جلوه هاي بلوغ

مشخصات كتاب

سرشناسه : حقجو، محمدحسین، - 1333

عنوان و نام پديدآور : جلوه ها و زمینه های بلوغ/ محمدحسین حقجو؛ ویراستار غلامرضا گلی زواره

مشخصات نشر : [قم]: المهدی، 1374.

مشخصات ظاهری : [149] ص

فروست : (معارفی از قرآن و عترت علیهم السلام)

شابک : بها:2200ریال

يادداشت : عنوان روی جلد: جلوه ها و زمینه های بلوغ: ویژه جوانان و نوجوانان.

یادداشت : کتابنامه: ص. [149]؛ همچنین به صورت زیرنویس

عنوان روی جلد : جلوه ها و زمینه های بلوغ: ویژه جوانان و نوجوانان.

موضوع : بلوغ -- جنبه های مذهبی -- اسلام

بلوغ (روانشناسی)

شناسه افزوده : گلی زواره، رضا، ویراستار

رده بندی کنگره : BP232/65/ح 7ج 8

رده بندی دیویی : 297/485

شماره کتابشناسی ملی : م 75-4388

ص: 1

سرآغاز سخن

بنام خدا، بياد امام مهدي (عج)

شكر خداي را كه توفيق داد به يكي از موضوعات مهم در رابطه با نسل جوان همت گمارم و پس از مدتها به ثمر نشيند.درود و تحيت الهي بر پيامبر عظيم الشأن اسلام - صلي الله عليه و آله - و اهل بيت معصومش - عليهم السلام - و نيز طلايه داران احياء و گسترش فرهنگ اسلام كه ابزار علمي و عملي آنان ياور خوبي براي اين تلاش بود. سلام بر عزيزان مرز و بوم اسلامي كه با پيشنهادات وتذكرات مفيد و استقبال شايان از آثار ديگر مؤلف تشويق در تاليف موضوعات مورد نياز نسل جوان، حقير را ياري كردند.

مباحث اين كتاب چندين بار براي طلاب جوان حوزه علميه قم مطرح شد و توسط خود عزيزان به نوشتاري تبديل شده و برادر عزيز جناب آقاي گلي هم زحمت ويرايش آنرا عهده دار شدند و در پايان بنده هم مروري بر مطالب تنظيم

ص: 2

شده داشتم و چون مباحث آنرا براي عزيزان جوان مفيد ديدم اقدام به چاپ گرديد.

مجموعه مباحث بطور گذرا به عوامل و فرايند بلوغ پرداخته و آثار منفي بلوغ ناهمگون را به بحث گذاشته و عمل به تذكرات كتاب، انسان را در همه ابعاد به رشد لازم خواهد رساند و از يك تعادل همه جانبه اي بهره مند خواهد كرد. اگر چه روند مباحث ساده و گويا مطرح شده ولي به مباني قوي و علمي مذهبي روانشناسي پرداخته شده است.

اميد است اين تلاش مختصر و شايد ناقص زمينه ساز حركتها قوي تر، در تبيين معارف قرآن و عترت - عليهم السلام - شود و تا حدي براي جوانان عزيز مفيد واقع گردد.

تذكرات و نظرات مفيد مولفان و محققان و شما خواننده عزيز را بديده منت پذيرايم.

والسلام

حوزه علميه قم

محمد حسين حق جو

پاييز 1374

اركان وجود انسان

1- اركان وجود

شناخت اصول و مباني و اركان تربيت در اولين وحله ضروري به نظر مي رسد. پس از شناسايي مباني مزبور بايد در اين راستا اهتمام نماييم كه رفتار، كردار و گفتارمان بر آن استوار گردد.

ابعاد وجود انسان را مي توان به پنج دسته تقسيم نمود:

1. ركن جسمي

يكي از اركان وجود، ركن جسم انسان است. در خصوص اين ركن شرع مقدس اسلام، مسائل متفاوت و فراواني را مطرح نموده است. خوردن، نوشيدن، سلامت اندامها و رعايت امور بهداشتي و ... در اين ركن قرار مي گيرند.

در اين بحث، كه زمينه هاي بلوغ را بررسي مي كند، بخشي از وظايف اولياء در اين مورد مطرح است كه در حيطه دانش تغذيه

ص: 3

مي باشد.

مادر بايد بداند كه فرزند او در هر دوره اي از زندگيش چه نيازهايي دارد و بايد از چه مواد غذايي مناسبي استفاده كند تا رشد طبيعي مناسبي داشته باشد.

چه غذاهايي محرك اند؟ چه موادي پروتئين دارند، يا حاوي ويتامين و املاح معدني مي باشند؟ چه غذاهايي طبع سردي دارند و چه خوراكيهايي گرم اند؟ كساني كه كارهاي فكري مي كنند به چه نوع غذاهايي نياز دارند و آنان كه در بعد فيزيكي و جسمي كارهاي سنگين انجام مي دهند، بايد بيشتر از چه غذاهايي استفاده كنند؟

رعايت امور فوق جزء برنامه ريزي طولاني مادر مي باشد. وظيفه او آن است كه بداند در چه زمان فرزندان و همسر او به چه نوع غذاهايي نياز دارند.

ما نمي خواهيم غذاي خاصي را توصيه كنيم، بلكه مقصود روشن شدن اذهان نسبت به آگاهيها و علم تغذيه است، بايد بدانيم هر فرد از كودك و جوان و ميانسال و سالمند براي ادامه حيات خود به يك نوع غذا احتياج دارد. پروتئين مورد نياز برخي از اين گروههاي سني بايد از طريق مواد لبني تامين شود و گروهي ديگر اين ماده را از طريق خوردن گوشت به بدن خود مي رسانند.

بهرحال، نوع غذا، كميت و كيفيت آن در هر گروه سني متفاوت است. البته مصرف برخي مواد در هنگام جواني محرك اند و بايد از خوردن آنها اجتناب گردد.

در بعد جسمي مسئله اي ديگر، پوشش جوان است. اوليا نبايد لباس نوجوان را از جنس نايلون انتخاب كنند زيرا موجب بروز حساسيت پوستي او مي شود و تحريك مخاط پوست، آنها را به بلوغ زودرس جنسي مبتلا مي نمايد.

پوشيدنيها در بلوغ

ص: 4

كودك نقش مهمي دارند. اين پديده هم در مورد لباسهايي كه كودك مي پوشد صدق مي كند و هم نگريستن آنان به لباس پوشيدن ديگران در اين مقوله قرار مي گيرد و تحريكاتي را به دنبال خواهد داشت.

اختلاط دختر و پسر در ميهمانيها، پوشش غير مناسب توسط محارم اعم از مادر، خواهر، دختر خواهر و ديگران نيز تحريكات جنسي جوان را به ارمغان مي آورد. عدم پوشش مناسب در اجتماع نيز زمينه تحريك مهمي براي جوان در بعد جسمي مي باشد.

استفاده از رنگها در لباسها بسيار مهم است، بايد سعي شود از رنگهاي تند و محرك براي لباس، پرده، ملافه ها و حتي وسايلي چون چراغ خواب استفاده نشود.

2. ركن عقلي

بعد ديگر وجود انسان، بعد عقلي است. عقل بايد همراه با رشد اندامهاي حسي، حركتي بطور متناسب رشد كند. اگر عقل جوان هماهنگ با رشد ساير اعضاء رشد نكند، مخاطراتي به همراه دارد. اولياء بايد زمينه هاي رشد عقلي را براي كودك فراهم سازند و وي را به تعقل و تفكر تشويق نمايند، با توجه به اينكه بايد او را در نظر خواهيها نيز سهيم و شريك بدانند. يكي از زمينه هايي كه موجب مي شود رشد جوان متوقف شود، اين است كه جرأت حرف زدن را از جوان بگيرند، نتواند حرف بزند و يا از خود دفاع كند يا حق خود را بگيرد.

بسياري از جوانان گله دارند كه نمي توانند حرف بزنند و از خود نظريه اي ارائه داده و اوليا به آنها آنقدر اهميت نمي دهند كه به حرفهاي دل آنان گوش فرا دهند. پسر يا دختر فرقي نمي كند، اگر جوان قدرت حرف زدن و

ص: 5

مواجه شدن با پدر و مادر را نداشته باشد، چگونه مي تواند، درد دل خود را با آنان در ميان بگذارد و اين وضع موجب تضعيف رشد عقلي در جوان مي شود.

بايد اجازه دهيم جوان سخن خود را بگويد، يا كودك استدلال نمايد، هر چند استدلال او از نظر ما بسيار ضعيف باشد، بايد ارزش شنيدن داشته باشد.

اگر به محض شروع استدلال جوان، با عكس العمل هاي غلط، جلو او را بگيريم بايد بدانيم كه قدرت استدلال فرزند خود را تضعيف كرده ايم و او ديگر نمي تواند در برابر يك فرد مقاومت كند و از حق خود دفاع نمايد. قدرت مقابله فكري با مسائل اجتماعي و خانوادگي را ندارد و فوري تحت تاثير ديگران قرار مي گيرد.

بنابراين لازم است زمينه هاي رشد عقلي و شكوفايي فكري فرزند را بطور متناسب و متعادلي به وجود آوريم و در اين مورد از انديشه هاي تربيتي مندرج در قرآن و حديث و نظرات افراد كارشناس بهره بگيريم و با اهل فن مشورت نماييم و تحمل شنيدن گفته ها و تفكرات نوجوان را در خود به وجود آوريم.

3. ركن معنوي

يكي از ابعاد وجود انسان، معنويت انسان است كه بايد هماهنگ با رشد ساير اركان وجود انسان تكامل يابد. رشد اركان وجود، بدون رشد ركن معنوي كاربردي نيكو ندارد.

رشد عقل منهاي معنويت، خطرآفرين است. جوان در كنار رشد ساير اعضاء از جمله عقل بايد بداند كه نظر اسلام در روابط اجتماعي چيست؟ همچنانكه آگاهي او نسبت به خود و جامعه بيشتر مي شود، به روابط نيكو نيز در پرتو معنويت بايد توجه داشته باشد.

يكي از اندرزهاي

ص: 6

مهم قرآن به انسان تاكيد بر مسئله عبوديت و معنويت اوست:

«ما جن و انسان را جز براي عبادت نيافريديم».(1)

و در مقابل، نتيجه دوري از ياد و ذكر خود را زندگي سخت در دنيا دانسته است.(2) پس بايد به ركن معنوي دقت بيشتري شود.

4. ركن عاطفي

بعد عاطفي در وجود انسان اهميت بسزايي دارد. از مشكلات مهم جامعه ما ضعف اين بعد است. و شاهد كم رنگ شدن آن در روابط خانوادگي و اجتماعي هستيم. بچه ها و جوان ها عاطفي نيستند. آنها نسبت به اولياء، بستگان و دوستان خود احساس عاطفه نمي كنند و اين يك ضرر و خطر مهم براي جوان است.

بايد زمينه هاي رشد عاطفي در جوان را به وجود آورده و آن را تقويت كنيم. چنانچه ساير اركان وجود رشد مي كنند، عاطفه نيز بايد در وجود آنان در مسير رشد و بالندگي قرار گيرد.

5. ركن رفتاري، روحي

يكي ديگر از خصوصيات انسان، ركن رفتاري و حالات رواني اوست كه اگر درست به آنان توجه نشود عقده حقارت، عدم اعتماد به نفس، كمرويي، خوف و افسردگي و ... را بدنبال خواهد داشت.

اين ركن داراي جنبه هاي متعددي است كه بايد در جوان اقتداري به وجود بياورد تا بتواند برخورد مناسب با اين مسائل را داشته باشد. و به تواناييها و استعدادهاي دروني خويش اعتماد كرده و خود را باور نمايد و با توكل به خداوند و شناخت حالاتي كه پرودگار به او عنايت نموده در برخورد با مسائل جديت و اهتمام داشته باشد.

6. ركن اجتماعي

زندگي اجتماعي انسان، مستلزم آن است كه انسان نسبت به

ص: 7


1- «و ما خلقت الجن و الانس ليعبدون». (56/ ذاريات)
2- «و من اعرض عن ذكري فان له معيشه ضنكا». (124/ طه)

وظايف خود در اجتماع و نقش خويش در سازندگي و بالندگي اجتماع توجه نمايد.

بعد شخصيت اجتماعي جوان، بايد در خانواده تكوين يابد و بداند در برخوردهاي اجتماعي چه كند؟

در روابط اجتماعي اسلام، مسائل مطروحه فراواني وجود دارد و قران و كلام اهل بيت - عليهم السلام - در خصوص اين مسائل بطور مشروح رهنمودهاي لازم را ارائه داده اند.

اولياء بايد بدانند كه روابط اجتماعي آنان تأثير فزاينده اي در شكل گيري بعد شخصيت كودك ونوجوان دارد وآنان به عنوان الگو و اسوه در رفتارهاي متقابل اجتماعي مورد تقليد فرزندان قرار مي گيرد.

به فكر ديگران بودن، حسن تعاون و نوع دوستي، احسان و نيكي، عيادت مريض و رسيدگي خويشاوندان و دوستان، برخورد با آشنايان و مسائل بغرنج خانواده و اجتماع مسائلي است كه در بعد شخصيت اجتماعي بايد مورد توجه اولياء قرار گيرد.

2- حفظ تعادل در اركان

خداوند طي رهنمودي حكيمانه، انسان را به اين اصل متوجه ساخته است: «و ما شما را امتي متعادل و وسط قرار داديم».(1)

حفظ تعادل، بين اركان بسيار مهم است. چنانچه افراط مذموم است، تفريط نيز در شرع مقدس اسلام مردود است.

متاسفانه دختران و پسران فراواني در جامعه ديده مي شوند كه هنوز به بلوغ عقلي و معنوي نرسيده ولي دچار بلوغ زودرس جنسي مي شوند و براي خود و جامعه مشكل مي آفرينند.

وقتي بدن قوي مي شود، بايد عاطفه و معنويت و عقل نيز قوي شود، لذا جواناني كه قبل از بلوغ عقلي، به بلوغ جنسي مي رسند، به انحراف كشيده مي شوند.

گرفتاري جوان در بعد جنسي و غريزي در اينجاست كه بلوغ زودرس منهاي رشد عقل، او را

ص: 8


1- «و كذلك جعلناكم امه وسطا». (143/ بقره)

به دامان مفاسدي چون«اونانيسم» (استمناء و استشهاء) و پيامدهاي بي شمار آن دچار مي سازد.

اين خطر، در ابعاد ديگر نيز مطرح است. اگر جوان از قدرت جسمي منهاي عاطفه و معنويت برخوردار بشود، گاه حتي اولياء و اقارب خود را نيز با اين توانايي جسمي مورد اذيت و آزار و فشار روحي قرار مي دهد.

عدم تعادل در ابعاد وجودي جوان و نا آگاهيهاي او، باعث مي شود كه دشمن از اين راه بتواند ضربه هاي فراوان و جبران ناپذيري بر پيكره جوان اين ركن قدرتمند جامعه وارد سازد.

اولياء در ابتداي شكل گيري شخصيت جوان، بايد او را بطور متعادل، تربيت نمايند تا به داشتن چنين فرزندان شايسته اي مباهات نموده و اخلاق و رفتار متعادل آنها قلب و روح پدر و مادر را شاد كند و از اينكه تلاشهايش به هدر نرفته به وجد آيند.

بلوغ

1- جلوه هاي بلوغ

بلوغ از نظر واژه شناسي، به معناي رسيدن به حد تعادل است. آنچه از كتب لغت و روايات استفاده مي شود، رشد به معناي بالندگي متوازن و كمال موزون مي باشد.(1) بالغ به كسي گفته مي شود كه از نظر رشد و فزوني در هر بعد متعادل باشد.

اگر كسي از نظر يك عامل وجودي داراي كاستي باشد، بالغ نيست، چنانچه اگر فزوني داشته باشد نيز بالغ نيست.

پس بلوغ سني، جسمي، عقلي، عاطفي، جنسي و معنوي بايد در كنار هم و با هم حاصل شوند، تا نتيجه بخش باشند. همانطور كه در طبيعت نيز اين هماهنگي بين اعضاء جماد و گياه و حيوان موجود است. هر پديده اي بطور متعادل شكل گرفته و از نظم خاصي برخوردار است.

براي آنكه بدانيم

ص: 9


1- مجمع البحرين، مفردات راغب.

منظور ما از بلوغ چيست، بايد به اين موضوع اشاره شود كه اين حالت داراي چندين جلوه است و بلوغ مورد نظر از چه مشخصات و علايمي برخوردار است.

1. بلوغ سني شرعي

يكي از انواع بلوغ، بلوغ سني است. از نظر شرع، بلوغ دختر و پسر با بلوغ قانوني تفاوت دارد.

بر اساس موازين شرعي دختر پس از به پايان رسانيدن 9 سال(قمري) بالغ است و پسر پس از اتمام 15 سال(قمري) به بلوغ مي رسد.

بايد توجه شود كه اين احتساب با ماههاي قمري انجام مي شود زيرا هر سال قمري حدود 10 روز از سال شمسي كمتر است و در اين حال بلوغ، زودتر اتجام مي پذيرد.

توجه به بلوغ شرعي، در انجام تكاليف و عبادات بسيار مهم است و در صورت بي توجهي، جوان را از اين نظر با مشكل روبرو مي سازد و احتساب سالهاي عمر جوان اگر با سال قمري نباشد، موجب مي شود كه عبادات در وقت معين شرعي انجام نشود و جوان بايد بر حسب وظيفه اداي تكليف كرده و عباداتي كه قضا شده را بجا آورد.

لازم به توضيح است كه منظور از بلوغ، بلوغ سني نيست. بلوغ زودرس در اين بحث مطرح نيست و اگر جواني هم در احتساب بلوغ اشتباه كرده باشد، مي تواند با قضاي اعمال و عبادات فوت شده اين مشكل را بر طرف سازد.

2. بلوغ جسمي

وقتي مطرح مي شود كه جوان نبايد دچار بلوغ زودرس شود به اين معني نيست كه جوان از نظر رشد جسمي، با مشكل مواجه مي شود، اگر جواني هيكل داشت، يا قد بلند، و

ص: 10

بدن جثيم مواجه بود، مورد ندارد كه با مشكل حادي روبرو شود.

در دانش بيولوژي(biology) اين بحث مطرح است كه افت برخي از رشدهاي طبيعي بدن به چه علت است و افزايش رشد زودرس چه منشا خاصي دارد.

اما رشد جسمي، نشانگر بلوغ نيست و هر كس از هيكل بزرگي برخوردار بود به اين معني نيست كه از بلوغ كامل برخوردار است. بلكه او تنها به رشد جسمي خود رسيده است و بايد از نظر ساير ابعاد بلوغ نيز به رشد و بالندگي كافي برسد.

2. بلوغ عقلي

بلوغ عقلي در همه جوانها يكسان نيست. بايد از هر فرد، به تناسب استعداد و بلوغي كه از او مشاهده مي شود، توقع داشت. همه افراد در بلوغ عقلي يكسان نيستند، در اين حالت رشد فكري جوان اعم از پسر و دختر به حدي است كه مي تواند مسائل جاري را مورد تجزيه و تحليل قرار دهد و قضاوت كند. گاه دو فرزند در يك خانواده، از يك پدر و مادر، حتي گاهي ممكن است دو قلو هم باشند ولي بلوغ عقلي آنها با هم متفاوت است.

بلوغ عقلي جلوه هاي گوناگون دارد كه در مباحث آينده به آنان اشاره مي شود.

4. بلوغ عاطفي

در بعد عاطفي نيز، انسان داراي نيازهايي است كه بايد بعد عاطفي در انسان تقويت شده و نمادهاي عاطفه به بلوغ و تعادل برسند. محبت، خشم و غضب، ترحم، دگرانديشي، گريه و خنده از نمادهاي عاطفي هستند.

5. بلوغ معنوي

در بعد معنويت انسان بايد سعي كند به تكامل برسد. هر قدر انسان به خداوند نزديك شود،

ص: 11

داراي عقل كامل و بلوغ بالاتري است. البته حد تعادل در معنويات نيز مطرح است و اين بخش خود علمي خاص دارد. افراط و تفريط در معنويات هر دو ناپسند است. اسلام همچنانكه از رهبانيت بيزار است از فساد در امور جنسي نيز نفرت دارد. اگر اسلام كاهل نماز، يا تارك الصلاه را مذموم مي شمارد، در مقابل، افراط در عبادت و بازماندن از مسائل خانوادگي و اجتماعي را نيز ناپسند مي داند. بهر حال كسي به بلوغ معنوي رسيده است كه از چارچوب قوانين الهي پا را فراتر نگذارد.

6. بلوغ سني قانوني

از نظر قوانين اجتماعي، بلوغ داراي سني خاص مي باشد كه تابعين قوانين يك مملكت از اين سن قانوني بايد از قوانين مصوب در مجلس قانونگذاري(پارلمان) كشورشان تبعيت كنند و عمل خلاف قانون انجام ندهند و اگر مرتكب عمل خلافت شوند چون بالغ قانوني هستند، بايد پيامدهاي آن را قبول كنند و زير بار اين مسئوليت بروند و بر اساس احكام قوه قضائيه مطيع احكام، حدود. ديات، تعزيرات و ... باشند.

7. بلوغ جنسي

بلوغ جنسي از اموري است كه فهم آن معمولا براي جوان مشكل است و گاه اولياء نيز به نكات و ظرايف اين بلوغ توجه ندارند. اگر بلوغ جنسي، رشدي متعادل داشته باشد، جوان با مشكل روبرو نخواهد شد. در مثال بايد توجه داشته باشيم:

اگر كشاورز به درختي كم يا زياد آب دهد و يا اصلا آبياري نكند، به آن كود ندهد و يا بيش از حد معمول و متعادل از كود استفاده كند، رشد درخت دچار اختلال مي شود. ثمردهي و باروري درخت نيز با

ص: 12

مشكل روبرو خواهد شد. حتي در برخي موارد، گياه مورد نظر خشك مي شود.

اگر بلوغ جنسي قبل از 15 سالگي در فرد صورت بگيرد و به وسيله عواملي فرد به بلوغ زودرس مبتلا شود، دچار عوارض منفي مي گردد.

نوجواناني كه قبل از شكوفايي قواي عقلاني، مسائل جنسي را مي فهمند، ياد مي گيرند و مسائل جنسي را در برخي كتب مطالعه مي كنند و گاه تجربه هاي تلخي نيز از ارتباط با هم جنس يا جنس مخالف در اثر غفلت يا ناآگاهي والدين دارند، بطور حتم دچار عوارض سوء بلوغ زودرس خواهند شد.

بسياري از انحرافات جنسي، مشكلات رفتاري و عاطفي جوان بواسطه همين بلوغ زودرس است و گاه اين ضلالت، جوان را به ورطه هلاكت مي كشاند.

بلوغ جنسي نياز هر جوان بطور طبيعي مي باشد، اگر اين نياز هماهنگ با ديگر قواي جسماني و معنوي او رشد كند، جامعه در مسير خير و صلاح قرار مي گيرد و متعادل مي گردد.

انحرافات جنسي، اونانيسم(خود ارضايي) ارتباط نامشروع با هم جنس يا(هموسكسوئل) جنس مخالف عشق هاي كاذب، دروغ، فريب، تهمت، ازدواجهاي ناموفق، طلاق، فرزندهاي نامشروع، بي ميلي به ازدواج، ناپايداري در زندگي زناشويي، تمايل به تنوع طلبي هاي افراد، تنفر از همسر مي توان نام برد كه، ريشه در همين بلوغ زودرس جنسي دارد.

2- بلوغ طبيعي

خداوند كه در جهان آفرينش نظم و تناسب و تعادل را در نظر داشته است در قران مي فرمايد:

«و تمام چيزها را به مقدار معين آفريديم».(1)

در مورد بلوغ جنسي نيز اين قدرت و هماهنگي و حكمت لحاظ شده است. خداوند اندامهاي بدن را به گونه اي به وجود آورده كه اگر اعضاء بدن رشد طبيعي

ص: 13


1- «انا كل شيء خلقناه بقدر». (49/ قمر)

و معمولي داشته باشند، به گونه اي است كه در سن بلوغ جنسي، بلوغ عقلي نيز هماهنگ مي شود، بلوغ عاطفي نيز رشد مي كند و بلوغ جنسي روند طبيعي خود را طي مي كند.

اگر قرار باشد درختي را يك كيلو ميوه بدهد، خداوند متعال از زماني كه نهال آن در زمين قرار مي گيرد به گونه اي زمينه هاي رشد اين گياه را فراهم مي كند كه توانايي فوق در او به وجود بياييد، در زماني كه درخت شكوفا مي شود و رشد مي كند و ميوه مي دهد، زمينه هاي لازم از نظر شاخه، تنه و ريشه، طوري براي درخت فراهم شده است، كه قدرت لازم براي باروري داشته باشد.

در تناسل حيوان نيز عجايب شگفت آفرين مقدر شده است. هر حيوان به تناسب توانايي جسمي خود به گونه اي صاحب فرزند مي شود.

خداوند به نحوي روند طبيعي رشد، تخم يا جنين، حيوان را فراهم مي كند كه مادر، قدرت تحمل آن را داشته باشد.

اين است كه روند رشد و بلوغ انسان، حيوان و گياه اگر روي روال طبيعي خود باشد، هيچ گونه نارسايي به وجود نمي آيد.

بحران بلوغ

بلوغ براي جوان مرحله بسيار حساسي است و جوان در اين سن از نظر جهات مختلف بدن خود به بلوغ و رشد مي رسد.

آگاهي مربيان و اولياء جوان از زمينه هاي بلوغ و جلوگيري از بلوغ زودرس در جوان بسيار مهم است. و گاه جوان در همين سنين است كه دچار بلوغ زودرس شده و آينده او با خطر مواجه مي شود و در دامان فساد و منكر مبتلا مي گردد.

كساني كه با جوان ارتباط دارند بايد با پديده بلوغ آشنا شوند و ابعاد آن

ص: 14

را بشناسد و سعي كنند كه جوان در تمام زمينه ها به تناسب به بلوغ برسد و رشد هماهنگي داشته باشد.

توجه به يك بعد جوان و غافل شدن از ابعاد ديگر وجود او امري خطر آفرين است، كه ممكن است جوان را در اين مرحله حاد با دشواري مواجه كند. با توجه به اين امر كه خداوند هر استعداد و غريزه و خواسته اي را كه در نهاد بشر قرار داده است، زمينه هاي اين بنيادها را با توجه به عوامل و احتياجات آن در يك زمان و موقعيتي به تناسب به امانت گذاشته است، تا آن عامل يا پيكره و ساختار بالغ شده و آماده بهره وري سالم و پويا شود.

اگر زمينه رشد طبيعي فراهم شود، چنانچه اقتضاي طبيعت انسان است، اين غرايز متعادل حركت كرده و موجبات رنج و مشقت را براي انسان فراهم نمي كند و مشكلات اجتماعي را به دنبال نمي آورد.

چنانچه در بدن انسان، خداوند به صورت تكويني، رشد متعادلي قرار داده است. هر فرد نسبت به هيكل و وزن وقدش يك حركت همگون مادي دارد.

در زندگي حيوانات نيز اين حالت لحاظ شده است، بال گنجشك با بال عقاب تفاوتي چشمگير دارد و هر گروه متناسب با نيازهاي خود به رشد مي رسند.

انسان نيز جدا از پيكره مادي، گوارش يا رشد بدن، كه بسياري از اعمال بطور خودكار انجام مي شود، بايد در انواع نيروهاي بدني خود متعادل حركت كند.

انسان وقتي متعادل است كه هماهنگ با رشد علمي از نظر عاطفي هم رشد كرده باشد، از نظر معنوي هم در كنار علم رشد كند.

فردي

ص: 15

كه از نظر رشد بدني در حد بسيار بالايي است اگر از نظر روحي و عاطفي به رشد كافي و معقولي نرسيده باشد از قدرت جسمي خود نمي تواند به خوبي استفاده كند. و گاه از توانايي خود استفاده سوء مي كند.

اگر فردي از نظر فكري در حد بسيار بالايي باشد ولي از نظر جسمي ضعيف باشد از قدرت فكري خود در مسير صحيح نمي تواند استفاده خوبي كند. لذا لازم است دركنار پويايي فكر، به ابعاد جسمي نيز بي توجه نباشيم. لذاست كه اهميت اين كلام مشخص مي شود:

«عقل سالم در بدن سالم است».

كساني كه در مسير خودسازي قرار مي گيرند با تصور خودسازي گاه كم مي خورند، كم مي خوابند و از مواهب دنيوي كمتر بهره مي برند. اسلام اين روش را هرگز نمي پسندد. اگر كسي در مسير فكر معنويت است بايد به نيازهاي ظاهر جسمي نيز توجه داشته باشد تا بتواند از بالندگي و قدرت فكري در كنار قدرت جسمي استفاده بهينه كند.

برخي فكر مي كنند، تنها فراگيري علم و درس كافيست. دانش اندوزي موفقيت نيست علم منهاي معنويت حجاب است و عامل ركود و شكست مي شود. دركنار فراگيري علم، انسان به رشد عواطف و معنويت نيز نياز مبرمي دارد.

مراحل بلوغ

1- جهش مثبت

مرحله اول در بلوغ، جهش است. در اين مرحله ثبات وجود ندارد. ابتدا انسان حركتي را شروع مي كند، اما اين حركت، حركت پايداري ندارد. مانند گياهي كه از زمين جوانه مي زند و بيرون مي آيد. با توجه به اينكه هنوز شكل نگرفته و توازن ندارد، قادر به توانايي و حفظ و حراست خود نيز نيست. با به وجود آمدن اين جهش بايد عوامل ديگر

ص: 16

اين جهش را شكل داده و ثبات بخشيد.

در هر يك از ابعاد وجود انسان اين جهش امكان پذير است. در بعد عقلي، جسمي، فكري، عاطفي و ساير استعدادها، اين جهشها ديده مي شود. يك استعداد بالقوه، به فعليت در مي آيد، انسان موفق به عمل صالح، قرائت قران، نماز شب، ترك گناه مي شود. اما اگر اين عمل يكبار انجام شود، ارزش چنداني ندارد. بلكه مقدمه رشد است. يك حركت دروني، اگر تثبيت شود و به صورت عادت درآيد، و استمرار يابد، ارزشمند است.

2- جهش منفي

گاهي بلوغ و رشد در مرحله اي جهشي منفي دارد. فرد در مرحله اي دچار گناه يا فسادي مي شود. اما اينكار را تكرار نمي كند. در اين صورت نمي توان وي را فردي منحرف دانست. مثلا اگر فردي در مقطعي قرار گرفت و با حالاتي مواجه شد، كه به فسادي مبتلا شد، در صورتي منحرف و مطرود است كه به اين حالت خو گرفته و حاضر به ترك آن نباشد.

اگر فردي در حالتي قرار گرفت كه رفتاري خلاف اخلاق و معنويت از خود بروز داد، مثلا دروغ گفت، از نظر شرع مقدس اسلام اين امر منفور نيست و مي تواند با توبه اثر سوء آن را از بين ببرد.(1) بلكه در صورتي منفور ابدي است كه فرد كذاب شود. پيوسته دروغ بگويد و باطل در وجودش تثبيت شود. چنانچه مصداق اين كلام قران شود:

«واي بر بسيار دروغگويان».(2)

پس جهش هاي منفي در ابعاد وجود دليل بر بي ارزش بودن انسان نيست. چنانكه جهش در بعد مثبت نيز چنين است و نمي توان بر اساس آن به خوبي فرد مورد نظر قضاوت نمود. در بعد منفي وقتي جهش مطرود است،

ص: 17


1- يذهبن السيئات... (هود/ 114)
2- «ويل للمكذبين». (15/ مرسلات) (در سوره مرسلات 10 بار تكرار شده).

كه تثبيت شود. وقتي گناه و خلافي كرارا انجام شود، در وجود انسان منفوريت تثبيت مي شود.

3- ملكه شدن يا شرطي شدن

كمال مرحله جهش ثبات آن است. در روانشناسي از اين مرحله به شرطي شدن و در روايات به عادت و ملكه تعبير مي شود. جهش مانند آن است كه فردي، شخصي را به كار خير تشويق مي كند و او نيز اين كار را انجام مي دهد، اما مهم آن است كه اين كار خير در وجود او پايدار گردد و در درون او انگيزه اي به وجود بيايد، كه خود اين كار را انجام داده و به آن عادت كند. و در اين حالت اين عمل در وجود شخص به صورت ملكه و خويي ممدوح درآمده است.

در مثال: علم نيز همين گونه است. انسان نسبت به بعضي مسائل علم دارد اما آيا علم تنها كافيست؟ علم با عمل صالح در وجود تثبيت مي شود و علم به وسيله عمل صالح خود را در وجود شخص بروز مي دهد. چنانچه قران ايمان بدون عمل را كافي نمي داند.

«كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند».(1)

جهش در مرحله رشد در صورتي بسيار نيكوست كه تثبيت شود انسان نسبت به انجام عمل نيك عادت كند و از گناه دوري جويد. كسي كه مراحل ابتدايي رشد را پشت سر نهاد براي آنكه اين حالت استمرار پيدا كند و به حد ثبات برسد و بنابه نظر علماي روانشناسي شرطي و يا از ديدگاه روايات عادت و ملكه شود، بايد زمينه هايي را در نظر داشته باشد، تا به مرحله كامل رشد برسد.

زمينه هاي ملكه شدن

1- شناخت مرزها

اولين مرحله ثبات رشد، شناخت مرزها است. مرزشناسي در رشد و بلوغ بسيار

ص: 18


1- «الذين امنوا و عملوا الصالحات». (12/ بقره)

مؤثر است. صفات روحي، اعمال انسان، ملكات اخلاقي، روابط اجتماعي مرزهايي دارند.

در مورد اين مقوله بايد مثالهايي زده شود و با ذكر مثال بتوان شناخت مرزها را مورد تاكيد و توضيح قرار داد.

الف: بعد اخلاقي

از نظر روانشناسي جبن يا ترس، تهور يا شهامت، مرزهايي دارد. شناخت اين صفات اخلاقي احتياج به مطالعه و تحقيق كتب اخلاقي دارد.(1)

تهور و شجاعت با هم متفاوت اند، از نظر روانشناسي تهور يك ارزش نيست، ضمن آنكه ترس نيز صفتي مطلوب نمي باشد.(2)

انسان نبايد به تصور تهور وخيالهاي باطل، خود را به قدري نترس تصور نمايد كه كارهاي خلاف ضوابط عقلاني و شرعي و قانوني را انجام دهد و يا آنقدر ترسو باشد كه به خاطر آن نتواند به انجام بسياري از كارهاي ارزشي موفق شود.

كدام ترس پسنديده و كدام ناپسند است؟ كدام دروغ ناپسند وكدام دروغ پسنديده است؟ كدام غيبت پسنديده و كدام غيبت ناپسند است؟ اينها از نظر شرع مرز دارند و بايد نسبت به اعمال مرزشناسي شود.

ب: بعد عاطفي

در بعد عاطفي انسان به محبت و دوستي نياز دارد. اما كدام دوستي پسنديده است؟ گاه دشمنان در لباس دوست، بسياري از جوانان را به ورطه سقوط و نابودي كشانيده اند. در بسياري موارد وقتي به آنها گفته مي شود كه بايد براي نجات خود دست از فلان دوست برداري، بخاطر نشناختن مرزها حاضر نيستند زير بار بروند. بايد بدانيم كه دوستي هم مرز دارد. در رابطه با اولياء و پدر و مادر كه خداوند در آيات بسياري خطاب به انسان مي فرمايد:

«از خداوند پيروي كرده و شرك نورزيد،

ص: 19


1- 1. . جامع السعادات، معراج السعاده. گناهان كبيره، اخلاق اسلامي، قلب سليم و ... .
2- 2. . توضيح بيشتر در اثر ديگر مؤلف با عنوان«ترس و راه درمان آن».

و به پدر و مادر نيز احسان كنيد.»(1)

در اين آيه خداوند محبت اولياء را با پرستش خود، كنار هم قرار داده است اما در جايي كه شرك مطرح است در مورد همين محبت و دوستي در آيه ديگر مي فرمايد:

«اگر پدر و مادر خواستند ترا به شرك وادار كنند و به ارتكاب گناه تشويق كنند از آنها پيروي نكنيد».(2)

آنجا بايد دوست داشت و احسان كرد، اما اگر ايمان انسان در خطر است، نبايد از اولياء پيروي نمود. پس در بعد عاطفي نيز شناخت مرزها ضرورت دارد.

ج: بعد جسمي

در بعد بدني نيز انسان بايد مرزها را بشناسد. در اسلام افراط و تفريط مذموم است. به قول شاعر:

نه چندان بخور كز دهانت برآيد نه چند كز ضعف جانت برآيد

اگر به خيال خودسازي جواني كم بخورد. زياد روزه بگيرد، به نيازهاي بدني خود توجه نكند، در اثر مرور زمان، رفته رفته بدنش ضعيف و لاغر شده و اعضايي چون چشم. مغز، دستگاه گوارش، قلب، اعضاء و جوارح دچار آسيب هاي بي شمار مي شوند، علم تغذيه، در امر پرورش جسم بسيار مهم است. هر فرد با هر كار و در هر سن خاص به نوعي از مواد غذايي نياز دارد. كار فكري، كار فيزيكي، كودكان در حال رشد، پيران و ... به نوعي از تغذيه نياز دارند.

بايد بدانيم كه نيازهاي مادي و جسمي نيز در كنار نيازهاي معنوي، يك امر ضروري است و بايد نسبت به آنها توجه داشته باشيم. شناخت مرزها در اين راه به انسان كمك بسياري مي كند.

چنانكه قران كريم در آيه شريفه

ص: 20


1- 3. . «و قضي ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا». (23/ اسراء)
2- 4. . «ان جاهداك لتشرك بي ما ليس لك به علم». (15/ لقمان)

مي فرمايد:

«بخوريد و بياشاميد ولي اسراف نكنيد»(1)

گاه به واسطه نشناختن مرزها، افراد تنها به بدن خود مي رسند، هر چه مي توانند مي خورند، به كميت و كيفيت غذا توجهي ندارند و گاه اين شكم پروري آنان را از نيازهاي معنوي و مادي و عاطفي ديگر باز مي دارد.

د: پرورش استعدادها

پرورش استعدادها در بعد جسمي بايد متعادل باشد. علم پرورش استعداد و شناخت مرزها در بالندگي اين استعدادها، مؤثر است. بطور مثال: اگر انسان مي خواهد، داراي بدني قوي شود بايد بداند كه از چه راهي موفق به اين كار مي شود؟ اگر دوست دارد هنري ياد بگيرد مانند: علوم فني و حرفه اي و هنري از قبيل خطاطي، نقاشي، خياطي، هنرهاي دستي و ساير موارد بايد چگونه ياد بگيرد و آموزش صحيح اين دوره ها را بگذراند تا هنري كامل ياد بگيرد.

پرورش ابعاد جسم انسان كه بسيار مهم است، روشي خاص دارد و براي اين كار انسان بايد نسبت به نيروهاي خود شناخت كامل پيدا كند، مرزها را بشناسد و بداند كه بايد تا كجا پيش برود و چه راهي را انتخاب كند كه به استعدادهاي ديگر او ضربه و زيان وارد نكند. حركت او هماهنگ و متعادل باشد، تا آثار مضري در پي نداشته باشد.

ه-: بعد ورزش(2)

ورزش يكي از فعاليتهاي تفريحي است كه در سلامتي جسمي و روحي انسان نقش بارزي دارد، اما كمال مطلوب نمي باشد. هر مرحله اي از زندگي افراد به نوعي ورزش نيازمند است. در اين مورد نيز انسان بايد مرزهاي صحيح ورزش را بشناسد تا بتواند مسير صحيحي از ورزش را برگزيند، بعضي از انواع ورزش بسيار

ص: 21


1- 5. . «كلوا و اشربوا و لاتسرفوا». (31/ اعراف)
2- 6. . فرايند ورزش را در اثر ديگر مولف به نام «ورزش و ورزشكار در اسلام» مطالعه كنيد.

سنگين اند و به كالري زياد احتياج دارند، اين گونه ورزشها براي افرادي كه كارهاي فكري مي كنند، مناسب نمي باشند.

براي برخي از نوجوانان كه هنوز به بلوغ عاطفي و عقلي نرسيده اند، آگاهي از ورزشهاي رزمي ممكن است خطرآفرين باشد. ديده شده كه اين گونه ورزشها موجب قتل و كشتن دوست، خواهر و يا برادر ورزشكاراني شده است كه شيوه هاي رزمي را قبل از بلوغ عاطفي و عقلي فرا گرفته اند.

ورزش منقطع و بدون برنامه مفيد نيست، و بايد به طور مستمر انجام شود تا سودمند واقع شود.

افرادي كه در سطوح علمي مختلف مشغول كارند، به انواعي از ورزشها و نرمشهاي مفيد نياز مبرمي دارند.(1)

ورزش، هنر و فني است كه بايد هر فرد به مقتضاي سن، فكر و موقعيت درسي و اجتماعي انواع مفيدي از آن را فرا گيرد. و تا وقتي انسان اين مرزها را نشناسد نمي تواند در فراگيري فنون ورزش، موفق باشد.

2- آفت شناسي

وقتي مرزها را دانستيم بايد آفات را نيز تشخيص دهيم. آفات استعدادها بايد شناخته شوند. تا با رعايت موارد پيشگيري و ايمني، پرورش استعدادها محفوظ بمانند.

اگر آفات شناخته نشوند، گاه فردي سالها زحمت مي كشد و به يك مقام معنوي مي رسد، با انجام يك عمل خلاف تمامي تلاشهاي چندين ساله را در يك لحظه يا يك روز از دست مي دهد و براي تحصيل مجدد آن مقام معنوي، بايد سالها مرارت تحمل كند. و شايد هم موفقيت اوليه را به دست نياورد.

و يا فردي سالها براي تحصيل علم و پرورش فكر زحمت مي كشد، مطالب را با مشقت به ذهن مي سپارد ولي اگر به آفات حافظه علم

ص: 22


1- 7. . توضيح بيشتر را در كتب «حافظه، شيوه هاي موفقيت در تحصيل و تند خواني» آثار ديگر مولف مطالعه كنيد.

نداشته باشد، با انجام يك عمل، نتايج آن زحمات طاقت فرسا را به باد فنا مي دهد و گاه تحصيل مجدد علوم براي فرد امكان پذير نخواهد بود. لذا تحصيل مهم است، اما مهمتر از تحصيل علم، حفظ و حراست علوم و پرهيز از آفات حافظه است.(1)

بسياري از اضطراب ها، فشارهاي روحي، نگراني ها، غصه ها و تشتت هاي عصبي براي محفوظات حافظه خطرناك است و توانايي هاي مغز را به تحليل مي برد.

كساني بوده اند كه براي هجوم اين نگراني ها، حتي نام خود يا اقوام و يا خيابان خود را نيز از ياد برده اند. نه تنها از آن همه علم استفاده نكرده اند، بلكه تمام آنها را به فراموشي سپرده اند.

وقتي استعداد انسان شكوفا شد، بايد از آن حراست كند. مانند فردي كه جواهرات زيادي داشته باشد، آيا عاقلانه است كه آنها را بدون حفاظت رها كند و در دسترس دزدان بگذارد. هر گونه اهمال در نگهداري جواهرات، عواقب وخيمي به همراه دارد.

3- دردشناسي

مرحله سوم دردشناسي است. انسان بايد مشكلات را در امور مختلف بشناسد. چنانچه اگر انسان در بعد باليني بدن خود دچار ناراحتي شود، آنها را ناديده نمي گيرد. اگر به سردرد يا دندان درد مبتلا شد آن را رها نمي كند و در صدد علاج برمي آيد.

در بعد روح و قدرت هاي شخصيتي، انسان احتياج به شناخت درد و مشكل دارد. اگر مشكل روحي براي انسان پديد آمد، دليل مشكل را بشناسد و به دنبال درمان آن مشكل باشد.

بطور مثال اگر كسي، حال عبادت ندارد، در نماز كسل است، شوقي به خواندن قران و ادعيه و ... ندارد، از درس دلزده و خسته شده است، نسبت به اطرافيان بي محبت

ص: 23


1- توضيح آفات حافظه را در اثر ديگر مولف به نام«حفظ و تقويت حافظه» مطالعه كنيد.

شده است، از دوستان دلسرد و به آينده بدبين است، بايد چه كند؟ آيا درست است كه انسان با مشاهده هر يك از اين علائم كه نشان دهنده مشكلات روحي است، خود را فرد بدي بداند و از خويشتن قطع اميد كند؟

اگر براي انسان در بعد مادي مشكل به وجود آيد، مثلا معده اش مركز هجوم ميكروبها و ويروسها شده و تعادلش را از دست بدهد و يا روشنتر اسهالي شود، توانايي جذب غذا را از دست بدهد، نسبت به غذاهاي خوب بي اشتها شود، آيا از نظر انساني فردي مطرود است و بايد بميرد؟ يا نه انيطور نيست. اين انسان كاملي است كه فقط معده او مورد هجوم بيماري قرار گرفته و بايد درمان شود.

در بعد روحي نيز انسان اگر دچار مشكل است نبايد فقط آن را ببيند. بايد انديشه كند كه چرا مشكل به وجود آمده است. ريشه يابي كند و به اصل مشكل برسد. اگر محصلي يك روز درسي را نفهميد، نمي تواند به خود بگويد كه من بي استعداد شده ام، مشكل پيدا كرده ام پس بايد درس را رها كنم. چنانكه اگر كسي چشمش درد بگيرد. دليل بر بي كفايتي او نيست بلكه بايد ناراحتي چشم را برطرف كند.

اگر فردي نسبت به دروس خود بي علاقه مي شود، تجديد مي شود و يا احيانا يك سال مردود مي شود نبايد نسبت به همه چيز بدبين شود بلكه بايد از طريق مشورت با استاد، دوست، زرنگ هاي كلاس در صدد حل مشكل برآيد. استعدادهاي خود را در ساير موارد فراموش نكند، موفقيتهاي خويش را در سالهاي قبل از ياد نبرد و نه تنها به مشكل خود فكر نكند،

ص: 24

بلكه به جاي فكر در مشكل و نااميدي از همه جا، در صدد حل مشكل و شناخت موقعيتهاي برتر خود باشد.

شناخت دردها و بيماري هاي روحي، فكري، عاطفي و معنوي، امري مهم است جزء شخصيت انسان است. شايد فردي مشكلي چون لاغري، كوتاهي قد، چهره نازيبا، كمرويي، عدم اعتماد به نفس، ترس، بخل و ساير مشكل ها را داشته باشد ولي همين فرد به طور حتم استعداد هاي فراوان ديگري هم دارد كه بايد به شكوفايي آنها بپردازد و در سايه اين موفقيت ها، مشكل را از ياد ببرد و يا درمان كند.

براي رسيدن به بلوغ و رشد و بالندگي استعدادها، لازم است انسان دردشناس باشد. و پس از شناخت معضل با صاحب نظران و متخصصان مشورت كند و عارضه مورد نظر را از بين ببرد.

4- شناخت درمان

در مكتب متعالي اسلام عزيز، هيچ مشكلي بدون راه حل نيست. اگر به متن آيات، روايات، سيره ائمه - عليهم السلام - و تاريخ اسلام توجه داشته باشيم، مي بينيم مشكلات بسيار غير قابل حلي را مكتب اسلام، درمان كرده و روش برخورد با مشكلات را بيان نموده است.

اگر مشكلي براي انسان پيش آمد بايد آن را شكست دهد وسختيها را بشكند. ولي خود در مشكلات هضم نشود وشكست نخورد و گوهر شخصيت را در منجلاب دشواريها غوطه ور نسازد. چنانكه پزشك مشكلات اعضاء و جوارح بدن را حل مي كند، پزشكان روح نيز بايد درصدد درمان مشكلات روحي برآيند. همچنانكه مراكز پزشكي جسم موجود است، مراكز پزشكي روح، روان درماني، مشاوره و ... نيز تقويت شده و مشكلات نسل آينده و جوان را برطرف نمايند.

مطالعه در متن

ص: 25

معارف عميق اسلام، مطالعات روانشناسي، تاريخي، اخلاقي و اجتماعي مي تواند در بسياري از موارد به حل مشكلات انسان كمك شاياني نمايند.

بايد كمبود پزشكان روح را با مطالعات اساسي و جهت دار و سودمند ترميم نموده و در صدد درمان آن مشكلات برآييم. مشكلات و بيماريها، قبل از آنكه حاد شوند و از بلوغ و بالندگي و رشد استعدادها جلوگيري كنند بايد درمان شوند.

بلوغ سني شرعي

از نظر مكتب مقدس اسلام دختران پس از به پايان رسانيدن نه(9) سال تمام و پسران پس از اتمام پانزده(15) سال تمام به بلوغ مي رسند. البته اين احتساب با ماههاي قمري انجام مي شود كه هر سال چند روز كمتر از سال شمسي است. لذا دختر و پسر زودتر از سال شمسي به بلوغ مي رسند.

علائم بلوغ سني در پسر

پسر قبل از تمام شدن 15 سال قمري از راههاي ديگر نيز ممكن است به بلوغ برسد. علائم ديگر بلوغ در پسران موارد زيرند:

1. محتلم شدن، يعني در خواب يا بيداري از انسان مني خارج شود. در اين حال خود جنب شده و بايد غسل جنابت انجام دهد. با غسل جنابت مي توان نماز خواند و نيز شخص محتلم وقتي كه غسل كرد مي تواند روزه بگيرد و ساير عباداتي كه براي انجام آنها به وضو نياز دارد با غسل جنابت مي تواند انجام گيرد.(1)

لازم به تذكر است كه بعد از خارج شدن مني بايد استبراء كند و اگر استبراء نكند و بعد از آن از او آبي خارج شود، آن آب نجس است و طبعا در انجام غسل او اشكال پيش مي آيد و بطلان آن حتمي است.

رطوبتهاي پاك ديگري

ص: 26


1- توضيح بيشتر در كتاب«احكام و آداب نماز» اثر ديگر مولف.

در پسر هست كه حكم آن با مني فرق دارد. اين آبها در هنگام لذت از او خارج مي شود و پاك هستند و غسل هم ندارند. كه«ودي»، «وذي» و«مذي» نام دارند.

اما اگر مني از انسان خارج شود، چه در خواب، چه بيداري، چه با اختيار يا بي اختيار، كم يا زياد، با شهوت يا بي شهوت باشد، نجس است و انسان جنب مي شود و بايد غسل جنابت كند.

2. يكي ديگر از راههاي رسيدن به بلوغ، روييدن موي درشت در اطراف آلت تناسلي است.

اگر پسر، يكي از اين علائم را مشاهده كرد گرچه پانزده سال قمري او تمام نشده باشد، به سن بلوغ رسيده است.

فراگيري احكام

دختر و پسر پس از رسيدن به بلوغ شرعي بايد احكام شرع مقدس اسلام را فرا گيرند و آنها را بكار ببندند.

اولين وظيفه يك مكلف، شناسايي مجتهد اعلم و واجد شرايط براي تقليد از وي مي باشد كه فرد مكلف احكام لازم خود را از او تقليد نمايد. فراگيري احكام رساله عملي امري واجب است. مسائل وضو، غسل، نماز، شكيات نماز، واجبات و ساير مسائل براي مكلف واجب است.

اگر مكلف احكام شرعي خود را فرا نگيرد و اعمال عبادي خود را انجام دهد و بعد بفهمد كه اعمال خود را اشتباه انجام داده است، بايد آنها را اعاده كند.

اولياء در اين خصوص بايد به ياري فرزندان خود بشتابند و آنها را در فراگيري احكام ضروري ياري دهند.

بلوغ جسمي

1- بلوغ جسمي

هر انساني بايد در متعالي نمودن بعد جسمي خود بكوشد و به بياني ديگر بلوغ جسمي او هماهنگ با

ص: 27

ساير ابعاد وجوديش رشد كند و تكامل يابد؛ از عوارض سوء بعد جسمي پيشگيري كند و بدن خود را با ناگواري مواجه نسازد. اگر افراد به فرامين نجاتبخش مكتب وحي يعني قران و عترت - عليهم السلام - عمل كنند، بعد جسمي آنها با ناراحتي روبرو نخواهند بود و اگر به مشكل خاصي مبتلا شوند با بكار بستن دستورات اسلامي از آن وضع نجات خواهند يافت.

2- خوردن

خوردن يكي از نيازهاي ضروري بدن انسان است. در خصوص خوردن در مكتب الهي اسلام، مسايل فراواني ذكر شده است.(1)همچنانكه براي روح غذاي معنوي لازم است، براي بدن انسان نيز خوردن و تغذيه اهميت زيادي دارد. بدن انسان از راه خوردن تقويت مي شود و انسان را دركار كردن و فعاليت هاي روزانه ياري مي نمايد.

تغذيه صحيح بايد از دوراني كه كودك در رحم مادر است آغاز شود. در اين باره اسلام، توصيه هاي غذايي فراوان دارد. تغذيه مادر در دوران بارداري، براي جنين امري حياتي به نظر مي رسد. منشا بسياري از بيماريهاي جسمي و روحي كودكان و حتي بزرگان كمبود مواد غذايي در اين مقطع سني است. فقدان آهن در بدن مادر، فرزند را به يرقان(زردي) مبتلا مي سازد، «لب شكري» شدن فرزندان، به علت كمبود ويتامين هاي گروه ب(b)(2) مي باشند.

زيبايي يا زشتي، حافظه قوي و يا ضعف حافظه، چاقي يا لاغري فرزند و جنين همه با تغذيه مادر در هنگام بارداري ارتباط مستقيم دارد.

در ايام شيردهي نيز تغذيه كودك بسيار مهم است. زمان رويش دندانها، راه رفتن، نشستن، حرف زدن، بايد از تغذيه مناسب و حاوي املاح و ويتامينهاي مناسب استفاده شود.

در سنين رشد نيز تغذيه مهم

ص: 28


1- مكارم الاخلاق؛ وسائل الشيعه، باب اكل و شرب.
2- ويتامينهاي گروه«ب» در تركيبات دارويي به ويتامين ب كمپلكس موسومند و اگر با املاح معدني و ساير ويتامينها همراه باشند به مولتي ويتامين(multi vitamin) معروفند.

است. ساختار وجودي انسان در اين سالها شكل مي گيرد. دقت و توجه در نيازهاي جسمي، مصرف به موقع مواد خوراكي مناسب وتنوع در غذاها، براي رشد موزون لازم است.

3- دقت در تغذيه

بايد توجه داشت كه تنها دقت در تغذيه ي صحيح كافي نيست. انسان بايد در غذايي كه مي خورد توجه كافي داشته باشد.(1)

از نظر معنوي غذا بايد شرايطي داشته باشد.

1. حرام نباشد. طبق موازين شرع برخي از مواد غذايي حرامند. گوشت مردار، گوشت برخي حيوانات حرام گوشت، شراب، مالي كه خمس آن را نداده اند، اموال غصبي و دزدي كه از راه حلال به دست نيامده و... حرامند و انسان نبايد از لقمه حرام استفاده كند. لقمه حرام گاه زحمات سالهاي متمادي انسان را از بين مي برد.

2. نجس نباشد. غذاي نجس در روح انسان تاثير منفي دارد. حتي به كودكان نيز نبايد غذاي نجس داد. انسان بايد از خوردن غذا در منزل افرادي كه رعايت نجس و پاكي را نمي كنند، پزهيز كند. خوردن غذا در ميهمانخانه ها و رستورانهاي بين راه نيز كه رعايت نجس و پاكي را نمي كنند - اگر انسان بخواهد به درجات عاليه انساني برسد - شايسته نيست.

3. شبه ناك نباشد. غذاي شبه ناك در مواردي است كه انسان نداند آيا غذا حلال است يا حرام مي باشد، پاك است يا نا پاك؛ كسي را مجبور به غذا دادن نكند و بدون دعوت جايي نرود. جايي كه مي داند، از حضور و ميهماني او اكراه دارند، شركت نكند و غذا نخورد. اين غذاها شبه ناك اند زيرا معلوم نيست صاحبان آن راضي اند يا نه.

4- علم و بهداشت تغذيه

لازم است انسان پيرامون مواد غذايي نسبتا آگاهي كاملي داشته باشد. در

ص: 29


1- «فانظر الي طعامك». (259/ بقره)

هر سني انسان به تغذيه اي خاص احتياج دارد. كودكان به علت تحرك زياد به پروتئين و ويتامينها و املاح نياز بيشتري دارند. در سنين ميان سالي هر كس به تناسب شغلي كه دارد بايد غذا مصرف كند. كسي كه كارهاي فكري دارد به نوعي تغذيه محتاج است، غذاي چنين فردي بايد كم حجم و پر كالري و بيشتر از مواد فسفردار مانند گردو، كشمش، فراورده هاي لبني و شيري باشد.

كسي كه زياد كارهاي جسمي انجام مي دهد به غذاي بيشتري نيازمند است. مادران شيرده يا باردار دو برابر افراد معمولي به مصرف كلسيم و پروتئين نياز دارند.

افراد سالخورده به مقدار كمي از مواد پروتئيني و قندي نياز دارند و در عوض بايد لبنيات بيشتري مصرف كنند. از غذاهاي چرب و شيرين بپرهيزند كه آنان را دچار اختلالات گوارشي، تنفسي و قلبي مي نمايد.

همه افراد خانواده نمي توانند به يك ميزان غذا مصرف كنند، بلكه هر كدام به تناسب سن، شغل و فعاليت خود، به نوعي از تغذيه نياز دارند.

بهداشت تغذيه

در مورد تغذيه. نكته مهم رعايت موازين بهداشتي مي باشد. در كنار علم تغذيه، توجه به بهداشت نيز مهم است.

اسلام در خصوص بهداشت تغذيه توصيه هاي فراواني دارد كه اجمالا بدانها اشاره مي شود:

انسان بايد در طعام خود دقت كند.(1)

غذا بايد خوب جويده شود. هر لقمه 33 مرتبه بايد جويده شود. اگر غذا خوب جويده نشود هضم آن با مشكل مواجه شده و دستگاههاي بدن را با مشكل روبرو مي كند و در برخي مواقع غذايي كه درست جويده نشده، دفع مي گردد و سودي براي بدن ندارد، بلكه نيروئي

ص: 30


1- «فلينظر الانسان الي طعامه». (259/ بقره)

هم براي متابوليسم(سوخت و ساز) از بدن مي گيرد.

در خوردن و آشاميدن نبايد اسراف شود.(1)

انسان نبايد پرخوري كند. زيرا فكر انسان در موقع پرخوري به تحليل مي رود و حافظه از كار مي افتد.(2)

امام سجاد - عليه السلام - مي فرمايند:

حق شكم اين است كه آن را ظرف حرام قرار ندهي و آنگاه كه سير شدي، بيشتر نخوري.(3)

غذا نبايد داغ باشد. خوردن غذاي داغ مكروه است و در بعضي موارد بدن دچار سرطانهاي مختلف مي شود. و پژوهش گران و متخصصان علوم غذايي در خصوص خوردن غذاهاي داغ هشدار داده اند.

نبايد غذاها زيادتر از حد معمول پخته شوند. زيرا ويتامينهاي آن از بين مي روند. و نيز برخي تركيبات آن به صورت مواد ديگري در مي آيند كه احتمالا بيماري زا هستند. غذا مدت طولاني در حالت داغ روي بخاري يا فر نباشد. زيرا مواد مغذي آن از بين مي رود. غذا در حد مصرف طبخ شود. اگر اتفاقا غذايي اضافه آمد، در ظرف در بسته و در يخچال نگهداري شود و هر بار به اندازه مصرف گرم شود. غذا نبايد زياد در يخچال و فريزر بماند زيرا آنزيمها روي آن رشد كرده و انسان را مبتلا به بيماري مي كنند. وقتي غذاي منجمد شده را گرم كرديم دوباره نمي شود آن را منجمد كرد زيرا انجماد دوباره آن موجب فساد در غذا مي شود. هر غذا به اندازه خاصي در حال انجماد سالم مي ماند و بيشتر از آن نبايد نگهداري شود. ميوه ها و سبزيهاي خام بايد شسته و ضد عفوني شوند وگرنه بدن را دچار بيماري مي كنند.

5- غذاهاي محرك، لباس و رنگ ها

اولياء بايد دقت داشته باشند كه در سنين جواني، برخي غذاها براي جوان محرك هستند و بايد كمتر

ص: 31


1- «كلوا واشربوا ولاتسرفوا». (31/ اعراف)
2- «اذا متلات المعدة، مات الفكرة». (اخلاق در زندگي، از نگارنده، جلد 1)
3- اخلاق شُبَّر، صفحه 124.

استفاده شوند. موادي چون سير، پياز، هويج، ترشي و شوري، نارگيل، شيرينيهاي وانيل دار و فلفل از غذاهاي محرك هستند. بجاي اين غذاها مي توان از جانشينهاي آنها استفاده كرد و يا در مقابل مصرف آنها مواد خنثي كننده سرد، مصرف شوند.

لباس

بعد ديگر بلوغ جسمي دقت در لباس پوشيدن است. اسلام تاكيد دارد، لباسها از جنس نخ باشد. مخصوصا لباسهاي زير و به خصوص براي جوان در حال بلوغ لباسها بايد تنگ و چسبناك و از جنس نايلون نباشد. اصطكاك لباس تنگ و نايلون بر بدن جوان موجب خشكي پوست و سپس خارش و تحريك پوست مي شود و اين حالت موجب ابتلاء به بيماري هاي جنسي مي گردند. محارم جوان بايد در خانه رعايت پوشش مناسب را بنمايند. بسياري از جوانان از طرز لباس پوشيدن محارم در خانه رنج مي برند و تحريك كاذب خود را از راه فساد، خنثي و آرام مي كنند. مادر، خواهر، عمه، خاله، خواهرزاده و برادرزاده جوان بايد مواظب باشند كه لباسهاي محرك، تنگ نپوشند.(1)

رنگ ها

رنگ ها نقش زيادي در تحريك جوان دارند. لباس، ملافه، پرده، فرش، پشتي، چراغ خواب و ساير لوازم جوان بايد از رنگ هاي محرك چون قرمز و نارنجي نباشند. بلكه رنگ آبي و خاكستري و سبز كم رنگ بهترين و آرام بخش ترين رنگ ها براي جوان مي باشند.

6- ورزش و انواع آن

ورزش يكي از نيازهاي مهم بدن انسان است و اگر آن را به شكل سالم انجام دهند، كمتر بيمار مي شوند. اسلام بر ورزش مفيد تاكيد وافر دارد. هر فرد به تناسب سن، جنس و موقعيت جسمي به نوعي از ورزش نياز دارد. بعضي ورزشها براي جوان لازم است و برخي در خور سن

ص: 32


1- توضيح بيشتر در كتاب«آيين خانه داري» اثر ديگر مولف.

كودك و بعضي ورزشها مناسب ايام ميانسالي و كهنسالي هستند.

انواع ورزش

ورزش انواع مختلف دارد.

1. فيزيوتراپي، نوعي ورزش است كه در حقيقت درمان بعضي از اعضاء صدمه ديده انسان محسوب مي شود.

2. فيزيوپسيكوتراپي يا درمان حركت فيريكي. براي افراد سرخورده، افسرده، منزوي و كم تحرك به كار مي رود تا ناراحتي هاي روحي آنان درمان شود.

3. پرورش استعدادهاي اعضاي بدن چون، تايپ، دو، وزنه برداري، بوكس، فوتبال، تيراندازي، شنا، كاراته، تكواندو و ساير رشته هاي ورزشي را شامل مي شود.

4. ورزشهايي براي تقويت حافظه چون تمركز، تداعي، تندخواني، ورزشهاي گوناگون چشم براي علماء، محصلين و دانشجويان به كار مي رود و آنان را در رسيدن به موفقيت هاي درسي و علمي ياري مي دهد.

ورزش هاي مضر

برخي از انواع ورزش براي گروهي مضرند. قبل از آنكه جوان به سن تميز برسد و قواي عقل و عاطفه او رشد كند و به بلوغ برسد، فراگيري بعضي از فنون ورزشي ممكن است عوارض بدي به دنبال داشته باشد. فراگيري تكنيك هاي ورزش هاي سنگين چون جودو، كاراته، بوكس براي چنين جواناني خطرناك است و گاه ملاحظه شده كه برخي از اين گونه جوانان با فراگيري اين فنون، نزديكان، دوستان و همبازي هاي خويش را مصدوم كرده اند. براي خانم ها مخصوصا بانوان نيز برخي از ورزش ها مضر است. ورزش هاي سنگين، پرش هاي زياد براي خانم ها مناسب نيستند.(1)

براي كساني كه كارهاي فكري انجام مي دهند، ورزش هاي سنگين كه نيروي زياد را مصرف مي كنند، مناسب نيستند. اين گونه افراد بايد از ورزش هاي سبك براي تقويت جسم و روح خود استفاده كنند. در مجموع بايد انسان از ورزش سالم غافل نباشد

ص: 33


1- توضيح بيشتر در كتاب«ورزش و ورزشكار در اسلام»، اثر ديگر مولف.

و به اين وسيله به بلوغ جسمي در حد طبيعي برسد.

7- بهداشت بدن

انسان بايد به جسم و بهداشت جسم خود توجه وافري داشته باشد. بدن انسان تا زماني كه او زنده و سالم است در اختيارش مي باشد. اگر عضوي از بدن انسان دچار بيماري و ناراحتي شود و نسبت به رفع بيماري اقدام نگردد، كم كم مختل و فرسوده شده و شخص دچار پيري زودرس شده و يا ناگواري هاي جبران ناپذيري متوجه او مي گردد.

در كتب گوناگون درباره بهداشت بدن بحث شده است. اما بحث اجمالي در اينجا اين است كه جزء وظايف مهم هر انسان، رسيدگي به بهداشت بدن است. استحمام كردن، تميز نگهداشتن اعضاء بدن، دفع زوائد بدن، مسواك كردن، دقت در مصرف مواد غذايي به ميزان لازم بايد از برنامه هاي روزانه هر انسان باشد.

اگر فردي در بدن خود آثار تب مشاهده كرد. نبايد نسبت به آن بي تفاوت باشد، بايد علت را بيابد و آن را از بين ببرد. گاه بيماري تب كه خود معلول ويروس يا ميكربي است، منشا بيماري هاي خطرناك گوارشي، مغزي، قلبي و ريوي مي شود. تا حد امكان از مصرف غذاهاي فاسد، مانده، غير بهداشتي، كنسروهاي غير استاندارد(به خصوص قوطي هاي متورم) غير ضروري بايد پرهيز كرد.

نگهداري و حفظ سلامت دندان، مو، چشم، معده و قلب و ساير اعضاء امري لازم است. بي توجهي به هر يك از اعضاء بدن موجب بيماري و تحليل رفتن قواي آن مي شود و چه بسا يك بيماري خطرناك اگر به موقع شناخته شود. قابل درمان مي باشد و چه بسا بيماري كوچكي كه به فراموشي سپرده شود منشا بيماري هاي بزرگتر مي شود.

خطرات در

ص: 34

بعد جسمي

در بعد جسمي، خطراتي در كمين جوان مي باشد. جوان بايد از مصرف مواد مخدر به شدت پرهيز كند و در صدد آن باشد كه مبادا در دام اين مواد بيفتد. مصرف مواد مخدر و افيوني جوان را از رشد در بعد جسمي باز مي دارد و جسم او را بيمار، رنجور و رنگ پريده مي كند.

مسئله ديگر فساد و انحراف جنسي است كه جوان را در بعد جسم دچار مشكل مي كند. مبتلايان به انحرافات جنسي از بيماري هاي مختلف اعضاء بدن رنج مي برند، معده آنها دچار اختلال مي شود، چشمانشان ضعيف شده و اعضاء بدنشان مي لرزد، رنگشان پريده و لاغر مي شوند. دچار بيماريهاي گوناگون عصبي شده و از نظر رواني تعادلي ندارند.

جوان بايد روي مسائل و انحرافات و مشكلات، شناخت داشته باشد و مواظب باشد تا گرفتار اين انحرافات نشود كه اگر گرفتار شد، اختلال در رشد و مشكلات جنسي، امري اجتناب ناپذير است.

8- تامل

براي آنكه انسان از نظر جسمي به بلوغ كامل دست پيدا كند بايد مسايل و مشكلات بدن خود را به خوبي بشناسد. از عوامل ضعف جلوگيري كند و از افراط در تغذيه بپرهيزد تا دچار كم وزني يا چاقي مفرط نشود.

انسان متعادل از نظر رشد جسمي نيز بايد در حد معمول باشد. چاقي مطرود است. ضعف و بيماري جسمي نيز امري پسنديده نيست. زيرا در اين حال انسان هميشه مشغول درمان بيماريهاست و كمتر مي تواند به مسايل علمي، فرهنگي، هنري و اجتماعي بپردازد.

مفاهيم عقل

1- مفاهيم عقل

عقل عامل كنترل كننده و از عقال آمده است.(1)قران كريم پيرامون آفرينش انسان مي فرمايد: »همانا انسان را در بهترين صورت خلقت و تعديل آفريديم».(2)

در

ص: 35


1- فرهنگ لغت.
2- «لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم». (4/ تين)

بعضي از تفاسير، «احسن تقويم»، تعبير به عقل شده است كه خداوند به انسان عقل داد و به ديگر مخلوقات و موجودات عالم اين عنايت را نكرد و فقط به انسان عقل را كرامت فرمود. و قران نيز مي فرمايد: «همانا فرزندان آدم را كرامت بخشيديم».(1)

در بعضي مضامين، عقل را به معناي افزايش معني كرده اند. يعني انسان عاقل كسي است كه در مسير فزايندگي و رشد قرار گيرد. كارهايي انجام دهد كه او را به رشد برساند. رشد شامل رشد فكري، معنوي، عاطفي، اجتماعي است كه انسان بايد خود را در اين مسير سوق دهد.

برخي عقل را تعبير به پالايش كرده اند. اگر كسي بتواند، افعال و افكار خويش را به وسيله پيرايش و پالايش رشد دهد، يعني بازسازي كند و زوايد اعمال را حذف نمايد، اين فرد عاقل است. در اين صورت هر قدر ضريب پالايش فكري و عملي بالاتر شود، ارزش كار بيشتر است.

2- عقل در قران

بنابه تاثيراتي كه عقل در عمل انسان دارد، عقل را اسامي مختلف داده اند، زيرا نگرش هاي مختلف نسبت به عقل، اعمالي خاص را شامل مي شود. گاهي از عقل تعبير به فطرت شده است!(2) در مواردي از عقل به نفس تعبير شده است:(3)

«آيا به نفس ملامت كننده قسم ياد نكردم؟».

نفس شامل نفس طيبه، مطمئنه، خبيثه، اماره و لوامه مي شود كه در زبان فارسي به آن«وجدان» مي گويند.

گاهي از عقل به قلب تعبير شده است:(4)

«قيامت روزي است كه مال و فرزند به انسان نفعي نمي بخشد مگر اينكه انسان با قلب سليم به نزد خداوند بيايد».

قلب از آنجا كه عامل تحول و تحريك و تنش در

ص: 36


1- «لقد كرمنا بني آدم». (70/ اسراء)
2- 1. . «فطرت الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله». (30/ روم)
3- 2. . «ولا اقسم بالنفس اللوامه». (قيامت / 2)
4- 3. . «الا من اتي الله بقلب سيلم». (89/ شعراء)

انسان است، عقل نيز به اين تعبير آمده است.

گاهي از عقل به فكر تعبير شده است:

«خداوند آيات خود را براي كساني كه تفكر مي كنند، بيان مي كند».(1)

فكر چون عامل ارزيابي است، عقل نيز به فكر تعبير شده است. گاهي عقل به«لب» تعبير شده است:(2)

«از خداوند بترسيد اي صاحبان عقل و انديشه، شايد رستگار شويد».

عقل را لب و صاحبان عقل را«اولوالالباب» دانسته اند، كه اين تعبير به معناي نهايت درجه يك چيز و وجود واقعي چيزي را لب مطلب مي نامند و صاحبان عقل كامل و بلوغ يافته اولوالالباب مي باشند.

بنابه نقشهايي كه عقل در عمل و گفتار و پندار و انديشه انسان دارد، تعابير عقل، مختلف است ولي وجود آن يكي است. و عقول كسي است كه عقل را در تمام اعمال و رفتار و گفتار و پندارش لحاظ كند.

3- بلوغ عقلي

چنانكه گفتيم عقل از نظر لغت به معناي عقال و كنترل كننده است. عقل خصوصيتي دارد كه مي تواند انسان را به صورت يك فرد متعادل در مسير كارها و برنامه هاي زندگي هدايت كند.

خداوند در قران كريم، بارها به بشر امر به تعقل نموده و او را به خاطر، تعقل نكردن، مورد خطاب و عتاب قرار داده است: «آيا تعقل نمي كنيد».(3)

و در آيه ديگر مي فرمايد: «خداوند مرده ها را زنده مي گرداند و به شما آيات خود را نشان مي دهد، شايد تعقل كنيد.»(4)

خداوند، آيات زيادي را در قران، به بشر معرفي نموده كه انسات را به تعقل وادار مي كند. بسياري از نعمت ها، قصه هاي اقوام گذشته، نظام هستي و ... در قران به عنوان آيه و نشانه خداوند

ص: 37


1- 4. . «كذلك نفصل الايات لقوم يتفكرون». (24/ يونس)
2- 5. . « فاتقوالله يا اولي الالباب لعلكم تفلحون». (100/ مائده)
3- 1. . «افلا تعقلون». (بقره /44)
4- 2. . كذالك يحيي الله الموتي و يريكم آياته لعلكم تعقلون». (73 / بقره)

مطرح گرديده و از انسان خواسته شده است، پيرامون آنها تعقل نمايد. همچنين بسياري از نقمت ها و عذاب هاي اقوام در قران، به علت تعقل نكردن آنان برايشان نازل شده است. قران كريم مي فرمايد: «براي كساني كه تعقل نمي كنند، خداوند پليدي قرار داده است».(1)

خداوند پيرامون كساني كه تعقل نمي كنند، مي فرمايد: بدرستي كه جنبندگان نزد خداوند كساني هستند كه كر و لال مي باشند(آيات الهي را نمي شنوند و آن را بيان نمي دارند) و تعقل نمي نمايند».(2)

انسان بايد سعي كند كه هر چه زودتر به بلوغ عقلي دست پيدا كند. هنگامي كه زمينه هاي ژنتيكي و اكتسابي موجب شوند كه انسان به بلوغ عقلي برسد، نجات انسان از گمراهي و فطرات تضمين شده است.

بر خلاف بلوغ زودرس جنسي كه مضراتي براي جوان، خانواده و اجتماع در پي دارد، اما بلوغ زودرس عقلي، خطر ندارد بلكه رشد آفرين نيز هست. اولياء بايد سعي داشته باشند، زمينه هاي بلوغ عقلي را در فرزند به وسايل گوناگون فراهم سازند و آينده سعادتمندي براي فرزند خود ايجاد نمايند.

4- بلوغ عقل، علمي يا عام؟

البته بايد توجه داشت، بلوغ عقلي، به معناي بلوغ عقلي علمي نيست. بلوغ عقلي علمي، براي كساني مطرح است كه مشغول فراگيري دروس منطق و فلسفه و عرفان و ... در حوزه و دانشگاه مي باشند. بسياري از اين امور عقليه قراردادي و انتزاعي هستند. اگر قرار بر اين باشد كه بلوغ عقلي، منحصر به علماء و متعقلين و آنها كه اهل فلسفه و منطق مي باشند، شود، شمول آن محدود است. افراد عادي و عوام قدرت يا توانايي و يا وقت فراگيري چنين علومي را ندارند. آنچه در اينجا مطرح است و از متون آيات

ص: 38


1- 3. . «و يجعل الرجس علي الذين لا يعقلون». (100/ يونس)
2- 4. . «ان شرالدواب عندالله». (22/ انفال)

و روايات بر مي آيد، بلوغ عقلي فراتر از يك فضاي خاص و محدود حوزه علمي است. منظور از بلوغ عقلي، اين است كه انسان بتواند از ابزاري كه خداوند در اختيار او قرار داده است، درست استفاده كند. علوم عقليه، يكي از ابزارهايي است كه خداوند در اختيار انسان قرار داده است اما بلوغ عقلي، براي همه مطرح است. همه مردم بايد به بلوغ عقلي، منهاي علوم عقلي برسند و بهتر است بگوييم بلوغ عقلي، فراتر از بلوغ عقلي علمي است.

بنابه نص آيات و روايات موثق منقول از اهل بيت - عليهم السلام - بلوغ عقلي، به علومي چون فلسفه، حكمت، منطق و اصول منحصر نمي شود. فردي كه علوم فوق را در حوزه و دانشگاه نخواند، اگر سر فصل ها و پارامتر هاي عمومي را لحاظ كرده و روي آنها كار كند، به بلوغ عقلي مي رسد. زيرا عقل نعمتي است كه در وجود همه انسان ها هست. اين انسانها هستند كه براي شكوفايي عقل و رشد و بلوغ عقلي خود بايد تلاش كنند.

رشد نسبي است

بايد توجه داشت، بلوغ و رشد نسبي است. همه مردم از ابزار ويژه بلوغ عقلي استفاده مي كنند و از ويژگي هاي آن بهره مند مي شوند، اما برخي استفاده صحيح و درست دارند و به بلوغ كامل و بلوغ عقلي مي رسند. در مقابل گروهي هستند كه روش صحيح در رشد را اتخاذ نمي كنند و به بلوغ كامل عقل نمي رسند. اين مسئله بستگي به فراگيري علوم عقلي ندارد، بلكه، روش استفاده صحيح از ابزار بلوغ عقلي است كه انسان را به رشد و كمال مي رساند. اگر انسان بخواهد، به بلوغ عقلي برسد،

ص: 39

بايد روش ها و شيوه هاي آن را بشناسد.

ابزار هاي بلوغ عقلي

1- تجربه

يكي از ابزار بلوغ عقلي، تجربه است. انسان اگر مي خواهد در جامعه اي كه زندگي مي كند به بلوغ عقلي و رشد برسد بايد مسايلي را تجربه كرده و يا از تجربه ديگران استفاده كند. تجربه سرمايه ي گرانبهاي عمري تلاش است كه انسان مي تواند در يك لحظه، يك صفحه كتاب و يا يك ساعت مباحثه آن را درك كرده و به كار گيرد. اگر انسان بخواهد در زندگي به موفقيت برسد، بايد بتواند از تجربياتي كه ديگران كسب كرده اند، كمال استفاده را ببرد و آن تجربه ها را در زندگي خود به كار گيرد.

تجربه از نظر اسلام

از آنجا كه اسلام به رشد عقلي، انسان توجهي خاص دارد، نسبت به تجربه نيز در روايات و كلمات گهربار معصومين - عليهم السلام - ما فراوان به چشم مي خورد.

تجربه به عنوان يك سرمايه علمي معرفي شده است:

«تجربه ها، علمي هستند كه مورد استفاده قرار مي گيرند».(1)

و در روايت ديگر مي فرمايد:

«نتيجه تجربه، انتخاب خوب است.»(2)

انسان با استفاده از تجارب خود و ديگران مي تواند، راه درست را انتخاب كند ولي كسي كه تجربه ندارد، امكان شكست براي او زياد است.

روايتي ديگر مي فرمايد:

«كسي كه تجربه اش كم باشد. مكر و حيله و نيرنگ مي خورد و كسي كه تجربه او زياد باشد كمتر فريب مي خورد».(3)

انسان اگر مي خواهد به بلوغ عقلي برسد بايد نسبت به تجربه ها حساسيت بيشتري داشته باشد. در تاييد اين مطلب روايت مي فرمايد: «نظر انسان، به مقدار تجربه اوست».(4)

قران كريم نيز پيرامون تجربه آيات فراواني دارد. در آنجا كه انسان امر

ص: 40


1- 1. . «التجارب علم مستفاد». (غررالحكم)
2- 2. . «ثمره التجربه حسن الاختيار» (غررالحكم)
3- 3. . «من قل تجربته خدع و من كثر تجربته قلت غرا». (غررالحكم)
4- 4. . «راي الرجل علي قدر تجربته» (غررالحكم)

به تذكر، تعقل، عبرت گرفتن مي شود، براي آن است كه ذهن خود را براي فراگيري تجربه آماده سازد. داستانهاي قران پيرامون همين فراگيري تجربه از احوال اقوام قبل از اسلام آمده است و در قران اين قصه ها به عنوان«احسن القصص» (1) ناميده شده است.

قران كريم پيرامون فراگيري تجربه از قصه ها مي فرمايد: «همانا در قصه هاي آنان عبرت و پند براي صاحبان عقل و بصيرت است».(2)

تجربه كاربردي

اين نكته حائز اهميت است كه تنها فراگيري تجربه كافي نيست. انسان بايد در مقاطع مختلف از اين تجربه ها استفاده كند. امام صادق - عليه السلام - مي فرمايند: «مومن از يك سوراخ، دو بار گزيده نمي شود.»(3)

مومن از يك عامل دو بار شكست نمي خورد. انسان بايد عوامل شكست در مسايل مختلف را درك كند و آنها را مورد نظر داشته باشد. براي آنكه انسان تجارب خود و ديگران را فراموش نكند، بهتر است اين تجربه ها را در دفتر مخصوصي ثبت نمايد. چنانكه ائمه - عليهم السلام - نيز به اين امر سفارش فرموده اند: «علم را با نوشتن مهار كنيد و حفظ نماييد».(4)

ثبت تجربه و حفظ آن به موجب گردآوري سرمايه عقل انسان است. اگر انسان در مسئله اي شكست خورد، دوستي به او ضربه زد، ضربه مالي ديد، بيمار شد و يا ديگري به چنين گرفتاري مبتلا شد، خوب است كه با نوشتن علت يا علل آنها را به عنوان گنجينه سعادت حفظ نمايد، زيرا انسان مسايل را خيلي زود فراموش مي كند و از ياد مي برد. نوشتن تجارب، به انسان كمك مي كند كه آنها را فراموش نكند. حداقل هفته اي يك بار، اين تجربه ها را مطالعه كرده و

ص: 41


1- 5. . سوره يوسف، آيه 1.
2- 6. . «لقد كان في قصصهم عبرة لاولي الابصار». (يوسف)
3- 7. . «لا يلدغ المومن من جحر واحد». (بحار، جلد 77، صفحه 218.)
4- 8. . «قيدوا العلم بالكتابه». (منية المريد، ص 163.)

پيرامون آنها فكر نمايد. اگر ديد در يك مقطع كاري انجام داده و اين كار موجب زيان و ضرر شده و برايش مشكل آفرين بوده، سعي كند ديگر اين عوامل مشكل آفرين را به كار نبرد.

ديدار از نمايشگاهها

يكي از كارهاي خوبي كه در سطوح مختلف در كشور انجام مي شود، تشكيل نمايشگاه هاي مختلف است. در نمايشگاهها، عوامل پيروزي هر كدام از افرادي كه در يك كار به خصوص، صاحب تجربه هستند، به مردم معرفي مي شوند.

هر فرد، به تناسب شغلي كه دارد، هر چند يك بار مي تواند از نمايشگاه مخصوص به كار خود ديدن كرده و از نقاط مثبت پيروي و از نقاط ضعف دوري كند.

يكي از نتايج بسيار خوب اين نمايشگاهها ايجاد انگيزه در انسان است. انسان وقتي مي بيند كه چگونه افراد با زحمت فراوان به جايي رسيده اند، خود نيز در درون با تحرك روبرو شده و به اين گونه كارها تشويق مي شود.

در اين گونه مراكز انسان با تجربيات تلخ و شيرين افراد، به راحتي آشنا شده و مي تواند از آنها در راه بهتر زيستن استفاده كند. زيرا بلوغ عقلي به معناي انتخاب برتر است. اگر موقعيت هاي خوب را انسان از دست بدهد معلوم مي شود به بلوغ نرسيده است.

ايجاد انگيزه

ديدار از نمايشگاههاي آثار شهدا، اسرا، جانبازان و مناسبت هاي ويژه به انسان انگيزه بهتر زيستن مي دهد. اگر باور داشته باشيم كه زندگي و حيات امانتي از طرف خداوند است و ما مامور به انجام وظيفه در برابر اين نعمت ها هستيم، در مي يابيم كه چه كساني از اين نعمت ها خوب استفاده كردند؟

انسان

ص: 42

به هر نحو كه زندگي كند، سرانجام مرگ او را فرا مي گيرد، آيا بهتر نيست كاري انجام دهد كه گرچه در زمان حياتش از او تقدير و قدر زحمات او را ندانند، اما اين زحمات، بتواند مشكلي از جامعه حل كند و يا باعث تعالي و رشد افكار ديگران گردد.

مطالعه تاريخ، ديدار از نمايشگاه، تماشاي فيلم هاي تاريخي و حماسي، گفتگو با افرادي كه در كارهاي خير و دفاع و جهاد و سازندگي شركت داشته اند، به انسان ياد مي دهد كه دقت كند، ديگران چگونه زندگي كردند و عوامل موفقيت و شكست آنها چه بود و اينك ديگران در جامعه چه نقشي بايد داشته باشند.

در طول تاريخ افراد زيادي دنيا آمده، زندگي كرده و بدرود حيات گفته اند و پس از مدتي فراموش شده اند؛ ولي كساني زندگي جاويد دارند كه در جامعه منشا آثار خير بوده اند. اين گونه افراد در زندگي و مرگشان متحرك هستند. افراد معمولي نيز وقتي با زندگي اين گونه افراد آشنا مي شوند، تحرك مي گيرند و علاقه پيدا مي كنند كه چون اينان باشند. اگر حركت امام حسين - عليه السلام - مقطعي بود، در طول تاريخ جلوه خود را از دست داده بود، ولي منشا تمام انقلاب هاي دنيا، از انقلاب امام حسين - عليه السلام - است. حتي آنان كه پيرو مذهب تشيع نبوده اند، چون گاندي كه مي گويد:

«من الفباي انقلابم را از حسين - عليه السلام - آموختم».(1)

در عصر امام حسين - عليه السلام - از ايشان قوي تر هم بودند، معاويه، يزيد و ديگراني كه جنايت كربلا را به وجود آوردند، قدرت اجتماعي بيشتري نسبت به امام حسين

ص: 43


1- 9. . مشاهير جهان، ص 125.

- عليه السلام - داشتند ولي چون باطل بودند، از بين رفتند، گرچه امام حسين - عليه السلام - مظلومانه شهيد شد، تا ابد براي بشريت درس آزادگي و آزادي به ارمغان آورد.

مي بينيم كه در زمان خود ما، جوانان ايران به عشق كربلا و زيارت امام حسين - عليه السلام - و با پيروي از ايشان به جبهه شتافتند و در اين راه شربت شهادت نوشيدند يا اسير شدند و يا شهيد زنده و جانباز گشتند.

پس بايد ما نيز از نظر علم و عمل به گونه اي باشيم كه آيندگان از ما تجليل به عمل آورند. حتي اگر مردم نيز قدر عمل ما را ندانند، در قيامت است كه سيرت اعمال براي رشد زندگي اخروي به درد انسان مي خورد و انسان در جهان باقي به نتيجه اعمال خود بيشتر نياز دارد. به شرط آنكه انگيزه انسان الهي باشد و خداوند در قران مي فرمايد: «همانا كساني كه ايمان آورده وعمل صالح انجام دهند، ما اجر و اعمال نيك آنان را ضايع نمي كنيم.»(1)

2- محاسبه نفس

براي رسيدن به بلوغ عقلي، محاسبه نفس امري لازم است. انسان بايد نسبت به رفتار و اعمال خود، شناختي كامل داشته باشد. خوب است كه انسان در هفته وقتي را براي تجزيه و تحليل رفتار خود قرار دهد. مكتب اسلام نيز محاسبه را امري تعالي بخش و واجب مي داند. امام كاظم - عليه السلام - مي فرمايند: «كسي كه هر روز نفس خود را محاسبه نكند، از ما نيست اگر كار خوب كرده توفيق انجام بيشتر از خداوند بخواهد و اگر كار زشتي انجام داده از خداوند درخواست آمرزش كند و توبه نمايد.»(2)

ص: 44


1- 10. . «ان الذين آمنوا و عملوالصالحات انا لانضيع اجر من احسن عملا». (30/ كهف)
2- 1. . «ليس منا لن لم يحاسب نفسه في كل يوم ... ». (الحقايق، صفحه 303)

محاسبه اعمال به انسان قدرت شناخت مي دهد و انسان مي تواند مسير رشد را بهتر بشناسد. اگر ما نعمت هاي الهي را امانت بدانيم، بايد نسبت به آنها اداي وظيفه كنيم. خداوند مي فرمايد: «همانا گوش و چشم و قلب مورد سؤال قرار مي گيرند».(1)

اگر انسان بداند كه در مقابل نعمتها، زماني مورد سؤال قرار مي گيرد، محاسبه به او كمك مي كند كه راه صحيح را بشناسد و به بلوغ عقلي برسد. زيرا عاقل، نعمتهاي خود را از بين نمي برد و سرمايه هاي زندگي خود را به دست خود از بين نمي برد. بلوغ عقلي، زندگي جاويد اخروي را بر زندگي دنيا و فاني ترجيح مي دهد. زيرا اگر انسان از نعمت استفاده كرده و رشد كند، به نفع خود اوست و اگر كفر بورزد نيز خود از نتيجه اعمالش زجر خواهد كشيد. قران نيز در اين مورد مي فرمايد: «كسي كه عمل صالح انجام دهد، براي خود اوست و كسي نيز كه عمل بد و ناشايست انجام دهد بر عليه اوست».(2)

و يا در آيه ديگر مي فرمايد: «كسي كه كفر بورزد، كفرش بر عليه خود اوست و كسي كه عمل صالح انجام دهد، آنها را براي خود آماده مي كند، تا خداوند از فضل خود به آنان كه ايمان آوردند. و عمل صالح انجام دادند، جزا داده و بدرستي كه خداوند كافران را دوست ندارد.»(3)

محاسبه اعمال موجب رشد و بلوغ عقلي در انسان خواهد شد، در نتيجه زندگي انسان توام با نيك انديشي و عاقبت خير خواهد شد.

3- تفكر

تفكر از ابزار بلوغ عقلي است. انديشيدن به تجربه خود، ديگران، مطالعه تاريخ و دقت در احوال بزرگان بايد مورد توجه هر انسان خردمندي

ص: 45


1- 2. . «ان السمع والبصر و الفواد كل اولئك كان عنه مسئولا». (36/ اسراء)
2- 3. . «من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعليها». (46/ فصلت)
3- 4. . «من كفر فعليه كفره و من عمل صالحا». (44/ 45/ روم)

باشد. فكر كردن آنقدر اهميت دارد كه در قران كريم و مكتب انسان ساز اهل بيت - عليهم السلام - به تفكر، اشاره و نسبت به آن تاكيد فراوان شده است.

قران كريم مي فرمايد: «خداوند براي شما آيات را بيان مي كند، باشد كه تفكر كنيد.»(1)

زمينه هاي تفكر در قران فراوان امده است، داستان اقوامي كه قبل از تاريخ اسلام بوده اند، خلقت آسمان ها، زمين، اختلاف ها، شب و روز، رنگ و نژاد، حيات، معاد و جهان پس از مرگ، همه نشانه هاي الهي و تحريك كننده انسان به فكر هستند. خداوند براي آنكه بشر را به فكر وادار كند در قران مثل هاي زيادي آورده است. مي فرمايد: «و اگر ما قران را بر كوه نازل مي كرديم هر آينه مي ديدي كه از عظمت الهي شكاف مي خورند و اين مثلها را براي اين مي زنيم كه مردم فكر كنند».(2)

روايات نيز راجع به فكر، تاكيد فراوان دارند. مي فرمايند: «يك ساعت فكر كردن، بهتر از هفتاد سال عبادت كردن است».(3)

تفكر منظم و قوي، تفكري است كه به انسان رشد و بالندگي مي دهد و اينجاست كه فضيلت آن از عبادت بيشتر مي شود.

نيروي فكر و انديشه وديعه اي الهي است ولي بايد بدانيم كه آفت تفكر سالم خيال پردازي و اوهام است. اين آفت متاسفانه در اكثر افراد به چشم مي خورد. در خيال و وهم به همه چيز مي رسند، رشد و تعالي مي كنند و وقتي از اوهام بيرون مي آيند، تهي از ارزشهاي الهي هستند. تفكر آن است كه انسان در مسايلي كه در چارچوب عقل و شرع باشد، فكر كند و خيال و وهم، پايه ثابت و درستي نداشته و با موازين عقل و

ص: 46


1- 1. . «كذلك يبين الله لكم الايات لعلكم تفكرون». (219/ بقره)
2- 2. . «و تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون». (21/ حشر)
3- 3. . «تفكر ساعه افضل من عباده سبعين سنه». (ميزان الحكمه، جلد 7، باب فكر)

شرع تناسب ندارد. امام صادق - عليه السلام - طي دعايي مي فرمايند: «خدايا مرا از تاريكي ها و ظلمت هاي وهم و خيال خارج كن».(1)

وهم و خيال ظلمات است. انسان بايد تفكر سالم و خيال پردازي ناسالم را از هم جدا بداند.

ضرورت تعادل در استفاده از تجارب

در استفاده از تجارب و نيروي فكر، حفظ تعادل، لازم است. اگر فردي به تجربه اي دست يافت و آن را سودمند دانست، بايد نسبت به استفاده از تجارب ديگران تعادل داشته باشد. قران نيز مي فرمايد: «و شما را امت وسط قرار داديم».(2)

انسان بايد نسبت به كارها اعتدال را رعايت كند. امام علي - عليه السلام - مي فرمايند: «عمل كم ولي مداوم بهتر از عمل زيادي است كه ملال آور باشد».(3)

انسان نبايد از خود توقع داشته باشد كه راهي كه ديگران طي صد سال پيموده اند او در يك شب بپيمايد. اگر انسان آمادگي جسمي و روحي نداشته باشد، ضربه مي خورد. بطور مثال اگر انسان بخواهد، بدون برنامه ريزي و تمرين، ناگهان وزنه اي سنگين بردارد، دچار نقص عضو مي شود. در حالي كه همين وزن براي آنان كه آمادگي جسمي دارند، مشكلي ايجاد نمي كند. بهترين راه به وجود آوردن زمينه هاي پذيرش، تقويت انگيزه الهي و دقت در تعادل در امور است، اينجاست كه شانس موفقيت انسان بيشتر مي شود. اگر ديديم فردي با به كار بستن دستورالعملي رشد كرده است، نمي توانيم با تصميم فوري مثل او شويم، بلكه اينها مقدمه لازم دارد. چنانكه با ديدن ساختماني ده طبقه هرگز در يك شب قادر به ساختن آن نيستيم، هر چند لوازم مورد احتياج را در اختيار داشته باشيم.

نمادهاي بلوغ عقلي

1- اخلاص

يكي از نمادهاي بلوغ عقلي در عمل انسان، اخلاص است. اخلاص، در عمل موجب

ص: 47


1- 4. . «اللهم اخرجني من ظلمات الوهم». (مفاتيح الجنان، دعاي مطالعه)
2- «و جعلناكم امة وسطا». (143 / بقره)
3- «قليل مدوم عليه خير من كثير ملوم به». (نهج البلاغه، حكمت ها)

تقرب الهي مي شود و ملاك قبولي اعمال انسان اخلاص و دوري از ريا مي باشد. كسي كه اعمال او خالص باشد مورد حمايت خداوند است، زيرا او به يكي از دستورات الهي كه اخلاص است گردن نهاده است و ديگري را در عبادت خداوند شريك قرار نداده است. خداوند پيرامون اخلاص در قران مي فرمايد:

«و امر نشدند مگر اينكه خداوند را خالص عبادت كنند. و نماز را بر پا داشته و زكوه بپردازند، كه اين ديني راست مي باشد».(1)

اخلاص در عمل نشانه هايي در رفتار و اعمال او دارد. توصيه شده كه انسان در عبادت اخلاص داشته باشد، و هر كس اخلاص را به دست آورد، از كيد شيطان محفوظ مي ماند. زيرا شيطان به خداوند گفت:

«به عزت و جلال تو قسم كه همه انسان ها را گمراه مي كنم، مگر بندگاني كه اخلاص داشته باشند.»(2)

اخلاص در پرتو عقل به وجود مي آيد. كسي كه داراي عقل سليم و قوي باشد، مي تواند تمام انگيزه هاي غيرالهي و عوامل و انگيزه هاي فردي را كنار گذاشته و فقط خدا را در نظر بگيرد. عقل به انسان مي گويد هر قدرتي غير از خدا كوچك و ناتوان است و خداوند قادر متعال مي باشد، اين خداست كه بي نياز و توانا و قدرتمند است و تمام امورات انسان در يد قدرت اوست. كسي كه مي گويد: «لا اله الا الله» بايد عملش فقط براي خدا باشد. وقتي حضرت علي - عليه السلام - در دعاي كميل مي فرمايد: «خدايا اعضاء و جوارح مرا در خدمت خود قرار ده».(3)

اين خواسته علي - عليه السلام - از عقل كامل منشا گرفته است. چنانكه بيان شد عقل در قران يا روايات به نامهاي مختلف

ص: 48


1- «و ما امروا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء». (4 / بينه)
2- «قال فبعزتك لاغوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين». (83 / ص)
3- «قو علي خدمتك جوارحي». (مفاتيح الجنان، دعاي كميل)

بيان شده است، كه تمام آن معاني و تعابير مختلف به ما اين نگرش را مي دهد كه عقل در عمل، گفتار، انديشه و پندارش چنين حالت هايي داشته باشد، يك انسان خردمند است. انسان عاقل عمل را براي كسي انجام مي دهد كه او را حمايت كرده و اجر و پاداش مي دهد و تمام اختيارات انسان در دست اوست. كس ديگري غير از او لياقت انجام عمل انسان را ندارد و انسان بايد تنها براي او عبادت كند.

2- كم گويي

يكي ديگر از نمادهاي عقل در انسان كم حرفي است. حضرت علي - عليه السلام - مي فرمايد: «هنگامي كه عقل انسان كامل شد، سخن او كم مي شود».(1)

سعدي مي گويد: «كم گوي و گزيده گوي چون در».

انسان عاقل بيشتر وقت خود را صرف انديشيدن مي كند و كمتر حرف مي زند. اگر دقت كنيم، اكثر افراد عاقل و با بصيرت اصولا كم حرف اند و اين گونه افراد از نظر انديشه و فكر قويند، لذا مي بينيم، گاهي بزرگان جامعه حرفي مي زنند كه با گذشت چندين قرن اين حرف ارزش خود را از دست نمي دهد و براي ديگران سر لوحه زندگي واقع مي شود.

اما كساني كه زياد حرف مي زنند، چون حرف آنها با انديشه همراه نيست، ارزش خاصي هم ندارد. گاهي حرفي مي زنند كه فراموش مي كنند و باز حرفي ناقض آن را بر زبان مي آورند و گاه حرفهاي اين گونه افراد، باعث رنجش، كدورت و تمسخر ديگران نيز مي شود. براي انسان افت شخصيتي به وجود مي آورد.

اگر مغز انسان را در مثال كامپيوتر بدانيم، به محض اينكه اطلاعاتي از كامپيوتر بخواهيم بايد اندكي تامل كنيم تا جواب صحيح

ص: 49


1- «اذا تم العقل نقص الكلام». (ميزان الحكمه، ماده عقل)

و منطقي را از او دريافت داريم. به محض آنكه از مغز اطلاعاتي خواستيم بايد فرصت فكر و انديشه را به او بدهيم. بهترين روش اين است كه در حرف زدن به سه عامل توجه داشته باشيم:

1. پالايش: حرفها را از آلاينده ها جدا كرده و سالم بيان كنيم.

2. پيرايش: به حرفهاي خود زينت داده و حرف هاي زشت را ترك كنيم.

3. تقويت: در حرفها سعي كنيم، اطلاعات خود را بالا برده و نسبت به مواضع گذشته ترقي كنيم.

انسان عاقل بايد براي حرف زدن وقت بگذارد و روي حرفي كه مي خواهد بزند تامل كند. البته كم حرفي در آنجا مطرح است كه انسان زمينه حرف زدن، علم و آگاهي، رغبت ديگران را داشته باشد و حرف نزند.

گاهي كسي به واسطة گفتاري حرف نمي زند، يا علمش كم مي باشد، يا كمرو است، يا لكنت زبان دارد. يا ديگران به حرف هايش اعتنا نمي كنند. در اينجا كم حرفي به علتي خاص محقق شده است. اما كم حرفي در جايي مطرح است كه انسان بتواند و حرف نزند. اين كم حرفي نشانه خردمندي است. قران كريم در جايي كه حق ما ضايع شده و ستمي بر ما روا گرديده اجازه سر و صدا و قيل و قال داده است: «ان الله لا يحب الجهر بالسوء».

پيرامون خوب حرف زدن، در قران، آيات بسيار زيادي آمده است كه در طي اين آيات، نحوه حرف زدن، پرهيز از قول هاي حرام و گناه، به خوبي مشخص شده است.(1)

3- كاهش شهوتراني

يكي ديگر از نمادهاي عقل، كم شدن شهوات است. روايت مي فرمايد: «هنگامي كه عقل انسان كامل شد، شهوت مي شكند».(2)

لازم

ص: 50


1- المعجم، ماده قول.
2- «اذا كمل العقل نقص الشهوه». (ميزان الحكمه، ماده عقل)

به ذكر است كه شهوت تنها در امور جنسي مطرح نيست. بلكه شهوت جنسي يك بخش از شهوات است. شهوات شامل: حب به مقام، استيلا طلبي، دنيا پرستي، مال جويي و حرص و طمع و حب به تكاثر نيز مطرح است. هر كدام از اين شهوات، در يك مقطع سني حضور خود را اعلام مي كنند، اوج شهوت جنسي در اوان جواني مطرح است، در حالي كه جوان در سن جواني از نظر پول قانع تر است، و حب به مقام و پول و ثروت در پيري، جلوه گر مي شود. كسي كه عقلش كامل باشد، شهوات خود را كم مي كند.

سركوب يا تعديل غرائز

در اينجا دو سؤال مطرح است: آيا بايد شهوات سركوب شوند؟ و آيا تعديل شهوات منظور است؟

از مجموع روايات و جمع بندي آنان و نيز نظر دانشمندان اسلامي استفاده مي شود كه شهوات بايد تعديل شوند. بايد در نظر داشت كه نمي توان روايتي خاص را گرفت و به آن عمل كرد، بلكه بايد مجموع روايات را در موضوعي سنجيد و بعد از مجموع روايات استفاده لازم را برد. در اسلام روايت يا مفهوم روايتي نداريم كه دال بر سركوب غرائز باشد و دلالت كند كه شهوت را بايد سركوب كرد. مال و مقام را بايد سركوب و نابود نمود. آنچه براي انسان، خواب، مقام، شهوت، پول، خوردن و ... لازم است ولي بايد اينها كنترل شوند. كاهش شهوتراني نشانه رشد عقلي است، به اين معناست كه شهوت را سركوب كنيم. دنبال ازدواج و درآمد نباشيم. اينها لازمه زندگي است ولي بايد حد تعديل را در نظر گرفت.

ابعاد ارضاء جنسي

در

ص: 51

بعد امور جنسي، جلوه هاي شهوات و نحوه ارضاء تفاوت دارد. در امور جنسي ممكن است كسي طوفان شهوت داشته باشد، و شهوت خود را به وسيله نگاه كردن به جنس مخالف يا هم جنس ارضاء كند.

گاهي ممكن است با خواندن مطالب محرك در كتابها، خود را ارضاء نمايدو يا گاهي با شنيدن يا ديدن بعضي مسائل كه در اين امور مطرح است مثل تماشاي فيلم هاي مبتذل يا گوش دادن به نوارهاي محرك خود را ارضاء نمايد. و گاهي برخي افراد به وسيله استمناء(اونانيسم) خود را ارضاء مي كنند. بايد توجه داشته باشيم كه ارضاء منفي، براي انسان در آينده مشكل ايجاد مي كند. اگر انسان به وسيله ارضاء منفي، شهوت خود را پاسخ داد، ممكن است از نظر جسمي دچار مشكل شود. آنان كه مبتلا به استمناء هستند از ناراحتي اعصاب، لرزش اعضاء بدن، ضعيف شدن چشم، اختلال در دستگاه گوارش، ضعف و لاغري رنج مي برند. اين گونه افراد در آينده نيز با اجتماع، همسر شرعي و ديگر شئونات زندگي خود مشكل خواهند داشت.(1)بهترين و عاقلاته ترين راه و روش برخورد با شهوات اين است كه انسان، به وسيله عبادت، توكل به خدا، توجه به معاد، روزه، كم خوري و پرهيز از موقعيت هايي كه او را به گناه وادار مي كند، خود را بيمه كند و شهوات را كنترل نمايد تا به مرور زمان شرايط طبيعي اين مسايل براي او به وجود آيد. پس غرائز براي بشر امري لازم و حيات انسان به آن وابسته است. اما بايد در اين غرائز، تعادل برقرار باشد.

4- پند پذيري

يكي از ديگر جلوه هاي بلوغ عقلي، عبرت پذيري است. روايت مي فرمايد: «كسي كه عقل او

ص: 52


1- توضيح در كتاب «جوانان چرا».

قوي باشد، زياد عبرت مي گيرد».(1)

عبرت پذيري، توجه در كارها و انديشه در علل شكست و پيروزي ها، به انسان، راه بهتر زندگي كردن مي آموزد. بسياري از افراد بوده اند كه از يك عامل چندين بار شكست خورده اند، اين نشان دهنده اين است كه اين افراد از عقل كامل برخوردار نبوده اند. انسان بايد عوامل شكست خود را يادداشت كند و همواره از آنها پرهيز نمايد. چنانكه در بحث تجربه بيان شد، انسان اگر بخواهد رشد كند بايد نقاط مثبت و منفي خود را يادداشت كند و يا از ديگران اين نكات را بياموزد و بنويسد. اگر در قران«احسن القصص»(2) مطرح است به خاطر آن است كه انسانها در داستانهاي اقوام و ملل گذشته دقت و فكر كنند و آنها ديگر اين اشتباهات را تكرار نكنند، لذاست كه خداوند انسان را به تلاوت قران فراخوانده و مي فرمايد: «هر اندازه كه برايتان ممكن است قران بخوانيد».(3)

تلاوت قران براي آن است كه انسان فراموش نكند. براي او موضوعات تكرار شوند و اگر قران زياد خوانده شود، فراموشي از بين مي رود، براي رفع فراموشي و تذكر آيات، بايد تا مي توانيم قران بخوانيم. خداوند در قران مسايل گوناگون و مختلفي بيان فرموده و از آنان به عنوان وسيله اي براي پندپذيري انسان ياد نموده است و بشر را به عبرت گرفتن فرا خوانده است:

«پس اي صاحبان بصيرت عبرت بگيريد».(4)

5- عمل صالح

يكي از نمادهاي بلوغ عقلي، عمل نيك و صالح است. روايت مي فرمايد: «كسي كه عقل او كامل شود، عملش نيك مي شود».(5)

عمل نيك از عقل كامل بر مي خيزد، انسان بايد ارزيابي كند اگر عملش نيك بوده نشانه عقل اوست و اگر

ص: 53


1- 1. . «من قوي عقلا اكثر الاعتبار». (ميزان الحكمه، ماده عقل)
2- 2. . «احسن القصص». (3/ يوسف)
3- 3. . «فاقروا ما تيسر». (20/ مزمل)
4- 4. . «فاعتبروا يا اولي الابصار». (2/ حشر)
5- 1. . «من كمل عقله حسن عمله». (ميزان الحكمه، ماده عقل)

عمل نيك ندارد، بداند هنوز به بلوغ عقلي نرسيده است. البته بايد دانست كه عمل نيك به تنهايي كافي نيست، بلكه شرايطي دارد. قران در اين مورد مي فرمايد: «همانا كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند، نماز را اقامه كرده و زكات بپردازند، نزد خداوند مأجور خواهند بود».(1)

شرط عمل نيك. زيادي عمل نيست بلكه ابتدا ايمان به خداوند و سپس عمل كردن به دستورات الهي از جمله نماز و زكات مي باشد. زير بناي هر عمل صالحي بايد ايمان باشد، زيرا خداوند مي فرمايد: «همانا خداوند عمل نيك را از متقين قبول مي فرمايد».(2)

عمل زياد و بدون انگيزه اثري ندارد، بسياري افراد اعمال نيكي انجام مي دهند ولي چون نيت پاك و اخلاص و ايمان در آن نيست، اعمال قبولي نيست و نزد خداوند و ملائكه بي ارزش است.

آفات عمل

گاهي عمل نيك است اما به وسيله آفتهايي، اثر عمل از بين مي رود. از جمله اين آفت ها ريا در عمل است. عمل هر چند بزرگ و با انگيزه باشد، وقتي ريا در كار باشد، عملي بي ارزش است. قران كريم مي فرمايد: «كساني كه اموال خود را به ريا انفاق مي كنند و به خداوند و روز قيامت ايمان نمي آورند و كسي كه شيطان براي او همراه است، پس بد همراهي است.»(3)

ممكن است كسي مالش را انفاق هم بكند ولي چون انگيزه ريا است، براي او خير و نيكي در بر ندارد. گاهي اوقات آفت عمل منت و آزار است. قران مي فرمايد:

«صدقات خود را به منت و اذيت باطل نكنيد.»(4)

در مواقعي آفت عمل، شرك مي باشد، قران مي فرمايد:

«اگر شرك

ص: 54


1- 2. . «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات...». (277/ بقره)
2- 3. . «انما يتقبل الله من المتقين». (27/ مائده)
3- 4. . «والذين ينفقون اموالهم رئاء الناس». (38/ نساء)
4- 5. . «لا تبطلوا صدقاتكم بالمن والاذي». (264/ بقره)

بورزي، عملت باطل مي شود».(1)

در مواردي آفت عمل، تكذيب آيات الهي و لقاء آخرت است، قرآن مي فرمايد:

«كساني كه به آيات ما و قيامت تكذيب ورزند اعمالشان باطل مي شود.»(2)

مسائل ديگري نيز باعث از بين رفتن اعمال خوب انسان مي شود كه انسان بايد نسبت به اين مسايل ابتدا شناخت پيدا كند، سپس آنها را انجام ندهد.

6- اخلاق خوب

يكي از جلوه هاي بلوغ عقلي، حسن خلق است. در روايتي آمده است:

«هنگامي كه عقل انسان كامل شود، اخلاق او خوب مي شود».(3)

مؤمن بايد حسن خلق و حسن رفتار داشته باشد. البته حسن صورت به زيبايي تنها نيست، بلكه انسان بايد خوشرو و جذاب باشد. ديگران را بتواند به خود جذب كند. در مورد رفتار با مردم خوش اخلاق باشد. چنانكه خداوند در مورد پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - رهبر هدايتگر مردم فرمود: «همانا تو داراي خُلق و خوي عظيم هستي.»(4)

اخلاق پيامبر به قدري عالي بود كه اگر فردي حتي يكبار با ايشان ملاقات مي كرد، مجذوب آن حضرت مي شد، از اين جهت كفار و معاندين به پيامبر ساحر مي گفتند.(5)

نه تنها پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - ملقّب به ساحر شدند كه پيامبران قبل از ايشان را نيز لقب ساحر، كذاب و مجنون مي دادند!(6)

در اخلاق پيامبر - صلي الله عليه و آله - افسوني نبود بلكه جذبه داشت و به اين وسيله مردم را ارشاد مي نمود. مستمعين سخنان آن حضرت چنان مستغرق رفتار و كردارش مي شدند، كه گويا چيز ديگري غير از وجود آن حضرت نمي ديدند و سخن ديگري نمي شنيدند. هر مؤمني بايد در اخلاق و رفتار از

ص: 55


1- 6. . «لئن اشركت ليحبطن عملك». (65/ زمر)
2- 7. . «والذين كذبوا باياتنا ولقاء» (147/ اعراف)
3- 1. . «اذا كمل عقله حسن خلقه». (ميزن الحكمه، ماده عقل)
4- 2. . «انك لعلي خلق عظيم». (4/ قلم»
5- 3. . «ان هذا لساحر مبين». (2/ يونس)
6- 4. . «ساحر او مجنون». (39/ ذاريات)

پيامبر - صلي الله عليه و آله - الگو بگيرد زيرا قرآن مي فرمايد: «به تحقيق پيامبر - صلي الله عليه و آله - براي شما الگوي نيكويي است».(1)

مؤمن نيز بايد اخلاقش چون اخلاق نبوي، جذابيت معنوي و روحاني داشته باشد و حسن معاشرت و خوش رفتاري خود را با مردم بروز دهد.

7- محبوبيت بين مردم

يكي ديگر از نمادهاي عقل، بعد از ايمان به خداوند، محبوبيت بين مردم است. در روايتي به نقل از حضرت علي - عليه السلام - آمده است: «نشانه عقل، بعد از ايمان، محبوبيت بين مردم است».(2)

عاقل كسي است كه با مردم رابطه محبت آميز داشته باشد و مردم او را دوست بدارند. محبوبيت بين مردم پشتوانه اي الهي نيز دارد زيرا قرآن مي فرمايد: «كساني كه ايمان بياورند و كارهاي شايسته انجام دهند، برايشان(در بين مردم) دوستي به وجود مي آوريم.»(3)

خداوند دوست داشتن مؤمن را اين گونه در دلها قرار مي دهد، در روايتي مي فرمايد:

«موقعي كه خداوند، بنده اي را دوست داشت، به جبرئيل مي فرمايد من فلان بنده را دوست دارم، تو هم او را دوست بدار. جبرئيل با وي دوست مي شود و در ميان آسمان ندا مي دهد كه خدا فلان شخص را دوست دارد، شما هم او را دوست بداريد. اهل آسمانها هم او را دوست دارند. سپس دوستي او در دل مردم جاي مي گيرد و همه او را دوست مي دارند».(4)

محبوبيت اجتماعي، موهبتي الهي است كه خداوند به بندگان مؤمن خود اعطاء مي كند. حضرت علي - عليه السلام - در خصوص طريقه دوستي با مردم مي فرمايد: «آن طور با مردم زندگي كنيد كه اگر با آن حالت از دنيا رفتيد، برايتان گريه

ص: 56


1- 5. . «لقد كان لكم في رسول الله اسوة حسنة». (21/ احزاب)
2- 1. . «راس العقل بعد الايمان التحبب بين الناس». (ميزان الحكمه، ماده عقل)
3- 2. . «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات...». (96/ مريم)
4- 3. . مجمع البيان، جلد 6، صفحه 533.

كنند و اگر زنده مانديد، پروانه وار اطرافتان بچرخند».(1)

چگونگي برخورد با افراد خاطي

به طور مسلم حتي در برخورد با افرادي كه اشتباه مي كنند، گناهكارند و با فكر انسان مخالفند، نبايد خشونت به خرج داد. اين تفكر، باطل است كه انسان بتواند با خشونت و خشم، ديگران را هدايت كند و يا آنان را در مسيري كه خود دوست دارد، به كار گمارد. اگر با افراد خاطي برخورد خشن انجام شود، موجب دشمني و كينه توزي شده و آنان در حالي كه با خشونت، چيزي را متذكر شوند، هرگز زير بار آن حرف نمي روند. قرآن در اين مورد مي فرمايد: «به نحو احسن با آنان جدال كن».(2) و در آيه ديگر مي فرمايد: «و به بندگان من بگو كه آنچه نيكوتر است بگويند، زيرا شيطان ميان آنها فساد مي كند».(3)

براي پرهيز از كينه و دشمني بايد با مردم بنحو احسن برخورد كرد. خداوند به حضرت موسي - عليه السلام - فرمود: «با(فرعون) با زبان آرام و نرم سخن بگوي شايد پندت را پذيرفته يا بترسد».(4)

اين يك اصل تبليغي است كه بايد در نظر مردم باشد، به خصوص افرادي كه در جامعه از مقام يا منصبي برخوردارند و يا در مقام ارشاد و هدايت مردمند چنين انتظار مي رود كه قول معروف(5) و سخن بليغ(6) در نظرشان باشد. گاهي اوقات گفتار انسان در افراد خاطي مؤثر نيست. در اينجا مي توان از روشهاي منفي استفاده كرد. چنانكه خداوند نيز در قرآن فرمود: «پس از ايشان دوري كن و آنان را موعظه نما».(7)

گاهي بي اعتنايي كردن، از مجلس گناه خارج شدن، هم سويي نكردن، اظهار مخالفت و گاهي نيز سكوت، براي برخورد و مقابله لازم است و اين

ص: 57


1- 4. . نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 9.
2- 1. . «و جادلهم باللتي هي احسن». (125/ نحل)
3- 2. . «و قل لعبادي يقولوا اللتي هي احسن...». (53/ اسراء)
4- 3. . «وقولا له قولا لينا لعله يتذكر». (44/ طه)
5- 4. . «و قولوا لهم قولا معروفا». (8/ نساء)
6- 5. . «قولا بليغا». (63/ نساء)
7- 6. . «فاعرض عنهم و عظهم». (63/ نساء)

كارها نيز، جنبه ارشاد و هدايت دارند.

آشنايي با روش پيامبر - صلّي الله عليه و آله -

از آنجا كه خداوند، پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - را الگويي نمونه مي داند.(1) لازم است كه از ايشان در امور هدايت ديگران درس هايي بياموزيم.

پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - در مقابله با كفار، منافقين و مشركين به دستورات الهي عمل مي كردند و حتي در برخورد با مردم از حد معمول نيز بيشتر تلاش كرده و خود را به رنج و مشقت مي انداختند. يك نمونه آن در وقتي است كه حضرت، آنچه داشتند در راه خدا دادند، حتي پيراهن خود را انفاق كردند و خود به واسطه نداشتن لباس در خانه ماندند و خداوند فرمود: «دست خود را بر گردنت نبند، و آنچه داري، همه را انفاق نكن، كه ملامت شده و مغموم بنشيني».(2)

پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - براي هدايت امت نيز تلاش زيادي مي كردند، حتي براي كفار و منافقين نيز طلب مغفرت مي نمودند تا شايد خداوند آنان را هدايت كرده و گناهشان را مورد عفو قرار دهد. گاه در اين مورد رسول خدا - صلي الله عليه و آله - اصرار زياد مي كردند و گاه هم خداوند استغفار حضرت را به سبب بزرگي گناه كافران، نمي پذيرفت. چنانچه در قرآن به اين واقعيت تصريح شده است.

«اگر براي اينها استغفار كني يا نكني و اگر هفتاد مرتبه هم استغفار كني، خداوند هرگز آنان را نمي آمرزد. زيرا آنها به خدا و رسول كافر شدند و خداوند فاسقين را هدايت نمي كند.»(3)

پيامبر - صلي الله عليه و آله - پيوسته براي مردم از خداوند طلب آمرزش مي كرد

ص: 58


1- 1. . «ولكم في رسول الله اسوة حسنة». (21/ احزاب)؛ در اينجا اين آيه هم مناسبت دارد: «ويوثرون علي انفسهم ولو كان بهم خصاصه». سوره حشر، آيه 9.
2- 2. . «و لا تجعل يدك مغلولة الي عنقك». (29/ اسراء)
3- 3. . «استغفر لهم او لاتستغفر لهم». (80/ توبه)

و از ناداني و ضلالت آنان رنج مي برد اين مسئله به قدري حضرت را به خود مشغول كرده بود كه قرآن در اين مورد مي فرمايد: «ما قران را نازل نكرديم كه خود را به مشقت بيندازي».(1)

در آن زمان كه كفار مكه حضرت را آزار مي دادند، زباله بر سر ايشان مي ريختند، خار بر سر راه ايشان قرار مي دادند، به ايشان نسبت العياذ بالله ساحر و مجنون مي دادند، حضرت هرگز خشم نگرفت و نفرين نفرمود. براي ارشاد و هدايت امت خود دعا مي فرمود.

اهميت حفاظت از نعمتها

به دست آوردن نعمت مهم است، اما حفظ نعمت مهمتر است. در مباحث اعتقادي و اجتماعي نيز مي گويند: يك دستاورد شامل دو مقطع مي شود:

1. علت محدثه و به وجود آمدن ارزش توسط عواملي كه دست به دست هم داده و يك حادثه و پديده و ارزشي در يك فرهنگ، نظام و جامعه به وجود مي آيد.

2. علت مبقيه، عامل ماندگاري و دوام آن عوامل است.

انسان بايد در مسير بالندگي و فزايندگي اموري كه مربوط به عقل است تلاش و فعاليت كند. و نيز بايد از روشهاي علمي، تجربي و شخصي و اجتماعي استفاده كند تا اين عوامل قدرت عقل را در انسان حفظ كرده و بقاء درست انديشي را تضمين كنند. انسان بايد از آفات عقل دوري كند، آنها را بشناسد و نگذارد اين عوامل عقل او را از بين ببرند. شكوفا كردن عقل و استعدادهاي دروني تلاشهاي توانفرسايي را مي طلبد. اما بعد از آنكه انسان به آن دست يافت بايد مراقب باشد كه آفات و علفهاي هرز گلستان انديشه اش را تهديد نكند و رابطه آن را تحت

ص: 59


1- 4. . «ما انزلنا عليك القرآن لتشقي». (2/ طه)

تاثير قرار ندهد.

آفات عقل

1- اوهام

وهم به معناي اموري كه قابل انتساب و اتكاء به امور عقليه و شرعيه نباشد، بيان شده است. خيال پردازيها تا زماني كه با مباني عقل و شرع همسو باشد به تعقل، تفكر و عبادت شرعي تعبير مي شود. مثل خيال پردازي افرادي چون شعراء و نويسندگان داستانهاي تخيلي، مطالعه در موضوعات و نگرش هاي مختلف، كه تا زماني كه مباني عقل بر او حاكم باشد، در مسير تعقل و تفكر شرعي باشد عبادت است. اگر بر اين پندارها و انگاره ها مباني عقل و موازين شرع حاكم نباشد، اينها را وهم مي گويند. وهم اموري است كه تثبيت نشده است. سست پنداري، بي پايه انديشي است كه موجب عدم تمركز انسان در عبادات، مطالعه و كارهاي انسان مي شود. بر اين اساس امام صادق - عليه السلام - از خداوند مي خواهد: «خدايا مرا از ظلمات وهم خارج گردان».(1)

وهم تاريكي است و چنانكه تاريكي منشأ نشو و نماي حشرات مضر مي شود، در مورد تخيل نيز اوهام، ظلمت به وجود مي آورند و مسير درست عقل را نابود مي كنند. حضرت علي - عليه السلام - در خطبه اي كه به كميل بن زياد فرمودند، چنين توضيح دادند:(2)

«مردم سه دسته هستند: عالم رباني. كسي كه دانش پژوه است تا راه نجات را بيابد، و همج الرعا، كه تفكر درستي ندارد: هر بادي كه بوزد او به همان طرف خم مي شود و نمي تواند از خود مقاومتي نشان دهد، به نور علم و يقين افكارش روشن نشده و به ركن محكمي اتكاء ندارد و نمي تواند مسير صحيح را بپيمايد».

اين سرگرداني فكري به خاطر پيروي از وهم است، انديشه و پنداري كه بر موازين خردمندانه استوار

ص: 60


1- «اللهم اخرجني من ظلمات الوهم». (مفاتيح الجنان، دعاي مطالعه)
2- «نهج البلاغه، خطبه كميل بن زياد.

نباشد خود موجب تحليل رفتن عقل است.

2- گناه

دومين آفت عقل گناه است. گناه رفتاري است كه انسان بر خلاف مباني شرع و عقل انجام مي دهد. «خداوند بشر را بر مبناي فطرت پاك آفريد».(1)

فطرت انسان، خوبيها را ارزش مي داند و از گناه رنجور مي شود. اگر كسي گناه كند، بر خلاف مسير فطرت و عقل گام برداشته و مخالفت با شرع و عقل، انسان را از مسير صحيح و تفكر سازنده و تعقل باز مي دارد. گناه معارضه با فكر صحيح و درست انديشي است، اگر انسان گناه كند موجب مي شود كه تفكر و انديشه او به ثمر نرسد و وقتي چيزي كه انسان برايش زحمت زياد كشيد، به ثمر نرسيد، تعقل انسان نابود مي شود و فكر نمي تواند راه صحيح را در موارد حساس تشخيص دهد. انسان بايد براي فكر خود برنامه ريزي كند و به مباني خرد و شناخت هاي عقلاني خود، بهاء دهد. اگر كاري خلاف موازين عقل انجام مي دهد. براي خود توجيهاتي داشته باشد تا موجب نشود، عقل، شناخت صحيح خود را از دست بدهد. به فرض اگر انسان در جايي گرسنه است، مرداري نيز در آنجا هست، عقل مي گويد نخور، اما براي حفظ جان به اندازه سد جوع خوردن مردار لازم است تا جايي كه انسان به نجات دست يابد توجيه مناسب، باعث مي شود كه در حال اجبار اگر انسان مرتكب گناهي شد، اين گناه، روي فطرت او تاثير منفي نداشته باشد. توجيه با اضطرار متفاوت است. اگر انسان مدام برداشتها و تحليل هاي عقلاني را سركوب كند. عقل از حالت پويايي باز مي ماند و انسان نمي تواند در مواقع لازم تصميم درست و منطقي بگيرد و رو به

ص: 61


1- «فطرالله التي...». (30/ روم)

تحليل مي رود.

3- آرزوها

آرزوهايي كه همراه با تلاش و ايجاد زمينه هاي لازم و قابل اجراء نباشند، آفت عقل اند. اگر انسان بخواهد از نظر معنوي رشد كند، از نظر مادي رشد قابل توجهي نخواهد داشت. ولي در عين حال اگر بخواهد در زندگي از ديگران عقب نباشد، و به ساير آرزوهايي كه يك انسان دارد دست يابد، بايد زمينه هاي لازم را در خود بوجود بياورد. هيچ كس در مدت كوتاه، نمي تواند به آمالي كه دارد برسد. افرادي هستند كه با مشاهده موفقيت هاي ديگران در هر بعد، دوست دارند، مثل آنها باشند. اين تفكر درستي نيست كه ما بدون آمادگي لازم بتوانيم در مدت كوتاهي به آنچه ديگران دارند، دست يابيم. بايد ابتدا در خود زمينه لازم را ايجاد كنيم، به استعدادها و توانايي هاي خود برسيم تا بتوانيم تفكر خود را در مسير صحيح سوق دهيم. نوابغ در همه امور استثناء بوده اند. اگر كسي حاضر نباشد از هيچ نعمتي چشم بپوشد، بخواهد كه خوب بخورد، تفريح كند، به هر ميزان كه بخواهد بخوابد، يك انسان عادي و بدون برنامه باشد، اما نابغه شود. بايد بدانيم نوابغ با زحمت زياد به اوج انديشه و تفكر رسيده اند، در خوردن، خوابيدن، ديدن، تفريح و ساير مسائل زندگي خود، برنامه داشته اند. انسان بر اساس ابعاد مختلف بدن خود، استعدادهايي به طور خودكار دارد، خصوصياتي ويژه در هر انسان هست كه قابل تامل و مطالعه است. اگر انسان اينها را شناخت رشد مي كند. اما كسي كه از خود، تحركي نشان ندهد و اسير آرزوها باشد نه تنها رشد نمي كند بلكه افزون طلبي غير منطقي، تفكرات عقلي انسان را نيز از بين مي برد.

4- افراط در امور روزمره

در

ص: 62

زندگي كارهاي اضافه، آفت عقل محسوب مي شود. زياد حرف زدن، زياد خوابيدن، شهوتراني زياد، شنيدنيهاي زياد يا پرخوري همه آفات عقل اند.

حتي در مطالعه كردن انسان بايد از زياده روي بپرهيزد. تعادل در آن است كه انسان يك چهارم وقتي كه صرف خواندن، نوشتن، شنيدن و يا ديدن مي كند، صرف فكر كردن كند. انباشته كردن مطالب در مغز بدون تفكر پيرامون آنها، موجب مي شود كه از اين زياده ها، تنها خستگي نصيب دستگاه هاي مغز شود. انسان بايد هر 45 دقيقه كه صرف مطالعه مي كند، يك ربع اين مطالعات و علم ها را در مغز خود بايگاني كند تا در مواردي كه لازم دارد، از آنها استفاده كند. پرخوري نيز آفت زاست. از آنجا كه پرخوري موجب ميراندن عقل مي شود، لذا در مكتب اسلام يكي از دروس بهداشت، كم خوري و حفظ تعادل در خوردن است.

روايت مي فرمايد: «هنگامي كه معده پر شود، فكر مي ميرد».(1)

در مورد شنيدنيها نيز بايد اعتدال رعايت شود، در غير اين صورت:

«كسي كه حرفهاي افراد بي خرد را گوش كند، مغز و عقل خود را كشته است».(2)

در مورد كنترل شهوت نيز روايتي را ذكر كرديم:

«كسي كه عقلش كامل شود شهوات او نيز خرد مي شوند».(3)

شهوات شامل، شكم پرستي، مقام خواهي و ارضاي غرايز جنسي مي شود. پرخوري نيز آفت عقل است. و چنانچه اشاره شد: «هنگامي كه عقل كامل شود، حرف كم مي شود».(4)

بسياري از حرفهايي كه انسان مي زند در خرد نقصان وارد مي كند. اغلب از گناهان و لغزشها در زير زبان انسان پنهان شده است و با ارتكاب اين گناهان است كه انسان به عقل سليم خود

ص: 63


1- 1. . «اذا امتلات المعده مات الفكره».
2- 2. . «من ترك الاستماع عن غير ذوي العقول مات عقله». (ميزان الحكمه)
3- 3. . «اذا كمل العقل نقص الشهوه». (ميزان الحكمه)
4- 4. . «اذا كمل العقل نقص الكلام». (ميزان الحكمه)

ضربه وارد كرده، افراط در سخن گفتن به خصوص عبث و نابجا آفت عقل است.

پس لازمه سلامتي عقل پرهيز از آفات آن است كه بدانها اشارت رفت.

شناختي از بعد عاطفي انسان

يكي از ابعاد وجودي انسان، بعد عاطفي اوست. در اين بعد نيز بايد شرايط و هماهنگي هاي لازم فراهم شود، تا همراه با ابعاد وجودي ديگر انسان، به رشد كافي برسد. مراحل بلوغ هر بعد را در مباحث گذشته شرح داده ايم. در اين نوشتار بعد عاطفي كه براي ساختار يك انسان متعادل ضروري است، مورد بحث قرار مي گيرد.

رابط دو بعد جسمي و روحي، يا فكري و جسمي و يا بعد روحي و فكري و ابعاد اجتماعي را به عاطفه تعبير مي كنند. زيرا انسان تنها يك بعد ندارد، متشكل از ابعاد مختلف است. پيوند دو بعد از وجود انسان كه از اين پيوند يك نتيجه حاصل شود، بعد عاطفي انسان را به وجود مي آورد. در قران آمده است: «خداوند شما را به عدل و احسان امر مي كند».(1)

اين آيه به بعد عاطفي انسان اشاره دارد، عدل برخاسته از عقل است. فطرت انساني طالب عدالت است و احسان همان حالات عاطفي است. انسان بايد غذاي عاطفه خود و ديگران را در حد توان تامين كند. مادر با محبت كردن به فرزند، عواطف خود را بروز مي دهد. اگر انسان به ديگري محبت كند، نياز عاطفي خود و او را ارضاء مي كند. از اين جهت انسان نبايد نسبت به امور عاطفي بي تفاوت باشد. منشا بسياري از مشكلات اجتماعي خلأ عاطفي است. عدم اعتماد، كمبود شخصيت، ترس، اضطراب، عقده رواني، ريشه در خلأ عاطفي و بي توجهي به اين امور دارد.

تعادل در زندگي اجتماعي

يكي

ص: 64


1- «ان الله يامر بالعدل و الاحسان». (90/ نحل)

از مسايل بسيار مهم، در زندگي انسان، حفظ تعادل در زندگي و امور اجتماعي و كليه امور مادي و معنوي است. اگر در صدد تكامل و رشد برآييم، بايد در كنار رشد فكري، به بعد جسمي نيز بي توجه نباشيم. پرداختن به دروس و تحصيلات عاليه بايد در كنار رشد جسمي مطرح باشد و كوچكترين بي توجهي به اين ابعاد، موجب مي شود كه انسان گاه به مدارج عاليه فكري برسد ولي در كنار آن بدني بيمار پرورش داده باشد، كه همين جسم بيمار انسان را از ارتقاء و رشد باز مي دارد. اگر كسي از نظر روحي بسيار قوي باشد، اما به امور عاطفي، عشق و محبت و ساير نمادهاي ابعاد عاطفي بي توجه باشد، متعادل نيست. اگر فردي از نظر بدني قوي باشد ولي از نظر عاطفي ضعيف باشد، نمي تواند يك انسان كامل باشد و گاه اين بدن قوي، منشا گرفتاري هايي براي او مي شود. چنانكه به ابعاد ديگر وجود بي توجه باشد نيز همين نتيجه را دربر خواهد داشت. بعضي تصور مي كنند، اگر در مسير رشد فكري و معنوي قرار گرفتند، از امور عاطفي بي نيازند، اما بايد در كنار رشد امور معنوي، انسان به رشد تحصيلي، عاطفي، امور اجتماعي و ساير نيازمندي هاي خود توجه داشته باشد. معنويت منهاي عمل در زندگي، از ارزش زيادي برخوردار نيست. بلكه ارتباط بين قوا و حفظ تعادل و ميزان بهترين روش زندگي است. چنانكه خداوند يكي از شگفتيهاي آفرينش را توازن و تعادل معرفي نموده است.(1)

نمونه هاي عملي از بعد عاطفي

اگر انسان به رشد ابعاد جسمي، فكري، علمي، روحي و عاطفي خود توجه داشته باشد و بتواند يك مجموعه از اين ارزشها را

ص: 65


1- «و نضع الموازين القسط». (47/ انبياء)

در خود به وجود بياورد، انساني كامل و بالغ مي شود. هر فرد توان بالندگي و رشد و استعدادها را در خود دارد. مكتب انسان ساز اسلام، نمونه هاي عملي اين انسان هاي ارزشمند را نيز در طول تاريخ معرفي كرده و به عنوان الگو به انسان هاي طالب كمال ارائه داده است. نمونه بارز اين اسوه ها رسول خداست كه داراي آن چنان مقامات معنوي بودند كه آيات فراواني پيرامون شخصيت و مشي و مرام ايشان نازل گرديد ولي از نظر بعد عاطفي نيز حضرت در اوج كمال بودند.

بطور مثال: در تاريخ پيرامون عبادت ونماز خواندن پيامبر - صلي الله عليه و آله - مطالب فراواني آمده است، با اينكه حضرت بهترين نمازها را مي خواندند، ولي در يك زماني خاص با شنيدن صداي گريه كودكي نماز را با شتاب بيشتري بجاي آوردند، وقتي اصحاب علت را از ايشان پرسيدند، فرمودند: مگر صداي گريه بچه را نشنيديد؟

اين عبادت و بعد معنوي، به گونه اي است كه جلوي امر عاطفي را نمي گيرد. يعني حضرت در هر دو بعد، به تكامل رسيده اند. در جايي حضرت، سجده را طولاني تر از حد معمول انجام مي دهند، به آن علت كه حسنين - عليهم السلام - بر پشت ايشان سوار مي شدند. اين مسئله رعايت بعد عاطفي است، در عين حال كه حضرت بعد معنوي را نيز لحاظ كرده اند. در آنجا به علت رعايت بعد عاطفي، نماز را سريعتر، و در اينجا به همان لحاظ سجده را طولاني تر انجام مي دهند. اين مسايل نشان دهنده بلوغ فراگير و همه جانبه است.

در مورد حالات عاطفي حضرت علي - عليه السلام - نيز در تاريخ

ص: 66

داستانهاي فراواني نقل شده است. ايشان گاه در قلعه خيبر را با يك دست از جا مي كند و به دور مي اندازد، گاه در ميدانهاي جنگ با كافران، ستيز مي كند كه درباره رزمش جبرئيل مي فرمايد: «جوانمردي چون علي - عليه السلام - نيست و شمشيري چون ذوالفقار نمي باشد.»(1)

و همين جوانمرد، گاه از خوف خداوند ساعتها اشك مي ريزد و از هوش مي رود، آنچنان عبادت مي كند كه تير را در حال نماز از پاي ايشان بيرون مي آورند و متوجه نمي شود و گاه نيز از ناله زن بيوه و يتيم داري دلشان به رحم مي آيد و در كنار او به نگهداري فرزندان و پختن نان براي اين زن مي پردازند.

چنين عملي، تنها در بين افرادي ديده مي شود كه به تكامل همه جانبه توجه دارند. گاه آن اوج معنوي، گاه اين خشوع عاطفي، گاه آن دلاوريها در بعد جسمي، گاه اين افت شخصيت براي به دست آوردن رضوان الهي، نمايانگر تكامل همه جانبه و بلوغ فراگير و كامل مي باشد. نمونه هايي از افراد معمولي، غير از ائمه - عليهم السلام - نيز در طول تاريخ، نشان مي دهد كه اگر انسان سعي كند، مي تواند به تكامل نسبي در اين امور برسد. از اين نمونه ها، در بين پيروان مكتب تشيع فراوان يافت مي شود.(2)

نمادهاي بعد عاطفي

1- محبت

يكي از نمادهاي امور عاطفي، محبت است كه در آيات و روايات متون اسلام، نيز به آن سفارش و تاكيد فراوان شده است. بلوغ عاطفي نيازمند است كه انسان پيرامون اين مسئله به تعادل برسد.

انسان در هر سني كه باشد، به محبت نياز دارد. محبت، علاقه و در نهايت عشق يكي از نيازهاي وجودي انسان است. خداوند براي

ص: 67


1- «لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار».
2- «مراجعه به كتاب هاي سيماي فرزانگان(رضا مختاري)، قصص العلماء(مرحوم تنكابني)، فوائد الرضويه(مرحوم محدث قمي)، زي طلبگي، سرگذشت هاي ويژه از زندگي حضرت امام (ره).

اينكه انسان به خطا و اشتباه نرود، حدود و مرز محبت را چنين روشن فرموده است:

«همانا كساني كه ايمان آورده اند، به خداوند بالاترين محبت را ابراز مي دارند».(1)

در محبت بايد ضابطه هاي اعتقادي و مباني عقلاني در نظر گرفته شود و جذب و دفع داشته باشيم.(2)

از آنجا كه محبت و عشق ورزيدن به كسي سبب تبعيت از او مي شود، لازم است محبت اساس و ريشه الهي داشته باشد تا بيراهه نرود و انسان گناهكار نشود. قرآن مي فرمايد:

«اگر شما به خداوند محبت داريد بايد از او پيروي كنيد تا خداوند نيز شما را دوست داشته باشد».(3)

محبت انسان فقط بايد در مسير اطاعت الهي باشد، تا انسان محبوب خدا گردد.

«تولي» كه يكي از فروع دين است، نيز در همين راستا به انسان خط مي دهد. دوست داشتن محبين خداوند، روشنگر خط فكري انسان و محبت آنها به دست آوردن، محبت خداوند است.

محبت اهل بيت - عليهم السلام - همان محبت به خداوند است، زيرا آنان محبوب خدايند. و خود آن بزرگواران كمالاتي دارند كه انسان طالب حقيقت به آنها عشق مي ورزد و زيربناي محبت به خدا و رسول و اولياء بايد معرفت باشد. محبت به خويشاوندان، همسايگان، نوازش يتيمان و درماندگان و ... اگر در راه خدا باشد ارزش پيدا مي كند و شايسته تمجيد است.

محبت هاي كاذب

اگر انسان محب واقعي را نشناسد، بر اساس نياز واقعي وجود خود به محبت احتياج دارد، اينجاست كه اگر كسي در آغوش محبت خداوند نباشد، در اختيار نامحرمان قرار مي گيرد. بسياري از محبتها رنگ خدايي ندارند مانند دوستيهاي گذرا، عشق هاي

ص: 68


1- 1. . «ان الذين آمنوا اشد حبا لله». (165/ بقره)
2- 2. . «ر ك. جاذبه و دافعه علي - عليه السلام - .
3- 3. . «قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني». (31/ آل عمران)

حرام و كاذب، عشق به هم جنس، يا جنس مخالف(در موارد حرام) انتخاب دوست هاي منحرف كه هر كدام از اينها نمي توانند نياز واقعي انسان از محبت را پاسخگو باشند.

شايد هر يك از اين دوستيها مدتي دوام داشته باشد، عشق ها، جلوه كند، اما چون منشا آن گناه است پايدار نيست و انسان باز هم احساس خلأ و نا امني مي كند.

شايد دوستي هايي باشند كه نسبت به هم بسيار صميمي قلمداد مي شوند، گاه از دوري هم گريان مي شوند و در كنار هم احساس لذت و شادماني مي كنند، اما چنين دوستي و محبت اگر در مسير گناه و مسايل بزهكاري و خلاف باشد، نه تنها فاقد ارزش است بلكه انسان را دچار سردرگمي، اضطراب، تشويق خاطر، نا امني، بزهكاري و گناه مي نمايد. اگر انسان مي خواهد كسي را به عنوان محبوب خود انتخاب كند، بايد چنين فردي كسي باشد كه در مسير رشد و تعالي گام بردارد و انسان را از راه راست منحرف نكند. محبت در مسير خداوند بسيار ارزشمند است. زيرا در اين مسير انسان مي تواند هم خود به تكامل برسد و هم ديگري را در رسيدن به تكامل ياري دهد. در حالي كه دوستي ها و محبت هاي كاذب و خلاف شرع، هر چه عميق تر شوند، از ريشه و اساس سست تري برخوردار هستند و نتيجه هاي نامطلوب اخلاقي، اجتماعي، خانوادگي و افت شخصيت را به دنبال خواهند داشت.

دوست يابي

دوست يابي يك ضرورت اساسي براي انسان است. شرع مقدس اسلام نيز در اين مورد تاكيد فراوان نموده است و روايات زيادي پيرامون دوست يابي در متون اسلامي يافت مي شود. از جمله حضرت علي

ص: 69

- عليه السلام - در نهج البلاغه مي فرمايند: «عاجزترين مردم كسي است كه نتواند دوستي براي خود انتخاب كند و عاجزتر از او كسي است كه دوستي را به دست آورده از دست بدهد».(1)

انسان به دوست نياز دارد. اما دوست بايد مؤمن باشد و انسان با دوستي او به خدا برسد و آن طور دوستي نداشته باشد كه در قيامت از دوستي با فردي حسرت بخورد، قرآن كريم مي فرمايد: «(در قيامت گروهي مي گويند): اي كاش فلاني را به عنوان دوست انتخاب نكرده بودم.»(2)

پيرامون دوست يابي مطالب فراوان است. اما تنها به ذكر روايتي مي پردازيم كه دورنماي دوست هاي بد را معرفي مي نمايد.

امام چهارم خطاب به فرزندش مي فرمايد:

«با پنج دسته رفاقت مكن:

1. با دروغگو، زيرا او همانند سراب، دور را براي تو نزديك و نزديك را دور جلوه مي دهد.

2. با گناهكار دوستي مكن، زيرا ترا به يك لقمه يا كمتر از آن مي فروشد.

3. با بخيل رفاقت مكن كه در آن موقع كه نياز فراوان به مال داري به تو كمك نمي كند.

4. با احمق دوستي مكن كه مي خواهد به تو نفع برساند ولي چون نادان است به تو ضرر مي رساند.

5. با قاطع رحم كه با خويشاوندانش ناسازگاري مي كند و از آنها ديدن نمي كند دوستي نكن كه در قرآن كريم در سه مورد ملعون معرفي شده است.»(3)

در انتخاب دوست بايد دقت فراون انجام گيرد زيرا انسان از بسياري دشمنان دوست نما ضربه مي خورد. دوستان منافق، ضد دين، بي توجه به مسايل و تكاليف الهي خود، شايسته دوستي نيستند و اگر انسان از اين

ص: 70


1- 4. . «نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 11.
2- 5. . «يا ويلتي لم اتخذ فلانا خليلا». (28/ فرقان)
3- 6. . اصول كافي، ج 2، ص 441.

نوع دوست ها فراوان هم داشته باشد، باز ارضاء نمي شود.

حب به ذات

بايد بدانيم كه وقتي كسي دوست حقيقي است كه بعد سازندگي و بالندگي داشته باشد و انسان را به طرف رشد پيش ببرد. زيرا انسان«حب به ذات» نيز دارد. چنانكه نياز به محبت دارد، خود را نيز دوست دارد. اگر دوستي نتواند او را در مسير كمال سوق دهد، نياز طبيعي او تامين نمي شود. لذا انسان در اين حالات احساس نا امني و خلأ مي كند. انسان ذات خود را دوست مي دارد و طالب رشد و تعالي است و از دوستي با فردي كه او را از رشد باز دارد، احساس ناامني مي كند و عكس العمل نشان مي دهد. مثل كودكي كه گلوي او را بگيرند و فشار دهند، به محض احساس خطر، فرياد زده و گريه مي كند، دست و پا مي زند و مي خواهد خود را از مرگ رها كند. همانطور كه خداوند به دوستي و محبت توصيه مي كند، از چيزهايي كه باعث ركود انسان مي شود نهي مي نمايد.

حتي در دوستي پدر و مادر كه خداوند اين قدر تكيه دارد و مي فرمايد:

«خداوند فرموده است كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكي كنيد.»(1)

آنقدر پدر و مادر مهم هستند كه در كنار توحيد قرار دارند ولي باز خداوند هشدار مي دهد:

«اگر پدر و مادر ترا به شرك خواندند، از آنان اطاعت نكن».(2)

شرك عملي بر خلاف حب به ذات است، انسان را از بالندگي و رشد باز مي دارد. لذا ترغيب كننده به شرك، حتي اگر پدر و مادر باشند، نبايد اطاعت شوند.

مشكلات خلأ دوستي

ص: 71


1- 7. . «و قضي ربك ان لا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا». (23/ اسراء)
2- 8. . «و ان جاهداك...». (8/ عنكبوت)

نشا بسياري از مشكلات اجتماعي، خلا دوستي و محبت است. اگر اين نياز واقعي انسان تامين نشود، پيامدهاي ناگواري در پي خواهد داشت. اين خلا در همه اقشار قابل تامل است. اگر مرد نياز خود از جهت عشق و محبت را در كنار همسر و خانواده خود تامين نكرد، گرد گناه مي گردد. در مقابل زن نيز چنين است. بسياري از فحشاء جنسي از همين خلأ عشق و دوستي سرچشمه مي گيرد. جوان اگر در خانواده از نظر محبت تامين نشد و غريزه محبت او ارضا نگرديد به دنبال پر كردن خلأ دوستي، گرد دوستاني مي گردد كه گاه از اين خلأ جوان سوء استفاده كرده و او را در منجلاب فساد غوطه ور مي سازند. منشا بسياري از مفاسد اجتماعي، تشكيل تيم هاي خرابكاري و منافق و ضد دين، از كساني تشكيل مي شود كه در زندگي خانوادگي خود دچار مشكل بوده و خلأ عاطفي دارند و يا از كمبود محبت دچار عقده رواني شده اند. وقتي به آنان محبت شده و به آنها شخصيت بدهند، هر چند به اشتباه باشد، جذب مي شوند. بسياري از لجاجتهاي كودكان، بزهكاري ها، عدم علاقه به درس و تحصيل در آنان در همين عقده رواني و احساس حقارت و كوچكي ريشه دارد. احساس عدم آرامش، نياز به محبت و دوستي را در آنان شعله ور مي سازد و از فقدان محبت مي سوزند و اين كمبود را به صورت خلافكاري بروز مي دهند. خداوند در رابطه با ارشاد و هدايت افراد تاكيدي خاص بر قول نرم و آرام دارد. چنانكه در رابطه با ارشاد فرعون به حضرت موسي - عليه السلام - دستور فرمود:

«با فرعون با كلام آرام سخن

ص: 72

بگوي شايد تذكر گرفته و يا شايد بترسد».(1)

2- خشم و غضب

دومين نماد، از امور عاطفي، خشم و عضب است. خوب است كه مرزهاي خشم و غضب شناخته شده و انسان با روش هاي صحيح در برخورد با اين نماد آشنا شود تا به بلوغ در اين زمينه برسد. انسان بايد بداند كجا خشمگين شود و در كجا خشم را كنترل كند. بكارگيري صحيح اين نماد عاطفي موجب رشد انسان مي شود و انسان بايد در اين امر نيز تعادل را رعايت كند. در حالي كه اگر مسير صحيح در مورد خشم لحاظ نشود، انسان دچار ضايعات روحي و رواني فراون مي شود.

بيماري قرن

انسان به علت نداشتن روش صحيح برخورد با موارد خشم و غضب و به علت بي توجهي به اين امر عاطفي در قرن حاضر دچار مشكل گرديده است.

بيماري هاي عصبي، دردهاي موضعي، ناراحتي هاي گوارشي، فشار خون، بالا بودن ميزان چربي هاي خون اعم از كلسترول و تري گليسيريد، استرس، فوبيا، ميگرن، از جمله بيماريهايي هستند كه علت مشخص آنها در علم پزشكي، خشم و عصبانيت كنترل نشده است و بهترين روش درمان هر يك از اين بيماري ها پرهيز از محيط هاي استرس زا و دوري از موارد خشم و غضب است.

در اين بيماري داروهاي مسكن، موضعي عمل مي كنند وآرام بخش ها و تركيبات بنزوديازوپين كم كم اثر خود را روي بيمار از دست مي دهند و به تدريج به صورتي كه بيماري مداوا نشود، بايد آرامبخش هاي قوي تري مصرف شوند تا دردها و ناراحتي ها آرم گيرند. خوب است انسان با مرزهاي غضب آشنا شود و به دلايل ناچيز خود را عصباني نكند و گرفتار بيماري هاي عصبي نشود. كه

ص: 73


1- 9. . «وقولوا قولا لينا». (44/ طه)

در اين رابطه خداوند فرو خوردن خشم را در عصبانيت لازم دانسته اند.(1)

جنبه مثبت غضب

شرع مقدس اسلام براي هر يك از اعمال انسان محور الهي قرار داده است. پيرامون خشم و غضب كه يكي از نمادهاي عاطفي انسان مي باشد، نيز دستورالعمل هايي قرار داده است. خداوند در قرآن مجيد، محور غضب را خشم كردن نسبت به كفار قرار داده و مي فرمايد:

«پيامبر گرامي - صلي الله عليه و آله - و مؤمنين بر كفار شدت و غضب دارند، ليكن در بين خود، با مهرباني رفتار مي كنند».(2)

خشم و غضب انسان بايد بر عليه كفار، مشركين و منافقين باشد. چنانچه امام خميني(ره) نيز طي دستورالعملي فرمودند:

«هر چه فرياد داريد، بر سر آمريكا بكشيد».

اين يك اصل اساسي است، كه اگر انسان به دنبال مغضوب واقعي باشد و خشم و غضب خود را براي او بكار ببرد، اين عصبانيت نه تنها او را از مسير رشد و تكامل باز نمي دارد، بلكه در پيشگاه الهي بخاطر اين حالت ماجور است و در خود نيز احساس بالندگي و رشد و حتي آرامش مي كند.

در اصول و عقايد اسلام نيز«لا اله الا الله» نفي كليه طاغوت ها و سرسپردن به بندگي الله است. اصل تبري در فروع دين نيز، مبين اين امر رشدآفرين است كه از دشمنان الهي بايد دوري كرد و غضب و خشم را نثار آنان نمود. دوري از كفار، مشركين و دشمنان خدا و خشم و غضب نسبت به آنان، به علت آنكه انسان را در مسير تكامل و اصل فطري او كه الله است قرار مي دهد، قابل تقدير و اجر الهي

ص: 74


1- 1. . «الكاظمين الغيظ والعافين عن الناس».
2- 2. . «محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الكفار». (29/ فتح»

است و خداوند به خاطر اين خشم، به انسان اجر نيز مي دهد.

انگيزه مثبت در غضب، اثر منفي

گاهي اوقات، برخي افراد با انگيزه مثبت خشمگين مي شوند، با اين وجود نتيجه اين امر منفي است. در يكي از مواردي كه امر به معروف و نهي از منكر واجب مي شود، موقعي است كه انسان، احتمال تاثير بدهد. اگر در موردي اميد به تاثير كم است، خشم و غضب نيز گرچه با انگيزه سازندگي است ولي اثري در پي نخواهد داشت ابتدا بايد زمينه پذيرش را در افراد بوجود آورد، سپس به امر به معروف و نهي از منكر، پرداخت. در مورد متربي نيز، مربي بايد توجه داشته باشد كه بكار بردن خشم و غضب الهي براي امر تربيت بي اثر است. روانشناسان بر اين عقيده اند كه تاثير نصيحت توام با خشم و غضب بسيار ناچيز است و مربي غضبناك نمي تواند اثر تربيتي پند و نصيحت خود را با غضب به متربي منتقل كند.

متربيان ما هر قدر ناآرام و سركش و طاغي باشند، حتما فرعون نيستند. وقتي خداوند در مقابل فرعون به حضرت موسي - عليه السلام - فرمان«قول لين» و آرام مي دهد،(1)بيانگر آن است كه مربي نيز، بايد همين راه را براي انتقال اهداف صحيح خود دنبال كند و از روش خود انتظار اثر مثبت حتمي نداشته باشد. بلكه توكل بر خداوند كند و از او بخواهد كه در حرفهايش، اثر مثبت قرار دهد. چنانچه خداوند به حضرت موسي - عليه السلام - گوشزد كرد:

«شايد(فرعون) متذكر شده و از خداوند بترسد».(2)

در برخي موارد، توقع زياد، باعث خشم و غضب مي شود.

ص: 75


1- 3. . «و قولوا له قولا لينا». (44/ طه)
2- 4. . «لعله يتذكر او يخشي». (44/طه)

فردي كه خود ساخته شده است، از ديگران نيز اميد رفتاري مناسب دارد و چون ديگران رفتار مناسب و دلخواه او را ندارند، غضبناك و عصباني مي شود. بايد بدانيم كه هر فردي در زندگي و محيط خاصي پرورش و رشد يافته است، نبايد انتظار داشته باشيم كه همه افراد يك جامعه منظم، مرتب، خدايي، متدين، با ادب، اجتماعي و ... باشند و به وظايف خود عمل كنند. مطلب مهم ديگري كه مطرح است اين است كه: پيامبران با آن همه قدرت الهي كه داشتند و با آن خلق نيكو و روش درستي كه در خود پرورانده بودند كه خداوند در مورد نبي اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود:

«همانا تو داراي خلقي عظيم و نيكو هستي.»(1)

و به انسان ها نيز فرمود:

«و براي شما انسانها پيامبر، الگوي خوب و نيكويي است».(2)

با اين حال پيامبر - صلي الله عليه و آله - با سختي و مشقت اصحابش را متدين نمود و در اين راه آنقدر سختي كشيد كه خداوند خطاب به او گفت: «تو قادر نيستي همه آنها را مسلمان كني».

و در زمان پيامبر - صلي الله عليه و آله - افرادي بودند كه با ديدن آن همه دلايل و بينات روشن باز ايمان نياورده و بر كفر و شرك خود باقي ماندند.

بنابراين ما نيز قادر به ساختن همه افراد جامعه نيستيم. تاثير كلام نسبي است و بلكه بايد در اين راه ابتدا زمينه پذيرش را در افراد ايجاد كنيم و در حد توان براي بالندگي جامعه بكوشيم. در عين حال بايد از خشم و غضب

ص: 76


1- 5. . «انك لعلي خلق عظيم». ( 4 / قلم)
2- 6. . «لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه». (21/ احزاب)

در اين راه به شدت پرهيز كنيم. شرع مقدس اسلام فراخواندن عملي به دستورات الهي را بر تبليغ زباني مقدم مي دارد. و مي فرمايد:

«خداوند براي راهنمايي بشر پيامبراني فرستاد، كه آيات الهي را بر آنان بخوانند. آنان را ابتدا تزكيه كرده و سپس علم كتاب و حكمت بياموزند».(1)

و در روايت مي فرمايد:

«مردم را با غير از زبان، ارشاد كنيد».(2)

براي به دست آوردن تاييدات الهي بايد سعي كنيم كه شعاع خشم و غضب ما قوانين و دستورات الهي باشد و عمل ما خلاف شرع نباشد. كليه اموري كه انسان انجام مي دهد بايد در چارچوب احكام شرع باشد تا مفيد واقع گردد، در اين حال اگر اثر بگذارد، ماجور است و اگر بي اثر هم باشد، او از اجر معنوي بي بهره نيست، در اين حال و در اين مورد به بلوغ عاطفي دست پيدا كرده است.

3- دگر انديشي

يكي ديگر از امور عاطفي، دگرانديشي است. فكر كردن به ديگران، اقوام، فاميل، جامعه و دلسوزي كردن نسبت به آنان، از نمادهاي عاطفي هر فرد مي باشد و انسان بايد سعي كند در مورد برخورد با اين نماد عاطفي به مرحله بلوغ يا تعادل در رفتار دست يابد.

جنبه مثبت

مكتب اسلام به مسائل اجتماعي توجه فراوان دارد، اگر بخواهيم بطور مبسوط به اين مسئله بپردازيم، مباحث زيادي را مي طلبد ولي بطور اختصار به گونه اي از اين توجهات، اشاره مي كنيم.

از جمله هشدارهاي ائمه معصومين - عليهم السلام - ايجاد حساسيت در بين مسلمانان نسبت به يكديگر اين است كه مي فرمايند: «كسي كه صبح كند، در حالي كه نسبت به مسايل مسلمين اهتمام نورزد،

ص: 77


1- 7. . «هوالذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته...». (2/ جمعه)
2- 8. . «كونوا دعاة الناس بغير السنتكم».

مسلمان نيست».(1)

توجه به مسايل ديگران، غم ها، گرفتاري ها، بيماري ها، قرض ها، ظلم ها و ساير مسايل اجتماعي ديگر آنان، نشانه مسلماني و رسيدن به بلوغ عاطفي است. خداوند نيز در قران امر به تعاون نموده است: «در كارهاي نيك با يكديگر تعاون و همكاري كنيد».(2)

بايد توجه داشت، تنها شناخت مسايل و مشكلات ديگران و دانستن ضعف ها و ناراحتي هاي آنان كافي نيست. بلكه مسلمان بايد در پي چاره جويي مسايل باشد و بقدر توان به برطرف شدن آن مسايل اهتمام ورزد. تا آنجا كه بحث ايثار مطرح است و انسان بايد از آنچه دارد براي رفع مشكلات مسلمين ايثار كند و خداوند ايثار را ستايش مي فرمايد. وقتي حضرت زهرا - سلام الله عليها - و علي - عليه السلام - و فرزندانشان غذاي خود را در راه خدا انفاق كردند خداوند فرمود:

«و ايثار مي كنند آنچه را كه خود به آن نياز دارند».(3)

جنبه منفي

در مورد دگرانديشي كه به عنوان يكي از نمادهاي عاطفي مطرح شد، جنبه منفي نيز وجود دارد. فردي كه از نظر علمي، فرهنگي، جسمي، مادي يا معنوي توان مقابله با مسايل و مشكلات جوانان را ندارد، وظيفه اش چيست؟

گاه حس مسؤوليت نسبت به جامعه، افرادي را بر آن مي دارد كه به ياري مسلمانان برخيزند، اما در مقابل اين انگيزه صحيح و مطلوب، توانايي لازم و زمينه كافي براي برخورد با مشكلات را ندارند و در نتيجه خود فنا مي شوند. چند صباحي به ياري ديگران شتافته اما چون بنيه فرهنگي و علمي كافي ندارند، به كمال مطلوب نمي رسند.

خداوند از هر فرد نسبت به توانايي هاي او تكليف مي خواهد و در

ص: 78


1- 1. . «من اصبح ولم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم». (نهج البلاغه، كلمات قصار)
2- 2. . «تعاونوا علي البر و التقوي». (2/ مائده)
3- 3. . «يوثرون علي انفسهم ولو كان بهم خصاصه». (9/ حشر)

قران فرموده است:

«خداوند هيچ نفسي را بيش از توانش تكليف نمي كند».(1)

اگر انسان به سطحي از علم رسيد كه انحرافات جامعه را ديد و شناخت، مرز گناهان را دانست، نسبت به وضع جامعه ابراز نگراني كرده بايد بداند در برخورد با اين مسايل ناچار است راه اصولي را انتخاب كند.

برخي از افراد با مشاهده بدحجابي، دروغ، تهمت، دزدي، گناهان و انحرافات فردي و گروهي صرفا غصه مي خورند، از زندگي بيزار مي شوند، سرخورده و ناراحتند و هرگز به اين مسئله نمي انديشند كه آيا با غصه خوردن، مسايل و مشكلات حل مي شود؟ آيا بهتر نيست غصه و ناراحتي منشا تحرك براي ساختن جامعه باشد؟ اگر مي خواهيم در جامعه خدمت كنيم بايد ابزار خدمت را داشته باشيم. از نظر علمي، فكري. فرهنگي و تجربي ابزار لازم براي خدمت در اختيار ما باشد در غير اين صورت اگر بي توجه عمل كنيم، يا خود تحت تاثير عمل ديگران واقع مي شويم و يا خيلي زود به خاطر نداشتن ابزار فرهنگي، بايد خود را بازنشسته و مغبون فرض كنيم. بلوغ در اين مرحله، به منزله دقت در عملكرد و توجه به موازين شرع است.

4- گريه

گريه نيز يكي از نمادهاي عاطفي در انسان است. چنانكه انسان نياز به غذا، خواب، عشق و محبت و ساير مسايل مادي و معنوي دارد به گريه نيز نيازمند است. و بايد سعي كند كه در اين نماد عاطفي به بلوغ برسد.

گريه يك نياز براي قواي عاطفي انسان است، اگر انسان دچار تاسف و ناراحتي شديد شود، بايد با گريه اين آثار تاسف را بروز دهد. گريه و اشك، پيامدهاي تراوشات

ص: 79


1- 4. . «لا يكلف الله نفسا الا وسعها». (286/ بقره)

پنج غده مهم بدن است، كه اين غدد عبارتند از: هيپوفيز، تيروئيد، پاراتيروئيد، فوق كليوي و لوزالمعده. اين غدد در حين كار كردن، اضافاتي دارند كه برخي معتقدند اشك ضايعه غدد است.

دانشمندان روانشناس مي گويند: گريه تخليه هيجان و عقده گشايي است. همچنين يكي از نيازهاي مهم دروني كودك، گريه است. كودك به وسيله گريه با دنياي اطراف ارتباط برقرار مي كند. گريه وسيله ابراز درد، گرسنگي، احتياج به تعويض و خواب كودك مي باشد. در متون اسلامي نيز پيرامون گريه، روايات و آيات فراواني موجود است. قرآن كريم مي فرمايد:

«بايد زياد گريه كنيد و كم بخنديد».(1)

و امام صادق - عليه السلام - فرموده اند: «اگر اشك در ناراحتي ها تخليه نشود، موجب ناراحتي ديگر مي شود».

و براي تشويق به گريه كردن، حتي سفارش فرموده اند كه اگر گريه و اشك نداريد خود را به صورت گريه كننده درآوريد كه به تباكي معروف است.

پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - راجع به عزاداري براي حضرت امام حسين - عليه السلام - مي فرمايند:

«كسي كه گريه كند و يا بگرياند و يا حالت گريه داشته باشد، بهشت بر او واجب مي شود».(2)

انواع گريه

گريه انواع گوناگون دارد و هر كدام فوايد و آثاري براي انسان در بردارد.

1. گريه شوق و علاقه انسان به چيزي: باعث مي شود كه از دوري او به گريه درآيد چون شوق بهشت، شوق لقاء الهي، شوق ديدار محبوب واقعي، ائمه - عليهم السلام - در عاشق ايجاد گريه مي كند.

2. گريه شادي: شاد شدن از ملاقات كسي كه انسان او را دوست دارد و مدتهاست از

ص: 80


1- «و ليبكوا كثيرا...». (82/ توبه)
2- نفس المهموم، محدث قمي، ص 70.

او دور بوده، انسان را به گريه مي آورد. چون ملاقات مادر و فرزند، محبوب و محب، عاشق و معشوق، از اين نوع ملاقاتهاست.

3. گريه ترس: گاهي اوقات ترس از ديگري، چون معلم، پدر، استاد و ترس از تنبيه آنان و ترس از آبروريزي، موجب گريه مي شود.

4. گريه درد: در هنگام بروز درد و ناراحتي، مثل: گوش درد، دندان درد، يا درد زايمان در خانم ها موجب گريه آنان مي شود.

5. گريه حيله: گاهي افراد براي رسيدن به آرزوهاي خود و تحميل آن به ديگران متوسل به گريه مي شوند. خانمها اكثر از اين حربه براي رسيدن به مقاصد، استفاده مي كنند. جوانان در سنين بلوغ، به خاطر احساسات شديد، گاهي به گريه متوسل مي شوند. كودكان نيز از اين وسيله در موارد بسياري استفاده مي كنند.

6. گريه فراق: گريه از دوري فرد يا افراد يا دوستاني، موجب گريه مي شود. گاهي اين افراد فراق از حضور خداوند و بزرگاني چون ائمه - عليهم السلام - و گاه فراق افراد عادي انسان را به گريه مي اندازد.(1)

5- خنده

خنده همچون گريه، يكي از نمادهاي عاطفي در انسان است و فرد بايد در اين مورد نيز به رشد كافي برسد و خود را با آداب و مسايل خنده آشنا كند.

در مواقعي كه انسان با نشاط است، براي او خنده لازم است. اسلام راجع به خنده آيات و احاديثي دارد و آن امري لازم ولي بر اساس ضوابطي معرفي كرده است. مسلمان بايد بشاش و گشاده رو باشد چنانكه در مورد پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - در قران مي فرمايد: «و پيامبر - صلي

ص: 81


1- توضيح بيشتر در كتاب«نيازمندي هاي نسل جوان» از نگارنده.

الله عليه و آله - براي شما الگوي نمونه اي است».(1)

در حديث آمده است: «خنده مؤمن تبسم است».(2)

مؤمن«كثيرالتبسم» است، علامت گشاده رويي تبسم در چهره است. اما در مقابل آن روايت ديگري مي فرمايد:

«قهقه زدن از كارهاي شيطان است».(3)

خنده بلند و شديد در اسلام نهي شده است. روانشناسان گفته اند:

«گريه و خنده تخليه هيجانات روحي و دروني است، تخليه خوشي ها در خنده و تخليه ناراحتيها در گريه است».

انسان وقتي خوشحال مي شود، بايد بخندد ولي حد خنديدن تبسم است. اگر در حالت خوشحالي انسان نخندد، و خوشحالي در درون متمركز شود، به صورت تمسخر ديگران با دروغ و يا خودنمايي بروز مي كند. خنده موزون موجب رشد، شادابي، آرامش و تقويت قواي رواني مي شود. سلامت رواني در كنار شاديها و آرامش ها به وجود مي آيند.(4) خنده نبايد سبب تحقير ديگران، استهزاء افراد و نيز تحريك آلام افراد گردد، موقعي كه به دوست، اهل خانه و يا آشنايان مصائبي رسيده ما نبايد با خنده خويشتن نمك به زخم آنها بپاشيم.

6- اعتماد به نفس

اعتماد به نفس براي انسان ضرورت دارد و هر فردي براي موفقيت در زندگي نياز مبرمي به آن دارد. اگر انسان بتواند اعتماد به نفس به دست آورد، هرگز شكست ها در او اثر منفي نمي گذارند. اعتماد به نفس پديده اي رواني است و انسان بايد با توجه به درست بودن عمل، مسيري را انتخاب كند و روي آن ثابت بماند. البته بايد توجه داشت، اعتماد به نفس با استبداد و تك محوري و خودرايي، تفاوت بارزي دارد. اعتماد به نفس، در جايي مطرح است كه انسان مسير خود را تشخيص دهد و روي هدف خود بايستد،

ص: 82


1- 1. . «و لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه». (21/ احزاب)
2- 2. . «ضحك المومن التبسم». (غررالحكم)
3- 3. . «القهقهه من الشيطان». (وسائل الشيعه، ج 8، ص 479).
4- 4. . توضيح بيشتر در «نيازمنديهاي نسل جوان» از نگارنده.

هر چند براي رسيدن به هدف دچار مشكلاتي نيز بشود.

اعتماد به نفس، امري روحي، رواني است كه در درون انسان موجب تحريك بعد فيزيكي و مادي شده و انسان را به تحريك وا مي دارد. تحريك بعد رواني اعتماد به نفس، به انسان اميد و ايمان به مبارزه، درس خواندن، كار كردن، تلاش و كوشش مي دهد و انسان مي تواند با تحريك بعد جسمي، اين نداي روحي را جواب گويد و با سختيها مبارزه كند. اعتماد به نفس موجب مي شود انسان سختي كار، تحصيل، شكست و آزارها را بيشتر تحمل كند تا به هدف نهايي خود برسد. در اعتماد به نفس بايد اين نكته را ملحوظ داشت كه نبايد اين حالت در ما غرور آفريني كند و به اصطلاح بادمان را زياد نمايد و نيز نبايد با توكل به خداوند مغايرت داشته باشد. بسياري از دانشوران و مشاهير جهان بر اساس همين خصوصيت روحي به مقامات عالي رسيده و براي خود شهرت جاوداني كسب كرده اند و پژوهش ها و كشفياتي را به نام خويش ثبت نموده اند.(1)

نمونه هاي علمي

نمونه بارز در خصوص اعتماد به نفس عمل افرادي چون حضرت امام حسين - عليه السلام - است. ايشان وقتي راه تبليغ و ارشاد مردم و اعتلاي قران را به شهادت خود و عزيزان تشخيص دادند، در اين راه از هيچ چيز دچار دلسردي نشدند. با آنكه اصحاب و ياران حضرت در ابتداي نهضت و حركت از مدينه و مكه و به طرف كربلا، هزاران نفر بودند و كم كم، رو به كاهش گزاردند و حضرت را رها ساختند تا 72 يا 115 نفر باقي ماندند ولي حضرت،

ص: 83


1- 1. . ر. ك. «اعتماد به نفس»، علي دشتي.

از نهضت خود دلسرد نشدند. چون تشخيص همان بود كه حضرت بايد جان خود را فداي اسلام مي كردند. گرچه در ظاهر، پيروز نشدند و شهيد گشتند، اما خون ايشان تداوم بخش مكتب قران و اسلام شد و دين اسلام را احياء كرد.

در همين جا قبل از نهضت امام حسين - عليه السلام - صلح امام حسن - عليه السلام - مطرح است كه ايشان طبق شرايط آن زمان تن به پذيرش معاهده اي را دادند. نه آنكه صلح ايشان سازش با دشمن بود، بلكه صلح ايشان پديد آورنده زمينه هاي قيام امام حسين - عليه السلام - بود. ايشان نيز در آنجا صلح را براي اعتلاي كلمه حق لازم دانستند و از شماتت دشمن و حتي انتقاد گروهي از اصحاب، هراس به دل راه ندادند.

انجام وظيفه يا رسيدن به نتيجه

ما بايد وظيفه خود را انجام دهيم، اما مامور به نتيجه نيستيم. اين امر در رسالت پيامبران نيز به چشم مي خورد. در قرآن آمده است: «خداوند، از بين افراد بشر، براي هدايت آنان، پيامبراني فرستاد».(1)

پيامبران با آنكه از تأييدات الهي برخوردار بودند و از خود اعجاز نشان مي دادند و سعي در هدايت مردم به سوي حق و كمال و سعادت دنيوي و اخروي داشتند ولي با تحمل سختيها در راه رسالت با آن همه فداكاري، تعداد كمي از مردم به ايشان ايمان حقيقي آوردند. در مورد پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - نيز همين مسئله هست كه ايشان بارها از طرف خداوند، مورد خطاب قرار گرفتند، كه چرا خود را اينقدر در هدايت مردم به زحمت مي اندازي؟ قرآن

ص: 84


1- 2. . «هوالذي بعث في الاميين رسولا منهم...». (2/ جمعه)

مي فرمايد:

«ما قران را نازل نكرديم كه خود را به مشقت بياندازي».(1)

با اين حال، مسلماناني كه ايمان آوردند، پس از رحلت آن حضرت، گمراه شدند و تنها عده قليلي بر ايمان خود ثابت ماندند. پس انسان تا مي تواند بايد به وظيفه خود عمل كند، اگر عملي مورد رضاي خدا بود، كافي است. هر چند انسان در اين راه به شكست مبتلا شود، ديگران او را تمسخر كنند، به نتيجه نرسد و زحماتش هدر رود. مهم آن است كه به وظيفه عمل شود، هر چند نتيجه آن مثبت نباشد. اگر چنين شد، سرانجام خداوند، طعم پيروزي را به انسان مومن خواهد چشاند. چنانكه وعده اين پيروزي فراگير و وعده حق در قرآن آمده است:

«و خداوند اراده كرده است كه بر مؤمنين، منت گذارده و آنان را امام و وارث زمين قرار دهد».(2)

نشانه هاي اعتماد به نفس

1. كارهاي شخصي خود را انجام مي دهد و از ديگران توقع انجام وظايف خود را ندارد.

2. دچار ترديد و تزلزل نيست. وقتي به تشخيص درست برسد با اعتماد به جلو مي رود.

3. از شكست ناراحت نمي شود، بلكه شكست را مقدمه پيروزي مي داند.

4. از خودستايي و تك محوري دوري مي كند. از تمجيد ديگران نيز خوشحال نمي شود.

5. در مورد كار خود از تحقير و بدگويي توسط ديگران، ناراحت نمي شود.

6. انتقاد پذير است. كاستي ها و اشكالات خود را مي پذيرد.

7. مسؤوليت پذير است. مسؤليتي كه به عهده او گزارده مي شود به درستي انجام مي دهد.(3)

7- انتقاد پذيري

يكي از جلوه هاي بلوغ عاطفي، انتقاد پذيري است. اگر بر اين عقيده باشيم كه

ص: 85


1- 3. . «ما انزلنا عليك القران لتشقي». (2/ طه)
2- 4. . «و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثين». (5/ قصص)
3- 5. . توضيح در كتاب«نيازمنديهاي نسل جوان» از نگارنده.

ممكن است هر انساني خطا و اشتباه داشته باشد، از انتقاد ديگران ناراحت نمي شويم. انسان بايد خود را هميشه آماده انتقاد ديگران بنمايد و از آنها استقبال كند. آنان كه از نظر بعد عاطفي به كمال و رشد نرسيده اند، انتقاد پذير نيستند. معمولا اين افراد، داراي خصايصي چون غرور، عجب يا تكبر مي باشند كه اين صفات مانع از پذيرفتن انتقاد در آنها مي شود.

انتقاد پذيري از آن جهت در بعد عاطفي بحث مي شود كه خصايص روحي انسان از جمله غرور مانع انتقاد پذيري مي شود، در بعد بدني انسان، اين عدم پذيرش، واكنش هايي را به وجود مي آورد. انسان برخورد شديد مي كند، فرياد مي زند، انكار مي كند و گاهي هم كه از نظر بعد جسمي، كاري انجام ندهد و با انتقاد مقابله نكند، افسرده مي شود و رفتارهاي افراد افسرده را از خود بروز مي دهد، گوشه گير و منزوي مي شود، از انتقاد كننده ناراحت و عصباني مي گردد و از ملاقات با او پرهيز دارد، كم خواب مي شود، اشتهايش كم شده، دچار عوارض جسمي چون زخم معده و ميگرن مي شود. تمام اين آثار جسمي، از همان بعد رواني، انتقاد نپذيرفتن سرچشمه مي گيرد.

سازندگي انتقاد

انتقاد هميشه سازنده است. در مكتب حيات بخش اسلام نيز، از انتقاد به عنوان يك اصل دوستي و سازندگي اخلاقي ياد شده است. امام صادق - عليه السلام - مي فرمايند:

«بهترين دوستان من كساني هستند كه عيوب مرا به من هديه كنند».(1)

انسان بايد هميشه در پي ساختن ابعاد وجودي خويش باشد و زمينه انتقاد پذيري را در خود به وجود آورد و از انتقاد به عنوان هديه استقبال كند. خداوند نيز

ص: 86


1- 1. . «احب اخواني من اهدي الي عيوبي». (بحارالانوار، ج 74، ص 282)

به رسول گرامي - صلي الله عليه و آله - فرمان مي دهد:

«تذكر بده، زيرا تذكر به مؤمنان نفع مي رساند»(1)

اگر انسان در بعد اجتماعي، ديني، اخلاقي، مذهبي، و عقيدتي خود داراي اشكالاتي باشد و آنها را برطرف نكند در اجتماع داراي شخصيت برتر و شناخته اي نمي شود. بلكه اين عيوب، او را از تكامل و رشد باز مي دارند. اين نكته قابل ذكر است كه شايد روش انتقاد كننده درست نباشد و انتقادهايي كه مي كند به صورت انتقاد گزنده و نيشدار يا خزنده و زيرآبي باشد، گاه شايد آبروي انسان را نيز در جمعي ببرد، اما بايد اصل انتقاد را پذيرفت و انتقاد كننده را هم به روش صحيح انتقاد آشنا كرد.

روش صحيح انتقاد

1. چون آئينه بي كم و كاست، عيوب را بگويد زيرا مؤمن آئينه مؤمن است.(2)

2. دوستانه باشد. انتقاد كننده احساس كند كه منتقد دوست اوست.

3. مخفيانه باشد تا آبروي شخص مورد انتقاد نريزد.

4. با ملايمت باشد، چنانكه يكي از روشهاي تبليغي صحبت با لحن ملايم است.(3)

5. در فضاي آرام، پرهيز از خشونت و در موقعيتهاي حساسي چون لحظه جدايي انتقاد شود، تا در ذهن طرف باقي بماند.

6. استدلال صحيح و محكم در انتقاد داشته باشد.

7. منصفانه باشد، در كنار نواقص فرد، خوبيها و امتيازات او را نيز ذكر كند.

8. احتمال اثر در انتقاد خود بدهد. اگر مي داند انتقاد او بي اثر است لازم نيست انتقاد كند. چنانكه يكي از شرايط امر به معروف و نهي از منكر احتمال تاثير است.

9. در برخي موارد لازم

ص: 87


1- 2. . «فذكر ان نفعت الذكري». (اعلي/ 9)
2- 3. . «المومن مرآه المؤمن».
3- 4. . «فقولا له قولا لينا». (44/ طه)

است انسان تغافل كند و غير مستقيم، اشكالات و ايرادات ديگران را بگويد.(1)

بلوغ معنوي

1- نياز به معبود

يكي از ابعاد وجود انسان بعد معنويت و روحانيت اوست. انسان چنانكه براي بدن خود به مواد غذايي نياز دارد، به غذاي روح و معنويات نيز احتياج دارد و نبايد نسبت به اين بعد بي توجه باشد و سعي كند به حد كمال طبيعي و بلوغ در معنويت برسد.

انسان ذاتا به معبود و پناهگاه نياز دارد زيرا در قران آمده است:

«خداوند مردم را بر فطرت خداشناسي آفريد و تغييري در آن نيست».(2)

انسان نياز به معبود دارد از اين جهت براي آنكه بشر گمراه نشود خداوند انگيزه خلقت بشر را چنين معرفي مي فرمايد:

«و ما جن و انس را خلق نكرديم مگر آنكه خداوند را عبادت كنند».(3)

و چنين است كساني كه به معنويات توجه دارند، زندگي آرامي خواهند داشت، خداوند در همه حال پشتيبان آنهاست. قران مي فرمايد:

«كساني كه ايمان دارند و قلب هايشان به ياد خدا آرامش مي گيرد، آگاه باشيد كه فقط ياد خدا آرام بخش دلها مي باشد».(4)

اگر انسان خدا را خالصانه بپرستد، گرفتار شيطان نمي شود زيرا ابليس به خداوند گفت:

«به عزت تو سوگند كه همه مردم را گمراه مي كنم، مگر آنها كه ترا خالصانه عبادت كنند».(5)

2- ضلالت

اگر انسان نياز معنوي خود را از مسير صحيح تامين نكند، گرفتار وساوس شيطان شده و گمراه مي گردد. خداوند به چنين افرادي كه او را عبادت نمي كنند مي فرمايد: «و هر كس از ياد من دوري كند و مرا فراموش نمايد، قطعا زندگي سختي بر اثر هجوم تلخي ها و آفات مربوط به دنيا خواهد داشت و در

ص: 88


1- 5. . توضيح در«كتاب افسردگي» از نگارنده.
2- 1. . «فطرت الله التي فطر الناس عليها». (30/ روم)
3- 2. . «و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون». (ذاريات/ 56)
4- 3. . «الا بذكرالله تطمئن القلوب». (رعد/ 28)
5- 4. . «قال فبعزتك لاغوينهم اجمعين». (ص/ 82)

قيامت او را كور وارد محشر خواهم كرد».(1)

و در آيه ديگر مي فرمايد:

«و هر كس از ياد خداي رحمن اعراض و چشم پوشي كند، شيطاني را براي او برمي انگيزيم كه ملازم او خواهد بود و شياطين، دوري كنندگان از ياد خدا را، از راه حق باز مي دارند و آنان فكر مي كنند كه هدايت شده اند».(2)

و اين بالاترين گمراهي است كه انسان كاري انجام دهد و فكر كند كه كار خوبي انجام مي دهد، در حالي كه اعمالشان عمل هاي خوبي نباشد. قران مي فرمايد:

«آيا شما را به زيانكارترين افراد در اعمالشان خبر دهم، كساني كه كوشش آنها در زندگي دنيا از بين رفته و خودشان مي پندارند كه اعمالشان خوب است».(3)

دستاوردهاي تمسك به غير از خداوند، براي انسان، دستاوردهاي بسيار بدي است، خوب است انسان در برآوردن نيازهاي معنوي خود بكوشد و صفاتش را الهي كند.

3- امداد الهي

اگر انسان نياز معنوي خود را در عبوديت خداوند جستجو كند، داراي صفاتي در اخلاق و رفتار مي شود و خداوند، به همين دليل به امداد آنان مي آيد.

قران مي فرمايد:

«اي پيامبر مژده بده به اهل خضوع و خشوع، كساني كه در هنگام ياد خداوند دلهايشان به طپش مي افتد».(4)

امام صادق - عليه السلام - مي فرمايد:

«خداي بزرگ فرموده، كسي كه در نهاني مرا ياد كند، من در آشكارا و در منظر خلايق او را ياد مي كنم».(5)

و در آيه ديگر مي فرمايد:

«اي كساني كه ايمان آورده ايد، اگر تقوا پيشه كنيد خداوند به شما تميزي حق و باطل(فرقان) عنايت مي كند و از گناهان شما مي گذرد و شما را مي آمرزد».(6)

و در آيه ديگر مي فرمايد:

«كسي كه از خداوند بپرهيزد

ص: 89


1- «و من اعرض عن ذكري فان له معيشه ضنكا». (طه/ 124)
2- «و من يعش عن ذكر الرحمن». (زخرف/ 36)
3- «قل هل انبئكم بالاخسرين...». (104/ كهف)
4- 1. . «و بشر المخبتين الذين ...». (34/ حج)
5- 2. . «من ذكرني سرا ذكرته علانيه». (عده الداعي، ص 244)
6- 3. . «يا ايها الذين آمنوا ان تتقوالله». (30/ انفال)

و تقوا پيشه كند، خداوند او را از غم و اندوه بيرون مي كند و او را از جايي كه گمان نمي برد، روزي مي دهد».(1)

و در آيه ديگري مي فرمايد:

«و كسي كه به خداوند توكل كند، خداوند براي او كافيست».(2)

و آيه ديگر مي فرمايد:

«كسي كه تقوا پيشه كند، خداوند كارهاي او را آسان مي كند».(3)

پس كساني كه خداوند را عبادت كنند، خضوع و خشوع داشته باشند، به ياد خدا باشند. تقوا پيشه كنند خداوند عناياتي چون فرقان، كفايت امور و آساني كارشان را به آنان ارزاني خواهد داشت. بايد در خاطر داشته باشيم، تنها راه صحيح، عبوديت خداوند است و از اينجاست كه انسان به تكامل ديني، دنيوي و اخروي، سعادت دنيا و آخرت، دست پيدا مي كند و به انگيزه خلقت، جامه عمل مي پوشاند.

4- رعايت اعتدال

در امور عبادي انسان بايد از افراط و تفريط بپرهيزد. همه احكام شرع، مرز و حدودي دارند، جدا شدن از احكام الهي در هر دو طرف يعني يا افراط يا تفريط، هر دو ناپسند هستند و اسلام آن را تجويز نمي كند. در احكامي چون نماز، روزه، حج، جهاد، خمس و ساير احكام، تامل و كسالت پسنديده نيست. بي تفاوتي نسبت به اعمال و رفتار را خداوند نمي پسندد و در مقابل تمرد از احكام الهي براي انسان عذاب اخروي را پيش بيني كرده است.

در مقابل افراط در عبادت، رهبانيت، بي توجهي به مسايل خانوادگي و اجتماعي را نيز، اسلام عزيز تجويز نمي كند. قرآن مي فرمايد: «ما شما را جامعه اي ميانه رو قرار داديم.»(4)

و رسيدن به بلوغ معنوي آن است كه انسان مرزهاي عبوديت را بشناسد و بتواند به

ص: 90


1- 4. . «و من يتق الله يجعل له مخرجا». (2/ طلاق)
2- 5. . «و من يتوكل علي الله». (3/ طلاق)
3- 6. . «و من يتق الله يجعل له ...». (4/ طلاق)
4- «و جعلناكم امه وسطا». (143/ بقره)

آنچه خداوند از او مي خواهد دست پيدا كند.

بلوغ جنسي

1- نفي رهبانيت

در منابع روايي و تاريخي آمده است امام صادق - عليه السلام - فرمود: زن عثمان بن مظعون خدمت رسول خدا - صلي الله عليه و آله - آمد و عرض كرد: اي رسول خدا، عثمان روزها روزه مي باشد و شبها نماز مي خواند، اما به نزد من مي آيد. حضرت غضبناك به نزد عثمان آمده و فرمودند:

«اي عثمان خداوند مرا براي رهبانيت نفرستاده است. دين من مستقيم، سهل و آسان است. روزه مي گيرم، نماز مي خوانم و با زنان معاشرت دارم. پس هر كس دين مرا مي خواهد بايد به اين سنت من عمل كند و يكي از سنتهاي من، ازدواج است».

و در روايت ديگري است كه حضرت، دست بر سينه عثمان بن مظعون زد فرمود:

«از سنت من اعراض نكن، چه هر كس از روش من روي بگرداند، روز قيامت فرشتگان سر راه او را مي گيرند و صورتش را از حوض من برمي گردانند».(1)

2- مزاياي ازدواج

در پرتو غريزه جنسي انسان به بعضي كمالات و نيازهاي روحي و عاطفي و معنوي خود دست پيدا مي كند.

1. حفظ دين: بالاترين مزيت ازدواج حفظ دين است. پيامبر - صلي الله عليه و آله - فرمودند: «كسي كه ازدواج كند، نيمه ايمان خود را كامل كرده و از خدا در نيمه ديگر ايمان بترسد».(2)

2. به دست آوردن ولايت الهي: پيامبر - صلي الله عليه و آله - مي فرمايند: «كسي كه براي خدا ازدواج كند و يا مقدمات ازدواج ديگري را فراهم نمايد، ولايت الهي شامل حالش مي شود».(3)

3. نجات از آتش جهنم است: پيامبر - صلي الله عليه

ص: 91


1- مستدرك الوسايل، ابواب المقدمات.
2- 1. . نهج الفصاحه، سخن 2936.
3- 2. . المحجه البيضاء، ج 3، ص 54.

و آله - فرمودند: «اكثر اهل جهنم، عزبها و بي همسران هستند».(1)

4. مايه پاكدامني و عفاف است: پيامبر - صلي الله عليه و آله - فرمودند: «شخصي كه قدرت ازدواج دارد. ازدواج كند، زيرا نكاح بيش از هر چيز موجب چشم پوشي از گناهان و پاكدامني مي شود و اگر كسي تمكن بر ازدواج ندارد، با روزه گرفتن خود را از گناه محفوظ نگه دارد.(2)

5. نمازش ارزش بيشتري دارد: امام صادق - عليه السلام - مي فرمايند: «دو ركعت نمازي كه شخص متأهّل مي خواند از هفتاد ركعت نماز شخصي كه ازدواج نكرده بالاتر است».(3)

6. موجب بقاء نسل است: پيامبر - صلي الله عليه و آله - مي فرمايد: «ازدواج كنيد تا در سايه آن نسلتان زياد شود كه من در روز قيامت از زيادي امتم ولو طفل سقط شده، افتخار كنم».(4)

7. عامل به دست آوردن آسايش و آرامش است: قرآن مي فرمايد: «يكي از آيات و نشانه هاي لطف خداوند اين است كه براي شما از جنس خودتان، زنان را آفريد كه به وسيله آنان آرامش يافته و ميان شما مهرباني برقرار نمود».(5)

8. عبوديت خداوند است: پيامبر - صلي الله عليه و آله - فرمودند: «كسي كه ازدواج نمايد، نيمي از راه عبوديت خدا را طي كرده است».(6)

9. رسيدن به ثواب است: روايت مي فرمايد: «مردي كه زحمت بكشد تا نياز خانواده اش را از راه حلال تامين كند، مثل مجاهد در راه خداست».(7)

در مقابل براي خانم ها نيز براي شوهر داري، بارداري، شيردهي، تربيت فرزند، محبت به فرزند و ... اجز و ثواب هاي فراواني در متون روايي ذكر شده است.(8)

10. افزايش رزق و بركت

ص: 92


1- 3. . وسائل الشيعه، ج 14، ص 8.
2- 4. . المحجه، ج 3، ص 53.
3- 5. . وسائل الشيعه، ج 14، ص 6.
4- 6. . المحجه البيضاء، ج 3، ص 53.
5- 7. . «و من آياته ان خلق لكم». (21/ روم)
6- 8. . روضه الواعظين. ص 375.
7- 9. . «الكاد علي عياله كالمجاهد في سبيل الله.» (جامع السعادات، ج 2، ص 15)
8- 10. . حلية المتقين.

است: پيامبر - صلي الله عليه و آله - فرمودند: «براي افزايش رزق خود ازدواج كنيد زيرا بركت در ازدواج است».(1)

و باز فرمودند:

«كسي كه از ترس فقر ازدواج نكند به خدا بدگمان شده است در صورتي كه خدا مي گويد اگر از ترس فقر ازدواج نمي كنند، خدا به آنها كمك مي كند و آنها را ثروتمند مي سازد».(2)

3- انحراف جنسي

بسياري از انحراف هاي اخلاقي و رواني از دوران كودكي در انسان شكل مي گيرد و به مرور به مرحله بروز و نمود مي رسد. كودك به سرگرمي نيازمند است و بايد وسايل بازي در اختيار كودك باشد، اگر كودك به وسايل مناسب بازي دست پيدا نكند، ممكن است بازي با آلت خود را شروع كند و به تدريج به آن عادت كرده و به«اونانيسم» يا استمناء(در پسران) يا استشهاء(در دختران) مبتلا مي شود.

اسلام از تنها گذاشتن فرزندان و خوابيدن چند فرزند بر يك بستر، منع نموده است. فرزند نبايد بدون اجازه وارد اتاق خواب پدر و مادر شود.

بازي با آلت تناسلي فرزند، توسط اولياء او را به بازي با آلت تناسلي خود، وادار نموده و عادت مي دهد. حتي اولياء از دست زدن و مالش ران فرزند نيز بايد خودداري نمايند.

امام صادق - عليه السلام - فرمودند:

«مرد با زن و كنيز خود، در خانه اي كه كودكي هست، آميزش نكند كه آن كودك زناكار مي شود يا فرزندي كه از آنها به وجود مي آيد، زناكار مي شود».(3)

4- عوامل تحريك

در افراد عادي، پسر در پايان پانزده(15) سالگي و دختر پس از پايان نه(9) سالگي به بلوغ مي رسد و كم كم آثار بلوغ در او هويدا مي شود. اما عواملي هست

ص: 93


1- 11. . «من لا يحضره الفقيه»، ص 410.
2- 12. . من لا يحضره الفقيه»، ص 410.
3- الزواج المبكر، ص 163.

كه موجب بلوغ زودرس در فرد مي شود:

الف: اولياء

يكي از عوامل تحريك غريزه جنسي، پدر و مادر مي باشند. گاه اولياء شرايطي در فضاي منزل ايجاد مي كنند كه اين شرايط موجب تحريك فرزند و بلوغ زودرس در او مي شود. مشاهده عمل زناشويي توسط كودك، خوابيدن در اتاق اولياء، بازي اولياء با آلت تناسلي فرزند، عدم پوشش مناسب محارم، موجب تحريك غريزه جنسي در نوجوان است.

ب: لباس

يكي از عوامل تحريك، لباس تنگ و چسبان بخصوص در مورد شورت و مايو مي باشد. اين لباسها بايد از جنس نايلون يا بسيار نرم نباشد. بلكه از جنس نخ استفاده شوند. لباس نايلون و تنگ بر اثر برخورد با بدن و اصطكاك ايجاد جرقه و موجب تحريك غريزه جنسي مي شود.

ج: غذا

عامل ديگر تحريك غريزه جنسي، غذاها و آشاميدنيها مي باشد. برخي غذاها براي جوانان محرك مي باشند و در سنين بلوغ بايد از آنها جداً پرهيز شود. غذاها و ميوه هايي چون، موز، پياز، سير، فلفل، ادويه، شيريني، زعفران، وانيل، شيرينيهاي مصنوعي، هويج، محرك هستند. در صورت مصرف اين مواد بايد با ورزش، روزه و كارهاي جسمي انرژي حاصله از آن مصرف شود تا جوان با مشكل مواجه نشود. كساني كه در مناطق حاره و گرم زندگي مي كنند، تحريك پذيرترند و بايد در خوردنيها دقت بيشتري به عمل بياورند.

د: ديدني هاي محرك

مشاهده برخي مناظر و چشم چراني، جوان را تحريك مي كند. نوارهاي ويديويي غير مجاز و محرك، ديدن فيلم هايي كه هنرپيشه هاي آن لباس و پوشش مناسب ندارند از عوامل تحريك است. چشم چراني و نگاه حرام به جنس مخالف يا

ص: 94

هم جنس از روي علاقه، عامل تحريك و حرام مي باشد. پيامبر - صلي الله عليه و آله - فرمودند:

«چشم چراني، تيري است زهرآلود كه از ناحيه شيطان، ايمان را هدف قرار مي دهد».(1)

امام علي - عليه السلام - مي فرمايد:

«كسي كه چشمش را آزاد بگذارد قلبش را به رنج مي افكند و كسي كه آزادانه و پي در پي نگاه كند، حسرتهاي ابدي خواهد داشت».(2)

قران نيز مي فرمايد:

«اي پيامبر به زنان و مردان مومن بگو كه ديدگان خود را از نامحرمان ببندند».(3)

ه- : شنيدني هاي محرك

يكي از عوامل تحرك غريزه جنسي، شنيدنيهاي محرك است. اين شنيدنيها منابع گوناگون دارد، گاه شوخي دو زوج با هم، گاه موسيقيهاي مهيج و محرك، گاه صحبت با دوستاني كه تجارب تلخ و شيرين خود را از مسايل جنسي براي ديگران بازگو مي كنند. جوان بايد مواظب باشد كه چنين اعمالي را انجام ندهد و چنين مواردي را نشنود و اگر شنيد، سعي كند به فراموشي بسپارد و از خاطر ببرد.

5- عوارض تحريك

زماني كه غريزه جنسي تحريك مي شود، به طور طبيعي بايد اين غريزه ارضاء شود. اگر جوان همسر داشته باشد، با مشكل زيادي مواجه نمي شود. گرچه در برخي موارد محركها روي اعمال صحيح و مسير درست زناشويي نيز تاثير مي گذارند ولي بهرحال جوان، براي ارضاء خود كانال صحيح شرعي در اختيار دارد. اما عوارض تحريك در مجردين بيشتر است. لذا متن روايت اينجا جلوه مي كند كه: پيامبر - صلي الله عليه و آله - فرمودند:

«اكثر اهل جهنم، عذبها(بي همسران) هستند».(4)

الف: احتلام

يكي از عوارض تحريك غريزه جنسي احتلام مي باشد. پس از اينكه جوان به

ص: 95


1- اسرار الصلوه، ص 145.
2- مستدرك الوسايل، باب نكاح، باب 8.
3- «وقل للمؤمنين يغضوا». (نور، 29).
4- 1. . وسائل، ج 14، ص 8.

دوران بلوغ رسيد، بيضه ها، براي ساختن مني شروع به فعاليت مي كنند، احتلام در مواردي كه فضاي مني ساز و كيسه مني پر مي شود، صورت مي گيرد تا تعادل در بدن به وسيله احتلام و غسل كردن برقرار شود.

احتلام در بدن به منزله شير اطمينان در آبگرمكن است. وقتي آبگرمكن از درجه حرارت معيني بالاتر رفت و بخار ايجاد شده زياد شد، به وسيله شير اطمينان تخليه مي شود. احتلام نشانه سلامتي است ولي اگر احتلام زياد شود، عمر انسان كوتاه مي شود. چشم ضعيف شده و قواي بدن به تحليل مي رود.

بايد سعي شود كارهايي كه باعث تحريك غريزه جنسي مي شود كمتر انجام شود، تا احتلام هاي شبانه كمتر شوند و در حد طبيعي و بدون عوارض باقي بمانند.

ب: خود ارضايي

خود ارضايي در اثر عوامل تحريك گريبانگير جوان مي شود. خودارضايي(اونانيسم) كه در مردان استمناء و در زنان(استشهاء) ناميده مي شود. در اين مورد وقتي عوامل محرك، غريزه جنسي فرد را تحريك كنند، با خود كاري انجام مي دهد كه از او مني بيرون بيايد. و اين كار از نظر شرع مقدس اسلام، حرام است و اثرات سويي روي بدن انسان دارد. خود ارضايي موجب تاري ديد، بي اشتهايي، ضعف اعصاب، لرزش اعضاء بدن، انزال بي اختيار، رنگ پريدگي، بداخلاقي، ضعف و لاغري شديد مي شود. اين عوارض در معتادين به خود ارضايي به طور مشهود ديده مي شود.

ج: زنا

يكي از عوارض تحريك غريزه جنسي زنا مي باشد. زنا ارتباط نامشروع دو جنس مخالف با يكديگر مي باشد. اين عارضه گاه دچار افراد بي بندوباري كه همسر دارند نيز مي شود. از اين روست كه بايد

ص: 96

زنگ خطر را هميشه در گوش داشته باشيم و سعي كنيم، عوامل تحريك غريزه جنسي را از بين ببريم تا گرفتار چنين عوارضي نشويم. زنا از نظر شرع مقدس اسلام حرام بوده و مرتكبين آن تعزير مي شوند و يا حد مي خورند و در مواردي سنگسار هم مي گردند.

يكي از عواقب مهم آن كه در دنياست، اين است كه امام صادق - عليه السلام - فرمودند:

«كسي كه دنبال زنان مردم نگاه كند، ديگران نيز دنبال ناموس او نگاه خواهند كرد».(1)

هر كس افتد نظرش در پي ناموس كسان

پي ناموس وي افتد نظر بوالهوسان

و نيز فرمود: «از تجاوز به زنان ديگران خود را پاك كنيد تا ناموستان پاك بماند».(2)

و پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - فرمودند:

«خداي متعال خشم و غضب مي كند به زني كه شوهر داشته باشد(يا مردي كه زن داشته باشد) و به مردان اجنبي نگاه خاص داشته باشد، اگر كسي چنين كند خداي متعال اعمال نيكش را پاك مي كند، اگر ادامه دهد، بر خداست كه او را به آتش عذابش بسوزاند بعد از آنكه در قبر او را عذاب كرد».(3)

اين نكته قابل تذكر است كه زنا، تنها انجام عمل زناشويي نيست بلكه زناي چشم نگاه كردن است. و اينجاست كه امام صادق - عليه السلام - مي فرمايد:

«نگاه هاي پي در پي موجب مي شود كه شهوت تحريك گردد و خود اين زمينه ساز فتنه و انحراف است».(4)

و در روايت ديگر مي فرمايند:

«هر عضو زنايي دارد، زناي دست لمس(حس لامسه) است».(5)

زنا موجب تضعيف بنيان خانواده مي شود، فرزندهاي زنازاده زياده

ص: 97


1- 2. . وسائل، ج 14، ص 145.
2- 3. . خصال صدوق، ج 1، ص 29؛ بحار، ج 71، ص 270.
3- 4. . وسائل، ج 14، ص 172.
4- 5. . تحف العقول، ص 225.
5- 6. . فروع كافي، ج 5، ص 599.

شده و جامعه در معرض خطر جدي قرار مي گيرد. مردان به زنان خود بي ميل و زنان به شوهران خود بي محبت مي شوند. منشا طلاق و بهم ريختن زندگي افراد مي شود. فساد و فحشاء در بين جوامع زياد مي گردد.

د: هم جنس گرايي(هموسكسوئل)

يكي از عوارض تحريك، همجنس گرايي يا لواط است. همجنس گرايي(هموسكسوئل) يك نوع بيماري است و به تدريج در انسان به وجود مي آيد و او را مبتلا مي كند.

در موقع بلوغ، بيضه ها دو نوع هورمون ترشح مي كنند«استروژن» (هورمون زنانه) و «اندروژن» (هورمون مردانه) وقتي جنس نر به علت ناداني از طريق همجنس اطفاء شهوت كرد هورمون مردانه تقويت مي شود و اگر از طريق جنس ماده خود را قانع كرد، هورمون زنانه تقويت شده و به همين نسبت علاقه او به زن زياد مي شود.

همجنس گرايي بيماري خطرناكي است و منشا قتل، هيجان، اضطراب روحي، ديوانگي، خودكشي، و هزاران مفاسد اخلاقي و اجتماعي مي شود.

يكي از سرچشمه هاي همجنس گرايي رفتار اولياء با فرزند است. مادري كه دختر مي خواهد و صاحب پسر مي شود اگر پسر را به شكل دختر درآورد، فرزند خود را به همجنس گرايي سوق داده است زيرا فرزند دچار برگشتگي جنسي(انورسيون) مي شود و از جنس مخالف روي مي گرداند. ارتباط تنگاتنگ دو همجنس، تماس جسمي دو همجنس، بازي كردن اولياء با آلت تناسلي از عوامل همجنس گرايي اند.

ه-: آزار رساني

يكي از عوامل تحريك جنسي آزار رساني است. اين آزار رساني دو حالت دارد:

1. ساديسم و خودآزاري است يعني فرد دوست دارد به خود ضربه بزند، خود را شكنجه دهد و از آزار خود

ص: 98

لذت مي برد.

2. ماژوئيسم يا ديگر آزاري است. فرد از ضربه ديدن و شكنجه شدن توسط ديگران لذت مي برد. دوست دارد ديگران را آزار برساند و اذيت كند و از اين كار لذت مي برد. اين گونه بيماري ها در ميان زنان و مردان منحرف زياد و به وفور ديده مي شود و اگر بيماري درمان نشود، انسان را در ورطه هلاكت مي افكند. اينجا عظمت اسلام روشن مي شود كه چقدر مسئله ازدواج را مورد تاكيد قرار مي دهد و اين پيوند را سنت پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - مي داند.

پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - فرموده اند:

«كسي كه مي خواهد از سنت من پيروي كند. ازدواج كردن يكي از سنت هاي من است».(1)

6- راههاي درمان

1. ازدواج؛ بهترين راه درمان انحراف جنسي ازدواج است.

پيامبر - صلي الله عليه و آله - فرمودند: «در اسلام بنايي محبوبتر از ازدواج نيست».(2)

2. روزه؛ پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - فرمودند:

«اي جوانان اگر تمكن داريد، ازدواج كنيد، اگر قدرت ازدواج نداريد، با روزه گرفتن خود را از گناه محفوظ نگه داريد و نيروي شهواني را تضعيف نماييد.»(3)

3. كنترل محيط زندگي و كار فرد مريض كه بايد توسط اولياء انجام شود و عوامل تحريك در اين محيط ها از بين بروند.

4. ايجاد سرگرميهاي متنوع و كنترل شده و انس بيمار با افراد سالم كه بيماري او را كاهش دهند.

5. تلقين به مريض و گوشزد كردن خطراتي كه اعمال انحرافي او در پي دارد.

6. روشن كردن مريض به عوارض ناشي از بيماري بسيار مهم است.

7.

ص: 99


1- 7. . وسائل، ج 14، ص 6.
2- وسائل، ج 14، صفحه 3.
3- روضة الواعظين، صفحه 374.

مقيد كردن بيمار به ورزش بسيار مفيد است.

8. ايجاد تنوع و سرگرمي در مواقعي كه فرد بيكار است.

9. به تنهايي حمام نرود و در جايي تنها نباشد كه تحريك شود.

10. عوامل محرك از بين بروند، فيلمها، كتابها، عكسها و ساير مواردي كه محرك اند.

11. روابط اجتماعي با همجنس و جنس مخالف و ميهمانيها كنترل و ترك شود.

12. در دستشويي زياد ننشيند.

13. آشنا كردن بيمار با عبادت، معنويت، ذكر و ياد خدا بسيار ضروري است. با اين پناهگاه روحي، بيمار مي تواند بهتر بيماري خود را ترك كند.

والسلام

پايان

مدارك و منابع

1. قرآن كريم.

2. نهج البلاغه.

3. مجمع البحرين.

4. مفردات راغب.

5. معراج السعاده.

6. جامع السعادات.

7. مكارم الاخلاق.

8. وسائل الشيعه.

9. اخلاق بشر.

10. بحارالانوار.

11. منيه المريد.

12. الحقائق.

13. ميزان الحكمة.

14. مجمع البيان.

15. اصول كافي.

16. نفس المهموم.

17. غرر الحكم.

18. نهج الفصاحه.

19. المحجة البيضاء.

20. حلية المتقين.

21. من لا يحضره الفقيه.

22. الخصال.

23. تحف العقول.

24. فروع كافي.

25. روضة الواعظين.

ص: 100

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109