مناسك عمره مفرده

مشخصات كتاب

سرشناسه : مکارم شیرازی ناصر، 1305 -

عنوان و نام پديدآور : مناسک عمره مفرده مکارم شیرازی تهیه و تنظیم مسعود مکارم.

مشخصات نشر : قم مدرسه امام علی بن ابی طالب (ع 1385.

مشخصات ظاهری : 319 ص. 12 × 17 س م.‮

شابک : 6000 ریال (چاپ اول) ؛ 8000 ریال 964-8139-55-5 : ؛ 10000 ریال‮ : چاپ چهارم 978-964-8139-55-6 :

يادداشت : چاپ اول : 1384.

يادداشت : چاپ دوم.

يادداشت : چاپ چهارم: 1387.

موضوع : حج عمره

موضوع : حج عمره -- رساله عملیه موضوع : فقه جعفری -- رساله عملیه

شناسه افزوده : مکارم مسعود، 1346 -، گردآورنده

شناسه افزوده : مدرسة الامام علی بن ابی طالب (ع)

رده بندی کنگره : BP188/92 ‮ /م 7م 83 1385 ‮

رده بندی دیویی : 297/357 ‮

شماره کتابشناسی ملی : 1138467

پيشگفتار

از آنجا كه هر سال، خيل كثيرى از مردم با ايمان و علاقه مند ما جهت بجا آوردن عمره مفرده عازم بيت الله الحرام شده و اين اقبال روز به روز بيشتر مى شود و از طرفى مواجهه روحانيون محترم با مسائل جديد و احساس نياز نسبت به تدوين مناسكى جامع در اين زمينه، سبب شد كه بازنگرى كاملى در كلّيه مسائل عمره و تطبيق مسائل حج بر آن، زير نظر حضرت آية الله العظمى مكارم شيرازى (مدّ ظلّه العالى) را به انجام برسانيم; تا از طرفى حجّاج محترم به تمامى مسائل و آداب و اعمال اين فريضه بزرگ آگاه شده و از طرف ديگر دغدغه هاى روحانيون محترم كاروانها نسبت به اطّلاع از آخرين فتاواى معظم له برطرف گردد و همگان بتوانند اعمال عمره را با خيالى آسوده به جاى آورده و با دستى پر

از معنويت از اين سفر روحانى بازگردند.

از مزاياى اين كتاب مى توان به موارد زير اشاره نمود: 1_ جمع آورى كلّيه نظرات فقهى حضرت آية الله العظمى مكارم شيرازى در باب عمره كه در كتب مختلف آمده، به همراه آخرين فتاواى معظم له. 2_ حذف مسائل تكرارى و غير ضرورى و جايگزين شدن مسائل جديد بجاى آن. 3_ قرارگرفتن مسائل و استفتائات هر موضوع در كنار هم براى سهولت در يافتن مسائل مورد نياز. 4_ قرارگرفتن مسائل در ابواب و فصول مناسب. 5_ بكارگيرى زبان و ادبيات روز. 6_ حذف مسائلى كه امروزه مصداق خارجى ندارد.

از خوانندگان عزيز بويژه روحانيون محترم كاروان ها، صميمانه درخواست مى كنيم ما را از نظرات و پيشنهادهاى خويش بهره مند سازند تا در چاپ هاى بعدى از آن استفاده كنيم. در خاتمه از جناب مستطاب حجة الاسلام والمسلمين آقاى عليان نژادى كه در تهيه اين اثر ما را يارى نمودند، تشكّر و سپاسگزارى كرده و از خداوند متعال توفيق و عزت ايشان را خواستاريم. مسعود مكارم ربيع الثانى 1426

عمره مفرده

عمره مفرده

مسأله 1_ عمره مفرده يكى از بهترين اعمال است، و فضيلت بسيار دارد. از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) روايت شده كه فرمود: «اَلْعُمْرَةُ كَفّارَةٌ لِكُلِّ ذَنْب(1); عمره كفّاره تمام گناهان است (و پشت انسان را از بار گناه سبك مى كند)». مسأله 2_ عمره را در هر ماهى از سال مى توان بجا آورد; ولى در ماه رجب از همه ماهها بهتر است(2)، و در اخبار اسلامى درباره آن بسيار تأكيد شده است. مسأله 3_ عمره همانند حج بر دو قسم است:واجب و مستحب. مسأله

4_ كسى كه فقط توانايى بر عمره مفرده داشته باشد احتياط واجب آن است كه آن را بجا آورد; هر چند استطاعت و توانايى بر حج نداشته باشد، و يك مرتبه در تمام عمر بيشتر واجب نيست، بنابراين كسانى كه حجّ نيابتى بجا مى آورند، احتياط واجب آن است كه بعد از انجام عمل نيابت، عمره مفرده اى براى خود بجا آورند. مسأله 5_ هر كس قصد دارد وارد مكّه شود واجب است با احرام وارد شود، و براى احرام بايد نيّت عمره يا حج داشته باشد، و اگر موسم حج نيست واجب است عمره مفرده انجام دهد. لكن كسانى كه به مقتضاى شغلشان زياد به مكّه رفت و آمد مى كنند (مانند رانندگان اتومبيل، و خدمه كاروانها)، از اين حكم استثنا شده اند. همچنين كسانى كه عمره بجا آورده اند اگر از مكّه خارج شوند و دوباره در همان ماه داخل مكّه شوند، احرام و عمره مجدّد بر آنها واجب نيست. سؤال 6_ آيا انجام عمره مفرده در ماههاى حج پيش از عمره تمتّع جايز است؟ آيا در اين مسأله فرقى بين صروره و غير صروره هست؟

جواب: مانعى ندارد، و در اين مسأله بين كسى كه براى اوّلين بار به حج مى رود و غير او تفاوتى نيست. سؤال 7_ هرگاه شخصى رجاءاً به احرام عمره مفرده محرم شود، آيا بايد در تمام اعمال عمره كلمه رجاء را در نيّت بياورد، يا اين كار لازم نيست؟ جواب: همين اندازه كه نيّت رجاء در ذهن او نسبت به تمام اعمال عمره وجود دارد كافى است، و لازم نيست كلمه رجاء را تكرار كند. سؤال

8_ زنى كه احتمال مى دهد عادت شود و نتواند داخل مسجد الحرام گردد، آيا مى تواند براى عمره مستحبّى محرم شود، و اگر عادت شد براى طواف و نماز نايب بگيرد؟ همچنين اگر بيمار احتمال دهد كه نتواند اعمال عمره مفرده را انجام دهد، آيا مى تواند چنين كند؟ جواب: اشكال ندارد، و چنانچه وظيفه او نايب گرفتن شود براى طواف و نماز طواف نايب مى گيرد، و بقيّه را با رعايت ترتيب خودش انجام مى دهد. سؤال 9_ آيا كسى كه نمازش را غلط مى خواند، و وقت تصحيح آن را ندارد، مى تواند عمره مفرده مستحبّى بجا آورد؟ جواب: اشكالى ندارد. سؤال 10_ آيا انجام عمره مفرده پس از اتمام عمره تمتّع و قبل از آغاز اعمال حجّ تمتّع، جايز است؟ جواب: نبايد عمره مفرده بجا آورده شود، و اگر بجا آورند صحّت آن محلّ اشكال است، ولى ضررى به عمره و حجّ تمتّع نمى زند.

فاصله معتبر بين دو عمره مفرده

مسأله 11_ شخصى كه بيش از يك ماه در مكّه بوده و همين مدّت از عمره مفرده قبلى او گذشته، اگر براى كارى به جدّه رود و در بازگشت بدون احرام وارد مكّه شود، كار خلاف شرعى انجام داده، و بايد به ميقات برگردد و محرم شود و عمره مفرده بجا آورد; زيرا با گذشتن ماه قمرى، كسى كه وارد مكّه مى شود بايد عمره ديگرى انجام دهد. مسأله 12_ كسانى كه عمره را مثلا در ماه شعبان بجا آورده، و در ماه رمضان به (جهت بازديد) به عرفات مى روند، با توجّه به اين كه از محدوده حرم خارج مى شوند در بازگشت بايد

محرم شوند، و عمره مفرده ديگرى بجا آورند. مسأله 13_ تكرار عمره مانند تكرار حج مستحب است، ولى در هر ماه قمرى بيش از يك عمره نمى توان بجاى آورد. مسأله 14_ همان گونه كه گفته شد در هر ماه قمرى يك عمره مستحب است، بنابراين اگر كسى در اواخر ماه رجب وارد مكّه شود و عمره مفرده بجا آورد، و بعداً ماه شعبان شروع شود، مى تواند دوباره عمره مفرده اى بجا آورد، و امّا در همان ماه، دو عمره مفرده اشكال دارد، و اگر كسى بخواهد در يك ماه بيش از يك عمره بجا آورد، به قصد رجاء انجام مى دهد; يعنى به اميد اين كه مطلوب درگاه الهى باشد (نه به نيّت دستور قطعى) ولى بهتر آن است كه زائران محترم به جاى اين گونه عمره هاى مكرّر، به طواف بپردازند كه مشروعيّت آن مسلّم است. مسأله 15_ اگر در روز آخر ماه، مُحرم شود و اعمال را در ماه بعد انجام دهد، در صورتى كه بعد از اعمال براى بازديد به عرفات برود، آيا در برگشت عمره ديگرى بر او واجب نيست؟ جواب : اگر ماه رجب مى گذرد براى درك فضيلت عمره اين ماه مى تواند محرم شده و اعمال را در ماه شعبان انجام دهد ولى نمى تواند عمره ديگرى را در ماه شعبان بجاى آورد. سؤال 16_ فرموده ايد كه: «در هر ماه قمرى بيش از يك عمره نمى توان انجام داد» آيا در اين مسأله بين دو عمره مفرده اى كه براى خودش بجا مى آورد، با دو عمره مفرده اى كه هر دو، يا يكى از

آنها را به نيابت از ديگران انجام مى دهد، تفاوتى هست؟ جواب: تفاوتى نمى كند. سؤال 17_ هرگاه در يك ماه قمرى دو عمره مفرده انجام دهد، و عمره دوم نيابتى باشد، آيا نايب مى تواند براى انجام آن اجرت بگيرد؟ و چنانچه عمره مفرده بر منوب عنه واجب شده باشد، آيا چنان عمره اى كفايت مى كند؟ جواب: لازم است احتياط را مراعات كند، و چنانچه با اطّلاع اجير كننده از آنچه انجام شده اجرت بگيرد اشكال ندارد; ولى كفايت كردن چنين عمره اى از عمره واجب محلّ اشكال است. سؤال 18_ همان گونه كه عمره مفرده را قبل از عمره تمتّع، هر چند در همان ماه قمرى باشد، اجازه داده ايد، آيا بعد از عمره تمتّع و قبل از حج نيز مى توان در همان ماه قمرى عمره مفرده اى انجام داد، يا بايد به قصد رجاء باشد؟ جواب: اشكال دارد. سؤال 19_ گاه محلّ توزيع كالا در مكّه مكرّمه يك كيلومتر بعد از مسجد تنعيم قرار دارد. وظيفه خدمه اى كه مجبورند براى گرفتن سهميّه كاروان به آن محل رفت و آمد كنند، چيست؟ جواب: در عمره مفرده، هرگاه قبل از گذشتن ماهى كه در آن عمره انجام داده، خارج شود و بازگردد، تكرار عمره لازم نيست; امّا اگر در ماه بعد برگردد، بايد از همان مسجد تنعيم محرم شود، و عمره به جا آورد، مگر اين كه شغلش به طور مرتّب رفت و آمد به بيرون حرم باشد. سؤال 20_ بعضى از فقها مى گويند: «خدمه اى كه مى خواهند از مكّه خارج شوند، اگر فقط به جدّه بروند براى ورود

مجدّد به مكّه لازم نيست محرم شوند، ولى اگر به مدينه بروند، براى ورود مجدّد به مكّه بايد دوباره در مسجد شجره محرم شده، و با احرام وارد مكّه شوند» نظر حضرتعالى چيست؟ جواب: اگر بازگشت او در همان ماه قمرى باشد كه خارج شده، احرام مجدّد لازم نيست، و اگر در ماه بعد بوده، بايد مجدّداً محرم شود و اعمال را بجا آورد. سؤال 21_ هرگاه خدمه كاروانها، عمره مفرده را بجا آورده باشند، آيا هر بار كه از مكّه خارج مى شوند و براى انجام كارهاى كاروان مثلا به جدّه مى روند، در موقع بازگشت به مكّه بايد محرم شوند؟ جواب: لازم نيست محرم شوند، مگر اين كه در ماه بعد (ماه قمرى ديگر) وارد شوند.

پي نوشتها

1 . وسائل الشيعه، جلد 8، صفحه 66، ابواب وجوب الحج، باب 38، حديث 7، و جلد 10، صفحه 240، ابواب العمره، باب 3، حديث 7. 2 . روايات فراوانى در اين زمينه وجود دارد، كه تنها در كتاب وسائل الشيعه، جلد 10، صفحه 239، ابواب العمره، باب 3، شانزده روايت نقل شده است.

اعمال عمره مفرده

اعمال عمره مفرده

مسأله 22_ اعمال عمره مفرده هفت چيز است: 1_ احرام از ميقات. 2_ طواف خانه خدا (هفت دور). 3_ نماز طواف. 4_ سعى صفا و مروه. 5_ تقصير، يعنى كوتاه كردن مو و ناخن. 6_ طواف نساء. 7_ نماز طواف نساء.

1 _ احرام از ميقات

احرام از ميقات

ميقات

مسأله 23_ منظور از ميقات جايى است كه بايد از آنجا براى عمره احرام بست، و بدون احرام نمى توان از آن گذشت. مسأله 24_ محلّ بستن احرام عمره، ادنى الحل يعنى اولين نقطه خارج از حرم است و جايز است از يكى از ميقاتهاى معروف پنج گانه محرم شود ولى بهتر اين است احرام عمره مفرده نيز از يكى از ميقات هاى پنجگانه انجام گيرد، بنابراين كسانى كه قصد عمره مفرده دارند و قبلا به مدينه مى روند، بهتر است از مسجد شجره يا لااقل از جحفه محرم شوند; هر چند از «حديبيّه» يا محاذى آن در جادّه جديد نيز مانعى ندارد.

ميقات هاى پنج گانه
1_ مسجد شجره

مسأله 25_ «مسجد شجره» در كنار مدينه قرار دارد، و امروز به نام «آبار على» معروف است، آن را «ذو الحليفه» نيز مى نامند. تمام كسانى كه مى خواهند از راه مدينه به حج بروند بايد از آنجا مُحرم شوند، و جايز نيست تأخير بيندازند، و مثلا از «جحفه» _ كه ميان راه مكّه و مدينه است _ محرم شوند، مگر بيماران و افراد ضعيف و كسانى كه موانع ديگرى دارند، و نمى توانند از مسجد شجره محرم شوند. مسأله 26_ واجب نيست احرام از داخل مسجد شجره باشد، بلكه مى توان در كنار مسجد نيز احرام بست، و تفاوتى ميان مسجد سابق، و مسجد امروز _ كه بسيار توسعه يافته _ وجود ندارد; بنابراين، زنانى كه در حال عادت ماهانه هستند مى توانند در بيرون مسجد احرام ببندند. مسأله 27_ شخص جنب يا حائض مى تواند در حال عبور از مسجد محرم شود، و نبايد در مسجد توقّف كند. همان

گونه كه مى تواند در خارج از مسجد محرم شود.

مسأله 28_ چنانچه شخص جنب يا حائض بر اثر ازدحام جمعيّت نتواند در حال عبور از مسجد احرام ببندد، و بنا به عللى موفّق بر غسل نيز نشود، مى تواند تيمّم بدل از غسل حيض يا جنابت كند، و از داخل مسجد محرم شود، و نيز مى تواند بيرون مسجد احرام ببندد. مسأله 29_ احتياط مستحب آن است كه از خود مسجد شجره محرم شوند، نه در كنار و اطراف مسجد، و مستحبّ است كه در محلّ اصلى و قديمى مسجد احرام ببندند; هر چند در قسمتهاى توسعه يافته مسجد، بلكه در خارج از مسجد _ چنان كه گفتيم _ نيز مى توان احرام بست. سؤال 30_ هرگاه حائض يا جنب، عمداً و عصياناً وارد مسجد شجره شده، و همانند ديگران در آنجا توقّف نموده، و محرم شود. آيا احرامش صحيح است؟ جواب: اگر عمداً باشد خالى از اشكال نيست; ولى همان گونه كه قبلا گفته ايم احرام از خارج مسجد نيز جايز است.

2_ جُحْفَه

مسأله 31_ «جحفه» محلّى است ميان مكّه و مدينه در فاصله 150 كيلومترى مكّه، و فعلا با جادّه اصلى مقدارى فاصله دارد، و در آنجا مسجد بزرگى ساخته اند، و آن، ميقات كسانى است كه از مصر و شمال آفريقا و سوريه و اردن و لبنان (از طريق زمينى) به حج مى آيند، بلكه ميقات تمام كسانى است كه از آنجا عبور مى كنند. مسأله 32_ مسلمانان ايران و ساير نقاط كه با هواپيما وارد فرودگاه جدّه مى شوند، و نمى خواهند به مدينه بروند، مى توانند به جحفه رفته

و از آنجا محرم شوند. مسأله 33_ همان گونه كه گفته شد در جحفه مسجدى است كه مى توان از بيرون يا داخل آن احرام بست، و بهتر داخل مسجد است، ولى زنان حائض از بيرون مسجد محرم مى شوند.

3_ وادى عقيق

مسأله 34_ «وادى عقيق» محلّى است در سمت شمال شرقى مكّه، كه حدود 94 كيلومتر با آن فاصله دارد، و آن، ميقات اهل «عراق» و مردم «نجد» است، و تمام كسانى كه از آن محل عبور مى كنند، مى توانند از آنجا مُحرِم شوند. اين ميقات داراى سه قسمت است: قسمت اوّل را «مَسْلخ» مى نامند، و قسمت دوم را «غَمره»، و قسمت سوم را «ذات عرق» مى گويند، و احرام بستن از تمام آنها جايز است، هر چند افضل احرام از «مسلخ» است.

4_ قرن المنازل

مسأله 35_ «قرن المنازل» محلّى است نزديك «طائف» كه حدود 94 كيلومتر با مكّه فاصله دارد، و آن ميقات مردم آنجا، يا كسانى است كه از آنجا عبور مى كنند. بلكه تمام كسانى كه وارد جدّه مى شوند، مى توانند به آنجا رفته و از آنجا محرم شوند، هم اكنون در آنجا مسجدى وجود دارد كه همه مى توانند از آن محرم شوند.

5_ أدنى الحل

مسأله 36_ «أدنى الحل» يعنى اوّلين نقطه خارج از حرم، ميقات كسانى است كه عمره مفرده بجا مى آورند. مسأله 37_ بهتر اين است كه براى عمره مفرده از يكى از اين سه محلّ: «حديبيّه» يا «جعرانه» يا «تنعيم» كه نزد اهل مكّه معروف است، احرام ببندد، و آسانتر براى كسانى كه مى خواهند بعد از حج، عمره مفرده بجا آورند اين است كه به مسجد تنعيم _ كه حدود هشت كيلومتر با مسجد الحرام فاصله دارد و در حال حاضر جزء شهر مكّه است _ بروند، و از آنجا محرم شوند. مسأله 38_ كسانى كه از طريق جدّه مستقيماً براى عمره مفرده به سوى مكّه مى روند بايد از «حديبيّه» كه فاصله آن با مكّه حدود 17 كيلومتر است، محرم شوند (حديبيّه دورترين حدّ حرم است).(1) مسأله 39_ شاغلين در جدّه (از ايرانيان و ساير كشورها) در عمره مفرده مى توانند مانند سايرين از «حديبيّه» يا محاذى آن در جادّه جديد محرم شوند، و چنانچه بر اثر جهل به مسأله در جاى ديگرى محرم شوند، احرام آنها صحيح نيست، و محرّمات احرام بر آنها حرام نمى شود. در صورت علم و عمد نيز حكم مسأله همين است، ولى در صورت

جهل، اگر بعد از اعمال مسأله را بفهمند عمل

آنان صحيح است.

احرام از محاذات يكى از ميقاتها

مسأله 40_ كسانى كه از ميقات نمى گذرند هرگاه به محاذات هر يك از ميقاتها برسند بايد از همانجا محرم شوند، و لزومى ندارد كه حتماً به يكى از ميقاتهاى پنجگانه معروف بروند، و اگر از محاذات دو ميقات مى گذرند بايد وقتى به محاذات نخستين ميقات مى رسند احرام ببندند، و در محاذات ميقات بعد، نيّت احرام را تجديد نمايند. مسأله 41_ كسانى كه از محاذات غير مسجد شجره عبور مى كنند، احتياط مستحب آن است كه قبل از رسيدن به محاذات، به نذر محرم شوند، و بهتر آن است كه در محاذات تجديد احرام كنند (ولى واجب نيست). مسأله 42_ منظور از محاذات براى كسى كه به طرف مكّه مى رود آن است كه به جايى برسد كه ميقات در سمت راست يا چپ او واقع شده، به گونه اى كه اگر از آن نقطه عبور كند ميقات متمايل به پشت او گردد.

مسأله 43_ اگر محاذات را نداند بايد از اهل اطّلاع مورد اطمينان بپرسد، و اگر نتواند مكان محاذات را تشخيص دهد، قبل از رسيدن به محلّى كه احتمال مى دهد محاذات باشد بنابر احتياط با نذر محرم مى شود. مسأله 44_ هرگاه از راهى بگذرد كه محاذى هيچ يك از ميقاتها نيست (مانند جدّه)، احتياط آن است كه به ميقات رود و از آنجا محرم شود، يا به جايى برود كه محاذى يكى از ميقاتها باشد، و اگر آن هم امكان ندارد، از هر جا كه احتمال مى دهد محاذى يكى از ميقاتهاست محرم مى شود، سپس

به اوّلين نقطه حرم (در اطراف مكّه) كه رسيد، احرام خود را تجديد مى كند (يعنى دوباره نيّت نموده، و لبّيك گويد). مسأله 45_ در مسأله محاذات ميقات، فرقى ميان صحرا و دريا نيست. مسأله 46_ محاذات با علم و يقين و نيز شهادت دو شاهد عادل ثابت مى شود، و اگر از اين دو راه ثابت نشد، هرگاه از قول كسانى كه مطّلع به آن مكانها هستند گمان قوى حاصل شود كافى است. همچنين از قول كسانى كه اهل خبره هستند، و از روى قواعد علمى محاذات را تعيين مى كنند، اگر گمان قابل ملاحظه اى حاصل شود ظاهراً كافى است. مسأله 47_ در صورتى كه ثابت نشود «رابُغ» محاذى جحفه است، احرام از آن محل صحيح نيست.

احكام ميقات ها

مسأله 48_ احرام بستن قبل از ميقات جايز نيست. همان گونه كه گذشتن از ميقات بدون احرام حرام است، و تنها بايد درخود ميقات محرم شوند; مگر در دو صورت: 1_ در صورتى كه نذر كند قبل از ميقات محرم شود، لازم است به نذر خود وفا كند، از هر جا كه باشد، و نيازى به تجديد احرام در ميقات نيست، به همين جهت هنگامى كه انسان در ميقات يا محاذات آن شك كند، مى تواند قبل از رسيدن به محلّ مشكوك، «نذر احرام» نمايد، و از همان جا محرم شود، و فرقى ميان حجّ واجب و مستحب نيست; و نذر زن در صورتى كه مزاحم حقّ شوهر نباشد اشكالى ندارد. 2_ براى كسى كه مى خواهد عمره ماه رجب را بجا آورد، و بيم آن دارد كه ماه رجب قبل از رسيدن

به ميقات تمام گردد، جايز است قبل از ميقات محرم شود، تا فضيلت عمره ماه رجب را درك كند. مسأله 49_ رسيدن به ميقات بايد به طور يقين، يا اطمينان، يا شهرت در ميان اهل محل، يا حدّاقل شهادت يك نفر عادل ثابت شود، و در صورت شك، احرام بستن جايز نيست; مگر از طريق نذر كردن. مسأله 50_ كسانى كه ميقات براى آنها مشخّص نيست نمى توانند به گفته راهنما، يا رئيس كاروان، كه مى گويد فلان محل ميقات است، محرم شوند، مگر اين كه از گفته آنها اطمينان پيدا كنند، بلكه ظنّ حاصل از گفته اهل اطّلاع نيز كافى است. در غير اين صورت بايد به اهل محل مراجعه كنند. مسأله 51_ عبور از ميقات بدون احرام جايز نيست، مگر اين كه ميقات ديگرى در پيش داشته باشد كه در اين صورت احرام از ميقات دوّم صحيح است; هر چند كار خلافى كرده است. مسأله 52_ جايز نيست اختياراً احرام را از ميقات تأخير بيندازد. بلكه احتياط واجب آن است كه از محاذات ميقات هم بدون احرام عبور نكند; اگرچه ميقات ديگرى بعد از آن باشد. مسأله 53_ كسانى كه براى عمره مفرده به مكّه مشرّف مى شوند، و بايد به يكى از مواقيت معروفه بروند، نمى توانند بدون احرام از ميقات عبور كنند، و اگر چنين كنند، واجب است به ميقات بازگردند، و از آنجا محرم شوند، و اگر نتوانند برگردند، از همان جا كه هستند محرم مى شوند. مسأله 54_ اگر بدون احرام از ميقات بگذرد، و ميقات ديگرى بعد از آن ميقات باشد، لازم نيست به ميقات اوّل

بازگردد، بلكه از ميقات دوّم محرم مى شود. مسأله 55_ هرگاه از روى جهل يا فراموشى در ميقات محرم نشود، هنگامى كه يادش آمد اگر بيرون حرم است، بايد از همان جا احرام ببندد، و اگر وارد حرم شده به بيرون حرم (مثلا تنعيم) برود و احرام ببندد، و اگر نمى تواند از حرم بيرون برود، از همان جا كه هست احرام مى بندد. مسأله 56_ هرگاه زن در حال عادت ماهيانه باشد، و خيال كند احرام بستن براى او جايز نيست، و در ميقات احرام نبندد، اگر مى تواند، بايد به ميقات برگردد و مُحرم شود، و اگر نمى تواند، به خارج حرم رود و در آنجا احرام ببندد، و اگر نمى تواند، از همان جا كه هست احرام ببندد، و عمره او صحيح است. مسأله 57_ هرگاه از روى جهل يا فراموشى احرام را ترك كند،و بعد از تمام شدن اعمال متوجّه شود،اعمال او صحيح است. مسأله 58_ كسى كه با احرام عمره مفرده وارد مكّه مى شود، در صورتى كه در ماههاى حج (شوّال، ذى القعده و ذى الحجّه) احرام بسته باشد، جايز است آن را عمره تمتّع قرار دهد، و به دنبال آن حجّ تمتّع بجا آورد. سؤال 59_ آيا نذر احرام قبل از ميقات براى نايب هم جايز است؟ جواب: اشكال ندارد. سؤال 60_ زنى بدون اجازه شوهرش نذر نموده، و قبل از رسيدن به ميقات با نذر محرم مى شود. آيا احرام وى و اعمال پس از آن صحيح است؟ جواب: اگر نذر او منافاتى با حقّ شوهرش ندارد، احرامش صحيح است.

1 . حديبيّه در كنار جادّه قديم

«جدّه، مكّه» واقع شده، و محاذى آن در جادّه جديد در نزديكى پل شميشيّه مسجدى ساخته اند كه محاذى آن است، و مى توان از آنجا محرم شد.

واجبات احرام

واجبات احرام

مسأله 61_ نخستين اعمال عمره مفرده «احرام» است و واجبات احرام سه چيز است: پوشيدن لباس احرام، نيّت و گفتن لبيك.

اوّل: پوشيدن لباس احرام

مسأله 62_ شخصى كه مى خواهد احرام ببندد واجب است قبلا لباسهايى را كه پوشيدنش بر محرم حرام است از تن بيرون آورد، سپس دو جامه احرام را بر تن كند. يكى را (كه ازار گويند) به صورت لنگ دور كمر ببندد، و ديگرى را مانند عبا بر دوش بيندازد (و آن را «رداء» گويند). اين حكم مخصوص مردان است، و براى زنان پوشيدن دو جامه احرام، نه زير لباسها و نه روى لباسها، لازم نيست. بلكه همان لباسها، لباس احرامشان محسوب مى شود.

مسأله 63_ احتياط واجب آن است كه دو جامه احرام و طرز پوشيدن آن به همين شكلى كه معمول است باشد; يعنى لنگ را طورى ببندد كه لااقل از ناف تا زانو را بپوشاند، و رداء را روى شانه بيفكند، به طورى كه بقيّه بدن را بپوشاند، ولى جنس و رنگ خاصّى در جامه احرام شرط نيست، امّا نبايد دوخته باشد. مسأله 64_ احتياط واجب آن است كه پوشيدن دو جامه احرام قبل از نيّت و گفتن لبّيك باشد، و اگر بعد از لبّيك بپوشد، احتياط آن است كه لبّيك را دوباره بگويد. مسأله 65_ احتياط واجب آن است كه لنگ را به گردن گره نزند، و اگر از روى جهل يا فراموشى گره بزند احتياط آن است كه فوراً باز كند، ولى به احرامش ضررى نمى زند و چيزى بر او نيست (امّا گره زدن آن به دور كمر مانعى ندارد). و بهترين راه آن

است كه روى لنگ كمربند يا مانند آن ببندد تا كاملا راحت باشد; امّا گره زدن دو طرف رداء مانعى ندارد. همچنين بستن آن به وسيله سنجاق، يا گذاشتن سنگى در يك طرف حوله و بستن آن با يك قطعه كش يا نخ به طرف ديگر (آن گونه كه در ميان بعضى از حجّاج معمول است) نيز مانعى ندارد; هر چند ترك اين امور بهتر است. مسأله 66_ احتياط واجب آن است كه در حال اختيار به يك جامه بلند، كه مقدارى از آن را لنگ و مقدارى را رداء قرار مى دهند، اكتفا نكنند; بلكه بايد دو جامه جداگانه باشد. مسأله 67_ احتياط واجب آن است كه در پوشيدن جامه احرام قصدقربت و جلب رضاى الهى داشته باشد، و احتياط مستحب آن است كه به هنگام بيرون آوردن جامه دوخته هم قصد قربت داشته باشد. مسأله 68_ تمام چيزهايى كه در لباس نمازگزار شرط است در دو جامه احرام نيز شرط مى باشد; بنابراين لباسهاى احرام بايد پاك باشد، و از اجزاى حيوان حرام گوشت، يا ابريشم خالص، و زربفت نباشد. (در اين حكم، بنابر احتياط واجب، فرقى ميان زن و مرد نيست، هر چند در نماز در مورد پارچه ابريشم و زربفت ميان زن و مرد تفاوت است). مسأله 69_ در مواردى كه نجس بودن لباس نماز گزار بخشوده شده، در لباس احرام نيز بخشوده شده است. مسأله 70_ إزار (لُنگ) بايد بدن نما نباشد، و احتياط واجب آن است كه رداء نيز چنين نباشد. مسأله 71_ احتياط واجب آن است كه جامه احرام از پوست نباشد. مسأله 72_ احتياط واجب آن است

كه جامه احرام منسوج و بافتنى نباشد، و چيزهايى مانند نمد كافى نيست. مسأله 73_ واجب نيست هميشه لباس احرام را به تن داشته باشد; بلكه مى تواند براى شستن، يا عوض كردن، يا حمّام رفتن، يا مقصود ديگرى، موقّتاً آن را از تن درآورد. مسأله 74_ هرگاه لباس احرام نجس شود بايد آن را بشويد، و اگر ميسّر نبود هر وقت ممكن شد اقدام به تطهير آن مى كند. (و اگر رداء نجس شود مى تواند موقّتاً آن را بردارد) و احتياط آن است كه اگر بدن نيز در حال احرام نجس شود، مبادرت به تطهير آن كند. مسأله 75_ اگر جامه احرام يا بدن را تطهير نكند كفّاره ندارد. مسأله 76_ هرگاه محرم جامه احرام را بنا بر عللى عوض كرده، بهتر است هنگامى كه وارد مكّه مى شود، براى طواف همان جامه اى را كه در آن محرم شده، بپوشد. مسأله 77_ اگر از روى نادانى يا فراموشى در حالى كه پيراهن يا لباسهاى معمولى ديگر در تن دارد احرام ببندد، احرام او صحيح است; ولى بايد فوراً آن لباس را از تن بيرون آورد، و فقط لباس احرام بپوشد، و اگر اين كار از روى علم و عمد باشد، احتياط آن است كه در اين صورت بعد از بيرون آوردن آن لباس و پوشيدن لباس احرام، دوباره نيّت كند و لبّيك بگويد. مسأله 78_ هرگاه بعد از احرام به خاطر ندانستن مسأله يا فراموشى، پيراهن به تن كند احرامش صحيح است; ولى بايد آن را از طرف پايين درآورد،و اگر ممكن نشد، بايد آن را بشكافد و بيرون آورد. مسأله 79_

هرگاه بيمار باشد و نتواند لباس معمولى خود را در ميقات از تن در آورد، كافى است نيّت احرام كند و لبّيك بگويد، و در صورت امكان لباسهاى معمولى را موّقتاً در آورد و لباس احرام بپوشد و محرم شود، و بعداً اگر ناچار است لباس معمولى خود را به تن كند، و اگر در ميقات اين كار ممكن نشد، و بعداً حال او براى پوشيدن لباس احرام مساعد شد، احتياط واجب آن است كه اگر توانايى دارد به ميقات برگردد، و مجدّداً احرام ببندد، و اگر بازگشت به ميقات ميّسر نبود، از همان جا لباس را عوض مى كند، و تجديد احرام لازم نيست. مسأله 80_ پوشيدن بيش از دو جامه (مثلا دو حوله) براى احرام جهت جلوگيرى از سرما يا گرما يا غير آن، اشكالى ندارد. مسأله 81_ هرگاه محرم بر اثر سردى هوا، يا علّت ديگر، ناچار شود لباس دوخته بپوشد، اين كار اشكالى ندارد، ولى اگر ممكن است، لباس دوخته را پايين و بالا كند و بر دوش بيندازد، و دست در آستين آن نكند، و احتياط آن است كه آن را پشت و رو نيز بنمايد، و اگر اضطرار به پوشيدن لباس دوخته به اين نوع پوشش رفع نمى شود، مى تواند به طور معمولى لباس بپوشد. سؤال 82_ آيا به هنگام پوشيدن لباس احرام، چه در ميقات باشد يا ساعتها قبل از بستن احرام در مدينه صورت گرفته باشد، قصد خاصّى لازم است؟ جواب: هيچ قصدى لازم نيست، بلكه هنگام احرام مطابق آنچه در بحث احرام گذشت نيّت مى كند. سؤال 83_ هرگاه شخصى در ميقات، يا محاذات آن،

يا ادنى الحل، يا شهر مكّه، و خلاصه هر جا كه وظيفه اش بوده محرم شود، و سپس پشيمان گردد، آيا مى تواند احرامش را بر هم بزند؟

جواب: نمى تواند از احرام خارج شود. حتّى اگر لباس احرام را از تن بيرون كند، و لباس دوخته بپوشد، و قصد بيرون آمدن از احرام كند، احرامش به هم نمى خورد، و آنچه به سبب احرام بر او حرام شده حلال نمى شود، و اگر كارى كند كه موجب كفّاره است، بايد كفّاره بدهد و راه خروج از احرام فقط انجام عمره يا حج است كه نيّت آن را كرده است. سؤال 84_ بعضى از مردان محرم براى اين كه موقع وزش باد، يا به هنگام سوار شدن ماشين، يا مانند آن، عورت آنها ظاهر نشود، علاوه بر دو حوله احرام، يك متر پارچه ندوخته از وسط پا عبور مى دهند، به گونه اى كه دو طرف پارچه از جلو و عقب زير حوله قرار مى گيرد. اين عمل چه حكمى دارد؟ جواب: اشكال ندارد; ولى اجتناب از اين گونه كارها جز در موارد ضرورى بهتر است. سؤال 85_ آيا لباس احرام منحصر به دو جامه است،و نبايد بيشتر باشد؟ جواب: مقدار واجب آن دو جامه است، و زيادتر مانعى ندارد; مشروط بر اين كه مانند لباس احرام باشد، مثلا از حوله هاى متعدّد استفاده كند. سؤال 86_ اينجانب به علّت قطع نخاع و عدم كنترل بول و مشكلات ديگر، نمى توانم بدن و لباس احرام خود را پاك نگهدارم، وظيفه ام چيست؟ جواب: آن مقدار كه مى توانيد محافظت كنيد، و آنچه موجب عُسر و

حرج است اشكالى ندارد. سؤال 87_ اگر لباس احرام زنان به قدرى نازك باشد كه بدن آنها نمايان گردد، آيا به اعمال حجّ آنان ضررى مى رساند؟ جواب: اين كار براى احرام اشكال دارد و طواف و نماز طواف را باطل مى كند. سؤال 88_ طبق فتواى بعضى از مراجع كه فرموده اند: «احتياطاً زنان هم مثل مردان محرم شوند» آيا زن بعد از پوشيدن حوله هاى احرام، مى تواند حوله ها را كنار بگذارد، و اعمال حج را با لباس معمولى اش انجام دهد؟ جواب: زنان مى توانند در همان لباسهاى معمولى محرم شوند، و پوشيدن حوله هاى احرام لازم نيست، و به فرض كه احتياطاً با آن محرم شوند، بعد مى توانند بيرون آورند. سؤال 89_ اگر جامه احرام را از پول خمس يا زكات نداده خريده باشند، آيا احرام در آن صحيح است؟ جواب: احرام در آن حرام است. سؤال 90_ آيا پرداخت خمس لباس احرام، كه معلوم نيست از پول خمس نداده تهيّه شده، يا از پولى كه خمس به آن تعلّق نگرفته (مانند مال الارث) واجب است؟ جواب: با فرض شك در تعلّق خمس، پرداختن خمس آن لازم نيست، هر چند احتياط در آن مطلوب است. سؤال 91_ چنانچه شخصى كه سال خمسى نداشته به عمره مفرده مشرّف شود، و با همان پولهاى خمس نداده هزينه هاى عمره، از جمله لباس احرام را تأمين نمايد. عمره او چه حكمى دارد؟ جواب: اعمال او اشكال دارد. سؤال 92_ شخصى با پول خمس نداده لباس احرام خريده، و با همان لباس محرم شده، و طواف و نماز طواف را بجا آورده است.

اكنون وظيفه اش چيست؟

جواب: اگر از روى علم و عمد نبوده، عمره و حجّ او صحيح است، ولى در صورتى كه جاهل مقصّر بوده، احتياط واجب آن است طواف و نماز آن، را اعاده كند. سؤال 93_ غسل احرام، زيارت و مانند آن، تا چه زمانى اعتبار دارد؟ و با چه چيزهايى باطل مى شود؟ جواب: تا يك روز معتبر است; و اگر حدث اصغر از او سر زند، به قصد رجا آن را اعاده مى كند، ولى واجب نيست.

دوّم: نيّت

مسأله 94_ نيّت احرام چنين است كه قصد مى كند امورى را كه بعداً به آن اشاره مى شود بر خود حرام بشمرد، و به دنبال آن به اعمال عمره بپردازد، و كافى است با در نظر گرفتن اين معنى، به زبان، يا در قلبش بگويد: «احرام مى بندم براى عمره مفرده براى خودم (يا براى كسى كه از طرف او نيابت دارم) قربة الى الله» و منظورش از «احرام مى بندم» بناگذارى بر تحريم كارهاى مزبور بر خويش است.

مسأله 95_ لازم نيست نيّت را بر زبان جارى كند، بلكه كافى است چنين قصدى در دل او باشد، ولى بهتر است علاوه بر قصد باطنى، بر زبان نيز جارى سازد. مسأله 96_ مستحبّ است ولىِّ طفلِ غير مميّز، يا هر كسى كه عهده دار كارهاى كودك است او را محرم كند، و لباس احرام بر وى بپوشاند، و از طرف او نيّت كند; يعنى به هنگام عمره مفرده بگويد: «اين طفل را محرم مى كنم به عمره مفرده قربة الى الله» و در صورت امكان او را وادار كند كه لبّيك بگويد،

و اگر توانايى ندارد خودش از طرف او لَبّيك بگويد; امّا اگر ولىّ مى ترسد كه نتواند وظائف مربوط به كودك را بدرستى انجام دهد، بهتر است از محرم كردن وى صرفنظر كند. مسأله 97_ هرگاه در موقع نيّت احرام قصد شكستن بعضى از محرّمات را داشته باشد (مثل اين كه در همان موقع در حال سفر باشد، و بدون ضرورت زير سقف اتومبيل يا هواپيما قرار گيرد) براى احرام او خالى از اشكال نيست، و اگر در آغاز نيّت ترك همه را داشته، ولى پس از احرام نيّت او عوض شود، يا بعضى از آن اعمال را مرتكب گردد، ضررى به احرام او نمى زند; هر چند در مواردى بايد كفّاره دهد. مسأله 98_ دانستن امورى كه بر محرم حرام است به طور مشروح لازم نيست; بلكه كافى است به طور اجمال نيّت ترك همه را داشته باشد. سؤال 99_ هرگاه كسى كه به ديگران «نيّت احرام» و «تلبيه» را تلقين مى كرده، فراموش كند كه خودش نيّت نمايد، وظيفه اش چيست؟ جواب: اگر به قصد انجام عمره تلبيه نگفته، محرم نشده است، و بايد _ در صورت امكان _ به ميقات بازگردد و محرم شود، و اگر بازگشت به ميقات ممكن نيست، به خارج حرم مى رود و در آنجا مجدّداً احرام مى بندد. سؤال 100_ هرگاه شخصى رجاءاً به احرام عمره مفرده محرم شود، آيا بايد در تمام اعمال عمره كلمه رجاء را در نيّت بياورد، يا اين كار لازم نيست؟ جواب: همين اندازه كه نيّت رجاء در ذهن او نسبت به تمام اعمال عمره وجود دارد كافى است، و لازم نيست

كلمه رجاء را تكرار كند.

سؤال 101_ آيا قصد باطل كردن عمره، يا قسمتى از مناسك آن (بدون آن كه هنگامِ قصدِ ابطال عمل را ادامه دهد) موجب بطلان آن مى گردد؟ جواب: قصد ابطال موجب بطلان نمى گردد.

سوّم: گفتن لبّيك

مسأله 102_ واجب است هنگام احرام «لبّيكهاى چهارگانه» را به عربى صحيح بگويد، و احتياط واجب آن است كه بصورت زير باشد: «لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لا شَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ، اِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ، لا شَريكَ لَكَ; يعنى خداوندا! اجابت (و اطاعت) مى كنم دعوت تو را، و دگر بار هم اجابت مى كنم تو را، همتايى براى تو نيست، اجابت مى كنم تو را، ستايش تنها تو را سزاوار است، و نعمت و ملك از آن تو است، هيچ همتايى ندارى!». مسأله 103_ احتياط واجب آن است از افزودن لبّيك پنجم و عبارات ديگر خوددارى شود; مگر آنچه در مستحبّات خواهد آمد. مسأله 104_ واجب است لبّيكهاى چهارگانه فوق را، همانند تكبيرة الاحرام نماز، به طور صحيح اداء كند. مسأله 105_ در صورتى كه زائر نتواند اين عبارات را با عربى صحيح ادا كند، بايد آن را ياد بگيرد، و اگر نتواند، يا وقت نباشد، كافى است ديگرى شمرده شمرده براى او بخواند و او تكرار نمايد، و چنانچه قادر بر تلفّظ صحيح نباشد، احتياط آن است آنچه را مى تواند بخواند، و ترجمه آن را نيز بگويد. مسأله 106_ شخص گنگ بجاى گفتن «لبّيك» با دست خود اشاره مى كند،و زبان خود را طبق معمول حركت مى دهد، و بهتر است علاوه بر اين، كسى به نيابت از او نيز

لبّيك بگويد، ولى واجب نيست. مسأله 107_ كودكان نيز مى توانند براى عمره مُحرم شوند، و چنانچه خودشان تميز بدهند «لبّيك» را همراه با نيّت مى گويند، و اگر غير مميّز باشند كسى از طرف آنها نيّت مى كند و لبّيك مى گويد، و هرگاه كسى در ميقات بيهوش باشد، از طرف او نيز مى توان نيّت كرد و لبّيك گفت. مسأله 108_ در احرام فقط يك بار لبّيك گفتن (به صورتى كه گفته شد) واجب است، و بعد از آن، مستحبّ است آن را در حالات مختلف به مقدار امكان تكرار كند; يعنى در موقع سوار شدن بر مركب و پياده شدن، و گذشتن از پستيها و بلنديها، و پس از خواب، و بعد از نمازها تكرار مى نمايد، و بهتر است مردان صداى خود را به لبّيك بلند كنند. مسأله 109_ در احرام عمره مفرده واجب است هنگام مشاهده كعبه اگر از مكّه براى احرام به خارج رفته است، و هنگام داخل شدن به منطقه حرم اگر از خارج مكّه به سوى آن مى آيد، لبّيك را قطع كند. مسأله 110_ هرگاه محرم «لبّيك» واجب را، چه عمداً و چه بر اثر عذر، نگفته باشد، محرّمات احرام بر او حرام نمى شود، و اگر چيزى از محرّمات احرام كه كفّاره دارد انجام دهد، كفّاره بر او واجب نمى شود. همچنين اگر «لبّيك» اوّل را با ريا باطل كند.

مسأله 111_ پيش از گفتن «لبّيك» اعمالى كه بر محرم حرام است، بر او حرام نمى شود; هر چند نيّت احرام كرده، و لباس احرام را نيز پوشيده باشد. بنابراين، اگر قبل از گفتن لبّيك

چيزى از آنها را بجا آورد كفّاره اى ندارد، و در حقيقت «لبّيك» مانند «اللّه اكبر» اوّل نماز است، كه تا آن را نگويد وارد نماز نمى شود، و هرگاه شك كند كه «لبّيك» گفته يا نه؟ باز هم چيزى بر او حرام نمى شود. مسأله 112_ هرگاه در ميقات باشد و شك كند لبّيك گفته، يا نه بايد لبّيك را بگويد، و اگر از ميقات گذشته، احتياط آن است اگر مى تواند بازگردد و لبّيك را بگويد، و اگر نمى تواند، در همانجا بگويد، و اگر لبّيك گفته، امّا نمى داند صحيح گفته يا نه؟ بنابر درست گفتن مى گذارد، و احرامش صحيح است. مسأله 113_ اگر لبّيك را فراموش كند، يا به خاطر ندانستن مسأله آن را نگويد، واجب است در صورت امكان به ميقات برگردد و احرام ببندد و لبّيك بگويد، و اگر نتواند برگردد، و هنوز داخل حرم نشده، همانجا لبّيك مى گويد، و اگر داخل حرم شده، واجب است به خارج حرم بازگردد، و در آنجا احرام ببندد و لبّيك بگويد، و چنانچه نمى تواند بازگردد، همانجا محرم مى شود و لبّيك مى گويد، و اگر بعد از اتمام عمره يادش بيايد، عمل او صحيح است. مسأله 114_ جايز نيست لبّيك واجب را از ميقات تأخير بيندازد، و اگر عمداً تأخير بيندازد، بايد به وظيفه كسى كه بدون احرام از ميقات عبور كرده عمل كند; يعنى اگر مى تواند بازگردد. سؤال 115_ بعضى از زائران ايرانى، كلماتى مانند «لبّيك»، «غير»، «يوم» و مانند آن را به گونه اى ادا مى كنند كه گاه احساس مى شود متمايل به كسره است.

در مقابل بعضى از اهل دقّت، يا وسواسيها، اظهار مى دارند كه فتحه بايد كاملا ظاهر شود، و به هنگام تلفّظ چنان اشباع مى كنند كه شبيه به «الف» مى شود (و لبّياك مى گويند) در حالى كه اساتيد قرائت زبان عربى و حتّى خود عربها نيز به دقّتى كه گروه دوّم لازم مى دانند، ادا نمى كنند. لطفاً بفرمائيد طرز صحيح قرائت اين كلمات چگونه است؟ جواب: در اين گونه مسائل بايد به تلفّظ اهل لسان توجّه كرد; و از آنجا كه اهل لسان فتحه را به صورتى كه گروه دوّم معتقدند نمى گويند، احتياط آن است كه از آن پرهيز شود; و آنچه از اهل لسان بارها شنيده ايم اين است كه فتحه را كمى مايل به كسره ادا مى كنند، و همين صحيح است. سؤال 116_ يكى از حُجّاج شنوايى خود را به كلّى از دست داده، و زبانش هم لكنت دارد، و قادر بر تكلّم صحيح نمى باشد. مسؤولين و دوستانش به اين موضوع توجّه نداشته، و آن شخص در ميقات نيّت نكرده، و تلبيه هم نگفته، و به همين شكل همراه بقيّه وارد مكّه شده است، وظيفه او چيست؟ جواب: بايد به ميقات برگردد و با نيّت و تلبيه مُحرم شود; هر چند با بردن همراه باشد، و اگر نمى تواند به ميقات بازگردد، بايد در خارج از حرم محرم شود، و اگر نمى تواند تلبيه را، هر چند با تلقين، صحيح بگويد احتياط آن است كه به هر نحو مى تواند بگويد، و ترجمه اش را نيز بر زبان آورد. سؤال 117_ چنانچه پس از خروج از ميقات متوجّه

شود كه تلبيه را نگفته، يا نيّت نكرده، يا به جهت ديگرى احرامش درست نبوده، و از طرفى نمى تواند از نيمه راه به ميقات برگردد، بلكه بايد به مكّه بيايد، و از آنجا به ميقات بازگردد. وظيفه چنين شخصى چيست؟ جواب: بايد از أدنى الحلّ به نيّت عمره مفرده محرم گردد. سؤال 118_ آيا خانمها مى توانند تلبيه را به گونه اى بلند بگويند كه مرد نامحرم صداى آنها را بشنود؟ جواب: اشكالى ندارد.

احكام إحرام

مسأله 119_ لازم نيست محرم به هنگام احرام بستن، از حدث اصغر و اكبر پاك باشد، بنابراين بدون وضو، و در حال جنابت يا حيض، يا نفاس مى تواند محرم شود. (البتّه روشن است كه در صورت جنابت و حيض و نفاس هم بايد خارج از مسجد محرم شود)، بلكه غسل احرام بر زن حائض و نفساء نيز مستحب است. مسأله 120_ اگر احرام را فراموش كند و بعد از پايان مناسك و اعمال متوجّه شود، عمره او صحيح است. مسأله 121_ احرام كسى كه ختنه نشده صحيح است، ولى طواف و نماز طواف هاى او اشكال دارد، و در احرام باقى مى ماند. مگر آن كه ختنه كرده و سپس طواف و نماز طواف را بجاى آورد. مسأله 122_ اگر بچّه ختنه نشده را وادار به احرام كنند، يا او را محرم نمايند، احرام او صحيح است; ولى تمام طوافهاى او اشكال دارد. بنابراين، چنين فردى در احرام باقى مى ماند، و در آمدن از احرام براى او مشكل مى شود; مگر آن كه او را ختنه كنند، و سپس طواف كند، يا او را طواف دهند.

محرّمات احرام

محرّمات احرام

مسأله 123_ هنگامى كه انسان محرم مى شود كارهاى زير بر او حرام مى گردد، و بعضى داراى كفّاره است، به عقيده ما بعضى از آنها مكروه است، كه شرح آن خواهد آمد. اين كارها به ترتيب زير است: 1_ پوشيدن لباس دوخته (براى مردان). 2_ پوشيدن چيزى كه پشت پا را مى پوشاند (براى مردان). 3_ پوشانيدن سر (براى مردان). 4_ پوشانيدن صورت (براى زنان). 5_ زينت كردن براى همه. 6_ سرمه كشيدن. 7_ نگاه كردن در آينه.

8_ استعمال بوى خوش. 9_ ماليدن كرم و روغن به بدن. 10_ ناخن گرفتن. 11_ زير سايه رفتن در حال سفر (براى مردان). 12_ زائل كردن مو از بدن. 13_ عقد ازدواج. 14_ نگاه به همسر از روى شهوت. 15_ لمس كردن. 16_ بوسيدن. 17_ نزديكى كردن. 18_ استمناء كردن. 19_ كشتن حشرات. 20_ بيرون آوردن خون از بدن. 21_ كشيدن دندان. 22_ مجادله كردن. 23_ دروغ گفتن. 24_ صيد حيوانات صحرايى. 25_ حمل اسلحه.

مسأله 124_ پس از آن كه كودك محرم شد، يا او را محرم نمودند، ولىّ يا سرپرست او بايد او را از محرّمات احرام باز دارد، و اگر مميّز نيست، او را از محرّمات احرام حفظ كند. مسأله 125_ اگر كودكِ محرم مرتكب يكى از محرّمات احرام شد، كفارّه آن در صيد بر عهده ولىّ او است، نه آن كه از اموال طفل بپردازد، و احتياط مستحب آن است كه در غير صيد نيز ولىّ از طرف او كفّاره بدهد.

1_ پوشيدن لباس دوخته

مسأله 126_ پوشيدن لباسهايى مانند پيراهن، قبا، كت و شلوار، زير پيراهن، شورت، بر مردان در حال احرام حرام است;

بلكه احتياط واجب آن است كه از هر لباس دوخته اجتناب كنند. همچنين از لباسهاى بافتنى، و لباسهايى كه قطعات آن را به هم مى چسبانند، يا مانند نمد درست مى كنند، و به صورت پيراهن و پالتو و شلوار و مانند آن است، هر چند دوختنى نباشد و نخ و سوزن در آن به كار نرود، احتياط واجب اين است كه از همه اين ها پرهيز شود.

مسأله 127_ در لباس دوخته تفاوتى ميان لباس كوچك و بزرگ نيست، ولى انداختن پتوهايى كه اطراف آن دوخته شده بر شانه براى دفع سرما و مانند آن، يا كشيدن لحاف دوخته شده به روى بدن (به شرط اين كه سر خود را با آن نپوشاند) اشكال ندارد، بلكه اگر لبه هاى احرامى نيز دوخته باشد ضررى ندارد; هر چند احتياط مستحب در ترك آن است. مسأله 128_ بستن «هميان»(1) بر كمر مانعى ندارد، هر چند دوخته شده باشد. همچنين بستن كمربند روى احرامى نيز مانعى ندارد; خواه دوخته باشد، يا غير دوخته. بستن شال دوخته شده روى احرامى نيز بى مانع است، امّا احتياط مستحب در تمام اينها ندوخته بودن است. مسأله 129_ استفاده از فتق بند، هر چند دوخته باشد، مانعى ندارد. همچنين كيفهاى دوخته اى كه احياناً به گردن يا شانه مى اندازند، و قمقمه آب كه در محفظه دوخته اى قرار دارد، ضررى ندارد. مسأله 130_ همان گونه كه در باب احرام گفتيم احتياط واجب آن است كه لنگ احرامى را به گردن گره نزند; امّا گره زدن آن به دور كمر، مخصوصاً در آنجا كه احتياج به آن باشد، و همچنين گره

زدن رداء، يا استفاده از سنجاق براى نگهداشتن آن، يا لنگ مانعى ندارد، ولى بهتر ترك آن است، و آنچه در ميان بعضى از حجّاج معمول است، كه سنگى در كنار حوله گذاشته، و با يك قطعه كش يا نخ آن را به طرف ديگر مى بندند نيز جايز است، و بهترين راه براى حفظ لنگ، استفاده از كمربند است. مسأله 131_ پوشيدن انواع لباس دوخته براى زنان بى مانع است; مگر دستكش كه جايز نيست، هر چند دوخته نباشد. مسأله 132_ كسى كه عمداً لباس دوخته بپوشد، كفّاره آن يك گوسفند است; امّا اگر از روى فراموشى يا جهل باشد چيزى بر او نيست. مسأله 133_ پوشيدن لباس دوخته در حال اضطرار حرام نيست، ولى كفّاره دارد. مسأله 134_ اگر محرم چند لباس دوخته بپوشد، بايد براى هر كدام يك كفّاره بدهد، و احتياط واجب آن است كه اگر آنها را توى هم كند و يك دفعه بپوشد، براى هر يك كفّاره جداگانه بپردازد. مسأله 135_ اگر از روى اضطرار لباسهاى متعدّد بپوشد كفّاره ساقط نمى شود; مگر اين كه كفّاره متعدّد موجب عسر و حرج شود. مسأله 136_ اگر لباسى، مثلا پيراهن، بپوشد و كفّاره آن را بپردازد، و دوباره پيراهن ديگرى بپوشد، يا همان را كه پوشيده از تن بيرون آورد و مجدّداً بپوشد، بايد دوباره كفّاره بپردازد. سؤال 137_ آيا مردان محرم، براى محافظت از سرما، مى توانند از پتوهائى كه حاشيه آن دوخته شده استفاده كنند؟ جواب: اشكالى ندارد،وحكم لباس دوخته برآن جارى نمى شود. سؤال 138_ آيا منظور از لباس دوخته _ كه در حال احرام بر مردان حرام

است _ دوختنيهايى است كه قطعات جدا از هم را به هم متّصل مى كنند، يا حتّى اگر بر روى حوله احرام هم دوخت بزنند اشكال دارد؟ جواب: اين گونه دوختن ها اشكالى ندارد. سؤال 139_ آيا استفاده از دست و پاى مصنوعى، كه با چرمهاى دوخته شده به بدن مى بندند، براى جانبازان و معلولينِ مُحرم جايز است؟

جواب: اشكالى ندارد، و كفّاره هم ندارد. سؤال 140_ آيا پوشيدن لباسهايى كه قسمتهايى از آن، به عنوان تزيين، تور دوزى يا گلدوزى شده، براى زنان محرم جايز است؟ و آيا مقنعه جز لباس است؟ جواب: از لباسهاى زينتى در حال احرام بايد پرهيز كرد، و مقنعه نيز جزء لباس است.

1 . هميان چيزى است كه، بر كمر مى بندند و پول نقد و مانند آن را در آن مى گذارند.

2_ پوشيدن چيزى كه تمام پشت پارابپوشاند(براى مردان)

مسأله 141_ پوشيدن كفشهايى كه تمام پشت پا را مى پوشاند، مانند چكمه، گيوه، كفشهاى معمولى و امثال آن، و همچنين جوراب در حال احرام جايز نيست; خواه ساق پا را بپوشاند، يا نه; امّا اگر قسمتى از پشت پا را بپوشاند، مانند بند نعلين، و كفشهايى كه قسمتى از پشت پا در آن پوشيده نمى شود، مانعى ندارد. البتّه اين حكم مخصوص مردان است، و پوشيدن كفش و جوراب براى زنان در حال احرام اشكال ندارد. مسأله 142_ هرگاه حوله احرامى بلند باشد و پشت پا را بپوشاند، يا مثلا براى رفع درد پا، پارچه اى را داغ كنند و روى پشت پا بگذارند، اشكالى ندارد. مسأله 143_ هرگاه مرد عمداً، يا در حال اضطرار، كفش و جوراب بپوشد كفّاره ندارد، و احتياط

مستحب آن است كه اگر مجبور به پوشيدن كفش و جوراب شود، قسمت روى پا را شكاف دهد. سؤال 144_ آيا احرام در كفش دوخته شده، كه تمام پشت پا را نگيرد، جايز است؟ جواب: آرى جايز است; ولى بهتر است مردان در حال احرام چنين كفشى نپوشند.

3_ پوشانيدن سر (براى مردان)

مسأله 145_ پوشانيدن تمام سر براى مردان در حال احرام حرام است، و احتياط واجب آن است كه قسمتى از سر را نيز نپوشانند، ولى پوشانيدن سر با دست، يا موقع خشك كردن با حوله، يا به هنگام خواب به وسيله بالش جايز است. همچنين انداختن بند مشك و ساك و مانند آن، بر سر جايز است، و پوشانيدن صورت نيز براى مردان مانعى ندارد.

مسأله 146_ احتياط واجب آن است كه سر را به چيزهايى مثل گِل، حنا، دارو، و مانند آن نيز نپوشاند. مسأله 147_ احتياط واجب آن است كه چيزى بر سر نگذارد; مثلا بارى را كه مى خواهد حمل كند بر روى سر قرار ندهد. مسأله 148_ احتياط واجب آن است كه گوشها را نيز نپوشانند. مسأله 149_ جايزنيست محرم سر خود را در آب فرو برد; خواه بقيّه بدن زير آب باشد يا نه; امّا ريختن آب بر سر خواه براى غسل باشد يا غير آن مانعى ندارد، همچنين زير دوش رفتن; ولى سر خود را در وان حمّام زير آب نكند. مسأله 150_ دستمالى كه براى سردرد به سر مى بندند اشكال ندارد، و خشك كردن سر با دستمال و حوله نيز جايز است; مشروط بر اين كه سر را با آن نپوشاند. مسأله 151_ اگر پارچه اى را روى

كمانى بيندازند، به گونه اى كه بالاى سر قرار گيرد، و سر را براى حفظ از پشه زير آن كنند اشكالى ندارد. همچنين استفاده از پشه بند اشكال ندارد. مسأله 152_ مرد محرم نبايد به هنگام خوابيدن سر خود را بپوشاند، و اگر بدون توجّه، يا از روى فراموشى چنين كند، بايد فوراً سر خود را برهنه نمايد. مسأله 153_ كفارّه پوشانيدن سر به طور عمد براى مردان يك گوسفند است (بنابر احتياط واجب;) ولى در صورت جهل و فراموشى و غفلت كفّاره ندارد. مسأله 154_ احتياط واجب آن است كه اگر سر را به طور مكرّر بپوشاند، كفّاره را نيز تكرار كند; يعنى براى هر دفعه يك گوسفند بدهد، مگر اين كه موجب عُسر و حرج شود. سؤال 155_ اگر محرم سر درد بگيرد و بدين جهت دستمالى بر سر ببندد، كه تمام سر را بپوشاند، چه حكمى دارد؟ جواب:اين كار در حال ضرورت جايز است; ولى بنابر احتياط واجب كفّاره دارد. سؤال 156_ مُحرمى سرش را شسته و موهايش خيس است. اگر صبر كند تا موها به طور طبيعى خشك شود و سپس وضو بگيرد، نمازش به تأخير مى افتد. وظيفه اش چيست؟ جواب: مانعى ندارد سرش را با حوله خشك كند، و سپس وضو بگيرد، ولى حوله را آهسته بكشد، تا مويى جدا نشود، همچنين دقت نمايد تا همه سر را نپوشاند.

سؤال 157_ اگر مرد محرم سرش را با چيز دوخته _ مانند كلاه دوخته شده _ بپوشاند، آيا بايد دو كفّاره بدهد، يا يك كفّاره كافى است؟ جواب: در مثل پارچه دوخته شده _ كه به صورت كلاه نيست _

يك كفّاره دارد; ولى كلاه دوخته و مانند آن، بنابر احتياط واجب دو كفّاره دارد.

4_ پوشانيدن صورت (براى زنان)

مسأله 158_ پوشانيدن صورت براى زنان در حال احرام جايز نيست، خواه به وسيله نقاب باشد، يا پوشيه، يا بادبزن، يا مانند آن. حتّى احتياط واجب آن است كه به وسيله سدر و مانند آن هم صورت خود را نپوشانند. مسأله 159_ پوشانيدن قسمتى از صورت، به طورى كه به آن نقاب و برقع نگويند حرام نيست. همچنين پوشانيدن در حال خواب به وسيله لحاف و گذراندن صورت بر بالش، يا پوشانيدن به وسيله دست، مانعى ندارد. مسأله 160_ بر زنان واجب است كه به هنگام نماز سر خويش را بپوشانند، و بدين منظور براى اين كه يقين حاصل كنند مى توانند مقدارى از صورت را نيز با مقنعه و مانند آن بپوشانند. مسأله 161_ جايز است زن چادر خود را پايين بكشد، به طورى كه نصف يا تمام صورت را فراگيرد، و احتياط آن است كه به صورت نچسبد، و در صورتى كه نامحرمى نباشد صورت را باز نگه دارد (باز بودن گردى صورت در غير حال احرام نيز جايز است). مسأله 162_ كفّاره پوشانيدن صورت براى زنان، بنابر احتياط مستحب يك گوسفند است، و مى توان اين احتياط را ترك كرد. سؤال 163_ هرگاه زن محرم از مقنعه اى استفاده كند كه روى چانه را تا لبها بپوشاند، چه حكمى دارد؟ جواب: اشكال ندارد; هر چند بهتر آن است كه مقنعه روى خطّ چانه باشد. سؤال 164_ آيا زن مُحرِم مى تواند صورت خود را با حوله خشك كند. جواب: خشك كردن صورت براى زنان با حوله

مانعى ندارد. به شرط اينكه تمام صورت را نپوشاند. سؤال 165_ صورت خانمهاى محرم در حال پوشيدن يا درآوردن مقنعه خواه و ناخواه پوشيده مى شود، چه حكمى دارد؟ جواب: اين مقدار مانعى ندارد.

5_ زينت كردن

مسأله 166_ جايز نيست مردان انگشتر زينتى بپوشند; ولى انگشترهايى كه براى ثواب در دست مى كنند، اگر جنبه تزيينى نداشته باشد، بى اشكال است. بنابراين اگر انگشتر زينتى باشد، بايد از پوشيدن آن خوددارى كند، خواه به قصد زينت باشد، يا نباشد. مسأله 167_ اگر انگشترى به دست كند، نه براى زينت و نه براى استحباب، مثل آن كه براى خاصيّتى به دست كند، و عرفاً جنبه زينتى نداشته باشد، اشكال ندارد. مسأله 168_ پوشيدن زينت آلات مطلقاً براى زنان در حال احرام جايز نيست; امّا زينت آلاتى كه قبلا به طور معمول آن را مى پوشيده، اگر در حال احرام پنهان باشد مانعى ندارد، و آنها را نبايد به مردان نشان بدهد; حتّى به شوهر خود. مسأله 169_ بستن «حنا» براى مردان و زنان، اگر جنبه زينت داشته باشد، در حال احرام جايز نيست.

مسأله 170_ احتياط واجب آن است كه محرم، خواه زن باشد يا مرد، از پوشيدن هرگونه زينت آلات ديگر نيز اجتناب كند; حتّى احرامى زينتى، يا نعلين زينتى نپوشد، و از هرگونه آرايش سر و صورت و ساير اعضاى بدن پرهيز نمايد. مسأله 171_ رنگ كردن موها، در صورتى كه به آن تزيين گفته شود، براى محرم اشكال دارد; هر چند قصد زينت نكرده باشد، و در صورتى كه جنبه تزيين نداشته باشد (مثل اين كه براى درمان حنا ببندد) مانعى ندارد. همچنين رنگ

كردن موها و بستن حنا قبل از احرام، به طورى كه اثرش تا موقع احرام باقى بماند، اشكالى ندارد; مگر اين كه از اوّل قصدش تزيين براى حالت احرام باشد، كه معمولا كسى اين كار را نمى كند. مسأله 172_ پوشيدن زيور آلات براى زنان در حال احرام حرام است، ولى كفّاره ندارد. سؤال 173_ در مورد زينت كردن زن در حال احرام فرموده ايد: «اگر به قصد بقاء زينت قبل از احرام زينت كند، و اثرش پس از احرام نيز باقى باشد، اشكال دارد» آيا حكم مزبور تكليفى است، يا وضعى؟

جواب: حكم مذكور تكليفى است، و احرام او باطل نمى شود، و كفّاره اى ندارد.

6_ سرمه كشيدن

مسأله 174_ سرمه كشيدن براى زنان و مردان با موادّ سياه، يا غير آن، اگر جنبه زينت داشته باشد در حال احرام حرام است، و اگر جنبه زينت ندارد، مثلا براى درمان چشم استفاده شود و شكل زينت به خود نگيرد، اشكالى ندارد. مسأله 175_ سرمه كشيدن در حال احرام موجب كفّاره نمى شود; مگر اين كه بوى خوش در آن باشد، كه در اين صورت اگر عمداً سرمه بكشد احتياط آن است كه يك گوسفند كفّاره بدهد. مسأله 176_ در صورتى كه محرم به خاطر درمان و مانند آن احتياج به سرمه كشيدن داشته باشد مانعى ندارد.

7_ نگاه كردن در آينه

مسأله 177_ نگاه كردن در آينه براى تزيين خود و اصلاح سر و وضع خويش در حال احرام حرام است; خواه مرد باشد، يا زن; امّا براى هدفهاى ديگر، مثل نگاه كردن رانندگان در آينه براى ديدن اطراف اتومبيل، يا نگاه كردن پزشك براى ديدن دهان و دندان بيمار، يا نگاه به آينه بى آن كه عكس خويش را در آن ببيند، يا نگاه كردن به آينه براى ديدن محلّ زخم صورت و مانند آن، مانعى ندارد. مسأله 178_ نگاه كردن در آب صاف و اشياء صيقلى براى اصلاح سر و وضع خويش، حكم نگاه در آينه را دارد، و در حال احرام جايز نيست. مسأله 179_ احتياط مستحب آن است كه به آينه نگاه نكند; هر چند براى زينت كردن نباشد. مسأله 180_ اگر بدون اختيار چشمش به آينه بيفتد اشكالى ندارد; و بهتر اين است كه در ايّام حج، در اطاقهايى كه افراد محرم سكونت دارند، و نيز در آسانسورها، روى آينه چيزى بكشند

كه نگاه غير اختيارى افراد محرم نيز به آن نيفتد. مسأله 181_ نگاه كردن به آينه موجب كفّاره نمى شود، ولى مستحبّ است بعد از نگاه كردن لبّيك بگويد.

مسأله 182_ نگاه كردن در شيشه اطاق، يا شيشه عينك كه پشت آن پيدا است، در حال احرام بى مانع است، ولى اگر عينك زينتى باشد استفاده از آن براى محرم، خواه مرد باشد يا زن، جايز نيست. سؤال 183_ آيا عكس گرفتن در حال احرام، يا فيلمبردارى در اين حال، اشكال دارد؟ چون عكس گيرنده به شيشه دوربين، كه حالت شفّاف و آينه مانندى دارد، نگاه مى كند. جواب: عكس بردارى و فيلم بردارى در حال احرام اشكالى ندارد.

8_ استعمال بوى خوش

مسأله 184_ استعمال بوى خوش، مانند انواع عطرها، مُشك، زعفران، گلاب و غير آن، خواه از طريق بوييدن باشد، يا ماليدن بر بدن و لباس، يا پراكندن در فضاى اطاق به وسيله اسپرى، يا خوردن غذاهاى معطّر، بر مرد و زن مُحرم حرام است. مسأله 185_ خوردن ميوه هاى خوشبو مانند سيب و پرتغال و مانند آن مانعى ندارد; ولى بهتر است از بوييدن آنها خوددارى شود. مسأله 186_ احتياط واجب آن است كه از تمام انواع گلها و سبزيهايى كه بوى خوش مى دهد اجتناب شود. مسأله 187_ خريد و فروش عطريّات در حال احرام اشكالى ندارد، ولى نبايد حتّى به عنوان امتحان آنها را ببويد، يا استعمال كند. مسأله 188_ احتياط آن است كه محرم از «دارچين»، «زنجبيل»، «هِل» و هر آنچه بوى خوش دارد، اجتناب كند. مسأله 189_ محرم نمى تواند با صابونهاى عطرى، يا شامپوهاى معطّر، خود را بشويد، و لازم

است از گذاشتن اين گونه اشياء در كنار لباس احرامى خود، كه سبب بو گرفتن آنها مى شود، خوددارى كند. مسأله 190_ هرگاه محرم در جايى قرار گيرد كه بوى خوش در آنجا باشد، بايد چيزى در برابر بينى خود بگيرد كه بوى خوش را استشمام نكند; مگر اين كه موجب عسر و حرج شود، ولى اگر از محلّى بگذرد كه بوى بد در آنجاست، نبايد بينى خود را بگيرد، امّا مى تواند به سرعت از آنجا بگذرد.

مسأله 191_ اگر ناچار شود لباسى كه بوى خوش مى دهد بپوشد، يا غذايى كه بوى خوش دارد بخورد، بايد چيزى در برابر بينى خود قرار دهد كه بوى خوش را استشمام نكند; مگر اين كه موجب عسر و حرج شود. مسأله 192_ مشهور آن است كه استعمال خلوق كعبه (چيزى كه كعبه را با آن خوشبو مى كنند) حرام نيست; ولى چون معلوم نيست خلوق كعبه چيست احتياط آن است كه از بوى خوشى كه فعلا به كعبه مى مالند نيز اجتناب شود. مسأله 193_ اگر عمداً بوى خوش استعمال كند، كفّاره آن بنابر احتياط واجب يك گوسفند است. مسأله 194_ اگر در زمان واحد به طور مكرّر بوى خوش استعمال كند، بعيد نيست يك گوسفند كفايت كند; ولى احتياط در تعدّد است، و چنانچه در زمانهاى مختلف از بوى خوش استفاده نمايد، تكرار كفّاره را ترك نكند، و اگر پس از استفاده از بوى خوش كفّاره دهد، و دوباره بوى خوش استعمال كند، واجب است مجدّداً كفّاره دهد. سؤال 195_ آيا براى محرم جايز است از صابون، يا شامپوهايى كه بويى دارد _ هر چند

بوى خيلى خوشى نيست _ استفاده كند؟ جواب: اگر صدق بوى خوش مى كند بايد از آن اجتناب نمايد; در غير اين صورت مانعى ندارد، و اگر مشكوك هم باشد، اشكالى ندارد.

9_ ماليدن انواع روغنها و كرمها به بدن

مسأله 196_ ماليدن هر نوع روغن و كرم به بدن، خواه معطّر باشد يا نه، براى محرم جايز نيست; حتّى ماليدن روغنهاى خوشبو قبل از احرام در صورتى كه عطر آن در حال احرام باقى بماند ممنوع است; امّا روغن و كرم غير معطّر قبل از احرام مانعى ندارد. مسأله 197_ ماليدن انواع پمادهاى طبّى بر بدن براى معالجه و درمان مانعى ندارد. مسأله 198_ خوردن غذاهاى چرب، هر چند اطراف دست و دهان را چرب كند، براى محرم جايز است. مسأله 199_ خوردن روغن اگر بوى خوش _ همانند بوى زعفران _ نداشته باشد، مانعى ندارد. مسأله 200_ اگر در روغن بوى خوش باشد كفّاره آن يك گوسفند است; هر چند از روى اضطرار باشد، و اگر بوى خوش نداشته باشد، در صورت ماليدن به بدن، كفّاره آن نيز بنابر احتياط يك گوسفند است.

10_ ناخن گرفتن

مسأله 201_ گرفتن ناخن دست يا پا، حتّى گرفتن يك ناخن يا بعضى از آن، بر محرم حرام است; ولى اگر ناخن آسيب ديده، و ماندن آن ضرر دارد، يا مايه ناراحتى شديد است، مى تواند آن را قطع كند. مسأله 202_ تفاوتى در گرفتن ناخنها با قيچى و ناخن گير و حتّى با دندان نيست. مسأله 203_ در آنچه كه گفته شد تفاوتى ميان انگشت اضافى و غير آن نيست (بنابر احتياط واجب). مسأله 204_ هرگاه گرفتن ناخن از روى فراموشى يا ندانستن مسأله باشد، چيزى بر او نيست، و اگر از روى عمد باشد، كفّاره گرفتن هر ناخن يك مدّ طعام است; (حدود 750 گرم) و هرگاه تمام ناخن دستها را بگيرد، كفّاره آن يك گوسفند است.

همچنين اگر تمام ناخنهاى دست و پا را در يك مجلس بگيرد، كفّاره آن يك گوسفند است; امّا اگر ناخن دستها را در يك مجلس، و ناخن پاها را در مجلس ديگر بگيرد، كفّاره آن دو گوسفند است. مسأله 205_ هرگاه تمام ناخن دستها را بگيرد، ولى تمام ناخن پاها را نگيرد، يك گوسفند براى ناخن دستها كفّاره مى دهد، و براى هر يك از ناخنهاى پا، يك مدّ طعام به نيازمند مى پردازد. همچنين اگر تمام ناخن پاها را بگيرد، ولى تمام ناخن دستها را نگيرد. مسأله 206_ اگر پنج ناخن دست و پنج ناخن پا را بگيرد، بايد براى يك از ناخنها يك مدّ طعام كفّاره بدهد. همچنين اگر كمتر از ده ناخن از دستها يا پاها را بگيرد. مسأله 207_ اگر بيش از ده ناخن داشته باشد، و تمام ناخنها را بگيرد،بايد يك گوسفند كفّاره بدهد، و احتياط مستحب آن است كه براى هر يك از ناخنهاى اضافه بر ده ناخن اصلى، كفّاره مدّ طعام بدهد. مسأله 208_ هرگاه شخصى بيش از ده ناخن دارد، و ده ناخن اصلى را در حال احرام بگيرد، احتياط واجب آن است كه يك گوسفند كفّاره بدهد، ولى اگر بعضى از ناخنهاى اصلى و بعضى از ناخنهاى اضافه را بگيرد، براى هر يك از ناخنهاى اصلى يك مدّ طعام، و براى هر يك از ناخنهاى اضافى نيز، بنابر احتياط مستحب، يك مدّ طعام مى پردازد. مسأله 209_ اگر ناچار به گرفتن ناخن شود، احتياط واجب آن است كه كفّاره آن را _ به همان شرحى كه گذشت _ بپردازد. سؤال 210_ گرفتن ناخنِ شخصِ غيرِ محرم

توسّط محرم چه حكمى دارد؟ جواب: اشكال ندارد.

11_ زير سايه رفتن در حال احرام (براى مردان)

مسأله 211_ مرد محرم هنگام سفر نبايد زير سايه برود، يا سايبانى مانند چتر بر سر بگيرد. بنابراين، سوار شدن بر هواپيما، يا اتومبيل سر پوشيده، و مانند آن، هنگام روز براى مردان محرم جايز نيست; ولى براى زنان و بچّه ها جايز است، و كفّاره اى هم ندارد. مسأله 212_ در منازل وسط راه، يا در مكّه، عرفات، مشعر و منى، رفتن زير خيمه و سقف منزل مانعى ندارد; هر چند در حال راه رفتن باشد. همچنين گذشتن از بازارهاى سر پوشيده، و تونلهايى كه براى عابران درست كرده اند، بى مانع است. مسأله 213_ گذشتن از زير پلهاى وسط راه مانعى ندارد. همچنين بودن در سايه اى كه از ديواره هاى اتومبيل سرباز به وجود مى آيد، جايز است. مسأله 214_ در اين حكم فرقى بين افراد پياده و سواره نيست. مسأله 215_ در مواقعى كه سايبان اثرى براى حفظ از آفتاب و باران ندارد، رفتن مردان محرم زير سايبان در حال سفر مانعى ندارد. بنابراين، مردان محرم مى توانند در شبها، يا بين الطُّلوعين، يا روزهاى كاملا ابرى، از ماشين سقف دار يا هواپيما استفاده كنند; ولى در شبهاى بارانى استفاده از سايبان كفّاره دارد. مسأله 216_ كسانى كه نذر كرده اند از كشور خود احرام ببندند، و ناچارند با هواپيما به مكّه مُشرّف شوند، نذر آنها صحيح است، و بايد در كشورشان محرم شوند، ولى براى زير سقف بودن در حال سفر، بايد كفّاره بدهند. مسأله 217_ براى بيماران، و كسانى كه از حرارت آفتاب شديداً ناراحت مى شوند، يا تابش آفتاب

به آنها زيان مى رساند، جايز است از ماشين سقف دار و مانند آن استفاده كنند; امّا بايد كفّاره بدهند. مسأله 218_ هرگاه محرم از روى سهو و فراموشى، يا جهل، به هنگام سفر زير سايه برود، كفّاره ندارد; امّا اگر عمداً، يا به خاطر ضرورتى باشد، كفّاره دارد، و كفّاره آن يك گوسفند براى هر احرام است; يعنى براى مجموع احرام عمره يك گوسفند، و براى مجموع احرام حج نيز يك گوسفند واجب است. سؤال 219_ طبق فتواى حضرتعالى،محرم از منزل خود در مكّه تا مسجدالحرام مى تواند از ماشين سقف دار استفاده كند. آيا كسانى كه در مسجدالحرام براى حج احرام مى بندند نيز مى توانند در مكّه زير سقف بروند؟ جواب: در شهر مانعى ندارد; هر چند در حال حركت به سوى عرفات باشد، ولى هنگامى كه به خارج شهر رسيد سايبان جايز نيست; مگر اين كه شب باشد. سؤال 220_ استظلال براى شخصى كه از تنعيم محرم مى شود چه حكمى دارد؟ جواب: با توجّه به اين كه تنعيم در حال حاضر جزء شهر مكّه شده و مكّه منزل است، استظلال در فرض سؤال اشكالى ندارد. سؤال 221_ افرادى كه از مسجد شجره محرم شده، و شبانه با ماشين سقف دار به سمت مكّه حركت كرده اند، نزديك طلوع آفتاب در ماشين به خواب رفته، و پس از طلوع آفتاب بيدار شده، و بلافاصله ماشين را متوقّف كرده اند. آيا براى مدّتى كه در حال حركت روزانه در زير سقف بوده اند كفّاره اى به آنها تعلق مى گيرد؟ اكنون كه ماشين توقّف كرده و مى خواهند با حركت در زير

سقف از ماشين پياده شوند، چه حكمى دارد؟ جواب: در اين صورت كفّاره اى لازم نيست. سؤال 222_ پياده و سوار شدن از ماشينى كه ايستاده، در صورتى كه مستلزم گذشتن از زير سقف جلو ماشين باشد، چه حكمى دارد؟ جواب: مانعى ندارد. سؤال 223_ آيا استظلال مربوط به سايه حاصل از تابش عمودى خورشيد است، يا شامل سايه حاصل از تابش مايل خورشيد هم مى شود؟ جواب: سايه ديوارهاى ماشين بدون سقف و مانند آن مانعى ندارد. سؤال 224_ آيا استظلال مربوط به سايه اى است كه بر سر محرم مى افتد، يا اگر سايه فقط بر شانه بيفتد نيز حكم استظلال دارد؟ جواب: در فرض سؤال، كه سايه بر سر نيست، مانعى ندارد. سؤال 225_ در شهر مكّه تونلهائى وجود دارد كه طول آن بيش از هزار متر است. آيا محرم مى تواند با اتومبيل مسقّف از آن عبور كند؟ جواب: مانعى ندارد; زيرا داخل شهر است. سؤال 226_ آيا محرم به محض رسيدن به شهر مكّه مى تواند از سايه استفاده كند، يا اين كار بعد از رسيدن به محلّ اقامت و منزل جايز است؟ جواب: با رسيدن به مكّه استظلال مانعى ندارد. سؤال 227_ با ماشين بدون سقف در حال احرام به سمت مكّه حركت كرديم، براى نوشيدن آب مجبور شدم به قسمت جلو اتوبوس كه مسقّف است بروم. آيا مرتكب خلافى شده و بايد كفّاره بپردازم؟ جواب: اين كار جايز نيست، و اگر عمداً باشد كفّاره دارد، و كفّاره آن يك گوسفند براى تمام مدّت احرام است; ولى اگر در شب غير بارانى باشد اشكال ندارد. سؤال 228_ يكى از

خدمه كاروان ها مجبور است به عنوان راهنما به همراه زنان با ماشين سقف دار روزانه به سوى مكّه حركت كند، چه حكمى دارد؟ جواب: رفتن زير سايه در موقع ضرورت جايز است، ولى كفّاره دارد، و كفّاره آن براى هر احرام يك گوسفند است. سؤال 229_ برخى از حجّاج، كه براى عمره مفرده محرم مى شوند، مجبورند روزانه و با ماشين مسقّف حركت كنند، و در بين راه براى نماز و غذا چند مرتبه پياده و سوار مى شوند. چند كفّاره بر آنان واجب است؟ جواب: براى تمام مدّت احرام عمره، يا تمام مدّت احرام حج، يك كفّاره كافى است.

12_ زايل كردن مو از بدن

مسأله 230_ مُحرم نبايد مو از بدن خود جدا كند; خواه با تراشيدن باشد، يا قيچى كردن، يا كندن به هر وسيله ديگر (مثلا به وسيله دارو)، خواه شخصاً اين كار را انجام دهد، يا ديگرى را وادارد تا او را اصلاح نمايد; حتّى جدا كردن يك مو از بدن جايز نيست، و فرقى ميان اعضاى بدن نمى باشد. مسأله 231_ در حرمت جدا كردن مو از بدن، تفاوتى بين كم و زياد بودن موى ازاله شده نيست، بلكه همان گونه كه گفته شد ازاله يك مو نيز حرام است; هر چند از نظر كفّاره تفاوت دارد. مسأله 232_ اگر بداند شانه زدن موى سر و صورت، سبب جدايى موها مى شود جايز نيست; بلكه احتياط مستحب آن است كه از شانه كردن موها در حال احرام مطلقاً خوددارى كند، و هنگام خاراندن بدن نيز بايد مواظب باشد مويى جدا نشود. مسأله 233_ هرگاه داشتن مو سبب بيمارى، يا ناراحتى شديد گردد، جايز

است آن را زايل كند; ولى كفّاره دارد. مسأله 234_ اگر به هنگام انجام وضو يا غسل، مويى بدون قصد كنده شود اشكالى ندارد.

مسأله 235_ هرگاه عمداً سر خود را بتراشد، يا موهاى زير هر دو بغل يا يكى را زايل كند، كفّاره آن يك گوسفند است; ولى اگر از روى ضرورت سر خود را بتراشد مخيّر است ميان يك گوسفند، يا سه روز روزه،يا اطعام شش فقير، كه به هر كدام دو مدّ طعام (تقريباً يك كيلو و نيم) بدهد، و احتياط واجب آن است كه در زايل كردن موى زيربغل نيز همين كفّاره را بدهد; امّا اگر مقدارى از موى سر، يا صورت، يا زير بغل، يا زير گلو ،و مانند آن را زايل كند، كافى است يك فقير را اطعام نمايد. مسأله 236_ اگر موى سر را به غير تراشيدن إزاله كند، احتياط واجب آن است كه كفّاره تراشيدن را بدهد. مسأله 237_ اگر از روى ندانستن مسأله، يا فراموشى، يا غفلت، موى بدن را زايل كند كفّاره ندارد، و هرگاه در موقع وضو و غسل دست بر بدن بكشد، و موهايى كنده شود، همان طور كه گفته شد، كفّاره اى ندارد; امّا اگر بدون هدف دست بر سر و صورت يا بدن خود بكشد، و موهايى از او جدا شود، احتياط واجب آن است كه مقدارى غذا به فقير بدهد. مسأله 238_ محرم نمى تواند مو از بدن ديگرى زايل كند. خواه طرف مقابل مُحرِم باشد، يا غير مُحرِم، خواه با تيغ باشد، يا با وسيله ديگر; ولى اين كار كفّاره اى ندارد. بنابراين، بايد دقّت كرد كه در منى

به هنگام بيرون آمدن از احرام، افراد محرم نمى توانند سر ديگران را بتراشند، يا اصلاح كنند; بلكه اوّل بايد خودشان از احرام خارج شوند، و بعد چنين كنند. سؤال 239_ مُحرمى سرش را شسته و موهايش خيس است. اگر صبر كند تا موها به طور طبيعى خشك شود و سپس وضو بگيرد، نمازش به تأخير مى افتد. وظيفه اش چيست؟ جواب: مانعى ندارد سرش را با حوله خشك كند، و سپس وضو بگيرد، ولى حوله را آهسته بكشد، تا مويى جدا نشود، همچنين دقت نمايد تا همه سر را نپوشاند. سؤال 240_ هرگاه شخصى كه از احرام خارج شده موهاى شخص محرم را بتراشد يا كوتاه كند، يا يكى ديگر از كارهايى كه بر محرم حرام است براى او انجام دهد، مانند گرفتن ناخن يا زينت كردن او و امثال آن، چه حكمى دارد؟ جواب: در صورتى كه محرم به ميل و اختيار حاضر به اين كار شود، مرتكب كار حرامى شده و بايد كفّاره بدهد; ولى چنانچه بدون اختيار، يا از روى فراموشى بوده، كفّاره اى براى هيچ كدام ندارد.

13_ عقد ازدواج

مسأله 241_ ازدواج كردن در حال احرام براى مُحرِم، اعم از زن و مرد، جايز نيست; خواه خودش صيغه عقد را بخواند، يا به ديگرى وكالت دهد كه اين كار را انجام دهد. خواه عقد دائم باشد يا موقّت، و در هر صورت عقد او باطل است، و هرگاه علم به حرام بودن آن داشته باشد،و اقدام به اين كار كند، آن همسر براى او حرام ابدى خواهد شد. مسأله 242_ جايز نيست مُحرم براى ديگرى صيغه عقد بخواند، هرچند او مُحرِم

نباشد، و در اين صورت نيز عقد او باطل است; امّا حرام ابدى نمى شود، و در هيچ يك از دو صورت فوق كفّاره واجب نيست. مسأله 243_ جايز نيست مُحرِم در مجلس عقد ازدواج به عنوان شاهد حضور پيدا كند. همچنين (بنابر احتياط واجب) جايز نيست شهادت بر انجام عقد ازدواج دهد; هر چند قبل از احرام شاهد عقد بوده باشد، و براى خود يا ديگرى خواستگارى كند. مسأله 244_ اگر با علم به مسأله، همسرى را در حال احرام براى خود عقد كند، همان گونه كه گفته شد آن همسر بر او حرام دائمى مى شود، ولى اگر با جهل به مسأله چنين كارى كند، عقد باطل است، امّا حرام ابدى نمى شود، و احتياط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند; مخصوصاً اگر با او نزديكى كرده باشد. مسأله 245_ در احكامى كه گفته شد، فرقى بين عقد دائم و موقّت نيست. مسأله 246_ هرگاه مرد غير مُحرِم زن مُحرِمى را عقد كند، احتياط واجب آن است كه او را طلاق دهد، و در صورت علم به مسأله، حرام ابدى نيز مى شود; بنابر احتياط واجب. مسأله 247_ رجوع كردن در حال احرام به زنى كه وى را طلاق رجعى داده، اشكالى ندارد. مسأله 248_ هرگاه شخص سوّمى زنى را براى كسى كه در احرام است عقد كند، و محرم دخول نمايد، و هر سه نفر عالم به حكمِ بطلان باشند، بر هر يك از آنان يك شتر به عنوان كفّاره واجب است، ولى اگر آميزش صورت نگيرد، بر هيچ كدام كفّاره اى واجب نمى شود، و در اين حكم تفاوتى

نيست بين آن كه زن و عاقد محرم باشند، يا نباشند، و اگر بعضى از آنها حكم را مى دانسته، و بعضى ديگر نمى دانسته اند، كفّاره فقط بر كسى كه مى دانسته واجب است.

14_ نگاه كردن

مسأله 249_ جايز نيست مُحرِم به همسر خود از روى شهوت نگاه كند; ولى صحبت كردن با او و نگاه بدون قصد لذّت مانعى ندارد و مى تواند مانند ساير محارم با او معاشرت نمايد. مسأله 250_ هرگاه به قصد لذّت به همسرش نگاه كند، بايد يك گوسفند كفّاره بدهد، و اگر با اين كار منى از او خارج شود، احتياط واجب آن است كه يك شتر كفّاره بدهد. مسأله 251_ هرگاه عمداً به زن ديگرى غير از همسرش نگاه كند، و با اين كار منى از او خارج شود، احتياط واجب آن است كه در صورت توان يك شتر، و اگر نمى تواند يك گاو، و اگر قدرت بر آن هم ندارد، يك گوسفند كفّاره دهد.

15_ لمس كردن

مسأله 252_ براى شخص مُحرِم جايز نيست كه دست بر بدن همسرش بگذارد، ولى اين كار بدون قصد لذّت مانعى ندارد. مسأله 253_ هرگاه به قصد لذّت بدن همسرش را لمس نمايد، بايد يك گوسفند كفّاره دهد، و اگر با اين كار إنزال منى شود، كفّاره آن بنابر احتياط واجب يك شتر است. سؤال 254_ آيا شوهر پس از خروج از احرام مى تواند زوجه در حال احرامش را از روى شهوت لمس كند؟ جواب: براى شوهر اشكالى ندارد; ولى اگر زن نيز از اين كار لذّت مى برد احتياط آن است كه به اين كار رضايت ندهد.

16_ بوسيدن

مسأله 255_ جايز نيست مُحرِم همسر خود را از روى شهوت ببوسد،واحتياط آن است كه بوسيدن بدون قصد لذّت را نيز ترك كند. مسأله 256_ اگر همسرش را به قصد لذّت ببوسد، كفّاره آن يك شتر است; خواه إنزال شود، يا نشود.

مسأله 257_ اگر زنى را از روى شهوت ببوسد، كفّاره آن بنابر احتياط واجب يك شتر است، و اگر بدون شهوت باشد، يك گوسفند كفّاره دارد. سؤال 258_ مردى از احرام خارج مى شود، سپس همسرش را كه هنوز در احرام است مى بوسد، هر چند زن راضى به اين كار نبوده است. حكم زن و مرد در اين مسأله چيست؟ جواب: اگر زن اختيارى نداشته و راضى نبوده، چيزى بر او نيست، و بر مرد هم كفّاره اى واجب نشده است.

17_ نزديكى كردن

مسأله 259_ نزديكى با همسر در حال احرام عمره مفرده حرام است، و آن دو حالت دارد: اگر قبل از اتمام سعى صفا و مروه باشد عمره او باطل است، و يك شتر بايد كفّاره بدهد، و احتياط واجب آن است كه عمره را تمام كرده، و يك ماه صبر كند، سپس به يكى از ميقاتها رفته مجدّداً احرام ببندد، و عمره مفرده را اعاده كند، و فرقى ميان عمره واجب و مستحب نيست; امّا اگر بعد از سعى (و قبل از تقصير) باشد، عمره او باطل نخواهد شد. مسأله 260_ هرگاه از روى فراموشى، يا غفلت، يا ندانستن مسأله نزديكى كند، ضررى به عمره او نمى زند، و كفّاره هم ندارد. بنابراين، احكام فوق مربوط به كسى است كه عالماً آن را انجام مى دهد. مسأله 261_ هرگاه مرد

محرم با همسر خود، كه وى نيز محرم است، از روى اجبار نزديكى كند، چيزى بر زن نيست، ولى مرد در صورت علم و عمد علاوه بر كفّاره خود، بايد كفّاره زن را نيز بدهد; امّا اگر اين كار با علم و رضايت زن صورت گيرد، هر كدام بايد يك كفّاره _ به شرحى كه گذشت _ بدهند. مسأله 262_ كفّاره در همه اين موارد، بنابر احتياط واجب، يك شتر است، و فرقى ميان همسر دائم و موقّت نيست. همچنين نزديكى از جلو و عقب در اين احكام يكسان است.

18_ استمناء كردن

مسأله 263_ هرگاه مُحرِم با خود بازى كند و منى از او خارج شود، حكمش حكم كسى است كه با زنى نزديكى كرده باشد، كه شرح آن در مسائل سابق گذشت، و اگر با همسر خود بازى كند، يا به وسيله نگاه كردن، يا فكر و تصوّر كردنِ چنان صحنه هايى، منى از او خارج گردد، كفّاره بر او واجب است; بلكه بنابر احتياط واجب تمام احكام جماع را، كه در مسائل سابق گذشت، دارد.

19_ كشتن حشرات

مسأله 264_ احتياط واجب آن است كه مُحرِم حشرات (مانند پشه، مگس، مورچه و امثال آن) را نكشد; چه روى بدن يا لباس او باشد، يا جاى ديگر. بلكه احتياط واجب آن است كه هيچ جنبده اى را به قتل نرساند، مگر اين كه مايه آزار او شوند، يا از حيوانات موذى و خطرناك، مثل مار و عقرب و مانند آن باشد; حتّى احتياط واجب آن است كه حشرات مذكور را از روى بدن نيفكند، و اگر از روى خطا چنين كند، مقدارى طعام به فقير دهد. مسأله 265_ احتياط واجب آن است كه حشرات را از مكانى كه محفوظ است به جايى كه در معرض سقوط است منتقل نكند; بلكه احتياط آن است كه مطلقاً از محلّى به محلّ ديگر منتقل ننمايد; مگر اين كه مكان دوّم محفوظتر باشد.

مسأله 266_ كشتن و انتقال حشرات در حال احرام كفّاره دارد، و كفّاره آن، خواه عمداً باشد يا از روى خطا، مقدارى طعام است.

20_ بيرون آوردن خون از بدن

مسأله 267_ بيرون آوردن خون از بدن، خواه به وسيله حجامت باشد، يا جرّاحى، يا مسواك نمودن، يا خاراندن بدن، به طورى كه خون از آن خارج شود، در غيرِ حالِ ضرورت مكروه است، و چون جمعى از فقها آن را حرام مى دانند، احتياط مستحب ترك آن است. مسأله 268_ بهتر است در حال احرام از دادن خون به روش امروز نيز خوددارى كند; مگر در مواقع ضرورت و براى حفظ جان مسلمان. مسأله 269_ بيرون آوردن خون از بدن كفّاره اى ندارد. سؤال 270_ تزريق آمپول براى تزريق كننده و تزريق شونده، كه در حال احرام است، چه

حكمى دارد؟ جواب: تزريق آمپول در حال احرام مانعى ندارد; ولى اگر موجب بيرون آمدن خون از بدن گردد مكروه است.

سؤال 271_ آيا مى توان پوستهاى زايد را، كه از لبها يا كنار ناخن ها بر آمده، از بدن جدا كرد؟ جواب: در صورتى كه خون نيايد اشكالى ندارد، و اگر خون بيايد مكروه است، و در هر حال كفّاره اى ندارد.

21_ كشيدن دندان

مسأله 272_ كشيدن، يا كندن، يا جرم گيرى، يا پر كردن دندان، اگر باعث خونريزى شود در حال احرام مكروه است، ولى اگر موجب خونريزى نشود اشكالى ندارد; هر چند احتياط مستحب ترك آن است. مسأله 273_ كفّاره كشيدن دندان در حال احرام، بنابر احتياط مستحب يك گوسفنداست. سؤال 274_ آيا منظور از كشيدن دندان _ كه در فرض خونريزى مكروه است _ دندان شخص محرم است، يا شامل دندان ديگرى هم مى شود؟ مثلا اگر دندانپزشك محرم باشد، و دندان شخص محرم يا غير محرمى را بكشد آيا كراهت دارد؟ جواب: شامل دندان غير نمى شود.

سؤال 275_ آيا در حال احرام مى توان دندانى كه شديداً درد دارد، و دكتر سفارش به كشيدن آن كرده، را كشيد هر چند باعث خونريزى شود؟ جواب: خارج كردن خون از بدن در حال احرام چه در حال ضرورت و غير ضرورت حرام نيست، ولى مكروه است و كفّاره اى هم ندارد.

22_ دروغ و دشنام و تفاخر

مسأله 276_ دروغ گفتن و دشنام دادن در همه حال حرام است، ولى در حال احرام به خصوص نهى شده است; يعنى از كارهايى است كه مُحرِم بايد آن را ترك كند، بلكه احتياط واجب آن است كه از اظهار برترى بر ديگران، يا بيان نقص ديگران نسبت به خود، نيز اجتناب كند، و اين سه كار (دروغ، دشنام و تفاخر) مطابق بعضى از روايات معصومين(عليهم السلام) در معنى «فسوق» در آيه شريفه (فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فىِ الْحَجِّ)(1) جمع است. مسأله 277_ هرگاه مُحرِم هر يك از امور سه گانه فوق را انجام دهد كار خلافى كرده، ولى احرام

او باطل نمى شود، و كفّاره آن استغفار است، و بهتر اين است كه انسان در حال احرام زبان خود را از هر سخن ناروا و زشت حفظ كند، و جز به نيكى سخن نگويد. سؤال 278_ در بين مردم معروف است كه شخص محرم نبايد به كسى دستور بدهد; بلكه بايد خود كارهايش را انجام دهد. آيا چنين مطلبى صحيح است؟ اگر در حال احرام به كسى دستور دهد آيا گناه كرده و كفّاره دارد؟ جواب: اين كار اشكال ندارد; ولى تفاخر و برترى جويى حرام است.

1 . سوره بقره، آيه 179.

23_ مجادله و نزاع

مسأله 279_ «جدال» در حال احرام ممنوع است، همان گونه كه در آيه شريفه 179 سوره بقره به آن اشاره شده است، و منظور از «جدال» در اينجا آن است كه از روى خصومت و دشمنى براى اثبات مطلبى در مقابل ديگرى به خدا سوگند ياد كند، و بگويد: «بَلى وَاللّهِ...; آرى، به خدا سوگند كه مطلب چنين است» يا براى نفى مطلبى بگويد: «لا وَ اللّهِ...; نه، به خدا سوگند مطلب چنين نيست» و فرقى ميان عربى و فارسى و زبانهاى ديگر نمى باشد; بلكه هر عبارتى كه اين مفهوم را برساند در حال احرام حرام است. مسأله 280_ گفتن كلمه «لا» و «بَلى» و مرادف آن در ساير زبانها، مثل «نه» و «آرى» در فارسى، جدال نيست; بلكه قسم خوردن براى اثبات يا ردّ مطلبى، از روى خصومت و مخالفت جدال است. مسأله 281_ اگر قسم به غير «الله» و خداوند باشد، حكم جدال ندارد. مسأله 282_ ساير نامهاى خداوند نيز حكم لفظ جلاله (الله) را دارد; (بنابر

احتياط واجب) بنابراين اگر مُحرم در مقام خصومت و مجادله براى اثبات يا نفى مطلبى در مقابل ديگرى، به «رحمان» يا «رحيم» يا «خالق آسمان و زمين» و مانند آن قسم بخورد، جدال محسوب مى شود. مسأله 283_ در مقام ضرورت قسم به لفظ جلاله، يا ساير اسماء الله، براى شخص محرم، جهت اثبات حقّ يا ابطال باطلى جايز است.

مسأله 284_ در موضوع جدال سوگند دروغ و راست يكسان است; ولى اگر قسم دروغ باشد، كفّاره آن در همان مرتبه اوّل يك گوسفند است، و احتياط آن است كه براى دو بار قسمِ دروغ يك گاو، و براى سه بار يك شتر كفّاره دهد، و اگر راست باشد، چنانچه سه مرتبه تكرار كند كفّاره اش يك گوسفند مى باشد; امّا كمتر از سه بار كفّاره ندارد; هر چند در حال احرام كار خلافى كرده، و بايد استغفار كند. مسأله 285_ اگر محرم بيش از سه مرتبه قسمِ راست بخورد، هر مقدار كه باشد، كفّاره آن يك گوسفند است; مگر آن كه بعد از سه مرتبه كفّاره بدهد، كه در اين صورت اگر سه مرتبه ديگر جدال كند، بايد يك گوسفندِ ديگر كفّاره بدهد. مسأله 286_ اگر به دروغ مثلا ده مرتبه يا بيشتر جدال كند، كفّاره آن بنابر احتياط يك شتر است; مگر اين كه پس از سه مرتبه يا بيشتر، كفّاره را بپردازد كه در اين صورت بايد در دفعه اوّل گوسفند، و در دفعه دوّم گاو، و در دفعه سوّم شتر كفّاره دهد. مسأله 287_ بهتر است كه در حال احرام از هر نوع مجادله و خصومت بپرهيزد; هر چند جمله هاى

قسم _ كه در مسائل قبل گفته شد _ در آن نباشد، ولى اظهار تنفّر و بيزارى و برائت از دشمنان اسلام، نه تنها ضررى براى احرام ندارد، بلكه از وظائف مسلمين در برابر كفّار مى باشد. مسأله 288_ هرگاه از روى محبّت (نه به خاطر خصومت) بگويد: «به خدا قسم اين كار را نكن» يا بگويد: «به خدا سوگند بگذار من براى تو اين كار را انجام دهم» حرام نيست، و كفّاره هم ندارد.

24_ شكار حيوانات صحرايى

مسأله 289_ شكار كردن حيوانات صحرايى يا ذبح آنها در حال احرام، حرام است; همچنين شكار پرندگان، و در اين مورد تفاوتى نمى كند كه به تنهايى شكار كند، يا به كمك ديگران. مسأله 290_ نشان دادن شكار به شخصِ شكار كننده، يا بستن و نگهدارى آن، يا خوردن گوشت شكار (هر چند ديگرى شكار كرده، يا خودش قبل از احرام آن را شكار كرده باشد) حرام است. مسأله 291_ كشتن ملخ نيز براى محرم جايز نيست; بنابراين اگر از راهى بگذرد كه ملخ در آن است، چنانچه مى تواند راه خود را تغيير دهد، و اگر نمى تواند بايد مواظب باشد ملخ ها را حتّى الامكان پايمال ننمايد، ولى در صورت ناچارى و مشقّت و عُسر و حرج اشكالى ندارد. مسأله 292_ كشتن حيوانات موذى، مانند مار و عقرب و درندگان، در جايى كه ايجاد خطر نمايند جايز است. مسأله 293_ ذبح حيوانات اهلى، مانند مرغ خانگى و گاو و گوسفند و شتر، در حال احرام اشكالى ندارد. مسأله 294_ شكار حيوانات دريايى براى محرم جايز است. مسأله 295_ منظور از حيوانات دريايى حيواناتى است كه تخم گذارى

و رشد نوزاد آنها هر دو در دريا انجام شود، و در دريا هم زندگى كند. مسأله 296_ نگاه داشتن صيد در حال احرام بنابر احتياط واجب حرام است; هر چند مالك آن باشد. مسأله 297_ هر حيوانى كه شكار آن حرام است، نوزاد و تخم آن نيز حرام است; هر چند در دسترس باشد. مسأله 298_ اگر محرم شكارى ذبح كند، بنابر مشهور در حكم ميته (مردار) خواهد بود، و بنابر احتياط واجب هيچ كس (چه محرم و چه غير محرم) نمى تواند از آن استفاده كند. مسأله 299_ براى كشتن و شكار كردن هر يك از حيوانات صحرايى كفّاره اى معيّن شده است، ولى چون در حال حاضر اين مسأله چندان مورد ابتلا نيست، و حجّاج بيت الله مطلقاً اقدام به شكار نمى كنند، از شرح آن صرفنظر مى شود.

25_ حمل اسلحه

مسأله 300_ محرم نبايد با خود اسلحه بردارد; خواه اسلحه گرم باشد، يا سرد، بلكه احتياط آن است كه از سلاحهاى دفاعى، مانند سپر و امثال آن، نيز استفاده نكند; ولى در موقع ضرورت، خطر و ترس از دزد و دشمن و حيوان درنده، حمل هر نوع سلاحى كه لازم باشد جايز است. مسأله 301_ آنچه ممنوع است حمل نمودن اسلحه با خويش است; مانند بستن شمشير به كمر، و گرفتن تفنگ بر دوش، يا با دست، ولى اگر در خانه و خيمه و اثاثيه خود سلاحى داشته باشد، براى احرام او ضرر ندارد; هر چند احتياط مستحب آن است كه آن را نيز در غير موارد ضرورت ترك كند.

مسأله 302_ هرگاه عمداً اسلحه با خود بردارد، احتياط آن است كه

يك گوسفند كفّاره بدهد.

قطع درخت و گياه حرم

مسأله 303_ حرمت قطع گياه و درخت حرم، اختصاص به حال احرام و شخصِ مُحرم ندارد; بلكه بر همه كس حرام است. مسأله 304_ اگر گياه يا درختى در منزل انسان باشد، چنانچه خودش آن را كاشته باشد قطع آن جايز است، و اگر ديگرى كاشته قطع آن نيز مانعى ندارد; ولى احتياط مستحب آن است كه آن را قطع نكند; امّا قطع درختان و گياهان خودرو _ كه قبل از بناى منزل در آن بوده _ حرام است. مسأله 305_ گياه أذخر كه يكى از گياهان خوشبو است از حكم بالا مستثنى است و قطع آن مانعى ندارد. مسأله 306_ اگر به صورت متعارف و عادى راه برود، و گياهى بر اثر راه رفتن قطع شود، اشكالى ندارد. مسأله 307_ چنانچه درختى را كه قطع آن جايز نيست قطع كند، احتياط آن است كه يك گاو كفّاره دهد; خواه آن درخت بزرگ باشد، يا كوچك. مسأله 308_ اگر قسمتى از درخت را قطع كند، نه همه آن را، لازم است قيمت آن را به عنوان كفّاره بپردازد. مسأله 309_ قطع گياه حرم كفّاره اى جز استغفار ندارد. مسأله 310_ اگر نايب موجبات كفّاره را انجام دهد، كفّاره بر عهده خود اوست، نه منوب عنه.

ديگر مسائل محرّمات و كفّارات احرام

مسأله 311_ هر يك از محرّمات احرام كه موجب كفّاره است اگر بر اثر جهل به مسأله، يا از روى غفلت، يا فراموشى واقع شود كفّاره اى ندارد، و ضررى به عمره شخصِ محرم نمى زند، مگر صيد كه در هر صورت كفّاره دارد. مسأله 312_ شخصى كه بر اثر جهل به مسأله، يا فراموشى حكم، يا موضوع آن،

يا بر اثر غفلت، بعضى از محرّمات احرام را بجا آورده، كفّاره ندارد، مگر در صيد و شكار كه در هر صورت كفّاره دارد. بنابراين، به طور كلّى در غير شكار، هرگاه از روى علم و عمد مرتكب محرّمات احرام شود، كفّاره واجب مى گردد.

مسأله 313_ شرايط قربانى حجّ تمتّع در حيوانى كه براى كفّاره تقصير قربانى مى شود، معتبر نيست، بنابراين مى توان گوسفند خصّى و معيوب را براى اين منظور قربانى كرد. مسأله 314_ مصرف كفّارات فقط فقراء و مستمندان هستند، و احتياط آن است كه كفّاره غير سادات به سادات داده نشود. مسأله 315_ تأخير انداختن انجام كفّارات تا هنگام بازگشت به محل مانعى ندارد. بنابراين، مى تواند گوسفند كفّاره را در وطنش ذبح كند، تا صرف فقراى شيعه گردد. مسأله 316_ شخص فقير نمى تواند گوشت كفّاره خود را به مصرف كسانى كهواجب النفقه او هستند برساند; هر چند نيازمند باشند. مسأله 317_ استفاده از گوشت كفّاره براى شخصى كه كفّاره بر او واجب شده جايز نيست.

كفّارات احرام به طور خلاصه

گرچه كفّاره هر يك از محرّمات احرام، به هنگام ذكر آنها بيان شد، ولى مناسب است براى سهولت امر همه را يك جا بياوريم:

2_ طواف

طواف

مسأله 318_ دوّم از واجبات عمره، طواف است; طواف يعنى هفت دور گردش به دور خانه خدا. مسأله 319_ هرگاه طواف را سهواً ترك كند، لازم است هر وقت يادش آمد آن را بجا آورد، و اگر به وطن خود بازگشته و نمى تواند يا زحمت شديد دارد كه به مكّه بازگردد، بايد شخصِ موردِ اطمينانى را نايب بگيرد.

شرايط پنج گانه طواف

اوّل: نيّت

مسأله 320_ بايد طواف را با قصد خالص براى خدا بجا آورد; زيرا طواف از عبادات است، و بدون نيّت همراه با قصد قربت صحيح نيست.

مسأله 321_ لازم نيست محرم نيّت را به زبان آورد، يا حتّى از قلب خود بگذراند; بلكه همين مقدار توجّه داشته باشد كه تصميم دارد طواف انجام دهد، و اين توجّه تا پايان طواف وجود داشته باشد كافى است. به عبارت ديگر، نيّت در عبادات مانند نيّت در كارهاى روز مرّه است; همانطور كه (مثلا) با قصد آب مى خورد و راه مى رود، اگر به همان شكل عبادت را بجا آورد نيّت انجام شده است; تنها قصد قربت در عبادات لازم است. مسأله 322_ اگر در انجام طواف، يا ساير اعمال عمره و حج، كه عبادت است، ريا كند (يعنى براى نشان دادن، و به رخ ديگران كشيدن، و عمل خود را خوب جلوه دادن، عبادت را بجا آورد) آن عمل باطل است، و علاوه بر بطلان عمل، مرتكب معصيت و گناه بزرگى نيز شده است. مسأله 323_ اگر در انجام عبادت، رضايت و خشنودى ديگرى را هم مدّ نظر داشته باشد، و آن عمل خالص براى خدا نباشد، ريا و باطل است. مسأله 324_ در صحيح بودن

عمل كفايت مى كند كه آن را «براى خدا» يا «براى اطاعت امر خدا» يا «براى نجات از كيفر الهى» يا «براى رسيدن به بهشت» و يا «براى وصول به ثواب معنوى» انجام دهد. مسأله 325_ هرگاه بعد از تمام كردن طواف يا ديگر عبادات، مرتكب ريا شود، عبادت باطل نمى شود; هر چند كار خلافى كرده است. سؤال 326_ شخصى كه به نيابت از ديگرى به حج آمده، در دور دوّم طواف شك مى كند كه آيا طواف را به نيّت منوب عنه آغاز كرده، يا براى خودش؟ اكنون وظيفه اش چيست؟ جواب: احتياط آن است كه طواف را به نيّت منوب عنه به پايان برساند، پس از آن نماز طواف بخواند، سپس طواف و نماز را اعاده كند.

دوّم: طهارت از حدث
طهارت از حدث

مسأله 327_ منظور از «طهارت از حدث» اين است كه محرم به هنگام طواف، از جنابت و حيض و نفاس پاك باشد، و وضو داشته باشد. مسأله 328_ «طهارت از حدث» در صورتى شرط است كه طوافِ واجب باشد، امّا در طواف مستحب شرط نيست; هر چند افضل آن است كه طهارت داشته باشد، بنابراين اگر جنب يا حائض، يا نفساء بوده و فراموش كرده، و با همان حال طواف نموده، طواف مستحب او صحيح است، امّا در صورت علم و آگاهى، چون بودن جنب در مسجد الحرام حرام است، طواف او صحيح نمى باشد، ولى طواف مستحب بدون وضو اشكالى ندارد. مسأله 329_ هرگاه شخصى كه وضو نداشته، يا از جنابت، يا حيض، يا نفاس، پاك نبوده طواف واجب كند، طوافش باطل است; خواه از روى عمد باشد، يا بر اثر غفلت و

نسيان، يا ندانستن مسأله. مسأله 330_ هرگاه محرم دسترسى به آب پيدا نكند، يا از استعمال آب معذور باشد، و نتواند صبر كند تا عذرش برطرف شود، واجب است به جاى آن تيمّم كند; خواه تيمّم بدل از غسل باشد، يا بدل از وضو; سپس طواف را بجا آورد. مسأله 331_ اگر محرم تيمّم بدل از غسل كرد، و سپس يكى از مبطلات وضو را انجام داد، لازم نيست تيمّم بدل از غسل را تكرار كند; بلكه تيمّم بدل از وضو مى كند، و تا زمانى كه يكى از موجبات غسل حاصل نشده، و عذرش باقى است، همان تيمّم بدل از غسل اوّل كافى است. مسأله 332_ اگر اميد دارد كه عذرش مرتفع گردد، احتياط واجب آن است كه تا آخرين فرصت صبر كند; اگر عذر برطرف نشد تيمّم كند. مسأله 333_ اگر با طهارت بوده و شك كند كه حدثى از او سر زده، بنا را بر طهارت مى گذارد، و لازم نيست دوباره آن را انجام دهد. مسأله 334_ هرگاه يقين داشته باشد غسل بر او واجب شده، يا وضويش باطل گرديده، سپس شك كند كه وضو گرفته يا غسل كرده، بايد وظيفه غسل يا وضو را انجام دهد. مسأله 335_ هرگاه بعد از انجام طواف شك كند آن را با وضو بجا آورده، يا شك كند غسل را انجام داده؟ طوافش صحيح است; ولى براى اعمال بعد (كه نياز به وضو، يا غسل دارد) بايد آن را بجا آورد. مسأله 336_ اگر در اثناء طواف شك كند وضو گرفته؟ و حالت سابقه خود را از وضو و حدث نداند، اگر بعد از

تمام شدن دور چهارم باشد طواف را رها مى كند و وضو مى گيرد، و از همانجا بقيّه طواف را بجا مى آورد، و سپس احتياطاً آن را اعاده مى كند، و اگر قبل از دور چهارم باشد، طواف او باطل است. مسأله 337_ هرگاه در اثناء طواف شك كند غسلى كه بر او واجب بوده انجام داده، يا نه؟ بايد فوراً از مسجد الحرام خارج شود، و پس از غسل بازگردد، سپس اگر حدّاقل چهار دور را تمام كرده باشد، دنباله آن را بجا مى آورد، و احتياط آن است كه پس از اتمام طواف آن را اعاده كند، و اگر قبل از شوط چهارم بوده، از اوّل شروع مى كند. مسأله 338_ بانوان مى توانند با خوردن قرص، عادت را به عقب بيندازند و طواف و عمره را به جا آورند، و براى عمره آنها اشكال ندارد. مسأله 339_ هرگاه بانوان بعد از خوردن قرص در ايّام عادت لك ببينند، و سه روز پشت سر هم ادامه نداشته باشد، حيض محسوب نمى شود. وضو مى گيرند، و اعمالشان صحيح است. مسأله 340_ هرگاه زنى در غير ايّام عادت ماهانه لك ببيند، و به اعتقاد اين كه خون عادت نيست، طواف و نماز طوافش را انجام دهد، و شب بعد از طواف خونى ببيند كه تمام شرايط عادت ماهيانه را داشته باشد، اگر يقين كند كه بعد از ديدن لك (در شب قبل از طواف) خون در باطن بوده و قطع نشده، آن لك احكام حيض دارد و طواف و نماز طوافش باطل است، ولى عمره او صحيح است، امّا بايد طواف و نماز

طواف را (بعد از قطع عادت و انجام غسل) اعاده كند، ولى اگر شك دارد، يا يقين دارد كه آن لك مدّتى قطع شده (و اين خون تازه اى است)، حكم حيض ندارد و اعمالش صحيح است. مسأله 341_ هرگاه كسى مشغول طواف واجب باشد و وضوى او باطل شود، تجديد وضو مى كند و باز مى گردد. اگر حدّاقل چهار دور را تمام كرده بود، بقيّه را بجا مى آورد، و اگر كمتر از چهار دور بوده از اوّل شروع مى كند، و اگر زن در حال طواف عادت ماهانه شود، فوراً از مسجد الحرام خارج مى شود، و حكم او نيز بعد از پاك شدن همين است. مسأله 342_ اگر به خاطر پيش آمدن حاجت ضرورى براى خودش يا يكى از برادران و خواهران دينى، طواف واجب خود را قطع كند، مطابق مسأله سابق عمل مى نمايد.

مسأله 343_ هرگاه در اثناء طواف بيمارى شديدى به او دست دهد كه قادر بر اتمام طواف نباشد طواف را قطع مى كند، و پس از بهبودى اگر چهار دور را تكميل كرده بوده، باقيمانده را بجا مى آورد، و اگر كمتر از آن بوده، طواف را از سر مى گيرد، و اگر بيمارى ادامه يافت و نتوانست شخصاً طواف كند، او را طواف مى دهند، و اگر به اين صورت نيز نتوانست طواف كند، نايب مى گيرد. مسأله 344_ هرگاه طواف مستحب را رها كند و دنبال كارى برود (خواه ضرورى باشد، يا غير ضرورى) هنگامى كه باز مى گردد مى تواند از همانجا كه رها كرده ادامه دهد; خواه چهار دور تمام شده باشد،

يا نه. مسأله 345_ نشستن در حال طواف براى رفع خستگى مانعى ندارد; ولى احتياط واجب آن است كه موالات عرفى به هم نخورد (يعنى مطابق معمول طواف را پشت سر هم و بدون فاصله زياد بجا آورد). سؤال 346_ شخصى پس از انجام تقصير متوجّه مى شود كه در حال طواف و نماز طواف وضو نداشته، يا وضويش باطل بوده، اكنون چه وظيفه اى دارد؟ آيا لازم است مجدّداً لباس احرام بپوشد، و طواف كند؟ جواب: طواف و نماز طواف را اعاده كند، و عمره او صحيح است، و پوشيدن لباس احرام لازم نيست. سؤال 347_ وضوى يكى از حُجّاج در دور آخر طواف باطل شد. طواف را با همان حالت به پايان رسانده، سپس وضو گرفته و طواف را از اوّل شروع كرده، و پس از آن نماز طواف و سعى و تقصير را انجام داده است، آيا عمل او صحيح مى باشد؟ جواب: طواف دوّم و اعمال پس از آن صحيح است; هر چند مى توانست طواف اوّل را پس از وضو تكميل و به آن قناعت نمايد. سؤال 348_ شخصى به نيابت از پدر، عمره مفرده اى انجام داده، و روز بعد به نيابت از مادر احرام مى بندد و در اثناى عمره دوّم متوجّه مى شود كه طواف و نماز طواف عمره اوّل را بدون وضو انجام داده است. اكنون وظيفه اش چيست؟ جواب: طواف و نماز عمره اوّل را اعاده مى كند، و عمره دوّم را به قصد رجا ادامه مى دهد (توجّه داشته باشيد كه در يك ماه قمرى بيش از يك عمره نمى توان انجام داد; مگر

به قصد رجا، يعنى به اميد اين كه مطلوب باشد، نه به طور قطعى). سؤال 349_ كسى كه وظيفه اش وضوى جبيره اى و تيمّم بوده، از روى جهل و نادانى به احكام شرعى بدون تيمّم اعمال عمره را انجام داده است، وظيفه اش چيست؟ جواب: طواف و نماز آن بايد اعاده شود، و احتياط آن است كه اعمال بعد از آن را هم اعاده نمايد. سؤال 350_ هنگام اذان صبح به مسجد الحرام رسيديم. سرپرست كاروان گفت: «كمى صبر كنيد، پس از نماز صبح طواف مى كنيم». بر اثر خستگى زياد خوابم برد، و چون آب در دسترس خود نمى ديدم تيمّم كردم، و طواف و نماز طواف را با تيمّم انجام دادم. آيا اعمال من صحيح است؟ جواب: در صورتى كه براى شما امكان داشته وضو بگيريد، هر چند كه به منزل برويد و مثلا براى روز بعد اعمال را انجام دهيد، تيمّم صحيح نبوده است. وظيفه شما اين است كه طواف و نماز طواف را اعاده كنيد، و اگر خودتان نمى توانيد، بايد نايب بگيريد. سؤال 351_ شخصى در طواف واجب احساس مى كند لباس احرامش نجس شده، ولى اعتنا نمى كند،و با همان حال طواف و اعمال بعد را انجام مى دهد، سپس لباسش را بررسى نموده، يقين پيدا مى كند كه در حال طواف چنين شده است، و بدون جبران اعمال به وطن باز مى گردد. اكنون وظيفه اش چيست؟ آيا هنوز در حال احرام است؟ جواب: اگر در حال طواف يقين نداشته كه وضويش باطل و احرامى اش نجس شده (هر چند بعد از اعمال يقين پيدا كرده باشد)،

از احرام خارج شده است، ولى بايد طواف و نماز آن را اعاده كند و اگر شخصاً نمى تواند، بايد نايب بگيرد. سؤال 352_ خانمى طبق تاريخ تولّدش، بيش از پنجاه سال شمسى دارد، و يك سال و نيم است كه عادت ماهانه نشده; ولى در حال احرام خون مى بيند. آيا مى توان در يائسگى او ترديد كرد؟ وظيفه او چيست؟ جواب: هرگاه شرايط و صفات عادت ماهيانه را نداشته باشد، حكم مستحاضه را دارد و با انجام وظيفه مستحاضه حج و طواف او صحيح است. سؤال 353_ هرگاه زنان سيّده پس از شصت سال، و غير سيّده بعد از پنجاه سال، چند روز متوالى خونى ببينند، كه همه نشانه هاى حيض را داشته باشد، براى طواف و نماز طواف چه كنند؟ جواب: در صورت داشتن تمام نشانه هاى حيض، حكم حيض را دارد. در ضمن زنان سادات در محيط ما حكم زنان قرشيّه را ندارند، و آنها نيز در پنجاه سالگى قمرى (حدود 5/48 سال شمسى) يائسه مى شوند، يعنى هرگونه خون مشكوكى ببينند حكم استحاضه را دارد. سؤال 354_ خانمى در حال طواف مستحاضه قليله مى شود. وظيفه اش چيست؟ جواب: اگر بعد از تمام شدن دور چهارم بوده، پس از تجديد وضو و تطهير بدن و لباس، طواف را تمام مى كند، و اگر قبل از تمام شدن دور چهارم بوده، پس از تجديد وضو و تطهير، طواف را از اوّل شروع مى كند. سؤال 355_ زن مستحاضه اى پس از انجام غسل و وضو مشغول طواف مى شود، ولى در اثناء طواف لك مى بيند. وظيفه اش چيست؟ جواب: اگر

خون او مستمر است و به وظيفه اش عمل كرده، و در حدّ امكان از خروج خون جلوگيرى نموده، وظيفه اى ندارد، ولى اگر خون كاملا قطع شده و غسل كرده، سپس خون جارى شده، حكم حدث جديد را دارد. سؤال 356_ زن مستحاضه كه بايد غسل كند و وضو بگيرد، و با اين كار فاصله اى بين اعمال او پيش مى آيد، كه گاهى از اوقات طولانى است، مثل اين كه بايد براى غسل به منزل برود. آيا اين فاصله اشكال ندارد؟ جواب: همانطور كه قبلا گفته شد، هنگامى كه مستحاضه وظيفه غسل خود را براى نمازها انجام دهد به حكم طاهر است، و غسل ديگرى براى طواف و نماز طواف لازم نيست. سؤال 357_ خانم مستحاضه اى طبق وظيفه اش غسل كرد، يا وضو گرفت، و مشغول طواف شد. در بين طواف، نماز ظهر شروع شد. طواف را قطع كرد و نمازش را خواند. پس از نماز، با همان وضو يا غسل طوافش را ادامه داد. آيا طوافش صحيح است؟ جواب: هرگاه مستحاضه كثيره غسلهاى نماز خود را به موقع بجا آورد، غسل ديگرى مطلقا براى طواف و نماز طواف بر او واجب نيست. سؤال 358_ بعضى از بانوان براى جلوگيرى از عادت ماهيانه، مخصوصاً جهت اعمال حج، قرص مى خورند; ولى با اين حال به هنگام احرام لكّه هاى مختصرى مى بينند. آيا ضررى به اعمال آنها مى زند؟ جواب: لكّه هاى مزبور، اگر سه روز مستمرّاً ادامه نيابد، حكم استحاضه را دارد، و ضررى به اعمال حج نمى زند، و بايد مطابق اعمال استحاضه عمل كنند و چنانچه فقط لكّه هايى

ديده و ادامه نداشته، تنها وضو بر آنان واجب است، و غسل ندارد. سؤال 359_ خانمى كه پس از طواف عمره، خون ديده است وظيفه اش نسبت به نماز و اعمال بعدى چيست؟ ممكن است حيض باشد و ممكن است با خوردن قرص قطع شود؟

جواب : اگر احتمال قطع خون با خوردن قرص مى دهد پس از تطهير و وضو و انجام اعمال مستحاضه، نماز طواف را بخواند و سعى و تقصير و طواف نساء را بجا آورد و چنانچه بعد معلوم شود كه اعمال را در حال حيض انجام داده، نماز طواف و طواف نساء و نماز آن را پس از پاك شدن اعاده كند و اگر يقين به حيض بودن خون مى دهد از مسجد بيرون رود و پس از پاك شدن، نماز طواف و اعمال پس از آن را انجام دهد و در صورت تنگى وقت براى نماز طواف عمره و طواف نساء و نماز آن، نايب بگيرد. سؤال 360_ اگر صاحب عادت «وقتيّه و عدديّه» كه عدد روزهاى عادتش همواره مثلا هفت روز است، روز هفتم پاك شود و غسل كند، سپس اعمال حج را بجا آورد، ولى بعداً لك ببيند، اعمالش چگونه است؟ جواب: هرگاه اعمال او در حال پاكى واقع شده، صحيح است. سؤال 361_ نظم عادت ماهانه بعضى از خانمها به خاطر مصرف قرص جلوگيرى بر هم مى خورد; به طورى كه گاه به مدّت طولانى مرتّب خون يا لك مى بينند. وظيفه اين دسته از زنان در حج چيست؟ جواب: اگر خون سه روز استمرار داشته باشد، و در ايّام عادت ديده شود، هر چند به

اين صورت كه پس از شروع تا سه روز باطن آلوده باشد، محكوم به حكم حيض است. در غير اين صورت، احكام استحاضه را دارد. سؤال 362_ خانمى عادت ماهانه نمى شود; ولى هر دو ماه يكبار دو سه روزى لك و ترشّحات مى بيند، وظيفه اش چيست؟ جواب: اگر خون، هر چند در داخل و باطن، تا سه روز استمرار نداشته، حكم استحاضه را دارد. سؤال 363_ خانمى بر اثر جهل و ناآگاهى از احكام شرع، پس از پاك شدن از عادت ماهانه، خيال مى كرده جنب است، و لهذا نيّت غسل جنابت كرده، و با همين اعمال را بجا آورده است. عمره او چه حكمى دارد؟ جواب: اگر منظورش انجام غسل براى عادت ماهانه بوده، و اسم آن را جنابت گذاشته، عملش صحيح است.

سؤال 364_ شخصى پس از به جا آوردن اعمال متوجّه مى شود كه غسل مسّ ميّت بر او واجب بوده، و هنوز آن را انجام نداده است. آيا عمره اش صحيح است؟ جواب: هرگاه غسل واجب يا مستحبّ ديگرى انجام داده كفايت مى كند، و اعمالش صحيح است و اكنون وظيفه اى ندارد، ولى اگر هيچ غسلى نكرده، هر چند عمره او اشكالى ندارد، امّا واجب است طوافها و نمازهاى آن را اعاده كند، و اگر خودش قادر نيست نايب بگيرد. سؤال 365_ دختر مجرّدى در اوائل سن بلوغ جنب شده، و تا كنون غسل جنابت نكرده; ولى غسلهايى مانند غسل حيض يا جمعه را انجام داده، و با اين كيفيّت به عمره رفته است. لطفاً بفرمائيد: 1_ عبادتهايى كه بعد از آن حالت تاكنون انجام داده چه وضعى

دارد؟ 2_ آيا هنوز از احرام خارج نشده، و جميع محرّمات احرام بر او حرام است؟ 3_ عمره او چه حكمى دارد، و اكنون وظيفه اش چيست؟

جواب: هرگاه غسل ديگرى انجام داده كفايت مى كند; بنابراين، اعمالى كه بعد از غسل حيض يا جمعه انجام داده، از جمله عمره او، صحيح است، ولى نمازهايى را كه بعد از جنابت و قبل از اوّلين غسل خوانده بايد به تدريج قضا كند، و اگر بعد از جنابت تا زمان انجام عمره هيچ غسلى نكرده، بايد طوافهاى واجب و نمازهاى آن را دوباره بجا آورد، و اگر نمى تواند، نايب بگيرد، و تا زمانى كه اين اعمال را اعاده نكرده، بايد از بوى خوش و ازدواج و محرّماتى كه با طواف نساء حلال مى شود، احتياطاً اجتناب كند. سؤال 366_ هر گاه شخص محرم جنب شود و آب برايش ضرر داشته باشد و وقت تنگ باشد، آيا طواف و نماز آن با تيمم كافى است يا بايد نايب هم بگيرد؟ جواب: كافى است و نايب گرفتن لازم نيست. سؤال 367_ خانمى به تصوّر اين كه پاك شده، طواف و نماز طوافش را بجا آورده، مشغول سعى مى شود. در اثناء سعى متوجّه مى شود كه هنوز پاك نشده است، وظيفه اش چيست؟ اگر بعد از سعى متوجّه اين موضوع شود، تكليفش چه مى باشد؟ جواب: در فرض اوّل سعى را قطع مى كند، و پس از پاك شدن، طواف و نماز طواف و سعى را اعاده نمايد و در فرض دوم نيز اعاده طواف و نماز طواف لازم است، و احتياطاً سعى را هم اعاده مى كند.

سؤال 368_ اگر خانمى به نيّت عمره مفرده محرم، و پس از آن عادت شود، و در همه روزهايى كه در مكّه است در حال عادت باشد، براى عمره مفرده بايد چه كند؟ اگر بدون انجام اعمال به ايران آمده، چه وظيفه اى دارد؟ جواب: در فرض سؤال بايد براى طواف و نماز نايب بگيرد، و بقيّه اعمال عمره را خودش بجا آورد، و چنانچه به ايران آمده، بايد برگردد و اعمالش را انجام دهد، و اگر نمى تواند برگردد، بايد براى اعمال عمره نايب بگيرد، ولى بايد خودش تقصير نموده، و ترتيب بين تقصير و ساير اعمال را مراعات كند، و تا اعمال عمره را انجام ندهد، در احرام باقى مى ماند.

حكم مسلوس

سؤال 369_ وظيفه مسلوس (كسى كه بى اختيار قطرات بول از او خارج مى شود) نسبت به طواف و نماز طواف چيست؟ جواب: اگر در زمان خاصّى بيماريش تخفيف پيدا مى كند، به گونه اى كه مى تواند در آن زمان طواف و نماز طواف را با وضو و بدنِ پاك به جا آورد، بايد اين اعمال را در آن زمان انجام دهد و اگر چنين وقتى ندارد، در صورتى كه زحمت زيادى نداشته باشد، هر بار كه وضويش باطل شد تجديد وضو كند، و اگر زحمت زياد دارد، براى طواف يك وضو، و براى نماز هم يك وضو مى گيرد، و نايب گرفتن لازم نيست. سؤال 370_ شخصى عمل جرّاحى كرده، و فعلا كيسه اى به او بسته اند كه پيوسته قطرات بول در آن مى ريزد; خواه از مجراى بول، يا از محلّى كه جرّاحى و سوراخ شده است.

آيا چنين شخصى حكم مسلوس را دارد؟ جواب:آرى، حكم مسلوس را دارد كه حكم آن در پاسخ قبل گذشت. سؤال 371_ مُحرمى كه مبتلا به خروج ريح است (يعنى مرضى دارد كه نمى تواند از خارج شدن باد جلوگيرى كند) و در طول سال شايد يكى دو ماه بيماريش تخفيف پيدا كند، ولى نوعاً به فاصله يكى دو دقيقه وضويش باطل مى شود، تكليفش چيست؟ جواب: چنانچه نتواند در اثناء طواف وضو بگيرد، يا اين كار زحمت زياد داشته باشد، مى تواند براى طواف به يك وضو اكتفا كند، و براى نماز طواف وضوى ديگرى بگيرد. هر چند در اثناء طواف و نماز، وضويش باطل شود، و نيازى به نايب گرفتن نيست. سؤال 372_ پيرمردى سلس بول دارد و خود را براى طواف از تنجيس لباس و مسجد حفظ نمى كند و به راهنمايى و ارشاد ديگران توجه ندارد; آيا مى تواند براى طواف نايب بگيرد؟ جواب: بايد نايب بگيرد.

حكم مبطون

سؤال 373_ مدّتى است، كه به علّت بيمارى و در اثر عمل جرّاحى، مبطون هستم و خروج مدفوع را احساس نمى كنم. بدين جهت از كيسه مخصوصى استفاده نموده، و براى وضو و نماز طبق رساله عمل مى كنم. با توجّه به اين كه سال آينده، انشاء الله، به زيارت خانه خدا نائل مى شوم، وظيفه ام در رابطه با مراسم حج چيست؟ جواب: چنانچه زمانى باشد كه بتوانيد طواف و نماز طواف را بدون خروج آن انجام دهيد، بايد همان زمان را انتخاب نموده، و اعمالتان را انجام دهيد و اگر چنين چيزى امكان پذير نيست، و به هيچ وجه خروج آن را

احساس نمى كنيد، طواف را با يك وضو، و نماز طواف را با وضوى ديگر انجام دهيد.

سوّم: طهارت از نجاست

مسأله 374_ بدن و لباس طواف كننده (خواه در طواف واجب، يا مستحب) بايد از هر نجاستى پاك باشد; حتّى بعضى از نجاسات كه در نماز بخشوده شده (مانند خون كمتر از يك درهم) در طواف بخشوده نيست، ولى در مورد خون زخمها، اگر شستن آن باعث مشقّت و عسر و حرج باشد، ضررى براى طواف ندارد. مسأله 375_ اگر لباسهاى كوچك مانند جوراب، شب كلاه و هميان، كه به تنهايى نمى توان با آن ستر عورت كرد، نجس باشد عيبى ندارد. مسأله 376_ اگر تطهير خون قروح و جروح مشقّت داشته باشد، شستن آن لازم نيست; ولى احتياط واجب آن است كه به مقدارى كه مى توان بدن را تطهير كرد، و لباس را عوض نمود، و موجب مشقّت نيست، انجام دهد. مسأله 377_ در صورتى كه بتواند با تأخير انداختن طواف، خود و لباس خويش را بدون مشقّت تطهير كند، احتياط آن است كه چنين نمايد; به شرط آن كه وقت باقى باشد. مسأله 378_ هرگاه لباس يا بدن نجس باشد، و نداند يا مى دانسته و فراموش كرده، چنانچه بعد از طواف بفهمد طوافش صحيح است، و اگر در حال طواف بفهمد بايد لباس خود را عوض كند، و با لباس پاك طواف را ادامه دهد، و اگر لباس پاكى همراه ندارد طواف را متوقّف مى كند، و لباس يا بدن را آب مى كشد، سپس باقيمانده طواف را به جا مى آورد، و طوافش صحيح است; خواه قبل از تكميل كردن دور چهارم

باشد، يا بعد از آن. مسأله 379_ اگر شك داشته باشد كه لباس يا بدنش نجس است يا پاك، مى تواند در آن حال طواف كند; خواه بداند قبلا پاك بوده، يا نداند، ولى اگر يقين داشته باشد كه قبلا نجس بوده، و نداند كه آن را تطهير كرده يا نه، نمى تواند در آن حال طواف كند، بلكه بايد ابتدا تطهير كند، و سپس طواف نمايد. مسأله 380_ اگر در بين طواف بدن يا لباس او نجس شود، دست از طواف بر مى دارد، و لباس يا بدنش را آب مى كشد، سپس طواف را از همانجا كه قطع كرده بود ادامه مى دهد،و طوافش صحيح است; خواه قبل از تكميل چهار دور باشد، يا بعد از آن. مسأله 381_ اگر در بين طواف نجاستى در بدن يا لباس خود ملاحظه كند، و احتمال دهد كه در همان حال طواف حاصل شده، طبق مسأله قبل عمل مى كند. سؤال 382_ شخصى در دور ششم طواف نجاستى در بدن خود مشاهده كرده، و يقين دارد كه از دورهاى قبل بوده است، ولى بدون توجّه به اين مطلب، طواف را تكميل كرده، و پس از تطهير بدن طواف را اعاده مى نمايد، سپس بقيّه اعمال عمره را به انجام مى رساند. آيا اعمال او صحيح است؟ جواب: عمل او اشكالى ندارد. سؤال 383_ شخصى در حين طواف متوجّه اندكى خون بر بينى خود مى شود. با دستمال آن را پاك كرده، و طواف را به انجام مى رساند. آيا طوافش صحيح است؟ جواب: اگر بينى او نجس شده بايد آن را آب بكشد، و طواف را

تكميل كند، و اگر اين كار را نكرده، احتياط آن است كه بعد از تطهير آن را تكميل كند و نماز بخواند، سپس طواف و نماز را اعاده كند. سؤال 384_ اگر بچّه هاى كوچك در حال طواف يا سعى در قنداقه خود بول كنند، چه حكمى دارند؟ جواب: حجّ آنها صحيح است; انشاء الله.

چهارم: ختنه براى مردان

مسأله 385_ هرگاه مردى ختنه نكرده باشد، طوافش باطل است، و احتياط واجب آن است كه پسر نابالغ نيز ختنه كرده باشد. مسأله 386_ اگر بچّه ختنه نشده را وادار به احرام كنند، يا او را محرم نمايند، احرام او صحيح است; ولى تمام طوافهاى او اشكال دارد. بنابراين، چنين فردى در احرام باقى مى ماند، و در آمدن از احرام براى او مشكل مى شود; مگر آن كه او را ختنه كنند، و سپس طواف كند، يا او را طواف دهند. مسأله 387_ اگر كسى ختنه كرده به دنيا بيايد، طوافش صحيح است. مسأله 388_ هرگاه كسى از روى عمد، يا فراموشى، يا ندانستن مسأله، طواف را بدون ختنه انجام دهد، طوافش باطل است. سؤال 389_ تكليف كسى كه ختنه او به طور ناقص انجام شده، و با اين حال اعمال حج را به جا آورده، چه مى باشد؟ جواب: احتياط واجب آن است كه بعد از ختنه صحيح و كامل، طوافها و نماز طوافها را اعاده كند، و اگر نمى تواند به مكّه برود، نايب مى گيرد. سؤال 390_ اگر شخصى را به طور ناقص ختنه كرده باشند، به اين معنى كه قسمت بالاى آلت كاملا هويدا نيست، ولى در حال نعوظ آشكار مى گردد. آيا چنين

شخصى ختنه شده محسوب، و طوافهايش صحيح است؟ اگر پاسخ منفى است، و ختنه بر آن شخص براى بار ديگر لازم باشد، و او به علّت سنّ بالا از انجام اين كار خجالت بكشد، حكم مسأله چيست؟ جواب: احتياط واجب آن است كه طواف و نماز آن را بعد از ختنه كردن اعاده كند، و در اين گونه مسائل خجالت كشيدن معنى ندارد. مى تواند به طور پنهانى نزد طبيب آگاهى برود و ختنه كند، و اين كار در ايّام ما بسيار آسان است.

پنجم: پوشانيدن عورت
پوشانيدن عورت

مسأله 391_ پوشانيدن عورت بر طواف كننده واجب است; بلكه لازم است بدن خود را طورى بپوشاند كه نگويند بدنش برهنه است. مسأله 392_ احتياط واجب آن است كه تمام شرايط لباس نمازگزار را در حال طواف رعايت كند.

طواف در لباس مشمول خمس

سؤال 393_ شخصى با پول خمس نداده لباس احرام خريده، و با همان لباس محرم شده، و طواف و نماز طواف را بجا آورده است. اكنون وظيفه اش چيست؟ جواب: اگر از روى علم و عمد نبوده، عمره او صحيح است، ولى در صورتى كه جاهل مقصّر بوده، احتياط واجب آن است طواف و نماز آن، را اعاده كند. سؤال 394_ هرگاه مُحرم به هنگام طواف پول خمس نداده همراه داشته باشد، آيا طوافش اشكال پيدا مى كند؟ جواب: اشكالى براى طوافش ايجاد نمى كند.

حدّ پوشش در طواف

سؤال 395_ آيا حجاب زنان محرم در طواف، مانند حجاب در حال نماز است، يا تفاوت مى كند؟ جواب: تفاوت مى كند; در حال نماز پوشيدن پشت پا و كف آن نيز مستثنى است; ولى احتياط آن است كه در حال طواف آنها را بپوشاند (جوراب بپوشد). همچنين در طواف استفاده از نقاب جايز نيست، ولى در نماز ضررى ندارد. سؤال 396_ اگر مقدارى از موى سر زن محرم، يا جاهاى ديگر بدنش، كه پوشيدن آن در حال طواف لازم است، ظاهر باشد، طوافش چه حكمى دارد؟ جواب: طوافش صحيح است; هر چند گناه كرده است. سؤال 397_ بعضى از خانم ها از لباس احرام سفيد نازك استفاده مى كنند كه بدن در حالت عادى يا در وقت عرق كردن از زير آن پيدا مى شود، طواف و نمازشان چگونه است؟ جواب : لباس بايد ساتر باشد و با ظاهر بودن بدن، نماز و طواف باطل است. سؤال 398_ خانم هايى كه مى دانند در وقت دست بلند كردن در مقابل حجرالاسود و يا كتاب دعا به دست گرفتن،

قسمتى از دست آنها از آستين بيرون مى آيد، چنانچه با توجّه چنين كنند طواف آنها چه صورتى دارد؟ جواب : با علم و عمد طواف آنها باطل است. سؤال 399_ پيدا شدن دست يا سينه مردان در حال طواف چه صورتى دارد؟ جواب : مضرّ به طواف نيست، ولى بهتر است با وجود نامحرم آن را بپوشانند.

واجبات هفتگانه طواف

اوّل و دوّم: شروع از حجر الاسود و ختم به آن

مسأله 400_ بايد طواف را از «حجر الاسود» شروع كند، و به «حجر الاسود» ختم نمايد، و همين اندازه كه در عرف بگويند از حجر الاسود شروع كرده، و به آن خاتمه داده كافى است، و دقّت در محاذى بودن اجزاى بدن با حجر الاسود لازم نيست; ولى احتياط واجب آن است كه كمى قبل از حجر الاسود شروع كند، و كمى بعد از آن ختم نمايد، تا يقين حاصل كند كه هفت دورِ تمام انجام داده است. مسأله 401_ در طواف بايد همان گونه كه همه مسلمين طواف مى كنند شروع كند، و از دقّتهاى افراد وسواسى در مورد محاذات با حجر الاسود بپرهيزد، و در دورهاى ديگر توقّف در نزد حجر الاسود لازم نيست، بلكه بدون توقّف ادامه مى دهد تا هفت دور تمام شود تا مزاحمتى براى طواف كنندگان حاصل نگردد. مسأله 402_ گاه ديده مى شود كه اشخاص جاهل در هر دورى كه به هنگام طواف انجام مى دهند توقّف نموده، و مقدارى عقب و جلو مى روند تا محاذات با حجر الاسود را رعايت كرده باشند، اين كار به هيچ وجه لازم نيست، بلكه گاهى حرام است. سؤال 403_ شخصى طواف را از حجر الاسود شروع، و به ركن يمانى _

كه قبل از حجر الاسود است _ ختم كرده، و فاصله ركن يمانى تا حجر را بدون نيّت ادامه داده، و دوباره از حجر الاسود نيّت كرده، و به ركن يمانى ختم نموده، و هفت دور طواف را به همين صورت انجام داده است. طواف او چه حكمى دارد؟ جواب: اين طواف باطل است، و بايد اعاده شود. سؤال 404_ اگر كسى قبل از حجر الاسود طواف را شروع نموده، و به همانجا ختم كند، آيا طوافش باطل است؟ جواب: طوافش باطل است. سؤال 405_ وظيفه شخصى كه به اشتباه طواف را از ركن يمانى شروع، و به همانجا ختم كرده، و سپس نماز طواف را خوانده، و پس از آن متوجّه خطايش شده چيست؟ چنانچه در وسط طواف متوجّه اشتباهش گردد، و طوافش را به حجر الاسود ختم كند، آيا مقدار اضافى براى طواف ضرر دارد؟ جواب: طواف و نماز آن را بايد اعاده كند، و اعاده در صورت دوّم احتياط است. سؤال 406_ اگر شخصى يقين كرد ركن مستجار (ركن يمانى كه قبل از حجر الاسود قرار دارد) حجر الاسود است، و طواف را از آنجا شروع و به همانجا ختم كرد، و بعد فهميد كه اين كار خطا بوده، تكليفش چيست؟ جواب: طواف مذكور بنابر احتياط واجب باطل است، و بايد اعاده شود.

سوّم: خانه كعبه سمت چپ طواف كننده باشد

مسأله 407_ واجب است طورى طواف كند كه خانه كعبه طرف دست چپ او باشد (برخلاف حركت عقربه ساعت) همان گونه كه معمول همه مسلمين است. مسأله 408_ واجب نيست صورت طواف كننده در حال طواف رو به جلو باشد; بلكه مى تواند به سمت چپ و راست

خود نگاه كند، و حتّى صورت را برگرداند و به عقب نگاه كند. مسأله 409_ لازم نيست شانه چپ در تمام حالات محاذى كعبه باشد; بلكه همين اندازه كه مطابق معمول و متعارف مسلمين خانه كعبه را دور بزند كافى است، حتّى اگر گاهى صورت خود را به سوى كعبه كند و به راه خود ادامه دهد مانعى ندارد. مسأله 410_ آنچه بعضى از عوام در مورد محاذى بودن دائمى شانه چپ با كعبه (به خصوص موقع رسيدن به حجر اسماعيل) انجام مى دهند هيچ لزومى ندارد; بلكه اگر موجب وهن مذهب گردد جايز نيست، و بهتر است به جاى اين گونه احتياط هاى بيجا، در تمام حالات حضور قلب داشته باشند، و همانند ساير مسلمين كعبه را دور بزنند. مسأله 411_ گاه ديده مى شود برخى از افراد جاهل براى احتياط از شخص ديگرى مى خواهد كه او را طواف دهد، و شانه هاى او را به سوى كعبه كند، به گونه اى كه اختيار از طواف كننده سلب مى شود. هر چند اين كار موجب بطلان طواف نمى گردد، امّا بدون شك كارهاى اين افراد بسيار بد و زننده است.

مسأله 412_ هرگاه بر اثر شلوغى مطاف، و ازدحام طواف كنندگان، مقدارى از طواف برخلاف متعارف انجام شد; مثل اين كه بدن طواف كننده در حال حركت به سمت كعبه واقع شد، يا پشت به كعبه قرار گرفت، يا مقدارى عقب عقب حركت كرد، و طواف را ادامه دهد بايد آن مقدار را از سر بگيرد، و اگر نمى تواند برگردد، بدون قصد طواف همراه جمعيّت دور مى زند تا به محلّ مورد

نظر برسد، و از آنجا نيّت كند و ادامه دهد. مسأله 413_ اگر بر اثر ازدحام طواف كنندگان، انسان را بدون اختيار به پيش ببرند، در صورتى كه با توجّه به اين امر و با اختيار خود وارد طواف شده، ضررى به طوافش نمى زند. مسأله 414_ به هنگام طواف كردن به هر شكل برود مانعى ندارد; مى تواند آهسته يا تند، سواره يا پياده راه برود، يا حتّى بدود، ولى بهتر آن است كه به طور عادى و با آرامش راه برود، و ذكر خدا گويد. سؤال 415_ شخصى در حال طواف كعبه را بوسيده، و احتمال مى دهد در آن حال چند قدم راه هم رفته باشد، و اين شك بعد از انجام طواف به وجود آمده است. طوافش چه حكمى دارد؟

جواب: چون شك بعد از طواف بوده، طوافش صحيح است. سؤال 416_ شخصى در اثناء طواف به خاطر لمس و بوسيدن بيت الله الحرام از مسير خود منحرف شده، و نمى داند در بازگشت طواف را از همان نقطه ادامه داده يا نه، اكنون وظيفه اش چيست؟ جواب: هرگاه شك بعد از طواف بوده طوافش صحيح است، والاّ بايد از سر بگيرد. سؤال 417_ يكى از حجّاج خيال كرده به هنگام طواف مقدارى از شوط را بر اثر فشار جمعيّت طى كرده، ولى يقين به اين مطلب ندارد، و از آنجا كه نمى توانسته آن مقدار را برگردد و اعاده كند، بقيّه شوط را به قصد رجاء و احتياطاً انجام مى دهد (تا اگر آن دور باطل بوده اضافه لغو باشد، و اگر صحيح بوده، اضافه بر طواف محسوب نشود) سپس

هفت دور بجا آورده، و آن دور را حساب نكرده است. اين طواف چه حكمى دارد؟ جواب: اين طواف بنابر احتياط صحيح نيست. سؤال 418_ شخصى به هنگام طواف بر اثر فشار جمعيّت چند گام به جلو رفته، سپس به جاى آن كه همان مقدار را جبران كند، آن را رها كرده و يك دور ديگر به جا آورده، كه مجموعاً هفت دور تمام و يك دور ناقص مى شود. آيا اين طواف صحيح است؟ جواب: طوافش اشكال دارد، و بايد آن را اعاده كند. سؤال 419_ اگر محرم از ابتدا بداند كه بر اثر شلوغى طواف كنندگان مقدارى از طواف يا همه آن را بى اختيار انجام خواهد داد، آيا از اوّل مى تواند نيّت كند آن مقدار، كه جمعيّت او را مى برد، نيز جزء طواف باشد، و آن را مثل طواف سواره محسوب نمايد؟ جواب: طوافش صحيح است، و اشكالى ندارد. سؤال 420_ شخصى در حال طواف به يكى از طواف كنندگان كه روى زمين افتاده، برخورد نموده، و او را از روى زمين بلند مى كند. ممكن است در اين حال چند گامى به جلو برود، در حالى كه توجّه به طواف ندارد. در نتيجه نمى داند كه آيا مقدارى از طواف را بدون قصد بجا آورده يا نه، تكليفش چيست؟ جواب: اگر قصد طواف، و لو اجمالا، داشته كافى است. سؤال 421_ شخصى در شوط پنجم يقين پيدا مى كند كه پنج متر شوط اوّل، و پنج متر از شوط دوّم را بى اختيار طواف كرده است. تكليف او چيست؟ جواب: اگر از اوّل قصد كرده خود را در ميان

طواف كنندگان قرار دهد و با آنها بچرخد، آنچه را با فشار جمعيّت به جا مى آورد، جزء طواف است و صحيح مى باشد.

چهارم: «حجر اسماعيل» داخل طواف باشد

مسأله 422_ واجب است «حجر اسماعيل» را داخل در طواف كند، يعنى از بيرون حجر اسماعيل كعبه را دور بزند. بنابراين، اگر از داخل «حجر اسماعيل» طواف كند بايد آن دور را ناديده گرفته، و از حجر الاسود اعاده نمايد (ولى نظر به اين كه به عقب برگشتن در اين گونه موارد با ازدحام جمعيّت مشكل است، بهتر اين است كه همراه طواف كنندگان آن دور را بدون نيّت ادامه دهد، تا به حجر الاسود برسد، سپس نيّت مى كند و آن دور را ادامه مى دهد). مسأله 423_ هرگاه شخصى عمداً از داخل حجر اسماعيل طواف كند، حكم ابطال عمدى طواف را دارد كه در ابتداى مسائل طواف حكم آن گذشت.

مسأله 424_ اگر كسى پس از انجام اعمال عمره متوجّه شود كه چند شوط از طواف را، سهواً از داخل حجر اسماعيل انجام داده، عمره او صحيح است، ولى بايد آن طواف را تكميل كند، سپس نماز طواف را اعاده نمايد. مسأله 425_ اگر كسى در بعضى از دورها از روى ديوار حجر اسماعيل طواف كند، كافى است همان مقدار را اعاده كند، و اعاده تمام طواف لازم نيست (البتّه در شرايط كنونى عملا هيچ كس روى ديوار حجر نمى رود).

پنجم: طواف در خارج خانه كعبه باشد

مسأله 426_ طواف بايد در خارج خانه كعبه باشد. بنابراين، طواف در داخل خانه كعبه جايز نيست. مسأله 427_ جايز نيست روى آن قسمت از كناره كعبه كه «شاذروان» نام دارد، طواف كند; هر چند امروز شاذروان طورى ساخته شده كه عملا امكان طواف روى آن نيست. مسأله 428_ دست گذاشتن بر ديوار خانه كعبه، يا بر ديوار حجر اسماعيل، يا دست

گذاردن روى حجر اسماعيل، ضررى براى طواف ندارد; هر چند احتياط مستحب آن است كه در آن طرف كعبه كه شاذروان قرار دارد، هنگام طواف دست بر ديوار كعبه نگذارند. مسأله 429_ هرگاه در اثناى طواف داخل خانه كعبه شود طواف او باطل است، و بايد اعاده كند، و هرگاه از درون حجر اسماعيل طواف كند همان دور را (چنان كه در بالا گفته شد) از حجر الاسود اعاده كند; امّا اگر از روى ديوار حجر اسماعيل، يا شاذروان طواف كند، اعاده همان مقدار كافى است.

ششم: حدّ مطاف

مسأله 430_ مشهور ميان جمعى از فقها اين است كه بايد طواف در فاصله مقام ابراهيم و خانه كعبه باشد(1) و از هر طرف بايد اين فاصله در نظر گرفته شود، بنابراين در طرف «حجر اسماعيل» محدوده طواف شش ذراع و نيم (كمتر از سه متر و نيم) خواهد بود، زيرا حجر اسماعيل (كه مجموعاً بيست ذراع است) از آن كم مى شود، ولى حق اين است كه طواف در تمام مسجد الحرام جايز مى باشد; هر چند در غير مواقع ازدحام رعايت احتياط مستحب است; يعنى اگر طواف كردن در فاصله مزبور مشكل نباشد، از آن حد خارج نشود. مسأله 431_ اتّصال صفوف طواف كنندگان شرط نيست. مسأله 432_ طواف در طبقات بالا در حال ازدحام زياد، و در مورد بيماران كه اجازه طواف از پائين به آنها داده نمى شود، اشكالى ندارد; و گرفتن نايب لازم نيست. سؤال 433_ خانمى بدون كمك ديگران قادر بر طواف نيست يا بايد او را با تخت در خارج مطاف طواف دهند، يا شخص نامحرمى او را بر پشت بگيرد،

و در محدوده مطاف طواف دهد. وظيفه اش چيست؟ جواب: با توجّه به اين كه به فتواى ما مطاف حدّ معينى ندارد، او را با تخت در پشت مقام ابراهيم طواف دهند. سؤال 434_ كسى كه به حدود مطاف آگاهى نداشته، طواف را بجا آورده، و پس از آن شك مى كند كه در مطاف بوده يا نه، آيا طوافش صحيح است؟ جواب: همان گونه كه در بالا آمد در هر صورت طوافش صحيح است; چون طواف حدّ معينى ندارد.

سؤال 435_ چنانچه محرم يقين داشته باشد كه در حال طواف در محدوده معيّن با مرد نامحرم يا زن نامحرم برخورد مى كند، آيا باز هم لازم است در محدوده معيّن طواف كند؟ جواب: گفتيم كه طواف حدّ معينى ندارد. به علاوه برخورد از روى لباس بدون قصد خاصّ اشكال ندارد. سؤال 436_ گاه انسان ناچار مى شود از محدوده طواف _ فاصله ميان مقام ابراهيم و كعبه _ دورتر شود، خواه به سبب نظافت كاركنان مسجدالحرام باشد، يا تعميراتى كه احياناً در بعضى از اطراف كعبه انجام مى دهند، يا كسانى كه با ويلچر و تخت روان طواف داده مى شوند و مانند اينها، آيا طوافشان صحيح است؟ جواب: همان گونه كه قبلاً گفتيم طواف از نظر ما محدوده خاصى ندارد، و در حال اختيار نيز مى توان از فاصله مقام و كعبه دورتر طواف كرد. 1 . اين فاصله بيست و شش ذراع و نيم، يعنى كمتر از سيزده متر مى باشد.

هفتم: موالات

مسأله 437_ موالات عرفى در طواف شرط است; يعنى بايد هفت دور پى در پى دور خانه خدا بگردد، و

كمتر از هفت دور كافى نيست; ولى در طواف مستحب موالات شرط نيست. مسأله 438_ هرگاه طواف را عمداً قطع كند (براى رفع خستگى، يا نوشيدن آب، و مانند آن) ولى از مسجد خارج نشود، و قبل از فوت موالات بازگردد، و از همان جا كه قطع كرده ادامه دهد، طوافش صحيح است. خواه كمتر از چهار شوط طواف كرده باشد، يا بيشتر. مسأله 439_ هرگاه كسى مشغول طواف واجب باشد و وقت نماز فريضه، يا نافله وتر فرا رسد، مى تواند طواف را قطع كرده، و نماز را به جا آورد، سپس بقيّه طواف را تكميل كند; خواه قبل از چهار دور باشد، يا بعد از آن. مسأله 440_ اگر شخصى در حال طواف باشد، و وقت نماز واجب تنگ گردد، واجب است طواف را رها كند، و نمازش را بخواند، سپس اگر بعد از چهار دور رها كرده، از همانجا طواف را تمام نمايد، در غير اين صورت بنابر احتياط از اوّل شروع مى كند. مسأله 441_ قطع طواف براى رسيدن به نماز جماعت، يا رسيدن به وقت فضيلت نماز واجب، جايز بلكه مستحب است، و بعد از انجام نماز، طواف را از همانجا كه قطع كرده ادامه مى دهد، و احتياط مستحب آن است كه طبق مسأله بالا عمل كند. (توجّه داشته باشيد كه اين مسأله در مورد نماز جماعت است). مسأله 442_ اگر بدون عذر طواف را قطع كرد، و كارى كه منافات با طواف داشت انجام داد، مثل اين كه فاصله زيادى انداخت، و موالات عرفيّه از بين رفت، احتياط آن است كه اگر چهار دور بجا آورده طواف را

تمام كند، و سپس اعاده نمايد; ولى مانعى ندارد از آغاز طواف را از سر بگيرد. مسأله 443_ هرگاه در اثناء طواف عذرى پيدا شد، مثل بيمارى شديد، يا حيض، يا باطل شدن وضو و مانند آن، اگر عذر مذكور بعد از تمام شدن چهار دور بوده، پس از رفع عذر برمى گردد، و طواف را تكميل مى كند، ولى اگر قبل از تمام شدن چهار دور بوده، آن طواف را رها كرده، دوباره از اوّل شروع مى كند، و احتياط مستحب در فرض اوّل (در غير حيض) اتمام و اعاده است. مسأله 444_ هرگاه عذر شخصى كه طواف را قطع كرده، ادامه پيدا كند تا زمانى كه وقتِ انجامِ طواف تنگ شود، در صورت امكان بايد او را به مسجد الحرام بياورند و طوافش دهند، و اگر ممكن نيست برايش نايب بگيرند.

مسأله 445_ اگر در حال سعى صفا و مروه يادش آمد كه طواف را ناقص به جا آورده، بايد برگردد و طواف را از همانجا كه ناقص كرده تكميل كند، سپس بقيّه سعى را بجا آورد، و طواف و سعيش هر دو صحيح است. لكن احتياط واجب آن است كه اگر طواف كمتر از چهار دور بوده، آن را تمام كند و سپس اعاده نمايد. همچنين اگر سعى را كمتر از چهار بار انجام داده، آن را تمام نموده و سپس اعاده كند، و در هر دو حالت مى تواند طواف يا سعى را رها كرده، از اوّل بجا آورد. مسأله 446_ حاجى مى تواند طواف را رها نموده، خانه را ببوسد، و سپس برگردد و از همانجا كه قطع كرده طواف

را ادامه دهد، ولى بهتر است اين كارها را انجام ندهد. سؤال 447_ شخصى در شوط اوّل طواف بود كه نماز جماعت شروع شد. بدين جهت طواف را قطع كرده، و مشغول نماز مى شود. پس از نماز، طواف را از سر مى گيرد، و هفت شوط كامل به جا مى آورد. آيا طواف او صحيح است؟ جواب: اشكال ندارد. سؤال 448_ شخصى در وسط طواف، آن را به هر دليل رها كرده، و طواف را از سر مى گيرد. آيا طوافش صحيح است؟ اگر اعمال بعدى را انجام داده باشد، چه وظيفه اى دارد؟ جواب: طواف و اعمال بعدى در هر حال صحيح است. سؤال 449_ تعدادى از زائران خانه خدا مشغول طواف بودند كه مأمورين نظافت مسجدالحرام شروع به نظافت نموده، و طواف كنندگان به ناچار طواف را رها كردند. مدّتى طول كشيد، خيال كردند موالات عرفيّه به هم خورده، بدين جهت طواف را از سر گرفتند. در صورتى كه به هم خوردن موالات مشكوك باشد، طوافشان چه حكمى دارد؟ جواب: در هر صورت اشكالى ندارد. سؤال 450_ شخصى شوط اوّل طواف را، كه به طور ناقص انجام شده بود، رها نموده، سپس شش شوط ديگر به جا مى آورد، بعد از آن شوط اوّل را اعاده مى كند. آيا طوافش صحيح است؟ جواب: هرگاه نيّتش اجمالا انجام طواف واجب شرعى بوده، مانعى ندارد. سؤال 451_ شخصى نيّت طواف را در دل مى گذراند، و به قصد طواف حركت مى كند. پس از چند قدمى گمان مى كند نيّت طواف بايد به زبان آورده شود، بدين جهت آن دور را رها نموده، و

برمى گردد، و نيّت را به زبان آورده، و طواف را از نو شروع مى كند. آيا طوافش صحيح است؟ جواب: اشكال ندارد. سؤال 452_ شخصى طواف خود را بر هم مى زند و طواف ديگرى را شروع مى كند. آن را نيز بر هم زده و طواف سوّم را آغاز و به اتمام مى رساند. اكنون وظيفه اش چيست؟ جواب: طواف آخر او اشكال ندارد. ولى سزاوار است مؤمنان از اين گونه كارها حتّى الامكان بپرهيزند. سؤال 453_ شخصى در شوط ششم بر اثر خستگى از ادامه طواف باز مى ماند. بدين جهت طواف را قطع نموده، به استراحت مى پردازد، و شخص ديگرى را نايب مى كند كه بقيّه طوافش را انجام دهد; سپس خودش نماز طواف را بجا مى آورد. بعداً متوجّه مى شود كه استراحت در وسط طواف موالات را بر هم نمى زند. اكنون وظيفه اش چيست؟ جواب: بقيّه طواف را خودش تكميل مى كند، سپس نمازش را اعاده مى نمايد. سؤال 454_ شخصى در حال طواف غش كرده، و از ادامه طواف باز مى ماند، و پس از چند ساعت به هوش مى آيد. آيا مى تواند طوافش را از همان جا كه قطع شده ادامه داده، سپس بقيّه اعمالش را بجا آورد؟ جواب: اگر طوافش قبل از اتمام شوط چهارم قطع شده، وضو مى گيرد و طواف را از اوّل شروع مى كند، و اگر بعد از شوط چهارم بوده، پس از وضو از همانجا ادامه مى دهد. سؤال 455_ كسى كه وظيفه اش اتمام و اعاده طواف است، هرگاه طواف ناقص خود را اتمام نموده، و به

هنگام اعاده طواف، دوباره طوافش قطع شود. آيا اين طواف را نيز بايد اتمام و اعاده كند؟ جواب: آرى، فرقى نمى كند. سؤال 456_ در مواردى كه بايد احتياطاً طواف را تمام كند، سپس نماز طواف را بخواند، و پس از آن طواف و نماز آن را اعاده كند، اگر يك طواف به قصد اعمّ از تمام و اتمام انجام دهد (يعنى چنانچه آن مقدار انجام شده باطل بوده، تمام هفت شوط را قصد طواف داشته باشد، و چنانچه صحيح بوده فقط بقيّه را قصد طواف داشته باشد) و سپس دو ركعت نماز طواف بخواند، آيا كفايت مى كند؟ جواب: بهتر آن است كه طواف اوّل را رها كرده، طواف ديگرى را شروع كند. زيرا اين احتياط مستحب است. سؤال 457_ در مواردى كه طواف و سعى را اتمام و اعاده مى كند، آيا ترتيب نيز لازم است؟ جواب: آرى، احتياط آن است كه ابتدا طواف را تمام كند و نماز بخواند، سپس طواف و نماز آن را اعاده نمايد، و بعد به سراغ سعى برود. سؤال 458_ در مواردى كه طواف و نماز بايد اعاده شود، آيا لازم است با لباس احرام باشد؟ جواب: لازم نيست.

احكام طواف

عدم تمكّن از طواف

مسأله 459_ هرگاه محرم بر اثر بيمارى قادر بر انجام طواف نباشد تا وقت طواف تنگ شود، اگر ممكن است، او را به نحوى ببرند و طواف دهند (هر چند بر دوش بگيرند، يا بر چرخ يا تخت بنشانند. البتّه با رعايت شرايط و احكام طواف در حدّ ممكن) و اگر به اين شكل هم ممكن نباشد، براى او نايب مى گيرند.

نقصان طواف

مسأله 460_ اگر محرم مشغول سعى بين صفا و مروه شود، سپس يادش بيايد كه طواف را بجا نياورده، بايد سعى را رها كرده و طواف و نماز طواف را انجام دهد، و پس از آن سعى را اعاده نمايد.

سؤال 461_ اگر بعد از تقصير متوجّه نقصان يا بطلان طواف عمره شد، چه وظيفه اى دارد؟ جواب : بايد طواف و نماز آن را اعاده كند ولى ظاهراً از احرام خارج شده و كفّاره اى ندارد. سؤال 462_ اگر بعد از طواف و نماز آن متوجّه شود كه يك يا دو دور از طواف را بجا نياورده، تكليف چيست؟ جواب : بايد مقدار نقصان را تدارك كند و نماز طواف را مجدداً بخواند.

كم يا زياد كردن طواف

مسأله 463_ كم يا زياد كردن طواف جايز نيست. هرگاه كسى از روى عمد يا جهل چيزى بر هفت دور بيفزايد، طواف او باطل است، و اگر طواف واجب را كم كند، چنانچه قبل از فوت موالات عرفيّه بازگردد و آن را تكميل نمايد، طوافش صحيح است، والاّ طواف او باطل مى شود، و بايد از نو شروع كند. مسأله 464_ طواف واجب يا مستحب را مى توان قطع كرد، و از نو شروع نمود. (اين حكم براى حلّ بسيارى از مشكلات طواف كارساز است; زيرا مى تواند آن را رها كند، و از سر بگيرد). مسأله 465_ هرگاه طواف را از روى عمد بيش از هفت دور به جا آورد طواف او باطل است; خواه از اوّل قصد زيادى داشته باشد، يا بعد از إتمام هفت دور قصد كند كه چيزى بر آن اضافه نمايد، و خواه زيادى به

اندازه يك دور باشد، يا كمتر، يا بيشتر; امّا اگر مقدار اضافى را به قصد طواف به جا نياورد، مثل اين كه در اوّل كار يك دور با جمعيّت حركت مى كند تا به طواف آشنا شود، سپس هنگامى كه مقابل «حجر الاسود» رسيد قصد طواف مى كند، اين كار ضررى ندارد، همچنين اگر بعد از تمام شدن هفت دور بر اثر كثرت جمعيّت نتواند فوراً از دايره طواف خارج شود، مانعى ندارد مقدارى با مردم بدون قصد طواف ادامه دهد، و بعد خارج شود. مسأله 466_ هرگاه از روى سهو طواف را زيادتر از هفت دور به جا آورد، اگر اضافه كمتر از يك دور باشد، آن را قطع مى كند و طوافش صحيح است، و اگر يك دور يا بيشتر باشد، احتياط آن است كه به قصد قربت بر آن بيفزايد تا هفت دور ديگر به عنوان طواف مستحب كامل شود، و بعد دو ركعت نماز طواف واجب را به جا مى آورد، و پس از سعى (در آنجا كه سعى واجب است) دو ركعت ديگر براى طواف مستحب به جا مى آورد. و لازم نيست قصد كند طواف اوّل واجب است، و دوّم مستحب; بلكه همين اندازه كه به قصد قربت انجام دهد كافى است. مسأله 467_ هرگاه از روى سهو و فراموشى طواف واجب را ناقص بگذارد، اگر بعد از تمام كردن چهار دور باشد، برمى گردد و طواف را كامل مى كند. (خواه موالات از دسته رفته باشد، يا نه) و اگر قبل از چهار دور باشد چنانچه موالات به هم نخورده، مى تواند آن را تكميل نمايد وگرنه، بايد

از نو شروع كند. مسأله 468_ چنانچه پس از بازگشت به وطن متوجّه نقصان در طواف شود، احتياط آن است كه برگردد، و طوافش را طبق آنچه در بالا گفتيم تكميل كند، و اگر نتواند، يا مشكل باشد، نايب بگيرد. و احتياط آن است كه يك گوسفند در مكّه، و اگر نتواند در شهر خود، قربانى نمايد. مسأله 469_ هرگاه طواف كننده از روى عمد از اوّل قصد كند كمتر از هفت دور يا بيشتر بجا آورد، طوافش باطل است; هر چند به هفت دور تمام كند. مسأله 470_ احتياط واجب آن است كه اگر طواف كننده از روى ندانستن مسأله، يا فراموشى يا غفلت كمتر از هفت دور يا بيشتر بجا آورد، طواف را اعاده كند. مسأله 471_ اگر در وسط طواف از قصد هفت دور برگشت (چه قصد كرده باشد كمتر انجام دهد، و يا بيشتر) از همانجا كه چنين نيّتى كرده طوافش باطل است. و احتياط آن است كه طواف را به نيّت صحيح تمام كرده، و سپس اعاده كند، و اگر با اين قصد زيادتر از هفت شوط انجام دهد، اصل طواف باطل مى شود. مسأله 472_ چنانچه شخصى گمان كند همانطور كه هفت دور طواف مستحب است، يك دور هم استحباب دارد، و قصد كند هفت دور طواف واجب كند، و يك دور مستحب هم به دنبال آن انجام دهد، يا به همين نيّت هشت دور طواف كند، طوافش صحيح است، ولى آن يك دور بى فايده و باطل است; زيرا طواف، كمتر از هفت دور نيست. سؤال 473_ شخصى چند متر از يك شوط طواف را خراب كرده، و

چون محلّ دقيق آن را نمى دانسته آن را رها نموده، و يك شوط ديگر از حجر الاسود شروع و به آنجا ختم كرده است. اگر نيّت او اين باشد كه آنچه خراب شده به نحو صحيح انجام شود، و زيادى قبلى و بعدى به عنوان مقدّمه علميّه باشد، طوافش چه حكمى دارد؟ جواب: طوافش صحيح است، مگر اين كه بعد از خراب شدن آن شوط، آن قسمت طواف را ادامه داده باشد كه در اين صورت طواف اشكال دارد. سؤال 474_ كودك نابالغى با اجازه پدرش محرم شده، و طواف را نيمه كاره رها كرده، به تصوّر اين كه همان مقدار كافى است، و سعى را نيز از طبقه دوم انجام داده است. اكنون تكليف او چيست؟ جواب: سعى و طوافش باطل است. بايد طواف و نماز و سعى را اعاده نموده، سپس تقصير نمايد. سؤال 475_ شخصى پس از تمام شدن هفت دور طواف، دو دور ديگر براى جبران نقص احتمالى به قصد احتياط به جا مى آورد. آيا اين عمل ضررى به طوافش مى رساند؟ جواب: طواف او اشكالى ندارد. سؤال 476_ شخصى به هنگام سعى بين صفا و مروه متوجّه مى شود بيش از هفت دور طواف كرده است. وظيفه او چيست؟ جواب: احتياط آن است كه سعى را تكميل نموده، سپس طواف و نماز طواف و سعى را دوباره بجا آورد، و پس از آن تقصير كند. سؤال 477_ اگر هنگام خروج از محلّ طواف بعد از دور هفتم، مقدارى از مسافت را به قصد آن كه جزء طواف باشد به جا آورد، چه حكمى دارد؟ جواب: اگر عمدى باشد،

طوافش باطل مى شود، و اگر سهوى باشد بايد قطع كند، و طوافش صحيح است.

قِران در طواف

مسأله 478_ «قِران»، يعنى دو طواف را پشت سر هم بجا آوردن بى آن كه در وسط آن نماز طواف بخواند، اگر در طواف واجب باشد حرام است، ولى طواف اوّل باطل نمى شود; مگر اين كه از آغاز چنين قصدى داشته باشد، كه در اين صورت صحيح بودن طواف اوّل او مشكل است. مسأله 479_ «قِران» در طواف مستحب مكروه است، ولى حرام و باطل نيست. مسأله 480_ اگر شخص محرم يك دور، يا كمتر، يا بيشتر، بر هفت دور بيفزايد، و قصدش اين باشد كه مقدار اضافه جزء آن طواف نباشد، حكم قِران ميان دو طواف را دارد كه حرام است، ولى طواف اوّل باطل نيست. سؤال 481_ زنى به همراه شوهرش، كه يك دور طواف را انجام داده بود، شروع به طواف مى كند، و پس از اتمامِ طوافِ همسرش، كه دور ششم او بوده، طواف را از سر مى گيرد، و هفت دور ديگر مى زند. طواف اوّل و دوّم زن چه حكمى دارد؟ جواب: طوافى را كه از سرگرفته صحيح است. سؤال 482_ آيا «قِران در طواف» كه حرام است، طواف را نيز باطل مى كند؟ جواب: اگر از اوّل يا در وسط طواف اوّل، قصد قِران داشته احتياط در اعاده طواف است، و اگر بعد از تمام شدن طواف اوّل قصد قِران كرده، طواف اوّل باطل نمى شود. سؤال 483_ شخصى پس از انجام هفت دور طواف عمره مفرده، با خود مى گويد: «اين طواف دلچسب نشد» بدين جهت و بدون خواندن نماز

طواف، هفت دور ديگر طواف مى كند، سپس نماز و سعى را انجام داده، و تقصير مى كند. آيا عمل او صحيح است؟ جواب: عمل او صحيح است; هر چند ناآگاهانه داخل در قِران حرام شده است.

شك در طواف

مسأله 484_ اگر بعد از فراغت از طواف، در عدد دورهاى طواف يا شرايط طواف مانند وضو و غيره شك كند اعتنا نمى كند. مسأله 485_ هرگاه بعد از رسيدن به «حجر الاسود» شك كند هفت دور به جا آورده، يا هشت دور، يا بيشتر، نبايد اعتنا كند، و طوافش صحيح است. همچنين اگر در وسط دور شك كند كه دور هفتم است يا بيشتر، آن دور را تمام كند، و طوافش صحيح است. مسأله 486_ اگر در آخر دور، يا در وسط دور، شك كند شش دور به جا آورده، يا هفت دور، طواف او بنابر احتياط واجب باطل است، و بايد آن را رها كرده، از نو شروع كند. همچنين است در هر موردى كه يك طرف شك كمتر از هفت دور باشد; امّا در طواف مستحب در اين موارد بنابر كمتر مى گذارد، و طواف را كامل مى كند و طوافش صحيح است. مسأله 487_ شخص كثير الشّك كه در طواف زياد شك مى كند نبايد به شكّ خود اعتنا كند، و آن طرفى را كه مناسبتر براى او است بگيرد; مثلا اگر ميان پنج و شش شك كند، بنابر شش مى گذارد و اگر ميان هفت و هشت شك كند، بنا را بر هفت مى گذارد. مسأله 488_ ظنّ و گمان در مسائل گذشته در حكم شك است، و بايد مطابق حكم شك

عمل كند. مسأله 489_ مانعى ندارد كه انسان براى شمردن دورهاى طواف به رفيق و همراه خود اعتماد كند (در صورتى كه فرد مورد اعتمادى باشد). مسأله 490_ بعضى براى حفظ عدد دورهاى طواف، دعاى توسّل و مانند آن را شروع مى كنند، تا به هفتمين معصوم(عليه السلام)برسند. اين كار مناسب نيست; به خصوص اگر با صداى بلند خوانده شود. بهتر است از اذكار ديگر استفاده شود. سؤال 491_ اگر فردى در طواف هاى متعدد هر بار در يك مورد شك مى كند (در اشواط، در بطلان، طهارت، هل دادن) چه تكليفى دارد؟ جواب : هرگاه كثير الشك محسوب شود، اعتنا به شكش نكند. سؤال 492_ اگر در هنگام طواف در صحّت دور سابق، يا قسمتى از دور فعلى _ كه مشغول انجام آن است و محلّ آن گذشته _ شك كند، چه حكمى دارد؟ مثلا مشغول انجام دور چهارم است و از حجر اسماعيل هم گذشته، ولى در صحّت دور سوم شك دارد، يا در مورد دور چهارم شك دارد كه از داخل حجر طواف كرده، يا از خارج آن دور زده است. اكنون وظيفه اش چيست؟ جواب: طوافش صحيح است. سؤال 493_ شخصى به هنگام انجام طواف در تعداد دورهاى طواف شك كرد، و چون گمانش به يك طرف بيشتر بود بنا را بر آن طرف گذاشت. پس از انجام اعمال، يقين به صحّت طواف پيدا كرد. آيا طوافش صحيح است؟ جواب: صحيح است. سؤال 494_ اگر حاجى در حال طواف، يا سعى، شك كند كه دور چندم طواف يا سعى است، و با همين حال عمل خويش را ادامه دهد، سپس به

يك طرفِ شك يقين پيدا كرده، و عمل را تمام نمايد، آيا چنين عملى صحيح مى باشد؟ جواب: اگر طواف يا سعى را به اميد انجام وظيفه شرعى ادامه دهد، و بعد يقين پيدا كند اشكالى ندارد، و طواف و سعى او صحيح است. سؤال 495_ گاه انسان شك مى كند كه فلان شوط طواف را درست انجام داده، يا نه؟ آيا جايز است بعد از طواف يك شوط ديگر به عنوان احتياط به جا آورد، سپس نماز طواف را بخواند؟ جواب: با قصد مذكور مانعى ندارد. سؤال 496_ شخصى در پايان يكى از دورهاى طواف آن را رها كرده، و لحظه اى استراحت مى كند. هنگامى كه براى تكميل آن برمى گردد شك مى كند كه شوط پنجم بوده، يا ششم؟ وظيفه اش را بيان فرمائيد. جواب: احتياط واجب آن است كه آن طواف را رها كند، و از نو شروع نمايد. سؤال 497_ معيار و ملاكِ كثير الشّك بودن در طواف چيست؟ جواب: كثير الشّك بودن يك امر عرفى است; يعنى مردم بگويند او بسيار شك مى كند. سؤال 498_ كسى كه با كاروان طواف مى كند اگر همراهان مى گويند هفت دور شده و خودش فكر مى كند كه شش دور انجام داده است يا بالعكس وظيفه او چيست؟ جواب : اگر از گفته ديگران اطمينان به تعداد دورها حاصل نكند بايد به يقين خود عمل نمايد، ولى اگر با گفته ديگران شك برايش حاصل شود طواف او باطل است.

نيابت در طواف

مسأله 499_ طواف دادن شخصى كه خود مى تواند طواف كند با چرخ يا تخت روان مانعى ندارد. سؤال 500_ آيا

كسانى كه قادر به انجام طواف نيستند بايد نايب بگيرند؟ يا لازم است توسّط چرخ، يا تخت هاى مخصوص طواف داده شوند; هر چند آنها را در خارج از محدوده، يا از طبقه بالا، طواف دهند؟ جواب: نيابت لازم نيست، و طواف به شكل مزبور صحيح است، و طواف از طبقه بالا به هنگام ضرورت مانعى ندارد. سؤال 501_ آيا قسمتى از طواف، براى كسانى كه قادر نيستند تمام آن را خودشان انجام دهند، قابل نيابت هست؟ جواب: در صورت امكان آنها را در باقيمانده سوار بر چرخ و مانند آن طواف دهند، در غير اين صورت، براى تمام طواف نايب بگيرند. سؤال 502_ شخص ناتوانى كه به خاطر گرانى نمى تواند طواف را بوسيله تخت روان و مانند آن انجام دهد، آيا مى تواند نايب بگيرد؟ جواب: مانعى ندارد. سؤال 503_ آيا مُحرم مى تواند قبل از انجام طواف واجب خود به نيابت از معذور طواف انجام دهد؟ جواب: مانعى ندارد. سؤال 504_ آيا كسى كه فقط نيابت در طواف يا سعى مى كند لازم است لباس احرام بپوشد؟ جواب: لازم نيست.

ديگر سؤالات طواف

مسأله 505_ سخن گفتن و خنديدن در حال طواف، و حتّى خوردن چيزى، طواف را باطل نمى كند; ولى بهتر است در حال طواف (خواه واجب باشد، يا مستحب) سخنى جز ذكر خدا و دعا نداشته باشد، و با حضور قلب اين عبادت بزرگ را انجام دهد، و از هر كارى كه حضور قلب را مى كاهد، پرهيز كند. سؤال 506_ اگر طواف، يا نماز طواف، يا سعى شخصى در عمره به جهتى باطل شده، و آن شخص بدون توجّه به

اين مطلب تقصير نموده، و از احرام خارج شده باشد، سپس متوجّه بطلان عمل مذكور گردد، چه وظيفه اى دارد؟ جواب: بايد عمل باطل شده را جبران كند، ولى ظاهراً از احرام خارج شده، و كفّاره اى ندارد. سؤال 507_ شخصى طواف عمره خويش را غلط انجام داده، و پس از آن، چندين طواف نيابى نيز به همان صورت به جا آورده است. تكليف او در مورد طوافهاى مذكور چيست؟ جواب: اگر از روى سهو و فراموشى باشد عمره او صحيح است، و اگر عمداً يا جهلا بوده، عمره او اشكال دارد. طواف هاى نيابى نيز همين حكم را دارد. سؤال 508_ هرگاه محرم لباس احرام را كنار بگذارد و اعمال عمره، نظير طواف و سعى، را جهلا يا عمداً با لباس دوخته انجام دهد، اعمالش چه حكمى دارد؟ جواب: طواف و سعى مزبور صحيح، و عمره مذكور مُجزى است، ولى اگر عمداً باشد كفّاره دارد. سؤال 509_ به هنگام طواف، و بر اثر فشار و ازدحام، بعضى از وسائل طواف كنندگان مثل ساعت، انگشتر، احرامى، شانه و مانند آن، روى زمين و زير دست و پاى طواف كنندگان مى افتد، كه برداشتن آن خطرناك است. بعضى از طواف كنندگان پا روى آن مى گذارند. آيا اين عمل ضررى به طواف آنها مى زند؟ جواب: اشكالى ندارد، ولى عمداً پا روى آن نگذارند. سؤال 510_ اگر انسان هنگام طواف پا روى احرامى ديگران بگذارد، و بداند اين كار موجب اذيّت و آزار صاحب آن مى شود، طوافش چه حكمى دارد؟ جواب: به طواف ضررى نمى زند، ولى عمداً اين كار را نكند.

سؤال 511_ حجّاج

اهل سنّت هنگام طواف وقتى به محاذى حجرالاسود مى رسند، دستها را بلند كرده و تكبير مى گويند، و سپس به طواف خود ادامه مى دهند. آيا اين كار طبق نظر علماى شيعه نيز سفارش شده است؟ جواب: اين كار سفارش نشده است. سؤال 512_ گاه در حال طواف تماس با بدن نامحرم حاصل مى شود آيا ضررى براى طواف ندارد؟ جواب: طواف او باطل نمى شود، و كفّاره اى هم ندارد، حتّى اگر خداى نكرده از روى عمد باشد، ولى بايد مراقب دام هاى شيطان بود. سؤال 513_ نظر به اهمّيّت اعمال حج، به خصوص طوافها و نماز آن، بعضى از حجّاج پاره اى از اعمال را، هر چند ظاهراً نقصى ندارد، احتياطاً چند بار انجام مى دهند. چه حكمى دارد؟ جواب: نبايد گرفتار وسواس شد; ولى انجام عمل احتياطى بدون وسوسه مانعى ندارد.

3_ نماز طواف

نماز طواف

مسأله 514_ واجب است بعد از طواف واجب، دو ركعت نماز بخواند، و احتياط واجب آن است كه اين نماز را پشت مقام ابراهيم بجا آورد، ولى لازم نيست متّصل به آن باشد; بلكه همين اندازه كه بگويند پشت مقام ابراهيم بجا آورده كافى است.

محلّ نماز طواف

مسأله 515_ محلّ نماز طواف واجب _ چنانكه گفتيم _ پشت مقام ابراهيم است، ولى اگر فشار جمعيّت زياد باشد، مى تواند در يكى از دو طرف مقام ابراهيم، يا عقب تر از مقام، نماز بخواند، به خصوص در مواقعى كه جمعيّت طواف كننده به قدرى زياد است كه صفوف طواف كنندگان به پشت مقام ابراهيم مى رسد، و خواندن نماز در آنجا مشكل مى شود، در اين حال نبايد اصرار بر خواندن نماز در نزديكى مقام ابراهيم داشت، بلكه بايد در جايى كه اين مشكل وجود ندارد خوانده شود، و كارهايى كه بعضى از عوام انجام مى دهند، مانند اين كه گروهى دست به دست هم مى دهند، و حريمى براى نمازگزاران مورد نظر درست مى كنند، هيچ ضرورتى ندارد و اگر براى طواف كنندگان، يا ساير نماز گزاران ايجاد مزاحمت كند، خالى از اشكال نيست بلكه بايد عقب تر بروند تا جايى كه مزاحم طواف كنندگان نباشد. سؤال 516_ اين كه فرموده ايد: «واجب آن است كه نماز طواف را پشت مقام بجا آورند» پشت مقام تا چه اندازه است، آيا مى توان حدّ معيّنى براى آن فرض كرد؟ جواب: اين امر عرفى است; يعنى مردم بگويند نماز او پشت مقام است. سؤال 517_ شخصى با اعتقاد به اين كه حجر اسماعيل مقام ابراهيم است، نمازش را

در آنجا بجا آورده است. وظيفه اش چيست؟ اگر بعد از تقصير متوجّه شود، آيا اعمال بعد از نماز هم بايد اعاده گردد؟ جواب: بايد نمازش را در پشت مقام ابراهيم اعاده كند، و اعاده اعمال بعد لازم نيست. سؤال 518_ آيا نماز در پشت مقام ابراهيم حكم تكليفى است، يا وضعى؟ به عبارت ديگر، اگر كسى (مثلا) نمازش را نزديك ديوار زمزم بخواند، آيا نمازش باطل است، يا فقط معصيت كرده، ولى نماز صحيح است؟ جواب: خواندن نماز طواف واجب پشت مقام ابراهيم جزء شرايط است، و جنبه حكم وضعى دارد، ولى اگر بر اثر ازدحام نتواند نماز را پشت مقام بخواند، تا جايى كه مزاحمتى براى طواف كنندگان نداشته باشد عقب تر مى رود. سؤال 519_ هرگاه فردى به خاطر ازدحام يا نزديك شدن وقت نمازهاى واجب نتواند نماز طواف را پشت مقام بخواند، آيا بايد صبر كند تا خلوت شود، يا مى تواند فوراً نمازش را در جايى كه مقدور است بخواند، ولو در ساعت هاى بعد، در جاى نزديكتر مى تواند اعاده نمايد؟ جواب: مى تواند در جايى كه مقدور است بخواند، و صبر كردن براى نزديكتر خواندن لازم نيست.

سؤال 520_ اگر كسى نماز طواف را در مكانى غير از مقام ابراهيم بخواند، و با اعتقاد به صحّت آن، بقيّه اعمال را انجام دهد، وظيفه او چيست؟ جواب: فقط بايد نماز را اعاده كند. سؤال 521_ در يكى از روزنامه هاى عربستان مقاله اى تحت عنوان: «آيا جابجايى مقام ابراهيم مناسب است؟» به چاپ رسيده، و مطالبى در مورد لزوم اين كار به منظور رفع مانع براى طواف كنندگان مطرح

شده است. لطفاً بفرمائيد: الف) چنين اقدامى از نظر شرعى چه حكمى دارد؟ جواب: جابجايى مقام ابراهيم ضررى به امر طواف نمى زند; زيرا جايز است طواف در دو طرف مقام ابراهيم انجام شود; امّا از آنجا كه مقام ابراهيم معيارى براى محلّ نماز «طواف واجب» است، و اين تغيير سبب مى شود كه معيار مزبور به هم بخورد، تغيير آن شرعاً مجاز نيست. ب) در صورت عملى شدن اين طرح، تكليف حجّاج در مورد طواف و نماز طواف چيست؟ جواب: همان طور كه گذشت براى طواف مشكلى ايجاد نمى شود; زيرا طواف در پشت مقام نيز جايز است; امّا اگر خدايى نكرده آنها اقدام به چنين كار خلافى كنند، زائران بايد محلِّ تقريبىِ فعلىِ آن را براى نماز «طواف واجب» در نظر بگيرند، و طبق آن عمل كنند. سؤال 522_ گاه انسان مى داند كه اگر نماز طواف را شروع كند، طواف كنندگان او را حركت داده، جا بجا مى كنند; ولى در عين حال نماز را شروع مى كند. اگر اين نماز را تمام كند صحيح است؟ جواب: اگر به اميد اين كه بتواند آن را كامل كند انجام داده، و او را جا به جا نكردند، نماز او صحيح است، و اگر كمى جا به جا كنند، به طورى كه صورت نماز به هم نخورد، و در حال جا به جايى سكوت كند، آن نيز مانعى ندارد. سؤال 523_ شخصى مشغول نماز طواف بود كه طواف كنندگان او را حركت دادند. پس از استقرار ذكرى را كه در حال حركت خوانده بود تكرار كرد، ولى دوباره او را حركت دادند، او نيز

ذكر را تكرار كرد. آيا نمازش صحيح است؟ جواب: اگر طورى حركت داده اند كه استقرار او از بين رفته، تكرار ذكر مانعى ندارد; در غير اين صورت، تنها به قصد احتياط تكرار كند، به شرط آن كه از روى وسواس نباشد. سؤال 524_ هنگامى كه قسمتى از زمين مسجد الحرام نجس مى شود، كاركنان آنجا اقدام به تطهير آن به روش غير صحيح مى كنند. آيا نماز خواندن بر روى آن قسمت از زمين، كه به روش فوق تطهير شده و هنوز مرطوب است، جايز است؟ جواب: احتياط آن است كه در مكان ديگرى نماز بخواند; ولى اگر يقين به نادرستى روش آنها ندارد اشكالى ندارد، و جستجو در اين امور لازم نيست. سؤال 525_ آيا در نماز طواف رعايت تقدّم و تأخّر بين مرد و زن لازم است؟ جواب : لازم نيست ولى اگر به سهولت بتوان اين مطلب را رعايت كرد، احتياط رعايت آن است. سؤال 526_ در موقع نماز طواف امكان ندارد كه مردان و زنان طورى بايستند كه محاذى هم نباشند، يا زنان جلوتر از مردان مشغول نماز نشوند. در اين صورت نماز چه حكمى دارد؟

جواب: در اين شرايط اشكالى ندارد. سؤال 527_ آيا طواف عمره مفرده مستحب، حكم طواف واجب را دارد، كه بايد نماز آن پشت مقام ابراهيم باشد يا حكم طواف مستحبّى را دارد كه مى توان در هر جاى مسجدالحرام آن را خواند؟ جواب: حكم طواف واجب را دارد و بايد نماز آن پشت مقام ابراهيم باشد، البته به مقدارى كه ميسّر است.

كيفيّت نماز طواف

مسأله 528_ نماز طواف را مى توان بلند يا آهسته خواند،

و اذان و اقامه ندارد، و در چيزهاى ديگر شبيه نماز صبح است; ولى بنابر احتياط واجب، جماعت در نماز طواف مشروع نيست. مسأله 529_ در نماز طواف هر سوره اى، جز سوره هاى سجده را مى توان خواند; ولى مستحبّ است در ركعت اوّل پس از حمد سوره «توحيد» و در ركعت دوم سوره «كافرون» را بخواند. سؤال 530_ اگر خانمى اذكار نماز طواف را به قدرى بلند بخواند كه نامحرم بشنود، چه حكمى دارد؟ جواب: مانعى ندارد، ولى بهتر است آهسته تر بخواند.

سؤال 531_ آيا روحانى كاروان، كه نماز طوافش را به صورت فرادى خوانده، مى تواند همان نماز را مانند نمازهاى يوميّه، به نيّت جماعت براى افراد كاروان امامت كند؟ جواب: بنابر احتياط واجب نماز طواف را نمى توان با جماعت خواند.

اصلاح قرائت نماز

مسأله 532_ بر هر مكلّفى واجب است قرائت نماز خود را ياد بگيرد; يعنى حمد و سوره و ساير ذكرهاى نماز را به طور صحيح بخواند; ولى اگر به علّت بيسوادى، يا علل ديگر، بعد از تلاش لازم نتوانست قرائت را به طور كامل بخواند، همان مقدار كه مى تواند كافى است، و اگر مى تواند ياد بگيرد، امّا كوتاهى كند، معصيت نموده است، ولى اگر وقت تنگ باشد، و فرصت براى ياد گرفتن نباشد، بايد به همان مقدار كه توانايى دارد نمازها و از جمله نماز طواف را بخواند، و نايب گرفتن لازم نيست. مسأله 533_ اگر كسى نمى داند كه قرائت نمازش درست نيست، و در نادانى خود معذور باشد، نمازش صحيح است، و اعاده ندارد; امّا اگر مقصّر بوده، لازم است پس از درست كردن

قرائت، نمازش را اعاده كند; وگرنه معصيت كرده است. مسأله 534_ همه نمازها را بايد با قرائت صحيح انجام داد. زائران خانه خدا بايد از فرصت استفاده كنند، و به هنگام اراده اين سفر بزرگ روحانى، قرائت نماز خود را براى اهل علم بخوانند، و اگر ايرادى دارد برطرف نمايند، تا اعمال آنها از هر نظر خالى از اشكال باشد. مسأله 535_ براى صحيح بودن قرائت، دقّتهاى علماى تجويد شرط نيست; همين اندازه كه در عرف عرب بگويند كلمات را صحيح ادا مى كند كافى است. سؤال 536_ شخصى كه نمازش غلطهاى فراوانى دارد، و به احرام عمره مفرده محرم شده، و وارد مكّه مى شود، و (مثلا) هفت روز در مكّه توقّف مى كند. آيا واجب است تا آخر وقت در احرام بماند و نمازش را اصلاح نمايد، سپس شروع به طواف و نماز كند، يا وظيفه ديگرى دارد؟ جواب: لازم است صبر كند، و نمازش را به مقدارى كه مى تواند اصلاح كند.

سؤال 537_ هرگاه شخصى مطمئن بوده كه قرائت و اذكار نمازش را به طور صحيح انجام مى داده، و نماز طواف را بر همان اساس خوانده است، اكنون معلوم شده كه اشتباهاتى در قرائت نماز دارد. چه بايد بكند؟ جواب: اگر احتمال غلط بودن آن را نمى داده، نمازش صحيح بوده است، ولى براى نمازهاى روزانه آينده اشتباهاتش را اصلاح كند.

ترك نماز طواف

مسأله 538_ هرگاه كسى از روى عمد نماز طواف را ترك كند، بايد برگردد و بجا آورد، ولى اگر به موقع بجا نياورد، عمره او باطل نيست; بلكه فقط گناه كرده و بايد آن را جبران كند. مسأله

539_ اگر شخصى نماز طواف را بجا نياورد و بميرد، بر پسر بزرگ او واجب است كه قضاى آن را بجا آورد; و اگر شخص ديگرى نيز بجا آورد كفايت مى كند. مسأله 540_ هرگاه شخصى از روى سهو، يا جهل و ندانستن مسأله، نماز طواف واجب را ترك كند، در صورت امكان بايد برگردد و نماز را پشت مقام بجا آورد، و اگر برگشتن براى او مشقّت دارد، هر جا كه هست نماز را بجا آورد; حتّى اگر در وطن خود باشد. مسأله 541_ هرگاه نماز طواف را فراموش كند، و در حال سعى يادش بيايد، سعى را رها مى كند، و برمى گردد نماز طواف را بجا مى آورد، سپس سعى را از همان جا كه رها كرده ادامه مى دهد. مسأله 542_ هرگاه نماز طواف را فراموش كند، و اعمال پس از نماز را بجا آورد، و پس از توجّه نماز طواف را انجام دهد، اعاده اعمال پس از نماز براى او لازم نيست; هر چند احتياط مستحب در اعاده آن اعمال است.

زمان نماز طواف

مسأله 543_ احتياط واجب آن است كه نماز طواف را بلافاصله بعد از طواف بجا آورد; مگر اين كه يادش برود، كه حكم آن گفته شد. مسأله 544_ نماز طواف را در همه اوقات مى توان خواند، مگر اين كه با وقت نماز واجب مزاحمت كند، به گونه اى كه خواندن نماز طواف در آن وقت باعث از دست رفتن نماز واجب شود، كه در اين صورت بايد نماز روزانه را مقدّم داشت. مسأله 545_ هرگاه به واسطه مانعى _ مثل باطل شدن وضو، يا نجس شدن لباس

و بدن، يا ازدحام جمعيّت براى نماز جماعت روزانه، و مانند آن _ نتواند نماز طواف را بلافاصله پس از طواف بجا آورد، بعد از رفع مانع بجا مى آورد، و طواف و نمازش صحيح است. مسأله 546_ در احكامى كه ذكر شد، جاهل به مسأله در حكم كسى است كه فراموش كرده است. مسأله 547_ اگر مُحرم نماز طواف را قبل از طواف خوانده، بايد پس از انجام طواف آن را اعاده كند. سؤال 548_ آيا جايز است در ميان طواف و نماز طواف، نماز مستحبّى يا عبادت مستحبّى ديگرى بجا آورد؟ جواب: احتياط در ترك آن، و اقدام به انجام نماز طواف است. سؤال 549_ آيا فاصله انداختن بين طواف و نماز آن، به مقدار دو ركعت نماز اشكال دارد، و اصولا چه مقدار فاصله ضرر دارد؟ جواب: اين مقدار اشكال ندارد، و ميزان مبادرت عرفيّه است، و در صورت تأخير نماز، اعاده طواف لازم نيست. سؤال 550_ در مناسك فرموده ايد بايد نماز طواف را پس از طواف بدون فاصله بجا آورد; آيا فوريت نماز بعد از طواف، وضعى است يا تكليفى و اگر شخص به فاصله مثلا يك ساعت بعد از طواف نماز را بخواند، چه حكمى دارد؟ جواب: ظاهراً حكم وضعى است و اگر عمداً فاصله زيادى بيندازد، احتياط آن است كه طواف را اعاده كند و بعد از آن نماز طواف را بجا آورد.

شك در نماز طواف

مسأله 551_ شك در ركعات نماز طواف موجب بطلان نماز است، و بايد اعاده كند، و احتياط واجب در ظنّ به ركعات اتمام، سپس اعاده است، و در ظنّ در افعال نماز، بايد نمازگزار

احتياط كند، و در ساير احكام، نماز طواف همانند نماز يوميّه است.

وظيفه زنان حائض

سؤال 552_ خانمى براى عمره مفرده محرم شد و پس از ورود به مكّه و انجام طواف و قبل از بجاآوردن نماز طواف حائض گرديده است، وظيفه اش چيست؟ جواب: اگر وقت دارد، صبر كند تا پاك شود و نماز طواف را بخواند و پس از آن بقيه اعمال را بجا آورد و چنانچه وقت تنگ است، كسى در نماز از او نيابت مى كند، سپس سعى و تقصير را انجام داده و براى طواف و نماز طواف نساء نيز نايب مى گيرد.

مسائل ديگر

سؤال 553_ آيا محمول نجس (همراه داشتن دستمال نجس، و امثال آن) در طواف و نماز طواف جايز است؟ جواب: پوشيدن لباسهايى كه به تنهايى ستر عورت نمى كند، در طواف و نماز طواف اشكالى ندارد; همچنين محمول نجس و متنجّس. سؤال 554_ وضوى شخصى پس از طواف باطل مى شود، ولى بر اثر خجالت وضو نمى گيرد، و به همان شكل نماز طوافش را به جا آورده، و به دنبال آن سعى و تقصير نموده، و از احرام خارج مى شود. وظيفه او چيست؟ جواب: بايد نماز و سعى و تقصير را اعاده كند.

سؤال 555_ گاه در پشت مقام ابراهيم ازدحام زياد است، و چون زن و مرد در كنار هم هستند احياناً مورد فشار ازدحام قرار مى گيرند. در صورتى كه خوف فسادى نرود، آيا به نماز طواف ضررى مى زند؟ جواب: در فرض سؤال براى نماز ضرر ندارد.

طوافهاى مستحبّى

مسأله 556_ يكى از مستحبّات بسيار مؤكّد براى كسانى كه در مكّه هستند طواف خانه خداست، كه مانند طواف واجب هفت دور است، و بعد از آن دو ركعت نماز طواف خوانده مى شود; ولى سعى صفا و مروه ندارد، و اين از افضل عبادات در مسجدالحرام است. در حديثى، امام صادق(عليه السلام)فرموده اند: «در اطراف كعبه صد و بيست رحمت الهى وجود دارد. نيمى از آن مخصوص طواف كنندگان، و چهل قسمت از آن مربوط به نمازگزاران، و بيست قسمت ديگر، از آنِ نگاه كنندگان به كعبه است».(1) مسأله 557_ انسان مى تواند به نيّت خود، يا به نيّت دوستانى كه در مكّه نيستند، اعمّ از اموات و غير

اموات، اين طواف را به جا آورد. مسأله 558_ طوافهاى مستحب، بر عمره هاى متعدّد در يك ماه كه به قصد رجا بجا مى آورند، ترجيح دارد. مسأله 559_ طواف مستحب مانند طواف واجب است; ولى در موارد زير تفاوت دارد: 1_ در طواف مستحب وضو شرط نيست; هر چند افضل آن است كه با وضو باشد، ولى براى نماز طواف بايد وضو بگيرد. 2_ نماز طواف مستحب را در هر جايى از مسجد الحرام مى توان به جا آورد، و لازم نيست پشت مقام ابراهيم باشد; حتّى در حال اختيار. 3_ موالات در طواف مستحب لازم نيست، و مى تواند ميان شوطهاى آن جدايى بيندازد. 4_ قطع طواف نافله بدون عذر و ضرورت جايز است; اگر چه نخواهد بقيّه اشواط را بجا آورد; امّا طواف واجب، بنابر احتياط واجب، نبايد در غير موارد ضرورت قطع شود. 5_ شك در نقصان دورهاى طواف مستحب اشكالى ندارد، و بنا را بر كمتر مى گذارد. 6_ «قِران» در طواف واجب جايز نيست;يعنى دو طواف را پشت سر هم بدون نماز نمى توان انجام داد، ولى در طواف مستحب جايز و مكروه است. 7_ قطع طواف مستحب در غير موارد ضرورت نيز جايز است، و بعداً از هر كجا قطع كرده بقّيه را به جا مى آورد، و احتياج به گذشتن از دور چهارم نيست. مسأله 560_ بهتر است در مواقعى كه گروه زيادى مشغول انجام طواف واجب هستند، و ازدحام شديد است، از طواف مستحب خوددارى شود. تا محلّ طواف در اختيار كسانى كه طواف واجب مى كنند

قرار گيرد. مسأله 561_ طواف مستحب وقت و تعداد معيّنى ندارد، و در هر موقع از شب يا روز مى توان انجام داد. ولى هر طواف بايد هفت دورباشد. مسأله 562_ طواف مستحب لباس احرام نمى خواهد، و سخن گفتن در آن (مانند طواف واجب)، جايز است. هر چند بهتر است كه مشغول ذكر خدا باشد، يا دعا بخواند. مسأله 563_ بلند خواندن دعاها در طواف مستحب و واجب، به طورى كه مزاحمت براى ديگران فراهم شود، كار درستى نيست.

سؤال 564_ هرگاه زنان در طوافهاى مستحبى بدانند كه چشم آنها به بدن مردان مى افتد، و امكان دارد در بين فشار مردان هم قرار گيرند، طوافشان چه حكمى دارد؟ جواب: اگر عمداً و از روى اختيار نگاه نكنند اشكال ندارد; ولى بهتر است در ازدحام مراعات كنند. سؤال 565_ آيا در طوافهاى مستحبّى هم ختنه شرط است؟ جواب: آرى، شرط است. سؤال 566_ آيا مى توان فقط طواف مستحبى انجام داد و نماز آن را نخواند؟ جواب: احتياط آن است كه نماز آن هم خوانده شود. سؤال 567_ آيا مى توان هر دور از دورهاى هفت گانه طواف مستحب را به نيّت يكى از مؤمنين به جا آورد، يا بايد مجموع هفت شوط را براى يكى نفر انجام داد؟ جواب: نيابت در يك شوط صحيح نيست، ولى مى تواند مجموع را به نيّت چند نفر انجام دهد; و ثواب هر شوط را به يك نفر اهدا كند. 1 . وسائل الشيعه، جلد 9، صفحه 398.

4_ سعى صفا و مروه

سعى صفا و مروه

مسأله 568_ سعى صفا و مروه از واجبات «عمره مفرده» است، و منظور از آن رفت و آمد ميان اين دو كوه كوچك است. از «صفا» به سوى «مروه» مى رود، و از «مروه» به «صفا» باز مى گردد، تا هفت دور تمام شود (رفتن از يكى به ديگرى يك دور حساب مى شود). بنابراين، چهار بار از صفا به مروه مى رود، و سه بار باز مى گردد، و دفعه چهارم باز نمى گردد، كه در مجموع هفت دور مى شود.

واجبات سعى

واجبات سعى

مسأله 569_ در سعى چند چيز واجب است: اوّل: نيّت، دوّم: شروع از صفا، سوّم: ختم كردن به مروه، چهارم: هفت دور تمام، پنجم: سعى داخل در مسعى انجام گيرد، ششم: به صورت متعارف انجام گيرد، هفتم: غصبى نبودن لباس، ستر عورت در مردان و حجاب در زنان.

1_ نيّت

مسأله 570_ واجب است سعى را با «قصد» و براى رضاى خدا انجام دهد، و همين اندازه كه اجمالا بداند چه مى كند، و براى حج يا عمره سعى مى نمايد، كافى است، و گفتن به زبان لازم نيست.

2_ شروع از «صفا»

مسأله 571_ اگر سعى را سهواً از مروه شروع كند، هر وقت فهميد بايد اعاده نمايد، و در صورتى كه در بين سعى بفهمد، چنانچه آن دور را كه از مروه شروع كرده ناديده بگيرد، و بقيّه را تكميل كند، كفايت مى كند. سؤال 572_ اگر شخصى سعى خود را از مروه شروع كند و به صفا ختم نمايد، و پس از چند روز به اشتباه خود پى ببرد، وظيفه اش چيست؟ جواب: چنانچه به خاطر ندانستن مسأله باشد، بايد سعى را از نو به جا آورد، و اگر از روى سهو و فراموشى باشد، كافى است يك دور از صفا به مروه برود، و احتياط مستحب آن است كه هفت دور به قصد ما فى الذمّه بجا آورد. سؤال 573_ وظيفه كسى كه سعى را از مروه آغاز كرده چيست؟ جواب: در صورتى كه شوط اوّل را اسقاط كند، سپس بقيّه را تكميل نمايد تا اين كه هفت دور به مروه خاتمه يابد، سعى او صحيح است.

3_ ختم كردن به «مروه»

مسأله 574_ رفتن از صفا به مروه(1) يك دور، و بازگشت از آن، دور دوّم حساب مى شود. بنابراين، دور هفتم به مروه ختم مى شود.

4_ سعى هفت دور تمام باشد

مسأله 575_ بايد سعى صفا و مروه هفت دور تمام باشد; نه كمتر و نه بيشتر.

مسأله 576_ بايد تمام فاصله ميان اين دو كوه كوچك را بپيمايد، و با توجّه به اين كه در حال حاضر قسمتى از دامنه اين دو كوه با سنگ پوشانيده شده، همين اندازه كه سر بالايى را بپيمايد كافى است. بنابراين، لازم نيست به قسمت لخت كوه برود، و پاى خود را به آن بچسباند، و كارهاى نادرستى را (مانند بالا رفتن از كوه) كه بعضى عوام انجام مى دهند، انجام ندهد. مسأله 577_ اگر كسى عمداً سعى را كم يا زياد كند، سعى او باطل است، و اگر سهواً باشد، در صورت نقصان، پيش از آن كه موالات از بين برود كامل مى كند، و در صورت زيادى، زيادى سهوى ضررى ندارد. مسأله 578_ كسى كه مى دانسته بايد هفت مرتبه بين صفا و مروه سعى كند، و با همين نيّت از صفا شروع كرده، ولى رفت و برگشت را يك دور حساب نموده، و در نتيجه چهارده دور سعى كرده، احتياط آن است سعى را اعاده كند، و اين احتياط ترك نشود. مسأله 579_ هرگاه سعى را عمداً زيادتر از هفت مرتبه به قصد سعى واجب بجا آورد، سعى او باطل است، و اگر سهواً يك دور يا كمتر يا بيشتر اضافه كند، و بعد به خاطرش بيايد اعتنا نمى كند، و سعى او صحيح است، و نيازى نيست كه مقدار

زيادى را تا هفت دور تمام كند; بلكه احتياط در ترك اين كار است. مسأله 580_ هرگاه از روى ندانستن مسأله چيزى بر هفت دور اضافه كند، حكمش مانند صورت عمد است; يعنى سعى را از نو بجا مى آورد. مسأله 581_ هرگاه از روى سهو و فراموشى چيزى از سعى را كم كند، خواه قبل از اتمام چهار دور باشد يا پس از آن، هر وقت به خاطرش آمد كمبود را به جا مى آورد، و سعى او صحيح است، و اگر از مكّه خارج شده يا به وطن بازگشته، و برگشتن به مكّه براى او مشقّت دارد، نايب مى گيرد، و كفّاره اى هم ندارد; هر چند كارهايى را كه بر محرم حرام است انجام داده باشد. مسأله 582_ هرگاه شخصى كمتر از يك دور سعى كرد و بقيّه را فراموش نمود، احتياط واجب آن است كه هر وقت يادش آمد سعى را از سر بگيرد، و اگر يك دور را كامل نمود و بقيّه را فراموش كرد، جايز است همان سعى را تكميل كند، ولى اگر چهار دور را تمام نكرده، احتياط مستحب آن است كه سعى را تكميل كند، سپس از سربگيرد.

مسأله 583_ هرگاه يقين داشته باشد كه سعى را ناقص بجا آورده، مثلا شش دور يا كمتر بوده، بر مى گردد و آنچه را مى داند ناقص گذاشته تكميل مى كند، و سعى او صحيح است. سؤال 584_ شخصى به اعتقاد اين كه رفتن از صفا به مروه، و بازگشت به صفا مجموعاً يك دور حساب مى شود، سعى خود را شروع كرده، ولى در دور سوّم متوجّه خطايش

مى شود، و سعى را به هفت دور (طبق آنچه در مناسك آمده) خاتمه مى دهد. سعى او چه حكمى دارد؟ جواب: سعى او صحيح است. سؤال 585_ ابتداى كوه صفا و مروه بر اثر تعميرات و سنگ فرش درست روشن نيست. كاركنان مسجد الحرام با گرفتن حقّ الزحمه از حجّاج پير و مريض، آنها را با چرخ سعى مى دهند; ولى زودتر از دورِ حجّاجِ پياده دور مى زنند. تكليف اين افراد چيست؟ جواب: قسمت سربالائى مفروش جزء كوه است، و مسيرى را كه چرخها طى مى كنند قطعاً روى كوه صفا و مروه است، و هيچ اشكالى ندارد. سؤال 586_ تصوّر مى كردم رفتن بالاى كوه صفا و مروه لازم است، و چون اين مقدار مسافت را بر اثر فشار جمعيّت بى اختيار بالا رفته بودم، به محلّ سعى برگشتم، و آن قسمت را دوباره انجام دادم، و در حقيقت مقدارى از مسافت را دو بار طى كردم. آيا سعى من صحيح است؟ جواب: اگر به نيّت احتياط عمل كرده ايد ضررى ندارد; ولى رفتن روى كوه و حتّى بالاى كوه واجب نيست. سؤال 587_ شخصى رفت و برگشت بين صفا و مروه را يك دور حساب كرده، و بدين شكل پنج بار، كه در مجموع ده شوط مى شود، سعى كرده است، سپس متوجّه مسأله شده، و سعى را از همان جا قطع كرده، و تقصير نموده است. وظيفه اش چيست؟ جواب: سعى او باطل است، و سعى را بايد از نو شروع كند. سؤال 588_ هرگاه شخصى سهواً سعى را بيش از هفت دور انجام دهد، بايد چه كند؟ جواب: به

زيادى اعتنا نمى كند، و سعى او صحيح است. سؤال 589_ زيادى در سعى بر اثر جهل به مسأله، حكم زيادى سهوى را دارد، يا در حكم زيادى عمدى است؟

جواب: حكم زيادى عمدى را دارد، و بايد از نو به جا آورد. سؤال 590_ اگر شخصى يقين كند هفت شوط سعى را تمام كرده و تقصير كند; ولى پس از آن متوجّه شود كه تنها پنج شوط بجا آورده است. آيا بايد كلّ سعى را دوباره بجا آورد، يا انجام همان دو شوط كافى است؟ آيا لازم است تقصير را نيز اعاده كند؟ جواب: بايد همان سعى را تكميل كند، و بنابر احتياط واجب تقصير را اعاده نمايد. سؤال 591_ شخصى سه شوط سعى را بجا آورده، سپس آن را رها كرده، و با فاصله اندكى هفت شوط ديگر انجام داده، سپس تقصير نموده است. آيا سعى وى صحيح است؟ جواب: آرى صحيح است. 1 . چنانكه گفته شد صفا و مروه دو كوه كوچك نزديك مسجد الحرام است، كه هنگام بيرون آمدن از مسجد از طرف صفا و مروه «صفا» در طرف راست، و «مروه» در سمت چپ قرار دارد. بنابراين، حاجى نخست به صفا آمده، و از آن شروع مى كند.

5_ سعى در داخل مسعى انجام گيرد

مسأله 592_ سعى ميان صفا و مروه بايد از طريق معمول باشد. بنابراين، اگر قسمتى از سعى را از داخل مسجد الحرام، يا فضاى بيرون انجام دهد، درست نيست.

مسأله 593_ سعى از طبقه بالا، كه امروز ساخته شده و بالاتر از دو كوه صفا و مروه قرار دارد، اشكال دارد; مگر اين كه بر اثر ازدحام يا غير آن،

نتواند از طبقه پائين سعى را به جا آورد، در اين صورت سعى در طبقه بالا جايز است، و احتياط اين است كه در اين صورت براى طبقه پايين هم نايب بگيرد. مسأله 594_ اگر طبقه زيرزمينى درست شود، و كوه صفا و مروه ريشه دار باشد،و سعى بين آن دو كوه واقع شود،صحيح است، ولى احتياط آن است كه حتّى الامكان از طبقه همكف سعى كند. سؤال 595_ همان گونه كه اطّلاع داريد در سعى صفا و مروه، حجّاج از يك طرف مى روند و از سمت ديگر باز مى گردند; يعنى انتهاى مسير رفت با ابتداى مسير بازگشت چند متر فاصله دارد، اگر شخصى از همان مسيرى كه رفته بازگردد چه حكمى دارد؟ جواب: اشكالى ندارد; ولى نبايد مزاحم ديگران شود. سؤال 596_ با توجّه به اين كه در روزهاى شلوغ، بر اثر ازدحام زياد حجّاج، مامورين مانع مى شوند كه معذورين را با چرخ در طبقه پايين سعى دهند، آيا مى توان آنها را در طبقه بالا با چرخ سعى داد؟

جواب: در فرض سؤال مانعى ندارد.

6_ سعى به صورت متعارف انجام گيرد

مسأله 597_ واجب است هنگام رفتن به مروه رو به مروه، و هنگام برگشتن به صفا، رو به صفا باشد. مسأله 598_ اگر كسى به هنگام رفتن به مروه به عكس باشد (يعنى موقع رفتن به سوى مروه پشت به آن كرده عقب عقب برود، يا روى دست راست يا دست چپ حركت كند) سعى او صحيح نيست; امّا اين مسأله نبايد موجب وسواس شود; بلكه همين اندازه كه مطابق معمول حركت كند كافى است، هر چند صورت خود را به راست و چپ

برگرداند، يا مثلا براى ملاحظه همراهان گاهى به عقب سر نگاه كند. سؤال 599_ شخصى به هنگام سعى، جهت كنترل همراهان خود گاهى به عقب بر مى گشته، و مجدّداً همان مسافت را طى مى كرده است. آيا سعى او اشكال دارد؟ جواب: اشكال ندارد و اعاده لازم نيست; ولى بهتر است اين كار را نكند.

سؤال 600_ شخصى به هنگام سعى، گاهى عقب عقب به طرف مروه يا صفا حركت كرده است. تكليفش چيست؟ جواب:مى تواند برگردد وجبران نمايد،وسعى اواشكال ندارد. سؤال 601_ كودكى، كه محرم به احرام عمره مفرده بوده، گاه به هنگام سعى مى دويده، و گاه به عقب بر مى گشته، و با همين وضعيّت اعمال عمره را به پايان برده، ولى قصد سعى را داشته است. اكنون چه وظيفه اى دارد؟ جواب: اشكالى ندارد.

7_ غصبى نبودن لباس، ستر عورت در مردان و حجاب در زنان

مسأله 602_ براى صحّت سعى احتياط واجب آن است كه لباس انسان غصبى نباشد، و ستر عورت در مردان و حجاب براى زنان لازم است.

زمان انجام سعى

مسأله 603_ واجب است سعى را پس از انجام نماز طواف بجا آورد.

مسأله 604_ لازم نيست سعى را بلافاصله بعد از طواف و نماز آن بجا آورد; بلكه اگر خسته شود، يا هوا گرم باشد، مى تواند آن را تا ساعتها به تأخير اندازد. حتّى بدون خستگى و گرما نيز تأخير جايز است; ولى تأخير آن تا فردا بدون ضرورت جايز نيست، و اگر تأخير انداخت، گناه كرده، ولى سعى او باطل نخواهد شد. مسأله 605_ اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله سعى را بر طواف مقدّم دارد، احتياط واجب آن است بعد از انجام طواف و نماز طواف سعى را دوباره بجا آورد. سؤال 606_ يكى از دوستانم طواف و نماز طواف را انجام داد، و سعى را به روز بعد، يا روزهاى آينده، محوّل كرد. آيا اين تأخير ضرر دارد، و بايد طواف و نماز آن را دوباره بجا آورد؟ جواب: اعاده لازم نيست، ولى كار خلافى كرده; زيرا نبايد سعى را اختياراً به روز بعد موكول كند.

احكام سعى

ترك سعى

مسأله 607_ سعى از اركان است، اگر كسى عمداً آن را ترك كند، اعمال مترتبه باطل است و بر احرام باقى است تا آن را بجا آورد. مسأله 608_ اگر ترك سعى از روى جهل و نادانى نسبت به مسأله بوده، احتياط واجب آن است كه همان حكم عمد را _ كه در مسأله قبل گفته شد _ اجرا كند; امّا اگر از روى سهو و فراموشى ترك كند، بايد هر وقت يادش آمد برگردد و آن را به جا آورد; و اگر برگشتن براى او مشقّت دارد، نايب مى گيرد تا

براى او به جا آورد; و در اين مدّت چيزى بر او حرام نيست. سؤال 609_ شخصى در دور پنجم سعى عمره مفرده بيمار شده، و نتوانسته اعمال عمره را به پايان برساند. بيمارى اش شدّت يافته، و به ايران منتقل مى شود، و پس از بهبودى نتوانسته به مكّه بازگردد، وظيفه او چيست؟ جواب:در صورتى كه خودش نتواند به مكّه بازگردد، شخصى را نايب مى كند كه سعى ناتمام او را تمام نموده، و سپس آن را اعاده نمايد، و بعد از آن به منوب عنه اطّلاع دهد تا تقصير كند، و نايب پس از تقصير منوب عنه طواف نساء و نماز آن را انجام مى دهد.

قطع كردن سعى

مسأله 610_ هرگاه مشغول سعى صفا و مروه است و مقدارى از آن را انجام داده _ خواه كم باشد يا زياد _ و وقت نماز فرا رسد، سعى را قطع مى كند، و نماز را بجا آورده، سپس باقيمانده سعى را انجام مى دهد. مسأله 611_ هرگاه حاجت ضرورى براى او، يا يكى از برادران و خواهران دينى پيدا شود، مى تواند سعى را قطع كرده و به دنبال آن برود، و پس از بازگشت از همان جا كه رها كرده ادامه مى دهد، و سعى او صحيح است. همچنين كسى كه خسته شده مى تواند براى استراحت در وسط سعى بنشيند، و بعد برخيزد و ادامه دهد; خواه در صفا باشد، يا در مروه، يا در ميان آن دو، ولى بهتر است كه بدون خستگى ننشيند، و استراحت نكند. مسأله 612_ هرگاه مشغول سعى باشد و يادش بيايد كه نماز طواف را بجا نياورده،

بر مى گردد و نماز طواف را نزد مقام ابراهيم مى خواند، سپس سعى را از همان جا كه رها كرده ادامه مى دهد. مسأله 613_ احتياط آن است كه در غير مواردى كه در بالا گفته شد موالات را در سعى مراعات كند; يعنى هفت دور را بدون فاصله زيادى پشت سر هم بجا آورد. سؤال 614_ شخصى به هنگام سعى براى خوردن آب از مسير منحرف شده، و پس از نوشيدن آب به سعى خود ادامه داده است. چه حكمى دارد؟ جواب: سعى او صحيح است، مشروط بر اين كه از همان جا كه قطع كرده ادامه دهد. سؤال 615_ آيا موالات در تمام اشواط سعى معتبر است، يا اختصاص به قسمتى از آن دارد؟ جواب: احتياط آن است كه در غير موارد استثنا شده، موالات عرفيّه رعايت گردد. سؤال 616_ آيا موالات در سعى مانند طواف است؟ جواب: استراحت و نشستن در وسط سعى براى كسى كه خسته شده، جايز است، ولى احتياط واجب آن است كه زياد فاصله نشود.

شكّ در سعى

مسأله 617_ هرگاه بعد از اتمام سعى و انجام تقصير شك كند آيا هفت دور را صحيح بجا آورده، يا نه؟ يا ساير شرايط موجود بوده، يا نه؟ اعتنا نمى كند، ولى اگر قبل از تقصير شك كند كه ناقص بجا آورده يا كامل، بايد سعى را از اوّل اعاده كند; امّا اگر مى داند هفت دورِ كامل را بجا آورده و شك در بيشتر دارد، سعى او صحيح است و اعتنا نمى كند. مسأله 618_ اگر بعد از اتمام سعى، يا اتمام هر دورى، شك كند كه آن را درست

بجا آورده، يا نه؟ اعتنا نمى كند، و سعيش صحيح است. همچنين اگر در بين رفت و آمد، در صحيح بجا آوردن جزء پيش شك كند اعتنا ننمايد. مسأله 619_ هرگاه در مروه شك كند هفت دور سعى نموده، يا زيادتر (مثل اين كه شك بين هفت شوط و نُه شوط نمايد) اعتنا نمى كند، و اگر قبل از رسيدن به مروه شك كند كه اين دور هفتم است يا كمتر، سعى او باطل است. همچنين در هر شكّى كه كمتر از هفت دور باشد، مثل شكّ بين يك و سه، يا دو و چهار و مانند آن، سعى باطل است. مسأله 620_ اگر طواف را (مثلا روز شنبه) بجا آورد، و روز بعد شك كند كه سعى كرده يا نه، احتياط انجام سعى است، مگر آن كه پس از تقصير شك نمايد، كه در اين صورت لازم نيست سعى كند. سؤال 621_ اينجانب پس از تمام شدن شوط ششم در سعى، گمان كردم هفت دور بجا آورده، و تقصير نمودم، ولى دوستانم فوراً تذكّر دادند كه بايد يك دور ديگر بجا آورم. آن دور را بجا آورده، و بار ديگر تقصير نمودم. آيا سعى من صحيح است؟ اگر صحيح نبوده، كفّاره اى دارد؟ جواب: عمل شما صحيح بوده، و كفّاره اى ندارد. سؤال 622_ اگر كسى قبل از رسيدن به مروه شك كند دور هفتم است، يا دور نهم، چه وظيفه اى دارد؟ جواب: سعى او باطل است، و بايد از نو شروع كند. سؤال 623_ يكى از مقلّدين حضرت عالى در عدد دورهاى سعى شك مى كند، و با حال ترديد به سعى

خود ادامه داده، در عين حال فكر مى كند تا عدد صحيح را به دست آورد. پس از طىّ حدود صد متر، يا يك دور، يقين به عدد صحيح پيدا نموده، بقيّه سعى را انجام مى دهد. آيا سعى او صحيح است؟ جواب: آرى سعى او صحيح است; مشروط بر اين كه در حال شكّ و ترديد به اميد روشن شدن واقع مسأله سعى را ادامه دهد.

انجام محرّمات احرام بعد از سعى

مسأله 624_ هيچ يك از محرّمات احرام، يعنى آن چه به واسطه احرام بر محرم حرام شده بود، با انجام سعى حلال نمى شود، بلكه بايد تقصير كند. مسأله 625_ هرگاه قبل از تقصير گمان كند سعى خود را كامل كرده، بايد به اين گمان قناعت نكند، و تحقيق نمايد، و اگر فكرش به جايى نرسيد، مقدارى را كه اطمينان به انجامش ندارد، به جا آورد، و اگر بدون تحقيق تنها به گمان اين كه سعى خود را كامل كرده، تقصير كند (موى سر را كوتاه كند) و پس از آن با همسر خود نزديكى نمايد، احتياط واجب آن است كه علاوه بر تكميل سعى خود، يك گاو قربانى كند (قربانى را اگر بتواند در مكّه، و اگر نتواند در شهر خود ذبح مى كند). مسأله 626_ اگر قسمتى از سعى را در عمره مفرده فراموش كند، سپس به گمان اين كه اعمال عمره تمام شده از احرام خارج شود و با همسرش نزديكى كند، احتياط واجب آن است كه برگردد و سعى را تمام كند و يك گاو به عنوان كفّاره قربانى نمايد.

طهارت از حدث

مسأله 627_ بهتر است در حال سعى وضو داشته باشد، ولى واجب نيست. حتّى زنان حائض مى توانند سعى بين صفا و مروه را انجام دهند. سؤال 628_ اينجانب به تصوّر اين كه سعى هم نياز به وضو دارد، بعد از يك شوط و نيم، سعى را قطع كرده، و پس از وضو هفت شوط ديگر بجا آوردم. آيا سعى من اشكال دارد؟ جواب: اشكالى ندارد. سؤال 629_ آيا خانم هايى كه به علّت عادت ماهانه براى طواف نايب مى

گيرند، در سعى هم مى توانند نايب بگيرند؟ جواب: محلّ سعى مسجد نيست، و رفتن زن حائض در آنجا اشكالى ندارد. بنابراين، بايد خودشان سعى را بعد از طواف و نمازِ طوافِ نائب، بجا آورند. سؤال 630_ بر اثر ازدحام زياد حجّاج، گاه انسان ناچار است براى رفتن به محلّ سعى از مسجد الحرام عبور كند، و از اين راه خودش را به صفا برساند، و از آنجا سعى را در مسير معمولى شروع كند. در اين صورت تكليف زن حائض يا نفساءچيست؟ جواب: در صورتى كه ممكن باشد از راه ديگرى برود، بايد خودش سعى را بجا آورد، و اگر ممكن نيست نايب مى گيرد; ولى چنانچه مرتكب خلاف شود، و خودش از مسجد الحرام عبور كند، بايد سعى را بجا آورد و سعيش صحيح است; هر چند گناه كرده است.

امور باقى مانده در سعى

مسأله 631_ مستحبّ است بعد از تمام كردن طواف و نماز آن _ اگر ازدحام مانع نشود _ دست بر «حجر الاسود» بگذارد، يا آن را ببوسد، سپس به سراغ آب زمزم برود، مقدارى از آن بنوشد، و كمى بر سر و بدن خود بريزد، و پس از آن شروع به سعى نمايد، ولى اگر بوسيدن، يا دست گذاردن بر حجر الاسود، بر اثر ازدحام موجب آزار ديگران يا خودش گردد، بهتر است از آن صرف نظر كند.

مسأله 632_ سعى را مى توان پياده يا سواره انجام داد، خواه سالم و توانا باشد، يا بيمار و ناتوان; امّا اشخاصى كه توانايى دارند بهتر است پياده بروند. مسأله 633_ سخن گفتن، و حتّى خوردن آب، يا چيزى از غذا، در حال

سعى جايز است; ولى بهتر آن است كه در اين حال مشغول دعا و ذكر خدا باشد، و با سكينه و وقار و توجّه به ذاتِ پاكِ خداوند سعى را به جا آورد، و حالت روحانى خود را حفظ كند. مسأله 634_ مستحبّ است مردان به هنگام رفتن از صفا به مروه، يا هنگام بازگشت، وقتى به محلّ علامتگذارى شده _ كه امروزه با چراغ سبز مشخص شده _ مى رسند «هَرْوَله»(1) كنند; ولى اگر موجب ناراحتى آنهاست آن را ترك كنند. مسأله 635_ هروله كردن براى زنان مستحب نيست; و مردان نيز اگر فراموش كنند احتياط آن است كه برنگردند. سؤال 636_ قسمتى كه هروله در آن مستحب است را به طور عادى راه رفتم. با توجّه به اين كه خيال مى كردم هروله واجب است، آن قسمت را دوباره و به صورت هروله تكرار نمودم. آيا سعى من اشكال دارد؟ جواب: اشكالى ندارد و صحيح است، ولى اين كار را تكرار نكنيد. سؤال 637_ شخصى بدون استفاده از چرخ نمى تواند سعى كند، و از سوى ديگر، تمكّن مالى جهت كرايه آن ندارد. وظيفه اش چيست؟ جواب: اگر مى تواند با چرخ سعى كند، هر چند با وام گرفتن از ديگران، اين كار مقدّم است، و نيابت گرفتن صحيح نيست; مگر آن كه موجب عُسر و حرج گردد كه در اين صورت نايب مى گيرد. سؤال 638_ اگر بچه هاى كوچك در حال طواف يا سعى به خواب روند، چه كمى دارند؟ جواب : حج آنها صحيح است، انشاءالله. سؤال 639_ كسى كه در حال سعى سوار بر چرخ بوده، به علّت خستگى

زياد در بعضى از حالات رفت و برگشت به خواب رفته است. آيا سعى او صحيح است؟

جواب: اشكالى ندارد. سؤال 640_ اگر شخصى در سعى صفا و مروه سوار بر چرخ باشد، و تمام هفت دور را در خواب باشد، چه حكمى دارد؟ جواب: احتياط واجب آن است كه اعاده كند، ولى در مورد كودكان اشكالى ندارد. سؤال 641_ هرگاه زنى به هنگام سعى، عمداً حجاب كامل نداشته باشد، آيا ضررى به سعى او مى زند؟ جواب: ضررى به سعى او نمى زند; ولى اگر عمداً باشد گناه كرده است. سؤال 642_ شخصى پس از تقصير در عمره متوجّه شد كه طواف و سعيش باطل بوده، و آنها را با لباس دوخته اعاده كرد. آيا لازم است تقصير را نيز اعاده كند؟ جواب: طواف و سعى او صحيح است، و احتياط آن است كه تقصير را نيز اعاده كند، ولى كفّاره اى ندارد. سؤال 643_ آيا علاوه بر سعى واجب، سعى صفا و مروه مستحبّى نيز داريم؟ جواب: سعى مستحبّى نداريم، سعى فقط سعى واجب است. سؤال 644_ آيا قسمتى از سعى، براى كسانى كه قادر نيستند تمام آن را خودشان انجام دهند، قابل نيابت است؟ جواب: در صورت امكان آنها را در باقيمانده، سوار بر چرخ و مانند آن سعى دهند، در غير اين صورت براى تمام سعى نايب بگيرند.

1 . هروله به معنى حركت سريع است، و حالتى بين راه رفتن و دويدن محسوب مى شود.

5_ تقصير

چگونگى تقصير

مسأله 645_ پنجمين واجب عمره تقصير است; يعنى كوتاه كردن موى سر، يا صورت (ريش يا سبيل) و گرفتن مقدارى از ناخن، و كافى

است تنها كمى از موى سر، يا صورت را كوتاه كند، و از كوتاه كردن ناخن صرفنظر نمايد، ولى احتياط واجب آن است كه به كوتاه كردن ناخن به تنهايى قناعت نكند; همانگونه كه قناعت كردن به كوتاه نمودن موى زير بغل و مانند آن نيز مشكل است. مسأله 646_ مردان در عمره مفرده مخيّرند بين كوتاه كردن مو و تراشيدن سر. مسأله 647_ كسى كه براى تقصير، تراشيدن سر را انتخاب مى كند، احتياط آن است كه تمام سر را بتراشد و به قسمتى از آن قناعت نكند. مسأله 648_ تراشيدن موى سر مخصوص مردان است، و در مورد زنان تراشيدن موى سر جايز نيست، و تنها كوتاه كردن مقدارى از آن واجب است. مسأله 649_ حاجى مخيّر است كه براى تقصير موى سر را كوتاه كند يا موى صورت را ; و اگر در سر و صورت هيچ مويى ندارد تيغ را به سر مى كشد، و مقدارى از ناخن را مى گيرد، و اگر ناخن هم نداشت، كافى است تيغ را آهسته به سر بكشد. مسأله 650_ تراشيدن ريش كفايت از تقصير نمى كند. مسأله 651_ كسى كه مى داند اگر سرش را بتراشد زخمى مى شود (و زخمى كردن بدن در حال احرام خلاف احتياط است) احتياط آن است كه اوّل مقدارى از آن را كوتاه كند، سپس سرش را بتراشد. مسأله 652_ كوتاه كردن موى سر، يا صورت، با هر وسيله اى باشد فرق نمى كند; ولى كندن مو كافى نيست. مسأله 653_ تقصير عبادت است، و بايد با قصد قربت و براى خدا انجام شود، و اگر ريا كند

عمره اش باطل مى گردد; مگر آن كه جبران كند و مجدّداً به قصد قربت انجام دهد. سؤال 654_ آيا جايز است مقدارى از سر خود را با تيغ بتراشد، و بقيّه را ماشين كند؟ البتّه پس از ماشين كردن، دوباره آن قسمت را تيغ مى كشد. آيا به اين ترتيب حلق صدق مى كند؟ جواب: اين گونه افراد بهتر است اوّل تمام سر خود را ماشين كنند و بعد چنانچه مايل به احتياط باشند تمام سر را حلق كنند. سؤال 655_ تخيير بين حلق و تقصير ابتدايى است، يا استمرارى؟ به عبارت ديگر، اگر شخص حلق را انتخاب كرد و قسمتى از سرش را تراشيد و سپس پشيمان شد، آيا مى تواند آن را رها كند، و با كوتاه كردن كمى از موى سر از احرام خارج شود؟ جواب: مانعى ندارد.

زمان تقصير

سؤال 656_ اگر كسى در اثناء سعى تقصير نمايد، وظيفه اش چيست؟ جواب: بايد سعى را تمام كند، و تقصير را تكرار نمايد. و چنانچه از روى فراموشى، يا ندانستن مسأله اين كار را كرده، احتياطاً تقصير را اعاده كند، و در هر حال كفّاره ندارد، و اگر از ابتداى سعى قصد هفت دور نداشته، بايد سعى را دوباره انجام دهد.

محلّ تقصير

مسأله 657_ تقصير در عمره محلّ معيّنى ندارد; بنابراين مى تواند در پايان سعى در همان محل (مروه) تقصير كند، يا پس از مراجعت به منزل اين كار را انجام دهد، و نيز تفاوت نمى كند كه خودش كوتاه كند، يا از ديگرى كه محرم نيست بخواهد كمى از موى او را كوتاه نمايد و در هر حال خودش بايد نيت كند.

شرايط تقصير كننده

سؤال 658_ آيا تقصير اهل سنّت براى شيعيان كفايت مى كند؟ يعنى اگر در پايان عمره از آنها خواهش كنيم مقدارى از موى ما را كوتاه كنند، اشكالى دارد؟ جواب: اشكال ندارد.

احكام تقصير

مسأله 659_ كسى كه محرم به احرام عمره مفرده شود، همه محرّمات احرام بر او حرام مى گردد، و هنگامى كه تقصير كرد، يا سر را تراشيد همه چيز، جز مسائل جنسى، بر او حلال مى شود، و پس از انجام طواف نساء و نماز آن، مسائل جنسى نيز بر او حلال مى گردد. مسأله 660_ حاجى بعد از تقصير عمره از احرام خارج مى شود، و تمام آنچه بر مُحرم حرام بود بر او حلال مى شود; مگر صيد و شكار كردن كه همچنان بر او حرام است; زيرا صيد حَرَم براى همه حرام است. سؤال 661_ شخصى پس از انجام تقصير شك مى كند كه آن را صحيح به جا آورده، يا نه؟ اكنون وظيفه اش چيست؟ جواب: اگر در حال انجام تقصير عالِم به مسأله بوده، و توجّه به آن داشته، اشكالى ندارد. سؤال 662_ شخصى بعد از طواف و نماز طواف تقصيركرده، سپس سعى را بجا آورده، و دوباره تقصير نموده است. چه حكمى دارد؟

جواب: در صورتى كه حكم مسأله را نمى دانسته، يا فراموش كرده، اشكالى ندارد. سؤال 663_ اگر حاجى تقصير عمره مفرده را فراموش كند، و به وطن خود بازگردد، آيا مى تواند در هر مكانى تقصير كند؟ آيا نيازى به انجام دوباره طواف نساء نيز هست؟ جواب: در فرض سؤال مى تواند تقصير را در هر جا انجام دهد; ولى احتياط واجب آن

است كه طواف نساء را دوباره انجام دهد، و اگر خودش نمى تواند برود، نايب بگيرد. سؤال 664_ هرگاه شخصى بر اثر جهل و بى اطّلاعى از مسأله، يا از روى نسيان و فراموشى، يا عمد، تقصير عمره مفرده را ترك كند، و طواف نساء و نماز آن را به جا آورد، چه وظيفه اى دارد؟ جواب: اكنون بايد تقصير كند، و بنابر احتياط واجب طواف نساء و نماز آن را مجدّداً به جا آورد، و فرقى بين صورت عمد و سهو و علم و جهل نيست. سؤال 665_ كسى كه تقصير او باطل بوده، و پس از آن محرّمات احرام را به جا آورده، و جاهل به مسأله نيز بوده، آيا بايد كفّاره اى بپردازد؟ جواب: در صورتى كه جاهل بوده كفّاره ندارد، مگر در شكار به تفصيلى كه در كتب فقهى ذكر شده است. سؤال 666_ جنابعالى فرموده ايد: «اگر كسى تقصير را به قصد ريا انجام دهد، عمره اش باطل است» منظور از اين عبارت چيست؟ وظيفه چنين شخصى چه مى باشد؟ جواب: منظور اين است كه در تقصير ريا كند، و وظيفه او اين است كه تقصير را با قصد قربت تكرار كند.

6 و 7 _ طواف نساء و نماز آن

طواف نساء و نماز آن

مسأله 667_ پس از تقصير يا حلق، واجب است هفت دور به نيت طواف نساء به دور خانه كعبه بگردد و پس از آن دو ركعت نماز پشت مقام ابراهيم به نيت نماز طواف نساء بجا آورد. مسأله 668_ طواف نساء و نماز آن با طواف عمره و نماز آن تفاوتى ندارد، بجز در نيت; بنابراين، اين طواف نيز بايد از حجرالاسود شروع شود و به همانجا

ختم گردد و هنگام طواف سمت چپ او به سمت كعبه باشد و شرايطى را كه براى طواف عمره گفته شد، مراعات كند. مسأله 669_ طواف نساء بر مرد و زن، پير و جوان، متأهّل و مجرّد، و حتّى كودكان مميّز و خنثى واجب است، و بدون آن زن بر مرد و مرد بر زن حلال نمى شود، بلكه احتياط واجب آن است كه اگر كودك غير مميّز را به حج آورده، و محرم كرده اند، ولىّ او همراه او طواف نساء را بجا آورد. مسأله 670_ اگر «طواف نساء» را ترك كند، خواه از روى عمد باشد، يا جهالت، يا فراموشى عمره مفرده او باطل نيست و كفّاره هم ندارد ولى همسر بر او حرام است، تا بازگردد و طواف كند. و اگر بازگشت ممكن نيست، يا مشكل است، نايب بگيرد. و اگر از دنيا برود، ولىّ او قضاى آن را به جا مى آورد. مسأله 671_ اگر شخصى، طواف نساءهاى متعدّدى را ترك كرده باشد، يك طواف نساء براى همه آنها كافى است، و در اين حكم (ترك طواف نساء) فرقى ميان زن و مرد و كودك نيست; زيرا طواف نساء بر همه لازم است، و بدون آن همسر براى او حلال نمى شود. مسأله 672_ در عمره حجّ تمتّع طواف نساء واجب نيست، ولى در عمره مفرده طواف نساء واجب است. مسأله 673_ طواف نساء و نماز آن ركن نيست، و ترك عمدى آن موجب باطل شدن حج نمى گردد، هر چند انجام آن در عمره مفرده واجب است، و اگر بجا نياورد همسر بر او حلال نمى شود; بلكه به خواستگارى

رفتن و شاهد عقد شدن نيز بنابر احتياط واجب بدون طواف نساء جايز نيست. مسأله 674_ هرگاه زنى كه طواف نساء را بجا نياورده، گرفتار عادت ماهانه شود، و پيش از پاك شدن ناچار به ترك مكّه باشد (مثل اين كه كاروان مهلت نمى دهد تا پاك شود) لازم است براى طواف نساء و نماز آن نايب بگيرد (همچنين كسان ديگرى كه به سبب بيمارى يا عذر ديگر قادر به انجام طواف و سعى نباشند بايد نايب بگيرند). مسأله 675_ هرگاه طواف نساء را فراموش كند و از عمره مفرده بازگردد، در صورت امكان بايد خودش برگردد و بجا آورد، و چنانچه ممكن نباشد، يا مشقّت داشته باشد نايب مى گيرد، و پس از آن كه نايب طواف نساء و نماز آن را انجام داد، مرد بر زن و زن بر مرد حلال مى شود. مسأله 676_ كسى كه طواف واجب (اعمّ از طواف عمره، يا طواف نساء) را فراموش كند، و به وطن بازگردد، و با همسر خود نزديكى نمايد، هرگاه از روى فراموشى و جهل به مسأله باشد كفّاره ندارد، ولى اگر مسأله را مى دانسته و عمداً مرتكب آن شده بايد كفّاره بدهد، و كفّاره آن در محرّمات احرام گذشت. و مانند مسأله قبل عمل مى نمايد. سؤال 677_ آيا بر نايب لازم است علاوه بر طواف نساء كه به نيّت منوب عنه بجا مى آورد، براى خود نيز طواف نساء انجام دهد؟ جواب: واجب نيست. سؤال 678_ نيّت نايب در طواف نساء چگونه است؟ جواب: احتياط آن است كه نيّت ما فى الذّمه كند; هر چند مى تواند به نيّت منوب

عنه انجام دهد. سؤال 679_ آيا مى توان چند روز پس از سعى و تقصير، طواف نساء را بجا آورد، يا بايد بلافاصله پس از سعى و تقصير بجا آورد؟ جواب: تأخير انداختن طواف نساء مانعى ندارد. سؤال 680_ مردى به همسرش گفت: «وظيفه من طواف نساء است، ولى تو بايد طواف رجال بجا آورى!» زن نيز به همين نيّت طواف كرد. آيا كفايت مى كند؟ جواب: چون منظورش انجام وظيفه مربوط به حج بوده، مانعى ندارد (هر چند چيزى به نام طواف رجال نداريم). سؤال 681_ شخصى پس از بازگشت از مكّه شك مى كند كه طوافِ نساءِ عمره مفرده را بجا آورده يا نه، وظيفه اش چيست؟ جواب: اگر اجمالا توجّه به وجوب طواف نساء داشته، مى گويد انجام داده ام، و اگر از وجوب آن اطّلاع نداشته، احتياط واجب آن است كه طواف نساء را انجام دهد، و اگر خودش نمى تواند، نايب بگيرد. سؤال 682_ شخصى قبل از انجام طواف نساء با همسرش ملاعبه نموده، و از روى شهوت به او دست زده است. آيا كفّاره دارد؟ جواب: بنابر احتياط واجب كفّاره دارد; ولى در صورت فراموشى يا ندانستن مسأله كفّاره ندارد. سؤال 683_ اگر نايب طواف نساء را بجا نياورد، آيا فقط همسر بر او حرام مى شود، يا علاوه بر آن ذمّه اش نيز مشغول است، كه حتّى اگر فوت كرده باشد بايد از طرف او قضا كنند؟ جواب: ذمّه او مشغول است; بايد خودش در حال حيات انجام دهد، و اگر نمى تواند نايب بگيرد. سؤال 684_ آيا طواف نساء بر پيرمردان و پيرزنانى كه عرفاً قادر بر

آميزش جنسى نيستند و ازدواج نمى كنند، و نيز كسانى كه عنين هستند، واجب است؟ جواب: همه بايد انجام دهند. سؤال 685_ زن و شوهرى به مكّه مشرّف شده، و مناسك را بجا آورده اند، ولى چون زن شوهرش را دوست نداشته، طواف نساء و نماز آن را ترك كرده، و شوهر هم آنها را بجا نياورده، و به وطن بازگشته اند. حكم اين زوجين از نظر محرميّت و زندگى در يك خانه چيست؟ جواب: اين زن و شوهر فقط نمى توانند با هم مناسبات و استمتاعات جنسى داشته باشند، تا زمانى كه برگردند و طواف نساء و نماز آن را بجا آورند، و اگر خودشان نمى توانند، لازم است براى طواف نايب بگيرند; يعنى از كسانى كه به مكّه مى روند خواهش كنند كه به نيابت از آنها طواف نساء و نماز آن را بجا آورند. سؤال 686_ آيا منظور از اين كه مى فرماييد: «بدون طواف نساء زن بر مرد، و مرد بر زن حلال نمى شود». فقط آميزش جنسى است، يا ساير استمتاعات را هم شامل مى شود؟ جواب: ساير استمتاعات را نيز شامل مى شود. سؤال 687_ هرگاه كسى كه طواف نساء را ترك كرده با همسرش آميزش كند و فرزندى به وجود آيد، آيا حلال زاده است و از آنها ارث مى برد؟ جواب: در هر حال فرزند او مشروع است، و از آنها ارث مى برد. سؤال 688_ كسى كه طواف نساء را انجام نداده، و در اين حال زنى را عقد كرده، آيا عقد او صحيح است؟ جواب: عقد او باطل است، و چنانچه علم به حكم داشته،

آن زن بر او حرام ابدى مى شود. سؤال 689_ كسى كه طوافِ نساءِ عمره مفرده را بجا نياورده، و پس از آن حجّ اِفراد بجا آورده است، آيا طوافِ نساءِ حجّ اِفراد كفايت مى كند؟ جواب: آرى كفايت مى كند. سؤال 690_ شخصى طواف نساء عمره مفرده را فراموش كرده، و براى عمره تمتّع محرم شده است. طواف مذكور را پس از انجام عمره تمتّع بجا آورد، يا قبل از آن؟

جواب: مى تواند بعد از انجام اعمال عمره تمتّع بجا آورد، و اگر تأخير بيندازد طواف نساء حجّ كافى است.

احكام مصدود و محصور

مسأله 691_ «مصدود» به كسى گفته مى شود كه شخصى (خواه دشمن، يا مأمور دولت) او را بعد از احرام براى عمره يا حج، از انجام اعمال باز دارد. و «محصور» به كسى گفته مى شود كه بر اثر بيمارى يا شكستگى اعضا، يا مجروح شدن، و امثال آن نتواند اعمال حج يا عمره را بجا آورد. مسأله 692_ كسى كه احرام عمره يا حج بست، بايد عمره و حج را تمام كند، و اگر انجام ندهد به احرام باقى خواهد ماند، ولى اگر مصدود يا محصور شد، بايد به دستورهاى آينده عمل كند تا از احرام بيرون آيد. مسأله 693_ شخصى كه محرم به احرام «حج» يا «عمره» شود، و دشمن يا فرد ديگرى، مانند مأموران دولت، يا سارقين، يا غير آنها، او را از رفتن به مكّه باز دارند، و راه ديگرى براى رفتن به مكّه نداشته باشد، يا اگر راهى باشد هزينه آن را ندارد، در همان جا يك قربانى مى كند و از احرام خارج

مى شود، و احتياط آن است كه قربانى را به قصد خروج از احرام انجام دهد. همچنين احتياط آن است كه موى سر خود را كوتاه كند، و اگر دسترسى به قربانى پيدا نكرد، همان جا نيّت خارج شدن از احرام مى كند، و احتياط آن است كه به جاى قربانى، ده روز (به شرحى كه قبلا گفته شد) روزه بگيرد، و اگر در آنجا به آن صورت نتوانست بگيرد، تمام آن را در بازگشت روزه بگيرد. مسأله 694_ اگر كسى با احرام عمره وارد مكّه شد، و دشمن، يا كس ديگرى او را از انجام اعمال باز داشت، حكم مسأله قبل را دارد. مسأله 695_ هرگاه شخصى را به خاطر بدهكارى، يا اتّهام ديگرى زندانى كنند، يا به ظلم حبس نمايند، حكم مسأله سابق را دارد. مسأله 696_ اگر بعد از احرام، براى رفتن به مكّه، يا اجازه بجاآوردن اعمال پولى مطالبه كنند، چنانچه تمكّن دارد بايد بپردازد; مگر اين كه موجب عسر و حرج گردد، و اگر تمكّن ندارد، يا حرجى است، حكم «مصدود» را دارد. مسأله 697_ اگر يك راه بسته باشد، و راه ديگرى هست كه مى تواند از آن برود، و هزينه آن را هم دارد، به احرام باقى مى ماند تا از آن راه برود. مسأله 698_ مصدود اگر اميد برطرف شدن مانع را داشته باشد احتياط آن است كه صبر كند; ولى اگر گمان برطرف نشدن آن را داشته باشد، مى تواند به دستورى كه براى «مصدود» گفته شد عمل كند. مسأله 699_ «محصور» يعنى كسى كه بر اثر بيمارى، يا مجروح شدن، يا شكستگى

اعضاء و مانند آن، نتواند اعمال حج و عمره را بجا آورد، اگر محرم به احرام عمره مفرده باشد، ولى بر اثر بيمارى و مانند آن مجبور است به وطن بازگردد، يا در همان جا بسترى شود، و در هر حال قادر به انجام عمره نيست. چنين كسى بايد پول يك قربانى را به مكّه بفرستد، و با دوستان خود قرار بگذارد كه در فلان روز و فلان ساعت در مكّه براى او قربانى كنند، سپس در همان موعد معيّن تقصير مى كند، و از احرام بيرون مى آيد، و همه چيز بر او حلال مى شود مگر همسر، تا زمانى كه حالش خوب شود، و عمره مفرده بجا آورد، و اگر حالش خوب شد و نتوانست عمره بجا آورد، نايب مى فرستد، و چنانچه كسى نباشد كه براى او در مكّه قربانى كند، در همان جا كه هست قربانى مى كند و از احرام خارج مى گردد، و اگر آن هم ممكن نشد، در بازگشت به وطن قربانى مى كند. مسأله 700_ هرگاه شخص بيمار پس از فرستادن قربانى يا پول آن، بهبود يافت، به طورى كه قادر به رفتن به سوى مكّه شد، بايد به مكّه برود، و اعمال را انجام دهد. مسأله 701_ كسانى كه مريض نيستند، ولى به علّت ديگرى بعد از احرام نتوانسته اند به مكّه بروند (مثل كسى كه كمر يا پايش شكسته، يا بر اثر خونريزى ضعف بر او مستولى شده) حكم مريض را دارند. سؤال 702_ آيا تصادف به هنگام احرام، داخل در عنوان محصور است، و شخصى كه تصادف كرده بايد احكام محصور را

بجا آورد؟ جواب: آرى، هرگاه شرايط حصر حاصل شود، حكم «محصور» بر آن مترتّب مى شود. سؤال 703_ كسى كه دعاى شرط را، كه مستحب است هنگام نيّت احرام خوانده شود، بخواند و شرط خروج از احرام را در صورت وجود موانعى كند، آيا در صورتى كه محصور يا مصدود شود احكام مصدود و محصور بر او جارى مى شود، يا به مجرّد حدوث اين دو حالت، بدون قربانى از احرام خارج مى گردد؟ جواب: مى تواند از احرام خارج شود، ولى قربانى بر او واجب است، و اثر شرط در جهات ديگر ظاهر مى شود. سؤال 704_ شخصى در مدينه مصدوم مى گردد. او را به مسجد شجره مى برند، و محرم مى شود. آيا احرام چنين شخصى صحيح است؟ در صورت صحّت، اگر نتواند مناسك عمره را به جا آورد تكليفش چيست؟ جواب: احرامش صحيح است. اگر بتواند عمره را، هر چند با كمك نايب در طواف و سعى، انجام دهد عمره او صحيح است، و اگر نتواند بجا آورد، احتياط آن است كه به حكم محصور عمل كند.

مسائل متفرّقه

شركت در نماز جماعت اهل سنّت

مسأله 705_ هنگامى كه در «مسجد الحرام» يا «مسجد النبى» نماز جماعت برگزار مى گردد، مؤمنين نبايد از آن اماكن مقدّسه خارج شوند، و نماز جماعت را ترك كنند. بلكه بايد به همراه بقيّه مسلمانان به نماز جماعت بايستند. مسأله 706_ نماز جماعتهاى كاروانى و بزرگ در مسافرخانه ها و هتل هاى مكّه و مدينه توسّط شيعيان در صورتى كه بتوانند در نماز جماعت حرمين شركت كنند، اشكال دارد، ولى نماز جماعت چند نفرى اشكال ندارد. مسأله 707_ كسى

كه نمازش را در مسجدالحرام به شكل استداره (دايره وار) خوانده، به گونه اى كه رو به روى امام جماعت، يا در سمت راست، يا در طرف چپ او ايستاده بوده، نمازش صحيح است، و نياز به تكرار آن نيست; مشروط بر اين كه امام به حسب دايره يعنى از جهت فاصله به كعبه از ديگران جلوتر باشد. مسأله 708_ رعايت اتّصال صفوف در نماز جماعت با اهل سنّت لازم است، بنابراين هرگاه عدّه اى از آنها با فاصله بايستند، به سراغ گروهى برويد كه با امام اتّصال دارند. مسأله 709_ كسانى كه براى شركت در نماز مغرب يا ظهر به مساجد مكّه و مدينه مى روند، و در جماعت آنها شركت مى كنند، مى توانند بعد از نماز جماعت، نماز عشا يا عصر خود را به طور فرادى بجا آورند. مسأله 710_ نمازهايى كه همگام با ساير مسلمين به امامت اهل سنّت اقامه مى گردد صحيح است، و حتّى در وسعت وقت نياز به اعاده ندارد. مسأله 711_ هرگاه رعايت اتّصال صفوف جماعت مستلزم سجده بر فرش باشد، و اصرار نسبت به سجده بر سنگفرش مسجد مستلزم عدم رعايت اتّصال باشد، بايد اتّصال را مراعات كند; هر چند بر فرش سجده نمايد.

مسأله 712_ هرگاه با كمى تأخير به نماز جماعت برسد، به گونه اى كه مسلمين نماز خود را بسته، و با صفوف جلو اتّصال معتبر نزد شيعه را ندارند، و امكان عبور از صفوف و رفتن به جايى كه اتّصال برقرار است نيز نمى باشد، يا مأمورين اجازه چنين كارى را نمى دهند، در همان جا كه ممكن است اقتدا نموده، و

همين نماز كفايت مى كند و نيازى به اعاده نيست. مسأله 713_ نمازهايى كه بر اثر ازدحام جمعيّت در پشت بام مسجدالحرام يا مسجدالنّبى به جماعت برگزار مى شود، كافى نيست و بايد اعاده گردد. مسأله 714_ نماز جمعه با اهل سنّت نيز كفايت از نماز ظهر مى كند، و اعاده آن لازم نمى باشد، و اينها دستوراتى است كه ائمّه طاهرين(عليهم السلام)براى حفظ وحدت مسلمين به ما داده اند. مسأله 715_ هرگاه مؤمنين زمانى به مسجد برسند كه نماز جماعت تمام شده، ولى صفها هنوز به هم نخورده، اذان و اقامه ساقط است، و از اين جهت تفاوتى با نماز جماعت شيعيان ندارد. مسأله 716_ خواندن نماز قضا با نماز جماعت اهل سنّت، مانعى ندارد.

مسأله 717_ با توجّه به اين كه اگر اهل سنّت يك ركعت از امام عقب بيفتند تجافى نمى كنند (و به صورت نيم خيز نمى نشينند)، انجام اين كار براى شيعيان لازم نيست.

سجده گاه

مسأله 718_ سجده كردن بر تمام انواع سنگها جايز است; چه مرمر باشد، يا سنگهاى سياه معدنى، يا سنگ گچ و آهك قبل از آن كه پخته شود. بنابراين، سجده كردن بر تمام سنگفرشهاى «مسجدالحرام» و «مسجدالنّبى» كه از اين قبيل است اشكالى ندارد. مسأله 719_ سجده كردن بر فرشهاى مسجدالنّبى و ساير مساجد مكه و مدينه مانعى ندارد، بلكه مهر گذاشتن جايز نيست، ولى اگر به سهولت به جايى كه فرش نيست و براى سجده مناسب است دسترسى دارد و سبب حسّاسيّت برادران اهل سنّت نمى شود آن را مقدّم دارد; امّا تأكيد مى شود از هر عملى كه موجب هتك و انگشت نما

شدن مى گردد اجتناب ورزند، ولى سجده بر فرش در هتل ها جايز نيست.

مسأله 720_ سجده بر حصيرهايى كه در مكّه و مدينه مورد استفاده حجّاج ايرانى وغير ايرانى واقع مى شود، وحصير مزبور با نخ مخلوط است، مانعى ندارد; مشروط بر اين كه موجب هتك و انگشت نما شدن نگردد. مسأله 721_ چنانچه حاجى شيعه نمازش را به گونه اى انجام دهد كه معلوم نباشد حتّى موافق نظر اهل سنّت است، مثل اين كه بر پشت نمازگزاران صف جلو سجده كند (آن گونه كه بعضى از عوام اهل سنّت به هنگام ازدحام انجام مى دهند)، يا اتّصال صفوف را مراعات ننمايد، بايد نمازش را اعاده كند. مسأله 722_ نمازهاى شخصى كه خيال مى كرده سجده بر سنگفرشهاى مسجدالحرام يا مسجدالنّبى صحيح نيست، و بر پشت دست خود سجده نموده، صحيح نيست; مگر اين كه جاهل قاصر باشد. مسأله 723_ حاجى مخيّر است نماز را در محلّى كه ثواب فراوانى دارد (مانند روضه مطهره مسجدالنّبى)، امّا مجبور است بر فرش سجده كند بجا آورد، يا در جايى كه ثواب كمترى دارد، ولى مى تواند بر سنگ سجده نمايد.

مسأله 724_ حجّاج محترمى كه در نماز جماعت اهل سنّت بر روى ويلچر يا صندلى نماز مى خوانند، به هنگام ركوع كمى خم مى شوند، و به هنگام سجده كمى بيشتر، و نمازشان صحيح است، و لازم نيست كفشهاى خود را بيرون آورند، يا مهر به پيشانى بچسبانند.

نماز مسافر

مسأله 725_ مسافران مخيّرند نماز خود را در مسجدالحرام و مسجدالنّبى، بلكه در تمام شهر مكّه و مدينه، تمام يا قصر به جا آورند، و نماز تمام

افضل است، و فرقى بين مكّه و مدينه قديم و امروز نيست. مسأله 726_ با توجّه به اين كه قصد اقامه عشره بايد در يك محل، يا دو محلّ نزديك به هم باشد (مثلا با فاصله سه يا چهار كيلومتر) حجّاج محترم نمى توانند با احتساب ايّام عرفات و مشعر و منى قصد ده روز كنند، ولى چنانچه قصد ده روز توقّف در مكّه كنند، و پس از گذشت ده روز به عرفات و مشعر و منى بروند، يا بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتى از قصد برگردند، و به آن امكنه مقدسّه بروند، نمازشان در همه اين مكانها كامل است. زيرا در شرايط فعلى فاصله مكّه تا عرفات به مقدار مسافت شرعيّه نيست. مسأله 727_ هرگاه مدير كاروان، با توجّه به اين كه مى داند توقّف زائران در مكّه يا مدينه كمتر از ده روز است، اعلام كند كه ده روز مى مانيم، و زوّار با اعتماد به گفته او نمازشان را تمام بخوانند و روزه بگيرند، و قبل از ده روز از آنجا بروند، نماز و روزه زائران صحيح است; ولى مدير كاروان نبايد دروغ بگويد. مسأله 728_ شخصى كه قصد كرده تا پايان روز ترويه (هشتم ذى الحجّه) در مكّه اقامت كند، و به تصوّر اين كه از آغاز ورودش تا روز هشتم ذى الحجّه ده روز خواهد بود نمازهايش را تمام خوانده، سپس متوجّه مى شود كه ده روز اقامت نخواهد داشت، بايد نمازها را شكسته بخواند، و آنچه را تمام خوانده قضا كند.

روزه مستحبّى

مسأله 729_ حاجى مى تواند براى برآورده شدن حاجات خود سه روز در مدينه روزه

بگيرد و سزاوار است اين سه روز چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه باشد.

مسأله 730_ نذر روزه در سفر اشكال دارد ولى اگر نذر كرد احتياط آن است كه به نذر خود عمل كند.

وقت نماز و روزه

مسأله 731_ نماز خواندن با اذان اهل تسنّن در نماز صبح و ظهر، چنانچه يقين يا گمان قابل ملاحظه اى به دخول وقت حاصل شود مانعى ندارد; ولى در مورد نماز مغرب احتياط آن است كمى صبر شود تا حمره زائل گردد. اين در صورتى است كه بخواهند در محلّ سكونت نماز فرادى بخوانند، ولى اگر با آنها نماز جماعت بخوانند رعايت اين احتياط لازم نيست، و اذان آنها كافى است. مسأله 732_ كسانى كه در ماه مبارك رمضان توفيق انجام عمره مفرده پيدا مى كنند، هرگاه جهت نماز اوّل وقت به مسجدالحرام يا مسجدالنّبى بروند، و قبل از زوال حمره به آنها اصرار كنند كه افطار نمايند، مجاز هستند افطار كنند، و روزه آنها صحيح است، و نيازى به قضا ندارد.

اعلان عيد

مسأله 733_ هرگاه از سوى قاضى اهل سنّت حكم شود كه فلان روز عيد قربان است، و ما يقين بر خلاف آن نداشته باشيم، متابعت از آنان جايز است. بلكه اگر يقين بر خلاف داشته باشيم (كه غالباً چنين يقينى حاصل نمى شود)، نيز بايد تبعيت كنيم، و نيازى به احتياط نيست، و حجّ صحيح است.

حج و خمس

مسأله 734_ هرگاه شخصى هزينه حجّ ديگرى را بپردازد، و باذل اهل وجوهات شرعيّه نباشد، چنانچه يقين به وجود خمس در پول مزبور نباشد حجّ او اشكالى ندارد، و اگر يقين به وجود خمس در آن دارد، لازم است خمس آن را بپردازد. مسأله 735_ هرگاه كسى بدون اين كه خمس مال خود را بپردازد به عمره يا حج برود، و پس از بازگشت متوجّه خطاى خود شود، حج يا عمره او صحيح است، ولى در اوّلين فرصت اقدام به پاكسازى اموال خود كند. مسأله 736_ شخصى كه حساب خمسى ندارد هرگاه بخواهد به حج مشرّف شود بايد به اموال خود رسيدگى كند. چنانچه تاريخ اوّلين درآمدش را بداند، آنچه از اموال و دارايى ها كه بر مبناى اوّلين در آمد، سال بر آن گذشته خمس دارد، و اگر تاريخ اوّلين درآمد را نداند، آنچه در طول سال نزد او بوده خمس دارد، و آنچه مشكوك است خمس ندارد، و تخميس لباس احرام كفايت نمى كند، بلكه بايد تمام هزينه حج يا عمره تخميس گردد. و بسيار بجاست كه حجاج محترم از اين فرصت الهى استفاده كرده و آنها كه تا كنون تمام اموالشان را تخميس نكرده اند خمس آن را بپردازند تا هم به وظيفه واجب خويش

عمل كنند و هم مشمول بركات الهى شوند.

لقطه (گمشده) حرم

مسأله 737_ هرگاه حاجى چيزى در حرم پيدا كند، احتياط واجب آن است كه برندارد. مسأله 738_ اگر لقطه (گمشده) حرم را برداشت، چنانچه قيمت آن كمتر از يك درهم(1) باشد مى تواند آن را تملّك و مصرف نمايد، و اگر تملّك نكرد و كوتاهى ننمود ضامن نيست، ولى اگر بدون قصد تملّك آن را نزد خود نگاه داشت، و در نگهدارى آن كوتاهى و تفريط كرد، ضامن است، و اگر قصد تملّك كرد و قبل از آن كه آن را مصرف كند صاحبش پيدا شد، بايد آن را به صاحبش بازگرداند. مسأله 739_ هرگاه لقطه حرم را، كه يك درهم يا بيشتر ارزش دارد بردارد، بايد اگر مى تواند آن را به شخصى مطمئنى بسپارد تا يك سال در جستجوى صاحبش باشد و اعلام كند(2)، و اگر بعد از يك سال صاحبش پيدا نشد، و اميدى به پيدا شدن صاحبش ندارد، آن را صدقه مى دهد، ولى چنانچه پس از صدقه دادن، صاحبش پيدا شود و راضى به صدقه نگردد، احتياط واجب آن است كه قيمت آن را به او بدهد، و در هر حال تملّك چنين لقطه اى جايز نيست، و چنانچه تملّك كند مالك نمى شود، و ضامن آن است، و اگر از ابتدا نسبت به پيدا كردن صاحبش كاملاً مأيوس باشد مى تواند بلافاصله آن را به شخص نيازمندى از طرف صاحب اصلى صدقه دهد. مسأله 740_ هرگاه زائرين در مكّه يا مدينه پول سعودى پيدا كنند، و ندانند كه متعلّق به زوّار ايرانى است يا غير ايرانى، در صورتى كه از

يافتن صاحبش مأيوس باشند، احتياط واجب آن است كه آن را از طرف صاحبش به فقيرى صدقه دهند.

1 . يك درهم 6/12 نخود نقره سكّه دار است، كه قيمت فعلى آن حدود 400 تومان است. 2 . چنانچه از روزى كه آن را پيدا كرده تا يك هفته هر روز، و پس از آن تا يك سال هفته اى يك بار، در محلّ اجتماع مردم اعلام كند، كافى است.

استفتائات مرتبط با مسائل عمره

سؤال 741_ شخصى كه مقلّد هيچ يك از مراجع بزرگوار تقليد نبوده، اكنون مى خواهد تقليد نمايد. در اين مدّت مكّه هم رفته است. آيا عبادتهايش صحيح است؟ جواب: هرگاه اعمالش مطابق فتواى مرجعى كه فعلا وظيفه اش تقليد از اوست باشد، صحيح است. سؤال 742_ قرآنهايى در مسجدالحرام وجود دارد كه بر روى بعضى از آنها جمله «وقف لله تعالى» نوشته شده، و بر تعدادى نيز اين جمله نوشته نشده است. لطفاً در مورد قرآنهاى مذكور به دو سؤال زير پاسخ فرمائيد: الف) در بين حجّاج مشهور است كه برداشتن قرآنهايى كه جمله مذكور در آن وجود ندارد، جايز است. آيا اين سخن صحيح است؟ جواب: برداشتن آنها بدون اجازه مسؤولين مربوطه جايز نيست، و كسانى كه بدون اجازه برداشته اند، بايد بازگردانند. ب) گاهى از اوقات مسؤولين مسجدالحرام قرآنهايى كه جمله مذكور روى آن نوشته شده را به حجّاج هديه مى كنند. آيا گرفتن چنان قرآنهايى جايز است؟ جواب: اشكالى ندارد. سؤال 743_ آيا مى توان قطعه اى از سنگ كوه صفا و مروه، يا صحراى مشعر را به عنوان تبرّك برداشت؟ جواب: برداشتن سنگ از صفا و مروه جايز نيست; و

برداشتن از مشعر نيز احتياط در ترك آن است. سؤال 744_ گاه ديده مى شود كه برخى از حجّاج محترم به عنوان تبرّك مقدارى از خاك قبرستان بقيع را برداشته، و همراه خود به ايران مى آورند. آيا اين كار از نظر شرعى صحيح است؟ اگر جايز نباشد، وظيفه فعلى آنها چيست؟ جواب: اين كار جايز نيست، و احتياط آن است كه آن را برگردانند. سؤال 745_ سال گذشته يكى از دوستان، كه به حج مشرّف شده بود، دو قطعه سنگ از غار حرا به عنوان هديه برايم آورد. سنگها را در مكان مناسبى نهاده، و هر چند روز يك بار به عنوان تبرّك آنها را مى بوسم و زيارت مى كنم. آيا اين عمل شرك محسوب مى شود؟ جواب: اين كار ذاتاً حرام نيست; امّا از اين جهت كه ممكن است منشأ برداشتهاى سوء بدخواهان، يا بدعت گردد، از اين كار خوددارى كنيد. سؤال 746_ آيا مصرف كنسروهاى گوشت و ماهى خارجى، كه در بازار مسلمين از جمله مكّه و مدينه به فروش مى رسد، جايز است؟ جواب: اگر ندانند از كجا وارد شده، يا بدانند از كشورهاى اسلامى است، مانعى ندارد، و اگر يقين داشته باشند از كشورهاى غير اسلامى وارد شده، در صورتى استفاده از آن جايز است كه وارد كننده آن مسلمان باشد، و احتمال داده شود كه او شرايط شرعى ذبح را احراز كرده، و در دسترس مسلمانان قرار داده است، يا روى آن جمله «ذبح شرعى» نوشته شده باشد. سؤال 747_ اگر شخصى مبلغى ارز به فردى بدهد، و عوض آن را پول ايرانى بگيرد چه حكمى دارد؟ جواب:

در صورتى كه مخالف مقرّرات نباشد، و با رضايت همديگر باشد مانعى ندارد. سؤال 748_ هنگامى كه قسمتى از مسجدالحرام نجس مى شود، مأمورين به شكل زير آن را تطهير مى كنند: «ابتدا عين نجاست را برطرف نموده، سپس ظرف آب قليلى بر روى محلّ نجس مى ريزند، و در مرحله سوم آبهاى ريخته شده را جمع مى كنند». با توجّه به اين نوع تطهير انسان به نجاست تمام مسجدالحرام يقين پيدا مى كند. آيا سجده بر سنگهاى مذكور در فرض سؤال جايز است؟ جواب: علم به نجاست تمام مسجد پيدا نمى شود، و به شك نبايد اعتنا كرد، و اين نيز نوعى تطهير است. سؤال 749_ اگر شخصى در مسجدالحرام يا مسجدالنبى محتلم شود، براى تيمّم چه نيّتى كند؟

جواب: بايد فوراً خارج شود، و براى خروج از مسجد تيمّم بدل از غسل جنابت مى كند; مگر اين كه زمان خروج كمتر از زمان تيمّم باشد، كه بدون تيمّم فوراً خارج مى شود. سؤال 750_ آيا عبور و مرور حائض و جنب، از مقدار توسعه يافته مسجدالحرام و مسجدالنبى جايز است؟ جواب: جايز نيست، و فرقى ميان قسمت قديم و جديد نيست. سؤال 751_ منظور از مشقّت يا عُسر و حرج، كه در بعضى ازمسائل به آن اشاره كرده ايد چيست؟ آيا مشقّت و عُسر و حرج شخصى ملاك است، يا نوعى؟ جواب: منظور از عُسر و حرج شخصى است. سؤال 752_ آيا قصد باطل كردن عمره، يا قسمتى از مناسك آن (بدون آن كه هنگامِ قصدِ ابطال عمل را ادامه دهد) موجب بطلان آن مى گردد؟ جواب: قصد ابطال موجب بطلان نمى

گردد. سؤال 753_ غسل احرام، زيارت و مانند آن، تا چه زمانى اعتبار دارد؟ و با چه چيزهايى باطل مى شود؟ جواب: تا يك روز معتبر است; و اگر حدث اصغر از او سر زند، به قصد رجا آن را اعاده مى كند، ولى واجب نيست. سؤال 754_ آيا طلب رحمت براى بانيان، حافظان و خدمتكاران مسجدالحرام و مسجدالنّبى، كه زحمات فراوانى را متحمّل مى شوند، جايز است؟ جواب: براى آنها طلب هدايت كنيد. سؤال 755_ بعضى از حجّاج سهميّه موادّ خوراكى و مصرفى خود (مانند نوشابه، موز، پرتغال، سيب، پنير، آبميوه، صابون، شامپو و مانند آن را) كه در ايّام سفر مورد استفاده قرار نداده اند، با خود به ايران مى آورند. اين كار چه حكمى دارد؟ آيا استفاده از آن مواد جايز است؟ جواب: در صورتى كه واقعاً جنبه سهميّه داشته باشد مانعى ندارد; ولى اگر فقط جنبه اباحه تصرّف دارد، فقط حق دارند در آنجا مصرف كنند، ولى با خود بردن جايز نيست.

سؤال 756_ انجام حج با مال حرام، يا مال مشتبه به حرام چگونه است؟ جواب: با مال حرام جايز نيست; ولى اگر مال او مشتبه به حرام است، ولى يقين به حرمت آن ندارد، مى تواند آن را صرف حج كند. مشروط بر اين كه از نظر ظاهر محكوم به حلال بودن باشد; يعنى از طريق ظاهراً حلال به دست آورده است. سؤال 757_ شك در اعمال عمره چه حكمى دارد؟ جواب: هرگاه پس از شروع در عملى كه بعد از آن است شك كند، اعتنا ننمايد; چه شك در انجام آن داشته باشد، يا شك در صحيح بجا

آوردن آن.

چند مسأله مهم و محلّ ابتلا در عمره

1_ استفاده از ماشينهاى سرپوشيده در حال احرام در شبها، يا بين الطّلوعين، يا روزهاى كاملا ابرى، كه سايبان تأثيرى براى حفظ از آفتاب و باران ندارد، جايز است، همچنان كه سوار ماشين سر پوشيده شدن در حال احرام در داخل شهر مكّه مانعى ندارد (خواه در روز باشد، يا در شب)، ولى بهتر است در آن قسمت كه از حرم بيرون است (يعنى آن طرف كه از مسجد تنعيم فراتر مى رود) احتياط كند، ولى با توجّه به اين كه قسمتهاى بعد از تنعيم هم جزء شهر مكّه است، احتياط مذكور واجب نيست. 2_ اگر بدون اختيار چشم مُحرم به آينه بيفتد، اشكالى ندارد، و بهتر است كه در ايّام احرام حج يا عمره، در اطاق هايى كه افراد مُحرم سكونت دارند، و همچنين در مسير رفت و آمد آنها، مانند داخل آسانسورها، روى آينه ها چيزى بيندازند، كه نگاه غير اختيارى نيز به آن نيفتد. 3_ احتياط واجب آن است كه مُحرم حشرات (مانند پشه، زنبور، مگس، ملخ و امثال آن را) نكشد; چه روى بدن يا لباس او باشد، يا جاى ديگر، و نيز هيچ جنبنده اى را به قتل نرساند، مگر اين كه مايه آزار او شود، يا حيوان موذى و خطرناكى باشد; (مانند مار و عقرب). و اگر عمداً آنها را بكشد كفّاره دارد، و كفّاره آن مقدارى غذا است; (مثلا يك نان به فقير بدهد)، بنابراين بايد موقع راه رفتن مواظب ملخها و مورچه ها و مانند آن باشد. 4_ لازم نيست طواف در فاصله بين مقام ابراهيم و خانه كعبه باشد; بلكه در

تمام مسجدالحرام طواف جايز است; (به خصوص هنگام ازدحام جمعيّت) ولى در صورت امكان بهتر است از فاصله مزبور تجاوز نكند. 5_ لازم نيست شانه چپ در تمام حالات محاذى كعبه باشد; بلكه همين اندازه كه مطابق معمول همه مردم، خانه كعبه را دور بزند كافى است. 6_ هرگاه جمعيّت طواف كننده به قدرى زياد باشد كه انسان را با فشار و بدون اختيار به پيش ببرد، ضررى براى طواف ندارد، و همين اندازه كه از آغاز نيّت مى كند كه براى طواف به ميان جمعيّت برود كافى است. هر چند مى داند فشار جمعيّت او را به جلو مى برد. 7_ طواف در طبقه دوّم و پشت بام مسجدالحرام اشكال دارد; ولى كسانى كه مجبور هستند از آنجا طواف كنند طوافشان صحيح است، و نايب گرفتن لازم نيست. 8_ محلّ نماز طواف واجب، پشت مقام ابراهيم است; ولى اگر ازدحام جمعيّت زياد باشد، مى توان عقب تر نماز خواند. به خصوص، در مواقعى كه جمعيّت طواف كننده به قدرى زياد است كه به پشت مقام ابراهيم مى رسد، در اين صورت نبايد مزاحم طواف كنندگان شد، و اصرار بر خواندن نماز در پشت مقام داشت، و كارهايى كه بعضى از عوام انجام مى دهند، و دستها را زنجير مى كنند، و مزاحم طواف كنندگان مى شوند، صحيح نيست; امّا نماز طواف مستحب را در هر جاى مسجد مى توان خواند. 9_ خواندن نماز طواف به جماعت اشكال دارد، حتّى به عنوان احتياط، و افراد بايد حمد و سوره را به قدر امكان اصلاح كنند، و خودشان بخوانند.

10_ سعى صفا و مروه

در طبقه بالا جايز نيست; مگر اين كه ازدحام به قدرى زياد باشد كه سعى در طبقه پايين مشقّت شديد داشته باشد. 11_ هنگام سعى صفاو مروه كافى است مقدارى از سربالايى صفا و مروه را طى كند، و لازم نيست به قسمت لخت كوه برسد، و پاى خود را به آن بچسباند. زيرا سربالايى مفروش در صفا و مروه جزء كوه است. 12_ نشستن در حال طواف واجب، براى رفع خستگى مانعى ندارد; ولى احتياط آن است كه موالات عرفى به هم نخورد، يعنى فاصله زياد نشود; امّا نشستن در حال سعى، براى رفع خستگى و مانند آن به هر مقدار مانعى ندارد; خواه در صفا باشد، يا در مروه، يا در ميان آن دو. 13_ بهتر است هنگام ازدحام جمعيّت، طواف متسحبى را ترك كرد، و محلّ طواف را براى كسانى كه طواف واجب مى كنند آزاد گذاشت. 14_ نماز خواندن با اهل سنّت و شركت در جماعات آنها در ايّام حج و مانند آن، براى حفظ وحدت مسلمين از مستحبّات مؤكّد و موجب تقويت صفوف در برابر دشمنان است، و در روايات معصومين(عليهم السلام) تأكيدات فراونى درباره آن شده است، و چنين نمازى كفايت از نماز واجب مى كند، و اعاده آن لازم نيست. 15_ حُجّاج محترم مى توانند در مسأله وقت نماز و مانند آن از آنها پيروى نمايند، و با آنها نماز بخوانند، و براى سجده اگر بتوانند، روى سنگهاى كف مسجد سجده نمايند (زيرا سجده بر تمام آن سنگها جايز است) و اگر نتوانند، روى فرش سجده مى كنند، و لازم نيست دست بسته نماز بخوانند،

يا بعد از حمد آمين بگويند. 16_ كسانى كه به هنگام افطار روزه در مسجدالحرام يا ساير مساجد آنان حضور دارند، هرگاه به آنها اصرار بر افطار كنند، مانعى ندارد همزمان با اهل سنت افطار نمايند، و روزه آنها صحيح است. 17_ استفاده از بادبزن، يا حصيرهاى بدون نخ، يا حصيرهاى معمولى كه نخ نازكى دارد، براى سجده كردن در همه حال جايز است، و لزومى ندارد از مهر استفاده شود كه مخالفان به خاطر تبليغات نادرست روى آن حسّاسيّت دارند. بلكه استفاده از مهر در بعضى از مواقع _ كه باعث بدبينى و اعتراض مى شود _ اشكال دارد.

18_ نايب و اجير بايد اعمال حج را مطابق اجتهاد يا تقليد خودش بجا آورد، نه اجتهاد يا تقليد شخصى كه براى او نيابت مى كند. 19_ زوّار خانه خدا مخيّرند نماز خود را در مسجدالحرام و مسجدالنّبى، بلكه در همه شهر مكّه و مدينه، تمام يا قصر بخوانند، و نماز تمام افضل است، و فرقى ميان مكّه و مدينه قديم و جديد نيست. 20_ مسافر مى تواند براى گرفتن حاجت سه روز در مدينه روزه مستحبّى بگيرد; (هر چند قصد ده روز نكند) و احتياط لازم آن است كه روزهاى چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه را انتخاب كند. 21_ احرام بستن از تمام آنچه امروز جزء مسجد شجره است جايز مى باشد، حتّى از كنار مسجد شجره نيز مى توان احرام بست. 22_ حاجيان شيعه و پيروان مكتب اهلبيت(عليهم السلام) نبايد در ايّام حج و مانند آن، نماز جماعت جداگانه به طور گروهى در كاروانها يا مسجدالحرام

يا مسجدالنّبى، تشكيل بدهند، و چنين نماز جماعتى خالى از اشكال نيست، مگر اين كه نماز چند نفرى باشد. 23_ زوّار خانه خدا بايد از تمام كارهايى كه موجب وهن مذهب است اجتناب ورزند; مانند: الف) بازگشت از مسجدالحرام و مسجدالنّبى و صفوف جماعت، هنگام اذان يا نزديك اذان. ب) پرداختن به خريد و فروش در بازارها و خيابانها، يا بازگشتن با اجناس خريدارى شده به سمت كاروانها در چنان ساعاتى; بلكه اين كارها را كنار بگذارند، و به جماعت بپيوندند. ج) اجتماع پشت ديوار بقيع براى زيارت قبور معصومين(عليهم السلام)، هنگام نماز جماعت. د) پوشيدن لباسهاى نامناسب كه مايه وهن در انظار عموم است. ه_ ) برخورد خشونت آميز در سخن يا رفتار با ساير زوّارخانه خدا، يا ساكنان مكّه و مدينه. خلاصه پيروان مكتب اهل البيت(عليهم السلام) بايد چنان رفتار كنند كه همه احساس نمايند آنها به بركت پيروى از اهلبيت(عليهم السلام)از تربيت بالايى برخوردارند، و هيچ گونه بهانه اى به دست مخالفان ندهند كه اين كار اجر و ثواب حجّ آنها را انشاء الله مضاعف مى سازد.

آداب و مستحبّات عمره

در روايات اسلامى، و كلمات فقهاى عظام (رضوان اللّه تعالى عليهم) آداب و مستحبّات بسيارى براى هر يك از اعمال «عمره» ذكر شده كه قسمت قابل توجّهى از آن را عيناً در اينجا مى آوريم، ولى از آنجا كه بعضى از آنها دليل كافى ندارد (و ما اصلِ تسامحِ در ادلّه سنن و مستحبّات را صحيح نمى دانيم) بهتر است همه را به قصد «رجاء»، يعنى به اميد اين كه مطلوب شرع مقدّس

و داراى ثواب باشد، به جا آورد. «نكته مهمّ ديگر» اين كه انجام بعضى از اين مستحبّات در زمان ما، و در آن انبوه جمعيّت، براى بسيارى از مردم غير ممكن است; بنابراين آنچه را ممكن است انجام مى دهند، و آنچه را نمى توان انجام داد اگر مورد علاقه حاجى باشد و نيّت انجام آن را، در صورت امكان داشته باشد، طبق روايات معصومين(عليهم السلام) خداوند مطابق نيّتش به او پاداش خواهد داد.

مستحبّات سفر

كسى كه قصد سفر مكّه، يا سفر ديگرى دارد، مستحبّ است امور زير را انجام دهد: 1_ از خداوند متعال طلب خير كند. 2_ وصيّت بنمايد. 3_ صدقه دهد، تا به آن صدقه سلامت خود را خريدارى نمايد. 4_ هنگامى كه براى مسافرت مهيّا مى شود، در خانه خود چهار ركعت نماز به جا آورد. در هر ركعت سوره حمد، و توحيد (قل هو اللّه) را بخواند، و بگويد: «اللَّهُمَّ إنّي أتَقَرَّبُ إلَيْكَ بِهِنَّ، فَاجْعَلْهُنَّ خَليفَتي في أهْلِي وَ مَالي». 5_ بر در خانه خود ايستاده، و سه مرتبه از پيش رو، و از طرف راست، و طرف چپ، سوره حمد، و به همين ترتيب سه مرتبه آية الكرسى را بخواند، سپس بگويد:

«اَللَّهُمَّ احفَظْنى وَ احْفَظْ مَا مَعِىَ، وَ سَلِّمْني وَ سَلِّم مَا مَعِىَ، وَ بَلِّغْني وَ بَلِّغْ مَا مَعِىَ، بِبَلاغِكَ الحَسَنِ الجَميلِ».

مستحبّات احرام

مستحبّات احرام چند چيز است: 1- قبلاً بدن خود را پاكيزه نموده، و ناخن و شارِب (سبيل) خود را بگيرد، و موى زير بغل و اطراف عورت را زايل كند. 2- كسى كه قصد عمره مفرده دارد پيش از يك ماه، موى سر و ريش را رها كند، و بعضى از فقها قائل به وجوب آن شده اند، و اين قول هر چند ضعيف است، ولى موافق احتياط مى باشد. 3- پيش از احرام در ميقات غسل احرام كند، و اين غسل از زن حائض و زنى كه وضع حمل كرده نيز صحيح است، و تقديم اين غسل، به خصوص در صورتى كه خوف آن باشد كه در ميقات آب يافت نشود، جايز است، و در صورت تقديم، اگر در

ميقات آب يافت شد مستحبّ است غسل را اعاده بنمايد، و هر گاه مكلّف پس از انجام غسل احرام لباسى بپوشد، يا چيزى بخورد كه بر محرم حرام است، تكرار غسل مستحبّ است، و اگر در روز غسل نمايد، آن غسل تا آخر شب آينده كفايت مى كند. همچنين اگر در شب غسل كند، تا آخر روز آينده كافى است; ولى اگر بعد از غسل و پيش از احرام وضوى او باطل شد، غسل را اعاده نمايد. 4- هنگام پوشيدن دو جامه احرام بگويد: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي رَزَقَني مَا اُواري بِه عَوْرَتِي، و اُؤَدِّي فيهِ فَرْضي، وَ أعْبُدُ فيهِ رَبِّي، و اَنْتَهي فيهِ إلى مَا اَمَرَنِي. الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي قَصَدْتُهُ فَبَلَّغَني، و أرَدْتُهُ فَاُعانَني، وَ قَبِلَني وَ لَمْ يَقْطَعْ بي، وَ وَجْهَهُ أرَدْتُ فَسَلَّمَني. فَهُوَ حِصْني وَ كَهْفِي و حِرْزي وَ ظَهْري وَ مَلاذي وَ رَجائي وَ مَنجاي و ذُخري وَ عُدَّتى في شِدَّتي وَ رَخائي». 5- دو حوله احرام از جنس پنبه باشد. 6- احرام را به ترتيب زير ببندد: در صورت امكان بعد از نماز ظهر، و اگر ممكن نبود، پس از نماز واجب ديگر، و چنانچه آن هم امكان پذير نبود، بعد از شش يا دو ركعت نماز نافله، كه در ركعت اوّل پس از حمد سوره توحيد، و در ركعت دوم سوره قل يا ايّها الكافرون را بخواند، و شش ركعت افضل است، و پس از نماز، حمد و ثناى إلهى به جا آورد، و بر پيغمبر و آل او صلوات بفرستد; آنگاه بگويد: «اللَّهُمَّ إنَّي أسألُكَ أنْ تَجْعَلَني مِمَّنِ اسْتَجابَ لَكَ، وَ آمَنَ بِوَعْدِكَ، وَ اتَّبَعَ أمْرَكَ، فإنَّي عَبْدُكَ وَ

في قَبْضَتِكَ، لا أوُقى إلاَّ مَا وَقَيْتَ، وَ لا آخُذُ إلاّ مَا أعْطَيْتَ، وَ قَدْ ذكَرْتَ الْحَجَّ فَأسْاَلُكَ أنْ تَعْزِمَ لي عَليهِ عَلى كِتابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَليهِ وَ آلِهِ، و تُقَوِّيَني عَلى مَا ضَعُفْتُ، وَ تُسَلِّمَ لي مَناسِكي في يُسر مِنْكَ وَ عافِيَة، وَ اجْعَلْني مِن وَفْدِكَ الَّذي رَضِيْتَ وَ ارْتَضَيْتَ، وَ سَمَّيْتَ وَ كَتَبْتَ. اللّهُمَّ إنَّي خَرَجْتُ مِنْ شُقَّة بَعيدة، وَ أنْفَقْتُ مالي إبْتِغاءَ مَرْضاتِكَ. اللّهُمَّ فَتَمِّمْ لي حَجَّتي وَ عُمْرَتي. اللّهُمَّ إنّي اُرِيدُ الَّتمَتُّعَ بِالعُمرَةِ إلى الحَجِّ، عَلى كِتابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ، صَلَواتُكَ عَلَيهِ وَ آلِهِ، فَإن عَرَضَ لي عارِضٌ يَحْبِسُني فَخَلِّني حَيثُ حَبَسْتَني، بِقَدَرِكَ الَّذي قَدَّرْتَ عَلَىّ. اللّهُمَّ إنْ لَمْ تَكُنْ حِجَّةً فَعُمرَةً اُحَرِّمُ لَكَ شَعْري وَ بَشَري وَ لَحْمي وَ دَمي وَ عِظِامي وَ مُخِّي وَ عَصَبِي مِنِ النِّساءِ وَ الثِّيابِ وَ الطّيبِ، أبْتَغي بِذلِكَ وَجْهَكَ وَ الدّارَ الآخِرَةَ». 7- نيّت احرام را بر زبان جارى كند، و تنها به نيّت قلبى قناعت نكند، و براى مردان مستحبّ است تلبيه را بلند بگويند.

8- سابقاً گفتيم كه تلبيه واجب، كه احرام به آن حاصل مى شود، بنا بر احتياط چنين است: «لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيكَ، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيكَ، إنَّ الحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ المُ_لْكَ، لا شَرِيكَ لَكَ». و مستحبّ است پس از آن بگويد: «لَبَّيْكَ ذَا الْم_َعارِجِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ داعِياً اِلى دارِ السَّلامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ غَفّارَ الذُّنُوبِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ اَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَاالْجَلالِ وَ الاِْكْرامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تُبْدِئُ وَ الْمَعادُ اِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تَسْتَغْني وَ يُفْتَقَرُ اِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ مَرْعُوباً وَ مَرْهُوباً اِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ اِلهَ الْحَقِّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا النَّعْمآءِ وَ الْفَضْلِ الْحَسَنِ الْجَميلِ لَبَّيْكَ،

لَبَّيْكَ كَشّافَ الْكُرَبِ العِظامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ يا كَرِيمُ لَبَّيْكَ». 9- تلبيه ها را در حال احرام، و در موارد زير تكرار كند: الف) هنگام برخواستن از خواب، ب) بعد از هر نماز واجب و مستحب، ج) وقت رسيدن به زوّار ديگر كه سواره هستند، د) هنگام بالا رفتن از بلندى، يا سرازير شدن از آن، ه_) وقت سوار شدن يا پياده شدن، و) در اوقات سحر تلبيه بسيار بگويد.

10_ زنان حائض و نفساء (زنى كه وضع حمل كرده) نيز اين تلبيه ها را بگويند. شخصى كه عمره به جا مى آورد تلبيه گفتن او در عمره مستمر خواهد بود تا خانه هاى مكّه را ببيند، و پس از آن قطع خواهد شد.

مكروهات احرام

مكروهات احرام چند چيز است: 1- احرام در احرامى مشكى، و احتياط ترك آن است، و بهتر احرام در جامه سفيد است. 2- احرام بستن در جامه چركين، و اگر لباس احرام كثيف شود بهتر است مكلّف مادام كه در حال احرام است آن را نشويد; ولى مى تواند تبديل كند. 3- احرام بستن در جامه راه راه. 4- استعمال حنا پيش از احرام.

مستحبّات دخول حرم

1- براى تواضع و فروتنى در برابر خداوند متعال پا برهنه شده، و كفشهاى خود را در دست گرفته، داخل حرم شود. اين عمل ثواب زيادى دارد. 2- هنگام دخول حرم اين دعا را بخواند: «اَللّهُمَّ اِنَّكَ قُلْتَ في كِتابِكَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ: (وَ اَذِّنْ في النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيق)اَللّهُمَّ اِنِّي اَرْجُوا اَنْ أكُونَ مِمَّنْ اَجابَ دَعْوَتَكَ، وَ قَدْ جِئْتُ مِنْ شُقَّة بَعِيدَة وَ فَجٍّ عَمِيق، سامِعاً لِنِدآئِكَ، وَ مُسْتَجِيباً لَكَ، مُطِيعاً لاَِمْرِكَ، وَ كُلُّ ذلِكَ بِفَضْلِكَ عَلَىَّ وَ اِحْسانِكَ اِلَىَّ، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى ما وَفَّقْتَني لَهُ، اَبْتَغي بِذلِكَ الزُّلْفَةَ عِنْدكَ، وَ الْقُرْبَةَ اِلَيْكَ، وَ الْمَنْزِلَةَ لَدَيْكَ، وَ الْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبي، وَ التَّوْبَةَ عَلَىَّ مِنْها بِمَنِّكَ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ حَرِّمْ بَدَني عَلَى النّارِ، وَ امِنِّي مِنْ عَذابِكَ وَ عِقابِكَ، بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمِينَ».

مستحبّات ورود به مكّه معظمه و آداب مسجد الحرام

1_ براى دخول به مكّه معظّمه غسل كردن مستحبّ است. 2_ هنگام ورود به مكّه، با حالت تواضع وارد شود.

3_ مستحبّ است براى دخول به مسجدالحرام غسل نمايد. 4_ مستحبّ است با پاى برهنه و با حالت سكينه و وقار وارد شود. 5_ بهتر است از باب السّلام كه محاذى باب بنى شيبه سابق است وارد شده، و جلوى در مسجد الحرام ايستاده، و بگويد: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ، بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ ما شآءَ اللّهُ، اَلسَّلامُ عَلى اَنْبِيآءِ اللّهِ وَ رُسُلِهِ، اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللّهِ، صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، اَلسَّلامُ عَلى اِبْراهِيمَ خَليلِ اللّهِ، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ». 6_ سپس داخل مسجدالحرام شود، و رو به كعبه دستها

را بلند نموده، بگويد: «اَللّهُمَّ إِنّي اَسْأَلُكَ فِي مَقامي هذا، وَ في اَوَّلِ مَناسِكي اَنْ تَقْبَلَ تَوْبَتي، وَ اَنْ تَتَجاوَزَ عَنْ خَطِيئَتي، وَ اَنْ تَضَعَ عَنِّي وِزْرِي. اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي بَلَّغَنِي بَيْتَهُ الْحَرامَ. اَللّهُمَّ إِنِّي اَشْهَدُ اَنَّ هذا بَيْتُكَ الْحَرامُ الَّذِي جَعَلْتَهُ مَثابَةً لِلنّاسِ، وَ اَمْناً مُبارَكاً، وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ. اَللّهُمَّ إنّى عَبْدُكَ، وَ الْبَلَدَ بَلَدُكَ، وَ الْبَيْتَ بَيْتُكَ، جِئْتُ اَطْلُبُ رَحْمَتَكَ، وَ اَؤُمُّ طاعَتَكَ، مُطِيعاً لاَِمْرِكَ، راضِياً بِقَدَرِكَ، اَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْفَقِيرِ اِلَيْكَ، الْخائِفِ لِعُقُوبَتِكَ. اَللّهُمَّ افْتَحْ لي اَبْوابَ رَحْمَتِكَ، وَ اسْتَعْمِلْني بِطاعَتِكَ وَ مَرْضاتِكَ». و در روايت ديگر آمده كه بر در مسجد چنين بگويد: «بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ، وَ مِنَ اللّهِ وَ اِلَى اللّهِ وَ ما شآءَ اللّهُ، وَ عَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ، صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ خَيْرُ الاَْسْمآءِ لِلّهِ، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ، وَ السَّلامُ عَلى رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلى اَنْبِيآءِ اللّهِ وَ رُسُلِهِ، اَلسَّلامُ عَلى خَلِيلِ الرَّحْمنِ، اَلسَّلامُ عَلَى الْمُرْسَلِينَ، وَ الْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ بارِكْ عَلى مُحمد و آلِ مُحمد، وَ ارْحَم مُحمداً و آلَ مُحَمَّد، كَما صَلَّيْتَ وَ بارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ على إبْراهِيمَ وَ آلِ إبْراهِيمَ، إنَّكَ حَميدٌ مَجِيدٌ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى إبْراهِيمَ خَلِيلِكَ، وَ عَلى أَنْبِيآءِكَ وَ رُسُلِكَ، وَ سَلِّمْ عَلَيْهِمْ، وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ، وَ الْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ. اَللّهُمَّ افْتَحْ لِي أَبْوابَ رَحْمَتِكَ، وَ اسْتَعْمِلْني فِي طاعَتِكَ وَ مَرْضاتِكَ، وَ احْفَظْنِي بِحِفْظِ الاِيمانِ اَبَداً ما اَبْقَيْتَني، جَلَّ

ثَناءُ وَجْهِكَ، اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذِي جَعَلَني مِنْ وَفْدِهِ وَ زُوّارِهِ، وَ جَعَلَني مِمَّنْ يَعْمُرُ مَساجِدَهُ، وَ جَعَلَني مِمَّنْ يُناجيهِ. اَللّهُمَّ إِني عَبْدُكَ، وَ زائِرُكَ في بَيْتِكَ، وَ عَلى كُلِّ مَأْتِىٍّ حَقٌّ لِمَنْ أَتاهُ وَ زارَهُ، وَ أَنْتَ خَيْرُ مَأْتِىٍّ وَ أَكْرَمُ مَزُور، فَأَسْأَلُكَ يا اَللّهُ يا رَحْمنُ، بِأَنَّكَ أَنْتَ اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ، وَحْدَكَ لاشَريكَ لَكَ، بِأَنَّكَ واحِدٌ اَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْوَ لَمْ تُولَدْ، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ، صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ عَلى أَهْلِ بَيْتِهِ، يا جَوادُ يا كَريمُ، يا ماجِدُ يا جَبّارُ يا كَريمُ، أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَكَ إِيّايَ بِزيارَتي إِيّاكَ، أَوَّلَ شَىْء تُعْطِيَني فَكاكَ رَقَبَتي مِنَ النّارِ». سپس سه مرتبه مى گويد: «أَللّهُمَّ فُكَّ رَقَبتي مِنَ النّارِ». سپس مى گويد: «وَ أَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ الطَّيِّبِ، وَ ادْرَأْعَنّي شَرَّ شَياطِيْنِ الْجِنِّ وَالإنْسِ،وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ». 7_ مستحبّ است وقتى كه به محاذات حجرالأسود رسيد بگويد: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، آمَنْتُ بِاللّهِ، وَ كَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ اللاّتِ وَ الْعُزّى، وَ بِعِبادَةِ الشَّيْطانِ، وَ بِعِبادِةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعى مِنْ دُونِ اللّهِ». 8_ سپس نزديك حجرالأسود رفته، و بگويد: «أَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي هَدانا لِهذا، وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللّهُ. سُبْحانَ اللّهِ، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ، وَ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ، وَ اللّهُ أَكْبَرُ، اَللّهُ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِهِ، وَ اللّهُ أَكْبَرُ مِمّا أَخْشى وَ اَحْذَرُ. لا إِلهَ إلاَّ اللّهُ، وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيي وَ يُميتُ، وَ يُميتُ وَ يُحْيي، وَ هُوَ حَىٌّ لا يَمُوتُ،

بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ». 9_ صلوات بر پيغمبر و آل او عليهم السلام بفرستد، و سلام بر پيغمبران بدهد، همان گونه كه هنگام دخول مسجد سلام مى دهد. 10_ سپس بگويد: «إنَّى اُؤمِنُ بِوَعدِكَ وَ أوُفي بِعَهْدِكَ». 11_ در روايت معتبر آمده است: هنگامى كه نزديك حجرالأسود رسيدى دستهاى خود را بلند كن، و حمد و ثناى إلهى به جا آور، و بر پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)صلوات بفرست، و از خداوند عالم بخواه كه حجّ تو را قبول كند. پس از آن، در صورت امكان حَجَر را بوسيده، و اگر بوسيدن ممكن نشد با دست لمس كن، و اگر آن هم ممكن نشد اشاره به آن كن، و بگو: «أَللّهُمَّ أَمانَتي أَدَّيْتُها، وَ ميثاقي تَعاهَدْتُهُ، لِتَشْهَدَ لي بِالْمُوفاةِ. أَللّهُمَّ تَصْديقاً بِكِتابِكَ، وَ عَلى سُنَّةِ نَبِيِّكَ، صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، أَشْهَدُ أَنْ لا اِلهَ إِلاَّ اللّهُ، وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، آمَنْتُ بِاللّهِ، وَ كَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ الّلاتِ وَ الْعُزّى، وَ عِبادَةِ الشَّيْطانِ، وَ عِبادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعى مِنْ دُونِ اللّهِ».

آداب و مستحبّات طواف

انجام اعمال زير در حال طواف مستحبّ است: 1_ «اَللّهُمَّ اِنّى أَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي يُمْشى بِهِ عَلى ظَلَلِ الْمآءِ، كَما يُمْشى بِهِ عَلى جُدَدِ الأرْضِ، وَ اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي يَهْتَزُّلَهُ عَرْشُكَ، وَ اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الّذي تَهْتَزُّ لَهُ اَقْدامُ مَلائِكَتِكَ، وَ اَسْئَلُكَ بِاسمِكَ الَّذي دَعاكَ بِهِ مُوسى مِنْ جانِبِ الطُّورِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ، وَاَلْقَيْتَ عَلَيْهِ مَحَبَّةً مِنْكَ، وَ اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي غَفَرْتَ بِه لِم_ُحَمَّد صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ ما تَأَخَّرَ، وَ اَتْمَمْتَ عَلَيْهِ نِعْمَتَكَ، اَنْ تَفْعَلَ بى

كَذا وَ كذا»، و به جاى «كذا و كذا» حاجت خود را از خداوند متعال بخواهد. 2_ مستحبّ است هنگام طواف بگويد: «اَللّهُمَّ اِنّي اِلَيْكَ فَقْيرٌ، وَ اِنّي خآئِفٌ مُسْتَجيرٌ، فَلا تُغَيِّرْ جِسْمي، وَ لاتُبَدِّلْ اِسْمي». 3_ صلوات بر محمّد و آل او بفرستد، به خصوص هنگامى كه به در خانه كعبه رسيد. 4_ هنگامى كه به حجر اسماعيل رسيد، به ناودان نگاه كند و بگويد: «اَللّهُمَّ اَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ، وَ اَجِرْنِي مِنَ النّارِ بِرَحْمَتِكَ، وَ عافِني مِنَ السُّقْمِ، وَ اَوْسِعْ عَلَىَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ، وَ ادْرَأَ عَنّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الإنْسِ، وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ». 5_ به هنگام عبور از حجر بگويد: «يا ذَا المَنِّ وَ الطَّوْلِ، يا ذَا الْجُودِ وَ الْكَرَمِ، اِنَّ عَمَلي ضَعيفٌ، فَضاعِفْهُ لي، وَ تَقَبَّلْهُ مِنّي، اِنَّكَ اَنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ». 6_ هنگامى كه به ركن يمانى برسد دستها را بلند كند، و بگويد:

«يا اَللّهُ يا وَلِىَّ الْعافِيَةِ، وَ خالِقَ الْعافِيَةِ، وَ رازِقَ الْعافِيَةِ، وَ الْمُنْعِمَ بِالْعافِيَةِ، وَ الْمَنّانُ بِالْعافِيَةِ، وَ الْمُتَفَضِّلَ بِالْعافِيَةِ عَلَىَّ وَ عَلى جَمِيعِ خَلْقِكَ، يا رَحْمنَ الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُما، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ ارْزُقْنَا الْعافِيَةَ، وَ تَمامَ الْعافِيَةِ وَ شُكْرَ الْعافِيَةِ، فِي الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمِينَ». 7_ سپس سر را به سمت كعبه كند، و بگويد: «اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذِي شَرَّفَكِ وَ عَظَّمَكِ، وَ الْحَمْدُلِلّهِ الَّذي بَعَثَ مُحَمَّداً نَبِيّاً وَ جَعَلَ عَلِيّاً اِماماً. اَللّهُمَّ اهْدِ لَهُ خِيارَ خَلْقِكَ، وَ جَنِّبْهُ شِرارَ خَلْقِكَ». 8_ هنگامى كه بين ركن يمانى و حجرالأسود رسيد، بگويد: (رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً، و فِي الآخِرَةِ حَسَنَةً، وَ قِنا عَذابَ النّار). 9_ در شوط هفتم،

وقتى كه به مستجار(1) رسيد، مستحبّ است _ در صورت امكان _ دو دست خود را بر ديوار خانه بگشايد، و شكم و صورت خود را به ديوار كعبه بچسباند، و بگويد:

«اَللّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ، وَالْعَبْدُ عَبْدُكَ، وَ هذا مَكانُ الْعائِذِ بِكَ مِنَ النّارِ».

10_ سپس به گناهان خود اعتراف نموده، و از خداوند عالم آمرزش بطلبد كه انشاءاللّه تعالى مستجاب خواهد شد، بعد بگويد: «اَللّهُمَّ مِنْ قِبَلِكَ الرَّوْحُ وَ الْفَرَجُ وَ الْعافِيَةُ، اَللّهُمَّ اِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضاعِفْهُ لِي، وَ اغْفِرْ لِي مَااطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنّي وَ خَفِىَ عَلى خَلْقِكَ، اَسْتَجِيرُ بِاللّهِ مِنَ النّار». 11_ و هرچه خواهد دعا كند، و دست بر ركن يمانى _ كه قبل از ركن حجرالاسود قرار دارد _ بگذارد، سپس نزد حجرالأسود آمده، و طواف خود را تمام كند، و بگويد: «اَللّهُمَّ قَنِّعْني بِما رَزَقْتَني، وَ بارِكْ لي فيما آتَيْتَني». 12_ براى طواف كننده مستحبّ است در هر شوط اركان خانه كعبه (چهار گوشه آن)، و حجرالاسود را استلام نمايد.(2) و در وقت استلام حجر بگويد: «أمانَتي أدَّيتُها، وَ ميثاقي تَعاهَدْتُهُ، لِتَشْهَدَ لي بِالْ_مُوافاةِ».

1 . مستجار، پشت كعبه نزديك ركن يمانى برابر در خانه كعبه واقع شده است. 2 . منظور از استلام لمس كردن آن است.

دعاهاى اشواط طواف

خواندن دعاهاى زير در هر يك از شوطهاى طواف به ترتيبى كه مى آيد، شايسته است: شوط اوّل لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِموُنَ، لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَ لا نَعْبُدُ إِلاّ إِيّاهُ، مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ، وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكوُنَ، لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ رَبُّنا وَ رَبُّ آبائِنَا االأَوَّلينَ، لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ، أَنْجَزَ وَعْدَهُ،

وَ نَصَرَ عَبْدَهُ، وَ أَعَزَّجُنْدَهُ، و َ هَزَمَ الأَحْزابَ وَحْدَهُ، فَلَهْ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيى وَ يُمييتُ وَ يُمييتُ وَ يُحْيى وَ هُوَ حَىٌّ لا يَموُتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ، أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، رَبَّنا آتِنا فِى الدُّنْيا حَسَنَةً، وَ فِى الآخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنَا عَذابَ النّارِ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى سَيِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ الأَطْهارِ. شوط دوّم أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، أَللّهُمَّ اهْدِنى مِنْ عِنْدِكَ، وَ أَفِضْ عَلَىَّ مِن ْ فَضْلِكَ، وَ انْشُرْ عَلَىَّ مِنْ رَحْمَتِكَ، وَ أَنْزِلْ عَلَىَّ مِنْ بَرَكاتِكَ، سُبْحانَكَ لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ، إِغْفِرْ لى ذُنُوبى كُلَّها جَميعاً، فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ أَنْتَ، أَللّهُمَّ إِنّى أَسْئَلُكَ مِنْ كُلّ ِ خَيْر أَحاطَ بِهِ عِلْمُكَ، وَ أَعوُذُ بِكَ مِنْ كُلِّ شَرّ أَحاطَ بِهِ عِلْمُكَ، أَللّهُمَّ إِنّى أَسْئَلُكَ عافِيَتَكَ فى أُموُرى كُلِّها، وَ أَعوُذُ بِكَ مِنْ خِزْىِ الدُّنْيا وَ عَذابِ االاْخِرَةِ، وَ أَعوُذُ بِوَجْهِكَ الْكَريمِ، وَ عِزَّتِكَ الَّتى لا تُرامُ، وَ قُدْرَتِكَ الَّتى لا يَمْتَنِعُ مِنْها شَىْءٌ، مِنْ شَرِّ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ، وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ الْعَلىِّ الْعَظيمِ. شوط سوّم أَللّهُمَّ إِنّى أَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الْمَكْنُونِ الَْمحْزوُنِ الطّاهِرِ الطُّهْرِ الْمُبارَكِ، وَ أَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظيمِ، وَ سُلْطانِكَ الْقَديمِ، يا واهِبَ الْعَطايا، وَ يا مُطْلِقَ الأُسارى، وَ يا فَكّاكَ الرِّقابِ مِنَ النّارِ، أَسْئَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ أَنْ تُعْتِقَ رَقَبَتى مِنَ النّارِ، وَ أَنْ تُخْرِجَنى مِنَ الدُّنْيا سالِماً، وَ تُدْخِلَنى الْجَنَّةَ آمِناً، وَ أَنْ تَجْعَلَ دُعائى أَوَّلَهُ فَلاحاً، وَ أَوْسَطَهُ نَجاحاً، وَ آخِرَهُ صَلاحاً، إِنَّكَ أَنْتَ عَلاّمُ الْغُيوْبِ. شوط چهارم أَللّهُمَّ إِنَّ مَغْفِرَتَكَ أَرْجى مِنْ عَمَلى، وَ إِنَّ رَحْمَتَكَ

أَوْسَعُ مِنْ ذَنْبى، أَللّهُمَّ إِنْ كانَ ذَنْبى عِنْدَكَ عَظيماً فَعَفْوُكَ أَعْظَمُ مِنْ ذَنْبى، أَللّهُمَّ إِنْ لَمْ أَكُنْ أَهْلا أَنْ أَبْلُغَ رَحْمَتَكَ، فَرَحْمَتُكَ أهْلٌ أَنْ تَبْلُغَنى وَ تَسَعَنى، لاَِنَّها وَسِعَتْ كُلَّ شَىْء، بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ. سُبْحانَ مَنْ لا يَعْتَدى عَلى أَهْلِ مَمْلِكَتِهِ، سُبْحانَ مَنْ لا يَأْخُذُ أَهْلَ الأَرْضِ بِأَلْوانِ الْعَذابِ، سُبْحانَ الرَّؤُوفِ الرَّحيمِ. أَللّهُمَّ اجْعَلْ لى فى قَلْبى نوُراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَدير. شوط پنجم لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ الْعَظيمُ الْحَليمُ، لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَريمِ، أَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ. أَللّهُمَّ إِنّى أَسْئَلُكَ موُجِباتِ رَحْمَتِكَ، وَ عَزائِمَ مَغْفِرَتِكَ، وَ الْغَنيمَةَ مِنْ كُلِّ بِرّ، وَ السَّلامَةَ مِنْ كُلِّ إِثْم. أَللّهُمَّ لاتَدَعْ لى ذَنْباً إِلاّ غَفَرْتَهُ، وَ لا هَمّاً إِلاّ فَرَّجْتَهُ، وَ لا سُقْماً إِلاّ شَفَيْتَهُ، وَ لا عَيْباً إِلاّ سَتَرْتَهُ، وِ لا رِزْقاً إِلاّ بَسَطْتَهُ، وَ لا خَوْفاً إِلاّ آمَنْتَهُ، وَ لا سُوءً إِلاّ صَرَفْتَهُ، وَ لا حاجَةً هِىَ لَكَ رِضاً، وَلِىَ فيها صَلاحٌ إِلاّ قَضَيْتَها، يا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ، آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ. شوط ششم

أَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذى لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَيّوُمُ، الرَّحْمنُ الرَّحيمِ، ذُو الْجَلالِ وَ الإِكْرمِ، وَ أَسْألُهُ أَنْ يَتوُبَ عَلَىَّ تَوْبَةَ عَبْد ذَليل خاضِع فَقير بائِس مِسْكين مُسْتَكين مُسْتَجير، لا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لا ضَرّاً وَ لا مَوْتاً وَ لا حَيوةً وَ لا نُشوراً، أَللّهُمَّ إِنّى أَعوُذُ بِكَ مِنْ نَفْس لا تَشْبَعُ، وَ مِنْ قَلْب لا يَخْشَعُ، وَ مِنْ عِلْم لا يَنْفَعُ، وَ مِنْ صَلوة لا تُرْفَعُ، وَ مِنْ دُعاء لا يُسْمَعُ، أَللَّهُمَّ إِنّى أَسْئَلُكَ الْيُسْرَ بَعْدَ الْعُسْرِ، وَ الْفَرَجَ بَعْدَ الْكَرْبِ، وَ الرَّخاءَ بَعْدَ الشِّدَّةِ، أَللّهُمَّ ما بِنا مِنْ نِعْمَة فَمِنْكَ،

لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتوُبُ إِلَيْكَ. شوط هفتم أَللّهُمَّ إِنّى أَسْئَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَريمِ، وَ اسْمِكَ الْعَظيمِ، وَ مُلْكِكَ الْقَديمِ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِهِ، وَ أَنْ تَغْفِرَلى ذَنْبِىَ الْعَظيمِ، إِنَّهُ لا يَغْفِرُ الْعَظيمَ إِلاَّ الْعَظيمُ، أَللّهُمَّ إِنّى أَسْئَلُكَ موُجِباتِ رَحْمَتِكَ، وَ عَزائِمَ مَغْفِرَتِكَ، وَ النَّجاةَ مِنَ النّارِ وَ مِنْ كُلِّ، بَلِيَّة، وَ الْفَوْزَ بِالْجَنَّةِ، وَ الرِّضْوانِ فى دارِ السَّلامِ، وَ جِوارِ نَبِيِّكَ مُحَمَّد عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ، أَللّهُمَّ ما بِنا مِنْ نِعْمَة فَمِنْكَ، لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتوُبُ إِلَيْكَ. أَللّهُمَّ إِنّى أَسْألُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد عَلَيْكَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ اجْعَلِ النّوُرَ فى بَصَرى، وَ الْبَصيرَةَ فى دينى، وَ الْيَقينَ فى قَلْبى، وَ الإِخْلاصَ فى عَمَلى، وَالسَّلامَةَ فى نَفْسى، وَ السَّعَةَ فى رِزْقى، وَالشُّكْرَ لَكَ أَبَداً ما أَبْقَيْتَنى،بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ. البتّه انجام بسيارى از اين امور در اين ايام امكان پذير نيست، و موجب مزاحمت براى زوّار است، آنچه مى تواند و مزاحمت ندارد، انجام دهد.

مستحبّات نماز طواف

مستحب است امور زير را در نماز طواف به قصد رجا بجا آورد: 1_ پس از قرائت سوره حمد، در ركعت اوّل «سوره توحيد»، و در ركعت دوم «سوره قل يا ايّها الكافرون» را بخواند. 2_ پس از نماز، حمد و ثناى الهى را به جا آورده، و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد، و از خداوند عالم طلب قبول نمايد. 3_ در بعضى از روايات آمده، كه حضرت صادق(عليه السلام)بعد از نماز طواف به سجده رفته، و چنين راز و نياز مى كردند:

«سَجَدَ لَكَ وَجْهِي تَعَبُّداً وَرِقّاً، لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ حَقّاً حَقّاً، الاَْوَّلُ قَبْلَ

كُلِّ شَىْء، وَ الاْخِرُ بَعْدَ كُلِّ شَىْء، وَ ها اَنَا ذابَيْنَ يَدَيكَ ناصِيَتِي بِيَدِكَ، فَاغْفِرْلِي، اِنَّهُ لايَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُكَ، فَاغْفِرْلِي، فَإنِّي مُقِرٌّ بِذُنُوبِي عَلى نَفْسِي، وَ لايَدْفَعُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُكَ». و پس از سجده آثار گريه و زارى بر چهره مبارك آن حضرت ظاهر بود. 4_ پس از انجام نماز طواف، و پيش از سعى مستحبّ است نزد زمزم رفته، و كمى آب بر سر و پشت و شكم خود بريزد، و بگويد: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً،وَ رِزقاً واسِعاً،وَشِفاءً مِنْ كُلِّ داء وَ سُقْم».

مستحبّات سعى

پس از نماز طواف نزد حجرالأسود بيايد، و مستحبّ است از درِ محاذى حجرالأسود به سوى صفا برود، و با آرامش بالاى صفا رفته، و به خانه كعبه نظر كند، و به ركنى كه حجرالأسود در آن است رو نمايد، و حمد و ثناى الهى را به جا آورد، و نعمتهاى خداوند را در نظر بگيرد، سپس اين أذكار را بگويد: «اَللّهُ أَكْبَرُ» هفت مرتبه. «اَلْحَمْدُلِلّهِ» هفت مرتبه. «لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ» هفت مرتبه. «لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيي وَ يُميتُ، وَ هُوَ حَىٌّ لايَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَئ قَديرٌ» سه مرتبه. سپس سه مرتبه صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد، و بگويد: «اَللّهُ أَكْبَرُ عَلى ما هَدانا، وَ الْحَمْدُلِلّهِ عَلى ما اَبْلانا، وَ الْحَمْدُلِلّهِ الْحَىِّ القَيُّومِ، وَ الْحَمْدُلِلّهِ الْحَىِّ الدّآئمِ» و سه مرتبه آن را تكرار كند. پس از آن سه مرتبه بگويد: «اَشْهَدُ اَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ، وَ اَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، لا نَعْبُدُ إلاّ إيّاهُ، مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ، وَ لَوْ كَرِهَ المُشْرِكُونَ».

سپس سه مرتبه بگويد: «أَللّهُمَّ إنّي أسْئَلُكَ الْعَفْوَ وَ الْعافِيَةَ، وَاليَقينَ في الدُّنْيا وَالآخِرَةِ». سپس سه مرتبه بگويد: «اَللّهُمَّ آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً، وَ فِي الآخِرَةِ حَسَنَةً، وَ قِنا عَذابَ النّارِ».

سپس صد مرتبه «اَللّهُ أَكْبَرُ»، صد مرتبه «لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ»، صد مرتبه «اَلْحَمْدُلِلّهِ»، و صد مرتبه «سُبْحانَ اللّهِ» بگويد. سپس بگويد: «لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ، وَحْدَهُ وَحْدَهُ، أنْجَزَ وَعْدَهُ، و نَصَرَ عَبْدَهُ، وَ غَلَبَ الأَحْزابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ المُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَحْدَهُ، اَللّهُمَّ بارِكْ لي في الْمَوْتِ، وَ فيما بَعْدَالمَوتِ، اَللّهُمَّ إِنّي اَعُوذُ بِكَ مِنْ ظُلْمَةِ الْقَبْرِ وَ وَحْشَتِهِ، اَللّهُمَّ اَظِلَّني في ظِلِّ عَرْشِكَ، يَوْمَ لاظِلَّ إلاّ ظِلُّكَ». «اَسْتَوْدِعُ اللّهَ الرَّحْمنَ الرَّحيمَ الَّذي لاتَضيعُ وَدايِعَهُ، ديني وَ نَفْسي وَ أَهْلي. اَللّهُمَّ اسْتَعْمِلْني عَلى كِتابِكَ، وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ، وَ تَوَفَّني عَلى مِلَّتِهِ، وَ اَعِذْني مِنَ الْفِتْنَةِ». سپس سه مرتبه بگويد: «اَللّهُ أَكْبَرُ» و اگر قادر بر انجام تمام اين عمل نباشد، هر قدر كه مى تواند بخواند. و نيز مستحبّ است كه اين دعا را بخواند: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لي كُلَّ ذَنْب أذْنَبْتُهُ قَطُّ، فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَىَّ بِالْمَغْفِرةِ، فَإِنَّكَ أنْتَ الغَفُورُ الرَّحيمُ. اَللّهُمَّ افْعَلْ بي ما أَنْتَ أَهْلُهُ، فَإِنَّكَ إِنْ تَفْعَلْ بي ما أنْتَ أهْلُهُ تَرْحَمْني، وَ إِنْ تُعَذِّبْني فَأَنْتَ غَنِىٌّ عَنْ عَذابي، وَ أَنَا مُحْتاجٌ إلى رَحْمَتِكَ، فَيامَنْ

اَنَا مُحْتاجٌ إلى رَحْمَتِهِ إرْحَمْني. اَللّهُمَّ لاتَفْعَل بي ما اَنَا اَهْلُهُ، فَإِنَّكَ إنْ تَفْعَلْ بي ما اَنَا أهْلُهُ تُعَذِّبْني وَ لم تَظْلِمْني، اَصْبَحْتُ اَتَّقي عَدْلَكَ وَ لاأَخافُ جَوْرَكَ، فَيامَنْ هُوَ عَدْلٌ لا يَجُورُ اِرْحَمْني».

دعاهاى اشواط سعى

خواندن دعاهاى زير در هر يك از دورهاى سعى، به ترتيبى كه مى آيد، شايسته است: دور اوّل (از صفا

به مروه) اَللّهُ اَكْبَرُ كَبِيراً، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ كَثِيراً، وَ سُبْحانَ اللّهِ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ الْكَرِيمِ بُكْرَةً وَ أَصِيلا، وَ مِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلا طَوِيلا، لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ، اَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَ نَصَرَ عَبْدَهُ، وَ هَزَمَ الاَْحْزابَ وَحْدَهُ، لا شَىءَ قَبْلَهُ وَ لا بَعْدَهُ، يُحْيِي وَ يُمِيتُ، وَ هُوَ حَىٌّ لا يَمُوتُ وَ لا يَفُوتُ أَبَداً، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ اَلَيْهِ الْمَصِيرُ، وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْء قَدِيرٌ. رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ، وَ اعْفُ وَ تَكَرَّمْ، وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمْ، اِنَّكَ تَعْلَمُ ما لا نَعْلَمُ، اِنَّكَ اَنْتَ اللّهُ الاَْعَزُّ الاَْكْرَمُ، رَبِّ نَجِّنا مِنَ النّارِ سالِمِينَ غانِمِينَ، فَرِحِينَ مُسْتَبْشِرِينَ، مَعَ عِبادِكَ الصّالِحِينَ، مَعَ الَّذِينَ اَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ، وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِينَ، وَ حَسُنَ اُولئِكَ رَفِيقاً، ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ، وَ كَفى باللّهِ عَلِيماً، لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ، حَقّاً حَقّاً، لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ، وَ لا نَعْبُدُ اِلاّ اِيّاهُ، مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينُ، وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ. و نزديك مروه اين آيه خوانده مى شود: اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ اَنْ يَطَّوَفَ بِهِما، وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَاِنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ. دور دوّم (از مروه به صفا) اَللّهُ اَكْبَرُ اَللّهُ اَكْبَرُ، اَللّهُ اَكْبَرُ وَ لِلّهِ الْحَمْدُ، لا اِله اِلاَّ اللّهُ الْوحِدُ الاَْحَدُ، الْفَرْدُ الصَّمَدُ، الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِىٌّ مِنَ الذُّلِّ، وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً. اَللّهُمَّ اِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتابِكَ الْمُنْزَلِ: «اُدْعُونِي اَسْتَجِبْ لَكُمْ»، دَعَوْناكَ رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا كَما اَمَرْتَنا، اِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ، رَبَّنا اِنَّنا سَمِعنا مُنادِياً يُنادِى

لِلاِْيمانِ اَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنّا، رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الاَْبْرارِ، رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ وَ لا تُحْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ اِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ، رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ اِلَيْكَ اَنَبْنا وَ اِلَيْكَ الْمَصِيرُ، رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لاِِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بالاِْيمانِ، وَ لا تَجْعَلْ فِى قُلُوبِنا غِلا لِلَّذِينَ آمَنُوا، رَبَّنا اِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ، رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ، وَاعْفُ وَ تَكَرَّمْ، وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ، اِنَّكَ تَعْلَمُ ما لا نَعْلَمُ، اِنَّكَ اَنْتَ اللّهُ الاَْعَزُّ الاَكْرَمُ. اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ، اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ اَنْ يَطَّوَفَ بِهِما، وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَاِنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ. دور سوّم اَللّهُ اَكْبَرُ اَللّهُ اَكْبَرُ، اَللّهُ اَكْبَرُ وَ لِلّهِ الْحَمْدُ، رَبَّنا اَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَدِيرٌ. اَللّهُمَّ اِنِّي اَسْئَلُكَ الْخَيْرَ كُلَّهُ، عاجِلَهُ وَ آجِلَهُ، وَ اَسْتَغْفِرُكَ لِذَنْبِي، وَ اَسْئَلُكَ رَحْمَتَكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمِينَ. رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ، وَ اعْفُ وَ تَكَرَّمْ، وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ، اِنّكَ تَعْلَمُ ما لا نَعْلَمُ، اِنَّكَ اَنْتَ اللّهُ الاَْعَزُّ الاَْكْرَمُ، رَبِّ زِدْنِي عِلْماً، وَ لا تُزِغْ قَلْبِي بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنِي، وَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً، اِنَّكَ اَنْتَ الْوَهّابُ. اَللّهُمَّ عافِنِى فِي سَمْعِي وَ بَصَرِي، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ اِنِّي كُنْتُ مِنَ الظّالِمِينَ. اَللّهُمَّ اِنِّي اَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْفَقْرِ، اَللّهُمَّ اِنِّي اَعُوذُ بِرِضاكَ مِنْ سَخَطِكَ، وَ بِمُعافاتِكَ مِنْ عُقُوبَتِكَ، وَ اَعُوذُ بِكَ مِنْكَ لا اُحْصِي ثَناءً عَلَيْكَ، اَنْتَ كَما اَثْنَيْتَ عَلى نَفْسِكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ حَتّى تَرْضى. اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ اَنْ يَطَّوَفَ

بِهِما، وَ مَنْ تَطَّوَعَ خَيْراً فَاِنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ. دور چهارم اَللّهُ اَكْبَرُ اَللّهُ اَكْبَرُ، اَللّهُ اَكْبَرُ وَ لِلّهِ الْحَمْدُ، اَللّهُمَّ اِنِّي اَسْئَلُكَ مِنْ خَيْرِ ما تَعْلَمُ، وَ اَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ ما تَعْلَمُ، وَ اَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ ما تَعْلَمُ، وَ اَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ ما تَعْلَمُ، وَ اَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ ما تَعْلَمُ، اِنَّكَ اَنْتَ عَلاّمُ الْغُيُوبِ، لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبِينُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ الصِّادِقُ الْوَعْدِ الاَْمِينُ. اَللّهُمَّ اِنِّي اَسْئَلُكَ كَما هَدَيْتَنِي لِلاِْسْلام اَنْ لا تُنْزِعَهُ مِنِّي، حَتّى تَتَوَفّانِي عَلَيْهِ وَ اَنَا مُسْلِمٌ. اَلّلهُمَّ اجْعَلْ فِي قَلْبِي نُوراً، وَ فِي سَمْعِي نُوراً، وَ فِي بَصَرِي نُوراً. اَللّهُمَّ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي، وَ يَسِّرْلِي اَمْرِي، وَ اَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ وَساوِسِ الصَّدْرِ، وَ شَتاتِ الاَْمْرِ، وَ فِتْنَةِ الْقَبْرِ. اللّهُمَّ اِنِّي اَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ ما يَلِجُ فِي اللَّيْلِ، وَ مِنْ شَرِّ ما يَلِجُ فِي النَّهارِ، وَ مِنْ شَرِّ ما تَهَبُ بِهِ الرِّياحُ، يا اَرْحَمَ الرّحِمِينَ. سُبْحانَكَ ما عَبَدْناكَ حَقَّ عِبادَتِكَ يا اللّهُ، سُبْحانَكَ ما ذَكَرْناكَ حَقَّ ذِكْرِكَ يا اللّهُ، رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ، وَ اعْفُ وَ تَكَرَّمْ، وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ، اِنَّكَ تَعْلَمُ ما لا نَعْلَمُ، اِنَّكَ اَنْتَ اللّهُ الاَْعَزُّ الاَْكْرَمُ. اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ اَنْ يَطَّوَفَ بِهِما، وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَاِنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ. دور پنجم اَللّهُ اَكْبَرُ اَللّهُ اَكْبَرُ، اَللّهُ اَكْبَرُ وَ لِلّهِ الْحَمْدُ، سُبْحانَكَ ما شَكَرْنكَ حَقَّ شُكْرِكَ يا اللّهُ، سُبْحانَكَ ما اَعْلى شَأْنَكَ يا اللّهُ، اَللّهُمَّ حَبِّبْ اِليْنَا الاْيمانَ، وَزَيِّنْهُ فِي قُلُوبِنا، وَ كَرِّهْ اِلَيْنَا الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ، وَ اجْعَلْنا مِنَ الرّشِدِينَ. رَبِّ اغْفِرْ وَ

ارْحَمْ، وَ اعْفُ وَ تَكَرَّمْ، وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ، اِنَّكَ تَعْلَمُ ما لا نَعْلَمُ، اِنَّكَ اَنْتَ اللّهُ الاَْعَزُّ الاَْكْرَمُ. اَللّهُمَّ قِنِي عَذابَكَ يَوْمَ تَبْعَثُ عِبادَكَ، اَللّهُمَّ اهْدِنِي بِالهُدى، وَ نَقِّنِي بِالتَّقْوى، وَ اغْفِرْ لِي فِي الاْخِرَةِ وَ الاُْولى، اَللّهُمَّ اَبْسِطْ عَلَيْنا مِنْ بَرَكاتِكَ وَ رَحْمَتِكَ وَ فضْلِكَ وَ رِزْقِكَ، اَللّهُمْ اِنِّي اِسْئَلُكَ النَّعِيمَ الْمُقِيمَ، الَّذِي يَحُولُ وَ لا يَزُولُ اَبَداً، اَللّهُمَّ اجْعَلْ فِي قَلْبِي نُوراً، وَ فِي سَمْعِي نُوراً، وَ فِى بَصَرى نُوراً، وَ فى لِسانى نوراً، وَ عَنْ يَمِيِني نُوراً، وَ مِنْ فَوْقِي نُوراً، وَاجْعَلْ فِي نَفسِي نُوراً، وَ عَظِّمْ لِي نُوراً. رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْلِي اَمْرِي. اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهَ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ اَنْ يَطَّوَفَ بِهِما، وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَاِنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ. دور ششم

اَللّهُ اَكْبَرُ اَللّهُ اَكْبَرُ، اَللّهُ اَكْبَرُ وَ لِلّهِ الْحَمْدُ، لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ، صَدَقَ وَعْدَهُ، وَ نَصَرَ عَبْدَهُ، وَ هَزَمَ الاَْحْزابَ وَحْدَهُ، لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ، وَ لا نَعْبُدُ اِلاّ اِيّاهُ، مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ، وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرونَ. اَلّلهُمَّ اِنِّي اَسْئَلُكَ الْهُدى وَ التُّقى وَ الْعِفافَ وَ الْغِنى، اَلّلهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَالَّذِي تَقُولُ، وَ خَيْراً مِمّا تَقْولُ، اَلّلهُمَّ اِنِّي اَسْئَلُكَ رِضاكَ وَ الْجَنَّةَ، وَ اَعُوذُ بِكَ مِنْ سَخَطِكَ وَ النّارَ، وَ ما يُقَرّبُنِي اِلَيْها مِنْ قَوْل وَ فِعْل اَوْ عَمَل، اَلّلهُمَّ بِنُورِكَ اهْتَدَيْنا، وَ بِفَضْلِكَ اسْتَغْنَيْنا، وَ فِي كَنَفِكَ وَ اِنْعامِكَ وَ عَطائِكَ وَ اِحْسانِكَ اَصْبَحْنا وَ اَمْسَيْنا، اَنْتَ الاَْوَّلُ فَلا قَبْلَكَ شَىْءٌ، وَ الاْخِرُ فَلا بَعْدَكَ شَىْءٌ، وَ الظّاهِرُ فَلا شَىْءَ فَوْقَكَ، وَ البْاطِنُ فَلا شَىْءَ دُونَكَ، نَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفَلْسِ وَ الْكَسَلِ وَ عَذابِ

الْقَبْرِ، وَ فِتْنَةِ الْغِنى، و نَسْئَلُكَ الْفَوْزَ بِالْجَنَّةِ. رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ، وَ اعْفُ وَ تَكَرَّمْ، وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ، اِنَّكَ تَعْلَمُ ما لا نَعْلَمُ، اِنَّكَ اَنْتَ اللّهُ الاَْعَزُّ الاَْكْرَمُ. اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ اَنْ يَطَّوَفَ بِهِما، وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَاِنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ.

دور هفتم اَللّهُ اَكْبَرُ اَللّهُ اَكْبَرُ، اَللّهُ اَكْبَرُ كَبِيراً، و الْحَمْدُ لِلّهِ كَثِيراً، اَلّلهُمَّ حَبِّبْ اِلَىَّ الاِْيمانَ وَ زَيِّنْهُ فِي قَلْبِي، وَ كَرِّهْ اِلَىَّ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ، وَ اجْعَلْنِي مِنَ الرّشِدِينَ. رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ، وَ اعْفُ وَ تَكَرَّمْ، وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ، اِنّكَ تَعْلَمُ ما لا نَعْلَمُ، اِنَّكَ اَنْتَ اللّهُ الاَْعَزُّ الاَْكْرَمُ، اَلّلهُمَّ اخْتِمْ بِالْخَيْراتِ آجالَنا، وَ حَقِّقْ بِفَضْلِكَ آمالَنا، وَ سَهِّلْ لِبُلُوغِ رِضاكَ سُبُلَنا، وَ حَسِّنْ فِي جَمِيعِ الاَْحْوالِ اَعْمالَنا. يا مُنْقِذَ الْغَرقى، يا مُنجِىَ الْهَلْكى، يا شاهِدَ كُلِّ نَجْوى، يا مُنْتَهى كُلِّ شَكْوى، يا قَدِيمَ الاِْحْسانِ، يا دائِمَ الْمَعْرُوفِ، يا مَنْ لا غِنى بِشىْء عَنْهُ، وَ لابُدَّ لِكُلِّ شَىْء مِنْهُ، يا مَنْ رِزْقُ كُلِّ شَىْء عَلَيْهِ، وَ مَصِيرُ كُلِّ شَىْء اِلَيْهِ. اَلّلْهُمَّ اِنِّي عائِذٌ بِكَ مِنْ شَرِّ ما اَعْطَيْتَنا، وَ مِنْ شَرِّ ما مَنَعْتَنا. اَلّلهُمَّ تَوَفَّنا مُسْلِمِينَ، وَ اَلْحِقْنا بَالصّالِحِينَ، غَيْرَ خَزايا وَ لا مَفْتُونينَ، رَبِّ يَسِّرْ وَ لا تُعَسِّرْ، رَبِّ اَتْمِمْ بِالْخَيْر. اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ اَنْ يَطَّوَفَ بِهِما، وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَاِنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ. مستحبّ است پياده سعى نمايد، و از آنجا كه علامت گذارى شده هروله كند; يعنى كمى تندتر برود، و اگر سوار چرخ باشد اين مقدار

را فى الجمله تند نمايد، و بعد از آن به طور عادى تا مروه راه برود، و در وقت برگشتن نيز به همان ترتيب عمل نمايد، و از براى زنها هروله نيست، و مستحبّ است بر درگاه خداوند گريه كند، و در حال سعى دعا بسيار نمايد.

مستحبّات ديگر مكّه معظّمه

آداب و مستحبّات ديگر در مكّه معظّمه از اين قرار است: 1- زياد ذكر خدا كند، و قرآن بخواند. 2- ختم نمودن يك قرآن. 3- خوردن آب زمزم، و خواندن دعاى زير پس از آن: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً، وَ رِزقاً واسِعاً، وَ شِفاءً مِنْ كُلِّ داء وَ سُقْم» «بسم اللّهِ وَ باللّهِ وَ الشُّكرُ لِلّهِ». 4- نگاه كردن به كعبه. 5- هرگاه مزاحم طواف كنندگانِ واجب نشود، هر قدر كه مى تواند طواف كند.

طواف وداع

كسى كه مى خواهد از مكّه بيرون رود مستحبّ است طواف وداع بجا آورد، و در هر شوطى حجرالأسود و ركن يمانى را _ در صورت امكان _ استلام نمايد، و چون به مستجار رسد مستحبّاتى كه قبلاً براى آن مكان ذكر شد به جا آورد، و آنچه خواهد دعا نمايد، بعداً حجرالأسود را استلام نموده، و حمد و ثناى الهى نمايد، و صلوات بر پيغمبر و آل او بفرستد، و اين دعاء را بخواند: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمينِكَ وَ حَبيبِكَ وَ نَجِيِّكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ. أَللّهُمَّ كَما بَلَّغَ رِسالاتِكَ، وَ جاهَدَ في سَبيلِكَ، وَ صَدَعَ بِأَمْرِكَ، وَ أُوذِىَ في جَنْبِكَ، وَ عَبَدَكَ حَتّى أَتاهُ اليَقينُ. أللّهُمَّ اقْلِبْني مُفلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً لى، بِأَفْضَلِ مايَرْجِعُ بِهِ اَحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ، مِنَ المَغْفِرَةِ وَ الْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوانِ وَ الْعافِيَةِ». و مستحبّ است وقت بيرون آمدن، از مقابل ركن شامى بيرون رود، و از خداوند متعال توفيق مراجعت بطلبد، و وقت بيرون رفتن معادل يك درهم خرما خريده و آن را به فقرا صدقه دهد.

قسمتى از مستحبّات مدينه طيّبه

توضيح

از جمله مستحبّات كه بسيار بر آن تأكيد شده اين است كه هنگام برگشتن ازمكّه،به مدينه طيّبه برگردد. تا به زيارت حضرت رسول(صلى الله عليه وآله)و حضرت صدّيقه طاهره(عليها السلام)و ائمّه بقيع(عليهم السلام)مشرّف شود.

زيارت حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)

«السَّلامُ عَلى رَسولِ اللّهِ صَلّى اللّهُ عليهِ وَ آلِه. السَّلامُ عَلَيْكَ يا حَبيبَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا صفوَةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا أمينَ اللّهِ، أشْهَدُ أنَّكَ قَدْ نَصَحْتَ لاُِمَّتِكَ، وَ جاهَدْتَ في سَبيلِ اللّهِ، وَ عبَدتَهُ حَتّي أتاكَ الْيَقينُ، فَجَزاكَ اللّهُ أفضَلَ ما جَزى نبيّاً عَنْ اُمَّتِهِ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، أفضَلَ ما صَلَّيتَ عَلى إبراهيمَ وَآلِ إبراهيمَ، إنَّكَ حَميدٌ مَجيدُ».

زيارت حضرت صدّيقه(عليها السلام)

«يا مُمْتَحَنَةُ اِمْتَحَنَكِ اللّهُ الَّذي خَلَقَكِ قَبْلَ أنْ يَخلُقَكِ، فَوَجَدَكِ لِماَ امتَحَنَكِ صابِرَةً، وَ زَعَمْنا أَنّا لَكِ أولِيآءٌ، وَ مُصَدِّقُونَ وَ صابِرُونَ لِكُلِّ ما أَتانا بِهِ أَبُوكِ(صلى الله عليه وآله) وَ أتانا بِهِ وَصِيُّهُ، فَإنّا نَسْأَلُكِ إنْ كُنّا صَدَّقْناكِ إِلاّ أَلْحَقْتِنا بِتَصْديقِنا لَهُما، لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِاَنّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ».

زيارت جامعه كه هريك ازائمّه(عليهم السلام)رامى توان با آن زيارت نمود

«اَلسَّلامُ عَلى أَوْلِيآءِ اللّهِ وَ أَصْفِيآئِهِ، اَلسَّلامُ عَلى أُمَنآءِ اللّهِ وَ أَحبّآئِهِ، اَلسَّلامُ عَلى أنْصارِ اللّهِ و خُلَفآئِهِ، السَّلامُ عَلى مَحالِّ مَعْرِفَةِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلى مَساكِنِ ذِكرِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلى مُظْهِري أَمْرِ اللّهِ وَ نَهْيِهِ، اَلسَّلامُ عَلى الدُّعاةِ إِلَى اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَى المُسْتَقَرِّينَ في مَرْضاةِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الُْمخْلِصينَ في طاعَةِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الاَْدِلاّءِ عَلَى اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الَّذينَ مَنْ والاهُمْ فَقَدْ والَى اللّهَ، وَ مَنْ عاداهُمْ فَقَدْ عادَى اللّهَ، وَ مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللّهَ، وَ مَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللّهَ، وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللّهِ، وَ مَنْ تَخَلّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلّى مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ. أُشْهِدُ اللّهَ أنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سالَ_مْتُمْ، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتُمْ، مُؤمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ عَلانِيَتِكُمْ، مُفَوِّضٌ في ذلِكَ كُلِّهِ إلَيْكُمْ، لَعَنَ اللّهُ عَدُوَّ آلِ مُحَمَّد، مِنَ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ، مِنَ الاَْوَّلينَ وَ الآخِرينَ، وَ أَبرَأُ إِلَى اللّهِ مِنْهُمْ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّد وَ آلِه الطّاهِرينَ».

زيارت ائمّه بقيع(عليهم السلام)

مستحبّ است كه زائر بهترين لباس نظيف خود را بپوشد، و به بهترين عطر خود را خوشبو كند، و با آرامش و وقار به زيارت آن بزرگواران برود، و چون نزديك آن بارگاه شد بايستد، و با خواندن دعاى زير اجازه ورود بگيرد: «يا مَوالِىَّ يا اَبْنآءَ رَسُولِ اللّهِ، عَبْدُكُمْ وَ ابْنُ اَمَتِكُمْ، اَلذَّلِيلُ بَيْنَ اَيْدِيكُمْ، وَ الْمُضْعِفُ فِي عُلُوِّ قَدْرِكُمْ، وَ الْمُعْتَرِفُ بَحَقِّكُمْ، جاءَكُمْ مُسْتَجِيراً بِكُمْ، قاصِداً اِلى حَرَمِكُمْ، مُتَقَرِّباً اِلى مَقامِكُمْ، مُتَوَسِّلاً اِلَى اللّهِ تَعالى بِكُمْ، ءَاَدْخُلُ يا مَوالِىَّ؟ ءَأَدْخُلُ يا اَوْلِيآءَ اللّهِ؟ ءَأَدْخُلُ يا مَلائِكَةَ اللّهِ الُْمحْدِقِينَ بِهذَا الْحَرَمِ، الْمُقِيمِينَ بِهذَا الْمَشْهَدِ»؟ سپس پاى راست را پيش بگذارد، و با خشوع و خضوع وارد شود، و بگويد:

«اَللّهُ اَكْبَرُ كَبِيراً، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ كَثِيراً، وَ سُبْحانَ اللّهِ بُكْرَةً وَ اَصِيلاً، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ الْفَردِ الصَّمَدِ، الْماجِدِ الاَْحَدِ، الْمُتَفَضِّلِ الْمَنّانِ، الْمُتَطَوِّلِ الْحَنّانِ، الَّذِي مَنَّ بِطَوْلِهِ، وَ سَهَّلَ زِيارَةَ ساداتِي بِإحْسانِهِ، وَ لَمْ يَجْعَلْنِي عَنْ زِيارَتِهِمْ مَمْنُوعاً، بَلْ تَطَوَّلَ وَ مَنَحَ». و سپس پشت به قبله و رو به آن قبور مطهّر دعاى زير بخواند: «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدى، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ أهْلَ التَّقْوى، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْحُجَجُ عَلى أهْلِ الدُّنْيا، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْقُوّامُ في الْبَرِيَّةِ بِالْقِسْطِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ أهْلَ الصَّفْوَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ آلَ رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُم أهلَ النَّجْوى، أَشْهَدُ أنَّكُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَ نَصَحْتُمْ وَ صَبَرْتُمْ في ذاتِ اللّهِ، وَ كُذِّبْتُمْ وَ اُسيءَ إلَيْكُمْ فَغَفَرْتُمْ، وَ أَشْهَدُ أنَّكُمُ الاْئِمَّةُ الرّاشِدُونَ الْمُهْتَدُونَ، وَ أَنَّ طاعَتَكُمْ مَفْرُوضَةٌ، وَ أَنَّ قَوْلَكُمُ الصِّدْقُ، وَ اَنَّكُمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجابُوا، وَ أَمَرْتُمْ فَلَمْ تُطاعُوا، وَ أنَّكُمْ دَعآئِمُ الدّينِ و أرْكانُ الأرْضِ، لَمْ تَزالُوا بِعَيْنِ اللّهِ يَنْسَخُكُمْ مِنْ أَصْلابِ كُلِّ مَطَهَّر، وَ يَنْقُلُكُمْ مِنْ أرْحامِ الْمُطَهَّراتِ، لَمْ تُدَنِّسْكُمُ الْجاهِلِيَّةُ الْجَهْلاءُ، وَ لَمْ تَشْرَكْ فيكُمْ فِتَنُ الأهْواءِ، طِبْتُمْ وَ طابَ مَنْبَتُكُمْ، مَنَّ بِكُمْ عَلَيْنا دَيّانُ الدّينِ، فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوت اَذِنَ اللّهُ اَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ، وَ جَعَلَ صَلاتَنا عَلَيْكُمْ رَحْمَةً لَنا، وَ كَفّارَةً لِذُنُوبِنا، اِذِ اخْتارَكُمُ اللّهُ لَنا، وَ طَيَّبَ خَلْقَنا بِما مَنَّ عَلَيْنا مِنْ وِلايَتِكُمْ، وَ كُنّا عِنْدَهُ مُسَمِّينَ بِعِلْمِكُمْ، مُعْتَرِفِينَ بِتَصْدِيقِنا اِيّاكُمْ، وَ هذا مَقامُ مَنْ اَسْرَفَ وَ اَخْطَأَ وَ اسْتَكانَ وَ اَقَرَّ بِما جَنى، وَرَجى بِمَقامِهِ الْخَلاصَ، وَ اَنْ يَسْتَنْقِذَهُ بِكُمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْكَى مِنَ الرَّدى، فَكُونُوا لِي شُفَعآءَ، فَقَدْ وَفَدْتُ اِلَيْكُمْ اِذْ رَغِبَ عَنْكُمْ اَهْلُ الدُّنْيا، وَ اتَّخَذُوا آياتِ اللّهِ هُزُواً، وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها. يا

مَنْ هُوَ قآئِمٌ لا يَسْهُو، وَ دآئِمٌ لا يَلْهُو، وَ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَىْء، لَكَ الْمَنُّ بِما وَفَّقْتَنِي، وَ عَرَّفْتَنِي بِما اَقَمْتَنِي عَلَيْهِ، اِذْ صَدَّ عَنْهُ عِبادُكَ، وَ جَهِلُوا مَعْرِفَتَهُ، وَ اسْتَخَفُّوا بِحَقِّهِ، وَ مالُوا اِلى سِواهُ، فَكانَتِ الْمِنَّةُ مِنْكَ عَلَىَّ مَعَ اَقْوام خَصَصْتَهُمْ بِما خَصَصْتَنِي بِهِ، فَلَكَ الْحَمْدُ إذ كُنْتُ عِنْدَكَ في مَقامي هذا، مَذْكُوراً مَكْتُوباً، فَلا تَحْرِمْني ما رَجَوْتُ، وَ لا تُخَيِّبْني فيما دَعَوْتُ، بِحُرْمَةِ مُحَمَّد وَ آلِهِ الطّاهِرينَ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد». سپس قبور فاطمه بنت اسد و ابراهيم فرزند رسول خدا(صلى الله عليه وآله)و ساير بزرگان بقيع را زيارت كند، و بر آنها درود و رحمت فرستد، و بر ايشان فاتحه بخواند.

زيارت حضرت حمزه

و سزاوار است مساجد هفتگانه و مسجد قبا و قبور شهداى اُحد را زيارت كند، و به هنگام زيارت قبر حضرت حمزه، عموى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در اُحد بگويد: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَمَّ رَسُولِ اللّهِ، صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَيْرَ الشُّهَدآءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَسَدَ اللّهِ وَ اَسَدَ رَسُولِهِ، اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ جاهَدْتَ فِى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ جُدْتَ بِنَفْسِكَ، وَ نَصَحْتَ رَسُولَ اللّهِ، وَ كُنْتَ فِيما عِنْدَ اللّهِ سُبْحانَهُ راغِباً، بِاَبِي أَنْتَ وَ اُمِّي، مُتَقَرِّباً اِلى رَسُولِ اللّهِ(صلى الله عليه وآله)بِذلِكَ، راغِباً اِلَيْكَ فِى الشَّفاعَةِ، اَبْتَغِي بِزِيارَتِكَ خَلاصَ نَفْسِي، مُتَعَوِّذاً بِكَ مِنْ نار اسْتَحَقَّها مِثْلِي بِما جَنَيْتُ عَلى نَفْسِي، هارِباً مِنْ ذُنُوبِي الَّتِي احْتَطَبْتُها عَلى ظَهْرِي، فَزِعاً اِلَيْكَ رَجاءَ رَحْمَةِ رَبِّي، اَتَيْتُكَ مِنْ شُقَّة بَعِيدَة، طالِباً فَكاكَ رَقَبَتِي مِنَ النّارِ، وَ قَدْ اَوْقَرَتْ ظَهْرِي ذُنُوبِي، وَ اَتَيْتُ ما اَسْخَطَ رَبِّي، وَ لَمْ اَجِدْ اَحَداً اَفْزَعُ اِلَيْهِ خَيْراً لِي مِنْكُمْ

اَهْلَ بَيْتِ الرَّحْمَةِ، فَكُنْ لِي شَفِيعاً يَوْمَ فَقْرِي وَ حاجَتِي، فَقَدْ سِرْتُ اِلَيْكَ مَحْزُوناً،وَ اَتَيْتُكَ مَكْرُوباً، وَ سَكَبْتُ عَبْرَتِي عِنْدَكَ باكِياً، وَ صِرْتُ اِلَيْكَ مُفْرَداً، وَ اَنْتَ مِمَّن اَمَرَنِيَ اللّهُ بِصِلَتِهِ، وَحَثَّنِي عَلى بِرِّهِ، وَ دَلَّنِي عَلى فَضْلِهِ، وَ هَدانِي لِحُبِّهِ، وَ رَغَّبَنِي فِى الْوِفادَةِ اِلَيْهِ، وَ اَلْهَمَنِي طَلَبَ الْحَوآئجِ عِنْدَهُ، اَنْتُمْ اَهْلُ بَيْت لا يَشْقى مَنْ تَوَلاَّكُمْ، وَ لايَخِيبُ مَنْ أتَاكُمْ، وَ لايَخْسَرُ مَنْ يَهْواكُمْ، وَ لا يَسْعَدُ مَنْ عاداكُمْ».

زيارت وداع پيامبر(صلى الله عليه وآله)

«اَللّهُمَّ لاْ تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَةِ قَبْرِ نَبِيِّكَ، فَاِنْ تَوَفَّيْتَنِي قَبْلَ ذلِكَ فَاِنِّي اَشْهَدُ فِي مَماتِي عَلى ما اَشْهَدُ عَلَيْهِ فِي حَياتِي، اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ، وَ اَنَّكَ قَدِ اخْتَرْتَهُ مِنْ خَلْقِكَ، ثُمَ اخْتَرْتَ مِنْ اَهْلِ بَيْتِهِ الاَْئِمَّةِ الطّاهِرينَ، اَلَّذينَ اَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ، وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهيراً، فَاحْشُرْنا مَعَهُمْ، وَ فِي زُمْرَتِهِمْ، وَ تَحْتَ لِواءِهِمْ، وَ لا تُفَرِّقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ لا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ تَسْلِيمِى عَلَيْكَ».

زيارت وداع ائمه بقيع(عليهم السلام)

«اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَئِمَّةَ الْهُدى وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ، اَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ اَقْرَءُ عَلَيْكُمُ السَّلامَ، آمَنّا بِاللّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ بِما جِئْتُم بِهِ وَدَلَلْتُمْ عَلَيْهِ، اَللّهُمَّ فَاكتُبْنا مَعَ الشّاهِدينَ»، و سپس مى گويد:

«وَ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَتِهِمْ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ». پايان

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109