چرا حجاب!

مشخصات كتاب

سرشناسه : خرمي مشگاني ابراهيم 1342 -

عنوان و نام پديدآور : چرا حجاب ! كاوشي در معنا و چگونگي حجاب ..شيوه هاي برخورد با بي حجابي مولف ابراهيم خرمي مشگاني

مشخصات نشر : كاشان مرسل 1388.

مشخصات ظاهري : 192ص.

فروست : ... مجموعه كتاب هاي شهروند مقتدر.

شابك : 22000 ريال 978-964-972-129-3

يادداشت : چاپ قبلي : مرسل،1383(بدون فروست).

يادداشت : چاپ چهارم.

يادداشت : كتابنامه ص 190 - 192؛ همچنين به صورت زيرنويس

موضوع : حجاب

رده بندي كنگره : BP230/17 /خ 44چ 4 1388

رده بندي ديويي : 297/636

شماره كتابشناسي ملي : 2083775

بخش اول : معنا و چگونگي حجاب

حجاب چيست؟

قبل از هر چيزي بايد بدانيم حجاب چيست؟

حجاب از نظر لغوي يعني پنهان كردن. اين معنا در كتاب هاي «لسان العرب»، «المنجد» و «الرائد» آمده است و در كتاب هاي مذكور حجاب؛ به پرده و حايل ميان دو چيز نيز معنا شده است.

در «قاموس قرآن» و «فرهنگ لغات قرآن» حجاب به معناي «پرده» به كار برده شده است.

در قران واژه ي حجاب هفت مرتبه و در سوره هاي مريم، اسراء، شوراء فصلتف ص، اعراف و احزاب به ترتيب به آيات 16، 44، 50، 4، 31، 45 و 52 ذكر شده كه در همه ي موارد حجاب به پرده و حايل معنا شده است.

براي مثال:

(ومن بيننا و بينك حجاب) 1

«وميان ما و تو حجابي وجود دارد.»

(واذا سألتمو هنّ متاعاً هنّ من ورآء حجاب) 2

«و هنگامي كه چيزي از وسايل زندگي از همسران پيامبر (ص) مي خواهيد، از پشت پرده بخواهيد.»

1 . فصلت،4.

2 . احزاب،52.

حجاب در اصطلاح

در اصطلاح واژه ي حجاب بيشتر در مورد پوشش زن به كار مي رود كه به اين معنا (پرده) يعني در پشت پرده بودن زن.

آنچه امروزه از كلمه ي حجاب برداشت مي شود، كمي متفاوت از كاربرد آن در گذشته است. امروزه حجاب يعني پوشش براي زنان، شايد به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن باشد، به گفته ي مرحوم شهيد مطهري (ره) معناي اصطلاحي حجاب بيشتر در عصر ما پيدا شده است، اما فقها در كتب فقهي از واژه «ستر» به معناي پوشش استفاده مي كنند و كم تر از كلمه ي حجاب به معناي پوشش استفاده مي نمايند.

حجاب در قرآن

اشاره

سوره هاي احزاب و نور در قران سخن از حجاب به ميان مي آورند، براي درك اهميت حجاب از ديدگاه قران به آياتي در اين زمينه اشاره مي شود:

(وقل للمؤمنات يغضضن من ابصار هنّ و يحفظن فروجهنّ و لا يبدين زينتهنّ الا ما ظهر منها و ليضربن بخمر هنّ علي جيوبهنّ و لا يبدين زينتهنّ الا لبعو لتهنّ او ابائهنّ او اباء بعو لتهنّ او ابنائهنّ او ابناء بعو لتهنّ او اخوانهنّ او بني اخونهنّ او بني اخواتهنّ او نسائهنّ او ما ملكت ايمانهنّ او التّا بعين غير اولي الاربه من الرّجال او الطّفل الذين لم يظهروا علي عورات النّساء و لا يضربن بارجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ و توبوا الي الله جميعاً ايه المؤمنون لعلّكم تفلحون) 1

«و به زنان با ايمان بگو چشم هاي خود را فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است، آشكار ننمايند و روسري هاي خود را بر سينه خود

افكنند و زينت خود را آشكار نسازند مگر براي شوهرانشان يا پدرانشان يا پدر شوهرانشان يا پسرانسان، يا پسران همسرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان هم كيششان يا بردگانش يا افراد سفيه كه تمايلي به زن ندارند، يا كودكاني كه از امور جنسي مربوط به زنان آگاه نيستند، آنها هنگام راه رفتن پاي هاي خود را به زمين نزنند تا زينت پنهاني شان دانسته شود. و همگي به سوي خدا برگرديد اي مؤمنان! تا رستگار شويد.»

نكاتي كه از آيه برداشت مي شود:

1_ اين آيه با بيان وظايف زنان، آنان را از چشم چراني برحذر مي دارد و مي گويد: «يغضضن من ابصارهنّ» (چشم هاي خود را از نگاه هوس آلود فرو گيرند).

2_ موضوع حجاب و پوشش را مطرح مي كند و مي گويد: «و يحفظن فروجهنّ» (و حفظ كنند دامان خود را). مرحوم طبرسي صاحب تفسير شريف مجمع البيان از قول ابن زيد مي گويد:

در قران هر جا «فروج» ذكر شده مقصود خودداري از زناست، مگر ايجا كه منظور پوشش و حجاب است.

3_ و ظاهر نكنند زينت خود را مگر آن مقدار كه آشكار است «ولا يبدين زينتهنّ الا ما ظهر». 1 . نور، 31.

زينت چيست؟

در زبان فارسي زينت به معناي زيبايي در مقابل زشتي قرار مي گيرد. از مضامين و مفاد آيه اين طور استنباط مي شود كه زنان نبايد آرايش هاي مصنوعي خويش را كه معمولاً به اعضاي بدن اضافه مي شود چون سرمه، خضاب، كرم، رژلب، ريمل، انگشتر، گردن بندو... ظاهر سازند.

زينت ظاهري و باطني

با استناد به كتب تفسير چون تفسير مجمع البيان و منهج الصادقين زينت را مي توان به دو نوع باطني و ظاهري با زينت آشكار و پنهان تقسيم كرد.

با توجه به بخشي از آيه شريفه كه مي گويد «... الا ما ظهر منها» (مگر آن مقدار كه ظاهر است) مي توان گفت كه پوشاندن زينت ظاهري لازم و ضروري نيست و نگاه كردن به آن محلّ اشكال نيست.

اما در اين مورد نبايد نظر علماي اهل فن و فقها را فراموش كرد كه مي گويند:

اگر نگاه كردن به زينت ظاهري به قصد لذت باشد و اين نگاه مجب فساد و انحراف گردد، محلّ اشكال است و در دريف نگاه هاي حرام جاي مي گيرد و چنين مواردي زينت ظاهري هم بايد پوشانده شود و اين پوشاندن واجب است.

زينت ظاهري چيست؟

اشاره

درباره زينت ظاهري فقها و مفسران نظرات مختلفي دارند مرحوم طبرسي (ره) صاحب تفسير مجمع البيان در ذيل آيه مورد بحث مي فرمايند:

درباره ي زينت آشكار و ظاهري سه قول است:

1_ برخي گويند: زينت آشكار لباس است.

2_ برخي گويند: زينت ظاهري سرمه و انكشتر و خضاب دست است.

3_ بعضي گويند: زينت ظاهري صورت و كفت دستهاست و در تفسير علي بن ابراهيم مي گويد: كف دست ها و انگشتان است.

اما بنا بر تفسيري كه از ناحيه امام جعفر صادق (ع) وارد شده آن است كه مي فرمايند:

زراره از امام صادق (ع) نقل كرده:

(في قوله تعالي: الا ما ظهر منها)

«مگر آن مقدار كه ظاهر است».

امام صادق (ع) فرمود:

(الزّينه الظّاهره: الكحل و الخاتم) 1

«زينت ظاهري عبارت

است از سرمه و انگشتر.»

ابي بصير گويد: از امام صادق ع

(سألته عن قول الله عزّوجل: و لا يبدين زينتهنّ الا ما ظهر منها. قال (ع) : الخاتم و المسكه و هي القلب) 2

1 . وسائل الشيعه، ج 14، باب 109، حديث 3، ص 146.

2 . همان، حديث 4. «سوال كردم از آيه اي كه خداوند فرموده: ظاهر نكنند زينت خود را مگر آنچه كه ظاهر است».

امام (ع) فرمود:

«انگشتر و دستبند است.»

بعضي از اصحاب امام صادق از آن حضرت (ع) سوال كردند:

(ما يحل للرّجل من المراه ان يري اذا لم يكن محرماً؟

قال (ع) : الوجه، و الكفّان و القدمان) 1

«چه چيزي حلال است براي مردان كه از زبنان ببينند در صورتي كه نامحرم هستند؟»

امام (ع) فرمود: «چهره، مچ و قدم ها.»

اسماء دختر ابوبكر، خواهر عايشه به خانه ي پيامبر (ص) آمد در حالي كه لباس هاي نازك و بدن نما پوشيده بود، پيامبر (ص) روي خود را از او برگرداند و فرمود:

(يا اسماء، انّ المراه اذا بلغت المحيض لم تصلح ان يري منها الا هذا و هذا، و اشار الي كفّه و وجهه) 2

«اي اسماء! همين كه زن به حدّ بلوغ رسيد، سزاوار نيست چيزي از او بدن او ديده شود مگر اين و اين.

و اشاره فرمود به چهره و قسمت مچ به پايين دست خودش.»

به عنوان نكته ي پاياني در اين قسمت بايد گفت عدم پوشش براي چهره و مچ و قدم و آن قسمت هايي كه جزء زينت ظاهري زن قلمداد مي شود، در صورتي كه موجب فساد،

انحراف و گناه نشود اشكالي ندارد و اگر چنين شد يعني منشأ فساد قرار گرفت، پوشاندن آن قسمت ها هم واجب مي شود.

بهتر است كه زنان مسلمان چهره، مچ و زينت خود را در مجامع عمومي آشكار نكنند؛ چون همين صورت زيبا كه خود چشم و ابرو و لب را در بر مي گيرد، مي تواند براي نامحرمان جالب باشد.

1 . همان، حديث 2.

2 . مسأله حجاب، ص 150.

چرا استثنا؟

چرا آيه ي مورد بحث در مورد زينت زنان استثنا قائل مي شود و مي گويد: «الا ما ظهر منها»؟

در جواب بايد گفت كه زن در زندگي اجتماعي خويش ناچار است كه از دو دست خويش براي انجام اموري چون برداشتن اشياء... و استفاده كند و نيز در مواقعي بايد رخ بگشايد، وي در بعضي به خاطر انجام بعضي از امور بايد از منزل بيرون رود و اين بدان معنا نيست كه اگر ما زني را با صورت نمايان مشاهده كرديم. بلافاصله مورد اصابت تيرهاي هوس آلود نگاه خويش قرار دهيم. استثنايي كه آيه براي زنان قائل مي شود، در حقيقت نوعي تسهيل است كه به زنان واگذار شده است تا در زندگي اجتماعي راحت تر باشند.

زينت باطني يا پنهاني چيست؟

نوع دوم از اقسام زينت، زينت پنهاني و باطني است. زينت پنهاني همان زينت طبيعي زن است و زن به طور طبيعي از اين نوع زينت برخوردار مي باشد كه اين نوع زينت در اندام زن نهفته است چون ذراع، ساق پا، بازو، گردن، سر، سينه و گوش و اطراف آن.

برخي ديگر از مفسّران گفته اند:

زينت پنهاني همان زينت آلات است چون گوشواره، دستبند، بازوبند و گردن بند، زيرا آشكار كردن چنين زينتي مستلزم آشكار شدن اندامي است كه زينت بر آن قرار دارد. در نيتجه پوشاندن زينت پنهاني براي بانوان ضروري و واجب است.

چگونگي حجاب

اشاره

در قسمتي از سوره ي نور آيه ي مورد بحث آمده است:

(و ليضربن بخرم هنّ علي جيوبهنّ)

«بايد روسري هاي خود را بر روي سينه و گردن خود بيكفند».

در اين قسمت از آيه خداوند چگونگي و كيفيت حجاب را بيان مي دارد و حدود پوشش لازم را بر مي شمرد.

«خمر» وسيله اي است كه زنان با استفاده از آن سر خود را مي پوشانند، مانند روسري و مقنعه؛ و «جيب» به اطراف گردن و قسمت بالاي سينه گفته مي شود.

آمده است كه زنان قبل از نزول آيه مورد بحث گوشه هاي روسري خود را روي شانه ها يا پشت سر مي انداختند، به طوري كه گردن و كمي از سينه ي آنها ظاهر و نمايان مي شد، لذا وقتي آيه ي فوق نازل شد زنان وظيفه يافتند كه با گوشه هاي روسري خويش گردن و سينه را بپوشانند، در غير اين صورت استفاده از روسي فايده اي ندارد.

مرحوم طبرسي صاحب تفسير شريف مجمع

البيان از ابن عباس اين گونه نقل مي كند:

(تغطّي شعرها و صدرها و تراءبها و سوالفها)

«زن بايد مو و سينه و دور گردن و زير گلوي خويش را بپوشاند».

وظيفه ي زنان در برابر شوهر و ديگر محارم

در بخشي از آيه ي شريفه مورد بحث داريم:

(ولا يبدين زينتهنّ الا لبعو لتهنّ)

«ظاهر نكنند زنان زينت هاي خويش را مگر براي شوهرانشان.»

رعايت حجاب براي زنان الزامي است مگر در مواردي كه ذكر خواهد شد، از جمله ي اين موارد شوهر است كه زن در مقابل شوهر نه تنها مي تواند حجاب را كنار بگذارد، بلكه اين كار تا حدودي شايسته نيز مي باشد. ساير موارد در يازده گروه جاي مي گيرند كه در طي آن زنان از حجاب خويش استثنا شده اند.

همان طوري كه گفته شد در آيه ي مورد نظر دو استثنا وجود دارد. كارشناسان و بزرگان علوم قرآن در اين مورد اين طور گفته اند:

استثناي اول: (الا ما ظهر منها) براي زن مقدار معيني از زينت كه ظاهر كردن آن براي عموم (محرم و نامحرم) فاقد اشكال مي باشد، جايز است.

استثناي دوم: در اين مورد دوازده گروه معين نام برده شده كه ظاهر نمودن زينت براي آنان جايز است و اين ها از محارم هستند كه ازدواج با آنها حرام و محلّ اشكال است.

شوهر از اولين كساني است كه قرآن ظاهر نمودن زينت را در برابر او جايز مي شمرد. زن نه تنها اجازه دارد تمام انام خويش را براي شوهرش نمايان سازد، بلكه بايد زمينه را براي تحريكات جنسي شوهر فراهم سازد.

اسلام به زنان سفارش مي كند كه خود را براي شوهرانشان

زينت و آرايش كنند و به دلخواه آنان عمل كنند و با ظاهر نمودن زيبايي هاي آشكار و پنهاني هر چه بيشتر دل شوهر را به دست آورند.

نكته ي مهمي كه در اين قسمت وجود دارد، اين است كه زنان فقط در برابر شوهرانشان مي توانند تمام اندامشان را هويدا كنند از سر تا كف پا و حتي عورتين. اما براي محارم غير از شوهر ظاهر كردن زينت با محدوديت روبرو مي شود. اينكه زنان بايد از ناف تا زانوي خويش را بپوشانند و جايز نيست اين قسمت ها در برابر محارم غير از شوهر ناپوشيده باشد و نيز ناپوشيده ماندن ساير اندام مشروط به اين است كه فسادي در ميان نباشد كه اگر اين طور بود، آن قسمت ها نيز بايد پوشيده شود.

پيامبر اكرم (ص) مي فرمايند:

(اي حولاء، لاتبدي زينتك لغير زوجك، لا تحلّ لامراه ان تظهر معصمها و قدمها لرجل غير بعلها و اذا فعلت ذلك لم تزل في لعنه الله و سخطه و غضب الله عليها و لعنتها ملائكه الله و اعدّلها عذاباً اليماً) 1

«زينت خود را براي غير شوهرت آشكار نكن و براي زن جايز نيست مچ و پايش را براي مرد نامحرم آشكار سازد و اگر مرتكب چنين عملي شد، خداوند او را لعنت كند و دچار خشم و غضب الهي مي شود و فرشتگان ينز او را لعنت مي كنند و عذاب دردناكي براي او مهيا شده است».

1 . مستدرك الوسايل ج 2، ص 549. براي شفّاف شدن موضوع به كتاب «راز خوشبختي همسران» تأليف نگارنده مراجعه كنيد. در اين كتاب بنده نكاتي

را آورده ام كه موضوع را روشن تر مي سازد.

وظيفه زنان مسلمان در برابر ديگر زنان مسلمان و غيرمسلمان

در بخشي از ايه ي 31 سوره ي نور اين طور آمده است: (...ولا يبدين زينتهنّ الا... نسائهنّ) زن مسلمان مي تواند در برابر زنان خودشان زينت هاي خويش را نمايان سازد. منظور از زنان خودشان چيست؟

منظور زنان مسلمان است كه نمايان كردن زينت ها در برابر آنها فاقد اشكال است.

اسلام مي گويد: نمايان كردن زينت ها براي زنان غير مسلمان جايز نيست (زنان يهود، نصاري و...) چون احتمال دارد زنان غير مسلمان آنچه را كه مي بينند براي شوهرانشان تعريف كنند.

در روايتي از امام صادق (ع) نقل شده كه حضرت فرمودند:

(لا ينبغي للمراه ان تنكشف بين يدي اليهوديّه و النّصرانيّه، فانّهنّ قد يصفن لازواجهنّ) 1

«سزاوار نيست زن مسلمان در برابر زن يهودي يا نصراني برهنه شود؛ چرا كه آنها آنچه را ديده اند براي شوهرانشان توصيف مي كنند.»

1 . وسايل الشيعه، ج 14، باب 98، حديث 1، ص 133.

براي محارم خود زنان ديگر را توصيف نكنيد

زناني كه زينت هاي پنهاني زنان ديگر را مي بينيد، نبايد آنچه را ديده اند براي محارم خويش بازگو كنند؛ چرا كه توصيف زيبائي هاي، ساير زنان مي تواند آثار شوم و مخربي در مردان داشته باشد.

به زنان توصيه مي شود آنچه را كه در محافل زنانگي چون حمام، عروسي تالارها و باشگاه هاي ورزشي و فرهنگي مي بينند، براي شوهر و برادرانشان توصيف نكنند كه اگر اين طور شد، در حقيقت دل شوهر را به سوي ديگران سوق داده اند.

پرواضح است وقتي زني زبان به توصيف زينت هاي زني ديگر باز مي كند شوهرش را به ديدن آن زن تحريك كرده و ممكن است بعضي پي

آمدهاي غير اخلاقي ديگري را نيز به همراه داشته باشد.

لذا توصيف زينت زنان ديگر نه تنها بر روي شوهران اثر مخرّب دارد، بلكه براي خود زنان نيز پيامدهاي منفي دارد. اگر زني به چنين كاري اقدام كرد، در واقع تيشه به ريشه ي خانواده ي خويش زده است و گذشته از اثرات مخرّب دنيايي، عذاب دردناك آخرت را نيز براي خودم فراهم ساخته است.

پيامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد (ص) مي فرمايند:

(من وصف امراه لرجل و ذكر جمالها له، فافتتن بها الرّجل فاصاب منها فاحشه لم يخرج حتي من الدنيا حتي يغضب الله عليه،

و من غصب الله عليه غصبت عليه السماوات السبع و الارضون السّبع و كان عليه من الوزر مثل الذي اصابها.

قيل: يا رسول الله، فان تابا و اصلحا؟

قال (ص) : يتوب الله تعالي عليهما، و لم يقبل توبه الذي يخطبها) 1

«هر كسي زني را براي مردي وصف كند و زيبايي او را چندان نزد وي بستايد كه آن مرد را فريفته ي آن زن برگرداند تا از او به حرامي كام گيرد، از دنيا نرود تا اينكه خداوند بر او خشم گيرد.

و هر كس مورد غضب الهي واقع شود، آسمان هاي هفتگانه و زمين هاي هفتگانه همه بر او خشم يرند و گناهش همانند آن كس باشد كه از آن زن به حرامي كام گرفته است.

پرسيدند: يا رسول الله! اگر آن زن و مرد توبه كنند و خود را اصلاح نمايند، باز بر آن شخص وصف كننده گناهي هست؟

فرمود: خداوند متعال توبه ي آن دو را مي پذيرد، ولي توبه ي آن كسي كه

به وسيله وصفي كه از آن شخص كرده ايشان را به فتنه انداخته و سبب اين ماجرا شده را نخواهد پذيرفت.»

1 . عقاب الاعمال، ص 661.

پوشش در مقابل اطفال

اشاره

يكي ديگر از مواردي كه زنان مي توانند زينت پنهاني خود را ظاهر نمايند، در برابر كودكاني است كه آگاهي ندارند و توانايي جنسي در آنها بيدار نشده است:

(او الطّفل الّذين لم يظهروا علي عورات النّساء) 2

«يا كودكاني كه از امور جنسي مربوط به زنان آگاه نيستند».

اما ظاهر كردن زينت باطني و پنهاني در برابر كودكاني كه توانايي جنسي آنها بيدار شده است، جايز نيست؛ چون مي تواند اثرات سوء اخلاقي و تربيتي قابل توجهي را دربرداشته باشد؛ لذا در اين رباطه حتي مادران و خواهران وظيفه دارند كه در خانه در مقبال فرزندان و برادران خويش نوع پوشش را رعايت كنند و شايسته نيست كه لباس هاي ناهنجار بپوشند يا اينكه آرايش هاي مصنوعي خود را بروز دهند.

(سئل اميرالمؤمنين (ع) عن الصّبيّ يحجم المراه، قال (ع) : اذا كان يحسن ان يصف فلا) 3

از اميرالمؤمنين علي (ع) سوال شد: پسر بچه مي تواند زن را حجامت كند؟ حضرت (ع) فرمود: «اگر بچه مي تواند تعريف كند حجامت نكند.»

يعني زنان مي بايست از كودكي كه از امور جنسي آگاه است، دوري كنند.

1 . عقاب الاعمال، ص 661.

2 . نور، 31.

3 . وسايل الشيعه، ج 14، ص 172. والي مكه، محمد بن ابراهيم شوهر دختر امام صادق (ع) بود. او دختري داشت كه لباس هاي رنگارنگ بر او پوشانده، او را به مجلس نامحرم مي آورد او را بغل

مي كرد، تا اينكه روزي دخترك نزد حضرت موسي بن جعفر (ع) كه دايي او مي شد، آمد. حضرت در حالي كه دو دست خويش را دراز كرده بود، دخترك را گرفت و فرمود:

«دختر وقتي شش ساله شد بر مرد نامحرم جايز نيست او را ببوسد و يا بغل كند.» 1

1 . همان، ص 17.

زنان هنگام راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند

خداوند در ادامه آيات مي فرمايند:

(و لا يضربن بارجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ) 2

«زنان هنگام راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند تا زينت پنهاني شان دانسته شود.»

در اين قسمت از آيه نيز خداوند از رعايت حجاب و پوشش به عنوان وظيفه اي براي زنان ياد مي كند و يكي از ريزترين ولي در عين حال مهم ترين عوامل حجاب را گوشزد مي نمايد.

مرحوم استاد شهيد علامه مطهري (ره) در توضيح مطلب فوق مي فرمايد:

زنان عرب معمولاً خلخال به پا مي كردند و براي اينكه بفهماند خلخال قيمتي به پا دارند، پاي خود را محكم به زمين مي زدند. آيه ي فوق از اين عمل هم نهي فرمود: «زنان هنگام راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند.»

در اين قسمت از آينه نكات مهمي يافت مي شود. وقتي خداوند زنان را حتي در راه رفتن متوجه دقّت در امر حجاب مي كند و مي گويد مبادا صداي گام هاي شما به گوش مردان بيگانه برسد، اين مطلب به روشي استنباط مي شود كه زنان نبايد با رفتار و حركات خويش آتش شهوت را در دل مردان شعله ور سازند؛ چرا كه روشن شدن اين آتش در گام اول عفّت و

پاكدامني خود آنها را هدف قرار مي دهد.

امام موسي بن جعفر (ع) مي فرمايند:

(لا ينبغي للمراه ان تمشي في وسط الطّريق ولكن تمشي الي جانب الحائط) 3

«زن ها بهتر است كه از كنار جادّه راه روند و از وسط راه حركت نكنند (خود را حفظ كنند).»

2 . نور، 31.

3 . همان، ص 132.

حفظ حجاب و آيه اي ديگر

اشاره

(يا نساء النّبيّ لستنّ كأحد من النّساء ان اتّقيتنّ فلا تخضعن بالقول فيطمع الّذي في قلبه مرض و قلن قولاً معروفاً، و قرن في بيوتكنّ و لا تبرّجن الجاهليه الاولي) 1

«اي همسران پيامبر! شما همچون يكي از زنان معمولي نيستيد اگر تقوا پيشه كنيد؛ بنابراين به گونه اي هوس انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند و سخن شايسته بگوييد و در خانه هاي خود بمانيد و همچون جاهليت (در ميان مردم) ظاهر نشويد.»

1 . احزاب، 32.

برداشت هايي از ايه

اين آيه صرف نظر از فضايل و مقام زنان پيامبر (ص) بر ساير زنان ديگر به خاطر انتساب آنها به پيامبر (ص) و بودن در خانه ي وي و كانون وحي و شنيدن آيات، به يك حكم عام اشاره دارد و مي تواند به عنوان جوابي باشد براي آن دسته از افرادي كه ايراد مي گيرند كه در اسلام زن محدود است و هيچ گونه آزادي ندارد و بايد هميشه خانه نشين باشد و در صحنه ي اجتماع ظاهر نشود و محبوس بماند و دستور اسلام به حجاب و پوشش خود حاكي از محدوديت مي باشد و حال آن كه حجاب در اسلام براي زنان مصونيت است نه محدوديّت.

دين مقدس اسلام به زنان اجازه ي شركت در مجامع عمومي را داده و سنّت جاري مسلمين از زمان پيامبر (ص) نيز همين بوده است كه زنان از حضور در مراكز و مجالس منع نمي شده اند، بلكه به شركت در فعاليت هاي اجتماعي، سياسي، عبادي، نظامي، اقتصادي و... توصيه و سفارش شده اند كه به طور مفصل در بحث آينده بيان مي شود.

مع

الوصف اسلام با شكسته شدن حريم ها مخالف است، اسلام با مخلوط شدن زن و مرد مخالف است و الا زني كه با پوشش باشد و حريم را حفظ كند، در كجاي اسلام منع شده است؟

مرحوم استاد شهيد مرتضي مطهري (ره) مي فرمايد:

«جهان امروز به نام آزادي زن و صريح تر «آزادي روابط جنسي» روح جوانان را سخت فاسد كرده است. به جاي اينكه اين آزادي به شكفتن استعدادها كمك كند، به شكل ديگر و به صورت ديگر غير آنچه در قديم وجود داشت، نيروها و استعدادهاي انساني را هدر داده است و مي دهد.

زن از كنج خانه بيرون آمده، اما به كجا رو آورده است؟ به سينماها، كنار درياها، حاشيه ي خيابان ها و مجالس شب نشيني.

زن امروز به نام آزادي، خانه را خراب كرده بدون اينكه مدرسه يا جاي ديگر را آّباد كرده باشد، اگر غلط نكنم آنجا را نيز خراب كرده است.

در اثر اين بي بند و باري و دور افكندن قيود انساني، از راندمان تحصيل جوانان كاسته شده، جوانان از تحصيل و مدرسه فراري شده اند، جنابت هاي عشقي فراواني شده، بازار سينماها رونق گرفته، جيب كارخانه داران مولّد لوازم آرشي پر شده و... .» 2

2 . مسأله حجاب، ص 221. در صدر اسلام و زمان حيات پيامبر (ص) به خصوص، آن حضرت اجازه ي شركت و حضور در مساجد و مجامع عمومي را مي داد ولي در صورتي كه مختلط نباشندف دستور مي داد محل ها از هم جدا باشد.

در روايات آمده است:

«پيامبر (ص) به زنان اجازه ي آمدن به مسجد را

مي داد، اما به شرط كه محل آنها از مردها جدا باشد و در ورودي آنها از دري كه مردان وارد مي شوند، مجزا باشد.» 1

«و در وقت رفتن در كوچه و خيابان نيز دستور مي داد زنان از كنار كوچه و مردان از وسط بروند.» 2

پيامبر (ص) روزي به درب ورودي مسجد اشاره كرد و در موقع آمدن زنان به مسجد فرمود:

(لو تركنا هذا الباب للنّساء) 3

«خوب است اين در را به بانوان اختصاص بدهيم».

و پيامبر (ص) دستور داد كه شب هنگام كه نماز تمام مي شود، اول زن ها بيرون بروند بعد مردها و خوش نمي داشت كه زن و مرد در حال اختلاط از مسجد بيرون روند؛ زيرا فتنه ها از همين اختلاط ها بر مي خيزد. 4

و روزي پيامبر (ص) در بيرون مسجد بود، ديد مردان و زنان با هم از مسجد بيرون آمدند، به زن ها خطاب كرد و فرمود:

«بهتر اين است شما صبر كنيد آنها بروند، شما از كنار برويد و آنها از وسط.» 5

و شكي نيست كه طبيعت جنسي زنان و مردان همديگر را جذب مي كند و در صورت اختلاط در محيط آزاد و بدون مانع و قيد و بند شرعي و عرفي و قانوني، مفاسد و خطرهاي بزرگي را به بار مي آورد و آبروها و حيثيت ها را لكه دار مي سازد.

شهيد آيت الله مطهري (ره) مي فرمايد:

«جامعه ي امروزي زيان هاي اجتماع مختلط را به چشم خود مي بيند، چه لزومي دارد كه زنان فعاليت هاي خود را به اصطلاح (دوش به دوش) مردان

انجام دهند و... اثر اين دوش به دوشي ها

1 . زندگاني حضرت زهرا (س)، محلاتي، ص 107.

2 . همان.

3 . مسأله حجاب، ص 233.

4 . همان، ص 234.

5 . همان. اين است كه هر دو همدوش را از كار باز مي دارد و هر يك را به جاي توجه به كار متوجه (همدوش) مي كند، تا آنجا كه غالباً اين همدوشي ها به هم آغوشي منتهي مي گردد.» 1

پيامبر (ص) مي فرمايند:

(ليس للنّساء من سروات الطّريق شيء و لكنّها تمشي في جانب الحائط و الطّريق) 2

«زنان حق ندارند از وسط جادّه بروند، بلكه از كنار و يا كنار جادّه و راه، بايد راه بروند».

1 . مسأله حجاب، ص 237.

2 . وسايل الشيعه، ج 14، باب 97، حديث 1، ص 132.

آيا تربيت بر طبيعت حكفرماست!

اشاره

پادشاهي با وزير خود مباحثه ي زيادي نمود درباره ي اينكه: تربيت بر طبيعت حكمفرماست و هميشه طبيعت محكوم تربيت است، يعني در اثر تربيت، طبيعت و فطرت فراموش مي شود و تربيت غالب مي آيد.

وزير مي گفت: گرچه تأثير تربيت در روحيه ي هر انسان و و حيواني قابل انكار نيست، وليكن نه به نحوي كه طبيعت فراموش شود.

پادشاه براي ثابت نمودن ادعاي خود، در يك شب وزير را براي صرف شام دعوت كرد و چون وزير وارد مجلس اطعام گرديد، مشاهده كرد كه در اطراف سفره، گربه ها ايستاده اند و شمع به دست گرفته اند كه مجلس روشن باشد.

وزير از اين منظره بسيار در شگفت شد و پادشاه رو به وزير نمود و گفت:

طبيعت گربه كي

شمع داري و چراغ نگاه داشتن بوده و اگر نگاه مي كني آنها امشب چراغ دار شده اند، تربيت آنها را به اين امر وادار نموده.

وزير گفت: تقاضا دارم فردا شب هم اين مجلس را به اين كيفيّت مرتّب سازيد، تا اينكه بنده هم از براي اثبات ادّعاي خويش اقامه دليل نمايم و دليل هر كه غالب شد، قول او را قبول كنيم.

پادشاه قبول كرد و شب ديگر كه وزير وارد مجلس شد و ديد گربه ها تمام سرپا ايستاده اند و شمع به دست گرفته اند، موشي را كه از قبل گرفته بود، از جيب بيرون آورد و در ميان اطاق رها كرد، به مجرد آن كه چشم گربه ها به موش افتاد، شمع ها را بر زمين انداختند و به دنبال موش دويدند تا اينكه او را خوردند و برگشتند و باز شمع ها را به دست گرفتند.

وزير گفت: ديديد، چون طبيعت گربه بر موش گرفتن است به مجرّد آن كه چشمشان به موش افتاد، تربيت چند ساله ي خود را فراموش كردند و به دنبال موش دويدند. 3

از خواننده محترم تقاضا دارد كه از اين حكايت نتيجه گيري لازم را بنمايد.

1 . مسأله حجاب، ص 237.

2 . وسايل الشيعه، ج 14، باب 97، حديث 1، ص 132.

3 . صد و ده حكايت، قرني گلپايگاني، ص 123. امام محمد باقر (ع) فرموده است:

«پس از آن كه حضرت نوع (ع) نفرين كرد و قوم او غرق شدند، شيطان به نزد او آمد و گفت اي نوح! تو حقّي بر من داري كه مي خواهم جبران

كنم. نوح (ع) فرمود: چه قدر براي من ناراحت كننده است كه به گردن تو حقّي پيدا كرده باشم. اكنون بگو آن حق چيست؟

شيطان لعين گفت: بله، تو نفرين كردي و خدا اين مردم را غرق كرد و كسي به جاي نماند كه من او را اغواء كنم و از راه بيورن ببرم و اينك تا امدن قرن ديگر و نسل آينده من آسوده هستم.

نوح (ع) فرمود: اكنون چگونه مي خواهي جبران كني؟

شيطان براي تلافي اين حقّي كه به قول خودش به گردن نوح (ع) داشت، گفت در سه جا به ياد من باش و مرا از خاطر نبر كه من در اين سه جا از هر جاي ديگر، به آدمي نزديك ترم.

اول: در جايي كه خشم مي كني.

دوم: وقتي كه ميان دو نفر قضاوت مي كني.

سوم: هنگامي كه با زن بيگانه اي خلوت مي كني و كس ديگري با شما نيست.» 1

اين حكايات و ده ها روايات و حديث كه حضرات ائمه معصومنين (ع) فرموده اند، گوياي آن است كه آدمي نمي تواند در برابر جنس مخالف بي تفاوت باشد و تجربه هم ثابت كرده مجالس و مراكز و مجامع مختلط و مشترك زنان و مردان بدون ترديد خطرناك است و بايد در چنين مواقعي به خدا پناه برد.

1 . تاريخ انبياء، رسولي محلاتي.

به خدا پناه مي برم

در احوالات مرحوم تقدّس اردبيلي (ره) از مفاخر بزرگ جهان اسلام، نقل شده: از آن بزرگوار سوال شد، آيا دنيا مي تواند تو را بفريبد؟

فرمود: امكان ندارد.

و از او سؤال شد: آيا اگر در جايي با زن بيگانه و نامحرم

خلوت كني؟

ايشان فرمودند: به خدا پناه مي برم.

و بر همين اساس است كه پيامبري بزرگ در اين گونه مسائل مي گويد:

(انّ النّفس لامّاره بالسّوء الا ما رحم ربّي) 2

«نفس به بدي ها و فحشا مي خواند، مگر اينكه خدايم رحم كند.» 2 . يوسف، 53.

حجاب در روايات

اشاره

امام جعفر صادق (ع) مي فرمايند:

(نهي رسول الله ع، ان تتكلّم المراه عند غير زوجها و غير ذي محرم منها اكثر من خمس كلمات لابدّ لها منه) 1

«رسول خدا (ص) نهي فرموده اند كه زن با غير شوهر و غير محارمش بيش از پنج كلمه سخن بگويد آن هم در حال ضرورت (قيد پنج كلمه، كنايه از سخن كوتاه و كم است).»

پيامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد (ص) مي فرمايند:

(من كان يؤمن بالله و اليم الاخر، فلا يبيت في موضع يسمع نفس امراه ليست له بمحرم) 2

«هر كه به خداوند و روز قيامت ايمان دارد، نمي خوابد در جايي كه مي شنود صداي نفس ننزي كه كه محرم او نيست».

پيامبر اسلام (ص) در بيعت با زنان، به عدم اختلاط آنان با مردان نامحرم توصيه كرده و در ضمن بيعت به زنان مي فرمايند:

(علي النساء لا يحتبين و لا يقعدن مع الرّجال في الخلاء) 3

«بر زنان است كه دوست نداشته باشند و ننشينند با مردان نامحرم در خلوتگاه ها.»

و پيامبر اكرم حضرت محمد مصطفي (ع) فرموده است:

(ناعدوا بين انفاس الرّجال و النّساء، فانّه اذا كانت المعاينه و اللّقاء كان الدّاء الذي لادواء له) 4

«زنان و مردان نامحرم را از يكديگر جدا كنيد؛ زيرا اگر بين آنها آميختگي

باشد، درد بي درمان جامعه ي شما را فراخواهد گرفت.»

و نيز از آن حضرت (ع) است:

(انّه نهي عن محادثه النّساء، يعني غير ذوات المحارم و قال لا يخلونّ رجل بامراه فما من رجل خلا بامراه فانّ ثالثهما شيطان) 5

«همانا كه آن حضرت (ص) نهي فرموده، بگومگو و خوش و بش با زنان نامحرم را. و آن حضرت فرموده كسي حق خلوت با زن نامحرم را ندارد و هر مردي كه با زني نامحرم در جاي خلوتي باشد، سومي آنها شيطان است (براي وسوسه كردن).»

مرحوم قطب راوندي مي گويد كه ابليس گفته است:

(لااغيب في ثلاث مواضع، اذا همّ بصدقه، و اذا خلا بامراه و عند الموت.» 6

1 . وسايل الشيعه، ج 14، باب 106، حديث 2، ص 143.

2 . همان، باب 99، حديث 2، ص 133.

3 . همان، باب 99، حديث 1، ص 133.

4 . بهشت جوانان، ص 468.

5 . آثار الصادقين، ج 23، ص 166.

6 . همان. «من در سه جا غايب نيستم:

وقتي كه اراده به صدقه و خيرات داري و زماني كه با زن نامحرمي خلوت كني و به هنگام مرگ.»

حضرت موسي (ع) شيطان را درد كه گريه مي كند تا آنجا كه شيطان به حضرت موسي (ع) گفت: ميل داري كلماتي را به تو بياموزم؟

در مجلسي كه شراب نوشيده شود، ننشين؛ چون شراب كليد همه ي پليدي ها و زشتي هاست و ديگر اينكه:

(ولا تخلونّ بامراه غير محرم فانّي لست اجعل بينكما رسولاً غيري.) 1

«با زن نامحرم هرگز به خلوت ننشين؛ چون من رسولي غير از

خودم براي وسوسه بين شما قرار نمي دهم.»

1 . همان.

زنان چه مسؤوليتي دارند؟

به عنوان نكته ي پاياني شايسته است كه زنان از مسؤوليت سنگين خويش كه همان مديريت خانه و تربيت فرزندان و شوهرداري است؛ آگاهي يابد و براي انجام بعضي از اموراتي كه مسؤوليت ان به عهده ي آنان نيست از مأمن خانه بيرون نيايند تا هدف نظرهاي آلوده و رفتارهاي ناهنجار افراد لاابالي قرار گيرند.

به جز موارد خاص، بي سبب است اگر زنان به دنبال در آمد و نگران پيدا كردن كار در بيرون از خانه مثل شركت ها و اداره ها و... باشند. چرا كه لزومي ندارد زن نگران منبع درآمد براي خويش باشد. زيرا دختر تا زماني كه در خانه ي پدري است، تأمين مخارج وي بر عهده ي پدر است و زماني كه ازدواج كرد و به خانه ي شوهر رفت، اين شوهر است كه بايد همسر خويش را از جهات مادي و معنوي تأمين كند.

گذشته از آنچه گفته شد، اگر زنان فكر درآمد مستقل را در سر مي پرورانند؛ مي توانند به صورت دسته جمعي و يا با تشكيل تعاوني هايي كه اعضاي آن را زنان تشكيل مي دهند و يا مؤسسات خدماتي و توليدي كه كارمندان آن همه زن باشند محيطي سالم را آماده ساخته و در آن محيط مشغول به كار شوند و از طرفي زن مي تواند در خانه مشغول كار و فعاليت باشد و از طريق هنرهاي دستي چون قالي بافي، گلدوزي، خياطي و... مقصود خود را برآورده بسازد.

اشتغال در خانه و در محيط هاي سالم مخصوص زنان نه تنها زنان را از

چشم زخم نگاه هاي آلوده و از آسيب هاي روحي و اجتماعي دور نگه مي دارد، بلكه مي تواند در تأمين كمك خرجي آنان مؤثّر باشد.

پيامبر اسلام (ص) مي فرمايند:

(عمل الابرار من النّساء الغزل) 1

«عمل نيك زنان بافندگي است.»

(لا تسكنوا النّساء الغرف... و مروهنّ بالغزل) 2

«زنان را در غرفه ها (جاهايي كه به خيابان عمومي اشراف داشته باشد) سكني ندهيد و فرمان دهيد كه بافندگي كنند.»

در كتاب قريب الاسناد از امام صادق (ع) نقل شده كه امام باقر (ع) فرمود:

«حضرت علي (ع) و حضرت زهرا (ع) در مورد كارهاي خانه و بيرون خانه، از رسول خدا (ص) درخواست داوري كردند. آن حضرت كارهاي درون خانه را به فاطمه (ع) واگذار كرد و كارهاي بيرون خانه را بر عهده ي علي (ع) گذارد.

فاطمه (ع) (در واكنش به اين داوري) مي فرمايد:

جز خدا كسي نمي داند كه از اين تقسيم كار تا چه اندازه خوشحال شدم، از اين رو كه رسول خدا (ص) تحمل زحمت خانه ي مردان را بر من واگذاشت و مرا به اموري موظّف كرد كه ديگر به بيرون رفتن از خانه تصادم با مردان نيازي ندارم.» 3

برخي از دختران جوان به خصوص از اين بابت كه چرا در ادارات، دستگاه هاي دولتي و سازمان ها و شركت ها و كارخانه هاي خصوصي استخدام نمي شوند، عصباني و ناراحتند، در حالي كه وظيفه ي اصلي خود را فراموش كرده اند، حال آن كه اسلام زناني را كه در امر تعليم و تربيت فرزندان به موفّقيّت مي رسند، به عنوان زنان نمونه معرّفي مي كند.

دردآور است اگر بگويم برخي از دختران جوان بر پايه تفكرات غير اصولي و ناصحيح با حقوقي بسيار پايين و بدون هيچ گونه مزايا در برخي از اداره ات و سازمان ها مشغول به كار مي شوند، آيا اين گونه دختران نمي توانند در خانه بيش از اين درامد زا باشند و حال آن كه شخصيت و متانت آنها هم در خانه محفوظ مي ماند؟

1 . همان، ص 158.

2 . همان، ص 184.

3 . رنج ها و فريادهاي فاطمه (س)، ص 38.

نقش زنان در صحنه هاي مختلف اجتماع

از آنچه تاكنون گفتيم، نبايد اين گونه سوء برداشت شود كه زن حقّ بيرون آمدن از خانه براي اشتغال را ندارد، بلكه مقصود ما از مطالب گفته شده آثار مخرّب اختلاط زن و مرد در عرصه هاي اجتماعي است. نيك مي دانيم كه زن هم جزئي از اجتماع است و حضور او در صحنه هاي اجتماعي نه تنها محلّ اشكال نيست، بلكه در بسياري از مواقع ضروري هم به نظر مي رسد.

اما رعايت پوشش و حجاب امري ضروري است كه زنان نبايد آن را به دست فراموشي بسپارند. اسلام عزيز از حقوق زنان به نحوي مطلوب دفاع مي كند و زن را همپاي مرد بر مي شمارد و به اجازه مي دهد كه در عرصه هاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي، صنعتي، نظامي، عبادي و... شركت فعال داشته باشد.

حضور زنان صدر اسلام در عرصه هاي مختلف اجتماع

اشاره

براي روشن شدن مطلب به مواردي در صدر اسلام اشاره مي شود كه بر حضور زنان آن زمان در صحنه هاي مختلف دلالت دارد.

حضرت فاطمه ي زهرا س در ميدان هاي مختلف اجتماعي

فاطمه ي زهرا (ع) فقط به كارهاي خانه چون بچه داري، شوهرداري و خانه داري بسنده نمي كرد، بلكه در مسائل سياسي، اجتماعي، نظامي و عبادي نقشي به سزا داشت و نسبت به مسائل اجتماعي و سياسي جامعه اسلامي بي تفاوت نبود.

گاه در جبه هاي جنگ حضور مي يافت و به مداواي مجروحان مي پرداخت و به آنها آب مي رساند و جبهه ي حق را ياري مي كرد و گاه براي پيروزي رزمندگان اسلام به نيايش مي پرداخت. آن حضرت در نبرد احد، خندق و فتح مكه حضور داشتند. وجود مساجد سبعه در خندق كه يكي از آنها به نام حضرت زهرا (ع) مي باشد، يادگار آن حضرت است.

در جنگ احد فاطمه ي زهرا (ع) به همراه چهار زن ديگر به منطقه ي نبرد مي رود و چون چهره ي پيامبر (ص) را آغشته به خو مي بيند، پدر را در آغوش مي گيرد و خون از چهره ي ايشان پاك مي كند و چون چشمش به شمشير خونين علي (ع) مي افتد آن را مي گيرد و مي شويد و مي فرمايد: چه خوب جنگيده اي!

فاطمه ي زهرا (ع) پس از رحلت پيامبرگرامي كه خلافت را غصب كردند و فدك را از او گرفتند، همراه زنان بني هاشم به مسجد آمد و در جمع مسلمانان حاضر و ضمن خطبه اي كه پشت پرده خواند، از بدعت ها، ستم ها، حق كشي هاف تحريف هاف فراموش كردن

وصيت پيامبر و احياي سنت هاي جاهلي انتقاد كرد.

حضرت زهرا (ع) تلاش براي اثبات حق و مقابله با انحراف در رهبري امت اسلامي را تكليف خود مي دانست، گاهي شب ها به همراه علي (ع) به در خانه ي مهاجران و انصار مي رفت و در حمايت از ولايت وصيت پدرش را ياآور مي شد و آنان را به دفاع از حق شوهرش در مساله ي خلافت و حق خودش فرا مي خواند، هر چند آنان با سردي و بي مهري جواب مي دادند.

تا حيات حضرت زهرا (ع) علي (ع) حامي نيرومندي داشت و به تعبير بعضي از بزرگان، به خاطر فاطمه (ع) حرمت اميرالمؤمنين (ع) را تا حدّي پاس مي داشتند، اما پس از شهادت فاطمه ع، حضرت علي (ع) تنها و بي پناه ماند.

حضرت زينب كبري (ع) در ميدان هاي اجتماعي

حضرت زينب كبري (ع) همچون مادرش فاطمه ي زهرا ب وقتي احساس كرد مسؤوليت بزرگي بر عهده ي اوست و در اين راه بياد از مال و منال و شوهر و فرزند بگذرد، با كمال شهامت و فداكاري از خانه و كاشانه، شوهر و زندگي مرفه و عريض و طويلي كه داشت، دست كشيد و در همه جا ياري مهربان و دلسوز براي رهبر عاليقدر اسلام (امام حسين ع) و همراه وي بد. و پس از شهادت امام حسين (ع) حضرت زينب همچون كوهي پولادين و سدي آهنين در برابر دشمنان منحرف ايستاده و از دين و آيين خود و مسلمانان دفاع كرد و با سخنان پرمعنا و پرمحتواي خود پرده از چهره ي كريه بني اميه كنار زد و توطئه ي آنها را خنثي نمود و

هر كلامي از سخنان آن حضرت تيري مهلك بود كه بر قلب دشمنان مي نشست.

حزيم روايت كرده كه حضرت زينب (ع) در حال سخراني در شهر كوفه و در ميان تدابير امنيتي و جمعيت از زن و مرد كه گرد هم آمده بودند؛ در ميان جمعيت فرياد كشيد: «ساكت باشيد.»

راوي گويد: به خدا قسم تا آن روز زني را به اين حيا و عفّت و به آن سخنوري و بيان نديده بودم، چنان بود كه گويا از زبان اميرالمؤمنين علي (ع) سخن مي راند. مردم با شنيدن سخنان حضرت زينب (ع) حيرت زده و مبهوت مانده و مي گريستند و دست هاي خود را از حسرت به دندان مي گزيدند، كه پيرمردي در جمع مي گفت: پدر و مادرم فداي شما باد.

پيران شما بهترين پيرها و جوانا شما بهترين جوانان و زنان شما بهترين زن ها و خاندان شما بهترين خاندان هستند كه خوار و مغلوب نمي شوند. 1

و نيز سخنراني و شكيبايي حضرت زينب (ع) در مقابل عبيدالله بن زياد در كوفه و در مقابل يزيد در شهر شام نمونه ي ديگري از اين حضور و شجاعت است.

حضرت زهرا (ع) و حضرت زينب (ع) در مواقع ضرورت و زماني كه دفاع از دين و آيين ايجاب مي كند، پا در عرصه ي مبارزه عليه مخالفان مي گذارند و مجامع سخنراني مي كنند و افشاگري مي نمايند.

و در اين راستا گاهي اوقات زنان مجبورند براي احقاق حق و يا رفع نيازمندي هاي ضروري خود در مجامع عمومي حاضر شوند. در چنين مواقعي اسلام، زن را منع نكرده و قيد

و بندي به پاي او نزده كه به طور حتم بايد در خانه باشد و به هيچ نحوي از خانه بيرون نيايد.

1 . ترجمه لهوف سيد بن طاوس، ص 92، سيدمحمد صحفي، چاپ چهارم. ولي آنچه اسلام ممنوع دانسته، اختلاط و آميزش هاي شهوت انگيز زنان با مردان است و شركت كردن زنان در مراكزي كه به فساد و بي بند و باري و شكستن حريم و عفت و پاكدامني آنها منجر شود. آنچه ممنوع است حضور زنان با شكل و قيافه و لباسي است كه موجب تحريك و فساد شود و توجه شهوترانان و بوالهوسان را جلب كند.

در روايت آمده است:

«از 313 نفري كه همراه امام زمان (عج) خواهند بود، 50 نفر آنها زنان هستند كه تعدادي از آنها پست هاي مهم و كليدي خواهند داشت و با شروع قيام آن حضرت زنان نيز چون مردان از هر سوي جهان براي ياري آن بزرگوار به سوي او هجرت مي نمايند.» 1

1 . پيام زن ويژه مقام زن، ص 252.

همسران پيامبر، همراه پيامبر

(كان رسول الله (ص) اذا اراد ان يخرج الي سفر اقرع بين ازواجه فايّتهنّ خرج سهمها خرج بها رسول الله (ص) معه) 2

«عايشه همسر پيامبر اسلام (ص) نقل مي كند كه:

روش آن حضرت اين بود كه پيوسته هنگام سفر به قيد قرعه يكي از همسرانش را به همراه خود مي برد.»

2 . تفاسير الميزان، ج 15، ص ص 105، مجمع البيان ج 7، ص 130 و نمونه 14، ص 387.

در كنار قبر حمزه

امام صادق (ع) مي فرمايند:

(انّ فاطمه (ع) كانت تأتي قبور الشّهداء في كلّ غداه سبت...) 3

«حضرت فاطمه ي زهرا (ع) هر هفته صبح شنبه براي قرائت «فاتحه» و دعا به قبرستان شهدا مي آمد و در كنار قبر عمويش حمزه دعا مي كرد و براي وي طلب آمرزش مي نمود.» 3 . زمينه هاي فساد در جامعه و راه درمان، علي اكبر بابازاده، ج 2، ص 678، به نقل از بحار، ج 3، حديث 13، ص 90.

زنان در مراكز عبادي

اشاره

ابن عباس گويد:

(كان رسول الله (ص) يأمر بناته و نسائه يخرجن في العيدين) 4

«رسول خدا (ص) دختران و همسران خود را مأمور مي ساخت كه در نماز عيد فطر و عيد قربان شركت نمايند.» 4 . همان.

پيامبر اسلام (ص) مي فرمايند:

(لا تمنعوا اماء الله مساجد الله و ليخرجن تفلات (اي غير متطيبات)) 1

«كنيزان خدا (زنان) را از رفتن به مساجد منع و جلوگيري نكنيد و بايد موقع بيرون رفتن بوي خوش (عطر) استعمال نكنند.»

(كان رسول لاله ص: اذن للنّساء في حضور المساجد و قال لاتمنعوا اماء الله مساجد الله) 2

«پيامبر ص، به زنان اجازه داد كه به مساجد حاضر شوند و فرمود: كنيزان خدا را (زنان) از حضور در مساجد جلوگيري نكنيد.»

اميرالمؤمنين علي (ع) مي فرمايند:

(لاتحبسوا النّساء من الخروج الي العيدين فهو عليهنّ واجب) 3

«زنان را از خروج به نماز عيد فطر و قربان مانع نشويد؛ زيرا اين عمل براي آنان واجب است.»

1 . آثار الصادقين، ج 23، حديث 7، ص 155.

2 . همان مدرك.

3 . وسايل الشيعه، ج 5، حديث 5، ص 134.

بسيج عمومي زنان براي نماز

«امّ عطيّه» گويد:

«پيامبر (ص) در روزهاي عيد كه مي خواست نماز عيد بخواند، دستور مي داد دختران و دوشيزگان و هم چنين زنان و آنان كه در حالت عادت زنانه هستند، از شهر بيرون ايند و در نماز عيد شركت نمايند. لكن زنان صاحب عادت گوشه اي در كنار مي نشستند به دعوت مسلمانان و خطبه ي عيد گوش مي دادند.»

يكي از زنان از پيامبر (ص) پرسيد:

«اگر كسي پوشش نداشته باشد كه خود را بپوشاند. چه كند؟

آيا از آمدن به جماعت و شركت در اجتماع مسلمانان معاف است يا نه؟»

پيامبر عزيز (ص) فرمود:

«خير، بايد از يكي از خواهران ديني خود لباسي عاريه كند و در نماز و اجتماع مسلمانان شركت نمايد.» 4 4 . چهره ي زن در آيينه ي اسلام و قران، مرتضي فهيم كرماني، ص 74.

زنان در ميدان جهاد و جنگ

اشاره

از امام باقر (ع) روايت شده است كه فرموده اند:

(انّ رسول الله (ص) خرج بالنّساء في الحرب يداون الجرحي) 1

«رسول خدا (ص) با عدّه اي از زنان به جنگ دشمن مي رفت و آنان مريض ها و مجروحين را مداوا مي كردند.»

امّ عطيّه انصاريه كه نامش «نسيبه» بود، گفت:

«با رسول خدا (ص) در هفت جنگ همراه بودم و مريضان را درمان و زخم هاي آنان را پانسمان مي كردم و در جاهايي كه ساز و برگشان بود، از آنان پذيرايي مي كردم و براي آنان غذا مي پختم.» 2

1 . وسايل الشيعه، ج 11، حديث 6، ص 86.

2 . آثار الصادقين، ج 23، ص 175.

زني از انصار در ميدان جنگ

مي گويند:

«رفيده» كه از زنان انصار است، در آن روزها كه جنگ خندق شروع شده بودف در مسجد خميه اي زده و آنجا را مطب خود قرار داده بود. هر كسي زخمي مي شد، او را به آنجا مي بردند تا رفيده او را معالجه كند. وقتي سعد بن معاذ در آن جنگ به وسيله ي تير زخمي شد و از پاي در آمد، پيامبر (ص) فرمود:

«او را به خيمه ي رفيده ببريد تا خود از نزديك او را ببيند و عيادتش كند.»

رفيده شخصاً زخم خوردگان مسلمان را زير نظر گرفته و پرستاري مي كرد، پيامبر (ص) نيز گاهگاهي از او ديدن مي فرمود و احوال او را مي پرسيد. 3 3 . چهره ي زن در آيينه ي اسلام، ص 71.

امّ سليم در جنگ حنين

«امّ سليم» زني است مسلمان و ديندار، دلاور و نترس و در عين اينكه عفت و عصمت خود را نگه مي دارد؛ دوشادوش شوهر خود پا به صحنه ي اجتماع مي گذارد و در نگ حنين شمشيرش را با خود بر مي دارد تا در زمان جنگ هميشه به حال آماده باش و دفاع باشد.

همسرش از او پرسيد: امّ سليم اين چيست؟

امّ سليم مي گويد: اين را برداشته ام كه اگر كسي از نيروي مخالف به من هجوم آورد، شكمش را با آن بشكافم.

ابوطلحه به پيامبر (ص) روي كرد و گفت: يا رسول الله! شنيدي چه مي گويد؟

پيامبر (ص) فرمود: اي امّ سليم! خدا كفايت مي كند و بهتر است.

علاوه بر جنگ حنين در هنگ احد نيز ام سليم با برخي از زنان پيامبر (ص)

حاضر شد، دامن به كمر زده، مشك ها را پر از آب مي كردند و به سربازان مي دادند.

اين زن ن قدر شجاع و رزمنده بود كه تاريخ نويسان هنگامي كه مي خواهند او را معرفي كنند، مي گويند: در پيشامدها و جنگ ها بانوي خنجرزن (شجاع و مبارز و مجاهد) بود. 1

1 . همان، ص 193.

شيرزني به نام نسيبه

امّ عماره كه نامش «نسيبه» دختر كعب بن عمرو و همسر زيد بن عاصم است، با همسر و دو فرزندش در جنگ احد شركت كرد، شيرزني است كه با پيامبر (ص) بيعت كرده و در جنگ ها رزمنده اي بس دلاور و از خود گذشته بود. بيشتر روزها روزه دار بود و از عبادت پروردگار خود غفلت نمي كرد. در عين پارسايي و باتقوا بودن در بيشتر جنگ هاي زمان پيامبر (ص) و پس از آن شركت كرده و بيشتر از مردان مي كشته است.

نسبيه در جنگ احد مسؤوليت آب رساني به مجاهدين را به عهده داشت. در اين جنگ وقتي دشمن از گذرگاهي كه عده اي به طمع جمع آوري غنايم از آن غافل شده بودند هجوم آورد. مردان سست پيمان فرار را بر جهاد ترجيح دادند و تنها حدود ده نفر باقي ماندند تا از پيامبر (ص) دفاع كنند. يكي از اين ده نفر نسيبه بنت كعب بود. او مشك را به زمين انداخته، با سلاحي كه فراريان ترسو بر زمين نهاده بودند به دفاع از جان پيامبر (ص) مي پردازد. در اين دفاع قهرمانانه جراحات بسياري توسط دشمن به او وارد مي آيد كه تا آخر عمر به سبب آن نشان هاي افتخار

حك شده بر بدنش، خدا را شكر مي گفت.

خود نسيبه گويد:

وقتي جان پيامبر (ص) را در معرض خطر ديدم، با شمشير از حملات دشمن جلوگيري مي كردم و گاهي هم تيراندازي مي نمودم. ناگاه متوجه حمله ي يكي از مشركين به پيامبر (ص) شدم، همراه با مصعب او را از حركت به سوي رسول خدا (ص) باز داشتم.

ولي او ضربتي بر من زد كه تا يك سال اثر آن بر شانه ام باقي ماند، پيامبر (ص) كه متوجه زخم شديد شانه ي من شده بود، فوراً يكي از پسرانم را صدا زده، فرمود: «زخم مادرت را ببند.» وقتي پسرم زخم مرا بست، دوباره برخاستم و به دفاع از پيامبر (ص) مشغول شدم.

در همين هنگام متوجه زخمي شدن يكي از پسرانم شدم، فوراً با پارچه هايي كه براي بستم زخم مجروحين آورده بودمف زخم او را بستم و به او گفتم: برخيز و از پيامبر (ص) دفاع كن. 2 2 . پيام زن، شماره 68، ص 253.

درود بر اين شير زن!!

و نيز نقل شده كه:

وقتي يكي از فرزندان «نسيبه» به نام «حبيب» به دست «مسيلمه» ي كذّاب اسير مي شود، مسيلمه از او مي پرسد: آيا اقرار مي كني كه محمد (ص) فرستاده ي خداست؟

حبيب مي گويد: بله.

مسيلمه مي گويد: آيا اقرار مي كني كه من نيز پيامبر خدايم؟

حبيب مي گويد: نه، هرگز.

مسيلمه پس از بازجويي دستور مي دهد او را اعدام كنند و بدنش را پاره پاره نمايند.

نسيبه بدن پاره پاره شده ي فرزندش را مي بيند و بر عقده ها و انگيزه هايش افزوده مي گردد. نه

تنها موجب رعب او نمي شود، بلكه هر روز دقيقه شماري مي كند و در انتظار فرصت مي نشيند تا انتقام بگيرد. لذا در زمان خلافت ابي بكر فرصتي مي بيند، شخصاً در جنگ شركت مي كند و سرانجام پس از آن كه چندين زخم كاري بر بدنش وارد مي آيد، قاتل فرزند خود و يا بهتر بگوييم دشمن كينه توز اسلام را به درك مي فرستد. 1

در برخي روايات آمده است:

«از جمله كساني كه به شرافت همراهي حضرت مهدي (عج) نائل مي آيد و اخلاص خويش را دوباره در تاريخ اثبات مي كند، نسيبه است كه با رجعت به دنيا در زمره ي ياران حضرت قرار خواهد گرفت و به مداواي مجروحين خواهد پرداخت.» 2

مطلب قابل تأمّل در داستان نسيبه، نحوه ي برخورد پيامبر (ص) با دفاع قهرمانانه ي اين زن از ايشان است كه نه تنها هيچ گونه منع يا نهيي از پيامبر (ص) درباره ي اين كار نسيبه در تاريخ نمي بينيم، بلكه ديده مي شود كه بعد از اتمام جنگ حضرت رسول (ص) وقتي به مدينه بازگشت، شخصي را به خانه ي نسيبه فرستاد از وضعيت جسماني او به ايشان گزارش بدهد و از خبر سلامت او خوشحال گرديد.

نسيبه از پيامبر (ص) خواست تا دعا كند خدا او را در بهشت ملازم آن حضرت قرار بدهد. پيامبر (ص) در حقّ او دعا كرد و فرمود:

«خدايا اين ها را در بهشت رفيق من قرار بده!»

1 . چهره ي زن در آيينه ي اسلام، ص 195.

2 . پيام زن، شماره 68، ص 253، به نقل

از اعلام النساء المؤمنات، ص 625.

صفيه دختر عبدالمطلب در جبهه هاي جنگ

اين بانوي بزرگوار در جنگ احد نيز شركت داشت و وقتي كه مردان، گروه گروه از ترس حمله ي دشمن مي گريختند، در راه آنها مي ايستاد و آنان را از فرار نهي مي كرد. پس از اتمام جنگ احد بر سر جنازه ي مثله شده ي برادرش حمزه (ع) رفت، پيامبر (ص) به فرزند او زبير فرمود: مادرت را درياب، مبادا ببيند كه با جسد مطهر برادرش چه ها كرده اند!

صفيه گفت« من شنيده ام كه بدن برادرم را مثله كرده اند، تحمل اين مصيبت در راه خدا بسيار اندك است، به توفيق الهي در زمره ي صابران خواهم بود.

پيامبر (ص) پس از شنيدن حرف هاي او فرمود: آسوده اش بگذاري. آن گاه صفيه چون كوهي استوار بر جنازه ي تكه تكه ي برادر نماز خواند و با آرامش تمام بازگشت.

صفيه در جريان خندق

هنگامي كه مسلمين در كنار خندق هاي اطراف مدينه در حال دفاع از شهر بودند، در داخل مدينه، زنان و فرزندان مشغول دعا براي آنان و حامي معنوي ايشان بودند، اما ناگهان تعدادي از زنان متوجه حضور مردي يهودي شدند كه به قصد خيانت و جاسوسي به داخل شهر رخنه كرده بود. صفيه از حسّان بن ثابت مرد شاعر مسلماني كه همراه زنان در شهر مانده بود، تقاضا كرد كه دشمن خائن را به قتل برساند، ولي حسّان جرأت نكرد اين كار را انجام دهد. صفيه هم بي هيچ هراسي خودش او را به تقل رسايند و با پرتاب سر او به سمت يهوديان باعث شد تا آنها متفرّق شوند و دشمن داخلي نتواند كاري از پيش ببرد.

از جمله زناني

كه در مديان هاي جنگ حضور داتند: مي تواند از: هند دختر اثاثه، هند همسر عمرو بن جموح، ليلي غفاريه، ام الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب، ام سليطّ، امّ ايمن و... كه در جنگ هاي احد، احزاب و حنين براي كمك رساني، آب رساني و مداواي مجروحان حضور داشتند، نام برد.

زنان در ميدان توليد

اشاره

زينب تقفيه در صحنه ي صنعت

«زينب ثقفيه» همسر عبدالله بن مسعود زني است مؤمن و متديّن، نيكوكار و در ضمن؛ صنعتگر. همسرش نابينا و داراي چند فرزند است، اين زن هزينه ي زندگي و اداره ي همه ي آنها را بر عهده مي گيرد. از طرفي دوست دارد از بينوايان و مستمندان ديگر نيز تفقّد كند و چون بودجه و در آمد كارش براي هر دو كافي نيست، از اين رو مطلب را با شوهر خود در ميان مي گذارد و مي پرسد: آيا از اينكه من هزينه ي زندگي تو و فرزندانت را مي پردازم، پاداش صدقه و انفاق در راه خدا را مي برم يا نه؟

عبدالله گفت: از پيامبر (ص) بپرس، اگر تو از آن اجر و پاداش بي بهره مي ماني، من نيز راضي نيستم كه تو سود دسترنج خودت را به مصارف زندگي من و فرزندانم برساني.

زينب گفت: براي پرسش خدمت پيامبر (ص) رفتم. از اتفاق ديدم زني ديگر همنام خودم آمده و همين سوال را دارد. آن گاه دو نفري به بلال گفتم: از پيامبر اين مطلب را براي ما بپرس و نگو كه سؤال از كيست.

پس از چند لحظه بلال آمد و گفت: پيامبر (ص) فرمود براي شما در اين كار دو اجر و پاداش است. يكي پاداش انفاق در

راه خدا و ديگري پاداش دستگيري به خويشان كه خود صله ي رحم است. 1

1 . چهره ي زن در آيينه ي اسلام، ص 200.

سلامه در حوزه ي توليد

«سلامه» زن مسلماني است كه از راه چرانيدن گوسفندان و دريافت مزد از صاحبان آنها امرار معاش مي كند، خودش مي گويد:

«در آن هنگامي كه از طلوع خورشيد اسلام مدتي نگذشته بود و من به چرانيدن گوسفندان مشغول بودم، يك روز پيامبر (ص) از مقابل من عبور كرد و پرسيد: سلامه به چه چيز ايمان داري؟ و به چه چيز شهادت مي دهي؟

گفتم: من به يگانگي خداوند شهادت مي دهم و شهادت مي دهم كه محمد (ص) رسول و فرستاده ي خداست.

آن گاه پيامبر (ص) تبسّمي كرد و رفت». 2 2 . همان، ص 71.

كلام آخر

بنابراين بايد گفت اسلام نه تنها مخالف حضور زنان در عرصه هاي مختلف اجتماعي، فرهنگي، علمي، سياسي، عبادي و ... نيست، بلكه انان را به شركت در اين گونه ميادين تشويق مي كند. زنان نيمي از جمعيت دنيا را تشكيل مي دهند، زن به عنوان يك موجود توانمند داراي هوش و استعداد و توانايي بالايي است كه اين بر كسي پوشيده نيست و شايسته نيست كه اين توانايي براي رشد و پيشرفت جامعه مورد استفاده قرار نگيرد.

اما اسلام عزيز براي زنان دستوراتي دارد كه عمل به آنها بيشتر به نفع خود زنان است، دستوراتي از قبيل: رعايت پوشش و حفظ حجاب، عدم اختلاط زن و مرد، دقت در نحوه ي راه رفتن، قدم زدن، سخن گفتن و پرهيز از هر علمي كه بذر فساد را در نهاد انسان هاي بيمارگونه مي كارد.

زنان نبايد در اجتماع و مقابل نامحرم با ناز و كرشمه حرف بزنند و لباس هاي تنگ و كوتاه بپوشند و در راه رفتن

بايد دقّت داشته باشند. تمام اين دستورات براي حفظ ارزش شخصيتي زن مي باشد و نبايد تصوّر شود كه اين فرامين براي زن محدوديّت ايجاد مي كند.

آياتي ديگر

(يا ايها النّبيّ قل لازواج و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جلا بيبهنّ ذلك ادني ان يعرفن فلايؤذين و كان الله غفوراً رّحيماً) 1

«اي پيامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو روسري هاي بلند خود را بر خويش فرو افكنند، اين كار براي اينكه (از كنيزان و آلودگان) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، بهتر است. خداوند همواره غفور و رحيم است.»

در صدر اسلام زنان مسلمان به مسجد مي رفتند و پشت سر پيامبر (ص) نماز مي گذاردند، هنگام شب موقعي كه براي نماز مغرب و عشا مي رفتند، بعضي از جوانان هرزه و اوباش بر سر راه آنها مي نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مي دادند و مزاحم آنان مي شدند، آيه ي فوق نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را به طور كامل رعايت كنند.

در ميان اعراب و بسياري مردم ديگر معمول بوده و هست كه به هنگام نياز، بعضي از وسايل زندگي را به طور موقت از همسايه به عاريه مي گيرند. خانه ي پيامبر (ص) نيز از اين قانون مستثني نبوده و گاه و بي گاه مي آمدند و چيزي از همسران پيامبر (ص) به عاريه مي گرفتند. روشن است قرار گرفتن همسران پيامبر در معرض ديد مردم _ هر چند با حجاب اسلامي باشند _ كار خوبي نبود. لذا آيه مي فرمايد:

(و اذا سألتمو هنّ متاعاً فسئلو

هنّ من وراء حجاب) 2

«و هنگامي كه چيزي از وسايل زندگي به عنوان عاريه از همسران پيامبر (ص) مي خواهيد، از پشت پرده بخواهيد.»

و هم چنين آيات 59، 60 و 61 از سوره ي نور نيز به مساله حجاب اشاره دارد، مراجعه فرماييد. 1 . احزاب، 59.

2 . احزاب، 53.

بخش دوم : چرا حجاب؟

اشاره

از جمله سؤالاتي كه برخي از افراد مي پرسند، اين است كه فلسفه ي حجاب براي زنان چيست؟

چنين سؤالي مي تواند دو جنبه داشته باشد: عده اي به قصد رسيدن به حقايق و برخي ديگر به نيت اعتراض و وارد كردن اشكال سؤال مي كنند.

در اين قستم از بحث، به فلسفه و ماهيت حجاب مي پردازيم و اينكه چرا زنان مسلمان بايد حجاب را رعايت كنند؟

رعايت حجاب نه تها براي خود زن ارزش مي آفريند، بلكه مي تواند خانواده، اجتماع و... را نيز تحت تأثير قرار دهد. همان طور كه رعايت آن به عنوان يك امر ضروري مي تواند مفيد باشد، عدم رعايت آن نيز پيامدهايي منفي را به همراه دارد.

اينك ناگهي كوتاه مي اندازيم به فوياد و اثرات رعايت حجاب و پيامدهاي آن و پاسخي مناسب به اين سوال كه چرا حجاب براي زنان ضروي است؟ و جواب سؤال فوق را در موارد ذيل بررسي مي نماييم:

1_ حجاب در اسلام يك قانون است.

2_ حجاب به عنوان سرچشمه زلال مي تواند زن را به كمال برساند.

3_ حجاب از بي بند و باري و مفاسد اجتماعي جلوگيري مي كند.

4_ حجاب باعث استواري و تداوم كانون گرم خانواده ها مي شود.

حجاب در اسلام قانون است

اشاره

بر زن مسلمان فض است كه بدون هيچ گونه قيد و شرطي قانون حجاب را بپديرد. بدون شك استقلال فكري و روحي انسان اجازه نمي دهد كه بي قيد و شرط و شرط تسليم انسان ديگري شود؛ چرا كه او هم مثل خودش يك انسان است و ممكن است در برخي موارد اشتباه كند.

ولي اگر انسان نسبت

به خداوند تسليم نشود، گمراه است؛ چرا كه فرمان خداوند عاري از هر گونه اشتباهي است، از اين گذشته فرمان خداوند حافظ منافع انسان است.

آيا ممكن است يك انسان عاقل اين حقيقت را تشخيص بدهد و با اين وجود مصالح خود را زير پا گذارد؟ هر چه داريم از خداوند سبحان داريم و بايد در برابر دستورات او تسليم شويم.

اسلام از تسليم گرفته شده است: «الاسلام هو التّسليم» تسليم شدن روح اسلام است. واضح است كه خداوند و پيامبر (ص) هيچ نيازي به تسليم مردم ندارند، بلكه انسان به علت عدم اطلاع كامل برخي مصالح خويش را فراموش مي كند كه خداوند مي داند و به پيامبر دستور مي دهد.

اين درست به آن مي ماند كه يك طبيب ماهر به بيمارش بگويد: در صورتي به درمان تو مي پردازم كه در برابر دستوراتم تسليم محض باشثي و از خود هيچ اراده اي نداشته باشي. اين نهايت دلسوزي طبيب را نسبت به بيمار نشان مي دهد و خدا از چنين طبيبي برتر و بالاتر است.

مردم در برابر دستورات و احكام الهي سه دسته اند:

گروه اول: تنها در مواردي تسليم حق هستند كه با منافعشان تطبيق كند: «نؤمن ببعض و نفكر ببعض». در حقيقت اگر ايمان هم آورده اند، به خاطر منافعشان است نه به حكم خداوند.

گروه دوم: كساني كه اراده و خواسته هايشان، خواسته و اراده ي خداست و اگر منافع زودگذرشان با فرمان خداوند در تضاد بود، از منافع خود چشم مي پوشند و تسليم فرمان خداوند مي شوند، اينان مؤمنان و مسلمانان راستيند.

گروه سوم: از گروه دوم

هم برترند و در واقع جز آنچه خدا اراده كند، اراده اي ندارند و جز آنچه او مي خواهد، خواسته اي در دل آنها نيست. آنها به جايي رسيده اند كه فقط چيزي را دوست مي دارند كه او دوست دارد و از چيزي متنفرند كه او نمي خواهد، در حقيقت تسليم محض خداوند تبارك و تعالي هستند. 1

و اين همان معناي آيه 36 از سوره ي مباركه احزاب است كه مي فرمايد:

(و ما كان لمؤمن و لا مؤمنه اذا قضي الله و رسوله امراً آن يكون لهم الخيره من امرهم و من يعص الله و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبيناً)

«هيچ مرد و زن با ايماني حق ندارد هنگامي كه خدا و پيامبرش امري را لازم بدانند، اختياري از خود (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر كس نافرماني خدا و رسولش را كند، به گمراهي آشكاري گرفتار شده است.»

و در سوره ي مباركه نور آيات 51 و 52 آمده است:

(انما كان قول المؤمنين اذا دعوا الي الله و رسوله ليحكم بينهم ان يقولو سمعنا و اطعنا و اولئك هم المفلحون، و من يطع الله و رسوله و يخش الله و يتّقه فاولئك هم الفائزون)

«مؤمنان هنگامي كه به سوي خدا و رسولش دعوت شوند تا ميان آنان داوري كند، سخنانشان تنها اين است كه مي گويند شنيديم و اطاعت كرديم و رستگاران واقعي انها هستند و هر كس خدا و پيامبرش را اطاعت كند و از پروردگار بترسد و از مخالفت فرمانش بپرهيزد، آنها رستگارند.» 1 . تفسير نمونه، ج 7، ص 329.

مؤمنان بايد كاملاً تسليم باشند

«زبير بن عوام» كه از مهاجران

بود. با يكي از انصار بر سر آّبياري نخلستان هاي خود كه در كنار هم قرار داشتند، اختلاف پيدا كردند.

هر دو براي حلّ اختلاف خود خدمت پيامبر (ص) رسيدند. از آنجا كه باغستان زبير در قسمت بالاي نهر و باغستان نصاري در قسمت پايين نهر بود. پيامبر (ص) دستور داد كه اول زبير باغ هايش را آبياري كند و بعد مسلمان انصاري، اما اين مرد انصاري به ظاهر مسلمان از داوري عادلانه ي پيامبر (ص) ناراحت شد و گفت: آيا اين قضاوت به خاطر آن بود كه زبير عمّه زاده ي توست؟

پيامبر (ص) از اين سخن بسيار ناراحت شد، به حدّي كه رنگ رخسارش دگرگون گرديد. در اين موقع آيه ي شريفه ي 65 سوره ي مباركه نساء نازل شد و به مسلمانان هشدار دارد:

(فلا و ربّك لا يؤمنون حتّي يحكّموك فيما شجر بينهم ثمّ لا يجدوا في انفسهم حرجاً مما قضيت و يسلّموا تسليماً)

«به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينكه تو را در اختلاف خود به داوري طلبند و سپس در دل خود از داوري تو احساس ناراحتي نكنند و كاملاً تسليم باشند.»

با توجه به مطالب فوق از آنجايي كه موضوع حجاب از دستورات الهي و از واجبات و ضروريات دين اسلام مي باشد، يك مسلمان نبايد از روي عمد و با آگاهي به اين موضوع آن را منكر شود كه اگر اين طور شد، چنين فردي در رديف كافران قرار مي گيرد كه بايد مطابق قانون شرع اسلام مجازات شود.

قانون حجاب در اسلام براي حفظ مصالح دنياي بشريت است؛ چرا كه حجاب در زندگي نقش

بسيار مهمو موثري ايفا مي كند و اگر حجاب براي زنان ارزش نداشت، خداوند آن را واجب نمي كرد. زنان مسلمان پيرو قران مجيد هستند و كتاب آسماني و وحي الهي براي آنان كافي است و با صراحت زنان را به پوشش امر مي كند و از بي حجابي نهي مي كند.

حجاب در اسلام قانون است و رعايت آن لازم و ضروري است. براي روشن شدن مطلب به بخش حجاب در قران در همين كتاب مراجعه فرماييد.

لذا بر زنان مسلمان فرض است كه با رعايت حجاب به مخالفين حجاب ثابت كنند كه پيرو دين الهي و حضرت فاطمه (ع) سيّده ي زنان عالم هستند و با اين كار خود سنّت پيامبر (ص) و حضرت صديقه ي طاهره فاطمه ي زهرا (ع) را زنده نگه مي دارند.

اسلام حجاب را لازم و واجب نموده تا زمينه ي لازم براي رشد و كمال منوي ما باشد و از طرفي آيا زنان بي حجاب دلايل منطقي بر برهنگي و بي حجابي خود دارند؟ و اگر دليلي متقن و محكم دارند، فوايد و مزيّت هاي بي حجابي خود را بيان كنند.

امام صادق (ع) مي فرمايند:

«روز قيامت آن زن زيبايي را كه به خاطر زيبايي و قشنگي اش فريب خورده است، براي مجازات مي آورند. او مي گويد: پروردگارا! آنچه من كردم به خاطر اين است كه تو مرا زيبا آفريدي.

در پاسخ به اين زن حضرت مريم (ع) را مي آورند و مي گويند: تو زيباتري يا ايشان؟ ما او را هم زيبا آفريديم، اما او فريب نخورد.

مرد زيبا را هم كه فريب زيبايي

اش را خورده است، مي آورند. او هم براي توجيه كار خود مي گويد: خدايا! مرا زيبا آفريدي و همين سبب چنين كاري شد.

در اين هنگام حضرت يوسف (ع) را مي آورند و مي گويند: تو زيباتري يا يوسف؟ ما او را نيز زيبا افريديم، اما او فريب نخورد.

و نيز كسي را كه به خاطر بلا و مصيبت گول خورده است، مي آورند. او براي اينكه كار خود را توجيه كند، مي گويد: خدايا! بلاهاي زياد باعث شد كه گول بخورم.

در اين هنگام حضرت ايوب (ع) را مي آورند و مي گويند: بلا و مصيبت تو سخت تر بود يا اين؟ او هم بلاهاي زيادي ديد، امام فريب شيطان را نخورد.» 1

در ادامه اين قسمت بي مناسبت نيست كه فرمايشتاتي از امام خميني (ره) بياوريم كه مي فرمايد:

«خطري كه حس مي كنيم، اين است كه زنان دو مرتبه به آن ابتذال ها كشانده شوند، اما حجاب اسلامي چه معني دارد؟ حجاب اسلامي يعني وقار، حجاب، شخصيت، ساخته ي من فقيه و ديگران نيست، اين نصّ صريح قرآن است. آن قدري كه قرآن مجيد بيان كرده نه ما مي توانيم از آن حدود خارج شويم و نه زناني كه به اين تاب بزرگ آسماني معتقد هستند.» 2 1 . بحارالانوار، ج 12، ص 341.

2 . مجلّه پيام زن، سال اوّل، دي ماه 1371، شماره 10، ص 1.

حجاب؛ سرچشمه ي كمال زن

حجاب؛ به عنوان يك سراپرده ي مجلل، شخصيت و قداست زن را در بر مي گيرد و روز به روز بر درخشندگي و شخصيت زن مي افزايد.

زن در سايه حجاب مي تواند

به تكاپو و فعاليت بپردازد بدون آن كه گوهر شخصيتي خود را از دست بدهد. حجاب زن را از افتادن به گودال نابودي و هلاكت نجات مي دهد. زني كه حجاب دارد، همه چيز دارد: ايمان، شخصيت، عزّت، عظمت و آبرو و حيثيت اجتماعي.

زن در پرتو حجاب همانند يك غنچه ي زيباست كه علي رغم زيبايي كسي نمي تواند لطافت او را مورد تير چشم زخم قرار دهد و تا زماني كه اين غنچه شكفته نشده است، هيچ حق چيدن و چپاول آن را ندارد. اما وقتي شكفته شد، خيلي زود مورد تعرض قرار مي گيرد. ديري نمي پايد كه آن غنچه ي زيبا از شاخه جدا مي شود و گلبرگ هاي لطيف آن در زير پاي كامجيوان ديوسرشت له مي شود، دستان بي رحم كامجويان در سايه س شعارهاي فريبنده، حجاب را از سر غنچه هاي لطيف مي گيرند تا روز به روز گلستان اجتماع را ويران و ويران تر كنند.

تا غنچه ي نشكفته، به گلزار نهان است

محفوظ ز چشم و طمع رهگذران است

آن دم كه شكوفا شود و كشف حجابش

در چيدن آن دست طلب بوالهوسان است

زن چون عطري خوشبوست و حجاب او چون شيشه اي زيبا و محكم كه باعث مي شود اين عطر براي مدت ها پا برجا بماند و از هر گونه دستبردي در امان باشد و با هر نگاه آلوده اي نپرد. آيا مي شود دور يك باغ زيبا و پر گل را ديوار نكشيد و بدون حفاظ گذاشت؟

حجاب چون صدفي گرانبهاست كه مراوريد شخصيت زن را در خود جاي مي دهد و

نمي گذارد كه اين گوهر گرانبها در بازار داغ و پر مخاطره ي انسان هاي بوالهوس به قيمت ارزان فروخته شود.

ارزش زن به حجاب اوست. وقار و ارزش زن همچون گنجي پر ارزش است كه نياز به مراقبت و نگهداري دارد و هر كس كه اين گنجينه را بيشتر دوست دارد. از آن مراقبت بيشتري مي كند. اين گنجينه را بيشتر دوست دارد، از آن مراقبت بيشتري مي كند. اين گنجينه با نگهداري روز به روز گرانبهاتر مي شود، ولي اگر در معرض ديده ي همگان قرار بگيرد، تكراري مي شود و خريداران خود را از دست مي دهد.

زناني كه براي حجاب ارزش قائل نيستند ، در حقيقت به همان دوره گرداني مي مانند كه كالاي وجود خود را به خريداران ارزان مي فروشند و آيا هيچ زن عاقلي حاضر به اين كار مي شود؟ حجاب زينت و زيبايي زن است.

از اميرالمؤمنين علي (ع) روايت شده است كه ما روزي خدمت پيامبر اسلام (ص) نشسته بوديم ايشان، فرمودند:

(اخبروني ايّ شيء خير للنّساء)

به من خبر دهيد بهترين زينت از براي زنان چيست؟

هيچ كدام از اهل مجلس جواب نداند و از هم متفرق شدند. من به نزد فاطمه س آمدم و سوال پيامبر (ص) را براي او نقل كردم و در ضمن گفتم: هيچ كدام از ما جواب رسول الله (ص) را نمي دانستيم.

حضرت فاطمه (ع) فرمود: من جواب اين سؤال را مي دانم:

(خير للنّساء ان لايرين الرّجال و لايراهنّ الرّجال)

بهترين زينت از براي زنان آن است كه هيچ مردي آنان را نبيند و آنان هم هيچ مردي

را نبينند.

من به نزد رسول خدا (ص) برگشتم و گفتم: يا رسول الله! بهترين زينت زنان اين است كه هيچ مردي آنان را نبيند و آنان هم هيچ مردي را نبينند. حضرت با تعجب فرمودند:

شما كه قبلاً اينجا بوديد چيزي نگفتيد، اين جواب را از كجا آوردي؟

گفتم: اين جواب از فاطمه (ع) است.

پيامبر (ص) تعجب ركدند و فرمودند: «انّ فاطمه بضعه منّي، به راستي فاطمه پاره ي تن من است.» 1

اي زن به تو از فاطمه اين گونه خطاب است

ارزنده ترين زينت زن حفظ حجاب است

فرمان خدا قول نبي نصّ كتاب است

از بهر زنان افضل طاعات حجاب است

خداوند در قرآن مجيد سوره ي مباركه ي احزاب آيه ي شريفه 59 مي فرمايد:

(يدنين عليهنّ من جلابيبهنّ، ذلك ادني ان يعرفن فلا يؤذين)

«روسري هاي خود را اطراف گردن خود بيفكنند، اين كار براي آن كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، بهتر است.»

در جواب اين سؤال كه منظور از «شناخته شدن» كه در آيه ي مذكور آمده، چيست؟ بايد گفت كه زن مسلمان با رعايت حجاب، عصمت و متانت و حجب و حياي خود را به ديگران گوشزد مي نمايد و از ديگر زنان بي بند و بار و بي عفّت باز شناخته مي شود و از دست تعدي و تجاوز نااهلان و نگاه هاي زهرآلود انسان هاي هرزه در امان مي ماند.

آري! زن در حجاب و پوشش همچون طاووس خوش پر و بال است، طاووس به پر و بال زيبايش مي نازد و زن مسلمان به حجابش افتخار مي كند، زن بي

حجاب همچون طاووس بي پر و بال و زشت است و آيا در اين شرايط كسي حاضر مي شود آن همه زيبايي را با اين همه زتشي معاوضه كند؟

«خانم فاطمه دولان» استاد مسلمان انگليسي زبان در ايران مي گويد:

«من به عنوان كسي كه در كشور غربي زندگي كرده است مي فهمم كه فلسفه حجاب چيست؟ وجود حجاب باعث مي شود كه زن ارزش خود را از حدّ كالاي تجارتي و يا وسيله اي براي بهره دهي بيشتر، بالاتر ببرد و هم خود براي خويش ارزش قائل باشد و هم جامعه را وادار به احترام كند.» 2

حضرت امام خميني (ره) احياگر اسلام ناب محمدي در عصر كنوني مي فرمايد:

1 . فاطمه ي زهرا، من المهد الي اللحمد.

2 . مجله ي زن، شماره 994. «آنها كه زن ها را مي خواهند ملعبه ي مردان و ملعبه ي جوان هاي فاسد قرار بدهند، جنايتكارند. زن ها نبايد گول بخورند، زن ها گمان نكنند كه اين مقام زن است كه بايد بزك كرده بيرون برود، با سر و باز و لخت، اين مقام زن نيست، اين عروسك بازي است نه زن.» 1

و در نهايت اينكه حجاب منشأ كمال زن است و به زنان حرمت و احترام مي بخشد. زنان بايد پاكي و صداقت را از حضرت مريم، آسيه، هاجر، خديجه و فاطمه زهرا (ع) به ارث ببرند و بايد ميراث دار پاكي آنها باشند و نبايد بازيچه ي هوس و آلوده به ويروس گناه گردند.

جامعه اي كه زن را برهنه مي خواهد، جامعه اي كه روز به روز زن را به

آرايش بيشتر دعوت مي كند و به خاطر زيبايي و قوّه ي جنسي اش از او به عنوان يك تابلوي تبليغاتي استفاده مي كند و جامعه اي كه از زن براي جلب جهانگردان و... استفاده مي كند، هرگز نبايد انتظار داشته باشد كه در آرامش به سر برد.

در چنين جامعه اي شخصيت زن تا حدّ يك عروسك و يا يك كالاي بي ارزش سقوط مي كند و ارزش هاي والاي انساني او به كلي از دست مي رود و در اين صورت او تنها به زيبايي و جواني اش مي تواند بنازد، نه به ارزش هاي دروني و معنوي خود، و چه دردناك است كه بدانيم اين جواني و زيبايي مانند بهاري است كه خزاني را در پي دارد، ولي ارزش هاي دروني و معنوي و ذاتي براي هميشه باقي و ماندگار است.

به هر حال وقتي بي حجابي رايج شد، انسان هاي سركش و ديو صفت، زنان را در جنگال هاي تيز خود مي گيرند و از اين طريق از آنها براي ارضاي هوس هاي پليد خود استفاده مي كنند.

و اي خواهر!

از تو انتظار مي رود كه با حفظ حجاب از كرامت، شرافت، كمال، قداست، عظمت، حيثيت و تمام كمالات انساني خود به نحو احسن پاسداري كني. 1 . تبيان، ص 227.

حجاب؛ مانع آلوده شدن جامعه به فساد

اشاره

حجاب همچون سدّي محكم از آلوده شدن جامعه جلوگيري مي كند و نمي گذارد كه جامعه در منجلاب فسادهاي اجتماعي فرو رود.

پيدايش مفاسد اجتماعي علت هاي زيادي دارد كه يكي از علت هاي آن ريشه در بي حجابي زنان دارد. وقتي زنان به صورت نيمه عريان در جامعه

حاضر شوند، بينندگان هرزه را به تحريك وا مي دارند و اين تحريك زمينه ساز انواع و اقسام فساد اجتماعي مي شود.

امام صادق (ع) فرموده است:

(النظر سهم من سهام ابليس) 1

«نگاه؛ تيري از تيرهاي شيطان است.»

با يك نگاه، آتش هوس پليد شعله ور مي شود و فرد ديوانه وار و مستانه به اين طرف و آن طرف مي زند تا شايد راهي براي ارضاي هوس خود پيدا كند و اين آتش را خاموش كند.

اميرالمؤمنين علي (ع) فرموده است:

(ربّ صبابه غرست من لحظه) 2

«اي بسا آتش عق كه از يك نگاه كردن پديد مي آيد.»

خودنماياني هستند كه از نشان دادن اندام لخت و عريان خود به ديگران لذّت مي برند، لباس هاي نازك، كوتاه، تنگ و چسبيده مي پوشند تا بدين وسيله نقاط محرّك بدن خود را بهتر جلوه دهند و با اين عمل صدها كمبودي را كه دارند مستور بدارند و عقده ها و نيازهاي عاطفي و كمبودهاي خود را پوشانيده و از منظر ديگران دور بدارند، اينان گندم نماياني جو فروش بيش نيستند.

در امان ماندن محيط زندگي جامعه از افتادن در انحراف و فساد و... همگي از بركات حجاب است. سعادت و شقاوت جامعه تا حدودي در گرو زنان مي باشد.

امام خميني (ره) مي فرمايد:

«زن مربّي جامعه است، از دامن زن انسان ها پيدا مي شوند، مرحله اوّل مرد و زن صحيح از دامن زن است.

مربّي انسان ها زن است، سعادت و شقاوت كشورها بسته به وجود زن است، زن با تربيت صحيح خودش انسان درست مي كند و با تربيت صحيح

خودش، كشور را آباد مي كند.

مبدأ همه ي سعادت ها از دامن زن بلند مي شود، زن مبدأ همه ي سعادت ها بايد باشد.» 3

از گفتار، حركات و سكنات نيكوي مادران و زنان است كه مرد عروج مي كند و به درجات بالا مي رسد. زن با رعايت حجاب نقشه هاي شياطين را خنثي و آنها را نااميد مي كند، و آن ها را وادار مي كند تا دام هايي را كه براي افراد جامعه به ويژه جوانان گسترده اند، جمع كنند. زنان جامعه بايد با رعايت حجاب اميدها را در دل كسب فضايل را در جوانان افزايش مي دهد و باعث ترقي و پيشرفت جوانان در عرصه هاي مختلف مي شود. 1 . زبده الاحاديث، ج 1، ص 13.

2 . آثار الصادقين، ج 23، ص 287.

3 . پوشش زن در اسلام، ص 96.

فحشاء سپاه موسي (ع) را از پاي در آورد

«حضرت موسي (ع) با تلاش هاي پيگير خود به تدريج بر ستمگران پيروز شد و پرچم توحيد و عدالت را در نقاط زمين به اهتراز در آورد. او براي توسعه ي خداپرستي و عدالت همواره مي كوشيد. در آن عرصه شهر انطاكيه (كه فعلاً در تريكه است) شهر باسابقه و پرجمعيتي بود، ولي ساكنان آن همواره تحت حكومت خودكامگي ستمگران به سر مي بردند و از جهات گوناگون در فشار قرار داشتند.

موسي (ع) براي نجات ملت انطاكيه راهي جز سركوبي ستمگران و تفح آن شهر و حومه نمي ديد، براي ارجاي اين امر سپاهي به فرماندهي يوشع و كالب تشكيل داد و آن سپاه را به سوي انطاكيه رهسپار كرد. عده اي از مردم نادان و

از همه جا بي خبر و اغفال شده ي انطاكيه به دور دانشمند خود «بلعم باعورا» كه اسم اعظم را مي دانست، جمع شدند و از او خواستند تا درباره ي موسي (ع) و سپاهش نفرين كند.

بلعم در ابتدا اين پيشنهاد را در كرد، ولي بعد بر اثر هواپرستي و جاه طلبي جواب مثلت به آنها داد. سوار بر الاغ خود شد تا بر سر كوهي كه سپاه موسي (ع) از بالاي آن پيدا بودند، برود و در آنجا به موسي و سپاهش نفرين كند. در راه الاغش از حركت ايستاد، هر چه كرد الاغ به پيش نرفت، حتي آن قدر با ضربات تازيانه اش آن را زد كه كشته شد. سپس آن را رها كرد و پياده به بالاي كوه رفت، ولي در آنجا هر چه فكر كرد تا اسم اعظم را به زبان آورد و نفرين كند، به يادش نيامد و خلاصه چون به نفع دشمن و به زيان حق و عدالت گام بر مي داشت، شايستگي استجابت دعا از او گرفته شد و با كمال سرافكندگي برگشت.

او كه تريش به هدف نرسيده بود و به طور كلي از دين و ايمان سرخورده شده بود، ديگر همه چيز را ناديده گرفت و سخت مغلوب هوس هاي نفساني خد گشت. از آنجا كه دانشمند بود، براي سركوبي سپاه موسي (ع) راه عجيبي را به مردم انطاكيه پيشنهاد كرد كه همواره استعمارگران براي شكست هر ملتي از همين راه استفاده مي كنند آن راه و پيشنهاد اين بود: مردم انطاكيه از راه اشاعه ي فحشا و انحراف جنسي و برداشتن پوشش و حجاب

از زنان و دختران وارد عمل گردند. دختران و زنان زيبا چهره و خوش اندام را با وسايل آرايش بيارايند و آنها را همراه اجناس مورد نياز به عنوان خريد و فروش وارد سپاه موسي (ع) كنند و سفارش كرد كه هرگاه كسي از سربازان سپاه موسي (ع) قصد سوء در مورد آن دختران و زن ها داشت، مانع او نشوند.

آنها همين كار را انجام دادند، طولي نكشيد كه سپاه موسي (ع) با نگاه هاي هوس آلود خود به پيكر نيمه عريان زنان آرايش كرده، كم كم در پرتگاه انحراف جنسي قرار گرفتند، سپس كار رسوايي به آنجا كشيد كه: فرمانده يك قسمت از سپاه موسي (ع) زني را به حضور موسي (ع) آورد و گفت: خيال مي كنم نظر شما اين است كه هم بستر شدن با اين زن حرام است، به خدا سوگند هرگز دستور تو را اجرا نخواهم كرد. آن زن را به خيمه برد و با او آميزش نمود.

كم كم بر اثر شهوت پرستي اراده ها سست شد. بيماري هاي مقاربتي و طاعت زياد گرديد و لشگر موسي (ع) از هم باشيد تا آنجا كه نوشته اند: بيست هزار نفر از سپاه موسي (ع) به خاك سياه افتادند و با وضع ننگيني سقوط كردند، روشن است كه با رخ دادن چنين وضعي شكست و بيچارگي حتمي است.» 1

اين داستان به خوبي بيانگر يكي از فلسفه هاي پوشش براي زنان است.

تئوريسين آمريكايي گفته: «ما بايد حجاب را از زنان ايراني بگيريم.»

مارتين اينديك (نظريه پرداز صهيونيست آمريكايي) گفت: «ما ديگر نمي توانيم در ايران روي تحريكات دانشجويي حساب

كنيم و ديگر نمي شود دانشجويان را به خيابان ها بياوريم.»

وي افزود: «پروژه ي فعلي ما اين است كه حجاب را از زنان ايران بگيريم، زنان بي حجاب علامت مخالفت با حكومت ديني ايران خواهند شد.» 2

مرحوم علامه ي شهيد مرتضي مطهري (ره) مي فرمايد:

«زن مسلمان بايد آن چنان در ميان مردم رفت و آمد كند كه علايم عفاف و وقار و سنگيني و پاكي از آن هويدا باشد و با اين صفت شناخته شود و در اين وقت است كه بيماردلان كه دنبال شكار مي گردند، از آنها مأيوس مي شوند و فكر بهره كشي از آنها در مخيله شان خطور نمي كند، مي بينيم كه جوانان ولگرد هميشه متعرض زنان جلف و سبك و لخت و عريان مي گردند.

وقتي كه به آنها اعتراض مي شود كه چرا مزاحم مي شويد؟ مي گويند: اگر دلش اين چيزها را نخواهد، با اين وضع بيرون نمي آيد. 3

بنابر آنچه گفته شد، نجات جوانان از گرداب گناه و منجلاب فساد از بركات رعايت حجاب در جامعه مي باشد. به اميد آن روزي كه زنان و دختران باشعور ما به اهميت رعايت حجاب پي ببرند و با رعايت حجاب هم به سلامت جامعه بيافزايند و هم كرامت و شأن خود را حفظ نمايند. 1 . پوشش زن در اسلام، ص 48، به نقل از بحارالانوار، ج 13، ص 374.

2 . هفته نامه پرتو، 16 دي ماه 1381، شماره 162، ص 2.

3 . مسئله حجاب، ص 177.

حجاب؛ عامل تحكيم خانواده

اشاره

تحكيم و اقتدار خانواده؛ خود عاملي است كه از فلسفه ي حجاب ناشي مي شود.

در جامعه اي كه زنان آن بدون حجاب در برابر ديدگان نامحرم و غير خودي ظاهر مي شوند، ديگر نبايد انتظار داشت كه خانواده هايي با اقتدار و متين در آن جامعه شكل گيرد.

وقتي زني بدون حجاب ظاهر شد، ديگر قداست خانواده معنايي ندارد، چرا كه بينندگان يك زن بي حجاب تنها خانم ها نيستند، بلكه اين فيلم شوم و ويرانگر بينندگان ديگري هم دارد و آن مردان هستند كه بعضاً مجردند و هنوز ازدواج نكرده اند. وقتي اين مردان به راحتي مي توانند بيننده ي چنين فيلمي باشند كه بازيگر اصلي آن يك زن بي حجاب است و وقتي كه مي شود به راحتي از چنين زناني كام دل گرفت و تا زماني كه زنان هرزه و نيمه عرياني در اجتماع يافت مي شوند كه كالا را به قيمت بسيار ناچيز در اختيار مشتريان آلوده ي خود قرار مي دهند؛ نمي توان انتظار داشت كه افراد خانواده هايي كه اصول اخلاقي را رعايت مي كنند از اين بلا به دور بمانند. و چه دردناك است اگر با خودنمايي و ناز و كرشمه زهرآگين اين گونه افراد، جوانان پاك ما هم يك لحظه در دل قصد گناه كنند.

بنابراين يك فرد بي حجاب مسؤول بر باد رفتن قداست و استواري خانواده هاست. اگر بگوييم جوانان ما فقط به دليل مشكلات شغلي و اقتصادي ازدواج نمي كنند حق مطلب را به درستي ادا نكرده ايم، چون با استناد به گفته هاي فوق، بي حجابي و هرزگي زنان، خود تيشه اي است كه به ريشه درخت خانواده مي خورد و از طرفي مانع از آن مي

شود كه نهال يك خانواده ي ديد با دستان جوانان سالم ما در گلستان اجتماع كاسته شود.

چرا گاو بخرم؟

از جواني پرسيدند: براي چه ازدواج نمي كني؟

گفت: وقتي كه هر روز مي توان شير تازه را به راحتي به دست آورد، چرا گاو بخرم؟

تمام مطالب گفته شده را مي توان در دو مورد زير خلاصه كرد:

1_ اگر بيننده ي زن بي حجاب مجرّد باشد، فكر ازدواج را از سر بيرون مي كند؛ چون مي تواند به راحتي به لذّت هاي نامشروع خود دست يابد.

2_ اگر بيننده ي زن بي حجاب فردي متأهّل باشد، باز هم تحت تأثير قرار مي گيرد؛ چون مرد همواره به دنبال تنوع است و هر چه را ديد آرزو مي كند و مي خواهد.

زدست ديده و دل هر دو فرياد

كه هر چه ديده بيند دل كند ياد

وقتي مرد متأهّل زن بي حجاب را مي بيند به او علاقه مند مي شود؛ چون اندام ظريف و عريان اين زن همچون يك آهنرباي قوي، ديده و دل مرد را به طرف خود مي كشد. به موازات گرايش به اين زن بي حجاب، حرص و طمع رسيدن به او روز به روز در دل مرد ريشه مي دواند و از طرفي محبت و علاقه ي وي نسبت به زن شرعي و قانوني اش روز به روز كمرنگ و كمرنگ تر مي شود، تا جايي كه چنين مردي ناخودآگاه هنگام ورود به منزل دچار سوء رفتار مي شود و از خود پرخاشگري و خشونت نشان مي دهد و پيامد چنين رفتارهايي طلاق هاي تلخ و ناگواري است كه ريشه در

بي حجابي عده اي از زنان هرزه دارد.

آيا چنين فرجامي براي افراد به راستي سخت و ناگوار نيست؟ و آيا زنان بي حجاب جداي ضرر به خود به ديگران ضرر نمي زنند؟ قضاوت و داوري را به شما خواننده ي فهيم مي گذاريم.

با استناد به آمار و ارقامي كه امروزه از سوي كارشناسان امور اجتماعي داده مي شود، به اين نكته مي رسيم كه آمار طلاق روز به روز بيشتر مي شود تا جايي كه به يك پديده ي تلخ اجتماعي تبديل شده است. وقتي طلاق روز به روز رشد مي كند و ازدواج كاهش مي يابد، تازه مي فهميم در اطراف ما چه مي گذرد.

بنابراين «حجاب» چون ديواري است كه اطراف خانواده ها كشيده مي شود و مانع از فروپاشي آن مي شود. در يك جامعه ي فرهنگي و باحجاب، زن و شوهر متعلق به يكديگرند. عاطفه و عشق همچون يك رودخانه زلال بين دو قلب جريان مي يابد و زلالي اين رودخانه، گوياي صداقت و پاكي ميان زن و شوهر است.

و برعكس در جامعه اي كه زنان در آن بدون حجاب ظاهر مي شوند، رودخانه ي زلال و پاك صداقت، مبدأ و مقصدي ندارد. اين رودخانه از قلب زن سرچشمه مي گيرد و چون مسير مشخصي ندارد، هر رهگذري از آن مشتي مي گيرد و خود را سيراب مي كند و ديري نمي پايد كه ديگر آبي در رودخانه نمي ماند؛ چون به چندين رود تقسيم شده و آب آن هرز رفته است. چنين است كه پيمان مقدس زناشويي شكسته شده و جز كودكاني بي سرپرست كه بر سر

پيمان مانده اند، ديگر چيزي به جاي نمانده است.

مرحوم علامه شهيد آيت الله مطهري (ره) مي فرمايد:

«علت اينكه جوانان امروز از ازدواج گريزانند و هر وقت به آنان پيشنهاد مي شود، جواب مي دهند كه حالا زود است، ما هنوز بچه ايم و يا به عناوين ديگر از زير بار آن شانه خالي مي كنند، همين است و حال آن كه در قديم يكي از شيرين ترين آرزوهاي جوانان ازدواج بود.

جوانان، پيش از آن كه به بركت دنياي اروپا، كالاي زن اين همه ارزان و فراوان گردد، شب زفاف را كم از تخت پادشاهي نمي دانستند.

ازدواج در قديم پس از يك دوران انتظار و آرزومندي انجام مي گرفت و به همين دليل زوجين يكديگر را عامل نيك بختي و سعادت خود مي دانستند. ولي امروز كامجويي هاي جنسي در غير كادر ازدواج به حدّ اعلا فراهم است و دليلي براي آن اشتياق ها وجود ندارد.

معاشرت هاي آزاد و بي بند و بار پسران و دختران، ازدواج را به صورت يك وظيفه و تكليف و محدوديت درآورده است كه بايد آن را با توصيه هاي اخلاقي و يا احياناً چنان كه برخي از جرايد پيشنهاد مي كنند، با اعمال زور بر جوانان تحميل كرد.» 1

1 . مسأله حجاب، ص 89.

بخش سوم : چرا بي حجابي؟

عدم شناخت و آگاهي

اشاره

يكي از عوامل بي حجابي زن در جامعه را مي توان ناآگاهي و ناداني وي نسبت به مسئله ي حجاب دانست.

آيات زادي در قران و روايات فراواني از حضرات ائمه معصومين (ع) ذكر شده كه جهالت و ناداني را موجب انحراف و انحطاط يك قوم و اقوام دانسته

و بنيان همه ي بدختي هاي بشر را ناداني معرفي نموده است.

در تأييد اين مطلب به چند نمونه از آيات و روايات و نيز حكاياتي در اين باره اشاره مي شود:

آيات

«وقتي بني اسرائيل را از دريا به ساحل به سلامت رسانيدم و نجات يافتند، به مردمي رسيدند كه بت ها را پرستش مي كردند، در اطراف آنها ايستاده بودند و در مقابل آنها تعظيم مي نمودند، تا با اين منظره مواجه شدند به موسي گفتند: اي موسي! براي ما هم خدايي مانند خدايان اينان بياور.»

حضرت موسي (ع) در جواب فرمودند:

(انّكم قوم تجهلون) 1

«همانا شما قوم ناداني هستيد.»

در قرآن ضمن اشاره به داستان حضرت نوح (ع) مي فرمايند:

حضرت نوع (ع) به قومش فرمود:

«غير از خداي يكتا خدايي را پرستش نكنيد كه اگر به جز خداي يگانه كسي را پرستش كنيد، براي شما از عذاب روزي سخت مي ترسم.»

آنها در جواب حضرت نوع (ع) گفتند:

«تو هم مانند ما بشري بيش نيستي. آنهايي كه از پيروي مي كنند، افرادي پست و فرومايه اند و تو فرد دروغگويي هستي.»

حضرت نوع (ع) در جواب آنها فرمود:

(ولكنّي آراكم قوماً تجهلون) 2

«ولكن شما را مردمي نادان مي بينم.»

در داستان حضرت لوط (ع) چنين نقل شده كه وقتي به قوم خود اندرز مي داد، فرمود:

1 . اعراف، 138.

2 . هود، 28. «آيا شما كه به عمل زشت خود (لواط) آگاهي داريد، باز هم مرتكب چنين عمل زشتي مي شويد؟ آيا شما با مردان شهوتراني و هم جنس بازي مي كنيد در حالي كه زنان را ترك

مي گوييد.»

و بعد مي فرمايد:

(انتم قوم تجلهون) 1

در سرگذشت قوم عاد چنين مي خوانيم كه وقتي حضرت هود (ع) آنها را بند و اندرز مي دارد و از عذاب روز قيامت و كيفر سخت الهي برحذر مي داشت و به يكتاپرستي دعوت مي نمود، آنها در جواب او مي گفتند:

«تو آمده اي كه ما را از عقيده و خدايانمان جدا كني. اين عذابي كه وعده مي دهي، دروغي بيش نيست. اگر در اين اكر توانا هستي، آن را بياور.»

حضرت هود در جواد اين قوم جاهل و پست مي فرمايد:

(ولكني اراكم قوماً تجهلون) 2

قريب به 100 بار در قرآن كلمه ي «لا يعلمون = نمي دانند و لاتعلمون = نمي دانيد) آمده است. اين خود گوياي اين است كه بسياري از انحراف ها از ناداني سرچشمه مي گيرد.

1 . نمل 54.

2 . احقاف، 23.

روايات

اميرالمؤمنين علي (ع) در موارد متعددي درباره ي جهالت مي فرمايند:

(الناس اعداء لما جهلوا) 3

«مردم دشمن چيزهايي هستند كه نمي دانند.»

(الجهل اصل كلّ شرّ) 4

«ناداني ريشه ي همه بدي هاست.»

(الجهل معدن الشّرّ) 5

«ناداني مخزن زشتي هاست.»

(الجهل بالفضائل عدل المؤت) 6

«جهالت به فضائل با مرگ برابر است.»

3 . آثار الصادقين، ج 2، ص 422.

4 . ميزان الحكمه، ج 2، ص 153.

5 . همان.

6 . آثار الصادقين، ج 2، ص 423. (عبادالله: لا تركنوا الي جهالتكم و لا تنقاد و لا هواء كم، فانّ النازل بهذا المنزل نازل بشفاجرف هار) 1

«بندگان خدا! به ناداني خود استوار نگرديد و فرمانبردار خواهش هاي

نفساني خويش نشويد؛ زيرا هر كه به اين وادي در آيد، به كنار پرتگاه سقوط باشد.»

(اعظم الجهل جهل الانسان امر نفسه) 2

«بزرگ ترين ناداني انسان، نادانياز كار خودش است.» 1 . همان.

2 . همان، ص 425.

حكايات

ليوان هم ته دارد و هم در

گفته اند: بلورفروشي در مغازه ي خود اجناس بلور و غيره را براي جلب مشتري به شكل هاي مختلف چيده بود. يكي از مشتريان به در مغازه آمد و كمي به ليوان ها كه وارونه روي هم چيده بود، نگاه كرد و دستي روي يكي از آنها كشيد و گفت: اين ليوان كه در دارد. وقتي كه آن را بلند كرد، گفت: ته اين ليوان هم سوراخ است و به درد نمي خورد.

صاحب مغازه خنديد و ليوان را در درست به دست گرفت و گفت: آقا! ببين اين ليوان هم ته دارد و هم درش باز است.

لذا چنانچه جامعه از كم و كيف يك مسأله اطلاعي نداشته باشند، با آن برخوردي غير مطلوب خواهند داشت. امروزه اگر برخي از زنان ما با پوششي غير معمولي و بي حجاب وارد جامعه مي شوند، بدين جهت است كه آنان با فوائد و آثار مثبت حجاب چون جنبه هاي رواني، خانوادگي، اجتماعي و اخلاقي آن آشنايي ندارند و نيز از آثار مخرّب بي بند و باري و بي حجابي در جامعه اطلاع كافي ندارند.

اگر بدانند حجاب يعني حفظ حرمت و كرامت، عزّت و قداست زن، ديگر امكان ندارد با چنين وضعيت ناشايستي وارد اجتماع شوند.

دو گروه اهل جهنّم اند

اگر زنان مسلمان بدانند كه پيامبر بزرگ اسلام زنان بي بند و بار و غير محجّب را اهل جهنم معرفي كرده؛ اين امر مهم را جدّي گرفته و حجاب را رعايت مي كنند.

رسول اكرم حضرت محمد (ع) مي فرمايند:

(صنفان من اهل النّار لم ارهما:...

و نساء كاسيات عاريات، مميلات مائلات، رؤسهنّ كاستمه البخت المائله. لا يدخلن الجنّه، و يا

يجدن ريحها، وانّ ريحها ليوجد من مسيره كذا و كذا) 1

«مانند دو گروه از اهل جهنم را نديده بودم (كه يكي از آن دو گروه اينانند): زناني كه لباس هاي نازك (نيمه عريان) مي پوشند، با چهره هاي نپوشيده از روي تكبر شانه هايشان را بجنبانند و سرهاي خود را به وسيله ي موهايشان چون كوهان بلند شترهاي قوي گردن بيارايند.

وارد بهشت نمي گردند و با اينكه بوي از بهشت از مسافت هاي زياد به مشام مي رسد، به مشام آنها نمي رسد.»

1 . ميزان الحكمه، ج 2، ص 259.

آن زن گوشت بدن خود را مي خورد

حضرت عبدالعظيم حسني از امام محمدتقي (ع) نقل كرده كه: اميرالمؤمنين (ع) فرمودند: روزي من و فاطمه (ع) به خدمت حضرت رسول (ص) رفتيم و آن حضرت بسيار گريست.

عرض كردم: «جانم به فدايت! علت گريه ي شما چيست؟»

پيامبر (ص) فرمودند: «آن شبي كه مرا به آسمان بردند، زني چند از امت خود را در عذاب سخت ديدم و گريه من براي آنهاست.

زني را ديدم به موي سر آويخته و مغز سرش مي جوشد.

زني را ديدم كه گوشت بدن خود را مي خورد.

زني را ديدم كه گوشت بدن او را از پيش و پس با مقارض هاي آتش مي برند.»

فاطمه ي زهرا (ع) فرمودند:

«اي حيبيب و نور ديده ي من! خبر ده كه اين ها كيانند.»

حضرت فرمودند: اي دختر گرامي! آن زني كه به مو آويخته بودند، زني بود كه موي خود را از مردان نامحرم نمي پوشاند و آن كه گوشت خود را مي خورد، زني بود كه خود را براي نامحرم زينت و

آرايش مي كرد و آن كه گوشت بدنش را مقراض مي كردند، خود را به مردم نشان مي داده كه به او ميل پيدا كنند.» 2

به اميد روزي كه زنان ناآگاه از حجاب از دانايي و آگاهي لازم برخوردار شوند. 2 . كيفر كردار، ص 135.

خانواده

اشاره

بخشي از بدحجابي يا بي حجابي زنان و دختران مربوط به نوع تربيت آنها در خانواده است. بدون شك تربيت فرزند وظيفه اي سنگين و مسؤوليتي بس بزرگ است كه بر عهده ي پدر و مادر گذارده شده است و آنان نمي توانند از اين مسؤوليت بزرگ شانه خالي كنند.

خانواده اولين و مهم ترين كانون شكل گيري تربيت فرزندان است. در احاديث زيادي كه از ائمه اطهار (ع) بيان شده، تأكيد فراواني بر تربيت فرزندان در كانون گرم خانواده شده است كه به نقل چند مورد از آنها بسنده مي شود.

تربيت در احاديث

اشاره

امام زين العابدين (ع) مي فرمايند:

(و اعنّي علي تربيتهم و تأديبهم و برّهم) 1

«بار خدايا! مرا در تربيت و ادب فرزندانم ياري و كمك بفرما.»

پيامبر گرامي اسلام (ص) مي فرمايند:

(حقّ الولد علي الوالد... و يحسّن ادبه) 2

«حقّ فرزند بر پدر آن است كه... و در حسن ادب او بكوشد.»

(جاء رجل الي النّبيّ (ص) فقال: يا رسول الله (ص) ما حقّ ابني هذا؟ قال (ص) : تحسّن اسمه و ادبه) 3

«مردي محضر پيامبر اسلام (ص) رسيد و گفت:

يا رسول الله! حق اين پسر بر من چيست؟

پيامبر (ص) فرمودند: نام نيك بر او بگذاري و و را خوب ادب كني.»

و نيز از حضرت رسول اكرم (ص) نقل شده:

(انّه قال: لان يؤدّب احدكم ولده خير له من ان يتصدّق بنصف صاع كلّ يوم) 4

«اگر كسي فرزند خود را ادب كند، بهتر از اين است كه هر روز نيم ساعت صدقه بدهد.»

پيامبر اسلام (ص) به اميرالمؤمنين علي (ع) فرموده اند:

(يا عليّ: لعن الله

والدين حملا ولدهما علي عقوقهما) 5

«اي علي! لعنت خداوند بر پدر و مادري كه فرزند خود را بد تربيت كنند و موجبات عاق خود را فراهم نمايند.»

حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) مي فرمايند:

(ما نحل والد ولداً نحلاً افضل من ادب حسن) 6

1 . صحيفه سجاديه.

2 . آثار الصادقين، ج 27، ص 177.

3 . ميزان الحكمه، ج 10، ص 720.

4 . آثار الصادقين، ج 27، ص 178، حديث 12.

5 . كودك فلسفي، ج 2، ص 5.

6 . همان، ص 3. «بخشش هيچ پدري به فرزندش بهتر از ادب نيكو و پسنديده نيست.»

و نيز آن حضرت فرموده است.

(لاميراث كالادب) 1

«هيچ ارثي براي فرزندان بهتر از ادب و تربيت نيست.»

اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايند:

(و حق الولد علي الوالد ان يحسّن اسمه، و يحسّن ادبه و يعلّمه القران) 2

«و حقّ فرزند بر پدر آن است كه نام نيك انتخاب كند، خوب تربيتش نمايد و قرآن را به او تعليم دهد.»

حضرت امام جعفر صادق (ع) مي فرمايند:

(تجب للولد علي والده ثلاث خصال:

اختياره لوالدته، و تحسين اسمه، و المبالغه في تأديبه) 3

«واجب مي شود از جانب پدر براي فرزند سه خصلت:

انتخاب مربي خوب، انتخاب نام خوب و در تربيت وي تلاش فراوان كند.»

و نيز آن حضرت مي فرمايند:

(انّ خير ما ورّث الاباء لابناء هم الادب لا المال) 4

«همانا بهترين چيزي كه پدران براي فرزندان خود به ارث مي گذارند، ادب است نه ثروت.»

پدر و مادر نه تنها فرزند خود را از نظر مادي و جسمي اداره مي كنند،

بلكه مهم تر از آن در تربيت روح و ايمان فرزند خويش نيز نقش مهمي دارند.

پدران و مادران مسلمان وظيفه دارند از دوران كودكي، فرزند خود را با خدا، قرآن، اهل بيت (ع) و احكام ديني آشنا نمايند و با عباداتي مثل نماز و روزه تمرين و پرورش دهند.

آري! همانطور كه گفته شد، خانواده يكي از عوامل موثر در شكل گيري تربيت فرزند است و بدون شك خانواده است كه مي تواند روح ايمان و تقوا را در فرزند خود پي ريزي كند.

تربيت صحيح و اسلامي فرزند در درجهي اول موجب افتخار پدر و مادر است و چنانچه والدين در اين كار اهمال و سستي كنند، دچار مشكلات دنيوي و اخروي خواهند شد.

امام جعفر صادق (ع) مي فرمايند:

1 . نهج البلاغه، حكمت 54.

2 . نهج البلاغه، حكمت 399.

3 . تحف العقول، ص 337، حديث 67.

4 . آثار الصادقين، ج 27، ص215. (بادر و اولادكم بالحديث قبل ان يسبقكم اليهم المرجئه) 1

«هر چه زودتر و سريع تر معارف اسلامي را به فرزندان خود بياموزيد، پيش از آن كه منحرفان با آموزش هاي انحراقي بر شما سبقت بگيرند.»

پيامبر اسلام (ص) مي فرمايند:

(ادّبوا اولادكم علي ثلاث خصال:

حبّ نبيّكم (ص) و حبّ اهل بيته و قراءه القران) 2

«فرزندانتان را به سه خصلت تربيت نماييد:

1_ محبت پيامبر (ص) 2_ محبت اهل بيت (ع) 3_ خواندن قران.»

حضرت امام زين العابدين (ع) فرموده است:

(و اما حقّ ولدك:

فان تعلم انّه منك و مضاف اليك في عاجل الدنيا بخيره و شرّه،

و انّك مسؤول عما وليته

به من حسن الادب و الدّلاله علي ربّه و المعونه له علي طاعته) 3

«حقّ فرزندت آن است كه:

بداني او از توست و خوب و بدي هاي او در اين دنيا وابسته به توست. وظيفه داري فرزندت را به ادب نيكو پرورش دهي و او را به خداوند بزرگ راهمايي كني و در اطاعت و بندگي پروردگار ياري اش نمايي.»

حضرت امام محمدباقر (ع) مي فرمايند:

«هرگاه كودك به سه سالگي رسيد، هفت بار به او بگو لا اله الا الله، سپس به حال خودش واگذار تا سه سال و هفت ماه و بيست روز شود، آن گاه ذكر محمد رسول الله (ص) را هفت بار برايش بخوان.

دوباره به حال خودش واگذار تا چهار سال شود، در اين سن هفت بار يادش بده كه بر محمد و آل او صلوات بفرستد «اللهم صلّ علي محمد و آل محمد».

در سنّ پنج سالگي دست چپ و راست را به وي بياموز، وقتي كه ياد گرفت، صوترش را به طرف قبله كن و سجده كردن را به او آموزش ده.

بعد در شش سالگي وضو گرفتن را به او ياد بده. سپس نماز را به او بياموز و دستور نماز خواندن به وي بده و در كوتاهي نمودن در امر نماز او را تهديد كن.» 1

1 . چهل حديث تربيت، ص 59.

2 . آثار الصادقين، ج 27، ص 176.

3 . تحف العقول، ص 269. امام صادق (ع) فرموده اند:

«روزي پيامبر اسلام (ع) مي خواست نماز بخواند، امام حسين (ع) پهلوي آن حضرت ايستاده بود، وقتي پيامبر (ص) خواست تكبير بگويد،

امام حسين (ع) نتوانست تكبير بگويد. رسول خدا ص، تا هفت مرتبه تكبير را تكرار كرد تا امام حسين (ع) توانست ذكر «الله اكبر» را بر زبان جاري نمايد.» 2 1 . آثار الصادقين، ج 27، ص 179.

2 . بانوي نمونه اسلام.

شيوه ي كاشف الغطاء در تربيت فرزندش

مرحوم آيت الله شيخ جعفر كاشف الغطاء، در تربيت فرزندش روشي آموزنده و مؤثر داشت. در حالات وي نوشته اند كه:

«او مي خواست پسر نوجوانش را به سرخيزي و شب زنده داري عادت بدهد، به طوري كه تا پايان عمر از روي علاقه و ميل قلبي به اين كار ادامه بدهد.

شبي پيش از اذان صبح كنار بستر پسرش آمد و به آرامي او را بيدار كرد و گفت: عزيزم! برخيز تا به حرم مطهر مولاي متقيان علي (ع) مشرف گرديم.

پسر نوجوان چشمان خواب آلودش را ماليد و گفت: بابا جان! شما برويد، من خودم مي آيم.

پدر گفت: نه من ايستاده ام تا با هم برويم.

پسر برخاست، وضو گرفت و به اتفاق پدر به سوي حرم مطهر روانه شد. جلو حرم اميرالمؤمنين (ع) مرد مستمندي نشسته بود و دستش را پيش مردم دراز كرده بود، پدر از پسرش پرسيد: فرزندم! اين مرد براي چه در اينجا نشسته است؟

پسر گفت: براي گدايي و دريافت كمك از مردم.

پدر گفت: تو فكر مي كني چه قدر پول از اين طريق به دست مي آورد؟

پسر گفت: شايد چند درهمي عايدش گردد.

پدر گفت: آيا مطمئن هستي اين مبلغ را به دست خواهد آورد؟

پسر گفت: البته بهطور قطع نمي توان آن را پيش بيني كرد، شايد مبلغي عايدش شود،

شايد هم دست خالي برگردد.

در اينجا پدر دنا و نكته سنج كه زمينه را براي بيان مطلب خود آماده ديدف گفت: پسرم! ببين اين مرد فقير براي به دست آوردن مبلغي از ثروت دنيا كه به آن يقين هم ندارد، در اين موقع شب آمده اينجا و دستش را پيش مردم دراز كرده است.

تو كه واقعاً به پاداش هايي كه خداوند براي سحرخيزي و خواندن نماز شب تعيين فرموده، يقين داري و سخنان امامان معصوم (ع) را باور كرده اي، پس چرا در انجام آن سستي به خود راه مي دهي؟

مطمئن باش كه خداوند مهربان به تمام وعده اهيش عمل مي كند و پاداش عمل ما را به طور كامل مي پردازد و هيچ كس را محروم نمي سازد.

اين شيوه ي زيبا، در اعماق وجود فرزند جاي گرفت و نتيجه اش آن شد كه وي تا آخر عمر، سحرخيزي و نماز شب و تهجّد را ترك نكرد.» 1

با توجه به احاديث ذكر شده و توصيه هاي پيشوايان معصوم (ع) روشن شد كه خانواده چه نقش مهمي و كليدي در تربيت و ادب فرزند خود دارد. بنابراين توضيح درباره ي فلسفه وجودي و آموزش حجاب كه يكي از نمودهاي تربيتي، اخلاقي و ديني است، بايد از خانواده شروع شود.

والدين به ويژه مادران وظيفه دارند كه دختر خود را از همان دوران كودكي به حجاب سفارش كرده و آثار و فوايد و بركات حجاب در جامعه را به او بشناسانند تا فرزند وي با اطلاع كامل نسبت به حجاب و پوشش وارد جامعه شود و طرز فكر و برداشت صحيح و

درستي از حجاب در ذهن داشته باشد.

پدر و مادر بايد به فرزند دختر خود آموزش دهند كه حجاب و رعايت آن براي زن شخصيت اور است و چون اسلحه اي براي تأمين شرافت و عظمت زن كارساز است.

بي توجهي والدين نسبت به فرزند دختر خود به ويژه در سن تكليف، زمينه ساز بي حجابي فرزند مي شود. چيزي كه در سالهاي اخير بيشتر به چشم مي خورد اين است كه به مسئله ي حجاب دختران كم سن كمتر توجه مي شود بسيار مشكل است دختري را كه تا قبل از تكليف هيچ الزامي براي رعايت نداشته است به يك باره به حجاب فراخواند. بنابراين حجاب مسئله اي است كه خانواده ها بايد قبل از سنّ تكليف به آن توجه داشته باشند و قبل از رسيدن به

تكليف آنها را به رعايت آن ملزم كنند.

جاي بسيار تأسف است كه در جامعه، مادراني محجب ظاهر مي شوند. كه همراه آنان دختراني بد حجاب ديده مي شوند.

والدين بايد از همان دوران بچگي دختران خود را به حفظ حجاب عادت دهند تا حجاب ملكهي ذهن آنها شود و هنگام خارج شدن از منزل خود را ملزم به پوشش نمايند.

1 . تعاليم آسماني اسلام، ص 242. پيش از آن شياطين و مخالفان حجاب، با زمزمه هاي زهرآگين خود دختران و زنان را مورد هدف قرار دهند، اين خانواده است كه بايد دختر خود را نسبت به حجاب آماده سازد. پدر و مادر بايد به دختر خود بگويند كه حجاب به عنوان يك پوشش براي زن مسلمان واجب است رعايت شود.

و به يقين پدر

و مادري كه چنين رفتار كنند، در پيشگاه خداوند داراي پاداش خواهند بود و از جايگاه رفيعي در بهشت برخوردارند و از عذاب دوزخ رهايي مي يابند.

امام موسي بن جعفر (ع) مي فرمايند:

(ليس من شيعتنا من لا تتحدّث المخدّرات بورعه في خدور هنّ) 1

»از شيعيان ما نيستند آنان كه زنان و دختران خود را به عفاف و پاكدامني ارشاد و راهنمايي نكنند.»

1 . دررالكلام، حسين حائري كرماني، ص 136.

تربيت دختر

پيامبر اسلام (ص) مي فرمايند:

(من كانت ابنه فادّبها و احسن ادبها و علّمها فاحسن تعليمها، فاوسع عليها من نعم الله التي اسبغ عليه كانت له منعه و ستراً من النار) 2

«هر كس دختري داشته باشد و او را نيكو تربيت نمايد و علم بياموزد و از نعمتي كه خدايش ارزاني فرموده براي دختر گشايشي دهد، اين عمل مانع از آتش براي او خواهد بود.»

درود و صلوات خداند و ملائكه و انبياء و مقربان الهي بر آن خانواده اي كه در حفظ حجاب زن و دختر خود دقت داشته و كوشا باشند.

حضرت امام خميني (ره) به مناسبت هاي مختلف در جمع بانوان كشور فرمايشاتي داشته و در مورد دامن مادران كه اولين مكتب و محل تربيت فرزندان مي باشد، تأكيد زيادي كرده اند و مادران را موظف مي دانند كه فرزندان خود را خوب تربيت كنند و در اين وظيفه هيچ گونه كوتاهي را جايز نمي شمارند.

ايشان مي فرمايند:

«مادرها مبدأ خيرات هستند، اگر خداي ناخواسته مادراني باشند كه بچه ها را بد تربيت كنند، مبدأ شرّند.» 3

«شما در اول كه بچه ها در دامن شما بزرگ

مي شوند، مسؤول افعال و اعمال آنها هم شما هستيد. همان طور كه اگر يك بچه ي خوب تربيت كنيد، ممكن است كه سعادت يك ملت را همان يك بچه تأمين كند.» 1

2 . آثار الصادقين، ج 27، ص 167.

3 . صحيفه نور، ج 8، ص 162. «دامن مادر بهترين مكتب است براي اولاد.» 2

«دامن مادر بزرگ ترين مدرسه اي است كه بچه در آنجا تربين مي شود.» 3

«اگر از دامن مادر اين تربيت خود شروع شد و مادر، بچه را خوب تربيت كرد و به دبستان تحويل دادش، دبستان هم خوب تربيت كرد و به دبيرستان تحويل داد، آنجا هم همين طور تا دانشگاه يا مدارس علمي ديگر، آنها هم خوب تربيت كردند، يك وقت در يك برهه از زمان مي بينيد كه جوان ها همه خوب از كار در آمده اند و يك مملكت را به طرف خوبي مي كشانند.» 4

«دامن مادرها، دامني است كه انسان از آن بايد درست شود، يعني اولين مرتبه تربيت، تربيت بچه است در دامن مادر. براي اينكه علاقه ي بچه به مادر بيش تر از همه ي علايق هست و هيچ علاقه اي بالاتر از علاقه ي مادر و فرزند نيست. بچه ها از مادر بهتر چيز أخذ مي كنند.» 5

چنانچه ملاحظه مي شود، حضرت امام (ره) تأثير و نقشي كه زن و مادر در تربيت و شكل گيري شخصيت فرزندان دارد را فراتر و موثرتر از ديگر عوامل مي دانند. 1 . همان، ج 6، ص 137.

2 . همان، ص 293.

3 . همان، ج 8، ص 240.

4 . همان، ص 162.

5 . همان، ج 7، ص 76.

تقليد جاهلانه

اشاره

از ديگر عوامل بي حجابي زنان در اجتماع، تقليد جاهلانه يا به عبارتي همان چشم و هم چشمي است.

اقسام تقليد

اشاره

پيروي و تقليد از ديگران انواع گوناگون دارد.

الف: تقليد عالم از عالم

انسان دانشمندي كه در يك رشته صاحب تخصص و نظر است و مي تواند نظريه ارائه دهد، نبايد از دانشمند هم پايه ي خود تقليد كند، بلكه بايد به تشخيص خود عمل كند.

ب: تقليد جاهل از عالم

اين نوع تقليد همان چيزي است كه عقل و فطرت انسان به آن دستور مي دهد يك منطق درست مي گويد كه براي ساختن خانه بايد به سراغ بنا رفت و براي دوختن لباس بايد به سراغ خياط رفت و هنگام بيماري به دنبال پزشك رفت...

ج: تقليد جاهل از جاهل

در قرآن كريم آيات متعددي وجود دارد كه اين نوع تقليد را سركو مي كند؛ چون باعث بدختي و سقوط انسان مي شود.

در سوره ي مباركه ي زخرف آيات شريفه ي 22 و 23 آمده است؛ زماني كه پيامبر اسلام (ص) به بت پرستي مشركان اعتراض مي كرد و آنها را به توحيد دعوت مي نمود، مشركان مي گفتند:

(بل قالوا انا وجدنا اباءنا علي امّه و انا علي اثارهم مهتدون)

«بلكه آنها مي گويند ما نياكان و پدران خود را بر مذهبي يافتيم و ما نيز به آثار آنها هدايت شده ايم.»

(قال مترفوا انا وجدنا اباءنا علي امته و انا علي اثارهم مقتدون)

«سرمايه داران مست و مغرور گفتند:

ما پدران خود را بر مذهبي يافتيم و به آثار آنها اقتدا مي كنيم.»

و در سوره ي مباركه ي انبياء آيه 51 خداوند جريان و گفتگوي حضرت ابراهيم (ع) را متذكر مي شود و مي فرمايد:

(اذ قال لابيه و قومه ما هذه التماثيل التي انتم لها عاكفون)

«هنگامي كه حضرت ابراهيم (ع) به پدر (عمو) و قومش فرمود:

چيست اين بت هاي جماد كه عمري در كنارشان گرد آمده ايد و آنها را مي پرستيد؟»

(قالوا وجدنا اباءنا لها عابدين)

«گفتند: يافته ايم كه پدران ما هم اين بت ها را پرستش و عبادت مي

كردند.»

(قال لقد كنتم انتم و اباءكم في ضلال مبين)

«ابراهيم (ص) لقد كنتم و آباءكم في ضلال مبين)

«ابراهيم (ع) فرمود: بي گمان خود شما و پدرانتان همه در گمراهي آشكار بوده و هستيد.»

د: تقليد عالم از جاهل

بسيار زشت و ناپسند است كه يك انسان دانشمند و دانا بدون در نظر گرفتن معلومات و سرمايه ي خود كوركورانه به دنبال ديگران برود و از آنها تقليد كند؛ چرا كه اين نوع تقليد از خطرناك ترين و زشت ترين انواع تقليد است و در دين مقدس اسلام اين نوع رفتار ابلهانه و تقليد جاهلانه گناه محسوب مي شود.

خلق را تقليدشان بر باد داد

اي دو صد لعنت بر اين تقليد باد

الگوپذيري انسان و معرفي الگو توسط قرآن

انسان از نظر فطري يك موجود الگوپذير است؛ يعني سعي مي كند در زندگي براي خود الگوهايي انتخاب كند، چه اين الگو در زمينه هاي مالي باشد چه در زمينه هاي علم و معنويت. به هر حال انسان براي رسيدن به كمال مطلوب و ساختن شخصيت روحي، فكري و اجتماعي خود به دنبال پيدا كردن افرادي است كه در زمينه هاي دلخواه او به جايگاه والا رسيده باشد.

اصل تقليد و الگوپذيري در انسان ضروري ندارد، بلكه در مواردي باعث پيشرفت فردي و اجتماعي مي شود؛ چون همين روحيه ي تقليد پذيري است كه باعث مي شود فردي از موفقيت ديگران بهره مند شود. رقابت سالم و سازنده كه باعث شد و پيشرفت در زمينه هاي گوناگون مي شود، در دين اسلام جايگاه ويژه اي دارد.

از آن جايي كه الگو و الگوپذيري در دين اسلام اهميت ويژه اي دارد، قران كريم پيامبران را به عنوان الگوشايسته (اسوه حسنه) معرفي مي كند.

(لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه) 1

اسلام چهره هاي خوب و بد را معرفي مي كند؛ چون نيك مي داند كه داشتن يك الگوي مناسب در

اختيار روحي و اخلاقي انسان بسيار موثر است. بنابراين قران هم الگوهاي خوب را به مردم معرفي مي كند و هم الگوهاي بد و ناشايست را.

در قرآن دو زن كه همان همسران حضرت نوح و حضرت لوح (ع) هستندف به عنوان زنان بد و نالايق معرفي شده اند.

(ضرب الله مثلاً للّذين كفروا امرات نوح و امرات لوط) 2

«خداوند براي كساني كه كافر شده اند، مثلي زده است كه همسران نوح و لوط هستند.»

همين طور قران آسيه همسر فرعون و حضرت مريم مادر حضرت عيسي را به عنوان زنان لايق و شايسته معرفي مي كند.

1 . احزاب، 21.

2 . تحريم، 12 _ 10.

چه تقليدي ناشايست است؟

هر نوع تقليد و پيروي از ديگران كه مانع رشد و پيشرفت انسان شود، در اسلام فاقد ارزش و اعتبار است؛ چون انسان را به سوي مسائل دنيايي و مادي پيش مي برد.

(و لا تمدّنّ عينيك الي ما متّعنا به ازواجاً منهم زهره الحيوه الدنيا لنفتنهم فيه و رزق ربّك خير و ابقي) 3 3 . طه. 131. «هرگز چشم خود را به نعمت هاي مادي كه به گروهايي از آنها داده ايم، ميفكن كه اين ها شكوفه هاي زندگي دنياست و براي آن است كه آنان را با آن بيازماييم و روزي پروردگارت بهتر و پايدارتر است.»

(لاتمدّنّ عينيك الي ما متّعنا به ازواجاً منهم و لا تحزن عليهم) 1

«هرگز چشم خود را به نعمت هاي مادي كه به گروهايي از آنها داديم، ميفكن و به خاطر آنچه آنها دارند، غمگين مباش.»

و پيامبر اسلام (ص) به اباذر غفاري مي فرمايند:

(اوصاني ان انظر

الي من هو دوني و لا انظر الي من هو فوقي) 2

«تو را سفارش مي كنم كه به زيردستان خود نگاه كن نه به بالادست خود.»

و نيز آن حضرت مي فرمايند:

(من رمي ببصره ما في يد غيره كثر همّه و لم يشف غيضه) 3

«كسي كه چشم خود را به آنچه دست ديگران است بدوزد، هميشه اندوهگين و غمناك خواهد بود و هرگز آتش خشم در دل او فرو نمي نشيند.»

بسيار شرم آور است كه اگر بگوييم در جامعه ي امروز زنان و دختران فراواني به چنين بيماري مبتلا شده اند و در بسياري از مسائل از جمله ماديات با يكديگر چشم و هم چشمي مي كنند.

فراوانند زنان و دختراني كه مي خواهند با دختر همسايه، هم كلاسي، همكار، دوستان و اقوام خود برابر باشند، چون از وضعيت آنها كوركورانه پيروي مي كنند و شرايط خويش و خانواده ي خويش را در نظر نمي گيرند. براي اينكه مثل فلان زن يا دختر باشند، بلند پروازي مي كنند، بهانه مي گيرند، چون نمي توانند همانند الگوي غلط خويش باند، در هاله اي از غم و اندوه فرو مي روند و خانواده را در يك جنگ عصبي و رواني مي اندازند. جملاتي كه در زير آمده، همگي بيانگر نوعي تقليد جاهلانه است.

چرا فلان دختر لباس آن چناني مي پوشد و من نمي پوشم؟

چرا فلان دختر طلا و جواهرات آن چناني دارد و من ندارم؟

چرا جهيزيه ي فلان دختر كامل تر و بهتر است؟

چرا مهريه ي فلان دختر بيشتر از من است؟

چرا جشن عروسي فلان دختر با تشريفات

كامل تر از من برگزار شد؟

1 . حجر، 88.

2 . زبده الاحاديث، ج 2، ص 137.

3 . تفسير نمونه، ج 112، ص 135. زياد ديده شده است كه دختران و زنان حتي در مواردي از قبيل انتخاب لباس، انتخاب كفش و جوراب، وسايل آرايش، قاب و شيشه عينك و چگونگي حالت موسي سر دچار تقليد جاهلانه مي شوند. اين نوع تقليد نه تنها باعث وابستگي به مستكبران مي شود، چون روحيه ي اسراف گرايي را پرورش مي دهد، بلكه باعث مي شود زنان و دختران جامعه به منجلاب فساد تباهي بيفتند كه پيامد آن انحراف مردان و به ويژه نسل جوان است.

آيا پسنديده است كه يك دختر مسلمان كه خود الگويي چون فاطمه ي زهرا (ع) دارد، از بايگران غربي با لباس هاس و وضعيت آن چناني تقليد كند؟

آيا تقليد جاهلانه و كوركورانه از نوع پوشش و در بعضي موارد از رفتار ديگران باعث خفّت و خواري ما نمي شود؟

جواب و قضاوت اين چراها و اگر ها را به عهده ي خود شما مي گذاريم.

چرا دختران مسلمان فرهنگ بي حجابي را از كشورهاي اروپايي و غربي ياد مي گيرند؟ و خود را همچون يك عروسك بي اختيار وسيله ي تبليغ نوع پوشش غرب مي كنند؟

چرا بايد دختران مسلمان تحت تأثير فرهنگ غرب قرار بگيرند؟

آيا بهتر نيست كه خود دختران مسلمان، فرهنگ حجاب و پوشش اسلامي را به بيرون از مرزها معرفي كنند و آنها را تحت تأثير فرهنگ خود قرار دهند؟

آيا تقليد از كشورها اروپايي و غير مسلمان در زمينه هاي نوع پوشش، بزرگي

و افتخارست؟ آيا پسنديده است كه زن مسلمان از زنان غرب تقليد كند، در حالي كه اسلام شخصيت واقعي اش را در سايه ي حجاب تعريف كرده است؟

حجاب سمبل شخصيت زنان مسلمان است و باعث مي شود كه زنان در جامعه نقش آفرين باشند، نه اينكه تنها نقش پذير باشند.

آيا بي جهت گفته شده:

«زن در حجاب همچون مرواريد در صدف است؟»

البته كه بي جا گفته نشده است، زناني كه به بي حجابي تمايل دارند؛ در حقيقت دارند مرواريد وجود خد را در معرض ديدگان آلوده قرار مي دهند. اگر اين زنان يك لحظه با خود بينديشند و شخصيت هاي زنان نمونه ي تاريخ را مورد مطالعه قرار دهند به روشني خواهند فهميد كه:

با گذشت هزار و چهارصد سال از شهادت بانوي بزرگ اسلام، سرور زنان عالم، حضرت فاطمه ي زهرا (ع) هنوز نام و رفتار آ» حضرت زنده و پوياست و هر روز كه مي گذرد افكار نيكوي فاطمه زهرا (ع) گويا تر و نمايان تر مي شود. ايا اين چنين شخصيتي نمي تواند الگوي زندگي باشد؟

البته كه مي تواند، اگر زنان مسلمان ما درست فكر كنند و به رفتار خويش ايمان داشته باشند، زنان مسلمان الگوهاي زيادي دارند، الگوهايي چون حضرت مريم، هاجر، آسيه، زينب كبري، ربابه همسر امام حسين ع، شهربانو والده ي مكرمه امام سجاد ع، نرگس مادر امام زمان (عج) و... .

اي زنان و بانوان آزاده ي مسلمان بيدار باشيد!

اميرالمؤمنين علي (ع) مي فرمايند:

(ولاتكن عبد غيرك، وقد جعلك الله حرّاً) 1

«بنده ي ديگري مباش؛ چرا كه خداوند تو را آزاد آفريده

است.»

و امام باقر (ع) مي فرمايند:

(لا تذهب بكم المذاهب) 2

«هر مذهبي شما را به راهي نبرد.»

و بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني (ره) مي فرمايد:

«تا اين خانم ها (شما را نمي گويم، شما توده هستيد، آن خانم را مي گويم) تا اين ها توجهشان به اين است كه فلان چيز بايد، فلان مد از غرب به اينجا بيايد، فلان زينت بايد از آنجا به اينجا سرايت بكند، تا يك چيزي آنجا پيدا مي شود، اينجا هم تقليد مي كنند.

تا از اين تقليد بيرون نياييد، نمي توانيد آدم باشيد و نه مي توانيد مستقل باشيد. اگر بخواهيد شما را به اينكه يك ملتي هستيد، بشناسند و بشويد يك ملت، از اين تقليد غرب بايد دست برداريد، تا در اين تقليد هستيد، آرزوي استقلال را نكنيد.» 3

و در جاي ديگر حضرت امام (ره) فرموده است:

«يكي از امور ديگري هم كه باز من گفته ام، اين است كه ما را جوري بار آورده بودند كه يا بايد فرهنگي مآب است، اين معلوم مي شود خيلي عالم مقام است و اگر چنانچه مثل ساير مسلمان هاست، اين خيلي عقب افتاده است. عقب افتادگي و جلو رفتن را به اين مي دانستند كه فرنگي مآب باشد. يعني فرض كنند فرم لباسش چه جور باشد، فرم كفشش چه جور باشد يا مثلاً هر چه كه از خارج مي آيد، صرف بكند. مصرفي بار آورند ما را، براي همين جهت ما را مصرفي بار آورده اند.» 4

چيست اين آرايش و الگو مد

چيست اين سرگشتگي در كار خود

چيست اين پيراهن

و شلوار تنگ

چيست اين تن پوش هفتاد و دو رنگ

گرچه دارد شيوه هاي رنگ رنگ

من به جز عبرت نگيرم از فرنگ

اي به تقليدش اسير، آزاد شو

دامن قرآن بگير، آزاد شو

«اقبال لاهوري»

1 . نهج البلاغه، نامه 31.

2 . اصول كافي، ج 3، ص 117.

3 . تبيان، ص 226.

4 . همان، ص 227.

عقده هاي روحي _ رواني

اشاره

عقده هاي روحي _ رواني يكي ديگر از عوامل بي حجابي زنان در جامعه مي باشد. برخي از انسان ها در زندگي خود به نوعي كمبود عاطفي و شخصيتي دچار مي شوند كه ممكن است از اين موضوع بي اطلاع باشند و سعي دارند از راه هاي مختلف آنها را برطرف كنند و خود را اشباع نمايند.

كمبودهاي عاطفي و شخصيتي مي تواند دلايل متعددي داشته باشد. برخي از اين كمبودها ممكن است در كودكي از طرف والدين ايجاد شود و برخي ديگر مي تواند در نوجواني و جواني از طرف اولياء و مربيان جامعه ايجاد گردد. به هر حال دچار شدن به اين گونه كمبود ها مي تواند عواقب بدي داشته باشد تا جايي كه انسان را تا مرز ورشكستگي دروني و باطني پيش مي برد.

افرادي كه به اين گونه بيماري و عقده ي رواني مبتلا مي شوند، سعي دارند با استفاده از شيوه هاي غير عاقلانه و غير منطقي آن را جبران كنند و در ميان مردم جايگاهي براي خود دست و پا كنند؛ چرا كه انسان دوست دارد همواره در ميان مردم از جايگاه ويژه اي برخوردار باشد و براي نيل به اين هدف از دو راه استفاده مي

كند:

1_ از راه هاي درست و منطقي همچون تحصيل علم، ايمان، تقوا، فضائل اخلاقي و مكارم انساني.

2_ از راه هاي نادرست.

روانشناسان چه مي گويند؟

طبق نظرسنجي هاي انجام شده و مطابق گفته هاي روانشناسان، زنان و دختراني كه با لباس هاي رنگارنگ و به اصطلاح مد روز و آرايش تند و آن چناني وارد جامعه مي شوند و خود را در مقبال ديدگان مردان نامحرم و بيگانه قرار ميدهند، از نوعي بيماري روحي و رواني نرج مي برند و به دنبال مطرح كردن خود مي باشند.

به طور طبيعي بعضي زنان باور نادرستي نسبت به خود دارند و به نوعي خود را از قافله عقب مي دانند. بنابراين براي جبران اين ورشكستگي دروني و پر كردن خلا عاطفي خويش، به روش هايي چون: خودآرايي و خودنمايي در قالب پوشدن لباس هاي مبتذل، آرايش و رنگ آميزي و حالت موها، استفاده از انواع و اقسام وسايل آرايش روي مي آورند ولي آن ها كاملاً در اشتباه هستند و گمشده ي آنها از اين طريق پيدا نمي شود، بلكه با اين كارها، بيشتر خود را نابود مي كنند تا رسدين به كمال مطلوب.

پيامبر اسلام حضرت محمد (ص) مي فرمايند:

(خير نساءكم العفيفه) 1

«بهترين زنان شما زن باعفّت است.»

(شرّ نساءكم المتبرّجات المتخيّلات) 2

«بدترين زنان شما آرايش كنندگان متكبّرانند.»

برخي زنان كه از ارزشهاي انساني بويي نبرده اند، در تلاشند تا زيبايي و جاذبه هاي طبيعي زنانه ي خويش را به ديگران نشان دهند و از اين طريق به كمبودهاي و عقده اي دروني خويش پاسخي داده باشند، غافل از اينكه بيشتر افراد جامعه اين شيوه

را نمي پسندند.

زناني كه همچون يك تابلوي زيباي نقاشي در معرض ديد بينندگان بيمار قرار مي گيرند، نه تنها نمي توانند خريدار واقعي براي زيبايي هاي طبيعي خود به دست آورند، بلكه روز به روز نفرت افراد جامعه قرار مي گيرند و مردم از آنها فاصله مي گيرند، اگر چه ممكن است برخي افراد به آنها لبخند بزنند و آنها را به ميهماني شرم آور نگاه هاي به ظاهر مهربان دعوت كنند؛ ولي اگر زني فاقد ارزش هاي اخلاقي شد، اگر خود را با طلا و نقره هم بپوشاند، باز هم نمي تواند ذره اي از مقام و منزلت از دست رفته خويش را به دست آورد.

لباس هاي فاخر و گرانبها هرگز نمي تواند براي زنان ارزش افرين باشد، ارزش افريني را بايد در مقوله ي حجاب بررسي كرد. 1 . نهج الفصاحه، حديث 1535.

2 . همان.

خوشي ها زودگذر است

اي زنان مسلمان! ارزش شما بالاتر از قرار گرفتن در معرض ديدگان مردان نامحرم است. چرا خود را سبك مي كنيد؟ به هوش باشيد و گوهر وجود خويش را براي هر كسي نمايان نكنيد و ارزان نفروشيد. اي زنان! ارزش شما بالاتر از آن است كه خود را در مقابل چشم هاي پليد مردان نامحرم و هوسرانان پست قرار دهيد و محبت خود را فداي محبت و دوستي نامحرمان بوالهوس و عياش كنيد.

سعادت آخرت خود را با خوشي هاي زودگذر و نامشروع دنيا عوض نكنيد. در اينجا به جاست فرازهايي از فرمايشات امام حسين (ع) نقل شود كه فرمودند:

(عباد الله: اتقواالله، و كونوا من الدنيا علي حذر،

فانّ الدنيا لو بقيت لاحد، و

بق عليها احد، لكانت الانبياء احقّ بالبقاء... غير انّ الله خلق الدنياء للبلاء و خلق اهلها للفناء،

فجديدها بال، و نعيمها مضمحلّ، و سرورها مكفّر، و المنزل بلغه، و الدّار قلعه، فتزوّدوا فانّ خير الزّاد التّقوي، فاتّقو الله لعلّكم تفلحون) 1

«اي بندگان خدا! پرهيزگار باشيد و از دنيا حذر كنيد؛ زيرا اگر دنيا براي كسي جاويد مي ماند و يا كسي در دنيا باقي و ماندني بود، پيامبران خدا بيش از همه شايسته و سزاوار بودند...

غير از آن است كه خداوند دنيا را سراي امتحان و اهل آن را براي فنا و كوچ آفريده است؟ تازه هاي دنيا فرسوده مي شود و نعمت هاي آن رو به نابودي مي نهد و شادي هاي دنيا به غم و اندوه تبديل مي گردد؛ زيرا دنيا گذرا و كوچگاه است. پس توشه برگيريد، كه تقوا بهترين توشه است. پرهيزگار باشيد تا رستگار شويد.»

اي دختر جوان!

روزي شادابي و طراوات جواني با تو وداع مي كند و تو هستي و خدايت و تنها راه جبران كمبودهاي و عقده هاي عاطفي، روحي و رواني و اجتماعي و كسب عزّت، عظمت و شخصيت انساني در گرو تقوا، ايمان، انجام اعمال و كارهاي شايسته و مخالفت با هواهاي نفساني امكان پذيراست.

قرآن كريم در اين باره مي فرمايند:

(انّ اكرمكم عندالله اتقيكم) 2

«همانا گرامي ترين شما در پيشگاه خداوند باتقوا ترين شمايند.»

(انّ الذّين امنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرّحمن ودّاً) 3

1 . نهج الشهاده، ص 196.

2 . حجرات، 13.

3 . مريم، 96. «كساني كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده

اند، خداوند رحمان محبت آنها را دل دلها مي افكند.»

و حضرت سيد الشهداء امام حسين (ع) مي فرمايند:

(يابن آدم: اذكر مصرعك و في قبرك مضجعك، بين يدي الله، تشهد جوارحك عليك، يوم تزلّ فيه الاقدام و تبلغ القلوب الحناجر) 1

«اي آديمزاد! به ياد بياور هنگامي كه با مرگ دست و پنجه نرم مي كني و در قبر پهلو به زمين مي نهي، در پيشگاه خداوند اعضايت عليه تو گواهي خواهند داد، روزي را كه قدم ها سخت مي لرزد و نفس ها حبس مي شود.»

1 . نهج الشهاده، ص 61.

سرزنش اطرافيان

اشاره

در واقع ملامت و سرزنشي كه اعضاي خانواده چون پدر، مادر، همسر، برادر و اعضاي فاميل و دوستان نسبت به يك دختر روا مي دارند، از مؤثرترين علل بي حجابي يا بدحجابي است.

در اسلام سرزنش كردن ناپسند است

اسلام در بعضي مواقع ملامت و سرزنش افراد را به خاطر خطايي كه انجام داده اند، مردود مي داند. معمولاً ملامت يعني سرزنش يك فرد پس از ارتكاب يك عمل ناشايست، به طوري كه فرد قبل از انجام چنين عملي نسبت به عواقب بد آن كار آگاه شده باشد.

روايات

اشاره

امام سجاد (ع) فرموده است:

(كان اخرما اوصي به الخضر موسي بن عمران (ع) ان قال له:

لاتعيرّنّ احداً بذنب) 2

«آخرين وصيتي كه خضر به موسي بن عمران (ع) كرد اين بود: هيچ كس را به گناهي سرزنش مكن.»

امام صادق (ع) فرموده است:

(اذا وقع بينك و بين اخيك هنه فلا تعيّره بذنب) 3

«اگر بين تو و برادر مسلمانت چيزي اتفاق افتاد، او را براي گناهش مورد ملامت و توبيخ قرار مده.»

(من انّب مؤمناً انّبه الله في الدّنيا و الاخره) 4

2 . زبده الاحاديث، ج 1، ص 177 و خصال.

3 . روش هاي تنبيه، علي فائضي، ص 117.

4 . اصول كافي، ج 4، ص 59. « هر كه مؤمني را سرزنش كند، خد او را در دنيا و آخرت سرزنش كند.»

و نيز آن حضرت از پيامبر اسلام (ص) نقل فرموده است:

(من عيّر مؤمناً بشيء لم يمي حتّي يركبه) 1

«هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند، نميرد تا مرتكب آن شود.»

و امام صادق (ع) مي فرمايند:

(ابعد ما يكون العبد من الله ان يكون الرجّل يواخي لرجل و هو يحفظ عليه زلاته ليعيّره بها يوماً ما) 2

«دورترين بنده از خدا آن كسي است كه با مردي برادري كند و لغزش هاي او را

بر او نگهداري كند كه روزي بر آنها سرزنشش كند.»

و اميرالمؤمنين علي (ع) مي فرمايند:

(ربّ ملوم و لاذنب له) 3

«چه بسا كسي مورد ملامت و سرزنش واقع مي شود، با آن كه گناهي ندارند.»

1 . همان.

2 . همان.

هيچ گاه گناهكار را به خاطر گناه سرزنش نكن

امام صادق (ع) فرموده است:

مردي نزد حضرت عيسي بن مريم (ع) آمد و گفت: اي پيامبر خدا! من زنا كرده ام، مرا پاك كن.

حضرت عيسي (ع) پس از اقرار زنا دستور داد ندا كنند تا مردم براي تطهير فلاني از گناه حاضر شوند و چون مردم حاضر شدند و آن مرد در گودال قرار گرفت تا حد بر او جاري كنند، فرياد زد: كسي كه چون من از خداي تعالي به گردن او حدّي است، نبايد به من حد بزند.

مردم همگي رفتند، جز حضرت يحيي و حضرت عيسي ع. در اين وقت حضرت يحيي (ع) نزديك آن مرد آمد و به او فرمود: اي گناهكار! مرا موعظه كن.

آن مرد گفت: هيچ گاه ميان نفس خود و خواسته اش را آزاد مگذار كه هلاك مي شوي.

يحيي (ع) از او خواست تا جمله ديگري بگويد.

آن مرد گفت: هيچ گاه شخص گناهكار و خطا كار را به خاطر گناهش سرزنش مكن.

حضرت يحيي (ع) فرمود: باز هم برايم بگو.

مرد گفت: هيچ گاه خشم نكن.

حضرت يحيي (ع) فرمود: مرا كافي است. 4 3 . روش هاي تنبيه، ص 117.

4 . تاريخ انبياء، رسول محلاتي، ج 2، ص 282.

سرزنشش مي كنند

پيامبر بزرگوار اسلام (ص) فرمود:

« هر اينه خواهد آمد بر مردم زماني كه به سلامت نماند دين صاحب ديني، مگر آن كه فرار كند از سر كوه به سر كوه ديگر و از سوراخي به سوراخ ديگر مانند روباه با بچه هايش. يعني هم چنان كه روباه از ترس آن كه مبادا گرگ بچه هايش را بخوردف آنها را به دندان

گرفته از اين سوراخ به سوراخ ديگري فرار مي كند كه بچه هايش محفوظ بمانند، همين طور صاحب دين بايد دينش را از مردم به كناره گيري و اعتزال از آنها قرار دهد.

گفتند: يا رسول الله! چه زماني است؟

فرمود: در وقتي كه نرسد معيشت مگر به معصيت هاي خدا، پس در آن وقت حلال مي شود عذوبت.

گفتند: يا رسول الله! شما ما را به ازدواج امر فرموديد؟

فرمود: بلي، وليكن در آن زمان هلاك مرد به دست پدر و مادرش است و اگر پدر و مادر نداشته باشد، هلاكتش به دست زنش و اولادش است و اگر زن و اولاد نداشته باشد، به دست خويشان و همسايگانش است.

گفتند: چگونه هلاكتش به دست آنها خواهد بود؟

فرمود: سرزنش مي كنند او را به تنگي معاش و تكليف مي كنند به چيزهايي كه طاقت آن را ندارد، تا وارد مي كنند او را در موارد هلاك.» 1

همان طور كه گفته شد، سرزنش ديگران به خاطر انجام عمل ناشايست هم در بعضي موارد از نظر اسلام مردود است و جاي بسيار تأسف است اگر بگويند امروزه زنان باحجاب مورد تمسخر و بي مهري قرار مي گيرند. اين افراد قصد دارند كه با سخنان نيش دار و گزنده ي خود نقش حجاب را در جامعه كمرنگ كنند، سخناني از اين قبيل: حجاب يعني چه؟ چادر يعني چه؟ چادر مزاحمت است، كلاغ سياه و...

بنده اعتقاد دارم كه زنان باحجاب بايد در جامعه تشويق شوند و از آنها تقدير به عمل آيد. به راستي در جامعه ي امروز زنان باحجاب چه جايگاهي دارند؟ 1 .

منتهي الامال، ج 2، ص 250.

ملامت نه، بلكه تشويق

مكتب اسلام تشويق را مي پذيرد و آن را از اصول مهم اخلاقي مي داند تا جايي كه مبشر بودن و منذر بودن از ويژگي هاي بارز انبياست.

در قرآن بيش از صد و بيست مرتبه مشتقات انذار و بيش از چهل مرتبه كلمه ي بشارت و مشتقاتش به كار رفته است. بخش مهمي از آيات قرآن نعمت هاي معنوي و مادي بهشت را توصيف مي كند كه اين خود تشويقي است براي انجام كارهاي نيك. تشويق فرد نيكوكار، انجام هر چه بيشتر كارهاي نيك را تقويت مي كند. تشويق باعث مي شود كه ديگران به انجام كارهاي نيك ترغيب شوند. تشويق خوبان خود تبنيه و ملامتي براي خطاكاران محسوب مي شود.

اميرالمؤمنين (ع) در قسمتي از نامه اي كه به مالك اشتر، فرماندار مصر مي فرستد، مي فرمايند:

(و لا يكوننّ المحسن والمسيء عندك بمنزله سواء، فانّ في ذلك تزهيداً لاهل الاحسان في الاحسان و تدريباً لاهل الاساءه علي الاساءه و الزم كلّاً منهم ما الزم نفسه) 1

«هرگز نبايد افراد نيكوكار و بدكار در نظر تو مساوي باشند؛ زيرا اين كار باعث مي شود كه افراد نيكوكار در نيكي هايشان بي رغبت شوند و بدكاران در عمل بدشان تشويق گردند و هر كدام از اين ها را مطابق كارش پاداش بده.»

از كلام اميرالمومنين (ع) اين نكات برداشت مي شود:

1_ تشويق فرد نيكوكار و نهي از برخوردار با افراد نيكوكار و بدكار به طور مساوي و يكسان.

2_ تشويق، فرد نيكوكار را به عملكردش دلگرم مي كند.

3_ تشويق افراد نيكوكار، خود تنبيهي براي افراد بدكار

است.

4_ عدم تشويق نيكوكاران به منزله ي تشويق بدكاران است.

و اميرالمؤمنين علي (ع) مي فرمايند:

(ازجر المسيء بثواب المحسن) 2

«خطاكار را به وسيله ي پاداش دادن به نيكوكار تنبيه كن.»

خداوند به پيامبر (ص) دستور داده است كه هرگاه مسلماني براي پرداخت زكات به نزد تو آمد و براساس وظيفه ي شرعي زكات مالش را پرداخت، او را دعا كن؛ چون دعاي تو مايه ي آرامش اوست و او را به كار خير تشويق مي كند.

بنابراين بر مسؤولين، مربيان و متوليان امور فرهنگي لازم است كه زنان باحجاب را تشويق كنند. مديران و مربيان مدارس بايد از دانش آموزان باحجاب در مراسم هاي مختلف و نيز در كلاس درس تقدير و تشكر كنند. رؤسا و اساتيد دانشگاه ها بايد از دانشجويان دختر محجبه تقدير به عمل آورند و نيز مديران و مسؤولين ادارات مختلف بايد از كارمندان باحجاب تقدير كنند. صدا و سيما نيز در اين مساله نقش بسيار مهمي را بر عهده دارد و در اينجا به دو نكته گوشزد مي نماييم.

1 . نهج البلاغه، نامه 53.

2 . نهج البلاغه، حكمت 177. اول اين كه لازم است كه جهت بها دادن به افراد محجب و زناني كه پوشش اسلامي و مناسب را رعايت مي كنند؛ در تهيه گزارش ها و مصاحبه ها از اين زنان نيز مصاحبه به عمل آورد.

ديگر اينكه معمولاً ديده مي شود در سريال ها و فيلم ها، زنان بي حجاب و كم حجاب داراي شخصيت و احترام خاصي بوده و در طبقات بالاي اجتماع قرار دارند و هرگاه بخواهند سيماي يك زن

فقير و درمانده و كم فرهنگ را نشان دهند، زني باحجاب و چادر به سر راه به نمايش در مي آورند. و اين نقيصه خواسته يا ناخواسته، از روي عمد و يا غير عمد در بعضي و بهتر بگوييم در بيشتر برنامه هاي صدا وس يما وجود دارد.

حضرت علي (ع) مي فرمايند:

(و واصل في حسن الثّناء عليهم، و تعديد ما ابلي ذو والبلاء منهم، فانّ كثره الذّكر لحسن الفعالهم تهزّ الشّجاع، و تحرّض النّاكل، ان شاءالله) 1

«اي مالك! پي در پي آنها را تشويق كن و كارهاي مهمي كه انجام داده اند، برشمار؛ زيرا ياداوري كارهاي نيك آنها شجاعانشان را به حركت بيشتر، وادار مي كند و آنان كه در كار كندي مي ورزند، به كار تشويق مي شوند. انشاءالله.»

البته نبايد اين نكته را فراموش كرد كه زنان مسلمان بايد بدون گوش دادن به حرف اين و آن و بنابراين وظيفه شرعي، حجاب و پوشش را رعايت كنند؛ چرا كه زنان مسلمان تسليم امر خداوند هستند و اگر كسي آنها را به واسطه ي حجاب مورد توهين و تمسخر قرار دهد، در اصل سخنان خداوند را مورد استهزاء قرار داده است كه خود خداوند بر اين مسأله آگاه است.

خداوند در قران نويد داده است كه در آينده گروهي را براي حمايت اسلام برخواهند انگيخت كه يكي از صفات افراد اين گروه اين است كه از سرزنش كنندگان هراسي به دل راه نمي دهند و به سخنان آنان بي توجهند:

(و لا يخافون لومه لائم) 2

«از سرزنش سرزنش كنندگان هراس و ترسي ندارند.»

در روايات زادي كه از طريق شيعه

و اهل تسنّن وارد شده، مي خوانيم كه اين آيه در مورد اميرالمؤمنين علي (ع) در فتح خبير نازل شده است. 3

و در دعاي شريف ندبه در وصف اميرالمومنين (ع) اينطور مي خوانيم:

(لا تأخذه في لله لومه لائم قد وتر فيه صناديد العرب و قتل ابطالهم)

1 . نهج البلاغه، نامه 53.

2 . مائده، 54.

3 . تفسير نمونه، ج 4. «در اره خدا باكي از سرزنش ملامت كنندگان نداشت، در راه خدا خون بزرگان عرب را به خاك ريخت و دلاورانشان را كشت.»

(عن ابي ذر (ع) قال، اوصافي رسول لاله (ص) بسبع: ... و اوصافي ان لااخاف في الله لومه لائم) 1

«ابي ذر غفاري گويد: حضرت رسول خدا (ع) به من هفت سفارش فرمود: از آنهاست: سفارشم فرمود كه در راه خداوند از سرزنش كسي نترسم.»

پيابمر (ص) مي فرمايند:

(ثلاثه من كنّ فيه يستكمل ايمانه: رجل لايخاف في الله لمه لائم...) 2

«سه چيز است كه در هر كه باشد، ايمان او كامل است.

1_ كسي كه در كار خدا از ملامت گران بيم ندارد.

2_ در كار خويش ريا نمي كند.

3_ اگر دو كار پيش آيد كه يكي مربوط به دنيا و ديگري مربوط به آخرت است، كار آخرت را به دنيا ترجيح دهد.»

و نيز از پيامبر بزرگوار اسلام (ص) است كه فرمود:

(ثلاثه يتحدّثون في ظلّ العرش امنين و الناس في الحساب: رجل لم تأخذه في الله لومه لائم...) 3

«سه گروهند كه در سايه ي عرش اسوده گفتگو مي كنند و مردم گرفتار حسابند. اولين آنهاست: كسي كه در راه خدا از

ملامت و سرزنش سرزنش گران باك ندارد.» 1 . زبده، ج 2، ص 137 و خصال شيخ صدوق.

2 . نهج الفصاحه، حديث 1244.

3 . همان، حديث 1249.

نقشه ي سلطه گران

اشاره

طرح و نقشه اي كه دشمنان در سر دارند و آن را با حساسيت خاصي اجرا مي كنند يكي ديگر از علت هاي بي حجابي زنان در جامعه مي باشد. سلطه گران دنيا همواره سعي داشته و دارند تا با ترويج بي بند و باري و بي حجابي سنت ها و آداب و رسوم ملي و مذهبي ملت ها را خدشه دار كرده و آنان را با فرهنگ خود بيگانه سازند و از اين طريق ارزش هاي اسلامي را زير پا گذارند و بر ملت هاي مسلمان تسلط يابند.

اين سلطه گران براي رسيدن به مقاصد شوم خويش و در راستاي به بند كشيدن ملت مسلمان، از راه هاي گوناگون وارد شده اند و به عملكردهاي متفاوتي دست زده اند، عملكردهايي چون: جنگ هاي سياسي، نظامي، رواني و فرهنگي و... .

و به نظر مي رسد كه در جنگ فرهنگي يا به اصطلاح امروز «تهاجم فرهنگي» تا حدودي موفق بوده و توانسته اند به بخشي از اهداف پليد خود برسند و در اين جنگ فرهنگي زنان بيشتر از مردان در تيررس دشمنان بوده اند.

بنابراين بر زنان مسلمان فرض است كه دوشادوش مردان قدم در راه مبرازه با تههاجم فرهنگي گذارند و با رعايت حجاب نقشه هاي سلطه گران را خنثي سازند. اگر زنان مسلمان حجاب را رعايت كنند، تيرهاي زهرآلود دشمنان به آنها اصابت نخواهد كرد؛ چون حجاب سپري است در برابر آماج تيرهاي سلطه

گران، تيرهاي كه هر يك با هدف و نيت خاصي از كما رها مي شوند.

دشمن در جنگ فرهنگي، جامعه را از درون تهي و بي محتوا مي كند. خسارات ناشي از جنگ فرهنگي به مراتب شديدتر و بيشتر از جنگ نظامي است؛ چرا كه در جنگ نظامي گلوله فقط قلب يك نفر را مي درد و نعمت حيات را از او مي گيرد، اما در جنگ فرهنگي گلوله هاي دشمن قلب اجتماع را مي درد و شادابي و سلامت را از جامعه مي گيرد.

در چنين جامعه اي بحران زده اي، اگر چه افراد به ظاهر پيرو دشمن نيستند، اما از درون به نداي دشمن لبيك گفته اند؛ و مجري برنامه هايي هستند كه دشمن طرح ريزي كرده است.

زمامداران مسيحي از راه فحشا مسلمانان را شكست دادند

كشور اسپانيا در جنوب غربي اروپا قرار دارد و از كشورهاي حاصلخيز و خوش آب و هواي اروپاست. اين كشور در سال 711 ميلادي زمان خلافت بني اميه به دست مسلمانان فتح شد.

طارق بن زياد فرمانده يك لشگر 12 هزار نفري از راه جبل الطارق _ كه هم اكنون به نام اوست _ در زمان كمي اسپانيا را فتح كرد و مسلمان حدود هشتصد سال بر اين كشور حكومت كردند. مسيحيان هر چه كردند در اين هشتصد سال نتوانستند اسپانيا را با وجود جنگ هاي خونين پس بگيرند، تا بالاخره زمامداران مسيحي از راه فحشا مسلمانان را شكست داده، و آنها را از اسپانيا راندند.

زمامداران مسيحي با يكي از افسران خائم مسلمان به نام «براق بن عمار» هم دست شدند و به كمك نوي دو كار انجام دادند:

1_ مشروبات الكي را به

حدّ وفور و زياد در شهرهاي اسپانيا با قيمت هاي ارزان و نازل وارد كردند و در اختيار جوانان مسلمان قرار دادند.

2_ دختران طناز و دلبراي اروپايي را گروه گروه وارد شهرها كردند و به آنها راه جذب جوانان مسلمان را آموزش دادند و وقتي فساد به زمامداران سرايت كرد، مقدّمات نابودي و سقوط مسلمين فراهم شد.» 1

1 . غروب آفتاب در اندلس. لذا نبايد اين نكته را فراموش كرد كه دفاع از سرزمين و ناموس يك اصل مقدس است. كساني كه در عمليات نظامي زخم بر مي دارند و مجروح مي شوند، سنبل مقاومت و سربلندي هستند و افراد جامعه بر آنها ارج مي نهند.

اما آسيب ديدگان جنگ فرهنگي سنبل خودباختگي و پوچي هستند و افراد جامعه به ديد ننگ و عار به آنها مي نگرند.

مادامي كه جوانان جامعه، از پسران گرفته تا دختران بانشاط و پر توان در راستاي ازشاهاي سلامت بخش اسلام گام بر مي دارند، دشمنان هرگز موفق نخواهد شد كه تيرهاي خود را به هدف بزنند.

تهاجم فرهنگي به روش هاي متفاوتي مي تواند صورت گيرد. از پخش فيلم هاي مبتذل ويديويي و سي دي گرفته تا مقالات و نوشته هايي كه قلم هاي مسموم مي نويسند.

و جاي بسيار شرمساري است كه اگر بگويم به تازگي لباس هايي وارد بازار شده است كه تصوير هنرپيشه هاي غربي و خوانندگان مخالف دين و تصاويري كه با فرهنگ اصيل ما ناسازگار است تبر روي آنها نقش بسته است و عدّه اي با عدم آگاهي با برنامه هاي تدين شده در راستاي نابودي انديشه هاي سالم و

ديني به فروش اين گونه لباس ها اقدام مي كنند و عدّه اي هم از روي ناداني، با خريد اين گونه لباس ها سلطه گران را در رسيدن به هدفشان ياري مي كنند؛ چون فروش يك لباس از اين مدل يعني نصبت يك تابلوي تبليغاتي براي تبليغ بي بند و باري و بي حجابي.

پس بر ماست كه با شناسايي مجراي هاجم فرهنگي از جاري شدن اين سيل وحشتناك در جامعه جلوگيري كنيم و نگذاريم كه حجاب ها در اين سيل از بين برود و افراد بي بند و بار و نيمه عريان در جامعه ظاهر شوند كه اگر اين طور شد، ديگر نمي توان يك جامعه ي آرماني و سالم داشت.

سال هاي متمادي است كه استعمار با دست هاي ناپاك خويش سعي دارد تا جهان اسلام را قتل عام فرهنگي كند.

استعمار پير سال هاست كه در فكر نابودي ارزش هاي ديني است و به هر دري مي زند تا آن را نابود كند و در گلستان شاداب جامعه اسلامي بذرهاي شوم و پليد خويش را بكارد و نيك مي داند كه با وجود حجاب، عفّت و رعايت و شئون اخلاقي و اسلامي هرگز در كارش موفق نخواهد بود.

بنابراين در قدم اول زنان جامعه ي اسلامي را مورد هدف قرار داده اند و سعي دارند با تربيت زنان بي حجاب و نيمه عريان، سلامت روحي و اخلاقي بانوان را از بين ببرند و اعتماد به نفس آنان را گرفته آنها را به خويش وابسته كنند.

هر چادري كه از سر زن مسلمان برداشته مي شود، استعمار يك قدم به اهداف نامبارك خود

نزديك تر مي شود.

هر چه بيماري سخت تر باشد، لاجرم دارويش تلخ تر است و بايد به هوش باشيم كه بيماري تهاجم فرهنگي نه تنها خطرناك است كه اگر جلوگيري نشود، كشنده مي شود و آيا اين درست است كه در مقام يك نظاره گر نسبت به جنبه هاي مختلف تهاجم فرهنگي ساكت بنشينيم؟

چرا استعمار از حجاب مي هراسد؟

به راستي حجاب چيست؟ و چرا استعمارگران اين همه از آن مي هراسند و هر ساله سرمايه گذاري هاي آن چناني مي كنند تا حجاب را از جامعه ي اسلامي برگيرند و بي بندو باري را جايگزين آن سازند؟

همان طور كه گفته شد، حجاب همچون سدّي محكم در برابر تهاجمات فرهنگي استعمارگران قرار مي گيرد و نمي گذارد كه سيل وحشتناك تهاجمات، ارزش و شخصيت زن را با خود ببرد و زنان بي شخصيت و نيمه عريان را شخصيت دهد و آزاد بگذارد، آنهايي كه مورد نفرت مردمند. حجاب مي گويد زن نبايد بازيچه ي دست هاي ناپاك شود؛ چرا كه او صاحب شخصيتي والاست.

در قسمتي از برنامه هاي استعمار پير انگليس اين طور آمده است:

« بايد گوشش فراوان كرد تا زنان مسلمان را نسبت به امر حجاب بي ميل نمود و در عوض آنها را به بي حجابي و رها كردن چادر علاقمند ساخت.

بايد با دلايل و شواهد تاريخي ثابت كنيم كه حجاب و پشش از دوران بني عباس متداول شده است و صد در صد مورد تأييد اسلام نيست.

بايد گفته شود كه مردم، هسرمان پيامبر را بدون حجاب مي ديده اند و زنان صدر اسلام در تمام مراحل زندگي و در تمام كارها

دوش به دوش مردان فعاليت داشته اند.

پس از آن كه با تبليغات وسيع حجاب از ميان رفت، مأموران ما وظيفه دارند كه جوانان را به عشق بازي و روابط جنسي نامشروع با زنان عريان غير مسلمان تشويق كنند. اين زنان بايد كاملاً بي حجاب ظاهر شوند تا الگويي براي زنان باشند.» 1

در راستاي زمينه سازي برنامه هاي استعمار، رضاخان مجري طرح بي حجابي در ايران شد، آن هم با توسل به زور و خشونت. رضاخان بعد از برگشت از تريكه سعي داشت تا به طور صد در صد آداب و رسوم غربي را در ايران پياده كند و در راه رسيدن به اين هدف هر مانعي را از سر راه بردارد.

براي رسيدن به اين هدف مقدماتي لازم بود، وي براي شروع برنامه هاي كشف حجاب، مجالس و جشن هايي را در تهران بپا كرد كه بعدها به ديگر نقاط ايران سرايت كرد. اين جشن ها همگي در

1 . قره العين (درامدي در تاريخ بي حجابي ايران)، ص 40، سينا واحد، موسسه تحقيقاتي و انتشاراتي نور، 1363 ش. راستاي كشف حجاب ترتيب شداده شده بود. اما چون حجاب در بين مردم از قدمتي طولاني برخودار بود و در زندگي مردم ريشه دوانده بود، اين گونه جشن ها و برنامه ها در ابتداي امر چندان موفقيتي به دست نياورد، تا اين كه در 27 دي ماه سال 1314 شمسي در دانشسراي مقدماتي جشني برپا شد و رضاخان به همراه زن و دختران خويش كه بي حجاب بودند، در اين جشن شركت كردن و سعي كرد كه با اين كار بي حجايب را

در نزد مردم امري نيك جلوه دهد.

از طرفي وزرا و وكلا نيز زنان خود را به صورت بي حجاب در اين جشن شركت داده بودند. در اين جشن اين طور عنوان شد كه تاكون نصف جمعيت در آمار جمعيت ايران لحاظ شده است؛ چون آنها در پرده به سر مي برده اند.

و اين گفته يعني كشف حجاب براي در نظر گرفتن حقوق زنان. رضاخان سخنراني كرد و همه را به كشف حجاب تشويق نمود و قرار شد كه جشن هاي ديگري هم ترتيب داده شود تا بيشتر در مورد كشف حجاب سخن گفته شود و چون اين گونه جشن ها در توده ي مردم اثر نداشت و چندان موفقيتي به دست نياورد، كار به تهديد و شكنجه كشيد تا جايي كه مأموران شهرباني پست ترين كارها را در اين راه انجام دادند.

هنوز موضوع كشف حجاب مطرح نشده بود كه مردم مشهد به نشانه ي اعتراض و مقاومت در سال 1314 جلسات متعددي را برپا كردند. روحانيون پيشقدم شدند و اين كار دولت را مقابله با اسلام قلمداد كردند.

در رأس آنها فردي به نام آقا شيخ تقي معروف به بهلول بود كه همه ي مردم او را مي شناختند. وي در رابطه با حجاب سخنراني پروشي عليه دستگاه حكومتي انجام داد.

وي از 16 مرداد سال 1314 تا 29 دي ماه همان سال جلسات متعددي را در مسجد گوهر شاد برگزار نمود. مردم را دعوت كرد و نسبت به دستگاه حكومتي اعتراض نمود و مردم زا از خطر بي حجابي آگاه نمود كه اين كار وي مردم را عليه دستگاه حكومتي به

شورش واداشت.

مأمورين وي را دستگير نمودند و به پاسگاه حرم بردند، اما به درخواست مردم و اعتراض آنها وي آزاد شد، بعد از آزادي به منبر رفت، در همين موقع «احتشام رضوي» نماينده ي آستان قدس خود را به منبر رساند و با شور و هيجان با مردم سخن گفت، به طوري كه مردم تحت تأثير سخنان وي قرار گرفتند و گريستند. مأمورين صحن را محاصره كردند و اجازه نداند كسي وارد شود.

در اين درگيري كه بين مردم و مأمورين در گرفت، 25 نفر جان خود را از دست دادند. فدراي آن روز مردم به عزاداري پرداختند، مأموران نظامي اطراف مسجد گوهرشاد جمع شدند و هنگام

غروب مسلسل ها به كار افتاد و عده زيادي به شهادت رسيدند و بدين ترتيب بزرگ ترين فاجعه در مسجد گوهرشاد رقم خورد. 1

در مشهد مقدس صبح روز جمعه 10 ربيع سال 1354 قمري مصادف با بيستم تير 1314 شمسي مردم را متفرق ساختندو 100 نفر كشته و زخمي شدند.

شنبه يازدهم ربيع مردم در مسجد با چماق و بيل و داس براي دفاع جمع شدند، زنان وسط مسجد گوهرشاد چادر زده و حاضر بودند. مسلسل هاي سنگين بالاي مسجد و عده اي مذور دلاخل مسجد بودند. در نيمه هاي شب حمله آغاز شد، دو الي پنج هزار نفر را كشتند و 500 نفر را دستگير كردند. گويند 56 كاميون جنازه را بردند و اين تظاهرات در اعتراض به كشف حجاب بود. 2

سينا واحد در كتاب قيام گوهرشاد از قول حسين آستانه پرست دبير علوم ديني آن زمان نقل كرده:

«پاسباني را ديدم كنار ديوار

جلوي زني را گرفته و با چوب به پاي او مي زند و مكرّر ناسزا مي گويد و حرف هاي ركيك و با اينكه آن زن با روسري و آنيفورم بود و چادر نداشت. مي گفت: اين تنوره را از پايت بيرون كن. منظورش شلوار سياه بلند بود و آن زن مي لرزيد و اشك مي ريخت و التماس مي كرد. اكون هم از ياد آن ستم و بي عفّتي اعصابم مي لرزد.»

اي ز افسون فرنگي بي خبر

فتنه ها در آستين او نگر

از فريب او اگر خواهي امان

اشترانش را ز حوض خود بران

«اقبال لاهوري» 1 . تاريخ سياسي معاصر ايران، دكتر سيد جلال الدين مدني، ج 1، ص 120.

2 . حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، ص 180.

امام مهدي (عج) و حجاب

اشاره

در خاتمه اين قسمت شايان ذكر است كه بانوان باور دارند اين كشور متعلق به حضرت بقيه الله الاعظم (عج) است، صاحب اصلي اوست، نبايد بپسندند كه در اين ميهن بدحجابي باشد؛ زيرا آن امام عزيز از فرهنگ بدحجابي آزرده خاطر مي شود و رنج مي برد. براي روشن شدن مطلب به نقل دو حكايت داشته مي شود كه حضرت مهدي (عج) سفارش اكيد به حجاب بانوان دارند:

دو چيز كمر مرا شكسته است

در زمان رژيم رضاشاه وقتي به اجبار كشف حجاب كرده بود، در همان زمان جناب مستطاب آقاي توكلي كه يكي از متدينين و ساكنين مشهد مقدس بوده، مي فرمودند:

«من در بندر تركمن (بند شاه سابق) ميهمان روحاني آن شهر بودم. بعد از ناهار مي خواستم استراحت كنم، دراز كشيده بودم، ولي هنوز چشم هايم باز بود و خوابم نبرده بود. ناگهان ديدم در اطاق باز شد و حضرت بقيه الله _ روحي فداه _ وارد اطاق شد و سلام كردند. من جواب سلام آن حضرت را دادم، ويل وقتي خواستم برخيزم، آن حضرت با دست اشاره فرمودند كه برنخيز و تصرف ولايتي در من كردند كه من نتوانستم تكان بخورم، سپس آن حضرت نزديك من آمدند و فرمودند: دو چيز كمر مرا شكسته است. يكي وضع مدارس و فرهنگ اين مملكت است (زمان رژيم رضاشاه) و ديگري بي حجابي زن هاست و بعد فرمودند: دل مادرم زهرا (ع) از پهلويش شكسته تر است. و بعد آن حضرت گريه كردند، من هم اشكم ريخت، اما به مجرّدي كه با دستم اشكم را پاك كردم و چشمم را باز نمودم، آن حضرت را نديدم.» 1

1 . ملاقات

با امام زمان )عج)، سيد حسن ابطحي، ج 2، ص 248.

مثل اين باشيد، تا من دنبال شما بيايم

يكي از علماي بزرگ _ مرحو مآيت الله سيد باقر مجتهد سيستاني، پدر آيت الله سيد علي سيستاني و مرحوم سيد محمود سيستاني _ در مشهد مقدس براي آن كه به محضر امام زمان (عج) شرفياب شود، ختم زيارت عاشورا را در چهل جمعه هر هفته در مسجدي از مساجد شهر آغاز مي كند. ايشان فرمودند:

«در يكي از جمعه هاي آخرين، ناگهان شعاع نوري را مشاهده كردم كه از خانه ي نزديك آن مسجدي كه من در آن مشغول به زيارت عاشورا بودم، مي تابيد. حال عجيبي به من دست داد، از جاي برخاستم و به دنبال آن نور بدر آن خانه رفتم. خانه ي كوچك و فقيرانه اي بود، از درون خانه نور عجيبي مي تابيد.

در زدم، وقتي در باز كردند، مشاهده كردم حضرت ولي عصر (عج) در يكي از اطاق هاي آن خانه تشريف داشتند و در آن اطاق جنازه اي را مشاهده كردم كه پارچه اي سفيد به روي آن كشيده بودند. وقتي من وارد شدم و اشك ريزان سلام كردم، حضرت به من فرمودند: چرا اين گونه دنبال من مي گردي و رنج ها را متحمل مي شوي؟ مثل اين باشيد (اشاره به آن جناره كردند) تا من دنبال شما بيايم.

بعد فرمودند: اين بانويي است كه در دوره ي بي حجابي (رضاخان پهلوي) هفت سال از خانه بيرون نيامده، مبادا نامحرم او را ببيند.» 2

2 . داستان هايي از پوشش و حجاب، ص 247، به نقل از گوهر صدف.

عدم حيا

عدم حيا يكي از عوامل بي حجابي زنان در جامعه مي باشد. حيا يعني شرم، حيا يعني اينكه انسان

از ترس ملامت ديگران از انجام كاري خودداري و پرهيز كند.

انواع حيا

حيا بر دو نوع است:

1 _ حياي عاقلانه 2_ حياي جاهلانه

پيامبر اسلام (ص) مي فرمايند:

(الحياء حياءان، حياء عقل و حياء حمق، فحياء العقل هو العلم، و حياء الحمق هو الجهل) 1

«حيا دو نوع است: حياي عقل و حياي حماقت، حياي عقل عمل است و حياي حماقت جهل است.»

حيا را به گونه ديگر نيز تقسيم كرده اند: پسنديده، ناپسند.

حياي پسنديده: در اين نوع حيا، انسان نه در خلوت و نه در معرض ديد ديگران، مرتكب فعل حرام نمي شود؛ چون همواره خود را در محضر خداوند مي بيند.

حياي ناپسند: در اين نوع حيا، انسان به علت كم رويي بسياري از مسائل شرعي را كه نمي داند، نمي پرسد. همانند دانش آموزي كه از روي كم رويي بسياري از مسائل را نمي پرسد و در نتيجه همواره نادان مي ماند. در اين زمينه حديثي گرانمايه داريم از امام صادق (ع) كه مي فرمايند:

(من رقّ وجهه، رقّ علمه) 2

«كسي كه كم رو باشد، كم دانش است.»

1 . اصول كافي، ج 3، ص 166.

2 . همان، ص 165.

اهمّيّت حيا

اشاره

اسلام به شرم و حيا، البته از نوع پسنديده، اهمّيّت ويژه اي مي دهد و به آن ارج مي نهد. براي روشن شدن مطلب اثرات حيا را در جامعه از زاويه ي كلام پيشوايان بيان مي كنيم.

حيا معيار ايمان است

امام محمد باقر (ع) مي فرمايند:

(اربع من كنّ فيه كمل ايمانه و محصّت عنه ذنوبه و لقي ربّه و هو عنه راض)

«چهار چيز است كه در هر كس باشد، ايمانش كامل شود و گناهانش پاك گردد و پروردگار خود را ملاقات كند در حالي كه خداوند از او راضي باشد كه از جمله ي آنهاست:

(و استحيي من كلّ قبيح عندالله و عند الناس) 3 3 . خصال. «حيا از هر كار زشت در نزد خداوند و مردم.»

امام صادق (ع) مي فرمايند:

(الحياء و الايمان مقرونان في قرن فاذا ذهب احدهما تبعه صاحبه) 1

«حيا و ايمان در كنار همديگر و در يك رديفتند، چون يكي از آن دو رفت، ديگري هم در پي آن مي رود.»

(اليحاء من الايمان، و الايمان في الجنّه) 2

«حيا از نشانه هاي ايمان است و ايمان (شخص با ايمان) در بهشت است.»

(لاايمان لمن لاحياء له) 3

«ايمان ندارد كسي كه حيا ندارد.»

و نيز پيامبر بزرگوار اسلام (ص) مي فرمايند:

(من لم يكن له حياء فلادين له، و من لم يكن له حياء في الدنيا لم يدخل الجنّه) 4

«كسي كه براي او حياء نباشد ، ديني براي او نيست و كسي كه براي او در دنيا حيا نباشدف داخل بهشت نمي شود.» 1 . اصول كافي، ج 3، ص 165.

2 . همان.

3 . همان،

ص166.

4 . آثار الصادقين، ج 5، ص 110.

حيا نيروي بازدارنده

امام زين العابدين (ع) مي فرمايند:

«مردي با خانواده اش مسافرت دريا كرد كشتي آنها شكست و از كساني كه در كشتي بودند، جز زن آن مرد نجات نيافت. او بر تخته پاره اي از چوب كشتي نشست تا به يكي از جزيره هاي آن دريا پناهنده شد. در آن جزيره مردي راهزن بود كه همه ي پرده هاي حرمت خدا را دريده بود. ناگاه ديد آن زن بالاي سرش ايستاده است، سر به سوي او بلند كرد و گفت: تو انساني يا جنّي؟ زن گفت: من انسانم. بي آن كه با او سخني گويد، با او چنان نشست كه مرد با همسرش مي نشيند. چون آماده ي نزديكي با او شد، زن لرزان و پريشان گشت. به او گفت: چرا پريشاني؟

زن گفت از او مي ترسم و با دست به آسمان اشاره كرد.

مرد گفت: آيا تا به حال چنين كاري كرده اي؟

زن گفت: به عزّت پروردگارم نه.

مرد گفت: تو از خدا اين طور مي ترسي، در صورتي كه چنين كاري نكرده اي و من تو را مجبور مي كنم. به خدا كه من به پريشاني و ترس از تو سزاوارترم.

سپس كاري نكرده برخاست و به سوي خانواده اش رفت و هميشه به فكر توبه بود. روزي در ميان راه به راهبي برخورد و آفتاب داغ بر سر آنها مي تابيد.

راهب به جواب گفت: دعا كن تا خدا ابري بر سر ما آورد كه آفتاب ما را مي سوزاند.

جوان گفت من براي خود در پيشگاه پروردگارم كار نيكي نمي

بينم تا جرأت كنم چيزي از او بخواهم.

راهب گفت: پس من دعا مي كنم و تو آمين بگو.

جوان گفت: خوب است.

راهب دعا كرد و جوان آمين گفت. به زودي ابري بر سر آنها سايه انداخت، هر دو پاره اي از روز را در زير ابر راه رفتند تا سر دو راهي رسيدندف جوان از يك راه و راهب از راه ديگر رفت و ابر همراه جوان شد.

راهب گفت: تو بهتر از مني، دعا به خاطر تو مستجاب شد، نه به خاطر من، گزارش خود را به من بگو.

جوان داستان آن زن را بيان كرد.

راهب گفت: چون ترس از خدا تو را گرفت، گناهان گذشته ات آمرزيده شد، اكنون مواظب باش كه در آينده چگونه باشي.» 1

1 . اصول كافي، ج 3، ص 111.

حياء زينت آدمي است

پيامبر اسلام (ص) مي فرمايند:

(الحياء سبب كلّ جميل) 2

«حيا سبب همه ي زيبايي هاست.»

حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) مي فرمايند:

(الحياء جميل) 3

«حيا زيباست.»

(الحياء زينه) 4

2 . آثار الصادقين، ج 5، ص 114.

3 . همان.

4 . همان. «حيا زينت است.»

امام صادق (ع) فرموده است:

«به درستي كه خداوند عزّوجل مخصوص گردانيد پيغمبران را به مكارم اخلاق. پس هر كه داراي آنها باشد، حمد كند خدا را بر آن و كسي كه داراي آنها نباشد، تضرّع كند به سوي خداوند تعالي و مسئلت نمايد آنها را. فرمود از جمله مكارم اخلاق انبياء: الحياء، شرم و حياست.» 1

پيامبر اسلام (ص) به مردي كه در مقابل و منظر مردم غسل مي كرد، نگاه كرد و فرمود:

(ايها الناس:

انّ الله يحبّ من عباده الحياء و السّتر...) 2

«اي مردم! خداوند دوست مي دارد از بندگانش حيا و پوشش را، پس هر يك از شما كه مي خواهد غسل كند و خودش را بشويد، به جايي برود كه مردم او را نبينند؛ زيرا حيا زينت و زيور اسلام است.»

1 . زبده الاحاديث، ج 1، ص 283.

2 . آثار الصادقين، ج 5، ص 112، حديث 15.

حيا براي قيامت هم كارساز است

پيامبر بزرگوار اسلام (ص) مي فرمايند:

چون روز قيامت شود، خداوند تعالي بال هايي براي طايفه اي از امت من بروياند، سپس پرواز مي كنند از قبرهاي خود به بهشت در حالي كه سير مي كنند در آن و بر خوردارند از نعمت آن به هر نحوي كه بخواهند.

پس ملائكه مي گويند: آيا حساب را ديديد؟

گويند خير ما حساب نديديم.

ملائكه: آيا از صراط گذشتيد؟

گويند: ما صراط را نديديم؟

ملائكه: آيا جهنم را ديديد؟

گويند: ما جهنم را هم نديديم.

ملائكه: پس شما از امت كدام پيغمبريد؟

گويند: ما از امت حضرت محمّديم.

ملائكه: ما شما را قسم مي دهيم به خداوند كه بيان كنيد اعمال شما در دنيا چه بود؟

گويند: دو خصلت در ما بود كه خداوند به فضل رحمت خود ما را به اين درجه رسانيد.

ملائكه: آن دو خصلت چه بود؟

گويند: (كنّا اذا خلونا نستحيي ان نعصيه، و نرضي باليسير مما قسم لنا)

1_ هر گاه خلوت مي كرديم، حيا و شرم مي نموديم كه خدا را معصيت كنيم.

2_ به آنچه خدا به ما روزي كرده بود، راضي بوديم.

ملائكه: ابته اينجا شايسته و حقّ شماست. 1 1

. زبده الاحاديث، ج 2، ص 321.

راه هاي كسب حيا

اشاره

براي كسب و به دست آوردن حيا پيامبر اسلام (ص) راه هايي را معرفي نموده است:

ايشان مي فرمايند: (استحيوا من الله حقّ الحياء.

قالوا: و ما نفعل يا رسول الله؟

قال (ص) : فان كنتم فاعلين، فلايبيتنّ احدكم الا واجله بين عينيه، و ليحفظ الرّأس و ما حوي _ و البطن و ما وعي _ و اليذكر القبر و البلي _ و من اراد الاخره فليدع زينه الحياه الدّنيا.)

«از خداوند حيا و شرم كنيد حقّ حيا كردن را.

گفتند: يا رسول الله! چه كنيم؟

پيامبر (ص) فرمود: اگر اين طور عمل كنيد (از خدا شرم و حيا داشته ايد):

1_ نبايد هيچ يك از شما بخوابد، مگر آن كه مرگ (ياد مرگ) در نظرش باشد.

2_ بايد حفظ كند سر و آنچه در اوست (نگهداري چشم، گوش، زبان و...)

3_ حفظ كند شكم و آنچه را در بردارد (حرامخواري، شهوتراني).

4_ بايد به ياد قبر و پوسيدن درآن باشد.

5_ هر كس بخواهد آخرت را، پس بايد رها كند زينت زندگاني دنيا را (پرهيز از دنياطلبي، تشريفات و تجمّلات نامشروع و قطع طمع)».

حيا در كجاست؟

«گويند: حضرت آدم (ع) نشسته بود، شش نفر آمدند، سه نفر طرف راستش و سه نفر ديگر طرف چپ وي نشستند. از بين آنها سه نفر سفيد و سه نفر سياه بودند. آدم به يكي از سفيدها كه سمت راست او نشسته بود. گفت تو كيستي؟

گفت: عقلم.

آدم (ع) فرمود: جاي تو كجاست؟

گفت: مغز.

از دومي پرسيد: تو كيستي؟

گفت: مهر هستم.

آدم (ع) پرسيد: جاي تو كجاست؟

گفت: در دل.

از سومي پرسيد: تو كيستي؟

گفت: حيا

هستم.

آدم (ع) سوال كرد: جاي تو كجاست؟

گفت: در چشم.

سپس آدم (ع) به جانب چپ نگاه كرد و از يكي از سياهان سؤال كرد: تو كيستي؟

گفت: من تكبّر هستم.

آدم (ع) پرسيد: جاي تو كجاست؟

گفت: در مغز.

آدم (ع) پرسيد: با عقل در يك جا هستيد؟

گفت: من كه آمدم، عقل مي رود.

از دومي سؤال كرد: تو كه هستي؟

گفت: حسد هستم.

آدم (ع) پرسيد: جاي تو كجاست؟

گفت: در دل.

پرسيد: با مهر در يك جا هستيد؟

گفت: من كه آمدم، مهر مي رود.

از سوّمي سؤال كرد: تو كه هستي؟

گفت: طمع هستم.

آدم (ع) پرسيد: جاي تو كجاست؟

گفت: در چشم.

پرسيد: با حياء در يك جا هستيد؟

گفت: من كه داخل شوم، حيا خارج مي شود.» 1

بنابراين اسلام به حيا به ديده ي احترام مي نگرد و به آن توصيه مؤكّد دارد؛ چرا كه اين صفت يكي از صفات برجسته و امتيازات آدمي است، به خصوص حيا براي زنان مسلمان.

حيا به زنان مسلمان زيبايي، حرمت، عزّت و آبرو مي بخشد، همان طور كه اگر حيا نباشد، باعث ذلّت و خواري و سبكي وي مي شود.

در كلامي از اميرالمؤمنين علي (ع) آمده كه فرموده اند:

1 . مواعظ العدديه، ص 310. (ستّه اشياء حسن و لكنّها من ستّه احسن،...

والحياء حسن و هو من النّساء احسن) 1

«شش چيز و صفت نيكوست، وليكن از شش گروه بهتر و نيكوتر است. از جمله آنهاست؛ حيا نيكو و خوب است براي همگان، وليكن از زنان نيكوتر است.»

و امام جعفر صادق (ع) مي فرمايند:

(خير

النّساء البلهاء الخجول) 2

«بهترين زنان، عاقلان باحيا و خجالت پيشه اند.»

1 . همان، ص 298.

2 . پرورش روح، ج 2، ص 295.

حياي دختران شعيب ع

هنگامي كه حضرت موسي (ع) به كنار چاه آب مدين رسيد، گروهي از مردم را در آن جا ديد كه گوسفندان خود را سيراب مي كردند و در كنار آنها دو زن را در كمال حيا ديد كه مراقب گوسفندان خود بودند و به چاه نزديك مي شدند.

حضرت موسي (ع) به آنها فرمود: چرا گوسفندان خود را آب نمي دهيد؟

گفتند: ما آنها را آب نمي دهيم تا چوپان ها همگي خارج شوند و بروند.

حضرت موسي (ع) پس از شنيدن اين سخن جلو آمد و دلو را گرفت و آب كشيد و گوسفندان دختران را سيراب و ظرف ها را پر از آب نمود و روانه منزل كرد.

وقتي نگذشت كه يكي از آن دو دختر كه در نهايت حيا گام بر مي داشت و پيدا بود از سخن گفتن با يك جوان بيگانه شرم دارد، به سراغ او آمد.

(فجاء احداهما تمشي علي استحياء، قالت انّ ابي يدعوك ليجزيك اجرما سقيت لنا) 3

«ناگهان يكي از آن دو به سراغ او آمد، درحالي كه در نهايت حيا قدم بر مي داشت و گفت پدرم از تو دعوت مي كند تا مزد سيراب كردن گوسفندان را براي ما به تو بپردازد.»

حضرت موسي (ع) به سوي منزل شعيب (ع) حركت كرد. دختر براي راهنمايي از پيش رو حركت كرد، و موسي (ع) از پشت سرش. باد مي وزيد، ممكن بود لباس را از اندام او كنار زند، حيا

و عفّت موسي (ع) اجازه نمي داد چنين شود و به دختر گفت: من از جلو مي روم، بر سر دو راهي ها مرا راهنمايي كن. 3 . قصص، 25.

آيا شما حيا نمي كنيد؟

مرحوم ثقه المحدّثين حاج شيخ عباس قمي (طاب ثراه) در قسمت آداب زيارت در مفاتيح الجنان مي فرمايد:

«وقتي كه زن ها مي خواهند زيارت كنند، مي بايست خود را از مردان جدا كنند و تنها زيارت كنند و مي بايست وقتي كه زن ها زيارت مي روند، تغيير وضع كنند؛ يعني لباس هاي خود و عالي و زيبا را به لباس پست بدل كنند كه شناخته نشوند و مخفي و پنهان بيرون آيند كه كسي كم تر ايشان را ببيند و مكروه است با مردان زيارت كنند.»

از اين كلمات روشن مي شود زشتي و ناپسند بودن آنچه در اين زمان مرسوم و متعارف شده كه زن ها به اسم تشرف به زيارت يا مجالس ديني و مساجد حتي حضور در گورستان خود را آرايش نموده، با لباس هاي نفيس و گران قيمت و زيبا و معطر از خانه ها بيرون مي آيند.

حضرت اميرالمومنين (ع) به مردم عراق مي فرمايند:

( يا اهل العراق: نبّئت انّ نساءكم يوافين الرّجال في الطّريق اما تستحيون) 1

« اي اهل عراق! به من خبر رسيده كه زن هاي شما مي رسند به مردها در راه؛ يعني در كوچه و بازار به نامحرمان برخورد مي كنند، ايا شما حيا نمي كنيد؟»

امام صادق (ع) مي فرمايند:

(انّ نساءكم الّتي... و اذا خلت مع غيره لبست معه درع الحياء) 2

«بهترين زنان شما آن زني است كه چون

با مرد بيگانه باشد، لباس محكمي از حيا و عفّت دربر كند.» 1 . مفاتيح الجنان و وسايل الشيعه، ج 14، ص 174، باب 132، حديث 1.

2 . زندگاني حضرت فاطمه زهرا (س)، محلاتي، ص 108.

فاطمه زهرا (ع) الگوي حيا

برترين الگوي حيا براي زنان، حضرت فاطمه ي زهرا (ع) و دختران وي مي باشند. آن حضرت در طول عمر خود در خانه ي پدر يا شوهر تجسم حيا بود، تا ضرورت ايجاب نمي نموده از خانه بيرون نمي رفته و در مواقع ضروري در مجامع عمومي حاضر مي شده و از حياي بالايي برخوردار بوده است.

حيا را از زهرا (ع) بياموزيم

حضرت موسي بن جعفر (ع) از پدران خود نقل كرده كه حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) فرموده: مردي نابينا از حضرت فاطمه (ع) اجازه خواست كه به خانه ي او وارد شود، حضرت فاطمه (ع) خود را پوشاند.

رسول خدا (ص) پرسيد: چرا خود را از او پوشاندي و رعايت حجاب نمودي؟ او كه تو را نمي بيند؟

حضرت زهرا (ع) فرمود:

(ان لم يكن يراني فانّي اراه و هو يشمّ الرّيح)

«اگر او مرا نمي بيند، من او را مي بينم، به علاوه اين مرد نابينا بو را كه استشمام مي كند.»

آنگاه پيامبر (ص) فرمود:

(اشهد انّك بضعه منّي) 1

«من گواهي مي دهم كه تو پاره ي تن من هستي.»

حضرت فاطمه (ع) مي فرمايند:

«به پدرم گفتم: آيا اهل دنيا روز قيامت برهنه اند؟

پيامبر (ص) فرمود: بلي، اي دخترم!

عرض كردم: آيا من هم برهنه ام!

پيامبر (ص) فرمود: آري، شما هم، ولي آنجا كسي به كسي توجه ندارد.

عرض كردم: چه قدر جاي خجالت است آن روز مقابل خداي متعال.

هنوز خارج نشده بودم كه فرمود: اكنون جبرئيل آمد و به من گفت: اي محمد! به فاطمه (ع) سلام برسان و بگو: انّها استحيت من الله تبارك و تعالي، فاستحيي الله منها. به

جهت حيا و شرمش از خدا، خدا وعده داد كه او را روز قيامت به دو حلّه از نور بپوشاند.» 2

1 . بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 43، حديث 16، ص 91.

2 . همان، ص 55.

زن مسلمان! درس حيا از حضرت زهرا (ع) بياموز

سوالي شد ز زهراي مطهر

ز درّ و از جواهرهاي ديگر

چه زيور هست نسوان را نكوتر

بيان بنما اي دخت پيغمبر

جواب آن شاه بانو داد اين سان

كه بهتر زينتي از بهر نسوان

به غير از عفّت و شرم و حيا نيست

ز بي شرم و حيا خالق رضا نيست

بود آن بانويي با قدر و قيمت

كه باشد با حيا و شرم و عفّت

پي ترضيّي شوي خود بكوشد

زهر نامحرمي خود را بپوشد

نبيند ديده اش نامحرمان را

ز نامحرم ببندد ديگران را

اگر زن عفّت و عصمت ندارد

به عالم ارزش و قيمت ندارد

چنين «فياض» گويد اي دل افروز

ز زهرا درس دينداري بياموز

خوشحالي حضرت زهرا ع

در حديثي از امام صادق (ع) آمده كه فرمود:

ميان علي (ع) و فاطمه (ع) درباره ي تقسيم كارها بحث شد و براي حلّ اين مشكل به نزد پيامبر (ص) رفتند. پيامبر (ص) براي آنها تقسيم كار كرد كه هر كاري مربوط به داخل خانه است، به عهده ي فاطمه (ع) و كارهاي خارج از خانه به عهده ي علي (ع) باشد.

فاطمه (ع) به قدري از اين تقسيم كار خوشحال شد كه گفت:

«به جز خدا كسي نمي داند تا چه اندازه من از اين تقسيم كار خوشحال شدم، كه رسول خدا (ص) كار مردان را (كاري كه موجب تماس و رابطه با مردان است) از عهده ي من برداشت.» 1

1 . همان، ص 81.

لبخند حضرت زهرا (ع)

امام صادق (ع) فرموده است:

«حضرت صديقه ي طاهره فاطمه زهرا (ع) به اسماء فرمودند: من لاغر شده ام و گوشت هاي بدنم از بين رفته، آيا مي مي تواني چيزي برايم بسازي كه بدن مرا بپوشاند؟

اسماء پاسخ داد: من در حبشه كه بودم، ديدم آنها چيزي مي سازند. آيا اجازه ميدهي مانند آن را برايت بسازمتا اگر خوشايندت بود. بعد از مرگت بسازم؟

حضرت (ع) فرمودند: بساز. پس اسماء با چند تخته اي كه درخواست كرده بود و مقداري كه چوب كه به پايه هاي آن بست تابوتي را آماده كرد. سپس با پارچه اي روي آن را پوشاند و عرض كرد: در حبشه چنين چيزي مي ساختند (شبيه تابوت امروزي).

فاطمه (ع) فرمودند: براي من هم مانند آن را بساز و مرا بپوشان، اميدوارم كه خدا تو را از آتش بپوشاند.

و در روايتي ديگر

آمده كه فاطمه زهرا (ع) فرمودند: «چه وسيله ي خوبي است اينكه ساخته اي؛ زيرا كه دورن آن زن از مرد تشخيص داده نمي شود.»

گفته اند بعد از رحلت پيامبر (ص) كسي نديده فاطمه تبسّمي به لب داشته باشد، مگر يك نوبت آن هم وقتي كه چشمش به تابوتي افتاد كه اسماء برايش درست كرده بود، تا ديد لبخند زد.

آري! دليل خوشحالي فاطمه (ع) بعد از تقسيم كار از جانب پدر و مشاهده نمودن تابوتي كه بعد از مگرش بدن او محفوظ مي ماند، به خاطر حفظ كرامت و حرمت وي است. فاطمه (ع) نه تنها نمي پسندد بيرون خانه برود كه چشم نامحرم به او بيفتد، حتي نمي پسندد بعد از مرگرش ديده ي نامحرمي به برآمدگي جسدش بيفتد. اين گونه كارهاي فاطمه زهرا (ع) درس بزرگ حيا و عفّت است براي همه ي زنان عالم در هر عصر و زمان.

حياي حضرت سكينه ع

وقتي كه امام حسين (ع) را در كربلا شهيد نمودند. روز يازدهم محرم كه اهل بيت را از قتلگاه عبور دادند، وقتي كنار اجساد مطهر رسيدند، هر كدام زبان حالي داشتند. آنها از گرسنگي، تشنگي و آزارهاي دشمن گله نكردند، بلكه شكوه ي آنها براي از بين بردن وسايل حجاب آنها بود.

از جمله حضرت سكينه (ع) بود كه در كنار جنازه ي پدر مي گفت:

(يا ابناه انظر الي رؤوسنا المكشوفه) 1

«اي پدر! ببين سرهاي ما را برهنه كردند.»

1 . سحاب رحمت و تمام مقاتل.

حياي فاطمه بنت الحسين ع

فاطمه دختر ابي عبدالله الحسين (ع) روز عاشورا پس از غارت اموال، به عمه ي خود حضرت زينب (ع) مي گويد: هل من خرقه استر بها رأسي؟ «آيا پارچه اي هست كه سرم را بپوشانم؟»

حضرت زينب (ع) فرمود: عمّتك مثلك، «عمّه ات هم مثل توست.» 2

2 . همان.

ام كلثوم (ع) درس حيا مي دهد

هنگامي كه اسيران آل محمد (ص) به نزديك دمشق رسيدند، حضرت ام كلثوم (ع) به شمر نزديك شد و به او فرمود: «من تقاضايي دارم.»

شمر گفت: «آن چيست؟»

ام كلثوم (ع) فرمود: «اين كه ما را كه به اين شهر مي بريد، از دروازه اي وارد كيند كه تماشاگر كم تر باشد و به اين مأمورين بگو سرها را از ميان كجاوه ها بيرون ببرند و از ما دور كنند، تا تماشاگران به تماشاي سر بپردازند و از نگاه به ما دور گردند.» 1

1 . نفس المهموم.

باز هم درس حيا

سهل بن ساعدي گويد: «به بيت المقدس مي رفتم، گذارم به دمشق افتاد، ديدم مردم به جشن و سرور پرداخته و طبل و ساز مي زنند و پايكوبي مي كنند.

گفتم: آيا شما شاميان عيد مخصوصي داريد كه ما از آن اطلاع نداريم؟

گفتند: ظاهراً تو باديه نشين بياباني هستي.

گفتم: من سهل ساعدي هستم و پيامبر (ص) را ديده ام.

گفتند: اي سهل! تعجب نمي كني كه اگر آسمان خو نبارد و زمين اهلش را در خود فرو نبرد؟

گفتم: مگر چه شده؟

گفتند: اين سر حسين (ع) و عترت محمد (ص) است كه از عراق به ارمغان آورده اند.

گفتم: عجب است سر حسين (ع) را آورده اند؟ و مردم شام اين طور شادي مي كنند، از كدام دروازه مي آورند؟

گفتند: از دورازده ساعات.

خود را به آن محل رسانديم، ديدم سرها را به ني زده و بانوان را بر پشت شتران بي روپوش سوار نموده اند. نزديك رفتم، از نخستين زن پرسيدم: تو كيستي؟

گفت: من سكينه دختر حسين (ع) هستم.

گفتم:

من سهل ساعدي هستم، از صحابه ي جدّت. اگر خواسته اي داري، بگو برآورم.

گفت: اي سهل! به حامل سر بگو آن را جلوتر ببرد، تا مردم به تماشاي آن بپردزاند و به حرم پيامبر (ع) نگاه نكنند. و سهل اين عمل را انجام داد.» 2

2 . نفس المهموم.

عروسك نيستي

در خيابان، چهره آرايش مكن

از جوانان سلب آسايش مكن

زلف خود را از روسري بيرون مريز

در مسير چشم ها افسون مريز

ياد كن از آتش روز معاد

طرّه ي گيسو منه در دست با

خواهرم، ديگر تو كودك نيستي

فاش تو گويم، عروسك نيستي

خواهرم، اي دختر ايران زمين

يك نظر عكس شهيدان را ببين

خواهرم، اين قدر طنّازي مكن

با اصول شرع لجبازي مكن

خواهر من، اين لباس تنگ چيست؟

پوشش چسبان رنگارنگ چيست؟

در امور خويش سرگردان مشو

نوعروس جشم نامردان مشو

(حاج محمدرضا آغاسي)

عدم غيرت ناموسي

اشاره

مي توان گفت دليل بخشي از بي حجابي زنان در جامعه؛ عدم توجه مردان و رضايت آنها به بي حجابي ناموسشان است.

از زوايه ي ديد غيرت مي توان اين گونه نتيجه گرفت: اگر زني بي حجاب است و خود را در جامعه نمايان مي كند، علت آن را بايد در بي غيرتي مردان جستجو كرد، چرا كه چنين مرداني به گونه اي به بدحجابي بانوان خويش حساسيت لازم را نشان نداده و پذيرفته اند كه زنانشان اين گونه در معرض ديد شكارچيان گرسنه قرار گيرند.

اگر مردي داراي غيرت باشد، در نگاهداري ناموس خود كوتاهي نمي كند و نمي پسندد ناموسش به عنوان طمعه و شكار شكارچيان آلوده قرار گيرد و همواره بيم آن دارد كه تير زهرالود شيطان هاي دوپا، شريك زندگي او را زخمي كند.

غيرت يعني رشك بردن، حميّت، تعصّب، ناموس پرستي (ناموس دوستي) و غيرت به معناي كوتاهي نكردن و اهمال نكردن در حفظ و نگاهباني آنچه لازم و ضروري است، غيرت يعني دفاع از محبوب در مقبال متجاوز.

اقسام غيرت
1_ غيرت در دين

يك انسان غيرتمند وقتي ديني را پذيرفت. در ترويج احكام دين از هيچ تلاش و كوششي دريغ نمي ورزد و رخصت نمي دهد دين و احكام آن بازيچه ي دست اشخاص مغرض قرارگيرد و با كساني كه ضروري دين را انكار مي كنند مبارزه مي كند، امر به معروف و نهي از منكر مي كند و با كساني كه قصد بدعت گذاري در دين را دارند، به مقابله مي ايستد.

2_ غيرت مالي

پر واضح است كه انسان براي زندگي كردن نيازمند غذا، پوشاك، محيط، مسكن و... مي باشد و تا زماني كه در قيد حيات است، براي به دست اوردن تلاش مي كن. يك انسان غيرتمند نيك مي داند دنيا مزرعه آخرت است، اگر در دنيا شرافتمندانه زندگي نكني؛ قافيه ي آخرت را هم مي بازي. بنابراين انسان بايد نسبت به مال، ثروت و سرزمين و مملكت خويش حسّاس باشد و نگذارد بيگانگان به راحتي به آن دخل و تصرّف كنند.

3_ غيرت ناموسي

مرد تكه گاه زن است، بر مرد لازم است كه از حرمت و كرامت بانوي خويش دفاع كند و يك لحظه از ارزش و كرامت بانوي خويش غافل نشود.

غيرت نموسي بدين معناست كه مرد ناموس خود را از تيررس مردان نامحرم دور نگه دارد و نگذارد كه گردش هاي بي موقع فرجامي ناگوار را براي همسر او رقم بزند.

اهمّيّت غيرت
اشاره

دين مقدس اسلام غيرت را به عنوان يك پديده ارزشمند مورد توجه قرار مي دهد به گونه اي كه پيامبر اكرم (ص) مي فرمايند:

(انّ الغيره من الايمان) 1

«همانا غيرت نشانه ي ايمان است.»

1 . ميزان الحكمه، ج 7.

غيرت، روح ايمان

پيامبر اسلام (ص) مي فرمايند:

«اگر مردي در خانه ي خود امري را مشاهده كند كه منافي غيرت باشد و به غيرت نيايد، خدا مرغي و پرنده اي را مي فرستد كه آن را «قندر» گويند و چهل روز درب خانه ي او مي نشيند و فرياد مي زند: «انّ الله غيور و يحبّ كلّ غيور، خداوند غيور است و غيرتمندان را دوست دارد.»

اگر آن مرد به غيرت آمد و آنچه منافي غيرت است، از خود دور كرد كه خوب، و اگر به غيرت نيامد، پرواز مي كند و بر سر او مي نشيند و فرياد مي كند و پرهاي خود را بر چشم هاي او مي زند و مي پرد و بعد از اين، روح ايمان از آن مرد جدا مي شود و ملائكه او را ديّوث مي نامند.» 2

اميرالمؤمنين علي (ع) مي فرمايند:

(غيره الرّجل ايمان) 3

«غيرت مرد ايمان است.»

2 . وسايل الشيعه، ج 14، ص 108.

3 . ميزان الحكمه، ج 7. ز ايمان بود غيرت اي مرد دين

برو غيرت و رامردي گزين

و نيز حضرت علي (ع) مي فرمايند:

(قدر الرّجل علي قدر همّته... و عفّته علي قدر غيرته) 1

«ارزش مرد به قدر همّت او و پاكدامني او به قدر غيرت اوست.»

امام محمد باقر (ع) مي فرمايند:

«جمعي اسير را خدمت پيامبر

(ص) آوردند و پيامبر (ص) دستور قتل آنها را صادر نمود، مگر يكي از آنها.

مرد اسير گفت: اي نبي خدا! چگونه مرا رها كردي از ميان آنها؟

پيامبر (ص) فرمود: جبرئيل از جانب خداوند آمد و گفت كه در تو پنج خصلت است كه خداوند و پيامبرش دوست دارند، كه از آنهاست؛ الغيره الشّديده علي حرمك، غيرت سخت و زياد نسبت به ناموست.» 2

1 . نهج البلاغه، حكمت 47.

2 . مواعظ العدديه، ص 165.

غيرت حضرت موسي (ع)

ابن عباس گويد:

(انّ موسي (ع) كان رجلاً غيوراً، لايصحب الرّفقه لئلاتري امراته) 3

«همانا حضرت موسي (ع) مردي غيرتمند بود، با كسي مصاحبت نداشت، به خاطر آن كه ناموسش ديده نشود (كسي را به خانه نمي آورد)».

3 . آثار الصادقين، ج 16، ص 135.

غيرت حضرت ابراهيم (ع)

پيامبر (ص) مي فرمايند:

(كان ابراهيم الي غيوراً و ان اغير منه و ارغم الله انف من لا يغار من المؤمنين) 4

«پدرم ابراهيم غيرتمند بود و من از او غيرتمندترم، بريده باد بيني آن كسي كه از مؤمنين غيرت نمي ورزد.»

شدّت غيرت حضرت ابراهيم ع

چون نمرود حضرت ابراهيم (ع) را تبعيد كرد؛ ابراهيم همه ي وسايل و اموال خود را برداشت و صندوقي ساخت و همسرش ساره را در آن گذارد و به خاطر غيرت زياد، قفل زد و از مملكت 4 . همان، ص 134. نمرود بيرون شد و داخل مملكت قبطيان شد كه پادشاهي به نام «عراره» داشت. با رسيدن حضرت ابراهيم به مرز، مأمور گمرك براي دريافت عوارض گمركي پيش آمد، تا به صندوق رسيد، گفت: باز كن.

ابراهيم (ع) فرمود: شما تصور كنيد طلا و نقره است، به وزن آن عوارض گمركي را مي دهم.

مأمور گمرك قبول نكرد و درب صندوق را باز كردند، زني را در نهايت حجاب و عفاف ديدند.

گفتند اين زن كيست و با تو چه ارتباطي دارد؟

ابراهيم (ع) فرمود: همسر من است.

صندوق را به نزد پادشاه بردند و گزارش دادند. ابراهيم (ع) فرمود: من از صندوق جدا نمي شوم، مگر جانم گرفته شود. داخل اين صندوق ناموس من است و حاضرم اموال خود را

بدهم ولي درب آن را نگشايي. پادشاه به اجبار درب آن را گشود و از كثرت زيبايي ساره نتوانست خود را نگه دارد، دست خود را به سوي او برد.

ابراهيم (ع) رو برگردانيد و عرض كرد: «خدايا! دست او را نگهدار اين ناموس من است.»

دست پادشاه خشك شد و نتوانست به سوي ساره دراز كند، به ابراهيم گفت: خداي تو چنين كرد؟

ابراهيم (ع) فرمود: آري، خداي من غيور است و نزديك شدن به حرم را دشمن مي دارد. چون اراده ي حرام كردي، بين تو و او حايل شد.

پادشاه گفت: از خداي خود بخواه دست مرا به حال خود برگرداند، ديگر متعرّض نخواهم شد.

ابراهيم (ع) تقاضا كرد و دست او به حال خود برگشت و دوباره تعدّي كرد. باز ابراهيم (ع) از خدا خواست و دست او خشك شد.

پادشاه گفت: خداي تو خيلي غيور است و تو هم بسيار غيوري، پس از خدايت بخواه دست مرا به حال خود برگرداند.

ابراهيم (ع) فرمود: به شرط آن كه بر عملت برنگردي. پادشاه قبول كرد و دستش به حال خود برگشت و گفت هر جا مي خواهي برو و كنيزي داشت به نام هاجر به ساره بخشيد. 1

امام جعفر صادق (ع) مي فرمايند:

(انّ الله تبارك و تعالي غيور، يحبّ الغيره، و لغيرته حرّم الفواحش ظاهرها و باطنها) 2

«همانا خداوند تعالي غيرتمند است و غيرت را دوست مي دارد و به خاطر غيرتمندي است كه فحشا و زشتكاري هاي آشكار و نهان را حرام فرموده است.»

غيور است محبوب پروردگار

كه بي غيرتي آورد ننگ و عار

هر آن

كس كند حفظ ناموس خويش

ز دربار ايزد برد بهره بيش

1 . كيفر كردار، ج 2، ص 116.

2 . آثار الصادقين، ج 16، ص 134.

نتيجه ي غيرت ناموسي

خداودن حضرت ايوب (ع) را به انواع بلاها مبتلا و امتحان كرد، باغ ها و كشاورزي اش را از بين رفت، خانه هايش ويران شد، فرزندانش مردند، به بيماري سختي همراه با تهي دستي مبتلا گرديد و سرانجام كار به جايي رسيد كه همسر با وفايش (ليا) براي تأمين معاش، گيسوان خود را به زني فروخت. وقتي كه نزد ايوب (ع) برگشت و او متوجه شد كه همسرش گيسوانش را فروخته است، بسيار ناراحت گرديد كه هيچ كدام از گرفتاري هاي سابق، اين گونه او را غمگين نكرده بود. بادلي شكسته و حالي زار، به در خانه ي خدا رفت و فرمود:

«خدايا! مرا به انواع بلاها در مورد اموال و فرزند و خانه و باغ و مرزعه و بيماري مبتلا نمودي و صبر كردم.

اي خدا! من بنده ي تو هستم و همه چيز تحت قدرت و اختيار توست، سپاسگزار درگاه تو هستم، ولي كارم به اينجا كشيده شده كه همسرم گيسوانش را فروخته. اي خدا! لطفي كن.»

حضرت ايوب (ع) در همه ميدان هاي بلا الگوي مقاومت و قهرمان شكر بود، ولي در اين مورد قلبش جريحه دار شد و غيرت او قبول نكرد و با اصرار از خدا مي خواست كه به او لطفي كند. ناگاه ندايي شنيد، آن ندا از جانب خداوند مهربان بود كه:

(اركض بر جلك هذا مغتسل بارد و شراب) 1

«پاي خود را به زمين بكوب، اين چشمه ي

آبي خنگ براي شستشو و نوشيدن است.»

ايوب (ع) با آن آب گوارا و صاف، بدن خود را شستشو داد، همه ي دردهايش برطرف گرديد و پيكر رنج ديده ي او، آن چنان زيبا شد كه همچون گوهر مرواريد مي درخشيد و نعمت هاي فراوان ديگري نيز در اطراف مشاهده كرد كه از جانب خداوند به او رسيده بود. 2

به اميد آن كه غيرت ناموسي را از اين پيامبر بزرگ خدا بياموزيم.

1 . ؟؟، ص 42.

2 . حكايت هاي شنيدني، ص 530.

ما بايد چهره زن را ببينيم

زني در نيشابور به محكمه ي قاضي رفت و از شوهر خود كه پانصد دينار به او بدهكار بود و نمي داد، شكايت كرد. قاضي وقتي كه شوهر را حاضر كرد، جريان شكايت را به وي گفت، شوهر انكار كرد.

قاضي از زن خواست كه دو نفر شاهد بياورد، زن هم چند مرد را به عنوان شاهد به محكمه حاضر كرد.

وقتي كه قاضي از شهود خواست كه شهادت بدهند، آنها گفتند: ما بايد چهره ي زن را ببينيم و سپس گواهي بدهيم.

زن هم حاضر بود كه صورت خود را به آنها نشان دهد ولي مرد از اين كه بايد صورت زنش را ببيند، سخت ناراحت شد و گفت: من اعتراف مي كنم كه پانصد دينار به زنم بدهكارم.

اشخاصي كه حاضر بودند، از اين غيرت شديد مرد تعجب كردند، زن هم به قاضي گفت: شما را شاهد مي گيرم كه ذمّه ي شوهرم از اين مبلغ بري است و من حقّي به او ندارم.

قاضي دستور داد كه اين جريان را در زمره حكايات غريت يادداشت كنند. 1

1 . كشكول ممتاز، ص 240.

جوان غيرتمند اجازه نداد ساق پاي زنش را مهر زنند

در سال 1210 قمري، حاج جواد صباغ از طرف جعفر قلي خان خويي به تعمير روضه و حرم حضرت عسكري (ع) و سرداب مقدس مشغول بود.

فاضل نراقي مي گويد: «من در آن سال، به قصد زيارت مكه به سامرا مشرف شدم و حاج جواد اين داستان را برايم تعريف كرد كه شخصي به نام «سيدعلي» از جانب وزير بغداد حاكم سامرا بود. وي از هر زائر ايراني يك ريال مي گرفت و به آنان اجازه ي ورود به حرم را مي داد و براي اينكه كساني كه پول داده اند از ديگران شناخته شوند، بر ساق پاي آنان مهر مي زد.

روزي سيد علي بر در صحن مقدس نشسته بودف سه نفر از همراهانش هم ايستاده بودند و چوبي بلند در پيش خود گذاشته بود. در اين لحظه قافله اي از ايرانيان وارد شدند. سيدعلي، بر پاي هر كدام مهري مي زد و يك ريال مي گرفت و اجازه ي ورود مي داد.

جواني از بزرگان ايران با زنش آمد و دو ريال داد، سيد علي ساق پاي او را مهر كرد و گفت: آن زن هم بايد بيايد تا ساق پاي او را مهر كنم.

جوان گفت: هر دفعه كه يان زن به حرم مي آيدف يك ريال را مي دهم، ديگر به اين كار زشت احتياجي نيست.

سيد علي گفت: اي رافضي بي دين! غيرت و تعصب مي ورزي كه مبادا ساق پاي زنت را ببينم؟ ممكن نيست، تا مهر نكنم اجازه ورود نمي دهم.

جوان گفت: اگر در ميان اين همه جمعيت غيرت داشته باشم،

كار غلطي نكرده ام و دست زنش را گرفت و گفت: اگر زيارت است، همين قدر كافي است و مي خواست برگردد.

سيدعلي از اين حركت سخت عصباني شد. موقعي كه همسر آن جوان مي خواست برگردد، چنان با چوب بر شكم او زد كه زن بيچاره نقش بر زمين شدف لباسش عقب رفت و بدن او برهنه و نمايان گرديد. جوان دست زنش را گرفت و از زمين بلند كرد و سپس رو به ضريح مقدس كرد و گفت: اگر شما بپسنديد، بر من نيز گوارا خواهد بود و به منزلش برگشت.

حاج جواد گفت: من در خانه بودم، بعد از چند ساعت، يك نفر با عجله از طرف مادر سيدعلي آمد كه با تو كار داريم. من فوري به خانه سيدعلي رفتم، ديدم وي مثل مار زخم خورده بر زمين مي غلطد. دختران و خواهرانش به پاي من افتادند كه برو آن جوان ايراني را راضي كن.

سيد علي هم فرياد مي كرد و مي گفت خدايا! غلط كردم، بد كردم.

من به سرعت آمدم آن جوان را يافتم و از او خواهش كردم كه از سيدعلي راضي شو و در حقّش دعا كن.

جوان گفت: من او را بخشيدم، ولي كو آن دل شكسته ي من؟

من بازگشتم و جريان را گفتم. هنگام مغرب براي نماز به حرم حضرت عسگري (ع) آمدم، ديدم مادر و زن و دختران سيدعلي، خود را به ضريح دخيل بسته اند و فرياد سيدعلي از خانه اش به گوش مي رسيد. من مشغول نماز مغرب شدم، در بين نماز صداي شيون از خانه اش بلند شدف رفتند

و ديد سيد علي مرده است.» 1

1 . خزينه الجواهر، داستان 36، ص 613.

يزيد نيز نسبت به همسرش غيرت داشت

هند دختر عبدالله بن عامر «همسر يزيد» و از ارداتمندان به اهل بيت (ع) بود، وي پساز ورود اهل بيت به شهر شام وقتي زينب (ع) و ديگر مخدرات را شناخته و از شهادت ابي عبدالله (ع) باخبر شد، از شدت ناراحتي سنگي از زمين برداشت و بر سر خود كوبيد، و خون از سرش به صورتش جاري گرديد و بي هوش شد. پس از آن كه به هوش آمدف حضرت زينب (ع) به بالين او آمد و فرمود:

«اي هند! برخيز و به خانه برو، مي ترسم شوهرت يزيد به تو آسيب برساند.»

سپس هند برخاست و سرش را برهنه كرد و لباسش را پاره نمود و با پاي برهنه نزد يزيد كه در مجلس عمومي خود بود آمد و فرياد زد:

«اي يزيد! آيا تو فرمان داده اي كه سر مقدّس امام حسين (ع) را در كنار دروازده ي شام روي نيزه قرار دهند و آويزان كنند؟»

يزيد كه بر سرش تاجر رنگارنگ سلطنت بود و بر سرير سلطنتي تكيه داده بود تا همسرش را در آن حال ديد، برخاست و او را پوشانيد.

وقتي هند ديد يزيد او را پوشانيد، با فرياد گفت:

«اي يزيد! واي بر تو، درباره ي من غيرت كردي و مرا پوشاندي، پس چرا اين غيرت را درباره ي دختران زهراي اطهر (ع) نكردي؟ پوشش آنها را دريدي و چهره هايشان را آشكار ساختي.»

يزيد پست و رذل نسبت به ناموسش غيرت داشت، وي نتوانست ببيند همسرش بدون پوشش باشد. قبل از هر

گونه سخني ابتدا تاج يا عمامه ي خود را برداشت بر سر زن خود گذارد كه همسرش سر برهنه نباشد.

الف: غيرت حسنه
اشاره

اميرالمؤمنين علي (ع) مي فرمايند:

(الغيره غيرتان... حسنه جميله يصلح بها الرّجل اهله) 1

«غيرت بر دو گونه است كه از آنهاست:

غيرت خوب و زيبايي كه مرد با داشتن آن اهلش را اصلاح مي كند.»

اين گونه غيرت باعث اصلاح ناموس از بدحجابي و لاابالي گري ها مي شود و لازمه ي زندگي هر مردي است و امام جعفر صادق (ع) مي فرمايند:

(انّ المرء يحتاج في منزله و عياله الي ثلاث خلال يتكلّفها و ان لم يكن في طبعه ذلك: معاشره جميله _ وسعه بتقدير _ و غيره بتحصين) 2

«همانا مرد در منزل و خانه ي خود به داشتن سه خصلت نيازمند است، اگرچه در طبيعت و سرشت او نباشد: معاشرت خوب و گشايش در امر زندگي به اندازه ي معين، و غيرت به منظور حفظ ناموس.»

مرد بايد بر محارم و ناموس خويش نظارت و اشراف داشته باشد كه بي حجاب و برهنه از خانه بيرون نرود و در مقابل نامحرمان پوشيده باشد.

لذا در حديثي وارد شده است:

(حرّمت الجنّه علي الدّيّوث) 3

بهشت در ديّوث حرام است.»

1 . آثار الصادقين، ج 16، ص 128.

2 . همان.

3 . وسايل، ج 14، ص 133، حديث 2، ص 175.

ديّوث چيست و كيست؟

ديوث: يك واژه ي عربي است به معناي مردي بي غيرت كه نتواند ناموس (زن) خود را حفظ كند. 1

مرحوم شيخ فخرالدين طريحي، در كتاب مجمع البحرين جلد دوم صفحه ي 253 مي فرمايد:

(و الدّيّوث، من لا غيره له علي اهله)

«ديّوث كسي است كه در قبال ناموسش غيرت ندارد.»

پيامبر اسلام (ص) مي فرمايند:

«اي علي! خداوند

بهشت را از دو آجر طلا و نقره آفريد و ديوار آن را از ياقوت، و سقف آن را از زبرجد و ريگ هاي آن را لؤلؤ. و خاك آن را زعفران و مشك قرار داده و فرمود سخن بگو.

بهشت به سخن آمد و گفت: لا اله الا الله الحيّ القيوم قد سعد من يدخلني. سعادتمند است كسي كه داخل من شود. خداوند فرمود: به عزّت و جلالم داخل بهشت نمي شود شرابخوار، سخن چين، ديّوث، ياري كننده ظالم، مردي كه خود را شبيه زن كند، كفن دزد، رشوه گير، قاطع رحم و كسي كه گناه كند و بگويد اگر خدا نمي خواست، من گناه نمي كردم.» 2

و نيز پيامبر بزرگوار (ص) فرموده است:

( انّ الجنّه ليوجد ريحها من مسيره خمسماه عام، و لايجدها عاق و لا ديّوث، قيل يا رسول الله: و ما الدّيّوث؟

قال (ص) الذي تزني امراته و هو يعلم بها) 3

«بوي بهشت از پانصد سال راه به مشام مي رسد، ولي دو گروه حتي بوي بهشت را استشمام نخواهند كرد: 1_ عاق والدين 2_ ديّوث

شخصي سوال كرد: يا رسول الله! ديّوث كيست؟

پيامبر (ص) فرمود: كسي كه زنش زنا مي دهد و او مي داند (بي توجه است).

و از پيامبر عزيز اسلام (ص) نقل شده كه فرموده اند:

(ايما رجل تنزيّن امراته و تخرج من باب دارها فهو ديّوث، و لا يأثم من يسمّيه ديّوثاً و امراه اذا خرجت من باب دارها متزينه _ و الزوج بذلك راض يبني لزوجها بكلّ قدم بيت في النار، فقصّروا اجنحه نساءكم _ و لا تطوّلوها فانّ في تقصير

اجنحتها رضي و سروراً) 4

1 . فرهنگ عميد.

2 . كيفر كردار، ج 2، ص 112.

3 . راز خوشبختي همسران، ص 45.

4 . همان جا. «مردي كه زنش در برابرش زينت كند و با رضايت او از خانه خارج شود، ديّوث است و هر كه آن مرا در ديوث بنامد، گناهي نكرده است و هر زني كه آرايش كرده از خانه خارج شود و همسرش به آن راضي باشد، با هر قدمي كه آن زن بر مي دارد، خانه اي از آتش براي شوهرش بنا مي شود، پس كوتاه كنيد پر و بال زنانتان را، نگذاريد در اين امور پر بگيرند؛ زيرا كوتاه كردن پر و بال آنان موجب خشنودي و خوشحالي است.»

حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) به فرزندش امام حسن مجتبي (ع) چنين توصيه مي فرمايند:

(و اكفف عليهنّ من ابصارهنّ بحجابك اياهنّ، فانّ شدّه الحجاب ابقي عليهنّ و ليس خروجهنّ باشدّ من ادخالك عليهنّ من لا يوثق به عليهنّ و ان استطعت ان لا يعرفن غيرك فافعل) 1

«تا مي تواني كاري كن كه زن تو با مردان بيگانه معاشرت نداشته باشد. هيچ چيز بهتر از خانه، زن را حفظ نمي كند.

همان طور كه بيرون رفتن آنان ازخانه و معاشرت با مردان بيگانه در خارج خانه برايشان مضر و خطرناك است، وارد كردن مرد بيگانه به خانه و اجازه ي معاشرت در داخل خانه نيز مضر و خطرناك است. اگر بتواني كاري كني كه به جز تو مرد ديگري را نشناسد، چنين كن.»

با توجه به فرمايشات بالا اين سوال مطرح مي شود كه وقتي دختري مجرد كه

با چنان آرايش غليظ ي از خانه بيرون مي آيد، چه كسي مي تواند مسؤول باشد؟

يا در ارتباط با زني كه در برابر ديدگان شوهر با آرايش غليط و لباس هاي زننده ي كوتاه و در كمال بي حجابي از منزل خارج مي شود، چه كسي را بايد مسؤول دانست؟

بسيار شرم آور است اگر بشنويد مرداني از همسرشان مي خواهند كه حجاب از سر بگيرد و با پوشش نيمه عيران دست در دست وي در كوچه و خيابان راه برود؛ چرا كه اين كار را افتخار مي دانند. در چنين مواقعي مرد و غيرت مرد، مرده است، و مردانگي رنگ باخته است.

اي آن كه تو را غيرت مردي است به سر

نگذار عيالت رود از خانه به در

هر شاخه كه از باغ برون آرد سر

بر ميوه ي آن طمع كند راهگذر

ب _ غيرت سيّئه

نوع دوم غيرت ناموسي طبق فرمايش اميرالمومنين علي (ع) غيرتي است كه باعث داخل شدن به جهنم مي شود؛

(وغيره تدخله النار) 1

1 . نهج البلاغه، نامه 31. «و غيرتي كه با داشتن آن وارد آتش مي گردد.»

غيرت اگر به افراط برسد، موجب بدگماني مرد به ناموسش مي شود. «انّ بعض الظّنّ اثم». 2 در چنين مواقعي است كه مرد با مشاهده ي اينكه زنش حتي با محارم خود چون برادر، عمو، دايي و... هم صحبت شود؛ گمان بد دارد و وي را متهم مي كند.

حضرت علي (ع) به فرزندش امام حسن (ع) مي فرمايند:

(اياك و التّغاير في غير موضع الغيره فانّ ذلك يدعو الصّحيحه منهنّ الي السّقم ) 3

«از اظهار غيرت بي

جهت، اجتناب كن؛ زيرا اين عمل موجب ان مي گردد كه زن را از صحّت عمل به فساد بكشاند.»

و نيز از حضرت علي (ع) نقل شده:

(لا تكثر الغيره علي اهلك فترمي بالسّوء من اجلك) 4

«غيرت زياد درباره ي ناموست به خرج مده كه به رفتار بد منسوب گردي.» 1 . آثار الصادقين، ج 16، ص 128.

2 . حجرات، 12.

3 . آثار الصادقني، ج 16، ص 129

4 . همان.

عجب و از خود راضي بودن

اشاره

عجب يا همان از خود راضي بودن يكي ديگر از عوامل بي حجابي است.

عجب چيست؟

عجب يعني اينكه فردي به خاطر كمالات نفساني، خود را از ديگران بزرگ تر بشماردف خواه آن كمالات را در درون داشته باشد و خواه تصور به داشتن آن كند.

تفاوت عجب و كبر

عجب با كبر تفاوت دارد.

كبر يعني اينكه انسان خود را از ديگران بالاتر بداند و بر ديگران گردنكشي و سرافرازي كند. اما عجب يعني اينكه انسان خودبين باشد و بر اثر خودپسندي به خويش ببالد.

در تكبر بايد ديگري باشد تا انسان متكبر خود را از او بالاتر بداند. ولي در عجب شخص ديگري وجود ندارد تا بر احساس برتري شود بلكه فرد به خود مي بالد. عجب يعني اينكه انسان از خودش و كارهاي خودش خوشش بيايد.

مذّمت عجب

عجب يكي از صفات ناپسند و زشت اخلاقي است كه بيشتر در مقدسين و تحصيل كرده ها ظاهر مي شود كه بروز اين صفت در انسان موجب حقارت، هلاكت و ذلت مي شود.

امامان معصوم (ع) و بزرگان دين؛ روايات و فرمايشان زيادي دارند كه طي آن انسان ها را از عجب بر حذر مي دارند و ضمن بيان خطرات عجب، انسان ها را از عاقبت آن آگاه مي سازند.

خطرات خودبيني و از خود راضي بودن

اول: عجب و خودپسندي ريشه ي همه ي گناهان و خطاهاست

امام جعفر صادق (ع) مي فرمايند:

(انّ الله علم انّ الذّنب خيرللمومن من العجب، و لولاذلك ما ابتلي مؤمن بذنب ابداً) 1

«البته خداوند متعال مي داند كه گناه بهتر است از عجب و اگر عجب نبود، هيچ انساني مؤمني به گناه مبتلا نمي شد.»

امام صادق (ع) مي فرمايند:

ابليس به كارگزارانش گفت:

(اذا استمكنت من ابن ادم في ثلاث لم ابال ما عمل فانه غير مقبول منه، اذا استكثر عمله و نسي ذنبه و دخله العجب) 2

«هنگامي كه به ايجاد سه صفت در فرزند آدم توفيق يابم، مرا باكي نيست كه او به كدام عمل دست زند؛ زيرا كار او مقبول درگاه الهي قرار نمي گيرد.

آنگاه كه:

1_ عمل خود را زياد پندارد.

2_ گناه خود را فراموش كند.

3_ عجب در او پديد آيد.»

عجب عامل پيروزي شيطان

رسول خدا (ص) فرمود:

«زماني موسي (ع) نشسته بود كه ناگاه شيطان سوي او آمد و در حالي كه كلاه دراز رنگارنگي به سر داشت و چون نزديك موسي (ع) رسيد، كلاهش را برداشت و خدمت موسي بايستاد و به او

سلام كرد.

موسي (ع) فرمود: تو كيستي؟

شيطان گفت: من شيطانم.

1 . اصول كافي، ج 3، ص 427.

2 . پرورش روح، ج 1، ص 376 موسي (ع) فرمود: شيطان تويي؟ خدا آواره ات كند.

شيطان گفت: من آمده ام تو سلام كنم، به خاطر منزلتي كه نزد خدا داري.

موسي (ع) فرمود: اين كلاه چيست؟

شيطان گفت: به وسيله اي اين كلاه دل آدميزاد را مي ربايم.

موسي (ع) فرمود: به من خبر ده از گناهي كه چون آدميزاد مرتكب شود، بر او مسلّط شوي.

شيطان گفت: هنگامي كه او را از خود خوش آيد و عملش را زياد شمارد و گناهش در نظرش كوچك شود.» 1

و اميرالمؤمنين علي (ع) مي فرمايند:

(شرّ الامور الرّضا عن النّفس) 2

«بدترين چيز؛ از خود راضي بودن است.»

دوّم: عجب دليل بي عقلي است

اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايند:

(العجب افه العقل) 3

«خودپسندي ويروس و آفت عقل است.»

(العجب رأس الحماقه، و العجب عنوان الحماقه و العجب حمق) 4

«خودپسندي ريشه ي حماقت است، خودپسندي نشانه ي حماقت است و خودپسندي عين حماقت است.»

(اعجاب المرء عن نفسه دليل علي ضعف عقله) 5

«خودپسندي دليل بر ضعف عقل است.»

امام صادق (ع) فرموده است:

«عيسي بن مريم (ع) گفت: هر گونه بيماري را به امر خدا شفا دادم و بيماري برص و حتي لال ها و مردگان را به حالت اول خودشان به اذن خدا بازگردانم، ولي وقتي به معالجه و درمان بيماري حماقت احمق پرداختم، به درمان موفّق نشدم.

گفته شد: اي روح خدا! احمق كيست؟

1 . اصول كافي، ج 3،

ص 429.

2 . غررالحكم، ج 2، ص 446، حديث 51.

3 . ميزان الحكمه، ج 6، ص 245.

4 . همان، ج 2، ص 44.

5 . پرورش روح، ج 1، ص 347. حضرت عيسي (ع) پاسخ داد احمق كسي است كه عجب دارد و اسير از خود راضي بودن است و همه گونه زيبايي ها و شايستگي ها را براي خود و در خود مي بيند و حق را هميشه به جانب خود مي پندارد و چيزي را عليه خود و خلاف خود نمي بيند. پس اين چنين شخصي احمق است و چاره اي براي درمان او وجود ندارد.» 1

و اميرالمومنين علي (ع) مي فرمايند:

(رضاك عن نفسك من فساد عقلك) 2

« از خود راضي بودن مايه ي فساد عقل و خرد است.»

سوم: عجب نشانه ي كمبود شخصيت است

علي (ع) مي فرمايند:

(اعجاب الرّجل بنفسه برهان نقصه) 3

«عجب دليل بر وجود احساس نقص و كمبود شخص است. »

(من كان عند نفسه عظيماً كان عندالله حقيراً) 4

«كسي كه خود را در پيش خود بزرگ پندارد، خداوند متعال وي را به چيزي نشمارد و او را كوچكش مي كند.»

چهارم: عجب باعث هلاكت و تباهي زندگي است

امام محمد باقر (ع) مي فرمايند:

(ثلاث موبقاتك شحّ مطاع و هوي متّبع و اعجاب المرء بنفسه) 5

«سه چيز است كه زندگي را تباه مي كند:

1_ حرصي كه صاحب آن مطيع آن باشد.

2_ هوي و هوسي كه صاحب آن در اختيار آن باشد.

3_ خودپسندي و عجب آدمي نسبت به خود.»

بنابراين عجب از صفات زشت است و

زناني كه به اين صفت اخلاقي زشت گرفتار شده اند، با حالتي زننده و ناپسند از خانه خارج مي شوند، از حجاب فاصله مي گيرند و بر اين باورند كه كارشان درست است و نسبت به خودشان احساس مي كنند كه در جامعه از محبوبيت بالايي برخوردارند، غافل از اينكه افراد جامعه با ديد منفي آنها را مي نگرند. چه خوب است كه زنان بي حجاب يك لحظه به خود آيند و از جامعه عجب و خودپسندي دوري گزينند.

زني كه دچار عجب است به خاطر اندك مهارت و تخصص، خود را ملزم مي كند كه بايد با وضع متفاوتي نسبت به ديگر زنان جامعه و بدون حجاب در جامعه ظاهر شود؛ چون چنين برداشتي از خود دارد كه من در فلان رشته فلان مدرك را دارم بايد اين گونه ظاهر شوم و حال آن كه فضلت انسان ها در اين گونه اعمال و برداشت هاي غلط نيست.

1 . همان جا.

2 . غررالحكم، ج 1، حديث 29، ص 422.

3 . ميزان الحكمه، ج 6، ص 44.

4 . پرور روح، ج 1، ص 375.

5 . همان.

بخش چهارم : شيوه هاي برخورد با بي حجابي

اشاره

بخش پاياني كتاب به شيوه هاي مقابله و برخورد با بي حجابي اختصاص دارد. گفتيم كه بي حجابي ويروس خطرناكي است كه نه تنها پيكره ي قداست و ارزش زنان را تحت تأثير قرار مي دهد، بلكه اثرات آن دامنگير جامعه و افراد ان نيز مي شود و ديري نمي پايد كه اين ويروس خطرناك باعث ترويج فساد اجتماعي مي شود و شيرازه خانواده ها را از هم مي گسلاند.

به جرأت مي توان

گفت كه عدم رعايت حجاب به نوعي مخالفت با قانون الهي است. مواردي كه در اين قسمت ذكر مي شودف شما را به ابزارهايي مجهز مي كند كه مي توانيد به مدد آنها به برخورد صحيح با بي حجابي برخيزيد:

الف: اطلاع رساني و آگاهي

ب: تقويت بنيه ي ايمان و تقوا

ج: معرفي الگوهاي مناسب

د: مبارزه ي جدّي با مزدوران

اطلاع رساني و آگاهي

اولين گام در راستاي مبارزه با فرهنگ بي حجابي، اطلاع رساني و آگاهي مي باشد. بدين معنا كه زنان جامعه با فوايد و بركات رعايت حجاب آشنا شوند و با اطلاع از اثرات منفي بي حجابي، از اين بيماري مصون بمانند.

وقتي در برخورد با يك زن بي حجاب او را قانع مي كنيم كه بي حجابي همچون يك سمّ خطرناك است، اگر بودن غرض باشد حجاب را رعايت مي كند.

زيرا كه:

(الناس اعداء ما جهلوا) 1

«مردم دشمنند با آنچه نسبت به آن بي اطلاعند.»

1 . نهج البلاغه، حكمت 172. بر همگان فرضاست كه با تلاش پيگير بركات حجابرا به بانوان گوشزد كنند و در ضمن با توضيح اثرات منفي آن در راستاي ريشه كن كردن فرهنگ بي حجابي گام هايي محكم بردارند. از افرادي كه در بخش هاي مختلف فرهنگي كار مي كنند گرفته تا رسانه هاي گروهي، صدا و سيما، مطبوعات، نشريات، سخنوران، نويسندگان، اولياء و مربيان همه و همه بايد دست به دست هم بدهند و جامعه را در برابر اين بيماري خطرناك واكسينه كنند.

به اعتقاد بنده اين شيوه مي تواند يكي از مفيدترين راهكارهاي مقابله با فرهنگ بي حجابي باشد. بسي جاي تأسف است

اگر دستگاه هاي تبليغاتي فرهنگي، رسانه ها، صدا و سيما و اصحاب قلم نسبت به اين امر از خود كوتاهي نشان دهند.

پيامبر بزرگوار اسلام (ص) مي فرمايند:

(العلم رأس الخير كلّه) 1

«آگاهي ريشه ي همه ي خوبي ها و ارزش هاست.»

حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) مي فرمايند:

(العلم اصل كلّ خير) 2

«آگاهي و شناخت اصل همه ي خوبي هاست.»

(العلم اجلّ بضاعه)

«دانش؛ برترين سرمايه است.»

(العلم ضالّه المؤمن)

«دانش گمشده ي مؤمن است.»

(العلم دليل)

«آگاهي راهنماست.»

(العلم ينجي من الارتباك و الحيره)

«علم و آگاهي نجات بخش از فرو رفتن در حيرت و سرگرداني است.»

(العلم حجاب من الافات)

«شناخت و آگاهي پرده و سپر از آفت هاست.»

بنابراين وقتي زنان جامعه به فوايد رعايت حجاب و مضرات عدم رعايت آن آگاه شدند، آن وقت مي توان انتظار جامعه اي سالم را داشت.

1 . آثار الصادقين، ج 13، ص 443.

2 . غررالحكم، ج 1، ص 29، حديث 868.

تقويت و تحكيم بنيه ي تقوا

با تقوا مي توان سعادت را خريد

ترس از خداوند سبحان و قدرت تقوا از ديگر ابزارهاي مقابله با بي حجابي است.

زناني كه به خداوند ايمان و اعتقاد دارند و همواره به ياد او هستند و هرگز از ياد خدا غافل نمي شوند، مي دانند كه خداوند در همه جا شاهد و ناظر بر اعمال آنهاست. بنابراين چنين زناني با رعايت حريم حجاب، خود را از ديد نامحرمان محفوظ مي دارند.

تقوا يعني پرهيز از انجام كارهايي كه به آخرت انسان ضربه مي زند، تقوا يعني كوشش فراوان براي نگهداري خويشتن و انجام كارهاي سودمند.

تقوا و پرهيزگاري به عنوان تنها ابزاري كه انسان را

به قله ي خوشبختي مي رساندف همچون راهنماي خردمند آدمي را از افتادن در پرتگاه هاي خطرناك زندگي حفظ مي كند.

سفارش استاد به عارف

عارفي به استادش گفت: مرا وصيّتي جامع فرما.

استاد گفت: وصيّتي به تو مي كنم كه خداي رب العالمين آن را به اولين و آخرين فرموده و آن تقواست. آنجا كه مي فرمايد:

(و لقد وصّينا الّذين اؤتوا الكتاب من قبلكم و اياكم ان اتّقوا الله) 1

«ما به آنان كه پيش از شما داراي كتاب آسماني بودند، وصيت كردم و به شما نيز همان وصيت را مي كنم كه تقوا داشته باشيد.»

بي گمان خداوند بيش از همه در فكر مصلحت بنده ي خويش است و بيش از همه به بندگان مهر و عطوفت مي ورزد. بنابراين اگر راهي بهتر و پربارتر از تقوا در دنيا براي بندگانش مي يافت، صد در صد به آن سفارش مي كرد.

از اين سفارش اين نكته به روشني يافت مي شود كه خوشبختي و سعادت مردم وابسته به تقواست و تقوا ممكن نيست. مگر اينكه انسان گناه را بشناسد و از آن دوري كند.

1 . نساء، 131.

اگر در دنيا چنين كني...

شخصي از عابدي پرسيد: تقوا را براي من توصيف كن.

عابد گفت: اگر در زمين خارستان قدم بزني، چه سازي؟

گفت: با ملاحظه و احتياط قدم بر مي دارم تا خاري به پايم نرود.

عابد گفت: اگر در دنيا چنين كني، تقوا خواهي يافت.

آثار تقوا

اشاره

تقوا آثاري از خود به جاي مي گذارد كه از آن جمله مي توان به موارد زير اشاره كرد: الف: تقوا انسان را از كيدهاي شياطين حفظ و نگهداري مي كند. در قرآن كريم آمده است:

(انّ تصبروا و تتّقوا لايضرّكم كيدهم شيئاً) 1

«اگر صبر كنيد و پرهيزگاري نماييد، نيرنگشان هيچ زياني به شما نمي رساند.»

ب: تقوا باعث مي شود كه خداوند انسان را ياري كند.

(انّ الله مع الذين اتّقوا) 2

«همانا خداوند يار و ياور متقيان است.» 1 . آل عمران، 120.

2 . نحل، 128.

دختر هم جوان باتقوا را پذيرفت

مردي بود در «مرو» كه او را نوح بن مريم مي گفتند و قاضي و رئيس مرو بود و ثروتي بسيار داشت. او را دختري بود با كمال و جمال، كه بسياري از بزرگان وي را خواستگاري كردند و پدر در كار دختر سخت متحير بود و نمي دانست او را به كه دهد.

مي گفت اگر دختر را به يكي دهم، ديگران آزرده مي شوند و فرمانده بود.

قاضي، خدمتكاري جوان داشت، بسيار پارسا و ديندار، نامش «مبارك» بود و قاضي باغث داشت بسيار آباد و پرميوه.

روزي به او گفت: امسال به باغ انگور برو و از آنها نگهداري كن. خدمتكار برفت و دو ماه در آن باغ در كار پرداخت.

روزي قاضي به باغ آمد و گفت: اي مبارك! خوشه اي انگور بياور. جوان انگوري آورد كه ترش بود.

قاضي گفت: برو خوشه اي ديگر بياور. آورد، باز هم ترش بود.

قاضي گفت: نمي دانم باغ به اين بزرگي، چرا انگور ترش پيش من مي آوري و انگور شيرين نمي آوري؟

مبارك

گفت: من نمي دانم كدام انگور شيرين است و كدام ترش؟

قاضي گفت: سبحان الله، تو دو ماه است كه انگور مي خوري و هنوز نمي داني كدام شيرين است؟

مبارك گفت: اي قاضي! به نعمت تو سوگند كه من هنوز از اين انگور نخورده ام و مزه اش را ندانم كه ترش است يا شيرين.

قاضي پرسيد: چرا نخوردي؟

مبارك گفت: تو به من گفتي كه انگور نگاه دار، نگفتي كه انگور بخور و من چگونه نمي توانستم خيانت كنم.

قاضي بسيار شگفت زده شد و گفت: خدا تو را بدين امانت نگه دارد. قاضي چون دانست كه اين جوان بسيار عاقل و ديندار است، گفت: اي مبارك! مرا در تو رغبت افتاد، آنچه مي گويم بايد انجام دهي.

مبارك گفت: اطاعت مي كنم.

قاضي گفت: اي جوان! مرا دختري است زيبا، كه بسياري از بزرگان او را خواستگاري كرده اند، نمي دانم به كه دهم، تو چه صلاح مي داني؟

مبارك گفت: كافران در جاهليت، در پي نسبت بودند و يهوديان و مسيحيان روي زيبا و در زمان پيامبر ما، دين مي جستند و امروز، مردم ثروت طلب مي كنند. تو هر كدام را خواهي، اختيار كن.

قاضي گفت: من دين را انتخاب مي كنم و دخترم را به تو خواهم داد كه ديندار و با امانتي.

مبارك گفت: اي قاضي، اخر من يك خدمتكارم، دخترت را چگونه به من مي دهي ايا او مرا مي خواهد؟

قاضي گفت: برخيز با من به منزل بيا، تا چاره كنم. چون به خانه آمدند، قاضي به مادر دختر گفت: اي زن! اين خدمتكار، جواني بسيار

پارسا و شايسته و باتقواست، مرا رغبت افتاده كه دخترم را به او بدهم، تو چه مي گويي؟

زن گفت: هر چه تو بگويي، اما بگذار بروم و داستان را براي دخترم بگويمف ببينم نظر او چيست. مادر آمد و پيغام پدر را به او رسانيد.

دختر گفت: چون اين جوان باتقواست و ديندار و امين است. مي پذيرم و آنچه شما مي فرماييد، من همان كنم و از حكم خدا و شما بيرون نيايم و نافرماني نكنم.

قاضي دخترش را به «مبارك» داد با ثروتي بسيار. پس از چندي خداوند به آنان پسري داد كه نامش را عبدالله بن مبارك گذاشتند و تا جهات هست، حديث او كنند به زهد و علم و پارسايي. 1

ج: تقوا محبت خداوند را نسبت به انسان بر مي انگيزد.

(انّ الله يحبّ المتّقين) 2

«همانا خداوند باتقوايان را دوست مي دارد.»

د: تقوا باعث پذيرش اعمال انسان مي شود.

(انّما يتقبّل الله من المتّقين) 3

«همانا خداوند فقط اعمال باتقوايان را مي پذيرد.»

1 . دنياي جوانان، محمدعلي كريمي نيا، ص 187.

2 . توبه، 7.

3 . مائده، 27. ح: تقوا انسان را از هلاكت و سقوط نجات مي دهد.

(ثمّ ننجّي الّذين اتّثقوا) 1

«آن گاه كساني را كه پرهيزگار بوده اند، مي رهانيم.»

افلاطون گفته است: به تقوا عادت كنيد كه توشه ي آخرت و نجات دنيا در آن است.

1 . مريم، 72.

تقوا، تقوا، تقوا

آورده اند كه روزي واعظي بر منبر گفت: اي مردم! هر كس بسم الله را از روي اخلاص بگويد، مي تواند از روي آب بگذرد، آن چنان كه در

خشكي سفر كند. جواني ساده دل كه منزلش در خارج از شهر بود و هر روز ناگريز بود از رودخانه عبور كند، آنجا بود. چون اين سخن از واعظ بشنيد، بسيار خوشحال شد. هنگام بازگشت به خانه بسم الله گويان پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت.

روزهاي بعد نيز كارش همين بود و در دل از واعط بسيار سپاسگزاري مي كرد و در صدد بود تا هدايت و ارشاد او را جبران كند.

روزي واعظ را به منزلش دعوت كرد تا پذيرايي شاياني از وي به عمل آودر. واعظ نيز دعوت او را پذيرفت و با جوان پاكدل به راه افتادند. چون به رودخانه رسيدند، جوان بسم الله گفت و پاي بر آب نهاد و از روي آن گذر كرد.

اما واعظ هم چنان بر جاي خويش ايستاده بود و قدم بر نمي داشت، جوان آواز داد: اي مرد بزرگ! تو خودت بر منبر اين دستور دادي و من از آن روز چنين مي كنم، پس چرا اينك بر جاي خود ايستاده اي؟ بسم الله بگو و از روي آب گذر كن.

واعظ گفت: حق همان است كه تو مي گويي، اما دلي كه تو داري من ندارم، 2 تقوا، تقوا، تقوا...

2 . خزينه الجواهر، ص 573.

3 . نهج البلاغه، خطبه 157.

سخنان اميرالمؤمنين ع

اميرالمومنين علي (ع) درباره تقوا مي فرمايند:

(اعلموا، عبادالله، انّ التقوي دار حصن عزيز، و الفجور دار حصن ذليل، لا يمنع اهله، و لايحرز من لجا اليه، الا و بالتّقوي تقطع حمه الخطايا) 3

«اي بندگان خدا! بدانيد كه تقوا قلعه اي محكم و نيرومند است، اما بدكاري و

گناه حصاري سست و بي دفاع است كه اهلش را از بدي باز مي دارد و كسي كه به آن پناهنده شود، نگهداري اش نمي كند. آگاه باشيد باتقوا مي توان زهر گناهان را از بين برد.»

(فانّ التّقوي الله مفتاح سداد و ذخيره معاد و عتق من كلّ ملكه، و نجاه من كلّ هلكه) 1

«تقوا كليد گشايش هر دري است و ذخيره ي آخرت و سبب آزادي از هر گونه بردگي (شيطان) و نجات از هر گونه هلاكت است.»

آري! همان گونه كه گفته شد، ترويج فرهنگ بي حجابي از جمله ابزارهايي است كه سلطه گران از آن استفاده مي كنند تا دنياي ما را به تباهي كشند و آخرت ما را ويران سازند. اسلام براي مقابله با چنين نقشه اي مقاومت در برابر ترويج فرهنگ بي بند و باري و فساد را بر مي گزيند و روشن است كه چنين مقاومتي بدون سلاح ايمان و تقوا مفهومي ندارد.

بنابراين تقويت قدرت ايمان و تقوا يكي از راهكارهاي مفيد مقابله با بي حجابي است يك انسان متقي و پرهيزگار هيچ گاه تحت تأثير نقشه هاي شوم سلطه گران قرار نخواهد گرفت و حتي در سخت ترين شرايط به مدد نيروي ايمان و تقوا در برابر مشكلات از خود مقاومت نشان خواهد داد.

ويليام جميز گفت:

«ايمان يكي از قوايي است كه بشر به مدد آن زندگي مي كند و فقدان كامل آن، در حكم سقوط بشر است.»

1 . همان، خطبه 230.

معرفي الگوهاي مناسب

معرفي الگوهاي مناسب يكي از راهكارهاي مبارزه با بي حجابي است. بر اساس اعتقاد همه ي روانشناسان و روانكاوان انسان موجودي

است الگوپذير، اگر الگوي مناسب به او معرفي شود، به سعادت خواهد رسيد و اگر الگوي نامناسب به او معرفي شودف به هلاكت خواهد رسيد.

در قسمت حياء در فصل سوم همين كتاب الگوهايي معرفي شده، مراجعه بفرماييد.

عزم جدّي و همگاني

دانستن بدون خواستن هرگز توانستن بار نمي آورد

عزم جدّي و همگانياز ديگر راهكارهاي مقابله با بدحجابي و بي حجابي است. بي حجابي در اسلام يك نوع منكر معرفي شده است و امر به معروف و نهي از منكر با شرايط خودش واجب مي شود و در مقوله ي نهي از منكر بر دولت، حكومت و مردم فرض است كه با اين پديده ي زشت اجتماعي مبارزه كنند و بر خوردي قاطعانه از خود نشان دهند.

در مرحله ي نخست با زباني ملايم و نرم با بدحجابي برخورد شود و اگر نتيجه نداد، از وي روي برگردانيد و در همه جا با يك ديد منفي به او نگاه كنند و حتي مواقعي در برخوردهاي اجتماعي و فردي نسبت به او بي اعتنايي كنند و او را از جامعه طرد كنند.

اگر راهكارهاي فوق باز هم نتيجه نداد، بايد از گفتار تند و خشن استفاده كرد و در مواردي تهديد نمود و اگر اين راهكار هم مفيد نيفتاد، بايد طبق موازين و بر اساس قانون نسبت به بي حجابي

1 . همان، خطبه 230. اعمال قدرت كرد؛ چرا كه در مبحث «فلسفه ي حجاب» گفته شد حجاب يك قانون است و بي حجابي يعني شكستن اين قانون، پس بر همگان فرض است كه از گسترش اين فرهنگ جلوگيري كنند.

امروزه در بعضي از كشورها چون حكوئمت لائيك

تركيه و كشورهاي غربي، شاهد مبارزه و مقابله با حجاب هستيم، مجالس و پارلمان ها قانون منع حجاب وضع و تصويب مي كنند و با زنان محجبه با شدت تمام مبارزه مي شود و آنان را مورد ضرب و شتم و بي مهري قرار مي دهند و آنها را از دانشگاه ها و مدارس، مراكز دولتي و محل كار خود اخراج مي كنند و دليل آنها اينست كه بايد قانون اجرا شود.

ايا اين براي ما مسلمانان قابل تعريف است كه در بسياري از كشورها با حجاب مقابله شود، ولي ما در مقابل بي حجابي و بدحجابي سكوت كنيم؟ و آيا بر ما مسلمانان به خصوص در نظام اسلامي كه حجاب يك اصل قانوني است، شرم آور نيست كه با بي حجابي مبارزه و مقابله نكنيم؟

منابع و مآخذ

آثار الصادقين/ مرحوم صادق احسان بخش

اصول كافي / مرحوم كليني

الرائد / تأليف جبران مسعود_ ترجمه دكتر رضا انزايي نژاد

المنجد / لويس معلوف

بحارالانوار / مرحوم محمدباقر مجلسي

پرورش روح / سيد محمد شفيعي

پوشش زن در اسلام / محمدي اشتهاردي مستدرك الوسائل / ميرزا حسين نوري

تاريخ انبياء/ رسولي محلاتي

تاريخ سياسي معاصر ايران / دكتر سيدجلال الدين مدني

تبيان / سخنان امام خميني

تحف العقول / ابن شعبه حراني

تعاليم آسماني اسلام / سيد محمد صحفي

تفسير مجمع البيان / مرحوم شيخ طبرسي

تفسير منهج الصادقين / ملا فتح الله كاشاني

تفسير نمونه/ جمعي از فضلا

چهره ي زن در آيينه ي اسلام و قرآن / مرتضي فهيم كرماني

چهل حديث تربيت / سيدرضا تقوي

حجاب از ديدگاه قرآن و سنّت

حكايت هاي شنيدني /

محمدي اشتهاردي

خزينه الجواهر

خصال / شيخ صدوق

داستان هايي از پوشش و حجاب / علي مير خلف زاده

دررالكلام / حسين حائري كرماني

دنياي جوانان / محمدعلي كريمي نيا

رنج ها و فريادهاي فاطمه (س) / محمدي اشتهاردي

روش هاي تنبيه / علي فائضي

زبده الاحاديث / مرحوم شيخ عباس قمي

زمينه هاي فساد در جامعه و راه درمان / علي اكبر بابازاده

زندگاني حضرت زهرا (س) / رسول محلاتي

سحاب رحمت/ عباس اسماعيلي يزدي

صحيفه سجاديه

صحيفه نور / سخنان امام خميني

صد و ده حكايت / قرني گلپايگاني

غررالحكم / عبدالواحد آمري

غروب آفتاب در اندس / طنطاوي، دفتر انتشارات اسلامي

فاطمه زهرا (س) من المهد الي اللحد / سيد كاظم قزويني

فرهنگ عميد / حسن عميد

قاموس قرآن / سيد علي اكبر قرشي

قرآن مجيد

كشكول ممتاز / محمد مهدي تاج لنگرودي

كيفر كردار / مقدم

مجله پيام زن

مجمع البحرين / شيخ فخر الدين طريحي

مسأله حجاب / شهيد مرتضي مطهري

مستدرك الوسائل / ميرزا حسين نوري

مفاتيح الجنان / مرحوم شيخ عباس قمي

ملاقات با امام زمان / سيد حسن ابطحي

منتهي الامال / مرحوم شيخ عباس قمي

مواعظ العدديه / علي مشكيني اردبيلي

ميزان الحكمه / محمدي ري شهري

نفس المهموم / مرحوم شيخ عباس قمي

نهج البلاغه / ترجمه فيض الاسلام

نهج الشهاده / احمد فرزانه

نهج الفصاحه / ابوالقاسم پاينده

وسايل الشيعه / شيخ حرّ عاملي

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109