارد.

همان طور كه ملاحظه مي شود در دفعه اول تصميم گيري با اكثريت لااقل نصف سرمايه صورت ميگرد حال آنكه چنانچه اين جلسه به علت عدم حضور شركاي مالك نصف سرمايه تشكيل نشود در دعوت دوم تصميمات نه با اكثريت سرمايه كه به اكثريت عددي شركا اتخاذ مي شود بنا به تصف سرمايه شركت باشد منحل مي شود واگر چه قانون در مورد اكثريت زيادتر به سكوت گذاشته اما مي توان گفت كه اساسنامه مي تواند اكثريت زيادتري را براي انحلال شركت با مسئوليت محدود پيش بيني كند. ٥- انتقال سهم الشركه

به موجب ماده ١٠٢ ق.ت. سهم الشركه نمي تواند به شكل اوراق تجارتي قابل انتقال اعم از با اسم يا بي اسم و غيره درآيد همچنين اين ماده انتقال سهم الشركه را منوط به رضايت عده اي از شركا كه لااقل سه ربع سرمايه متعلق به انها بوده واكثريت عددي را نيز داشته باشند كرده است و ماده ١٠٣ قانون مذكور انتقال سهم الشركه را فقط از طريق سند رسمي قابل قبول مي داند. حال سئوال اين است كه آيا انتقال قهري هم بايد با رضايت ٤/٣ شركا باشد؟ به نظر مي رسد كه در چنين مواردي كه غير ارادي است هيچ منعي ندارد و شرط رعايت رضايت لازم

الرعايه نمي باشد.

از انجا كه نص صريحي در مورد ضمانت اجراي ماده ١٠٢ نداريم و منعي هم در انتقال بدون رضايت ديده نمي شود يعني شركا مي توانند سهم الشركه را حتي بدون رضايت منتقل كنند. آيا انتقال بدو رضايت چه اثر حقوقي مي تواند داشته باشد؟ از مفهوم ماده چنين برمي آيد كه اين گونه انتقالها فاقد اثر حقوقي مي باشند. در مورد انتقال سهم الشركه به ديگر شركا هيچ گونه معني وجود ندارد و نياز به رضايت ٤/٣ سرمايه نيز نمي باشد.

12- محاسن و معايب شركت با مسئوليت محدود درمقايسه با شركت سهامي

شركت با مسئوليت محدود - محاسن و معايب شركت با مسئوليت محدود درمقايسه با شركت سهامي محاسن

- شركت سهامي عام با حضور حداقل پنج سهامدار (مدير) و شركت سهامي خاص با حداقل سه سهامدار خاص با حداقل سه سهامدار تشكيل مي گردد(مواد ٣ و ١٠٧ ل.ا.ق.ت.) در صورتي كه شركت با مسئوليت محدود با حداقل دو شريك تشكيل مي شود (ماده ق.ت.).

- حداقل سرمايه در سهامي عام پنج ميليون ريال و سهامي خاص يك ميليون ريال به اضافه تكاليف حداقل ٣٥% نقدي كل سرمايه (مواد ٦ و ٣٠ ل.ا.ق.ت) مي باشد اما درشركت با مسئوليت محدود بدون ارائه مدارك توديع سرمايه صرفا اقرار موسسين به ميزان سرمايه و پرداخت به صندوق شركت يا هيئت مديره كفايت مي كند. در واقع قانونگذار حداقل و حداكثري براي سرمايه شركت مقرر نكرده است و اين تقيصه موجب تضعيف حقوق طلبكاران اين نوع شركت مي شود چرا كه عمده تضمين طلب طلبكار سرمايه شركت است. بنابراين لازم است كه حداقل سرمايه مشخص و به ميزاني باشد كه تاحدودي جوابگوي طلب طلبماران باشد.

- در شركت

با مسئوليت محدود يك يا چند نفر مدير موظف يا غير موظف كه ممكن است از خارج از شركا هم باشند براي مدت محدود يا نامحدود اراه شركت را برعهده ميگرند (ماده ١٠٤ ق.ت.) در صورتي كه درشركت سهامي عام حداقل پنج نفر و در شركت سهامي خاص حداقل سه نفر مدير براي مدت حداكثر ٢ سال انتخاب مي شوند (ماده ٣ و ١٠٧ (ل.ا.ق.ت) و ١٠٩ (ق.ت)).

- قلمرو آگهي ها در شركت هاي سهامي با توجه به مواد (٩٧ و ٩٨٥ (ل.ا.ق.ت)) وسيعتر از شركت با مسئوليت محدود مي باشد (ماده ٢٠ ق.ت). معايب

- اگر چه تمام سهم الشركه شركت بايد در شركت با مسئوليت محدود در بدو تاسيس پذيره نويسي و پرداخت شود ولي اين پرداخت ممكن است صوري باشد.

- درشركت با مسئوليت محدود ورقه اي به نام سهم الشركه صادر نمي گردد و هم چنين اين سهم الشركه نمي تواند به صورت اوراق تجارتي قابل انتقال اعم از با نام يا بي نام صادر گردد ولي درشركت سهامي عام نقل و انتقال سهام كاملا آزاد بوده و در شركت سهامي خاص اين نقل و انتقال ممكن است فقط مشروط به موافقت مديران شركت يا مجامع عمومي سهامداران بشود. حال اين سئوال مطرح مي شود آيا شركت با مسئوليت محدود از جمله شركت هاي شخص است؟ با توجه به اينكه مسئوليت شركت جدا از مسئوليت شركا مي باشد و شريك درشركت با مسئوليت محدود بجز سرمايه اي كه درشركت گذاشته است مسئوليت ديگري ندارد و اگر در نتيجه ضررهاي مختلف شركت ورشكسته شود طلبكاران يقينا از قسمتي از طلب خود محروم مي شوند

پس اگر چه شخصيت شركا در شركت دخالت دارد و غالبا اين نوع شركت بين اشخاص آنهم اشخاص يك خانواده يا اشنا باهم تشكيل مي شود ولي به هر صورت شركت با مسئوليت محدود يك شركت سرمايه است و به استناد ماده ٩٥ ق.ت. كه مقرر ميدارد:

(در اسم شركت بايد عبارت (با مسئوليت محدود) قيد شود و الا آن شركت در مقابل اشخاص ثالث شركت تضامني محسوب و تابع مقررات آن خواهد بود. اسم شرت نبايد متضمن اسم هيچ يك از شركا باشد و الا شريكي كه اسم او در اسم شركت قيد شده در مقابل اشخاص ثالث حكم شريك ضامن درشركت تضامني را خواهد داشت.)

شكي در تجارتي بودن شركت با مسئوليت محدود و عدم مسئوليت شركا جز به ميزان سهم الشركه باقي نمي ماند.

13- نحوه اداره شركت قلمرو اختيارات و مسئوليت مديران

شركت با مسئوليت محدود - نحوه اداره شركت قلمرو اختيارات و مسئوليت مديران ١- مدير يا مديران

ماده ١٠٤ ق.ت. مقرر مي دارد: شركت با مسئوليت محدود به وسيله يك يا چند نفر مدير موظف يا غير موظف كه از بين شركا يا خارج براي مدت محدود يا نامحدودي معين مي شوند اداره مي گردد.

منظور از مدير (غير موظف) آن دسته از مديران مي باشند كه در قبال كار خود دستمزدي از شركت نمي گيرند و مديران موظف د رقبال كار خود از شركت دستمزد مي گيرند. در تمام شركت ها اولين مديران توسط مجمع عمومي موسسين و ضمن شركت نمه به امضا موسسين تعيين مي شوند ودر مراحل بعد توسط مجمع عمومي عادي انتخاب مي شوند. هر گاه مدير حين تنظيم وامضاي شركت نامه معين نشده باشد انتخاب او

به موجب سندي ديگر مي تواند به اكثريت آرا باشد چه اين اقدام مشمول ماده ١٠٦ ق.ت. است كه به اداره شركت مربوط مي شود. به موجب اين ماده تصميمات راجع به شركت بايد با اكثريت لااقل نصف سرمايه اتخاذ شود. مشكلي كه مطرح مي شود اين است كه هر گاه اكثريت مزبور حاصل نشود وضع شركت چه خواهد شد. بخصوص در فرضي كه شركت فقط داراي دو شريك است كه هر يك نصف سرمايه را دارند و در مورد مديريت شركت توافق نمي كنند آيا شركت بايد منحل شود يا هر يك از شركا مدير تلقي خواهند شد.

براي عزل مديران اگر در اساسنامه مقرراتي پيش بيني شود بايد با رعايت آن اقدام گردد و در غير اين صورت فقط طبق اكثريت مذكور ماده ١٠٦ ق.ت. اقدام مي شود در مورد حدود مسئوليت مديران در برابر شركا با وحدت ملاك از ماده ١٢١ ق.ت. و ماده ٥١ ق.ت. اعمال مي شود. ٢- اختيارات مديران

ماده ١٠٥ ق.ت. مقرر مي دارد: (مديران شركت كليه اختيارات لازمه را براي نمايندگي و اداره شركت خواهند داشت مگر اينكه در اساسنامه غير اين ترتيب مقرر شده باشد - هر قراردادي راجع به محدود كردن اختيارات مديران كه در اساسنامه تصريح به آن نشده در مقابل اشخاص ثالث باطل و كان لم يكن است.

به استناد ماده ٢٩٩ ل.ا.ق.ت كه مواد ٢١ تا ٩٤ ق.ت. را در مورد شركت با مسئوليت محدود نافذ مي داند. و اين رابطه همان مسئوليتي است كه وكيل در مقابل موكل دارد لذا هر اقدامي از طرف مديران با قصد نيابت از طرف شركت نافذ است. ولي

اين اقدامات با توجه به مقررات ماده ١٠٥ ق.ت. و ماده ١١٨ ل.ا.ق.ت. بايد در حدود موضوع شركت باشد پس ما در خصوص اختيارات مديران شركت هاي تجارتي مواجه با دو ماده قانوني هستيم اول - ماده ١١٨ قانون شركت هاي سهامي (اختيارات وسيع مديران) دوم - ماده ١٠٥ ق.ت. (محدود نمودن اختيارات مقرر در اساسنامه). بحث بر سر اين است كه هرگاه مدير شركتي چكي به مبلغ صد ميليون ريال صادر كند كه در اساسنامه شركت اختيارات در امضاي اسناد تعهد آور تا مبلغ ده ميليون ريال باشد مسئول پرداخت اين سند چه كسي است مدير يا شركت؟ دو نظريه مختلف وجود دارد عده اي معتقدند قانون تجارت را ل.ا.ق.ت. در سال ١٣٤٧ نسخ كرده است (نظر اكثريت) عده اي نيز كه اقليت مي باشند معتقدند قانون خاص قانون عام سابق را نسخ نمي كند لذا ماده ١١٨ ل.ا.ق.ت. در مورد شركت هاي خاص قانون عام سابق را نسخ نمي كند لذا ماده ١١٨ ل.ا.ق.ت. در مورد شركت هاي سهامي قابل اعمال است و در مورد بقيه شركت ها ماده ١٠٥ ق.ت. قابل اعمال است پس درمورد مثال بالا پذيرش اين نظريه كه شركت شركت سهامي است يا نوع ديگري از شقوق ماده ٢٠ ق.ت.است. اگر شركت سهامي باشد شركت مسئول مي باشد و اگر نه مسئوليت شركت تا حدودي است كه در اساسنامه ذكر شده و مازاد بر آن را خود مدير بايد بپردازد. ٣- مسئوليت كيفري.

ماده ١١٥ ق.ت. مقرر مي دارد: (اشخاص ذيل كلاهبردار محسوب مي شوند:

- موسسين و مديراني كه برخلاف واقع پرداخت سهم الشركه نقدي و تقويم و تسليم سهم

الشركه غيرنقدي را در اوراق و اسنادي كه بايد براي ثبت شركت بدهند اظهار كرده باشند.

- كساني كه به وسايل متقلبانه سهم الشركه غيرنقدي را بيش از قيمت واقعي آن تقويم كرده باشند.

- مديراني كه با نبودن صورت دارايي يا به استناد صورت دارايي مزور منافع موهومي را بين شركا تقسيم كنند.

از آنجا كه جرم مذكور در اين ماده در حكم كلاهبرداري مي باشد لذا لازم نيست كه همه عناصر جرم كلاهبرداري در آن وجود داشته باشد و با توضيح اين مطلب به شرح بندهاي سه گانه ماده مذكور مي پردازيم: تقلب در در تقويم يا تسليم سهم الشركه

مولفين حقوق تجارت در نظم حقوقي كنوني ذيل بند الف ماده ١١٥ ق.ت. آورده اند:اركان تحققي جرم موضوع بند (الف) عبارتند از:

- اظهار خلاف واقع مبني بر پرداخت تمام سهم الشركه نقدي و تقويم و تسليم سهم الشركه غيرنقدي.

- اظهار بايد در اوراق و اسنادي باشد كه بايد براي ثبت شركت بدهند به نظر مي رسد تا زماني كه اين اوراق و اسناد به اداره ثبت شركت ارائه نشده (اظهاركردن). تحقيق پيدا نمي كند.

- اظهار بايد توسط موسسين يا مديران باشد. تقويم غيرواقعي سهم الشركه غيرنقدي

مولفين حقوق تجارت در نظم حقوقي كنوني در ذيل بند (ب) از ماده ١١٥ ق.ت. مي گويند: (درمورد بند ب) نكات ذيل قابل ذكر است:

- از مصاديق (وسايل متقلبانه) مي توان به صحنه سازي اظهارنامه كارشناسي غير واقع استفاده از مدارك جعلي يا ارائه اسنادي كه راجع به مال معرفي شده نباشد به نحوي كه راجع به آن متصور و متوهم شود اشاره نمود.

- منظور از قيمت واقعي قيمت بازاري روز تقويم

است.

- مرتكبين اين جرم ممكن است شركا مديران هيئت نظار يا هر شخص ديگري باشد كه در تقويم سرمايه شركت دخالت كرده اند. تقسيم منافع موهوم

دكتر ستوده تهراني معتقد است: (راجع به منافع مرهوم كليه مقرراتي كه در شركت هاي سهامي ذكر گرديد نيز بايد درنظر گرفته شود. ولي درباره شركت با مسئوليت محدود قانون تصريح نكرده كه در صورت تقسيم منافع موهوم در صورتي كه شركا سو نيتي نداشته باشند آيا منافع موهومي كه تقسيم شده قابل استردادد است يا خير؟ ضمنا موضوعي كه بايد درباره منافع د رنظر گرفته شود اين است كه سود ويژه شركت افزايشي است كه دردارايي شركت در پايان سال تشكيل مي شود ولي آيا شركت مي تواند در اساسنامه خود تصريح كند كه در پايان هر سال چند در صد به عنوان بهر سرمايه بين شركا تقسيم گردد يا خير؟ ... قانون تجارت ايران چنين امري را مجاز نمي داند.) پس نتيجه اينكه سود غير واقعي سود است كه قانونا قابل تقسيم بين شركا نمي باشد و مجازات مديران ياموسسين مذكور در ماده ١١٥ ق.ت. طبق مقررات قانون مجازات اسلامي مي باشد. دكتر ستوده تهراني در آخر متذكر مي شود: (نتيجه رويه استفاده هايي كه مديران شركت با مسئوليت محدود ممكن است به نام شركت مرتكب شوند عده اي عقيده دارند كه مسئوليت مدير شركت با مسئوليت محدود بايد شديدتر شودتا نتواند به نام شركت مرتكب سو استفاده هايي شود و بعدا طلبكاران به عنوان اينكه شخصا مسئول نمي باشند به شركتي كه دارايي كافي ندارد حواله دهد.)

6- ارگان تصميم گيرنده شركت با مسئوليت محدود

1- كليات

ارگان تصميم گيرنده شركت با مسئوليت محدود - كليات

دعوت و تشكيل مجامع عمومي در شركت با مسئوليت محدود فقط در ماده ١٠٩ ق.ت كه مي گويد : هر شركت با مسئوليت محدود كه عده شركاي آن بيش از ١٢ نفر باشد بايد داراي هيئت نظار بوده وهيئت مزبور لااقل سالي يك مرتبه مجمع عمومي شركا را تشكيل دهد...) اجباري شناخته شده است.

در مفهوم مخالف ماده مذكور ميتوان گفت كه تشكيل مجمع عمومي عادي و فوق العاده در شركتهاي با مسئوليت محدود كه شركاي آن كمتر از ١٢ نفر مي باشند كاملا اختياري است ولي شركا مي توانند در اساسنامه الزام تشكيل مجامع عمومي را مطابق مقررات شركتهاي سهامي عام و خاص و با در نظر گرفتن مواد ٩٢ و ٩٧ و ١٢٠ (ل.ا.ق.ت) پيش بيني نمايند.

2- تصميمات عادي

ارگان تصميم گيرنده شركت با مسئوليت محدود - تصميمات عادي شركت با مسئوليت محدود مي تواند تصميمات عادي خود را بدون تشكيل مجمع اتخاذ نمايد و تصميمات راجع به شركت را به صورت صورتجلسه تهيه و به امضا شركت برساند هر شريك به نسبت سهم الشركه خود حق راي دارد مگر اينكه اساسنامه ترتيب ديگري مقرر داشته باشد. ماده ١٠٦ ق.ت. مي گويد : تصميمات راجع به شركت بايد به اكثريت لااقل نصف سرمايه اتخاذ شود اگر در دفعه اول اين اكثريت حاصل نشد بايد تمام شركا مجددا دعوت شوند در اين صورت تصميمات به اكثريت عددي شركا اتخاذ مي شود اگر چه اكثريت مزبور داراي نصف سرمايه نباشد اساسنامه شركت مي تواند ترتيبي بر خلاف مراتب فوق مقرر دارد. تقسيم سود در قانون تجارت ايران در ماده ١١٧ پيش بيني شده و مقرر مي دارد:

روابط شركا تبع اساسنامه است اگر در اساسنامه راجع به تقسيم نفع و ضرر مقررات خاصي نباشد تقسيم مزبور به نسبت سرمايه شركا به عمل خواهد آمد رد شركت با مسئوليت محدود قانونگذار در ماده ١١٣ ق.ت. اندوخته قانوني را تحت عنوان سرمايه احتياطي با رعايت ماده ٥٧ قانون شركت سهامي ١٣١١ كه مي گويد: همه ساله لااقل يك بيستم از عايدات خالص شركت براي تشكيل سرمايه احتياطي موضوع خواهد شد همين كه سرمايه احتياطي به عشر سرمايه شركت رسيد موضوع كردن اين مقدار اختياري است الزامي دانسته است.

3- تصميمات فوق العاده

ارگان تصميم گيرنده شركت با مسئوليت محدود - تصميمات فوق العاده درشركت با مسئوليت محدود تشكيل مجمع عمومي فوق العاده همانند شركتهاي سهامي عام و خاص الزامي شناخته نشده است ولي با عنايت به ماده ١١ ق.ت. كه مي گويد: هر تغيير ديگري راجع به اساسنامه بايد با اكثريت عددي شركا كه لااقل سه ربع سرمايه را نيز دارا باشند به عمل آيد مگر اينكه در اساسنامه اكثريت ديگري مقرر شده باشد. به نظر مي رسد كه تشكيل مجمع عمومي فوق العاده از نظر اهميت موارد پيش بيني شده در ماده ١١١ مذكور مي باشد.

در اين صورت وظايف مجمع عمومي فوق العاده در اساسنامه بايد به شرح زير پيش بيني گردد:

١- تغييرات در اساسنامه يا الحاق يا حذف چند مواد از آن .

٢- افزايش يا كاهش سرمايه شركت .

٣- ورود شريك يا شركا جديد به شركت.

٤- تنظيم اساسنامه جديد يا تبديل نوع شركت.

٥- انحلال شركت قبل از موعد. بديهي است تصميمات در موارد فوق بايد با موافقت دارندگان ٤/٣ سرمايه شركايي كه اكثريت عددي را

نيز دارند اتخاذ گردد.

4- مسئوليت مدني و جزايي

ارگان تصميم گيرنده شركت با مسئوليت محدود - مسئوليت مدني و جزايي اگر مجامع عمومي شركت با مسئوليت محدود در تصميمات خود از مقررات قانوني تخلف نموده و از اين بابت شركا يا اشخاص ثالث متضرر گردند زيان ديده مي تواند براساس مقررات قانون مدني و تعيين ضرر وارده و اثبات رابطه عليت جبران زيان وارده را از دادگاه درخواست نمايد و در مواردي كه شركا با استناد به تصميم مجامع مرتكب جرائمي از قبيل كلاهبرداري و غيره بشوند بر طبق مقررات پيش بيني شده در قانون مجازات اسلامي با آنان رفتار خواهد شد.

7- ارگان اداره كننده شركت با مسئوليت محدود

1- مسئوليت مدني و جزايي مديران

ارگان ادراه كننده شركت با مسئوليت محدود - مسئوليت مدني و جزايي مديران مدير يا مديران شركت با مسئوليت محدود به نمايندگي از طرف شركت و به نام شركت وظايف خود را بر طبق قانون يا اساسنامه انجام مي دهند و چون تاجر محسوب نمي شوند بنابراين عليه آنان در صورت توقف شركت از اداي ديون و قروضي كه به عهد دارند نمي توان اعلام ورشكستگي نمود و اين يكي از نقايص قانون تجارت مي باشد. زيرا امكان دارد كه مديران اموال شركت را به دارايي شخصي خود انتقال دهند. و طلبكاران شركت نيز در صورت وصول نشدن مطالبات خود ناچارخواهند بود فقط به دارايي شركت مراجعه نمايند مگر آنكه دادخواست جداگانه اي براساس مقررات قانون مدني به دادگاه تسليم و پس از اثبات تقصير مديران و ضرر وارده رابطه عليت جبران زيان وارده را تقاضا نمايند.

از نظر جزائي مديراني كه با نبودن صورت دارايي يا با استناد به صورت دارائي مزور منافع موهومي را بين شركا تقسيم نمايند كلاهبردار

محسوب خواهند شد و زيان ديده مي تواند تقاضاي استرداد منافع موهوم تقسيم شده را جهت جبران زياد وارده بنمايد.

2- محدوديت اختيارات مديران

ارگان ادراه كننده شركت با مسئوليت محدود - محدوديت اختيارات مديران در قانون تجارت ايران هيچگونه محدوديتي درمورد اختيارات مديران در شركت با مسئوليت محدود پيش بيني نشده است ولي قانونگذار با قيد جمله ... مگر آنكه در اساسنامه ترتيب ديگر مقرر شده باشد تحديد اختيارات مديران را به شركا واگذار نموده است قسمت دوم ماده (١٠٥ ق.ت) مي گويد : هر قراردادي كه اختيارات مديران را محدود نمايد و در اساسنامه نيز به اين امر اشاره اي نشده باشد در مقابل اشخاص ثالث باطل و كان لم يكن مي باشد) اگر مديري در خارج از موضوع شركت اقدام نمايد در مقابل اشخاص ثالث با حسن نيت در صورت ايراد شخصا جوابگو مي باشد.

3- قلمرو اختيارات مديران

ارگان ادراه كننده شركت با مسئوليت محدود - قلمرو اختيارات مديران مديران شركت كليه اختيارات لازمه را براي نمايندگي و اداره شركت خواهند داشت مگر اينكه در اساسنامه غير اين ترتيب مقرر شده باشد (ماده ١٠٥ ق.ت).

برابر بند ٤ ماده ٤٩ قانون تجارت فرانسه حدود روابط مديران با شركا به اساسنامه محول شده است. يعني مديران در مواردي مانند تنظيم بعضي از قراردادها و يا انجام برخي از اعمال حقوقي مهم مانند اخذ وام از بانك (غير از اعتبار) رهن اموال غير منقول شركت و يا وثيقه و غيره مكلف به كسب اجازه قبلي از شركا مي باشند و درصورت تجاوز از اختيار خود علاوه بر حبران زيان وارده شركا مي توانند عزل مدير متخلف را بخواهند بدون اينكه نامبرده حق مطالبه ضرر و زيان ناشي از عزل را داشته باشد.

ساير اختيارات مديران عبارتند از : دعوت مجامع عمومي گزارش

وضع مالي شركت و كسر اندوخته هاي قانوني مندرج در ماده (١١٣ ق.ت) گزارش در ورد افزايش و كاهش سرمايه گزارش ساليانه راجع به فعاليت وضع عمومي شركت و بالاخره اعلام صورتجلسه مربوط به انتخاب مديران و بازرسان تصويب ترازنامه كاهش و افزايش سرمايه تغييرات در اساسنامه انحلال شركت و نحوه تصفيه آن به اداره ثبت شركتها.

4- انتخاب و عزل مديران

ارگان ادراه كننده شركت با مسئوليت محدود - انتخاب و عزل مديران شركت با مسئوليت محدود ممكن است توسط يك يا چند مدير موظف يا غير موظف كه از بين شركا يا خارج از شركا انتخاب مي گردند اداره شود مديران مزبور مي توانند براي مدت محدود يا نا محدود انتخاب شوند (ماده ١٠٤ ق.ت).

مديران با اشخاص حقيقي بوده و اهليت قانوني براي انجام مديريت داشته باشند. در قانون تجارت ايران تصريحي در خصوص عزل مديريا مديران شركت با مسئوليت محدود وجود ندارد ولي به نظر مي رسد در صورتي كه مدير يا مديران شركت با مسئوليت محدود با ارتكاب تقصير (مانند ترك شركت به قصد اضرار) موجبات ضرر شركت را فراهم سازند شركا با توجه به اصول عام پيش بيني شده در حقوق مدني مجمع عمومي را تشكيل داده و با در دست داشتن ادله موجه و رعايت نصاب اتخاذ تصميم در مجمع مدير مقصر را عزل و مراتب را به اداره ثبت شركتها اعلام نمايند.

8- ارگان كنترل كننده شركت با مسئوليت محدود

ارگان كنترل كننده شركت با مسئوليت محدود - انتخاب هيئت نظار قانونگذار در حقوق ايران انتخاب بازرس يا بازرسان را جهت كنترل شركت با مسئوليت محدود لازم ندانسته است ليكن در صورتي كه تعداد شركاي با مسئوليت محدود بيش از ١٢ نقر باشد انتخاب هيئت نظار را از بين شركا الزامي دانسته است در اين زمينه ماده ١٠١ قانون تجارت مقرر مي دارد : (هر شركت با مسئوليت محدود كه عده شركاي آن بيش از ١٢ نفر باشد بايد داراي هيئت نظار بوده ... ) وظايف و اختيارات هيئت نظار: اول - كنترل آورده نقدي و غير

نقدي

هيئت نظار بايد پس از تشكيل بلافاصله اطمينان حاصل كند كه تمام سرمايه نقدي به وسليه شركا تاديه و سهم الشركه غير نقدي شركت نيز تقويم و تسليم شده و رد شركتنامه صراحتا گرديده باشد كه سهم الشركه هاي غير نقدي هر كدام به چه ميزان شده است (مستفاد از قسمت دو ماده ١٠٩ ق.ت و رعايت مواد ٩٦ و ٩٧ همان قانون). دوم - كنترل دفاتر و دارائي شركت

به موجب ماده ١٠٩ ناظر به ماده ١٦٨ ق.ت هيئت نظار مكلفند كه دفاتر و صندوق و كليه اسناد شركت را به طور دقيق كنترل نموده و در پايان هر سال مالي گزارشي به مجمع عمومي شركت در اين مورد تقديم كنند و چانچه در تنظيم ترازنامه و تقسيم منافع شركت به وسيله مديران تخلفي مشاده نمايند بايد آن را در گزارش خود قيد كنند هر شريك مي تواند از گزارش مزبور تا ١٥ روز قبل از انعقاد مجمع عمومي شخصا يا بوسيله نماينده اش كسب اطلاع نمايد. سوم - دعوت مجمع عمومي عادي و فوق العاده

هيئت نظا مكلف است سالي يك مرتبه مجمع عمومي شركا را دعوت كرده و آن را تشكيل دهد. همچنين هيئت مزبور مي تواند مجمع عمومي فوق العاده را نيز براي انعقاد دعوت نمايد. نظار تصميمات خود را با اكثريت آراي اعضا خود اتخاذ مي نمايد.

مسئوليت هيئت نظار (ماده ١٠٩ ناظر به ماده ١٦٧)

در صورتي كه تصميمات و اقدامات هيئت نظار بر خلاف قوانين حاكم باشد مسئوليت آن متوجه اعضاي هيئت خواهد بود. ضمنا هيئت نظار در صورتي تباني در مورد تقويم سهم الشركه غير نقدي به بيش از قيمت واقعي

آن علاوه بر مسئوليت تضامني در مقابل اشخاص ثالث مشمول مجازات جزائي مقرر در ماده ١١٥ خواهند بود.

9- انحلال و تصفيه شركت با مسئوليت محدود

1- انحلال شركت با مسئوليت محدود

انحلال و تصفيه شركت با مسئوليت محدود - انحلال شركت با مسئوليت محدود موارد انحلال شركت با مسئوليت محدود در ماده ١١٤ ق.ت. به شرح زير پيش بيني شده است:

در مورد بندهاي ١ و ٢ و ٣ ماده (ماده ٩٣ ق.ت) (شركتهاي سهامي منسوخه سال ١٣١١):

وقتي كه شركت براي هدفي كه تشكيل شده آن را انجام داده يا انجام آن غير ممكن باشد.

وقتي كه شركت براي مدت معيني تشكيل شده و آن مدت منقضي شده باشد.

در صورتي كه شركت ورشكسته اعلام گردد.

در صورتي كه به واسطه ضرهاي وارده حداقل نصف سرمايه شركت از بين رفته و يكي از شركاي شركت با مسئوليت محدود تقاضاي انحلال آن را كرده باشد دادگاه نيز دلايل مدعي را موجه تشخيص دهد و ساير شركا حاضر نباشند سهم الشركه اي كه در صورت انحلال شركت به او تعلق مي گيرد پرداخت نموده و او را از شركت خارج سازند.

در صورتي كه عده اي به انحلال اتخاذ تصميم نموده باشند بديهي است كه اساسنامه شركت با مسئوليت محدود براي انحلال شركت مي تواند اكثريت سرمايه را به هر ميزاني بيش از نصف اعم از ٤/٣ غيره پيش بيني نمايد.

در مورد فوت يكي از شركا و آن در صورتي است كه چنين موردي دراساسنامه پيش بيني شده باشد قانونگذار حجر يكي از شركا را از موارد انحلال ندانسته است. ليكن در صورت ورشكستگي شركت (نه يكي از شركا) انحلال و تصفيه آن امري بديهي است.

2- تصفيه شركت با مسئوليت محدود

انحلال و تصفيه شركت با مسئوليت محدود - تصفيه شركت با مسئوليت محدود بعد از انحلال شركت امر تصفيه آن آغاز مي گردد. عمليات تصفيه شامل

مراحل زير خواهد بود:

وصول مطالبات شركت.

نقد كردن دارايي شركت.

پرداخت ديون شركت

تقسيم دارايي باقيمانده شركت بين شركا در شركت با مسئوليت محدود امر تصفيه به موجب ماده ٢١٣ ق.ت. به عهده مديران شركت مي باشد. مگر اينكه اساسنامه يا اكثريت مجمع عمومي شركت ترتيب ديگري مقرر داشته باشد. وظايف مديران يا مديران تصفيه

مديران شركت كه براي تصفيه تعيين مي شوند مكلفند اسامي خود را به اداره ثتب شركتها اعلام نمايند (ماده ٢٠٥ ق.ت) مدير تصفيه در حكم وكيل شركا بوده و حتي مدير مزبور مي تواند از طريق دادگاه انتخاب گردد.

رسيدگي به حسابهاي شركت تنظيم ترازنامه و حساب سود و زيان به هنگام انحلال آن اجراي تعهدات شركت وصول مطالبات و نقد كردن دارايي شركت و پرداخت ديون شركت و تقسيم دارايي باقيمانده بين شركا از وظايف مدير يا مديران تصفيه مي باشند. مسئوليت مدني و جزائي مديران تصفيه

اگر مديران تصفيه از مقررات قانوني و يا اساسنامه تخلف نمايند و از اين تخلف به اشخاص ذينفع ضرر و زياني وارد گردد متضرر مي تواند پس از اثبات تقصير فاعل زيان و رابطه سببيت بين فعل زيان آور و ضرر وارده جبران خسارت وارده را مطالبه نمايد.

از نظر جزايي در صورتي كه مديران تصفيه بر خلاف قوانين عام مرتكب جرائمي از قبيل خيانت درامانت كلاهبرداري و غيره شوند طبق مقررات پيش بيني شده تعقيب و مجازات خواهند شد.

10- تشكيل شركت با مسئوليت محدود

1- مسئوليت مدني و جزايي راجع به تشكيل شركت

تشكيل شركت با مسئوليت محدود - مسئوليت مدني و جزايي راجع به تشكيل شركت در مورد مسئوليت مدني موسسين نسبت به اشخاص متضرر از تاسيس شركت بايد به مقررات خاص قانون تجارت و قانون مدني توجه نمود.

مواد ١٠٠

و ١٠١ قانون تجارت بطلان تاسيس شركت با مسئوليت محدودي كه بر خلاف مواد ٩٦ و ٩٧ (تاديه تمام سرمايه نقدي و تقويم و تسليم آورده هاي غير نقدي) تاسيس شده باشد را پيش بيني نموده و آن را از درجه اعتبار ساقط دانسته است. در صورتي كه حكم بطلان شركت به شرح فوق صادر گردد شركايي كه بطلان مستند به عمل آنها مي باشد و نيز هيئت نظار و مديراني كه در حين حدوث سبب بطلان درسمت خود باقي بوده و به وظايف خود عمل ننموده باشند به نحو تضامني مسئول مي باشند.

مدت مرور زمان دعاوي ناشي از اين امر نيز ١٠ سال از تاريخ حدوث سبب بطلان مي باشد بر طبق مقررات خاص قانون مدني اگر موسسين شركت با مسئوليت محدود در تاسيس شركت از مقررات قانوني يا اساسنامه مربوطه تخلف نمايند و از اين تخلف به ساير شركا و يا اشخاص ثالث ضرر و زياني وارد گردد هر ذينفع مي تواند با توسل به مقررات عام پيش بيني شده راجع به مسئوليت مدني در دادگاه صلاحيتدار طرح دعوي نمايد.

از نظر مسئوليت جزايي موسسين و مديراني كه بر خلاف واقع پرداخت تمام سهم الشركه نقدي و تسليم سهم الشركه غير نقدي را در اوراق و اسنادي كه بايد به اداره ثبت شركتها بدهند اظهاربنمايند كلاهبردار محسوب و مطابق قانون تشديد مجازات مرتكبين ارتشا و اختلاس و كلاهبرداري مصوب ١٥/٩/١٣٦٧ مجمع تشخيص مصلحت نظام مجازات خواهد شد.

2- شرايط ماهوي

تشكيل شركت با مسئوليت محدود - شرايط ماهوي اول - رضايت و اهليت

در قرارداد تشكيل شركت با مسئوليت محدود كه بين شركا امضا مي شود مانند

شركتهاي ديگر رضايت شركا بايد بدون عيوب مانند اشتباه اكراه يا تدليس باشد به عبارت ديگر هر شركت بايد با اراده آزاد خود قرارداد شركت يا شركتنامه را امضا كند. در پاسخ به اين سئوال كه آيا محجورين مي توانند شريك شركت شوند يا شركتنامه بايد گفت برابر ماده (١٢١٢ ق.م) اعمال و اقوال صغير تا حدي كه مربوط به اموال و حقوق مالي او باشد باطل و بلااثر است به اين ترتيب صغيري كه به سن بلوغ نرسيده است نمي تواند هيچگونه اعمال حقوقي انجام دهد. اما مطابق قسمت دوم ماده (١٢١٢ ق.م) و ماده ٨٥ و ٨٦ قانون امور حسبي صغير مميز مي تواند اموال و منافعي را كه به سعي خود او حاصل شده با اذن ولي يا قيم اداره نمايد و در صورتي كه ولي يا قيم او مقتضي بداند و نامبرده اجازه اشتغال به كار يا پيشه داده مي شود به اين ترتيب نامبرده مي تواند شريك شركت با مسئوليت محدود شود اما ساير محجورين فقط مي توانند به وسيله نماينده قانوني خود شريك شركت شوند. دوم - موضوع شركت و ميزان سرمايه

به هنگام تشكيل شركت با مسئوليت محدود شركا كه مكلف به تنظيم شركتنامه و امضا آن مي باشند موضوع شركت را در آن قيد و اين موضوع مطابق ماده (١٩٠ ق.م) بايد مشروع باشد. هر چند در ماده مزبور به علت تعهد اشاره نشده است ليكن علت تعهد نبايد به تجويز ماده (٣٤٨ ق.م) امر ممنوع باشد.

با وجود اينكه در قانون تجارت ايران براي سرمايه شركت با مسئوليت محدود حداقل سرمايه اي پيش بيني نشده ولي با اين

حال شركت با مسئوليت محدود زماني تشكيل ميشود كه كليه سرمايه نقدي آن تاديه و سهم الشركه غيرنقدي نيز تقويم و تسليم شده باشد.

به نظر مي رسد كه در حقوق ايران به منظور جلوگيري از تشكيل شركتهاي با مسئوليت محدود بطور صوري و بدون سرمايه و حمايت از بستانكاران بهتر است كه همانند شركتهاي سهامي موسسين مكلف باشند كه حداقل سرمايه اي به حساب شركت در بانك پرداخت و فيش مربوطه را نيز به اداره ثبت شركتها ارائه نمايند.

برابر مواد (١٠٠ و ٩٦ ق.ت) شركا مي توانند سهم الشركه خود را به طور غيرنقدي به شركت پس از تقويم تسليم نمايند و اين امر بايد در شركتنامه نيز قيد گردد. بديهي است شركا مزبور نسبت به قيمت آن در مقابل اشخاص ثالث مسئوليت تضامني دارند. با اين ترتيب مقررات راجع به آورده هاي غيرنقدي در شركتهاي با مسئوليت محدود حقوق اشخاص ثالث و شركايي كه آورده نقدي به شركت تاديه نموده اند را تامين نمي نمايد زيرا درتقويم آورده هاي غير نقدي نظر كتبي كارشناس رسمي وزارت دادگستري همانند شركتهاي سهامي پيش بيني نشده است. سوم - تعداد شركا و سهم الشركه

مطابق ماده (٩٤ ق.ت) حداقل شركا شركت با مسئوليت محدود ٢ نفر تعيين گرديده ولي قانونگذار حداكثر شركا را پيش بيني ننموده است اما در حقوق فرانسه حداكثر شركاي شركت با مسئوليت محدود ٥٠ نفر در نظر گرفته شده است و چنانچه تعداد شركا بيشتر از ٥٠ نفر باشد شركت بايد نوع خود را تغيير داده و ظرف دو سال به شركت سهامي تبديل گردد.

اگر شركت با مسئوليت محدودي با حداقل ٢ نفر تشكيل

گردد وبعد از تشكيل يكي از شركا سهم خود را به ديگري انتقال دهد آيا شركت مي تواند با يك نفر شريك به بقاي خود ادامه دهد يا خير؟ در قانون تجارت ايران پاسخي به اين مسئله داده نشده است ولي در قانون فرانسه آمده كه اگر سهم الشركه يا سهام شركتي در دست يك نفر به علت انتقال يا ارث و غيره جمع شود اين امر موجبات انحلال شركت را فراهم نمي آورد ولي هر كسي مي تواند انحلال شركت را از دادگاه بخواهد مگر آنكه شريك منحصر به فرد ظرف يكسال وضع خود را از لحاظ تعداد شركا با قانون تطبيق دهد. چهارم - نام شركت و مدت آن

در نام شركت بايد عبارت (مسئوليت محدود) قيد شود و الا شركت با مسئوليت محدود در مقابل اشخاص شركت تضامني محسوب شده و تابع مقررات آن خواهد بود ضمنا نام شركت نبايد متضمن نام هيچيك از شركا باشد حال اگر شريك نام خود را به دنبال اسم شركت قيد نمايد در مقابل اشخاص ثالث در حكم شريك ضامن در شركت تضامني خواهد بود. درمورد مدت شركت در قانون تجارت ايران ذكري به عمل نيامده و معمولا شركا به هنگام تشكيل شركت مدت آن را نامحدود قيد مي نمايند ولي در حقوق فرانسه مدت شركت ٩٩ سال مي باشد و اين مدت از تاريخ ثبت آغاز مي گردد.

3- شرايط شكلي

تشكيل شركت با مسئوليت محدود - شرايط شكلي اول - لزوم تنظيم شركتنامه و نشر آگهي آن

در قانون تجارت ايران نص صريحي در خصوص لزوم تنظيم شركتنامه وجود ندارد ولي با عنايت به ماده (٩٧ ق.ت) ملاحظه

مي شود كه موسسين شركت الزاما بايد شركتنامه بين خود تنظيم وامضا نمايند.

تنظيم اساسنامه براي شركت با مسئوليت محدود علاوه بر شركتنامه ضروري مي باشد زيرا شركا مي توانند اراده خود را از نظر قلمرو و اختيارات و اتخاذ تصميم و يا حق راي و بالاخره روابط فيما بين در آن منعكس نمايند.

برابر بند ٢ ماده ٤٧ قانون ثبت اسناد و املاك با اصلاحات بعدي صلحنامه وهبه نامه و شركتنامه بايد طبق سند رسمي تنظيم گردد. از طرف ديگر طبق ماده ١ نظامنامه قانون تجارت شركتهاي تجارتي بايد به موجب شركتنامه رسمي تشكيل شوند.

مطابق ماده (١٩٧ ق.ت) ظرف ماه اول تشكيل هر شركت خلاصه شركتنامه و منضمات آن طبق نظامنامه وزارت عدليه اعلان خواهد شد و نيز برابر ماده (١٩٦ ق.ت) (اساسنامه و نوشته جاتي كه براي به ثبت رسيدن شركت لازم است در نظامنامه وزارت عدليه معين مي شود.)

نظامنامه مندرج در مواد فوق بايد در تهران در دايره ثبت شركتها و در خارج از تهران در اداره ثبت اسناد مركز اصلي شركت به ثبت برسد و طبق ماده ٣ نظامنامه تسليم تقاضانامه در دو نسخه الزامي است وعلاوه بر آن در شركتهاي با مسئوليت محدود بايد يك نسخه مصدق از اساسنامه (اگر باشد) يك نسخه مصدق از شركتنامه اسامي شريك يا شركايي كه براي اداره شركت تعيين شده اند و بالاخره نوشته اي به امضا مدير شركت حاكي از پرداخت تمام سرمايه نقدي و سرمايه غيرنقدي با تعيين قيمت حصه هاي غير نقدي نيز تقديم گردد.

بعد از ثبت شركت متصدي ثبت بايد نسخه ثاني تقاضانامه را با قيد تاريخ و نمره ثبت امضا و

به مهر اداره ممهور نموده و به متقاضي بدهد اين سند سند ثبت شركت محسوب خواهد شد متعاقبا در ظرف ماه اول ثبت هر شركت خلاصه شركتنامه و منضمات آن توسط اداره ثبت محل در روزنامه رسمي و يكي از روزنامه هاي كثير الانتشار مركز اصلي شركت به هزينه خود شركت منتشر مي گردد. دوم - وضعيت قراردادهاي تنظيمي به حساب شركت قبل از تشكيل آن

طبق اصل تفكيك و تنجيز شخصيت حقوقي شركت از شركا و سهامداران تا زماني كه شركت تشكيل نشده و داراي شخصيت حقوقي نگشته است نمي تواند با اشخاص ثالث قرارداد تنظيم نموده و داراي حقوق وتعهدات گردد.

اگر قبل از تشكيل شركت با مسئوليت محدود موسسين به حساب شركت با اشخاص ثالث تعهداتي بنمايند آيا شركت پس از تشكيل در مقابل صاحبان حق جوابگو مي باشد يا خير؟ قانون تجارت دراين زمينه سكوت نموده ولي به نظر مي رسد براي حفظ حقوق اشخاص ثالث كه قبل از تشكيل شركت با موسسين قرارداد تنظيم نموده اند موسسين در مقابل آنان و همچنين نسبت به كليه اعمال و اقداماتي كه براي تاسيس و به ثبت رسانيدن شركت انجام مي دهند مسئوليت تضامني داشته باشند.

11- تعريف و خصوصيات شركت با مسئوليت محدود

1- تعريف شركت

تعريف و خصوصيات شركت با مسئوليت محدود - تعريف شركت شركت با مسئوليت محدود شركتي است كه بين دو يا چند نفر براي امور تجارتي تشكيل شده و هريك از شركا بدون اينكه سرمايه به سهام يا قطعات سهام تقسيم شده باشد فقط تا ميزان سرمايه خود در شركت مسئول قروض و تعهدات شركت است (ماده ٩٤ ل.ا.ق.ت).

در اين تعريف:

اولا - سرمايه به سهم الشركه تقسيم شده نه

به سهام و در شركت با مسئوليت محدود ورقه اي به نام سهم الشركه صادر نمي شود.

ثانيا - مسئوليت شركا در مقابل ديون و قروض شركت در حدود سهم الشركه اي است كه هر شريك سرمايه گذاري نموده.

ثالثا - سهم الشركه آزادانه قابل نقل و انتقال نمي باشد.

رابعا - شركت با مسئوليت محدود حداقل بين دو نفر و حداكثر بين هر چند نفري كه باشد تشكيل مي گردد.

2- خصوصيات شركت

تعريف و خصوصيات شركت با مسئوليت محدود - خصوصيات شركت اول - محاسن ومعايب شركت با مسئوليت محدود در مقايسه با شركتهاي سهامي

شركت سهامي عام با حضور الزامي حداقل پنج سهامدار (مدير) و شركت سهامي خاص با حداقل سه سهامداران تشكيل مي گردد در صورتي كه شركت با مسئوليت محدود را ميتوان با حداقل دو شريك تشكيل داد.

در شركت با مسئوليت محدود هيچگونه حداقل سرمايه اي پيش بيني نشده و الزام قانوني ارائه مدارك در اين زمينه به اداره ثبت شركتها براي موسسين وجود ندارد فقط اقرار موسسين به ميزان سرمايه و پرداخت آن به صندوق شركت يا هيئت مديره در شركت نامه كافي خواهد بود در صورتي كه حداقل سرمايه در شركت سهامي عام و خاص به ترتيب پنج ميليون و يك ميليون ريال مي باشد و موسسين مكلفند حداقل ٣٥% كل سرمايه را به حساب شركت در شرف تاسيس واريز و فيش بانكي را به اداره ثبت شركتها ارائه نمايند.

شركت با مسئوليت محدود به وسيله يك يا چند نفر مدير موظف يا غير موظف كه ممكن است خارج از شركا هم باشند براي مدت محدود يا نامحدود اداره مي شود ولي در شركتهاي سهامي

عام و خاص به ترتيب حداقل مديران نبايد از پنج و سه نفركمتر باشد و نيز اين مديران براي مدت حداكثر ٢ سال انتخاب مي شوند.

و بالاخره آخرين حسن شركت با مسئوليت محدود در مقايسه با شركتهاي سهامي اين است كه قلمرو آگهي ها در شركت هاي سهامي وسيعتر از شركت با مسئوليت محدود مي باشد.

از معايب شركت با مسئوليت محدود اين است كه پذيره نويسي و پرداخت تمام سهم الشركه به صورت اوراق تجارتي قابل انتقال اعم از با نام و بي نام صادر نمي گردد. ولي در شركتهاي سهامي عام نقل و انتقال سهام كاملا آزاده بوده و درشركتهاي سهامي خاص اين نقل و انتقال ممكن است مشروط به موافقت مديران شركت يا مجامع عمومي سهامداران بشود. دوم - مقررات مالياتي

مطابق بند (د) ماده ١٠٥ قانون مالياتهاي مستقيم مصوب ٣/١٢/١٣٦٦ جمع درآمد مشمول ماليات شركتهاي سهامي و مختلط سهامي و ساير اشخاص حقوقي (از جمله شركت با مسئوليت محدود) پس از كسر ماليات به نرخ ١٠% نسبت به مجموع درآمد به عنوان ماليات شركت محاسبه و وصول مي شود به شرح زير مي باشد: ١- درمورد شركتهاي سهامي و مختلط سهامي به نسبت درآمد سهام بي نام كلا به نرخ ماده ١٣١ قانون مالياتهاي مستقيم و درمورد سهام با نام و سهم الشركه شركا ضامن و با توجه به درآمد سهم هر يك از سهامداران و سهم الشركه شركا ضامن به نرخ ماده ١٣١ همان قانون . ٢- درمورد ساير اشخاص حقوقي از جمله شركت با مسئوليت محدود به نسبتي از سود مشمول ماليات كه طبق اساسنامه يا شركت نامه شخص حقوقي به

هر يك از صاحبان سرمايه يا اعضا شخص حقوقي تعلق مي گيرد به نرخ مقرر در ماده ١٣١ اين قانون .

امتيازي كه شركتهاي سهامي عام در مقايسه با شركتهاي با مسئوليت محدود دارند اين است كه شركتهايي كه سهام آنهااز طرف طرف هيئت پذيرش بورس برابر قانون براي معامله در بازار بورس پذيرفته شده اند از سال پذيرش تا سالي كه فهرست نرخها در بورس حذف نشده اند از پرداخت ده درصد ماليات شركت معاف مي باشند مشروط بر اينكه كليه نقل و انتقالات سهام شركتهاي مزبور از طريق كارگزاران بورس انجام و در دفاتر مربوط ثبت گردد. سوم - حقوق و تعهدات شركا شركت

هر شريك به هر ميزان كه سهم الشركه دارد ميتواند سهم الشركه كه خود را با رعايت شرايط مندرج در مواد (١٠٢ و ١٠٣ ل.ا.ق.ت) به شخص ديگري انتقال دهد و در صورتي كه شركت نصف سرمايه خود را از دست بدهد هر شريكي مي تواند از دادگاه تقاضاي انحلال شركت را بنمايد به شرط اينكه محكمه دلايل او را موجه تشخيص داده و ساير شركا نيز جهت خروج او از شركت حاضر به پرداخت سهم الشركه اي كه در صورت اطلاع حاصل نمايد.

از حقوق ديگر حق استفاده از سود شركت و استرداد سهم الشركه مي باشد كه نحوه استفاده شركا از سود شركت موكول به اساسنامه يعني توافق فيما بين شركا گرديده است ولي اگر اساسنامه راجع به سود و زيان مقررات خاصي را پيش بيني نكرده باشد تقسيم سود و زيان به نسبت سرمايه شركا خواهد بود.

استرداد سهم الشركه موكول به موافقت شركا مي باشد كه به موجب آن

تصميمات راجع به شركت بايد با اكثريت حداقل نصف سرمايه دردعوت اول اتخاذ گردد. چنانچه اكثريت حاصل نشد كليه شركا براي بار دوم دعوت شده و در اين صورت تصميمات با اكثريت عددي شركا اتخاذ خواهد شد هر چند كه اكثريت مزبور داراي نصف سرمايه نباشند.

حق راي هم يكي ديگر از حقوق شركا مي باشد كه هر شريكي به نسبت سهم الشركه خود در شركت داراي راي مي باشد مگر اينكه اساسنامه ترتيب ديگري را مقرر داشته باشد.

درمورد تعهدات شركا بايد متذكر شد كه برابر ماده (٩٤ ق.ت) مسئوليت هر شريك در مقابل قروض و تعهدات شركت محدود به مبلغ اسمي سهم الشركه اي است كه در شركت سرمايه گذاري نموده است. بنابراين اگر شركت منحل شده و اموال آن تصفيه گردد طلبكاران شركت براي وصول مطالبات خود فقط حق دارند به دارائي باقيمانده شركت مراجعه و از حاصل فروش آن مطالبات خود را برداشت نمايند. اداره تصفيه براي طلبكاراني كه طلب خود را به طور كامل حصول ننموده اند سند عدم كفايت دارائي صادر مي كند.

طلبكاران شركت قادر نخواهند بود در صورت توقف شركت از اداي ديون مطالبات خود را از اموال شخصي شركا مطالبه نمايند و اين امر موجبات سو استفاده شركا شركت را فراهم مي سازد به اين معني كه ممكن است شخص ثالثي كالايي را به طور نسيه به شركت بفروشد ولي شركت از پرداخت ثمن معامله خودداري نمايد. در اينجا طلبكار فقط ميتواند به مقررات راجع به ورشكستگي عليه شركت متوسل شود و مالا قسمتي از طلب چنين شخصي بلاوصول خواهد ماند.

برابر ماده (١١٢ ق.ت) در هيچ مورد شركا نمي

توانند شريكي را مجبور به ازدياد سهم الشركه خود بنمايد و اين امر كاملا منطقي است زيرا تاسيس شركت تجارتي امري اختياري مي باشد و بر خلاف حقوق مدني شركت قهري وجود خارجي ندارد و قانونگذار سعي كرده ارداه سرمايه گذار را در پذيرش افزايش سرمايه مورد توجه قرار دهد.

ساير تعهدات شركا عبارتند از : رقابت غير قانوني توزيع سود موهوم و تغيير تابعيت شركت. در توضيح هر كدام بايد گفت كه در اساسنامه شركا مي توانند تعهد نمايند معاملاتي نظير معاملات شركت را كه موجب رقابت با عمليات شركت باشد انجام ندهند و در صورت تخلف و ايجاد ضرر مسئول جبران آن خواهند بود.

مديراني كه بدون تنظيم ترازنامه يا با استناد به صورت دارائي مزور سود موهومي را بين شركا تقسيم نمايند كلاهبردار محسوب و به مجازات مقرر محكوم خواهند شد.

درخاتمه بايد متذكر شد كه به موجب ماده (١١٠ ق.ت) شركا حق ندارند تابعيت شركت را تغيير دهند مگر به اتفاق آرا.

12- تشكيل شركت سهامي

1- تشكيل شركت سهامي عام

تشكيل شركت سهامي - تشكيل شركت سهامي عام

توضيح مختصري درباره شركتهاي سهامي عام

براي انجام پروژه هاي بزرگ عمراني صنعتي كشاورزي وجود شركتهاي بزرگ لازم و ضروري است در اينگونه شركتها سرمايه هاي اندك در قالب سهام به عمومي مردم واگذار مي شود موسسين يا مديران با اداره شركت سرمايه حاصله را در جريان گردش صحيح اقتصادي قرار مي دهند و در اثر اين عمل دو منفعت حاصل مي گردد در مرحله اول سودي از سرمايه گذاري يا انجام فعاليت هاي عمراني نصيب سهامدار مي شود و در مرحله دوم رونق و آباداني را براي كشور به ارمغان مي آورد.

شركت سهامي عام

نوع بخصوص ومنحصر بفرد شركت هاي بزرگ مي باشد كه اجازه فروش سهام به عموم مردم را دارد و مردم مي توانند در هنگام اعلام پذيره نويسي به شعب بانك اعلام شده مراجعه و ورقه تعهد سهم را امضا و وجوه معينه را به حساب شركت واريز نمايند. ذيلا توضيحات مختصري در خصوص اين نوع شركت با استفاده از مفاد لايحه اصلاحي قانون تجارت بيان مي گردد.

شركت هايي كه موسسين آنها قسمتي از سرمايه شركت را از طريق فروش سهام به مردم تامين مي كنند شركت سهامي عام ناميده مي شود و بايد بلافاصله قبل يا بعد از نام شركت عبارت سهامي عام در كليه اوراق و اطلاعيه ها و اگهي هاي شركت بطور روشن و خوانا قيد شود (مستفاد از ماده ٤ ل.ا.ق.ت) و سرمايه در موقع تاسيس شركتهاي سهامي عام نبايد از پنج ميليون ريال كمتر باشد و در صورتي كه بنا به موجباتي سرمايه شركت سهامي عام در هر زمان كمتر از مبلغ مذكور شود بايد ظرف يك سال از طريق افزايش سرمايه - سرمايه شركت به حد مقرر برسد و در صورت عدم حصول شركت سهامي عام بايد به انواع شركت هاي ديگر مصرح در قانون تجارت تبديل شود و در غير اين صورت هر ذينفع ( سهامدار) مي تواند انحلال شركت سهامي عام را از دادگاه صلاحيتدار تقاضا نمايد

شرايط تاسيس شركت سهامي عام

براي تاسيس شركت سهامي عام موسسين در بدو امر بايستي حداقل ٢٠% سرمايه را شخصا تعهد و لااقل ٣٥% از مبلغ تعهدي را در حسابي بنام شركت در شرف تاسيس نزديكي از بانكها سپرده سپس اظهارنامه اي

به ضميمه طرح اساسنامه شركت و طرح اعلاميه پذيره نويسي سهام كه به امضاي كليه موسسين رسيده باشد به اداره ثبت شركتها تسليم ورسيد دريافت دارند چنانچه قسمتي از تعهد موسسين به صورت غير نقد باشد بايد عين آن يا مدارك مالكيت آن را در همان بانكي كه براي پرداخت مبلغ نقدي حساب باز شده توديع و گواهي بانك را به ضميمه اظهارنام و مدارك فوق الذكر به اداره ثبت شركتها تسليم دارند. اداره ثبت شركتها بر اساس (ماده ١٠ ل.ا.ق.ت)پس از مطالعه اظهارنامه و ضمايم مربوطه و تطبيق مندرجات آن با قانون اجازه انتشار اعلاميه پذيره نويسي را صادر خواهد نمود و اعلاميه پذيره نويسي توسط موسسين در جرايد آگهي و در بانكي كه تعهد سهام نزد آن بعمل آمده درمعرض ديد علاقه مندان قرار مي گيرد علاقه مندان به خريد سهام در ظرف مهلتي كه اعلام شده به بانك مراجعه و ورقه تعهد سهام را امضا و مبلغي كه بايد نقدا پرداخت شود پرداخت ورسيد دريافت خواهند داشت ورقه تعهد سهم در دو نسخه تنظيم و با قيد تاريخ به امضاي پذيره نويس يا قائم مقام قانوني وي خواهد رسيد نسخه اول در بانك نگهداري و نسخه دوم با قيد رسيد وجه و مهر و امضاي بانك به پذيره نويس تسليم مي شود و در صورتي كه ورقه تعهد سهم را شخص ديگر به جاي پذيره نويس امضا نمايد بايد سمت و نشاني و هويت كامل خود را در ورقه قيد نمايد و مدارك مزبور ضميمه ورقه تعهد سهم خواهد شد امضاي ورقه سهم نشانه قبول اساسنامه شركت و تصميمات مجامع عمومي صاحبان

سهم خواهد بود پس ازا نقضاي مهلت پذيره نويسي يا تمديد آن موسسين حداكثر در ظرف يكماه به تعهدات پذيره نويسان رسيدگي و پس از احراز تعهد صحيح سرمايه شركت كه اقلا ٣٥% آن پرداخت شده باشد مجمع عمومي موسس را دعوت خواهند نمود.

مجمع عمومي موسس پس از رسيدگي و احراز پذيره نويسي كليه سهام شركت و پرداخت مبالغ لازم وارد شور شده و اساسنامه شركت را تصويب و اولين مديران و بازرس يا بازرسان شركت را انتخاب مي نمايند و مديران و بازرسان بايد كتبا قبولي خود را اعلام و در اين مرحله شركت تشكيل شده محسوب مي گردد آنگاه اساسنامه مصوبه مجمع عمومي موسس به ضميمه صورتجلسه مجمع و اعلاميه قبولي مديران و بازرسان و صورتجلسه هيات مديره و ساير مدارك مورد نياز جهت ثبت به اداره ثبت شركتها تحويل گردد و چنانچه شركت تا شش ماه از تاريخ تسليم اظهارنامه به ثبت نرسد به درخواست هر يك از موسسين با پذيره نويسان اداره ثبت شركتها گواهي نامه اي حاكي از عدم ثبت شركت صادر و به بانكي كه تعهد سهام و تاديه وجوه در آن بعمل آمده ارسال مي دارد تا موسسين و پذيره نويسان به بانك مراجعه و تعهدنامه و وجوه پرداختي را مسترد دارند و هر گونه هزنيه كه براي تاسيس شركت پرداخت شده بعهده موسسين مي باشد. مدارك لازم جهت كسب اجازه پذيره نويسي شركت در شرف تاسيس سهام عام از مرجع ثبت شركتها ١- دو نسخه طرح اظهارنامه شركت سهامي عام

٢- دو نسخه طرح اساسنامه شركت سهامي عام

٣- دو نسخه طرح اعلاميه پذيره نويسي

٤- گواهي بانكي مبني بر

واريز حداقل ٣٥% سرمايه تعهد شده توسط موسسين

٥- فتوكپي شناسنامه موسسين مدارك لازم جهت تاسيس شركت سهام عام ١- دو نسخه اظهارنامه

٢- دو نسخه اساسنامه

توضيح: اينكه از طرح اساسنامه اين مجلد مي توان بعنوان اساسنامه استفاده نمود ودر اين مرحله در ماده ٦ اساسنامه سرمايه اي كه در هنگام پذيره نويسي تعهد شده به اضافه ٢٠% سرمايه تعهد شده توسط موسسين قيد گردد.

٣- دو نسخه صورتجلسه مجمع عمومي موسسين

٤- دو نسخه صورتجلسه هيات مديره ( تعداد مديران حداقل پنج نفر ميباشد)

٥- آگهي دعوت مجمع موسسين در روزنامه تعيين شده

٦- فتوكپي شناسنامه مديران ( در مورد اشخاص حقوقي ارائه برگ نمايندگي الزامي است )

٧- گواهي بانكي مبني بر واريز حداقل ٣٥% سرمايه شركت

٨- ارائه مجوز يا موافقت اصولي يا مجوز از مراجع ذيصلاح در صورت نياز توجه : ١- حداقل سرمايه مبلغ پنج ميليون ريال باشد.

٢- حداقل ٢٠% سرمايه تعيين شده توسط موسسين تعهد گردد و ٣٥% از ميزان تعهد شده پرداخت گردد.

٣- اظهارنامه و طرح اساسنامه و طرح اعلاميه پذيره نويسي به امضاي موسسين رسيده باشد.

٤- اخذ وارائه مجوز از مراجع ذيصلاح در صورت نياز نحوه انتخاب مديران شركت سهامي عام و خاص بوسيله هيئت مديره اي كه از بين سهامداران انتخاب شده و كلا يا بعضا قابل عزل مي باشند. اداره مي شود. به موجب ماده ١٠٧ لايحه اصلاحي قانون تجارت مصوب ١٣٤٧ سهامدار بودن اعضاي هيئت مديره الزامي است.

اما به نظر مي رسد اين الزام براي هيئت مديره كه از مهم ترين اركان شركت و مغز متفكر و موتور محركه آن به شمار مي رود. منطقي نباشد. زيرا امروزه مديريت به صورت يك

امر تخصصي درآمده و ثابت شده است كه اكثر صاحبان شركت ها مانند صنايع حمل و نقل و ... با همه علاقه و دلسوزي ديگر نمي توانند مديري موفق باشند. بنابراين محروم كردن شركت ها از استفاده چنين افرادي لايق نوعي علم گريزي وعين ضرر است .هر چند درعمل براي جبران اين نقيصه سهامداران قسمتي از سهام خود را به فردي كه متخصص امر مديريت است تمليك مي كنند تا او واجد شرايط عضويت در هيئت مديره شود. اما به موجب يك قرراداد از وي تعهد گرفته ميشود كه پس از اتمام دوره مديريت سهم مزبور را به تمليك كننده مسترد دارد.

قانونگذار واژه اداره شركت توسط هيئت مديره را براي اولين بار در لايحه اصلاح قانون تجارت مصوب ١٣٤٧ به كار برده است. اما در آن تعريفي از مديران به عمل نياورده است و صرفا در ماده ١٠٧ لايحه مذكور چنين مقرر كرده است: (شركت سهامي به وسيله هيئت مديره اي كه از بين صاحبان سهام انتخاب شده وكلا يا بعضا قابل عزل مي باشند اداره خواهد شد. به نظر نمي رسد با پرهيز از تعريف عناويني با چنين اهيمت بتوان مشكلات مربوط به آن را حل نمود. درهر حال در مقام تعريف مديران شايد بتوان گفت: مديران افراد با صلاحيتي هستند كه به وسيله صاحبان سهام براي مدت معيني انتخاب شده و كنترل و اداره شركت را به عهده دارند. با وجود آنكه طبق ماده ٤٧ قانون تجارت مصوب ١٣١١ داره شركت سهامي به عهده يك يا چند نماينده (كه از ميان شركا به سمت مديري انتخاب مي شدند) قرار داشت و در هيچ

يك از مواد قانون اخير الذكر نيز اشاره اي به هيئتي بودن مديريت شركت سهامي نشده بود ولي عملا هيئت مديره اداره امور شركت را بر عهده داشت. هم چنين حداقل تعداد اعضاي هيئت مديره در شركت هاي سهامي عام را ماده ١٠٧ تعيين نموده. به موجب قسمت اخير اين ماده اعضاي هيئت مديره درشركت هاي سهامي عام نبايد كمتر از پنج نفر باشد ولي راجع به حداقل تعداد اعضاي هيئت مديره در شركت هاي سهامي خاص صراحتي ندارد. ماده ٣ (ل.ا.ق.ت.) بطور اطلاق بيان مي دارد كه تعداد شركا در شركت هاي سهامي نبايد از سه نفر كمتر باشد. متعاقب آن در ماده ٤ شركت سهامي را به دو نوع عام و خاص تقسيم مي كند بنابراين حداقل تعدا اعضاي هيئت مديره مندرج در ماده ٣ بايد هر دو نوع شركت سهامي عام و خاص را شامل گردد كه چنين نيست زيرا ماده ١٠٧ حداقل تعداد اعضاي هيئت مديره را در شركت سهامي عام ٥ نفر ذكر ميكند. يدين ترتيب ملاحظه مي گردد كه بين مواد ٣ و ١٠٧ قانون مذكور تعارض وجود دارد. يعني چگونه ممكن است شركت سهامي عام كه مي تواند با سه نفر عضو تشكيل شود بايد حداقل ٥ مدير داشته باشد؟ براي رفع اين تعارض مي توان چنين توجيه نمود كه ماده ١٠٧ وارد بر ماده ٣ بوده و اطلاق آن را در مورد شركت هاي سهامي عام ازبين برده و بدين نحو ماده ٣ را تخصيص مي دد. از طرفي چون در هيچ يك از مواد (ل.ا.ق.ت.) در مورد تعداد اعضاي هيئت مديره شركت هاي سهامي خاص جاري

است و بدين ترتيب اعضاي هيئت مديره درشركت هاي سهامي خاص نميتواند از سه نفر عضو كمتر باشد.

به طوري كه ملاحظه ميگردد قانونگذار حداقل اعضاي هيئت مديره شركت هاي سهامي را بر شمرده اما حداكثر تعداد آنان را پيش بيني نكرده است. از اين رو تعداد اعضاي هيئت مديره در هر دو نوع شركت سهامي مي تواند به هر تعداد باشد و اين امر ممكن است نظم اداره شركت را مختل نمايد. به نظر ميرسد چنانچه مقنن سقفي براي تعداد اعضاي هيئت مديره تعيين يا تناسبي بين تعداد سهامداران از يك سو و تعداد مديران از سوي ديگر برقرار نمايد مفيد خواهد بود.

به موجب ماده ١٠٧ (ل.ا.ق.ت.) شركت سهامي بوسيله هيئت مديره اي كه از بين صاحبان سهام انتخاب شده وكلا يا بعضا قابل عزل مي باشند اداره خواهد شد. عده اعضاي هيئت مديره در شركت هاي سهامي عمومي نبايد از پنج نفر كمتر باشد. با توجه به مفاد ماده مذكور:

اولا: اشخاصي به عضويت هيئت مديره پذيرفته خواهند شد كه سهامدارشركت باشند به عبارت ديگر عضو هيئت مديره را نمي توان از غير سهامداران شركت انتخاب نمود.

ثانيا: اعضاي هيئت مديره در هر موقع توسط مجمع عمومي قابل عزل مي باشند. هر چند ماده مذكور صراحتا مرجع عزل مديران را مشخص نكرده است ولي عبارت صاحبان سهام در آن مجمع عمومي متبادر به هن ميگردد. چنانچه ماده ٧٢ (ل.ا.ق.ت.) مي گويد: مجمع عمومي شركت سهامي از اجتماع صابحان سهام تشكيل مي شود... بنابراين مجمع عمومي شركت هر زمان مي تواند تمام يا بعضي از اعضاي هيئت مديره را از سمت مديري عزل نمايد و اين مهم

را بدون ارائه هيچ گوه دليلي عملي سازد. در توجيه اين امر گفته اند كه در واقع رابطه مجمع عمومي با هيئت مديره رابطه وكيل و موكل است. لذا مجمع عمومي كه صابحان سهام تشكيل شده است. هر زمان اختيار دارد با رعايت مقررات و تشريفات مندرج در قانون تمام يا بعضي از اعضاي هيئت مديره را از سمت خود عزل نمايد.

بعضي از علماي حقوق تجارت نيز با عزل اعضاي هيئت مديره به نحوي كه در ماده ١٠٧ مذكور پيش بيني گردي موافق گرديد موافق نيستند و معتقدند كه مدير جزيي از اركان شركت است و همانطور كه نمي تواد درهر شرايطي استعفا كند نبايد درهر شرايطي هم قابل عزل باشد (معذلك با توجه به قاعده آمره عزل مدير اين راه حل اجتناب ناپذير است) اين گروه مخالف استعفاي بلاتوجيه مدير نيز هستند.

ثالثا: عضو يا اعضاي هيئت مديره كه توسط مجمع عمومي عزل گرديده اند نمي توانند به سبب عزل از شركت مطالبه ضرر و زيان كنند مگر آنكه عزل ايشان مطابق قواعد عام در شرايطي صورت گرفته باشد كه موجد مسئوليت مدني مسئولان عزل باشد. به موجب اصل چهلم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران (هيچ كس نمي تواند اعمال حق خويش راوسليه اضرار به غير يا تجاوزبه منافع عمومي قراردهد.) اجراي اين قانون كه از مصاديق نظريه سو استفاده از حق است به مدير معزول اجازه مي دهد خسارت خود را مطالبه كند. مطالبه خسارت مذكور بايد از دادگاه هاي دادگستري به عمل آيد.

رابعا: اعضاي هيئت مديره شركت سهامي از اركان شركت بوده و به هيچ وجه مشمول مقررات قانون كار نيستند بدين ترتيب

در صورت معزول يا مستعفي شدن و به طور كلي قطع رابطه مديريتي آنها با شركت مراجع حل اختلاف مذكور در قانون كار ماذون رسيدگي به شكايت ايشان نيستند زيرا رابطه هيئت مديره با شركت رابطه كارگري و كارفرمايي نيست. و همانطور كه بيان گرديد چنانچه فرد يا افراد معزول در مورد عزل خود مدعي ورود خساراتي به خود باشند بايد به مراجع دادگستري مراجعه نمايند.

گفتيم كه اعضاي هيئت مديره كلا يا بعضا از سوي مجمع عمومي قابل عزل مي باشند. ولي اشكال كه عملا براي عزل پيش مي آيد اين است كه مجامع عمومي معمولا اختيار دارند فقط درباره موضوعهايي كه در دستور جلسه است بحث كرده و تصميم بگيرند و مديران شركت هاي سهامي حاضر به درج اين موضوع در دستور جلسه شركت نمي شوند . براي رفع اين اشكال صاحبان سهام دو وسيله دردست دارند يكي آنكه چنانچه صاحبان سهام از عمليات هيئت مديره راضي نباشند در مجمع عمومي ترازنامه و حساب سود و زيان شركت را تصويب نكنند اين موضوع به عنوان راي عدم اعتاد نسبت به مديران تلقي شده و چون امور شركت مختل مي ماند مديران مجبور به استعفا ميشوند . ديگر آنكه يك پنجم سهامداران به ترتيبي كه در مواد ٩٥ و ٩٦ (ل.ا.ق.ت.) بيان شد. كتبا تقاضاي تشكيل مجمع عمومي را براي عزل مديران بنمايند. دراين صورت هيئت مديره مكلف است مجمع عمومي عادي را بطور فوق العاده دعوت كند. دراين مورد نيز گفته شده كه مجمع مي تواد مدير را عزل كند حتي اگر عزل او جز دستور جلسه نباشد.

دو نكته ديگر قابل ذكر درمورد عزل

مديران يكي آن است كه هرگاه عضو هيئت مديره شركت از كاركنان شركت باشد عزل او خللي به رابطه استخدامي او با شركت وارد نمي آورد و او هم چنان درشركت به كار خود ادامه خوهد داد. ديگر آنكه عزل مدير به منزله عزل او از شركت نيست و او همچنان در زمره يكي از سهامداران شكرت مي باشد.

خامسا: سمت مديري در هيئت مديره شركت سهامي مباشرتي بوده و قابل واگذاري نيست. از اين رو مديران نمي توانند سمت خود را به ديگران انتقال دهند. چون اداره شركت در واقع وظيفه مديران است نه حق آنها لذا وظيفه مذكور قابل واگذاري نيست. ليكن در مقررات شركت هاي سهامي موضوع قانون تجارت مصوب ١٣١١ چنين اجازه اي به مديران داده شده بود. مقررات مذكور با دو شرط اجازه مي داد كه عضو هيئت مديره براي خود جانشين تعيين نمايد يكي اينكه اساسنامه چنين موضعي را تصريح كرده بود (حق وكالت در توكيل) و ديگر اينكه مديران ديگر نيز اين موضوع را تاييد مي كردند. ولي به هر حال مسئوليت اعمال شخص خارج به عهده خود مديران بود (ماده ٤٩ قانون اخيرالذكر).

در (ل.ا.ق.ت.) مصوب ١٣٤٧ واگذاري سمت مديريت از سوي هئيت مديره فقط به مدير عمل پيش بيني شده است. به موجب قسمت اول مده ١٢٤ قانون مذكور هيئت مديره مكلف است اقلا يك شخص حقيقي را به مديرعاملي شركت برگزيند. به موجب ماده ١٠٨ (ل.ا.ق.ت.) . مديران شركت توسط مجمع عمومي موسس و مجمع عمومي عادي انتخاب مي شوند.

بديهي است كه فقط اولين مديران شركت توسط مجمع عمومي موسس انتخاب مي شوند. قانونگذار درشركت هاي سهامي

خاص تشكيل مجمع عمومي موسس را الزامي ننموده (ماده ٨٢ قانون فوق الذكر) لذا اين نوع شكرت مخير در تشكل مجمع عمومي موسس يا عدم آن مي باشد. معمولا رويه چنين است كه به هنگام تاسيس شركت هاي سهامي خاص انتخاب اولين مديران برابر ماده ٢٠ (ل.ا.ق.ت.). در صورتجلسه اي قيد مي شود و به امضاي كليه سهامداران مي رسد. صورتجلسهه مذكور به انضمام ساير مداركي كه در ماده اخير بدانها اشاره شده به ضميمه اظهارنامه براي ثبت و تشكيل شركت به اداره كل ثبت شركت ها ارسال مي گردد.

طبق بند ٣ ماده مذكور كه مقرر مي دارد: انتخاب اولين مديران و بازرس يا بازرسان شركت كه بايد در صورتجلسه قيد و به امضاي كليه سهامداران رسيده باشد. ظاهرا به نظر مي رسد كه اعضاي هيئت مديره بايد مورد تائيد همه سهامداران باشند.

حال اگرشركت مذكور بخواهد از طريق تشكيل مجمع عمومي موسس اعضاي هيئت مديره خود را انتخاب كند لزوما نحوه تشكيل مجمع عمومي موسس اعضاي هيئت مديره خود را انتخاب كند لزوما نحوه تشكيل جلسه مجمع عمومي اخذ را مي بايد طبق ماده ٧٥ (ل.ا.ق.ت.). انجام گيرد. ماده مذكور دراين خصوص مقرر مي دارد:

(درمجمع عمومي موسس حضور عده اي از پذيره نويسان كه حداقل نصف سرمايه شركت را تعهد نموده باشند ضروري است .اگر در اولين دعوت اكثريت مذكور حاصل نشد. مجامع عمومي جديد فقط تا دو نوبت توسط موسسين دعوت مي شوند. مجمع عمومي جديد.

2- تشكيل مجمع عمومي موسس

تشكيل شركت سهامي - تشكيل مجمع عمومي موسس ١- اقدامات مقدماتي موسسين براي تشكيل مجمع

با توجه به ماده ١٦ (ل.ا.ق.ت) موسسين بايد قبل از تشكيل مجمع عمومي موسس

اعمال زير را انجام دهند:

رسيدگي به تعهدات پذيره نويسان حداكثر ظرف مدت يك ماه پس از انقضاي مهلت پذيره نويسي اعم از اينكه مهلت مذكور تمديد شده يا نشده باشد.

احراز اينكه كليه سرمايه شركت به طور صحيح پذيره نويسي شده باشد.

ملاحظه اين كه الااقل ٣٥ درصد كل سرمايه شركت بطور نقدي پرداخت گرديده است.

تعيين و اعلام تعداد سهام هر پذيره نويس.

جلب نظر كارشناس درارزيابي آورده هاي غيرنقدي كه فقط به موسسين تعلق دارد.

برابر ماده ٧٧ (ل.ا.ق.ت) صاحبان آورده غير نقدي از حق راي به هنگام رسيدگي مجمع موسس در مورد آورده هاي مذكور محروم مي باشند و از سوي ديگر سرمايه غير نقدي را كه موضوع مذاكره و راي مي باشد. از حيث حد نصاب جز سرمايه شركت منظور نمي داردند.

دعوت مجمع عمومي موسس كه چنين دعوتي در روزنامه كثير الانتشار به عمل مي آيد كه برابر بند ١٤ از ماده ٩ در طرح پذيره نويسي قبلا تعيين گرديده است.

به نظر مي رسد در دعوت مجمع عمومي موسس رعايت مفاد مواد ٩٧ و ٩٨ به بعد (ل.ا.ق.ت) الزامي باشد.

به دستور ماده ٩٨ (ل.ا.ق.ت) فاصله نشر دعوتنامه مجمع عمومي و تاريخ تشكيل آن حداقل ده روز و حداكثر چهل روز خواهد بود. ٢- وظايف مجمع عمومي موسس

مجمع عمومي موسسين شركت بايستي بدوا در اجراي ماده ١٠١ (ل.ا.ق.ت) هيئت رئيسه شامل رياست مجمع و نظار و منشي جلسه را انتخاب و برابر ماده ٧٤ (ل.ا.ق.ت) به گزارش موسسين رسيدگي و در صورت لزوم آن را تصويب نمايد. سپس ضمن احراز پذيره نويسي كليه سهام شركت و تاديه مبلغ لازم به تصويب طرح اساسنامه شركت و عنداللزوم به

اصلاح آن مبادرت و رزد و بالاخره مجمع مذكور اولين مديران و بازرس يا بازرسان شركت را انتخاب و روزنامه كثيرالانتشاري را براي آگهي هاي بعدي شركت تعيين نمايد. برابر ماده ٧٥ (ل.ا.ق.ت) حد نصاب لازم براي تشكيل مجمع عمومي موسس عبارت است از :

در دعوت اول بايد عده اي از پذيره نويسان كه حداقل نصف سرمايه شركت را تعهد نموده اند حاضر باشند و در دعوت دوم چنانچه دراولين دعوت حدنصاب مذكور حاصل نشد مجمع عمومي براي بار دوم دعوت مي شود كه دراين صورت حضور لااقل صاحبان ثلث سرمايه شركت الزامي است و چنانچه در دعوت سوم اكثريت لازم (صاحبان ثلث سرمايه شركت) در مجمع عمومي حاضر نشدند موسسين بايد عدم تشكيل شركت را اعلام دارند. در هر يك از مجامع فوق كليه تصميمات بايد به اكثريت ٣/٢ راي حاضر در جلسه اتخاذ گردد. تبصره ماده فوق د رنجمع عمومي موسس براي هر سهم حق يك راي قائل شه است و بدين ترتيب تعداد آرا برابر با تعداد سهام خواهد بود . پس از آنكه مديران و بازرسان شركت كتبا سمت خود را قبول نمودند از اين تاريخ شركت تشكيل شده محسوب مي شود( قسمت اخير ماده ١٧ ل.ا.ق.ت) .

3- تشكيل شركت سهامي خاص

تشكيل شركت سهامي - تشكيل شركت سهامي خاص شركت سهامي خاص شركتي است كه تمام سرمايه آن در موقع تاسيس منحصرا بوسيله موسسين تامين مي گردد. اول - تشريفات تشكيل شركت سهامي خاص

براي تشكيل شركت سهامي خاص رعايت نكات ذيل الزامي است:

١- اساسنامه شركت كه بايد به امضاي كليه سهام و گواهينامه بانكي حاكي از تاديه قسمت نقدي آن كه نبايد كمتر

از ٣٥% كل سهام باشد.

2- همچنين تاديه و تقويم سرمايه غير نقدي و تفكيك آن در اظهارنامه و ذكر سهام ممتاز در صورت وجود چنين سهامي.

٣- انتخاب اولين مديران و بازرس يا بازرسان شركت كه بايد در صورت جلسه اي قيد و به امضاي كليه سهامداران رسيده باشد.

٤- قبول سمت مديريت و بازرسي با رعايت قسمت اخير ماده ١٧

٥- ذكر نام روزنامه كثيرالانتشار جهت درج آگهي هاي شركت. دوم - خصوصيات شركت سهامي خاص

سرمايه شركت به هنگام تاسيس نبايد كمتر از ٠٠٠/٠٠٠/١ ريال باشد و نيز شركاي شركت نبايد كمتر از ٣ نفر باشند.

سهام شركت قابل معامله در بازار بورس نمي باشد و نقل انتقال سهام شركت مشروط به موافقت مديران يا مجامع عمومي صاحبان سهام است . ضمنا اين شركت نمي تواد مبادرت به صدور اوراق قرضه نمايد.

13- تعريف و انواع شركت سهامي

1- تعريف شركت سهامي

تعريف و انواع شركت سهامي - تعريف شركت سهامي برابر ماده اول لايحه اصلاح قسمتي از قانون تجارت مصوب ٢٤ اسفندماه ١٣٤٧ كه مي گويد: (شركت سهامي شركتي است كه سرمايه آن به سهام تقسيم شده و مسئوليت صاحبان سهام محدود به مبلغ اسمي آنها است) در شركت سهامي سرمايه شركت به سهام متساوي القيمه تقسيم شده مبلغ اسمي سهام و حتي در صورت تجزيه آن به قطعات سهام بايد متساوي باشد.

تجزيه سهم بدين صورت است كه هر سهم ممكن است به چند قطعه معين كه (پاره سهم) ناميده مي شود تجزيه گردد. هر پاره سهم داراي ارزش معين بوده ولي فاقد حقوق مربوط به يك سهم مي باشد و مجموع آنها يك سهم را تشكيل مي دهد.

2- انواع شركت سهامي

تعريف و انواع شركت سهامي - انواع شركت سهامي ماده ٤ لايحه اصلاح قانون تجارت مي گويد : شركت سهامي به دو نوع تقسيم مي شود:

نوع اول - شركتهاي سهامي عام هستند كه موسسين آنها قسمتي از سرمايه شركت را از طريق فروش سهام به مردم تامين مي كنند.

نوع دوم - شركتهاي سهامي خاص هستند كه تمام سرمايه آنها درموقع تاسيس منحصرا توسط موسسين تامين گرديده است.

3- جهات افتراق شركت سهامي عام و خاص

تعريف و انواع شركت سهامي - جهات افتراق شركت سهامي عام و خاص جهات افتراق دو شركت مذكور به شرح زير مي باشد:

شركت سهامي عام براي تامين سرمايه اقدام به پذيره نويسي عمومي مي نمايد ولي شركت سهامي خاص حق مراجعه به عامه را ندارد.

امكان صدور اوراق قرضه براي شركت سهامي عام وجود دارد ولي شركت سهامي خاص چنين حقي ندارد.

نقل وانتقال سهام در شركتهاي سهامي عام مشروط به مووافقت سهامداران نيست. ولي در شركت سهامي خاص چنين نقل و انتقالي منوط به توافق مديران يا مجامع عمومي شركت مي تواد باشد.

سهام شركت سهامي عام قابل عرضه در بازار بورس مي باشد ولي شركت سهامي خاص چنين اجازه اي ندارد.

حداقل سرمايه براي تاسيس شركت سهامي عام ٠٠٠/٠٠٠/٥ ريال مي باشد در حالي كه حداقل سرمايه براي تاسيس شركت سهامي خاص ٠٠٠/٠٠٠/١ ريال مي باشد .

مديران و سهامداران شركت سهامي عام حداقل ٥ نفر و شركت سهامي خاص حداقل ٣ نفر مي باشد (مواد ٣ و ١٠٧ ل.ا.ق.ت).

14- ماهيت حقوقي شركتهاي سهامي

1- نظريات مختلف

ماهيت حقوقي شركتهاي سهامي - نظريات مختلف در مورد ماهيت حقوقي شركت دو نظريه مختلف وجود دارد: دسته اول معتقدند كه شركت قراردادي بيش نيست كه بين شركائ تنظيم مي گردد و دسته دوم مي گويند كه شركت تجارتي شخصيت حقوقي مستقل دارد.

دلايل دسته اول از اين قرار است:

اولا: سهامدار قبلا با پذيره نويسي يا خريد سهام شركت رضايت خود را اعلام مي نمايد و چنين عملي در واقع امضاي قرار داد شركت مي باشد.

ثانيا: اختيارات مجامع عموي شركت ناشي از عقد است و سهامداران به مجامع مذكور اختيار مي دهند تا تصميمات در امور شركت بر

مبناي اكثريت آرا اتخاذ گردد و بدين ترتيب اقليت اراده اكثريت را مورد قبول قرار مي دهند.

ثالثا: شركت سهامي به وسيله نمايندگان انتخابي اداره مي شود كه اين امر بر ميناي عقد وكالت مي باشد و آنان امين مالكين مشاع مي باشند. برابر نظريه شخصيت حقوقي دارائي شخصي سهامداران از آورده هاي آنان به شركت منفك و مجزا مي گردد و در نتيجه طلبكاران شركت فقط حق دارند طلب خود را از طريق تعقيب از اموال شركت مطالبه نمايند و خود شركت نيز در صورت داين بودن مي تواند اقدام به وصول مطالبات خود كند. بنابراين دارائي متعلق به شخص حقوقي منفك از دارائي اشخاص حقيقي كه شركت را تاسيس نموده اند مي باشد.

2- شخص حقوقي در قانون تجارت ايران

ماهيت حقوقي شركتهاي سهامي - شخص حقوقي در قانوني تجارت ايران لايحه اصلاح قسمتي از قانون تجارت مصوب ٢٤ اسفندماه ١٣٤٧ با حذف تنظيم شركت نامه براي تاسيس شركت و الزام به تنظيم اظهارنامه و ضميمه نمودن آن به اساسنامه شركت ظاهرا به نظريه شخص حقوقي كه در آن شخصيت سهامداران مورد نظر نمي باشد توجه خاصي نموده است.

15- شركت هاي سهامي خاص و عام

1- تشريفات فروش سهام جديد

شركت سهامي خاص - تشريفات فروش سهام جديد - در شركت هاي سهامي عام

شركت هاي سهامي عام بايد قبل از عرضه كردن سهام جديد براي پذيره نويسي عمومي ابتدا طرح اعلاميه پذيره نويسي سهام جديد را به مرجع ثبت شركت ها تسليم و رسيد دريافت كنند. (ماده ١٧٣ لايحه اصلاحي).

آخرين ترازنامه و حساب سود و زيان شركت كه به تصويب مجمع عمومي رسيده است بايد به ضميمه طرح اعلاميه پذيره نويسي سهام جديد به مرجع ثبت شركت ها تسليم گردد و در صورتي كه شركت تا آن موقع ترازنامه و حساب سود و زيان تنظيم نكرده باشد اين نكته بايد در طرح اعلاميه پذيره نويسي قيد گردد (ماده ١٧٥ لايحه اصلاحي).

مرجع ثبت شركتها پس از وصول طرح اعلاميه پذيره نويسي و ضمائم آن و تطبيق مندرجات آنها با مقررات قانوني اجازه انتشار اعلاميه پذيره نويسي سهام جديد را صادر خواهد نمود . (ماده ١٧٦ لايحه اصلاحي).

اعلاميه پذيره نويسي سهام جديد بايد علاوه بر روزنامه كثير الانتشاري كه آگهي هاي شركت در آن نشر مي گردد حداقل در دو روزنامه كثيرالانتشار ديگر آگهي شود و نيز دربانكي كه تهد سهام در نزد آن به عمل مي آيد درمعرض ديد علاقه مندان قرارداده شود. در اعلاميه پذيره

نويسي بايد قيد شود كه آخرين ترازنامه و حساب سود و زيان شركت كه به تصويب مجمع عمومي رسيده است در نزد مرجع ثبت شركت ها و در مركز شركت براي مراجعه علاقه مندان آماده است (مده ١٧٧ لايحه اصلاحي).

خريداران ظرف مهلتي كه د راعلاميه پذيره نويسي سهام جديد معين شده است و نبايد از ٢ ماه كمتر باشد به بانك مراجعه و ورقه سهام را امضا كرده و مبلغي را كه بايد پرداخته شود تاديه و رسيد دريافت خواهند كرد. (ماده ١٧٨ لايحه اصلاحي).

پذيره نويسي سهام جديد به موجب ورقه تعهد خريد سهم به عمل مي آيد. ورقه تعهد سهم در دو نسخه تنظيم و با قيد تاريخ به امضاي پذيره نويسي يا قائم مقام قانوني او رسيده نسخه اول نزد بانك نگهداري و نسخه دوم با قيد رسيد وجه و مهر وامضاي بانك به پذيره نويس تسليم مي شود. در صورتي كه ورقه تعهد سهم را شخصي براي ديگري امضا كند هويت و نشاني كامل و سمت امضاي كننده قيد و مدرك سمت او اخذ و ضميمه خواهد شد. امضاي ورقه تعهد سهم به خودي خود مستلزم قبول اساسنامه شركت و تصميمات مجامع عمومي صاحبان سهام مي باشد. (ماده ١٤ و ١٥ لايحه اصلاحي ناظر به ماده ١٨٠ لايحه اصلاحي).

پس از گذشتن مهلتي كه براي پذيره نويسي معين شده است و در صورت تمديد بعد از انقضاي مدت تمديد شده هيئت مديره حداكثر تا يك ماه به تعهدات پذيره نويسان رسيدگي كرده و تعداد سهام هر يك از تعهد كنندگان را تعيين و اعلام و مراتب را جهت ثبت آگهي به مرجع ثبت

شركت ها اطلاع خواهد داد. هرگاه پس از رسيدگي به اوراق پذيره نويسي مقدار سهام خريداري شده بيش از ميزان افزايش سرمايه باشد هيئت مديره مكلف است ضمن تعيين تعداد سهام هر خريدار دستور استرداد وجه سهام اضافه خريداري شده را به بانك مربوط بدهد. (ماده ١٨١ لايحه اصلاحي).

هر گاه افزايش سرمايه شركت تا نه ماه از تاريخ تسليم طرح اعلاميه پذيره نويسي مذكور در ماده ١٧٤ به مرجع ثبت شركت ها به ثبت نرسد به درخواست هر يك از پذيره نويسان سهام جديد مرجع ثبت شركت كه طرح اعلاميه پذيره نويسي به آن تسليم شده است گواهي نامه اي حاكي از عدم ثبت افزايش سرمايه شركت صادر و به بانكي كه تعهد سهام و تاديه وجوه در آن به عمل آمده است ارسال مي دارد تا اشخاصي كه سهام جديد را پذيره نويسي كرده اند به بانك مراجعه و وجوه پرداختي خود را مسترد دارند. در اين صورت هر گونه هزينه اي كه براي افزايش سرمايه شركت پرداخت يا تعهد شده باشد به عهده شركت قرار مي گيرد.(ماده ١٨٢ لايحه اصلاحي). - در شركت هاي سهامي خاص

به موجب ماده ١٦٩ لايحه اصلاحي در شركت هاي سهامي خاص پس از اتخاذ تصميم راجع به افزايش سرمايه از طريق انتشار سهام جديد بايد مراتب از طريق نشر آگهي در روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي مربوط به شركت در ان متشر مي گردد به اطلاع صاحبان سهام برسد دراين آگهي بايد اطلاعات مربوط به مبلغ افزايش سرمايه و مبلغ اسمي سهام جديد و حسب مورد مبلغ اضافه ارزش سهم و تعداد سامي كه هر صاحب سهم به

نسبت سهام خود حق تقدم درخريد آنها را دارد و مهلت پذيره نويسي و نحوه پرداخت ذكر شود. در صورتي كه براي سهام جديد شرايطي خاصي در نظر گرفته شده باشد چگونگي اين شرايط در آگهي قيد خواهد شد . براي ثبت افزايش سرمايه شركت هاي سهامي خاص فقط تسليم اظهارنامه به ضميمه مدارك زير به مرجع ثبت شركت ها كافي خواهد بود:

- صورت جلسه مجمع عمومي فوق العاده كه افزايش سرمايه را تصويب نموده يا اجازه آن را به هيئت مديره داده است و در صورت اخير صورت جلسه هيئت مديره كه افزايش سرمايه را مورد تصويب قرارداده است.

- در يك نسخه از روزنامه اي كه آگهي مذكور در ماده ١٦٩ اين قانون در آن نشر گرديده است.

- اظهارنامه مشعر بر فروش كليه سام جديد و در صورتي كه سهام جديد امتيازاتي داشته باشد بايد شرح اميتازات و موجبات آن در اظهارنامه قيد شود.

- در صورتي كه قسمتي از افزايش سرمايه به صورت غير نقدي باشد بايد تمام قسمت غير نقد تحويل گرديده و با رعايت ماده ٨٢ اين قانون به تصويب مجمع عمومي فوق العاده رسيده باشد. مجمع عمومي فوق العاده در اين مورد با حضور صاحبان سهام شركت و پذيره نويسان سهام جديد تشكيل شده و رعايت مقررات مواد ٧٧ لغايت ٨١ اين قانون در آن قسمت كه به آورده غيرنقد مربوط مي شود الزامي خواهد بود و يك نسخه از صورتجلسه مجمع عمومي فوق العاده بايد به اظهارنامه مذكور ضميمه شود اظهارنامه هاي مذكور بايد به امضاي كليه اعضاي هيئت مديهر رسيده باشد .(ماده ١٨٣ لايحه اصلاحي). افزايش سرمايه از طريق

بالا بردن مبلغ اسمي سهام

دراين طريق شركت سهامي اقدام به بالا بردن بهاي اسمي سهام خود مي نمايد به طور مثال شركتي داراي پانصد سهم هزار ريالي است و مي خواهد سرمايه اش را دو برابر كند. مجمع عمومي اين طريق را مورد تصويب قرار مي دهد و مقرر مي كند كه از اين پس هر سهم ٢٠٠٠ ريال ارزش خواهد داشت واز صاحبان سرمايه مي خواهد كه به نسبت سهامي خود مبلغ اضافي را پرداخت كنند.

افزايش سرمايه در شركت هاي سهامي خاص به روش مذكور مشكل چنداني ايجاد نمي كند ولي در شركت هاي سهامي عام بايدكه مبلغ اسمي هر سهم پس از افزايش سرمايه از ده هزار ريال بيشتر نشود. (ماده ٢٩ لايحه اصلاحي).

افزايش سرمايه از طريق بالابردن مبلغ اسمي سهام موجود در صورتي كه براي صاحبان سهام ايجاد تعهد كند ممكن نخواهد بود مگر آنكه كليه صاحبان سهام با آن موافق باشند. (ماده ١٥٩ لايحه).

اين ماده در راستاي ماده ٩٤ لايحه قانوني ١٣٤٧ و اين قاعده كلي تدوين شده است كه هيچ اكثريتي حق ندارد بر تعهدات شركا بيفزايد. مفهوم اين قاعده اين است كه نمي توان شركا را وادار كرد علاوه بر آنچه رد شركت دارند. مبلغي به شركت بياورند. برعكس به نظر ما ايرادي ندارد اگر سود تقسيم شده شركا در شركت بابت اضافه ارزش سهام گذاشته شود چون عدم تقسيم سود به معناي افزودن بر تعهد شركا نيست.

درموردي كه افزايش سرمايه از طريق بالابردن مبلغ اسمي سهام موجود صورت مي گيرد كليه افزايش سرمايه بايد نقدا پرداخت شود و نيز سهام جديدي كه در قبال افزايش سرمايه صادر مي

شود بايد هنگام پذيره نويسي بر حسب مورد كلا پرداخته يا تهاتر شود. (ماده ١٨٨ لايحه اصلاحي). مقررات كلي مربوط به افزايش سرمايه

تصميم مربوط به افزايش سرمايه در صلاحيت انحصاري مجمع عمومي فوق العاده مي باشد. اساسنامه شركت نمي تواند متضمن اختيار افزايش سرمايه براي هيئت مديره باشد. (ماده ١٦٤ لايحه اصلاحي).

براي افزايش سرمايه شركت رعايت ٣ شرط ضروريست:

- تصويب مجمع عمومي فوق العاده (ماده ٨٣ لايحه اصلاحي).

- تاديه تمام سرمايه قبلي شركت . (ماده ١٦٥ لايحه اصلاحي).

- تاديه مبلغي افزايش سرمايه. (ماده ١٨٨ لايحه اصلاحي). مجمع عمومي فوق العاده به پيشنهاد هيئت مديره پس از قرائت گزارش بازرسان شركت درمورد افزايش سرمايه شركت اتخاذ تصميم مي كند. مجمع مزبور ضمن اتخاذ تصميم نسبت به افزايش سرمايه شرايط مربوط به فروش سهام جديد و تاديه قيمت آن را تعيين يا اختيار آن را به هيئت مديره مديره واگذار خواهد كرد. هيئت مديره در هر حال مكلف است در هر نوبت پس از عملي ساختن افزايش سرمايه حداكثر ظرف ١ ماه مراتب را ضمن اصلاح اساسنامه در قسمت مربوط به مقدار سرمايه ثبت شده شركت به مرجع ثبت شركت ها اعلام كند تا پس از ثبت جهت اطلاع عموم آگهي شود. كاهش سرمايه و انواع آن

كاهش سرمايه هم در فرضي كه شركت به سبب زيان در شرايط نامطلوبي قرار دارد مفيداست وهم در فرضي كه شركت سود ده است. هرگاه شركت به سبب زيان قسمتي از سرمايه اشت را از دست بدهد تا اين ضرر جبران نشود تقسيم سود ميان شركا انكان پذير نخواهد بود. البته قبل از تقسيم سود بايدمبلغي نيز به عنوان اندوخته الزاما

كنار گذاشته شود. با كاهش سرمايه به حد دارايي واقعي آن شركا مي توانند در صورت سوددهي شركت سود حاصل را بين خودتقسيم كنند چه لازم نيست مانند فرض ذكر شده منتظر جبران كمبود سرمايه ناشي از زيان بمانند. هرگاه شركت از لحاظ مالي در وضعيت مطلوبي باشد كاهش سرمايه كمتر مورد پيدا مي كند ولي اگر هم سرمايه اش كاهش يابد بي فايده نخواهد بود. در واقع ممكن است دارايي شركت كافي باشد در حالي كه هنوز قسمتي از مبلغ اسمي پرداخت نشده سهام موجب مي شود بدهي شركا به شركت از ميان برود. كاهش سرمايه بر دو نوع مي باشد:

اجباري: شركتهاي سهامي در پاره اي موارد به موجب قانون مكلف به كاهش سرمايه خود مي باشند از جمله موارد آن ماده ١٤١ لايحه اصلاحي مي باشد كه به موجب آن اگر بر اثر زيان هاي وارده حداقل نصف سرمايه شركت از ميان برود هيئت مديره مكلف است بلافاصله مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام را دعوت نمايد تا موضوع انحلال يا بقا شركت مورد و راي واقع شود. هرگاه مجمع مزبور راي به انحلال شركت ندهد بايد در همان جلسه و با رعايت اينكه سرمايه شركت از حداقل قانوني كمتر نشود سرمايه شركت را به مبلغ سرمايه موجود كاهش دهد.

اختياري: علاوه بر كاهش سرمايه به صورت اجباري شركت هاي سهامي مي توانند هر وقت كه مايل باشند با رعايت تشريفات قانوني نسبت به كاهش سرمايه اقدام نمايند. (ماده ١٨٩ لايحه اصلاحي).

طرق كاهش سرمايه

در تبصره ١٨٩ لايحه اصلاحي دو طريق براي كاهش سرمايه پيش بيني گرديده است: - از طريق كاهش تعداد سهام

شركت:

در اين روش شركت سهامي بدون اينكه از مبلغ اسمي سهام بكاهد اقدام به كاهش تعداد سهام موجود شركت مي نمايد. بطور مثال شركت با صدور سهام جديد مقرر مي دارد كه هر دو سهم سابق با يك سهم جديد تعويض گردد. سهامداران در اين صورت با مراجعه به شركت به نسبت تعيين شده سهام جديد دريافت مي دارند كه البته مبلغ اسمي سهام جديد با سهام قديم تفاوت ندارد. در اين روش مشكل سهم منفرد باقي مي ماند. - از طريق كاهش مبلغ اسمي سهام شركت:

دراين روش اسمي سهام شركت كاهش پيدا مي كند و سهام قديم شركت كلا باطل مي گردد و سهام جديد كه از ارزش اسمي كمتر برخوردار هستند بين سهامداران شركت با توجه به تعداد سهام آنهاتوزيع مي گردد.

2- تعريف شركت سهامي خاص

شركت سهامي خاص - تعريف شركت سهامي خاص شركتي است بازرگاني كه تمام سرمايه آن منحصرا توسط موسين تامين گرديده و سرمايه آن به سهام تقسيم شده و مسئوليت صاحبان سهام محدود به مبلغ اسمي سهام آنها است و تعداد سهامداران نبايد از سه نفر كمتر باشد. عنوان شركت سهامي خاص بايد قبل از نام شركت يا بعداز آن بدون فاصله بانام شركت بطور روشن و خوانا قيد شود .

3- مسئوليت مدني

شركت سهامي خاص - مسئوليت مدني قانون در مورد تشكيل شركت سهامي مقرراتي پيش بيني نموده است كه موسسين شركت موظفند آنها را رعايت نموده و انجام آن اعمال جز قواعد آمره بوده و موسسين شركت نمي توانند با تراضي و توافق و يا تصريح در اساسنامه از انجام آن قواعد صرفنظر نمايند لذا اگر قواعد مربوط به تاسيس شركت رعايت نگردد بطور مثال كليه سهام شركت پذيره نويسي نشده است ولي موسسين شركت چنين وانمود نمايند كه تمام سهام شركت پذيره نويسي شده است در اين صورت هر ذينفع مي تواند تقاضاي بطلان شركت را از دادگاه بخواهد در هر حال اگر دادگاه نيز حكم به بطلان شركت بدهد موسسين و مديران و بازرسان و سهامداران شركت نمي توانند در مقابل اشخاص ثالث به اين بطلان استناد نمايند (ماده ٢٧٠).

در صورتي كه قبل از بطلان (صدور حكم بطلان) شركت موجبات بطلان مرتفع شود دادگاه قرار سقوط دعوي را به جهت رفع موجبات بطلان صادر خواهد كرد در هر حال خواند دعوي مي تواند تقاضاي استمهال نموده تا موجبات بطلان شركت را برطرف نموده و دادگاه مي تواند مهلتي كه بيش از شش ماه

نباشد جهت رفع موجبات بطلان تعيين نمايد و اگر در ظرف مهلت مزبور رفع نقص نگرديده و موجبات بطلان برطرف نگردد دادگاه حكم مقتضي صادر خواهد كرد(ماده ٢٧٢). سئوال: اگر دادگاه اقدام به صدور حكم مبني بر بطلان شركت نمايد و از اين حكم به اشخاص ثالث و سهامداران شركت زيان وارد گردد اين خسارت وارده چگونه جبران مي گردد؟ دراين صورت ماده ٢٧٣ مسئولين بطلان شركت را در مقابل خسارت وارده متضاما مسئول دانسته است در مورد اصطلاح متضامنا لازم به توضيح است كه كليه اشخاصي كه باعث ورود خسارت به شركت گرديده اند موظف هستند هر كدام از آنها در صورت مراجعه كساني كه زيان ديده اند كليه خسارت شخص زيان ديده را جبران نمايند ايشان نمي توانند خسارت را تقسيط كنند وبه اين استناد كه او يكي از مسئولين مي باشد از پرداخت خسارات خودداري نمايد بنابراين تمام زيان ديدگان مي توانند براي جبران خسارت خودبه همه كساني كه به آنها خسارت وارد كرده اند رجوع نمايند و يا براي كل زيان وارده به يكي از متخلفين رجوع نمايند وتنها شخص پرداخت كننده اگر بيش از سهم خود واندازه خسارت وارده كه بايد در نهايت بين متضامنين تقسيم گردد پرداخت نمايد مي تواند به نسبت مازاد بر پرداخت به ساير مسئولين رجوع نمايد.

درهر حال در صورتي كه دادگاه حكم به بطلان شركت را صادر نمايد دادگاه ضمن صدور حكم بطلان شركت يك يا چند نفر را جهت تصفيه امر شركت به عنوان مدير تصفيه انتخاب مي نمايد و دادگاه خود ميزان حق الزحمه مديران تصفيه را مشخص مي نمايد و در صورتي

كه مدير يا مديران تصفيه از قبول سمت مزبور خودداري نمايند امر تصفيه به اداره تصفيه امور ورشكستگي حوزه خود دادگاه صادر كننده حكم ارجاع مي گردد (ماده ٢٧٥). مطالبه خسارت سهامداران از مديران

ماده ٣٢٨ مدني در مبحث الزامات خارج از قرارداد (اتلاف) كساني را كه باعث تلف يا نقص و يا ورود خسارت به ديگري شده اند را مسئول جبران خسارت نموده است و حتي در ماده ٣٣١ ق. مدني اگر تلف به طور مستقيم هم نبوده و شخص سبب ورود ضرر باشد و به تسبيت به ديگري زيان وارد نموده باشد نيز مسئول جبران خسارت مي باشد البته در فرض دوم بايد اظهار نمود كه مسبب در صورتي مسئول جبران خسارت است كه اقوي از مباشر تلف باشد. ماده ٢٧٦ اظهار داشته كه شخص و يا اشخاصي كه حداق ٥/١ يا ٢٠ درصد سهام شركت را دارا باشند مي توانند در صورت تخلف و تقصير مديران شركت به هزينه خود عليه هر يك از مديران و يا تمام آنها طرح شكايت نموده وتقاضاي جبران خسارت وارده را به شركت بنمايند دراين صورت اگر مديران شركت تقصيرشان احراز گردد و محكوم شوند علاوه بر جبران خسارت وارده را به شركت بنمايند دراين صورت اگر مديران شركت تقصيرشان احراز گردد و محكوم شوند علاوه بر جبران خسارت وارده به شركت مسئول پرداخت كليه خساراتي خواهند بود كه از طريق دادرسي به شكات وارد شده است (از باب تسبيت) و اگر تقصير مديران احراز نگردد هزينه مزبور به عهده خود خواهانها مي باشد سئوال: آيا موسسين شركت مي توانند در زمان تاسيس در اساسنامه شركت شرط

عدم مسئوليت مديران را در رابطه با خسارتهاي وارده توسط آنها به شركت را بنمايند؟ به نظر مي رسد كه اين شرط ممكن است در مقابل سهامداران قابل استناد باشد ولي در مقابل اشخاص ثالث قابل استناد نمي باشد و از طرف ديگر شرط عدم مسئوليت فقط در صورتي مورد قبول مي باشد كه خسارت وارده عمدا نبوده و مدير مزبور به عمد باعث ورود ضرر نگرديده باشد چرا كه شرط عدم مسئوليت در مورد خسارت هاي عمومي قابل اجرا نمي باشد. سئوال: آيا اساسنامه شركت و يا مجمع عمومي مي توانند حق اقامه دعوي بر عليه مديران شركت را محدود نمايند؟ طبق ماده ٢٧٧ چنين شرطي فاقد اثر بوده و نمي توان حق اقامه دعوي را محدود نمود. تطبيق وضع شركت هاي موجود با قانون جديد

بعد از تصويب لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت مصوب سال ١٣٤٧ قانونگذار در ماده ٢٨٤ اين قانون مقرر نمود كه از تاريخ تصويب اين قانون به مدت سه سال كليه شركت هاي سهامي موظفند خود را به صورت يكي از شركت هاي سهامي عام يا خاص و يا ديگر شركت هاي موجود در قانون تجارت درآورده والا منحل محسوب خواهند شد از طر ديگر مي دانيم كه تغيير اساسنامه شركت از وظايف مجمع عمومي فوق العاده مي باشد در صورتي كه ماده ٢٨٥ اين قانون به طور استثنايي اين وظيفه را به عهده مجمع عمومي عادي گذاشته است مگر اينكه تغيير اساسنامه مستلزم افزايش سرمايه باشد كه در اين صورت بايد به تصويب مجمع عمومي فوق العاده برسد. براي تبديل شركت سهامي به شركت سهامي خاص اولا

بايد سرمايه شركت تا حداقل ميزان مقرر سرمايه در قانون يعني يك ميليون ريال افزايش يافته و اساسنامه شركت بايد مطابق قانون جديد اصلاح گردد و مراتب بايد جهت ثبت به مرجع شركتها اعلام شود و مرجع مزبور پس از احراز تطبيق وضع شركت با مقررات جديد مراتب را ثبت نموده و به هزينه شركت آگهي خواهد نمود. مي دانيم كه يكي از مواردي كه در موقع افزايش سرمايه شركت بايد رعايت شود اين است كه سرمايه قبلي شركت كلا پرداخت شده باشد و سهامداران سابق از بابت تاديه وجوه تعهدي بابت سهامي كه ابتياع نموده اند بايد به شركت بدهكار نباشند ولي در ماده ٢٨٨ قانون جديد اين الزام برداشته سده و شركت هايي كه جهت تطبيق شرايط خود با شركت سهامي خاص مجبور افزايش سرمايه باشند لازم نيست كه چنين شرطي را رعايت نمايند. درهر حال ضمانت اجراي عدم تطبيق شركت با يكي از شركت هاي موجود يا سهامي خاص و عام را ماده ٢٩٧ اين قانون پيش بيني نموده و رئيس و اعضاي هيئت مديره و مديرعامل را ماده ٢٩٧ اين قانون پيش بيني نموده و رئيس و اعضاي هيئت مديره و مديرعامل كه اقدام به دعوت مجمع عمومي عادي يا فوق العاده ننمايند و يا مدارك و اسناد لازم را جهت تطبيق شركت به مرجع ثبت شركت ها تسليم ننمايند به مجازات مقرر در ماده مارالذكر محكوم شده و علاوه بر مجازات كيفري اعضاي مزبور متضمنا مسئول خسارت وارده كه بر اثر انحلال شركت به وجود آمده خواهند بود بنابراين هر يك از اعضاي مزبور كه بخواهند ازمجازات فوق و مسئوليت

مدني تبري جويند بايد اين وظيفه قانوني را به ساير مسئولين تذكر داده و علاوه بر اين بوسيله اظهارنامه رسمي اين موضوع را به اطلاع تك تك اعضا برساند اگر جلسات هيئت مديره به جهتي تشكيل نگردد ارسال اظهارنامه رسمي كفايت مي كند.

4- جرايم مربوط به سهام

شركت سهامي خاص - جرايم مربوط به سهام ماده ٢٤٣ كليه اعمالي را كه بايد از بدو تاسيس تا زمان انتشار اوراق سهام شركت و پذيره نويسي رعايت شود را مدنظر قرارداده وتخلفاتي را كه ممكن است در اين مرحله صورت بگيرد را در بندهاي ٦ گانه آورده وضمانت اجراي آن نيز مجازات صدر ماده مي باشد. ماده ٢٤٤ جرايم مربوط به سهام شركت مي باشد لذا كساني كه درشركت سهامي بدون ذكر مبلغ اسمي سهم يا گواهينامه موقت سهمي صادر نمايد با اين سهام و گواهي نامه موقت را كه در آن مبلغ اسمي قيد نشده است را به فروش برساند و يا سهمي بي نام را بدون اينكه تمام مبلغ اسمي آن پرداخت شده باشد بفروشد و يا حتي در معرض فروش قراردهد و يا كساني كه سهام با نام را قبل از اينكه حداقل سي و پنج درصد مبلغ اسمي آن پرداخت شده باشد را صادر نمايد و يا بفروشد و يا حتي در معرض فروش قرار دهد به مجازات مقرر دراين ماده محكوم خواهد شد. مطابق قانون در سهام و گواهي نامه موقت اسمي بايد قيد شود و لذا اگر مبلغ اسمي آن قيد نشده باشد به جهت مجهول بودن ارزش واقعي سهام مزبور ممكن است به اشخاص ثالث زيان وارد شده و بدين جهت قانونگذاري را

منع نموده است و يا فروش سهام قبل از آن كه مبلغ اسمي آن پرداخت شده باشد ممنوع است در اين ماده كلمه معرض فروش نيز ذكر شده است لذا چنين نتيجه مي توان گرفت كه اگر سهام شركتي كه تمام مبلغ اسمي آن پرداخت نشده باشد در معرض فروش قرار داده شود حتي اگر مشتري نيز جهت خريد آن سهام پيدا نشود باز هم جرم واقع شده يعني حصول نتيجه فروش براي تحقق جرم لازم نيست (ماده ٢٤٥ لايحه قانوني). مي دانيم كه هيئت مديره شركت هاي سهامي داراي وظايف خاص بوده بطور مثال ايشان موظفند در صورتي كه مبلغ اسمي سهام درظرف مهلت مقرر قانوني پرداخت نشده باشد مجمع عمومي فوق العاده را جهت تقليل سرمايه شركت تا ميزان سرمايه پرداختي دعوت نمايند لذا اگر به وظيفه اي كه قانون به آنها محول كرده است عمل ننمايند به مجازات دو ماه تا شش ماه حبس محكوم خواهند شد و يا اگر قبل از پرداخت تمام سرمايه شركت اقدام به صدور اوراق قرضه نمايند بنابراين هيئت مديره كه توسط مجمع عمومي موسس و ياعادي انتخاب مي شود ممكن است چنين اختياري نيز براي يك يا چند مرتبه انتشار اوراق قرضه را نيز داشته باشند لذا اگر قبل از پرداخت تمام سرمايه شركت توسط سهامداران اقدام به انتشار اوراق قرضه را نيز داشته باشند لذا اگر قبل از پرداخت تمام سرمايه شركت توسط سهامداران اقدام به انتشار اوراق قرضه نمايند مرتكب تخلف شده و مشمول مجازات ماده ٢٤٦ مي گردند. درهر حال اگر در جلسات هيئت مديره كه جهت بررسي اوضاع شركت و انجام وظايف

محوله تشكيل مي شود هريك از اعضا كه به ديگران تذكر دهد كه به جهت عدم ايفا تعهدات شركا مبني بر پرداخت ديوني كه از بابت خريد سهام موظف به پرداخت آن مي باشند سرمايه شركت تحقق پيدا نكرده لذا به هيئت مديره اخطار نمايد كه براي تقليل سرمايه شركت وانجام وظيفه قانوني بايد مجمع عمومي فوق العاده را دعوت نمود ولي ديگر اعضا التفاتي به اظهارات او نكنند عضو مزبور از مقررات جزايي معاف خواهد بود مشروط بر اينكه اين امر را مطابق اظهارنامه رسمي به هر يك از اعضاي هيئت مديره اعلام نمايد (ماده ٢٤٧)

سئوالي كه مطرح مي شود اينكه اگر جلسات هيئت مديره به هر دليل بطور مثال نرسيدن به حد نصاب قانوني تشكيل نگردد براي سلب مسئوليت جزايي از خود چه بايد كرد؟ قسمت اخير ماده ٢٤٧ پاسخ اين سئوال را داده كه عضو مزبور با ارسال اظهارنامه رسمي جهت هر يك از اعضاي هيئت مديره از مقررات جزايي بري شده و مسئوليت جزايي نخواهد داشت. ماده ٢٤٩ كساني كه مرتكب اعمال مندرج در اين ماده شوند را به عنوان كلاهبردار نام برده است. بنابراين افرادي كه با توسل به وسايل متقلبانه ديگران را برخلاف واقع تشويق به خريد سهام شركت نمايند و يا اطلاعات واهي وغيرواقع و موهوم ارائه نمايند و باعث اغوا افراد گردند مشمول مجازات كلاهبرداران بوده و اكنون با توجه به تصويب قانون مرتكبين اختلاس و ارتشا و كلاهبرداري مرتكبين اعمال مندرج در ماده مشمول مجازات ١ تا ٧ سال حبس مي باشند. مديرعامل و رئيس و اعضاي هيئت مديره كه قبل از ثبت افزايش سرمايه شركت

و يا در صورتي كه افزايش سرمايه شركت به صورت مزورانه باشد به ده هزار ريال تا يكصد هزار ريال جزاي نقدي محكوم خواهند شد وهم چنين در صورتي كه قبل از پرداخت تمامي مبلغ اسمي سهام سابق اقدام به صدور و انتشار سهام جديد نمايند به مجازات دو ماه تا شش ماه حبس محكوم خواهند شد(٢٦١) در مورد قسمت اخير ماده ٢٦١ در صورتي جرم محقق شده است كه علاوه بر صدور سهام منتشر هم بشود بنابراين اگر قبل از انتشارو بعد از صدور متخلفين از انتشار سهام مزبور خودداري نمايند آنان را نمي توان به صرف صدور سهام جديد مجرم شناخت پس صدور سهام يكي از عناصر مادي جرم است در صورتي عنصر مادي جرم تحقق كامل پيدا مي نمايد كه سهام متشر نيز بشود. در موقع افزايش سرمايه شركت حق تقدمي جهت پذيره نويسي سهام منتشره جديدي براي سهامداران سابق در نظر گرفته شده است كه ايشان مي توانند سهام جديد را قبل از اشخاص ثالث پذيره نويسي نمايند البته اين حق تقدم در صورتي كه مجمع عمومي فوق العاده برخلاف اين حق انتشار سهام جديد را به جهتي از مصالح شركت جهت افراد خاصي صادر نكرده باشد و يا حق تقدم سهامداران سابق را از آنان سلب نكرده باشد در صورتي كه رئيس يا اعضاي هيئت مديره مديرعامل اين حق تقدم را از سهامداران قديمي برخلاف قانون سلب كنند و يا مهلت لازمه را جهت پذيره نويسي به سهامداران سابق ندهند در اين صورت به جزاي نقدي از بيست هزار ريال تا دويست هزار ريال محكوم خواهند شد (بند ١ ماده

٢٦٢) و همچنين اگر رئيس يا اعضاي هيئت مديره يا مديرعامل جهت تضييع حق تقدم سهامداران سابق جهت پذيره نويسي سهام جديد برخلاف واقع اطلاعات نادرست در اختيار مجمع عمومي بگذارند به حبس از شش ماه تا ٣ سال يا جزاي نقدي از يكصدهزار ريال يا يك ميليون ريال يا به هر دو مجازات محكوم خواهند شد(ماده ٢٦٣). درمورد كاهش سرمايه شركت نيز رئيس يا اعضاي هيئت مديره هر شركت سهامي موظفند كه مساورات در حقوق سهامداران را رعايت نموده و پيشنهاد راجع به كاهش سرمايه شركت را حداقل چهل و پنج روز قبل از تشكيل مجمع عمومي فوق العاده به بازرس شركت جهت ارائه گزارش و راپرت به مجمع تسليم نمايند و تصميمات مجمع عمومي فوق العاده را دائر بر تصويب كاهش سرمايه شركت را از طريق روزنامه رسمي و روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي مربوط به شركت در آن نشر مي گردد جهت اطلاع عموم منتشر نمايند درغير اين صورت به مجازات مقرر در ماده ٢٦٤ محكوم خواهند شد.

5- انحلال و تصفيه و اشكالات قانوني

شركت سهامي خاص - انحلال و تصفيه و اشكالات قانوني انحلال واژه مصطلحي است كه براي خاتمه دادن به حيات يك شركت تجاري استفاده مي شود. ممكن است واژه انحلال مترادف با واژه تصفيه دانسته شود در صورتي كه انحلال مرحله اي پيش از مرحله تصفيه شركت است. در مرحله انحلال تصميم به پايان فعاليت شركت گرفته مي شود ولي در دوران تصفيه شركت به سوي ختم حيات شخصيت حقوقي پيش مي رود.

انحلال يا تصفيه در حقيقت مرحله اي است كه اموال و دارايي هاي شركت جمع آوري و فروخته مي شود و

آنگاه تعهدات و ديون شركت ايفا ودر صورت وجود دارايي مازاد موجودي بين شركا (بر طبق اساسنامه) تقسيم مي گردد.

6- ارگان تصميم گيرنده

شركت سهامي خاص - ارگان تصميم گيرنده اساسنامه مهمترين ركن شركت سهامي است. در واقع چهارچوب روابط و تقسيم منافع و زيان و نحوه اداره شركت را اساسنامه معين ميكند. اساسنامه تابع نظر موسسين و اكثريت دارندگان سهام است و بخاطر اهميت آن قانون موارد الزام آوري را در آن شرط نموده است بعبارتي ديگر اساسنامه در تشكيل شركتهاي سهامي نقش مهم و موثري دارد و در واقع عقد شركت در قالب تنظيم اساسنامه و امضاي آن منعقد مي گردد. به دستور بند ١ از ماده ٢٠ (ل.ا.ق.ت) اساسنامه شركت در شركتهاي سهامي خاص مي بايست به امضاي كليه سهامداران رسيده باشد. ليكن در ماده ١٥ (ل.ا.ق.ت) در شركت هاي سهامي عام امضاي ورقه سهم بخودي خود مستلزم قبول اساسنامه شركت است. اين عقد پس از تصويب اساسنامه با قبول سمت از ناحيه مديران و بازرسان شركت شخصيت حقوقي شركت را ايجاد و سپس با ثبت آن به مرحله كمال خود مي رسد(مواد ١٧ و ٢٠ و ٢٢ از (ل.ا.ق.ت) لذا اساسنامه در واقع قانون حاكم بر شركت هاي سهامي است فلذا چنانچه با مقررا لايحه مورد اشاره مغايرت نداشته باشد اختيارات و نحوه تشكيل مجامع عمومي را مي توان درآن پيش بيني نمود. اين امر در ماده ٧٢(ل.ا.ق.ت) چنين مقرر شده است: (مجمع عمومي شركت سهامي از اجتماع صاحبان سهام تشكيل مي شود. مقررات مربوط به حضور عده لازم براي تشكيل مجمع عمومي و آرا لازم جهت اتخاذ تصميمات در اساسنامه معين خواهد

شد مگر در مواردي كه به موجب قانون تكليف خاص براي آن مقرر شده باشد. حال سئوال اين است كه چنانچه نصاب مقرر در تشكيل جلسات مجمع از حداقل مقرر در قانون كمتر باشد و يا تصميمات اتخاذ شده با مقررات آمره (ل.ا.ق.ت) مغايرت داشته باشد تكليف چيست؟ آيا صرف تقاضاي ابطال تصميمات اتخاذ شده كافي است يا ضمن ابطال تصميمات ابطال آن قسمت از اساسنامه نيز لازم است؟ به نظرمي رسد مي بايست قائل به تفكيك شد. چنانچه در اساسنامه مقرراتي مغاير با قانون - حداقل از حيث نصاب تشكيل جلسات - تصويب شده باشد ضمن ابطال تصميمات اتخاذ شده ابطال اساسنامه نيز از اين حيث لازم است. اگر چه فقط ابطال تصميمات غيرقانوني تقاضا شود با ايقاي اساسنامه مجامع بعدي حق تصويب مقررات مغايرت با اساسنامه را نخواهد داشت. ليكن با ابطال اساسنامه يا مجمع عمومي فوق العاده جهت تغيير اساسنامه دعوت خواهد شد و يا شركت ناچار است براساس مقررات لايحه تصميم بگيرد. و اما چنانچه اساسنامه مغايرتي با قانون نداشته باشد معذلك مجامع عمومي برخلاف مصوبات اساسنامه و قانون اخذ تصميمات نمايند فقط تصميمات اتخاذ شده بايستي در محاكم عمومي صالحه با رعايت مواد ٢٧٠ تا ٢٧٣(ل.ا.ق.ت) ابطال گردد.

7- مزاياي مديران

شركت سهامي خاص - مزاياي مديران براي اعضاي موظف وغير موظف هيئت مديره در (ل.ا.ق.ت) مزايايي منظور گرديده كه ذيلا مختصري درباره آن به صحبت مي پردازيم.

به موجب صدر ماده ١٣٤ لايحه مذكور (مجمع عمومي صاحبان سهام مي تواند باتوجه به ساعات حضر اعضاي غير موظف هيئت مديره در جلسات هيئت مزبور پرداخت مبلغي را به طور مقطوع بابت حق حضور

آنها در جلسات هيئت مزبور پرداخت مبلغي را به طور مقطوع بابت حق حضور آنها در جلسات تصويب كند. مجمع عمومي اين مبلغ را با توجه به تعداد ساعات و اوقاتي كه هر عضو هيئت مديره در جلسات هيئت حضور داشته است تعيين خواهد كرد...) بنابراين به ساعات غيبت هر يك از مديران غير موظف حق حضور مزبور تعلق نخواهد گرفت. به طوري كه ملاحظه مي گردد حق حضور جلسات هيئت مديره فقط به مديران غير موظف شركت پرداخت مي گردد. حق حضور مذكور جز هزينه هاي عمومي شركت منظور مي شود.

به موجب ماده ١٣٤(ل.ا.ق.ت) مي توان درصدي از سودخالص سالانه شركت را به عنوان پاداش براي اعضاي هيئت مديره اعم از موظف يا غير موظف تعيين نمود. پرداخت اين پاداش به اعضا داراي دو شرط است. يكي آنكه اين موضوع در اساسنامه شركت پيش بيني شده باشد ديگر آنكه مجمع عمومي عادي سالانه پرداخت آن را تصويب كند. قسمت دوم ماده ١٣٤ در اين خصوص مقرر مي دارد: (... همچنين در صورتي كه در اساسنامه پيش بيني شده باشد مجمع عمومي مي تواند تصويب كند كه نسبت معيني از سود خالص سالانه شركت به عنوان پاداش به اعضاي هيئت مديره پرداخت شود) بايد توجه داشت كه به موجب ماده ٢٤١ (ل.ا.ق.ت) پاداش مذكور نبايد در شركت هاي سهامي عام از پنج درصد و درشركت هاي سهامي خاص از ده درصد سودي كه در همان سال به صاحبان سهام پرداخت مي شود تجاوز كند. مجددا يادآوري مي شود كه پاداش مذكور هم به اعضاي موظف تعلق مي گيرد هم به اعضاي غير موظف. - در

اينجا بي مناسبت نيست مختصري درباره اعضاي موظف و غيره موظف هيئت مديره بطور جداگانه به بحث بپردازيم:

ا

عضاي غير موظف هيئت مديره- اعضاي مذكور سهامداران شركت بوده و بجز رابطه مديريت ارتباط كاري ديگري با شركت ندارند. اين مديران وكيل و امين شركت بوده كه حقوق و اختيارات شركت را طبق مقررات موضوعه و اساسنامه آن اعمال مي نمايند و از اين جهت اعمال آنها شركت محسوب م يشود بنابراين به منزله كارفرماي شركت مي باشند. بنابراين رابطه اعضاي غير موظف باشركت به هيچ وجه رابطه استخدامي نيست و چنانچه هر يك از آنها از عضويت هئيت مديره مستعفي يا معزول يا به هر علت ديگري بركنار گردند نمي توانند بابت عضو مذكور به مراجع مشمول قانون كار و لاجرم هيچ يك از حمايت هاي مندرج در آن نيستند ادعاي آنها در مراجع مذكور قابليت استماع ندارد. اعضاي موظف هيئت مديره - اصطلاح (اعضاي موظف) به صراحت در (ل.ا.ق.ت) به كار نرفته فقط در مقابل (اعضاي غيرموظف) مندرج درماده ١٣٤ به ناچار عبارت مذكور مصطلح گشته است و ظاهرا به سهامداري اطلاق مي گردد كه علاوه بر عضويت درهيئت مديره به شغلي از مشاغل شركت اشتغال دارد. ممكن است اين اشتغال قبل از مديريت در شركت باشد يا آنكه پس از برگزيده شدن به سمت مديري در هيئت مديره تصدي يكي از مشاغل شركت را نيز عهده دار گرديده است. قانونگذار مقررات ويژه اي درباره قرارداد كار عضو هيئت مديره را با شركت پيش بيني نكرده است و ظاهرا از نظر مقررات كاري مشمول مقررات استخدامي شركت است چنانچه شركت دولتي مشمول مقررات خاص باشد

مدير مذكور هم از نظر شغلي تابع مقررات شركتي است كه در آن به كار مشغول گرديده واگر شركت از نظر استخدامي تابع مقررات قانون كار باشد (اين گونه شركت ها ممكن است حتي دولتي مشمول مقررات خاص هم باشند ولي مجاز باشند كه طبق مقررات قانون كار افرادي را نيز استخدام نمايند) مديرمذكور فقط از لحاظ شغلي كه تصدي آن را به عنوان ابوابجمعي شركت دارد(نه عضويت در هيئت مديره)مشمول مقررات قانون كار قرارمي گيرد. اين وضعيت در مورد مديري كه از قبل در شركت به كار اشتغال داشته (به طريق اولي) نيز حكمفرماست. در مورد قرارداد كار مديراني كه پس از انتخاب شدن به عضويت هيئت مديره به شغلي در شركت اشتغال يافته اند بايد توجه داشت كه مقررات مواد ١٢٩ تا ١٣١ (ل.ا.ق.ت) مي بايست حتما رعايت گردد.

يعني قرارداد استخدامي اين قبيل مديران اعم از اينكه شركت محل كار آنها مشمول مقررات قانون كار باشد يا نه به تاييدهيئت مديره برسد. و مورد موافقت مجمع عمومي نيز قرار بگيرد. چنانچه تشريفات مذكور رعايت نشود قرارداد استخدامي مدير بلااثر مي گردد ولي مديريت او در هيئت مديره پابرجا خواهد بود. درهر مورد كه عضو هيئت مديره در شركت شاغل باشد و به نحوي از انحا قرارداد او لغو گردد به عضويت او در هيئت مديره لطمه اي نخواهد خورد. همين طور است اگر مدير شاغل در شركت به عللي از عضويت در هيئت مديره كنار برود رابطه شغلي او با شركت قطع نخواهد شد.

8- منع تحصيل وام از شركت

شركت سهامي خاص - منع تحصيل وام از شركت مديرعامل واعضاي هيئت مديره شركت از گرفتن هر گونه

وام يا اعتبار از شركت ممنوع هستند و اين ممنوعيت حتي به بعضي از افراد خانواده و فاميل مديران مذكور سرايت مي كند. اين افراد شامل همسر پدر و مادر واجداد خواهر و برادر همچنين اولاد و فرزندان آنان مي گردد. البته وابستگان افراد مذكور مشمول اين ممنوعيت نيستند مانند همسر برادر يا خواهر همسر اولاد (عروس يا داماد). اشخاص حقوقي عضو هيئت مديره از قاعده فوق مستثني بوده و ليكن اشخاص حقيقي كه به عنوان نمايندگان اشخاص حقوقي درهيئت مديره شركت دارند به مثابه مديرعامل و ساير اشخاص حقيقي كه عضو هيئت مديره هستند بوده و نمي توانند هيچگونه وام يا اعتبار از شركت دريافت دارند. اين ممنوعيت شامل افراد خانواده و فاميل آنها كه فوقا بدانها اشاره شد نيز مي گردد. هرگاه عليرغم ممنوعيت فوق مديرعامل يا عضو هيئت مديره توانسته باشد از شركت تحصيل وام يا اعتبار نمايد عمليات مذكور بخودي خود باطل است و بايد وجوه واعتبار ماخوذه با احتساب خسارات به بانك مسترد گردد. مديران عامل واعضاي هيئت مديره بانكها و شركتهاي مالي و اعتباري از قاعده فوق مستثني هستند و بانكها و شركت هاي مذكور مي توانند به مديران و افراد فاميل و خانواده آنها هر گونه وام يا اعتباري واگذار كنند مشروط بر اينكه اعطاي وام يا اعتبار مذكور تحت لواي همان قيود و شرايطي باشد كه براي اعطاي وام يا اعتبار سايرين رعايت مي گردد. (ماده ١٣٢ ل.ا.ق.ت.)

9- شركتهاي شخص

شركت سهامي خاص - شركتهاي شخص در اين نوع شركتها شخصيت و روابط شركائ با يكديگر اهميت مخصوص دارد و مسئوليت هر يك از شركاي ضامن در مقابل

اشخاص ثالث نامحدود و تضامني است و شخص ثالث مي تواند براي وصول طلب خود به فرد فرد شركائ مراجعه نمايد و شريك ضامن ملزم به تاديه طلب شركت مي باشد.

اصولا درشركتهاي شخص سهم الشركه در حال حيات يا پس از فوت قابل انتقال نيست مگر با رضايت ساير شركائ شركتهاي تضامني و نسبي از جمله شركتهاي شخص هستند و شركتهاي مختلط غير سهامي و شركت با مسئوليت محدود را نيز مي توان جزئ شركتهاي شخص دانست.

10- وجوه افتراق و اشتراك شركتهاي سهامي خاص و با مسئوليت محدود

شركت سهامي خاص - وجوه افتراق و اشتراك شركتهاي سهامي خاص و با مسئوليت محدود ١- در شركت با مسئوليت محدود تعداد شركا حداقل ٢ نفر و در شركت سهامي خاص تعداد سهامداران حداقل ٣ نفر مي باشند.

٢- حداقل سرمايه براي ثبت شركت با مسئوليت محدود و سهامي خاص يك ميليون ريال است .

٣- در شركت سهامي خاص حداقل ٣٥% سرمايه بايد نقدا در يكي از شعب بانكها توديع و گواهي مربوطه ارائه و ٦٥% در تعهد سهامداران باشد در شركت با مسئوليت محدود بايد كل سرمايه تحويل مديرعامل شركت شده و مديرعامل اقرار به دريافت نمايد و ارائه گواهي بانكي دال بر انجام اين امر ضرورت ندارد .

٤- انتخاب بازرس اصلي و علي البدل در شركت سهامي خاص اجباري ولي در شركت با مسئوليت محدود اختياري است.

٥- مدت مديريت در شركت سهامي خاص حداكثر دوسال مي باشد كه قابل تمديد است و در شركت با مسئوليت محدود مديران شركت براي مدت نامحدود انتخاب مي شوند و همچنين مخير خواهند بود كه مدتي براي مديران در اساسنامه شركت مقرر دارند.

٦- انتخاب روزنامه كثيرالانتشار در شركت سهامي خاص

براي درج آگهي هاي دعوت شركت در سهامي خاص الزامي و در شركت با مسئوليت محدود اختياري است .

٧- شرايط احراز حد نصاب در مجامع عمومي در شركت سهامي خاص سهل تر و در شركت با مسئوليت محدود با توجه به نوع شركت مشكل تر مي باشد.

٨- مجامع عمومي در شركت سهامي خاص توسط هيات رئيسه اي مركب از يك نفر رئيس و دو نفر ناظر و يك نفر منشي كه از بين سهامداران انتخاب مي شوند اداره مي گردد در شركت با مسئوليت محدود اداره مجامع عمومي شركت توسط هيات نظار در صورتي خواهد بود كه تعداد شركاي آن از ١٢ نفر بيشتر باشد.

٩- در شركت سهامي خاص و با مسئوليت محدود شركت در افزايش سرمايه اختياري است.

١٠- سرمايه در شركت سهامي خاص به سهام تقسيم و مسئوليت صاحبان سهام محدود به مبلغ اسمي سهام آنها است سرمايه در شركت با مسئوليت محدود به سهام يا قطعات سهام تقسيم نمي شود و شركا فقط تا ميزان سرمايه خود در شركت مسئول قروض و تعهدات مي باشند.

١١- مديران در شركت سهامي خاص الزاما بايستي سهامدار بوده يا تعداد سهام وثيقه مقرر در اساسنامه را تهيه و به صندوق شركت بسپارند مديران در شركت با مسئوليت محدود بصورت موظف يا غير موظف كه از بين شركا يا از خارج انتخاب مي شوند انجام وظيفه خواهند نمود.

١٢- تقسيم سود در شركت سهامي خاص به نسبت تعداد سهام و در شركت با مسئوليت محدود به نسبت سرمايه شركا تقسيم خواهد شد و در شركت با مسئوليت محدود مي توانند در اساسنامه ترتيب ديگري براي تقسيم سود مقرر دارند.

١٣-

حق راي در شركت سهامي خاص به تعداد سهام و در شركت با مسئوليت محدود به نسبت سرمايه خواهد بود.

١٤- تقويم سهم الشركه غير نقدي در شركت با مسئوليت محدود توسط شركا صورت مي گيرد شركا در اين خصوص داراي مسئوليت مي باشند تقويم آورده غير نقدي در شركت سهامي خاص با كارشناس رسمي دادگستري خواهد بود.

١٥- مدارك تاسيس در شركت سهامي خاص عبارتند از :

دوبرگ اظهارنامه و دو جلد اساسنامه و گواهي بانك داير بر پرداخت ٣٥% سرمايه تعهدي و فتوكپي شناسنامه سهامداران و بازرسان و صورتجلسات مجمع عمومي موسس و هيات مديره .

مدارك تاسيس در شركت با مسئوليت محدود عبارتند از : دو برگ تقاضانامه و دو برگ شركت نامه و دوجلد اساسنامه و فتوكپي شناسنامه شركا و صورتجلسه مجمع عمومي موسس و هيات مديره .

١٦- براي كسب اطلاعات بيشتر مي توان به كتاب قانون تجارت در باب شركت سهامي و با مسئوليت محدود مراجعه نمود.

11- اساسنامه شركت سهامي خاص

شركت سهامي خاص - اساسنامه شركت سهامي خاص ماده ١) نام شركت

نام شركت عبارت است از شركت .................... ( شركت سهامي خاص ) ماده ٢) موضوع شركت

موضوع شركت عبارتست از: .......................................................................................................................

............................................................................................................................................................... ماده ٣) مدت شركت

از تاريخ ثبت بمدت نامحدود تعيين شده است . ماده ٤) مركز اصلي شركت و شعب آن

مركز اصلي شركت ....................................................................................................................................

انتقال مركز اصلي به هر نقطه ديگر در ايران منوط به تصميم مجمع عمومي فوق العاده است و همچنين مجمع عمومي مي تواند به هيات مديره در خصوص تغيير مركز شركت تفويض اختيار نمايد هيات مديره مي تواند هر موقع لازم بداند شعب يا نمايندگي هايي در داخل يا خارج از ايران داير

يا آنها را منحل نمايد. ماده ٥) سرمايه

سرمايه نقدي شركت مبلغ ................... ريال منقسم به ................ سهم با نام ................. و ............... سهم بي نام هر يك به ارزش .............. ريال مي باشد كه مبلغ ............. ريال آن نقدا پرداخت و مبل .................. ريال بقيه از طرف صاحبان سهام تعهد شده است. ماده ٦) پرداخت بقيه مبلغ اسمي سهام

قسمت پرداخت نشده مبلغ اسمي سهام مذكور در ماده ششم بر حسب احتياجات شركت در موعد يا مواعدي كه طبق تصميم هيات مديره تعيين ميشود پرداخت ميگردد و در اين مورد هيات مديره وفق مواد ٣٥ تا ٣٨ لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت اقدام خواهد نمود . ماده ٧) اوراق سهام

كليه سهام شركت (بانام و يا بي نام و يا تواما) است اوراق سهام شركت متحدالشكل و چاپي و داراي شماره ترتيب و حاوي نكات مذكور در ماده ٢٦ لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت مصوب اسفندماده ١٣٤٧ بوده و به امضاي دونفر از مديران شركت كه ازطرف هيات مديره تعيين مي شوند خواهد رسيد و به مهر شركت ممهور مي گردد. ماده ٨) گواهينامه موقت سهام

تا زماني كه اوراق سهام صادر نشده است شركت به صاحبان سهام گواهينامه موقت سهم مي دهد كه معرف تعداد و نوع سهام و مبلغ پرداخت شده آن است. ماده ٩) غير قابل تقسيم بودن سهام

سهام شركت غير قابل تقسيم مي باشد مالكين مشاع مكلفند كه در برابر شركت تنها به يك نفر از خودشان نمايندگي بدهند. ماده ١٠) انتقال سهام بانام

صاحبان سهام حق انتقال سهام خود را ندارند مگر با موافقت هيات مديره نقل و انتقال سهام

با نام بايد در دفتر ثبت سهام شركت به ثبت برسد و انتقال دهنده و انتقال گيرنده يانمايندگان قانوني آنها بايد در دفتر شركت حاضر شده نقل و انتقال را گواهي نمايند نقل و انتقال سهام با نام بدون رعايت تشريفات فوق از درجه اعتبار ساقط بوده و شركت كسي را صاحب سهم خواهد شناخت كه سهام به نام او در دفتر سهام شركت به ثبت رسيده با شد و علي الاصول مواد٣٩ و ٤٠ لايحه اصلاحي قانون تجارت مجري خواهد بود. ماده ١١) مسئوليت صاحبان سهام

مسئوليت صاحبان سهام محدود به مبلغ اسمي سهام آنها است. ماده ١٢) كاهش يا افزايش سرمايه شركت

هر گونه كاهش يا افزايش در سرمايه شركت با رعايت مقررات لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت مصوب اسفندماه١٣٤٧ صورت خواهد گرفت.

تذكر: اساسنامه شركت نمي تواند متضمن اختيار افزايش سرمايه براي هيات مديره باشد. ماده ١٣) حق تقدم در خريد سهام جديد

در صورت افزايش سرمايه صاحبان سهام شركت در خريد سهام جديد به نسبت سهامي كه مالكند حق تقدم خواهند داشت ترتيب استفاده از اين حق تقدم طبق مقررات لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت مصوب اسفند ماه ١٣٤٧ خواهد بود. ماده ١٤) مقررات مشترك بين مجامع عمومي

مجامع عمومي عادي سالانه و مجامع عمومي فوق العاده را هيات مديره دعوت مي كند هيات مديره و همچنين بازرس شركت مي توانند در مواقع مقتضي مجمع عمومي عادي را بطور فوق العاده دعوت نمايند در اين صورت دستور جلسه مجمع بايد در آگهي دعوت قيد شود. علاوه بر اين سهامداراني كه اقلا يك پنجم سهام شركت را مالك باشند حق دارند كه دعوت

صاحبان سهام را براي تشكيل مجمع عمومي از هيات مديره خواستار شوند وهيات مديره بايد حداكثر تا بيست روز مجمع مورد درخواست را با رعايت تشريفات مقرره دعوت كند در غير اين صورت درخواست كنندگان مي توانند دعوت مجمع را از بازرس يا بازرسان شركت خواستار شوند و بازرس يا بازرسان ملكف خواهند بود كه با رعايت تشريفات مقرره مجمع مورد تقاضا را حداكثر تا ده روز دعوت نمايند وگرنه آن گروه از صاحبان سهام حق خواهند داشت مستقيما بدعوت مجمع اقدام كنند بشرط آنكه كليه تشريفات راجع به دعوت مجمع را رعايت نموده و در اگهي دعوت به عدم اجابت درخواست خود توسط هيات مديره و بازرسان تصريح نمايند. ماده ١٥) شرايط لازم براي داشتن حق حضور و راي در مجامع عمومي

صاحبان سهام با نمايندگان آنان قطع نظر از عده سهام خود مي توانند در مجامع عمومي حضور بهم رسانند و براي هريك سهم يك راي خواهند داشت مشروط بر اينكه بهاي مطالبه شده سهام خود را كاملا پرداخت نموده باشند. ماده ١٦) محل انعقاد مجامع عمومي

مجامع عمومي اعم از عادي و فوق العاده در مركز اصلي شركت يا در محلي كه در آگهي دعوت صاحبان سهام تعيين مي شود منعقد خواهد شد. ماده ١٧) دعوت مجامع عمومي

دعوت صاحبان سهام براي تشكيل مجامع عمومي از طريق نشر آگهي در روزنامه كثيرالانتشار كه آگهي هاي مربوط به شركت در آن نشر مي گردد بعمل خواهد آمد و دستور جلسه و تاريخ ومحل تشكيل مجمع باقيد ساعت و نشاني كامل در آگهي ذكر خواهد شد.

تبصره١: در مواقعي كه كليه صاحبان سهام در مجمع عمومي حاضر باشند

انتشار آگهي و رعايت تشريفات دعوت الزامي نيست. ماده ١٨) دستور جلسه

هر گاه مجمع عمومي بوسيله هيات مديره دعوت شده باشد دستور جلسه را هيات مديره و هرگاه بوسيله بازرس دعوت شده باشد بازرس معين مي نمايد. دستور جلسه بايد در اگهي دعوت بطور خلاصه ذكر گردد مطالبي كه در دستور جلسه پيش بيني نشده باشد به هيچ وجه درمجامع عمومي مطرح نخواهد شد. ماده ١٩) فاصله بين دعوت و انعقاد مجامع عمومي

فاصله بين دعوت و انعقاد هر يك از جلسات مجامع عمومي عادي و مجامع عمومي فوق العاده حداقل ١٠ روز و حداكثر ٤٠ روز خواهد بود. ماده ٢٠) وكالت و نمايندگي

دركليه مجامع عمومي حضور وكيل يا قائم مقام قانوني صاحبان سهام و همچنين حضور نماينده يا نمايندگان اشخاص حقوقي بشرط تسليم مدرك وكالت يا نمايندگي بمنزله حضور خود صاحب سهم است . ماده ٢١) هيات رئيسه مجمع

مجامع عمومي اعم از عادي و فوق العاده به رياست رئيس يا نايب رئيس هيات مديره و در غياب آنها به رياست يكي از مديراني كه به اين منظور از طرف هيات مديره انتخاب شده باشند تشكيل خواهد گرديد مگر در مواقعي كه انتخاب يا عزل بعضي ازمديران يا كليه آنها جزئ دستور جلسه مجمع باشد كه در اين صورت رئيس مجمع از بين سهامداران حاضر در جلسه با اكثريت نسبي انتخاب خواهد شد دو نفر ناظر از سهامداران از طرف مجمع عمومي با اكثريت آراي يك نفر منشي از بين صاحبان سهام يا از خارج تعيين مي نمايند هر گاه مجامع عمومي عادي بوسيله بازرس دعوت شده باشد رياست با بازرس خواهد بود.

ماده ٢٢) صورتجلسه ها

از

مذاكرات و تصميمات مجامع عمومي اعم از عادي و فوق العاده صورتجلسه اي ترتيب داده مي شود كه به امضاي هيات رئيسه مجمع رسيده و يك نسخه از آن در مركز شركت نگهداري خواهد شد. چنانچه تصميمات مجامع عمومي شامل يكي از موارد مشروحه زير باشد يك نسخه از صورتجلسه مربوطه جهت ثبت و درج در روزنامه رسمي به اداره ثبت شركتها تقديم مي گردد.

١- انتخاب مديران و بازرسان

٢- تصويب ترازنامه

٣- كاهش يا افزايش سرمايه شركت و يا هرگونه تغيير در مواد اساسنامه

٤- انحلال شركت و نحوه تصفيه آن

ماده ٢٣) اثر تصميمات

مجامع عمومي اعم از عادي و فوق العاده كه طبق مقررات قانون و اساسنامه حاضر تشكيل مي گردد نماينده عموم سهامداران است و تصميمات آنها براي همه صاحبان سهام ولو غايبين ومخالفين الزام آور مي باشد. ماده ٢٤) مجمع عمومي عادي

مجمع عمومي عادي شركت لااقل سالي يك دفعه حداكثر ظرف مدت ٤ ماه از تاريخ انقضاي سال مالي شركت منعقد مي گردد. ماده ٢٥) حد نصاب مجمع عمومي عادي

در مجمع عمومي عادي حضور دارندگان اقلا بيش از نصف سهامي كه حق راي دارند ضروري است اگر در اولين دعوت حد نصاب مذكور حاصل نشد مجمع براي بار دوم دعوت خواهد شد و باحضور هر عده از صاحبان سهامي كه حق راي دارند رسميت يافته و اخذ تصميم خواهد نمود بشرط آنكه در دعوت دوم نتيجه دعوت اول قيد شده باشد. ماده ٢٦) تصميمات در مجمع عمومي عادي

در مجمع عمومي عادي تصميمات همواره با اكثريت نصف بعلاوه يك راي حاضر در جلسه رسميت خواهد يافت مگر در موارد انتخاب مديران وبازرسان كه مطابق ذيل

ماده ٨٨ لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت عمل خواهد شد.

ماده ٢٧) اختيارات مجامع عمومي عادي

مجمع عمومي عادي مي تواند به استثناي مواردي كه درباره آنها در قوانين تعيين تكليف شده يا اتخاذ تصميم درباره آنها در صلاحيت مجمع عمومي فوق العاده و موسس مي باشد تصميم گيري نمايد. ماده ٢٨) حد نصاب مجمع عمومي فوق العاده

در مجمع عموي فوق العاد بايد دارندگان بيش از نصف سهامي كه حق راي دارند حاضر باشند اگر در اولين دعوت حد نصاب مذكور حاصل نشد براي بار دوم دعوت و با حضور دارندگان بيش از يك سوم سهامي كه حق راي دارند رسميت يافته و اتخاذ تصميم خواهد نمود بشرط آنكه در دعوت دوم نتيجه دعوت اول قيد شده باشد.

ماده ٢٩) اكثريت در مجمع عمومي فوق العاده

تصميمات مجمع عمومي فوق العاده همواره با اكثريت دوسوم آراي حاضر در جلسه رسمي معتبر خواهد بود .

ماده ٣٠) اختيارات مجمع عمومي فوق العاده

هر گونه تغيير در موارد اساسنامه يا در سرمايه شركت يا انحلال شركت قبل از موعد منحصرا در صلاحيت مجمع عمومي فوق العاده مي باشد. ماده ٣١) عده اعضاي هيات مديره

شركت بوسيله هيات مديره اي مركب از .............. نفر عضو كه بوسيله مجمع عمومي عادي از بين صاحبان سهام انتخاب مي شوند اداره خواهد شد مديران كلا يابعضا قابل عزل مي باشند .

تبصره٢: انتخاب مجدد مديران توسط مجمع عمومي عادي بلامانع است. ماده ٣٢) مدت ماموريت

مدت ماموريت مديران دوسال است مدت مذكور تاوقتي كه تشريفات راجع به ثبت و آگهي انتخاب مديران بعدي انجام گيرد خودبخود ادامه پيدا مي كند. ماده ٣٣) سهام وثيقه مديران

هريك از

مديران بايد در مدت خود مالك حداقل .......... سهم از سهام شركت بوده و ورقه سهم مزبور را به عنوان وثيقه و تضمين خساراتي كه ممكن است از تصميمات مديران منفردا يا مشتركا بر شركت وارد شود به صندوق شركت بسپارد وثيقه بودن ورقه سهم مانع استفاده مدير از حقوق ناشيه از آن از قبيل حق راي و دريافت سود نمي باشد ولي مادامي كه مديرمفاصا حساب دوره تصدي خود را از شركت دريافت نكرده سهم مذكور به عنوان وثيقه در صندوق شركت باقي خواهد ماند. ماده ٣٤) رئيس و نائب رئيس هيات مديره

هيات مديره در اولين جلسه خود كه حداكثر ظرف يك هفته بعداز مجمع عمومي عادي كه هيات مديره را انتخاب كرده است منعقد خواهد شد و از بين اعضاي هيات يك رئيس و يك نائب رئيس براي هيات مديره تعيين مي نمايد.مدت رياست رئيس ونائب رئيس بيش از مدت عضويت آنها در هيات مديره نخواهد بود هيات مديره مي تواند از بين خود يا از خارج يك نفر را هم بسمت منشي براي مدت يكسال انتخاب نمايد. رئيس و نائب رئيس قابل عزل و تجديد انتخاب خواهند بود در صورت غيبت رئيس و نائب رئيس اعضاي هيات مديره يك نفر از اعضاي حاضر در جلسه را تعيين مي نمايد تا وظايف رئيس را انجام دهد. ماده ٣٥) مواقع تشكيل جلسات هيات مديره

هيات مديره در مواقعي كه خود بطور هفتگي يا ماهيانه معين مي كند ويا به دعوت كتبي رئيس و يا نائب رئيس ويا ديگر اعضاي هيات مديره يا به دعوت مديرعال در هر موقع كه ضرورت ايجاب كند تشكيل جلسه خواهد

داد چنانچه تاريخ تشكيل جلسه بعدي در صورتجلسه تعيين و ذكر گردد در اين صورت ارسال دعوت نامه براي اعضايي كه در جلسه مذكور حضور داشته اند ضروري نخواهد بود. ماده ٣٦) محل تشكيل جلسات هيات مديره

جلسات هيات مديره در مركز اصلي شركت يا در هر محل ديگري كه در دعوت نامه تعيين شده باشد تشكيل خواهد شد. ماده ٣٧) حدنصاب و اكثريت لازم براي رسميت جلسه

جلست هيات مديره در صورتي رسميت دارد كه اكثريت مديران در جلسه حضر داشته باشند. تصمميات با اكثريت آراي حاضرين اتخاذ مي گردد. ماده ٣٨) تصميمات امضا؛ شده

تصميماتي كه به امضاي كليه مديران رسيده باشد داراي اعتبار تصميماتي خواهد بود كه در جلسه هيات مديره اتخاذ شده باشد. ماده ٣٩) صورتجلسات هيات مديره

براي هريك از جلسات هيات مديره صورتجلسه اي تنظيم و به امضاي اكثريت مديران حاضر در جلسه مي رسد. در صورتجلسات هيات مديره نام مديراني كه حضور دارند يا غايب مي باشند و خلاصه اي از مذاكرات و همچنين تصميمات متخذه در جلسه با قيد تاريخ ذكر و نظر هريك از مديران كه با تمام يا بعضي از تصميمات مندرج در صورتجلسه مخالف باشد در صورتجلسه درج مي گردد. در مورد ماده ٣٨ تصميم امضا دشه توسط مديران بجاي صورتجلسه هيات مديره نگهداري خواهد شد. ماده ٤٠) اختيارات هيات مديره

هيات مديره براي هرگونه اقدامي بنام شركت و انجام هرگونه عمليات و معاملاتي كه مربوط به موضوع شركت بوده و اتخاذ تصميم درباره آنها صريحا در صلاحيت مجامع عمومي قرار نگرفته باشد داراي وسيع ترين اختيارات است هيات مديره مخصوصا اختيارات زير را دارا مي باشد.

١- نمايندگي شركت

در برابر اشخاص وكليه ادارات دولتي و موسسات خصوصي

٢- تصويب آيين نامه هاي داخلي شركت به پيشنهاد مديرعامل

٣- ايجاد وحذف نمايندگي ها يا شعبه ها در هرنقطه اي از ايران يا خارج از ايران

٤- نصب وعزل كليه ماموران و كاركنان شركت و تعيين شغل و حقوق و دستمزد و انعام و ترفيع و تنبيه و تعيين ساير شرايط استخدام و معافيت و خروج آنها از خدمت و مرخصي و بازنشستگي و مستمري وراث آنها

٥- تصويب بودجه براي اداره كردن شركت

٦- افتتاح حساب و استفاده از آن بنام شركت نزد بانكها و موسسات

٧- دريافت مطالبات شركت و پرداخت ديون آن از اصل و بهره و متفرعات

٨- تعهد ظهرنويسي قبولي پرداخت و واخواست اوراق تجارتي

٩- عقد هرنوع قرارداد و تغيير و تبديل يا فسخ و اقاله آن در مورد خريد وفروش و معاوضه اموال منقول و غير منقول و ماشين آلات و مناقصه و مزايده و غيره كه جزئ موضوع شركت باشد بالجمله انجام كليه عمليات ومعاملات مذكور در ماده

(٣) اين اساسنامه

١٠) مبادرت به تقاضا و اقدام براي ثبت هر گونه علامت تجارتي

١١) به امانت گذاردن هر نوع اسناد و مدارك و وجوه در صندوق هاي دولتي و خصوصي و استرداد آنها

١٢) تحصيل اعتبار از بانكها و شركتها وموسسات و هرنوع استقراض و اخذ وجه به هر مبلغ وبه هر مدت و به هر ميزان بهره و كارمزد و يا هرگونه شرايطي كه مقتضي باشد.

١٣) اقامه هر گونه دعوي و دفاع از هر گونه دعوي يا تسليم به دعوي يا انصراف از آن اعم از حقوقي و كيفري با داشتن تمام اختيارات مراجعه به امر دادرسي از

حق پژوهش فرجام مصالحه تعيين وكيل سازش ادعاي جعل نسبت به سند طرف واسترداد سند تعين داور با يا بدون اختيار صلح و بطور كلي استفاده از كليه حقوق و اجراي كليه تكاليف ناشيه از قانون داوري تعيين وكيل براي دادرسي و غيره با يا بدون حق توكيل و توكيل در توكيل ولو كرارا تعييين مصدق و كارشناس اقرار خواه در ماهيت دعوتي و خواه به امري كه كاملا قاطع دعوي باشد دعوي خسارت استرداد دعوي جلب شخص ثالث و دفاع از دعواي ثالث اقدام به دعواي متقابل و دفاع از آن تامين مدعي به تقاضاي توقيف اشخاص و اموال از دادگاهها اعطاي مهلت براي پرداخت مطالبات شركت درخواست صدور برگ ارجايي و تعقيب عمليات اجرايي و اخذ محكوم به چه در دادگاه و چه در ادارات و دواير ثبت اسناد .

١٤) تعيين ميزان استهلاكها

١٥) تنظيم خلاصه صورت دارايي و قروض شركت هر شش ماه يك بار و دادن آن به بازرس شركت

١٦) تنظيم صورت دارايي و ديون شركت پس از انقضاي سال مالي و همچنين ترازنامه و حساب عملكرد و حساب سود وزيان شركت طبق ماده ٢٣٢ لاحيه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت .

١٧) دعوت مجامع عمومي عادي و فوق العاده و تعيين دستور جلسه آنها

١٨) پيشنهاد هر نوع اندوخته علاوه بر پنج درصد اندوخته موضوع مواد ١٤٠ و ٢٣٨ لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت

١٩) پيشنهاد تقسيم سود بين صاحبان سهام

٢٠) پيشنهاد اصلاح اساسنامه در مواقعي كه مفيد تشخيص داده شود. اختيارات هيات مديره منحصر به موارد فوق نيست شرح موارد فوق الذكر تمثيلي بوده ودر حدود مقررات صدر ماده حاضر

بهيچوجه به اختيارات تام هيات مديره خللي وارد نمي سازد . ماده ٤١) پاداش اعضاي هيات مديره

مجمع عمومي عادي هرسال نسبت معيني از سود ويژه شركت را بصورت پاداش براي اعضاي هيات مديره تصويب خواهد نمود. ماده ٤٢) مسئوليت اعضاي هيات مديره

مسئوليت هريك از اعضاي هيات مديره شركت طبق مقررات لايحه اصلاحي قانون تجارت و قوانين جاريه كشور است . ماده ٤٣) معاملات مديران باشركت

اعضاي هيات مديره و مديرعامل شركت و همچنين موسسات وشركتهايي كه اعضاي هيات مديره و يامديرعامل شركت شريك يا عضو هيات مديره يا مديرعامل آنها باشند نمي توانند بدون اجازه هيات مديره در معاملاتي كه با شركت يا به حساب شركت مي شود بطور مستقيم يا غير مستقيم طرف معامله واقع ويا سهيم شوند و در صورت اجازه نيزمفاد ماده ٢٩ لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت لازم الرعايه مي باشد. ماده ٤٤) مديرعامل

هيات مديره بايد اقلا يك نفر شخص حقيقي را از بين اعضاي خود يا از خارج به مديريت عامل شركت برگزيند و حدود و اختيارت او را تعيين كند. هيات مديره مي تواند تمامي يا قسمتي از اختيارات مشروحه در ماده ٤٠ اين اساسنامه را با حق توكيل بمدير عامل تفويض نمايد در صورتي كه مديرعامل عضو هيات مديره باشد دوره مديريت عمل از مدت عضويت آنها در هيات مديره بيشتر نخواهد بود .

تبصره٣: هيات مديره در صورت تمايل مي تواند معاوني براي مديرعامل تعيين و حدود اختيارات وي را مشخص نمايد.

تبصره٤: نام و مشخصات و حدود اختيارات مديرعامل بايد با ارسال نسخه اي از صورتجلسه هيات مديره به اداره ثبت شركتها اعلام و پس از ثبت

در رزونامه رسمي آگهي شود.

تبصره ٥: هيات مديره در هر موقع مي تواند مديرعامل را عزل نمايد. ماده ٤٥) صاحبان امضاي مجاز

نحوه امضاي اسناد و اوراق تعهدآور شركت و چكها و بروات وسفته ها و ساير اوراق تجارتي و غيره و نيز اشخاصي را كه حق امضا دراند هيات مديره تعيين خواهد نمود. ماده ٤٦) ترتيب انتخاب و وظايف بازرس

مجمع عمومي يك بازرس اصلي و يك بازرس علي البدل براي مدت يكسال معين مي كند . بازرس اصلي يا علي البدل بايد درباره صحت صورت دارايي و صورت حساب دوره عملكرد و حساب سود وزيان و ترازنامه اي كه مديران براي تسليم به مجمع عمومي تهيه مي كنند و همچنين درباره صحت مطالب و اطلاعاتي كه مديران در اختيار مجامع عمومي گذاشته اند اظهارنظر كنند و گزارش جامعي راجع به وضع شركت به مجمع عموي عادي تسليم نمايند. گزارش بازرس بايد لااقل ده روز قبل از تشكيل مجمع عمومي عادي جهت مراجعه صاحبان سهم در مركز شركت آماده باشد تصميماتي كه بدون دريافت گزارش بازرس راجع به تصويب صورت دارايي و ترازنامه و حساب سود وزيان شركت از طرف مجمع عمومي اتخاذ شود از درجه اعتبار ساقط خواهد بود.

تبصره٦: در صورت فوت يا استعفا يا سلب شرايط قانوني بازرس اصلي وظيفه او را بازرس علي البدل انجام خواهد داد. ماده ٤٧) اختيارات بازرس

بازرس اصلي يا برحسب مورد بازرس علي البدل مي تواند در هر موقع هر گونه رسيدگي و بازرسي لازم را انجام داده و اسناد ومدارك و اطلاعات مربوط به شركت را مطالبه كرده و مورد رسيدگي قرار دهد. ماده ٤٨) مسئوليت بازرس

مسئوليت بازرس

اصلي يا علي البدل در مقابل شركت و اشخاص ثالث طبق مقررات ماده ١٥٤ لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت مي باشد. ماده ٤٩) حق الزحمه بازرس

حق الزحمه بازرس اصلي وبازرس علي البدل را مجمع عمومي عادي تعيين مي نمايد وتا اتخاذ تصميم مجدد به همان ميزان باقي خواهد ماند. ماده ٥٠) معاملات بازرس با شركت

بازرس اصلي و يا علي البدل نمي توانند در معاملاتي كه با شركت يا به حساب شركت انجام مي گيرد بطور مستقيم يا غير مستقيم ذينفع شوند. ماده ٥١) سال مالي

سال مالي شركت روز اول فروردين هر سال آغاز مي شود و روز آخر اسفند همان سال به پايان مي رسد اولين سال مالي شركت از تاريخ تاسيس تا آخر اسفند ماه همان سال مي باشد. ماده ٥٢) صورتحساب شش ماهه

هيات مديره بايد طبق ماده ١٣٧ لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت لااقل هر ششماه يكبار خلاصه صورت دارايي و قروض شركت را تنظيم كرده به بازرس بدهد. ماده ٥٣) حسابهاي سالانه

هيات مديره شركت بايد پس از انقضاي هرسال مالي طبق ماده ٢٣٢ لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت صورت دارايي و ديون شركت را در پايان سال همچنينن ترازنامه و حساب عملكرد و حساب سود وزيان شركت به ضميمه گزارشي درباره فعاليت و وضع عمومي شركت طي سال مالي مزبور تنظيم كند اسناد مذكور در اين ماده بايد اقلا بيست روز قبل از تاريخ تشكيل مجمع عموي عادي سالانه در اختيار بازرس گذاشته شود تا پس از رسيدگي به گزارش بازرس به مجمع عمومي صاحبان سهام تقديم گردد. ماده ٥٤) حق مراجعه صاحبان سهام

از پانزده روز

قبل از انعقاد مجمع عمومي سالانه هر صاحب سهم مي تواد در مركز اصلي شركت به صورتحسابها و صورت اسامي صاحبان سهام مراجعه كرده و از ترازنامه و حساب سود وزيان شركت رونوشت بگيرد. ماده ٥٥) اقلام ترازنامه استهلاكات

ارزيابي دارايي هاي شركت طبق موازين و اصول صحيح حسابداري بعمل خوهد آمد در ترازنامه بايد استهلاك اموال و اندوخته هاي لازم در نظر گرفته شود ولو آنكه پس از وضع استهلاك و اندوخته ها سود قابل تقسيم باقي نماند يا كافي نباشد پايين امدن ارزش دارايي ثابت خواه در نتيجه استعمال خواه بر اثر تغييرات فني و خواه بعلل ديگر بايد در استهلاكات منظور گردد. براي جبران كاهش احتمالي ارزش ساير اقلام دارايي و زيانها و هزينه هاي احتمالي بايد ذخيره لازم منظور گردد.

تعهداتي كه شركت آن را تضمين كرده است بايد با قيد مبلغ در ذيل ترازنامه آورده شود. ماده ٥٦) تقديم ترازنامه

ترازنامه هر سال بايد حداكثر ظرف مدت ٤ ماه پس از انقضاي سال مالي شركت براي تصويب به مجمع عمومي صاحبان سهام تقديم گردد. ماده ٥٧) مفاصا

تصويب ترازنامه از طرف مجمع عمومي براي هيات مديره بمنزله مفاصا خواهد بود. ماده ٥٨) سود خالص

سود خالص شركت در هر سال مالي عبارت است از درآمد حاصله در همان سال مالي منهاي كليه هزينه هاي و استهلاكات و اندوخته ها ماده ٥٩) اندوخته قانوني و اختياري

از سود خالص شركت پس از وضع زيانهاي وارده در سالهاي قبل بايد معادل يك بيستم آن بر طبق ماده ١٤٠ لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت بعنوان اندوخته قانوني موضوع شو دهر تصميمي بر خلاف اين امر باطل است.

ماده ٦٠) سود قابل تقسيم

سود قابل تقسيم عبارت است از سود خالص سال مالي شركت منهاي زيانهاي سال مالي قبل و اندوخته قانوني مذكور در ماده فوق و ساير اندوخته هاي اختياري بعلاوه سود قابل تقسيم سالهاي قبل كه تقسيم نشده است تقسيم سود و اندوخته بين صاحبان سهام فقط پس از تصويب مجمع عموي عادي جايز خواهد بود و در صورت وجود منافع تقسيم ده درصد از سود ويژه سالانه بين صاحبان سهام الزامي است. ماده ٦١) انحلال

شركت در موارد زير منحل مي شود :

١- در مواردي كه بر اثر زيانهاي وارده حداقل نصف سرمايه شركت از ميان برود هيات مديره مكلف است طبق ماده ١٤١ لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت بلافاصله مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام را دعوت نمايد تا موضوع انحلال يا بقاي شركت مورد شور و راي واقع شود هر گاه مجمع مزبور راي به انحلال شركت ندهد بايد در همان جلسه و با رعايت مقررات قاني سرمايه شركت را به مبلغ سرمايه موجود كاهش دهد.

٢- در صورتي كه هيات مديره شركت به دعوت مجمع عموي فوق العاده مبادرت ننمايد و يا مجمعي كه دعوت مي شود نتواند مطابق مقررات قانوني منعقد گردد هر ذينفع مي تواند انحلال شركت را از دادگاه صلاحيتدار درخواست كند.

در موارد مذكور مفاد ماده ١٩٩ لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت مراعات گردد. ماده ٦٢) تصفيه

هر گاه شركت طبق مندرجات ماده فوق منحل گردد تصفيه امور آن با تابعيت از مقررات مواد مربوطه لايحه قانوني اصلاح قمستي از قانون تجارت بعمل خواهد امد. ماده ٦٣) موارد پيش بيني نشده

در موارد مسائلي كه

در اين اساسنامه پيش بيني نشده است طبق قانون تجارت وساير قوانين ممكلتي عمل خواهد شد. ماده ٦٤)

اين اساسنامه در ٦٣ ماده و ٧ تبصره در جلسه مورخ ................... به تصويب مجمع عمومي موسس رسيد.

12- يادآوريهاي مهم قبل از تكيمل مدارك شركت سهامي خاص

شركت سهامي خاص - يادآوريهاي مهم قبل از تكيمل مدارك شركت سهامي خاص ١- حداقل تعداد سهامداران در شركت سهامي خاص ٣ نفر ميباشد ( ماده ٣ ل.ا.ق.ت) ٢- حداقل سرمايه در شركت سهامي خاص از يك ميليون ريال نبايد كمتر باشد ( ماده ٥ ل.ا.ق.ت) ٣- پس از تهيه مدارك لازم ( اظهارنامه اساسنامه صورتجلسه مجمع عمومي موسسين صورتجلسه هيات مديره فتوكپي شناسنامه سهامداران و بازرسين مجوز در خصوص موضوع در صورت نياز) نسبت به تكميل آن براساس نمونه فرم هاي ضميمه اين راهنما و قيد نام شركت و امضاي ذيل تمام اوراق اساسنامه اظهارنامه اقدام شود. ٤- در موقع تنظيم صورتجلسه مجمع عمومي موسس وفق دستور ماده ١٠١ (ل.ا.ق.ت) هيات رئيسه اي مشتمل بر يك رئيس و دو ناظر و يك منشي از بين سهامداران انتخاب (منشي مي تواند خارج از سهامداران باشد) و سپس رئيس رسميت جلسه را اعلام و نسبت به : الف) تصويب اساسنامه ب) انتخاب هيات مديره ج) انتخاب بازرسان د) انتخاب روزنامه كثيرالانتشار جهت درج آگهي هاي شركت اقدام مي نمايد و ذيل صورتجلسه مصوبات مجمعع توسط هيات رئيسه بايد امضا شود. ٥- الف) شركت سهامي خاص بوسيله هيات مديره اي كه از بين صاحبان سهام انتخاب شده وكلا يا بعضا قابل عزل مي باشند اداره خواهد شد ( ماده ١٠٧ ل.ا.ق.ت)

ب) اشخاص حقوقي را مي توان به مديريت شركت انتخاب نمود در

اين صورت شخص حقوقي يك نفر را به نمايندگي دائمي خود جهت انجام وظايف مديريت معرفي مي نمايد. ( ماده ١١٠ ل.ا.ق.ت)

ج) محجورين و ورشكستگان ومرتكبين به جنايت سرقت خيانت در امانت كلاهبرداري اختلاس تدليس كه به موجب حكم قطعي دادگاه محكوم شده باشند نمي توانند به مديريت شكرت انتخاب شوند ( ماده ١١١ ل.ا.ق.ت)

د) در صورتي كه مديري در هنگام انتخاب مالك تعداد سهام لازم به عنوان وثيقه نباشد بايد ظرف مدت يكماه تعداد سهام لازم را به عنوان وثيقه تهيه و به صندوق شركت بسپارد وگرنه مستعفي محسوب خواهد شد. ( ماده ١١٥ ل.ا.ق.ت)

ه) مدت مديريت در اساسنامه معين مي شود ليكن اين مدت از دو سال بيشتر نمي تواند باشد ( ماده ١٠٩ ل.ا.ق.ت)

و) هيات مديره در اولين جلسه خود از بين اعضاي هيات يك رئيس و يك نايب رئيس كه بايد شخص حقيقي باشند انتخاب ومدت رياست رئيس و نايب رئيس نبايد از مدت عضويت آنها در هيات مديره بيشتر باشد ( ماده ١١٩ ل.ا.ق.ت)

ز) رئيس هيات مديره علاوه برد عوت و اداره جلسات موظف است مجامع عمومي صاحبان سهام را در مواردي كه هيات مديره موظف به دعوت است دعوت نمايد و هرگاه رئيس هيات مديره موقتا نتوانست وظايف خودرا انجام دهد نايب رئيس به جاي وي انجام وظيفه مي نمايد. ( مواد ١١٩ و ١٢٠ ل.ا.ق.ت)

ح) براي هريك از جلسات هيات مديره بايد صورت جلسه اي تنظيم و به امضاي اكثريت مديران حاضر در جلسه برسد ( م ١٢٣ ل.ا.ق. ت)

ط) هيات مديره بايد يك نفر شخص حقيقي را به مديريت عامل شركت انتخاب كه حدود اختيارات و مدت

تصدي و حق الزحمه او را تعيين نمايد مديرعامل در عين حال نمي تواند رئيس هيات مديره باشد مگر با تصويب سه چهارم آراي حاضر در مجمع عمومي ( م ١٢٤ ل.ا.ق.ت) و هيات مديره در هر موقع مي تواند مديرعامل را عزل نمايند و انتخاب مديرعامل بايد با ارسال يك نسخه صورتجلسه هيات مديره به اداره ثبت شركتها به ثبت برسد و در روزنامه رسمي آگهي گردد. ( م ١٢٨ ل.ا.ق.ت) و هيچ كس نمي تواند در عين حال مديريت عامل بيش از يك شركت را داشته باشد (م ١٢٦ ل.ا.ق. ت)

ي) اعضاي هيات مديره و مدير عامل شركت نمي توانند بدون اجازه هيات مديره در معالاتي كه باشركت يا به حساب شركت مي شود طرف معامله قرار بگيرند و در صورت اجازه هيات مديره بلافاصله بايد بازرس شركت در جريان امر قرار گيرد. (م ١٢٩ل.ا.ق.ت)

مديران و مديرعامل شركت در مقابل شركت و اشخاص ثالث نسبت به تخلف از مقررات قانوني يا اساسنامه شركت يا مصوبات مجمع برحسب مورد منفردا يا مشتركا مسئول بوده و دادگاه حدود مسوليت را براي جبران خسارت تعيين مي نمايد. (م ١٤٢ ل.ا.ق.ت)

ك) مجمع عمومي عادي صاحبان سهام مي تواند مقرر دارد با توجه به ساعات حضور اعضاي غير موظف هيات مديره مبلغي بطور مقطوع بابت حق حضور آنها در جلسات پرداخت شود. همچنين در صورتي كه در اساسنامه پيش بيني شده باشد مجمع عمومي مي تواند تصويب كند كه نسبت معيني از سود خالص سالانه شركت به عنوان پاداش به اعضاي هيات مديره اعطا گردد. ( م ١٣٤ ل.ا.ق.ت) ٦- مجمع عمومي عادي هر سال يك يا چند

بازرس انتخاب مي كند تابرطبق قانون به وظايف خود عمل كنند. انتخاب مجدد بازرسان بلامانع است . مجمع عمومي عادي در هر موقع مي تواند بازرس يا بازرسان را عزل كند بشرط آنكه جانشين آنها را انتخاب نمايد. ( م ١٤٤ ل.ا.ق.ت) انتخاب اولين بازرسان توسط مجمع عمومي موسس صورت مي گيرد . (م ١٤٥ل.ا.ق.ت)

الف) بازرسان شرت كتبا قبول سمت نمايند و قبول سمت به خودي خود دليل براين است كه بازرس با علم به تكاليف و مسئوليت هاي خود عهده دار آن گرديده است (م ١٧ ل.ا.ق.ت)

ب) انتخاب بازرس يا بازرسان (همراه با انتخاب مديران) بايد در صورتجلسه اي قيد و به امضاي كليه سهامداران برسد (م ٢٠ ل.ا.ق.ت) امضاي ذيل صورتجلسه توسط بازرس حاكي از قبولي سمت مي باشد.

ج) مجمع عمومي عادي بايد يك يا چند بازس علي البدل را انتخاب نمايد تا در صورت معذوريت يا فوت يا استعفا يا سلب شرايط يا عدم قبول سمت توسط بازرس يا بازرسان اصلي جهت انجام وظايف بازرسي دعوت شوند(م ١٤٦ ل.ا.ق.ت)

د) اشخاص ذيل را نمي توان بهسمت بازرس شركت انتخاب نمود:

د- ١) محجورين وكساني كه حكم ورشكستگي آنان صادره شده يا بعلت ارتكاب جنايت يا سرقت يا خيانت در امانت يا كلاهبرداري يا اختلاس يا تدليس بموجب حكم قطعي محكوم و از حقوق اجتماعي كلا يا بعضا محروم شده باشند.

د-٢) مديران يا مديرعامل شركت .

د-٣) اقرباي سببي و نسبي مديران و مديرعامل شركت تا درجه سوم از طبقه اول و دوم.

د-٤) هركس كه خود يا همسرش از شركت موظفا حقوق دريافت مي دارد. (١٤٧ ل.ا.ق.ت)

ه) بازرسان مكلفند درباره صحت و درستي صورت دارايي و

صورت حساب دروه عملكرد و حساب سود وزيان و ترازنامه اي كه مديران براي تسليم به مجمع عمومي تهيه مي كنند و همچنين درباره صحت مطالب و اطلاعاتي كه مديران در اختيار مجامع عمومي گذاشته اند اظهار نظر كنند. بازرسان بايد اطمينان حاصل كنند كه حقوق صاحبان سهام در حدود قانون و اساسنامه رعايت شده و در صورتي كه مديران اطلاعاتي برخلاف حقيقت در اختيار صاحبان سهام قرار دهند بازرسان مكلفند كه مجمع عمومي را آگاه سازند ( م ١٤٨ ل.ا.ق.ت) و همچنين بازرسان مكلفند با توجه به موارد فوق الذكر گزارش جامعي راجع به وضع شركت به مجمع عمومي عادي تسليم كنند و اين گزارش بايد لااقل ده روز قبل از تشكيل مجمع جهت مراجعه صاحبان سهام در مركز شركت آماده باشد و در صورتي كه بازرسان متعدد باشند هر يك به تنهايي مي توانند گزارشي را تهيه نمايند. ( م ١٥٠ ل.ا.ق.ت)

و) بازرس يا بازرسان بايد هر گونه تقصير يا تخلف مديران شركت را به اولين مجمع عمومي اطلاع دهند و در صورت اطلاع از وقوع جرمي در حين بازرسي مراتب را به مرجع قضايي صلاحيتدار اعلام و نيز جريان را به اولين مجمع عمومي گزارش دهند (م ١٥١ ل.ا.ق.ت) و در صورتي كه مجمع بدون دريافت گزارش بازرس يا براساس گزارش اشخاصي كه برخلاف ماده ١٤٧ ل.ا.ق.ت) بعنوان بازرس تعيين شده صورت دارايي و ترازنامه و حساب سود و زيان شركت را تصويب نمايد اين تصويب اثر قانوني نداشته و از درجه اعتبار ساقط است ( م ١٥٢ ل.ا.ق.ت)

ح) در صورتي كه مجمع عمومي بازرس تعيين نكرده و يا بازرسان تعيين شده

به عللي نتوانند گزارش بدهند يا از دادن گزارش امتناع كنند رئيس دادگاه صلاحيتدار به تقاضاي اشخاص ذينفع به تعداد مقرر در اساسنامه شركت بازرس يا بازرساني را انتخاب تا وظايف مربوط را تا انتخاب بازرس به وسيله مجمع عمومي انجام دهند و تصميم رئيس دادگاه غير قابل شكايت است . ( مستفاد از م ١٥٣ ل.ا.ق.ت) و بازرس يا بازرسان در مقابل شركت و اشخاص ثالث نسبت به تخلفاتي كه در انجام وظايف خود مرتكب مي شوند طبق قواعد عمومي مربوط به مسئوليت مدني مسئول جبران خسارت خواهند بود.(م ١٥٤ ل.ا.ق.ت) و بازرس يا بازرسان نمي توانند در معاملاتي كه با شركت يا به حساب شركت انجام مي گيرد بطور مستقيم يا غير مستقيم ذينفع شوند (م ١٥٦ ل.ا.ق.ت) و تعيين حق الزحمه بازرس يا بازرسان با مجمع عمومي عادي خواهد بود (م ١٥٥ ل.ا.ق.ت)

ط) چنانچه هيات مديره مجمع عمومي عادي سالانه را در موعد مقرر دعوت نكند بازرس يا بازرسان شركت مكلفند راسا اقدام به دعوت مجمع مزبور نمايند (م ٩١ ل.ا.ق.ت) هيات مديره و همچنين بازرس يا بازرسان شركت مي توانند در مواقع مقتضي مجمع عمومي عادي را بطور فوق العاده دعوت نمايند در اين صورت دستور جلسه بايد در اگهي دعوت قيد شود. ٧- مجمع عمومي موسس نام روزنامه كثيرالانتشار كه هر گونه آگهي راجع به شركت در آن منتشر خواهد شد تعيين مي نمايد (مستفاد از بند ٥ ماده ٢٠ ل.ا.ق.ت) اين وظيفه پس از تشكيل شركت بعهده مجمع عمومي عادي خواهد بود.

درا نتخاب روزنامه حتما كثيرالانتشار بودن روزنامه رعايت شود.

كليه دعوت هاي صاحبان سهام براي تشكيل مجامع عمومي بايد

از طريق نشر آگهي در روزنامه كثيرالانتشار ي كه آگهي هاي مربوط به شركت در آن نشر مي گردد به عمل آيد. (م ٩٨ ل.ا.ق.ت) ٨- پس از تشكيل و ثبت شركت سهامي خاص هيات مديره مي بايد حداكثر ظرف يك هفته از تاريخ ثبت نسبت به تهيه دفاتر قانوني شركت (روزنامه -كل) و پلمپ دفاتر در اداره ثبت شركتها اقدام نمايد. ٩- وفق ماده ٤٨ قانون مالياتهاي مستقيم شركتهاي سهامي موظفند ظرف مدت يكماه از تاريخ ثبت نسبت به پرداخت مبلغ دو در هزار حق تمبر (باتوجه به مبلغ سرمايه) به ادارات دارايي مراجعه نمايند عدم انجام امر مذكور در مهلت مقرر مشمول جريمه خواهد بود.

13- روش ومراحل ثبت شركتهاي سهامي خاص

شركت سهامي خاص - روش ومراحل ثبت شركتهاي سهامي خاص الف) پس از تكميل دو برگ اظهارنامه و اساسنامه شركت جهت پرداخت هزينه تعيين نام به بانك مراجعه و سپس حسابداري اداره ثبت شركتها با رويت فيش پرداختي نسبت به ممهور نمودن ذيل برگ اظهارنامه اقدام مينمايد .

ب) چند نام (باتوجه به اينكه: ١- نام خارجي نباشد. ٢- سابقه ثبت نداشته باشد. ٣- داراي معنا و مفهوم باشد. ٤- با فرهنگ انقلاب اسلامي مطابقت داشته باشد) انتخاب به واحد تعيين نام اداره ثبت شركتها مراجعه ومسئول مربوط نسبت به تعيين نام اقدام نموده و سپس اخذ موافقت از مسئولين اداره ثبت شركتها در خصوص نام تعيين شده بعمل آيد وسپس اين نام بايد توسط واحد تعيين نام ثبت دفتر شود.

ج) مدارك را با توجه به مواردي كه ذكر شد( ٢ برگ اظهارنامه ٢ جلد اساسنامه ٢ نسخه صورتجلسه مجمع عمومي موسسين ٢ نسخه صورتجلسه هيات مديره گواهي

بانكي داير بر پرداخت حداقل ٣٥% سرمايه شركت فتوكپي شناسنامه سهامداران و بازرسين مجوز در صورت نياز) تحويل قسمت پذيرش مدارك اداره ثبت شركتها داده ورسيد دريافت شود و با عنايت به تاريخ تعيين شده براي اعلام نتيجه در روز موعد براي اخذ نتيجه به باجه اعلام نتيجه اداره ثبت شركتها مراجعه نمايند.

د) در صورتي كه كارشناس اداره ثبت شركتها ايرادي در مدارك ابرازي مشاهده ننمايد نسبت به تهيه پيش نويس آگهي ثبت اقدام و پيش نويس مربوطه پس از مسئولين اداره ثبت شركتها تايپ و در روز مراجعه تحويل متقاضي داده ميشود . متقاضي بايستي به بانك مراجعه و نسبت به پرداخت حق الثبت كه در ذيل اظهارنامه مبلغ آن قيد شده اقدام نمايد .

توجه: قبل از مراجعه به بانك به نمايندگي روابط عمومي جهت تعيين مبلغ حق الدرج آگهي تاسيس در روزنامه انتخاب مجمع عمومي موسس و اخذ فيش مراجعه شود و مبلغ حق الثبت و حق الدرج يكجا به بانك مربوطه پرداخت گردد.

ه) پس از پرداخت مبلغ حق الثبت به واحد حسابداري اداره ثبت شركتها مراجعه و واحد مربوطه پس از رويت فيش پرداختي نسبت به ممهور نمودن ذيل اظهارنامه اقدام مي نمايد.

و) مدارك به قسمت ثبت دفاتر ثبت شركتها تحويل داده شود و مسئول مربوطه پس از ثبت در دفتر و تعيين شماره ثبت شركت و درج بر روي اظهارنامه اقدام و در ذيل ثبت دفتر از شخص معرفي شده توسط سهامداران ( كه خود يا از سهامداران بوده يا وكيل رسمي شركت مي باشد) با قيد ثبت باسند برابراست امضا اخذ مي نمايد و سپس آگهي تاسيس تايپ شده بايد

به امضاي رئيس اداره ثبت شركتها برسد.

يك نسخه از مدارك ضبط در پرونده شركت كه در بايگاني اداره ثبت شركتها نگهداري خواهد شد و يك نسخه ديگر ازمدارك ( اظهارنامه يك برگ اساسنامه يك جلد صورتجحلسه مجمع عمومي موسسين يك نسخه صورتجلسه هيات مديره يك نسخه) ممهور به مهر اداره شده و تحويل متقاضي مي گردد.

متقاضي مدارك خود و پرونده متشكله را به قسمت دبيرخانه اداره برده و پس از ثبت آگهي در دفتر انديكاتور نسبت به درج شماره ثبت دفتر و ممهور نمودن آگهي تايپ شده اقدام ونسخه مربوط به اداره را ضبط مي نمايد.

ز) متقاضي پس از تحويل گرفتن مدارك نسخه دوم آگهي تاسيس را به واحد روابط عمومي مستقر دراداره ثبت شركتها جهت درج در روزنامه كثيرالانتشار شركت تحويل و نسخه اول آگهي تايپ شده را به دفتر شركت سهامي روزنامه رسمي جمهوري اسلامي واقع در خ بهشت (خ جنوبي پارك شهر) جهت درج در روزنامه رسمي جمهوري اسلامي ايران ( پس از پرداخت حق الدرج كه توسط مسول مربوطه تعيين مي شود) تسليم مي نمايد. توجه: چنانچه قبل از انتشار روزنامه نياز فوري به آگهي باشد چند نسخه فتوكپي تهيه و هنگام تحويل اصل آگهي به روزنامه رسمي فتوكپي ها توسط دفتر روزنامه رسمي ممهور به مهر مي گردد كه داراي اعتبار مربوطه خواهد بود.

14- مدارك مورد نياز براي ثبت شركت سهامي خاص

شركت سهامي خاص - مدارك مورد نياز براي ثبت شركت سهامي خاص مدارك مورد نياز براي ثبت شركت سهامي خاص :

١- دوبرگ اظهارنامه شركت سهامي خاص وتكميل آن و امضاي ذيل اظهارنامه توسط كليه سهامداران .

٢- دو جلد اساسنامه شركت سهامي خاص وامضائ ذيل تمام

صفحات آن توسط كليه سهامداران .

٣- دونسخه صورتجلسه مجمع عمومي موسسين كه به امضاي سهامداران و بازرسين رسيده باشد.

٤- دونسخه صورتجلسه هيات مديره كه به امضائ مديران منتخب مجمع رسيده باشد.

٥- فتوكپي برابر اصل شده شناسنامه كليه سهامداران و بازرسين.

٦- ارائه گواهي پرداخت حداقل ٣٥% سرمايه شركت از بانكي كه حساب شركت در شرف تاسيس در آنجا باز شده است.

تذكر: در صورتيكه مقداري از سرمايه شركت اورده غير نقدي باشد (اموال منقول و غير منقول ) ارائه تقويم نامه كارشناس رسمي دادگستري الزامي است و در صورتي كه اموال غيرمنقول جز سرمايه شركت قرارداده شود ارائه اصل سندمالكيت ضروري است .

٧- ارائه مجوز در صورت نياز بنابه اعلام كارشناس اداره ثبت شركتها.

15- مسئوليت جزايي

شركت سهامي خاص - مسئوليت جزايي جرايم مربوط به تاسيس شركت

ماده ٢٤٣ مجازات حبس ٣ ماه تا ٢ سال يا جزاي نقدي از بيست هزار ريال تا دويست هزار ريال يا هر دو مجازات را براي مرتكبين اعمال ذيل ماه در نظر گرفته است در بند ١ مقرر شده هر كس كه عالما و برخلاف واقع پذيره نويسي سهام را تصديق كند و يا برخلاف مقررات اين قانون اعلاميه پذيره نويسي منتشر نمايد و يا مدارك خلاف واقع حاكي از تشكيل شركت به مرجع ثبت شركت تسليم كند ويا در تعيين ارزش آورده غير نقد تقلب اعمال كند. در مورد اين بند نكاتي به نظر مي رسد كه بررسي آنها لازم و ضروري مي باشد اولا از عنوان هر كس استفاده شده است كه معلوم نيست هر كس يعني چه آيا كساني كه هيچ سمتي در شركت ندارند و پذيره نويسي را

تصديق نمايند مشمول اين بند خواهند بود يا خير و منظور از تصديق چيست؟ آيا صرف تاييد پذيره نويسي هر چند مي باشد را انجام يا تنظيم نموده باشد؟ و يا اگر شخص متقلب با توسل به تقلب باعث بردن مال ديگري بشود و بدين طريق به اشخاص ثالث ضرر وارد نمايد با توجه به اينكه در سال ٦٧ مقررات ويژه اي در رابطه با كلاهبرداري تنظيم شده است بازهم مورد مشمول مقررات جزايي تجاري بوده و يا مشمول قانون مجازات مرتكبين اختلاس و ارتشا و كلاهبرداري خواهد بود. از طرف ديگر اعلاميه پذيره نويسي سهام شركت بايد زماني منتشر شود كه كليه سهام شركت پذيره نويسي شده باشد و اداره ثبت شركت ها اجازه انتشار اعلاميه را داده باشد و همچنين اگر شركت قانونا تشكيل نشده باشد و موسسين يا مسئولين تشكيل شركت بر خلاف واقع چنين وانمود نمايند كه شركت در مرجع ثبت شركت ها ثبت شده است و بدين طريق اشخاص ثالث را ترغيب به معامله با شركت نموده باشد و آورده غيرنقدي را بيش از قيمت واقعي آن محاسبه نموده باشد نيز مشمول اين ماده ٢٤٣ مي باشد حال همچنان كه درصدر اين صفحه مطرح گرديد اگر انجام اعمال مندرج در اين بند باعث و يا حيف و ميل بشود و يا به نفع طرف مقابل قرار بگيرد آيا باز هم مشمول ماده ٢٤٣ خواهد بود يا ماده ١ قانون تشديد مجازات مرتكبين اختلاس وتقلب ديگر وجوه ... تحصيل كرده و از اين راه مال ديگري را ببرد آيا با وجود تصريح اين ماده باز هم در صورت وجود شرايط ذكر

شده در اين ماده بايد متخلف را مشمول ماده ٢٤٣ به عنوان قانون خاص در رابطه با جرايم شركت ها بدانيم يا مشمول قانون مجازات كلاهبرداري؟ در رابطه با بند ٣ ماده ٢٤٣ بايد اظهار نمود كه اين بند بر خلاف بندها ديگر اين ماده تنها مربوط به زمان تاسيس شركت نبوده است و به صورت عام مي باشد بنابراين اگر كسي كه موظف است اطلاعاتي را در رابطه با شركت به مرجع ثبت شركت ها ارسال نمايد واز چنين امري امتناع كند مشمول مجازات ماده ٢٤٣ مي باشد بنابراين در اين بند مطلب به طور عام بيان شده است.

16- كليات

شركت سهامي عام - كليات براي انجام پروژه هاي بزرگ عمراني صنعتي كشاورزي وجود شركتهاي بزرگ لازم و ضروري است در اينگونه شركتها سرمايه هاي اندك در قالب سهام به عمومي مردم واگذار مي شود موسسين يا مديران با اداره شركت سرمايه حاصله را در جريان گردش صحيح اقتصادي قرار مي دهند و در اثر اين عمل دو منفعت حاصل مي گردد در مرحله اول سودي از سرمايه گذاري يا انجام فعاليت هاي عمراني نصيب سهامدار مي شود و در مرحله دوم رونق و آباداني را براي كشور به ارمغان مي آورد. شركت سهامي عام نوع بخصوص ومنحصر بفرد شركت هاي بزرگ مي باشد كه اجازه فروش سهام به عموم مردم را دارد و مردم مي توانند در هنگام اعلام پذيره نويسي به شعب بانك اعلام شده مراجعه و ورقه تعهد سهم را امضا و وجوه معينه را به حساب شركت واريز نمايند. ذيلا توضيحات مختصري در خصوص اين نوع شركت با استفاده از

مفاد لايحه اصلاحي قانون تجارت بيان مي گردد. شركت هايي كه موسسين آنها قسمتي از سرمايه شركت را از طريق فروش سهام به مردم تامين مي كنند شركت سهامي عام ناميده مي شود و بايد بلافاصله قبل يا بعد از نام شركت عبارت سهامي عام در كليه اوراق و اطلاعيه ها و اگهي هاي شركت بطور روشن و خوانا قيد شود (مستفاد از ماده ٤ ل.ا.ق.ت) و سرمايه در موقع تاسيس شركتهاي سهامي عام نبايد از پنج ميليون ريال كمتر باشد و در صورتي كه بنا به موجباتي سرمايه شركت سهامي عام در هر زمان كمتر از مبلغ مذكور شود بايد ظرف يك سال از طريق افزايش سرمايه - سرمايه شركت به حد مقرر برسد و در صورت عدم حصول شركت سهامي عام بايد به انواع شركت هاي ديگر مصرح در قانون تجارت تبديل شود و در غير اين صورت هر ذينفع ( سهامدار) مي تواند انحلال شركت سهامي عام را از دادگاه صلاحيتدار تقاضا نمايد ( ماده ٥ ل.ا.ق.ت) براي تاسيس شركت سهامي عام موسسين در بدو امر بايستي حداقل ٢٠% سرمايه را شخصا تعهد و لااقل ٣٥% از مبلغ تعهدي را در حسابي بنام شركت در شرف تاسيس نزديكي از بانكها سپرده سپس اظهارنامه اي به ضميمه طرح اساسنامه شركت و طرح اعلاميه پذيره نويسي سهام كه به امضاي كليه موسسين رسيده باشد به اداره ثبت شركتها تسليم ورسيد دريافت دارند چنانچه قسمتي از تعهد موسسين به صورت غير نقد باشد بايد عين آن يا مدارك مالكيت آن را در همان بانكي كه براي پرداخت مبلغ نقدي حساب باز شده توديع و گواهي

بانك را به ضميمه اظهارنام و مدارك فوق الذكر به اداره ثبت شركتها تسليم دارند. اداره ثبت شركتها بر اساس ماده ١٠ ل.ا.ق.ت پس از مطالعه اظهارنامه و ضمايم مربوطه و تطبيق مندرجات آن با قانون اجازه انتشار اعلاميه پذيره نويسي را صادر خواهد نمود و اعلاميه پذيره نويسي توسط موسسين در جرايد آگهي و در بانكي كه تعهد سهام نزد آن بعمل آمده درمعرض ديد علاقه مندان قرار مي گيرد علاقه مندان به خريد سهام در ظرف مهلتي كه اعلام شده به بانك مراجعه و ورقه تعهد سهام را امضا و مبلغي كه بايد نقدا پرداخت شود پرداخت ورسيد دريافت خواهند داشت ورقه تعهد سهم در دو نسخه تنظيم و با قيد تاريخ به امضاي پذيره نويس يا قائم مقام قانوني وي خواهد رسيد نسخه اول در بانك نگهداري و نسخه دوم با قيد رسيد وجه و مهر و امضاي بانك به پذيره نويس تسليم مي شود و در صورتي كه ورقه تعهد سهم را شخص ديگر به جاي پذيره نويس امضا نمايد بايد سمت و نشاني و هويت كامل خود را در ورقه قيد نمايد و مدارك مزبور ضميمه ورقه تعهد سهم خواهد شد امضاي ورقه سهم نشانه قبول اساسنامه شركت و تصميمات مجامع عمومي صاحبان سهم خواهد بود پس ازا نقضاي مهلت پذيره نويسي يا تمديد آن موسسين حداكثر در ظرف يكماه به تعهدات پذيره نويسان رسيدگي و پس از احراز تعهد صحيح سرمايه شركت كه اقلا ٣٥% آن پرداخت شده باشد مجمع عمومي موسس را دعوت خواهند نمود. مجمع عمومي موسس پس از رسيدگي و احراز پذيره نويسي كليه سهام شركت

و پرداخت مبالغ لازم وارد شور شده و اساسنامه شركت را تصويب و اولين مديران و بازرس يا بازرسان شركت را انتخاب مي نمايند و مديران و بازرسان بايد كتبا قبولي خود را اعلام و در اين مرحله شركت تشكيل شده محسوب مي گردد آنگاه اساسنامه مصوبه مجمع عمومي موسس به ضميمه صورتجلسه مجمع و اعلاميه قبولي مديران و بازرسان و صورتجلسه هيات مديره و ساير مدارك مورد نياز جهت ثبت به اداره ثبت شركتها تحويل گردد و چنانچه شركت تا شش ماه از تاريخ تسليم اظهارنامه به ثبت نرسد به درخواست هر يك از موسسين با پذيره نويسان اداره ثبت شركتها گواهي نامه اي حاكي از عدم ثبت شركت صادر و به بانكي كه تعهد سهام و تاديه وجوه در آن بعمل آمده ارسال مي دارد تا موسسين و پذيره نويسان به بانك مراجعه و تعهدنامه و وجوه پرداختي را مسترد دارند و هر گونه هزنيه كه براي تاسيس شركت پرداخت شده بعهده موسسين مي باشد. مدارك لازم جهت كسب اجازه پذيره نويسي شركت در شرف تاسيس سهام عام از مرجع ثبت شركتها

١- دو نسخه طرح اظهارنامه شركت سهامي عام

٢- دو نسخه طرح اساسنامه شركت سهامي عام

٣- دو نسخه طرح اعلاميه پذيره نويسي

٤- گواهي بانكي مبني بر واريز حداقل ٣٥% سرمايه تعهد شده توسط موسسين

٥- فتوكپي شناسنامه موسسين مدارك لازم جهت تاسيس شركت سهام عام

١- دو نسخه اظهارنامه

٢- دو نسخه اساسنامه

( توضيح اينكه از طرح اساسنامه اين مجلد مي توان بعنوان اساسنامه استفاده نمود ودر اين مرحله در ماده ٦ اساسنامه سرمايه اي كه در هنگام پذيره نويسي تعهد شده به اضافه ٢٠% سرمايه

تعهد شده توسط موسسين قيد گردد.)

٣- دو نسخه صورتجلسه مجمع عمومي موسسين

٤- دو نسخه صورتجلسه هيات مديره ( تعداد مديران حداقل پنج نفر ميباشد)

٥- آگهي دعوت مجمع موسسين در روزنامه تعيين شده

٦- فتوكپي شناسنامه مديران ( در مورد اشخاص حقوقي ارائه برگ نمايندگي الزامي است )

٧- گواهي بانكي مبني بر واريز حداقل ٣٥% سرمايه شركت

٨- ارائه مجوز يا موافقت اصولي يا مجوز از مراجع ذيصلاح در صورت نياز يادآوريها:

١- حداقل سرمايه مبلغ پنج ميليون ريال باشد.

٢- حداقل ٢٠% سرمايه تعيين شده توسط موسسين تعهد گردد و ٣٥% از ميزان تعهد شده پرداخت گردد.

٣- اظهارنامه و طرح اساسنامه و طرح اعلاميه پذيره نويسي به امضاي موسسين رسيده باشد.

٤- اخذ وارائه مجوز از مراجع ذيصلاح در صورت نياز .

17- اساسنامه شركت سهامي عام

شركت سهامي عام - اساسنامه شركت سهامي عام ماده١) تشكيل شركت

بين دارندگان سهامي كه طبق مقررات اساسنامه حاضر بوجود آمده يا بعدا بوجود آيد با رعايت قوانين جاريه و مقررات اساسنامه حاضر شركتي بنام ( شركت سهامي عام) كه در موارد بعدي بطور اختصار شركت ناميده مي شود تشكيل مي گردد. ماده٢) نام شركت

نام شركت عبارت است از .............................. شركت سهامي عام ماده٣) موضوع شركت

..............................................................................................................................................................

.............................................................................................................................................................

- سرمايه گذاري و مشاركت در ساير شركتها از طريق تعهد سهام شركتهاي جديد و يا خريد و تعهد سهام شركتهاي موجود.

- اخذ نمايندگي ايجاد شعبه و اعطاي نمايندگي در داخل وخارج از كشور ماده ٤) مدت شركت

شركت براي مدت نامحدود تشكيل شده است. ماده ٥) مركز اصلي شركت و شعب آن

مركز اصلي شركت در ..................... مي باشد تعيين و تغيير نشاني مركز اصلي شركت در صورت لزوم بنا به تصويب هيات مديره

صورت خواهد گرفت. ماده٦) سرمايه وتعداد سهام ماده ٧) پرداخت بقيه مبلغ اسمي سهام

قسمت پرداخت نشده مبلغ اسمي هر سهم ظرف پنج سال از تاريخ تاسيس شركت بايد در موعد يا مواعدي كه طبق تصميم هيات مديره تعيين مي شود پرداخت گردد. مطالبه تمام يا قسمتي از مبلغ پرداخت نشده سهام از طريق نشر آگهي در روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي مربوط به شركت در آن منتشر مي شود بعمل خواهد آمد فاصله بين مطالبه و تاريخ اولين پرداخت كمتر از دوماه نخواهد بود هر يك از تعهد كنندگان سهام كه از پرداخت وجوه مورد تعهد خود در موعد يا مواعد مقرر خودداري كنند نسبت به مبلغي كه تاديه نشده باشد بايد خسارت ديركرد از قرار دوازده درصد در سال نيز بپردازند پس از اخطار از طرف شركت به صاحب سهم و گذشتن يك ماه اگر مبلغ مورد مطالبه وخسارت تاخير آن تماما پرداخت نشود شركت اينگونه سهام را در صورتي كه در بورس اوراق بهادار پذيرفته شده باشد از طريق بورس وگرنه از طريق مزايده بفروش خواهد رسانيد از حاصل فروش سهم بدوا كليه هزينه هاي مترتبه برداشت گرديده و در صورتي كه خالص حاصل فروش از بدهي صاحب سهم ( بابت اصل و هزينه ها و خسارت ديركرد) بيشتر باشد مازاد به وي پرداخت خواهد شد. ماده٨) در مورد ماده فوق آگهي فروش سهم با قيد مشخصات سهام مورد مزايده فقط يك نوبت در روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي مربوط به شركت در آن نشر مي گردد منتشر و يك نسخه از آگهي وسيله پست سفارشي براي صاحب سهم ارسال مي شود هر

گاه قبل از تاريخي كه براي فروش معين شده است كليه بدهيهاي مربوط به سهام اعم از اصل و خسارت و هزينه ها به شركت پرداخت شود شركت از فروش سهام خودداري خواهد كرد در صورت فروش نام صاحب سهم سابق از دفاتر شركت حذف اوراق سهام يا گواهينامه موقت سهام قبلي ابطال مي شود و مراتب براي اطلاع عموم آگهي مي گردد. دارندگان سهام مذكور در ماده ٧ حق حضور وراي در مجامع عمومي صاحبان سهام شركت را نخواهند داشت و در احتساب حدنصاب تشكيل مجامع عمومي تعداد اينگونه سهام از كل تعداد سهام شركت كسر خواهد شد به علاوه حق دريافت سود قابل تقسيم و حق رجحان در خريد سهام جديد شركت و همچنين حق دريافت اندوخته قابل تقسيم نسبت به اينگونه سهام معلق خواهد ماند. ماده ٩) در مورد ماده قبل هر گاه دارندگان سهام قبل از فروش سهام بدهي خود را بابت اصل و خسارت وهزينه ها به شركت پرداخت كننده مجددا حق حضور و راي در مجامع عمومي را خواهند داشت و مي توانند حقوق مالي وابسته به سهام خود را كه مشمول مرور زمان نشده باشد مطالبه نمايند. ماده ١٠) اوراق سهام

كليه سهام شركت با نام است اوراق سهام شركت متحدالشكل و چاپي و داراي شماره ترتيب بوده وبايد به امضاي دو نفر كه از طرف هيات مديره تعيين مي شوند برسد و به مهر شركت ممهور گردد به علاوه در اين اوراق بايد نكات زير قيد شود:

١- نام شركت و شماره ثبت آن در دفتر ثبت شركتها

٢- مبلغ سرمايه ثبت شده و مبلغ پرداخت شده آن

٣- تعيين نوع

سهم

٤- مبلغ اسمي سهم و مقدار پرداخت شده آن به حروف و به اعداد

٥- تعداد سهامي كه هر ورقه نماينده آن است ماده ١١) گواهينامه موقت سهام

تا زماني كه اوراق سهام صادر نشده است شركت بايد به صاحبان سهام گواهينامه موقت سهم بدهد كه معرف تعداد و نوع سهام و مبلغ پرداخت شده آن باشد. ماده ١٢) انتقال سهام

انتقال سهام بايد در دفتر ثبت سهام شركت به ثبت برسد انتقال دهنده يا وكيل يا نماينده قانوني او بايد انتقال را در دفتر مزبور امضا نمايد مادام كه تمامي مبلغ اسمي سهم پرداخت نشده است هويت كامل و نشاني انتقال گيرنده نيز در دفتر ثبت سهام قيد و به امضاي انتقال گيرنده يا وكيل يا نماينده او خواهد رسيد تملك هر يك از سهام شركت قهرا متضمن قبول مقررات اساسنامه و تصميمات مجامع عمومي سهامداران خواهد بود. ماده ١٣) غير قابل تقسمي بودن سهام

سهام شركت غير قابل تقسيم است مالكين مشاع سهام مكلفند كه در برابر شركت به يك نفر نمايندگي بدهند. ماده ١٤) مسئوليت صاحبان سهام

مسئوليت صاحبان سهام محدود به مبلغ اسمي سهام آنها است. ماده ١٥) سرمايه شركت

سرمايه شركت را مي توان از طريق صدور سهام جديد و يا از طريق بالا بردن مبلغ اسمي سهام موجود افزايش داد.

تاديه مبلغ اسمي سهام جديد به يكي از طرق زير امكان پذير است:

١- پرداخت مبلغ اسمي سهم به نقد

٢- تبديل مطالبات نقدي حال شده اشخاص از شركت به سهام جديد

٣- انتقال سود تقسيم نشده يا اندوخته يا عوايد حاصله از اضافه ارزش سهام جديد به سرمايه شركت

٤- تبديل اوراق قرضه به سهام ماده ١٦) مجمع عمومي

فوق العاده مي تواند به هيات مديره اجازه دهد كه ظرف مدت معيني كه نبايد از پنج سال تجاوز كند سرمايه شركت را تا ميزان مبلغ معيني به يكي از طرق مذكور در ماده ١٥ افزايش دهد. ماده ١٧) مجمع عمومي فوق العاده كه افزايش سرمايه را از طريق فروش سهام جديد تصويب مي كند يا اجازه آن را به هيات مديره مي دهد مي تواند حق تقدم صاحبان سهام را نسبت به پذيره نويسي تمام يا قسمتي از سهام جديد از آنان سلب كند به شرط آنكه چنين تصميمي پس از قرائت گزارش هيات مديره و گزارش بازرس يا بازرسان شركت اتخاذ گردد وگرنه باطل خواهد بود. ماده ١٨) علاوه بر كاهش اجباري سرمايه به علت از بين رفتن قسمتي از سرمايه شركت مجمع عمومي فوق العاده شركت مي تواند به پيشنهاد هيات مديره در مورد كاهش سرمايه شركت بطور اختياري اتخاذ تصميم كند مشروط بر آنكه بر اثر كاهش سرمايه به تساوي حقوق صاحبان سهام لطمه اي وارد نشود.

تبصره ١: كاهش اجباري سرمايه از طريق كاهش تعداد يا مبلغ اسمي سهام صورت گرفته و كاهش اختياري سرمايه از طريق كاهش بهاي اسمي به نسبت متساوي ورد مبلغ كاهش يافته هر سهم به صاحب آن انجام مي گيرد.

تبصره٢: در مورد كاهش اختياري سرمايه تا زماني كه سهام شركت در سازمان بورس اوراق بهادار تهران پذيرفته شده است ميزان سرمايه هيچگاه نبايد كمتر از حد نصاب مقرر در زمان درج نام شركت در فهرست شركتهاي بورس باشد. ماده ١٩) حق تقدم در خريد سهام جديد

در صورت افزايش سرمايه صاحبان سهام شركت در خريد سهام جديد

به نسبت سهامي كه مالكند حق تقدم خواهند داشت و اين حق قابل نقل وانتقال است. مهلتي كه طي آن سهامداران مي توانند حق تقدم مذكور را اعمال كنند بنابه پيشنهاد هيات مديره و تصويب مجمع عمومي فوق العاده تعيين خواهد شد و در هر حال كمتر از شصت روز نخواهد بود اين مهلت از روزي كه براي پذيره نويسي تعيين مي گردد شروع مي شود و نحوه استفاده از اين حق تقدم بدين ترتيب است كه پس از اتخاذ تصميم راجع به افزايش سرمايه بايد مراتب از طريق نشر آگهي در رزونامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي مربوط به شركت در آن نشر مي گردد به اطلاع صاحبان سهام برسد براي صاحبان سهام با نام گواهينامه حق خريد بايد توسط پست سفارشي ارسال گردد. ماده ٢٠) اضافه ارزش سهم

مجمع عمومي فوق العاده با توجه به پيشنهاد و گزارش هيات مديره مي تواند مقرر دارد كه براي افزايش سرمايه سهام جديدي با اضافه ارزش يعني به مبلغي بيش از ارزش اسمي آنها بفروش برسد عوايد حاصل از اضافه ارزش سهام را مي توان بحساب اندوخته منتقل ساخت يا بين صاحبان سهام تقسيم نمود يا در ازاي آن سهام جديد به صاحبان سهام داد. ماده ٢١) اوراق قرضه

شركت مي تواند با تصويب مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام به انتشار اوراق قرضه مبادرت نمايد تصميم راجع به فروش اوراق قرضه و شرايط صدور و انتشار آن بايد همراه با طرح اطلاعيه انتشار اوراق قرضه كتبا به مرجع ثبت شركتها اعلام شود مرجع مذكور مفاد تصميم را ثبت و خلاصه آن را همراه با طرح اطلاعيه انتشار اوراق

قرضه به هزينه شركت در روزنامه رسمي آگهي خواهد نمود.

تبصره ١: قبل از انجام تشريفات مذكور در ماده فوق هر گونه آگهي براي فروش اوراق قرضه ممنوع است.

تبصره ٢: در هر بار انتشار مبلغ اسمي اوراق قرضه ونيز قطعات اوراق قرضه بايد متساوي باشد.

تبصره ٣: در اطلاعيه انتشار اوراق قرضه رعايت موارد مندرج در ماده ٥٨ قانون تجارت الزامي است. ماده ٢٢ ) مقررات مشترك بين مجامع عمومي

مجامع عمومي عادي ساليانه و مجامع عمومي فوق العاده را هيات مديره دعوت مي كند هيات مديره و همچنين بازرس شركت مي تواند مقتضي مجمع عمومي عادي را بطور فوق العاده دعوت نمايند. علاوه بر اين سهامداراني كه اقلا يك پنجم سهام شركت را مالك باشند حق دارند كه دعوت صاحبان سهام را براي تشكيل مجامع عمومي از هيات مديره خواستار شوند و هيات مديره بايد حداكثر تا بيست روز از تاريخ تقاضات مجمع مورد درخواست را با رعايت تشريفات مقرره دعوت كند در غير اينصورت درخواست كنندگان مي توانند دعوت مجمع را از بازرس شركت خواستار شوند و بازرس مكلف خواهد بود كه با رعايت تشريفات مقرره مجمع ممورد تقاضا را حداكثر تا ده روز از تاريخ تقاضات دعوت نمايد و گرنه صاحبان سهام حق خواهند داشت مستقيما به دعوت مجمع اقدام كنند بشرط آنكه كليه تشريفات راجع به دعوت مجمع را رعايت نموده و در آگهي دعوت به عدم اجابت درخواست خود توسط هيات مديره و بازرسان تصريح نمايند.

تبصره١: چنانچه هيات مديره مجمع عمومي عادي ساليانه را در موعد مقرر دعوت نكند بازرس يا بازرسان شركت مكلفند راسا اقدام به دعوت مجمع مزبور بنمايند.

تبصره٢: هيچ مجمع

عمومي نمي تواند تعهدات شركت را تغيير بدهد و يا هيچ اكثريتي نمي تواند به تعهدات صاحبان سهام بيفزايد. ماده ٢٣) شرايط لازم براي داشتن حق حضور وراي در مجامع عمومي

در كليه مجامع عمومي كليه صاحبان سهام يا وكيل يا قائم مقام قانوني يا نمايندگان آنها قطع نظر از عده سهام خود مي توانند حضور بهم رسانند و براي هر يك سهم حق يك راي خواهند داشت مشروط بر اين كه بهاي مطالبه شده سهام خود را كاملا پرداخت نموده باشند.

تبصره ١: هر گاه سهامداران شركت سهام خودشان را به ديگران انتقال دهند سهامداران بعدي وقتي با واجد بودن شرايط فوق در مجامع عادي و فوق العاده حق حضور و راي دارند كه قبل از انعقاد اين مجامع انتقال سهام به آنها طبق ماده ١٢ اساسنامه حاضر در دفتر ثبت سهام شركت به ثبت رسيده يا گواهينامه موقت سهم در دست داشته و از شركت با ارائه ورقه سهم يا گواهينامه موقت سهم ورقه ورود به جلسه دريافت كرده باشند.

تبصره٢: تا زماني كه نام شركت در فهرست نرخ هاي بورس درج مي باشد شركت مي تواند حداقل يك هفته قبل از تاريخ تشكيل مجمع كتبا از سازمان بورس جهت اعزام نماينده در كليه مجامع عمومي دعوت نمايد. ماده ٢٤) آگهي دعوت مجامع عمومي

در كليه موارد دعوت صاحبان سهام براي تشكيل مجامع عموي از طريق نشر اگهي در روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي مربوط به شركت در آن نشر مي گردد بعمل خواهد آمد و دستور جلسه و تاريخ و محل تشكيل مجمع با قيد ساعت و نشاني كامل در آگهي ذكر خواهد شد.

تبصره: در مواقعي

كه كليه صاحبان سهام در مجمع عمومي حاضر باشند نشر آگهي و تشريفات دعوت الزامي نيست. ماده ٢٥) محل انعقاد مجامع عمومي

مجامع عمومي اعم از عادي و فوق العاده در مركز اصلي شركت يا در محلي كه در آگهي دعوت صاحبان سهام تعيين مي شود منعقد خواهد شد. ماده ٢٦) دستور جلسه

دستور جلسه هر مجمع عمومي را مقام دعوت كننده آن معين مي نمايد دستور جلسه بايد در آگهي دعوت ذكر گردد مطالبي كه در دستور جلسه پيش بيني نشده باشد قابل طرح در مجمع نخواهد بود مگر اينكه كليه صاحبان سهام در مجمع عمومي حاضر باشند. ماده ٢٧) فاصله بين دعوت و انعقاد مجامع عمومي

فاصله بين دعوت و انعقاد هر يك از جلسات مجامع عمومي عادي و فوق العاده ده روز و حداكثر چهل روز خواهد بود. ماده ٢٨) وكالت و نمايندگي

در كليه مجامع عمومي حضور وكيل يا قائم مقام قانوني صاحبان سهام و همچنين حضور نماينده يا نمايندگان اشخاص حقوقي به شرط تسليم مدرك وكالت يا نمايندگي بمنزله حضور خود صاحب سهم است . ماده ٢٩) هيات رئيسه مجمع

مجامع عمومي اعم از عادي و فوق العاده به رياست رئيس يا نايب رئيس هيات مديره و در غياب آنها به رياست يكي از مديراني كه به اين منظور ازطرف هيات مديره انتخاب شده باشد تشكيل خواهد گرديد مگر در مواقعي كه انتخاب يا عزل بعضي از مديران يا كليه آنها در دستور جلسه مجمع باشد كه در اين صورت رئيس مجمع از بين سهامداران حاضر در جلسه با اكثريت نسبي انتخاب خواهد شد دو نفر از سهامداران حاضر از طرف مجمع بعنوان ناظر انتخاب

مي شوند همچنين مجمع عمومي با اكثريت آرا يك نفر منشي از بين صاحبان سهام يا از خارج تعيين مي نمايد. ماده ٣٠) ورقه ورودي و ورقه حضور و غياب

قبل از تشكيل هريك از مجامع عمومي هر صاحب سهمي كه مايل به حضور در مجمع عمومي باشد بايد با ارائه ورقه سهم يا گواهينامه موقت سهم متعلق به خود به شركت مراجعه و ورقه ورود به جلسه را دريافت كند فقط سهامداراني حق ورود به مجمع را دارند كه ورقه ورودي دريافت كرده باشند از حاضرين در مجمع فهرستي ترتيب داده خواهد شد كه در ان هويت كامل و اقامتگاه و تعداد سهام و تعداد آراي هريك از حاضرين قيد و به امضاي آنان خواهد رسيد . ماده ٣١) طريقه اخذ راي

اخذ راي بطور شفاهي بعمل مي آيد مگر اينكه مجمع عموي با اكثريت آرا مقرر دارد كه اخذ راي بطور كتبي صورت گيرد. ماده ٣٢) تمديد جلسات

هرگاه در مجمع عمومي تمام موضوعات مندرج در دستور مجمع مورد اخذ تصميم واقع نشود هيات رئيسه مجمع با تصويب مجمع مي تواند اعلام تنفس نموده و تاريخ جلسه بعد را كه نبايد ديرتر از دو هفته باشد تعيين كند تمديد جلسه محتاج به دعوت آگهي مجدد نيست و در جلسات بعد مجمع به همان حد نصاب جلسه اوليه رسميت خواهد داشت. ماده ٣٣ ) صورتجلسه ها

از مذاكرات و تصميمات مجامع عمومي صورتجلسه اي توسط منشي ترتيب داده مي شود كه به امضاي هيات رئيسه مجمع رسيده باشد و يك نسخه از آن در مركز شركت نگهداري خواهد شد. ماده ٣٤) اثر تصميمات

مجامع عمومي كه طبق مقررات قانوني

و اساسنامه حاضر تشكيل گردد نماينده عموم سهامداران است و تصميمات آنها براي همگي صاحبان سهام الزام آور مي باشد. ماده ٣٥) مجمع عمومي عادي

مجمع عمومي عادي شركت بايد لااقل سالي يك دفعه ظرف مدت چهارماه از تاريخ انقضاي سال مالي شركت منعقد گردد. ماده ٣٦) حد نصاب مجمع عمومي عادي

در مجمع عمومي عادي حضور دارندگان اقلا بيش از نصف سهام شركت كه حق راي دارند ضروري است اگر در اولين جلسه دعوت حد نصاب مذكور حاصل نشد مجمع براي بار دوم دعوت خواهد شد و با حضور هر عده از صاحبان سهامي كه حق راي دارند مي تواند رسميت يافته و تصميم گيري كند به شرط آنكه در دعوت دوم نتيجه دعوت اول قيد شده باشد. ماده ٣٧) اكثريت در مجمع عمومي عادي

در مجمع عمومي عادي تصميمات همواره با اكثريت نصف به علاوه يك آراي حاضر درجلسه رسمي معتبر خواهد بود مگر در مورد انتخاب مديران وبازرسان كه اكثريت نسبي كافي خواهد بود در مورد انتخاب مديران تعداد اراي هر راي دهنده در عدد مديراني كه بايد انتخاب شود ضرب مي وشد و حق راي هر راي دهنده برابر حاصل ضرب مذكور خواهد بود راي دهنده مي تواند آراي خود را به يك نفر بدهد يا آن را بين چند نفر كه مايل باشد تقسيم كند. ماده ٣٨) وظايف مجمع عمومي عادي

وظايف مجمع عمومي عادي بدين قرار مي باشد :

- استماع گزارش هيات مديره راجع به امور شركت و گزارش راجع بوضع شركت و ترازنامه و حسابهاي تقديمي هيات مديره

- رسيدگي تصويب رد ويا تصحيح حسابها

- تصويب سود قابل تقسيم و اندوخته ها

- نصب

تعويض عزل يا تجديد انتخاب مديران و بازرس اصلي وعلي البدل تعيين حق حضور و پاداش اعضاي هيات مديره و همچنين تعيين حق الزحمه بازرس اعم از اصلي وعلي البدل

- تعيين روزنامه كثيرالانتشاري كه هرگونه آگهي هاي مربوط به شركت در آن متنشر مي گردد.

- اتخاذ تصميم در مورد هر گونه موضوعاتي كه جزئ دستور جلسه بوده و در صلاحيت مجمع فوق العاده نباشد.

تبصره: تصويب ترازنامه و حسابها بايد پس از استماع گزارش بازرس اصلي با برحسب مورد بازرس علي البدل بعمل آيد و الاباطل و از درجه اعتبار ساقط خواهد بود. ماده ٣٩) مجمع عمومي فوق العاده - حدنصاب رسميت

در مجمع عمومي فوق العاده بايد دارندگان بيش از نصف سهامي كه حق راي دارند حاضر باشند اگر در اولين دعوت حد نصاب مذكور حاصل نشد مجمع براي بار دوم دعوت وبا حضور دارندگان بيش از يك سوم سهامي كه حق راي دارند رسميت يافته و اتخاذ تصميم خوهد نمود به شرط آنكه در دعوت دوم نتيجه دعوت اول قيد شده باشد. ماده ٤٠) اكثريت

تصميمات مجمع عمومي فوق العاده همواره با كثريت دو سوم آراي سهام حاضر در جلسه رسمي معتبر خواهد بود. ماده ٤١) اختيارات

هر گونه تغيير در مواد اساسنامه يا در سرمايه شركت يا انحلال شركت منحصرا در صلاحيت مجمع فوق العاده مي باشد.

تبصره: در مواردي كه تصميمات مجمع عمومي متضمن يكي از امور ذيل باشد يك نسخه از صورتجلسه مجمع بايد جهت ثبت به مرجع ثبت شركتها ارسال گردد:

١- انتخاب مديران وبازرس يا بازرسان

٢- تصويب ترازنامه

٣- كاهش يا افزايش سرمايه و هر نوع تغيير در اساسنامه

٤- انحلال شركت ونحوه تصفيه آن ماده

٤٢) تعداد اعضاي هيات مديره

شركت بوسيله هيات مديره اي مركب از حداقل پنج نفر عضو اصلي ودو عضو علي البدل كه بوسيله مجمع عمومي عادي از بين صاحبان سهام انتخاب مي شوند اداره خواهد شد مديران قابل عزل و تجديد انتخاب مي باشند هر يك از مديران مي توانند با اطلاع كتبي به رئيس هيات مديره در هر موقع از سمت خود استعفا دهند در صورتي كه برا ثر فوت يا استعفا و يا سلب شرايط از يك يا چند نفر از مديران تعداد اعضاي هيات مديره از حداقل مقرر در اين قانون كمتر شود اعضاي علي البدل به ترتيب مقرر در اساسنامه و الا به ترتيب مقرر توسط مجمع عمومي جاي آنان را خواهند گرفت و در صورتي كه تعداد اعضاي علي البدل كافي براي تصدي محلهاي خالي در هيات مديره نباشد مديران باقيمانده بايد بلافاصله مجمع عمومي عادي شركت را جهت تكميل اعضاي هيات مديره دعوت نمايند.

تبصره: هر گاه هيات مديره حسب مورد از دعوت مجمع عمومي براي انتخاب مديري كه سمت او بلا تصدي مانده خودداري كند هر ذينفع حق دارد از بازرس يا بازرسان شركت بخواهد كه به دعوت مجمع عمومي عادي جهت تكميل تعداد مديران با رعايت تشريفات لازم اقدام كند ونيز بازرس يا بازرسان مكلف به انجام چنين درخواستي مي باشند. ماده ٤٣) انتخاب اشخاص حقوقي به عضويت هيات مديره

اشخاص حقوقي را مي توان به مديريت شركت انتخاب نمود در اين صورت شخص حقوقي بايد يك نفر را به نمايندگي خود جهت انجام وظايف مديريت كتبا به شركت معرفي نمايد.

تبصره: اشخاص مندرج در ماده ١١١ قانون تجارت را نمي

توان به سمت مديرعامل شركت انتخاب نمود. ماده ٤٤) مدت ماموريت مديران

مدت ماموريت مديران دوسال است اين ماموريت تاوقتي كه تشريفات راجع به ثبت و آگهي انتخاب مديران بعدي انجام گيرد خود به خود ادامه پيدا مي كند. ماده ٤٥) سهام وثيقه

هريك از مديارن بايد لااقل ...... سهم از سهام شركت را در تمام مدت ماموريت خود دارا باشد اين سهام براي تضمين خساراتي است كه ممكن است از تقصيرات مديران منفردا يا مشتركا بر شركت وارد شود سهام مذكور قابل انتقال نيست و مادام كه مديري مفاصا حساب دوره تصدي خود را در شركت دريافت نداشته است سهام مذكور در صندوق شركت به عنوان وثيقه باقي خواهد ماند وثيقه بودن اين سهام مانع استفاده از حق راي در مجامع و پرداخت سود آنها به صاحبانشان نخواهد بود. ماده ٤٦) رئيس و نائب رئيس ومنشي هيات مديره

هيات مديره در اولين جلسه خود كه حداكثر ظرف مدت يك هفته بعد از مجمع عمومي عادي كه هيات مديره را انتخاب كرده است منعقد خواهد شد از بين اعضاي هيات يك رئيس يك نائب رئيس كه بايد شخص حقيقي باشند براي هيات مديره تعيين مي نمايد. مدت رياست رئيس و نيابت نائب رئيس بيش از مدت عضويت آنها در هيات مديره نخواهد بود رئيس و نائب رئيس قابل عزل و تجديد انتخاب خواهند بود در صورت غيبت رئيس و نائب رئيس اعضاي هيات مديره يك نفر از اعضاي حاضر در جلسه را تعيين مي نمايند تا وظايف رئيس را انجام دهد هيات مديره از بين اعضاي هيات يا خارج يك نفر را به عنوان منشي انتخاب مي نمايد.

ماده ٤٧) مواقع تشكيل جلسات هيات مديره

هيات مديره در مواقعي كه خود به طور هفتگي يا ماهيانه معين مي كند با دعوت كتبي يا تلگرافي رئيس يا نائب رئيس و يا دونفراز اعضاي هيات مديره يا به دعوت مديرعامل در هر موقع كه ضرورت ايجاب كند تشكيل جلسه خواهد داد بين تاريخ ارسال دعوتنامه و تشكيل جلسه هيات مديره فاصله معقولي رعايت خواهد شد چنانچه در يك جلسه هيات مديره تاريخ تشكيل جلسه بعد تعيين و در صورتجلسه قيد شده باشد ارسال دعوتنامه براي مديراني كه در همان جلسه حضور داشته اند ضرورت نخواهد داشت. ماده ٤٨) محل تشكيل جلسات هيات مديره

جلسات هيات مديره در مركز اصلي شركت يا در هر محل ديگري كه در دعوتنامه تعيين شده باشد تشكيل خواهد شد. ماده ٤٩) حدنصاب و اكثريت لازم براي رسميت جلسه و حق دادن راي به سمت وكالت

جلسه هيات مديره در صورتي رسميت دارد كه دو سوم اعضاي هيات مديره در ان جلسات حضور داشته باشند تصميمات هيات مديره با اكثريت آراي حاضرين معتبر خواهد بود هر يك از مديران مي تواند به مسئوليت خود يك نفر از اعضاي هيات مديره را به وكالت تعيين كند تا در غياب او در جلسه هيات مديره شركت نمايد هيچ يك از مديران نمي تواند وكالت بيش از يك مدير را قبول كند مديرعامل در جلسات هيات مديره شركت خواهد نمود و در صورتي كه عضو هيات مديره نباشد حق راي نخواهد داشت. ماده ٥٠) تصميمات امضا شده

تصميماتي كه به امضاي كليه مديران رسيده باشد داراي اعتبار تصميماتي خواهد بود كه در جلسه هيات مديره اتخاذ شده باشد.

ماده ٥١) صورتجلسات هيات مديره

براي هريك از جلسات هيات مديره بايد صورتجلسه اي تنظيم و لااقل به امضاي اكثريت مديران حاضر در جلسه برسد نام مديران حاضر و غايب و خلاصه اي از مذاكرات و همچنين تصميمات متخذه در هر جلسه با قيد تاريخ در صورتجلسه ذكر مي گردد نظر هر يك از مديران كه با تمام يا بعضي از تصميمات مندرج در صورتجلسه مخالف باشد بايد در صورتجلسه قيد شود در مورد ماده ٥٠ تصميم امضا شده توسط مديران به جاي صورتجلسه هيات مديره نگهداري خواهد شد. ماده ٥٢) اختيارات هيات مديره

هيات مديره براي هر گونه اقدامي به نام شركت و انجام هر نوع عمليات و معاملاتي كه مربوط به موضوع شركت بوده و اتخاذ تصميم درباره آنها صريحا در صلاحيت مجمع عمومي قرار نگرفته باشد داراي اختيارات نامحدود است در زير قسمتي از اختيارات هيات مديره تصريح شده است :

١- نمايندگي شركت بر اين اشخاص ثالث و كليه ادارات دولتي و موسسات خصوصي

٢- تصويب آيين نامه هاي داخلي شركت

٣- ايجاد و حذف نمايندگي ها يا شعبه ها در هر نقطه از ايران يا خارج از ايران

٤- نصب و عزل كليه ماموران وكاركنان شركت و تعيين شغل و حقوق و دستمزد و انعام و ترفيع و تنبيه و تعيين ساير شرايط استخدام و معافيت و خروج آنها از خدمات ومرخصي و بازنشستگي و مستمري وراث آنان

٥- تصويب بودجه براي اداره كردن شركت

٦- افتتاح حساب و استفاده از آن به نام شركت نزد بانكها و موسسات

٧- دريافت مطالبات شركت و پرداخت و واخواست اوراق تجارتي

٨- تعهد ظهرنويسي قبولي پرداخت و واخواست اوراق تجارتي

٩- عقد هر

نوع قرارداد و تغيير و تبديل يا فسخ و اقاله آن در مورد خريد وفروش و معاوضه امول منقول و غير منقول كه جزي موضوع شركت باشد و بالجمله انجام كليه عمليات و معاملات مذكور در ماده ٣ اين اساسنامه

١٠- واگذاري يا تحصيل هر گونه حق كسب و پيشه و تجارت (سرقفلي)

١١- مبادرت به تقاضا و اقدام در مورد ثبت هر گونه اختراع ويا خريد و يا تحصيل يا فروش يا واگذاري اختراعات وورقه اختراع و يا هر گونه حقوق و امتيازات مربوط به آنها

١٢- مبادرات به تقاضا و اقدام براي ثبت هر گونه علامت تجاري

١٣- اجاره استجاره و واگذاري و فسخ اجاره و تقاضاي تعديل اجاره بها و دفاع از اين نوع تقاضاها در تمام مراحل و مراجع و تخليه عين مستاجره و تقاضاي تجديد نظر در راي صادره يا اجراي آن

١٤- به امانت گذاردن هر نوع اسناد ومدارك و وجوه در صندوقهاي دولتي و خصوصي و استرداد آنها

١٥- تحصيل اعتبار از بانكها و شركتها و موسسات و هرنوع استقراض و اخذ وجه به هر مبلغ و به هر مدت و به هر ميزان بهره و كارمزد ويا هر گونه شرايطي كه مقتضي باشد با رعايت مقر

16- شركت هاي سهامي عام و خاص

1- محاسبه ميزان حق تقدم

شركت هاي سهامي عام و خاص - محاسبه ميزان حق تقدم ميزان حق تقدم از طريق مقايسه مبلغ سرمايه موجود با ملبغ افزايش سرمايه محاسبه مي شود براي مثال اگر شركتي كه سرمايه اش از ٢٠ هزار سهم ١٠٠٠ ريالي تشكيل مي شود (٢٠ ميليون ريال سرمايه دارد) سرمايه اش را به دو برابر افزايش دهد و ٢٠ هزار سهم جديد هزار ريالي صادركند حق تقدم

هر سهم معادل حق خريد يك سهم خواهد بود. پس اگر شخصي صد سهم داشته باشد مي تواند صد سهم جديد خريداري كند. هرگاه در فرض مزبور شركت فقط ١٠ هزار سهم جديد منتشر كند حق تقدم شخصي كه صد سهم دارد پنجاه سهم خواهد بود. اين گونه است كه ماده ١٦٦ لايحه اصلاحي مقرر داشته است كه خريد سهام جديد صاحبان سهام شركت به نسبت سهامي كه مالكند حق تقدم دارند و اين حق قابل نقل و انتقال است. مهلتي كه طي آن سهامداران مي توانند حق تقدم مذكور راعمال كنند كمتر از شصت روز نخواهد بود. اين مهلت از روزي كه براي پذيره نويسي تعيين مي گردد شروع مي شود. - محدوديت نقل اوحق تقدم صاحبان سهام در خريد سهام جديد

به صراحت ماده ١٦٦ لايحه قانوني حق تقدم صاحبان سهام در خريد سهام جديد قابل نقل و انتقال است. اما ماده مزبور حقوق حاكم بر آن و محدوديت هاي آن را تعيين نكرده است. از اين رو نقل وانتقال حق تقدم در نهايت منجر به انتقال سهام و سهامداران شدن انتقال گيرنده مي شود. بنابراين رعايت محدوديت هاي موجود درباره انتقال سام در اين خصوص نيز ضروري است.از اين رو اگر در يك شركت سهامي خاص انتقال سهم منوط به موافقت مديران باشد انتقال حق تقدم در خريد سهام جديد نيز بايد منوط به موافقت مزبور باشد و پيش بيني اين مورد در قانون تجارت ايران لازم به نظر مي رسد. سلب حق تقدم

اگر حق تقدم صاحبان سهام به طور كامل اعمال شود مانعي براي ورود اشخاص ناخواسته به شركت است. اما عدم

ورود اشخاص ثالث به شركت در همه موارد مطلوب نيست. اگر يكي از طلبكاران مهم شركت قبول كند كه طلبش به سهام تبديل شود يا گروه با نفوذي بپذيرند كه به شركت وارد شوند سلب حق تقدم صاحبان سهام راه حل مفيدي براي تقويت قدرت مالي شركت است. به همين علت اين نكته همواره مورد قبول بوده است كه حق تقدم شركا را مي توان سلب كرد و در اساسنامه ها در قديم همواره از اين اختيار به سلب حق تقدم صاحبان سهام تعبير مي شد.

مجمع عمومي فوق العاده كه افزايش سرمايه را از طريق فروش سام جديد تصويب مي كند يا اجازه آن رابه هيئت مديره مي دهد مي تواند حق تقدم صاحبان سهام را نسبت به پذيره نويسي تمام يا قسمتي از سام جديد از آنان سلب كند به شرط آنكه چنين تصميمي پس از قرائت گزارش هيئت مديره و گزارش بازرس يا بازرسان شركت اتخاذ گردد و گرنه باطل خواهد بود.

گزاش مذكور بايد مشتمل بر توجيه لزوم افزايش سرمايه و سلب حق تقدم از سهامداران و معرفي شخص يا اشخاصي كه سهام جديد براي تخصيص به آنها د رنظر گرفته شده است و تعداد و قيمت اين گونه سهام و عواملي كه در تعيين قيمت اينگونه سهام در نظر گرفته شده است باشد. گزارش بازرس يا بازرسان بايد حاكي از تاييد عوامل و جهاتي باشد كه در گزارش هيئت مديره ذكر شده است (ماده ١٦٧ لايحه اصلاحي).

در صورتي كه حق تقدم در پذيره نويسي سهام جديد از صاحبان سهام سلب شده باشد يا صاحبان سهام از حق تقدم خود ظرف مهلت مقرر

استفاده نكنند حسب مورد تمام يا باقيمانده سهام جديد عرضه و به متقاضيان فروخته خواهد شد. (ماده ١٧٢ لايحه اصلاحي). نصاب آرا در سلب حق تقدم

درخصوص تصميم مجمع عمومي فوق العاده مبني بر سلب حق تقدم در پذيره نويسي سهام جديد چنانچه سلب حق تقدم از بعضي صاحبان سهام به نفع بعضي ديگر انجام گيرد سهامداراني كه سهام جديد براي تخصيص به آنها در نظر گرفته شده است حق ندارند در اخذ راي درباره سلب حق تقدم ساير سهامداران شركت كنند در احتساب حد نصاب رسميت جلسه و اكثريت لازم جهت معتبر بودن تصميمات مجمع عمومي سهام سهامداراني كه سهام جديد براي تخصيص به آنها در نظر گرفته شده است به حساب نخواهد آمد. (ماده ١٦٨ لايحه اصلاحي).

2- قلمرو محدوديت اختيارات بازرس يا بازرسان

شركت هاي سهامي عام و خاص - قلمرو محدوديت اختيارات بازرس يا بازرسان براي آنكه بازرس بتواند در بهترين شرايط وظايفش را انجام دهد قانونگذار اختيارات وسيعي به او اعطا كرده است. در واقع در قسمت اول ماده ١٤٩ (ل.ا.ق.ت) مقرر ميدارد: (بازرس يا بازرسان مي توانند در هر موقع هر گونه رسيدگي و بازرسي يا بازرسان مي توانند درهر موقع هر گونه رسيدگي و بازرسي لازم را انجام داده واسناد و مدارك و اطلاعات مربوط به شركت را مطالعه كرده و مورد رسيدي قراردهند...) آنچه مسلم است اگرمدارك و اطلاعات مزبور نزد شركت باشد مديران و مديرعامل بايد آنها را در اختيار بازرس يا بازرسان قراردهند ولي اگر اين اطلاعات در اختيار اشخاص خارج از شركت باشد آيا بازرس مي تواند آنها را نيز از اشخاص مزبور مطالبه كند؟

در قانون ١٩٦٦ فرانسه به صراحت اين

حق به بازرس داده شده است كه اطلاعات مربوط به شركت را از خود شركت (مديران) يا شركت هاي وابسته به آن و يا از اشخاصي كه به حساب شركت اقداماتي كرده اند و به شركت خدمات مي دهند مانند بانكها كارگزاران بورس و سردفتران. البته مشتريان شركت مشمول اين قاعده نمي شوند چه اين اشخاص به نام شركت عمل نمي كنند.

در حقوق ايران چنين اختياراتي به بازرس داده نشده است و به نظر مي رسد كه او فقط مي تواند به خود شركت يا شركت هاي وابسته به آن مراجعه كند. اطلاعات را نيز بايد از مركز شركت مطالبه ودرهمان جامطالعه نمايد. عبارت ماده ١٤٩ يعني (اسناد و مدارك و اطلاعات مربوط به شركت) نيز همين معنا را مي رساند. با توجه به شرايط فعلي قانونگذاري ايران اين راه حل منطقي است چه بازرسان داراي تشكيلات منسجمي نيستند تا بتوان از آن طريق آنان را به رعايت شئون حرفه اي مجبور ساخت. اگر آنان اختيار مراجعه به اشخاصي غير از شركت را داشته باشند ممكن است رعايت امانت را نكرده اطلاعات حرفه اي اين اشخاص را به ديگران منتقل كنند بدون اينكه به مجازات انتظامي خاصي محكوم شوند.

به موجب قسمت اخير ماد ١٤٩ (ل.ا.ق.ت) بازرس يا بازرسان مي توانند به مسئوليت خود در انجام وظايفي كه بر عهده دارند از نظر كارشناسان استفاده كنند به شرط آنكه آنها را قبلا به شركت معرفي كرده باشند. اين كارشناسان در مواردي كه بازرس تعيين مي كند مانند خود بازرس حق هر گونه تحقيق و رسيدگي را خواهند داشت. آنچه كه از لفظ كارشناسان متبادر به ذهن

مي شود كارشناس رسمي مي باشد كه داراي تشكيلات و مقررات مربوط به خودمي باشند.

هم چنين به موجب تبصره ماده ١٥٠ (ل.ا.ق.ت)در صورتي كه بازرسان شركت بيش از يك نفر باشند هر يك مي توانند به تنهايي وظايف خود را انجام دهند اما كليه بازرسان بايد گزارش واحدي تهيه كنند. در صورت وجود اختلاف نظر بين بازرسان موارد اختلاف با ذكر دليل درگزارش قيد خواهد شد. بازرسان داراي وظايفي به شرح ذيل مي باشند:

- رسيدگي و اظهارنظر درباره صحت و درستي صورت دارايي و صورتحساب دوره جامعي به مجمع عمومي عادي شركت .

اين گزارش بايد لااقل ده روز قبل از تشكيل مجمع عمومي عادي جهت مراجعه به صاحبان سهام در مركز شركت آماده باشد. اهميت گزارش بازرسان به حدي است كه ترازنامه شركت بدون آن قابل تصويب نبوده و در صورت تصويب به هيچ وجه اثر قانوني نداشته و از درجه اعتبار ساقط خواهد بود.

(مواد ١٤٨ و ١٥٠ و ١٥٢ و ٨٩(ل.ا.ق.ت)).

- آگاه ساختن مجمع عمومي درباره اطلاعاتي كه مديران بر خلاف حقيقت در اختيار صاحبان سهام قرارداده اند (قسمت اخير ماده ١٤٨ (ل.ا.ق.ت)).

3- مسئوليت مدني و جزايي بازرس يا بازرسان

شركت هاي سهامي عام و خاص - مسئوليت مدني و جزايي بازرس يا بازرسان بازرسان در انجام وظايف قانوني داراي دو نوع مسئوليت مي باشند: مسئوليت مدني و مسئوليت كيفري. البته در صورت تشكيل كانون بازرسين علاوه بر مسئوليت هاي فوق داراي مسئوليت انتظامي هم خواهند بود.(آيين نامه اجراي تبصره ماده ١٤٤ (ل.ا.ق.ت)). - مسئوليت مدني:

به موجب ماده ١٥٤ (ل.ا.ق.ت) بازرس يا بازرسان در مقابل شركت و اشخاص ثالث نسبت به تخلفاتي كه در انجام وظايف خود مرتكب مي شوند

طبق قواعد عمومي مربوط به مسئوليت مدني مسئول جبران خسارت وارده خواهند بود. براساس قواعد عمومي مسئوليت مدني

اولا: بازرس زماني مسئول است كه مرتكب خطا و تقصيري گرديده باشد.

ثانيا: اثبات خطا و تقصير برعهده مدعي است.

ثالثا: بايد اثبات شود كه ضرر بوجود آمده ناشي از تقصير بازرس مي باشد و رابطه علت و معلولي بين زيان و فعل بازرس وجود دارد.

هر گاه بازرسان شركت بيش از يكي باشند و ضرر بوجود آمده ناشي از خطاي هر دو باشد ضر و زيان وارده بين آنان تقسيم مي شود. - مسئوليت كيفري:

بازرسان هم مانند هر شخص ديگري امكان دارد مرتكب جرمي شوند بديهي است مسئوليت آنها به ميزان مجازات پيش بيني شده در قانون مجازات مي باشد. اما در (ل.ا.ق.ت) سال ١٣٤٧ جرايم خاصي براي بازرسان مقرر گرديده است كه مختص بازرسين شركت سهامي است. به موجب ماده ٢٦٦ (ل.ا.ق.ت) (هر كس باوجودنع قاوني عالما سمت بازرسي را در شركت سهامي بپذيرد و به آن عمل كند به حبس تاديبي از دو ماه تا شش ماه يا جزاي نقدي از بيست هزار تا يكصد هزار ريال يا به هر دو مجازات محكوم خواهد شد) همچنين به موجب ماده ٢٦٧ (ل.ا.ق.ت) هر كس در سمت بازرسي شركت سهامي عالما راجع به اوضاع شركت به مجمع عمومي در گزارش هاي خود اطلاعات خلاف حقيقت بدهد ويا اين گونه اطلاعات را تصديق كند به حبس تاديبي از ٣ ماه تا دو سال محكوم خواهد شد.

4- مجمع عمومي موسس

شركت هاي سهامي عام و خاص - مجمع عمومي موسس ماده ٧٢(ل.ا.ق.ت) مي گويد: مجمع عمومي شركت سهامي از اجتماع صاحبان سهام تشكيل مي

شود. براساس اين ماده و ماده ١٧ از لايحه قانوني مذكور و ماده ٤٥ سابق قانون تجارت مصوب ١٣/١٢/١٣١١ مي توان مجمع عمومي موسس در شرف تاسيس را به شرح آتي تعريف نمود:

به صحت اظهارات موسسين در زمينه احراز پذيره نويس كليه سهام شركت و تاديه مبالغ لازم و شور درباره اساسنامه شركت و تصويب آن انتخاب اولين مديران و بازرس يا بازرسان شركت و تعيين روزنامه كثيرالانتشار براي هر گونه دعوت و اطلاعيه بعدي سهامداران با رعايت مقررات قانوني.

به مستفاد از مواد ٢٠ و ٢٣ لايحه قانوني فوق الذكر در شركت هاي سهامي خاص اولين جلسه كليه سهامداران كه طبق مقررات قانوني با هدف هاي فوق تشكيل مي شود به منزله مجمع عمومي موسس تلقي خواهدشد. لازم به توضيح است كه در شركت هاي سهامي عام نبايد هيئت موسس را با مجمع عمومي موسس اشتباه نمود زيرا: هيئت بنيانگذاري شركت اقدام كرده اند و قانونا ملزم هستند حداقل بيست درصد كل سرمايه شركت را تعهد نموده و لااقل سي و پنج درصد مبلغي مورد تعهد را به حساب (شركت در شرف تاسيس) نزد بانك واريز نمايند. ولي مجمع عمومي موسس تشكيل مي شود از كليه صاحبان سهام شركت اعم از موسسين و پذيره نويسان.

در اين مجمع اعضا مي توانند در مورد هر موضوع راجع به اطلاعات شركت يا گزارش قانوني را مورد بحث و بررسي قرارداده و فقط در مورد موضوعات آگهي شده مي توانند اتخاذ تصميم نمايند. حدنصاب لازم براي تشكيل مجمع عمومي موسس

به دستور ماده ٧٢ لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت مقررات مربوط به : عده لازم از صاحبان سهام

براي تشكيل مجمع عمومي و آراي لازم جهت اتخاذ تصميم در اساسنامه معين مي شود مگر در مواردي كه به موجب قانون تكليف خاصي براي ان مقرر شده است.

حدنصاب لازم براي تشكيل مجمع عمومي موسس در ماده ٧٥ لايحه قانوني فوق الذكر به شرح ذيل پيش بيني شده است:

(در مجمع عمومي موسس حضور عده اي از پذيره نويسان كه حداقل نصف سرمايه شركت را تعهد نموده باشند ضروري است .اگر در اولين دعوت اكثريت مذكور حاصل نشد مجامع عمومي جديد فقط تا دو نوبت توسط موسسين دعوت مي شوند مشروط بر اين كه لااقل بيست روز قبل از انعقاد آن مجمع آگهي دعوت آن با قيد دستور جلسه قبل و نتيجه آن در روزنامه كثيرالانتشاري كه در اعلاميه پذيره نويسي معين شده است منتشر گردد.

مجمع عمومي جديد وقتي قانوني است كه صاحبان لااقل يك سوم سرمايه شركت در آن حاضر باشند. درهر يك از دو مجمع فوق كليه تصميمات بايد به اكثريت دو ثلث آراي حاضرين اتخاذ شود. در صورتي كه در مجمع عمومي سوم اكثريت لازم حاضر نشد موسسين عدم تشكيل شركت را اعلام مي دارند. در خصوص ماده مذكور مراتب ذيل قانون توجه است:

- جلسه مجمع عمومي موسس در نوبت اول فقط هنگامي رسميت خواهد داشت كه لااقل تعدادي از پذيره نويسان كه نصف سرمايه شركت را تعهد نموده اند حاضر باشند بديهي است اين تعداد نبايد از سه نفر كمتر باشد چرا كه در اين صورت عنوان مجمع بر آن جلسه صادق نيست.

- منظور از اصطلاح (پذيره نويسان) درماده ٧٥ اعم است از موسسين و تعهدكنندگان خريد سهام زيرا موسسين خود با

تعهد بيست درصد كل سهام سرمايه شركت و پرداخت سي و پنج درصد آن هم رديف پذيره نويسان مي باشند.

- نظر به اينكه به موجب تبصره ماده ٧٥ (ل.ا.ق.ت) (در مجمع عمومي موسس كليه موسسين و پذيره نويسان حق حضور دارند وهر سهم داراي يك راي خواهد بود علي الاصول در صورت تمايل پذيره نويسان به تشكيل شركت اكثريت مورد نظر مقنن حاصل مي شود مگر اين كه آنها از تشكيل شركت انصراف حاصل كرده و با عدم حضور در جلسات مجمع عمومي موجبات عدم تشكيل شركت را فراهم سازند. درباره اعتبار تصميمات مجمع عمومي موسس ماده ٧٥ لايحه قانوني فوق الذكر صراحت دارد كه تصميمات بايد به اكثريت دو ثلث آراي حاضرين اتخاذ گردد. لذا طبق ماده ١٠٣ لايحه قانوني مورد بحث:

(دركليه مواردي كه در اين قانون اكثريت آرا در مجامع ذكر شده است مراد اكثريت حاضرين در جلسه است) و حكم ماده ٧٥ ناظر به جلسه اول و جلسات دوم و سوم مجمع عمومي موسس است . به همين دليل در ماده ٧٥ لايحه قانوني مذكور (دو ثلث آراي حاضرين) مناط اعتبار قرارداده شده است. تا چنين اكثريتي درجلسات دوم و سوم اساس اتخاذ تصميمات باشد. وظايف مجمع عمومي موسس

با رسميت يافتن جلسه مجمع عمومي موسس قانونا وظايفي بر عهده اين مجمع محول شده است كه ذيلا مورد بررسي قرار مي دهيم:

- رسيدگي به تعهدات پذيره نويسان اعم از تصويب آورده هاي غيرنقدي و مزاياي مورد مطالبه موسسين وغيره به حكم قسمت اخير ماده ٧٧ (ل.ا.ق.ت) موسسيني كه تصويب تقويم آورده غير نقدي ايشان و يا مزاياي مورد مطالبه آنها در دستور كار

جلسه مي باشد بايستي از صورت حاضرين در جلسه حذف شوند و بدون در نظر گرفتن حضور و راي آنهادر خصوص مورد به اكثريت دو ثلث آرا حاضرين اتخاذ تصميم نمايند.

5- مجمع عمومي عادي صاحبان سهام

شركت هاي سهامي عام و خاص - مجمع عمومي عادي صاحبان سهام مجمع عمومي عادي عبارت است از اجتماع سالانه صاحبان سهام شركت طبق اصول قوانين تجاري و مالي و مقررات اساسنامه شركت به منظور اتخاذ تصميم بنيادي نسبت به كليه امور شركت بجز آنچه در صلاحيت مجامع عمومي موسس و فوق العاده است. (ماده ٨٦ (ل.ا.ق.ت).

(در حقوق انگليس به موجب ماده ٣٦٦ قانون شركت ها مصوب ١٩٨٥ هر شركتي موظف است كه در پايان سال مالي مجمع عمومي ساليانه را دعوت و تشكيل دهند ضمنا فاصله دو مجمع ساليانه نبايد بيشتر از ١٥ ماه باشد بنا به ماده ٣٦٦ (قسمت الف) شركت سهامي خاص مي تواند بنا به تصميم سهامداران از تشكيل مجمع عمومي ساليانه خودداري نمايد.

در هر حال استنكاف از تشكيل مجمع عمومي ساليانه در صورتي كه مقرر شده باشد موجبات مسئوليت مدني هيئت مديره را فراهم مي سازد اداره بازرگاني و صنعت مي تواند بنا به تقاضاي هر سهامدار يا راسا مجمع را دعوت نمايد.

براي تشكيل مجمع عمومي عادي سالانه شركت سهامي حضوردارندگان اقلا بيش از نصف سهامي كه حق راي دارند ضروري است.

اگر در اولين جلسه كه دعوت به عمل آمد حد نصاب مذكور حاصل نشد مجمع عمومي براي بار دوم دعوت خواهد شد و با حضور هر عده از صاحبان سهام كه حق راي دارند رسميت يافته و اخذ تصميم خواهد نمود (مواد ٨٧ و ٣٧ و ٤٩

و ٥٠ و بند ٢ ماده ٢٥٣ (ل.ا.ق.ت)) به شرط آن كه در دعوت دوم نتيجه دعوت اول قيد شده باشد.

بر قاعده كلي فوق استثنايي وارد است و آن موقعي است كه مجمع عمومي عادي بخواهد نوع خاصي از سهام شركت را كه براي آنها حقوقي در نظر گرفته شده است. در آن حقوق تغييراتي بدهد. در اين مورد ماده ٩٣ (ل.ا.ق.ت)مي گويد:

(در هرموقع كه مجمع عمومي صاحبان سهام بخواهد در حقوق نوع مخصوصي از سهام شركت تغيير بدهد تصميم مجمع قطعي نخواهد بود مگر بعد از آنكه دارندگان اين گونه سهامي در جلسه خاصي آن را تصويب كنند. و براي آن كه تصميم جلسه خاص مذكور معتبر باشد بايد دارندگان لااقل نصف اين گونه سهام در جلسه حاضر باشند. و اگر دراين دعوت اين حد نصاب حاصل نشود دردعوت دوم حضور دارندگان اقلا يك سوم اين گونه سهام كافي خواهد بود تصميمات همواره به اكثريت دو سوم آرا معتبر خواهد بود.

در مجمع عمومي عادي تصميمات همواره با اكثريت نصف به علاوه يك آراي حاضر در جلسه رسمي معتبر خواهد بود. استثنا بر اين اصل در مورد انتخاب مديران و بازرس يا بازرسان شركت است كه براي انتخاب آنها اكثريت نسبي كافي خواهد بود.

ماده ٨٨ (ل.ا.ق.ت) براي انتخاب مديران فرمولي ارائه داده و مي گويد: (... در مورد انتخاب مديران تعداد آراي هر راي دهنده در عدد مديراني كه بايد انتخاب شوند ضرب ميشود و حق راي دهنده برابر حاصل ضرب مذكور خواهد بود. راي دهنده مي تواند آراي خود را به يك نفر بدهد يا آن را بين چند نفري كه مايل باشد تقسيم

كند.اساسنامه شركت نمي تواند خلاف اين ترتيب را مقرر مي دارد.

براين اساس اگر اقليت موجود بين سهامداران حاضر در جلسه مجمع عمومي عادي بخواهند نماينده اي در هيئت مديره داشته باشند مي توانند با هم ائتلاف نموده با درنظر گرفتن موقعيت آراي حاضرين در جلسه رسمي همگي آراي خود را به يك يا دو نفر از كانديدهاي عضو در هيئت مديره بدهند تا از اين طريق آنها نيز نماينده اي در هيئت مديره داشته باشند.

در حقوق ايالت متحده آمريكا تصميمات براي انتخاب مديران اكثريت نسبي ارا به استثنا مقررات خاص صورت مي گيرد و برخلاف حقوق فرانسه وكالت به صورت سفيد امضا براي راي در مجمع مورد پذيرش نمي باشد. راي ادغامي در ٢٠ ايالت به صورت اجباري و در ١٧ ايالت اختياري مي باشد تا اقليت بتوانند از ميان خود يك يا چند نفر را براي هيئت مديره انتخاب نمايند بطور مثال اگر شركتي داراي ١٠٠٠ سهم بوده و مديران آن ١٠ نفر باشند تعداد مديران در سهام سهامداران بشرح زير ضرب مي شود.

و هر سهامدار مي تواند آرا خود را به يك يا چند نفر بدهد اما اگر اقليت ائتلاف داشته باشند در اين صورت مي توانند حداقل يك نفر مدير از ميان خود انتخاب نمايند.

چنانچه در اولين جلسه مجمع عمومي عادي كه دعوت به عمل آمده حد نصاب قانوني حاصل نشود ودر دعوت دوم نيز كسي از سهامداران در جلسه حاضر نگردد سومين دعوت از مجمع عمومي عادي در قانون پيش بيني نشده است. فلذا بايد مجمع عمومي عادي به طرز فوق العاده دعوت شود. (ماده ٩٢ (ل.ا.ق.ت)). وظايف واختيارات مجمع عمومي

عادي صاحبان سهام

با صراحت ماده ٨٦ لايحه قانوني تجارت مجمع عمومي مي تواند نسبت به كليه امور شركت بجز آنچه كه در صلاحيت مجمع عمومي موسس و مجمع عمومي فوق العاده است تصميم بگيرد. وظايف مجمع عمومي عادي به شرح زير است:

- اخذ تصميم نسبت به كليه امور شركت بجز آنچه قانونا استثنا شده است (ماده ٨٦).

- انتخاب مديران شركت. (ماده ٨٨).

- انتخاب بازرسان شركت. (ماده ٨٨).

- تشكيل جلسه سالانه در موقع معين در اساسنامه براي رسيدگي به ترازنامه و حساب و سود و زيان سال مالي قبل و صورت دارايي و مطالبات و ديون شركت و صورتحساب دوره عملكرد ساليانه شركت.

در اين موارد پس از استما گزارش بازرس يا بازرسان مالي شركت نسبت به ترازنامه و حساب و سود و زيان سال مالي و استماع گزارش مديران و رسيدگي به اين گزارشات و ساير امور مربوط به حساب هاي سال مالي شركت اتخاذ تصميم خواهد نمود. (بند ١٢ ماده ٥٨ و ماده ٨٩ و ماده ١٤٨ و مواد ١٥٠ و ١٥٢(ل.ا.ق.ت) به نحوي كه طبق تبصره ماده ٨٩ : بدون قرائت گزارش بازرس يا بازرسان شركت در مجمع عمومي اخذ تصميم نسبت به ترازنامه و حساب و سود و زيان سال مالي معتبر نخواهد بود.

- اظهارنظر نسبت به اظهارنامه ماليات لازم التسليم به حوزه مالياتي مربوط كه اين اظهارنامه توجها به بند ١٦ ماد ه٨ و به مستفاد از مواد ٢٥ و ٢٨ و ١١٨ و ١١٩ لايحه قانوني بايستي به امضاي دارندگان حق امضا پيش بيني شده در اساسنامه رسيده و به مهر شركت ممهور گردد.

- تعيين روزنامه كثيرالانتشاري كه هر گونه دعوت

و آگهي ها و اطلاعيه هاي شركت در آن منتشر خواهد شد(تبصره ماده ١٧ و بند ١٤ ماده ٩ و بند ٥ ماده ٢٠ )

- تعيين جانشينان مديراني كه فوت يا استعفا نموده و يا از آنها سلب شرايط شده است. (مواد ١١٢ و ١١٣ لايحه).

- تعيين حق الزحمه مديران و بازرسان شركت. (ماده ١٣٤ و ١٥٥).

- طبق ماده ٩٠ لايحه قانوني تجارت: (تقسيم سود و اندوخته بين صاحبان سهام فقط پس از تصويب مجمع عمومي جايز خواهد بود. و در صورت وجود منافع تقسيم ده درصد از سود ويزه سالانه بين صاحبان سهام الزامي است.

- تنظيم صورت مذاكرات و تصميمات مجمع عمومي توسط منشي كه به امضاي هيئت رئيسه مجمع رسيده و يك نسخه از صورتجلسه مذكور در مركز شركت نگهداري خواهد شد نسخه ديگر به مرجع ثبت شركت ها ارسال مي گردد(مواد ١٠٥ و ١٠٦).

- شور و تصويب اولين طرح اساسنامه شركت. (مواد ٨ و ١٧). مجمع عمومي عادي متشكله به طور فوق العاده

مجمع عمومي عادي متشكله به طور فوق العاده را نبايد با مجمع عمومي فوق العاده كه طبق بند ٣ ماده ٧٣ لايحه قانوني تجارت يكي از انواع خاص مجامع عمومي در شركت هاي سهامي است اشتباه كرد. مجمع عمومي عادي متشكله به طورفوق العاده در واقع همان مجمع عمومي عادي موضوع بند ٢ ماده ٧٣ لايحه قانوني فوق الذكر است ليكن چون به موجب ماده ٨٦ لايحه قانوني مذكور:

(مجمع عمومي عادي مي تواند نسبت به كليه امور شركت بجز آنچه در صلاحيت مجمع عمومي است - بايستي تصميم گيري نمايد لذا اقدام به دعوت فوق العاده اين مجمع مي شود.

در نتيجه وقتي اين مجمع عمومي طبق مواد ٨٩ و ١٤٨ و ١٥٠ و ١٥٢ لايحه قانوني تجارت جلسه سالانه خود را تشكيل مي دهد به نام مجمع عمومي عادي سالانه ناميد مي شود. و در مواقعي كه ضرورتي تشكيل آن را اقتضا مي نمايد - مانند مورد مواد ١٣٦ و ١٥٣ لايحه قانوني يا موردي كه بيش تر در عمل پيش مي آيد و ذيلا ذكر خواهد شد - مجمع عمومي عادي به طور فوق العاده دعوت به تشكيل مي شود.

ماده ٩٢ لايحه قانوني تجارت مي گويد:

(هيئت مديره و همچني بازرس يا بازرسان شركت مي توانند در مواقع مقتضي مجمع عمومي عادي را به طور فوق العاده دعوت نمايند. در اين صورت دستور جلسه مجمع بايد در آگهي دعوت قيد شود.)

لذا چنانچه براي تشكيل مجمع عمومي عادي سالانه در جلسه اول اكثريتي حاصل نشود. و پس از اين كه در اجراي ماده ٨٧ لايحه قانوني تجارت مجمع عمومي عادي سالانه براي نوبت دوم دعوت شد در جلسه دوم هم فقط دو نفر از سهامداران حاضر گردند در اين صورت چون عبارت ماده ٨٧ لايحه قانوني تجارت نسبت به مورد چنين است: (اگر در اولين دعوت حد نصاب مذكور حاصل نشود مجمع براي بار دوم دعوت خواهد شد و با حضور (هرعده) از صاحبان سهامي كه حق راي دارد رسميت يافته و اخذ تصميم خواهد نمود. به شرط آن كه در دعوت دوم نتيجه دعوت اول قيد شده باشد. وكلمات (هر عده) مفيد اين معناست كه در جلسه دوم مي بايستي بيش از يك نفر از سهامداران حاضر شده باشند تا بتوان گفت (عده اي

) در جلسه حاضر بوده اند.

وچون در قانون دعوت مجمع عمومي عادي سالانه براي بار سوم و نيز ترتيب چنين دعوتي پيش بيني نشده است لذا ا زمجموع مقررات مربوطه چنين استنباط مي شود كه اگر در جلسه دوم از سهامداران فقط يك نفر حضور خود را در مجمع عمومي عادي سالانه انعكاس دهد به لحاظ عدم امكان تشكيل جلسه دوم راه حل قضيه در مرتبه سوم دعوت از مجمع عمومي عادي به طور فوق العاده است.

و چون براي تشكيل مجمع عمومي عادي به طور فوق العاده هر چند بار هم كه دعوت به عمل آيد قانونامحدوديتي پيش بيني نشده است لذا از نظر قاون تجديد دعوت اشكالي نخواهد داشت.النهايه بدون اين كه درآگهي دعوت ذكري از نوبت آگهي يا نتيجه دعوت ها به جلسات اول و دوم مجمع عمومي عادي سالانه به ميان آيد دردعوت از مجمع عمومي عادي به طور فوق العاده شركت دستور جلسه هرچه باشد در آگهي دعوت بايد قيد شود. و در هر حال هر بار كه مجمع عمومي عادي به طور فوق العاده دعوت مي شود بايد حد نصاب پيش بيني شده در صدر ماده ٨٧ (ل.ا.ق.ت) يعني حضور دارندگان اقلا بيش از نصف سهامي كه حق راي دارند در جلسه وجود داشته باشد والا جلسه متشكله رسمي محسوب نخواهد شد. ذكر چند مورد در اين خصوص قابل اهميت است:

- غالبا ديده شده كه مجمع عمومي عادي به طور فوق العاده (ماده ٩٢ (ل.ا.ق.ت)) به علت عدم حصول نصاب قانوني براي بار سوم به منظور تشكيل جلسه از طريق جرايد دعوت مي شود. در حالي كه طبق ماده ٨٧

لايحه قانوني مذكور دعوت مجمع عمومي عادي براي بيش از دو نوبت پيش بيني نشده است.

- در دعوت نوبت اول جلسه مجمع عمومي عادي حضور دارندگان اقلا بيش از نصف سهامي كه حق راي دارند ضروري است تا جلسه رسميت يابد. و طبقم اده ٨٨ همان لايحه براي اين كه تصميمات مجمع معتبر باشد اكثريت نصف به علاوه يك آرا حاضر در جلسه رسمي لازم است مگر در موردانتخاب مديران و بازرسان كه اكثريت نسبي كافي خواهد بود.

- در دعوت نوبت دوم جلسه مجمع عمومي عادي باحضور هر عده از صاحبان سهامي كه حق راي دارد رسميت خواهد يافت واخذ تصميم خواهد نمود به شرط آن كه در دعوت دوم نتيجه دعوت اول قيد شده باشد. بنابراين اگر مجمع عمومي عادي طبق ماده ٩٢ لايحه قانوني فوق الذكر (به طور فوق العاده) دعوت مي شود نبايد آن را با مجمع عمومي فوق العاده كه حدود وظايف و حد نصاب رسميت جلسه و اعتبار تصميمات متخذه از سوي آن مجمع در مواد ٨٣ تا ٨٥ لايحه قانوني مذكور مصرح است اشتباه نمود. بلكه مجمع متشكله براساس ماده ٩٢ لايحه قانوني مورد بحث همان مجمع عموم عادي را در جلسه نوبت دوم با هر عده معتبر مي شناسد لذا به نظر دعوت چنين مجمعي براي نوبت سوم وجاهت قانوني ندارد. ولي اگر مسامحه در دعوت سوم براساس مصلحت شركت قابل توجيه باشد در آن صورت نيز بايد معتقد بود كه طبق ماده ٨٧ لايحه قانوني مذكور مجمع با حضور هر عده از صاحبان سهامي كه حق راي دارند رسميت خواهد يافت و بالحاظ ماده ٨٨ لايحه قانوني

اتخاذ تصميم خواهد نمود.

6- مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام

شركت هاي سهامي عام و خاص - مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام شركت عبارت است از اجتماع صاحبان سهام شركت به طور فوق العاده طبق و قوانين تجاري و مالي و مقررات اساسنامه شركت به منظور اتخاذ تصميمات بنيادي نسبت به آنچه كه قانونا در صلاحيت اين مجمع عمومي است. (ماده ٨٣ (ل.ا.ق.ت) .

در مجمع عمومي فوق العاده دارندگان بيش از نصف سهامي كه حق راي دارند بايد حاضر باشند. اگر در اولين در دعوت حد نصاب مذكور حاصل نشد مجمع براي بار دوم دعوت مي شود و با حضور دارندگان بيش از يك سوم سهامي كه حق راي دارند رسميت يافته و اتخاذ تصميم خواهد نمود. به شرط آن كه دردعوت دوم نتيجه دعوت اول قيد شده باشد. (ماده ٨٤ (ل.ا.ق.ت)). طبق ماده ٨٥ لايحه قانوني تجارت: (تصميمات مجمع عمومي فوق العاده همواره به اكثريت دو سوم آراي حاضر در جلسه رسمي معتبر خواهد بود ) و طبق ماده ٧٢ لايحه اصلاحي قانون تجارت مصوب ١٣٤٧ شركت مجاز است حق راي سهامداران را منوط به داشتن حداقل تعداد مشخصي سهم كند. اين راه حل قانونگذار در رابطه با مجامع عمومي فوق العاده قابل انتقال است زيرا وظيفه اين مجامع عمدتا تغيير اساسنامه شركت است و اساسنامه حاصل كار مجمع عمومي موسس مي باشد كه در آن تمام شركا بلااستثنا حق حضور و راي دارند. در واقع راه حل قانونگذار متضمن اين تالي فاسد است كه عده اي ازشركا ميتوانند بعد از تصويب اساسنامه و بدون حضور ديگران اساسنامه را تغيير داده و

به حقوق ديگران لطمه وارد كنند. به نظر مي رسد كه اگر قانونگذار راه حل قانون فرانسه را اعمال نمايد منطقي تر باشد. زيرا به موجب قانون فرانسه در مجمع عمومي فوق العاده نيز مانند مجمع عمومي موسس هر صاحب سهم بدون توجه به اينكه چه تعداد سهام را مالك است حق حضور و راي دارد و پيش بيني شرط خلاف آن در اساسنامه باطل است.

ماده ١٠٣ لايحه مذكور نسبت به موارد اكثريت ضابطه كلي به دست داده و مقرر مي دارد: (در كليه مواردي كه در اين قانون اكثريت آرا در مجامع عمومي ذكرشده است مراد اكثريت آراي حاضرين در جلسه است.) وظايف و اختيارات مجمع عمومي فوق العاده

گاهي در شركت ضرورتي پيش مي ايد كه اقدام به تغيير و تبديلاتي را ايجاب مي نمايد. اخذ تصميم درباره اين تغييرات و تبديلات از وظايف مجمع عمومي فوق العاده صاحب سهام است.

در حقوق انگليس قانون شركت ها مصوب ١٩٨٥ مجمع عمومي فوق العاده را تعريف نموده و تصريح شده اگر مجمعي غير از مجمع عمومي عادي ساليانه تشكيل گردد مجمع عمومي فوق العاده ناميده مي شود. ملاحظه مي شود كه عدم تشكيل مجمع عمومي فوق العاده هيچگونه مسئوليتي را متوجه مديران نمي كند و تشكيل مجمع اخير الذكر به موجب مواد ٣٦ و ٣٧ موكول به نظر مديران شركت مي باشد ضمنا طبق ماده ٣٦٨ قانون شركت ها مجمع عمومي فوق العاده بنا به درخواست سهامداران تشكيل مي گردد و تصميمات فقط براي آن طبق ماضي لازم الجرا خواهد بود (بطور مثال درمورد درخواست صاحبان سهام ممتاز). افزايش سرمايه شركت و انواع آن

افزايش سرمايه شركت

مي تواند بنا به دلايلي متعددي انجام پذير .از قبيل توسعه فعاليت هاي شركت فراهم نمودن امكان تاديه شركت ويا تبديل شركت به نوع ديگري از انواع شركت هاي تجاري.

- اجباري : شركت هاي سهامي در پاره اي موارد به موجب قانون مكلف به افزايش تاسيس به هر علت از حداقل قانوني كمتر شود كه بايد ظرف يك سال نسبت به افزايش سرمايه تا ميزان حداقل مقرر اقدام لازم صورت پذيرد (ماده ٥ لايحه اصلاحي قانون تجارت).

هم چنين به موجب ماده ٦١ لايحه اصلاحي در صورتي كه اوراق قرضه قابل تعويض با سهام شركت باشد مجمع عمومي فوق العاده بايد بنا به پيشنهاد هيئت مديره و گزارش خاص بازرسان شركت مقارن اجازه انتشار اوراق قرضه افزايش سرمايه شركت را اقلا برابر مبلغ قرضه تصويب كند.

- اختياري : علاوه بر موراد مذكرو در بالا شركت هاي سهامي مي توانند هر وقت كه مايل باشند بارعايت مقررات قانوني نسبت به افزايش اقدام نمايند.

افزايش سرمايه شركت اعم از موارد اجباري يا اختياري از طريق صدور سهام جديد و يا از طريق بالا بردن مبلغ اسمي سهام موجود امكانپذير مي باشد (ماده ١٥٧ لايحه اصلاحي )

هر گونه تغيير در ميزان سرمايه شركت منحصرا در صلاحيت مجمع عمومي فوق العاده مي باشد (ماده ٨٣ لايحه اصلاحي).

مجمع عموم فوق العاده به پيشنهاد هيئت مديره پس از قرائت گزارش بازرس يا بازرسان شركت درمورد افزايش سرمايه شركت اتخاذ تصميم مي كند. ماده ١٦١ لايحه اصلاحي. پيشنهاد هيئت مديره راجع به افزايش سرمايه بايد متضمن توجيه لزوم افزايش سرمايه و نيز شامل گزارشي درباره شركت از بدو سال مالي در جريان و اگرتا

آن موقع مجمع عمومي نسبت به حساب هاي سال مالي قبل تصميم نگرفته باشد گزارش بايد حاكي از وضع شركت از ابتداي سال مالي قبل باشد. گزارش بازرس يا بازرسان بايد شامل اظهانامه درباره پيشنهاد هيئت مديهر نيز باشد (تبصره ٢ ماده ١٦١ لايحه اصلاحي).

مجمع عمومي فوق العاده مي تواند به هيئت مديهر اجاز مي دهد كه ظرف مدت معيني كه نبايد از پنج سال تجاوز كند. سرمايه شركت را تا ميزان مبلغ معيني به يكي از طرق مذكور قانون افزايش دهد (ماده ١٦٢ لايحه اصلاحي).

اساسنامه شركت نمي تواند متضمن اختيار افزايش سرمايه براي هيئت مديره باشد. بديهي است كه مادام كه سرمايه شركت به طور كامل تاديه نشده باشد افزايش سرمايه شركت تحت هيچ عنواني مجاز نخواهد بود (مواد ١٦٤ و ١٦٥ لايحه اصلاحي). افزايش سرمايه از طريق صدور سهام جديد.

در اين روش شركت سهامي بدون اينكه به ميزان مبلغ اسمي سهام بيافزايد اقدام به انتشار سهام جديدي مي نمايد. مجمع عمومي فوق العاده كه در مورد افزايش سرمايه اتخاذ تصميم مي كند شرايط مربوط به فروش سهام جديد وتاديه قيمت آن را تعيين و يا اختيار تعيين آن را به هئيت مديره واگذار خواهد كرد. روشهاي پرداخت قيمت سهام جديد:

تايده مبلغ اسمي سهام جديد به يكي از طرق زير امكانپذير مي باشد: - پرداخت مبلغ اسمي سهم به نقد: درشركت سهامي عام افزايش سرمايه فقط به صورت نقدي امكانپذير است. به عكس در شركت سهامي خاص به طورغير نقدي هم مي توان سرمايه را افزاي شداد (تبصره ١ ماده ١٥٨ لايحه اصلاحي). - تبديل مطالبات نقدي حال شده اشخاص از شركت سهام جديد:

در صورتي كه مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام افزايش سرمايه شركت را از طريق تبديل مطالبات نقدي حال شده اشخاص از شركت تصويب كرده باشد سهام جديدي كه در نتيجه اين گونه افزايش سرمايه صادر خواهد شد باامضاي ورقه خريد سهام توسط طلبكاراني كه مايل به پذيره نويسي سهام جديد باشند انجام مي گيرد.(ماده ١٨٥ لايحه اصلاحي)

چنين اقدامي زماني از طرف شركت قابل اعمال است كه شركت در فروخته شدن سهام جديد خود ترديد داشته باشد زيرا طلبكاران شركت حاضر نمي شوند بدون كسب امتيازتي از قبيل سلب حق تقدم خريد سهام جديد از بعضي و يا كل سهامداران شركت به تبديل مطالبات حال شده خود به سهام مذكور مبادرات نمايند مگر اينكه شركت از نظر مالي وضع موفقيت آميزي داشته باشد دراين صورت نيز شرت حاضر نخواهد بود از سهامداران خود در خريد سهام جديد سلب حق تقدم كرده بدين ترتيب موجبات نارضايتي آنان را فراهم سازد زيرا سهامداران كه با سرمايه گذاري در شركت سرمايه خود را به خطر انداخته است به هيچ وجه راضي نخواهد بود كه از مزاياي اضافه ارزش متعلقه به سهام جديد صرفنظر كند. - انتقال سود تقسيم نشده يا اندوخته يا عوايد حاصله از اضافه ارزش سهامي جديد به سرمايه شركت: (اين روش افزايش سرمايه هم براي شركا مفيداست و هم براي شركت. در واقع شركت مي تواند عوايد حاصله از اضافه ارزش سهامي فروخته شده را به اندوخته اختياري منتقل كند (ماده ١٦٠ لايحه قانوني ١٣٤٧) و شركا نميتوانند او را به تقسيم آن بين خود وادار كنند. تخصيص سهام جديد به شركا به نسبت حقشان

نسبت به اندوخته به آنان امكان مي دهد با فروش سهام دريافتي به اشخاص ثالث وجه نقد به دست آورند. شركت نيز بيدن وسيله اندوخته ها و سود تقسيم نشده را كه در حساب بدهكاري خود نگاهداري مي كند به حساب سرمايه منتقل كرده از طلبكاران (بابت اندوخته و سود تقسيم نشده ) شريك مي سازد. بيهوده نيست كه استفاده از اين نوع واكنش سرمايه بسيار رواج دارد. - تبديل اوراق قرضه به سهام: تنها شركت سهامي عام مي تواند به موجب قانون تجارت مبادرت به انتشار اوراق قرضه نمايد و در صورتي كه اوراق مزبور قابليت تبديل يا تعويض با سهام شركت را داشته باشد شركت بايد سرمايه خود را تاميزان مبلغ اين اوراق افزايش دهد . شركت سهامي خاص حق انتشار اوراق قرضه را ندارد و در تيجه از اين طريق نمي تواند نسبت به افزايش سرمايه اقدام نمايد. تشريفات تبديل وتعويض اوراق قرضه با سهام شركت در مواد ٦٩ و ٧٠ و ٧١ لايحه اصلاحي بيان گرديده است.

7- جرايم مربوط به مجامع عمومي شركت سهامي خاص

شركت هاي سهامي عام و خاص - جرايم مربوط به مجامع عمومي شركت سهامي خاص اگر شخصي بدون اينكه داراي سهامي شركت باشد با توسل به وسايل متقلبانه و مزورانه خود را سهامدار شركت قلمداد نموده و درجلسه مجمع عمومي نيز شركت نمايد واخذ راي از ايشان شده باشد و يا كسي مانع از حضور دارنده سهام شركت درجلسات مجمع عمومي شود مطابق ماده ٢٥٣ مجازات خواهد شد در ماده ٢٥٣ صراحت به اخذ راي شده است بنابراين اگر كسي در جلسه مجمع مزورانه شركت نمايد ولي در اخذ راي دخالت نكند و

به عنوان سهامدار راي نداده سهم به تعهدات خودش در قبال شركت عمل ننموده باشد مسئولين شركت به جهت تخلف از انجام تعهدات مانع حضور ايشان در جسله مجمع شوند دراين صورت جرمي اتفاق نيفتاده بلكه مسئولين به وظيفه قانوني خود عمل نموده پس بنابراين صرف داشتن سهم شركت دليل بر محقق بودن جهت حضور در جلسات مجامع عمومي و دادن راي به عنوان سهامدار نمي باشد.

يكي ديگر از وظايف رئيس واعضاي هيئت مديره شركت دعوت از سهامداران شركت در ظرف مدت شش ماه پس از پايان سالي مالي شركت مي باشد بنابراين در صورتي كه افراد مزبور اقدام به اين ارم ننمايند به حبس از ٢ ماه تاشش ماه و يا به جزاي نقدي از بيست هزار ريال تا دويست هزار ريال يا به هر دو محكوم خواهند شد(ماده ٢٥٤ و ٢٣٢).

براي حضور در جلسات مجمع عمومي هر صاحب سهمي بايد با ارائه سهم خود يا گواهي نامه موقت سهم ورقه حضور در جلسه مجمع را دريافت نمايد در غير اين صورت از حضور ايشان در جلسات ممانعت خواهد شد و رئيس واعضاي هيئت مديره موظفند صورت اعضاي حاضرين در مجمع را ترتيب داده در غير اين صورت به مجازات مقرر در ماده ٢٥٥ محكوم خواهد شد.

بعد از تشكيل جلسه مجمع عمومي صورت جلسه اي از مذاكرات و تصميمات مجمع توسط منشي ترتيب داده مي شود كه اين صورت جلسه بايد به امضاي رئيس مجمع برسد ويك نسخه از آن در مركز شركت بايگاني ونسخه ديگر جهت اطلاع و پيوست به سوابق به اداره ثبت شركت ها ارسال مي شود در صورتي كه هيئت

رئيسه مجمع اين صورت جلسه را تنظيم ننمايد مرتكب جرم شده است (ماده ٢٥٦). از وظايف ديگر رئيس واعضاي هيئت مديره شركت دعوت از مجمع عمومي جهت تعيين بازرس يا بازرسان شركت است. بنابراين اگر اقدام به دعوت مجمع عمومي ننمايند و يا در موقعي كه بازرسان شركت را جهت ارائه گزارش به مجمع عمومي به اين مجمع دعوت ننمايند مطابق ماده ٢٥٩ مجازات خواهند شد از طرف ديگر مي دانيم كه رئيس واعضاي هيئت مديره و يا مديرعامل موظفند زمينه لازم جهت اطلاع بازرسان شركت از اوضاع واحوال شركت و اقداماتي راكه شركت در طي فعاليت خود انجام مي دهد فراهم نموده تا بازرسان شركت در صورتي كه تخلفاتي مشاهده نمودند و يا در رابطه با اقدامات شركت تهيه گزارش نموده و در موقع مجمع عمومي سالانه به صورت راپرت به اطلاع سهامداران شركت برسانند. بنابراين اگر اعضاي مارالذكر از فعاليت هاي بازرسان ممانعت به عمل آورند و يامخل فعاليت آنان شوند مجازات خواهند شد (ماده ٢٦٠). ماده ١٤٧ اظهار مي دارد اشخاص زير نمي توانند به سمت بازرس شركت سهامي انتخاب شوند:

- اشخاص مذكور در ماده ١١١ اين قانون.

- مديران و مديرعامل شركت .

- اقربا سببي ونسبي مديران و مديرعامل تادرجه سوم از طبقه اول و دوم.

-هر كس كه خود ياهمسرش از اشخاص مذكور در بند ٢ موظفا حقوق دريافت نمايد. بند يك ماده فوق الذكر اشاره به ماده ١١١ نموده است كه در اين ماده شرايطي كه بايد مديران شركت داشته باشند قيد شده است كه اولا محجور نباشند و حكم ورشكستگي آنها صادر نشده باشد. ثانيا مرتكب جرايم سرقت خيانت در

امانت كلاهبرداري جنحه هايي كه به موجب قانون در حكم خيانت در امانت يا كلاهبرداري شناخته شده اختلاس تدليس تصرف غيرقانوني در اموال عمومي نشده باشند بنابراين اگر كسي كه يكي از صفات مندرج در اين ماده را داشته باشد و برخلاف قانون به عنوان بازرس شركت انتخاب شده باشد مطابق تبصره ذيل ماده ١١١ دادگاه شهرستان به تقاضاي هر ذينفع حكم عزل بازرس و بازرساني را كه برخلاف واقع انتخاب شده باشند را خواهد داد امروز به جهت تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب ديگر دادگاه شهرستان موضوعيت نداشته به نظر مي رسد اين تقاضا را مي توان از رئيس شعبه ١ دادگاه عمومي شهرستان درخواست نمود نه تنها بازرس كه برخلاف قانون انتخاب شده است را مي توان عزل كرد بلكه بازرسي كه با علم به عدم صلاحيت خود سمت بازرسي شركت را پذيرفته باشد مطابق ماده ٢٦٦ قابل مجازات نيز مي باشد.

نكته جالبي كه به نظر مي رسد اينكه قانونگذار شرايط انتخاب بازرس را خيلي دقيق تر و سخت تر و با وسواس بيشتر از شرايطي كه بايد رئيس واعضاي هيئت مديره داشته باشند در نظر گرفته است چرا كه شرايط مديران را در ماده ١١١ قيد نموده در صورتي كه در ماده ١٤٧ همين قانون شرايط بازرس را توسعه داده به حدي كه شرايط مديران را در غالب يك بند از شرايط بازرسان قيد كرده است بنابراين چنين نتيجه گرفته مي شود كه كار بازرس در شركت خيلي حساس و مهم بوده چرا كه بازرس كسي است كه بايد نظارت بر كليه اعمال شركت بنمايد حتي اعمالي كه مديران انجام مي

دهند لذا وجود يك بازرس با صلاحيت مي تواند جلوي خيلي از تخلفات احتمالي را در شركت گرفته و مانع تضييع حقوق شركا و اشخاص ثالث كه با شركت در ارتباط مي باشند شود بنابراين اگر بازرس شركت كه بايد چشم ناظر بر اعمال شركت داشته باشد برخلاف واقع اطلاعات نادرست به مجمع عمومي داده و يا اطلاعاتي را كه توسط هيئت مديره به مجمع عمومي داده مي شود برخلاف واقع تصديق نمايد مطابق ماده ٢٦٧ مجازات خواهد شد. تقسيم منافع موهوم

بند ١ ماده ٢٥٨ چنين مقرر مي دارد: رئيس واعضاي هيئت مديره و مديرعامل شركت كه بدون صورت دارايي و ترازنامه يا به استناد صورت دارايي و ترازنامه ضرر و منافع موهوم را بين صاحبان سهام تقيم كرده باشند به مجازات حبس تاديبي از يك سال تا ٣ سال محكوم خواهد شد.

منظور از منافع موهوم به منافعي گفته مي شود كه غير واقعي بوده و واقعا وجود خارجي نداشته و مسئولين شركت برخلاف حقيقت چنين وانمود كرده باشند كه شركت سود كرده است و اين سود غيرواقعي را تقسيم نمايند مي دانيم كه سود قابل تقسيم به سودي گفته مي شود كه از حاصل كسر هزينه ها و بدهكاريهاي و ذخاير و كسورات سال هاي قبل شركت از درآمد كلي حاصل يا به دست مي آيد بطور مثال اگر يك شركت در سال مالي خود يك ميليون تومان معامله كرده باشد و در كنار اين درآمد پانصدر هزارتومان هزينه كرده باشد و يكصدهزار تومان نز بدهي داشته باشد و از سال مالي قبل خود نيز ١٥٠ هزار تومان كسري داشته باشد از كل درآمد

كه يك ميليون تومان است مي ماند ٢٥٠ هزارتومان كه تازه ١٠ درصد از اين مبلغ نيز بايد به عنوان ذخيره در حساب شركت بماند و مابقي به عنوان سود قابل تقسيم بين شركا به نسبت سهم تقسيم مي شود.

بنابراين اگر مديران و اعضاي هئيت مديره برخلاف واقع اقدام به تقسيم منافع موهوم نمايند و بدين طريق در حقيقت سرمايه شركت را به عنوان سود تقسيم نمايند مجازات خواهند شد. تنظيم ترازنامه غيرواقعي

يكي ديگر از وظايف رئيس واعضاي هيئت مديره تنظيم ترازنامه شركت و حساب سود و زيان مالي شركت در سال مالي گذشته مي باشد (يا سال مالي قبل) بنابراين ايشان موظفند كه ترازنامه شركت را تنظيم نمود و جهت ارائه در مجمع عمومي سالانه در اختيار بازرسان شركت بگذارند. لذا اگر اعضاي فوق جهت پنهان و مخفي نگه داشتن وضعيت شركت اقدام به سندسازي نموده و ترازنامه غيرواقعي به صاحبان سهام ارائه نمايند مطابق بند ٢ ماده ٢٥٨ محكوم خواهند شد. استفاده ازاموال واعتبارات شركت

اموال و اعتباراتي كه در شركت به عنوان سرمايه شركت مي باشد جهت جريان انداختن و كسب منافع و سود در اختيار رئيس و اعضاي هيئت مديره و مديرعامل شركت قرارداده مي شود وايشان موظفند كه از امكانات مزبور جهت توسعه و رسيدن به مقاصد شركت استفاده نمايند بدين طريق بايد هر چه بيشتر بر منافع و سود شركت اضافه نموده و سهم شركا را افزايش دهند. لذا اعضاي مزبور حق استفاده شخصي از اموال شركت را نداشته و تنها در چهارچوب اختيارات و مقررات مربوطه حق استفاده را دارند لذا اگر ايشان از اموال مارالذكر به نفع خود

استفاده نموده و يا سرمايه شركت را در اموري كه منافع آن به مسئولين شركت تعلق دارد مصرف نمايند مطابق ماده ٢٥٨ مجازات خواهند شد. سواستفاده از اختيارات به ضرر شركت

هر يك از مسئولين شركت داراي اختياراتي مي باشند كه مطابق قانون و اساسنامه شركت به آنها محول شده است و ايشان مي توانند با استفاده از اختيارات خوداموري مربوط به شركت را انجام دهند بنابراين اگر افراد مزبور از اختيارات محوله سو استفاده نمودند و با سونيت از اختيارات مزبور به نفع خود به طور مستقيم و غيرمستقيم حفاظي ايجاد نمايند مجرم و طبق بند ٤ ماده ٢٥٨ به مجازات خواهند رسيد به طور مثال مديرعامل شركت كه امور اجرايي و معاملات مربوط به شركت را انجام يم دهد و اين حق طبق قانون به او واگذار شده است از اين اختيار سو استفاده نمايد و اموال شركت را به قيمت كمتر از قيمت واقعي به شركتي كه خود سهامدار مي باشد واگذار نمايد و يا اجناس مربوط به شركتي كه خود در آنجا سهيم است را به قيمت بيشتر از قيمت واقعي براي شركتي كه به عنوان مديرعامل دخالت نموده بخرد مشمول اين ماده خواهد بود. عدم اقدام به موقع جهت تقليل سرمايه شكرت در صورتي كه بيش از نيمي از سرمايه شرت از بين رفته باشد.

درصورتي كه بر اثر معاملات شركت و يا زيان هاي وارده ناشي از اين معاملات و يا عوامل مختلف ناشي از سقوط قيمت دربازار اجناس مربوط به شركت بيش ازنيمي از سرمايه شركت از بين برود هيئت مديره موظف است مطابق ماده ١٤١ مجمع عمومي فوق العاده

را دعوت نموده تا موضوع انحلال و يا بقا شركت و تقليل سرمايه شركت به راي گذاشته شود بنابراين اگر اعضاي مزبور به اين وظيفه قانوني عمل نمايد طبق ماده ٢٦٨ مجازات خواهند شد. جرايم مربوط به كاهش سرمايه شركت

در صورتي كه هيئت مديره تصميم به كاهش سرمايه شركت بگيرد اين امر را حداقل چهل و پنج روز قبل از تشكيل مجمع عمومي فوق العاده بايد به اطلاع بازرس شركت رسانيده و رعايت تساوي در تقليل سهام شركا را بنمايند و در صورتي كه مجمع عمومي فوق العاده تصميم به تقليل سرمايه شركت گرفت بايدمهلت و شرايط آن در روزنامه رسمي و روزنامه كثيرالانتشاري كه اعلانات مربوط به شركت در آن نشر مي گردد آگهي شود درغير اين صورت مطابق ماده ٢٦٤ مجازات خواهند شد. جرايم مديران تصفيه

در صورتي كه شركت سهامي به يكي از دلايل در ماده ١٩٩ منحل شود در اين صورت اگر انحلال شركت به تصميم مجمع عمومي فوق العاده باشد مدير تصفيه نيز توسط اين مجمع اتنخاب مي گردد واگر به جهت صدور حكم دادگاه باشد مدير تصفيه توسط دادگاه انتخاب مي شود دراين صورت مدير تصفيه موظف است ظرف مدت يكماه تصميم به انحلال شركت را به مرجع ثبت شركت ها اطلاع داده و از زمان شروع به امر تصفيه بايد ظرف شش ماه گزارش مربوط به ترازنامه شركت و دارايي و بدهي هاي شركت را به اطلاع مجمع عمومي برساند مدير تصفيه براي مدت معين اگر انتخاب شده باشدموظف است قبل از انقضاي مدت ماموريت خود تقاضاي تمديد مدت ماموريت خود را بنمايد و همچنين مدير تصفيه بايد اگر

امر تصفيه چندين سال طول بكشد همه گزارش مربوط به سود و زيان شركت و ترازنامه و دارايي ها و بدهي هاي شركت را وكليه اعمالي را كه در رابطه با امر تصفيه شركت انجم مي دهد را به اطلاع مجمع عمومي برساند و همچنين در صورتي كه امر تصفيه خاتمه پيدا كند بايد خاتمه عمليات خود را به مرجع ثبت شركت ها گزاش نمايد و كليه وجوهي كه بعد از تصفيه و دريافت طلب هاي شركت و پرداخت بدهي هاي شركت باقيمانده باشد بايد در حساب مخصوصي در يكي از بانكها توديع نموده و صورت افراد و كليه طلبكاري هايي كه طلب خود را وصول نكرده اند به بانك مزبور تسليم نمايد و بايد پايان يافتن امر تصفيه را ازطريق روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي مربوط به شركت از آنجا منتشر مي شود براي اطلاع اشخاص ذينفع منتشر نمايد بنابراين مديرت تصفيه اگر به هر يك از وظايف مقرر در فوق عمل ننمايد برخلاف امرقانوني و وظيفه محوله قانوني به خود عمل نموده و مطابق ماده ٢٦٨ مجازات خواهد شد.

8- اضافه ارزش سهامي يابهاي انتشار

شركت هاي سهامي عام و خاص - اضافه ارزش سهامي يابهاي انتشار مي دانيم كه در بدو تاسيس شركت مجموع ارزش اسمي سهام معادل آورده هاي نقدي و غيرنقدي سهامداران شركت مي باشد بنابراين در اين مرحله هيچگونه اختلافي بين ارزش اسمي و ارزش تجاري سهام وجود ندارد ولي در اثر فعاليت و رونق بازار شركت تغييراتي در ارزش تجاري سهام به وجود مي آيد كه عملا بيشتر از ارزش اسمي آن مي باشد بطور مثال اگر شركتي داراي ٣٠ ميليون ريال سرمايه

بوده كه به ٣٠ هزاران سهم هزار ريالي تقسيم گرديده وداراي ١٥ ميليون ريال اندوخته باشد ارزش تجاري هر سهم عبارت خواهد بوداز:

شركت مي تواند سهام جديد را برابر مبلغ اسمي بفروشد يا اينكه مبلغي علاوه بر مبلغ اسمي سهام به عنوان اضافه ارزش سهام از خريداران دريافت كند. شركت مي تواند عوايد حاصله از اضافه ارزش سهام فروخته شده را به اندوخته منتقل سازد يا نقدا بين صاحبان سهام سابق تقسيم كند يا در ازا آن سهام جديد به صاحبان سهام سابق بدهد. (ماده ١٦٠ لايحه اصلاحي).

اگر شركت وجوه دريافتي از بابت اضافه ارزش سهام را جزو سرمايه شركت منظور نمايد در چنين صورتي غيرقابل تقسيم بين سهامداران خواهد بود اما بر عكس اگر آنها را به ذخائر شركت منتقل سازد مي تواند پس از كسر مخارج واستهلاكات و ذخيره ها و غيره مابقي اضافي مذكور را بين صابحان سهام توزيع نمايد و يا سود قابل تقسيم مزبور را به سرمايه انتقال دهد.

9- مقايسه طرق كاهش

شركت هاي سهامي عام و خاص - مقايسه طرق كاهش آنچه كه همواره بايد به عنوان يك اصل در كاهش سرمايه مدنظر قرار گيرد رعايت تساوي حقوق شركاي شركت مي باشد. (ماده ١٨٩ لايحه اصلاحي) به نظر مي رسد در روش كاهش سرمايه از طريق كاهش مبلغ اسمي سهام حقوق سهامداران (تساوي آن) به نحو مطلوب تري حفظ مي گردد چرا كه در اين روش كاهش مبلغ اسمي سهام بدون توجه به تعداد سهام اشخاص و نوع آن از قبيل عادي يا ممتاز صورت مي گيرد و اين كاهش بر تمام سهامداران تاثير يكساني دارد و باعث نمي شود كه

سهامداري از شركت خارج مي گردد. اما در روش كاهش سرمايه از طريق تقليل تعداد سهام اين امر متصور مي باشد كه سهامداراني كه داراي سهام منفرد مي باشند به واسطه تقليل تعداد سهام از شركت خارج شوند و نتيجتا رعايت تساوي حقوق سهامداران دچار نقصان گردد.

ظاهرا قانونگذار هم با اين استدلال كاهش اختياري سرمايه را از طريق تقليل تعداد سهام تجويز ننموده است و تنها روش كاهش مبلغ اسمي را كه تساوي حقوق سهامداران را به نحو مطلوب تري تضمين مي نمايد اجازه داده است.

بديهي است كه در خصوص كاهش اجباري سرمايه چون قهرا صورت مي پذيرد قانونگذار مجمع فوق العاده را مخير به اتنخاب يكي از دو روش - با توجه به مصلحت شركت - نموده است. تشريفات كاهش سرمايه

هر گونه تصميم در خصوص كاهش سرمايه شركت سهامي منحصرا در صلاحيت مجمع عمومي فوق العاده مي باشد. (ماده ٨٣ لايحه اصلاحي).

پيشنهاد هيئت مديره راجع به كاهش سرمايه بايد حداقل ٤٥ روز قبل از تشكيل مجمع عمومي فوق العاده به بازرس يا بازرسان شركت تسليم گردد. (ماده ١٩٠ لايحه اصلاحي) پيشنهاد مزبور بايد متضمن توجيه لزوم كاهش سرمايه و همچنين شامل گزارشي درباره امور شركت از بدو سال مالي در جريان و اگر تا آن موقع مجمع عمومي نسبت به حسابهاي سال مالي قبل تصميم نگرفته باشد حاكي از وضع شركت از ابتداي سال مالي قبل باشد.

بازرس يا بازرسان شركت پيشنهاد هيئت مديره را مورد رسيدگي قرارداده و نظرخود را طي گزارشي به مجمع عمومي فوق العاده تسليم خواهند نمود و مجمع عمومي پس از استماع گزارش بازرس تصميم خواهد گرفت. (ماده ١٩١ لايحه

اصلاحي).

هيئت مديره قبل از اقدام به كاهش اختياري سرمايه بايد تصميم مجمع عمومي را درباره كاهش حداكثر ظرف مدت يك ماه در روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي مربوط به شركت در آن نشر مي گردد آگهي كند (ماده ١٩٢ لايحه اصلاحي). اعتراض به كاهش سرمايه

گفته شد كه سرمايه شركت وثيقه طلب طلبكاران شركت مي باشد و هر گونه كاهشي در سرمايه باعث مي شود كه طلبكاران از تضمين كمتري نسبت به بازپرداخت طلب خود برخوردار باشند. طلبكاران شركت در خصوص كاهش اجباري سرمايه به ناچاري مي بايست تبعات آن را تحمل نمايند اما د رخصوص كاهش اختياري سرمايه چنين اجباري ندارند و مي توانند نسبت به آن اعتراض نمايند. در مورد كاهش اختياري سرمايه شركت هر يك از دارندگان اوراق قرضه و يا بستانكاراني كه منشا طلب آنها قبل از تاريخ نشر آخرين آگهي مذكور در ماده ١٩٢ باشد مي توانند ظرف دو ماه از تاريخ نشر آخرين آگهي اعتراض خود را نسبت به كاهش سرمايه شركت به دادگاه تقديم كنند. (ماده ١٩٣ لايحه اصلاحي).

در صورتي كه به نظر دادگاه اعتراض نسبت به كاهش سرمايه وارد تشخيص شود.و شركت جهت تامين پرداخت طلب معترض وثيقه اي كه به نظر دادگاه كافي باشد نسپارد در اين صورت آن دين حال شده ودادگاه حكم به پرداخت آن خواهد داد.(ماده ١٩٤ لايحه اصلاحي). اطلاعيه كاهش سرمايه و رد مبلغ كاهش يافته

براي كاهش بهاي اسمي سهام شركت و رد مبلغ كاهش يافته هر سهم هيئت مديره شركت بايد مراتب را طي اطلاعيه اي به اطلاع كليه صاحبان سهم برساند. اطلاعيه شركت بايد در روزنامه كثيراالانتشاري كه آگهي هاي مربوط

به شركت در آن نشر مي گردد منتشر شود و براي صاحبان سهام با نام توسط پست سفارشي ارسال گردد.

(ماده ١٩٦ لايحه اصلاحي) اطلاعيه مذكور در ماده ١٩٦ بايد مشتمل بر نكات زير باشد:

- نام و نشاني مركز اصلي شركت.

- مبلغ سرمايه شركت قبل از اتخاذ تصميم در مورد كاهش سرمايه.

- مبلغي كه هر سهم به آن ميزان كاهش مي يابد يا بهاي اسمي هر سهم پس از كاهش.

- نحوه پرداخت و مهلتي كه براي بازپرداخت مبلغ كاهش يافته هر سهم در نظر گرفته شده و محلي كه در آن اين بازپرداخت انجام مي گيرد. ممنوعيت خريد سهام شركت توسط خودشركت

به موجب ماده ١٩٨ لايحه اصلاحي :(خريد سهام شركت توسط همان شركت ممنوع است).(علت وضع اين ماده جلوگيري از ايجاد ضرر به سهامداران راخريداري و باطل نمايد.بدين ترتيب اشخاص اخير از وضع بهتري نسبت به ساير صاحبان سهم برخوردار شوند. از طرف ديگر با چنين اقدامي اصل تساوي حقوق سهامداران درشركت رعايت نشده اشخاص ثالث نيز كه با شركت طرف قرارداد مي باشند كه با كاهش مخفي سرمايه مواجه خواهند شد. اما اين سئوال مطرح مي شود كه آيا شركت مي تواند تحت شرايطي مبادرت به خريد سهام خود بنمايد؟ نظر به اينكه ماده ١٩٨ مذكور اصل ممنوعيت خريد سهام شركت بوسيله خود شركت را بيان كرده لذا مشكل است اشاره مقنن را در ماد ه٦٥ و بند ٢ از ماده ٢٦٢ لايحه اصلاحي به كاهش سرمايه از طريق بازخريد سهام به عنوان قاعده خاص تلقي نمود. ممكن است گفته شود كه اگر بازخريد سهام شركت توام با تقليل سرمايه باشد در اين صورت لطمه

اي به حقوق صاحبان سهم و اشخاص ثالث وارد نمي شود. در پاسخ مي توان گفت كه اگر اين كاهش تحت ضوابط دقيق قانوني صورت نگيرد و متاسفانه قانون تجارت ايران آن را پيش بيني ننموده است امكان دارد كه شركت به تغييرات صوري سرمايه مبادرت ورزد و چنين عملي برخلاف اصل ثبات وثيقه طلب طلبكاران و رعايت تساوي حقوق صاحبان سهام خواهد بود. از وظايف ديگر مجمع عمومي فوق العاده تغييرات در اساسنامه و تبديل نوع شركت مي باشد. به هر حال مجمع عمومي فوق العاده به علت تصميمات مهمي كه اتخاذ مي نمايد از اهميت ويژه اي برخوردار است و به همين دليل نصاب اتخاذ تصميم در اين مجمع با ٣/٢ آرا حاضر در جلسه اتخاذ مي گردد.

10- تصفيه شركت هاي سهامي

شركت هاي سهامي عام و خاص - تصفيه شركت هاي سهامي نتايج انحلال شركت تصفيه و تقسيم اموال آن است. تصفيه و تقسيم اموال شركت در زماني كه شركت به حكم دادگاه باطل اعلام مي گردد نيز انجام مي شود (ماده ٢٧٤ لايحه قانوني ١٣٤٧). لايحه قانوني ١٣٤٧ نسبت به قانون تجارت ١٣١١ در مورد تصفيه امور شركت وتقسيم اموال آن مقررات كامل تري دارد.

با تصميم مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام به انحلال شركت تجاري دوران تصفيه شركت آغاز مي گردد. در انحلال غير اختياري نيز با تصميم مرجع ذيصلاح قضايي مبني بر انحلال شركت دوران تصفيه شروع مي شود. از آنجا كه قانونگذار به لحاظ حفظ حقوق سهامداران واشخاص ثالث ذينفع و نيز پرداخت سريعتر ديون شركت بر مسئله تسريع در امر تصفيه و كوتاه شدن زمان تصفيه تاكيد خاصي معمول داشته

و سقف زماني خاصي را براي ماموريت مديران منظور نموده است لذا بدين لحاظ از ايجاد هر گونه فاصله اي در مدت تصفيه كه امور مربوطه را معلق و معطل بگذارد اجتناب و مقررات نسبتا روشني را براي انتخاب عزل تمديد و پايان ماموريت مديران تصفيه پيش بيني نموده است. مجمعوع عملياتي را كه پس از انحلال شركت به منظور پرداخت قروض و وصول مطالبات و تقسيم مازاد دارايي شركت انجام مي دهند تصفيه امورشركت مي گويند. شخصيت حقوقي شركت در حال تصفيه

بقاي شخصيت حقوقي شركت در دوران تصفيه موجب بهره مندي شركت از مزاياي يك شخص حقوقي را فراهم مي آور و در طول مدت تصفيه شركت از اين مزايا مي تواند استفاده كند و در نتيجه در دوران تصفيه اولا مديران تصفيه مي توانند به نام شركت در حال تصفيه اقدامات لازم را براي انجام عمليات تصفيه و خاتمه حيات شخص حقوقي ايجاد شده بنمايند. (ماده ٢١٢ ل.ا.ق.ت) ثانيا بستانكاران شركت بدوا حق رجوع به سهامدراان براي ايفاي طلب خود را ندارند و پاسخگوي مطالبات آنان شركت در حال تصفيه مي باشد نه شخص سهامداران مگر اينكه در شركت هاي شخص دارايي شركت تكافوي بدهي هاي آن را بنمايد كه در اين صورت نيز پس از تاديه بدهي ها از شركت به قدر ممكن طبق قانون تجارت رجوع به سهامداران ممكن مي گردد.(ماده ١١٦ ق.ت) ثالثا اموال و دارايي هاي متعلق به شركت با ابقاي شخصيت حقوقي شركت پس از انحلال نيز در اختيار و ملكيت شخص حقوقي خواهد ماند تا اينكه حقوق اشخاص ثالث و بستانكاران تايده گردد سپس مازاد بر آن

طبق مقررات تقسيم خواهد شد (ماده ٢٣٣ ل.ا.ق.ت) رابعا كليه دعاوي بر ضد شركت و يا دعاوي شركت بر ضد اشخاص به نام و از طرف شركت اقامه مي شود و شركا يا سهامداران مادام كه شخصيت حقوقي باشد نمي توانند براي پرداخت بدهي مربوط به شركت مورد تعقيب واقع شوند (ماده ٢٠٨ ل.ا.ق.ت). بنابراين شركت در طول تصفيه شخصيت حقوقي خود را حفظ مي كند در نتيجه داراي حقوق و تعهداتي مستقل از شركاست البته حقوق وتعهداتي محدودتر از زمان قبل از انحلال آن.

وجود شخصيت حقوقي ناقص شركت (كه فقط به منظور امر تصفيه باقي مي ماند) نتايجي در بردارد كه با نتايج وجود شخصيت حقوقي كامل شركت متفاوت است.

- نام شركت : طبق ماده ٢٠٦ لايحه قانوني ١٣٤٧ نام شركت در طول امر تصفيه ذكر مي شود. هم چنين نام مديريا مديران تصفيه بايد در تمام اوراق و آگهي هيا مربوط به شركت قيد گردد. نتيجه اين وضع اين است كه تا زماني كه امر تصفيه به پايان نرسيده است هيچ شركت ديگري حق ندارد از نام شركت استفاده كند.هر گاه مدير تصفيه از اجراي مقررات ماده ٢٠٦ خودداري كند وبه اين سبب به اشخاص ثالث زيان وارد شود(براي مثال اشخاص بدون آنكه بدانند شركت در حال تصفيه است با او معامله كنند) مدير تصفيه با توجه به قواعد عام مسئوليت مدني محكوم به پرداخت خسارات وارده بر آنها خواهد بود.

- نشاني شركت: شركت در طول تصفيه نشاني سابق خود را حفظ خواهد كرد (نشاني مدير يا مديران تصفيه همان نشاني مركز اصلي شركت خواهد بود مگر آنكه به موجب تصميم مجمع عمومي

فوق العاده يا حكم دادگاه نشاني ديگري تعيين شده باشد. (ماده ٢٠٧ لايحه قانوني ١٣٤٧).

لازم نيست اين نشاني در اوراق و آگهي هاي مربوط به شركت قيد شود چه آنجه لازم نيست در اوراق و آگهي هاي مذكور ذكر گردد عبارت (در حال تصفيه) است نه چيز ديگر (ماده ٢٠٦ لايحه قانوني ١٣٤٧) البته اين امر نقصي است كه در قانون وجود دارد و قانونگذار بايد آن را رفع كند.

- اهليت شركت: شركت فقط براي انجام يافتن امور تصفيه موجود است: يعني اقدامات مدير تصفيه به خاتمه دادن كارهاي جاري و اجراي تعهدات و وصول مطالبات و تقسيم دارايي شركت محدود مي شود و معاملات جديد ممنوع است مگر براي اجراي تعهدات شركت (ماده ٢٠٨ لايحه قانوني ١٣٤٧)اين محدوديت تصميمات مجمع عمومي در زمان تصفيه را نيز شامل مي شود. يعني مجمع عمومي فقط در مورد امور تصفيه مي تواند تصميم گيري كند. براي مثال نمي تواند تصميم بگيرد كه شركت به شركت ديگي تبديل شود.

- دارايي شركت: شركت در زمان تصفيه دارايي خود را حفظ مي كند و انحلال آن موجب نمي شود دارايي اش به صورت مشاع غير مشاع در مالكيت قرار گيرد. اين قاعده كاملا منطقي است چه دارايي شركت تضمين طلب طلبكاران آن است و طلبكاران شركا نسبت به آن حقي ندارند.

- ورشكستگي شركت: هر گاه در حين امر تصفيه معلوم شود كه شركت ورشكسته است مي توان صدور حكم ورشكستگي آن را از دادگاه صلاحيت درا مركز اصلي شركت تقاضا كرد. در اين صورت تصفيه امور شركت وتقسيم دارايي آن مطابق مقررات مربوط به ورشكستگي انجام خواهد شد(ماده ٢٠٣ لايحه

قانوني ١٣٤٧).

- اقامه دعوي: شركت در حال تصفيه مي تواند عليه اشخاص ديگر اقامه دعوي كند و هم چنين مي توان آن را مورد تعقيب قضايي قرارداد . اقامه كننده دعوي براي شركت منحصرا مدير تصفيه است و طرف دعوي اشخاص ثالث عليه شركت نيز شخص اخير است نه شركاي شركت. مديران تصفيه

امر تصفيه با مديران شركت است مگر آنكه اساسنامه شركت يا مجمع عمومي فوق العاده اي كه راي به انحلال شركت مي دهد ترتيب ديگري مقرر داشته باشد (ماده ٢٠٤ ل.ا.ق.ت) در مواردي كه انحلال شركت به موجب حكم دادگاه صورت مي گيرد. مدير يا مديران تصفيه را دادگاه ضمن صدور حكم انحلال تعيين خواهد كرد. در صورتي كه به هر علت مدير تصفيه تعيين نشده باشد يا تعيين شده ولي به وظايف خود عمل نكند هر ذينفع حق دارد تعيين مدير تصفيه را از دادگاه درخواست كند ماده ٢٠٥ لايحه اصلاح قانون تجارت. بدين ترتيب مي توان گفت كه مديران تصفيه شركت سهامي عبارت خواهند بود از :

- هيئت مديره شركت

- يا شخص يا اشخاصي كه اساسنامه تعيين كرده است

- يا شخص يا اشخاصي كه مجمع عمومي فوق العاده تعيين مي كند.

- يا شخص يا اشخاصي كه دادگاه تعيين مي نمايد.

درهر مورد كه بر اثر انحلال يا بطلان شركت مدير تصفيه بايد از طرف دادگاه تعيين شود و مدير يا مديران تصفيه اي كه توسط دادگاه تعيين شده اند حاضرين به قبول سمت مديريت تصفيه نباشند دادگاه امر تصفيه را به اداره تصفيه امور ورشكستگي حوزه خود ارجاع مي نمايد.

تبصره - تعيين حق الزحمه مدير يا مديران تصفيه اي كه توسط دادگاه

تعيين مي گردد به عهده دادگاه است. اعلام به مرجع ثبت شركتها

مديران تصفيه مكلفند ظرف پنج روز تصميم راجع به انحلال واسامي مدير يا مديران تصفيه و نشاني آنها را به مرجع ثبت شركت اعلام تا پس از ثبت براي اطلاع عمومي درروزنامه رسمي و روزنامه كثير الانتشاري كه اطلاعيه ها و آگهي هاي مربوط به شركت در آن نشر مي گردد آگهي شود. انحلال شركت مادام كه به ثبت نرسيده و اعلان نشده است نسبت به اشخاص ثالث بلااثر است.

چندنكته قابل ذكر است:

- نشاني مديريا مديران تصفيه همان نشاني مركز اصلي شركت خواهد بود. مگر آنكه موجب تصميم مجمع عمومي فوق العاده ياحكم دادگاه نشاني ديگري تعيين شده باشد.

- در مدت تصفيه اطلاعيه ها و آگهي هاي شركت در حال تصفيه درهمان روزنامه كثير الانتشاري انتشار مي يابد كه توسط آخرين مجمع عمومي عادي قبل از انحلال تعيين شده است.

- مدير يا مديران تصفيه هر شركت سهامي كه عالما ظرف يك ماه پس از انتخاب تصميم راجع به انحلال شركت و نام نشاني خود را به مرجع ثبت شركت ها اعلام نكنند به حبس يا جزاي نقدي يا به هر دو مجازات محكوم خواهند شد.

برفرض صحت ادعا مبني بر توقف يا انحلال و تصفيه شركت با عنايت به مدلول و مدت ملاك ماده ٢٠٩ قانون تجارت لزوما مي بايست به اداره ثبت شركت ها اعلام و آگهي شود كه پاسخ استعلام دايره ثبت شركت ها چنين حكايتي ندارد. مدت ماموريت مدير تصفيه

قانونگذار به منظور جلوگيري از طولاني شدن مدت تصفيه در ماد ه٢١٤ لايحه قانون ١٣٤٧ مقرر كرده است: (مدت ماموريت مدير يا مديران

تصفيه نبايد از دو سال تجاوز كند . اگر تا پايان ماموريت مديران تصفيه خاتمه نيافته باشد مدير يا مديران تصفيه بايد با ذكر علل وجهات خاتمه نيافتن تصفيه امورشركت مهلت اضافي را كه براي خاتمه دادن به امر تصفيه لازم مي دانند و تدابيري را كه جهت پايان دادن به امر تصفيه در نظر گرفته اند به اطلاع مجمع عمومي صاحبان سهم رسانيده تمديد مدت ماموريت خود را خواستار شوند.

تطويل زمان تصفيه علي القاعده موجبات ايجاد هزينه هاي زياد و ضرر و زيان صاحبان سهم و يا اشخاص ذينفع ديگر را فراهم مي آورد و چه بسا اطمينان مردم را از شركت هاي تجاري بكاهد لذا مديران تصفيه مي بايست هر چه سريعتر ود رحداقل زمان ممكن عمليات تصفيه را به انجم برسانند و ختم عمليات تصفيه را اعلام كنند. بدين منظور قانونگذار مهلت زمان خاصي را پيش بيني نموده است تا از طولاني نمودن زمان تصفيه توسط مديران جلوگيري گردد.

علي الاصول تمديد ماموريت بامرجعي است كه مدير تصفيه را تعيين مي نمايد اگر مديران توسط صاحبان سهام انتخاب شده باشند تمديد زمان ماموريت آنان يا مجمع عمومي شركت است و چنانچه مديران از طرف دادگاه انتخاب شده باشند مي بايد با رعايت تشريفات مقرر توسط دادگاه تمديد ماموريت صورت گيرد.

انتخاب اولين مديران تصفيه شركت توسط مجمع عمومي فوق العاده شركت (كه تصميم به انحلال شركت مي گيرد) انجام مي شود ولي به نظر نمي رسد كه تمديد ماموريت آنان نيز به تصميم مجمع عمومي فوق العاده داشته باشد بلكه مجمع عمومي عادي صاحبان سهام نيز مي تواند دراين خصوص اتخاذ تصميم نمايد بهتر

است كه موضوع توسط قانونگذار تصريح شود. فوت و حجر يا ورشكستگي مدير تصفيه

درصورت فوت يا حجر يا ورشكستگي مدير تصفيه اگر مديران تصفيه متعدد باشند و مدير تصفيه متوفي يا محجور يا ورشكسته توسط مجمع عمومي انتخاب شده باشد مدير يا مديران تصفيه باقيمانده بايد مجمع عمومي عادي شركت را جهت انتخاب جانشين مدير تصفيه متوفي يا محجور يا ورشكسته دعوت نمايند و درصورتي كه مجمع عمومي عادي مزبور تشكيل نشود يا نتواند جانشين مدير تصفيه متوفي يا محجور يا ورشكسته را انتخا بكند يا در صورتي كه مدير تصفيه متوفي يا محجور يا ورشكسته توسط دادگاه تعيين شده باشد مدير يا مديران تصفيه باقي مانده مكلفند تعيين جانشين مديرتصفيه متوفي يا محجور يا ورشكسته را از دادگاه بخواهند.

اگر امر تصفيه منحصرا به عهده يك نفر باشد در صورت فوت يا حجر يا ورشكستگي مدير تصفيه در صورتي كه مدير تصفيه توسط مجمع عمومي شركت انتخاب شده باشد هر ذينفع مي تواند از مرجع ثبت شركت ها بخواهد كه مجمع عمومي عادي صاحبان سهام شركت را جهت تعيين جانشين مدير تصفيه مذكور دعوت نمايد و در صورتي كه مجمع عمومي عادي مزبور تشكيل نگردد يا نتواند جانشين مدير تصفيه را انتخاب نمايد يا در صورتي كه مدير تصفيه متوفي يا محجور يا ورشكسته توسط دادگاه تعيين شده باشد هر ذينفع مي تواند تعيين جانشين را از دادگاه بخواهد با فوت مدير تصفيه اين سمت به خاندان ورثه او منتقل نمي شود مگراينكه مجمع از ورثه وي فردي را به عنوان مدير انتخاب نمايد. عزل مدير در مدت ماموريت

اگر براي مديران تصفيه نقش وكيل براي

صاحبان سهام را قايل باشيم با عنايت به اينكه موكل حق عزل وكيل خود را در هر موقعي دارد سهامداران مي توانند هر موقع بخواهند مديران منتخب را معزول نمايند. منتها چون مديران وكي اكثريت سهامداران شركت هستند لذا عزل آنها موكول به تصميم مجمع عمومي و مرجعي است كه آنان را انتخاب نموده است. در مواردي نيز كه مديران تويط دادگاه تعيين مي شوند دادگاه به عنوان قائم مقام قانوني صاحبان سهام حق عزل مديران را دارد.

دراينجا اين پرسش مطرح است كه آيا صاحبان سهام به هر كيفتي كه اراده كنند مي توانند از اين حق خود در جهت عزل و نصب مديران استفاده كنند يا اينكه در اعمال آن محدوديت دارند؟ و آيا مديران مي توانند از بابت عزل خود از سمت مديريت شركت تقاضاي ضرر و زيان وادعاي خسارت نمايند؟

پاسخ به پرسش هاي فوق به مسئله سو استفاده يا حسن نيت شخص دراعمال حق قانوني اش برمي گردد. بديهي است كه اگر عزل مدير به طور عادي و در شرايط طبيعي انجام شود و اين عزل و بركناري به قصد اضرار به مدير انجام نگردد و از اين رهگذر مديران به طور مادي يا معنوي متضرر نگردند هيچ گونه مسئوليتي متوجه صاحبان سهام نخواهد شد و مديران معزول نيز نمي توانند درخواست ضرر و زيان بنمايند چرا كه اين حق مسلم صاحبان سهم است كه براي رعايت مصالح و منافع خود مديري راكه در لياقت و كفايت او شك مي كنند از مديريت شركت معاف نمايند واو را بر كنار كنند.

امكان عزل مدير قبل از اتمام مدت مقرر در اساسنامه :

طبق مواد

٤٨ و ٥١ قانون تجارت (منسوخه) مدير يا مديران شركت سهامي كه براي مدت محدودي به مديريت انتخاب مي شوند قابل عزل مي باشند و با ملاحظه مفاد اين مواد پيداست كه مجمع عمومي مي تواند هر وقت بخواهد در طول مدت تصدي مدير يا مديران اقدام به عزل آنها بنمايد بنابراين تعيين مدت در اساسنامه براي تصدي مدير يا مديران تاثيري در حق مجمع عمومي از لحاظ اختيار عزل كه قانون براي آن مجمع مقرر دانسته ندارد ودر چنين مواقعي براي عزل مدير يا مديران حاجت به تغيير مواد اساسنامه نمي باشد. وظايف و اختيارات مدير و يا هيئت مديره تصفيه

از تاريخ تعيين مدير يا مديران تصفيه اختيارات مديران شركت خاتمه مي يابد و تصفيه شركت شروع مي شود.

وظايف و اختيارات هيئت تصفيه به قرار زير است:

- تحويل كليه اموال و دفاتر واوراق و اسناد مربوط به شركت تنظيم صورت جلسه اي كه به امضاي مديران شركت و هيئت تصفيه برسد.

- خاتمه دادن كارهاي جاري با قيد اينكه كار جديد شروع نخواهد شد.

- اجراي تعهدات شركت و عدم قبول تعهد جديد مگر اينكه اجراي تعهدات سابق شركت معاملات جديدي را ايجاب نمايد.

- وصول مطالبات

- پرداخت بدهي ها.

- طرح دعوي و تعقيب دعاوي سابق و دفاع از كليه دعاوي مطروحه بر عليه شركت از طريق دادرسي يا ارجاع به داوري و سازش راسا يا بوسيله وكيل دادگستري.

-نقد كردن دارايي شركت: مدير يا مديران تصفيه بايد اموال شركت را اعم از منقول وغير منقول به فروش رسانيده و تبديل به پول نقد كنند. زيرا علاوه بر پرداخت ديون شركت كه بايد نقدي باشد تقسيم دارايي شركت

بين صاحبان سهام آن نيز بايد نقدي انجام گيرد. مدير يا مديران تصفيه در فروش اموال بايد صلاح و صرفه شركت را مراعات كنند. هر چند قانون بياني در اين خصوص ندارد. ولي صواب اين است كه فروش اموال از طريق مزايده و با كسب نظر كارشناس رسمي به عمل آيد.

- دعوت بستانكاران: مدير يا مديران تصفيه بايد طي آگهي كه سه دفعه و هر دفعه به فاصله يك ماه در روزنامه رسمي و روزنامه كثيرالانتشاري كه اطلاعيه و آگهي هاي مربوط به شركت در آن مندرج مي شود منتشر مي كند شروع تصفيه را اعلان و بستانكاران شركت را دعوت نمايند. بررسي اسناد در دست بستانكاران كه مراجعه مي كنند و تهيه ليستي از ديون مالي و موجل شركت از اموري است كه مديران تصفيه بايد آن را انجام دهند. - بستانكاران شركت مي توانند انواع زير باشند:

- بستانكاران با وثيقه

- بستانكاران با حق رجحان.

- بستانكاران عادي.

بستانكاري كه داراي وثيقه است نسبت به حاص فروش مال مورد وثيقه بر ساير طلبكاران مقدم خواهد بود و از مبلغ به دست آمده از فروش آن نخست طلب او بايد پرداخت گردد. بستانكاران باحق رجحان شركت منحله عبارتند از:

- كاركنان شركت براي شش ماه حقوق و دستمزد قبل از انحلال شركت.

- كارگراني كه روزانه يا هفتگي مزد مي گيرند براي مزد سه ماه قبل از انحلال شركت.

گروه اول در دريافت حقوق ودستمزد خود از دارايي شركت منحله برگروه دوم مقدم هستند. اول حقوق و دستمزد آنها به طور كامل پرداخت مي شود و سپس به پرداخت دستمزد استحقاقي گروه دوم اقدام مي گردد. مطالبات بستانكاران عادي بعد

از بستانكاران با حق رجحان پرداخت مي شود.

- تقسيم دارايي نقدي شركت بين صاحبان سهام به نسبت سهام آنها به شرطي كه در مدت تصفيه مورد احتياج نبوده و حقوق بستانكاران ملحوظ و معادل ديوني كه هنوز موعد تاديه آن نرسيده موضوع شود.

- دعوت مجمع عمومي عادي سالانه سهامداران مادام كه امر تصفيه خاتمه نيافته است.

- تسليم گزارش و صورت حساب دارايي منقول و غير منقول و ترازنامه و حساب سود وزيان دوره عملكرد سالانه با كليه اقدامات و معاملات كه انجام شده است.

تبصره ١- صاحبان سهام حق دارند مانند زمان قبل از انحلال شركت از عمليات حسابها در دوره تصفيه كسب اطلاع كنند.

تبصره ٢- در صورتي كه مجمع عمومي دو دفعه دعوت شود ولي تشكيل نگردد و يا تشكيل شده و نتواند تصميم بگيرد بايد مديران تصفيه گزارش عمليات خود را در روزنامه كثيرالانتشاري كه اطلاعيه ها و آگهي هاي مربوط به شركت در آن درج مي گردد براي اطلاع عموم سهامداران منتشر كنند. - دعوت مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام درصورت لزوم طبق تشريفاتي كه قبل از انحلال انجام مي گرفت.

- باز پرداخت مبلغ رسمي سهام به سهامداران پس از ختم تصفيه و انجام تعهدات و پرداخت كليه ديون شركت.

- توديع باقيمانده وجوه در حساب مخصوص نزديكي از بانك هاي ايران با تسليم صورت حساب و اسامي بستانكارا و صاحبان سهامي كه حقوق خود را استيفا نكرده اند وآگهي مراتب در روزنامه .

تبصره - اين وجوه تا ده سال دراختيار بانك خواهد بود كه به مراجعه كنندگان ذي حق پرداخت شود و سپس از پايان ده سال به عنوان مال بلاصاحب به

خزانه دولت تحويل خواهد شد. - اعلام پايان تصفيه به ثبت شركت ها براي ثبت و انتشار در روزنامه كثيرالانتشار در روزنامه كثيرالانتشار.

- تحويل دفاتر و اسناد و مدارك به اداره ثبت شركتها كه تا ده سال از اعلام ختم تصفيه باقي بماند. ممنوعيت مديران تصفيه

به موجب ماده ٢١٣ لايحه اصلاح قانون تجارت انتقال دارايي شركت در حال تصفيه كلا يا بعضا اشخاص زيرممنوع است:

- مدير يا مديران تصفيه

- اقارب مدير يا مديران تصفيه از طبقه اول و دوم تا درجه چهارم

به تصريح ماده مزبور هر نقل و انتقالي كه برخلاف مقررات فوق انجام گيرد باطل خواهد بود. علاوه بر آن مدير يا مديران تصفيه اي كه برخلاف ماده ٢١٣ به انتقال دارايي شركت درحال تصفيه مبادرت كنند به مجازات حبس محكوم خواهند شد. ناظر يا ناظران

دعوت مجامع عمومي دركليه موارد به عهده مديران تصفيه است. هرگاه مديران تصفيه به تكليف مزبور عمل نكنند ناظر مكلف به دعوت مجمع عمومي خواهد بود. اساسنامه شركت يا مجمع عمومي مي تواند براي دوره تصفيه يك يا چند ناظر تعيين نمايد. در صورتي كه ناظر يا ناظران نيز به تكليف خود عمل نكرده و به دعوت مجمع عمومي اقدام ننمايند يا ناظر در اساسنامه پيش بيني نشده يا مجمع عمومي به تعيين ناظر اقدام نكرده باشد دادگاه به تقاضاي هر ذينفع حكم به تشكيل مجمع عمومي خواهد داد.

اساسنامه يا مجمع عمومي صاحبان سهام مي تواند براي دوره تصفيه ناظر يا ناظراني تعيين كند ناظر يا ناظران مكلفند به عمليات تصفيه رسيدگي كرده گزارش خود را به مجمع عمومي عادي صاحبان سهام تسليم كنند.

به نظر مي رسد كه مجمع

عمومي عادي مي تواند به عزل ناظر يا ناظران و تعيين جانشين براي آنها اقدام كند. وضعيت شركت در مدت تصفيه

همانطور كه قبلا گفته شد برابر ماده ٢١٧ لايحه اصلاح قانون تجارت مادام كه امر تصفيه خاتمه نيافته است مديران تصفيه بايد همه ساله مجمع عمومي عادي صاحبان سهام شركت را با رعايت شرايط و تشريفاتي كه در قانون و اساسنامه پيش بيني شده است دعوت كرده صورت دارايي منقول و غيرمنقول و ترازنامه و حساب سود و زيان عمليات خود را به ضميمه گزارش حاكي از اعمالي كه تا آن موقع انجام داده اند به مجمع عمومي مذكور تسليم كنند.

ضمانت اجراي كيفري اين ماده در بند ٣ ماده ٢٦٨ ذكر گرديده است.

در مدت زمان تصفيه صاحبان سهام حق دارند مانند زمان قبل از انحلال شركت از عمليات و حساب ها كسب اطلاع كنند.

در مدت تصفيه مقررات راجع به دعوت وتشكيل مجامع عمومي و شرايط حد نصاب و اكثريت مجامع مانند زمان قبل از انحلال بايد رعايت شود و هر گونه دعوتنامه و اطلاعيه اي كه مديران تصفيه براي صاحبان سهام منتشر مي كنند بايد در روزنامه كثيرالانتشاري كه اطلاعيه ها و آگهي هاي مربوط به شركت در آن درج مي گردد منتشر شود.

درماده ٢٢٢ لايحه اصلاحي قانون تجارت لزوم مطلع كردن سهامداران از عدم تشكيل مجامع عمومي صحبت شده وتصريح دارد:(در مواردي كه به موجب اين قانون هرگاه مجمع عمومي مورد نظر دو مرتبه با رعايت تشريفات مقرر در اين قانون دعوت شده ولي تشكيل نگردد يا اينكه تشكيل شده و نتواند تصميم بگيرد مديران تصفيه بايد گزارش خود و صورت حسابهاي مقر در

ماده ٢١٧ اين قانون را در روزنامه كثيرالانتشاري كه اطلاعيه ها و آگهي هاي مربوط درآن درج مي گردد براي اطلاع عمومي سهامدراان منتشر كنند. و بالاخره آن قسمت از دارايي نقدي شكرت كه در مدت تصفيه مورداحتياج نيست بين صاحبان سهام تقسيم مي شود مشروط بر اينكه حقوق بستانكاران ملحوظ و معادل ديوني كه هنوز موعد تاديه آن نرسيده است موضوع شده باشد.

11- مسئوليت مدني و جزايي در شركت هاي سهامي

شركت هاي سهامي عام و خاص - مسئوليت مدني و جزايي در شركت هاي سهامي با توجه به اينكه شركت سهامي اعم از خاص و عام از مجموع چند نفر شريك يا سرمايه مشترك كه دور هم جمع شده و جهت انجام اعمال واموري كه مد نظر شركا مي باشد تشكيل مي شود تا مسئولين شركت با به كارانداختن سرمايه كسب منافع نموده و منافع حاصله را بين شركا به نسبت سهم تقسيم نمايند و همچنين تشكيل شركت و انجام فعاليتها مورد نظر شركت مستلزم ايجاد رابطه و معامله با افراد خارج از شركت مي باشد واز اين معاملات و خريد و فروشهايي كه شركت با افراد خارج از شركت انجام مي دهد مبناي حصول سود بوده (سود خالص قابل تقسيم) كه اين سود بين سهامداران به نسبت سهم تقسيم مي شود بر اين مبنا شركا يا مسئولين ممكن است كه به خاطر رسيدن به سود بيشتر دست به تخلفاتي زده و يا با سرمايه اندك اقدام به تاسيس شركت نموده بنابراين دولت به عنوان حافظ منافع عموم درامر شركت ها دخالت نموده و با وضع قوانين و مقررات چهارچوبه قانوني تشكيل و فعاليت و ساير اقدامات كه از بدو

تشكيل شركت تا زمان انحلال شركت حتي بعد از انحلال و تصفيه شركت را مشخص نموده تا بدين طريق منافع و حقوق اشخاص ثالث كه با شركت در مراوده و معامله باشند تضمين شده و شركا با توسل به تقلب و راههايي غيرقانوني حقوق اشخاص ثالث را در معرض تضييع قرارندهد و حتي در بعضي موارد قانون گذار به خاطر حفظ حقوق شركا و جلوگيري از تفويت منافع شركت مجبور به تنظيم مقرراتي شده است و بدين وسيله رابطه بين شركا و وظيفه مسئولين شركت را مشخص نموده است با اين حال قانونگذار تنها به ذكر قواعدكلي و شكلي شركت اكتفا ننموده و تنها به مقررات تنظيمي بسنده ننموده است بلكه جهت حسن اجراي مقررات و جلوگيري از تخلفات احتمالي ضمانت اجراهايي منظور نموده است كه تحت عنوان مقررات جزايي عنوان شده است لذا در صورت تخلف هر يك از اركان اداره كننده و اجرايي شركت متخلفين را با تعيين مجازات به كيفر عمل خودشان وعاقبت بي قانوني و تخلف از مقررات مسبوق نموده است اين مجازاتها را قانونگذار در بخش يازدهم اصلاحي سال ٤٧ مقرر نموده است لذا بر آن شده ايم تا با تحليل مقررات جزايي مربوط به اين بخش گامي هر چند كوچك در جهت تبيين و تفسير مقررات جزايي تجارت برداريم.

لازم به ذكر است كه در هر موردي كه حداكثر مجازات قانوني بيش از ٩١ روز حبس و حداقل ان كمتر از ٩١ روز باشد دادگاه موظف است كه طبق بند ٢ ماده ٣ قانون نحوه وصول برخي از درآمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين در صورتي كه بخواهد

به كمتر از ٩١ روز حبس حكم دهد به جاي حكم حبس محكوم را به جزاي نقدي از ٧٠٠٠١ ريال تا سه ميليون ريال محكوم نمايد درغير اين صورت اگر دادگاه بخواهد اعمال حبس نمايد بايد مجازات حبس را بيش از ٩١ روز معين نمايد.

لازم به ذكر است كه كليه مواد استنادي در اين مورد منظور قانون لايحه اصلاحي قانون تجارت مصوب سال ١٣٤٧ مي باشد در غير اين صورت اگر منظور قانون تجارت مصوب سال ١٣١١ و يا ساير قوانين باشد دركنار مواد مرجع استنادي تصريح خواهد شد.

12- انتخاب وعزل بازرس يا بازرسان

شركت هاي سهامي عام و خاص - انتخاب وعزل بازرس يا بازرسان انتخاب بازرس يا بازرسان در شركت هاي سهامي اجباري است و مدت ماموريت بازرسان حداكثر يك سال مي باشد. مجمع عمومي عادي درهر سال يك يا چند بازرس انتخاب مي كند تا بر طبق قانون به وظايف خود عمل كند انتخاب مجدد بازرس يا بازرسان بلامانع است. (ماده ١٤٤ (ل.ا.ق.ت) ١٣٤٧)

انتخاب اولين بازرس يا بازرسان در شركت هاي سهامي عام با مجمع عمومي موسس (ماده ١٤٥(ل.ا.ق.ت) ١٣٤٧) و در شركت هاي سهامي خاص با سهامداران شركت است كه مطابق بند ٣ ماده ٢٠(ل.ا.ق.ت) اين انتخاب بايد در صورتجلسه اي قيد و به امضاي كليه سهامداران برسد.

علاوه بر انتخاب بازرس يا بازرسان اصلي مجمع عمومي بايد يك يا چند بازرس علي البدل نيز انتخاب كند تا درصورت معذوريت يا فوت يا استعفا يا سلب شرايط يا عدم قبول سمت توسط بازرس يا بازرسان اصلي جهت انجام وظايف بازرسي دعوت شوند(ماده ١٤٦ (ل.ا.ق.ت)).

مطابق تبصره ماده ١٤٤ (ل.ا.ق.ت)در حوزه هايي كه وزارت اقتصاد اعلام مي كند

وظايف بازرسي شركتها را در شركت هاي سهامي عام اشخاصي مي توانند ايفا كنند كه نام آنها در فهرست رسمي بازرسان شركت ها مندرج شده باشد. ماده ١ آيين نامه اجرايي تبصره ماده مزبور مصوب ١٣/١١/١٣٤٩ كميسيون اقتصاد مجلسين شرايط لازم براي بازرسان شركت هاي سهامي عام را به شرح زير تعيين مي نمايد:

- داشتن حسن شهرت و نداشتن كيفري موثر.

- داشتن درجه ليسانس يا بالاتر در يكي از رشته هاي متناسب با وظايف و مسئوليت هاي بازرسي به تشخيص كميسيون مذكور در ماده ٢.

- عدم اشتغال به نمايندگي در مجلس.

- عدم اشتغال به طور تمام وقت در موسسات وابسته به دولت و شهرداريها و موسسات وابسته به آن. در حقوق ايالات متحده آمريكا آنگليس و فرانسه بازرس انتخاب مي شود نظر بازرس در صحت و درستي حسابهاي شركت و اطلاعات داده شده به سهامداران و مردم از اهميت ويژه اي برخوردار است و موجبات جلب اعتماد مردم را به سرمايه گذاري فرام مي سازد. ضمنا حق الزحمه بازرسان براساس ماده ١٥٥ (ل.ا.ق.ت) در مجمع عمومي عادي ساليانه تعيين مي گردد.

به موجب ماده ١٤٤ (ل.ا.ق.ت) مجمع عمومي عادي درهر موقع مي تواند بازرس يا بازرسان را عزل كند به شرط آنكه جانشين آنها را نيز انتخاب نمايد.

به موج بماده ٨٨ (ل.ا.ق.ت) براي انتخاب بازرسان اكثريت نسبي آرا حاضر در جلسه رسمي معتبر مي باشد و نيازي به اكثريت مطلق آرا نمي باشد. مكانيزم تعيين شده براي انتخاب مديران با توجه به سكوت قانون در خصوص بازرسان در مورد آنان نيز لازم الرعايه مي باشد.

با توجه به حساسيت وظايف بازرسان به عنوان ارگان كنترل كننده شركت

هاي سهامي و در جهت حفظ حقوق سهامداران قانونگذار در خصوص انتخاب افراد به عنوان بازرس يا بازرسين شركت مقررات سختي را وضع نموده است. به موجب ماده ١٤٧ (ل.ا.ق.ت) اشخاص زير نيم توانند به سمت بازرسي شركت سهامي انتخاب شوند:

اشخاص مذكور در ماده ١١١ اين (ل.ا.ق.ت)

ماده مذكور درخصوص صفات سلبيه اشخاصي است كه به مديريت شركت هاي سهامي انتخاب مي شوند كه عبارتست از:

- محجورين و كساني كه حكم ورشكستگي آنها صادر شده است.

- كساني كه به علت ارتكاب جنايبت يا يكي از جنحه هاي ذيل به موجب حكم قطعي از حقوق اجتماعي كلا يا بعضا محروم شده باشند درمدت محروميت سرقت خيانت درامانت كلاهبرداري جنحه هايي كه موجب قانون در حكم خيانت درامانت يا كلاهبرداري شناخته شده است اختلاس تدليس تصرف غيرقانوني در اموال عمومي.

- مديران و مديرعامل شركت بديهي است اشخاص كه اعمال آنها موضوع وظايف بازرسي است خود نمي توانند به عنوان بازرس انتخاب گردند.

- اقربا سببي و نسبي مديران و مديرعامل تا درجه سوم از طبقه اول و دوم

- هر كس كه خود يا همسرش از اشخاص مذكوردر بند ٢ موظفا حقوق دريافت مي دارد.

13- نحوه فعاليت هيئت مديره

شركت هاي سهامي عام و خاص - نحوه فعاليت هيئت مديره برابر ماده ١٠٧ (ل.ا.ق.ت.) شركت سهامي به وسيله هيئت مديره اي كه از بين صاحبان سهام انتخاب شده وكلا با بعضا قابل عزل مي باشند اداره خواهد شد. درمقررات شركت سهامي (ق.ت) ١٣١١ نيز طبق ماده ٤٨ آن اداره شركت بعهده يك يا چند نفر واگذار شده بود. ماده مذكور مقرر مي داشت (شركت سهامي به واسطه يك يا چند نفر نماينده موظف

يا غير موظف كه از ميان شركا به سمت مدير و براي مدت محدودي معين شده و قابل عزل باشند اداره خواهد شد.)

بطوري كه ملاحظه مي گردد به موجب ماده اخير الذكر اداره شركت سهامي توسط يك نفرهم امكان پذير بود. ولي باوجود صراحت ماده مذكور عملا شركت هاي سهامي به وسيله هيئت مديره اداره مي گرديد.

در مقررات شركت هاي سهامي سابق راجع به قلمرو اختيارات مديران شركت هاي سهامي تصريحي وجود نداشت فقط در ماده ٥١ قانون تجارت مصوب ١٣١١ به مسئوليت مديران اشاره كرده بود. به موجب ماده مذكور (مسئوليت مدير شركت در مقابل شركا همان مسئوليتي است كه وكيل د رمقابل موكل دارد).از اين رو قلمرو اختيارات مديران محدود به قلمرو وكيل و تابع مقررات وكالت بود. و اساسنامه شركت مي توانست اختيارات مديران را به طور وسيع معين يا آنكه آنها را محدودكند.

در صورتيكه اختيارات مديران در اساسنامه پيش بيني نشده يا محدود تعيين شده بود با توجه به مقررات قانون مدني درباب وكالت هيئت مديره ناچار بود براي انجام امور شركت در هر مورد براي گرفتن مجوز به مجمع عمومي مراجعه كند.البته بعدها براي جلوگيري از اين گرفتاريها اغلب شركتها در اساسنامه طي ماده مخصوصي كليه اختيارات لازم براي هيئت مديره پيش بيني مي كردند. البته بعضي از مديران نيز براي فرار از مسئوليت انجام بيشتر امورشركت را موكول به تصويب مجمع عمومي مي نمودند.

در (ل.ا.ق.ت) مصوب ١٣٤٧ قانونگذار با اين نگاه كه اولا مديران شركت وكيل صاحبان سهام نيستند بلكه وكيل شركت كه يك شخصيت حقوقي عليحده است مي باشند ثانيا شركت سهامي يك سازمان حقوقي مستقلي بوده و

داراي اركان تشكيلاتي كه هيئت مديره يكي از اركان مي باشد و با توجه به اينكه هر يك از اعضا اركان شركت داراي وظايف و اختيارات خاصي بوده كه نبايد در وظايف و اختيارات يكديگر دخالت مبادرت به تصويب ماده ١١٨ كرد به موجب ماده مذكور :(جز در مورد موضوعاتي كه به موجب مقررات اين قانون اخذ تصميم و اقدام درباره آنها در صلاحيت خاص مجامع عمومي است مديران شركت داراي كليه اختيارات لازم براي اداره امورشركت مي باشند مشروط بر آنكه تصميمات و اقدامات آنها در حدود موضوع شركت باشد. محدود كردن اختيارات مديران در اساسنامه يا به موجب تصميمات مجامع عمومي فقط از لحاظ روابط بين مديران و صاحبان سهام معتبر بوده و در مقابل اشخاص ثالث باطل و كان لم يكن است.)

هر چند كه ماده مذكور علي الاطلاق راجع به قلمرو اختيارات مديران شركت سهامي سخن بهميان آورده ليكن مقررات اين ماده فقط راجع به اعضاي هيئت مديره است و مديرعامل رادر بر نمي گيرد. حدوداختيارات مديرعامل نشات گرفته از هيئت مديره است ماده ١٢٥ (ل.ا.ق.ت) در اين خصوص مقرر كرده است:

(مدير عامل شركت در حدود اختياراتي كه توسط هيئت مديره به او تفويض شده است نمانيده شركت محسوب و از طرف شركت حق امضا دارد.)

بطوري كه ملاحظه مي گردد ماده ١١٨ مذكور اختيارات تام هيئت مديره مقيد به دو قيد نموده كه راجع به هر يك از آنها توضيحاتي داده خواهد شد.

- هيئت مديره نمي تواند راجع به موضوعاتي كه به موجب مقررات (ل.ا.ق.ت) اخذ تصميم و اقدام درباره آنها در صلاحيت خاص مجامع عمومي اعم از عادي و فوق العاده

هيچ گونه اقدامي انجام دهد.بدين ترتيب هيئت مديره نمي تواند اعضاي خود را انتخاب يا عزل كند يا حق حضور مديران را تعيين نمايد يا آنكه ترازنامه ساليانه و حساب سود و زيان شركت را تصويب كند. چه اين موارد در صلاحيت مجامع عمومي عادي شركت مي باشد. همينطور هيئت مديره نمي تواند مقررات اساسنامه را مورد تغيير يا اصلاح قراردهد يا آنكه سرمايه شركت را كم يا زياد كند. زيرا اين موارد در صلاحيت خاص مجامع عمومي فوق العاده است.

- تصميمات هيئت مديره بايد درحدود موضوع شركت باشد اقدامات وتصميمات مديران در مقابل اشخاص ثالث در صورتي معتبر است كه قاعده مذكور در آن رعايت شده باشد. اين قاعده با اين منطق حقوقي منطبق است كه مديران نمي توانند بيشتر از شركت داراي حق باشند. اين راه حل كه براي حفظ حقوق شركت و شركاي شركت مقرر شده بيشتر باقواعد وكالت سازگاري دارد تا با مقررات مربوط به امور تجارت.

گفتيم كه هيئت مديره بايستي در چارچوب اساسنامه شركت و موضوعي كه شركت براي آن بوجود آمده فعاليت نمايد. حال اگر هيئت مديره دايره عمل و اقدام خود را به خارج از موضوع شركت بكشاند يا آنكه فقط در خارج از موضوع شركت فعاليت كند به موجب مفهوم مخالف ماده ١١٨ مورد بحث در مقابل شركت مسئول مي باشد. اين امر ممكن است به حقوق شخص ثالث كه طرف عمل واقدام هيئت مديره مي باشد لطمه وارد نمايد. يعني ممكن است عمل يا اقدام مذكور از سوي دادگاه باطل اعلام و موجب ضرر شخص ثالث گردد. در اين خصوص بعضي از علماي حقوق تجارت عقيده

دارند كه چنانچه هيئت مديره شركت سهامي خارج از چارچوب و موضوع شركت اقدام كند در مقابل اشخاص ثالث با حسن نيت مسئوليت دارند.

طبق نظر مذكور اقدامات هيئت مديره در قبال اشخاص ثالث معتبر است حتي اگر اقدامات مذكور خارج از موضوع شركت باشد مگر اينكه ثابت شود اشخاص ثالث از اقدامات خارج از موضوع شركت هيئت مديره اطلاع داشته و با اين عمل با شركت رابطه تجاري برقرار كرده اند.

به هر حال به نظر ميرسد ماده ١١٨ (ل.ا.ق.ت) تاب تفسير فوق را ندارد و در فرض مطروحه شخص ثالث فقط مي تواندجبران خسارت وارده را از هيئت مديره مطالبه كند و در توجيه ان مي تواند گفت كه شركت هاي سهامي خاص پس از تشكيل بايد در اداره كل ثبت شركت ها و مالكيت صنعتي به ثبت برسند و پس از ثبت لازم است كه آگهي تاسيس شركت مذكور براي اطلاع عموم روزنامه رسمي كشورجمهوري اسلامي ايران و يكي از روزنامه هاي كثير الانتشار درج كردد. آگهي مذكور مشتمل است بر مشخصات كامل شركت سهامي خاص از جمله نام ميزان سرمايه مركز اصلي مدت شركت و دارندگان امضاي مجاز و مهمتر از همه موضوع شكرت و نوع فعاليتهاي كه شركت به منظور آن تشكيل مي شود. بنابراين فرض قانونگذار اين است كه شخص ثالث طرف عمل و اقدام شركت به موضوع شركت اشرف دارد. بنابراين اگر قرار منعقده خارج از موضوع شركت باشد شركت در قبال آن مسئوليت ندارد و ثالث فقط مي تواند به اعضاي هيئت مديره و مديرعامل (اشخاصي كه بي واسطه در انعقاد قرارداد دخالت داشته اند) مراجعه كند. بنابراين لازم

است كه افراد (اعم از شخص حقيقي يا حقوقي) در معاملات با شركت هاي سهامي ابتدائا در ماده موضوع شركت تحقيق كرده و با اين شناخت اقدام خود را آغاز كنند و گرنه ممكن است متحمل ضرر گردند. با تصويب ماده ١١٨ (ل.ا.ق.ت) اعضاي هيئت مديره داراي كليه اختيارات تام براي اداره امور شركت در محدود موضوع شركت مي باشند و مي توانند بي نياز از داشتن وكالتنامه كليه امور شركت را تحت عنوان (هيئت مديره شركت) انجام دهند.

ماده ٥٨٨ ق.ت. مقرر مي دارد: شخص حقوقي مي تواند داراي كيه حقوق و تكاليفي شود كه قانون براي افراد قائل است مگر حقوق و وظايفي كه بالطبيعه فقط انسان ممكن است داراي آن باشد مانند حقوق و وظايف ابوت بنوت و امثال ذلك.

طبق ماده مذكور شركت سهامي كه يك شخص حقوقي است مي تواند به نام شركت اقامه دعوي كند يا به دفاع از دعوايي كه عليه شركت شده بپردازد خريد و فروش كند وام بگيرد يا وام بدهد رهن بدهد يا رهن بگيرد وقس عليهذا. و چون اعمال حقوقي مذكور توسط هيئت مديره انجام گيرد لذا ماده ١١٨ (ل.ا.ق.ت) هيئت مديره شركت را باكليه اختيارات لازم مامور اداره امور شركت نموده بجز آنچه را كه استناد كرده است.

لايحه اصلاح قانون تجارت در ماده ١٢٩ اعضاي هيئت مديره (و اشخاص ديگري) را كه بدون اجازه هيئت مديره مستقيم يا غير مستقيم طرف معامله يا سهيم درمعامله مي شوند از انجام معامله منع كرده است. بايد توجه داشت ممنوعيت مذكور جز مستثنيات ماده ١١٨ نمي باشد معاملات موضوع ماده ١٢٩ معاملات شخصي اعضاي هئيت مديره بوده و

به شركت مربوط نمي گردد كه در حيطه ماده ١١٨ فراربگيرد. همينطور است معاملات موضوع ماده ١٣٣ و محدوديت هايي كه در ماده ١٣٢ براي اعضاي هيئت مديره پيش بيني گرديده است. راجع به مواد مذكور در جاي خود توضيحات لازم داده خواهد شد. در قانون تجارت مصوب ١٣١١ مديران شركت سهامي تابع مقررات وكالت بودند. از آنجا كه به موجب قوانين مقررات راجع به وكالت انجام بعضي از اعمال حقوق توسط وكيل نياز به تصريح آن در قوانين مقررات راجع به وكالت انجام بعضي از اعمال حقوق توسط وكيل نياز به تصريح آن در قرارداد دارد. مي بايد اختيار انجام اين قبيل اعمال توسط هيئت مديهر در اساسنامه قيد مي گرديد. اختياراتي نظير خريد و فروش وام دادن و وام گرفتن رهن دادن و رهن گرفتن حق مصالحه و سازش و داوري حق وكالت در توكيل حق اقامه دعوي و دفاع از آن بايد مورد به مورد در اساسنامه تصريح مي گشت.

اگر چنانچه يكي از اختيارات مذكور در اساسنامه پيش بيني نشده بود در مواقع لزوم هيئت مديره ناگزير از دعوت مجمع عمومي بود تا مجمع مذكور اختيار انجام آن را به هيئت مديره تفويض ميكرد. لايحه اصلاح قانون تجارت در ماده ١١٨ بدون در نظر گرفتن محدوديت هايي كه در اساسنامه يا به موجب تصميمات مجامع عمومي براي هيئت مديره در نظر گرفته شده به هيئت مديره اختيار تام براي اداره امور شركت داده است و بر همين مبنا اشخاص ثالث ميتوانند به شركت (از طريق اعضاي هيئت مديره آن) فارغ از دغدغه هاي موضوعات ومسائل دروني شركت در حدود موضوع شركت وارد

دادو ستد شده و روابط تجاري و مالي برقرار كنند.

البته جنانچه در اساسنامه يا به موجب تصميمات مجامع عمومي اختيارات تام مديران محدود گشته باشد مديران لزوم به رعايت آن محدوديت ها خواهند بود و هر گاه خارج از چارچوب پيش بيني شده مبادرت به اخذ تصميم يا اقدام نمايند در مقابل شركت مسئول خواهند بود. بنابراين اگر هيئت مديره در روند كار اداي شركت ناچار بايد پا را فراتر از محدوديت اختياراتش بگذارد نبايد قبل از آنكه نظر مثبت مجمع عمومي شركت را در مورد آن بگيرد هيچ گونه اقدامي انجام بدهد. اگر هيئت مديهر بدون جلب موافقت مجمع مذكور كارخود را انجام بدهد ماده ١١٨ اقدام انجام شده را در مورد شخص ثالث نافذ و معتبر مي شناسد. فقط اعضاي هيئت مديره در مقابل شركت مسئول آن اقدام خواهند بود و شركت حق خواهد داشت در صورت ورود خاسارت بخود جبران آن را از مديران مطالبه كند. قسمت اخير ماده ١١٨ در اين خصوص مقرر مي دارد:

محدود كردن اختيارات مديران در اساسنامه يا به موجب تصميمات مجامع عمومي فقط از لحاظ روابط بين مديران و صاحبان سهام معتبر بوده و در مقابل اشخاص ثالث باطل و كان لم يكن است.

از اين رو شركت و صاحبان سهام نمي توانند تقاضاي ابطال عمل يا اقدام هيئت مديره را كه خارج از حيطه اختيارات او بوده بكنند. اشخاص ثالث نيز نمي توانند به استناد محدوديت هايي كه براي مديران به لحاظ روابط بين مديران و صاحبان سهام مقرر شده به آن عمل يا اقدام خدشه اي وارد كنند.

شايان ذكراست در صورتي كه چارچوب اختيارات هيئت مديره

اساسنامه شركت از قبل تعيين شده باشد چون لازمه افزايش و كاهش اختيارات مديران نياز به تغيير يا اصلاح اساسنامه شركت دارد از اين رو اين امر در صلاحيت خاص مجمع عمومي فوق العاده مي باشد و مجمع عمومي عادي از اين لحاظ نمي تواند كاري انجام دهد بجز عزل مديران.

هيئت عمومي شعب حقوقي ديوانعالي كشور در راي اصراري شماره ٢٢-١١/٧/٧٤ راجع به پرونده شماره ١٥/١٣٧٤ با استناد به مواد ١١٨ و ١٣٥ و وحدت ملاك ماده ١٣٠ (ل.ا.ق.ت) چنين حكم كرده است كه عدم رعايت اساسنامه راجع به فروش اموال غير منعقول شركت سهامي موجب عدم نفوذ معامله در برابر اشخاص ثالث نيست. لازم به ذكر است كه اختياراتي كه به موجب ماده ١١٨ به مديران تفويض گرديده براي هيئت مديره به عنوان يكي از اركان شركت وضع شده كه با توجه به قواعد و ضوابط تعيين شده در (ل.ا.ق.ت) مبادرت به اتخاذ تصميم نمايند. بنابراين اعضاي هيئت مديره منفردا حق مداخله در امور شركت را ندارند.

به طوري كه اشاره شد اعضاي هيئت مديره منفردا حق مداخله درامور شركت را ندارند بلكه مجموع آنها با توجه به مقررات ذيربط و اساسنامه شرت بايد امور شركت را اداره نمايند. از آنجا كه تعداد مديران در شركت هاي سهامي خاص حداقل سه نفر هستند و اكثرا با توجه به كثرت صاحبان سهام بيش از اين داراي مدير هستند لاجرم در اداره شركت واتخاذ تصميم راجع به آن امكان تداخل نظرات وجود دارد لذا قانونگذار براي جلوگيري از اين امر رعايت ضوابطي را ضروري اعلام نموده است ماده ١٢١ (ل.ا.ق.ت) دراين خصوص مقرر مي دارد: براي تشكيل

جلسات هيئت مديره حضور بيش از نصف اعضاي هيئت مديره لازم است. تصميمات بايد با اكثريت ارا حاضرين اتخاذ گردد مگر آنكه در اساسنامه اكثريت بيشتري مقرر شده باشد.

با توجه به تصريح ماده مذكور اعضاي هيئت مديره بايد شخصا در جلسات حضور بهم رسانند و نمي توانند به جاي خود وكيل يا نماينده اعزام نمايند . اين ممنوعيت شامل دادن وكالت يا نمايندگي هر يك از اعضاي هئيت مديره به ديگري نيز مي گردد. قبلا گفتيم كه در مقررات شركت هاي سهامي موضوع قانون تجارت مصوب ١٣١١ تحت شرايطي هر يك از مديران مي توانست براي خود جانشيني به عنوان نماينده تعيين كند.

با توجه به صدور ماده چنانچه هيئت مديره متشكل از ٩ نفر عضو باشد حضور شخصي لااقل ٥ نفر از اعضا درجلسه هيئت مديره الزامي است تا جلسه رسميت يابد و گرنه جلسه تشكيل گرديد اتخاذ تصميم منوط به اكثريت آرا حاضرين در جلسه خواهد بود در اين جلسه تصميم يا تصميمات متخذهع لااقل با تصويب سه نفر از حاضرين معتبر مي باشد.

هر گاه در اساسنامه اكثريت بيشتري براي تصويب تصميمات پيش بيني شده باشد طبق قسمت اخير ماده ١٢١ اكثريت مذكورمالك خواهد بود.

به نظر مي رسد اساسنامه شركت نمي تواند نصاب مقرر در قسمت اول ماده مذكور را افزايش دهد. زيرا ظاهرا قيد استثنا كننده مندرج در قسمت اخير ماده نظر به اكثريت آرا حاضرين در جلسه دارد نه (حضور بيش از نصف اعضاي هيئت مديره).

به هر حال تعيين نصابهايي كمتر از ميزان تعيين شده مندرج در ماده ١٢١ صحيح نبوده و موجب بطلان تصميمات متخذه درجلسه هيئت مديره مي باشد. مساله

اي كه در اينجا مطرح مي شود اين است كه هرگاه نيمي از اعضاي حاضر در جلسه موافق و نيمي ديگر مخالف تصميم گيري در مورد دستور جلسه بودند چه بايد كرد؟ به نظر مي رسد دراين مورد چون مندرج در قسمت اخير ماده ١٢١ حاصل نگرديده پس تصويبي هم صورت نگرفته است . البته اين حالت در مواردي پيش مي آيد كه اكثريتي كه در جلسه حضور يافته اند رقم زوجي را تشكيل دهند.

حال چنانچه در مورد مساله اي عده موافق و مخالف مساوي باشند و يك يا چند عضو ديگر هيئت مديره كه در جلسه هم حضور دارند حاضر به دادن راي نباشد و باصطلاح راي ممتنع بدهند تكليف چيست؟ در اين مورد هم به نظر مي رسد آرا ممتنع را بايد جز آرا مخالفين بحساب آورد.

معمولا در اساسنامه شركت ها نوعي ضمانت اجرا در مورد غيبت غير موجه هر يك از مديران در هيئت مديره پيش بيني مي گردد بطور مثال غيبت غيرموجه دو جلسه متوالي يا سه جلسه متناوب هر مديري به منزله استعفا او از هيئت مديره محسوب مي گردد. قانونگذار در ماد ١١٨ (ل.ا.ق.ت) براي اداره امور شركت اختيارات تام به هيئت مديره داده است.بديهي است كه لازمه اين اختيارات ايجاد تكليف و مسئوليت براي مديران است و عدم رعايت آنها نيز موجد مسئوليت مدني و بعضا كيفري است كه قانونگذار موارد آنها را در قانون پيش بيني نموده است.با توجه به اينكه اعضاي هيئت مديره منتخب مجمع عمومي موسس يا مجمع عمومي عادي همه در يك سطح قرار دارند و امكان مخدوش گرديدن وظايف و لوث مسئوليت آنها

بدون اعمال مديريت وجود دارد قانونگذار به موجب ماد ه١١٩ (ل.ا.ق.ت) هيئت مديره را مكلف نموده كه از بين خود يك رئيس و يك نايب رئيس انتخاب كند به موجب ماده مذكور: هيئت مديره در اولين جلسه خود از بين اعضاي هيئت يك رئيس و يك نايب رئيس كه بايد شخصي حقيقي باشند براي هيئت مديره تعيين مي نمايد. مدت رياست رئيس و نيابت نايب رئيس هيئت مديره در هر موقع مي تواند رئيس و نائب رئيس هيئت مديره را از سمت هاي مذكور عزل كند. هرترتيبي خلاف اين ماده مقرر شود كان لم يكن خواهد بود.

به طوري كه از ماده مذكور استنباط مي گردد هيئت مديره مي تواند مدت رياست رئيس و نايب رئيس را بطور محدود معين كند. يعني علاوه بر آنكه مدت رياست رئيس و نيابت نايب رئيس هيئت مديره نمي تواند بيش از مدت عضويت او در هيئت مديره باشد هيئت مديره مي تواند مدت مذكور را كمتر از مدت عضويت مدير تعيين كند. چنانچه اين مدت دراساسنامه تعيين شده باشد مدت رياست رئيس و نيابت نايب رئيس نبايد از مدت مذكور هم تجاوز كند. بايد توجه داشت كه چون حداكثر مدت مديريت به موجب ماد ه١٠٩ (ل.ا.ق.ت) ٢ سال است مدت مذكور هيچ گاه از دو سال تجاوز نخواهد كرد. ممكن است اساسنامه شركت نحوه انتخاب رئيس و نايب رئيس را تعيين كرده باشد به هر حال انتخابات مذكور باز هم به عهده هيئت مديره در هر موقع مي تواند رئيس و نايب رئيس هيئت مديره را از سمت هاي مذكور عزل كند ولي بلافاصله بايد رئيس و نايب رئيس

ديگري را تعيين نمايد. ماده مذكور مقرر داشته رئيس و نايب رئيس باي شخص حقيقي باشد. ولي با توجه به اينكه شخص حقوقي عضو هيئت مديره نيز بايد يك نفر شخص حقيقي را به نمايندگي دائمي خودبه هيئت مديره معرفي كند لذا نماينده شخص حقوقي هم مي تواند به سمت هاي مذكور انتخاب شود. تبصره ١ ماده ١١٩ در اين خصوص مقرر مي دارد: از نظر اجراي مفاد اين ماده شخص حقيقي كه به عنوان نماينده شخص حقوقي عضوهيئت مديره معرفي شده باشد در حكم عضو هيئت مديره تلقي خواهد شد.

مي توان گفت مقنن درمورد اينكه رئيس و نايب رئيس هيئت مديره حتما شخص حقيقي باشد تاكيد ويژه داشته است. مقررات ماده مذكور از قواعد آمره بوده و به موجب قسمت اخير آن هرترتيبي كه خلاف ماده مذكور مقرر شود كان لم يكن مي باشد.

به موجب تبصره ٢ ماده ١١٩ هر گاه رئيس هيئت مديره موقتا نتواند وظايف خود را انجام دهد وظايف او را نايب رئيس هيئت مديره انجام خواهند داد با توجه به اين تبصره نايب رئيس هيئت مديره عهده دار وظيفه اي نخواهد بود مگر آنكه رئيس هيئت مديره بطور موقت نتواند وظايفش را انجام دهد. به عبارت ديگر وظايف نايب رئيس هيئت مديره جنبه موقتي دارد و هر گاه رئيس هيئت مديره به طور دائمي قادر نباشد وظايف خود را انجام دهد بايد براي هيئت مديره رئيس انتخاب شود. رئيس هيئت مديره كه در اولين جلسه هيئت مديهر از بين اعضا انتخاب مي گردد در وهله اول خود عضوي از اعضاي هيئت مديره است كه همپاي آنان داراي وظايف خاص هيئت

مديره است. لكن قانونگذار به لحاظ اهميت خاص برخي از وظايف مديران ابتدائا رئيس هيئت را موظف به انجام آن نموده است و بديهي است در مواقعي كه رئيس هيئت مديره موقتا نتواند وظايف خود را انجام دهد وظايف خاص او به عهده نايب رئيس خواهد بود. با توجه به مقررات (ل.ا.ق.ت) وظايف رئيس هيئت مديره را مي توان بشرح زير برشمرد:

- دعوت واداره جلسات هيئت مديره.

هر چند كه به موجب صدر ماده ١٢٢ (ل.ا.ق.ت) ترتيب دعوت و تشكيل جلسات هيئت مديره را اساسنامه تعيين خواهد كرد. ولي الزاما با توجه به ماده ١٢٠ قانون مذكور دعوت و اداره جلسات به عهده رئيس هيئت مديره خواهد بود.

رئيس هيئت مديره بايد در دعوت اعضا مقررات اساسنامه را از قبيل نحوه دعوت اعضا از نظر اينكه دعوت به صورت كتبي باشد يا شفاهي يا غيره نظير فكس و تلفن مهلت دعوت و محل تشكيل جلسات هيئت مديره كاملا رعايت نمايد.

عدم رعايت مقررات مذكور مي تواند از جمله موارد بطلان مصوبات هيئت مديره در جلسات مذكور باشد.

- دعوت مجامع عمومي عادي سالانه شركت

وظيفه ديگري كه قانون موكدا براي رئيس هيئت مديره پيش بيني كرده مربوط به مواقعي است كه هيئت مديره مكلف به دعوت مجمع عمومي مي باشد. ماده ١٢٠ در اين خصوص مقرر داشته است: (رئيس هيئت مديره... موظف است كه مجامع عمومي صاحبان سهام را در مواردي كه هيئت مديره مكلف به دعوت آنها مي باشد دعوت آنها مي باشد دعوت نمايد.

از جمله موارد مذكور مورد ماده ١٣٨ (ل.ا.ق.ت) است به موجب ماده مذكور هيئت مديره موظف گرديده كه مجمع عمومي سالانه را براي تصويب عمليات

سال مالي قبل و تصويب ترازنامه و حساب سود و زيان شركت دعوت نمايد.

به طوري كه ملاحظه مي گردد قانونگذار طي دو ماده مسئوليت دعوت مجامع عمومي عادي سالانه را بر دوش رئيس هيئت مديره گذارده كه در يك مورد آن تحت عنوان رئيس هيئت مديره مكلف به اجراي آن است (ماده ١٢٠) و در مورد ديگر به عنوان عضوي از اعضاي هيئت مديره (ماده ١٣٨).

عدم دعوت مجمع عمومي عادي از طرف رئيس هيئت مديره موجب مسئوليت مدني او مي گردد. علاوه بر مسئوليت مذكور رئيس هيئت مديره (بهمراه ساير اعضا) مسئوليت كيفري نيز خواهد داشت. ماده ٢٥٤ (ل.ا.ق.ت) براي رئيس و اعضاي هيئت مديره شركت كه حداكثر ٦ ماه پس از پايان هر سال مالي مجمع عمومي عادي صاحبان سهام را دعوت نكنند مجازات حبس از ٢ ماه تا ٦ ماه يا جزاي نقدي از بيست هزار تا دويست هزار ريال يا هر دو مجازات را تعيين كرده است.

- دعوت مجمع عمومي فوق العاده

در صورتي كه نصف سرمايه شركت از بين رفته باشد ازموارد ديگري است كه رئيس هيئت مديره موظف به دعوت مجمع عمومي مي باشد. موضوع ماده ١٤١ (ل.ا.ق.ت) مي باشد.براساس قسمت اول ماده مذكور اگر بر اثر زيان هاي وارده حداقل نصف سرمايه شركت از ميان برود هيئت مديره مكلف گرديده بلافاصله مجمع عمومي فوق العاده صاحبان سهام را دعوت نمايد تا موضوع انحلال يا بقا شركت مورد شور و راي واقع شود.

با توجه به ماده ١٢٠ (ل.ا.ق.ت) رئيس هيئت مديره نيز در مورد ماده ١٤١ شخصا مكلف به دعوت مجمع عمومي فوق العاده است و در صورت عدم دعوت نامبرده

داراي مسئوليت مدني است. ضمنا ماده ٢٦٥ قانون مذكور نيز براي رئيس و اعضاي هيئت مديره كه از دعوت مجمع فوق الذكر خودداري كرده اند. مجازات تعيين نموده است.

- رياست مجامع عمومي

رياست مجامع عمومي با رئيس هيئت مديره است مگر آنكه ترتيب ديگري در اساسنامه پيش بيني شده باشد. درمواردي هم كه دستور جلسه انتخاب يا عزل تمام يا بعضي از مديران باشد رياست مجامع مذكور با يكي از سهامداران حاضردر جلسه خواهد بود. در اين مورد ماده ١٠١ (ل.ا.ق.ت) چنين مقرر مي دارد: (در صورتي كه ترتيب هيئت رئيسه مجمع عمومي در اساسنامه پيش بيني نشده باشد رياست مجمع با رئيس هيئت مديهر خواهد بود. مگر در مواقعي كه انتخاب يا عزل بعضي از مديران يا كليه آنها جزو دستور جلسه مجمع باشد كه در اين صورت رئيس مجمع از بين سهامداران در صورت عدم حضور رئيس به عهده نايب رئيس مي باشد) ضمنا دعوت به تشكيل جلسه در صورت عدم حضور رئيس به عهده نايب رئيس مي باشد و اداره جلسات هيئت مديره و تنظيم صورتجلسه به موجب ماده ١٢٣ بوسليه رئيس هيئت مديره و درغير اين صورت بوسليه نايب رئيس اتخاذ مي گردد وتصميمات با اكثريت عددي عده حاضردر جلسه اتخاذ مي شود (ماده ١٢١ (ل.ا.ق.ت) )

14- نحوه انتخاب قلمرو و محدوديت اختيارات مديران

شركت هاي سهامي عام و خاص - نحوه انتخاب قلمرو و محدوديت اختيارات مديران نحوه انتخاب مديران

ماده ١٠٧ (ل.ا.ق.ت) اداره شركت سهامي را به عهده هيئت مديره گذارده و ماده ١١٨ قلمرو و اختيارات هيئت مذكور را تعيين نموده است.

گفتيم كه قلمرو مذكور تمام اموري را كه درباره موضوع شركت باشد در برمي گيرد

و به موجب ماده اخير الذكر محدود كردن اختيارات مديران فقط از لحاظ روابط بين مديران و صاحبان سهام است و درمقابل اشخاص ثالث باطل و كان لم يكن مي باشد . با اين همه قانونگذار لزوم حضور شخص ديگري را براي اداره شركت به نام مديرعامل در (ل.ا.ق.ت) پيش بيني نموده است.

اين امر را چنين مي توان توجيه كرد كه قانونكذار با مكلف نمودن هيئت مديره به انتخاب مدير عامل و دادن سمت نمايندگي شركت به وي (البته در حدود اختياراتي كه هيئت مديره به او تفويض كرده است) اداره كلي شركت و اداره عملي آن را از يك ديگر مجزا نموده است و بدين ترتيب مسئوليت اداره كل عمليات شركت را از طريق اتخاذ تصميمات قانوني به هيئت مديره واگذار نموده (ماده ١٢١ (ل.ا.ق.ت) ) و اداره عملي شركت و پرداختن به راهكارهاي عملي و اجراي تصميمات هيئت مديره را به عهده مدير عامل نهاده است (ماده ١٢٥(ل.ا.ق.ت)).

ماده ١٢٤ (ل.ا.ق.ت) درمورد مديرعامل چنين مقرر مي دارد: هيئت مديره بايد اقلا يك نفر شخص حقيقي را به مديريت عامل شركت برگزيند و حدوداختيارات و مدت تصدي و حق الزحمه او را تعيين كند. در صورتي كه مديرعامل عضو هيئت مديره باشد. دوره مديريت عامل او از مدت عضويت او در هيئت مديره بيشتر نخوهد بود. مديرعامل شركت نمي تواند در عين حال رئيس هيئت مديره همان شركت باشد مگر با تصويب سه چهارم آرا حاضر در مجمع عمومي.

تبصره- هيئت مديره در هر موقع مي تواند مدير عامل را عزل كند نكاتي كه از اين ماده لازم است در اينجا بيان گردد بطور خلاصه در

زير برشمرده مي شود:

- مديرعامل بايد حتما شخص حقيقي باشد بنابراين نمي توان نماينده شخص حقوقي را به عنوان مديرعامل شركت برگزيد. در مورد اينكه نماينده شخص حقوقي ميتواند رئيس يا نائب رئيس هيئت مديره باشد تبصره يك ماده ١١٩ صراحت دارد. به موجب تبصره مذكور نماينده شخص حقوقي عضو هيئت مديره در حكم عضو هيئت مديره تلقي گرديده است ولي در مورد مدير عامل چنين تصريح وجود ندارد وتسري تبصره مذكور به ماده ١٢٤ با توجه به قيد (از نظر اجراي مفاد اين ماده) مندرج در تبصره صحيح به نظر نمي رسد.

ماده ١٢٤ به اين نكته تاكيد دارد كه اگر مديرعامل عضو هيئت مديره باشد دوره مديريت عامل او از مدت عضويت او در هيئت مديره بيشتر نخواهد بود.از اين قسمت ماده دو نكته استخراج مي گردد يكي آنكه مديرعامل ميتواند از غير عضو هيئت مديره تعيين گردد. ديگر آنكه مديرعامل مي تواد غير سهامدار هم باشد. درمورد اينكه هيئت مديره مي تواند مديرعامل را خارج از سهامداران شركت انتخاب كند بعضي از حقوقدانان عقيده دارند كه هر چند قانون در اين مورد سكوت كرده است ولي با اطلاق ماده ١١٤ (ل.ا.ق.ت) مقرر مي دارد كه چون مديران بايد داراي تعداد سهامي كه اساسنامه شركت مقرر كرده باشند بنابراين به نظر مي رسد كه مديرعامل بايد جزو مديران شركت باشد الزاما وي نيز بايد تعداد سهامي را (كه به موجب اساسنامه مقرر شده وسهام وثيقه نام دارد) داشته باشد. از سوي ديگرعضو عادي هيئت مديره ملزم به سپردن سهام وثيقه مذكور به صندوق شركت است. پس چرا نبايد مدير عامل كه برابر ماده ١٢٥

(ل.ا.ق.ت) نماينده شكر محسوب و از طرف شركت حق امضا دارد مشمول مقررات ماده ١١٤ نباشد؟

- صدر ماده ١٢٤ به هيئت مديره اجازه داده كه مدت تصدي مديرعامل را تعيين كند ودر قسمت ديگر ماده به اين اشاره دارد كه اگر مديرعامل عضو هيئت مديره باشد دوره مديريت عامل او از عضويت او در هيئت مديره بيشتر نخواهد بود.

با توجه به مقررات مذكور (مندرج در ماده ١٢٤) به نظر مي رسد هيئت مديره مي تواند مدت تصدي مديرعامل شركت را چنانچه عضو هيئت مديره نباشد به ميزاني تعيين كند كه فراتر از مدت عضويت هيئت مديره باشد . اين استنباط از ماده مورد بحث با نبود هيچ گونه منع قانوني صحيح به نظر مي رسد بخصوص كه تبصره اين ماده صراحت دارد بر اينكه هيئت مديره درهر موقع مي تواند مدير عامل را عزل كند.

درتبيين اين نظر ميتوان گفت كه چون انتخاب و عزل مدير عامل تشريفات انتخاب و عزل اعضاي هيئت مديره را ندارد پس لزومي به تسري مقررات ماده ١٠٩ (ل.ا.ق.ت) (درمورد حداكثرمدت عضويت هيئت مديره) به مدت تصدي مديرعامل نمي باشد حتي تسري آن هم مع الفارق است و صحيح به نظر نمي رسد.

به هر حال با پايان گرفتن دوره مديريت اعضاي هيئت مديره و انتخاب اعضاي جديد مدير عامل منتخب هئيت مديره قبلي كه عضو هيئت مديره نبوده تا زماني كه استعفا نكند يا به دلايل قانوني معزول نگردد همچنان مدير عامل شركت باقي خواهد ماند تا هنگامي هيئت مديره جديد مديرعامل ديگري را برگزيند در اين صورت است كه مديرعاملي او خاتمه مي يابد. - هيئت مديره مي تواد بيش

از يك مديرعامل هم انتخاب كند زيرا صدر ماده ١٢٤ مقرر ميدارد كه هيئت مديره بايد اقلا يك نفر را به مديريت عاملي شركت برگزيند بنابراين شركت سهامي مي تواند بيش از يك مدير داشته باشد. با اين حال به سبب مشكلاتي كه در تبيين اختيارات هر كدام از آنان پيش مي آيد عملا ديده نشده شركتي بيش از يك مديرعامل داشته باشد.

- هر گاه مدير عامل ختيار انتخاب قائم مقام را داشته باشد مي تواند شخص يا اشخاصي را براي امورخاص قائم مقام خود كند ولي اين انتخاب مسئوليت هاي اورا در تصدي امور شركت محدود نمي كند.

- در صورتي كه هيئت مديره رئيس هيئت مديره را به سمت مدير عاملي برگزيند لازم است كه اين انتخاب به تصويب مجمع عمومي هم برسد. آنهم بااكثريت ٤/٣ آرا حاضر درمجمع مذكور.

به نظر مي رسد اگر آرا ماخوذه مجمع عمومي درمورد عضوي كه به رياست هيئت مديره انتخاب گرديده اكثريت ٤/٣ آرا مذكور را داشته باشد ديگر نيازي به تشكيل مجمع عمومي دراين خصوص نباشد.

- مدير عامل چه از بين اعضاي هيئت مديره انتخاب شده باشد يا خارج از آن به موجب صريح ماده ١٢٤ استحقاق حق الزحمه را دارد. ميزان اين حق الزحمه را هيئت مديره تعيين مي كند.

- هيئت مديره در هر موقع ميتواند مدير عامل را عزل كند بعضي از حقوقدانان گفته اند هرچند مديرعامل منتخب هيئت مديره است ولي اين امر مانع از عزل مدير عامل توسط مجمع عمومي نمي گردد. زيرا رابطه مجمع عمومي با مديرعامل رابطه وكيل و موكل است و مديرعامل نسبت به اعمال خويش و نحوه اداره شركت

در مقابل هيئت مديره و مجمع پاسخگو و مسئول مي باشد.

- انتخاب محدود مديرعامل بلامانع است. هر چند كه قانونگذار به صراحت اين نكته را پيش بيني نكرده ليكن آنرا هم منع نكرده است.

- اگر مديرعامل درعين اينكه عضوهيئت مديره شركت است قبل از انقضا دوره مديريت از عضويت در هيئت مديره معزول شود يا به نحو ديگري كنار برود سمت مديرعاملي او پا برجاست مگر آنكه خود از اين سمت استعفا كند يا هيئت مديره او را عزل نمايند.

- طبق ماده ١٢٨ (ل.ا.ق.ت) نام و مشخصات و حدود اختيارات مديرعامل بايد با ارسال نسخه اي از صورتجلسه هيئت مديره به مرجع ثبت شركت ها اعلام و پس از ثبت در روزنامه رسمي آگهي شود. - در مورد وضعيت و ماهيت حقوقي رابطه مديرعامل با شركت اختلاف نظر وجود دارد. برخي مديرعامل راكارگر و برخي ديگر وكيل شركت مي دانند. مديرعامل چنانچه كارگر محسوب گردد مشمول حقوق و تكاليف مندرج در قانون كار خواهد بود و از حمايت هاي قانون مزبور نيز بهره خواهدگرفت. اداره حقوقي وزارت دادگستري در نظريه شماره ١٣٨٠/٧ - ٢١/٣/٦٣ راجع به اينكه آيا مديران عامل شركت هاي تعاوني روستايي كارگر محسوبند و قوانين كار شامل آنان مي شود يا نه؟ چنين ابراز داشته است: (با توجه به مواد ١ و ٣ قانون كار (قانون كار مصب ١٣٣٩) كه راجع به تعريف كارگر و كارفرما است مي توان مديران عامل شركت هاي تعاوني را مشمول مقررات اين قانون دانسته و كارگر محسوب داشت.)

يكي از اساتيد حقوق تجارت راجع به رابطه كاري فيمايين مديرعامل و شركت سهامي چنين نظري ابراز داشته اند:

(برپايه مواد مختلف لايحه اصلاح قانون تجارت در مورد اختيارات و مسئوليت هاي مديرعامل و به ويژه ماده ١٢٤ و تبصره آن و ماده ١٢٥ مديرعامل را نمي توان كارگر دانست مدير عامل نماينده شركت و شخص حقوقي است و در بيشتر موارد رابطه تبعيت حقوقي بين او و شركت به ترتيبي كه موجب احراز رابطه كارگري و كارفرمايي شود وجود ندارد. - در مجموع پرسش و پاسخ كارشناسان اداره كل نظارت وتنظيم روابط وزارت كار و اموراجتماعي در مورد اين پرسش:

(مديران عامل در شركت هاي تجاري مشمول قانون كار هستند ياخير؟ بعد از اشاره به موارد مشابهت و نيز موارد مفارقت قرارداد كار (موضوع قانون كار) و نيز عقد وكالت (موضوع قانون مدني) چنين نتيجه گرفته اند:

به نظر مي رسد رابطه ميان (مديرعامل) و شركت تجاري رابطه كارگري و كارفرمايي موضوع قانون كارنبوده و مسئوليت وي در مقابل شركت همان مسئوليت وكيل در مقابل موكل مي باشد. مضافا به اينكه درلايحه قانوني مربوط ب تعيين مدير يا مديران موقت براي سرپرستي واحدهاي توليدي و ... مصوب ٢٤/٣/١٣٥٨ شوراي انقلاب اسلامي نيز ممستوليت مدير هر واحد در مقابل آن واحد همان مسئوليت وكيل در مقابل موكل اعلام گرديده است و از آنجا كه به نظر نمي رسد مديران واحدهاي مشمول قانون مزبور داراي خصوصيتي در قياس با مديران واحدهاي تجاري باشند. بلحاظ وحدت ملاك ميتوان حكم ياد شده را به مديران اخيرالاشاره نيز تسري داد. هر چند كه انتخاب مديرعامل با هيئت مديره است ولي قانونگذار اشخاصي را ازاينكه به مديريت عامل شركت سهامي انتخاب شوند منع كرده است لذا هيئت مديره شركت سهامي نيز

نمي توانند آنها را به سمت مديرعاملي انتخاب نمايند از جمله اين اشخاص يكي اشخاصي مذكور در ماده ١١١ (ل.ا.ق.ت) و ديگر مديران عامل شركت هاي مي باشند.

ماده ١٢٦(ل.ا.ق.ت) دراين خصوص مقرر مي دارد: اشخاص مذكور در ماده ١١١ نمي توانند به مديريت عامل شركت شوند و همچنين هيچ كس نمي تواند در عين حال مديريت عامل بيش ازيك شركت را داشته باشد. تصميمات و اقدامات مديرعامل كه بر خلاف مفاد اين ماده انتخاب شده است در مقابل صاحبان سهام و اشخاص ثالث معتبر و مسئوليت هاي سمت مديرعامل شامل حال او خواهد شد. علاوه بر موارد مذكور در ماده ١٢٦ فوق الذكر همانطور كه قبلا راجع به اعضاي هيئت مديره بيان گرديد دارندگان بعضي از مشاغل و سمت ها نيز حق مديرعامل شدن در شركت ها را ندارند.اصل يكصد و چهل و يكم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران عضويت در هيئت مديره يا مديريت عامل انواع مختلف شركت هاي خصوصي بجز شركت هاي تعاوني ادارات و موسسات را براي رئيس جمهور معاونات رئيس جمهور و وزيران و كارمندان دولت ممنوع كرده است. هم چنين به موجب بند ٣ ماده ١٥ قانون دفاتر اسناد رسمي و كانون سردفتران مصوب ٢٥/٤/١٣٥٤ عضويت در هيئت مديره و مديريت عامل شركت هاي تجاري و بانها يا موسسات بيمه و موسسات دولتي و يا وابسته به دولت منافي شغل سردفتري و دفترياري اعلام شده است.

چنانچه يكي از افراد فوق الذكر به عنوان مديرعامل شركت انتخاب گردد هر ذينفعي مي تواند حكم عزل او را ازدادگاه صالح تقاضا كند. ماده ١٢٧ (ل.ا.ق.ت) دراين مقام مقرر مي دارد: هر كس برخلاف

ماده ١٢٦ به مديريت عامل انتخاب شود يا پس از انتخاب مشمول ماده مذكور گردد دادگاه شهرستان به تقاضاي هر ذينفع حكم عزل او را صادر خواهد كرد و چنين حكمي قطعي خواهد بود. مفاد حكم مذكور درمورد اشخاص ديگري هم كه به موجب مقررات خاص ممنوع از مديرعاملي در شركت هاي مي باشند قابل اعمال خواهد بود.

نكته مهم ماده ١٢٦ د رمورد تصميمات و اقدامات مديرعاملي است كه از انتخاب شدن به سمت مديرعاملي ممنوع بوده است. ماده مذكور هم تصميمات و اقدامات مديرعامل مبحوث عنه را در مقابل صاحبان سهام و اشخاص ثالث معتبر اعلام مي دارد و هم چنين مديرعامل مذكور را مشمول مسئوليت هاي سمت مديرعاملي قرار ميدهد.

15- ارگان كنترل كننده (بازرس يا بازرسان) واشكالات قانوني

شركت هاي سهامي عام و خاص - ارگان كنترل كننده (بازرس يا بازرسان) واشكالات قانوني در شركت سهامي كنترل و اداره امور شركت بر عهده سهامداران است اين كنترل به وسيله حق كسب اطلاع از امور شركت و حق راي در مجامع متجلي مي گردد لكن تجربه نشان داده است كه كنترل سهامداران كافي نبوده و تقويت آن ضروري است. در گذشته خودسهامداران نظارت بر كار هيئت مديره را عهده دار بودند ولي به سبب عدم حضور دائم آنان در اداره شركت و نيز نداشتن تخصص در امور اداري و مالي اين نظارت در حفظ حقوق آنان موثر نبوده به همين دليل از ديرباز در قوانين مختلف جهان پيش بيني كرده اند كه اشخاص ثالث بر كار هيئت مديره نظارت داشته باشند. اين اشخاص درقانون تجارت ١٣١١ (مفتش) و در لايحه قانوني ١٣٤٧ (بازرس) ناميده شده اند.

در قانون تجارت ١٣١١ به اختصار

به تكاليف مفتشان شركت سهامي اشاره شده و فقط سه ماده (مواد ٦٢ لغايت ٦٤) به اين ركن اساسي شركت سهامي اختصاصي داده بود.

در لايحه قانوني سال ١٣٤٧ به تبعيت از قانون ١٩٦٦ فرانسه مواد بيشتر و مفصل تري به امر نظارت در شركت سهامي اختصاس داده شده است كه با بررسي آنها به ترتيب وضعيت بازرسي و اختيارات و مسئوليت هاي او پي خواهيم برد.

16- اشكالات قانوني از نظر كليات و تاسيس

شركت هاي سهامي عام و خاص - اشكالات قانوني از نظر كليات و تاسيس شركت هاي سهامي عام نقش اقتصادي مهمي را در دنيا از نظر بازرگاني داخلي و بين المللي ايفاء مي نمايند، زيرا شركت هاي بزرگ صنعتي و خدماتي در قالب حقوقي شركت سهامي عام تاسيس مي شوند مانند بانك هاي خصوصي ، بيمه، حمل و نقل زميني ، هوايي، و دريايي، صنايع نفتي و هواپيما و كشتي سازي و غيره. اما شركت هاي سهامي خاص در حقوق ايران و كشورهايي نظير فرانسه، آلمان، انگليس، آمريكا و ژاپن معمولا از تعداد اعضاي خانواده و يا شركاي كمتري تشكيل مي گردند و به علت عدم امكان جذب سرمايه هاي مردم فعاليت اقتصادي چنداني نظير شركت هاي با مسئوليت محدود ندارند. اين شركت ها عموما از نظر تاسيس و فعاليت و انحلال و تصفيه تابع قوانين تجارت و در صورت لزوم تابع مقررات ديگر مي باشند. ١- زمان ايجاد شخصيت حقوقي

تعيين آغاز شخصيت حقوقي از اين نظر واجداهميت است كه نقطه شروع تعهدات شركت را معين مي كند. در واقع تا قبل از تحقق شخصيت حقوقي علي الاصول نمي تواند تعهداتي را كه شركاء بر عهده گرفته اند،

بر عهده شركت گذاشت ، چراكه شركتي وجود ندارد تا بتواند متعهد شود.

در كشورهاي اروپايي و شخصيت حقوقي نقطه آغازي مشخص شده است. اين نقطه آغاز زمان ثبت شركت تجاري است. در قانون تجارت ايران نظريه شخصيت حقوقي در مقابل نظريه قراردادي براي شركت ها مانند اتحاديه اروپا و گروه كامن لا پذيرفته شده است. ماده ٥٨٣ ق.ت دراين زمينه مقرر مي دارد كليه شركت هاي تجارتي مذكور در اين قانون شخصيت حقوقي دارند. ولي اين ماده زمان ايجاد شخصيت حقوقي را تعيين ننموده است كه از اين نظر در عمل مشكلاتي ايجاد كرده است كه البته مي توان بامراجعه به مواد قانون تجارت در اين مورد اظهارنظر نمود. بطور مثال در شركت هاي سهامي عام و خاص و شخصيت حقوقي شركت اززماني آغاز مي شود كه مديران و بازرسان كتبا سمت خود را قبول نمايند اين امر دليل بر اين است كه مديران و بازرس با آگاهي از تكاليف و مسئوليت هاي سمت خود عهده دار آن گرديده است از اين تاريخ شركت تشكيل شده محسوب مي شود(ماده ١٧ قانون تجارت اصلاحي ٢٢/١١/١٣٥٣ ) تاريخ دقيق ايجاد شخصيت حقوقي در ماده ٥٨٤ مشخص گرديده كه از تاريخ ثبت دردفتر مخصوص وزارت دادگستري ايجاد مي گردد و در مورد ساير شركت ها ايجاد شخصيت حقوقي به شيوه خاصي پيش بيني شده است، مثلا درشركت با مسئوليت محدودشركت وقتي تشكيل مي شود كه تمام سرمايه نقدي تاديه و سهم الشركه غير نقدي نيز تقويم و تسليم شده باشد (ماده ٩٦ ق.ت) و در شركت تضامني و نسبي تشكيل شركت موكول به پرداخت تمام سرمايه نقدي وتقويم

و تسليم سهم الشركه غيرنقدي است (ماده ١١٨ و ماده ١٨٥ ناظر به ماده ١١٨ ق.ت) ملاحظه مي شود كه در مقررات راجع به زمان شروع شخصيت حقوقي درشركت هاي مختلف بطور هماهنگ اما نامفهوم پيش بيني شده است. آگاهي ازتاريخ دقيق ايجاد شخصيت حقوقي در تنظيم قراردادها و مسئوليت مدني شركت و اشخاص حقيقي ضروري است. گرچه ماده ٢٢٠ ق.ت. به موادي اشاره كرده كه اگر شركتي مطابق قانوت تجارت تشكيل نشده باشد در اين صورت شركت تضامني محسوب شده واحكام راجع به شركت هاي تضامني در آن مورد اجرا مي گردد. ملاحظه مي شود كه ماده اخير به وضعيت شركت عملي اشاره كرده و شخصيت حقوقي مستقلي را نسبت به آن قائل مي باشد. با قبول اين فرض طلبكاران چنين شركتي مي توانند در ابتداي امر به شركت مراجعه كرده و در صورت عدم وصول مطالبات خود تقاضاي ورشكستگي آن را بنمايند كه پس از تصفيه اموال چنانچه دارايي شركت تكافوي مطالبات بستانكاران را ننمايد در چنين صورتي به دارايي شركاء به طور منفرد يا جمعي مراجعه مي نمايند ولي اصلح اين است كه براي شركت عملي مزبور شخصيت حقوقي قائل نشده و به طلبكاران انكان داده شود كه به دارايي شخصي شركاء به نحو تضامن مراجعه بنمايند. از طرف ديگر اعلام ورشكستگي براي شركتي كه فاقد نام خاص و مركز اصلي است مشكل به نظر مي رسد و تسري دادن نظريه قراردادي در اين مورد مناسب مي باشد. درمورد نظريه قراردادي عده اي از متخصصين حقوق تجارت معتقدند كه شركت تجارتي مانند هر شركت ديگر عقد و قراردادي بيش نيست زيرا شركاء

به هنگم پرداخت ارزش سهام خود عملا قرارداد شركت را امضاء مي نمايند بنابراين مي توان مجمع عمومي را نيز به صورت قرارداد با توافق شركاء تشكيل داد و مدير يا مديران مي توانند به وكالت از ساير شركاء ادامه شركت را به عهده بگيرند.

البته اين نظريه با توجه به امتيازات پذيرش شخصيت حقوقي مورد انتقاد قرار گرفته است. زيرا دارايي متعلق به شخص حقوقي منفك از دارايي اشخاص حقيقي كه شركت را تاسيس نموده اند، مورد قبول قرارگرفته او از نظر تنظيم قراردادها و اعلام ورشكستگي و طرح ساير دعاوي كه در مركز اصلي شركت صورت مي گيرد، تسهيلات زيادي درمبادلات بازرگاني ايجاد مي كند. ٢- مسئله تعداد شركاء و موسسين

قانونگذار لفظ موسس را در قانون تعريف نكرده است به همين علت در عمل براي تعيين اشخاصي كه بتوان آنان را موسس تلقي كرد به ناچار بايد ملاك هاي متعددي را در نظر گرفت. در تعريف آن مي توان گفت: موسس شركت به شخصي اطلاق مي شود كه براي ايجاد شركت پيش قدم مي شود سرمايه شركت را از طريق جمع كردن شركاي ديگر فراهم مي كند و مطابق مقررات قانوني اقدامات لازم را براي تشكيل شركت به انجام مي رساند.

در خصوص شركت هاي سهامي ل.ا.ق.ت. حداقلي براي شركاء و موسسين در نظر گرفته است: ماده ٣ ل.ا.ق.ت. مي گويد: در شركت سهامي تعداد شركاء نبايد از ٣ نفر كمتر باشد.

ماده ١٠٧ ل.ا.ق.ت. مي گويدك عده اعضاي هيئت مديره در شركت هاي سهامي عمومي نبايد از ٥ نفر كمتر باشد.

به نظر مي رسد بين اين دو ماده تزاحم ظاهري وجود دارد زيرا در ماده

٣ در مورد شركت سهامي بطور اطلاق حداقل شركاء را ٣ نفر پيش بيني كرده كه هم سهمي خاص و هم سهامي عام تلقي مي شود . حال آنكه درماده ١٠٧ حداقل را براي شركت سهامي عام ٥ نفر ذكر كرده براي حل اين تزاحم ظاهري دو نظريه و راه حل وجود دارد:

مقررات ماده ٣ با مقررات ماده ١٠٧ كه مقرر مي دارد اعضاي هيئت مديره در شركت سهامي عام نبايد از ٥ نفر كمتر باشد و از طرف ديگر سهامدار بودن اعضاي هيئت مديره را ضروري مي داند. متزاحم است بنابراين حكم ماده ١٠٧ نيز تكاليف را در سهامي عام مشخص كرده است.

با توجه به اينكه ماده ٣ در ابتدا بحث كلي شركت هاي سهامي است شامل هر دو نوع شركت مي باشد. منتهي حداقل ٣ نفر براي شروع و اولين اقدام براي تشكيل يك شركت سهامي است. و حكم ماده ١٠٧ زمانين است كه شركت تشكيل شده و هيئت مديره شكل يافته و براي مرحله دوم يعني ثبت پس از تشكيل است كه ضرورت دارد هيئت مديره ٥ نفر باشند. بنابراين حداقل موسسين در هر نوع شركت ٣ نفر كفايت مي كند. و از مرحله اقدامات ثبت و انتخاب مديران و قبول سمت آنهاست كه بايد در سهامي عام ٥ نفر عضو وجود داشته باشد. با اين استدلال يك شركت سهامي براي اينكه به حداقل مذكور در ماده ١٠٧ برسد بايد د و نفر ديگر تحت عنوان پذيره نويس به جمع موسسان اضافه شوند تا هم هيئت مديره تكميل گردد و هم هر ٥ نفر سهامدار شركت باشند.

مقررات ماده ٣ با مقررات ماده

١٠٧ كه مقرر مي دارد اعضاي هيئت مديره در شركت سهامي عام نبايد از ٥ نفر كمتر باشد و از طرف ديگر سهامدار بودن اعضائ هيئت مديره را ضروري مي داند متزاحم است بنابراين حكم ماده ٣ فقط در خصوص شركت هاي سهامي خاص مجري است و ماده ١٠٧ نيز تكاليف را در سهامي عام مشخص كرده است. با توجه به اينكه ماده ٣ در ابتدا بحث كلي شركت هاي سهامي است شامل هر دو نوع شركت مي باشد. منتهي حداقل ٣ نفر براي شروع و اولين اقدام براي تشكيل يك شركت سهامي است. و حكم ماده ١٠٧ زماني است كه شركت تشكيل شده و هيئت مديره شكل يافته و براي مرحله دوم يعني ثبت پس از تشكيل است كه ضرورت دارد هيئت مديره ٥ نفر باشند. بنابراين حداقل موسسين در هر دو نوع شركت ٣ نفر كفايت مي كند. و از مرحله اقدامات ثبت و انتخاب مديران و قبول سمت آنهاست كه بايد در سهامي عام ٥ نفر عضو وجودداشته باشد . اين استدلال يك شركت سهامي براي اينكه به حداقل مذكور در ماده ١٠٧ برسد بايد دو نفر ديگر تحت عنوان پذيره نويس به جمع موسسان اضافه شوند تاهم هيئت مديره تكميل گردد و هم هر ٥ نفر سهامدار شركت باشند. ٣- مسائل مربوط به اداره ثبت شركت ها

با توجه به گذشت بيش از هفتاد سال از فعاليت اداره ثبت شركت ها امكانات اين اداره با تعداد شركت هاي ثبت شده (حدود ٤٠٠ هزار) در زمينه دسترسي به سيستم الكترونيكي و آموزش پرسنل هماهنگ نمي باشد . اين عدم هماهنگي ، سرگرداني و

نارضايتي و اتلاف وقت مراجعين را در پي دارد. بايسته است كه با ترتيب كادر متخصص مديريت بازرگاني و صنعتي زبان و ادبيات فارسي و خارجي الكترونيك، گرافيك و دگرگوني بزرگي انجام پذيرد. بخصوص كه اين دگرگوني توام با بهره گيري از صنايع الكترونيك و علوم و فنون جديد، مي تواند از اتلاف وقت نيروي انساني و مراجعان جلوگيري و سرعت انتقال و تبادل اطلاعات را فراهم سازد كه در نتيجه اداره ثبت شركت ها را همانند ساير كشورهاي پيشرفته دنيا با تحولات جهان تجارت همگام خواهد ساخت.

پيشنهاد مي شود براي كاهش مسائل مربوط به اداره ثبت شركت ها تمام شركت هاي تجاري درايران تشكلي همانند كانون وكلا سازمان نظام مهندسي به هر نامي كه خود آنان انتخاب مي كنند تشكيل دهند تا اين تشكل صنفي مشكلات شركت هاي شركت هاي تجاري پيشنهادهاي خود را به قانونگذار مجريان و دست اندركاران مربوط ارائه دهد . وجود چنين تشكلي قطعا همانند تشكل هاي مشابه سودمندي بسياري را براي شركت هاي تجاري در برخواهد داشت اين تشكل مي تواند شامل يك هيئت رئيسه مركزي باشد كه با برگزاري انتخابات تعيين مي شوند و دپارتمان يا بخش هاي مختلفي حسب مورد و با توجحه به نوع شرح كاري شركت ها مثل راه سازي، توليد لوازم خانگي ، نساجي و ... كه در داخل آنها نيز انتخابات برگزار و هيئت رئيسه نيز انتخاب مي شوند.

اين گونه كانون يا سازمان داراي اساسنامه اي خواهد بود كه اختيارات و مسئوليت ها در آن تشريح مي شوند و براي بازاريابي داخلي و خارجي و راه كاري بهتر شدن و ضعيت شركت هاي

تجاري در ايران اقدام مي نمايد.

پيشنهاد ديگر اينكه در دنياي تجارت امروز به پليس و دادگاه مخصوصي نيا زاست كه به مسائل و دعاوي شركت هاي تجاري رسيدگي نمايد تا عدالت نيز در اين زمينه به شايستگي برقرار گردد. ٤- نحوه تاسيس شركت سهامي عام

براي تاسيس شركت سهامي عام رعايت ماده ٦ ل.ا.ق.ت. الزامي است بر طبق اين ماده اولين اقدام موسسين پذيره نويسي ٢٠% كل سرمايه شركت است كه از اين مبلغ حداقل ٣٥% آنرا نقدادر حساب بانكي شركت در شرف تاسيس واريز نموده و رسيد آن را به اداره ثبت شركت ها به انضمام اظهارنامه طرح اساسنامه و پذيره نويسي تسليم نمايند. با توجه به اينكه حداقل سرمايه شركت سهامي عام ٥ ميليون ريال بوده و ٣٥% مبلغ اخير در حال حاضر بسيار ناچيز است و موجب مي گردد كه مسئوليت صاحبان سهام در شركت هاي سهامي عام محدود به مبلغ اسمي آنها باشد (ماده يك لايحه اصلاحي) در نتيجه طلبكاران اين شركت ها بيشترين ضرر را متحمل مي شوند از طرفي هدف قانونگذار مبني بر اينكه افراد براي فعاليت هاي كوچك به اين نوع شكرت ها روي نياورند، تامين نگردد. وباب سوء استفاده استفاده براي كلاهبرداران كه اغلب با تشكيل شركت با حداقل سرمايه و با استفاده از عنوان آن به انحا و عناوين مختلف مبادرت به تحصيل مال به طرق نامشروع مي نمايند هميشه باز باشد. بنابراين اصلاح ميزان حداقل سرمايه و درصدي نقدي واريز شده ضروي به نظر مي رسد. زيرا هدف قانونگذار درسال ١٣٤٧ اين بوده كه شركت در بدو تاسيس از نقدينگي مناسبي براي جلب اعتماد مردم برخوردر

باشد. در حالي كه اين مبلغ امروزه براي هدف مذكور بسيار ناچيز است . نهايت كلام اينكه اگر چه حداقل سرمايه تعيين شده براي تشكيل شركت سهامي عام از شركت سهامي خاص بيشتر است و مقررات اين تحولات به گونه اي تدوين گرديده كه بدون توجه به اهميت فعاليت شركت شركا مي توانند هر نوع شركت سهامي را انتخاب كنند اما در عمل معلوم شده است مقررات پيچيده راجع به شركتهاي سهامي را انتخاب كنند. اما در علم معلوم شده است كه مقررات پيچيده راجع به شركت هاي سهامي عام براي فعاليت هاي عمومي گرفته نمي شود و شركا به جاي تشكيل مجمع عمومي به تدوين صورتمجلس و دريافت امضاي تك تك شركا بسنده مي كنند.

از اقدامات ديگر موسسين بررسي تعهدات پذيره نويسان پس از انقضاي مهلت مقرر در اعلاميه پذيره نويسي و تعيين ميزان سهم هر يك از سهامداران كه در مورد ١٦ و ٧٦ ل.ا.ق.ت. پيش بيني شده و تقويم آورده هاي غير نقدي موسسين مي باشد. براي اجراي اين امر پس از كسب نظر كتبي كارشناس رسمي دادگستري به ارائه گزارش به مجمع مي پردازند. در صورتي كه موسسين براي خود مزاياي مطالبه كرده باشند بايد توجيه آنرا به ضميمه گزارش مزبور به مجمع عمومي موسس تقديم كنند.

به نظر مي رسد كه شناسايي مزايا براي موسسين موجبات شك و ترديد ساير سهامداران را فراهم مي سازد به همين دليل در حقوق فرانسه مزاياي موسسين كه تحت عنوان سهم موسسين در ازاي انجام خدماتي به آنان داده مي شد به موجب قانون ٢٤ ژوييه ١٩٦٨ حذف گرديد.

درمورد آورده هاي منقول موسسين به موجب

تبصره ماده ٦ ل.ا.ق.ت. بايد عينا تسليم گردد و در صورتي كه قبل از تشكيل مجمع عمومي موسسي مال مزبور تلف شود صاحب آن آورده مسئول خواهد بود. مهمترين وجه افتراق شركت سهامي عام و خاص اين است كه شركت سهامي عام مي تواند از طريق پذيره نويسي سرمايه و پس انداز مردم را جذب كند همچنين مي تواند در بازار بورس پذيرفته شده و اوراق خود را به عامه عرضه نمايد در صورتي كه شركت سهامي خاص چنين حقي را ندارد.

دعوت مجمع عمومي موسس با رعايت مواد ٩٨ و ٧٥ ل.ا.ق.ت. صورت مي پذيرد و در دعوت اول با حضور عده اي از پذيره نويسان كه حداقل نصف سرمايه شركت را تعهد كرده باشند رسميت پيدا مي كند و در غير اين صورت آگهي دعوت مجمع براي دومين بار با فاصله لااقل ٢٠ روز قبل از انعقاد آن مجمع با قيد دستور جلسه قبل و نتيجه آن در روزنامه كثيرالانتشار كه در اعلاميه پذيره نويسي معين شده است منتشر گردد. براي مجمع عمومي جديد حضور عده اي لازم است كه لا اقل ٣/١ سرمايه شركت را داشته باشند. ماده ٧٥ ل.ا.ق.ت. دع.ت سومي را با همان شرايط در صورت عدم حصول نصاب رسميت مجمع عمومي موسس پيش بيني كرده است واين امر موجب اتلاف وقت و صرف هزينه مي شود لذا حذف دعوت سوم مجمع مزبور از ماده ٧٥ مفيد به نظر مي رسد. وظايف مجمع عمومي موسس در ماده ٧٤ ل.ا.ق.ت. به شرح زير آمده است:

- رسيدگي به گزارش موسسين و تصويب آن و احراز پذيره نويسي كليه سهامداران و اطمينان از تاديه

مبالغ لازم.

- برري آورده هاي غيرنقدي و مزاياي مطالبه شده.

- تصويب طرح اساسنامه شركت و در صورت لزوم اصلاح آن.

- انتخاب اولين مديران و بازرسان شركت.

- انتخاب روزنامه كثيرالانتشار. در حقوق انگليس موسسين كه پرومتر ناميد مي شود اقدام به تشكيل شركت سهامي مي نمايند. در بدو امر پيش نويس اساسنامه اظهارنامه و صورتلجسات توسط يك يا چند نفر از موسسين تهيه مي گردد واقداماتي از قبيل تهيه محل براي مركز اصلي شركت واستخدام مشاور و افتتاح حساب بانكي صورت گرفته و بالاخره مجمع عمومي موسس تشكيل مي گردد.

در حقوق انگليس مانند حقوق ايران (ماده ٢٣ ل.ا.ق.ت) موسسين درمقابل پذيره نويسان و شركت در شرف تاسيس مسئوليت تضامني دارند. در اظهارنامه شركت حداقل نام ٧ نفر براي شركت سهامي عام و ٢ نفر براي شركت سهامي خاص قيد مي گردد و بالاخره اسم شركت موضوع آن و قلمرو و محدوديت آختيارات مديران قيد مي گردد ضمنا تعيين سرمايه شركت وتقسيم آن به تعداد سهام و تعيين ارزش اسمي آن از اهميت خاصي برخورداراست. موسسين اساسنامه شركت را امضا كرده و شاهدي نيز آنرا گواهي و امضا مي نمايد. بعد از پرداخت حق الثبت كه شامل تمبر اظهارنامه واساسنامه است به انضمام مدارك مزبور به اداره ثبت تحويل مي گردد. تاريخ صدور گواهي ثبت شركت تاريخ تشكيل آن محسوب مي شود. ٥- نحوه تاسيس شركت سهامي خاص

مقنن براي تشكيل سهامي خاص مقررات ساده تري را نسبت به سهامي عام در ماده ٢٠ ل.ا.ق.ت. ١٣٤٧ پيش بيني نموده و مقرر مي دارد: براي تاسيس و ثبت شركت هاي سهامي خاص فقط تسليم اظهارنامه به ضميمه مدارك زير

به مرجع ثبت شركتها كافي خواهد بود:

اساسنامه شركت كه بايد به امضاي كليه سهامداران رسيده باشد.

- اظهارنامه مشعربر تعهد كليه سهام و گواهينامه بانكي حاكي از تاديه قسمت نقدي آن كه نبايد كمتر از ٣٥% كل سهامداران مكلفند كه اظهارنامه مذكور را امضا نمايند.

هر گاه تمام يا قسمتي از سرمايه به صورت غير نقدي باشد بايد تمام آن تاديه شده و صورت تقويم آن نيز به تفكيك در اظهارنامه منعكس گردد در صورتي كه سهام ممتازه اي وجودداشته باشد باي شرح امتيازات و موجبات آن در اظهارنامه قيد شود.

- انتخاب اولين مديران و بازرس يا بازرسان شركت كه بايد در صورت جلسه اي قيد و به امضاي كليه سهامداران رسيده باشد

-قبول سمت مديران و بازرسي با رعايت قسمت اخير ماده ١٧ ل.ا.ق.ت.

- ذكر نام روزنامه كثير الانتشار كه هر گونه آگهي راجع به شركت تا تشكيل اولين مجمع عمومي عادي در آن منتشر خواهد شد. در اينجا ذكر دو نكته ضروري است:

اظهارنامه مذكور در بند ٢ ماده ٢٠ ل.ا.ق.ت. با اظهارنامه صدر ماده ٢٠ متفاوت است و اظهارنامه بند دوم سندي است كه سهامداران تاييد مي كنند كه كليه سهام تعهد شده است. - درشركت سهامي خاص تشكيل مجمع عمومي موسس الزامي نيست ليكن اولين جلسه اي كه موسسان براي تصويب اساسنامه و انتخاب هيئت مديره و بازرسان تشكيل مي دهند . در واقع مي تواند جلسه مجمع عمومي موسس تلقي گردد. در حقوق انگليس بعد از پرداخت حق الثبت به استناد قانون شركت ها مصوب ١٩٤٨ مدارك به اداره ثبت شركت ها تحويل داده مي شود و پس از ثبت گواهي شخصيت حقوقي صادر

مي گردد.

شركت سهامي خاص داراي محدوديت هاي زير مي باشد:

- سهام شركت سهامي خاص قابل معامله در بازار بورس نمي باشد (ماده ٢١ لايحه)

- نقل و انتقال سهام شركت سهامي خاص مشروط به موافقت مديران با مجامع عمومي صاحبان سهام است.(از مفهوم مخالف ماده ٤١).

- شركت سهامي خاص نمي تواند مبادرت به صدور اوراق قرضه نمايد. تمام سرمايه شركت سهامي خاص به وسيله موسسين تامين مي گردد.

- شركاي شركت سهامي خاص نبايد از ٣ نفر كمترباشد (ماده ٣ ل.ا.ق.ت.)

- سرمايه شركت سهامي خاص در هنگام تاسيس نبايد از يك ميليون ريال كمتر باشد. (ماده ٥ ل.ا.ق.ت.).

17- ارگان اداره كننده و اشكلات قانوني

شركت هاي سهامي عام و خاص - ارگان اداره كننده و اشكلات قانوني شركت هاي سهامي عام نقش اقتصادي و تجاري بسيارموثري در بازرگاني داخلي و خارجي دارند. نقش مديريت براي بالابردن ميزان فعاليت و موفقيت شركت هاي مزبور در بازار سرمايه و ايجاد اشتغال از اهميت ويژه اي برخوردار است. تركيب و سازمان ارگان عالي مديريت در حقوق ايران انگليس و ايالات متحده آمريكا به صورت واحد بوده اما در برخي از كشورها مانند آلمان به شكل دوگانه يعني شامل هيئت مديره و هيئت مراقب مي باشد. حقوق فرانسه در قانون ٢٤ ژوييه ١٩٦٦ با الهام از حقوق آلمان تركيب دو سيستم را پذيرفته و موسسين مخير هستند كه سيستم هيئت مديره واحد يا دوگانه را بپذيرد.

در حقوق ايران مشكلات قانوني از نظر عزل مديران كه مجمع بدون توجيه منطقي مي تواند آنها را عزل نمايد به ثبات مديريت لطمه مي زند و يا در مورد استعفاي مدير يا قصد اضرار و يا انقضاي مدت مديريت آنان

مسئوليت مدني براي فاعل زيان در قانون تجارت پيش بيني نشده و بالاخره نحوه انشاي مواد ١٢٩ و٣٠و١٣١( ل.ا.ق.ت.)علاوه ب رابهامات موجود نياز به بازنويسي دارد.

18- نحوه انتخاب مديران

شركت هاي سهامي عام و خاص - نحوه انتخاب مديران شركت سهامي عام و خاص بوسيله هيئت مديره اي كه از بين سهامداران انتخاب شده و كلا يا بعضا قابل عزل مي باشند. اداره مي شود. به موجب ماده ١٠٧ لايحه اصلاحي قانون تجارت مصوب ١٣٤٧ سهامدار بودن اعضاي هيئت مديره الزامي است.

اما به نظر مي رسد اين الزام براي هيئت مديره كه از مهم ترين اركان شركت و مغز متفكر و موتور محركه آن به شمار مي رود. منطقي نباشد. زيرا امروزه مديريت به صورت يك امر تخصصي درآمده و ثابت شده است كه اكثر صاحبان شركت ها مانند صنايع حمل و نقل و ... با همه علاقه و دلسوزي ديگر نمي توانند مديري موفق باشند. بنابراين محروم كردن شركت ها از استفاده چنين افرادي لايق نوعي علم گريزي وعين ضرر است .هر چند درعمل براي جبران اين نقيصه سهامداران قسمتي از سهام خود را به فردي كه متخصص امر مديريت است تمليك مي كنند تا او واجد شرايط عضويت در هيئت مديره شود. اما به موجب يك قرراداد از وي تعهد گرفته ميشود كه پس از اتمام دوره مديريت سهم مزبور را به تمليك كننده مسترد دارد. قانونگذار واژه اداره شركت توسط هيئت مديره را براي اولين بار در لايحه اصلاح قانون تجارت مصوب ١٣٤٧ به كار برده است. اما در آن تعريفي از مديران به عمل نياورده است و صرفا در ماده ١٠٧ لايحه مذكور

چنين مقرر كرده است: (شركت سهامي به وسيله هيئت مديره اي كه از بين صاحبان سهام انتخاب شده وكلا يا بعضا قابل عزل مي باشند اداره خواهد شد. به نظر نمي رسد با پرهيز از تعريف عناويني با چنين اهيمت بتوان مشكلات مربوط به آن را حل نمود. درهر حال در مقام تعريف مديران شايد بتوان گفت: مديران افراد با صلاحيتي هستند كه به وسيله صاحبان سهام براي مدت معيني انتخاب شده و كنترل و اداره شركت را به عهده دارند. با وجود آنكه طبق ماده ٤٧ قانون تجارت مصوب ١٣١١ داره شركت سهامي به عهده يك يا چند نماينده (كه از ميان شركا به سمت مديري انتخاب مي شدند) قرار داشت و در هيچ يك از مواد قانون اخير الذكر نيز اشاره اي به هيئتي بودن مديريت شركت سهامي نشده بود ولي عملا هيئت مديره اداره امور شركت را بر عهده داشت. هم چنين حداقل تعداد اعضاي هيئت مديره در شركت هاي سهامي عام را ماده ١٠٧ تعيين نموده. به موجب قسمت اخير اين ماده اعضاي هيئت مديره درشركت هاي سهامي عام نبايد كمتر از پنج نفر باشد ولي راجع به حداقل تعداد اعضاي هيئت مديره در شركت هاي سهامي خاص صراحتي ندارد. ماده ٣ (ل.ا.ق.ت.) بطور اطلاق بيان مي دارد كه تعداد شركا در شركت هاي سهامي نبايد از سه نفر كمتر باشد. متعاقب آن در ماده ٤ شركت سهامي را به دو نوع عام و خاص تقسيم مي كند بنابراين حداقل تعدا اعضاي هيئت مديره مندرج در ماده ٣ بايد هر دو نوع شركت سهامي عام و خاص را شامل گردد كه

چنين نيست زيرا ماده ١٠٧ حداقل تعداد اعضاي هيئت مديره را در شركت سهامي عام ٥ نفر ذكر ميكند. يدين ترتيب ملاحظه مي گردد كه بين مواد ٣ و ١٠٧ قانون مذكور تعارض وجود دارد. يعني چگونه ممكن است شركت سهامي عام كه مي تواند با سه نفر عضو تشكيل شود بايد حداقل ٥ مدير داشته باشد؟ براي رفع اين تعارض مي توان چنين توجيه نمود كه ماده ١٠٧ وارد بر ماده ٣ بوده و اطلاق آن را در مورد شركت هاي سهامي عام ازبين برده و بدين نحو ماده ٣ را تخصيص مي دد. از طرفي چون در هيچ يك از مواد (ل.ا.ق.ت.) در مورد تعداد اعضاي هيئت مديره شركت هاي سهامي خاص جاري است و بدين ترتيب اعضاي هيئت مديره درشركت هاي سهامي خاص نميتواند از سه نفر عضو كمتر باشد. به طوري كه ملاحظه ميگردد قانونگذار حداقل اعضاي هيئت مديره شركت هاي سهامي را بر شمرده اما حداكثر تعداد آنان را پيش بيني نكرده است. از اين رو تعداد اعضاي هيئت مديره در هر دو نوع شركت سهامي مي تواند به هر تعداد باشد و اين امر ممكن است نظم اداره شركت را مختل نمايد. به نظر ميرسد چنانچه مقنن سقفي براي تعداد اعضاي هيئت مديره تعيين يا تناسبي بين تعداد سهامداران از يك سو و تعداد مديران از سوي ديگر برقرار نمايد مفيد خواهد بود.

به موجب ماده ١٠٧ (ل.ا.ق.ت.) شركت سهامي بوسيله هيئت مديره اي كه از بين صاحبان سهام انتخاب شده وكلا يا بعضا قابل عزل مي باشند اداره خواهد شد. عده اعضاي هيئت مديره در شركت هاي سهامي عمومي

نبايد از پنج نفر كمتر باشد. با توجه به مفاد ماده مذكور:

اولا: اشخاصي به عضويت هيئت مديره پذيرفته خواهند شد كه سهامدارشركت باشند به عبارت ديگر عضو هيئت مديره را نمي توان از غير سهامداران شركت انتخاب نمود. ثانيا: اعضاي هيئت مديره در هر موقع توسط مجمع عمومي قابل عزل مي باشند. هر چند ماده مذكور صراحتا مرجع عزل مديران را مشخص نكرده است ولي عبارت صاحبان سهام در آن مجمع عمومي متبادر به هن ميگردد.

چنانچه ماده ٧٢ (ل.ا.ق.ت.) مي گويد: مجمع عمومي شركت سهامي از اجتماع صابحان سهام تشكيل مي شود... بنابراين مجمع عمومي شركت هر زمان مي تواند تمام يا بعضي از اعضاي هيئت مديره را از سمت مديري عزل نمايد و اين مهم را بدون ارائه هيچ گوه دليلي عملي سازد. در توجيه اين امر گفته اند كه در واقع رابطه مجمع عمومي با هيئت مديره رابطه وكيل و موكل است. لذا مجمع عمومي كه صابحان سهام تشكيل شده است. هر زمان اختيار دارد با رعايت مقررات و تشريفات مندرج در قانون تمام يا بعضي از اعضاي هيئت مديره را از سمت خود عزل نمايد.

بعضي از علماي حقوق تجارت نيز با عزل اعضاي هيئت مديره به نحوي كه در ماده ١٠٧ مذكور پيش بيني گردي موافق گرديد موافق نيستند و معتقدند كه مدير جزيي از اركان شركت است و همانطور كه نمي تواد درهر شرايطي استعفا كند نبايد درهر شرايطي هم قابل عزل باشد (معذلك با توجه به قاعده آمره عزل مدير اين راه حل اجتناب ناپذير است) اين گروه مخالف استعفاي بلاتوجيه مدير نيز هستند. ثالثا: عضو يا اعضاي هيئت مديره

كه توسط مجمع عمومي عزل گرديده اند نمي توانند به سبب عزل از شركت مطالبه ضرر و زيان كنند مگر آنكه عزل ايشان مطابق قواعد عام در شرايطي صورت گرفته باشد كه موجد مسئوليت مدني مسئولان عزل باشد. به موجب اصل چهلم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران (هيچ كس نمي تواند اعمال حق خويش راوسليه اضرار به غير يا تجاوزبه منافع عمومي قراردهد.) اجراي اين قانون كه از مصاديق نظريه سو استفاده از حق است به مدير معزول اجازه مي دهد خسارت خود را مطالبه كند. مطالبه خسارت مذكور بايد از دادگاه هاي دادگستري به عمل آيد. رابعا: اعضاي هيئت مديره شركت سهامي از اركان شركت بوده و به هيچ وجه مشمول مقررات قانون كار نيستند بدين ترتيب در صورت معزول يا مستعفي شدن و به طور كلي قطع رابطه مديريتي آنها با شركت مراجع حل اختلاف مذكور در قانون كار ماذون رسيدگي به شكايت ايشان نيستند زيرا رابطه هيئت مديره با شركت رابطه كارگري و كارفرمايي نيست. و همانطور كه بيان گرديد چنانچه فرد يا افراد معزول در مورد عزل خود مدعي ورود خساراتي به خود باشند بايد به مراجع دادگستري مراجعه نمايند.

گفتيم كه اعضاي هيئت مديره كلا يا بعضا از سوي مجمع عمومي قابل عزل مي باشند. ولي اشكال كه عملا براي عزل پيش مي آيد اين است كه مجامع عمومي معمولا اختيار دارند فقط درباره موضوعهايي كه در دستور جلسه است بحث كرده و تصميم بگيرند و مديران شركت هاي سهامي حاضر به درج اين موضوع در دستور جلسه شركت نمي شوند . براي رفع اين اشكال صاحبان سهام دو وسيله دردست

دارند يكي آنكه چنانچه صاحبان سهام از عمليات هيئت مديره راضي نباشند در مجمع عمومي ترازنامه و حساب سود و زيان شركت را تصويب نكنند اين موضوع به عنوان راي عدم اعتاد نسبت به مديران تلقي شده و چون امور شركت مختل مي ماند مديران مجبور به استعفا ميشوند . ديگر آنكه يك پنجم سهامداران به ترتيبي كه در مواد ٩٥ و ٩٦ (ل.ا.ق.ت.) بيان شد. كتبا تقاضاي تشكيل مجمع عمومي را براي عزل مديران بنمايند. دراين صورت هيئت مديره مكلف است مجمع عمومي عادي را بطور فوق العاده دعوت كند. دراين مورد نيز گفته شده كه مجمع مي تواد مدير را عزل كند حتي اگر عزل او جز دستور جلسه نباشد.

دو نكته ديگر قابل ذكر درمورد عزل مديران يكي آن است كه هرگاه عضو هيئت مديره شركت از كاركنان شركت باشد عزل او خللي به رابطه استخدامي او با شركت وارد نمي آورد و او هم چنان درشركت به كار خود ادامه خوهد داد. ديگر آنكه عزل مدير به منزله عزل او از شركت نيست و او همچنان در زمره يكي از سهامداران شكرت مي باشد. خامسا: سمت مديري در هيئت مديره شركت سهامي مباشرتي بوده و قابل واگذاري نيست. از اين رو مديران نمي توانند سمت خود را به ديگران انتقال دهند. چون اداره شركت در واقع وظيفه مديران است نه حق آنها لذا وظيفه مذكور قابل واگذاري نيست. ليكن در مقررات شركت هاي سهامي موضوع قانون تجارت مصوب ١٣١١ چنين اجازه اي به مديران داده شده بود. مقررات مذكور با دو شرط اجازه مي داد كه عضو هيئت مديره براي خود جانشين

تعيين نمايد يكي اينكه اساسنامه چنين موضعي را تصريح كرده بود (حق وكالت در توكيل) و ديگر اينكه مديران ديگر نيز اين موضوع را تاييد مي كردند. ولي به هر حال مسئوليت اعمال شخص خارج به عهده خود مديران بود (ماده ٤٩ قانون اخيرالذكر).

در (ل.ا.ق.ت.) مصوب ١٣٤٧ واگذاري سمت مديريت از سوي هئيت مديره فقط به مدير عمل پيش بيني شده است. به موجب قسمت اول مده ١٢٤ قانون مذكور هيئت مديره مكلف است اقلا يك شخص حقيقي را به مديرعاملي شركت برگزيند. به موجب ماده ١٠٨ (ل.ا.ق.ت.) . مديران شركت توسط مجمع عمومي موسس و مجمع عمومي عادي انتخاب مي شوند. بديهي است كه فقط اولين مديران شركت توسط مجمع عمومي موسس انتخاب مي شوند. قانونگذار درشركت هاي سهامي خاص تشكيل مجمع عمومي موسس را الزامي ننموده (ماده ٨٢ قانون فوق الذكر) لذا اين نوع شكرت مخير در تشكل مجمع عمومي موسس يا عدم آن مي باشد. معمولا رويه چنين است كه به هنگام تاسيس شركت هاي سهامي خاص انتخاب اولين مديران برابر ماده ٢٠ (ل.ا.ق.ت.). در صورتجلسه اي قيد مي شود و به امضاي كليه سهامداران مي رسد. صورتجلسهه مذكور به انضمام ساير مداركي كه در ماده اخير بدانها اشاره شده به ضميمه اظهارنامه براي ثبت و تشكيل شركت به اداره كل ثبت شركت ها ارسال مي گردد.

طبق بند ٣ ماده مذكور كه مقرر مي دارد: انتخاب اولين مديران و بازرس يا بازرسان شركت كه بايد در صورتجلسه قيد و به امضاي كليه سهامداران رسيده باشد. ظاهرا به نظر مي رسد كه اعضاي هيئت مديره بايد مورد تائيد همه سهامداران باشند. حال اگرشركت

مذكور بخواهد از طريق تشكيل مجمع عمومي موسس اعضاي هيئت مديره خود را انتخاب كند لزوما نحوه تشكيل مجمع عمومي موسس اعضاي هيئت مديره خود را انتخاب كند لزوما نحوه تشكيل جلسه مجمع عمومي اخذ را مي بايد طبق ماده ٧٥ (ل.ا.ق.ت.). انجام گيرد. ماده مذكور دراين خصوص مقرر مي دارد:

(درمجمع عمومي موسس حضور عده اي از پذيره نويسان كه حداقل نصف سرمايه شركت را تعهد نموده باشند ضروري است .اگر در اولين دعوت اكثريت مذكور حاصل نشد. مجامع عمومي جديد فقط تا دو نوبت توسط موسسين دعوت مي شوند.. مجمع عمومي جديد وقتي قانوني است كه صاحبان لااقل يك سوم سرمايه شكرت در ان حاضر باشند. درهر يك از دو مجمع فوق كليه تصميمات بايد به اكثريت دو ثلث آرا حاضرين اتخاذ شود...

به طوري كه ملاحظه مي گردد ماده ٧٥ و بند ٣ ماده ٢٠ (ل.ا.ق.ت.) از نظركسب تعداد آرا ماخوذه براي عضويت در هيئت مديره شركت سهامي خاص تعارض دارد. اين تعارض ظاهري است. اعضاي اولين هيئت مديره شركت سهامي خاص چه در مجمع عمومي موسس انتخاب گردند و چه توسط سهامداران شركت (بدون تشكيل مجمع عمومي موسس). بايستي با اكثريتي كه در ماده ٧٥ مذكور پيش بيني شده انتخاب گردند. فقط بند٣ ماده ٢٠ كليه سهامداران شركت سهامي خاص را مكلف نموده كه ذيل صورتجلسه مذكرو را (كه مسلما حاوي نحوه انتخاب اعضاي هيئت مديره و تعداد آرايي هر يك از آنها به دست آورده نيز مي باشد) امضا نمايند. انتخاب هيئت مديره هاي بعدي در طول حيات شركت توسط مجمع عمومي عادي به عمل خواهد آمد ماده ٨٨ (ل.ا.ق.ت.) در اين

خصوص مقرر مي دارد: در مجمع عمومي عادي تصميمات همواره با اكثريت نصف بعلاوه يك ارا حاضر در جلسه رسمي معتبر خواهد بود مگر در مورد انتخاب مديران و بازرسان كه اكثريت نسبي كافي خواهد بود. درمورد انتخاب مديران تعداد آاري هر راي دهنده درعدد مديراني كه بايد انتخابشوند ضرب مي شود و حق راي دهند برابر حاصل ضرب مذكور خواهد بود راي دهند مي تواند آراي خود را به يك نفر بدهد يا آن را بين چند نفري كه مايل باشد تقسيم كند. اساسنامه شركت نمي تواند خلاف اين ترتيب را مقرر دارد.

مجمع عمومي مذكور (موسس وعادي) علاوه بر انتخاب اعضاي اصلي هيئت مديره معمولا چند نفر را نيز به عنوان اعضاي علي البدل هيئت مديره انتخخاب مي نمايند تا در صورتي كه بر اثر فوت يا استعفا يا سلب شرايط از يك يا چند نفر از مديران تعداد آنها از داقل مقرر در قانون كمتر شود اعضاي علي البدل به ترتيب مقرر در اساسنامه يا به ترتيب مقرر توسط مجمع عمومي جاي آنان را بگيرند . ضمنا اعضاي علي البدل در صورت عدم حضور موقت اعضاي هيئت مديره در جلسات هيئت مديره مديران در اساسنامه معين مي شود ليكن اين مدت از دو سال تجاوز نخواهد كرد.انتخاب مجدد مديران بلامانع است. در صورت عدم ذكر مدت در اساسنامه مجمع عمومي عادي مي تواند مدت تصدي مديران را تعيين نمايد ليكن اساسنامه وتصميم مجمع عمومي صاحبان سهام نمي تواند برخلاف نص ماده فوق الذكر مدت ماموريت مديران را بسش از دو سال تعيين كند. در صورتي كه مدت مزبور در اساسنامه قيد شده باشد

تغيير آن به مدتي كمتر از ٢ سال از طريق تغيير اساسنامه توسط مجمع عمومي عادي باشد مجمع مذكور مي تواند هر زمان مطابق مقررات مندرج در اساسنامه تشكيل جلسه داده و به مديريت ماموريت مديران خاتمه دهد و اعضاي ديگري را حداكثر تا دو سال جايگزين آنان بنمايد. قبل از اصلاح قانون تجارت دوره مديريت طرح ماده ٤٦ ق.ت. مصوب ١٣١١ چهارسال و تجديد انتخاب آنان بلامانع بود مگر آنكه اساسنامه شركت غير از اين مقرر ميداشت و در صورتي كه طبق مقررات اساسنامه تعيين مديران موكول به تصويب مجمع عمومي نبود فرضا اساسنامه تعيين آنان را به سازمانهايي غير از صاحبان سهام محول نموده بود دروه مديريت نمي توانست از دو سال تجاوز كند.

اعضاي هيئت مديره ممكن است از اشخاص حقيقي باشند در مقررات مربوط به شركت هاي سهامي مذكور ق.ت. مصوب ١٣١١ پيش بيني نشده بود كه شخص حقوقي بتواند به مديريت شركت سهامي انتخاب گردد. اما با توجه به ماده ٥٨٣ ق.ت. كه مقرر مي دارد: كليه شركت هاي تجاري مذكور در اين قانون شخصيت حقوقي دارند و نيز ماده ٥٨٨ بدين شرح كه : شخص حقوقي مي تواند داراي كليه حقوق و تكاليفي شود كه قانون براي افرادا قائل است مگر حقوق و وظايفي كه بالطبيعه فقط انسان ممكن است داراي آن باشد مانند حقوق و وظايف ابوت بنوت و امثال ذلك. مي توانستند به سمت مديريت شركت سهامي انتخاب شوند. ماده ١١٠ (ل.ا.ق.ت.) صراحت دارد بر اينكه : اشخاصي حقوقي را مي توان به مديريت شركت انتخاب نمود. در اين صورت شخص حقوقي همان مسئوليت هاي مدني شخص حقيقي

عضو هيئت مديره را داشته و بايد يك نفر را به نمايندگي دائمي خود جهت انجام وظايف مديريت معرفي نمايد. چنين نماينده اي مشمول همان شرايط و تعهدات و مسئوليت هاي مدني و جزايي عضو هيئت مديره بوده از جهت مدني با شخص حقوقي كه او را به نمايندگي تعيين نموده است مسئوليت تضامني خواهد داشت.

شخص حقوقي عضو هيئت مديره مي تواند نماينده خود راعزل كند به شرط آنكه درهمان موقع جانشين او را كتبا به شركت معرفي نمايد و گرنه غايب محسوب مي شود.

با توجه به ماده فوق اولا شخص حقوقي عضو هيئت مديره داراي همان مسئوليت مدني است كه شخص حقيقي عضو هيئت مديره داراست. ثانيا شخص حقوقي با نماينده خود از جهت مدني مسئوليت تضامني دارد. ثالثا نماينده شخص حقوقي هم مشمول همان شرايط و تعهدات و مسئوليت هاي مدني و جزايي شخص حقيقي عضو هيئت مديره مي باشد. نكته قابل ذكر درمورد مسئوليت مدني نماينده شخص حقوقي اين است كه نماينده مذكور كه در حكم وكيل شخص حقوقي و بايد دستورات اويعني موكل را در هيئت مديره اجرا كند چگونه مي تواند در قبال اجراي اين دستورات مسئوليت شخصي داشته باشد؟ منطق اين راه حل اين است كه نماينده شخص حقوقي درعين اينكه وكيل شخص اخير است ركني از اركان شركت محسوب مي شود (ركن مديريت) و بنابراين بايد مسئوليت شخصي داشته باشد. اما قانونگذار پيش بيني نكرده است كه در صورت اختلاف نظر ميان شخص حقوقي و نماينده او و ابزار اين اختلاف در هيئت مديره مدير نماينده مسئول خواهد بود يا خير؟ به نظر مي رسد با رعايت مقررات

عام راجع به وكالت در صورتي كه نماينده صرفا دستور شخص حقوقي را انجام داده باشد پس از پرداخت خسارت ناشي از عمل خود در هيئت مديره حق دارد به شخص حقوقي مراجعه كند. مسئله ديگري كه قانونگذار معين نكرده اين است كه چه كسي نماينده شخص حقوقي را براي عضويت درهيئت مديره شركت انتخاب مي كند. بديهي است اين سئوال بيشتري در مورد شركت هايي مطرح مي شود كه عضو هيئت مديره شركت ديگري هستند نه اشخاص حقوقي ديگر در مورد اين اشخاص حقوقي مانند وزارتخانه ها معمولا بالاترين مقام شخص حقوقي مانند وزير حق انتخاب نماينده شخص حقوقي را در شركت دارد.

در اين صورت مسئله اين است كه انتخاب نمانيده با هيئت مديره شخص حقوقي مدير است يا با مجمع عمومي آن . به نظر مي رسد هيئت مديره كه اداره شركت به عهده اوست حق انتخاب نماينده براي عضويت در هيئت مديره شركت ديگر را دارد. معذلك با توجه به عدم منع آن توسط قانونگذار هيئت مديره مي تواد اختيار تعيين نماينده را به مديرعامل واگذار كند. به هر حال مدت ماموريت نماينده شخص حقوقي در هيئت مديره شركت تحت تاثير دو عامل خواهد بود يكي آنه به محض اتمام مدت ماموريت شخص حقوقي مدت ماموريت نماينده مذكور هم تمام مي شود. ديگر اينكه اگر مدت ماموريت هيئت مديره به اتمام برسد نماينده شخص حقوقي هم ديگر سمت نمايندگي شخص مذكور را نخواهد داشت.

نكته قابل ذكر اينكه در صورتيكه شخص حقوقي عضو هيئت مديره باشد لازم نيست شخص حقيقي نماينده وي هم داراي سهم درشركت مذكور باشد.

19- قلمرو اختيارات مديران

شركت هاي سهامي عام

و خاص - قلمرو اختيارات مديران به طوري كه قبلا بيان گرديد هيئت مديره مستقيما در اداره عملي شركت مداخله نمي كند و اين امر را به شخص ديگري به عنوان مديرعامل واگذار مي كند به موجب ماده ١٢٥ (ل.ا.ق.ت) مديرعامل شركت در حدود اختياراتي كه توسط هيئت مديره به او تفويض شده است نماينده شركت محسوب و از طرف شركت حق امضا دارد. با توجه به ماده مذكور ملاحظه مي گردد:

- مرجع تعيين اختيارات مديرعامل فقط هيئت مديره است. بنابراين چنانچه در اساسنامه محدوديت اختيارات مديرعامل تعيين شده باشد هيئت مديره مي تواند به موجب صريح ماده مذكور دايره اختيارات مديرعامل را وسيعتريا تنگ تر بنمايد.قبل از تصويب لايحه اصلاح قانون تجارت مصوب ١٣٤٧ چنانچه وظايف و اختيارات مديرعامل به وسيله اساسنامه تعيين شده بود هيئت مديره نمي توانست اختيارات مزبور را تقليل دهد يا اضافه كند. و در موارد لزوم مجمع عمومي را دعوت كرده و تقاضاي تغييرآنها را از مجمع عمومي مي كردند و در صورتي كه اساسنامه تعيين اختيارات و وظايف مديرعامل را موكول به تصميم هيئت مديره مي نمود هيئت مديره در هر موقع اختيار داشت اختيارات و وظايف مذكور را تغيير دهد. - اختيارات مديرعامل محدود به ميزاني است كه به موجب ماده ١٢٥توسط هيئت مديره به او تفويض گرديده و شامل اختيارات مندرج در ماده ١١٨ (ل.ا.ق.ت)نمي گردد . مقررات ماده اخيرالذكر فقط راجع به اختيارات اعضاي هيئت مديره است.

گرچه در ماده مذكورسخن از مديران شركت شده است ولي غرض از لفظ مديران اعضاي هيئت مديره مي باشد و لاغير. - چنانچه هيئت مديره براي اداره امور شركت

اختيار تام بدهند مديرعامل داراي تمام اختيارات است مگر آنچه را كه خود هيئت مديهر اختيار انجام آن را نداشته باشد. به موجب ماده ١١٨ (ل.ا.ق.ت) هيئت مديره حق مداخله در اموري كه در صلاحيت خاص مجامع عمومي است ندارد لاجرم مديرعامل نيز نمي تواند چنين حقي را دارا باشد. همچنين مديرعامل حق اقدام درمورد آنچه را كه خارج از موضوع شركت است ندارد.

صرفنظر ازموارد فوق الذكر مديرعامل نمي تواند در مورد اموري كه در صلاحيت خاص هيئت مديره است اقدامي بعمل آورد حتي اگر اين اجازه به وي داده شده باشد مانند تعيين رئيس هيئت مديره و نايب او (ماده ١١٩ (ل.ا.ق.ت)) دعوت و اداره جلسات هيئت مديره دعوت مجامع عمومي (ماده ١٢٠ (ل.ا.ق.ت)) دادن اجازه انجام معاملات موضوع ماده ١٢٩ (ل.ا.ق.ت) و اعطاي اجازه گرفتن وام به اعضاي هيئت مديره از بانكها و شركت هاي مالي و اعتباري (ماده ١٣٢ (ل.ا.ق.ت)). - سمت مديريت عاملي شركت سهامي قابل واگذاري به غير نيست. مديرعامل حق ندارد تمام يا قسمتي از اختياراتي كه توسط هيئت مديره به او تفويض شده است به ديگران واگذار نمايد. زيرا كه نظر قانونگذار در ماده ١٢٤ (ل.ا.ق.ت) اين است كه هيئت مديره يك نفر شخص حقيقي را براي تصدي اداره شركت برگزيند. و چنانچه مي خواست كه مديرعامل مذكور داراي حق وكالت درتوكيل باشد طبق مقررات راجع به وكالت مي بايست آن را ذكر مي كرد. پس عدم ذكر آن در قانون نمي تواند دلالت بر اباحه حق مذكور نمايد.

لازم به ذكر است كساني كه به سمت وكيل دادگستري از سوي شركت هاي سهامي درمراجع قضايي حضور مي يابند

وكيل شركت هستند نه وكيل مديرعامل در مقررات شركت هاي سهامي موضوع قانون تجارت مصوب ١٣١١ ذكري از مديرعامل نشده بود. مديرعامل طبق مقررات اساسنامه يك نفر مدير براي شركت معين مي كرد مدير مزبور درعين حال داراي اختيارات هيئت مديره و مديرعامل نيز مي بود.

اختيارات مديرعامل يا طبق اساسنامه يا طبق تصميم هيئت مديره معين مي گشت. اختيارات مديرعامل اگر از اختيارات معمولي تجاوز مي كرد موارد آن تصريح مي گرديد.

مدير عامل در صورتي كه اختيار وكالت در توكيل مي داشت. مي توانست براي خود معاوناني تعيين كند يا آن كه تمام يا قسمتي از اختيارات خود را به نمايندگان ديگر واگذار نمايد. در اين صورت نمايندگان مزبور نماينده شركت بودند و به نام شركت عمل مي كردند نه به نام مديرعامل ولي مديرعامل چون مسئول كليه امور شركت بود موظف بود در كار معاونان يا نمايندگان مذكور نيز نظارت كند. - مديرعامل طبق ماده ١٢٥ در حدوداختياراتي كه هيئت مديره به او تفويض كرده نماينده شركت محسوب و از طرف شركت حق امضا دارد.

با توجه به ماده مذكور تعدادي از اساتيد حقوق تجارت عقيده دارند كه نمايندگي شركت خاص مديرعامل است و هيئت مديره نميتواند نماينده باشد اما مي تواند به يكي از اعضا خود اختيار دهد كه همراه مديرعامل در مقابل اشخاص ثالث حق امضا داشته باشد و بدين ترتيب مديريت اداري را از مديريت عملي جدا مي دانند و چنين ابراز مي نمايند كه لفظ اداره كه در ماده ١١٨ (ل.ا.ق.ت) آمده متضمن مفهوم نمايندگي مندرج در ماده ١٢٥ (ل.ا.ق.ت) نمي باشد تا هيئت مديره واجد صفت نمايندگي گردد و براي

مثال به ماده ١٠٥ قانوت تجارت مصوب ١٣١١ اشاره مي كنند كه :(باتوجه به مفاد اين ماده معقول نخواهد بود كه بگوئيم قانونگذار اداره شركت را شامل نمايندگي هم مي داند به علاوه اگر طبق قانون تجارت مصوب ١٣١١ مديران شركت هاي سهامي سابق در مقابل اشخاص ثالث حق اقدام داشتند بدان دليل بود كه قانونگذار مديران را به طور صريح نمايندگان شرت معرفي كرده بود.(به موجب ماده ٤٨ قانون تجارت مصوب ١٣١١ (شركت سهامي بواسطه يك يا چند نفر نماينده ... اداره خواهدشد) در حالي كه در ماده ١١٨ لايحه قانوني ١٣٤٧ از لفظ نمايندگي استفاده نكرده است. هم چنين طرفداران اين نظريه در توجيه نظر خود اظهار مي نمايند كه قبول اين نظر كه هيئت مديره مي تواند به نمايندگي از طرف شركت در مقابل اشخاص ثالث حق امضا داشته باشد براي اشخاص خارج از شركت خطر آفرين است چه ممكن است در معامله اي مديرعامل شركت باوجود اختيارات با شخصي طرف قرارداد شده باشد و هيئت مديره با شخص ديگري. قانونگذار با وضع اين قاعده كه مديرعامل نماينده قانوني شركت در مقابل اشخاص ثالث است قصد داشته از بروز چنين اشكلاتي جلوگيري كند به همين علت بايد قبول كرد كه مديرعامل تنها نماينده شركت در مقابل اشخاص ثالث است. لفظ مديرعامل مبين اين معناست كه هيئت مديره تصميم ميگيرد و مديرعامل عمل مي كند. با ملحوظ قراردادن نظريه مذكور بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه درست است مقنن در ماده ١١٨ لفظ نمايندگي را به كار نبرده ولي معلوم هم نيست كه دو لفظ اداره و نمايندگي را هم به

يك معنا به كار نبرده باشد به هر حال چنين استنتاج و استنباط منفي از ماده ١١٨ و منع انجام اموري كه اتخاذ تصميم و اقدام و به طور كلي اداره آنها صريحا بعهده هيئت مديره واگذار شده نياز به توجيه بيشتري دارد. از طرفي بايد توجه داشت كه ماده ١٢٤ هيئت مديره رامكلف نموده كه اقلا يك نفر شخص حقيقي را به مديريت عامل شركت برگزيند. لاجرم تكليف مذكور ايجاب مي كند كه مديريت عملي شركت طبق ماده ١٢٥ (ل.ا.ق.ت) كه صريحا مديرعامل را نماينده شركت قلمداد مي كند در حدود اختيارات مفوضه با مدير عامل باشد كه عملا هم چنين است.

20- محدوديت اختيارات مديران و مزايا

شركت هاي سهامي عام و خاص - محدوديت اختيارات مديران و مزايا اصولا مديران شركت با توجه به اين كه داراي شخصيت حقوقي مستقلي هستند بايد بتوانند برابر مقررات قانوني هرگونه معامله اي با شركت منعقد كنند. اما مقنن به لحاظ حقوق شركت ونيز سهامداران و جلوگيري از بروز هر گونه سوظن در مورد نحوه استفاده مديران از اختيارات خودمحدوديت هايي را براي آنان پيش بيني كرده است. لازم به ذكر است كه دايره اين محدوديت ها گاه فراتر از شركتي مي باشد كه مديران عضو آن مي باشند. كه آنها را در پنج قسمت مورد بررسي قرار مي دهيم.

21- منع معامله با شركت

شركت هاي سهامي عام و خاص - منع معامله با شركت اعضاي هيئت مديره و مديرعامل هرگاه بخواهند در معلات شركت طرف معامله قراربگيرند يا تسهيم شوند بايد قبلا از هيئت مديره اجازه بگيرند. عدم كسب اجازه از هيئت مديره ممكن است معامله مذكور را دچار تزلزل نموده و حتي ابطال آن در پي داشته باشد.

قسمت اول ماده ١٢٩ (ل.ا.ق.ت) در اين خصوص چنين مقرر مي دارد: اعضاي هيئت مديره و مديرعامل شركت و همچنين موسسات و شركت هايي كه اعضاي هيئت مديره ويا مديرعامل شركت و همچنين موسسات و شركت هايي كه اعضاي هيئت مديره و يا مديرعامل شركت شريك يا عضو هيئت مديره يا مديرعامل آنها باشند نمي توانند بدون اجازه هيئت مديره در معاملاتي كه با شركت يا به حساب شركت مي شود بطور مستقيم يا غير مستقيم طرف معامله واقع شوند. به طوري كه ملاحظه مي گردد دامنه ممنوعيت معامله بدون اجازه هيئت مديره به موسسات و شركت هاي ديگري

نيز كشيده شده است.

بدين ترتيب كه نه تنها مديران شركت نمي توانند بدون كسب مجوز مذكور طرف معامله قرار بگيرند بلكه موسسات و شركت هايي كه مديران فوق الذكر در آن شريك يا مدير هستند بدون اجازه هيئت مديره فوق الذك ممنوع از معامله مي باشند.

قبل ازاصلاح قانون تجار به موجب ماده ٥٣ قانون تجارت مصوب ١٣١١ مديران شركت نمي توانستند بدون اجازه مجمع عمومي در معاملاتي كه با شركت يا به حساب شركت مي شد بطور مستقيم يا غير مستقيم سهيم شوند. باوجود اين ماده در عمل ديده مي شد در هر سال مجمع عمومي بطور كلي اجازه مي داد كه اعضاي شركت بتوانند با شركت معاملات مزبور به ضميمه ترازنامه و حساب سود و زيان شركت به مجمع عمومي براي تائيد تسليم مي شد. به طوري كه ملاحظه مي گردد شركت هاي سهامي سابق تنها از سهيم شدن در معاملات شركت ممنوع بودند.

منظور از شريك در صدر ماده ١٢٩ عبارت است از اين كه مدير يا مديران شركت سهامي خاص با موسسه يا شركت ديگر شريك باشند نه سهامدار جز به نظر مي رسد كه مدير شركت سهامي خاص اگر در يك شركت بزرگ سهامي عام كه سرمايه آن چندين صد هزار سهام ده هزار ريالي است داراي چند برگ سهام باشد نمي توان به او عرفا شريك اطلاق كرد. به هر حال اگر شريك محسوب گردد براي انجام هر معامله اي با آن شركت كسب مجوز براي وي لازم خواهد بود. عضو هيئت مديره يا مديرعاملي كه مي خواهد با شركت معامله اي انجام دهد بايد هيئت مديره را از قصد خود

آگاه كند تا موضوع در دستور كار هيئت مديره قرار گرفته. و در جلسه هيئت مديره نسبت به آن رسيدگي و اتخاذ تصميم گردد. البته عضو هيئت مديره كه در معامله ذينفع است حق راي نخواهد داشت . در صورتي كه هيئت مديره انجام معامله با شركت را به شخص ذينفع بدهد مكلف است اولا بلافاصله بازرس شركت را از معامله اي كه اجازه آن داده شده است مطلع نمايد. ثانيا گزارش آن را به اولين مجمع عمومي بدهد تا در مورد آن نظر خود را اعلام نمايند.

بازرس شركت نيز مكلف است گزارشي كه حاوي جزئيات معامله باشد به انضمام نظر جامع خود (راجع به معامله مذكور) به همين مجمع تقديم كند. ماده ١٢٩ (ل.ا.ق.ت) راجع به دو گزارش مزبور چنين مقرر مي دارد:

(... و در صورت اجازه نيز هيئت مديره مكلف است بازرس شركت را از معامله اي كه اجازه آن داده شده بلافاصله مطلع نمايد و گزارش آن را به اولين مجمع عمومي عادي صاحبان سهام بدهد و بازرس نيز مكلف است ضمن گزارش خاصي حاوي جزئيات معامله نظر خد را درباره چنين معامله اي به همان مجمع تقديم كند... بنابراين بازرس نمي تواند درگزارش خود به ذكر كليات اكتفا كند بطور مثال فلان معامله با فلان مدير يا مديرعامل انجام گرفته بي شك گزارش جزئيات بايد مستلزم مشخصات و موضوع دقيق قرارداد. نامه مدير يا مديرعامل ذينفع شرايط اساسي معامله مثل قيمت زمان پرداخت ثمن سود معين شده در قرارداد تضمين هاي احتمالي و موارد ديگر باشد عدم رعايت دستور قانونگذار درمورد بيان جزئيات معامله موجب بي اعتباري گزارش بازرس خواهد بود.

هم چنين است اگر بازرس ضمن گزارش مذكور نظر شخصي و كارشناسانه خود را راجع به معامله انجام شده به مجمع عمومي تقديم نكند.

هر گاه مجمع عمومي براساس چنين گزارشي تصميمي اتخاذ كند تصميم مزبور به حكم قاعده عام مندرج در ماده ٢٧٠ (ل.ا.ق.ت) مصوب ١٣٤٧ قابل ابطال است.

چنانچه موضوع معامله به بازرس اطلاع داده نشود هر زمان كه بازرس متوجه معامله مذكور گردد بايد طبق ماده ١٥١(ل.ا.ق.ت) عمل نموده و مراتب را به مجمع عمومي اطلاع دهد.

به موجب قسمت اخير ماده ١٢٩:(... عضو هيئت مديره يا مديرعامل ذينفع در معامله در جلسه هيئت مديره و نيز در مجمع عمومي عادي هنگام اخذ تصميم نسبت به معامله مذكور حق راي نخواهد داشت.

به نظر مي رسد منظور از مديرعامل ذينفعي كه حق راي در جلسه هيئت مديره را ندارد مديرعاملي است كه عضو هيئت مديره نيز مي باشد. زيرا اگر مديرعامل مذكور عضو هيئت مديره نباشد در جلسات هيئت مديره قانونا حق راي ندارد. هم چنين مديرعامل ذينفعي كه حق راي در مجمع عمومي ندارد مديرعاملي است كه الزاما سهامدار شركت است. بنابراين چنانچه مدير مذكور از بين صاحبان سهام انتخاب نشده باشد به ناچار در مجمع عمومي حق راي نخواهد داشت. مجمع عمومي تصميم گيرنده در مورد معامله اي كه هيئت مديره اجازه آن را داده است مجمع عمومي عادي سالانه شركت مي باشد.

معاملاتي كه با اجازه هيئت مديره منعقد گرديده و به اولين مجمع عمومي گزارش آن داده شده از دوحالت خارج نيستند يا مورد تصويب مجمع عمومي قرار مي گيرد يا رد مي گردند در هر دو حالت معاملات مذكور در مقابل اشخاص

ثالث معتبر است (مگر در موارد تدليس و تقلب كه شخص ثالث در آن شركت كرده باشد. كه در اين مورد بعدا توضيح داده خواهد شد.) و به موجب مفهوم مخالف قسمت اول ماده ١٣١ (ل.ا.ق.ت) معاملات مذكور قابل ابطال نمي باشند. به عقيده يكي از اساتيد حقوق تجارت عدم قابليت ابطال اين گونه معاملات منطقي نيست چه ممكن است معامله انجام شده متضمن زيان قابل ملاحظه اي براي شركت باشد. البته قانونگذار پيش بيني كرده است كه د چنين صورتي جبران خسارات وارده بر شركت بر عهده مدير يا ميدران يامديرعامل ذينفع است ولي اين راه حل براي جبران خسارت شركت كافي نيست. چه ممكن است اشخاص اخير معسر يا ورشكسته باشند.

لازم به ذكر است كه قانونگذار از فرض موردي را كه مجوز معامله موضوع ماده ١٢٩ از هيئت مديره صادر شده ولي گزارش آن به مجمع عمومي داده نشده پيش بيني نكرده است. در اصل چنين معامله اي باطل نيست زيرا تصويب مجمع عمومي شرط صحت معاملات موضوع ماده اخير الذكر نيم باشد. به هرحال به نظر مي رسد اين مورد مشمول ماده ١٣٠(ل.ا.ق.ت) مي پردازيم .

به موجب ماده ١٣٠ (معاملات مذكور در ماده ١٢٩ درهر حال ولو آنكه توسط مجمع عمومي تصويب نشود درمقابل اشخاص ثالث معتبر است مگر در موارد تدليس و تقلب كه شخص ثالث در آن شركت كرده باشد. در صورتي كه بر اثر انجام معامله به شركت خسارت بر عهده هيئت مديره و مديرعامل يا مديران ذينفع و مديراني است كه اجازه آن معامله را داده اند كه همگي آنها متضامنا مسئول جبران خسارات وارده به شركت مي

باشند.

صدر ماده مذكور به صراحت مشخص نيست كه منظور از معاملات موضوع ماده ١٢٩ معاملاتي است كه هيئت مديره با آن موافقت كرده است يا خير. به هر حال با توجه به ماده ١٣١ (ل.ا.ق.ت) مي توان به اين نتيجه دست يافت كه منظور مقنن در اده ١٣٠ معاملاتي است كه به تائيد هيئت مديره رسيده است بخصوص بالحاظ قراردادن عبارت ولو آنكه توسط مجمع عادي تصويب نشود معلوم ميگردد مراد قانونگذار در ماده اخير الذكر معاملاتي است كه مجوز آن توسط هيئت مديره صادر گرديده خواه توسط مجمع عمومي مورد تصويب قرار گرفته باشد يا نه. به هر حال ماده ١٣٠ در شرح خود معاملاتي مذكور در فوق را در مقابل اشخاص ثالث معتبر مي شناسد. مگر در موارد تدليس و تقلب كه شخص ثالث در آن شركت كرده باشد. كه در اين صورت شركت مي تواند به دليل تدليس يا تقلب ثالث حسب مورد كيفري يا مدني بودن موضوع تدليس و تقلب ابطال يا فسخ آن را ازدادگاه صلاحيت دار درخواست نمايد. به غيز ا موارد تدليس و تقلب ابطال يا فسخ آن را از دادگاه صلاحيت دار درخواست نمايد. به غير از موارد تدليس و تقلب هر گاه از معاملات موضوع ماده ١٢٩ (ل.ا.ق.ت) (معاملاتي كه محور آن توسط هيئت مديره صادر شده است) ضرري به شركت وارد آمده باشد شركت فقط مي تواند جبران خسارت آن را مطالبه نمايد و نمي تواند ابطال آن را بخواهد.

در دعاوي مذكور خوانده دعوي حسب مورد هيئت مديره و مديرعامل يا مديران ذينفع و مديراني است كه اجازه اين نوع معاملات را داده اند.

تا اينجا

مطالب راجع به معاملاتي بود كه هيئت مديره مجوز آن را صادر كرده بود كه در مورد مسائل آن توضيحاتي داده شد. حال اگر معاملات موضوع ماده ١٢٩ بدون صدور مجوز هيئت مديره منعقد شود و بعد گزارش آن به مجمع واصل گردد بايد ديد تكليف آن چگونه است. در اين مورد قسمت اول ماده ١٣١(ل.ا.ق.ت) مقرر مي دارد: (در صورتي كه معاملات مذكور در ماده ١٢٩ اين قانون بدون اجازه هيئت مديره صورت گرفته باشد هرگاه مجمع عمومي عادي شركت آنها را تصويب نكند آن معاملات قابل ابطال خواهد بود و شركت مي تواند تا سه سال از تاريخ انعقاد معامله و در صورتي كه معامله مخفيانه انجام گرفته باشد تا سه سال از تاريخ كشف آن بطلان معامله را از دادگاه صلاحيت دار درخواست كند. ليكن در هر حال مسئوليت مدير و مديران و يا مديرعامل ذينفع در مقابل شركت باقي خواهد بود... صدر اين ماده صراحت دارد بر اينكه موضوع آن راجع به معاملاتي است كه بدون اجازه هيئت مديره انجام شده. معاملات مذكور از نظر تصويب آن در مجمع عمومي عادي سالانه با دوحالت تصويب يا عدم تصويب مجمع عمومي مواجه است. در صورتي كه مجمع عمومي آنها را تصويب كند معاملاتي انجام شده مزبور معتبر بوده و از اين نظر به هيچ وجه قابل ابطال نمي باشد. ولي در صورتي كه از معامله مذكور ضرر و زياني به شركت وارد آمده باشد مديراني كه دخالت در معاملات مذكور داشته اند مسئول خواهند بود.

هر گاه معاملات مذكور به تصويب مجمع عمومي نرسد شركت مي تواند تا سه سال از تاريخ انعقاد

معامله بطلان آن را از دادگاه صالح تقاضا كند و چنانچه معامله مخفيانه انجام گرفته باشد تا سه سال از تاريخ كشف آن مي تواند به دادگاه مراجعه كند. در اين حالت نيز مانند مورد فوق الذكر (مجمع عمومي انجام معامله را تصويب كرده است) مسئوليت مدير و مديران و يا مديرعامل ذينفع در مقابل شركت پا برجا خواهد بود.

تصميم راجع به تقاضاي بطلان معامله با مجمع عمومي عادي است كه پس از استماع گزارش بازرس مبني بر عدم رعايت تشريفات لازم جهت انجام معامله در مورد آن راي خواهد داد.

عضو هيئت مديره و همچنين مديرعاملي كه سهامدار مي باشد در مجمع مذكور حق راي نخواهد داشت.

چنانچه مدير عامل از بين سهامداران انتخاب نشده باشد به دليل سهامدار نبودن قانونا حق راي ندارد.

22- منع مضمون عنه واقع شدن

شركت هاي سهامي عام و خاص - منع مضمون عنه واقع شدن ماده ١٣٢(ل.ا.ق.ت) كه در بيان منع مديران شركت از تحصيل هر گونه وام يا اعتبار از شركت است ضمنا شركت ها را هم از ضمانت كردن و تعهد ديون مديران خود منع كرده است. چنانچه مديران مذكور و همچنين افراد وابسته به آنان (همسر پدر و مادر اجداد خواهر و برادر اولاد و فرزند آنان) وام يا اعتبار دريافت كرده باشند شركت نمي تواند ديون آنان را تضمين يا تعهد كند ممنوعيت فوق شامل اشخاص حقوقي نمي گردد. بانكها و شركت هاي مالي واعتباري مي توانند ضامن ديون مديران خود گردند مشروط بر اينكه تحت قيود و شرايط باشد كه در مورد ساير متقاضيان رعايت مي گردد. ماده ١٣٢ (ل.ا.ق.ت) كه در بيان منع مديران شركت سهامي از تحصيل

هرگونه وام يا اعتبار است همچنين شركت را از تضمين و ديون ايشان نيز منع كرده است چنين مقرر مي دارد: (مدير عامل شركت و اعضاي هيئت مديره به استثناي اشخاص حقوقي حق ندارند هيچگونه وام يا اعتبار از شركت تحصيل نمايند و شركت نمي تواند ديون آنان را تضمين يا تعهد كند. اينگونه عمليات بخودي خود باطل است. در مورد بانكها و شركت هاي مالي و اعتباري معاملات مذكور در اين ماده بشرط آنكه تحت قيود و شرايط عادي و جاري انجام گيرد معتبر خواهد بود. ممنوعيت مذكور در اين ماده شامل اشخاصي نيز كه به نمايندگي شخص حقوقي عضو هيئت مديره در جلسات هيئت مديره شركت مي كنند و همچنين شامل همسرو پدر و مادر و اجداد واولاد و اولاد و اولاد و برادر و خواهر اشخاص مذكور در اين ماده مي باشد.

23- منع رقابت با شركت

شركت هاي سهامي عام و خاص - منع رقابت با شركت

(ل.ا.ق.ت) مديرعامل و اعضاي هيئت مديره شركت را از انجام هر معامله اي كه نظير معاملات شركت بوده و متضمن رقابت باعمليات شركت هم باشد منع كرده است. قسمت اول ماد ه١٣٣ (ل.ا.ق.ت) در اين خصوص مقرر مي دارد: مديران و مديرعامل نمي توانند معاملاتي نظير معاملات شركت كه متضمن رقابت با عمليات شركت باشدانجام دهند.

مقررات مذكور جنبه آمره دارد و هيچ يك از اركان شركت نمي توانند به انجام خلاف اين قاعده رضايت دهند و اساسنامه هم نمي تواند خلاف آن را پيش بيني كند.

با توجه به اطلاق ماده مذكور ممنوعيت رقابت تجاري شامل شخص حقوقي عضو هيئت مديره نيز مي شود. همچنين چون نماينده شخص حقوقي عضو

هيئت مديره مطابق قسمت دوم ماده ١١٠ (ل.ا.ق.ت) مشمول همان شرايط و تعهدات و مسئوليت هاي مدني و جزايي عضو هيئت مديره است قاعده مقرر در ماده ١٣٣ شامل او نيز مي گردد. بايد توجه داشت كه ضمانت اجراي منع رقابت تجاري با شركت از جانب مديران بطلان معاملات مدير با اشخاص ثالث نيست . در واقع نه قانونگذار در ماده ١٣٣ مذكور چنين بطلاني را پيش بيني كرده و نه از اصولي كلي حقوقي مي توان چنين نتيجه اي گرفت بلكه ضمانت اجراي انجام دادن معاملاتي نظير معاملات شركت اين است كه مدير متخلف مسئول جبران ضررهاي وارده بر شركت به سبب اين گونه معاملات خواهد بود.

به موجب قسمت دوم ماده مذكور (هر گونه مديري كه از مقررات اين ماده تخلف كند و تخلف او موجب ضرر شركت گردد مسئول جبران آن خواهد بود. منظور از ضرر در اين ماده اعم است از ورود خسارت يا تفويت منفعت.) به طوري كه ملاحظه مي گردد مسئوليت مدير براي آنكه به منصه ظهور برسد نياز به گذر از مراحلي دارد علي الظاهر اثبات معاملاتي نظير معاملات شركت براي ذينفع يعني شركت كار مشكلي نخواهد بود. اما قانونگذار براين نكته تاكيد دارد كه معاملات مذكور نه تنها بايد نظير معاملات شركت باشد بلكه بايد متضمن رقابت با عمليات شركت هم باشد. كه اثبات اين امر چندان ساده هم نخواهد بود. قانونگذار كه در قسمت اخير ماده ضرر را اعم از ورود خسارات يا تفويت منفعت بر شمرده تا حدود زيادي طي راه ناهموار اثبات موضوع دعوي را براي شركت (مدعي) مطلوب نموده است. منع رقابت مديران با

شركت در مورد شركت هاي سهامي موضوع قانون تجارت مصوب ١٣١١ مصداق نداشت.

24- منع دريافت حقوق يا پاداش

شركت هاي سهامي عام و خاص - منع دريافت حقوق يا پاداش قانون تجارت مصوب ١٣١١ راجع به حق الزحمه يا حقوق و مزاياي مديران ساكت بود فقط ماده ٤٨ آن مقرر مي داشت: (شركت سهامي بواسطه يك يا چند نفر نماينده موظف يا غير موظف ... اداره خواهد شد) و عملا شركت هاي مذكور بوسيله چند نفر مدير اداره مي گرديد كه به جمع آنها مديران يا هيئت مديره اطلاق مي گرديد. چنانچه عضو هيئت مديره از سهامداراني مي بود كه به عنوان مدير فني مدير داخلي يا عناوي ديگر در شركت به كار اشتغال داشت يا بعدا به استخدام شركت در مي آمد (كه معمولا همين طور بود) نماينده موظف ناميده مي شد و گرنه (نماينده غير موظف به وي اطلاق مي گرديد).

عملا دستمزد مديران مذكور به طريق حق حضور تعيين مي شد. يعني مديران براي هر جلسه مبلغي دريافت مي داشتند يا گر در اساسنامه پيش ببيني شده بود در پايان سال چند درصدي از منافع به عنوان پاداش به آنها تعلق مي گرفت.

(ل.ا.ق.ت) مصوب ١٣٤٧ نيز ظاهرا همان تقسيم بندي قانون تجارت ١٣١١ را (از نظر مديران موظف و غير موظف) بطور خلاصه تري پذيرفته است. بدين صورت كه در ماده ١٣٤ صريحا از (مديران غير موظف) نام برده و به مديران موظف ضمن كلمه مديران كه شامل هر دو گروه مديران موظف وغير موظف مي گردد اشاره كرده است. قانونگذار در لايحه مذكور با تجربه اي كه از وضعيت دريافتي مديران شركتهاي سهامي سابق داشت كه مديران

مذكور علاوه بر دريافت حق الزحمه ها و پاداشهايي كه در اساسنامه پيش بيني شده بود يا به تصويب مجمع عمومي مي رسيد مشاغلي هم در محدوديتهايي براي دريافتي هاي هئيت مديره به وجودآورده است.

نه در قانون تجارت مصوب ١٣١١ نه در (ل.ا.ق.ت) ١٣٤٧ از مديران موظف و غير موظف تعريفي به عمل نيامده و مفارقت آن دو نيز معلوم نگرديده است. اما ظاهرا همان تعاريف و تفاريقي كه عملا در شركت هاي سهامي سابق درمورد مديران موظف و غير موظف داشتند و قبلا درباره آنها بحث شد درباره مديران فعلي نيز مصداق دارد. با در نظر گرفتن آنچه كه گفتيم و با توجه به ماده ١٣٤ (ل.ا.ق.ت) به اعضاي غير موظف هيئت مديره هيچ گونه حقوقي و مزايايي مانند كارمندان كشوري (مستخدمين دولت) يا مزدبگيران مشمول قانون كار يا ساير مقررات خاص استخدامي تعلق نمي گيرد مگر آنچه كه در ماده مذكور پيش بيني گرديده است. قسمت اخير ماده ١٣٤ در مورد ممنوعيت فوق الذكر چنين اشعار مي دارد: (... اعضاي غير موظف هيئت مديره حق ندارند بجز آنچه دراين ماده پيش بيني شده است در قبال سمت مديريت خود بطور مستمر يا غير مستمر بابت حقوق يا پاداش يا حق الزحمه وجهي از شركت دريافت كنند.

25- مسئوليت مدني و جزايي مديران

شركت هاي سهامي عام و خاص - مسئوليت مدني و جزايي مديران هر چند كه اداره شركت سهامي به عهده افرادي است كه تحت عنوان هيئت مديره اداره امورشركت را به عهده گرفته اند ولي مديران مذكورمعمولا منتخب كل سهامداران نيستند (بندرت اين رخداد بوقوع مي پيوندد) و با اين وجود اداره شركت به عهده آنهاست

و هيچ كدام از سهامداران حتي آنهايي كه در انتخاب مديران راي مثبت به همه آنها داده اند حق مداخله در امور شركت را ندارند.

به موجب مواد ١٠٧ و ١١٨ (ل.ا.ق.ت) هيئت مديره نمايندگان شركت سهامي هستند و در حدود موضوع شركت و در چارچوب قانون و اساسنامه و مصوبات مجامع عمومي به نام و به حساب شركت اعمال حقوقي انجام مي دهند.

و از اين جهت رابطه بين مديران با شركت يك رابطه قراردادي است كه بيشتر در قالب نظريه نمايندگي تعبير و تحليل مي شود. ماده ١١٨ (ل.ا.ق.ت) ضمن بيان اصل تام بودن اختيارات هيئت مديره درعين حال حقوق اشخاص ثالث طرف معامله با شركت را به خوبي در نظر گرفته است بدين بيان (... محدود كردن اختيارات مديران در اساسنامه يا به موجب تصميمات مجامع عمومي فقط از لحاظ روابط بين مديران و صاحبان سهام معتبر بوده و در مقابل اشخاص ثالث باطل و كان لم يكن است.) بنابراين اگر مديري خارج از موضوع شركت يا مصوبات مجامع عمومي مبادرت به انعقاد قرارداد نمايد و از اين رهگذر به شركت و صاحبان سهام خسارتي وارد شود. شركت و اشخاص ذينفع (سهامداران) مي توانند مطابق قواعد حاكم برمسئوليت قراردادي و با اثبات تقصير مديران متخلف جبران خسارت وارده را مطالبه نمايند.

در فرض فوق به غير از مديران و سهامداران اشخاص ديگري نيز تحت عنوان اشخاص ثالث ديده ميشوند.

آيا اين اشخاص كه غالبا فارغ از چم و خم كار شركت و مديران و سهامدارانش هستند در صورت ورود خسارتي به انان بايد مانند شركت و سهامداران براي مطالبه حق خود ناگزير از اثبات تقصير مديران

شركت باشند؟ و آيا اشخاص ثالث در صورتي كه بنا به علت يا عللي از مفاد قراردادي كه صحيحا با شركت منعقد كرده اند رضايت نداشته و تمايل به برهم زدن آن داشته باشند مي توانند ادعاي يطلان قرارداد مذكور را به دليلي كه فقط به شركت و فعل مديران مرتبط است بنمايند؟ لايحه اصلاحي قانون تجارب مصوب ١٣٤٧ در چارچوب ضوابطي خاص به دو سئوال مذكور پاسخ منفي مي دهد.

راجع به آنچه كه فوقا ذكر شد تحت سه گفتار بشرح زيرمورد بررسي قرار مي گيرد. لايحه اصلاح قانون تجارت در ماده ١١٨ با بيان اصل تام اختيارات هيئت مديره به اشخاص ثالث اين آسودگي خيال را بخشيده كه در پناه اصل مذكور و فارغ از محدوديت هايي كه خارج از ماده ياد شده براي هيئت مديره مقرر گرديده با شركت سهامي روابط مالي برقرار كنند. واين اطمينان را داشته باشد كه شركت سهامي مسئول تعهداتي است كه مديران وي در قبال اشخاص ثالث به عهده گرفته اند. قانونگذار به همين حد بسنده كرده واجازه نمي دهد كه اشخاص ثالث مستندا به عدم رعايت مقررات مربوط به نحوه انتخاب مديران شركت بتوانند در روابط مالي و غير مالي برقرار شده و يا معاملات منعقده قبلي كه طبق اصول حقوقي صحيحا انجام گرديده خللي وارد آوردند. بطور مثال انتخاب هيئت مديره كه قانونا با مجمع عمومي عادي است توسط مجمع عمومي فوق العاده انجام گيرد يا آنكه شخصي به مديريت عامل شركت انتخاب گردد كه حكم ورشكستگي او قبلا توسط دادگاه صالح صادر شده است. اشخاص ثالث نمي توانند به اين دليل كه چون انتخاب مديرعامل

صحيحا انجام نگرفته قرارداد قبلي منعقده را كه توسط مدير مذكور انجام گرديده و غيرمعتبر بدانند. دراين خصوص ماده ١٣٥ (ل.ا.ق.ت) چنين مقرر كرده است: (كليه اعمال واقدامات مديران و مديرعامل شركت در مقابل اشخاص ثالث نافذ و معتبر است و نمي توان به عذرعدم اجراي تشريفات مربوط به طرح انتخاب آنها اعمال واقدامات آنان را غير معتبر دانست.

چند نكته راجع به اين ماده قابل ذكراست. اولا بعضي از حقوقدانان معتقدند گرچه ماده مذكور به كليه اعمال و اقدامات مديرعامل بمانند اعمال واقدامات هيئت مديره درمقابل اشخاص ثالث نفوذ واعتبار داده لكن چون اختيارات مديرعامل مقتبس از هيئت مديره است. بنابراين كليه اقدامات مديرعامل در حدودي كه به وي تفويض گرديده در مقابل اشخاص ثالث نافذ و معتبر مي باشد نه راجع به كليه اموري كه ماده ١١٨ به هيئت مديره اختيار انجام آن داده شده است. بديهي است چنانچه هيئت مديره در مورد انجام امور شركت به مديرعامل اختيار تام داده باشد اعمال و اقدامات مديرعامل مذكور در حدود ماده ١١٨ نسبت به اشخاص ثالث داراي نفوذ و اعتبار خواهد بود. حال ببنيم از برداشت واستنباط مذكور ازماده ١٣٥ (درمورد اعمال و اقدامات مديرعامل شركت كه خارج از محدوده اختياراتش اقدام نموده) چه نتيجه اي حاصل مي گردد. براي روشن شدن موضوع مثال مديرعامل ورشكسته اي را كه درابتداي مطلب به آن اشاره كرديم پي مي گيريم مديرعامل مزبور حائز شرايط مديرعامل نبوده ليكن به اين سمت انتخاب شده است. اين مديرعامل طبق مقررات حاكم بر قراردادها قراردادي با شخص ثالث (رشيد و عاقل و بالغ و مختار) منعقد نموده موضوع قرارداد هم مصوبه

هيئت مديره است و تشريفات عقد قرارداد نيز در محل شركت طبق ضوابط اساسنامه و مقررات مربوط انجام گرفته است.پس از انعقاد قرارداد شركت يا ثالث مذكور از انجام عقد به عللي پشيمان مي گردند. آيا واقعا شركت يا شخص مذكور مجاز هستند كه ابطال قرارداد مذكور را به لحاظ اينكه در موقع انعقاد قرارداد مديرعامل حائز شرايط مديري نبوده است بخواهند؟ اگر به صراحت و ظاهر ماده ١٣٥ مراجعه كنيم مي بينيم كه قانونگذار صريحا معامله مذكور را نافذ و معتبر دانسته است. بنابراين معامله مذكور را طبق صريح اين ماده (... نمي توان به عذر عدم اجراي تشريفات مربوط به طرز انتخاب مديرعامل ...)غير معتبر دانست. درست است كه قانونگذار در ماده ١١٨ فقط نظر به هيئت مديهر داشته كه نظري است كاملا صواب. ولي دليل نمي شود همين نظر را بر ماده ١٣٥ باز كنيم. در اين ماده با اينكه قانونگذار لفظ (مديران) را همانطور كه در ماده ١١٨ به كار برده شده استعمال نموده ولي بلافاصله لفظ (مديرعامل) را نيز به كار گرفته است و مديرعامل را صريحا همطراز هيئت مديره برشمرده است. پس چگونه مي توانيم (مديرعامل) مذكور در اين ماده را محدود به اختياراتي كنيم كه هيئت مديره تفويض كرده است بدون اينكه مقيدي در اين خصوص در ماده مذكور صريحا يا تلويحا وجود داشته باشد. اگر كارايي ماده مذكور را در نظر بگيريم متوجه مي شويم منظور قانونگذار از اين ماده به هيچ وجه گسيختن رابطه صميمي كه بين شركت (توسط مديرعامل) و شخص ثالث برقرار (و محرز) گرديده نمي باشد و اصولا چنين تصوري عقلايي نيست. زيرا

اگر در نفوذ قرارداد مذكور از لحاظ شرايط صحت عقد و اصول حاكم بر حقوق مدني ترديد حاصل گردد ماده مذكور مانع نمي باشد. يعني شركت يا شخص ثالث مجاز و مختار است صحت قرارداد مذكور را برپايه قواعد حقوق مدني قائم به قراردادها زير سئوال ببرند و عدم نفوذ ابطال انحلال فسخ انفساخ و ... و بالاخره بي اعتباري بعضي يا تمام آن را تقاضا كنند ولي چنانچه به آنها اجازه داده شود كه قرارداد را به دليل انتخاب ناصحيح مديرعامل شركت مخدوش كنند و بدني تريتب به حقوق شركت و لاجرم صاحبان سهام لطمه وارد نمايند غير منصفانه است وصول حاكم بر عدالت آن را نمي پذيرد صرفنظر از اين كه با منطق هم موافق نيست. طبق قواعد عمومي مديرعاملي كه خارج از اختيارات خودعمل يا اقدامي كند كه موجب ضرر شركت گردد در مقابل شركت مسئوليت دارد و هيئت مديره فقط مي تواند جبران خسارات وارده را مطالبه كند نه بطلان آن عمل يا اقدام را.

قسمت اول ماد ه١٣٥ بدين شرح (كليه اعمال و اقدامات مديران و مديرعامل شركت در مقابل اشخاص ثالث نافذ و معتبر است يك قاعده كلي را بيان مي كند كه آن عبارت است از قاعده صحت اعمال مديران و مديرعامل در مقابل اشخاص ثالث و در قسمت بعدي ماده به اين بيان و نمي توان به عذر عدم اجراي تشريفات مربوط به طرز انتخاب آنها اعمال و اقدامات آنان را غير معتبر دانست ملاحظه ميگردد كه قانونگذار قسمت اخير را باقيد نميتوان و بدون ذكر مخاطب آن شروع كرده است. حال اين سئوال به ذهن خطور مي

كند كه مخاطب ماده چه شخصي است؟ چه شخصي نمي تواند به عذرعدم اجراي تشريفات مربوط به طرز انتخاب اعضاي هيئت مديره و مديرعامل اعمال و اقدامات آنها را غير معتبر بداند؟

و بالاخره اگر بخواهيم براي قسمت دوم ماده ١٣٥ فاعل يا فاعلهايي معين كنيم چه شخص يا اشخاصي بايد جاي فاعل را بگيرند؟ شركت شخص ثالث مديرعامل اعضاي هيئت مديره ذينفع دادگاه مراجع دولتي يا خصوصي.

چنانچه به نص صريح و روان ماده مذكور توجه كنيم مخاطب هريك از اشخاص نامبرده (حتي قائم مقام آنها) آنها مي توانند قرار بگيرند. بنابراين هيچ شخص و هيچ كس و هيچ مقامي نمي توانند به عذر عدم اجراي تشريفات مربوط به طرز انتخاب اعضاي هيئت مديره و مديرعامل اعمال و اقدامات آنان را غير معتبر بداند. ثالثا بايد توجه كرد كه مقررات ماده ١٣٥ فقط ناظر به عدم اجراي تشريفات مربوط به طرز انتخاب اعضاي هيئت مديره و مديرعامل مي باشد و لاغير.

رابعا تقاضاي ابطال تصميمات مجمع عمومي شركت سهامي راجع به انتخاب اعضاي هيئت مديره كه تمام يا بعضي از آنان واجد شرايط مدير شدن نبوده اند و هم چنين درخواست ابطال اعمال و اقدمات مديرعاملي كه او نيز واجد شرايط مديريت عاملي نبوده ولي توسط هيئت مديره وانتخاب شده است طبق ماده ١٣٥ قابل پذيرش نخواهد بود و طبق ماده ٢٧٠ (ل.ا.ق.ت) طرح دعاوي فوق الذكر قابل استماع نمي باشد. زيرا كه حكم ماده ١٣٥ در خصوص اعتبار داشتن اعمال و اقدامات هيئت مديره و مديرعاملي است كه در مورد آنان تشريفات مربوط به طرح انتخابشان رعايت نگرديده ماده ٢٧٠ را تخصيص داده است و ابطال

شامل اعمال و اقدامات مديران و مديرعامل موضوع ماده ١٣٥ نمي گردد. مسئوليت در قبال مشكلات مالي شركت

گفته شد كه هيئت مديره و مديرعامل شركت و اشخاص ثالث نسبت به تخلف از مقررات قانوني يا اساسنامه شركت يا مصوبات مجامع عمومي مسئوليت دارند. (ماده ١٤٢ (ل.ا.ق.ت) ) پيش بيني چنين مسئوليتي براي حفظ حيات شركت است و در واقع هشداري است به مديران شركت كه د راعمال خود رعايت غبطه شركت را بنمايند. تا شركت دچار خسران و لاجرم ورشكستگي نگردد.

عليرغم اخطار مذكور ممكن است شركت بر اثر زيان هاي وارده طبق مقررات قانوني ورشكسته اعلام گردد. يا آنكه با فراهم آمدن يكي از اسباب انحلال شركت (موضوع ماده ١٩٩ (ل.ا.ق.ت)) شركت سهامي منحل گردد. قانونگذار در دو مورد مذكور نيز اعضاي هيئت مديره و مديرعامل (متصديان وقت) شركت را كه ورشكستگي شركت به خاطر تخلف آنها صورت گرفته مسئول شناخته است و همين طور اگر شركت منحل گردد و پس از انحلال دارايي شركت براي تاديه ديون آن كافي نباشد

ماده ١٤٣ (ل.ا.ق.ت) دراين خصوص مقرر ميدارد: در صورتي كه شركت ورشكسته شود يا پس از انحلال معلوم شود كه دارايي شركت براي تاديه ديون آن كافي نيست دادگاه صلاحيت دار مي تواند به تقاضاي هر ذينفع هر يك از مديران يا مديرعاملي را كه ورشكستگي شركت يا كافي نبودن دارايي شركت به نحوي از انحا معلول تخلفات او بودهاست منفردا يا متضامنا به تاديه آن قسمت از ديوني كه پرداخت ان از دارايي شركت ممكن نيست محكوم نمايد.

به موجب ماده مذكور:

- از آنجا كه ورشكستگي شركت سهامي در نتيجه وجود دين وعدم پرداخت آن

حادث مي گردد و در مورد انحلال شركت نيز ماد ه١٤٣ (ل.ا.ق.ت) نظر برديون شركت و عدم تكافوي دارايي شركت براي جبران آن دارد مي توان اذعان كرد كه غرض مقنن از وضع ماده ١٤٣ حمايت از بستانكاراني است كه نتوانسته اند طلب خود را از شركت دريافت دارند.

لذا به ايشان اجازه داده يا اثبات تخلف هر يك از مديران يا مديرعاملي كه ورشكستگي شركت يا كافي نبودن دارايي آن معلول عمل آنها بوده است خسارات وارده به خود رامطالبه نمايند.

- ذينفع مندرج در اين ماده هر طلبكاري را كه توانسته تمام يا بعض طلب خود را وصول كند در بر مي گيرد. سهامداران شركت نمي توانند به استناد اين ماده عليه مديران اقامه دعوي كنند. چون سهامداران شركت از عدم كفايت دارايي شركت براي تاديه ديون ضرري متحمل نمي شوند. مگر اينكه سهامدار شركت مانند اشخاص ثالث با شركت قراردادي منعقد نموده و از اين بابت طلبكار واقع شده باشد.

- ورشكستگي موضوع اين ماده هم مي تواند معلول تخلف اعضاي هيئت مديره و مديرعامل از مقررات قانوني يا اساسنامه شركت يا مصوبات مجمع عمومي باشد هم مي تواند از سو مديريت ناشي گردد. بطور مثال هيئت مديره يا مديرعاملي كه در اداره شركت سهل انگاري كنند يا دستور خريدهاي بي مورد را صادر نمايند. يا افراد نالايقي را به كارگمارند. همينطور است در موردي كه پس از انحلال شركت معلوم شود كه دارايي شركت براي تاديه ديون آن كافي نباشد.

- مسئوليت اعضاي هيئت مديره و مديرعامل در ماده مذكور بنا به نظر قاضي مي تواندانفرادي يا تضامني باشد. يعني دادگاه مي تواند كليه مديران

مسئول را متضامنا محكوم به پرداخت ديون شركت به محكوم له نمايد يا سهم هر يك را مشخص كرده هر يك از منفردا محكوم كند.

- ميزان مسئوليت مديران يا مديرعامل متخلف محدود به آن قسمت از ديون است كه مطالبه شده و دارايي شركت تكافوي پرداخت آن را نمي كند.

- چنانچه دادگاه مديران متخلف را متضامنا محكوم به پرداخت ديون مورد مطالبه نمايد هر يك از مديران كه كل محكوم به را بپردازد حق دارد بابت سهم هر يك از محكوم عليهم به آنان مراجعه كند.

- اگر مديري كه به پرداخت خسارت محكوم شده است به پرداخت آن تن در ندهد چنانچه شخصا تاجر باشد ذينفع مي تواند ورشكستگي او را از دادگاه درخواست نمايد. (ماده ٤١٢ ق.ت.) و به موجب ماد ه١٤٣ (ل.ا.ق.ت) اگر پس از انحلال يا ورشكستگي دارايي شركت تكافوي طلب بستانكاران را ننمايد آنان مي توانند عليه مديران متخلف طرح دعوي نموده و بقيه طلب خود را از دارايي شخصي مديران مطالبه نمايند.

- شخص حقوقي عضو هيئت مديره نيزمشمول مقررات اين ماده است و با شخص حقيقي نماينده خود مسئوليت تضامني دارد.

- ماده ١٤٣ مورد بحث ابداع لايحه اصلاح قانون تجارت مصوب ١٣٤٧ مي باشد و در قانون تجارت مصوب ١٣١١ در مورد شركت هاي سهامي چنين قاعده اي ملاحظه نگرديد.

نتيجه:

اشكالات زير درارگان اداره كننده قابل توجه مي باشد:

- قيد كلمه شركا درماده ٣ (ل.ا.ق.ت) در شركت هاي سهامي تناسبي ندارد زيرا اين واژه مختص شركت هاي شخص بوده و بهتر اس از كلمه سهامدار به جاي آن استفاده شود.

- عزل مديران درماد ه١٠٧ (ل.ا.ق.ت) بخودي خود و بدون توجيه صورت

مي گيرد. در صورتي كه اين امر به ثبات مديريت لطمه وارد خواهد ساخت.

- ماده ١٢٩ (ل.ا.ق.ت) از نظر نگارش فهم مطلب را مشكل ساخته و اصلح است كه صدر ماده مزبور چنين پيش بيني گردد: (اعضاي هيئت مديره و مديرعامل شركت نمي توانند در معاملات با شركت يا به حساب شركت بطور مسقتيم يا غير مستقيم بدون اجازه هيئت مديره طرف معامله واقع يا سهيم شوند. به همين ترتيب است در صورتي كه اشخاص مذكور در شركت ديگري هم سمت مديريت داشته باشند...)

- از نظر مسئوليت مدني در قبال اشخاص ثالث به هنگام اقدام يا اتخاذ تصميم خارج ازموضوع شركت در حقوق فرانسه شركت در مقابل اشخاص ثالث مسئول مي دانند ولي به نظر مي رسد كه در حقوق ايران شخص مديران بنحو تضامن در اين مورد جوابگو باشند.

در خاتمه ميزان سهام وثيقه با نام مديران در اده ١١٤ (ل.ا.ق.ت) بطور مبهم قيد گرديده است و به نظر مي رسد كه پيش بيني مبلغ قابل توجهي بابت وثيقه به نسبت سرمايه شركت موجبات دقت بيشتر مديران را دراداره امور شركت فراهم سازد زيرا براساس ماده مذكور مديران در صورت ارتكاب تقصير مسئول جبران ضرر و زيان وارده به شركت مي باشند.

26- اهليت قانوني و سهام و ثيقه مديران

شركت هاي سهامي عام و خاص - اهليت قانوني و سهام و ثيقه مديران هرگاه دراساسنامه شركت سهامي شرايطي براي سهامدار شدن پيش بيني نشده باشد همگان چنين حقي را دارند. به موجب ماده ٩٥٦ قانون مدني اهليت براي دارا بودن حقوق با زنده متولد شدن انسان شروع و با مرگ او تمام مي شود. بنابراين صغار محجورين و مجانين مي توانند

در شركت هاي سهامي داراي سهام باشند. ليكن براي عضويت در هيئت مديره شركت چنين حقي براي همه سهامداران وجود ندارد و قانونگذار بعضي از سهامداران را ازعضويت در هيئت مديره ممنوع اعالم كرده است.

مقررات شركت هاي سهامي مذكور در ق.ت. مصوب ١٣١١ هيچ گونه قيد و شرطي براي احراز سمت مديريت درشركت سهامي قائل نشده بود جز اينكه مديران بايد از ميان شركا باشند.

البته براي احراز سمت مديريت عضو مي بايست اهليت لازم را براي وكيل شدن داشته باشد. امادر (ل.ا.ق.ت.) مصوب ١٣٤٧ قانونگذار صريحا بعضي از اشخاص را از انتخاب شدن به عضويت هيئت مديهر منع كرده است. به موجب ماده ١١١ قانون اخير الذكر: اشخاص ذيل نمي توانند به مديريت شركت انتخاب شوند:

- محجورين و كساني كه حكم ورشكستگي آنها صادرشده است.

- كساني كه به علت ارتكاب جنايت يا يكي از جنحه هاي ذيل به موجب حكم قطعي از حقوق اجتماعي كلا يا بعضا محروم شده باشند درمدت محروميت سرقت خيانت در امانت كلاهبرداري جنحه هايي كه به موجب قانون در حكم خيانت در امانت يا كلاهبرداري شناخته شده است. اختلاس تدليس تصرف غيرقانوني در اموال عمومي.

در زير مختصري درمورد اشخاص مذكور توضيحاتي داده مي شود.

- محجورين : ماده ١٢٠٧ قانون مدني صغار و اشخاص غيررشيد و مجانين را محجور اعلام نمود . و ايشان را از تصرف در اموال و حقوق مالي خود ممنوع كدره است.وقتي كه اشخاص مذكور از تصرف در اموال و حقوق مالي خود ممنوع باشند به طريق اولي اداره امور يا اموال ديگران را نيز نمي توانند عهده دار گردند. نكته قابل ذكر در اينجا اين است

كه آيا حكم مندرج دربند ١ ماده مذكور محجورين را هم در بر مي گيرد يا خير. بند مزبرو صراحت دادر به اينكه كساني كه حكم ورشكستگي آنها صادر شده ممنوع از عضويت در هيئت مديره هستند. آيا لازم است كه در مورد محجورين هم حكم حجر از دادگاه صادر شده باشد. به نظر مي رسد صيانت و حفظ حقوق بشر ايجاب مي كند كه اعلام حجر افراد به موجب حكم دادگاه صالح باشد مگر در مورد صغر بنابراين عزل مدير به لحاظ محجور بودن يا محجور شدن وي نيازمند اثبات حجر او در مراجع قضايي است.

- ورشكستگان : ورشكستگي از موانع اشتغال به امر تجارت و به طريق اولي تصدي اداره اور شركت مي باشد. اعلام ورشكستگي بايد به موجب حكم دادگاه صالح انجام گيرد.

- محكوم شدگان به بعضي از مجازات هاي كيفري : جرايم مذكور در بند ٢ ماده ١١١ مذكور منطبق با تقسيم بندي جرايم در قانون مجازات عمومي اصلاحي ١٣٥٢ مي باشد. در قانون مجازات اسلامي تقسيم بندي جرايم به جنحه و جنايت وجود ندارد. به موجب ماده ١٢ قانون مذكورك دادگاه مي تواند كسي را كه به علت ارتكاب جرم عمدي به تغزير يامجازات بازدارنده محكوم كرده است... مدتي از حقوق اجتماعي محروم ...نمايد قانونگذار در سال ١٣٧٧ طي يك ماده الحاقي به قانون فوق (تحت ماده ٦٢ مكرر) بطور كلي محكوميت قطعي كيفري در جرايم عمدي را (شرحي كه ذيلا درج مي گردد) موجب محروميت از حقوق اجتماعي ذكر كرده است . (كه پس از انقضاي مدت محروميت و نيز اجراي حكم ازآن رفع اثر مي گردد).

- محكومان به

قطع عضو در جرايم مشمول حد پنج سال پس از اجراي حكم.

- محكومان به شلاق در تجرايم مشمول حد يك سال پس از اجراي حكم.

- محكومان به حبس تعزيري بيش از سه سال دو سال پس از اجراي حكم. تبصره يك ماده مذكور حقوق اجتماعي را تعريف كرده و هشت مورد آن را به عنوان مثال ذكركدره است كه در بين آنها از عضويت د رهيئت مديره شركتهاي سهامي ذكري به ميان نيامده است . ولي با توجه به اينكه ژ(ل.ا.ق.ت.) درماده ١١١ محروميت از حقوق اجتماعي را در مورد عضو هيئت مديره شركت سهامي مانع عضويت او در هيئت مديره مي داند لاجرم كساني كه به موجب حكم قطعي دادگاه از حقوق اجتماعي محروم شده باشند درمدت محروميت حق پذيرفته شدن به عضويت د رهئت مديهر را ندارند. و چنانچه قبل از صدور حكم قطعي مدير هيئت مديره باشند مي بايد معزول گردند. حتي اگر هم به نظر دادگاه مديريت در شركت هاي سهامي از حقوق اجتماعي بشمار نرود.

به نظر مي رسد با توجه به ماده ١١١ مورد بحث يكي از مصاديق حقوق اجتماعي هم مديريت در شركت هاي سهامي است . علاوه بر ممنوعيت اشخاص فوق الذكر به عضويت در هيئت مديره شركت به موجب مقررات خاصي دارندگان بعضي از مشاغل و سمت ها حق مدير شدن درشركت هاي سهامي را ندارند. اصل يكصد و چهل و يكم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران عضويت در هيئت مديره يا مديريت عامل انواع مختلف شركت هاي خصوصي غير از شركت هاي تعاوني ادارات و موسسات را براي رئيس جمهور معاونان رئيس جمهور وزيران و كارمندان

دولت ممنوع كرده است. هم چنين به موجب بند ٣ مده ١٥ قانون دفاتر اسناد رسمي و كانون سردفتران مصوب ٢٥/٤/١٣٥٤ عضويت درهيئت مديره و مديريت عامل شركت هاي تجاري و بانكها و يا موسسات بيمه و موسسات دولتي و يا وابسته به دولت منافي شغل سردفتري و دفترياري اعلام شده است.

حال چنانچه عليرغم منع قانون اشخاص مذكور در فوق به عضويت هيئت مديره پذيرفته شوند يا آنكه مدير شكرت سهامي مشمول يكي از بندهاي فوق قرار گيرد تكليف چيست؟

تبصره ماده ١١١ (ل.ا.ق.ت.) راهكار فوق بوده و مقرر ميدارد: (دادگاه شهرستان به تقاضاي هر ذينفع حكم عزل هر مديري را كه برخلاف مفاد اين ماده انتخاب شود يا پس از انتخاب مشمول مفاد اين ماده گردد صادر خواهد كردو حكم دادگاه مزبور قطعي خواهد بود.)

قاعده مزبور كه در مورد محجورين و ورشكستگان و محرومين از حقوق اجتماعي به علت ارتكاب بعضي از جرايم مي باشد درمورد اشخاص ديگري هم كه به موجب مقررات خاص ممنوع از مديريت در شركت هاي سهامي مي باشند قابل اعمال خواهد بود.

ضمنا حكم ماده مذكور درمورد شخص حقيقي نماينده شخص حقوقي عضو هيئت مديره نيز لازم الرعايه خواهد بود.

اصل هشتاد و يكم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران دادن امتياز تشكيل شركت ها و موسسات در امورتجاري و صنعتي و كشاورزي و معادن و خدمات را به خارجيان مطلقا ممنوع اعلام نموده است.

به نظر يكي از استادان حقوق تجارت چون مدير بايد الزاما از شركاي شركت باشد با اطلاق اصل مذكور بالطبع خارجيان نمي توانند عضو هيئت مديره شركت سهامي در ايران گردند.

به نظر مي رسد اطلاق اصل مذكور راجع به

منع دادن امتياز تشكيل شركت به خارجيان است و صرف سهامدار شركتي بودن ويا عضو هيئت مديره شركت ايراني بودن مشمول ممنوعيت اصل مذكور نيست. چون سهامدار شركت ايراني بودن به معني دادن امتياز تشكيل شركت به خارجيان نيست.

در مورد اخير به نظر مي رسد كه هر گاه تمامي اعضاي هيئت مديره خارجي باشند اصل هشتاد و يكم از حاكم خواهد بود.

نكته مهم ديگر كه ما آن را از صفحه ١٢٩ كتاب قانون تجارت در نظم حقوقي كنوني نقل مي كنيم عبارتست از اينكه در دعوي عزل مدير شركت شركت نيز بايد طرف دعوي قرارگيرد . راي شعبه ٢٥ دادگاه عمومي تهران در دادنامه شماره ٢٧١- ٢٤/٣/٧٢ در اين باره چنين است نظر به اينكه خواسته خواهان بطور خلاصه اين است عزل خوانده (آقاي ... مدير شركت) از مديريت و عضويت د رهيئت مديره شركت سهامي خاص توليدي و صنعيت .. اقتضا داشت كه شركت مذكور نيز كه داراي شخصيت حقوقي مستقل بوده و به نظر دادگاه نيز ذينفع در دعوي است به دادرسي دعوت و فراخواهد مي شد. با اين ترتيب دعوي قابليت استماع را ندارد. قرار رد دعوي صادر و اعلام مي گردد...) قبلا گفته شد كه مديران شركت بايد از بين سهامداران انتخاب شوند (ماده ١٠٧ ل.ا.ق.ت.) اما قانونگذار صرف سهامدار بودن را كافي ندانسته و در ماده ١١٤ قانون مذكور چنين تكليف نموده كه : مديران بايد تعداد سهامي را كه اساسنامه شركت مقرر كرده است دارا باشند . اين تعداد سهام نبايد از تعداد سهامي كه به موجب اساسنامه جهت دادن راي در مجامع عمومي لازم است كمتر باشد. اين

سهام براي تضمين خساراتي است كه ممكن است از تقصيرات مديران منفردا يا مشتركا برشركت واردشود. سهام مذكور با اسم بوده و قابل انتقال نيست و مادام كه مديري مفاصا حساب دوره تصدي خود در شركت را دريافت نداشته است سهام مذكور در صندوق شركت به عنوان وثيقه باقي خواهد ماند. ازاين رو به سهام مذكور وثيقه مي گويند به موجب مقررات شركت سهامي در ق.ت. مصوب ١٣١١ نيز مديران مكلف بودند تعداد سهامي را كه اساسنامه مقرر مي داشت در صندوق شركت وديعه بگذارند تا چنانچه از اعمال آنها خسارتي به شركت وارد گردد از محل سهام مذكور جبران شود.

اما تعداد سهام وثيقه عملا نه در شركت هاي سهامي سابق به ميزاني بود كه در صورت ورود ضرر و خسارات به شركت جبران مافات از آن بشود نه طبق روال معمول شركت هاي سهامي فعلي چنين است.

امروزه تعداد سهام وثيقه عملا نه در شركت هاي سهامي سابق به ميزاني بود كه در صورت ورود ضرر و خسارات به شركت جبران مافات از آن بشود نه طبق روال معمول شركت هاي سهامي فعلي چنين است. امروزه عملا تعداد سهام وثيقه اي كه مديران بايد به صندوق شركت بسپارند به ميزاني نيست ك منظور قانونگذار را كه ماده ١١٤ (ل.ا.ق.ت.) براساس آن تنظيم گرديده تامين نمايد. هر چند كه در ماده مذكور حداقل تعداد سهام وثيقه را به ميزاني كه در مجامع عمومي جهت دادن راي لازم است. تعيين نموده ولي از آنجا كه معمولا به عنوان وثيقه منظور خواهد شد مگر آنكه در اساسنامه تعداد سهام وثيقه بيشتري تعيين شده باشد.

براي تامين نظر مقنن بهتر

است در اساسنامه شركت هاي سهامي تعداد سهام وثيقه لازم براي مديران به اندازه اي تعيين شود كه مدير خود را در منافع شركت ذينفع احساس كند. اين ارم موجب خواهد شد تا مدير با رغبت بيشتري وظايف خود را انجام داده و غبطه شركت را رعايت كند.

به طوري كه ظاهر صدر ماده ١١٤ مذكور مي رساند مديران بايد در زمان انتخاب شدن تعداد سهامي را كه در اساسنامه شركت مقرر شده دارا باشند والا نمي توانند به عضويت هيئت مديره درآيند ولي بلافاصله ماده ١١٥ (ل.ا.ق.ت.) به مديري كه داراي سهام كافي نيست فرصت يك ماهه مي دهد تا سهام لازم را تهيه نمايد. ماده مذكور دراين خصوص مقرر مي دارد: در صورتي كه مديري در هنگام انتخاب مالك تعداد سهام لازم به عنوان وثيقه نباشد و هم چنين در صورت انتقال قهري سهام مورد وثيقه و يا افزايش يافتن تعداد سهام لازم به عنوان وثيقه مدير بايد ظرف مدت يك ماه تعداد سهام لازم به عنوان وثيقه را تهيه و به صندوق شركت بسپارد و گرنه مستعفي محسوب خواهد شد. براساس ماده مذكور بعضي از حقوقدانان معتقدند كه اعضاي هيئت مديره را مي توان از غير سهامداران نيز انتخاب نمود ودليل آنان نيز اين است كه حكم ماده ١٠٧ (ل.ا.ق.ت.) راكه مقرر مي دارد اعضاي هيئت مديره بايد از بين صاحبان سهام انتخاب شوند بايد با توجه به ماده ١١٥ قانون مذكور تفسير كرد. براساس اين نظريه مديري كه خارج از سهامداران انتخاب شده با توجه به مجوز موضوع ماده اخير الذكر فرصت دارد كه سهام مورد نظر را تهيه كند.

ولي بايد توجه

داشت كه ماده ١١٥ مبين يك حكم خاص بوده وناظر به ماده ١١٤ يعني لزو داشتن سهام وثيقه است و علي الاصول اعضاي هئيت مديره بايد ازبين سهامداران شركت انتخاب شوند. وثيقه بون سهام مديران مانع بهره مندي سهامداران مزبور از امتيازاتي كه به سهام آنان تعلق مي گيرد نمي گردد مانند استفاده از سود سهام و داشتن حق راي. هم چنين اگر سهام مديري بيشتر از تعدا سهام وثيقه باشد همه سهام مزبور وثيقه نخواهد بود. بلكه آن تعداد كه براي وثيقه مديران لازم دانسته شده به عنوان وثيقه در صندوق شركت سپرده مي شود.

سهام وثيقه قابل نقل و انتقال نيست بعضي از استادان حقوق تجارت معتقدند كه مديران ممكن است سهام مزبور را حتي در موقعي كه درشركت وديعه است انتقال دهند. ولي انتقال مزبور تا زماني كه به مديران مفاصا داده نشده است تحقق پيدا نمي كند . بنابراين واگذاري سهام از طرف مديران به شرط آن كه مجمع نسبت به عمليات مديران مفاصا بدهد اشكالي ندارد.

سهام وثيقه تا زماني كه عضو هيئت مديره مفاصا حساب دوره تصدي خود را نگرفته آزاد نمي شود.

ماده ١١٦ (ل.ا.ق.ت.) در اين خصوص مقرر مي دارد: تصويب ترازنامه و حساب سود و زيان هر دوره مالي شركت به منزله مفاصا حساب مديران براي همان دوره مالي مي باشد و پس از تصويب ترازنامه و حساب و سود و زيان دوره مالي كه طي آن مدت مديريت مديران منقضي يا به هر نحو ديگري از آنان سلب شده است سهام مورد وثيقه اين گونه مديران خود بخود از قيد وثيقه آزاد خواهد شد.

معمولا مديران شركت هاي سهامي

براي رفع مسئوليت از خود ضمن تسليم ترازنامه و حساب سود و زيان شركت تقاضاي مقاصا نيز مي نمايند.

هر چند كه تصويب ترازنامه و حساب سود وزيان شركت توسط مجمع عمومي به منزله مفاصا هر يك از مديران شركت است ولي مفاصا مذكور آنها را زا مسئوليت مبري نمي كند. و در صورت اثبات تقصير مسئول جبران خسارت خواهند بود.

چون سهام وثيقه تضمين خسارات مديران است لذا سهام مذكور وثيقه كليه خسارات ناشي از تقصيرات تمام مديران مي باشد خواه يك نفر از ايشان مقصر باشد يا همه آنها.

شركت حق ندارد براي جبران خسارات ناشي از تقصير مديران راسا به فروش سهام وثيقه مبادرت ورزد بلكه بايد از طريق مراجع قضايي اقدام كند مگر آنكه وكالت در فروش داشته باشد. سهام وثيقه تا جبران كامل خسارات وارده بر شركت در وثيقه خواهد ماند و جبران قسمتي از خسارت موجب نمي شود سهام وثيقه به آن نسبت فك شود.

بازرسان شركت مكلفند نظارت كامل بر سهام وثيقه مديران داشته باشند و چنانچه تخلفي مشاهده كنند به مجمع عمومي سالانه گزارش نمايند. ماد ١١٧ (ل.ا.ق.ت.) در اين خصوص مقرر مي دارد: بازرس يا بازرسان شركت مكلفند هر گونه تخلفي از مقررات قانوني و اساسنامه شركت در مورد سهام وثيقه مشاهده كنند به مجمع عمومي عادي گزارش دهند . تا اينجا گفتيم كه اداره شركت سهامي به عهده اعضاي هيئت مديره است هيئت مديره اي كه ممكن است همه اعضاي آن اشخاص حقيقي يا حقوقي يا آميزه اي از هر دو آنها باشند و نيز گفتيم كه شخص حقوقي عضو هيئت مديره يك شخص حقيقي را به نمايندگي خود

در شركت معرفي مي نمايد.

اشخاص حقيقي در طول مدت مديريت خود ممكن است بنابه عللي سمت خود را در هيئت مديره از دست بدهند . مانند آنكه مستعفي شده يا آنكه با از دست دادن شرايط پيش بيني شده در قانون معزول گردند. يا آنكه فوت نمايند. البته اين فرضيات در مورد اشخاص حقوقي هم به نوع خصا خود مصداق مي يابد. چنانچه شخص حقوقي عضو هيئت مديره به دلايل قانوني منحل گردد در اين صورت نماينده او نيز سمت خود را در هيئت مديره از دست خواهد داد. يا آنكه شخص حقوقي عضو هيئت مديره از سمت مديري استعفا كند . بديهي است نماينده او نيز ديگر سمتي در هيئت مديره نخواهد داشت.

مسلما با استعفا يا فوت يا سلب شرايط از يك يا چند نفر ازمديران شركت هيئت مديره دچار خلا گرديده و چه بسا خلا مذكور موجب اختلال در روند اداره امور شركت شود. از اين رو قانونگذار به منظور احتراز از بروز اشكالات ناشي از خالي شدن جايگاه مديران شركت به موجب ماده ١١٢ (ل.ا.ق.ت.) چنين پيش بيني كرده است:

درصورتي كه براثر فوت يا استعفا يا سلب شرايط از يك يا چند نفر از مديران تعداد اعضاي هيئت مديره از حداقل مقرر در اين قانون كمتر شود اعضاي علي البدل به ترتيب مقرر در اساسنامه والا به ترتيب مقرر توسط مجمع عمومي جاي آنان راخواهند گرفت و در صورتي كه عضو علي البدل تعيين نشده باشد و يا تعداد اعضاي علي البدل كافي براي تصدي محل هاي خالي در هيئت مديره نباشد مديران باقيمانده باي بلافاصله مجمع عمومي عادي شركت را جهت

تكميل اعضاي هيئت مديره دعوت نمايند.

مستعفي شدن عضو هيئت مديره موضوع ماده ١١٥ (ل.ا.ق.ت.) را نيز بايد به موارد صدر ماده ١١٢ افزود و آن در مورد مديري كه هنگام انتخاب نكرده و به صندوق شركت توديع ننموده است چنين مديري مستعفي محسوب مي گردد.

منظور از سلب شرايط معزول شدن مدير به يكي از دلايل قانوني است كه بعضا موراد آن طي ماده ١١١ (ل.ا.ق.ت.) ذكر يا در مقررات ديگر پيش بيني شده است . مانند محجور شدن يا به استخدام رسمي دولت درآمدن يكي از اعضاي هيئت مديره.

لازم به ذكر است كه ماد ١١٢ قانون مذكور در بيان جايگزيني مديران متوفي مستعفي يا سلب شرايط مشعر است براينكه در صورتي كه تعداد اعضاي هيئت مديره از حداقل مقرر در اين قانون كمتر شود بايد نسبت به جايگزيني آنان اقدام گردد. قبلا گفتيم كه حداقل تعداد مديران در شركت هاي سهامي خاص ٣ نفر و در شركت هاي سهامي عام پنج نفر مي باشد. آيا منظور قانونگذار در ماده ١١٢ اين حداقلها سمت يا تعداد مديراني است كه در اساسنامه تعيين شده است . ظاهر ماده اشعار بر حداقل مقرر در قانون را دارد زيرا كه مي گويد: حداقل مقرر در اين قانون پذيرش ظاهر ماده مذكور ما را به بيراهه مي كشاند. فرضا اگر تعداد مديران شركت سهامي خاصي طبق اساسنامه ٧ نفر باشد. با توجه به ظاهر عبارت مندرج در ماده بدين شرح تعداد اعضاي هيئت مديره از حداقل مقرردر يان قانون كمتر شود. اگر تا ٤ نفر آنان به عللي از عضويت خارج گردند مديران باقيمانده كه سه نفر هستند (و برابر

حداقل مقرر قانون هستند) مي توانند امور شركت را اداره نمايند و نيازي به جايگزيني افراد خارج شده نمي باشد. ولي اگر نفر پنجم هم به عللي از گردونه مديريت خارج گردد و فقط دو نفر مدير باقي بمانند چون اين تعداد از حداقل مقرر در قانون كمتر است. اين هنگام است كه وضعيت هيئت مديره از نظر تعداد آنها مشمول مقررات ماده ١١٢ قرار مي گيرد و بايد محل هاي خالي هيئت مديره پر گردد.

پرواضح است كه واقعيت و نفس امر چنين نيست زيرا درست است كه قانونگذار حداقل اعضاي هيئت مديره را پيش بيني كرده است ولي منظور مقنن آن بوده كه اختيار اداره شركت سهامي خاص اقلا در دست يك گروه سه نفري باشد نه كمتر از آن.

نه مقررات شركت سهامي مندرج در ق.ت. مصوب ١٣١١ و نه لايحه اصلاح قانون تجارت مصوب ١٣٤٧ هيچ گاه اجازه نداده اند كه اعضاي هيئت مديره در يك شركت سهامي بين حداقل و حداكثرنوسان داشته باشد. عملا هم شركت هاي سهامي دراساسنامه خود تعداد مشخصي را براي عضويت در هيئت مديره تعيين مي كنند و طبق آن در مجامع عمومي اعضاي هيئت مديره انتخاب مي گردند.

از طرفي قبول كاهش اجباري مديران شركت و عدم جايگزيني آنان مغاير با اساسنامه شركت و خواست مجمع عمومي موسس مي باشد زيرا مجمع عمومي موسس مصوب هيئت مديره اي است كه تعداد اعضاي آن مشخص و تعيين شده است بنابراين در صورتي كه تعداد مذكور به عللي از ميزان تعيين شده در اساسنامه كمتر شود به منظور تامين نظر موسسان و نيز مرعي داشتن اساسنامه با راهكارهاي قانوني بايد

نسبت به تكميل نفرات اعضاي هيئت مديره اقدام گردد.

منظور از عضو يا اعضاي علي البدل در ماده ١١٢ (ل.ا.ق.ت.) كساني هستند كه در مجمع عمومي موسس يا مجامع عمومي عادي داوطلب عضويت در هيئت مديره شركت بوده اند ولي چون راي كمتري نسبت به پذيرفته شدگان مديريت آورده اند به عنوان عضو علي البدل انتخاب گرديده اند. معمولا تعداد اعضاي علي البدل و نيز نحوه انتخاب آنان در اساسنامه شركت پيش بيني مي گردد و با توجه به عبارت والا به ترتيب مقرر توسط مجمع عمومي مذكور در ماده ١١٢ مجمع عمومي هم مي تواند درموقع انتخاب اعضاي اصلي هيئت مديره يك يا چند نفري را به عنوان علي البدل انتخاب نمايد.

معمولا اعضاي علي البدل در مورد اداره شركت در دو هنگام داراي نقش مي باشند يكي در مواقعي كه يك يا چند نفر از مديران براي مدت محدودي به علت ماموريت يا بيماري نظائر آن در معذوريت بسر مي برند و نمي توانند در جلسات هيئت مديره موقتا حضور يابند كه در اين صورت عضو يا اعضاي علي البدل به جاي آنها در جلسات مذكور شركت مي كنند .ديگر موارد مذكور در ماده ١١٢ مي باشد كه در اين صورت نقش علي البدل از چهره آنها زدوده مي شود و تا پايان دوره مديريت باقيمانده عضو يا اعضاي خارج شده داراي سمت مديري در هيئت مديره مي باشند وبعبارت ديگر مدت مديريت اصلي افراد مذكور بقيه مدت مديريت مدير يا مديراني است كه به جاي آنها انتخاب گرديده اند.

علي البدل هايي كه بدين ترتيب رسما به عضويت هيئت مديره درمي آيند با اعلام قبولي

كار خود را در هيئت مديره آغاز مي كنند و مراتب مذكور نيز به اداره كل ثبت شركت ها اعلام مي گردد.

مستنبط از قسمت اخير ماده ١١٠ (ل.ا.ق.ت.) كه به موجب آن شخص حقوقي عضو هيئت مديره مي تواند نماينده خود را عزل كند به شرط آنكه درهمان موقع جانشين او را كتبا به شركت معرفي نمايد و گرنه غايب محسوب مي شود به نظر مي رسد چنانچه نماينده شخص حقوقي در جلسه حاضر گردد. مگر آنكه شخص حقوقي كتبا اين اجازه را به عضو علي البدل بدهد . به طريق اولي در صورت استعفا شخصي حقوقي يا فوت ياعزل يا حجر نماينده شخص حقوقي عضو علي البدل نمي تواند جايگزين او گردد مگر در موارد استثنايي كه علي البدل شخص حقوقي يا نماينده او نيز قبلا انتخاب شده باشد.

طبق قسمت اخير ماده ١١٢ در صورتيكه عضو علي البدل تعيين نشده باشد ويا تعداد اعضاي علي البدل براي تصدي محل هاي خالي در هيئت مديره كافي نباشد مديران باقيمانده بايد بلافاصله مجمع عمومي عادي شركت براي تكميل اعضاي هيئت مديره دعوت نمايند.

لازم به يادآوري است كه دعوت مجمع عمومي توسط مديران با قيمانده مذكور به هرتعداد كه باشند حتي اگر يك نفر باشد قانوني و رسمي بوده و به هر حال بدليل عدم رعايت ضوابط مربوط به تشكيل جلسات هيئت مديره و نحوه اتخاذ تصميم هيچكس نمي تواند متعرض آن گردد. مجمع عمومي كه طبق اين ماده تشكيل مي گردد از مصاديق مجمع عمومي عادي به طور فوق العاده موضوع ماده ٩٢ (ل.ا.ق.ت.) مي بايد در صورتيكه اعضاي باقيمانده هيئت مديره نيز از دعوت مجمع

عمومي فوق الذكر خوداري كند قانونگذار ترتيب دعوت مجمع عمومي عادي را جهت تعيين بقيه اعضاي هيئت مديره پيش بيني كرده است.

ماده ١١٣ (ل.ا.ق.ت.) در اين خصوص مقرر مي دارد: (در مورد ماده ١١٢ هر گاه هيئت مديره كسب مورد از دعوت مجمع عمومي براي انتخاب مديري كه سمت او بلاتصدي مانده خوداري كند هر ذينفع حق دارد از بازرس يا بازرسان شركت بخواهد كه به دعوت مجمع عمومي عادي جهت تكميل عده مديران با رعايت تشريفات لازم اقدام كنند و بازرس يا بازرسان موكلف به انجام چنين درخواستي مي باشند.

در مواردي هم كه همه اعضاي هيئت مديره فوت يا استعفا كرده و يا شرايطي مديريت را از دست بدهند هر ذينفعي حق دارد طبق ماده اخير الذكر از بازرس يا بازرسان از مجمع عمومي عادي صاحبان سهام دعوت كند واگر بازرسان هم امتناع بورزند سهامداراني كه مالك حداقل يك پنجم سهام شركت هستند حق دارند سهامداران جهت مجمع عمومي دعوت كنند (ماده ٩٥(ل.ا.ق.ت.)).

17- طرز كار شركت سهامي

1- ارگان تصميم گيرنده شركت سهامي

طرز كار شركت سهامي - ارگان تصميم گيرنده شركت سهامي ارگان تصميم گيرنده مجامع سهامداران هستند كه از اجتماع صاحبان سهام تشكيل مي شود. اين مجامع عبارتند از: مجمع عمومي موسس مجمع عمومي عادي و مجمع عمومي فوق العاده. نظر به اينكه مجمع عمومي موسس قبلا مورد بحث قرار گرفته است لذا ذيلا به مطالعه دو مجمع ديگر مي پردازيم.

2- مسئوليت مدني و جزائي ارگان تصميم گيرنده

طرز كار شركت سهامي - مسئوليت مدني و جزائي ارگان تصميم گيرنده مسئوليت مدني

بايد گفت كه مجمع عمومي عادي يا فوق العاده شركت سهامي ممكن است بدون رعايت مقررات قانوني تصميماتي اتخاذ كند كه بنا به تقاضاي هر ذينفع (سهامدار زيان ديده طلبكار صاحب سهم انتفاعي كه در سود يا مزاياي متعلقه به وي لطمه وارد شده و نيز خود شركت در صورت متضرر شدن از اين تصميمات ) دادگاه حكم بطلان تصميمات مذكور را صادر مي نمايد لكن مديران و بازرسان و سهامداران شركت نمي توانند در مقابل اشخاص ثالث به اين بطلان استناد كنند (ماده ٢٧٠ ل.ا.ق.ت).

اشخاص ثالث مي توانند پس از قطعيت حكم بطلان صادره از كساني كه مسئول بطلان بوده اند خسارات وارده را اخذ نمايند.

از نظر اعتبار قضيه محكوم بها طبق اصل كلي حكم بطلان صادره بين طرفين از اعتبار قانوني (به طور مطلق) برخوردار است. ولي به لحاظ اينكه ممكن است حكم بطلان در اثر تباني سهامداران ويا مديران شركت سهامي صادرگردد قانونگذار در جهت تقويت اعتبار شركت هاي سهامي به اشخاص ذينفع حق داده تا عليه كساني كه مسئول بطلان بوده اند دعوي مسئوليت اقامه نمايند.

ضمنا كساني كه به صاحبان سهام واشخاص ثالث در اثر بطلان خساراتي

وارد كرده باشند مسئوليت تضامني خواهند داشت.

راجع به تغييرات دراساسنامه در صورتي كه مجمع عمومي تابعيت شركت را تغييردهد ويا با اكثريت (نه به اتفاق آرا) تعهدات صاحبان سهام را افزايش دهد چون بر خلاف ماده ٩٤ (ل.ا.ق.ت) مي باشد لذا تصميم متخذه در اين مورد باطل خواهد بود.

درمورد انحلال شركت قبل از موعد در صورتي كه پس ازتاسيس سرمايه شركتهاي مزبور (شركت سهامي عام ٠٠٠/٠٠٠//٥ ريال و شركت سهامي خاص ٠٠٠/٠٠٠/١ ريال ) به هر علت از حداقل مذكور كمتر شود شركت مكلف است ظرف يك سال نسبت به افزايش سرمايه تا ميزان حداقل مقرر اقدام كند و يا نوع شركت را تغيير دهد و گرنه هر ذينفع حق دارد انحلال شركت را از دادگاه صلاحيتدار درخواست نمايد. مسئوليت جزائي

اگر هيئت رئيسه هر مجمع عمومي از تنظيم صورت جلسه اي توسط منشي از مذاكرات و تصميمات مجمع عمومي كه به امضاي هيئت رئيسه نيز رسيده باشد خودداري نمايد به جزاي نقدي از ٠٠٠/٢٠ ريال تا ٠٠٠/٢٠٠ ريال محكوم خواهد شد.

مطابق ماده ٢٥٣ و ٢٥٧ ناظر به ماده ٢٥٥ (ل.ا.ق.ت) هر كس با خدعه و نيرنگ خود را دارنده سهم يا قطعات سهم معرفي كند و به اين طريق در اخذ راي در مجمع عمومي صاحبان سهام شركت نمايد به حبس تاديبي از ٣ ماه تا يك سال يا به جزاي نقدي از ٠٠٠/٢٠ ريال تا ٠٠٠/٢٠٠ ريال يا به هر دو مجازات محكوم خواهد شد.

بند ٣ از ماده ٢٤٣ (ل.ا.ق.ت) هر كس را كه از اعلام مطالب مندرج در ماده ١٠٦ (ل.ا.ق.ت) و يا ساير موارد مقرر در قانون كه بايد به مرجع ثبت

شركتها اعلام گردد بعضا يا كلا خودداري كند و يا مطالب خلاف واقع به مرجع مذكور اعلام دارد به حبس تاديبي از ٣ ماه تا ٢ سال يا به جزاي نقدي از ٠٠٠/٢٠ ريال تا ٠٠٠/٢٠٠ ريال يا به هر دو مجازات محكوم مي نمايد. ارگان اداره كننده

شركتهاي سهامي عام و خاص به وسيله هيئت مديره اي كه از بين سهامداران انتخاب شده و كلا يا بعضا قابل عزل مي باشند اداره مي شود عده اعضاي هيئت مديره در شركت سهامي عام حداقل ٥ نفر و درشركت سهامي خاص نبايد از ٣ نفر كمتر باشد (مواد ١٠٧ و ٣ ل.ا.ق.ت). اول - انتخاب و عزل مديران

به هنگام تاسيس شركت مجمع عمومي موسس اولين مديران شركت را انتخاب مي نمايد و مدت مديريت آنان كه در هر حال نبايد از دو سال تجاوز كند در اساسنامه تعيين مي شود در طول حيات شركت هيئت مديره از ميان سهامداران شركت و توسط مجمع عمومي عادي با اكثريت نسبي انتخاب مي شود و مجمع مزبور مي تواند در تصميمات بعدي خود هيئت مديره را كلا ويا بعضا عزل كند براي انتخاب مديران تعداد آراي هر راي دهنده در عدد مديراني كه بايد انتخاب شوند ضرب مي شود و بدين ترتيب هر سهامدار راي دهنده مي تواند يك يا چند نفري را كه مايل باشد انتخاب نمايد. ضمنا صورت جلسه مجمع عمومي در مورد انتخاب مديران بايد جهت ثبت به مرجع ثبت شركتها ارسال گردد (مواد ٨٨ و ١٠٦ و ١٠٧ و ١٠٨ و ١٠٩ ل.ا.ق.ت).

مطابق ماده ١١١ (ل.ا.ق.ت) اشخاص ذيل نمي توانند به مديريت شركت انتخاب شوند: افراد

محجور افراد ورشكسته (تاجر ورشكسته) محكومين جزائي (كساني كه به علت ارتكاب جنايت يا يكي از جنحه ها به موجب حكم قطعي از حقوق اجتماعي كلا يا بعضا محروم شده باشند) ونيز كساني كه در امور دولتي و دفاتر اسناد رسمي برابر اصل ١٤١ قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران داراي مشاغلي هستند.

دادگاه عمومي بنا به تقاضاي هر ذينفع حكم عزل هر مديري را كه بر خلاف ماده ١١١ (ل.ا.ق.ت) انتخاب شود صادر خواهد نمود و حكم دادگاه موصوف قطعي خواهد بود.

ماده ١٢٦ (ل.ا.ق.ت) مقرر مي دارد كه علاوه بر اشخاص مندرج در ماده ١١١ افرادي كه مديريت عاملي بيش از يك شركت را دارا باشند نيز نمي توانند به عنوان مدير عامل شركت انتخاب شوند.

اعضاي هيئت مديره ممكن است از اشخاص حقيقي يا حقوقي باشد. شخص حقوقي بايد يك نفر را به نمايندگي خود جهت انجام وظايف مديريت به شركت معرفي نمايد. مسئوليت مدني و جزائي نماينده شخص حقوقي و مديره همانند مسئوليت مديران طبيعي مي باشد ولي از جهت مسئوليت مدني با شخص حقوقي كه او را به نمايندگي تعيين و معرفي نموده است مسئوليت تضامني خواهد داشت (ماده ١١٠ ل.ا.ق.ت).

مديران شركت نمي توانند از بابت عزل خود از مديريت شركت تقاضاي ضرر و زيان بنمايند مگر اينكه عزل آنان درنتيجه سو استفاده از حق صورت گرفته باشد.

با مداقه در ماده ١١٢ به بعد (ل.ا.ق.ت) براي استعفاي مديران منع قانوني وجود ندارد. اما اگر مديري با قصد اضرار به شركت يا بي موقع استعفا دهد ممكن است مرتكب تقصير جرمي ياتقصير عمدي شده و به جبران ضرر و زيان وارده به شركت محكوم شود.

مديران

بايد از بين سهامداران انتخاب شوند و داراي تعداد سهامي باشند كه در اساسنامه شركت مقرر شده است. اين تعداد سهام نبايد از تعداد سهامي كه به موجب اساسنامه جهت دادن راي در مجامع عمومي لازم است كمتر باشد و نيز براي جبران خسارات احتمالي از سوي مديران مطابق ماده ١١٤ (ل.ا.ق.ت) بايد تعدادي سهام با نام و غير قابل انتقال به عنوان وثيقه به صندوق شركت بسپارد تعداد سهام مورد وثيقه براي هر يك از مديران بايد به ميزاني باشد كه خسارات مورد بحث را جبران نمايد.

هر مديري مي تواند سهام مورد وثيقه خود را پس از پايان دوره مديريتش از صندوق آزاد نمايد. پس از انتخاب هيئت مديره از طرف مجمع عمومي عادي برابر ماده ١١٩ (ل.ا.ق.ت) هيئت مزبور اولين جلسه خود را تشكيل مي دهد و از بين خود يك رئيس ويا نايب رئيس تعيين مي كند.

هيئت مديره مكلف است لااقل يك نفر شخص حقيقي را به عنوان مدير عامل شركت انتخاب نمايد و مدت تصدي شخص اخير در صورتي كه عضو هيئت مديره باشد نبايد از مدت عضويت او در هيئت مديره بيشتر باشد.

وقتي كه مدير عامل از ميان اعضاي هيئت مديره انتخاب مي شود الزاما سهامدار شركت نيز مي باشد ولي از مفهوم مخالف ماده ١٢٤ (ل.ا.ق.ت) اين طور استنباط مي شود كه مديرعامل مي تواند از خارج از اعضاي هيئت مديره نيز انتخاب شود.

آيا هيئت مديره شركت مي تواند خارج از اعضاي خود يك نفر شخص طبيعي را كه حتي سهامدار همان شركت هم نباشد به آن سمت انتخاب نمايد؟

به نظر مي رسد اصلح است براي جلب اعتماد مردم

به سرمايه گذاري در شركتهاي سهامي و براي حسن اداره شركت مدير عامل از ميان سهامداران انتخاب شود تا خود در نفع و ضرر شركت سهيم باشد و در صورت ارتكاب تقصير يا سو استفاده از اختيارات سهام وثيقه براي جبران خسارات احتمالي وارده به شركت و سهامدار و شخص ثالث ذينفع در صندوق شركت داشته باشد. دوم - اختيارات مديران و محدوديت آن ١- قلمرو اختيارات مديران

ماده ١١٨ (ل.ا.ق.ت) در تعيين قلمرو اختيارات مديران مقرر مي دارد: (جز درباره موضوعي كه به موجب مقررات اين قانون اخذ تصميم و اقدام درباره آنها در صلاحيت خاص مجامع عمومي است مديران شركت داراي كليه اختيارات لازم براي اداره امور شركت مي باشند مشروط بر آنكه تصميمات واقدامات آنها در حدود موضوع شركت باشد. محدود كردن اختيارات مديران در اساسنامه يا به موجب تصميمات مجامع عمومي فقط از لحاظ روابط بين مديران و صاحبان سهام معتبر بوده درمقابل اشخاص ثالث باطل و كان لم يكن است.)

اين اختيارات شامل موارد زير مي باشند: انجام عمليات شركت تعيين و انتخاب و عزل نماينده و وكيل با حق وكالت در توكيل اقدام به هرگونه معاملات منقول و غير منقول انعقاد هر گونه قرارداد اجاره رهن دارائي شركت و قبول رهن مشتريان دادن هر گونه رسيد و مفاصا كشيدن و امضا و ظهر نويسي چك ها و بروا و سفته ها انجام تشريفات گمركي... ٢- محدوديت اختيارات مديران

مواد ١١٨ و ١٢٩ به بعد (ل.ا.ق.ت) در موارد زير اختيارات تامه مديران را محدود نموده است:

مديران حق ندارند درباره موضوعي كه به موجب مقررات قانون تجارت اخذ تصميم و اقدام درباره آنها در

صلاحيت خاص مجامع عمومي است ( انتخاب هيئت رئيسه براي مجامع تصويب ترازنامه ساليانه و حساب سود و زيان تعيين روزنامه كثيرالانتشارتعيين حق الزحمه مديران و بازرسان و تعيين جانشينان در خاتمه مدت آن و ...) اقدام واتخاذ تصميم بنمايد.

مديران نمي توانند در خارج از موضوع شركت معامله و يا اقدام نمايند زيرا بر خلاف هدف شركت بوده عليه منافع عمومي شركت مي باشد.

اعضاي هيئت مديره و مدير عامل شركت حق ندارند بدون اجازه هيئت مديره بطور مستقيم يا غيرمستقيم در معاملاتي كه با شركت يا به حساب شركت مي شود طرف معامله واقع ويا سهيم شوند (ماده ١٢٩ ل.ا.ق.ت).

اعضاي هيئت مديره ومدير عامل (به استثناي اشخاص حقوقي) از تحصيل هر گونه وام يا اعتبار از شركت ممنوع مي باشند و ضمنا شركت نمي تواند ديون مديران مزبور را در مقابل ثالث تعهد و يا تضمين نمايد. اين گونه عمليات به خودي خود باطل محسوب مي شود .

مديران و مدير عامل حق ندارند معاملاتي نظير معاملات شركت كه متضمن رقابت با عمليات شركت محسوب شود انجام دهند . در صورتي تخلف مسئول جبران ضرر وارده به شركت اعم از ورود خسارت يا تفويت منفعت خواهند بود. (ماده ١٣٢ ل.ا.ق.ت). سوم - الزامات قانوني مديران ١- هيئت مديره مكلف است در اولين جلسه خود يك رئيس و يك نايب رئيس از اشخاص حقيقي كه مدت رياست آنها نبايد بيشتر از مدت عضويت در هيئت مديره باشد براي هيئت مديره انتخاب نمايند. درهر حال مدت مديريت مديران از دو سال تجاوز نخواهد كرد و انتخاب مجدد آنان بلامانع مي باشد. ٢- رئيس هيئت مديره علاوه بر دعوت

واداره جلسات هيئت مديره مكلف است مجامع عمومي سهامداران (اعم از عادي و فوق العاده و مجمع خاص) را در موارد زير كه هيئت مديره ملزم به دعوت كردن آنها مي باشد فراخواند:

مجمع عمومي عادي ساليانه شركت.

دعوت مجمع عمومي عادي يا فوق العاده بنا به درخواست سهامداراني كه اقلا ٥/١ سهام شركت را مالك مي باشند.

دعوت مجمع عمومي عادي به طور فوق العاده در مواقع مقتضي.

دعوت مجمع عمومي فوق العاده در موارد تغيير در اساسنامه كاهش و افزايش سرمايه شركت انحلال شركت قبل از موعد يا تغيير نوع شركت زيانهاي وارده به شركت حداقل به ميزان نصف سرمايه شركت. مجامع عمومي توسط رئيس هيئت مديره و در غياب او توسط جانشين او افتتاح خواهد گرديد (مستفاد از مواد ٨٣ و ٩١ و ٩٢ . ٩٥ و ١٠١و ١٠٢ و ١٣٨ و ١٤١ و ١٢٠ ل.ا.ق.ت). ٣- رئيس هئيت مديره در مواردي كه مجمع عمومي (اعم از عادي و فوق العاده ) نتواد درباره موضوعات مطروحه در دستور جمعي اتخاذ تصميم نمايد اعلام تنفس نموده و تاريخ جلسه بعدي را كه نبايد بيش از دو هفته باشد تعيين مي نمايد (مستفاد از ماده ١٠٤ ل.ا.ق.ت). ٤- در زمان انتخاب مديران و بازرس يا بازرسان تصويب ترازنامه كاهش يا افزايش سرمايه و هر نوع تغييرات در اساسنامه و انحلال شركت و نحوه تصفيه آن بايد يك نسخه از صورتجلسه مجمع عمومي يا هيئت مديره توسط رئيس هيئت مزبور يا ساير مديران به مرجع ثبت شركتها ارسال گردد (ماده ١٠٦ ل.ا.ق.ت). ٥- براي تشكيل جلسات هيئت مديره حضور بيش ازنصف اعضاي هيئت مديره الزامي است. ٦- هيئت مديره

موظف است در هر سال مالي ٢٠/١ يا ٥ درصد از سود خالص شركت را به عنوان اندوخته قانوني كسر نمايد اما اگر اندوخته قانوني به ١٠/١ سرمايه شركت رسيده كسر كردن آن اختياري خواهد بود و در صورتي كه سرمايه شركت افزايش داده شود وضع ٢٠/١ مذكور تا هنگامي كه اندوخته قانوني كه به ١٠/١ سرمايه بالغ گردد ادامه خواهد يافت. ٧- براي هر يك از جلسات هيئت مديره بايد صورت جلسه اي كه اسامي مديران حاضر يا غايب در جلسه وخلاصه اي از مذاكرات و تصميمات متخذه با قيد تاريخ در آن ذكر شده تنظيم و حداقل به امضاي اكثريت مديران حاضر در جلسه برسد. ٨- پيشنهاد هيئت مديره درمورد افزايش يا كاهش سرمايه بايد متضمن توجيه لزوم افزايش يا كاهش سرمايه و نيز شامل گزارشي درباره امور شركت از ابتداي سال مالي در جريان و اگر تا آن موقع مجمع عمومي عادي نسبت به حسابهاي سال مالي قبل تصميم نگرفته باشد حاكي از وضع شركت از اول سال مالي قبل باشد. چهارم - مسئوليت مدني و جزائي مديران

در مورد مسئوليت مدني مديران ماده ٢٧٠ (ل.ا.ق.ت) مقرر مي دارد : (اگر عمليات يا تصميمات ارگان مديريت (شامل هيئت مديره و مدير عامل ) بر خلاف مقررات قانون و يا اساسنامه باشد هر ذينفع مي تواند از دادگاه ذيصلاح صدور حكم بطلان وطرح دعوي عليه تصميمات را حسب در خواست نمايد.)

قانون اصلاحي تجارت مسئوليت فردي - اشتراكي - تضامني مديران را به شرح زير پيش بيني نموده است: اولا - در صورتي كه شركت ورشكسته شود يا پيش از انحلال دادگاه صلاحيتدار مي تواند

به تقاضاي هر ذينفع هر يك از مديران ويا مدير عاملي را كه ورشكستگي شركت يا كافي نبودن دارايي شركت به نحوي از انحا معلول تخلفات او بوده است منفردا يا متضامنا يه تاديه آن قسمت از ديوني كه پرداخت آن از دارائي شركت ممكن نيست محكوم نمايد (ماده ١٤٣ ل.ا.ق.ت) . ثانيا -در صورت صدرو حكم قطعي بطلان عمليات و تصميمات شركت اگر مديران مسئول بطلان باشند متضامنا مسئول جبران ضرر و زياني خواهند بود كه در اثر بطلان مزبور به سهامداران و اشخاص ثالث ذينفع وارد شده است (ماده ٢٧٣ ل.ا.ق.ت). ثالثا - مديران (هيئت مديره و مدير عامل ) نسبت به تخلف از مقررات قانوني يا اساسنامه شركت و يا مصوبات مجمع عمومي (عادي يا فوق العاده) در مقابل شركت و اشخاص ثالث بر حسب مورد منفردا يا مشتركا مسئول مي باشند و دادگاه حدود مسئوليت هر يك از مديران مزبور را جهت جبران ضرر و زيان وارده به متضرر تعيين خواهد نمود (ماده ١٤٢ ل.ا.ق.ت) رابعا - مسئوليت انفرادي هر مديري كه معاملاتي نظير معاملات شركت انجام دهد كه متضمن رقابت با عمليات شركت باشد در ماده ١٣٣ (ل.ا.ق.ت) پيش بيني شده است. خامسا - مسئوليت تضامني مديران در زماني كه بر اثر انجام معامله به شركت خسارتي وارد شود درماده ١٣٠ (ل.ا.ق.ت) پيش بيني شده است. سادسا - شخص يا اشخاصي كه مجموع سهام آنان حداقل يك پنجم مجموع سهام شركت باشد حق دارند درصورت احراز تخلف يا تقصير مديران (هيئت مديره و مدير عامل ) به نام و از طرف شركت و به هزينه خود عليه تمام يا بعضي

از مديران مزبور اقامه دعوي مسئوليت نموده جبران كليه خسارات وارده به شركت را از آنها مطالبه كنند (ماده ٢٧٦ ل.ا.ق.ت). در مورد مسئوليت جزائي مديران بايد به مقررات خاص قانون اصلاحي تجارت اشاره اي نمائيم: عدم دعوت مجمع و عدم تنظيم اسناد:

اگر رئيس و اعضاي هيئت مديره شركت سهامي حداكثر تا ٦ ماه پس از پايان هر سال مالي مجمع عمومي عادي سهامداران را دعوت نكنند به حبس از ٢ تا ٦ ماه يا به جزاي نقدي از ٠٠٠/١٠ ريال تا ٠٠٠/٢٠٠ ريال يا به هر دو مجازات محكوم خواهند شد (ماده ٢٤٥ ل.ا.ق.ت). عدم تنظيم صورت حاضرين درمجمع :

كه در اين صورت رئيس واعضاي هيئت مديره به جزاي نقدي از ٠٠٠/٢٠ ريال محكوم خواهند شد (ماده ٢٥٥ ل.ا.ق.ت). جلوگيري از حضور سهامدار درمجامع عمومي و عدم رعايت حق راي :

كه در صورت انجام اين كار توسط هر يك از مديران (اعضاي هيئت مديره مدير عامل) شركت سهامي به حبس تاديبي از ٣ ماه تا يك سال يا به جزاي نقدي از ٠٠٠/٢٠ ريال تا ٠٠٠/٢٠٠ ريال يا به هر دو مجازات محكوم خواهند شد (مستنبط از ماده ٢٥٣ و ٢٥٧ ناظربه ماده ٢٥٥ ل.ا.ق.ت). تقسيم سود موهوم :

هر گاه رئيس و اعضاي هيئت مديره و مدير عامل شركت بدون صورت دارائي و ترازنامه يا به استناده صورت دارائي و ترازنامه مزور منافع موهومي را بين صاحبان سهام تقسيم نمايند و يا ترازنامه غير واقع به منظور پنهان داشتن وضعيت واقعي شركت به سهامداران رائه يا منتشر كرده باشند به حبس تاديبي از يك سال تا سه سال محكوم خواهند شد (مستفاد از بند

١ و ٢ ماده ٢٥٨ ل.ا.ق.ت). استفاده خلاف از اموال واعتبارات شركت:

كه در اين صورت رئيس واعضاي هيئت مديره و مدير عامل شركت به حبس تاديبي از يك سال تا سه سال محكوم خواهند شد (مستفاد از بند ٣ و ٤ ماده ٢٥٨ ل.ا.ق.ت). در صورت سلب حق تقدم به هنگام افزايش سرمايه و دادن اطلاعات نادرست:

توسط رئيس و اعضاي هيئت مديره و مديرعامل هر شركت سهامي به جزاي نقدي از ٠٠٠/٢٠ ريال تا ٠٠٠/٢٠٠ ريال محكوم خواهند شد. در صورتي كه مديران مذكور عالما مبادرت به اين كار نمايند به حبس از شش ماه تا سه سال يا به جزاي نقدي از ٠٠٠/١٠٠ ريال تا ٠٠٠/٠٠٠/١ ريال يا به هر دو مجازات محكوم خواهند شد (بند ١ از ماده ٢٦٢ و ماده ٢٦٣ ). عدم رعايت مقررات راجع به كاهش سرمايه :

توسط رئيس و اعضاي هيئت مديره هر شركت سهامي منجر به جزاي نقدي از ٠٠٠/٢٠ ريال تا ٠٠٠/٢٠٠ ريال محكوميت خواهد شد (ماده ٢٦٤ ل.ا.ق.ت). با از ميان رفتن بيش از نصف سرمايه:

رئيس هيئت مديره هر شركت سهامي بايد حداكثر تا دو ماه مجمع عمومي فوق العاده سهامداران را دعوت نمايند تا موضوع انحلال يا بقاي شركت مور

3- مجمع عمومي فوق العاده

طرز كار شركت سهامي - مجمع عمومي فوق العاده ١- حد نصاب براي تشكيل مجمع و اتخاذ تصميم

مجمع عمومي فوق العاده با حداقل دارندگان بيش از يك دوم سهامي كه حق راي دارند يا نمايندگان آنها در جلسه رسميت خواهد داشت. اگر اين حد نصاب دراولين دعوت حاصل نشود مجمع براي مرتبه دوم دعوت خواهند شد و حد نصاب در اين مجمع با حضور

بيش از يك سوم سهام صاحبان سهام با حق راي شركت است مشروط بر آنكه در دعوت دوم نتيجه دعوت اول ذكر شده باشد . تصميمات مجمع عمومي فوق العاده با شركت دو سوم آرا صاحبان سهام حاضر در جلسه معتبر خواهد بود (مواد ٨٤ و ٨٥ ل.ا.ق.ت). ٢- وظايف واختيارات مجمع عمومي فوق العاده

وظايف مجمع عبارت است از:

افزايش سرمايه

كاهش سرمايه

تغييرات اساسنامه

انحلال شركت قبل از موعد و يا تغيير نوع شركت. اولا - افزايش سرمايه:

حدود اختيارات مجمع عمومي فوق العاده درمورد افزايش سرمايه: افزايش از نظر حقوقي وقتي صورت مي گيرد كه سرمايه شركت تماما تاديه شده باشد كه اين افزايش به چهار صورت تحقق مي يابد:

افزايش سرمايه از طريق پرداخت مبلغ اسمي سهم به نقد .

به وسيله تبديل سود تقسيم نشده يا اندوخته يا عوايد حاصله از اضافه ارزش سهام به سرمايه شركت.

به صورت تبديل مطالبات نقدي حال شده اشخاص از شركت به سهام جديد.

بالاخره با تبديل اوراق قرضه به سهام .

مجمع عمومي فوق العاده مي تواند به هيئت مديره اختيار دهد كه در ظرف مدت معيني كه از ٥ سال تجاوز ننمايد سرمايه شركت را تا ميزان مبلغ معيني به يكي از طرق مندرج در ماده ١٥٩ (ل.ا.ق.ت) افزايش دهد (مواد ١٦١ و ١٦٢ ل.ا.ق.ت) اين تفويض اختيار به هيئت مديره به طور استثنا است زيرا افزايش سرمايه در صلاحيت اصلي مجمع عمومي فوق العاده مي باشد. ١- افزايش سرمايه از طريق پرداخت مبلغ اسمي سهم به نقد :

شركت سهامي براي ادامه كار و فعاليت تجاري خود از طريق فراهم ساختن سرمايه ضروري مبادرت به انتشار سهام جديد عادي مي نمايد و چنين

اقدامي در صورتي نتيجه بخش خواهد بود كه شركت از اعتبار كافي برخوردار باشد والا اگر شركت متحمل زيان شد و ذخائر خود را نيز مصرف كرده باشد اصلح است كه به عوض سهام عادي جديد مبادرت به صدور سهام ممتازه و يا اوراق قرضه بنمايد.

بديهي است اگر شركت اطمينان از فروش سهام عادي جديد خود داشته باشد دراين صورت نه امتيازي به سهامداران جديد خود مي دهد و نه بار مالي پرداخت بهره اوراق قرضه را در مواعد معين تحمل مي نمايد.

ارزش اسمي سهام جديد كه منتشر مي گردد بايد مساوي با بهاي اسمي سهام قديم باشد زيرا برابر ماده ٣٢ (ل.ا.ق.ت) مبلغ اسمي سهام و همچنين قطعات سهام در صورت تجزيه بايد متساوي باشد . بدين ترتيب ارزش اسمي كليه سهام شركت در طول مدت حياتشركت چه در صورت تجزيه سهام به قطعات بايد متساوي باشد.

منظور از اضافه ارزش هر سهم كه د ر ماده ١٦٠ (ل.ا.ق.ت) اشاره گرديده مبلغي علاوه بر مبلغ اسمي هر سهم است كه شركت مي تواند به مناسبت افزايش از پذيره نويسان مطالبه نمايد وعلت چنين مطالبه اي هم اين است كه سهامداران قديم شركت متضرر نشوند.

در مورد پاسخ به اين سئوال كه آيا جمع اضافه ارزشهاي دريافتي شركت از پذيره نويسان جزو سرمايه شركت محسوب مي شو و يا م توان آنها را در رديف منافع محول نموده و مي گويد : شركت مي تواند از عوايد حاصله از اضافه ارزش سهام فروخته شده را اندوخته منتقل سازد يا نقدا بين صاحبان سهام سابق تقسيم كند يا در ازا آن سهام جديد به صاحبان سهام سابق بدهد.

بر

طبق ماده ١٦٦ (ل.ا.ق.ت) حق تقدم صاحبان سهام قديم پيش بيني شده است كه مي گويد: در خريد سهام جديد صاحبان سهام شركت به نسبت سهامي كه مالكند حق تقدم دارند واين حق قابل نقل وانتقال است مهلتي كه طي آن سهامداران مي تواننند حق تقدم مذكور را اعمال كنند كمتر از ٦٠ روز نخواهد بود . اين مهلت از روزي كه براي پذيره نويسي تعيين مي گردد شروع مي شود.

مجمع عمومي فوق العاده مي تواند به هنگام تصويب افزايش سرمايه از طريق فروش سهام حق تقدم سهامداران را نسبت به پذيره نويسي تمام و يا قمستي از سهام جديد از آنان سلب نمايد مشروط بر آنكه چنين تصميمي پس از قرائت گزارش هيات مديره و بازرس و بازرسان شركت اتخاذ گردد و الا تصميم مزبور باطل خواهد بود (ماده ١٦٧ ل.ا.ق.ت).

در صورتي كه حق تقدم در پذيره نويسي سهام جديد از سهامداران سابق سلب شده يا صاحب سهام از حق تقدم خود در ظرف مدت مقرر استفاده ننمايند تمام يا باقيمانده سهام جديد حسب مورد عرضه شده و به متقاضيان فروخته خواهد شد (ماده ١٧٢ ل.ا.ق.ت). بر طبق ماده ١٧١ (ل.ا.ق.ت) گواهينامه حق خريد سهامي كه صاحبان سهام حق تقدم در خريد آن را دارند بايد شامل نكات زير باشد:

نام و شماره ثبت مركز اصلي شركت

مبلغ سرمايه فعلي و نيز مبلغ افزايش سرمايه شركت.

تعداد و نوع سهامي كه دارنده گواهينامه حق خريد آن را دارد با ذكر مبلغ اسمي سهم و حسب مورد مبلغ اضافه ارزش آن.

نام بانك و مشخصات حساب سپرده اي كه وجوه لازم بايد در آن پرداخته شود.

مهلتي كه طي آن

دارنده گواهينامه مي تواند از حق خريد مندرج در گواهينامه استفاده كند.

گواهينامه مذكور بايد لااقل به امضاي دو نفر كه به موجب مقررات اساسنامه تعيين مي شود برسد.

شركت سهامي عام بايد قبل عرضه سهام جديد جهت پذيره نويس مردم ابتدا طرح اعلاميه پذيره نويسي سهام جديد براي افزايش سرمايه را به مرجع ثبت شركتها تسليم و رسيد دريافت نمايد كه اعلاميه مزبور الزاما بايد به امضاي مجاز شركت رسيده باشد و نيز شامل نكات مقرر در مواد ١٧٤ و ١٧٧ (ل.ا.ق.ت)باشد سپس مراجع ثبت شركتها پس از بررسي طرح اعلاميه مزبور و ضمائم مربوط اجازه انتشار آن را صادر مينمايد و شركت اعلاميه پذيره نويسي سهام افزايش سرمايه را بايد علاوه بر روزنامه كثيرالانتشار كه آگهي هاي شركت در آن منتشر مي گردد لااقل در دو روزنامه كثيرالانتشار ديگر آگهي نمايد و نيز در آگهي مزبور بايد در تاريخ شروع پذيره نويسي سهام افزايش سرمايه و تاريخ خاتمه آن كه مجموعا نبايد كمتر از ٢ ماه باشد قيد شود.

حال اگر مقدار سهام خريداري شده بيشتر از كل سهم تعيين شده براي افزايش سرمايه باشد هيئت مديره بايد نسبت به تعديل سهام مذكور با تعيين تعداد سهام هر خريدار دستور استرداد وجه سهام اضافه خريداري شده را به بانك مربوط صادر نمايد (ماده ٨٨١ ل.ا.ق.ت).

مطابق ماده ٨٢ (ل.ا.ق.ت) و ماده ٧٦ همان قانون اگر قسمتي از افزايش سرمايه به صورت غير نقدي تاديه شود بايد بدوا آورده هاي غير نقدي طبق نظر كتبي كارشناس رسمي وزارت دادگستري ارزيابي گردد و گزارش مربوط به ارزيابي آورده هاي غير نقدي در اختيار مجمع عمومي فوق العاده قرار گيرد

اگر آورده هاي غير نقدي يا مزاياي كه مطالبه شده مورد تصويب مجمع عمومي فوق العاده قرار نگيرد دومين جلسه مجمع اخيركه حد نصاب آن حضور بيش از نصف پذيره نويسان هرمقدار سهام جديد و صاحبان سهام شركت مي باشد . به فاصله مدتي كه از يك ماه تجاوز ننمايد تشكيل مي شود و در فاصله دو جلسه مذكور صاحبان آورده هاي غير نقدي كه آورده آنها مورد تصويب واقع نشده مي توانند تعهد غير نقدي خود را به تعهد نقدي تبديل و مبلغ معادل آن را پرداخت كنند وهمچنين كساني كه مزاياي مورد مطالبه آنان از طرف مجمع عمومي فوق العاده پذيرفته نشده است در صورت تمايل مي توانند از مزاياي مزبور انصراف حاصل و در شركت باقي بماننند.

در شركت سهامي خاص قانونگذار تشريفات كمتري براي افزايش سرمايه از طريق صدور سهام قائل شده است. به منظور ثبت افزايش سرمايه شركت مزبور فقط تسليم اظهارنامه به ضميمه مدارك مندرج در ماده ١٨٣ ناظر به ماده ١٦٩ (ل.ا.ق.ت) كافي خواهد بود.

براي افزايش سرمايه در شركت سهامي خاص از طريق فروش سهام جديد مجمع عمومي فوق العاده بايد بنا به پيشنهاد هيات مديره و پس از قرائت گزارش بازرس يا بازرسان شركت دراين مورد مراتب را تصويب نمايد.

در صورتي كه سلب حق تقدم در پذيره نويسي سهام جديد از بعضي از سهامداران به نفع بعضي ديگر انجام پذيرد صاحبن سهامي كه سهام جديد براي تخصيص به آنان درنظر گرفته شده است حق شركت در اخذ راي درباره سلب حق تقدم مورد بحث ندارند و در حدنصاب رسميت جلسه و اكثريت براي اتخاذ تصميم نيز آراي آنان

به حساب نخواهد آمد و همچنين مهلتي كه طي آن صاحبان سهام مي توانند حق تقدم خود را در خريد سهام جديد به مناسبت افزايش سرمايه شركت اعمال كنند حداقل ٦٠ روز خواهد بود و اين مهلت از روزي كه براي پذيره نويسي تعيين مي گردد شروع مي شود (مواد ١٦٦ و ١٦٧ و ١٦٨ ل.ا.ق.ت).

شركت سهامي خاص نمي تواند در اساسنامه خود اختيار افزايش سرمايه را براي هيات مديره تفويض نمايد و ضمنا مادامي كه سرمايه شركت كلا تاديه نشده باشد افزايش سرمايه مجاز نخواهد بود (مواد ١٦٤ و ١٦٥ ل.ا.ق.ت). ٢- افزايش سرمايه به وسيله تبديل سود تقسيم نشده يا اندوخته يا عوايد حاصله از اضافه ارزش سهام به سرمايه شركت:

سود قابل تقسيم عبارت است از سود خالص در هر سال مالي منهاي زيانهاي سالهاي مالي قبل و اندوخته ها(اختياري - مالياتي و قانوني) و حسب مورد به علاوه سود قابل تقسيم سالهاي قبل كه تقسيم نشده منهاي پاداش اعضاي موظف هيات مديره با در نظر گرفتن شرايط مقرر درماده ٢٤١ (تلفيقي از مواد ٢٣٨ و ٢٣٩ و ٢٤١ ل.ا.ق.ت).

اگر شركت بخواهد سود تقسيم نشده يا اندوخته و يا عوايد حاصله از اضافه ارزش سهام راتبديل به سرمايه بنمايد(بند ٣ از ماده ١٥٨ ل.ا.ق.ت) . در چنين حالتي شركت با استفاده از منابع مالي مربوط از يك نوع خودكفائي برخوردار مي باشد و چون سهامداران شركت هيچگونه مبلغ جديدي از بابت افزايش سرمايه مذكور پرداخت نمي نمايند. لذا توزيع اوراق تعهد سهام بين صاحبان سهام از طرف شركت براي پذيره نويسي و به طريق اولي انتشار اعلاميه و آگهي مربوط پذيره نويسي الزامي

نخواهد بود.

مطابق تبصره ٢ از ماده ١٥٨ (ل.ا.ق.ت) انتقال اندوخته قانوني به سرمايه ممنوع شده است و اين امر شايد به منظور تضمين بيشتر مطالبات اشخاص ثالث از شركت بوده است ولي عملا اگر اندوخته هاي قانوني به سرمايه منتقل شود موجب افزايش سرمايه شركت خواهد بود و چنين اقدامي به نفع طلبكاران شركت مي باشد نه به ضرر آنان گر چه ممكن است اندوخته مذكور با صدور سهام جديد مجاني بين سهامداران تقسيم گردد.

در صورتي كه كليه صاحبان سهام با افزايش مبلغ اسمي سهام شركت موافق باشند. در اين صورت سهام سابق شركت باطل و به عوض آنها سهام جديد با مبلغ اسمي بيشتر تعيين شده از طرف شركت صادر مي گردد.

مطابق ماده ١٨٨ (ل.ا.ق.ت) در موردي كه افزايش سرمايه از طريق بالا بردن مبلغ اسمي سهام موجود صورت گيرد كليه افزايش بايد نقدا پرداخت شود.

افزايش سرمايه شركت موجب بالا رفتن اعتبار آن درمقابل اشخاص طرف قرارداد با شركت بالاخص با بانكها و موسسات مالي معتبر مي گردد.

در صورتي كه شركت ذخائر قابل تقسيم و يا اضافه ارزش سهام فروخته شده را بدوا بين صاحبان سهام تقسيم و سپس مبادرت به صدور سهام جديد با پرداخت مبلغ اسمي بنمايد كاري بيهوده و عبث خواهد بود زيرا حتي در صورتي كه سهامداران شركت پس از دريافت سود متعلقه به خود مجددا آنها راصرف خريد سهام جديد شركت بنمايند شركت ناچار خواهد بود براي پذيره نويسي سهام جديد تشريفات قانوني كه مستلزم هزينه و اتلاف وقت است انجام دهد.

مجمع عمومي فوق العاده مي تواند راسا مبادرت به افزايش سرمايه نمايد يا اين كار را به هيئت

مديره محول مي كند درهر حال هيات مديره مكلف است در هر نوبت پس از عملي ساختن افزايش حداكثر مدت يك ماه مراتب را ضمن اصلاح اساسنامه در قسمت راجع به ميزان سرمايه ثبت شده شركت جهت ثبت به مرجع ثبت شركتها اعلام كند تا پس از انجام تشريفات ثبت نتيجه جهت اطلاع عموم آگهي شود (مواد ١٦١ و ١٦٢ و ١٦٣ ل.ا.ق.ت). ٣- تبديل مطالبات نقدي حال شده اشخاص از شركت به سهام جديد:

مطابق ماده ١٨٥ (ل.ا.ق.ت) مجمع عمومي فوق العاده اختيار دارد از طريق تبديل مطالبات نقدي حال شده طلبكاران شركت به سهام جديد سرمايه شركت را افزايش دهد و اين در صروتي استكه شركت در فروخته شدن سهام جديدي خود ترديد داشته باشد زيرا طلبكار شركت حاضر نمي شوند بدون كسب امتيازاتي از قبيل سلب حق تقدم خريد سهام جديد از بعضي و يا كل سهامداران شركت به تبديل مطالبات حال شده خود به سهام مذكور مبادرت نمايند مگر اينكه شركت از نظر مالي وضع موفقيت آميزي داشته باشد.

با توجه به ماده ١٨٥ (ل.ا.ق.ت) ملاحظه مي گردد كه براي تبديل مطالبات نقدي حال نشده اشخاص به سهام جديد علاوه بر اتخاذ تصميم مجمع مزبور تمايل طلبكاران در تبديل مطالبات حال شده آنان به سهام جديد الزامي مي باشد.

حال بايد ديد كه آيا بين دين شركت و دين طلبكار شركت كه پس از خريد سهام جديد ايجاد مي شود تهاتر حاصل خواهد شد يا خير؟

مطابق ماده ١٨٨ (ل.ا.ق.ت) كه اشاره اي به تهاتر نموده است كليه افزايش سرمايه از طريق مذكور بايد نقدا پرداخت شود و به هنگام پذيره نويسي تمام سهام جديد

بر حسب مورد كلا پرداخت يا تهاتر شود.

با توجه به اينكه تهاتر قهري مندرج در ماده ٢٩٥ قانون مدني ايران نمي تواند در اين مورد مصداق داشته باشد اگر طرفين با رعايت مواد ٢٩٨ و ٢٩٩ قانون مذكور در شرايط تهاتر توافق نمايند آيا بين ديون تهاتر حاصل مي شود يا خير؟

مجمع عمومي فوق العاده كه تبديل مطالبات حال شده اشخاص را به سهام جديد براي افزايش سرمايه تصويب نموده و طلبكار نيز به اين امر رضايت داده است تصور نمي شود كه به حقوق اشخاص ثالث لطمه وارد شده باشد مگر اينكه اين شركت به نفع اشخاص اخير توقيف شود.

اگر طلبكار شركتي ورقه تعهد سهام جديد شركت مزبور را به منظور تبديل مطالبات خود به سهام پذيره نويسي نمايد آيا اشخاص ثالث مي توانند قبل از به ثبت رسيدن افزايش سرمايه ديون شركت به طلبكار مزبور را تامين يا توقيف نمايند؟

مطابق ماده ١٨٤ (ل.ا.ق.ت) وجوهي راكه به حساب افزايش سرمايه پرداخت مي شود و بايد در حساب سپرده مخصوص نيز نگهداري شود قابل تامين و توقيف و انتقال به حسابهاي شركت نيست مگر اينكه افزايش سرمايه شركت مزبور در مرجع ثبت شركتها به ثبت رسيده باشد.

ورقه تعهد سهم مذكور درمورد شركتهاي سهامي عام بايد مشتمل بر نكات مندرج در ماده ١٨٦ (ل.ا.ق.ت) ناظر به ماده ١٧٩ همان قانون باشد و همچنين شركت مكلف است براي به ثبت رسانيدن افزايش سرمايه با تبديل مطالبات نقدي حاصل شده اشخاص از شركت به سهام جديد مدارك مذكور در ماده ١٨٧ (ل.ا.ق.ت) را به مرجع ثبت شركتها تسليم نمايد. ٤- تبديل اوراق به سهام:

قانونگذار براي افزايش سرمايه با

صدور سهام جديد كه با اوراق قرضه قابل تبديل يا تعويض باشد تشريفات خاصي به شرح زير قائل شده است:

در صورت قابل تبديل بودن اوراق قرضه به سهام شركت مجمع عمومي فوق العاده بنا به پيشنهاد هيات مديره و گزارش خاص بازرسان اجازه انتشار اوراق قرضه را مي دهد و ضمن تعيين شرايط و مهلتي به هيات مديره اجازه مي دهد تا سرمايه شركت را افزايش دهد و هيات مديره نيز در پايان مهلت تعيين شده معادل مبلغ باز پرداخت نشده اوراق قرضه اي كه براي تبديل به سهام شركت عرضه شده است سرمايه شركت را افزايش داده و پس ازانجام تشريفات ثبت افزايش مزبور در مرجع ثبت شركتها سهام جديد انتشار و به صاحبان اوراق مذكور معادل مبلغ باز پرداخت نشده اوراق به شركت تسليم نموده اند تحويل مي دهد.

در تبديل اوراق قرضه به سهام شركت حق تقدم سهامداران شركت در خريد سهام قابل تبديل مزبور خود به خود متفي مي باشد.

در صورت قابل تعويض بودن اوراق قرضه با سهام شركت مجمع عمومي فوق العاده بنا به پيشنهاد هيات مديره و گزارش مخصوص بازرسان شركت مقارن اجازه انتشار اوراق قرضه افزايش سرمايه شركت را لااقل برابر بامبلغ اسمي اوراق مزبور تصويب مي كند اي قبيل افزايش سرمايه بايد قبل از انتشار اوراق قرضه به وسيله يك يا چند بانك ويا موسسه مالي معتبر پذيره نويسي شود و قرار داد مربوط به اينگونه عمومي فوق العاده سهامداران برسد والا فاقد هر گونه اعتبار خواهد بود.

اوراق قرضه قابل تعويض با سهام شركت الزاما بايد با نام باشد (مواد ٦١ و ٦٢ ل.ا.ق.ت) و شركت مكلف است

اوراق مذكوررا به صاحبان مربوط انتقال داده در دفتر ثبت سهام شركت به ثبت برساند (مواد ٦٧ و ٦٨ ل.ا.ق.ت). ثانيا - كاهش سرمايه:

كاهش سرمايه شركت بر خلاف استهلاك آن موجب تغيير مبلغ اسمي سرمايه شده در نتيجه و ثيقه طلبكاران شركت تقليل پيدا مي كند. كاهش سرمايه شركت معمولا بنا به دلايل و طرق مشروحه زير به عمل مي آيد: ١- كاهش سرمايه به علت زيان هاي وارده به شركت:

در چنين صورتي بايد سرمايه شركت ارزيابي شده و بر مبناي واقعيت موجود تقليل داده شود.

به تجويز ماده ١٤١ (ل.ا.ق.ت) كاهش سرمايه هنگامي اجباري محسوب مي شود كه زيان هاي وارده شركت حداقل برابر نصف سرمايه شركت باشد. كاهش اجباري سرمايه برابر تبصره ماده ١٨٩ به شرح زير به عمل مي آيد:

تقليل تعداد سهام شركت: مثلا تعويض دو سهم قديم در مقابل يك سهم جديد كه اين كار به ضرر سهامداراني است كه لااقل يك سهم داشته يا تعداد سهام آنان منفرد باشد و براي اين قبيل سهامداران هم نمي توان سهام انتفاعي قائل شد زيرا اعطاي سهامي اتفاعي غالبا موجبات نارضايتي سهامداران شركت واشخاص ثالث را فراهم مي سازد. براي تعيين وتكليف اين صاحبان سهام منفرد مي توان در صورت تقليل اجباري سرمايه از طريق تقليل تعداد سهام درمواردي كه بعضي از سهامداران فقط يك سهم ويا سهام منفرد غير قابل تبديل به سهام جديد داشته باشند. باطل شده محسوب و سهامدار حقي از اين بابت نخواهد داشت ويا اينكه چنين سهامداراني را به خريد سهام جديد شركت ملزم نمود.

تقليل قيمت اسمي سهام: در اين حالت ارزش اسمي سهام شركت تقليل پيدا مي كند

به طوري كه سهام قديم كلا باطل شده وسهم جديد با ارزش اسمي كمتر بين سهامداران شركت به نسبت سهام آنان توزيع مي گردد. ٢- كاهش سرمايه به علت زياد بودن دارائي شركت:

هنگامي كه ميزان سرمايه شركت با فعاليت آن تناسبي نداشته و از نظر تجاري قابل توجيه نباشد. در اينصورت مي توان از طريق توزيع قسمتي از سرمايه شركت بين سهامداران آن سرمايه شركت را كاهش داد و اين كاهش كه به طور اختياري است كمتر در شركتها عملي مي شود.

در صورتي كه بر اثر كاهش سرمايه به تساوي حقوق صاحبان سهام لطمه وارد نشود يا سرمايه شركت از حداقل مقرر درماده ٥ (ل.ا.ق.ت) كمتر نشود مجمع عمومي فوق العاده بنا به پيشنهاد هيات مديره و گزارش بازرس يا بازرسان اتخاذ تصميم مي نمايد .

هيات مديره قبل از اقدام به كاهش اختياري سرمايه مكلف است تصميم مجمع عمومي فوق العاده را درباره كاهش مزبور حداكثر ظرف مدت يك ماه در روزنامه كثير الانتشار آگهي نمايد تا از اين طريق از اشخاص ثالث حمايت به عمل آورده باشد. ٣- آيا كاهش سرمايه از طريق خريد سهام شركت به وسيله خود شركت امكان پذير است يا خير؟

برابر ماده ١٩٨ (ل.ا.ق.ت) خريد سهام شركت توسط همان شركت ممنوع مي باشد زيرا شركت ممكن است سهامي بعضي از سهامداران را خريداري و باطل نمايد و اشخاص اخير از وضع بهتري نسبت به ساير صاحبان سهام برخوردار شوند وعلت ديگر ممنوعيت اين كار اين است كه اصل تساوي حقوق سهامدار در شركت با چنين اقدامي رعايت نشده و اشخاص ثالث نيز كه با شركت طرف قرارداد مي باشند با

كاهش مخفي سرمايه مواجه خواهند شد. ثالثا - تغييرات در اساسنامه:

در صورتي كه تغييرات در اساسنامه به اصل تساوي حقوق سهامداران در شركت خللي وارد نكند مجمع عمومي فوق العاده اختيار كامل دارد كه در اساسنامه شركت با اكثريت دو سوم آرا حاضر در جلسه رسمي تغييراتي بدهد (مواد ٨٣ و ٨٤ و ٨٥ ل.ا.ق.ت).

يكي از استثنائات اصل مذكور غير قابل تغيير بودن تابعيت شركت مي باشد كه چون اعطاي تابعيت يا سلب آن علي الاصول از جمله اختيارات دولت مي باشد ليكن اگر شركتي مركز اصلي خود را به كشور ديگري انتقال دهد در اين صورت قهرا شركت تابعيت آن كشور را كسب مي نمايد . امروزه دولتها در نقل و انتقال بين المللي مركز اصلي شركتها نرمش به خرج داده و با انعقاد قرارداد با كشورهاي ديگر به شركتها اجازه مي دهند كه تحت شرايطي تابعيت كشور خارجي را با حفظ تابعيت كشور اصلي كسب نمايند.

با صراحت ماده ٩٤ (ل.ا.ق.ت) هيچ مجمعي نمي تواند تابعيت شركت را تغيير دهد. بديهي است چنانجه بر خلاف اين ماده اتخاذ تصميم بنمايد ضمانت اجرائي آن بطلان تصميم متخذه خواهد بود.

استثنائ ديگر منع افزايش تعهدات صاحبان سهام مي باشد كه مجمع عمومي فوق العاده حق ندارد با اكثريت مقرر تعهدات سهامداران را افزايش دهد واين به خاطر رعايت اصل تساوي حقوق سهامداران و آزادي قراردادهاست. رابعا - انحلال شركت قبل ازموعد و يا تغيير نوع شركت:

وقتي كه شركت موضوعي را كه براي آن تشكيل شده انجام داده يا انجام آن غير ممكن شده باشد ويا مدت شركت منقضي شده باشد درصورت ورشكستگي شركت در هر موقع به

تصميم مجمع عمومي فوق العاده و بالاخره در زمان انحلال به حكم قطعي دادگاه شركت سهامي منحل مي گردد(ماده ١٩٩ل.ا.ق.ت). تغيير نوع شركت در صلاحيت مجمع عمومي فوق العاده مي باشد كه با توجه به مواد ٥ و ٢٧٨ به بعد (ل.ا.ق.ت) به شرح زير به عمل مي آيد: ١- تبديل شركت سهامي خاص به سهامي عام:

شركت سهامي خاص با رعايت شرايط ذيل مي تواند به شركت سهامي عام تبديل شود:

موضوع شركت به تصويب مجمع عمومي فوق العاده شركت سهامي خاص رسيده باشد سرمايه آن نبايد از ٠٠٠/٠٠٠/٥ ريال كمتر باشد در غير اينصورت افزايش سرمايه الزامي است.

از تاريخ تاسيس و ثبت شركت دو سال گذشته و دو ترازنامه سال مالي آن به تصويب مجمع عمومي صاحبان سهام رسيده باشد.

اساسنامه شركت سهامي خاص با رعايت مقررات لايحه اصلاح قمستي از قانون تجارت در مورد شركت سهامي اصلاح ويا مجددا تنظيم گردد.

شركت سهامي خاص بايد ظرف مدت يك ماه از تاريخي كه مجمع عمومي فوق العاده سهامداران تبديل شركت را به سهامي عام تصويب نموده است صورتجلسه مجمع مزبور را به ضميمه مدارك زير به مرجع ثبت شركتها تسليم نمايد:

اساسنامه اي كه براي شركت سهامي عام تنظيم شده وبه تصويب مجمع عمومي فوق العاده رسيده است.

ترازنامه و حساب سود و زيان شركت.

صورت دارائي شركت.

اعلاميه تبديل شركت كه به امضا صاحبان امضا مجاز شركت رسيده باشد و حاوي نام و شماره ثبت شركت موضوع شركت مركز اصلي شركت تاريخ انقضاي مدت آن سرمايه شركت تعداد امتيازات سهام ممتاز در صورت انتشار هويت كالم رئيس و اعضاي هيات مديره و مدير عامل شركت شرايط حضور و حق راي

صاحبان سهام در مجامع عمومي مقررات اساسنامه مبلغ ديون شركت ذكر نام روزنامه كثير الانتشار باشد.

اداره ثبت شركتها پس از دريافت مدارك فوق و تطبيق مندرجات آنها با قانون تجارت تبديل شركت سهامي خاص را به شركت سهامي عام ثبت و مراتب را به هزينه شركت آگهي مي نمايد. ٢- تبديل شركت سهامي به انواع شركتهاي ديگر:

مطابق ماده ٥ (ل.ا.ق.ت) هرگاه سرمايه شركت سهامي عام از ٠٠٠/٠٠٠/٥ ريال و سرمايه شركت سهامي خاص از ٠٠٠/٠٠٠/١ ريال كمتر مي شود بايد ظرف يكسال نسبت به افزايش سرمايه تا ميزان حداقل مقرر اقدام نموده و يا شركت را به نوع ديگري از انواع شركتهاي تجارتي تغيير دهند در غير اين صورت هر ذينفع مي تواند از دادگاه ذيصلاح انحلال شركت را درخواست نمايد.

4- مقررات مشترك راجع به مجامع عمومي عادي و فوق العاده

طرز كار شركت سهامي - مقررات مشترك راجع به مجامع عمومي عادي و فوق العاده دعوت مجامع

دعوت مجامع از جمله وظايف هيات مديره بوده و در صورت خودداري هيئت مديره از دعوت اين امر به عهده بازرس يا بازرسان شركت محول شده است. دعوت مجامع عمومي و فوق العاده از طريق انتشار آگهي در يكي از روزنامه هاي كثيرالانتشار به عمل مي آيد و تاريخ تشكيل جلسه نبايد زودتر از ١٠ روز و ديرتر ازز ٤٠ روز پس از انتشار دعوتنامه تعيين شود. ضمنا در صورتي كه كليه صاحبان سهام شركت در مجمع عمومي حضور داشته باشند ارسال دعوتنامه قبلي لازم نمي باشد.

از طرف ديگر سهامداراني كه لااقل يك پنجم سهام شركت را دارا مي باشند حق دارند دعوت و تشكيل مجمع عمومي را از هيات مديره و در صورت امتناع هيئت مديره از

بازرس يا بازرسان خواستار شوند. نحوه شركت در مجامع عمومي

قبل از تشكيل مجمع عمومي عادي يا فوق العاده هر صاحب سهمي كه بخواهد در مجمع عمومي يا فوق العاده شركت كند مي بايست ورقه ورود به جلسه مجمع را با ارائه ورقه سهم يا گواهينامه موقت سهام متعلق به خود از شركت دريافت نمايد.

همچنين هر سهامدار مي تواند براي خود وكيل يا قائم مقام قانوني جهت حضور در كليه مجامع تعيين نمايد. نحوه اخذ راي

اخذ راي در مجامع معمولا با ورقه انجام مي شود ولي به علت سكوت قانون تجارت در اين مورد راي گيري با قيام و قعود و يابلند كردن انگشت مجاز مي باشد. در كليه مجامع تصميمات به اكثريت آرا به ترتيب مقرر اتخاذ مي گردد . مراد از اكثريت اكثريت آراي حاضرين در جلسه مي باشد

(ماده ١٠٣ ل.ا.ق.ت) . انتخاب هيئت رئيسه

مجمع عمومي عادي يا فوق العاده توسط هيئت رئيسه اي مركب از يك رئيس و دو ناظر ويك منشي اداره مي شود رياست مجمع از بين صاحبان حاضر در جلسه به اكثريت نسبي انتخاب خواهد شد. محدوديت اختيارات مجامع عمومي

با توجه به ماده ٩٤ (ل.ا.ق.ت) كه مي گويد : ( هيچ مجمع عمومي نمي تواند تابعيت شركت را تغيير بدهد و يا هيچ اكثريتي نميتواند بر تعهدات صاحبان سهام بيفزايد) اين سئوال مطرح مي شود كه منظور از افزايش تعهدات صاحبان سهام توسط اكثريت سهامداران شركت چيست؟ مثلا افزايش سرمايه شركت و الزام هر سهامدار به مشاركت در آن موجب ازدياد تعهد او مي شود و چنين عملي بر خلاف نص صريح قانون مي باشد. ولي با توجه به مفهوم

مخالف قسمت اخير ماده ٩٤مي توان گفت كه اگر كليه سهامداران شركت به پيشنهاد شركت در مورد افزايش سرمايه راي توافق بدهند در اين صورت منع قانوني نخواهد داشت. حق كسب اطلاع سهامداران

قانون تجارت ايران در ماده ١٣٩ فقط حق كسب اطلاع سهامداران قبل از تشكيل مجمع عمومي را پيش بيني نموده و مقرر مي دارد: هر صاحب سهم مي تواد از پانزده روز قبل از انعقاد مجمع عمومي درمركز شركت به صورت حسابها مراجعه كرده از ترازنامه و حساب سود و زيان و گزارش عمليات مديران و گزارش بازرسان رونوشت بگيرد.

5- مجمع عمومي عادي

طرز كار شركت سهامي - مجمع عمومي عادي ١- حد نصاب براي تشكيل مجمع و اتخاذ تصميم

در مجمع عمومي عادي حضور دارندگان اقلا بيش از نصف سهامي كه حق راي دارند ضروري مي باشد. هر گاه در اولين دعوت حد نصاب مذكور حاصل نشد مجمع براي بار دوم دعوت خواهند شد و با حضور هر عده از صاحبان سهامي كه حق راي دارند جلسه رسميت مي يابد و تصميمات لازم را نسبت به كليه امور شركت بجز آنچه كه در صلاحيت مجمع عمومي موسس و فوق العاده است اتخاذ خواهند نمود مشروط بر آنه در دعوت دوم نتيجه دعوت اول قيد شده باشد (مواد ٨٦ و ٨٧ ل.ا.ق.ت) تصميمات در مجمع عمومي عادي همواره با اكثريت نصف به علاوه يك آراي حاضر در جلسه رسمي معتبر مي باشد. مگر در مورد انتخاب مديران و بازرسان كه اكثريت نسبي كافي خواهد بود (بند ١ ماده ٨٨ ل.ا.ق.ت). ٢- وظايف مجمع عمومي عادي

اين وظايف شامل موارد زير خواهد بود:

استماع گزارش و پيشنهادات هيات مديره

و بازرسان شركت در مورد وضع مال و خط مشي آينده شركت و اخذ تصميم درباره آنها.

تصويب ترازنامه ساليانه وحساب سود و زيان

تعيين حق الزحمه مديران و بازرسان و تعيين جانشينان در خاتمه ماموريت آنان.

تعيين روزنامه كثيرالانتشاري كه آگهي هاي شركت در آن درج مي شود. ٣- اختيارات مجمع عمومي عادي اولا - رسيدگي به حسابهاي شركت و تقسيم سود. ثانيا - برابر ماده ٩٠ (ل.ا.ق.ت) كه مي گويد : ( تقسيم سود و اندوخته صاحبان سهام فقط پس از تصويب مجمع عمومي جايز خواهد بود و در صورت وجود منافع تقسيم ١٠% از سود ويژه سالانه بين صاحبان سهام الزامي است.

درماده مذكور مقنن به سود ويژه اشاره مي كند و منظور از آن عبارت است از وضع تمام مخارج شركت مانند : هزينه تجارتي و مخارج بهره برداري استهلاك هزينه عمومي و تبليغات ماليات و پاداش مطالبات مشكوك الوصول پذيرايي و غيره از درآمد كل شركت . از شود ويژه به ميزان ٢٠/١ يا ٥٠% جهت تشكيل ذخيره قانوني شركت تا زماني كه ميزان آن به ١٠% سرمايه اصلي شركت برسد برداشت مي شود و بعد از آن برداشت به عنان ذخيره قانوني اختياري خواهد بود (ماده ١٤٠ ل.ا.ق.ت). ثالثا - انتخاب مديران و بازرسان : مديران شركت توسط مجمع عمومي موسس و مجمع عمومي عادي انتخاب مي شوند و مدت مديريت آنان نبايد از دو سال تجاوزنمايد (مواد ١٠٨ و ١٠٩ ل.ا.ق.ت) از طرف ديگر مجمع مزبور مي تواند در تصميمات بعدي خود هيات مديره راكلا يا بعضا عزل نمايد.

نحوه انتخاب مديران شركت در ماده ٨٨ (ل.ا.ق.ت) با اكثريت نسبي پيش بيني شده

است و تعداد آراي هر راي دهنده در عدد مديراني كه بايد انتخاب شوند ضرب ميشود و حق هر راي دهنده در عدد مديراني كه بايد انتخاب شوند ضرب مي شود وحق هر راي دهنده برابر حاصل ضرب مذكور خواهد بود.

و در قسمت دوم ماده ٨٨ مذكور گفته شده است كه : با توجه به اصل رعايت تساوي حقوق هر سهامدار در تخصيص راي به انتخاب مديران تعداد سها هر راي دهنده تعدا آرا صاحبان سهام ممتاز مندرج در ماده ٤٢ (ل.ا.ق.ت) مانند سهام عادي حساب مي شود در عدد مديراني كه بايد انتخاب شوند ضرب مي شود.)

معمولا اقليت از سيستم راي ادغامي استفاده مي نمايند به اين معني كه سهامداران اقليت آرا خود را روي يك يا چند مدير كانديدا متمركز مي كنند تا بدين وسيله بتوانند در هيئت مديره نفوذ نمايند و تا حدودي در كنترل شركت مدخليت داشته باشند. رابعا - تعيين روزنامه كثيرالانتشار شركت از جمله اختيارات مجمع عمومي عادي ساليانه براي آگهي ها و اطلاعيه هاي بعدي سهامداران تا تشكيل مجمع عمومي سالانه بعد مي باشد.

18- انحلال و تصفيه شركت سهامي

1- انحلال شركت سهامي

انحلال و تصفيه شركت سهامي - انحلال شركت سهامي شركت سهامي ممكن است بنا به علل زير منحل شود:

از بين رفتن حداقل نصف سرمايه شركت بر اثر زيان هاي وارده به شركت (ماده ١٤١ ل.ا.ق.ت).

از بين رفتن موضوع شركت يا غير ممكن شدن انجام موضوع شركت (بند ١ از ماده ١٩٩ ل.ا.ق.ت).

در صورت انقضاي مدت شركت (بند ٢ ماده ١٩٩ ل.ا.ق.ت).

تقليل سرمايه شركت به كمتر از حداقل قانوني (حداقل سرمايه شركت سهامي عام ٠٠٠/٠٠٠/٥ ريال و حداقل سرمايه شركت سهامي خاص ٠٠٠/٠٠٠/١ ريال

مي باشد).

در صورت ورشكستگي شركت.

در صورت تصميم مجمع عمومي فوق العاده مبني بر انحلال شركت. انحلال شركت هب حكم دادگاه موارد مندرج در ماده ٢٠١ (ل.ا.ق.ت) ناظر به انحلال شركت از طريق دادگاه با درخواست ذينفع مي باشد.

به تجويز مواد ١٠٦ و ٢٠٩ و ٢١٠ (ل.ا.ق.ت) يك نسخه از صورت جلسه مجمع عمومي فوق العاده در مورد انحلال شركت و نحوه تصفيه آن بايد به مرجع ثبت شركتها ارسال شود تا پس از ثبت براي اطلاع مردم در روزنامه رسمي و روزنامه كثير الانتشار كه اطلاعيه ها و آگهي هاي مربوط به شركت در آن درج مي گردد آگهي شود .

2- تصفيه شركت سهامي

انحلال و تصفيه شركت سهامي - تصفيه شركت سهامي تصفيه شركت سهامي مشتمل بر عمليات زير مي باشد:

نقد كردن دارائي شركت منحله

وصول مطالبات شركت منحله

پرداخت ديون شركت منحله

تقسيم باقيمانده دارائي شركت بين سهامداران. اول - انتخاب وعزل مدير يا مديران تصفيه

تصفيه امور شركت سهامي با مديران شركت است مگر اينكه اساسنامه شركت يا مجمع عمومي فوق العاده كه راي به انحلال شركت مي دهد ترتيب ديگر مقرر داشته باشد (ماده ٢٠٤ ل.ا.ق.ت).

پس در درجه اول مديران شركت براي انجام امور تصفيه انتخاب مي شوند از طرف ديگر شركت مي تواند مدير يا مديران تصفيه غير از مديران شركت انتخاب نمايد. با اين كار ديگر وظايف مديران شركت و ساير نمايندگان خاتمه مي يابد.

چنانچه به هر علت مدير تصفيه تعيين نشدهباشد و يا تعين شده ولي به وظايف خود عمل ننمايد هر ذينفع مي تواند تعيين مدير تصفيه را از دادگاه ذيصلاح درخواست نمايد.

مدت ماموريت مدير يا مديران تصفيه حداكثر ٢ سال است تمديد

اين مدت با ذكر علل و جهات از طرف مدير تصفيه به مجمع عمومي سهامداران بلامانع است.

اگر مدير تصفيه قصد استعفائ داشته باشد بايد مراتب را به مجمع عمومي عادي سهامداران شركت اعلام نمايد و نيز در صورت فوت يا حجر يا ورشكستگي مدير تصفيه هرگاه مديران تصفيه متعدد باشند و مدير تصفيه متوفي يا محجور يا ورشكسته توسط مجمع عمومي شركت انتخاب شده باشد مدير يا مديران تصفيه باقيمانده بايد مجمع عمومي عادي شركت را براي انتخاب جانشين دعوت كند ولي اگر مدير تصفيه مجمع عمومي شركت انتخاب شده باشد هر ذينفع مي تواند از مرجع ثبت شركتها بخواهدكه مجمع عمومي عادي سهامداران را براي تعيين جانشين مدير تصفيه مذكور دعوت كند.

براي دوره تصفيه ممكن است به موجب اساسنامه يا به تصميم مجمع عمومي صاحبان سهام يك يا چند ناظر تعيين شود تا به عمليات مديران تصفيه رسيدگي كرده گزارش خود را به مجمع عمومي عادي سهامداران تقديم كنند. دوم - اختيارات مدير يا مديران تصفيه

مديران تصفيه نمايند شركت در حال تصفيه محسوب شده و داراي كليه اختيارات لازم جهت امر تصفيه حتي از طريق اقامه دعوي و ارجاع به داوري و حق سازش مي باشند و حق دارند و مي توانند براي طرح دعاوي و دفاع از آنها وكيل تعيين كنند (ماده ٢١٢ ل.ا.ق.ت) ولي مدير تصفيه نمي تواند دارائي شركت در حال تصفيه را به خود يا به اقارب خود از طبقه اول و دوم تا درجه چهارم انتقال دهد (ماده ٢١٣ ل.ا.ق.ت). سوم - وظايف مديران ١- عمليات تصفيه شركت منحله

وصول مطالبات شركت از بدهكاران اعم از سهامداران يا اشخاص ثالث

ولو از طريق اقامه دعوي در مراجع قضائي.

نقد كردن دارائي شركت از طريق فروش اموال منقول يا غير منقول.

پرداخت ديون شركت با رعايت حقوق صاحبان مطالبات ممتازه.

تقسيم باقيمانده دارائي شركت بين سهامداران. ٢- دعوت مجامع عمومي

اول - مقام دعوت كننده مجامع عمومي در دوران تصفيه

دعوت مجامع اعم از عادي فوق العاده يا عادي به طور فوق العاده به عهده مديران تصفيه است. در صورت خودداري مدير تصفيه از انجام تكليف ناظر مكلف است نسبت به دعوت مجمع عمومي اقدام نمايد و يا اينكه دادگاه به تقاضاي هر ذينفع حكم به تشكيل مجمع عمومي خواهد داد (ماده ٢١٩ ل.ا.ق.ت).

دوم - حق كسب اطلاع سهامداران

سهامداران شركت حق ندارند مانند زمان قبل از انحلال شركت از عمليات و حسابها در مدت تصفيه كسب اطلاع نمايند (ماده ٢٢٠ ل.ا.ق.ت).

مدير يا مديران تصفيه مكلفند تا زماني كه امر تصفيه شركت خاتمه نيافته است همه ساله مجمع عمومي عادي سهامداران را با رعايت شرايط وتشريفاتي كه در قانون و اساسنامه پيش بيني شده است دعوت و صورت دارائي منقول و غير منقول و ترازنامه و حساب سود و زيان عمليات خود را به مجمع عمومي ساليانه تسليم و گزارشي از اعمالي كه تا زمان تشكيل مجمع مزبور انجام داده اند به مجمع عمومي عادي تقديم نمايند. ٣- الزامات رعايت تشريفات قانوني

در طول مدت تصفيه مقررات راجع به دعوت و تشكيل مجامع عمومي و شرايط حد نصاب و اكثريت مجامع مانند زمان قبل از انحلال شركت بايد رعايت شود و هر گونه دعوتنامه و اطلاعيه اي كه مديران تصفيه براي سهامداران منتشر مي كنند بايد در روزنامه كثير الانتشار كه اطلاعيه ها

و آگهي هاي مربوط به شركت در آن درج مي گردد تشكيل شود ولي اتخاذ تصميم ننمايد مدير يا مديران تصفيه مكلف به انتشار گزارش خود و صورتحسابهاي مقرر در ماده ٢١٧ (ل.ا.ق.ت) در روزنامه كثير الانتشاري كه اطلاعيه هيا مربوط به شركت در آن درج مي گردد جهت اطلاع عموم صاحبان سهام مي باشند. ٤- اعلام ختم تصفيه به مرجع ثبت شركت

مدير يا مديران تصفيه بايد ظرف يك ماه پس از پايان امر تصفيه شركت سهامي مراتب را به مرجع ثبت شركتها به منظور حذف نام شركت از دفتر مرجع مذكور و دفتر ثبت تجارتي اعلام نمايند و نيز جريان امر بايد در روزنامه رسمي و روزنامه كثيرالانتشاري كه اطلاعيه ها و آگهي هاي مربوط به شركت در آن درج مي شود آگهي شود.

پس از پايان تصفيه در صورتي كه وجوهي متعلق به بستانكاران و سهامداران شركت باقي مانده باشد مدير تصفيه مكلف است وجوه باقيمانده را در حساب مخصوص نزد يكي از بانكهاي ايران توديع و صورت اسامي بستانكاران و صاحبان سهامي را كه روزنامه رسمي و كثير الانتشار به اطلاع اشخاص ذينفع برسانند تا براي دريافت مطالبات خود به بانك مورد نظر مراجعه كنند. چهارم - مسئوليت مدني و جزائي مديران تصفيه

مسئوليت مدني مديران تصفيه در اثر ارتكاب تقصيرتابع اصول كلي حقوق مدني مي باشد و چنانچه در اثر تقصير مديران تصفيه به سهامدار شخص ثالث ذينفع يا شركت مستقيما خسارتي وارد گردد زيان ديده براي اخذ خسارت بايد تقصير فاعل زيان و رابطه سببيت بين فعل زيان آور و ضرر وارده رااثبات نمايد.

ماده ٢٢٦ (ل.ا.ق.ت) مدير يا مديران تصفيه را كه

از مقررات مندرج در ماده ٢٢٥ (ل.ا.ق.ت) تخلف نموده باشد از لحاظ ميزان خسارات وارده به بستانكاراني كه طلب خود را دريافت نكرده باشند مسئول مي داند.

در صورتي كه پس ازانحلال شركت معلوم شود كه دارائي شركت براي تاديه طلب بستانكار تكافو نمي كند دادگاه ذيصلاح مي تواند به تقاضاي هر ذينفع هر يك از مديران يا مدير عاملي را كه كافي نبودن دارائي شركت به نحوي از انحا معلول تخلفات او بوده منفردا يا متضامنا به پرداخت آن قسمت از ديوني كه تاديه ان از دارائي شركت امكان پذير نيست محكوم كند.

در مورد مسئوليت جزائي مديران تصفيه ماده ٢٦٨ (ل.ا.ق.ت) مقرر مي دارد كه مدير يا مديران تصفيه هر شركت در صورتي كه عالما مرتكب جرائم زير شوند به حبس تاديبي از ٢ ماه تا ٦ ماه يا جزاي نقدي از ٠٠٠/٢٠ تا ٠٠٠/٢٠٠ ريال يا به هر دو مجازات محكوم خواهند شد:

عدم اعلام نام ونشاني مربوط به مرجع ثبت شركتها درظرف مدت يك ماه پس از اتخاذ تصميم راجع به انحلال شركت.

دعوت ننمودن مجمع عمومي عادي صاحبان سهام و اطلاع ندادن به مجمع از وضعيت اموال و مطالبات و قروض شركت و نحوه تصفيه امور شركت و مدتي را كه جهت خاتمه امر تصفيه لازم مي دانند تا مدت ٦ ماه پس از شروع به امر تصفيه.

دعوت ننمودن مجمع عمومي عادي صاحبان سهام شركت همه ساله تا قبل از خاتمه امر تصفيه با رعايت شرايط و تشريفاتي كه در اين قانون و اساسنامه شركت پيش بيني شده است و نيز عدم تسليم صورت دارائي منقول و غير منقول وترازنامه و حساب سود و

زيان عمليات مربوط به مجمع مذكور به انضمام گزارش حاكي از اعمالي كه تا آن موقع انجام داده اند.

ادامه دادن به عمليات امر تصفيه پس از خاتمه دوره تصدي مديريت مشروط بر آنكه تمديد ماموريت خود را خواستار شده باشند.

عدم اعلام ختم تصفيه به مرجع ثبت شركتها در ظرف مدت يك ماه پس از خاتمه آن

عدم توديع وجوه باقيمانده پس از ختم تصفيه متعلق به سهامداران و بستانكاراني كه طلب خود را وصول ننموده اند در حساب مخصوص در يكي از بانكهاي ايراني.

عدم اطلاع توديع وجوه باقيمانده مذكور به اشخاص ذينفع در طي آگهي ختم تصفيه و نيز ارتكاب جرائم مندرج در ماده ٢٦٩ (ل.ا.ق.ت) منجر به حبس تاديبي از ١ سال تا ٣ سال محكوميت خواهد داشت.

19- شركت مختلط سهامي

1- علل مهجوريت شركت مختلط سهامي

شركت مختلط سهامي - علل مهجوريت شركت مختلط سهامي شركت مختلط سهامي نيز همانند شركت مختلط غير سهامي مهجور مانده و اشخاص رغبت چنداني به تشكيل اين نوع شركت از خود نشان نمي دهند.

اين امر البته به دلائل مختلفي است كه برخي از آنها مربوط به موانع موجود بر سر راه شركاي ضامن است و به همان دلايلي كه اشخاص را از تشكيل شركت تضامني منع مي كند از تشكيل اين شركت نيز باز داشته است و چون در بحث شركت تضامني بدان اشاره از تكرار آن خودداري ميشود. برخي دلائل ديگر مربوط به شركاي سهامي است كه در بخش مربوط به علل مهجوريت شركت مختلط غيرسهامي توضيح داده شد و از تكرار آن خودداري مي شود. ولي در خصوص دلائل مربوط به شركاي سهامي ذكر يك نكته مهم است كه بدان اشاره مي شود: يكي

از دلائل اهميت شركت مختلط سهامي درگذشته اين بود كه تشكيل شركت سهامي منوط به اجازه قبلي دولت بود. در صورتي كه تشكيل شركت مختلط سهامي احتياج به اجازه قبلي نداشت و آزاد بود. با آزاد شدن تشكيل شركت هاي سهامي و هم چنين با پيش بيني شركت هاي با مسئوليت محدود ديگر احتياجي به تشكيل شركت مختلط سهامي پيدا نمي شود. مجموعه اين دلايل و عوامل سبب شده تا از تعداد اين شركت هاي كاسته شده و روز به روز نيز عرصه را به نفع شركت هاي سهامي و با مسئوليت محدود خالي نمايند.

2- اداره شركت

شركت مختلط سهامي - اداره شركت اداره اين شركت همانگونه كه ماده ١٦٤ ق.ت صراحت دارد با شريك يا شركاي ضامن مي باشد ماده فوق مي گويد: (مديريت شركت مختلط سهامي مخصوص به شريك يا شركاي ضامن است).

اين امر به خاطر مسئوليت سنگيني است كه شركاي مذكور در برابر طلبكاران شركت دارند چرا كه مسئوليت شركاي شركت سهامي فقط تا ميزان آورده است در حالي كه شركاي ضامن از دارايي خود باقيمانده ديون شركت را بايد بپردازند. بنابراين بايد به نحوي مديريت نمايند كه پاسخگوي اعمال و فعاليت هاي خود در شركت باشند.

با توجه به اين ماده شركاي سهامي حقي در اداره امور شركت ندارند اما اين امر آنها را از وظيفه نظارتي منع نمي كند و مانع از آن نمي شود كه آنها در جريان امورشركت قرار گيرند.

ماده ١٦٥ ق.ت. بدون در نظر گرفتن محدوديت در مورد هيئت نظار اشعار داشته: ٩در هر يك از شركتهاي مختلط سهامي هيئت نظاري لااقل مركب از سه نفر از شركا برقرار

مي شود واين هيئت را مجمع عمومي شركا بلافاصله بعد از تشكيل قطعي شركت و قبل از هر اقدامي در امور شركت معين مي كند انتخاب هيئت بر حسب شرايط مقرر در اساسنامه شركت تجديد مي شود...) بنابراين شركاي سهامي نيز مي توانند عضو هيئت نظار باشند.

از طرف ديگر ماده ١٧٠ ق.ت. نيز درمورد حق اطلاع شركا اشعار داشته است كه: (تا پانزده روز قبل از انعقاد مجمع عمومي هر صاحب سهمي مي تواند (خود يا نماينده او) در مركز اصلي شكرت حاضر شده از صورت بيلان و صورت دارايي و راپرت هيئت نظار اطلاع حاصل كند). با توجه به مطالب فوق بايد گفت شركاي سهامي در اداره امور شركت نقشي ندارند ولي مي توانند عضو هيئت نظار شده بر امور شركت نظارت كرده و در جريان مسائل شركت قرار بگيرند.

3- حدود مسئوليت شركا

شركت مختلط سهامي - حدود مسئوليت شركا همانگونه كه از تعريف فوق برمي آيد دو نوع شريك در شركت فوق وجود دارد و مسئوليت هر گروه نيز متفاوت مي باشد كه به بيان آن مي پردازيم:

ماده ١٦٢ ق.ت. مي گويد:(... شركاي سهامي... مسئوليت آنها تا ميزان همان سرمايه اي است كه در شركت دارند...) بنابراين گروه اول از شركا كه سرمايه شركت را تامين مي كنند به صراحت ماده مذكور فقط تا ميزان سرمايه خود كه درشركت گذاشته اند مسئوليت دارند و رد صورتي كه تمام سرمايه تعهد شده خود را به شركت نداده باشند در صورت ورشكستگي مدير تصفيه مابقي آن را از آنان وصول خواهد كرد. در اين خصوص ماده ١٧٣ ق.ت. مي گويد:(هر گاه شركت مختلط سهامي ورشكسته شود و

شركاي سهامي تمام قيمت سهام خود را نپرداخت باشند مدير تصفيه آنچه راكه برعهده آنها باقي است وصول مي كند). ورد صورتي هم كه شركت به طريقي غير از ورشكستگي منحل شود ماده ١٧٤ ق.ت. تصريح دارد كه :(... هريك از طلبكاران شركت مي توانند به هر يك از شركاي سهامي كه از بابت قيمت سهام خود مديون شركت رجوع كرده در حدود بدهي آن شري طلب خود را مطالبه نمايند. مادام كه شركت منحل نشده طلبكاران براي وصول طلب خود حق رجوع به هيچ يك از شركاي سهامي را ندارند.)

در خصوص شريك ضامن ماده ١٦٢ ق.ت. اشعار مي دارد: (شريك ضامن كسي است كه سرمايه او به صورت صهام در نيامده و مسئول كليه قروضي است كه ممكن است علاوه بر دارايي شركت پيدا شود و در صورت تعدد شريك ضامن مسئوليت آنها در مقابل طلبكاران و روابط آنها با يكديگر تابع مقررات شركت تضامني خواهد بود)

بنابراين برخلاف شركا دسته اول شركا تضامني چون اعتبار و كار و صنعت خود را به شركت مي آورند بر همين مبنا هم مسئوليت دارند در صورتي كه سرمايه شركت نتواند پاسخ بدهي هاي شركت را بدهد خود آنها از دارايي خود بايد آن را جبران نمايند. و در واقع همان مقررات شركت تضامني در اينجا حاكم مي باشد.

4- تفاوت شركت مختلط سهامي با غيرسهامي

شركت مختلط سهامي - تفاوت شركت مختلط سهامي با غيرسهامي در شركت مختلط غيرسهامي سهم شريك با مسئوليت محدود به قطعات سهام تقسيم نمي شود و آزادانه قابل معامله نسبت و شخصيت شركاي با مسئوليت محدود در شركت مدنظر است در صورتي كه در شركت مختلط سهامي شركاي

با مسئوليت محدود به صورت سهم در مي آيد و مانند سهام شركت هاي سهامي قابل نقل وانتقال است و شخصيت شركاي صاحب سهم از اهميت برخوردار نيست و هر صاحب سهمي شريك شركت محسوب مي شود.

به همين ترتيب شركت مختلط همه مزاياي شركت مختلط غير سهامي را واجداست با اين مزيت كه معامله سهام در ان كاملا ازاد مي باشد.

5- مشاركت اشخاص حقوقي در شركت به عنوان شريك ضامن

شركت مختلط سهامي - مشاركت اشخاص حقوقي در شركت به عنوان شريك ضامن اين بحث در خصوص شركت هاي غير سهامي نيز مطرح است كه آيا اشخاص حقوقي مي توانند به عنوان شريك ضامن عضو شركت شوند يا نه؟ عده اي اعتقاد دارند كه چون شريك ضامن در شركت هاي مختلط كار و صنعت خود را در شركت مي گذارند بايد حتما شخص حقيقي باشند. بعلاوه اينكه برخي معتقدند اين اشخاص نمي توانند عضو شركت تضامني گردند. اين نگرش به نظر نمي رسد چندان قابل دفاع باشد چرا كه در شركت هاي تضامني نيز مسئوليت هر شريك تا ميزان دارايي وي مي باشد كه در خصوص اشخاص حقوقي هم نمي تواند با مانعي موجه شود و از طرف ديگر اشخاص حقوقي نيز مي توانند تخصص خود را به شركت آورند مضافا به اينكه ماده ٥٨٨ ق.ت. تصريح مي كند كه:(شخص حقوقي مي تواند داراي كليه حقوق و تكاليفي شود كه قانون براي افراد قائل است مگر حقوق و وظايفي كه بالطبيعه فقط انسان ممكن است داراي آن باشد مانند حقوق و وظايف ابوت - بنوت و امثال ذلك).

بنابراين دليلي وجود ندارد كه اشخاص حقوقي نتوانند به عنوان شريك ضامن در شركت هاي مذكور

عضو شوند.

20- شركت مختلط غيرسهامي

1- علل مهجوريت شركت مختلط سهامي

شركت مختلط غيرسهامي - علل مهجوريت شركت مختلط سهامي همانگونه كه در تعريف اين شركت گذشت اين شركت دو نوع شريك دارد. يك عده شركاي ضامن هستند و شركاي ديگر مسئوليت محدود دارند و مسئوليت آنها به اندازه سرمايه اي است كه به شركت آورده اند.

نگاهي به قواعد و مقررات و مسئوليت شركا مبين اين است كه اين شركت همانند شركت هاي مضاربه اي قانون مدني كه عده اي كه سرمايه دارند و نمي خواهند. مستقيما فعاليت تجارري كنند يا نمي توانند تجارت نمايند سرمايه خود را در اختيار افرادي قرار مي دهند كه فاقد سرمايه اما واجد تخصص و صنعت هستند. تا در نتيجه فعاليت شركاي ضامن در سود سرمايه خود سهيم شوند اما امروزه ازاين نوع شركت ها كاسته شده و اين امر به دلايل متعددي مي باشد كه ذيلا بدان اشاره مي شود:

برخي از دلايل مذكور همان دلايل كاهش رغبت افراد به اين نوع شركت مي باشد. برخي دلايل ديگر مربوط به موانع و محدوديت هاي داخل خود شركت و برخي ديگر تسهيلاتي است كه در تشكيل شركتهاي ديگر وجود دارد مي باشد كه ذيلا بدان اشاره مي شود: - ماده ١٤٨ ق.ت. مي گويد: (هيچ شريك با مسئوليت نمي تواند بدون رضايت ساير شركا شخص ثالثي را با انتقال تمام يا قسمتي از سهم الشركه خود به او داخل در شركت كند) و اين خود محدوديت بزرگي است كه براي شريك شركت مذكور قائل شده است و آنها را به سمت تشكيل شركت هاي سرمايه اي مي كشاند. - گر شخصي بدون رضايت ساير شركا داخل شركت شود

اين شخص نه حق دخالت در اداره شركت و نه حق تفتيش درامور شركت را خواهد داشت. اين مطلب كه در ماده ١٤٩ ق.ت. آمده شركاي شركت را با محدوديت بزرگي مواجه مي سازد. - مطلب ديگر در ماده ١٥٥ ق.ت آمد است. ماده مذكور مي گويد:(هركس به عنوان شريك با مسئوليت محدود در شركت مختلط غير سهامي موجودي داخل شود تا معادل سهم الشركه خود مسئول قروضي خواهد بود كه شركت قبل از ورود او داشته خواه اسم شركت عوض شده يا نشده باشد. هر شرطي كه بر خلاف اين ترتيب باشد در مقابل اشخاص ثالث كان لم يكن خواهد بود). - توسعه شركت هاي سهامي در قرون اخير و امكان تشكيل شركت با مسئوليت محدود باعث شده است تا روز به روز اهميت اين شركت هاي كاسته شود. در روزگاران گذشته اگر محدود بودن مسئوليت شركايي كه سرمايه به اين شركت ها مي آورند باعث ميل و رغبت آنها به اين شركت ها مي شد امروزه با وجود شركت هاي سهامي و با مسئوليت محدود كه مسئوليت همه شركا به ميزان سرمايه آنهاست و از طرف ديگر برخلاف شركت مختلط غيرسهامي در انتخاب مديران و اداره امور شركت نقش مستقيم دارند ديگر شركت مختلط آن اهميت سابق خود را از دست داده و اشخاص سرمايه گذار را به سمت تشكيل شركتهاي سهامي يا با مسئوليت محدود سوق مي دهد. و از طرف ديگرفوت يا محجوريت شركا يا مدير نيز تاثيري در امورشركت نداشته و شركا مي توانند با تعيين مدير يا مديران ديگرموجوديت شركت را حفظ كنند. مجموعه اين عوامل و عوامل ديگري

كه باشركت هاي ديگر يكسان است سبب شده اند كه امروزه اين شركت ها مهجور بمانند به گونه اي كه از بدو تدوين قانون شايد تعداد انگشت شماري از اين نوع شركت ها تشكيل و به ثبت رسيده باشد.

2- اداره شركت

شركت مختلط غيرسهامي - اداره شركت مطابق ماده ١٤٤ ق.ت: (اداره شركت مختلط سهامي به عهده شريك يا شركاي ضامن و حدود اختيارات آنها همان است كه در مورد شركاي شركت تضامني مقرر است).

و در مورد شركاي با مسئوليت محدود ماده ١٤٥ اشعار داشته:(شريك با مسئوليت محدود نه به عنوان شريك حق اداره كردن شركت را دارد نه اداره امور شركت از وظايف اوست). آنگونه كه از مواد فوق برمي آيد در شركت مختلط غيرسهامي فقط شركاي ضامن هستند كهحق اداره كردن شرك را دارند و به عبارت ديگر اداره و مديريت شركت تنها بر عهده آنهاست و شركاي با مسئوليت محدود نمي توانند در اين امر دخالت كنند.

علت اين امر نيز اين است كه شركاي ضامن در مقابل اشخاص ثالث مسئوليت نامحدد دارند وطبيعي است كه بايد حقوق آنها در مقابل شركاي با مسئوليت محدود حفظ شود و اراده آنها مي تواند در تصميم شركاي ضامن تاثير گذارد. حال سئوال اين است كه آيا شركاي با مسئوليت محدود هيچ دخالتي در شركت نمي توانند بكنند و حدود اين منع قانوني تا كجاست؟

همانگونه كه قانونگذار تصريح كرده شركاي با مسئوليت محدود نمي توانند در اداره شركت دخالت كنند. بديهي است كه منظور از اداره شركت انجام دادن كليه عمليات و معاملاتي است كه براي شركت ايجاد تعهد كند و هدف از آن نيز حفظ حقوق

شركاي ضامن در قبال ساير شركا واشخاص ثالث مي باشد. پس بنابراين نبايد نتيجه گرفت كه اعمال شريك با مسئوليت محدود در درون شركت نيز كه ارتباطي باحقوق اشخاص ثالث ندارد ممنوع است. بنابراين شريك با مسئوليت محدود مي تواند در راي دادن مشورت شركت در مجامع و ساير اموري كه جنبه اداري درون شركت دارد دخالت كند. كما اينكه خود مقنن به حق نظارت شركاي با مسئوليت محدود تصريح كرده است.

ماده ١٤٧ ق.ت در اين خصوص مي گويد:(هر شريك با مسئوليت محدود حق نظارت در امور شركت را داشته و مي تواند از روي دفاتر واسناد شركت براي اطلاع شخص خود راجع به وضعيت مالي شركت صورت خلاصه ترتيب دهد. هر قراردادي كه بين شركا برخلاف اين ترتيب داده شود از درجه اعتبار ساقط است.)

بنابراين قانون تجارت برخلاف مواد ١٤٤ و ١٤٥ كه دخالت شراي با مسئوليت محدود را در اداره شركت منع كرده است در ماده ١٤٧ به صراحت حق نظارت را به آنها اعطا نموده واين موضوع جنبه نظم عمومي داشته تا آنجا كه قرارداد بر خلاف آن را از درجه اعتبار ساقط دانسته است. نكته اي كه در خصوص اداره شركت قابل توجه است انتخاب مديران شركت است. مسئله اين است كه آيا شركا مي توانند از اشخاص خارج شركت همانند ماده ١٢٠ ق.ت. اشخاص را به عنوان مدير انتخاب نمايند و آيا اصولا انتخاب شركاي با مسئوليت محدود به عنوان مدير مجاز است؟

ظاهر ماده ١٤٤ ق.ت. چنين امري را نمي پذيرد چرا كه اداره آن را از وظايف شركا ضامن مي داند و طبيعي است كه با پذيرش آن شركاي

با مسئوليت محدود نيز نمي توانند به عنوان مدير انتخاب شوند. و اين سياست قانونگذار شركت هاي مختلط را در بهر ه بردن از متخصصين امر مديريت محدود مي كند. ولي به نظر مي رسد كه با استفاده از اصول كلي حاكم بر شركتهاي تضامني مي توان استنباط كرد كه انتخاب مديران از بين اشخاص خارج از شركت و حتي شركاي با مسئوليت محدود امكانپذير باشد. ماده ١٢٠ ق.ت. كه در خصوص اداره شركت هاي تضامني است چنين امري را تجويز مي كند و از طرف ديگر لحن ماده ١٤٤ به گونه اي است كه ادراه شركت را از اختصاصات شركاي ضامن مي داند كما اينكه اداره شركت تضامني يا هرشركت ديگي نيز از اختيارات و وظايف شركاست. بنابراين در صورتي كه اشخاص ضامن شخص را حتي خارج از شركت نيز به اين سمت بگمارند باز هم خود آنها هستند كه شركت را اداره مي كنند چرا كه مدير مذكور نماينده آنها تلقي مي شود و مانند اين است كه خودشان شركت را اداره نمايند. بنابراين مي توان با اين توضيح و به خاطر نفعي كه شركت در انتخاب مديران متخصص مي تواند داشته باشد چنين امري را براي شركت تجويز كرد.

21- بررسي اشكالات قانوني شركت هاي تضامني- نسبي- مختلط.

1- عدم تعيين زمان براي تقسيم سود در شركت هاي تضامني

بررسي اشكالات قانوني شركت هاي تضامني- نسبي- مختلط. - عدم تعيين زمان براي تقسيم سود در شركت هاي تضامني قانونگذار در شركت تضامني برخلاف شركت سهامي زمان خاصي را براي تقسيم سود معين نكرده است كه شايسته است در اين مورد پيش بيني هاي لازم به عمل آيد.

2- عدم تعيين حدود اختيارات و وظايف مديران در شركت هاي تضامني

بررسي اشكالات قانوني شركت هاي تضامني- نسبي- مختلط. - عدم تعيين حدود اختيارات و وظايف مديران در شركت هاي تضامني همچنين قانونگذار در خصوص حدود اختيارات و وظايف مديران در شركت هاي تضامني مقرراتي وضع ننموده است كه بايد در اين مورد نيز چاره بينديشد.

3- لزوم تعيين مدير درشركت هاي تضامني

بررسي اشكالات قانوني شركت هاي تضامني- نسبي- مختلط. - لزوم تعيين مدير درشركت هاي تضامني طبق ماده ١٢٠ ق.ت. در شركتهاي تضامني شركا بايد لااقل يك نفر از ميان خود يا از خارج به سمت ميدري معين نمايند. اما قانون مذكور تعيين نمي كند كه هر گاه شركا به اين تكليف عمل نكنند چه بايد كرد.بديهي است كه تشكيل شركت تضامني برخلاف آنچه درخصوص شركتهاي سهامي صادق است منوط به نصب مدير نيست. بنابراين هر اقدامي كه هير يك از شركا انجام دهند مستلزم تنفيذ آن توسط كليه شركا خواهد بود كه چنين ترتيبي با طبيعت شركت تضامني مطابقت ندارد و اصولا شركا بايد حتما مدير يا مديران را تعيين كنند و اين اشكالي است كه قانونگذار بايد نسبت به رفع آن اقدام نمايد.

4- اصلاح عبارتي از ماده 125 قانون تجار در خصوص شركت تضامني

بررسي اشكالات قانوني شركت هاي تضامني- نسبي- مختلط. - اصلاح عبارتي از ماده 125 قانون تجار در خصوص شركت تضامني در ماده ١٢٥ ق.ت. كه مقرر شده: (هر كس به عنوان شريك ضامن درشركت تضامي موجودي داخل شود...) به نظر مي رسد قيد كلمه ضامن بي وجه است. زيرا هر شريكي وارد شركت شود ضامن است و در واقع همه شركا ضامن هستند نه آنكه شريكي ضامن و شريكي غيرضامن باشد. بنابراين حذف كلمه مزبور خالي از وجه نمي باشد.

5- دلايل عدم اقبال شركت هاي تضامني و نسبي

بررسي اشكالات قانوني شركت هاي تضامني- نسبي- مختلط. - دلايل عدم اقبال شركت هاي تضامني و نسبي اين نوع شركت از نظر تاريخي سابقه طولاني دارد و از حقوق روم اقتباس شده و در قرون وسطي به شكل فعلي آن در اروپا رواج داشت . با اينكه اين نوع شركت تقريبا در اكثر كشورها وجود دارد . ولي اقبال عمومي درگرايش به اين شركت ها به خاطر مسئوليت نامحدودي كه براي شركاي قائل است كم مي باشد. گذري به قانون مربوط به شركت هاي تضامني مويد اين ادعاست با نگاهي به قوانين بتوان دلايل عدم اقبال به اين شركتها را دريافت:

ذيل ماده ١١٦ ق.ت مقرر ميدارد: (... اگر دارايي شركت براي تاديه تمام قروض كافي نباشد هر يك از شركا مسئول پرداخت تمام قروض شركت است. هر قراري كه بين شركا برخلاف اين ترتيب داده شده باشد در مقابل اشخاص ثالث كان لم يكن خواهد بود).

ماده ١٢٤ ق.ت. نيز مي گويد: (... پس از انحلال طلبكاران شركت مي توانند براي وصول مطالبات خود به هر يك از شركا كه بخواهند و يا به تمام

آنها رجوع كنند و در هر حال هيچ يك از شركا نمي توانند به استناد اينكه ميزان قروض شركت از ميزان سهم او در شركت تجاوز مي نمايد از تاديه قروض شركت امتناع ورزد...).

ماده ١٢٦ ق.ت. نيز مقرر مي دارد: (هر گاه شركت تضامني منحل شود ... اگر دارايي شركت براي پرداخت قروض آن كفايت نكند طالبكاران شركت حق دارند بقيه طلب خود را از تمام يا فرد فرد شركا ضامن مطالبه كنند...) نگاهي به مواد فوق نشان از مسئوليت نامحدود شركا پس از انحلال شركت دارد و طبيعي است كه اين مسئوليت نامحدود از رغبت و گرايش سرمايه گذاران براي تشكيل اين نوع شركت كاسته و آنها را به سمت تشكيل شركت هاي سرمايه اي سوق دهد.

ماده ١١٨ ق.ت. مقرر مي دارد: (شركت تضامني وقتي تشكيل مي شود كه تمام سرمايه نقدي تاديه و سهم الشركه غيرنقدي نيز تقويم و تسليم شده باشد.) همانگونه كه ماده فوق اشعار داشته شركا تا تمام سرمايه شركت را نقدا تاديه نكنند يا سهم الشركه غيرنقدي تسليم ننمايند نمي توانند شركت تضامني را تشكيل دهند درحالي كه درشركت هاي ديگر بخصوص شركتهاي سهامي شركا مي توانند با پرداخت درصدي از سرمايه و تعهد مابقي آن شركت را تشكيل دهند و اين امر نيز مي توانند يكي از موانع رغبت به اين شركت تلقي شود. - عامل ديگر مي تواند مربوط به محدوديت در انتقال سهم الشركه باشد.

ماده ١٢٣ ق.ت. مي گويد: (در شركت تضامني هيچ يك از شركا نمي تواند سهم خود را به ديگري منتقل كند مگر به رضايت تمام شركا).

همانگونه كه مذكور است در شركت تضامني

در صورتي كه شريكي بخواهد سهم خود را انتقال دهد بايدهمه شركا بدان رضايت هند. اولا اين انتقال غير ممكن است و اين هم مي تواند مانعي در رغبت افراد به تشكيل اين شركت باشد چرا كه در مقام مقايسه در ساير شركت ها به خصوص شركت هاي سهامي شركا به راحتي مي توانند سهم خود را به ديگري انتقال دهند و از مزاياي شركت نيز استفاده كنند. - عامل ديگر مربوط به شركايي است كه به شركت تضامني موجودي داخل شوند چرا كه قانون اين شركا را در مقابل قروض قبل از وصول نيز مسئول مي داند. ماده ١٢٥ ق.ت. د راين خصوص اشعار مي دارد: (هر كس به عنوان شريك ضامن در شركت تضامني موجودي داخل شود متضامنا با سايرشركا مسئول قروضي هم خواهد بود كه شركت قبل از ورود او داشته اعم از اينكه در اسم شركت تغييري داده شده يا نشده باشد. هر قراري كه بين شركا برخلاف اين ترتيب داده شده باشد در مقابل اشخاص ثالث كان لم يكن خواهد بود). - محدوديت ديگر شركاي شركت تضامني در ماده ١٣٤ ق.ت. مذكوراست .با توجه به اين ماده:(هيچ شريكي نمي تواند بدون رضايت ساير شركا (به حساب شخص خود يا به حساب شخص ثالث) تجارتي از نوع تجارت شركت نموده و يا به عنوان شريك ضامن يا شريك با مسئوليت محدود درشركت ديگري كه نظير آن تجارت را دارد داخل شود). وطبيعي است كه اگر عضو شركت بودن مانع تجارت ديگر شود و باصطلاح آزادي تجارت را از افراد بگيرد اين امر خود مي تواند سبب بي ميلي در گرايش آن

باشد. - عامل مهم ديگري كه مي تواند در عدم رغبت افراد در تشكيل اين شركتها موثر باشد مربوط به فوت يا محجوريت شركاي شركت تضامني مي باشد.

از آنجايي كه در شركت تضامني شخصيت شركا داراي اهميت زيادي مي باشد و به خاطر همين امر معمولا اين نوع شركت بين افراد يك خانواده يا بين دوستان معتمد شكل مي گيرد وجود هر شريك در شركت براي بقيه از اهميت بالايي برخوردار است و مقنن هم با توجه به اين مسئله مواد مربوطه را انشا كرده است. در حالي كه د رشركت هاي سرمايه اي اين سرمايه است كه سرمايه سهام به آساني قابل انتقال است.

با توجه به اين امر فوت يا محجوري هر يك ازشركا شركت و بقيه شركا را با مخاطره اي جدي روبرو مي سازد و ممكن است با فوت هر شريك شركت در معرض انحلال قرار گيرد و اين موضوعي است كه رغبت افراد را در تشكيل اين شركت هاي ممكن است كاهش دهد. در اين خصوص ماده ١٣٦ ق.ت. مي گويد:(شركت تضامني در موارد ذيل منحل مي شود...). - در صورت فوت يا محجوريت يكي از شركا مواد ١٣٩ و ١٤٠ ...) و مواد مذكور اشعار مي دارند: ماده ١٣٩ ق.ت: (در صورت فوت يكي از شركا بقا شركت موقوف به رضايت ساير شركا و قائم مقام متوفي بايد در مدت يك ماه از تاريخ فوت رضايت يا عدم رضايت خود را اعلام نمود نسبت به اعمال شركت در مدت مزبور از نفع و ضرر شريك خواهد بود ولي در صورت اعلام عدم رضايت در منافع حاصله در مدت مذكور شريك

بوه و نسبت به ضرر آن مدت سهيم نخواهد بود. سكوت تا انقضاي يك ماه در حكم اعلام رضايت است.)

ماده ١٤٠ ق.ت.: (در مورد محجوريت يكي از شركا مطابق مدلول ماده فوق عمل خواهد شد). - يكي ديگر از دلايلي را كه مي توان به اين بحث افزود رواج شركت هاي سرمايه به خصوص شركت با مسئوليت محدد مي باشد چرا كه برخلاف شركت تضامني مسئوليت شركا محدود است و شركا مي توانند اموال شخصي خود را از توقيف و تعرض طلبكاران شركت مصون نگه دارند.

آنچه گفته شد از موانع و محدوديت هايي است كه به شركاي شركت تضامني تحميل مي شود وباعث ايجاد مسئوليت نامحدود گشته و همين امر رغبت اشخاص را براي تشكيل شركت كاهش مي دهد و از طرف ديگر آنها را به سمت تشكيل شركت هاي سرمايه اي سوق مي دهد. و رزو به روز از تعداد شركت هاي مذكور مي كاهد.

6- تشكيل شركت و مشكلات موجود

بررسي اشكالات قانوني شركت هاي تضامني- نسبي- مختلط. - تشكيل شركت و مشكلات موجود شركت تضامني به موجب قراردادي بين شركا منعقد مي گردد و تشكيل مي شود اين قرارداد بايد علاوه بر دارا بودن شرايط عمومي كه براي تشكيل قرارداد ضروري است از قبيل قصد و رضاي شركا اهليت داشتن موضوع و مشروعيت جهت تشكيل شركت بايد شرايط شكلي را نيز كه از قوانين مختلفه مربوط به شركت ها قابل استنباط است داشته باشد. در غير اينصروت شركت نمي تواند اعتبار حقوقي كسب كند استنباط است داشته باشد . درغير اين صورت شركت نمي تواند اعبتار حقوقي كسب كند و فعاليت آن مي تواند براي شركا در

مقابل اشخاص ثالث مسئوليت به دنبال داشته باشد.

بنابراين شركت تضامين بايد به موجب قراردد كتبي كه شركت نامه ناميده مي شود بوجود آيد و اين شركت نامه نيز بايد به شكل رسمي تنظيم شده و به ثبت برسد چراكه در غير اين صورت مطابق مواد ٤٧ و ٤٨ قانون ثبت در هيچ يك از ادارات و محاكم پذيرفته نخواهد شد. و مطابق ماده ١٩٥ قانون تجارت ثبت كليه شركت هاي مذكور در اين قانون الزامي و تابع مقررات ثبت شركت هاست . بنابراين شركت نامه بايد به صورت رسمي تنظيم گردد. بعد از تنظيم و ثبت شركت نامه شركت نامه بايد براي آگاهي عموم منتشر گردد. گر چه انتشار شركت نامه از شرايط شكلي تشكيل شركت ليكن ماده ١٩٧ قانون تجارت نشر آن را لازم دانست و ماده ١٩٨ نيز ضمانت اجراي عدم رعايت ماده مزبور را جواز ابطال عمليات شركت دانسته است و ازطرف ديگر در عمل نيز براي به رسميت شناختن شركت رعايت مقررات انتشار شركت نامه ضروري است.

گذشته از آنچه در خصوص تنظيم قرارداد شركت ثبت و انتشار آن گفته شد مطابق ماده ١١٨ قانون تجارت:(شركت تضامني وقتي تشكيل مي شود كه تمام سرمايه نقدي تاديه و سهم الشركه غيرنقدي نيز تقويم و تسليم شده باشد.)

بنابراين مطابق اين ماده تا زماني كه تمام سرمايه شركت (خواه نقدي و خواه غير نقدي) تاديه و تسليم نشده باشد شركت تضامني تشكيل نمي شود.

سهم الشركه غيرنقدي نيز مطابق ماده ١٢٢ قانون تجارت بايد قبل از تشكيل با رضايت همه شركا تقويم شود . قانونگذار براي عدم رعايت مقررات پيش بيني شده درماده ١١٨ ق.ت. ضمانت

اجرايي پيش بيني ننموده است و جا دارد در اين خصوص تمهيدات لازم به عمل آيد. نكته ديگر در خصوص اساسنامه شركت است چرا كه هر شخصيت حقوقي براي فعاليت و رسيدن به اهدافي كه در پيش گرفته است احتياج به برنامه وتشكيلاتي دارد كه قبلا بايد طرح وتصويب شده باشد. اين امر نيز معمولا در سندي انجام مي شود كه اساسنامه ناميده مي شود در واقع اساسنامه سندي است كه معرف تشكيلات اهداف و شيوه اي است كه شخصيت حقوقي براي فعاليت و ادامه آن بر آن اساس عمل مي كند.

درمقررات مربوط به شركت تضامني هيچ تصريح قانوني بر لزوم وجود اساسنامه ديده نمي شود. وهمه جا از عنوان شركت نامه استفاده شده است و از طرفي شركت نامه عقد شركت محسوب مي شود و شرايط انعقاد وتعداد شركا و اراده آنها براي تشكيل شركت و ساير نكات ضروري در آن درج مي شود. بنابراين مي توان گفت با درج اين نكات در شركت نامه ضرورت چنداني به وجود اساسنامه احساس نمي شود و به همين خاطر قانونگذار نيز آن را ضروري ندانسته است اما از نجا كه ممكن است تعداد شركاي شركت تضامني نيز زيادتر باشند و از طرفي اهداف و گستره فعاليت شركت گسترده باشد مي توان علاوه بر شركت نامه كه عقد شركت تلقي مي شود ساير مسائل مربوط را در اساسنامه گنجاند و مبناي كار شركت تلقي گردد. هم چنين در شركت تضامني لازم است كه شركا مطابق ماده ١٢٠ قانون تجارت لااقل يك نفر را از ميان خود يا خارج به سمت مديريت معين نمايند و حدود مسئوليت مدير

مذكور نيز مطابق ماده ١٢١ قانون تجارت و ماده ٥١ قانون تجارت در خصوص شركت هاي سهامي كه اعتبار آن در اين مورد همچنان باقي است مسئوليت وكيل در مقابل موكل است ولي از لحاظ كيفري در اين مورد قاعده خاصي وضع نشده بنابراين تاع مقررات عمومي است و مديري كه به اين ترتيب انتخاب مي شود مدير اجرايي شركت بوده و نماينده شركت براي انجام امور مربوطه طبق اساسنامه يا شركت نامه مي باشد.

22- افزايش سرمايه در شركتهاي سهامي خاص و عام

1- مقدمه

افزايش سرمايه در شركتهاي سهامي خاص و عام - مقدمه افزايش سرمايه در شركتهاي سهامي خاص جهت سهامداران شركت و كساني كه مايل به سرمايه گذاري در شركت مي باشند وفق مقررات مواد ١٥٧ الي ١٦٩ و مواد ١٨٣ الي ١٨٨ لايحه اصلاحي قسمتي از قانون تجارت صورت مي پذيرد.

افزايش سرمايه در شركتهاي سهامي عام براي سهامداران تابع مواد فوق الذكر و كساني كه قصد دارند به جرگه سهامداران وارد شوند وفق مواد ١٧٠ الي ١٨٢ لايحه اصلاحي قسمتي از قانون تجارت صورت خواهد گرفت. روش افزايش سرمايه در شركتهاي سهامي خاص

سرمايه شركت را مي توان از طريق صدور سهام جديد يا از طريق بالا بردن مبلغ اسمي سهام موجود افزايش داد (ماده ١٥٧ ل.ا.ق.ت) الف: پرداخت مبلغ اسمي يا مبلغ افزايش سرمايه به نقد:

در اين حالت ارائه گواهي بانكي با رعايت ماده ١٨٤ ل.ا.ق.ت بهمراه ساير مدارك به اداره ثبت شركتها الزامي است. ب: تبديل مطالبات حال شده اشخاص از شركت به سهام جديد:

در تبديل مطالبات حال شده اشخاص به سهم رعايت مواد ١٧٥ الي ١٨٧ ل.ا.ق.ت الزامي است سهام جديدي كه در نتيجه اين گونه افزايش سرمايه

صادر مي گردد مي بايستي ورقه خريد سهم توسط طلبكاري كه مايل به پذيره نويسي مي باشد امضا شود در ورقه خريد سهم رعايت بندهاي ذيل ماده ١٧٩ ل.ا.ق.ت ضروري است در مورد مواد فوق الاشاره در موقع ارائه مدارك افزايش سرمايه مي بايستي ليست كاملي از بستانكاران شركت شامل مطالبات حال شده آنان كه تبديل به سهام گرديده و رونوشت اسناد و مداركي كه حاكي است از تصفيه اين مطالبات كه صحت آن به تاييد بازرسان شركت رسيده باشد وتاييد هيات مديره داير بر تبديل مطالبات به سهام به همراه ساير مدارك به اداره ثبت شركتها تسليم شود. ج: انتقال سود تقسيم نشده يا اندوخته شركت يا عوايد حاصله از اضافه ارزش سهام جديد به سرمايه:

سود يا اندوخته مازاد بر اندوخته قانوني و يا عوايد حاصله از اضافه ارزش سهام جديد براساس ماده ١٦٠ ل.ا.ق.ت را به سرمايه شركت اضافه نمايد در اين حالت كليه عوايد حاصله و سود يا اندوخته قانوني به نسبت سهام به هر يك از سهامداران تعلق مي گيرد صورتجلسه هيات مديره داير بر رعايت موارد بهمراه ساير مدارك به اداره ثبت شركتها تسليم گردد. د: تبديل اوراق قرضه به سهام:

افزايش سرمايه از طريق تبديل اوراق قرضه به سهام فقط در شركت هاي سهامي عام با رعايت مفاد مواد ٥١ الي ٧١ ل.ا.ق.ت امكان پذير مي باشد.

ورقه قرضه ورقه قابل معامله اي است كه معرف مبلغي وام با بهره معين است كه تمام يا جزئ آن در موعد يا مواعد معين بايد به مالك آن مسترد گردد دارندگان اوراق قرضه جزئ سهامداران شركت محسوب نمي شوند و در اداره شركت

حق هيچگونه دخالتي را ندارند و فقط بستانكاران شركت محسوب مي گردند.

مجمع عمومي فوق العاده شركت مي تواند در صورتي كه موعد پرداخت اوراق قرضه فرا رسيده باشد تعويض اين اوراق با سهام شركت را تصويب نمايد اين تصميم بايد مقارن و همزمان با تصميم افزايش سرمايه حداقل تاسقف اوراق قرضه منتشره باشد اين تصويب بايد با رعايت ماده ١٦١ ل.ا.ق.ت و خصوصا تبصره ٢ آن همراه باشد. و: افزايش سرمايه از طريق تاديه غيرنقد

افزايش سرمايه از محل تاديه مبلغ اسمي سهام جديد به غير نقد فقط در شركتهاي سهامي خاص امكان پذير مي باشد.

وفق بند ٤ ماده ١٨٣ ل.ا.ق.ت چنانچه تمام يا قسمتي از افزايش سرمايه از طريق آورده هاي غير نقدي سهامداران يا افراد ديگري كه مجمع با ورود آنان به شركت موافقت مي نمايد باشد بر اساس رعايت ماده ٨٢ قانون فوق الذكر اين اموال مي بايستي مورد تقويم و ارزيابي كارشناس رسمي دادگستري واقع گرديده و به تصويب مجمع عمومي فوق العاده با دستور جلسه افزايش سرمايه رسيده و مدارك آن بانضمام ساير مدارك مورد نياز به اداره ثبت شركتها ارائه گردد. مبلغ افزايش سرمايه از آورده غير نقدي تابع مبلغ وارزش تعيين شده آن توسط كارشناس مربوطه بوده و ذكر مبلغي بيش از آن مجاز نمي باشد چنانچه اين آورده مربوط به تعدادي از سهامداران يا افراد جديدالورود به شركت باشد رعايت مواد ٧٧ الي ٨١ ل.ا.ق.ت الزامي است ( در زماني كه در مجمع بحث در مورد افزايش سرمايه شركت كلا يا جزئا از محل آورده هاي غيرنقد و استفاده از مزاياي درخواست شده مربوط به آن سهام مي

باشد.

سهامداران آورنده آورده هاي غير نقد حق راي در جلسه نداشته و آن قسمت از سرمايه غير نقد كه موضوع مذاكره و راي مي باشد از حيث حد نصاب جهت اعلام رسميت جلسه و راي گيري محسوب نمي گردد و چنانچه مجمع با اين آورده ها و امتيازات درخواست شده موافقت ننمايد دومين جلسه مجمع بلافاصله زماني كه بيش از يك ماه نخواهد بود تشكيل ودر حد فاصل دو جلسه اشخاص كه آورده هاي غير نقد آنان و يا مزاياي درخواست شده توسط مجمع قبول نشده باشد در صورت تمايل مي توانند بميزان ارزش تعيين شده اموال غير نقد بصورت نقد مبلغ سهام را تعهد و تاديه نمايند و همچنين از مزايا و امتيازات درخواستي نيز انصراف حاصل نمايند در صورتي كه صاحبان آورده غير نقد و درخواست كنندگان مزايا و امتيازات ذكر شده بنظر مجمع تسليم نشوند تعهد آنها نسبت به سهام خود باطل شده محسوب و ساير پذيره نويسان مي توانند بجاي آنان اين سهام را تعهد و مبالغ لازم را تاديه و سهام مربوطه را ابتياع نمايند ضمنا در جلسه ثانوي كه جهت رسيدگي به وضع اورده هاي غير نقد و مزاياي مطالبه شده جهت آن تشكيل مي گردد مي بايستي بيش از نصف پذيره نويسان هر مقدار از سهام شركت كه تعهد شده است حاضر باشند و در آگهي دعوت نوبت دوم بايد نتيجه جلسه قبل و دستور جلسه نوبت دوم قيد گردد ( ماده ٨٠ ل.ا.ق.ت)

همچنين در صورت انصراف سهامداران از تبديل آورده هاي غيرنقد به سرمايه شركت و عدم خريداري سهام جديد توسط ساير سهامداران در صورتي كه قسمتي

از افزايش سرمايه بصورت نقد بوده و مبالغ آن تاديه و گواهي از بانك ارائه گرديده شركت مي تواند در صورت انصراف از كل افزايش سرمايه به استناد ماده ١٩ قانون تجارت از اداره ثبت شركتها خواستار دريافت گواهينامه استرداد سرمايه واريزي جهت قسمتي از افزايش سرمايه را نمايد و اداره مذكور به استناد ماده مار الذكر ملزم به ارائه چنين گواهينامه اي مي باشد. افزايش سرمايه در شركتهاي سهامي عام ( انحصارا جهت شخص سهامداران) و سهامي خاص ( سهامداران و افراد جديدالورود)

مجامعي كه جهت اتخاذ تصميم در خصوص امر مذكور تشكيل مي گردد به دو صورت ذيل امكان پذير است : الف: تشكيل مجمع با حضور كليه سهامداران

الف - ١: جلسه مجمع عمومي فوق العاده با حضور صددرصد سهامداران تشكيل و عملي شدن افزايش سرمايه را به يكي از طرق مذكور در ماده ١٥٨ ل.ا.ق.ت يا تجميعي از بندهاي ماده مذكور تصويب و ماده مربوطه اساسنامه را اصلاح مي نمايد در اين مورد مدارك ذيل طبق ماده ١٨٣ ل.ا.ق.ت ضروري مي باشد.

١- صورتجلسه مجمع عمومي فوق العاده داير بر افزايش سرمايه با رعايت كامل مفاد اساسنامه شركت و قانون تجارت يعني مواد ١٠٥ و ١٠١ و ١٦١ و تبصره ٢ آن

٢- فهرست صد در صد سهامداران حاضر در جلسه با تاييد هيات رئيسه جلسه در رعايت ماده ١٠٥ (ل.ا.ق.ت)

٣- دو نسخه اظهارنامه مبني بر افزايش سرمايه و اعلام سرمايه جديد و تعداد سهام شركت و اسامي سهامداران و تعداد سهام هر يك از آنان و امتيازات و نوع سهام ( برگهاي اظهارنامه از واحد فروش اوراق بهادار مستقر در اداره ثبت شركتها تهيه

شود )

٤- مدارك لازم در مورد بندهاي مربوط به افزايش سرمايه با توجه به ماده ١٥٨ ل.اق.ت

الف- ٢: جلسه مجمع عمومي فوق العاده با حضور صد در صد سهامداران تشكيل و راي بر تصويب افزايش سرمايه به يكي از طرق مذكور در ماده ١٥٨ ل.ا.ق.ت يا چند طريق آن تواما داده و مقرر مي گردد پس از عملي شدن افزايش سرمايه ماده اساسنامه مربوطه اصلاح گردد كه با توجه به اينكه هيات مديره مجري مصوبات مجمع مي باشد بايستي طبق ماده ١٦٣ ل.ا.ق.ت و با عنايت بماده ١٨٣ ل.ا.ق.ت عمل نمايد ضمنا مدارك ذيل جهت ثبت لازم مي باشد:

١- صورتجلسه مجمع عمومي فوق العاده با رعايت مواد ١٠١ و ١٦١ ل.ا.ق.ت و تبصره هاي ١و٢ آن

٢- فهرست كليه سهامداران حاضر در جلسه با امضاي آنان و تاييد هيات رئيسه جلسه در رعايت ماده ١٠٥

٣- آگهي حق تقدم يا افزايش سرمايه در رعايت ماده ١٦٩ و ١٦٦ ل.ا.ق.ت

٤- صورتجلسه هيات مديره جهت انجام مصوبات مجمع وعملي شدن افزايش سرمايه

٥- دو نسخه اظهارنامه دال بر افزايش سرمايه

٦- مدارك لازم در مورد بندهاي مربوط به نحوه افزايش سرمايه در رعايت ماده ١٥٨ ل.ا.ق.ت ب - تشكيل مجمع با حضور اكثريت سهامداران:

در اين مورد مي بايستي دعوت از سهامداران شركت جهت حضور در مجمع فوق العاده با رعايت مواد ٨٤ و ٩٨ و ١٠٠ ل.ا.ق.ت و اساسنامه شركت بعمل آيد.

ماده ٨٤ ل.ا.ق.ت مقرر مي دارد جلسه مجمع در نوبت اول با حضور بيش از ٥١% از سهامداران ودر نوبت دوم با حضور بيش از يك سوم سهامداران رسميت مي يابد به شرطي كه در آگهي دعوت دوم نتيجه دعوت

اول قيد گردد.ماده ٩٨ ل.ا.ق.ت فاصله بين نشر دعوتنامه و مجمع را حداقل ١٠ روز و حداكثر ٤٠ روز مقرر داشته است. طبق ماده ١٠٠ ل.ا.ق.ت در آگهي دعوت منتشره در روزنامه شركت دستور جلسه و ساعت و نشاني كامل محل جلسه و تاريخ آن مي بايستي صراحتا قيد گردد. مدارك لازم در بند فوق با نظر به ماده ١٨٣ ل.ا.ق.ت عبارتست از :

١- آگهي دعوت مجمع مندرج در روزنامه شركت با رعايت مفاد مواد ذكر شده

٢- صورتجلسه مجمع عمومي فوق العاده داير بر افزايش سرمايه با رعايت كامل ماده ١٠١ و ماده ١٦١ ل.ا.ق.ت و تبصره هاي آن

٣- دو نسخه اظهارنامه دال بر اعلام سرمايه جديد و تعداد سهام و مزايا و نوع آن و اسامي سهامداران با تعداد سهام آنان

٤- مدارك لازم در مورد عملي شدن افزايش سرمايه به يكي از طرق مندرج در ماده ١٥٨ ل.ا.ق.ت يا تجميعي از بندهاي مزبور

٥- فهرست سهامداران حاضر در مجمع با امضاي آنان و تاييد هيات رئيسه جلسه مبني بر صحت حضور آنان

٦- صورتجلسه هيات مديره دال بر انجام افزايش سرمايه در اجراي مصوبه مجمع عمومي فوق العاده مربوطه

٧- فهرست سهامداران پس از افزايش سرمايه با تاييد هيات مديره مستندا به تبصره بند ٤ ماده ١٨٣ ل.ا.ق.ت

٨- آگهي حق تقدم يا افزايش سرمايه در اجراي مواد ١٦٦ و ١٦٩ لايحه اصلاح قسمتي از قانون تجارت جهت شركتهاي سهامي خاص و آگهي مذكور در رعايت مواد فوق الذكر و رعايت مواد ١٧٠ و ١٧١ ل.ا.ق.ت جهت شركتهاي سهامي عام.

2- توضيحات

افزايش سرمايه در شركتهاي سهامي خاص و عام - توضيحات در خصوص مجامع فوق الاشعار :

الف- چنانچه

مجمع در رعايت ماده ١٦٧ لايحه اصلاحي قانون تجارت تصويب نمايد كه تمام يا قسمتي از حق تقدم صاحبان سهام به نسبت تمام يا بخشي از پذيره نويسي سهام جديد مربوط به افزايش سرمايه مصوبه همان مجمع را سلب نمايد مي بايستي اين ماده و تبصره مربوط به آن كاملا رعايت گردد هيات مديره در گزارش خود در رعايت اين ماده وتبصره آن بايستي غير از توجيه لزوم افزايش سرمايه علل و موارد سلب حق تقدم از بعض يا كليه سهامداران را ذكر و اسامي افراد جديد يا سهامداراني را كه اينگونه سهام بنفع آن سلب حق تقدم گرديده معرفي وتعداد و قيمت سهام و عواملي را كه در تعيين قيمت مدنظر واقع گرديده اعلام نمايد و ضمنا بازرس يا بازرسان شركت مي بايستي گزارش هيات مديره و علل ذكر شده جهت سلب حق تقدم سهامداران را كاملا تاييد نمايند. چنانچه سلب حق تقدم از بعضي از سهامداران بنفع تعدادي ديگر از سهامداران باشد براساس ماده ١٦٨ ل.ا.ق.ت سهامداراني كه اينگونه سهام جهت آنان منظور شده نمي توانند در اخذ راي جهت اعلام نظريه مجمع در مورد سلب حق تقدم ساير سهامداراني بنفع آنان شركت نمايند در احتساب حد نصاب رسميت جلسه و دارا بودن اكثريت قانوني جهت معتبر بودن تصميمات مجمع سهام اين سهامداران ملحوظ نظر و محسوب نمي گردد.

ب- بر اساس ماده ١٦٥ ل.ا.ق.ت مادامي كه سرمايه قبلي و تعهدي شركت كلا پرداخت نشده و تاديه نشده باشد افزايش سرمايه جديد مجاز نمي باشد.

ج- بر اساس تبصره ماده ١٨٣ ل.ا.ق.ت اظهارنامه هاي افزايش سرمايه مي باستي توسط كليه اعضاي هيات مديره امضا شود

.

د- بموجب ماده ١٨٤ ل.ا.ق.ت اساسنامه شركت نمي تواند متضمن اختيار افزايش سرمايه در شركت براي هيات مديره باشد و هيات مديره راسا مجاز به افزايش سرمايه نبوده و فقط مجري مصبات مجمع عمومي براي عملي نمودن افزايش سرمايه مي باشد .

ه- افزايش سرمايه از طريق بالا بردن مبلغ اسمي سهام موجود در صورتي كه براي صاحبان سهام ايجاد تعهد كند ممكن نمي باشد مگر آنكه كليه صاحبان سهام با آن موافق باشند : ( ماده ١٥٩ ل.ا.ق.ت)

و- طبق ماده ٩٤ هيچ مجمعي و با هيچ اكثريتي نمي تواند برتعهدات صاحبان سهام بيفزايد.

ز- شركتهاي سهامي خاص نمي توانند سهام خود را براي پذيره نويسي يا فروش در سازمان بورس و اوراق بهادار يا بانكها به عموم عرضه نمايند و يا به انتشار آگهي و اطلاعيه و يا هرنوع اقدام تبليغاتي ديگر براي فروش سهام به غير سهامداران مبادرت نمايند مگر اينكه از مقررات مربوط به شركتهاي سهامي عام كه در قانون تجارت ذكر گرديده تبعيت و پيروي نمايند: ( ماده ٢١ ل.ا.ق.ت)

ح- بموجب ماده ١٦٢ ل.ا.ق.ت مجمع عمومي فوق العاده مي تواند به هيات مديره اجازه دهدكه ظرف مدت معيني كه مي بايستي از ٥ سال تجاوز ننمايد سرمايه شركت را به يكي از طرق ذكر شده در قانون و تا سقف مبلغ مشخص شده افزايش دهد.

ط- مستفاد از ماده ١٨٨ ل.ا.ق.ت در موردي كه افزايش سرمايه از طريق بالا بردن مبلغ اسمي سهام موجود صورت گيرد كليه اين افزايش سرمايه از طريق بالا بردن مبلغ اسمي سهام موجود صورت گيرد كليه اين افزايش سرمايه بايد نقدا پرداخت شود و نيز سهام جديدي كه در

قبال اين افزايش سرمايه صادر مي شود بايد هنگام پذيره نويسي بر حسب مورد كلا پرداخته يا تهاتر شود.

ي- بر اساس ماده ١٦٣ ل.ا.ق.ت هيات مديره در هر حال مكلف و موظف است در هر نوبت پس از عملي شدن افزايش سرمايه مراتب آن را حداكثر ظرف يك ماه ضمن اصلاح ماده اساسنامه به اداره ثبت شركتها اعلام تا آن مرجع نسبت به ثبت و آگهي مفاد آن اقدام نمايد.

ك- طبق تبصره ١ ماده ١٦١ ل.ا.ق.ت مجمع عمومي فوق العاده كه در مورد افزايش سرمايه اتخاذ تصميم مي كند شرايط مربوط به فروش سهام جديد و تاديه قيمت آن را تعيين يا اختيار تعيين آن را به هيات مديره شركت واگذار خواهد كرد.

3- روش افزايش سرمايه در شركتهاي سهامي عام

افزايش سرمايه در شركتهاي سهامي خاص و عام - روش افزايش سرمايه در شركتهاي سهامي عام مستندا به ماده ١٧٢ ل.ا.ق.ت و با عنايت به صورتجلسه مجمع عموي فوق العاده اگر تمام مبلغ افزايش سرمايه جهت متقاضيان و افراد غير سهامدار شركت در نظر گرفته شود بايستي از كليه سهامداران شركت در همان مجمع سلب حق تقدم گردد و يا چنانچه به استناد ماده ١٧٠ ل.ا.ق.ت و با رعايت ماده ١٦٩ ل.ا.ق.ت بايستي آگهي افزايش سرمايه و استفاده از حق تقدم در افزايش سرمايه جهت سهامداران انتشار يافته و مفاد ماده ١٧٠ ل.ا.ق.ت رعايت گردد ليكن اگر صاحبان سهام شركت در مهلت و فرجه قانوني از تمام يا قسمتي از حق تقدم خود در افزايش سرمايه استفاده ننموده باشند حسب مورد تمام يا باقيمانده سهام خريداري يا پذيره نشده به متقاضيان جديد و افرادي كه مايل به پذيره نويسي در شركت

مربوطه مي باشند بايستي با رعايت موارد آتي الذكر سهام خريداري يا پذيره نشده فروخته يا واگذار شود. در شركتهاي سهامي عام مي بايستي بر اساس ماده ١٧٣ ل.ا.ق.ت قبل از عرضه نمودن سهام جديد براي افزايش سرمايه مصوب مجمع يا سهام باقيمانده و خريداري و يا پذيره نشده توسط سهامداران قبلي شركت خواهان پذيره نويسي عمومي براي آن باشد مي بايستي بدوا طرح اعلاميه پذبره نويسي سهام جديد را كه با رعايت ماده ١٧٤ ل.ا.ق.ت تنظيم گرديده به انضمام آخرين ترازنامه و حساب سود وزيان شركت كه به تصويب مجمع رسيده است و در صورتي كه شركت تا آن زمان ترازي تصويب ننموده باشد با قيد و ذكر اين مورد در طرح اعلاميه پذيره نويسي با رعايت مواد ١٧٥ و ١٧٦ ل.ا.ق.ت كليه مدارك مربوطه را به مرجع ثبت شركتها تسليم و رسيد دريافت نمايند. اداره ثبت شركتها موظف مي باشد كه طرح اعلاميه پذيره نويسي و ضمايم آن را با عنايت بمفاد مواد لايحه اصلاحي قانون تجارت و اساسنامه شركت بررسي و در صورت صحت مدارك اجازه پذيره نويسي سهام جديد را جهت پذيره نويسان جديد و افراد مايل به سرمايه گذاري در شركت صادر نمايد مداركي كه در اين مرحله بايد تحويل اداره ثبت شركتها گردد عبارتند از : ١- صورتجلسه مجمع عمومي فوق العاده دال بر تصويب افزايش با رعايت كليه مفاد اساسنامه و مواد لايحه اصلاحي قانون تجارت

٢- آگهي دعوت تشكيل مجمع عمومي فوق العاده ( البته در صورت عدم تشكيل جلسه مجمع با حضور كليه سهامداران )

٣- فهرست سهامداران حاضر در مجمع عمومي فوق العاده با رعايت ماده ١٠٥

لايحه اصلاحي قانون تجارت

٤- آگهي افزايش سرمايه و حق تقدم منتشره در روزنامه كثيرالانتشار شركت در رعايت مواد ١٦٦و ١٦٩ و ١٧٠و ١٧١ ل.ا.ق.ت انحصارا جهت سهامداران شركت

٥- ارائه مدارك لازم در جهت افزايش سرمايه از طريق يكي از طرق يا تجميعي از بندهاي ذكر شده در ماده ١٥٨ ل.ا.ق.ت

٦- صورتجلسه هيات مديره بعداز انقضاي مهلت مقرره قانوني در رعايت ماده ١٦٦ ل.ا.ق.ت دال بر عملي شدن قسمتي از افزايش سرمايه كه مربوط به سهامداران قبلي شركت مي باشد.

توجه: (در مورد بند ٤و٥و٦ در صورتي مدارك ذكر شده ضميمه مي گردد كه در جلسه مجمع عمومي فوق العاده مربوط به افزايش از كليه صاحبان سهام شركت سلب حق تقدم نگرديده باشد)

٧- فهرست سهامداران پس از افزايش سرمايه همراه با قيد تعداد سهام آنان

٨- آخرين ترازنامه و حساب و سود و زيان شركت كه به تصويب مجمع عمومي شركت رسيده باشد . طرح اعلاميه پذيره نويسي

طرح اعلاميه پذيره نويسي بايد با استناد به ماده ١٧٤ ل.ا.ق.ت تهيه و شامل موارد زير به امضاي دارندگان امضاي مجاز شركت برسد: ١- نام و شماره ثبت شركت

٢- موضوع شركت و نوع فعاليتهاي آن

٣- نشاني مركز اصلي شركت و در صورتي كه شركت داراي شعبي باشد نشاني شعب آن

٤- در صورتي كه شركت براي مدت محدودي تاسيس وتشكيل گرديده باشد تاريخ انقضاي مدت آن

٥- آخرين مبلغ سرمايه ثبت شده شركت قبل از اين افزايش سرمايه

٦- چنانچه شركت داراي سهام ممتاز ميباشد تعداد سهام ممتاز و امتيازات مربوط به آن

٧- هويت و مشخصات كامل اعضاي هيات مديره و مديرعامل وقت شركت

٨- شرايط حضور و حق راي صاحبان سهام طبق اساسنامه در

مجامع عمومي شركت

٩- مقررات اساسنامه در مورد نحوه تقسيم سود شركت و تشكيل اندوخته و تقسيم داراييهاي شركت بعد از تصفيه

١٠- چنانچه شركت داراي اوراق قرضه قابل تبديل به سهام شركت باشد ذكر مبلغ باز پرداخت نشده اين اوراق و تضمينات مربوط به آن

١١- چنانچه شركت داراي اوراق قرضه غير قابل تبديل به سهام شركت باشد ذكر مبلغ بازپرداخت نشده اين اوراق و تضمينات مربوط به آن

١٢- ذكر مبلغ ديون شركت و همچنين ديون مربوط به اشخاص ثالث كه در صورت عدم پرداخت آن توسط افراد مزبور استرداد وجوه آن توسط شركت تضمين گرديده است .

١٣- مبلغ افزايش سرمايه مورد نظر و مصوبه مجمع فوق العاده

١٤- تعداد و نوع سهام جديدي كه قبل از انتشار اين طرح توسط صاحبان سهام شركت با استفاده از حق تقدم منتشره با عنايت بمواد ١٦٩و ١٧٠و١٧١ ل.ا.

23- سهام و اوراق قرضه

1- تعريف سهام و انواع آن

سهام و اوراق قرضه - تعريف سهام و انواع آن اول - تعريف سهام

در تعريف سهام مي توان گفت: سهم قسمتي از سرمايه شركت سهامي است كه مشخص كننده ميزان مشاركت و تعهدات و منافع صاحب آن در شركت سهامي مي باشد. ورقه سهم سند قابل معامله اي است كه نماينده تعداد سهامي است كه صاحب آن در شركت سهامي دارد. سهم ممكن است با نام و يا بي نام باشد.

در صورتي كه براي بعضي از سهام شركت با رعيت مقررات قانون تجارت مزايايي قائل شوند اين گونه سهام سهام ممتاز ناميده مي شود.

مجموع ارزش اسمي سهام سرمايه شركت را تشكيل مي دهد و پس از انحلال شركت هر سهامداري حق دارد مبلغ اسمي سهام خود را دريافت نمايد در صورتي كه

سهم انتفاعي جز سرمايه شركت نبوده و صاحب آن حق مطالبه مبلغ اسمي آن را پس از انحلال شركت ندارد.

اصولا همه سهامداران در شركت سهامي از تساوي حقوق برخوردارند و اين حقوق شامل ميزان مشاركت تعهدات و منافع صاحب سهم در شرت سهامي مي باشد و براي استفاده از اين حقوق دارنده سهم بايد مبلغ اسمي سهمي را كه پذيره نويسي نموده در مهلت قانون پرداخت نمايد. دوم - انواع سهام سهم با نام:

سهمي است كه بر مالكيت شخص معيني دلالت مي كند و نام مشخصات صاحب سهم در ورقه سهم و در دفتر ثبت شركت درج مي گردد و در موارد زير صدور سهام با نام الزامي است:

مادامي كه تمام مبلغ اسمي هر سهم بي نام پرداخت نشده باشد.

سهامي كه مديران شركت به عنوان وثيقه مي سپارند و تا خاتمه مفاصا حساب دوره تصدي مديران غير قابل انتقال مي باشد.

سهام محجورين و صغار به منظور حمايت از حقوق آنها.

سهام با نام و هر گونه نقل و انتقال آنها بايد در دفتر ثبت سهام شركت به ثبت برسد و الا فاقد اعتبار قانوني براي شركت و اشخاص ثالث خواهد بود.

در صورتي كه قسمتي از مبلغ اسمي سهم با نام پرداخت نشود منتقل اليه قائم مقام ناقل خواهد بود. سهم بي نام:

سهمي است كه نام دارنده در آن درج نم يشود و به صورت سند در وجه حامل تنظيم دارنده آن مالك شناخته مي شود مگر آنكه خلاف آن ثابت گردد. اين سهم به راحتي قابل نقل و انتقال بوده و انتقال مالكيت با قبض واقباض تحقق مي يابد.

اين نوع سهام از حيث صلاحيت محاكم در

حكم اموال منقول است وبايد به دادگاه محلي رجوع شود. سرقت و يا مفقود شدن سهام بي نام و همچنين خيانت درامانت امين و وكيل نسبت به سهام بي نام كه به آنها سپرده شده خطر بزرگي براي صاحب آن محسوب مي شود. زيرا بي نام بودن سهم مانع شناسايي دارنده اصلي مي شود و سارق و يا باينده به آساني مي تواند سهم مزبور را در بازار بورس و يا خارج از آن به اشخاص ديگر بفروشد و خريدار نيز حق دارد به تصرف خود به عنوان مالكيت استناد نمايد. سهام ممتازه:

يكي از اصول اساسي شركتهاي سهامي تساوي حقوق سهامداران است . مگر در دو مورد اول آنكه شركت با مشكلات مالي مواجه باشد و نتواند به آساني به منابع مالي دسترسي يابد. در اين صورت ناچار خواهد بود امتيازات بيشتري به سهامداران جديد قائل شود و دوم اينكه در هنگام افزايش سرمايه شركت شركت از ذخاير مالي خود براي اين منظور استفاده نمايد كه در اين صورت بايد حقوق بيشتري براي سهامداران سابق شركت در نظر گرفت . در اين دو مورد سهم ممتاز صادر مي شود.

امتيازاتي كه توسط ممتاز به وجود مي آيد مي تواند به صورت برداشت نفع ثابت از سود قابل تقسيم شركت باشد و يا اينكه دارنده سهم ممتاز مي تواند نسبت به صاحبان سهام عادي در برداشت ارزش اسمي ممتاز به هنگام انحلال و تصفيه وتقسيم دارائي شركت اولويت داشته باشد. به هنگام انحلال و تصفيه شركت مطالبات معوقه صاحبان سهام ممتاز از دارائي شركت پرداخت مي گردد و نيز هنگام استهلاك سهام شركت صاحبان سهام ممتاز داراي

اولويت مي باشند. سهم موسس يا انتفاعي:

سهم موسس يا انتفاعي سهمي است كه دارنده آن بدون داشتن حقي به سرمايه شركت از منافع شركت به نسبت سهم خود بهره مند گردد و معمولا اين گونه سهام را موسسان بابت اطلاعات علمي و فني و تجارتي كه به شركت مي آورند به خود تخصيص مي دهند.

در اساسنامه شركت مي بايد حقوق صاحبان سهام موسس يا انتفاعي مثل حق حضور در مجامع حق راي حق اولويت در پذيره نويسي سهام و غيره تصريح گردد.

چون سهامداران مزبور مالك سرمايه نمي باشند لذا نمي توانند سهامداران شركت محسوب شوند ولي در منافع شركت حقوقي دارند كه از آن مانند طلبكار منتفع مي گردند و استفاده آنها از سود شركت بستگي به موفقيت و سودآوري شركت دارد. سوم - شكل سهام و مطالبه مبلغ اسمي سهام

در ورقه سهام بايد نام شركت و شماره ثبت آن در دفتر ثبت شركتها مبلغ سرمايه ثبت شده و مقدار پرداخت شده آن تعيين نوع سهم مبلغ اسمي سهم و مقدار پرداخت شده آن به حروف و به اعداد و بالاخره تعداد سهامي كه هر ورقه نماينده آن است ذكر گردد.

در مورد مطالبه مبلغ اسمي سهام بايد گفت كه بهاي تعهد شده سهام هر شركت سهامي بايد ظرف مدت مقرر كه حداكثر نبايد از پنج سال تجاوز نمايد از كليه صاحبان سهام و بدون تبعيض مطالبه شود (بند ٧ ماده ٨ ل.ا.ق.ت) مطالبه تمام يا قسمتي از مبلغ پرداخت نشده سهام بايد در روزنامه كثيرالانتشار درج گردد در صورتي كه صاحب سهم بقيه بهاي تعهد شده را در مهلت مقرر پرداخت ننمايد و مبلغ پرداخت

نشده خسارت دير كرد به نرخ رسمي بهره به علاوه چهار درصد در سال تعلق خواهد گرفت.

دارندگان سهايم كه با وجود مطالبه هيات مديره بقيه تعهد خود را بابت سهام پرداخت ننموده اند . حق حضور و راي در جامع عمومي تعداد اين گونه سهام از كل تعداد سهام شركت كسر خواهد شد و در صورت پرداخت بدهي خود مجددا حق حضور و راي در مجامع عمومي را خواهند يافت و مي توانند حقوق مالي وابسته به سهام خود را در صورتي كه مشمول مرور زمان نشده باشد مطالبه كنند (مواد ٣٧ و ٣٨ ل.ا.ق.ت) چهارم - تبديل سهام

براي تبديل سهام بينام به سهام با نام بايد مرابت در سه نوبت و هر يك به فاصله ٥ روز در روزنامه كثيرالانتشار شركت نشر گردد و در مدتي كه نبايد كمتر از ٦ ماده از تاريخ اولين آگهي باشد به صاحبان سهام فرصت داده شود تا به منظور تبديل سهام خود به مركز شركت مراجعه نمايند. پس از انقضاي مهلت مزبور كليه سهام بي نام شركت باطل و به تعداد آنها سهام با نام صادر و از طريق بورس اوراق بهادار و يا از طريق حراج به فروش مي رسد.

براي تبديل سهام با نام به سهام بي نام مراتب فقط يك مرتبه در روزنامه كثيرالانتشار شركت آگهي مي گردد و مهلت مذكور شركت نسبت به تبديل سهام اقدام مي نمايد.

در كليه موارد تبديل سهام بي نام به سهام با نام و بالعكس مراتب بايد پس از انقضاي مهلت هاي مقرر در قانون در اداره ثبت شركتها جهت اطلاع عمومي اعلام گردد. پنجم - وثيقه سهام

چنانچه سهم

بي نام به رهن گذاشته شود بايد به قبض مرتهن يا به تصرف كسي كه بين طرفين معين مي گردد داده شود (ماده ٧٧٢ ق.م) و در مورد رهن سهم با نام مراتب در دفتر سهام شركت ثبت مي گردد و الا از نظر شركت و اشخاص ثالث فاقد اعتبار خواهد بود.

2- اوراق قرضه (اوراق سرمايه گذاري)

سهام و اوراق قرضه - اوراق قرضه (اوراق سرمايه گذاري) در شركتهاي سهامي فقط شركت سهامي عام مي تواند تحت شرايطي مبادرت به صدور اوراق قرضه بنمايد. اين اوراق مانند سهام قابل معامله بوده و نقل و انتقال آن مثل سهام بي نام (با قبض و اقباض) وسهام با نام (ثبت دردفتر نقل و انتقال سهام شركت) صورت مي گيرد. ورقه مزبور معرف مبلغي وام است. بدين معني كه دارنده ورقه قرضه بستانكار شركت مي گردد و برخلاف صاحب سهم نمي تواند از حقوق ناشي از سهم منتفع گردد. به ورقه قرضه بهره معيني تعلق مي گيرد و اين بهره مبلغ ثابت بوده و در هر سال مالي به دارنده ورقه توسط شركت پرداخت مي گردد.

شركت ملزم است تمامي وام دريافتي را در يك دفعه و يا به اقساط به صاحب ورقه قرضه مسترد نمايد و نيز شركت مي تواند علاوه بر بهره حقوق ديگري از قبيل قابل تعويض يا قابل تبديل بودن ورقه قرضه به سهام را به صاحب آن اعطا نمايد. اول - انتشار اوراق قرضه

انتشار اوراق قرضه در ايران از طرف دولت و موسسات وابسته به آن سابقه طولاني دارد ولي صدور اين اوراق در بخش خصوصي به علت عدم نياز به سرمايه هاي عظيم براي واحدهاي توليدي متداول

نشده است با وجود آن ترتيبات قانوني آن در مواد ٥١ الي ٧١ (ل.ا.ق.ت) پيش بيني شده است. موارد انتشار اوراق قرضه توسط شركتهاي سهامي عبارتند از : نياز به سرمايه بيشتر براي توسعه فعاليتهاي توليدي و اقتصادي كم هزينه بودن انتشار اوراق قرضه نسبت به انتشار سهام تمايل شركت سهامي به عدم تغيير در تركيب مجمع عمومي. دوم - نحوه انتشار اوراق قرضه

انتشار اوراق قرضه وقتي امكان پذير است كه شركت سهامي عام كليه سرمايه ثبت شده خود را تاديه نمود و دو سال تمام از تاريخ ثبت شركت گذشته باشد. ضمنا ترازنامه هاي ساليانه مربوط به دو سال گذشته نيز به تصويب مجمع عمومي رسيده باشد.

چنانچه در اساسنامه بنا به پيشنهاد هيات مديره شركت انتشار اوراق قرضه را تصويب نموده شرايط آن را نيز تعيين مي كند مبلغ اسمي اوراق قرضه و همچنين قطعات اوراق قرضه در صورت تجزيه بايد متساوي باشد (مواد ٥٥ و ٥٦ ل.ا.ق.ت). سوم- اطلاعيه انتشار اوراق قرضه

اطلاعيه انتشار اوراق قرضه مشتمل بر نكات مندرج در ماده ٥٨ (ل.ا.ق.ت) است كه پس از امضا توسط دارندگان امضاي مجاز شركت بايد به انضمام تصميم كتبي راجع به فروش اوراق قرضه و شرايط صدور و انتشار آن به مرجع ثبت شركتها اعلام گردد.

اداره ثبت شركتها پس از ثبت مفاد تصميم شركت راجع به فروش اوراق قرضه خلاصه آن را همراه با طرح اطلاعيه انتشار اوراق مزبور به هزينه شركت در روزنامه رسمي آگهي مي نمايد . توضيح آنكه بدون انجام تشريفات مورد بحث هر گونه آگهي براي فروش اوراق قرضه ممنوع مي باشد.

پس از انتشار آگهي فوق شركت مكلف است كه

تصميم مجمع عمومي و اطلاعيه انتشار اوراق قرضه را با قيد شماره و تاريخ آگهي منتشر در روزنامه رسمي و همچنين شماره و تاريخ روزنامه رسمي كه آگهي در آن منتشر شده است در روزنامه كثيرالانتشار كه آگهي هاي مربوط به شركت در آن شر مي گردد آگهي نمايد ( مواد ٥٧ . ٥٨. ٥٩ ل.ا.ق.ت). برابر ماده ٦٠ (ل.ا.ق.ت) ورقه قرضه مانند سهام شامل نكات زير بوده و به همان ترتيبي كه براي امضاي اوراق سهام مقرر شده است توسط لااقل دو نفر كه به موجب مقررات اساسنامه تعيين شده اند امضا مي شود:

١- نام شركت

٢- شماره و تاريخ ثبت شركت

٣- مركز اصلي شركت

٤- مبلغ سرمايه شركت

٥- مدت شركت

٦- مبلغ اسمي و شماره ترتيب و تاريخ صدور ورقه قرضه

٧- تاريخ و شرايط بازپرداخت قرضه و نيز شرايط بازخريد ورقه قرضه (اگر قابل بازخريد باشد)

٨- تضميناتي كه احتمالا براي قرضه در نظر گرفته شده است.

٩- در صورت قابليت تعويض اوراق قرضه با سهام شرايط و ترتيباتي كه بايد براي تعويض رعايت شود با ذكر نام اشخاص يا موسساتي كه تعهد تعويض اوراق قرضه را كرده اند.

١٠- در صورت قابليت تبديل ورقه قرضه به سهام شركت مهلت و شرايط اين تبديل. چهارم - حقوق صاحبان اوراق قرضه ١- حق دريافت بهره

نرخ بهره كه ضمن تصميم شركت راجع به فروش و شرايط انتشار اوراق قرضه تعيين مي گردد در اطلاعيه انتشار اوراق قرضه همانطوري كه در بند ٩ ماده ٥٨ (ل.ا.ق.ت) پيش بيني شده براي اطلاع خريداران قيد مي شود تا علاوه بر مبلغ اسمي هر ورقه نرخ بهره اي كه به قرضه تعلق مي گيرد و

همچنين ترتيب محاسبه آن مشخص گردد. ٢- حق دريافت مبلغ اسمي ورقه قرضه

هر صاحب ورقه قرضه حق دارد پس از انقضاي موعد يا مواعد قرضه مبلغ اسمي آن را مطالبه نمايد و شركت صادر كننده ورقه مزبور نيز مكلف است مبلغ اسمي مندرج در ورقه قرضه را در موعد يا مواعد معين به دارنده اش مسترد دارد. براي جلوگيري از تضرر صاحب ورقه ناشي از كاهش ارزش پول شركتها معمولا در بازپرداخت مبلغ اسمي ميزان افزايش نرخ بعضي از محصولات يا خدمات شركت را پيش بيني مي نمايند و يا اينكه جايزه اي براي دارندگان ورقه در نظر مي گيرند. ٣- حقوق ديگري كه ممكن است به صاحب ورقه تعلق گيرد.

ماده ٥٢ (ل.ا.ق.ت) مقرر داشته كه (براي ورقه قرضه ممكن است علاوه بر بهره حقوق ديگري نيز شناخته شود) اين حقوق ممكن است شامل: حق تبديل ورقه قرضه با سهم شركت كه با افزايش سرمايه شركت تحقق مي يابد حق تعويض ورقه قرضه با سهم شركت كه اين امر نيز با افزايش سرمايه صورت مي گيرد باشد.

3- مسئوليت مدني و جزائي راجع به سهام و اوراق قرضه

سهام و اوراق قرضه - مسئوليت مدني و جزائي راجع به سهام و اوراق قرضه اول - مسئوليت مدني

هرگاه تصميمات مجمع عمومي فوق العاده در مورد انتشار سهام و اوراق قرضه و تعيين شرايط و همچنين انجام ساير تشريفات مربوط به آن برخلاف مقررات قانوني باشد به تجويز ماده ٢٧٠ (ل.ا.ق.ت) بطلان تصميمات يا عمليات مذكور بر حسب مورد بنا به درخواست هر ذينفع و به حكم دادگاه اعلان خواهد شد و موسسين و مديران و بازرسان و صاحبان شركت نمي توانند در مقابل اشخاص ثالث به

اين بطلان استناد نمايند.

تبصره ذيل ماده ٥٧ (ل.ا.ق.ت) هر گونه آگهي براي فروش اوراق قرضه را قبل از انجام تشريقات مقرر در ماده اخير الذكر منع نموده است بديهي است ضمانت اجراي تخلف از ماده مذكور بطلان عمل مي باشد زيرا نهي مقنن با توجه به ماده ٣٤٨ ق.م موجب فساد معامله خواهد بود . ماده ٤٠ (ل.ا.ق.ت) انتقال سهام با نام را در صورتي كه شرايط قانوني مربوط به انتقال سهام مزبور به انتقال سهام مزبور رعايت نشود از نظر شركت و اشخاص ثالث فاقد اعتبار شناخته است. دوم - مسئوليت جزائي ١- مقررات جزائي مربوط به ورقه سهم

برابر ماده ٢٤٣ (ل.ا.ق.ت) اشخاص زير به حبس تاديبي از ٣ ماه تا ٢ سال به جزاي نقدي از ٠٠٠/٢٠ ريال تا ٠٠٠/٢٠٠ ريال يا به هر دو مجازات محكوم خواهند شد:

هر كس در ورقه سهم با نام يا گواهينامه موقت سهم مبلغ پرداخت شده را بيش از آنچه واقعا پرداخت شده است قيد كند.

هر كس سهام يا قطعات سهام را قبل از به ثبت رسيدن شركت و يا در صورتي كه ثبت شركت مزورانه انجام پذيرفته باشد صادر نمايد.

هر كس سهام يا قطعات سهم را بدون پذيره نويسي كليه سرمايه و تاديه حداقل سي و پنج درصد آن و نيز تحويل كليه سرمايه غيرنقد صادر كند.

هر كس قبل از پرداخت كليه مبلغ اسمي سهم سهام بي نام يا گواهينامه موقت بي نام صادر كند .

به دستور ماده ٢٤٤ (ل.ا.ق.ت) اشخاص زير به حبس تاديبي از سه ماه تا يك سال يا به جزاي نقدي از ٠٠٠/٥٠ ريال تا ٠٠٠/٥٠٠ ريال يا به هر دو مجازات

محكوم خواهند شد:

هر كس عالما سهام يا گواهينامه موقت سهام را بدون ذكر مبلغ اسمي صادر كرده يا بفروشد و يا به معرض فروش بگذارد.

هر كس سهام با نام را قبل از آنكه لااقل ٣٥% مبلغ اسمي آن پرداخت شده باشد صادر كرده يا بفروشد و يا به معرض فروش بگذارد.

همچنين ماده ٤٢٥ (ل.ا.ق.ت) محكوميت هر كس را كه عالما در هر يك از عمليات مذكور در ماده ٣٤٤ فوق شركت كرده يا انجام عمليات مزبور را تسهيل نمايد بر حسب مورد به مجازات شريك يا معاون مرتكب اصلي محكوم مي نمايد. ٢- مقررات جزائي مربوط به اوراق قرضه

هرگاه رئيس و اعضاي هيات مديره هر شركت سهامي عام قبل از پرداخت كليه سرمايه ثبت شده شركت و قبل از انقضاي دو سال تمام از تاريخ ثبت شركت و تصويب دو ترازنامه آن توسط مجمع عمومي شركت اقدام به انتشار اوراق قرضه بنمايد به جزاي نقدي ٠٠٠/٢٠ ريال تا ٠٠٠/٢٠٠ ريال محكوم خواهند شد (ماده ٢٥٠ ل.ا.ق.ت) .

به دستور ماده ٢٥١ (ل.ا.ق.ت) هر گاه رئيس و اعضاي هيات مديره و مدير عامل هر شركت سهامي عام بدون رعايت مقررات ماده ٥٦ مبادرت به صدور اوراق قرضه بنمايد به حبس تاديبي از سه ماه تا دو سال و جزاي نقدي از ٠٠٠/٢٠ ريال تا ٠٠٠/٢٠٠ ريال محكوم خواهند شد.

هرگاه رئيس و اعضاي هيات مديره و مديرعامل هر شركت سهامي عام نكات مندرج درماده ٦٠ را در اوراق قرضه قيد نكنند به جزاي نقدي از ٠٠٠/٢٠ ريال تا ٠٠٠/٢٠٠ ريال محكوم خواهند شد (ماده ٢٥٢ ل.ا.ق.ت).

24- شركت مختلط سهامي

1- تشكيل شركت مختلط سهامي

شركت مختلط سهمي - تشكيل شركت مختلط سهامي شركت مذكور با

تنظيم شركتنامه و اساسنامه و موافقت شريك يا شركاي ضامن تشكيل مي گردد. براي تشكيل شركت مختلط سهامي شرايط ذيل الزامي است:

١- تعهد پرداخت تمام سرمايه و تاديه نقدي حداقل يك سوم آن توسط شركا

٢- تقويم سهم الشركه غيرنقدي بر طبق ماده ١٤١ قانون شركت سهامي منسوخه و تسليم آن.

٣- تقسيم سهم الشركه ياسهام شركا به يكصد ريالي چانچه سرمايه بيشتر از دويست هزار ريال باشد و در صورتي كه سرمايه كمتر از مبلغ اخير الذكر باشد حداقل هر سهم الشركه يا سهام نبايد كمتر از ٥٠ ريال باشد.

٤- تهيه نوشته اي از طرف هيئت مديره كه به موجب آن سرمايه متعهد و تاديه ثلث آن اعلام شده و همچنين اسامي شركا و ميزان پرداخت شده در آن قيد گردد.

2- ارگان اداره كننده شركت مختلط سهامي

شركت مختلط سهمي - ارگان اداره كننده شركت مختلط سهامي با وجود اينكه شركت مختلط سهامي داراي دو نوع شريك مي باشد ولي مديريت شركت مخصوص به شريك يا شركاي ضامن است.

اگر شريك ضامن يك نفر باشد به تنهايي مديريت شركت را تقبل مي نمايد و در صورت تعدد اساسنامه پيش بيني مي نمايد كه به طور جمعي بايد مديريت نمايند يا اينكه يك يا چند نفر از ميان آنان اداره امور شركت را به عهده مي گيرند.

نام مديريت شركت بايد دراساسنامه قيدگردد و چون جهت تغيير اساسنامه موافقت شريك نيز لازم است در نتيجه مدير شركت مختلط سهامي غير قابل عزل مي باشد.

اختيارات حقوق وظايف و ميزان مسئوليت مديران در اين نوع شركت همانند مقررات شركتها تضامني است زيرا مديران شركت شركاي ضامن مي باشند.

فوت يا محجوريت مدير شركت امكان انحلال شركت را

فراهم ساخته و استعفاي مدير با موافقت مجمع عمومي صاحبان سهام خواهد بود.

3- ارگان كنترل كننده شركت

شركت مختلط سهمي - ارگان كنترل كننده شركت كنترل شركتهاي مختلط سهامي از طريق هيئتي مركب از حداقل سه نفر بوده كه از ميان شركا با تصويب مجمع عمومي انتخاب مي گردند . شريك ضامن نيز مي تواند از اعضاي ارگان كنترل كننده باشد. شركاي سهامي در شركتهاي مختلط سهامي حق نظارت فردي بر امور شركت را ندارند واين حق را توسط نمايندگان خود درهيئت نظار اعمال مي نمايند. ليكن تا پانزده روز قبل از انعقاد مجمع عمومي هر صاحب سهمي مي تواند (خود يا نماينده او) در مركز اصلي شركت حاضر شده و از صورت بيلان و صورت دارايي وگزارش هيئت نظار اطلاع حاصل نمايد.

مدت ماموريت اولين هيئت نظار يك سال است و تجديد انتخاب آنان به موجب شرايط مقرر در اساسنامه به عمل مي آيد و مي توان مدنت ماموريت آنان را به طور نامحدود تعيين نمود.

وظيفه اولين هيئت نظار اين است كه بلافاصله بعد از انتخاب شدن تحقيق نمايند كه شرايط لازم جهت تشكيل شركت رعايت شده يا خير؟

وظايف ديگراين هيئت عبارت است از:

- اعضاي هيئت نظار دفاتر و صندوق وكليه اسناد شركت را تحت تدفيق درآورده همه ساله گزارشي به مجمع عمومي مي دهند و هرگاه در تنظيم صورت دارايي بي ترتيبي مشاهده نمايند در گزارش مذكور نموده واگر مخالفتي يا پيشنهاد مدير شركت در تقسيم منافع داشته باشند دلايل خود را بيان مي كنند.

هيئت نظار مي تواند شركا را براي انعقاد مجمع عمومي دعوت نموده و با تحصيل موافقت مجمع مزبور شركت را منحل كند.

4- ارگان تصميم گيرنده شركت

شركت مختلط سهمي - ارگان تصميم گيرنده شركت شركت مختلط سهامي نخست داراي مجمع

عمومي موسس مي باشد كه صاحبان سهام شركت آن را تشكيل مي دهند. از وظايف اين مجمع تقويم سهم الشركه غيرنقدي و تصويب اظهارنامه جهت تقديم به اداره ثبت شركتها مي باشد.

مجمع عمومي عادي شركت سالي يك مرتبه تشكيل مي گردد وبه نظر مي رسد كه جهت تشكيل ان از مقررات شركتها سهامي و يا از شرايط اساسنامه پيروي مي شود.

هر زماني كه تغيير در اساسنامه ويا انحلال شركت مطرح شود مجمع عمومي فوق العاده تشكيل مي گردد. هيئت نظار مي تواند شركا را براي انعقاد مجمع عمومي فوق العاده جهت تصميم گيري نسبت به انحلا شركت در صورتي كه اين حق به مجمع مذكور در اساسنامه داده شده باشد دعوت نمايد.

در صورتي كه حق انحلال و يا تغييرات اساسنامه به مجمع عمومي داده شده باشد از آنجايي كه شركت مختلط سهامي داراي شركاي ضامن نيز باشد و با توجه به مقررات شركتها تضامني رعايت تمام آنها شرط است در ابتدا بايد مجمع عمومي با توجه به مقررات شركتهاي سهامي نسبت به موضوع راي داده و شركاي ضامن نيز به آن رضايت بدهند.

5- بطلان شركت مختلط سهامي

شركت مختلط سهمي - بطلان شركت مختلط سهامي به موجب ماده ١١٧ ق.ت. هر شركت مختلط سهامي كه برخلاف مواد ٢٨ و ٢٩ و ٣٩ و ٥٠ تشكيل مي شود باطل است ليكن شركا نمي توانند در مقابل اشخاص خارج به اين بطلان استناد نمايند. اين مواد در مورد شركتهاي سهامي منسوخه مي باشد:

در صورتي كه سرمايه شركت سهامي از دويست هزار ريال تجاوز نكند سهام يا قطعات سهام نبايد كمتر از پنجاه ريال باشد و هرگاه سرمايه زائد بر دويست

هزار ريال باشد سهام يا قطعات سهام كمتر از يكصد ريال نخواهد بود (ماده ٢٨ ).

مادام كه شركت سهامي تشكيل نشده سهام ياتصديق موقتي (اعم از با اسم يا بي اسم) نمي توان صادر كرد. هر سهم يا تصديق موقتي كه قبل از تشكيل شركت به كسي داده شده باشد. باطل وصادر كنندگان متضامنا مسئول خساراتي هستند كه به دارندگان اين قبيل اوراق شده است (ماده ٢٩).

چيزي كه در ازا سهام غير نقدي تعهد شود تماما بايد تحويل شود (ماده ٣٩).

براي اينكه تعهد وتاديه وجه سرمايه از طرف شركا ثابت شود بايد مدير شركت وقوع آن را به موجب نوشته كه به دايره ثبت اسناد مركز اصلي شركت مي سپارد و به ثبت مي رسد اعلام نمايد و بايد اسامي شركا را با مقداري از سرمايه كه پرداخته شده با يك نسخه از اساسنامه و يكي از نسختين شركتنامه به نوشته مزبور منضم نمايد (ماده ٥٠). هر شركت سهامي كه بر خلاف موارد فوق الذكر تشكيل شود باطل است ليكن شركا نمي توانند درمقابل اشخاص ثالث به اين بطلان استناد نمايند.

اگر حكم به بطلان شركت به استناد ماده ١٧٨ صادر شود شركايي كه بطلان مستند به عمل آنهاست و هيئت نظار و مديرهايي كه در حين حدوث سبب بطلان يا بلافاصله پس از آن سركار بوده وانجام وظيفه نكرده اند در مقابل شركاي ديگر واشخاص ثالث نسبت به خسارات ناشي از اين بطلان متضامنا مسئول خواهند بود. مدت مرور زمان ده سال از تاريخ حدوث موجب بطلان است.

6- انحلال وتصفيه

شركت مختلط سهمي - انحلال وتصفيه به موجب ماده ١٨١ ق.ت. مجمع عمومي به خودي خود

نمي تواند تصميم به انحلال شركت بگيرد بلكه موقعي اين حق را خواهد داشت كه در اساسنامه پيش بيني شده باشد. بر طبق ماده فوق شركت مختلط سهامي در موارد ذيل منحل مي شود:

- درمورد فقرات ١ و ٢ و ٣ و ماده ٩٣ .

- برحسب تصميم مجمع عمومي در صورتي كه در اساسنامه اين حق براي مجمع مذكور تصريح شده باشد.

- بر حسب تصميم مجمع عمومي و رضايت شركاي ضامن.

- در صورت فوت يا محجوريت يكي از شركاي ضامن مشروط بر اين كه انحلال شركت در اين موارد در اساسنامه تصريح شده باشند. هر گاه در اساسنامه حق تصميم به انحلال براي مجمع معين نشده و بين مجمع و شركاي ضامن توافقي حاصل نشود محكمه با موجه ديدن دلايل طرفداران انحلال حكم به انحلال خواهد داد (مستفاد از ماده ١٨٢ ق.ت.)تا زماني كه شركت منحل نگرديده مطالبه قروض از خود شركت به عمل مي آيد ولي پس از انحلال طلبكاران مي توانند به هر يك از شركاي ضامن يا به تمام آنها مراجعه نمايند به هر حال هيچ شريكي نمي تواند با استناد به اينكه ميزان سهم الشركه او از ميزان قروض شركت كمتر است از تاديه قروض خودداري نمايد فقط در روابط بين شركا مسئوليت در پرداخت به ميزان سرمايه آنها خواهد بود(مستفاد از ماده ١٧٢ ناظر بر ماده ١٢٤ ق.ت.).شركت در موارد ورشكستگي نيز منحل مي گردد ولي ورشكستگي هيچيك از شركا ضامن موجب انحلال شركت نخواهد شد مگر در مورد ماده ١٣٨ .

امر تصفيه شركتها مختلط سهامي همانند شركتها مختلط غير سهامي از مقررات مواد ٢٠٢ به بعد قانون تجارت پيروي

مي نمايد. اگر انحلال ناشي از ورشكستگي باشد تصفيه تابع مقررات مربوط به ورشكستگي خواهد بود. اگر شركت به غير از موارد ورشكستگي منحل شود طلبكاران حق مراجعه به شركاي سهامي را كه بابت قيمت سهام خود مديون شركت مي باشند. دارند و تا ميزان بدهي آن شريك طلب خود را مطالبه خواهند نمود ليكن قبل از انحلال طلبكاران حق مراجعه به شركاي سهامي را جهت وصول طلب خود ندارند.

7- تعريف و وضعيت حقوقي شركاي شركت

شركت مختلط سهمي - تعريف و وضعيت حقوقي شركاي شركت الف - تعريف

شركت مختلط سهامي شركتي است كه در تحت اسم مخصوصي بين يك عده شركاي سهامي و يك يا چند نفر شريك ضامن تشكيل مي شود) (ماده ١٦٢ ق.ت.).

با توجه به ماده فوق شركت مختلط سهامي نيز مانند شركت مختلط غيرسهامي داراي دو نوع شريك مي باشد يك يا چند نفر شريك ضامن كه ميزان مسئوليت آنها درقبال قروض شركت تضامني است و يك عده شركاي غير ضامن كه ميزان مسئوليت آنها در قبال قروض شركت تضامني است و يك عده شركاي غير ضامن كه در حكم سهامدارا شركتهاي سهامي بوده و حدود و مسئوليت آنان تا ميزان آورده شان مي باشد و آنان تحت عنوان شركاي سهامي يا شركاي غير ضامن ناميده مي شوند.

در شركت مختلط سهامي وجود يك شريك ضامن براي تشكيل شركت كافي بوده ولي شريك سهامي حتما بايد بيش از يك نفر باشد.

شركت مختلط سهامي براي امور تجارتي تشكيل مي گردد. در شركت مختلط سهامي سهم الشركه شركاي غير ضامن به سهام يا قطعات سهام تقسيم شده و مانند شركتهاي سهامي قابل نقل و انتقال مي باشد. مطابق ماده

١٦٣ ق.ت. در اسم شركت بايد عبارت شركت مختلط و لااقل اسم يكي از شركاي ضامن قيد شود. ب - وضعيت حقوقي شركاي شركت

درشركت مختلط سهامي شركاي سهامي كه سرمايه آنها به صورت سهام با ارزش مساوي درآمده و مسئوليت آنان درمقابل بدهي شركت تا ميزان همان سرمايه اي است كه درشركت سرمايه گذاري نموده اند حق دخالت در امور شركت را ندارند و فقط حق نظارت بر آن را دارند و مكلفند آورده خود را كاملا پذيره نويسي كرده ولااقل ثلث آن را به صورت نقد در موقع تاسيس شركت تاديه نمايند.

شركت يا شركاي ضامن درشركت مختلط سهامي كه سرمايه آنها به صورت سهام درنيامده و مسئول كليه قروض شركت علاوه بر دارايي موجود شركت مي باشند در صورت تعدد شريك ضامن مسئوليت آنان درمقابل طلبكاران و روابط آنها با يكديگرتابع مقررات شركت خواهد بود. شركاي مزبور مديريت شركت را به عهده دارند و سرمايه را در اين شركت فقط شركاي سهامي تامين مي كنند و شريك ضامن ملزم به سرمايه گذاري نبوده وفقط با انجام كار و فعاليت صنعتي خود اداره امور شركت را عهده دار مي گردد و درمقابل قسمتي از منافع شركت را كه معمولا به نسبت يك دوم يك سوم ويا يك چهارم خواهد بود. در پايان سال مالي دريافت مي نمايندم.

25- شركت مختلط غير سهامي

1- تعريف وضعيت حقوقي شركاي شركت مختلط غير سهامي

شركت مختلط غير سهامي - تعريف وضعيت حقوقي شركاي شركت مختلط غير سهامي الف - تعريف

شركت مختلط غيرسهامي شركتي است كه براي امور تجارتي تحت اسم مخصوص بين يك يا چند نفر شريك ضامن و يك يا چند نفر شريك با مسئوليت محدود بدون انتشار سهام تشكيل

مي گردد در اين شركت شريك ضامن مسئول كليه قروضي است كه ممكن است علاوه بر دارايي شركت حاصل شود و مسئوليت شريك با مسئوليت محدود تا ميزان سرمايه اي است كه در شركت سرمايه گذاري كرده يا خواهد كرد. به دنبال نام اين شركت بايد عبارت (شركت مختلط) و حداقل نام يكي از شركا ضامن قيد گردد). (ماده ١٤١ ق.ت)

شركت مختلط غير سهامي دو نوع شريك دارد: شريك ضامن كه شبيه ضامن درشركت تضامني است و غير ضامن كه وجود شريك اخيرالذكر شريك مختلط غير سهامي را از شركت تضامني متمايز مي سازد. ب - وضعيت حقوقي شركا

شريك ضامن كه مقداري از سرمايه شركت را پرداخت مي نمايد مسئول كليه بدهيهايي است كه شركت ممكن است علاوه بر دارايي خود پيدا نمايد. يعني اگر سرمايه شركت تكافوي طلب طلبكاران را ننمود طلبكاران مي توانند به اموال و دارايي فردفرد شركا ضامن و يا به كليه آنان به نحو تضامن مراجعه نموده و آن قسمت از طلب خود را كه از دارائي شركت دريافت ننموده اند وصول نمايند. در صورتي كه شركا با مسئوليت محدود فقط در حدود آورده خود به شركت در مقابل طلبكاران جوابگو خواهند بود و به هيچ وجه طلبكار حق مراجعه به اموال و دارائي شخصي شركا اخير الذكر را ندارد.

در شركت مختلط غير سهامي روابط بين شركا تابع شركتنامه خواهد بود.

نام شريك غير ضامن نبايد به دنبال اسم شركت آورده شود و اگر بر خلاف اين مورد عمل شود شريك مذكور ضامن تلقي خواهد شد.

2- تشكيل شركت مختلط غير سهامي

شركت مختلط غير سهامي - تشكيل شركت مختلط غير سهامي شركت مختلط غير سهامي

كه از نظر طبقه بندي جز شركتهاي شخص محسوب مي شود با تنظيم شركتنامه واساسنامه و امضاي شركا تشكيل و به ثبت مي رسد . روابط شركا تابع شركتنامه خواهد بود. تنظيم اساسنامه نيز درشركت متداول و مورد استفاده قرار مي گيرد.

در تنظيم شركتنامه و اساسنامه بايد مفاد ماده ١٦١ ق.ت. ناظر به مواد ١٣٦ تا ١٤٠ همان قانون مورد توجه قرار گيرد.

بعد از ثبت شركت مختلط غير سهامي خلاصه اي از شركتنامه در روزنامه رسمي و يكي از روزنامه هاي كثير الانتشار درج مي گردد.

3- ارگان اداره كننده شركت مختلط غيرسهامي

شركت مختلط غير سهامي - ارگان اداره كننده شركت مختلط غيرسهامي اداره امور شركت مختلط غيرسهامي به عهده شريك يا شركا ضامن بوده و قلمرو اختيارات آنان از مقررات شركت تضامني تبعيت مي نمايد. به اين ترتيب شريك ضامن مسئول تاديه قروضي است كه شركت مختلط غير سهامي بر اثر فعاليت خود به ديگران پيدا مي نمايد. بديهي است كه طلبكار پس از انحلال شركت در بدو امر به دارايي شخص حقوقي مراجعه كرده و در صورت عدم تكافوي دارايي شركت مي تواند بطور نامحدود و تضامني به دارائي شخصي شركاي ضامن مراجعه نمايد (مستفاد از مواد ١٤١ و ١٦٤ و ١٥١ و ١٥٧ ق.ت).

شريك با مسئوليت محدود حق اداره كردن شركت را ندارد و در صورت انجام معاملاتي براي شركت در مورد تعهدات ناشي از آن معاملات درمقابل طرف معامله ضامن خواهد بود مگر اينكه تصريح نمايد كه معامله را به وكالت از طرف شركت انجام مي دهد. در صورت زياد بودن شركا كليه آنان حق مداخله در امور شركت را خواهند داشت. به نظر مي رسد

كه اساسنامه شركت مي تواند اداره امور شركت را به يك يا چند مدير منتخب واگذار نموده و نحوه مديريت مدير يا مديران را تعيين كرده و قلمرو و حدود اختيارات آنان را ترسيم نمايد.

برابر ماده ١٤٤ ناظر به ماده ١٢٣ ق.ت. هيچ يك از شركاي ضامن نمي تواندسهم خود را به ديگري منتقل كند. مگر به رضايت تمام شركا. و نيز به موجب ماده ١٤٨ ق.ت. شريك با مسئوليت محدود حق ندارد بدون رضايت ساير شركا تمام يا قسمتي از سهم الشركه خود را به شخص ثالث انتقال داده و او را در شركت مختلط داخل نمايد. در چنين صورتي شخص ثالث مزبور حق دخالت در اداره شركت و حق بازرسي در امور شركت را نخواهد داشت.

ضمنا در اساسنامه شركت مختلط غير سهامي مي توان بازرس يا بازرسان را براي كنترل و مراقبت شركت پيش بيني نمود.

4- ارگان تصميم گيرنده

شركت مختلط غير سهامي - ارگان تصميم گيرنده در قانون تجارت ايران تشكيل مجامع عمومي عادي يا فوق العاده براي شركت مختلط غير سهامي پيش بيني نشده است ولي اين مانع از آن نيست كه شركاي به هنگام تاسيس شركت مجامع مزبور را در اساسنامه پيش بيني نمايند.

شريك يا شركا با مسئوليت محدود نمي توانند از سود شركت استفاده نمايند مگر در صورتي كه تقسيم سود بين آنان موجبات تقليل سرمايه را فراهم ننمايد . از طرف ديگر چنانچه در اثر زيانهاي وارده سهم الشركه شريك با مسئوليت محدود تقصان پيدا نمايد. تا جبران كسري مذكور هيچگونه سودي را نمي توان به وي تخصيص داد و در صورتي كه وجهي برخلاف موارد فوق تاديه گردد شريك

با مسئوليت محدود تا معادل وجه دريافتي در مقابل تعهدات شركت جوابگو خواهد بود مگر اين كه ثابت نمايد با حسن نيت و با استناد به ترازنامه مرتب وجه مزبور را دريافت نموده است.

(مستفاد از ماده ١٥٤ ق.ت)

5- انحلال و تصفيه

شركت مختلط غير سهامي - انحلال و تصفيه شركت مختلط غير سهامي در موارد ذيل منحل مي گردد (ماده ١٦١ ناظر بر ماده ١٣٦ ق.ت)

١ - در موارد فقرات ١و ٢و٣ ماده ٩٣ ق.ت. (منسوخه).

٢- در صورت تراضي تمام شركا

٣ - در صورتي كه يكي از شركا به دلايلي انحلال شركت را از دادگاه تقاضا نموده و دادگاه با احراز موجه بودن دلايل مزبور حكم به انحلال شركت بدهد.

٤ - در صورت فسخ يكي از شركا مطابق با ماده ١٣٧ ق.ت.

٥ - در صورت ورشكستگي يكي از اي شركا مطابق ماده ١٣٨ ق.ت.

٦ - در صورت فوت يا محجوريت يكي از شركا مطابق مواد ١٣٩ و ١٤٠ ق.ت. مطابق قسمت دوم ماده ١٦١ ق.ت مرگ يا محجوريت يا ورشكستگي شريك يا شركاي با مسئوليت محدودموجب انحلال شركت نمي شود.

امر تصفيه به عهده مدير يا مديران شركت مي باشد مگر آنكه شركاي ضامن اشخاص ديگري رااز خارج يا از بين خود براي تصفيه معين نمايد در صورت اختلاف نظر بين شركاي ضامن دادگاه اشخاصي را براي تصفيه تعيين مي نمايد و شركاي غير ضامن نيز حق دارند كهيك يا چند نفر را جهت نظارت در امر تصفيه معين نمايند. وظيفه مديران تصفيه خاتمه دادن به كارهاي جاري و اجراي تعهدات و وصول مطالبات و تقسيم دارايي شركت است. اگر شركت مختلط غير سهامي منحل شده وشريك با

مسئوليت محدود هنوز تمام يا قسمتي از سهم الشركه خود را نپرداخته و يا پس از تاديه مسترد داشته باشد طلبكاران شركت حق دارند معادل آنچه از بابت سهم الشركه باقي مانده است مستقيما عليه شريك با مسئوليت محدود اقامه دعوي نمايند و اگر شركت ورشكسته شده باشد حق مزبور با مدير تصفيه مي باشد. در صورت ورشكستگي شركت مختلط غير سهامي دارايي شركت بين طلبكاران خود شركت تقسيم شده واطلبكاران شخص شركا در آن دارايي شركت بين طلبكاران خود شركت تقسيم شده و طلبكاران شخص شركا در آن حقي ندارند سهم الشركه شركاي با مسئوليت محدود نيز جز دارايي شركت محسوب مي گردد. در صورت عدم تكافوي دارايي شركت براي تاديه قروض طلبكاران بقيه طلب خود را از دارايي شخصي تمام يا هر يك از شركاي ضامن وصول مي نمايند و دراين صورت بين طلبكاران شركت و طلبكاران شخصي شركاي ضامن تفاوتي نخواهد بودو در صورت ورشكستگي يكي از شركاي شركت و يا طلبكاران شخصي شركاي ضامن تفاوتي نخواهد بود. در صورت ورشكستگي يكي از شركاي شركت ويا طلبكاران آن با طلبكاران شخصي شريك مزبور متساوي الحقوق خواهند بود(مستفاد از مواد ١٥٦و ١٥٧ و ١٥٨ ق.ت ). دفاتر هر شركتي كه منحل شود بانظر مدير ثبت اسناد در محل معيني از تاريخ ختم تصفيه تا دو سال محفوظ مي ماند و نيز هر شركتي مجاز است كه جهت تصفيه ترتيب ديگري را در اساسنامه خود مقرر دارد (مواد ٢١٧ و ٢١٨ ق.ت.).

26- شركت تعاوني

1- مفهوم تعاون

شركت تعاوني - مفهوم تعاون همانگونه كه ذكر گرديد اهداف بخش تعاون در نظام اقتصادي ايران دراصول مذكوره قانون ذكر شده

است منتهي از انجا كه اهداف مذكور كلي بوده اند قانون بخش تعاوني اقتصاد جمهوري اسلامي ايران مصوب ١٣٧٠ با الهام از روح اصول فوق و شرايط اقتصادي و اجتماعي جامعه اهداف زير را براي بخش تعاوني ها بر شمرده اند: ماده ١ قاون فوق الاشعار مي گويد:

- ايجاد و تامين شرايط وامكانات كار براي همه به منظور رسيدن به اشتغال كامل.

- قرار دادن وسائل كار در اختيار كساني كه قادر به كارند ولي وسائل كار ندارند.

- پيشگيري از تمركز و تداول ثروت در دست افراد و گروه هاي خاص جهت تحقق عدالت اجتماعي.

- جلوگيري از كارفرماي مطلق شدن دولت.

- قرار گرفتن مديريت و سرمايه و منافع حاصله در اختيار نيروي كار و تشويق بهره برداري مستقيم از حاصل كار خود.

- پيشگيري از انحصار احتكار تورم و اضرار به غير.

- توسعه و تحكيم مشاركت و تعاون عمومي بين همه مردم. تبصره - اهداف مذكور اين ماده بايد رعايت ضرورتهاي حاكم بر برنامه ريزي عمومي اقتصاد كشور در هر يك از مراحل رشد عملي شود.

نكته در خور توجه در اين خصوص در مورد نقش والايي است كه قانون اساسي و قانون فوق الاشعار به بخش تعاوني به عنوان يكي از بخش هاي اصلي اقتصاد كشور قائل شده اند. اكنون با عنايت به مقدماتي كه ذكر شد و جايگاهي كه تعاوني ها د راقتصاد كشور دارند و بخصوص موقعيت حقوقي و قانوني آنها به بررسي شركت هاي تعاوني كه از طريق آنها اهداف مذكور قابل تحقق اند مي پردازيم:

با توجه به مقررات شركت هاي تعاوني واهدافي كه قانون براي آنها برشمرده و موقعيت ويژه اي كه در

اقتصاد ممكلت دارند و هم چنين با توجه به ماده ٢ قانون بخش تعاوني كه مقرر مي دارد:(شركت هايي كه بارعايت مقررات اين قانون تشكيل و به ثبت برسند تعاوني شناخته مي شوند.) مي توان در تعريف شركت تعاوني گفت: (شركت تعاوني شركتي است كه بين اشخاص حقيقي براي فعاليت در امور مربوط به توليد وتوزيع در جهت اهداف مصرح در قانون بخش تعاوني به منظور بهبود وضع اقتصادي و اجتماعي و اعضا از طريق همكاري و تشريك مساعي آنها با رعايت مقررات قانون مزبور تشكيل مي شود). در اين تعريف چند نكته مورد توجه قرار گرفته كه به اختصار به آنها اشاره مي شود:

- فقط اشخاص حقيقي مي توانند عضو شركت شوند. اين مطلب در ماده ٨ قانون بخش تعاون بدان اشاره شده. ماده مذكور مي گويد:(عضو در شركت هاي شخصي است حقيقي).

- شركت تعاوني فقط درامور مربوط به توليد و توزيع مي توانند فعاليت كنند كه دراصل ٤٤ (ق.ا.ج.ا) مذكور افتاده است.

- شركت هاي تعاوني فقط به منظور رسيدن به اهداف خاصي كه در ماده ١ قانون بخش تعاون آمده مي توانند تشكيل شده و فعاليت نمايند.

- طرق فعاليت در شركت هاي تعاوني توليد و توزيع همكاري و تشريك مساعي است و به طريق ديگر نمي توانند فعاليت نمايند.

- رعايت مقررات قانوني قانون بخش تعاون در تشكيل و فعاليت شركت هاي مذكور الزامي است.

2- جايگاه شركت هاي تعاوني در قوانين موضوعه

شركت تعاوني - جايگاه شركت هاي تعاوني در قوانين موضوعه همانگونه كه مذكور افتاد قانون تجارت مصوب ١٣١١ به هنگام بحث از شركت هاي تجاري مبحث هفتم از شركت ها را به شركت هاي تعاوني اختصاص داده و

از ماده ١٩٠ تا ١٩٥ قواعد آن را بيان داشته و در ماده ٢٠ نيز به تجاري بودن اين شركت تصريح نموده است. (بند ٧ ماده ٢٠ ق.ت).

اماازانجاكه مقررات مذكورپاسخگوي نقش تعاوني هادراقتصادوهمچنين ساختارتشكيلات وسايرمسائل مربوط بدان نبودمقنن مجبورشد تاقانون ديگري رابه آن اختصاس دهدوبه همين منظوردرسال ١٣٣٢قانوني باعنوان (لايحه قانوني شركتهاي تعاوني ) درچهارده ماده تصويب كردودرماده ١١باتصريح اينكه شركتهاي تعاوني ملزم به تبعيت ازمواد قانون تجارت راجع به تشكيل سازمان نيستند شركتهاي تعاوني رادرامورمزبورازشمول قانون تجارت خارج نموده مستقل ساخته است .

اين قانون حاوي نكات جديد نو تازه اي درخصوص تعاوني هابودولي بااين حال اين شركتهاراملزم به تبعيت ازقانون مذكورنمي كردوبه آنها اجازه مي دادكه همجنان اگرخواستند بتوانند مطابق قانون تجارت تشكيل شوند. درسال ١٣٣٤قانون ديگري باعنوان ((لايحه قانوني شركتهاي تعاوني )) جايگزين قاونون قبلي گرديد و حاوي جزئيات بيشتري نسبت به قانون سابق بود ولي بااين حال هيچ كدام ازاين قوانين پاسخگوي بخش تعاوني درحال رشد نبودتاابنكه قانونگذارمجبورگرديد درمورخه ١٦/٣/١٣٥٠ قانون مفصل و نسبتا دقيق درخصوص شركتهاي تعاوني تصويب كند وضمن بيان مقررات آن نهادهاي جديدي راپيش بيني كردقانون مذكورشركتهاي تعاوني راچنين تعريف مي كند شركتهاي تعاوني شركتي است ازاشخاص حقيقي و حقوقي كه به منظور رفع نيازمندي هاي مشترك و بهبودوضع اقتصادي واجتماعي اعضاازطريق خودياري و كمك متقابل وهمكاري انان موافق اصولي كه دراين قانون مصرح است تشكيل مي شودتعداداعضاي شركت تعاوني نبايداز٧نفركمترباشد.

ماده ١ و تبصره قانون مذكرو از سال تصويب آن مبناي فعاليت و تشكيل شركت هاي تعاوني گرديد كليه قوانين قبلي از جمله مقررات قانون تشكيل و ادامه فعاليت دهند. ولي با اين حال قانون مذكور نيز دوام نياورد

و جاي خود را به قانون مصوب ١٣٧٠ داد.

اين قانون در سال مذكور تحت عنوان (قانون بخش تعاوني اقتصادي جمهوري اسلامي ايران) در ٧١ ماده به تصويب رسيد و كليه قوانين و مقررات مغاير با آن را ملغي اعلام كرد و هم اكنون كليه شركت هاي تعاوني بايد مطابق قانون مذكور تشكيل شوند و الا نمي توانند از امتيازات و مزايا و ساير مقررات مربوطه استفاده نمايند. از خصوصيات قانون بخش تعاوني ايجاد وزارت تعان واتاق تعاوني است نكته اي كه در خصوص اين قانون قابل ذكر است اين است كه عليرغم اينكه كليه قوانين و مقررات مغاير را ملغي اعلام كرده است با اين حال صريحا قانون ١٣٥٠ را نسخ نكرده و بنابراين مي توان چنين نتيجه گرفت كه مقرراتي از قانون مزبور كه با قانون بخش تعاوني مخابرات ندارد و به قوت خود باقي است و قابل استناد و لازم الرعايه است.

3- استقلال شركت هاي تعاوني

شركت تعاوني - استقلال شركت هاي تعاوني با توجه به آنچه گذشت در متن قوانين تجاري شركت هاي مذكور جايگاه چنداني نداشته و علاوه بر مقررات مختصري كه قانون تجارت براي شركت هاي تعاوني مقرر كدره بود ماده ٢٠ ق.ت. آن را يكي از اقسام شركت هاي تجاري قلمداد كرده و ماده ١٩٣ ق.ت. با بيان اينه شركت تعاوني اعم از توليد يا مصرف ممكن است مطابق اصولشركت سهامي يا بر طبق مقررات مخصوصي كه با تراضي شركا ترتيب داده شده باشد تشكيل بشود جايگاه چنداني براي شركتهاي مذكور قائل نشده بود و شايد يكي از مهمترين دلايل عدم رشد و عدم نياز به شركت و موسسات مذكور بود. اما

همانگونه كه گذشت نياز روزافزون جامعه به بخش تعاوني ونقش بزرگي كه معمولا اين نوع شركتها در اقتصاد مملكت ايفا مي كنند مقنن را بر آن داشت تا مقررات مورد نياز آن را تدوين كند تا جايي كه قانون اساسي نيز جايگاه خاص خود را يافت و حتي براي نظارت و سازماندهي آن وزارت تعاون تشكيل شد و نقطه اوج آن نيز مقررات ١٣٧٠ در خصوص شركت هاي مذكوربود به گونه اي كه شركت اي تعاوني به صورت كاملا مستقل در برابر ساير شركت ها خود نمايي كردند.

اين استقلال نيز بيشتردر دو جنبه مشهود بود: يكي در اهدافي كه اين شركت ها داشتند و دوم مقرراتي كه در اين خصوص تدوين شده بود. ١- استقلال از جنبه اهداف شركت ها

در خصوص اهداف همانگونه كه مقررات مذكور نيز بيان داشته اند و ماده ١ به طور مفصل آن را برشمرده بايد گفت قرارداد وسايل كار در اختيار كساني كه قادر به كارند ولي وسايل كار ندارند.پيشگيري از تمركز ثروت و تداول ثروت در دست افراد و گروه هاي خاص جهت تحقق عدالت اجتماعي - قرار گرفتن مديريت و سرمايه و منافع و اختيار نيروي كار و تشويق بهره برداري مستقيم از حاصل كار خود - پيشگيري از انحصار تورم و احتكار از جمله اين اهداف اند.

اهداف مذكور از مهمترين اهداف شركت تعاوني است و اصولا تحقق بشخيدن به آنها علت غايي تشكيل آن است و لذا اهتمام شركت هاي تعاوني در نيل به آنها به سبب جهتي كه براي فعاليت هاي آن تعيين شده يك ضرورت است اما منظور شركت تعاوني حمايت از منافع مادي بهتر

كردن وضع كار و شغل تحصيل رزق و انتظام امور معاش و معيشت اعضا و به طور كلي بهبود وضع اقتصادي و اجتماعي هر دو است. في الواقع اهداف و منظور فوق خصوصياتي است كه شركت تعاوني را از شركت تجاري منفك و ممتاز مي سازد . زيرا در شركت تجاري سودآوري به معناي خاص آن يعني كسب پول مطرح و منظور است و در نتيجه فقط وضع مادي صاحبان سرمايه مطمح نظر است. در صورتي كه در شركت تعاوني وضع اقتصادي و اجتماعي اعضا هر دو منظور است.

بنابراين شركت ها تعاوني در اهداف و منظور خود استقلال كامل يعني وضع اجتماعي و اقتصادي اعضا را در نظر دارند در حاليكه در ساير شركت ها فقط وضع مادي مدنظر است.و همين هدف اين شركت ها را فراتر از نگرش مادي در نظر گرفته است. ٢- استقلال از جنبه مقررات

با تصويب قانون بخش تعاوني ١٣٧٠ مقررات بخش تعاوني استقلال كامل يافت تا جايي كه هيچ شركت تعاوني بدون رعايت مقررات مذكرو نمي تواند تشكيل شود وبه ثبت برسد و فعاليت كند زيرا طبق قانون وزارت تعاون كه نظارت بر حسن اجراي قوانين و مقررات تعاوني را بر عهده دارد.(ماده ٦٦ قانون بخش تعاوني).

اولا اقدامات مربوط به تاسيس شركت هاي تعاوني را تحت نظارت و كنترل دارد ووقتي مجوز تشكيل آنها را مي دهد كه در انجام مقدمات مزبور مقررات مربوطه رعايت شده باشد و ثانيا موظف است كه باخودداري از صدور مجوز ثبت از ثبت شركت هايي كه در مراحل تشكيل آنها مقررات مزبور مراعات نشده ممانعت به عمل آورده از فعاليت شركت هايي كه به

هر نحو از عنوان تعاوني سو استفاده ميكنند. جلوگيري نمايد و از تعاوني هايي كه برخلاف قانون و مقررات بخش تعاوني و اساسنامه خود عمل مي كنند سلب مزايا كند. (بندهاي ١٨ و ٢٨ و ٢٩ ماده ٦٦ قانون بخش تعاوني) و بدين گونه شركت هاي مذكور هم از لحاظ مقررات جنبه استقلال كامل يافته و با توجه به جايگاه آنها در اقتصاد مملكت در قوانين جاريه از جمله قانون اساسي و هم چنين قوانين عادي موقعيت ممتازي يافته اند.

27- تعريف و تشكيل و ثبت شركتهاي تعاوني

1- تعريف و تشكيل و ثبت شركتهاي تعاوني

تعريف و تشكيل و ثبت شركتهاي تعاوني - تعريف و تشكيل و ثبت شركتهاي تعاوني شركتهاي تعاوني شركتهايي هستند كه تمام يا حداقل ٥١% سرمايه به وسيله اعضا دراختيار شركت تعاوني قرار گيرد و وزارتخانه ها سازمان ها شركتهاي دولتي و وابسته به دولت و تحت پوشش دولت بانكها شهرداريها شوراهاي اسلامي كشوري بنياد مستضعفان مستضعفان و ساير نهادهاي عمومي مي توانند جهت اجراي بند ٢ اصل ٤٣ قانون اساسي از راه ام بدون بهره يا هر راه مشروع ديگر از قبيل مشاركت مضاربه مزارعه مساقات اجاره اجاره به شرط تمليك بيع شرط فروش اقساطي و صلح اقدام به كمك در تامين يا افزايش سرمايه شركتهاي تعاوني نمايند بدون آنكه عضو باشند. تعاوني هاي توليد شامل تعاوني هاي مربوط به كشاورزي دامداري دامپروري و پرورش و غيره تعاوني هاي توزيع شامل تعاوني هايي مي شوند كه نياز مشاغل توليدي يا مصرف كنندگان عضو خود را در چهار چوب مصالح عمومي و به منظور كاهش هزينه ها و قيمت ها تامين مي نمايند.

تاسيس شركتهاي تعاوني بر اساس اقدام مجمع موسس كه شامل عده اي افراد

واجد شرايط عضويت مي باشد صورت مي گيرد. تعداد اعضاي مجمع عمومي موسس هفت نفر است كه سه نفر به عنوان هيئت موسس و يك نفر به عنوان نماينده در اداره كل تعاون مي باشند. دراولين جلسه رسمي مجمع عمومي عادي كه با شركت متقاضيان همراه با رسيد لازم التاديه سهام مقرر تشكيل مي شود اساسنامه پيشنهادي پس از بحث و بررسي با موافقت حداقل دو سوم اعضا تصويب شده و اعضايي كه با مصوبه آن مجمع در مورد اساسنامه موافقت نداشته باشند مي توانند درهمان جلسه تقاضاي عضويت خود را پس بگيرند.(مستفاد از ماده ٣١).

حداقل و حداكثر تعداد عضو در تعاوني ها به نسبت سرمايه و فرصت اشتغال و نوع فعاليت و رعايت اصل عدم تمركز و تداول ثروت به موجب آيين نامه مصوبه وزارت تعاون تعيين مي گردد. ولي در هر حال تعداد اعضا از ٧ نفر كمتر نخواهد بود(ماده ٦).

در اولين جلسه مجمع عمومي عادي اعضاي هيئت مديره انتخاب مي گردند ودر اولين جلسه هيئت مديره اسامي و مشخصات كامل اعضاي هيئت مديره و مدير عامل و بازرسان شركت تهيه و جهت بررسي تقديم اداره كل تعاون مي گردد. اولين هيئت مديره منتخب شركت تعاوني مكلف است پس از اعلام قبولي با انجام تشريفات مقرر نسبت به ثبت تعاوني اقدام نمايد.

براي انجام ثبت شركتها و اتحاديه هاي تعاوني پس از طرح و تصويب آن ارائه مدارك مندرج در ماده ٥١ الزامي مي باشد كه بايد در چهار نسخه به اداره ثبت شركتها داده شود.

سرمايه تامين يا تعهد شده از طرف اعضا درهر مرحله تاسيس شركت نبايد كمتر ٥١ درصد كل سرمايه شركت

باشد و هر تعاوني وقتي ثبت وتشكيل مي گردد كه حداقل يك سوم سرمايه آن تاديه و در صورتي كه به صورت نقدي و جنسي باشد تقويم و تسليم شده باشد.

شرايط عضويت در تعاوني ها در ماده ٩ آمده است و خروج عضو از تعاوني اختياري بوده و نمي توان آن را منع كرد ولي در صورتي كه خروج نامبرده موجب ضرري براي تعاني باشد ملزم به جبران آن خواهد بود.

در صورت فوت عضو ورثه او با وجود شرايط لازم عضو تعاوني محسوب مي شوند و در صورت تعدد ورثه بايستي ما به التفاوت افزايش سهم ناشي از تعدد خود رابپردازند و در غير اين صورت با اعلام عدم تمايل عضويت آنان لغو مي گردد و در صورت لغو عضويت به هر علت سهم و كليه حقوق و مطالبات عضو به قيمت روز تقويم و به ديون تعاوني تبديل مي شود كه پس از كسر ديون وي به تعاوني به او يا ورثه اش پرداخت مي شود.

2- ارگان اداره كننده

تعريف و تشكيل و ثبت شركتهاي تعاوني - ارگان اداره كننده اداره امور تعاوني بر طبق اساسنامه به عهده هيئت مديره منتخب مجمع عمومي مي باشد. خدماتي كه اعضا هيئت مديره درازا عضويت در هيئت مديره شركتهاي تعاوني انجام مي دهند بلاعوض است ولي هزينه اجراي ماموريتهايي كه از طرف تعاوني در حدود بودجه مصوب مجمع عمومي به آنان ارجاع مي شود قابل پرداخت مي باشد و مجمع مي تواند مبلغي از سود خالص را به عنوان پاداش به آنان بپردازد (تبصره ٤ ماده ٣٦) وظايف و اختيارات هيئت مديره در ماده ٣٧ (ق.ت.ج.ا) طي ١٠ بند

و يك تبصره احصا شده است. الف - نحوه انتخاب اعضا هيئت مديره

انتخاب اعضا اصلي و علي البدل هيئت مديره بر عهده مجمع عمومي است كه با اكثريت مطلق آرا به عمل مي آيد. اگر در دوره اول راي گيري تمام يا بعضي از داوطلبان حائز اكثريت مطلق نگردند بلافاصله از بين دارندگان بشترين آرا به تعداد دو برابر مورد نياز براي تكميل هيئت مديره وعلي البدل با اكثريت نسبي راي گيري به عمل مي آيد.

هيئت مديره مركب از حداقل ٣ و حداكثر ٧ نفر عضو اصلي و تا يك سوم اعضاي اصلي اعضاي علي البدل مي باشد. در تعاوني هاي بزرگ در مقابل افزايش هر چهارصد نفر يك نفر به اعضاي اصلي و يك نفر به اعضاي علي البدل اضافه مي گردد. مشروط بر آنكه مازاد بر ١٥ نفر نشود.اعضاي هيئت مديره براي مدت ٢ سال با راي مخفي انتخاب مي شوند(مستفاد از ماده ٣٦ و تبصره آن). در صورت استعفا فوت ممنوعيت قانوني و يا غيبت غير موجه مكرر مطابق تبصره ٣ ماده ٣٦ عمل مي گردد. ب - قلمرو اختيارات هيئت مديره

در اولين جلسه هيئت مديره از ميان خود يك رئيس و يك نايب رئيس ويك يا دو نفر منشي انتخاب مي نمايد و نيز بايد بلافاصله بعد از انتخاب شدن فرد واجد شرايطي را از بين اعضا و يا از خارج تعاوني براي مدت ٢ سال به عنوان مدير عامل انتخاب نمايد تا مديريت عمليات تعاوني و اجراي تصميمات مجمع عمومي و هيئت مديره را به عهده گيرد.

وظايف و اختيارات هيئت مديره وظايف خود را به صورت جمعي انجام مي دهد

و هيچيك از اعضاي هيئت مديره حق ندارد از اختيارات هيئت منفردا استفاده كند مگر در موارد خاص كه وكالت يا نمايندگي كتبي از طرف هئيت مديره داشته باشد. هيئت مزبور مي تواند قسمتي از اختيارات خود را با اكثريت سه چهارم آرا به مدير عامل تفويض نمايد. هيئت مديره مكلف است كه از حدود اختيارات خود خارج نشده و قوانين ومقررات مربوطه را رعايت نمايد در غير اين صورت طبق بند ٥ ماده ٥٤ با آنان رفتار خواهد شد.

3- ارگان تصميم گيرنده

تعريف و تشكيل و ثبت شركتهاي تعاوني - ارگان تصميم گيرنده بالاترين مرجع تصميم گيري و نظارت درامور شركتهاي تعاوني مجامع عمومي هستند كه از اجتماع اعضاي تعاوني يا نمايندگان تام الاختيار به صورت عادي و فوق العاده تشكيل شده و هر عضو بدون در نظر گرفتن ميزان سهم تنها داراي يك راي مي باشد. الف - مجمع عمومي عادي

مجمع عمومي عادي حداقل سالي يك بار پس از پايان سال مالي جهت انجام وظايف قانوني خود با دعوت هيئت مديره تشكيل گرديده و وظايفش به شرح زير مي باشد:

انتخاب هيئت مديره و بازرس يا بازرسان براي مدت ٢ سال رسيدگي و اتخاذ تصميم درباره ترازنامه و حساب سود زيان ساير گزارشهاي مالي هيئت مديره تعيين خط مشي و برنامه تعاوني و تصويب بودجه جاري و سرمايه گذاري واعتبارات وامهاي درخواستي و ساير عمليات مالي به پيشنهاد هيئت مديره و .... (مواد ٣٣ و ٣٤ و ٣٧). ب - مجمع عمومي فوق العاده

مجمع عمومي فوق العاده بنا به تقاضاي كتبي حداقل يك سوم اعضاي تعاوني و يا اكثريت مطلق اعضا هيئت مديره و يا بازرس

و يا بازرسان با حضور حداقل دو سوم اعضا كل مجمع تشكيل مي شود . در تعاوني هاي داراي بيش از پانصد نفر عضو در صورتي كه بار اول مجمع با دو سوم اعضا تشكيل نشود بار دوم با نصف به علاوه يك رسميت خواهد داشت .

در صورت عدم تشكيل مجمع عمومي فوق العاده توسط هيئت مديره ظرف مدت حداكثر يك ماه وزارت تعاون اقدام به اين كار مي نمايد. وظايف مجمع عمومي فوق العاده تغيير در مواداساسنامه (درحدود قانون) تصميم گيري نسبت به عزل يا قبول استعفاي هيئت مديره و انحلال يا ادغام تعاوني خواهد بود (ماده ٣٥).

4- ارگان كنترل كننده

تعريف و تشكيل و ثبت شركتهاي تعاوني - ارگان كنترل كننده مجمع عمومي عادي براي مدت ٢ سال بازرس يا بازرساني را جهت اداره امور شركت انتخاب مي نمايد كه انتخاب مجدد آنان بلامانع مي باشد. بازرسان مزبور علاوه بر داشتن شرايط عضويت بايد داراي شرايط مندرج درماده ٣٨ نيز باشند. حق الزحمه و پاداش آنان نيز با تصويب مجمع عمومي تعيين مي گردد (ماده ٤٠) وظايف بازرس يا بازرسان تعاوني در ماده ٤١ (ق.ت.ج.ا) احصا گرديده است.

مطابق تبصره ماده فوق بازرس حق دخالت مستقيم در اداره امورتعاوني را نداشته ولي مي تواننند بدون حق راي در جلسات هيئت مديره شركت كنند و نظرات خود را نسبت به مسايل جاري تعاوني اظهار دارند.

5- ادغام انحلال وتصفيه

تعريف و تشكيل و ثبت شركتهاي تعاوني - ادغام انحلال وتصفيه الف - ادغام

مجامع عمومي فوق العاده مي توانند ادغام شركتهاي تعاوني را با يكديگر تصويب نمايند. صورتجلسات مجامع عمومي فوق العاده تعاوني هايي كه با هم ادغام شده اسند به همراه مدارك مربوطه حداكثر ظرف مدت دو هفته جهت ثبت به اداره ثبت شركتها تسليم شده و خلاصه تصميمات نيز به اطلاع كليه اعضا و بستانكاران مي رسد (مستفاد از ماده ٥٣). ب - انحلال و تصفيه

شركتهاي تعاوني با راي مجمع عمومي فوق العاده يا وزارت تعاون در موارد زير منحل مي گردند:

در صورت تصميم مجمع عمومي فوق العاده كاهش تعداد اعضا از حد نصاب مقرر در صورتي كه حداكثر ظرف مدت ٣ ماده تعدا اعضا به نصاب مقرر نرسيده باشد. انقضاي مدت تعيين شده در اساسنامه مربوط در صورتي كه در اساسنامه مدت تعيين شده باشد و مجمع عمومي

مدت را تمديد نكرده باشد توقف بيش از يك سال بدون عذر موجه عدم رعايت قوانين و مقررات مربوط پس از ٣ بار اخطار كتبي در سال به وسليه وزارت تعاون بر طبق آيين نامه مربوط و بالاخره در صورت ورشكستگي طبق قوانين مربوط.

بعد از انحلال سه نفر جهت امر تصفيه ظرف مدت يك ماه انتخاب و به اداره ثبت محل معرفي مي گردند.

28- شركت نسبي

شركت نسبي - تعريف و خصوصيات شركت نسبي شركت نسبي شركتي است كه براي امور تجارتي تحت اسم مخصوص بين دو يا چند نفر تشكيل و مسئوليت هر يك از شركا به نسبت سرمايه اي است كه درشركت گذاشته است.(ماده ١٨٣ ق.ت) قانونگذار براي آگاهي اشخاص ثالث از نسبي بودن مسئوليت شركا قيد عبارت مزبور را لازم دانسته است. منظور از مسئوليت شركا به نسبت سرمايه اين است كه هر شريك در صورتي كه دارائي شركت پس از انحلال و تصفيه براي اداي ديون و قروض شركت كافي نباشد به نسبت سهم الشركه خود از كل قروض در مقابل طلبكاران مسئوليت مدني دارد.

نحوه تاسيس و طرز كار و انحلال شركت نسبي همانند شركت تضامني است و تنها وجه افتراق اين دو شركت در ميزان مسئوليت مدني شركا بعد از انحلال شركت در مقابل طلب طلبكاران مي باشد.

29- شركت تضامني

1- كليات

شركت تضامني - كليات يكي ديگر از شركتهايي كه بعداز شركت سهامي خاص و شركت با مسئوليت محدود در امور تجارتي مورد استقبال واقع مي شود شركت تضامني است شركت تضامني از جمله شركتهاي شخصي محسوب گرديده و شخصيت شركا نقش بسيار مهمي در اين نوع شركت ايفا مي نمايد مواد ١١٦ و ١١٧ ق ت شركت تضامني را شركتي مي داند كه در تحت اسم مخصوص براي امور تجارتي بين حداقل دونفر شريك با مسئوليت تضامني تشكيل مي شود و اگر دارايي شركت براي پرداخت قروض شركت كافي نباشد هريك از شركا به تنهايي مسئول پرداخت تمام قروض شركت مي باشند و اگر شركا قراري بر خلاف مورد فوق بين خودمقرر نموده باشند اين قرار در

مقابل اشخاص ثالث كان لم يكن خواهد بود . بلافاصله بعداز نام شركت بايد نام يك نفر از شركا در صورتي كه نام شركت مشتمل بر نام كليه شركا نباشد و عباراتي از قبيل و شركا يا برادران قيد شود مانند شركت ضامني حسن زاده و برادران شركت تضامني وقتي تشكيل شده محسوب مي شود كه تمام سرمايه نقدي پرداخت و سهم الشركه غير نقدي نيز با توافق كليه شركا ارزيابي و تسليم شده باشد (ماده ١١٨ ق ت) در شركت تضامني نقسيم منفعت به نسبت سهم الشركه شركا است ولي شركا مي توانند ترتيب ديگري براي تقسيم منفعت بين خود مقرر نمايند اداره شركت تضامني با مديري است كه از بين شركا يا خارج از شركا انتخاب مي شود مسئوليت مدير در اداره شركت در قبال شركا مسئوليت وكيل است در مقابل موكل (ماده ١٢٠ و ١٢١ ق ت) نقل و انتقال سهم الشركه در شركت تضامني با رضايت كليه شركا بعمل مي آيد و فلسفه اين امر به دليل وجود شخصيت شركا مي باشد.

( ماده ١٢٣ ق. ت) مطالبه پرداخت ديون شركت از شركا به انتخاب طلبكار مي باشد طلبكار مي تواند از يك يا چند نفر از شركا درخواست پرداخت ديون شركت را بنمايد و شريكي كه از او درخواست پرداخت ديون شده نمي تواند به استناد اينكه ميزان قروض شركت بيش از سهم وي در شركت مي باشد از پرداخت خودداري نمايد و در صورت پرداخت ديون شركت توسط احدي از شركا اين شخص حق دارد به نسبت سهم الشركه به ساير شركا مراجعه نمايد و اگر در اساسنامه ترتيب ديگري

براي پرداخت ديون مقرر شده باشد در روابط فيمابين شركا آن امر مجري خواهد بود. ( ماده ١٢٤ ق ت) هيچكدام از شركاي تضامني نمي تواند بدون اجازه ساير شركا به حساب خود به تجارتي از نوع تجارت شركت تضامني كه وي در آن شريك است اقدام ورزد. ( ماده ١٣٤ ق ت) تازماني كه شركت تضامني منحل نشده باشد بايد درخواست پرداخت قروض از خود شركت بعمل آيد ودر صورت انحلال طلبكاران شركت مي توانند به شركا براي وصول مطالبات خود اقدام نمايند. ( ماده ١٢٤ ق ت)

2- موارد انحلال شركت تضامني

شركت تضامني - موارد انحلال شركت تضامني ١- شركت براي انجام هدفي تاسيس شده و آن امر انجام گردد و يا انجام آن غير مقدور باشد .

٢- شركت براي مدتي معين تشكيل و آن مدت منقضي شده و قبل از انقضاي اخرين روز صورتجلسه تمديد مدت تحويل اداره ثبت شركتها نشده باشد.

٣- در صورتي كه ورشكست شده باشد (ورشكستگي توقف از پرداخت ديون مي باشد)

٤- در صورت تصميم مجمع عمومي فوق العاده شركت تضامني

٥- در صورت تراضي تمام شركا

٦- در صورتي كه احدي از شركا بنا به دلايلي از محكمه درخواست انحلال كرده و محكمه آن دلايل را موجه دانسته و حكم به انحلال شركت بدهد.

٧- در صورتي كه احدي از شركا ورشكست شود وسهم ورشكسته در شركت از منافع كافي براي پرداخت ديون وي نباشد مي توانند تقاضاي انحلال شركت را نمايند مشروط بر اينكه شش ماه قبل قصد خود را بوسيله اظهارنامه به اطلاع شركت رسانده باشند در اين صورت ساير شركا مي توانند قبل از صدور راي قطعي داير بر انحلال شركت

با پرداخت طلب طلبكاران (تاحد دارايي مديون) يا با جلب رضايت آنان بطرق ديگر از انحلال شركت جلوگيري بعمل آورند.

٨- در صورتي كه احدي از شركا شركت را فسخ نمايد و وفق اساسنامه اجازه اين كار را داشته باشند.

٩- در صورت فوت يا محجوريت يكي از شركا و قيد اين امر در اساسنامه

10- در صورت انحلال شركت احدي از شركا يا خارج از شركا به عنوان مدير تصفيه انتخاب خواهد شد.

11- هر گاه شركت تضامني منحل شود تازماني كه ديون شركت از دارايي آن پرداخت نشده باشد هيچكدام از طلبكاران شخصي شركا حقي در آن دارايي نخواهند داشت اگر دارايي شركت براي پرداخت قروض كافي نباشد طلبكاران شركت حق دارند بقيه طلب خود را از تمام يا فرد فرد شركاي ضامن مطالبه نمايند ولي طلبكاران شركت بر طلبكاران شخصي شركا حق تقدمي ندارند ( ماده ١٢٦ ق ت) و در صورتي مي توان شركا را براي وصول طلب تحت تعقيب قرارداد كه شركت منحل شده باشد.

12- هر كس كه به عنوان شريك ضامن وارد شركت تضامني شود متضامنا با ساير شركا مسئول پرداخت قروضي خواهد بود كه قبل از ورود وي حاصل شده و اعم از اينكه تغييري در اسم شركت داده يا نداده شده باشد چنانچه شركا قراري فيمابين برخلاف فوق نموده باشند اين قرار در مقابل اشخاص ثالث كان لم يكن خواهد بود ( ماده ١٢٥ ق ت) در صورت فوت يا محجوريت يكي از شركا بقاي شركت منوط به رضايت ساير شركا و قائم مقام متوفي خواهد بود . ( مواد ١٣٩ و ١٤٠ ق ت) مدارك مورد نياز براي تقاضاي ثبت

شركت تضامني:

١- تقاضانامه ٢ برگ

٢- شركت نامه ٢ برگ

٣- اساسنامه ٢ جلد

٤- فتوكپي شناسنامه شركا روش ومراحل ثبت همانند شركت با مسئوليت محدود خواهد بود خواهشمند است به مبحث مربوطه مراجعه شود.

3- اساسنامه شركت تضامني

شركت تضامني - اساسنامه شركت تضامني ماده ١- نام شركت: شركت تضامني .................................................... ماده ٢- نوع شركت: ........................................ ماده ٣- موضوع شركت: ............................................. ماده ٤- مركز اصلي شركت : ......................................................................

هيات مديره مي تواند مركز شركت را به هر كجا كه صلاح و مصلحت بداند منتقل ويا شعبي تاسيس نمايد. ماده ٥- مدت شركت : ......................................... ماده ٦-سرمايه شركت :سرمايه شركت مبلغ .................... كه تماما بصورت نقدي پرداخت شده و سرمايه غير نقدي كه معادل مبلغ ................. ريال است تقديم و تسليم شده است . ( طبق ماده ١١٨)

ماده ٧- تابعيت شركت ................................. ماده ٨- سهم الشركه شركا: ......................................................... ماده ٩- مديران شركت : اداره امور شركت بعهد ........................... نفر خواهد بود و مدت مديريت آنان ................... سال است اولين مديران شركت عبارتند از : .............................................................................................

كليه قراردادها و اوراق تعهدآور و اوراق بهادار اعم از چك سفته و اعتبارات بانكي و اسناد مالي و غيره با امضاي مديرعامل ويك نفر ديگر از مديران متفقا با مهر شركت معتبر خواهد بود. ماده ١٠- مسئوليت مديران : حدود مسئوليت مدير يا مديران بتصريح ماده ١٢١ قانون تجارت همان است كه در ماده ٥١ مقرر شده است . ماده ١١- اختيارات مديران: مديران شركت متفقا نماينده قانوني و تام الاختيار شركت بوده و بدون اجازه نامه مخصوص مي توانند در تمام امور شركت از هر قبيل اعم از انجام تشريفات قانوني حفظ اموال وتنظيم فهرست

دارايي رسيدگي به حسابها و پيشنهاد سود قابل تقسيم سالانه قبول و واگذاري نمايندگي امضاي دفاتر اسناد رسمي تعيين وكيل با حق توكيل ولو كرارا استخدام كارمند و اخراج آن مشاركت با شخصيتهاي حقيقي و حقوقي و بانكها استقراض با رهن وبدون رهن تعيين اعتبار وام دادن وام گرفتن از بانكها اشخاص و شركتها وادارات و افتتاح حسابهاي جاري و سپرده در كليه بانكها وموسسات واردات وصادرات و خريد وفروش و توزيع كليه كالاهاي مجاز ماده ١٢- انتقال سهم الشركه: هيچ يك از شركا نمي تواند سهم الشركه خود را به ديگري منتقل كند مگر با رضاتي تمام شركا ماده ١٣- تغيير اساسنامه: هر نوع تغييري در مورد اين اساسنامه از قبيل ازدياد يا كسر كردن سرمايه تغيير نام شركت قبول شريك يا شركاي جديد براي شركت وبطور كلي هر گونه اصلاحات و الحاقات مورد لزوم در مفاد اساسنامه با موافقت كليه شركا امكان پذيراست. ماده ١٤- سال مالي : سال مالي شركت از اول فروردين هرسال شروع و در پايان اسفند همان سال پايان مي يابد و اولين سال مالي شركت از روز شروع بكار آن ( تاريخ ثبت شركت) آغاز و با پايان اسفند همان سال پايان مي يابد. ماده ١٥- ترتيب تقسيم سود شركت: از كليه درآمد شركت بدوا تمام هزينه هاي اداري و انتفاعي و مصارف ضروري و حقوق كاركنان و استهلاك اثاثيه و ماليات كسر و بقيه آن كه سود ويژه است پس از وضع ٥% ذخيره احتياطي كه براي جبران زيانهاي احتمالي در نظر گرفته مي شود بقيه بين شركا به نسبت سهم الشركه با توجه به ماده ١٣٢

تقسيم خواهد شد. ماده ١٦- حق الزحمه مديران: مديران شركت مي توانند با موافقت شركا همه ماهه حقوق خودرا از صندوق شركت دريافت وبه هزينه قطعي شركت منظور نمايند. ماده ١٧- مجامع عمومي شركا: مجامع عمومي شركا اعم از عادي يا فوق العاده به وسيله دعوتنامه كتبي از طرف هر يك از مديران شركت و ارسال آن از طريق پست سفارشي به نشاني شركا و يا به وسيله درج آگهي در يكي از جرايد كثيرالانتشار بعمل خواهد آمد فاصله دعوت از روزانتشار تا تشكيل جلسه ده روز خواهد بود. ماده ١٨- وظايف مجمع عمومي عادي: وظايف مجمع عمومي عادي به شرح زير مي باشد :

الف - استماع گزارش هيات مديره درا مور مالي و ترازنامه ساليانه شركت و تصويب آن

ب - تصويب پيشنهاد سود قابل تقسيم از طرف هيات مديره

ج - تعيين خط مشي آينده شركت و تصويب آن

د - انتخاب هيات مديره و در صورت لزوم بازرس ماده ١٩- وظايف مجمع عمومي فوق العاده : وظايف مجمع عمومي فوق العاده به قرار زير است :

الف - تغيير اساسنامه يا الحاق و يا حذف يا چند ماده اساسنامه

ب - تنظيم اساسنامه جديد يا تبديل نوع شركت

ج - افزايش يا تقليل سرمايه شركت با عنايت به ماده ١٣٣ قانون تجارت

د - ورود شريك يا شركاي جديد به شركت ماده ٢٠- تصميمات مجامع عمومي طبق دستور ماده ١٠٦ قانون تجارت معتبر و لازم الاجرا خواهد بود. ماده ٢١- در صورت فوت يا محجوريت يكي از شركا بقاي شركت موقوف به رضايت ساير شركا و قائم مقام متوفي ويا قيم محجور و طبق دستور ماده ١٣٩ و ١٤٠

قانون تجارت خواهد بود. ماده ٢٢- انحلال شركت : شركت مطابق ماده ١٣٦ قانون تجارت منحل خواهد شد در صورتي كه مجمع شركا راي به انحلال شركت دهد يك نفر از بين شركا و يا از خارج از شركت به سمت مدير تصفيه تعيين خواهد شد وظايف مديرتصفيه طبق قانون تجارت مي باشد. ماده ٢٣- اختلافات بين شركا در رابطه با امور شركت از طريق حكميت و داوري حل و فصل خواهد شد. ماده ٢٤- موارد سكوت :درباره ساير موارد و موضوعاتي كه در اين اساسنامه قيد و پيش بيني نشده طبق مقررات قانون تجارت رفتار خواهد شد. ماده ٢٥- تصويب اساسنامه : اين اساسنامه در ٢٥ ماده تنظيم و با امضاي شركا در ذيل آن مورد تصويب و قبول شركا واقع گرديده است .

4- مسئوليت شركاي تضامني در مقابل طلبكاران شركت

شركت تضامني - مسئوليت شركاي تضامني در مقابل طلبكاران شركت شركاي شركت تضامني مسئوليت تضامني دارند و كليه بستانكاران مطالبات خود را از شركت مطالبه مي نمايند. حال اگر دارائي شركت تكافوي اداي ديون بستانكاران را نكند اشخاص اخير حق دارند به شركاي شركت تضامني جهت وصول مابقي مطالبات خود منفردا و يا مجتمعا مراجعه نمايند. هيچيك از شركا نمي توانند با استناد به اينكه ميزان قروض شركت از ميزان سهم او در شركت تجاوز مي نمايد از تاديه قروض شركت امتناع ورزد فقط در روابط بين شركا مسئوليت هر يك از آنها در تاديه قروض شركت به نسبت سرمايه اي خواهد بود كه در شركت گذاشته اند. آن هم در صورتي كه در شركت نامه ترتيب ديگري اتخاذ نشده باشد (مستفاد ازماده ١١٦ ق.ت). در تائيد مطالب بالا ماده

٤٠٣ ق.ت. مي گويد : (در كليه مواردي كه به موجب قوانين يا موافق قراردادهاي خصوصي ضمانت تضامني باشد طلبكار مي تواند به ضامن و مديون اصلي مجتمعا رجوع كرده يا پس از رجوع به يكي از آنها و عدم وصول طلب خود براي تمام يا بقيه طلب به ديگري رجوع نمايد

5- مسئوليت شركا در مقابل طلبكار شخصي خود

شركت تضامني - مسئوليت شركا در مقابل طلبكار شخصي خود طلبكاران شخصي شركا حق ندارند كه طلب خود را از دارائي شركت تامين و يا وصول نمايند. اما مي توانند نسبت به سهميه مديون خود (شريك تضامني شركت) از منافع شركت يا سهامي كه ممكن از در صورت انحلال شركت عايد مديون مزبور گردد هر اقدام قانوني كه مقتضي باشد به عمل آورند. طلبكاران شخصي شركا در صورتي كه نتوانسته باشند طلب خود را از دارائي شخصي مديون وصول كنند و سهم مديون از منافع شركت براي تاديه طلب آنها كافي نباشد مي توانند انحلال شركت را تقاضا نمايند. (مستفاد از ماده ١٢٩ ق.ت) در موردتهاتر ديون مطالبي در ماده ١٣٠ ذكر گرديده كه خلاصه آنها عبارتند از :

١- مديون شركت حق ندارد در مقابل طلبي كه از يكي از شركا شركت مزبور دارد استناد به تهاتر كند.

٢- شريك شركت نيز نمي تواند در مقابل كسي كه به شركت مديون بوده ولي از شريك مزبور طلب شخصي دارد استناد به تهاتر كند.

٣- تهاتر ديون طلبكار شخصي يكي از شركا پس از انحلال شركت به دليل از بين رفتن شخصيت حقوقي شركت وتعلق دارائي آن به شركا تجويز شده است (در اينجا اصل تفكيك شخصيت حقوقي شركت با شركا مورد توجه قرار گرفته

است.)

6- تعريف شركت و وضعيت حقوقي شركا

شركت تضامني - تعريف شركت و وضعيت حقوقي شركا شركت تضامني شركتي است كه تحت اسم مخصوص براي امور تجارتي بين دو يا چند نفر با مسئوليت تضامني تشكيل مي شود . اگر دارائي شركت براي تاديه تمام قروض كافي نباشد هر يك از شركا مسئول پرداخت تمام قروض كافي نباشد هر يك از شركا مسئول پرداخ تمام قروض شركت است. هر قراري كه بين شركا برخلاف اين ترتيب داده شده باشد در مقابل اشخاص ثالث كان لم يكن خواهد بود .

در اسم شركت تضامني بايد عبارت شركت تضامني و حداقل اسم يك نفر از شركا ذكر شود . در صورتي كه اسم شركت مشتمل بر اسامي تمام شركا نباشد بايد بعد از اسم شريك يا شركايي كه ذكر شه است عبارتي از قبيل : (و شركا) يا (برادران) قيد گردد. (ماده ١١٧ ق.ت). از مطالب بالا مي فهميم كه شركت تضامني بين دو يا چند نفر شريك تشكيل مي شود و شركاي شركت تضامني در برابر تعهدات شركت متضامنا و بطور نامحدود مسئوليت دارند. هر گونه توافق بين شركا جهت حفظ حقوق اشخاص ثالث كان لم يكن مي باشد. آخرين نكته اي كه از مطالب بالا فهميده مي شود اين است كه خصوصيت شخصي بودن قرارداد شركت تضامني موجب شده سهم الشركه هر يك از شركا اصولا غير قابل انتقال باشد مگر با رضايت كليه شركا در طول حيات شركا و پس از فوت يكي از شركا.

30- تاسيس و اداره شركت تضامني

1- اداره شركت تضامني

تاسيس و اداره شركت تضامني - اداره شركت تضامني اول - نحوه انتخاب و عزل مدير

شركت تضامي توسط حداقل يك مدير كه شركا از ميان خود

انتخاب مي نمايد اداره مي شود مدير مزبور ممكن است غير از شركا بوده و از خارج انتخاب شود (ماده ١٢٠ق.ت) در صورتي كه مديران از بين شركا بدون قيد در اساسنامه انتخاب شده باشند با توجه به شرايط اساسنامه به اتفاق ارا ساير شركا قابل عزل مي باشند مدير غير شريك با شرايط پيش بيني شده در اساسنامه و در غير اين صورت با تصميم اكثريت شركا معزول مي شود.

در صورتي كه عزل مديري بدون دليل موجه باشد مدير معزول حق مطالبه ضرر و زيان را از شركت خواهد داشت.

مدير يا مديران مندرج در شركتنامه قابل عزل نمي باشند و حق استعفا نيز ندارند مگر با توافق كليه شرك شركت تضامني.

در صورتي كه مدير يا مديران در اساسنامه انتخاب شده باشند. ممكن است طبق اساسنامه نسبت به تغيير مدير يا مديران مذكور عمل شود.

اگر مدير يا مديران در شركتنامه يا اساسنامه انتخاب نشده ولي انتخاب آنان بعدا صورت گرفته باشد در اين صورت شركا مي توانند مدير يا مديران فوق را معزول نمايند. بديهي است مدير يا مديران حق استعفا خواهند داشت. دوم - قلمرو محدوديت اختيارات مدير

مدير شركت تضامني براي اينكه بتواند شركت را در مقابل اشخاص ثالث متعهد سازد بايد به نام شركت و در حدود اختيارات خود اقدام و اتخاذ تصميم نمايد. درغير اين صورت شخصا مسئول تعهدات مزبور خواهد بود. دردو مورد به محدوديت اختيارات مدير يا شريك شركت تضامني به طور صريح اشاره شده است:

١- تا جبران ضررهاي وارده به شركت تقسيم سود ممنوع مي باشد (ماده ١٣٢ ق.ت).

٢- محدوديت انجام عمليات تجارتي (ماده ١٣٤ ق.ت). سوم - مسئوليت

مدني مدير شركت

مسئوليت مدني مديران در مقابل شركت از مقررات عقد وكاكت پيروي مي نمايد و مسئوليت مدني مدير در مقابل شركا تابع اصول كلي حقوق مدني كه در باب تسبيب و قانون مسئوليت مدني پيش بيني شده است مي باشد بالاخص در مواردي كه قلمرو اختيارات مديران در اساسنامه تعيين شده است.

2- تقسيم سود

تاسيس و اداره شركت تضامني - تقسيم سود منافع درشركت تضامني به نسبت سهم الشركه بين شركا تقسيم مي شود مگر آنكه شركتنامه ترتيب ديگري مقرر داشته باشد ليكن تاديه هر نوع منفعت به شركا تا زماني كه كمبود سهم الشركه شركا به علت زيان هاي وارده جبران نشده باشد ممنوع خواهد بود(مستفاد از مواد ١١٩ و ١٣٢ ق.ت).

3- تاسيس شركت تضامني

تاسيس و اداره شركت تضامني - تاسيس شركت تضامني تاسيس شركت تضامني با تنظيم شركتنامه كه به صورت اوراق چاپي در اداره ثبت شركتها موجود مي باشد صورت مي گيرد. در شركتنامه مذكور بايد نام نوع موضوع شركت و مركز اصلي ونشاني كامل همچنين اسامي شركا يا موسسين و شماره شناسنامه و محل اقامت آنها و غيره قيد گردد.

براي تشكيل شركت تضامني تمام سرمايه نقدي تاديه و چانچه سهم الشركه غير نقدي باشد بايد تقويم شده و و تسليم گردد.

به هنگام تاسيس شركت اساسنامه مربوط به آن نيز كه در واقع آئين نامه داخلي شركت مي باشد توسط موسسين تنظيم مي گردد.

مطابق ماده ١٩٥ ق.ت. ثبت كليه شركتهاي مذكور در اين قانون الزامي است و تابع مقررات قانون ثبت شركتهاست.

31- انحلال شركت تضامني

انحلال شركت تضامني - انحلال شركت تضامني زماني كه شركت مقصودي را كه براي آن تشكيل شده است انجام داده يا انجام آن غير ممكن شده باشد وقتي كه شركت براي مدت معيني تشكيل و مدت منقضي شده باشد و بالاخره در صورت ورشكستگي شركت شركت تضامني منحل مي گردد (فقرات ١و ٢و ٣و ماده ٩٣ ق.ت) موارد ديگري كه باعث انحلال شركت مي شوند عبارتند از :

تراضي تمام شركا صدور حكم انحلال از دادگاه تقاضاي فسخ از طرف يكي از شركا ورشكستگي يكي از شركا و در خاتمه فوت يا محجوريت يكي از شركا.

الف - نتايج انحلال اول - ثبت و اعلام انحلال

انحلال شركت تضامني بايد طبق ماده (٢٠٠ ق.ت) ناظر به مواد ١٩٥ و ١٩٧ همان قانون و برابر نظامنامه وزارت عدليه اعلام شود. اين نظامنامه در ماده ٩ خود مي گويد:

(در هر موقع كه تصميمات راجع به تمديد مدت شركت زائد بر مدت مقرر يا انحلال شركت قبل از مدت معينه يا تغيير كيفيت تفريغ حساب يا تغيير اسم شركت يا تغيير ديگر در اساسنامه يا تبديل و يا خروج بعضي از شركا ضامن از شركت اتخاذ شود و همچنين در هر موقعي كه مدير يا مديران شركت تغيير مي يابد و يا تصميمي نسبت به مورد معين در ماده ٥٨ قانون تجارت اتخاذ شود مقررات اين نظامنامه راجع به ثبت و انتشار بايد در مورد تغييرات حاصله نيز رعايت شود.

شركا شركت تضامني مكلفند كه انحلال خود را با تقديم مدارك مقرر بدوا در اداره ثبت شركتها به ثبت برساند و سپس در ظرف ماه اول از تاريخ ثبت انحلال آن را به هزينه خود شركت توسط اداره ثبت محل در روزنامه رسمي و يكي از جرايد كثير الانتشار مركز اصلي شركت منتشر نمايند. دوم - تصفيه شركت تضامني

شركت تضامني پس از انحلال بايد تصفيه شود. در بعضي كشورها شركت پس از انحلال و در حلا تصفيه مي تواند با شركت ديگر ادغام شده ويا نوع خود را تغيير دهد . بدين ترتيب تصفيه صورت نمي گيرد. در قانون تجارت ايران تبديل شركت تضامني به شركت سهامي (اعم از عام و خاص) فقط در زمان حيات شركت پيش بيني شده است (ماده ١٣٥ ق.ت.) و ظاهرا چنين تبديلي پس از انحلال امكانپذير نمي باشد ولي با اصلاح ماده ١٣٥ مذكور شركا مي توانند پس از پرداخت طلب طلبكاران حتي در زمان انحلال شركت و در طول مدت تصفيه شركت تضامني را به شركت سهامي عام

و خاص تبديل نمايد.

مدير يا مديران تصفيه دارائي شركت منحله را نقد و مطالبات شركت را نيز وصول مي نمايند. همچنين ديون شركت را پرداخته و در آخر دارائي باقيمانده شركت را بين شركا تقسيم مي كنند. سوم - انتخاب مدير يا مديران تصفيه

امر تصفيه درشركت تضامني با مدير يامديران شركت مي باشد مگر آنكه شركاي ضامن اشخاص ديگري را از خارج يا از بين خود براي تصفيه معين نمايند. در صورت عدم توافق ساير شركا با اشخاص تعيين شده دادگاه عمومي اشخاصي را براي امر تصفيه تعيين خواهد كرد. اسامي مديراني كه غير از مديران شركت باشند بايد در اداره ثبت شركتها در تهران و دردايره ثبت شركتها در شهرستانها به ثبت و آگهي برسد. چهارم- وظايف مدير يا مديران تصفيه

از كارهايي كه مدير تصفيه مكلف به اجراي آن مي باشد خاتمه دادن به كارهاي جاري شركت و اجرا نمودن تعهدات شركت مي باشد و در صورت نياز مي تواد براي اجراي تعهدات شركت معاملات جديدي نيز بنمايد. از جمله كارهاي ديگر مدير تصفيه وصول مطالبات شركت تضامني و تقسيم دارائي شركت مي باشد آن قسمت از دارائي شركت كه در مدت تصفيه مورد نياز نمي باشد بطور موقت بين شركا تقسيم مي شود. مدير يا مدير عامل تصفيه حساب شركا را نسبت به هم وسهم هر يك از شركا را از نفع و ضرر تعيين مي نمايد. در صورت اختلاف نظر در موردتقسيم بين شركا حل مساله با دادگاه ذيصلاح مي باشد. ب - مرور زمان

دفاتر هر شركتي كه محل شده با نظر مدير ثبت اسناد در محل معيني از تاريخ ختم تصفيه

تا ده سال محفوظ خواهد ماند (در ماده ٢١٧ ق.ت) ضمنا مدت مرور زمان در دعاوي مطروحه از طرف اشخاص ثالث عليه شركا يا وراث آنها راجع به معاملات شركت در صورتي كه شركا يا وراث قانونا مسئول باشند ٥ سال است و مبدا مرور زمان از روزي است كه انحلال شركت تضامني يا ستعفا شريك يا اخراج او از شركت در اداره ثبت شركتها به ثبت رسيده و در روزنامه رسمي آگهي شود. چنانچه طلب پس از ثبت و آگهي مزبور قابل مطالبه شده باشد مرور زمان از روزي شروع مي شود كه طلبكار حق مطالبه پيدا كرده باشد.

شركاي شركت تضامني در مدت ٥ سال از تاريخ جاري شدن مرور زمان هر كدان منفردا و متضامنا در مورد تعهدات شركت درمقابل اشخاص ثالث مسئول مي باشند.

مرور زمان پيش بيني شده در ماده ٢١٩ ق.ت. كه مدت آن ٥ سال است مانند ساير مرورزمانهاي مندرج در قانون تجارت قاعده خاص بوده و به قوت خود باقي است و با احراز شرايط زير جاري مي گردد:

دعوي شخص ثالث عليه شركاي شركت تضامني يا وراث آنها باشد.

شركاي يا وراث آنها قانونا مسئول قرار داده شده باشند.

دعوي شخص ثالث راجع به معاملات (تعهدات) شركت باشند.

مبدا مرور زمان از تاريخ ثبت انحلال شركت يا كناره گيري شريك يا اخراج او از شركت در اداره ثبت و اعلان در مجله رسمي شروع مي شود.

32- ثبت شركت داخلي و شعبه آن

ثبت شركت داخلي و شعبه آن - ثبت شركت قانون تجارت در ماده ٢٢٠ مقرر مي دارد: هر شركت ايراني كه فعلا وجود داشته يا در آتيه تشكيل شود و با اشتغال به امور تجارتي

خود را به صورت يكي از شركتهاي مذكور دراين قانون در نياورد و مطابق مقررات مربوط به آن شركت عمل ننمايد شركت تضامني محسوب شده و احكام راجع به شركتهاي تضامني در مورد آن اجرا مي گردد.

هر شركت تجارتي ايراني مذكور در اين قانون و هر شركت خارجي كه بر طبق قانون ثبت شركتها مصوب خرداد ماده ١٣١٠ مكلف به ثبت است بايد در كليه اسناد و صورت حسابها و اعلانات و نشريات خطي يا چاپي خود در ايران تصريح نمايد. كه در تحت چه نمره درايران به ثبت رسيده و الا محكوم به جزاي نقدي از دويست تا دو هزار ريال خواهد شد.

اين مجازات علاوه بر مجازاتهايي است كه در قانون ثبت شركتها براي عدم ثبت مقرر شده . مرجع ثبت شركتها درتهران (اداره ثبت شركتها و مالكيت صنعتي ) و در خارج از آن اداره ثبت اسناد مركز اصلي شركت است كه دايره و دفتر مخصوصي براي اينكار در نظر گرفته شده است. براي ثبت شركت اظهارنامه تقاضاي ثبت وتقاضانامه ثبت شركت بايد براساس قانون و آئين ثبت شركت تقديم گردد و براي انجام اين امر اوراق چاپي مخصوص به وسيله اداره ثبت شركتها تهيه و تنظيم شده متقاضي ثبت شركت آنها را در دو نسخه تنظيم و تسليم مرجع ثبت مي نمايد. به موجب ماده ١٩٦ ق.ت.: اسناد و نوشتجاتي كه براي به ثبت رسانيدن شركت لازم است در نظامنامه وزارت عدليه معين شده كه به طور خلاصه به شرح زير مي باشد:

شركت نامه حاوي مشخصات شركت.

اساسنامه

صورتجلسه مجمع عمومي.

صورتجلسه انتخاب هيئت مديره و قبولي آنان .

رسيد سرمايه. پس از آنكه درخواست ثبت

شركت در دو نسخه با ضمائم تسليم متصدي ثبت گرديد يك نسخه از آن در پرونده ضبط كرده و مندرجات آن را در دفتر مخصوص ثبت شركتها به ثبت مي رساند و متصدي مزبور نسخه ثاني آن را با قيد تاريخ و شماره ثبت پس از امضا و مهر به متقاضي تسليم مي نمايد... (ماده ٥ نظامنامه راجع به مواد ١٩٦ و ١٩٧ و ١٩٩ ق.ت. مصوب ١٣١١/٣/١٥ ) و متعاقبا صاحبان امضا مجاز دفتر مخصوص را امضا مي كنند و ثبت در دفتر مزبور مانند ثبت سند در دفترخانه اسناد رسمي است زيرا به موجب ماده ٥ اصلاح آيين نامه ثبت شركتها اداره ثبت شركتها در تهران و دواير ثبت شركتها در شهرستانها در ثبت شركت نامه قائم مقام دفتر خانه هاي رسمي مي باشند.

ضمنا خلاصه اي از وضعيت شركت در دفتر جداگانه اي كه حاوي شماره رديف ثبت شركت و خلاصه مفاد شركت نامه واساسنامه مي باشد و در صفحه مربوط به همان شركت ثبت مي شود و متقاضي ثبت دفتر را با اصل تصديق مي نمايد. به موجب ماده ١٩٧ ق.ت. كه مي گويد (در ظرف ماه اول تشكيل شركت خلاصه شركت نامه و منضمات آن طبق نظامنامه وزارت عدليه اعلان خواهد شد انتشار ثبت در ظف ماه اول تشكيل شركت به انضمام خلاصه اي از شركت نامه و پيوستهاي آن متشر مي گردد. به موجب ماده ٢٠٠ ق.ت. (درهر موقع كه تصميماتي براي تغيير اساسنامه شركت يا تمديد شركت زايد بر مدت مقرر يا انحلال شركت (حتي در مواردي كه انحلال بواسطه انقضا مدت شركت صورت مي گيرد) و تعيين كيفيت

تفريق حساب يا تبديل شركا يا خروج بعضي از آنها ازشركت يا تغيير اسم شركت يا تغيير اسم شركت اتخاذ شود مقررات مواد ١٩٥ و ١٩٧ لازم الرعايه است. همين ترتيب در موقع هر تصميمي كه نسبت به مورد معين در ماده ٧٩ اين قانون اتخاذ شود رعايت خواهد شد. به عبارت ديگر صورتجلسه تنظيمي در شركت پس از امضا به اداره ثبت شركتها تسليم مي شود تا به استناد ماده ٩ نظامنامه مذكور در موقع تغيير مدير يا مديران شركت تشريفات ثبت و آگهي صورت پذيرد بايد مراتب ثبت و منتشر گردد. ثبت شعبه شركت

شعبه شركت اگر به هنگام تاسيس شركت معين شده باشد با شركت اصلي ثبت و آگهي مي شود و چنانچه شعبه متعاقبا تاسيس گردد تغييرات در شركت محسوب شده و طبق مقررات تغيير نسبت به ثبت و نشر آن اقدام مي شود. ثبت شعبه شركت در محل شعبه منتشر مي شود . به عنوان مثال شركت دوچرخه سازي (سهامي خاص) در تهران تشكيل شده و اگر قرار باشد شعبه اي از آن در اردبيل تشكيل گردد بايد مراحل زير رعايت شود:

- تنظيم صورتجلسه مجمع عمومي فوق العاده و در صورتي كه اختيار تاسيس شعبه در اساسنامه به هيئت مديره داده شده باشد تنظيم صورتجلسه توسط هيئت مديره.

- تقديم صورتجلسه مربوط به اداره ثبت شركتها در مثال فوق تهران (مركز اصلي شركت) به انضمام يك نسخه اساسنامه موجود با آخرين اصلاحات.

- بررسي صورتجلسه توسط كارشناس مربوط و در صورت عدم ايراد واريز هزينه ثبت شعبه تاسيس شده در دفاتر اداره ثبت تهران به ثبت رسيده و در روزنامه رسمي منتشر مي

گردد.

- ارسال يك نسخه از صورتجلسه مجمع عمومي فوق العاده (يا هيئت مديره در صورت داشتن اختيار با نضمام يك نسخه اساسنامه و آگهي ثبت مربوط به اردبيل (محل شعبه).

- مراتب فوق در محل شعبه (اردبيل) به عنوان شعبه ثبت و شماره مستقلي در اردبيل به آن داده خواهد شد.

- آگهي تاسيس شعبه توسط اداره ثبت شركتهاي اردبيل در روزنامه رسمي و روزنامه كثير الانتشار . شايان ذكر است كه هزينه ثبت تاسيس شعبه همان هزينه تاسيس شعبه در مركز اصلي شركت مي باشد. شركت فرعي

گاهي شركت اصلي مترصد مي شود كه شركت ديگري را در درون شركت مزبور ايجاد نمايد و سرمايه آن متعلق به شركاي اصلي باشد ويا ممكن است اكثريت سرمايه متعلق به شركت اصلي بوده و افراد ديگري نيز سرمايه گذاري نمايد در كليه اين موارد تشريفات و مقررات ثبت همانند ثبت شركت اصلي مي باشد و فقط حق الثبت به ميزان سرمايه اضافه شده به سرمايه اصلي پرداخت مي گردد.

33- موسسات غيرتجاري

1- كليات

موسسات غيرتجاري - كليات در كنار شركتها كه به كار تجارت اشتغال دارند قانونگذار نهاد حقوقي خاصي را كه داراي شخصيت حقوقي مي باشد جهت انجام اموري كه جنبه غير تجارتي دارد از قبيل كارهاي علمي يا ادبي يا امور خيريه يا خدماتي پيش بيني نموده است ماده يك آيين نامه اصلاحي ثبت تشكيلات و موسسات غير تجارتي موسسه غير تجارتي را چنين تعريف نموده است : مقصود از تشكيلات و موسسات غير تجارتي مذكور در ماده ٥٨٤ قانون تجارت كليه تشكيلات و موسساتي است كه براي مقاصد غير تجارتي از قبيل امور علمي يا امور خيريه و امثال

آن تشكيل مي شود اعم از آنكه موسسين وتشكيل دهندگان قصد انتفاع داشته يا نداشته باشند .

بنابراين ارائه خدمات علمي و آموزشي و خدمات شهري و ارائه كمك هاي انساني در قالب شخصيت حقوقي متصور بوده و از اين جهت موسسات غير تجارتي به دوقسمت تقسيم مي شوند:

الف: موسساتي كه مقصود از تشكيل آنها جلب منافع وتقسيم آن بين اعضاي خودنباشد اينگونه موسسات اصطلاحا موسسات غير انتفاعي ناميده مي شود كليه فعاليت هاي اجتماعي از قبيل انجمن هاي اسلامي و تخصصي و علمي خاص و احزاب و دستجات سياسي و موسسين آن هنگامي كه در خواست ثبت مي نمايند توسط اداره ثبت شركتها مراتب از اداره كل اطلاعات نيروي انتظامي استعلام مي شود و پس از وصول پاسخ مثبت نسبت به ثبت اقدام مي گردد.

ب: موسساتي كه مقصود از تشكيل آن ممكن است جلب منافع مادي و تقسيم منافع مزبور بين اعضاي خود يا غير باشد اينگونه موسسات موسسات غير تجارتي ناميده مي شوند بنابراين فعاليت هايي از قبيل آموزشگاههاي علمي و فني و كلاس هاي زبان ومدارس غير انتفاعي و موسسات گاز رساني يا ارائه خدمات شهري مانند نظافت و فضاي سبز و موارد ديگر در زمينه هاي فوق در قالب موسسات غيرتجارتي متصور مي باشد و موسسين بايد پس از به ثبت رساندن موسسه نسبت به اخذ مجوز فعاليت اقدام نمايند.

2- مدارك لازم براي ثبت موسسه غير تجارتي

موسسات غيرتجاري - مدارك لازم براي ثبت موسسه غير تجارتي ١- اخذ دو نسخه تقاضا نامه ثبت موسسه از اداره ثبت شركتها وتكميل و امضا توسط شركا ( بر طبق نمونه پيوست)

٢- تنظيم اساسنامه حداقل در ٢ جلد و امضاي ذيل

تمام صفحات توسط كليه شركا يا اعضا

٣- تنظيم صورتجلسه مجمع موسسين حداقل در ٢ نسخه

٤- فتوكپي شناسنامه شركا

٥- اخذ مجوز در رابطه با موضوع موسسه در صورت لزوم تذكر ١- حداقل وجود دو نفر شريك در موسسه الزامي است.

تذكر ٢- قيد سرمايه به هر ميزان در موسسه مجاز مي باشد.

تذكر ٣- امضاي مدير شعبه و فتوكپي شناسنامه و قيد محل سكونت در صورتي كه شركت شعبه داشته باشد الزامي است. روش ومراحل ثبت موسسه 1- كامل نمودن فرم تقاضانام ثبت موسسه و امضا توسط شركا

٢- كامل نمودن فرم صورتجلسه موسسين و امضا توسط شركا

٣- تظيم و امضاي كليه صفحات اساسنامه توسط شركا

٤- چند نام انتخاب و به مسئول تعيين نام اداره ثبت شركتها ارائه گردد ( توجه شود نام انتخاب شده اولا بايد با فرهنگ انقلاب اسلامي مطابقت داشته و ثانيا سابقه ثبت نداشته باشد ثالثا از نامهاي خارجي نباشد) و مسئول مربوطه پس از بررسي گواهي لازم را با انتخاب يكي از اسامي پيشنهادي صادر مي نمايد.

٥- پس از تعيين انم به قسمت ارجاع اداره ثبت شركتها مراجعه و مميز مربوطه پس از برسي اوليه با توجه به موضوع فعاليت موسسه چنانچه نياز به اخذ مجوز از مراجع ذيصلاح داشته باشد عنداللزوم به مرجع مربوطه جهت اخذ مجوز معرفي مي شود.

٦- پس از وصول و ارائه مجوز لازم ( در رابطه با موضوع موسسه) مميز ثبت شركتها بشرط عدم وجود نقص مدارك متقاضي را جهت پرداختن حق الثبت به حسابداري راهنمايي و مسئول حسابداري با توجه به سرمايه موسسه و تعيين مبلغ حق الثبت متقاضي را جهت پرداخت حق الثبت به بانك ملي ايران

هدايت و پس از پرداخت وجه مذكور و ارائه فيش پرداختي به حسابداري حسابدار اقدام به ممهور نمودن تقاضانامه متقاضي مي كند و مميز مربوطه دستور ثبت را صادر و متقاضي به قسمت ثبت شركتها مراجعه مي نمايد.

٧- در قسمت ثبت شركتها پيش نويس آگهي تاسيس تهيه شده پس از امضاي رئيس اداره ثبت شركتها و تايپ آگهي مربوط متقاضي مجددا به قسمت ثبت شركتها مراجعه و پس از احراز هويت توسط مسئول قسمت از متقاضي ذيل ثبت دفتر ( اصالتا يا وكالتا) امضا اخذ مينمايد و سپس يك نسخه از مدارك ( اساسنامه صورتجلسه تقاضانامه) كه ممهور به مهر اداره ثبت شركتها مي باشد به متقاضي تسليم مي گردد و متقاضي به دبيرخانه اداره مراجعه و پرونده را تحويل داده يك برگ آگهي تايپ شده را به اداره كل دفتر روابط عمومي و امور بين المللي برده و پس از تعيين مبلغ جهت درج در روزنامه كثيرالانتشار به بانك مراجعه و همراه فيش پرداخت شده به دبيرخانه مراجعه مي كند.

پس از امضاي نسخ تايپ شده توسط رئيس اداره ثبت شركتها در اين مرحله آگهي صادر و دو نسخه تايپي به متقاضي تحويل مي گردد يك نسخه جهت درج در روزنامه رسمي جمهوري اسلامي ( واقع در خ بهشت ضلع جنوبي پارك شهر) و نسخه ديگر همراه فيش پرداختي به قسمت دايره آگهي ها جهت درج در روزنامه كثيرالانتشار داده مي شود.

در اين مرحله كار ثبت موسسه پايان يافته است.

3- اساسنامه موسسه غير تجارتي

موسسات غيرتجاري - اساسنامه موسسه غير تجارتي ماده ١: نام ونوع موسسه: ....................................................... ماده ٢: موضوع موسسه : ...................................................................................................................... ماده ٣: مركز اصلي موسسه:

.............................................................. ماده ٤: سرمايه موسسه: ماده ٥: مدت موسسه: از تاريخ .................. بمدت نامحدود ماده ٦: تابعيت موسسه : تابعيت ايراني است . ماده ٧: هيچ يك از شركا حق انتقال سهم الشركه خود را بغير ندارند مگر با رضايت و موافقت دارندگان سه چهارم سرمايه موسسه كه داراي اكثريت عددي نيز باشند و انتقال سهم الشركه بعمل نخواهد آمد مگر بموجب سند رسمي ماده ٨: مجمع عمومي عادي موسسه در ظرف مدت چهارماه اول هر سال پس از انقضاي سال مالي موسسه تشكيل ولي ممكن است بنابه دعوت هريك از اعضاي هيات مديره يا شركا بطور فوق العاده تشكيل گردد. ماده ٩: دعوت هر يك از جلسات مجامع عمومي توسط هر يك از اعضاي هيات مديره مديرعامل يا شركا بوسيله دعوتنامه كتبي يا درج آگهي در يكي از جرايد كثيرالانتشار بعمل خواهد آمد فاصله دعوت از روز انتشار تا تشكيل جلسه ١٢ روز خواهد بود . ماده ١٠: در صورتي كه كليه شركا در هريك از جلسات مجامع عمومي حضور يابند رعايت ماده ٨ اساسنامه ضرورت نخواهد داشت . ماده ١١: وظايف مجمع عمومي عادي بشرح زير ميباشد:

الف - استماع گزارش هيات مديره در امور مالي و ترازنامه ساليانه موسسه و تصويب آن

ب- تصويب پيشنهاد سود قابل تقسيم از طرف هيات مديره

ج - تعيين خط مشي آينده موسسه و تصويب آن

د - انتخاب هيات مديره و در صورت لزوم بازرس ماده ١٢: وظايف مجمع عمومي فوق العاده بقرار زير است :

الف: تغيير اساسنامه يا الحاق يا حذف يك يا چند مواد اساسنامه

ب: افزايش ياتقليل سرمايه موسسه

ج : ورود شريك يا شركا جديد موسسه ماده

١٣: تصميمات شركا در مجمع عمومي فوق العاده با موافقت دارندگان سه چهارم سرمايه كه اكثريت عددي دارند و در مجمع عمومي عادي طبق دستور ماده ١٠٦ قانون تجارت معتبر و لازم الاجرا خواهدبود. ماده ١٤: هيات مديره موسسه مركب از .......... نفر خواهد بود كه در مجمع عمومي از بين شركا و يا از خارج انتخاب مي نمايد. ماده ١٥: هيات مديره از بين خود يك نفر را به سمت رئيس هيات مديره و يك نفر را به سمت مديرعامل انتخاب و همچنين مي تواند براي اعضاي خود سمتهاي ديگري تعيين نمايد. ماده ١٦: .............. نماينده قانوني و تام الاختيار موسسه بوده و مي تواند در كليه امور مداخله و اقدام نمايد مخصوصا در موارد زير:

امور اداري موسسه از هر قبيل انجام تشريفات قانوني حفظ و تنظيم فهرست دارايي موسسه و تنظيم بودجه و تعيين و پرداخت حقوق و انجام هزينه ها و رسيدگي به محاسبات پيشنهاد سود قابل تقسيم ساليانه تهيه آيين نامه هاي داخلي اجراي تصميمات مجامع عمومي اداي ديون و وصول مطالبات تاسيس شعب واگذاري وقبول نمايندگي انتخاب و انتصاب و استخدام متخصصين و كارمندان و كارگران عقد هر گونه پيمان با شركتها و بانكها و ادارات و اشخاص خريد وفروش و اجاره اموال منقول و غير منقول و ماشين آلات و بطور كلي وسايل مورد نياز و همچنين معاملات بنام و حساب موسسه مشاركت با ساير موسسات و شخصيتهاي حقوقي و حقيقي استقراض يا رهن يا بدون رهن و تحصيل اعتبار و وام دادن و وام گرفتن از بانكها و اشخاص وموسسات و بازكردن حسابجاري و ثابت در بانكها دريافت

وجه از حسابهاي موسسه صدور ظهرنويسي و پرداخت بروات و اسناد وسفته ها و هزينه ها طرح مرافعات موسسه چه مدعي باشد و چه مدعي عليه در تمام مراحل با تمام اختيارات از جمله رجوع به دادگاههاي صالحه بدوي و تجديد نظر و ديوان كشور انتخاب وكيل و وكيل در توكيل دادن اختيارات لازمه به نامبرده و عزل آن قطع و فصل دعاوي با صلح و سازش اختيارات فوق جنبه محدوديت نداشته و هر تصميمي را كه هيات مديره جهت پيشرفت موسسه اتخاذ نمايد معتبر مي باشد. ماده ١٧: جلسات هيات مديره با حضوراكثريت اعضا رسميت مي يابد و تصميمات هيات مديره با اكثريت آرا معتبر است . ماده ١٨: دارندگان حق امضا در موسسه : دارندگان حق اكضاي اوراق واسناد بهادار از قبيل چك سفته برات اسناد تعهدآور و قراردادها را هيات مديره تعيين مي كند . ماده ١٩: هر يك از اعضاي هيات مديره مي تواند تمام يا قسمتي از اختيارات و همچنين حق امضاي خود را به هريك از شركا براي هر مدت كه صلاح بداند تفويض نمايد و همچنين هيات مديره مي تواند تمام ياقسمتي از اختيارات خود را به مديرعامل تفويض نمايد. ماده ٢٠: سال مالي موسسه از اول فروردين ماه هر سال شروع و به اخر اسفند ماه همان سال خاتمه مي يابد به استثناي سال اول كه ابتداي آن از تاريخ تاسيس موسسه است. ماده ٢١: تقسيم سود: از درآمد موسسه در پايان هر سال مالي هزينه اداري حقوق كاركنان و مديران استهلاكات ماليات ساير عوارض دولتي كسر و پس از وضع صدي ده بابت ذخيره قانوني بقيه

كه سود ويژه است به نسبت سهم الشركه بين شركا تقسيم خواهد شد. ماده ٢٢ : فوت يا محجوريت هريك از شركا باعث انحلال موسسه نخواهد شد و وراث شريك متوفي ويا ولي محجور مي توانند به مشاركت خود ادامه دهند. در غير اين صورت بايستي سهم الشركه خود را پس از انجام تشريفات قانوني دريافت ويا به شريك ديگر منتقل و از موسسه خارج شوند. ماده ٢٣ : انحلال : موسسه مطابق ماده ١١٤ قانون تجارت منحل خواهد شد در صورتي كه مجمع شركا راي به انحلال موسسه دهد يك نفر از بين شركا و يا از خارج موسسه به سمت مديرتصفيه تعيين خواهد شد وظايف مديرتصفيه طبق قانون تجارت مي باشد. ماده ٢٤: اختلافات حاصله بين شركاي موسسه از طريق حكميت و داوري حل وفصل خواهد شد. ماده ٢٥: در ساير موضوعاتي كه در اين اساسنامه قيد نشده است مطابق مقررات قانون تجارت ايران عمل و رفتار خواهدشد. ماده ٢٦: اين اساسنامه در ٢٦ ماده تنظيم و به امضاي كليه موسسين موسسه به اسامي ذيل رسيد و تمام مشخصات امضا شد.

34- موسسات غير تجاري ثبت شركتهاي خارجي و داخلي و شعب

موسسات غير تجاري ثبت شركتهاي خارجي و داخلي و شعب - موسسات غير تجاري الف - تعريف وثبت موسسات

تشكيل و موسسات غير تجاري موسساتي هستند كه جهت مقاصد غير تجاري مثل امور علمي ادبي يا امور خيريه و امثال آن تشكيل مي شوند و تشكيل دهندگان آنها ممكن است قصد انتفاع داشته و يا نداشته باشند.

تشكيل مزبور از تاريخ ثبت شخصيت حقوقي پيدا مي كنند و مي تواند عناويني از قبيل انجمن بنگاه كانون و امثال آن را اتخاذ نمايند. موسسات

غير تجاري به دو قسمت تقسيم مي شوند:

١- موسساتي كه هدفشان جلب منافع و تقسيم آن بين اعضا خود نباشد.

٢- موسساتي كه هدفشان جلب منافع مادي و تقسيم منافع مزبور بين اعضا خود يا غير باشد مانند كانون هاي فني و حقوقي و غيره. حداقل شركا در موسسات فوق نبايد كمتر از دو نفر باشد و قيد سرمايه به هرميزان مجاز است . موسسات غير تجاري همانند موسسات تجاري بايد در تهران دراداره ثبت شركتها و در شهرستانها دردايره ثبت شركتهاي اداره ثبت مركز اصلي موسسه به ثبت برسند و جهت آن كليه اقدامات تاسيس شركتها به همراه رعايت مواد آئين نامه اصلاحي ثبت تشكيل و موسسات غير تجاري كه در سال ١٣٣٧ به تصويب رسيده است ضروري مي باشد.

جهت ثبت تشكيلات غير تجاري تسليم اظهارنامه (فرم چاپي تقاضانامه ثبت موسسه به همراه ضمائم لازم در دو نسخه كه داراي تاريخ وامضا بوده الزامي است ضمائم آن شامل نسخه اصلي يا رونوشت وكالتنامه (در صورت تقاضا توسط وكيل) رونوشت.

گواهي شده تصديق كشوري كه موسسه در آنجا به ثبت رسيده به همراه ترجمه مصدق فارسي آن دو نسخه اساسنامه و امضا تمام صفحات آن توسط شركا صورت مجلس مجمع عمومي موسس مبني بر انتخاب هيئت مديره و معرفي صاحبان امضا (دونسخه) رسيد پرداخت حق الثبت و فتوكپي شناسنامه شركا مي باشد.

در صورت غير انتفاعي بودن موسسه اجازه نامه نيروي انتظامي محل جهت ثبت ضروري مي باشد و در صورت انتفاعي بودن آن موضوع موسسه با مدارك تحصيلي و تخصص موسسين تطبيق داده شده سپس دستور ثبت صادر مي گردد.

اساسنامه موسسات غير تجاري مي تواند مانند اساسنامه

شركت با مسئوليت محدود باشد و در آن مواردي مانند موضوع موسسه ارگان اداره كننده (هيئت مديره) وارگان تصميم گيرنده (مجامع عمومي) و اختيارات آنها و غيره آورده شود.

موسسه مزبور داراي مجمع عمومي عادي و فوق العاده نيز مي باشد كه هر كدام داراي وظايفي هستند. هيئت مديره موسسه مي تواند در مجمع عمومي عادي از بين شركا يا خارج از آن انتخاب گردد و مديران مي توانند براي مدت محدود يا نامحدود معين شوند و داراي اختيارات تام نيز مي باشند مگر اينكه اساسنامه ترتيب ديگري را مقرر داشته باشد.

جلسات هيئت با حضور اكثريت اعضا موسسه رسميت پيدا نموده و تصميمات هيئت مديره با اكثريت آرا مناط اعتبار خواهد بود.

در صورتي كه تقاضاي ثبت مورد قبول واقع شود مراتب دردفتر مخصوصي ثبت و ورقه اي حاكي از تصديق ثبت به تقاضا كننده داده مي شود علاوه بر آن خلاصه مراتب در روزنامه رسمي يا يكي از روزنامه هاي كثير الانتشار با هزينه متقاضي منتشر مي گردد. ب - انحلال وتصفيه

انحلال موسسات غير تجاري مي تواند اختياري و با تصميم مجمع عمومي فوق العاده و يا به موجب حكم دادگاه باشد . چنانچه انحلال اختياري صورت گرفته باشد تصفيه آن مطابق مقررات مندرج در اساسنامه توسط مدير يا مديران آن انجام مي گيرد ودر صورتي كه متصدي امر تصفيه وچگونگي انجام آن معين نشده باشد مجمع عمومي فوق العاده به هنگام انحلال يك نفر را به عنوان مدير تصفيه با تعيين حدود اختيارات آن معرفي مي نمايد.

اگر انحلال به موجب حكم دادگاه باشد امر تصفيه به عهده متصدي تصفيه مقرر در اساسنامه خواهد بود و

چنانچه متصدي مشخص نشده باشد دادگاه ضمن حكم انحلال يك نفر را جهت تصفيه معين مي نمايد و مطابق قانون تجارت امر تصفيه صورت خواهد گرفت.

35- شركتهاي خارجي وثبت آن در ايران

1- روش ثبت شعبه شركت خارجي

شركتهاي خارجي وثبت آن در ايران - روش ثبت شعبه شركت خارجي اگر شركت خارجي ثبت شده درايران تقاضاي تاسيس شعبه رانيز داشته باشد بايد اظهارنامه ثبت به فارسي سواد مصدق سند ثبت خود شركت در ايران و سواد مصدق از اختيارنامه نماينده كه مدير شعبه است را تقديم نمايد (ماده ٨ اظهارنامه). تبصره - ممكن است تقاضاي ثبت شعبه درضمن تقاضاي ثبت خود شركت به عمل آيد دراين صورت تقديم سواد مصدق سند ثبت خود شركت لازم نخواهد بود.

2- ثبت تغييرات در شركتهاي خارجي

شركتهاي خارجي وثبت آن در ايران - ثبت تغييرات در شركتهاي خارجي تغييرات راجع به نمايندگان شركت و يا مديران يا شعب آن بايد به اداره ثبت اسناد كتبا اطلاع داده شود و تا وقتي كه اين اطلاع داده نشده عملياتي كه نماينده و يا مدير سابق به نام شركت انجام داده عمليات شركت محسوب است. مگر اينكه شركت اطلاع اشخاصي را كه به استناد اين ماده ادعاي حقي مي كنند از تغيير نماينده يا مدير خود به ثبوت برساند.(ماده ٧ قانون ثبت شركتها ).

قانون ثبت شركتها در خصوص ورشتكستگي انحلال و تصفيه شركتهاي خارجي مورد را به سكوت برگزار نموده است. به طور مسلم هنگامي كه شركت در كشور اصلي خود ورشكسته و يا منحل مي گردد شعبه آن نيز در ايران منحل مي گردد وانحلال و ورشكستگي آنها تابع مقررات اصلي خود شركت مي باشد.

3- روش ثبت شركتهاي خارجي

شركتهاي خارجي وثبت آن در ايران - روش ثبت شركتهاي خارجي مطابق ماده ٣ قانون ثبت شركتها فعاليت شركتهاي خارجي درايران

منوط به قانوني بودن آنها در كشور اصلي خود و ثبت در اداره ثبت اسناد تهران است. منوط به قانوني بودن آنها دركشور اصلي خود وثبت در اداره ثبت اسناد تهران است. بنابراين نخست اداره ثبت اسناد تهران با بررسي مدارك لازم از قبيل گواهي اداره ثبت محل و يا گواهي دفتر ثبت تجارتي قانوني بودن شركت را در كشور اصلي خود احراز مي نمايد (هر چند كه در خصوص ملاحظه اسناد قانون ثبت شركتها تصريحي ندارد). جهت ثبت شركتهاي خارجي ارائه مدارك زير به اداره كل ثبت شركتها و مالكيت صنعتي الزايم است:

١- اظهارنامه ثبت.

٢- يك

نسخه مصدق از اساسنامه شركت.

٣- يك نسخه مصدق از اختيارنامه عمده شركت درايران و در صورتي كه شركت چند نماينده مستقل درايران داشته باشد يك نسخه مصدق از اختيارنامه هر يك از آنها.

٤- داشتن مجوز (قرارداد قانوني) با يكي از وزارتخانه ها يا سازمان هاي دولتي و يا چنانچه شركت خارجي باشد شرايط عمليات آن بايد به موجب امتيازات صحيح و منظمي مقرر گرديده باشد. اظهارنامه ثبت شركتها بايد به فارسي نوشته شود وحاوي نام كامل شركت نوع شركت از قبيل سهامي تضامني و مختلط وغيره مركز اصلي شركت و در آدرس صحيح آن تابعيت شركت مقدار سرمايه شركت در تاريخ تقاض و ساير موارد مندرج در ماده ٦ نظامنامه اجراي قانون ثبت شركتها مصوب سال ١٣١٠ باشد. اساسنامه شركت واختيارنامه نماينده وعمده آن در ايران و ساير نمايندگان و نيز آخرين بيلان شركت بايد در مركزي اصلي شركت توسط شخص يا اشخاصي كه حق امضاي از طرف شركت دارند تصديق گردد وامضا آنها نيز به تصديق مقامات صلاحيتدار كشوري كه امضا در انجا واقع شده و يا نماينده سياسي يا كنسولي ايران در كشور مزبور و يا نماينده سياسي يا كنسولي دولت متبوع شركت در ايران برسد. اداره ثبت شركتها علاوه بر مدارك فوق (اظهارنامه و ضمائم آن) صورت جلسه مجمع عمومي موسسين وهيئت مديره چنانچه شركت از نوع سهامي خاص باشد رسيد بانكي سرمايه مبني بر پرداخت حداقل ٣٥% از سرمايه را از ذينفع مطالبه مي نمايد بعداز طي مراحل فوق مطابق ماده ٢٠ نظامنامه (در ظرف يك ماده از تاريخ ثبت هرشركت خارجي يا شعبه آن دايره ثبت شركتها بايد مراتب ذيل

را به خرج خود شركت در مجله رسمي وزارت عدليه و يكي از روزنامه هاي يوميه تهران منتشر نمايد:

١- خلاصه اساسنامه شركت

٢- اسم نماينده عمده شركت درايران و اگر شركت در ايران چند نفر نماينده مستقل داشته باشد اسم همه آنها.

٣- اسم اشخاصي كه از طرف شركت حق امضا دارند.

٤- اسم شخص يا اشخاص مقيم در ايران كه براي دريافت كليه ابلاغيه هاي مربوط به شركت صلاحيت دارند. پس از ثبت شركت بايد از طرف اداره ثبت به تقاضا كنند ه تصديقي ارائه گردد.

4- مقررات جزائي

شركتهاي خارجي وثبت آن در ايران - مقررات جزائي اشخاصي كه به عنوان نمايندگي يا مديريت شركتهاي خارجي در ايران اقدام به امور تجارتي يا صنعتي يا مالي كرده و قبل از انقضا موعد مقرر تقاضاي ثبت نكنند به تقاضاي مدعي العموم بدايت و به حكم محكمه ابتدائي تهران محكوم به تاخير پس از صدور حكم متخلف را به تاديه پنج الي پنجاه تومان محكوم خواهد كرد و هر گاه حكم قطعي شده و تا سه ماه پس از تاريخ ابلاغ آن تخلف ادامه يابد دولت از عمليات نماينده يا مدير شركت متخلف جلوگيري خواهد نمود. ماده ٥ قانون ثبت شركتها.

اگر نماينده يا مدير شعبه هر شركت خارجي قبل از ثبت به سمت نمايندگي يا مديريت شعبه شركت درايران اقدام به عمليات تجارتي يا صنعتي يا مالي نمايد محكوم به جزاي نقدي خواهد شد. بنابراين تنها توجه و تقاضاي مدعي العوم (دادستان) تهران موجب اعمال مجازات مقرر نسبت به تخلف عدم ثبت شركت خارجي مي باشد.

36- راهنماي ثبت شعبه يانمايندگي شركتهاي خارجي

1- قانون اجازه ثبت شعبه يانمايندگي شركتهاي خارجي

راهنماي ثبت شعبه يانمايندگي شركتهاي خارجي - قانون اجازه ثبت شعبه يانمايندگي شركتهاي خارجي ١- قانون اجازه ثبت شعبه يانمايندگي شركتهاي خارجي (مصوب ٢١/٨/١٣٧٦مجلس شوراي اسلامي )

ماده واحده - شركتهاي خارجي كه دركشور محل ثبت خود شركت قانوني شناخته مي شوند مشروط به عمل متقابل ازسوي كشور متبوع مي توانند درزمينه هائي كه توسط دولت جمهوري اسلامي ايران تعيين مي شود درچهارچوب قوانين و مقررات كشور به ثبت شعبه يانمايندگي خود اقدام نمايند.

تبصره - آئين نامه اجرائي اين قانون بنابه پيشنهاد وزارت اموراقتصادي و دارائي با هماهنگي ساير مراجع ذيربط به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد. ٢- تاريخچه

مختصر ثبت شركتها و ثبت شعب شركتهاي خارجي

ثبت شركتهاي خارجي يا شعب آنها در دو مقطع به طور مختصر تشريح مي گردد. الف: قبل از انقلاب اسلامي

ثبت شركتهاي خارجي و شعب يا نمايندگي آنها در قبل ازا نقلاب اسلامي بر اساس ماده ٣ قانون راجع به ثبت شركتها مصوب ١١ خرداد ١٣١١ شمسي با اصلاحات بعدي و رعايت مواد ٤و٥و٦و٧و٨و٩ همان قانون و همچنين مواد ١ تا ٢٤ نظامنامه اجراي قانون ثبت شركتها مصوب ٢ خرداد ١٣١٠ با اصلاحات بعدي صورت مي گرفت. منعي براي ثبت شركتهاي خارجي وجود نداشت و همچنين تفكيكي براي ثبت شركت خارجي يا ثبت شعبه شركت خارجي و يا ثبت نمايندگي شركت خارجي به طور خاص نبود. ب: بعد از انقلاب اسلامي

ثبت شركتهاي خارجي و شعب و نمايندگي آنها بعد از انقلاب اسلامي بر خلاف اصل ٨١ قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كه مي گويد دادن امتياز تشكيل شركتها وموسسات در امور تجارتي و صنعتي و كشاورزي و معادن و خدمات به خارجيان مطلقا ممنوع است تشخيص داده شد به همين جهت نخست وزير وقت شهيد رجائي طي نامه شماره ٨٣٢٤٠ مورخ ١٣٦٠/١/٨ مراتب را از شوراي نگهبان قانون اساسي سوال نمودند و شواري نگهبان قانون اساسي در نظريه مورخ ١٣٦٠/٢/٢ خود اعلام داشت ( شركتهاي خارجي كه با دستگاههاي دولتي ايران قرارداد قانوني منعقد نموده اند مي توانند جهت انجام امور قانوني و فعاليتهاي خود در حدود قراردادهاي منعقده طبق ماده ٣ قانون ثبت شركتها به ثبت شعب خود در ايران مبادرت نمايند و اين امر با اصل قانون اساسي مغايرتي ندارد.

بعد از وصول نظريه شوراي نگهبان قانون اساسي

شركتهاي خارجي كه با دستگاههاي دولتي ايران وزارتخانه ها و ادارات و شركتهاي دولتي داراي قرارداد بودند با رعايت نظر شوراي نگهبان در خصوص اصل ٨١ قانون اساسي و ارائه معرفي نامه دستگاه ذيربط و قرارداد و مدارك ثبت شركت ثبت مي شدند. با توجه به وضعيت اقنصادي در جهان و اشتياق شركتهاي خارجي به حضور در جمهوري اسلامي ايران دولت لايحه اجازه ثبت شعبه يا نمايندگي شركتهاي خارجي را تقديم مجلس شوراي اسلامي نمود و النهايه قانون اجازه ثبت شعبه يا نمايندگي شركت خارجي به تصويب مجلس شوراي اسلامي و شوراي نگهبان قانون اساسي رسيد. ٣- چه شركتهائي مجاز به ثبت شعبه يا نمايندگي در ايران هستند؟

آئين نامه اجرائي قانون اجازه ثبت شعبه يا نمايندگي شركتهاي خارجي تحت شماره ٩٣٠-٧٨ / م / ت ١٩٧٧٦ ه مورخ ١٣٧٨/٢/١٣به تصويب هيات وزيران رسيد بر اساس ماده يك آئين نامه شركتهايي كه در كشور متبوع خود تشكيل شده و داراي شخصيت حقوقي ثبت شده هستند مي توانند براي فعاليت در ايران در زمينه هايي كه ذكر خواهد شد براساس قوانين و مقررات مربوطه اقدام به ثبت شعبه يا نمايندگي خود نمايند ثبت شعبه يا نمايندگي شركت خارجي در ايران مشروط به عمل متقابل كشور متبوع شركت خارجي مي باشد يعني اگر در كشور متبوع شركت خارجي شعب يا نمايندگيهاي شركت هاي ايراني به ثبت برسند آن شركتها نيز مي توانند نسبت به ثبت شعبه يا نمايندگي شركت خود در ايران اقدام نمايند. ٤- زمينه هاي فعاليت براي شركتهاي خارجي

١- ارائه خدمات بعداز فروش كالاها يا خدمات شركت خارجي

در صورتي كه شركتهاي خارجي اقدام به فروش كالا

يا خدمات به اشخاص ايراني بنمايند براي ارائه خدمات بعد از فروش مي توانند تقاضاي ثبت شعبه يا نمايندگي شركت خارجي را بنمايند. ٢- انجام عمليات اجرائي قراردادهايي كه بين اشخاص ايراني وشركت خارجي منعقد مي شود.

در خصوص شروع عمليات اجرايي و انجام موضوع قراردادهاي منعقده بين اشخاص ايراني ( اشخاص حقيقي اشخاص حقوقي اعم از خصوصي و دولتي ) و شركتهاي خارجي طرف خارجي مي تواند تقاضاي ثبت شعبه يا نمايندگي خود را نمايد. ٣- بررسي و زمينه سازي براي سرمايه گذاري شركت خارجي در ايران

مقدمتا بايد گفت شركتهاي خارجي كه قصد سرمايه گذاري در ايران را دارند به دو نحو زير مي توانند اقدام نمايند:

الف: در چهارچوب مقررات قانون مربوط به جلب و حمايت سرمايه هاي خارجي مصوب آذرماه ١٣٣٤ از طريق مراجعه به سازمان سرمايه گذاري و كمك هاي اقتصادي و فني ايران و تسليم مدارك و اخذ مصوبه هيات وزيران جهت سرمايه گذاري .

ب: مشاركت مستقيم با اشخاص حقيقي و حقوقي ايراني از طريق ايجاد شركتهاي تجاري يا سهيم شدن در شركتهاي تجاري موجود

در ارتباط با بررسي و زمينه سازي براي اقدام در زمينه دو مورد فوق شركتهاي خارجي مي توانند اقدام به تاسيس شعبه يا نمايندگي نمايند. ٤- همكاري با شركتهاي فني و مهندسي ايراني براي انجام كار در كشورهاي ثالث در مواردي كه شركتهاي فني و مهندسي ايراني براي انجام امور صنعتي فني عمراني و غيره در كشورهاي ثالث انتخاب شده و جهت انجام مور مربوطه با يك يا چند شركت خارجي قرارداد مشاركت منعقد نموده باشند شركتهاي خارجي طرف قرارداد با ارائه مدارك لازم مي توانند نسبت به

ثبت شعبه يا نمايندگي خود در ايران اقدام نمايند همچنين شركتهاي فني و مهندسي خارجي كه براي انجام پروژه هايي در كشور ثالث انتخاب شده اند و جهت انجام اينگونه پروژه ها با شركتهاي فني و مهندسي ايراني طي قرارداد مشاركت داشته باشند مي توانند نسبت به ثبت شعبه يا نمايندگي خود در ايران اقدام نمايند. ٥- افزايش صادرات غير نفتي جمهوري اسلامي ايران و انتقال دانش فني و فن آوري

شركتهاي خارجي كه در پيشبرد صادرات محصولات غير نفتي از قبيل توليدات صنعتي و كشاورزي و صنايع دستي و .......... فعاليت داشته باشند. شركتهاي خارجي كه دانش فني ساخت محصولات را به اشخاص ايراني منتقل مي نمايند و شركتهاي خارجي كه فن آوري محصولات صنعتي را در اختيار داشته و در ارتباط با ايجاد تاسيسات و كارخانه ها و كارگاههاي مختلف جهت توليد انواع محصولات اقدام به انتقال فن آوري به اشخاص ايراني مي نمايند مي توانند نسبت به ثبت شعبه و نمايندگي خود در ايران اقدام نمايند. ٦- انجام فعاليت هايي كه مجوز آن توسط دستگاههاي دولتي كه بطور قانوني مجاز به صدور مجوز هستند صادر مي گردد از قبيل ارائه خدمات در زمينه هاي حمل و نقل بيمه و بازرسي كالا بانكي بازاريابي و غيره

شركتهاي خارجي كه در ارتباط با ارائه خدمات در زمينه هاي مختلف بايكي از دستگاه هاي دولتي ايران داراي قرارداد باشند ويا براي ارائه خدمات در زمينه هاي مذكور محتاج به اخذ مجوز از دستگاههاي دولتي خاصي باشد كه قانونا مجاز به صدور مجوز فعاليت باشند مي توانند نسبت به ثبت شعبه و نمايندگي خود در ايران اقدام نمايند

ارائه خدمات در زمينه هاي حمل و نقل اعم از دريايي هوايي زمين با اخذ مجوز از سازمان هاي ذيربط مانند سازمان حمل و نقل پايانه هاي كشور ميسر است و همچنين فعاليت در زمينه هاي بانكي با اخذ مجوز از بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران مجاز مي باشد و همينطور ساير دستگاههاي مسئول مي توانند در زمينه هاي يادشده مجوز فعاليت صادر نمايند. ٥- شعبه شركت خارجي

بر اساس ماده ٢ آئين نامه اجرايي قانون اجازه ثبت شعبه يا نمايندگي شركتهاي خارجي شعبه شركت خارجي واحد محلي تابع شركت اصلي است كه مستقيما به وسيله نماينده يا نمايندگان خود موضوع و وظايف شركت اصلي را درمحل انجام مي دهند. ٦- مسئوليت شركت خارجي

فعاليت شعبه در ايران تحت نام و با مسئوليت شركت اصلي خواهد بود بنابراين كليه وظايف و مسئوليت هاي قانوني را شركت اصلي دارد و در صورت لزوم پاسخگو خواهد بود. ٧- اسناد و مدارك مورد لزوم براي ثبت شعبه شركت خارجي

شركت هاي خارجي متقاضي ثبت شعبه در ايران بايستي اسناد و مدارك زير را تهيه و به اداره كل ثبت شركتها و مالكيت صنعتي ارائه نمايند:

١- درخواست كتبي شركت ٢- تصوير مصدق اساسنامه شركت آگهي تاسيس و آخرين تغييرات ثبت شده در مراجع ذيربط ٣- آخرين گزارش مالي تاييد شده شركت ٤- گزارش توجيهي حاوي اطلاعات مربوط به فعاليت هاي شركت

گزارش توجيهي مشتمل بر:

الف: اطلاعات مربوط به فعاليت هاي شركت

ب: تبيين دلائل و ضرورت ثبت شعبه در ايران

ج : تعيين نوع و حدود اختيارات و محل فعاليت شعبه

د: برآورد نيروي انساني ايراني و خارجي مورد نياز

ه: نحوه تامين منابع وجوه ارزي و

ريالي براي اداره امور شعبه ٥- ارائه معرفي نامه از دستگاه دولتي در صورتي كه داراي قرارداد با آن دستگاه باشند. ٦- اظهارنامه ثبت شعبه شركت خارجي ٧- تصديق ثبت شركت خارجي ٨- اختيارنامه نماينده يا نمايندگان شركت خارجي ٩- ارائه تعهد نامه داير بر اينكه چنانچه مجوز فعاليت آنها از سوي مراجع ذي صلاح لغو شود در ظرف مدت معيني كه توسط اداره كل ثبت شركتها و مالكيت صنعتي ابلاغ مي شود نسبت به انحلال شعبه و معرفي مدير تصفيه اقدام نمايند. ١٠- كليه اسناد شركت كه در كشور خارجي تهيه مي گردد پس از تاييد مرجع ذيربط و تاييد وزارت خارجه آن كشور بايستي به تاييد سفارت يا نمايندگي جمهوري اسلامي ايران در آن كشور برسد و پس از ترجمه رسمي به فارسي و تاييد اداره فني دادگستري اصل و ترجمه ان به اداره ثبت شركتها ارائه گردد. ٨- نماينده يا نمايندگي شركت خارجي

نماينده شركت خارجي شخص حقيقي يا حقوقي است كه بر اساس قرارداد نمايندگي انجام بخشي از موضوع و وظايف شركت طرف نمايندگي را درمحل برعهد گرفته است. ٩- مسئوليت نماينده يا نمايندگي شركت خارجي

نماينده يا نمايندگي شركت خارجي نسبت به فعاليتهايي كه تحت نمايندگي شركت طرف نمايندگي در محل انجام مي پذيرد مسئوليت خواهد داشت. ١٠- اداره امور نمايندگي

اداره امور نمايندگي ثبت شده طبق آئين نامه اجراي قانون اجازه ثبت شعبه يا نمايندگي شركتهاي خارجي بايد توسط يك يا چند شخص حقيقي مقيم ايران انجام گيرد. ١١- اسناد ومدارك مورد لزوم براي ثبت نمايندگي شركت خارجي الف: در صورتيكه شخص حقيقي نماينده شركت خارجي باشد بايستي ترجمه فارسي اسناد و

اصل مدارك و اطلاعات زير را به اداره ثبت شركتها ارائه نمايد.

١- تصوير مصدق قرارداد نمايندگي با شركت خارجي

٢- تصوير شناسنامه

٣- آدرس محل سكونت نماينده و محل نمايندگي

٤- ارائه سابقه فعاليت شخص متقاضي ثبت نمايندگي در زمينه امور پيش بيني شد در قرارداد نمايندگي

٥- تصوير مصدق اساسنامه شركت خارجي طرف نمايندگي آگهي تاسيس و آخرين تغييرات ثبت شده در مراجع ذيربط

٦- گزارش فعاليتهاي شركت خارجي طرف نمايندگي و تبيين دلايل و ضرورت اخذ نمايندگي

٧- آخرين گزارش مالي تاييد شده شركت خارجي طرف نمايندگي

٨- ارائه معرفي نامه وزارتخانه ذيربط در صورتي كه قرارداد با دستگاه مربوطه منعقد شده باشد

٩- اظهارنامه ثبت شعبه شركت خارجي

١٠- تصديق ثبت شركت خارجي

١١- اختيارنامه نماينده يا نمايندگان عمده شركت خارجي

١٢- كليه اسناد شركت كه در كشور خارجي تهيه مي گردد پس از تاييد مرجع ذيربط نظير مرجع ثبت شركتها و تاييد وزارت خارجه آن كشور بايستي به تاييد سفارت يا نمايندگي جمهوري اسلامي ايران در آن كشور برسد و پس از ترجمه رسمي به فارسي و تاييد اداره فني دادگستري اصل و ترجمه آن به اداره ثبت شركتها ارائه گردد . ب: در صورتيكه شخص حقوقي نماينده شركت خارجي باشد بايستي ترجمه فارسي اسناد و اصل مدارك و اطلاعات زير را به اداره ثبت شركتها ارائه نمايد.

١- تصوير مصدق قرارداد نمايندگي با شركت خارجي

٢- تصوير مصدق اساسنامه شركت متقاضي ثبت نمايندگي

٣- روزنامه رسمي حاوي آگهي تاسيس شركت

٤- روزنامه رسمي حاوي آگهي آخرين تغييرات ثبت شده خصوصا در مورد مديران

٥- ارائه سابقه فعاليت شخص حقوقي متقاضي ثبت نمايندگي در زمينه امور پيش بيني شده در قرارداد نمايندگي

٦- اساسنامه شركت خارجي طرف نمايندگي

آگهي تاسيس و آخرين تغييرات ثبت شده در مراجع ذي ربط

٧- گزارش فعاليت هاي شركت خارجي طرف نمايندگي و تبيين دلايل و ضرورت اخذ نمايندگي

٨- آخرين گزارش مالي تاييد شده شركت خارجي طرف نمايندگي

٩- ارائه معرفي نامه وزارتخانه ذيربط در صورتي كه قرارداد با دستگاه مربوطه منعقد شده باشد.

١٠- اظهارنامه ثبت نمايندگي شركت خارجي

١١- تصديق ثبت شركت خارجي

١٢- كليه اسناد شركت كه در كشور خارجي تهيه مي گردد پس از تاييد مرجع ذيربط و تاييد وزارت خارجه آن كشور بايستي به تاييد سفارت يا نمايندگي جمهوري اسلامي ايران در آن كشور برسد و پس از ترجمه رسمي به فارسي و تاييد اداره فني دادگستري اصل و ترجمه آن به اداره ثبت شركتها ارائه گردد. ١٢- گزارش فعاليت نمايندگي

نماينده يا نمايندگي شركت خارجي بر اساس ماده ٨ آئين نامه اجرائي قانون اجازه ثبت شعبه يا نمايندگي شركت هاي خارجي موظفند گزارش فعاليت نمايندگي در ايران را همراه با صورتهاي مالي حسابرسي شده خود ظرف مدت چهارماه پس از پايان سال مالي به دستگاههاي ذيربط ارسال دارند.

تذكر: حسابرسي مذكور تا زماني كه آئين نامه اجرائي تبصره ٤ ماده واحده قانون استفاده از خدمات تخصصي و حرفه اي حسابداران ذي صلاح به عنوان حسابدار رسمي مصوب ١٣٧٢ اعلام نشده است بايد توسط سازمان حسابرسي و موسسات حسابرسي مورد قبول دستگاه ذي ربط كه شركاي آن افراد حقيقي تاييد شده توسط اداره نظارت سازمان حسابرسي باشند انجام گيرد. ١٣- وظايف و مسئوليت هاي شعبه شركت خارجي

١- انحلال شعبه شركت در صورت لغو مجوز فعاليت از سوي مرجع ذي صلاح

٢- ارائه گزارش سالانه شركت اصلي مشتمل بر گزارش هاي مالي

حسابرسي شده توسط حسابرسان مستقل مقيم در كشور متبوع به دستگاه ذيربط

٣- ارائه گزارش فعاليت شعبه يا نمايندگي در ايران همراه با صورتهاي مالي حسابرسي شده ظرف ٤ ماه پس از پايان سال مالي به دستگاه ذيربط برابر ماده ٨ آئين نامه

٤- اداره امور شعبه يا نمايندگي توسط يك يا چند شخص حقيقي مقيم ايران بسمه تعالي

تعهدنامه

اينجانب ................ نماينده تام الاختيار شعبه يا نمايندگي شركت خارجي ................ بر اساس تبصره و ماده ٦ آئين نام اجرائي قانون اجازه ثبت شعبه يا نمايندگي شركتهاي خارجي مصوب ١١/١/١٣٧٨ هيات محترم وزيران تعهد مي نمايم در صورتيكه مجوز فعاليت شعبه يا نمايندگي شركت از سوي مراجع ذي صلاح لغو شود در مهلتي كه توسط اداره كل ثبت شركتها و مالكيت صنعتي اعلام مي گردد نسبت به انحلال شعبه يا نمايندگي شركت و انجام امور تصفيه آن اقدام نمايم ودر صورتيكه در ظرف مهلت اعلامي نسبت به انحلال شعبه يا نمايندگي اقدام ننمايم اداره كل ثبت شركتها و مالكيت صنعتي مجاز است كه راسا نسبت به انحلال شعبه يا نمايندگي اقدام لازم را مبذول نمايد. نام و امضائ نماينده تام الاختيار

2- روش و مراحل ثبت شعبه يا نمايندگي شركت خارجي

راهنماي ثبت شعبه يانمايندگي شركتهاي خارجي - روش و مراحل ثبت شعبه يا نمايندگي شركت خارجي ١- نماينده يا وكيل قانوني شركت خارجي براي ثبت شعبه يا نمايندگي شركت خارجي پس از تهيه مدارك مذكور در بندهاي ٧و ١١و١٥و١٦ اين راهنما بنحو ذيل اقدام نمايد . ٢- به قسمت حسابداري اداره ثبت شركتها مراجعه و قبض پرداخت هزينه تعيين نام را اخذ وبه بانك ملي مستقر در ساختمان سازمان ثبت اسناد و املاك كشور يا يكي از

شعب بانك ملي فياض بخش حافظ ثبت كل مراجعه و وجه مربوطه را واريز و سپس به قسمت حسابداري مراجعه تا مسئول مربوطه نسبت به ممهر نمودن اظهارنامه اقدام نمايد. ٣- با در دست داشتن اسناد ومدارك به واحد تعيين نام اداره ثبت شركتها مراجعه و نام شركت خارجي توسط مسئول تعيين نام در روي اظهارنامه درج گردد و سپس موافقت مسئول اداره ثبت شركتها در رابطه با نام اخذ گردد.

تذكر : توجه شود كه نام اخذ شده عين نام كامل شركت خارجي با قيد شعبه يا نمايندگي باشد و از ترجمه نام يا اختصار آن اكيدا خودداري گردد. ٤- مدارك به قسمت پذيرش اداره ثبت شركتها تحويل و رسيدي كه در آن تاريخ مراجعه مشخص شده اخذ شود. ٥- در تاريخ تعيين شده به قسمت اعلام نتيجه مراجعه با ارائه اصل رسيد نسبت به دريافت مدارك اقدام گردد . الف:

١- در صورتي كه كارشناس ايراد و نقصي در مدارك تحويل مشاهده ننموده نسبت به تهيه پيش نويس آگهي ثبت شعبه يا نمايندگي شركت خارجي اقدام و پس از امضائ مسئول اداره ثبت شركتها تحرير مي گردد.

٢- متقاضي با مراجعه به بانكهاي نامبرده در فوق نسبت به پرداخت حق الثبت شعبه يا نمايندگي شركت خارجي و پرداخت حق الدرج در روزنامه كثيرالانتشار پس از اخذ قبض از واحد روابط عمومي مستقر در اداره ثبت شركتها اقدام مي كند.

٣- قبض هاي پرداختي حق الثبت به بانك به حسابداري اداره ثبت شركتها ارائه و مسئول حسابداري نسبت به درج مبلغ پرداختي در روي اظهارنامه و ممهور نمودن آن اقدام مي نمايد.

٤- به قسمت ثبت تاسيس و تغييرات

مراجعه تا مراتب ثبت با سند برابر است از نماينده يا وكيل قانوني امضا اخذشود و شماره ثبت نمايندگي يا شعبه شركت خارجي تعيين مي گردد.

٥- پس از ثبت در دفاتر مسئول اداره ثبت شركتها نسبت به امضا آگهي ثبت اقدام و سپس در دفتر انديكاتور ثبت مي شود.

٦- يك نسخه از آگهي تاسيس شعبه يا نمايندگي شركت خارجي به واحد روابط عمومي مستقر در اداره ثبت شركتها جهت درج در روزنامه كثير الانتشار تحويل و رسيد اخذ مي شود .

٧- نسخه اصلي آگهي ثبت شعبه يا نمايندگي شركت خارجي تحويل دفتر شركت سهامي روزنامه رسمي جمهوري اسلامي ايران واقع در پارك شهر خ بهشت ساختمان دادگستري جهت درج در روزنامه رسمي گردد پس از تعيين حق الدرج و صدور قبض بانكي وجه مربوطه به بانك مستقر در ساختمان مذكور پرداخت و قبض مربوطه و آگهي تحويل دفتر شود مسئول مربوطه ضمن تحويل برگ رسيد تاريخ مراجعه و وصول نسخ روزنامه رسمي حاوي درج آگهي ثبت شعبه يا نمايندگي شركت خارجي را معين مي كند. ب:

١- در صورت نقص در مدارك يا وجود ايراد كارشناس مراتب را كتبا اعلام مي نمايد.

٢- پس از رفع نقص يا ايراد مدارك به قسمت پذيرش اداره ثبت شركتها تحويل تا بنحو فوق مورد بررسي وآگهي قرار گيرد.

3- روش و مراحل ثبت شركت ( مشاركت ايراني و خارجي )

راهنماي ثبت شعبه يانمايندگي شركتهاي خارجي - روش و مراحل ثبت شركت ( مشاركت ايراني و خارجي ) چنانچه شريك خارجي شخص يا اشخاص باشد حداكثر ميزان سهم ايشان ٤٩% مي باشد و اين مطلب بعد از تصويب لايحه قانونگذاري به لحاظ مطالب به وجود آمده در كشور اسرائيل و فلسطين

به وجود آمده است بنابراين خارجيان مي توانند براي ثبت شركت در ايران اقدام نموده ولي ميزان سهم ايشان مي تواند حداكثر ٤٩% سهام باشد. براي ثبت شركت خارجي با شخص يا شركت ايراني مدارك لازم به شرح زير مي باشد:

١- ترجمه و كپي از تمامي صفحات پاسپورت فرد خارجي به گونه كه نامبرده داراي مهر ويزاي ايران باشد.

٢- امضاي فرد خارجي در ذيل اوراق ثبت شركتهاي ايران

٣- تعيين ميزان سرمايه شركت به گونه اي كه كمتر از ده هزار دلار امريكا نباشد. چنانچه شريك خارجي شركت باشد بازهم حداكثر ميزان سهم ايشان ٤٩% مي باشد مگر اينكه اداره سرمايه گذاري اتباع خارجي با داشتن ميزان سهام بيش از ٤٩% موافقت كند كه لازمه اين موافقت پس از ثبت شركت ايراني به ميزان ٤٩% خارجي و ٥١% ايراني قابل بررسي و اجرا مي باشد. مدارك لازم براي ثبت شركت به گونه اي كه شريك خارجي شركت باشد به شرح زير ميباشد:

١- ترجمه و اصل اساسنامه شركت خارجي

٢- ترجمه و اصل سوگند نامه شركت خارجي

٣- ترجمه و اصل اظهارنامه ثبت شركت خارجي

٤- ترجمه گواهي ثبت شركت خارجي در كشور متبوع

٥- ترجمه و اصل موافقت نامه في مابين شركت ايراني و خارجي مبني بر ايجاد و ثبت شركت جديد در ايران

٦- دو نامه معرفي نامه ترجمه و اصل

٧- معرفي فقط يك نماينده جهت عضويت در هيات مديره در شركت شرف تاسيس و حضور در مجامع و جلسات هيات مديره آن شايان ذكر است هر شركت مي تواند فقط يك نماينده جهت شركت در شرف تاسيس معرفي نمايد

٨- ترجمه و اصل اختيار و وكالت با حق توكيل به

غير توسط شركت خارجي به نماينده شركت بطوريكه در تمامي موارد نماينده اختيار تام داشته باشد

9- سرمايه شركت ايراني مي بايست مطابق با ٥١% سرمايه شركت خارجي باشد و سرمايه شركت در شرف تاسيس متشكل از مجموع سرمايه دو شركت ايراني و خارجي مي باشد.

١٠- امضائ نماينده و مهر شركت خارجي در ذيل اوراق ثبت شركت در شرف تاسيس كه از طرف شركت سمائ در اختيار شما گذاشته مي شود.

١١- اساسنامه ها متشكل از دو قسمت خارجي و ايراني مي باشد كه در ذيل قسمت لاتين نماينده شركت خارجي و در ذيل اوراق قسمت فارسي شركا ايراني امضا مي نمايند. چنانچه دوشركت ايراني و خارجي قصد مشاركت و جوينت ونچر داشته باشند تمامي مراحل ان مانند يازده مورد فوق مي باشد با اين فرق كه اوراق ايراني نيازي به ترجمه ندارد و بعد از ثبت مراحل در واحد دارائي قمست اتباع خارجه دارد كه در صورت نياز به استفاده از تسهيلات مشاركت مطالب را با شركت سما در ميان بگذاريد. نمونه معرفي نامه اول :

احتراما آقاي ...................... فرزند .................. به نمايندگي اين شركت جهت حضور در مجامع و جلسات هيات مديره در شركت در شرف تاسيس .............. به حضور معرفي مي گردد.

مهر و امضا شركت خارجي معرفي نامه دوم :

اداره محترم ثبت شركتها

احتراما اين شركت ضمن موافقت خود جهت تاسيس شركت در شرف تاسيس در ايران آقاي .............. فرزند ............ را به نمايندگي خود با حق توكيل به غير جهت عضويت در هيات مديره شركت در شرف تاسيس .............. به حضور معرفي مي نمايد ضمنا نامبرده در كليه موارد ثبت از اين شركت وكالت تام

با حق توكيل به غير را دارد.

نمونه امضا نماينده شركت نمونه امضا شركت خارجي هر دونامه فوق به لاتين و با ترجمه فارسي ضميمه باشد.

تمامي ترجمه ها بايد به تاييد سفارت ايران در كشور متبوع برسد.

4- شركت هاي تضامني ونسبي

راهنماي ثبت شعبه يانمايندگي شركتهاي خارجي - شركت هاي تضامني ونسبي نظر به اينكه شركت نسبي از نظر نحوه تاسيس و طرز كار و انحلال با توجه به مواد ١٨٥ تا ١٨٩ ق.ت. همانند شركت تضامني است (مواد ١١٨ تا ١٢٣ و ١٢٦ جز مسئوليت شركا كه به نسبت سرمايه آنها از كل بدهي مي باشد و مواد ١٢٧ تا ١٢٦جزمسئوليت شركا كه به نسبت سرمايه آنها از كل بدهي مي باشد و مواد ١٢٧ تا ١٣٦) و تنها وجه افتراق اين دو شركت در ميزان مسئوليت مدني شركا بعد از انحلال در مقابل طلب طلبكاران مي باشد لذا شركت تضامني را مورد مطالعه قرار مي دهيم. شركت تضامني مطابق ماده ١١٦ ق.ت.( شركتي است كه تحت اسم مخصوص براي امور تجارتي بين دو يا چند نفر با مسئوليت تضامني تشكيل مي شود. اگر دارايي شركت براي تاديه تمام قروض كافي نباشد هر يك از شركا مسئول پرداخت تمام قروض شركت است هر قراري كه بين شركا برخلاف اين ترتيب داده شده باشد در مقابل اشخاص ثالث كان لم يكن خواهد بود).

بنابراين مطابق ماده فوق الذكر شركت تضامني تحت عنوان اسم خاص و براي امور تجارتي تشكيل مي شود و حداقل دو نفر بايد در آن عضويت داشته باشند.

اين شركت يكي از قديمي ترين نوع شركت ها مي باشد و به علت مسئوليت نامحدود شركا در براب اشخاص

ثالث بسيار مورد اقبال اشخاص ثالث است و به همين علت هم افراد تمايل كمتري به تشكيل اين نوع شركت از خود نشان مي دهند. اين شركت درايران و فراسنه داراي شخصيت حقوقي است در حالي كه در كشورهاي آنگلوساكسون فاقد شخصيت حقوقي مي باشد. مطابق ماده ١١٧ ق.ت. : (در اسم شركت تضامني بايد عبارت (شركت تضامني) و لااقل اسم يك نفر از شركا ذكر شود. در صورتي كه اسم شركت مشتمل بر اسامي تمام شركا نباشد بايد بعد از اسم شريك يا شركايي كه ذكر شده است عباراتي از قبيل (و شركا) يا (برادران) قيد شود.)

به خاطره اهميت فوق العاده اي كه شخصيت و اعتبار شريك در شركت تضامني دارد قانون تصريح اسم شريك يا شركا را به دنبال نام شركت ضروري مي داند واين امر بدين لحاظ مي باشد كه چون اعتبار شريك ضامن اعتبار شركت مي باشد. كسي كه بخواهد با شركت تضامني معامله كند بايد ازقبل بداند كه اعتبار چه كساني سرمايه شركت مي باشد. ولي از آنجا كه ممكن است تعداد شركا زياد باشد قيد نام همه آنان امكان ندارد و به همين دليل قانونگذار تصريح كرده است كه در اين حالت اسم يكي از شركا نوشته شده وبه دنبال آن عباراتي از قبيل (و شركا) يا (و برادران) نوشته مي شود. در اين حالت هر كسي بخواهد با شركت تضامني معامله كند مي تواند با شناخت شريكي كه اسم او به دنبال اسم شركت آمده و عبارات بعدي با اطمينان بيشتري با شركت وارد معامله وتجارت گردد. نكته مهمي كه در اين بحث وجود دارد تاكيد قانونگذار بر

مسئوليت جمعي شركا است چرا كه قيد الزام به درج نام شريك و يا شركا در اسم شركت مبين اين است كه آنها در قبال همه طلبكاران مسئوليت تضامني خواهند داشت و قبل از اينكه افراد به معامه با شركت فكر كنند اعتبار شركايي براي آنها مهم است كه شركت را بوجود آورده اند و به خاطر همين نكته قانونگذار در جاي ديگر كه شريك مسئوليت تضامني در شركت ندارد از درج نام شريك دراسم شركت ممانعت به عمل آورده و در صورتي كه اسم شريك بدون داشتن مسئوليت تضامني در شركت به دنبال اسم شركت آورده شود. او را در قبال طلبكاران داراي مسئوليت تضامني مي شناسد (ماده ٩٥ ق.ت). نكته ديگر كه در اين خصوص قابل ذكر است فوت و يا خروج شريك يا شركايي است كه اسم آنها در شركت آمده است. در اين حالت چون متعاملين با شركت بيشتر به اعتبار شريك يا شركاي مذكور باشركت معامله مي كنند واز آنجا كه بقاي نام آنها به دنبال شركت مفهوم اين نكته است كه آنها هنوز در شركت حضور دارند طبيعي است كه بايد با فوت يا خروج آنها اسم آنها نيز از شركت حذف گردد.

37- راهنماي ثبت صندوق قرض الحسنه

1- مدارك مورد نياز ثبت موسسه قرض الحسنه

راهنماي ثبت صندوق قرض الحسنه - مدارك مورد نياز ثبت موسسه قرض الحسنه صندوقهاي قرض الحسنه در قالب موسسه غير انتفاعي در اداره ثبت شركتها و موسسات غير تجاري پس از كسب موافقت اداره كل اطلاعات نيروي انتظامي بنا به روش زير به ثبت مي رسد. الف : مدارك مورد نياز ثبت موسسه قرض الحسنه:

١- دو جلد اساسنامه كه به امضاي موسين و هيات امنا

رسيده باشد و يك نسخه كپي آن .

٢- دو برگ تقاضا نامه ثبت موسسات غير تجاري كه به امضائ موسسين و اعضائ هيات امنا رسيده باشد و يك نسخه كپي آن

٣- مجوز ثبت صادره از اداره كل اطلاعات نيروي انتظامي

٤- فتوكپي شناسنامه برابر اصل شده موسسين و هيات امنا و هيات مديره و بازرسين ويك نسخه كپي آن . ب : روش ثبت موسسه قرض الحسنه:

١- با استفاده از اساسنامه ضميمه دو جلد اساسنامه كه ذيل تمام صفحات به امضاي موسسين و هيات واعضا هيات مديره امنا رسيده باشدو يك نسخه كپي ان ٢-صورتجسات ضميمه اساسنامه كه اعضاي هيات امناو هيات امنا و هيات مديره و بازرسين مشحص شده و به امضاي انان رسيده باشد ٣- تقاضانامه ثبت موسسات غير تجاري كه براي تقاضانامه ثبت موسسه قرض الحسنه نيز ازان مي توان استفاده نمود تكميل و به امضا موسسين و هيات امنا و هيات مديره رسيده باشد.

(تذكر : تقاضانامه مذكور بايستي ازاداره ثبت شركتها وموسسات غير تجاري ابتياع شود) ٤-فتوكپي شناسنامه موسسين واعضاي هيات امنا و اعضاي هيات مديره و بازرسين درمراجع ذيصلاح برابراصل شود . ٥- پس ازتهيه مدارك فوق الذكر يك سري كپي ازتمام انها تهيه شود به همراه ساير مدارك تحويل اداره ثبت شركتها و موسسات غير تجاري شود . ٦- احدي ازاعضا هيات مديره يا هيات امنا يا وكيل رسمي شركت با دردست داشتن مدارك فوق الذكر براي تعيين نام به قسمت تعيين نام اداره ثبت شركتها مراجعه نمايد (دراين راستا لازم است قبلا هماهنگي لازم بين موسيسين و اعضا هيات مديره و هيات امنا درخصوص تعيين چندنام براي موسسه قرض

الحسنه به عمل ايدو چند نام انتخاب شود و معمولا براي موسسات قرض الحسنه ازاسما متبرك كه داراي قداست خاصي دربين مردم مي باشد و بدون سابقه ثبت هم باشد استفاده و به قسمت تعيين نام مراجعه شود ) ٧-مسئول تعيين نام يكي ازاسما كه داراي معنا و مفهوم خاص باشد و نيز سابقه ثبت ندارد را درانتخاب و درروي برگ تقاضانامه درج مي نمايد و بايستي موافقت بااين نام ازمسئولين اداره ثبت شركتها اخذ ونام معينه دردفتر تعيين نام ثبت شود . ٨- مدارك اصل و كپي تحويل قسمت پذيرش شود و مسئول مربوطه در بدو امر نسبت به بررسي اجمالي مدارك اقدام و سپس تحويل گرفته مي شود وبرگ رسيد با تعيين تاريخ مراجعه بعدي براي اخذ پاسخ صادر و تحويل ذينفع مي شود. ٩- در تاريخ معينه در برگ رسيد به قسمت اعلام نتيجه مراجعه شود كارشناس مربوطه براي ثبت موسسه قرض الحسنه نياز به استعلام دارد فلذا نسبت به استعلام از اداره كل اطلاعات نيروي انتظامي اقدام مي نمايد و شماره و تاريخ استعلام را به ذينفع جهت پيگيري بعدي تسليم مي نمايد. ١٠- پس از گذشت مدتي بايستي با هماهنگي قبلي به اداره استعلام شونده مراجعه و فرم هاي مربوطه توسط موسسين و اعضاي هيات امنا و اعضاي هيات مديره كامل شود و اداره مذكور پس از بررسي صلاحيت متقاضيان مراتب موافقت با ثبت موسسه قرض الحسنه را كتبا به اداره ثبت شركتها اعلام مي نمايد. ١١- كارشناس اداره ثبت شركتها پس از وصول مراتب موافقت اداره استعلام شونده نسبت به تهيه آگهي تاسيس موسسه قرض الحسنه اقدام مي نمايد.

١٢- در مراجعه بعدي به اداره ثبت شركتها آگهي تاسيس موسسه قرض الحسنه را دريافت و به حسابداري جهت دريافت قبض حق الثبت و هم چنين واحد روابط عمومي مستقر در اداره ثبت شركتها جهت تعيين حق الدرج انتشار آگهي تاسيس در روزنامه كثيرالانتشار مراجعه و مبالغ معينه به شعبه بانك ملي ايران مستقر در سازمان ثبت پرداخت گردد. ١٣- پس از پرداخت ها فيش پرداختي حق الثبت به واحد حسابداري اداره ثبت شركتها ارائه و مسئول مربوطه نسبت به ممهور نمودن پيش نويس آگهي اقدام مي نمايد و سپس آگهي تاسيس موسسه قرض الحسنه به واحد ثبت تاسيس و تغييرات تحويل داده مي شود. ١٤- مسئول مربوطه با ثبت آگهي تاسيس موسسه قرض الحسنه در دفتر ثبت ضمن تعيين شماره ثبت و درج آن در روي اوراق مربوطه در ذيل ثبت از شخص معرفي شده در ذيل صورتجلسه ها با قيد جمله ثبت با سند برابر است امضا اخذ مي نمايد. ١٥- آگهي تاسيس موسسه قرض الحسنه به دبيرخانه تحويل شود دبيرخانه ضمن شماره نمودن آگهي تاسيس نسخه مدارك مربوط به موسسه را تحويل نماينده معرفي شده مي نمايد و نماينده مذكور نسخه آگهي مربوط به درج در روزنامه كثيرالانتشار را تقديم واحد روابط عمومي مستقر در اداره ثبت شركتها مي كند و نسخه مربوط به درج روزنامه رسمي به شركت روزنامه رسمي جمهوري اسلامي ايران سهامي خاص مستقر در خ بهشت ساختمان دادگستري تحويل مي دهد و مسئول مربوطه ضمن تعيين مبلغ حق الدرج و صدور فيش نماينده موسسه بايستي مبلغ معينه را به بانك پرداخت و فيش مربوطه را به دفتر روزنامه

رسمي تحويل نمايد و در اين مرحله كار ثبت موسسه به اتمام رسيده است.

تذكر:

١- در صورت نياز فوري به آگهي تاسيس چند نسخه كپي از آگهي تاسيس موسسه قرض الحسنه تهيه كه در هنگام تحويل آگهي ممهور به مهر روزنامه رسمي مي شود و تا زمان انتشار روزنامه رسمي از اين آگهي مهر شده مي توان استفاده قانوني كرد.

٢- موسسات نيز مانند شركتها مي توانند دفاتر روزنامه وكل و دارايي داشته باشند و در اين صورت لازم است كه دفاتر مزبور تهيه و باارائه آگهي ممهور به مهر روزنامه رسمي و ابتياع اظهارنام پلمپ دفاتر از واحد فروش اوراق بهادار و تكميل امضائ آنها توسط دارندگان يا مديرعامل و يا ............ موسسه و ارائه آن به واحد پلمپ دفاتر نسبت به پلمپ دفاتر روزنامه و كل و دارايي اقدام لازم بعمل خواهد آمد. ١٦- براي اعمال تغييرات بعدي در موسسه قرض الحسنه مي توان از راهنماي ثبت موسسه وتغييرات آن مندرج در اين راهنما استفاده شود.

2- اساسنامه صندوق قرض الحسنه

راهنماي ثبت صندوق قرض الحسنه - اساسنامه صندوق قرض الحسنه اين صندوق با الهام از تعاليم عاليه اسلام و با استظهار به عنايات خاصه حضرت بقيه اله امام زمان حجه بن الحسن العسگري عجل الله تعالي فرجه الشريف به منظور انجام خدمات عام المنفعه و نشر و تعليم و ترويج فرهنگ اسلامي به هرنوع و هر كيفيت وكمك به تامين نيازها و بهبود زندگي نيازمندان جامعه و اعطاي وامهاي بدون بهره ( قرض الحسنه) از طريق دريافت پولهاي ذخيره شده توسط مردم كه بصورت قرض در اختيار صندوق قرار خواهند داد با حفظ ورعايت موازين شرعي و مقررات

جمهوري اسلامي ايران تشكيل مي گردد. فصل اول

نام - تابعيت - مدت- مركز - موضوع - سرمايه ماده ١- اين موسسه بنام صندوق ............. است كه در اين اساسنامه اختصارا صندوق ناميده مي شود. ماده ٢- صندوق داراي تابعيت ايراني است. ماده ٣- صندوق براي مدت نامحدود تشكيل شده است . ماده ٤- مركز اصلي صندوق در .............. است و صندوق مي تواند پس از كسب موافقت با رعايت مقررات و موازين مربوطه در تهران يا ساير نقاط داخل و خارج كشور شعبه داير و يا نمايندگي اعطا نمايد. ماده ٥- موضوع صندوق انجام كارهاي عام المنفعه بطور غير انتفاعي و بشرح زير مي باشد. الف -پرداخت وامهاي بدون بهره ( قرض الحسنه) و اعطاي اعتبارات بدون بهره به اشخاص اعم از حقيقي و حقوقي با رعايت موازين شرعي .

ب - دريافت وام و اعتبار بدون بهره از منابع داخلي و خارجي و قبول هدايا

ج - وصول وجوه و اسناد امانتي اشخاص و قبول نمايندگي و وكالت

د - اقدام در جهت اشاعه و نشر و ترويج فرهنگ اسلامي بهر نحو و كيفيت و انجام امور خيريه و خدمات عام المنفعه در جهت پيشبرد اهداف اسلامي ( انتشار هر گونه مطبوعه اي پس از كسب اجازه از وزارت ارشاد اسلامي و دريافت پروانه انتشار با رعايت كامل قانون مطبوعات انجام خواهد گرفت.)

ه- افتتاح حسابهاي پس انداز و جاري ويا هرنوع حساب بدون بهره ديگر

و- انجام عملياتي از قبيل اداره اموال ديگران اعم از منقول و غير منقول حفاظت وصايت قيمومت و وكالت

ز- از آنجا كه كليه اهداف و فعاليتهاي صندوق منحصرا در جهت جلب رضاي خداوند

و خدمت به جامعه مسلمين است لذا انجام عقود شرعي در حدود تامين هزينه متعارف صندوق مجاز بوده و كيفيت آن مطابق با قوانين فقهي شرعي و مقررات كشوري و بر اساس آيين نامه هاي داخلي خواهد بود. تبصره ١- طرحها برنامه ها و ساير اقداماتي كه در اساسنامه پيش بيني شده و به نحوي با وظايف يكي از وزارتخانه ها يا سازمانهاي دولتي ارتباط دارد پس از كسب موافقت وزارتخانه يا سازمان دولتي ذيربط به مرحله اجرا درخواهد آمد.

تبصره ٢- صندوق و اعضا وابسته به آن بنام صندوق حق فعاليت سياسي يا وابستگي به احزاب و گروههاي سياسي را ندارد.

تبصره ٣- صندوق و اعضائ وابسته به آن التزام خود را به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران اعلام مي دارند.

تبصره ٤- هر گونه تغيير در مفاد اساسنامه هيات مديره پس از موافقت نيروي انتظامي قابل اجرا مي باشد. ماده ٦- سرمايه صندوق ............. ريال است كه توسط موسسين و مردم تامين گرديده است. فصل دوم - اركان صندوق ماده ٧- اركان صندوق عبارتند از : هيات امنا هيات مديره و بازرسان كه تابع مقررات كلي اساسنامه خواهند بود. ماده ٨- هيات امنا صندوق مركب از ٢٩ نفر است كه از سوي موسسين انتخاب مي شوند اين هيات بالاترين مقام صندوق بوده و در هر حال و هر مورد نايب مناب موسسين مي باشد. ماده ٩- هر يك از اعضا هيات امنا بايد در هنگام حيات خود يك فرد متدين و مورد اعتماد را كه داراي صلاحيت اخلاقي باشد براي جانشيني خويش معرفي نمايد كه بعد از وفات وي بعنوان عضو هيات امنا انجام وظيفه نمايد

عضو مذكور بايد مورد قبول حداقل سه چهارم اعضا هيات امنا قرار گيرد و بهمين ترتيب هر كس كه بعدا به عضيت هيات امنا برگزيده مي شود بايد جانشين خود را به ترتيب ذكر شده معين و معرفي نمايد بطوريكه تكاليف و وظايف مقرره در اين اساسنامه بدون وقفه انجام پذير باشد. تبصره ١- چنانچه هر يك از اعضا هيات امنا در زمان حيات خويش از تعيين ومعرفي جانشين و يا از ادامه همكاري به هر صورت وبه هريك كيفيت خودداري نمايد هيات امنا شخص واجد شرايط و مورد اعتماد خود را از ميان داوطلبان و با اكثريت آرا انتخاب نموده و بعنوان عضو هيات امنا به جانشيني شخص مذكور خواهد پذيرفت .

تبصره ٢- امتناع يا عدم حضور در جلسات در صورتي محرز مي شود كه عضو ممتنع كتبا انصراف خود را به هيات امنا اطلاع دهد و در غير اينصورت با اخطار كتبي هيات امنا چنانچه ظرف ١٥ روز عضو مذكور حاضر به ادامه همكاري نشود يا دليل موجه عدم حضور خود را ارائه ندهد از عضويت در هيات امنا مستعفي تلقي مي شود و هيات امنا براي انتخاب جانشني او تصميم خواهد گرفت.

تبصره ٣- چنانچه اكثريت هيات امنا تشخيص دهند كه يكي از اعضا هيات امنا يا جانشين او فاقد صلاحيت اخلاقي و ديني است ويا بعدا اين تغيير در وي بوجود آيد شخص ديگري را كه واجد شرايط و مورد اعتماد باشد با اكثريت آرائ به جاي شخص نامبرده انتخاب خواهند نمود. ماده ١٠- هيات امنا حداقل هر سه ماه يكبار براي رسيدگي به امور صندوق تشكيل جلسه خواهند داد دعوت از

اعضا هيات امنا بوسيله رئيس هيات مديره و يا نائب رئيس بعمل خواهد آمدو در مورد ضروري اعضا هيات امنا يا هيات مديره ويا بازرسان مي توانند هيات امنا را دعوت كنند.

تبصره: جلسه هيات امنا با حضور حداقل دوسوم اعضا رسميت خواهد يافت. ماده ١١- دعوت هيات امنا بوسيله پست يا تلفن و يا به هر نحو مقتضي ديگر بعمل خواهد آمد فاصله تاريخ ابلاغ دعوتنامه با روز جلسه بايد حداقل ٥ روز باشد. ماده ١٢- تصميمات هيات امنا با راي دو سوم افراد حاضر در جلسه معتبر خواهد بود. ماده ١٣- وظايف و اختيارات هيات امنا عبارت است از :

رسيدگي به ترازنامه و ييلان استماع گزارش بازرسان انتخاب و عزل و تجديد انتخاب اعضا هيات مديره و بازرسان تعيين روزنامه كثيرالانتشار براي درج آگهي هاي صندوق اصلاح اساسنامه بجز مواردي كه مربوط به اهداف و مدت صندوق است تامين زمان احتمالي تعيين خط مشي صندوق انحلال تصفيه

ماده ١٤- هيات مديره صندوق داراي حداقل ٧ نفر عضو اصلي و ٥ نفر عضو علي البدل خواهد بود كه توسط هيات امنا از بين اعضا يا از خارج بمدت ٢ سال انتخاب مي شوند ماده ١٥- شركت اعضا هيات مديره در جلسات هيات مديره ضروري است و غيبت هر يك از اعضا بدون عذر موجه و بدون اطلاع قبلي تا سه جلسه متوالي در حكم استعفاي عضو غايب خواهد بود. ماده ١٦- در صورت استعفا يا فوت يا سلب شرايط از هر يك از اعضا هيات مديره عضو علي البدل براي مدت باقي مانده هيات مديره بجاي عضو اصلي انجام وظيفه خواهد نمود. ماده ١٧- صاحبان امضا

اعضا اصلي هيات مديره و كليه اسناد و اوراق بهادار و تعهدآور با امضا حداقل دو نفر از اعضا اصلي و مديرعامل يا قائم مقام او و مهر صندوق معتبر خواهد بود. ماده ١٨- هيات مديره بايد در نخستين جلسه خود كه حداكثر يك هفته بعد از انتخاب آنان توسط هيات امنا تشكيل خواهد شد از بين خود يك نفر را بعنوان رئيس هيات مديره و يك نفر را بعنوان نايب رئيس انتخاب نمايند. ماده ١٩- انتخاب مجدد هر يك از اعضا اصلي و علي البدل هيات مديره بلامانع است. ماده ٢٠- هيات مديره علاوه بر جلساتي كه بطور مرتب و حداقل هر ١٥ روز يكبار تشكيل خواهد داد بنابه ضرورت با دعوت كتبي يا تلفني رئيس يا نائب رئيس يا مديرعامل و يا چند نفر از اعضا هيات مديره تشكيل جلسه فوق العاده خواهد داد فاصله بين ارسال دعوتنامه و يا تلفن و تشكيل جلسه هيات مديره حداكثر سه روز خواهد بود. ماده ٢١- جلسات هيات مديره در صورتي رسمي و معتبر خواهد بود كه حداقل با حضور دوسوم اعضا تشكيل شود هر گونه تصميم با راي مومافق اكثريت مطلق هيات مديره معتبر خواهد بود. ماده ٢٢- وظايف و اختيارات هيات مديره:

نمايندگي در برابر اشخاص ثالث ادارات و موسسات دولتي و خصوصي عزل و نصب ماموران و كاركنان صندوق تعيين شغل يا ترفيع و تنبيه و اجراي شرايط استخدامي افتتاح حساب جاري و هرگونه حساب ديگر نزد بانكها يا ساير موسسات و اشخاص حقوقي و اعتباري وصول مطالبات و پرداخت ديون صنوق قبول تعهد ظهرنويسي ويا قبولي انجام هر نوع معامله و انعقاد قرارداد

و تقسيم و تبديل و فسخ و اقاله و ابطال و واگذاري و اجراي آنها نسبت به اموال منقول و غير منقول و حقوق و اسناد و اوراق اجاره و استجاره و واگذاري و فسخ اجاره و درخواست تعديل و دفاع از آن رهن گذاردن و رهن گرفتن اموال صندوق اقامه و تعقيب و دفاع از هر گونه دعوت يا انصراف و استرداد آن با داشتن تمام اختياراتدر كليه مراحل دادرسي اعم از دادگاههاي عمومي و ديوان كشور و ساير مراجع يا حق مصالحه و سازش و تعيين وكيل با حق توكيل غير ادعاي جعل و انكار نسبت به سند طرف واسترداد سند و تعيين جاعل ارجاع دعوي به داوري و تعيين داور و كيل با حق توكيل

غير ولو كرارا و عزل و انتخاب مجدد آنها تعيين ميزان حق الوكاله انتخاب مصدق و كارشناس اقرار نسبت به كليه امور دعوي خسارت جلب ثالث و دفاع از آن دعوي متقابل و دفاع از آن درخواست صدور اجرائيه اعم از دادگاههاي دادگستري و اجراي ثبت و هر دادگاه ديگر و تعقيب عمليات اجرائي و اخذ محكوم به اجراي مصوبات هيات امنا قبول يا رد هدايات و وجوه بلاعوض يا كسب اختيار نام در نوع مصرف آن . ماده ٢٣- هيات مديره بايد ازبين خود ياازخارج يك نفر شخص حقيقي ايراني مسلمان و خوشنام را به مديريت عامل انتخاب نمود ه و حدود اختيارات و مدت تصدي و حق الزحمه اورا تعيين نمايد مدير عامل بالاترين مقام اجرائي صندوق است و درحدود اختياراتي كه ازطرف هيات مديره به وي تفويض شده است نماينده صندوق محسوب شده و ازطرف

صندوق حق امضا دارد . ماده ٢٤-اگر مديرعامل عضو هيات مديره باشد دوره مديريت عامل اوازمدت عضويت اودرهيات مديره بيشتر نخواهد بود ولي درهرحال انتخاب مجدد او برطبق مقررات اين اساسنامه بلامانع است ماده ٢٥- مديرعامل مي تواند به مسئوليت خود براي خويش قائم مقام ويا معاون انتخاب نموده و باقبول مسئوليت كامل تمام ياقسمتي ازاختيارات خود را به اويا هريك ازكاركنان صندوق تفويض نمايد . ماده ٢٦- هيات امنا يك بازرس اصلي و يك بازرس علي البدل براي مدت يكسال ازبين خود يا ازخارج انتخاب مي كنند. ماده ٢٧- بازرس بايد درباره صحت صورت دارائي و عملكردصندوق و درباره صحت دارائي وعملكرد صندوق و درباره صحت مطالب و اطلاعاتي كه مديران دراختيار هيات امناگذاشته اند كتبا اظهار نظرنمايد. ماده ٢٨- درصورت فوت يااستعفا يامعذوريت بازرس اصلي ياسلب شرايط ازاوبازرس علي البدل بجاي اوانجام وظيفه خواهد نمود . ماده ٢٩- بازرس مي تواند درهرموقع و بهرگونه رسيدگي و بازرسي رادرمورد عمليات صندوق انجام داده و اسناد و مدارك و اطلاعات مربوطه رامطالعه كرده و مورد رسيدگي قراردهد و درصورت لزوم تقاضاي تشكيل جلسه فوق العاده هيات امنا را بنمايد . ماده ٣٠-هيات مديره و بازرسان تازماني كه جانشين انها ازسوي هيات امنا تعيين و معرفي نشده است به مسئوليت خودباقي خواهند بود .

فصل سوم -سال مالي - انحلال و تصفيه ماده ٣١- سال مالي صندوق ازاول فرودين ماه هرسال شروع ودرپايان اسفندماه همان سال خاتمه مي يابد اولين سال مالي صندوق ازتاريخ ثبت تاپايان اسفند همان سال است. مده ٣٢-انحلال و تصفيه : چنانچه بعللي تصميم به انحلال صندوق گرفته شود هيات امنا بااكثريت سه

چهارم مجمئع ارا ٥ نفر راازبين خود يااعضاهياتمديره ياخارج تعنوان هيات تصفيه انتخاب مي نمايند . ماده ٣٣-هيات تصفيه پس ازرسيدگي به حسابها و تصفيه بدهي هاو تعيين دارائي مسلم اعم ازمنقول وغيرمنقول و وصول مطالبات باقي مانده دارائي صندوق راباتصويب هيات امنا و بانظر نماينده ولي فقيه به يكي ازمراكز خيريه واگذارخواهدكرد

38- راهنماي اخذ كارت بازرگاني

1- مدارك مورد نياز براي صدور اظهارنامه ثبت نام در دفاتر بازرگاني در اداره ثبت شركتها

راهنماي اخذ كارت بازرگاني - مدارك مورد نياز براي صدور اظهارنامه ثبت نام در دفاتر بازرگاني در اداره ثبت شركتها تشريفات صدور كارت بازرگاني در اداره كل ثبت شركتها و ماليكت صنعتي و اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران صورت مي گيرد. در بدو امر مراحل و مدارك مورد نياز دراداره ثبت شركتها ذكر و در مرحله دوم مراحل و مدارك مورد نياز در اتاق بازرگاني شرح داده مي شود. ١- سه برگ اظهارنامه ثبت نام در دفاتر بازرگاني

٢- پلمپ دفاتر تجارتي ( روزنامه و كل ) در سال جاري و ارائه گواهي پلمپ دفاتر تجارتي

٣- يك برگ فتوكپي شناسنامه ( در صورتي كه متقاضي شخص حقيقي باشد )

٤- فتوكپي آگهي تاسيس شركت و آخرين تغييرات آن ( در صورتي كه متقاضي شخص حقوقي باشد)

٥- فيش پرداختي حق الثبت نام در دفاتر بازرگاني

٦- چنانچه امور توسط وكيل رسمي شركت يا شخص انجام مي شود اصل يا فتوكپي برابر اصل سند رسمي وكالت شرح موارد :

١- سه برگ اظهارنامه ثبت نام در دفاتر بازرگاني را از دايره فروش اوراق بهادار مستقر در اداره كل ثبت شركتها ومالكيت صنعتي ابتياع و طبق فرم ضميمه آن را تكميل و امضا نماييد.

٢- هر شخصي ( اعم از حقيقي يا حقوقي ) كه تاجر محسوب

شود مي بايستي داراي دفاتر قانوني باشد اين دفاتر طبق قانون تجارت دفتر روزنامه دفتر كل دفتر دارايي و دفتر كپيه مي باشد امروزه با وجود دستگاههايي از قبيل فتوكپي فاكس و امثالهم وجود دفتر كپيه ضروري بنظر نمي رسد و ديگر دفاتر در اداره ثبت شركتها پلمپ مي شود و تاجر وفق مقررات نسبت به درج صورت حسابهاي خود در آنها اقدام مي نمايد اين دفاتر وقتي داراي سنديت خواهد بود كه در اداره ثبت شركتها نسبت به ثبت و پلمپ آنها اقدام نمايد.

براي اخذ كارت بازرگاني اشخاص حقوقي و حقيقي بايستي داراي دفاتر قانوني (روزنامه وكل) باشند بنابراين با توجه به ميزان معاملات خود نسبت به اخذ دفتر با تعداد صفحات لازم ( ٥٠ برگي ١٠٠ برگي ٢٠٠ برگي و يا بالاتر) تهيه و در دايره پلمپ دفاتر ثبت شركتها اقدام ويك برگ گواهي پلمپ دفاتر تجارتي از واحد فروش اوراق بهادار تهيه و پس از پلمپ دفاتر نسبت به تكميل آن ( طبق فرم ضميمه) اقدام و مسئول مربوطه نسبت به امضا و مهر آن اقدام خواهد نمود.

٣- در صورتي كه متقاضي كارت بازرگاني شخص حقيقي باشد ارائه يك برگ فتوكپي صفحه اول شناسنامه ضروري است .

٤- در صورتي كه متقاضي كارت بازرگاني شخص حقوقي باشد ارائه روزنامه رسمي تاسيس شركت همراه با آخرين تغييرات در شركت ضروري مي باشد.

٥- حق الثبت نام در دفاتر بازرگاني با عنايت به قانون درآمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين مبلغ چهل هزار ريال مي باشد كه پس از اخذ فيش نسبت به واريز مبلغ مذكور در شعب بانك ملي معين اقدام ورسيد پرداخت

به واحد مربوطه بهمراه سايرمدارك ارائه گردد.

٦- در صورتي كه امور توسط وكيل انجام مي پذيرد ارائه وكالت نامه رسمي نيز ضروري ميباشد.

پس از تهيه مدارك فوق الاشعار به واحد ثبت نام دفاتر بازرگاني مراجعه ومسئول مربوطه نسبت به ثبت اظهارنامه ها در دفتر ثبت نام تجارتي اقدام و شماره دفتر را در روي سه نسخه اظهارنامه درج و نسبت به امضا و مهر نمودن اظهارنامه ها اقدام مي نمايد سپس يك نسخه از اظهارناه را جهت بايگاني در سوابق ضبط و ديگر نسخ را تحويل متقاضي ميدهد.

در اين مرحله انجام كار در اداره ثبت شركتها به اتمام رسيده با در دست داشتن مدارك به اتاق بازرگاني و صنايع و معادن مراجعه گردد. رعايت نكات زير جهت دريافت كارت بازرگاني الزامي است :

١- امضائ دوبرگ اظهارنامه پلمپ دفاتر وسه برگ اظهارنامه كارت بازرگاني و در صورت شركت بودن زدن مهر شركت روي آن

٢- امضا وكالت نامه وكيل مربوطه توسط شخص و در صورت شركتي بودن كارت زدن مهر شركت بر روي امضاي مديرعامل

٣- پرداخت مبلغ ٠٠٠/٥٠٠ريال به عنوان كارمزد و واريزي ثبت شركتها و حق الوكاله وكيل

٤- ارائه كپي شناسنامه براي كارت شخصي وارائه كپي كليه مدارك شركت و روزنامه رسمي و كپي شناسنامه مديرعامل براي شركت پس از تكميل مدارك بالا وتسليم آن به شركت سه روز بعد به شركت مراجعه كرده و ضمن دريافت اسنادو مدارك به شرح بالا مراحل زير را دنبال مي كنيد:

1- ابتدا با همراه داشتن دو قطعه عكس و مدارك تسليمي از طرف شركت به اتاق بازرگاني واقع در خ طالقاني جنب سفارت امريكا تشريف برده و به

مسئول مربوطه مراجعه و با ارائه مدارك تقاضاي معرفي نامه به اداره سو پيشينه و دريافت فرمهاي مخصوص كارت بازرگاني را مي نماييد.

٢- سپس بعد از اخذ معرفي نامه به نزديكترين محل اداره تشخيص هويت نيروي انتظامي مراجعه تا از شما انگشت نگاري به عمل آيد.

٣- فرمهاي مخصوص كارت بازرگاني را تايپ وتنظيم به شركت تحويل مي دهيد و در مورد مراحل بعدي مشورت مي نماييد.

٤- از ميان فرمها يك فرم به نام ( فرم الف) مخصوص ارائه به بانك جهت گرفتن استعلام خوش حسابي جهت شركت شما و يا شخص شما مي باشد كه همزمان با عمليات انگشت نگاري مي توانيد به همراه فرم الف به بانك مربوطه مراجعه و فرم را تحويل فرماييد و اگر شركت جديدالتاسيس باشد مي بايست از حساب جاري مديرعامل نيز استعلام به عمل آيد و در صورت نداشتن حساب جاري مديرعامل بايد حتما سه ماه از افتتاح حساب شركتي گذاشته باشد. ١- ( فرم د) را از اوراق جدا كرده و به دفتر خانه اي برده و در صورت شركتي بودن امضا و مهر و شخصي بودن امضا را گواهي مي نماييد.

٢- در مورد كارتهاي شخصي ارائه دو نفر معرف با سابقه ٣ سال بازرگاني كه داراي كارت بازرگاني مي باشند الزامي است مگر اينكه متقاضي داراي مدرك ليسانس باشد كه ارائه معرفين در ( فرم ج) صورت مي گيرد.

٣- مهمترين مرحله اگر سند مالكيت به صورت شش دانگ متعلق به متقاضي كارت باشد مشكلي نيست ولي اگر محل اجاره باشد بايد همراه اجاره نامه محل و فيش برق و تلفن و اصل سند مالكيت شش دانگ به

همراه شخص مالك محل به اتاق بازرگاني مراجعه گردد. پس از تكميل موارد بالا به همراه مدارك زير: ١- فرمهاي تايپ شده اتاق بازرگاني به طور كامل كه توسط شركت صورت گرفته است .

٢- اصل و كپي گواهي حسن اعتبار بانكي و تاييد اداره اعتبارات مبني برنداشتن چك برگشتي از شخص يا مديرعامل شركت

٣- اصل كليه مدارك معرفين و كپي از كارت بازرگاني ايشان و تاييديه توسط ايشان مبني برمعتبر بودن شما جهت دريافت كارت بازرگاني

٤- اصل وكپي تعهدنامه و تصديق امضا شخص يا مديرعامل و مهر شركت در دفترخانه

٥- مدارك به ثبت رسيده توسط شركت و گواهي پلمپ آن كه در مرحله اول به شما تسليم گرديده است .

٦- اصل و فتوكپي گواهي عدم سو پيشينه مديرعامل يا شخص

٧- چهار قطعه عكس ٤*٦ بدون روتوش و كراوات

٨- اصل و دو سري كپي از شناسنامه و كارت پايان خدمت مديرعامل يا شخص متقاضي

٩- اصل ودو سري كپي از سند مالكيت حتي صفحات سفيد سند و فيش نوسازي و قبض برق و تلفن

١٠- و به همراه مبلغ ٠٠٠/٦٠٠/٢ ريال وجه نقد به اتاق بازرگاني مراجعه و پس از تكميل مدارك اقدام به اخذ كارت بازرگاني نمائيد.

2- ابطال كارت بازرگاني

راهنماي اخذ كارت بازرگاني - ابطال كارت بازرگاني متقاضي ابطال كارت بازرگاني با در دست داشتن اصل كارت بازرگاني و يك برگ تقاضاي ابطال به واحد ثبت نام در دفتر بازرگاني مراجعه ومدارك مزبور ارائه شود و مسئول مربوطه نسبت به ثبت تقاضانامه و درج شماره در روي آن مراتب را در دفتر ثبت مي نمايد پس از ثبت به اتاق بازرگاني مراجعه و مدارك مذكور در صفحات بعدي

تهيه و تحويل گردد.

3- مدارك مورد نياز جهت ابطال كارت بازرگاني (ويژه اشخاص حقوقي )

راهنماي اخذ كارت بازرگاني - مدارك مورد نياز جهت ابطال كارت بازرگاني (ويژه اشخاص حقوقي ) ١- تقاضاي شركت در ٢ نسخه

٢- گواهي مفاصاحساب دارايي آخرين سال مالياتي : اصل و كپي آن

٣- اظهارنامه ابطالي ثبت دفاتر تجارتي ٢ نسخه اصل

٤- صورتجلسه مجمع عمومي براي شركتهاي سهامي عام خاص تعاوني ها و صورتجلسه هيات مديره براي ساير شركتها مبني برانحلال شركت

٥- تصوير روزنامه رسمي مبني بر اعلام انحلال شركت

٦- اصل كارت بازرگاني و كپي صفحات اول و دوم تذكر ١- اشخاص اعم از حقيقي و حقوقي براي ابطال كارت خود مي توانند در تهران درخواست خود را به اتاق بازرگاني و در شهرستانها به نمايندگي اتاق بازرگاني و يا به ادارات كل بازرگاني استانها تسليم نمايند يا مي توانند مستقيما به وزارت بازرگاني مراجعه كنند در هر حال ابطال با موافقت و ابلاغ وزارت بازرگاني در اداره مركزي كارت بازرگاني صورت خواهد گرفت. تذكر٢- كليه شرايط فوق براي اشخاص خارجي نيز قابل اعمال و تسري است. تذكر ٣- در صورت مفقود شدن كارت بازرگاني اشخاص حقيقي و حقوقي تنها ارائه درخواست شخص واعلام مفقودي در روزنامه كثيرالانتشار كافي است . تذكر٤- در صورت سرقت كارت بازرگاني اشخاص حقيقي و حقوقي تنها ارائه درخواست شخص واعلام مفقودي در روزنامه كثيرالانتشار و گواهي از اداره آگاهي و امثالهم كافي مي باشد.

39- مالكيت صنعتي(قانون ثبت اختراعات،طرحهاي صنعتي،علائم تجاري)

1- اختراعات

ماده1_ اختراع نتيجه فكر فرد يا افراد است كه براي اولين بار فرآيند يا فرآورده اي خاص را ارائه مي كند و مشكلي را دريك حرفه فن فناوري صنعت و مانند آنها حل مي نمايد.

ماده2_ اختراعي قابل ثبت است كه حاوي ابتكار جديد و داراي كاربرد صنعتي باشد.

ابتكار جديد عبارت است از آنچه كه در فن يا صنعت قبلي وجود نداشته و براي دارنده مهارت عادي در فن مذكور معلوم و آشكار نباشد و از نظر صنعتي اختراعي كاربردي محسوب مي شود كه در رشته اي از صنعت قابل ساخت يا استفاده باشد. مراد از صنعت معناي گسترده آن است و شامل مواردي نظير صنايع دستي كشاورزي ماهيگيري و خدمات نيز مي شود.

ماده3_ گواهينامه اختراع سندي است كه اداره مالكيت صنعتي براي حمايت از اختراع صادر مي كند و دارنده آن مي تواند از حقوق انحصاري بهره مند شود.

ماده4_ موارد زير از حيطه حمايت از اختراع خارج است

الف _ كشفيات نظريه هاي علمي روشهاي رياضي و آثار هنري

ب _ طرحها و قواعد يا روشهاي انجام كار تجاري و ساير فعاليتهاي ذهني و اجتماعي

ج _ روشهاي تشخيص و معالجه بيماريهاي انسان يا حيوان

اين بند شامل فرآورده هاي منطبق با تعريف اختراع و مورد استفاده در روشهاي مزبور نمي شود.

د _ منابع ژنتيك و اجزاء ژنتيك تشكيل دهنده آنها و همچنين فرآيندهاي بيولوژيك توليد آنها.

ه_ _ آنچه قبلاً در فنون و صنايع پيش بيني شده باشد.

فن يا صنعت قبلي عبارت است از هر چيزي كه در نقطه اي از جهان ازطريق انتشار كتبي يا شفاهي يا ازطريق استفاده عملي و يا هرطريق ديگر، قبل از تقاضا و يا درموارد حق تقدم ناشي از اظهارنامه ثبت اختراع افشاء شده باشد.

درصورتي كه افشاء اختراع ظرف مدت شش ماه قبل از تاريخ تقاضا يا در موارد مقتضي قبل از تاريخ حق تقدم اختراع صورت گرفته باشد، مانع ثبت نخواهد بود.

و _ اختراعاتي كه بهره برداري از آنها خلاف موازين شرعي يا نظم عمومي و اخلاق حسنه باشد.

ماده5 _

چگونگي ذكر نام مخترع در گواهينامه اختراع و نحوه تعلق حق اختراع ثبت شده به شرح زير است

الف _ حقوق اختراع ثبت شده منحصراً به مخترع تعلق دارد.

ب _ اگر افرادي به صورت مشترك اختراعي كرده باشند، حقوق ناشي از اختراع مشتركاً به آنان تعلق مي گيرد.

ج _ هرگاه دو يا چند نفر، مستقل از ديگري اختراع واحدي كرده باشند شخصي كه اظهارنامه اختراع خود را زودتر تسليم كرده و يا درصورت ادعاي حق تقدم هركدام بتوانند اثبات كنند كه در تاريخ مقدم اظهارنامه خود را به صورت معتبر تسليم كرده اند، مشروط بر اين كه اظهارنامه مذكور مسترد يا رد نگرديده يا مسكوت گذاشته نشده باشد، حق ثبت اختراع را خواهند داشت

د _ حقوق ناشي از اختراع ثبت شده قابل انتقال است و درصورت فوت صاحب حق به ورثه او منتقل مي شود.

ه_ _ درصورتي كه اختراع ناشي از استخدام يا قرارداد باشد، حقوق مادي آن متعلق به كارفرما خواهد بود، مگر آن كه خلاف آن درقرارداد شرط شده باشد.

و _ نام مخترع در گواهينامه اختراع قيد مي شود مگر اين كه كتباً از اداره مالكيت صنعتي درخواست كند كه نامش ذكر نشود. هرگونه اظهار يا تعهد مخترع مبني بر اين كه نام شخص ديگري به عنوان مخترع قيد گردد، فاقد اثر قانوني است

ماده6 _ اظهارنامه ثبت اختراع كه به اداره مالكيت صنعتي داده مي شود، بايد موضوعي را كه حمايت از آن درخواست مي شود، تعيين كرده و به فارسي تنظيم شود، داراي تاريخ و امضاء بوده و خواسته توصيف ادعا، خلاصه اي از توصيف اختراع و درصورت لزوم نقشه هاي مربوطه را دربرداشته باشد. هزينه هاي ثبت اظهارنامه از

درخواست كننده ثبت دريافت مي شود.

در تنظيم و تسليم اظهارنامه بايد موارد زير رعايت شود:

الف _ نام و ساير اطلاعات لازم درخصوص متقاضي مخترع و نماينده قانوني او، درصورت وجود و عنوان اختراع در اظهارنامه درج شود.

ب _ درمواقعي كه متقاضي شخص مخترع نيست مدارك دال بر سمت قانوني وي همراه اظهارنامه تحويل گردد.

ج _ ادعاي مذكور در اظهارنامه گويا و مختصر بوده و با توصيف همراه باشد، به نحوي كه براي شخص داراي مهارت عادي در فن مربوط واضح و كامل بوده و حداقل يك روش اجرائي براي اختراع ارائه كند. خلاصه توصيف فقط به منظور ارائه اطلاعات فني است و نمي توان براي تفسير محدوده حمايت به آن استناد كرد.

ماده7 _ متقاضي ثبت اختراع تا زماني كه اظهارنامه او براي ثبت اختراع قبول نشده است مي تواند آن را مسترد كند.

ماده8 _ اظهارنامه بايد فقط به يك اختراع يا به دسته اي از اختراعات مرتبط كه يك اختراع كلي را تشكيل مي دهند مربوط باشد. دراختراع كلي ذكر نكردن ارتباط اجزاء آن موجب بي اعتباري گواهينامه اختراع مربوط نمي شود. متقاضي مي تواند تا زماني كه اظهارنامه وي مورد موافقت قرار نگرفته است

الف _ اظهارنامه خود را اصلاح كند، مشروط بر آن كه از حدود اظهارنامه نخست تجاوز نكند.

ب _ آن را به دو يا چند اظهارنامه تقسيم كند. اظهارنامه تقسيمي بايد داراي تاريخ تقاضاي اوليه بوده و درصورت اقتضاء، مشمول حق تقدم اظهارنامه نخستين است

ماده9_ متقاضي مي تواند همراه با اظهارنامه خود، طي اعلاميه اي حق تقدم مقرر در كنوانسيون پاريس براي حمايت ازمالكيت صنعتي مورخ 1261 هجري شمسي (20 مارس 1883 ميلادي و اصلاحات بعدي آن را درخواست نمايد. حق

تقدم مي تواند براساس يك يا چند اظهارنامه ملي يا منطقه اي يا بين المللي باشد كه در هر كشور يا براي هر كشور عضو كنوانسيون مذكور تسليم شده است درصورت درخواست حق تقدم

الف _ اداره مالكيت صنعتي از متقاضي مي خواهد ظرف مدت معين رونوشت اظهارنامه اي را ارائه دهد كه توسط مرجع ثبت اظهارنامه اي كه مبناي حق تقدم است گواهي شده باشد.

ب _ با پذيرش درخواست حق تقدم حمايتهاي مذكور در كنوانسيون پاريس شامل آن خواهد بود.

درصورت عدم مراعات شرايط مندرج در اين ماده و مقررات مربوط به آن اعلاميه مذكور كان لم يكن تلقي مي شود.

ماده10_ بنا به درخواست اداره مالكيت صنعتي متقاضي بايد شماره و تاريخ اظهارنامه اختراعي را كه در خارج تسليم كرده و عيناً و ماهيتاً مربوط به اختراع مذكور در اظهارنامه تسليم شده به اداره مالكيت صنعتي است ارائه دهد. همچنين با درخواست اداره مالكيت صنعتي متقاضي بايد مدارك زير را به اداره مذكور تسليم كند:

الف _ تصوير هرگونه نامه و اخطاريه اي كه متقاضي درمورد نتايج بررسي هاي انجام شده درخصوص اظهارنامه هاي خارج دريافت كرده است

ب _ تصوير گواهينامه اختراع كه براساس اظهارنامه هاي خارجي ثبت شده است

ج _ تصوير هرگونه تصميم نهايي مبني بر رد اظهارنامه خارجي يا رد ثبت اختراع ادعا شده در اظهارنامه خارجي

د _ تصوير هر تصميم نهايي مبني بر بي اعتباري گواهينامه اختراع صادرشده براساس اظهارنامه خارجي

ماده11_ اداره مالكيت صنعتي تاريخ تقاضا را همان تاريخ دريافت اظهارنامه تلقي خواهد كرد مشروط بر اين كه اظهارنامه در زمان دريافت حاوي نكات زير باشد:

الف _ ذكر صريح يا ضمني اين نكته كه ثبت يك اختراع تقاضا مي شود.

ب _ ذكر نكاتي كه

شناخت هويت متقاضي را ميسر مي كند.

ج _ توصيف اجمالي اختراع

اگر اداره مالكيت صنعتي تشخيص دهد كه اظهارنامه در زمان تقاضا فاقد شرايط فوق بوده است از متقاضي دعوت خواهد كرد تا از تاريخ ابلاغ ظرف سي روز اصلاحات لازم را انجام دهد و تاريخ تقاضا همان تاريخ دريافت اصلاحات مذكور خواهد بود ولي اگر در مهلت تعيين شده اصلاح صورت نگيرد، اظهارنامه كان لم يكن تلقي خواهد شد.

ماده12_ چنانچه در اظهارنامه به نقشه هايي اشاره شود كه در آن درج يا ضميمه نشده است اداره مالكيت صنعتي از متقاضي دعوت مي كند تا نقشه ها را ارائه دهد. اگر متقاضي دعوت را اجابت كرده و نقشه هاي مورد اشاره را ارائه نمايد، اداره مذكور تاريخ دريافت نقشه را تاريخ تقاضا تلقي خواهد نمود. درغير اين صورت تاريخ تقاضا را همان تاريخ دريافت اظهارنامه قيد نموده و اشاره به نقشه ها را كأن لم يكن تلقي خواهد كرد.

ماده13_ پس از قيد تاريخ تقاضا، اداره مالكيت صنعتي اظهارنامه را از نظر انطباق با شرايط مندرج در اين قانون و آئين نامه آن بررسي خواهد كرد و درصورت تشخيص انطباق اقدام لازم را براي ثبت اختراع انجام مي دهد. درغير اين صورت اظهارنامه را رد و مراتب را به متقاضي ابلاغ مي كند.

ماده14_ اداره مالكيت صنعتي پس از ثبت اختراع بايد:

الف _ درخصوص ثبت اختراع يك نوبت آگهي منتشر كند.

ب _ گواهينامه ثبت اختراع را صادر كند.

ج _ رونوشت گواهينامه ثبت اختراع را بايگاني و پس از دريافت هزينه مقرر، اصل آن را به متقاضي تسليم كند.

د _ به درخواست دارنده گواهينامه اختراع تغييراتي را در مضمون و نقشه هاي اختراع به منظور تعيين حدود حمايت اعطاء شده

انجام دهد، مشروط بر اين كه در نتيجه اين تغييرات اطلاعات مندرج در گواهينامه اختراع ازحدود اطلاعات مذكور در اظهارنامه اوليه اي كه اختراع براساس آن ثبت شده است تجاوز نكند.

ماده15_ حقوق ناشي از گواهينامه اختراع به ترتيب زير است

الف _ بهره برداري از اختراع ثبت شده در ايران توسط اشخاصي غير از مالك اختراع مشروط به موافقت مالك آن است بهره برداري از اختراع ثبت شده به شرح آتي خواهد بود:

1 _ درصورتي كه اختراع درخصوص فرآورده باشد:

اول _ ساخت صادرات و واردات عرضه براي فروش فروش و استفاده از فرآورده

دوم _ ذخيره به قصد عرضه براي فروش فروش يا استفاده از فرآورده

2 _ درصورتي كه موضوع ثبت اختراع فرآيند باشد:

اول _ استفاده از فرآيند.

دوم _ انجام هر يك از موارد مندرج در جزء (1) بند (الف اين ماده درخصوص كالاهايي كه مستقيماً از طريق اين فرآيند به دست مي آيد.

ب _ مالك مي تواند با رعايت بند (ج اين ماده و ماده (17) عليه هر شخص كه بدون اجازه او بهره برداريهاي مندرج در بند (الف را انجام دهد و به حق مخترع تعدي كند و يا عملي انجام دهد كه ممكن است منجر به تعدي به حق مخترع شود، به دادگاه شكايت كند.

ج _ حقوق ناشي از گواهينامه اختراع شامل موارد زير نمي شود:

1_ بهره برداري از كالاهايي كه توسط مالك اختراع يا با توافق او در بازار ايران عرضه مي شود.

2_ استفاده از وسايل موضوع اختراع در هواپيماها، وسائط نقليه زميني يا كشتي هاي ساير كشورها كه به طور موقت يا تصادفاً وارد حريم هوايي مرزهاي زميني يا آبهاي كشور مي شود.

3_ بهره برداريهايي كه فقط با اهداف آزمايشي درباره اختراع

ثبت شده انجام مي شود.

4_ بهره برداري توسط هر شخصي كه با حفسن نيت قبل از تقاضاي ثبت اختراع يا درمواقعي كه حق تقدم تقاضا شده است قبل از تاريخ تقاضاي حق تقدم همان اختراع از اختراع استفاده مي كرده يا اقدامات جدي و مؤثري جهت آماده شدن براي استفاده از آن در ايران به عمل مي آورده است

د _ حقوق استفاده كننده قبلي كه در جزء(4) بند (ج اين ماده قيد شده است تنها به همراه شركت يا كسب و كار يا به همراه بخشي كه در آن از اختراع استفاده مي شده يا مقدمات استفاده از آن فراهم گرديده قابل انتقال يا واگذاري است

ماده16_ اعتبار گواهينامه اختراع با رعايت اين ماده پس از بيست سال از تاريخ تسليم اظهارنامه اختراع منقضي مي شود. به منظور حفظ اعتبار گواهينامه يا اظهارنامه اختراع پس از گذشت يك سال از تاريخ تسليم اظهارنامه و قبل از شروع هر سال مبلغي كه به موجب آئين نامه اين قانون تعيين مي شود، توسط متقاضي به اداره مالكيت صنعتي پرداخت مي گردد. تأخير در پرداخت، حداكثر تا شش ماه در صورت پرداخت جريمه مجاز است

درصورتي كه هزينه سالانه پرداخت نشود، اظهارنامه مربوط مسترد شده تلقي و يا گواهينامه اختراع فاقد اعتبار مي شود.

ماده17_ دولت يا شخص مجاز از طرف آن با رعايت ترتيبات زير، مي توانند از اختراع بهره برداري نمايند:

الف _ درمواردي كه با نظر وزير يا بالاترين مقام دستگاه ذي ربط منافع عمومي مانند امنيت ملي تغذيه بهداشت يا توسعه ساير بخشهاي حياتي اقتصادي كشور، اقتضاء كند كه دولت يا شخص ثالث از اختراع بهره برداري نمايد و يا بهره برداري از سوي مالك يا شخص مجاز از سوي او مغاير

با رقابت آزاد بوده و از نظر مقام مذكور، بهره برداري از اختراع رافع مشكل باشد، موضوع در كميسيوني مركب از رئيس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور، يكي از قضات ديوان عالي كشور با معرفي رئيس قوه قضائيه دادستان كل كشور، نماينده رئيس جمهور و وزير يا بالاترين مقام دستگاه ذي ربط مطرح و درصورت تصويب با تعيين كميسيون مذكور، سازمان دولتي يا شخص ثالث بدون موافقت مالك اختراع از اختراع بهره برداري مي نمايد.

ب _ بهره برداري از اختراع محدود به منظوري خواهد بود كه در مجوز آمده است و مشروط به پرداخت مبلغ مناسب به مالك مذكور با درنظرگرفتن ارزش اقتصادي مورد اجازه مي باشد. درصورتي كه مالك اختراع يا هر شخص ذي نفع ديگر توضيحي داشته باشند، كميسيون پس از رسيدگي به اظهارات آنان و لحاظ كردن بهره برداري در فعاليتهاي غيررقابتي اتخاذ تصميم خواهد كرد. كميسيون مي تواند بنا به درخواست مالك اختراع يا سازمان دولتي يا شخص ثالثي كه مجوز بهره برداري از اختراع ثبت شده را دارد، پس از رسيدگي به اظهارات طرفين يا يكي از آنها در محدوده اي كه ضرورت اقتضاء نمايد، نسبت به تصميم گيري مجدد اقدام كند.

ج _ درصورتي كه مالك اختراع ادعا نمايد كه شرايط و اوضاع و احوالي كه باعث اتخاذ تصميم شده ديگر وجود ندارد و امكان تكرار آن ميسر نيست و يا اين كه ادعا نمايد سازمان دولتي يا شخص ثالثي كه توسط كميسيون تعيين شده نتوانسته طبق مفاد تصميم و شرايط آن عمل كند، موضوع در كميسيون مطرح و بررسي و پس از استماع اظهارات مالك اختراع وزير يا بالاترين مقام دستگاه ذي ربط و بهره بردار، اجازه بهره برداري لغو شده و حسب مورد

اجازه بهره برداري براي مالك يا بهره بردار ديگر صادر مي شود. با احراز شرايط مقرر در اين بند، اگر كميسيون تشخيص دهد حفظ حقوق قانوني اشخاصي كه اين اجازه را كسب كرده اند، بقاء تصميم را ايجاب مي نمايد آن تصميم را لغو نمي كند.

درمواردي كه اجازه بهره برداري توسط كميسيون به شخص ثالثي داده شده است مي توان آن مجوز را فقط به همراه شركت يا كسب و كار شخص تعيين شده ازطرف كميسيون يا به همراه قسمتي از شركت يا كسب و كاري كه اختراع در آن بهره برداري مي شود، انتقال داد.

د _ اجازه بهره برداري موضوع اين ماده مانع انجام امور زير نيست

1 _ انعقاد قرارداد بهره برداري توسط مالك اختراع با رعايت مقررات اين ماده

2 _ بهره برداري مستمر از حقوق تفويضي توسط مالك اختراع طبق مندرجات بند (الف ماده (15).

3 _ صدور اجازه استفاده ناخواسته طبق اجزاء (1) و (2) بند (ح اين ماده

ه_ _ درخواست اجازه بهره برداري از كميسيون بايد همراه دليل و سندي باشد كه به موجب آن ثابت شود دستگاه دولتي يا شخص مجاز، از مالك اختراع درخواست بهره برداري كرده ولي نتوانسته است اجازه بهره برداري را با شرايط معقول و ظرف مدت زمان متعارف تحصيل نمايد.

رعايت مراتب اين بند، درصورت فوريت ناشي از مصالح ملي يا موارد حصول شرايط قهريه در كشور كلاً به تشخيص كميسيون لازم نخواهد بود، مشروط بر آن كه در اين قبيل موارد مالك اختراع دراولين فرصت ممكن از تصميم كميسيون مطلع شود.

و _ بهره برداري از اختراع توسط سازمان دولتي يا اشخاص ثالثي كه توسط كميسيون تعيين شده اند، براي عرضه در بازار ايران است

ز _ اجازه كميسيون درخصوص بهره برداري از اختراع در

زمينه فناوري نيمه هاديها، تنها در موردي جايز است كه به منظور استفاده غيرتجاري عمومي بوده يا درموردي باشد كه وزير يا بالاترين مقام دستگاه ذي ربط تشخيص دهد كه نحوه استفاده از اختراع ثبت شده توسط مالك يا استفاده كننده آن غيررقابتي است

ح _ پروانه بهره برداري بدون موافقت مالك در موارد زير نيز با ترتيباتي كه ذكر مي شود قابل صدور است

1_ درصورتي كه در يك گواهينامه اختراع ادعا شده باشد كه بدون استفاده از يك اختراع ثبت شده قبلي قابل بهره برداري نيست و اختراع مؤخر نسبت به اختراع مقدم متضمن پيشرفت مهم فني و داراي اهميت اقتصادي قابل توجه باشد، اداره مالكيت صنعتي به درخواست مالك اختراع مؤخر پروانه بهره برداري از اختراع مقدم را درحد ضرورت بدون موافقت مالك آن صادر مي كند.

2_ درمواقعي كه طبق جزء (1) اين بند پروانه بهره برداري بدون موافقت مالك صادر شده باشد، اداره مالكيت صنعتي به درخواست مالك اختراع مقدم پروانه بهره برداري از اختراع مؤخر را نيز بدون موافقت مالك آن صادر مي كند.

3_ درصورت درخواست صدور پروانه بهره برداري بدون موافقت مالك طبق اجزاء (1) و (2) اين بند در تصميم مربوط به صدور هر يك از پروانه هاي مذكور، حدود و كاربرد پروانه و مبلغ مناسبي كه بايد به مالك اختراع ذي ربط پرداخت شود و شرايط پرداخت تعيين مي شود.

4_ درصورت صدور پروانه بهره برداري طبق جزء (1) انتقال آن فقط به همراه اختراع مؤخر و درصورت صدور پروانه بهره برداري طبق جزء (2) انتقال آن فقط به همراه اختراع مقدم مجاز است

5 _ درخواست صدور پروانه بهره برداري بدون موافقت مالك مشروط به پرداخت هزينه مقرر مي باشد.

6 _ درصورت صدور پروانه بهره برداري بدون

موافقت مالك، اجزاء 1) و (2) اين بند و بندهاي (ب تا (و) و نيز بند (ط اين ماده قابل اعمال است

ط _ تصميمات كميسيون درمحدوده بندهاي اين ماده در دادگاه عمومي تهران قابل اعتراض است

ماده18_ هر ذي نفع مي تواند ابطال گواهينامه اختراعي را از دادگاه درخواست نمايد. درصورتي كه ذي نفع ثابت كند يكي از شرايط مندرج در مواد (1)، (2)، (4) و صدر ماده (6) و بند (ج آن رعايت نشده است يا اين كه مالك اختراع مخترع يا قائم مقام قانوني او نيست حكم ابطال گواهينامه اختراع صادر مي شود.

هر گواهينامه اختراع يا ادعا يا بخشي از ادعاهاي مربوط كه باطل شده است از تاريخ ثبت اختراع باطل تلقي مي شود. رأي نهايي دادگاه به اداره مالكيت صنعتي ابلاغ مي گردد و اداره مزبور آن را ثبت و پس از دريافت هزينه آگهي مربوط به آن را دراولين فرصت ممكن منتشر مي كند.

ماده19_ چنانچه مالك اختراع بخواهد ازاختراع ثبت شده استفاده كند، سازمان ثبت اسناد و املاك كشور حداكثر ظرف مهلت يك هفته موضوع را به دستگاه يا دستگاههاي ذي ربط منعكس مي نمايد.

دستگاههاي مذكور در خصوص امكان بهره برداري از اختراع حداكثر ظرف مدت دوماه اظهار نظر نموده و نتيجه را جهت صدور پروانه بهره برداري كتباً به سازمان ثبت اسناد و املاك اعلام مي نمايد.

2- طرحهاي صنعتي

ماده20_ از نظر اين قانون هرگونه تركيب خطوط يا رنگها و هرگونه شكل سه بعدي با خطوط رنگها و يا بدون آن به گونه اي كه تركيب يا شكل يك فرآورده صنعتي يا محصولي از صنايع دستي را تغيير دهد، طرح صنعتي است در يك طرح صنعتي تنها دسترسي به يك نتيجه فني بدون تغيير ظاهري

مشمول حمايت از اين قانون نمي باشد.

ماده21_ طرح صنعتي زماني قابل ثبت است كه جديد و يا اصيل باشد. طرح صنعتي زماني جدي_د است كه ازطريق انتشار به طور محس_وس و يا از طريق استفاده به هر نحو ديگر ق_بل از تاريخ تس_ليم اظ_هارنامه يا بر حسب مورد قبل از حق تقدم اظهارنامه براي ثبت در هيچ نقطه اي از جهان براي عموم افشاء نشده باشد. مفاد قسمت اخير بند (ه_) و بند (و) ماده (4) اين قانون درخصوص طرحهاي صنعتي نيز قابل اعمال است

ماده22_ اظهارنامه ثبت طرح صنعتي كه به اداره مالكيت صنعتي تسليم مي شود، همراه نقشه عكس وسايرمشخصات گرافيكي كالا كه تشكيل دهنده طرح صنعتي هستند و ذكر نوع فرآورده هايي كه طرح صنعتي براي آنها استفاده مي شود، خواهد بود. اگر طرح صنعتي سه بعدي باشد، اداره مالكيت صنعتي مي تواند نمونه واقعي يا ماكتي از آن را نيز به همراه اظهارنامه درخواست نمايد. اظهارنامه مشمول هزينه مقرر براي تسليم آن خواهد بود.

اظهارنامه بايد در بردارنده مشخصات طرح باشد و درمواردي كه متقاضي همان طراح نيست اظهارنامه بايد به همراه مدركي باشد كه ذي حق بودن متقاضي را براي ثبت طرح صنعتي ثابت نمايد.

ماده23_ مفاد مواد (5)، (9) و بند (ج مواد(11) و (15) اين قانون درخصوص طرحهاي صنعتي نيز قابل اعمال است

ماده24_ دو ياچند طرح صنعتي را مي توان در يك اظهارنامه قيد و تسليم نمود، مشروط بر آن كه مربوط به يك طبقه بندي بين المللي و يا مربوط به يك مجموعه يا تركيبي از اجزاء باشد.

ماده25_ ممكن است ضمن اظهارنامه درخواست شود كه انتشار آگهي ثبت طرح صنعتي از تاريخ تسليم اظهارنامه حداكثر تا دوازده ماه و يا اگر ادعاي حق

تقدم شده است از تاريخ حق تقدم به تأخير افتد.

ماده26_ متقاضي مي تواند تا زماني كه اظهارنامه در جريان بررسي است آن را مسترد نمايد.

ماده27_ بررسي ثبت و انتشار آگهي طرح صنعتي به ترتيب زير خواهد بود:

الف _ تاريخ اظهارنامه همان تاريخ تسليم آن به اداره مالكيت صنعتي است مشروط بر اين كه در زمان تسليم اظهارنامه حاوي كليه اطلاعاتي باشد كه شناسايي متقاضي و همچنين نمايش گرافيكي كالاي متضمن طرح صنعتي را ميسر سازد.

ب _ اداره مالكيت صنعتي پس از وصول اظهارنامه آن را ازنظر مطابقت با مفاد ماده (22) و نيز اين كه طرح صنعتي مذكور، وفق مقررات مندرج در ماده (20) و بند (و) ماده (4) و مقررات مربوط مي باشد، بررسي مي كند.

ج _ درصورتي كه اداره مالكيت صنعتي تشخيص دهد شرايط موضوع بند (ب اين ماده رعايت شده است طرح صنعتي را ثبت و آگهي مربوط را منتشر و گواهي ثبت آن را به نام متقاضي صادر مي نمايد در غير اين صورت اظهارنامه را مردود اعلام مي كند.

د _ هرگاه درخواستي طبق ماده (25) ارائه شده باشد، پس از ثبت طرح صنعتي نمونه طرح و مفاد اظهارنامه منتشر نمي شود. در اين صورت اداره مالكيت صنعتي يك آگهي حاوي تأخير انتشار طرح صنعتي مذكور و اطلاعات مربوط به هويت مالك طرح ثبت شده و تاريخ تسليم اظهارنامه و مدت تأخير مورد درخواست و ساير امور ضروري را منتشر مي كند. پس از انقضاء مدت تأخير درخواست شده اداره مالكيت صنعتي آگهي طرح صنعتي ثبت شده را منتشر خواهد كرد. رسيدگي به دعوي راجع به يك طرح صنعتي ثبت شده درمدت تأخير انتشار آگهي مشروط به آن است كه اطلاعات

مندرج در دفاتر ثبت و اطلاعات مربوط به پرونده اظهارنامه به شخصي كه عليه او دعوي اقامه مي شود به طور كتبي ابلاغ شده باشد.

ماده28_ حقوق ناشي از ثبت طرح صنعتي مدت اعتبار و تمديد آن به شرح زير است

الف _ بهره برداري از هر طرح صنعتي كه در ايران ثبت شده باشد، توسط اشخاص مشروط به موافقت مالك آن است

ب _ بهره برداري از يك طرح صنعتي ثبت شده عبارت است از: ساخت فروش و وارد كردن اقلام حاوي آن طرح صنعتي

ج _ مالك طرح صنعتي ثبت شده مي تواند عليه شخصي كه بدون موافقت او افعال مذكور در بند (ب اين ماده را انجام دهد يا مرتكب عملي شود كه عادتاً موجبات تجاوز آينده را فراهم آورد، در دادگاه اقامه دعوي نمايد.

د _ مدت اعتبار طرح صنعتي پنج سال از تاريخ تسليم اظهارنامه ثبت آن خواهد بود. اين مدت را مي توان براي دو دوره پنجساله متوالي ديگر پس از پرداخت هزينه مربوط تمديد نمود. پس از انقضاء هر دوره كه از پايان دوره شروع مي شود، يك مهلت شش ماهه براي پرداخت هزينه تمديد گرديده و همچنين جريمه تأخير در نظر گرفته خواهد شد.

ماده29_ هر ذي نفع مي تواند از دادگاه ابطال ثبت طرح صنعتي را درخواست نمايد. در اين صورت بايد ثابت كند كه يكي از شرايط مندرج در مواد (20) و (21) رعايت نشده است و يا كسي كه طرح صنعتي به نام وي ثبت شده پديدآورنده آن طرح يا قائم مقام قانوني او نيست مفاد قسمت اخير ماده(18) دراين خصوص نيز اعمال مي شود.

3- علائم تجاري

ماده30_ علامت علامت جمعي و نام تجاري عبارتند از:

الف _ علامت يعني هر نشان

قابل رؤيتي كه بتواند كالاها يا خدمات اشخاص حقيقي يا حقوقي را از هم متمايز سازد.

ب _ علامت جمعي يعني هر نشان قابل رؤيتي كه باعنوان علامت جمعي در اظهارنامه ثبت معرفي شود و بتواند مبدأ و يا هرگونه خصوصيات ديگر مانند كيفيت كالا ياخدمات اشخاص حقيقي و حقوقي را كه از اين نشان تحت نظارت مالك علامت ثبت شده جمعي استفاده مي كنند متمايز سازد.

ج _ نام تجارتي يعني اسم يا عنواني كه معرف و مشخص كننده شخص حقيقي يا حقوقي باشد.

ماده31_ حق استفاده انحصاري از يك علامت به كسي اختصاص دارد كه آن علامت را طبق مقررات اين قانون به ثبت رسانده باشد.

ماده32_ علامت درموارد زير قابل ثبت نيست

الف _ نتواند كالاها يا خدمات يك مؤسسه را از كالاها و خدمات مؤسسه ديگر متمايز سازد.

ب _ خلاف موازين شرعي يا نظم عمومي يا اخلاق حسنه باشد.

ج _ مراكز تجاري يا عمومي را به ويژه درمورد مبدأ جغرافيايي كالاها يا خدمات يا خصوصيات آنها گمراه كند.

د _ عين يا تقليد نشان نظامي پرچم يا ساير نشانهاي مملكتي يا نام يا نام اختصاري يا حروف اول يك نام يا نشان رسمي متعلق به كشور، سازمانهاي بين الدولي يا سازمانهايي كه تحت كنوانسيونهاي بين المللي تأسيس شده اند، بوده يا موارد مذكور يكي از اجزاء آن علامت باشد، مگر آن كه توسط مقام صلاحيتدار كشور مربوط يا سازمان ذي ربط اجازه استفاده از آن صادر شود.

ه_ _ عين يا به طرز گمراه كننده اي شبيه يا ترجمه يك علامت يا نام تجاري باشد كه براي همان كالاها يا خدمات مشابه متعلق به مؤسسه ديگري در ايران معروف است

و _ عين يا شبيه

آن قبلاً براي خدمات غيرمشابه ثبت و معروف شده باشد مشروط بر آن كه عرفاً ميان استفاده از علامت و مالك علامت معروف ارتباط وجود داشته و ثبت آن به منافع مالك علامت قبلي لطمه وارد سازد.

ز _ عين علامتي باشد كه قبلاً به نام مالك ديگري ثبت شده و يا تاريخ تقاضاي ثبت آن مقدم يا داراي حق تقدم براي همان كالا و خدمات و يا براي كالا و خدماتي است كه به لحاظ ارتباط و شباهت موجب فريب و گمراهي شود.

ماده33_ اظهارنامه ثبت علامت به همراه نمونه علامت وفهرست كالاها يا خدماتي كه ثبت علامت براي آنها درخواست شده و براساس طبقه بندي قابل اجراء يا طبقه بندي بين المللي باشد، به اداره مالكيت صنعتي تسليم مي شود. پرداخت هزينه هاي ثبت علامت بر عهده متقاضي است

ماده34_ درصورتي كه اظهارنامه دربردارنده ادعاي حق تقدم به شرح مذكور در كنوانسيون پاريس براي حمايت از مالكيت صنعتي باشد كه توسط متقاضي يا سلف او در هر كشور عضو كنوانسيون تقاضا شده است طبق مفاد ماده (9) اين قانون رفتار مي شود.

ماده35_ متقاضي مي تواند تا زماني كه اظهارنامه او هنوز ثبت نشده آن را مسترد كند.

ماده36_ اداره مالكيت صنعتي اظهارنامه را ازلحاظ انطباق با شرايط و مقررات مندرج در اين قانون بررسي و درصورتي كه علامت را قابل ثبت بداند، اجازه انتشار آگهي مربوط به آن را صادر مي كند.

ماده37_ هر ذي نفع مي تواند حداكثر تا سي روز از تاريخ انتشار آگهي اعتراض خود را مبني بر عدم رعايت مفاد بند (الف ماده (30) و ماده (32) اين قانون به اداره مالكيت صنعتي تسليم نمايد. دراين صورت :

1_ اداره مالكيت صنعتي رونوشت اعتراض نامه را به متقاضي

ابلاغ كرده و بيست روز به او مهلت مي دهد تا نظر خود را اعلام كند. متقاضي درصورت تأكيد بر تقاضاي خود يادداشت متقابلي را به همراه استدلال مربوط به اداره مذكور مي فرستد. درغير اين صورت اظهارنامه وي مسترد شده تلقي خواهد شد.

2_ اگر متقاضي يادداشت متقابلي بفرستد، اداره مالكيت صنعتي رونوشت آن را دراختيار معترض قرار مي دهد و با درنظر گرفتن نظرات طرفين و مواد اين قانون تصميم مي گيرد كه علامت را ثبت و يا آن را رد كند.

ماده38_ پس از انتشار آگهي اظهارنامه و تا زمان ثبت علامت متقاضي از امتيازات و حقوقي برخوردار است كه درصورت ثبت برخوردار خواهد بود. با اين حال هرگاه به وسيله متقاضي ثبت درباره عملي كه پس از آگهي اظهارنامه انجام شده دعوايي مطرح شود و خوانده ثابت كند كه در زمان انجام عمل علامت، قانوناً قابل ثبت نبوده است به دفاع خوانده رسيدگي و درمورد ثبت يا عدم ثبت علامت تصميم مقتضي اتخاذ مي شود.

ماده39_ هرگاه اداره مالكيت صنعتي تشخيص دهد كه شرايط مندرج در اين قانون رعايت شده است علامت را ثبت كرده و آگهي مربوط به ثبت آن را منتشر و گواهينامه ثبت را به نام متقاضي صادر مي نمايد.

ماده40_ حقوق ناشي از ثبت علامت مدت اعتبار و تمديد آن به شرح زير است

الف _ استفاده از هر علامت كه در ايران ثبت شده باشد، توسط هر شخص غيراز مالك علامت مشروط به موافقت مالك آن مي باشد.

ب _ مالك علامت ثبت شده مي تواند عليه هر شخصي كه بدون موافقت وي از علامت استفاده كند و يا شخصي كه مرتكب عملي شود كه عادتاً منتهي به تجاوز به حقوق ناشي

از ثبت علامت گردد، در دادگاه اقامه دعوي نمايد. اين حقوق شامل موارد استفاده از علامتي مي شود كه شبيه علامت ثبت شده است و استفاده از آن براي كالا ياخدمات مشابه موجب گمراهي عموم مي گردد.

ج _ حقوق ناشي از ثبت علامت اقدامات مربوط به كالاها و خدماتي را كه توسط مالك علامت يا با موافقت او به كشور وارد و در بازار ايران عرضه مي گردد، شامل نمي شود.

د _ مدت اعتبار ثبت علامت ده سال از تاريخ تسليم اظهارنامه ثبت آن مي باشد. اين مدت با درخواست مالك آن براي دوره هاي متوالي ده ساله با پرداخت هزينه مقرر، قابل تمديد است يك مهلت ارفاقي شش ماهه كه از پايان دوره شروع مي شود، براي پرداخت هزينه تمديد، با پرداخت جريمه تأخير، درنظر گرفته مي شود.

ماده41_ هر ذي نفع مي تواند از دادگاه ابطال ثبت علامت را درخواست نمايد. دراين صورت بايد ثابت كند مفاد بند (الف ماده (30) و ماده (32) اين قانون رعايت نشده است

ابطال ثبت يك علامت از تاريخ ثبت آن مؤثر است و آگهي مربوط به آن نيز دراولين فرصت ممكن منتشر مي شود.

هر ذي نفع كه ثابت كند كه مالك علامت ثبت شده شخصاً يا به وسيله شخصي كه از طرف او مجاز بوده است آن علامت را حداقل به مدت سه سال كامل از تاريخ ثبت تا يك ماه قبل از تاريخ درخواست ذي نفع استفاده نكرده است مي تواند لغو آن را از دادگاه تقاضا كند. درصورتي كه ثابت شود قوه قهريه مانع استفاده از علامت شده است ثبت علامت لغو نمي شود.

ماده42_ با رعايت اين ماده و ماده (43)، مواد (31) تا (41) اين قانون درمورد علائم جمعي نيز قابل اعمال

است

در اظهارنامه ثبت علامت جمعي ضمن اشاره به جمعي بودن علامت نسخه اي از ضوابط و شرايط استفاده از آن نيز ضميمه مي شود. مالك علامت جمعي ثبت شده بايد اداره مالكيت صنعتي را از هرگونه تغيير در ضوابط و شرايط مذكور در صدر اين ماده مطلع كند.

ماده43_ علاوه بر موجبات ابطال مذكور در ماده (41)، هرگاه خواهان ثابت كند كه مالك علامت ثبت شده از آن به تنهايي و يا برخلاف ضوابط مندرج در ذيل ماده(42) از آن استفاده كرده و يا اجازه استفاده از آن را صادر مي كند يا به نحوي از علامت جمعي استفاده كند يا اجازه استفاده از آن را بدهد كه موجب فريب مراكز تجاري يا عمومي نسبت به مبدأ و يا هرخصوصيت مشترك ديگر كالا و خدمات مربوط گردد، دادگاه علامت جمعي را باطل مي كند.

ماده44_ قرارداد اجازه بهره برداري از ثبت يا اظهارنامه ثبت علامت بايد به طور مؤثر كنترل اجازه دهنده بر كيفيت و مرغوبيت كالا و ارائه خدمات توسط استفاده كننده را در برداشته باشد. درغير اين صورت يا درصورتي كه كنترل به طور مؤثر انجام نگيرد، قرارداد اجازه بهره برداري فاقد اعتبار خواهد بود.

ماده45_ ثبت علامت جمعي يا اظهارنامه آن نمي تواند موضوع قرارداد اجازه بهره برداري باشد.

ماده46_ اسم يا عنواني كه ماهيت يا طريقه استفاده از آن برخلاف موازين شرعي يا نظم عمومي يا اخلاق حسنه باشد و يا موجبات فريب مراكز تجاري يا عمومي را نسبت به ماهيت مؤسسه اي فراهم كند كه اسم يا عنوان معرف آن است نمي تواند به عنوان يك نام تجارتي به كار رود.

ماده47_ با رعايت قوانين و مقررات ثبت اجباري نامهاي تجارتي اين قبيل نامها حتي

بدون ثبت در برابر عمل خلاف قانون اشخاص ثالث حمايت مي شوند.

هرگونه استفاده از نام تجارتي توسط اشخاص ثالث به صورت نام تجارتي يا علامت يا علامت جمعي يا هرگونه استفاده از آنها كه عرفاً باعث فريب عموم شود، غيرقانوني تلقي مي شود.

4- مقررات عمومي

ماده48_ هرگونه تغيير در مالكيت اختراع ثبت طرح صنعتي يا ثبت علائم تجاري يا علامت جمعي يا حق مالكيت ناشي از تسليم اظهارنامه مربوط به درخواست كتبي هر ذي نفع از اداره مالكيت صنعتي انجام شده و به ثبت مي رسد و جز درمورد تغيير مالكيت اظهارنامه توسط اداره مذكور آگهي مي شود. تأثير اين گونه تغيير نسبت به اشخاص ثالث منوط به تسليم درخواست مذكور است

تغيير در مالكيت ثبت علامت يا علامت جمعي درصورتي كه در مواردي مانند ماهيت مبدأ، مراحل ساخت خصوصيات يا تناسب با هدف كالاها ياخدمات سبب گمراهي يا فريب عمومي شود، معتبر نيست

هرگونه تغيير در مالكيت ثبت يك علامت جمعي يا مالكيت اظهارنامه مربوط به آن منوط به موافقت قبلي رئيس سازمان ثبت اسناد و املاك كشور مي باشد.

ماده49_ هرگونه تغيير در مالكيت نام تجاري بايد همراه با انتقال مؤسسه يا بخشي از آن كه با نام مزبور شناخته مي شود، صورت پذيرد.

ماده50 _ هرگونه قرارداد اجازه بهره برداري از اختراع و طرحهاي صنعتي ثبت شده يا علامت ثبت شده يا اظهارنامه مربوط به آنها به اداره مالكيت صنعتي تسليم مي شود. اداره مالكيت صنعتي مفاد قرارداد را به صورت محرمانه حفظ ولي اجازه بهره برداري را ثبت و آگهي مي كند. تأثير اين گونه قراردادها نسبت به اشخاص ثالث منوط به مراعات مراتب فوق است

ماده51 _ درصورتي كه محل اقامت متقاضي يا مركز

اصلي تجارت وي خارج از ايران باشد، وكيل قانوني او كه مقيم و شاغل در ايران است مي تواند به نمايندگي از او اقدامات لازم را انجام دهد.

ماده52 _ تصدي امور مربوط به مالكيت صنعتي و همچنين نمايندگي جمهوري اسلامي ايران در سازمان جهاني مالكيت معنوي و اتحاديه هاي مربوط به كنوانسيونهاي ذي ربط به عهده سازمان ثبت اسناد و املاك كشور است

ثبت كليه موضوعات مالكيت صنعتي اعم از اختراع علامت علامت جمعي طرح صنعتي نيز توسط اداره مالكيت صنعتي سازمان ثبت اسناد و املاك كشور انجام مي شود. در مواردي كه مراجع ديگر به موجب قانون اقدام به بررسي و ثبت مي نمايند درصورتي از حمايتها و امتيازات مذكور در اين قانون بهره مند مي شوند كه حسب مورد مالكيت يا اختراع آنها در اداره مالكيت صنعتي به ثبت رسيده باشد.

ماده53 _ اداره مالكيت صنعتي با استفاده از شيوه هاي نوين دفاتر جداگانه اي براي ثبت اختراعات طرحهاي صنعتي و علائم تجارتي پيش بيني مي كند. علائم جمعي در بخش ويژه اي در دفتر ثبت علائم ثبت مي شود.

ماده54 _ اطلاعات موجود در دفاتر ثبت قابل دسترسي همگان بوده و هر شخص مي توان_د براب_ر مق_ررات من_درج در آئي_ن نامه اجرائي اطلاعات مورد نياز خود را دريافت نمايد.

ماده55 _ اداره مالكيت صنعتي كليه آگهي هاي مذكور در اين قانون را در روزنامه رسمي كشور منتشر خواهد كرد.

ماده56 _ اداره مالكيت صنعتي مجاز است هرگونه اشتباه در ترجمه يا نسخه برداري اشتباه اداري اشتباه در اظهارنامه و يا اشتباه در هر يك از ثبت هاي انجام شده طبق اين قانون يا آئين نامه اجرائي را تصحيح كند.

ماده57 _ اداره مالكيت صنعتي پس از دريافت هرگونه درخواست كتبي مبني بر تمديد مهلت انجام هر اقدامي

كه در اين قانون يا آئين نامه اجرائي آن پيش بيني شده است پس از بررسي شرايط موجود مي تواند آن را تمديد نمايد. اين كار پس از اعلام به اشخاص ذي نفع طبق مقررات مذكور در آئين نامه انجام مي شود.

ماده58 _ اداره مالكيت صنعتي قبل از اعمال اختيارات قانوني به طرفي كه مي خواهد عليه او تصميم بگيرد فرصت كافي مي دهد تا مطالب خود را اعلام نمايد. دراين صورت هرگونه تصميم با لحاظ اعلام مذكور اتخاذ مي شود.

ماده59 _ رسيدگي به اختلافات ناشي از اجراء اين قانون و آئين نامه اجرائي آن در صلاحيت شعبه يا شعب خاصي از دادگاههاي عمومي تهران مي باشد كه حداكثر تا شش ماه بعد از تاريخ تصويب اين قانون توسط رئيس قوه قضائيه تعيين مي گردد.

تصميمات اداره مالكيت صنعتي توسط اشخاص ذي نفع قابل اعتراض است و دادخواست مربوط بايد ظرف دو ماه از تاريخ ابلاغ تصميم به ذي نفع و يا اطلاع او از آن به دادگاه صالح تقديم گردد. تجديدنظرخواهي از آراء و نحوه رسيدگي تابع مقررات آئين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني است

ماده60 _ نقض حقوق مندرج در اين قانون عبارت است از معناي انجام هرگونه فعاليتي در ايران كه توسط اشخاصي غير از مالك حقوق تحت حمايت اين قانون و بدون موافقت او انجام مي گيرد.

علاوه بر مالك حقوق تحت حمايت اين قانون هرگاه ثابت شود دارنده اجازه استفاده، از مالك درخواست كرده است تا براي خواسته معيني به دادگاه دادخواست بدهد و مالك امتناع كرده يا نتوانسته آن را انجام دهد، دادگاه مي تواند علاوه بر صدور دستور جلوگيري از نقض حقوق يا نقض قريب الوقوع حقوق به جبران خسارت مربوط نيز حكم صادر كند

و يا تصميم ديگري جهت احقاق حق اتخاذ نمايد.

ماده61 _ هر شخصي كه با علم و عمد مرتكب عملي شود كه طبق مواد(15)، (28) و (40) نقض حقوق به شمار آيد يا طبق ماده (47) عمل غيرقانوني تلقي شود، مجرم شناخته شده و علاوه بر جبران خسارت به پرداخت جزاي نقدي از ده ميليون (10.000.000) ريال تا پنجاه ميليون (50.000.000)ريال يا حبس تعزيري از نود و يك روز تا شش ماه يا هر دوي آنها محكوم مي شود.

در دعواي مدني راجع به نقض حقوق مالك اختراع در مواقعي كه اختراع فرآيند دستيابي به يك فرآورده باشد، درصورت وجود شرايط زير، مسؤوليت اثبات اين كه فرآورده ازطريق آن فرآيند ساخته نشده است به عهده خوانده دعوي نقض حق خواهد بود. در اين صورت دادگاه درصورت ارائه اسناد و مدارك منافع مشروع خوانده دعوي نقض حق را از جهت عدم افشاء اسرار توليدي و تجاري وي در نظر خواهد گرفت

1_ فرآورده جديد باشد.

2_ احتمال قوي وجود داشته باشد كه فرآورده با استفاده از فرآيند مزبور ساخته شده و مالك حقوق ثبت شده علي رغم تلاشهاي معقول نتوانسته است فرآيندي را كه واقعاً استفاده شده تعيين نمايد.

ماده62 _ درصورت تعارض مفاد اين قانون با مقررات مندرج در معاهدات بين المللي راجع به مالكيت صنعتي كه دولت جمهوري اسلامي ايران به آنها پيوسته و يا مي پيوندد، مقررات معاهدات مذكور مقدم است

ماده63 _ باپيش بيني درقانون بودجه سالانه تامعادل پنجاه درصد(50%) از درآمد ارزي ناشي از اجراء مفاد كنوانسيونهاي مربوط به ثبت بين المللي مالكيت صنعتي كه از تاريخ تصويب اين قانون عايد مي گردد، براي ارتقاء و تجهيز اداره مالكيت صنعتي و ارتقاء كيفي آن در

قانون بودجه سالانه اختصاص مي يابد.

پس از تأييد اداره مالكيت صنعتي بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران مكلف است ارز مورد نياز صاحبان ايراني حقوق مالكيت صنعتي را جهت ثبت بين المللي اين حقوق برابر تعرفه هاي مذكور در كنوانسيونها و مقررات بين المللي با نرخ رسمي تأمين نمايد.

ماده64 _ آئين نامه اجرائي اين قانون ظرف يك سال از تاريخ تصويب توسط سازمان ثبت اسناد و املاك كشور تهيه و به تصويب رئيس قوه قضائيه مي رسد. در آئين نامه مذكور به ويژه بايد تعرفه هزينه هاي مربوط به اظهارنامه هاي ثبت اختراعات و طرحهاي صنعتي ثبت علائم و علائم جمعي و تمديد ثبت آنها و جرائم تأخير در تمديد با رعايت اين قانون و مفاد كنوانسيونهاي مربوط كه جمهوري اسلامي ايران عضويت در آنها را پذيرفته است تعيين شود و درصورت لزوم هر سه سال يك بار قابل تجديد نظر مي باشد.

ماده65 _ اختراعات و علائم تجارتي كه قبلاً برابر مقررات سابق ثبت شده است، معتبر بوده و مورد حمايت اين قانون قرار مي گيرد. در اين صورت :

الف _ درمورد اختراعات بايد هزينه هاي سالانه مقرر در اين قانون براي مدت باقيمانده پرداخت شود.

ب _ علائم بايد درموعد مقرر در همان قانون تمديد شده و پس از تمديد براساس طبقه بندي بين المللي مجدداً طبقه بندي شود.

ماده 66 _ از تاريخ لازم الاجراء شدن اين قانون، قانون ثبت علائم و اختراعات مصوب 1/4/1310و اصلاحات بعدي آن و آئين نامه هاي مربوط به آن ملغي مي شود.

قانون فوق مشتمل بر شصت و شش ماده در جلسه مورخ هفتم آبان ماه يكهزار و سيصد و هشتاد و شش كميسيون قضائي و حقوقي مجلس شوراي اسلامي طبق اصل هشتاد و پنجم (85) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تصويب گرديد

و پس از موافقت مجل_س با اجراء آزمايشي آن به مدت پنج س_ال در ت_اريخ 23/11/1386 به تأييد شوراي نگهبان رسيد.

40- اعاده اعتبار و حيثيت

اعاده اعتبار و حيثيت - اعاده اعتبار و حيثيت برابر ماده ٥٦١ ق.ت. (هرتاجر ورشكسته كه كليه ديون خود را با متفرعات و مخارجي كه به آن تعلق گرفته است بپردازد حقا اعاده اعتبار مي نمايد) كه اعاده اعتبار حقيقي است.

نوع ديگري از اعاده اعتبار نيز وجود دارد به نام اعاده اعتبار قانوني و آن موقعي است كه تاجر ورشكسته اي كه تحصيل قرارداد ارفاقي نموده تمام وجوهي كه به موجب قرارداد به عهده گرفته است پرداخته باشد. اين ترتيب درمورد شريك شركت ورشكسته كه شخصا تحصيل قرارداد ارفاقي جداگانه نموده است نيز رعايت مي شود و تاجر ورشكسته اي كه كليه بستانكاران ذمه او را بري كرده يا به ادعاده اعتبار وي رضايت بدهند مي تواند اعتبار خود را اعاده نمايد.

41- تصفيه امور ورشكستگي طبق قانون اداره تصفيه

1- خاتمه ورشكستگي

تصفيه امور ورشكستگي طبق قانون اداره تصفيه - خاتمه ورشكستگي در تصفيه عادي پس از تقسيم اموال و خاتمه ورشكستگي كارمند مربوطه گزارشي مبني بر خاتمه ورشكستگي به رئيس اداره تصفيه مي دهد. دراين گزارش خلاصه عمليات تصفيه و علت ورشكستگي و مبلغ دارائي بدهي و ميزان كسري و همچنين سهميه هايي كه برابر ماده ٤٧ قانون اداره تصفيه در صندوق دادگستري به وديعه گذاشته شده قيد مي گردد. متعاقبا ورشكستگي از طرف رئيس اداره تصفيه اعلام و انتشار مي گردد.

2- اداره تصفيه

تصفيه امور ورشكستگي طبق قانون اداره تصفيه - اداره تصفيه به موجب ماده ١ قانون اداره تصفيه امور ورشكستگي سازماني به نام اداره تصفيه امور ورشكستگي كه در حال حاضر زير نظر شوراي عالي قضائي وزارت دادگستري انجام وظيفه مي نمايد در تهران و در بعضي از شهرستانهاي مهم تاسيس گرديده است. اما در تقاطي كه اداره تصفيه تشكيل نشده است. امرتصفيه توسط مدير تصفيه و نظارت عضو ناظر صورت ميگيرد.

برابر ماده ٢ (ق.ا.ت.ا.و) (رئيس و كارمندان اداره تصفيه ممكن است از بين خدمتگزاران قضائي يا اداري يا غير از خدمتگزاران دولت انتخاب شوند...).

كارمندان اداره تصفيه به دو گروه تقسيم مي شوند يكي قضات و ديگري كارمندان اداري.

قضات اداره تصفيه نقش مدير را در رسيدگي به پرونده هاي ورشكستگي و عمليات تصفيه ايفا مي نمايند. قضات مزبور كه از جمله قضات ايستاده مي باشند از ميان دادرسان وزارت دادگستري بنا به پيشنهاد مدير كل اداره تصفيه امور ورشكستگي تحت نظارت شوراي عالي قضائي تعيين مي شوند.

كارمندان اداري به سه دسته تقسيم مي شوند:

كارمندان حسابداري كه امور حسابداري را طبق مقررات خاص حسابداري و دستورات

رئيس حسابداري اداره كل تصفيه يا رئيس اداره تصفيه انجام ميدهند.

كارمندان دبيرخانه كه امور دفتري اداره تصفيه وامور اجرائي و دستورات قضات را انجام مي دهند.

كارمنداني كه معمولا سابقه قضائي دارند و مانند قضات به پرونده هاي ورشكستگي رسيدگي مي نمايند. اول - دفاتر اداره تصفيه و برگهاي نمونه

طبق ماده ١ آئين نامه قانون اداره تصفيه امور ورشكستگي اداره تصفيه ملزم به داشتن دفاتر زير مي باشد:

١- دفتر فهرست ورشكستگان

٢- دفتر فهرست ماموريت ها

٣- دفتر صندوق و دفتر تراز آزمايش.

٥- دفتر نماينده دوم - امور مالي اداره تصفيه - صندوق (الف و ب)

اداره تصفيه كه عمليات مربوط به امور ورشكستگي را انجام مي دهد نياز به هزينه هاي ضروري دارد. به همين جهت قانونگذار صراحتا حق وصول هزينه هاي مزبور را پس از مشخص شدن اموال ورشكسته و قبل از تقسيم آنها بين غرما به اداره مزبور داده است. (صندوق الف) از طرف ديگر براي جلوگيري از محظورات مالي صندوق ديگري نيز پيش بيني گرديده است كه در آمدهايي را طبق قانون وصول نمايد.

اداره تصفيه قبلا استقلال مالي داشت ولي به موجب ماده واحده لايحه قانوني راجع به درآمدهاي اختصاصي چون كليه درآمدهاي اختصاصي وزارتخانه ها و موسسات دولتي بايد به درآمد عمومي منتقل گردد. لذا در آمدهاي اداره تصفيه امور ورشكستگي نيز به درآمد عمومي انتقال يافته و درمقابل اعتبار مورد نياز اداره مزبور ضمن بودجه وزارت دادگستري در رديف خاصي منظور مي گردد. طبق ماده ٥١ (ق.ا.ت.ا.و) اداره تصفيه داراي دو صندوق به نام صندوق الف و ب مي باشد كه ذيلا به شرح آنها مي پردازيم:

صندوق الف

بايد بين درامد و هزينه صندوق

مزبور قائل به تفكيك شد:

درآمد صندوق الف عبارت از وجوهي است كه حاصل ويژه دارائي ورشكسته به عنوان هزينه امور ورشكستگي به شرح زير احتساب وبرداشت مي شود:

تا ٠٠٠/١٠٠ ريال ٨%

نسبت به مازاد ٠٠٠/١٠٠ ريال تا ٠٠٠/٥٠٠ ريال ٧%

نسبت هب مازاد ٠٠٠/٥٠٠ ريال به بالا ٦%

در رابطه با هزنيه صندوق (الف) وجوهي كه به شرح ماده ١ تصويب نامه مذكور وصول مي شود بايد به تجويز ماده واحده راجع به درآمدهاي اختصاصي وزارتخانه ها به درآمد عمومي انتقال گردد و همانطور كه اشاره شد هزينه هاي امور ورشكسته از محل اعتبار مصوبه ساليانه اداره تصفيه تامين مي گردد و اسناد هزينه بايد به امضاي متفق رئيس اداره كل تصفيه ذيحساب وزارت دارائي برسد.

صندوق ب

درامد صندوق (ب) عبارت است از ٢٥% حقوقي كه به موجب قانون ثبت شركتها و ماده ١١ قانون تجارت براي امضا دفاتر تعلق مي گيرد ضمنا ميزان حق الثبت و پلمپ دفاتر تجارتي به استثنا بهاي تقاضانامه و اظهارنامه پلمپ و نيز درآمد صندوق (ب) به ازا هر يكصد صفحه دفتر تجارتي ٢٠٠ ريال كسر صد صفحه اول حداقل حق الثبت يكصد صفحه ٢٠٠ ريال محاسبه مي شود. وجوه صندوق (ب) پس از تامين كسري اعتبارات صندوق (الف) طبق بودجه اي كه هر سال از طرف وزارت دادگستري تنظيم و به تصويب هيئت وزيران مي رسد به تريتب به مصارف زير خواهد رسيد:

پرداخت كسري هزينه هاي بيمارستان وزارت دادگستري

پرداخت حقوق و مزاياي كارمنداني كه حسب ضرورت از طرف اداره كل تصفيه پرداخت شده ودر دادگستري مشغول به كار مي باشند.

پرداخت فوق العاده سختي معيشت قضائي كه در بخش هاي خارج از مركز

و نقاط دوردست و صعب المعيشه انجام وظيفه مي نمايند.

كمك به صندوق تعاوني كارمندان قضائي و اداري دادگستري

تامين هزينه هاي لازم براي اجرا قانون اطفال بزهكار وتاسيس دادگاه بخش در خارج از مقرر دادگاه شهرستان.

تامين هزينه هاي لازم به منظور اجراي قانون اقدامات تاميني.

3- وظايف اداره تصفيه

تصفيه امور ورشكستگي طبق قانون اداره تصفيه - وظايف اداره تصفيه اول - اقدامات تامين و حفظ حقوق اشخاص ثالث

اراه تصفيه ه تجويز ماده ٣ (آ.ق.ا.ت.ا.و) حكم ورشكستگي تاجر يا شركت تجارتي ورشكسته را بر حسب تاريخ در دفتر فهرست ورشكستگان ثبت و شماره گذاري كرده و به نظر رئيس اداره مي رساند. سپس پرونده معمولا به يكي از كارمندان قضائي يا اداري محول مي گردد. متصدي پرونده مكلف است از روز شروع ماموريت خود براي حفظ حقوق تاجر ورشكسته اقدامات تاميني عليه مديوئين او به عمل آورد و براي انجام امور فوق قانونگذار استقراض اداره تصفيه را عنداللزوم به اعتبار دارائي موجود ورشكسته براي اقدامات تاميني بدوي پيش بيني نموده است. ساير اقدامات تاميني عبارت است از:

صورت برداري از اموال ورشكسته و مهر و موم آنها و توقيف ورشكسته. دوم - فروش اموال و تقسيم وجوه حاصله بين بستانكاران

در صورتي كه قرارداد ارفاقي با تاجر ورشكسته منعقد نشده باشد اموال تاجر مزبور اصولا به طريق مزايده به فروش رسيده و حاصل فروش بين بستانكاران ورشكسته تقسيم مي شود.

اگره هيئتي از بستانكاران كه واحد شرايط مذكور در ماده ٤٨٠ ق.ت. مي باشند رضايت بدهند و وقتي كه مال در بازار بورس يا در بازار ارزش معيني دارد(مانند سهام شركتها) به استثناي اشيا مورد وثيقه كه آنها را نمي توان بدون

جلب رضايت صاحبان حق وثيقه به طريق غير مزايده فروخت و نيز اموال فاسد شدني و اشيايي كه در معرض تنزل قيمت هستند و نگهداري آنها مستلزم هزينه غير منتاسبي باشد استثنائا بدون مزايده و به طريق عادي به فروش ميرسد.

گاهي به علت طول عمليات تصفيه امور ورشكستگي اداره تصفيه به تقسيم موقت سهام مبادرت مي كند. اين تقسيم موقت بايد پس از انقضا مهلت ٢٠ روز از تاريخ انتشار آگهي مربوط به صورت طبكاران انجام پذيرد. ضمنا اداره تصفيه صورت موقت تقسيم سهام را تهيه نموده و با اعلام قبلي آن را به مدت ١٠ روز دردسترس بستانكاران قرار مي دهد.

درمورد بستانكاراني كه طلب آنها موجل است قبل از رسيدن سررسيد طلب پرداختي به آنان صورت نمي گيرد مگر آنكه نسبت به كسر فرع قانوني از طلب خود رضايت دهند. (مواد ٤٨ و ٣٦ ق.ا.ت. ا.و. و ٥٤ آ.ق.ا.ت.ا.و). صورت تقسيم و حساب نهائي كه پس از قطعيت كليه دعاوي مربوط به اموال ديون ورشكسته تنظيم مي گردد. درمدت ١٠ روز در دسترس بستانكاران قرار گرفته و مراتب به اطلاع آنان خواهد رسيد. ضمنا خلاصه اي از صورت مربوط به سهم هر يك از بستانكاران به انان فرستاده مي شود. پس از انقضا مدت نامبرده اداره تصفيه بدوا هزينه توقف و هزينه تصفيه را احتساب و برداشت نموده و سپس اقدام به پرداخت سهم هر يك از سهام مي نمايد. اگر بستانكاري كاملا به حق خودرسيد بايد سند مربوط را به اداره تصفيه تسليم نمايد. اما اگر قسمتي از طلب خود را دريافت كرد مراتب در سند قيد شده و به بستانكار مزبور سند

عدم كفايت دارايي داده خواهد شد تا به هنگام ملائت ورشكسته بتواند با ارائه سند مزبور بقيه طلب خودرا ادعا و وصول نمايد.

42- ورشكستگي و تصفيه اموال

1- تصفيه امور ورشكستگي مطابق قانون تجارت

ورشكستگي و تصفيه اموال - تصفيه امور ورشكستگي مطابق قانون تجارت برابر ماده ٤٠٤ قانون تجارت دادگاه درضمن صدور حكم ورشكستگي و يا حداكثر ظرف ٥ روز از صدور حكم يك نفر را به عنوان مدير تصفيه و مطابق با ماده ٤٢٧ ق.ت. يك نفر را به سمت عضو ناظر تعيين مي نمايد. الف - وظايف عضو ناظر و مدير تصفيه

عضو ناظر و مدير تصفيه به منظور اقدامات تاميني به دعوت بستانكاران و بدهكاران ورشكسته اداره اموال و وصول مطالبات ورشكسته فروش اموال ورشكسته تقسيم دارائي ورشكسته بين بستانكاران و بالاخره اعلام خاتمه ورشكستگي اقدام مي نمايند.

برابر ماده ٤٣٤ ق.ت. دادگاه به عضو ناظر ماموريت مي دهد كه از كليه اموال تاجر ورشكسته فورا صورت برداري نمايد و اين صورت برداري علي اقاعده بايد در يك روز انجام شود چنانچه به نظر عضو ناظر مدت صورت برداري از دارائي تاجر متجاوز از يك روز باشد عضو ناظر اقدام به مهر وموم اموال تاجر مي نمايد.

درمهر و موم اموال تاجر ورشكسته عضو ناظر به ترتيب انبارها حجره ها صندوق اسناد دفاتر نوشته ها اسباب و اثاثيه تجارتخانه و منزل تاجر را مهر و موم خواهد نمود(ماده ٤٣٨ ق.ت.) اگر شركت ورشكسته تضامني نسبي يا مختلط باشد اموال شخصي شركا ضامن مهر وموم نخواهد شد مگر اينكه حكم ورشكستگي شركا نيز به موجب حكم جداگانه يا ضمن حكم ورشكستگي شركا نيز به موجب حكم جداگانه يا ضمن حكم ورشكستگي شركت صادر شده باشد.

البسه

و اثاثيه و اسبابي كه براي حوائج ضروري تاجر ورشكسته و خانواده او لازم هستند اشيائي كه ممكن از قريبا ضايع شود و يا كسر قيمت حاصل نمايند واشيائي كه براي به كارانداختن سرمايه تاجر ورشكسته واستفاده از آن لازم است در صورتي كه توقيف آنها موجب خسارت طلبكاران باشد از مهر و موم مستثني هستند.

مدير تصفيه همچنين مكلف است صورت طلبكاران احتمالي ورشكسته را تهيه نمايد و براي اين منظور بايد به صورت قروضي كه تاجر متوقف داده است مراجعه نمايد و در صورتي كه تاجر ورشكسته صورت دارائي خود را تسليم ننموده باشد بر طبق ماده ٤٤٩ ق.ت. عمل نمايد.

وقتي كه حكم ورشكستگي صادر گرديد بستانكاران تاجر ورشكسته مكلفند پس از آگهي دعوت مدير تصفيه اسناد طلب خود يا رونوشت مصدق آن را به عنوان انضمام فهرستي كه كليه مطالبات بستانكاران را معين نمايد به مدير دفتر دادگاه صادر كننده حكم تسليم نموده و رسيد آن را دريافت دارند. تشخيص مطالبات بستانكاران مزبور بايد ظرف ٣ روز از تاريخ پايان مهلت هاي نشر آخرين آگهي در روزنامه شروع شده و بدون وقفه در محل و روز و ساعاتي كه از طرف عضو ناظر تعيين گرديده است ادامه يابد در صورتي كه طلب مسلم و قبول شده مدير تصفيه بر روي سند اين عبارت را مي نويسد:

جزو قروض ... مبلغ... قبول شد به تاريخ... و عضو ناظر نيز آنرا گواهي مي كند. اول - طبقه بندي بستانكاران

بستانكاران را مي توا به چهار طبقه زير تقسيم نمود:

١- بستانكاران با حق وثيقه منقول

٢- بستانكاران با حق وثيقه غير منقول

٣- بستانكاران با حق رجحان

٤- بستانكارن عادي كه

به غرما مشهور شده اند و به نسبت طلب خود حصه مي برند. ١- بستانكاران با حق وثيقه منقول

طلبكاراني كه رهينه منقول در دست دارند به عبارت ديگر درقبال طلب خود مال منقولي از تاجر اخذ نموده اند نام آنان فقط در صورت غرما براي يادداشت قيد مي شود به اين معنا كه آنها مي توانند تمام طلب خود را كه صحت آنها تصديق شده از دارائي تاجر ورشكسته بگيرند و نيازي نيست كه داخل در غرما شوند. مدير تصفيه مي تواند هر موقع كه بخوهد با اجازه عضو ناظر طلب بستانكاران مزبور را داده و مال الرهانه را از رهن خارج ساخته و جز دارائي تاجر ورشكسته منظور دارد.در صورتي كه مورد وثيقه فك نشود مدير تصفيه بايد با نظارت دادستان و با حضور مرتهن آنان را به فروش برساند. ٢- بستانكاران با حق وثيقه غير منقول

طلبكاراني كه رهينه غير منقول دارند نسبت به مال مزبور تقدم دارند وشكي نيست كه قبل از پرداخت طلب اين قبيل اشخاص كه در مقابل طلب خود مال غير منقول تاجر ورشكسته را در تصرف دارند نمي توان از آنان خلع يد نمود. به اين ترتيب از وجوه حاصل از فروش مال غير منقول بدوا بايد طلب طلبكاري كه رهينه غير منقول دارد پرداخت گردد حال اگر حاصل فروش مزبور كفايت طلب مرتهن را ننمايد نسبت به بقيه طلب جز غرما معمولي منظور شده واز وجوهي كه براي غرما مقرر شده است حصه مي برد به شرط آنكه طلب وي تصديق شده باشد. (ماده ٥١٨ ق.ت). ٣- بستانكاران با حق رجحان

ماده ٥٨ قانون اداره تصفيه امور ورشكستگي بستانكاران

با حق رجحان را به شرح زير احصا نموده است:

طبقه اول:

حقوق خدمه خانه براي مدت سال آخر قبل از توقف

حقوق خدمتگزار بنگاه ورشكسته براي مدت ٦ ماه آخر قبل از توقف

دستمزد كارگراني كه روزانه يا هفتگي مزد مي گيرند براي مدت سه ماه قبل از توقف .

طبقه دوم:

طلب اشخاصي كه مال آنها به عنوان ولايت يا قيومت تحت اداره ورشكسته بوده نسبت به ميزاني كه ورشكسته از جهت ولايت و يا قيومت مديون شده است.

طبقه سوم:

طلب پزشك و دارو فروش ومطالباتي كه به مصرف مداواي مديون وخانواده اش در ظرف سال قبل از توقف رسيده باشد.

طبقه چهارم:

نفقه زن مطابق ماد ١٢٠٦ قانوني مدني

مهريه زن تا ميزان ٠٠٠/١٠ ريا لبه شرط آنكه ازدواج اقلاه ٥ سال قبل از توقف واقع شده باشد و نسبت به مازاد جز ساير ديون محسوب مي شود. ٤- بستانكاران عادي

بستانكاران عادي كساني هستند كه حق وثيقه يا حق رجحان نسبت به اموال و دارايي ورشكسته ندارند. بديهي طلب بستانكاران مزبور پس از ادعاي مطالبات با حق وثيقه يا حق رجحان از باقيمانده دارايي ورشكسته به نسبت طلب آنان پرداخت مي شود. دوم - قرارداد ارفاقي

پس از صدور حكم ورشكستگي تاجر و تشخيص طلبكاران حقيقي او به منظور ارفاق و مدارا و كمك و همراهي بين تاجر و طلبكاران مزبور تحت شرايط قانوني قرارداد ارفاقي تنظيم مي گردد كه به موجب آن طلبكاران از دريافت قسمتي از طلب خود از تاجر ورشكسته صرف نظر كرده و بقيه را با ترتيب معيني و صول مي نمايند. ضمنا به تاجر موصوف مهلت مي دهند كه بنگاه تجارتي خود را بازسازي نموده و در صورت

سوددهي مابقي بدهي خود را پرداخت نمايد تاجر ورشكسته نيز به نوبه خود مراتب فوق را متعهد مي گردد.

اما اين امر كه انعقاد قرارداد ارفاقي بعد از صدور حكم ورشكستگي تاجر يا شركت تجارتي باشد قابل انتقاد به نظر مي رسد زيرا اگر تاجري به جهت مشكلات اقتصادي و حوادث غير مترقبه از پرداخت ديون خود متوقف گرديده است عدالت ونصفت حكم مي كند كه قبل از اينكه حكم ورشكستگي چنين شخصي صادرشده و موجبات تزلزل اعتبار تجارتي او فراهم گردد قاضي دادگاه قادر باشد كه با دعوت طلبكاران تاجر متوقف و با جلب رضايت آنان يا حتي راسا با توجه به اهميت واحد توليدي و صنعتي و يا تجارتي به تاجر يا شركت متوقف مهلت بازسازي و اداي ديون را بدهد. ١- دعوت بستانكاران حد نصاب رسميت جلسه وانعقاد قرارداد ارفاقي

پس از رسيدگي به مطالبات عضو ناظر به موجب ماده ٤٧٦ ق.ت. بايد از كليه بستانكاراني كه طلب آنان تشخيص و تصديق يا موقتا قبول شده است در ظرف ٨ روز از تاريخ موعدي كه تعيين گرديده توسط مدير دفتر دادگاه صادركننده حكم دعوت به عمل آورد و در مجمع مزبور كه تحت رياست عضو ناظر تشكيل مي گردد علاوه بر طلبكاران يا وكيل ثابت الوكاله آنان تاجر ورشكسته هم بايد شخصا حضور به رسانده ودر مذاكرات شركت نمايد.

براي رسميت مجمع مزبور و اتخاذ تصميم دو نوع اكثريت پيش بيني گرديده كه يكي اكثريت عددي وديگري اكثريت مبلغي مي باشد. درمورد اكثريت عددي حضور لااقل نصف به علاوه يك طلبكاراني كه مطالبات آنان تشخيص و تصديق شده يا موقتا مورد قبول قرار گرفته است

براي اتخاذ تصميم ضروري است ولي براي اينكه تصميم مزبور به مورد اجرا در آيد اكثريت مبلغي نيز الزامي مي باشد. به عبارت ديگر طلبكاران مزبور بايد سه چهارم از كليه مطالبات را هم دارا باشند.

وقتي مجمع طلبكاران با توجه به اكثريت عددي (نصف به علاوه يك طلبكاران) و اكثريت مبلغي (دارندگان سه چهارم از مطالبات) تشكيل گرديد. موضوع قراردد ارفاقي كه هدف آن كمك و همراهيو ارفاق به ورشكسته مي باشد بين تاجر ورشكسته و طلبكاران وي با شرايط پيش بيني شده در قانون منعقد مي گردد. در جلسه مزبور مدير تصفيه گزارش خود را ارائه مي دهد و سپس تاجر ورشكسته نظرياتي در مورد ديون و ادامه كار تجارتي خود و امكانات پرداخت قروض خود به اطلاع حضار مي رساند. در صورتي كه اكثريت لازم در خصوص انعقاد قرارداد ارفاقي حاصل شد عمل ورشكستگي درهمين جا خاتمه پيدا نموده و تاجر به كار تجارتي خود ادامه مي دهد.

درمورد تاجر ورشكسته به تقلب قرارداد ارفاقي منعقد نمي شود زيرا شكي نيست كه ورشكسته به تقلب با توسل به وسايل متقلبانه به اضرار طلبكاران اهتمام ورزيده است ولي درمورد تاجر ورشكسته به تقصير انعقاد قرارداد ارفاقي ممكن است. ٢- موارد بطلان يا فسخ قرارداد ارفاقي

به موجب ماده ٤٩٢ قانون تجارت قرارداد ارفاقي در موارد زير باطل مي شود:

١- در صروتي كه تاجر به عنوان ورشكسته به تقلب محكوم شود.

٢- چنانچه كشف شود كه قبل ا زانعقاد قرارداد ارفاقي درميزان دارائي يامقدارقروض تاجر ورشكسته حيله وتزويري به كار رفته و مقدار واقعي آنها د رصورت حسابها قيد نشده است. مواردي كه مي توان قرارداد ارفاقي را

فسخ نمود دو مورد مي باشد: اول انكه اگر تاجر ورشكسته از شرايط قرارداد ارفاقي سرپيچي كرده يا آن را اجرا ننمايد و دوم در صورتي كه اجراي تمام يا قسمتي از قرارداد را كسي ضمانت كرده باشد طلبكار مي تواند اجزاي كلي يا جزئي قرارداد را از ضامن بخواهد و در صورت تعدد ضامن مسئوليت آنها تضامني است.در مورد اخير اگر قسمتي از قرارداد ضامن نداشته باشد قرارداد نسبت به آن فسخ مي شود(مواد ٤٩٤ و ٤٩٥ ق.ت.). سوم - فروش اموال ورشكسته

مدير تصفيه پس ا زانجام تشريفات راجع به جمع آوري اموال ورشكسته و حفاظت آنها و همچنين تشخيص ديون و مطالبات ورشكسته و تهيه صورت طبقه بندي بستانكاران او در صورتي كه بين تاجر ورشكسته و بستانكاران وي قرارداد ارفاقي منعقد نشده ويا به دلايلي ابطال و يا فسخ شده باشد. اقدام به فروش اموال ورشكسته و تبديل آنها به پول نقد مي نمايد تا حاصل فروش را بتواند آنها به پول نقد مي نمايد تا حاصل فروش را بتواند بين غرما تقسيم كند. را معين كرده است امكان پذير مي باشد و مرجع صلاحيتدار براي رسيدگي به شكايت مزبور دادگاهي كه عضو ناظر و مدير تصفيه را معين كرده است مي باشد. چنانكه تصميمات مدير تصفيه در خصوص تشخيص مطالبات طلبكاران پس از انجام تشريفات قانوني از طرف هر طلبكار و تاجر ورشكسته قابل اعتراض است (مستفاد از مواد ٤٣٠ و ٤٣١ و ٤٦٤ ق.ت.).

از طرف ديگر برابر ماده ٤٧٣ ق.ت. طلبكاراني كه در مواعد تصفيه حاضر نشده و مطابق ماده ٤٦٢ ق.ت. عمل ننمايند. نسبت به عمليات و تشخيصات و

تصميماتي كه در مورد تقسيم وجوه قبل از حضور آنان به عمل آمده حق هيچگونه اعتراضي ندارند. اما در تقسيم وجوهي كه ممكن است بعدا به عمل آيد جز غرما محسوب مي شوند بدون اينكه حق داشته باشند حصه اي را كه درتقسيمات سابق به انان تعلق مي گرفت از اموالي كه هنوز تقسيم نشده مطالبه كنند. ب- مسئوليت مدني و جزائي مدير تصفيه وعضو ناظر

مدير تصفيه يا عضو ناظر ممكن است تصميمات خود را بر خلاف قانون اتخاذ نموده و به منابع خصوصي طلبكاران و يا ورشكسته لطمه وارد سازند. در چنين مواردي اشخاص متضرر مي توانند بطلان و تصميمات مورد بحث را از دادگاه صلاحيتدار تقاضا نمايند. گاهي اتفاق مي افتد كه مدير تصفيه يا عضو ناظر در اثر ارتكاب تقصير درامور تصفيه به طلبكاران و شخص ورشكسته و يا ساير اشخاص ذينفع خسارت وارد نمايند. بديهي است اشخاص متضرر به منظور اخذ خسارت وارده بايد با توجه به مواد ٣٢٨ و ٩٥١ و ٩٥٢ و ٩٥٣ قانون مدني قانون مسئوليت مدني تقصير فاعل زيان و رابطه سببيت بين فعل زيان آور و ضرر وارده را در دادگاه ثابت نمايند.

اگرمدير تصفيه در حين تصدي به امور تصفيه ورشكستگي تاجر ورشكسته وجهي را حيف و ميل نمايد به اشد مجازات خيانت درامانت محكوم خواهد شد. مجازات خيانت در امانت برابر مواد ٧٧٣ و ٦٧٤ قانون مجازات اسلامي (تعزيرات) بر حسب نحوه بزه ارتكابي تعيين گرديده است.

2- انواع ورشكستگي

ورشكستگي و تصفيه اموال - انواع ورشكستگي ورشكستگي را مي توان به عادي به تقصير و به تقلب تقسيم نمود. الف - ورشكستگي عادي

برابر مواد ٤١٢ و

٤١٣ ق.ت. كسي ورشكسته عادي محسوب مي شود كه تاجر يا شركت تجارتي بوده و از پرداخت وجوهي كه برعهده دارد متوقف گردد و ظرف ٣ روز از تاريخ وقفه كه در اداي قروض ياساير تعهدات نقدي او حاصل شده باشد توقف خود را به دفتر دادگاه عمومي محل اقامت خوداظهار خود اظهار نموده و صورت حساب دارائي و كليه دفاتر تجارتي خود را به دفتر دادگاه مزبور تسليم نمايد. صورت حساب دارائي و كليه دفاتر تجارتي خود را به دفتر دادگاه مزبور تسليم نمايد . صورت حساب موصوف بايد مورخ بوده و به امضا تاجر رسيده و تعداد و تقويم كليه اموال منقول و غير منقول تاجر متوقف بطور مشروح صورت كليه قروض و مطالبات و نيز صورت نفع و ضرر و صورت مخارج شخصي در آن مندرج گردد.

بنابراين اگر تاجر يا شركت تجارتي بدهكار ظرف مهلت مقرر توقف از تاديه ديون خود را به دادگاه صلاحيتدار به انضمام مدارك موردنظر اعلام كرد ورشكستگي عادي محسوب مي شود. ب - ورشكستگي به تقصير اول- موارد چهارگانه الزامي صدور حكم ورشستگي به تقصير (ماده ٥٤١ ق.ت).

١- مخارج شخصي يامخارج افراد تحت تكفل تاجر در ايام عادي به نسبت عايدي او فوق العاده شود.

٢- تاجر مبالغ زيادي از سرمايه خود را صرف معاملاتي كند كه در عرف تجارتي موهوم بوده و يا سودآوري معاملات مذكور منوط به اتفاق محض باشد.

٣- تاجر به منظور به تاخير انداختن ورشكستگي خود خريدي گرانتر يا فروشي ارازانتر از قيمت روز كند و براي بدست آوردن وجه نقد به روش دور از صرفه متوسل شود مثل استقراض يا صدور برات سازشي

وغيره.

٤- تاجر پس از تاريخ توقف از اداي ديون و قروضي كه بر عهده دارد يكي از طلبكاران خود را بر سايرين ترجيح داده و طلب او را بپردازد. دوم - موارد سه گانه اختياري صدور حكم ورشستگي به تقصير (ماده ٥٤٢ ق.ت.)

١- تاجر به حساب ديگري و بدون آنكه عوضي دريافت نمايد تعهداتي كرده باشد كه نظر به وضعيت مالي او انجام تعهدات مزبور فوق العاده باشد.

٢- عمليات تجارتي او متوقف شده و مطابق ماده ٤١٣ قانون تجارت رفتار نكرده باشد.

٣- تاجر دفاتر نداشته يا دفاتر او ناقص يا بي ترتيب بوده يا در صورت دارائي وضعيت واقعي خود را اعم از قروض و مطالبات بطور صريح معين نكند مشروط بر آنكه مورد اخير الذكر تقلبي نكرده باشد. سوم - تعقيب جزائي و مجازات تاجر ورشكسته به تقصير

تعقيب تاجر ورشكسته به تقصير بنا به تقاضاي هر يك از طلبكاران يا دادستان و يا مدير تصفيه پس از تصويب اكثريت بستانكاران به عمل مي آيد (مواد ٥٤٤ و ٥٤٧ ق.ت.) اگر تعقيب تاجر ورشكسته به تقصير از طرف دادستان به عمل آمده باشد هزينه دادرسي آن به هيچ وجه به عهده هيئت طلبكاران نمي باشد. اگر مدير تصفيه ورشكسته به تقصير را به نام بستانكاران تعقيب نمايد در صورت برائت ورشكسته موصوف هزينه تعقيب به عهده بستانكاران مي باشد و چنانچه تعقيب از طرف يكي از طلبكاران به عمل آمده باشد و ورشكسته برائت حاصل نمايد هزينه دادرسي به عهده طلبكار است اما د رصورت محكوميت ورشكسته مزبور هزينه دادرسي به عهده دولت خواهد بود.

مجازات تاجر ورشكسته به تقصير از ٦ ماه تا ٢ سال

حبس مي باشد (ماده ٦٧١ قانون مجازات اسلامي (تعزيرات)). ج - ورشكستگي به تقلب

مطابق ماده ٥٤٩ ق.ت. اگر تاجر دفاتر تجارتي خود را از روي عمد و سونيت مفقود نمايد يا قسمتي از دارائي خود را مخفي كند و يا به طريق مواضعه و معاملات صوري آن را از بين ببرد و بالاخره اگر به وسيله اسنادن يا به وسيله صورت دارائي و قروض به طور تقلب به ميزاني كه در واقع مديون نمي باشد خود را مديون قلمداد نمايد ورشكسته به تقلب محسوب مي شود. تعقيب جزائي و مجازات تاجر ورشكسته به تقلب

تعقيب جزائي تاجر ورشكسته به تقلب همانند تعقب جزائي ورشكسته به تقصير مي باشد و مجازات كساني كه به عنوان ورشكسته به تقلب محكوم مي شوند از ١ تا ٥ سال حبس مي باشد (ماده ٦٧٠ قانون مجازات اسلامي (تعزيرات)).

3- اعلام ورشكستگي

ورشكستگي و تصفيه اموال - اعلام ورشكستگي برابر ماده ٤١٥ ق.ت. ورشكستگي تاجر به حكم محكمه بدايت بر حسب اظهار خود تاجر به موجب تقاضاي يك يا چند نفر از طلبكاران و برحسب تقاضاي مدعي العموم اعلام مي شود. الف - بر حسب اظهار خود تاجر

هر تاجر بدهكار مكلف است دادخواست توقف خود را ظرف سه روز از تايخ وقفه در پرداخت ديون به انضمام صورت حساب دارائي و كليه دفاتر تجارتي مربوط به دفتر دادگاه حقوقي يك محل اقامت خود تسليم نمايد.

صورتحساب مذكور بايد مورخ باشد و به امضا تاجر نيز رسيده و تعداد و تقويم كليه اموال منقول و غير منقول تاجر متوقف به طور مشروح صورت قروض و مطالبات صورت نفع و ضر و صورت مخارج شخصي هم

ذكر شده باشد.

تاجري كه به محض حصول توقف از پرداخت ديون نقدي خود در ظرف مدت ٣ روز با در نظر گرفتن ماده ٤١٣ ق.ت. اعلام توقف ننمايد دادگاه مي تواند برابر بند ٢ از ماده ٥٤٢ و ٥٤٣ ق.ت. چنين تاجري را ورشكسته به تقصير اعلام نمايد. ب - به موجب تقاضاي يك يا چند نفر از طلبكاران

مطابق بند ب از ماده ٤١٥ ق.ت هر كسي كه از تاجر مطالباتي دارد مي تواند در صورت وقفه در تاديه مطالبات مزبور از طرف تاجر يا شركت تجارتي دادخواست ورشكستگي عليه هر يك از آنها تهيه و به دادگاه تقديم نمايد. چنين حقي فقط براي حفظ حقوق او بوده است. زيرا بعضي از تجار بر اثر سهل انگاري و يا تعمدا حاضر نمي شوند بطور آشكار وضع اسف بار مالي خود را به دادگاه اعلام نمايند و چه بسا باقيمانده اموال را نيز به طرق مختلف به ديگران منتقل مي سازند لذا اقدام قانوني طلبكار براي رفع چنين مشكلاتي و جلوگيري از سو استفاده و حيف و ميل شدن مابقي اموال تاجر متوقف ضروري مي باشد. ج - به موجب تقاضاي دادستان

دادستان به نمايندگي از طرف جامعه حق دارد صدرو حكم ورشكستگي تاجر يا شركت تجارتي متوقف را از دادگاه مربوطه تقاضا نمايد. زيرا ورشكستگي با اقتصاد كشور ارتباط مستقيم دارد اشخاص ثالث مي توانند در مواردي كه تاجر يا شركت تجارتي مرتكب جرائمي راجع به ورشكستگي به تقصير يا تقلب شده باشد مراتب را به دادستاني محل وقوع جرم اطلاع دهند. زيرا ورشكستگي ممكن است موجبات تزلزل اعتبار مالي ديگران را نيز فراهم سازد.

4- شرايط آغاز رسيدگي

ورشكستگي و تصفيه اموال - شرايط آغاز رسيدگي بدهكار بايد تاجر يا شركت تجارتي بوده و از تاديه ديون خود متوقف باشد. الف - خصوصيات بدهكار اول - تاجر يا شركت تجارتي

ماده ٤١٢ ق.ت. مقرر مي دارد: ورشكستگي تاجر يا شركت تجارتي در نتيجه توقف از تاديه وجوهي كه برعهده اوست حاصل مي شود.

برابر ماده مذكور در صورتي كه هر تاجر يا شركت تجارتي نتواند ديون خود را درموعد مقرر پرداخت نمايد ورشكسته محسوب مي شود و قانونگذار ورشكستگي را به غير تاجر و حتي شركت غير تجارتي توسعه نداده است.

در پاسخ به اين پرسش كه آيا مي توان عليه كسبه جز يا پيشه وراني كه از اداي ديون خود متوقف شده اند دادخواست توقف داد بايد گفت قانون كسبه جز را از شمول ورشكستگي معاف نموده و درباره آنان اعمال مقررات راجع به اعسار و تجويز نموده است ولي به نظر مي رسد اگر شخص حقيقي غير تاجر اعم از كسبه جز يا پيشه ور بطور معمولي عمل تجارتي انجام و فقط زندگي خود و خانواده اش را به وسيله آن تامين كند در اين صورت تاجر محسوب نمي شود. اما در صورتي كه از حاصل كار ديگران يا انجام معامله سود ببرند عليه چنين اشخاص تحت شرايطي كه د رمورد اصلاح ماده ٤١٢ ق.ت. پيشنهاد گرديده مي توان دادخواست ورشكستگي تسليم نمود. هر چند كه نام آنان در دفتر تجارتي ثبت نشده باشد. در مورد شركتهاي تجارتي قانونگذار كليه معاملات شركتهاي تجارتي را به تبع شركت تجارتي مي داند ولي شركا و مديران شركتهاي مزبور را اصولا تاجر محسوب نمي كند (بند ٤

ماده ٣ ق.ت) اصل توسعه دادن ورشكستگي به اموال شخصي بعضي از مديران در قانون تجارت ايران پيش بيني نشده است. بنابراين لازم است گفته شود كه اگر شركت ورشكسته شود يا پس از انحلال معلوم شود كه دارائي شركت براي تاديه ديون آن كافي نيست دادگاه صلاحيتدار مي تواند به تقاضاي هر ذينفع هر يك از مديران يا مدير عامل را منفردا يا متضامنا به تاديه آن قسمت از ديوني كه پرداخت آن از دارائي شركت ممكن نيست محكوم نمايد. دوم - تاجر متوفي

قسمت دوم ماده ٤١٢ ق.ت. مي گويد(حكم ورشكستگي تاجري را كه حين الفوت در حال توقف بوده تا يك سال بعد ازمرگ او نيز مي توان صادر نمود همين حكم را ميتوان درمورد تاجر متواري نيز جاري ساخت). ب - توقف از اداي ديون

قانون تجارت ايران توقف از اداي ديون را تعريف ننموده و ظاهرا عدم توانائي پرداخت غير اداري دين است. زيرا عدم توانائي پرداخت هنگامي تحقق پيدا مي كند كه دارائي منفي بدهكار از دارائي مثبت او بيشتر باشد وعدم تعادل دو دارائي دقيقا پس از تصفيه اموال مشخص مي گردد.

از طرف ديگر توقف از اداي ديون نيز داراي مفهومي بسيار خشن مي باشد زيرا ظاهرا با ملاحظه كلمات مذكور در بدو امر چنين تصور مي شود كه بدهكار با اينكه توانائي پرداخت ديون خود را در انقضا مهلت داشته ولي از پرداخت آنها خوداري نموده است.

با اين تعبير علي الاوصول بايد عدم پرداخت دين واحد براي تحقق تقف كافي باشد.اگر بازههم توقف از اداي ديون را نشانگر ضعف بنيه مالي تاجر بدانيم ممكن است تاجري كه مشكل مالي

دارد سعي كند براي مدت كوتاهي به ظاهر خود را داراي اعتبار جلوه بدهد . به عبارت ديگر تاجر مزبور با اخذ ام موقتا ديون تجاري خود را پرداخت كند تولي از اداي ماليات و حقوق تامين اجتماعي خودداري نمايد.

بدين ترتيب توقف از پرداخت شرط رضايت بخش و كافي براي ورشكستگي تاجر نخواهد بود. دادگاههاي ايران از تفسير مضيق و محدود ماده ٤١٢ ق.ت. خودداري نموده اند و پيشنهاد مي شود كه قسمت اول ماده ٤١٢ ق.ت. به شرح زير اصلاح گردد: ورشكستگي تاجر يا شركت تجارتي ه رخص حقوقي حقوق خصوصي حتي غير تاجر يا هر شخص حقيقي غير تاجر كه موضوع فعاليت آنان اقتصادي و يا سودآور باشد در نتيچه عدم توانائي از تاديه ديوني كه بر عهده دارد حاصل مي گردد.

5- رسيدگي به دعوي و صدور حكم

ورشكستگي و تصفيه اموال - رسيدگي به دعوي و صدور حكم در حكومت قانون سابق دادگاههاي حقوقي يك صلاحيت رسيدگي به دادخواست ورشكستگي را بطور اختصاصي طبق قانون آئين دادرسي مدني داشتند.

طبق ماده ٦٤ قانون آيين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب (در امور مدني) مصوب ٢١/١/٧٩ همين كه خواهان دادخواست خود را با ضمائم مربوط به دفتر دادگاه تقديم نمود مدير دفتر مكلف است در صورتي كه دادخواست كامل باشد بلافاصله و الا پس رفع نقص يك نسخه از دادخواست و پيوستها را با تعيين روز و ساعت جلسه دادرسي براي خوانده ارسال نمايدو روز جلسه دادگاه بايد به نحوي تعيين شود كه فاصله بين ابلاغ دادخواست و روز جلسه كمتر از ٥ روز نباشد . ضمنا در مواردي كه نشاني طرفين دعوا يا يكي از آنها در خارج

از كشور باشد فاصله بين ابلاغ و قت و روز جلسه كمتر از دو ماه نخواهد بود.

آنچه مسلم است ادعاي خواهان بايد مستند به دليل باشد. در غير اين صورت ولو اينكه خوانده هم سكوت كرده باشد خواهان محكوم به بي حقي خواهد بود زيرا برابر ماده ١٩٤ قانون آيين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب (در امور مدني) مصوب ٧٩/١/٢١ دليل عبارت از امري است كه اصحاب دعوي براي اثبات يا دفاع از دعوي به آن استناد مي نمايند.

قانون تجارت ايران دادگاه رسيدگي كنند به دعواي ورشكستگي را مكلف كرده كه پس از احراز تاجر بودن فرد و علم به توقف از اداي وجوهي كه بر عهده اوست حكم ورشكستگي تاجر را صادر نمايد بديهي است در اين مورد بايد به دلائل اقامه شده توجه نمايد.

قبل از صدور حكم ورشكستگي دادگاه بايد راسا يا توسط قاضي ديگر و يا مدير تصفيه و بالاخره توسط مدير دفتر اطلاعات كافي از وضع تاجر (اعم از حقيقي يا حقوقي) كسب نمايد تا معلوم شود كه آيا شخص مزبور قادر به ادامه فعاليت تجارتي مي باشد يا خير؟ چون هدف حقوق تجارت كمك به بازسازي واحدهاي توليد صنعتي تجارتي يا خدماتي است لذا بايد تحقيقات لازم در اين مورد به عمل آيد.

مسئله ديگري ك قبل از صدور حكم ورشكستگي بايد در نظر گرفته شود اين است كه قاضي رسيدگي كنند به دعوي ورشكستگي مخير است قبل از صدور حكم توقف در صورتي كه اميدي به ادامه كار تاجر داشته باشد هيئت بستانكاران را براي مشاوره در انعقاد قرارداد ارفاقي دعوت نمايد حال اگر تاجر بدهكار در مهلتهاي تعيين

شده نتوانست ديون خود را پرداخت كند دراين صورت دادگاه مي تواند حكم ورشكستگي و تصفيه اموال تاجر مزبور را صادر نمايد.

دادگاه رسيدگي كننده به دعواي ورشكستگي مي تواند به وسيله مدير تصفيه و با نظارت خود و طلبكاران بدون اينكه حكم توقف صادر كند قسمتي از اموال تاجر متوقف را فروخته بين طلبكاران تقسيم نمايد و چنين اقدامي در صورت رضايت طلبكاران امكانپذير خواهد بود.

قاضي پرونده ورشكستگي بايد مجاز باشد تاجر بدهكار را كه پس از دعوي حاضر نشده است جلب و حتي زنداني نموده و نيز اقدامات تاميني لازم نسبت به اموال نامبرده از قبيل منع انتقال اموال و پرداخت ديون به عمل آورد. بديهي است پس از رد تقاضاي ورشكستگي كليه ممنوعيت هاي مورد بحث ملغي الاثر خواهد بود.

6- محتوي حكم به موجب قانون تجارت

ورشكستگي و تصفيه اموال - محتوي حكم به موجب قانون تجارت حكم ورشكستگي حكم اعلامي است يعني آثار حكم محدود به طرفين دعوي نبوده بلكه نسبت به كليه افراد داراي اعتبار مي باشد . ضمنا حكم ورشكستگي بطور موقت اجر مي شود و چون حكم به قطعيت نرسيده عمليات اجرائي معمولا محدود به اقدامات تاميني مي باشد.

اگر در هر حوزه دادگاه عمومي اداره تصفيه براي رسيدگي به امور ورشكستگي تاسيس نشده باشد دادگاه مكلف به تعيين عضو ناظر خواهد بود. الف - تعيين عضو ناظر

عضو ناظر مامور اداره امور مربوط به ورشكستگي است و دادگاه ميتواند در موردي كه مقتضي بداند عضو ناظر را تبديل و شخص ديگري را به جاي او تعيين نمايد (مواد ٤٢٨ و ٤٣٢ ق.ت) عضو ناظر در كليه امور مربوط به ورشكستگي و سرعت جريان آن نظارت

داشته و در تمام منازعاتي كه رسيدگي به آنها در صلاحيت دادگاه مي باشد مداخله و مراتب راگزارش مي نمايد.

در صورت شكايت از تصميمات عضو ناظر بايد به دادگاهي كه عضو ناظر راتعيين نموده مراجعه كرد. ب - اقدامت تاميني

دادگاه در حكم ورشكستگي تاجر يا شركت تجارتي دستور مهر و موم انبارها و حجره ها و صندوق و اسناد و دفاتر و نوشته ها و اسباب و اثاثيه تجارتخانه و منزل تاجر را صادر مي نمايد عضو ناظر ممكن است فورا از كليه دارائي تاجر يا شركت تجارتي صورت برداري نمايد واز آنجائي كه اين عمل معمولا مدتي به طول مي انجامد لذا عضو ناظر براي جلوگيري از حيف و ميل دارائي ورشكسته قبل از صورت برداري اقدام به مهر وموم آنها مي نمايد.

ماده ٤٣٤ ق.ت. مي گويد (مهر و موم بايد فورا به توسط ناظر به عمل آيد مگر در صورتي كه به عقيده عضو مزبور برداشتن صورت دارائي تاجر در يك روز ممكن باشد در اين صورت بايد فورا شروع به برداشت صورت شود.

اگر شركت تجارتي ورشكسته تضامني يا مختلط و يا نسبي باشد اموال شخص شركا ضامن مهر و موم نخواهد شد مگر آنكه دادگاه حكم ورشكستگي شخص شركا شركتهاي مذكور را به موجب حكم جداگانه و يا در ضمن حكم دادگاه صادر نمايد. ج- صدورقرار توقيف تاجر

چنانچه تاجر مفاد ماد ٤١٣ ق.ت. را در مورد اعلام وقفه از تاديه ديون و تسليم صورت حساب دارائي وكليه دفاتر تجارتي خود كه متضمن مراتب مندرج در ماده ٤١٤ قانون مذكور مي باشد به دادگاه عمومي يك محل اقامت خود رعايت نكند دادگاه مكلف

است قرار توقيف تاجر را صادر نمايد و اين سخت گيري قانونگذار از مواردي است كه تاجر ورشكسته به تقصير نيز باشد. ضمنا قرار توقيف ورشكسته در مواقعي نيز داده مي شود كه معلوم گردد تاجر ورشكسته مي خواهد به واسطه اقدامات خود از ادراه امور ورشكستگي و تصفيه دارائي مربوطه جلوگيري نمايد (مواد ٤٣٥ و ٤٣٦ ق.ت.). د - تعيين تاريخ توقف

دادگاه بايد تاريخ توقف را تعيين نمايد. هر چند كه ماد ٤١٦ ق.ت. در صورت تعيين نشدن تاريخ از طرف دادگاه تاريخ صدور حكم ورشكستگي را تاريخ توقف محسوب مي كند.

از طرف ديگر بستانكاران مي توانند تا انقضا مهلتي كه براي تشخيص و تصديق مطالبات خودمعين شده است تغيير تاريخ توقف را از دادگاه صادركننده حكم درخواست نمايند.

با تعيين تاريخ توقف تاجر يا شركت تجارتي ورشكسته از تاريخ توقف حق مداخله يا دخل و تصرف در تمام اموال خود اعم از اعياني و منافع و حقوق مالي را ندارد. ه - تعيين مدير تصفيه

دادگاه ضمن حكم ورشكستگي خود يا حداكثر در ظرف ٥ روز پس از صدور حكم يك نفر را به سمت مديريت تصفيه معين مي نمايد تا حسابهاي تاجر ورشكسته را تصفيه و ديون او ر پرداخت نمايد و در قبال انجام وظايف قانوني مستحق دريافت خق الزحمه اي است كه از طرف دادگاه معين مي شود.

7- آثار حكم ورشكستگي نسبت به ورشكسته

ورشكستگي و تصفيه اموال - آثار حكم ورشكستگي نسبت به ورشكسته تاجر ورشكسته از تاريخ صدور حكم ازمداخله در تمام اموال خود حتي آنچه كه ممكن است در مدت ورشكستگي عايد او گردد ممنوع است دركليه اختيارات و حقوق مالي رشكسته كه استفاده

از آن موثر درتاديه ديون او باشد مديرتصفيه قائم مقام قانوني ورشكسته بوده و حق دارد به جاي او از اختيارات و حقوق مزبور استفاده كند.(ماده ٤١٨ ق.ت.)

آثار حكم ورشكستگي وقتي ظاهر مي شود كه حكم ورشكستگي از دادگاه صلاحيتدار صادر شده باشد و برابر ماده ٤١٩ ق.ت. از تاريخ حكم ورشكستگي هر كس نسبت به تاجر ورشكسته دعوائي از منقول يا غير منقول داشته باشد بايد بر مدير تصفيه اقامه يا به طرفيت او تعقيب كند. كليه اقدامات اجرائي نيز مشمول همين دستور خواهد بود.

ماده ٤١٨ بطور صريح تاريخ صدور حكم را مبدا سلب مداخله تاجر در تمام اموال خود تعيين نموده است و منطقي هم به نظر مي رسد زيرا اشخاص طرف معامله تاجر بدون آگاهي از وضع مالي او مبادرت به تنظيم قرارداهايي نموده و به مورد اجرا مي گذارند حال اگر پس از مدتي چنين قراردادهايي به علت توقف تاجر باطل اعلام گردد مآلا اشخاص مذكور كه سونيتي هم نداشته اند متضرر خواهند شد. الف - مستثنيات دين

برابر ماد ١٦ (ق.ا.ت.ا.و.) (مستثنيات دين تحت اختيار و رشكسته گذاشته شده ولي جز صورت اموال قيد خواهد شد).

ماد ٦٥ قانون اجراي احكام مدني مصوب ١٣٥٦ به مستثنيات دين اشاره نمي كند. ولي اموال زير را براي اجراي حكم غير قابل توقيف مي داند:

١- لباس و اشيا و اسبابي كه براي رفع حوائج ضروري محكوم عليه و خانواده او لازم است.

٢- آذوقه موجود به قدر احتياج يك ماهه محكوم عليه و اشخاص واجب النفقه او.

٣- وسايل و ابزار كار ساده كسبه و پيشه وران و كشاورزان.

٤- اموال و اشيايي كه به موجب قانون مخصوص

غير قابل توقيف مي باشند.

تبصره : تصنيفات و تاليفات و ترجمه هائي كه هنوز به چاپ نرسيده بدون رضايت مصنف و مولف و مترجم و در صورت فوت آنها بدون رضايت ورثه يا قائم مقام آنان توقيف نمي شود. ب- ورشكستگي شخصي مديران شركت واشخاص ديگر

ماده ٤١٢ فقط درمورد ورشكستگي تاجر يا شركت تجارتي كه از اداي ديون و وجوهي كه بر عهده دارد متوقف گشته است صحبت كرده و سخني درباره ورشكستگي مديران يا شركا شركت بيان ننموده است.

برابر ماده ٤٣٩ ق.ت. درمورد شركا ضامن شركتهاي تضامني يا مختلط يا نسبي دادگاه اختيار دارد حكم ورشكستگي شركا ضامن را در ضمن حكم ورشكستگي شركت يا به موجب حكم جداگانه صادرنمايد. ولي در مورد شركتهاي سهامي عام و خاص با مسئوليت محدود شركتهاي مختلط (درمورد سهامداران و شركا با مسئوليت محدود) سكوت نموده است.

امروزه اصل تفكيك بنگاههاي تجارتي از اداره كنندگان و شركا آن موجب گرديده است كه ورشكستگي شخصي مديران و ساير تدابير تاميني را پيش بيني نمايند تا دست اندركاران شركتها در تحت پوشش شخص حقوقي سهامداران شركا و يا اشخاص ثالث را تضرر ننمايند و براي حمايت از واحدهاي توليدي و صنعتي و تجاري و خدماتي عام المنفعه در قوانين جديد كلمه (ورشكستگي) را فقط در مورد مديران و دست اندركاران واحدهاي مذكور بكاربرده اند. ج - اثر ورشكستگي شخصي شريك يا سهامدار در انحلال شركت

در طبقه بندي شركتهاي تجارتي آنها را با توجه به خصوصياتي كه دارند به شركتهاي شخص (شامل: شركت تضامني شركت نسبي شركت با مسئوليت محدود شركت مختلط غير سهامي) و به شركتهاي سرمايه (شامل: شركت سهامي عام

و خاص شركت مختلط سهامي شركت تعاوني) تقسيم مي نمايند. اول - در شركتهاي شخص

در اين شركتها كه نمونه بارز آن شركت تضامني است ماده ١٢٨ ق.ت. مقرر مي دارد(ورشكستگي شركت ملازمه قانوني با ورشكستگي شركا و ورشكستگي بعضي از شركا ملازمه قانوني با ورشكستگي شركت ندارد.)

اين ماده با در نظر گرفتن اصل انفكاك و تنجيز دارائي شخص حقوقي (شركت ) از اشخاص حقيقي آن (شركا) ورشكستگي بعضي از شركا را موجب ورشكستگي شركت نمي داند. اما چون ممكن است شركا تحت پوشش شخص حقوقي ورشكستگي شركت نمي داند اما چون ممكن است شركا تحت پوشش شخص حقوقي و به قصد فرار از دين اموال شركت را به نام خود منتقل سازند لذا ماده ١٣٨ ق.ت. براي حفظ حقوق بستانكاران تحت شرايطي ورشكستگي شركت تضامني را به تبع ورشكستگي يك يا چند نفر از شركا تقاضاي كتبي مدير تصفيه شخص ورشكسته از شركت تضامني مبني بر انحلال شركت اخير انقضا مدت ٦ ماه از تاريخ تاقضاي مدير تصفيه و منصرف نكردن مدير تصفيه از تقاضاي انحلال توسط شركت.

برابر ماده ١٢٩ قانونگذار براي اثبات امور تجارتي سعي نموده از انحلال شركت به علت عدم تاديه قروض شخصي شركا در صورتي كه نتوانسته باشند طلب خود را از دارائي شخص مديون (شريك شركت تضامني) وصول كنند و سهم مديون از منافع شركت كافي براي تاديه طلب آنها نباشد مي توانند انحلال شركت را تقاضا نمايند به شرط اينكه لااقل ٦ ماه قبل قصد خود را به وسيله اظهارنامه رسمي به اطلاع شركت رسانيده باشند. در اين صورت شركت يا بعضي از شركا مي توانند مادامي كه حكم

نهائي صادر نشده با تاديه طلب دائن مزبور تا حد دارائي مديو در شركت يا با جلب رضايت وي به طريق ديگر از انحلال شركت جلوگيري كنند. دوم - درشركتهاي سرمايه

شركت سهامي عام و خاص نمونه بارز شركتهاي سرمايه است و با توجه به ماده ١ لايحه اصلاح قسمتي از قانون تجارت مسئوليت هر سهامدار محدود به مبلغ اسمي سهم او مي باشد. لذا ورشكستگي شخص سهامدار بنا به محدوديت مسئوليت او موجب ورشكستگي شركت نمي شود ولي قانونگذار براي حفظ حقوق طلبكاران شركتهاي سهامي درماده ١٤٣ (ل.ا.ق.ت) مسئوليت فري يا تضامني مديران را پيش بيني نموده و اگر شركت ورشكسته شود يا پس از انحلال معلوم گردد كه دارائي شركت براي اداي ديون آن تكافو نمي نمايد هر طلبكاري مي تواند از دادگاه ذيصلاح محكوميت مديران شركت سهامي را كه با ارتكاب تقصير موجبات ورشكستگي شركت و عدم تكافوي دارائي آن را فراهم ساخته اند به پرداخت آن قسمت از ديون كه وصول آن از دارائي شركت امكانپذير نيست تقاضا نمايد.

8- آثار حكم ورشكستگي نسبت به قراردادهاي ورشكسته

ورشكستگي و تصفيه اموال - آثار حكم ورشكستگي نسبت به قراردادهاي ورشكسته الف - معاملات تاجر ورشكسته قبل از تاريخ توقف اول - معاملات به قصد فرار از دين يا براي اضرار طلبكاران

ماده ٤٢٤ ق.ت. مي گويد (هر گاه در نتيجه اقامه دعوي از طرف مدير تصفيه يا طلبكاري براي اشخاصي كه با تاجر طرف معامله بوده يا بر قائم مقام قانوني آنها ثابت شود تاجر متوقف قبل از تاريخ توقف خود براي فرار از اداي دين يا براي اضرار طلبكارها معامله نموده كه متضمن ضرري بيش از ربع (٤/١) قيمت حين

المعامله بوده است آن معامله قابل فسخ است مگر اينكه طرف معامله قبل از صدور حكم فسخ تفاوت قيمت را بپردازد دعواي فسخ در ظرف دو سال از تاريخ وقوع معامله در محكمه پذيرفته مي شود.

دراين ماده اصل صحت معاملات تاجر قبل از توقف به لحاظ ثبات معاملات مورد توجه بود و فقط تحت شرايط مندرج در ماده قابل فسخ مي باشد درعين حال به طرف معامله امكان داده مي شود كه قبل از صدور حكم فسخ معامله از دادگاه تفاوت قيمت را پرداخت نموده و از فسخ معامله جلوگيري نمايد. دوم - نحوه پرداخت قيمت حين المعامله به محكوم عليه

هرگاه محكمه به موجب ماده قبل حكم فسخ معامله را صادر نمايد محكوم عليه بايد پس از قطعي شدن حكم مالي را كه موضوع معامله بوده است عينا به مدير تصفيه تسليم و قيمت حين المعامله آن را قبل از آنكه دارائي تاجر بين غرما تقسيم شود دريافت دارد و اگر عين مال مزبور در تصرف او نباشد تفاوت قيمت را خواهد داد(ماده ٤٢٥ ق.ت.).

اين مادهمعاملات معاوضي رامورد توجه قرارداده و معاملات غير معاوضي مثل هبه و ساير نقل وانتقالات بلاعوض بخاطر ثبات معالمات مدنظر نمي باشد. سوم - معاملات صوري يا مسبوق به تباني

اگر تاجر معامله اي قبل از تاريخ توقف بنمايد كه صوري بوده و يا مسبوق به تباني باشد پس از ثابت شدن دردادگاه آن معامله خود بخود باطل بوده و عين و منافع مال موضوع معامله به تاجر مسترد مي گردد وطرف معامله اگر طلبكار شود جز غرما حصه اي خواهد بود (مستفاد از ماده ٤٢٦ ق.ت.) ب - معاملات تاجر

ورشكسته از تاريخ توقف تا صدور حكم ورشكستگي

بين تاريخ توقيف يعني تاريخي كه تاجر از پرداخت ديون و قروضي كه بر عهده دارد عاجز و متوقف مي شود تا تاريخ صدور حكم ورشكستگي از دادگاه عمومي كه اصطلاحا به دوران مشكوك معروف است گاهي اتفاق مي افتد ك تاجر معاملاتي انجام مي دهد كه به ضرر بستانكاران است ويا با سونيت بعضي ازاموال خود را به ديگران منتقل مي نمايد . براي حمايت از حقوق بستانكاران و براي جلوگيري از سلب اعتماد آنان نسبت به واحدهاي تجارتي در حقوق اغلب كشورهاي جهان مقرراتي وضع شده است.

ماده ٤٢٣ ق.ت. مي گويد: هر گاه تاجر پس از توقف معاملات ذيل را بنمايد باطل و بلااثر خواهد بود:

هر صلح محاباتي يا هبه و بطور كلي هر گونه نقل وانتقالات بلاعوض اعم ازاينكه راجع به منقول يا غيرمنقول باشد.

تاديه هر قرض اعم از حال يا موجل به هر وسيله كه به عمل آمده باشد.

هر معامله كه مالي از اموال منقول يا غير منقول تاجر را مقيد نمايد و به ضرر طلبكاران تمام شود. ج - معاملات تاجر ورشكسته بعد از صدور حكم ورشكستگي

ازتاريخ صدور حكم ورشكستگي تاجر ورشكسته از مداخله در تمام اموال خود اعم از اعياني و منافع و حقوق مالي از قبيل حق دائن بر مديون حق شفعه حق خيار حق تحجير و غيره حتي اموالي كه ممكن است بعدا عايد او گردد ممنوع مي باشد و مدير تصفيه يا ادراه تصفيه قائم مقام قانوني ورشكسته مي باشد و چنانچه تاجر بعد از صدور حكم معاملاتي نسبت به دارائي خود بنمايد باطل و بلااثر است. اول -

تعليق دعاوي فردي

در حقوق مدني هر كس بايد مراقب منافع فردي خود باشد و در صورت اقدام فوري نسبت به ديگران در وصول طلب خود شانس بهتري خواهد داشت اما درحقوق تجارت هدف اساسي قوانين و مقررات ورشكستگي ايجاد تساوي بين طلبكاران تاجر يا شرت تجارتي ورشكسته درامر وصول مطالبات مي باشد. به همين جهت ماده ٤١٩ ق.ت. مقرر مي دارد : از تاريخ حكم ورشكستگي هر كس نسبت به تاجر ورشكسته دعوائي از منقول يا غير منقول داشته باشد بايد بر مدير تصفيه اقامه يا به طرفيت او تعقيب كند. كليه اقدامات اجرائي نيز مشمول همين دستور خواهد بود.

درهمين زمينه قانونگذار با تعيين مدير تصفيه يا اداره تصفيه دعاوي و تعقيبات فردي را عليه تاجر ورشكسته تعليق كرده و تصريح نموده است كه مدير تصفيه يا اداره تصفيه به نمايندگي قانوني از طرف طلبكاران و تاجر ورشكسته وظايف محوله را انجام خواهد داد. از طرف ديگر نسبت به تصميمات مدير تصفيه يا اداره تصفيه مي توان به دادگاه صادركنند حكم توقف شكايت نمود. دوم - حال شدن ديون موجل تجاوز ورشكسته

ماده ٤٢١ ق.ت. مقرر مي دارد: همين كه حكم ورشكستگي صادر شد قروض موجل با رعايت تخفيفات مقتضيه نسبت به مدت به قروض حال مبدل مي شود.

مساله حال شدن ديون موجل اين طور توجيه شده كه چون طلبكار در بدو امر به تاجر يا شركت تجارتي به لحاظ اعتبار آنان اعتماد مي نمايد لذا حاضر مي شود به تاجر يا شركت تجارتي در اداي ديون مهلت دهد ولي به علت وخيم شدن وضع مالي تاجر و ورشكستگي او طلب طلبكار درمعرض تضييع قرار مي

گيرد بنابراين بايد از ورود ضرر به طلبكار جلوگيري شود و براي اين منظورطلب وي حال گردد. زيرا اگر اجل تبديل به حال نشود مدير تصفيه يا اداره تصفيه اموال تاجر را بين طلبكاراني كه طلب مال دارند به نسبت حصه آنان تقسيم مي نمايد و ديگر مالي باقي نخواهد ماند تا صاحب طلب موجل پس از حال شدن طلب اسناد مربوطه را ارائه و طلب خود را وصول نمايد و از اين بابت متضرر خواهد شد.

43- مقررات مالياتي شركتها و موسسات ايراني و خارجي

1- ماليات بر درآمد شركتهاي تجارتي و موسسات غير تجارتي

مقررات مالياتي شركتها و موسسات ايراني و خارجي - ماليات بر درآمد شركتهاي تجارتي و موسسات غير تجارتي شركتهاي تجارتي مشمول ماليات را مي توا به شرح زير طبقه بندي نمود: الف - شركتهايي كه صددرصد سرمايه آنها متعلق به دولت يا شهرداري ها مي باشد.

اين شركتها بايد درظرف چهارماه بعد از سال مالي به حوزه مالياتي مركزي شركت مراجعه نموده و ترازنامه و حساب سود و زيان خود را به حوزه مزبور ارائه و ماليات متعلقه را پرداخت نمايند و از كل درآمد مشمول ماليات به نرخ ١٠% به عنوان ماليات اخذ نموده و نيز از جمع درامد پس از كسر ١٠% ماليات مزبور نسبت به بقيه نرخ ماده ١٣١ قانون مالياتهاي مستقيم اصلاحي ٧/٢/١٣٧١ ماليات تعلق مي گيرد. در صورتي كه شركت تجارتي سهامداران متعدد دولتي داشته باشد ٩٠% بقيه درامد به نسبت سهام آنان تقسيم و سهم هر يك از آنان به طور مجزا مشمول ماليات به نرخ ماده ١٣١ خواهد بود(مستفاد از بند الف ماده ١٠٥ ق.م.م) شركتهاي دولتي فوق الذكر از معافيتهاي مالياتي (به استثناي معافيت كشاورزي) استفاده نمي كنند و چنانچه

صورتهاي مالي مورد رسيدگي سازمان حسابرسي دولتي قرار گرفته و به تائيد مجمع عمومي نيز برسد و در موعد مقرر ارائه گردد از نظر مالياتي محتاج به رسيدگي مجدد نخواهد بود. ب - شركتهايي كه قسمتي از سرمايه آنها به طور مستقيم متعلق به دولت يا شهرداري ها مي باشد.

اين شركتها به دو دسته تقسيم مي شوند:

اول - سهام دولت بيش از ٥٠% باشد.

دوم - سهام دولت معادل ٥٠% و يا كمتر در شرت باشد.

درشركت اول بايدترازنامه و حساب سود و زيان ظرف مدت چهار ماه پس از پايان سال مالي به حوزه مالياتي محل مركزي اصلي شركت تسليم و ماليات متعلقه ١٠% به نسبت درآمد سهم دولت بوده و بقيه به نرخ ماده ١٣١ ق.م.م خواهد بود و چنانچه سهم الشركه دولت به چندشركت تعلق داشته باشد سهم مزبور به نسبت سهام شركتها تقسيم شده و ماليات براساس ماده ١٣١ مذكور محاسبه مي شود.

در شركت دوم سهم دولت از معافيت مالياتي برخوردار نبوده ولي سهم بخش خصوصي از معافيت مالياتي منتفع مي گردد. ج - ساير اشخاص حقوقي

شركتهاي سهامي عام و خاص مختلط سهامي و شركتهاي تعاوني واتحاديه آنها شركت با مسئوليت محدود تضامني نسبي مختلط غيرسهامي در اين شركتها ١٠% از كل درآمد به عنوان ماليات شركت محاسبه و وصول شده و ازكل درآمد مشمول ماليات پس از كسر ١٠% نسبت به بقيه به شرح زير عمل خواهدشد: اول: شركتهاي سهامي مختلط سهامي تعاوني و اتحاديه آنها

١- از درآمد سهم صاحبان سهام بي نام به نرخ ماده ١٣١ ق.م.م

٢- از اندوخته سهم صاحبان سهام با نام و شركاي ضامن و يا اعضاي شركتهاي

تعاوني به نسبت سهم هر يك از آنها به نرخ ماده ١٣١ ق.م.م.

٣- از بقيه درآمد مشمول ماليات اعم از سود تقسيم نشده به نسبت هر يك از آنها به نرخ ماده ١٣١ ق.م.م. ضمنا افزايش بها ناشي از ارزيابي مجدد دارايي شركتهايي كه بيش از ٥٠% سرمايه آنها به طور مسقتيم يا با واسطه به وزارت خانه ها شركتها و موسسات دولتي متعلق مي باشد براي يك مرتبه و تاسقف زيان مندرج در ترازنامه مصوب مجمع عمومي شركت با رعايت شرايط زير در طول مدت اجراي قانون برنامه اول توسعه اقتصادي اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران از پرداخت ماليات معاف خواهند بود:

١- سهام شركت پذيرفته شده در بورس يا سهام شركتي كه يك سال پس از ارزيابي در دفاتر ثبت و در بورس پذيرفته شود.

٢- زيان سنواتي از محل افزايش مذكور مستهلك شده باشند. دوم: شركت هاي با مسئوليت محدود تضامني نسبي مختلط غير سهامي

پس از كسر ١٠% كل درآمد به عنوان ماليات شركت بقيه درآمد مشمول ماليات به نسبت سرمايه يا سهم الشركه يا به نسبتي كه در اساسنامه تعيين گرديده تقسيم و سهم هر يك به طور جداگانه مشمول ماليات به نرخ ماده ١٣١ خواهد بود. ماليات موسسات غير تجارتي

اشخاص حقوقي ايراني غير تجارتي كه به منظور تقسيم سود تاسيس نشده اند در صورتي كه داراي فعاليت انتفاعي باشند و در جمع فعاليت هاي خود سود داشته باشند اين سود درآمد مشمول ماليات محسوب و به نرخ ماده١٣١ قانون مالياتهاي مستقيم مشمول ماليات خواهد بود.

2- ماليات اشخاص حقوقي خارجي

مقررات مالياتي شركتها و موسسات ايراني و خارجي - ماليات اشخاص حقوقي خارجي الف -

ماليات اشخاص حقوقي خارجي كه در ايران درآمد حاصل مي كنند (مواد ١٠٥ - ١١٣ -١٣٠ ق.م.م)

اين شركتها در صورتي كه درايران تحصيل درامد بنمايند خواه از بابت بهره برداري سرمايه و يا واگذاري امتيازات و ساير حقوق متعلق به خود از بابت دادت تعليمات كمك هاي فني مشمول ماليات به نرخ ماده ١٣١ ق.م.م.خواهند بود (ماده ١٠٥ ق.م.م)

بر طبق بند ج ماده ١٠٥ ناظر به ماده ١١٣ ق.م.م . ماليات موسسات كشتيراني و هواپيمايي خارجي بابت كرايه مسافر و حمل كالا و امثال آنها از ايران بطور مقطوع ٥ در صدر كليه رجوهي است كه از اين بابت عايد آنها مي گردد. اعم از اينكه وجوه مزبور در ايران يا درمقصد يا در بين راه دريافت گردد.

تبصره - در مواردي كه ماليات متعلق بر درامد موسسات كشتيراني و هواپيمايي ايراني در كشور هاي ديگر بيش از ٥% كرايه دريافتي باشد با اعلام سازمان ذيربط ايراني وزارات امور اقتصادي و دارائي موظف است ماليات شركتهاي كشتيراني و هواپيمايي تابع كشورهاي فوق را معادل نرخ مالياتي آنها افزايش دهد. ب - اجتناب از اخذ ماليات مضاعف

براساس تصويب نامه هيئت وزيران راجع به اجتناب از اخذ ماليات مضاعف بر اساس ماده (١٦٨) قانون مالياتهاي مستقيم كليه قراردادها و موافقت نامه هاي مربوط به اجتناب از اخذ ماليات مضاعف كه قبلا براساس ماده ١٦٠ قانون مالياتهاي مستقيم مصوب ١٣٤٥ و تبصره آن به تصويب قانونگذار يا هيات وزيران رسيده است بنا به دلايل مشروحه زير بايد ادامه يابد و مراتب توسط وزارت امور اقتصادي و دارايي به نمايندگي از طرف دولت به مجلس شوراي اسلامي گزار گردد.

١- عدم

لغو اين قرارداد و موافقتنامه ها از سوي كشورهاي مقابل و لزوم رعايت اين موضوع از نظر عرف بين المللي.

٢- مطرح بودن شرط عمل متقابل در كليه اين قراردادها و موافقتنامه ها .

٣- امكان فراهم شدن زمينه استفاده آتي از برخي موافقتنامه هايي كه در حال حاضر به دليل مناسبات سياسي قابل استفاده نيستند.

٤- نقش اين قرارداد در توسعه فعاليتهاي تجاري و حمل و نقل دريايي و هوايي بين ايران و كشورهاي مقابل.

3- معافيت از ماليات بر درامد - جرائم مالياتي

مقررات مالياتي شركتها و موسسات ايراني و خارجي - معافيت از ماليات بر درامد - جرائم مالياتي معافيتها معافيتهاي مالياتي مندرج در مواد ٢ و ١٣٢ تا ١٤٦ ق.م.م. به شرح زير مي باشد:

١- مقررات ماده ١٨٩ ق.م.م.

٢- درآمد حاصله از كليه فعاليتهاي مربوط به رشته كشاورزي دامداري دامپروري پرورش ماهي زنبور عسل و پرورش طيور..

٣- موسسات عام المنفعه واحدهاي توليدي و معدني كه در خارج از شعاع ١٢٠ كيلومتري مركز تهران و ٥٠ كيلومتري مركز اصفهان بخصوص در نقاط محروم كشور ايجاد گردد.

٤- مركز فرهنگي - هنري كه داراي پروانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي باشند براي مدت ٥ سال و در صورتي كه حوزه فعاليت مراكز مذكور در مناطق محروم كشور باشد اين معافيت تا ٨ سال نيز قابل افزايش مي باشد.

٥- در آمد شركتهاي تعاوني و روستائي عشايري كشاورزي صيادان كارمندي دانشجويان دانش آموزان و اتحاديه هاي انها.

٧- ماده ١٤٣ ق.م.م.معافيت مالياتي شركتهائي را پيش بيني مي كند كه در بورس اوراق بهادار پذيرفته شده اند. جرائم مالياتي

١- عدم تسليم اظهارنامه مالياتي مودي يا تكميل ننمودن قسمتهائي كه مربوط به مشخصات وي مي باشد و عدم تسليم ترازنامه

و حساب سود و زيان و عدم ارائه دفاتر قانوني (دفتر روزنامه - دفتر كل) به مميز مالياتي مستوجب پرداخت جريمه بين ١ تا ٢٠ درصد مي باشد. ٢- عدم پرداخت ماليات موعد قانوني موجب تعلق جريمه اي معادل ٥/٢ % ماليات به ازا هر ماه خواهد بود (ماد ١٩٠ اصلاحي ١/١/٧٢ ). ٣- مديران اشخاص حقوقي مجتمعا يا منفردا نسبت به پرداخت ماليات بر درامد اشخاص حقوقي و همچنين مالياتهايي كه اشخاص حقوقي به موجب مقررات قانوني مالياتهاي مستقيم مكلف به كسر و ايصال ان بوده و مربوط به دوران مديريت آنان باشد با شخص حقوقي (اعم از شركت ياموسسه) مسئوليت تضامني دارند (ماد ١٩٨ ق.م.م.) ٤- در صورت تخلف شخص حقيقي يا حقوقي از انجام وظايف مقرره درماده ١٩٨ علاوه بر مسئوليت تضامني مشمول جريمه اي معادل ٢٠% ماليات پرداخت نشده خواهد بود. ٥- تنظيم ترازنامه و حساب سود و زيان و استناد به دفاتر برخلاف حقيقت به منظور فرار از پرداخت ماليات مستوجب مجازات حبس از ٣ ماده تا ٢ سال مي باشد اين مجازات در مرودمدير يا مديراني كه از انجام وظايف فوق خودداري كرده و موجبات تشخيص ماليات كمتر از ميران واقعص را فراهم سازند اعمال خواهد شد. ٦- در مورد ممنوع الخروج شدن بدهكاران مالياتي ماده ٢٠٢ ق.م.م. مطابق تبصره ١ اين ماده در مواردي كه بدهي مالياتي قطعي نشده باشدن حكم اين ماده در صورت سپردن تضمين معتبر جاري نخواهد بود و نيز بنابر تبصره ٢ اين ماده در صورتي كه موديان مالياتي به قصد فرار از پرداخت ماليات اقدام به نقل وانتقال اموال خود به همسر با

فرزندان نمايند وزارت امور اقتصادي و دارائي مي تواند نسبت به ابطال اسناد مذكور از طريق مراجع قضائي اقدام نمايد.

44- شرايط اشتغال به كار اتباع بيگانه در ايران

1- شرايط اشتغال تبعه بيگانه از نظر قانون كار

شرايط اشتغال به كار اتباع بيگانه در ايران - شرايط اشتغال تبعه بيگانه از نظر قانون كار الف - بخش دولتي

مانند آموزش و پرورش و وزارت بهداشت و ... ب - بخش پروژه

اين بخش كساني هستند كه با دولت قرارداد دارند براي نصب و راه اندازي مجتمع هائي مانند فولاد پتروشيمي و نفت و غيره مشروط بر اينكه كليه كارمندان و كاركنان استخدامي شان با ايرانيان تشابه تخصصي نداشته باشند(اينان كارفرمايان خارجي هستند). مانند شركتهاي بللي فوكي يا سايپم. ج - بخش خصوصي

اين بخش شامل بخش هي تجاري بازرگاني نمايندگي هاي خارجي و نيز شركتهاي داخلي كه نياز به كارشناس خارجي دارند مي باشد شركتهاي اين بخش بايد در ايران به ثبت رسيده باشند چه شركت خارجي باشد مانند ميتسوبيشي و چه ايراني باشد مانند فرش كاشان.

ارائه روزنامه رسمي جهت اثبات موضوع فوق به وزارت كار الزامي است. د- بخش كارفرما

در اين بخش همسر تبعه خارجي ايراني است همسرايراني و او را به كار مي گمارد . در اين صورت بدون ديگر پروانه كار صادر مي شود وحداكثر همكاري با حداقل شرايط نسبت به آنها صورت مي گيرد.

اداره اتباع بيگانه (وزارت كار) مشخصا پروانه كار صادر مي نمايد و نياز به كسب مجوز ساير مقدمات نيست دخالت نيروي انتظامي جهت اقامت تبعه خارجي مي باشد.

2- تشريفات صدور پروانه كار

شرايط اشتغال به كار اتباع بيگانه در ايران - تشريفات صدور پروانه كار جهت ورود شخص خارجي به ايران بعد از اعلام كارفرما با پركردن فرم شماره ١ و سپردن تعهد فرم شماره ٢ به وزارت كار وزارتخانه مذكور به وزارت امور خارجه اعلام و وزارتخانه اخير به كنسولگري

يا سفارت تلكس زده وبا پيگيري كارگر خارجي در كشور متبوع نامبرده به ايران مي آيد. سپس فرم شماره ٣ توسط كارفرما جهت صدور پروانه كارتكميل مي گردد. بخش دولتي فرم شماره ٤ را نيز تكميل مي كنند نمايندگان سياسي و كنسولي تنها فرم شماره ٥ را تكميل مي كنند.

3- اشتغال به كار بيگانگان در ايران از نظر قانون تامين اجتماعي

شرايط اشتغال به كار اتباع بيگانه در ايران - اشتغال به كار بيگانگان در ايران از نظر قانون تامين اجتماعي اتباع خارجي جهت اشتغال در ايران بايستي بيمه شوند و در خصوص بيمه با آنان مطابق اتباع ايراني رفتار مي شود. اگرتبعه بيگانه دركشور خود بيمه بود بايد بيمه نامه موسسه بيمه گذار و مزاياي مورد استفاده و ... را كه به تائيد سفارت ايران دركشور خارجي رسيده است ارائه داده تا اگر با مقررات تامين اجتماعي ايران انطباق داشت ناميرده را از پرداخت حق بيمه معاف و در صورت عدم انطباق پرداخت بيمه اجباري است.

نتيجه

با مطالعه و تجزيه و تحليل قانون تجارت ايران و حقوق فرانسه و انگليس درباره شركتهاي تجارتي وموسسات غير تجارتي و بررسي مقررات مالياتي و ثبت شركتهاي خارجي و اشتغال به كار اتباع بيگانه ملاحظه شد كه قانون ايران داراي نواقص فراواني مي باشد ومشكلات عديده اي را تنظيم روابط بازرگاني بين افراد جامعه با يكديگر و با شركتهاي خارجي فراهم ساخته است.

45- پيشنهاد اصلاحي به صورت پرسش و پاسخ

1- شركت هاي سهامي عام و خاص

پيشنهاد اصلاحي به صورت پرسش و پاسخ - شركت هاي سهامي عام و خاص سئوال١- مجمع عمومي عادي در دعوت اول با حضور دارندگان حداقل بيش از نصف سهامي كه حق راي دارند رسميت پيدا مي كند. پيشنهاد اصلاحي چيست؟

پاسخ: قسمت اول ماده ٨٧ ل.ا.ق.ت. رسميت جلسه مجمع عمومي عادي را در دعوت اول باحضور دارندگان حداقل بيش از نصف سهامي كه حق راي دارند ضروري دانسته است . منظور از كلمات (سهامي كه حق راي دارند) اين است كه برخي از سهاام مانند (سهم موسس) در حقوق فرانسه فاقد حق راي مي باشند وجزو نصاب

مذكور محاسبه نمي وشد . البته قانون تجارت ايران كلمه (سهم موسس) را پيش بيني ننموده اما در بند ٧ ماده ٩ (ل.ا.ق.ت) به (مزاياي موسسين) اشاره كرده است. سهم موسس در قانون تجارت فرانسه در ٢٤ ژوييه ١٩٦٧ به علت شك و ترديد كه در ساير سهامداران ايجاد مي كرد نسخ گرديد.

به طوري كه ملاحظه شد در قسمت اول ماده ٨٧ (ل.ا.ق.ت) نصاب سرمايه مورد نظر قانونگذار مي باشد. بطورمثال اگر كل سهام شركت به تعداد ٣٠٠٠٠ باشد حضور عده اي كه بيش از ١٥٠٠٠ سهم داشته باشند براي رسميت جلسه اول كافي است.

اما در مورد دعوت دوم مجمع ماده مزبور مقرر مي دارد:(... اگر دراولين دعوت حدنصاب مذكور حاصل نشد مجمع براي بار دوم دعوت خواهد شد و با حضور هرعده از صاحبان سهامي كه حق راي دارند رسميت يافته واخذ تصميم خواهد نمود به شرط آنكه در دعوت دوم نتيجه دعوت اول قيد شده باشد.) قسمت اخير ماده مبهم بوده ومعلوم نيست كه منظور قانونگذار از (هر عده) چند نفر مي باشد و در لسان عرف (عده) ممكن است به ١٥ يا ١٠ و يا ٤ نفر و غيره اطلاق شود و اين ابهام در ماده قانوني فلسفه وجودي مجمع عمومي را كه طبق ماده ٨٨ (ل.ا.ق.ت) داراي صلاحيت وسيع براي اتخاذ تصميم براي امور شركت مي باشد مورد سئوال قرار مي دهد. به نظر مي رسد كه با اصلاح اين قسمت از ماده به جاي كلمه (عده) نصاب حداقل ٣/١ كه كمتر از ٣ نفر نباشد پيش بيني گردد تا سهامداران اقليت بتوانند از حقوق خود محروم نشده و انتخاب هيئت

رئيسه نيز امكانپذير باشد. سئوال ٢ - تصميمات در نجمع عمومي عادي به موجب ماده ٨٨ ل.ا.ق.ت.با اكثريت مطلق (نصف +١) آرا حاضر در جلسه معتبر مي باشد اين قسمت از ماده در مورد آرا ممتنع اظهار نظر ننموده پيشنهاد اصلاحي چيست؟

پاسخ: اين قسمت از ماده ٨٨ (ل.ا.ق.ت) از بند اول ماده ٢٨ قانون ٢٤ ژوييه ١٨٦٧ فرانسه اصلاحي ٢٥ فوريه ١٩٥٣ كه مي گويد: تصميمات مجمع عمومي عادي با اكثريت آرا معتبر اتخاذ خواهد شد الهام گرفته است ولي تغييرات بعدي در حقوق فرانسه مورد توجه قانونگذار ايراني واقع نشده و آرا سفيد مورد ارزيابي قرار نگرفته است در صورتي كه در ماده ١٥٥ قانون ٢٤ ژوييه ١٩٦٦ فرانسه راه حل بهتري مورد پذيرش واقع نشده كه مي گويد: مجمع عمومي عادي با اكثريت آرا محاسبه نمي شود.

به طوري كه ملاحظه مي شود در مورد ارزش و اعتبار راي سفيد سهامدار در مجمع عمومي عادي قانون سكوت اختيار نموده است و اصولا به نحوه راي دادن سهامداران كه آيا به صورت كتبي يا با قيام و قعود و يا با بلند كردن دست مي باشد اشاره اي ننموده است. امروز در حقوق اتحاديه اروپا نوع راي دادن و اينكه مي تواند به صورت مخفي هم باشد پيش بيني شده است. بنابراين قسمت اول مواد ٨٧ و ٨٨ ل.ا.ق.ت.بشرح زير ضروري مي باشد:(در مجمع عمومي عادي تصميمات همواره با اكثريت آرا حاضر توام با اظهارنظر بعمل آيد اوراق سفيد در نظر گرفته نخواهد شد. سئوال ٣- به موجب ماده ٩٠ ل.اق.ت. تقسيم سود ويژه بين صاحبان سهام تا ١٠% اجباري است نظر اصلاحي چيست؟

پاسخ: سود

ويژه يا سود ناخالص كه پس از كسر استهلاكات هزينه ها اندوخته هاي قانوني واختياري زيان سنوات قبل با در نظر گرفتن مواد ٢٣٧ و ٢٣٨ ل.اق.ت. تعيين مي گردد ملاك براي تقسيم حداقل تا ١٠% سود مزبور بين سهامداران مي باشد. آنچه مسلم است مديران شركت مي توانند ٩٠% باقيمانده سود را به مصارف مختلف برسانند و اين امر به ضرر سهامداران مي باشد زيرا سرمايه گذار مي خواهد بطور نسبي از سود سرمايه خود بهره مند گردد نه اينكه مبلغ ناچيزي را دريافت نموده ودر انتظار اقدام مبهم بعدي مديران باشد.لذا بهتر است كه ميزان ١٠% به حداقل ٤٠% سود افزايش يابد و تقسيم مبلغ اخير شايد بتواند سهامداران را به سرمايه گذاري بيشتر تشويق نمايد. سئوال٤- آيا پيش بيني ذكر مبلغ سرمايه و تاريخ تاسيس در اسناد آگهي ها صورتحسابها و نشريات شركت ها ضروري است؟

پاسخ: در بسياري از كشورها قانونگذار پيش بيني كرده است كه مبلغ سرمايه شركت هاي سهامي بايد در كليه اسناد آگهي ها صورتحسابها و نشريات مختلف شركت قيد شود. در قانون تجارت ايران چنين تكليفي مقرر نشده است. در حالي كه الزامي كردن اين اصل به شفافيت فعاليت شركت ها كمك كرده و به كساني كه از طريق بروس سهام شركت را رد وبدل مي كنند امكان مي دهد كه با ديد بازتري معاملات سهام را انجام دهند. گرچه در حال حاضر اداره ثبت شركت ها براي ثبت صورتجلسات ذكر ميزان سرمايه شركت را عملا الزامي كرده است و اين خود اقدام مفيد و موثري است به نظر مي رسد كه بايسته است قانونگذار براي تحقق مراتب

پيش بيني لازم را بنمايد. سئوال ٥- افزايش سرمايه در شركت سهامي عام با انتشار سهام جديد و فروش به نقد در بند ١ از ماده ١٥٨ ل.ا.ق.ت. پيش بني شده است و شركت زماني مي تاند مي تواند به اين نوع افزايش سرمايه متوسل شود كه از سلامت اقتصادي و مديريت شايسته برخوردار باشد تا مردم با اعتماد به آينده شركت و برنامه هايي كه ارائه داده شده از سهام پيشنهادي شركت خريداري نمايند. به اين ترتيب بخش هاي يا صنعتي كشور خواهند توانست نقدينگي كافي را براي گسترش فعالتي خود كه نتيجه آن شكوفايي اقتصاد كشور مي باشد فراهم نمايند. در اين طريق افزايش نه تنها براي دولت بار مالي نخواهد داشت بلكه از طريق وصول ماليات به منبع درآمد مالي قابل توجهي دسترسي پيدا خواهد نمود كه در صورت استفاده بهينه از آن رفاه و آسايش مردم فراهم مي گردد. سئوال ٦- كاهش سرمايه در قانون تجارت ايران و حقوق كشورهاي ديگر چه فلسفه وجودي دارد؟

پاسخ: فلسفه وجودي كاهش سرمايه در حقوق تجارت ايران و در كشورهاي ديگر اعلام واقعيت مالي شركت به سهامداران و سرمايه گذاران مي باشد تا اعتماد آنان به احيانا مبادرت به پرداخت سود موهوم نمايد نه تنها به اعتبار شركت بازرگاي لطمه بزرگي وارد مي كند بلكه اين عمل قابل مجازات نيز مي باشد(ماده ٢٥٨ ل.اق.ت.) گرچه قانون تجارت ايران عدم مبادرت رئيس و هيئت مديره را در صورت تخلف از اجراي ماده ١٤١ همان قانون در مورد زيان وارده به بيش از نصف سرمايه شركت جنبه كيفري داده ولي كاهش اختياري سرمايه را فاقد ضمانت اجرايي

دانسته است(ماده ٢٦٥ ل.ا.ق.ت). سئوال ٧- آيا موسسان مي توانند تعداد سهامي را كه هر پذيره نويس تعهد كرده كم كنند يا خير؟

پاسخ: قانون تجارت و لايحه اصلاحي آن به اين سئوال جوابي نداده است. به نظ ميرسد در مواردي كه شركت براي سرمايه حدي تعيين نكرده و سرمايه جمع اوري شده از طريق پذيره نويسي بيش از حد نياز لازم باشدميزان سهام همه پذيره نويسان به نسبت پذيره نويسي آنها راه حل مناسبي است واين امر متضمن اين فايده است كه همه اشخاص پذيره نويس در شركت باقي ماده و صاجب سهم شوند و نهايت امر سرمايه هاي كوچك جلب شده و تعداد سهامداران زياد مي شود واز نفوذ اشخاصي كه سهام بيشتري خريداري كرده اند جلوگيري مي كند. در اغلب قوانين تجارت دنيا چنين راه حلي پيش بيني شده است. سئوال ٨ - سهام انتفاعي و موسس چگونه سهامي است و چه مزاياي دارد؟

پاسخ: اين دو نوع سهام در قانون تجارت ايران پيش بيني نشده ولي از لحاظ شركت شريك است ولي وقتي از سرمايه شركت سهم مي برد كه سرمايه دارندگان سهام پرداخت شده باشد.صدور سهام انتفاعي در مواقعي است كه شركت امتيازي در مورد انجام صنايع جز يا اعمال تجارت خاص از دولت تحصيل كرده و شرط شده باشد كه در پاياان مدت شركت سرمايه آن به دولت واگذار شود. در اين حالت ممكن است شركت منافعي به دست آورد و بخواهد منافع حاصله كه مازاد بر سرمايه است مستهلك سازد.آن گاه به جاي اينكه منافع بر سرمايه شركت افزوده شود تبديل به سهامي انتفاعي گرديده و به نسبت به صاحبان

سهام تسليم مي گردد.

سهام موسس به لحاظ ابتكار يا كوشش و زحمت موسسين شركت به آنان داده مي شود اين قبيل سهام داراي امتيازي در تقسيم سود بين شركا است كه براين سهام معمومال در صد بيشتري نسبت به سهام سود تعلق مي گيرد. جا دارد قانونگذار اين دو نوع سهام ياد شده را د رمواد قانوني پيش بيني نموده يا حداقل ضرورت درج آن را در اساسنامه مشخص نمايد. سئوال ٩ - تبديل شركت سهامي عام به خاص و بالعكس د رصالحيت مجمع عمومي فوق العاده است اگر ادغام شركت ها در حقوق تجارت ايران پذيرفته شده و در صلاحيت مجمع اخير آيا مفيد خواهد بود؟

پاسخ: ادغام شركت هاي در حقوق انگليس و آمريكا و ساير كشورها مدتهاست تحت عنوان فشن پيش بيني شده است ولي متاسفانه اين امر در قانون تجارت ١٣١١ و ١٣٤٧ شركت هاي سهامي عام و خاص مورد توجه قرار نگرفته است.

در حال حاضر بعلت نبودن مقررات راجع به ادغام دو يا چند شركت با هم مشكلاتي براي فعاليت واحدهاي توليدي و صنعتي ايجاد گرديده است لذا پيش بيني قانوني در اين زمينه ضروري به نظر مي رسد. سئوال ١٠ - در ماده ١٠٧ ل.ا.ق.ت تعداد مديران شركت هاي سهامي عمومي ٥ نفر و براي سهامي خاص در ماده ٣ ل.ا.ق.ت تعداد شركا ٣ نفر قيد شده است چه اشكلاتي در اين مواد وجود دارد؟

پاسخ: ماده ٣ ل.ا.ق.ت مي گويد كه تعداد شركا نبايد از ٣ نفر كمتر باشد بهتر است به جاي شركا كلمه مديران قيد شود زيرا در ماده ١٠٧ ل.ا.ق.ت قانونگذار حداقل تعداد مديران شركت سهامي عام

را ٥ نفر پيش بيني نموده است و اصولا به كاربردن واژه شركا در شركت هاي سهامي تناسبي ندارد زيرا در شركت هاي شخص استفاده از كلمات شريك و سهم الشركه و در شركت هاي سرمايه قيد سهامدار و سهام مورد پذيرش قرار نگرفته است. سئوال ١١- درمورد حد نصاب رسميت جلسه در مجمع عمومي موسس و مجمع عمومي عادي نظر پيشنهادي چيست؟

پاسخ: جلسه مجمع عمومي موسس در دعوت اول و دوم باحضور عده اي است كه حداقل ٣/٢ كل سرمايه شركت را داشته باشند و در دعوت دوم حضور دارندگان با حضور حداقل ٣/١ صاحبان كل سرمايه رسميت پيدا مي نمايد (ماده ٧٥ ل.ا.ق.ت) به نطر ميرسد كه نصاب رسميت جلسه مجمع عمومي مزبور كه در انتخاب مديران تاثير بسزايي دارد و در دو دعوت به ترتيب : با نصف بعلاوه يك و حداقل ٣/١+ تشكيل گردد اما در مورد مجمع عمومي عادي به طوري كه اشاره شده در دعوت دوم حضور حداقل بيشتر از ٣/١ سهامداران براي نصاب رسميت جلسه ضروري به نظر مي رسد. سئوال ١٢- آيا مجمع مي تواند بدون احراز تقصير مدير شركت را عزل نمايد؟ پيشنهاد اصلاحي چيست؟

پاسخ: مديران در شركت اي سهامي عام و خاص از طرف مجمع عمومي عادي ساليانه حداكثر براي مدت ٢ سال انتخاب مي شوند و عزل آنان نيز بوسيله همان مجمع با در موارد استثنايي بوسيله مجمع عمومي عادي بطور فوق العاده صورت مي گيرد(مواد ١٠٧ و ١٠٨ و ١٠٩ ل.ا.ق.ت) عزل مديران نيازي به توجيه ندارد و اين امر به ثبات مدير لطمه وارد مي سازد.به نظر مي رسد كه اگر عزل

مدير توسط مجمع عمومي عادي مستند به ارتكاب تقصير عمده نباشد شركت مكلف به جبران خسارت وارده به مدير خواهد بود. سئوال ١٣ - مدت مديريت مديران حداكثر ٢ سال مي باشد. آيا پس از انقضا مدت مذكور مدير مي تواند به مديريت خود ادام دهد؟ به چه دليل؟

پاسخ: گرچه به مديريت ماده ١٠٩ل.ا.ق.ت مديريت مديران كه در اساسنامه معين مي شود نبايد از دو سال تجاوز نمايد ليكن قانونگذار براي جلوگيري از اختلال در امر مديريت شركت در ماده ١٣٦ مقرر داشته كه: (در صورت انقضا مدت ماموريت مديران و تا زمان انتخاب مديران جديد سابق كما كان مسئوال امور شركت و اداره آن خواهند بود...) لذا تاكيد بر اين بوده كه مديران سابق بازرس يا صاحبان حداقل ٣/١ سهام مجمع عمومي عادي سهامداران را براي انتخاب مديران لاحق دعوت نمايند در غير اين صورت قسمتاخير ماده مزبور به هر ذينفع حق داده شده كه از مرجع ثبت شركت ها دعوت مجمع عمومي عادي را براي انتخاب مديران تقاضا كند. سئوال ١٤ - آيا مديران مي تواند در هر موقعي از سال استعفا دهد اگر چنين حقي را دارا باشد چه مسئوليتي دارد؟

پاسخ: استعفا مدير در ماده ١١٢ ل.ا.ق.ت پيش بيني شده است در اين صورت اعضاي علي البدل به ترتيب مقرر در اساسنامه وظيفه مديريت را عهده دار مي شوند و الا هيئت مديره مجمع عمومي عادي بطور فوق العاده را دعوت كرده و مدير جديد را انتخاب مي نمايد. قانونگذار براي استعفا مدير يا مديران شرايط خاصي را پيش بيني نكرده و در اين مورد منع قانوني ندارد ولي به نظر مي

رسد كه اگر مديري با قصد اضرار به شركت استعفا دهد يا مرتكب تقصير غيرعمدي مهم گردد مسئول جبران زيان وارده به شركت مدني مصوب ٧/٢/١٣٣٩ خواهد بود. سئوال ١٥- ايا مدير مي تواند در دو شركت مديريت بنمايد و اين امر مفاسدي دارد؟ هر چند كه ماده ١٢٦ داشتن سمت مدير عاملي را در دو شركت را ممنون نموده است نظر اصلاحي چيست؟

پاسخ: ماده ١٢٦ ل.ا.ق.ت داشتن سمت مديرعاملي در دو شركت را منع نموده و اين امر مفاسدي دارد دارد زيرا در مدير نمي تواند درعين حال مديريت دو شركت را بنحو احسن اداره نمايد و لازمه مديريت داشتن دقت و مراقبت بيشتر مي باشد. از طرف ديگر مدير ممكن است بين دو شركت معاملاتي انجام داده و از اين بابت مرتكب سو استفاده هايي گردد. سئوال١٦- قلمرو محدوديت اختيارات مديران در شركت سهامي عام و خاص كه در مواد ١٢٩ الي ١٣٤ و ساير مواد ل.ا.ق.ت پيش بيني شده است چه ايرادات قانوني دارد؟

پاسخ: ماده ١٢٩ ل.ا.ق.ت مقرر مي دارد: (اعضاي هيئت مديره و مديرعامل شركت و هم چنين موسسات و شركت هايي كه اعضاي هيئت مديره و يا مديرعامل شركت شريك يا عضو هيئت مديره يا مديرعامل آنهاباشند نمي توانند بدون اجازه هيئت مديره در معاملاتي كه با شركت يا به حساب شركت مي شود بطور مستقيم يا غير مستقيم طرف معامله واقع و يا سهيم شوند....

اين قسمت از ماده كه نگارش مطلوبي نداشته و فهم مطلب را دشورا مي سازد مي توان به شرح زير انشا نمود:

(اعضاي هيئت مديره و مديرعامل شركت نمي توانند درمعاملات با شركت يا به حساب

شركت بطور مستقيم يا غير مستقيم بدون اجازه هيئت مديره طرف معامله واقع يا سهيم شوند بهمين ترتيب است در صورتي كه اشخاص مذكور در شركت ديگري هم سمت مديريت داشته باشند...)

ماده ١٣٠ ل.ا.ق.ت معاملات موضوع ماده ١٢٩ را كه بدون اجازه هيئت مديره صورت گرفته باشد ولو اينكه به تصويب مجمع عمومي عادي نرسد در مقابل اشخاص ثالث معتبر دانسته است. حال اگر بر اثر انجام معامله به شركت خسارتي وارد آمده باشد مديران ذينفع و مديراني كه اجاز معامله را داده اند بنحو تضامن مسئول جبران خسارت وارده از معامله به شركت مي باشند. به نظر مي رسد كه قيدد كلمات (در صورت عدم تصويب مجمع ) در ماده براي مسئوليت تضامني مديران ضروري مي باشد.

در ماده ١٣٢ ل.ا.ق.ت اصلح است كه اخذ وام علاوه بر شخص حقيقي به اشخاص حقوقي هم تسري داده شود. سئوال ١٧ - اگر مدير خارج از موضوع شركت اقداماتي نموده و تصميمات اتخاذ نمايد طبق ١١٨ ل.ا.ق.ت. چه مسئوليت مدني دارد نظر و پيشنهاد چيست؟

پاسخ: اگر مدير خارج از موضوع شركت عمل نمايد بر خلاف ماده ١١٨ ل.ا.ق.ت. اقدام نموده است. ضمانت اجرايي اين مورد در ماده مزبور پيش بيني نشده است. حال بايد ديد كه آيا مدير در مقابل شركت يا اشخاص ثالث و يا هر دو مسئوليت مدني در قبال اقدام و تصميم خلاف قانون دارد يا خير؟

در چنين موارد حقوق فرانسه شركت در مقابل شخص ثالث مسئول مي داند اما ماده ١٤٢ ل.ا.ق.ت ايران مقرر مي دارد: (مديران و مديرعامل شركت در مقابل شركت و اشخاص ثالث نسبت به تخلف از مقررات قانوني... منفردا

يا مشتركا مسئول مي باشند...) به عبارت ديگر اگر مدير يا شركتي خارج از موضوع شركت اقدام نمايد شخصا درمقابل شركت و اشخاص ثالث مسئوليت مدني دارد. به نظر مي رسد به منظور حفظ حقوق سهامداران و اشخاص ثالث اصلح است كه مديران بنحو تضامن در مقابل آنان براي جبران زيان وارده جوابگو باشند. سئوال ١٨ - آيا مسئوليت هاي جزايي پيش بيني شده براي مديران در شركت هاي سهامي عام و خاص نياز به اصلاحاتي پيشنهاد چيست؟

پاسخ: مواد ٢٥٤ ناظر به ماده ٢٣٣ (عدم دعوت مجمع و عدم تنظيم اسناد) ٢٥٥ (عدم تنظيم صورت حاضرين در مجمع) ٢٥٣ و ٢٥٧ ناظر به ماده ٢٥٥ (جلوگيري از حضور سهامداران در مجامع عمومي و عدم رعايت حق راي) ٢٥٨ (تقسيم سود موهوم) ٢٥٨ (استفاده خلاف از اموال و اعتبارات شركت) ٢٦٢ و ٢٦٣ (سلب حق تقدم به هنگام افزايش سرمايه و دادن اطلاعات نادرست) ٢٦٤ (عدم رعايت مقررات راجع به كاهش سرمايه) ماده ٢٦٥ (از ميان رفتن بيش از نصف سرمايه) ماده ٥٥١ (ورشكستگي شركت) در سال ١٣٤٧ مجازات هايي را پيش بيني نموده كه با توجه به گذشت حدود ٣٤ سال و سقوط ارزش پول بخصوص در مورد جزاي نقدي نياز به تجديد نظر دارد. سئوال ١٩ - آيا تركيب هيئت مديره در شركت هاي سهامي خاص كه شامل مديرعامل رئيس هيئت مديره نايب رئيس و اعضاي هيئت مديره مي باشد نياز به اصلاحاتي دارد؟

پاسخ: با توجه به اينكه شركت سهامي خاص از جمله شركت هاي سرمايه است و درماده ٣ ل.ا.ق.ت مديرعامل را مي توان از خارج شركت انتخاب نمود (مستفاد از مفهوم مخالف

١٢٤). النهايه چون مدير مزبور سهام با نام به عنوان وثيقه در صندوق شركت مي سپارد جزور سهامداران محسوب خواهد شد. اصلاح ماده مذكور به جاي جمله: (... در صورتي كه مديرعامل عضو هيئت مديره باشد...) جمله: (... در صورتي كه مديرعامل خارج از سهامداران باشد...) قيد گردد. سئوال ٢٠- آيا بازرس طبق آيين نامه اجرايي تبصره ماده ١٤٤ ل.ا.ق.ت در شركت سهامي عام بايد درجه ليسانس و تجربه كافي براي اشتغال به شغل داشته باشد يا خير؟

پاسخ: آيين نامه اجرايي ماده ١٤٤ ل.ا.ق.ت. مصوب بهمن ١٣٤٩ شرايط لازم را براي انتخاب بازرس شركت سهامي عام پيش بيني نموده است كه به موجب آن بازرس بايد داراي درجه ليسانس يا بالاتر در يكي از رشته هاي متناسب با وظايف و مسئوليت هاي بازرسي بوده و نبايد و موسسات دولتي يا وابسته به آن شهرداري بطور تمام وقت اشتغال به كار داشت باشد. هم چنين بازرس مزبور با داشتن ٥ سال تجربه كاري دركمسيوني كه به موجب ماده ٢ آيين نامه مزبور تعيين گرديده از نظر صلاحيت مورد بررسي قرار گرفته و در آزمايش مربوط نيز موفق گردد. متاسفانه اين آيين نامه تاكنون اجرا نگرديده در صورتي كه در حقوق كشورهاي پيشرفته مانند: فرانسه و ايالات متحده آمريكا و انگليس بازرس حساب دوره هاي تخصصي را گذرانده و پس از احراز صلاحيت به سمت بازرسي انتخاب مي شود. نظر بازرس در صحت و درستي حساب هاي شركت و اطلاعات داده شده از اهميت ويژه برخورداراست و موجبات تحرت در بازار بورس را با جلب اعتماد مردم به حساب هاي شركت و عمليات مديران فراهم مي سازد.

سئوال ٢١ - چرا آيين نامه مزبور تا كنون در شركت هاي سهامي عام به مورد اجرا در نيامده است؟

پاسخ: اجراي آيين نامه راجع به شرايط انتخاب بازرس براي شركت هاي عام مصوب ١٣٤٩ تا كنون بدون هيچ گونه دليلي به تعويق افتاده كه از هر لحاظ به صحت معاملات بورسي و اعتماد مردم به سرمايه گذاري در واحدهاي بزرگ توليدي صنعتي و خدماتي لطمه وارد مي سازيم. سئوال ٢٢ - آيا در شركت هاي سهامي خاص نياز به تخصص بازرس وجود دارد ياخير؟

پاسخ: به نظر مي رسد در شركت سهامي خاص نيز بازرس يا بازرسان اصلي انتخاب شوند كه تخصص و شرايط لازم را بر طبق آيين نامه مزبور داشته باشند. سئوال ٢٣- آيا مقررات راجع به مسئوليت مدني و جزايي بازرس كه در قانون ١٣٤٧ پيش بيني شده كافي به نظر مي رسد؟

پاسخ: مقررات جزايي راجع به تخلفات بازرس و بازرسان در مواد ٢٦٦ و ٢٦٧ ل.ا.ق.ت پيش بيني شده است به نظر مي رسد ميزان جازي نقدي كه از ٢٠ هزار ريال تا ١٠٠ هزار ريال پيش بيني شده است با توجه به تاريخ تصويب قانون و سقوط ارزش پول اصلاح گردد. سئوال ٢٤- آيا سيستم بازرسي خارج از شركت براي شرت سهامي عام مورد نياز مي باشد يا خير؟

پاسخ: سيستم ارگان بازرسي خارج از شركت در حقوق اغلب كشورهاي پيشرفته صنعتي وجود دارد. در ايالات متحده آمريكا كميسيون بورس اوراق بهادار كه به موجب قانون فدرال ١٩٣٣ اصلاحي ١٩٦٤ تشكيل گرديده است حساب ها و گزارشات مديران و بازرسان شركت هاي سهامي پذيرفته شده در بورس را مورد تجزيه و تحليل

قرارداده و در صورت لزوم شركت متخلف را ارشاد مي نمايد و در مواردي مي تواند خريد و فروش سهام شركتي كه مقرراتي كميسيون بورس اوراق بهادار را نقض نموده باشد در بازار بورس بطور موقت تعليق نمايد. در حقوق فرانسه نيز سازماني به نام كميسيون بورس اوراق بهادار مشابه ايالات متحده آمريكا دركنترل حسابهاي شركت هاي سهامي عام تاسيس گرديده است به نظر مي رسد كه در حقوق ايران كميسيون مشابهي براي جلوگيري از انتشار ترازنامه و اطلاعات برخلاف واقع پيش بيني گردد.

2- شركت با مسئوليت محدود

پيشنهاد اصلاحي به صورت پرسش و پاسخ - شركت با مسئوليت محدود سئوال ٢٥- در شركت با مسئوليت محدود تشكيل مجمع عمومي عادي و فوق العاده پيش بيني نشده فقط قانوگذار در ماده ١٠٦ ق.ت. تصميمات راجع به شركت را به اكثريت لااقل نصف سرمايه و در دعوت دوم با اكثريت عددي شركا پذيرفته است پيشنهاد اصلاحي چيست؟

پاسخ: گرچه در ماده ١٠٦ ق.ت. تصميمات راجع به شركت با مسئوليت محدود در دعوت اول با اكثريت لااقل نصف كل سرمايه شركت بوده و اگر در دعوت اول اكثريت مزبور حاصل نشد با اكثريت عددي شركت شركا (نصاب عددي) اتخاذ مي گردد و ظاهرا نيازي به تشكيل مجمع وجود ندارد ولي اداره ثبت شركت ها سالهاست با ارائه اساسنامه نمونه پيشنهاد نموده كه در اين قبيل شركت ها مجمع عمومي عادي و فوق العاده پيش بيني گردد كه به صورت عرف در ثبت شركت مورد استفاده قرار ميگيرد. در حقوق فرانسه تشكيل مجمع عمومي عادي ساليانه براي شرك با مسئوليت محدود قانوين شناخته شده است و اين مجمع به حساب هاي شركت

رسيدگي و آن را تصويب كرده و سود قابل تقسيم را تعيين مي نمايد (ماده ٥٨ قانون ٢٤ ژوييه ١٩٦٦).

بنابراين به نظر مي رسد كه همانند حقوق ساير كشورهاموادي راجع به مجمع عمومي عادي و فوق العاده براي شركت مزبور با حذف ماده ١٠٦ ق.ت. به تصويب برسد. سئوال ٢٦- در ماده ١١١ ق.ت. تغييرات راجع به اساسنامه با اكثريت عددي شركايي كه حداقل ٤/٣ سرمايه را هم داشته باشند صورت مي گيرد. در اين زمينه نظر اصلاحي چيست؟

پاسخ: تغييرات راجع به اساسنامه با اكثريت عددي شركايي كه حداقل ٤/٣ سرمايه راهم داشته باشند صورت ميگيرد كه ممكن است بدون تشكيل مجمع صورت بگيرد. به نظر مي رسد كه اين امر در صلاحيت و اختيارات مجمع عمومي فوق العاده قرار بگيرد ونصاب ٤/٣ سرمايه نيز به ٣/٢ تقليل داده شود تا تصميم گيري از سهولت نسبي برخوردار باشد. سئوال ٢٧ - شركت با مسئوليت محدود حداقل از ٢ نفر تشكيل مي گردد.اگر يكي از شركا فوت نمايد آيا شركت مي تواند با يك مدير به فعاليت تجاري خود ادام دهد يا خير؟

پاسخ: شركت با مسئوليت محدود با استناد به ماده ٩٤ ق.ت. حداقل از ٢ نفر تشكيل مي گردد.حال اگر يكي از شركا فوت نمايد نص قانوني وجود ندارد كه شركت بتواند با يك شريك به بقا خود ادامه دهد اما براي جلوگيري از انحلال بهتر است كه شركت به فعاليت خود ادامه دهد. پيش بيني ماده قانوني در اين زمينه ضروري است تا اشخاص ذينفع بتوانند از داداه تقاضاي انحلال شركت مزبور را بنمايند. سئوال ٢٨- شركت با مسئوليت محدود كه حداقل بوسيله يك

مدير موظف يا غيرموظف اداره مي شود مي تواند از بين شركا يا خارج از آنان براي مدت محدود يا نامحدود انتخاب شود. نظر پيشنهادچيست؟

پاسخ: انتخاب مدير شركت با مسئوليت محدود براي مدت نامحدود مشكلات زيادي براي شركاي اقليت فراهم مي سازد زيرا آنان نمي توانند مدير سهل انگار و يا متخلف راعزل نمايند زيرا تصميمات در شركت با مسئوليت محدود با شركايي است كه اكثريت سهم الشركه را دارا مي باشند. بنابراين اقليت قادر به عزل مدير مادام العمر نمي باشند.

از طرف ديگر امكان اقامه دعوي در دادگاه نيز پيش بيني نشده است. اصلح است كه مدير يا مديران شركت با مسئوليت محدود مانند شركت هاي سهامي عام و خاص براي مدت معين انتخاب شوند. سئوال ٢٩- مدير يا مديران در شركت با مسئوليت محدود با اكثريت محدود با اكثريت حداقل نصف سرمايه انتخاب مي شوند اگر اين نصاب حاصل نشد در دعوت دوم با اكثريت عددي كه داراي نصف سرمايه نيست انتخاب مي شوند پيشنهاد اصلاحي در اين زمينه چيست؟

پاسخ: در مورد انتخاب مديران شركت با مسئوليت محدود نص صريحي وجود ندارد اما ماده ١٠٦ ق.ت. كليه تصميمات راجع به شركت را در دعوت اول با اكثريت حداقل نصف سرمايه شركت قابل قبول مي داند. به كاربردن كلمه اكثريت (لااقل نصف سرمايه) تا حدود مبهم مي باشد زيرا معلوم نيست كه آيا منظور اكثريت مطلق بوده و يا ٥٠% كل سهم الشركه؟در دعوت دوم تصميمات با اكثريت عددي كه داراي نصف سرمايه نيستنداتخاذ ميگردد. به نظر مي رسد كه انتخاب مديران با اكثريت نسبي آرا شركا با توجه به ميزان سهم الشركه آنان

صورت پذيرد. سئوال ٣٠- در مورد عزل مدير يا مديران در شركت با مسئوليت محدود نصب صريحي وجود ندارد و در عمل مشكلاتي در صورت بروز اختلاف بين شركا ايجاد كرده است. براي رفع اين مشكل پيشنهاد قانوني چيست؟

پاسخ: به موجب ماده ١٠٤ ق.ت. شركت با مسئوليت محدود ممكن است توسط يك يا چند مدير موظف يا غيرموظف از بين شركا يا خارج آنان انتخاب مي گردند اداره شود. ملاحظه مي شود كه قانونگذار انتخاب مدير يا مديران را براي مدت محدود يا نامحدود در اختيار شركا گذاشته و در مورد عزل آنان تصريحي ننموده است كه در عمل مشكلات زيادي به هنگام بروز اختلاف ايجاد مي كند. بعضي از حقوقدانان معتقدند كه قابل عزل بودن مديران ممكن است در اساسنامه شركت تصريح گردد. عده اي ديگر معتقدند عزل مدير با در دست داشتن دلايل موجه و با تقدم دادخواست از دادگاه تقاضا گردد.

در حقوق فرانسه رضايت عده اي از شركا كه بيش از نصف سرمايه و دلايل موجه نيز داشته باشند براي عزل مدير كافي مي باشد ضمنا شركا مي توانند از دادگاه تجارت نيز به موجب ماده ٥٥ قانون ٢٤ ژوييه ١٩٦٦ تقاضاي عزل مدير را به شرط داشتن دلايل كافي درخواست نمايند.

در حال حاضر به نظر مي رسد كه مجمع عمومي عادي در صورت تقصير مديره مي تواند نسبت به عزل مدير متخلف اتخاذ تصميم نمايد. سئوال ٣١- قلمرو محدوديت اختيارات مديران در ماد ه١٠٥ ق.ت. به اجمال برگزار شده و به اساسنامه محول گرديده است كه گاهي موجبات سو استفاده مديران را فراهم مي سازد. نظر پيشنهادي چيست؟

پاسخ: ماده ١٠٥ ق.ت.

به مدير شركت با مسئوليت محدود اختيارات تام تفويض نموده است مگر اينكه اساسنامه قلمرو آن را محدود نمايد. به نظر مي رسد كه ممكن است مديران از اختيارات خود در اداره امور شركت سو استفاده نمايند. به همين جهت اصلح است كه محدوديت هايي در قانون تجارت همانند شركت سهامي عام براي حفظ حقوق شركاي اقليت پيش بيني گردد. سئوال ٣٢- مسئوليت مدني و جزايي مديران همانند شركت هاي سهامي عام و خاص در قانون بطور دقيق پيش بيني نشده است. در اين مورد پيشنهاد چيست؟

پاسخ: مقررات جزايي طبق قانون شركت سهامي عام وخاص پيش بيني گردد. سئوال ٣٣- مسئوليت جزايي مديران در بند (ج) ماده ١١٥ ق.ت. كلاهبرداري پيش بيني شده و آن در صورتي است كه مدير با نبودن صورت دارايي يا با استناد به صورت دارايي مزور منافع موهومي را بين شركا تقسيم شده را جهت جبران زيان وارده بنمايد. نظر اصلاحي چيست؟

پاسخ: ماده ١١٥ ق.ت. مجازات متخلفين را در شركت با مسئوليت محدود در چند مورد مانند پرداخت برخلاف واقع سهم الشركه نقدي و غيرنقدي تقويم غير واقعي آورده هاي غيرنقدي و تنظيم صورت دارايي مزور و ارائه منافع موهوم جرم كلاهبرداري محسوب داشته است. با توجه به اينكه در سال ١٣١١ مجازات جرم مزبور از درجه جنحه و خفيف بوده ولي در حال حاضر طبق قانون تشديد مجازات مرتكبين ارتشا و اختلاس و كلاهبرداري مصوب ٢٨/٦/١٣٦٤ مجلس شوراي اسلامي و تائيد مجمع تشخيص مصلحت نظام در مورخ ١٥/٩/١٣٦٧ مجازات كلاهبرداري علاوه بر مجازات در حقوق شركت ها هيچ گونه تعادلي با جرايم ارتكابي مندرج در ماده مذكور ندارد. سئوال

٣٤- نحوه كنترل شركت با مسئوليت محدود با توجه به مواد ٩٤ تا ١١٥ ق.ت. چه اشكلاتي دارد؟

پاسخ : ارگان كنترل كننده در شركت با مسئوليت محدود پيش بيني نشده است اما بنابه ماده ١٠٩ ق.ت. ناظر به مواد ٩٦و ٩٧ و ١٦٥ و ١٦٨ و ١٧٠ همان قانون در صورتي كه عده شركاي شركت بيش از ١٢ نفر باشد حداقل ٣ نفر تحت عنوان هيئت نظار از بين شركا براي اولين بار براي مدت يك سال انتخاب مي شوند تا نسبت به كنترل آورده هاي نقدي و غيرنقدي دفاتر و دارايي شركت و دعوت مجمع عمومي عادي و فوق العاده اقدام نمايند و مسئله قرابت سببي يا نسبي هيئت نظار با مديران و ساير شرايط قانوني لازم پيش بيني نشده است و اين امر موجبات ضعف نظارت را فراهم ساخته است. سئوال ٣٥ - آيا هيئت نظارت در شركت مذكرو كه از حقوق فرانسه اقتباس شده در ايران عملا مورد استفاده قرار مي گيرد؟

پاسخ : هيئت نظار در ايران مورد استفاده زيادي قرار نگرفته است زيرا اغلب شركت هاي با مسئوليت محدود با تعداد كمتر از ١٢ نفر تاسيس مي شوند و اين امراصولا به دليل ضعف همكاري دسته جمعي است. سئوال ٣٦- با توجه به استقبال مردم از شركت با مسئوليت محدود پيشنهاد براي سيستم بازرسي اين شركت چيست و براي حمايت از طلبكاران جه مقرراتي ضروري مي باشد؟

پاسخ: به نظر مي رسد با توجه به استقبال مردم از شركت با مسئوليت محدود به دليل مسئوليت مدني شركا كه در حدود سهم الشركه مي باشد سيستم بازرسي همانند شركت هاي سهامي عام و

خاص پيش بيني گرديده و براي حمايت از طلبكاران مسئوليت مدني مديران به بعد از انحلال ورشكستگي شركت تسري داده شود. سئوال ٣٧- درارزيابي آورده هاي نقدي براي مقومي كه گزارش خلاف واقع داده باشد جرم كلاهبرداري پيش بيني شده است. آيا به جاي مجازات مزبور مي توان از تدابير تاميني جرم كلاهبرداري پيش بيني شده است. آيا به جاي مجازات مزبور مي توان از تدابير تاميني و ضمانت اجرايي ديگري استفاده نمود؟

پاسخ : مجازات جرم كلاهبرداري كه در حال حاضر به موجب قانون تشديد مجازات مرتكبين ارتشا اختلاس و كلاهبرداري مصوب ١٥/٩/١٣٦٧ علاوه بر رد اصل مال به حبس از ٢ تا ١٠ سال در نظر گرفته شده است اعمال آن براي مقومي كه گزارش خلاف واقع داده باشد به دليل عدم تطبيق جرم ارتكابي با ميزان مجازات تعيين شده بر خلاف عدالت و انصاف مي باشد بنابراين مي توان حتي به جاي مجازات از تدابير تاميني از قبيل نظر كارشناس رسمي دادگستري و تصويب مجمع استفاده نمود. س

3- ساير شركت ها

پيشنهاد اصلاحي به صورت پرسش و پاسخ - ساير شركت ها سئوال ٣٨ - سيستم بازرسي در شركت هاي تضامني و نسبي و مختلط سهامي و غير سهامي چه اشكالاتي دارد؟

پاسخ: در شركتهاي تضامني نسبي و مختلط غير سهامي بازرس يا بازرسان پيش بيني نشده است اما در شركت مختلط سهامي همانند شركت با مسئوليت محدود هيئت نظار در نظر گرفته شده است به نظر مي رسد كه مشابه شركتهاي سهامي عام و خاص در اين شركت هاي مقرراتي راجع به سيستم كنترل كننده پيش بيني گردد. سئوال ٣٩- در مورد مجامع عمومي عادي و

فوق العاده در شركت هاي تضامني و نسبي و مختلط سهامي و غير سهامي اشاره نشده و به اساسنامه موكول شده است نظر پيشنهاد چيست؟

پاسخ: درشركت تضامني نسبي مختلط سهامي و غير سهامي مجامع عممي عادي فوق العاده وجود ندارد ولي عرف اداره ثبت شركت ها مبني بر پيش بيني آنها در اساسنامه مي باشد بهتر است ماده قانوني در اين مورد تدوين گردد. سئوال ٤٠- در شركت هاي تعاون كه بازرس يا بازرسان براي كنترل حسابهاي شركت و اقدامات مديران پيش بيني شده چه ايراداتي به نظر مي رسد؟

پاسخ: در شركت هاي تعاوني كه بازرس يا بازرسان براي كنترل حساب هاي شركت و اقدامات مديران پيش بيني شده فاقد شرايط لازم بازرسي براساس آيين نامه اجرايي ماده ١٤٤ ل.ا.ق.ت. مي باشد و اصلاح مقررات راجع به بازرسي با آيين نامه اجرايي مزبور ضروري به نظر مي رسد. سئوال ٤١- شركت هاي تضامني ونسبي هر كدام توسط حداقل يك مدير كه از ميان خود يا از خارج انتخاب مي نمايند اداره مي شود. قانونگذار در مورد عزل مديري كه انتخاب او با قيد در شركت نامه صورت گرفته باشد اشاره اي ننموده نظر پيشنهادي در اين مورد چيست؟

پاسخ: درشركت تضامني يا نسبي (ماده ١٨٥ ناظر به ماده ١٢٠ ق.ت) شركا بايد لااقل يك نفر از ميان خود يا از خارج به سمت مدير انتخاب نمايند. در اين مواد به مدت مديريت مدير اشاره اي نشده است و شركا مي توانند در اساسنامه تعداد مديران و مدت مديريت را تعيين نمايند. عزل مدير نيز در قانون پيش بيني نشده است كه در عمل مشكلات حقوقي ايجاد

مي نمايد. درشرك تضامني اصولا محور اعتبار قائم به شخص مي باشد. بنابراين مدير يا مديران مندرج در شركت نامه قابل عزل نمي باشند و حق استعفا ندارند مگر با رضايت كليه شركا شركت. سئوال ٤٢- مدير يا مديراني كه در اساسنامه انتخاب شده باشند به چه ترتيب در شركت هاي مزبور قابل عزل مي باشند؟

پاسخ: چنانچه مدير يا مديران دراساسنامه انتخاب شده باشند ممكن است طبق اساسنامه نسبت به تغيير مدير يا مديران مذكور عمل شود. سئوال ٤٣- مدير يا مديراني كه در شركت نامه يا اساسنامه انتخاب نشده اما انتخاب آنان بعدا صورت گرفته باشد به چه ترتيب قابل عزل مي باشند؟

پاسخ: اگر مدير يا مديران در شركت نامه يا اساسنامه انتخاب نشده ولي انتخاب آنان بعدا صورت گرفته باشد دراين صورت شركا مي توانند مدير يا مديران فوق لا معزول نمايند. بديهي است مدير اي مديران فوق حق استعفا خواهند داشت. سئوال ٤٤- مدير شركت تضامني در چه مواردي شخصا مسئول مي باشد؟

پاسخ: برابر ماده ١٢١ ق.ت. : حدود مسئوليت مدير يا مديران شركت تضامني همان است كه در ماده ٥١ ق.ت. مقرر شده است و ماده ٥١ اخير الذكر مسئوليت مدير شركت در مقابل شركا را مانند مسئوليت وكيل در مقابل موكل خود مي داند. به نظر مي رسد منظور از موكل شركت مي باشد كه مدير در صورت تعدي و تفريط در اقدامات و تصميمات خود به نمايندگي از طرف شركت داراي مسئوليت مدني مي باشد اما مسئوليت مدني مدير در مقابل شركا تابع اصول كلي حقوقي مدني از باب تسبيت وباعنايت به قانون مسئوليت مدني خواهد بود. سئوال ٤٥-

محدوديت اختيارات مديران درمورد ضررهاي وارده به شركت و انجام عمليات تجارتي از نوع تجارت شركت در مواد ١٣٢ و ١٣٤ ق.ت. پيش بيني شده است. پيشنهاد مواردديگر چيست؟

پاسخ: محدوديت اختيارات مدير در شركت تضامني انجام تجارتي از نوع تجارت شركت بدون رضايت شركا و ضررهاي وارده به شركت مي باشد. مادام كه كمبود زيانهاي مزبور جبران نشود تاديه هر نوع منفعت به شركا ممنوع است. ضمنا بهتر است محدوديت معاملات مدير در مواردي كه با شركت خود معامله مي نمايد يا در شركت ديگر شريك مي باشد براي حفظ حقوق شركا پيش بيني گردد. سئوال ٤٦- مسئوليت مديران درماده ١٢١ ق.ت. ناظر بر ماده ٥١ در مقابل شركت همان مسئوليت وكيل درمقابل موكل مي باشد. پيشنهاد براي رفع ابهام اين مواد چيست؟

پاسخ: به نظر مي رسد با توجه به ابهام ماده ١٢١ ق.ت. نص جديدي مانند ماده ١٤٢ ل.ا.ق.ت پيش بيني گردد كه ميگويد: (مديران و مديرعامل در مقابل شركت و اشخاص ثالث نسبت به تخلف از مقررات قانوني يا اساسنامه شركت ويا مصوبات مجمع عمومي بر حسب مورد منفردا و مشتركا مسئول مي باشند و دادگاه حدود مسئوليت هر يك را براي جبران خسارت تعيين خواهد نمود). ضمنا اقدامات مدير نيز در مقابل اشخاص ثالث با حسن نيت نافذ و معتبر بوده و به عذر عدم اجراي تشريفات مربوط به طرز انتخاب آنها اعمال و اقدامات آنان رانبايد غير معتبر دانست (مستفاد از ماده ١٣٥ ل.ا.ق.ت) اين قسمت از ماده نيز در شركت تضامني مفقود مي باشد. سئوال ٤٧ - مديريت در شركت مختلط سهامي و غير سهامي با شريك ضامن مي باشد

و شركاي ديگر حق اداره كردن شركت را ندارند. آيا شركت ضامن مي تواند انجام امور وكالت به شريك غيرضامن تفويض نمايد؟

پاسخ: اداره امور شركت هاي مختلط غيرسهامي به عهده شريك يا شركاي ضامن مي باشد و شريك با مسئوليت محدود حق مداخله درامور مديريت وانجام معامله را براي شركت ندارد مگر اينكه باسمت وكالت از طرف شركت اقدام نمايد (مستفاد از مواد ١٤٥ و ١٤٦ ق.ت.) اين قسمت از ماده قابل انتقاد مي باشد زيرا طرف معامله ممكن است با تصور اينكه شريك با مسئوليت محدود داراي اختيارات نامحدود و تضامني است مبادرت به امضاي قرارداد بنمايد در حالي كه شريك مزبور فاقد مسئوليت تضامني است و از طرف ديگر مديران غير ضامن درانجام معاملات شركت بي احتياطي نمايند. سئوال ٤٨ - آيا مدير مي تواند استعفا داده يا توسط شركاي ديگر عزل شود؟ و تحت چه شرايط صورت مي گيرد؟

پاسخ: راجع به استعفا يا عزل مديران در شركت مختلط غير سهامي موادي پيش بيني نشده است ولي مديرضآمن همآنند شركت تضامني كه اشاره شده بر حسب اينكه نام او در شركت نامه يا اساسنامه قيد شده يا نشده باشد عمل مي شود به عبارت ديگر ممكن است عزل مدير به اتفاق آرا يا بر طبق اساسنامه و يا نظر اكثريت شركا باشد. سئوال ٤٩- هيئت مديره در تعاوني ها مركب از حداقل ٣ نفر و حداكثر ٧ نفر عضو اصلي وتا ٣/١ اعضاي اصلي اعضاي علي البدل مي باشند و براي تعاوني هاي بيش از ٤٠٠ نفر يك نفر به اعضاي اصلي و يك نفر به اعضاي علي البدل اضافه مي گردد وبه

شرط آنكه بيشتر از ١٥ نفر نباشند. آيا بهتراست كه تعداد مديران با شركت هاي سهامي عام و خاص هماهنگ گردد؟

پاسخ: تعداد مديران در شركت هاي تعاوني كه به موجب ماده ٣٦ حداقل ٣ و حداكثر ٧ نفر عضو اصلي و به تعداد ٣/١ اعضاي اصلي اعضاي علي البدل انتخاب مي گردد از طرف ديگر در تعاوني هاي بيش از ٤٠٠ نفر يك نفر به اعضاي اصلي و يك نفر به اعضاي علي البدل اضافه مي شود. به نظر مي رسد بهتر است كه شركت تعاوني همانند شركت سهامي خاص حداقل توسط ٣ نفر به عنوان مديران اصلي و در صورت لزوم با عضو يا اعضاي علي البدل اداره مي شود. سئوال ٥٠- مدت مديريت در تعاوني ها حداكثر ٢ سال مي باشد و اين مدت قابل تمديدي بوده وانتخاب مجدد هر مدير بلامانع است. دراين مورد پيشنهاد اصلاحي چيست؟

پاسخ: به نظر مي رسد مدت مديريت كه در تعاوني ها حداكثر ٢ سال پيش بيني شده است فقط يكبار قابل تمديد باشد تا اعضاي ديگر بتوانند در اداره امور تعاوني كه كمك متقابل محسوب مي شود مشاركت نمايند. سئوال٥١- هيئت مديره از ميان خود يك نفر رئيس يك نفر نايب رئيس يك يا دو نفر منشي انتخاب مي نمايد وسپس فرد واجد شرايطي از بين اعضاي خود يا از خارج تعاوني به عنوان مديرعامل انتخاب مي نمايد.پيشنهاد اصلاحي در اين مورد چيست؟

پاسخ: مديرعامل كه به موجب ماده ٣٩ قانون بخش تعاون ممكن است از بين اعضاي تعاوني يا از خارج از آن براي مدت ٢ سال انتخاب گردد ظاهرا همانند شركت هاي سهامي عام و

خاص مي باشد ولي پيش بيني نشده كه مديرعامل تعدادي سهام به عنوان وثيقه در صندوق شركت براي دوران مديريت خود بسپارد تا در صورت احراز تخلف زيان وارده به شركت از محل مزبور تامين گردد. سئوال ٥٢ - مجمع عادي در شركت تعاوني يك بار در سال تشكيل مي گردد و وظايف اين مجمع با شركت هاي سهامي عام و خاص اختلاف فاحشي دارد. آيا هماهنگي مواد ٣٣ و ٣٤ و ٣٧ اين قانون با مواد ٨٣ و ٨٤ و ٨٦ و ٨٨ ل.ا.ق.ت. ضروري است؟

پاسخ: مجمع عمومي عادي در شركت تعاوني سالي يك مرتبه تشكيل مي گردد. و وظايف مجمع مذكور عبارتند از: انتخاب هيئت مديره و بازرس يا بازرسان براي مدت ٢ سال رسيدگي و اتخاذ تصميم درباره ترازنامه و حساب سود و زيان ساير گزارش هاي مالي هيئت مديره تعيين برنامه شركت و تصويب بودجه سال جاري و سرمايه گذاري و اعتبارات و وام هاي درخواستي و ساير عمليات مالي بنا به پيشنهااد هيئت مديره و بالاخره افزايش و كاهش سرمايه و اتخاذ تصميم راجع به اندوخته ها.

به نر يم رسد كه افزايش و كاهش سرمايه در صلاحيت مجمع عمومي فوق العاده قرار گيرد زيرا آنها از اهميت ويژه اي برخوردار بوده و بعلاوه با حقوق شركت هاي سهامي عام و خاص نيز هماهنگ مي گردد. سئوال ٥٣- تصميمات در مورد مجمع عمومي فوق العاده با حضور حداقل ٣/٢ اعضا (به استنثاي تعاوني هاي بيش از ٥٠٠ نفر) اتخاذ مي گردد. در مورد هماهنگي نصاب مزبور با ماده ٨٤ ل.ا.ق.ت. پيشنهاد اصلاحي چيست؟

پاسخ: دليلي به نظر نمي رسد كه تعاوني هاي

بيش از٥٠٠ نفر از نصاب اتخاذ تصميم براي مجمع عمومي فوق العاده مستثني شوند و در هر حال حضور حداقل ٣/٢ اعضا براي تصميم گيري در مجمع مزبور بدون توجه به تعداد اعضا ضروري مي باشد. سئوال ٥٤- وظايف مجمع عمومي فوق العاده طبق ماده ٣٥ بخش تعاوني عبارت از تغيير در مواد اساسنامه عزل يا قبول استعفاي هيئت مديره انحلال و ادغام تعاوني مي باشد.آيا اصلح است كه اين ماده با ماده ٨٣ شركت هاي سهامي عام و خاص هماهنگ گردد؟

پاسخ: وظايف مجمع عمومي فوق العاده در بخش تعاون بطور ناهماهنگ با شركت هاي سهامي عام و خاص احصا شده به نظر مي رسد كه با توجه به ماده ٨٣ ل.ا.ق.ت فقط افزايش سرمايه كاهش سرمايه تغييرات در اساسنامه و انحلال شركت يا تبديل نوع شركت و ادغام تعاوني درصلاحيت مجمع مذكور باشد. سئوال ٥٥- وظايف و اختيارات هيئت مديره در ماده ٣٧ قانون بخش تعاوني اقتصاد جمهوري اسلامي ايران مصوب١٣٧٠ با اصلاحات بعدي بطور ناهماهنگ پيش بيني شده آيا بهتر است با مقررات شركت هاي سهامي عام و خاص هماهنگ گردد؟

پاسخ: به نظر مي رسد كه وظايف و اختيارات هيئت مديره با مقايسه شركت هاي سهامي عام و خاص ناقص بوده و مواردي از قبيل ارائه گزارش هاي توجيهي به هنگام افزايش سرمايه و خودداري از دعوت و تقسيم سود پيش بيني شود.

46- نتيجه

نتيجه - نتيجه درشركت تضامني يا نسبي كه مدير از بين اعضا يا خارج از آن بطور محدود و يا نامحدود انتخاب مي شود مشكلاتي از نظر عزل بوجود آمده است. زيرا مدير مندج در شركت نامه فقط با

رضايت كليه شركا قابل عزل مي باشد و در ساير موارد نيز عدم امكان عزل مدير موجبات اضرار آنان را فراهم مي سازد. در قانون شركت هاي تضامني عدم امكان عزل مدير موجبات اضرار آنان را فراهم مي سازد. در قانون شركت هاي تضامني ماده (١٢ حدود مسئوليت مدير يا مديران را به ماده ٥١ قانون تجارت منسوخه ١٣١٢ شركت سهامي احاله داده است و معلوم نيست كه مسئوليت مدير در مقابل شركا مانند مسئوليت وكيل در مقابل موكل خود مي باشد و يا فقط در مقابل شركت براساس قانون وكالت مسئوليت دارد. لذا اصلاح ماده مزبور ضروري به نظر مي رسد.

در شركت مختلط سهامي و غير سهامي اداره امور شركت به عهده شريك يا شركاي ضامن مي باشد و شريك سهامي ويا با مسئوليت محدود حق مداخله در امور مديريت وانجام معامله را براي شركت ندارد. مگر اينكه وكالت مخصوص از طرف شركت داشته باشد (مستفاد از مواد ١٤٥ و ١٤٦ ق.ت.) و به نظر مي رسد كه طرف معامله با شركت ممكن است به تصور اينكه شريك با مسئوليت محدود داراي مسئوليت تضامني است معاملات انجام داده و از اين بابت متضرر گردد. بطور كلي ارگان كنترل كننده شامل بازرس يا بازرسان در شركت هاي مزبور پيش بيني نشده ولي در شركت مختلط سهامي فقط هيئت نظار در گرفته شده است كه كارايي لازم را از نظر كنترل صحت و درستي حسابهاي شركت از قبيل ترازنام حساب سود و زيان و گزارش ساليانه مديران ندارد. در شركت تعاوني تعداد مديران مندرج در ماده ٣٦ قانون شركت تعاوني كه حداقل ٣ و حداكثر ٧

نفر پيش بيني شده است در شركت هاي بيش از ٤٠٠ نفر اين تعداد اضافه شده است هماهنگي اين قسمت از ماده با شركت سهامي مفيد به نظر ميرسد تا تعداد مديران به ٣ يا ٥ نفر تقليل پيدا نمايد و مديران نيز از بين اعضاي تعاوني كه آشنايي به مسائل شركت دارند انتخاب گردند. ضمنا در خصوص قلمرو اختيارات و وظايف مديران در شركت تعاوني مانند شركت هاي سهامي مقرراتي وضع نگرديده است. برخي ديگر از مواد قانون شركت هاي تعاوني نقايصي دارند مثلا در ماده ١٠ نحوه حق نظارت اعضا در تعاوني مشخص نگرديده و در بند ١ ماده ١٣ سلب شرايط عضويت يا شرايط اختصاصي بطور مشخص روشن نشده است و بالاخره تقويم آورده هاي غيرنقدي ممكن است منتهي به ارزيابي غيرواقع گردد و در صورتي كه در شركت هاي سهامي براي قسمتي از تقويم آورده هاي غيرنقدي موسسين جلب نظر كارشناس رسمي دادگستري و تصويب مجمع عمومي موسسين (با محدوديت رعايت ميزان ارزيابي كارشناس) و بالاخره عدم لحاظ ميزان آورده غيرنقدي در حد نصاب رسميت مجمع عمومي موسسين و سلب حق راي از دارنده آورده غيرنقدي مزبور در مواد ٧٥ و ٧٦ به بعد (ل.ا.ق.ت.) پيش بيني شده است.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109