سرشناسه : فاضل موحدي لنكراني، محمد، 1310 - 1386.
عنوان و نام پديدآور : احكام عمره مفرده مطابق با فتاواي مرجع عاليقدر حضرت محمد فاضل لنكراني/[تنظيم] دفتر آيت الله حضرت فاضل لنكراني، بخش استفتاآت.
وضعيت ويراست : [ويراست 2؟].
مشخصات نشر : قم: مطبوعاتي امير [مركز پخش]، 1377.
مشخصات ظاهري : 256ص.؛ 10×14 س م.
شابك : 2000 ريال
يادداشت : فارسي - عربي.
يادداشت : چاپ ششم: پائيز 1377.
يادداشت : كتابنامه بهصورت زير نويس.
موضوع : حج عمره.
موضوع : فقه جعفري -- رساله عمليه.
موضوع : فتواهاي شيعه -- قرن 14.
شناسه افزوده : دفتر آيت الله العظمي فاضل لنكراني. بخش استفتاآت.
رده بندي كنگره : BP188/92/ف2الف3 1377
رده بندي ديويي : 297/357
شماره كتابشناسي ملي : 1149594
ص:1
ص:2
ص:3
ص:4
ص:5
ص:6
ص:7
قوله تعالى: «وَاتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ للَّهِ» بقره: 196
همه اعمال و مناسك حجّ و عمره را براى خداوند بجا آوريد و بپايان برسانيد.
«تَابِعُوا بَيْنَ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ فَانَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَالذُّنُوبَ كَمَا يَنْفِى الْكَيْرُ خُبْثَ الْحَدِيدِ.» كافى: ج 4،ص 255
: پى در پى حج و عمره بجا آوريد زيرا انجام مناسك حج و عمره فقر و بيچارگى را از شما دور مى كند و گناهان را از بين مى برد همانگونه كه حرارت آتش چرك و آلودگى و پوسيدگى آهن را مى زدايد و از بين مى برد.
رسول اللَّهصلى الله عليه و آله:
«الْحَجَّةُ ثَوَابُهَا الْجَنَّةُ وَالْعُمْرَةُ كَفَّارَةُ كُلِّ ذَنْبٍ.»
الفقيه- الوسائل- الوافى
پيامبر بزرگوار اسلام فرمود: ثواب حجّ بهشت است و انجام مناسك عمره سبب از بين رفتن گناهان و كفّاره آنهاست.
ص:8
الامام الصادق عليه السلام:
«الحَاجُّ وَالْمُعْتَمِرُ وَفْدُ اللَّهِ انْ سَأَلُوهُ اعْطَاهُمْ وَانْ دَعَوْهُ اجَابَهُمْ وَانْ سَكَتُوا إِبْتَدَأَهُمْ وَيُعَوَّضُونَ بِالدِّرْهَمِ الْف الْف دِرْهَم.» كافى: ج 4،ص 255 وافى كتاب الحج
امام صادق عليه السلام فرمود:
حجّاج و كسانيكه عمره انجام مى دهند ميهمانان خدا هستند. اگر چيزى از خداوند درخواست كنند به آنان عنايت فرمايد و اگر دعايى بكنند دعايشان را مقرون به اجابت نمايد (محبّت خداوند نسبت به ميهمانانش بحدّى است كه) اگر ميهمانان سكوت اختيار كنند سؤال نكنند و از درگاه خداوند هم چيزى مطالبه ننمايند پروردگار عالم خود ابتدا فرمايد و ميهمانان خود را مورد الطاف خاصّه اش قرار خواهد داد. (از جمله عنايات خداوند نسبت به ميهمانانش آنكه) براى هر درهمى كه در راه خدا مصرف كنند يك ميليون درهم عوض مرحمت فرمايد.
الامام الصادق عليه السلام:
«الْحَجُّ وَالْعُمْرَةُ سُوقَانِ مِنْ اسْوَاقِ الْآخِرَةِ اللَّازِمُ لَهُمَا فِى ضِمَانِ اللَّهِ انْ أَبْقَاهُ ادَّاهُ الَى عِيالِهِ وَانْ اماتَهُ ادْخَلَهُ الْجَنَّةَ.»
كافى: ج 4،ص 255
امامصادق عليه السلام فرمود:
حجّ و عمره دو سوق از سوقهاى آخرت مى باشند (يعنى حجّ و
ص:9
عمره بمنزله دو بازار و دو تجارتخانه بزرگى است كه داراى انواع كالاهاى كوچك و بزرگ است كه خريداران به تناسب قدرت خريد و بميزان مال و سرمايه خويش مى توانند كالاى مورد علاقه خود را خريدارى كنند، حجّاج و معتمرين، علاقمندان و عاشقان به انجام مناسك حجّ و عمره نيز مى توانند به تناسب ميزان سطح فكرى و فرهنگى و در حدّ بينش و تقوى خويش از زيباترين كالاهاى معنوى موجود در بازار حجّ و عمره در راه كسب كمالات معنوى و انسانى خود بهره بردارى كنند).
علاقمندانى كه پى در پى در فكر سفر حجّ و عمره هستند تا زمانيكه سرگرم انجام مناسك حجّ يا عمره مى باشند در ضمان و پناه خداوند قرار دارند (يعنى بيمه درگاه خدا هستند) اگر چنانچه مرگ حتمى آنان نرسيده باشد خداوند آنها را از هر نوع خطرى محافظت نموده به سلامت به خانواده هايشان باز مى گرداند ولى اگر مرگ كسى در مسير حجّ و عمره مقرّر شده باشد و در حرم الهى و به هنگام انجام مناسك حج يا عمره جان دهد و در بين راه بميرد، خداوند بهشت را نصيبش نموده او را داخل بهشت خواهد كرد.
الامام الصادق عليه السلام:
«اعْتَمَرَ رَسُولُ اللَّهصلى الله عليه و آله ثَلاث عُمَرَ مُتَفَرِّقَاتٍ: عُمْرَةُ ذِى
ص:10
الْقَعْدَة اهَلَّ مِنْ عُسْفانِ وَ هِىَ عُمْرَةُ الْحُدَيْبِيَّةِ، وَعُمْرَةٌ اهَلَّ مِنَ الْجُحْفَةَ وَهِىَ عُمْرَةُ الْقَضاءِ، وَعُمْرَةٌ مِنَ الْجِعِرَّانَةِ بَعْدَما رَجَعَ مِنَ الطائِفِ مِنْ غَزْوَةِ حُنَيْنٍ.»
رسول خدا بعد از هجرت به مدينه سه بار عمره مفرده بجا آوردند، يكى از آنها عمره مفرده اى بود كه از عُسفان مُحرم شدند و بعنوان عمره حديبيّه معروف گرديد، بار ديگر از جُحفه مُحرم شدند كه بنام عمرةالقضاء خوانده شده است، و بار سوّم از جعرّانه محرم شدند به احرام عمره مفرده و آن وقتى بود كه از غزوه حنين مراجعت مى كردند. وسائل الشيعه- احكام عمره
در بيان ديگرى از امام علىّ بن موسى الرضا عليه السلام چنين آمده است:
الامام ابو الحسن الرّضا عليه السلام:
«الْعُمْرَةُ الَى الْعُمْرَةِ كَفَّارَةٌ ما بَيْنَهُما.» الوافى
امام هشتم علىّ بن موسى الرّضا عليه السلام فرمود: انجام مناسك عمره و عمره بعد از عمره ديگر كفّاره گناهان بين دو عمره مى شود.
ص:11
عُمره مفرده هم مانند حج دو قسم است: واجب و مستحب. و بر كسى كه شرائط استطاعت را داشته باشد يك مرتبه در عمر واجب مى شود و وجوب آن مانند حج فورى است و در وجوب آن استطاعت حج معتبر نيست، بلكه اگر براى عمره مفرده مستطيع باشد واجب مى شود، هر چند براى جج مستطيع نباشد؛ همچنانكه عكس اين هم همينطور است كه اگر شخص براى حج استطاعت داشته باشد و براى عمره مفرده مستطيع نباشد بايد حج بجا آورد لكن بايد معلوم باشد كه براى كسانى كه از مكه دور هستند و فاصله منزلشان تا مكّه شانزده فرسخ و بيشتر از آن است مثل ايرانيان كه وظيفه آنها حج تمتّع است هيچگاه استطاعت حج از استطاعت عمره واستطاعت عمره از استطاعت حج، جدا نيست چون حج تمتع مركب از هر دو عمل است. بخلاف كسانى كه در مكه يا قريب به آن هستند كه وظيفه آنها حج و عمره مفرده است كه نسبت به آنها استطاعت براى يكى از دو عمل تصور مى شود.
ص:12
مسأله 1- واجب است بر كسى كه مى خواهد داخل مكه شود با احرام وارد شود و براى احرام بايد نيت عمره يا حج داشته باشد و اگر وقت حج نيست و مى خواهد وارد مكه شود، واجب است عمره مفرده انجام دهد و از اين حكم كسانى كه مقتضاى شغلشان اين است كه زياد وارد مكه مى شوند و از آن خارج مى شوند استثناء شده است.
مسأله 2- تكرار عمره مفرده مانند تكرار حجّ مستحب است، لكن بايد هر عمره مفرده در يكى از ماههاى سال واقع شود «ملاك عنوان ماه است» اگر چه به مقدار سى روز هم بين آنها فاصله نشده باشد. مثلًا مى تواند در روز آخر ماه رجب يك عمره مفرده و در روز اوّل ماه شعبان نيز يك عمره مفرده ديگر انجام دهد.
مسأله 3- در تكرار عمره مفرده اگر به نيابت از ديگرى باشد رعايت فاصله لازم نيست، ولى اگر دو عمره مفرده غير نيابى باشد (يعنى براى خودش انجام دهد) يا منوب عنه در هر دو واحد باشد بايد عنوان ماه فاصله شود.
س 1- اگر بين دو عمره مفرده كمتر از يك ماه فاصله باشد چنانچه عمره مفرده دوّم نيابت باشد آيا نايب مى تواند براى آن اجرت بگيرد يا خير؟ و چنانچه بر منوب عنه انجام عمره مفرده واجب باشد كفايت مى كند يا خير؟
ج- در فرض مزبور اجرت گرفتن اشكال ندارد، و كفايت از منوب عنه مى كند.
ص:13
مسأله 4- عمره مفرده را در تمام روزهاى سال مى شود بجا آورد. و مشروط به وقت معيّن نيست و بجا آوردن آن براى همه كس جايز است و افضل اوقات آن ماه رجب است.
مسأله 5- اشخاصى كه از مكه شانزده فرسنگ شرعى دور مى باشند اگر استطاعت براى عمره مفرده داشته باشند و براى حج نداشته باشند عمره مفرده بر آنها واجب نيست مثل اشخاصى كه به نيابت، حج تمتع مى كنند، گرچه احتياط آن است كه بجا آورند.
مسأله 6- كسى كه محرم شود به احرام عمره مفرده حرام مى شود بر او جميع محرمات احرام و بعد از آنكه تقصير كرد يا سر تراشيد همه چيز بر او حلال مى شود مگر زنها و بعد از آنكه طواف نساء را با نمازش بجا آورد زن هم بر او حلال مى شود.
مسأله 7- كسى كه به احرام عمره مفرده وارد مكه شود اگر احرامش در ماههاى حج بوده، جايز است كه آن را عمره تمتع قرار دهد و دنبال آن حج تمتع بجا آورد و در اينصورت هدى بر او واجب مى شود.
س 1- انجام عمره مفرده در ماههاى حج پيش از عمره تمتع جايز است يا خير؟ و در اين مسأله فرقى بينصَرُوره و غيرصروره هست يا نه؟
ص:14
ج- مانع ندارد، وفرقى نمى كند.
س 2- آيا انجام عمره مفرده را قبل از عمره تمتّع و لو با كمتر از فاصله شدن عنوان ماه تجويز مى فرماييد، و آيا بعد از عمره تمتّع هم با كمتر از فاصله شدن عنوان ماه مى توان عمره مفرده انجام داد يا بايد رجاءاً انجام شود.
ج- در فرض مزبور فاصله و قصد رجاء لازم نيست لكن بين عمره تمتّع و حجّ تمتّع نمى توان عمره مفرده انجام داد.
صورت عمره مفرده اجمالًا: عمره مفرده از هفت جزء مركّب شده است.
اوّل: احرام
دوّم: طواف كعبه
سوّم: نماز طواف
چهارم: سعى بين كوهصفا و مروه
پنجم: تقصير يا سر تراشيدن (حلق)
ششم: طواف نساء
هفتم: نماز طواف نساء
مسأله- لازم نيست مكلّف اين اعمال را قبل از ورود به عمره مفرده بداند و لو اجمالًا و كافى است كه نيّت كند عمره مفرده را،
ص:15
يعنى عبادتى را كه خداوند بر او مستحب كرده است و كيفيّت و تفصيل هر يك را از رساله «مناسك عمره مفرده» در وقت عمل ياد بگيرد و عمل كند. ولى ياد گرفتن اجمالى آن بهتر و موافق احتياط است.
ص:16
ميقات عمره مفرده ادنى الحل است و جايز است از يكى از مواقيت پنجگانه محرم شود.
بدانكه محل محرم شدن براى عمره مفرده كه آن را ميقات مى نامند مختلف مى شود به اختلاف راههايى كه معتمرين از آنها بطرف مكّه مى روند و آن هشت محلّ است:
اوّل: مسجد شجره است كه آن را ذوالحليفه مى نامند و آن ميقات كسانى است كه از مدينه منوّره به مكّه مى روند.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 8- جايز است درصورت ضرورت احرام را از مسجد شجره تأخير بيندازد تا ميقات ديگر اگر چه آن ميقات ادنى الحلّ «مسجد تنعيم» باشد.
مسأله 9- احتياط واجب آن است كه در داخل مسجد شجره محرم شود، نه خارج آن، هر چند نزديك به آن باشد.
ص:17
مسأله 10- احتياط واجب آنست كه از خود مسجد شجره احرام بسته شود نه اطراف آن و احتياط مستحب آنست كه در محل اصلى مسجد محرم شود اگر چه از مسجد مطلقاً جايز است، حتى در قسمتى كه مسجد توسعه پيدا كرده است.
مسأله 11- شخص جنب و حائض مى توانند در حال عبور از مسجد محرم شوند، و نبايد در مسجد توقف كنند.
مسأله 12- اگر جنب بواسطه زيادى جمعيت نتواند در حال عبور از مسجد احرام ببندد، و آب براى غسل نباشد، و نتواندصبر كند تا آب پيدا شود، يا استعمال آب برايش مضرّ باشد، بايد تيمم كند و داخل مسجد شود و احرام ببندد. و همچنين است حائض و نفساء كه از خون حيض و نفاس پاك شده است.
دوّم: وادى عقيق است كه اوائل آن را «مسلخ» و اواسط آن را «غمره» و اواخر آن را «ذات عرق» مى گويند كه محل احرام عامه است، و آن ميقات كسانى است كه از راه عراق و نجد به مكه مى روند.
سوّم: قرن المنازل است و آن ميقات كسانى است كه از راه طائف به مكّه مى روند.
چهارم: يلملم است كه اسم كوهى است، و آن ميقات كسانى كه از راه يمن مى روند.
پنجم: جحفه است و آن ميقات كسانى است كه از راه شام
ص:18
مى روند.
ششم: تنعيم، در شمال مكّه كه هم اكنون جزء شهر مكّه است.
هفتم: حديبيّه، در شمال غربى مكّه قرار دارد.
هشتم: جعرانه، در شمال شرقى مكّه واقع شده است.
مسأله 13- اگر بيّنه شرعيه قائم شد؛ يعنى دو شاهد عادل شهادت دادند كه فلان مكان ميقات است تفتيش و تحصيل علم لازم نيست، و اگر علم و بيّنه ممكن نشود مى تواند اكتفا كند به اطمينان حاصل از پرسيدن از كسانى كه اهل اطلاع به آن مكانها مى باشند.
مسأله 14- كسانى كه ميقات براى آنها مشخص نيست نمى توانند به گفته راهنما (بلد) يا حمله دار كه مى گويد فلان محل ميقات است محرم شوند مگر از گفته او اطمينان پيدا كنند والا بايد به عرف محل مراجعه نمايند.
مسأله 15- درصورت ضيق وقت انسان مى تواند براى درك عمره رجبيه قبل از رسيدن به ميقات مُحرم به احرام عمره رجبيه شود و به مكّه برود و اعمال عمره مفرده را انجام دهد، و در اينصورت هنگام عبور از ميقات نياز به تجديد احرام نمى باشد.
مسأله 16- كسى كه به واسطه فراموشى يا ندانستن مسأله و يا
ص:19
عذر ديگر بدون احرام از ميقات عبور كرد مى تواند از ادنى الحلّ «مسجد تنعيم» براى عمره مفرده مُحرم شود و اعمال عمره را انجام دهد.
مسأله 17- جايز نيست مُحرم شدن پيش از رسيدن به ميقات، واگر احرام ببنددصحيح نيست ولى اگر نذر كند كه از محلّى كه پيش از ميقات است احرام ببندد جايز است، و بايد از همانجا مُحرم شود.
مثلًا اگر نذر كرد كه از «قم» مُحرم شود، واجب است عمل كند.
مسأله 18- در عمره مفرده جايز نيست اختياراً احرام را از ميقات تأخير بيندازد، اگر چه ميقات ديگرى بعد از آن باشد و اگر چنانچه بدون احرام از ميقات عبور كرد مى تواند از ادنى الحلّ براى عمره مفرده مُحرم شود ولى معصيت كرده است.
مسأله 19- كسانى كه براى عمره مفرده به مكه مشرّف مى شوند چنانچه از يكى از مواقيت معروفه عبور نمايند نبايد بدون احرام از ميقات تجاوز كنند و درصورت تجاوز، اگر از ادنى الحلّ مُحرم شوند عمره آنهاصحيح است هر چند مرتكب معصيت شده اند.
مسأله 20- خدمه كاروانها يا كسانى كه مى خواهند به مكه بروند و از مكه خارج شوند، درصورت خارج شدن از مكه اگر به جدّه يا مدينه مى روند، براى ورود به مكه در مرتبه دوّم و سوّم و بعد از آن چون از ميقات «مسجد تنعيم و مسجد شجره» عبور مى كنند چنانچه همه در يك ماه باشد واجب است مُحرم شوند به احرام
ص:20
عمره مفرده نيابى ولو تبرّعاً، واگر ورود به مكه در ماه بعد باشد واجب است مُحرم شوند به احرام عمره مفرده ديگر.
س 1- جماعتى از راه طائف عازم مكه بودند، قبل از رسيدن به قَرْن الْمَنازل آنان را از راه وادى عقيق فرستادند و از راه قرن المنازل منع كردند و لذا در وادى عقيق مُحرم شدند، احرام آنان چهصورت دارد؟
ج-صحيح است.
س 2- نظر به اينكه مسجد جحفه و مسجد تنعيم اخيراً تخريب و بازسازى شده و وسعت يافته است آيا معتمرين بايد حتماً در حدود مسجد قبلى محرم شوند و يا محرم شدن در تمام مسجد فعلى معتبر است؟
ج- ميقات در جحفه مخصوص مسجد نيست و از هر جاى جحفه مى توانند محرم شوند و همچنين مسجد تنعيم خصوصيّت ندارد و احرام از ادنى الحلّصحيح است، هر چند در مسجد نباشد.
بنابراين درصورت توسعه مسجد باصدق جُحفه در اوّل، و ادنى الحل در دوّم، احرام اشكال ندارد.
س 3- كسى از جدّه مُحرم شده و اعمال عمره مفرده را انجام داده است تكليف او چيست؟
ج- جدّه ميقات نيست و مُحرم شدن از آنجاصحيح نمى باشد و براى انجام عمره مفرده مى تواند از ادنى الحلّ مُحرم شود.
ص:21
س 4- آيا جايز است كسى كه به احرام عمره مفرده در يكى از ميقاتها مُحرم شده است به طرف خلاف مكه برود و بعد از چند روز بيايد مكه، مثلًا از مسجد شجره به مدينه و بعد از همان راه يا راه ديگر به مكه برود؟
ج- مانع ندارد.
س 5- بعد از اتمام عمره مفرده اگر شخص از مكه خارج شود و بخواهد مراجعت كند آيا لازم است مُحرم شود يا خير؟
ج- درصورتى كه در همان ماهى كه مُحرم شده، مراجعت كند لازم نيست مُحرم شود و مى تواند بدون احرام وارد مكه شود «مشروط بر آنكه از ميقات عبور نكند.»
س 6- كسى كه عمره مفرده انجام داده است آيا مى تواند در همان ماهى كه مُحرم شده است بدون احرام از ميقات تجاوز كند؟
ج- احتياط آن است كه به نيّت عمره مفرده نيابى ولو تبرعاً مُحرم شود و بدون احرام تجاوز نكند.
س 7- كسى كه در جدّه و يا مدينه حالت روانى پيدا مى كند، آيا لازم است مُحرماً وارد مكه شود، يا بدون احرام نيز جايز است؟
ج- مجنون، تكليف ندارد و احرام بر او واجب نيست، و اگر بدون احرام وارد مكه شود اشكالى ندارد.
س 8- آيا نذر احرام قبل از ميقات براى نايب هم جايز است يا نه؟
ج- اشكال ندارد.
ص:22
واجبات در وقت احرام سه چيز است:
اوّل: نيت، يعنى انسان در حاليكه مى خواهد مُحرم شود به احرام عمره مفرده، نيت كند عمره مفرده را، و لازم نيست قصد كند ترك محرّماتى را كه بر مُحرم پس از احرام، حرام مى شود، بلكه كسى كه به قصد عمره مفرده لبيك هاى واجب را گفت، مُحرم مى شود چه قصد بكند احرام را يا نكند و چه قصد بكند ترك محرمات را يا نكند.
پس كسى كه مى داند ارتكاب مى كند بعضى از محرمات را؛ مثل زير سايه رفتن در حال سفر، احرام اوصحيح است. ولى احتياط آن است كه قصد كند ترك محرمات را.
مسأله 21- آنچه ذكر شد كه لازم نيست قصد كند ترك محرمات را در غير آن محرّماتى است كه عمره مفرده را باطل مى كند مثل اكثر محرمات، و اما آنچه عمره مفرده را باطل مى كند مثل نزديكى با زن در بعضى ازصور كه ذكر خواهد شد، پس با قصد ارتكاب آن احرام باطل است بلكه غير ممكن است.
ص:23
مسأله 22- عمره مفرده و اجزاء آن از جمله احرام، از عبادات است و بايد با نيّت خالص براى اطاعت خداوند تعالى بجا آورد. و اگر عمره مفرده را به ريا يا غير آن باطل كند مى تواند عمره مفرده ديگرى با نيّت خالص انجام دهد.
مسأله 23- اگر بعضى از اركان عمره مفرده را به نيّت خالص نياورد و به ريا و غير آن باطل كند و نتواند آن را جبران كند عمره مفرده باطل مى شود، ولى اگر محل جبران باقى است و جبران كرد عملشصحيح مى شود، گرچه معصيت كار است.
دوّم: تلبيه، يعنى لبيك گفتن وصورت آن بنابر اصح آن است كه بگويد:
«لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَاشَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ.»
وبه اين مقدار اگر اكتفا كند مُحرم شده و احرامشصحيح است، و احتياط مستحب آن است كه پس از آن كه چهار «لبيك» را بهصورتى كه گفته شد گفت، بگويد:
«انَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ لَاشَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ.»
و مستحب است بعد از آن بگويد:
«لَبَّيْكَ ذَا الْمَعَارِجِ لَبَّيْكَ دَاعِياً إِلى دَارِ السَّلَامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ غَفَّارَ الذُّنُوبِ لَبَّيْكَ أَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ذَا الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ تُبْدِئُ وَالْمَعَادُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ تَسْتَغْنِي وَيُفْتَقَرُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ مَرْهُوباً وَمَرْغُوباً إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ
ص:24
إِلهَ الْحَقِّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا النَّعْمَاءِ وَالْفَضْلِ الْحَسَنِ الْجَمِيلِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ كَشَّافَ الْكُرَبِ الْعِظَامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ يَا كَرِيمُ لَبَّيْكَ.»
و در اينجا مسائلى است:
مسأله 24- واجب استصحيح گفتن قدر واجب از لبيك را كه گذشت، همانطور كهصحيح گفتن تكبيرة الاحرام در نماز واجب است.
مسأله 25- اگر تلبيه را بقدر واجب كه ذكر شد، نداند بايد آن را ياد بگيرد يا كسى او را در وقت گفتن تلقين كند؛ يعنى كلمه كلمه آن شخص بگويد و شخصى كه مى خواهد احرام ببندد، دنبال او به طورصحيح بگويد.
مسأله 26- اگر نتواند ياد بگيرد يا وقت ياد گرفتن نباشد و با تلقين هم نتواند بگويد بهتر آن است كه به هر نحو كه مى تواند بگويد، و احتياطاً نائب هم بگيرد.
مسأله 27- اگر لبيك گفتن در عمره مفرده را فراموش كرد يا بواسطه ندانستن حكم نگفت، مى تواند در ميقات بعدى يا ادنى الحلّ به نيّت عمره مفرده بطورصحيح تلبيه بگويد و مُحرم شده، اعمال عمره مفرده را انجام دهد.
مسأله 28- اگر كسى لبيك واجب را نگفت چه بواسطه عذرى و چه بدون عذر، چيزهايى كه بر مُحرم حرام است بر او حرام نمى شود،
ص:25
و اگر آنچه در احرام موجب كفاره مى شود بجا آورد كفاره ندارد، و همچنين اگر لبيك را به ريا باطل كند.
مسأله 29- جايز نيست لبيك واجب را از ميقات تأخير بيندازد و اگر تأخير انداخت مى تواند برگردد و در ميقات لبيك بگويد و مى تواند از ميقات بعدى يا ادنى الحلّ به نيّت عمره مفرده لبيك بگويد و سپس اعمال عمره مفرده را انجام دهد، گرچه در عبور از ميقات بدون تلبيه و احرام عمداً معصيت كرده است.
مسأله 30- واجب در لبيك بيش از يك مرتبه نيست، ولى مستحب است تكرار آن و زياد گفتن آن هر چه مى تواند، و براى هفتاد مرتبه گفتن ثواب زيادى ذكر شده است، و لازم نيست آنچه را در حال احرام بستن گفته است تكرار كند، بلكه كافى است بگويد «لبيك اللهم لبيك» يا تكرار كند «لبيك» را فقط.
مسأله 31- لازم است كسى كه براى عمره مفرده مُحرم شده در وقتى كه وارد حرم مى شود لبيك را ترك كند و ديگر لبيك نگويد.
س 1- يك نفر از معتمرين به كلى شنوائى خود را از دست داده و زبان او هم لكنت دارد كه قادر بر تكلمصحيح نيست، مسؤولين و ساير معتمرين همراه، به اين موضوع توجه نداشته اند و اين آقا بدون نيت و تلبيه وارد مكه شده است، تكليف او و همراهانش چيست؟
ج- مى تواند به ادنى الحلّ «مسجد تنعيم» برود و با نيّت و تلبيه
ص:26
مُحرم شود هر چند با بردن همراه باشد، و اگر نمى تواند تلبيه راصحيح بگويد ولو با تلقين، احوط آن است كه به هر نحو مى تواند بگويد و ترجمه اش را نيز بگويد و نائب هم بگيرد.
س 2- اگر بعد از خروج از ميقات در بين راه متوجه شود كه تلبيه را نگفته، يا نيت نكرده و يا به جهت ديگر احرامش درست نيست، و چنانچه بخواهد از همانجا به ميقات برگردد ميسر نيست ولى اگر بيايد مكه امكان دارد برگردد، آيا مى تواند بيايد مكه و به ميقات برگردد، يا بايد از همانجا مُحرم شود؟
ج- در فرض مذكور براى انجام عمره مفرده مى تواند از ادنى الحلّ «مسجد تنعيم» محرم شود و داخل مكّه شود و اعمال عمره مفرده را انجام دهد.
سوّم: پوشيدن دو جامه احرام براى مردان كه يكى «لنگ» است و ديگرى «ردا» كه بايد آنرا به دوش بيندازند. و احتياط واجب آن است كه زنها نيز دو جامه را در حال نيّت و تلبيه گفتن بپوشند اگر چه كندن لباس دوخته بر آنها واجب نيست و جايز است بعد از احرام دو جامه احرام را بيرون بياورند و با همان لباس دوخته خودشان باشند.
و در اينجا مسائلى است:
مسأله 32- احتياط واجب آن است كه مردان لباسهاى دوخته را بكنند و اين دو جامه را قبل از نيّت احرام و لبيك گفتن بپوشند و اگر
ص:27
بعد از لبيك پوشيدند احتياط مستحب آن است كه لبيك را دوباره بگويند.
مسأله 33- لازم نيست كه لنگ، ناف و زانو را بپوشاند، و كفايت مى كند كه به نحو متعارف باشد، ولى مستحب است كه ناف و زانو را بپوشاند.
مسأله 34- احتياط واجب آن است كه لباس احرام زن حرير خالص نباشد، بلكه احتياط آن است كه تا آخر احرام حرير نپوشد.
مسأله 35- در پوشيدن دو جامه احرام ترتيب خاصى معتبر نيست، بلكه به هر ترتيبى بپوشد مانع ندارد، فقط بايد يكى را لنگ قرار دهد به هر كيفيتى كه مى خواهد، و يكى را ردا قرار دهد به كيفيتى كه مى خواهد، و احتياط واجب آن است كه ردا شانه ها را بپوشاند. و بگونه اى باشد كهصدق ردا بكند.
مسأله 36- احتياط واجب آن است كه در حال اختيار اكتفا نكند به يك جامه بلند كه مقدارى از آن را لنگ كند و مقدارى را ردا قرار دهد، بلكه بايد دو جامه جدا باشند.
مسأله 37- در پوشيدن جامه احرام احتياط واجب آن است كه نيّت كند و قصد امر الهى و اطاعت او كند و احتياط مستحب آن است كه در كندن جامه دوخته هم نيت و قصد اطاعت كند.
مسأله 38- شرط است در اين دو جامه كه نماز در آنهاصحيح باشد، پس كفايت نمى كند جامه حرير و غير مأكول و جامه اى كه
ص:28
نجس باشد به نجاستى كه در نماز عفو از آن نشده باشد.
مسأله 39- لازم است جامه اى را كه لنگ قرار مى دهد نازك نباشد بطورى كه بدن نما باشد، و احتياط مستحب آن است كه ردا هم بدن نما نباشد.
مسأله 40- احتياط واجب آن است كه هر وقت در بين اعمال يا غير آن در احوال احرام اين دو جامه نجس شود تطهير يا تبديل نمايد، و احوط مبادرت به تطهير بدن است در حال احرام اگر نجس شود.
مسأله 41- اگر تطهير نكند جامه احرام يا بدن را كفاره ندارد.
و احرام او هم باطل نمى شود.
مسأله 42- احتياط آن است كه جامه احرام از پوست نباشد، لكن ظاهراً اگر به آن جامه گفته شود مانع ندارد.
مسأله 43- لازم نيست كه جامه احرام منسوج و بافتنى باشد، بلكه اگر مثل «نمد» ماليده باشد و جامه به آن گفته شود مانع ندارد.
مسأله 44- افضل آن است كه مُحرم اگر جامه احرام را عوض كرده وقتى كه وارد مكه مى شود براى طواف همان جامه اى را كه در آن مُحرم شده است بپوشد، بلكه موافق احتياطِ استحبابى است.
مسأله 45- اگر مُحرم اضطرار پيدا كند به پوشيدن قبا يا پيراهن براى سردى هوا يا غير آن، مى تواند قبا و پيراهن بپوشد، لكن بايد قبا را پايين و بالا كند و بدوش بيندازد، و دست از آستين آن بيرون
ص:29
نياورد، و احوط آن است كه پشت و رو نيز بكند، و پيراهن را نيز بايد بدوش بيندازد و نپوشد، و اگر اضطرار رفع نمى شود مگر با پوشيدن قبا و پيراهن مى تواند بپوشد.
مسأله 46- لازم نيست جامه احرام را هميشه در بر داشته باشد، بلكه جايز است آنها را عوض كند و براى شستن بيرون بياورد وبراى حمام رفتن آنها را بكند، بلكه جايز است براى حاجت هر دو را بيرون بياورد و لخت شود.
مسأله 47- شخص مُحرم مى تواند از دو جامه احرام بيشتر بپوشد، مثل دو سه ردا و دو سه لنگ براى حفظ از سرما يا غرض ديگر. لكن همه آنها بايد شرايط لباس احرام را داشته باشند.
مسأله 48- اگر لباس احرام را عمداً نپوشد يا لباس دوخته در حالى كه مى خواهد مُحرم شود بپوشد معصيت كرده است، ولى به احرام او ضرر نمى رساند و احرامشصحيح است، و اگر از روى عذر باشد معصيت هم نكرده و احرامشصحيح است.
مسأله 49- گره زدن لباس احرام اشكالى ندارد ولى احتياط واجب آن است كه آنرا كه لنگ قرار داده به گردن گرده نزند، و اگر از روى جهل يا نسيان گرده زد احتياط آن است كه فوراً باز كند، ولى به احرامش ضرر نمى رساند و چيزى هم بر او نيست، و سنگ در جامه احرام گذاشتن و با نخ بستن نيز جايز است.
مسأله 50- شرط نيست در مُحرم شدن پاك بودن از حدث اصغر
ص:30
و اكبر، پس جايز است در حال جنابت و حيض و نفاس مُحرم شود، بلكه غسل احرام براى حائض و نفساء مستحب است.
مسأله 51- اگر پيراهن بپوشد بعد از آنكه مُحرم شد لازم است كه پيراهن را شكاف دهد و از پايين بيرون آورد ولى اگر در پيراهن مُحرم شود لازم نيست شكاف دهد و از پايين بيرون آورد، و همين قدر لازم است آنرا بكند و لباس احرام بپوشد، و در هر دوصورت احرامشصحيح است.
مسأله 52- اگر فراموش كند احرام را و به خاطرش نيايد مگر بعد از اتمام همه واجبات عمره مفرده، عمره اش باطل است و مى تواند براى عمره مفرده از ادنى الحلّ مُحرم شود و اعمال عمره مفرده را بجا آورد.
س 1- مردها معمولًا براى احرام، يك حوله به عنوان لنگ به كمر مى بندند و يكى هم بر روى شانه ها مى اندازند، ولى بعضى افراد براى اينكه موقع وزش باد و يا سوار شدن ماشين عورت آنان ظاهر نشود اضافه بر آن دو حوله، يك متر چلوار ندوخته از وسط پا عبور مى دهند به نحوى كه دو طرف پارچه از جلو و عقب زير حوله قرار مى گيرد، آيا اين عملصحيح است يا اشكال دارد؟
ج- اشكال ندارد.
ص:31
س 2- آيا مى شود براى كسى كه قادر بر تلبيه گفتن نيست نايب گرفت يا خير؟
ج- اخْرَس (لال) بايد با انگشت به تلبيه اشاره كند و زبانش را هم حركت دهد اگر چه بهتر است نايب هم بگيرد.
س 3- اگر كسى بداند درصورتصحيح نگفتن تلبيه، مُحرم نمى شود و تلبيه را غلط بگويد و اعمال عمره را انجام دهد آيا اعمالشصحيح است يا نه؟
ج- با توجّه به اينكه عالم به حكم بوده اگر نسبت به موضوع جاهل بوده حكم ترك احرام از روى جهل و سهو را دارد (يعنى احرامش باطل است و مى تواند براى انجام عمره مفرده از ادنى الحلّ مُحرم شود و اعمال عمره مفرده را بجا آورد) و اگر علاوه بر علم به حكم عالم به موضوع هم باشد احرامش باطل است.
س 4- ترجمه تلبيه «لبّيك اللّهمّ لبّيك لبّيك لا شريك لك لبّيك» چيست؟
ج- ترجمه مذكور چنين است: اجابت مى كنم دعوت تو را خدايا اجابت مى كنم دعوت تو را، اجابت مى كنم دعوت تو را، شريكى نيست مر تو را، اجابت مى كنم دعوت تو را، و اگر كلمه دعوت را هم نگويد كفايت مى كند در مواردى كه بايد ترجمه را بگويد.
س 5- لباس احرامى كه معلوم نيست از درآمد منبر است يا وجوهات شرعيه، آيا لازم است خمس آن را بدهد؟
ص:32
ج- با فرض شك لازم نيست، هر چند احتياط مطلوب است.
س 6- كسى كه به ديگران تلقين نيت و تلبيه مى كند و خودش فراموش كرده است كه نيت نمايد، وظيفه اش چيست؟
ج- اگر بقصد انجام عمره مفرده تلبيه نگفته و نيت نكرده مُحرم نشده است، لذا مى تواند از ادنى الحلّ مُحرم به احرام عمره مفرده شده و بعد اعمال عمره را انجام دهد.
س 7- آيا لباس احرام منحصر در دو جامه است و بيشتر نبايد باشد؟
ج- مقدار واجب آن دو جامه است و زيادتر مانع ندارد.
مستحبات احرام چند چيز است:
1- آنكه قبلًا بدن خود را پاكيزه نموده و ناخن و شارب خود را بگيرد و موى زير بغل و عانه را با نوره ازاله نمايد.
2- كسى كه قصد حج دارد از اول ماه ذى القعده و شخصى كه قاصد عمره مفرده است پيش از يكماه موى سر و ريش را رها كند.
3- آنكه پيش از احرام در ميقات غسل احرام بنمايد و اين غسل از زن حائض و نفساء نيزصحيح است و تقديم اين غسل بخصوص درصورتى كه خوف آن باشد كه در ميقات آب يافت نشود جايز است و درصورت تقديم اگر در ميقات آب يافت شد مستحب است غسل
ص:33
را اعاده بنمايد و بعد از اين غسل اگر مكلف لباسى را پوشيد يا چيزى را خورد كه بر مُحرم حرام است، باز هم اعاده مستحب است و اگر مكلف در روز غسل نمود از غسل تا آخر شب آينده كفايت مى كند و همچنين اگر غسل در شب نمود تا آخر روز آينده كافى است ولى اگر بعد از غسل و پيش از احرام به حدث اصغر محدث شد غسل را اعاده نمايد.
4- آنكه دو جامه احرام از پنبه باشد.
5- آنكه احرام را به ترتيب ذيل ببندد درصورت تمكّن بعد از فريضه ظهر، و درصورت عدم تمكّن از فريضه اداء، بعد از فريضه قضاء مُحرم شود. و درصورت عدم تمكن از آن، بعد از شش يا دو ركعت نماز نافله، در ركعت اول پس از حمد سوره توحيد، و در ركعت دوّم سوره جحد را بخواند، و شش ركعت افضل است، و بعد از نماز، حمد و ثناى الهى را بجا آورد و بر پيغمبر و آل اوصلوات بفرستد.
6- آنكه تلبيه ها را در حال احرام تكرار كند خصوصاً در موارد آينده:
الف- وقت برخاستن از خواب.
ب- بعد از هر نماز واجب و مستحب.
ج- وقت رسيدن به سواره.
د- هنگام بالا رفتن از تلّ يا سرازير شدن از آن.
ه- وقت سوار شدن يا پياده شدن.
و- اوقات سحر.
ص:34
زن حائض و نفساء و جُنُب نيز اين تلبيه ها را بگويند.
و شخص معتمر «كسى كه عمره مفرده انجام مى دهد» تلبيه گفتن او در عمره مستمر خواهد بود تا آنكه وارد حرم شود و اگر از ادنى الحل مُحرم شود با مشاهده كعبه تلبيه را قطع كند.
مكروهات احرام چند چيز است:
1- احرام در جامه سياه، و افضل احرام در جامه سفيد است.
2- خوابيدن مُحرم در رختخواب و بر بالش زرد رنگ.
3- مُحرم شدن در جامه چركين و اگر جامه در حال احرام چرك شود بهتر آن است كه مكلف مادامى كه در حال احرام است آنرا نشويد.
4- مُحرم شدن در جامه راه راه.
5- استعمال حنا پيش از احرام درصورتى كه اثر آن تا حال احرام باقى بماند.
6- حمام رفتن و أولى آن است كه مُحرم بدن خود را با كيسه و مثل آن نسايد.
7- لبيك گفتن مُحرم در جواب كسى كه او راصدا نمايد.
8- ساييدنصورت چنانچه نداند موجب بيرون آمدن خون مى شود.
9- كشتى گرفتن.
ص:35
و آن چند امر است:
اوّل: شكارصحرايى كه وحشى باشد، مگر درصورتى كه ترس داشته باشد از آزار آن.
و در اينجا مسائلى است:
مسأله 53- خوردن گوشت شكار بر مُحرم حرام است چه خودش شكار كند يا غير خودش، چه مُحرم شكار كند يا غير مُحرم.
مسأله 54- نشان دادن شكار را به شكارچى حرام است و همينطور اعانت او به هر نحوى حرام است.
مسأله 55- اگر مُحرمىصيد را ذبح كند از نظر اكل در حكم ميته خواهد بود بنابر اقوى، و به احتياط واجب هم درباره مُحرم و هم مُحل.
مسأله 56- شكار دريايى مانع ندارد، و آن حيوانى است كه زندگى او در دريا باشد به نظر عرف.
مسأله 57- ذبح و خوردن حيوانات اهلى؛ مثل مرغ خانگى و گاو
ص:36
و گوسفند و شتر مانع ندارد.
مسأله 58- پرندگان، جزء شكارصحرايى مى باشند و ملخ نيز در حكم شكارصحرايى است.
مسأله 59- احتياط واجب آن است كه زنبور را نكشد اگر قصد اذيت او را نداشته باشد.
مسأله 60- نگاه داشتنصيد حرام است اگر چه خودش قبل از احرام مالك آن باشد، وبا خود آورده باشد. پس بايد آنرا رها كند و نگاه ندارد.
مسأله 61- اگر پرنده اى كه نزد او است «پر» در نياورده يا پر او را چيده اند واجب است آنرا حفظ كند تا پر درآورد و آنرا رها كند، بلكه بعيد نيست كه واجب باشد حفظ بچهصيد را، مثل آهو بره تا بزرگ شود و رها كند آنرا.
مسأله 62- هر شكارى كه حرام است، جوجه و تخم آن نيز حرام است. بدانكه در شكار احكام بسيارى است و چون محل حاجت چندان نيست از بيان آنها خوددارى شد.
دوّم: جماع كردن با زن، و بوسيدن، و دست بازى كردن مرد با زوجه خودش، و نگاه بشهوت مرد نسبت به زوجه خودش، بلكه هر نحو لذت و تمتعى بردن از زن.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 63- اگر كسى در احرام عمره از روى علم و عمد با زن چه
ص:37
در قُبُل و چه در دُبُر جماع كند ظاهراً عمره اش باطل نشود و لكن بنابر احتياط موجب كفّاره است كه بيان آن مى آيد و احتياط آن است كه اگر اين عمل پيش از سعى واقع شد عمره را تمام كند و آنرا دو مرتبه بجا آورد.
مسأله 64- حرمت نفسى و ذاتى وطى با مرد گرچه خيلى شديد و موجب حدّ است ليكن ارتباط آن با احرام محلّ اشكال است.
مسأله 65- اگر در عمره اين عمل را از روى علم و عمد پس از سعى مرتكب شود عمره اوصحيح است ولى بنابر احتياط كفاره بر او واجب مى شود و كفّاره آن يك شتر يا يك گاو يا يك گوسفند است به اختيار خودش اگر چه بهتر است كه شتر را اختيار كند.
مسأله 66- اگر زنى را از روى شهوت ببوسد و منى هم از او خارج شود كفّاره آن يك شتر است و اگر در اين فرض منى خارج نشود كفّاره اش يك گوسفند است، و اگر بدون شهوت ببوسد از جهت احرام حرمتى ندارد، اگر چه در بعضى ازصور حرمت ذاتى وجود دارد ولى در هيچيك ازصور مذكوره كفّاره ثابت نيست.
مسأله 67- اگر عمداً نگاه كند به غير زن خود و انزالش شود اقوى آن است كه اگر متموّل است يك شتر و اگر متوسط الحال است يك گاو و اگر فقير است يك گوسفند كفّاره بدهد و درصورت عدم انزال مرتكب معصيت شده است ولى كفّاره ندارد.
مسأله 68- اگر مُحرم نگاه كند به زن خود از روى شهوت
ص:38
و انزالش شود اقوى آن است كه يك شتر كفّاره بدهد ولى اگر از روى شهوت نباشد كفّاره ندارد.
مسأله 69- اگر كسى با زن خودش دست بازى كند به شهوت و انزالش نشود يك گوسفند كفّاره آن است و اگر انزالش شود بنابر احتياط واجب يك شتر كفّاره بدهد.
مسأله 70- هر يك از اين امور «غير ازصيد» كه موجب كفّاره است اگر با جهل به مسأله يا از روى غفلت يا از روى نسيان واقع شود به عمره مفرده او ضرر نمى رساند و بر شخص كفّاره نيست.
مسأله 71- اگر مردى با زن خود كه مُحرم است از روى اجبار جماع كند بر زن چيزى نيست، و مرد بايد علاوه بر كفّاره خود كفّاره زن را هم بدهد، و اگر زن از روى رضايت جماع دهد كفاره بر خود اوست، و مرد بايد كفّاره خودش را بدهد، وكفاره اى كه بايد بدهند گذشت.
سوّم: عقد كردن زن از براى خود يا غير، احرام بسته باشد يا نبسته باشد و مُحِل باشد.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 72- جايز نيست شخص مُحرم شاهد شود از براى عقد گرچه آن عقد براى غير مُحرم باشد.
مسأله 73- جايز است شهادت دادن بر عقد مخصوصاً درصورتى كه در حال مُحرم نبودن شاهد عقد شده باشد لكن احتياط مستحبى
ص:39
در ترك آن است.
مسأله 74- احتياط واجب آن است كه خواستگارى كردن در حال احرام جايز نيست.
مسأله 75- رجوع كردن به زنى كه طلاق رجعى داده است مانع ندارد.
مسأله 76- اگر زنى را در حال احرام براى خود عقد كند با علم به مسأله، آن زن بر او حرام دائمى مى شود.
مسأله 77- اگر زنى را با جهل به مسأله براى خود عقد كند عقدى كه كرده است باطل است، لكن حرام دائمى نمى شود، ولى احتياط آن است كه آن زن را نگيرد خصوصاً اگر با او نزديكى كرده باشد.
مسأله 78- ظاهراً فرقى بين زن عقدى وصيغه اى نيست در احكامى كه ذكر شد.
مسأله 79- احتياط لازم آن است كه زن اگر مُحرم باشد و مرد مُحرم نباشد و عقد كند او را عقد باطل است و طلاق لازم ندارد و مرد نبايد با زن نزديكى كند، و درصورت علم زن به مسأله علاوه بر اينكه عقد باطل است زن نيز حرام ابدى مى شود و نبايد با او هيچ وقت ازدواج كند و طلاق لازم ندارد.
مسأله 80- اگر كسى عقد كند زنى را براى مُحرمى و مُحرم دخول كند پس اگر هر سه عالم به حكم و موضوع باشند بر هر يك آنها يك شتر كفاره است، و اگر دخول نكند كفاره نيست، و در اين
ص:40
حكم فرق نيست بين آنكه زن و عاقد محل باشند يا مُحرم، و اگر بعضى از آنها حكم را مى دانند و بعضى نمى دانند بر آنكه مى داند كفاره است.
چهارم: استمناء، يعنى طلب بيرون آمدن منى كردن به دست يا غير آن، هر چند بخيال باشد يا به بازى كردن با زن خود يا كس ديگر به هر نحو باشد، پس اگر منى خارج شود كفاره آن يك شتر است، و احتياط واجب آن است كه در جايى كه جماع موجب بطلان است استمناء نيز موجب بطلان باشد به نحوى كه در جماع گفته شد.
پنجم: استعمال عطريات است از قبيل مشك و زعفران و كافور و عود و عنبر، بلكه مطلق عطر هر قسم كه باشد.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 81- ماليدن عطر بر بدن و لباس جايز نيست و همينطور پوشيدن لباسى كه بوى عطر مى دهد اگر چه قبلًا به آن عطر ماليده شده باشد.
مسأله 82- خوردن چيزى كه در آن چيزى است كه بوى خوش مى دهد مثل زعفران جايز نيست.
مسأله 83- اگر به پوشيدن لباس يا خوردن غذايى كه بوى خوش مى دهد اضطرار پيدا كند بايد دماغ خود را بگيرد كه بوى خوش به آن نرسد.
ص:41
مسأله 84- از گلها يا سبزيهايى كه بوى خوش مى دهد بايد اجتناب كند، مگر بعضى از انواع آن كهصحرايى است، مثل «بومادران» و «درمنه» و «خزامى» كه مى گويند از خوشبوترين گلها است.
مسأله 85- احتياط آن است كه از «دارچينى» و «زنجبيل» و «هل» و امثال آنها اجتناب كند اگر چه اقوى حرام نبودن آنها است.
مسأله 86- از ميوه هاى خوشبو از قبيل سيب و به، اجتناب لازم نيست و خوردن و بوييدن آنها مانع ندارد، لكن احتياط استحبابى آن است كه بوييدن را ترك كند.
مسأله 87- اقوى حرمت گرفتن دماغ است از بوى بد، لكن فرار كردن از بوى بد به تند رفتن عيب ندارد.
مسأله 88- خريد و فروش عطريات اشكال ندارد لكن نبايد آنها را براى امتحان بو كند يا استعمال كند.
مسأله 89- كفاره استعمال بوى خوش از روى علم و عمد يك گوسفند است بنابر احتياط واجب. و همچنين اگر استفاده از بوى خوش بهصورت اكل و خوردن بوده باشد بايد يك گوسفند كفاره بدهد.
مسأله 90- مشهور آن است كه استعمال خلوق كعبه و آن چيزى است كه كعبه را به آن خوشبو مى كنند حرام نيست.
مسأله 91- اگر بوى خوش را مكرر استعمال كرد در وقت واحد
ص:42
بعيد نيست يك گوسفند كفايت كند، لكن احتياط در تعدد است، و اگر در اوقات متعدده استعمال كرد بنابر اقوى بايد كفّاره را متعدّد بدهد، و اگر بعد از استعمال كفاره داد و باز استعمال كرد واجب است كه باز كفاره بدهد.
ششم: پوشيدن چيز دوخته مثل پيراهن و زير جامه و قبا و امثال آنها.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 92- چيزهايى كه شبيه به دوخته است؛ مثل پيراهن هايى كه با چرخ يا با دست مى بافند يا چيزهايى را كه با نمد، بشكل بالاپوش مى مالند مثل كليجه و پستك و كلاه و غير آن، جايز نيست پوشيدن آنها.
مسأله 93- اقوى اجتناب از مطلق دوخته است هر چند كم باشد، مثل كمربند دوخته و شب كلاه.
مسأله 94- هميانى را كه در آن پول مى گذارند اشكال ندارد به كمر ببندد، هر چند دوخته باشد، و بهتر آن است كه قسمى كند كه بى گره باشد. امّا اگر بتواند هميان دوخته نشده تهيه كند نمى تواند از هميان دوخته شده استفاده نمايد.
مسأله 95- فتق بند اگر دوخته باشد براى ضرورت جايز است ببندد ليكن بهتر آن است كه كفاره بدهد.
مسأله 96- اگر به لباس دوخته احتياج پيدا كرد جايز است بپوشد،
ص:43
ولى كفاره بايد بدهد.
مسأله 97- جايز است گره زدن لباس احرام را، ولى احتياط در گره نزدن است، و احتياط واجب آن است كه لنگ را به گردن گره نزنند.
مسأله 98- جايز است كه لباس احرام را با سوزن يا چيز ديگر بعضى را به بعضى وصل كند گرچه احتياط در ترك است.
مسأله 99- از براى زنها جايز است لباس دوخته هر قدر مى خواهند بپوشند و كفاره ندارد، بلى جايز نيست از براى آنها پوشيدن «قفازين» و آن چيزى بوده كه زنهاى عرب در آن پنبه مى گذاشتند و دست مى كردند براى حفظ از سرما.
مسأله 100- كفاره پوشيدن لباس دوخته، يك گوسفند است.
مسأله 101- اگر مُحرم چند قسم لباس دوخته بپوشد مثل پيراهن و قبا و عبا براى هر يك بايد كفاره بدهد و احتياط واجب آن است كه اگر آنها را توى هم كرد و يك دفعه پوشيد باز براى هر يك كفاره بدهد.
مسأله 102- اگر از روى اضطرار لباسهاى متعدد پوشيد، كفاره ساقط نمى شود.
مسأله 103- اگر يك قسم لباس بپوشد مثل پيراهن و كفاره بدهد و باز پيراهن ديگر بپوشد يا آنرا كه پوشيده است، بكَند و باز بپوشد بايد براى دفعه ديگر نيز كفاره بدهد.
ص:44
مسأله 104- احتياط واجب آن است كه اگر چند لباس از يك نوع بپوشد؛ مثل چند قبا يا چند پيراهن چه در مجلس واحد يا در مجالس عديده براى هر يك كفاره بدهد، امّا اگر يك مرتبه آنها را بپوشد كفاره متعدّد نمى شود.
هفتم: سرمه كشيدن به سياهى كه در آن زينت باشد، هر چند قصد زينت نكند، و احتياط واجب اجتناب از مطلق سرمه است كه در آن زينت باشد، بلكه اگر بوى خوش داشته باشد بنابر اقوى حرام است.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 105- حرام بودن سرمه كشيدن به زن اختصاص ندارد و براى مرد نيز حرام است.
مسأله 106- در سرمه كشيدن كفاره نيست، لكن اگر در سرمه بوى خوش باشد احتياط كفاره دادن است. ولى اگر بوى خوش آن در لحظه سرمه كشيدن قابل استشمام باشد اقوى كفّاره دادن است.
مسأله 107- درصورتى كه احتياج داشته باشد به سرمه كشيدن، مانعى ندارد.
هشتم: نگاه كردن در آينه.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 108- در اين حكم فرقى بين زن و مرد نيست.
مسأله 109- نگاه كردن به اجسامصافصيقل داده شده كه
ص:45
عكس در آن پيداست و نگاه كردن در آبصاف اشكال ندارد.
مسأله 110- عينك زدن اگر زينت نباشد و قصد زينت هم نداشته باشد اشكال ندارد، ولى اگر زينت محسوب شود و به قصد زينت استفاده كند جايز نيست.
مسأله 111- در نظر كردن به آينه كفاره نيست لكن مستحب است كه بعد از نگاه كردن لبيك بگويد.
مسأله 112- اگر در اطاقى كه ساكن است آينه باشد و بداند كه گاهى چشم او سهواً به آينه مى افتد اشكال ندارد، لكن احتياط آن است كه آنرا بردارد يا چيزى روى آن بيندازد.
مسأله 113- احتياط آن است كه به آينه نگاه نكند اگر چه براى زينت نباشد.
نهم: پوشيدن موزه و چكمه و گيوه و جوراب و هر چه تمام روى پا را مى گيرد.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 114- اين حكم اختصاص به مردان دارد و براى زن مانع ندارد.
مسأله 115- اگر مرد محتاج شود به پوشيدن چيزى كه روى پا را مى گيرد احتياط واجب آن است كه روى آن را شكاف دهد.
مسأله 116- در پوشيدن آنچه روى پا را مى گيرد احوط ثبوت كفاره گوسفند است.
ص:46
دهم: فسوق است، و آن اختصاص به دروغ گفتن ندارد، بلكه فحش دادن و فخر به ديگران كردن نيز فسوق است خواه موجب نقص ديگران باشد يا نباشد، و از براى فسوق كفاره نيست، فقط بايد استغفار كند، و مستحب است چيزى كفاره بدهد و اگر گاو ذبح كند بهتر است.
يازدهم: جدال است، و آن گفتن «لا واللَّه» و «بلى واللَّه» است.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 117- آنكه گفتن كلمه «لا» و كلمه «بلى» و در ساير لغات مرادف آن مثل «نه» و «آرى» دخالتى در جدال ندارد يعنى تحقق جدال با مرادف لا وبلى در ساير لغات مشكل است، و قسم خوردن در مقام اثبات مطلب يا ردّ غير، جدال است.
مسأله 118- قسم اگر به لفظ «اللَّه» باشد يا مرادف آن مثل «خدا» در زبان فارسى جدال است، و اما قسم به غير خدا به هر كس باشد ملحق به جدال نيست.
مسأله 119- احتياط واجب الحاق ساير اسماء اللَّه است به لفظ جلاله، پس اگر كسى قسم بخورد به رحمان و رحيم و خالق سماوات و ارض، جدال محسوب مى شود به احتياط واجب، درصورتى كه مشتمل بر كلمه لا و بلى باشد.
مسأله 120- در مقام ضرورت براى اثبات حقى يا ابطال باطلى جايز است قسم بخورد به جلاله و غير آن.
ص:47
مسأله 121- اگر در جدال راستگو باشد در كمتر از سه مرتبه چيزى بر او نيست مگر استغفار، و در سه مرتبه كفاره بايد بدهد، و كفاره آن يك گوسفند است.
مسأله 122- اگر در جدال دروغگو باشد در مرتبه اوّل بايد يك گوسفند و بنابر احتياط واجب در مرتبه دوّم يك گاو و در مرتبه سوّم يك شتر كفاره بدهد و احتياط كامل استحبابى آن است كه در مرتبه دوّم و سوّم جمع كند بين كفاره ذكر شده و يك گوسفند.
مسأله 123- اگر در جدال به دروغ در دفعه اوّل يك گوسفند كفاره ذبح كند بعيد نيست كه اگر بعد از آن جدال كند به دروغ كفاره آن يك گاو باشد.
مسأله 124- اگر در جدال به دروغ دو مرتبه جدال كرد و يك گاو ذبح كرد براى كفاره و بعد يك مرتبه ديگر جدال كرد به دروغ، بعيد نيست كفاره اش شتر باشد. و اگر بعد از ذبح گاو دومرتبه دروغ گفت و جدال كرد بعيد نيست دو شتر كفاره آن باشد.
مسأله 125- اگر به راست جدال كرد بيشتر از سه مرتبه هر چند مرتبه باشد يك گوسفند كفاره است مگر آنكه بعد از سه مرتبه كفاره بدهد، در اينصورت اگر سه مرتبه ديگر جدال كند به راست ثبوت كفاره محلّ اشكال است.
مسأله 126- اگر به دروغ ده مرتبه يا بيشتر جدال كند كفاره يك شتر است ظاهراً، مگر آنكه پس از سه مرتبه يا زيادتر، كفاره را ذبح
ص:48
كند كه در اينصورت بعيد نيست كه براى هر جدال اضافى يك بدنه واجب باشد.
دوازدهم: كشتن جانورانى كه در بدن انسان يا حيوان ساكن مى شوند مثل شپش و كك و كنه كه در بدن حيوان است.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 127- جايز نيست انداختن شپش را از بدن. و در غير شپش احتياط واجب در نيانداختن است.
مسأله 128- جايز نيست نقل كردن آنرا از مكانى كه محفوظ است به جايى كه از آن ساقط شود و بيفتد و در غير شپش احتياط واجب در عدم نقل است و احتياط آن است كه به محلى كه در معرض آن است كه بيفتد نقل ندهد.
مسأله 129- احتياط مستحب آن است كه آنرا از محلى به محل ديگر از بدن نقل ندهند اگر مكان اوّل محفوظتر باشد.
مسأله 130- بعيد نيست كه در كشتن يا انتقال دادن كفاره نباشد، لكن احتياطاً يك كف از طعامصدقه بدهد. و اين احتياط در شپش ترك نشود.
سيزدهم: انگشتر به دست كردن به جهت زينت و اگر براى استحباب باشد مانع ندارد.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 131- اگر انگشتر به دست كند نه براى زينت و نه براى
ص:49
استحباب مثل آنكه براى خاصيتى به دست كند اشكال ندارد.
مسأله 132- احتياط واجب آن است كه مُحرم «حنا» براى زينت نبندد بلكه اگر زينت باشد ولو قصد نكند، احتياط در ترك است.
مسأله 133- اگر قبل از احرام «حنا» ببندد چه به قصد زينت باشد يا نباشد و چه اثرش تا زمان احرام بماند يا نماند مانع ندارد، ولى احتياط خوب است.
مسأله 134- انگشتر به دست كردن و حنا بستن كفاره ندارد.
چهاردهم: پوشيدن زيور است براى زن به جهت زينت.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 135- اگر زيور زينت باشد احتياط واجب آن است كه ترك كند هر چند قصد تزيين نداشته باشد.
مسأله 136- زيورهايى را كه عادت داشته به پوشيدن آن قبل از احرام، اگر قصد زينت به آنها را نداشته باشد لازم نيست براى احرام بيرون بياورد.
مسأله 137- زيورهايى را كه عادت داشته به پوشيدن آن نبايد به مرد نشان دهد حتى به شوهر خود.
مسأله 138- پوشيدن زيور حرام است ولى كفاره ندارد.
پانزدهم: روغن ماليدن است به بدن.
و در آن چند مسأله است:
مسأله 139- اقوى حرام بودن ماليدن روغن است اگر چه بوى
ص:50
خوش در آن نباشد.
مسأله 140- جايز نيست روغنى كه بوى خوش در آن است استعمال كند پيش از احرام اگر اثرش باقى مى ماند تا وقت احرام.
مسأله 141- اگر از روى اضطرار و احتياج روغن بمالد عيبى ندارد.
مسأله 142- خوردن روغن مانع ندارد اگر در آن بوى خوش مثل زعفران نباشد.
مسأله 143- اگر در روغن بوى خوش نباشد در ماليدن آن كفاره نيست.
مسأله 144- اگر در روغن بوى خوش باشد كفاره آن يك گوسفند است، امّا اگر استعمال روغن مزبور به غير طريق اكل باشد احتياط در كفاره است.
شانزدهم: ازاله مو است از بدن خود يا غير خود چه مُحرم باشد چه مُحِل.
و در آن چند مسأله است:
مسأله 145- در حرمت ازاله مو فرقى نيست ميان كم و زياد بلكه ازاله يك مو نيز حرام است.
مسأله 146- ازاله مو اگر از روى ضرورت باشد عيب ندارد، مثل زيادى شپش و دردسر و موى چشم كه اذيت مى كند.
مسأله 147- اگر در وقت غسل يا وضو مويى بدون قصد كنده شود اشكال ندارد.
ص:51
مسأله 148- در ازاله مو فرقى نيست بين تراشيدن يا نوره ماليدن يا كندن يا قيچى كردن و غير آن.
مسأله 149- كفاره سر تراشيدن اگر به جهت ضرورت باشد به نحو تخيير يا دوازده «مد» طعام است كه بايد به شش مسكين بدهد، يا سه روز، روزه بگيرد، يا يك گوسفند قربانى كند. و «مد» يك چارك (ده سير) است تقريباً.
مسأله 150- اگر تراشيدن از روى ضرورت نباشد احتياط واجب آن است كه يك گوسفند كفاره بدهد، بلكه تعيّن گوسفند در اينصورت بعيد نيست.
مسأله 151- اگر از زير هر دو بغل خود ازاله مو كند، بايد يك گوسفند ذبح كند براى كفاره، و احتياط آن است كه اگر از زير يك بغل هم ازاله مو كند سه فقير را اطعام كند.
مسأله 152- احتياط واجب آن است كه اگر موى سر را ازاله كند به غير تراشيدن كفاره تراشيدن را بدهد.
مسأله 153- اگر در غير حال وضو يا غسل دست بكشد به سر يا ريش خود و يك مو يا بيشتر بيفتد احتياط آن است كه يك كف طعامصدقه بدهد.
هفدهم: پوشانيدن مرد است سر خود را به هر چه او را بپوشاند.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 154- احتياط واجب آن است كه سر را به چيزهاى غير
ص:52
پوششى هم نپوشاند، مثل گل و حنا و دوا و پوشال و غير اينها.
مسأله 155- احتياط واجب آن است كه چيزى بر سر نگذارد مثل بار براى حمل كه سر به آن پوشيده شود.
مسأله 156- جايز است به بعض بدن خود، سر را بپوشاند، مثل آنكه دستها را روى سر بگذارد، لكن احتياط در ترك است.
مسأله 157- جايز نيست سر را زير آب كند بلكه بنابر احتياط جايز نيست زير مايع ديگرى مثل گلاب و سركه و غير آن كند.
مسأله 158- بنابر اقوى در تغطيه در حكم سر است بعض سر، پس نبايد بعض سر را هم بپوشاند.
مسأله 159- گوشها ظاهراً از سر محسوب است پس نبايد آنها را پوشانيد.
مسأله 160- پوشانيدن رو براى مردان مانع ندارد و از سر محسوب نيست، پس در وقت خواب مانعى از پوشاندن آن نيست.
مسأله 161- گذاشتن بند خيك آب بر سر از حكم پوشش استثنا شده و مانع ندارد.
مسأله 162- دستمالى را كه براى سردرد به سر مى بندد عيب ندارد.
مسأله 163- گذاشتن سر روى بالش براى خوابيدن مانع ندارد.
مسأله 164- اگر پارچه اى را روى كمانى بيندازد به نحوى كه بالاى سر باشد و سر را زير آن كنند براى حفظ از پشه مانع ندارد،
ص:53
و همچنين رفتن در پشه بند اشكال ندارد.
مسأله 165- زير دوش حمام رفتن براى مُحرم مانع ندارد، لكن زير آبشارى كه سر را فرو گيرد جايز نيست.
مسأله 166- اگر سر را شست نبايد با حوله و دستمال خشك كند و بعض سر هم در حكم همه است.
مسأله 167- در وقت خوابيدن مرد نبايد سر خود را بپوشاند، و اگر بدون التفات پوشانيد بايد فوراً آنرا باز كند، و همينطور اگر از روى فراموشى پوشانيد واجب است فوراً سر را باز كند، و مستحب است تلبيه بگويد بلكه احوط است گفتن آن.
مسأله 168- اگر سر را بپوشاند به نحوى از انحاء، كفاره آن بنابر احتياط واجب يك گوسفند است، و احتياط واجب كفاره است براى پوشاندن بعض سر.
مسأله 169- احوط آن است كه اگر مكرر سر را پوشانيد مكرر كفاره بدهد، يعنى براى هر دفعه يك گوسفند كفاره است، گرچه تعدد كفاره معلوم نيست و به نظر بعيد نمى آيد واجب نبودن.
مسأله 170- اگر سر را پوشانيد و گوسفند را براى كفاره ذبح كرد و باز سر را پوشانيد احتياط به كفاره دادن دوباره خيلى مطلوب است گرچه وجوبش معلوم نيست.
مسأله 171- كفاره درصورتى واجب است كه از روى علم به مسأله و عمد سر را بپوشاند، پس اگر از روى ندانستن مسأله يا
ص:54
غفلت و سهو و نسيان بپوشاند كفاره ندارد.
هيجدهم: پوشانيدن زن است روى خود را به نقاب و روبند و برقع.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 172- پوشانيدن رو را به هر چيز اگر چه چيزهاى غير متعارف باشد مثل پوشال و گل و چيزهاى ديگر جايز نيست بنابر احتياط، و جايز نيست با بادبزن روى خود را بپوشاند.
مسأله 173- اقوى آن است كهصورت را از بينى تا چانه نپوشاند امّا نسبت به قسمت بالاىصورت احتياط واجب در عدم پوشش است.
مسأله 174- اگر دست هاى خود را روىصورت بگذارد مانع ندارد.
مسأله 175- اگر روى خود را براى خوابيدن روى بالش بگذارد مانع ندارد.
مسأله 176- واجب است براى نماز سر را بپوشاند، و مقدمتاً براى پوشانيدن سر كمى از اطراف رو را بپوشاند، لكن واجب است بعد از نماز فوراً آن را باز كند.
مسأله 177- جايز است براى روى گرفتن از نامحرم چادر يا جامه را كه به سر افكنده پايين بيندازد تا محاذى بينى، بلكه چانه، بلكه درصورت احتياج تا گردن، و چيزى بر او نيست.
مسأله 178- بهتر آن است كه آن چيزى را كه در موقع حاجت از سر پايين مى اندازد با دست يا چيز ديگر دور از رو نگه دارد كه به
ص:55
صورت نچسبد، بلكه اين كار احوط است.
مسأله 179- بعضى براى دور نگه نداشتن جامه را ازصورت كفاره لازم دانسته اند، و آن احوط است گر چه اقوى واجب نبودن آن است.
مسأله 180- در نقاب انداختن و پوشاندن رو به هر نحو كه باشد كفاره لازم نيست گرچه موافق احتياط است.
نوزدهم: سايه قرار دادن مرد است بالاى سر خود در حال سير و راه پيمودن.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 181- سايه قرار دادن جايز نيست از براى مردان، و براى زنها و بچه ها جايز است، و كفاره هم ندارد.
مسأله 182- حرام بودن سايه قرار دادن بالاى سر مختص به حال منزل طى كردن است، و اما در حالى كه در محلى منزل كرد در منى باشد يا غير آن زير سايه رفتن مانع ندارد، و با چتر و مثل آن سايه بر سر قرار دادن مانع ندارد اگر چه در حال راه رفتن باشد پس مانع ندارد كه در منى از چادر خود تا محلى كه ذبح مى كنند يا محلى كه رمى جمرات مى كنند با چتر برود گرچه احتياط مستحب ترك است در حال راه رفتن.
مسأله 183- فرق نيست در حرام بودن سايه قرار دادن در وقت طى كردن منزل بين آنكه در محملى باشد كه روپوش دارد يا در اتومبيل سرپوشيده باشد يا در هواپيما باشد يا زير سقف كشتى باشد.
ص:56
مسأله 184- در وقت طى منزل حركت در جنب مَحمل و استظلال به محمل براى ماشى (پياده) جايز است ولى احتياط آن است كه مُحرمى كه سواره است به پهلوى محمل استظلال نكند، اگر چه جايز بودن آن خالى از قوّت نيست.
مسأله 185- كسانى كه از تهران يا جاى ديگر مى خواهند به مكه مشرّف شوند با هواپيما اگر نذر كنند براى احرام بستن از تهران، نذر آنهاصحيح است و بايد مُحرم شوند، و اگر راه ديگرى نباشد جز هواپيما بايد بروند به عمره مفرده، لكن براى زير سقف بودن در حال طى منزل بايد كفاره بدهند.
مسأله 186- كسى كه نذر كند از تهران يا جاى ديگر مُحرم شود بايد مُحرم شود و مى تواند در طى طريق از راهى برود كه زير سايه قرار بگيرد يعنى زير سايه ثابت رفتن جايز است بنابراين عبور مُحرم از زير تونل ها و پل ها و عبور از زير سايه درختان كه سايه ثابت دارند مانع ندارد.
مسأله 187- كسانى كه مى خواهند با هواپيما به مكه بروند و عمره مفرده انجام دهند مى توانند با هواپيما به مدينه بروند و از آنجا بنابر احتياط واجب در مسجد شجره مُحرم شوند و با اتومبيلى كه سقف ندارد به مكه بروند و يا آنكه بروند جدّه به قصد رفتن به جُحفه و در جُحفه مُحرم شوند و با اتومبيل بى روپوش بروند به مكه معظمه و اگر رفتن به جُحفه امكان نداشت مى توانند از ادنى الحلّ براى
ص:57
عمره مفرده مُحرم شوند و سپس اعمال عمره مفرده را انجام دهند.
مسأله 188- نشستن در زير سقف در حال طى منزل در شب خلاف احتياط است گرچه جايز بودن آن به نظر بعيد نيست. بنابراين بعيد نيست جايز بودن نشستن مُحرم در هواپيمايى كه شب حركت مى كند.
مسأله 189- در جايز نبودن سايه بالاى سر قرار دادن فرق نيست بين سواره و پياده.
مسأله 190- استظلال در وقت طى منزل براى عذرى مثل شدت گرما يا شدت سرما يا بارندگى جايز است، لكن بايد كفاره بدهد.
مسأله 191- كفاره سايه قرار دادن در حال طى منزل يك گوسفند است چه با عذر سايه افكنده باشد چه با اختياط بنابر اقوى.
مسأله 192- اقوى كفايت يك گوسفند است در احرام عمره مفرده، هر چند بيش از يك مرتبه سايه قرار داده باشد.
بيستم: بيرون آوردن خون است از بدن خود.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 193- بيرون آوردن خون از بدن ديگرى مثل حجامت كردن او يا دندان او را كشيدن در حال ضرورت حرام نيست.
مسأله 194- جايز نيست به مثل خراشيدن بدن، خون از آن بيرون آورد، و همينطور جايز نيست به مسواك نمودن، خون از بُن دندانها بيرون آورد.
ص:58
مسأله 195- جايز است در حال احتياج خون بگيرد به حجامت و غير آن، و همينطور خون دمل را بيرون آوردن در حال احتياج و جرب را خاريدن درصورتى كه موجب آزار است، اگر چه از آن خون درآيد.
مسأله 196- خون از بدن در آوردن كفاره ندارد، اگر چه بدون عذر باشد.
بيست و يكم: ناخن گرفتن.
و در آن چند مسأله است:
مسأله 197- جايز نيست بعض ناخن را هم بگيرد مگر آنكه موجب آزار شود، مثل آنكه بعض آن افتاده باشد و بعض ديگر موجب آزار او باشد.
مسأله 198- جايز نيست ناخن پا را هم بگيرد چنانچه جايز نيست ناخن دست را بگيرد.
مسأله 199- فرقى نيست بين آلات ناخن گيرى قيچى باشد يا چاقو يا ناخن گير، و اقوى آن است كه ازاله ناخن نكند به هيچوجه حتى به سوهان و دندان.
مسأله 200- اگر انگشت زيادى داشته باشد جايز نيست ناخن آن را بگيرد بنابر احتياط واجب، و همچنين اگر دست زيادى داشته باشد احتياط لازم آن است كه ناخن آن را نگيرد.
بيست و دوّم: كندن دندان است هر چند خون نيايد بنابر احتياط،
ص:59
و احتياط آن است كه يك گوسفند كفّاره بدهد.
بيست و سوّم: كندن يا بريدن درخت يا گياهى كه در حرم روييده باشد.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 201- اگر گياهى يا درختى در منزل مُحرم روييده شده باشد بعد از آنكه منزل او شده پس اگر آن را خودش كاشته باشد جايز است آنرا بكند و يا قطع كند.
مسأله 202- اگر گياه يا درختى در منزل او روييده، بعد از آنكه منزل او شده، لكن خودش آنرا نكاشته باشد احتياط آن است كه آن را قطع نكند گرچه اقوى جواز است.
مسأله 203- اگر منزلى كه در آن سكونت كرده و لو نخريده باشد داراى درخت و گياه است نبايد آنرا قطع كند.
مسأله 204- درختهاى ميوه و درخت خرما از اين حكم بيرون است و مى تواند ميوه هاى آنها و شاخه هايى از آنها را كه در كميّت يا كيفيّت ميوه تأثير مى گذارند قطع كند امّا خود آنها را نبايد قطع كند، و در گياهها (اذخر) كه گياه معروفى است از حكم مستثنى است و قطع آن مانع ندارد.
مسأله 205- اگر درختى را كه جايز نيست كندنش، بكند احتياط آن است كه اگر بزرگ باشد يك گاو كفاره بدهد و اگر كوچك باشد يك گوسفند.
ص:60
مسأله 206- اگر بعض درخت را قطع كند اقوى آن است كه قيمت آنرا كفاره بدهد.
مسأله 207- در قطع گياه ها كفاره نيست بجز استغفار.
مسأله 208- جايز است كه شتر خود را بگذارد كه علف بخورد حتى خودش هم مى تواند براى ناقه اش علف ها را چيده و قطع كند.
مسأله 209- آنچه ذكر شد از قطع درخت و گياه حرم، مختص به محرم نيست بلكه براى همه كس ثابت است.
مسأله 210- اگر به نحو متعارف راه برود و گياهى از راه رفتن او قطع شود اشكالى ندارد.
بيست و چهارم: جايز نيست سلاح در بر داشتن مثل شمشير و نيزه و تفنگ و هر چه از آلات جنگ باشد مگر براى ضرورت.
و همراه داشتن سلاح اگر بگونه اى باشد كه عرفاً مسلّح به حساب بيايد حرام است و اگر مسلّح بودنصدق نكند اشكال ندارد و دليلى هم بر كراهت آن قائم نشده است.
مسأله 211- اگر مُحرم در حال احرام براى سردرد دستمالى به دور سر ببندد اگر چه تمام سر را بگيرد كفاره ندارد.
مسأله 212- آنچه در حال احرام حرام است، سايه بر سر قرار دادن است. بنابر اين اگر ماشين از زير پلهايى كه در مسير واقع شده برود
ص:61
و به ناچار مُحرمين از زير پلها عبور كنند و يا در محل بنزين در زير سقف متوقف شود و مُحرمين زير سقف قرار گيرند اشكالى پيدا نمى شود و كفاره ندارد.
مسأله 213- شخصى كه با ماشين مسقف رانندگى مى كند بايد در هر احرام يك گوسفند كفاره بدهد و با تكرار پياده و سوار شدن كفاره تكرار نمى شود. و همچنين در ساير موارد سايه بر سر قرار دادن.
مسأله 214- پوشيدن نعلينى كه بندهاى عريضى داشته باشد ولى تمام روى پا را نگيرد در حال احرام مانعى ندارد.
مسأله 215- در شب، استظلال نيست بنابر اين جايز است مُحرم در شب با ماشين سقف دار به مكه برود ولى در هواى ابرى در روز جايز نيست مگر ابر بطورى تيره باشد كه استظلالصدق نكند.
مسأله 216- جايز است از جاهاى دور مثل تهران با نذر مُحرم شود ولى اگر زير سقف سفر مى كند بايد كفاره بدهد.
مسأله 217- تزريق آمپول در حال احرام مانع ندارد ولى اگر موجب بيرون آمدن خون از بدن مى شود تزريق نكند مگر در مورد حاجت و ضرورت.
مسأله 218- در حرام بودن سايه بر سر قرار دادن فرق است بين سايه اى كه با شخص حركت كند مثل چتر و ماشين مسقف و بين سايه ثابت مثل پل و تونل و غيره بنابراين حرمت استظلال سايه ثابت را شامل نمى شود لذا مُحرم مى تواند از زير پُلها و تونل هايى كه
ص:62
در جاده ها هست عبور كند، ولى در حرام بودن استظلال فرقى بين اجبار و اختيار نيست.
مسأله 219- بعد از آنكه مُحرم به منزل رسيد ولو در محله هاى جديد مكه كه از مسجدالحرام دور هستند مى تواند براى رفتن به مسجدالحرام در ماشينهاى مسقف سوار شود يا زير سايه برود.
س 1- آيا كشتن مارمولك و از اين قبيل جانوران، در حال احرام اشكال دارد؟
ج- از مُحرمات احرام محسوب نيست.
س 2- آيا شوهر پس از مُحل شدن مى تواند زوجه مُحرم خود را از روى التذاذ دست بزند؟
ج- بر مرد مزبور منعى نيست، و حُرمت در زن محل اشكال است اگر چه لذت مى برد.
س 3- فردى كه از احرام در آمده، زنش را كه مُحرم است مى بوسد اگر چه زن راضى نيست، آيا اين كار نسبت به مرد و زن چه حكمى دارد؟
ج- تحقّق حرمت براى هيچكدام از آنها ثابت نيست و كفّاره هم بر هيچيك از آنها لازم نيست.
س 4-صابون و بعضى از شامپوها كه بويى دارند، آيا مى شود براى بدن استعمال كرد يا خير؟ ضمناً خيلى بوى خوشى هم ندارند.
ج- چنانچه از انواع طيب هاى مُحرّم (از قبيل مشك و زعفران
ص:63
و كافور و عود و عنبر) در او بكار رفته باشد استفاده از آن جايز نيست و در غير اينصورت احتياط واجب در ترك است.
س 5- حمل قمقمه آب كه در محفظه دوخته نگهدارى مى شود براى مُحرم چهصورت دارد؟
ج- حكم هميان را دارد يعنى اگر مُحرم بتواند محفظه دوخته نشده تهيّه كند نمى تواند از محفظه دوخته شده استفاده كند ولى دست گرفتن آن مانع ندارد.
س 6- در مورد نظر كردن در آينه، گاهى نگاه مى كند كه خود را ببيند، و گاهى براى ديدن ماشين و غيره و يا مثلًا براى علاج دردى، آيا براى مُحرم فرق مى كند و يا يكسان است؟
ج- احوط، اجتناب است در همه موارد ذكر شده در سؤال، درصورتيكه ضرورتى نباشد.
س 7- در حال احرام عده اى از همديگر عكس مى گيرند، و در دوربين عكاسى كه آينه است و يا حالت شفاف و آينه مانندى دارد نظر مى كنند، بفرماييد اشكال دارد يا خير؟
ج- نظر در آينهصدق نمى كند و اشكال ندارد.
س 8- آيا سوگند معمولى به حال احرام اشكال دارد، همانند سوگندهاى روزمره مردم كوچه و بازار؟
ج- قسم به غير خدا و به غير اسماءاللَّه از مُحرّمات احرام نيست.
س 9- بعضى به علت عرق سوز شدن بدن، احتياج به پمادى
ص:64
دارند كه چربى دارد، آيا مُحرم مى تواند از اين پماد به بدن خود بمالد يا خير؟
ج- نمى تواند مگر در مورد ضرورت، ولى كفاره ندارد ولو در غير مورد ضرورت، مگر آنكه بوى خوش داشته باشد، كه حرام است و كفاره آن بنابر احتياط يك گوسفند است.
س 10- در موردى كه كنده شدن مو با كشيدن دست به سر وصورت كفاره دارد، آيا فرقى بين عمد و سهو و غفلت هست؟
ج- فرقى نمى كند به شرط آنكه دست كشيدن عمدى باشد.
س 11- اگر غير مُحرم از مُحرم، ازاله مو كند يا يكى از كارهايى كه بر مُحرم حرام است و كفاره دارد انجام دهد، چه حكمى دارد؟
ج- نسبت به مُحل مطلقاً كفّاره اى نيست و نسبت به مُحرم اگر در موقع ازاله بى اختيار بوده و يا اسناد ازاله به مُحرم ولو تسبيباً محرز نباشد كفّاره ندارد.
س 12- مُحرم سرش تر است، اگر بخواهدصبر كند تا خودش خشك شود و وضو بگيرد آفتاب طلوع مى كند و نمازش قضا مى شود، آيا وظيفه اش تيمم است؟
ج- اگر نمى تواند ولو با دست سر را خشك كند، احوط جمع بين وضو با اين حال و تيمم است.
س 13- كسى كه موى مصنوعى دارد و با همين حال براى
ص:65
عمره مفرده مُحرم شده و اعمال خود را انجام داده است آيا اشكال دارد؟
ج- ضرر به عمره مفرده ندارد، ولى اگر مرد آن را بر سرش گذاشته است بايد كفاره بدهد.
س 14- كسى كه از تنعيم مُحرم مى شود استظلال براى او چه حكمى دارد؟
ج- چون تنعيم جزو مكه شده و مكه منزل است، استظلال در فرض سؤال مانع ندارد.
س 15- ميقات عمره مفرده در خود مكه واقع شده است، آيا كسى كه در آنجا براى عمره مفرده احرام بست مى تواند در اتوبوس سقف دار سوار شود يا خير، با توجه به اينكه محل سكونت او مكه است؟
ج- در فرض مذكور مانع ندارد.
س 16- افرادى كه از مسجد شجره مُحرم شدند و شبانه براى مكه حركت نمودند ولى نزديك طلوع آفتاب در ماشين سقف دار به خواب رفتند و بعد از طلوع آفتاب بيدار شدند و ماشين را نگاه داشتند، آيا براى مدتى كه در حال سير در زير سقف بودند، كفاره دارد يا خير، و الآن كه ايستادند و مى خواهند پياده شوند، چه حكمى دارد؟
ج- براى مدّتى كه خواب بوده اند، يا ماشين ايستاده، كفاره واجب
ص:66
نيست، ولى اگر بعد از بيدار شدن و التفات و قبل از ايستادن ماشين، استظلال شده ولو اضطراراً، كفاره واجب است.
س 17- در حال احرام وقتى ماشينهاى بى سقف حركت مى كند و سفر انجام مى شود، آيا پياده و سوار شدن از ماشين در حالى كه ايستاده است، درصورتى كه مستلزم گذشتن از زير سقف قسمت جلو ماشين است، چه حكمى دارد؟
ج- مانع ندارد.
س 18- آيا استظلال، مربوط به سايه حاصل از تابش عمودى خورشيد است يا حاصل از تابش مايل خورشيد را هم شامل مى شود؟
ج- فرق نمى كند.
س 19- آيا استظلال، مربوط به سايه بر سر مى باشد يا اگر سايه فقط بر شانه بيفتد استظلالصدق مى كند؟
ج-صدق نمى كند.
س 20- آيا استظلال فقط مربوط به سقف مى باشد يا شامل سايه حاصل از ديوار ماشين هم مى شود؟
ج- شامل نمى شود.
س 21- در شهر مكه تونل هايى احداث كرده اند كه طولش بيش از 1500 متر مى باشد آيا بعد از احرام عمره مفرده مى شود داخل آن با اتومبيل سفر كرد با علم به اينكه مسقف است؟
ص:67
ج- مانع ندارد حتّى اگر خودش آن راه را اختيار كند و از زير آن سقف برود اشكال ندارد.
س 22- آيا مُحرم به محض وصول به مكه مى تواند استظلال نمايد و يا بايستى به منزل برسد و بعد از اتخاذ منزل جايز است؟
ج- مكه منزل است، و با رسيدن به آن استظلال مانع ندارد.
س 23- آيا گرفتن ناخن توسط مُحرم از غير مُحرم جايز است؟
ج- اشكال ندارد.
س 24- آيا مُحرم مى تواند ناخن مُحرم ديگر را به قصد تقصير بگيرد يا نه؟
ج- اشكال ندارد.
س 25- كندن دندان كه بر مُحرم حرام است مقصود دندان خودش مى باشد يا شامل دندان غير هم مى شود؟ و در تقدير حرمت درصورت خون آمدن است يا مطلقاً؟
ج- شامل دندان غير نمى شود، هر چند خون از آن بيرون آيد.
س 26- آيا در حال احرام مى توان دندانى را كه شديداً درد دارد و دكتر سفارش مى كند كه آن را بكشيد، كشيد، گرچه باعث خونريزى شود؟
ج- اگر ضرورت دارد مانع ندارد، و كفاره هم ندارد.
س 27- هرگاه مُحرم سر خود را با چيز دوخته بپوشاند آيا يك كفاره بايد بدهد يا دو كفاره؟
ص:68
ج- بايد دو كفاره بدهد مگر درصورت جهل و نسيان.
س 28- در بين مردم معروف است كه مُحرم نبايد به كسى دستور بدهد، مثلًا نبايد به كسى بگويد يك ليوان آب يا چاى يا چيز ديگر به من بدهيد و بايد خودش بردارد، آيا اگر در حال احرام چنين درخواستى از دوست خود بكند گناه كرده است يا نه؟ و درصورت گناه آيا كفاره هم دارد يا نه؟
ج- اشكال ندارد.
1- همين كه مُحرم به حرم رسيد، پياده شده و به جهت دخول حرم غسل نمايد.
2- از براى تواضع و فروتنى نسبت به حضرت حق جلّ و علا پا برهنه شده و نعلين خود را در دست گرفته داخل حرم شود و اين عمل ثواب زيادى دارد.
3- وقت دخول حرم مقدارى از علف (اذخر) گرفته آنرا بجود.
براى دخول مكه معظمه نيز مستحب است مكلّف غسل بنمايد.
و هنگامى كه وارد مكه مى شود با حالت تواضع وارد شود، و كسى كه از راه مدينه برود از بالاى مكه داخل شده و وقت بيرون آمدن از
ص:69
پايين آن بيرون آيد.
مستحب است مكلف براى دخول مسجدالحرام غسل بنمايد و همچنين مستحب است با پاى برهنه و با حالت سكينه و وقار وارد شود و هنگام ورود از درب «بنى شيبه» وارد شود و گفته اند كه باب بنى شيبه در حال كنونى مقابل باب السلام است بنابر اين نيكو اين است كه شخص از باب السلام وارد شده و مستقيماً بيايد تا از ستونها بگذرد.
و مستحب است بر درب مسجدالحرام ايستاده، بگويد:
«السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ، بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَمَا شَاءَ اللَّهُ، السَّلَامُ عَلى أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَرُسُلِهِ، السَّلَامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلى إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ، وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.»
و در روايت ديگر وارد است كه نزد درب مسجد بگويد:
«بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَمِنَ اللَّهِ وَإِلَى اللَّهِ وَمَا شَاءَ اللَّهُ وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَخَيْرُ الْأَسْمَاءِ للَّهِ، وَالْحَمْدُ للَّهِ وَالسَّلَامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ، السَّلَامُ عَلى أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَرُسُلِهِ، السَّلَامُ عَلى خَلِيلِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ السَّلامُ
ص:70
عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، السَّلَامُ عَلَيْنَا وَعَلى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ، اللَّهُمَّصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَبَارِكْ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ كَمَآصَلَّيْتَ وَبَارَكْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلى إِبْرَاهِيمَ وَآلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اللَّهُمَّصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ اللَّهُمَّصَلِّ عَلى إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِكَ وَعَلى أَنْبِيَائِكَ وَرُسُلِكَ وَسَلِّمْ عَلَيْهِمْ، وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ رَحْمَتِكَ وَاسْتَعْمِلْنِي فِي طَاعَتِكَ وَمَرْضَاتِكَ وَاحْفَظْنِي بِحِفْظِ الْإِيمَانِ أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي جَلَّ ثَنَاءُ وَجْهِكَ، الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِي جَعَلَنِي مِنْ وَفْدِهِ وَزُوّارِهِ وَجَعَلَنِي مِمَّنْ يَعْمُرُ مَسَاجِدَهُ، وَجَعَلَنِي مِمَّنْ يُنَاجِيه، اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ وَزَائِرُكَ فِي بَيْتِكَ وَعَلى كُلِّ مَأْتِيٍّ حَقٌّ لِمَنْ أَتَاهُ وَزَارَهُ، وَأَنْتَ خَيْرُ مَأْتِيٍّ وَأَكْرَمُ مَزُورٍ فَأَسْأَلُكَ يَا اللَّهُ يَا رَحْمنُ بِأَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ لَاإِلهَ الَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَاشَرِيكَ لَكَ بِأَنَّكَ وَاحِدٌ احَدٌصَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَلَمْ تُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ (لَكَ خ. ل) كُفُواً أَحَدٌ، وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَرَسُولُكَصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَعَلى أَهْلِ بَيْتِهِ يَا جَوادُ يَا كَرِيمُ يَا مَاجِدُ يَا جَبَّارُ يَا كَرِيمُ أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَكَ إِيَّايَ بِزِيَارَتِي إِيَّاكَ أَوَّلَ شَيْ ءٍ تُعْطِينِي فَكَاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ.»
پس سه مرتبه مى گويد:
ص:71
«اللَّهُمَّ فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ.»
پس مى گويد:
«وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلَالِ الطَّيِّبِ وَادْرَأْ عَنِّي شَرَّ شَيَاطِينِ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ.»
پس داخل مسجدالحرام شود و رو به كعبه دستها را بلند نموده و بگويد:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ فِي مَقَامِي هَذَا وَفِي أَوَّلِ مَنَاسِكِي أَنْ تَقْبَلَ تَوْبَتِي وَأَنْ تَتَجَاوَزَ عَنْ خَطِيئَتِي وَأَنْ تَضَعَ عَنِّي وِزْرِي، الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِي بَلَّغَنِي بَيْتَهُ الْحَرَامَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا بَيْتُكَ الْحَرَامُ الَّذِي جَعَلْتَهُ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً مُبَارَكاً وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ وَالْبَلَدَ بَلَدُكَ وَالْبَيْتَ بَيْتُكَ جِئْتُ أَطْلُبُ رَحْمَتَكَ وَأَؤُمُّ طَاعَتَكَ مُطِيعاً لِأَمْرِكَ رَاضِياً بِقَدَرِكَ أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْفَقِيرِ إِلَيْكَ الْخَائِفِ لِعُقُوبَتِكَ اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ رَحْمَتِكَ وَاسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِكَ وَمَرْضَاتِكَ.»
بعد خطاب مى كند بسوى كعبه و مى گويد:
«الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِي عَظَّمَكِ وَشَرَّفَكِ وَكَرَّمَكِ وَجَعَلَكِ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً مُبَارَكاً وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ.»
و مستحب است وقتى كه محاذى حجرالاسود شد بگويد:
«أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلهَ الَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَكَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَاللَّاتِ
ص:72
وَالْعُزَّى وَبِعِبَادَةِ الشَّيْطَانِ وَبِعِبَادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعَى مِنْ دُونِ اللَّهِ.»
و هنگامى كه نظرش به حجرالاسود افتاد متوجه به سوى او شود و بگويد:
«الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لَاأَنْ هَدَانَا اللَّهُ، سُبْحَانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ للَّهِ وَلَا إِلهَ الَّا اللَّهُ وَاللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِهِ وَاللَّهُ أَكْبَرُ مِمَّا أَخْشَى وَاحْذَرُ، لَاإِلهَ الَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَيُمِيتُ وَيُحْيِي وَهُوَ حَيٌّ لَايَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِير، اللَّهُمَّصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَبَارِكْ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ كَأَفْضَلِ مَاصَلَّيْتَ وَبَارَكْتَ وَتَرحَّمْتَ عَلى إِبْرَاهِيمَ وَآلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، وَسَلَامٌ عَلى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَالْمُرْسَلِينَ وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي اومِنُ بِوَعْدِكَ وَأُصَدِّقُ رُسُلَكَ وَأَتَّبِعُ كِتَابَكَ.»
و در روايت معتبر وارد است كه وقتى كه نزديك حجرالاسود رسيدى دستهاى خود را بلند كن و حمد و ثناى الهى را بجا آور، وصلوات بر پيغمبر بفرست و از خداوند عالم بخواه كه عمل تو را قبول كند پس از آن حجر را بوسيده و استلام نما. و اگر بوسيدن ممكن نشد استلام نما، و اگر آن هم ممكن نشد اشاره به آن كن و بگو:
اللَّهُمَّ أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَمِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ اللَّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتَابِكَ وَعَلى سُنَّةِ نَبِيِّكَصَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ
ص:73
اشْهَدُ أَنْ لَاإِلهَ الَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَكَفَرْتُ بَالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَاللَّاتِ وَالْعُزَّى وَعِبَادَةِ الشَّيْطَآنِ وَعِبَادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعَى مِنْ دُونِ اللَّهِ.»
و اگر نتوانى همه را بخوانى بعضى را بخوان و بگو:
«اللَّهُمَّ إِلَيْكَ بَسَطْتُ يَدِي وَفِيمَا عِنْدَكَ عَظُمَتْ رَغْبَتِي فَاقْبَلْ سُبْحَتِي وَاغْفِرْ لِي وَارْحَمْنِي، اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكُفْرِ وَالْفَقْرِ وَمَوَاقِفِ الْخِزْيِ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ.»
آداب و مستحبات ديگر در مكه معظمه از اين قرار است:
1- زياد ذكر خدا نمودن و خواندن قرآن.
2- ختم نمودن قرآن.
3- خوردن از آب زمزم و بعد از خوردن اين دعا را بخواند:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَرِزْقاً وَاسِعاً وَشِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَسُقْمٍ.»
و نيز بگويد:
«بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَالشُّكْرُ للَّهِ.»
4- نظر نمودن به كعبه و بسيار تكرار كردن آن.
5- در هر شبانه روز ده مرتبه طواف نمودن؛ در اول شب سه طواف، و در آخر شب سه طواف، و پس از دخولصبح دو طواف،
ص:74
و بعد از ظهر دو طواف.
6- هنگام توقف در مكه به عدد ايام سال؛ يعنى سيصد وشصت مرتبه طواف نمايد و اگر اين مقدار نشد پنجاه و دو مرتبه و اگر آن هم ميسور نشد هر مقدارى كه بتواند.
7- به خانه كعبه داخل شود خصوصاً كسى كه سفر اوّل اوست و مستحب است قبل از دخول غسل بنمايد و در وقت داخل شدن بگويد:
«اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً فَآمِنِّي مِنْ عَذَابِ النَّارِ.»
پس دو ركعت نماز بين دو ستون بر سنگ قرمز بگزارد در ركعت اوّل بعد از حمد، «حم سجده» و در ركعت دوّم بعد از حمد، پنجاه و پنج آيه از ساير جاهاى قرآن بخواند.
8- دو ركعت نماز خواندن در هر يك از چهار زاويه كعبه و بعد از نماز اين دعا را بخواند:
«اللَّهُمَّ مَنْ تَهَيَّأَ أَوْ تَعَبَّأَ أَوْ أَعَدَّ أَوِ اسْتَعَدَّ لِوِفَادَةٍ إِلى مَخْلُوقٍ رَجَاءَ رِفْدِهِ وَجَائِزَتِهِ وَنَوَافِلِهِ وَفَوَاضِلِهِ فَإِلَيْكَ يَا سَيِّدِي تَهْيِئَتِي وَتَعْبِئَتِي وَإِعْدَادِي وَاسْتِعْدَادِي رَجَاءَ رِفْدِكَ وَنَوَافِلِكَ وَجَائِزَتِكَ، فَلَا تُخَيِّبِ الْيَوْمَ رَجَائِي يَا مَنْ لَايَخِيبُ عَلَيْهِ سَائِلٌ وَلَا يَنْقُصُهُ نَائِلٌ فَإِنِّي لَمْ آتِكَ الْيَوْمَ بِعَمَلٍصَالِحٍ قَدَّمْتُهُ وَلَا شَفَاعَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ وَلكِنِّي أَتَيْتُكَ مُقِرّاً بِالظُّلْمِ
ص:75
وَالْإِسَاءَةِ عَلى نَفْسِي فَإِنَّهُ لَاحُجَّةَ لِي وَلَا عُذْرَ فَأَسْأَلُكَ يَا مَنْ هُوَ كَذلِكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَتُعْطِيَنِي مَسْأَلَتِي وَتَقْلِبَنِي بِرَغْبَتِي وَلَا تَرُدَّنِي مَجْبُوهاً مَمْنُوعاً وَلَا خَائِباً يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ أَرْجُوكَ لِلْعَظِيمِ، أَسْأَلُكَ يَا عَظِيمُ أَنْ تَغْفِرَ لِيَ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ لَاإِلهَ الَّا أَنْتَ.»
و مستحب است هنگام خروج از كعبه سه مرتبه «اللَّهُ اكْبَرُ» بگويد پس بگويد:
«اللَّهُمَّ لَاتَجْهَدْ بَلَاءَنَا رَبَّنَا وَلَا تُشْمِتْ بِنَا أَعْدَاءَنَا فَإِنَّكَ أَنْتَ الضَّارُ النَّافِعُ.»
بعداً پايين آمده و پله ها را دست چپ قرار داده كعبه را استقبال نمايد و نزد پله ها دو ركعت نماز بخواند.
ص:76
كسى كه مُحرم شد به احرام عمره و وارد مكه معظمه شد اوّل چيزى كه از اعمال عمره بر او واجب است آن است كه طواف بكند به دور خانه كعبه براى عمره.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 220- طواف عبارت است از هفت مرتبه دور خانه كعبه گرديدن به نحوى كه خواهد آمد، و هر دورى را شوط مى گويند، پس طواف عبارت از هفت شوط است.
مسأله 221- طواف از اركان عمره است، و كسى كه آن را از روى عمد ترك كند عمره او باطل است چه عالم به مسأله باشد و چه جاهل باشد.
مسأله 222- چنين كسى كه عمره خود را باطل كرد، تا طواف و سعى و تقصير را انجام ندهد از احرام خارج نمى شود.
مسأله 223- اگر از روى سهو ترك كرد طواف را، لازم است آنرا بجا آورد هر وقت كه باشد، و اگر برگشته به محل خود و نتواند
ص:77
برگردد به مكه يا مشقت داشته باشد برگشتن، بايد شخص مورد اطمينانى را نايب بگيرد.
مسأله 224- اگر سعى را بجا آورده پيش از آنكه طواف را بجا آورد احتياط واجب آن است كه سعى را هم بجا آورد، و اگر نماز طواف را بجا آورده بايد آنرا هم بعد از طواف اعاده كند.
مسأله 225- اگر شخص مُحرم بواسطه مرض، خودش قدرت نداشته باشد كه طواف كند اگر ممكن است خود او را به يك نحو ببرند و طواف دهند و بهتر است درصورت امكان به هنگام طواف پاهاى او به زمين كشيده شود و اگر امكان ندارد او را بدوش بگيرند يا بر تخت بگذارند و طواف دهند و اگر آنهم ممكن نباشد بايد براى او نايب بگيرند.
مسأله 226- شخص مريض را كه طواف مى دهند بايد مراعات شرايط و احكام طواف را به مقدارى كه براى او ممكن است بكنند.
و آن دو قسم است:
قسم اوّل- چيزهايى كه شرط طواف است و آن پنج امر است:
اوّل: نيت است يعنى بايد طواف را با قصد خالص براى خدا بجا آورد و نيز نيت كند كه هفت دور طواف خانه كعبه انجام مى دهم براى عمره مفرده.
ص:78
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 227- نيت را لازم نيست به زبان بياورد و لازم نيست به قلب بگذراند، بلكه همانكه بنا دارد اين عمل را بجا آورد و با اين بنا بجا آورد، كفايت مى كند و به عبارت ديگر، نيت در عبادت و كارهاى ديگر در اين جهت فرق ندارد، پس همانطور كه انسان با قصد آب مى خورد و راه مى رود عبادت را اگر همانطور بجا آورد با نيت بجا آورده.
مسأله 228- بايد عبادت را براى اطاعت خدا بجا آورد و در اين جهت با كارهاى ديگر فرق پيدا مى كند. پس بايد طواف را براى اطاعت خداوند بجا آورد.
مسأله 229- اگر در بجا آوردن طواف يا ساير اعمال عمره كه عبادى است ريا كند؛ يعنى براى نشان دادن و به رخ ديگرى كشيدن و عمل خود را خوب جلوه دادن بجا آورد طواف او و همينطور هر چه را اينطور بجا آورده باطل است، و در اين عمل معصيت خدا را هم كرده است.
مسأله 230- ريا بعد از عمل و تمام كردن طواف يا ديگر اعمال، باعث بطلان عمل نمى شود.
مسأله 231- كفايت مى كند درصحيح بودن عمل آنكه براى خدا بياورد يا براى اطاعت امر خدا يا براى ترس از جهنم يا براى رسيدن به بهشت و ثواب.
ص:79
مسأله 232- اگر در عملى كه براى خدا مى آورد رضاى ديگرى را هم شركت دهد و خالص براى خدا نباشد عمل باطل است.
دوّم: آن است كه طاهر باشد از حدث اكبر مثل جنابت و حيض و نفاس و از حدث اصغر يعنى بايد با وضو باشد.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 233- طهارت از حدث اكبر و اصغر در طواف واجب شرط است، چه طواف عمره باشد يا طواف نساء.
مسأله 234- طهارت از حدث اكبر و اصغر در طواف مستحبى شرط نيست، لكن كسى كه جنب يا حائض است جايز نيست در مسجدالحرام وارد شود، ولى اگر غفلتاً يا نسياناً يا جهلًا طواف مستحب كردصحيح است.
مسأله 235- طواف- يعنى هفت دور اطراف خانه كعبه گرديدن- مستحب است، و بلكه هر چه شخص بتواند طواف كند خوب است.
و در اين طواف طهارت شرط نيست.
مسأله 236- اگر شخصى كه حدث اكبر يا اصغر داشته طواف واجب كند باطل است، چه از روى عمد باشد يا از روى غفلت يا نسيان يا ندانستن مسأله باشد.
مسأله 237- اگر در اثناى طواف حدث اصغر عارض شود پس اگر پس از تمام شدن دور چهارم است بايد طواف را قطع كند و طهارت تحصيل كند و از همانجا كه طواف را قطع كرده تمام كند.
ص:80
مسأله 238- اگر در فرض سابق پيش از تمام شدن دور چهارم، حدث عارض شود چنانچه بعد از گذشتن از نصف و قبل از اكمال شوط چهارم باشد احتياط واجب آن است كه تمام كند طواف را و اعاده كند، بلكه بطلان آن خالى از قوّت نيست امّا اگر قبل از تماميّت نصف طواف باشد اقوى بطلان طواف است.
مسأله 239- اگر در اثناى طواف حدث اكبر مثل جنابت يا حيض عارض شود بايد فوراً از مسجدالحرام بيرون رود، پس اگر پيش از نصف طواف باشد بعد از غسل بايد طواف را اعاده كند ولى اگر بعد از نصف طواف و قبل از تمام شدن شوط چهارم باشد بايد بنابر احتياط واجب بعد از غسل طواف قبلى را كامل و بعد از نماز طواف، طواف و نماز آن را اعاده نمايد و اگر بعد از شوط چهارم باشد بعد از غسل طواف را كامل كند.
مسأله 240- اگر عذرى داشته باشد از وضو و غسل، و وقت طواف تنگ شود واجب است تيمم كند بدل از وضو يا بدل از غسل.
مسأله 241- اگر تيمم كرد بدل از غسل، و حدث اصغر عارض شد، براى حدث اكبر لازم نيست تيمم كند، بلكه براى حدث اصغر بايد تيمم كند، و تا حدث اكبر براى او حاصل نشده و عذرش باقى است همان تيمم اوّل كافى است، لكن احتياط مستحب آن است كه تيمم بدل از غسل هم بكند.
مسأله 242- احتياط واجب آن است كه اگر اميد دارد كه عذرش از
احكام عمره مفرده (آيت الله فاضل لنكرانى)،
ص:81
وضو يا غسل مرتفع شودصبر كند تا وقتى كه وقت تنگ شود يا اميدش قطع شود.
مسأله 243- اگر با وضو بوده و شك كند كه حدث عارض شده است يا نه، بنابر وضو داشتن بگذارد و لازم نيست وضو بگيرد، و همچنين اگر از حدث اكبر پاك بوده و شك كند كه حدث عارض شده.
مسأله 244- اگر محدث به حدث اصغر يا اكبر بوده و شك كند كه وضو گرفته يا نه يا غسل كرده يا نه بايد در فرض اوّل وضو بگيرد و در فرض دوّم غسل كند.
مسأله 245- اگر بعد از تمام شدن طواف شك كند كه با وضو آنرا بجا آورده يا نه يا شك كند با غسل آنرا بجا آورده يا نه طواف اوصحيح است، لكن براى اعمال بعد بايد طهارت تحصيل كند.
مسأله 246- اگر در اثناى طواف شك كند كه وضو داشته يا نه، چنانچه قبل از شروع طواف هم نمى داند كه آيا وضو داشته يا نداشته بايد طواف را رها كند و وضو بگيرد و بنابر احتياط واجب طواف را تمام كند و اعاده كند خواه بعد از دور چهارم باشد يا قبل از آن. و چنانچه بداند قبل از شروع طواف وضو داشته بنابر طهارت بگذارد و طواف را تمام كند قبل از دور چهارم باشد يا بعد از آن و اگر بداند قبل از شروع طواف وضو نداشته بايد طواف را رها كند و وضو بگيرد و آنرا اعاده كند قبل از دور چهارم باشد يا بعد از آن.
ص:82
مسأله 247- در تمامصورت هايى كه در شك گفته شد كه بنابر طهارت بگذارد يا طوافشصحيح است، بهتر آن است كه تجديد وضو كند و رجاءاً غسل بجا آورد، چون ممكن است كه بعد معلوم شود وضو يا غسل نداشته و اشكال پيدا مى شود.
مسأله 248- اگر در اثناى طواف شك كند كه غسل كرده از جنابت يا حيض يا نفاس يا نه، بايد فوراً از مسجدالحرام بيرون برود، پس اگر شوط چهارم را تمام كرده بود و شك كرده، بعد از غسل برگردد و تتمه را بجا آورد، و بنابر احتياط واجب دوباره آنرا اعاده كند و اگر قبل از شوط چهارم شك كرده بعد از غسل طواف را اعاده كند.
مسأله 249- اگر آب و چيزى كه به آن جايز است تيمم كند موجود نباشد حكم آن حكم غير متمكن از طواف است، پس با مأيوس بودن از پيدا شدن يكى از آن دو، بايد نايب بگيرد. و احتياط وجوبى آن است كه اگر جنب و حائض و نفساء نيست خودش نيز طواف كند و چون مستحاضه بدون بجا آوردن غسلهايى كه بر او لازم است مى تواند وارد مسجدالحرام شود و طواف كند، بنابر اين به احتياطى كه در غير جنب و حائض و نفساء شد بايد عمل كند، گرچه دخول مسجدالحرام نيز براى او خلاف احتياط استحبابى است.
سوّم: طهارت بدن و لباس است از نجاست.
و در آن چند مسأله است:
مسأله 250- ظاهر آن است كه از نجاساتى كه در نماز عفو شده
ص:83
مثل خون، كمتر از درهم و جامه اى كه با آن نتوان نماز خواند، مثل عرقچين و جوراب بايد اجتناب كند ولى در انگشتر و ساعت و حلقه و مانند آنها كه ثوب به آنهاصدق نمى كند طهارت شرط نيست.
مسأله 251- در خون قروح و جروح اگر تطهير آن مشقت داشته باشد لازم نيست تطهير كند.
مسأله 252- در خون قروح و جروح تا آن اندازه اى كه مى شود تطهير كرد و لباس را عوض كرد لازم است تطهير كند يا جامه را عوض كند.
مسأله 253- احتياط آن است كه اگر مى تواند تأخير بيندازد طواف را، تا بشود بى مشقت تطهير كرد، تأخير بيندازد به شرطى كه وقت تنگ نشود.
مسأله 254- اگر طواف كند و بعد از آنكه از طواف فارغ شود علم پيدا كند به نجاست در حال طواف، اظهر آن است كه طوافشصحيح است.
مسأله 255- اگر شك داشته باشد كه لباسش يا بدنش نجس است مى تواند با آن حال طواف كند، وصحيح است چه بداند كه پيشتر از اين پاك بوده يا نداند، لكن اگر بداند كه پيشتر نجس بوده و نداند كه تطهير شده است نمى تواند با آن حال طواف كند بلكه بايد تطهير كند و طواف كند.
مسأله 256- اگر در بين طواف نجاستى به بدن يا لباس او عارض
ص:84
شود اظهر آن است كه دست از طواف بردارد و جامه يا بدن را تطهير كند و طواف را از همانجا تمام كند، و طواف اوصحيح است.
مسأله 257- اگر در بين طواف نجاستى در بدن يا لباس خود ببيند و احتمال بدهد كه در اين حال نجاست حاصل شده ظاهراً حكم مسأله هفتم را دارد.
مسأله 258- اگر در بين طواف علم پيدا كند كه نجاست به بدن يا لباس او از اوّل بوده، ظاهراً طوافشصحيح است اگر چه احتياط مستحبى آن است كه طواف را رها كند و تطهير كند، و از همانجا بقيه طواف را تمام كند و بعد از آن طواف را اعاده كند، و در اينصورت بعد از اتمام، نماز طواف را بخواند و پس از آن طواف را اعاده كند. و نماز طواف را نيز اعاده كند.
مسأله 259- اگر فراموش كند نجاست را و طواف كند، احتياط واجب اعاده است، و همينطور است اگر در بين طواف يادش بيايد، ولى اگر بعد از نماز يادش بيايد فقط نماز طواف را اعاده كند و اعاده طواف لازم نيست.
چهارم: ختنه كردن است در حق مردان و بچّه هاى مميّز و اين شرط در زنها نيست، و احتياط واجب آن است كه درباره بچه هاى غير مميّز هم مراعات شود.
مسأله 260- اگر بچه را كه ختنه نشده وادار به احرام كنند يا او را مُحرم كنند احرام اوصحيح است ولى طواف اوصحيح نيست، امّا
ص:85
اگر غير مميّز باشد بنابر احتياط واجب طوافشصحيح نيست، پس اگر مُحرم به احرام عمره مفرده شود چون طواف نساء او باطل است بنابر احوط حلال شدن زن بر او مشكل مى شود مگر آنكه او را ختنه كنند و طواف دهند يا خودش بعد از ختنه شدن طواف كند يا آنكه نايب براى او بگيرند تا طواف كند، گرچه نيابت قبل از ختنهصحيح نيست.
مسأله 261- اگر بچه ختنه كرده به دنيا بيايد طواف اوصحيح است.
پنجم: ستر عورت است، پس اگر بدون ساتر عورت طواف كند باطل است، و معتبر است در آن اباحه، پس بنابر احتياط واجب با ساتر غصبى طوافصحيح نيست بلكه با لباس غصبى غير ساتر نيز بنابر احتياط مستحب، و احتياط آن است كه مراعات شرايط لباس نمازگزار را بنمايد.
مسأله- احتياط واجب آن است كه مراعات موالات عرفيه را در طواف واجب بكند، يعنى در بين دورهاى طواف آنقدر طول ندهد كه ازصورت يك طواف خارج شود.
قسم دوّم- چيزهايى است كه گفته اند داخل در حقيقت طواف است، گرچه بعضى از آنها نيز شرط است از براى طواف، لكن در عمل فرقى نمى كند، و آن هفت چيز است:
اوّل: آنكه ابتدا كند به حجرالاسود.
ص:86
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 262- آنچه كه براىصحت طواف لازم است آن است كه شروع و ختم طواف عند العرف از حجر و محاذى حجر باشد و مى تواند براى يقين به حصول اين معنى از باب مقدّمه علميّه كمى قبل از حجرالاسود نيّت كند انجام طوافى را كه شروعش از حجر و ختمش به حجر باشد و از همانجا دورهاى طواف را آغاز و در پايان كمى پس از حجر ختم كند.
مسأله 263- در طواف بايد به همان طورى كه همه مسلمين طواف مى كنند، از محاذات «حجرالاسود» بدون دقتهاىصاحبان وسوسه، شروع كنند. و در دورهاى ديگر بدون توقف دور بزنند تا هفت دور تمام شود.
مسأله 264- گاهى ديده مى شود كه اشخاص نادان در هر دورى كه مى زنند مى ايستند و عقب و جلو مى روند كه محاذات را درست كنند، و اين موجب اشكال است و گاهى حرام است.
دوّم: ختم نمودن هر دورى است به حجرالاسود و اين حاصل مى شود به اينكه بدون توقف، هفت دور را ختم كند به طورى كه عرفاً بگويند به حجر ختم كرده است و لازم نيست در هر دورى بايستد و باز شروع كند، و كارهاى جهّال را نبايد بكنند.
سوّم: آنكه در طواف كردن، خانه كعبه در طرف چپِ طواف كننده واقع شود.
ص:87
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 265- لازم نيست در تمام حالات طواف خانه را حقيقتاً بشانه چپ قرار دهد، بلكه اگر در موقع دور زدن به حجر اسماعيل عليه السلام خانه از طرف چپ قدرى خارج شود مانع ندارد، حتى اگر خانه متمايل به پشت شود لكن دور زدن به نحو متعارف باشد اشكال ندارد.
مسأله 266- اگر در موقع رسيدن به گوشه هاى خانه شانه از محاذات كعبه خارج شود هيچ اشكالى ندارد اگر بطور متعارف دور زند، حتى اگر خانه متمايل به پشت شود.
مسأله 267- گاهى ديده مى شود كه بعضى از نادانان براى احتياط، ديگرى را وادار مى كنند كه او را طواف دهد و خود طواف كننده اختيار را از خود سلب مى كند، و به دست ديگرى مى دهد و تكيه به دست او مى دهد و او را آن شخص ديگر با فشار دور مى دهد، اين طواف باطل است، و اگر طواف نساء را اينطور بجا آورد زنها يا مردها بر او حرام خواهند بود.
مسأله 268- احتياط به اينكه خانه در تمام حالات طواف حقيقتاً به طرف چپ باشد گرچه خيلى ضعيف است و قابل اعتنا نيست و بايد اشخاص جاهل و اهل وسوسه از آن احتراز كنند و به همان ترتيب كه ساير مسلمين دور مى زنند دور بزنند، لكن اگر شخص عاقل عالمى بخواهد احتياط كند و قدرى شانه را چپ كند در موقع رسيدن
ص:88
به حجر اسماعيل يا اركان كعبه بطوريكه خلاف متعارف و خلاف تقيّه نباشد و موجب انگشت نمايى نشود مانع ندارد، گرچه احتياط در ترك آن است.
مسأله 269- اگر بواسطه مزاحمت طواف كنندگان مقدارى از دور زدن به خلاف متعارف شد مثل آنكه روى طواف كننده به كعبه واقع شد يا پشتش واقع شد و يا عقب عقب طواف كرد بايد آن مقدار را جبران كند و از سر بگيرد.
مسأله 270- اگر بواسطه كثرت جمعيت، انسان را بدون اختيار خود، بردند و دور دادند كفايت نمى كند و بايد آن دور را از سر بگيرد، اگر چه خانه هم طرف چپ او بوده.
مسأله 271- در طواف كردن هر طور برود مانع ندارد، مى تواند آهسته برود و مى تواند تند برود و مى تواند بدود و مى تواند سواره طواف كند يا با دوچرخه طواف كند، لكن بهتر آن است كه بطور ميانه روى برود.
جهارم: داخل كردن حِجر اسماعيل عليه السلام است در طواف، و حجر اسماعيل محلّى است كه متّصل به خانه كعبه است، و بايد طواف كننده دور حجر اسماعيل نيز بگردد.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 272- اگر دور حجر اسماعيل نگرديد و از داخل آن طواف كرد طوافش باطل است، و بايد اعاده كند.
ص:89
مسأله 273- اگر عمداً اينكار را بكند حكم ابطال عمدى طواف را دارد كه گذشت.
مسأله 274- اگر سهواً اينكار را بكند حكم ابطال سهوى را دارد.
مسأله 275- اگر در بعضى از دورها، حجر اسماعيل را داخل در دور زدن نكرد اظهر آن است كه آن دور را از سر بگيرد، و اعاده طواف لازم نيست.
مسأله 276- اگر كسى در بعضى از دورها از روى ديوار حجر اسماعيل عليه السلام برود، احتياط آن است كه به دستور مسأله چهارم عمل كند، و در اين فرض نيز به احتياط واجب كفايت نمى كند تمام كردن دور را از آنجايى كه از روى ديوار رفته است.
پنجم: بودن طواف است بين خانه كعبه و مقام حضرت ابراهيم عليه السلام از همه اطراف.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 277- مراد از اينكه طواف بين كعبه و مقام باشد آن است كه ملاحظه شود مسافتى را كه ميان خانه و مقام ابراهيم عليه السلام است و در همه اطراف خانه كعبه طواف كننده از آن مقدار دورتر نباشد از خانه كعبه (و ما بين مقام و خانه چنانچه گفته اند تقريباً بيست و شش ذراع و نصف است) پس در همه اطراف بايد همينقدر بيشتر دور نباشد.
مسأله 278- اگر شخص از پشت مقام ابراهيم طواف كند كه مقام
ص:90
ابراهيم هم داخل طوافش شود، طوافش باطل است و بايد اعاده كند.
مسأله 279- اگر بعضى از دورها رااز پشت مقام طواف كند بايد آن دور را با اعاده همان جزء تمام كند و احوط آن است كه طواف را هم اعاده كند اگر چه ظاهراً اعاده لازم نباشد، بلكه بعيد نيست كفايت اعاده همان جزء.
مسأله 280- در طرف حجر اسماعيل عليه السلام محل طواف تنگ نمى شود زيرا در هيچ روايتى به آن اشاره نشده بنابر اين حدّ مطاف در طرف حجر اسماعيل عليه السلام از ديوار حجر تقريباً 5/ 26 ذراع است مانند ساير اطراف كعبه.
ششم: خروج طواف كننده است از خانه و آنچه از آن محسوب است.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 281- در اطراف ديوار خانه يك پيش آمدگى است كه آنرا «شاذروان» گويند، و آن جزء خانه كعبه است، و طواف كننده بايد آنرا هم داخل قرار دهد.
مسأله 282- اگر كسى در بعضى از احوال بواسطه كثرت جمعيت يا غير آن بالاى شاذروان برود و دور بزند آن مقدار كه دور زده باطل است، و بايد آن را اعاده كند.
مسأله 283- دست به ديوار خانه كعبه گذاشتن در آنجايى كه
ص:91
شاذروان است بنابر احتياط واجب جايز نيست، و به طواف ضرر مى رساند و بايد همان قسمت را اعاده كند.
مسأله 284- در حال طواف دست گذاشتن روى ديوار حجر اسماعيل عليه السلام بنابر احتياط واجب جايز نيست و به طواف ضرر مى رساند و بايد همان قسمت را اعاده كند.
هفتم: آنكه هفت شوط يعنى هفت دفعه دور بزند نه كمتر و نه زيادتر.
و در اينجا چند مسأله است:
مسأله 285- اگر از روى عمد، طواف كننده از اوّل قصد كند كمتر از هفت دور بجا آورد و يا بيشتر بجا آورد طوافش باطل است اگر چه به هفت دور تمام كند، و احتياط واجب آن است كه اگر از روى ندانستن حكم بلكه از روى سهو و غفلت باشد طواف را اعاده كند.
مسأله 286- اگر در اثناى طواف از قصد هفت دور آوردن برگردد به قصد زيادتر آوردن يا كمتر آوردن، از آنجا كه اين قصد را كرده بنابر احتياط اصل طواف باطل و هر چه به اين قصد عمل كرده باطل است و بايد اعاده كند، و اگر با اين قصد زيادتر آورد اصل طواف باطل مى شود.
مسأله 287- اگر از اوّل قصد كند كه هشت دور بجا آورد لكن قصدش آن باشد كه هفت دور آن طواف واجب باشد و يك دور قدم زدن دور خانه براى تبرّك يا مقصد ديگر باشد طواف اوصحيح است.
ص:92
مسأله 288- اگر گمان كند كه يك دور نيز مستحب است همانطور كه هفت دور واجب است و قصد كند كه هفت دور واجب را بياورد و يكدور مستحب هم دنبال آن بياورد طواف اوصحيح است.
مسأله 289- اگر بعد از طواف واجب كه هفت دور است به خيال آنكه يك دور نيز مستحبى جداگانه است هشت دور بجا آورد طوافشصحيح است.
مسأله 290- اگر كم كند از طواف واجب، چه يكدور يا كمتر يا بيشتر از يكدور، از روى عمد واجب است آنرا اتمام كند، و اگر نكند حكمش حكم كسى است كه طواف را عمداً ترك كرده- كه در مسائل فصل قبل گذشت- به احتياط واجب، و حكم جاهل به مسأله حكم عالم است.
مسأله 291- اگر بعد از كم كردن از طواف كارهاى بسيارى كند كه موالات فوت شود حكمش حكم قطع طواف است كه مى آيد.
مسأله 292- اگر سهواً از طواف كم كند پس اگر تجاوز از نصف كرده باشد اقوى آن است كه از همانجا تمام كند طواف را درصورتى كه فعل كثير نكرده باشد، والا احتياط مستحب اتمام و اعاده است، در جايى كه فعل كثير انجام داده باشد.
مسأله 293- اگر سهواً كم كرده و تجاوز از نصف نكرده، طواف را اعاده نمايد، لكن احتياط استحبابى به تمام كردن طواف ناقص و اعاده آن است.
ص:93
مسأله 294- اگر متذكر نشود كه ناقص كرده است طواف را مگر بعد از مراجعت به وطن خود احتياط آن است كه خودش برگردد و اگر نتوانست يا مشكل بود مراجعت، نايب بگيرد، و چون بين اجزاى طواف فاصله زياد شده و موالات بهم خورده احتياط استحبابى در اتمام و اعاده است.
مسأله 295- در طواف واجب، قران جايز نيست بلكه موجب باطل شدن طواف مى شود، يعنى جايز نيست طواف واجب را با طواف ديگر دنبال هم آورد بدون آنكه بين دو طواف، نماز طواف فاصله شود، و در طواف مستحب مكروه است.
مسأله 296- اگر زياد كند دورى را يا كمتر يا بيشتر از دور بر طواف و قصدش آن باشد كه زياده را جزء طواف ديگر قرار دهد، داخل در قران ميان دو طواف است كه حرام است.
مسأله 297- در فرض سابق اگر از اول قصد داشته يا در اثناى طواف قصد زياده كرده باشد احتياط واجب آن است كه طواف اوّل را اعاده كند، و اگر بعد از تمام شدن، قصد بجا آوردن طواف ديگر براى او حادث شد و به دنبال طواف اوّل، زياده را آورد اقوىصحت طواف اوّل است، و احوط اعاده است.
مسأله 298- اگر سهواً زياد كند بر هفت دور پس اگر كمتر از يك دور است، قطع كند آن را و طوافشصحيح است، و اگر يك دور يا زيادتر است احوط آن است كه هفت دور ديگر را تمام كند به قصد
ص:94
قربت بدون تعيين مستحب يا واجب و دو ركعت نماز قبل از سعى و بنابر احتياط واجب دو ركعت بعد از سعى بخواند، و دو ركعت اوّل را براى فريضه قرار دهد بدون آنكه تعيين كند براى طواف اوّل يا طواف دوّم است.
مسأله 299- جايز است قطع طواف نافله را بدون عذر و اقوى جواز قطع طواف واجب است بدون عذر و به مجرد خواهش نفس، و بهتر قطع نكردن آن است، به اين معنى كه قطع نكند به طورى كه ترك بقيه را كند تا موالات عرفيه بهم بخورد.
مسأله 300- اگر بدون عذر طواف را قطع كرد احوط آن است كه اگر چهار دور بجا آورده باشد طواف را تمام كند و بعد اعاده كند، و اين درصورتى است كه منافى بجا آورده باشد حتى مثل زياد فاصله دادن كه موالات عرفيه بهم بخورد.
مسأله 301- اگر طواف را قطع كند و منافى بجا نياورده باشد اگر برگردد و تمام كند طوافشصحيح است.
مسأله 302- اگر در بين طواف عذرى براى اتمام آن پيدا شد مثل مرض يا حيض يا حدث بى اختيار، پس اگر بعد از تمام شدن چهار دور بوده بعد از رفع عذر برگردد و از همانجا تمام كند و اگر قبل از رسيدن به نصف طواف بوده طواف را اعاده كند و اگر از نصف گذشته و قبل از اتمام شوط رابع بوده احتياط واجب آن است كه بعد از رفع عذر طواف را تمام كند و بعد از نماز آن را اعاده كند.
ص:95
مسأله 303- اگر شخصى كه بخاطر مرض طواف را قطع كرده نتوانست بجا آورد تا آنكه وقت تنگ شد اگر ممكن است او را حمل كنند و طواف دهند، و اگر ممكن نيست نايب براى او بگيرند و بنابر احتياط واجب نايب بايد همه طواف را انجام دهد.
مسأله 304- اگر مشغول طواف است و وقت نماز واجب تنگ شود واجب است طواف را رها كند و نماز بخواند، پس اگر بعد از چهار دور رها كرد از همانجا طواف را تمام كند، والا اعاده كند.
مسأله 305- جايز است بلكه مستحب است قطع كند طواف را براى رسيدن به نماز جماعت يا رسيدن به وقت فضيلت نماز واجب، و از هر جا قطع كرد از همانجا بعد از نماز اتمام كند، و احتياط آن است كه به دستور مسأله 20 عمل كند، و سزاوار نيست اين احتياط ترك شود.
مسأله 306- اگر بعد از تمام شدن طواف و انصراف از آن شك كند كه آيا طواف را زيادتر از هفت دور بجا آورده يا نه يا شك كند كمتر بجا آورده يا نه درصورت اوّل اعتنا نكند و طوافشصحيح است ولى درصورت دوّم اگر داخل در نماز طواف نشده عدم اعتنا به شك خالى از اشكال نيست لذا نبايد احتياط ترك شود.
مسأله 307- اگر بعد از طواف شك كند كهصحيح بجا آورده آن را يا نه مثلًا احتمال بدهد كه از طرف راست طواف كرده يا مُحدث بوده يا از داخل حجر اسماعيل عليه السلام طواف كرده اعتنا نكند، و طوافش
ص:96
صحيح است اگر چه باز در محل طواف باشد و از آنجا منصرف نشده يا مشغول كارهاى ديگر نشده باشد، درصورتى كه هفت دور بودن معلوم باشد بى زياده و نقيصه.
مسأله 308- اگر در آخر دور كه به حجرالاسود ختم شد شك كند كه هفت دور زده يا هشت دور يا زيادتر، اعتنا به شك نكند و طوافشصحيح است.
مسأله 309- اگر قبل از رسيدن به حجرالاسود و تمام شدن دور، شك كند كه آنچه را دور مى زند دور هفتم است يا هشتم طوافش باطل است.
مسأله 310- اگر در آخر دور يا اثناى آن شك كند ميان شش و هفت و هرچه پاى نقيصه در كار است، طواف او باطل است.
مسأله 311- اگر در طواف مستحب شك كند در عدد دورها، بنابر اقل گذارد و طوافشصحيح است، امّا در طواف واجب باطل است.
مسأله 312- شخص كثير الشك در عدد دورها اعتنا به شكش نكند و احتياط آن است كه كسى را وادار كند كه عدد را حفظ كند.
مسأله 313- گمان در عدد دورها اعتبار ندارد و حكم شك را دارد.
مسأله 314- اگر مشغول سعى بينصفا و مروه شد و يادش آمد كه طواف بجا نياورده بايد رها كند و طواف كند و پس از آن سعى را اعاده كند.
مسأله 315- اگر در حال سعى يادش آمد كه طواف را ناقص بجا
ص:97
آورده بايد برگردد و طواف را از همانجا كه ناقص كرده تكميل كند و برگردد تتمه سعى را بجا آورد و طواف و سعيشصحيح است، لكن احتياط واجب آن است كه اگر كمتر از چهار دور بجا آورده طواف را تمام كند و اعاده نمايد، و سعى را در اين فرض اعاده نمايد و همچنين اگر سعى را كمتر از چهار بار انجام داده تمام كند و اعاده كند.
مسأله 316- اگر سهواً يا غفلتاً يا جهلًا طواف را بى وضو بجا آورد طوافش باطل است، و همينطور اگر با حال جنابت يا حيض و نفاس بجا آورد.
مسأله 317- اگر كسى مريض يا طفلى را حمل كند و طواف دهد و خودش نيز قصد طواف كند طواف هر دوصحيح است.
مسأله 318- در حال طواف تكلم كردن و خنده نمودن و شعر خواندن اشكال ندارد لكن كراهت دارد و مستحب است در حال طواف مشغول دعا و ذكر خدا و تلاوت قرآن باشد.
مسأله 319- واجب نيست در حال طواف روى طواف كننده طرف جلو باشد بلكه جايز است به يمين و يسار نگاه كند وصفحهصورت را برگرداند، بلكه به عقب نگاه كند و مى تواند طواف را رها كند و خانه را ببوسد و برگردد از همانجا اتمام كند.
مسأله 320- جايز است در بين طواف براى رفع خستگى و استراحت بنشيند يا دراز بكشد و بعد از همانجا اتمام كند، ولى نبايد
ص:98
آنقدر طول دهد كه موالات عرفيه بهم بخورد، و اگر آن قدر نشست كه موالات عرفيه بهم خورد احتياط آن است كه اتمام كند و اعاده نمايد.
مسأله 321- در طواف در مقابل حجر اسماعيل بايد طورى حركت كند كه طواف بيت،صادق باشد و به نحو متعارف باشد و مخفى نماند كه حجر اسماعيل از بيت نيست هر چند بايد در خارج آن طواف كرد.
مسأله 322- درصورت امكان ولو در وقت خلوت بايد طواف در حد بين مقام ابراهيم و خانه كه مسافت بيست و شش ذراع و نيم است باشد و دورتر از آن حد كفايت نمى كند؛ يعنى با ورود به مسجدالحرام اگر بخاطر جمعيت زياد نتواند در مطاف طواف كند بايد منتظر بماند تا خلوت شود گرچه انتظار به شب يا روزهاى بعد بيانجامد، و درصورت عدم امكان ولو در وقت خلوت، طواف در خارج حد مزبور مانع ندارد با مراعات الاقرب فالاقرب.
مسأله 323- هرگاه در طواف خانه خدا مثلًا در چند قدم از طواف اشكالى پيش آمد مثل اينكه او را بى اختيار بردند، همان چند قدم را بايد از سر بگيرد، و اگر از حجرالاسود به قصد طواف شروع كند، اشكال دارد. ولى اگر قبل از اصلاح و تدارك آن چند قدم به طواف
ص:99
ادامه دهد، آن چند قدم و هرچه از آن شوط بعد از آن انجام داده باطل است.
مسأله 324- اگر در طواف بى اختيار او را ببرند، اعاده آن مقدار لازم است و بايد طواف راصحيح انجام دهد و خودش به اختيار طواف كند و چنانچه ممكن نيست بايد در وقت خلوت طواف نمايد ولى بايد دانست كه منظور از بى اختيار شدن اين نيست كه در اثر فشار جمعيت تندتر برود بلكه در اينصورت اگر قدمها را به اختيار خود برمى دارد ضرر ندارد و طوافشصحيح است.
مسأله 325- اگر در حال طواف در اثر فشار و ازدحام جمعيت پشت به خانه شود و قسمتى از طواف به اينصورت انجام گيرد يا در اثر فشار جمعيت، شخص را مقدارى جلو ببرند بايد مقدارى از طواف كه پشت به خانه يا بدون اختيار بوده، اعاده شود و اگر نمى تواند برگردد با جمعيت بدون قصد طواف برود تا به جايى كه بايد از آنجا طواف را اعاده كند برسد و از آنجا تدارك نمايد.
مسأله 326- اگر طواف كننده در حال طواف، پول خمس نداده همراه داشته باشد طوافش اشكال پيدا نمى كند.
مسأله 327- اگر كسى پس از انجام اعمال عمره فهميد كه در طواف عمره چند شوط از هفت شوط را از داخل حجر اسماعيل دور زده، عمره اوصحيح است و بنابر احتياط واجب آن چند شوط را اعاده كند و پس از آن اصل طواف را هم اعاده كند.
ص:100
س 1- جوان 17 ساله غير مختون، كه به تشخيص شوراى پزشكى ختنه براى او خطر دارد، مُحرم شده براى عمره مفرده آيا تكليف او نسبت به اعمال عمره و طواف چيست؟
ج- بايد خودش طواف كند و نايب هم بگيرد براى طواف و بعد از طواف خودش يك نماز بخواند و بعد از طواف نايبش نيز، خودش نماز ديگر بخواند، و درصورتى كه دو طواف باهم انجام شود يا با فاصله اندكى كه به مبادرت و موالات بين طواف و نماز لطمه وارد نشود هر دو طواف تمام بشوند و بعد از هر دو طواف خودش يك نماز بخواند كفايت مى كند.
س 2- اگر در اثناى طواف، نماز جماعت برقرار شد و شخص از ادامه طواف معذور شد تكليف چيست، و اگر در اثناى سعى باشد وظيفه چيست؟
ج- اگر بعد از شوط چهارم طواف يا سعى قطع شده، از همان جايى كه قطع شده طواف يا سعى را تمام كند. و اگر قبل از شوط چهارم طواف بوده و فصل طويل شده طواف را از سر بگيرد، هر چند احتياط آن است كه طواف را اتمام و پس از خواندن نماز آن، طواف را اعاده كند و نماز طواف ديگرى بخواند، و در سعى نيز احتياط در اتمام و اعاده است.
س 3- كسى كه بعد از تقصير در عمره متوجه شود كه وضوى او باطل بوده يا وضو نداشته و با اين حال طواف كرده و نماز طواف
ص:101
خوانده است، وظيفه او چيست؟
ج- طواف و نماز را اعاده كند و بنابر احتياط سعى را نيز اعاده كند و عمره اوصحيح است.
س 4- شخصى در حال طواف، كعبه را بوسيده و احتمال مى دهد كه در آن حال چند قدم راه هم رفته باشد، فعلًا وظيفه او چيست و البته اين شك بعد از عمل براى او حادث شده است؟
ج- طواف اوصحيح است.
س 5- اگر در اثناى طواف شك درصحت شوط سابق يا جزئى از شوطى كه مشغول است و محل آن گذشته است بكند چه حكمى دارد؟
ج- اگر مسأله را مى دانسته و مى خواسته است عملصحيح را انجام دهد، يعنى غافل نبوده، طوافصحيح است و در غير اينصورت باطل است.
س 6- اگر طواف يا سعى يا نماز طواف در عمره به جهتى باطل شده باشد و شخص بدون توجه به آن، تقصير نموده باشد و لباس پوشيده و بعد متوجه شده كه عمل مزبور باطل بوده است وظيفه او چيست و كفاره دارد يا نه؟
ج- بايد عمل باطل شده را جبران كند و اگر طوافش باطل بوده احتياطاً سعى را نيز اعاده كند و ظاهر اين است كه از احرام خارج شده و كفاره ندارد.
ص:102
س 7- كسى در شوط ششم طواف، نجاستى در بدن ديده و يقين كرده كه از شوطهاى قبل اين نجاست در بدن او بوده است، بدون توجه به مسأله، طواف را تكميل كرده و بعداً بدن را تطهير نموده و طواف را اعاده كرده است و عمره را تمام كرده است، آيا عمل اوصحيح است يا خير؟
ج- اگر طواف دوّم به قصد ما فى الذّمه «اعمّ از اتمام و اعاده» و به عنوان مقدّمه علميّه براى يقين به برائت ذمّه بوده باشدصحيح است در غير اينصورت احتياطاً بايد نقص طواف قبلى را تكميل و نماز آنرا بخواند و سپس طواف و نماز و سعى را اعاده كند و ظاهر اين است كه از احرام خارج شده و با اتمام طواف و نماز طواف مذكور عملصحيح است.
س 8- كسى در اثناى طواف آن را قطع كرده و از اول شروع كرده است آيا طواف اوصحيح است يا خير؟ و چنانچه اعمال مترتبه و تقصير را انجام داده وظيفه او چيست؟
ج- اگر بعد از دور چهارم بوده به احتياط واجب آن را تمام كند و بعد يك طواف ديگر بجا آورد و اگر قبل از دور چهارم بوده در فرض سؤال بايد يك طواف ديگر بجا آورد، و با فرض جهل، ظاهر اين است كه اعمال مترتبهصحيح و از احرام خارج شده است.
س 9- كسى در شوط آخر مُحدث شده است و بدون طهارت شوط را اتمام كرده و بعد وضو گرفته و طواف را اعاده نموده است
ص:103
و نماز و سعى و تقصير را انجام داده است، آياصحيح است و وظيفه او چيست؟
ج- بايد قسمتى از طواف را كه بى وضو انجام داده با وضو بجا آورد و بعد از آن نماز طواف بخواند و سپس احتياطاً سعى را اعاده كند مگر آنكه طواف دوّم را به قصد ما فى الذّمه «اعمّ از اتمام و اعاده» انجام داده باشد.
س 10- كسى توهم كرده است كه در طواف، مقدارى در اثر فشار جمعيت برده شده ولى براى او جزمى نيست، و چون نمى توانسته برگردد و تدارك كند، بقيه شوط تا محلّ تدارك را به قصد احتياط و رجاء انجام مى دهد كه اگر شوط او باطل است زيادى لغو باشد و اگر شوط اوصحيح است زياده از طواف باشد و بعد بقيه اشواط طواف را بجا آورده و اين شوط را به حساب نياورده است، آيا اين طوافصحيح است يا خير؟
ج-صحيح نيست.
س 11- كسى در وقت طواف شك در اشواط پيدا كرد و چون گمانش به يك طرف بيشتر بود، بنا را بر آن طرف گذاشت و بعد از انجام اعمال يقين بهصحّت طواف خود پيدا كرد آيا طواف اوصحيح است؟
ج-صحيح است.
س 12- كسى در شوط چهارم از حجرالاسود تا اوّل حِجْر
ص:104
اسماعيل را پيمود و فكر كرده است كه چون اوّل شوط چهارم نيت جدا در اين شوط نداشته بايد اين قسمت شوط را اعاده كند لذا بقيه شوط را بدون نيت رفته، و از حجرالاسود به قصد شوط چهارم طواف كرده است، آيا اشكالى در طواف حاصل مى شود؟
ج- اشكال دارد.
س 13- كسانى در طواف بعد از انجام مقدارى از آن، آن را رها مى كنند و بلافاصله از نو شروع مى كنند، طواف آنها چهصورت دارد؟
ج- اشكال دارد و اگر بعد از شوط چهارم طواف بوده بنابر احتياط واجب بايد آن را اتمام كنند و نماز بخوانند و دو مرتبه طواف و نماز آن را اعاده نمايند.
س 14- درباره اشخاصى كه قادر به طواف نيستند آيا نايب گرفته شود يا خودشان در تخت روان طواف داده شوند، با در نظر گرفتن اينكه متصديان وسيله نامبرده، در خارج محدوده مَطاف طواف مى دهند؟
ج- احتياطاً هر دو را انجام دهند. اگر چه طواف دادن در خارج مطاف كفايت مى كند.
س 15- شخصى در حال طواف اشتباهاً به قصد طواف وارد حِجْر اسماعيل عليه السلام مى شود و بعد كه متوجه شد برمى گردد و از همان جا كه وارد حِجر شده بود طواف را شروع و شوط را كامل مى نمايد، آيا طوافشصحيح است يا نه؟
ص:105
ج- اشكال دارد. بلى، اگر پس از تذكّر در حجر اسماعيل از حجرالاسود شوط فاسد را اتيان مى كرد طوافش اشكال نداشت ولى بهتر آن است كه طواف و نماز را اعاده كند.
س 16- اگر در حال طواف يا سعى يا در نماز شك كند كه شوط چندم و يا ركعت چندم است، و با همين حال طواف و سعى و نماز را ادامه دهد، بعد به يك طرف شك يقين كند، و اعمال را تمام نمايد، آيا عملش به نحوى كه ذكر شدصحيح است؟
ج- اگر طواف يا سعى را در حال شك ادامه داد و بعد يقين به صحت پيدا كرد اشكال ندارد، و طواف و سعى صحيح است، ولى در نماز بدون تروى محل اشكال است، و احوط اعاده آن است.
س 17- زنى با شوهرش كه يك دور طواف را انجام داده بود، نيت طواف كرد، و با او ادامه داد و بعد از شوط آخر مرد كه شوط ششم زن است، او بجاى اينكه يك شوط ديگر بياورد تا طوافش كامل شود، طواف را از سر گرفت، آيا طواف اوّل و دوّم زن چگونه است؟
ج- باطل است و بايد طواف و نماز را اعاده كند.
س 18- در مَطاف چيزهايى از افراد مى افتد از قبيل ساعت، احرامى و غيره، و كسانى كه طواف مى كنند پا روى آن مى گذارند، آيا براى طواف ضرر ندارد و موجب بطلان آن نمى شود؟
ج- موجب بطلان طواف نمى شود.
ص:106
س 19- اگر انسان مى داند كه پا گذاشتن روى احرامىِ ديگران موجب اذيت و عدم رضايت او مى گردد، آيا اين عدم رضايت او به طواف ضرر ندارد؟
ج- به طواف ضرر نمى زند.
س 20- شخصى طواف را از حجرالاسود شروع كرد، و در هر شوط به ركن يمانى كه مى رسيد نيتِ ختم مى كرد و از حجرالاسود نيت شوط بعد را مى نمود و هفت شوط طواف را اينگونه تمام كرد به گمان اينكه ختم طواف و اشواط آن بايد در ركن يمانى باشد، وظيفه اش چيست؟
ج- اين طواف اشكال دارد، و بايد اعاده شود.
س 21- گاهى مأمورين نظافت مسجدالحرام از كنار كعبه دست به دست هم مى دهند و همان طور توسعه مى دهند تا انسان از مَطاف خارج مى شود، آيا به همين مقدار بيرون كردن از مطاف، ضرورت حاصل است كه طوافش در خارج از مَطافصحيح باشد يا بايدصبر كند تا نظافت تمام شود، و اگر افرادى گمان مى كردند كه ضرورت است و طواف را انجام دادند حال تكليفشان چيست؟
ج- اگر امكان دارد كه در حد، طواف كند بايدصبر كند و در حد طواف كند، و در اينصورت طواف در خارج حدصحيح نيست. و افرادى كه به طريق مذكور عمل كرده اند اگر از روى جهل بوده اعمال مترتبه بر طوافصحيح واقع شده و از احرام خارج شده اند امّا
ص:107
طواف و نماز آن را بايد اعاده كنند و بنابر احتياط سعى را هم اعاده كنند و اگر كيفيّت مزبور در طواف نساء واقع شده باشد زن بر آنها حلال نشده است.
س 22- كسى كه از اوّل بلوغ، سال خمسى براى خود قرار نداده است، اگر به عمره مشرّف شود و با همان پول كه دارد احرامى تهيّه و مصارف در عمره بكند آيا براى عمره او ضرر ندارد؟
ج- اگر پول او از درآمد كسب و حقوق است و معلوم نيست كه ربح بين سال است، بدون تخميس حكم غصب را دارد كه بنابر احتياط واجب طوافصحيح نيست.
س 23- شخصى كه با پول خمس نداده لباس احرام بخرد و با آن مُحرم شده، و طواف و نماز بجا آورد، وظيفه اش چيست؟
ج- اگر از روى علم و عمد نبوده، اصل عمره اوصحيح است، ولى درصورتى كه جاهل مقصر باشد بنابر احتياط واجب بايد طواف و نماز را اعاده كند.
س 24- اگر با پولى كه معلوم نيست متعلق خمس است يا نه لباس احرام بخرد آيا لازم است خمس آن را بدهد و اگر نداد طواف با آن چهصورت دارد؟
ج- با فرض شك لازم نيست خمس بدهد و طوافصحيح است هر چند احتياط مطلوب است.
س 25- شخصى در سال گذشته كه عمره خود را انجام
ص:108
مى داده، تنها نماز طواف را به گمان اينكه كفايت مى كند بدون طواف، انجام داده است و سپس باقى اعمال را انجام داده، آيا چه وظيفه اى دارد؟
ج- با فرض اينكه طواف عمره را از روى جهل به مسأله ترك كرده و به محلش برگشته است بايد طواف و نماز را اعاده كند و سعى را نيز بنابر احتياط واجب بعد از آن انجام دهد.
س 26- تعدادى مشغول طواف عمره بودند، كه شروع كردند مسجد را نظافت كنند، ناچار طواف كننده ها از مَطاف خارج شدند، مدتى طول كشيد خيال كردند موالات عرفيه بهم خورده است، طواف را از سر گرفته اند، بفرماييد درصورتى كه بهم خوردن موالات مشكوك باشد، طوافشان درست است يا نه؟
ج- اشكال دارد.
س 27- كسى كه وظيفه اس اتمام و اعاده طواف است، اتمام كرد و مشغول اعاده بود كه دوباره در يكى از شوطها طواف قطع شد مثل اوّل، آيا اين طواف را نيز بايد اتمام و اعاده نمايد؟
ج- فرقى نيست.
س 28- شخصى در حال طواف افتاد و غش كرد و چند ساعت بعد به هوش آمد، آيا مى تواند از همان جا كه طواف را قطع كرده بود شروع كند و باقى اعمال را ادامه دهد يا نه؟
ج- اگر قبل از شوط چهارم و قبل از رسيدن به نصف طواف
ص:109
بوده، وضو بگيرد و طواف را اعاده كند. و اگر از نصف گذشت و قبل از اتمام شوط رابع چنين عذرى واقع شد احتياط واجب آن است كه بعد از رفع عذر طواف را تمام كند و بعد از نماز آن را اعاده كند، و اگر بعد از شوط چهارم بوده بايد وضو بگيرد و طواف را اتمام كند.
س 29- آيا بعض شوطهاى طواف و سعى براى كسانى كه قادر نباشند خودشان انجام دهند، قابل نيابت است يا نه؟
ج- بايد آنها را با تخت و امثال آن طواف دهند اگر ممكن نباشد بنابر احتياط واجب در همه طواف نيابت انجام شود.
س 30- اگر جمعيت زياد باشد بطوريكه عده اى از ضعفا نتوانند در مَطاف طواف كنند، آيا توسعه در مَطاف هست؟ و نيز خلف مقام كه يا نمى شود نماز خواند و يا مصادف با اذيت طواف كنندگان است و اطمينان از تمام كردن نماز مخصوصاً براى ضعفا نيست، نماز خواندن در دورتر چه حكمى دارد؟ و آيا شخصى كه وارد مكه شد مى تواند فوراً به اعمال طواف و نماز هر جور كه ممكن باشد مشغول شود يا بايد در حال احرام بماند تا مَطاف خلوت شود؟
ج- اگر مى توانند ولو در وقت خلوت در مَطاف طواف كنند بايد در حد آن طواف نمايند، و نماز خواندن در مكان دور در مورد ضرورت مانع ندارد، وصبر لازم نيست.
س 31- شخصى در اثناى طواف، مُحدث شده و خجالت كشيده بگويد و با همين حالت اعمال را تمام كرده و به ايران
ص:110
بازگشته، مستدعى است بفرماييد:
1- عمره اش چهصورت دارد؟
2- اگر اعاده لازم است، آيا مى تواند نايب بگيرد يا بايد شخصاً انجام دهد؟
ج- اگر با اعتقادصحت، اعمال را اتمام كرده عمره اشصحيح است و نسبت به اتمام يا اعاده طواف بايد به تفصيلى كه در مسأله 5 و 6 در شرط دوّم فصل پنجم بيان شده است عمل نمايند و اگر كار او عمدى بوده يا با ترديد و عدم اعتقاد بهصحت انجام شده در بعضى ازصور آنصحّت عمره مشكل است.
س 32- ما در شب، ساعت 9 از مسجد شجره براى زيارت و انجام اعمال به سوى مكه حركت كرديم، در نزديكى اذانصبح به كعبه رسيديم، و چون زائران قبلى مشغول نمازصبح بودند سرپرست كاروان از ما تقاضا كرد مقدار كمىصبر كنيم تا پس از نماز ما را طواف دهد، ولى در اين مهلت به علت خستگى زياد چند بار من خوابم برد چون آب در دسترس خود نمى ديدم و جايى را نمى شناختم، تيمم كردم و طواف و نماز آن را انجام دادم، آيا عمل عمره من با اين توصيفصحيح است يا نه؟
ج- با اينكه براى شما امكان داشته كه وضو بگيريد ولو به اين نحو كه به منزل برويد و مثلًا براى روز بعد اعمال را انجام دهيد، تيممصحيح نبوده است، و اگر عمل شما با اعتقاد بهصحت بوده از
ص:111
احرام خارج شده ايد و بايد طواف ها و نماز آنها را اعاده كنيد و احتياطاً سعى را نيز اعاده نماييد، و اگر خودتان نمى توانيد برويد بايد نايب بگيريد.
س 33- اگر كسى قبل از حجرالاسود طواف را شروع نمود و به همانجا ختم كرد، آيا طوافش باطل است؟
ج- بلى، طواف باطل است.
س 34- اگر در هنگام خروج از مَطاف، بعد از پايان هفت شوط مقدارى مسافت را به قصد جزئيت بجا بياورد، آيا مُبطل طواف است؟
ج- اگر عمدى باشد مُبطل است، و درصورت سهو قطع كند، و طوافشصحيح است.
س 35- شخصى بيش از چهار شوط از طواف انجام نداد، و بدون اينكه نماز طواف را بخواند سعى را شروع كرد و يكى دو شوط از سعى را انجام نداده تقصير نمود و از احرام خارج شد، تكليف او چيست؟
ج- اگر اين شخص قصد هفت شوط طواف يا سعى را نداشته، عملش باطل است و بايد تمام اعمال را اعاده كند. و اگر قصد هفت شوط را هم در ابتدا داشته و عمداً يا با جهل تقصيرى طواف را به اين كيفيت انجام داده باشد باطل است و بايد تمام اعمال را اعاده كند.
ص:112
س 36- كسى نتوانسته است بيش از دو شوط از طواف خود را انجام دهد، و بقيه اشواط را ديگرى به جاى او انجام داده است، وظيفه او چيست؟
ج- با فرض بقاى عذر و عدم امكان طواف دادن او نيابتصحيح است ولى بنابر احتياط واجب بايد در همه طواف نيابت گرفته شود.
س 37- آيا مى شود قبل از شوط چهارم، طواف را بدون عذر بهم زد و آن را كأن لم يكن دانست، و يا مانند نماز قطع كردن آن جايز نيست؟
ج- قطع مانع ندارد، ولى قبل از فوات موالات نمى توان آن را از سر گرفت.
س 38- كسى كه از طواف حتى در خارج مَطاف عاجز است و بخاطر گرانى طواف با تخت روان، انجام آن براى او مشكل است، آيا طواف نيابى در محدوده از او كفايت نمى كند؟
ج- اگر از طواف با تخت روان نيز معذور يا برايش حرجى باشد نايب بگيرد.
س 39- اگر كسى يك شوط طواف را از درون حِجْر بجا آورده و بقيه اعمال را انجام داده است تكليف او چيست؟
ج- بايد يك شوط طواف و نماز طواف را اعاده كند و بنابر احتياط واجب سعى را نيز اعاده كند و اگر با اعتقادصحّت بوده بقيه
ص:113
اعمالصحيح است.
س 40- در مواردى كه شخص شك در اشواط كند حكم به بطلان طواف مى فرماييد، حالا اگر كسى تجديد طواف نمود و در اين ميان كشف شد كه طواف اوّل شش شوط داشته، و از طواف جديد نيز سه شوط انجام داده است، تكليف او چيست؟
ج- طواف دوّم محكوم بهصحّت است همان را به اتمام رساند.
س 41- بعضى به تصوّر اينكه طواف 14 دور است با اين كيفيت طواف انجام داده اند، آيا مُخل به طواف است؟
ج- اگر به قصد 14 شوط طواف كرده، طوافش باطل است.
س 42- اگر كسى طواف عمره را فراموش كرد و يا آنرا ناقص انجام داد تكليف چيست؟ و آيا انجام و يا تتميم آن فوريت دارد؟
ج- درصورت اوّل بايد قضا كند و بنابر احتياط سعى را نيز بعد از آن بجا آورد و درصورت دوّم چنانچه بيش از چهار شوط انجام داده طوافش را تكميل كند و احتياطاً سعى را نيز اعاده كند و اگر كمتر از نصف طواف را انجام داده طواف و سعى را اعاده كند و اگر كمتر از چهار شوط و بيشتر از نصف طواف را انجام داده احتياط واجب آن است كه تكميل كند و سپس طواف و نماز و سعى را اعاده كند.
س 43- شخصى طواف خود را انجام داده است و بعداً دو شوط طواف رجاءاً براى جبران نقص احتمالى بجا مى آورد، آيا اين عمل خللى به طواف او مى رساند؟
ص:114
ج- ضرر ندارد، ولى جبران نقص نمى كند.
س 44- شخصى در دور پنجم طواف عذرى برايش پيش آمد، آيا بعداً بايد همين طواف را تكميل كند، يا طواف ديگرى انجام دهد؟
ج- بايد همين طواف را تكميل كند و احتياطاً سعى را اعاده كند.
س 45- شخصى در حين طواف، اندكى خون در بينى خود مى بيند و آن را با دستمال پاك مى كند و طواف خود را تمام مى نمايد، آيا اين طوافصحيح است؟
ج- اگر بينى او نجس شده بايد بينى خود را آب بكشد و درصورتيكه با تطهير موالات بهم نخورده باشد طواف را تكميل كند و چنانكه با تطهير موالات بهم خورده باشد اگر قبل از نصف طواف باشد طواف را از سر بگيرد و اگر بعد از نصف طواف و قبل از چهار شوط باشد بنابر احتياط واجب آنرا تمام كند و پس از نماز طواف دوباره طواف و نماز را اعاده كند و اگر بعد از چهار شوط باشد پس از تطهير آنرا تكميل كند و همچنين است اگر دستمال نجس يا متنجّس همراه او بوده باشد.
س 46- شخصى در شوط دوّم طواف شك مى كند كه آيا طواف را به نيّت منوب عنه يا به نيت خود آغاز كرده است، وظيفه او چيست؟
ج- بايد طواف را رها كند وصبر كند تا موالات عرفيه بهم بخورد
ص:115
و بعد اعاده كند ولى بهتر است طواف را بهمان نيّتى كه بوده تمام كند و بعد از نماز آنرا اعاده كند.
س 47- شخصى در اثناى طواف بر اثر فشار جمعيت چند گام به جلو رانده شده است، پس از آن به جاى اينكه همان مقدار را جبران كند، شوط ديگرى آورده، كه مجموعاً هفت شوط تمام و يك شوط ناقص مى شود، آيا اين طوافصحيح است؟
ج- طواف او اشكال دارد و بايد آن را اعاده كند.
س 48- شخصى بر اثر شلوغى، مقدارى از طواف را در خارج مَطاف انجام داد، و بعد نيز بقيه اعمال را انجام داده است، تكليف او چيست؟
ج- اگر ممكن نبوده ولو در وقت ديگر كه در حد، طواف كند اشكال ندارد، و گرنه بايد طواف و نماز اعاده شود و احتياطاً سعى را نيز اعاده نمايد.
س 49- كسى كه وظيفه او وضوى جبيره اى و تيمم است اما از روى جهل، بدون تيمّم، اعمال عمره را انجام داده است، وظيفه او چيست؟
ج- طواف و نماز آن و احتياطاً سعى را بايد اعاده كند.
س 50- شخصى شوط اوّل طواف را خارج از مَطاف و به قصد طواف انجام داده، بعد متوجه شده است كه طواف بايد در محدوده معينى باشد، لذا مجدداً طواف را در مَطاف آغاز نموده و بعد از طواف
ص:116
اعمال ديگر را انجام داده است، آيا اشكال دارد؟
ج- مانع ندارد.
س 51- كسى كه اشتباهاً طواف را از ركن يمانى شروع و به همانجا ختم كرده و نماز طواف را خوانده و پس از آن متوجه شده، حكمش چيست؟ و چنانچه در اثناى طواف متوجه شد و طوافش را به حجرالاسود ختم كرد، مقدار زيادى، مُضر به طوافش مى باشد يا خير؟
ج- طواف و نماز را بايد اعاده كند، و فرقى بين دوصورت نيست.
س 52- كسى كه مى داند يا احتمال مى دهد كه مقدارى از طوافش را بدون اختيار انجام مى دهد، يعنى جمعيت او را مى برند، آيا مى تواند از اوّل نسبت به آن مقدارى كه جمعيت او را مى برند نيز قصد طواف كند و آن مقدار را مثل طواف سواره حساب كند؟
ج- بايد طواف را شروع كند، و اگر در اثناء بدون اختيار او را بردند همان مقدار را جبران كند و طواف را ادامه دهد.
س 53- مواردى كه بايد احتياطاً طواف را تمام كند و نماز طواف بخواند و طواف را با نمازش اعاده كند آيا اگر يك طواف به قصد اعم از تمام و اتمام (يعنى چنانچه آن مقدار انجام شده، باطل بوده تمام هفت شوط را قصد طواف داشته باشد، و چنانچهصحيح بوده به متمم آن قصد طواف داشته باشد) انجام دهد و دو ركعت
ص:117
نماز بخواند، كافى است يا خير؟
ج- اين عملصحيح است.
س 54- شخصى در عمره بعد از تقصير فهميد طواف و سعيش باطل بوده مجدداً طواف و سعى را با لباس دوخته انجام داد، آيا مجزى وصحيح است يا نه؟ و در فرض مذكور آيا بايد تقصير را هم تكرار كند يا نه؟
ج- طواف و سعى اوصحيح است، و اعاده تقصير لازم نيست اگر چه احوط است.
س 55- شخصى چند مترى از يك شوط را خراب كرده است و چون دقيقاً اوّل و آخر آن معلوم نيست، يك شوط كامل از حجرالاسود شروع و به آنجا ختم مى كند به قصد اينكه آنچه خراب شده به نحوصحيح انجام شود و زيادى قبلى و بعدى مقدمه علميه باشد، آيا اين طوافصحيح است؟
ج-صحيح است، مگر بعد از خراب شدن آن قسمت طواف را ادامه داده باشد كه در اينصورتصورى دارد كه در بعضى از آنها اقوى بطلان است.
س 56- كسى كه به حدود مَطاف آگاهى ندارد، بعد از فراغ از طواف شك مى كند كه در مَطاف بوده است يا نه، آيا طوافشصحيح است يا نه؟
ج- اگر از اوّل در مَطاف بود و شك در خارج شدن دارد، طوافش
ص:118
صحيح است. و اگر از اوّل شك دارد، با جهل مذكور در سؤال نمى تواند به طواف مزبور اكتفا كند.
س 57- شخصى در شوط اوّل طواف بود كه نماز جماعت شروع شد، طواف را قطع مى كند و مشغول نماز مى شود و پس از نماز، طواف را از سر مى گيرد و هفت شوط كامل بجا مى آورد، آيا طواف اوصحيح است؟
ج- اگر موالات عرفيه بهم خورده طواف دوّمصحيح است والا باطل است و بايد اعاده كند.
س 58- شخصى با علم به حرمت تماس با بدن زن در حين طواف از روى شهوت با بدن زنى تماس مى نمايد و از اين تماس ملتذذ مى گردد، آيا طواف او اشكال پيدا مى كند يا نه، تكليف او چيست؟
ج- مضر به طواف نيست. امّا اگر موجب انزال شود طواف باطل است و كفّاره هم دارد.
س 59- اگر كسى طواف را فراموش كند يا باطل انجام دهد، آيا مى تواند در ماههاى بعد انجام دهد؟
ج- مانع ندارد.
س 60- شخصى شوط اوّل طواف را در حالى كه ناقص بوده رها مى كند و پس از آن شش شوط ديگر بجا مى آورد و بعد از آن نقيصه شوط اوّل را بجا مى آورد، آيا طواف اوصحيح است؟
ص:119
ج- اگر هنوز موالات عرفيه بهم نخورده بايد نقصان شوط اوّل را جبران و اتمام كند و بنابر احتياط اعاده هم بكند.
س 61- اگر كسى در عدد اشواط طواف و سعى به ديگرى اعتماد كند كافى است؟
ج- اگر اطمينان به عدد پيدا كند مانع ندارد.
س 62- شخصى به علت مريضى يا مسن بودن، در دور اوّل طواف خسته شده و از مَطاف بيرون آمد و بعد از كمى استراحت از همانجا كه طواف را قطع نموده بود شروع مى كند، آيا چون به دور چهارم نرسيده است طوافش چه حكمى دارد؟
ج- اگر موالات بهم نخوردهصحيح است.
س 63- آيا واجب است براى درك خلوتى مَطاف و طواف در محدوده بيت و مقام، طواف را تأخير بيندازد يا مستحب است يا رجحان دارد؟
ج- درصورت امكانِ طوافِ در حد، ولو در وقت خلوت، بايد در حد طواف كند ولو با تأخير، گرچه به شب يا روزهاى بعد برسد.
س 64- آيا مُحرم قبل از انجام طواف واجب خود، چه طواف عمره و چه طواف نساء، مى تواند همين طوافها را براى معذور نيابت كند؟
ج- مانع ندارد.
س 65- شخصى در طواف عمره در اثر فشار احساس مى كند
ص:120
كه لنگِ احرامش تر و نجس شده ولى اعتنا نمى كند و با همان حال طواف را تمام مى كند و نماز طواف و سعى و تقصير را انجام مى دهد و به منزل مى رود، بعد از بررسى مى بيند مقدارى نجاست خارج شده و احرامش را آلوده كرده است، يقين پيدا مى كند كه در همان حال طواف چنين شده است، بعد از مراجعت به وطن به او مى گويند باطل است، مستدعى است حكم اللَّه را با توجه به اينكه نماز و سعى را هم با همان حال انجام داده درباره اين شخص بفرماييد، و اگر اعمالش باطل باشد آيا هنوز در حال احرام است يا خير؟
ج- اگر در حال طواف، شبهه داشته و يقين نداشته كه نجس شده و وضوى او باطل شده، از احرام خارج شده است، و فقط بايد طواف و نماز و احتياطاً سعى را اعاده كند هر چند بعد از اعمال يقين پيدا كرده باشد.
س 66- آيا يقين به هل خوردن در حين طواف، مصداق عدم امكان طواف در محدوده معين و مجوز براى تجاوز به غير اين محدوده مى شود يا خير؟
ج- شامل نيست.
س 67- شخصى غسل مسّ ميت به گردنش بوده ولى بعد از اعمال عمره متذكر مى شود، وظيفه او چيست؟
ج- اگر بعد از مس ميت غسل جنابت كرده باشد- چون جنب هم بوده يا بعداً جنب شده- غسل جنابت كفايت مى كند و عملش
ص:121
صحيح است، والا بايد طواف و نماز آن و احتياطاً سعى را اعاده كند.
س 68- مُحرمى است كه مبتلا به خروج ريح است، يعنى مرتب ريح از او جدا مى شود، و در عرض سال شايد يكى دو ماه فى الجمله تخفيف پيدا مى كند، ولى نوعاً به فاصله يكى دو دقيقه وضويش باطل مى شود، تكليف چنين شخصى در طواف و نماز چيست؟ چند وضو بايد بگيرد؟
ج- حكم مبطون را دارد، و على اى حال چنانچه نتواند در اثناى طواف وضو بگيرد يا حرجى باشد اكتفا به يك وضو براى طواف كافى است، ولى اگر بتواند ولو با حمل آب در اثناى طواف وضو بگيرد واجب است تجديد وضو كند، و بنابر احتياط واجب نايب هم بگيرد و همچنين است حكم در نماز طواف.
س 69- مدتى است كه به علت ابتلاى به بيمارى و در اثر عمل جراحى هنگام خروج مدفوع احساس نمى كنم و از كيسه مخصوصى استفاده مى كنم، ولى چون به اميد خدا تصميم دارم خانه خدا را زيارت كنم، مستدعى است در رابطه با انجام مراسم عمره تكليف شرعى بنده را مرقوم فرماييد؟
ج- اگر در طواف و نماز آن، رعايت وظيفه اى كه براى وضو و نماز داريد بنماييد، عمل عمره شماصحيح است. لكن بنابر احتياط واجب بايد نايب هم بگيريد.
س 70- شخصى عمل جراحى انجام داده است، و فعلًا
ص:122
كيسه اى بسته است كه بول او قطره قطره در آن كيسه مى ريزد، لكن نه از مجراى بول بلكه از موضع جراحى كه در پهلوى اوست، آيا اين شخص حكم مسلوس را دارد؟
ج- حكم مسلوس را دارد.
س 71- كسى نيت طواف را در دل گذرانده و به قصد طواف حركت مى كند، مقدارى كه مى آيد گمان مى كند نيت طواف را بايد به زبان بگويد، لذا برمى گردد و نيت را به زبان مى گويد و طواف را از نو شروع مى كند، آيا طوافشصحيح است يا خير؟
ج- اشكال دارد.
س 72- به خاطر اهميت زيادى كه در اعمال و اداء مناسك داده مى شود، و بخصوص در طوافها و نماز آن، غالباً يك عملى را به عنوان احتياط و رجاء چندين بار بجا مى آورند ولو اينكه عمل نزد خودشان نقصى ندارد، البته به حد وسواس هم نمى رسد، آيا اين گونه تكرار در اعمال، اشكالى دارد؟
ج- وسواس همين است، و نبايد به وسوسه اعتنا شود، و در تكرار طواف و سعى در برخى ازصور موجب بطلان است اگر چه بدون وسواس هم باشد، بلى انجام عمل احتياطى بدون وسوسه مانع ندارد.
س 73- كسى كه به جهتى طواف يا سعيش قطع مى شود و به جلو مى رود، مى خواهد از همان جا كه قطع شده شروع كند ولى در
ص:123
اثر ازدحام نمى تواند خود را به آنجا برساند و در مُحاذى آنجا به طرف چپ يا راست قرار مى گيرد، آيا مى تواند از مُحاذى جايى كه قطع شده شروع كند، يا بايد همان نقطه باشد؟
ج- لازم نيست همان نقطه باشد، بلكه مُحاذات كافى است، و بايد طواف تكميل شود.
س 74- قران كه در طواف حرام است آيا طواف را باطل مى كند يا خير؟
ج- اگر از اوّل يا در اثناى طواف اوّل، قصد قران داشته احتياط در اعاده طواف است، و اگر بعد از تمام شدن طواف اوّل قصد قران كرده طواف باطل نمى شود.
س 75- آيا يك شوط و دو شوط طواف هم استحباب دارد، يا بايد طواف هفت شوط باشد، و اگر كسى گمان داشت كه مستحب است و بعد از هفت شوط طواف واجب، يكى دو شوط طواف مستحبى بجا آورد و بعد نماز طواف را خواند، آيا طوافش اشكالى دارد؟
ج- استحباب آن ثابت نيست، ولى طواف مزبورصحيح است.
س 76- معيار در كثيرالشك بودن در طواف چيست؟
ج- عرفى است.
س 77- طواف كردن در محدوده 5/ 26 ذراع، و نماز خواندن پشت مقام هر چه نزديكتر به مقام، آن طورى كه در مناسك بيان
ص:124
شده است، گويى نزد آنان بدعت است، آيا بايد همان گونه كه آنان در خارج از حد طواف مى كنند و دور از مقام نماز مى خوانند انجام شود؟
ج- چنين چيزى نيست، و بايد به وظيفه عمل شود.
س 78- اينكه فرموده ايد در بعضى موارد بايد طواف و سعى را اتمام و اعاده كند، بفرماييد كه ترتيب هم لازم است يا نه؟
ج- بلى، احتياط به اين است كه قبلًا اتمام كند طواف را و نماز بخواند، و سپس اعاده نمايد.
س 79- كسى كه در سعى يا طواف عمره مفرده، نياز به نايب پيدا كرده است، آيا نايب بايد در حالى كه مُحرم است، نيابت كند يا خير؟ بر فرض عدم لزوم احرام آيا بايد با لباس احرام طواف كند يا در لباس مَخيط هم جايز است؟
ج- در فرض سؤال هيچيك از احرام يا لباس در نايب لزوم ندارد.
س 80- شخصى مسلوس است، براى طواف و نماز آن، وظيفه او چيست؟
ج- اگر وقتى دارد كه بتواند طواف را با وضو و نماز را با وضو انجام دهد بايد آن وقت را انتخاب كند و طواف و نماز را با وضو و بدن پاك بجا آورد و بقيه اعمال را بعد از آن اتيان نمايد، و اگر چنين وقتى ندارد درصورتى كه مشقت نداشته باشد براى هر بار كه حدث
ص:125
از اوصادر شود يك وضو بگيرد و اگر مشقت دارد براى طواف يك وضو و براى نماز هم يك وضو بگيرد، و بنابر احتياط واجب نايب هم بگيرد.
س 81- آيا در مواردى كه طواف و نماز بايد اعاده شود لازم است با لباس احرام باشد؟
ج- لازم نيست.
س 82- هرگاه مُحرم لباس احرام را كنار بگذارد و با لباس دوخته اعمال عمره را از طواف و سعى انجام دهد، جهلًا يا عمداً، آيا طواف و سعى اوصحيح است؟ و عمره او مجزى است يا نه؟
ج- طواف و سعى مزبورصحيح، و عمره مذكور مُجزى است.
س 83- هرگاه مُحرم به احرام عمره جنب باشد و آب براى او ضرر دارد يا آب ندارد، آيا طواف و نماز با تيمم كافى و مجزى است؟
يا بايد نايب هم بگيرد؟
ج- نايب گرفتن لازم نيست.
س 84- شخصى در عمره طواف را تمام كرده است، ولى مى گويد دلچسب نشد لذا يك طواف ديگر بدون خواندن نماز طواف اوّل بجا مى آورد و نماز و سعى بجا مى آورد و تقصير مى كند، آيا عملشصحيح است يا نه؟
ج- عمل اوصحيح است.
س 85- اكل و شرب در حال طواف جايز است يا نه؟
ص:126
ج- مانع ندارد.
س 86- كسى كه در حال طواف شخصى را از روى زمين بلند مى كند، و ممكن است در اين حال گامى به طرف جلو بردارد و در اين حال توجه به طواف ندارد، در نتيجه نمى داند كه آيا مقدارى از مسافت را بدون قصد طواف آمده است يا نه، تكليف او چيست؟
ج- بايد آن مقدار را احتياطاً تدارك كند.
س 87- كودك نابالغى با اذن پدر مُحرم شد و طواف را نيمه كاره به تصوّر اينكه همين مقدار كافى است رها كرده و سعى را نيز از طبقه دوّم انجام داده است، تكليف چيست؟
ج- اگر از اوّل قصد هفت شوط نداشته، طواف او باطل است و بايد طواف و نماز و سعى را اعاده كند و بعد تقصير نمايد.
س 88- كسى كه در شوط ششم، طواف خود را رها كرد و نتوانست كه ادامه دهد، و ديگرى بجاى او بقيه را بجا آورد، وليكن نماز طواف را خودش خوانده و بعداً متوجه شده است كه استراحت در خلال طواف، به طواف ضرر نمى رساند و او با استراحت مى توانست خودش طواف خود را تمام نمايد، اكنون تكليف او چيست؟
ج- بقيه طواف را تمام كند و نماز را اعاده نمايد.
س 89- شخصى طواف خود را بهم مى زند و طواف دوّم را شروع مى كند، آن را نيز بهم مى زند و طواف سوّم را آغاز كرده به
ص:127
اتمام مى رساند، وظيفه او چيست؟
ج- اشكال دارد و بايد طواف را اعاده كند ولى اگر بعد از قطع طواف دوّمصبر كند تا موالات عرفيه بهم بخورد و سپس طواف سوّم را شروع كند و به اتمام برساند طواف سوّمصحيح است.
س 90- اگر شخصى ركن مستجار (ركن يمانى) را يقين كرد كه ركن حجرالاسود است، لذا طواف را از مستجار به عنوان حجرالاسود شروع كرد و هفت شوط كامل بجا آورد، بعداً فهميد كه يقين او خطا بوده است، تكليف او چيست؟
ج- طواف مزبور باطل است، و بايد تدارك شود.
س 91- گاهى انسان شك مى كند كه اين شوط طوافم بهم خورد يا نه، آيا مى شود بعد از طواف يك شوط هم به عنوان احتياط، اضافه بر هفت شوط آورد و بعد نماز بخواند يا خير؟
ج- به وسوسه نبايد اعتنا كرد، و اگر قسمتى از طواف اشكال پيدا كند همان قسمت بايد تصحيح شود، و ادامه بعد از آن به قصد طواف، بدون تصحيح آن قسمت، موجب اشكال در طواف مى شود، و با آوردن يك شوط بعد از طواف احتياطاً اشكال رفع نمى شود.
س 92- شخص در حالى كه مشغول طواف است در شوط پنجم يقين كرد كه 5 متر در شوط اوّل و 5 متر در شوط سوّم بى اختيار طواف كرده است، تكليف او چيست؟
ج- بايد از همانجايى كه در شوط اوّل طواف را خراب كرده
ص:128
طواف را تصحيح و اتمام و احتياطاً اعاده هم بكند و اگر موالات عرفيه بهم خورده ظاهراً همان اعاده كافى است.
س 93- شرايطى كه در طواف واجب، لازم الرعايه است آيا در طواف مستحبى نيز معتبر است يا نه؟
ج- ظاهر آن است كه آنچه در مناسك استثناء نكرده معتبر است.
س 94- آيا در طوافهاى مستحبى هم ختنه شرط است يا نه؟
ج- بلى شرط است.
س 95- مُحرم وارد مكه شد، آيا مى تواند قبل از اعمال عمره طواف مستحبى بجا آورد يا خير؟ و اگر بجا آورد به عمره اش ضرر مى زند يا نه؟
ج- احوط ترك طواف مستحبى است در فرض سؤال، ولى به عمره ضرر نمى زند.
س 96- آيا مى شود هر شوط از طواف مستحب را به نيت يكى از مؤمنين بجا آورد، يا بايد مجموع هفت شوط را براى يك نفر بجا آورد؟
ج- نيابت در يك شوطصحيح نيست، ولى مى تواند مجموع را به نيت چند نفر انجام دهد.
س 97- آيا جايز است طواف مستحبى را خارج از حد طواف واجب بجا آورد يا نه؟
ص:129
ج- جايز نيست مگر در مورد ضرورت.
س 98- آيا طواف در عمره مفرده استحبابى حكم طواف واجب را دارد كه بايد نماز آن خلف مقام باشد يا حكم طواف استحبابى را دارد و در هر جاى مسجدالحرام مى توان نماز آنرا خواند؟
ج- حكم طواف واجب را دارد و بايد نماز آن، خلف مقام باشد.
در حال طواف، مستحب است بگويد:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي يُمْشَى بِهِ عَلى ظُلَلِ الْمَاءِ كَمَا يُمْشَى بِهِ عَلى جُدَدِ الْأَرْضِ وَأَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَهْتَزُّ لَهُ عَرْشُكَ وَأَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي تَهْتَزُّ لَهُ أَقْدَامُ مَلَائِكَتِكَ وَأَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ مُوسى مِنْ جَانِبِ الطُّورِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَأَلْقَيْتَ عَلَيْهِ مَحَبَّةً مِنْكَ وَأَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي غَفَرْتَ بِهِ لِمُحَمَّدٍصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَمَا تَأَخَّرَ وَأَتْمَمْتَ عَلَيْهِ نِعْمَتَكَ أَنْ تَفْعَلَ بِي كَذَا وَكَذَا.»
وبه جاى كذا و كذا حاجت خود را بطلبد.
و نيز مستحب است در حال طواف بگويد:
«اللَّهُمَّ إِنِّي إِلَيْكَ فَقِيرٌ وَإِنِّي خَائِفٌ مُسْتَجِيرٌ فَلَا تُغَيِّرْ جِسْمِي وَلَا تُبَدِّلْ إِسْمِي.»
ص:130
وصلوات بر محمد و آل محمد بفرستد بخصوص وقتى كه به در خانه كعبه مى رسد. و بخواند اين دعا را:
«سَائِلُكَ فَقِيرُكَ مِسْكِينُكَ بِبَابِكَ، فَتَصَدَّقْ عَلَيْهِ بِالْجَنَّةِ، اللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَالْحَرَمُ حَرَمُكَ وَالْعَبْدُ عَبْدُكَ وَهَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِكَ الْمُسْتَجِيرِ بِكَ مِنَ النَّارِ فَأَعْتِقْنِي وَوَالِدَيَّ وَأَهْلِي وَوُلْدِي وَإِخْوَانِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنَ النَّارِ يَا جَوَادُ يَا كَرِيمُ.»
و وقتى به حجر اسماعيل رسيد رو به ناودان و سر را بلند كند و بگويد:
«اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ وَأَجِرْنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ وَعَافِنِي مِنَ السُّقْمِ وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلَالِ وَادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ.»
و چون از حجر بگذرد و به پشت كعبه برسد بگويد:
«يَا ذَا الْمَنِّ وَالطَّوْلِ يَا ذَا الْجُودِ وَالْكَرَمِ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي وَتَقَبَّلْهُ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ.»
و چون به ركن يمانى برسد دست بردارد و بگويد:
«يَا اللَّهُ يَا وَلِيَّ الْعَافِيَةِ وَخَالِقَ الْعَافِيَةِ وَرَازِقَ الْعَافِيَةِ وَالْمُنْعِمُ بِالْعَافِيَةِ وَالْمَنَّانُ بِالْعَافِيَةِ وَالمُتَفَضِّلُ بِالْعَافِيَةِ عَلَيَّ وَعَلى جَمِيعِ خَلْقِكَ يَا رَحْمنَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَرَحِيمَهُمَاصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْزُقْنَا الْعَافِيَةَ وَتَمَامَ الْعَافِيَةِ وَشُكْرَ الْعَافِيَةِ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.»
ص:131
پس سر به جانب كعبه بالا كند و بگويد:
«الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِي شَرَّفَكَ وَعَظَّمَكَ وَالْحَمْدُ للَّهِ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً نَبِيّاً وَجَعَلَ عَلِيّاً إِمَاماً اللَّهُمَّ اهْدِ لَهُ خِيَارَ خَلْقِكَ وَجَنِّبْهُ شِرَارَ خَلْقِكَ.»
و چون ميان ركن يمانى و حجرالاسود برسد بگويد:
«رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ.»
و در شوط هفتم وقتى كه به مستجار رسيد مستحب است دو دست خود را بر ديوار خانه بگشايد و شكم و روى خود را به ديوار كعبه بچسباند و بگويد:
«اللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَالْعَبْدُ عَبْدُكَ وَهَذَا مَكَانُ الْعَائِذِ بِكَ مِنَ النَّارِ.»
پس به گناهان خود اعتراف نموده و از خداوند عالم آمرزش آن را بطلبد كه انشاءاللَّه تعالى مستجاب خواهد شد، بعد بگويد:
«اللَّهُمَّ مِنْ قِبَلِكَ الرَّوْحُ وَالْفَرَجُ وَالْعَافِيَةُ اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي وَاغْفِرْ لِي مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي وَخَفِيَ عَلى خَلْقِكَ أَسْتَجِيرُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ.»
و آنچه خواهد دعا كند، و ركن يمانى را استلام كند و به نزد حجرالاسود آمده و طواف خود را تمام نموده و بگويد:
«اللَّهُمَّ قَنِّعْنِي بِمَا رَزَقْتَنِي وَبَارِكْ لِي فِيمَا آتَيْتَنِي.»
ص:132
و براى طواف كننده مستحب است در هر شوط اركان خانه كعبه و حجرالاسود را استلام نمايد و در وقت استلام حجر بگويد:
«أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَمِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ.»
ص:133
و در آن مسائلى است:
مسأله 328- واجب است بعد از تمام شدن طواف عمره دو ركعت نماز بخواند مثل نمازصبح.
مسأله 329- مى تواند نماز طواف را با هر سوره اى كه خواست بخواند مگر سوره هاى سجده، و مستحب است در ركعت اوّل بعد از «حمد» سوره «قل هو اللَّه احد» را بخواند، و در ركعت دوّم سوره «قل يا ايها الكافرون» را بخواند.
مسأله 330- جايز است نماز طواف را بلند بخواند مثل نمازصبح يا آهسته مثل نماز ظهر.
مسأله 331- شك در ركعات نماز طواف موجب بطلان نماز است، و بايد اعاده كند و ظنّ در افعال و ركعات نماز حجّت است. و در احكام، اين نماز با نماز يوميه مساوى است.
مسأله 332- اقوى آن است كه بعد از طواف مبادرت به نماز كند و زود بجا آورد.
مسأله 333- واجب است كه اين نماز نزد مقام ابراهيم واقع شود.
ص:134
و اظهر آن است كه پشت مقام بجا آورد كه سنگى كه مقام است بين او و خانه كعبه واقع شود، و بهتر آن است كه هر چه ممكن باشد نزديك تر بايستد، لكن نه بطورى كه مزاحمت با سايرين كند.
مسأله 334- اگر بواسطه زيادى جمعيت نتوانست پشت مقام بايستد بطورى كه گفته شود نزد مقام نماز مى كند بواسطه دورى زياد، در يكى از دو جانب بجا آورد در جايى كه گفته شود نزد مقام نماز مى خواند.
مسأله 335- اگر ممكن نشد در دو جانب نزد مقام نماز را بجا آورد بايد در پشت مقام با رعايت الاقرب فالاقرب بخواند و بهتر آن است كه اگر در يكى از دو طرف مى تواند نماز نزديكتر به مقام نسبت به جانب پشت بخواند و عرفاً هم بر هيچكدام نماز در نزد مقامصدق نمى كند نماز را در آنجا اعاده كند و احتياط بيشتر آن است كه تا زمانى كه وقت سعى ضيق نشده اگر امكان نماز در پشت مقام فراهم آمد نماز را در آنجا اعاده كند.
مسأله 336- جايز است نماز طواف مستحب را در هر جاى مسجدالحرام كه بخواهد بجا آورد اگر چه در حال اختيار، بلكه گفته اند كه آنرا مى تواند عمداً ترك كند.
مسأله 337- اگر كسى نماز طواف واجب را فراموش كند بايد هر وقت كه يادش آمد در مقام ابراهيم بجا آورد و به همان دستورى كه در مسأله 6 به بعد ذكر شده عمل نمايد.
ص:135
مسأله 338- اگر نماز طواف را فراموش كند و در بين سعى بينصفا و مروه يادش بيايد از همانجا سعى را رها كند و برگردد دو ركعت نماز را بخواند بعد از آن سعى را از همانجا تمام كند.
مسأله 339- شخصى كه نماز را فراموش كرده و ساير اعمال را كه بعد از نماز بايد عمل كند عمل كرده اعاده آنها ظاهراً لازم نباشد اگر چه احتياط استحبابى در اعاده است.
مسأله 340- اگر برگشتن به مسجدالحرام مشكل باشد از براى شخصى كه نماز را فراموش كرده بايد هر جا يادش آمد نماز را بجا آورد اگر چه در شهر ديگر باشد و مى تواند نايب هم بگيرد و برگشتن به حرم لازم نيست اگر چه آسان باشد، لكن بهتر است كه برگردد به حرم.
مسأله 341- اگر كسى اين نماز را بجا نياورد و بميرد واجب است بر پسر بزرگ او كه آنرا قضا كند به نحوى كه در كتاب «صلاة» تفصيل داده شده است.
مسأله 342- جاهل به مسأله در احكامى كه براى ناسى ذكر شد شريك است با او.
مسأله 343- واجب است بر هر مكلفى كه نماز خود را ياد بگيرد و قرائت و ذكرهاى واجب را پيش كسى درست كند كه تكليف الهى را بطورصحيح بجا آورد، خصوصاً كسى كه مى خواهد به مكّه برود بايد نماز را تصحيح كند، چون بعضى گفته اند اگر نماز او درست
ص:136
نباشد عمره او باطل است، و بنابر اين قول ممكن است چيزهايى كه در احرام بر او حرام شده بود مثل زن و چيزهايى كه گذشت بر او حلال نشود.
مسأله 344- اگر شخصى نتوانست قرائت يا ذكرهاى واجب را ياد بگيرد، بايد نماز را به هر ترتيبى كه مى تواند خودش بجا آورد و كافى است، و اگر ممكن است، كسى را بگمارد كه نماز را تلقين او كند، و احتياط آن است كه در مقام ابراهيم به شخص عادلى اقتدا كند، لكن اكتفا به نماز جماعت نكند چنانچه نايب گرفتن نيز كافى نيست.
مسأله 345- نماز طواف را در همه اوقات مى شود خواند مگر آنكه مزاحمت كند با وقت نماز واجب كه اگر نماز طواف بخواند موجب فوت يوميه شود پس بايد اوّل نماز يوميه را بخواند.
مسأله 346- اگر كسى از روى بى مبالاتى مسامحه كرد در ياد گرفتن قرائت و ذكر واجب نماز تا وقت تنگ شد نماز را به هر نحو كه مى تواند بايد بخواند وصحيح است، لكن معصيت كار است، و احتياط آن است كه به دستور مسأله 17 عمل كند، و اگر ممكن است كسى را وادار كند كه تلقين او كند.
مسأله 347- نماز طواف استحبابى لازم نيست در نزد مقام ابراهيم باشد بلكه در هر جاى مسجدالحرام جايز است بخصوص در موقع
ص:137
ازدحام، مناسب است مراعات ساير حجاج را بنمايند.
س 1- كسى نماز طواف عمره را در داخل حِجْر اسماعيل بجا آورده و بعد از تقصير متوجه شده است، وظيفه او چيست؟
ج- بايد نماز را اعاده كند.
س 2- شخصى بعد از طواف وضوى او باطل شده و خجالت كشيده كه بگويد نمازش را بى وضو خوانده است و بعد از آن سعى و تقصير را انجام داده و مُحل شده است، وظيفه او چيست؟
ج- بايد نماز و سعى و تقصير را اعاده كند.
س 3- كسى كه هر چه سعى نمود كه موارد غيرصحيح قرائت خود را تصحيح كند نتوانست و نيز شخصى ديگر را جهت اقتدا كردن و يا تلقين نمودن قرائتصحيح پيدا نكرد وظيفه اش چيست؟
ج- به هر نحو قدرت دارد بخواند، و به جماعت خواندن حتى در فرض امكان واجب نيست.
س 4- در موقعى كه شخص طواف مى كرده جمعيت زياد بوده و بعد از آن در اثر ازدحام، نتوانسته است كه نزديك مقام نماز بخواند و در آن وقت چاره اى به غير از نماز خواندن دور از مقام نداشته، آيا نماز اوصحيح است يا خير؟
ج- اگر امكان نداشته با فرض اضطرار مانع ندارد.
س 5- براى كسانى كه قرائتشان درست نيست و مى خواهند نماز طوافشان را به جماعت بخوانند، آيا مى توانند نماز طواف عمره
ص:138
را به نماز طواف نساء يا بالعكس و يا كسى كه نايب است به كسى كه نايب نيست اقتدا كنند يا نه؟
ج- اكتفا به جماعت نبايد بكنند، و احتياط در همه موارد سؤال حاصل مى شود.
س 6- كسى كه قرائتش درست نيست، آيا مى تواند تبرعاً از كسى كه طواف واجب بر عهده دارد نيابت كند و يا عمره انجام دهد؟
ج- نيابت چنين شخصىصحيح نيست هر چند تبرعى باشد، مگر آنكه بتواند قرائت خود را تصحيح كند و از ذوى الاعذار محسوب نباشد، كه در اينصورت مى تواند نيابت را قبول نمايد، ولى بايد قرائت خود را درست كند.
س 7- افرادى با اينكه قرائتشان درست نيست و كلمات نماز را نمى توانند درست بگويند، در عمره نايب مى شوند و عمره را به نيت منوب عنه انجام مى دهند، بعد متوجه مى شوند كه نمى توانند نايب شوند. اين افراد چگونه از احرام خارج مى شوند، و براى عمره چه وظيفه اى دارند؟
ج- درصورت امكان بايد قرائت خود را درست كنند و عمل نيابى خود را تصحيح نمايند تا از احرام خارج شوند، هر چند به سالهاى بعد بكشد لكن اگر بنظر عرفى به كلّى امكان تصحيح قرائت در او وجود نداشته و ندارد احرامش باطل بوده و مُحرم نشده است.
س 8- كسى كه مطمئن باشد قرائتش يا ذكرى كه در نماز
ص:139
مى گويد درست است و نماز طواف را اعم از طواف عمره و نساء همان گونه بخواند، بعد معلوم شود كه اشتباه بوده است آيا بايد چه كند؟
ج- اگر احتمال غلط بودن آن را نمى داده، نمازشصحيح است.
س 9- چند روزى كه اطراف كعبه به قدرى شلوغ است كهصف طواف تا پشت مقام ابراهيم عليه السلام مى آيد، و نماز خواندن پشت مقام و نزديك آن ممكن نيست مگر اينكه چند نفرى اطراف انسان بايستند تا انسان نماز طوافش را بخواند، بفرماييد آيا حتماً نماز بايد خَلْف مَقام و نزديك آن باشد ولو به اينصورت، يا دورتر تا هر جا كه مى تواند به تنهايى نماز بخواند، كافى است؟
ج- اگر امكان دارد و محذورى در بين نيست، بايد خلف و نزد مقام نماز بخواند ولو به كمك ديگران، و در مورد ضرورت، مقدارى دورتر مانع ندارد با مراعات الاقرب فالاقرب.
س 10- در نماز طواف كه انسان مشغول ذكر بود او را حركت دادند، ذكر را تكرار كرد، دوباره تكان دادند و تكرار كرد، آيا مانعى ندارد؟
ج- اگر طورى حركت كرده كه استقرار او از بين رفته مانع ندارد، و در غير اينصورت تكرار نكند مگر به قصد احتياط، به شرط آنكه وسوسه نباشد.
س 11- آيا محمول نجس و متنجّسى كه در طواف معفو
ص:140
نيست، در نماز طواف مثل نمازهاى يوميه معفو است يا نه؟
ج- در نماز طواف حكم نمازهاى يوميه را دارد. در محمول متنجّس اگر نمى تواند با آن ستر عورت كند معفو است و اگر بتواند با آن ستر عورت كند و يا اعيان نجسه باشد محل اشكال است.
س 12- بين طواف و نماز آن اگر نماز مستحبى يا عبادت مستحبى ديگر بجا آورد، اشكال دارد يا نه؟
ج- احتياط در ترك آن و مبادرت به نماز طواف است.
س 13- گاهى در پشت مقام ابراهيم عليه السلام جمعيت زياد است، و چون زن و مرد كنار هم قرار مى گيرند احياناً مورد فشار ازدحام واقع مى شوند، بدون اينكه ريبه و فسادى در بين باشد، آيا به نماز طواف ضرر نمى رساند؟
ج- درصورت امكان بايد رعايت عدم تقدم زن از مرد و عدم محاذى بودن آنان بشود.
س 14- احياناً انسان مى داند كه اگر نماز طواف را شروع كند، طواف كننده ها مى آيند و او را حركت مى دهند و جابجا مى كنند، در عين حال نماز را شروع مى كند، آيا اگر اين نماز را تمام كند،صحيح است؟
ج- اگرصحيحاً تمام كند، مانع ندارد.
س 15- در مناسك فرموده ايد بر هر مكلفى واجب است قرائت نمازهاى يوميه اش را ياد بگيرد خصوصاً براى زيارت خانه
ص:141
خدا، حال اگر كسى كوتاهى كرد و براى تعلم و يادگيرى قرائت نماز اقدام ننمود، آيا همين نماز باطل كفايت مى كند و يا اينكه بايد نايب بگيرد، و درصورتى كه نيابت را لازم نمى دانيد، آيا همين نماز كافى است يا خير؟
ج- اگر وقت ضيق شود به طورى كه اگر بعد از طواف بخواهد نماز را ياد بگيرد موالات بين نماز و طواف فوت مى شود، خودش هر طور مى تواند بخواند.
س 16- كسى كه نمازش را غلط مى خواند و وقت تصحيح آن را ندارد مى فرماييد نماز طواف را به همان كيفيت كه مى تواند خودش بخواند، آيا چنين كسى مى تواند عمره مفرده مستحبى بجا بياورد؟
ج- اشكال ندارد.
س 17- شخصى طواف عمره را بجا آورده و بدون نماز و سعى، تقصير كرده است، تكليف او چيست؟
ج- بايد نماز و سعى را بجا آورد، و با فرض جهل يا نسيان اعاده تقصير لازم نيست اگر چه احوط است.
س 18- آيا مقصود از «نماز طواف نزد مقام» پشت مقام است يا شامل دو طرف مقام نيز مى شود؟
ج- بايد خلف مقام باشد.
س 19- اگر كسى نماز را در غير از مقام ابراهيم بخواند و با
ص:142
اعتقاد بهصحت آن بقيه اعمال را انجام دهد، وظيفه او چيست؟
ج- فقط نماز را بايد اعاده كند.
س 20- اگر پشت مقام ابراهيم دو طبقه شود، آيا نماز در طبقه بالا يا زير زمينصحيح است؟
ج- درصورتى كه احراز نشود خلف مقام نماز خوانده،صحيح نيست.
س 21- شخصى نماز طواف را به اعتقاد اينكه حِجْر اسماعيل مقام ابراهيم است در حِجْر اسماعيل خوانده، چه بايد بكند؟
ج- بايد نماز را اعاده كند.
س 22- آيا نماز طواف واجب را مى توان با نماز جماعت يوميه بجا آورد؟
ج-صحت آن محل اشكال است.
س 23- پشت مقام تا چه اندازه اىصادق است، و آيا حد معينى نمى توان براى آن فرض كرد؟
ج- عرفى است.
س 24- آيا فاصله انداختن بين طواف و نماز به مقدار دو ركعت نماز اشكال دارد، و اصولًا چه مقدار فاصله مُخل است؟
ج- مانع ندارد، و ميزان مبادرت عرفيه است. و در هرصورت با تأخير نماز، اعاده طواف لازم نيست.
س 25- گاهى طواف تا نزديك تالارهاى مسجد مى رسد، آيا
ص:143
در اينصورت مى شود نماز طواف را پشت سر طواف كنندگان بجا آورد، و آياصدق پشت مقام مى نمايد؟
ج-صدق خَلْف، به نظر عرف است، ليكن در چنين شرايطى بايد منتظر بماند تا خلوت شود بعد طواف و نماز را انجام دهد ولو به شب يا روزهاى بعد بيفتد.
س 26- شخصى مُحرم به احرام عمره شده و وارد مكه شده است و هفت روز مثلًا در مكه توقف دارد و نماز او غلطهاى زيادى دارد، آيا واجب است كه تا آخر وقت در احرام بماند و نمازش را اصلاح كند و بعد شروع به طواف كند يا وظيفه ديگرى دارد؟
ج- اگر مى تواند قرائتش را تصحيح كند بايد طواف را تأخير بيندازد و ابتداءً قرائت خود را تصحيح كند و اگر نتواند غلطهاى خود را درست كند، به هر نحو مى تواند نماز بخواند.
س 27- اينجانب چند سال قبل به مكه معظمه مشرف شدم و در آنجا اولًا نماز طواف نساء و نماز طواف براى عمره مفرده را نخوانده ام و ثانياً در تعداد اشواط طواف دوّم هم در شك مى باشم، لطفاً مرا راهنمايى كنيد.
ج- اگر بعد از طواف و انصراف از آن، شك در عدد اشواط كرده ايد به شك اعتنا نكنيد و نمازهايى را كه نخوانده ايد اگر نمى توانيد به مكه برويد در محل خود بخوانيد و تا نخوانده ايد حرمت نساء باقى است. البته اين حكم در موردى است كه از روى نسيان يا
ص:144
جهل باشد و مى تواند نايب هم بگيرد.
در نماز طواف مستحب است بعد از حمد در ركعت اوّل سوره توحيد و در ركعت دوّم سوره جحد را بخواند، و پس از نماز، حمد و ثناى الهى را بجا آورده وصلوات بر محمد و آل محمد بفرستد و از خداوند عالم طلب قبول نمايد و بگويد:
«اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي وَلَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي، الْحَمْدُ للَّهِ بِمَحَامِدِهِ كُلِّهَا عَلى نَعْمَائِهِ كُلِّهَا حَتَّى يَنْتَهِيَ الْحَمْدُ إِلى مَا يُحِبُّ وَيَرْضَى، اللَّهُمَّصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَقَبَّلْ مِنِّي وَطَهِّرْ قَلْبِي وَزَكِّ عَمَلِي.»
و در روايت ديگر است:
«اللَّهُمَّ ارْحَمْنِي بِطَاعَتِي إِيَّاكَ وَطَاعَةِ رَسُولِكَصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، اللَّهُمَّ جَنِّبْنِي أَنْ أَتَعَدّى حُدُودَكَ وَاجْعَلْنِي مِمَّنْ يُحِبُّكَ وَيُحِبُّ رَسُولَكَ وَمَلَائِكَتَكَ وَعِبَادَكَ الصَّالِحِينَ.»
و در بعضى از روايات است كه حضرتصادق عليه السلام بعد از نماز طواف به سجده رفته و چنين مى گفت:
«سَجَدَ لَكَ وَجْهِي تَعَبُّداً وَرِقّاً لَاإِلهَ الَّا أَنْتَ حَقّاً حَقّاً الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَيْ ءٍ وَالْآخِرُ بَعْدَ كُلِّ شَيْ ءٍ وَهَا أَنَاذَا بَيْنَ يَدَيْكَ نَاصِيَتِي بِيَدِكَ فَاغْفِرْ لِي إِنَّهُ لَايَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُكَ
ص:145
فَاغْفِرْ لِي فَإِنِّي مُقِرٌّ بِذُنُوبِي عَلى نَفْسِي وَلَا يَدْفَعُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُكَ.»
و بعد از سجده، روى مبارك آن حضرت از گريه چنين بود كه گويا در آب فرو رفته باشد.
ص:146
و در آن چند مسأله است:
مسأله 348- واجب است بعد از بجا آوردن نماز طواف سعى كند بينصفا و مروه كه دو كوه معروفند.
مسأله 349- مراد از سعى آن است كه از كوهصفا برود به مروه و از مروه برگردد بهصفا.
مسأله 350- واجب است سعى بينصفا و مروه هفت مرتبه باشد كه به هر مرتبه شوط گويند، به اين معنى كه ازصفا به مروه رفتن يك شوط است و از مروه بهصفا برگشتن نيز يك شوط است.
مسأله 351- واجب است اوّل ازصفا شروع كند و بايد در دور هفتم به مروه ختم شود، و اگر از مروه شروع كند هر وقت فهميد بايد اعاده كند، و اگر در بين سعى بفهمد بايد از سر بگيرد و ازصفا شروع كند.
مسأله 352- احتياط آن است كه ابتدا كند از جزء اوّلصفا و از آنجا شروع به سعى كند، و درصورتى كه روى كوه برود و همانطور به نحو متعارف سعى كند كفايت مى كند.
مسأله 353- در سعى مابينصفا و مروه جايز است سواره و بر
ص:147
روى محمل، چه در حال اختيار و چه با عذر لكن راه رفتن افضل است.
مسأله 354- طهارت از حدث و خبث و ستر عورت در سعى معتبر نيست گرچه احوط مراعات طهارت از حدث است.
مسأله 355- واجب است سعى را بعد از طواف و نماز آن بجا آورد، و اگر عمداً پيش از آنها بجا آورد بايد بعد از طواف و نماز، آنرا اعاده كند.
مسأله 356- اگر از روى فراموشى مقدم بدارد سعى را بر طواف، اقوى آن است كه آنرا اعاده كند و همچنين است اگر از روى ندانستن مسأله مقدم بدارد.
مسأله 357- واجب است رفتن و برگشتن از راه متعارف باشد، پس اگر از راه غير متعارف بهصفا برود يا به مروه سعيش باطل است.
مسأله 358- اگر بينصفا و مروه را دو طبقه يا چند طبقه كنند و تمام طبقات بين دو كوه باشد از هر طبقه جايز است سعى كند گرچه احوط سعى از همان راهى است كه از اوّل متعارف بوده.
مسأله 359- اگر طبقه زير زمينى درست شد و كوه صفا و مروه ريشه دار بود و سعى بين آندو واقع شدصحيح است على الظاهر، و احوط سعى از طبقه روى زمينى است.
مسأله 360- واجب است در وقت رفتن به طرف مروه متوجه به آنجا، و وقت رفتن بهصفا متوجه به آن باشد، پس اگر عقب عقب
ص:148
برود يا پهلو را به طرفصفا يا مروه كند و برود باطل است، لكن نگاه كردن به چپ و راست بلكه گاهى به پشت سر اشكالى ندارد.
مسأله 361- جايز است به جهت استراحت و رفع خستگى، نشستن يا خوابيدن برصفا يا مروه، و همينطور جايز است نشستن يا خوابيدن بين آنها براى رفع خستگى و لازم نيست عذرى داشته باشد بنابر اقوى. ولى بنابر احتياط واجب بايد به مقدارى نباشد كه موالات عرفيه بهم بخورد زيرا موالات در همه اشواط معتبر است.
مسأله 362- جايز است تأخير سعى از طواف و نماز آن براى رفع خستگى يا تخفيف گرمى هوا، و جايز است بدون عذر تأخير بيندازد تا شب گرچه احتياط در تأخير نينداختن است.
مسأله 363- جايز نيست تأخير انداختن تا فردا بدون عذر از قبيل مرض.
مسأله 364- سعى از عبادات است و بايد آنرا با نيت خالص براى فرمان خداى تعالى بياورد.
مسأله 365- سعى مثل طواف ركن است و حكم ترك آن از روى عمد يا سهو چنان است كه در طواف گذشت.
مسأله 366- زياد كردن در سعى بر هفت مرتبه از روى عمد موجب باطل شدن آن است به تفصيلى كه در طواف گذشت.
مسأله 367- اگر از روى فراموشى زياد كند بر سعى چه كمتر از يك مرتبه يا بيشتر سعى اوصحيح است، اگر چه مستحب است كه آنرا تا
ص:149
هفت شوط ديگر كامل كند.
مسأله 368- اگر سعى را كم كند سهواً چنانچه قبل از تمام كردن شوط رابع باشد بنابر احتياط واجب سعى را از سر بگيرد ولى اگر شوط رابع را تمام كرده واجب است آنرا اتمام كند هر وقت يادش بيايد و در هر دوصورت اگر به وطن خود مراجعت كرده و براى او مشقت ندارد بايد مراجعت كند، و اگر نمى تواند يا مشقت دارد بايد در كل سعى نايب بگيرد.
مسأله 369- اگر كمتر از چهار شوط سعى كرد و بقيه را فراموش كرد بياورد، احتياط واجب آن است كه سعى را از سر بگيرد، و اگر بعد از تمام كردن چهار شوط يا بيشتر فراموش كرد به هفت مرتبه برساند لازم است از همانجا سعى را تمام كند.
مسأله 370- با تمام كردن سعى حلال نمى شود بر او آنچه حرام شده بود بواسطه احرام.
مسأله 371- اگر فراموش كرد بعض سعى را در عمره پس به گمان اينكه اعمال عمره تمام شده از احرام خارج شد و بعد از آن نزديكى با زنان كرد واجب است برگردد و سعى را اگر 3 دور يا كمتر فراموش كرده تمام كند، و اگر 4 دور يا بيشتر فراموش كرده احتياط واجب سعى را از سر بگيرد و احتياط واجب آن است كه يك گاو براى كفاره ذبح كند.
مسأله 372- اگر فراموش كرد بعض سعى را در عمره و تقصير كرد
ص:150
و بعد از آن نزديكى با زنان كرد احتياط واجب آن است كه به دستور مسأله سابق عمل كند.
مسأله 373- اگر شك كند در عدد رفت و آمدها بعد از تقصير اعتنا نكند، چه شك در زياده بكند و چه در نقيصه و همينطور است اگر بعد از فراغ از عمل شك در زياده بكند.
و اگر شك در نقيصه كند بعد از آنكه از عمل فارغ شد و منصرف شد چون بناگذارى بر اتمام و اعتنا نكردن به شك خالى از اشكال نيست احتياط آن است كه آنچه احتمال نقص مى دهد طبق مسائل قبل اتمام كند، خصوصاً اگر شك در ناقص گذاشتن در اين باشد كه عمداً براى حاجتى ترك كرده است.
مسأله 374- اگر بعد از فارغ شدن از سعى يا از هر دورى شك در دُرست آوردن آن كند اعتنا نكند و سعيش صحيح است، و همينطور اگر در بين رفت و آمد شك درصحيح بجا آوردن جزء پيش كند اعتنا نكند.
مسأله 375- اگر در مروه شك كند كه هفت دفعه رفت و آمد كرده يا زيادتر مثل اينكه شك كند بين هفت و نه اعتنا نكند، و اگر قبل از رسيدن به مروه شك كند كه اين دور هفت است يا كمتر ظاهراً سعى او باطل است، و همچنين است هر شكى كه به كمتر از هفت تعلق بگيرد، مثل شك بين يك و سه يا دو و چهار و هكذا.
مسأله 376- اگر طواف را در روزى بجا آورد و روز بعد شك كرد كه
ص:151
سعى كرده است يا نه اگر چيزى كه مشكوك است تأخير انداختن سعى بدون عذر است بعيد نيست بناگذارى برآوردن اگر چه احتياط مستحب در آوردن است و اگر چيزى كه مشكوك است تأخير با عذر باشد در اينصورت وجهى براى بناگذارى بر اين كه آورده شده نيست.
مسأله 377- كسى كه مى دانسته بايد هفت مرتبه بينصفا و مروه سعى كند و با همين نيت ازصفا شروع كرده ولى رفت و برگشت را يك مرتبه حساب كرده و در نتيجه چهارده مرتبه سعى نموده احتياط آن است كه سعى را اعاده كند اگر چه اقوى كفايت همان سعى است.
مسأله 378- كسى كه بعد از ظهر، طواف و نماز را بجا مى آورد و سعى را شب انجام مى دهد اگر بدون تأخير عرفى، سعى در شب واقع شود مانع ندارد و احتياط آن است كه تا شب تأخير نيندازد اگر چه اقوى كفايت است.
مسأله 379- سعى در طبقه فوقانى اگر محرز نيست كه بين صفا و مروه است، جايز نيست.
س 1- كسى كه در اثناى سعى متوجه شود كه طواف او بيش از هفت شوط بوده تكليف او چيست؟
ص:152
ج- احتياطاً سعى را رها كند تا موالات عرفيه از بين برود، پس از آن همه را اعاده كند.
س 2- اگر از مروه شروع و بهصفا ختم كرده و بعد فهميده است، وظيفه او چيست به خصوص اگر تقصير كرده باشد؟
ج- بايد سعى را اعاده كند و اگر تقصير نكرده تقصير كند. و اگر با اعتقاد بهصحّت تقصير كرده، تقصير اعاده ندارد مگر از باب احتياط و در غير اينصورت بايد تقصير را اعاده كند.
س 3- كسى بعد از اتمام شوط ششم سعى درصفا گمان تمام شدن هفت شوط را كرد و تقصير نمود ولى فوراً به او گفته اند كه بايد يك شوط ديگر بياورى، او هم انجام داد و بعد بار ديگر تقصير نمود، آيا عمل اوصحيح است يا خير، و كفاره دارد يا نه؟
ج- عملصحيح است و كفاره ندارد.
س 4- كسى در اثناى سعى براى آب خوردن از مسير منحرف شده و پس از خوردن آب ادامه داده است چهصورت دارد؟
ج- چنانچه مقدار انحرافى را به عنوان سعى انجام نداده و در برگشت از جايى كه سعى را قطع كرده يا محاذى آن سعى را تمام كردهصحيح است.
س 5- شخصى در اثناى عمره مفرده، در شوط پنجم سعى، مريض شده و نتوانسته است عمره را تمام كند، او را به ايران برده اند و بعد از بهبودى هم نتوانسته به مكه بيايد فعلًا وظيفه او چيست؟
ص:153
توضيح آنكه كسى نايب شده كه وظيفه او را انجام دهد و عملى را كه وظيفه اوست و او را از احرام خارج مى كند بجا آورد.
ج- وظيفه او در مكّه اين بود كه درصورت امكان بوسيله چرخ و مانند آن در دو شوط باقيمانده او را سعى مى دادند و پس از آنكه خودش تقصير مى كرد او را طواف نساء داده بعد نماز طواف نساء بجا مى آورد امّا وظيفه فعلى او با فرض اينكه خود شخص نمى تواند مراجعت كند، نايب براى خروج منوب عنه از احرام، سعى را تمام كند و آن را اعاده نمايد و به منوب عنه خبر دهد كه تقصير نمايد و بعد از تقصير براى طواف نساء نايب بگيرد، و توضيح آنكه مسأله از موارد حصر نيست، چون شخص مريض فعلًا خوب شده و اينكه نمى تواند به مكه بيايد از جهت مرض نيست.
س 6- كسى كه طواف و نماز آن را انجام داده و سعى را به روز يا روزهاى بعد به تأخير انداخته است آيا طواف و نماز را بايد اعاده كند؟
ج- لازم نيست ولى اختياراً نبايد سعى را به روز بعد تأخير بيندازد.
س 7- اگر كسى يقين كند كه هفت شوط سعى بينصفا و مروه را تمام كرده است ولى بعد از تقصير متوجه مى شود كه پنج شوط بوده، اولًا آيا كل سعى را بايد از سر بگيرد يا دو شوطى را كه ناقص بوده است بايد تكميل كند؟ و ثانياً آيا تقصير هم بايد بكند، يا
ص:154
تقصير اوّل كافى است؟
ج- بايد سعى را اتمام كند، و احتياطاً تقصير را اعاده نمايد، گرچه وجوب اين احتياط معلوم نيست.
س 8- شخصى بعد از طواف عمره گم شده و بعد از پيدا شدن به رفقايش گفته كه سعىصفا و مروه را بجا آورده ام، و تقصير نمود بعد از مراجعت به ايران متوجه مى شود لذا چند بار به پسرانش گفته اعمال من ناقص شده، و قبل از فوتش وصيت نموده است براى او نايب بگيرند، اگر عمل شخص فوق الذكر باطل باشد وُرّاث او حاضرند اين جانب را بفرستند تا اعمال عمره او را انجام بدهم، آيا نظر حضرت عالى چيست؟
ج- ورثه مى توانند شما را نايب كنند براى عمل عمره، ولى بايد نايب سعى را جداگانه به نيابت آن مرحوم انجام دهد. گرچه در فرض مرقوم بيش از نايب گرفتن براى سعى لازم نيست.
س 9- بينصفا و مروه طورى است كه از يك طرف مى روند و از طرف ديگر آن برمى گردند، يعنى بين رفت و برگشت دو سه مترى فاصله است، آيا اگر امكان باشد از همان مسيرى كه بهصفا رفته، به مروه برگردد اشكال دارد؟
ج- اشكال ندارد، ولى نبايد مزاحم ديگران شود.
س 10- شخصى در حال سعى كردن بود، يك وقت ديد مقدارى را كه براى هروله علامت گذارى كرده اند بطور عادى سير
ص:155
كرده است، گمان مى كرد لازم است هَرْوَله كند و لذا برگشت و مقدارى را كه عادى رفته بود، با هروله تكرار كرد، آيا سعيش اشكال دارد؟
ج- اشكال دارد.
س 11- شخصى در سعى بينصفا و مروه، از جايى كه به صفا يا مروه رسيد براى شوط بعدى شروع نمى كند، بلكه تقريباً مقدار دو سه متر هلالى شكل و يا مستقيم به شكل عرضى مى آيد و شروع مى كند، و در اين مقدار متوجه نيست كه با نيت سعى است يا نه، ولى اگر از او سؤال شود: چه مى كنى؟ چواب مى دهد: سعى مى كنم، آيا مضر نيست؟
ج- راه رفتن مزبور روى كوه مضرّ به سعى نيست، و در فرض مسأله سعىصحيح است.
س 12- آيا سعى كردن از همانجا كه مريضها را با چرخ مى برند و برمى گردانند (يعنى حدود دو متر بالاتر از ابتداى سراشيبى شروع مى كنند)صحيح و كافى است؟ يا حتماً بايد از اوّل كوه صفا شروع و در مروه هم به سنگهاى سياه بعد از سنگهاىصاف كه بقاياى كوه است برسند؟
ج- سعى بايد بين دو كوه باشد و احراز شود، و لازم نيست بالا برود.
س 13- در مناسك فرموده ايد كسى كه بينصفا و مروه، سعى
ص:156
مى كند واجب است در هنگامى كه به طرف مروه در حركت است توجهش به مروه باشد و بالعكس، آيا اين وجوب توجه تكليفى است و يا وضعى و تكليفى؟
ج- وضعى است.
س 14- زيادى در سعى جهلًا، آيا حكم زيادى سهوى را دارد يا عمدى؟
ج- محل اشكال است.
س 15- كسى كه نمى تواند بدون سوار شدن در چرخهاى معمولى در مَسْعى سعى كند لكن تمكن مالى ندارد، چون ارز خود راصرف سوغات كرده، وظيفه اش چيست؟
ج- اگر مى تواند با چرخ سعى كند ولو با فروش چيزى يا قرض بايد خودش سعى كند و استنابهصحيح نيست مگر آن كه مشقت و حرج در كار باشد.
س 16- شخصى شوط سوم سعى را بهم زد و با فاصله اندكى هفت شوط ديگر بجا آورد، و تقصير نمود، آيا اين سعى صحيح است؟
ج- اشكال دارد و بايد سعى را اعاده كند.
س 17- شخصى به اعتقاد اينكه هر شوط سعى رفت و برگشت ازصفا به مروه است سعى را شروع مى كند و در شوط سوّم متوجه مسأله مى شود و سعى خود را به هفت شوط خاتمه مى دهد،
ص:157
سعى او چه حكمى دارد؟
ج- سعى اوصحيح است.
س 18- شخصى در حال سعى گاهى عقب عقب به طرف مروه و ياصفا رفته است، تكليف او چيست؟
ج- بايد آن مقدار را تدارك كند. و اگر از آن محل گذشته سعى او اشكال دارد و احتياط در اتمام و اعاده است.
س 19- سعى از طبقه دوّم فعلى كه بالاتر از كوهصفا و مروه مى باشد، جايز است يا نه؟
ج- اشكال دارد.
س 20- شخصى به جهت كنترل همراهان خود در حين سعى گاهى به عقب برمى گشته و بدون توجه مجدداً همان مسافت را طى مى كرده، آيا سعى اوصحيح است؟
ج- اشكال دارد و بايد سعى را اعاده كند.
س 21- شخصى سعى بينصفا و مروه را پنج دور رفت و برگشت كه مجموعاً ده شوط مى شود انجام داده است، و آنگاه كه متوجه مسأله شد سعى را از همان جا قطع نمود و تقصير كرد، تكليف چيست؟
ج- در فرض سؤال احوط اعاده سعى است.
س 22- شخصى به تصوّر اينكه رفتن بالاى كوهصفا يا مروه لازم است، چون اين مقدار مسافت را تحت فشار جمعيت رفته لذا
ص:158
براى اعاده آن مقدارى وارد سعى شده و بعد به نيّت سعى برگشته است و در واقع مقدارى مسافت را دوبار طى كرده است، آيا سعى او درست است؟
ج- اگر به نيت احتياط عمل كرده باشد ضرر ندارد.
س 23- شخصى به تصوّر اينكه سعى نيز نياز به وضو دارد بعد از يك شوط و نيم سعى خود را قطع مى كند و وضو مى گيرد و هفت شوط ديگر سعى مى نمايد، تكليف او چيست؟
ج- اشكال دارد، و بايد سعى را اعاده كند، امّا اگر بعد از وضو و فوت موالات عرفيه سعى كندصحيح است.
س 24- كسى كه قدر متيقّن عدد اشواط را مى داند، امّا ترديد دارد كه شوط بعدى را انجام داده يا نه، مثلًا مى داند پنج شوط انجام داده، ولى شك دارد كه بقيه را انجام داده يا نه، تكليف او چيست؟
ج- فرض مزبور شك در اشواط است، و مُبطل است.
س 25- اگر كسى سعى را به طور كلى فراموش كرد و تقصير نمود، تكليف او چيست؟
ج- از احرام خارج شده، و هر وقت يادش آمد سعى را بجا آورد.
س 26- اگر كسى قبل از رسيدن به مروه، در آوردن هفت و نه شك كرد، تكليف او چيست؟
ج- مُبطل است، و بايد سعى را اعاده كند.
س 27- آيا موالات در تمام اشواط معتبر است، و يا اختصاص
ص:159
به بعض دارد.
ج- بنابر احتياط واجب موالات در تمام اشواط سعى معتبر است.
س 28- شخصى در حال سعى در عدد اشواط شك مى كند و با حال ترديد به سعى خود ادامه مى دهد و در فكر است كه عدد را ضبط كند، پس از تأمل و بعد از آنكهصد متر سعى كرده يا وارد شوط بعدى شده است يقين به عدد حاصل مى كند و با يقين، باقى سعى را هم انجام مى دهد، آيا اين سعىصحيح است يا نه؟
ج-صحيح است.
مستحب است بعد از فراغ از نماز طواف و پيش از سعى به نزد چاه زمزم رفته يك يا دو دلو آب بكشد و آنرا بياشامد و به سر و پشت و شكم خود بريزد و بگويد:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَرِزْقاً وَاسِعاً وَشِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَسُقْمٍ.»
پس از آن به نزد حجرالاسود بيايد، و مستحب است از درى كه محاذى حجرالاسود است به سوىصفا متوجه شود و با آرامى دل و بدن بالاىصفا رفته و به خانه كعبه نظر كند و به ركنى كه حجرالاسود در اوست رو نمايد و حمد و ثناى الهى را بجا آورد و نعمتهاى الهى را بخاطر بياورد آنگاه اين اذكار را بگويد:
ص:160
«اللَّهُ اكْبَرُ» هفت مرتبه.
«الْحَمْدُ للَّهِ» هفت مرتبه.
«لَا إِلهَ الَّا اللَّهُ» هفت مرتبه.
«لَا إِلهَ الَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ حَيٌّ لَايَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ» سه مرتبه.
پسصلوات بر محمد و آل محمد بفرستد، پس بگويد:
«اللَّهُ اكْبَرُ عَلى مَا هَدَانَا وَالْحَمْدُ للَّهِ عَلى مَا أَبْلَانَا وَالْحَمْدُ للَّهِ الْحَيِّ الْقَيُّومِ وَالْحَمْدُ للَّهِ الْحَيِّ الدَّائِمِ.» سه مرتبه.
پس بگويد:
«أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلهَ الَّا اللَّهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ لَا نَعْبُدُ الَّا إِيَّاهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» سه مرتبه.
پس بگويد:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَالْعَافِيَةَ وَالْيَقِينَ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ» سه مرتبه.
پس بگويد:
«اللَّهُمَّ آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» سه مرتبه.
پس بگويد:
ص:161
«اللَّهُ اكْبَرُ»صد مرتبه.
«لَا إِلهَ الَّا اللَّهُ»صد مرتبه.
«الْحَمْدُ للَّهِ»صد مرتبه.
«سُبْحَانَ اللَّهِ»صد مرتبه.
پس بگويد:
«لَا إِلهَ الَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَغَلَبَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَحْدَهُ، اللَّهُمَّ بَارِكْ لِي فِي الْمَوْتِ وَفِيمَا بَعْدَ الْمَوْتِ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ ظُلْمَةِ الْقَبْرِ وَوَحْشَتِهِ اللَّهُمَّ أَظِلَّنِيْ فِي ظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لَاظِلَّ الَّا ظِلُّكَ.»
و بسيار تكرار كند سپردن دين و نفس و اهل و مال خود را به خداوند عالم.
پس بگويد:
«اسْتَوْدِعَ اللَّهَ الرَّحْمنَ الرَّحِيمَ الَّذِي لَاتَضِيْعُ وَدَائِعُهُ دِينِي وَنَفْسِي وَأَهْلِي، اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِي عَلى كِتَابِكَ وَسُنَّةِ نَبِيِّكَ وَتَوَفَّنِي عَلى مِلَّتِهِ وَأَعِذْنِي مِنَ الْفِتْنَةِ.»
پس بگويد:
«اللَّهُ اكْبَرُ» سه مرتبه.
پس دعاى سابق را دو مرتبه تكرار كند، پس يكبار تكبير بگويد و باز دعا را اعاده نمايد و اگر تمام اين عمل را نتواند انجام دهد هر
ص:162
قدر كه مى تواند بخواند.
و مستحب است كه رو به كعبه نمايد و اين دعا را بخواند:
«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ قَطُّ فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَيَّ بِالْمَغْفِرَةِ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ، اللَّهُمَّ افْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ فَانَّكَ إِنْ تَفْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ تَرْحَمْنِي وَإِنْ تُعَذِّبْنِي فَأَنْتَ غَنِيٌّ عَنْ عَذَابِي وَأَنَا مُحْتَاجٌ إِلى رَحْمَتِكَ، فَيَا مَنْ أَنَا مُحْتَاجٌ إِلى رَحْمَتِهِ ارْحَمْنِي، اللَّهُمَّ لَاتَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ فَانَّكَ إِنْ تَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ تُعَذِّبْنِي وَلَمْ تَظْلِمْنِي أَصْبَحْتُ أَتَّقِي عَدْلَكَ وَلَا أَخَافُ جَوْرَكَ فَيَا مَنْ هُوَ عَدْلٌ لَايَجُورُ ارْحَمْنِي.»
پس بگويد:
«يَا مَنْ لَايَخِيبُ سَائِلُهُ وَلَا يَنْفَدُ نَائِلُهُصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَجِرْنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ.»
و در حديث شريف وارد شده است هر كس كه بخواهد مال او زياد شود ايستادن برصفا را طول دهد و هنگامى كه ازصفا پايين مى آيد بايستد و متوجه خانه كعبه شود و بگويد:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَفِتْنَتِهِ وَغُرْبَتِهِ وَوَحْشَتِهِ وَظُلْمَتِهِ وَضِيْقِهِ وَضَنْكِهِ، اللَّهُمَّ أَظِلَّنِي فِي ظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لَا ظِلَّ الَّا ظِلُّكَ.»
سپس احرام را از روى كمر خود بردارد و بگويد:
ص:163
«يَا رَبَّ الْعَفْوِ يَا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ يَا مَنْ هُوَ أَوْلى بِالْعَفْوِ، يَا مَنْ يُثِيبُ عَلَى الْعَفْوِ، الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ يَا جَوَادُ يَا كَرِيمُ يَا قَرِيبُ يَا بَعِيدُ، ارْدُدْ عَلَيَّ نِعْمَتَكَ وَاسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِكَ وَمَرْضَاتِكَ.»
و مستحب است پياده سعى نمايد و ازصفا تا به مناره ميانه آرام و با وقار راه رود و از آنجا تا جايى كه مشخص كرده اند مانند شتر تند رود و اگر سوار باشد اين حدّ را فى الجمله تند نمايد و از آنجا تا به مروه نيز آرام و با وقار برود و در وقت برگشتن نيز به همان ترتيب مراجعت نمايد و از براى زنها هروله نيست و مستحب است در هنگامى كه مى رسد به مناره ميانه بگويد:
«بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ، وَاللَّهُ اكْبَرُ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعَزُّ الْأَجَلُّ الْأَكْرَمُ، وَاهْدِنِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ، فَضَاعِفْهُ لِي وَتَقَبَّلْهُ مِنِّي، اللَّهُمَّ لَكَ سَعْيِي، وَبِكَ حَوْلِي وَقُوَّتِي تَقَبَّلْ مِنِّي عَمَلِي يَا مَنْ يَقْبَلُ عَمَلَ الْمُتَّقِينَ.»
و همين كه از حدّ هروله گذشت بگويد:
«يَا ذَا الْمَنِّ وَالْفَضْلِ وَالْكَرَمِ وَالنَّعْمَاءِ وَالْجُودِ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي، إِنَّهُ لَايَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ.»
و هنگامى كه به مروه رسيد برود بالاى آن و بجا آورد آنچه را كه درصفا بجا آورد و بخواند دعاهاى آنجا را به ترتيبى كه ذكر شد.
و پس از آن بگويد:
ص:164
«اللَّهُمَّ يَا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ يَا مَنْ يُحِبُّ الْعَفْوَ يَا مَنْ يُعْطِي عَلَى الْعَفْوِ، يَا مَنْ يَعْفُو عَلَى الْعَفْوِ يَا رَبَّ الْعَفْوِ، الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ.»
و مستحب است در گريه كردن كوشش كند و خود را به گريه وادارد و در حال سعى دعا بسيار كند و بخواند اين دعا را:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ حُسْنَ الظَّنِ بِكَ عَلى كُلِّ حَالٍ وَصِدْقَ النِّيَّةِ فِي التَّوَكُّلِ عَلَيْكَ.»
ص:165
و در آن چند مسأله است:
مسأله 380- واجب است بعد از آنكه سعى كرد تقصير يا حلق كند، يعنى قدرى از ناخنها يا قدرى از موى سر يا شارب يا ريش را بزند، و بهتر آن است كه اكتفا به زدن ناخن نكند، و از مو هم قدرى بزند، بلكه موافق احتياط است و كندن مو هم كفايت نمى كند اگر چه حرمتش محرز نباشد و يا بجاى تقصير سر بتراشد.
مسأله 381- اين عمل نيز از عبادات است و بايد با نيّت پاك و خالى از قصد غير اطاعت خدا بياورد و اگر ريا كند موجب باطل شدن عمره اش مى شود مگر آنكه جبران كند.
مسأله 382- اگر تقصير را فراموش كند تا وقتى كه از مكّه خارج شود مى تواند هر كجا باشد تقصير كند و از احرام خارج شود.
مسأله 383- اگر عمداً تقصير يا حلق را ترك كند تا از مكّه خارج شود از احرام بيرون نمى رود و محرّمات احرام تا تقصير يا حلق نكند بر او حرام مى باشد.
ص:166
مسأله 384- بعد از آنكه شخص مُحرم تقصير يا حلق كرد حلال مى شود بر او به غير از زن وصيد كه بعد از انجام طواف نساء و نماز آن، زن هم بر او حلال مى شود و امّاصيد كردن در حرم حرام است براى همه كس چه مُحرم باشد و چه مُحلّ.
مسأله 385- همانطور كه گفته شد در عمره مفرده پس از سعى مردان مخيّرند بين حلق و تقصير ولى زنها بايد تقصير كنند يعنى مقدارى از مو يا ناخن خود را بگيرند و ظاهراً براى آنها سر تراشيدن كافى نيست.
مسأله 386- احتياط آن است كه كسى كه سر را مى تراشد تمامش را بتراشد.
مسأله 387- جايز است سر را خود انسان بتراشد يا به سلمانى بدهد و همچنين در تقصير ولى بايد خودش نيّت كند.
مسأله 388- تراشيدن ريش كفايت نمى كند از تقصير يا حلق.
مسأله 389- بنابر احتياط، جايز نيست بواسطه زيادى مو، اوّل سر را ماشين كنند و بعد آنرا بتراشند، هر چند فوراً بتراشند و درصورت علم و عمد كفاره دارد ولى مى توانند به نيّت تقصير قدرى از موى سر را بچينند بعداً سر را ماشين كنند.
مسأله 390- كسى كه بخواهد ديگرى را حلق نمايد نمى تواند قبل از اينكه خودش حلق يا تقصير كند سر او را بتراشد ولى مى تواند ناخن ديگرى را براى تقصير بگيرد.
ص:167
مسأله 391- جايز نيست مقدارى از سر خود را با تيغ بتراشد و بقيّه را ماشين كند و تا حلق تمام نشده كوتاه كردن موى سر جايز نيست و وقتى كه تمام سر را بتراشد از حلق كفايت مى كند.
مسأله 392- در تقصير، كندن مو كافى نيست بلكه ميزان، كوتاه كردن است به هر وسيله اى باشد و اكتفا به كوتاه كردن موى زير بغل و نحو آن مشكل است و ظاهر آن است كه تحقق تقصير با گرفتن ناخن يا چيدن ريش يا شارب يا موى سر است.
س 1- آيا كسى كه تقصير يا سرتراشيدن او محكوم به بطلان است و بعد از آن مُحرّمات احرام را بجا آورده و جاهل به مسأله بوده كفاره دارد يا خير؟
ج- با جهل كفاره ندارد مگر درصيد به تفصيلى كه در كتب ذكر شده است.
س 2- كسى كه بعد از سعى در عمره تقصير يا حلق كرد، بعد به شك افتاد كه آيا تقصير يا حلقى كه كردمصحيح است يا نه، آيا اشكال دارد يا نه؟
ج- اگر در حال عمل عالم به مسأله و ملتفت بوده، اشكال ندارد.
س 3- يكى از خدمه كاروانها به احرام عمره مفرده از ميقات مُحرم مى شود و به مكه مى آيد و طواف و نماز آن و سپس سعى
ص:168
بينصفا و مروه را به همان عنوان بجا مى آورد، ولى براى تقصير، گمان مى كرد نتف يعنى كندن مو كافى است و چند نخ مو را به عنوان تقصير كَنْد و به حساب خودش از احرام خارج شد، سپس طواف نساء و نماز آنرا بجا مى آورد. اعمالش چگونه است و در آينده وظيفه اش چيست؟
ج- كندن مو در تقصير كافى نيست و بايد از احرام عمره مفرده با تقصيرصحيح يا حلق خارج شود.
س 4- اگر كسى تقصير عمره مفرده را فراموش كرد، آيا مى تواند در هر جايى تقصير كند يا نه؟ زيرا به ايران بازگشته است، و آيا نيازى به طواف نساء مجدّد هست؟
ج- تقصير را در هر جا مى تواند انجام دهد، ولى بايد طواف نساء را اعاده كند. و اگر خودش نمى تواند برود، نايب بگيرد.
س 5- هرگاه سنى براى شيعه تقصير نمايد چهصورت دارد؟
ج- اشكال ندارد.
س 6- شخصى بعد از طواف و نماز طواف تقصير كرد و سپس سعى را بجا آورد و دوباره تقصير كرد، وظيفه اش چيست؟
ج- اگر جاهل يا ساهى بوده چيزى بر او نيست.
س 7- اگر كسى به جاى تقصير حلق نمود آيا كفايت مى كند؟
ج- در عمره مفرده كفايت مى كند.
س 8- كسى كه بعد از انجام اعمال عمره در منزل تقصير كرده
ص:169
است، وظيفه اش چيست؟
ج- مانع ندارد.
س 9- در مناسك آمده است اگر كسى تقصير را به ريا انجام دهد عمره اش باطل است، مقصود از بطلان عمره چيست؟ ديگر اينكه وظيفه او چه مى شود؟
ج- مقصود اين است كه اگر در تقصير ريا كند و بدون تدارك تقصير طواف نساء و نماز آنرا انجام دهد در اينصورت حكم كسى را دارد كه بدون تقصير وارد اعمال بعد شده است و در هرصورت لازم است با تقصيرصحيح از احرام خارج شود و طواف نساء و نماز آنرا اعاده كند.
س 10- اگر كسى در اثناى سعى تقصير نمود، وظيفه او چيست؟
ج- اگر عمداً تقصير نموده بايد سعى را تمام كند و تقصير را اعاده كند، بلى اگر از روى نسيان يا جهل تقصير كرده احوط اعاده تقصير است و اگر از اوّل سعى، قصد هفت شوط نداشته سعى اعاده دارد.
س 11- اگر كسى از روى جهل، تقصير يا حلق را ترك نمود چه حكمى دارد؟
ج- در اين مسأله جهل حكم عمد را دارد.
س 12- در عمره مفرده اگر كسى تقصير را عمداً يا از روى
ص:170
جهل و نسيان ترك نمود و طواف نساء را انجام داد، چه وظيفه اى دارد؟
ج- بايد تقصير نمايد و طواف نساء را اعاده نمايد، و فرقى بينصور عمد و سهو و علم و جهل نيست على الاحوط.
ص:171
مسأله 393- طواف نساء را در عمره مفرده بايد بعد از تقصير يا سرتراشى بجا آورد و كيفيّت و شرايط آن مانند طواف عمره است كه به تفصيل گذشت و هيچگونه فرقى با طواف عمره ندارد مگر در نيّت كه بايد به نيّت طواف نساء طواف كند.
مسأله 394- شخص مُحرم كه بواسطه احرام چيزهايى بر او حرام شد كه در سابق به تفصيل ذكر شد بعد از تقصير يا سر تراشيدن همه چيز حلال مى شود مگر زن وصيد از جهت احرام نيز حلال مى شود نه از جهت حرم، بعد از بجا آوردن طواف نساء و نماز آن كه در كيفيّت مثل طواف و نماز عمره است كه گذشت زن نيز بر او حلال مى شود و امّاصيد كردن در حرم حرام است براى همه كس چه مُحرم و چه محلّ.
مسأله 395- طواف نساء اختصاص به مرد ندارد بلكه بر زن و خنثى و خصى و بچه مميز نيز لازم است كه اگر طواف نساء نكنند زن به همان تفصيل كه سابق گفته شد بر آنها حلال نمى شود، و نيز
ص:172
اگر زن آن را ترك كند مرد بر او حلال نمى شود، بلكه طفل غير مميز اگر ولىّ، او را مُحرم كرد بايد او را به احتياط واجب طواف نساء بدهد تا بعد از بالغ شدن، زن يا مرد بر او حلال شود.
مسأله 396- طواف نساء و نماز آن اگر چه واجب است و بدون آن زن حلال نمى شود، لكن ركن نيست و ترك عمدى آن موجب باطل شدن عمره نمى شود، بلكه واجب است بر كسى كه عمره بجا آورده آنرا بجا آورد، و اگر بجا نياورد زن بر او حلال نمى شود، بلكه آنچه از زن بر او حرام شده بود مثل عقد كردن و خطبه كردن و شاهد شدن نيز بر او حلال نمى شود بنابر احتياط واجب.
مسأله 397- جايز نيست مقدم داشتن سعى را بر طواف عمره يا بر نماز آن اختياراً، و جايز نيست مقدم داشتن طواف نساء را بر طواف عمره و بر سعى اختياراً، و اگر مقدم داشت اعاده كند تا ترتيب حاصل شود.
مسأله 398- جايز است طواف نساء را قبل از سعى بجا آورد در حال ضرورت مثل ترس از حيض و نتوانستن اقامت به مكه تا زمان پاكى، لكن احتياط در آن است كه نايب بگيرد كه بعد از آن بجا آورد.
مسأله 399- اگر سهواً طواف نساء را قبل از سعى بجا آورد يا بواسطه ندانستن حكم مقدم بدارد طواف و سعيشصحيح است، و احتياط در اعاده طواف است.
مسأله 400- اگر طواف نساء را سهواً يا عمداً بجا نياورد تا برگشت
ص:173
از مكه پس اگر مى تواند بايد خودش برگردد و بجا بياورد، و اگر نمى تواند يا مشقت دارد نايب بگيرد و پس از بجا آوردن زن به او حلال مى شود.
مسأله 401- اگر كسى طواف واجب را- چه طواف عمره و چه طواف نساء- فراموش كرد و برگشت و با زن نزديكى كرد درصورتى كه نسيان مبدّل به علم شود و استمرار نداشته باشد بايد يك هدى در مكه قربانى كند. والا چيزى بر او نيست و بهتر آن است كه شتر باشد، و اگر مى تواند خودش برود و طواف و نماز آن را بجا آورد.
و احتياطاً در غير طواف نساء سعى را هم بجا آورد. و اگر نمى تواند يا مشقف دارد نايب بگيرد.
مسأله 402- اگر كسى طواف عمره را از روى جهل به مسأله بجا نياورد و برگشت به محل خود بايد عمره را اعاده كند و يك شتر قربانى كند اگر چه با زن هم نزديكى نكرده باشد.
مسأله 403- اگر شخص، چندين عمره مفرده بجاى آورده باشد و در هيچكدام طواف نساء نكرده باشد يك طواف نساء براى تمام آنها كفايت مى كند.
مسأله 404- نايب، در طواف نساء بايد طواف را براى خود انجام دهد نه به نيّت منوب عنه ولى اگر نايب در خصوص طواف نساء باشد بايد به نيّت منوب عنه انجام دهد.
س 1- آيا پيش از بجا آوردن طواف نساء و بعد از انجام حلق يا
ص:174
تقصير، تمام انواع تلذذ و تمتّع از زن حرام است و يا اختصاص به جماع دارد؟
ج- از مطلق تلذّذ از زن بايد اجتناب نمايد.
س 2- آيا تأخير طواف نساء تا چند روز، جايز است يا خير؟
ج- مانع ندارد، و جواز تأخير طواف حدّ مشخصى ندارد.
س 3- شخصى بعد از بازگشتن از مكه ازدواج كرد و داراى اولاد شد، بعداً متوجه مى شود كه در عمره طواف نساء را نياورده است، حال كه متوجه شده است، حكم زن و فرزند او چگونه است و نسبت به طواف بايد چه كند؟
ج- با فرض جهل، فرزند او حكم حلال زاده را دارد ولى عقد ازدواج باطل است، و بايد طواف نساء را انجام دهد، و اگر بخواهد بعد از آن تجديد عقد نمايد.
س 4- مردى به زنش گفت وظيفه من طواف نساء است، ولى تو بايد طواف رجال بجا آورى! زن بجاى نيت طواف نساء طواف رجال ذكر كرد، آيا كافى است يا نه؟
ج- اگر منظورش اداى وظيفه است مانع ندارد.
س 5- كسى كه عمره مفرده انجام مى داد بدون اينكه تقصير يا حلق كند طواف نساء را بجا آورد، آيا وظيفه او چيست، و عمره او باطل است يا نه؟
ج- عمره باطل نمى شود، لكن بايد بعد از تقصير يا حلق، طواف
ص:175
نساء را اعاده نمايد، و بدون آن حرمت نساء باقى است.
س 6- شخصى پس از مراجعت از مكه شك مى كند كه طواف نساء عمره مفرده را بجا آورد يا نه، چه وظيفه اى دارد؟
ج- اگر التفات به وجوب طواف نساء نداشته، بايد طواف نساء را انجام دهد، و همچنين است درصورت التفات على الاحوط، بلكه خالى از قوت نيست.
س 7- اگر كسى بعد از شوط چهارم طواف نساء عمره مفرده با زوجه خود مواقعه نمايد، آيا به عمره لطمه اى وارد نكرده و كفاره هم ندارد؟
ج- عملصحيح است و كفاره ندارد، اگر چه حرام مرتكب شده است.
س 8- بجا نياوردن طواف نساء از روى جهل چهصورت دارد؟
ج- ترك طواف نساء، عمره را باطل نمى كند و كفاره هم ندارد، ولى حرمت نساء بدون آن باقى است و ارتكاب آن كفاره دارد.
س 9- شخصى قبل از طواف نساء با زوجه خود ملاعبه نموده و از روى شهوت به او دست زده است، آيا كفاره دارد؟
ج- كفّاره دارد مگر درصورت جهل.
س 10- اگر نايب، طواف نساء را بجا نياورد، آيا فقط زن بر او حرام است يا ذمه اش هم مشغول است، هر چند بعد از مردن باشد، كه بايد براى او قضا كند؟
ص:176
ج- ذمه او هم مشغول است، ولى خودش بايد در حياتش انجام دهد و اگر نمى تواند، نايب بگيرد.
س 11- شخصى طواف نساء عمره مفرده را فراموش كرده و بعد براى عمره مفرده ديگر مُحرم شده است آيا طواف نساء فراموش شده را بعد از انجام اعمال عمره مفرده بجا آورد يا قبل از آن؟
ج- طواف نساء عمره مفرده دوّم كفايت از آن مى كند.
س 12- پيرمردان و پيرزنانى كه عمل زناشوئى از آنان ممكن نيست و ازدواج هم نمى كنند و نيز كسى كه عنين است، آيا اگر طواف نساء را نياورند اشكال دارد؟
ج- گرچه طواف نساء جزء اعمال نيست، لكن عمل واجبى است كه بايد انجام داده شود.
س 13- شخصى به عمره مفرده رفته و پس از مراجعت به وطن شك مى كند كه طواف نساء را انجام داده يا نه؟ وظيفه او چيست؟
ج- احتياط واجب آن است كه درصورت عدم امكان يا مشقف نايب بگيرد و طواف نساء را انجام دهد.
بدانكه براى هر كسى كه مى خواهد از مكه بيرون برود مستحب است طواف وداع نمايد، و در هر شوطى حجرالاسود و ركن يمانى
ص:177
درصورت امكان استلام نمايد و چون به مستجار رسيد مستحباتى كه قبلًا براى آن مكان ذكر شد بجا آورد و آنچه خواهد دعا نمايد بعداً حجرالاسود را استلام نموده و شكم خود را به خانه كعبه بچسباند، يك دست را بر حَجَر و دست ديگر را به طرف درب گذاشته و حمد و ثناى الهى نمايد وصلوات بر پيغمبر و آل او بفرستد و اين دعا را بخواند:
«اللَّهُم َّصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَنَبِيِّكَ وَأَمِينِكَ وَحَبِيبِكَ وَنَجِيِّكَ وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ اللَّهُمَّ كَمَا بَلَّغَ رِسَالَاتِكَ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِكَ وَصَدَعَ بِأَمْرِكَ وَاوذِيَ فِي جَنْبِكَ وَعَبَدَكَ حَتّى أَتَاهُ الْيَقِينُ، اللَّهُمَّ أَقْلِبْنِي مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجَاباً بِأَفْضَلِ مَا يَرْجِعُ بِهِ أَحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ مِنَ الْمَغْفِرَةِ وَالْبَرَكَةِ وَالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوَانِ وَالْعَافِيَةِ.»
و مستحب است وقت بيرون آمدن از باب حنّاطين كه مقابل ركن شامى است بيرون رود و از خداوند متعال توفيق مراجعت را بطلبد و وقت بيرون رفتن يك درهم خرما خريده و آنرا بر فقرا تصدّق نمايد.
ص:178
مسأله 405- اگر حائض نتواند تا وقت پاك شدنصبر كند و بواسطه زيادى جمعيّت نتواند در حال عبور از مسجد شجره مُحرم شود، بايد نزديك مسجد مُحرم شود و نياز به تجديد احرام در جحفه يا تنعيم ندارد، و همينطور است حكم زنى كه در حال نفاس است.
مسأله 406- زن حائض اگر مسأله نمى دانست و عقيده داشت كه نبايد در ميقات مُحرم شود و بدون احرام از ميقات عبور كرد مى تواند براى عمره مفرده از ادنى الحلّ «مسجد تنعيم» مُحرم شود.
مسأله 407- زنى كه در غير ايام عادت لك ديده و به اعتقاد پاكى، طواف و نماز را انجام داده و شب بعد خون ديده، با شرائط حيض، اگر يقين كند كه بعد از ديدن لك، خون در باطن فرج بوده و قطع نشده، حيض بوده است و طواف و نمازشصحيح نيست و اگر شك دارد يا يقين كند كه خون قطع شده، حيض نبوده است و اعمالشصحيح است و درصورت اوّل عمره اوصحيح است و بايد طواف و نماز را اعاده كند.
ص:179
س 408- زنى كه احتمال مى دهد خون حيض ببيند و نتواند داخل مسجدالحرام شود، آيا مى تواند براى عمره مفرده مستحبى مُحرم شود و اگر خون ديد براى طواف و نماز نايب بگيرد، و همچنين مريض اگر احتمال مى دهد نتواند اعمال عمره مفرده را انجام دهد؟
ج- اشكال ندارد و چنانچه وظيفه او نايب گرفتن شد عمل به وظيفه نمايد. و همچنين مريض مى تواند در ميقات مُحرم شود ولى اگر مى تواند بايد خودش طواف كند و اعمال عمره مفرده را بجا آورد و اگر نتواند بايد او را طواف و سعى بدهند و چنانچه هيچكدام امكان نداشته باشد نايب از طرف او طواف و سعى كند و در هر 3صورت نماز طواف ها و تقصير را خود مريض بايد انجام دهد.
س 409- در مناسك مرقوم است كه زنهاى حائض بايد عبوراً از مسجد شجره مُحرم شوند و اگر نمى توانند در خارج و نزديك مسجد مُحرم شوند، آيا بر آنان لازم است كه محاذى جُحفه تجديد احرام كنند؟ و آيا اجازه مى فرماييد كه اينگونه اشخاص در مدينه با نذر مُحرم شوند؟
ج- تجديد احرام در محاذى جحفه بر آنها لازم نيست، و احرام در خارج و نزديك مسجد شجرهصحيح است و نذر لزوم ندارد، و احرام قبل از ميقات نيز با نذرصحيح است و زنهاى حائض كه عذر شرعى از دخول مسجد دارند مى توانند در مدينه با نذر براى
ص:180
عمره مفرده مُحرم شوند و در اينصورت لازم نيست به مسجد شجره بروند ولى نذر زن بايد با اذن شوهر باشد.
س 410- زن حائضى كه از مدينه عازم مكه بود گمان مى كرد كه در حال عبور در مسجد شجره مى تواند مُحرم شود و وظيفه اش را انجام دهد، ولى وقتى كه به محوطه حياط مسجد رسيد، ديد به جهت ازدحام نمى تواند با عبور مُحرم شود، لذا از شوهرش كه حاضر بود اجازه نذر گرفت و چند قدمى از مسجد فاصله گرفت و با نذر مُحرم شد آيا كفايت مى كند يا خير؟
ج- اگر احراز كند كه قبل از ميقات، با نذر مُحرم شده است مانع ندارد، و همچنين مى تواند از خارج و نزديك مسجد مُحرم شود و نذر لازم نيست.
س 411- زن در حال حيض به خيال اينكه مى تواند در حال عبور، در مسجد شجره احرام ببندد وارد مسجد شد و بلافاصله احرام بست و تلبيه را هم گفت و چند قدمى هم به طرف درى كه مى خواست خارج شود رفت، ولى چون ديد نمى شود عبور كرد برگشت و از همان درى كه وارد شده بود خارج شد، آيا احرامش چگونه است؟
ج-صحيح است.
س 412- كسانى كه به علت عادت ماهانه نمى توانند داخل مسجد شجره مُحرم شوند بايد در خارج آن مُحرم شوند و در
ص:181
مُحاذى جُحْفه تجديد احرام نمايند، با توجه به اينكه مُحاذى جُحْفه نقطه مشخصى نيست، وظيفه چيست؟
ج- تجديد احرام براى آنها لازم نيست، احرام از خارج و نزديك مسجد شجره براىصاحب عادت ماهانه كافى است.
س 413- زن حائضى كه نمى توانستصبر كند تا پاك شود، نزديك مسجد شجره مُحرم شد و بنا داشت مُحاذى جُحْفه احرام را تجديد كند، در ماشين خوابش برد و وارد مكه شد، آيا احرام او درست است؟
ج- تجديد احرام براى او لازم نيست زيرا احرام از خارج مسجد و نزديك آنصحيح است و بايد اعمال ديگر عمره مفرده را انجام دهد.
س 414- هرگاه حائض يا جنب عصياناً وارد مسجد شجره شود و مانند ديگران توقف نمايد و مُحرم شود، آيا احرام اوصحيح است يا نه؟
ج- احرامصحيح است.
س 415- زن بدون اذن شوهرش نذر مى كند و قبل از ميقات با نذر مُحرم مى شود به احرام عمره مفرده آيا احرامش درست است و چنانچه با همان احرام اعمالش را بجا آورده باشد چگونه است؟
ج- بعيد نيست كه اگر اصل سفر زن با اجازه شوهر باشد اين اجازه شامل نذر هم بشود و ديگر در خصوص نذر نيازى به اذن جديد نيست.
ص:182
س 416- با توجه به حرمت پوشيدنصورت براى زنان در حال احرام، آيا چانه هم جزءصورت محسوب مى شود و بايد باز باشد يا اينكه اگر مقنعه اى بر سر گذاشته شود كه چانه را تا لبها بپوشاند مانعى ندارد؟
ج- زير چانه جزءصورت محسوب نمى شود، ولى پوشاندن به نحوى كه در سؤال ذكر شده اشكال دارد.
س 417- آيا زن مُحرم مى تواندصورت خود را با حوله پاك كند، يا حكم سر مرد را دارد كه نمى تواند روى آن را بپوشاند؟
ج- جايز نيست.
س 418- زنها كه در حال احرام براى پوشيدن و درآوردن مقنعه،صورتشان پوشيده مى شود، چهصورت دارد؟
ج- بايد سعى كنند پوشيده نشود، و اگر عامداً و از روى علم پوشيده نشود مانع ندارد.
س 419- آيا حجاب زن در طواف مثل حجاب او در نماز است يا فرق دارد؟
ج- در حال طواف براى زن حفظ از نامحرم وجوب نفسى دارد ولى شرط براى طواف نيست.
س 420- اگر مقدارى از موهاى سر زن يا جاهاى ديگر بدن او كه بايد در حال طواف بپوشاند ظاهر باشد، آيا به طواف او ضرر مى رساند يا نه؟ و اگر با ظاهر بودن موى سر طواف را انجام داده
ص:183
طواف او باطل است يا نه؟
ج- اگر عمدى باشد ظاهراً طوافصحيح است امّا معصيت كرده و در غير مورد عمدصحيح است.
س 421- در طواف مستحبى زنان مى دانند كه به بدن مردان نگاه مى كنند و احياناً هم در بين فشار مردان قرار مى گيرند، از نظر شرع اشكال دارد يا نه؟
ج- اگر اختياراً نگاه به نامحرم نكنند اشكال ندارد، ولى در ازدحام بهتر است مراعات كنند و در هرصورت طوافصحيح است.
س 422- درصورتى كه يقين دارد در حال طواف در محدوده معين با اجنبى يا اجنبيه برخورد مى كند باز هم واجب است در محدوده معين طواف كند؟
ج- آنچه ذكر شده عذر نيست.
س 423- اگرصاحب عادت وقتيه و عدديه كه عددش مثلًا هفت روز است، روز هفتم پاك شد و غسل كرد و اعمال عمره را بجا آورد ولى بعداً لك ديد، اعمالش چگونه است؟
ج- اگر خون ديده و از روز دهم تجاوز نكرده، محكوم به حيض است والا محكوم به استحاضه است و درصورت اوّل كه محكوم به حيض است بايد طواف ها و نمازهايى را كه در آن حال خوانده و احتياطاً سعى را اعاده كند.
س 424- بعضى از زنان به جهت خوردن قرص، نظم عادت
ص:184
ماهانه شان برهم مى خورد؛ به طورى كه گاهى در مدت طولانى مرتب خون و لك مى بينند، آيا وظيفه اينگونه زنان در عمره چيست؟
ج- اگر شرايط حيض را داشته باشد محكوم به حيض است والا محكوم به استحاضه است.
س 425- اگر زن در حال طواف در عمره مفرده حيض ببيند وظيفه او چيست؟
ج- بايد فوراً از مسجدالحرام خارج شود پس اگر مى تواند در مكه بماند تا پاك شود پس از تطهير چنانچه حيض قبل از نصف طواف بوده، طواف را اعاده كند و اگر بعد از نصف و قبل از چهار شوط بوده بنابر احتياط واجب طواف را تكميل كند و بعد از نماز دوباره طواف و نماز را اعاده كند و اگر بعد از چهار شوط بوده پس از تطهير بايد آنرا تكميل كند، ولى اگر نمى تواند تا زمان پاك شدن در مكه بماند بايد براى طواف ها و نماز آنها نايب بگيرد ولى سعى و تقصير را خودش انجام بدهد.
س 426- زنى عمره را انجام داد، بعد متوجه شده كه طواف او باطل بوده است، پس از اينكه متوجه شد، ملاحظه نمود ديد عذر زنانه دارد تكليف او چيست؟
ج- هر وقت عذر او مرتفع شد، طواف ها و نماز آنها و احتياطاً سعى را اعاده كند، و اگر قبل از خروج از مكه پاك نمى شود براى
ص:185
طواف ها و نماز آنها نايب بگيرد و احتياطاً سعى را خودش اعاده كند.
س 427- زنى مسأله را نمى دانست، بعد از پاك شدن از حيض، خيال مى كرده جنب است و لذا غسل جنابت را نيت مى كرد و با همين حال عمره انجام داد، بفرماييد عمره او چگونه است؟
ج- اگر منظور او غسل براى حدثى كه از خون داشته است باشد و اسم آن را جنابت گذاشته، عملشصحيح است.
س 428- آيا مستحاضه كثيره بايد براى طواف يك غسل، و براى نماز طواف غسل ديگر بكند يا يك غسل براى هر دو كافى است؟
ج- براى هر يك غسل لازم است، مگر آنكه از وقت غسل براى طواف تا آخر نماز خون قطع باشد.
س 429- زنى به حساب شناسنامه، بيش از پنجاه سال شمسى دارد و يك سال و نيم خون نديده است، ولى در مكه خون مى بيند، بنابر اين آيا در يائسگى او مى توان ترديد داشت يا نه؟ و وظيفه او چيست؟
ج- اگر اطمينان دارد كه پنجاه سال قمرى او تمام شده و سيّده نيست حكم مستحاضه را دارد.
س 430- آيا نماز و طواف، براى زن مستحاضه يك حكم دارند يا هر كدام از طواف و نماز، جدا و مستقل هستند؟
ج- مستقل هستند.
ص:186
س 431- زنى بعد از ورود به مكه حيض مى شود، با مصرف قرص، خون قطع مى گردد و اعمال را انجام مى دهد ولى بعد از آن لك مى بيند، وظيفه او چيست؟
ج- اگر شرايط حيض را نداشته با انجام وظيفه مستحاضه عمل اوصحيح است و اگر شرايط حيض را داشته و اعمال را هم تمام كرده بايد طواف و نماز طواف و احتياطاً سعى را اعاده نمايد.
س 432- زنى در حال طواف، مستحاضه قليله مى شود، وظيفه او چيست؟
ج- اگر بعد از تمام شدن دور چهارم بوده پس از تجديد وضو و تطهير بدن و لباس طواف را تمام كند، و اگر بعد از نصف طواف و قبل از 4 شوط بوده به احتياط واجب پس از تجديد وضو و تطهير، آن را اتمام و سپس اعاده نمايد، و اگر به نصف طواف نرسيده پس از تطهير و تجديد وضو طواف را از سر بگيرد.
س 433- زن مستحاضه اى بعد از غسل و وضو مشغول طواف مى شود، در اثناى طواف لك مى بيند، وظيفه او چيست؟
ج- اگر خون او مستمر است و به وظيفه عمل كرده با تحفظ از خروج خون چيزى بر او نيست، و در غير اينصورت حكم حدث جديد را دارد.
س 434- زنى به تصوّر اينكه پاك شده است، طواف انجام مى دهد و در اثناى سعى متوجه مى شود كه هنوز پاك نشده است،
ص:187
آيا سعى او نيز باطل است، و اگر بعد از سعى متوجه شود چگونه است؟
ج- در فرض اوّل سعى را قطع كند و پس از پاك شدن از حيض، طواف و نماز را اعاده كند، و احتياط آن است كه پس از اعاده طواف و نماز سعى را اتمام و اعاده نمايد، و در فرض دوّم نيز اعاده طواف و نماز لازم، و اعاده سعى مبنى بر احتياط است.
س 435- زن مستحاضه كه بايد غسل كند و وضو بگيرد و با اين كار فاصله اى بين اعمال پيش مى آيد كه شايد طولانى هم باشد، مثلًا بايد برود منزل غسل كند و برگردد، آيا اين فاصله اشكال ندارد؟
ج- اگر خون قطع نمى شود براى هر يك از طواف و نماز بايد غسل كند و وضو بگيرد، و بايد طورى باشد كه بعد از غسل و وضو مبادرت به عمل نمايد، بنابر اين اگر با رفتن به منزل نتواند مبادرت كند، نزديك مسجدالحرام غسل كند و وضو بگيرد.
س 436- زن مستحاضه كه بايد براى هر نماز و طواف غسل كند طبق وظيفه اش غسل كرد و يا وضو گرفت و طواف را شروع كرد، بين طواف نماز ظهر شروع شد، نماز را خواند، و با همان طهارت اوّل، بعد از نماز، طواف را ادامه داد، آيا طوافشصحيح است؟
ج- اگر از هنگام غسل تا آخر طواف خون قطع بوده، طوافصحيح است، و در غير اينصورت احوط آن است كه اين طواف را تمام كند و پس از غسل اعاده نمايد.
ص:188
س 437- زنى كه حيض نمى شود ولى هر دو ماه يكبار، دو سه روزى لك و ترشحات مى بيند، وظيفه اش چيست؟
ج- اگر خون استمرار تا سه روز ندارد ولو به اين نحو كه پس از خارج شدن تا اين مدت باطن فرج آلوده باشد، حكم استحاضه را دارد.
س 438- هرگاه زن قُرَشيه پس از شصت سال، و غير قرشيه پس از پنجاه سال، چند روز متوالى خون ببيند كه همه به اوصاف حيض باشد در طوافها و نماز چه كند؟
ج- حكم مستحاضه را دارد، و حكم حيض بر خون مزبور مترتب نيست، حتى درصورت توالى يا داشتنصفات.
س 439- زنهايى كه براى جلوگيرى از قاعدگى از قرص استفاده مى كنند كه موقع طواف گرفتار حيض نباشند و ايام عادت ممكن است يك يا دو لكه كم رنگ ببينند، آيا اين خون استحاضه حساب است يا خون قروح و جروح، و در هرصورت به طواف ضرر مى زند يا خير؟
ج- حكم استحاضه را دارد و بايد به وظيفه مستحاضه عمل كنند، و اگر در اثناى طواف لك ديده تفصيلى بين ماقبل از تمام شدن نصف طواف و بعد از آن تا اتمام شوط رابع و مابعد دور چهارم هست كه در مناسك ذكر شده است.
س 440- زنى كه حيض بوده و نمى دانست و اعمال عمره را كلًا بجا آورد بفرماييد بايد دوباره بجا آورد يا كافى است؟
ص:189
ج- اگر مى تواند در مكه بماند تا پاك شود پس از پاك شدن از حيض و انجام غسل بايد طواف ها و نماز آنها را اعاده كند و اگر نمى تواند بماند بايد براى طواف ها و نماز آنها نايب بگيرد و در هرصورت عمره اشصحيح است.
س 441- اگر زنى به نيت عمره مفرده مُحرم و بعد از آن عادت شود و در همه روزهايى كه مى تواند در مكه باشد حيض است، براى عمره مفرده بايد چه كند؟ و اگر آنجا اعمالى انجام نداده و فعلًا به ايران آمده، چه وظيفه اى دارد؟
ج- در فرض سؤال بايد براى طواف و نماز نايب بگيرد و بقيه اعمال عمره را خودش بجا آورد و چنانچه به ايران آمده، اقدام كند و برگردد و اگر نمى تواند، براى اعمال عمره نايب بگيرد ولى بايد خودش تقصير كند و ترتيب بين آن و ساير اعمال مراعات شود و تا اعمال را بجا نياورد، آنچه به وسيله احرام بر او حرام شده، بر او حلال نمى شود.
س 442- دخترى در كودكى و يا اوائل سنين بلوغ جنب شده و تا كنون هم ازدواج نكرده است، با توجه به اينكه جاهل قاصر بوده و در سنين بالاتر نمى دانسته به واسطه فعلى كه در كودكى انجام شده جنب گشته است و در نتيجه غسل جنابت را تا حال انجام نداده است و با اين كيفيت به عمره نيز رفته است، تكليف او چيست؟ آن غسلهايى كه يقيناً انجام داده است، حيض و جمعه بوده است با
ص:190
توجه به موارد ياد شده فوق، اين سؤالها مطرح است؟
1- وضع نماز و روزه و كليه عباداتى كه بعد از بلوغ تا كنون انجام داده است چيست؟
2- آيا در زمان حال مُحرم است، و بهصورت احرام وارد مكه و خارج شده است؟ و درصورت مُحرم بودن آيا تا زمانى كه اعاده عمره نكند، جميع مُحرمات كه در آن ايام حرام است بر اين شخص حرام مى باشد يا خير؟
3- درصورتى كه فقط عمره اش باطل باشد ولى مُحرم نباشد چگونه مى تواند با وضع اعزام زائرين به بيت اللَّه الحرام كه چند سال يكبار اين توفيق حاصل مى شود، اعاده عمره كند؟
ج- اگر يقين دارد كه جنب شده، بدون غسل جنابت نماز و طواف اوصحيح نيست و غسلهاى ديگر كفايت از غسل جنابت نمى كند، و در فرض مسأله نمازهايى را كه با اين حال خوانده بايد قضا كند، و اگر نمى دانسته جنب است و روزه گرفته روزه هاى اوصحيح است و قضا ندارد، و عمره در مفروض سؤال صحيح است ولى طوافهاى عمره و نساء و نمازهاى آنها را بايد دو مرتبه بجا آورد، و احتياطاً سعى را نيز بعد از طواف عمره انجام دهد و اگر خودش نمى تواند برود براى آنها نايب بگيرد، و تا طواف عمره و طواف نساء و نماز آنها را انجام نداده يا با عدم قدرت، نايب او بجا
ص:191
نياورده بايد از بوى خوش و ازدواج و مُحرماتى كه با طواف نساء حلال مى شود، اجتناب نمايد.
س 443- زنى نماز طواف خود را در حِجْر اسماعيل خوانده است و چون به منزل آمده ملتفت شده كه حائض شده است و تا زمانيكه در مكه است پاك نمى شود وظيفه او نسبت به نماز چيست؟ و آيا عمل اوصحيح است يا خير؟
ج- در فرض سؤال عمره اوصحيح است و بايد براى نماز طواف نايب بگيرد.
س 444- زنى مُحرم به احرام عمره شده و پس از ورود به مكه و انجام طواف قبل از اينكه نماز طواف بخواند حائض گرديده، چه وظيفه اى دارد؟
ج- اگر مى تواند تا زمان پاكى در مكه بماند پس از تطهير نماز طواف و باقى اعمال را بجا آورد و اگر نمى تواند بماند براى نماز طواف و طواف نساء و نماز آن نايب بگيرد ولى سعى و تقصير را خودش بايد انجام بدهد.
س 445- آيا زنهايى كه از جهت عادت ماهانه براى طواف نايب مى گيرند در سعى هم مى توانند نايب بگيرند؟
ج- محل سعى مسجد نيست و سعى را بايد خودشان بجا آورند با مراعات ترتيب بين طواف و سعى.
س 446- گاهى انسان در اثر ازدحام جهت رفتن براى سعى
ص:192
ناچار است از مسجدالحرام عبور كند، در اينصورت تكليف حائض و نفساء چيست؟ و آيا براى سعى هم مثل طواف نايب بگيرند؟
ج- اگر امكان نداشته باشد كه از راه ديگرى بروند بايد تأخير بيندازند و اگر آنهم ممكن نيست نوبت به نيابت مى رسد، و بر فرض مخالفت چنانچه از آن راه رفت و خودش سعى كرد سعيشصحيح است هر چند گناه كرده است.
س 447- اگر در سعى، بعضى مواضع بدن زن غير از وجه و كفين پيدا باشد آيا به سعى او ضرر مى زند يا نه؟
ج- ضرر نمى زند.
س 448- آيا حائض و جنب مى توانند از مقدار توسعه يافته مسجدالحرام و مسجدالنبى-ص- عبور كند يا خير؟
ج- نمى تواند.
ص:193
مسأله 449- در وقتى كه در «مسجدالحرام» يا «مسجدالنبى» نماز جماعت منعقد شد، مؤمنين نبايد از آنجا خارج شوند و بايد از جماعت تخلف نكنند و با ساير مسلمين به جماعت نماز بخوانند.
مسأله 450- سجده نمودن بر تمام اقسام سنگها چه مرمر باشد يا سنگهاى سياه معدنى يا سنگ گچ و آهك قبل از آنكه پخته شود، جايز است. و سنگهايى كه در «مسجدالحرام» از اين قبيل است سجده بر آنها اشكال ندارد و همينطور در «مسجد رسول اللَّه»صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم.
مسأله 451- در «مكه» و «مدينه» در مسافرخانه و هتل مناسب نيست نماز را به جماعت بخوانند و مى توانند در جماعت ساير مسلمين در مساجد شركت كنند و نماز را به جماعت بخوانند.
مسأله 452- تخيير بين قصر و اتمام در مكه و مدينه اختصاص به مسجدالحرام و مسجدالنبى ندارد و در تمام مكه و مدينه جارى است. پس مسافر مى تواند نماز را در اين دو شهر تمام بخواند
ص:194
همانطور كه مى تواند شكسته بخواند.
مسأله 453- در تقصيرهايى كه در عمره مفرده كرده است احتياط واجب آن است كه گوسفند يا غير آن را در مكه سر ببرد، و اگر ترك كرد آنرا و برگشت به محل خود، در محل خود بكشد وصدقه بدهد.
مسأله 454- كسى كه در ميقات يا جاى ديگرى كه تكليف اقتضا مى كرد مُحرم شد نمى تواند احرام خود را بهم بزند و مُحل شود براى رفتن به مدينه منوره يا براى مقصد ديگرى، و اگر لباس احرام را هم بكند و قصد بيرون آمدن از احرام را بكند احرامش بهم نمى خورد، و آنچه بواسطه احرام بر او حرام شده حلال نمى شود، و اگر كارى كه موجب كفاره است بجا آورد بايد كفاره بدهد.
مسأله 455- اگر بواسطه عذرى مثل مرض نتواند لباس دوخته خود را بكند و لباس احرام بپوشد بايد در ميقات نيت عمره كند و لبّيك بگويد، و كافى است، و هر وقت عذرش برطرف شد جامه دوخته را بكند، و اگر لباس احرام نپوشيده بپوشد، و لازم نيست به ميقات برگردد، ولى براى پوشيدن لباس دوخته بايد يك گوسفند قربانى كند.
مسأله 456- كسى كه از روى ندانستن مسأله يا نسيان از حكم يا موضوع يا غفلت، بعضى از مُحرّمات احرام را ارتكاب نمود كفاره ندارد مگرصيد كه در هرصورت كفاره دارد، پس در غيرصيد ارتكاب از روى عمد و علم موجب كفاره است.
ص:195
مسأله 457- در هر يك از اعمال عمره اگر شك كند بعد از آنكه وارد عملى شده باشد كه مترتب بر اوست اعتنا نكند، چه شك كند كه آورده يا نه، يا شك كند كه صحيح آورده يا فاسد.
مسأله 458- شرايطى كه براى هدى است كه در حج تمتع بايد ذبح كند هيچيك در حيوانى كه براى كفاره تقصير بايد قربانى كند معتبر نيست پس مى تواند گوسفند خصى و معيوب را براى كفاره قربانى كند.
مسأله 459- غير از هدى تمتع از هدى هايى كه براى كفاره يا چيز ديگر بر انسان واجب مى شود نمى تواند شخص كفاره دهنده از گوشت آنها بخورد، و امّا از قربانى استحبابى، جايز است بخورد.
مسأله 460- مصرف كفارات؛ بنابر احتياط فقراى مؤمن غير سيّد مى باشند.
مسأله 461- اگر در حرم چيزى پيدا كرد بنابر احتياط واجب آنرا برندارد.
مسأله 462- اگر «لقطه» حرم را برداشت و از يك درهم كمتر باشد مى تواند قصد تملك آنرا بكند و آنرا مصرف كند، و ضامنصاحبش نيست، و چنانچه تملك نكرد و تفريط نكرد ضامن نيست، ولى اگر بدون تملك نگاه داشت و در نگاهدارى كوتاهى و تفريط كرد ضامن است، و اگر قصد تملك كرد وصاحبش قبل از تلف شدن پيدا شد بايد آن را بهصاحبش رد كند به احتياط واجب.
ص:196
مسأله 463- اگر لقطه را كه در حرم برداشت يك درهم يا بيشتر ارزش داشت بايد يك سال تعريف كند و ازصاحبش جستجو كند، پس اگر نيافت او را بعد از يك سال، مخير است بين دو امر: يكى آنكه آن را براىصاحبش حفظ كند، در اينصورت اگر در نگاهدارى كوتاهى نكرد ضامن نيست درصورت تلف. دوّم آنكه براىصاحبشصدقه بدهد، لكن اگرصاحبش پيدا شد و راضى بهصدقه نشد بايد عوضش را به او بدهد، و جايز نيست آن را تملك كند، و اگر تملك كند مالك نمى شود و ضامن هم مى شود.
مسأله 464- كسى كه بعد از مُحرم شدن نتوانسته باشد وظيفه اى انجام دهد كه مُحلّ شود اگر مصدود يا محصور است بايد به وظيفه آنها كه در آخر مناسك فصل دوازدهم ذكر شده عمل نمايد و اگر مصدود يا محصور نيست در بعض موارد با انجام عمره مفرده مى تواند محلّ شود.
مسأله 465- در مسجدالنبى-صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- اگر مخالف تقيه نباشد و موجب هتك و انگشت نما شدن نشود بايد در محلى نماز بخوانند كه بتوانند پيشانى خود را هنگام سجده بر سنگ هاى مسجد قرار دهند و در غير اينصورت سجده كردن روى فرشهاى مسجد مانع ندارد و مهر گذاشتن جايز نيست، و لازم نيست در جايى كه سنگ است نماز بخوانند، و لازم نيست حصير يا نحو آن با خود ببرند، ولى اگر مراعات كنند كه موجب وهن نشود و حصير
ص:197
براى جانماز با خود داشته باشند و روى آن نماز بخوانند به طورى كه متعارف ساير مسلمين است اشكال ندارد، لكن تأكيد مى شود كه از عملى كه موجب هتك و انگشت نما شدن باشد اجتناب نمايند.
س 466- در مسجدالنبىصلى الله عليه و آله بعد از اتمام نماز جماعت، آيا مى توان روى فرشهاى مسجد سجده نمود و يا اينكه بايد برود در جايى كه سنگفرش است و بر سنگ نماز بخواند؟
ج- بايد مراعات تقيه بشود و موجب هتك يا انگشت نما شدن نشود.
س 467- كسى كه نماز را در مسجدالحرام به نحو استداره خوانده است، به طورى كه رو در روى امام جماعت و يا طرفين او ايستاده بوده است، آيا اين نماز احتياج به اعاده دارد؟
ج- اگر تقيةً به طريق مذكور نماز خوانده اعاده ندارد و در غير مورد تقيّهصلاة استداره اى جايز نيست.
س 468- درصورتى كه شخص نمازگزار وارد يكى از مساجد مدينه منوره و يا مكه معظمه شد و مشاهده كرد كه جماعت خاتمه يافته است، ولى نمازگزاران در مسجد هستند، آيا مى تواند نماز را فُرادى بر طبق شرايط موجود بجاى آورد يا بايد بيايد مسافرخانه و يا هتل و نمازش را با چيزى كه سجده بر آنصحيح است انجام دهد؟
ج- بايد در منزل با رعايت شرايط معتبره نماز بخواند مگر تقيّه اقتضاى غير آنرا داشته باشد.
ص:198
س 469- حصيرهايى كه در حجاز مورد استفاده زائرين ايرانى و غير ايرانى واقع مى شود سجده بر آن جايز است يا خير؟ با ملاحظه اينكه حصير مزبور با نخ مخلوط است؟
ج- اگر عرفاً روى حصير سجده مى شود مانع ندارد.
س 470- اگر انجام نماز به كيفيتى باشد كه معلوم نيست موافق نظر اهل سنت باشد، مانند سجده بر پشت نمازگزارانصف جلو، و عدم رعايت اتصال و ... آيا نماز در اينگونه موارد بايد اعاده شود؟
ج- اعاده دارد.
س 471- كسانى كه براى شركت در نماز مغرب در مكه و مدينه وارد مساجد مى شوند و نمازهاى خود را با جماعت مى خوانند، آيا جايز است بلافاصله بعد از نماز جماعت نماز عشاء را بخوانند يا نه؟
ج- مانع ندارد، و اگر وقت نشده بايدصبر كنند.
س 472- كسى خيال مى كرد كه بر سنگ فرشهاى مسجدالحرام- زاده اللَّه شرفاً- سجدهصحيح نيست و بر پشت دست سجده مى كرده است، آيا نمازهايى كه به اين نحو خوانده چه حكمى دارد؟
ج-صحيح نيست، مگر جاهل قاصر باشد.
س 473- در ليالى مقمره در مكه كسانى كه نمازصبح را به جماعت با ساير مسلمين مى خوانند، آيا بايد بعد از روشن شدن فجر هم دوباره بخوانند، يا همان نماز كه به جماعت خوانده اند، كافى است؟
ص:199
ج- فرقى بين ليالى مقمره و غير مقمره نيست و در فرض مرقوم جماعتصحيح است و اعاده ندارد.
س 474- شخصى مقلد هيچ يك از فقها نبوده، مثلًا ده سال، حالا مى خواهد تقليد كند، در اين ده سال مكه هم رفته است، آيا عبادت هاى او مثل نماز و روزه و عمره و حجّصحيح است يا نه؟
ج- اگر اعمالش مطابق فتواى كسى كه بايد از او تقليد كند باشدصحيح است.
س 475- قرآنهايى كه در مسجدالحرام است، بر بعضى نوشته شده كه وقف است، ولى بر بعضى ديگر نوشته نشده است، شايع است آنها كه كلمه وقف و يا عبارت ديگرى كه مفهم وقف بودن باشد ندارد جايز است بردارند و چنين كارى احياناً شده است، بفرماييد جايز است يا نه؟
ج- برداشتن آنها بدون اينكه از متصدى ذيربط بگيرند، جايز نيست و بايد برگردانده شود.
س 476- آيا مقدارى از سنگصفا و مروه، يا از مشعر را مى شود با خود آورد يا نه؟
ج- ازصفا و مروه جايز نيست، و از مشعر مانع ندارد.
س 477- نيت تيمم از حدث اكبر در مَسْجِدَين چيست؟
ج- اگر در مسجد جنب شده بايد فوراً خارج شود و براى خروج از مسجد تيمم بدل از غسل جنابت كند، مگر آنكه زمان خروج كوتاه تر
ص:200
باشد از زمان لازم براى تيمم يا مساوى باشد با آن، كه در اينصورت تيمّم واجب نيست و با اين التفات اگر تيمم كندصحيح و با نيت است.
س 478- در تطهير مسجدالحرام به نحوى كه عين نجاست را برطرف مى كنند و بعد با ظرف آب مى ريزند و مى شويند و از هر طرف با آب قليل شسته مى شود، انسان به نجاست تمام مسجد علم عادى پيدا مى كند، آيا جواز سجده بر آن سنگها از باب عسر و حرج است يا جهات ديگر؟
ج- علم پيدا نمى شود، و با فرض شك نبايد اعتنا شود.
س 479- شخصى بدون اينكه خمس مال خود را بپردازد به مكه رفته است و الآن مى خواهد بپردازد، آيا عمره اوصحيح است يا خير؟
ج- اگر لباس احرام با پول غير مخمس نبوده، عمل او اشكال ندارد.
س 480- اينجانب كه تحت تكفل پدرم هستم اگر خدا بخواهد سال آينده به اتفاق مادرم به زيارت خانه خدا مشرف خواهم شد، لازم به يادآورى است كه هزينه اين سفر را از پولهايى كه پدرم طى هفت يا هشت سال به عنوان هفتگى و يا پولى كه براى پس انداز به ما داده پرداخته ايم، قابل ذكر است كه پدرم تا اين تاريخ هيچ گونه وجهى به عنوان خمس نپرداخته است، خواهشمندم مرقوم بفرماييد كه عمره ما با اين پول چه صورتى پيدا مى كند؟
ص:201
ج- اگر يقين به وجود خمس در پول مزبور نداريد عمره اشكال ندارد، و اگر يقين به وجود خمس در مال داريد لازم است احرام را از مال حلال يقينى تهيه نماييد.
س 481- آيا شخص فقير مى تواند گوشت كفاره تقصير خود را به مصرف فقرايى كه نانخور او هستند برساند؟
ج- براى كسانى كه نفقه آنان بر او واجب است نمى شودصرف نمود.
س 482- كفاراتى كه در احرام عمره بر گردن انسان مى آيد، در مكه معلوم است كه فقير مؤمن نيست، آيا بايدصبر كند تا در محل، ذبح كند و به فقير بدهد و اين تأخير عمدى مانع ندارد؟
ج- در فرض سؤال تأخير مانع ندارد، در محل ذبح كند و به فقراى مؤمن غير سيد بدهد.
س 483- اگر شخصى در مكه يا مدينه پول سعودى پيدا كند كه نمى داند متعلق به ايرانى است يا غير ايرانى، وظيفه او چيست؟
ج- با يأس از پيدا شدنصاحبش از طرف او به فقيرصدقه بدهد على الاحوط.
س 484- در مواردى كه فرموده ايد: اگر مشقت يا حرج داشته باشد ... بفرماييد منظور از مشقت و حرج شخصى است يا نوعى؟
ج- بايد خصوص مسأله ملاحظه شود، و اگر حكم دائر مدار حرج و مشقت باشد، شخصى از آن منظور است.
ص:202
س 485- اگر كسى تمام اعمال عمره را انجام داده و بعد فهميد وضويش باطل بوده است، آيا با تدارك طوافها و نماز، عمره اوصحيح است يا نه؟ و بر فرض فساد، چگونه از احرام خارج شود، و وظيفه او چيست؟
ج- بلى با تدارك طوافها و نماز و بنابر احتياط واجب سعى، عمره اوصحيح است.
س 486- اگر شخصى مبلغى ازر به فردى بدهد كه عوض آنرا- به قيمت دولتى يا آزاد- پول ايرانى بگيرد، چه حكمى دارد؟
ج- در تبديل پول بايد باهم تراضى نمايند. و خلاف مقررات هم نباشد.
س 487- شخصى بعد از احرام عمره ديوانه شده است، دوستان او بدون اجازه برايش نايب مى گيرند و يا تبرعاً باقى اعمال او را انجام مى دهند، آيا اين اعمال براى شخص اوّل مُجزى است و از احرام خارج مى شود يا نه؟ و اگر پولى خرج شد، آيا مى شود از ولىّ كسى كه ديوانه شده گرفت يا نه؟
ج- نيابت مزبور كفايت نمى كند و شخص اوّل همچنان در احرام باقى است و پولى كه خرج شده از مال كسى است كه خرج كرده است و نمى تواند به ديگرى رجوع كند، مگر آنكه مغرور شده باشد.
س 488- آيا قصد ابطال عمره يا بعض اجزاى آن، مُبطل است يا نه؟
ص:203
ج- قصد ابطال، مُبطل نيست.
س 489- آيا مصرف كنسروهاى گوشت و ماهى خارجى كه در بازار مسلمين به فروش مى رسد، جايز است يا نه؟
ج- اگر ندانند از كجا وارد شده يا بدانند كه از بلاد مسلمين است مانع ندارد، و اگر بدانند از بلاد كفر وارد مى شود، درصورتى محكوم به حليت است كه وارد كننده مسلمان باشد و احتمال بدهند كه احراز تذكيه آن را كرده و در دسترس مسلمين قرار داده است.
س 490- اگر زائرين در مكه 10 روز بمانند و در بين اين ده روز براى زيارت اماكن مقدسه به عرفات و مشعر و منى بروند حكم نمازشان از نظر قصر و اتمام چيست؟
ج- در مكّه نمازشان تمام است.
س 491- آيا غار حرا و ثور جزء محدوده مكه است؟
ج- در زمان ما هر دو جزء محدوده مكه است.
ص:204
مسأله 492- مصدود عبارت است از كسى كه دشمن او را منع كند از عمره، و محصور آن است كه بواسطه مرض ممنوع شود از عمره.
مسأله 493- كسى كه مُحرم شد به احرام عمره مفرده، واجب است عمره را تمام كند و اگر نكند به احرام باقى خواهد ماند.
مسأله 494- اگر كسى احرام عمره را بست و بعد از آن دشمنى يا كسى ديگر از قبيل عمال دولت يا غير آنها او را منع كنند از رفتن به مكه، و راه ديگرى نباشد جز آن راهى كه ممنوع است يا اگر باشد مؤونه آنرا نداشته باشد مى تواند در همان محل كه ممنوع شده يك شتر يا يك گاو يا يك گوسفند قربانى كند و از احرام خارج شود، و احتياط واجب آن است كه به نيت تحليل قربانى كند، و به احتياط واجب قدرى از مو يا ناخن خود را بگيرد، و مى تواند بجاى تقصير سر بتراشد و در اينصورت بر او همه چيز حلال مى شود حتى زن.
مسأله 495- اگر كسى به احرام عمره وارد مكه شد و دشمن يا كسى ديگر او را از بجا آوردن اعمال عمره منع كرد همان حكم
ص:205
مسأله پيش را دارد، بلكه بعيد نيست كه اگر از طواف يا سعى نيز منع كند همين حكم را داشته باشد.
مسأله 496- كسى را كه بواسطه بدهكارى كه ندارد بدهد، حبس كنند يا به ظلم حبس كنند حكم سابق را دارد.
مسأله 497- اگر بعد از احرام براى رفتن به مكه يا اجازه بجا آوردن اعمال، پولى مطالبه كنند پس اگر داشته باشد بايد بدهد، مگر آنكه حرجى باشد، و اگر نداشته باشد يا حرجى باشد ظاهراً حكم مصدود را داشته باشد.
مسأله 498- اگر از يك طريق مصدود شد و راه ديگرى هست كه باز است و مخارج رفتن از آن راه را دارد بايد به احرام باقى بماند و از آن راه برود، و بايد عمره مفرده بجا آورد و از احرام خارج شود.
مسأله 499- كسى كه مصدود است اگر اميد يا گمان برطرف شدن مانع را داشته باشد نمى تواند در ابتداء به دستورى كه گفته شد از احرام خارج شود.
مسأله 500- كسى كه مُحرم به احرام عمره مفرده شد و بواسطه مرض نتوانست برود به مكه اگر بخواهد مُحلّ شود يا بايد در همانجا هدى كند و بعد تقصير نمايد و يا بايد هدى يا پول آنرا بفرستد بوسيله امينى به مكه و با او قرارداد كند كه در چه روز و چه ساعتى آنرا در مكه ذبح كند و وقتى كه روز و ساعت موعود رسيد تقصير كند، پس از آن هر چه بر او حرام شده بود حلال مى شود مگر زن
ص:206
و احتياط آن است كه نايب در ذبح، قصد تحليل منوب عنه كند.
مسأله 501- كسى كه بواسطه مرض محصور شد زن بر او حلال نمى شود مگر آنكه خودش بيايد و اعمال عمره را بجا بياورد و طواف نساء بكند ولى اگر بوظيفه محصور عمل كرده و يا توسط نايب در مكه قربانى كرده و خودش تقصير نموده يك طواف نساء كافى است، امّا اگر عاجز شد از آمدن به مكه، بعيد نيست كفايت عمل نايب براى تحليل زن بر او و لكن احتياط واجب آن است كه درصورت امكان خودش برود.
مسأله 502- اگر مريض بعد از آنكه هدى يا پولش را فرستاد قبل از تحلّل به هدى و تقصير حالش خوب شد بطوريكه توانايى رفتن به مكه را داشت بايد برود و اعمال عمره را بجا آورد.
مسأله 503- مصدود به دشمن در حكمى كه براى مريض در مسأله پيش ذكر شده مانند اوست.
مسأله 504- كسانيكه مريض نيستند لكن بعلّت ديگر بعد از احرام نتوانستند به مكه بروند مثل كسى كه پايش يا كمرش شكسته يا بواسطه خونريزى ضعف بر او مستولى شده حكم مريض را دارند بنابراين اگر بتوانند به مكه بروند بايد اعمال عمره را انجام دهند و اگر ممكن نشد بايد آنها را طواف و سعى بدهند و اگر آن هم ممكن نشد نايب بگيرند، و چنانچه نمى توانند به مكه بروند حكم محصور را دارند.
ص:207
س 505- شخصى به نيت عمره براى يكى از معصومين عليهم السلام يا يكى از شهدا مُحرم شد و طواف و نماز طواف عمره را بجا آورد و قدرت بر اتمام عمل از او سلب شد آيا همان حكم محصور و مصدود را دارد؟
ج- اگر مريض شده يا دشمن او را منع كرده و نمى تواند اعمال را تمام كند و نايب هم نمى تواند بگيرد، حكم محصور و مصدود را دارد.
س 506- آيا تصادف در احرام، حصر است و بايد عملى كه محصور انجام مى دهد بجا آورد؟
ج- بلى، با شرايط معتبره در حصر، حكم حصر بر آن مترتب مى شود.
س 507- شخصى بعد از آنكه مُحرم شده دچار سكته قلبى مى شود بگونه اى كه هر نوع حركت براى او ضرر دارد، وظيفه او چيست؟
ج- حكم محصور را دارد.
س 508- شخصى در مدينه مصدوم مى شود، او را به مسجد شجره مى آورند و مُحرم مى نمايند آيا احرام اوصحيح است و وظيفه بعدى او چيست؟ و اگر نتواند عمره انجام دهد تكليف او چيست؟
ص:208
ج- احرام اوصحيح است و چنانچه بتواند به مكه برود بايد اعمال عمره را انجام دهد و اگر نتوانست بايد او را طواف و سعى بدهند و اگر ممكن نشد بايد براى طواف و سعى نايب بگيرد و چنانچه نتواند به مكه برود حكم محصور را دارد.
س 509- اگر شخصى بعد از احرام توسط مأمورين دولت دستگير شده و او را به ايران فرستاده اند و اجازه ندادند در آنجا قربانى كند و يا قربانى پيدا نشد تكليف او چيست؟
ج- مى تواند در محل خود هدى كند و پس از تقصير از احرام خارج شود.
ص:209
مسأله 510- از براى بچه مميّز مستحب است عمره رفتن وصحيح است عمره او اگر چه ولىّ او اذن ندهد.
مسأله 511- مستحب است ولىّ طفل غير مميّز مُحرم كند او را و لباس احرام به او بپوشاند و نيت كند كه «اين طفل را مُحرم مى كنم براى عمره» و اگر مى شود تلبيه را تلقين كند به او، والا خودش به عوض او بگويد.
مسأله 512- مقصود از ولىّ در اين امر همان ولىّ شرعى است مانند: پدر و جدّ و يا وصىّ يكى از آن دو و همچنين حاكم و امين از طرف حاكم يا وكيل يكى از آنها بنابراين عمو و دايى و برادر و مادر و ديگران نبايد بچه را مُحرم كنند.
مسأله 513- بعد از آنكه طفل مُحرم شد يا او را مُحرم كردند بايد ولىّ، او را از محرمات احرام بازدارد، و اگر مميّز نيست خود ولىّ حفظ كند او را از محرمات.
مسأله 514- بعد از اينكه طفل مُحرم شد اگر محرمات احرام را بجا
ص:210
آورد يا ولىّ، او را از آنها بازنداشت كفّاره بر ولىّ طفل است نه بر مال طفل بنابر اقوى درصيد و بنابر احتياط واجب در غير آن.
مسأله 515- در تمام اعمال عمره بايد ولىّ، طفل را وادار كند كه بجا آورد و اگر نمى تواند ولىّ او به نيابت طفل بجا آورد و در اعمالى كه نياز به وضو دارد احتياطاً طفل را هم وضو بدهد.
س 516- اگر دختر بچه سه ساله را مادرش در سفر مكه معظمه همراه ببرد و در ميقات نيت احرام و تلبيه را از جانب دخترش انجام بدهد و در طواف عمره و سعى بينصفا و مروه و طواف نساء، مادر از طرف دختر نيّت نموده و خود دختر را طواف و سعى بدهد و آنچه از اعمال عمره كه دختر قادر نيست مادرش از جانب او انجام دهد، آيا آن دختر بعد از بلوغ و رشد مى تواند شوهر نمايد يا خير؟
ج- ولىّ شرعى مى تواند طفل را مُحرم كند و اعمال عمره را از طرف او انجام دهد و مادر ولىّ شرعى نمى باشد.
س 517- اگر اطفال غير مميز- پسر يا دختر- را پدر و يا مادر در سفر مكه معظمه همراه ببرند آيا واجب است كه پدر يا مادر درصورت تمكن اطفال، خود اطفال را وادار به انجام اعمال عمره و طواف نساء نمايند و يا خود پدر و مادر و يا نايب ايشان اعمال عمره و طواف نساء را از جانب اطفال بجا آورند و اگر هيچ كدام كارهاى مذكور فوق را پدر و مادر و اطفال عملى نكنند آيا اين اطفال بعد از بلوغ و رشد مى توانند ازدواج كنند و يا بايد به مكه بروند
ص:211
و عمره و طواف نساء را انجام دهند و بعد ازدواج نمايند، و يا تنها طواف نساء بر گردن آنان است؟
ج- بر ولىّ طفل واجب نيست او را مُحرم كند يا از طرف او عمره انجام دهد، ولى اگر او را مُحرم كرد بايد وظايف و اعمال را مطابق وظيفه اى كه در مناسك و رساله ذكر شده است انجام دهند و گرنه در بعضصور، طفل در احرام باقى مى ماند و تا تدارك نكند نمى تواند ازدواج نمايد و مادر، ولىّ شرعى طفل نمى باشد.
س 518- پدرى بچّه غير مميّز خود را همراه خود براى عمره برده، اكنون طبق فتواى چه كسى بايد او را مُحرم كند؟
ج- به فتواى مجتهدى كه خودش از او تقليد مى كند.
گرچه مُحرم كردن اطفال و كودكان مستحب است ليكن توصيه مى شود كسانى كه فرزندان خردسال و اطفال را همراه خود به مكه مى برند و آشنايى كامل به مسايل و مناسك و اعمال عمره خصوصاً مسائل طواف ندارند از مُحرم كردن اطفال خود پرهيز كنند زيرا ممكن است نتوانند از عهده اعمال بخوبى برآيند وعلاوه بر اينكه در انجام مُحرّمات مرتكب معصيت مى شوند در بعض موارد اطفال در احرام باقى مى مانند و مشكلاتى را براى آنان بوجود مى آورند، بنابر اين بهتر است اطفال را در مسجدالحرام در طواف هاى مستحبى شركت دهند.
ص:212
اماكن مقدّسه در مكّه معظّمه و حوالى آن، بسيار است و به برخى از آنها اشاره مى شود:
مسجد الجنّ: در نزديكى قبرستان ابوطالب واقع شده و سوره مباركه جِنّ در اين مكان نازل گرديده است.
مسجد الرايه: در نزديكى مسجدالحرام واقع شده و در هنگام فتح مكه معظّمه، پرچم فتح و پيروزى در اين مكان نصب گرديد.
مسجد خيف: در مِنى واقع است و نماز در آنجا ثواب بسيارى دارد و امام جعفرصادق عليه السلام مى فرمايد كه هزار پيامبر در آنجا نماز خوانده است و در مستحبّات منى ذكر گرديد.
مسجد ابراهيم: در بالاى كوه ابوقُبَيْس واقع است.
مسجد البيعه: مسجدى است كه نزديك جمره عَقَبه واقع شده و در اين مسجد، عدّه اى از انصار با حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم بيعت كردند.
مسجد النّحْر: بين جَمره اوّل و جمره دوّم واقع شده است.
مسجد الصَّفايِح: در جنوب مسجد خيف، و در دامنه كوه صَفايِحْ واقع شده است.
در تمامى اين مساجد، نماز خواندن مستحبّ مى باشد.
ص:213
حَطيم: بين درب كعبه مكرّمه و ركن حجرالاسود را حَطيم مى گويند و جايگاهى است بسيار مقدّس كه دعا در آنجا به هدف اجابت رسيده و از شريفترين امكنه در مسجدالحرام بشمار مى رود.
مُستجار: نزديك ركن يمانى و محاذى درب كعبه از پشت بيت را مُستَجار مى گويند و در فضيلت آن مكان شريف، اخبار زيادى است كه در مستحبّات مسجدالحرام ذكر گرديد.
محلّ ولادت حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم: در ميدانى، نزديك سوق اللّيل واقع شده و فعلًا آن محلّ شريف، كتابخانه است.
محلّ ولادت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام: در داخل كعبه مكرّمه واقع است.
محلّ ولادت حضرت فاطمه زهراء عليها السلام: و معروف به زقاق الحَجَر است و فعلًا آن خانه بصورت مسجد درآمده است.
و در اين مكان گروهى از علويات و ذريّه حضرت فاطمه زهراء عليها السلام به رهبرى جناب حسين بن على بن حسن بن حسن بن حسن بن على بن ابيطالب- سلام اللَّه عليهم اجمعين- قيام نموده و در روز تَرويه سال 169 هجرى بدست دژخيمان هادى عباسى بشهادت رسيدند و در آن مكان دفن گرديدند.
قبرستان ابوطالب: در شمال شرقى مكّه معظّمه واقع شده و قبرستان قريش، قبرستان بنى هاشم، حُجون نيز خوانده مى شود.
مزار مقدّس جناب عبدالمطّلب (جدّ حضرت پيامبر اكرمصلى الله عليه و آله و سلم) و جناب ابوطالب (پدر بزرگوار حضرت على عليه السلام) و حضرت خديجه
ص:214
(همسر گرامى حضرت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم) و جناب عَبد مَناف، در آن قبرستان واقع است.
علاوه بر اينها عدّه اى از بزرگان و علماء نيز همانند علامه ميرزا محمد استرآبادىصاحب رجال كبير، علامه ميرمحمد مؤمن استرآبادىصاحب كتاب الرَّجعه، و علامّه شهيد ميرزين العابدين حسينى كاشانى و محقق بزرگوار شيخ محمّد فرزندصاحب معالم نيز در آنجا مدفون هستند.
قبر جناب آمِنه (والده حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم): در محلّى بنام ابواء «(1)» بين راه مكه معظّمه و مدينه منوّره واقع است.
قبر جناب مِيمونَه (همسر گرامى حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم): در دو فرسخى مكه معظمه، در محلّى بنام سَرِفْ واقع است.
كوه حَراء: در شمال شرقى مكه معظّمه و در راه عرفات قرار دارد و در آنجا غارى است كه حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم در قبل از بعثت، مدّتها در آنجا به پرستش خداوند متعال مى پرداخت و در همين محلّ بود كه جبرئيل امين، اوّلين وَحى الهى را درباره نبوّت و رسالت براى آن حضرت آورد.
كوه ثور: در جنوب شهر مكه معظّمه واقع شده و در او غارى است كه حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم در هنگام هجرت براى رهايى از خطر مشركين، چند روزى در آن غار مخفى شدند.
ص:215
شهر مدينه منوّره
زيارت قبر شريف حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله
زيارت حضرت فاطمه زهرا عليها السلام
زيارت حضرات ائمه بقيع عليهم السلام
قبرستان بقيع
كوه احُدْ
اماكن مقدّسه مدينه منوّره و حوالى
ص:216
مدينه منوّره در شمال شهر مكه معظّمه و شمال شرقى شهر جَدَّه قرار گرفته كه فاصله اش تا مكّه معظّمه در حدود 85 فرسخ «(1)» و تا جَدَّه در حدود 73 فرسخ است.
نام اصلى اين شهر مقدّس، پيش از هجرت، يَثرِبْ بود كه پس از هجرت بنام مدينةُالنَّبى مشهور گشت و جايگاه تَجَلِّيات انوار حق و مركز پيدايش توحيد و دوّمين شهر مقدّس و با عظمت اسلام است.
مدينه سرزمينى است كه سالها مركز نزول جبرئيل و وحى الهى بود، و شعاع نور اسلام از اين سرزمين بسراسر جهان پرتو افكند و مردم را از مَنجلاب سقوط وبدبختى به شاهراه هدايت وسعادت راهنمايى كرد.
در هر بخشى از اين شهر مقدّس، سرگذشتها، مجاهدتها، موعظه ها، اندرزها، مظلوميّت ها و ظلم هاى از حدّ فزون نهفته است.
در اين شهر مقدّس است كه يگانه منجى عالم بشريّت حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم و حضرتصديقه طاهره عليها السلام و حضرت امام حسن و حضرت امام محمد باقر و حضرت امام زين العابدين و حضرت امام جعفرصادق- سلام اللَّه عليهم اجمعين- بطور مظلومانه مدفون هستند.
ص:217
و گذشته از اين حَضَرات، گروهى نيز از خاندان حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم و اصحاب و ياران آنحضرت در اين شهر مدفون مى باشند.
لذا بر زائرين بيت اللَّه الحرام لازم است وقت را مُغتنم شمرده و از فيوضات و بركات اين شهر مقدّس بهره مند شوند.
در شهر مدينه منوّره، اماكن مقدّسه بسيارى وجود دارد كه مهمترين آنها مسجدالنبى است.
ص:218
مسجدالنبى دوّمين مسجد مشهور جهان اسلام بشمار مى رود كه قسمت اصلى «(1)» آن بوسيله خود حضرت پيامبر اكرمصلى الله عليه و آله و سلم ساخته شده و بعدها بمقتضاى ضرورت، بارها توسعه يافته است و داراى ستونهاى متعدّدى مى باشد كه مشهورترين آنها استوانه توبه «(2)» و مَحْرِس و وفود است. مسجدالنّبى درب هاى ورودى متعدّدى دارد. «(3)»
در جهت شمالى حجره مطهّره، نزديك باب جبرئيل، سكّوئى به ارتفاع 40 سانتيمتر و بطول 12 متر و عرض 8 متر وجود دارد كه بنام محلّ اصحابصُفَّه معروف است.
ص:219
اصحابصُفَّه جماعتى از فقراى مدينه بودند كه چون در مدينه مسكن و مأوايى نداشتند در اين محل كه جايى سقف دار بود سكونت مى كردند و حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم توانگران را امر مى فرمودند كه به آنها كمك كنند و خود آنحضرت با آنان مى نشست و غذا تناول مى فرمود و به آنها قرآن را مى آموخت و تعداد آنان را از 10 تا 93 نفر و بعضى تا 400 نفر نقل نموده اند.
***
در روايت وارد شده يك ركعت نماز در مسجدالنبى از ده هزار ركعت نماز در مساجد ديگر (غير از مسجدالحرام) افضل است و بهترين مكان در مسجد، مابين قبر و منبر است چنانكه فرموده: «مَا بَيْنَ قَبْرِى وَمَنْبَرِى رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الجَنَّةِ».
لذا بر زائرين محترم وظيفه است تا بتوانند فرصت را مغتنم شمرده و بسيار، نماز بجاى آورند كه زيارت اين مكان شريف هميشه ميسّر نمى شود.
ص:220
در جنوب شرقى مسجدالنبى، آرامگاه حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم مى باشد كه بر حسب وصيّت آنحضرت در خانه مسكونى خود مدفون گرديد.
قبر مطهّر داراى يك ضريح فولادى است كه چهار درب ورودى دارد و گنبد بارگاهِ شريف نيز يك گنبد بسيار باشكوهى است كه به سال 1255 ه. ق. رنگ سبز زده شده و به قُبَةُالخَضْراء معروف مى باشد.
علماء و فقهاء همانند مرحوم شهيد و مجلسى- رضوان اللَّه عليهم اجمعين- آداب و اعمالى را براى زائرين، بيان فرموده اند كه به برخى از آن اشاره مى شود.
1- پيش از ورود به حرم مطهّر، غسل زيارت نمايد.
2- در اثناء غسل، اين دعا را بخواند:
بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لى نُوراً وَطَهُوراً وَحِرْزاً وَشِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَآفةٍ وَعَاهَةٍ اللَّهُمَّ طَهِّرْ بِهِ قَلْبى وَاشْرَحْ بِهِصَدْرى وَسَهِّلْ بِهِ أَمْرى.
ص:221
و پس از غسل نيز اين دعا را بخواند:
اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لى نُوراً وَطَهُوراً وَحِرْزاً وَكَافِياً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَسُقْمٍ وَمِنْ كُلِّ آفَةٍ وَعَاهَةٍ وَطَهِّرْ بِهِ قَلْبى وَجَوَارِحى وَعِظَامى وَلَحْمى وَدَمى وَشَعْرى وَمُخّى وَعَصَبى وَمَا اقَلَّتِ الأرْضُ مِنّى وَاجْعَلْهُ لى شَاهِداً يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَوْمَ حَاجَتى وَفَقْرى وَفَاقَتى.
3- جامه هاى نظيف و پاكيزه بپوشد.
4- موقع ورود، اذن دخول بخواند.
5- در هنگام وارد شدن پاى راست و در موقع بيرون آمدن، پاى چپ را مقدّم بدارد.
6- پس از خواندن زيارت، نماز زيارت بخواند و مستحبّ است در ركعت اوّل بعد از حمد، سوره مباركه يس و در ركعت دوّم پس از حمد، سوره الرّحمن بخواند.
7- آنچه مى تواند دعا كند.
8- آنچه مى تواند قرآن تلاوت نمايد.
ص:222
(و هر يك از حرمهاى شريفه)
مستحب است كه از باب جبرئيل وارد روضه مطهّره شود و هنگام ورود بگويد:
اللهُمَّ انّى وَقَفْتُ عَلى بابٍ مِنْ ابْوابِ بُيُوتِ نَبِيِّكَصَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَقَدْ مَنَعْتَ النَّاسَ انْ يَدْخُلوُا الَّا بِاذْنِهِ فَقُلْتَ يا ايُّها الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِّىِ الَّا انْ يُؤْذَنَ لَكُمْ اللهُمَّ انّى اعْتَقِدُ حُرْمَةَصاحِبِ هذَا الْمَشْهَدِ الشَّريفِ فى غَيْبَتِهِ كَما اعْتَقِدُها فى حَضْرَتِهِ وَاعْلَمُ انَّ رَسُولَكَ وَخُلَفائَكَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ احْيآءٌ عِنْدَكَ يُرْزَقُونَ يَرَوْنَ مَقامى وَيَسْمَعُوَن كَلامى وَيَرُدُّونَ سَلامى وَانَّكَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعى كَلامَهُمْ وَفَتَحْتَ بابَ فَهْمى بِلَذيذِ مُناجاتِهِمْ وَانّى اسْتَاْذِنُكَ يا رَبِّ اوَّلًا وَاسْتَاْذِنُ رَسُولَكَصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ثانِياً «(1)» وَالْمَلآئِكَةَ الْمُوَكَّلينَ بِهذِهِ الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ ثالِثاً ءَادْخُلُ يا رَسُولَ اللَّهِ ءَادْخُلُ يا حُجَّةَ اللَّهِ ءَادْخُلُ يا مَلآئِكَةَ اللَّهِ الْمُقَرَّبينَ الْمُقيمينَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَاْذَنْ لى يا
ص:223
مَوْلاىِ فى الدُّخُولِ افْضَلَ ما اذِنْتَ لِاحَدٍ مِنْ اوْلِيآئِكَ فَانْ لَمْ اكُنْ اهْلًا لِذلِكَ فَانْتَ اهْلٌ لِذلِكَ.
پس عَتَبه مباركه را ببوسد و داخل شود و بگويد:
بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَفى سَبيلِ اللَّهِ وَعَلى مِلَّةِ رَسوُلِ اللَّهِصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ اللهُمَّ اغْفِرْ لى وَارْحَمْنى وَتُبْ عَلَىَّ انَّكَ انْتَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ.
ص:224
هنگامى كه داخل روضه مطهّر شدصد مرتبه اللَّه اكبر بگويد و دو ركعت نماز تحيّت بگذارد و سپس به طرف حجره شريفه برود و بگويد:
السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يا نَبِىَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يا خاتَمَ النَّبِيّينَ اشْهَدُ انَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ وَاقَمْتَ الصَّلاةَ وَآتَيْتَ الزَّكوةَ وَامَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَعَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتّى اتيكَ الْيَقينُ فَصَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ وَعَلى اهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرينَ.
پس نزد ستونى كه جانب راست قبر مطهّر است رو به قبله بايستد بطوريكه دوش چپ بجانب قبر ودوش راست بجانب منبر باشد و بگويد:
اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَاشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَاشْهَدُ انَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَانَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَاشْهَدُ انَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّكَ وَنَصَحْتَ لِامَّتِكَ وَجاهَدْتَ فى سَبيلِ اللَّهِ وَعَبَدْتَ اللَّهَ حَتّى اتيكَ الْيَقينُ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَادَّيْتَ الَّذى عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ وَانَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنينَ وَغَلُظْتَ عَلَى الْكافِرينَ فَبَلَّغَ اللَّهُ بِكَ افْضَلَ شَرَفِ
ص:225
مَحَلِّ الْمُكَرَّمينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى اسْتَنْقَذَنا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَالضَّلالَةِ اللهُمَّ فَاجْعَلْصَلَواتِكَ وَصَلَواتِ مَلآئِكَتِكَ الْمُقَرَّبينَ وَانْبِيآئِكَ الْمُرْسَلينَ وَعِبادِكَ الصَّالِحينَ وَاهْلِ السَّماواتِ وَالْارَضينَ وَمَنْ سَبَّحَ لَكَ يا رَبَّ الْعالَمينَ مِنَ الْاوَّلينَ وَالْاخِرينَ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُوِلِكَ وَنَبِيِّكَ وَامينِكَ وَنَجِيِّكَ وَحَبيبِكَ وَصَفِيِّكَ وَخآصَّتِكَ وَصَفْوَتِكَ وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ اللهُمَّ اعْطِهِ الدَّرَجَةَ الرَّفيعَةَ وَآتِهِ الْوَسيلَةَ مِنَ الْجَّنَةِ وَابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الْاوَّلُونَ وَالْاخِرُونَ اللهُمَّ انَّكَ قُلْتَ وَلَوْ انَّهُمْ اذْ ظَلَمُوا انْفُسَهُمْ جآؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً وَانّى اتَيْتُكَ مُسْتَغْفِرًا تآئِباً مِنْ ذُنُوبى وَانّى اتَوَجَّهُ بِكَ الَى اللَّهِ رَبّى وَرَبِّكَ لِيَغْفِرَ لى ذُنُوبى.
پس دستها را بلند كرده و حاجت خود را بخواهد كه انشاءاللَّه تعالى برآورده مى شود آنگاه دعايى را كه حضرت امام زين العابدين عليه السلام مى خوانده بخواند:
اللَّهُمَ الَيْكَ الْجَأْتُ امْرى وَالى قَبْرِ مُحَمَّدٍصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ اسْتَنَدْتُ ظَهْرى وَالْقِبْلَةِ الَّتى رَضِيتَ لِمُحَمَّدٍصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ اسْتَقْبَلْتُ اللَّهُمَّ انّى اصْبَحْتُ لا امْلِكُ لِنَفْسى خَيْرَ ما ارْجُو لَها وَلا ادْفَعُ عَنْها شَرَّ ما احْذَرُ عَلَيْها اصْبَحْتُ وَالامُورُ بِيَدِكَ وَلا فَقيرَ افْقَرُ مِنّى انّى لِما انْزَلْتَ الَىَّ مِنْ
ص:226
خَيْرٍ فَقيرٌ اللَّهُمَّ ارِدْنى مِنْكَ بِخَيْرٍ وَلا رادَّ لِفَضْلِكَ اللَّهُمَّ انّى اعُوذُ بِكَ مِنْ انْ تُبَدِّلَ اسْمى اوْ تُغَيِّرَ جِسْمى اوْ تُزيلَ نِعْمَتِكَ عَنّى اللَّهُمَّ زَيِّنى بِالتَّقْوى وَحَمِّلْنى بِالنِّعَمِ وَاعْمُرْنى بِالْعافِيَةِ وَارْزُقْنى شُكْرَ الْعافِيَةِ.
پس دو ركعت نماز به نيّت نماز زيارت بجا آورده و سپس بگويد:
اللَّهُمَّ انّى صَلَّيْتُ هاتَيْنِ الرَّكْعَتَيْنِ هَدِيَّةً مِنّى الى سَيِّدى وَمَوْلاىَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَسُولِكَ وَنَبِيِّكَ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَتَقَبَّلْها مِنّى وَاجْزِنى عَلى ذلِكَ جَزاءَ الْمُحْسِنينَ اللَّهُمَّ لَكَصَلَّيْتُ وَلَكَ رَكَعْتُ وَلَكَ سَجَدْتُ وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ لِأنَّهُ لا تَكُونُ الصَّلوةُ وَالرُّكُوعُ الّا لَكَ لِأَ نَّكَ انْتَ اللَّهُ لا الهَ الّا انْتَ اللَّهُمَّصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَقَبَّلْ مِنّى زِيارَتى وَاعْطِنى سُؤْلى بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرينَ.
ص:227
هنگامى كه اراده كرد آن حضرت را وداع نمايد، بگويد:
اللهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَةِ قَبْرِ نَبِيِّكَ فَانْ تَوَفَّيْتَنى قَبْلَ ذلِكَ فَانّى اشْهَدُ فى مَماتى عَلى ما اشْهَدُ عَلَيْهِ فى حَيوتى انْ لا الهَ الَّا انْتَ وَانَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَرَسُولُكَ وَانَّكَ قَدِ اخْتَرْتَ مِنْ اهْلِ بَيْتِهِ الأئِمَّةِ الطّاهِرينَ الَّذينَ اذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهَّرْتَهُمْ تَطْهيراً فَاحْشُرْنا مَعَهُمْ وَفى زُمْرَتِهِمْ وَتَحْتَ لِوائِهِمْ وَلا تُفَرِّقْ بَيْنى وَبَيْنَهُمْ فِى الدُّنْيا وَالْاخِرَةِ يا ارْحَمَ الرَّاحِمينَ.
و همچنين بگويد:
السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ ايُّهَا الْبَشيرُ النَّذيرُ السَّلامُ عَلَيْكَ ايُّهَا السِّراجُ الْمُنيرُ السَّلامُ عَلَيْكَ ايُّهَا السَّفيرُ بَيْنَ اللَّهِ وَبَيْنَ خَلْقِهِ اشْهَدُ يا رَسُولَ اللَّهِ انَّكَ كُنْتَ نُوراً فِى الْاصْلابِ الشّامِخَةِ وَالْارْحامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِيَّةُ بِانْجاسِها وَلَمْ تُلْبِسْكَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِيابِها واشْهَدُ يا رَسُولَ اللَّهِ انّى مُؤْمِنٌ بِكَ وَبِالْائِمَّةِ مِنْ اهْلِ بَيْتِكَ مُوقِنٌ بِجَميعِ ما اتَيْتَ بِهِ راضٍ مُؤْمِنٌ وَاشْهَدُ انَّ الْائِمَّةَ مِنْ اهْلِ بَيْتِكَ اعْلامُ الْهُدى وَالْعُرْوَةُ الْوُثقى
ص:228
وَالْحُجَّةُ عَلى اهْلِ الدُّنْيا اللهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَةِ نَبِيِّكَ وَانْ تَوَفَّيْتَنى فَانّى اشْهَدُ فى مَماتى عَلى ما اشْهَدُ عَلَيْهِ فى حَيوتى انَّكَ انْتَ اللَّهُ لا الهَ الَّا انْتَ وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ وَانَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَرَسُولُكَ وَانَّ الْائِمَّةَ مِنْ اهْلِ بَيْتِهِ اوْلِيآؤُكَ وَانْصارُكَ وَحُجَجُكَ عَلى خَلْقِكَ وَخُلَفآؤُكَ فى عِبادِكَ وَاعْلامُكَ فى بِلادِكَ وَخُزَّانُ عِلْمِكَ وَحَفَظَةُ سِرِّكَ وَتَراجِمَةُ وَحْيِكَ اللهُمَّصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَبَلِّغْ رُوحَ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ فى ساعَتى هذِهِ وَفى كُلِّ ساعَةٍ تَحِيَّةً مِنّى وَسَلاماً وَالسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرُ تَسْليمى عَلَيْكَ.
ص:229
در محلّ دفن حضرتصدّيقه طاهره فاطمه زهراء- سلام اللَّه عليها- بين رُوات و محدّثين اختلاف است.
عدّه اى مى گويند كه قبر آن مظلومه در خانه خودش است.
جمعى نيز معتقدند كه در روضه مطهّره، مابين قبر و منبر مدفون است.
بعضى ديگر مى گويند كه آن مخدّره در طرف جنوبى ائمه بقيع مدفون شده است.
و اظهر آنستكه در بقيع مدفون شده است ولى بهتر آنستكه آن مخدّره در هر سه موضع، زيارت شود و چنين گويد:
يا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذى خَلَقَكِ قَبْلَ انْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِصابِرَةً وَزَعَمْنا انَّا لَكِ اوْلِيآءُ وَمُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِكُلِّ ما اتانا بِهِ ابُوكِصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَاتى بِهِ وَصِيُّهُ فَانَّا نَسْئَلُكِ انْ كُنَّاصَدَّقْناكِ الَّا الْحَقْتِنا بِتَصْديقِنا لَهُما لِنُبَشِّرَ انْفُسَنا بِانَّا قَدْ طَهُرْنا بِوَلايَتِكِ.
و همچنين بگويد:
السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِىِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ حَبيبِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَليلِ اللَّهِ
ص:230
السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفِّىِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ امينِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ افْضَلِ انْبِيآءِ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِّيَةِ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سِيِّدَةَ نِسآءِ الْعالَمينَ مِنَ الْاوَّلينَ وَالْاخِرينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ وَلِىِّ اللَّهِ وَخَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يا امَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَىْ شَبابِ اهْلِ الْجَنَّةِ السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةُ السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا الْحَوْرآءُ الْانْسِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَليمَةُ السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكِ وَعَلى رُوحِكِ وَبَدَنِكِ اشْهَدُ انَّكِ مَضَيْتِ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ وَانَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَمَنْ جَفاكِ فَقَدْ جَفا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَمَنْ آذاكِ فَقَدْ آذى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَمَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَمَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ لِانَّكِ بِضْعَةٌ مِنْهُ وَرُوحُهُ الَّذى بَيْنَ جَنْبَيْهِ اشْهِدُ «(1)» اللَّهَ وَرُسُلَهُ وَمَلآئِكَتَهُ انّى راضٍ عَمَّنْ رَضَيتِ عَنْهُ ساخِطٌ عَلى مَنْ
ص:231
سَخِطْتِ عَلَيْهِ مُتَبَرِّءٌ مِمَّنْ تَبَرَّئْتِ مِنْهُ مُوالٍ لِمَنْ والَيْتِ مُعادٍ لِمَنْ عادَيْتِ مُبْغِضٌ لِمَنْ ابْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ احْبَبْتِ وَكَفى بِاللَّهِ شَهيداً وَحَسيباً وَجازِياً وَمُثيباً.
پس بر حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم و ائمه اطهار عليهم السلامصلوات مى فرستد بدين طريق:
اللَّهُ مَّصَلِّ وَسَلِّمْ عَلى عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ خاتِمِ النَّبِيّينَ وَخَيْرِ الْخَلائِقِ اجْمَعينَ وَصَلِّ عَلى وَصِيِّهِ عَلِىِّ بْنِ ابيطالِبٍ اميرِ الْمُؤْمِنينَ وَامامِ الْمُسْلِمينَ وَخَيْرِ الْوَصِيّينَ وَصَلِّ عَلى فاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ وَصَلِّ عَلى سَيِّدَىْ شَبابِ اهْلِ الْجَنَّةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَصَلِّ عَلى زَيْنِ الْعابِدينَ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ باقِرِ الْعِلْمِ وَصَلِّ عَلَى الصَّادِقِ عَنِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَصَلِّ عَلَى الْكاظِمِ الْغَيْظِ فِى اللَّهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصَلِّ عَلَى الرِّضا عَلِىِّ بْنِ مُوسى وَصَلِّ عَلَى التَّقِىِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ وَصَلِّ عَلَى النَّقِىِّ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَصَلِّ عَلَى الزَّكِىِّ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ وَصَلِّ عَلَى الزَّكِىِّ الْحُجَّةِ الْقائِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ اللَّهُمَّ احْىِ بِهِ الْعَدْلَ وَامِتْ بِهِ الْجَوْرَ وَزَيِّنْ بِطُولِ بَقائِهِ الْأَرْضَ وَاظْهِرْ بِهِ دينَكَ وَسُنَّةَ نَبِيِّكَ حَتّى لا يَسْتَخْفى بِشَىْ ءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخافَةَ احَدٍ مِنَ الْخَلْقِ وَاجْعَلْنا مِنْ اعْوانِهِ وَاشْياعِهِ وَالْمَقْبُولينَ فى زُمْرَةِ اوْلِيائِهِ يا رَبَّ الْعالَمينَ
ص:232
اللَّهُ مَّصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَاهْلِ بَيْتِهِ الَّذينَ اذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهَّرْتَهُمْ تَطْهيراً.
آنگاه نماز زيارت بخواند و سپس بگويد:
اللَّهُمَّ انّى اتَوَجَّهُ الَيْكَ بِنَبِيِّنا مُحَمَّدٍ وَبِاهْلِ بَيْتِهِصَلَواتُكَ عَلَيْهِمْ وَاسْالُكَ بِحَقِّكَ الْعَظيمِ عَلَيْهِمْ الَّذى لا يَعْلَمُ كُنْهَهُ سِواكَ وَاسْالُكَ بِحَقِّ مَنْ حَقُّهُ عِنْدَكَ عَظيمٌ وَبِاسْمائِكَ الْحُسْنى الَّتى امَرْتَنى انْ ادْعُوكَ بِها وَاسْالُكَ بِاسْمِكَ الْأَعْظَمِ الَّذى امَرْتَ بِهِ ابْراهيمَ انْ يَدْعُوَ بِهِ الطَّيْرَ فَاجابَتْهُ وِبِاسْمِكَ الْعَظيمِ الَّذى قُلْتَ لِلنَّارِ كُونى بَرْداً وَسَلاماً عَلى ابْراهيمَ فَكانَتْ بَرْداً وَبِاحَبِّ الْأَسْماءِ الَيْكَ وَاشْرَفِها وَاعْظَمِها لَدَيْكَ وَاسْرَعِها اجابَةً وَانْجَحِها طَلِبَةً وَبِما انْتَ اهْلُهُ وَمُسْتَحِقُّهُ وَمُسْتَوْجِبُهُ وَاتَوَسَّلُ الَيْكَ وَارْغَبُ الَيْكَ وَاتَضَرَّعُ وَالِحُّ عَلَيْكَ وَاسْالُكَ بِكُتُبِكَ الَّتى انْزَلْتَها عَلى انْبِيائِكَ وَرُسُلِكَصَلَواتُكَ عَلَيْهِمْ مِنَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجيلِ وَالزُّبُورِ وَالْقُرْآنِ الْعَظيمِ فَانَّ فيهَا اسْمُكَ الْأَعْظَمُ وَبِما فيها مِنْ اسْمائِكَ الْعُظْمى انْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَانْ تُفَرِّجَ عَنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَشِيعَتِهِمْ وَمُحِبّيهِمْ وَعَنّى وَتَفْتَحَ ابْوابَ السَّماءِ لِدُعائى وَتَرْفَعَهُ فى عِلِّيّينَ وَتَاْذَنَ فى هذَا الْيَوْمِ وَفى هذِهِ السَّاعَةِ بِفَرَجى وَاعْطاءِ امَلى وَسُؤْلى فِى الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ يا مَنْ لا يَعْلَمُ احَدٌ كَيْفَ هُوَ وَقُدْرَتَهُ الَّا هُوَ يا مَنْ سَدَّ الْهَواءَ بِالسَّماءِ
ص:233
وَكَبَسَ الْأَرْضَ عَلَى الْماءِ وَاخْتارَ لِنَفْسِهِ احْسَنَ الْأَسْماءِ يا مَنْ سَمّى نَفْسَهُ بالْاسْمِ الَّذى يُقْضى بِهِ حاجَةُ مَنْ يَدْعُوهُ اسْالُكَ بِحَقِّ ذلِكَ الْإِسْمِ فَلا شَفيعَ اقْوى لى مِنْهُ انْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَانْ تَقْضِىَ لى حَوائِجى وَتَسْمَعَ بِمُحَمَّدٍ وَعَلِىٍّ وَفاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَعَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ وَجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِىِّ بْنِ مُوسى وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ وَعَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ وَالْحُجَّةِ الْمُنْتَظِرِ لِاذْنِكَصَلَواتُكَ وَسَلامُكَ وَرَحْمَتُكَ وَبَرَكاتُكَ عَلَيْهِمْصَوْتى لِيَشْفَعُوا لى الَيْكَ وَتُشَفِّعَهُمْ فِىَّ وَلا تَرُدَّنى خائِباً بِحَقِّ لا الهَ الَّا انْتَ.
حاجات خود را از خداوند بخواهد كه انشاء اللَّه تعالى برآورده مى شود.
ص:234
قبرستان بقيع مشهورترين و قديمى ترين قبرستان در تاريخ اسلام است كه در شرق مدينه واقع شده كه فاصله اش تا مسجدالنبى 433 ذراع است.
قبر مطهّر حضرت امام حسن مجتبى و امام زين العابدين و امام محمّد باقر و امام جعفرصادق- سلام اللَّه عليهم اجمعين- در اين قبرستان و در كنار هم قرار گرفته و بنا به گفته بعضى از مورّخين، حضرت فاطمه زهرا عليها السلام نيز در اين قبرستان مدفون است.
اوّل كسى كه در قبرستان بقيع دفن گرديد عثمان بن مظعون يكى ازصحابه وفادار حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم بود.
صاحب مرآةالحرمين «(1)» مى گويد: كه بيش از ده هزار نفر از اصحاب و تابعين و بنى هاشم در اين قبرستان مدفون هستند از جمله:
ابراهيم فرزند حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم كه قبرش نزديك در بقيع واقع شده است.
مخدّره جليله فاطمه بنت اسد والده گرامى حضرت على بن ابيطالب عليه السلام.
ص:235
عبّاس بن عبدالمطّلب، كه قبر هر دو نزديك قبور ائمه بقيع است.
صَفيّه و عاتِكه، عمّه هاى حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم.
امُّ البَنين، همسر گرامى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام، كه قبر آنها در بقيع قرار دارد.
زينب و رقيّه و امّ كلثوم دختران حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم كه قبرشان نزديك قبور ائمه بقيع است.
اسماعيل پسر حضرت امام جعفرصادق عليه السلام، قبرش در بقيع واقع شده است.
حَليمه سَعديّه مادر رِضاعى حضرت پيامبر اكرمصلى الله عليه و آله و سلم كه قبرش در انتهاى بقيع است.
ص:236
حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام
حضرت امام زين العابدين عليه السلام
حضرت امام محمد باقر عليه السلام
حضرت امام جعفرصادق عليه السلام
اگر كسى خواست اين بزرگواران را زيارت نمايد بايد آنچه در آداب زيارت وارد شده همانند غسل و طهارت و پوشيدن جامه هاى پاك و استعمال بوى خوش و ... انجام دهد و پس از ورود به حرم مطهّر بگويد:
يا مَوالِىَّ يا ابْناءَ رَسُولِ اللَّهِ عَبْدُكُمْ وَابْنُ امَتِكُمُ الذَّليلُ بَيْنَ ايْديكُمْ وَالْمُضْعِفُ فى عُلُوِّ قَدْرِكُمْ وَالْمُعْتَرِفُ بِحَقِّكُمْ جآئَكُمْ مُسْتَجيراً بِكُمْ قاصِداً الى حَرَمِكُمْ مُتَقَرِّباً الى مَقامِكُمْ مُتَوَسِّلًا الَى اللَّهِ تَعالى بِكُمْ ءَادْخُلُ يا مَوالِىَّ ءَادْخُلُ يا اوْلِيآءَ اللَّهِ ءَادْخُلُ يا مَلائِكَةَ اللَّهِ الْمُحْدِقينَ بِهذَا الْحَرَمِ الْمُقيمينَ بِهذَا الْمَشْهَدِ.
با كمال خشوع و خضوع وارد شده و بگويد:
اللَّهُ اكْبَرُ كَبيراً وَالْحَمْدُ لِلَّهِ كَثيراً وَسُبْحانَ اللَّهِ بُكْرَةً وَاصيلًا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الْماجِدِ الْاحَدِ الْمُتَفَضِّلِ الْمَنَّانِ
ص:237
الْمُتَطَوِّلِ الْحَنَّانِ الَّذى مَنَّ بِطَوْلِهِ وَسَهَّلَ زِيارَةَ ساداتى بِاحْسانِهِ وَلَمْ يَجْعَلْنى عَنْ زِيارَتِهِمْ مَمْنُوعاً بَلْ تَطَوَّلَ وَمَنَحَ.
آنگاه روبروى قبور مقدّسه ايستاده و بگويد:
السَّلامُ عَلَيْكُمْ ائِمَّةَ الْهُدى السَّلامُ عَلَيْكُمْ اهْلَ التَّقْوى السَّلامُ عَلَيْكُمْ ايُّهَا الْحُجَجُ على اهْلِ الدُّنْيا السَّلامُ عَلَيْكُمْ ايُّهَا الْقُوَّامُ فى الْبَرِيَّةِ بِالْقِسْطِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ اهْلَ الصَّفْوَةِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ آلَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ اهْلَ النَّجْوى اشْهَدُ انَّكُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَنَصَحْتُمْ وَصَبَرْتُمْ فى ذاتِ اللَّهِ وَكُذِّبْتُمْ وَاسيى ءَ الَيْكُمْ فَغَفَرْتُمْ وَاشْهَدُ انَّكُمُ الْائِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمُهْتَدُونَ وَانَّ طاعَتَكُمْ مَفْرُوضَةٌ وَانَّ قَوْلَكُمُ الصِّدْقُ وَانَّكُمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجابُوا وَامَرْتُمْ فَلَمْ تُطاعُوا وَانَّكُمْ دَعائِمُ الدّينِ وَارْكانُ الْارْضِ لَمْ تَزالُوا بِعَيْنِ اللَّهِ يَنْسَخُكُمْ مِنْ اصْلابِ كُلِّ مُطَهَّرٍ وَيَنْقُلُكُمْ مِنْ ارْحامِ الْمُطَهَّراتِ لَمْ تُدَنِّسْكُمُ الْجاهِلِيَّةُ الْجَهْلاءُ وَلَمْ تَشْرَكْ فيكُمْ فِتَنُ الْاهْوآءِ طِبْتُمْ وَطابَ مَنْبَتُكُمْ مَنَّ بِكُمْ عَلَيْنا دَيَّانُ الدّينِ فَجَعَلَكُمْ فى بُيُوتٍ اذِنَ اللَّهُ انْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ وَجَعَلَ صَلَواتَنا عَلَيْكُمْ رَحْمَةً لَنا وَكَفَّارَةً لِذُنُوبِنا اذِ اخْتارَكُمُ اللَّهُ لَنا وَطَيَّبَ خَلْقَنا بِما مَنَّ عَلَيْنا مِنْ وِلايَتِكُمْ وَكُنَّا عِنْدَهُ مُسَمّينَ بِعِلْمِكُمْ مُعْتَرِفينَ بِتَصْديقِنا ايَّاكُمْ وَهذا مَقامُ مَنْ اسْرَفَ وَاخْطَا وَاسْتَكانَ وَاقَرَّبِما جَنى وَرَجى بِمَقامِهِ الْخَلاصَ وَانْ يَسْتَنْقِذَهُ بِكُمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْكى مِنَ الرَّدى فَكُونُوا لى شُفَعاءَ فَقَدْ وَفَدْتُ الَيْكُمْ اذْ رَغِبَ
ص:238
عَنْكُمْ اهْلُ الدُّنْيا وَاتَّخَذُوا آياتِ اللَّهِ هُزُواً وَاسْتَكْبَرُوا عَنْها يا مَنْ هُوَ قآئِمٌ لا يَسْهُو وَدآئِمٌ لا يَلْهُو وَمُحيطٌ بِكُلِّشَىْ ءٍ لَكَ الْمَنُّ بِما وَفَّقْتَنى وَعَرَّفْتَنى بِما اقَمْتَنى عَلَيْهِ اذْصَدَّ عَنْهُ عِبادُكَ وَجَهِلُوا مَعْرِفَتَهُ وَاسْتَخَفُّوا بِحَقِّهِ وَمالُوا الى سِواهُ فَكانَتِ الْمِنَّةُ عَلَيْكَ مِنْكَ عَلَىَّ مَعَ اقْوامٍ خَصَصْتَهُمْ بِما خَصَصْتَنى بِهِ فَلَكَ الْحَمْدُ اذْ كُنْتُ عِنْدَكَ فى مَقامى هذا مَذْكُوراً مَكْتُوباً فَلا تَحْرِمْنى ما رَجَوْتُ وَلا تُخَيِّبْنى فيما دَعَوْتُ بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرينَ وَصَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ.
هشت ركعت نماز (هر دو ركعت به يك سلام) بخواند.
اين زيارت را علّامه مجلسى در كتاب مزار بحارالانوار ذكر نموده است و در اينجا بجهت مزيد ثواب ذكر مى شود:
السَّلامُ عَلَيْكُمْ ائِمَّةَ الْمُؤْمِنينَ وَسادَةَ المُتَّقينَ وَكُبَراءَ الصِّدِّيقينَ وَامَراءَ الصَّالِحينَ وَقادَةَ المُحْسِنينَ وَاعْلامَ الْمُهْتَدينَ وَانْوارَ الْعارِفينَ وَوَرَثَةَ الأنْبياءِ وَصَفْوَةَ الأصْفِياءِ وَخِيَرَةَ الأتْقَياءِ وَعِبادَ الرَّحْمنِ وَشُرَكاءَ الْفُرْقانِ وَمَناهِجَ الْايمانِ وَمَعادِنَ الْحَقائِقِ وَشُفَعاءَ الْخَلائِقِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكْاتُهُ اشْهَدُ انَّكُمْ ابْوابُ نِعَمِ اللَّهِ الَّتى فَتَحَها عَلى بَرِيَّتِهِ وَالْأَعْلامُ الَّتى فَطَرَها لِإِرْشادِ خَليقَتِهِ وَالْمَوازينُ الَّتى نَصَبَها لِتَهْذيبِ شَريعَتِهِ وَانَّكُمْ مَفاتيحُ رَحْمَتِهِ
ص:239
وَمَقاليدُ مَغْفِرَتِهِ وَسَحائِبُ رِضْوانِهِ وَمَفاتيحُ جِنانِهِ وَحَمَلَةُ فُرْقانِهِ وَخَزَنَةُ عِلْمِهِ وَحَفَظَةُ سِرِّهِ وَمَهْبِطُ وَحْيِهِ وَمَعادِنُ امْرِهِ وَنَهْيِهِ وَاماناتُ النُّبُوَّةِ وَوَدائِعُ الرِّسالَةِ وَفى بَيْتِكُمْ نَزَلَ الْقُرآنُ وَمِنْ دارِكُمْ ظَهَرَ الْإسْلامُ وَالإيمانُ وَالَيْكُمْ مُخْتَلَفُ رُسُلِ اللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ وَانْتُمْ اهْلُ ابْراهيمَ الَّذينَ ارْتَضاكُمُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لِلإمامَةِ وَاجْتَباكُمْ لِلْخِلافَةِ وَعَصَمَكُمْ مِنَ الذُّنُوبِ وَبَرَّاكُمْ مِنَ الْعُيُوبِ وَطَهَّرَكُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَفَضَّلَكُمْ بِالنَّوعِ وَالْجِنْسِ وَاصْطَفاكُمْ عَلَى الْعالَمينَ بِالنُّورِ وَالْهُدى وَالْعِلْمِ وَالتُّقى وَالْحِلْمِ وَالنُّهى وَالسَّكينَةِ وَالْوَقارِ وَالْخَشْيَةِ وَالْاسْتِغْفارِ وَالْحِكْمَةِ وَالآثارِ وَالتَّقْوى وَالْعَفافِ وَالرِّضا وَالْكَفافِ وَالْقُلُوبِ الزَّاكِيَةِ وَالنُّفُوسِ الْعالِيَةِ وَالاشْخاصِ الْمُنيرَةِ وَالْاحْسابِ الْكَبيرَةِ وَالأَنْسابِ الطّاهِرَةِ وَالأنْوارِ الْباهِرَةِ الْمَوْصُولَةِ وَالْأَحْكامِ الْمَقْرُونَةِ وَاكْرَمَكُمْ بِالْآياتِ وَايَّدَكُمْ بِالْبَيِّناتِ وَاعَزَّكُمْ بِالْحُجَجِ الْبالِغَةِ وَالْأَدِلَّةِ الْواضِحَةِ وَخَصَّكُمْ بِالْأَقْوَالِ الصَّادِقَةِ وَالْأَمْثالِ النَّاطِقَةِ وَالْمَواعِظِ الشَّافِيَةِ وَالْحِكَمِ الْبالِغَةِ وَوَرَّثَكُمْ عِلْمَ الْكِتابِ وَمَنَحَكُمْ فَصْلَ الْخِطابِ وَارْشَدَكُمْ لِطُرُقِ الصّوابِ وَاوْدَعَكُمْ عِلْمَ الْمَنايا وَالْبَلايا وَمَكْنُونَ الْخَفايا وَمَعالِمَ التَّنْزيلِ وَمَفاصِلَ التَّاْويلِ وَمَواريثَ الْأَنْبِياءِ كَتابُوتِ الْحِكْمَةِ وَشِعارِ الْخَليلِ وَمِفْسَئَةِ الْكَليمِ وَسابِغَةِ داوُدَ وَخاتَمِ الْمُلْكِ وَفَضْلِ الْمُصْطَفى وَسَيْفِ الْمُرْتَضى وَالْجَفْرِ الْعَظيمِ وَالْإِرْثِ
ص:240
الْقَديمِ وَضَرَبَ لَكُمْ فِى الْقُرْآنِ امْثالًا وَامْتَحَنَكُمْ بَلْوًى وَاحَلَّكُمْ مَحَلَّ نَهْرِ طالُوتَ وَحَرَّمَ عَلَيْكُمُ الصَّدَقَةَ وَاحَلَّ لَكُمُ الْخُمْسَ وَنَزَّهَكُمْ عَنِ الْخَبائِثِ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ فَانْتُمُ الْعِبادُ الْمُكْرَمُونَ وَالْخُلَفاءُ الرَّاشِدُونَ وَالْأَوْصِياءُ الْمُصْطَفَوْنَ وَالْأَئِمَّةُ الْمَعْصُومُونَ وَالْعُلَماءُ الصَّادِقُونَ وَالْحُكَماءُ الرَّاسِخُونَ الْمُبَيِّنُونَ وَالْبُشَراءُ النُّذَراءُ الشُّرَفاءُ الْفُضَلاءُ وَالسَّادَةُ الْأَتْقِياءُ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاللَّابِسُونَ شِعارَ الْبَلْوى وَرِدآءَ التَّقْوى وَالْمُتَسَرْبِلُونَ نُورَ الْهُدى وَالصَّابِرُونَ فِى الْبَأْسآءِ وَالضَّرّآءِ وَحينَ الْبَأْسِ وَلَدَكُمُ الْحَقُّ وَرَبَّاكُمُ الصِّدْقُ وَغَذَّاكُمُ الْيَقينُ وَنَطَقَ بِفَضْلِكُمُ الدّينُ وَاشْهَدُ انَّكُمُ السَّبيلُ الَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَالطُّرُقُ الى ثَوابِهِ وَالْهُدى الى خَليقَتِهِ وَالْأَعْلامُ فى بَرِيَّتِهِ وَالسُّفَراءُ بَيْنَهُ وَبَيْنَ خَلْقِهِ وَاوْتادُهُ فى ارْضِهِ وَخُزَّانُهُ عَلى عِلْمِهِ وَانْصارُ كَلِمَةِ التَّقْوى وَمَعالِمُ سُبُلِ الْهُدى وَمَفْزَعُ الْعِبادِ اذَا اخْتَلَفُوا وَالدَّالوُّنَ عَلَى الْحَقِّ اذا تَنازَعُوا وَالنُّجُومُ الَّتى بِكُمْ يُهْتَدى وَبِاقْوالِكُمْ وَافْعالِكُمْ يُقْتَدى وَبِفَضْلِكُمْ نَطَقَ الْقُرْآنُ وَبِوَلايَتِكُمْ كَمُلَ الدّينُ وَالْايمانُ وَانَّكُمْ عَلى مِنْهاجِ الْحَقِّ وَمَنْ خالَفَكُمْ عَلى مِنْهاجِ الْباطِلِ وَانَّ اللَّهَ اوْدَعَ قُلُوبَكُمْ اسْرارَ الْغُيُوبِ وَمَقاديرَ الْخُطُوبِ وَارْفَدَ الَيْكُمْ تَاْييدَ السَّكينَةِ وَطُمَاْنينَةَ الْوَقارِ وَجَعَلَ ابْصارَكُمْ مَالِفَ لِلْقُدْرَةِ وَارْواحَكُمْ مَعادِنَ لِلْقُدْسِ فَلا يَنْعَتُكُمْ الَّا الْمَلائِكَةُ وَلا يَصِفُكُمْ الَّا الرُّسُلُ انْتُمْ امَناءُ اللَّهِ
ص:241
وَاحِبَّاؤُهُ وَعِبادُهُ لِلْقُدْسِ وَاصْفِياؤُهُ وَانْصارُ تَوْحيدِهِ وَارْكانُ تَمْجيدِهِ وَدَعائِمُ تَحْميدِهِ وَدُعاتُهُ الى دينِهِ وَحَرَسَةُ خَلائِقِهِ وَحَفَظَةُ شَرائِعِهِ وَانَا اشْهِدُ اللَّهَ خالِقى وَاشْهِدُ مَلائِكَتَهُ وَانْبِياءَهُ وَرُسُلَهُ وَاشْهِدُكُمْ انّى مُؤْمِنٌ بِكُمْ مُقِرٌّ بِفَضْلِكُمْ مُعْتَقِدٌ لِإِمامَتِكُمْ مُؤْمِنٌ بِعِصْمَتِكُمْ خاضِعٌ لِوِلايَتِكُمْ مُتَقَرِّبٌ الَى اللَّهِ سُبْحانَهُ بِحُبِّكُمْ وَبِالْبَراءَةِ مِنْ اعْدائِكُمْ عالِمٌ بِانَّ اللَّهَ جَلَّ جَلالُهُ قَدْ طَهَّرَكُمْ مِنَ الْفَواحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ وَمِنْ كُلِّ رَجاسَةٍ وَدَناءَةٍ وَنَجاسَةٍ وَاعْطاكُمْ رايَةَ الْخَلْقِ الَّتى مَنْ تَقَدَّمَها ضَلَّ وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْها ذَلَّ وَفَرَضَ طاعَتَكُمْ وَمَوَدَّتَكُمْ عَلى كُلِّ اسْوَدَ وَابْيَضَ مِنْ عِبادِهِ فَصَلَواتُ اللَّهِ عَلى ارْواحِكُمْ وَاجْسادِكُمْ.
آنگاه بگويد:
السَّلامُ عَلى ابيمُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلَىٍ سَيِّدِ شَبابِ اهْلِ الْجَنَّةِ السَّلامُ عَلى ابِى الْحَسَنِ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ زَيْنِ الْعابِدينَ السَّلامُ عَلى ابى جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ باقِرِ عِلْمِ الدّينِ السَّلامُ عَلى ابى عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ الْأَمينِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ بِابى انْتُمْ وَامّى لَقَدْ رُضِعْتُمْ ثَدْىَ الايمانِ وَرُبّيتُمْ فى حِجْرِ الْإِسْلامِ وَاصْطَفاكُمُ اللَّهُ عَلَى النَّاسِ وَوَرَّثَكُمْ عِلْمَ الْكِتابِ وَعَلَّمَكُمْ فَصْلَ الْخِطابِ وَاجْرى فيكُمْ مَوارِيثَ النُّبُوَّةِ وَفَجَّرَ بِكُمْ يَنابيعَ الْحِكْمَةِ وَالْزَمَكُمْ بِحِفْظِ الشَّريعَةِ وَفَرَضَ طاعَتَكُمْ
ص:242
وَمَوَدَّتَكُمْ عَلَى النَّاسِ السَّلامُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ خَليفَةِ اميرِ الْمُؤْمِنينَ الْإِمامِ الرَّضِىِّ الْهادِى الْمَرْضِىِّ عَلَمِ الدّينِ وَامامِ الْمُتَّقينَ الْعامِلِ بِالْحَقِّ وَالْقائِمِ بِالْقِسْطِ افْضَلَ وَاطْيَبَ وَازْكى وَانْمى ماصَلَّيْتَ عَلى احَدٍ مِنْ اوْلِيائِكَ وَاصْفِيائِكَ وَاحِبَّائِكَصَلوةً تُبَيِّضُ بِها وَجْهَهُ وَتُطَيِّبُ بِها رُوحَهُ فَقَدْ لَزِمَ عَنْ آبائِهِ الْوَصِيَّةَ وَدَفَعَ عَنِ الْإِسْلامِ الْبَلِيَّةَ فَلَمَّا خافَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ الْفِتَنَ رَكَنَ الَى الَّذى الَيْهِ رَكَنَ وَكانَ بِما آتاهُ اللَّهُ عالِماً بِدينِهِ قائِماً فَاجْزِهِ اللَّهُمَّ جَزاءَ الْعارِفينَ وَصَلِّ عَلَيْهِ فِى الْأَوَّلينَ وَالْآخِرينَ وَبَلِّغْهُ مِنَّا السَّلامَ وَارْدُدْ عَلَيْنا مِنْهُ السَّلامَ بِرَحْمَتِكَ يا ارْحَمَ الرَّحِمينَ اللَّهُمَّصَلِّ عَلَى الْإِمامِ الْوَصِىِّ وَالسَّيِّدِ الرَّضِىِّ وَالْعابِدِ الْأَمينِ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ زَيْنِ الْعابِدينَ امامِ الْمُؤْمِنينَ وَوارِثِ عِلْمِ النَّبِيّينَ اللَّهُمَّ اخْصُصْهُ بِما خَصَصْتَ بِهِ اوْلِيائِكَ مِنْ شَرايِفِ رِضْوَانِكَ وَكَرائِمِ تَحِيَّاتِكَ وَنَوامِىَ بَرَكاتِكَ فَلَقَدْ بالَغَ فى عِبادِهِ وَنَصَحَ لَكَ فى طاعَتِهِ وَسارَعَ فى رِضاكَ وَسَلَكَ بِالْامَّةِ طَريقَ هُداكَ وَقَضى ما كانَ عَلَيْهِ مِنْ حَقِّكَ فى دَوْلَتِهِ وَادّى ما وَجَبَ عَلَيْهِ فى وِلايَتِهِ حَتّى انْقَضَتْ ايَّامُهُ وَكانَ لِشيعَتِهِ رَؤُفاً وَبِرَعِيَّتِهِ رَحيماً اللَّهُمَّ بَلِّغْهُ مِنَّا السَّلامَ وَارْدُدْ مِنْهُ عَلَيْنَا السَّلامَ وَالسَّلامُ عَلَيْهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ اللَّهُمَّ وَصَلِّ عَلَى الْوَصِىِّ الْباقِرِ وَالْإِمامِ الطَّاهِرِ وَالْعَلَمِ الظَّاهِرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ ابى جَعْفَرٍ الْباقِرِ اللَّهُ مَّصَلِّ عَلى وَلِيِّكَ الصَّادِعِ بِالْحَقِّ وَالنَّاطِقِ بِالصِّدْقِ
ص:243
الَّذى بَقَرَ الْعِلْمَ بَقْراً وَبَيَّنَهُ سِرّاً وَجَهْراً وَقَضى بِالْحَقِّ الَّذى كانَ عَلَيْهِ وَادَّى الْأَمانَةَ الَّتى صارَتْ الَيْهِ وَامَرَ بِطاعَتِكَ وَنَهى عَنْ مَعْصِيَتِكَ اللَّهُمَّ فَكَما جَعَلْتَهُ نُوراً يَسْتَضى ءُ بِهِ الْمُؤْمِنُونَ وَفَضْلًا يَقْتَدى بِهِ الْمُتَّقُونَ فَصَلِّ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ الطَّاهِرينَ وَابْنائِهِ الْمَعْصُومينَ افْضَلَ الصَّلوةِ وَاجْزَلَهَا وَاعْطِهِ سُؤْلَهُ وَغايَةَ مَاْمُولِهِ وَابْلِغْهُ مِنَّا السَّلامَ وَارْدُدْ عَلَيْنا مِنْهُ السَّلامَ وَالسَّلامُ عَلَيْهِمْ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ اللَّهُمَّ وَصَلِّ عَلَى الْإِمامِ الْهادى وَصِىِّ الْأَوْصِياءِ وَوارِثِ عِلْمِ الْأَنْبِياءِ عَلَمِ الدّينِ وَالنَّاطِقِ بِالْحَقِّ الْيَقينِ وَابِ الْمَساكينِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ الْأَمينِ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَيْهِ كَما عَبَدَكَ مُخْلِصاً وَاطاعَكَ مُخْلِصاً مُجْتَهِداً وَاجْزِهِ عَنْ احْياءِ سُنَّتِكَ وَاقامَةِ فَرائِضِكَ خَيْرَ جَزاءِ الْمُتَّقينَ وَافْضَلَ ثَوابِ الصَّالِحينَ وَخُصَّهُ مِنَّا بِالسَّلامِ وَارْدُدْ عَلَيْنا مِنْهُ السَّلامَ وَالسَّلامُ عَلَيْهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ.
ص:244
چون خواست ائمّه بقيع را وداع كند، بگويد:
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنَ الرِّسالَةِ سَلامَ مُوَدِّعٍ لا سَئَمٍ وَلا قالٍ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ اهْلَ الْبَيْتِ انَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ سَلامَ وَلِىٍّ غَيْرِ راغِبٍ عَنْكُمْ وَلا مُنْحَرِفٍ عَنْكُمْ وَلا مُسْتَبْدِلٍ بِكُمْ وَلا مُؤْثِرٍ عَلَيْكُمْ وَلا زاهِدٍ فى قُرْبِكُمْ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَةِ قُبُورِكُمْ وَاتْيانِ مَشاهِدِكُمْ وَالسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَحَشَرَنِىَ اللَّهُ فى زُمْرَتِكُمْ وَاوْرَدَنى حَوْضَكُمْ وَارْضاكُمْ عَنّى وَمَكَّنَنى فى دَوْلَتِكُمْ وَاحْيانى فى رَجْعَتِكُمْ وَمَلَّكَنى فى ايَّامِكُمْ وَشَكَرَ سَعْيى لَكُمْ وَغَفَرَ ذُنُوبى بِشَفاعَتِكُمْ وَاقالَ عَثْرَتى بِحُبِّكُمْ وَاعْلى كَعْبى بِمُوالاتِكُمْ وَشَرَّفَنى بِطاعَتِكُمْ وَاعَزَّنى بِهُديكُمْ وَجَعَلَنى مِمَّنْ يَنْقَلِبُ مُفْلِحاً مُنْجِحاً سالِماً غانِماً مُعافاً غَنِيّاً فائِزاً بِرِضْوانِ اللَّهِ وَفَضْلِهِ وَكِفايَتِهِ بِافْضَلِ ما يَنْقَلِبُ بِهِ احَدٌ مِنْ زُوَّارِكُمْ وَمَواليكُمْ وَمُحِبّيكُمْ وَشيعَتِكُمْ وَرَزَقَنِىَ اللَّهُ الْعَوْدَ ثُمَّ الْعَوْدَ ما ابْقانى رَبّى بِنِيَّةٍصادِقَةٍ وَايمانٍ وَتَقْوى وَاخْباتٍ وَرِزْقٍ واسِعٍ حَلالٍ طَيِّبٍ اللهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَتِهِمْ وَذِكْرِهِمْ وَالصَّلاةِ عَلَيْهِمْ وَاوْجِبْ لِىَ الْمَغْفِرَةَ وَالرَّحْمَةَ وَالْخَيْرَ
ص:245
وَالْبَرَكَةَ وَالنُّورَ وَالْايمانَ وَحُسْنَ الْاجابَةِ كَما اوْجَبْتَ لِاوْلِيآئِكَ الْعارِفينَ بِحَقِّهِمْ الْمُوجِبينَ طاعَتَهُمْ وَالرَّاغِبينَ فى زِيارَتِهِمْ الْمُتَقَرِّبينَ الَيْكَ وَالَيْهِمْ بِابى انْتُمْ وَامّى وَنَفْسى وَمالى وَاهْلى اجْعَلُونى مِنْ هَمِّكُمْ وَصَيِّرُونى فى حِزْبِكُمْ وَادْخِلُونى فى شَفاعَتِكُمْ وَاذْكُرُونى عِنْدَ رَبِّكُمْ اللهُمَّصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَابْلِغْ ارْواحَهُمْ وَاجْسادَهُمْ عَنّى تَحِيَّةً كَثيرَةً وَسَلاماً وَالسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ.
و همچنين بگويد:
السَّلامُ عَلَيْكُمْ ائِمَّةَ الْهُدى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ اسْتَوْدِعُكُمُ اللَّهَ وَاقْرَءُ عَلَيْكُمُ السَّلامَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَبِما جِئْتُمْ بِهِ وَدَلَلْتُمْ عَلَيْهِ اللَّهُمَّ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدينَ.
و از خداوند بخواهد كه بار ديگر زيارت ايشان را نصيب فرمايد.
ص:246
قبرش در قبرستان بقيع است. نزديك قبر او ايستاده و بگويد:
السَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلى نَبِىِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلى حَبيبِ اللَّهِ السَّلامُ عَلىصَفِىِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلى نَجِىِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ سَيِّدِ الْانْبِياءِ وَخاتَمِ الْمُرْسَلينَ وَخِيَرَةِ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ فى ارْضِهَ وَسَمآئِهِ السَّلامُ عَلى جَميعِ انْبِيائِهِ وَرُسُلِهِ السَّلامُ عَلَى الشُّهَدآءِ وَالسُّعَدآءِ وَالصَّالِحينَ السَّلامُ عَلَيْنا وَعَلى عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحينَ السَّلامُ عَلَيْكَ ايَّتُهَا الرُّوحُ الزَّاكِيَةُ السَّلامُ عَلَيْكَ ايَّتُهَا النَّفْسُ الشَّريفَةُ السَّلامُ عَلَيْكَ ايَّتُهَا السُّلالَةُ الطَّاهِرَةُ السَّلامُ عَلَيْكَ ايَّتُهَا النَّسَمَةُ الزَّاكِيَةُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ خَيْرِ الْوَرى السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ النَبِىِّ الْمُجْتَبى السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الْمَبْعُوثِ الى كافَّةِ الْوَرى السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الْبَشيرِ النَّذيرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ السِّراجِ الْمُنير السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الْمُؤَيَّدِ بِالْقُرآنِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الْمُرْسَلِ الَى الْانْسِ وَالْجآنِّ السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَصاحِبِ الرَّايَةِ وَالْعَلامَةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الشَّفيعِ يَوْمَ الْقِيمَةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ مَنْ حَباهُ اللَّهُ بِالْكِرامَةِ السَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ اشْهَدُ انَّكَ قَدِ اخْتارَ اللَّهُ لَكَ دارَ انْعامِهِ قَبْلَ انْ يَكْتُبَ
ص:247
عَلَيْكَ احْكامَهُ اوْ يُكَلِّفَكَ حَلالَهُ وَحَرامَهُ فَنَقَلَكَ الَيْهِ طَيِّباً زاكِياً مَرْضِيِّاً طاهِراً مِنْ كُلِّ نَجَسٍ مُقَدَّساً مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَبَوَّئَكَ جَنَّةَ الْمَاْوى وَرَفَعَكَ الَى الدَّرَجاتِ الْعُلى وَصَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَصَلاةً تَقَرُّ بِها عَيْنُ رَسُولِهِ وَتُبَلِّغُهُ اكْبَرَ مَاْمُولِهِ اللهُمَّ اجْعَلْ افْضَلَصَلَواتِكَ وَازْكاها وَانْمى بَرَكاتِكَ وَاوْفاها عَلى رَسُولِكَ وَنَبِيِّكَ وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيّينَ وَعَلى مَنْ نَسَلَ مِنْ اوْلادِهِ الطَّيِّبينَ وَعَلى مَنْ خَلَّفَ مِنْ عِتْرَتِهِ الطَّاهِرينَ بِرَحْمَتِكَ يا ارْحَمَ الرَّاحِمينَ اللهُمَّ انّى اسْالُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍصَفِيِّكَ وَابْراهِيمَ نَجْلِ نَبِيِّكَ انْ تَجْعَلَ سَعْيى بِهِمْ مَشْكُوراً وَذَنْبى بِهِمْ مَغْفُوراً وَحَيوتى بِهِمْ سَعيدَةً وَعاقِبَتى بِهِمْ حَميدَةً وَحَوائِجى بِهِمْ مَقْضِيَّةً وَافْعالِى بِهِمْ مَرْضِيَّةً وَامُورى بِهِمْ مَسْعُودَةً وَشُئُونى بِهِمْ مَحْمُودَةً اللهُمَّ وَاحسِنْ لِىَ التَّوْفيقَ وَنَفِّسْ عَنِّى كُلَّ هَمٍّ وَضيقٍ اللهُمَّ جَنِّبْنى عِقابَكَ وَامْنَحْنى ثَوابَكَ وَاسْكِنِّى جِنانَكَ وَارْزُقْنى رِضْوانَكَ وَامانَكَ وَاشْرِكْ لى فىصالِحِ دُعائى والِدَىَّ وَوَلَدى وَجَميعَ الْمُؤمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ الْاحْيآءِ مِنْهُمْ وَالْامْواتِ انَّكَ وَلِىُّ الْباقِياتِ الصَّالِحاتِ آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ.
دو ركعت نماز بگذارد و حاجتهاى خود را از خداوند بخواهد.
ص:248
والده گرامى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام كه قبرش نزديك قبور ائمّه بقيع است. كنار قبر آن مخدّره ايستاده و مى گويد:
السلامُ عَلى نَبِىِّ اللَّهِ السلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْمُرْسَلينَ السلامُ عَلى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْاوَّلينَ السلامُ عَلى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْآخِرينَ السَّلامُ عَلى مَنْ بَعَثَهُ اللَّهُ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ السَّلامُ عَلَيْكَ ايُّهَا النَّبِىُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ السَّلامُ عَلى فاطِمَةَ بِنْتِ اسَدٍ الْهاشِمِيَّةِ السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الْمَرْضِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا الْكَريمَةُ الرَّضِيَّةُ «(1)» السَّلامُ عَلَيْكِ يا كافِلَةَ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيّينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا والِدَةَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ ظَهَرَتْ شَفَقَتُها عَلى رَسُولِ اللَّهِ خاتِمِ النَّبيّينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ تَرْبِيَتُها لِوَلِىِّ اللَّهِ الْامينِ السَّلامُ عَلَيْكِ وَعَلى رُوحِكِ وَبَدَنِكِ الطَّاهِرِ السَّلامُ عَلَيْكِ وَعَلى وَلَدِكِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ اشْهَدُ انَّكِ احْسَنْتِ الْكِفالَةَ وَادَّيْتِ الْامانَةَ وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ وَبالَغْتِ فى حِفْظِ رَسُولِ اللَّهِ عارِفَةً بِحَقِّهِ مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِ مُعْتَرِفَةً بِنُبُوَّتِهِ
ص:249
مُسْتَبْصِرَةً بِنِعْمَتِهِ كافِلَةً بِتَرْبِيَتِهِ مُشْفِقَةً عَلى نَفْسِهِ واقِفَةً عَلى خِدْمَتِهِ مُخْتارَةً «(1)» رِضاهُ وَاشْهَدُ انَّكِ مَضَيْتِ عَلَى الْايْمانِ وَالَّتمَسُّكِ بِاشْرَفِ الْادْيانِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً طاهِرَةً زَكِيَّةً تَقِيَّةً نَقِيَّةً فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْكِ وَارْضاكِ وَجَعَلَ الْجَنَّةَ مَنْزِلَكِ وَمَاْويكِ اللهُمَّصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَانْفَعْنى بِزِيارَتِها وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ الْائِمَّةِ مِنْ ذُرِّيَّتِها وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ اوْلادِهَا الطَّاهِرينَ اللهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَتى ايّاها وَارْزُقْنِى الْعَوْدَ الَيْها ابَداً ما ابْقَيْتَنى وَاذا تَوَفَّيْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها وَادْخِلْنى فى شَفاعَتِها بِرَحْمَتِكَ يا ارْحَمَ الرَّاحِمِينَ اللهُمَّ بِحَقِّها عِنْدَكَ وَمَنْزِلَتِها لَدَيْكَ اغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَّ وَلِجَمِيعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ وَآتِنا فِى الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِى الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا بِرَحْمَتِكَ عَذابَ النَّارِ.
پس دو ركعت نماز زيارت بگذارد و آنگاه حاجات خود را از خداوند بخواهد.
ص:250
احُد كوهى است به فاصله يك فرسخى كه در شمال مدينه واقع شده است «(1)» و در اينجا بود كه در ماه شوّال سال سوّم هجرت، جنگ حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم با كفّار قريش اتّفاق افتاد و جناب حمزه عموى والا مقام حضرت پيغمبر اكرمصلى الله عليه و آله و سلم و عدّه اى حدود 74 نفر بشهادت رسيده و خود حضرت نيز مجروح گشت.
زيارت جناب حمزه رضى الله عنه
السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَمَّ رَسُولِ اللَّهِصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ اللهُ مَّصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ يا خَيْرَ الشُّهَداءِ السَّلامُ عَلَيْكَ يا اسَدَ اللَّهِ وَاسَدَ رَسُولِهِ اشْهَدُ انَّكَ قَدْ جاهَدْتَ فِى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَجُدْتَ بِنَفْسِكَ وَنَصَحْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَكُنْتَ فيما عِنْدَ
ص:251
اللَّهِ سُبْحانَهُ راغِباً بِابى انْتَ وَامّى اتَيْتُكَ مُتَقَرِّباً الى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ بِزِيارَتِكَ وَمُتَقَرِّباً الى رَسُولِ اللَّهِصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِذلِكَ راغِباً الَيْكِ فِى الشَّفاعَةِ ابْتَغى بِزِيارَتِكَ خَلاصَ نَفْسى مُتَعَوِّذاً بِكَ مِنْ نارٍ اسْتَحَقَّها مِثْلى بِما جَنَيْتُ عَلى نَفْسى هارِباً مِنْ ذُنُوبِىَ الَّتى احْتَطَبْتُها عَلى ظَهْرى فَزَعاً الَيْكَ رَجآءَ رَحْمَةِ رَبّى اتَيْتُكَ مِنْ شُقَّةٍ بَعيدَةٍ طالِباً فَكاكَ رَقَبَتى مِنَ النَّارِ وَقَدْ اوْقَرَتْ ظَهْرى ذُنُوبى وَاتَيْتُ ما اسْخَطَ رَبّى وَلَمْ اجِدْ احَدًا افْزَعُ الَيْهِ خَيْراً لى مِنْكُمْ اهْلَ بَيْتِ الرَّحْمَةِ فَكُنْ لى شَفيعاً يَوْمَ فَقْرى وَحاجَتى فَقَدْ سِرْتُ الَيْكَ مَحْزُوناً وَاتَيْتُكَ مَكْروُباً وَسَكَبْتُ عَبْرَتى عِنْدَكَ باكِياً وَصِرْتُ الَيْكَ مُفْرَداً وَانْتَ مِمَّنْ امَرَنِىَ اللَّهُ بِصِلَتِهِ وَحَثَّنى عَلى بِرِّهِ وَدَلَّنى عَلى فَضْلِهِ وَهَدانى لِحُبِّهِ وَرَغَّبَنى فِى الْوِفادَةِ الَيْهِ وَالْهَمَنى طَلَبَ الْحَوائِجِ عِنْدَهُ انْتُمْ اهْلُ بَيْتٍ لا يَشْقى مَنْ تَوَلَّاكُمْ وَلا يَخيبُ مَنْ اتاكُمْ وَلا يَخْسَرُ مَنْ يَهْويكُمْ وَلا يَسْعَدُ مَنْ عاداكُمْ.
پس دو ركعت نماز زيارت بجا آورده و بگويد:
اللهُمَّصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اللهُمَّ انّى تَعَرَّضْتُ لِرَحْمَتِكَ بِلُزُومى لِقَبْرِ عَمِّ نَبِيِّكَصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ لِيُجيرَنى مِنْ نِقْمَتِكَ وَسَخَطِكَ وَمَقْتِكَ فى يَوْمٍ تَكْثُرُ فيهِ الْاصْواتُ وَتَشْغَلُ كُلُّ نَفْسٍ بِما قَدَّمَتْ وَتُجادِلُ عَنْ نَفْسِها فَانْ تَرْحَمْنِى الْيَوْمَ فَلا خَوْفٌ عَلَىَّ وَلا حُزْنٌ وَانْ تُعاقِبْ فَمَوْلىً لَهُ الْقُدْرَةُ عَلى
ص:252
عَبْدِهِ وَلا تُخَيِّبْنى بَعْدَ الْيَوْمِ وَلا تَصْرِفْنى بِغَيْرِ حاجَتى فَقَدْ لَصِقْتُ بِقَبْرِ عَمِّ نَبِيِّكَ وَتَقَرَّبْتُ بِهِ الَيْكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِكَ وَرَجآءَ رَحْمَتِكَ فَتَقَبَّلْ مِنّى وَعُدْ بِحِلْمِكَ عَلى جَهْلى وَبِرَاْفَتِكَ عَلى جِنايَةِ نفْسى فَقَدْ عَظُمَ جُرْمى وَما اخافُ انْ تَظْلِمَنى وَلكِنْ اخافُ سُوءَ الْحِسابِ فَانْظُرِ الْيَوْمَ تَقَلُّبىِ عَلى قَبْرِ عَمِّ نَبِيِّكَ فَبِهِما فُكَّنى مِنَ النَّارِ وَلا تُخَيِّبْ سَعْيى وَلا يَهوُنَنَّ عَلَيْكَ ابْتِهالى وَلا تَحْجُبَنَّ عَنْكَصَوْتى وَلا تَقْلِبْنى بِغَيْرِ حَوائِجى يا غِياثَ كُلِّ مَكْرُوبٍ وَمَحْزُونٍ وَيا مُفَرِّجاً عَنِ الْمَلْهُوفِ الْحَيْرانِ الْغَريقِ الْمُشْرِفِ عَلَى الْهَلَكَةِ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَانْظُرْ الَىَّ نَظْرَةً لا اشْقى بَعْدَها ابَداً وَارْحَمْ تَضَرُّعى وَعَبْرَتى وَانْفِرادى فَقَدْ رَجَوْتُ رِضاكَ وَتَحَرَّيْتُ الْخَيْرَ الَّذى لا يُعْطيهِ احَدٌ سِواكَ فَلا تَرُدَّ امَلى اللهُمَّ انْ تُعاقِبْ فَمَوْلىً لَهُ الْقُدْرَةُ عَلى عَبْدِهِ وَجَزآئُهِ بِسُوءِ فِعْلِهِ فَلا اخيبَنَّ الْيَوْمَ وَلا تَصْرِفْنى بِغَيْرِ حاجَتى وَلا تُخَيِّبَنَّ شُخُوصى وَوِفادَتى فَقَدْ انْفَدْتُ نَفَقَتى وَاتْعَبْتُ بَدَنى وَقَطَعْتُ الْمَفازاتِ وَخَلَّفْتُ الْاهْلَ وَالْمالَ وَما خَوَّلْتَنى وَآثَرْتُ ما عِنْدَكَ عَلى نَفْسى وَلُذْتُ بِقَبْرِ عَمِّ نَبِيِّكَصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَتَقَرَّبْتُ بِهِ ابْتِغآءَ مَرْضاتِكَ فَعُدْ بِحِلْمِكَ عَلى جَهْلى وَبِرَاْفَتِكَ عَلى ذَنْبى فَقَدْ عَظُمَ جُرْمى بِرَحْمَتِكَ يا كَريمُ يا كَريمُ.
ص:253
(رضوان اللَّه عليهم)
السَّلامُ عَلى رَسوُل اللَّهِ السَّلامُ عَلى نَبِىِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلى مُحَمَّدٍ بنِ عَبْدِاللَّهِ السَّلامُ عَلى اهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرينَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ ايُّهَا الشُّهَدآءُ الْمُؤْمِنُونَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اهْلَ بَيْتِ الْايمانِ وَالتَّوْحيدِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا انْصارَ دينِ اللَّهِ وَانْصارَ رَسُولِهِ عَلَيْهِ وَآلِهِ السَّلامُ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِماصَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ اشْهَدُ انَّ اللَّهَ اخْتارَكُمْ لِدينِهِ وَاصْطَفاكُمْ لِرَسُولِهِ وَاشْهَدُ انَّكُمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَذَبَبْتُمْ عَنْ دينِ اللَّهِ وَعَنْ نَبِيِّهِ وَجُدْتُمْ بِانْفُسِكُمْ دُونَهُ وَاشْهَدُ انَّكُم قُتِلْتُمْ عَلى مِنْهاجِ رَسُولِ اللَّهِ فَجَزاكُمُ اللَّهُ عَنْ نَبِيِّهِ وَعَنِ الْاسْلامِ وَاهْلِهِ افْضَلَ الْجَزآءِ وَعَرَّفَنا وُجُوهَكُمْ فى مَحَلِّ رِضْوانِهِ وَمَوْضِعِ اكْرامِهِ مَعَ النَّبِيّينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَدآءِ وَالصَّالِحينَ وَحَسُنَ اولئِكَ رَفيقاً اشْهَدُ انَّكُمْ حِزْبُ اللَّهِ وَانَّ مَنْ حارَبَكُمْ فَقَدْ حارَبَ اللَّهَ وَانَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ الْفائِزينَ الَّذينَهُمْ احْيآءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَعَلى مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلئِكَةِ وَالنَّاسِ اجْمَعينَ اتَيْتُكُمْ يا اهْلَ التَّوْحيدِ زائِراً وَبِحَقِّكُمْ عارِفاً وَ بِزِيارَتِكُمْ الَى اللَّهِ مُتَقَرِّباً وَبِما سَبَقَ مِنْ شَريفِ الْاعْمالِ وَمَرْضِىِّ الْافْعالِ عالِماً فَعَلَيْكُمْ سَلامُ اللَّهِ وَرَحْمَتُهُ وَبَرَكاتُهُ وَعَلى مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَغَضَبُهُ وَسَخَطُهُ اللهُمَّ انْفَعْنى بِزِيارَتِهِمْ وَثَبِّتْنى عَلى قَصْدِهِمْ وَتَوَفَّنى عَلى ما تَوَفَّيْتَهُمْ عَلَيْهِ وَاجْمَعْ بَيْنى وَبَيْنَهُم فى مُسْتَقَرِّ دارِ رَحْمَتِكَ اشْهَدُ انَّكُمْ لَنا فَرَطٌ وَنَحْنُ بِكُمْ لاحِقُونَ.
ص:254
اماكن مقدّسه در مدينه منوّره و حوالى آن، بسيار است كه به برخى از آنها اشاره مى شود:
مسجد قُبا: اين مسجد در سابق به فاصله چند كيلومترى مدينه منوّره قرار داشت ولى فعلًا در اثر توسعه شهر مدينه منوّره، تقريباً جزو شهر شده و در شارع قُبا واقع است.
اين مسجد از روز اوّل بر پايه پرهيزكارى بنا گشته و آيه شريفه «اسِّسَ عَلَى التَّقْوى» در اين مورد نازل گرديده و بسيار مسجد با عظمتى است و وارد شده كه حضرت مى فرمود: هر كس در مسجد قبا نماز بخواند ثوابش معادل با ثواب عُمره است.
لذا افرادى كه به مدينه منوّره مى روند بسيار بجاست تا بتوانند در اين مسجد نماز بجاى آورند.
مسجد فتح: در شمال غربى مدينه منوّره كوهى بنام كوه سَلْع وجود دارد و بالاى آن مسجدى بنام مسجد فَتْح قرار گرفته كه مسجد (احْزابْ) نيز گفته مى شود.
جابر روايت مى كند كه حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم در اين مسجد، اين دعا را خواندند و خداوند دعاى آنحضرت را مستجاب فرمود و با
ص:255
كشته شدن عمرو بن عبدود بدست تواناى حضرت امير المؤمنين عليه السلام، فتح و پيروزى نصيب مسلمانان گرديد.
ياصَريخَ الْمَكْرُوبينَ وَيا مُجيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّينَ اكْشِفْ هَمّى وَكَرْبى وَغَمّى فَقَدْ تَرى حالى وَحالَ اصْحابى.
لذا مستحب است در مسجد فتح، پس از نماز چنين بگويد:
ياصَريخَ الْمَكْرُوبينَ وَيا مُجيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّينَ وَيا مُغيثَ الْمَهْمُومينَ اكْشِفْ عَنّى ضُرّى وَهَمّى وَكَرْبى وَغَمّى كَما كَشَفْتَ عَنْ نَبِيِّكَصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ هَمَّهُ وَكَفَيْتَهُ هَوْلَ عَدُوِّهِ وَاكْفِنى ما اهَمَّنى مِنْ امْرِ الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ يا ارْحَمَ الرَّحِمينَ.
سه مسجد ديگر: در طرف جنوب، كمى پايين تر از مسجد فتح، سه مسجد ديگر است كه بنام 1. مسجد حضرت على عليه السلام 2. مسجد حضرت فاطمه عليها السلام 3. مسجد جناب سلمان رضى الله عنه ناميده مى شوند و در هر سه مسجد، دو ركعت نماز مستحبّ است.
مسجد فَضيخْ: در شرق مسجد قُبا واقع است.
مسجد مُباهَلَه: در شمال بقيع واقع است و مسجد (الاجابه) نيز گفته مى شود.
مسجد ابوذر: در شارع ابوذر واقع است.
مسجد غَمامَه: در طرف غرب مدينه منوّره و در شارع عينيّه واقع است و مى گويند اوّلين مسجدى است كه بسال دوّم هجرى، نماز عيد در آنجا خوانده شد.
ص:256
دو مسجد ديگر: در شمال مسجد غَمامه، دو مسجد ديگر است كه بنام 1. مسجد حضرت على عليه السلام 2. مسجد حضرت فاطمه عليها السلام ناميده مى شوند.
مسجد قِبلَتَين: در شمال غربى مدينه منوّره واقع شده و از مشهورترين مساجد مدينه منوّره بشمار مى رود و تغيير قبله از بيت المقدس بسوى كعبه معظّمه در اين مكان واقع شد.
مسجد الرّايه: در راه ورود به مدينه منوّره از طرف شام، بالاى كوه (ذباب) واقع شده كه مسجد ذباب نيز گفته مى شود.
در همه اين مساجد، دو ركعت نماز خواندن مستحب است.
قبرستان بقيع: قبلًا بطور مفصّل ذكر شد.
مَشْرَبة امِّ ابراهيم: و آن حُجره مادر ابراهيم فرزند حضرت رسول اكرمصلى الله عليه و آله و سلم مى باشد و مسكن و مُصلّاى آنحضرت بود اين محلّ در كنار مسجد قُبا واقع شده است.
بَدْرْ: قريه اى است كه بين راه مكّه معظّمه و مدينه منوّره واقع شده و حدود چهارده نفر از شهداى جنگ بدر در اين مكان دفن گرديده و بسيار بجاست كه زائرين محترم به زيارت آن قبور شريفه مشرّف شوند.