سرشناسه : انصاري محمدحسن 1342 -
عنوان و نام پديدآور : تعمير و توسعه مسجد شريف نبوي در طول تاريخ تاليف محمدحسن عبدالقادر الانصاري ترجمه عبدالمحمد آيتي [براي حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت
مشخصات نشر : [تهران : نشر مشعر 1378.
مشخصات ظاهري : 223 ص مصور، نقشه
شابك : 6000ريال 964-6293-55-7
يادداشت : كتابنامه [215] - 223؛ همچنين به صورت زيرنويس
موضوع : مسجد النبي (مدينه)
موضوع : معماري مساجد
موضوع : مسجدها -- عربستان سعودي -- مدينه
شناسه افزوده : آيتي عبدالمحمد، 1305 - ، مترجم
شناسه افزوده : حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت
رده بندي كنگره : NA5970 /م4 الف8
رده بندي ديويي : 726/209538
شماره كتابشناسي ملي : م 78-22860
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
ص: 8
ص: 9
سپاس و ستايش خداوندى را كه در قرآن خود، مسجد را ياد كرده و درود و سلام آن كس را كه به دستان خود مسجد و مقام خويش را بنا نمود و بر خاندان او كه رهروان بهترين و درست ترين راه ها هستند.
و بعد:
پس از آنكه رسول خدا محمد مصطفى صلى الله عليه و آله به مدينه منوره نزول اجلال فرمود، نخستين كار او، بناى مسجد بود، كه آنجا را مكان عبادت و مركز فرمانروايى و ضيافتگاه و محكمه داورى و مجلس رأى زدن و مقرّ راهنمايى و محلّ محبت و الفت ميان مسلمانان قرار داد. مسجد دارالعلمى بود كه اصحاب در آنجا اصول راستينى را، كه دين حنيف اسلام بر روى آن استوار شده بود، مى آموختند و چون آن اصول را فرا مى گرفتند، بيرون مى آمدند تا مردم را از ظلمات گمراهى و كوردلى و جهالت نابخردانه برهانند و به عرصه روشن هدايت خداوندى و شريعت تابناك اسلامى بيرون آرند. برخى از آنان سرداران ميدان نبرد شدند و برخى فقيه و محدّث و گروهى عالم و مورّخ. آنها
ص: 10
در پرتو اخلاق و عدالت شان و پيروى شان از طريق قويم دين اسلام، خود چراغ هايى شدند راهنمايى مردم را و خورشيدى آسمان علم و معرفت را.
از مسجد شريف نبوى، نورِ يقين درخشيدن گرفت و نداى حق طنين انداز شد و هدايت گسترش يافت و پرده هاى كفر و شرك بردريد و ابرهاى ضلالت پراكنده شد تا زمين منوّر به انوار الهىِ دادگرى گرديد.
از مسجد شريف نبوى، داعيان و مبلغان اسلام مشعل هاى علم و رسالت و صلح را به اكناف معموره زمين بردند تا عالم از لوث ظلمتِ جهل و كفر وطغيان بزدايند ونور علم و تمدن و عدالت و ايمان را بگسترانند.
مسجد شريفِ نبوى، آنجا كه محمد مصطفى صلى الله عليه و آله از همان روز نخست اساس آن بر بنيان تقوا نهاد و به دست مبارك خويش بنايش نمود و اصحاب بزرگوارش- رضوان اللَّه عليهم- دامن جهد بر كمر زده در اين مهم يارى اش كردند.
مسجد شريفِ نبوى، جايى كه اجر عبادت در آنجا مضاعف است و يك نماز در آنجا از هزار نماز در مساجد ديگر، جز مسجدالحرام، بهتر و برتر است.
مسجد شريف نبوى، جايى كه پاداش كسى را كه چهل نماز پى در پى در آن به جاى آرد؛ برائت از آتش دوزخ قرار داد و رهايى از عذاب آن و پيراستن قلبش از نفاق و دورويى. جايى كه دلها در هواى آن مى تپند و از سراسر عالم به سوى آن بار سفر برمى بندند؛ تا از آن همه اجر و ثواب بهره جويند و در سايه امنش بيارمند و در روضه و مقام آن نماز بگزارند و بر پيامبر صلى الله عليه و آله و يارانش درود بفرستند.
به جان، مشتاقِ آن شدم كه درباره مسجد شريف نبوى در مدينه منوره چيزى بنويسم. در باره مسجدى كه مكان آن را نه هيچ انسانى، كه
ص: 11
خداى- عزّوجلّ- برگزيده است. و اصحاب كبار با مصطفى صلى الله عليه و آله در بناى آن مشاركت كرده اند و رسول اللَّه صلى الله عليه و آله خود با مهاجران و انصار خشت و سنگ كشيده اند و براى ترغيب آنان به كار و تحريض همّتشان رجزهاى غرور آفرين خوانده اند تا امروز خواننده گرامى، آن منظره جليل و جميل را به عيان بنگرد و رسول اللَّه صلى الله عليه و آله را ببيند كه چه سان خشت و سنگ حمل مى كرده و با دستان شريف خود آن مكان طيب و طاهر را بنا مى نموده است. و نيز دريابد كه پيشينيان چگونه به راه او رفته اند و به سنت او اقتدا كرده اند و اين امر تا زمان ما همچنان بر دوام است.
به جان، مشتاق آن شدم كه در باره مسجد شريف نبوى چيزى بنويسم؛ در باره مسجدى كه به مثابه قلب مدينه منوره است و محور سازمان عمرانى آن. از اوان كودكى همواره درميان رواق هايش گشته ام و بر ستونهايش گذشته ام و در صحن و زير مناره هايش نشسته ام و به تلاوت قرآن و استماع حديث گوش جان سپرده ام، چندان كه بر دل من اثرى ژرف مى نهاد و عطر آن مكانِ بهجت اثر در اعماق جانم مى نشست.
به جان، مشتاق آن شدم كه در باره مسجد شريف نبوى چيزى بنويسم، به ياد روزگارى كه آنجا تنها مكان روشن مدينه منوره بود، در آنجا در زير گنبدها و چلچراغ هايش درس هايمان را مى آموختيم و بر آستان آن تربيتى روحانى مى يافتيم و دل و جان را نيرو مى بخشيديم و اين حظّ روحانى، همانند چشمه اى جوشان و جاودان و زندگى بخش در وجود ما سارى و جارى مى شد.
به جان، مشتاق آن شدم كه درباره مسجد شريف نبوى چيزى بنويسم و اين انديشه را از پيش در خود پرورانده بودم. پس شيوه پژوهش را طرفى افكندم و از يك دهه پيش، هنگامى كه در باره آموزش و پرورش در مدينه منوره، از سده اول هجرى تا سال 1412 تحقيق مى كردم، به گرد آورى
ص: 12
منابع وثبت ياد داشت هايى پرداختم و بربسيارى ازمعلومات در كتاب هاو منابع اساسى از قديم و جديد دست يافتم. پس از چاپ كتاب «آموزش و پرورشِ» خود، ديدم كه ديگر جاى درنگ و انتظار نيست، با يارى خواستن از خداى- عزّوجلّ- قدم در راه اقدام نهادم و بار ديگر بر منابعى كه بعداً به كتاب در افزودم، دست يازيدم و روشى علمى و مستند و اصولى در پيش گرفتم و كتاب را با نقشه ها و نمودارها و تصاويرى ديرياب بياراستم؛ به شيوه اى كه خواننده گرامى بر موارد توسعه و ترميم و اصلاح مسجد شريف نبوى بر طبق سال ها و دوره هاى تاريخى، كه بدون انقطاع بر آن گذشته است، آگاه گردد.
اين ها بود مهم ترين انگيزه هاى من در انتخاب اين موضوع.
اينك كتاب شامل شش «فصل» است و يك «خاتمه» و يك «فهرست كلّى» در مطالب كتاب و «صورتى از همه مراجع و منابع». از اين قرار:
فصل اول، نيروها و عوامل اقليمى كه در بناى مسجد شريف نبوى مؤثر بوده اند.
فصل دوم، مسجد شريف نبوى در عهد رسول صلى الله عليه و آله.
فصل سوم، مسجد شريف نبوى در خلال سال هاى 11 تا 656 ه. ق.: 632 تا 1258 م.
فصل چهارم، مسجد شريف نبوى در خلال سال هاى 656 تا 1344 ه. ق.: 1258 تا 1925 م.
فصل پنجم، مسجد شريف نبوى در عهد دولت سعودى از 1344 ه. ق.
: 1925 م.
فصل ششم، توسعه مسجد شريف نبوى در عهد ملك فهد بن عبدالعزيز.
خوشحالم كه به همه كسانى كه- بعد از خداوند عزّوجلّ- مرا در اين مهم يارى كرده اند؛ از استادان و همگنان و خانواده و فرزندان و دوستان عزيز
ص: 13
سپاس خود را تقديم دارم.
از خداى بزرگ اميد دارم كه در اين تحقيق موفق شده باشم تا آنچه كرده ام مقدمه تحقيقات ديگرم در همين موضوع شود، و هر نقص و قصورى كه در اين كتاب مرتكب شده ام، صورت كمال يابد. البته مدعى كمال نيستم كه كمال مطلق ويژه ذات بارى تعالى است. من كوشش فراوانى به كار داشته ام و اگر توفيقى يافته ام، به فضل و حسن توفيق خداوندى بوده است و اگر نه مرا همين بس كه روزگارى را بر آستان مسجد شريف نبوى و ميان ستون ها و روضه اش و منبرش و محراب هايش و گنبدهايش و مناره هايش گشته ام و در چگونگى توسعه و تعمير آن، در طول تاريخ سير كرده و اين بحث را در مدينه منوره، شهر محمد مصطفى صلى الله عليه و آله آورده ام.
باز از خداوند متعال مى خواهم رنج مرا، كه از روى اخلاص صورت گرفته است، بپذيرد. و صلّى اللَّه على سيّدنا محمّد و على آله و صحبه اجمعين والحمد للَّه ربّ العالمين.
ناجى محمد حسن عبدالقادر الانصارى
مدينه منوره، 17 جمادى الأولاى سال 1415 ه.
برابر با 22 اكتبر سال 1994 م.
ص: 14
ص: 15
ص: 16
ص: 17
مدينه منّوره را ويژگى هايى است كه آن را از ديگر شهرهاى عالم متمايز مى سازد. مكان آن در نوع خود يكتاست. از لحاظ جغرافيايى، به گونه اى است گويى مقرر شده است كه: هجرتگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله، آنگاه كه آن حضرت را به هجرت فرمان دادند آنجا باشد. در حديث ابوهريره آمده است كه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله فرمود: «مأمور به هجرت به شهرى شده ام كه بر همه شهرها پيروز شود و آن را يثرب گويند و آن مدينه است ...». (1)
مدينه منوره در اقليم حجاز واقع شده؛ «در منطقه غربى از مملكت عربستان سعودىِ امروز» و تقريباً در 150 كيلومترى خاور درياى سرخ، در ارتفاع 600 متر از سطح دريا، در طول 16، 36، 39 شرقى و عرض 6، 28، 24 شمالى. از مكه مكرمه 420 كيلومتر فاصله دارد و از رياض ياپتخت عربستان 990 كيلومتر و از ينبع در ساحل دريا 240 كيلومتر.
ص: 18
از حيث مكان؛ مدينه واحه اى است پر نعمت و آبادان، كوه هاى بزرگ و كوچك، گاه در سلسله هاى همانند و پيوسته و گاه جدا از يكديگر آن را در ميان گرفته اند. كسى كه به مدينه منوره مى آيد، از مسافت 150 كيلومترى، از همه راه هاى برّى آن را از دور تواند ديد.
تصوير ص 20
نقشه عربستان در موقعيت جهان و مدينه در موقعيت عربستان
همچنين حرّه ها (1) و لابه ها (2) و جماوات (3) در درون و اطراف شهر، با آن در آميخته اند. چند وادى و مسيل بدان مى پيوندد. به سبب مساعد بودن خاك و وجود آب، مزارعى در اطراف آن گسترده است. (4)
ص: 19
بر اين مى افزايم اين مطلب را كه: مدينه محصور است ميان دو لابه زمين سنگلاخ آتش فشانى، از دو جانب مشرق و مغرب. اين دو حدود حرم مدينه اند از مشرق و مغرب آن؛ همان گونه كه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله حدود آن را معين كره است. ابو هريره از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده كه «حرم مابين دو لابه مدينه است ...» (1)
ديگر از ويژگى هاى مدينه اين است كه محصور است ميان دو كوه؛ از شمال و جنوب. اين دو كوه حد شمالى و جنوبى مدينه اند. در شمال كوه ثَور است و در جنوب كوه عَير. (2) اين حدى است كه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله معين كرده است.
در حديث از على بن ابى طالب عليه السلام آمده است كه پيامبر فرمود: «مدينه حرمى است ميان عير و ثور ...» (3)
شش سيل گاه مدينه را در ميان گرفته است. آشكارترين كوه در مدينه منوره، كوه احد است و رسول اللَّه صلى الله عليه و آله در باره آن فرمود: «اين كوه ما را دوست دارد و ما آن را دوست داريم». (4)
هواى مدينه منوره در تابستان گرم و خشك است و در زمستان سخت سرد. ابوهريره گويد: از رسول اللَّه صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: «آن (مدينه) سرزمينى است كم باران» (5) جهت باد در مدينه از جنوبِ غربى است.
چاه ها يكى از آبشخورهاى اصلى است كه به مدينه آب مى رسانند.
ص: 20
علاوه بر چاه ها، چشمه هاست و از جمله عين الازرق (چشمه كبود) است. در دوره حكومت سعودى ها، چشمه ها و چاه ها پُر شده است؛ زيرا دولت آب آشاميدنى شهر را به فراوانى تهيه مى كند و آب شيرين شده از دريا به شهر كشيده شده. (1)
از ديگر خصوصيات مدينه، حاصلخيز بودن زمين و فراوانى آب و اشتهار وسيع آن در امر كشاورزى است، به ويژه به داشتن انواع متعدد نخل و خوبى محصول مشهور است. در مدينه صدر اسلام، صنايع دستى (2) و نيز حرفه هايى كه با محصولات كشاورزى ارتباط داشتند معمول بود. (3)
تاريخ مدينه منوره به پيش از ميلاد مسيح عليه السلام مى پيوندد. پيش از هجرت رسول گرامى صلى الله عليه و آله آنجا را «يثرب» مى گفتند. يثرب نام منطقه اى است از شمال غربى مدينه تا غرب مرقد سيدالشهدا (حمزه). (4)
تاريخ سياسى مدينه منوره در اعصار جاهلى بنابر آنچه در تواريخ آمده،
ص: 21
به «عبيل»- كه سيل جُحفه آنها را نابود كرده- و «عماليق» و «اوس و خزرج» باز مى گردد. پس كسانى كه مى پندارند در يثرب يك دولت يهودى وجود داشته، خطا مى كنند. يهود هيچگاه در مدينه حكومت نكرده اند. اينان به مدينه آمدند و در آنجا سكونت گزيدند و به وسيله رباخوارى بر ثروت هاى آن چيره شدند. (1) در آنجا معابد و مدارس و احبار داشتند. در طول تاريخ همواره در طريق نفاق افكنى و دميدن روح شك در مردم گام بر مى داشتند، تا آنگاه كه در عهد رسول اللَّه صلى الله عليه و آله همگى از آنجا رانده شدند. (2)
ساكنان مدينه در اين برهه از زمان، از نژادهاى مختلف و داراى عقايد گوناگون بودند، چون در آن زمان ها حكومت نيرومند واحد وجود نداشت كه همه افراد آن جامعه را تحت سلطه خويش در آورد، قوّت و قهر از آنِ جماعتى بود كه قوى تر مى بود. بنابراين بايد گفت كه جامعه مدينه در آن عصر يك جامعه قبيله اى بوده است. (3)
با هجرت محمد مصطفى صلى الله عليه و آله در روز دوشنبه 12 ربيع الأول سال اول هجرى برابر با 24 سپتامبر سال 622 ميلادى، مدينه مركزيتى ارجمند و عالى يافت و نخستين عاصمه يا مركز اسلام گرديد. آمدن رسول خدا صلى الله عليه و آله موجب صلح ميان دو قبيله اوس و خزرج گرديد و ميان مهاجران و انصار پيمان
ص: 22
مؤاخات يا برادرى بسته شد و همه تلاش هاى فتنه انگيزانه يهود باد هوا شد.
مسجد شريف نبوى دو بار ساخته شد؛ يك بار هنگامى كه به مدينه تشريف آورد و بار ديگر هنگامى كه از غزوه خندق باز گرديد. (1) پيامبر صلى الله عليه و آله در اطراف مسجد به ساختن خانه ها فرمان داد، و خانه هاى مهاجران و انصار در اطراف مسجد بنا شد. خلفا نيز به همان راهى رفتند كه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله رفته بود. عمر ابن خطاب مسجد شريف نبوى را توسعه داد همچنين عثمان بن عفّان به توسعه مسجد اقدام كرد تا آنگاه كه دارالخلافه اسلامى در عهد على بن ابى طالب عليه السلام از مدينه به كوفه انتقال يافت.
با آنكه در عصر اموى مركز حكومت اسلامى از كوفه به دمشق منتقل شد. مسجد نبوى همچنان توسعه مى يافت، از جمله در عهد وليدبن عبدالملك و به دست عامل او بر مدينه، عمر بن عبدالعزيز. همچنين در عهد، مهدى عباسى چند بار مسجد ترميم شد و در آن اصلاحاتى صورت گرفت. تا سال 654 ه. ق. 1256 م. كه در آنجا آتش افتاد؛ از جمله سقف چوبى آن بكلى سوخت و منبر نابود شد و درها و خزائن و پنجره ها طعمه حريق گرديد.(2)
با استيلاى مغول به بغداد، در سال 656 ه. ق.: 1258 م. دولت
ص: 23
عباسى منقرض شد و مدينه زير نظر و مسؤوليت مماليك بحرى مصر در آمد.
سلاطين بحرى، مسجد مدينه منوره را مورد توجه و اهتمام قرار دادند.
تعميرات و اصلاحات در آن ادامه يافت و براى مسجد چند بار منبر فرستادند.
آخرين اصلاح در عهد سلطان شعبان (1) بود. وى براى مسجد شريف نبوى گنبدى ساخت. (2)
از آغاز حكومت مماليك چركسى، اهتمام به مدينه منوره، همچنان استمرار داشت. به ويژه اهتمام به مسجد شريف نبوى و عمارت و ترميم و تعمير آن سرلوحه اقدامات آنان بود. در عهد قايتباى اصلاحات مهمى در آن صورت گرفت، كه عمارت و ترميم هاى او بر كوششى كه وى در توسعه مسجد شريف نبوى به كار برده است گواهى مى دهد. تا سال 886 ه. 1418 م. كه صاعقه اى بر مئذنه جنوب شرقى فرود آمد و بار ديگر آتش در مسجد شريف افتاد. سلطان قايتباى فرمان داد، آن را تعمير كنند. از مصر مصالح و معمار و كارگر فرستاد و اموالى بدان اختصاص داد. (3)
از آغاز استيلاى عثمانيان بر مصر و برافتادن حكومت مماليك در
ص: 24
سال 923 ه. ق.: 1517 م. حجاز تحت سلطه آنان در آمد. عثمانيان نيز به حرمين شريفين توجه خاص مبذول مى داشتند و در مسجد شريف نبوى اصلاحات و تعميراتى انجام دادند. محمد بن خضر رومى (1) كارهاى آنان را در كتاب خود به تفصيل بيان كرده است؛ از جمله آنكه در عهد سلطان عبدالمجيد بيشترين و بزرگترين تعميرات در مسجد صورت گرفت. او مسجد را از نو بنا كرد. اين كار 12 سال: از 1265 تا 1277 ه. ق. مدت گرفت. (2)
تصوير ص 25
مدينه منوّره در سال 1325 ه كه پيرامونش ديوار كشيده شده
ص: 25
تصوير ص 27
منطقه مركزى مدينه منوّره
ص: 26
چون خدا- ى عزّوجلّ- خواست دين خود را آشكاركند و پيامبرش صلى الله عليه و آله را پيروزى و عزت دهد و وعده اى را كه به او داده بود بر آورد، رسول اللَّه صلى الله عليه و آله به هنگام حج با جمعى از انصار ديدار كرد و دين خود را بر قبايل عرب عرضه كرد.
وى هر سال در موسم حج چنين مى كرد. يك بار كه در عقبه ايستاده بود، گروهى از انصار، كه خدا بر ايشان اراده خير كرده بود، نزد او آمدند. اينان شش تن بودند: سعد بن زراره و عوف بن حارث از بنى نجار و رافع بن مالك از بنى زريق و قطبة بن عامر از بنى سلمه و عقبة بن عامر از بنى حرام و جابربن عبداللَّه از بنى عبيد بن عدىّ. (1)
پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را به اسلام فرا خواند. يكى از آنان گفت: بدانيد كه او همان پيامبر است كه يهود شما را به ظهور او تهديد مى كنند. مبادا كه ايشان در ايمان آوردن به او از ما پيشى گيرند. پس آنان رسول اللَّه صلى الله عليه و آله را تصديق كردند و اسلام را، كه به آنان عرضه شده بود، پذيرفتند و گفتند ما قوم خود را در حالى ترك كرديم كه دشمنى و شرّ، آن گونه كه در ميان آن هاست، در ميان هيچ قومى نيست، باشد كه خدا به وسيله تو ما را با هم متحد كند. اينك ما به نزد آن ها باز مى گرديم و به سوى تو دعوتشان مى كنيم و دينى را كه به ما عرضه داشته اى و ما پذيرفته ايم به آنان عرضه خواهيم كرد. اگر ايشان اسلام آورند، هيچ كس از تو پيروزمندتر نخواهد بود! سپس از نزد رسول اللَّه صلى الله عليه و آله به شهرهاى خود باز گشتند، در حالى كه خود ايمان آورده و تصديق نبوت كرده
ص: 27
بودند. چون به مدينه، نزد قوم خود رفتند، در باره پيامبر صلى الله عليه و آله با آنها سخن گفتند و آنها را به اسلام فرا خواندند. تا اسلام در ميان شان رواج يافت. از آن پس خانه اى از خانه هاى انصار نبود مگر آن كه در آنجا سخن از رسول اللَّه صلى الله عليه و آله بود. (1)
چون خداى تعالى اراده كرده بود كه از مردم مدينه براى پيامبر صلى الله عليه و آله پشتيبان و براى دينش ياورى قرار دهد، آن قوم را برگزيد. اينان بذر آن شجره طيّبه اى بودند كه ريشه در زمين ثابت دارد و شاخه در آسمان. پس از اين واقعه در موسم حجّ سال دوازدهم بعثت، برابر با ماه ژوئيه سال 621، دوازده تن ديگر نزد پيامبر آمدند. از اين جمع، پنچ تن از همان شش تن بودند كه در سال پيش به او پيوسته بودند. اينان رسول اللَّه صلى الله عليه و آله را ديدار كردند، به او دست بيعت دادند، بيعت زنان و اين بيعت عقبه نخستين بود.
و در سال بعد يعنى سالى كه پس از عقبه نخستين بود، سال سيزدهم بعثت ژانويه 622 م. هفتاد و سه مرد و دو زن از مدينه به قصد حج بيرون آمدند و رهسپار مكه شدند. اينان با پيامبر صلى الله عليه و آله در منا، به گونه اى كه قريش آن ها را نبينند، ديدار كردند و در حضور عباس عموى پيامبر صلى الله عليه و آله و على بن ابى طالب عليه السلام دست بيعت دادند. اين بيعت را «عقبه دوم» ناميده اند. در اين بيعت تعهد كردند كه به مال و جان از او دفاع كنند و دعوتش كردند كه به يثرب هجرت كند تا در حمايت آنان باشد. چون كار بيعت به پايان رسيد، آن قوم به مدينه بازگرديدند و منتظر ورود رسول اللَّه صلى الله عليه و آله شدند. پيامبر صلى الله عليه و آله از آن ها خواست كه دوازده نقيب براى قوم خود برگزينند. نقيبان در حال انتخاب شدند: نُه تن از خزرج و سه تن از اوس. (2)
ص:28
در فضيلت مدينه منوره و علوّ مكان و رفعت منزلت آن، فراوان نوشته اند. مدينه حرم رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سراى هجرت اوست. مرقدش در آنجاست و ساكنان آن همسايگان پيامبر صلى الله عليه و آله هستند و هر كه از مؤمنان در آن سر زمين بميرد، مستوجب شفاعتش گردد.
از ابن عمر روايت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
«هر كس بتواند در مدينه بميرد و در آنجا بميرد، سپس بداند كه من شفيع كسانى هستم كه در آنجا مى ميرند» (1)
همان گونه كه مكه حرم ابراهيم است، مدينه حرم رسول خدا صلى الله عليه و آله است.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «ابراهيم مكه را حرم قرار داد و براى مردمِ آن دعا كرد و من مدينه را حرم قرار دادم، همان گونه كه ابراهيم مكه را حرم قرار داد. من دعا كردم كه خداوند در صاع آن و مدّ آن بركت دهد، همان گونه كه ابراهيم براى مردم مكه دعا كرد» (2) پيامبر فرمود: «ايمان به مدينه پناه برد همان گونه كه مار به سوراخ خود پناه مى برد». (3) در فضيلت مدينه همان بس كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را
ص: 29
دوست مى داشت و در حقّ او دعا كرد كه: «بار خدايا! محبوب ما گردان مدينه را همچنانكه مكه را محبوب ما ساختى، حتى بيش از آن، بار خدايا! مدينه را سلامت بدار و براى ما بركت نه در صاع آن و مدّ آن و تبش را از آن دور ساز و به جحفه برگردان». (1) و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «اگر بدانند مدينه براى آن ها بهتر است، هيچ كس از روى بى ميلى آن را ترك نمى گويد مگر آنكه خدا بهتر از او را به جاى او به مدينه دهد. و كسى بر تنگى معيشت و سختى هاى آن شكيبايى نمى ورزد مگر آن كه در روز قيامت او را شفاعت مى كنم. (2)
خلاصه آن كه: مدينه منوره محبوب ترين سرزمين ها در نزد خداوند سبحان است؛ آنجا سراى ايمان است و در آخرالزمان ايمان بدان پناه برد. بر دروازه هاى آن نگهبانانى است از فرشتگان. دجّال و طاعون را در آنجا راه نباشد و پس از ويرانى همه دنيا ويران مى شود. مدينه مرقد و مزار برترين خلق خدا محمد مصطفى صلى الله عليه و آله است و مهبط وحى اوست. در آنجا جايى نيست مگر اينكه جايگاه نزول آيه يا آياتى از قرآن است يا محل روايت يا حديثى از احاديث شريف نبوى است. مدينه حرم خداوندى و حرم پيامبر اوست و خداوند وعده هاى نيكو داده به كسى كه بر تنگى معيشت و سختى هاى آن صبر كند، يا در مسجد آن نماز بگزارد يا از خرمايش بخورد يا از آبش بياشامد و خداوند خاك آن را شفا قرار داد. احاديث وارده در اين معنى بسيار است و از طرق متعدد روايت شده و اين روايات در كتب معتبر حديث موجود است:
«از فضائل مدينه منوره كثرت نام هاى آن است و كثرت نام ها بر شرف
ص: 30
آن دلالت كنند. بيشتر نام ها، صفات او و در بزرگ داشت آن و اظهار فضايل و مآثر اوست». (1)
مورخان نام هاى مدينه را ذكر كرده اند و بيش از همه سمهودى آن نام ها را برشمرده است. او 95 نام براى مدينه آورده و آن ها را به حسب حروف الفبا مرتب كرده است. (2) پس از او عباسى 59 اسم آورده (3) و ياقوت حموى 29 اسم (4) و ابن زباله 11 اسم (5) و ما در اينجا برخى از آن نام ها را براى مثال مى آوريم و نه همه آنها را:
مدينه را «منوره» افزودند؛ زيرا به نور خدا و هدايت رسول صلى الله عليه و آله روشن شده است.
«طابه»، «طيبه»، «الدار»، «الحبيبه»، «المحبوبه»، «دارالهجرت»، «دارالفتح»، «مأرِز (ملجاء) الايمان»، «سيّدة البلدان»، «المحفوظه»، «الجابره»، «المرزوقه»، «المباركه» و غير آن ها. همه اين ها نام هايى است كه مدينه بعد از هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله به آن ها معروف شد. و نيز اسم ديگرى است كه از جهت موقعيت جغرافيايى بدان اشتهار دارد؛ از آن رو كه مدينه ميان حرّه «واقم» و «وبره» قرار دارد، آن را «ذات الحرار» يا «ذات الاحرين» نيز گويند. (6) ابن زباله و ابن شبّه روايت كرده اند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مردم را از اينكه بگويند «يثرب» نهى فرمود و در حديث آمده است كه هركس مدينه را يثرب گويد، بايد كه از خداوند آمرزش خواهد، آنجا طابه است. و در روايت ديگر آمده است
ص: 31
كه سه بار استغفار كند (1) حاكم در تاريخ خود حديثى از عامربن ربيعه مى آورد: كه «هر كس مدينه را يثرب گويد، بايد به كفاره آن، ده بار مدينه گويد.» (2)
مردم مدينه همسايگان پيامبر و رونق بخشندگان به مسجدش و نيز ساكنان شهرش مى باشند. تا هنگامى كه به كتاب خدا و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله تمسك مى جويند و به راه او مى روند و اوامرش را اطاعت مى كنند و از نواهى اش مى پرهيزند، به قدر و منزلت از همه مردم برتراند و از حيث مكانت شريف تر و به محبت و احترام و تقدير و تعظيم سزاوارتر.
پيامبر صلى الله عليه و آله به سبب علاقه و محبّتى كه به مردم مدينه داشت و به جهت بزرگداشت آنان و عطوفت و رحمت به خردسالانشان، در حق ايشان دعا كرد و فرمود:
«بار خدايا! بركت ده در ثمرات ما و بركت ده به شهر ما و بركت ده در صاع ما و بركت ده در مُدّ ما». (3)
و نيز روايت شده كه نوبرانه اى به نزد او آوردند. فرمود:
«بار خدايا! بركت ده به شهر ما و به محصولات ما و به مدّ ما و به صاع
ص: 32
ما. بركت بر بركت.»
سپس آن را به خردترين كسى كه در حضورش بود، عطا نمود. (1)
پيامبر صلى الله عليه و آله ديگران را از آزار كردن اهل مدينه يا تعرض به آنان بر حذر داشت و فرمود: هيچ كس بر مردم مدينه كيدى روا نمى دارد مگر آن كه خود ذوب و نابود شود؛ آن سان كه نمك در آب ذوب و نابود مى شود. (2)
آن حضرت مردم را به مردن در مدينه ترغيب مى كرد، تا مستوجب شفاعت او گردند و او بدان گواهى دهد و در ميان نخستين گروهى كه محشور مى شوند با او محشور شوند. و اين از امتيازات مجاوران در مدينه است.
همچنين سفارش كرد كه هركس امور مسلمانان و امور مدينه را بر عهده مى گيرد بايد كه به انصار نيكى كند.
فضايل مدينه بسياراست، آن سان كه به حساب نمى آيد! مورّخان و علما در آثار خود، آن فضايل را ذكر كرده اند، مى توان به آنها رجوع كرد. (3)
مسجد شريف نبوى را در نزد خدا- ى عزّوجلّ- فضيلت بسيار و منزلت بزرگ است. درآنجا ثواب نمازگزاران مضاعف است. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يك نماز
ص: 33
در اين مسجد برتراست از هزار نماز در ديگر جاى ها، مگر مسجدالحرام.
و نيز مسجد مدينه دومين مسجد است از سه مسجدى كه جز به سوى آنها بار نمى بندند. (1)
و فرمود: «بارها بسته نشود مگر به سوى سه مسجد؛ مسجدالحرام و اين مسجد من و مسجدالاقصى» (2) مسجد شريف نبوى را امتيازى ديگر است كه مساجد ديگر از آن بى بهره اند و آن روضه شريفه است كه فرمود: «بين خانه من و منبر من روضه اى است از روضه هاى بهشت.» (3)
از فضايل مسجد شريف نبوى و مداومت نماز در آن، روايتى است از آن حضرت كه: «هر كه در مسجد من چهل نماز بخواند و نمازى از او فوت نشود، براى او برات آزادى از آتش جهنم و آزادى از عذاب و آزادى از نفاق نوشته شود.» (4)
از آداب مسجد شريف نبوى يكى اين است كه چون زائر به آن رسد، مستحب است كه هنگام دخول پاى راست را پيش دارد و بگويد: «أعوذُ باللَّه العظيم وَ بِوَجْهِهِ الْكَريم و سلطانِهِ القديم مِنَ الشَّيطان الرَّجيم.
باسم اللَّه أللّهمّ صَلِّ عَلى محمّد و على آل محمّد، أللّهمّ اغْفِرْلي ذنوبي و افتَح لي أبواب رَحمَتِك»
هنگام دخول در مساجد ديگر هم مى توان اين دعا را خواند. براى دخول
ص: 34
در مسجد پيامبر، دعاى مخصوصى نيست. (1)
سپس دو ركعت نماز بخواند و از خدا آنچه دوست دارد؛ از خير دنيا و آخرت، طلب كند و اگر آن دو ركعت را در روضه شريف بجاى آورد فضل است؛ زيرا فرموده است كه «بين خانه من و منبرم روضه اى است از روضه هاى بهشت.» (2)
چون از تحيّت مسجد فراغت يافت به حجره شريفه روى آورد و در برابر قبر آن حضرت صلى الله عليه و آله پشت به قبله بايستد و بر رسول خدا صلى الله عليه و آله با ادب و آرام و آهسته سلام كند و بگويد: «السّلامُ عَلَيكَ يا رَسُول اللَّه و رحمة اللَّه و بركاته».
در سنن ابوداود به اسناد حسن، از ابو هريره روايت شده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: چون كسى بر من سلام كند، خداى تعالى روح مرا به من باز مى گرداند تا پاسخ سلام او را بدهم. و كسى كه خواهد بر او سلام كند، بگويد:
«السَّلامُ عَلَيكَ يا نَبِىَّ اللَّه، السَّلامُ عَلَيكَ يا رَسُول اللَّه، السَّلامُ عَلَيْكَ يا حَبِيب اللَّه، السَّلامُ عَلَيكَ يا خَيْرَ خَلْقِ اللَّه، السَّلامُ عَلَيكَ يا سَيِّدالمُرْسَلين وَ امامُ المُتَّقِين، أشهَدُ أنّكَ قد بلّغت الرسالة وَ ادّيْت الأمانة و نَصَحْتَ الامَّة و جاهَدْتَ في اللَّه حقَّ جِهادِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيكَ وَ على آلِكَ و ذريّاتك و سلّم تسليماً كثيراً».
و در اين اشكالى نيست، زيرا همه اين ها از اوصاف آن حضرت صلى الله عليه و آله است.
ص: 35
در آن هم «صلات» هست و هم «سلام» و در شريعت اسلامى ميان صلات و سلام بر پيامبر، جمع شده است تا عمل به اين آيه شده باشد!
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً(1)
سپس رو به قبله كند و دعا كند و هر چه خواهد از خداى بخواهد.
از آداب مسجد شريف نبوى يكى اين است كه به هر علت كه باشد، صدا را بلند نكند؛ زيرا از اين عمل نهى شده است. خداى تعالى فرمايد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِىِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَاتَشْعُرُونَ (2)
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد، صداى خود را از صداى پيامبر بلندتر نكنيد و همچنانكه با يكديگر بلند سخن مى گوييد با او به آواز بلند سخن نگوييد، كه اعمالتان ناچيز شود و آگاه نشويد.»
هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله به «يثرب» پايان زندگى سيزده ساله مسلمانان در مكه بود، كه در آنجا دست خوش انواع آزار و اذيت بودند و نيز هجرت، سرآغاز يك دوره ده ساله بود، در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سرآغاز قوّت مسلمانان و عصر استقرار و عزّت و مناعت و سرورى آنان همچنين زمان به وجود آمدن جامعه اسلامى بود با بنيانى استوار و پايه هايى راسخ بر روى زمين.
ص: 36
رسول خدا صلى الله عليه و آله اين جامعه را بر سه اساس، بنيان نهاد:
1- مسجدى كه بر پايه پرهيزگارى بنا شده بود.
2- اخوّتى كه رشته هاى مودت را ميان مسلمانان استوارى مى بخشيد.
3- وثيقه (يعنى دستور و قانون) كه براى ايشان شيوه تعاون و زيستن با يكديگر و با ديگران را تعيين مى نمود.
پيامبر صلى الله عليه و آله از هجرت به مدينه خوشحال بود. وى دارالهجره خود را در خواب ديده بود. خداوند رؤياى او را به تحقّق پيوست كه رؤياى رسول صلى الله عليه و آله وحى است و حق.
از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمود: «در خواب ديدم از مكه مهاجرت مى كنم به سر زمينى كه در آن نخل هاست. گمانم به يمامه يا هجر رفت ولى آنجا مدينه يثرب بود.» (1) پيامبر صلى الله عليه و آله به اصحاب بزرگوار خود اجازت فرمودند كه به مدينه هجرت كنند. آنگاه آن حضرت صلى الله عليه و آله در 27 صفر سال اول هجرى/ 10 سپتامبر 622 م. رهسپار مدينه شد و روز دو شنبه برابر با 12 ربيع الاول سال اول هجرى/ 24 سپتامبر 622 به قُبا رسيد. چهار روز در آنجا توقف كرد و نخستين مسجد در اسلام را در آنجا بنا نمود. خداى تعالى در وصف اين مسجد فرمايد:
لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ (2)
«مسجدى كه از روز نخست بر پرهيزگارى بنيان شده، شايسته تر است كه در آنجا نماز كنى. در آنجا مردانى هستند كه دوست دارند پاكيزه باشند؛ زيرا خدا پاكيزگان را دوست دارد.»
ص: 37
پنجمين روز ورود، روز جمعه 16 ربيع الأول سال اول هجرى/ 28 سپتامبر سال 622 م. به فرمانى كه از خدا به او رسيده بود، سوار شد، ابوبكر بر ترك او نشسته بود و از قبا به سوى مدينه در حركت آمد.
چون به ميان بنى سالم رسيد وقت نماز جمعه بود، در مسجدى كه در بطن وادى بود با مردم نماز به جاى آورد. پس از نماز جمعه وارد «يثرب» شد و از اين زمان «يثرب» «مدينه» يا «مدينه منوره» نام گرفت.
اين روز از روزهاى درخشان تاريخ بود، خانه ها و راه ها از آواز حمد و تهليل مى لرزيد و مردم از روى شادمانى و بهجت، آمدنش را به شهر خود مى ستودند و مى خواندند:
طَلَع البدرُ علينا من ثنيات الوداعِ
وجب الشكر علينا ما دعا للَّه داعِ
أيّها المبعوث فينا جئتَ بالأمر المُطاعِ
جئتَ شرّفتَ المدينة مرحباً يا خيَر داعِ
«ماه تمام از سر كوه و داع بر ما طالع شد، تا آنگاه كه خواننده اى خدا را مى خواند. شكر بر ما واجب شد. اى آنكه بر ما مبعوث شده اى با فرمانى مطاع آمده اى. آمدى و مدينه را قرين شرف كردى، خوش آمدى اى بهترين داعى و پيامبر.»
مردم از پى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله در حركت آمدند. برخى پياده و برخى سواره و براى گرفتن زمام ناقه اش هجوم مى آوردند و هر كس مى خواست او را در
ص: 38
محله يا خانه خود فرود آرد. پيامبر مى فرمود: رهايش كنيد او را فرموده اند كه در كجا فرود آيد.
ابن هشام گويد: عِتبان بن مالك و عباس بن عُباده از رجال بنى سالم ابن عَوف بيامدند و گفتند: اى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله نزد ما فرود آى كه هر مال و لشكر كه تو را بايد، از بهر تو ترتيب كنيم. رسول اللَّه صلى الله عليه و آله فرمود: «زمام اشتر من را رها كنيد كه او را فرموده اند كه در كجا فرود آيد.» پس راهش را گشودند و اشتر برفت تا به خانه هاى بنى ساعده رسيد. سعد بن عُباده و مُنذِر بن عمرو با مردان بنى ساعده بيامدند و گفتند: يا رسول اللَّه نزد ما نزول فرماى كه ما را از لشكر و مدد و اسباب و مال، هر چه خواهى فراهم است.
فرمود: «راهش را باز كنيد كه او را فرموده اند كه در كجا فرود آيد» و شتر برفت تا نزديك خانه هاى بنى حارث بن خزرج رسيد. سعدبن ربيع و خارجة ابن زيد و عبداللَّه بن رَواحه با مردان بنى حارث بن خزرج پيش آمدند و گفتند:
يا رسول اللَّه نزد ما فرود آى كه ما را لشكر و مال و قوّت است.
فرمود: «راهش را بگشاييد كه او را فرموده اند كه در كجا فرود آيد.» آنان راهش را گشودند و شتر برفت تا به سراى هاى بنى عَدىّ بن نجار رسيدند.
اينان خويشاوندان مادرى اش بودند، سَليط بن قيس و ابو سليط اسيرة ابن خارجه با رجال بنى عَدىّ بن نجار بيامدند و گفتند: يا رسول اللَّه به نزد خويشاوندان مادرى ات فرود آى، ما را لشكر و ساز و برگ و قوّت است.
فرمود: «راهش را بگشاييد كه او را فرموده اند كه در كجا فرود آيد.» آن ها راهش را گشودند و شتر برفت و همچنان به راه خود ادامه داد. (1)
مهاجران و انصار در چپ و راست و پشت سرش در حركت بودند؛ برخى
ص: 39
سواره و برخى پياده و نمى دانستند كه در كجا خواهد ايستاد. (1)
اينكه مقرر شده بود در هر خانه اى كه ناقه ايستاد، رسول اللَّه صلى الله عليه و آله در آن خانه فرود آيد، حكمت خداوندى بود. تا آنان خوشدل شوند و آن رقابت و منافست كه در ميان آن ها بود سر برنكند. و نگويند كه رسول خدا فلان را بر ديگران برترى داد.
اينك اين فضل و بخشش الهى است و خدا فضل و بخشش خود را به هر كس كه خواهد ارزانى دارد.
چون به مِربَد (2)- جايى در وسط شهر مدينه- رسيد، شتر زانو بر زمين نهاد. سپس برخاست و به راه افتاد تا به خانه ابو ايوب انصارى رسيد، بار ديگر زانو بر زمين نهاد و گردن بر زمين خوابانيد و بى آنكه دهان بگشايد بانگ برآورد.
سپس بار ديگر به مِربَد باز گرديد. و در آنجا پاى دراز كرد و قرار گرفت.
پيامبر صلى الله عليه و آله از آن فرود آمد و فرمود: منزل همين جاست اگر خدا خواهد؛ رَبِّ أَنزِلْنِي مُنْزَلًا مُبَارَكاً وَأَنْتَ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ (3)؛ «اى پروردگار من، مرا فرود آر در جايگاهى مبارك كه تو بهترين راهبرانى.»
آنگاه پرسيد خانه چه كسى نزديكتر به اينجاست؟ ابوايّوب، زيدبن خالد انصارى گفت: خانه من. اين درِ خانه من است ما شتر تو را به آنجا مى بريم.
رسول اللَّه صلى الله عليه و آله فرمودند: آدمى، همراهِ بُنه خود است (4) پس به خانه
ص: 40
ابو ايّوب فرود آمد و تقريباً هفت ماه در آنجا درنگ كرد. (1)
تصوير ص 38
موقعيّت و مكان قبيله ها در مدينه، به هنگام هجرت پيامبر (ص)
ابو ايّوب گويد: چون رسول اللَّه صلى الله عليه و آله به سراى من فرود آمد، در طبقه
ص: 41
پايين منزل گزيد و من و امّ ايّوب در طبقه بالا بوديم. عرض كردم: اى پيامبر خدا، پدر و مادرم فداى تو باد، بر من گران است كه بالاى سر تو باشم و تو در زير. شما به طبقه بالا نقل مكان كنيد و ما به طبقه پايين مى آييم، پيامبر فرمود: «براى ما و كسانى كه به ديدار ما مى آيند طبقه پايين مناسبتر است.» پس رسول خدا صلى الله عليه و آله در طبقه پايين بود و ما در طبقه بالا. (1)
گفتيم كه: ناقه در وسط شهر مدينه زانو زد و اين اوّلين توقف او بود.
سپس بار ديگر به آنجا برگشت و استقرار يافت.
رسول خدا صلى الله عليه و آله در آنجا فرود آمد اين اشارتى است، خداى تعالى اين مزيت و برترى را به مربد عطا كرد. مزيتى كه گويى براى آن ذخيره شده بود؛ زيرا در آنجا مسجد شريف نبوى را ساختند.
از دلايل اعجاز در اختيار اين مكان، اين است كه آن را هيچ بشرى اختيار نكرده است.
اما مَربِد از آنِ دو پسرِ يتيم بود، در مدينه از بنى نجار. آنها سَهل و سُهيل نام داشتند؛ پسران رافع بن عمرو. تحت تربيت ابو امامه اسعد بن زُراره بودند. و آن چهار ديوارى بود بدون سقف. اسعد بن زُراره آنجا را بنا كرده بود و با ياران خود در آنجا نماز مى گزارد. پيش از هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه، محل اجتماع مردم بود، قبله آن به سمت بيت المقدس بود. (2)
ص: 42
تصوير ص 41
مسير پيامبر (ص) از قبا به محلّ مسجد النبىّ
ص: 43
رسول خدا قبل از شروع در بناى مسجد در آن مكان، موافقت اصحاب خود را گرفت. و خدا طيب است و جز طيب را نمى پذيرد. آنگاه آن دو پسر را بخواند و در باب بهاى زمين با آنان گفتگو كرد، گفتند: يا رسول اللَّه، ما اين زمين را هِبه مى كنيم. پيامبر نپذيرفت مگر آنكه بهاى آن بستانند. سرانجام آن را به ده دينار خريد. بهاى زمين را ابوبكر از دارايى خود داد. (1)
آرى رسول خدا صلى الله عليه و آله مَثَلْ اعلاى رحمت و شفقت به يتيمان بود، بويژه اگر تحت وصايت شرعى مى بودند. پس پول زمين را به آنها داد تا از آن بهرمند شوند.
ص: 44
ص: 45
ص: 46
ص: 47
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمان داد تا مكان مسجد را آماده بنا كنند و زمين را پاكيزه سازند. در آنجا به هنگام خريد، نخل هايى بود و زمين گياهِ فراوان داشت و شمارى گورهاو چاله هاى آب راكد. حضرتش فرمان داد نخل ها را بريدند، گياهان را كندند و قبرها را شكافتند و استخوان هاى مردگان را در جاى ديگر دفن كردند و با كندن جوى ها، آب هاى راكد را از زمين دور كردند. (1)
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود تا در همان وقت خشت بزنند. (2) خشت را براى برآوردن ديوارها مى خواست و چون خشگ شدن آن ها به زمان نياز داشت، براى صرفه جويى در وقت، اين كار را پيش از هركار ديگر آغاز نمود.
ص: 48
تصوير ص 41
بناى مسجد النبى در نخستين مرحله
پس از آماده شدن زمين، طول و عرض بناى آن را معين فرمود و بر زمين خط كشيد. طول مسجد را از شمال به جنوب 70 ذراع (35 متر) و عرض آن را از شرق به مغرب 60 ذراع (30 متر). پس بناى نخستين مسجد مستطيل شكل بود.
خارجة بن زيد گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله مسجد خود را 70 ذراع در 60 ذراع، يا كمى بيشتر بنا نمود (1) در شكل مساحت مسجد، آراى مختلف است؛ بعضى گويند (2) كه مسجد مربع شكل بود: 100 ذراع طول داشت و 100 ذراع عرض.
ص: 49
بعضى ديگر گويند كمتر از اين بود. ولى بيشتر مورّخان معتقدند كه مساحت مسجد 63 ذراع در 70 ذراع بوده است. به نظر من قول اخير ارجح است؛ زيرا مساحت آن هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را بنا كرد 1060 متر مربع بود و اين با 63* 70 سازگار است.
پس از آنكه رسول خدا صلى الله عليه و آله در سال 7 ه. 628 م. از غزوه خيبر بازگشت، در مساحت مسجد افزود و طول آن را 100 ذراع و عرضش را نيز 100 ذراع يا كمى كمتر قرار داد (1) بدين طريق مساحت مسجد تقريباً 2475 متر مربع شد.
منابع تاريخى در باب طريقه اى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در بناى مسجد شريف نبوى به كار برد، رواياتى نقل كرده اند. مصالحى كه به كار رفته عبارتند؛ از سنگ براى استوارى پى ها و خشت براى بر آوردن ديوارها و تنه هاى نخل براى ستون ها و برگ هاى پهن نخل براى پوشيدن سقف و گِل براى اندود ديوارها.
براى پى ريزى، 3 ذراع (5/ 1 متر) زمين را كندند و سنگ ريختند. آنگاه ديوارها را باخشت بر آوردند. خشت ها را دربقيع الخبخَبه (2) به قالب زدند.
سمهودى طريقه ساختن بنا را بيان كرده و روايتى از جعفربن محمد عليهما السلام از پدرش و روايتى از ابن زباله و يحيى بن حسن علوى آورده كه بناى مسجد در مرحله اول، گذاشتنِ خشتى بر خشت ديگر بود و اين طريقه را «السميط»
ص: 50
مى گفتند. پس شمار مسلمانان فزونى گرفت و بنا به صورتِ: يك خشت و نصف خشت بر آمد و اين طريقه را «السعيده» مى ناميدند. سپس بر شمار مسلمانان باز هم افزوده شد، گفتند: اى پيامبر خدا، كاش بفرماييد تا بر آن بيفزايند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: چنين است. و ديوار را دو خشت بر خلاف يكديگر ساختند. اين طريقه بنا را «الأنثى بالذَّكَر» (ماده و نر) مى گفتند. عرض ديوار 5/ 1 ذراع بود (يعنى 75 سانتى متر) پس هوا گرم بود و مسلمانان از گرما در رنج. گفتند: يا رسول اللَّه كاش مى فرموديد كه براى مسجد سايبان كنند.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: چنين است و فرمان داد از تنه هاى نخل، ستون ها ساختند و بر آن ها چون پل، تيرها نهادند روى آن را با برگ نخل پوشيدند.
سپس باران ها آغاز شد، گفتند: يا رسول اللَّه كاش مى فرموديد روى بام را به گِل بيندايند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «نه، سايبانى چون سايبان موسى.» (1)
مسجد زمانى ساخته شد كه مسلمانان در نماز، به سوى بيت المقدس مى ايستادند و هنوز فرمان الهى نيامده بود كه رو به سوى كعبه مشرفه كنند.
براى مسجد در جهت قبله (ديوار شمالى) سه رواق بود و هر رواقى را شش ستون. بلندى سقف به ارتفاع قامت انسان بود؛ يعنى حدود 5/ 3 ذراع (75/ 1 متر) (2) بلندى ديوار مسجد 5- 7 ذراع بود (50/ 2- 50/ 3 متر) روايت شده كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله ارتفاع مسجد را 7 ذراع قرار داد.
گويند كه «چون پيامبر صلى الله عليه و آله خواست مسجد را بنا كند، فرمود كه به من گفته شده- يعنى جبرئيل گفت: سايبانى چون سايبان برادرت موسى كه هفت
ص: 51
ذراع بلندى داشت.» (1)
بناى نخستينِ مسجد سه در داشت:
1- درى در آخر مسجد (يعنى به سوى قبله امروزى)؛ زيرا در آن هنگام قبله بيت المقدس بود. (2)
2- درى از جانب غربى معروف به «باب عاتكه»، بعدها تا به امروز «باب الرحمه». (3)
3- درى به جانب مشرق به نام باب عثمان، بعدها تا به امروز «باب جبرئيل.» (4) حرزهاى هر در از درها از سنگ بود. (5)
ص: 52
پيامبر صلى الله عليه و آله خود با جامه اش خشت مى كشيد، رداى خود بر داشته بود.
چون صحابه چنان ديدند، رداها از دوش بر گرفتند و با آنها خشت و سنگ مى بردند و خود نيز در بناى مسجد شركت مى جستند.
پيامبر صلى الله عليه و آله براى تشويق و ترغيب آن ها، با آن ها كار مى كرد و هنگامى كه با آن ها خشت و سنگ مى كشيد مى فرمود:
هذا الِحمالُ لاحمال خيبر هذا أبر ربّنا و أطهر (1)
ألّلهمّ انّ الأجْر أجر الآخرة فارحم الأنصار والمهاجرة (2)
رسول خدا صلى الله عليه و آله به عمد، وزن شعر را در خواندن رعايت نمى فرمود و چيزى بر آن مى افزود يا مى كاست.
خداى تعالى در خطاب به او فرموده است وَما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغي لَهُ (3)
.پيامبر صلى الله عليه و آله مى خواست كارى كند كه همه، آنچنان كه بايد، كار كنند و هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله اينچنين خود را به رنج مى افكند كسى راحت نگزينَد. پس يكى از مسلمانان مى گفت:
ص: 53
لئن قَعَدْنا و النَّبىّ يَعْمَلُ لَذاك مِنّا العَمَلُ المُضَلَّل (1)
و على بن ابى طالب عليه السلام كار مى كرد و رجز مى خواند:
لايستوي مَنْ يعمِر المساجدا يَدأبُ فيها قائِماً وَ قاعِداً
وَ مَن يُرى عن الُغبارِ حائداً (2)
ابن ابى شيبه از جعفر خطمى روايت كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مسجد را بنا مى كرد و عبداللَّه بن رَواحه مى گفت:
يفلح من يعالج المساجداً
رسول خدا صلى الله عليه و آله تكرار مى كرد. ابن رواحه مى گفت:
يتلو القرآن قائماً و قاعداً (3)
رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز تكرار مى كرد.
در صحيح بخارى، در باب «بناى مسجد» آمده است: ما خشت خشت حمل مى كرديم و عَمّار دو خشت دو خشت. رسول خدا صلى الله عليه و آله او را ديد، خاك از او تكاند و گفت:
«واى كه عمّار را مردمى ستم پيشه مى كشند. عَمّار آنان را به بهشت فرامى خواند وآنان عَمّار رابه آتش فرا مى خوانند!»
ص: 54
و عَمّار مى گفت: پناه مى برم بر خدا از فتنه ها. (1)
آقشهرى در روضه خود گويد: جبرئيل نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اى محمد، خداوند به تو امر مى كند كه براى او خانه اى بسازى و بنيان آن را با گِل و سنگ بر آورى. پرسيد: اى جبرئيل چقدر ديوارهايش را بالا برم؟ گفت: 7 ذراع. وگويندكه گفت: 5 ذراع. چون بنارا آغاز كرد، فرمود: سنگ آوردند. سنگى بر داشت و به دست خود نصب كرد. اصحاب را هم فرمود تا هريك سنگى نهادند. از كسانى كه در بناى مسجد شركت داشتند، يكى طَلق بن على بن طَلق بن عمرو از مردم يمامه بود در نَجْد، از بنى حَنيفه. ومى گويد: نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله رفتم، او مسجدش را بنا مى كرد ومسلمانان با اوكار مى كردند.
من مسؤول به عمل آوردن گل بودم. بيل را گرفته بودم و آن را زيرورو مى كردم و رسول خدا صلى الله عليه و آله به من نگاه مى كرد و مى گفت: اين مرد حنفى گِلكار است. گل را به او نزديك كنيد كه اين كار را بهتر از ديگران مى داند. (2)
مسجد شريف نبوى، به همان وضعى كه آن را پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحاب بزرگوارش بنا كرده بود، به همان حال بود، تا سال دوم هجرى، دقيقاً روز سه شنبه 15 شعبان سال دوم هجرى/ 11 ژانويه سال 624 م. در اين روز قبله از بيت المقدس به سوى كعبه مشرفه در مكه مكرمه تحّول يافت.
شانزدهم يا هفدهم ماه، قبله بيت المقدس بود. پيامبر صلى الله عليه و آله دوست داشت كه قبله به سوى كعبه تحوّل يابد. پس اين آيه نازل شد: قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ
ص: 55
وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ ...؛ «نگريستنت را به اطراف آسمان مى بينيم ...» (1) پس به سوى كعبه گرديد.
جمعى سفهاىِ مردم، كه از يهود بودند، گفتند:
مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمْ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا قُلْ للَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ.
«چه خير آن ها را از قبله اى كه رو به روى آن مى ايستادند باز گردانيد. بگو مشرق و مغرب از آنِ خداست و خدا هر كس راكه بخواهد به راه راست هدايت مى كند» (2) با پيامبر صلى الله عليه و آله مردى نماز گزارد، آنگاه پس از نماز بيرون آمد و بر انصار گذشت كه همچنان نماز عصر را به سوى بيت المقدس به جاى مى آوردند، بشارت داد كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله نماز خوانده و او روى به كعبه ايستاده است. مردم نيز گشتند تا روى به كعبه كردند. (3)
سمهودى گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله بايارانش درمسجدى كه آن راقبلتين (4) مى گويند نماز ظهر مى گزارد. چون دوركعت به جاى آورد، فرمان شدكه به كعبه روى كند.
رسول خدا به سوى كعبه گرديد و روبه روى ناودان بايستاد. مردان به جاى زنان رفتند و زنان به جاى مردان. از اين رو اين مسجد را «القِبلَتَين» گويند. (5)
تغيير قبله در مسجد شريف نبوى تغييراتى را سبب شد، اين امر سبب
ص: 56
شده كه برخى از مورّخان پندارند كه مسجد در سه مرحله ساخته شده؛ زيرا تغيير از بيت المقدس به كعبه، برخى تغييرات را در بناى مسجد در پى داشت.
از جمله:
1- قبله از سمت شمال به سمت جنوب تحول يافت.
2- درى كه در ديوار جنوبى بود بسته شد و به جاى آن درى در ديوار شمالى باز شد.
3- سه ايوان در سمت جنوب، به همان گونه كه در سمت شمال بود، ساخته شد.
4- باب عثمان و باب عاتكه به همان حال باقى ماندند.
5- صُفّه از سمت جنوب به سمت شمال تغيير مكان داد.
6- مسجد مناره يا محرابى كه در ديوار باشد، نداشت.
عِياض گويد: صُفّه (به ضم صاد و تشديد فاء) سايبانى است در آخرِ مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله كه مساكين و فقرا در آن سكونت مى كردند. اهل صُفّه منسوب به اين مكان هستند.
حافظ ذَهَبى گويد: قبله پيش از آنكه تحول يابد، در شمال مسجد بود چون تحول يافت، ديوار بالايى آن مكان اهل صُفّه شد. (1)
صاحب «الدّر الثمين» گويد:
صُفّه در ركن شمال شرقى مسجد شريف نبوى بود، در طرف راست قبله، كه به سوى بيت المقدس بود. آنجا همچنين مدخل باب عثمان بود، در
ص: 57
مغرب دكة الاغْواتِ امروزى و كمى به طرف جنوب.
از اين رو برخى از مورّخان مى پندارند كه دكةالأغوات مكان صُفّه بوده است. و حال آنكه حقيقت اين است كه آنجا صُفّه اى است كه در شرق مكان صُفّه واقع شده، هنگامى كه وليدبن عبدالملك مسجد نبوى را تا اين مكان توسعه داد. (1)
ابن سعد در مرسل يزيدبن عبداللَّه بن قسيط روايت كند كه اهل صُفّه مردمى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله بودند؛ فقرايى بودند بدون خانه. در مسجد مى خوابيدند و جز آنجا جايى نداشتند. (2) رسول خدا صلى الله عليه و آله با آنان انس داشت. آن ها را به خوردنى و آشاميدنى خود دعوت مى كرد. در شمار عيال او بودند.
صحابه نيز يك يا دو و سه نفر از آنها را به خانه مى بردند و طعام مى دادند. گاه نيز خوشه هاى رطب را ميان دو ستون مسجد مى آويختند و آن ها از آن مى خوردند تا سير مى شدند.
ابونُعَيم در «حِلية الأولياء» نام آن ها را آورده كه بيش از صد كس بوده اند. مشهورترين اصحاب صفه، ابو هُريره- عبد الرحمان بن صَخر- است.
او رنج ها ومحنت هاى اهل صُفّه را براى ما تصوير كرده است. از گرسنگى و برهنگى و نيز از طعام خودشان در نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله مطالبى گفته است كه بايد براى آگاهى از آن ها به كتب تاريخ رجوع كرد. (3)
ص: 58
سوم: افزودن رسول خدا (ص) ...
پس از آنكه رسول خدا صلى الله عليه و آله از غزوه خيبر در محّرم سال 7 ه./ ژوئيه سال 628 م. باز گرديد، شمار مسلمانان افزون شده بود و مسجد را گنجايش آن ها نبود و توسعه مسجد ضرورى مى نمود.
در كنار مسجد زمينى خالى بود از آنِ يكى از انصار، عثمان بن عفّان آن را خريد و داخل در مسجد نمود.
سمهودى از خَيْثَمة بن سليمان روايت مى كند: كه قتاده گفت كه زمينى در جنب مسجد بود، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: چه كسى اين زمين را مى خرد تا مسجد را توسعه دهد (1) تا خداوند او را همان مقدار از بهشت ارزانى دارد؟ عثمان آن زمين را خريد و بر وسعت مسجد افزود.
اين دومين توسعه مسجد شريف نبوى بود بر مساحت مسجد؛ در اين مرحله 1415 متر مربع افزوده شد، از آن پس مساحت مسجد 100 ذراع در 100 ذراع شد، يا كمى كمتر (2475 متر مربع).
رسول خدا اين توسعه جديد را به شيوه الذّكر و الأنثى (نر و ماده) بنا نمود، يعنى از دو خشت يكى به طول و يكى به عرض آن. مسجد كه پيش از آن مستطيل بود، اكنون مربع شده بود.
پيامبر صلى الله عليه و آله در ايوان ها هم ستون هايى افزود و شمار ستون ها كه پيش از اين در هر صف شش ستون بود به نُه ستون رسيد. و همه ستون هاى اضافه
ص: 59
در جاى غربى نبود، بلكه دو ستون از جانب غرب بود و يك ستون از جانب
تصوير ص 55
بناى مسجد نبوى در مرحله دوّم
شرق. افزونى از جهت شمال 40 ذراع بود. (1)
ديوارها از همان مصالح پيشين و به شيوه نر و ماده بنا شدند.
مسجد پس از آنكه توسعه پيدا كرد در ميان خانه هاى اطراف محاط شد.
و چند در و دريچه بر آن گشوده شد؛ از جمله در اين توسعه به خانه هاى زنان پيامبر صلى الله عليه و آله پيوست. شمار ستون ها در اين مرحله 27 ستون بود، 7 ستون در طول و 3 ستون در عرض. (2) انصار تصميم گرفتند سقف مسجد را بالا برند
ص: 60
و آن را بيارايند.
بدين منظور مالى گرد كردند و نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آوردند و گفتند: يا رسول اللَّه با اين مال مسجدى بساز و آن را زينت كن. تا كى در زير اين برگ هاى نخل نماز بخوانيم؟! فرمود: نمى خواهم كارى كنم خلاف آنچه برادرم موسى كرد؛ سايبانى است چون سايبان موسى. (1)
سايبان موسى بلندى اش به گونه اى بود كه چون دست فرا مى كرد، دستش به سقف مى رسيد.
چون رسول خدا صلى الله عليه و آله مسجد خود بنا كرد، دو خانه براى زنانش عايشه و سوده ساخت. اين خانه ها نيز همانند مسجد شريف نبوى از خشت و چوب و برگ نخل بنا شده بود.
هر خانه مربعى بود كه طول هر ضلعش 8 تا 9 ذراع؛ يعنى 4 در 5/ 4 متر بود. سقفش نيز كوتاه بود و از درون دست به آن مى رسيد. ديوارها از كيسه هاى مو بود، استوار شده بر چوب عرعر (سرو) آنگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله خانه ديگر ساخت كه آخرين آن ها در كنار درى بود پهلوى باب عثمان (باب جبرئيل) يعنى؛ تا باب النساء و اين درى بود كه عمر بن خطاب احداث كرده بود.
به طور مؤكد همه خانه ها در جانب شرقى و خارج از مسجد بودند ولى به مسجد در داشتند. چهار خانه از اين خانه ها از خشت بودند با سقفهايى از تنه نخل و پنج خانه ديگر از برگ خرما و اندود شده به گِل بودند.
ص: 61
عرض درهايش يك ذراع بود و بلندى اش سه ذراع و در پارچه هايى از موى سياه پوشيده. (1)
چهارم: روشنايى مسجد و فرش و بخور سوزى در آن:
مسجد شريف نبوى در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و در آغاز كار او، چون شب در مى رسيد، با شاخه ها و برگ هاى نخل روشن مى شد. اين امر تا بعد از توسعه دوم؛ يعنى سال هفتم ادامه داشت. در سال نهم هجرى تَميم الدّارى (2) به مدينه منوره آمد و ديد كه مسجد با شاخه و برگ نخل روشن مى شود.
تَميم الدّارى قنديل هايى همراه خود آورده بود و به آن قنديل ها، كه روغن در آن ها مى سوخت، مسجد را روشن نمود.
ابو نُعَيم از ابو هُرَيره روايت مى كند: كه اولين كسى كه در مسجد چراغ افروخت، تميم الدارى بود. (3) صاحب استيعاب از سراج غلام تَميم الدّارى روايت مى كرد:
«ما نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمديم. پنج تن غلامان تميم الدارى بوديم.
تميم الدارى مرا فرمان داد و من قنديل را كه به روغن مى سوخت روشن
ص: 62
كردم. و تا آن زمان شب ها مسجد را به شاخه ها و برگ نخل روشن مى كردند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيد: چه كسى در مسجد ما چراغ افروخت؟ تميم گفت: اين غلام من. پرسيد: نامش چيست؟ گفت: فتح. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود از اين پس نامش سراج است. آرى، رسول خدا صلى الله عليه و آله مرا سراج ناميد.» (1) بدين گونه مسجد با چراغ هاى روغنى روشن شد.
بعضى گويند كه عمر بن خطاب به شمار چراغ ها افزود و اين كار بر حسب نياز بود.
برخى از نمازگزاران، كه در آخر مسجد بودند، خواستند كه چراغ هاى بيشترى روشن گردد.
بعضى از مورخان قرار دادن چراغ را در مسجد به عمر نسبت مى دهند، هنگامى كه نماز تراويح را به جماعت مى خواندند. (2) براى خريدن روغن از زمان روشن شدن قنديل ها مالى اختصاص يافت.
ابن زَباله از يوسف بن مسلم روايت كند كه روغن چراغ را از شام مى آوردند تا اينكه در حكومت جعفر بن سليمان- آخر- بر مدينه، روغن را از بازار مدينه خريدند. چون داودبن عيسى به سال 198 ه. بر مدينه امارت يافت، هزينه روغن چراغ را از بيت المال مسلمانان داد. (3) او براى كسى كه اين كار را بر عهده داشت در هر ماه سه دينار مقرر نمود كه از بيت المال مسلمانان پرداخت مى شد. همچنين قنديل هاى شكسته را نيز تعمير مى كردند. (4) اين امر تا قرن هفتم هجرى ادامه داشت، از آن زمان روغن مخصوص مسجد نبوى
ص: 63
از اوقاف مصر مى رسيد. مقدار آن بيست و هفت قنطار (يعنى 130 رطل بود و همراه آن صد و شصت شمع سفيد بزرگ يا كوچك هم مى رسيد با صد مثقال نَدّ براى بخور سوزى و خوشبوكردن فضاى مسجد. (1) اين امر كه مقدار روغن ارسالى از مصر به بيش از صد قنطار مى رسيد تا قرن دهم ادامه داشت. (2) اين روغن را اوقاف مصر مخصوص مسجد شريف نبوى مى فرستاد. در قرن حاضر هم به شيوه هاى امروزى براى روشنى مسجد شريف نبوى كارهاى بسيارى صورت گرفته است.
مسجد شريف نبوى در عهد رسول خدا صلى الله عليه و آله به حصير يا قالى مفروش نبود. زمين را ريگ ريخته بودند تا نمى را كه در اثر چكه كردن سقف، به هنگام باريدن باران حاصل مى شد از بين ببرد. ابو داود در سنن خود از ابو الوليد روايت كرده كه گويد: از ابن عمر در باب ريگ هاى مسجد سؤال كردم، گفت يك شب باران باريد و زمين مسجد تر شد. مردى در دامن جامه اش ريگ آورد و زير پاى خود ريخت. چون رسول خدا نماز را به پايان برد، گفت: چه كار خوبى است اين، از آن روز زمين مسجد به ريگ مفروش شد. (3)
امروزه مسجد شريف نبوى به قالى هاى فاخر فرش گرديده وكارگاههايى براى بافتن آنها در مساحت هاى مختلف تأسيس شده است.
ص: 64
ابن ماجه از واثلة بن اسقَع روايت كرده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
«دور داريد مساجدتان را از بازى كودكان و ورود ديوانگان و خريد و فروش و طرح دعواها و خصومت ها در آن و بلند كردن آواز و اقامه حدود و كشيدن شمشير. بر درگاه هاى مساجد جايى براى شست وشو قرار دهيد و آنها را به بخور خوشبو سازيد.» (1)
از زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله كسانى مأمور بخور سوزى در مسجد بودند و اين كار تا به امروز ادامه دارد.
پنجم: محراب هاى مسجد شريف نبوى:
«محراب» در لغت به معناى صدر خانه است (2) يا بهترين مواضع آن و نيز جاى ايستادن امام جماعت در مسجد. كلمه محراب چهار بار در قرآن آمده است:
1- به معنى «خانه»، در اين آيه: كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً ...
«هر زمان كه زكريا بر او (بر مريم) داخل مى شد، نزد او خوردنى مى يافت.» (3)
2- به معنى «مصلّى»، در اين آيه: فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي
ص: 65
فِي الْمِحْرَابِ
«پس همچنان كه در محراب به نماز ايستاده بود فرشتگان ندايش دادند.» (1)
3- نيز به معنى «مصلّى» در اين آيه: فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنْ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيّاً
«از محراب به ميان قوم خود بيرون آمد و به آنان اعلام كرد كه صبح و شام تسبيح گوييد.» (2)
4- به معنى «صدر خانه»، در اين آيه وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ
«آيا خبر آن مدعيان را شنيده اى آنگاه كه از قصر بالا رفتند؟» (3)
همچنين كلمه «محاريب» يك بار به معنى «مساكن و قصور» آمده، در اين آيه: يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ
«براى وى هر چه مى خواست از بناهاى بلند و تنديسها و كاسه هايى چون حوض ... مى ساختند.» (4)
در اشعار قديم عربى و اشعار جديد آن، واژه «محراب» آمده است:
قِفْ بالخشوع كزاهدٍ متعبّد في رَحْبِ محراب النبيِّ محمّد
واركع لِربِّ العالمين مَهابةً وبحمد رَبِّ الخلق سَبّح واسجُد
«از روى خشوع چون زاهدى عبادت پيشه بر آستان محراب پيامبر،
ص: 66
محمد صلى الله عليه و آله بايست و به درگاه پروردگار عالميان سر فرود آر و به سپاس و ستايش آفريدگار آفريدگان تسبيح بگوى و سجده نماى.»
پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك به شانزده ماه يا هفده ماه به سوى بيت المقدس نماز مى گزارد.
و اين بعد از هجرت آن حضرت به مدينه بود. قبله او به سوى بيت المقدس آن ايام در آخر مسجد و در سمت شمال بود، مقابل باب عثمان، نزد ستون پنجم در شمالِ ستونِ عايشه و در غرب جايى كه امروز آن را «دكّةُالاغوات» (1) مى گويند.
پس از تحوّل قبله به بيت الحرام، پيامبر صلى الله عليه و آله قبله را از شمال مسجد به جنوب آن تغيير داد. و دو ماه يا چهار ماه نزد ستون عايشه نمازگزارد. سپس به سوى ستون مخلّقه پيش آمد و چند روز هم در نزد آن به نماز ايستاد. آنجا محل نماز او شد و در آنجا محراب شريف را بنا كردند. هنگامى كه عمر بر مساحت مسجد افزود، محراب را در پايان مساحتِ زياد شده قرار داد، در سمت جنوب. و هنگامى كه عثمان بر مساحت مسجد افزود، خود در محراب عثمانى، همان جا كه امروز امام مى ايستد به نماز ايستاد. (2)
مسجد شريف نبوى محرابِ در ديوار فرو رفته نداشت، نه در زمان آن حضرت و نه در زمان خلفاى راشدين بعد از او.
چنانكه از عبارات مؤكّد منابع تاريخى بر مى آيد، اينگونه محراب ها در مسجد شريف نبوى، در عمارت وليد بن عبدالملك اموى به دست عاملش بر مدينه، عمربن عبدالعزيز در سال 88- 91: 707- 710 م. ساخته شد. چنان
ص: 67
بر مى آيد كه محراب مسجد شريف نبوى پيش از عمارت وليد جايى مسطّح بود، بدون فرو رفتگى در ديوار يا بدون علامت مشخصه اى بر ديوارِ جانب قبله، به سخن عمربن عبدالعزيز استناد مى كنند كه گفت: بياييد در بناى قبله تان حاضر باشيد و نگوييد كه عمر قبله ما را تغيير داد. او هر سنگى را كه بر مى داشت سنگ ديگر به جاى آن مى نهاد. (1)
مسلمانان بعدها درساختن محراب ها هنرنمايى هاكردند وآنها رابا نقوش اسلامى و آيات قرآنى زينت دادند و آن را در صدر مساجد قرار دادند؛ زيرا آنجا مكانِ مناسبِ معنىِ محراب است- چنانكه گفتيم- محراب علامت مميزه اى بود براى سمت قبله كه هر مسلمانى بر او واجب است كه در نماز روى به قبله كند. (2)
شمار محراب ها در مسجد نبوى متعدد شد تا به شش محراب رسيد از اين قرار:
1- محراب نبوى شريف، در روضه شريف، در سمت چب منبر.
2- محراب عثمانى، در ديوار سمت قبله و آن همان محراب است كه امروز امام مسجد در آن نماز مى خواند.
3- محراب سليمانى، كه آن را محراب حَنَفى هم مى گويند، در مغرب منبر.
4- محراب فاطمه، در سمت جنوبى محراب تّهجُّد، داخل مقصوره شريفه.
5- محراب شيخ الحرم، كه در پشت دكّة الاغوات واقع شده. اين محراب در عمارت مجيديّه احداث شد.
ص: 68
اين نام بر خانه رسول خدا صلى الله عليه و آله اطلاق مى شود؛ خانه اى كه با عايشه دخت ابوبكر در آنجا مى زيست. مرقد رسول خدا و ابو بكر و عمر در اين خانه است.
اين خانه در مشرق مسجد شريف نبوى واقع شده و دَرِ آن به روضه شريفه باز مى شود.
رسول خدا صلى الله عليه و آله در حجره عايشه به رفيقِ اعلى پيوست؛ زيرا از ديگر زنان اجازت خواسته بود كه در خانه عايشه باشد تا او پرستاريش كند.
پس از وفات رسول خدا صلى الله عليه و آله بر سر اينكه در كجا به خاكش سپارند، ميان اصحاب گفتگو شد. ابو بكر گفت: از پيامبر شنيده است كه فرمود: هر پيامبرى در همانجا كه جانش را مى گيرند دفن مى شود. (1)
پس او را در همان حجره دفن كردند و قبر شريف در سمت جنوبى حجره بود.
عايشه در قسمت شمالى خانه زندگى مى كرد و ميان او و قبر، پرده اى نبود و چون ابوبكر از دنيا رفت اجازه داد كه او را نيز در كنار پيامبر صلى الله عليه و آله دفن كنند، در يك ذراع فاصله سر او مقابل كتف هاى پيامبر صلى الله عليه و آله بود. عايشه باز پرده نصب نكرد و گفت يكى شوهر من است و يكى پدرم. چون عمر از دنيا رفت و اجازه دادكه او را نيز در همان حجره دفن كنند، در يك ذراع فاصله و سر او مقابل كتف هاى ابوبكر، در اين هنگام ميان خود و قبرها پرده اى افكند؛ زيرا
ص: 69
عمر مَحْرم او نبود. (1)
بعضى از علما گويند مكان خالىِ موجود در حجره شريفه، قبر عيسى عليه السلام خواهد بود. اما فاطمه عليها السلام مرقدش در حجره شريفه نيست، آن گونه كه بعضى از مورّخان گفته اند- بلكه دخت پيامبر صلى الله عليه و آله در بقيعِ غَرْقَد مدفون گشته است.
در آثار و احاديث آمده است كه ملائكه برگرد قبر شريف، شب و روز طواف مى كنند و بر پيامبر صلى الله عليه و آله صلوات مى فرستند؛ دارمى و بيهقى نيز اين روايت را آورده اند. (2)
در حجره شريفه چند بار اصلاحات وترميمات صورت گرفته است كه ما به طور اختصار آن ها را ذكر مى كنيم:
1- عمر بن خطاب، هنگامى كه در سال 17 ه. مسجد شريف را توسعه داد، جاهايى را كه از چوب و برگ نخل بود به ديوار بدل كرد.
2- وليد بن عبدالملك در سال 88- 91 ه. مسجد را توسعه داد و عمر ابن عبدالعزيز عامل او در مدينه حجره شريفه را تجديد بنا كرد، به همان مساحتى كه سراى رسول خدا بنا شده بود. سپس در اطراف حجره ديوارى پنج ضلعى كشيد؛ به گونه اى كه قسمت آخر آن مثلث بود تابه خانه كعبه شباهت نيابد.
3- در سال 557 ه. الملك العادل نورالدين شهيد، خندقى در اطراف حجره شريف حفر كرد و در آن سرب ريخت تا كسى نتواند به جسد شريف رسول خدا دست يابد.
4- در سال 668 ه. الملك الظاهر بيْبرس مقصوره اى از چوب ساخت كه سه در داشت.
ص: 70
5- در سال 694 ه. الملك العادل زين الدين كتبغا بر ديوارهاى مقصوره افزود تا آن را به سقف رسانيد.
6- در سال 678 ه. سلطان محمدبن قلاوون الصالحى گنبدى بالاى حجره شريفه برآورد كه از پايين مربع بود و از بالا هشت ضلعى و آن را به الواح سرب پوشيد.
7- در سال 881 ه. الناصر حسن بن محمدبن قلاوون گنبد راتجديدكرد.
8- در سال 886 ه. گنبد به سبب آتشى كه در مسجد افتاد، آسيب ديد.
9- در سال 887 ه. در عهد سلطان قايتباى گنبد تجديد بنا شد و براى آن پايه هاى محكمى در زمين مسجد نصب شد و آن را با آجر برآوردند و براى مقصوره شريفه هم از جهت قبله پنجره هايى از مس ساختند. در بالاى آن هم پنجره اى مشبك ترتيب دادند اما در جانب شمالى و شرقى و غربى پنجره ها از آهن بود و در بالاى آن تزييناتى از مس. و در آن 76 طاق.
10- در سال 892 ه. بناى گنبد با گچ سفيد تجديد شد و اين هنگامى بود كه بالاى گنبد شكاف برداشت و اين نيز در عهد سلطان قايتباى بود.
11- در سال 1233 ه. در عهد سلطان محمود بن عبدالحميد (عثمانى) بناى گنبد براى آخرين بار تجديد شد؛ زيرا در زمان او گنبد شكاف برداشت. او دستور به خراب كردن قسمت بالاى آن و تجديد بناى آن صادر كرد و اين گنبد است كه هنوز برپاست.
12- در سال 1253 ه. سلطان عبدالحميد عثمانى فرمان داد گنبد را به رنگ سبز رنگ كنند. و از آن پس آن را «القبة الخضراء» ناميدند و حال آنكه پيش از آن، آن را «القبة الزرقاء» (1) مى گفتند، يا «القبةالبيضاء» يا
ص: 71
«القبةالضيحاء».
از زمان ملك عبد العزيز سعودى، اهتمام به حفظ حجره شريفه و قبة الخضراء بسيار شده؛ همان بناى عثمانى بر جاى است ولى در استوارى و ترميم آن كوشش بسيار مى شود و چنين است توجه و اهتمام به حجره شريفه.
حجره شريفه كه آن را «المقصورة الشريفه» نيز مى گويند، شش در دارد از اين قرار:
1- درِ جنوبى به نام «باب التوبه»، بر آن در صفحه اى است از نقره كه بر آن تاريخ ساختنش- سال 1026 ه.- نوشته شده است.
2- درِ شمالى كه آن را «باب التهجّد» ناميده اند.
3- درِ شرقى كه به «باب فاطمه» موسوم است.
4- در غربى يا «باب النّبى» (معروف است به باب الوُفود).
5- درى در طرف راست مثلث، داخل مقصوره.
6- درى در طرف چپ مثلث، داخل مقصوره.
نخستين كسى كه بر مرقد رسول خدا صلى الله عليه و آله جامه پوشيد، خيزران مادر هارون الرشيد بود. سپس ابن ابى الهيجاء وزير مصرى، سپس المستضى ء جامه اى از ديباى بنفش فرستاد، پس از دو سال. سپس خليفه الناصر جامه اى از ديباى سياه. سپس هر شش سال جامه اى از مصر فرستادند از ديباى سياه و المرزكش به حرير سفيد، با طرازى زرين يا سيمين. سپس آل عثمان جامه كعبه را مهيا مى نمودند. و اولين كسى كه بر درها پرده افكند، عبيداللَّه الحارثى
ص: 72
بود به سال 138 ه. (1)
تصوير ص 65
گنبد سبز
طول ضلع ديوار مسى در خارج مقصوره 16 متر بود، در دو ضلع شمالى و جنوبى. و 15 متر در دو ضلع شرقى و غربى. و طول اضلاع از داخل بين 4- 5- 6 متر، ارتفاع حجره تقريباً 8 متر و ارتفاع عرصه مخمس از زمين مسجد حدود 7 متر است. (2)
ص: 73
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «بين خانه و منبر من روضه اى است از روضه هاى بهشت.» (1) مورخانى كه درباره مسجد شريف نبوى نوشته اند، معتقدند كه روضه مطهر مكانى است ميان خانه رسول خدا صلى الله عليه و آله و خانه عايشه و منبر شريف.
اقوالى هم در معين كردن حدود آن آمده است كه روضه در جانب شرقى خانه عايشه است و در جانب غربى منبر شريف. سمتِ جنوبى آن قبله است.
و سمت شمالى خطى است موازى با پايان خانه عايشه. مساحت روضه 330 متر مربع است؛ زيرا طول آن 22 متر است و عرضش 15 متر. (2)
روضه اى كه امروزه درآن نماز مى خوانند، همه روضه اى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از آن خبر داده، نيست؛ زيرا قسمتى نه چندان كم از آن در بنايى كه اطراف حجره شريفه به امر وليد بن الملك برآورده شد، داخل گرديده است؛ يعنى زمانى كه عمربن عبدالعزيز ديوار پنج ضلعى راگرداگرد حجره شريفه كشيد. (3)
نماز در روضه شريفه از هر مكان ديگرى در مسجد، افضل است. مگر نماز واجب در صف اول- و لو اينكه خارج از روضه باشد- و اين افضل است از اينكه در روضه باشد. زائرانى كه به زيارت روضه شريفه مى روند مشتاقند كه نمازهاى نافله را در روضه شريفه به جاى آرند. ابن القاسم گويد: بهترين موضع براى گزاردن نمازهاى نافله، مسجد رسول خداست و در روضه شريفه و در
ص: 75
هشتم: ستون هاى مشهور در مسجد نبوى
همانگونه كه پيشتر گذشت، ستون هاى مسجد شريف نبوى در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله از تنه نخل بود.
وقتى مى گوييم «ساريه» مقصودمان ستونى است كه در جاى آن نهاده شده. كسانى كه مسجد را توسعه مى دادند سعى مى كردند ستون ها را در همان جايى قرار دهند كه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله بوده است.
ستون هايى كه در مسجد شريف نبوى، در قسمت قبله اى آن مشاهده مى كنيم، در عهد سلطان عبدالمجيد نصب شده اند. از آن ها هشت ستون مشهورند و برباقى ستون ها برترى دارند و آن ها را ويژگى هايى است كه ديگر ستون ها را نيست:
1- ستون مخلّقه يا علم مصلاى پيامبر صلى الله عليه و آله.
2- ستون قرعه يا ستون عايشه.
3- ستون توبه يا ستون ابولُبابه.
4- ستون سرير.
5- ستون محرس.
6- ستون وُفود.
7- ستون مربع قبر.
8- ستون تهجّد.
اين ستون ها هريك نام خود را ازرسول خدا صلى الله عليه و آله گرفته اند و اينك به طور مختصر به شرح آن مى پردازيم:
ص: 76
آن را عَلَم رسول اللَّه صلى الله عليه و آله نيز مى گويند. «مخلّقه» به معناى خوشبو و معطر است. از «خَلوق» مى آيد؛ يعنى بوى خوش. گويند كه عثمان بن مظعون در مسجد آب دهن افكند، بدين سبب اندوهگين شد، زنش سبب اندوهش را پرسيد. گفت: چيزى نيست مگر آنكه به هنگام نماز به قبله مسجد آب دهن افكنده ام. زنش به مسجد رفت و جايى را كه شويش آب دهن انداخته بود شست و خوشبو كرد و آن زن نخستين كسى است كه مسجد را خشبو كرده است. (1)
جابربن عبداللَّه گويد: نخستين كسى كه مسجد را با بوى خوش معطر نمود، عثمان بن عَفّان بود. (2) سپس خيزران، مادر هارون الرشيد، در سال 70 ه. حج به جاى آورد و فرمان داد تا مسجد را خشبو كنند. اين كار به وسيله خازنه او «مؤنسه» انجام گرفت. او همه مسجد و حجره پيامبر صلى الله عليه و آله را خشبو ساخت. (3) سمهودى از ابن زَباله روايت كند كه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از تحول قبله بيش از ده روز در آنجا نماز به جاى آورد. (4)
سَلَمة بن الاكوع مى كوشيد تا نمازش را در نزد اين ستون به جاى آرد.
سبب پرسيدند، گفت: «ديدم رسول خدا صلى الله عليه و آله را كه چنين مى كرد.» (5)
مالك گويد: دوست داشتنى ترين مكانها در مسجد شريف نبوى صلى الله عليه و آله در نمازهاى نافله، آنجاست كه ستون مُخلّقه تعبيه شده و اما نماز واجب در
ص: 77
صف هاى اول افضل است. (1)
اين سومين ستون است از منبر و سومين ستون است از قبر و سومين ستون است از قبله. آن را ستون مُخلّقه گويند و نيز به ستون عايشه معروف است و هم به ستون مهاجرين.
اما سبب نامگذارى آن به «ستون قرعه»، روايتى است كه طبرانى در اوسط از عايشه نقل مى كند. كه پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: در مسجد زمينى است پيش از اين ستون، كه اگر مردم مى دانستند بر آن قرعه مى زدند. بس نگريستند در كنار آن ستون جمعى از صحابه و فرزندان مهاجران بودند؛ يعنى آن ستون قرعه است. (2)
و امّا «ستون عايشه»، آن را بدين نام ناميدند؛ زيرا عايشه عبداللَّه ابن زبير را از فضيلت آن ستون خبر داد. او برخاست و در نزد آن نماز گزارد. (3)
و امّا سبب آن كه آن را ستون «مهاجرين» ناميدند، چون مهاجرين قريش در نزد آن جمع مى شدند. اين مجلس را مجلس مهاجرين مى گفتند.
سمهودى از زيد بن اسلم روايت مى كند كه گفت: من جاى پيشانى رسول خدا صلى الله عليه و آله را در نزد اين ستون ديدم. و گويند كه دعا در آنجا مستجاب مى شود. (4)
ص: 78
اين چهارمين ستون از منبر و دومين ستون از قبر و سومين ستون از قبله است. به «ستون ابولُبابه»، رِفاعة بن عبدالمُنذِر هم مشهور است و او يكى از سران بود. سبب ناميدنش به اين نام اين است كه چون بنى قريظه با ابولُبابه كه هم پيمان (حليف) آن ها بود مشورت كردند كه آيا به حكم رسول خدا صلى الله عليه و آله گردن نهند يا نه، او با دست اشاره به گردن خود كرد؛ يعنى سر همه بر باد خواهد رفت. ابولُبابه گويد: هنوز از آنجا قدمى برنداشته بودم كه دانستم به خدا و رسول او خيانت كرده ام و اين آيه نازل شد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد مى دانيد كه نبايد به خدا و پيامبر خيانت كنيد و در امانت خيانت ورزيد» (1)
ابولُبابه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بازنگرديد، بلكه به مسجد رفت و خود را به ستونى كه در موضع اين ستون توبه بود بست و سوگند خورد كه خود را باز نكند و كسى هم او را باز نكند تا پيامبر صلى الله عليه و آله خود او را باز نمايد و توبه اش قبول شود.
چون پيامبر صلى الله عليه و آله خبر يافت فرمود: اگر به نزد من مى آمد از خداوند براى او آمرزش مى خواستم ولى حال كه چنين كرده من نمى توانم او را بازكنم تا خداوند توبه اش را بپذيرد. پذيرفته شدن توبه او بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شد و او در خانه امّ سَلَمه بود. امّ سَلَمه سحرگاهى شنيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى خندد. پرسيد:
اى رسول اللَّه، سبب خنده چيست؟ خدا همواره شما را خندان سازد. گفت: توبه
ص: 79
ابولُبابه پذيرفته گرديد. امّ سلمه گفت: آيا من اين بشارت به او ندهم؟ فرمود:
بلى بشارتش ده. امّ سَلَمه بر در حجره خود ايستاد و گفت: اى ابولُبابه بشارت باد تو را كه خدا توبه ات را قبول كرد. در اين هنگام مسلمانان آهنگ گشودن او كردند. ابولُبابه گفت: نه به خدا، مى خواهم كه پيامبر صلى الله عليه و آله خود مرا بگشايد. پيامبر بعد از نماز صبح كه از كنار او مى گذشت او را بگشود. (1) از آن پس اين ستون را ستون توبه ناميدند.
ستون سرير در مشرقِ ستون توبه است، پيوسته به پنجره مُشرف بر روضه شريفه. اينجا محل اعتكاف رسول خدا صلى الله عليه و آله بود. آن حضرت را در اينجا تختى بود از برگ هاى نخل و نيز بالشى بود بر روى آن كه بر آن تكيه مى داد. (2) بعضى گويند كه پيامبر صلى الله عليه و آله تخت را كنار ستون توبه نهاده بود. تا آنجا كه بدربن فرحون گويد: ستون سرير همان ستون توبه است. (3) مى توان گفت كه سرير گاه در كنار ستون توبه بوده و گاه در كنار ستون سرير.
بدربن فرحون روايت كند كه براى پيامبر صلى الله عليه و آله به هنگام اعتكاف، پشتى يا بالشى مى گذاشتند بر تختى از چوب و برگ نخل. اين تخت را ميان ستونى كه امروز روبه روى قبر شريف است و قنديل ها، جاى مى دادند. پيامبر صلى الله عليه و آله بر آن دراز مى كشيد. (4)
ابو وحره (به حاى بى نقطه) سعدى در ابياتى در مدح آل زبير، از اين
ص: 80
تخت ياد مى كند؛ زيرا جاى نشستن آن ها نزديك آن بود. و آنها را «اهل السرير» و «اهل صدر المسجد» خوانده است.
اين ستون، پشت ستون سرير است از جانب شمالى. در مقابل دريچه اى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه در خانه عايشه بود از آن مى گذشت و براى نماز به روضه شريفه مى آمد. آن را «ستون محرس» از آن جهت مى گفتند كه على ابن ابى طالب عليه السلام براى حراست و حفاظت از پيامبر صلى الله عليه و آله در كنار آن مى نشست. (1)
اين ستون پشت ستون محرس بود از جانب شمال. پيامبر صلى الله عليه و آله در آنجا مى نشست تا وفود عرب را كه نزد او مى آمدند ملاقات كند. آنجا را «مجلس القلاده» هم مى گفتند، سران و افاضل صحابه در آنجا مى نشستند. (2)
اين ستون در قسمتى بود كه عمربن عبدالعزيز ساخته بود، آنجا كه ديوار غربى به سمت شمال منحرف مى شود، در صف ستون وفود؛ معنى اش اين است كه آن داخل ديوار محيط بر قبر شريف است و كسى كه به زيارت مسجد شريف مى رود، نمى تواند آن را ببيند. (3) سمهودى گويد، مردم نمى بايد به سوى اين ستون نماز بگزارند، به سبب پنجره هايى كه گرد حجره شريفه را گرفته اند
ص: 81
و درِ آن بسته است. (1) اين ستون را «مقام جبرئيل» هم مى گويند. در آنجا درِ خانه فاطمه عليها السلام دخت رسول خدا صلى الله عليه و آله است كه على بن ابى طالب از اين در داخل مى شد.
در فضيلت اين ستون روايتى است از ابى الحمراء كه گويد:
رسول خدا صلى الله عليه و آله را ديدم كه چهل روز بر در خانه على و فاطمه و حسن و حسين آمد و دست بر چهارچوب در نهاد و مى گفت: سلام بر شما اهل بيت؛ يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً؛ «اى اهل بيت، خدا مى خواهد پليدى را از شما دور كند و شما را پاك دارد.» (2)
اين ستون پشت خانه فاطمه عليها السلام دخت رسول خدا صلى الله عليه و آله در جانب شمالى واقع شده. نزد آن محراب كوچكى است كه چون كسى روبه روى آن ايستد، ستون در سمت چپِ او، روبه روى در جبرئيل عليه السلام كه سابقاً به باب عثمان معروف بود واقع شده.
بر سنگ مرمرى كه در آنجا نصب است نوشته شده:
«هذا مُتَهُجَّد النّبي صلى الله عليه و آله»
«اينجا مكانِ تهجُّد (نافله شب) پيامبر صلى الله عليه و آله است.» (3)
سمهودى در باب فضيلت نماز در نزد اين ستون رواياتى آورده است؛ از جمله آنكه سعيد بن عبداللَّه بن فُضيل گويد: محمد بن حنفيّه بر من گذشت و من در آنجا نماز مى گزاردم. پرسيد: مى بينم كه نزد اين ستون ايستاده اى آيا
ص: 82
چيزى درباره آن شنيده اى؟ گفتم: نه. گفت: جاى خود را رها مكن كه مصلاى رسول خدا بوده، هنگام اداى نافله شب. (1)
پيش از آنكه فرمان اذان در رسد، منادىِ رسول خدا صلى الله عليه و آله مردم را ندا مى داد: «الصلاة جامعة» پس مردم گرد مى آمدند. چون قبله از بيت المقدس به كعبه تحوّل يافت، فرمان اذان داده شد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله در انديشه اذان بود. بعضى براى گردآوردن مسلمانان در مسجد، گفتند بوق بزنند و بعضى گفتند: ناقوس. در اين احوال عبداللَّه بن زيد خزرجى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: ديشب در خواب مردى را ديدم كه دو جامه سبز بر تن داشت و ناقوسى در دست. به او گفتم كه اين ناقوس را مى فروشى؟
گفت: براى چه مى خواهى؟ گفتم: مى خواهم به آن، مردم را به نماز فراخوانم.
گفت: نمى خواهى تو را به بهتر از اين راه بنمايم؟ پرسيدم: آن چيست؟ گفت:
بگو: اللَّه اكبر، اللَّه اكبر، تا آخر اذان. خزرجى خواب خود را براى پيامبر بيان كرد، پيامبر فرمود: اگر خدا خواهد خوابى است راست پس برخيز نزد بلال برو و اين كلمات را به او بياموز تا با صداى بلند بخواند؛ زيرا صداى او خوش تر از صداى تو است.
مسجد شريف نبوى، نه در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله براى اذان گفتن مناره داشت و نه در عهد خلفاى راشدين.
ص: 83
بلال بن رَباح براى بانگ نماز صبح بر بام خانه زنى از بنى نجار مى ايستاد.
ابن اسحاق نقل كرده كه عروة بن زبير از زنى از بنى نجار روايت مى كند كه گفت: بامِ خانه من از خانه هاى اطراف مسجد بلندتر بود و بِلال هر صبح بر بام خانه من مى رفت و اذان مى گفت. او هر سحر به منزل من مى آمد و مى نشست تا وقت فجر در رسد. چون طلوع فجر را مى ديد بر بام مى شد و مى گفت: «أللّهمّ انّي أحمَدُكَ وَ اسْتَعِينُكَ عَلى قُرَيش أَن يُقِيمُوا دينك» سپس آواز به اذان بلند مى كرد. (1)
بعضى نيز گفته اند كه بلال بر ستونى در خانه عبداللَّه بن عمر مى ايستاد.
و آن هفت پله داشت و در جوار مسجد شريف نبوى بود.
از آنچه گذشت معلوم شد كه نياز به مكان بلندى براى اذان، مسلمانان را در مدينه منوره واداشت كه جاى اذان را از بام مسجد به بلندترين بام منازل مجاور برند بعدها بر بام مسجد شريف نبوى، تا آنجا كه سال ها بعد مناره ها ساختند و ما در آينده به ذكر آن ها خواهيم پرداخت.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «بين خانه من و منبرم روضه اى است از روضه هاى بهشت». (2) انس روايت كرده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «گستره
ص: 84
حوض من به اندازه وسعت «ايله» «تاصَنعا» ى يمن است و در آنجا به شمار ستارگان آسمان ابريق هست» (1) و جابر از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت كرده كه «هركه نزد منبر من به دروغ سوگند خورد، حتى براى يك مسواك سبز جايگاهش پر از آتش خواهد شد». (2)
منبرى را كه امروز در مسجد شريف است، با آن منبرى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله بر آن قرار مى گرفت، تفاوت ها و دگرگونى هاى بسيار است.
مسلمانان شمارشان افزون شد و مسجد گسترش يافت و وفدها (هيأت هاى اعزامى) پى درپى به ديدار او سبقت مى گرفتند تا سخنش را بشنوند و به اسلام داخل شوند.
پيامبر صلى الله عليه و آله اگر سخنش به درازا مى كشيد بر تنه نخلى تكيه مى داد.
چنانكه ابن بُرَيده از پدرش روايت مى كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله بر سر پا سخن مى گفت. سخنش به درازا مى كشيد، و ايستادن بر او دشوار مى آمد. تنه نخلى آوردند و در زمين كردند و پيامبر در پهلوى آن ايستاد. از آن پس، هرگاه برپاى ايستادنش به هنگام سخن گفتن به درازا مى كشيد بر آن تكيه مى داد.
مردى كه به مدينه آمده بود آن حالت را ديد و به كسى كه در كنارش بود گفت: اگر بدانم كه محمد از كار من خوشش مى آيد برايش جايگاهى مى سازم كه بر آن بايستد و اگر خواهد بر آن بنشيند. اين خبر به رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد، فرمود:
آن مرد را نزد من بياوريد. چون آوردند او را فرمان داد كه بسازد.
پيامبر صلى الله عليه و آله در آنچه او ساخته بود، احساس راحت كرد. چون از آن تنه درخت دور شد و آهنگ آن پلكان كرد، تنه درخت ناله كرد؛ همانند ناقه كه بچه اش از
ص: 85
او دور شود. بُرَيده از پدرش روايت مى كند كه چون رسول خدا صلى الله عليه و آله ناله آن تنه درخت را شنيد بازگشت و دست بر آن نهاد و فرمود: يكى از اين دو را اختيار كن، يا تو را در همان جايى كه بوده اى مى نشانم يا در بهشت كه از نهرها و چشمه هايش سيراب شوى و نيكو برويى و ميوه دهى و اولياى خدا از ميوه ات بخورند؟
گويند كه او سخن رسول خدا صلى الله عليه و آله را شنيد و در پاسخ دو بار گفت: «آرى پذيرفتم». از پيامبر سؤال شد، فرمود: «دوست دارد كه او را در بهشت بنشانم». (1)
انس روايت كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله روز جمعه اى خطبه هاى نماز جمعه را مى خواند و او در كنار تنه درختى كه بر آن تكيه مى داد، ايستاده بود. چون مردم بسيار شدند، فرمود: براى من منبرى ترتيب دهيد. براى او منبرى ساختند كه دو پله داشت. چون بر آن منبر نشست، آن ستون چوبى ناله كرد. انس گويد كه من در مسجد بودم صداى زارى او را چون صداى ناله عاشقان شنيدم و او همچنان مى ناليد تا پيامبر صلى الله عليه و آله از منبر فرود آمد و آن را در آغوش كشيد و ستون ساكت شد.
چون حسن اين حديث را شنيد، گريست. سپس گفت: «اى بندگان خدا، چوب به سبب مكانتى كه رسول خدا در نزد خدا دارد، به شوق او مى نالد و مى زارد. شما سزاوارتريد كه مشتاق ديدار او باشيد.» (2)
ص: 86
ابن عباس گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله تكيه به تنه درخت داده، سخن مى گفت. مردى رومى نزد او آمد، پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: «براى من منبرى بساز كه بر آن سخن گويم». و او همين منبر را كه مى بينيد ساخت، چون از كنار ستون برخاست كه بر آن فرا رود، آن تنه درخت ناليد چنانكه ناقه براى بچه اش مى نالد. پيامبر صلى الله عليه و آله از منبر فرود آمد و آن را در آغوش گرفت، درخت ساكت شد. فرمود:
براى او جايى را كندند و درخت را در آن نهادند. (1)
ابن نجار گويد: بلندى منبر دو ذراع و يك وجب و سه انگشت بود و عرض آن اندكى بيش از يك ذراع. بلندى تكيه گاهش كه رسول اللَّه بر آن تكيه مى داد يك ذراع و طول دو برآمدگى كه هنگام نشستن بر منبر بر آن دست مى گرفت يك وجب و دو انگشت بود. (2)
و يحيى از ابن ابى زناد روايت كرده كه گفت:
پيامبر صلى الله عليه و آله بر جايگاه مى نشست و پاها را روى پله دوم مى گذاشت. ابوبكر بر پله دوم مى ايستاد و چون مى نشست، پاها را روى پله اول مى گذاشت. عمر روى پله پايين مى ايستاد و چون مى نشست و پاها را بر زمين مى نهاد. شش سال بر اين حالت بود. چون عثمان به خلافت رسيد به همان موضع كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى نشست قرار گرفت. (3) عثمان نخستين كسى بود كه بر منبر
ص: 87
پارچه اى قبطى پوشيد. (1)
بعدها پله هاى منبر زياد شد و صورت هاى گوناگون يافت. گاه از چوب ساختند و گاه از مرمر يا سنگ. و در آتيه خواهيم ديد.
1- منبر در عهد رسول خدا صلى الله عليه و آله و خلفاى راشدين دو پله داشت و يك جايگاه نشستن؛ همان گونه كه گفتيم.
2- چون دولت اموى روى كار آمد، معاوية بن ابى سفيان بر پله ها افزود و آن را در شش پله و يك جايگاه نشستن ساخت.
3- در دولت عباسى بعضى خلفا بناى منبر را بر حسب پيشرفت صناعت تجديد كردند.
4- در سال 654 ه. مسجد شريف نبوى آتش گرفت و منبر هم طعمه حريق شد. الملك المظفر فرمانرواى يمن منبر جديدى فرستاد كه دو گوى جاى دست گرفتن داشت آن را در جاى منبر مسجد شريف نبوى نصب كردند.
مدت ده سال بر آن سخن گفته شد.
5- در سال 664 ه. الملك الظاهر بَيْبرس بندُقدارى منبر جديدى فرستاد منبر فرمانرواى را برداشتند و منبر او را به جايش نهادند. بر اين منبر تا سال 797 ه. كه در آن موريانه افتاد، اداى سخن كردند.
6- در سال 797 ه. الملك الظاهر برقوق منبر تازه اى فرستاد، آن را در جاى منبر بَيْبُرس نصب نمودند.
ص: 88
7- در سال 820 ه. المؤيد شيخ، منبرى فرستاد كه در محل نصب منبر برقوق گذاشته شد.
8- در سال 886 ه. در مسجد شريف نبوى آتش افتاد و منبر المؤيد شيخ سوخت مردم مدينه منبرى از آجر ساختند و آن را در گچ و آهك گرفتند و در مكان آن جاى دادند.
9- در سال 889 ه. الملك الأشرف قايتباى، منبرى از مرمر فرستاد، منبر آجرىِ مردم مدينه را خراب كردند و آن رابه جايش گذاشتند.
10- در سال 998 ه. سلطان مراد عثمانى منبرى از مرمر فرستاد، در نهايت ابداع و دقت و زيبايى با نقشهاى جالب، آن را در آب طلا گرفته بودند.
منبر قايتباى را به مسجد قُبا بردند و منبر سلطان مراد را جاى آن نهادند. و آن همين است كه اكنون در مسجد شريف نبوى موجود است. (1)
ص: 89
تصوير ص 80
منبر سلطان مراد در سال 998 ه: 1598 م.
ص: 90
صفحه سفيد
ص: 91
ص: 92
ص: 93
مدت خلافت ابوبكر كوتاه بود؛ از سال يازدهم تا سيزدهم هجرى. او بر مسجد شريف هيچ نيفزود مگر آنكه چند ستون را كه حاجت به تعمير داشتند، يا تجديد كرد، يا تعمير نمود.
عباسى در عمدةالأخبار گويد كه ابوبكر هيچ بر مسجد شريف نيفزود؛ زيرا در سالهاى معدودِ خلافتش، سرگرم جنگ با اهل ردّه بود. (1)
سمهودى از ابو داود روايت كند كه ستون هاى مسجد در عصر خلافت ابوبكر رو به ويرانى بود. ابوبكر بانصب تنه هاى نخل آنها را تجديدكرد. (2) مسجد شريف نبوى در مدت خلافت ابوبكر به همان حال كه رسول خدا صلى الله عليه و آله بنا كرده بود باقى بود. چون ابوبكر در 22 جمادى الثانى سال 13 ه./ 23 اوت
ص: 94
سال 634 م. درگذشت، او را در جوار قبر شريف رسول خدا صلى الله عليه و آله دفن كردند و عمر بن خطاب عهده دار امر خلافت شد.
پس از مرگ ابوبكر، با عمر بيعت شد و اين در نيمه سال سيزدهم هجرى بود. در عصر او اسلام در سراسر جزيرةالعرب منتشر شد و از آنجا قدم به بيرون نهاد. مسجد شريف نبوى به همان حال كه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله بود باقى بود تا سال 17 ه. كه شمار مسلمانان در مدينه افزون گرديد و از اطراف و اكناف بلاد اسلامى وفدها و زائران، روى به مدينه نهادند.
در چنين حالى مسجد شريف گنجايش مردم را نداشت. از او خواستند كه بر وسعت مسجد بيافزايد. گفت: آرى اگر از رسول خدا نشنيده بودم كه مى فرمود: «مى خواهم به قبله مسجدمان بيافزايم» چيزى بر آن نمى افزودم. (1)
و رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اگر اين مسجدِ من تاصنعاء هم وسعت يابد، جزو مسجد من خواهد بود. (2) و بخارى روايت كرده كه: مسجد در زمان رسول اللَّه صلى الله عليه و آله از خشت بناشده بود وسقفش برگ نخل بود وستون هايش چوب
ص: 95
نخل. ابوبكر هيچ بر آن نيفزود. ولى عمر بر آن افزود و آن را به همان شيوه كه در عهد پيامبر صلى الله عليه و آله بنا شده بود با خشت و برگ نخل بنا كرد و ستون هاى چوبى آن را تجديد كرد. (1) پس از آنكه عمر با افزودن بر وسعت مسجد موافقت كرد، از خانه هاى اطراف سلب ملكيت شد و آنچه كه در جنوب و غرب مسجد بود بنابر مقتضاى طبيعت توسعه بر سر مسجد افتاد.
پس از چهار سال كه از خلافت عمر گذشته بود، در مسجد نبوى تعميرات و تغييرات مهمى صورت گرفت و اين در سال 17 ه.: 637 م. بود.
عمر مسجد را از جانب غربى 20 ذراع (10 متر) توسعه داد. پس عرض مسجد 120 ذراع (60 متر) گرديد ولى از طرف شرقى بنا را دست نزد؛ زيرا حجره شريفه در آنجا بود و از جانب قبله هم 10 ذراع (5 متر) افزود، و از جانب شمال 30 ذراع (15 متر) و طول مسجد به 140 ذراع (70 متر) رسيد. (2)
عمر حجره هاى همسران پيامبر صلى الله عليه و آله را داخل در مسجد ننمود، از اين رو به امتداد مسجد به غرب و شمال و جنوب بسنده كرد. و بعداً خواهيم ديد كه حجره ها در توسعه هاى بعدى در مسجد داخل شدند، آنگاه كه براى نخستين بار در زمان حكومت عمر بن عبدالعزيز بر مدينه، مسجد را از سمت مشرق هم توسعه دادند. اين امر در عهد وليد بن عبدالملك؛ بود هنگامى كه در سال 88- 91 ه. به وسعت مسجد در افزود.
ص: 96
عمر درتوسعه تازه، ستون هايى ازتنه هاى نخل آورد وبراى بناى ديوارها قالب هاى خشت و بام رواق هاى چهارگانه را باگِل اندودكرد. ارتفاع سقف به 11 ذراع (5/ 5 متر) رسيد ودر اطراف بام ديوارى برآورد به طول 3 ذراع (5/ 1 متر).
بنيان بنا را از سنگ برآورد به ارتفاع قامت يك انسان (: 75/ 1 متر). (1)
تصوير ص 86
افزوده عمر بن خطاب بر مسجد شريف نبوى در سال 17 ه. ق.
ص: 97
توسعه عمر بن خطاب، در مسجد شريف نبوى سبب شد خانه هايى كه در نزديكى مسجد بودند، به آن ضميمه شوند. عمر به ساكنان خانه پيشنهاد كرد كه اگر خواهند خانه خود بفروشند و بهاى آن را از بيت المال بستانند و هر كس هم كه خواهد خانه خود را به مسجد صدقه كند، از او پذيرفته مى شود و در برابر اين عمل خير از او تشكر مى شود. كسى كه بخشى از خانه خود را به مسجد داد عبداللَّه بن جعفر بن ابى طالب بود و پسران ابوبكر. اين روايت را به گونه اى ديگر يحيى از ابوزناد نقل مى كند كه عمر به كسانى كه در همسايگى مسجد بودند و در اين توسعه خانه هايشان ويران مى شد، سه پيشنهاد كرد: يا فروختن و گرفتن بها يا هبه تا از او تشكر شود يا صدقه به مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله مردم اجابتش كردند. (1)
از خانه هايى كه عمر در توسعه مسجد داخل كرد: يكى خانه اسامه بود و در مغرب آن، خانه زيد بن حارثه و در مغرب آن، خانه جعفربن ابى طالب و در مغرب آن، خانه عباس. اين از جهت قبله بود. همچنين خانه سعدبن ابى وقاص و خانه عبدالرحمان بن عَوف و در شمال آن خانه ابوبكر، سپس خانه عبداللَّه بن مسعود و اين از جهت غربى بود. (2)
سمهودى از ابن سعد از سالم ابونضر روايت كرده كه چون در عهد عمر شمار مسلمانان فزونى گرفت و مسجد را گنجايش آن ها نبود، عمر خانه هاى اطراف مسجد را خريد، بجز خانه عباس بن عبدالمطلب را، و حجره هاى همسران رسول خدا صلى الله عليه و آله را. عمر به عباس گفت: اى ابوالفضل مسجد
ص: 98
مسلمانان براى آن ها تنگ شده من خانه هاى اطراف مسجد را خريده ام تا مسجد مسلمانان را وسعت دهم. عباس گفت: مرا چه بايد كرد؟ عمر گفت: از اين سه يكى را بپذير: يا آن را به من بفروش تا بهاى آن را از بيت المال بدهم يا جاى ديگر را، هر جا كه خواهى از مدينه به تو دهم و از بيت المال مسلمانان آن را براى تو بسازم. يا آن را به مسلمانان تصدّق كن و بر وسعت مسجدشان بيفزاى. عباس گفت: نه، هيچكدام از اين سه را نمى پذيرم. عمر گفت ميان من و خودت هر كه را خواهى حَكَم قرار ده. گفت ابَىّ بن كعب. پس به نزد او رفتند و ماجرى بگفتند. ابَىّ گفت اگر خواهيد حديثى را كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيده ام براى شما نقل مى كنم. گفتند: بگوى. ابَىّ گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
«خداوند به داود فرمان داد كه براى من خانه اى بنا كن تا مرا در آن ياد كنند و زمين آن را نيز معين كن. چون خواستند زمين را بخرند در گوشه اى از آن خانه مردى از بنى اسرائيل بود. داود از او خواست كه آن را بفروشد. مرد سر برتافت.
داود با خود انديشيد كه زمين را از او بستاند. خداوند به او وحى كرد كه اى داود تو را گفتم كه خانه اى خواهم كه مرا در آن ياد كنند، تو مى خواهى در خانه من زمين غصبى وارد كنى و غصب در كار من نيست. عقوبت تو اين است كه اين خانه را نتوانى كه بنا كنى. داود گفت: بارخدايا! آيا پسرم؟ گفت:
آرى پسرت.
عمر دست در گريبان أبَى ابن كعب زد و گفت: من از تو چيزى خواستم و تو سخت ترش را از من خواستى، تو را رها نمى كنم تا كسانى بر سخن تو شهادت دهند. پس او را مى كَشيد تا به مسجد برد. و در حلقه اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله نگه داشت كه در آن ميان ابوذر هم بود.
أبَى گفت: شما را سوگند مى دهم، آيا كسى از شما ماجراى بيت المقدس
ص: 99
را شنيده است كه خدا داود را امر به بناى آن نمود؟ آن را بگويد، ابوذر گفت:
من آن را از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيده ام. ديگرى هم گفت: من هم شنيده ام. عمر ابىّ را رها كرد.
أبَىّ رو به عمر كرد و گفت: آيا مرا در حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله متهم به دروغگويى مى كنى؟ عمر گفت: تو را متهم نكردم ولى مى خواهم تأييد شود كه حديث از رسول خدا صلى الله عليه و آله است. عمر به عباس گفت: برو مرا با خانه تو كارى نيست. عباس گفت: حال كه چنين مى گويى من خانه ام را بر مسلمانان تصدق كردم تا مسجدشان گسترش يابد ولى اگر تو با من در افتى، پس نه! عمر زمينى را براى او معين كرد و خانه او را از بيت المال بناكرد. (1)
عباس بن عبدالمطّلب عموى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود و خانه خود را عزيز مى داشت؛ زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله خود زمين آن را معين كرده، در بناى آن شركت كرده بود. پس از آنكه به مدينه آمد. عباس خانه خود را مى ساخت و رجز مى خواند:
بنَيتُها باللَّبنِ والحجارة والخشبات فوقها مطارة
يا ربَّنا بارك لِأهلِ الدارة
حاصل معنى: «آن رابا خشت و سنگ وچوب بنا مى كنم چوب هايى كه بر آن ها پرندگان نشينند؛ اى پروردگار، اهل اين خانه را بركت ده.»
رسول اللَّه صلى الله عليه و آله مى گفت: أللّهمّ بارك في هذه الدارة.
عباس براى خانه خود ناودانى چسبيده به مسجد نصب كرده بود و آبِ آن در صحن مسجد مى ريخت. عمر آن ناودان را كند. عباس گفت: به خدا
ص: 100
سوگند كه آن ناودان را رسول خدا صلى الله عليه و آله در حالى كه بردوش من ايستاد بود، در آنجا استوار كرد. عمر گفت: به ناچار آن را در جاى خود محكم نمى كنى مگر آنكه برشانه من ايستاده باشى. پس عباس بر شانه عمر ايستاد و آن ناودان را در جاى خود نصب كرد. (1)
به هر حال عمر از او سپاس گفت و خانه را خراب كرد و مكان آن را بر مسجد شريف نبوى در افزود. خانه عباس در جانب غربى محراب عثمانى واقع در غرب منبر- كنونى- جاى داشت.
خلفاى راشدين و كسانى از پيشينيان كه بعد از آن ها آمده اند و به توسعه مسجد شريف نبوى همت گماشته اند، براى قبله احترام ويژه اى قائل بوده اند و مى دانستند كه موضع قبله را وحى معين كرده است و آن رو به روى بيت الحرام است. از اين رو هيچ كس از خلفا وسلاطين و ملوك، پس از عمر و عثمان تا به امروز مسجد شريف را از جانب قبله توسعه نداده است. هنگامى كه عمر خواست مكان قبله را در ديوارى كه در توسعه مسجد كشيده بود، معين كند، از صحابه رسول خدا صلى الله عليه و آله يارى طلبيد تا آن ها در وضع قبله خود حاضر و ناظر باشند. مسلم بن حُباب گفت: پيامبر صلى الله عليه و آله روزى بر مصلاى خود در مسجد بود، فرمود: كاش بر وسعت مسجد خود مى افزوديم و اشارت به سمت قبله نمود.
عمر مردى آورد و در مصلّى نشاند، سپس آن مرد دست خود به جانب قبله بلند كرد و اصحاب دست او را بالا و پايين بردند تا يقين كردند كه آن
ص: 101
محاذى جايى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اشاره كرده، قرار گرفته است. سپس ريسمانى آوردند و يك سرآن را به دست آن مرد دادند و آن را كشيدند و آن را پيوسته به پس و پيش بردند تا يقين كردند كه به جايى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله اشاره كرده بود، قرار گرفت. عمر قبله را معين كرد. موضع ديوار عمر همانجاست كه چوب هاى مقصوره است. (1)
به اين ترتيب و با اين دقت شديد كه بعد از مرگ صحابه ديگر امكان حصولش نيست، قبله مسجد مشخّص شد.
در اين توسعه سعى شد كه از لحاظ مصالح بنا و شكل خارجى و داخلى، حتى درها و ستونها و غير آن از آنچه در زمان رسول خدا بوده است، تخطّى نشود. همچنين عمر دستور داد از زيور و زينت مسجد بپرهيزند؛ زيرا آن رنگ آميزيها حواس را به خود مشغول مى دارند. و هنگام بناى مسجد گفت:
«مردم را از باران در امان مى دارم و مباد آن را سرخ يا زرد كنيد تا مردم را به خود مشغول دارد». (2)
چون كارِ بنا به پايان رسيد، گفت: اكنون بايد زمين را از ريگ وادى عقيق فرش كنيم. روايت شده كه گفت: نمى دانم كه زمين مسجدمان را با چه چيز فرش كنيم. گفتند حصير و برگ خرما. گفت: اينجا وادى مبارك است و من از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيده ام كه فرمود: عقيق وادى مبارك است. پس از وادى عقيق ريگ آوردند و زمين مسجد را بدان مفروش ساختند. (3)
ص: 102
در همين زمان براى روشن ساختن مسجد، چراغ هايى آوردند (1) و در روزهاى جمعه و ماه رمضان در مسجد بخور مى سوزانيدند. و سهمى براى خريدن چيزهاى خوشبو معين كردند. گويند براى او مقدارى عود آوردند كه به همه مردم نمى رسيد. گفت: آن را در مسجد بسوزانيد تا مسلمانان از آن منتفع شوند. (2)
سمهودى از يحيى نقل مى كند كه براى او آتشدانى از نقره آوردند. و او آن را به سعد داد و گفت: در روزهاى جمعه ماه رمضان در آن بخور بسوزان.
و سعد آن آتشدان را در مقابل عمر مى گذاشت. (3)
همچنين به همگام توسعه، در جانب شمالىِ شرقى از مسجد شريف نبوى، جايى ساخت و آن را «بطيحاء» ناميد و آن تالارى بود وسيع. آن را به ريگ هاى «عرصة الحمراء» فرش كردند. مردم را گفت: هر كس خواهد در امور دنيا صحبت كند به آنجا رود تا كسى در مسجد هياهو نكند و هيبت و وقار مسجد در دل هاى مسلمانان پايدار ماند.
يحيى گويد كه او در ناحيه اى از مسجد مكان وسيعى معين كرد كه آن را بُطَيحاء مى گفتند. سپس گفت كه هر كس خواهد هياهو كند يا شعرى بخواند يا آواز بر كشد به آن بُطَيحاء رود(4).
عمر براى مسجد شش در تعبيه كرد؛ يعنى سه در ديگر بر درها افزود پس درها از اين قرار شد:
1- در ديوار شمالى دو دَر (يك در جديد).
ص: 103
2- در ديوار شرقى دو در؛ باب جبرئيل يا باب عثمان و او باب النساء را هم تعبيه نمود.
3- در ديوار غربى دو دَر؛ باب الرحمه يا باب عاتكه و يك در جديد، به نام باب السلام. (1)
مقدارى كه در اين توسعه بر وسعت مسجد شريف افزوده شد 1100 متر مربع بوده است.
پس از كشته شدن عمر، عثمان بن عَفّان به خلافت نشست. در اول محرم سال 24 هجرى، در سال ششم خلافتش، احساس كرد كه مسجد شريف نبوى نيازمند تعمير و توسعه است. مردم به او شكايت بردند كه مسجد براى آن ازدحام جاى ندارد و هم برخى تيرها وستون ها درحال ويرانى است.
ابن نجّار گويد: «سيره نويسان آورده اند كه چون عثمان در سال بيست و چهارم هجرى به خلافت نشست، مردم از او خواستند كه بر وسعت مسجدشان بيفزايد؛ زيرا در روز جمعه مردم از تنگى جاى مجبور مى شوند در صحن بيرون مسجد به نماز ايستند.» (2)
ابو داود از ابن عمر روايت مى كند كه مسجد شريف نبوى را در عهد رسول اللَّه صلى الله عليه و آله ستون هايى بود و بر روى ستون ها از برگ و چوب خرما سايبان
ص: 104
ساخته بودند. در عهد خلافت ابوبكر ويران شد. او بار ديگر آن را به تنه نخل و برگ و چوب آن بساخت.
باز در زمان خلافت عثمان فرود آمد. او مسجد را با آجر بنا كرد و آن بنا تاكنون برپاى است. (1)
از اين عبارات بر مى آيد كه آنچه عثمان را به تجديد بناى مسجد واداشت تنگى آن و وضع بدِ ستون هايش بود كه از تنه نخل بودند.
چون مردم به عثمان از تنگى مسجد و ازدحام شكايت كردند و خواستند كه بر وسعت آن بيفزايد او پيش از آنكه كارى كند، با اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله مشورت كرد و از آنان راهنمايى خواست.
در اين باب ابن نجار گويد كه: عثمان با اهل رأى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله مشورت كرد. آن ها همگى نظر دادند كه بايد آن را خراب كرد و وسيع تر از آنچه هست از نو بنا نمود. پس نماز ظهر را به جاى آورد و بر منبر شد و حمد خداوندى به جاى آورد. سپس گفت: كه مى خواهم مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله را خراب كنم و بر مساحت آن بيفزايم و شهادت مى دهم كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: «هر كس مسجدى بنا كند، خداى تعالى براى او خانه اى در بهشت بنا مى كند. آن كه پيش از من بوده چنين كرده و بر وسعت آن افزوده
ص: 105
است.» مردم رأى او را پسنديدند. (1)
در صحيحين آمده است: هنگامى كه عثمان آهنگ ويران ساختن مسجد شريف را كرد، مردم آن را ناخوش داشتند و مى خواستند به همان حال كه بوده بماند. گفت: شمارا شمار افزون شده و من از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيده ام كه هر كس مسجدى بناكند براى خدا، خداوند براى او خانه اى در بهشت بنا مى كند. (2)
بغوى در شرح السنّه گويد: شايد سبب نگرانى صحابه از كار عثمان آن بوده كه مى پنداشته اند آن را از سنگهاى تراشيده بنامى كند، نه مجرّد توسعه. (3)
بخارى در صحيح خود گويد: عثمان بر وسعت مسجد شريف نبوى مقدار زيادى افزود. ديوارش را با سنگ هاى تراشيده و گچ برآورد، ستون ها را از سنگ تراشيد و سقفش را از چوب ساج ساخت. (4)
در هر حال او همه اين كارها را با مشورت و رأى صحابه انجام داد.
شيوه بنا با سابق فرق بسيار داشت. سنگ به جاى قالب خشت آمد و مسجد با سنگ هاى تراشيده و گچ بنا شد. ستون ها نيز از سنگ تراشيده بود و در آن ها قطعات آهن و سرب گداخته به كار بردند تا سنگ هاى ستون نيكو به هم بچسبند. ستون هاى سنگى را به همانجا كه ستون هاى چوبى بود نصب
ص: 106
كردند. سقف را از چوب ساج ساختند. چوب هاى ساج بر تيرهاى چوبى، كه روى ستون هاى سنگى استوار شده بودند، قرار گرفتند. ديوار را در گچ پوشيدند.
در ديوارهاى شرقى و غربى نزديك سقف طاقنماها ساختند. (1)
از خلال روايات خارجةبن زيد برمى آيد كه ناظر بنا زيدبن ثابت بوده است. (2) همان شش باب، كه در عهد عمر بود، در اين توسعه جديد حفظ شد. (3)
عثمان مسجد شريف نبوى را از سمت شرقى توسعه نداد؛ زيرا در آن سمت حجره هاى همسران رسول خدا صلى الله عليه و آله قرار داشت ولى از جوانب ديگر، بعضى خانه ها ضميمه مسجد شد.
آن ها را يا خريدند يا به صاحبانشان در جاى ديگر عوض دادند و آن ها از اين قرار بودند:
1- خانه حَفصه دخت عمر، در سمت جنوبى، و آن عبارت از خانه كوچكى بود از آنِ حفصه همسر رسول خدا صلى الله عليه و آله. به عوض آن، خانه اى از آنِ برادرش عبداللَّه بن عمر را به او دادند. حفصه از اين خانه به مسجد مى رفت.
در كنار اين خانه ستونى بود كه بلال بر سر آن اذان مى گفت. امروز در غرب موقف الزائر است. (4)
2- خانه جعفر بن ابى طالب، يحيى از ابوالحسن مداينى روايت كند كه:
«پيامبر صلى الله عليه و آله براى جعفر بن ابى طالب اين خانه را ساخت و او هنوز حبشه
ص: 107
بود. پس عثمان نصف آن را به صد هزار درهم خريد و آن را به بناى مسجد افزود». (1)
3- خانه مروان بن حكم، ابن نجار گويد: «آن را از مروان خريد. بخشى از آن متعلق به آلِ نجار بود و بخشى از آنِ خانه عباس كه درى به مسجد داشت.» (2)
مقصوره نه در عهد رسول خدا صلى الله عليه و آله مرسوم بود و نه در عهد ابوبكر و عمر.
بلكه بعدها مرسوم شد. ابن شَبّه و ابن زَباله گويند: اولين كسى كه مقصوره از خشت ساخت عثمان بود. در مقصوره دريچه اى بود كه مردم از آنجا امام را مى ديدند. (3)
از مالك بن انس روايت شده كه چون عثمان پس از كشته شدن عمر به خلافت نشست، در مسجد مقصوره اى از خشت ساخت و از بيم آنچه برسر عمر آمده بود در آنجا به نماز مى ايستاد و آن جاى كوچكى بود. (4)
از عيسى بن محمد روايت شده كه عثمان بن عَفّان نخستين كسى بود كه از خشت مقصوره ساخت وسائب بن خبّاب را نگهبانِ آن نمود و او را هر ماه دو دينار مزد مى داد. (5)
سمهودى از نووى نقل مى كند كه: نخستين كسى كه در مسجد مقصوره
ص: 108
ساخت معاويه بود؛ پس از آنكه يكى از خوارج او را با شمشير زد. (1)
ابن زَباله و ابن شَبّه گويند: آن كه اولين بار در مسجد مقصوره ساخت عمربن عبدالعزيز بود كه چون مسجد را تعمير كرد مقصوره اى از چوب ساج ساخت. (2)
بعضى گويند مروان بن حَكَم اولين كسى است كه در مسجد مقصوره ساخت.
مروان مقصوره را از سنگِ تراشيده بنا كرد و در آن سوراخى تعبيه نمود. (3)
در هر حال در حريق نخست (سال 654 ه.) اين مقصوره در آتش سوخت.
مقدارى كه عثمان از سمت قبله افزود 10 ذراع (5 متر) بود؛ نزد محرابى كه هنوز محل نماز امام در مسجد شريف نبوى است؛ زيرا كسى تاكنون از سمت قبله متعرض زيادت مسجد نشده است.
زيادت عثمان از سمت شمال 20 ذراع (10 متر) بود بعد از آنچه عمر زياد كرده بود. يعنى تا آنجا كه عمر براى گفتگو و بحث در خارج مسجد قرار داده بود. و از ناحيه غربى 10 ذراع (: 5 متر) يعنى يك ستون. (4)
از اين پس طول مسجد از شمال تا جنوب 170 ذراع (: 85 متر) شد و از
ص: 109
شرق تا غرب 130 ذراع (: 65 متر) شمار ستون ها در هر پنج رواق درسايبان قبله اى 12 ستون بود.
ستون ها از سنگ بودند، و استوار شده با آهن روى آن ها سطحى مستوى از چوب ساج بود. (1)
عثمان در ماه ربيع الأول سال 29 ه.: 12 نوامبر سال 649 م. كار توسعه را آغاز كرد. حدود ده ماه مدت گرفت؛ يعنى در اول محرم سال 30 ه.: 4 سپتامبر 650 م. به پايان رسيد. مقدار زيادت عثمان 496 متر مربع بود. (2)
تصوير ص 98
افزوده عثمان بن عفان به مسجد نبوى در سال 29 ه. ق.
ص: 110
چهارم: مسجد شريف نبوى در عهد على بن ابى طالب (ع)
على بن ابى طالب عليه السلام بيست و سه سال پيش از هجرت متولد شد و با فاطمه عليها السلام دخت پيامبرگرامى صلى الله عليه و آله ازدواج كرد. او پسر عمّ رسول خدا صلى الله عليه و آله بود.
على در خانه رسول خدا صلى الله عليه و آله پرورش يافت و از هدايت او بهره ها گرفت.
چون پيامبر صلى الله عليه و آله به رسالت مبعوث شد، نخستين كس از مردان كه به او ايمان آورد، على بود و او در آن زمان حدود سيزده سال داشت. و آن هنگام كه پيامبر صلى الله عليه و آله از مكه هجرت كرد، على شب در بستر او خوابيد تا خود را فداى پيامبر صلى الله عليه و آله كند. على عليه السلام در تمام غزوات رسول اللَّه صلى الله عليه و آله شركت داشت مگر غزوه تبوك كه او را در مدينه به جاى خود نهاده بود.
در اوايل سال 36 ه. به خلافت با او بيعت شد. و اين دوره يكى از ادوار پرحادثه تاريخ اسلام است.
مدينه منوره در عهد او، يك انتقال سياسى را شاهد بود؛ زيرا على مركز خلافت را از مدينه به كوفه آورد. دمشق مركز سرپيچى از خلافت على بود.
سرپيچى معاويه موجب حوادث بزرگ شد. كه به اختلاف ميان مسلمانان انجاميد و فتوحات اسلامى را متوقف ساخت.
در اين دوره در مسجد شريف نبوى تغييرى حاصل نشد تا اوضاع آرام شد. مدينه مركزيت سياسى خود را از دست داده بود ولى مركزيت دينى اش را همچنان داشت.
از اين رو واليان، اميران و پادشاهان، هرگاه كه نياز مى افتاد به عمارت مسجد مى پرداختند و ما آن را توضيح خواهيم داد.
ص: 111
مسجد شريف نبوى پس از آنچه عثمان بر آن افزوده بود، ديگر تغيير و تعميرى در آن صورت نگرفت و در عصر اموى نزديك به 44 سال به همان حال بود تا وليد بن عبدالملك (1) عامل خود عمر بن عبدالعزيز (2) را فرمان داد كه مسجد شريف را تجديد بنا كند و حجره هاى همسران پيامبر صلى الله عليه و آله را داخل در آن نمايد، يكى از آن ها حجره عايشه بود. مردم مدينه به سبب علاقه اى كه به رسول خدا صلى الله عليه و آله و همسران او داشتند، از اين فرمان متأثر و اندوهناك شدند و گريه سردادند. طبرى گويد: فرستاده وليد نامه او راآورد. بر عمربن عبدالعزيز داخل شد و نامه به او داد. فرمان شده بود كه حجره هاى همسران پيامبر صلى الله عليه و آله را در مسجد داخل كند و هر خانه را كه پشت آن ها و در اطراف آن هاست بخرد تا 200 ذراع در 200 ذراع و در نامه آمده بودكه اگر توانى، قبله راهم بيشترببر. (3)
به نظر مى رسد كه وليد مى خواست مسجد گسترش يابد؛ زيرا در زمان او
ص: 112
آن جمعيت انبوه را بر نمى تافت. نمازگزاران در روزهاى جمعه به سبب كثرت جمعيت در آن حجره ها هم به نماز مى ايستادند. اين حجره ها در سمت شمال و شرق مسجد شريف نبوى بود. (1)
1- عمر بن عبدالعزيز خانه هاى اطراف مسجد را خريد و با حجره هاى همسران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله داخل در مسجد نمود.
2- خراب كردن در ماه صفر سال 88 ه.: 707 م. آغاز شد. طبرى گويد: صالح بن كيسان براى نظارت در خراب كردن و ساختن تعيين شد.
پرداخت مزدها هم به عهده او بود. خراب كردن به وسيله كارگران مدينه منوره انجام پذيرفت و براى ساختن آن وليد كسانى را در ربيع الاول سال 88 ه.: فوريه سال 707 م. به مدينه گسيل داشت.
3- وليد به پادشاه روم نوشت و او را از قصد خود در توسعه مسجد شريف خبر داد و از او خواست به كارگران و مال و مصالح بنا يارى اش دهد.
قيصر صدهزار مثقال زر فرستاد و صد كارگر و چهل بار فسيفساء (چيزى شبيه موزاييك امروزى كه از قطعات مرمر ساخته مى شد) وليد همه آن ها را نزد عمر ابن عبدالعزيز به مدينه فرستاد. (2) اين مرسوله، هنگامى كه عمر بن عبدالعزيز از ويران كردن خانه ها فراغت يافته بود، به مدينه رسيد. او به ساختن آغاز كرد و پىِ بنا را برسنگ نهاد.
4- چون بنا به ديوار قبله رسيد، عمر بن عبدالعزيز شيوخ مدينه را؛ از
ص: 113
مهاجرين و انصار و عرب و موالى، فرا خواند و گفت: بياييد و در بنيان قبله خود حاضر باشيد كه بعداً نگوييد عمر قبله ما را تغيير داد. او سنگى را از جاى خود بر نمى داشت مگر آن كه سنگى به جاى آن مى نهاد. (1) مى خواست قبله مسجد آن سان باشد كه اسلاف معيّن كرده اند.
عمر بن عبدالعزيز به ستونهاى مسجد اهتمام بسيار داشت. فرمان داد:
پايين ستون ها بگونه اى باشد كه دوتن از نمازگزاران بتوانند بر آن تكيه دهند.
و بر بام ناودانى نصب كرد و او اولين كسى بود كه چنين كرد، همچنين گِرداگِرد بام كنگره ها ساخت. همچنان كه يكى از موالى- به نام سعد- حُوَيطِب را فرمان داد تا سوره «فاتحه» را و از سوره «الشمس» تا آخر سوره «الناس» (2) را بر ديوار قبله بنويسد.
عمربن عبدالعزيز به كارى كه بر عهده گرفته بود سخت دلبستگى نشان مى داد. و مراقب كارِ كارگرانى بود كه در داخل كار مى كردند، به ويژه كارگرانى كه نصب فُسَيفِساء را به عهده داشتند. به آنان كه خوب كار مى كردند پاداش مى داد و كسانى كه بد كار مى كردند عقوبت مى كرد؛ مثلًا كارگرى را كه با بر هم نهادن قطعه هاى كوچك درخت بزرگى ساخته بود سى درهم جايزه داد تا مسجد به زيباترين صورت ممكن ساخته شد.
يكى از هنرمندان فُسَيفِساء مى گفت: ما آن نقوش را از روى درختان و قصرهاى بهشت ساخته ايم. (3)
ص: 114
عمربن عبدالعزيز در مسجد مقصوره اى ساخت كه امام در آنجا نماز بگزارد. و در بناى آن هنر نمايى ها نمود. آن را از چوب ساج ساخت و سقفش را با فُسَيفِساء زينت داد. هنگامى كه بنا به پايان رسيد و وليد براى زيارت آمد (در سال 91 ه.: 710 م.) از ديدن سقف مقصوره در شگفت شد و گفت: كاش همه سقف مسجد را چنين مى ساختى.
عمر گفت: در آن صورت هزينه بسيار مى شد اكنون براى ديوار قبله و بين آن دو سقف (سقف مسجد وسقف مقصوره) چهل وپنج هزار دينار هزينه شده است. (1)
از دلايل توجه خاص عمر بن عبدالعزيز به ديوار قبله و سقف مقصوره، چيزى است كه مراغى (متوفاى سال 816 ه.: 1413 م.) بدان اشارت دارد.
وى مى گويد سقف مقصوره دو ذراع ارتفاع داشت و حال آنكه سمهودى معتقد است كه اين ارتفاع در زمين مقصوره بود به سقف آن. (2) من معتقدم ارتفاعى كه مراغى بدان اشارت كرده، در سقف بوده؛ زيرا سقف مقصوره گنبدى شكل بود و بنابراين سقف مقصوره در آن زمان از سقف رواق هاى قبله بلندتر بوده است. و در همان حال از زمين هم به مقدار اندكى بلندتر بوده است.
براى تأكيد در اين رأى، آنچه را كه ابن عبد ربّه (متوفاى سال 328 ه.: 940 م.) آورده، ذكر مى كنيم. او سمت قبله را به تفصيل وصف كرده، كه
ص: 115
گويد: وصف مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله چنان است كه جانب قبله، رواق ها يا آنجا ايوان هاست ازشرق به غرب و درهر صف هفده ستون وجود دارد. ميان هر دو ستون فضايى بزرگ و پهناور است. ستون ها در ايوان هاى قبله اى سفيد و گچكارى شده اند و بسيار مرتفع. ديگر ستون هاى مسجد از رخام يا مرمر است. ستون هاى گچكارى شده بر روى پايه هاى مربع شكل و بزرگ نصب شده اند و سر ستونها طلاكارى است. بر آن ها پل هاى منقش و تذهيب شده است. بر روى آن پل ها سقف را زده اند. سقف نيز منقش و تذهيب شده است؛ ايوانى كه پهلوى محراب است سراسر طلا كارى شده است و در وسط آن سقفى است چون سپر كه مجّوف است و مانند محراب تذهيب شده است. (1)
ابن جبير نيز در خلال زيارت خود از مدينه منوّره (در سال 580 ه.: 1184 م.) از صنعت فُسَيفِساء كه در مسجد شريف نبوى به كار رفته به تفصيل سخن مى گويد: به ويژه از سمت قبله و كارهاى شگرفى كه در عصر اموى در آنجا صورت گرفته است:
نصف بالاى ديوار، همه از نگين هاى طلاست معروف به فُسَيفِساء.
صنعگران در آن صنعت بسيار كرده اند. تصاوير درختانِ مختلف است با شاخه هاى سر فرو كرده از بار ميوه ها. و مسجد همه اش بر اين صفت است ولى صنعتى كه ديوار قبله به كار رفته شگرف تر است. اما ديوار شمالى كه مشرف بر صحن است و شرقى و غربى چنين نيستند. سفيد و مقرنس اند و آن ها به انواع رنگ ها رنگين. (2)
اما ابن عبد ربه دو ديوار مسجد و صحن را چنين توصيف مى كند كه ديوارهاى داخلى، همه از مرمر و طلا وفُسَيفِساء است، از اول تاآخر.
صحن مسجد مفروش به سنگريزه است بدون حصير. و باروى مسجد
ص: 116
در خارج نيز از سنگ هاى تراشيده است و چنين است كنگره هاى آن.
طريقه اى كه عمر بن عبدالعزيز در بنا به كار برد، چنين بود كه پىِ بنا با سنگ نهاده شد و ديوارها از سنگ هاى تراشيده استوار گرديد به آهك و گچ، و ستون ها از قطعات سنگ تراشيده، به آهن و سرب مذاب به هم پيوست. بر فراز آن ها پل هاى چوبى بر سرستون ها نهاده شد. پل ها سقف را كه از چوب ساج بود حمل مى كردند وستونها بر ته ستون هايى مربع قرار داشتند.
سر ستون ها طلا كارى شده بود، ستون ها با ماده اى كه آن ها را صيقلى و درخشان نشان دهد پوشيده شده بود؛ به گونه اى كه در نظر چون مرمر سفيد بودند.
مسجد را دو سقف بود، يكى بالاى ديگرى، سقف فرودين را ارتفاع 23 ذراع (: 5/ 11 متر) و بالايى را ارتفاع 25 ذراع (5/ 12 متر) بود.
شايد بدين منظور براى مسجد شريف نبوى دو سقف ترتيب دادند تا بتواند در هر حال در برابر حوادث جوّى مقاومت كند؛ همچنان كه ديوارهاى مسجد پهن و پا بر جا بود. عرض ديوار غربى دو ذراع اندكى كمتر (: 95 سانتى متر) و عرض ديوار شرقى دو ذراع و چهار انگشت (: 110 سانتى متر) بود. سبب اين زيادت آن بود كه ديوار شرقى همواره در معرض سيل قرار داشت. و اين سيل گاه گاه، ديوار شرقى را ويران مى كرد. عرض مسجد در سمت قبله 5/ 165 ذراع (: 75/ 83 متر) و طول آن 200 ذراع (: 100 متر) بود. (1) مسجد شريف نبوى پس از افزون سازى ها بدين صورت در آمد:
ص: 117
1- در جانب قبله پنج رواق 2- در جانب شرقى سه رواق 3- در جانب غربى چهار رواق 4- در جانب شمالى پنج رواق.
ابن عبد ربه گويد: ديوار قبله اى را، از داخلِ مسجد ازاره اى بود از مرمر، به قدر يك قامت (75/ 1 متر) و بر آن ازار طوقى از رخام بود به پهناى يك انگشت (2 سانتى متر). بالاى آن ازارى بود كم عرض تر از ماده اى خوشبو، به رنگ قرمز و بالاى آن ازارى مثل همان ازارِ نخستين (75/ 1 متر). در آن چهارده پنجره مشبك بود در يك صف، از مشرق به مغرب، به همان گونه كه در مسجد جامع قرطبه است منقش وطلاكارى شده. بالاى آن ازارى از رخام، بر آن كتيبه اى كه پنج سطر بر آن نوشته شده بود با قلمى درشت به پهناى يك انگشت (: 2 سانتى متر) از سوره هاى كوتاه قرآن. بر فراز آن ازارى از رخام به همان اندازه كه در پايين بود؛ (75/ 1 متر). بر آن سپر مانندى از طلا و منقش و ميان هر دو سپر گونه عمودى سبز رنگ و در اطرافش دو شاخه از طلا، بالاى آن كتيبه اى منقش به عرض آن به قدر استخوان ذراع يعنى (: 25 سانتى متر) كه بر آن نيز شاخه ها و برگ ها نقش كرده بودند، از طلا. بالاى آن ازارى پهن از فُسَيفِساء، كه سقف بر سرآن بود ومحراب دروسط ديوار قبله اى.
در وسط محراب آينه اى مربع شكل بودكه مى گفتند آينه عايشه است. (1)
تعميراتِ اموى در حجره شريفه، سبب تغييراتى شد؛ همچنين در منبر.
ص: 118
دو چيز كه پيش از اين سابقه نداشت در مسجد پديد آمد؛ يكى مناره براى اذان و ديگرى محراب. اينك به توضيح آن ها مى پردازيم:
تغييراتى كه توسعه اموى در حجره شريفه به وجود آورد، يكى آن بود كه ديوارهايش به سنگهاى تراشيده پوشيد شد و براى آن در نگذاشتند. اطراف آن پنج ضلعى بود با اضلاع نابرابر. ديوارهاى خارجى مذكور، تا سقف مسجد نمى رسيدند بلكه به مقدار دو ذراع (: 1 متر) كوتاهتر بودند و بر آن ها پنجره هايى از چوب بود. بر بام حجره داخلى مشمعى انداخته بودند تا مانع نفوذ باران شود.
ديوار خارجى غربى چسبيده به ديوارِ داخلى بود و ديوار خارجى شرقى ميان آن و ديوار حجره، مقدار 50 سانتى متر از سمت شمالى فاصله بود و از سمت جنوبى 15 سانتى متر. و ديوار باروى جنوبى، بين آن و بين ديوار حجره 50 سانتى متر از جانب شرقى بود و از جانب غربى تنگ مى شد تا به 20 سانتى متر مى رسيد. اما ديوار شمالىِ حجره، ميان آن و رأس مثلث پديد آمده از بارو مقدار 4 متر بود. (1) بر بام مسجد ديوارى بالاى منطقه قبر ساخته بودند تا كسى نتواند بر آن قدم نهد. (2)
اما تغييراتى كه عمارت اموى در منبر پديد آورد، عبارت از اين بودكه:
ص: 119
1- بر پله هاى آن شش پله ديگر افزوده شد، تا به نُه پله رسيد. و اين كار به دست مروان حَكَم والى معاويه بر مدينه انجام يافت. 2- براى منبر درى ساخت به صورت پنجره مشبك. ابن عبد ربه منبر را وصف مى كند و مى گويد:
منبر بر جانب راست محراب بود، در ابتداى رواق سوم از محراب. (محراب در ديوار قبله اى بود) در روضه اى مفروش از مرمر. گِرداگردش فرو بسته با پله ها.
عرشه منبر را ميخ كوبيده بودندكه كسى نتواند بر آن بنشيند؛ زيرا آنجا مكان نشستن رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده است. منبر ساده است و در آن- بر خلاف منبرهاى زمان ما- هيچ نقش و نگارى نيست. (1)
مناره را عمر بن عبدالعزيز بنا كرد و در هر ركن از اركان مسجد مناره اى بود.
كثيربن حفص گويد: يكى از مناره ها مشرف بر خانه مروان بن حكم بود.
آنجا خانه بنى اميه بود كه هرگاه به مدينه مى آمدند، در آنجا سكونت مى كردند. هنگامى كه سليمان بن عبدالملك براى اداى حج به مكه آمد و مؤذن بر مناره اذان گفت سليمان فرمان داد آن را خراب كنند؛ زيرا مشرف بر خانه او بود [!]
از آن پس مسجد شريف نبوى سه مناره داشت. ابن زَباله طول هر مناره را تعيين كرده است:
بلندى مناره جنوب شرقى، پنجاه و پنج ذراع (: 5/ 27 متر).
بلندى مناره شمال شرقى، پنجاه و پنج ذراع (: 5/ 27 متر).
ص: 120
بلندى مناره شمال غربى، پنجاه و سه ذراع (: 5/ 26 متر).
همچنين عرض مناره ها را هم بيان كرده است كه عرض هر مناره اى هشت ذراع در هشت ذراع (4* 4 متر) بود. (1)
اين سه مناره تا سال 580 ه. 1184 م.) هنگامى كه ابن جبير مدينه منوره را زيارت مى كرد، بر پا بوده است. او در توصيف آن ها گويد: «مسجد شريف نبوى را سه مناره است؛ يكى در ركن شرقى كه به صورت صومعه است و دوتاى ديگر كوچك تر به صورت برج.» (2)
پيش از اين گفتيم: مسجد شريف نبوى را محرابى كه در ديوار كنده باشند، نبود. نه در عهد پيامبر صلى الله عليه و آله و نه در عهد خلفاى راشدينِ بعد از او. بنابر روايات تاريخى، محراب مجوف در توسعه و تعمير وليد بن عبدالملك، به دست عامل او بر مدينه عمر بن عبدالعزيز (88- 91 ه.) احداث شد. وى هنگامى كه محراب را ساخت مسلمانان را دعوت كرد تا در تعيين جهت قبله شركت جويند و گفت: بياييد در بنيان قبله خود حاضر شويد كه بعدها نگوييد عمر قبله ما را تغيير داد. او سنگى بر نمى كند مگر آنكه سنگى به جاى آن مى نهاد. (3)
ابن عبدربه محراب را وصف كرده گويد:
طاق محراب دقيقاً حساب شده است. در آن قوس هايى است طلاكارى شده؛ برخى قرمز و برخى سياه. زير طاق صفه اى است از طلا منقش، زير آن
ص: 121
صفحات طلاست هشت ضلعى ودر وسط آن ها عقيق هايى است مانند جمجمه كودكان و ميخ كوبى شده. زير آن ها تا زمين ازارى است از رخام خوشبو كه در آن ميخ كوبيده شده؛ آنجا جايى است كه در اولين محراب، پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام سربرداشتن از سجده به آن تكيه مى داد.
در طرف راست محراب درى است كه امام از آن در داخل و خارج مى شود.
و در طرف چپش درى است كه به صفحه هاى آهن محكم بسته شده و ميان اين دو در، راهى است مسطح و لطيف. (1)
مسجد شريف نبوى همان درهاى اصلى چهارگانه را كه داشت حفظ كرد و آن ها عبارت بودند از: «باب السلام» و «باب الرحمه» در ديوار غربى، «باب جبرئيل» و «باب النساء» در ديوار شرقى.
مطرى گويد: وليد براى مسجد شريف نبوى بيست در تعبيه كرد. (2) ولى سمهودى گويد همه آن درها در عصر عباسى نصب شده است. (3) شايد دو درِ ديوار شمالى، بر راست و چپ محراب، در عصر اموى نصب شده باشد. البته در منابع به درستى، جاى آن ها معين نشده است. (4)
مقدارى كه وليد بر مسجد شريف افزود 2369 متر مربع بود. اين آخرين توسعه اى بود كه در عهد دولت اموى داده شد كه در آن، ميانِ متانت عمارت
ص: 122
و دقت و زيبايى هنر معمارىِ بديع اسلامى جمع كرده است. (1)
تصوير ص 110
افزوده وليد بن عبدالملك در سال 88- 91 ه. ق.
ص: 123
پس از عمارت و تعمير وليد بن عبدالملك، به سال 88- 91 ه. كه بايد آن را تنها توسعه و عمارت در عهد اموى شمرد، مسجد سال ها به همان حال باقى بود.
چون عباسيان عهده دار امر خلافت شدند، ابو جعفر منصور به توسعه مسجد شريف نبوى همت گماشت ولى او پيش از آنكه دست به كارى بزند در گذشت. (1)
چون در سال 140 ه. به مدينه منوره آمد، فرمان داد براى صحن مسجد پرده اى مهيا كنند تا مردم از حرارت آفتاب در امان مانند. ولى گاه باد در پرده ها مى افتاد و آن ها را بر سر نمازگزاران مى انداخت، پس پرده هايى قوى تر بسته به ريسمان هايى محكم تر آوردند؛ بدين گونه منصور نخستين كسى است كه صحن مسجد را سايه كرد. (2)
چون حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابيطالب عليه السلام در ماه رمضان سال 150 ه. بر مدينه امارت يافت، كف مرمر پوش جلو منبر را از اطراف وسعت داد تا به ستون ها ملحق ساخت. (3)
ص: 124
هنگامى كه مهدى به خلافت رسيد و در سال 160 ه. حج به جاى آورد، به زيارت مدينه آمد و مسجد شريف نبوى را به همان حال كه بود مشاهده كرد، فرمان داد كه بر آن بيفزايند. مقصوره اى را كه در آنجا بود خراب كرد و خواست از پله هايى كه معاويه بر منبر افزوده بود بكاهد، گفتند كه چوب آن كهنه شده، اگر آن را از جاى حركت دهند بيم آن است كه بشكند. پس آن را در جاى خود رها كرد. (1)
مهدى عمارت مسجد را به عهده عبداللَّه بن عاصم بن عمربن عبدالعزيز و عبدالملك بن شبيب الغَسّانى نهاد. عبداللَّه بن عاصم درگذشت و جاى او را عبداللَّه بن موساى حُمصى (2) گرفت و نيز جعفر بن سليمان بن عبداللَّه بن عباس، عامل خود در مدينه را به عنوان ناظرِ بنا معين كرد.
كار توسعه در سال 161 ه. آغاز شد و پنج سال مدت گرفت.
توسعه مهدى چند خانه را داخل در مسجد نمود؛ از جمله خانه مليكه و خانه شُرَحبيل بن حَسَنه و خانه عبداللَّه بن مسعود و خانه مسودبن مخرمه.
همه اين خانه ها در سمت شمالى مسجد بودند؛ زيرا توسعه فقط از يك طرف بود.
درباره اين زيادت بعضى گويند: 100 ذراع (50: متر) و عدّه اى گويند:
53 يا 55 ذراع (: 5/ 26 يا 5/ 27 متر) بود. روايت دوم ترجيح دارد؛ زيرا ذرع مسجد، آن گونه كه سمهودى نقل كرده به 300 ذراع (: 150 متر) نمى رسد كه با روايت نخست سازگار نيست. بلكه 240 ذراع (: 120 متر) است بنابر قول ابن زَباله. و 253 ذراع (: 5/ 126 متر) است بنابر قول سمهودى كه خود اندازه
ص: 125
كرده است. كلًا در توسعه مهدى، سطح مسجد شريف نبوى 2450 متر مربع شد.
تصوير ص 113
افزوده مهدى عباسى در سال 165 ه. ق.
ص: 126
مهدى آنچه را كه وليد در سمت شمال افزوده بود خراب كرد و آن را، با افزودن 55 ذراع، از نو بنا نمود و در اين قسمت كارهاى هنرمندانه بسيارى صورت گرفت و آن را با فُسَيفِساء زينت داد. در آخر مسجد نزد مناره شمال غربى ونيز بر ديوار غربى نزديك اين مناره، بقاياى فُسَيفِساء مشاهده شده.
همچنين مهدى فرمان داد كه مقصوره اموى را خراب كنند و كف آن را با سطح زمين برابر سازند.
مسجد شريف بعد از توسعه، داراى 17 ستون شد، موازى با ديوار قبله و 28 ستون در جانب موازى با ديوار شرقى و غربى. مسجد را پنج رواق يا ايوان بود در جانب جنوبى يا سمت قبله و پنج رواق در جانب شمالى و سه رواق در جهت شرقى و چهار رواق در جهت غربى.
اما آن قسمت كه مواجه با صحن بود؛ در سمت جنوبى و شمالى يازده طاق بود و در سمت شرقى و غربى 19 طاق. بالاى پنجره هاى هر طاق، براى مانع شدن از تابيدن آفتاب، سايبانى از چوب بود. (1)
مصالحى كه در اين زيادت به كار رفته بود، بيش از همه، سنگ هاى رخامى يا مرمر بود.
همه ستون هابه رخام پوشيده شد. ستون ها برپايه هاى مربع شكل و سر ستون ها طلاكارى شد و منقوش به فُسَيفِساء. طاق ها نيز به همان گونه به فُسَيفِساء آراسته گرديد. ديوار شمالى و جنوبى هم بدين گونه بود ولى ديوارهاى شرقى و غربى سفيد و مقرنس بودند. (2)
ص: 127
مهدى براى مسجد شريف نبوى بيست و چهار در قرار داد از اين قرار:
- هشت در بر ديوار شرقى.
- هشت در بر ديوار غربى.
- چهار در بر ديوار شمالى.
- چهار در بر ديوار جنوبى (قبله).
درهاى ديوار جنوبى مخصوص دخول و خروج بود؛ از آن جمله درى بود كه امرا از آن داخل مى شدند؛ در ناحيه خانه مروان.
و درى در سمت قبله بود كه از آن به مقصوره مى رفتند و درى در طرف راست قبله (دَرِ بيت القناديل) بود و درى در قبله مسجد كه سلطان از آن به مقصوره مى رفت. (1)
درهايى كه مهدى ساخته بود به مرور بسته شد، به طورى كه ابن جبير در زيارت مدينه منوره (در سال 580 ه.: 1184 م.) مى گويد: «در مسجد نوزده در بود؛ از آن جمله چهار در بسته در ديوار شمالى و پنج در بسته در ديوارهاى شرقى و غربى و در ديوار قبله اى هم يك در بسته بود. درهاى باز عبارت بودند از دو در باز در ديوار شرقى؛ يعنى باب جبرئيل (باب عثمان) و باب النساء ودو دردرديوارغربى؛ يعنى باب الرحمه (باب عاتكه) و باب السلام.» (2)
دريچه خانه عمر، به ديوار قبله، در سمت چپ محراب تا پنجره ها تحوّل يافت و آن بعد از ساختن مقصوره جديد بود كه در عمارت مهدى از چوب
ص: 128
ساخته شد، به پهناى طول رواق اول. (1)
مناره هاى مسجد به همان حال كه در عمارت وليد بن عبدالملك بودند، سرپا ماندند. ابن جبير گويد: «مسجد شريف نبوى را سه مناره بود؛ يكى در ركن شرقى متصل به قبله و دو تا در ركن هاى ديگر و كوچكتر از اولى به صورت دو برج ...» ابن نجار (573- 643 ه.) در ارتفاع اين مناره ها گويد:
«ارتفاع هر مناره 55 ذراع و پايه آن، مربع و 8* 8 ذراع است.
و نيز گويد: «مسجد را 11 پنجره است در ديوارهاى جنوبى و شمالى.
و 19 پنجره است در ديوارهاى شرقى و غربى و 68 ستون است در جنوب و شمال، 40 ستون در شرق و 60 ستون در غرب و بين هر دو ستون 9 ذراع و در پايان عمارت بر ديوار شمالى صحن خطى است كه آغاز عمارت مهدى در سال 162 ه. و پايان آن را در سال 165 ه. نشان مى دهد. (2)
ص: 129
3- در سال 193 ه.: 809 م. در عهد هارون الرشيد، ابوالبُحْتُرى بن وهب، والى مدينه اصلاحاتى در سقف مسجد كرد از سمت قبر شريف نبوى چنانكه بين قبله و صحن سنگ مربع شكلى قرار داد تا مانعِ نفوذ آب باران به درون مسجد شود. (1)
4- در سال 202 ه.: 817- 818 م. در عهد خليفه مأمون بن هارون الرشيد، اصلاحات و ترميمهايى در بعضى از اجزاى مسجد شريف نبوى صورت گرفت. (2)
5- در سال 246- 247 ه.: 860- 861 م. عهد المتوكل على اللَّه، وى ازارى ازرخام به بلندى 75/ 1 ساخت وزمين رابه مرمرِ سفيد، فرش كرد وبعضى از ديوارها را به فُسَيفِساء پوشاند و اسحاق بن مسلمه را ناظرآن بناها نمود. (3)
6- در سال 282 ه.: 895 م. در عهد معتضد، بعضى اصلاحات در جانب شرقى مشرف بر صحن صورت پذيرفت. (4)
7- در سال 548 ه.: 1153 م. در عهد المقتفى، جمال الدين اصفهانى، وزيرِ زنگى، رخامى كه بر ديوارهاى قبر شريف بود بركند و اين در ايام حكومت قاسم بن مُهَنّاالحسينى بر مدينه بود. (5)
8- در سال 566- 575 ه.: 1170- 1180 م. در عهد المستضي ء، حسين بن ابى الهيجاء پوشش خارجى مرقد رسول اللَّه را با رخام يا مرمر به پايان آورد. (6)
9- در سال 576 ه.: 1180 م. الناصر لدين اللَّه ديوارهاى شرقى مناره
ص: 130
شمال شرقى را تجديد كرد و گنبدى در وسط صحن براى حفظ ذخاير گرانبها؛ مثل قرآن عثمان و ديگر كتب مهم، بنا كرد. تجديد بناى ديوار شرقى در سال 589 ه.: 1193 م. پايان گرفت. (1)
10- در سال 593 ه.: 1196- 1197 در عهد همين خليفه، منبرِ اموى تجديد شد. (2)
11- درسال 557 ه.: 1161- 1162 م. ديواره اى از سرب در اطراف مرقد شريف به واسطه نورالدين محمودبن زنگى مشهور به «الشهيد» ساخته گرديد. (3)
12- در سال 655 ه.: 1257 م. در عهد المستعصم باللَّه تعمير و اصلاح در مسجد شريف نبوى همچنان ادامه داشت تا آنگاه كه مسجد دستخوش حريقى ويرانگر گرديد. اين حريق در اول ماه رمضان سال 654 ه.: 22 سپتامبر 1256 م. اتفاق افتاد. (4)
مطرى گويد: در مسجد آتش افتاد، چنان كه در سقف آن حتى يك چوب برجاى نماند! منبر و درها و خزائن و پنجره ها و مقصوره ها و پوشش حجره و كتابهاهمه سوختند ولى گنبدى كه در وسط صحن براى حفظ ذخائرساخته بودند، باقى ماند. همچنين ستونها همانند تنه نخلها برپاى ماندند وچون باد مى وزيد متمايل مى شدند و سرب بعضى از ستونها ذوب شد و فروافتاد. سقفى كه بالاى حجره بود بر بام بيت پيامبر صلى الله عليه و آله فرودآمد وهمه در درون حجره شريفه ريختند. (5)
ص: 131
در سال 655 ه.: 1257 م. بار ديگر در اول سال تعمير و عمارت آغاز شد ولى كار منحصر به پاكسازى مسجد از آثار حريق بود، به اضافه ساختن سقف حجره نبوى و اطراف آن تا ديوار شرقى، تا باب جبرئيل و از جنوب تا ديوار قبله و از غرب تا منبر، ولى با پايان گرفتن دولت عباسى در بغداد در اثر استيلاى مغول در سال 656 ه.: 1258 م. كار عمارت مسجد متوقف ماند. (1)
تصوير ص 119
تعمير و توسعه مسجد نبوى تا زمان مهدى عباسى
ص: 132
صفحه سفيد
ص: 133
ص: 134
صفحه سفيد
ص: 135
كوشش عباسيان در عمارت و توسعه مسجد شريف نبوى، با سقوط آن دولت به دست مهاجمان مغول در سال 656 ه.- چنانكه گفتيم- به پايان رسيد و از آن پس، اين وظيفه بر عهده مماليك بحرى (1) مصر قرار گرفت.
سلطان نورالدين بن عزالدين ايبك صالحى در 656 ه.: 1257- 1258 م.
دست به اين كار زد و كار او همچنان، به گونه اى كه شرح خواهيم داد، ادامه يافت:
1- در سال 656 ه.: 1258 م. پادشاه يمن، المظفر شمس الدين، به جاى منبرى كه در آتش سوخته بود (2) منبرى به مسجد شريف نبوى فرستاد و
ص: 136
در اين برهه كار تعمير ونوسازى تا باب السلام در ديوار غربى ادامه يافت.
2- در سال 657- 658 ه.: 1259- 1260 م. در عهد سلطان سيف الدين قطز كار در سمت جنوبى به پايان رسيد؛ يعنى در آنجا كه قبله است، از باب السلام و باب الرحمه در جانب غربى تا باب جبرئيل و باب النساء در جهت شرقى. (1)
3- در سال 661 ه.: 1264 م. در عهد بيبرس بندقدارى آنچه در مسجد باقى مانده بود و نياز به بازسازى داشت پايان گرفت و سقفى روى سقف ساخته شد؛ همچنان كه پيش از اين بود. جز اينكه سقف شمالى فقط يك سقف بود مناره ها و درها و مخازن و همه اثاث مسجد تجديد شد و مصالح پى در پى به مدينه ارسال مى شد، هر باركه به آنها نياز مى افتاد. (2)
در سال 666 ه.: 1267- 1268 م. بيبرس منبرى به مسجد فرستاد و ضريحى از چوب به بلندى 5/ 3 متر بساخت كه سه در داشت و آن را در اطراف مرقد رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و آنجا كه به مرقد فاطمه عليها السلام معروف است قرار داد. اين واقعه به سال 668 ه.: 1269- 1270 م. اتفاق افتاد. (3)
5- در سال 678 ه.: 1279 م. در عهد سلطان المنصور سيف الدين قلاوون الفى صالحى، به جاى سقف حجره شريفه، گنبدى بلند، براى اولين بار، به قصد حمايت حجره از نزول باران بر آن ساخته شد.
سمهودى اين گنبد را وصف كرده گويد: «از پايين مربع بود و از بالا هشت ضلعى از چوب. آن را بر روى ستون ها قرار دادند و الواح سربى بر آن استوار كردند. در آن پنجره اى بود مشرف بر سقف فرودينِ مسجد، پوشيده در
ص: 137
مُشمّع. كمال الدين بن برهان الربعى (1) ناظر اين بنا بود. در زمان قلاوون نيز متوضايى براى وضو گرفتن نمازگزاران ساخته شد، در خارج مسجد نزديك باب السلام، به سال 686 ه.: 1287 م. ناظر اين بنا علاءالدين معروف به «الأقمر» بود. (2)
6- در سال 694 ه.: 1294- 1295 م. در عهد سلطان زين الدين كتبغا، مقصوره چوبى، به شكل پنجره اى مشبك ميان آن و سقف تكميل گرديد. (3)
7- در سال 701 ه.: 1301 م. در عهد سلطان ناصر محمدبن قلاوون اصلاحات و تعميرات چندى در مسجد شريف نبوى صورت گرفت. سقف روضه اصلاح شد و درخلال سال هاى 705- 706 ه.: 1305- 1307 م. سقف رواق هاى شرقى و غربى صحن اصلاح گرديد. شيخ الحرم در عهد خود، مناره باب السلام را در سال 706 ه. بنا نمود و از ذخاير حرم شريف نبوى و نيز از وجهى كه از فروش ذخاير آن به دست آمده بود، هزينه آن را پرداخت. در سال 729 ه. در عهد اين سلطان بر قسمت مسقف از سايبان قبله اضافه شد و در كنار اين صحن دو رواق موازى با ديوار قبله با طاق هايى كه تا آن زمان در آنجا معهود نبود ساخته شد. (4)
كارهايى كه سلطان الملك الناصر قلاوون در مسجد شريف نبوى انجام داد، با آنچه ملوك پيش از او كرده بودند، فرق داشت. اين كارها نه در يك زمان بود و نه در مراحل مختلف به يك صورت. (5)
ص: 138
8- در سال 755- 762 ه.: 1354- 1361 م. در عهد سلطان الناصر حسن بن محمد بن قلاوون، برخى اصلاحات در مسجد صورت گرفت و صفحات سربى كه بر گنبد حجره شريفه بود تجديد شد. (1)
9- در سال 765 ه.: 1363 م. در عهد سلطان شعبان بن حسين بن الناصر محمد بن قلاوون گنبدى كه بر مرقد شريف بود بار ديگر تعمير شد و توسط سلطان شعبان در سال 765 ه. و دو سال بعد؛ يعنى در سال 767 ه.: 1365 م. براى مسجد شريف شرفه هايى ترتيب داده شد. (2)
به نظر من اين كارهايى كه سلطان شعبان در مسجد شريف نبوى به انجام رسانيد، آخرين كارهايى بود كه در عصر مماليك بحرى در آنجا صورت گرفته است.
از آغاز عصر مماليك چركسى، اهتمام به عمارت مسجد شريف نبوى همچنان ادامه داشت. پيش از عمارت مسجد از سوى سلطان اشرف قايتباى، اين مماليك همه همّشان اين بود كه آنچه را كه اسلافشان؛ يعنى سلاطين بحرى در مسجد انجام داده اند، همچنان نگهدارى شود و در حفظ و حراست و ترميم و تجديد آن ها، هرگاه نياز افتد، اقدام نمايند. اينك مهمترين كارهاى عمرانى ايشان را به اختصار مى آوريم:
ص: 139
1- در سال 797 ه.: 1394 م. در عهد سلطان برقوق بن انس (نخستين از سلاطين چركسى). وى در سال 798 ه. براى مسجد شريف نبوى منبرى فرستاد.
2- در سال 820 ه.: 1417 م. در عهد سلطان المؤيد ابونصر شيخ المحمودى، وى منبر ديگرى ارسال داشت كه به جاى منبر برقوق نهاده شد! (1)
3- در سال 831 ه.: 1428 م. در عهد سلطان برسباى دقماقىِ ظاهرى، اصلاح و تعمير دو رواق مشرف بر صحن به پايان رسيد. اين دو رواق را پيش از اين الناصر محمد بن قلاوون در سمت قبله ساخته بود؛ همچنين بخشى از سقف جناح شمالى در جوار مأذنه شمال شرقى معروف به «السنجاريه» تعمير شد. (2)
4- در سال 852 ه.: 1449 م. در عهد سلطان چقمق (الظاهر سيف الدين ابوسعيد چقمق علايى ظاهرى) مسجد شريف احتياج به تعمير ديگرى پيدا كرد. چقمق سقف مسجد، بخصوص منطقه روضه شريفه را تجديد كرد و درى در سمت شمالى آنجا كه مقصوره چوبى واقع است باز كرد.
اين مقصوره را بيبرس بندقدارى ساخته بود و بر بالاى آن رفهايى ساخت و زمينش را تا حد صحن به رخام (مرمر) فرش نمود.
همچنين زمينِ بين مقصوره و ديوار عمر بن عبدالعزيز بر گرد مرقد شريف را به رخام رنگارنگ مفروش ساخت. در اين سال ازار ديوار قبله از رخام
ص: 140
ساخته شد و به بقاياى رخامِ موجود در محراب عثمانى متصل گرديد. (1)
5- در سال 861 ه.: 1457 م. در عهد اشرف اينال (الاشرف سيف الدين ابونصر اينال عبداللَّه علايى ظاهرى) طوغان شيخ (2) محرابى، ويژه پيروان مذهب حنفى برپا داشت (اين محراب بعدها به «المحراب السليمانى» موسوم شد). محراب حنفيان بر سمت راست روضه شريفه در موضعى كمى پايين تر از موضع امروزين آن بنا شد.
6- بين سال هاى 879- 910 ه.: 1474- 1486 م. اشرف قايتباى (3) قبل و بعد از حريق مسجد شريف نبوى تعميرات مفصلى در مسجد شريف انجام داد. از اين قرار:
مسجد شريف نبوى به بازسازى و تعمير اساسى نياز داشت كه اين كار در سال 879 ه.: 1475 م. صورت گرفت بدين نحو كه طاق هاى مشرف بر صحن در جانب شرقى و در پى آن سقف رواق تخريب گرديد و آنگاه ستون ها با استفاده از سرب تجديد شد. همچنين در ديوار شرقى، از مأذنه شمال شرقى (سنجاريه) تخريب كلّى صورت گرفت و از نو بناگرديد. اين تعميرات به شيوه تازه اى انجام مى شد؛ زيرا ديوارها را به گِل و آهك و ماسه برآوردند و سقف را
ص: 141
از داخل و خارج، از سنگ و گچ ساختند. (1) كار بازسازى بر عهده شمس الدين ابن الزمن (2) قرار گرفت. مدت يك سال كارها متوقف شد و اين به سبب اختلاف آراء درباره تجديد حجره شريفه بود. ولى بار ديگر در ماه جمادى الأولاى سال 881 ه.: 21 سپتامبر 1476 م. از نو آغاز شد. اين كار نيز بر عهده شمس الدين بود. او سقف روضه مطهره، همچنين گنبد مرقد نبوى را تجديد بنا كرد. و سقف روضه علوى را بالاتر برد و قسمتى از سقف غربى منبر را.
بناى نخست عبارت بود از پل هاى چوبى كه بر پايه هاى سنگى بالاى تاج ستون ها كار گذاشته شده بود. (3) پل هاى چوبى تبديل به طاق هاى آجرى گرديد؛ به همان منوال طاق هاى صحن. اين امر سبب شدكه سقف اين منطقه از ديگر سقف هاى جناح قبله- با وجود آنكه آن ها را دو سقف بود- بالاتر رود.
سقف هاى ديگر هم بر همين حال است. سقف پايين رواق شرقى و مشرق مرقد نبوى و سقف رواق از باب جبرئيل و باب النساء، همچنين سقف پايين مقابل مرقد نبوى در جانب جنوبى كه بر آن نام «الظاهر بيبرس» نوشته شده است. به همين منوال بود قسمتهايى از سقف جناح شمالى. (4) رأى ناظر بنابراين قرار گرفت كه سقف قديم حجره شريفه خراب شود و گنبد كوچك آن
ص: 142
با سنگ بازالت ساخته شود و بالاى آن را از سنگ آهكى به سبب محكمى آن برآورند و آن را بالا بردند تا به قوس سقف بلند مسجد رسد. (1)
پس از اينگونه كارهاى محكم كارى، نوبت به آراستن و تزيين مسجد رسيد. مرمرهاى حجره نبوى را برداشتند و مرمرهاى سفيد و قرمز (سماقى) كارگذاشتند. مرمر قبله را نيز تعويض كردند و حاشيه اى كه بالاى مرمر مذكور بود، به وضع بهترى تجديد كردند. مقصوره چوبى اطراف مرقد شريف را نيز از نو ساختند. (2)
سلطان قايتباى هنگامى كه به زيارت مدينه منوره آمد پيش از بجاى آوردن حج، در 22 ذى القعده سال 884 ه.: فوريه سال 1480 م. اين كارها را پايان داد. ورود او به مدينه چون ورود مردمِ متّقى بود. هنگام دخول به شهر پياده شد و به حجره شريف نبوى قدم ننهاد و گفت: اگر ممكن بود براى زيارت دورتر از اين موضع بايستم چنان مى كردم. (3) و اين به سبب توقير و اجلال آن مكان شريف بود.
مسجد شريف نبوى همچنان تعميرات و بازسازى هاى اوليه قايتباى را، كه ابن الزمن در پايان سال 881 ه.: 1475 م. انجام داده بود، حفظ كرد تا اينكه پس از مدت كمى، در اثر صاعقه اى كه به مأذنه جنوب شرقى فرود آمد،
ص: 143
دستخوش حريق شد. اين واقعه در 13 رمضان سال 886 ه.: 5 نوامبر 1481 م. اتفاق افتاد. با آنكه سمهودى هنگام حريق در مدينه حضور نداشت و به مكه رفته بود تا از آنجا براى ديدن زن و فرزندش به مصر رود ولى توصيف دقيقى از علّت حريق و كيفيت انتشار آن و كار ساختمان مسجد براى ما ذكر كرده است. (1) او زيارت مكه را قطع كرد تا براى شركت در عمارت مسجد شريف، به مدينه بازگردد.
سمهودى مى گويد در اين حريق جز گنبد داخلى بر مرقد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كه قايتباى ساخته بود، جايى سالم نماند. منبر و مقصوره سوختند و بيشتر طاق ها و ستون ها فرو ريخت، اگر چيزى هم باقى ماند، درشرف سقوط بود. (2)
او به سلطان اشرف قايتباى، در اوايل رمضان سال 886 ه.: 8 نوامبر 1481 م. نامه نوشت. سلطان سخت بيمناك شد و در همان ماه فرمان داد كه بى درنگ كه مسجد را از آثار حريق پاكيزه سازند. همچنين كارى را كه در تعمير مسجدالحرام آغاز كرده بود تعطيل كرد و گفت كه همه آلات عمارت را به مدينه منوره ارسال دارند. و دو گروه از كارگران را نيز فرستاد.
گروه اول: حدود صد تن از استادانِ بنّا و نجار و چوب بر و نقاش و حجّار و كنده كار وآهنگر و سنگ بر. بااين گروه ناظر تعميرات مكه، سنقرالجمالى (3)
ص: 144
و برادرش شاهين الجمالى (1) نيز همراه بودند.
گروه دوم: مركب از سيصد صنعتگر بود كه از قاهره با مواد لازم براى بنا آمدند. به اشراف و نظارت شمس الدين بن الزمن. او پيش از وقوع حريق كار آبادسازى مسجد شريف نبوى را بر عهده گرفته بود كه پيشتر از او ياد كرديم.
معماران به سرعت دست به كار شدند و مناره جنوب شرقى را تا پىِ آن، خراب كردند. همچنين ديوار خارجى را، از باب جبرئيل در جهت شرقى تا باب الرحمه در جهت غربى. مناره را به شيوه و شكل مناره هاى مماليك مصر ساختند. بارو را نيز تجديد بنا كردند و ديوار را كمى از پيش بلندتر برآوردند و محراب را در ديوار قبله (محراب عثمانى) توسعه دادند و ستون هاى تازه كار گذاشتند كه در بالاى آن ها طاق هاى آجرى بود و بر سر آن ها سقفى از چوب، به گونه اى كه فضاى خالى جلو محراب تا ديوار قبله را پوشيد و ستون ديگرى بر ستون هاى حامل محراب افزودند و گنبد بزرگى ساختند بر روى پايه هاى سنگى و طاق هاى آجرى بر روى مرقد شريف نبوى. نتيجه اين كار آن شد كه فضاى خالى ميان ديوار خارجى شرقى و بناهاى تازه ساز تنگ شد و لازمه آن توسعه دادن فضا به سوى عرض ديوار سابق بود. باب جبرئيل در مكان خود باقى ماند. ميان گنبد غرفه نبوى و ديوار جنوبى سقف زده شد و آن سقف عبارت از يك گنبد بزرگ بود و سه گنبد ديگر اطراف آن در جوار اين گنبدها و مئذنه اصلى فضاى بازى بود براى روشنايى و تهويه. (2)
ص: 145
مئذنه مذكور را درى در ديوار غربى قرار داده شد كه در آغاز، آن در در ديوار شمالى بود. همچنين جلو باب السلام داخل مسجد دو گنبد ساخته شد.
در مذكور را به مرمرهاى سفيد و سياه پوشيدند و به انواع زيورهاى بديع بياراستند. محرابى در مكان مصلاى رسول اللَّه ساختند و محراب قبله (محراب عثمانى) را به رخام يا مرمر مزيّن كردند و مقصوره اى با شبكه هاى مسين نهادند و منبر و دكه اى از مرمر ترتيب دادند و دكه اى ديگر در رواق هاى شرقى بود ميان باب النساء وانتهاى مسجد. و ديگرى در رواق هاى غربى ميان باب الرحمه و انتهاى مسجد نيز. همان گونه خزاينى در ديوار شرقى بود به اضافه روزن هايى دائره شكل در بالاى ديوار ونيز درديوار جنوبى (ديوار قبله اى) روزن ها برخى از آجر ساخته شده بود و برخى از سنگ هاى تراشيده. سبب ساختن اين روزن ها آن بودكه با وجود طاق ها نور در درون رواق هاكم شده بود.
سپس روزن ها را در سمت قبله بستند مگر همان روزنى كه در منطقه محراب عثمانى بود روزن ها را پنجره هاى كوچك مسى بود با شيشه. (1)
اين كارها در ماه ذى القعده سال 888 ه.: 4 دسامبر 1483 م. انجام پذيرفت. همچنين ديوارهاى مرقد نبوى با مرمر پوشيده شد.
ارتفاع مسجد از زمين 22 ذراع (: 11 متر) بود. كارهاى مربوط به سقف مسجد در اواخر رمضان سال 888 ه.: اواخر اكتبر سال 1483 م. به پايان رسيد.
در ماه ذى القعده سال 889 ه.: دسامبر 1484 م. بهاءالدين ابوالبقاء ابن الجيعان با چند نقاش براى رنگ كردن سقف مسجد با لاجورد بيامد و همچنين مسجد را به قنديل ها و چلچراغ ها بياراست و در كتابخانه اى كه براى
ص: 146
آن ترتيب داد، قرآن هاى نفيس نهاد.
هنگامى كه كارها رو به پايان بود، سلطان قايتباى رباط و مدرسه اى چسبيده به ديوار غربى مسجد، ميان باب السلام و باب الرحمه بنا كرد و مئذنه كوچكى كه بعدها به مئذنه باب الرحمه مشهور شد بساخت. (1)
اندكى پيش از پايان يافتن اين كارها معلوم شد در گنبد بالايى مرقد شريف شكافى پيدا شده، همچنين در مئذنه شرقى (مئذنه بزرگ اصلى). پس گنبد را خراب كردند و از نو ساختند و مئذنه را هم تا آخر خراب كردند و زمين را گود كردند و از آنجا بنيانى قوى، به سنگ استوار شده برآوردند و بر روى آن مئذنه را ساختند. و اين همان مئذنه اى است كه امروز هم برپاست. ارتفاع آن 120 ذراع (: 60 متر) است. اين كار در سال 891- 892 ه.: 1486- 1487 م. صورت پذيرفت. مشرف و ناظر اين بناها شاهين الجمالى بود. (2)
در 19 صفر سال 898 ه.: 10 دسامبر 1492 م. صاعقه اى بر يك طرف اين مئذنه فرود آمد. قسمتى از سنگهايش را پراكنده ساخت ولى مسجد از خسارت در امان ماند. سلطان قايتباى در ماه ربيع الثانى سال 898 ه.: 18 فوريه سال 1493 م. فرمان داد كه آن زيان ها را جبران كنند.
مسجد شريف نبوى پس از آبادانىِ دومِ قايتباى، شامل هفت رواق در جانب قبله بود و چهار رواق در جانب غربى و سه رواق در جانب شرقى و چهار رواق در جانب شمالى. (3)
سلطان قايتباى 120 متر مربع به مساحت مسجد افزود.
اين كارها آخرين كارهاى عمرانى در عهد اشرف قايتباى بود، يا بكلّى در
ص: 147
عهد مماليك چركسى كه دولتشان به دست عثمانيان، به سال 923 ه.: 1517 م. پايان گرفت.
سوم: مسجد شريف نبوى در عهد تركان عثمانى
(923- 1336 ه.: 1517- 1917 م.)
مرمّتها و اصلاحات
از جستجو در منابع تاريخى چنان برمى آيد كه آخرين اصلاحات در مسجد شريف نبوى به دست سلطان قايتباى صورت گرفت. عثمانيان در سال 923 ه.: 1517 م. بر مصر مستولى شدند و به حكومت مماليك پايان دادند، سپس بلاد حجاز را نيز تصرف كردند و از آن امور بازسازى و توسعه اماكن مقدسه برعهده آنان قرار گرفت. آنان اقدامات مماليك را در توسعه و ترميم مسجد شريف ارج نهادند و در مواقع نياز خود آن را ادامه دادند. از اين قرار:
(926- 974 ه.: 1520- 1566 م.)
او اوّلين كسى بود كه اقدامات ترميمى در مسجد شريف نبوى را صورت داد. محمد بن خضر رومى (1) (متوفا به سال 959 ه.: 1552 م. اين ترميمات را به شروح زير وصف مى كند. نخست تعمير باروى مدينه بود كه بناى آن هفت سال از 939 تا 946 ه.: 1532 تا 1539 م. مدت گرفت. سلطان سليمان در
ص: 148
سال 940 ه.: 1534 م. از مهندس مشرف بر سور خواست كه ترميمات و اصلاحاتى هم در باب السلام به انجام رساند. ولى اصلاحات مهم در عهد سلطان سليمان قانونى در سال 947 ه.: 1540 م. آغاز شد، كه شامل باب الرحمه و باب النساء بود. مئذنه شمال شرقى (السنجاريه) را خراب كردند و به جاى آن مئذنه سليمانيه را ساختند. عمق پىِ آن سيزده ذراع بود (هر ذراع 6/ 56 سانتى متر برابر با 53/ 8 متر) و عرض پىِ 7 ذراع در 7 ذراع (معادل 59/ 4 متر) و در سطح زمين 6 ذراع در 6 ذراع (93/ 3 متر) بود. بر باب الرحمه و باب النساء تاريخ بنا و نام سلطان نوشته شد. همچنين ديوارها و ستون ها را سفيد كردند و نام سلطان را بر سقف مجاور ديوار غربى نوشتند.
سلطان تمام مصالح بنا را بر پشت اشتران و ديگر چارپايان بفرستاد و جمعى از بنّايان و حجّاران و كنده كاران را، با هرچه هزينه كارشان مى شد، روانه داشت. (1)
در سال 946 ه. هلالهاى مماليك را، كه سرگنبد شريف و مناره ها بود، بركندند و هلالهاى مسين مطلّا به جاى آنها نهادند و يك هلال بر منبر گذاشتند و بر سر هر مناره يك هلال نصب كردند.
محمد خضر گويد: مى گويند طلايى كه براى هلالها مصرف شده بود، از طلاى مسكوك سليمانى هزار و هشتصد دينار بود. (2) و نيز نام مهندسان، مشرفان و ناظران بنا را بر ديوارها، كتيبه كردند.
در 17 ماه محرم سال 948 ه.: 13 مه 1541 م. محراب حنفى ها را در مكان محراب طوغان شيخ (كه پيش از سال 680 ه.: 1455 م. ساخته شده
ص: 149
بود) برپاى داشتند تا محاذى محراب شافعيان در جانب شمال غربى روضه شريفه و در جانب راست منبر شريف و محاذى محراب شريف نبوى باشد.
امام حنفيان در محراب جديد به نماز ايستاد. اين واقعه در 12 ربيع الأول سال 948 ه. بود. (1)
در سال 974 ه.: 1566 م. اصلاحات و ترميمات چندى در مسجد نبوى صورت گرفت. مهمترينشان نوسازى همه ديوار غربى بود از باب الرحمه؛ زيرا بيشتر آن فرو افتاده بود. و نيز مرمركارى روضه شريفه و آوردن پوششى بافته براى حجره شريف نبوى و نيز گنبد شريف نبوى اصلاح شد (2) و بر سقف جانب غربى مسجد چند گنبد كوچك ساختند. همچنين در سال 974 ه. گنبد صحن كه در سال 576 ه. ساخته شده بود و تجديد بنا گرديد. (3)
كارهاى عمرانى سلطان سليمان قانونى در مسجد نبوى، در مدت 33 سال منحصر به تجديد و ترميم در بسيارى از اجزاى آن بود. و تا مدتى دراز، رونق و شكوه خود را حفظ كرد. (4)
(974- 982 ه.: 1566- 1574 م.)
وى بعضى از ترميمات و اصلاحاتى را، كه در عهد پدرش به پايان نرسيده بود، كامل كرد و محراب موجود در غرب منبر را با فُسَيْفِساء منقوش به آب طلا پوشيد. و نام خود را به خط ثلث، داخل گنبد، در جهت قبله
ص: 150
نقش نمود. (1)
تصوير ص 136
نقشه مسجد نبوى از كتاب «دليل الحاج» كه به زبان تركى است در كتابخانه سليمانيّه استانبول در نيمه قرن 16 م.
ص: 151
(982- 1003 ه.: 1574- 1595 م.)
در سال 994 ه. مردم مدينه شكايت ها نوشتند كه بر ديوار مسجد نبوى شريف زيان هايى وارد آمده و نياز به ترميم و اصلاح دارد. سلطان در حال، فرمان داد ديوار شرقى را كه كج شده بود و ايجاد خطر مى كرد خراب كنند و آن را از باب النساء تا مناره شمال شرقى (النجاريه) تجديد بنا كنند. هزينه آن را از آنچه در خزانه مسجد شريف گردآمده بود و بهاى ذخائر و قنديل ها و ديگر زيورها حاصل كردند. (1)
در سال 996 ه. در مدينه منوره زلزله آمد و موجب شد كه سقفهاى مسجد نياز به ترميم پيدا كنند. در سال 997 ه. ديوارها را سفيد كردند و رنگ ستونها را تجديد كردند. (2)
اما مهمترين كارهاى سلطان مراد كه بايد آن را تاج كارهاى او برشمرد، منبرِ رخامىِ بديعى بود كه به مسجد شريف فرستاد، در سال 998 ه. اين منبر هنوز برپا است و از هنر و ابداعات عثمانيان حكايت مى كند.
اين منبر را دوازده پله است؛ سه پله بيرون دَر و نُه پله داخل آن.
(1012- 1026 ه.: 1603- 1617 م.)
به مسجد شريف نبوى لوحه اى از نقره اهدا شد كه آن را در جانب جنوبى مقصوره كار گذاشت و بر آن تاريخ 1026 ه.: 1617 م. نقش شده بود. (3)
ص: 152
(1032- 1049 ه.: 1623- 1640 م.)
بعضى از اجزاى سقف مقدّمِ مسجد، آنجا كه در كنار صحن است، به
تصوير ص 138
نقشه مسجد النبى، گنبد مرقد حضرت فاطمه عليها السلام و خزانة النبى (ص)
ص: 153
تجديد بنا نياز داشت. پس مقرر شد كه سه رواق براى سايبان در سمت قبله، آنجا كه در كنار صحن است، بيافزايند. والى مصر مكلّف به تعمير آن شد. از مصر كارگران لازم را فرستادند. در سال 1044 ه. به پايان رسيد. (1) اين سقف وقتى تعميرات لازم در آن به عمل آمد، از آنچه در عهد قايتباى و سليمان قانونى و مراد ثالث كرده بودند، برتر آمد. (2)
(1058- 1099 ه.: 1648- 1687 م.)
سلطان محمد چهارم به تجديد بناى مناره باب السلام، كه در سال 706 ه. ساخته شده بود، فرمان داد؛ زيرا به اين تجديد بنا نياز بود. او احمدپاشا، والى مصر را مكلّف ساخت كه از نقدينه و مصالح هرچه لازم است ارسال دارد. و نيز برخى مواضع حرم شريف نبوى را ترميم نمود. (3)
(1106- 1115 ه.: 1695- 1703 م.)
در اين عهد برخى اصلاحات در سقف ها انجام گرفت و پاره اى از مواضع مسجد تجديد بنا شد. همچنين در منطقه روضه شريفه به سال 1111 ه.
ترميمات و تجديداتى صورت پذيرفت. (4)
ص: 154
(1115- 1143 ه.: 1703- 1730 م.)
در زمان احمد سوم فقط سقف سايبان غربى در سال 1133 ه. تجديد شد؛ زيرا 12 ستون آن در حال تلف بود و ترميماتى در قسمت انتهايى به انجام رسانيد.
(1143- 1168 ه.: 1730- 1754 م.)
در عهد اين سلطان، رواقى در سمت قبله، در سال 1149 ه. اضافه شد و با چند گنبد، بناى نزديك به آن را سقف زدند. (1)
(1168- 1171 ه.: 1754- 1757 م.)
برخى از اجزاى، از سقف هاى مسجد محتاج به ترميم و اصلاحات ديگر بود كه در سال 1170 ه. صورت گرفت.
(1187- 1203 ه.: 1774- 1789 م.)
در اين عهد تعميرات بزرگى در مسجد صورت گرفت. زمين مسجد را از باب السلام تا باب المئذنه در جنوب شرقى (الرئيسيه) با مرمر فرش كردند.
ستون هاى صف اول داخل روضه را نيز با مرمر آراستند. اين اصلاحات در سال 1191 ه. انجام پذيرفت. در سال 1198 ه. اصلاحاتى در محراب عثمانى
ص: 155
كردند؛ زيرا در آن ريختگى هايى پديدار شده بود. هنگام اصلاح سعى كردند همه كتيبه هايى كه بر آن در زمان هاى مختلف نوشته شده بود سالم بماند. يا بار ديگر عيناً اعاده شوند. سپس در سال 1201 ه. باب الرحمه و باب جبرئيل را نيز تجديد بنا كردند. (1)
(1203- 1222 ه.: 1789- 1807 م.)
او ضمن كارهايى كه در سر ستون ها كرد، فرمان داد تا قصيده اى را كه به تركى در مدح پيامبر صلى الله عليه و آله سروده بود، بر بالاى ستون ها نوشتند. و در سال 1212 ه. باب جبرئيل را بار ديگر تجديدكرد و خلل هايى كه بر سقفهاى مسجد و ديوارها و مئذنه ها پيدا شده بود، اصلاح كرد و اين كارها به سال 1215 ه. بود. (2)
(1223- 1255 ه.: 1808- 1839 م.)
مهمترين كارى كه او كرد، تجديد گنبد شريف بود كه در عهد اشرف قايتباى (از مماليك) به سال 889 ه. ساخته شده بود. او آن گنبد را خراب كرد و به جاى آن گنبد تازه اى گرفته در سرب بنا كرد و رنگ آن را كه آبى بود، سبز كرد.
و اين در سال 1228 ه.: 1813 م. بود. اين گنبد همان است كه امروز آن را مشاهده مى كنيم. همچنين جاهايى از زمين را به مرمر فرش نموده
ص: 156
و اصلاحاتى در جانب شمالى به وجود آورد. اين مطلب را «بوركارد» كه در سال 1230 ه.: 1815 م. مدينه را زيارت كرد، نوشته است. (1) همچنين ديوارهاى خارجى قبر شريف را به بورسلان پوشيد. هنگامى كه ابراهيم پاشا حاكم مصر در حجاز والى جده بود و مدينه منوره هم در قلمرو او بود، در عهد سلطان محمود به عمارت مسجد شريف نبوى قيام كرد. اين امر در سال 1233 ه.: 1817- 1818 م. صورت پذيرفت. (2)
سلطان محمود قصد داشت بر همه سقف ها گنبد نهد. در سال 1235 ه.
وسايل كار را از آستانه (استانبول) به مدينه آورد ولى شيخ حرم نبوى مانع اين كار شد؛ زيرا مى ترسيد گنبد شريف به سبب خراب كردن سقف هاى مجاور آن آسيب ببيند. بنابراين مهندسى كه آمده بود به ترميم قسمت پايانى مسجد و چند مئذنه اكتفا كرد و اين در سال 1236 ه. بود.
اعمال ترميم و تجديد در عهد اين سلطان در سال 1245- 1255 ه.
ادامه يافت و رنگ كردن گنبد شريف به رنگ سبز در سال 1255 ه. پايان گرفت. (3)
بوركارد به هنگام ديدارش در سال 1230 ه.: 1815 م. از مسجد،،
ص: 157
شريف نبوى؛ يعنى از عمارت سلطان عبدالمجيد اول وضع مسجد را در عهد سلطان محمود چنين وصف مى كند (1):
مسجد را ده رواق در جانب قبله بود (يعنى سه رواق بيشتر از عمارت قايتباى) اين بخش از اهتمام و توجه بسيار بهره مند شده بود.
چهار رواق در جانب غربى و در هر جانب شمالى و شرقى نيز سه رواق بوده است.
ستون هاى مسجد قطرهاى متفاوت داشته اند.
ستون هاى روضه از پايين تا نصف، آن در رخام پوشيده بودند، با آرايش هاى نباتى.
سقف را گنبدهاى كوچكى بود.
ديوارها رنگ سفيد داشتند، جز ديوار قبله اى كه از مرمر بود و بر آن كتيبه هايى نوشته بودند.
زمينِ جناحِ قبله اى در مرمر پوشيده شده و نزديك قبر به موزائيك.
در ديوار قبله اى پنجره هاى بزرگ است با شيشه هاى رنگين و در ديوارهاى ديگر پنجره هاى كوچك است ولى بدون شيشه.
حجره قبر شريف و اطراف آن را گنبد بزرگى پوشيده است.
صحن، مفروش از رمل است. در وسط آن بنايى است كوچك با گنبدى كه جاى چراغ هاست. آن را «قبةالذخائر» گويند.
مسجد را چهار درِ اصلى است: باب السلام، باب الرحمه، باب جبرئيل و باب النساء. اطراف باب السلام پوشيده از رخام بورسلان (قيشانى) است و بر آن كتيبه هايى است به آب طلا.،
ص: 158
تصوير ص 80
تابلويى كم نظير از مسجد النبى (ص) مربوط به سال 1853 م.
(1255- 1277 ه.: 1839- 1861)
كارهاى عمرانى سلطان عبدالمجيد در مسجد شريف نبوى، نه در عهد
ص: 159
عثمانيان سابقه داشته و نه پيش از آن؛ زيرا تعميرات او سراسر مسجد، جز حجره شريف نبوى و محراب هاى سه گانه و منبر ومناره اصلى را در بر گرفت.
عمران مسجد دوازده سال؛ يعنى از 1265- 1277 ه.: 1848- 1861 م.
مدت گرفت. در سبب عمارت، برزنجى (1) چنين گويد كه: در سال 1263 ه.
چهارصد سال از عمارت سلطان قايتباى در مسجد شريف نبوى گذشته بود.
بنابراين در برخى از سقف ها و ستون ها خرابى افتاده بود و نياز به تعمير و تجديد داشتند. اين امر سبب شدكه شيخ الحرم داودپاشا و اعيان مدينه منوّره نامه اى به سلطان عبدالمجيد بنويسند و در آن از شكستها و شكاف هايى كه در ديوارها و گنبدها پديد آمده و احتمال خطر سقوط مى رفت شرح مفصلى دادند.
از سوى سلطان در اجابت شيخ الحرم و اعيان مدينه منوره به سال 1263 ه. مقرر شد كه يكى از رجال دولتى با يكى از مهندسان متخصص براى تفحص در امر مسجد به مدينه آيند. ورود اين هيأت در سال 1265 ه.
بود. اينان صحت ادعا را تصديق كردند و به انجام آن مهم همت گماردند. قضا را در همان سال يكى از گنبدهاى مسجد بر سر گروهى از زوار رسول اللَّه صلى الله عليه و آله هنگام زيارت فرو ريخت و سبب مرگشان شد. (2)
اينان پس از مشاهده وضع مسجد به آستانه (استانبول) بازگشتند و سلطان عبدالمجيد را از ضرورت عمارت و تجديد بنا در مسجد شريف نبوى آگاه نمودند وگفتند تأخير، بيش ازاين روا نيست. سلطان فرمان عمارت مسجد را صادر كرد.
سلطان عبدالمجيد دوست داشت كه مسجد شريف نبوى از حيث معمارى مانند مساجد استانبول شود كه به فخامت بنا و بلندى گنبدها كه بر
ص: 160
چهار ركن استوارند اشتهار دارند ولى به او گفتند اگر چنين نقشه اى اجرا شود بايد جاى ستون هاى مشهور مسجد عوض شود. اين امر موجب عدول سلطان از رأى خود گرديد. (1)
عبدالحليم افندى مدير هيأت ساختمان هاى دولتى در استانبول مأمور اشراف و نظارت شد. شمارى از مهندسان و هنرمندان و بنايان و نجاران و آهنگران در خدمت او بودند. مصالح بنا را با كشتى از راه دريا به ينبع مى آوردند و از آنجا به مدينه. اينان در اول رجب سال 1266 ه. به مدينه رسيدند و به محض ورود در پى يافتن كوهى افتادند كه سنگ هايش مناسب بناى مسجد باشد. سرانجام به كوهى نزديك جماوات در جنوب غربى مدينه، در منطقه آبارِعلى در ذوالحُلَيْفه در وادى عقيق راهنمايى شدند. رنگ اين سنگ ها رنگ عقيق سرخ بود چون صلاحيتش تأييد شد شروع به بريدن سنگ ها كردند تا طاق ها و ستون ها را با آن ها بنا كنند. تراشيدن اين سنگ ها آسان و رنگشان زيبا بود. سنگ تراشان براى كار در آن كوه مكان گزيدند. قطعات بزرگ و متوسط و كوچك مى بريدند و گاه ستون هاى يكپارچه مى تراشيدند. سنگ هاى سياه را كه محكمتر و مقاوم تر بودند در بناى ديوارها به كار مى بردند. براى نقل اين سنگ ها به محلِّ كار، عرّابه هايى ساختند كه چارپايان مى كشيدند. اين عرابه ها از آبارِعلى به باب الشامى و شارع الساحه و باب الرحمه و دارالضيافه، كه در شمال مسجد واقع شده بود، مى گذشتند و به منطقه عمل مى رسيدند.
اين طريق كشيدن سنگ، به احترام مردم مدينه منوره بود كه اعصابشان درهم نريزد و صفاى خاطرشان تيره نگردد.
پس از اين به خراب كردن سايبان شمالى مسجد شريف نبوى پرداختند.
ص: 161
در اين سال عبدالحليم، ناظر عمارت، حج به جاى آورد ولى در مِنا مرگش دررسيد و به سال 1266 ه. در آنجا ديده بر جهان فروبست. مرگ او سبب ركود كارها شد، از آن پس هيأتى از مهندسان، كارِ نظارت را بر عهده گرفتند.
نخستينِ آن ها مهندس محمد رائف پاشا بود كه مجبور شد دروازه اى در باروى شمالى مدينه باز كند. آن را «باب المجيدى» ناميد. (1)
در تمام مدتى كه مسجد شريف نبوى در دست تعمير و بنا بود، در هيچ زمان مراسم عبادت تعطيل نشد. مهندس مذكور كه مى خواست در همه انحاء و اطراف مسجد به كار بنا و تعمير پردازد، مجبور شد هر بخشى را كه خراب مى كند بسازد سپس به خراب كردن بخش ديگر پردازد. (2)
برزنجى وضع مسجد شريف نبوى را، پيش از عمارت مجيدى، چنين وصف كرده كه: مسجد شريف نبوى بيشترش سقف هايى بود بر پايه هاى چوب و طاق هايى از آجر و ستون هايى از سنگ سياهِ تراشيده.
در آغاز بنا از سلطان عبدالمجيد، موافقت گرفتند كه براى تعليم اطفال مكتب هايى بنا كنند در دو طبقه و مخازنى براى روغن در بيرون ديوار شمالى مسجد. اين كار به پايان رسيد و ميان آن ها درى باز شد كه بعدها به باب المجيدى شهرت يافت.
سپس بناى سايبان شمالى تكميل گرديد و پس از آن به كار سايبان شرقى پرداخته شد. ديوارى كه از مناره اصلى تا باب جبرئيل كشيده شده بود خراب شد و به قصد توسعه آن را 25/ 3 متر عقب تر بردند. در اين احوال محمد رائف معزول شد و بكيرپاشا جايش را بگرفت. او در يازدهم ماه شعبان سال 1269 ه. براى تكميل بنا به مدينه منوره آمد. بناى طاق ها و گنبدها را از مناره
ص: 162
اصلى تا باب جبرئيل تمام كرد. بناى قسمت آخر مسجد را هم به پايان رسانيد. سپس به كار در قسمت غربى صحن پرداخت. مناره اى را كه در ركن شمال غربى آن بود ويران نمود و سه صف ستون كارگذاشت و بر آن ها طاق ها زد و گنبدها برآورد. ولى در ماه جمادى الأولاى سال 1271 ه. مرگش فرا رسيد. (1)
در اين فاصله يعنى به سال 1269 ه.: 1852 م. بورتون (2) مدينه منوره را زيارت كرد. و وضع مسجد شرف نبوى را كه تحت تعمير و بناى سلطان عبدالمجيد بود چنين وصف مى كند:
1- مسجد شريف نبوى متوازى الأضلاع است. فضاى ميانى بدون سقف است و آن را صحن گويند كه صفوف متعددى از ستون ها و رواق ها، آن را احاطه كرده اند.
2- مسجد سقف هاى گنبدى دارد.
3- در جانب شرقى سه صف از ستون هاست و در جانب غربى چهار صف.
4- بعضى از ستون ها رنگين و مزين به رنگ هاى گياهى سياه و قرمز.
5- جانب شمالى، هنوز تعمير آن به پايان نرسيده.
6- مئذنه شمال غربى (كه از چوب است) خراب شده و بنايش تجديد گرديده.
7- باب السلام دو طرفش به رخام وقيشانى پوشيده شده و بر آن كتيبه هايى است به آب طلا.
8- بر سر مناره باب السلام مخروطى است از طلا.،،
ص: 163
9- مناره باب الرحمه دوتكه است كه بر سر آن نيز مخروط طلايى است.
10- جلو درهاى مسجد چند پله هست.
تصوير ص 149
تابلويى كم نظير از مسجد النبى، مربوط به سال 1853 م.
11- ديوارهاى قبله اى را پنجره هايى است با شيشه هاى رنگين.
12- وجود زيورهاى نباتى به ارتفاع 75/ 1 متر در ستون هاى روضه.
13- شماره مئذنه ها پنج است و نوك دو مناره بيضوى شكل است.
14- در آنجا پرچينى است از چوب مربع شكل كه آن را «حديقةالسيده فاطمه» گويند.
15- در صحن درختان كهنسال خرماست كه حاصل آن ها را به بهاى گران مى فروشند.
بعد از مرگ بكيرپاشا، شيخ الحرم؛ يعنى دلاور پاشا نظارت و اشراف بر تكميل باقيمانده كارها را بر عهده گرفت. تا آنگاه كه ادهم پاشا به مدينه منوره آمد در 25 صفر سال 1272 ه. او بناى گنبدها و دكان هاى نزد باب النساء و باب جبرئيل را به پايان آورد و او همچنان در اشراف و نظارت بر
ص: 164
ستونها و رواقها ببود تا آنگاه كه در اواخر سال 1373 ه. اجلش در رسيد و درگذشت.
شيخ الحرم و بقيه اجزاى لجنه شورا، كارِ نظارت و اشراف را بر عهده مهندس صالح افندى نهادند. او نيز دو رواق در سمتِ قبله، پهلوى صحن افزود. (1)
از سوى باب عالى مقرر شد كه عمارت قبله را به همان صفتى كه ديگر اجزاى مسجد بنا شده، تجديد بنا كنند. با ضرورت بر اين تقيّد كه ستون هاى جديد به جاى همان ستون هاى قديمى نصب شوند. ازآن ستون ها هشت ستون در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله نصب شده بود و علاوه بر آنچه به زمان عمر و عثمان منسوب بود از اين ها گذشته، در تغيير جاى بقيه ستون ها اختيار دارند. (2)
در اين اثنا از سوى آستانه (استانبول) راشد افندى را براى تكميل باقيمانده بناها مأمور كردند. او در سال 1274 ه. همراه عده اى از مهندسين به مدينه منوره رسيد. آنچه را پيشينيان او آغاز كرده بودند به پايان برد. سپس كار بنا را از جلو مسجد به جانب غربى آن منتقل كرد و در كمتر از يك سال آن را تمام كرد. در ماه ذوالحجه سال 1275 ه. به سبب اعتراض اهل مدينه به تغيير مكان بعضى از ستون ها، كارِ ساخت متوقف شد.
امر اشراف و نظارت به اسعد افندى عريانى زاده محول شد. او در مكه مكرمه به حج آمده بود. چون كار بر عهده او قرار گرفت از مكه به مدينه آمد
ص: 165
در اوايل جمادى سال 1276 ه. (1) و ساختمان سقف بلند قبله اى را در مدت كمى به پايان رسانيد. ناظر جديد به منازعاتى كه اسلاف او را از عمل بازمى داشت پايان داد. او كارهاى مهم را به عهده متخصصين نهاد و بعضى از مردم مدينه را در كار شركت داد و براى كندن و نهادن ستون ها، مجلس مشاوره اى ترتيب داد تا جمعى از خبرگان هنگام كندن سنگ ها و ستون ها و نصب سنگ ها و ستون هاى جديد نظارت داشته باشند. و همان گونه كه اسلاف هنگام توسعه مسجد شريف نبوى در عهد ابوبكر و عمر و عثمان و عمر بن عبدالعزيز براى تعيين جاى هر ستون شور كرده و نظرداده بودند، در حضور شيخ الحرم مجلس مشاوره تشكيل شد. ستون هارا درجاى نخستين آن هانهادند بدون هيچ تغييرى و با گذاشتن علاماتى، جاى مسجد شريف نبوى را در عهد رسول خدا صلى الله عليه و آله معين كردند و آن علامات از اين قرار است:
1- از جهت قبله: نرده هاى ساخته از مس در پايان روضه شريفه، آنجا كه خزائن آلمينيومى قرار دارد و قرآن ها را در آن مى نهند.
2- از جهت شمالى: ابتداى صحن اول كه پهلوى مسجد مسقّف است و در آنجا ستونى است مشرف بر جهت شمالى و بر آن نوشته شده «حدّ مسجدالنبى صلّى اللَّه عليه و سلّم» اين همان جهتى است كه بر بالاى آن، اين حديث شريف نوشته شده:
«صلاةٌ في مسجدي هذا أفضلُ مِن ألفِ صلاةٍ فيما سواه الّا المسجدالحرام». (2)
ص: 166
«يك نماز در اين مسجدِ من، برتر از هزار نماز است در ديگر جاى ها، مگر مسجدالحرام.»
3- از جهت شرقى: ديوار حجره شريفه در سمت چپ كسى كه رو به قبله ايستاده، در حالى كه او در روضه ايستاده باشد. ديوارى كه در روضه است ديوار حجره نيست بلكه ديوار مقصوره است كه در عهد سلطان قايتباى بر گِرد مرقد شريف كشيده شده و به داخل آن ديوارى است كه عمر بن عبدالعزيز ساخته و ديوار حجره نبويه ملاصق با آن است. از اين رو بعضى از مورّخان گويند جزو بزرگى از روضه داخل در مقصوره شده است.
4- از جهت غربى: ستون پنجم پيش از ديوار غربى، بر بالاى آن داخل طاق به آب طلا نوشته شده است: «حدّ مسجد النّبي صلّى اللَّه عليه وسلّم» و در كنار آن به سوى غرب دو ستون هستند مربوط به توسعه عمر، سپس ستون توسعه عثمان، سپس ستونى است و طاقى تا ديوار مسجد كه محل توسعه وليد است. (1)
سپس به تكميل عمارت مسجد آغازكردند. اساس كار ستون هايى بود و بر بالاى آن ها گنبدهايى. بعضى از ستون ها يكپارچه هستند و بعضى مركب از دو قطعه. بر آن ها طاق هاى نيمدايره اى زده اند كه گنبدهايى با حجم هاى مختلف برآن هااستواراست. ولى در همه رواق هايكسانند. رواق هارا پنجره هايى است آراسته به زيورها از داخل. زيورها تصوير درختان و گل هاست. ديوار قبله اى، از مرمر چينىِ آراسته به نقش هاست. (2)
ستوها از سنگ سرخ است كه به طبقه اى از مرمر منقش به رنگ هايى
ص: 167
طلايى پوشيده شده.
درهاى چهارگانه مسجد همچنان بر جاى حفظ شدند ولى درى به نام باب المجيدى در ناحيه شمالى باز شد و مئذنه مجيديه به جاى مئذنه خشبيه قرارگرفت.
اما جزء شمالى، دو تالار بر آن افزودند كه بر هر يك، چهار حجره راه باز مى كند. ميان دو تالار نردبانى است كه به آن، در طبقه اول به وضوخانه مى روند و زير مسجد هم دو وضوخانه است. تالار غربى بدون سقف است در آنجا مخازن روغن و قنديل ها و حصيرهاست. تالار ديگرى است كه مكتب تعليم اطفال است، مركب از دو طبقه.
رواق هاى شرقىِ صحن مخصوص زنان است. بر گرد آن نرده اى چوبى كشيده اند. قاعده ستون ها از مس زرد است. (1) آنجا كه به مجيديه معروف است بر ديگر جاى ها امتياز دارد؛ زيرا سطح داخلى گنبدها مزيّن به زيورهاست. محراب هاى سه گانه و منبر با ستون هاى سنگى، كه طوقى از مس دارند و بر ديوار قبله اى آيات قرآنى و اسماء رسول اكرم صلى الله عليه و آله را نوشته اند و نيز آيات و احاديث و قصايدى به خط ثلث زيبا و با آب طلا نقش كرده اند.
اين خطها به قلم خطاط مشهورِ ترك، عبداللَّه زهدى است. برزنجى گويد نوشتن كتيبه ها سه سال مدت گرفت. (2)
بنابر روش معمول، كه هر بناى مهمى به پايان مى آيد در مكان هاى
ص: 168
بارز آن عبارات تاريخى مى نويسند، از سلطان عبدالمجيد نيز خواستند كه عبارتى كه نشان مؤكّد بر اتمام عمارت باشد يا شعر يا تاريخ، معين كند تا در جايى مشخص نقش شود. پس از مشاوره با دار الفتوى نقش عبارت:
«قال رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و سلّم» در موضعى كه براى نقش طغراء مجيدى معين شده بود، اختيار كرد و در پى آن، نقش اين حديث شريف را:
«صِلاةٌ في مسجدي هذا أفضل مِنْ ألفِ صلاةٍ فيما سواه الّا المَسجد الحرام». (1)
پايان عمارت و ترميم در ماه ذوالحجّه سال 1277 ه. بود. هزينه آن صدوچهل هزار كيسه از طلا شد. در هر كيسه 5 سكه مجيدى بود كه هر سكه با صد و سى قرش رايج در آن زمان برابرى مى كرد. شمار كارگران، از بنّا و نجّار و رنگ كار و آهنگر و ريخته گر بيش از سيصدوپنجاه تن بود، غير از مهندسان و هنرمندان و مشرفان و ناظران. (2) مقدارى را كه سلطان عبدالمجيد بر مسجد نبوى افزوده، 1293 متر مربع است. (3)
مسجد شريف نبوى پس از توسعه سلطان عبدالمجيد داراى پنج مئذنه شد.
1- مناره شمال غربى: نامبردار به «التشكيليه و الخشبيه» و معروف به «المجيديه» منسوب به سلطان عبدالمجيد كه در توسعه و عمارت خود آن را تجديد كرد و به سبك مناره هاى آستانه (استانبول) با سه شُرفه بنا نمود. در
ص: 169
اولين تعميرات، سعودى ها آن را خراب كردند و مناره اى ديگر كه زيباتر و با سبكى جديدتر بود برآوردند.
تصوير ص 154
تابلويى از ديوار سمت قبله، كه آيات قرآنى و نامهاى پيامبر (ص) در آن پيداست.
2- مناره شمال شرقى: موسوم به مناره «السنجاريه» و معروف به «السليمانيه». اين مناره را سلطان سليمان قانونى به جاى مناره سنجاريه قرار داد. آن را «العزيزيه» هم مى گويند؛ زيرا عبدالعزيز خان بن محمود آن را تعمير كرد. عبدالعزيز اين مناره را به سبك مناره مجيديه ساخت و براى آن سه
ص: 170
شُرفه قرار داد.
اين مناره هم در تعمير و عمارت سعودى خراب گرديد و به جاى آن مناره اى به شكلى بديع ساخته شد.
3- مناره جنوب شرقى: موسوم به «الرئيسيه» كه هنوز هم به اين نام شناخته مى شود و آن مناره مجاور قبة الخضراء است و در ركن جنوب شرقى مسجد واقع شده است؛ جانبى كه سابقاً آن را «جهة الملائكه» مى خواندند. در زمان ما مردم آنجا را «مهبط الوحى» مى نامند. سلطان اشرف قايتباى سه بار آن را عمارت كرد؛ در سال هاى 886، 888 و 892 ه. و پى آن را تا آنجا كه به آب مى رسد حفر كرد و سنگ هاى سياه در آن به كار برد و به بلندى آن 120 ذراع (: 60 متر) افزود. اين مناره به همان حال سابق خود بر پا است. سعوديان آن را هر چند گاه تعمير مى كنند كه در همان منظرِ بديع و زيباى خود باقى بماند.
4- مناره جنوب غربى: به مناره «باب السلام» مشهور است آن را الناصر محمد بن قلاوون به سال 706 بنا كرد، مطرى از آن ياد كرده است. اما ابن فرحون گويد:
آنكه آن را ساخته شيخ الخدام شبل الدوله كافور المظفرى معروف به الحريرى بوده. اين مناره هنوز هم بر پاى است و مورد حفظ و حراست دولت سعودى.
5- مناره غربى: آن را مناره «باب الرحمه» گويند. اشرف قايتباى در سال 888 ه. بنا كرد. اين مناره در خارج ديوار مسجد شريف نبوى است، چسبيده به مدرسه محموديه كه در آنجا بود. اين مدرسه در عمارت اول سعودى ها خراب شد. (1)
ص: 171
تصوير ص 156
نقشه توسعه مجيدى در مسجد النبى (ص) در سال 1331 ه. ق.
بعد از سلطان عبدالمجيد:
بعد از سلطان عبدالمجيد برخى اصلاحات و ترميمات در مسجد شريف نبوى صورت پذيرفت كه آن ها را به اختصار خواهيم كرد.
ص: 172
(1277- 1293 ه. 1861- 1876 م.) (1)
مدخلى جلو باب السلام اضافه شد (برحسب عبارتى كه بر آن نوشته شده) و آن عبارت از تالارى است كه درگاه آن طاقى قوسى است دو طرف جنوبى و شمالى آن به سنگ هاى بورسلان (قيشانى) پوشيده شده، و بر آن نقش هايى است به رنگ هاى نباتى آبى. مدخل را گنبدى گرانب هاست و بالاى در نيز به نقش هاى رنگين به هيئت منحنيهايى، زيور يافته است.
پوشش ديوارهاى داخلى باب السلام به پايان رسيد و اين بر طبق عبارتى است كه بر مئذنه رئيسيه نوشته شده. (2) و تاريخ 1307 ه. 1889- 1890 م. را دارد.
بر سنگ هاى پايين، نقش گل هاى سرخ است و گل هاى آبى و ساقه هاى گل ها به رنگ سبز بر صفحه اى سفيد.
مسجد شريف به همان صورتى كه ابراهيم رفعت (3) در سال 1319 ه.: 1901 م. وصف كرده تا آنگاه كه «روتر» در سال 1343 ه.: 1925 م. به زيارت مدينه منوره آمده و مسجد نبوى را وصف كرده است، باقى است. از منابع موجود بر نمى آيد كه بعد از توسعه سلطان عبدالحميد ثانى در سال
ص: 173
1307 ه.: 1889- 1890 م. (1) در آنجا كارى صورت گرفته باشد.
جز آنكه محراب نبوى و سليمانى درسال 1336 ه.: 1917 و 1918 م.
به دست فخرى پاشا آخرين حاكم ترك بر مدينه، در فاصله سالهاى 1335 تا 1337 ه.: 1916- 1918 م. تجديد گرديد. (2)
تصوير ص 159
باب السلام در مسجد النبى (ص)،
ص: 174
ص: 175
ص: 176
ص: 177
عمارت و توسعه مسجد شريف نبوى در دوره ملك عبدالعزيز (1)
در مسجد شريف نبوى مخصوصاً پس از پديد آمدن شكست ها و شكاف ها دربرخى ستون ها وديوار شمالى، كارتوسعه و عمارت آغاز شد. اصلاحات و ترميماتى درزمين مسجد و دررواقهاى محيط به صحن درسال 1348 ه.: 1929- 1930 م. به اجرا درآورد. سپس برخى از ستونهاى شرقى و غربى را در سال 1350 ه.: 1931، 1932 م. اصلاح و ترميم كرد.
در فاصله ميان سال هاى 1354- 1357 ه.: 1935- 1938 م. حكومت مصر با موافقت حكومت سعودى تعميرات فراوانى در مسجد نمود كه شامل زمين و رواق ها ومأذنه ها ودرهاى ورودى بود وديوارها رانيزرنگ زد. (2)
در سال 1368 ه. جمعى از زائران مصرى به مدينه منوره آمدند و ديدند كه در برخى از ستونهاى جانب شمالى مسجد شريف نبوى شكافهاى كوچك
ص: 178
پديدار شده. اينان براى نجات مسجدشريف نبوى، درمطبوعات فرياد و فغان بر آوردند. ملك عبدالعزيز دستور داد كه براى رئيس الوزراى مصر تلگراف كنند كه اين سرو صداها رابخواباند؛ زيرا دولت سعودى خود عهده دار اين مهم خواهد شد. (1)
پس در جرايد محلى به مسلمانان اطمينان دادند كه در خبر مصريان مبالغه شده و آثار شكاف محدود بوده و به مردم اطمينان دادند كه به زودى مرمت و تعمير خواهد شد. اين خبر سبب خوشحالى مسلمانان در سراسر جهان شد.
براى اجراى اين مهم، شيخ محمد بن لادن برگزيده شد. او با جماعتى از مهندسان به ديدار محل كار و تفحص در آن رفتند و شرح ماجرا را به ملك عبدالعزيز در رياض گزارش دادند. و در سال 1370 دست به كار شدند. مقرر شد كه بناى جنوبى را به حال خود نگهدارند و سه جناح متصل به آن را خراب كنند و مأذنه هاى عقبى را بر دارند و به جاى آن دو مأذنه در دو ركن شمالى برآورند و مسجد را از سمت شمال توسعه دهند.
ملك عبدالعزيز پس از شنيدن اين گزارش ها، امير عبداللَّه الفيصل را مأمور آغاز كار نمود. در تاريخ يازدهم رمضان سال 1370 به شيخ محمدبن لادن توصيه شد كه در ضمنِ توسعه، براى نگهدارى مسجد شريف نبوى كوشش بسيار كند. (2)
شيخ محمد بن لادن در ماه رمضان سال 1370 ه. به مدينه آمد و در اجتماعى كه امارت مدينه، در ماه شوال همان سال، در داخل حرم شريف به
ص: 179
رياست امير مدينه منوره، عبداللَّه السديرى تشكيل داد شركت نمود، درآن مجلس تصميم گرفته شد كه براى توسعه چه جاى هايى را بايد خراب كرد يا بكلى از ميان برداشت.
در آغاز تصميم گرفته شد كه خانه هاى اطراف مسجد شريف نبوى خراب شود. اين كار در پنجم شوال 1370 ه. اول ژوئيه 1951 م. شروع شد.
براى پرداخت بهاى خانه ها مجلسى تشكيل شد. همچنين در باب خراب كردن مأذنه ها و رواق هاى شمالى و شرقى و غربى مسجد بحث شد. (1) و به كندن پىِ بنا شروع كردند.
در ربيع الأول سال 1372 ه.: نوامبر 1952 م. اولين سنگ بنا نهاده شد. اين كار به وسيله ملك سعود، كه در آن وقت ولى عهد بود، انجام پذيرفت.
در چهاردهم شعبان سال 1372 ه.: آوريل 1953 م. حفر پى ها در جانب غربى، در منطقه باب الرحمه آغاز شد. در اين روزها ملك عبدالعزيز درگذشت و ملك سعود جاى او را گرفت. وى به مدينه آمد. كار با نظم و ترتيب پيش مى رفت و مسجد پس از توسعه در پنجم ربيع الأول سال 1375 ه.: برابر با 22 اكتبر 1955 م. مسجد افتاح شد. (2)
در اين توسعه اوليه به سطح مسجد 602400 متر مربع افزوده شد و مساحت اجمالى آن به 1632700 متر مربع رسيد. (3)
ص: 180
تصوير ص 167
صحن اوّل مسجد النبى (ص) از عمارت مجيدى و آغازين توسعه سعودى
ص: 181
زمين صحن به مرمر سرد كننده، كه حرارت خورشيد را نگه نمى دارد و همواره كسانى كه پاى بر آن مى نهند خنكى مطبوعى را احساس مى كنند، مفروش شد. در اين صحن هشت ستون رخامى سفيد است كه كارِ ايتاليا است و سرِ ستون ها و تاج آن ها برنز زرد است و منقوش. بالاى آن ها ستون هايى آراسته گذاشته شده ودر داخل آن ها لامپ هايى براى روشن نگهداشتن صحن. (1)
در دو طرف شرقى و غربىِ صحن، سه رواق در هر طرف وجود دارد. پشت اين صحن كه از مشرق به مغرب امتداد دارد، جناحى است با سه رواق كه نور افكنهاى بزرگى جهت روشنايى بالاى اين رواق ها تعبيه شده است.
در جانب شرقى اين جناح درِ بزرگى نصب شد داراى سه فُرجه. آن را به نام آغازگر توسعه باب الملك عبدالعزيز ناميدند. همچنين در جهت غربى درى همانند درِ پيشين باز شد موسوم به «باب الملك سعود»، كه توسعه به دست او پايان گرفته بود.
در جهت شمالى اين جناح، صحن ديگرى پديد آمد از هر حيث همانند صحن نخستين. جناح شمالى مسجد نبوى را پنج رواق بود و نيز سه در، از غرب به شرق؛ باب عمربن خطاب، باب عبدالمجيد و باب عثمان. (2)
در دو ركن شمال شرقى و شمال غربى دو مأذنه بر آورد ارتفاع هر يك هفتاد متر. عمارت سعودى ديوار غربى را كاملًا از باب السلام تا باب عمر در برگرفته و به همان شكل و هئيت جانب شمالى و شرقى ساخته و مزين گرديد
ص: 182
تا مسجد در زيباترين و پرشكوهترين صورت هاى خود جلوه كند.
در طرحى كه ريخته بودند، همه همّشان بر اين بود كه گونه اى هماهنگى ميان توسعه اول سعودى و ساخته هاى سلطان عبدالمجيد (عمارة المجيديه) كه مقرر شده بود باقى بماند، به وجود آيد. از عمارت سلطان عبدالمجيد فضايى به مساحت 6247 متر مربع زايل شود و مساحت ديگرى بر آن اضافه گردد. بنابراين مجموع توسعه نخست سعودى 12271 متر مربع شد و اين بيشترين توسعه اى بود كه مسجد شريف نبوى تا آن وقت يافته بود. اما آنچه از عمارت سلطان عبدالمجيد باقى ماند به 4056 متر مربع رسيد كه شامل جزء مسقّف قبله اى بود. اين جزء مشتمل بود بر حجره مطهره و گنبد سبز او ومصلاى حضرت رسول صلى الله عليه و آله و روضه مطهره ومنبر شريف وستون هاى باستانى و مئذنه رئيسى و مئذنه باب السلام و مصلاى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله آنگاه كه به سوى بيت المقدس نماز مى گزارد. از آنچه گذشت براى ما وضع مسجد شريف نبوى پس از توسعه عمارت سعودى بدين نحو معلوم مى شود:
1- قسمت جنوبى از باب الرحمه و باب النساء كه جزو عمارت سلطان عبدالمجيد است، در سال 1265- 1277 ه.
2- قسمت شمالى از باب الرحمه و باب النساء كه جزو عمارت ملك عبدالعزيز آل سعود است، در سال 1370- 1375 ه.
3- بناهاى حجره مطهر وپايه هاى گنبد سبز (قبةالخضراء) و ستون هاى آن، از عمارت قايتباى است، در سال 887 ه.
4- پنجره هاى اطراف حجره شريف نبوى، از بناهاى الظاهر بيبرس
ص: 183
است به سال 668 ه. و ملك زين الدين كتبغا است در سال 694 ه.
5- گنبد سبز (القبةالخضراء) و اول كسى كه آن را رنگ سبز زد، سلطان عبدالحميد است در سال 1233 ه.
6- محراب النبوى ساخته قايتباى است در سال 888- 890 ه.
7- محراب سليمانى، كه در جانب راست منبر است، ساخته اشرف اينال است، در سال 860 ه.
8- محراب عثمانى در ديوار قبله اى مسجد، از بناهاى قايتباى است به سال 888- 890 ه. (1)
توسعه اول سعودى شامل بخش هايى از عمارت مجيديه بود كه آن را ويران كردند وضمن عمارت اوليه سعودى بناكردند. اين بخش ها ازباب الرحمه در غرب تا باب عمر در شمال و از باب النساء در شرق تا باب عثمان در شمال را در برداشت.
بنابراين بهتر است آن را بدين گونه توضيح دهيم:
1- مساحت مسجد شريف نبوى، پيش از توسعه اول سعودى 10303 متر مربع.
2- مساحت بخش هايى كه در جهات سه گانه خراب شد 6247 مترمربع.
3- باقيمانده مساحت در جانب قبله اى ازبناى مجيديه 4056 متر مربع.
4- مساحت زيادت در توسعه اوليه سعودى 6024 متر مربع.
5- مساحت اجزايى كه در توسعه اوليه سعودى بار ديگر تعمير شد 6247 متر مربع.
ص: 184
6- مساحت توسعه سعودى براى توسعه تقريبى 12271 متر مربع.
7- مساحت تقريبى مسجد بعد ازتوسعه اوليه سعودى 16327 مترمربع.
تصوير ص 172
نقشه اى از توسعه اوّل مسجد النبى به وسيله سعودى
ص: 185
بناى نخستينِ سعودى در مسجد شريف نبوى از بتون مسلح است و ستون هايى كه بر آن ها طاق ها زده شده. اما سقف به مربع هايى تقسيم شده به صورت سقف هاى چوبى و به انواع زيورها آراسته.
ستون ها را، سر ستون هايى است از مسِ زردِ منقش به انواع نقش هاى بديع.
پايه هاى ستون ها در مرمر پوشيده شده (1) كه بيشتر سفيد هستند.
ستون ها هم، رنگِ سفيد درخشان دارند. بر بناى مسجد رنگ سفيد از هر رنگ ديگر بيشتر است، اندكى هم سرخ يا سياه.
اما بر آن قسمت از بناى مجيديه كه تا كنون باقى مانده، رنگ سرخ و سياه غلبه داشت ولى رنگ سفيد كرمى بر آن زدند تا با ساخته هاى سعودى در مرحله اول و دوم هماهنگى پيدا كند، همچنين سر ستون هايى را كه از سنگ ساخته شده بود، به نقش هاى جميل بياراستند. بيشتر پايه هاى ستون ها پوشيده در طوق هاى مسى است.
در ضمنِ توجه دولت به مسجد شريف نبوى، فرمان داده شدكه ستون ها را تا نصف آن ها با بتون مسلّح بپوشانند تا بيشتر استحكام يابند و عمرشان طولانى تر شود. و بر بالاى آن ها طوق هايى از مس زرد بستند كه بر شكوه و زيبايى آن ها افزود.
1- باب السلام، در ركن جنوب غربى مسجد شريف نبوى است،
ص: 186
محاذى درى كه عمربن خطاب ساخته است؛ آنگاه كه مسجد را
تصوير ص 174
ستونهاى مسجد النبى در توسعه سعودى كه بالاى آنها طوقهايى از مس زرد است.
ص: 187
توسعه مى داد.
2- باب الصديق، در غرب مسجد شريف نبوى است، معروف است به روزن ابوبكر. كسانى كه مسجد را تعمير و ترميم مى كردند، درى محاذى روزن ابوبكر مى ساختند تا بر مكان آن دلالت كند.
در عمارت اول سعودى دروازه بزرگى كه سه قسمت داشت، ميان باب السلام و باب الرحمه ساختند و آن را «باب الصديق» ناميدند.
3- باب الرحمه، در غرب مسجد است. به «باب عاتكه» هم معروف است و ما درباره آن سخن گفتيم.
4- باب جبريل، در شرق مسجد و شمال شرقى حجره شريف واقع شده. درباره آن نيز سخن گفتيم.
5- باب النساء، در شرق مسجد است، بعد از باب جبريل از شمال و آن محاذى درى است كه عمر بن خطاب گشود، آنگاه كه مسجد شريف نبوى را توسعه مى داد. (1)
6- باب عبدالعزيز، در شرق مسجد است بعد از باب النساء و آن عبارت از سه در وسيع است كه از شرق به خيابان ملك عبدالعزيز باز مى شود.
7- باب عثمان بن عَفّان، در ركن شمال شرقى مسجد شريف نبوى است.
8- باب المجيدى، در وسط ديوار شمال شرقى مسجد واقع شده و آن
ص: 188
عبارت است از يك در پس از عمارت سلطان عبدالمجيد به اين اسم ناميده مى شد كه در توسعه نخستين سعودى جهت جاويدان ساختن نام او باز هم به «باب المجيدى» نامگذارى شد.
تصوير ص 176
باب السلام در بناى عثمانى و سعودى
ص: 189
تصوير ص 177
باب جبرئيل باب النساء
9- باب عمربن خطاب، در ركن شمال غربى مسجد شريف نبوى واقع شده و آن عبارت از يك در است.
10- باب سعودى، در غرب مسجد است، بعد از باب الرحمه از جانب شمالى وآن عبارت از سه در وسيع است و مواجه با باب عبدالعزيز.
11- ملك فهد بن عبدالعزيز دستور داد كه در جهت جنوب شرقى رو به روى باب السلام درى باز كنند. اين دَر در سال 1410 ه. باز شد و سبب تسهيل در امر ورود و خروج زائران گرديد.
12- در توسعه ملك فهدبن عبدالعزيز راهروى جلو، ديوار قبله به طول 5/ 82 متر و عرض 95/ 4 متر احداث شد و در آن سه در گذاشتند، عرض هر در 5/ 2 متر بود: درى محاذى باب السلام در غرب و درى محاذى باب جبريل در شرق و درى در وسط كه به تالار مخصوص نماز بر جنازه ها باز مى شود. طول
ص: 190
اين تالار 25/ 11 متر است و عرض آن 95/ 4 متر در آنجا تمام وسايل لازم موجود است و درى در ديوار قبله به عرض دو متر باز شد. اين در در طرف راست امام است. امام از آن در، براى نماز بر جنازه ها به تالار مى رود.
تصوير ص 179
درهاى مسجد النبى بعد از توسعه اوّل سعودى
اولين نماز برجنازه ها در اين مكان، دراول ماه رمضان 1415 خوانده شد.
در نخستين تعمير و ترميم مسجد شريف نبوى، كه در عهد سعودى از 1370 تا 1375 ه. مدت گرفت، مسجد را چهار مناره بود. مناره شمال غربى موسوم به «التشكيليه» و مناره شمال شرقى موسوم به «السنجاريه» و مناره باب الرحمه را خراب كردند. و به جاى آن ها دو مناره ساختند؛ يكى در جهت
ص: 191
تصوير ص 181
يكى از مناره هاى مسجد النبى در توسعه اوّل سعودى
شمال شرقى و ديگرى در جهت شمال غربى. خصوصيات مناره هايى كه در عهد سعودى ساخته شده از اين قرار است:
ص: 192
اولًا: عمق هر مناره 17 متر و ارتفاع آن 70 متر است.
ثانياً: مناره ها را چهار طبقه است از اين قرار: (1)
1- طبقه اول يا طبقه پايين، مربع است و به مقرنس هايى كه ايوان مربع شكلى را حمل مى كنند منتهى مى شود.
2- طبقه دوم، هشت ضلعى است با دريچه ها و طاق هاى مثلث شكل كه به مقرنس هايى منتهى مى شودكه بالاى آن شرفه ها و منظرهاست.
3- طبقه سوم، به همان بلندى طبقه دوم است و دايره شكل است كه به منظرى دايره اى شكل منتهى مى شود.
4- طبقه چهارم (يا جوسق)، بلندى اش كمتر است و بر روى آن نيز مقرنس هايى است كه شرفه يا منظرى را بر سردارند.
1- براى توسعه اوليه مسجد نبوى شريف به وسيله دولت سعودى، در سال 1370- 1375 ه. هفتاد ميليون ريال سعودى بودجه معين شد؛ سى ميليون براى ساختن بنا و چهل ميليون براى خريدن املاك و خانه ها و اراضى اطراف. (2)
2- تشكيل مجلس از مردم مدينه منوره براى تعيين قسمت املاك و اراضى كه از صاحبانشان گرفته شده بود و پرداخت عوض يا بها
ص: 193
به آنها.
3- مساحت اراضى و خانه هاى گرفته شده از اشخاص 22955 متر مربع بود و شمار املاك 34 قطعه بود و اين ها در جانب غربى و شرقى و شمالى مسجد بودند. (1)
4- براى امر توسعه دفتر خاصى تأسيس گرديد، با بيش از پنجاه عضو كه كارهاى ادارى و حسابدارى و مهندسى را بر عهده داشتند:
قسمت فنى 14 مهندس و 400 تكنيسين و 1600 كارگر داشت.
براى امر توسعه و ترميم، كارگاهى تشكيل شد. در آبار على (در فاصله هشت كيلو مترى مدينه) كه در آنجا سنگ هاى لازم را مى بريدند. شمار كارگران اين كارگاه به 400 نفر مى رسيد.
دولت در كوتاه ترين زمان، همه وسايل بنا را از سبك و سنگين مهيا نمود.
همه مواد ساختمانى به وسيله كشتى به بندر ينبع مى رسيد و از آنجا با كاميون هاى بزرگ به محل كار در مدينه منوره حمل مى شد.
پايگاهى، مخصوصِ نگهدارى خودروها و آلات سبك و سنگينِ بنا تأسيس شد كه در آنجا جماعتى از مهندسان و مكانيك ها و كارگران متخصص كار مى كردند.
ص: 194
شماره تعدادشرح توضيحات
6891 طاقها-
2322 ستون هاى مستدير-
4743 ستون هاى محيط به ديوار-
54 رواق ها يا ايوان هاى شمالى درانتهاى مسجد ميان دو صحن
35 رواق ها يا ايوان هاى ميانى
36 رواق ها يا ايوان هاى شرقى
37 رواق ها يا ايوان هاى غربى
28 صحن هاى مسجد دو فضاى باز در مسجد
449 پنجره ها
910 درها
211 مئذنه ها در شمال مسجد
7012 متر ارتفاع هر مأذنه
1713 متر عمق پى هر مأذنه
514 متر عمق پى هاى ديوارها و ستونها
12815 متر طول ديوار شرقى
ص: 195
شماره تعدادشرح توضيحات
12816 متر طول ديوار غربى
9017 متر طول ديوار شمالى
از آغاز روى كار آمدن دولت سعودى تا كنون ترميمات و اصلاحاتِ بناى جنوبى (جانب قبله) مسجد شريف نبوى متوقف نشده است. امر باز سازى و ترميم برعهده مهندسان چيره دست گذاشته شده و از اين توجهات و اهتمامات، موارد زير است:
1- محافظت ديوار قبله و تجديد كتيبه هاى قرآنى و نامهاى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله به آب طلا، تا مگر رونق و جمال نخستين را باز يابند.
2- محافظت گنبدها و تزيينات داخل و تعمير و پوشش دادن آن ها از خارج، هر وقت كه اين امر ضرورت يابد.
3- رنگ آميزى به رنگ سرخ، سپس سفيد در سال 1413 ه. تا با رنگ عمارت سعودى هماهنگ شود.
4- واگذار كردن نظافت آن به يك شركت سعودى كه در اين كار تخصص دارد؛ مانند ديگر مساجد.
5- افزودن بر قنديل ها و چلچراغ هاى فلزىِ آب طلا داده در حجم هاى مختلف.
6- فرش كردن آن با فرش هاى فاخر و گرانبها تا هر چه بيشتر بر شكوه و رونق آن افزوده شود.
7- ساختن خزانه هاى قرآن از آلمينيومِ زرد، به اندازه هاى گوناگون.
ص: 196
8- زياد كردن آب زمزم براى حجاج و زوار مسجد مصطفى صلى الله عليه و آله و نيز براى استفاده همه نمازگزاران.
9- مجهز ساختن آن به آلات تصوير براى پخش مراسم مذهبى در همه اعياد و ماه رمضان المبارك و پخش نماز مغرب در هر روز.
10- تأسيس يك ايستگاه راديو به زبان عربى وانگليسى در ماه رمضان.
11- نصب بادبزن هاى سقفى و ديوارى براى راحت نمازگزاران.
12- گسترش دادن شبكه سرد سازى، هر قدركه بنا توسعه داده شود.
13- ارتباط باشبكه هشدارآتش سوزى، اگر- خداى نكرده- حريق رخ دهد.
14- ايجاد مركز پليس در تمام روز و شب براى حفاظت از امنيت مسجد شريف نبوى.
15- ايجاد وزارت شؤون اسلامى و اوقاف و تبليغ و ارشاد.
شمار حاجيان و زائران حرم رسول خدا صلى الله عليه و آله در فزونى بود، ضرورت ايجاب مى كرد كه بر مساحت مسجد شريف نبوى هم افزوده شود. پس ملك فيصل بن عبدالعزيز دستور توسعه تازه داد و 35000 متر مربع به زمين مسجد افزوده شد.
ولى در خود مسجد تغييرى داده نشد بلكه اين مساحت افزوده، مصلّايى
ص: 197
بود بزرگ با سايبانهايى به همان شمار كه درون مسجد به نماز مى ايستادند. در
تصوير ص 186
بناى مجيدى از شمال
ص: 198
خارج مسجد هم مى توانستند به نماز بايستند.
بار ديگر 5550 متر مربع ديگر افزوده شد و در آنجا نيز سايبانهايى بر پاى شد.
بدين گونه نمازگزاران بسيارى را در بر گرفت. (1)
تصوير ص 188
سايه بانهاى موقتى در غرب مسجد النبى در توسعه ملك فيصل
در عهد ملك خالد بن عبدالعزيز توسعه سوم آغاز شد و مقدار 43000 متر مربع سايبان به زمين خارج مسجد در افزودند ولى ساختمان مسجد را
ص: 199
در برنگرفت. (1)
اين توسعه بازار پارچه فروشان را، كه در 18 رجب سال 1397 آتش در آن افتاد و در جنوب غربى مسجد شريف نبوى بود، شامل شد.
آن منطقه به كلى از مردم خالى شد و صاحبان خانه و مستغلات ملك خود تعويض كردند و زمين پس از هموار شدن به زمين مسجد شريف نبوى ضميمه شد. (2)
توسعه تا خيابان العينيه و مواضع وضو رو به روى مسجد از جانب غربى گسترده شد.
همه خانه ها و خيابان هايى كه در اين جهت بود، از جنوب تا شمال تا شارع الساحه و از ديوار غربى حرم تا المناخه جزء مسجد شد.
از اين قسمت بخشى به محل توقف خودروها اختصاص يافت و بخش ديگر را سرپوشيدند و با چراغ هاى پرنور همچنين بادبزنها و بلندگوهاى مجهّز ساختند؛ بدين گونه مسجد شريف نبوى صلى الله عليه و آله براى زائران مسجد الرسول، از هر حيث آماده شد.
ص: 200
تصوير ص 190
سايه بانهاى موقت ديگر از سمت ديگر
ص: 201
ص: 202
ص: 203
پس از آنكه در 21 شعبان سال 1402 ه. برابر با 13 ماه ژوئيه 1982 م.
ملك فهد زمام امور مملكت سعودى را به دست گرفت.
وى سايبان هاى موقتى را، كه در ناحيه غربى مسجد شريف نبوى بر پا شده بود، كافى ندانست؛ زيرا آن ها نمى توانستند چنانكه بايد همه زوار و نمازگزاران را از گرماى آفتاب و سرماى زمستان حفظ نمايند.
در سفرى كه در ماه محرم سال 1403 ه.: اكتبر سال 1982 م. به مدينه نمود، دستورى صادر كرد كه بايد مساحت حرم شريف نبوى ده ها برابر آنچه هست بزرگتر شود و براى اين كار همه امكانات را مهيّا نمود تا مسجد به صورت وسيعترين و زيباترين مساجد عالم درآيد، نخست نياز به يك نقشه هوايى از شهر داشت، پس نقشه هاى تفصيلى رنگين تهيه كرد كه اساس تغيير و تنظيم و تعمير مسجد بود. مهندسان و متخصصان براى اجراى فرمان، به كشيدن نقشه ها به صورت منظم و سريع پرداختند. آنگاه يك كميسيون در
ص: 204
سطح وزارت، به رياست خود و نيابت ولى عهد، امير منطقه مدينه منوره،
تصوير ص 80
مسجد النبى پيش از آخرين توسعه، كه در شرق و غرب آن سايه بانهاى موقت ديده مى شود.
تشكيل داد و كار هر روز و بدون درنگ آغاز شد.
دركشيدن نقشه ها وتصميم گيرى هاى امرتوسعه و در جزئيات امور با مهندسان و متخصصان مشورت و تبادل نظر مى شد (1) و علاوه بر مسجد شريف نبوى، ديگر مساجد مدينه منوره نيز از نظر دور نگه داشته نشد؛ از
ص: 205
جمله مسجد قُبا، و مسجد جمعه و مسجد قبلتين و مسجد ميقات و غير آن از مساجد تاريخى مشمول توسعه و آبادانى شدند. تأسيس محكمه بزرگ شرعى با هر چه به آن مربوط بود و بهبود بخشيدن به وضع راه ها و تسهيل در امر آمد و شد زائران مسجد مصطفى صلى الله عليه و آله و نمازگزاران در آن و كسانى كه براى
تصوير ص 196
ازدحام در مسجدالنبى پيش از آخرين توسعه
سلام بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و زيارت مساجد و اماكن تاريخى مدينه آمده بودند از اقدامات اين دوره است.
در 16 محرم سال 1403 ه.: 1983 م. سنگ بناى مجمع الملك فهد را براى چاپ مصحف شريف برنهاد. در آنجا علاوه بر آنكه قرآن كريم با تازه ترين وسايل فنى و با دقت تمام چاپ مى شود، ترجمه آن هم به زبان هاى مختلف عالم صورت مى گيرد و نوارهاى ضبط صوت هم با صداى برترين
ص: 206
قاريان قرآن توليد مى گردد. اين مجمع در ماه صفر 1405 ه.: 1985 م.
افتتاح شد.
در تمام مدتى كه كار تعمير وترميم پيش مى رفت، نه در شب نمازتعطيل شد و نه در روز. امروز مسجد شريف نبوى به زيباترين و شكوهمندترين صورت خود در تمام طول تاريخ جلوه مى كند.
در روز جمعه، نهم ماه صفر 1405 ه. دوم ماه نوامبر سال 1984 م. بعد از نماز جمعه، اولين سنگ بناى توسعه جديد مسجد بر نهاده شد، و از لوح يادبودى كه در جانب غربى روزن ابوبكر نصب شده بود، پرده بردارى گرديد و اين نشانِ اجازت به اجراى نقشه بود. و براى آنكه كار بهتر پيش رود به كميسونى به رياست امير عبدالمجيدبن عبدالعزيز، امير منطقه مدينه منوره تشكيل و اجراى اين برنامه را هم بر عهده مؤسسه بن لادن واگذار كردند.
رييس اين مؤسسه شيخ بكر محمد بن لادن بود او در روز شنبه برابر با 17 محرم سال 1406 ه. اول ماه مارس سال 1984 م. برنامه راتنفيذكرد. از اين قرار:
توسعه و ترميم ملك فهد عبارت است از احداث بناى جديدى در كنار مسجدهايى كه محيط بر آن و از شمال و غرب و شرق متصل به آن بود به مساحت 82000 متر مربع كه براى 137000 نمازگزار جاى داشت و مساحت مسجد پيش از توسعه- چنانه گفتيم- 16327 متر مربع بود؛ بدين گونه مساحت اجمالى مسجد بعد از توسعه 98500 متر مربع شد كه براى 167000 نمازگزار جاى داشت.
ص: 207
تصوير ص 205
مساحت مسجد النبى در بناى پيامبر (ص) و افزوده آن حضرت بعد از غزوه خيبر
استفاده از سطح توسعه براى نماز، بعد از فرش كردن آن با مرمر، مقدار 67000 متر مربع شد كه گنجايش 90000 نمازگزار را داشت. بنابراين گنجايش مسجد شريف نبوى بعد از توسعه به 257000 نفر رسيد. و مساحت تقريبى آن به 165500 متر مربع رسيد.
اما فضاهايى كه محيط بر مسجد شريف نبوى بود مساحتشان 235000 متر مربع است. زمينش به مرمر و گرانيت در اشكال هندسى زيبا به شيوه اسلامى و رنگ هاى مختلف زيبا پوشيده شده است و بخش بزرگى از آن را سايبان هايى است كه به طور خودكار باز و بسته مى شوند تا بر نمازگزاران هنگام نماز سايه افكنند.
مساحت اين سايبان ها 135000 متر مربع است وگنجايش 250000 نفر
ص: 208
را دارند و اما اگر تمام ظرفيت را حساب كنيم مى تواند 450000 نفر را در برگيرد و اين شمار تا 700000 هزار هم مى رسد و در اوقات ماه مبارك رمضان و حج و عمره و زيارت تا يك ميليون هم مى توانند به نماز بايستند.
مكان هايى براى گرفتن وضو و استراحت زوار پيوسته به محل توقف خودروها در زير زمين است. اين عرصه ها اختصاص به پيادگان دارد و خودروها نمى توانند به آنها داخل شوند. اطراف آن راديوارها و دربندها از هر سو احاطه كرده و به وسيله 120 نور افكن كه بر پايه هاى رخامى قرار دارند روشن مى شود.
آن قسمت از زمين هم كه بين مسجد قديم و توسعه سعودى در وهله اول قرار دارد با 12 سايه بان بزرگ به همان ارتفاع سقف ديگر سايبان ها هر يك به مساحت 306 متر مربع كه به طور خودكار باز و بسته مى شوند، پوشيده شده و اين به خاطر آن است كه نمازگزاران را از تابش خورشيد و آب باران حفظ كند و در مواقعى كه وضع جوّى چنان است از هوايى خوش بهره مند سازند. تا مسجد شريف نبوى به صورت پر شكوهترين و عظيم ترين بناهاى روى زمين گردد در اين توسعه اخير پنج برابر بر سطح آن افزوده شد. اين امر ايجاب مى كرد كه خانه ها و اراضى همجوار را از صاحبانشان بخرند و خراب كنند. مساحت اين خانه ها حدود 100000 متر مربع بود. هزينه اى كه دولت براى اين توسعه پرداخت سى ميليارد ريال سعودى بود.
عرض عرصه هايى كه محيط به مسجد شريف نبوى است بين 100 و 150 متر است و اين از جهت شمالى و غربى و جنوبى است ولى در جانب شرقى خيابانى را كه ميان مسجد و ساختمان ها و بقيع قرار دارد به حال خود باقى نهادند؛ زيرا ممكن نبود چيزى از بقيع كاسته شود، بلكه از سمت شمال و مشرق و جنوب بخشهاى بزرگى به بقيع افزوده شد.
ص: 209
رواق سطح توسعه به مساحت 11000 متر مربع و به عرض 6 متر و ارتفاع 5 متر اين رواق در جانب شمالى و شرقى و غربى و جنوبى توسعه ساخته شده، به اضافه منطقه محيط به بناى امروزى حرم شريف نبوى. (1)
براى انتقال نمازگزاران و راحت آن ها از طبقه پايين به سطح توسعه، پله هاى برقى متحرك كار گذاشته اند.
در توسعه وهله دوم شش مناره جديد ساخته شد كه ارتفاع هر يك 104 متر است؛ يعنى 32 متر بيش از ارتفاع مناره ها در توسعه وهله اول سعودى.
بنابراين مسجد پس از توسعه وهله دوم داراى ده مناره گرديد. مناره هاى جديد به گونه اى ساخته شده اند كه با مناره هاى پيشين هماهنگى داشته باشند.
اين مناره ها در تمام بخش توسعه يافته قرار داده شده اند. به گونه اى كه در هر ركنى از اركان آن، مناره اى است. چهار مناره در جانب شمالى و يكى در ركن شمال شرقى و ديگرى در ركن شمال غربى و دو مناره در نيمه جانب شمالى بالاى در وسط (باب ملك فهد) و مناره اى در ركن جنوب شرقى و يكى در ركن جنوب غربى است.
تصوير ص 221
مناره هاى جديد و پيشين مسجدالنبى
ص: 210
هر مناره را پنج طبقه است، بدين شرح:
طبقه اول، قاعده مناره مربع شكل است و هر ضلع 5/ 5 متر به ارتفاع 27 متر.
طبقه دوم، هشت ضلعى است قطر آن 5/ 5 و ارتفاع آن 2 متر است.
طبقه سوم، استوانه اى است و قطر آن 5 متر و ارتفاعش 18 متر است.
طبقه چهارم، استوانه اى است به قطر 5/ 4 متر و ارتفاع 15 متر.
طبقه پنجم، استوانه اى است به قطر 5/ 4 متر و ارتفاع 12 متر. (1)
تونل خدمات، از محطه التبريد آغاز مى شود. طول آن 7 كيلو متر و عرض آن از درون 10/ 6 متر است و ارتفاع آن 10/ 4 متر است. سراسر آن از بتون مسلح است. حاوى دو لوله براى نقل آب سرد. قطر هر لوله 90 سانتى متر.
دو لوله ديگر هم در درون تونل كشيده اند كه در صورت نياز مبرم از آن ها استفاده كنند. در اين تونل 31 غرفه تهويه است همراه با بادبزن هاى لازم. (2)
ديگر از تأسيسات، ايستگاه مركزى خنك كردن آب است و پايگاه هاى برق و توقفگاه هاى خودروها كه هر يك با استفاده از تمام امكانات فنّاورى ساخته شده اند تا زائران مسجد شريف نبوى از هر حيث در آسايش باشند.
در توسعه مرحله دوم سعودى براى مسجد شريف نبوى هفت مدخل اصلى تعبيه گرديده. سه مدخل در ناحيه شمالى توسعه و دو مدخل در دو ناحيه شرقى و غربى.
هر مدخل را پنج در در كنار يكديگر است، هر يك به عرض سه متر ولى
ص: 211
تصوير ص 233
يكى از مناره ها در حال ساخت.
ص: 212
در دو طرف آن ها درى است به عرض شش متر، بدين طريق شمار درهاى هر يك از مدخل هاى اصلى به هفت مى رسد. مدخل ملك فهدبن عبدالعزيز در وسط ناحيه شمالى بخش توسعه يافته است، بر سر اين مدخل هفت گنبد بتونى است و در هر طرف آن مناره اى است به بلندى 104 متر، به طور كلى حرم شريف نبوى را 83 در است كه عرض مجموع آن ها تقريباً 340 متر است و بلندى هر در 6 متر است.
توسعه مسجد شريف نبوى در وهله دوم در عصر حاضر نسبت به گذشته از اين امتيازات برخوردار است:
1- استفاده از يك زيرزمين به عمق 5/ 4 متر و به وسعت 79000 متر مربع براى وسايل تهويه و تلطيف محيط. اين زيرزمين 8 در دارد.
2- ساختن پله هاى برقى براى كمك به نمازگزاران در رسيدن به سطحى كه براى نماز مهيا شده، همان گونه كه در حرم شريف مكى براى نماز در مواقع حج وجود دارد.
3- احداث سقف متحرك براى پوشش 27 موضع كه طول ضلع هر يك از آن ها 18 متر است. اين سقف ها به نيروى برق باز و بسته مى شود.
4- افزوده شدن مئذنه ها، از چهار مئذنه در توسعه وهله اول، به ده مئذنه در حال حاضر. بلندى هر مئذنه از روى زمين تا هلال بالاى آن، 104 متر است.
5- تهويه نيكو و مناسب؛ به گونه اى كه هواى خنك از دريچه هايى كه بر ستونها استوار شده به درون مى آيد.
6- ساختن تونل خدمات از زيرزمين در توسعه جديد از كتاب «محطة التبريد» تا مدينة حجاج البر به طول 7 كيلو متر و عرض 10/ 6 متر و ارتفاع 10/ 4 متر جهت رساندن آب خنك و برق اضطرارى به قدرت 125000
ص: 213
كيلو وات به مسجد شريف نبوى. (1)
7- توقفگاه خودروها كه گنجايش 4444 خودرو دارد. اين توقفگاه در زيرزمين است و از همه خدمات لازمه برخوردار.
8- اين امر باعث شد كه اطراف حرم آباد شود و دامنه آبادى ها تا درون مدينه هم كشيده شود.
9- بازارها و مراكز بزرگ بازرگانى و مجتمع هاى مسكونى ساخته شده.
10- مركز مدينه را به اطراف مسجد شريف نبوى تغيير داد.
11- در اطراف مسجد شريف نبوى ساختمان هاى مرتفع احداث شد.
12- به طور كلى نقشه مدينه تغيير كرد و شهر از چهار طرف گسترش يافت.
13- ميدان هاى بزرگى در اطراف مسجد احداث شد.
14- از حيث معمارى در شهر تحوّلى پديد آمد.
15- در روزهاى خاص تعداد بيشترى براى نمازگزاردن در حرم نبوى گرد آمدند و وسعت مسجد جوابگرى آن جمعيت گرديد.
الف: پيش از توسعه سعودى در وهله اول
ب: بعد از توسعه سعودى در وهله اوّل
ج: توسعه در عصر ملك فهد
شرح الف ب ج توضيحات
1 مساحت عمارت مسجد شريف نبوى 985001650010300 متر مربع
ص: 214
شرح الف ب ج توضيحات
2 مساحت سطح براى نماز 67000000000 متر مربع
3 مساحت ميدان هاى محيط به مسجد 235000000000 متر مربع
4 مجموع مساحت ها 4005001650010300 متر مربع
5 گنجايش براى نمازگزاران 6500002800017000 تا يك ميليون
6 شمار مئذنه ها 1045
7 ارتفاع مئذنه ها 1057260 متر طول
8 شمار توقف گاههاى خودروها (در زيرزمين) 4444000000
9 شمار محل هاى وضو 6800000000
10 شمار محلهاى شست وشو (مثل حمام) 2500000000
11 شمار پله هاى ثابت 18000000
12 شمار پله هاى متحرك 4000000
13 محل تهويه 000000 جايگاه مركزى ظرفيت بيش از 25000 تن
14 سقف هاى متحرك 27000000
15 شيرهاى آب آشاميدنى 560000000
16 تونل خدمات 1000000 به طول 7 كيلومتر و عرض 10/ 6 متر
در روز جمعه، يازدهم ماه ذوالقعده سال 1414 ه. برابر با 22 آوريل 1994 م. ملك فهد بن عبدالعزيز به مسجد شريف نبوى آمد و پس از نطقى، آخرين سنگ بناى توسعه در زمان خود را نصب كرد و كار به پايان آمد.
ص: 215
كتابنامه:
1- القرآن الكريم.
2- ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، چاپ اول، قاهره دار الكتب المصريه، 1344 ه.
3- ابراهيم بن على العياشى، المدينه بين الماضى و الحاضر، چاپ اوّل، المدينة المنوره، المكتبة العلميه، 1392 ه.
4- ابن اياس، بدائع الزهور في دقايق الدهور، تحقيق محمد مصطفى، قاهره، 1963 ه.
5- ابوبكر المراغى، تحقيق النصره، بتلخيص معالم دار الهجره، تحقيق محمدالاصمعى، المكتبة العلميه، المدينة المنوره، چاپ 2، 1401 ه.
6- احمد ابراهيم الشريف: مكة و المدينة في الجاهليه و عهد الرسول، القاهره، دار الفكر العربى، 1965 م.
7- احمد عبدالحميد العباسى، عمدة الاخبار في مدينة المختار. نشر اسعد طرابزونى مطبعة المدنى، القاهره.
8- احمد عبداللَّه الاصبهانى، حيلة الأولياء و طبقات الأصفياء، دار امّ القرى القاهره 1357 ه.
9- احمد بن على بن محمد (ابن حجرالعسقلانى)، فتح البارى بشرح صحيح
ص: 216
البخارى، دار الرّيان، القاهره، 1407 ه.
10- احمد بن على بن محمد (ابن حجر العسقلانى)، الاصابة في تمييز الصحابه، دار الكتاب العربى، بيروت 1359 ه.
11- احمد بن محمد بن عبد ربه الأندلسى، العقد الفريد، دار الكتاب العربى، بيروت 1406 ه.
12- احمد بن يحيى بن جابر (البلاذرى)، فتوح البلدان، چاپ 1، مكتبة النهضة القاهره، 1956 م.
13- اسماعيل بن كثير، الفصول في اختصار سيرت الرسول صلى الله عليه و آله، چاپ 1، تحقيق محمد الخطراوى و محيى الدين مستو، الوكالة العامه للتوزيع، دمشق 1399 ه.
14- اسماعيل بن كثير، البدايه و النهاية، چاپ 4، دار الكتب العلميه بيروت، 1408 ه.
15- امين مدنى، التاريخ العربى و جغرافيته، چاپ 1، مطابع الهيئة المصريه، مصر، 1396 ه.
16- ايوب صبرى، مرآة الحرمين، چاپ 1، مطبعة سنده، القسطنطينيه، 1304 ه.
17- جعفر البرزنجى، نزهة الناظرين فى مسجد سيد الأولين والآخرين، دار صعب، بيروت، 1303 ه.
18- حسن عبدالوهاب: تاريخ المساجد الأثرية، مطبعة دار الكتب المصريه.
19- حسين مؤنس، اطلس تاريخ الاسلام، چاپ 1، الزهراء للإعلان العربى، القاهرة 1407 ه.
20- حمدان راجح الهجارى (الشريف، الأسلوب النبوى فى الدعوه، چاپ 1، دار الهدى للطباعة، القاهره، 1407 ه.
21- خلف احمد عاشور آل سبيه، تقرير عن توسعة وعمارة خادم الحرمين الشريفين للمسجد النبوى الشريف 8 2/ 1415 ه.
22- خير الدين الزركلى، الاعلام، قاموس تراجم چاپ 8، دار العلم للملايين،
ص: 217
بيروت 1989 م.
23- سمير الصايغ، الفن الإسلامى قراءَة تامليّه، چاپ 1، دار المعرفه، بيروت 1408 ه.
24- صالح لمعى مصطفى، المدينة المنوره تطورها العمرانى وتراثها المعمارى، چاپ 1، دار النهضه، بيروت، 1981 م.
25- صدقه خاشقجى و محمد النمر، المدينة المنورة و اوّل بلدية فى بلاد الاسلام، مطابع سحر، جده، 1401 ه.
26- صفى الرحمن المباركفورى: الرحيق المختوم، بحث فى سيرة النبويه على صاحبها افضل الصلاة والسلام، چاپ 1، دار الكتب العلميه، بيروت 1408 ه.
27- عاصم حمدان على حمدان، حارة الأغوات، صورة ادبيه للمدينة المنوره في القرن الرابع عشر الهجري، چاپ 1، دار العلم للطباعة والنشر، جده، 1413 ه.
28- عبد الحىّ الكتاني، نظام الحكومة النبوية، المسمّى التراتيب الادارية، دار الكتاب العربى، بيروت.
29- عبد الرحمن السيوطى (جلال الدين)، جامع الأحاديث للجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير، جمع عباس صقر واحمد عبد الجواد، مطبعة الكتبى، دمشق. (د. ت).
30- عبد الرحمن السيوطى (جلال الدين)، جامع الأحاديث للمسانيد والمراسيل، جمع عباس صقر واحمد عبد الجواد، مطبعة الكتبى دمشق، (د. ت).
31- عبد الرحمن بن الجوزى، الوفا بأحوال المصطفى، تحقيق مصطفى عطا، دار الكتب العلميه، بيروت، 1408 ه.
32- عبد السلام هارون، تهذيب سيرة ابن هشام، چاپ 17، مؤسسة الرساله، بيروت، 1988 م.
33- عبد العزيز بن ابراهيم العمرى، الحرف والصناعات فى الحجاز فى عصر
ص: 218
الرسول صلّى صلى الله عليه و آله چاپ 1 (د. م)، 1405 ه.
34- عبد العزيز سالم (السيد)، تاريخ العرب قبل الاسلام، چاپ 1، مؤسسة شباب الجامعه، الاسكندريه، 1969 م.
35- عبد العزيزبن عبداللَّه بن باز، التحقيق والايضاح لكثير من مسائل الحج والعمرة والزّيارة على ضوء الكتاب والسنّه، چاپ 23، (د. ت).
36- عبد القدوس الأنصارى، آثار المدينة المنوره، چاپ 3، المكتبة السلفيه، المدينة المنوره، 1393 ه.
37- عبداللَّه سلطان الأفغانى، موضوعة فى توسعة الحرمين الشريفين رؤية حضاريه، چاپ 2، 1413 ه.
38- عبداللَّه بن محمد بن زاحم، موجز الكلام عن مكانة المدينه والمسجد النبوى فى الاسلام، مطابع لنا، المدينة المنوره.
39- عبداللَّه بن مسلم (ابن قتيبه) المعارف لابن قتيبه، چاپ 4، دار المعارف، القاهره (د. ت).
40- عبداللَّه بن هشام، السيرة النبوية لابن هشام، تعليق طه عبد الرؤوف، دار الجيل، بيروت، 1407 ه.
41- على بن احمد السمهودى، وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفى، چاپ 2، المكتبة العلمية، بيروت، 1393 ه.
42- على بن احمد السمهودى: خلاصة الوفا باخبار دار المصطفى، المكتبة العلمية، المدينة المنوره، چاپ 1، دمشق، 1392 ه.
43- على حافظ، فصول من تاريخ المدينة المنوره، چاپ 1، شركة المدينة للطباعة، جده، 1388 ه.
44- على بن محمدبن الأثير، الكامل فى التاريخ، دار الكتب العربى، بيروت، 1416 ه.
45- على بن موسى: وصف المدينة المنوره فى عام 1303 ه.، نشر حمد الجاسر، رسائل فى تاريخ المدينة، چاپ 1، دار اليمامه، الرياض، 1972 م.
ص: 219
46- عمر بن شبة النميرى، تاريخ المدينة المنورة، تحقيق فهيم شلتوت نشر السيد حبيب محمود، چاپ 2، دار الاصفهانى، جده، 1402 ه.
47- عمر الفاروق السيد رجب، المدينة المنوّره اقتصاديات المكان، السكّان، المورفولجيه، چاپ 1، دار الشروق، جده، 1399 ه.
48- غازى غزالدين بيشة: مسجد الرسول فى المدينة المنوره فى القرن الاول الهجري مع التركيز على المسجد الأموى، رسالة دكتورات، فى الفن، جامعة ميشغان، امريكا، 1979 م.
49- مجدى احمد المنصورى، موضوعة فى توسعة الحرمين الشريفين رؤية حضاريه (1)، 1412 ه.
50- محمد بن احمد بن جبير، رحلة ابن جبير، دار بيروت للطباعه، بيروت، 1401 ه.
51- محمدبن احمد المطرى، التعريف بما آنست الهجرة من معالم دار الهجرة، تحقيق محمد الخيال، نشر اسعد طرابزونى الحسينى، المدينة المنوره، 1372 ه.
52- محمد بن جرير الطبرى، تاريخ الطبرى، تاريخ الأمم والملوك، چاپ 2، دار الكتب العلمية، بيروت 1988 م.
53- محمد حميدة، عمارات المسجد النبوى وتوسعته عبر التاريخ، (مؤسسة المدينة العدد 77، شعبان 1410 ه.
54- محمد بن خضر الرومى، التحفة اللطيفة فى عمارة المسجد النبوى الشريف وسور المدينة الشريفه، رسائل فى تاريخ المدينة، نشر حمد الجاسر، دار اليمامة الرياض، 1972 م.
55- محمد بن سعد، طبقات الكبرى، دار صادر، بيروت، (د. ت).
56- محمد السيد الوكيل، المسجد النبوى الشريف عبر التاريخ، چاپ 1، دار المجتمع، جده 1988 م.
57- محمد بن عبدالرحمن السخاوى: التحفة اللطيفة فى تاريخ المدينة الشريفة، عنى بطبعه ونشره اسعد طرابزونى الحسينى، دار نشر الثقافه،
ص: 220
القاهره، 1979 م.
58- محمد عبدالرحمن السخاوى، الضوء اللامع لأِهل القرن التاسع، مكتبة المقدسى، القاهرة، 1353 ه.
59- محمد بن عبداللَّه اللواتى، ابن بطوطه، تحفة النظّار فى غرائب الأمصار وعجائب الأسفار، تحقيق د/ على المنتصر الكتانى، چاپ 2، مؤسسة الرسالة، بيروت، 1402 ه.
60- محمد بن عيسى بن سورة، الجامع الصحيح، وهو سنن الترمذى، تحقيق:
احمد شاكر، چاپ 1، دار الكتب العلمية، بيروت، 1987 م.
61- محمد غالى محمد الأمين الشنقيطى: الدر الثمين فى معالم دار الرسول الامين صلى الله عليه و آله، چاپ 2، دار القبلة للثقافة الاسلامية، جده، 1410 ه.
62- محمد لبيب البتنونى، الرحلة الحجازيه، چاپ 3، مكتبة المعارف، الطائف، (د. ت).
63- محمد بن محمود النجار، اخبار مدينة الرسول، أو الدرة الثمينة فى اخبار المدينة، تحقيق: صالح محمد جمال، چاپ 3، مكتبة الثقافه، مكة المكرمه، 1401 ه.
64- محمد ناصر الدين الألبانى، صحيح سنن ابى داود، چاپ 1، مكتبة التربية العربى، لدول الخليج (الفارسيه)، الرياض، 1408 ه.
65- محمد ناصر الدين الألبانى: صحيح سنن ابن ماجه، چاپ 3، مكتب التربية العربى لدول الخليج (الفارسيه)، الرياض، 1408 ه.
66- محمد هزاع الشهرى، عمارة المسجد النبوى الشريف فى العصر المملوكى، رسالة ماجستير، جامعة امّ القرى، مكة المكرمة، 1402 ه.
67- محمد هزاع الشهرى: موضوعة فى توسعة الحرمين الشريفين رؤيه حضاريه (2)، 1407 ه.
68- محمد بن يعقوب الفيروز آبادى، القاموس المحيط، چاپ 3، مؤسسة الرساله، بيروت، 1407 ه.
69- مسلم بن الحجاج القشيرى: صحيح مسلم بشرح النووى، چاپ 3، دار
ص: 221
احياء التراث، بيروت، (د. ت).
70- ناجى محمد حسن الأنصارى: التعليم فى المدينة المنوره من العام الهجرى الاول إلى عام 1412 ه.، دار المنار، القاهره، 1414 ه.
71- نورة بنت عبد الملك آل الشيخ، الحياة الاجتماعية والاقتصادية فى المدينة المنورة فى صدر الاسلام، چاپ 1، دار العلم للطباعة والنشر، تهامه، جده، 1403 ه.
72- هاشم دفتر دار وجعفر فقيه: توسعة الحرم النبوى الشريف، مطبعة الانصاف، بيروت، 1373 ه.
73- ياقوت الحموى، معجم البلدان، دار احياء التراث، بيروت، 1979 م.
74- يوسف بن عبدالبر النمرى: الاستيعاب فى معرفة الاصحاب، (على هامش الاصابة) دار الكتاب العربى، بيروت، 1359 ه.
ص: 222
1- وزارة الاعلام، توسعة الحرمين الشريفين (د. ت).
2- وزارة الإعلام، عشرون عاما من انجازات التخطيط التنموى، 1411 ه.
3- وزاره الإعلام، فى خدمة ضيوف الرحمن، 1413 ه.
4- مركز ملك فيصل للبحوث والدراسات الاسلامية، وحدة الفن الاسلامى، الرياض، 1405 ه.
5- مؤسسة محمد بن لادن: تقرير عن توسعة خادم الحرمين الشريفين، الملك فهدبن عبدالعزيز للمسجد النبوى الشريف.
6- مكتب المشرف العام لمجموعة بن لادن السعودية واعمالها بالمدينة المنوره تقرير عن المشروع 8/ 2/ 1415 ه.
7- مجلة العربى الكويتية، العدد 252 عام 1399 ه.
8- مجلة المنهل، العدد 499، الربيعان 1413 ه.
9- مؤسسة عكاظ للصحافه والنشر، توسعة الحرمين الشريفين رؤية حضاريه (1) 1412 ه.
10- مؤسسة عكاظ للصحافه والنشر، توسعة الحرمين الشريفين، رؤية حضاريه (2) 1413 ه.
11- مؤسسة المدينة للصحافه، طيبة الطيبة، التوسعة والانجازات العدد 99، 1413 ه.
12- مجلة اليمامه، العدد، 1303، 1414 ه.
13- مجلة اقرأ، المدينة المنوره، تاريخ وانجازات 9/ 8/ 1414 ه.
ص: 223
14- مجلة الامانة، امانة المدينة المنوره، العدد 8، 1414 ه.
15- مجلة الفرقة، التجاريه الصناعيه بالمدينة المنوره، العدد 117، 1412 ه.
16- مجلة الغرفة، التجارية الصناعية بالمدينة المنوره، العدد 122، 1413 ه.
71-،:)، 8691 (. 81-،.:.)، 0791 (. 91-:.،، 1)، 9691 (. 02-:- 12--) (.
22-:) 0391،) 2 (694- 8، 835- 3459).