اصفهان در يك نگاه

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور: اصفهان در يك نگاه (گردآوري در سال 1387)/ تهيه كننده: حسين غزالي اصفهاني

مشخصات نشر: اصفهان؛ مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان ، 1384.

مشخصات ظاهري: نرم افزار تلفن همراه و رايانه

موضوع:اماكن -- تاريخي

موضوع:شيعه -- معماري

موضوع:اماكن تاريخي

ص: 1

1- موقعيت جغرافيايي اصفهان

تاريخچه

استان اصفهان با مساحت 106179 كيلومتر مربع، حدود 25 / 6 درصد از مساحت كل كشور را به خود اختصاص داده است. اين استان بين 30 درجه و 42 دقيقه تا 34 درجه و 30 دقيقه عرض شمالي و 49 درجه و 36 دقيقه تا 55 درجه و 32 دقيقه طول شرقي در ايران مركزي قرار دارد، در حالي كه شهر اصفهان با طول جغرافيايي 51 درجه و 39 دقيقه و 40 ثانيه شرقي و عرض جغرافيايي 32 درجه و 38 دقيقه و 30 ثانيه شمالي بعد از تهران و مشهد سومين شهر بزرگ ايران است. استان اصفهان با استانهاي دهگانه همسايگي دارد، از شمال به استانهاي مركزي و سمنان، از جنوب به استانهاي فارس و كهكيلويه و بويراحمد از مشرق با استانهاي يزد و خراسان و از مغرب به استانهاي خوزستان و چهارمحال و بختياري و لرستان محدود مي شود از نظر وسعت، استان اصفهان بعد از استانهاي خراسان، كرمان، سيستان و بلوچستان و فارس حائز مقام پنجم است. استان اصفهان از نقطه نظر تقسيمات كشوري پيوسته در حال تغيير و تحول بوده است به طوري كه از سال 1316 كه تاريخ قانوني شدن تقسيمات كشوري است، به عنوان استان دهم و از دو شهرستان اصفهان و يزد تشكيل شده بود. در طول اين مدت، تغييرات متعددي در تقسيم بنديهاي كشوري به وجود آمده است. چنانچه بر اساس آخرين تقسيمات كشوري استان اصفهان در سال 1375 به 18 شهرستان تقسيم شده كه شامل 67 شهر و 38 بخش و 117 دهستان است. كه تعداد بخشها، دهستانها و شهرهاي موجود در هر يك از شهرستانهاي استان در

ص: 2

سالهاي 1372-1375 را مشاهده مي كنيم. جدول ذيل بيان كننده اين واقعيت است كه واحدهاي اداري اين استان و حتي وسعت آن در حال تغيير است و يا پيوسته بر تعداد شهرهاي استان اضافه مي شود يعني در خلال سالهاي 1372 تا 1375، ده شهر به شهرهاي استان اضافه شده است.

سال 1372 تعداد شهرستان 17 تعداد بخش 36 تعداد دهستان 116 تعداد شهر 57 تعداد آبادي داراي سكنه 2349 مساحت به كيلومترمربع 1061795

سال 1375 تعداد شهرستان 18 تعداد بخش 38 تعداد دهستان 117 تعداد شهر 67 تعداد آبادي داراي سكنه 2349 مساحت به كيلومترمربع 1070036

سال 1385 تعداد شهرستان 21 تعداد بخش 44 تعداد دهستان 122 تعداد شهر 92 تعداد آبادي داراي سكنه 2349 مساحت به كيلومترمربع 1070443

جدول فوق بيان كننده اين واقعيت است كه واحدهاي اداري اين استان و حتي وسعت آن در حال تغيير است و يا پيوسته بر تعداد شهرهاي استان اضافه مي شود يعني در خلال سالهاي 1372 تا 1375، ده شهر به شهرهاي استان اضافه شده است. شهر تاريخي اصفهان مركز استان اصفهان است و اكنون داراي مقام سوم از نظر جمعيت در سطح كشور مي باشد. فاصله اصفهان تا تهران 425 كيلومتر است و در جنوب آن قرار دارد. اي شهر به دليل موقع جغرافيايي بسيار مناسب كه در قلب فلات ايران قرار دارد. پيوسته مورد توجه سلاطين و مديران مملكتي بوده است. اصفهان از سطح عمومي درياها حدود 1580 متر ارتفاع دارد و در شرق سلسله جبال زاگرس واقع شده است. اين شهر در چهارراه شمالي-جنوبي و شرقي-غربي كشور قرار دارد و در طي تاريخ محل رفت و آمد و برخورد اقوام و فرهنگهاي مختلف

ص: 3

بوده است. منطقه بزرگ اصفهان در قسمت شمالي و شرقي به كوير محدود مي گردد و قسمت غربي و جنوبي آن به ارتفاعات زاگرس منتهي مي شود. علت وجودي و پيرايش اين شهر را بايد مديون آبهايي دانست كه از كوههاي زاگرس مرتفع به نام زردكوه بختياري سرچشمه گرفته و زاينده رود را به وجود آورده و در نتيجه شهر زيباي اصفهان در دو طرف زاينده رود قرار گرفته است. شهر اصفهان بر روي دشتي نسبتا" صاف با شيبي حدود 2 درصد و به طرف شمال شرقي بنا گرديده است توسعه ي شهر در طي قرون متمادي به سمت جنوب غربي بوده، زيرا در اين منطقه آب فراوانتر و آلودگي نيز كمتر است. استرابون (معروف آلماني مي گويد: "نام اصفهان در ابتدا (انزان) بوده و سپس به (گابيان) تبديل يافته و از دوره هخامنشيان به بعد به (گي) و بعدها به (جي) تبديل شده است. با مراجعه به منابع و دلائل موجود تاريخي چنين بر مي آيد كه كلمه (آسپادان) به طلميوس و (سپاهان) پهلوي و اصفهان عرب و اصفهان امروز يك لفظ قديمي است و به احتمال قريب به يقين اساسا" كلمه پهلوي است و ريشه قديمتر از پهلوي آن مكشوف نيست. هنگام تصرف اصفهان به دست قواي مهاجم عرب اين شهر (جي) ناميده مي شده و يا جي يكي از روستاهاي بسيار معروف و معتبر شهر بوده كه در آبادي به پاي شهر مي رسيده است. ياقوت حموي اصفهان را شهر سواران ناميده و حمزه اصفهاني كلمه اصفهان يا اسپاهان را مشتق از سپاه مي داند. در كتاب (تقويم البلدان) از ابن حوقل نقل شده است كه اصفهان در آخر كوهستان است از جهت

ص: 4

جنوب و پرنعمت ترين شهرها است. معدن سرمه دارد. از اصفهان بعد به كاشان و قم مي رسند اصل آن (سپاهان) است به معني لشگرها زيرا كه سپاه عجم در وقت بيكاري آنجا جمع بودند.

2- اصفهان در گذر زمان

اصفهان در دوره مرداويج زياري

اصفهان در دوره مرداويج زياري

اصفهان تا ابتداي قرن چهارم هجري در تحت سلطه خلفا باقي بود. در سال 319 هجري مرداويج يا (مرداويز) پسر زيار كه تابع حكمرانان علوي مازندران بوده و بعد علم طغيان برافراشته و خود را مستقل خوانده بود فرمانرواي ري گرديد و پس از زد وخوردهايي كه با ماكان كاكي سردار ديلمي نمود طبرستان را ضميمه قلمرو خود كرد و سه پسر بويه ماهيگير به نام علي و حسن و احمد كه در لشگر ماكان خدمت مي كردند از اين زمان به خدمت مرداويج درآمدند. مرداويج حكومت كرج را به علي داد و در همان سال يعني 319 هجري جبال را فتح نمود بنابراين اصفهان نيز از ايالات جبال بود ضميمه قلمرو او گرديد خليفه عباسي المقتدر حكومت وي را بر نواحي فتح شده به اين شرط پذيرفت كه مرداويج اصفهان را تخليه نمايد ولي كمي بعد خليفه به قتل رسيد و مرداويج اصفهان را در قلمرو خويش نگاهداشت. در سال 322 هجري خليفه عباسي القاهر باله مرداويج را به شرط اينكه اصفهان را ترك گويد بر سر كار خويش باقي گذاشت و مرداويج امر خليفه را اطاعت نموده به برادرش (وشمگير) حاكم اصفهان فرمان داد شهر را به فرستاده خليفه واگذارد لكن در همين ايام القاهرباله از خلافت افتاد و مرداويج بار ديگر اصفهان را در قلمرو خود نگاهداشت. مرداويج قصد داشت ايران را از استيلاي تازيان پاك كند و دوباره دستگاه شاهنشاهي ساسانيان را به جاي خلافت خلفاي بغداد در كنار دجله بگسترد. شكوه و هيبت او را، در دوره هاي اسلامي هيچيك از كشورگشايان ايران نداشتند.

كاخهاي پذيرايي مرداويج در اصفهان

مرداويج پس از تسخير همدان شهر (دينور) را كه در

ص: 5

بيست فرسنگي شمال همدان در كنار رودي به همين نام است فتح كرد و سپس چند تن از سران سپاه خود را با قسمتي از لشگريان خويش به اصفهان فرستاد. آنها چون به اصفهان رسيدند كاخهايي را كه احمد پسر (ابودلف) در آن شهر ساخته و زيباترين ساختمان اصفهان بود براي پذيرايي مرداويج تعمير و آماده كردند.. ابودلف و پسرش احراز كارگزاران معروف دربار بغداد در نواحي مركزي ايران بودند و در اصفهان سراهاي بسيار زيبا ساخته بودند كه مهمترين ساختمانهاي شهر به شمار مي رفت و چون چندي متروك مانده بود حاجت به تعمير داشت و اين كاخها را به اينگونه تعمير كردند تا مرداويج در بازگشت به اصفهان سراي شاهانه اي در اختيار داشته باشد.

همين كه تعمير كاخها به پايان رسيد و گرداگرد آنها بستانهاي زيبا فراهم شد مرداويج با چهل تا پنجاه هزار سپاهيان خود از همدان به راه افتاد و به اصفهان رسيد و در آن كاخها جاي گرفت و لشگريان وي در شهر پراكنده شدند. در سال 323 مرداويز وسيله فراهم مي كرد كه به سوي بغداد رود و تاج و تخت خلفاي تازي را براندازد و خود به جاي شاهنشاهان ساساني در بغداد به تخت بنشيند و قصد او آن بود كه زمستان آن سال بگذرد و پس از آن به اين سفر شگفت آغاز كند. وي پي در پي دستور مي فرستاد كه هر چه زودتر طاق كسري و ايوان مدائن يعني كاخ معروف شاهنشاهان ساساني را در تيسفون تعمير كنند و آن را به صورتيكه در زمان ساسانيان داشته است برگردانند تا چون بغداد را بگيرد و خليفه را

ص: 6

براندازد در زير آن طاق مانند شاهان ساساني بر تخت بنشيند. ولي غافل از آنكه خليفه بيگانه الراضي باله و ناجوانمرداني كه گرد او را گرفته و به طفيل او شكم و كيسه مي انباشتند. سرانجام به حيله و خيانت نخواهد گذاشت وي مقصود خود را عملي كرده و بهار آن سال را به چشم ببيند مرداويز روز 13 بهمن سال 323 در گرمابه به دنبال توطئه اي كه به وسيله سران و غلامان ترك او ترتيب داده شده بود به قتل رسيد.

اصفهان در دوره ديالمه

اصفهان در دوره ديالمه

پس از قتل مرداويج علي پسر بويه ملقب به عمادالدوله برادر خود حسن معروف به ركن الدوله را به تسخير اصفهان فرستاد و حسن پس از فتح اصفهان عازم تسخير همدان و ري و قزوين و قم و كاشان شد. امّا در سال 327 وشمگير زياري اصفهان را از دست حسن بن بويه گرفت و حسن به اصظخر گريخت امير زياري سپس به فتح قلعه الموت نيز نائل آمد و قدرت وشوكتش بالا گرفت و چون ماكان سردار معروف ديلمي كه در حيات مرداويج به دربار اميرنصر ساماني پناه برده بود در سال 328 اميرنصر را ترك گفتند و تحت امر وشمگير درآمده و مأمور گرگان شده بود و اميرنصر سردار معروف خود ابوعلي چغاني را به تسخير گرگان فرستاده بودو وشمگير مجبور شده بود قسمت عمده سپاهيان خود را براي جنگ با ابوعلي به كمك ماكان بفرستند حسن پسر بويه و برادرش علي از فرصت استفاده كرده مجددا اصفهان را در اختيار خود آوردند و جمعي از سران سپاهي وشمگير را دستگير نمودند.. اصفهان از اين زمان به بعد قلمرو آل بويه گرديد و حسن

ص: 7

ركن الدوله در بسط و توسعه آن كوشيد گفته اند روزيكه قمر در برج قوس بود ركن الدوله دستور داد ساختمان باروئي را به دو شهر آغاز كنند.

دور اين بار و 21 هزار گام بوده است. تا چند سال قبل آثاري از باروي فربور و خندق اطراف آن در بيرون دروازه طوقچي تا دروازه جويباره و پايين دروازه باقي بوده است.. در اواخر سال 365 ركن الدوله كه عمرش نزديك به هفتاد رسيده بود مريض شد و در اصفهان در ضيافت بزرگي كه سه پسر او و سران سپاهي ديلم جمع آمده بودند ابوشجاع پناه خسرو عضدالدوله را به وليعهد و وارث ملك خويش معرفي نمود و همدان و ري و قزوين و نواحي مجاور آنها را به پسر ديگر خود ابوالحسن علي فخرالدوله و اصفهان را به پسر سوّم خود ابومنصور بويه (مؤيدالدوله) واگذاشت و به فرزندان دوم و سوم خود توصيه نمود كه از اطاعت عنصرالدوله خارج نشوند. سپس از اصفهان به ري برگشت و در آنجا در محرم 366 درگذشت.. با راه يافتن صاحب اسماعيل بن عباد در دستگاه حكومت مؤيدالدوله و فخرالدوله و وزارت اين دو امير ديلمي اصفهان شهر وسيعي شد. صاحب بن عباد كه از منشيان و بلغاي بسيار معروف زبان عربي است (326-385) مردي كريم و فضل دوست و بخشنده و نسبت به شعرا و بذال و شوق بوده و در ري و اصفهان همه وقت در گرد او جمع كثيري از اهل علم و بحث و شعر و ادبي مي زيسته و به نام او شعر مي گفته و كتاب مي نوشته اند.

اصفهان در اواخر دوره ديالمه "دوره حكمرانان كاكوي"

دو سال بعد از فوت صاحب بن عباد فخرالدوله نيز وفات يافت و چون

ص: 8

پسران او به حد رشد رسيده بودند زوجه اش سيده خاتون دختر اسپهبد رستم بن مرزبان متصدي امور مملكت شد و او پسر چهار ساله خود ابوطالب رستم را با لقب مجدالدوله نامزد امارت ري و جانشيني شوهر كرد و همدان و كرمانشاه را هم به پسر ديگر خود ابوطاهر شمس الدوله سپرد.

و حكومت اصفهان را به پسر خال خود كه ابوجعفر محمدبن دشمنزيار نام داشت به لقب "علاء الدوله" ملقب گرديد واگذاشت. حكمرانان كاكوي شهر اصفهان را وسعت دادند، علاء الدوله كاكويه حصار شهر را كه طول آن بيش از پانزده هزار گام بود ساخته و شهر در اين موقع دوازده دروازه بزرگ داشت كه از مفرغ مستور بود و از جمله مفاخر و زينت داخلي شهر هزار كوشك و سراي بوده است وكاروانسراهاي عالي و مساجد خوب داشته. هر روز دو هزار گوسفند و صد رأس گاو ذبح مي شده و در محله "كرواآن" پنجاه مسجد بوده است. يكي از محلات امروز اصفهان به نام "پشت بارو" معروف است كه به محله بيدآباد از محلات قديمي و پر جمعيت اصفهان اتصال دارد و چنانكه از اسم آن معلوم مي شود اين قسمت حد خارج باروي علاء الدوله مي باشد. محلات ديگري كه در خارج از اين بارو واقع مي شده اند به ترتيبي كه "مافروخي" در محاسن اصفهان آورده است عبارت بودند از: كي آن-براآن-سنبلان-خرچان-فرسان-باغ عبدالعزيز-كرواآن-اشكهان-لنبان-ويدآباد. شيخ الرئيس ابوعلي سينا فيلسوف شهير ايراني چندي وزارت علاءالدوله را به عهده داشته است و در ضمن اشتغال به شغل وزارت تدريس هم مي كرده، قبه مدرس ابن سينا در باب الدشت "در دشت امروز" هنوز باقي است و مردم آن حدود آن را به نام "علي سينا" مي خوانند.

اصفهان در عهد غزنويان

ص: 9

ر سال 420 هجري مجدالدوله ديلمي كه از شّر لشگريان خويش ايمن نبود به سلطان محمود غزنوي متوسل شد و محمود كه منتظر چنين فرصتي بود. علي حاجب را به ري فرستاد و دستور داد كه مجدالدوله را دستگير نمايد سپس خود او نيز در ربيع الاخر سال 420 به ري رسيد و قريب يك ميليون دينار وجه نقد و پانصد هزار دينار جواهرات مجدالدوله را تصرف خود گرفت. حكومت اصفهان در اين تاريخ با علاء الدوله كاكويه بود و او چون ديد كه محمود به ري و قزوين دست يافته و به ممالك او هم نظر داد، پيشدستي نمود و در اصفهان به نام سلطان محمود غزنوي خطبه خواند. محمود هم معترض او نشد و علاء الدوله همچنان در حكومت ولايت خود باقي ماند. پس از مراجعت محمود پسرش مسعود به اصفهان حمله برد و آنجا را از دست علاأ الدوله بيرون آورد و از جانب خود كسي را به حكومت اصفهان گماشت و به ري برگشت، امّا مردم اصفهان برگماشته مسعود شوريدند و او را كشتند و مسعود بار ديگر از ري به اصفهان آمد و به كشتار مردم اصفهان دست زد و قريب به پنجاه هزار نفر از مردم را كشت و مجددا شهر را تحت امر خود درآورد و علاء الدوله فراري و متواري شد. در اين حمله اصفهان غارت شده و بسياري از عمارات آن نيز خراب گرديده است.

اصفهان در دوران پادشاهان سلجوقي

در سال 438 طغرل مؤسس دولت سلجوقي به عزم تسخير اصفهان شهر را در محاصره گرفت امْا قادر به گشودن آنجا نشد و ابومنصور فرامرز كاكويه بنيره علاء الدوله در مقابل سلطان سلجوقي سخت پايداري كرد

ص: 10

عاقبت طغرل خطبه بخواند و از سر فتح اصفهان گذشت.

طغرل بار ديگر در محرم سال 442 اصفهان را محاصره كرد و كسال تمال شهر را محصور نمود و مردم را در زحمت شديد انداخت عاقبت در سال 443 "محرم" به تسخير اصفهان نايل آمده دولت ديالمه كاكويه را از اين شهر برانداخت و ابومنصور فرامرز را از جانب خود به حكومت يزد و ابرقو فرستاد. ناصرخسرو قبادياني (394-481 هجري) شاعر و جهانگرد و معروف ايران در قرن پنجم هجري كه مقارن اين ايام اصفهان را ديده است مي گويد: من در همه ي زمين پارسي گويان شهري نيكوتر و جامع تر و آبادان تر از اصفهان نديدم طغرل مؤسس دولت سلجوقي از شوال 429 تا رمضان 455 قريب 26 سال سلطنت كرد و در سن 70 سالگي در ري وفات نمودو وزارت خواجه نظام الملك مورد توّجه پادشاه و وزير او بود...

اصفهان در دوره ملكشاه

ملشكاه به هر جهت بزرگترين سلاطين سلجوقي استاد و دولت سلجوقيان در عهد او به منتهاي وسعت و عظمت خود رسيده است. چه از حد چين تا مديترانه و از شمال درياچه خوارزم و دشت قبچاق تا ماوراء يمن به نام او خطبه مي خوانند و امپراتور روم شرقي و امراي عيسوي گرجستان به او خراج و جيزه مي دادند و اصفهان درعهد او و خواجه نظام الملك از مهمترين بلاد دنيا و يكي از آبادترين آنها بوده و اين پادشاه و وزير و عمال و اعيان ديگر سلجوقي به ساختن ابنيه هاي بزرگ پرداختند كه هنوز تعدادي از آنها برجاست. ملكشاه بعد از پدر خود الب ارسلان رسما"اصفهان را به پايتختي خويش انتخاب نمود و عمارتهاي بسيار از كوشكها و

ص: 11

باغها به دستور او به وجود آمد. مانند: باغ كاران، باغ فلاسان و باغ احمد سياه، باغ بكر، قلعه شهر و دز كوه، مهمّترين اين باغها " باغ كاران" بوده است كه دو قصر داشته يكي مشرف بر زاينده رود و ديگري به طرف ميدان شهر و بين آنها قلعه ها و عمارات قرار داشته است.

مي گويند محله خواجوي امروز قسمتي از باغ كاران دوره ملكشاه سلجوقي است. باغ كاران تا قرن هشتم هجري نيز شهرت دوره سلجوقي بوده است. زيرا در سال724 به وسيله استاد سطرالدين هروي در "نسخه فردوس اعلي اصفهان است اصفهان" قصيده اي در وصف اصفهان چنين ياد مي كند: هر كه را بيتي همه لطف است و احسان و كرم هر كجا باشي همه آب است و باغ و بوستان آب حيوان است گويي پيش بستان ارم زنده رود او كه دارد باغ كران بر كران "و حافظ از اصفهان چنين ياد مي كند": گرچه صد رود است در چشمم مدام زنده رود و باغ كاران ياد باد از مهّمترين آثار دوره ملكشاه سلجوقي يكي گنبد خواجه نظام الملك است و ديگري گنبد تاج الملك كه در مسجد جامع اصفهان مي باشد گنبد خواجه نظام الملك در طرف جنوب اصفهان و تاج الملك در شمال مسجد كه هر دو گنبد به شيوه ساختمان آتشكده ها بنا شده است. و كلا" مهّمترين بناي تاريخي ايران از دوره سلاجقه با اضافات و الحاقات سلسه هاي بعد از سلاجقه تا عصر حاضر، مجموعه اي از سبكهاي مختلف معماري و تزئيني چهارده قرن تاريخ اسلامي ايراني است "تحولات خطوط مختلف كوفي انواع خط ثلث، نستعليق و خطوط فراوان بنايي را در الواح و كتيبه هاي اين

ص: 12

مسجد مي توان مطالعه نمود. " و مدرسه خواجه نظام الملك كه اين مدرسه در محله دردشت و نزديك به مسجد جامع بوده است ولي امروزه وجود ندارد.

3- اديان در اصفهان

اديان

اصفهان همواره محل زندگي مليتهاي گوناگون و مذاهب و دينهاي مختلف به شمار مي آمده و در مهاجرت هاي معتقدان دينهاي گوناگون نيز جزو شهرهاي بزرگ مهاجرپذير بوده است. بيش از دو هزار و پانصد سال قبل كوروش شاهنشاه هخامنشي با اتخاذ روش و سياست مدارا در برابر ملتهاي مختلف و باورهاي گوناگون آنها، يهوديان را كه به دست بخت النصر (نبوكد نصر) اسير شده و در بين النهرين به اجبار اسكان داده شده بودند رهايي داد كه بخشي از آنان به سرزمين خود بازگشته و عده اي وارد ايران شده و بيشتر آنها در اصفهان اقامت گزيدند. بعدها با ورود اسلام به ايران و قبول آن دين از سوي ايرانيان، در اصفهان نيز معتقدين به اسلام، مسيحيت، يهوديت و پيروان دين زرتشت، در كنار هم مي زيستند.

در قرنهاي بعد، با پديدآمدن فرقه هاي مذهبي مختلف در اسلام، اصفهان باز هم محل زندگي فرقه هاي مذهبي مختلف و متعدد اسلامي بود. در گوشه اي از آن شافعيان، در گوشه اي ديگر حنفيان، در يك قسمت شيعيان و در بخشهايي نيز پيروان مسيح و موسي و زرتشت زندگي مي كردند. در عهد صفويان نيز هنگامي كه شاه عباس اول، ارمنيان مسيحي را از جلفاي ارمنستان به محلي در نزديكي اصفهان كوچ داد، قوم جديدي با دين و فرقه هاي مذهبي ويژه خود در كنار اقوام و اديان قبلي جاي گرفتند. زيرا اين مهاجران تازه نيز پيرو فرقه هاي مختلفي از دين مسيح بودند. بدين ترتيب اصفهان همواره زيستگاه دهها عقيده مذهبي و ديني بوده است. اما در اينجا تنها دينهاي بزرگي كه در اين شهر بوده و هنوز باقي هستند، برشمرده مي شوند.

دين اسلام

دين مردم اصفهان واسلام

عمر، خليفه دوم مسلمين

ص: 13

متوجّه شد يزدگرد پس از شكست نهاوند در گوشه و كنار ايران سفر كرده و به مخالفت مي پردازد و در صدد است مقدّمات جنگ مجددي را فراهم كند و به همين منظور وارد اصفهان شده است. عمر به عبدالله بن عتبان فرمان داد تا با قشوني به طرف اصفهان حركت نمايد. در اين موقع اصفهان داراي نيروي عظيمي بود كه تحت فرمان پاذوسپان كه عرب او را «فاذوسفان» مي ناميد، اداره مي شد. فرمانده قواي مدافع اصفهان نيز مردي سالخورده به نام «شهر برازجادويه» بود. او سپاهي جمع آوري نمود و آماده نبرد شد و به رغم پيري و ناتواني با عبدالله عتبان كه مردي شجاع و مبارز بود به جنگ تن به تن پرداخت و كشته شد كه سپاه او راه فرار پيش گرفتند.

به علت اينكه «شهر بُراز» سالخورده بود اعراب او را شيخ مي خواندند، به همين مناسبت محل اين جنگ «رستاق الشيخ» ناميده شد. پس از اين شكست، جي كه در مشرق اصفهان كنوني است و آن روز از مراكز پرجمعيّت و آباد بوده، به محاصره دشمن درآمد. پاذوسفان اصفهان كه حكم شاه را داشت، از شهر خارج شد و به عبدالله پيغام فرستاد كه بهتر آن است كه از سپاه من و تو كسي كشته نشود. تو شخصاً با من مبارزه كن. اگر مرا كشتي اين سپاه تسليم تو خواهد شد و اگر من تو را كشتم آن وقت من دانم و اعراب. عبدالله كه مردي مبارز به شمار مي آمد، اين شرط را قبول كرد. در هنگام مبارزه و حمله اول فاذوسپان اصفهان، عبدالله از اسب به زمين افتاد ولي با سرعت و

ص: 14

در كمال چالاكي باز بر اسب پريد و سوار شد. فاذوسپان هم به او گفت من دليري تو را آزمودم و نخواستم تو را بكشم وگرنه مي توانستم نيزه را به قلب تو فرو ببرم، ولي از كشتن تو دريغ دارم، ما آماده صلح هستيم. بدين گونه سپاه عرب بدون هيچ مانع و جنگ و جدالي وارد اصفهان شد و بدين ترتيب دين اسلام به اصفهان راه يافت.

شيعه در ايران

نويسنده

نويسنده: محمدحسين مظفّر مترجم: سيد محمدباقر حجتي

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحيم

پس از آن كه ايران را مسلمين فتح كردند مردم آن، پي در پي وارد اسلام شدند و هنوز فتح ايران به پايان نرسيده بود كه به صورت يكي از اقطار اسلامي در آمد. ايران در آغاز اسلام آوردنِ مردم آن، بلكه حتي تا ايام خلافت اميرالمؤمنين علي عليه السلام با تشيع آشنايي به هم نرسانده بود؛ زيرا تاريخ مطلبي را ياد نكرده كه شركت ايراني ها در جنگ هاي سه گانه آن حضرت را براي ما بازگو سازد، با اين كه آن حضرت كارگزاران خود در ايران را به ياري خود طلبيده بود؛ چنان كه تاريخ گوياي آن نيست كه ايراني ها در زمان خلافت علي عليه السلام حبّ و ولاي او را اظهار كرده باشند. در ايام نهضت و خلافت امام حسن عليه السلام كه مدتش كوتاه بود اوضاع ايران را در رابطه با تشيع به همين منوال مي بينيم؛ بلكه در تاريخ نيامده است كه جز غلام ترك، هيچ يك از ايرانيان در روز عاشورا با امام حسين عليه السلام همراه بوده است. اين غلام ترك صرفاً براي خدمت با آن حضرت همراه

ص: 15

بوده و براي نصرت و ياري او در كربلا حضور نيافت، با اين كه ايراني ها در آن زمان در حجاز و عراق به طور پراكنده حضور داشتند.

آغاز تشيّع در ايران

آري، تشيع شانه به شانه با اسلام همگام بود و هر جا كه اسلام وارد مي شد تشيع در كنار آن بدانجا راه مي يافت با اين تفاوت كه گاهي سير و حركت تشيع در پاره اي از سرزمين ها به كُندي انجام مي گرفت؛ چنان كه در ايران در ابتدا، كار چنين بوده است. تشيع در ايران بعد از قرن اول هجري در ايام امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) و همزمان با حكومت بني اميه ظهور كرد. اين دو امام، شيعياني در ايران داشتند كه از طريق مكاتبه مسائلي را با آن حضرت در ميان مي گذاشتند، و حقوق مالي خود را به سوي آن امامان مي بردند و يا مي فرستادند. نخستين مركز ظهور تشيع در ايران را بايد در خراسان جستجو كرد؛ يعني تشيع طلوع خود را در ايران از خراسان آغاز نمود. خراساني ها سنگ زير بناي كاخ حكومت عباسي به شمار مي روند، و پس از آن كه بني عباس بر بلاد اسلامي تسلط يافتند اكثر مردم خراسان پيرو آن ها بوده اند؛ زيرا تشيع در آغاز ظهورش صرفاً عبارت از دوستي علي و اهل البيت (عليهم السلام) بوده است و اعتقاد داشتند اهل البيت فقط بني هاشم هستند، و فرقي ميان علوي و عباسي نمي ديدند، و اين فرق و تفاوت وقتي ظاهر شد و مردم فهميدند كه مقصود از اهل بيت «كه خداوند پليدي ها را از

ص: 16

آن ها سترده، و آنان را پاك و پاكيزه ساخته است» و يكي از ثقلين به شمار مي روند، و پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله (دستور داد كه به آن ها تمسك جويند و بر كشتي نجات آنان در آيند چه كساني هستند، مدتي از حكومت بني عباس گذشته بود؛ اما قبل از آن جز اهل بصيرت و عده اي از خواصّ شيعه نمي دانستند ولاي اهل بيت) عليهم السلام (چيست؟ و «اهل بيت» عبارت از چه كساني هستند. آري! در اينجا فرق آشكاري ميان دو فرقه؛ يعني پيروان بني اميه و پيروان بني هاشم وجود داشت. همه ايراني ها پس از آن كه از بني اميه و واليان آن ها نيّات سوء و شيوه و رفتارهاي نكوهيده اي را مشاهده كردند كه پيامبر گرامي صلي الله عليه وآله براي از ميان بردن چنان نيات و اعمال سوء از سراسر عالم و بيرون كشيدن و نابود ساختن ريشه هاي آن از پيكر جوامع بشري مبعوث گرديد آري! همه ايراني ها از آن پس، در خود، نسبت به بني اميه احساس كينه مي كردند، و نسبت به بني هاشم وِلا و محبتي را در دل خود داشته و دارند. نهضت ايراني ها با رهبري يحيي بن زيد فقط براي آن نبود كه صرفاً حسيني علوي است؛ بلكه از آنجا ريشه مي گرفت كه وي يك فرد هاشمي است كه با خاندان اموي روياروي شده است. فقط عده قليلي از بينش كافي برخوردار بودند و با يحيي بن زيد به منظور حمايت از اهل البيت عليهم السلام وبا شناخت كافي نسبت به آن ها همراهي مي

ص: 17

كردند؛ زيرا توده مردم ايران در چنان روزگاري اهل البيت) عليهم السلام (را درست نمي شناختند. تشيع با مفهوم خاصّ خود جز پس از آمدن امام رضا عليه السلام به ايران، ظهور نكرد و مأمون از حضور شيعيان نزد امام رضا عليه السلام و تجمع آن ها با آن حضرت ممانعت به عمل نمي آورد؛ بنابراين امكان دسترسي به آن امام وتجمع مردم با او، ومناظره علما با وي در فنون مختلف به دستور مأمون، و محكوم و فلج شدن مناظره كنندگان و ظهور كرامات و مشاهده فضائل آن حضرت نظرهاي اهل بصيرت را به شايستگي فزون تر و صلاحيت بيشتر آن حضرت براي احراز مقام خلافت جلب مي نمود، و اذهان آن ها را متوجه اين حقيقت مي ساخت كه آن حضرت و آبا و اجداد او سرچشمه علم نبوي و گنجوران وحي و امامان به حق مي باشند. در ايام امام رضا عليه السلام بود كه مشعل تشيع در قم براَفراشته شد و اين سرزمين، دوره مهمي را به خود ديده بود كه در آن بزرگان و برجستگاني از علما و رُواتِ موثقي به سر مي بردند. اقامت امام رضا عليه السلام در خراسان از دو سال تجاوز نكرد و عليرغم كوتاهي اين مدت فضائل و كراماتي از آن حضرت به ظهور رسيد كه اعتقاد به امامت او در مردم بارور گرديد. وقتي مأمون بر شناخت و اعتقاد مردم درباره فضائل ابوالحسن علي بن موسي الرضا عليه السلام واقف گشت ترسيد اين حقيقت چهره بگشايد و يكباره با عمل انجام شده اي مواجه گردد و ببيند مردم پيرامون آن حضرت را گرفته و

ص: 18

امامت او را اعلام نمايند؛ لذا درصدد برآمد آن امام را با حيله و نيرنگ مسموم سازد؛ و سرانجام به هدف خود؛ يعني كشتن و از ميان برداشتن آن حضرت دست يافت.

از همين دوره ها بود كه تشيع حركت و انتشار و رواج خود را آغاز كرد؛ لكن مي دانيم كه بني عباس تا چه پايه در رويارويي، درگيري و جنگ با فرزندان علي عليه السلام و شيعيان آن ها موضع انتخاب كرده بودند. سيره و راه و رسم بني عباس با چنان موضع گيري احياناً به صورت مانعي لغزاننده و ركورد آفريني بود كه در سر راه تشيع نهاده مي شد. حكومت ها و فرمانروايي هايي از شيعيان در سرزمين ايران پديد آمد كه دست تشيع را برگرفته و بازو در بازوي او قرار داد، و ايران اساس استوار تشيع را بنياد كرد و اركان آن را بر سر پا ساخت. اين حكومت ها و فرمانروايي ها كه در ايران پديد آمدند عبارتند از امثال: امارت و فرمانروايي طاهريان، دولت علويان، سلطنت آل بويه، حكومت مغول ها و ديگران.

فرمانروايي طاهريان در هرات

مؤسس و پايه گذار اين فرمانروايي و سرسلسله اين خاندان (و آن كه خاندان مذكور بدو منسوب است) طاهر بن حسين خزاعي ميباشد كه مأمون وي را به هرات و بلاد بزرگ آن، يعني خراسان به سال 205 ه. ق گمارد. و اين سمت را وقتي به طاهر اعطا كرد كه او به فتح بغداد و كشتن برادرش امين، موفق گرديد و حكومت مأمون بر سرزمين هاي اسلامي استقرار يافت و او به پايتخت خلافت بني عباس؛ يعني بغداد بازگشت. از طاهريان

ص: 19

عده اي عهده دار حكومت هرات بودند، و آن ها عبارتند از: طلحه، عبدالله (دو پسر طاهر)، طاهر بن عبدالله بن طاهر و محمد بن طاهر. در ايام حكومت محمد بن طاهر بود كه فرمانروايي طاهريان رو به ضعف نهاد و يعقوب ليث صفّار كه با او نبرد آغاز كرده بود بر وي استيلا يافت و او و خانواده اش را دستگير كرد و با دستگيري او حكومت طاهريان در سال 259 ه. ق به پايان رسيد. پاره اي از نواحي هرات تحت حكومت عده اي از طاهريان قرار داشت از قبيل عبدالله بن طاهر بن عبدالله بن طاهر، سليمان بن عبدالله و جز آن ها. ابن اثير در حوادث سال 250ه. ق راجع به جنگ و نبردي كه ميان حسن بن زيد علوي كه در ديلم ظهور كرد و ميان سليمان بن عبدالله طاهري روي داد مي نويسد: «وقتي ميان آن ها جنگ در گرفت بعضي از فرماندهان حسن بن زيد به سوي ساري، روي نهادند و بر آن در آمدند؛ وقتي سليمان اين خبر را شنيد خود و همراهانش روي به هزيمت گذاشتند و خانواده و فرزندان و باروبنه و اموال خود را در ساري به جاي نهادند، و حسن بن زيد و يارانش بر همه اين اموال و باروبنه و غيره دست يافتند». تا آنجا كه مي نويسد: سليمان با اختيار و اراده و با ميل و رغبت اين هزيمت را پذيرا گشت؛ زيرا طاهريان همگي شيعي بوده اند. وقتي حسن بن زيد به طبرستان آمد سليمان طاهري از جنگ با او خودداري ورزيد چون مي دانست عبدالله از شيعياني استوار در

ص: 20

تشيع مي باشد؛ و لذا سليمان در اين باره مي گويد:

نُبّئتُ خيلَ بن زيد اَقبَلت حيناً

تُريدنا لتحسينا الامرّينا

يا قَومِ ان كانَت الانباءُ صادِقَه فالويلُ لي و جميع الطاهرينا اما انا فاذا اصطفّت كَتائِبُنا أكونُ مِن بنيهم رأسَ المُوالينا فَالعُذرُ عند رسول اللهِ مُنبسط اذا احتسبتُ دِماءَ الفاطميينا (1)

كتب تاريخ سرشار از اخبار طاهريان مي باشد و برجستگي آن ها در شهامت و دلاوري، بر كسي مخفي و نامعلوم نيست و تشيع به دنبال آن ها هر جا كه حركت مي كردند همراه و همگام بوده است.

دولت علويان
دولت علويان قسمت اول

الف حسن بن زيد چهار تن از علويان بر ديلم حكومت راندند و حسن بن زيد، اولين فرد از آن ها است كه حكومت ديلم را به دست گرفتند. وي در ري مي زيست و به دعوت مردم ديلم، بدان سو روي نهاد و مردم ديلم، كلار (دشت)، چالوس و رويان به اتّفاق هم، صلاح بر آن ديدند كه با وي بيعت كنند؛ لذا همگي با او بيعت نمودند و كارگزاران «ابن اوس» را از اين ديار بيرون راندند و براي جنگ با سليمان بن عبدالله طاهري (به سوي ساري) روي نهادند، مردم جبال طبرستان مانند جبال سمنگان و قادشان و ليث بن قتاده و جماعتي از مردم دامنه اين كوه ها به حسن بن زيد پيوستند، آنگاه بر آمل استيلا يافت و جماعت يارانش پس از استيلاي بر آمل رو به فزوني نهادند. ميان حسن بن زيد و طاهريان جنگ هايي روي داد كه گاهي بر آن ها غلبه مي كرد و احياناً مغلوب آن ها واقع مي شد. سپاهيانش، گاهي بر طبرستان پيروز مي

ص: 21


1- 1.الكامل، ج7، ص40. به من گزارش كردند كه سواره نظام هاي حسن بن زيد آهنگ ما كرده تا طعم تلخ شكست را به ما بچشاند. اي ياران من! اگر اين اخبار راست باشد، پس واي بر من و همه طاهريان. اما من آنگاه كه لشگريانم به صف درآيند من در ميان آن ها از نظر ولاي اهل البيت عليهم السلام سرآمد هستم. بنابراين عذر من نزد رسول خدا صلّي الله عليه وآله چون خون فاطميان را نريخته ام و آن را براي خود در روز قيامت براي دريافت پاداش ذخيره كرده ام مقبول و پذيرفته است.

شدند و احياناً طبرستان را از دست آن ها مي ربودند. سرانجام كار حسن بن زيد بالا گرفته و اقتدار فراواني در خود به هم رسانيد تا بر ري و گرگان نيز پيروز شد(1) وقتي فرمانروايي محمد بن طاهر طاهري رو به ضعف گذارد و يعقوب بن ليث صفّار بر او غلبه كرد شوكت و اقتدار حسن بن زيد علوي فزوني يافت؛ لكن يعقوب نمي خواست حسن بن زيد، بلادي را كه به دست آورد به حكومت خود در آن ها ادامه دهد؛ لذا سپاهي را براي جنگ با حسن بن زيد در سال 260ه. ق تهيه ديد، حسن بن زيد شكست خورد و به ديلم روي نهاد و يعقوب ابن ليث بر آمل و ساري استيلا يافت و براي جستجوي حسن بن زيد به سوي جبال طبرستان حركت كرد؛ ولي با باران و گل و لاي مواجه شد و به سختي از آن نجات يافت. در سال 261ه. ق حسن بن زيد بازگشت و بر طبرستان دست يافت و همواره بر اين سرزمين حكومت مي راند تا آن كه در رجب سال 270ه. ق مرگ او را در ربود. حكومتش مدت نوزده سال و هشت ماه و شش روز به طول انجاميد(2) ب محمد بن زيد علوي آنگاه كه حسن بن زيد از دنيا رفت برادرش، محمد جانشين وي شد. سراسر ايام حكومت محمد بن زيد مواجه با جنگ ها و رويدادهاي سخت بود. گاهي با صفاريان و زماني با اسماعيل بن احمد ساماني نبرد مي كرد، و در يكي از جنگ هاي هولناكي كه ميان او و محمد بن هارون كه از سوي اسماعيل ساماني

ص: 22


1- 2.. ر. ك: الكامل، ج7، ص40، 53، 57، 66 و 82 در حوادث سال هاي 250، 251، 252، 255، 257ه. ق.
2- 3.الكامل، ج7، ص136

به جنگ با او آمد روي داد جراحتي برداشت. در اين جنگ بود كه پسرش زيد اسير شد، آنگاه محمد بن زيد پس از چندي كه جراحت برداشت در سال 287 از دنيا رفت (1) ابن اثير مي گويد: دو نفر براي مرافعه كه نام يكي از آن ها معاويه و نام ديگري علي بود نزد محمد بن زيد آمدند. محمد بن زيد به آن ها گفت: حكم و داوري ميان شما روشن است. معاويه گفت: زير اين دو نام خبري است، محمد بن زيد گفت: اين خبر چيست؟ معاويه گفت: پدر من يكي از شيعيان راستين بود و نام معاويه بر من نهاد تا مرا از شرّ ناصبي ها و دشمنان علي عليه السلام حفظ كند؛ اما پدر علي، ناصبي بوده و از ترس علويان شيعي، نام او را علي نهاد؛ محمد بن زيد تبسمي كرد و به وي نيكي نمود و او را مشمول محبت خود قرار داد.

همين محمد و يا برادر ش حسن بود كه اموال زيادي براي بناي مرقد اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب و امام حسين) عليهما السلام) هزينه كرد؛ چنان كه به اين مطلب در گفتارمان راجع به نجف و كربلا اشاره نموديم. ج حسن بن علي اطروش وقتي محمد بن زيد علوي از دنيا رفت حسن بن علي بن حسن بن عمر بن علي بن حسين عليهم السلام معروف به «اطروش» بر ديلم وارد شد و سيزده سال در آن اقامت داشت و مردم را به اسلام دعوت مي كرد. بسياري از مردم ديلم اسلام آوردند و پيرامون او گرد آمدند. حسن بن علي در بلاد ديلم

ص: 23


1- 4.الكامل، ج7، ص166.

مساجدي بنا كرد و از مردم ديلم كه در پشت سعيد رود (1) تا ناحيه آمل زندگاني مي كردند به دست او اسلام آورده و پيرو مذهب حسن بن زيد و شيعي بوده اند. علت كري و سنگيني گوش او در شنوايي آن بود. كه در جنگ، محمد بن زيد اطروش، با شمشير ضربه اي بر سرش فرود آورد (2) طبرستان در آن روزگار تحت سلطه سامانيان بود و حسن بن علي درصدد تصرف آن برآمد و پس از جنگي كه ميان او و والي دست نشانده سامانيان در طبرستان روي داد بر سپاه سامانيان پيروز شد و طبرستان را به تصرف در آورد و به «الناصر» نامبردار شد؛ آنگاه سپاهيان ساماني به سال 304ه. ق از خراسان براي جنگ به سوي او تاختند و وي را به قتل رساندند. د حسن بن قاسم داعي پس از حسن بن علي، داماد او حسن بن قاسم علوي، معروف به «الداعي» به پاخاست، و بر ري استيلا يافت و طرفداران سامانيان را از آن بيرون راند؛ سپس قزوين، زنجان، ابهر و قم را به تصرف خود در آورد. در روزگار وي، اسفار بن شيرويه ديلمي سر بر آورد و قدرت و عظمتي به هم رساند و بر طبرستان استيلا پيدا كرد. داعي، در اين زمان در ري به سر مي برد. وقتي گزارش مربوط به اسفار براي وي رسيد به طبرستان بازگشت و ميان آن دو جنگ خونيني در گرفت كه «داعي علوي» در آن كشته شد. اين واقعه در سال 316ه. ق روي داد. انهزام و فرار اكثر ياران و سپاهيان حسن بن قاسم داعي، تعمداً صورت گرفت

ص: 24


1- 5.گويا سفيد رود
2- 6.الكامل، ج8، ص26 و 27

علتش آن بود كه «داعي» به ياران خود دستور مي داد درست عمل كنند و آنان را از ظلم به مردم و شرب خمر منع مي كرد! به همين جهت كينه داعي را به دل گرفتند و تصميم داشتند او را با كودتا دستگير كنند، ابوالحسين بن اطروش را به فرماندهي خود انتخاب نمايند و خطبه به نام او بخوانند. وقتي حسن بن قاسم داعي از توطئه و نيّات آن ها، آگاه شد كساني را كه عليه او توطئه كرده بودند به قتل رسانيد. اسفار بن شيرويه، احساس كرد گماشته و مأمور او هارون بن بهرام در صدد دعوت مردم به سوي ابوجعفر علوي بر آمده است؛ لذا او را به سوي خود فراخواند و دستور داد با يكي از خانواده اشراف آمل وصلت كند و ابوجعفر و ساير رؤساي علوي را به مجلس عروسي خود دعوت نمايد و آن ها را در آن مجلس احضار كند. روز خاصّي را معين كرد و اين كار را به انجام رسانيد. اسفار در سر موعدِ معين به آمل رسيد و ناگهان به خانه هارون حمله ور شد، ابوجعفر و ساير رجال برجسته علوي را دستگير كرد و آن ها را به سوي بخارا فرستاد و در آنجا زنداني ساخت، تا آن كه در ايام فتنه ابوزكريا از زندان رها شدند (1) و اوضاع علويان در ديلم و طبرستان متلاشي شد. از رهگذر دعوت علويان، تشيع در پاره اي از سرزمين ايران مقامي ارجمند كسب كرده و رو به رواج و انتشار گذاشت. شيعه و آل بويه (2) در ايران حكومت و اقتدار آل بويه در شيراز آغاز شد؛ آنگاه

ص: 25


1- 7.الكامل، ج8، ص59
2- 8.آل بويه از ديلميان هستند و سلسله نسب آن ها به پادشاهان و خسروان ايران قبل از اسلام مي رسد. همانگونه كه اشاره شد حكومت آن ها در سال 321ه. ق در شيراز آغاز گرديد و در سال 447ه. ق به پايان رسيد. اولين فرمانرواياني كه از اين سلسله به حكومت دست يافتند سه برادرند: عمادالدين علي بن بويه كه در سال 338ه. ق از دنيا رفت. و معزالدين احمد بن بويه كه به سال 356ه. ق دنيا را وداع گفت. و ركن الدين حسن بن بويه كه وفات او در سال 366ه. ق روي داد. و آخرين فرمانرواي اين سلسله «الملك الرحيم» است كه مي گويند قبيله خاقان در عراق بدو منسوب اند.

نفوذ آن به سراسر ايران و عراق، بلكه به تمام بلاد زير سلطه بني عباس نفوذ كرده و در آن ها گسترش يافت. آل بويه در زمان حكومت خود در سراسر مملكت توأم با تدبير و كارآيي سياسي نفوذ داشتند و خليفه عباسي صرفاً يك سمبل تشريفاتي به شمار مي رفت. اين نكته براي هر كسي كه مقداري از تاريخ مربوطه را به مطالعه و بررسي گرفته باشد كاملاً معلوم و روشن است. ممكن است مطالعه كننده اين كتاب تصور كند ما مي خواهيم فقط راجع به آل بويه و شيعه در ايران مطابق عنواني كه مطرح شد به بحث و گفتگو بپردازيم؛ لكن ما بحث خود را تعميم داده و عراق و جاهاي ديگر را كه سلطه آل بويه آن ها را فرا مي گرفت ياد كرديم. و هدف ما از اختصاص دادن بحث به ايران براي اين است كه در اين فصل درباره ايران به گفتگو نشسته ايم. مذهب اهل سنت در زمان آل بويه اكثر بلاد ايران و عراق را زير پوشش خود داشت و آل بويه عليرغم ظهور و پيدايي آن ها در تشيع و دلبستگي شديد نسبت به آن با تسنن به مخالفت و ستيز بر نخاستند، به عكس، زمامداران سني، با شيعه همانگونه رفتار كردند كه همه ما از آن آگاهيم. آري! آل بويه با اين كه از شوكت و اقتداري شگرف برخوردار بودند و بر خلافت و سرزمين هاي اسلامي كاملاً تسلط داشتند، شيوه و رفتاري نيكو با رعيّت در پيش گرفتند و به خاطر تشيع خود با اهل سنت تعصب آميز عمل نمي كردند؛ بلكه در ايام

ص: 26

حكومت آن ها حوادثي ميان شيعه و سني رخ داد كه فتنه از سوي اهل سنت به هم رسيده بود، از سلطان شيعي حيا نكردند، و سطوت و قدرت سلطان را مدّ نظر قرار ندادند؛ مع هذا آل بويه در مقام دفاع و حمايت از شيعه اهل سنت را به مجازات نگرفتند. با مطالعه حوادث پس از سال 440ه. ق در كتاب «الكامل» به اين نكته پي مي بريم كه چرا سرزمين هاي اسلامي در برابر فرمانروايان بويه كه صاحب قدرت و عطا بودند رام بوده و آنان بدون اين كه با حلّ مشكلات زيادي رو به رو گردند با اقتدار به حكومت خود ادامه مي دادند. آل بويه مانند ساير ملوك و امرايي كه به يكي از مذاهب پايبند بودند در خدمت، به مذهب سرشته شده بودند؛ زيرا آل بويه در مقام دفاع از مذهب به اندازه توانايي و به همان مقداري كه اطلاعات و معلومات آن ها اقتضا مي كرد كوشش خود را مبذول مي داشتند؛ لذا سراسر دوران حكومت آل بويه را بايد دوران سعي و ترويج مذاهب اهل بيت) عليهم السلام (دانست. در تاريخ مي بينيد كه براي دفاع از اين مذهب و بالا بردن مقام عترت پاك رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله) از هر راهي بهره مي جسته و آن را در مي نورديدند. روز هيجدهم ذي حجه، روز غديرخم و روزي است كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله (بر فراز منبري آمد كه مسلمانان آن را از محمل شتران پرداخته بودند، آن حضرت در مقام بيان فضيلت اهل البيت و علي مرتضي عليهم السلام خطبه اي ايراد

ص: 27

فرمود و ضمن آن فرمود: آيا من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر نيستم؟ مسلمين گفتند: آري. وقتي از مردم راجع به اين مطلب اقرار گرفت، فرمود: هر كس كه من مولا و سزاوارتر از خودِ او بر او مي باشم اين علي مولاي اوست، خدايا! دوست بدار آن كه او را دوست مي دارد و دشمن بدار آن كه او را دشمن مي دارد. اين جمله پاره اي از سخنان رسول اكرم صلي الله عليه وآله را تشكيل مي دهد كه درباره ابوالحسن، عليّ مرتضي عليه السلام ايراد فرمود. شيعه به چنين روزي به عنوان يكي از اعياد بزرگ مي نگريست؛ زيرا رسول خدا) صلّي الله عليه و آله (، عليّ مرتضي عليه السلام را به عنوان امام، خليفه و سزاوارتر از مردم نسبت به خودشان منصوب فرمود؛ بنابراين شيعيان سزاوارتر بودند كه اين روز را بزرگ بر شمرده و از آن تجليل به عمل آورند. آل بويه اين روز را سخت گرامي مي داشتند و در تقديس و گرامي داشت آن آشكارا مي كوشيدند و كارهايي در اين روز صورت مي دادند كه در هيچ عيدي جز آن دست به چنان كارهايي نمي زدند، اظهار سرور و شادماني مي كردند، جامه هاي فاخر در بر مي گرفتند و كوشش زيادي در اطعام و گستردن سفره هاي تشريفاتي به كار مي داشتند به طوري كه مطبوع ترين خوراك ها را براي مقيم و مسافر بر روي اين سفره ها آماده مي ساختند و در بخشش و انفاق دست ها را گشاده مي كردند؛ امثال اينگونه كارها كه ولاي و محبت آن ها نسبت

ص: 28

به عليّ مرتضي عليه السلام و تجليل از چنين روزي آنان را به اين كار فرا مي خواند. ملوك و فرمانروايان شيعه، از آل بويه در هر نقطه كه به سر مي بردند پيروي كردند كه از آن جمله فاطميين مصر هستند. يكي از شواهد اين مطلب كه شيعه در چنين روز؛ يعني «غدير» اظهار شادماني مي كردند و آن را به عنوان روز عيد قرار مي دادند گفتار ابن اثير درباره حوادث سال 308ه. ق است. وي مي نويسد: «در اين سال مردم «باب البصرة» كه محله اي در بغداد است در روز بيست و ششم ذي حجه آذين بندي شكوهمندي بر پا كرده و شادماني فراواني نشان مي دهند؛ بدينسان در روز هيجدهم محرم دست به كار اعمالي مي گردند كه شيعيان در روز عاشورا دست اندر كار آن مي شوند؛ علت آن اين است كه شيعيان «كَرخ» (1) در روز هيجدهم ذي حجه كه روز غدير است قبه ها و گنبدها برمي افرازند و جامه هاي فاخر براي زينت در بر خود مي گيرند. همين شيعيان در روز عاشورا در رابطه با سوگواري و نوحه و اظهار غم و اندوه كارهايي انجام مي دهند كه مشهور است. مردم «باب البصرة» در برابر اين كار هشت روز بعد از عيد غدير (2) مانند شيعيان جشن و سرور به پا مي كنند و مي گويند: در اين روز نبيّ اكرم (صلّي الله عليه وآله (و ابوبكر وارد غار شدند. مردم باب البصره هم چنين هشت روز پس از عاشورا را به مانند شيعيان در روز عاشورا ماتم مي گيرند و به عزاداري مي پردازند، و مي

ص: 29


1- 9.كرخ محله وسيعي در غرب بغداد بود كه اطراف آن را ديوار و حصاري احاطه مي كرد، تمام مردم آن شيعي بودند و فردي غير شيعي در ميان آن ها ديده نمي شد؛ چنان كه ياقوت در معجم البلدان همين نكته را ياد كرده و اين قسمت از بغداد را سراسر به نام «كرخ» ناميده است
2- 10.يعني روز بيست و ششم ذي حجه

گويند: در اين روز مصعب بن زبير به قتل رسيد (1) اگر روز غار روز عيد، و روز قتل مصعب روز حزن و اندوه باشد براي شيعه مشكلي به وجود نمي آورد. اما آيا روز قتل مصعب را مي توان با روز عاشورا مقايسه كرد؟ آيا روز غدير همان روزي نيست كه بيش از صد هزار مسلمان در آن روز گرد هم آمدند و علي عليه السلام را به خاطر مقام والايش تهنيت گفتند؟ حتي ابوبكر و عمر در مقام تبريك گويي به علي عليه السلام عرض كردند: بخ بخ لك اصبحت مولاي و مولي كل مؤمن و مؤمنة»: (2)؛ بنابراين لازم است همه مسلمين در جشن و سرور براي چنين روزي شريك شادي هم باشند. اما روز عاشوراي حسيني، سزاست كه تمام مسلمانان عالم براي چنين روزي افسرده و اندوهگين شوند؛ مگر نه اين است كه حسين عليه السلام سبط رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله)، و ريحانه او، خامس اصحاب كسا، و از زمره اهل بيتي بود كه خداوند پليدي ها را از آن ها سترد؟ آيا حسين عليه السلام سرور اهل بهشت نبوده است؟ آيا نه اين است كه حادثه شهادت او حادثه دردناكي است كه روزگار مانند آنرا به خود نديده است؟ براي اين كه براي حزن و اندوه بر آن حضرت انگيزه اي را ياد كنيم كافي است كه بگوييم: بايد با رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله) همدردي نماييم و فرمان او را به اجرا در آوريم؛ زيرا رسول اكرم صلي الله عليه وآله ده ها سال پيش از واقعه عاشورا براي چنين روزي گريست و اندوهگين گشت، و مردم را

ص: 30


1- 11.الكامل، ج9، ص54
2- 12.آفرين بر تو كه هم اكنون سرور ما و سرور هر مرد و زن مسلمان گشتي

به حزن و اندوه و گريستن بر آن حضرت فرمان داد. شيعه همانگونه كه ابن اثير مي گويد: در روز عاشورا جهت سوگواري، نوحه و اظهار غم و اندوه كارهايي انجام مي دهند كه مشهور است؛ لكن آل بويه اين كار را در تمام بلاد تعميم دادند و آن را به شيعه محدود نساختند؛ زيرا معزّالدوله، احمد بن بويه به مردم دستور داد در روز عاشورا دكاكين خود را ببندند، بازار و خريد و فروش را تعطيل نمايند، نوحه و گريستن در پيش گيرند و جامه هايي پشمينه و خشن در بر كننند مردم نيز طبق دستور عمل نمودند). الكامل، در حوادث سال 252ه ق (. مقام و موقعيّت چنين روزي را بايد آنگونه در نظر گرفت كه فرمانروايان آل بويه آن را به عنوان روز حزن و اندوه و گريستن انتخاب كردند و مردم را به ماتم گيري و سوگواري تشويق مي نمودند. با توجه به اين حقيقت چرا نبايد شيعيان در سايه استمرار اين شعائر، نيرومند نشده باشند در حالي كه در اجراي شعائر مزبور، فرمانروايان نيز دست آن ها را به نشانه تأييد مي گرفتند؟ ! اين دو روز (غدير و عاشورا) دو مظهر شيعي بوده است؛ به همين جهت زمامداران شيعي آن دو را تأييد مي نمودند و زعماي اهل سنت با آن دو مخالفت ميورزيدند و «دو روز ديگري» را مقرر كردند و خواستند با مقرر كردن آن دو روز با شيعيان روياروي گردند. حق اين بود و هست كه اهل سنت با شيعه درباره روز غدير و عاشورا به مخالفت بر نمي خاستند؛ چنان كه سزا نبود شيعه راجع

ص: 31

به آن دو روزي كه اهل سنت يكي را روز شادماني و ديگري را روز عزا اعلام كردند با آن ها دم از مخالفت زنند (بلكه سزاست بر سر اين گونه مسائل به توافق برسند) چنان كه مي بينيم هم اكنون اهل سنت در بسياري از مظاهر حزن و سوگواري در روز عاشورا با شيعيان پس از آن كه اين رويارويي نكوهيده را كه ناشي از تعصب كوركورانه است فراموش كردند هم آواز شده و خود را در غم مصيبت آنان با اجراي مراسم عزا، شريك و سهيم اعلام مي كنند. آل بويه در جهت خدمت به مذهب تشيع، صرفاً به مظاهر سرور در روز غدير و شعائر حزن و اندوه در روز عاشورا اكتفا ننمودند؛ بلكه مساعي خويش را به هر وسيله ممكن و به قدر توانايي در خدمت به اهل البيت مصروف مي داشتند؛ آنان علماي شيعه را با تمام وسايل و امكانات گرامي مي داشتند و درباره آن ها از هيچگونه تجليل و ابراز عنايت و بذل اموال فراوان دريغ نمي كردند؛ حتي عضدالدوله با وضع شكوهمندي سوار بر مركب مي شد و به زيارت و ديدار شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان (طاب ثراه) مي رفت. تا آنجا كه ابن اثير در حوادث سال 372ه. ق مي نويسد: عضدالدوله دوستدار علم و اهل علم بوده و به علما ارج مي نهاد، از احسان به آن ها دريغ نمي كرد و با آنان مي نشست تا در مسائل با هم به مناظره بپردازند(1). در ذيل كتاب «التمهيد» باقلاني ضمن شرح حال عضدالدوله (2) آمده است: ابوعبدالله و ديگران گفته اند: عضدالدوله فنا خسرو

ص: 32


1- 13.. گويا هدف اين شخصيت بزرگوار و دوستدار علم ايجاد حركت و جنبش علمي، و وادار كردن طلاب و دانشجويان به كوشش و تحصيل علوم بوده است كه از اين رهگذر شمار دانشمندان رو به فزوني گذارَد؛ به همين جهت عضدالدوله مقصد و مقصود رجال علم بوده و سزا بود كه كتاب هايي به نام او تأليف شود
2- 14.ص 246

بن بويه ديلمي دوستدار علم و علما بوده است، و مجلس او مشحون از شمار زيادي از علما و دانشمندان هر فنّي بود و اكثر آن ها از فقها و متكلمين تشكل مي يافتند، عضدالدوله براي آن ها مجالسي براي مناظره منعقد مي ساخت. دانشمندان از هر شهري آهنگ محضر او مي نمودند و براي او و به نام او كتاب هايي تأليف مي كردند كه از آن جمله «الإيضاح» در نحو، «الحجه في القراءات»، «الملكي» در طب، «التاجي» در تاريخ و جز آن ها است. (1) اين سخن «ابن اثير» گواه و مؤيد آن است كه عضدالدوله نسبت به همه اهل دانش اعمّ از شيعه و سني محبت ميورزيد و احترام و محبت او، به علماي شيعه محدود نبود. همين نكته ما را به سخني كه قبلاً راجع به آل بويه ياد كرديم رهنمون ساخت مبني بر اين كه آل بويه با مذهب اهل سنت در مقام معارضه و ضديّت بر نمي آمدند؛ بلكه علم را از هر مذهب و مكتبي مشمول تأييد و حمايت خود قرار مي دادند. آل بويه شيعيان رادر مشاهدِ مشرّفه اسكان دادند و مقرري هاي منظم و هزينه هايي براي آن ها تعيين نمودند و در عطا و بخشش نسبت به آن ها دستي گشاده داشتند؛ زيرا اين مشاهد، آنگاه كه از نظر زندگاني برخوردار از آسايش و رفاه مي شد مهاجران به سوي آن ها مي كوچيدند و اقامت در آن ها براي زائران امكان پذير و مطبوع مي گشت. آل بويه بناهاي عظيم و شكوهمندي در مشاهد مشرفه بر پا كردند، و گنبدهاي رفيعي بر روي ضريح هاي

ص: 33


1- 15.الكامل، ج9، ص8، در حوادث سال 372ه. ق

مقدس برافراشتند؛ حتي عضدالدوله و سپاهيانش قريب به يكسال براي ساختمان مرقد علوي عليه السلام و تكميل و توسعه آن در نجف اشرف اقامت نموده و آن را در نهايت شكوه و عظمت تكميل كرد، و خانه ها و رباط ها در آنجا بنا نمود، و با دستي باز علويان، علما، مجاوران، نگهبانان و متوليان اين مرقد شريف را از بخشش هاي فراوان خود بهره مند ساخت و قناتي را كه آل اعيَن ايجاد كرده بودند اصلاح و بازسازي كرد. و بدينسان در مشهد حسيني (علي من شرفه و آله و اصحابه ازكي التحيات) به كارهاي جالبي دست زد، و به توسعه و بازسازي و صرف اموال براي زوّار و متوليان و مجاوران مرقد امام حسين (عليه السلام (در كربلا همت گمارد. آل بويه همواره در زمان حيات خود براي زيارت، آهنگ اين مرقدهاي شريف مي نمودند و جنازه هاي آن ها را پس از مرگ به اين مكان هاي مقدس مي بردند تا در جوار آن ها به خاك سپرده شوند. من در صحن مرقد علوي در پشت مرقد كنار در صحن كه به «باب الطوسي» معروف است قبور آن ها را ديدار كردم. خلاصه آن كه: آل بويه در خدمت به مذهب و مكتب اهل البيت عليهم السلام تا توانستند همه مساعي خود را به كار گرفتند و به اندازه استطاعت خويش در مقام احياي تشيع برآمدند؛

دولت علويان قسمت دوم

حتي پاره اي از مورخين به رواج و انتشار تشيع در زمان حكومت آن ها و فزوني شمار شيعيان در عهد فرمانروايي آنان، زبان به اعتراف گشودند؛ و آثار اين خاندان در ايران و عراق گواه

ص: 34

بر همين سخن است؛ تاريخ نيز اين آثار را جاويدان نگاه داشته است، اگر چه اين آثار رو به ويراني نهادند. كسي كه به تاريخ ايران قبل از حكومت آل بويه و همزمان با آل بويه آشنايي دارد نقش عظيم و مؤثر آل بويه در حفظ تشيع و نشر آن را به خوبي مي شناسد، همين قدر كافي است بگوييم آل بويه به منظور استقرار و انتشار تشيع شخصيتي، مانند صاحب بن عباد (1) را به وزارت برگزيدند. علما و شعراي بي شماري گرد او جمع مي شدند، اجتماعي بي نظير كه جز براي سيف الدوله آل حمدان براي هيچ زعيم و فرمانروايي فراهم نيامده بود. براي او بود كه بابويه (طاب ثراه) كتاب «عيون الاخبار» را نگاشت و ثعالبي كتاب «يتيمه الدهر» را در گزارش احوال او و شعراي او تأليف كرد. ابن خلكان مصنفاتي از صاحب بن عباد ياد مي كند، از آن جمله كتاب «الإمامة» است كه «صاحب» در اين كتاب در تفضيل علي بن ابي طالب عليه السلام و اثبات امامت او بحث كرده است. و ديگري كتاب «المحيط» در لغت. من نسخه اي از اين كتاب را در كتابخانه محمد سماوي در نجف ديدم كه آن را به قلم خود استنساخ كرده بود. اين كتاب، تلخيص كتاب «العين» خليل مي باشد كه شواهد شعري در آن حذف و فصول آن به بهترين وجه تبويب و تنظيم شده است. مقام صاحب بن عباد آن چنان رفيع گشته بود كه «شريف رضي» وي را در حياتش مدح گفته و پس از وفاتش مرثيه اي براي او سروده است. صاحب ابن عباد به سال

ص: 35


1- 16.وي وزير فخرالدوله آل بويه و عالم و اديب و متكلم و شاعر بوده است و در علم، ادب، دين و دنيا از شخصيت هاي گرانقدر به شمار مي رود

326ه. ق زاده شد، و در سال 385 ه. ق از دنيا رفت. كه تشيع او آشكار بود و در راه نشر آن فداكاري مي كرد. اگر بخواهيم سخن را درباره خدمات ديني و مذهبي آل بويه و دفاع و حمايت آن ها از تشيع گسترده سازيم، بحث ما طولاني گشته و از هدف و منظور خود كه ايجاز و اختصار است خارج مي شويم؛ علاوه بر اين، آثار اين خاندان آن چنان فراوان و بي شمار است كه صحيفه هايي اين چنين محدود، گنجايش پذيرفتن و نگاشتن آن ها را ندارد. شيعه و مغول ها (1) در ايران ميان حكومت و فرمانروايي آل بويه و مغول ها علي رغم آن كه از نظر زمان مسافتي طولاني، آن ها را از هم جدا مي سازد دولت و حكومت مهم و قابل ذكري وجود ندارد كه از تشيع حمايت به عمل آورده و از شيعيان دستگيري كرده باشد؛ بلكه احياناً پاره اي از حكومت ها كه داراي قدرت و شوكت بودند به پا خواستند و با شيعه جنگ و ستيز نموده و آن ها را آماج دشمني هاي خود قرار دادند؛ مانند سلجوقيان كه رفتار آن ها در ستيزه گري ودشمني با شيعه در بغداد و جز آن در كتب تاريخ ثبت و ضبط شده است (2) سرانجام دولت و حكومت مغول ها سربلند كرد و هولاكوخان بر ايران استيلا يافت و بار ديگر بر عراق يورش برد، حكومت و خلافت بني عباس را منقرض ساخت و به همه مذاهب آزادي داد؛ از جمله مذهب اهل بيت عليهم السلام در تمام بلادي كه زير نفوذ او به سر

ص: 36


1- 17.حكومت هولاكوخان در ايران به سال 650ه. ق آغاز شد و با مرگ ابي سعيد در سال 736ه. ق حكومت اين خاندان منقرض گرديد
2- 18.در كتاب «تاريخ الحضاره الاسلامية» كه حمزه طاهر آن را از تركي به عربي ترجمه كرده است در ص 85 آن آمده است: سلجوقيان تفوق اهل سنت را در ايران به عهده گرفتند؛ لكن نتوانستند تشيع را كاملاً از ميان ببرند. بنابراين فاصله ميان دو قرن پنجم و ششم هجري را بايد دوران مجادله سخت ديني در ايران دانست

مي بردند.

هولاكوخان به همه اديان و پيروانش احترام مي گذاشت و اهل علم و افراد با لياقت را ارج مي نهاد؛ اگر چه با او هم مسلك نمي بودند؛ به همين جهت آن روزي كه فاتحانه وارد بغداد شد ميان علماي شيعه و اهل سنت گردهمايي و همبستگي به هم رساند. كشتارهاي او در بغداد از آن رو نبوده است كه بغداد يك شهر اسلامي به شمار مي رفت تا بگوييم هولاكوخان در مقام دشمني با اسلام به اين كشتار دست يازيده است؛ بلكه از آن رو بوده است كه بغداد با او روياروي گشته ودر مقابل يورش او مقاومت مي كرد، هولاكو، ذاتاً جنگجو و سفّاك و خونريز بوده و در هر منطقه اي كه در برابر او به جنگ بر مي خاست هر چند مردم هم اگر با او هم مسلك بودند براي غلبه و پيروزي دست به خونريزي مي زد. بنابراين اديان در زمان هولاكوخان آزاد بوده و فرزندان و نواده هاي او نيز به همين منوال مذاهب را آزاد گذاشته بودند). (1) اساساً براي حيات و زندگاني شيعه و حيات و پايداري مذهب اهل بيت عليهم السلام كافي بود صرفاً به آنها آزادي عمل اعطا گردد؛ اما حمايت از شيعه و تشيع و همياري با آن از سوي وزير و يا امير را بايد فوق خواسته ها و ايده مطلوب شيعه و تشيع بر شمرد. وقتي هولاكوخان به اديان و مذاهب از آن جمله به مذهب تشيع آزادي اعطا كرد، و گزند و آسيبي بر مردم حله، كربلا و نجف كه همه مردم اين چند شهر شيعي بودند وارد نساخت

ص: 37


1- 19.يكي از شواهد اعطاي آزادي اديان در زمان مغول ها اين است كه عطا ملك جويني «صاحب ديوان ايلخانيان مغول» در ايام سلطان اباقا بن هولاكوخان درصدد برآمد نهري از فرات به نجف حفر كند و چون سرزمين نجف از مجراي فرات بلندتر بود آب به سرزمين نجف نرسيد. آنگاه قناتي از اين نهر به سوي نجف حفر كرد و سرانجام از اين طريق آب را در سال 672ه. ق به نجف رسانيد. او رباطي را در نجف بنياد كرد كه در همين سال آنرا پي ريزي نموده بود؛ چنان كه در كتاب «فرحه الغري» ابن طاووس طاب ثراه اين مطلب ياد شده است؛ با اين كه اباقا بن هولاكو، بر مذهب جويني نبوده است

در بعضي اين تصور به وجود آمد كه هولاكوخان اسلام آورده و به مذهب تشيع گردن نهاده است؛ اما يادآور مي شويم: چنين تصوري را بايد پنداري نادرست بر شمرد؛ زيرا صرفاً آسيب نديدن مردم شهرهاي ياد شده را نمي توان دليلي براي اين امر دانست، به ويژه آن كه اين آزادي نسبت به همه مذاهب و اديان گسترش داشت (و اساساً اختصاص به دين اسلام نداشت تا نوبت به مذهب تشيع برسد)؛ اما مصونيت مردم شهرهاي مذكور از آسيب و خونريزي هاي هولاكوخان نتيجه تدبير علما و رجال با فكر شهرهاي ياد شده بوده است؛ زيرا آن ها قبل از فتح بغداد از او امان خواستند و او هم به آن ها قول داد كه آسيبي متوجه آنان نسازد. اين تصور غلط، از آن رو پديد آمد، چون قبل از هولاكوخان بر شيعيان فشار وارد مي شد و شيعيان هم معمولاً وقتي مانعي بر سر راه خود نمي ديدند از اختفا سر بر آورده و قد علم مي كردند. و همين عادتي كه شيعيان بدان خو گرفته بودند باعث مي شد كه دشمنان آن ها تضييقاتي براي آن ها فراهم آورند، و در برابر خواسته هاي آن ها موانعي ايجاد كنند؛ اما نمي دانستند كه مانند هولاكوخان اگر آزادي را از مذهب سلب كرده باشد معقول نبود كه از مذهب تشيع سلب نمايد؛ زيرا بر فرض اگر هولاكوخان بر كفر خويش باقي بود بايد او را دشمن همه مذاهب اسلامي بر شمرد. اما چون اين نكته بر شيعيان مجهول ماند برخي تصور كردند وي اسلام آورده و به تشيع گردن نهاده است. از پادشاهان

ص: 38

مغول چهار تن اسلام آوردند كه عبارتند از: تكودار بن هولاكوخان كه «احمد» ناميده مي شد؛ غازان بن ارغون بن بغا بن هولاكوخان كه «محمود» نام داشت؛ نيكولاوس برادر غازان كه به «سلطان محمد خدابنده» معروف بود و القا آن بهادر خان ابوسعيد پسر محمد خدابنده؛ اما احمد، مدت حكومت او ديري نپاييد؛ زيرا وقتي برادرش اباقاخان بن هولاكوخان از دنيا رفت بر تخت نشست؛ لكن برادرزاده اش ارغون ابن اباقاخان پس از جنگ و گريزي بر وي غلبه كرد. و اما غازان، او آنگاه كه بر «بايدو» پيروز گشت و امر حكومتش استقرار يافت همراه لشگريانش كه به صد هزار تن و يا بيشتر مي رسيد اسلام آورد؛ لكن آيا او پس از آن تشيع را پذيرا شد؟ بايد گفت اين اظهار نظر نمي تواند قاطع باشد؛ ولي بايد توجه داشت امارات و نشانه هايي كه حاكي از تشيع غازان است وجود دارد كه عبارتند از اين كه: وقتي غازان در سال 696ه. ق به عراق آمد در سوي حله روي نهاد و آهنگ مشهد اميرالمؤمنين علي عليه السلام نمود، ضريح مقدس آن حضرت را زيارت كرد و دستورداد كه وجوه و اموال فراواني در اختيار علويان قرار دهند. آنگاه براي زيارت به سوي مشهد حسيني در كربلا عازم گشت و در آنجا همان گونه كه در مشهد علوي كوشيد دستور صادر نمود. همچنين بدينسان در سال 698ه. ق كه بار ديگر به عراق آمده بود عمل كرد (1) غازان به سال 696ه. ق در بغداد خانه هايي براي ضيافت علويان كه مقيم بغداد بودند بنا كرد و آنرا «دورالسيادة» نام نهاد، اموال فراواني براي

ص: 39


1- 20.ر. ك: الحوادث الجامعة، در حوادث سال هاي 696 و 698ه. ق

بناي آن صرف نمود و املاك و زمين هايي بر آن وقف كرد.

وي سه نهر از فرات حفر كرد: كه يكي از آن ها به شهر كربلا جاري مي شد (1) و امثال اين گونه كارها كه موجب مي شود انسان به ظنّ قوي، او را شيعي بر شمارد؛ زيرا امثال اين كارها را غالباً جز كسي كه خون تشيع در عروق او جريان دارد انجام نمي دهد. و اما نيكولاوس محمد خدابنده، آنگاه كه اسلام آورد اسلام او در آغاز امر بر طبق مذهب حنفي بود. وقتي نظام الدين عبدالملك شافعي كه عالمترين دانشمندان اهل سنت بود بر او در آمد وي را به عنوان «قاضي القضات» همه ممالك خويش منصوب كرد. او در محضر سلطان به مناظره با علماي حنفي مي پرداخت و آنان را در استدلالات خود محكوم مي ساخت. وقتي سلطان، غلبه او را در مناظره مي ديد، و خود او نيز در مقام تحسين از مذهب شافعي براي سلطان بر مي آمد محمد خدابنده از مذهب حنفي به مذهب شافعي در آمد؛ اما هنگامي كه مناظره ميان نظام الدين عبدالملك و علماي حنفي استمرار يافت و هر يك از دو طرف رأي و فتوايي به مذهب طرف ديگر نسبت مي داد كه امثال آن ها در امر دين ناخوش به نظر مي رسيد كدورت و رنجش خاطري در سلطان پديد آمد و سخت متأثر شد؛ و گويند اساساً مدتي آيين اسلام را ترك گفته بود. يكي از امراي مقرّب او، امير طرمطار بن نجوبخشي، شيعي بود؛ وي درصدد برآمد سلطان را به محاسن مذهب اهل البيت عليهم السلام آشنا

ص: 40


1- 21.مختصر تاريخ بغداد، ص 141

ساخته و او را بدان فرا خواند؛ پس از مساعي او، در سلطان گرايشي به اين مذهب پديد آمد. در اين اوان سيد تاج الدين آوي امامي همراه با جماعتي از شيعه نزد سلطان محمد خدابنده آمد؛ ميان سيد تاج الدين و نظام الدين عبدالملك در حضور سلطان مناظراتي در گرفت، آنگاه سلطان پس از اين مناظره به سوي عراق رفت و مرقد اميرالمؤمنين عليه السلام را در نجف زيارت كرد، خوابي ديد كه از رهگذر آن مذهب اماميه از ديدگاه او قوي تر از مذاهب ديگر مي نمود؛ لذا آن را بر امراي خود عرضه كرد؛ آن دسته از امرايي كه شيعي بودند او را به پذيرفتن مذهب اهل البيت عليهم السلام تشويق كردند. محمد خدابنده دستور داد علما به مجلس او بيايند. علامه حلي، حسن بن يوسف بن مطهر در اين مجلس حضور به هم رسانيد. سلطان به قاضي القضات نظام الدين دستور داد با علامه حلي به مناظره بپردازد. مجلسي را آماده ساخت كه علما و اهل فضل در آن حاضر شدند و مناظره ميان علامه و نظام الدين در مسأله خلافت آغاز شد، و سلطان به اين مناظره گوش فرا مي داد؛ تا سرانجام قاضي القضات نظام الدين مغلوب گشت و علامه حلي بر او پيروز شد. سلطان محمد خدابنده از همان لحظه تشيع خود را اظهار كرد و سپاهيان و اهل مملكت را به تشيع فرا خواند و در سراسر بلاد اسلامي مراسم مذهب امامي را به اجرا در آورد. و سيد تاج الدين محمد آوي را به سمت و عنوان «نقيب الممالك» منصوب و مُعنوَن ساخت. همين مناظره باعث

ص: 41

رواج و انتشار مذهب آل محمد (صلّي الله عليه وآله) در ايران گشت، تا آنجا كه شعاع آن بر سراسر بلاد ايران پرتو افكند؛ اما راجع به پسر سلطان محمد خدابنده يعني بهادرخان ابوسعيد، يادآور مي شويم كه وي از روزي كه زمام حكومت را به دست گرفت بر مذهب اهل البيت عليهم السلام بود، با مرگ او حكومت مغول ها بر سرزمين ايران منقرض گرديد.

خلاصه آن كه: يكي از درخشان ترين عصرهاي تشيع، عصر حكومت مغول ها در ايران بوده است؛ زيرا شيعيان در اين عصر نسيم آزادي را احساس كردند و علماي آن ها علناً به مناظره و مجادله با پيروان مذاهب ديگر مي پرداختند. اين عصر به علماي برجسته اي افتخار مي كند كه نظير آن ها كمتر در عصري ديگر به چشم مي خورد؛ امثال: آل سعيد، كه از جمله آن ها محقق، صاحب «شرايع الاسلام» و علامه حلي و پدر و پسر او مي باشند. آل طاووس، كه از جمله آن ها است: دانشمند نيكوكار مجدالدين و دو سيد بزرگوار: رضي الدين و غياث الدين كه اين دو در عصر مغول ها، نقيب طالبيين در عراق بودند. و خواجه نصيرالدين طوسي، پيشواي فلسفه و كلام، همان كسي كه در زمان هولاكوخان سرپرستي اوقاف را در ممالك مغول ها در اختيار داشت. و دانشمندان فراوان و برجسته ديگري كه در اين دوره در ايران به ثمر رسيدند. شيعه و صفويه) (1) در ايران وقتي حكومت و فرمانروايي مغول ها منقرض شد، سرزمين هاي تحت حكومت آن ها به چند دولت كوچك شيعي تقسيم شد كه هر دولتي، بخشي از ممالك

ص: 42


1- 22.حكومت صفوي ها در سال 905ه. ق آغاز شد و در سال 1148ه. ق كه نادرشاه زمام امور را به دست گرفت به پايان رسيد و خطبه به نام شاه عباس سوم را گسست. نادرشاه در آن روزگار صرفاً يك فرمانده و فرمانروا بود و شاهان صفويه چنان كه مي گويند علوي موسوي بوده اند. بعضي از مورخين برآنند كه آبا و اجداد صفوي ها از اقطاب صوفيه اهل طريقت بوده و از زمره اهل سنت به شمار مي رفتند و نخستين كسي كه از اين سلسله اظهار تشيع نمود، شاه اسماعيل صفوي است

و سرزمين هاي تحت حكومت مغول ها را به تصرف و اشغال خود در آورده بود، مانند: دولت چوپاني ها كه آذربايجان، عراق عجم، ديار بكر و قسمتي از حدود روم را تصرف كرده بودند؛ و دولت ايلخان ها كه بخشي از ايران از حدود آذربايجان غربي تا عراق عرب و فرات غربي را در تصرف خود داشتند و پس از گذشتن مدتي حكومت آن ها فقط به عراق عرب محدود شد. و حكومت سربداريه كه بر خراسان و سبزوار و جز آن ها حكم مي راندند، و دولت مرعشي ها كه بر آمل و مازندران و بلاد ديگر استيلا يافته بودند. بعد از مغول ها تا وقتي كه شاه اسماعيل صفوي به حكومت رسيد دولت و حكومتي كه بر سراسر بلاد ايران حاكم باشد به وجود نيامد شاه اسماعيل صفوي) (1) به تصرف تمام سرزمين هاي ايران موفق گرديد و عراق عرب را بازگرداند و بر آن استيلا يافت. در زمان شاه اسماعيل، آثار مهمي در اعتاب مقدسه بنا شد، از آن جمله: ساختمان حرم كاظميين عليهما السلام و مسجد بزرگ پشت حرم كه هم اكنون به «مسجد صفويه» معروف است. او نخستين پادشاه صفوي است كه در زمان او به ترويج مذهب اماميه و تشيع در تمام بلادي كه حكومت وي در آن گسترش يافته بود اهتمام و عنايتي مبذول داشت او مبلغين را به سرزمين هايي كه مي خواست آن ها را به تصرف در آورد مي فرستاد تا مردم آن بلاد را به تشيع و مذهب اهل البيت عليهم السلام دعوت كنند. در زمان شاه اسماعيل نسبت به علما و علويان محبت

ص: 43


1- 23.وي در سال 905ه. ق به پا خاست، و در اردبيل به سال 930ه. ق از دنيا رفت. در بحث مربوط به صفوي ها، افشاري ها و قاجاري ها به كتاب «آثار الشيعه الامامية» جزء سوم آن كه درباره پادشاهان شيعه است از فاضل و محقق معاصر شيخ عبدالعزيز جواهري استناد جسته و از آن مستفيض هستيم؛ چنانكه در موارد ديگري از كتاب خود از كتاب ياد شده بهره برده ايم

و دوستي و رفتار مطبوع و خوش آيندي، مبذول مي گرديد، و عده اي از علما و علويان به عنوان «نقيب» و «صدر» منصوب شدند. از علما براي نشر و ترويج مذهب تشيع و تقويت اركان آن استمداد مي شد و به نام ائمه اثني عشر بر منابر خطبه مي خواندند. تشيع در اين زمان براي پيشرفت خود با گردنه هاي سخت و ناهمواري مواجه نگرديد كه سير و حركت آن ها را راكد سازد. در زمان ساير سلاطين صفويه نيز وضع به همين منوال بود؛ زيرا نهر حوالي حله در زمان شاه طهماسب). وي در بيست و هشتم ذي حجه سال 919ه. ق به دنيا آمد و در سال 930ه. ق به سلطنت رسيد و در سال 948ه. ق از دنيا رفت (به وجود آمده بود. و نيز در زمان او بود كه نهري را حفر كردند تا آب آن به نجف برسد؛ لكن علي رغم كوشش هاي عظيمي كه براي آن صرف شد آب به نجف نرسيد؛ چون زمين نجف از مجراي نهر بلندتر بود. در زمان شاه عباس اول) او به سال 979ه. ق زاده شد، و در سال 996ه. ق رسماً به تخت نشست و به سال 1037ه. ق از دنيا رفت (. گام هاي وسيع تري براي نشر مذهب اهل البيت عليهم السلام برداشته شد كه نتايج آن مهم تر از كارهايي بود كه در زمان شاه اسماعيل انجام گرفته بود. در اين زمان يعني در دوران شاه عباس اول آثار مهم و خدمات بزرگي جلب نظر مي كند كه حاكي از مساعي و نصرتي است كه نسبت به تشيع

ص: 44

مبذول مي گرديد. اين مساعي و كارهاي جالب و مهم با رهنمودهاي دو دانشمند بزرگ؛ يعني شيخ محمد بهاءالدين عاملي معروف به «شيخ بهايي» و سيد مير محمد باقر داماد صورت پذيرفت. شاه عباس اول (در مقام جلب توجه مردم شيعي ايران) نسبت به اهل البيت عليهم السلام احترام عجيبي نشان مي داد؛ از جمله: بارها به زيارت امام رضا عليه السلام رفت، در يكي از اين زيارت ها مسافت ميان پايتخت خود؛ يعني اصفهان تا مرقد امام رضا عليه السلام در خراسان را با پاي پياده طي كرد كه بزرگان دولت و حكومت نيز در اين سفر او را همراهي مي كردند، اين مسافت طبق اندازه گيري به يكصد و نود و نه فرسخ مي رسيد. و در زيارت ديگر به سال 1021ه. ق صحن رضوي را توسعه داده و ساختمان هاي بلند و قنات هاي مهمّي در كنار مرقد احداث كرد؛ اما آثار ديگري كه مربوط به همين زمان مي باشد عبارت از سپردن جواهر، تحفه هاي گران بها، قرآن هاي نفيس، كتاب هاي باارزش و امثال آن به خزانه آستان قدس رضوي و خزائن ائمه ديگر در عراق است. از حسنات جاويد وي كه از زمان شاه عباس تاكنون باقي ماند مساجد و مأذنه هاي اصفهان و شهرهاي ديگر و نيز قنوات، ابنيه و كاروانسراها در مسير مسافران مشاهد مقدسه عراق مي باشد. و نيز از آثار جالب اين زمان بناي صحن كنوني مرقد اميرالمؤمنين عليه السلام است، و همانگونه كه در ميان مردم معروف است و زبان به زبان براي هم بازگو مي كنند صحن مذكور با مهندسي و معماري شيخ

ص: 45

بهايي بنا شد؛ چنان كه بايد چاه هاي وسيع متعددي را كه تا هم اكنون در نجف باقي است و به «شاه عباسيات» معروف مي باشد از آثار مربوط به همين دوره دانست (1) در اين زمان بيش از هر وقت به اهل علم ارج مي نهادند، و از علما قدرداني مي كردند؛ و لذا رواج و رونق بازار علم در اين زمان معروف و از مشخصات آن است. و آنچه در اين دوره در جهت خدمت به علما و علويان وقف شد مطلبي است كه كمتر كسي از آن بي خبر مي باشد به هر حال، ظاهراً نهر معروف به «مُكريه» يا «نهر الشاه» از آثار دوره شاه صفي است، نه شاه عباس اول: زيرا آب از كانال اين نهر در سال 1042ه. ق به نجف جريان يافت و شاه عباس اول در سال 1037ه. ق از دنيا رفته بود. خلاصه آن كه: حكومت صفوي ها صرفاً يك حكومت سياسي نبوده است؛ بلكه اين حكومت در جهت خدمت به دين و ترويج تشيع اهتمام زيادي نشان مي داد، به ويژه در زمان شاه اسماعيل و شاه عباس اول كه آثار خدمات ديني در دوران آن ها چشمگير است. پادشاهان در اين عصر و عصرهاي ماقبل آن به ترويج دين افتخار مي كردند (و در تظاهر به آن سخت پايبند بودند)؛ علت آن نيز جوّ و فضايي بود كه مردم در آن به سر مي بردند؛ چرا كه روح ديني در اين فضا حاكم بوده است و يا اين كه شايد پادشاهان طبعاً به علما احترام مي گذاشتند و سعي بر آن داشتند كه به آن

ص: 46


1- 24.حجه الاسلام سيد حسن صدر در كتاب فشرده خود: نزهه اهل الحرمين في عماره المشهدين آورده كه بناي صحن رضوي از آثار زمان شاه عباس دوم است و پدر او شاه صفي به ساختن آن آغاز كرد؛ اما قبل از آن كه به اتمام برسد از دنيا رفت و شاه عباس دوم آن را تكميل نمود.

ها تقرب جسته و از آراي آنان بهره گيرند. اصولاً كار علما، اجراي برنامه ديني و قوانين شريعت در هر دوره اي بوده است. در دوراني كه رأي و نظر علما، اقوال و رهنمودهاي آن ها در حكومت نقش داشت، برنامه دين بر بلاد و سرزمين ها حاكم بود و قوانين ديني رو به رواج و انتشار مي گذاشت و مردم نيز بدان پايبند مي شدند. و اگر در هر زماني يك پادشاه و زمامدار با احكام شريعت به مخالفت بر مي خاست علما در صدد نگاهباني و دفاع از حريم دين و مظاهر ديني بر مي آمدند و به آن زمامدار نسبت به آيين الهي هشدار مي دادند. قوام و دوام نشر و ترويج شريعت در اين دوران رهين همياري زمامداران و علماي ديني بوده است. در هر دوره اي كه مي بينيم بي ديني و مخالفت با شريعت رواج يافت دوره اي است كه زمامداران آن دوره از علماي ديني فاصله گرفته اند و به نصايح آن ها گوش فرا نداده اند و از آرا و دعوت هاي آن ها بهره مند نبوده اند. شيعه و دوران حكومت نادرشاه) (1) در ايران همه ما به فتوحاتي كه براي نادر شاه به هم رسيد آشنا هستيم و مي دانيم كه وي بر ايران، هند، عراق، بحرين، افغان، بخارا و بلاد ديگر طي مدت نسبتاً كوتاهي استيلا يافت. در زمان نادرشاه آنگونه اهتمام كه نسبت به شئون ديني و ترويج از علم و قدرداني از علما كه در زمان صفوي ها مبذول مي شد ديده نمي شود. نادرشاه به علماي ديني اجازه نمي داد در كار

ص: 47


1- 25.نادرشاه به سال 1100ه. ق زاده شد و در سال1148ه. ق برتخت سلطنت جلوس كرد ودر جمادي الاولي به سال 1160ه. ق به قتل رسيد

حكومت و دولت دخالت كنند؛ اما در زمان او خدماتي كه در مورد مرقدهاي ائمه و اهل البيت عليهم السلام انجام گرفت كمتر از دوران صفوي ها نيست؛ زيرا بناي گنبد براي مرقد اميرالمؤمنين عليه السلام كه با روكش طلا مزين شده و پر شدن خزانه مرقد امام حسين عليه السلام از پول ها و جواهر و غيره، كه همگي در دوره نادرشاه پس از بازگشت فاتحانه او از هند انجام گرفت نشان مي دهد كه چه كوشش هاي جالب و خدمات بزرگي در اين دوره مبذول گرديد؛ چنان كه در همين دوره بوده است كه بناي عظيمي در مشهد رضوي ساخته شد كه سنگ هاي مرمر آن را از آذربايجان آورده بودند. نادرشاه براساس شروطي با عثماني ها صلح كرد كه يكي از آن ها اين بود كه بايد دولت عثماني، رسميّت مذهب جعفري را مثل ساير مذاهب چهارگانه اهل سنت اعلان كند. و ديگر ساختن ركن خاصّي براي مذهب جعفري در مكه مكرمه. و سوم، صيانت، حمايت و دفاع از حجاج ايران در راه مكه بود؛ لكن عثماني ها، به هيچ يك از اين شروط به خصوص نسبت به شرط اول و دوم يعني رسميت شناختن مذهب جعفري و ساختن ركن ويژه مذهب جعفري در مكه وفا نكردند. وقتي نادرشاه به عراق آمد دانشمندان شيعي و سني را فراهم آورد و آن ها را به مناظره و وحدت در مذهب واداشت؛ اگر چه در به هم رساندن اين اجتماع و گردهمايي و مناظره و استدلال متقابل آنان موفق بود؛ لكن براي ايجاد وحدت مذهب ناكام ماند؛ اگر چه طي مدت كوتاهي از ترس

ص: 48

سطوت نادرشاه اظهار وحدت مذهبي مي كردند. آنگاه ايران پس از نادرشاه با جنگ ها و فتنه هايي مواجه شد و خاندان افشاريه نتوانستند بيش از چند سالي به حكومت و فرمانروايي خود ادامه دهند. و در اين مدت نيز گرفتار جنگ هاي داخلي و رقابت بوده اند، تا آن كه حكومت زندي ها بر سر كار آمد. در دوره آن ها كارهاي مهمي نسبت به مذهب و شيعيان صورت نگرفت؛ زيرا حكومت زندي ها آنچنان كه بايد، همه بلاد ايران را زير پوشش خود قرار نمي داد؛ علاوه بر اين ها روزگار آن ها به جنگ و ستيز با اولين پادشاه قاجاري ها؛ يعني آغامحمد خان سپري شد. شيعه و دوران حكومت قاجاري ها (1) در ايران آغاز سر بر آوردن قاجاري ها با ايام حكومت نادرشاه مواجه بود، و ايران جز پس از انقراض حكومت زندي ها به دست آغامحمد خان در سال 1202ه. ق براي حكومت قاجارها آمادگي نيافته بود. وقتي قاجارها بر فراز تخت حكومت تكيه زدند نفوذ روحانيت در حكومت اعاده شد و از طرق مختلف نسبت به علما خدماتي صورت گرفت، و پاره اي از پادشاهان اين سلسله در برابر علما نسبتاً از گوش شنوايي برخوردار بودند؛ از قبيل فتحعلي شاه كه ظاهراً براي تقويت سلطه و حكومتش به علما احترام مي گذاشت تا از اين رهگذر قلوب مردم را به خود جلب كرده باشد. عده اي از علما (تحت تأثير اين ظواهر فريبا قرار گرفتند و) كتاب هاي متعددي به نام فتحعلي شاه تأليف كردند؛ از آن جمله علامه اكبر، شيخ جعفر كه كتاب «كشف الغطا» را براي او

ص: 49


1- 26.اولين پادشاه از اين سلسله كه بر همه سرزمين هاي ايران استيلا يافت آغامحمد خان بوده است. وي حدود بيست و يك سال سلطنت كرد، و در سال 1211ه. ق به قتل رسيد. آخرين پادشاه اين سلسله احمد شاه بوده است كه در سال 1344ه. ق با دسيسه رضاخان از سلطنت خلع گرديد

تأليف نمود. به هر حال اين پادشاه به تجليل از علم و تقدير از علما و اهتمام به دين تا آنجا (تظاهر مي كرد) و به آن ها وقع مي نهاد كه شيخ جعفر ياد شده در ديباچه كتاب خود به ستايش او پرداخت، همين شاه به منظور خاطر نشان ساختن احترام خود نسبت به علما و تكريم آن ها روزي كه شيخ جعفر از نجف براي ديدار ايران آمده بود با پاي برهنه به استقبال وي شتافت. همچنين ميرزا محمد جعفر استرآبادي (قدس سره) كتاب «نجم الهدايه» و مولي علي اكبر ايجي اصفهاني، كتاب «زبده المعارف» را كه اين كتاب اخير، در اصول دين و اخلاق و معارف است به نام اين شاه تأليف كردند. و نيز كتاب هاي ديگري به نام او تأليف شده است. از جمله كارهاي نيكي كه در زمان سلطنت او به انجام رسيد عبارتند از: روكش طلا بر گنبد و ايوان مرقد امام حسين عليه السلام و نصب پنجره هايي از نقره بر ضريح آن حضرت. بناي گنبد مرقد حضرت عباس عليه السلام پوشش طلا بر گنبد سيده فاطمه (حضرت معصومه) دختر موسي بن جعفر (عليهما السلام) در قم و بناي صحن وسيع براي آن. بناي صحن امام رضا عليه السلام و اهداي قنديل هاي زرّين، براي حرم مقدس او. نصب ضريح نقره بر مرقد حضرت عبدالعظيم). (1)، مدفون در نزديكي تهران (شهر ري). نصب ضريح نقره بر مرقد سيد احمد در شيراز (2) بناي مساجد و مدارس و امثال آن ها كه نشان دهنده اهتمام مردم آن زمان براي خدمت به اهل البيت عليهم السلام و دفاع از مذهب تشيع

ص: 50


1- 27.وي فرزند عبدالله بن علي بن حسن بن زيد بن حسن بن علي بن ابي طالب عليهم السلام است. در «ثواب الأعمال» آمده است: مردي از مردم ري بر امام هادي عليه السلام وارد شد. حضرت فرمود: كجا بودي؟ عرض كرد: حسين عليه السلام را زيارت مي كردم. فرمود: چون تو قبر عبدالعظيم را كه در كنار شما يعني در ري قرار دارد زيارت كردي، مانند كسي بودي كه امام حسين را در كربلا زيارت كرده است
2- 28.امروزه ميان مردم به «شاه چراغ!» معروف است؛ وي فرزند امام موسي كاظم عليه السلام مي باشد، پدرش او را دوست مي داشت و زمين معروف به «اليسيرة» را به او بخشيد. گويند: وي هزار برده را آزاد كرد، راجع به فضيلت و نيز توجه و عنايت امام كاظم عليه السلام نسبت به او مطالبي در كتب رجال جلب نظر مي كند

است. در اين زمان تنها به ترويج دين و دانش بسنده نشد؛ بلكه ادب نيز به رواج و رونق خود دست يافت؛ به شعرا و ادبا هديه هاي فراواني تقديم مي شد؛ حتي تا آنجا اين قدرداني پيش رفت كه ارباب ادب از ايراني و عرب به ايران روي آوردند و انجمن هاي ادبي بر سر پا گرديد كه در آن ها گفتگوهاي ادبي و نوادر و ظرائف سخن رد و بدل مي شد؛ در نتيجه همزمان با اين دوره، شعراي چيره دست و توانايي پديد آمدند. در زمان ناصرالدين شاه نيز وضع به همين منوال بود. در اين دوره ها عنايت و اهتمامي نسبت به روحانيين در عراق و ايران مبذول مي گرديد و زمامداران نسبت به آن ها ارج مي نهادند و آنان را از عطاياي خود بهره مند مي ساختند در زمان ناصرالدين شاه كارهايي بدين شرح انجام گرفت: پوشش طلا بر گنبد عسكريين (عليهما السلام) در سامرا. پوشش ايوان حرم امام رضا (عليه السلام (در مشهد رضوي با طلا. پوشش طلا بر گنبد حضرت عبدالعظيم حسني عليه السلام در ري. كتاب هاي «مرآت البلدان» و «ناسخ التواريخ» و جز آن ها در زمان اين شاه تأليف شد. خلاصه آن كه: در دوره قاجارها از مذهب اهل البيت عليهم السلام ترويج و حمايت به عمل آمد، آن ها (براي تقويت پايه هاي حكومت خود) به ياري علم و علما بر مي خاستند و ايران در اين دوره از وجود علماي برجسته فراوان، مي درخشيد. عده اي از دانشمندان ايراني نيز در اين دوره از ايران به نجف مهاجرت كرده بودند كه شمار

ص: 51

اين علماي مهاجر به حدود ده هزار نفر مي رسيد؛ لذا بوستان علم در ايران و عراق به خاطر اهتمام و عنايتي كه نسبت به اهل علم مبذول مي گرديد سرشار از مناظري خوش و ميوه هايي مطبوع بود، تا آن كه در زمان محمد علي شاه انقلاب و آشوبي پديد آمد، اهل علم دچار وضع نابساماني شدند و ارتباط ايران با علماي مهاجر عراق قطع شد؛ و لذا ناگزير شدند به ايران مراجعت كنند. در ايام حكومت قاجارها مطابع و چاپخانه هاي چاپ سنگي پديد آمد، از رهگذر آن بسياري از كتب فقهي و ديني و ساير فنون علم انتشار يافت و نفوذ روحانيّت تمام بلاد ايران و سرزمين اين مملكت اعم از شهر و كوه و دشت و بيابان را زير پوشش داشت تا حكومت قاجارها منقرض گشت. خلاصه سخن آن كه: ايران در قرن اول هجري پس از آن كه مسلمين آنرا فتح كردند با ولا و محبت نسبت به اهل البيت عليهم السلام آشنايي نداشت. و در قرن دوم همزمان با حكومت امويان بود كه تشيع در آن ريشه دوانيد و مردم با ولاي اهل البيت عليهم السلام تا حدّي مأنوس شدند. تشيع در اواخر قرن دوم و سوم در ثلث اول دوران حكومت بني عباس و پس از اقامت امام رضا عليه السلام در خراسان ظهور خود را آغاز كرد. و در قرن چهارم و پنجم همزمان با حكومت آل بويه انتشار يافت و طيّ مدتي در عهد سلجوقيان گرفتار ركود و توقف گرديد؛ سرانجام در دوره حكومت مغول ها (از قرن هفتم) دامنه تشيع در ايران رو به گسترش

ص: 52

نهاد تا آن كه شاه اسماعيل صفوي در قرن دهم بر حكومت دست يافت و از همين قرن بود كه تشيع همه سرزمين ايران را زير پوشش خود گرفت؛ البته بايد توجه داشت عده اي از اكراد در اين سرزمين بر مذهب اهل سنّت باقي ماندند (و در كردستان به سر مي برند) و هم چنين عده اي از عرب هاي جنوب (و مردمي از شمال، و نيز گروهي از مردم زاهدان و بلوچستان ايران) پيرو مذهب اهل سنت مي باشند. وقتي چنين واقعيتي براي ما به مدد برهان و وجدان روشن شد به اين نتيجه مي رسيم كه ايراني ها، همان مردمي هستند كه سال ها پس از پيدايش تشيع آن را پذيرا شدند و تشيع پس از قرن ها توانست همه سرزمين ايران را در بر گيرد. و اين تصور كه تشيع از ايران شروع شد را بايد تصوري واهي بر شمرد. آيا صحيح است بگوييم آن پديده اي كه همزمان با حيات نبيّ اكرم (صلّي الله عليه وآله) جوشيد و در عروق گروهي از صحابه برگزيده او جريان يافت منبع آن را در قرن دهم در ايران جستجو كنيم؟ بايد از اين تصور واهي و اشتباه و بهتان بزرگ به خدا پناه برد؛ بلكه عناد و اصرار بر اختلاف، انسان را به آنجا مي كشاند كه دانسته و يا نادانسته وجود آفتاب را در حال طلوعش انكار مي كند و ديدگان او در رؤيت ماهتاب در شب چهارده از كار مي افتد. هدف ما از اين سخن آن است كه اهل بصيرت و پويندگان حق را هشداري باشد تا حقايق را از

ص: 53

جاده اي مستقيم و روشن و نه از طريقي گرفتار انحراف و اعوجاج كه انسان را از صراط مستقيم به دور ساخته و موجب سقوط در چاه وَيل مي گردد جويا گردند.

شيعه و سابقه تاريخي آن

نويسنده

تأليف: محمد حسين مظفر

ترجمه: دكتر سيد محمد باقر حجتي

معني لغوي شيعه

بسم الله الرحمن الرحيم

شيعه از نظر لغت به معني پيروان و ياران و انصار است، و با همين ساختمانِ لفظي بر مفرد و تثنيه و جمع و مذكر و مؤنث بدون نيازي به تغيير قالبِ تعبير آن اطلاق مي گردد، و ريشه آن "مُشايَعَت" به معنيِ مطاوعه و پيروي كردن است. اين واژه اختصاصاً در موردِ فرد و يا افرادي به كار مي رود كه دوستدارِ علي و فرزندانِ او عليهم السلام هستند و به امامت آنها اعتقاد دارند تا آنجا كه اگر واژه "شيعه" بدون قيد و شرطِ اضافي به كار برده شود و قرينه اي در كار نباشد اذهان به چنان افرادي منصرف مي شود كه قائل به امامتِ امامانِ ياد شده هستند. ابن خلدون در مقدمه "العِبَر ص138مي نويسد: " شيعه از لحاظ لغوي به معنيِ ياران و پيروان است، و در اصطلاح فقها و متكلّمين اعم از پسينيان و پيشينيان بر پيروان علي و فرزندانش (رضي الله عنهم) اطلاق مي گردد. سابقه اختصاص عنوان "شيعه" به پيروان ائمه عليهم السلام و روايات مربوط به آن: شايد تصور كنيم عنوان "شيعه" جز پس از گذشتِ مدتي طولاني از زمانِ ظهورِ اسلام به دوستداران و پيروان اهل البيت) عليهم السلام (اختصاص نيافت بدين معني آنگاه كه دوستان اهل البيت) عليهم السلام (رو به فزوني نهادند و در سرزمين هاي مختلف پراكندند اين عنوان بدان ها منسوب گشت تا از

ص: 54

سايرين ممتاز و مشخص شوند، لكن اين تصور درست نيست؛ زيرا اگر در احاديث نبوي به جستجو پردازيم بازمي يابيم كه اختصاص اين عنوان به دوستداران اهل البيت) عليهم السلام (همراه با همان روزي كه اسلام طلوع كرد داراي سابقه مي باشد، و شاخ و برگِ بارورِ آن مربوط به همان دوراني است كه نهالِ آن غرس شد، و نيز به اين نتيجه مي رسيم كه شارع اسلام اين نام و عنوان را خود وضع كرده بود. مطالبي كه از اين پس از نظر مي گذرانيد درخشش هائي از حديث پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله است كه آنها را روياروي تو قرار مي دهيم تا آنها را به سخن واداري و مآلاً اين حقيقت را براي تو گويا گردند. زمخشري در "ربيع الابرار" از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله روايت مي كند كه فرمود: يا علي اذا كان يوم القيامه اخذت بحجزه الله، وانت اخذت بحجزتي، واخذ ولدك بحجزتك وأخذ شيعه ولدك بحجزتك وأخذ شيعه ولدك بحجزهم فنريَ اين يؤمربنا؟ (1) اي علي! وقتي روز قيامت به هم رسد من دامنِ خدا را مي گيرم، و تو دامن و بند كمر مرا، وفرزندان تو دامنِ تو را، و شيعه فرزندان تو دامنِ آنها را؛ آنگاه در انتظارِ آن خواهيم بود كه دستور دهند ما را به كجا برند. حُجْزه بندِ لُنگ و جامه است، آنگاه به خود لُنگ و تن پوشِ پائين تنه، كلمه "حُجْزه" را از باب مجاورت اطلاق كرده اند، و گرفتن دامن و بندِ كمرِ يكديگر كنايه از شدّت نگاهداري يكديگر و مبالغه در پيروي از همديگر است. در "الصَّوَاعق المُحْرِقة" از ابن حجر آمده است: طبراني از علي عليه السلام روايت

ص: 55


1- 1.مناقب اهل بيت:، ص176، به نقل از ربيع الأبرار

مي كند كه فرمود: ان خليلي رسول الله صلي الله عليه وآله قال: يا علي! انك ستقدم علي الله وشيعتُك راضين مرضيّين، ويقدم عليه عدوّك غضَاباً مُقمحين، ثمَّ جمع علي يده يُريهم الاقماح) (1) دوست من رسول خدا) صلي الله عليه وآله) فرمود: اي علي! توبر خدا وارد خواهي شد درحالي كه شيعه تو از خدا راضي و خدا نيز از آن ها راضي است، و دشمن تو بر او در مي آيد در حالي كه ناخشنود و خشمناك و سَرِ آن ها به علّت تنگي غُل در بالا قرار گرفته و يا به دهانِ آن ها لگام زده اند. آنگاه براي اين كه اين حالت را نشان دهد دستش را در گردنش جمع كرد. جاي بسي شگفتي است كه ابن حجر پنداشته منظور از شيعه در اينجا عبارت از اهل سنت هستند! من نمي دانم آيا اين سخنِ ابن حجر از آنرو است كه شيعه و اهل سنت دو لفظِ مترادف به شمار مي روند!، و يا گفتارِ او از وحدتِ اين دو فرقه نشأت گرفته است!، و يا آن كه اهل سنت از لحاظ پيروي و دوستي نسبت به اهل بيت در سطح نمودارتري از شيعه قرار دارند!، يا نمي دانم براي چيست؟ ! ابن حجر همچنين گفته است: حافظ جمال الدين زرندي از ابن عباس آورده است كه وقتي آيه زير نازل شد: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ. ابن حَجَر اين حديث را به دنبال آيه هشتمي كه در فضيلتِ اهل بيت عليهم السلام آورده ياد مي كند، و آن آيه عبارت است از: {وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدي} (2): من آمرزنده كسي هستم كه توبه كند و به سوي من بازگردد و ايمان آورده و

ص: 56


1- 2.الصواعق المحرقه، ج2، ص449
2- 3.طه: 82

كارشايسته را پيشه خود ساخته، آنگاه راه را بازيابد. و ابن حجر اين آيه را به عنوان يازدهمين آياتي در كتاب خود آورده كه در فضلِ اهل البيت) عليهم السلام (نازل شده است، ابن عباس گفت وقتي آيه مذكور نازل گرديد رسول خدا صلي الله عليه وآله به علي عليه السلام فرمود: هو انت و شيعتك. تأتي أنت و شيعتك يوم القيامه راضين مرضيّين، و يأتي عدوّك غضَاباً مُقْمَحينَ-منظور اين آيه [وخير البريه = بهترين آفريدگان] تو و شيعه تو است. تو با شيعه خود در روز قيامت به پيشگاه خدا مي آييد در حالي كه از خدا خشنود هستيد و خدا نيز از شما خوشنود مي باشد، و دشمن تو بر خدا درمي آيد درحالي كه خشمگين بوده و لگام بردهان دارند و يا سرشان را به خاطر تنگيِ غل به بالا گرفته اند} و نيز پس از دهمين آيه از آياتي كه درباره فضيلت اهل بيت ذكر كرده است ، يعني آيه: {وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضي). (1) پرودگارت آن چنان تو را مشمول عطاياي خود خواهد ساخت كه خشنود گردي. ابن حجر مي گويد: احمد در "المناقب" آورده است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله به علي عليه السلام فرمود): آيا دوست نمي داري تو و حسن و حسين با من باشيد، و شيعه و پيروان ما مقامي در سوي راست و چپ ما داشته باشند؟ (2) و همو گفته است: طبراني چنين آورده كه رسول خدا صلي الله عليه وآله به علي عليه السلام فرمود:"انّ اول أربعه يدخلون الجنّه أنا و أنت و الحسن و الحسين، و شيعتنا عن أيماننا و شمائلنا (3) تحقيقاً اولين [گروهِ] چهار نفري كه وارد بهشت مي گردند من و تو و

ص: 57


1- 4.الضحي: 5. اما ترضيَ انّك معي في الجنّه والحسن والحسين وشيعتنا عن أيماننا و عن شمائلنا
2- 5.الصواعق المحرقه، ج2، ص467 – 468
3- 6.الصواعق المحرقه، ج2، ص466

حسن و حسين هستيم، و شيعيان ما از اطرافِ راست و چپِ ما بر آن در مي آيند. و از همواست مي گفت: طبراني حديثي را ياد كرده است كه رسول خدا) صلي الله عليه وآله) به علي) عليه السلام) فرمود:يا عليُّ! قد غُفرلك ولذريّتك ولشيعتك ومُحبيّ شيعتك علي! براي تو و فرزندانت و شيعيان تو آمرزش و مرحمت الهي منظور شده است). و همچنين گفته است: دارقطني حديثي در كتاب خود آورده كه نبيّ اكرم صلي الله عليه وآله به علي عليه السلام فرمود:ا ابا الحسن! أمّا أنت و شيعتك في الجنه ابوالحسن! امّا تو و شيعه تو در بهشت جاي داريد (1). ونيز دارقطني از ام سَلَمه حديثِ رسول خدا صلي الله عليه وآله را آورده است كه به علي عليه السلام فرمود:انت واصحابك في الجنة، وشيعتك في الجنه تو و يارانت در بهشت جاي داريد، و شيعه تو در بهشت سكني گزينند. (2) ابن اثير جزري در "النهايه في غريب الحديث و الأثر" ضمن مادّه "قمح" چنين ياد كرده است: در حديث علي عليه السلام آمده است كه نبي اكرم صلي الله عليه وآله به او فرمود:ستقدم علي الله انت و شيعتك راضين مرضيين، و يقدم عليك عدوك غضاباً مقمحين، ثم جمع يده الي عنقه يريهم كيف الاقماح تو و شيعه تو قريباً برخدا وارد خواهيد شد درحالي كه خشنود و مورد رضايت خدا هستيد، و دشمنان تو [در روز قيامت] در حالي كه خشمگين و دست هايشان به گردنشان بسته است برتو درآيند. آنگاه رسول خدا دست ها را برگردن فراهم آورد تا به آن ها كيفيت به غل كشيدن را نشان دهد). (3) سيوطي در تفسيرش ضمن تفسير آية: *

ص: 58


1- 7.الصواعق المحرقه، ج2، ص468
2- 8.الصواعق المحرقه، ج2، ص468
3- 9.النهايه ابن اثير، ج4، ص106

(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ) * گفته است: ابن عساكر از جابربن عبدالله حديثي در كتاب خود ياد كرده است كه جابر مي گفت: ما نزد نبيّ اكرم صلي الله عليه وآله بوديم، در اين اثنا علي عليه السلام وارد شد. نبيّ اكرم صلي الله عليه وآله با ديدن علي عليه السلام فرمود: والذي نفسي بيده ان هذا و شيعته لهم الفائزون يوم القيامة، ونزلت: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا). (1)... } سوگند به آن كه جانِ من در يَدِ قدرتِ او است اين شخص [يعني علي عليه السلام] و شيعه او در روز قيامت فائز و رستگار و موفق اند، و آية: {إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا} [درباره آنها] نازل شده است. } سيوطي همچنين دراين تفسير گفته است: ابن عَدِيّ حديثي از ابن عباس آورده كه وي مي گفت: وقتي آية: * (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ) * نازل شد رسول خدا صلي الله عليه وآله به علي عليه السلام فرمود: به نام "الدر المنثور في التفسير بالمأثورتاتي انت وشيعتك يوم القيامه راضين مرضيّين). (2) و همو در همان تفسير گفته است: ابن مَرْدَوَيْهْ از علي عليه السلام حديثي آورده كه مي گفت: رسول خدا صلي الله عليه وآله به من فرمود: الم تسمع قول الله: * (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ) * انت وشيعتك، وموعدي وموعدكم الحوض اذا جاءت الاُمم للحساب، تدعون غداً غُرّاً مُحجّلينَ [اي علي!] آيا اين سخنِ خدا را نشنيدي كه فرمود: {إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا... أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ} اينان عبارت از تو و شيعه تو هستند. وعده گاه من و وعده گاه شما كنار حوضِ

ص: 59


1- 10.الدر المنثور، ج6، ص379
2- 11.الدر المنثور، ج6، ص379، ترجمه اين حديث در صفحه 11 همين كتاب گذشت

[كوثر] است، وقتي كه اُمُّتْ ها براي حساب و بازپرسي مي آيند شما را در فرداي قيامت با عنوانِ "غرِّ محجلين = آبرومندان و روسفيدان" ياد مي كنند. (1) (در كتاب "غايه المرام" از "مغازلي" با اسناد به اَنَس ابن مالك آمده است كه اَنَس مي گفت: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: يدخل من امتي الجنه سبعون الفاً لاحساب (. عليهم، ثم التفت الي علي عليه السلام فقال: هم شيعتك و انت امامهم-از امت من هفتاد هزار نفر وارد بهشت مي گردند كه حساب و بازپرسي در مورد آن ها به عمل نمي آيد، آنگاه رو كرد به علي عليه السلام و فرمود: اينان شيعه تو هستند، و تو امام و رهبر آنها مي باشي. در همان كتاب "غايه المرام" از كثير بن زيد آمده است كه مي گفت: اَعْمَش بر منصور دوانقي در آمد و او براي رسيدگي به شكايات جلوس داشت، وقتي چشمش به اعمش افتاد به او گفت: اي سليمان! بيا صدرِ مجلس بنشين. اعمش گفت: من خود، هرجا بنشينم صَدْرَمْ [صدرنشيني به مكان نيست، بلكه به مكين مربوط است، تا كجا بنشينم و بايد صدر را در جايگاهي كه من نشسته ام جستجو كرد] تا آنجا كه ضمن گفتگويش يادآور شد: حديث كرد مرا رسول خدا صلي الله عليه وآله و فرمود: اتاني جبرائيل عليه السلام انفاً فقال: تختموا بالعقيق؛ فانه اول حجر شهد لله بالوحدانية، ولي بالنبوة، ولعلي بالوصية، ولولده بالامامة، ولشيعته بالجنة- لحظاتي پيش جبرائيل عليه السلام نزد من آمد و گفت انگشتان خود را با انگشتري عقيق بيارائيد؛ زيرا عقيق نخستين سنگي است كه براي خدا به وحدانيت، و براي من به نبوت، و براي علي به وصايت و خلافت، و براي فرزندانش

ص: 60


1- 12.الدر المنثور، ج6، ص379

به امامت، و براي شيعيان علي به بهشت گواهي داده است. (1) و نيز در همان كتاب از موفق بن احمد با ذكر أسناد تا سلمان فارسي آمده: سلمان از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله روايت كرده است كه آن حضرت فرمود:يا علي! تختم باليمين تكن من المقربين. قال: يا رسول الله! وما المقربون؟ قال: جبرائيل و ميكائيل. قال: فبما اتختم يا رسول الله؟ قال: بالعقيق الاحمر؛ فانه جبل اقرلله بالوحدانية، ولي بالنبوة، ولك بالوصية، ولولدك بالامامة، ولمحبيك بالجنّة، ولشيعه ولدك بالفردوس (2) اي علي! انگشتري را در انگشت دست راستِ خود قرار ده كه از رهگذر آن از زمره مقربين به شمار روي. عرض كرد: يا رسول الله: مقربين چه كساني هستند؟ فرمود: جبرائيل و ميكائيل. عرض كرد با چه انگشتري دستم را بيارايم؟ فرمود با انگشتريِ عقيقِ سرخ؛ زيرا عقيق كوهي است كه براي خدا به وحدانيت، و براي من به نبوت، و براي تو به وصيت و خلافت، و براي فرزندانِ تو به امامت و براي دوستدارانِ تو به بهشت، وبراي شيعيان تو (3) به فردوس و رودباري در بهشت كه در آن از هر گياهي رويد، اقرار كرده است. اين احاديث نمي از يَمّ، و اندكي از بسياري است كه در آنها خودِ رسول اكرم صلي الله عليه وآله دوستان علي و دوستدارانِ اولادش را "شيعه" ناميده است. هدف ما در آگاه ساختن شما بر اين روايات چنان نبود كه حامل بشارت ها و نويدهايي باشيم كه رسول اكرم صلي الله عليه وآله به شيعه علي و شيعه خاندان او ارائه فرموده و اين نويدها را به آن ها خاطر نشان ساخته است، اگرچه اين بشارت ها

ص: 61


1- 13.غايه المرام، ج1، ص120، ح4
2- 14.غايه المرام، ج1، ص120، ح6
3- 15.غايه المرام، ج1، ص125، ح14

در خورِ حفظ و روايت و نقل است و سزا است شيعه تا روزگار باقي است بدان ها افتخار كند. بلكه هدفِ ما آن بود كه تو [مطالعه كننده عزيز] نسبت به دوستان و پيروان اهل البيت عليهم السلام پايگاهي از انصاف را گزينش كني و خويشتن را به هنگام هم آهنگي با شيعه ارزيابي نمايي. بنابراين در يورش برآن ها به صرف آن كه شيعه آلِ محمد صلي الله عليه وآله هستند شتاب نگيري؛ زيرا اگر خويشتن را به انصاف واداري بازمي يابي آنان داراي مفاخر والايي هستند كه كتاب و سنت مردم را بدان ها فرا مي خوانَدْ، و نيز به اين نتيجه مي رسي كه شتابزدگي و پيش داوريِ تحقيرآميز درباره آن ها ستم راني برآن ها و برخودت مي باشد.

از رهگذر اين احاديث و امثالِ آن ها خواهي دانست واژه "شيعه" را صاحب شريعت اسلام يعني پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله درباره كساني به كار برده است كه دوستدار و پيروِ عترت و خاندان او هستند. پس بنابراين چنانچه اين واژه يا اصطلاح بدون قيد و شرط به كار رود از همان روزگار و همزمانِ با حياتِ رسول اكرم صلي الله عليه وآله از آن استفاده مي شد كه منظور از "شيعه" فرد و يا افرادي هستند كه دل هاي آن ها ولاي علي و فرزندان او عليهم السلام را پذيرا گشته است. و براي تو روشن خواهد شد كه اين اسم و عنوان داراي همين مصاديق و مُسَمَّيَات در همان زمان بوده است.

دعوت به تشيع از چه زماني آغاز شد؟

گزاف نيست اگر بگوييم: دعوت به تشيع از همان روزي آغاز شد كه رهايي بخشِ بزرگِ انسان ها محمد صلي الله عليه وآله در همان روز، بانگ و آوا به كلمه "لا

ص: 62

اله الا الله" در دره ها و كوه هاي مكه برآورد؛ زيرا وقتي آية: {وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَْقْرَبِينَ. { (1) (نازل شد و نبي اكرم صلي الله عليه وآله بني هاشم را گرد آورد و به آن ها هشدار داد و دلِ آنان را از عذاب خدا بيمناك ساخت فرمود: ايكم يؤازرني ليكون اخي ووارثي ووزيري ووصيي وخليفتي فيكم بعدي؟ (2) كداميك از شما مرا ياري مي دهد تا پس از من برادر و وارث و وزير و وصي و خليفه و جانشينم در ميان شما باشد؟ هيچ يك از حاضران به درخواستِ آن حضرت جز علي مرتضي عليه السلام پاسخِ مثبت نداد. رسول خدا به آن ها فرمود:هذا اخي و وارثي و وزيري و وصيي و خليفتي فيكم بعدي فاسمعوا له و اطيعوا اين [يعني علي عليه السلام بعد از من برادر و وارث و وزير و وصي و جانشين من در ميان شما است به امر او گوش فرا دهيد و از او فرمان بريد. (3) بنابراين دعوتِ به تشيع و پيروي از ابي الحسن علي عليه السلام از سوي صاحبِ رسالت، همگام و همزمان با دعوت به شهادتين صورت پذيرفته است؛ به همين جهت ابوذرّ غِفاري شيعه علي عليه السلام بوده و بايد او را چهارمين و يا ششمين فردي به شمار آورد كه به اسلام سبقت جست. سخن محمد كردعلي، ما را از تأييد استدلالمان در جهت اثبات هدف و منظور ما بي نياز ساخته است، چرا كه وي مي گفت: "گروهي از بزرگانِ صحابه در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله به ولايت و دوستي نسبت به علي عليه السلام معروف بوده اند، مانند سلمانِ فارسي كه مي گفت: با رسول خدا صلي الله عليه وآله بيعت كرديم مبني بر

ص: 63


1- 16.شعراء: 214
2- 17.بحار الانوار، ج18، ص178 به نقل از علل الشرايع، ج1، ص170، باب 133
3- 18.بحار الانوار، ج18، ص178 به نقل از علل الشرايع، ج1، ص170، باب 133

اين كه از نصيحت و ارشاد مسلمين دريغ نورزيم و پيرو و دوستدارِ علي بن ابي طالب عليه السلام باشيم. و ابوسعيد خدري كه مي گفت: مردم به پنج امر موظف گشتند، امّا به چهار امر عمل كردند و يك امر را ترك گفتند. وقتي از او راجع به آن چهار امر سؤال كردند پاسخ داد: نماز، زكات، روزه ماهِ رمضان، و حج [كه مردم بدانها عملاً پاي بند بودند]. پرسيدند آن امري را كه مردم به آن بي اعتنايي كردند چيست؟ گفت: ولايتِ علي بن ابي طالب عليه السلام. گفتند: آيا ولايت علي عليه السلام مانند آن چهار امر و در كنار آن ها فرض و واجب است؟ پاسخ داد: آري، همراه آن چهار امر اين امر نيز به سانِ آن ها برخوردار از وجوب و ضرورت است. و ابي ذرّ غفاري، و عماربن ياسر، و حذيفه بن اليمان وذي الشهادتين يعني خزيمه بن ثابت، وابوايوب انصاري، وخالد بن سعيد بن عاص، وقيس بن سعد بن عباده كه همگي به ولايت و تشيع نسبت به علي عليه السلام نامور و معروف بوده اند". آنگاه محمد كردعلي مي گويد: "اما نظريه پاره اي از نويسندگان مبني بر اين كه پديدآمدنِ گروهي به عنوانِ "اهلِ مذهبِ تشيع" از بدعت ها و نوآوري هاي عبدالله بن سبأ، معروف به "ابن السَوْدَاء" مي باشد نظريّه اي نادرست است و از قِلَّتِ معرفتِ اين نويسندگان نسبت به حقيقتِ مكتبِ "اهلِ مذهبِ تشيع" ريشه مي گيرد. اگر كسي راجع به اين مرد. (1) از ديدگاه شيعه اطلاعي كسب كند و از مراتب تنفر شيعه نسبت به او و گفتار و كردارش آگاه گردد، و سخن دانشمندان شيعه را كه بي هيچگونه اختلافي وي را مورد طعن و هدف يورش قرار داده اند مورد مطالعه قرار دهد

ص: 64


1- 19.اين شخصيت را گروه زيادي از محققان ساختگي و افسانه اي مي دانند كه اصلاً وجود خارجي نداشت. جامع ترين تحقيق در اين زمينه كتاب "عبدالله بن سبأ" اثر علامه مرتضي عسكري است كه اساساً او و حدود صد و پنجاه صحابي ديگر كه نام آنها در تواريخ آمده است مجعول و ساخته افسانه سرايان است (بنگريد به "مائه و خمسون صحابي مختلق" از همين دانشمند)

به اين نكته پي مي برد كه تا چه حد و مقداري نظريه اينگونه نويسندگان به صواب نزديك است؟ [يعني متوجه خواهد شد نظريه آنان تهي از واقعيت و فاقد صحت است]. بدون ترديد شيعه نخستين بار در حجاز كه بايد آنرا سرزمين تشيع برشمرد پديد آمد ". محمد كردعلي شيعه و يا از مدافعانِ شيعه نيست؛ لكن امانت و تقوايِ علمي موجب گشت وي اين حقيقت را خالص و بدون شائبه غرض ورزي و بدون اين كه تحت تأثير تعصبات مذهبي قرار گيرد، اظهار نمايد، تعصباتي كه حق را ضايع كرده و چهرة حقيقت را دگرگونه ساخته است. محمد كردعلي سپس يادآور مي شود كه پيدايش شيعه در دمشق به قرن اول هجري مي پيوندد". (1) وي با اين سخنِ فشرده و كوتاه و استدلال بر ظهورِ تشيع همزمان با حيات صاحب رسالت اسلام صلي الله عليه وآله ما را از ادامه استدلال بر اين حقيقت بي نياز مي سازد.

انتشار تشيع

بيعت غديرِ خم آخرين زمينه اي بود كه رسول حكمت صلي الله عليه وآله و اصلاح جامعه براي خلافت و جانشيني علي) عليه السلام) پس از خود آماده ساخت. جريان غديرخم حادثه اي بود كه ناگهان مردم با آن مواجه شدند. بركه و غديرخم آب هايش نابهنگام فروكش كرد، در آنجا درختانِ گشن و بزرگ وجود داشت رسول خدا صلي الله عليه وآله از سوي خدا مأمور گشت بر روي خارهاي زير اين درخت توقف كند، صد هزار نفر و يا بيشتر از مسلمين در آن هنگام در چنين مكاني كنار آن حضرت بودند. غدير خم بر سر دو راهي قرار داشت و مردم ممكن بود در آنجا بپراكنند. رسول خدا اين نقطه را محلِ مناسبي براي غنيمت

ص: 65


1- 20.خطط الشام، 5 / 251 و 256. (

شمردن فرصت يافت تا به همه حاضران قبل از آن كه پراكنده شوند حقيقت را اعلام و با آنها بيعت كند، و آنان نيز به نوبه خود اين حقيقت را به كساني كه در اين محفل عظيم حضور نداشتند خاطرنشان سازند. آنان كه غايب بودند و در اين جلسه حضور به هم نرساندند اين حقيقت با توجه به كثرت جمعيت از هر بلادي قطعاً به گوش آنها رسيد. آيا در اين صورت مي توان تصور كرد كه فردي از فرزندان اسلام در آن روزها از چنين بيعتي بي خبر مانده باشد؟ ! در همين مكان بود كه قبل از دستور به توقف و تجمعِ مردم آيه زير نازل شد: * (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ) "اي فرستاده [من] آنچه را كه از سوي پروردگارت به تو نازل شد به مردم ابلاغ كن، اگر چنين نكني [بدان] كه رسالت الهي را ابلاغ ننمودي). (1)و چون رساندن سخن به گوش حاضران با چنين شماري عظيم بدون منبر غيرممكن به نظر مي رسيد دستور داد از محمل و هودج شتران منبري درست كردند. و آيه مذكور همانگونه كه براي ما گزارش مي كند بيعت گرفتن براي علي از سوي خدا و به دستور او بوده است اين نكته را نيز خاطر نشان مي سازد كه رسالتِ پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله بدون بيعت گرفتن براي علي عليه السلام و منهاي اعلام امامتِ او بر مردم ناتمام بود و با اعلام امامتِ او رسالتِ آن حضرت كامل گرديد. اين نكته براي كسي كه مطلب را تحت تدبر و بررسي مي گيرد كاملاً آشكار است؛ زيرا

ص: 66


1- 21.مائده: 68. نزول آيه مذكور را در روز غدير گروهي از علماء روايت كرده اند، بنگريد به: الدر المنثور: سيوطي، اسباب النزول: واحدي، تفسير الكشف و البيان عن تفسير القرآن: ثعلبي، الحليّه: ابونُعَيْم، التفسير الكبير: فخرالدين رازي و امثال آن ها

رسول اكرم صلي الله عليه وآله عهده دار وظايفِ مختلفِ قانونگذاري و اجرايي و سياسي و ديني و اداري و قضا و شمار زيادي از امور ديگر بود، و همه آن ها را شخصاً رسيدگي مي كرد. امّا اگر مرگ آن حضرت فرا مي رسيد مردم نمي توانستند از مسؤولي براي اداي اين وظايف جز قانونگذاري كه از ويژگي هاي نبيّ است بي نياز باشند. و قيام به اداي وظايف در رابطه با شوؤن ديگر غير از قانونگذاري از كسي جز امام معصوم ساخته نبود، امامي كه علم و رأي خود را از ملأ اعلي استمداد و دريافت مي كرد. شناسائيِ چنين امام و اطلاع از كفايت و لياقتِ او براي مقام رهبري جز براي كسي كه اين امام را به ثمر رسانده، يعني جز براي رسولي كه امينِ بر امت اسلامي مي باشد غير ممكن بود. رسول خدا صلي الله عليه وآله برخاست و برفرازِ منبر آمد، و در لحظه اي از روز كه هوا بسيار گرم بود مردم در اين مكان توقف كردند و ناگزير شدند قسمتي از پيراهن بلندِ خود را بالاي سر وقسمتي ديگر را زير پا قرار دهند تا از تابشِ سوزان خورشيد دچار آفتاب زدگي نشده و از ريگِ داغِ زمين صدمه نبينند. نبي اكرم صلي الله عليه وآله به سخنراني آغاز كرد، و اين سخنراني از ساعات نخستين روز تا هنگام ظهر ادامه يافت، واز مجاهدت هاي خود در راه خدا، و دلسوزي و ارشاد مردم، و انتخاب علي عليه السلام به عنوان امام و راهبرِ الهي بعد از خود سخن به ميان آورد و ضمن خطابه خود فرمود: الست أولي بالمؤمنين من انفسهم آيا من از مؤمنين نسبت به خودشان سزاوارتر و برخوردارتر از ولايت نيستم؟ مردم

ص: 67

گفتند: خدايا [گواه باش كه ما مي گوييم] آري. آنگاه فرمود: من كنت مولاه فهذا علي مولاه آن كه من داراي ولايت نسبت به او هستم، اين علي نيز به سان من داراي ولايت نسبت به او است. بدين طريق براي علي همان مقام و منزلتِ اولويت فراهم آمد كه براي رسول خدا صلي الله عليه وآله به هم رسيد؛ و آن عبارت از مقام خلافت الهي بود. و مردم در همان روز با همين علي عليه السلام بيعت كردند تا آنجا كه ابوبكر و عمر به علي عليه السلام عرض كردند: هنيئاً لك يا ابن ابي طالب اصبحت مولانا و مولي كل مؤمن و مؤمنة.(1) ابن حجر مي گويد: ابوبكر و عمربه علي عليه السلام عرض كردند: "امسيت مولي كل مؤمن ومؤمنة""اين مقام براي تو فرخنده و گوارا باد ايْ علي بن ابي طالب. تو از اين پس مولاي ما و مولاي هر مرد و زن با ايمان خواهي بود". هنوز مردم از هم نپراكندند كه آيه زير نازل شد: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِْسْلامَ دِيناً. (2) هم امروز آيينِ شما را برايتان كامل كردم، و نعمت و احسانِ خويش را نسبت به شما بدون هيچگونه نقصي محقق ساختم، و اسلام را به عنوان آيين و شريعتِ پذيرفته و مورد قبول براي شما مقرر و مسجل نمودم". با توجه به اين آيه مي توان گفت از رهگذر امامت و ولايتِ علي عليه السلام بود كه آيين اسلام و نعمتِ الهي به كمال رسيد، و اسلام به عنوان ديني پسنديده و آييني مورد قبول به امت اسلامي اعلام شد. اگر كارِ حكومت و اداره مردم پس

ص: 68


1- 22.نويسندگانِ كتب فضائل و حديث و تاريخ، تهنيت عمر به اميرالمؤمنين علي عليه السلام را ياد كرده و تهنيت ابي بكر را برآن افزوده اند، بنگريد به: التفسير الكبير: فخرالدين رازي ضمن تفسير آيه {يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ... } ومُسْند احمد بن حنبل كه آن را از بُراء بن عازب روايت مي كند، و تفسير الكشف و البيان عن تفسير القرآن: ثعلبي، والصواعق: ابن حجر در اوائل آن ضمن شبهه يازدهم
2- 23.مائده: 3. بنگريد به: الدر المنثور، و تاريخ خطيب بغدادي، و ابن عساكر، و نوشته هاي طبري، وابن عقده از طُرُقِ حديثِ غدير، و ثعلبي، و ابن المغازلي، وحافظ جزريِ شافعي و ديگران

از رسول خدا صلي الله عليه وآله در اختيار علي عليه السلام قرار مي گرفت بعد از چنان بيعت و پس از نزول چنان آيات و ورود چنان روايات كه همگي گوياي فضيلتِ آن حضرت بوده اند همه مردم به جاي فرقه گرايي و پريشاني در مكتب و مذهب، آيين تشيع را مي پذيرفتند؛ اما چون در جهت رسيدنِ علي عليه السلام به خلافت موانعي پديد آمد و مردم ناگهان با جرياناتي كه قبلاً پيش بيني نمي كردند مواجه شدند ديري نپاييد كه ابي بكر به عنوانِ خليفه اداره امور مسلمين را به دست گرفت، با وجود چنين شرايطي كه پديد آمده بود چگونه مي توان انتظار داشت مردم بر ولاء و تشيع نسبت به اهل البيت عليهم السلام باقي مي ماندند، مردمي كه پيرو قدرت و حكومت بودند. آري تنها عده اي از مردم بودند كه در آن زمان اين جريان ناگهاني و حادثه ناب سامان نتوانست ثبات و پايمرديِ آنان را بر ولايت و امامت علي عليه السلام متزلزل سازد. لذا تشيع با انزواي علي عليه السلام دچار انزوا گشت، و انتشار آن پس از اين حادثه پريشان در سرزمين هاي پهناورِ اسلام مانند جنبش مورچه برروي تخته سنگ بي سر و صدا بود و انظار را به خود معطوف نمي ساخت. هيچ قبيله و سرزميني باقي نماند كه تشيع نوزادش را در ميان آنها نهاده باشد و اين نوزاد بتواند در آرامش و آسايش به سربَرَد.

علني شدنِ دعوتِ به تشيع

شيعه خلافتِ الهي را براي هيچ كسي جز علي و فرزندانش عليهم السلام معتقد نيست؛ به همين جهت دولت ها و حكومت هاي وقت كمترين مجالي براي رواج و انتشار آن فراهم نمي آوردند، و نمي خواستند اين مذهب، نسيمِ آزاد و هواي پاكيزه اي را استنشاق كند؛

ص: 69

بلكه حكومت هاي زمان تا مي توانستند محيط خفقان آوري براي آن ايجاد مي كردند؛ زيرا با ظهور تشيع و نيرومند شدن آن بيمِ آن مي رفت كه تشكيلات و سازمانِ حكومتِ آنها متزلزل گردد. دنيا عثمان و بني اميه را از ايجاد موانع در برابر ظهور تشيع به خود سرگرم ساخت و اين مكتب به خاطر سرگرم بودن حكومت وقت به دنياپرستي مجالي براي توجه مردم به سوي خود يافت و توانست خاطره روز غديرخم و فضايل علي مرتضي و اهل بيت نبوت را در اذهان تجديد كند. و چون عثمان و اقوام و دارو دسته اش در مورد دارايي مملكت درآمد آنرا به خود اختصاص دادند، و پست ها را در اختيار خود گرفتند، و عثمان با بذل و بخشش ضياع (1) و عقار (2)به اقوام خود و نيز منحصر ساختن خمس و صفايا (3)و اموال گرانبها به آن ها كارهايي را برخلاف راه و رسم سلفِ خود در پيش گرفته بود كه در نتيجه دل هاي مردم از كينه نسبت به آنان سرشار گشت. عثمان تا مي توانست روي خوشي به امثال ابي ذر (رضي الله عنه) نشان نمي داد؛ بلكه با چهره اي متغير و دگرگونه با ابي ذر و افرادي از قبيل او برخورد مي كرد، ابي ذري كه علناً ولايِ علي عليه السلام را به مردم يادآور مي شد، و پيرامون خانه هاي مردمِ مدينه به سان طوفان مي گشت و با صداي بلند بانگ برمي آورد كه: ادّبوا اولادكم علي حب علي، فمن اَبيَ فانظروا في شأن اُمّه. (4) آئين زندگاني را براساس حب و دوستي عليّ به فرزندان خود تعليم دهيد آن كه از اين كار خودداري ورزد درباره مادرش مطالعه به عمل آوريد [يعني حق داريد در طهارتِ مَوْلِدِ چنين فردي ترديد

ص: 70


1- 24.آب و زمين حاصلخيز
2- 25.اموال با ارزش
3- 26.شتر پر شير، درخت خرماي پر بار
4- 27.من لا يحضره الفقيه، ج3، ص493، ح4744

نماييد]. جابربن عبدالله انصاري نيز همانندِ ابي ذر مردم را به ولاي علي عليه السلام فرا مي خواند. ابي ذر و هم مسلكانِ او تا مي توانستند در مقام انتقاد و اعتراض نسبت به كارهاي نادرست برمي آمدند و تبهكاري ها را به باد يورش مي گرفتند. همين كار ابي ذرّ موجب گشت تا عثمان وي را به شام تبعيد كند. در شام نيز دست از روشِ خود برنداشت و وعده و وعيد نتوانست او را از خط مشي و رسالتش به يكسو نهد. فريادهاي اعتراضِ او در شام به بازدهي مطلوب بارور شد؛ معاويه ترسيد مردم شام عليه او شورش برپا كنند و اگر ابوذر به آواهاي اعتراض آميز خود ادامه دهد و مردم را زير چترِ ولاي علي و خاندانش عليهم السلام قرار دهد آرزوها و خواب هاي خوشِ او را اين آزاديِ عمل ابوذر از ميان مي برد و پريشان حالش مي سازد؛ لذا دستور داد ابي ذر را به مدينه بازگردانند و خشن ترين مركب را براي بازگشت او به مدينه درنظر گرفتند، و آن را به سرعت مي راندند تا آنجا كه گوشت كچاله ران هايش از هم دريده شد. [اما مگر ابي ذر در مدينه آرام گشت؟ ! بلكه زبان خلنده او كه تبهكاران را مي آزرد گوياتر شد] و چون عثمان ديد براي سكوت ابي ذر راه چاره اي وجود ندارد و تبعيد، يا تطميع به مال، و يا سرزنش و سركوفت نمي تواند مانع از اداي وظيفه و انتقادهاي او گردد او را به "ربذه" يعني همان جايي كه قبل از اسلام در آن به سر مي برد تبعيد كرد، و سرانجام در آنجا به علّت گرسنگي از دنيا رفت. (1) الله اكبر، سخن حق را ببينيد كه با انسان چه

ص: 71


1- 28.همه مورخان ترجمه احوال ابي ذر و مصائبي كه در راه خدا و احقاق حق به خود ديد ياد كرده اند، اگر مي خواهيد به بخشي از اين جريان آگاه شويد به شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج2، ص376 مراجعه كنيد

مي كند، وچه مصيبت ها و سختي ها است كه به خاطر اداي وظيفه امر به معروف و نهي از منكر عايد انسان مي گردد. شگفت نيست كه ابي ذر دچار چنين سرنوشتي شود، زيرا آن كه. تصميم دارد در راه خدا از سرزنش هيچ ملامتگري هراس به خود راه ندهد، و هيچ سركوفتي او را تحت تأثير خود نگيرد خويشتن را براي تحمل ناخوشي ها و شكنجه ها و صدمه ها آماده ساخته و با آغوش باز از اينگونه ناراحتي ها استقبال مي كند. امّا حقاً چنين پايمردي را بايد در كنار مصائبي ديگر ناچيز دانست: رسول خدا صلي الله عليه وآله قبل از ابي ذر مصائبي سخت تر و دردناك تر را به خود ديد. و امام حسين عليه السلام پس از ابوذر از مصائبي استقبال كرد كه به مراتب سوزناك تر و فجيع تر از مصائب ابي ذر بوده است. و بدين سان هر كه خواهان و مصمم بر احقاق حق و ابطال باطل است خود را براي اينگونه فداكاري ها آماده مي كند. نام اين قهرمانان را جز اينگونه فداكاري ها و جانفشاني هاي پرارزش جاويدان نساخت، اينان بهترين الگوها و افراد نمونه اي به شمار مي روند، به ويژه در چنان دوراني كه عوامل سقوط و گمراهي بر سر مردم سايه افكنده بود؛ اما بايد ديد چه كساني دست اندكار شدند و با پايمردي و استقامت به هيچ وجه تحت تأثير عوامل محيطي قرار نگرفتند. نتيجه آن كه علني شدنِ دعوتِ تشيع از زمان عثمان درخشيدن آغاز كرد و عثمان نتوانست با حربه تبعيدِ ابوذر، و مجازات عمار و درهم شكستن استخوان هاي پَهْلُويش اين دعوت را در محاقِ آن خفه كند و به آن خاتمه داد.

فلسفه نماز

اشاره

نماز وسيله شستشوي از گناهان و مغفرت و آمرزش

ص: 72

الهي است چرا كه خواه ناخواه انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته مي كند، لذا در حديثي مي خوانيم كه پيامبر اكرم از يكي از ياران خود سوال كرد: اگر بر در خانه يكي از شما نهري از آب صاف و پاكيزه باشد و در هر روز پنج بار خود را درآن شستشو بدهيد، آيا چيزي از آلودگي و كثافت در بدن شما مي ماند؟ در پاسخ عرض كرد: نه! فرمود نماز درست همانند اين آب جاري است، هرروز كه انسان نمازي مي خواند گناهاني در بين دو نماز او انجام شده است از بين مي رود. 3-نماز سدي در برابر گناهان آينده است چرا كه روح ايمان را در انسان تقويت مي كند و نهال تقوي را در دل پرورش مي دهد، و مي دانيم ايمان و تقوي نيرومندترين سد در برابر گناه است و اين همان چيزي است كه در آيه فوق به عنوان نهي از فحشا و منكر بيان شده است. در احاديث مختلف مي خوانيم كه افراد گناهكاري بودند كه شرح حال آنها را براي پيشوايان اسلام بيان كردند، پيشوايان فرمودند: غم مخوريد، نماز آنها را اصلاح مي كندو كرد. 4-نماز غفلت زُداست؛ بزرگترين مصيبت براي رهروان راه حق آن است كه هدف از آفرينش خود را فراموش مي كنندو غرق در زندگي مادي و لذايذ زودگذر مي گردند اما نماز به حكم اين كه در فواصل مختلف و در هر شبانه روز پنج مرتبه انجام مي شود، مرتبا انسان را اخطار مي دهدو هدف آفرينش او را به او گوشزد مي كند و اين نعمت بزرگي است كه

ص: 73

خدا در اختيار انسان قرار داده است. 5-نماز خودبيني و كبر را مي شكند چرا كه انسان هفده ركعت در هر شبانه روز و در هر ركعت دوبار پيشاني بر خاك در برابر خدا مي گذارد، خود را ذره اي در برابر عظمت او مي بيند. پرده هاي غرور و خودخواهي را كنار مي گذارد به همين دليل امام علي بعد از ايمان نخستين عبادت را كه نماز است با همين هدف تبيين مي كند و مي فرمايد: خداوند ايمان را براي پاكسازي انسان از شك واجب كرده و نماز را براي پاكسازي از كبر. 6-نماز وسيله پرورش فضايل اخلاقي و تكامل معنوي انسان است، چرا كه انسان را از جهان محدود ماده و چهار ديوار عالم طبيعت بيرون مي برد، به ملكوت آسمانها دعوت مي كندو با فرشتگان هم صدا و هم آواز مي سازد، خود را بدون نياز به هيچ واسطه در برابر خدا مي بيند و با او به گفتگو مي نشيند، تكرار اين عمل در شبانه روز آن هم با تكيه روي صفات خدا، رحمانيت و رحيميت و عظمت او مخصوصا با كمك گرفتن از سوره هاي مختلف قرآن بعدا از حمد كه بهترين دعوت كننده به سوي نيكي ها و پاكي ها است اثر قابل ملاحظه اي در پرورش فضايل اخلاقي در وجود انسان دارد. لذا در حديثي از امام علي عليه السلام مي خوانيم كه در فلسفه نماز فرمودند: نماز وسيله اي براي تقرب هر پرهيزگاري به خدا است. 7-نماز به ساير اعمال انسان ارزش و روح مي دهد چرا كه نماز روح اخلاص را زنده مي كند؛ زيرا

ص: 74

نماز مجموعه اي است از نيت خالص و گفتار پاك و اعمال خالصانه، تكرار اين مجموع در شبانه روز بذر ساير اعمال نيك را در جان انسان مي پاشد و روح اخلاص را تقويت مي كند لذا در حديثي معروف مي خوانيم كه اميرمومنان علي عليه السلام در وصاياي خود بعد از آنكه فرق مباركش با شمشير ابن ملجم جنايتكار شكافته شد فرمودند: خدا را، خدا را، درباره نماز، چرا كه ستون دين شماست.

مي دانيم هنگامي كه عمود خيمه در هم بشكند يا سقوط بكند هرقدر طناب ها و ميخ هاي اطراف محكم باشد اثري ندارد، همچنين هنگامي كه ارتباط بندگان با خدا از طريق نماز از ميان برود اعمال ديگر خود را از دست مي دهد. در حديثي از امام صادق عليه السلام مي خوانيم: نخستين چيزي كه در قيامت از بندگان حساب مي شود نماز است اگر مقبول افتد ساير اعمالشان قبول مي شود و اگر مردود شد ساير اعمال نيز مردود مي شود. شايد دليل اين سخن آن باشد كه نماز رمز ارتباط خلق با خالق است اگر بطور صحيح انجام گردد قصد قربت و اخلاص كه وسيله قبولي ساير اعمال است در او زنده مي شود و گرنه بقيه اعمال او مشوب وآلوده مي گردد و از درجه اعتبار ساقط مي گردد. 8-نماز قطع نظر از محتواي خودش با توجه به شرايط صحت، دعوت به پاك سازي زندگي مي كند، چرا كه مي دانيم مكان نمازگزار، لباس نمازگزار، فرشي كه بر روي آن نماز مي خواند، آبي كه با آن وضو مي گيردو غسل مي كند، محلي كه در

ص: 75

آنجا وضو و غسل مي كند بايد از هرگونه غصب و تجاوز به حقوق ديگران پاك باشد. كسي كه آلوده به تجاوز و ظلم، ربا، غصب، كم فروشي، رشوه خواري و كسب مال حرام باشد چگونه مي تواند مقدمات نماز را فراهم كند. بنابراين تكرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز خود دعوتي به سوي رعايت حقوق ديگران. 9-نماز علاوه بر شرايط صحت، شرايط قبول و شرايط كمال دارد كه رعايت آن ها نيز يك عامل موثر ديگر براي ترك بسياري از گناهان است، در كتب فقهي و منابع حديثي امور زيادي به عنوان موانع قبول نماز ذكر شده است از جمله مساله شرب خمر است كه در روايات آمده است: نماز شراب خوار تا چهل روز مقبول نمي افتد مگر اينكه توبه كند. و در روايات متعددي مي خوانيم از جمله كساني كه نماز آنها قبول نخواهد شد پيشواي ستمگران است. در بعضي از روايات تصريح شده كه نماز كسي كه زكات نمي دهد قبول نخواهد شد. و همچنين روايات ديگري مي گويد: خوردن غذا حرام يا عجب و خود بيني از موانع قبول نماز است. پيداست كه فراهم آوردن اين شرايط قبولي تا چه حد سازنده است. 10-نماز روح انضباط را در انسان تقويت مي كند، چرا كه دقيقا بايد در اوقات معيني انجام گيرد كه تاخير و تقديم آن هردو موجب بطلان نماز است و همچنين آداب و احكام ديگر در مورد نيت و قيام و ركوع و سجود و قعود و مانند اينها كه رعايت آنها، پذيرش انضباط را در برنامه هاي زندگي كاملا آسان مي سازد. 11-حركت انسان بسوي

ص: 76

كارهاي خير و حركت بسوي خير مطلق در اذان و اقامه چهار مرتبه گفته مي شود: بشتاب براي نماز كه بهترين كارهاست.

جامعه اي بسوي معنويات مي گرايد كه در آنها كارهاي خير و عام المنفعه مورد توجه باشد، زيرا انجام آنها نيز محبوب خداوند است و انسان را به خداوند نزديك مي سازد. پيامبر اكرم مي فرمايند: محبوب ترين بندگان نزد خداوند عزوجل كسي است كه نفعش به بندگان خدا بيشتر برسد و حقوق خداوند را بيشتر رعايت كند و كارهاي خير و انجام آنها را در ديدگاه مردم محبوب سازد. 12-خيرخواهي نسبت به ديگران و دعا براي آنها در نماز براي همه انسانها طلب هدايت كرده و را ه راست را از خداوند مي خواهد. 13-ارتباط قلبي انسان با پيامبر صلي الله عليه و اله و مخلصان و صالحان در كل جهان در سلام هاي نماز اعلام همبستگي خويش را با پيامبر اكرم و مخلصان و صالحان جهان مي نماييم. 14-تولي و تبري در نماز با گفتن ((اياك نعبد و اياك نستعين، اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين انعمت عليهم)) و همچنين سلام ها و... ولايت و دوستي حضرت حق و انبيا و صديقين و شهدا و صالحين را هدف قرار داده و بدان سوي حركت مي نماييم و با گفتن ((غير المغضوب عليهم و لاالضالين)) از راه و روش مغضوبين و رانده شده ها و گمراهان بيزاري و تبري مي جوييم. 15-آرامش قلبي و قدرت روحي قرآن ياد خدا را تنها عامل آرام بخش دلها معرفي كرده است. تاثير توجه به خداوند در ايجاد آرامش قلبي از اين جهت است كه: اولا

ص: 77

خداوند هدف نهايي فطرت انسان است و انسان خود به خود در طلب اين اين مطلوب نهايي در تب و تاب است و تا به آن نرسد آرام و قرار نمي گيرد و راضي نمي شود. ثانيا، كسي كه توجه به خداوند ندارد، طبعا توجه او به دنيا و برخورداري هاي مادي و ظاهري است، چنين فرد هر قدر در جهت كسب نعمتهاي دنيايي تلاش كند و به بهره هاي فراواني دست بيابد هرگز راضي نمي شود و در حسرت چيزهاي است كه ندارد، از طرف ديگر از اين كه نعمتهاي موجودش دستخوش آفات شده و زايل شوند نيز همواره در بيم و هراس است لذا هرگز روي راحتي و آسايش را نمي بيند و دلش آرام و قرار ندارد و در مواجهه با مصائب و مشكلات نيز به سرعت دستخوش اندوه و تالمات روحي مي شود. 16-نورانيت دل و عقل در تعاليم اسلامي از ياد خداوند به عنوان نور دلها و جلا قلوب و حيات دلها تعبير شده است. 17-توجه انسان به روز قيامت و اين كه آن دنيا نتيجه اعمال اين دنيا است. در نماز با گفتن (مالك يوم الدين) انسان به ياد قيامت و عظمت آن روز مي افتد. با اين كه خداوند مالك اين جهان و آن جهان است (مالك يوم الدين) گفته شده است. زيرا در جهان مالكيت خداوند متعال ظهور كامل دارد كه كسي حق كار و حتي سخن گفتن ندارد مگر اينكه به اذن او باشد. همه اينها فوايدي است كه در نماز، قطع نظر از مساله جماعت وجود دارد و اگر ويژگي جماعت را برآن بيافزاييم كه

ص: 78

روح نماز همان جماعت است و بركات بيشمار ديگري دارد.

نمازهاي مردود

ممكن است عملي صحيح باشد ولي مورد قبول قرار نگيرد، مثل جنس بي مشتري. در احاديث نماز برخي از افراد را فاقد ارزش و مردود به حساب آورده اند كه به چند نمونه اشاره مي شود. 1-بي تفاوت ها: امام صادق عليه السلام فرمودند: نماز كساني كه نسبت به برهنگان و آوارگان جامعه بي تفاوتند، قبول نيست. 2-حرام خواران: پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله فرمودند: نماز حرام خواران، مثل بناي ساختمان بر ريگ است. 3-بي تعهدان در خانه: رسول خدا صلي الله عليه و اله مي فرمايند: نماز زني كه از درآمد شوهر بهره مند مي شود ولي به مسئوليت الهي خود عمل نمي كند، پذيرفته نيست. 4-تاركان زكات: در قرآن در اكثر موارد پرداخت زكات را در كنار برپاداشتن نماز آورده و در احاديث بسياري آمده كه نماز آنانكه زكات مال خويش را نمي دهند پذيرفته نمي شود. 5-افراد لاابالي: نماز كسي كه اهل تقوا نيست يا ركوع و سجودش را در نماز بطور مطلوب انجام نمي دهد، پذيرفته نيست.

6-حاقن و حاقب: يعني كسي كه بول و غايط خود را نگاه مي دارد و بدينوسيله به خود فشار آورده و دچار ضررهاي جسمي مي شود. 7-پيشنماز غير محجوب: گاهي در مسجدي مردم از يك پيشنماز خوششان نمي آيد ولي او هم حاضر نيست اين مكان را ترك كند، چنين موردي موجب خلوت شدن مسجد مي شود. در روايات نماز چنين كساني مردود شمرده شده است.

نمازهاي معصومين

در اينجا به نمونه اي از نماز اوليا دين اشاره مي كنيم صداي

ص: 79

اذان براي رسول خدا صلي الله عليه و اله چنان جاذبه داشت و نشاط مي آورد، كه هنگام اذان به بلال مي فرمود: اي بلال ما را از غم و تلخي و اندوه رهايي بخش. و آن حضرت فرمودند كه كسي صداي اذان بشنود و بي تفاوت باشد جفا كرده است. هنگام نماز رنگ چهره علي عليه السلام مي پريد و مي لرزيدو مي فرمودند: وقت نماز رسيده، وقت امانتي كه خدا بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرد، اما آنها از قبول آن دوري كرده و ترسيدند.

به قول حافظ: آسمان بار امانت نتوان كشيد قرعه فال به نام من ديوانه زدند.

امام سجاد عليه السلام همين كه در نماز، به جمله مالك يوم الدين مي رسيد، آنقدر تكرار مي كرد، تا بيننده خيال مي كرد او در آستانه جان دادن است و نيز در سجده غرق در عرق مي شد. امام باقر عليه السلام مي فرمايند: پدرم امام سجاد عليه السلام، در شبانه روز، هزار ركعت نماز مي خواند. رسول خدا هر وقت كه زمان نماز فرا مي رسيد، گويا كه كسي را نمي شناخت و حال معنوي خاصي پيدا مي كرد و مي فرمود: گرسنه از غذا سير و تشنه از آب سير مي شود ولي من از نماز سير مي شوم. علي عليه السلام در جنگ صفين مراقب خورشيد بود و گاهي به آسمان نگاه مي كرد. ابن عباس علت آنرا از ايشان پرسيد فرمودند: براي اينكه نماز اول وقت از دستم نرود. گفت حالا، فرمودند: آري

آداب نماز

رعايت نكاتي كه به آداب نماز مربوط مي شود (هچون مسواك،

ص: 80

نظافت و توجه به خداوند و... ) در كمال اين عبادت موثر است. امام باقر عليه السلام فرمودند: در نماز، توجه به خدا داشته باش، زيرا از نماز، آن مقدار قبول مي شود كه با توجه خوانده شود. سپس حضرت مي فرمايد در هنگام نماز با سر، دست و صورت خود بازي نكن، زيرا همه اين كارها، سبب نقص نماز تو مي شود و در حالت كسالت و سنگيني مشغول نماز مشو، زيرا چنين نمازي، ازآن منافقان است. امام صادق عليه السلام مي فرمايند:گاهي پنجاه سال بر انسان مي گذرد ولي خداوند، حتي يك نماز او را نپذيرفته است. از پيامبر خدا صلي الله عليه و اله نقل شده است: دو ركعت نماز كسي كه مسواك كند، از هفتاد ركعت بدون مسواك بهتر است.

نماز وهمراه هايش

در موارد متعددي از آيات قرآن كه نماز مطرح شده است، در كنار آن فرمان ديگري نيز آمده است مانند زكات، انفاق، امر به معروف و نهي از منكر، قرض دادن به خداوند، كه بصورت وام به محرومان است. اين جامعيت احكام عبادي را مي رساند كه در كنار ارتباط با پروردگار، مسائل اقتصادي و اجتماعي و رسيدگي به نيازمندان و انجام امر به معروف و نهي از منكر هم مطرح است. مي توان به اين آيات، در زمينه هاي فوق مراجعه كرد:بقره83، انفال 3، توبه71، لقمان 17 و مزمل 20 و بسياري از آيات ديگر.

نماز پرواز روح

در احاديث از نماز به عنوان معراج مومن ياد شده است، ليكن اين عروج و پرواز نه در فضاي آسمان بلكه در فضاي معنويت و بندگي است و براي رسيدن به قرب پروردگار

ص: 81

است. به نكته هايي كه نماز گزار به آن بر مي خورد توجه كنيد:1-در عبادت و نماز، بيشترين سختي و فشار، غلبه بر هواي نفس و شروع عبادت است. 2-شروع عبادت وقتي باارزش است كه پايان آن سالم و بدون آفت باشد. 3-معراج روحي نمازگزار محتاج توجه خالص و نفي همه عبوديت هاست (لا لبيك). 4-در نماز و بار يافتن به محضر خداوند، قلب سليم لازم است. 5-در نماز همراه ارتباط با خدا ارتباط با مردم نيز لازم مي باشد. در كنار حق الله، حق الناس را هم بايد ادا كرد. 6-مقدمات نماز، اذان، اقامه و ذكرهاي مستحب نيز مقدمه پرواز ملكوتي است. 7-در عبادت، شرك و ريا انسان را به دره سقوط مي افكند. 8-نماز و عبادت طبق دستور است. 9-انسان در كنار نيايش و عبادت، گاهي هم استراحت و لذتهاي مباح دارد. 10-انسان الهي هرچه با عظمت خدا آشنا مي شود غير خدا در نظرش كوچكتر مي شود انگار كه در اوج ملكوت مي باشد.

11-عبادت اوليا الله نيز گرچه نسبت به نماز و بندگي افراد معمولي، همواره در اوج است به قول سعدي: طيران مرغ ديدي؟ تو زپاي بند شهوت بدر آي تا ببيني طيران آدميت

گفتار در فلسفه نماز را با حديثي از امام رضا عليه السلام پايان مي دهيم. امام در پاسخ نامه اي كه درباره فلسفه نماز پرسيده شده است چنين فرمود: علت تشريع نماز اين است كه توجه و اقرار به ربوبيت خداوند است و مبارزه با شرك و بت پرستي و قيام در پيشگاه پروردگار در نهايت تواضع و فروتني و اعتراف به گناهان وتقاضاي بخشش

ص: 82

از معاصي گذشته و نهادن پيشاني بر زمين همه روز براي تعظيم پروردگار و نيز هدف اين است كه انسان هميشه هوشيار و متذكر باشد، گرد وغبار فراموش كاري بر دل او نشيند، مست و مغرور نشود، خاشع و خاضع باشد، طالب و علاقه مند افزوني در مواهب دين و دنيا گردد. علاوه براين كه مداومت ذكر خداوند در شب و روز كه در پرتو نماز حاصل مي گردد، سبب مي شود كه انسان مولا، مدبر و خالق خود را فراموش نكند، روح سركشي و طغيان گري بر او غلبه نكند و همين توجه به خداوند و قيام در برابر او انسان را از معاصي باز مي دارد.

فلسفه عبادات

اشاره

احكام و برنامه هاي عبادي اسلام، همه حكمت وفلسفه دارد. اولا بدليل صدها آيه وحديث، كه مردم را به تعقل و و تفكر فرا مي خواند و هيچ مكتبي به اندازه اسلام، به انديشيدن دعوت نكرده است. ثانيا يكي از انتقادهاي شديد قرآن بر مشركان و بت پرستان، تقليد كوركورانه و بي دليل از نياكان است. ثالثا خود قرآن، بارها دركنار بيان احكام و دستورها، بدليل آن هم اشاره كرده است. امامان معصوم نيز در روايات، به بيان اين حكمتها پرداخته و دانشمندان اسلامي، گاهي به تاليف كتابهايي پيرامون اين موضوع اقدام كرده اند. بعلاوه با پيشرفت دانش بشري، روز بروز پرده از اسرار احكام الهي و دستورهاي ديني برداشته مي شود و هرچه از عمر اسلام مي گذرد بر عظمت و جلوه آن افزوده مي شود. با توجه به نكات فوق، يادآور مي شود كه:1-لازم نيست دليل همه احكام را همه مردم در همه زمانها

ص: 83

بدانند. 2-در فلسفه احكام، تنها نبايد نظر به فوايد و آثار مادي آنها داشت و تنها به بعد اقتصادي و بهداشتي و... توجه كرد و از آثار روحي، معنوي و آخرتي آن غافل بود. 3-كسي كه خدا را حكيم و دستورهايش را بر اساس حكمت مي داند، نبايد بخاطر اينكه امروز دليل حكمي را نمي داند از انجام آن تخلف كند. 4-در هر جا از قرآن و حديث، دليل محكمي بر فلسفه حكمي نداريم، بهتر است ساكت باشيم و با يك سري توجيهات و حدسيات، دليل تراشي نكنيم. 5-اگر از بعضي از اسرار جهان هستي آگاه شديم، مغرور نشويم و توقع نداشته باشيم كه دليل همه چيز را بدانيم. 6-از مدار عادي خارج نشويم و به دامن وسوسه ها نيافتيم، در مسائل ديني هم كه به قانون خدا گردن مي نهند، بايد بپذيرند و و عمل كنند. چرا كه خداوند، هم مهربان تر است و هم دانا و حكيم تر، هم آينده را مي داند و هم آثار ظاهر و باطني. 7-اگر گوشه اي از اسرار حكم خدا را شناختيم، نبايد گمان كنيم كه بر همه اسرار واقف گشتيم. آنكه فلسفه حكمي را را بفهمد، نمي تواند خيال كند آنچه فهميده، تمام است و ديگر چيزي جز آن نيست. مگر با عقل و فكر محدود انساني، مي توان به عمق احكامي كه از علم بي انتهاي خدا سرچشمه گرفته، پي برد؟

8-همان عقلي كه ما را به فهميدن فلسفه احكام دعوت مي كند، همان مي گويد: اگر جايي ندانستي، از آگاهان بپرس، اين همان تعبد در برابر اولياي دين است. اما قرآن: درباره نماز

ص: 84

مي گويد: نماز، انسان را از فحشا و منكر باز مي دارد. در جاي ديگر مي گويد:نماز را براي ياد و توجه به من بپا داريد. در جاي ديگر مي گويد: با ياد خدا دلها آرام مي گيرد. درباره روزه مي گويد: روزه بر شما واجب شد، تا آنكه اهل تقوا شويد. چون بيشتر گناهان از فوران غريزه غضب و شهوت است. درباره حج مي گويد: به زيارت حج بروند، تا منافعي فراوان بدست آورند. درباره زكات مي فرمايد: از مردم و اموالشان زكات بگير، تا آنان را (از روح بخل و دنيا پرستي) پاك كني. درباره قمار و شراب مي گويد: شيطان توسط آنها ميان شما دشمني و كينه برقرار مي كند و شما را از ياد خدا دور مي سازد. و قصاص را مايه حيات اجتماع مي داند چرا كه در جامعه، اگر جنايتكار به كيفر نرسد آن جامعه مرده و جنايت پرور مي شود و ايمني از بين مي رود. اينها نمونه اي از آيات الهي قرآن بود كه به آثار و حكمتهاي الهي احكام الهي اشاره داشته است. اما حديث: از ميان انبوه احاديث اين موضوع، تنها يه چند جمله از يكي از سخنان اميرالمومنين عليه السلام در نهج البلاغه اشاره مي كنيم:

خداوند، ايمان را براي پاكسازي از شرك، واجب ساخت و نماز را براي پاك ساختن از تكبر و زكات را بعنوان سبب سازي براي رزق و روزي و...

اما فطرت

فطرت انسان نير به فلسفه برخي از احكام واقف و معترف است. هر انسان در هر شرايطي و زماني، بدي و حرام بودن دروغ، خيانت، تهمت، آدم كشي، دزدي،

ص: 85

ستم، كم فروشي و... را قبول دارد. و خوبي، عدالت، پاكي، خدمت به ديگران و... را خوب و بجا مي داند. اينها از فطريات انسانها و فطرت، برخي از از بدي ها و خوبي ها را درك مي كند و اين، الهام الهي است كه فرموده: (فالهمها فجورها و تقواها).

اما علم

نبايد غافل بود كه پيشرفت علوم در رشته هاي مختلف، خدماتي به تبيين فلسفه احكام كرده و پرده هاي بسياري را كنار زده است. مثلا وجود كرم كدو و تريشين در گوشت خوك يا زيانهاي مواد الكلي براي كبد و بدن انسان بر كسي پوشيده نيست. اين گوشه اي از فلسفه تحريم گوشت خوك يا شراب را نشان مي دهد. اسلام ادرار در حال ايستادن را نهي كرده وعلم نشان داده كه ايستادن بول كردن باعث مي شود تمام بول به راحتي خارج نشود. يا آنچه درباره غسل است، براي زدودن آثار فعاليت اعصاب سمپاتيك و فشارخون در حال جنابت مي باشد و نيز توجه به خدا براي زدودن حال غفلت از خدواند است. اگر اسلام از خلال كردن با چوب درخت انار نهي كرده است، براي آن است كه لثه ها در مقابل آن حساسيت خاصي دارد. به همين صورت، دستورهاي اسلام درمورد واجبات و محرمات و حتي مستحبات و مكروهات، در زمينه هاي رفتاري و خوراكي، پوشاكي، وسائل ومسائل زندگي، همه و همه حكمتهاي بلند و دقيقي دارد كه درباره آنها كتابهاي زيادي هم توسط دانشمندان بزرگ نوشته شده است. تسليم بزرگترين فلسفه: بدون شك، دستورهاي خدا و احكام شرح داراي فلسفه و دليل است ولي لازم نيست در تمام احكام و

ص: 86

فرمانهاي الهي، در پي يافتن دليل اقتصادي، بهداشتي و علمي آن باشيم. مسلمان بايد در برابر پيام وحي، تسليم باشد و اين روحيه تسليم و پذيرش، كمال آدمي است و برخي از دستورات براي آزمودن روح تسليم و بندگي است. فرمان خداوند به ابراهيم، براي قرباني كردن فرزندش اسماعيل نمونه اي از آن مي باشد. در دستورهاي عبادي و احكام الهي هم، گاهي هدف، تسليم و پذيرش دستور و تمرين براي جلب رضايت معبود و اطاعت محض از آفرديگار مي باشد. هدف عبادت، پرورش روح انسان است، آنگونه كه حركات ورزشي براي تربيت جسم مي باشد. امام سجاد عليه السلام و امام علي عليه السلام مي گويند: خدايا افتخارم همين بس كه بنده تو هستم. در مناجات شعبانيه مي خوانيم: خدايا اگر مرا در دوزخ، به دوزخيان اعلام خواهم كرد كه من تو را دوست دارم!... ((علي عليه السلام اعلام مي دارد كه خدايا، عبادت من نه از روي طمع به بهشت يا ترس از دوزخ است، بلكه تو را شايسته عبادت يافته ام و مي پرستم. )) اوليا خدا از عبادات او لذت مي برند و گناهكاران از شيريني عبادت عبادت و ياد خدا محروم اند. گاهي كسي علاقه به خدمتگزاري به شخصي را دارد. بدون آنكه چشمداشت مالي و هدف اقتصادي داشته باشد. خود خدمت به آن شخصيت والا برايش هدف و ارزشمند است و نه حتي كسب دانش يا كسب وجهه و رسيدن به موقعيت اجتماعي.

بهانه يا تحقيق

با توجه به آنچه گذشت، معلوم مي شود كه كساني هستند كه روحيه تعبد و تسليم ندارند و در پي بهانه اند تا شانه از

ص: 87

بار تكليف و دينداري خالي كنند. از اين رو مساله تحقيق را عنوان مي كنند و براي هر دستور ديني دنبال فلسفه و دليل مي گردندو خيلي هم خود را روشنفكر جا مي زنند. قرآن كريم نسبت به برخي از اينگونه افراد درباره اعتقاد به قيامت مي فرمايد: (گروهي مي خواهند راه گناه را در پيش بگيرند، مي پرسند: روز قيامت كي است؟ ) آنان مثل كودكان بهانه گيري هستند كه هر لحظه بهانه مي گيرند و آن كه انجام شد، بهانه اي ديگر مي گيرند. قرآن درباره چنين كسان مي گويد: (اگر نشانه اي از قدرت خدا و معجزات انبيا مشاهده كنند، اعراض كرده، مي گويند: اين همان سحر و جادوي معمولي و هميشگي است. ) منابع: فلسفه اسرار حكم، نويسنده محمد وحيدي پرتوي از اسرار نماز، محسن قرائتي

فلسفه سجده بر خاك چيست؟

سوال

فلسفه سجده بر خاك چيست؟ و چرا شيعه بر مهر و تربت كربلا سجده مي كند؟

پاسخ اجمالی:

حقیقت سجده همان خضوع، تذلل، میل و ... است. سجده یکی از واجبات است؛ چرا که در قول خدای متعال آمده است: "ای کسانی که ایمان آورده اید! رکوع کنید و سجود به جا آورید...".

در این جا ضروری است به نکته ای توجه شود و آن این که شیعه بر خاک سجده می کند، نه برای خاک؛ زیرا که سجود برای غیر خدای متعال به اتفاق تمام علمای شیعه شرک است.

گاهی سؤال می شود که چرا فقط بر خاک سجده می کنید؟ جوابش این است که ما در این مسئله از سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) پیروی می کنیم؛ چرا که در

ص: 88

منابع و مصادر معتبر اهل سنت آمده است: سجده بر خاک است و پس از آن، چیزهایی که از خاک می روید. البته، غیر از چیزهایی که به طور عادی از پوشیدنی های و خوراکی ها است. اما در حال اضطرار بر لباس و پوشیدنی ها هم می شود سجده کرد!

در این جا برای هر قسم به ذکر یک روایت اکتفا کرده و تفصیل را به جواب تفصیلی احاله می دهیم.

1. سجده بر خاک: مسلم در کتاب صحیح خود نقل می کند: (خداوند) تمام زمین را برای ما محل سجده و خاکش را برای ما پاک کننده قرار داد، زمانی که آب یافت نشود.

2. سجده بر آنچه که از زمین می روید: بخاری در کتاب صحیح خود چنین نقل می کند: ام سلیم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) درخواست نمود تا به منزلش بیاید و نماز بخواند، تا وی آن جا را مکان همیشگی نمازش قرار دهد! رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) درخواست ام سلیم را اجابت کرد، به منزل او آمد، حصیری را که در خانه اش بود با آب مرطوب نمودم و در آن جا نماز خواند، ام سلیم با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نماز گذارد و آن جا را مصلای خویش قرار داد.

3. سجده بر لباس در حال اضطرار: بخاری از انس بن مالک نقل می کند: ما (مسلمانان) با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نماز می خواندیم و به خاطر شدت گرمای مکان سجده، قسمتی از پیراهن خود را مکان سجده گذاشتیم و بر آن

ص: 89

سجده کردیم .

بنابراین، ملاحظه می شود که شیعه بر سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) که در مصادر معتبر اهل سنت آمده تکیه می کند.

پرسشی که در این جا باقی می ماند این است که چرا شیعه به سجده بر تربت امام حسین (علیه السلام) تأکید می کند؟

در جواب این پرسش باید گفت، اولاً: خاک و تربت امام حسین (علیه السلام)؛ مانند سایر تربت ها است و وجهی برای استثنای آن از سایر خاک ها نیست. ثانیاً: سجده بر تربت امام حسین (علیه السلام) واجب نیست، بلکه مستحب است. ثالثاً: اهل بیت (علیهم السلام) بر این مسئله تأکید فرمودند که سجده بر تربت امام حسین (علیه السلام) ثواب دارد.

رابعاً: خاک و تربت امام حسین (علیه السلام) نماد و تابلوی بسیاری از مسائل عقیدتی، مبارزاتی، تاریخی و ... است و از این جهت سزاوار است از آن استفاده کنیم.

در باره فلسفه سجود بر خاک از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است: "سجود خضوع برای خدای متعال است، بنابراین، سزاوار نیست که بر خوردنی ها و پوشیدنی ها باشد، چرا که مردم دنیا، بنده خوردنی ها و پوشیدنی ها هستند، در حالی که سجده کننده در سجود خویش در عبادت و بندگی خدا است، پس سزاوار نیست که پیشانی اش بر معبود بندگان دنیا، کسانی که مغرور و به غرور دنیا شدند، باشد. سجود بر خاک فضیلتش بیشتر است؛ زیرا که سجده این چنینی در تواضع و خضوع برای خدای متعال رساتر و سزاوارتر است.

پاسخ تفصیلی:

یکی از مسائل جنجال برانگیز علیه شیعه – از روی جهل یا دشمنی

ص: 90

– که از طرف مخالفان مطرح می شود و از این طریق شیعه را مورد حمله قرار می دهند، مسئله سجده بر خاک است. در حالی که اگر این مسئله از روی حق و انصاف و به دور از هرگونه تعصب بررسی شود، نتیجه آن درست برعکس آن چیزی است که به شیعه نسبت می دهند؛ زیرا که شیعه بر خاک سجده می کند، نه برای خاک؛ چرا که سجده بر دو قسم است؛ یکی سجده برای چیزی و دیگری سجده بر چیزی.

بدون تردید اولی حالتی از حالات شرک است و شیعه این نوع از سجده را حرام می داند؛ برای این که سجود این چنینی برای غیر خدا است و اثباتش نیاز به براهین و تلاش زیاد ندارد، و شما را به فتاوای علمای شیعه در این مسئله ارجاع می دهیم.

برای روشن شدن مسئله و حقیقت موضوع، به تحلیل و بررسی آن در ضمن مباحث آینده می پردازیم.

تعریف سجود:

سجود در لغت به معنای فروتنی، افتادگی و ... آمده است. در شرع مقدس به معنای نهادن مقداری از پیشانی بر زمین یا غیر آن در حالی که چیزی بین پیشانی و چیزی که بر آن سجده می شود، حایل و فاصله نباشد. دلیل آن روایتی است که می گوید: "نگامی که سجده می کنی پیشانی ات را بر زمین بگذار و سریع به زمین نزن؛ (مانند نوک زدن کلاغ بر زمین)". (1)

همچنین در این باره روایت است: "نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از حرارت و گرمی زمین مکه و مدینه در پیشانی و دست هایمان شکایت کردیم و رسول خدا (صلی

ص: 91


1- 1. ابن حبان، صحیحه، ج 1، ص 264.

الله علیه و آله وسلم) به شکایت ما جواب مثبت نداد". (1)

سجده به اجماع تمام علما و فقها واجب است؛ چرا که خدای متعال می فرماید: "ای کسانی که ایمان آورده اید: رکوع کنید و سجده به جا آورید...". (2)

فقهی بودن مسئله:

بدیهی است که این موضوع (سجود) از مسائل فقهی است، نه از مسائل کلامی؛ زیرا که سجده به فعل مکلف تعلق و ارتباط دارد. اختلاف در مسائل فقهی (نزد شیعه و اهل سنت) فراوان است و بهترین دلیل آن، این است که مشاهده می کنیم، مذهب اهل سنت خود به چهار مذهب اصلی تقسیم می شود که این چهار مذهب در بسیاری از مسائل فرعی فقهی با هم اختلاف دارند. (3)

روایات باب سجود :

اخبار و روایات وارده در باب سجود را می شود به سه قسم تقسیم نمود:

1. روایاتی که تأکید می کنند به ضرورت سجده بر زمین.

2. روایاتی که اشاره دارند به سجده بر گیاهان؛ مانند حصیر.

3. روایاتی که اشاره دارند به سجده بر پیراهن (پارچه) پنبه ای یا پشمی. (4)

الف. روایاتی که بر سجود روی زمین تأکید می کنند. روایات در این زمینه فراوان است و با تعابیر متفاوت و مختلف در کتاب های روایی نقل شده است که ما در این جا به ذکر چند نمونه اکتفا می کنیم:

1. "جعلت لی الارض مسجداً و طهوراً"؛ زمین برای من محل سجده و پاک کننده قرار داده شد. این روایت در کتاب مسلم این گونه آمده است:

"تمام زمین برای ما محل سجده قرار داده شد و خاکش برای ما پاک کننده (طهور)، در صورتی که آب یافت نشود".

در سنن ترمذی این گونه

ص: 92


1- 2. مسلم، صحیح، ج 3، ص 312؛ ابن ماجه سنن، ج 2، ص 360.
2- 3. حج، 77.
3- 4. برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به: الفقه علی المذاهب الاربعة، الجزیری، عبدالرحمن.
4- 5. علامه امینی، السجود علی التربة الحسینیة، ص 13.

آمده است: "تمام زمین برای من مسجد و طهور قرار داده شد".

در کلام بیهقی چنین نقل شده است: "زمین برای من طهور و مسجد قرار داده شد". در کلام بیهقی با این بیان نیز ملاحظه می شود: "زمین برای من پاک و مسجد قرار داده شد و هر کجا که هنگام نماز شد نماز می خوانم هر طور که باشد". (1)

2. اباذر نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: "زمین برای تو محل سجده است. پس هر کجا که وقت نماز شد، نماز بخوان". (2)

3. ابن عباس می گوید: "پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بر سنگ سجده کرد". (3)

4. ابو سعید خدری روایت می کند: "من با چشمان خودم دیدم که بر پیشانی و بینی رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) اثر خاک و گل بود". (4)

5. جابربن عبدالله می گوید: "من با رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) نماز ظهر می خواندم. به خاطر شدت گرما و حرارت، یک تکه سنگ در دست خود گذاشتم تا این که سرد شود و بر آن سجده کنم

6. انس بن مالک می گوید: "ما با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در گرمای شدید نماز می خواندیم، هر یکی از ما سنگ بر می داشتیم و در دست خود نگه می داشتیم تا این که خنک شود، وقتی سرد شد می گذاشتیم و بر آن سجده می کردیم". (5)

7. عمر بن خطاب می گوید: "در شب بارانی برای نماز صبح خارج شدیم؛ چون زمین گل آلود شده بود، هر یک از ما مقداری سنگ جمع آوری

ص: 93


1- 6. صحیح البخاری، ج 1، ص 113؛ صحیح مسلم، ج 2، ص 64؛ صحیح النسائی، ج 2، ص 32؛ صحیح ابی داود، ج 2، ص 114؛ السنن الکبری، ج 2، 433، 435.
2- 7. صحیح النسائی، ج 2، ص 37.
3- 8. حاکم در مستدرک ان روایت را نقل کرده و ذهبی آن را تصحیح نموده است، ج 3، ص 473.
4- 9. صحیح البخاری، ج 1، ص 2، 198، 163، 253، 256، 258، 259؛ سنن ابی داود، ج 1، ص 143 – 144؛ السنن الکبری، ج 2، 106.
5- 10. السنن الکبری، ج 2، 106.

کردیم و در حیاط مسجد فرش کردیم و بر آن نماز گذاردیم، وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) متوجه این مسئله شد، فرمود: چه چیز خوبی، پس این شروع نماز خواندن با سجده بر سنگ بود". (1)

8. عیاض بن عبدالله قرشی نقل می کند: "چون پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) دید مردی بر عمامه ای که بر سرش است، سجده می کند، اشاره فرمود عمامه ات را به عقب بکش و اشاره فرمود با پیشانی ات سجده کن". (2)

اینها نمونه ای از روایات فراوانی است که بیان می کند، سجود باید بر خاک و زمین باشد. (3) بیهقی می گوید: ... اگر سجود بر پارچه و لباس جایز بود، باید در روایات به آن اشاره می شد؛ چرا که سجده بر آن از برداشتن سنگ و خنک کردن در دست برای سجود راحت بود. (4)

ب. روایاتی که می گویند سجود بر غیر زمین بدون عذر جایز است:

1. انس بن مالک نقل می کند: "جده اش (ملیکه) رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) را برای غذایی که برای آن حضرت پخت، دعوت کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از آن غذا و طعام خورد، سپس فرمود: برخیزید و با من نماز اقامه کنید. انس بن مالک می گوید: پاشدم و حصیری را که بر اثر مرور زمان سیاه شده بود، آبی پاشیدم و نمناکش کردم. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بر آن ایستاد. من پشت سر حضرت و آن پیرزن (جده اش) پشت سر من به نماز ایستادیم. (5)

همچنین از انس روایت دیگری است با این مضمون که می گوید:

ص: 94


1- 11. سنن ابوداود؛ ج 1، ص 75؛ السنن الکبری، ج 2، ص 440.
2- 12. السنن الکبری، ج 2، ص 105.
3- 13. جهت آگاهی بیشتر درباره روایات وارده در این باب، نک: نمایه "ما هی فلسفة السجود علی التربة"؟ سؤال 508 عربی (سایت: 554).
4- 14. مسند احمد حنبل، ج 1، ص 321؛ السنن الکبری، ج 2، ص 105.
5- 15. بخاری، صحیحه، ج 1، ص 101؛ صحیح النسائی، ج 2، ص 57.

"یکی از عمه هایم برای پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) طعامی پخت و خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) گفت: من دوست دارم در منزل من غذا میل کنی و در آن جا نماز بخوانی! انس می گوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) آمد، حصیر بزرگی که در منزل بود، دستور داد آن را در گوشه ای از اتاق گذاشتیم و روی آن را آب و جارو کردیم، پس پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بر روی آن به نماز ایستاد و ما پشت سر آن حضرت نماز اقامه کردیم". (1)

همچنین از انس بن مالک روایت است که می گوید: "ام سلیم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) درخواست نمود تا به منزلش بیاید و نماز بخواند، تا وی آن جا را مکان همیشگی نمازش قرار دهد! رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) درخواست ام سلیم را اجابت کرد، به منزل او آمد، حصیری را که در خانه اش بود با آب مرطوب نمودم و پیامبر در آن جا نماز خواند، ام سلیم با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نماز گذارد و آن جا را مصلای خویش قرار داد". (2)

2. ابن عباس نقل می کند: "رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) بر حصیر کوچک نماز می گذارد". (3)

3. ابو سعید خدری می گوید: "بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) وارد شدم، دیدم آن حضرت بر روی حصیر نماز می خواند و بر همان حصیر سجده می کند". (4)

4. میمونه (همسر پیامبر) نقل می کند: "رسول الله در حال نماز

ص: 95


1- 16. ابن ماجه، سنن، ج 1، ص 255.
2- 17. صحیح النسائی، ج 2، ص 57.
3- 18. ترمذی، صحیح، ج 2، ص 126.
4- 19. صحیح مسلم، ج 2، ص 62، 126.

بود و من در کنارش بودم به گونه ای که پیراهنش به من می خورد، هنگامی که به سجود می رفت، و بر حصیر نماز می گذارد". (1)

روایات در این زمینه فراوان است که به جهت اختصار به همین مقدار اکتفا می کنیم.

ج. روایاتی که می گویند سجده بر غیر زمین در حال عذر جایز است:

در این قسمت به بیان حدیث انس بن مالک اکتفا می کنیم. انس می گوید: "ما با رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) نماز می خواندیم. هرگاه یکی از ما به جهت شدت گرما، نمی توانستیم پیشانی خود را بر زمین بگذاریم، در حال سجده، پیراهن خود را پهن می کردیم و بر آن سجده می کردیم".

این روایت در منابع مختلف اهل سنت؛ مانند صحیح بخاری و صحیح مسلم با الفاظ و تعابیر مختلف نقل شده است. (2)

هر محقق و پژوهشگری با تحقیق و جست و جو در این احادیث به روشنی درمی یابد که تمام این روایات متمرکز در این مسئله هستند که اولاً سجده باید بر خاک باشد، پس از آن چیزهایی که از زمین می روید، غیر از خوردنی ها و پوشیدنی ها و در مرحله بعد (در حال اضطرار) بر پیراهن (پارچه) می توان سجده نمود.

بنابراین و طبق این روایات فقها و علما این شاگردان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) به تبعیت از روایات ائمه (علیهم السلام) می گویند: واجب است محل سجده در نماز زمین یا چیزی که از زمین می روید باشد و از چیزهایی که غالباً خوردنی و پوشیدنی نیست باشد. (3)

اما این که چرا ما (شیعه) مقداری از خاک

ص: 96


1- 20. بخاری، صحیح، ج 1، ص 101؛ مسلم، صحیح، ج 2، ص 128.
2- 21. بخاری، صحیح، ج 1، ص 101؛ مسلم، صحیح، ج 2، ص 109؛ ابن ماجه، السنن، ج 1، ص 321؛ ابوداود، السنن، ج 1، ص 106.
3- 22. نک: عروة الوثقی، ج 1، باب السجود، مایصح السجود علیه.

و گل را خشک می کنیم و به صورت مهر درآورده و بر آن سجده می کنیم؟ این به جهت دلایلی است که بعضی از آنها عبارت اند از:

1. به جهت اطمینان به طهارت و پاک بودن آن است؛ زیرا که یکی از شرایط محل سجده (چیزی که بر آن سجده می شود) آن است که پاک باشد. همچنین برای اطمینان به مباح بودن آن؛ چرا که یکی از شرایط محل سجده مباح بودن آن است.

2. به خاطر این که در زمان ما غالباً کف خانه ها، مساجد و ... با فرش پوشانده شده است و خاک یافت نمی شود، بنابراین، بر روی مهر سجده می کنیم.

فلسفه سجده بر تربت امام حسین (علیه السلام) :

در این که چرا شیعه بر تربت امام حسین (ع) سجده می کند؟ باید گفت:

1. در میان فقهای شیعه فقیهی را نمی توان یافت که قایل باشد، سجود بر خاک امام حسین واجب است، بلکه آنان می گویند هر خاکی که پاک و مباح باشد، سجده بر آن صحیح است. چنان که بیان شد. بلی آنان می گویند سجده بر خاک امام حسین (ع) مستحب است. (1)

2. سجود بر تربت حسینی نمونه ای است از نمونه های سجده بر خاک و مسلمانان بر صحت سجده بر خاک و زمین اجماع دارند، پس وجهی برای استثنای تربت حسینی از مطلق زمین و خاک باقی نمی ماند، تا گفته شود چرا شیعه بر تربت امام حسین (علیه السلام) سجده می کند.

3. اهل بیت (ع) تأکید فراوان داشتند بر سجود بر تربت حسینی و امام سجاد (علیه السلام) اولین امامی بود که بر تربت حسینی سجده کرد. تمام

ص: 97


1- 23. نک: تحریر الوسیلة، امام خمینی، ج 1، باب مایصح السجود علیه.

امامان (علیهم السلام) بر خاک امام حسین (علیه السلام) سجده می کردند و بر استحباب آن تأکید داشتند. چنان که امام صادق (علیه السلام) می فرماید: "سجده بر تربت سید الشهداء حجاب های هفت گانه را بر می دارد". (1)

4. وجوه فراوانی بر رجحان داشتن سجود بر تربت سید الشهدا دلالت می کند که بر اهل دانش پوشیده نیست؛ مثلا:

الف. آموزه های اعتقادی: عمر بن سعد، صبح روز عاشورا نماز صبح را با لشکریانش به جماعت خواند، اما در ظهر همان روز امام حسین (علیه السلام) را به شهادت رساند. شیعه با سجده بر تربت حسینی در نماز، اعلان می کند که نماز مرده و بی روح؛ مانند نماز عمر بن سعد و حاکمش یزید و ... نمی خواند، بلکه نماز شیعه؛ مانند نماز امام حسین (علیه السلام)، جدش و پدرش است. این همان چیزی است که مفهوم ولایت اهل بیت (علیهم السلام) را نزد شیعیانش محکم و استوار می کند .

و به همین جهت ائمه (علیه السلام) به سجده بر تربت حسینی تأکید کردند؛ یعنی سجود بر تربت حسینی همان تسلیم و خضوع برای خدا است، با پیروی از راه اولیائش.

ب. آموزه تاریخی: برخی تلاش کردند تا معالم و آموزه های غدیر که در آن با علی (علیه السلام) به عنوان امام و خلیفه بیعت شد و عاشورا که در زمان بنی امیه اتفاق افتاد را خاموش کنند. تربت حسینی سند زنده تاریخی است بر جنایات حکام بنی امیه در روز عاشورا. زمانی که ظالمان در طول تاریخ تا به امروز، تمام امکانات خویش را تجهیز کردند تا تعالیم و آموزه های

ص: 98


1- 24. وسائل الشیعة، ج 6، ص 23.

غدیر و عاشورا را کم رنگ کنند و از بین ببرند.

اما ائمه و اهل بیت (علیهم السلام) حادثه عاشورای حسینی را از طریق مرثیه، گریه، زیارت و ... در جان و دل مردم و نسل ها رسوخ دادند و بین آنان و قیام عاشورا ارتباط برقرار نمودند. از این رهگذر مسئله اهمیت و تأکید بر تربت حسینی آشکار می شود.

ج. آموزه های جهاد و شهادت: تربت حسینی یکی از چیزهایی است که می تواند انگیزه انقلاب و جهاد را در اکثریت مردم مسلمان تهیج کند و این همان چیزی است که امت اسلامی به آن نیازمند است. به ویژه در دنیایی که امروز ما در آن زندگی می کنیم و جامعه اسلامی مواجه با انواع جنگ ها است. تعامل و ارتباط با تربت حسینی، ارتباط با یک مقدار خاک جامد و بی روح نیست، بلکه تعامل و ارتباط با نیروی متحرک و مفهوم انقلاب و جهاد و ... است.

علاوه بر اینها تربت امام حسین (علیه السلام) دارای آموزه های اخلاقی، سیاسی و عقیدتی – دینی مهم و ... است که مباحث مبسوط در این باره را باید در کتاب های مربوط به نهضت و قیام حسینی جست و جو نمود. (1)

در پایان می گوییم: شیعه چه گناهی کرد؟ هنگامی که تمسک کرد به تعالیم رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) و عمل کرد طبق سنت و راه و روش آن حضرت و به افعال و کردار متیقن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) متلزم شد و از چیزهای مشکوک در تشریع که یکی از آنها سجود بر پیراهن و فرش

ص: 99


1- 25. عبدالمنعم حسن، بنور فاطمة اهتدیت، ص 203 – 204؛ به نقل از الفریفی، سید عبدالله، التشیع، ص 206.

بدون عذر و غیر ضرورت است، دوری کرد.

درباره این موضوع روایات فراوانی وجود دارد که به فلسفه نهی از سجود بر خوردنی ها و پوشیدنی ها اشاره می کند که یکی از آنها روایت هشام بن حکم است:

هشام می گوید به امام صادق (علیه السلام) گفتم: "به ما خبر بده از چیزهایی که سجود بر آنها جایز است و چیزهایی که سجده بر آنها جایز نیست. امام صادق (علیه السلام) فرمود: "جایز نیست سجده مگر بر زمین و آنچه که از زمین می روید، مگر آنچه که خوردنی یا پوشیدنی است.

هشام می گوید: عرض کردم جانم به فدایت، علت این امر چیست؟ امام (علیه السلام) فرمود: زیرا سجده خضوع برای خدا است، پس سزاوار نیست، بر خوردنی یا پوشیدنی باشد؛ چرا که مردم بنده خوردنی ها و پوشیدنی ها هستند، در حالی که سجده کننده در سجود خویش در عبادت و بندگی خدا است، پس سزاوار نیست که پیشانی اش بر معبود بندگان دنیا، کسانی که مغرور و به غرور دنیا شدند، باشد. سجود بر خاک فضیلتش بیشتر است؛ زیرا که سجده این چنینی در تواضع و خضوع برای خدای متعال رساتر و سزاوارتر است. (1)

گزيده راهنماي حقيقت

مشخصات كتاب

سرشناسه:سبحاني تبريزي، جعفر، 1308-

عنوان قراردادي:راهنماي حقيقت: پرسش و پاسخ پيرامون عقايد شيعه. برگزيده.

عنوان و نام پديدآور:گزيده راهنماي حقيقت/جعفر سبحاني.

مشخصات نشر:تهران: مشعر، 1386.

مشخصات ظاهري:271 ص.

شابك: ‫13000 ريال ‫ 964-540-29-5

وضعيت فهرست نويسي:فيپا

يادداشت:كتابنامه به صورت زيرنويس.

موضوع:شيعه -- عقايد -- پرسشها و پاسخها.

رده بندي كنگره: ‫ BP211/5 ‫ /س18ر2015

رده بندي ديويي: ‫ 297/4172

شماره كتابشناسي ملي: 1027406

مقدمه

رسول خدا صلّي الله

ص: 100


1- 26. من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 273

عليه وآله در طول 23 سال، رسالت خود را به خوبي انجام داد و با هدايت مرحله به مرحله، اسلام را تبيين و به مردم معرفي نمود و در هيجدهم ذيحجه سال دهم هجرت نيز، در غدير خم با معرفي علي ابن ابي طالب عليه السلام به عنوان امام و پيشواي امت اسلامي، رسالت خويش را به پايان برد و چشم از جهان فرو بست. پيامبر صلّي الله عليه وآله پيش از وفات خويش دو گوهر گرانبها؛ يعني قرآن و عترت را در ميان مردم به وديعت نهاد و از آنان خواست با تبعيت و پيروي از آنها به هدايت و كمال دست يافته و از ضلالت و گمراهي نجات يابند. (إني تارك فيكم الثقلين؛ كتاب الله وعترتي ما إن تمسّكتم بهما لن تضلّوا بعدي أبداً). ليكن متأسفانه پس از رحلت رسول خدا صلّي الله عليه وآله به دلايلي كه هم اكنون فرصت بيان آن نيست، به وصيت آن حضرت عمل نشد و ميان قرآن و پيروي از عترت جدايي افتاد و رفته رفته با گذشت زمان، مشكلات فراواني براي جامعه اسلامي پديد آمد، اختلافات مذهبي توسعه يافت و دشمنان دين و رسالت با بهره گيري از جهل و ناداني مردم، با فته انگيزي و ايجاد شبهه هاي عقيدتي، مسلمانان را به جان يكديگر انداختند و از اين رهگذر توانستند ذخاير و منابع كشورهاي اسلامي را غارت كنند و ساكنان آنها را در فقر و ناداني و عقب ماندگي نگه دارند. امروز نيز با گذشت بيش از هزار و چهارصد و اندي سال، بار ديگر استثمارگران و غارتگران بين المللي با استفاده از همان حربه به ميدان آمده و در

ص: 101

تعدادي از كشورها همچون عراق و افغانستان با قساوت و بي رحمي هرچه تمام تر و با بهره گيري از بمب و سلاح هاي مخرب، مردان، زنان و كودكان بي گناه را به خاك و خون مي كشند و آنان را قطعه قطعه مي كنند و از اين طريق بهشت را مي جويند! و يك بار ديگر ماجراي خوارج و جنايات آنان در صدر اسلام را در خاطره ها زنده مي كنند. طبيعي است در چنين وضعيتي علما و دانشمندان نقشي بس مهم و ويژه دارند؛ از يك سو بايد حقايق را بيان كرده، شبهات را پاسخ دهند تا با ايجاد معرفت ديني، ريشه اين گونه افكار را در جهان اسلام بخشكانند و از سوي ديگر از تفرقه و شكاف ميان جامعه اسلامي جلوگيري كنند. كتابي كه در پيش روي شما است چنين رسالتي را دنبال مي كند و به قلم استاد و فقيه متفكر و فرزانه حضرت آية الله آقاي حاج شيخ جعفر سبحاني دامت بركاته به رشته تحرير در آمده است. شخصيت زمان شناس و بزرگواري كه عمر خويش را در راه تحقيق و تبيين علوم و معارف اسلامي سپري كرده و آثار گران سنگي در معرفي و دفاع از مكتب اهل بيت عليهم السلام به طالبان و جويندگان حقيقت ارائه كرده اند. از خداوند متعال براي ايشان سلامتي و طول عمر و موفقيت روزافزون مسألت داريم. اين كتاب پيش از اين در 659 صفحه به چاپ رسيد كه با توجه به درخواست هاي مكرر علاقمندان، گزيده آن، به شكل كنوني تقديم مي گردد.

معاون آموزش و پژوهش

بعثه مقام معظم رهبري

20 / 1 / 1386

فصل اوّل
تاريخ شيعه و گسترش آن

1تشيع در چه زماني پديد آمده است؟ ! سؤال: درباره پيدايش

ص: 102

شيعه فرضيه ها و نظريات مختلفي مطرح شده است، بفرماييد تشيع از چه زماني پديد آمده است؟ پاسخ: معمولاً اين نوع پرسش ها درباره نحله هاي كلامي و فرقه هاي مذهبي مطرح مي شود كه پس از رحلت پيامبر اسلام پديد آمده اند؛ مثلاً مي گويند: مذهب اشعري چگونه و از چه زماني پديد آمده؟ در پاسخ گفته مي شود: مذهب اشعري مكتبي كلامي است كه ابوالحسن اشعري {260324ه} در آغاز قرن چهارم آن را پي ريزي كرد. در مقابل آن، مذهب معتزله قرار دارد كه آن هم يك مذهب كلامي است و واصل بن عطا{80 130ه} شاگرد حسن بصري {م110ه} آن را بنيان نهاد. در اين موارد، مي توان براي پيدايش مذهب، تاريخ مشخصي تعيين كرد. اين گفته در خصوص مذاهب فقهي نيز صادق است. مذهب حنفي به وسيله ابوحنيفه{80 150ه} و مذهب شافعي به وسيله محمد بن ادريس شافعي{150 204ه} پديد آمد و همچنين ديگر مذاهب فقهي نيز تاريخ پيدايش مشخصي دارند. امّا تشيع يك مذهب كلامي و فقهي نيست كه پس از پيدايش اسلام و درگذشت رسول خدا صلّي الله عليه وآله پديد آمده باشد. تشيع، با اسلام تاريخ يكسان دارد. در واقع تشيع همان اسلامي است كه پيامبر خدا صلّي الله عليه وآله آورده و يكي از تعاليم آن، استمرار رهبري و امامت به وسيله فردي است كه از جانب خدا تعيين و به وسيله پيامبر صلّي الله عليه وآله معرفي مي شود. اين اصل اساسي كه ضامن بقاي اسلام است و هويت تشيع را تشكيل مي دهد، در زمان خود رسول خدا صلّي الله عليه وآله به وسيله آن حضرت اعلام شد و گروهي از صحابه پيامبر، آن را پذيرفتند و پس

ص: 103

از درگذشت رسول خدا صلّي الله عليه وآله بر همان پيمان باقي ماندند. اينان پيشگامان تشيع در عصر رسول خدا صلّي الله عليه وآله و پس از او بودند. امّا گروهي ديگر، اين اصل را ناديده گرفته و رهبري را از آن ديگري دانستند. تشيّع به اين معني، تاريخي جز اسلام و واقعيتي جز اين آيين ندارد و اين اصل؛ يعني تعيين رهبر و امام از جانب خداوند، جزئي از تعاليم اسلام بوده و در زمان حيات پيامبر صلّي الله عليه وآله اعلام شده است. رويكرد عقلاني در شيوه گزينش رهبر پيش از آن كه صفحات احاديث و تاريخ را ورق بزنيم، نخست درباره شيوه حكومت اسلامي پس از رسول خدا صلّي الله عليه وآله سخن مي گوييم. حاصل سخن اين كه آيا پيامبر اسلام صلّي الله عليه وآله براي زعامت و اداره امور كشور پس از رحلت، فردي را معين كرد، يا اين كه آن را به مهاجرين و انصار واگذار نمود، و به لقاء اللّه پيوست؟ محاسبات اجتماعي به روشني ثابت مي كند كه پيامبر صلّي الله عليه وآله فردي را براي زعامت معين كرد و در اين مورد، به امر الهي، «حكم خداوند» را بر «انتخاب امت» ترجيح داد، زيرا به هنگام رحلت پيامبر صلّي الله عليه وآله سه دشمن قوي و نيرومند، جامعه اسلامي را تهديد مي كرد. از جانب شرق مجوس آتش پرست، از جانب غرب روميان مسيحي و در داخل، ستون پنجم نفاق كه براي خود، قدرت و ريشه هاي اجتماعي داشت، به گواه اين كه آيات فراواني درباره منافقان در سوره هاي مختلف نازل شده است. در چنين وضعيتي، مصلحت جامعه اسلامي ايجاب

ص: 104

مي كرد كه پيامبر فردي نيرومند، عالم، آگاه، زاهد و پارسا را براي زعامت معين كند، تا پس از درگذشت او، اين مسأله خاتمه يافته تلقي شود و همه نيروها تحت فرمان او براي حفظ اسلام و مقابله با مثلث پيش گفته بكوشند. در حالي كه اگر در اين مورد سكوت مي كرد، علاوه بر سه مشكل ياد شده، مشكل ديگري به نام اختلاف در درون مسلمانان پديد مي آمد و چه بسا به جنگ داخلي كشيده مي شد. با توجه به اين حقايق تاريخي، احتمال انتصاب بر انتخاب اولويت مي يابد. و به ديگر سخن، در شيوه حكومت، دو نظر بيش نيست، نظريه «تنصيص» و نظريه «گزينش»، آن هم به وسيله مهاجرين و انصار. در اين مورد، موضع پيامبر را از نزديك بررسي مي كنيم؛ زيرا مسأله از سه فرض بيرون نيست:

1. اصولاً پيامبر درباره شيوه حكومت پس از خويش سخني نگفته باشد. 2. پيامبر صلّي الله عليه وآله درباره شيوه حكومت، موضع گرفته و آن را به شورا واگذارد. 3. فرد لايقي را از ميان تربيت يافتگان خود براي رهبري برگزيند. فرضيه نخست، با كامل بودن دين و استمرار آن تا روز رستاخيز سازگاري ندارد؛ زيرا اسلام يك آيين فردي نيست و تعاليم آن منحصر به عبادات شخصي و نيايش هاي فردي نمي باشد، بلكه يك دكترين جامع است كه بشر را از هرگونه تقنين و تشريع بي نياز مي كند و به صورت خودكفا تا پايان جهان پيش خواهد رفت. آورنده چنين آييني نمي تواند نسبت به مسائل حكومت، كه ضامن بقاي دين است، سكوت اختيار كند و بي تفاوت باشد. و موضع انفعالي به خود بگيرد. نظريه دوم تا حدي نظريه مقبولي

ص: 105

است و آن اين كه پيامبر، موضع مثبت داشته و نسبت به مسائل حكومتي بي تفاوت نبوده، ولي اگر شيوه حكومت بر اساس شورا بود، بايد پيامبر صلّي الله عليه وآله در كلمات خود به اين امر اشاره فرموده، شرايط و ضوابط شورا را به نحو دقيق تبيين نمايد و براي آموزش دادن مسلمانان، آن را در طول زندگي خود به صورت هاي عملي پياده كند تا مسلمانان پس از درگذشت او دچار حيرت و سرگرداني نشوند، در حالي كه در كلمات پيامبر صلّي الله عليه وآله و احاديث و تاريخ زندگاني او، نص صريحي بر اين كه نظام حكومت، نظام شورايي است، ديده نمي شود، حتي بعد از خليفه اوّل شيوه تعيين خليفه، غالباً بر اساس شورا نبوده، بلكه با تعيين خليفه قبلي، فردي زمام امور را به دست مي گرفته است. حكومت در اسلام، فصلي كوتاه و گذرا نيست كه با يك جمله «وَأَمْرُهُمْ شُوري بَيْنَهُمْ» (1) پايان پذيرد، بلكه بخش هاي گسترده اي از احكام و امور را دربر مي گيرد، كه عنايت پيامبر را براي تبيين جزئيات و شرايط، مي طلبد. طبعاً نظريه سوم، بيش از دو نظريه ديگر قابل پذيرش است و اتفاقاً احاديث رسول خدا صلّي الله عليه وآله و تاريخ حيات آن حضرت به روشني آن را ثابت مي كند. پس از يك تحليل اجتماعي، اكنون به پاسخ پرسش از نظر حديث و تاريخ مي پردازيم. 1. شيعه در كلمات رسول خدا صلّي الله عليه وآله نامگذاري پيروان علي عليه السلام به شيعه، از زمان خود پيامبر صلّي الله عليه وآله آغاز شده و روايات فراواني حاكي از آن است كه آن حضرت اين نام را بر پيروان علي

ص: 106


1- 1.شوري / 38.

عليه السلام نهاده است. محدثان و مفسران نقل مي كنند آنگاه كه آيه «إِنَّ الّذينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحات أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيّة» (1)فرود آمد، پيامبر صلّي الله عليه وآله رو به علي عليه السلام كرد و فرمود: «مقصود از اين عبارت، تو و شيعيانت مي باشيد كه روز قيامت خشنود و پسنديده هستيد». در حديث ديگر فرمود: «تو و پيروانت مقصود هستيد، وعده من و شما در روز قيامت نزد حوض كوثر است. آنگاه كه امت ها براي حسابرسي به آنجا مي آيند، شما را فرا مي خوانند در حالي كه نور از چهره و پيشاني شما تابان است». روايات مربوط به نزول اين آيه در حق شيعيان علي عليه السلام و اين كه پيامبر صلّي الله عليه وآله پيروان علي عليه السلام را شيعه ناميد، در كتاب هاي مختلف وارد شده است، براي نمونه به مدارك زير مراجعه شود. (2). بنابراين، نامگذاري پيروان علي عليه السلام به شيعه، از جانب رسول خدا صلّي الله عليه وآله انجام شده و اين خود مبنايي در تعيين شيوه حكومت پس از پيامبر صلّي الله عليه وآله به شمار مي رود. 2. امامت، همزاد نبوّت شكي نيست كه مقام امامت با مقام نبوت تفاوت دارد. پيامبر گيرنده وحي و پايه گذار دين است، در حالي كه امام نه دريافت كننده وحي است و نه پايه گذار دين، بلكه وظايفي كه رسول خدا صلّي الله عليه وآله در قلمرو بيان احكام و اجراي آنها برعهده داشت، پس از وي برعهده امام مي باشد. امام مرجع بيان احكام و عقايد اسلامي و مدير امور كشور است. با توجه به اين اصل و بنابر روايات، روزي كه پيامبر صلّي الله عليه وآله نبوت

ص: 107


1- 2.آنان كه ايمان آورده و عمل نيكو انجام داده اند، آنان بهترين مردم هستند. {بينه، 7}
2- 3.الدر المنثور، ج6، ص 589؛ الصواعق المحرقه، ص 161؛ نهايه ابن اثير، ماده قمح، ج4، ص 106؛ مناقب ابن مغازلي، ص 293؛ و غير آن. البته سيوطي در الدرالمنثور اين احاديث را از تفسير طبري و تاريخ ابن عساكر نقل كرده است

خود را براي بني هاشم بيان كرد، جانشيني و رهبري علي عليه السلام را نيز اعلام نمود و اين حاكي از آن است كه نبوت و امامت همزاد بوده و دارنده هر دو منصب از جانب خدا به وسيله وحي الهي معين مي شوند. اين مسأله در منابع تاريخي چنين آمده است: پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله سه سال دعوت پنهاني داشت. آنگاه كه خدا او را با آيه «وَأَنْذِرْ عَشيرتَكَ الأَقْرَبين» (1). مخاطب ساخت، او بيش از چهل تن از بستگان خود را كه همگي از شخصيت هاي بني هاشم بودند، براي ضيافت ناهار دعوت كرد و پس از صرف غذا، سخنان خود را اينگونه آغاز كرد: (هيچ كس از مردم براي كسان خود چيزي بهتر از آنچه من براي شما آورده ام، نياورده است. من خير دنيا و آخرت را براي شما آورده ام، خدايم به من فرمان داده كه شما را به توحيد و يگانگي وي و رسالت خويش دعوت كنم. چه كسي از شما مرا در اين راه كمك مي كند تا برادر و وصي و جانشين من در ميان شما باشد؟ (آن حضرت اين جمله را گفت و اندكي درنگ كرد تا ببيند كدام يك از آنان به نداي او پاسخ مثبت مي دهند. در آن لحظات، سكوتي مطلق و آميخته با بهت و تحير بر مجلس سايه گسترده بود و همگي سر به زير افكنده و در فكر فرو رفته بودند. ناگهان علي عليه السلام كه سن او در آن روز از 15 سال تجاوز نمي كرد، سكوت را درهم شكست و برخاست و رو به پيامبر كرد و گفت: (اي پيامبر خدا، من تو را در اين

ص: 108


1- 4.بستگان نزديك خود را از عذاب الهي بيم ده!{شعراء، 224}

راه ياري مي كنم). آنگاه دست خود را به سوي پيامبر صلّي الله عليه وآله دراز كرد تا دست او را به عنوان پيمان فداكاري بفشارد. در اين هنگام پيامبر صلّي الله عليه وآله دستور داد كه علي عليه السلام بنشيند. بار ديگر پيامبر صلّي الله عليه وآله گفتار خود را تكرار كرد. باز علي برخاست و آمادگي خود را اعلام كرد. اين بار نيز پيامبر صلّي الله عليه وآله به وي دستور داد بنشيند. در مرتبه سوم نيز مانند دفعات پيشين، كسي جز علي عليه السلام برنخاست و تنها او بود كه پشتيباني خود را از اهداف مقدس پيامبر صلّي الله عليه وآله اعلام كرد. پيامبر صلّي الله عليه وآله در اين حال دست خود را بر دست علي عليه السلام زد و جمله تاريخي خود را در مجلس بزرگان بني هاشم درباره او بيان كرد و گفت: (هان! اي خويشان و بستگان من! علي برادر و وصي و خليفه من در ميان شماست) (1)اين حديث به روشني تاريخ تشيع و همزاد بودن نبوت وامامت را به معنايي كه يادآور شديم بيان مي كند. البته اين تنها موردي نيست كه پيامبر صلّي الله عليه وآله رهبر مسلمانان پس از خود را تعيين مي كند، بلكه در موارد ديگري نيز بر اين مطلب تصريح فرمودند كه به صورت گذرا به آنها اشاره مي كنيم. 3. حديث منزلت حديث منزلت از احاديث معروفي است كه محدّثان و تاريخ نگاران نقل كرده اند و اجمال آن چنين است. (إنّ هذا أخي ووصييّ وخليفتي فيكم فاسمعوا له وأطيعوا) (2) " آنگاه كه پيامبر صلّي الله عليه وآله راهي نبرد با روميان در سرزمين تبوك گرديد، علي

ص: 109


1- 5.صحيح بخاري، {غزوه تبوك}، ج6، ص 3، چاپ 1314؛ صحيح مسلم، باب فضائل علي، ج7، ص 120؛ سنن ابن ماجه، {باب فضائل اصحاب پيامبر}، ج1، ص 55؛ سيره ابن هشام، ج2، ص 519 520
2- 6.تاريخ طبري، ج2، ص 319 321، چاپ دار المعارف مصر؛ تاريخ كامل ابن اثير، ج2، ص 62 36چاپ دارصادر بيروت؛ سيره حلبي، ج71 ص 311، چاپ البهيه در مصر؛ تاريخ ابن عساكر، ج1، ص 65، حديث 139 140 141، چاپ بيروت، تفسير خازن، علاء الدين شافعي، ج3، ص 371، چاپ مصر و غيره

عليه السلام را همراه خود نبرد؛ زيرا وجود او در مدينه براي جلوگيري از فتنه گري منافقان، لازم و ضروري بود، ولي دشمنان به شايعه پردازي دست زدند و گفتند: روابط پيامبر صلّي الله عليه وآله با علي عليه السلام به تيرگي گراييده، لذا او را به همراه خود نبرده است. علي عليه السلام خود را به لشگرگاه اسلام رساند و اين شايعه را بازگو نمود. پيامبر صلّي الله عليه وآله در پاسخ فرمود: «آنان دروغ گفته اند. من تو را براي حفظ خانه و خانواده ام جانشين خويش ساخته ام. پس بازگرد و جانشين من در خانواده من و خانواده خودت باش. آيا خوش نداري براي من آن گونه باشي كه هارون براي موسي بود، با يك تفاوت كه پيامبري پس از من نيست؟» 1اين حديث به روشني بيانگر آن است كه علي عليه السلام تمام صلاحيت ها و اختيارات هارون عليه السلام را جز نبوت دارا بوده است. يكي از مناصب هارون، وزارت او براي موسي عليه السلام بوده است، چنان كه مي فرمايد»: وَاجْعَلْ لِي وَزيراً من أَهْلِي * هارُونَ أَخي». «هارون را كه از خاندان من است، وزير من قرار ده «(1) استثناي نبوت در كلام رسول خدا صلّي الله عليه وآله حاكي از آن است كه كليه مسئوليت هاي هارون را علي نيز دارا بود واين جانشيني تنها به جنگ تبوك اختصاص نداشت، بلكه يك ضابطه كلي بود كه جانشيني در غزوه تبوك يكي از مصاديق آن به شمار مي آمد و اگر مقصود جانشيني در خصوص اين سفر بود، نيازي به اين ضابطه كلي و استثناي نبوت نبود.

. 4. حديث غدير از ميان دلايل فراوان كه بيانگر

ص: 110


1- 7.طه / 29 30.

زعامت علي عليه السلام پس از پيامبر صلّي الله عليه وآله است، در اين بحث به سه دليل بسنده مي كنيم: حديث «يوم الدار» درآغاز رسالت، حديث «منزلت» در اثناي رسالت و حديث غدير در اواخر عمر رسول خدا. اكنون اجمالي از تعيين جانشين در آخرين روزهاي رسالت: پيامبر اسلام صلّي الله عليه وآله در سال دهم هجرت براي انجام فريضه حج و تعليم مناسك آن به مسلمانان، در قالب يك جمعيت ده هزار نفري حركت كرد و در روزهاي عرفه و منا سخنراني هاي جامع و ارزنده اي ايراد فرمود. مراسم حج به پايان رسيد، همگان به قصد وطن، مكه را ترك كردند، چون كاروان ها به نزديك بركه آبي به نام غدير خم رسيدند، پيك وحي فرود آمد و پيامبر صلّي الله عليه وآله را فرمان توقف داد، خدا به رسول گرامي صلّي الله عليه وآله چنين فرمان داده بود: يا أَيُّها الرّسول بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالتهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ (1) (اي پيامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده، به مردم برسان و اگر چنين نكني، رسالت خداي را به جا نياورده اي و خداوند تو را از گزند مردم حفظ مي كند (. در اين لحظات حساس طنين اذان سراسر بيابان را فرا گرفت، سپس پيامبر صلّي الله عليه وآله خطبه اي به شرح زير ايراد كرد: «ستايش از آن خداست و به او ايمان داريم. از او ياري مي خواهيم و بر او توكل مي كنيم، و از شر خويشتن و بدي كردارهايمان به خدايي پناه مي بريم كه گمراهان جز او راهنمايي ندارند. خدا هر كس را راهنمايي كند، او

ص: 111


1- 8.مائده / 67

ديگر گمراه نمي شود و گواهي مي دهيم كه خدايي جز او نيست و محمد صلّي الله عليه وآله بنده و فرستاده اوست. هان! اي مردم، نزديك است كه من دعوت حق را لبيك گويم و از ميان شما بروم. من مسئولم و شما نيز مسئول هستيد... هان! اي مردم، هر كس من مولا و رهبر او هستم، علي نيز مولا و رهبر اوست (مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌ مَوْلاه) ُ» پيامبر صلّي الله عليه وآله جمله آخر را سه بار تكرار كرد و فرمود: «پروردگارا! هر كس علي را دوست دارد، تو او را دوست بدار و هر كس با او دشمني كند تو با او دشمن باش. هر كس او را ياري كند، تو ياور او باش، و هر كس او را تنها گذارد، تو نيز او را تنها گذار. لازم است حاضران به غايبان خبر دهند و آنها را از اين امر آگاه سازند». هنوز اين اجتماع با شكوه پايان نيافته بود كه فرشته وحي فرود آمد و پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله را بشارت داد كه خداوند امروز دين خود را تكميل كرد و نعمت خويش را بر مؤمنان به كمال رسانيد (اَلْيَوْم أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِيناً" {مائده / 3}) در اين لحظه صداي تكبير پيامبر صلّي الله عليه وآله بلند شد و فرمود: خدا را سپاسگزارم كه دين خود را كامل كرد و نعمت خود را به پايان رسانيد از رسالت من و ولايت علي عليهم السلام پس از من خشنود شد. پيامبر از جايگاه خود فرود آمد و ياران او گروه گروه به حضرت علي

ص: 112

عليهم السلام تبريك گفتند و او را سرور خود و سرور هر مرد و زن مؤمني خواندند. حديث غدير از احاديث متواتر است. كافي است كه بدانيم 120 صحابي، آن را از پيامبر صلّي الله عليه وآله نقل كرده اند و از تابعان 89 نفر به نقل آن پرداخته اند و در مجموع 14 قرن، 360 تن عالم و دانشمند سنّي آن را روايت كرده اند، و اگر راويان و عالمان شيعي را به آنان ضميمه كنيم خواهيم ديد كه حديث در بالاترين حدّ تواتر قرار مي گيرد (1) شكل گيري تشيع در پرتو اين سفارش ها ما به همين سه حديث قطعي بسنده مي كنيم. اين سفارش ها سبب شد كه در عصر رسول خدا صلّي الله عليه وآله گروهي گرد علي را بگيرند و به پيروي از او مشهور شوند. محقق معروف آقاي محمد كرد علي در كتاب «خطط الشام» مي نويسد: «در زمان خود پيامبر صلّي الله عليه وآله گروهي از بزرگان صحابه به دوستي و موالات علي عليه السلام معروف بودند؛ مانند سلمان فارسي كه مي گفت: ما با پيامبر صلّي الله عليه وآله بيعت كرديم بر دو اصل: خيرخواهي براي مسلمانان و اقتدا به علي بن ابي طالب عليه السلام و ولايت وي. ابوسعيد خدري مي گويد: مردم به پنج چيز دعوت شدند ولي چهار تا را گرفتند و يكي را رها كردند. سؤال شد: آن چهار تا را كه گرفتند چيست؟ گفت: نماز، زكات، روزه ماه رمضان و زيارت خانه خدا. پرسيدند: آن يكي كه رها كردند كدام است؟ گفت: ولايت علي بن ابي طالب عليه السلام. از وي سؤال شد: آيا ولايت علي همانند آن چهار مورد، لازم و واجب است؟

ص: 113


1- 9.ترمذي، صحيح، ج5، ص 297؛ ابن ماجه، سنن، ج1، ص 45، حديث 121؛ الحاكم النيسابوري، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص 110؛ احمد بن حنبل، مسند، ... حديث 961، ج1، ص 88، ج2، ص 672؛ و غيره، نسائي، خصائص، ص 94، 95، 50؛ ابن ابي شيبه، المصنف، ج12، ص78، حديث 12167، مشكاه المصابيح، ج3، ص 246؛ محب الدين طبري، الرياض النضرة، ج2، ص 169، چاپ خانجي، ما به همين مقدار بسنده مي كنيم، كساني كه علاقمند به آگاهي از حالات راويان از صحابه و تابعان و دانشمندان باشند، مي توانند به كتاب هايي كه پيرامون حديث غدير نوشته شده مراجعه كنند. از ميان آنها مطالعه دو كتاب را پيشنهاد مي كنيم:الف. عبقات الأنوار، تأليف مير حامد حسين هندي {متوفاي 1306ه}. ب. الغدير، تأليف محقق عاليقدر عبدالحسين اميني{1320 1390ه}

گفت: آري، به سان آنها لازم و واجب است. و از همين افرادند: ابوذر غفاري، عمار ياسر، حذيفه ابن يمان، ذوالشهادتين خزيمه ابن ثابت، ابوايوب انصاري، خالد بن سعيد و قيس بن سعد بن عباده. (1)

شيعه در عصر رسالت

سفارش هاي مؤكد پيامبر صلّي الله عليه وآله كه نمونه هاي آن را يادآور شديم و قسمت مهم آن در كتاب هاي حديث و تفسير وارد شده است سبب شد كه بذر تشيع در سرزمين اسلام پاشيده شود و به تدريج رشد كند. گروهي در عصر رسالت، ولايت علي را به دل بگيرند و به عنوان شيعه علي عليه السلام مشهور شوند و با پايمردي تمام پيمان خود را با امام پس از عصر رسالت نيز حفظ كنند. اين گروه هسته تشيع را در صدر اسلام تشكيل مي دادند. سپس تشيع در طول زمان با توجه به شناخت هاي صحيح از مسأله امامت و جانشيني علي عليه السلام راه خود را باز كرد و پيوسته در حال گسترش بود. تشيع از حجاز آغاز گرديد. سرزمين حجاز زادگاه تشيع است و آنگاه كه امام عليه السلام مقرّ خلافت را به عراق منتقل كرد، تشيع رشد بيشتري يافت و پيوسته در نقاط مختلف جهان گسترده شد. 2 اقليت شيعه و اكثريت سنّي سؤال: اگر شيعه حق است، چرا در اقليّت مي باشد و اكثريت، مذهب تسنّن را پذيرفته اند؟ پاسخ: هيچگاه اكثريت نشانه حقانيت و اقليت نشانه خلاف آن نيست، در طول تبليغ پيامبران، از زمان حضرت نوح عليه السلام تا عصر حضرت خاتم صلّي الله عليه وآله مؤمنان در اقليّت بودند. قرآن آنگاه كه مبارزات پي گير انبيا را ياد مي كند، پيوسته تذكر مي دهد: گروندگان و مؤمنان به

ص: 114


1- 10.محمد كردعلي، خطط الشام، ج5، ص 251)

آنان بسيار اندك بودند. درباره نوح كه نهصد و پنجاه سال (. فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَه إِلاّ خَمْسِينَ عامّا" {عنكبوت / 14}) به تبليغ پرداخت، مي فرمايد: «وَما آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قليل (1) (جز اندكي به همراه او ايمان نياوردند (. در آيه ديگر مي فرمايد: «وَقَليلٌ مِنْ عِبادي الشَّكُور) اندكي از بندگان من سپاسگزارند) قرآن درباره پيروي از اكثريت، به پيامبر هشدار مي دهد ومي فرمايد: «إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الأَرْض يُضِلّوك عَنْ سَبيلِ اللّه) (انعام / 116) اگر از اكثريت مردم روي زمين پيروي كني، تو را از راه خدا گمراه مي كنند». و باز به پيامبر يادآور مي شود: «وَما أَكْثَرُ النّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤمِنين (يوسف / 103) هر چند بكوشي، اكثريت مردم ايمان نمي آورند». بزرگترين جمعيت ها در جهان از آنِ كشورهايي چون چين با حدود يك ميليارد و سيصد ميليون نفر و هند با بيش از يك ميليارد نفر جمعيت است كه اكثريت مردم آنها را مادي گرايان و بت پرست ها تشكيل مي دهند. اگر مجموع جمعيت مسلمانان را كه يك ميليارد و سيصد ميليون تخمين زده مي شود نسبت به جمعيت 6 ميلياردي كره زمين، بسنجيم، از اكثريت برخوردار نيستند. اميرمؤمنان علي بن ابي طالب عليه السلام در يكي از سخنان حكيمانه خود، درباره شناخت حق و باطل، بياني دارد كه يادآور مي شويم:در جنگ جمل مردي از اميرمؤمنان سؤال كرد: آيا با طلحه و زبير نبرد مي كني، در حالي كه آنان از برجسته ترين اصحاب پيامبرند؟ امام در پاسخ فرمود: تو در اشتباهي. عظمت و بزرگي اشخاص، نشانه حق و باطل نيست، حق را بشناس تا اهل آن را بشناسي؛ و باطل را بشناس، آنگاه اهل آن را خواهي شناخت (2). گذشته

ص: 115


1- 11.هود / 40. 3. سبأ / 13
2- 12.إنّك لرجل ملبوس عليك... جاذبه و دافعه امام علي به نقل از كتاب علي و بنوه از دكتر طه حسين

از اين، شيعه هر چند نسبت به جمعيت كل مسلمانان، در اقليّت است، ولي براي خود، جمعيت عظيمي را در جهان تشكيل مي دهند و لذا در غالب نقاط جهان حضور مؤثر دارند. علاوه بر كشورهاي ايران و عراق و آذربايجان و بحرين و لبنان كه اكثريت آنها را شيعيان تشكيل مي دهند، در تمام كشورهاي اسلامي، اقليت قابل ملاحظه اي از شيعيان وجود دارد كه براي خود مساجد، مؤسسات، مدارس و برنامه هاي فرهنگي دارند. اصولاً بايد توجه كرد كه شيعه به عنوان اپوزيسيون و مخالف نظام حاكم شناخته مي شد و نظام هاي سياسي براي سركوب بلكه ريشه كن كردن آنها، به آنان لقب «روافض» داده بودند. به عنوان نمونه، سلطان محمود غزنوي پس از تسلط بر شرق خراسان، به ريشه كن كردن دو گروه، يكي شيعه و ديگري معتزله همت گمارد، چندان كه آثار علمي و كتابخانه هاي آنان را از بين برد تا اثري از تشيع و معتزله باقي نماند. او پيوسته اهل حديث و كراميه را تقويت مي كرد، و شيعه و معتزله را دشمن اصلي خود مي دانست. (1) صلاح الدين ايوبي، پس از خيانت به فاطميان، تصميم بر قتل عام شيعه گرفت و گروه بي شماري از آنان را كشت (2) در دوران حكومت عثماني، در زمان سلطان سليم به خاطر فتواي يك فقيه حنفي به نام نوح، 40000 شيعه در تركيه فعلي سر بريده شدند (3) در دوران حكومت جزّار در لبنان، در جبل عامل حمام خون به راه افتاد و نسل كشي شيعه صورت گرفت، به گونه اي كه كتاب هاي آنان مدت ها به جاي هيزم در تنور نانوايان مي سوخت. (4) با توجه به اين كشتارهاي دسته جمعي، بقاي شيعه در جهان، آن هم با

ص: 116


1- 13.يكي از مردم خراسان موسوم به عبداللّه بن كرام به زهد ريايي و حيله و تزوير، جمعي كثير را تابع مذهب خود گردانيد كه از جمله اتباع او يكي سلطان محمود بود كه بلاي عظيمي براي شيعه و اهل كلام شد {يادداشت هاي قزويني، حواشي، ج7، ص 60} به نقل از لغت نامه دهخدا
2- 14. اعيان الشيعه، ج3، ص 30، مظفر، تاريخ الشيعه، ص 192)
3- 15.البلاد العربيه والدوله العثمانيه، حصري، ص 40، چاپ:36م؛ اعيان الشيعة، ج1، ص30 13 {او به جاي 40000، عدد 70000 را آورده است؛ شرف الدين عاملي، الف???المهمه، ص 140، چاپ نجف
4- 16.دائره المعارف اللبنانيه، فؤاد البستاني، در شرح حال ابراهيم يحيي

يك فرهنگ قوي و جامع و داشتن علما و دانشمندان مبرز در تمام رشته هاي اسلامي و علمي، يكي از معجزات الهي است كه در پرتو عنايتش، مظهر اسلام راستين بدون تحريف تا قرن پانزدهم به جاي مانده و خوشبختانه روز به روز نور آن، راه گروه بيشتري از انسان ها را روشن نموده و پرده هاي جهل و تعصب را از چهره تاريخ كنار مي زند.

فصل دوم
عقايد شيعه مقامات اولياي خدا و قدرت هاي غيبي

سؤال:آيا انبيا و اوليا، علاوه بر قدرت هاي عادي، توان انجام امور خارق العاده را نيز دارند؟ پاسخ: جهان آفرينش، جهان اسباب و مسبّبات و علّت ها و معلول ها است. هر فردي در كار خود از قدرت الهي بهره مي گيرد و اگر پيوند او از آن قدرت لايزال گسسته گردد، عاجز و ناتوان مي شود. بنابراين، اگر اولياي الهي كارهاي خارق العاده اي را انجام مي دهند، همگي از قدرت الهي سرچشمه گرفته و به اذن او مي باشد. اگر اين پيوند قطع شود، هيچ فردي توان كاري را؛ اعم از عادي و غير عادي نخواهد داشت. كارهاي برون از توان عادي معلول تكامل روحي و رواني «وليّ» خداست كه در اثر طي طريق عبوديت و عمل به تعاليم اسلام و پيمودن صراط مستقيم به اين مقام مي رسد. (1) انسان در سايه عبوديت و بندگي خدا و اخلاص در عبادت، براي خود سيري در تكامل باطني دارد كه ربطي به زندگي فردي واجتماعي او ندارد و اين سير از حدود جسم وماده بيرون است و هر فردي در اين سير معنوي خود، به فراخور حال خويش مقاماتي را به دست مي آورد كه چه بسا آنها را در اين جهان و يا پس از مرگ مشاهده نمايد. مقصود از

ص: 117


1- 17.آري براي رسيدن به انجام امور خارق العاده، راه ديگري به نام رياضت هست ولي پيمودن آن راه حرام و ممنوع مي باشد. وگاهي مصالح غيبي ايجاب مي كند كه فردي در دوران كودكي، به كمالي برسد كه ديگران فاقد آن هستند، و اين جنبه استثنايي دارد

كمال چيست؟ وقتي مي گوييم خداوند كمال مطلق و نامتناهي است، مقصود از آن، همان «صفات جمال» خدا؛ از قبيل «علم» و «قدرت» و «حيات» و «اراده» است. هرگاه بنده اي در پرتو پيمودن راه اطاعت، گام در درجات كمال مي گذارد و از نردبان كمال بالا مي رود، مقصود اين است كه كمال وجودي بيشتري به دست آورده و علم بيشتر، قدرت زيادتر، اراده اي نافذتر وحياتي جاودانه تر پيدا مي كند. در اين صورت مي تواند از فرشته بالاتر قرار گيرد و از كمالات بيشتري بهره مند گردد. بشر، پيوسته خواهان آن است كه بر جهان تسلط پيدا كند و كاري را كه انسان هاي عادي از انجام آن عاجزند، انجام دهد. به عنوان مثال، گروهي از مرتاضان از طريق رياضت هاي حرام و آزار دهنده به تقويت نفس و روح پرداخته و قدرت هايي را به دست مي آورند. امّا راه صحيح كه موجب سعادت هر دو جهان مي گردد، آن است كه راه «بندگي» و خضوع در برابر خداي جهان را در پيش گيرد و با پيمودن راه بندگي، مقاماتي به دست آورده و سرانجام قدرت بر تصرف در تكوين پيدا كند. پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله در ضمن حديثي به مقامات بلند سالكان راه حق و پويندگان راه عبوديت وبندگي اشاره نموده، سخن پروردگار را چنين نقل مي فرمايد: «هيچ بنده اي به وسيله كاري، نسبت به من تقرب نجسته كه محبوب تر از انجام فرايض بوده باشد. {آنگاه فرمود:} بنده من با گزاردن نمازهاي نافله آنچنان به من نزديك مي شود كه او را دوست مي دارم. وقتي او محبوب من شد، من گوش او مي شوم كه با آن مي شنود، وچشم او مي شوم كه با آن مي بيند

ص: 118

و زبان او مي گردم كه با آن سخن مي گويد، و دست او مي شوم كه با آن حمله مي كند. هرگاه مرا بخواند اجابت مي كنم و اگر چيزي از من بخواهد مي بخشم (1) دقت در اين حديث، ما را به عظمت كمالي كه انسان در سايه انجام فرايض و نوافل پيدا مي كند، به خوبي رهبري مي كند. در اين حالت قدرت دروني انسان به حدّي مي رسد كه با قدرت الهي صداهايي را كه با نيروي عادي نمي شنيد، مي شنود و صور و اشباحي را كه ديدگان عادي را ياراي ديدن آنها نيست، مي بيند. سرانجام خواسته هاي او جامه عمل پوشيده، حاجت هايش برآورده مي شود، در نتيجه دوست خدا مي شود و عمل او، عمل خدايي مي گردد. جاي شك نيست مقصود از اينكه خدا چشم وگوش او مي گردد، اين است كه ديده او در پرتو قدرت الهي، نافذتر و گوش او شنواتر و قدرت او گسترد ه تر مي گردد. آثار بندگي و كمال نفساني يكي از آثار كمال نفس، تصرف در جهان طبيعت به اذن خداست. توضيح اين كه در پرتو عبادت و بندگي، نه تنها حوزه بدن تحت فرمان و محل نفوذ اراده انسان قرار مي گيرد، بلكه جهان طبيعت نيز مطيع انسان مي گردد و آدمي به اذن پروردگار جهان، در پرتو نيرو و قدرتي كه از تقرب به خدا كسب نموده است، در طبيعت تصرف مي كند و مبدأ يك سلسله معجزات و كرامات مي شود و در حقيقت قدرت تصرف و تسلط بر تكوين پيدا مي كند. قرآن و كرامات اوليا: قرآن كراماتي را از انبياي الهي نقل مي كند كه بر اثر كمال نفساني، به اذن خداوند مي توانستند در تكوين تصرف كنند. اكنون به صورتي گذرا به

ص: 119


1- 18.اصول كافي، ج2، ص 352 چاپ دارالكتب الاسلاميه

آنها اشاره مي كنيم:1. تصرف يوسف براي بينايي پدر يعقوب بر اثر مفارقت يوسف، ساليان دراز گريه كرد و در آخر عمر بينايي خود را از دست داد. پس از سال ها، يوسف به فردي مأموريت داد كه به كنعان برود و پيراهن او را بر چهره يعقوب بيفكند تا بينايي خود را باز يابد. مژده رسان آمد و دستور او را عمل كرد و در همان لحظه او بينايي خود را باز يافت. «فَلَمّا أَنْ جاءَ الْبَشير أَلقَاهُ علي وَجْههِ فارتدَّ بَصيراً» (يوسف / 96 «) هنگامي كه مژده رسان آمد، پيراهن يوسف را به صورت او افكند او بينايي خود را بازيافت». شكي نيست كه مؤثر واقعي خداست، ولي خدا به «سبب» كه همان خواست يوسف است، اين توان را بخشيده است كه اگر اراده چيزي كند، خواسته اش عملي شود. اين كه او اين كار عظيم را با يك سبب ساده {افكندن پيراهن بر چهره پدر} به انجام رسانيد، نشان از آن دارد كه معجزات و كرامات پيامبران به وسيله امور ساده صورت مي پذيرد تا مردم تصور نكنند كه او از طريق علمي و صنعتي به اين كار دست زده است. 2. قدرت نمايي ياران سليمان همگي مي دانيم كه سليمان ملكه سبأ را احضار كرد، ولي پيش از آن كه وي به حضور سليمان برسد، سليمان به حاضران در مجلس خود چنين گفت: «... يا أَيُّهَا المَلَؤُ أَيُّكُمْ يَأْتيني بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُوني مُسْلِمينَ (نمل / 38) (اي جماعت كدام يك از شما مي تواند تخت بلقيس را براي من بياورد، پيش از آن كه {بلقيس و همراهان} او مطيعانه وارد شوند؟» (يك نفر از جنّيان گفت:

ص: 120

«... أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَإِني عَلَيْهِ لَقَويٌّ أَمينٌ (نمل / 39) پيش از آنكه تو از جاي خود برخيزي{مجلس به پايان رسد} من آن را مي آورم و من بر اين كار توانا و امينم». فرد ديگري كه مفسران نام او را «آصف بن برخيا» وزير سليمان وخواهر زاده او مي دانند، اعلام كرد كه در يك چشم به هم زدن مي تواند آن را بياورد، چنانكه خداوند مي فرمايد: «قالَ الّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبي. (نمل / 40) كسي كه نزد او دانشي از كتاب بود{كه درباره حقيقت اين كتاب بايد در جايي ديگر گفتگو كرد}، چنين گفت: پيش از آنكه تو چشم بر هم بزني، آن را در اين مجلس حاضر مي كنم. وقتي تخت را در برابر خود حاضر ديد، گفت: اين نعمتي است از جانب خدا بر من». بايد در مفاد اين آيات دقت كنيم تا ببينيم عامل اين كارهاي خارق العاده {احضار «تخت بلقيس» از فرسنگ ها فاصله به مجلس سليمان} چيست؟ آيا عامل اين كار خارق العاده مستقيماً خدا است؟ و او است كه اين جهش را در طبيعت انجام مي دهد و «آصف برخيا» و ديگران، نمايشگراني هستند كه كوچك ترين تأثيري در آن كارها ندارند؟ يا اينكه عامل اين كار به سان هزاران كار ديگر كه افراد عادي با قدرت الهي انجام مي دهند خود آنها مي باشند؛ چيزي كه هست آنان اين قدرت را از قرب الهي به دست آورده و با اراده نافذ خود عامل اين نوع كارهاي خارق العاده مي باشند. ظاهر آيات سه گانه نظر دوم

ص: 121

را تأييد مي كند، زيرا:اوّلاً، سليمان از آنان مي خواهد كه اين كار را انجام دهند و آنان را بر اين كار قادر و توانا مي داند. ثانياً، شخصي كه گفت: من تخت بلقيس را، پيش از آنكه سليمان از جاي خود برخيزد حاضر مي كنم، خود را با جمله زير توصيف كرد: «وَإنّي عَلَيهِ لَقَوِي أَمِين»: «من بر اين كار، قادر و توانايم و به خود اطمينان دارم». هرگاه وجود اين شخص و اراده او در اين كار مؤثر نباشد، ديگر دليلي ندارد كه بگويد: «من بر اين كار قادر و امين هستم». ثالثاً، دومي گفت: من آن را در اندك زماني {يك چشم به هم زدن} مي آورم و اين كار خارق العاده را به خود نسبت داد و گفت: «آتيك: مي آورم». اگر بنا بود كه قرآن به اين حقيقت تصريح كند كه نفوس اوليا و اراده و خواست آنان و ديگر شخصيت هاي بزرگ، در ايجاد معجزه ها وكرامات و تمام خارق العاده ها مؤثر است، روشن تر از اين، چگونه بگويد تا شكاكان زمان آن را بپذيرند و تأويل نكنند. رابعاً: خداوند علت توانايي دومي را بر اين كار شگفت آور، آشنايي او به علم كتاب مي داند، دانشي كه از اختيار افراد عادي خارج است و از علومي است كه مخصوص بندگان خدا مي باشد، و ارتباط با چنين دانش هايي محصول قربي است كه اين نوع افراد با خدا دارند، چنانكه فرمود: «قالَ الّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الكِتابِ...»: «كسي كه در نزد او دانشي از كتاب بود، گفت...». 3. باز هم قدرت نمايي سليمان قرآن مجيد درباره سليمان نبي با صراحت مي فرمايد: باد به فرمان او به هر طرف كه مي خواست جريان پيدا مي كرد.

ص: 122

مسير باد كه جزو نظام آفرينش است، به اراده نافذ سليمان تعيين مي گرديد، چنانكه مي فرمايد: «وَلِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَه تَجْري بِأَمْرِهِ إِلَي الأَرْضِ الّتي بارَكْنا فِيها وَكُنّا بِكُلِّ شَيءٍ عالِمينَ» (انبياء / 81) «باد توفنده و تند را براي سليمان رام كرديم؛ به طوري كه به فرمان وي به سوي سرزميني كه بركت داديم، جريان پيدا مي كرد وما به همه چيز عالم هستيم». نكته قابل توجه اين است كه اين آيه با صراحت هر چه كاملتر، جريان باد و تعيين مسير وسمت آن را معلول امر سليمان {اراده نافذ او} مي داند چنانكه مي فرمايد: «تَجري بأمره»: «به فرمان او جريان داشت)» در آيه ديگر1 مي خوانيم: بادي كه سليمان از آن به عنوان مركب استفاده مي كرد، از صبح تا ظهر مسافت يك ماه و از ظهر تا شب مسافت يك ماه ديگر را طي مي كرد و اين مرد الهي مي توانست مسافتي را كه مركب هاي آن روز تقريباً در ظرف دوماه طي مي كردند، در ظرف يك روز طي كند. درست است كه خداوند باد را براي او رام و مسخّر كرده بود، امّا جمله «تَجْرِي بِأَمْرِهِ» «به فرمان سليمان حركت مي كرد و از حركت باز نمي ايستاد» صراحت دارد كه امر و اراده سليمان در بهره برداري از اين پديده طبيعي، كاملاً مؤثر بوده است؛ مثلاً تعيين وقت حركت ومسير آن و باز ايستادن آن از حركت بستگي به اراده نافذ سليمان داشت. از آيات مربوط به سليمان، نكته ديگري نيز استفاده مي شود و آن اينكه خداوند بسياري از پديده هاي سركش طبيعي را براي او رام كرده بود و او هرگونه كه مي خواست از آنها با كمال سهولت و آساني استفاده

ص: 123

مي كرد؛ مثلاً معدن مس با تمام صلابتي كه دارد، براي او به فرمان خدا به صورت چشمه رواني در مي آيد و هر چه مي خواهد از آنها استفاده مي كند؛ چنانكه مي فرمايد... وَ اَسَلْنا لَهُ عَيْنَ القِطْرِ)... سبأ / 12 (و چشمه مس{مُذاب} را براي او روان كرديم». موجوداتي مانند جن كه با ديدگان عادي ديده نمي شوند، در تسخير وي بودند و آنچه او از آنها مي خواست، انجام مي دادند، چنانكه مي فرمايدوَمِنَ الجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ... يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ… (سبأ / 12 (گروهي از جن در برابر او به فرمان خداوند كار مي كردند... براي او آنچه مي خواست انجام مي دادند». ظاهر مجموع آيات اين است كه چگونگي بهره برداري او از باد و غيره يكسان بوده است. درست است كه خداوند بزرگ اين پديده ها را براي او تسخير كرده بود، امّا در عين حال اراده او بي اثر نبود. تا اراده سليمان تعلق نمي گرفت، معدن مس به صورت چشمه آب روان نمي گشت و جن كاري را انجام نمي داد. همه اينها نوعي ولايت بر تكوين است و معني آن اين است: پيامبري بر اثر قربي كه به خدا دارد، منزلتي مي يابد كه طبيعت و حتّي موجودات نامرئي به نام جن، به اذن خدا به فرمان او باشند و از حوزه نفوذ او خارج نشوند. 4. تصرف هاي حضرت مسيح قرآن مجيد بعضي از كارهاي فوق العاده را به حضرت «مسيح» نسبت مي دهد و بيان مي كند كه همه اين كارها از نيروي باطني و اراده خلاق او سرچشمه مي گرفت، چنانكه مي فرمايد: أَنّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَه الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْي الْمَوتي بِإِذْنِ اللّهِ...

ص: 124

(آل عمران / 49. (من براي شما از گِل، شكل مرغي مي سازم و در آن مي دمم كه به اذن خدا پرنده مي شود، كور مادرزاد و پيس را شفا مي دهم ومردگان را به اذن خدا زنده مي كنم». در اين آيات حضرت مسيح، امور زير را به خود نسبت مي دهد:1. ساختن پرنده اي از گِل. 2. دميدن در پرنده و زنده كردن آن. 3. شفاي كور مادر زاد. 4. درمانِ بيماري پيسي. 5. زنده كردن مردگان. حضرت مسيح خود را فاعل اين امور مي داند، نه اينكه او درخواست كند و خدا انجام دهد، بلكه مي گويد: «اين كارها را من به اذن خدا انجام مي دهم». اذن خدا در اين موارد چيست؟ آيا اذن در اين موارد يك اجازه لفظي است؟ به طور مسلم چنين نيست، بلكه مقصود از آن اذن باطني است. به اين معني كه خدا به بنده خود آنچنان كمال و قدرت و نيرو مي بخشد كه وي به انجام چنين اموري توانا مي گردد. گواه اين مدّعا آن است كه بشر نه تنها در امور غير عادي به اذن خدا نيازمند است، بلكه در تمام امور به اذن خدا نياز دارد و هيچ كاري بدون اذن او صورت نمي پذيرد. اذن الهي در تمام موارد، همان برخوردار كردن فاعل از قدرت و رحمت خويش مي باشد. در آيه مورد بحث، حضرت مسيح تحقق امور ياد شده را به خود نسبت مي دهد و در آيه ديگر، خود خدا نيز صريحاً امور مزبور را به خود او نسبت مي دهد و مي گويد: وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَه الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوتي بِإِذْنِي (مائده /

ص: 125

110) هنگامي از گل صورت پرنده اي را به اذن من مي سازي و در آن مي دمي، و به اذن من پرنده مي شود و كور مادرزاد و پيس را به اذن من شفا مي دهي، و مردگان را زنده مي كني...» در جمله هاي اين آيه دقت بيشتري كنيم تا روشن شود كه از نظر قرآن، فاعل و انجام دهنده اين امور كيست؟ هرگز خدا نمي گويد «من مرغ آفريدم»، «من شفا دادم»، «من زنده كردم» بلكه مي گويد: «إِذْتَخْلُقُ»: تو آفريده اي، «وَتُبْرِئُ»: بهبودي بخشيدي، «إِذْ تُخْرِجُ الْمَوتي»: تو زنده كردي. چه صراحتي بالاتر از اين؟ ولي قرآن كريم در بيان اين كه هيچ بشري در كار ايجاد، استقلال ندارد، و براي ردّ افكار غير صحيح «معتزله» و دوگانه پرستان كه تصور مي كنند بشر در آفرينش خود به خدا نياز دارد، ولي در افعال و كارهاي خود كاملاً مستقل و از خدا بي نياز است؛ در همه اين موارد كارهاي حضرت مسيح را مقيّد به اذن الهي كرده و موضوع توحيد در افعال را، كه از مراتب توحيد به شمار مي رود، رعايت نموده است. ولايت تكويني و مسأله غلو از انديشه هاي باطل در مورد ولايت بر تصرف اين است كه تصور مي شود چنين اعتقادي مايه «غلو» در حقّ پيشوايان است، در صورتي كه چنين اعتقادي ارتباطي به غلو ندارد. «غالي» كسي است كه بندگان خدا را از مقام عبوديت بالا برده و صفات خدا و افعال او را براي آنان ثابت كند؛ مثلاً بگويد: «تدبير نظام آفرينش از آن پيشوايان معصوم است. آنان «خالق»، «رازق»، «محيي» و. «مميت» علي الاطلاق مي باشند». حقيقت غلو اين است كه يا آنها را خدا بدانيم و يا

ص: 126

مبدأ افعال خدايي (1) بشناسيم، در حالي كه هيچ كدام از اين دو ملاك، در ولايت تكويني موجود نيست؛ زيرا نه كسي آنها را خدا مي داند و نه افعال و كارهاي الهي را براي آنها اثبات مي كند، بلكه مي گوييم آنان در پرتو قرب الهي، داراي قدرتي مي شوند كه به اذن خداوند مي توانند در مواردي كه انگيزه ارشاد واصلاح باشد، در جهان آفرينش تصرف كنند. اين دو نوع تفكر، آنچنان با هم فاصله دارند كه به زحمت مي توان شباهتي بين آن دو تصور نمود؛ زيرا هرگاه خداوند بنده خود را به انجام كاري به منظور ارشاد مردم قادر ساخت، چيزي از قدرت او كم نمي شود وبنده صاحب ولايت، گام از مقام عبوديت فراتر نمي گذارد. موقعيت انسان كامل نسبت به خدا، موقعيت فرزندي است كه با سرمايه پدر در تجارتخانه او مشغول بازرگاني است و يا به سان وكيلي است كه با سرمايه موكل خويش، كسب و كار مي كند. تسلط و قدرت فرزند و وكيل، شاخه اي از اراده و خواست پدر و موكل است. از اين جهت، اين نوع قدرت و تسلط هرگز مايه شرك نبوده، بلكه بوي شرك را هم نمي دهد. چه بسا خداوند به فرشته و يا فرشتگاني قدرت بدهد كه سرزمين قوم لوط را سنگ باران و همه را زير و رو كنند، امّا اعتقاد به وجود چنين قدرتي در آنها، هرگز مستلزم شرك و همتايي فرشتگان با خدا نمي گردد. بنابراين، اگر خداوند چنين قدرتي را به بنده و يا بندگاني عنايت كند، اين نيز سبب نمي شود كه گردي بر دامن كبريايي او بنشيند. 2 توسل به اولياي الهي سؤال: آيا توسل به اولياي الهي صحيح و

ص: 127


1- 19.مقصود از "افعال خدايي" اين است كه فاعل در فعل خود مستقل بوده و در انجام آن به مقامي متكي نباشد، خواه آن فعل به صورت فعل طبيعي انجام گيرد، يا به شيوه خارق عادت

مشروع است و ريشه در كتاب خدا و سنت پيامبر صلّي الله عليه وآله دارد؟ پاسخ: توسل به اولياي الهي نوعي تمسك به «وسيله» است كه در قرآن به آن دعوت شده است و قرآن پيوسته به جامعه با ايمان و با تقوا دستور مي دهد كه به دنبال وسيله بروند، چنان كه مي فرمايد: «يا أَيُّها الَّذينَ آمَنُوا اتَّقوا اللّه وابتَغُوا إِليهِ الوَسيلَه وجاهِدُوا في سَبيلهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون (مائده / 35) اي افراد با ايمان، تقواي الهي را پيشه كنيد و براي رسيدن به او، وسيله اي فراهم آوريد {توسل جوييد} و در راهش جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد». اكنون بايد ديد مقصود از تحصيل وسيله چيست؟ تدبّر در آيه مي رساند كه مقصود از آن، سبب تقرّب و وسيله نزديكي به خداست. براي تقرّب به خدا وسايل و اسباب گوناگوني هست كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم. 1. انجام فرايض انجام واجبات يكي از اسباب تقرب به درگاه الهي است. اميرمؤمنان عليه السلام در يكي از سخنان خود چنين مي گويد: «بهترين چيزي كه متوسّلان به خدا بدان توسل مي جويند، ايمان به خدا و به رسول و جهاد در راه خدا و به پا داشتن نماز كه اساس طريقت و شريعت است و دادن زكات مي باشد (نهج البلاغه، خطبه 110. 2. ((توسل به اسما و صفات خدا يكي از اقسام توسل، خواندن خداوند به اسما و صفات اوست. اين نوع توسل در روايات، به خصوص در ادعيه اهل بيت عليهم السلام، فوق العاده بارز و چشمگير است. در اين مورد به دو حديث بسنده مي كنيم: الف. ترمذي در سنن خود از «بريده» نقل مي كند، پيامبر صلّي

ص: 128

الله عليه وآله شنيد مردي چنين مي گويد: «خدايا! من از تو درخواست مي كنم به گواهي ام بر اين كه تو آن خدايي هستي كه جز تو خدايي نيست، تو احد و صمد هستي كه نه مي زايد و نه زاييده شده است و نه براي او مانندي يافت مي شود... پيامبر صلّي الله عليه وآله فرمود: تو خدا را به وسيله اسم اعظم او خواندي، كه اگر او به آن اسم خوانده شود، اجابت مي كند و اگر از او چيزي خواسته شود، عطا مي نمايد.»(1) ب. در دعايي از امام باقر و صادق عليهما السلام معروف به دعاي سمات} چنين وارد شده است: «خدايا! من از تو سؤال مي كنم به نام بزرگ و بزرگتر، گرامي تر و برترت، نامي كه اگر به آن نام براي باز شدن درهاي بسته آسمان خوانده شوي باز مي شود، واگر به آن نام، بر گشايش درهاي زمين خوانده شوي گشوده مي گردد، و اگر به آن نام براي آساني خوانده شوي آسان گردد». (2) دعاي جوشن كبير نمونه اي بارز از اين نوع توسل است كه در شب هاي قدر مي خوانيم. 3. توسل به قرآن كريم يكي از راه هاي توسل اين است كه انسان قرآن را بخواند و به وسيله آن، از خدا حاجت بطلبد. در حقيقت، اين نوع توسل، توسل به فعل خدا است؛ زيرا قرآن كلام خداست كه بر قلب رسول الله صلّي الله عليه وآله نازل شده است. احمد بن حنبل از عمران بن حصين نقل مي كند كه از پيامبر صلّي الله عليه وآله شنيدم كه مي فرمود: «قرآن را بخوانيد و از خدا به وسيله آن سؤال كنيد، پيش از آنكه گروهي بيايند و به وسيله آن

ص: 129


1- 20.سنن ترمذي:5 / 515، شماره 3475
2- 21.طوسي، مصباح المتهجد:374

از مردم سؤال كنند» (1) دقت و امعان نظر در حديث فوق، نكته اي را روشن مي سازد و آن اينكه: توسل به هر موجودي كه نزد خدا منزلت و كرامت داشته باشد جايز است، لذا در شب هاي قدر مستحب است انسان قرآن را باز كند واين دعا را بخواند: «پروردگارا! من از تو به وسيله اين كتابي كه فرو فرستاده اي و آنچه در آن است سؤال مي كنم. پروردگارا! نام بزرگت و اسماي زيبايت در اين كتاب هست...» (2)

4. توسل به دعاي برادر مؤمن يكي از اسباب توسل و جلب مغفرت خدا، اين است كه انسان از برادر مؤمن خود بخواهد در حق او دعا كند و اين نوع توسل مورد اتفاق همه موحدان جهان است و در اين مورد كافي است كه بدانيم حاملان عرش الهي درباره افراد با ايمان، طلب مغفرت مي كنند «يَسْتَغْفِرونَ لِلّذينَ آمَنُوا)». غافر / 7) اين تنها فرشتگان نيستند كه درباره آنان طلب آمرزش مي نمايند، بلكه مؤمنان نيز درباره گذشتگان چنين كاري انجام مي دهند «رَبّنا اغْفِرْ لَنا وَ لإِخوانِنا الَّذين سَبَقُونا بِالإِيمان») حشر / 10) «پروردگارا! بر ما و بر آن برادرانمان كه در ايمان آوردن بر ما پيشي گرفته اند ببخشاي». پيامبر گرامي از امت اسلامي مي خواهد كه در حق او دعا كنند و مي فرمايد: «براي من از خدا وسيله بطلبيد و آن مقامي است در بهشت كه جز بر يكي از بندگان خدا شايسته نيست و اميدوارم كه من همو باشم. هر كس براي من چنين مقامي بطلبد، شفاعت من بر او حلال مي گردد)». مستدرك بحارالأنوار، ج4، ص 61) 5. توسل به دعاي پيامبر صلّي الله عليه وآله در زمان حيات رسول گرامي

ص: 130


1- 22.مسند احمد بن حنبل:4454
2- 23.ابن طاووس: اقبال:41

صلّي الله عليه وآله شريف ترين و گرامي ترين انساني است كه خدا آفريده است. آيات قرآني به مقام و منزلت پيامبر صلّي الله عليه وآله اشارات فراواني دارند كه نقل آنها در اين مختصر نمي گنجد. در منزلت پيامبر صلّي الله عليه وآله كافي است كه بدانيم خدا او را مايه مصونيت مردم از عذاب مي شمارد و تصريح مي كند كه تا او در ميان مردم است خدا آنان را با نزول عذاب مجازات نمي كند: «وَما كانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فيهِمْ وَمَا كانَ اللّهُ مُعذِّبَهم وهُمْ يَسْتَغْفرون». (انفال / 33) «تا تو در ميان آنان هستي، خداوند هرگز آنان را مجازات نمي كند، هم چنان كه ايشان را تا زماني كه طلب آمرزش مي كنند، عذاب نمي كند». در عظمت پيامبر صلّي الله عليه وآله كافي است كه خدا نام او را در كنار نام خود و اطاعت او را در كنار اطاعت خويش قرار داده است: «وَمَنْ يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوزاً عَظيماً» (احزاب / 71 (اين آيات وآيات ديگر، همگي از كرامت و منزلت آن حضرت حكايت مي كند؛ منزلتي كه براي آن نظيري در عرصه آفرينش نيست. براي همين مقام قدسي پيامبر در پيشگاه خدا، دعاي او رد نمي شود، لذا به گنهكاران دستور داده شده كه به محضر پيامبر بروند و از او درخواست كنند كه در حقّ آنان استغفار كند: فراتر از اين، حتي خودداري از طلب استغفار از پيامبر را نشانه نفاق مي داند1. ) منافقون / 5 «(وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاستَغْفَرُوا اللّه وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِيماً». (نساء / 64. «(هرگاه آنان زماني كه بر خويش ستم كرده اند نزد تو بيايند

ص: 131

و از خدا طلب مغفرت كنند و پيامبر نيز براي آنان طلب مغفرت كند، خدا را توبه پذير و رحيم خواهند يافت». از برخي آيات استفاده مي شود كه امت هاي پيامبران پيشين نيز از آنان درخواست استغفار مي كردند. به عنوان نمونه فرزندان يعقوب آنگاه كه خطاي آنان آشكار گشت به پدر گفتند: «يَا أَبانَا استَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئين * قالَ سَوفَ أسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّي إنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحيم». {1 (يوسف / 97 و 98 «(پدرجان! براي مغفرت گناهان ما از خداوند طلب آمرزش كن؛ ما خطاكار بوديم. [يعقوب] گفت: {سوف} از پروردگارم طلب مغفرت خواهم كرد، همانا او آمرزنده و رحيم است». در جواز اين نوع توسل، جاي هيچ بحث و گفتگو نيست و مخالفتي با آن به چشم نمي خورد. چيزي كه مهم است آگاهي از سبب استجابت دعاي پيامبران است و آن، منزلت و جايگاه قدسي آنهاست. 6. توسل به دعاي پيامبر صلّي الله عليه وآله پس از رحلت با توجه به اصول چهارگانه، كه در سؤال مربوط به امكان ارتباط مطرح گرديد، ثابت شد كه انسان هاي والا در جهان برزخ، حي و زنده هستند، و ارتباط ما با آنان برقرار است، در اين صورت درخواست دعا از آنان در هر دو حالت؛ حيات دنيوي و برزخي، كاملاً منطقي خواهد بود و آيه مربوط به درخواست استغفار، هر دو حالت را دربرمي گيرد، آنجا كه مي فرمايد:. «وَلَو أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤوكَ فَاسْتَغفَرُوا اللّه وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول لَوَجَدُوا اللّه تَوّاباً رَحيماً». (نساء / 64 «(و اگر آنان هنگامي كه بر خود ستم كرده اند به نزد تو بيايند، و خود از خدا آمرزش بخواهند و

ص: 132

پيامبر نيز براي آنان طلب آمرزش كند، خدا را توبه پذير و مهربان خواهند يافت». مسلّماً ريشه استجابت دعاي پيامبر را بايد در روح پاك و نفس كريم و قرب ايشان نسبت به خداوند جستجو كرد. به پاس اين كرامت معنوي است كه خداوند دعاي او را مي پذيرد؛ زيرا دعاي برخاسته از روح پاك و قلب مملوّ از مهر الهي، بدون چون و چرا به هدف اجابت مي رسد و در اين مورد، فرقي بين حيات مادّي و حيات برزخي نيست. گواه بر اين كه آيه ياد شده اختصاص به زمان حيات رسول خدا صلّي الله عليه وآله ندارد، اين است كه مسلمانان جهان از عصر صحابه و تابعان تا به امروز، عملاً اين باب رحمت را باز مي دانند و زائران روضه مطهّر نيز اكنون پس از تقديم سلام و درود به پيشگاه ارجمند پيامبر، آيه ياد شده را تلاوت مي كنند و ضمن استغفار به درگاه الهي، از پيامبر مي خواهند كه براي آنان طلب آمرزش كند و هر فردي در هر زماني كه به حرم آن حضرت مشرف شود، زائران را در اين حالت مي يابد. اكنون نمونه هايي از گفتار بزرگان اهل سنّت، درباره اين آيه و درخواست دعا و توسّل به آن حضرت، پس از رحلت ايشان را ذكر مي كنيم: 1. محيي الدين نووي كه از محدثان برجسته اهل سنت و شارح صحيح مسلم است، مي نويسد: زائر رو به رسول خدا كند و درباره خويش به او متوسل شود و به وسيله او به سوي خدا شفاعت جويد و از زيباترين چيزها همان است كه ماوردي، قاضي ابوالطيب و ديگر اساتيد ما از عتبي نقل كرده اند.

ص: 133

عتبي مي گويد: روزي كنار قبر رسول خدا صلّي الله عليه وآله بودم، مردي از بيابان آمد و گفت: «السلام عليك يا رسول اللّه سمعت اللّه يقول: «وَلَو أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤكَ فَاسْتَغفروا اللّه وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول لَوَجَدُوا اللّه تَوّاباً رَحيماً» و قد جئتك مستغفراً من ذنبي مستشفعاً بِكَ إلي ربّي». (نووي، مجموع، شرح مهذب شيرازي و شرح بر صحيح مسلم، ج8، ص 256، چاپ مكتبه الارشاد) «سلام بر تو اي فرستاده خدا. شنيدم كه خداوند مي فرمايد: «هرگاه آنان بر خويش ستم كنند و نزد تو بيايند و از خدا طلب آمرزش كنند و رسول خدا نيز براي آنان درخواست مغفرت كند، خدا را توبه پذير و مهربان خواهند يافت. اي رسول خدا، اكنون به نزد تو آمدم، از گناهم استغفار مي كنم و تو را شفيع به نزد پروردگارم قرار مي دهم». 2. ابن قدامه حنبلي صاحب كتاب «مغني» در آداب زيارت پيامبر خدا صلّي الله عليه وآله ضمن طرح اين مطلب كه زيارت آن حضرت مستحب است، از پيامبر صلّي الله عليه وآله نقل مي كند كه فرمود: هر كس به من سلام كند، من پاسخ سلام او را مي گويم. سپس از «عتبي» سرگذشت عرب ياد شده را كه از «نووي» آورديم، نقل مي كند و هدف وي از نقل اين داستان آن است كه زيارت آن حضرت، به اين شيوه مستحبّ است. 3. غزالي {متوفاي 505} در بخش مربوط به فضيلت زيارت مدينه، چگونگي زيارت آن حضرت را به تفصيل آورده و مي گويد: «پس از به پايان رساندن درودها، رو به قبر پيامبر ايستاده، خدا را. حمد و ثنا بگويد و درود فراواني به پيامبر بفرستد.

ص: 134

سپس آيه «ولو أنَّهم...» را تلاوت كند وبگويد: اللّهم انّا سَمِعْنا قولك وأطَعْنا أمْرَك وقَصَدْنا نبيّك، متشفعين به إليك في ذنوبنا، ومَا أثقل ظهورنا من أوزارنا...» (احياء العلوم:1 / 259، چاپ دارالمعرفه)؛ «پروردگارا، سخن تو را شنيديم و امر تو را اطاعت كرديم و نزد پيامبر تو آمديم، در حالي كه او را شفيع خود نزد تو براي آمرزش گناهانمان قرار داده ايم و پشت ما از بار گناهان سنگين است». علاوه بر عالمان بزرگ اهل سنت كه شيوه زيارت آن حضرت را به نحو ياد شده مورد تأكيد قرار مي دهند، گروهي ديگر نيز در اين مورد، با آنان همصدا مي باشند كه براي رعايت اختصار، از نقل آنها خودداري شد. پرسش هايي درباره توسّل در ميان اعمالي كه مسلمانان در حرم پيامبر صلّي الله عليه وآله و يا نقاط ديگر انجام مي دهند، توسل بيش از همه مورد انتقاد وهابيان قرار مي گيرد. آنان در اين مورد اعتراض هايي دارند كه در اين بخش به تحليل آنها مي پردازيم: 1. آيا درخواست دعا از ميّت، پرستش او نيست؟ آنها بر اين عقيده اند كه: درخواست دعا از انسان زنده كه قادر بر انجام خواسته اوست، جايز است و پرستش نيست، ولي درخواست دعا و يا هر عمل ديگر از فرد درگذشته كه قادر بر انجام آن نيست، نوعي پرستش ميّت به شمار مي رود و طبعاً انجام دهنده آن در شمار مشركان قرار مي گيرد. پاسخ: أوّلاً، هيچگاه حيات و موت و يا زنده و مرده بودن درخواست شونده، ملاك عبادت و پرستش و شرك و توحيد نيست. چگونه ممكن است درخواست دعا از فرد زنده عين توحيد باشد، ولي درخواست همان دعا از

ص: 135

فرد درگذشته عين شرك به شمار رود، در حالي كه ماهيت عمل يكي است، جز اين كه طرف {درخواست شونده} در يكي در قيد حيات است، و در ديگري رخت از جهان بربسته است و هرگز هيچ موحّدي، حيات و موت را ميزان توحيد و شرك معرفي نكرده است. آري، حيات و موت مي تواند در مفيد بودن و نبودن اين درخواست مؤثر باشد، امّا در توحيد و شرك تأثيري ندارد. ثانياً: اساس استدلال كساني كه درخواست دعا از ميت را شرك مي دانند، اين است كه مرگ انبيا و اوليا را پايان زندگاني آنان مي دانند و براي آنان، حيات برزخي قائل نيستند، در حالي كه در سؤال نخست اين فصل به روشني ثابت شد كه شهيدان، انبيا، اوليا و حتّي مجرمان، پس از مرگ در حال حيات اند. ثالثاً: هر نوع دعوت و درخواست هنگامي رنگ شرك به خود مي گيرد كه انسان درباره درخواست شونده، نوعي الوهيت و خداوندگاري و تفويض امور به وي قائل شود، در چنين حالتي است كه درخواست از آن فرد؛ زنده باشد يا مرده، پرستش وي به شمار مي رود، ولي درخواست دعا از يك شخص، با اين عقيده كه او يك انسان وارسته است و خدا پذيراي دعا و درخواست اوست، ارتباطي به شرك ندارد و تمام مسلمانان جهان، در محضر پيامبر صلّي الله عليه وآله او را به اين وصف مي ستايند. 2. آيا درخواست دعا از ميت بي فايده نيست؟ برخي معتقدند كسي كه از دنيا رفته و قادر به اجابت درخواست متوسل نيست، هر نوع توسل و درخواست دعا از او عمل لغو و بيهوده اي مي باشد. پاسخ: منشأ اين سؤال يك نوع جهان بيني

ص: 136

مادّي است كه مرگ اوليا را پايان زندگي دانسته و براي آنان حيات و زندگي برزخي قائل نيست، ولي با توجه به اصولي كه در گذشته يادآور شديم، ثابت شد كه آنان از حيات بالايي برخوردارند، سخن ما را مي شنوند و ارتباط ما با آنان قطع نشده است، بنابراين درخواست دعا امري عقلايي بوده و لغو و بيهوده نيست، امّا اين كه آنان به درخواست ما پاسخ مثبت مي گويند يا نه، به وجود وضعيت درخواست كننده وموضوع درخواست بستگي دارد. 3. آيا ميان ما و كساني كه از دنيا رفته اند، مانعي وجود دارد؟ عده اي بر اين باورند كه ميان ما و افرادي كه از جهان رخت بربسته اند، حائلي وجود دارد كه مانع از ارتباط ما با آنان مي شود، به گواه اين كه قرآن مي فرمايد: «وَمِنْ وَرائهِمْ بَرْزَخٌ إِلي يَوم يُبْعَثُون». ) مؤمنون / 100 «(در پيش روي آنان، تا روز قيامت مانعي وجود دارد». پاسخ: برزخ در لغت عرب به معني حائل و مانع است، ولي اين مانع مربوط به بازگشت مجدد رفتگان، به حيات دنيوي است، نه مانع از ارتباط با آنان، شاهد اين مطلب ما اين آيه است: «حَتّي إِذا جاءَ أَحدهُمُ المَوتُ قَالَ رَبِّ ارجعُون * لعلّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكتُ كَلاّ إِنّها كَلمَه هُوَ قائِلُها» (مؤمنون / 99100 «(تا آنگاه كه مرگ يكي از ايشان فرا رسد مي گويد: پروردگارا! مرا به دنيا بازگردان، باشد كه من در آنچه كه وانهاده ام، كار نيكي. انجام دهم. [خطاب مي رسد:] هرگز چنين نيست، اين سخني است كه او گوينده آن است». با توجه به اين كه گنهكار، خواهان بازگشت به اين دنياست، قرآن در رد درخواست

ص: 137

او مي فرمايد: «وَمِنْ وَرائهِمْ بَرْزَخٌ إِلي يَوم يُبْعَثُون». «پيش روي آنان حائل و مانعي وجود دارد كه از بازگشت به اين دنيا و تحقق آرزوي آنان جلوگيري مي كند». بنابراين، حائل، مانع از بازگشت به دنيا است، نه مانع از آگاهي و ارتباط ميان زندگان و رفتگان. 3 درخواست شفاعت از اولياي الهي سؤال: آيا درخواست شفاعت از اوليا مايه شرك نيست و نوعي پرستش آنان به شمار نمي رود؟ پاسخ: اعتقاد به شفاعت اولياي الهي در روز رستاخيز، از اصولي است كه كسي در آن شك و ترديد ندارد و همه فرق اسلامي به شفاعت پيامبران و به ويژه پيامبر خاتم صلّي الله عليه وآله اعتقاد راسخ دارند. تنها اختلافي كه پس از ظهور ابن تيميه در قرن هشتم و محمد بن عبدالوهاب در نيمه هاي قرن دوازدهم پيش آمد، اين بود كه آيا مي توان در اين جهان نيز از شفيعان واقعي كه شفيع بودن آنها از نظر كتاب و سنت قطعي است، درخواست شفاعت كرد و مثلاً گفت: «اي محبوب درگاه خدا در روز رستاخيز درباره من شفاعت كن»؟ (يا وجيهاً عند اللّه اشفع لنا عند اللّه. ) همه عالمان دين، بر صحت درخواست شفاعت از صاحبان آن، اتفاق نظر دارند، جز دو فرد ياد شده و پيروان آن دو كه مي گويند: «نمي توان از صاحبان شفاعت در اين جهان درخواست شفاعت نمود، بلكه بايد گفت: خدايا! پيامبر را شفيع من قرار ده». اكنون اين مسأله را بر كتاب خدا و سنت پيامبر عرضه مي كنيم تا پرده از چهره حقيقت برداشته شود. حقيقت درخواست شفاعت چيست؟ شفاعت پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله و ديگر شافعان راستين

ص: 138

در روز جزا، جز طلب مغفرت از خدا درباره گنهكاران امت چيز ديگري نيست، در اين صورت، طلب شفاعت، در واقع طلب دعا از آنان خواهد بود و دعاي آنان، در سايه قرب و مقامي كه نزد خدا دارند، به هدف اجابت مي رسد و طبعاً گنهكار مشمول مغفرت خدا مي گردد. از طرفي، درخواست دعا از برادر مؤمن و فراتر از آن، از نبي گرامي كوچك ترين اشكالي ندارد، اگر ما مي گوييم: «يا وجيهاً عند اللّه، اشفع لنا عند اللّه»، يعني «اي كسي كه در پيشگاه خدا جاه و مقامي داري، در نزد خدا درباره ما شفاعت كن {دعا كن خدا گناه ما را ببخشد يا حاجت ما را برآورده كند}». اصولاً «استشفاع» يعني طلب شفاعت، در كتاب هاي حديثي و تفسيري به معني درخواست دعا وارد شده است؛ مثلاً بخاري، محدث معروف اهل سنت در صحيح خود، بابي را با اين عنوان آورده است: «هرگاه مردم در هنگام قحطي از پيشواي خود بخواهند كه براي آنان از خدا باران بطلبد، نبايد درخواست آنان را ردّ كند». با توجه به اين اصل، نبايد درباره درخواست شفاعت كه حقيقت آن درخواست دعاست، شك و ترديد كرد؛ زيرا درخواست دعا از مؤمن از امور پسنديده است، چه رسد به انبيا و اوليا. از اين گذشته، برخي از ياران پيامبر از خود آن حضرت در زمان حيات و يا پس از درگذشت ايشان، درخواست شفاعت مي كردند، اكنون نمونه هايي را يادآور مي شويم: 1. حديث انس بن مالك ترمذي يكي از نويسندگان سنن چهارگانه، از انس بن مالك چنين نقل مي كند: «از پيامبر درخواست كردم كه در روز قيامت درباره من شفاعت كند. وي

ص: 139

پذيرفت و گفت: من اين كار را انجام مي دهم. به پيامبر گفتم: شما را كجا جستجو كنم؟ فرمود: در كنار صراط» سنن ترمذي، ج 4، ص 621، حديث 2433) انس با الهام از فطرت خود كه درخواست شفاعت جز درخواست دعا چيز ديگري نيست، از پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله درخواست شفاعت مي كند، وپيامبر نيز به او قول مساعد مي دهد و هرگز تصور نمي كند كه درخواست شفاعت، نوعي شرك است، و نيز او را از اين درخواست باز نمي دارد. 2. حديث سواد بن قارب سواد بن قارب از ياران رسول خداست. درباره پيامبر صلّي الله عليه وآله اشعاري سروده و از او درخواست شفاعت مي كند و مي گويد: وَكُن لي شَفيعاً يومَ لا ذُو شفاعه بمُغن فَتيلاً عن سوادِ بن قارب (اصابه ابن حجر، ج2، ص 95، شماره ترجمه3583: اين درخواست را با طرق ششگانه نقل كرده است) اي پيامبر گرامي، در روز قيامت شفيع من باش؛ روزي كه شفاعت ديگران به حال سواد بن قارب به مقدار رشته وسط هسته خرما، سودي نمي بخشد. 3. حديث ابوبكر وقتي پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله درگذشت، بدن مبارك او را با پارچه اي پوشانيده، منتظر بودند كه مسلمانان در كنار مسجد گرد آيند تا مراسم «تجهيز» وتغسيل و نماز و تدفين انجام گيرد. در اين هنگام، وقتي ابوبكر وارد خانه پيامبر صلّي الله عليه وآله شد، پارچه را از چهره پيامبر برگرفت، خود را روي پيكرش افكند. او را بوسيد و چنين گفت: پدر و مادرم فداي تو باد! تو در زندگي و پس از مرگ پاك و پاكيزه هستي. ما را اي محمد نزد خدايت ياد كن

ص: 140

و ما را به خاطر داشته باش. (سيره حلبي، ج3، ص 474، چاپ دارالمعرفه، بيروت) جمله هاي «اذكرنا عند ربّك» جز درخواست شفاعت چيزي نيست. 4. حديث علي عليه السلام محدثان نقل مي كنند آنگاه كه پيامبر صلّي الله عليه وآله درگذشت، علي عليه السلام مشغول تغسيل پيامبر گشت، به هنگام غسل دادن چنين گفت: «پدر و مادرم فداي تو باد! ما را نزد خدايت ياد كن و ما را به خاطر داشته باش) مجالس مفيد، مجلس12، ص 103؛ نهج البلاغه، خطبه 235» 5. (حديث نوجوان مصعب بن اسلمي نقل مي كند: نوجواني از خاندان ما به سوي پيامبر صلّي الله عليه وآله آمد و به او گفت: من از تو چيزي مي خواهم. پيامبر صلّي الله عليه وآله: آن چيست؟ نوجوان: «از تو مي خواهم مرا از كساني قرار دهي كه در روز قيامت درباره آنان شفاعت مي كني». پيامبر صلّي الله عليه وآله: چه كسي تو را به اين كار راهنمايي كرده است؟ نوجوان: هيچ كس. خودم به اين فكر افتادم. پيامبر صلّي الله عليه وآله: من در روز قيامت در حق تو شفاعت مي كنم (مجمع الزوائد، ج10، ص 369، وي در اين مورد قضاياي زيادي نقل كرده است) نمونه هاي اين نوع قضايا فراوان است كه نقل بيشترين آنها موجب اطاله سخن مي گردد. 4 آيا سوگند دادن خدا به مقام اوليا شرك نيست؟ سؤال: برخي در مقام توسل، مقامات انبيا و اوليا را در نظر گرفته و خدا را به شايستگي هاي آنان، سوگند مي دهند؛ مثلاً مي گويند: خدايا! به حق رسول اعظم صلّي الله عليه وآله بيمار مرا شفا بده، در صورتي كه هيچ كس بر گردن خدا حق ندارد،

ص: 141

تا خدا را به حق آنان سوگند دهيم. پاسخ: مقصود از حق در اين تعبيرها، همان منزلت و مقام والايي است كه آنها نزد خدا دارند، و اگر هم اين منزلت، حق شمرده شود، حقي است كه خدا به آنان داده است و اين مطلب، عين توحيد است؛ زيرا خدا در برخي از موارد، بنده خود را ذي حق و خود را بدهكار معرفي مي كند، مثلاً مي فرمايد: «كانَ حَقّاً عَلَيْنا نَصْرُ المُؤْمِنينَ». (روم / 47 («ياري كردن افراد مؤمن حقي است بر ما». در حديث نبوي وارد شده است كه فرمود: «بر خداست به كسي كه به خاطر حفظ عفت، ازدواج كرده، كمك كند (سيوطي، جامع الصغير، ص 33. (مراجعه به آيات و روايات روشن مي كند كه اين نوع حقوق بندگان بر خدا، امري رايج در كتاب و سنت است. مقصود از اين كه مي گويند كسي بر خدا حقي ندارد، اين است كه هيچ كس بالذات بر خدا حقي ندارد، ولي اين مانع از آن نيست كه خدا از روي تفضل و بزرگواري، افرادي را ذي حق معرفي كند و حتي از آنان وام بخواهد و بگويد: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسناً». {1 (حديد / 11 «(كيست كه به خدا وام نيكو بدهد؟». در حديث آموزش پيامبر صلّي الله عليه وآله به فرد نابينا در بخش توسل خوانديم كه پيامبر صلّي الله عليه وآله به او آموخت كه بگويد: اللّهمّ انّي أسألك وأتوجّه إليك بنبيّك محمد صلّي الله عليه وآله نبيّ الرحمة. {كلمه بنبيّك متعلق به دو فعل پيشين است: «أسألك» و «أتوجه إليك}» و معني جمله اين است كه خدايا من از تو

ص: 142

به خاطر پيامبرت محمد صلّي الله عليه وآله پيامبر رحمت، درخواست مي كنم و به سوي تو روي مي آورم. پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله هنگام دفن فاطمه بنت اسد در حقّ او چنين دعا كرد: «خدايا! مادرم فاطمه بنت اسد را ببخش و جايگاه او را گسترده و فراخ گردان، به حق پيامبرت و پيامبراني كه پيش از من بودند». (مستدرك حاكم:3 / 108؛ حليه الأولياء:3 / 121؛ استيعاب در حاشيه الاصابه:4 / 382) در صحيفه سجاديه و دعاهايي كه از ائمه اهل بيت به ما رسيده است، اين نوع سوگند دادن به فراواني از آنان نقل شده است، علاقه مندان مي توانند به آنها مراجعه فرمايند.. 5 نذر براي غير خدا سؤال: شيعيان، بلكه گروهي از مسلمانان، براي اولياي الهي نذر مي كنند و مي گويند: اين گوسفند نذر پيامبر صلّي الله عليه وآله و يا حسين بن علي عليه السلام است، در حالي كه نذر براي غير خدا جايز نيست. پاسخ: نذر براي غير خدا دو صورت دارد: 1. نذر كردن براي بندگان خدا به نيّت تقرّب و جلب رضايت آنان {بدون توجه به خشنودي و يا خرسندي خدا}. روشن است چنين رفتاري، نوعي شرك و به منزله بت پرستي است. 2. نذر عملي خداپسندانه به خاطر تقرب به خدا و جلب رضايت او و هديه ثواب آن به يكي از اولياي الهي تا از اين رهگذر خشنودي خدا به دست آيد. بي شك، نذر كردن با چنين قصد و نيت پاك، كاري پسنديده و درخور ستايش است. آنچه موجب سؤال مي شود، و احياناً افراد را به اشتباه مي اندازد، تشابه و يكسان بودن دو تعبير در مقام نذر

ص: 143

است. به حكم اين كه «نذر» يك امر عبادي است، بايد براي تقرب به خدا صورت پذيرد و «ناذر» بگويد: يعني براي كسب رضا و تقرب به خدا تعهد مي كنم: اگر حاجت من برآورده شد، اين گوسفند را براي پيامبر ذبح كنم. صيغه صحيح نذر اين است كه گفته شد، ولي غالباً مردم به خاطر ناآگاهي، يا خلاصه گويي مي گويند: هذا للنبيّ، يا نذرتُ هذا للنبيّ. در هر حال مورد سؤال اين است كه چگونه براي پيامبر نذر مي كنند و مي گويند: للنبي، در حالي كه نذر بايد براي خدا باشد. پاسخ سؤال اين است كه «لام» در جمله «للّه عليّ» براي تقرب است چنان كه قرآن مي فرمايد: «أَنْ تَقُومُوا للّه مَثْني وَفُرادي)» سبأ / 46 «(دو نفر دو نفر يا به تنهايي براي خدا قيام كنيد». در حالي كه «لام» در «للنبي» لام «انتفاع» است چنان كه در برخي آيات مي خوانيم: «إِنّما الصَدقات لِلْفُقراء والمَساكين» (توبه / 60 «(زكات براي تهي دستان و مستمندان است». از اينجا روشن مي شود عمل موحدان با عمل مشركان، تفاوت جوهري دارد؛ آنان قرباني هاي خود را به نام بت ها و براي تقرب به آنان ذبح مي كردند و قرآن در اين مورد مي فرمايد: «وَمَا ذُبِحَ عَلَي النُّصُبِ ذلِكَ فِسْقٌ» (مائده / 3) «و آنچه براي بت ها ذبح مي شود... اين كار خروج از دين است».. در حالي كه موحدان براي خدا نذر مي كنند و نام او را به زبان مي آورند، اما ثواب كار نيك خود را به اوليا هديه مي كنند و از اين طريق به درگاه الهي تقرب مي جويند. مردي به حضور پيامبر صلّي الله عليه وآله رسيد و عرض كرد: اي پيامبر

ص: 144

خدا، مادرم از دنيا رفته است و مي دانم اگر او زنده بود، صدقه مي داد، اگر از طرف او صدقه بدهم او سودي مي برد؟ رسول گرامي صلّي الله عليه وآله فرمود: آري. آنگاه گفت: كدام يك از صدقه ها سود بيشتري دارد؟ فرمود: آب. در اين هنگام، سؤال كننده چاهي كند و پس از آماده شدن گفت: «هذه لأُمّ سعد»، «ثواب كندن اين چاه براي مادر سعد باشد». لام در «لأُمّ سعد» همان لام «للنبي صلّي الله عليه وآله» است (فرقان القرآن، ص 133 (كه به اصطلاح «لام» انتفاع است نه لام تقرّب. ولي روح نذر اين است كه براي تقرّب به درگاه الهي متعهد شدم حيواني را ذبح كنم و ثواب آن را به پيامبر اهدا كنم تا از اين طريق، به درگاه خداوندي تقرب بجويم شايد خدا بيمارم را شفا دهد.. 6 بزرگداشت مواليد و وفيات اولياي خدا سؤال: بزرگداشت اولياي الهي در سالروز تولد و درگذشت آنها، امر نوظهوري است كه در عصر صحابه نبوده و بعدها پيدا شده است. اكنون چگونه ما آن را انجام دهيم؟ پاسخ: تاريخ گواهي مي دهد كه از زمان هاي دور، مسلمانان جهان، روز ولادت پيامبر گرامي را در هر سال جشن مي گرفتند و خطيبان به ذكر مدايح آن حضرت مي پرداختند. مبدأ اين نوع جشن ها دقيقاً روشن نيست ولي صدها سال است كه اين گونه جشن ها در بلاد اسلامي رواج داشته و دارد. احمد بن محمد، معروف به قسطلاني {متوفاي 92 ه}، از علماي مشهور قرن نهم، درباره جشن هايي كه در ماه ولادت پيامبر انجام مي گيرد، چنين مي گويد: مسلمانان، پيوسته در ماه ميلاد پيامبر جشن مي گيرند. اطعام مي كنند. شب ها به پخش انواع

ص: 145

صدقات مي پردازند. اظهار شادماني كرده و نيكي ها را دو چندان مي كنند. و به قرائت اشعاري در تهنيت ولادت آن حضرت مي پردازند. بركات آن حضرت در هر سال نمايان مي شود. رحمت خدا بر كساني باد كه شب هاي ماه، ميلاد او را عيد گرفته و دردي بر دردهاي كسي كه در قلب او مرض هست، مي افزايند)) المواهب اللدنيه:1 / 27 (حسين بن محمد بن حسن، معروف به «دياربكري» {متوفاي 960ه} نيز، كه از قضات مكه به شمار مي رفت، در تاريخ خود مي نويسد: مسلمانان پيوسته ماه ميلاد پيامبر صلّي الله عليه وآله را جشن مي گيرند. اطعام مي كنند. شب ها صدقه مي دهند. اظهار سرور و شادماني مي كنند. در نيكي به فقيران اصرار مي ورزند. به خواندن مولوديه مي پردازند و كرامات آن حضرت در هر زماني نمايان مي گردد) تاريخ الخميس:1 / 323 (اين دو نصّ تاريخي كه مربوط به قرن دهم است، نشان مي دهد كه بزرگداشت روز ولادت اولياي الهي در تاريخ اسلام، ريشه ديرينه داشته و علما و دانشمندان مسلمان بر اين عمل صحه مي نهاده اند و اين عمل مفهومي جز اظهار مودت به ساحت پيامبر ندارد. با توجه به اين اصل، دليل شرعي اين بزرگداشت را متذكر مي شويم: مهر ورزي و تكريم به پيامبر صلّي الله عليه وآله يكي از اصول اسلام است مودّت و مهر به پيامبر صلّي الله عليه وآله دستور قرآني است و هيچ فردي نمي تواند آن را انكار كند و بزرگداشت ميلاد او تجسّم بخشيدن به اين اصل است و ما در اين مورد به ذكر دو آيه بسنده مي كنيم:1. «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَأَبْناؤكُمْ وَإِخْوانُكُمْ وَأَزواجُكُمْ وَعَشيرتكُمْ وَأَمْوالٌ اقْتَرفْتُمُوها وَتِجارَه تَخْشَونَ كَسادها وَمَساكِن تَرْضَونَها أَحبَّ إِلَيْكُمْ

ص: 146

مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجهاد فِي سَبيلِهِ فَتَرَبَصُّوا حَتّي يَأْتِي اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لا يَهْدِي الْقَومَ الْفاسِقين)» توبه / 24) «بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالي كه گردآورده ايد و تجارتي كه از كسادي آن بيمناكيد و سراهايي كه مي پسنديد نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وي دوست داشتني تر است، پس منتظر باشيد كه خدا خواسته خود را محقق مي سازد و خدا فاسقان را راهنمايي نمي كند». اين آيه به روشني بيان مي كند كه دوستي پيامبر در كنار دوستي خدا از واجبات الهي است، هر چند اين دوستي مقدمه اي است براي عمل به شريعت و احكام او، ولي در عين حال، عمل به شريعت از گذرگاه مهر پيامبر صلّي الله عليه وآله مي گذرد. 2. در آيه ديگر مؤمنان را چنين توصيف مي كند: «فَالّذِينَ آمَنُوا به وَعَزَّروهُ ونَصَرُوهُ واتَّبَعُوا النُّورَ الّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ المُفْلِحون». (اعراف / 157 «(آنان كه به پيامبر صلّي الله عليه وآله ايمان آورده و به تكريم او پرداخته و او را ياري مي رسانند و از نوري كه همراه وي فرود آمده پيروي مي كنند، آنان همان رستگارانند». اين آيه به مسلمانان، چهار دستور مي دهد: 1. «آمنوا به»: به پيامبر ايمان بياورند. 2. «عزّروه»: به تكريم و تعظيم او بپردازند. 3. «ونصروه»: در سختي ها او را ياري كنند. 4. «واتبعوا النور الّذي أنزل معه»: از قرآني كه با او فرستاده شده، پيروي كنند. با توجه به اين دو آيه كه مهر پيامبر و تكريم او را از فرائض مي داند، اكنون سؤال مي شود، آيا گردهمايي مسلمانان در روز تولد پيامبر تحقق بخشيدن به اين

ص: 147

دو آيه هست يا خير؟ به طور مسلم، آري. و هر فردي كه از اين مجالس ديدن كند، آن را نوعي اظهار مهر و مودّت و تكريم و تعزيز مي داند. بنابراين، عمل مسلمانان ريشه قرآني و اصل آسماني دارد. در اين صورت طبعاً بدعت نخواهد بود. بدعت آن كار نوظهوري است كه در قرآن و سنت براي آن اصل و اساسي نباشد. خدا در سوره «انشراح» يادآور مي شود كه ما پيامبر صلّي الله عليه وآله را بلند آوازه كرديم، چنان كه مي فرمايد: «وَرَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ». ) انشراح / 4 «(آيا ما نامت را بلندآوازه نساختيم؟». اين آيه حاكي است كه ترفيع پيامبر صلّي الله عليه وآله و بلندآوازه كردن او، يكي از نعمت هاي الهي بر پيامبر خدا صلّي الله عليه وآله است. يكي از ابزار «ترفيع پيامبر»، نكوداشت ميلاد او است و شادماني به دور از هر نوع لهو و گناه در روز ولادت، همگي نوعي ترفيع نبي صلّي الله عليه وآله و بلند آوازه كردن اوست. حضرت مسيح عليه السلام روز نزول مائده سماوي را براي يارانش عيد معرفي مي كند و مي فرمايد: «رَبّنا أَنزْل عَلَيْنا مائده مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عِيداً لأوّلنا وَآخرنا وآيه مِنْكَ وَارزُقْنا وَأَنْتَ خَيرُ الرّازِقين». (مائده / 114) «پروردگارا! از آسمان خواني براي ما فرود آر تا عيدي براي اول و آخر ما و نشانه اي از جانب تو باشد و به ما روزي ده كه تو بهترين روزي دهندگاني». به راستي اگر روز نزول مائده {كه نعمتي محدود و زودگذر است} استحقاق جشن گرفتن آن روز در تمام سال ها را دارد، چرا و چگونه ولادت پيامبر صلّي الله عليه وآله

ص: 148

يا روز مبعث او {كه نعمت بزرگ و جاويدان الهي براي بشريت است} استحقاق چنين جشن و سروري را نداشته باشد؟ ! بنابراين، هرگاه مسلمانان در هر روز و شبي و هر ماه و سالي مجلسي تشكيل دهند و در آن، فضائل و مناقب پيامبر صلّي الله عليه وآله را يادآور شوند و آياتي كه در حق او وارد شده تلاوت كنند و اشعاري را در مدح او بسرايند، در حقيقت فرمان خدا را در زمينه مهرورزي و تكريم و ترفيع وي به اجرا درآورده اند و علّت اين كه تنها روز ولادت را براي اين كار اختصاص مي دهند، اين است كه وجود او و تولّد او نعمت بزرگي بود. به همين مناسبت در اين روز به آن كار مي پردازند، بدون اين كه جشن در خصوص آن روز را به شرع مقدس نسبت بدهند، بلكه انتخاب آن روز نوعي گزينش است و ارتباطي به شرع ندارد. 7 زيارت قبور پاكان سؤال: آيا زيارت قبور پاكان مستحب است؟ پاسخ: زيارت قبور پاكان، بلكه زيارت وادي خاموشان در هر شهر و روستا، آثار سازنده اي دارد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم: ديدار از اين وادي، كه نشانگر «عجز ذاتي» انسان و زوال قدرت ها و مكنت هاي مادّي است، آثار سازنده و حيات بخش دارد. انسان هوشمند، با مشاهده اين وضع رقت بار، ناپايداري جهان را از نزديك لمس كرده و در مقام چاره جويي برمي آيد و با درك «هدفداري جهان آفرينش» خود را از گرداب غفلت و خودخواهي بيرون مي كشد و به انديشه تحصيل سعادت اخروي و «حيات جاويد» مي افتد. پيامبر خدا صلّي الله عليه وآله بر اين نكته تربيتي

ص: 149

انگشت نهاده، مي فرمايد: «به زيارت قبور برويد كه مايه ياد سراي آخرت است)» سنن ابن ماجه:1 / 500، حديث 1569 (و در ديگر سخن خود مي فرمايد: «به زيارت قبور برويد زيرا در آن براي شما درس عبرت است». (كنز العمال:15 / 647، حديث 42558 (آنچه گفته شد درباره زيارت قبور افراد عادي است، ولي بالاتر از آن، زيارت تربت شهيدان است. زيارت تربت مجاهداني كه با خون خويش از شرف و عزّت ملّتي دفاع كرده و در راه پاسداري از آرمان هاي بزرگ انساني و الهي جان باخته اند، مفهومي فراتر از زيارت قبور عادي دارد. حضور بر تربت شهيدان راه حق، علاوه بر آثار سازنده روحي و تربيتي، نوعي پيمان بستن با آنان است. شخص زائر، با اين حضور اعلام مي دارد كه به راه شهيدان وفادار است و آرمان مقدس و ارزشمندشان را پاس مي دارد. براي روشن شدن بيشتر مطلب، به يك مثال زنده توجه مي دهيم: زائر خانه خدا پيش از طواف، «حجر اسود» را استلام مي كند و با گذاردن دست بر آن، با ابراهيم خليل عليه السلام بيعت مي كند كه در «توحيد» ثابت قدم باشد و در نشر آن سعي و تلاش نمايد، ولي چون دست زائر به قهرمان توحيد نمي رسد، به اثر بازمانده از او، دست نهاده و مراسم بيعت را انجام مي دهد. در احاديث اسلامي وارد شده است كه زائر خانه خدا به هنگام استلام حجر چنين بگويد: «امانتي كه بر ذمه ام بود ادا كردم و بيعت خود را تجديد نمودم تا به اداي آن گواهي دهي». (وسائل الشيعه: 10 / 400، باب 12 از ابواب طواف، حديث 1) زيارت قبور شهيدان سرزمين

ص: 150

بدر و اُحد و كربلا و ديگر عزيزان خفته به خون، نيز ترسيم گر اين حقيقت است و زائران اين مَشاهد با حضور در برابر ضريح و قبر آنان و فرستادن درود بر روان پاكشان، تعهد مي كنند كه تداوم بخش راه ايشان باشند. و به ديگر سخن، زيارت قبر شهيد نوعي تكريم واحترام به اوست و از آنجا كه شهيد، كشته آرمان ها و ايده هاي خويش است، هر كس نيز به شهيد

احترام گذارد در حقيقت آرمان او را مقدس شمرده و خود را پيرو راه و مرام وي دانسته است. حضور در حرم پيامبر صلّي الله عليه وآله حضور در حرم رسول اكرم صلّي الله عليه وآله يا جانشينان پاك او عليهم السلام نيز، علاوه بر تقدير و سپاس از فداكاري ها و جانفشاني هاي آنان در هدايت خلق، حكم نوعي بيعت با ايشان را دارد. امام هشتم عليه السلام در يكي از سخنان خود درباره زيارت بارگاه معصومين عليهم السلام چنين فرمود: «هر امامي عهد و ميثاقي بر ذمه دوستان و شيعيان خويش دارد و زيارت قبور امامان، بخشي از عمل به اين تعهّد است». (وسائل الشيعه: 10 / 346، باب 44 از ابواب مزار، حديث2) در واقع، شخص زائر هنگام زيارت قبر پيامبر و امامان عليهم السلام با آنها پيمان مي بندد كه در زندگي، جز راه و رسم آنان، روشي را تعقيب نكند. زائر حرم رسول خدا صلّي الله عليه وآله با زبان حال چنين مي گويد: اي رسول خدا، اگر مهاجر و انصار در حُدَيبيه با تو بيعت كردند كه از حريم رسالت دفاع كنند (لَقَدْ رَضي اللّه عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرة... " {فتح

ص: 151

/ 18}) و اگر زنان با ايمان مكه با تو بيعت كردند كه از شرك و گناه بپرهيزند (إِذا جاءَكَ الْمُؤْمنات يُبايِعنَكَ عَلي أَنْ لا يُشْرِكنَ بِاللّه" {ممتحنه / 12} (و اگر مؤمنان گنهكار دستور يافته اند كه به حضور تو رسيده و از تو درخواست كنند كه در حقّ آنان طلب آمرزش كني، (ولو أَنّهم إِذ ظَلَمُوا أَنفُسهُمْ جاؤُكَ فاسْتَغْفَروا اللّه واستغفر لهم الرَّسُول لَوَجَدُوا اللّه تَوّاباً رَحيماً" {نساء / 64} (من نيز اي رسول گرامي، و اي شفيع امت، با حضور در حرمت واستلامِ تربتت، با تو بيعت مي كنم كه پاسدار آرمان هايت باشم و از شرك و ديگر گناهان دوري جويم و در ازاي اين عمل، از تو مي خواهم كه برايم از درگاه الهي طلب آمرزش كني. از آنجا كه استحباب زيارت قبور در تمام مذاهب فقهي، امري مستحب است، ديگر به نقل روايات آن نمي پردازيم حتّي خود پيامبر صلّي الله عليه وآله گاهي قصد بقيع مي كرد و هرگاه وارد اين سرزمين مي شد، آنان را چنين خطاب مي نمود: «درود بر شما اي ساكنان خانه افراد با ايمان، خداوند آنچه را به شما وعده داده فردا به شما عطا فرمايد. شما ميان مرگ و رستاخيز به سر مي بريد و ما نيز به شما خواهيم پيوست. پروردگارا! اهل بقيع را بيامرز!». (صحيح مسلم:3 / 63، كتاب جنائز) 8 زنان و زيارت قبور و پاسخ به دو پرسش سؤال: آيا زيارت قبور براي زنان، ممنوع نيست؟ پاسخ: زنان و مردان، در زيارت قبور عزيزان خود و يا اولياي الهي، حكمي يكسان دارند؛ زيرا احكام اسلام درباره زن و مرد يكي است، مگر آنجا كه دليلي بر اختصاص باشد

ص: 152

و در مورد زيارت زنان نه تنها دليلي بر اختصاص نيست، بلكه دليل بر يكسان بودن هر دو جنس وجود دارد. پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله در خطاب خود به جامعه اسلامي مي فرمايد: «به زيارت قبور بشتابيد، زيرا مايه ياد آخرت است». (سنن ابن ماجه: 1 / 500، حديث 1569) و در حديث ديگر مي فرمايد: «به زيارت قبور برويد؛ زيرا در اين عمل براي شما درس عبرت است». (كنز العمال:15 / 647، حديث 42558) درست است كه اين خطاب، به گواهي مذكر بودن صيغه، خطاب متوجه مردان است ولي همان طور كه همگي مي دانند كليه خطاب هاي قرآن و حديث كه به ظاهر متوجه طبقه مرد است، زنان را نيز شامل مي شود، مگر اينكه دليل بر عدم اشتراك باشد و لذا آياتي كه مردم را به نماز و زكات دعوت مي كند، هر چند كه خطاب به مردان است، ولي زنان را نيز شامل مي شود، چنان كه مي فرمايد: «وَأَقِيمُوا الصَّلاه وَآتُوا الزَّكاه وَماتُقَدِّمُوا لأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْر تَجِدُوهُ عِنْدَاللّه». (بقره / 110) «نماز بپا داريد، زكات بدهيد، آنچه كه قبلاً به عنوان خير براي خويش مي خواستيد، نزد خدا آن را مي يابيد». خطاب در آن آيات از نظر قواعد عربي متوجه مردان است ولي نتيجه حكم از آنِ هر دو گروه است. نتيجه اين كه: خطاب در هر دو حديث به عنوان «زوروا القبور» هر چند متوجه مردان است ولي نتيجه آن همگاني است. گذشته از اين حديث، روايات ديگري بر جايز بودن زيارت براي زنان گواهي مي دهد. اكنون به نقل اين روايات مي پردازيم: 1. مسلم در صحيح خود از پيامبر صلّي الله عليه وآله نقل مي كند: جبرئيل فرود

ص: 153

آمد و به من گفت: پروردگارت فرمان مي دهد به زيارت اهل بقيع بشتابيد و در حق آنان طلب آمرزش بكنيد. پيامبر از رختخواب خود برخاست و به سوي بقيع رفت. عايشه نيز به تعقيب پيامبر صلّي الله عليه وآله پرداخت. در اين هنگام به پيامبر گفت: من چگونه اهل بقيع را زيارت كنم؟ پيامبر فرمود: بگو درود بر اهالي اين سرزمين؛ از مؤمنان و مسلمانان. خدا گذشتگان و آيندگان را رحمت كند (صحيح مسلم:3 / 64، باب "ما يقال عند دخول القبور والدعاء لأهلها"، از كتاب الجنائز) محور استدلال، آموزش كيفيت زيارت بر عايشه است. اگر زيارت قبور براي زنان حرام بود، چگونه پيامبر چگونگي زيارت را بر همسر خود آموخت. گذشته از اين، آنگاه كه عايشه اين سرگذشت را براي زنان ديگر نقل مي كند، تلقي همگان اين است كه زيارت بقيع بر همه آنان جايز است و همسر او و ديگر زنان مؤمن در برابر حكم الهي يكسان مي باشند. 2. فاطمه {عليها السلام} دخت گرامي پيامبر صلّي الله عليه وآله و يكي از آل عبا عليهم السلام پس از درگذشت پدر، به زيارت قبر عموي خود در اُحد مي رفت و در كنار قبر او دو ركعت نماز مي گزارد و گريه مي كرد. حاكم نيشابوري پس از نقل اين روايت مي گويد: راويان اين حديث همگي ثقه و عادل اند و از اين نظر با راويان صحيح بخاري و مسلم فرقي ندارند) مستدرك حاكم:1 / 377، چاپ دارالمعرفة) 3. ترمذي از عبداللّه بن ابي مليكه نقل مي كند: وقتي عبدالرحمان فرزند ابو بكر در نقطه اي به نام «حُبشي» درگذشت، جنازه او را به مكه حمل كرده و در آنجا به

ص: 154

خاك سپردند. بعدها كه خواهر او، عايشه، به مكه آمد به زيارت قبر «عبدالرحمان» رفت و دو شعر، كه حاكي از شدت تأثر او بود، بر سر مزار برادر خواند (سنن ترمذي:3 / 371، ح1055 4. (خاري مي نويسد: پيامبر صلّي الله عليه وآله زني را در كنار قبري ديد كه گريه مي كند، به وي فرمود: خوددار باش و در فراق عزيزان صبر كن) صحيح بخاري:2 / 93، باب "قو ل الرجل للمرأه عند القبر، اصبري"، از كتاب الجنائز (بخاري دنباله حديث را نقل نكرده، ولي ابوداود در سنن خود حديث را اينگونه ادامه داده است: آن زن پيامبر را نشناخت و به او اعتراض كرد و گفت: تو با مصيبت من چه كار داري. در اين هنگام زني كه در كنار او بود، به او گفت: اين مرد را شناختي؟ او پيامبر صلّي الله عليه وآله بود آن زن براي جبران كار خود، به خانه پيامبر صلّي الله عليه وآله رفت و به ايشان عرض كرد: اي رسول گرامي، مرا ببخش، شما را نشناختم. پيامبر به او فرمود: بردباري در مصيبت، شايسته است (سنن ابي داود:3 / 192، ح3123) اگر زيارت قبر عزيزان حرام بود پيامبر به جاي دستور صبر، آشكارا به او مي گفت: كار تو حرام است در حالي كه دستور به صبر در مصيبت داد، نه دوري از قبر. پاسخ به دو پرسش گروهي زيارت را بر زنان تحريم كرده و به دو حديث ياد شده در زير استدلال مي كنند: 1. «خدا زنان زائر قبور را از رحمتش دور كند» (سنن ابن ماجه:1 / 503، حديث 1576؛ سنن أبي داود:3 / 218، حديث

ص: 155

3236 و در دومي به جاي "زوارات"، "زائرات"آمده است (. پاسخ اين حديث فاقد شرط لازم بر استدلال است؛ زيرا به دلايل پيشين بايد آن را منسوخ دانست واتفاقاً برخي از محدثان از اهل سنت آن را منسوخ دانسته اند؛ مثلاً ترمذي ناقل حديث مي گويد: اين حديث مربوط به دوران پيش از تجويز زيارت قبور است و وقتي پيامبر زيارت قبور را بر همگان تجويز كرد، زن و مرد در برابر آن يكسان گشته اند (سنن ترمذي:3 / 371، باب ما جاء من الرخصه في زياره القبور. كه اين واژه صيغه مبالغه است) قرطبي مي گويد: اين حديث مربوط به زناني است كه بيشتر وقت خود را در قبرستان ها گذرانده و از اين طريق حقوق شوهر خود را پايمال مي سازند؛ زيرا پيامبر صلّي الله عليه وآله واژه «زوّارات» به كار برده و همه ما مي دانيم 2. ابن ماجه از علي بن ابي طالب عليه السلام نقل مي كند: پيامبر صلّي الله عليه وآله بيرون آمد و زناني را در حال نشسته مشاهده كرد و فرمود: براي چه نشسته ايد؟ گفتند: منتظر جنازه هستيم. فرمود: غسل خواهيد داد؟ گفتند: نه. فرمود: حمل خواهيد كرد؟ گفتند: نه. فرمود: آن را وارد قبر خواهيد كرد؟ گفتند: نه. فرمود: برگرديد، از گناه كارانيد، نه دارندگان پاداش) فتح الباري: 3 / 148، باب 31، زيارة القبور، حديث 1283 (پاسخ اين حديث از نظر سند و دلالت قابل استدلال نيست؛ زيرا در سند آن، «دينار بن عمرو» وارد شده كه از نظر راوي شناسان، مجهول، كذاب، متروك و خطاكار معرفي شده است. آيا حديثي كه راوي آن تا اين حدّ ضعيف باشد، مي توان به آن استدلال نمود؟

ص: 156

همچنين مضمون آن بر فرض صحت سند ارتباطي به زيارت قبور ندارد؛ زيرا نكوهش پيامبر متوجه زناني بود كه براي انجام فريضه يا مستحبي به قبرستان نمي آمدند واين ارتباطي به زيارت قبور ندارد. نكته اي كه تذكر آن ضروري مي نمايد آن است كه اسلام دين فطرت و دين سهل و سمح است و پيامبر اسلام صلّي الله عليه وآله فرمود: آيين اسلام آيين استواري است و با آن به رفق و مدارا وارد شويد (انّ هذا الدين متين، فأوغل فيه برفق. مسند احمد، ج3، ص 199. 9) مادر مؤمني كه فرزند رشيد خود را از دست داده و جسد او را زير خروارها خاك دفن كرده اند و قلب او سوزان است، تنها چيزي كه مي تواند او را تسلي دهد زيارت قبر فرزند است. در اين صورت بازداشتن مادر از چنين عمل عقلايي كه در همه جهان رواج دارد، مايه فشار روحي وي خواهد بود. آيا ممكن است شريعت اسلام از چنين عملي نهي كند، آنگاه دين را سهل و آسان بنامد؟ ! اصولاً زيارت قبور جنبه عبرت آموزي و يادآوري آخرت دارد و با قرائت قرآن و فاتحه بر عزيزان همراه است، چگونه مي توان زنان را از اين فيض محروم كرد؟ و به ديگر سخن، فلسفه زيارت قبور، كه يادآوري آخرت و مايه عبرت است، قابل تخصيص نيست. البته زيارت قبور بايد از هر نوع گناه و خلاف پيراسته باشد و اگر به فرض، نهي هم در كار بوده، شايد براي اين بوده كه در آن زمان، زنان اين شرايط را رعايت نمي كردند. ساخت بنا بر روي قبور سؤال: آيا بنا، بر روي قبور جايز است؟

ص: 157

پاسخ: مشروعيت بنا بر قبور پاكان را از راه هاي گوناگون مي توان ثابت كرد. اكنون به مواردي از آنها اشاره مي كنيم: 1. سيره سلف صالح در حفظ قبور پيامبران تاريخ گواهي مي دهد كه ساخت و حفظ بنا بر روي قبور اوليا و انبيا سنت ديرينه انساني بوده و قبل از طلوع ستاره اسلام، قبور انبياي بني اسرائيل و غيره، همگي داراي بنا بوده است و روزي كه مسلمانان اين مناطق را در فلسطين و اردن و شام فتح كردند، در حفظ و صيانت آنها كوشيدند و تا به امروز به همان حالت باقي مانده است. مسلمانان نه تنها خدشه اي بر اين بناها وارد نكردند، بلكه در تعمير و نوسازي آنها و گماردن افرادي براي خدمت و حفاظت، اهتمام ورزيدند. 2. حفظ آثار، حفظ اصالت ها است اصولاً در حفظ آثار، به خصوص آثار پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله، مانند مدفن وي و قبر همسران و فرزندان و صحابه و ياران او و خانه هايي كه در آنجا زندگي كرده و مساجدي كه در آنها نماز گزارده، فايده عظيمي است كه طي مقدمه اي به آن اشاره مي كنيم. امروز پس از گذشت بيست قرن از ميلاد مسيح، وجود مسيح عليه السلام و مادر او مريم و كتاب او انجيل و ياران و حواريون او، در غرب به صورت افسانه تاريخي درآمده است كه گروهي از شرق شناسان در وجود چنين مرد آسماني، به نام مسيح كه مادرش مريم و كتاب او انجيل است، تشكيك كرده و آن را افسانه اي به سان «مجنون عامري» و معشوق وي «ليلي»، تلقي مي كنند كه زاييده پندارها و انديشه هاست، چرا؟ به خاطر اين كه يك

ص: 158

اثر واقعي ملموس از مسيح در دست نيست؛ مثلاً به طور مشخص، نقطه اي كه او در آن متولد گرديد و خانه اي كه زندگي كرد و جايي كه در آن به عقيده نصاري به خاك سپرده شد، معلوم و روشن نيست. كتاب آسماني او نيز دستخوش تحريف گرديده و اين اناجيل چهارگانه، كه در آخر هر كدام جريان قتل و دفن عيسي آمده است، به طور مسلم مربوط به او نيست و بي ترديد پس از وي تدوين شده اند. از اين جهت بسياري از محققان آن ها را از آثار ادبي قرن دوم ميلادي دانسته اند. ولي اگر تمام خصوصيات مربوط به او محفوظ مي ماند، به روشني بر اصالت او گواهي مي داد و براي اين خيال بافان و شكاكان، جاي تشكيك باقي نمي گذارد. ولي مسلمانان آشكارا خطاب به مردم جهان مي گويند: هزار و چهارصد سال قبل در سرزمين حجاز مردي براي رهبري جامعه بشري برانگيخته شد و در اين راه موفقيت بزرگي به دست آورد؛ و تمام خصوصيات زندگي او محفوظ است، بي آن كه كوچك ترين ابهامي در زندگي آن بزرگ مرد مشاهده گردد. حتي خانه اي كه او در آن متولد شده مشخص است و اين كوه حرا است كه وحي در آنجا بر او نازل مي گرديد و اين مسجد او است كه در آن نماز مي گزارد و اين خانه اي است كه در آنجا به خاك سپرده شد و اينها خانه هاي فرزندان و همسران و بستگان او است و اين قبور فرزندان و اوصيا و خلفا و همسران او مي باشد و... اكنون اگر همه اين آثار را از ميان ببريم، طبعاً علايم وجود و نشانه هاي اصالت او را از بين

ص: 159

برده ايم و زمينه را براي دشمنان اسلام آماده ساخته ايم. بنابراين ويران كردن آثار رسالت و خاندان عصمت، علاوه بر اين كه نوعي هتك و بي احترامي است، مبارزه با مظاهر اصالت اسلام و اصالت رسالت پيامبر نيز مي باشد. آيين اسلام، آيين ابدي و جاوداني است و تا روز قيامت آيين هدايت براي انسان ها مي باشد. نسل هايي كه پس از هزاران سال مي آيند، بايد به اصالت آن، اذعان كنند. لذا براي تأمين اين هدف، بايد پيوسته تمام آثار و نشانه هاي صاحب رسالت را حفظ كنيم و از اين طريق گامي در راه بقاي دين در اعصار آينده برداريم و كاري نكنيم كه نبوت پيامبر اسلام صلّي الله عليه وآله به سرنوشت آيين حضرت عيسي عليه السلام دچار گردد. 3ترفيع خانه هاي پيامبران قرآن مجيد، در آيه معروف به آيه «نور»، نور خدا را به چراغي پرفروع تشبيه مي كند كه ب سان ستاره فروزان مي درخشد. آنگاه در آيه بعدي جايگاه اين مشعل فروزان را بيوتي مي داند كه در آنها مرداني وارسته، صبح و شام خدا را تسبيح مي گويند، آنجا كه مي فرمايد: «في بُيُوت أَذِنَ اللّه أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيها اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالغُدُوّ وَالآصال)...». نور / 37) «[اين چراغ فروزان] در خانه هايي روشن است كه خدا رخصت. داده كه قدر و منزلت آنها والا گردد و نام او در آنها ياد شود، در آن خانه ها بامدادان و شامگاهان تسبيح خدا مي گويند». اكنون بايد ديد مقصود از آن بيوت چيست؟ مسلّماً بيت غير از مسجد است؛ زيرا بيت از بيتوته، به معني شب را به پايان رساندن» است و اگر به مسكن انسان بيت مي گويند، از آن روست كه انسان در

ص: 160

آنجا شب را به صبح مي رساند. قرآن، هر جا كه درباره معبد و پرستشگاهِ جمعي مسلمانان سخن مي گويد، لفظ «مسجد» يا «مساجد» را به كار مي برد و لذا اين واژه در قرآن 28 بار به صورت جمع و مفرد به كار رفته است، در حالي كه هرگاه قرآن از «مسكن» و «مأوي» سخن به ميان آورد، از واژه «بيت» به صورت جمع يا مفرد بهره مي گيرد. لذا اين واژه 66 بار در قرآن در همين مورد به كار رفته است. نتيجه اين كه در زبان قرآن «بيت» و «مسجد»، مصداقاً يكي نبوده، و يكي شمردن آن دو، مدعايي بي دليل است. به طور مسلّم، مقصود از اين بيوت، بيوت انبيا و اوليا و انسان هاي وارسته است كه در آنها، صبح و شام، خدا را تسبيح مي گويند. جلال الدين سيوطي، از انس بن مالك نقل مي كند: زماني كه رسول خدا صلّي الله عليه وآله آيه «في بُيُوت أَذِنَ اللّه أَنْ تُرفَعَ» را در مسجد تلاوت كرد، فردي از ياران رسول خدا صلّي الله عليه وآله به پا خاست و پرسيد: مقصود از اين خانه ها چيست؟ پيامبر صلّي الله عليه وآله فرمود: خانه هاي پيامبران. در اين هنگام ابوبكر برخاست و گفت: اي پيامبر خدا، اين خانه {اشاره به خانه علي و فاطمه {عليهما السلام} } از همين خانه هاست كه خدا رخصت بر رفعت و بالا بردن منزلت آنها داده است؟ پيامبر صلّي الله عليه وآله فرمود: آري از برترين آنهاست». (الدر المنثور:6 / 203) تا اين جا روشن شد كه مقصود از بيوت خانه هاي پيامبران است نه مساجد، اكنون بايد ديد مقصود از رفع چيست؟ در اينجا دو

ص: 161

احتمال است: 1. مقصود از رفع، رفع حسي است. 2. مقصود از رفع، رفع معنوي است. بنابر احتمال اوّل، مقصود، بالا بردن ديوارها و زدن سقف است، چنان كه در آيه مي فرمايد: «رَفَعَ سَمْكَها فَسوّاها (نازعات / 28) ولي چون قرآن درباره بيوتي سخن مي گويند كه ديوار و سقف دارند طبعاً مقصود از «ترفيع»، رفع معنوي است؛ يعني رفعت و منزلت و بزرگداشت آنها و يكي از مظاهر ترفيع اين بيوت آن است كه از هر نوع آلودگي حفظ و به هنگام فرسودگي تعمير شوند. اين ويژگي ها به پاس حضور مردان بزرگي است كه در آن خانه ها به راز و نياز پرداخته و خدا را ياد مي كنند و داد و ستد، آنان را از بر پاداشتن نماز و پرداخت زكات باز نمي دارد. به پاس وجود اين شخصيت ها، خدا اذن داده است كه به اين آثار، از ديده تعظيم و تكريم نگريسته شود و از ويراني و آلودگي صيانت گردد. همگي مي دانيم كه پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله در خانه خود به خاك سپرده شد؛ يعني در آن نقطه اي كه خدا را ياد مي كرد و ستايش مي نمود. خانه وي، به حكم اين آيه، داراي ارج و احترام بوده و هر نوع ايجاد ويراني و تخريب و ايجاد آلودگي در آن، دور از شأن آن و بر خلاف دستور قرآن است. بلكه بخشي از بيوت مدينه مدفن و آرامگاه شخصيت هاي بزرگي است: 2. "سقف آن را برافراشت و آن را منظم ساخت" (نازعات / 28) وبنابر روايت صحيح1، حضرت زهرا {عليها السلام} در خانه خود كه تاكنون نيز موجود است به خاك سپرده شد. حضرت هادي

ص: 162

و حضرت عسكري {عليهما السلام} نيز در خانه هايي كه خدا را پرستش مي كردند به خاك سپرده شدند. در اين صورت اين خانه ها به تصريح آيه، داراي منزلت و رفعت هستند و تخريب آنها با مفاد اين آيه ناسازگار است.

در محله بني هاشم مدينه، تا چندي قبل خانه هاي حسنين و مدرسه امام صادق عليهم السلام برپا بود و نگارنده خود در سال 15ه. ش به زيارت اين بيوت تشرف يافتم، ولي متأسفانه به عنوان توسعه مسجد نبوي همه اين آثار نابود گرديد، در حالي كه توسعه مسجد النبي صلّي الله عليه وآله با حفظ اين آثار منافاتي نداشت. 4. صيانت قبور، نشانه مهر و محبت است دوستي پيامبر صلّي الله عليه وآله و خاندان او از اصول مؤكد اسلام است و آيات و رواياتي بر اين مورد گواهي مي دهد. پيامبر اكرم صلّي الله عليه وآله فرمود: «سه چيز است كه هر كس آن را دارا باشد، مزه شيرين ايمان را مي چشد. يكي از آنها اين است كه خدا و پيامبر او، نزد انسان از همه چيز محبوب تر باشند...». (جامع الاصول:1 / 37، حديث 22{به حديث هاي 20 و 21 نيز مراجعه شود}) مهر ورزيدن به پيامبر صلّي الله عليه وآله روش هاي گوناگوني دارد كه به برخي اشاره مي كنيم: نشر سخنان و برنامه هاي آنها. حفظ و صيانت آثار و يادگارهاي آنان. بناي يادبود بر قبور آنان. همه اين امور، نوعي مهرورزي به آنان شمرده مي شود. ترمذي در سنن خود نقل مي كند كه: «پيامبر صلّي الله عليه وآله دست حسن و حسين {عليهما السلام} را گرفت و فرمود: هر كس مرا و اين دو كودك و پدر

ص: 163

و مادر آنها را دوست بدارد، روز رستاخيز با من هم رتبه خواهد بود». {1 (جامع الاصول:9 / 157، حديث شماره 6706) همگي مي دانيم سبط اكبر پيامبر صلّي الله عليه وآله در سرزمين بقيع و سبط اصغر وي در كربلا به خاك سپرده شده اند و مرقدشان پيوسته زيارتگاه مسلمانان بوده و خواهد بود. ساختن هر نوع سايبان براي حفاظت از تربت پاك آنان نوعي ابراز محبت به دو سبط بزرگوار پيامبر صلّي الله عليه وآله است و اين عمل همان پاداش را خواهد داشت كه پيامبر صلّي الله عليه وآله در روايت فوق متذكر شده است. امروز ملل زنده جهان سعي مي كنند كه ياد شخصيت هاي ملي و مذهبي خويش {سران نظامي، سياسي و اصلاح گران عرصه فرهنگ} را به اشكال گوناگون زنده نگه دارند و بدين خاطر پيكر آنان را با عظمت تشييع مي كنند و در محلي با صفا تحت بناي مجلّلي به خاك مي سپارند تا آيندگان نيز همچون نسل حاضر، شخصيت هاي مزبور را همواره مدنظر داشته و گرامي بدارند، ما مسلمانان نيز بايستي با شيوه هاي گوناگون {ساختن آرامگاه، بناي يادبود و غيره} شخصيت هاي برتر و بي نظير خويش را پاس بداريم. با توجه به اين ادله: الف. سيره سلف صالح در حفظ قبور انبياي پيشين. ب. صيانت آثار، حفظ اصالت ها است.. ج. حفظ ابنيه مربوط به اوليا نوعي ترفيع بيوت آنها است. د. حفظ آثار اوليا مظهر مهر و مودّت آنها است. براي احدي جاي شك و ترديد باقي نمي ماند كه بناي بر قبور، نه تنها مشكل شرعي ندارد، بلكه امري مطلوب و مرغوب است. حديثي از امام صادق عليه السلام در تعمير قبور اوليا امام

ص: 164

صادق عليه السلام فرمود: پدرم از پدرش و او از حسين بن علي و او از علي بن أبي طالب عليهم السلام نقل كرد كه پيامبر صلّي الله عليه وآله فرمود: اي علي! تو را در سرزمين عراق مي كشند و در آنجا به خاك سپرده مي شوي. علي عليه السلام مي گويد: به پيامبر صلّي الله عليه وآله عرض كردم: كساني كه قبرهاي ما را زيارت كنند و در آبادي آن بكوشند و پيوسته به آنجا رفت و آمد نمايند، چه پاداشي دارند؟ پيامبر صلّي الله عليه وآله فرمود: اي اباالحسن! خدا مرقد تو و مرقد فرزندان تو را بخشي از سرزمين بهشت و قسمتي از خاك آن قرار داده است و خدا دل هاي انسان هاي بزرگوار و برگزيده از بندگان خود را به شما علاقه مند ساخته است. آنان اذيت و آزار را در راه شما پذيرا مي شوند. قبور شما را آباد مي كنند و آن هم براي تقرب به خدا و اظهار دوستي به پيامبر صلّي الله عليه وآله (شيخ طوسي تهذيب الاحكام 6 / 22، حديث 5) نماز گزاردن نزد قبور اوليا سؤال: آيا نماز و دعا در كنار قبر انبيا و اوليا مشروع است؟ پاسخ: از جمله مسائلي كه وهابيان به آن حساسيت خاصي دارند، دعا نزد قبور اوليا و نماز خواندن در آن مكان ها است. (وسايل الشيعه: از ابواب مزار، باب 26، حديث1 لطفاً دنباله حديث را مطالعه فرماييد. ) مدتي اين مسأله به عنوان عمل مكروه در ميان آنان تلقي مي شد. اين مسأله به مرور زمان از مرحله مكروه به مرحله ممنوع سپس به مرحله شرك رسيده است. اكنون اين مسأله را بر قرآن

ص: 165

وسيره مسلمين عرضه مي كنيم تا حكم آن روشن شود. 1. قرآن به زائران خانه خدا دستور مي دهد كه در مقام ابراهيم نمازبگزارند و مي فرمايد: «وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَه لِلنَّاسِ وأمْنَاً واتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إبْراهيِمَ مُصَلًّي...». (بقره / 125 «(آنگاه كه كعبه را زيارتگاه مردم و جايگاهي امن قرار داديم، واز مقام ابراهيم، نمازگاهي براي خود برگزينيد». اكنون سئوال مي شود: چرا خدا فرمان مي دهد كه از مقام ابراهيم نمازگاهي براي خود انتخاب كنند. آيا مطلب جز اين است كه مي خواهد. از جاي آن معلّم توحيد، تبرك جوييم؟ در اين صورت آيا ميان مقام ابراهيم و مقام پيامبر اسلام، تفاوتي هست؟ ويا ميان مقام پيامبران و آرامگاه آنان كه اجساد آنان را در برگرفته، فرقي هست؟ 2. طبق احاديث، پيامبر گرامي در شب معراج، در مدينه و طور سينا و بيت لحم فرود آمد و در آنجا نماز خواند جبرئيل به او گفت: اي پيامبر خدا، مي داني كجا نماز خواندي؟ تو در «طيبه» نماز خواندي كه به آنجا هجرت خواهي كرد. و در طور سينا نماز گزاردي كه خدا در آنجا با موسي سخن گفته است؛ و در بيت لحم نماز گزاردي كه عيسي در آنجا متولد شده است (جلال الدين سيوطي، خصائص كبري، 1 / 154 (آيا با توجه به اين حديث مي توان بين زادگاه و آرامگاه تفاوتي قائل شد؟ يا اين كه آن آيه و اين روايت همگي به يك ضابطه كلي اشاره مي كنند و آن اين كه زميني كه با بدن رجال توحيد و مردان خدا در تماس بوده و هست؛ جاي مباركي است و چه بهتر كه انسان در آن نقطه خدا

ص: 166

را عبادت كند و همه مي دانيم، پرستش در اين جايگاه ها، عبادت انسان ها نيست، بلكه پرستش خدا در اماكن متبرك است. گاهي تلاش هاي يك انسان صبور و يك زن باايمان، سبب مي شود كه جاي پاي او، عبادتگاه شود و انسان ها در آن نقطه خدا را پرستش كنند، مانند هاجر مادر اسماعيل كه چون در راه خدا صبر كرد و رنج ها را تحمل نمود، خدا جاي پاي او را محل عبادت قرار داد و فرمان داد كه زائران خانه خدا، بين صفا و مروه سعي كنند، همچنان كه هاجر سعي كرده بود. اگر صبر وبردباري اين بانوي بزرگ سبب شده است كه جايگاه قدم هاي او متبرك و محل عبادت زائران خدا گردد، چرا جايگاهي كه پيكر مطهر نبي اعظم صلّي الله عليه وآله را در برگرفته، مبارك و مقدس نباشد، در حالي كه او بيش از «هاجر» در راه خدا متحمّل مصائب و مشكلات شده است! شگفت اينجاست كه ابن قيم، شاگرد ابن تيميه، ناخود آگاه به اين حقيقت اعتراف كرده است. وي مي گويد: سرانجام، بردباري هاجر و فرزند او بر دوري و تنهايي و آمادگي مادر براي ذبح فرزند، به اينجا منتهي شد كه اثر پاي مادر و فرزند، مركز عبادت مردان و زنان مؤمن قرار گرفت. اين سنت خداست كه به هركس از مخلوقات كه بخواهد رفعت مي بخشد) ابن قيم، زاد المعاد:1 / 17، چاپ قاهره، افست، دارالفكر (3. مسلمانان جهان، چهارده قرن است كه در كنار قبر پيامبر به پرستش خدا مي پردازند. اگر نماز در كنار قبور پيامبران، مكروه و يا حرام و باطل است، پس چرا احدي از صحابه و تابعان و علما

ص: 167

بر اين مطلب اعتراض نكرده اند؟ و اگر كسي در مسجد پيامبر در قسمت صفه نماز بگزارد، قبر پيامبر صلّي الله عليه وآله پيش روي او قرار خواهد گرفت. آيا مي توان گفت: چنين نمازي باطل و يا مكروه است؟ 4. همگي با مقام والاي دخت پيامبر گرامي آشنا هستيم. او بانوي بزرگي است كه پيامبر در حق او فرمود: «فاطمه پاره تن من است، پس كسي كه او را خشمگين كند مرا خشمگين كرده است». (بخاري، صحيح، ج 5، باب مناقب قرابه رسول اللّه صلَّي اللّه عليه و آله و سلَّم، حديث 3714) همين دخت پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله روزهاي جمعه به زيارت قبر عموي خود حمزه مي رفت، نماز مي گزارد و در كنار قبر او اشك مي ريخت) بيهقي، سنن، 4 / 78، حاكم، مستدرك الصحيحين، 1 / 377 (5. همسر پيامبر صلّي الله عليه وآله عايشه، سالياني دراز پس از آن حضرت زندگي كرد و در حجره اي كه بدن پيامبر را در آن به خاك سپرده بودند، نماز مي گزارد وخدا را عبادت مي كرد واحدي به او چنين اعتراضي نكرد. سمهودي در وفاء الوفا ياد آور مي شود كه عايشه گفت: تا روزي كه عمر را در حجره من به خاك سپردند، فاصله اي ميان من و قبور سه گانه نبود، ولي از آن به بعد، ديواري ميان من و قبور ساخته شد) سمهودي، وفاء الوفا، ج2، ص544) اين مسأله نشان مي دهد كه همسر پيامبر قريب پانزده سال در كنار قبر رسولخدا صلّي الله عليه وآله نماز گزارده و هرگز در هيچ تاريخي ذكر نشده كه وي براي اقامه نماز از حجره خارج

ص: 168

مي شده است. 6. همگي مي دانيم كه «حجر اسماعيل» آرامگاه هاجر و فرزند او، اسماعيل است و هيچ يك از فقها فتوا نداده است كه نماز در حجر اسماعيل مكروه ويا باطل است. اما اين گروه، نه تنها نماز در كنار قبور شهدا را تحريم مي كنند، بلكه معتقدند به هنگام دعا نبايد به حجره پيامبر نگريست، بلكه بايد رو به قبله ايستاد و دعا كرد، درحالي كه ابو جعفر منصور در حرم پيامبر از فقيه مدينه، مالك بن انس پرسيد: آيا من روبه قبله بايستم و دعا كنم، يا به قبر پيامبر صلّي الله عليه وآله رو كنم و خدا را بخوانم؟ مالك در پاسخ گفت: چرا از پيامبر صلّي الله عليه وآله روي مي گرداني، در حالي كه او وسيله نجات تو وپدرت آدم است. به سوي پيامبر رو كن و از او شفاعت بخواه. خدا او را شفيع تو قرار مي دهد (همان، ج4، ص1376) با توجه به اين دلايل ششگانه، ديگر دليلي ندارد كه مشاهد انبيا و اوليا را حتي از زمين هاي موات هم بي ارزش تر بدانيم، در حالي كه نماز در آن اماكن صحيح ومقبول است. 11 سوگواري براي شهيدان سؤال: عزاداري براي شهيدان راه حق چه فلسفه اي دارد؟ پاسخ: فلسفه عزاداري براي شهيدان راه حق، همان بزرگداشت ياد آنان و حفظ مكتب آنها است؛ مكتبي كه اساس آن را فداكاري در راه دين و تن ندادن به ذلّت و خواري تشكيل مي دهد. منطق آنان چنين بوده است كه «مرگ سرخ به از زندگي ننگين است». آنان براي سربلندي دين خدا و عزّت مؤمنان به شهادت رسيده اند. گرامي داشت آنان سبب مي شود كه منطق آنها پا برجا

ص: 169

بماند و ملت ها از آنها درس آموخته و راه آنها را ادامه دهند. شهيد به سان شمعي است كه مي سوزد و پيرامون خود را روشن مي سازد؛ زيرا با ريختن خون و پايان بخشيدن به حيات مادّي، جامعه را از بند بندگي و حكومت ستمگران آزاد مي سازد. آيا بزرگداشت چنين افرادي از نظر منطق و عقل، كاري نكو و پسنديده نيست؟ جايي كه پيامبر براي از دست رفتگان عادي مي گريد و ديگران نيز ناله سر مي دهند، آيا جا ندارد كه براي احياي مكتب شهادت و تكريم از شهيدان، به مناسبت هاي گوناگون، بزرگداشتي انجام گيرد و مجالس تشكيل شود؟ در ميان شهداي راه حق بيشترين مجالس به نام حسين بن علي عليه السلام ابوالشهدا، رهبر آزادگان، منعقد مي گردد؛ زيرا او بيش از ديگر شهيدان راه حق، راه و رسم آزاد زيستن و زير بار ظلم و ستم نرفتن را به جهانيان آموخت. او مرگ شرافتمندانه و جان سپردن زير ضربات شمشير دشمن را بر زندگي ذلّت بار برگزيد و سرانجام در «بستر شهادت» به لقاء اللّه پيوست. او دلباخته ايثار و فداكاري در راه اعلاي كلمه حق بود، از اين جهت با چهره باز و لبي خندان به استقبال شهادت شتافت. نشان مرد مؤمن با تو گويم اگر مرگش رسد خندان بميرد دشمن دست خود را براي امان دادن به سوي او دراز كرد، ولي او دست رد بر سينه نامحرم زد و امان دشمن را نپذيرفت؛ زيرا مي دانست كه در پذيرش امان، ذلت و خواري و مرگ واقعي است. آنچه نگارش يافت، ترجمه مطلبي است كه محقق تاريخ ابن ابي الحديد درباره سرور آزادگان حسين بن علي عليه

ص: 170

السلام دارد. شايسته است با تعبير او آشنا شويم: «سيّد أهل الإباء، الذي علّم الناس الحميّه والموت تحت ظلال السيوف اختياراً له علي الدنيّة، أبو عبد اللّه الحسين ابن علي بن أبي طالب عليه السلام. عرض عليه الأمان فأنف من الذل، وخاف من ابن زياد أن يناله بنوع من الهوان، إن لم يقتله فاختار الموت علي ذلك». (شرح نهج البلاغه:3 / 249) از اين بيان پاسخ دو پرسش ديگر روشن گشت: 1. آيا مذهب شيعه، مذهب اندوه و گريه است؟ 2. چرا براي امام حسين عليه السلام عزاداري مي كنيد، با اين كه او در بهشت است؟ گريه براي اهل بهشت چه ثمري دارد؟ در پاسخ سؤال نخست يادآور مي شويم: مذهب شيعه مذهب حق طلبي و عدالت جويي و جهاد و مبارزه در اين راه است و هرگز مذهب گريه و ناله نيست، ولي در عين حال ب سان پيامبر گرامي و يارانش براي عزيزان از دست رفته متأثر مي شوند و قلوب آنان از عاطفه به اهل بيت عليهم السلام موج مي زند و آثار خود را در زندگي مي گذارد. به تعبيري ديگر، سرودن اشعار مذهبي همراه با اظهار عواطف و تأثر، نوعي همدردي و همراهي با شهيدان راه حق است و از اين طريق، خواهان حفظ مكتب آنهاست؛ مكتبي كه اساس آن را فداكاري در راه دين و تن ندادن به ذلت و خواري تشكيل مي دهد. اگر اين مجالس تعطيل شود و ياد شهدا در هر سال تجديد نگردد، مكتب ايثار و شهادت به فراموشي سپرده مي شود. شيعيان با برپا كردن مجالس سوگواري در ماه هاي محرم و صفر، منطق حسين بن علي عليه السلام را كه منطق همه

ص: 171

شهداست، احيا مي كنند. درباره پرسش دوم خاطر نشان مي سازيم: گريه بر امام حسين عليه السلام نه به خاطر اين است كه اكنون در بهشت به سر مي برد، مسلّماً از اين جهت بايد خوشحال و شادمان باشيم، گريه ما به خاطر آن ظلم ها و ستم هايي است كه بر وي روا داشته شد و دردانه پيامبر صلّي الله عليه وآله با لب تشنه با 72 تن از ياران و خاندانش در كنار نهر آب جان سپرده است. گريه پيامبر بر عموي خويش حمزه، نه به خاطر اين بود كه او با فرشتگان همنشين است، بلكه به خاطر ستم ددمنشانه اي است كه بر او روا داشته بودند و هند جگرخوار، همسر ابوسفيان دستور داده بود شكم او را پاره كنند و جگرش را بيرون آورند تا به دندان خويش آن را بسايد. اكنون دامن سخن را كوتاه مي كنيم. سخن درباره فلسفه شهادت امام حسين عليه السلام كه با آن اسلام را نجات داد، مجال ديگري مي طلبد.

فصل سوم
منزلت قرآن نزد شيعه

1منزلت و جايگاه قرآن در نزد شيعه سؤال: مي گويند شيعه معتقد است كه قرآن تحريف شده، آيا اين درست است؟ پاسخ: از نظر شيعه، قرآن يگانه كتاب آسماني تحريف نشده است كه هم اكنون به همان صورت اوليه در اختيار همه مسلمانان جهان قرار دارد. قرآن تنها كتابي است كه سراسر آن صحيح است. هيچ كتاب صحيحي جز قرآن در اختيار مسلمانان نيست و غير از آن، همه كتاب ها، بدون استثنا، قابل نقد و بررسي هستند. قرآن سند عقيده و شريعت است كه بايد مسلمانان هر دو را از آن كتاب دريافت كنند. اگر اختلافي در مسأله اي رخ داد، حَكَم و

ص: 172

داور در مورد آن مسأله، قرآن است. در سرتاسر تاريخ، در ميان شيعيان، غير از قرآن كنوني و موجود در تمام اعصار، قرآن ديگري نبوده است و هم اكنون صدها هزار قرآن مخطوط و مطبوع در كتابخانه هاي عمومي و خصوصي و خانه هاي شيعيان موجود است و جز همين قرآنِ موجود در نزد همه مسلمانان، قرآني حتي با اندكي اختلاف در ميان آنان وجود ندارد. نسبت تحريف به شيعه، افترايي ناجوانمردانه است كه از ناآگاهي يا دشمني با شيعه سرچشمه مي گيرد. تنها وجود چند روايت در كتب حديث كه به ظاهر حاكي از تحريف است، دستاويز مخالفان قرار گرفته و شيعه را متّهم كرده اند كه اعتقاد به تحريف دارد، در حالي كه اين روايات به خاطر تضاد با قرآن، فاقد ارزش است و اگر بنا باشد وجود روايات تحريف در كتب حديثي، دليل بر چنين عقيده اي باشد، مذاهب ديگر را نيز بايد به تحريف متهم كرد؛ زيرا در كتاب هاي حديثي آنان روايات تحريف فراوان است و چنان كه بارها گفته ايم، كتاب هاي حديثي، كتاب هاي اعتقادي نيستند و اصول عقيدتي را بايد از منابع قطعي مانند قرآن مجيد، عقل روشن و قاطع و روايات متواتر و متضافر اخذ كرد. در اين بخش كلمات برخي از بزرگان شيعه را درباره عدم تحريف نقل مي كنيم، امّا پيش از آن، به اثبات اصل عدم تحريف مي پردازيم: زمزمه تحريف قرآن مجيد بيشتر از طرف مسيحي ها و يهودي ها ساز شده است. از آنجا كه به شهادت مسلّم تاريخ، كتب آسماني اين دو قوم با گذشت زمان، دستخوش تحريف و تغيير گشته و اعتبار و ارزش اصلي خود را از دست داده است، آنان

ص: 173

كوشش مي كنند كه قرآن كريم را نيز به شائبه تحريف آلوده سازند! تاريخ با قاطعيت گواهي مي دهد كه نسخه هاي «تورات» بارها در جريان حوادث مختلف تاريخي خصوصاً در حمله بخت نصر به بيت المقدس از ميان رفته و عدّه اي از رجال مذهبيِ يهود، آن را بعداً به رشته تحرير درآورده اند. (به كتاب هاي "قاموس كتاب مقدس" و "الهدي الي دين المصطفي" مراجعه شود) به گواهي تاريخ، انجيل هاي چهارگانه نيز سالها پس از حضرت مسيح عليه السلام به وسيله عدّه اي به رشته تحرير درآمده و بدين ترتيب از انجيلي كه به صورت يك كتاب آسماني بر حضرت عيسي عليه السلام نازل شده، نشاني در دست نيست. (به كتاب هاي "قاموس كتاب مقدس" و "الهدي الي دين المصطفي" مراجعه شود (كساني كه تمام معارف و اصول مذهبي خود را بر اساس چنين كتاب هايي بنيان گذاشته اند؛ مايلند قرآن را نيز به همان سرنوشت متهم سازند. از اين رو مدعي شده اند كه قرآن هم با گذشت زمان دستخوش تحريف شده است. در حالي كه نحوه جمع آوري و نگهداري قرآن كريم در تمام ادوار تاريخ اسلامي، اساساً با تاريخ تورات و انجيل در ادوار يهوديّت و مسيحيّت قابل مقايسه نيست. تاريخ نشان مي دهد كه وضع قرآن كريم در هيچ كدام از ادوار اسلامي دچار ابهام و پيچيدگي نبوده است. در اين باب بايد به دو نكته كه پاسخ بسياري از سؤالات را در خود نهفته دارد، توجّه كنيم: 1. قرآن كريم كتابي بود كه در همه شؤون زندگي اجتماعي مسلمانان، انقلابي ايجاد كرد. قرآن زندگي سابق آنها را درهم كوبيد و به جاي آن يك زندگي نوين، بر اساس ايمان و اصول انساني

ص: 174

پديد آورد. بنابراين، قرآن كتابي بود كه با شؤون اصلي زندگي مسلمانان ارتباط داشت و آنها سياست، اقتصاد، قوانين اخلاقي و حتّي آداب و رسوم معاشرت خانوادگي خود را از اين كتاب آسماني مي گرفتند. در شبانه روز پنج بار در نمازها با آن سر و كار داشتند و بالاخره در همه حوادث روزمرّه، اوّل به قرآن و سپس به سنّت و روش پيامبر اكرم صلّي الله عليه وآله مراجعه مي كردند. در اين صورت، كتابي كه تا اين اندازه با زندگي مردم آميخته و تا اين حد مورد مراجعه و استفاده آنها بوده، چگونه ممكن است مورد تحريف واقع شود و افكار عوام يا خواص متوجّه آن نگردد؟ احتمال اين، كه در قرآن تحريف واقع شده و كسي متوجّه آن نگرديده، به مانند اين است كه احتمال دهيم در قانون اساسي ملّت بزرگي، تغييري ايجاد شود، ولي كسي متوجّه آن نگردد. آيا ممكن است موادّ قانون اساسي يك ملّت دستخوش تحريف شود، ولي مردم نفهمند و سر و صداي آن بلند نشود؟ نقش قرآن در زندگي اجتماعي مسلمانان، به مراتب بيش از نقش يك قانون اساسي در زندگي ملّت هاي امروز بوده، و بدين ترتيب آن چنان افكار متوجّه آن بود كه اگر كمترين تحريف در آن رخ مي داد، با عكس العمل شديدي مواجه مي گرديد و اعتراض ها از هر ناحيه شروع مي شد. 2. تاريخ مربوط به جمع آوري قرآن در زمان پيامبر اكرم صلّي الله عليه وآله و اهميّت فوق العاده وويژه اي كه آن حضرت و مسلمانان به حفظ و كتابت قرآن نشان مي دادند، ثابت مي كند كه حتّي كم شدن كلمه اي از قرآن كريم به هيچ وجه امكان نداشته

ص: 175

است. به شهادت تاريخ، در زمان پيامبر خدا صلّي الله عليه وآله عدّه زيادي از مسلمانان دانشمند كه تعداد آنان را تا چهل و سه نفر نوشته اند (تاريخ القرآن زنجاني، فصل ششم، ص 20 (به دستور آن حضرت هر آيه و يا سوره اي را به محض نزول، مي نوشتند و اين نوشته ها با اهتمام و كوشش هرچه تمام تر در ميان مسلمانان نگهداري مي شد. معروف ترين آنها كه اهتمامشان به نوشتن قرآن به مراتب بيش از ديگران بود، حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام و زيد بن ثابت بودند و بدين ترتيب از قرآن هايي كه به وسيله اين افراد نوشته مي شد، نسخه هاي متعدّدي در ميان مسلمانان وجود داشت كه در قرائت و استفاده از قرآن، مرجع شبانه روزي همه مسلمانان بود. علاوه بر اين، عدّه زيادي از مسلمانان، آيات و سوره هاي قرآن را از بر كرده بودند. اينها در كار حفظ قرآن بسيار دقيق بودند و سعي داشتند حتّي كلمه اي از اين كتاب آسماني را فروگذار نكنند. اين عدّه كه به آنها «قاريان» گفته مي شد، پيوسته مورد مراجعه و استفاده مردم در قرائت قرآن بودند. توجّه مسلمانان و قاريان به حفظ و نگهداري قرآن به حدّي بود كه روزي ميان «اُبيّ بن كعب» و «عثمان» خليفه وقت درباره آيه «وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّه وَلاَ يُنْفِقُونَها فِي سَبيلِ اللّه» اختلافي رخ داد، عثمان مدّعي بود كه وحي الهي «الّذين» است بدون واو و بايد اين كلمه {و} از نسخه هاي قرآن حذف گردد، ولي «ابي» مي گفت ما از رسول خدا اين آيه را همان طور كه در قرآن ها موجود است شنيده ايم. بگو مگو ميان دو نفر درگرفت. ناگهان «اُبي» با

ص: 176

شدّت هر چه تمام تر گفت: «هر كس بخواهد اين حرف را از قرآن بردارد، شمشير بر مي گيرم و خون او را مي ريزم!» پافشاري «اُبي» سبب شد كه خليفه حرف خود را پس بگيرد. { (الدر المنثور:4 / 379) وقتي بحث بر سر تغيير يك حرف از قرآن به چنين ماجرايي منجر شود، آيا مي توان گفت كه قرآن دستخوش تحريف شده و آياتي از آن حذف گرديده است؟ علاوه بر دو مطلب اساسي فوق، بايد توجّه داشت كه در آيات متعدّدي از قرآن كريم، به مسأله عدم تحريف قرآن و اين كه اين كتاب آسماني از تغيير و تبديل مصون خواهد بود، تصريح شده است؛ آنجا كه مي فرمايد: «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكرَ وَإِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ». ) سوره حجر، آيه 9 «(ما قرآن را نازل كرديم و به طور قطع نگهدار آنيم!».. علما و دانشمندان اسلامي نيز در كتاب هاي تفسير و كلام تصريح كرده اند كه دانشمندان مسلمان اجماع دارند كه در قرآن تحريفي رخ نداده و اگر احياناً در ميان دانشمندان كسي پيدا شده كه معتقد به موضوع تحريف بوده، بر اثر پاره اي از اخبار مجعول است كه بعضي از مغرضين در كتب احاديث وارد كرده اند. بديهي است اين گونه اخبار از درجه اعتبار ساقط است و يا اخباري بوده كه معني و مفهوم واقعي آن را كشف نكرده اند. 2 مصحف فاطمه {عليها السلام} سؤال: گفته مي شود شيعيان قرآني به نام «مصحف فاطمه {عليها السلام}» دارند، اين مطلب تا چه اندازه صحت دارد؟ پاسخ: واژه «صحف» در قرآن به معناي مطلق كتاب آمده است، چنان كه مي فرمايد: «وَإِذا الصُّحُفُ نُشِرَتْ». (تكوير:10 «(آنگاه كه نامه هاي اعمال منتشر گردد».

ص: 177

«إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الأُولي * صُحُفِ إِبْراهيمَ وَمُوسي». (اعلي:18 و 19) «اين، در صحيفه هاي نخستين، در كتاب ابراهيم و موسي است». و همچنين «مصحف» نيز از همين ماده اخذ شده و به معناي دفتر يا كتاب جلد شده به كار مي رفت و در صدر اسلام حتي پس از درگذشت پيامبر، مصحف» نام قرآن نبود بلكه هر كتاب مجلّدي را مصحف مي ناميدند. ابن ابي داوود سجستاني در باب گردآوري قرآن، در مصحفي از محمد بن سيرين نقل مي كند: وقتي پيامبر صلّي الله عليه وآله درگذشت، علي عليه السلام چنين گفت: «سوگند ياد كرد علي كه ردا بر دوش نيندازد مگر براي نماز جمعه، تا اين كه قرآن را در مجلدي جمع كنم». ونيز ابوالعاليه نقل مي كند: «آنان قرآن را در خلافت ابوبكر در مصحفي جمع كردند». و نيز نقل مي كند: «عمر بن خطاب فرمان به گردآوري قرآن داد و او اول كسي است كه قرآن را در مصحف جمع كرد)». كتاب مصاحف، نگارش حافظ ابوبكر عبداللّه بن ابي داوود سجستاني، ص 10 9 (اين جمله ها حاكي است كه در آن روزگار، مصحف به معناي دفتر بزرگ و يا كتابي مجلد بوده كه اوراق را از پراكنده شدن حفظ مي كرده، سپس به مرور زمان اختصاص به قرآن يافته است. اتفاقاً روايات پيشوايان ما حاكي است كه حتي در زمان آنان، لفظِ مصحف به معناي كتاب و يا دفتر مكتوب بوده است. امام صادق عليه السلام فرمود: «هر كس قرآن را از روي برگ هاي مجلد بخواند، از چشم خود بهره مي گيرد)». اصول كافي:2 / 613) و نيز در حديثي ديگر آمده است: «خواندن قرآن از روي برگ هاي

ص: 178

مجلد، عذاب را از پدر و مادر كم مي كند». (اصول كافي:2 / 613) مورّخان درباره ترجمه خالد بن معدان مي نويسند: «خالد بن معدان دانش خود را در دفتري ضبط كرده بود كه آن دكمه ها و دستگيره داشت». (المصاحف سجستاني، ص134 و135 (خالد بن معدان از تابعين بوده و هفتاد صحابي را درك كرده است. و ابن اثير ترجمه او را در ماده كلاعي آورده است. {2} (اللباب في تهذيب الأنساب، ابن اثير:3 / 62و63 (پس تا اينجا روشن شد كه تا پايان قرن اول، لفظ «مصحف» به معناي كتاب مجلد و يا دفترچه جلد شده بود كه افراد دانش و آگاهي خود را در آن ضبط مي كردند. اگر بعدها قرآن را مصحف گفته اند، چون از ذهن ها بيرون آمد و بر برگ ها نوشته شد و به صورت مجلّد درآمد. با توجه به اين مسأله، نبايد در شگفت باشيم كه دخت گرامي پيامبر داراي مصحفي باشد و دانش و آگاهي هاي خود را، كه از پدر بزرگوارش برگرفته بود، در آن بنويسد و براي فرزندان خود، به صورت بهترين ميراث، به يادگار بگذارد. خوشبختانه فرزندان فاطمه {عليها السلام} حقيقت و واقع اين مصحف را شناسانده وگفته اند: اين مصحف، جز يك رشته آگاهي هايي كه از پدر بزرگوارش شنيده و يا از طريق ديگر به دست آورده، چيز ديگري نيست. اكنون برخي از روايات را مي آوريم: حسن بن علي {عليهما السلام} فرمود: «نزد ما جامعه اي است كه در آن حلال وحرام وارد شده و مصحف فاطمه {عليها السلام} هست در حالي كه در آن كلمه اي از قرآن نيست بلكه املاي رسول خدا صلّي الله عليه وآله و خطّ علي عليه

ص: 179

السلام است و همگي در اختيار ماست». (. بصائر الدرجات، الصفار، ص 157و 158) امام عليه السلام با عنايت كامل يادآور مي شود كه در آن حلال و حرامي نيست تا مبادا تصور شود وحي تشريعي بر دخت پيامبر نازل مي شده است. امام صادق عليه السلام در روايت ديگر در توصيف مصحف فاطمه مي گويد: «به خدا سوگند، كلمه اي از قرآن شما در آن نيست. راوي مي گويد: پرسيدم: آيا در آن دانش است؟ امام در پاسخ مي گويد: بله، ولي نه از دانش هاي معمولي». ) كافي، همان، حديث1 (با توجه به آنچه گفته شد، روشن مي گردد كه مصحف فاطمه {عليها السلام} ارتباطي به قرآن ندارد و كساني كه آن را دستاويزي براي تحريف قرآن قرار داده اند، اگر مغرض نباشند، ناآگاهانه و بدون تحقيق درباره واقعيت آن سخن مي گويند. اكنون واقعيت را براي خوانندگان بيان مي كنيم: «محدّث» در اسلام يكي از معارف مسلم در ميان علماي اسلام، وجود افراد «محدَّث» در ميان مسلمانان است. فرد «محدَث» پيامبر نيست و بر او وحي نازل نمي شود، ولي در عين حال، فرشتگان، با وي سخن مي گويند و سخن آنان را مي شنود، و لذا او «محدَّث» بر وزن اسم مفعول نام گرفته است؛ زيرا كه فرشته با او «حديث» مي گويد. بخاري نقل مي كند كه پيامبر صلّي الله عليه وآله فرمود: «در ميان پيشينيان از بني اسرائيل، مرداني بودند كه با آنها از عالم غيب سخن گفته مي شد، بدون اين كه پيامبر باشند. و اگر در ميان امت من چنين فردي باشد، آن عمر بن خطاب است». (بخاري، صحيح، ج2، ص 194، باب مناقب عمر بن الخطاب (روايت درباره «محدّث» در ميان امت اسلامي از

ص: 180

طريق اهل سنت و سخنان آنان در تفسير اين واژه بيش از آن است كه در اين جا نقل شود، و شارحان صحيح بخاري در اين مورد، توضيحات كافي داده اند. (ارشاد الساري بشرح صحيح البخاري، ج6، ص 99 (كليني در كتاب كافي بابي تحت عنوان «إنّ الأَئِمَّه مُحَدَّثُونَ، مُفَهّمُونَ» آورده و رواياتي در اين مورد نقل كرده است. تمام اين روايات حاكي از آن است محدّث به كسي مي گويند كه صوت فرشته را مي شنود، ولي او را نمي بيند. آنگاه اضافه مي كند: ائمه اهل بيت عليهم السلام همگي «محدّث» هستند. (اصول كافي، ج1، ص 325 327) فاطمه «محدَّثه» است دخت گرامي پيامبر صلّي الله عليه وآله به خاطر كمال وجودي، از افراد «محدّث» به شمار مي رود؛ يعني صداي فرشته را مي شنيد، ولي او را نمي ديد و اين جريان، زماني رخ داد كه پدر والامقامش درگذشت. غم و اندوه او را فرا گرفت. در اين هنگام جبرئيل امين به فرمان الهي فرود آمد. اخباري را از آينده، براي او بازگو مي نمود و از اين طريق، مايه تسليت و تسلّي خاطر او را فراهم مي آورد. اكنون ويژگي هاي مصحف فاطمه {عليها السلام} را از زبان فرزندان او بيان مي كنيم: امام صادق عليه السلام مي فرمايد: آنگاه كه خدا پيامبرش را قبض روح كرد، اندوه فراواني فاطمه {عليها السلام} را در برگرفت. خداوند فرشته اي را فرستاد تا او را تسليت بگويد. فاطمه {عليها السلام} امير مؤمنان را از آنچه مي شنيد، آگاه ساخت. علي عليه السلام فرمود: هرگاه صداي فرشته را شنيدي، مرا آگاه كن تا آنچه مي گويد، بنويسم. اين گزارش ها كه از طريق فرشته به فاطمه {عليها السلام} مي رسيد و او

ص: 181

در اختيار علي عليه السلام مي نهاد، در دفتري جمع شد و نام مصحف به خود گرفت، ولي در آن چيزي از حلال و حرام نيست، بلكه تنها گزارش هايي از آينده است. (كافي، ج1، باب فيه ذكر الصحيفه، حديث2) 3 مصحف علي عليه السلام سؤال: آيا علي بن ابي طالب عليه السلام مصحفي جداگانه داشته است؟ پاسخ: اين سؤال به دو شيوه مطرح مي شود: گاهي مي گويند مقصود از مصحف علي عليه السلام چيست؟ گاهي هم گفته مي شود مقصود از كتاب علي عليه السلام چيست؟ مقصود از مصحف علي عليه السلام جمع آوري قرآن به ترتيب نزول است. ابن نديم در «فهرست» مي نويسد: اميرمؤمنان احساس كرد كه مردم درگذشت پيامبر را به فال بد گرفته اند، سوگند ياد كرد كه ردا بر زمين نگذارد، مگر اين كه قرآن را گردآوري كند. او قرآن را در سه روز جمع آوري كرد و به مسجد آورد. (تاريخ القرآن، ص 76، تأليف ابوعبداللّه زنجاني{م1360ه} چاپ قاهره، با مقدمه احمد امين مصري) يعقوبي مي نويسد: علي بن ابي طالب عليه السلام پس از درگذشت پيامبر خدا، قرآن را جمع كرد و آن را بر هفت جزء تقسيم نمود. آنگاه همه اجزاي هفتگانه و سوره هاي وارد در آن را يادآور مي شود. ) تاريخ يعقوبي{ابن واضح اخبار?، ج2، ص126 (دقت در فهرستي كه يعقوبي از قرآن علي عليه السلام ارائه كرده، نشان مي دهد كه كوچك ترين اختلافي در عدد سوره ها با قرآن فعلي ندارد، واگر اختلافي هست در كيفيت جمع سوره هاي قرآن است. اگر چنين مصحفي داراي واقعيت باشد، كوچك ترين منافاتي با صيانت قرآن از تحريف ندارد، اين تنها علي عليه السلام نيست كه قرآن را به شكلي

ص: 182

كه مورد نظرش بود، جمع كرد، بلكه مصحف عبداللّه بن عباس نيز چنين تفاوتي داشت. اكنون وقت آن رسيده است كه به صورت دوم سؤال پاسخ بگوييم: كتاب علي عليه السلام چيزي است كه اميرمؤمنان علي عليه السلام در حال حيات رسول خدا صلّي الله عليه وآله آن را نوشته است وي آنچه از پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله از حلال و حرام و ديگر مطالب مي شنيد، همه را مي نوشت، مجموع احادث مسموع از رسول خدا صلّي الله عليه وآله كه به املاي او و نگارش علي عليه السلام بود، «كتاب علي» نام گرفته است و اين كتاب دست به دست، در خاندان رسالت مي گشت و احياناً امام باقر و امام صادق {عليهما السلام} با مراجعه به آنها احكامي را بيان مي كردند. نجاشي، دانشمند رجالي شيعه، در ترجمه محمد بن عذافر صيرفي از پدرش نقل مي كند: با حكم بن عتيبه نزد امام باقر عليه السلام بودم، حَكَم پيوسته از امام باقر عليه السلام سؤال مي كرد. او نيز پاسخ مي داد، ولي در موردي، ميانشان اختلاف به وجود آمد، امام باقر عليه السلام به فرزندش امام صادق عليه السلام گفت: فرزندم! برخيز و كتاب علي عليه السلام را بياور. او رفت و از درون خانه كتاب بزرگي كه به صورت طومار پيچيده شده بود، آورد، امام عليه السلام نقطه مورد نظر خود را پيدا كرد و به حكم بن عتيبه گفت: اين خط علي عليه السلام و املاي رسول خدا صلّي الله عليه وآله است. آنگاه رو به او كرد و گفت: تو و دوستت سلمه بن كهيل و دوست ديگرت ابوالمقدام، به هر جا رويد، دانشي

ص: 183

استوارتر از دانش كساني كه جبرئيل بر آنها نازل مي شد پيدا نمي كنيد. ) رجال نجاشي، شماره ترجمه 967) از روايات ديگر چنين برمي آيد كه طول اين كتاب هفتاد ذراع و ضخامت آن به اندازه ران شتر و كتاب به صورت طوماري پيچيده شده بود. اميرمؤمنان عليه السلام علاوه بر اين كتاب، كتاب ديگري به نام صحيفه دارد كه احكام ديات در آن جمع شده است و روايات فراواني از اين صحيفه در كتب حديثي آمده است. محقق فرزانه، مرحوم جناب ميرزا علي ميانجي، به گردآوري رواياتي كه از صحيفه در كتاب هاي حديثي وارد شده، همّت گمارده و همه را جمع كرده است. (مكاتيب الرسول، ج1، صص 66 71 (و ما نيز درباره كتاب علي عليه السلام و صحيفه وي، در كتاب «تاريخ الفقه الاسلامي وادواره» به تفصيل سخن گفته ايم. (تاريخ الفقه الإسلامي و أدواره، ص 118) در پايان يادآور مي شويم: امام علي بن ابي طالب عليه السلام و فرزندان و شيعيان او، از نخستين روز درگذشت پيامبر صلّي الله عليه وآله كه كتابت حديث تحريم شد، اقدام به كتابت و يا صيانت حديث رسول خدا صلّي الله عليه وآله كردند و به ممنوعيت هاي سياسي، كه بعد از 100 سال با شكست مواجه شد، اعتنايي نكردند و اين موضوع مستقلي است كه در جاي خود بايد درباره آن گفتگو كنيم. 4 انديشه اهتمام به دعا بيش از قرآن سؤال: چرا شيعه به كتاب هاي دعا بيش از قرآن اهتمام مي ورزد؟ پاسخ: در آموزه هاي ديني، كه از ائمه اهل بيت عليهم السلام به ما رسيده است، چنين مطلبي كه به دعا بيش از تلاوت قرآن بايد بها داد،

ص: 184

وجود ندارد. قرآن، معجزه جاودان و آخرين حلقه از كتب آسماني است كه پيوسته بر تارك اعصار مي درخشد و روايات زيادي در تأكيد بر قرائت و حفظ و تلاوت آن با صداي خوش رسيده و در اين مورد كتاب هاي ويژه اي به نگارش درآمده است. كافي است در اين مورد به كتاب «قرآن در روايات اهل بيت عليهم السلام» كه در ايران و مصر منتشر شده است، مراجعه كنيد. مراجعه به اين كتاب، عظمت و اهميت اين كتاب آسماني را نزد پيشوايان به روشني ثابت مي كند. هم اكنون در جمهوري اسلامي ايران، اهتمام فراواني به حفظ قرآن در ميان برادران و خواهران و حتي نونهالان پديد آمده است. تا آنجا كه كودكاني در سن 5 سالگي يا كمي بيشتر، حافظ كل قرآن شده و در مسابقات بين المللي برنده جوايز گشته اند و در داخل كشور نيز همه ساله مسابقات بين المللي برگزار مي شود و با دعوت از داوران بين المللي، برگزيدگان رشته هاي حفظ، ترجمه و تفسير با اعطاي جايزه تشويق مي شوند. و نيز رسانه اي ويژه قرآن تأسيس شده كه 24 ساعته، برنامه هاي قرآني اجرا و پخش مي كند. توجه ويژه به ادعيه در ميان مردم، بيشتر در مورد دعاي كميل و ندبه است كه به صورت دسته جمعي در شب هاي جمعه و صبح جمعه خوانده مي شود و همين سبب شده است اين توهم پيش آيد كه عنايت به دعا بيش از عنايت به قرآن است. از آنجا كه در ميان اهل سنّت چنين ادعيه بليغ و رسا و سازنده اي كمتر وجود دارد، لذا عنايت آنان به دعا بسيار كم است و همين سبب شده است كه عنايت شيعه به

ص: 185

دعا چشمگيرتر به نظر آيد. خواندن «دعا» و راز و نياز با خدا، از والاترين مراتب عبادت و پرستش خدا است كه در حق آن گفته شده است: «الدعاء مخّ العبادة» (سفينه البحار:1، ماده دعا (: «راز و نياز با خدا، مغز عبادت است».

فصل چهارم
امامت نزد شيعه

1 امامت در قرآن سؤال: اگر امامت از اصول است، چرا قرآن در اين مورد سخن نگفته است؟ پاسخ: در اين كه مديريت جامعه پس از پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله به شخصيت والايي نيازمند است، جاي گفتگو نيست و خرد هر انسان منصفي بر اين اصل داوري مي كند و اتفاقاً قرآن بر خلاف نظر پرسشگر رهبري امّت{امامت} را به صورت كلي مطرح مي كند. آياتي كه امامت را مطرح مي كنند: 1. آيه ولايت 1. «إِنّما وَلِيُّكُمُ اللّه وَرَسُولهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاه وَيُؤْتُونَ الزَّكاه وَهُمْ راكِعُون». (مائده / 55) «وليّ شما تنها خدا و پيامبر اوست و كساني كه ايمان آورده اند؛ همان كساني كه نماز برپا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند». شأن نزول آيه را بسياري از مفسران و اهل حديث چنين نقل كرده اند: «سائلي وارد مسجد شد و درخواست كمك كرد. كسي به او چيزي نداد، امام علي عليه السلام در حالي كه در ركوع بود، با انگشت خود كه انگشتري در آن بود به فقير اشاره كرد كه انگشتري را از دست او درآورد و رفع احتياج نمايد. او نيز جلو آمد و انگشتر را از دست امام درآورد و دنبال كار خود رفت». در اين هنگام خبر به پيامبر صلّي الله عليه وآله رسيد. وي از خدا چنين درخواست نمود: «پروردگارا! همان طور

ص: 186

كه براي موسي از خاندانش وزيري معين نمودي، براي من نيز از اهل بيتم وزيري معين فرما». در اين لحظه فرشته وحي فرود آمد و آيه ياد شده را براي پيامبر خواند. اين شأن نزول را علاوه بر علماي شيعه، 66 تن از محدثان و متكلمان بزرگ اهل سنت با مختصر تفاوتي، در كتاب هاي خود آورده اند. محقق فرزانه علاّمه اميني مصادر آن را در كتاب شريف «الغدير» آورده است. (الغدير، ج3، ص 156 تا 162 (اكنون بايد ديد چگونه اين آيه مسأله امامت را مطرح مي كند: توضيح اين كه: «ولي» در آيه ياد شده به معني سرپرست و كسي است كه زمام امور را به دست گيرد، لذا پدر و حاكم را ولي مي خوانند و مي گويند: «الأب وليّ الطفل»، و «الحاكم وليّ القاصر». از آنجا كه محور سخن «ولي مؤمنان» است، طبعاً، مقصود از «وليكم اللّه» امام و حاكم آنها خواهد بود، حتي قرائن موجود در آيه و شأن نزول آن، روشن ترين گواه است كه مراد از «ولي»، امامت و سرپرستي است. اينك قرائن: 1. اگر مقصود از «ولي» در «وليّكم» غير از ولايت و زعامت ديني و مقام سرپرستي باشد، مثلاً گفته شود مقصود از آن «محبّ» و «ناصر» است، در اين صورت منحصر كردن مقام به سه فرد، بي جهت خواهد بود، زيرا همه افراد با ايمان، محب و دوست و ناصر و يار يكديگرند و اختصاص به اين سه نفر ندارد. 2. ظاهر آيه اين است كه تنها اين سه تن بر جامعه مسلمانان ولايت دارند، در اين صورت بايد گروهي كه ولايت دارند، غير از گروهي باشند كه تحت ولايت هستند. اگر

ص: 187

ولي را به معني رهبر و سرپرست امور مسلمانان بگيريم، طبعاً اين دو گروه از هم جدا و متمايز مي شوند، امّا اگر آن را به معني دوست و ياور بگيريم، اين دو گروه، يكي مي شوند؛ زيرا همه افراد، محب و دوست يكديگر و ناصر و ياور هم هستند. 3. هرگاه مقصود دوستي و نصرت باشد، مي بايست تنها به «الّذينَ آمَنُوا» اكتفا شود و ديگر به آوردن اين جمله كه «در حال ركوع زكات مي دهند»، نيازي نباشد، زيرا در جامعه با ايمان، همه افراد با يكديگر دوست و ياور هستند؛ خواه در حالت ركوع زكات بدهند يا نه. از اين رو مفاد آيه، همان است كه پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله، در يكي از سخنانش فرموده است: «اي علي! تو پس از من وليّ هر فرد با ايمان هستي». (مستدرك حاكم، ج3، ص 111؛ مسند احمد، ج4، ص 437) لفظ «بعدي» گواه بر اين است كه مقصود از «ولي» همان مقام رهبري و حكومت و سرپرستي در امور ديني و دنيوي است، نه محبت و دوستي؛ زيرا اگر دوستي بود، به زمان درگذشت پيامبر صلّي الله عليه وآله اختصاص نداشت. 4. آيه «أولوا الامر» آيه پيشين تنها آيه اي نيست كه امامت و ولايت را به صورت يك اصل مطرح مي كند، بلكه آيه اطاعت «اولو الامر» نيز نمونه اي ديگر است، چنان كه مي فرمايد: «يا أَيُّها الّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُول وَأُولي الأمْرِ مِنْكُمْ...». (نساء / 59) «اي كساني كه ايمان آورده ايد، خدا را اطاعت كنيد و از پيامبر و اولياي امر خود فرمان بريد...». «اولو الامر» در آيه كه به معناي «فرمانروايان» است، حاكي از

ص: 188

فرمانروايي گروهي است كه اطاعت آنان در كنار اطاعت خدا و رسول، قرار گرفته است. فخررازي در تفسير خود، بيان شيوايي دارد و مي گويد: از اين كه اولوالامر در كنار خدا و رسول، قرار گرفته، بايد گفت كه صاحبان اين منصب، معصوم از گناه و پيراسته از خطا بودند؛ زيرا {گذشته از اين كه در كنار دو فرد معصوم {خدا و پيامبر}واقع شده اند و بايد با آن دو همگون باشند}، از اين كه اطاعت «اولو الأمر» بدون قيد و شرط لازم شمرده شده، بايد گفت اين فرمانروايان، انسان هاي معصومي هستند كه پيراسته از گناه و خطا مي باشند و اگر غير آن بود، حتماً بايد حدود اطاعت آنها محدود گردد، در حالي كه قرآن، بدون حدّ و مرز اطاعت آنها را لازم شمرده است. (مفاتيح الغيب معروف به تفسير رازي:10 / 144 (اين دو آيه {آيه هاي ولايت و اولو الامر } مسأله امامت را به طور مستقل مطرح مي كند، در حالي كه برخي از آيات هر چند مسأله امامت را مطرح نمي كند ولي شأن نزول آن حاكي است كه در اين مورد نازل شده است، مانند آيه «اكمال». 5. آيه اكمال «اَلْيَومَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَرَضيتُ لَكُمُ الإسْلامَ دِيناً...». (مائده / 3)

«امروز دين شما را براي شما كامل ساختم و نعمت خويش را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين براي شما پسنديدم...». مفسران و گروهي از محدّثان، نزول اين آيه را در حجه الوداع در روز غدير خم روزي كه علي عليه السلام به مقام امامت منصوب گشت، يادآور شده اند. (1) با توجه به اين سه آيه، پاسخ سؤال

ص: 189


1- 24.الدرالمنثور، ج2، ص 298؛ فتح القدير، ج2، ص 57؛ ينابيع الموده، ص 120؛ تفسير المنار، ج6، ص 463؛ مرحوم علامه اميني در كتاب الغدير، نزول اين آيه را در روز غدير از مدارك بسياري نقل كرده است {الغدير، ج1، ص 447 458 از 16 منبع نقل كرده است

روشن مي شود كه مسأله امامت و ولايت در قرآن مطرح است، و هرگز قرآن آن را ناگفته نگذاشته است. 2 نام امامان در قرآن سؤال: چرا نام امامان دوازده گانه در قرآن مجيد نيامده است؟ پاسخ: روش آموزشي قرآن بيان كليات و اصول عمومي است. تشريح مصاديق و جزئيات غالباً برعهده پيامبر گرامي مي باشد. رسول خدا صلّي الله عليه وآله نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلكه در تبيين آن نيز مأموريت داشت، چنان كه مي فرمايد: «وَأَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْر لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون». (نحل / 44) «قرآن را بر تو فرستاديم تا آنچه براي مردم نازل شده است، براي آنها بيان كني و آشكارسازي، شايد آنان بينديشند». در آيه ياد شده دقت كنيد، مي فرمايد: «لتُبَيّن» و نمي گويد: «لتقرأ» يا «ليتلو» و اين نشانه آن است كه پيامبر صلّي الله عليه وآله علاوه بر تلاوت، بايد حقايق قرآني را روشن كند. بنابراين، انتظار اين كه مصاديق و جزئيات در قرآن بيايد، همانند اين است كه انتظار داشته باشم همه جزئيات در قانون اساسي كشور ذكر شود. اكنون برخي از روش هاي قرآني را در مقام معرفي افراد بيان مي كنيم: 1. معرفي به نام گاهي وضعيت ايجاب مي كند كه فردي را به نام معرفي كند، چنان كه مي فرمايد: «وَمُبَشّراً برَسُول يَأْتِي مِنْ بَعْدي اسْمُهُ أَحْمَد» (صف / 6) «{عيسي مي گويد:} به شما مژده پيامبري را مي دهم كه پس از من مي آيد و نامش احمد است». در اين آيه، حضرت مسيح، پيامبر پس از خويش را به نام معرفي مي كند و قرآن نيز آن را از حضرتش نقل مي نمايد. 2. معرفي با عدد و گاهي موقعيت ايجاب

ص: 190

مي كند كه افرادي را با عدد معرفي كند، چنان كه مي فرمايد: «وَلَقَدْ أَخَذَ اللّه مِيثاقَ بَني إِسرائيلَ وَبَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَي عَشَرَ نَقِيباً...». (مائده / 11) و خدا از فرزندان اسرائيل پيمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگيختيم». 3. معرفي با صفت بعضي اوقات وضعيت به گونه اي است كه فرد مورد نظر را با اوصاف معرفي كند؛ چنان كه پيامبر خاتم را در تورات و انجيل، با صفاتي معرفي كرده است «الّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُول النّبيَّ الأُمّي الّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدهُمْ فِي التَّوراه وَالإِنْجِيل يَامُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ ويُحِلُّ لَهُمُ الطَّيّبات وَيُحَرّمُ عَلَيْهِمُ الخَبائِث وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ...». (اعراف / 157) «كساني كه از رسول و نبي درس ناخوانده اي پيروي مي كنند كه نام و خصوصيات او را در تورات و انجيل نوشته مي يابند، كه آنان را به نيكي دعوت كرده و از بدي ها بازشان مي دارد، پاكي ها را براي آنان حلال كرده و ناپاكي ها را تحريم مي نمايد و آنان را امر به معروف و نهي از منكر مي كند و بارهاي گران و زنجيرهايي كه بر آنان بود، از ايشان برمي دارد...». با توجه به اين روش، انتظار اين كه اسامي دوازده امام با ذكر نام و اسامي پدر و مادر در قرآن بيايد، انتظاري بي جا است؛ زيرا گاهي مصلحت در معرفي به نام است و گاهي معرفي به عدد و احياناً معرفي با وصف. اگر اين اصل را بپذيريم و بگوييم خداوند بايد كليه مسائل اختلاف آفرين را در قرآن ذكر كند، تا مسلمانان دچار تفرقه نشود؛ در اين صورت بايد صدها مسأله كلامي و عقيدتي و فقهي و تشريعي در قرآن ذكر شده

ص: 191

باشد، مسائلي كه قرن ها مايه جنگ و جدل و خونريزي در ميان مسلمانان شده است، ولي قرآن درباره آنها به طور صريح و قاطع كه ريشه كن كننده نزاع باشد سخن نگفته است، مانند: 1. صفات خدا عين ذات اوست يا زايد بر ذات؟ 2. حقيقت صفات خبري مانند استواي بر عرش چيست؟ 3. قديم يا حادث بودن كلام خدا. 4. جبر و اختيار. اين مسايل و امثال آنها هر چند از قرآن قابل استفاده است، ولي آن چنان شفاف و قاطع كه نزاع را يك سره از ميان بردارد، در قرآن وارد نشده است و حكمت آن در اين است كه قرآن مردم را به تفكر و دقت در مفاد آيات دعوت مي كند، بيان قاطع همه مسائل، به گونه اي كه همه مردم را راضي سازد، بر خلاف اين اصل است. معرفي به نام، برطرف كننده اختلاف نيست پرسشگر تصور مي كند كه اگر نام امام و يا امامان در قرآن مي آمد، اختلاف از بين مي رفت، در حالي كه اين اصل كليت ندارد؛ زيرا در موردي تصريح به نام شده ولي اختلاف نيز حاكم گشته است. بني اسرائيل، از پيامبر خود خواستند فرمانروايي براي آنان از جانب خدا تعيين كند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمين هاي غصب شده خود را بازستانند و اسيران خود را آزاد سازند. آنجا كه گفتند: «إِذْ قالُوا لِنَبِيّ لَهُمُ ابْعَث لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فِي سَبيلِ اللّه». (بقره / 246) «آنان به يكي از پيامبران خود گفتند: براي ما فرمانرواي معين كن تا به جنگ در راه خدا بپردازيم...». پيامبر آنان، به امر الهي فرمانروا را به نام معرفي كرد و

ص: 192

گفت: «إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلكاً...». {2} (بقره / 247) به راستي كه خدا طالوت را به فرمانروايي شما برگزيده است». با اين كه نام فرمانروا با صراحت گفته شد، آنان زير بار نرفتند و به اشكال تراشي پرداختند و گفتند: «أَنّي يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤتَ سَعَه مِنَ المالِ...». (بقره / 247) از كجا مي تواند فرمانرواي ما باشد، حال آن كه ما به فرمانروايي از او شايسته تريم، و او توانمندي مالي ندارد؟...». اين امر، دلالت بر آن دارد كه ذكر نام براي رفع اختلاف كافي نيست، بلكه بايد موقعيت جامعه، آماده پذيرايي باشد. چه بسا ذكر اسامي پيشوايان دوازده گانه، سبب مي شد كه آزمندان حكومت و رياست به نسل كشي بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگيري كنند، چنان كه اين مسأله درباره حضرت موسي رخ داد وبه قول معروف: صد هزاران طفل سر ببريده شد تا كليم اللّه موسي زنده شد درباره حضرت مهدي عليه السلام كه اشاره اي به نسب و خاندان ايشان شد، حساسيت هاي فراواني پديد آمد و خانه حضرت عسكري عليه السلام مدتها تحت نظر و مراقبت بود تا فرزندي از او به دنيا نيايد و در صورت تولد، هر چه زودتر به حيات او خاتمه دهند. در پايان يادآور مي شويم: همان طور كه گفته شد، قرآن به سان قانون اساسي است. انتظار اين كه همه چيز در آن آورده شود، كاملاً بي مورد است. نماز و روزه و زكات كه از عالي ترين فرايض اسلام است به طور كلي در قرآن وارد شده و تمام جزئيات آنها از سنت پيامبر صلّي الله عليه وآله گرفته شده است.. 3

ص: 193

زمان اعتقاد به امامت دوازده تن سؤال: آيا اعتقاد به امامت دوازده تن در عهد رسالت وجود داشته يا پس از وفات امام عسكري عليه السلام پيدا شده است؟ پاسخ: اعتقاد به خلافت دوازده تن از قريش يا از بني هاشم در عصر پيامبر مطرح بوده، ولي آشنايي به اسامي و هويت آنان به تدريج انجام گرفته است؛ زيرا هر امامي، وصي و امام بعدي را معين و معرفي مي نمود. توضيح اين كه: دلايل قاطع نشان مي دهد كه پيامبر اسلام صلّي الله عليه وآله امامت و رهبري علي عليه السلام را در مواقع مختلف و به ويژه در روز غدير اعلام كرد و تشيع به معني رهبري علي عليه السلام به صورت يك اصل اعتقادي درآمد، همچنان كه امامت و پيشوايي دو نور ديده خود، حسن و حسين {عليهما السلام} را نيز در عصر خود مطرح كرده و فرموده است: «حسن و حسين هر دو پيشواي امتند، خواه زمام امور را رسماً به دست بگيرند، و خواه خانه نشين باشند». (1) پس از شهادت حسين بن علي {عليهما السلام} و رسوايي خلافت امويان، ديدگان امّت متوجه فرزند وي امام سجاد عليه السلام شد، و پس از وي، امام باقر و امام صادق {عليهما السلام} احياگر سنّت پيامبر صلّي الله عليه وآله و پيشواي محدّثان و فقيهان گشتند و به همين ترتب، هر امامي در عصر خود، با وجود تمامي خفقان ها و تنگناها، وظيفه خود را در حد امكان انجام داد و شيعيان نيز به امامت آنان اعتقاد راسخ داشتند. تصور اين كه اعتقاد به امامت امامان در دوران حضرت عسكري عليه السلام شكل گرفته باشد، ناشي از ناآگاهي

ص: 194


1- 25.الرساله في نصيحه العامه، نگارش ابواسعد، المحسن بن كرامه بيهقي، ص 18 و 68؛ احقاق الحق:26 / 48

از تاريخ تشيع است و در فصل نخست در اين باره به صورت گسترده سخن گفتيم. علاقه مندان براي آگاهي بيشتر به فصل نخست از اين كتاب مراجعه كنند. 4 وصايت امام علي عليه السلام سؤال: چرا علي عليه السلام را وصي پيامبر مي دانيد؟ پاسخ: امام علي در دو مرحله، وصي پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله بوده است. 1. مرحله تجهيز: پيامبر در روزهاي پاياني زندگاني خود كه در بستر بيماري افتاده بود، به علي عليه السلام سفارش كرد كه مراسم تغسيل و تكفين و دفن او را برعهده بگيرد و بدهي هاي او را بپردازد. لذا اميرمؤمنان عليه السلام پيش از انجام اين اعمال، دست به هيچ كاري نزد. وصايت به اين معني را كسي انكار نكرده و همگان بر آن اتفاق نظريه دارند. (1) جانشيني از جانب پيامبر: پيامبر صلّي الله عليه وآله در مسائل مربوط به زعامت و سرپرستي مسلمين، علي عليه السلام را خليفه و جانشين خود قرار داد و اگر با ديده انصاف و بي طرفي و بدون تعصب بر مسأله بنگريم، خواهيم ديد كه خلافت و جانشيني امام علي عليه السلام از جانب پيامبر، در همان دوره نيز مسأله اي واضح و آشكار بود، تا آنجا كه واژه «وصي» يكي از القاب امام به شمار مي رفت و اين لقب در نظم و نثر آن زمان فراوان به چشم مي خورد. مفسران در تفسير آيه «وَأَنْذِرْ عَشيرَتكَ الأَقْرَبين» (شعراء / 214) و محدثان در بيان شأن نزول آن، چنين نقل مي كنند: وقتي آيه ياد شده كه به پيامبر صلّي الله عليه وآله فرمان مي دهد تا نزديكان خود را به آيين اسلام دعوت كند نازل گرديد،

ص: 195


1- 26.تاريخ ابن عساكر شافعي:2/487، حديث 1006، مستدرك حاكم:1/362، مسند احمد:1/260، ط مصر

پيامبر از بزرگان بني هاشم دعوت به عمل آورد و آيين خود را بر آنها عرضه كرد. آنگاه فرمود: اي فرزندان عبدالمطّلب، من براي شما خوبي هاي دنيا و آخرت را آورده ام. خدايم مرا مأمور كرده كه شماها را به آن دعوت كنم: «كدام از شما مرا در اين امر ياري مي كند تا او وصي و جانشين من در ميان شما باشد». كسي دعوت پيامبر را پاسخ نگفت، جز علي كه كوچك ترين آنها بود. در اين هنگام پيامبر صلّي الله عليه وآله فرمود: «او برادر و وصي و جانشين من در ميان شماست، سخن او را بشنويد و اطاعتش كنيد». اين حديث، به «حديث يوم الدار» معروف است و بسياري از محدثان و سيره نگاران آن را نقل كرده اند (1) دلايل مسأله وصايت امام به آنچه گفته شد منحصر نمي شود، بلكه حديث «ثقلين»، «سفينه» و «غدير» همگي گواه بر وصايت او است كه براي اختصار از ذكر آنها خودداري مي كنيم: امير مؤمنان در يكي از سخنان خود درباره «اهل بيت پيامبر» مي فرمايد: «وَ فِيهِمُ الوَصيّه وَالوِراثَة» (نهج البلاغه، خطبه2) پيامبر درباره آن وصيت نموده و آنان وارثان پيامبر هستند. وصايت بودن امام در شعر شعراي عصر رسالت وصي بودن امام در عصر رسالت و پس از آن، از شهرت بسيار بالايي برخوردار بود، تا آنجا كه شاعران عصر نخست، «وصي» را يكي از القاب امام دانسته و در اشعار خود او را به اين لقب خوانده اند، اكنون چند نمونه از سروده هاي آنان را در اين مورد ذكر مي كنيم:1. عبداللّه بن ابي سفيان وَصِيُّ النّبِيّ المُصْطَفي وَ ابْنُ عَمّهِ فَمَنْ ذا يُدانِيهِ وَمَنْ ذا يُقارِبُهُ او وصي پيامبر برگزيده

ص: 196


1- 27.تاريخ طبري:2/319 321، ط دار المعارف مصر، تاريخ كامل ابن اثير:12/62 63، منتخب كنز العمال در حاشيه مسند احمد:5/41 42

و پسر عموي او است كيست كسي كه در رديف او قرار گيرد؟ ! 2. عبدالرحمن جعيل عَلِيّاً وَصِيُّ الْمُصْطَفي وَابنُ عَمّهِ وَ أوّلُ مَنْ صَلّي أَخا الدِّين وَالتُّقي علي وصي {نبي} مصطفي و پسر عموي او است نخستين كسي كه نماز گزارد، ديندار و پرهيزگار است3. ابن التيهان از حاضران در جنگ بدر إِنَّ الوَصيَّ إِمامُنا وَوَلِيُّنا بَرِحَ الخَفاءُ وَباحَتِ الأَسْرارُ وصي، امام و سرپرست ما است آنچه مخفي بود آشكار، و رازها بازگو شد ابن ابي الحديد در اين فصل، اشعار زيادي نقل كرده كه در آنها، شعراي عصر رسالت و پس از وي، امام علي عليه السلام را به عنوان وصي معرفي كرده اند. {1} (1) تنها سخني كه ممكن است مطرح شود، اين است كه اشخاصي به عايشه مراجعه كرده و درباره وصايت امام از وي مي پرسيدند، او در پاسخ مي گفت كه پيامبر در خانه من جان سپرد و به كسي وصيت نكرد(2) مراجعات مكرر به عايشه خود حاكي از اشتهار اين مطلب در آن دوران بود، ولي استدلال كاملاً بي پايه است؛ زيرا به فرض اين كه پيامبر در خانه عايشه و در كنار او جان سپرده و در آن حالت به كسي وصيت نكرده باشد، ولي گفته او دليل بر نفي وصايت نمي شود، چه بسا ممكن است پيامبر در زمان صحت و عافيت و يا اوايل بيماري، كه در خانه ديگران بود، علي را وصي خود قرار داده باشد. آيا ممكن است پيامبر به مردم بگويد: «ما حَقُّ امرئ مُسْلِم لَهُ شَيْءٌ يُوصي فِيهِ يَبيتُ لَيْلَتَين إِلاّ وَ وَصِيّتُهُ مَكْتُوبَه عِنْدَهُ» (3)، ولي خود اصلاً وصيت نكند؟ ! "بر فرد مسلمان شايسته نيست در

ص: 197


1- 28.شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد:1/143150 چاپ مصر
2- 29.صحيح بخاري، 1، كتاب وصايا، حديث2741
3- 30.همان، كتاب وصايا، حديث 2738

موردي كه بايد وصيت كند دو شب بخوابد مگر اين كه وصيت او مكتوب در نزد او باشد". 5 مقصود از اولي الأمر كيست؟ سؤال: چرا «اولي الأمر» در آيه مباركه «يا أَيُّها الّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُول وأُولي الأَمْرِ مِنْكُمْ» (نساء / 59) به افراد خاص تفسير مي شود؟ ! پاسخ: در اين كه مقصود از «اولي الامر» چيست، دو نظريه وجود دارد: 1. مقصود، فرماندهان سپاه اسلام اند. 2. منظور، علما و دانشمندان هستند. گروهي به خاطر ظاهر لفظ «الامر» كه به «فرمان» تفسير مي شود، به معني اوّل گرويده و مي گويند: مقصود فرماندهان نظامي اند؛ در حالي كه اين تفسير به دو جهت صحيح نيست: 1. اوّلاً: احتمال دارد لفظ «الأمر» به معناي «شأن و منزلت» باشد كه در اين صورت با تفسير دوم كاملاً سازگار خواهد بود. 2. آيه مورد بحث، زمينه ساز آيه بعدي است كه متن و ترجمه آن را بعداً مي آوريم و شأن نزول آن، با تفسير نخست سازگار نيست، بلكه قول دوم را تأييد مي كند. مفسران درباره شأن نزول آن مي گويند: فردي به ظاهر مسلمان با يك مرد يهودي بر سر موضوعي اختلاف پيدا كردند، فرد يهودي گفت: موضوع را نزد «محمد» ببريم، گفتني است مرد يهودي مي دانست كه حضرت محمد رشوه نمي پذيرد، امّا مرد به ظاهر مسلمان {منافق} گفت: حَكَم ميان من و شما كعب بن اشرف يهودي باشد؛ زيرا مي دانست كه او رشوه مي گيرد و به نفع رشوه دهنده داوري مي كند (1) در اين ماجرا آيه اولي الامر و آيه پس از آن نازل گرديد. متن اين دو آيه چنين است: «يَا أَيُّها الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولي

ص: 198


1- 31.مجمع البيان:2/264

الأمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيء فَرُدُّوهُ إِلَي اللّهِ وَالرَّسُولَ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْويلاً». «اي كساني كه ايمان آورده ايد اطاعت كنيد خدا را، اطاعت كنيد پيامبر خدا را و اولي الامر را هرگاه در چيزي نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد [از او داوري بطلبيد] اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد، اين كار براي شما بهتر و عاقبت و پايان آن نيكوتر است». «أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُريدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَي الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعيداً». «آيا نديدي كساني را كه گمان مي كنند به آنچه [از كتابهاي آسماني] بر تو و به آنچه پيش از تو نازل شده ايمان آورده اند ولي مي خواهند براي داوري به نزد طاغوت و حاكمان باطل گرا بروند با اين كه فرمان داده شده اند كه به طاغوت كفر ورزند، اما شيطان مي خواهد آنها را گمراه كند و به بيراهه هاي دوردستي بيفكند». با توجه به آنچه گفته شد، نظريه دوم متعين است؛ زيرا مسائل قضايي مربوط به عالمان ديني است، نه فرماندهان. ولي سخن اين جا است كه آيا مقصود، همه علما و دانشمندان هستند يا گروهي خاص كه خطا بر آنها راه ندارد؟ پاسخ اين سؤال را مي توان از خود آيه استنباط كرد. 1. لفظ «أولي الامر» بر لفظ «الرسول» عطف شده، و عامل نصب در هر دو يك فعل است، چنان كه فرمود: «أَطيعُوا الرسول وأولي الأمر منكم» واين حاكي است كه معطوف {اولي الامر}، در مرحله قضاوت و داوري، قرين «رسول» است؛ يعني همان طور كه رسول

ص: 199

اعظم صلّي الله عليه وآله در قضا و داوري دچار گناه و خطا نمي گردد، «اولي الامر» نيز از اين جهت همانند او هستند. در اين صورت مقصود، عالماني خواهند بود كه از گناه و خطا معصوم باشند. 2. آيه مورد بحث، اطاعت «اولي الامر» را مطلقا و بدون قيد و شرط الزامي مي داند، بدون اين كه آن را محدود سازد و مثلاً بگويد: «اطاعت كنيد، به شرط اين كه امر به گناه و خلاف شرع نكنند يا دچار اشتباه و خطا نشوند». از اين الزام بي قيد و شرط، استنباط مي شود كه قضاوت و داوري آنان هيچ گاه بر خلاف شرع نبوده و آنان هرگز دچار اشتباه نمي شوند و لازمه آن، عصمت اين گروه از هر گناه و خطا است. خداوند اطاعت والدين را محدود ساخته و مي فرمايد: «وَوَصّينا الإِنْسانَ بِوالدَيهِ حُسْناً وإن جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما». (عنكبوت / 8) «به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادر نيكي كند و اگر [آن دو مشرك باشند و] تلاش كنند كه براي من همتايي قائل شوي، در حالي كه به آن علم نداري، از آنها پيروي مكن». اطاعت پدر و مادر در اين آيه مطلق و بي قيد و شرط نيست، در حالي كه اطاعت «اولي الامر» در آيه مورد بحث كاملاً مطلق و فاقد هرگونه قيدي است. از سوي ديگر، مي دانيم كه اطاعت مخلوق در موردي كه فرمان به خلاف شرع دهد، حرام است. رسول گرامي صلّي الله عليه وآله مي فرمايد: «لا طاعَه لِمَخْلُوق فِي مَعْصِيَه الْخالِق» (1) خوشبختانه مفاد اين حديث در قرآن نيز آمده است؛ چنان كه مي فرمايد:

ص: 200


1- 32.وسائل الشيعه، ج 8، باب 59، ابواب وجوب الحج، حديث 7

«إِنّ اللّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ». {2} (اعراف / 28) با توجه به اين دو مطلب: الف: اطاعت اولي الامر در آيه بدون قيد و شرط لازم و واجب شمرده شده است. ب: اطاعت از هركس آنگاه كه بر خلاف شرع دستور دهد حرام است. نتيجه مي گيريم افرادي كه قرآن از آنها با تعبير «اولي الامر» ياد مي كند، معصوم بوده و هيچ گاه بر خلاف شرع دعوت ننموده و در كار خود مرتكب خطا نمي شوند و جز ائمه اثناعشر، كسي مصداق اولي الامر نيست؛ زيرا به اتفاق همه مسلمانان، جز اين افراد، كسي معصوم نبوده و پيراسته از خطا نمي باشند. علاوه بر مضمون آيه، متجاوز از سي حديث به صورت مسند و مرسل در تفسير «اولي الامر» وارد شده و آن را به امامان معصوم تفسير مي كنند. (1)

6 افسانه خان الأمين سؤال: آيا شيعيان پس از نماز سه بار مي گويند: «خان الأمين»؟ پاسخ: آنچه در سؤال آمده است، حاكي از نوعي افترا و دروغ بر پيروان اهل بيت عليهم السلام است. فردي كه اين نسبت را به شيعه داده و ذهن پرسشگر را آلوده ساخته است از ريشه آن آگاه نيست. توضيح اين كه يهوديان معتقد بودند كه رشته نبوت بايد در خاندان يعقوب پيوسته بماند و از اين خاندان بيرون نرود، ولي آنگاه كه پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله با دلايل قطعي ظاهر شد، به اين فكر افتادند كه جبرئيل را به خيانت متهم كنند و اين شعار را سر دادند: «خان الأمين! خان الأمين! خان الأمين!» يعني او در وحي الهي خيانت ورزيد و به جاي آن كه نبوت را در فرزندان اسحاق ابقا كند،

ص: 201


1- 33.تفسير برهان، ج1، ص381 386

به فرزندان اسماعيل منتقل كرد و از همين جهت، يهود از دشمنان سر سخت جبرئيل امين هست. فخر رازي در تفسير خود مي نويسد: جامعه يهود، جبرئيل را فرشته عذاب مي نامند، و درباره او مي گفتند: خدا به او دستور داده بود كه نبوت را در سلسله فرزندان اسرائيل قرار دهد ولي وي آن را به فرزندان اسماعيل داد! اتهام جبرئيل به خيانت مربوط به اين گروه است كه او را به خيانت در عوض كردن محل نبوت متهم كرده و به عللي او را دشمن مي شمردند1 و به دوستي ميكائيل تظاهر مي كردند. قرآن در مقام انتقاد از عقيده آنان مي فرمايد: «قُلْ مَنْ كانَ عَدُوّاً لِجِبْريل فانّهُ نَزّلَهُ عَلي قَلْبِكَ بإذْنِ اللّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدي وَبُشْري لِلْمُؤْمِنين». {2} (بقره / 97 (بگو هر كس با جبرئيل دشمن باشد[دشمن خداست] ، و او مأموري بيش نيست كه به اذن خدا قرآن را بر قلب تو نازل كرده، كتاب هاي پيشين را تصديق مي كند، و مؤمنان را هدايت نموده و مايه بشارت است». اكنون ببينيد مطلبي را كه يهود با آن بر ضدّ مسلمانان شعار مي دادند، چگونه برخي از افراد بي تقوا و دشمنان وحدت اسلامي، آن را به شيعه نسبت مي دهند و مي گويند: شيعه معتقد است كه جبرئيل خيانت كرده و به جاي اين كه علي را به مقام نبوت منصوب كند، آن را به پيامبر اسلام صلّي الله عليه وآله عطا كرده است! ميليون ها نفر از شيعيان در جهان نماز مي گزارند، و از ميان آنان حتي يك نفر چنين عبارتي را بر زبان نمي آورد، بلكه همه آنها با بلند كردن دست ها، سه بار «اللّه اكبر» مي گويند و

ص: 202

بسياري از آنان، حتي از اين كه چنين اتهامي بر آنان وارد مي شود، بي خبرند. 7 عصمت امامان سؤال: دليل عصمت امامان شيعه چيست؟ پاسخ: عصمت را به هر معنايي تفسير كنيم، بالذات از آن خداست، او كه در سايه علم گسترده خود، از خطا و اشتباه پيراسته بوده و به خاطر حكمت خويش، از كارهاي ناشايست مبرّاست. اين نكته اختصاص به عصمت ندارد، بلكه ديگر صفات نيز از اين قبيل است. او عالم و قادر و حيّ بالذات است و علم و قدرت و حيات ديگران از آن اوست. به يك تعبير، او غني مطلق و غير او فقير بالذات است، چنان كه مي فرمايد: «يا أَيُّها النّاس أَنْتُمُ الفُقَراءُ إِلي اللّهِ وَاللّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الحَميد». (فاطر / 15) «اي مردم! شما همگي به خدا نيازمند هستيد و خدا بي نياز و شايسته هر ستايشي است». و به تعبير شيخ محمود شبستري: سيه رويي ز ممكن در دو عالم جدا هرگز نشد واللّه اعلم (1) همين غناي بالذات خدا سبب مي شود كه ديگر ممكنات از غناي او، تحت عنوان تمثيل. بهره گرفته، زنده و دانا و توانا باشند. مسأله عصمت نيز از اين مقوله است كه خدا بنا بر مصلحت، گروهي از بندگان خود را، كه معلمان بشر و هدايتگران انسان ها هستند، به نيرويي مجهّز مي كند كه در عين قدرت بر گناه، از آن بپرهيزند و از خطا و اشتباه مصون بمانند. چه بسا ممكن است اين نيرو كه از آن به «روح القدس» تعبير مي كنند، در درون وجود آنها، يا خارج از آن باشد؛ مثلاً فرشته اي آنان را از لغزش باز بدارد. بنابراين، عصمت در عين

ص: 203


1- 34.گلشن راز، شيخ محمود شبستري، ص 41

اختصاص به خدا به معناي عصمت ذاتي مانع از آن نيست كه پيامبران نيز پيراسته از گناه و اشتباه باشند، چنان كه همه مسلمانان جهان، پيامبر اسلام صلّي الله عليه وآله را در هر دو مرحله {خلاف و اشتباه} معصوم مي دانند، و ادلّه عصمت پيامبر صلّي الله عليه وآله در كتاب هاي كلامي متكلمان اسلامي؛ اعم از اماميه و اشاعره و معتزله بيان شده است. وامّا عصمت امامان دوازده گانه، از طريق نقل، قطعي است. 1. آنان به حكم حديث ثقلين، عدل و همتاي قرآن اند و لازمه همتايي، همگوني و همساني است. از آنجا كه قرآن، سخن حق است و سر سوزني از واقع و درستي منحرف نمي شود، همتاي آنها نيز بايد چنين باشد؛ زيرا در غير اين صورت، همتاي قرآن نخواهند بود. به ديگر سخن، از آنجا كه پيامبر صلّي الله عليه وآله قرآن و اهل بيت عليهم السلام را تا روز رستاخيز وسيله هدايت معرفي مي كند، تا زماني كه هر دو در كنار حوض كوثر به وي برسند، بايد هر دو از خلاف و اشتباه مصون باشند، زيرا امكان ندارد افرادي كه وسيله هدايت بشر تا روز رستاخيز هستند، خطا و اشتباهي مرتكب شوند. 2. آيه تطهير كه درباره اهل بيت عليهم السلام سخن مي گويد، يادآور مي شود كه اراده تكويني و قطعي خدا بر اين تعلق گرفته است كه آنان را از هر نوع پليدي پاك گرداند. در بخش هاي گذشته به اين مسأله اشاره شد كه اراده تطهير و پاك گردانيدن اهل بيت عليهم السلام به دو معنا مي تواند تفسير شود: 1. اراده تشريعي و قانوني، به اين معنا كه خدا قانوناً مي خواهد آنان از

ص: 204

پليدي ها دور شوند. 2. اراده تكويني، به اين معنا كه تطهير و پاكي با وجود آنان درآميخته و با جان و روان آنان عجين شده است. اراده به معناي نخست، اختصاص به اهل بيت عليهم السلام ندارد بلكه متعلق به همه انسان هاست؛ زيرا در مقام تشريع، خدا مي خواهد همه انسان ها به راه راست بروند و از آن منحرف نشوند، در حالي كه در اين آيه، خطاب خاصّي در مورد اهل بيت پيامبر صلّي الله عليه وآله وارد شده و فرموده است: «إِنّما يُريدُ اللّه لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجسَ أَهل البَيْتِ وَيُطَهِّركُمْ تَطهيراً». طبعاً اين اراده، اراده ويژه اي است؛ زيرا در غير اين صورت، اراده گسترده خواهد بود كه بر همگان تعلق گرفته است. از اين جهت بايد بگوييم كه مقصود، اراده تكويني و آفرينشي است كه عوامل پاكي در وجود آنان تعبيه شده، ولي در عين حال قدرت انجام گناه را از آنان سلب نكرده است. مرحوم مفيد، براي تشريح معناي عصمت و اين كه عصمت قدرت انجام گناه را از انسان سلب مي كند، با ذكر يك مثال چنين آورده است: انساني در حال غرق شدن است، طنابي را به سوي او پرتاب مي كنند تا به آن چنگ بزند و ديگران او را از آب بيرون كشند. او در اين حال بين نجات و غرق مخير است، ولي فرد عاقل به آن چنگ مي زند و خود را از غرق شدن نجات مي دهد. دلائل بر عصمت امامان دوازده گانه فراوان است كه براي اختصار از ذكر آنها خودداري مي گردد. 8 ائمه عليهم السلام و آگاهي از غيب سؤال: علم غيب از آن خداست، چگونه پيامبران و حتي امامان

ص: 205

شيعه از غيب آگاهند؟ پاسخ اين پرسش، از جواب پيش نيز روشن مي شود؛ زيرا علم غيب به دو معني اطلاق مي گردد: 1. علم غيب ذاتي؛ دانشي كه از درون موجود سرچشمه گرفته، اكتسابي نيست و براي آن حد و مرزي وجود ندارد. چنين علم غيبي تنها از آن خداست و هيچ مخلوقي در اين نوع علم همتاي او نيست؛ زيرا غير از خدا، آنچه در عالم آفرينش وجود دارد، فقير بالذات بوده، دانش و توانايي را از خدا مي گيرد. در اين قسمت، بين علم به محسوس و غير محسوس تفاوتي نيست. انسان با اراده و قدرت خدا ديده باز مي كند و اشيا را مي بيند و يا امواج صوتي را مي شنود. هرگاه اراده الهي بنا بر مصلحت بر اين تعلق بگيرد كه انسان والايي را در موارد خاصي از پس پرده غيب آگاه سازد، اين امر ممكن و شدني است و براي آن كوچك ترين مانعي نيست. افراد عادي دريچه هاي گوناگوني به جهان غيب دارند، تا چه رسد به انسان هاي والايي مانند انبيا و اوليا. از آنجا كه روي سخن در اين بحث ها با گروهي است كه در برابر آيات قرآن خضوع بيشتري دارند، آياتي را مورد بحث قرار مي دهيم كه آشكارا به آگاهي پيامبران از امور غيبي تصريح مي كند و هيچ فرد مسلماني كه قرآن را وحي آسماني مي داند، پس از شنيدن اين آيات و دقت در مفاد آن، نمي تواند منكر چنين فضيلتي باشد، و بدون علت و دليل آنها را تأويل كند. آياتي كه در اين زمينه وارد شده، دو دسته اند: نخست، آياتي كه به طور كلي آگاهي پيامبران را از غيب تصديق مي كند و

ص: 206

مي فرمايد خداوند پيامبران خويش را از امور پنهان آگاه مي سازد. دوم، آياتي كه به روشني گواهي مي دهند كه پيامبران در موارد مخصوصي از غيب خبر داده اند و به مضمون گروه نخست {خداوند پيامبران خود را از غيب آگاه مي سازد} در اين آيات جامه عمل مي پوشاند. آيات گروه نخست 1. «ما كانَ اللّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلي ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّي يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَما كانَ اللّهُ ليُطْلِعَكُمْ عَلي الْغَيْبِ وَلكِنَّ اللّهَ يَجْتَبي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظيمٌ». (سوره آل عمران، آيه 179) خداوند مؤمنان را بر اين حال كه شما هستيد نمي گذارد، تا پليد را از پاك جدا كند، خدا شما را از غيب مطلع نمي سازد، ولي از فرستادگان خويش هر كه را بخواهد برمي گزيند، و اگر ايمان بياوريد و پرهيزگاري كنيد پاداش بزرگ براي شما است». منظور آيه، اين است كه هرگز خداوند اجازه نخواهد داد كه خبيث از طيب؛ و منافق از مؤمن بازشناسي نشوند و براي انجام اين هدف دو كار صورت مي دهد: الف. از طريق امتحان و آزمايش، مؤمنان واقعي را از منافقان مشخص مي سازد و به اين راه با اين جمله اشاره مي كند: «ما كانَ اللّه لِيَذر المُؤمنين علي ما أَنْتُمْ عَلَيه حتّي يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ» و بهترين راه براي جداسازي اين گروه، امتحان هاي الهي در ميدان جهاد است. ب. گروهي از رسولان را از پس پرده غيب آگاه مي سازد، تا آنان از اين طريق اين افراد را باز شناسند و به اين مطلب با اين جمله اشاره مي كند: «وَما كانَ اللّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلي الْغَيْبِ وَلكِنَّ يَجْتَبي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاء».

ص: 207

اين جمله حاكي از آن است كه خدا برخي از رسولان را براي آگاه ساختن از غيب برمي گزيند و اين خود دليل بر آگاهي آنان از غيب است. اگر در مفاد آيه دقت كنيم، خواهيم ديد كه اين فضيلت از آن همه پيامبران نيز نيست، بلكه از آن گروه برگزيده اي از آنان مي باشد و لفظ «مِنْ رُسُلهِ» بر اين مطلب گواهي مي دهد؛ زيرا لفظ «مِنْ» در آن به معني تبعيض و انتخاب است. معني جمله «يَجْتَبي مِنْ رُسُلِهِ» اين است كه از رسولان خود انتخاب مي كند. 2. «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلي غَيْبِهِ أَحَداً * إِلاّ مَنِ ارْتَضي مِنْ رَسُول فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً». (سوره جن، آيه 26 27) «داناي غيب او است، هيچ كس را از غيب خويش مطلع نمي سازد مگر آن كس كه برگزيند از پيامبر...». مفاد آيه روشن است و در حقيقت علم غيب را از آن خدا مي داند و مي رساند كه هرگز كسي را بر غيب مسلط و مطلع نمي سازد، جز رسول خويش كه با تعليم او از غيب مطلع مي گردد». اكنون وقت آن رسيده است به برخي از مواردي كه پيامبران از غيب خبر داده اند، اشاره اي گذرا داشته باشيم:مواردي كه پيامبران از غيب خبر داده اند با بررسي آياتي كه در مورد آگاهي پيامبران از غيب وارد شده است، مي توان گفت كه پيامبران الهي در مواردي كه مصلحت ايجاب مي كرد، از پس پرده غيب گزارش داده اند كه برخي از آنها را به اختصار بيان مي كنيم: الف: حضرت نوح و آگاهي از غيب نوح فرمود: «ربّ لا تَذَرْ عَلي الأَرْضِ مِنَ الْكافِرينَ دَيّاراً * إِنّك إِنْ تَذَرْهُمْ يُضلُّوا

ص: 208

عِبادَك ولا يَلِدُوا إلاّ فاجراً كَفّاراً». (سوره نوح، آيه26 و 27) «پروردگارا! از كافران كسي را روي زمين باقي مگذار؛ زيرا اگر آنان را مجال دهي، بندگان با ايمان تو را گمراه مي سازند و جز بدكار و ناسپاس به بار نمي آورند». اين پيامبر عالي قدر در اين آيه از دو مطلب كاملاً مخفي و پنهان خبر داده است: 1. از اين به بعد، هيچ كس از كافران به وي ايمان نمي آورند.

2. از نسل اين گروه، جز بدكار و ناسپاس، كسي متولّد نخواهد شد. ب: يعقوب و يوسف و خبرهاي غيبي سوره يوسف مالامال از خبرهاي غيبي يعقوب و فرزند عزيز او {يوسف} است و با نگاهي گذرا، آگاهي آنان از اخبار غيبي آشكار مي گردد. كه در اينجا به دو مورد اشاره مي كنيم: يوسف در آخرين ملاقات خويش با برادران، خود را به آنان معرفي كرد وپيراهن خود را به مژده رساني داد تا آن را به يعقوب برسانند. وقتي برادران يوسف و مژده رسان، مصر را ترك كردند، يعقوب بي درنگ گفت: «إِنّي لأجدُ ريحَ يُوسفَ لَولا أَنْ تُفنّدون». (يوسف / 95) «من بوي يوسف را مي شنوم، اگر مرا تخطئه نكنيد». يعقوب عليه السلام از فرسنگ ها فاصله، بوي يوسف را مي شنود و از وصال نزديك خبر مي دهد. همچنين يوسف عليه السلام در زندان عزيز، با دو هم بند رو به رو شد كه هر دو مشرك بودند و خواب خود را براي وي نقل كردند. يوسف پس از دعوت آنان به توحيد، خواب آنان را به درستي تعبير كرد و پرده از روي غيب برداشت و فرمود: «أَمّا أَحَدُكُما فَيَسْقي ربَّهُ خَمراً وأَمّا الآخَرُ فَيُصلَبُ فَتأكُلُ الطَّيرُ

ص: 209

مِنْ رَأسهِ». ) يوسف / 41 («يكي از شما ساقي پادشاه مي شود، ولي ديگري را به دار مي زنند و پرندگان مغز سر او را مي خورند». ج: اين تنها پيامبران الهي نيستند كه به اذن خداوند از غيب خبر مي دهند، مصاحب موسي كه معلم او نيز بود، در سه رويداد از غيب خبر داد: 1. شكستن كشتي. 2. كشتن نوجوان. 3. تعمير ديوار.

(1) د:خبرهاي غيبي حضرت مسيح حضرت مسيح كه آخرين حلقه اتصال ميان پيامبران پيشين و پيامبر اسلام صلّي الله عليه وآله است، از آگاهان به غيب به شمار مي رود. او خويش را با جمله زير توصيف كرده، مي فرمايد: 1. «وأُنبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخرُونَ فِي بُيُوتِكُم». (آل عمران / 49 (من به شما خبر مي دهم كه چه مي خوريد و چه چيزهايي را در خانه ذخيره مي كنيد». واين امر را از معجزات خود برمي شمارد و مي فرمايد: «وَأُبْريءُ الأكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وأُحْي الْمَوتي بِإِذْنِ اللّه وَأُنبئكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ)». صف / 6) «من نابينايان و متبلايان به بيماري پيسي را شفا مي بخشم و مردگان را به اذن خداوند زنده مي كنم و شما را از آنچه مي خوريد و در خانه هاتان ذخيره مي كنيد، خبر مي دهم». شايد همين مقدار از آيات، راه را براي اثبات آگاهي برخي از اوليا از غيب، گشوده باشد. اكنون وقت آن رسيده است كه به برخي از خبرهاي غيبي پيامبر اعظم صلّي الله عليه وآله و امامان دوازه گانه عليهم السلام اشاره كنيم. ه: خبرهاي غيبي پيامبر اعظم صلّي الله عليه وآله 1. خبر شهادت اميرمؤمنان عليه السلام به دست بدبخت ترين انسان ها: پيامبر صلّي الله عليه وآله در حالي كه اشك در ديدگان

ص: 210


1- 35.به سوره كهف، آيه هاي 60 تا 82 مراجعه شود

او حلقه زده بود، به علي عليه السلام فرمود: در چنين ماهي {ماه رمضان} خون تو حلال شمرده مي شود، من مي بينم كه در حال نماز به دست بدبخت ترين انسان هاي تاريخ كشته مي شوي. او كه همانند پي كننده ناقه صالح سنگدل است، ضربتي بر سرت مي زند و محاسنت را از خون سرت رنگين مي كند. (1) مرگ ابوذر در تنهايي: ابوذر در يكي از جنگ ها از ارتش اسلام عقب ماند، هر چه بر مركب خود فشار آورد كه از جاي برخيزد، سودي نبخشيد، شتر را رها كرد و اثاث سفر را بر پشت خود نهاد و به راه افتاد تا هر چه زودتر به مسلمانان برسد. ارتش اسلام در نقطه اي به دستور پيامبر صلّي الله عليه وآله منزل كرده و به استراحت پرداخته بودند، ناگهان سياهي شخصي كه با بار گران پياده مي آمد، از دور نمايان شد. يكي از ياران رسول خدا صلّي الله عليه وآله از دور او را شناخت و به پيامبر گفت: اين مرد كه تنها مي آيد، ابوذر است، در اين لحظه پيامبر صلّي الله عليه وآله گفت: «خدا ابوذر را رحمت كند كه تنها راه مي رود، تنها مي ميرد و تنها برانگيخته مي شود». (2) آينده نشان داد كه خبر پيامبر صلّي الله عليه وآله عين واقع بود؛ زيرا وي در بيابان «ربذه» در تبعيد، دور از اجتماع در كنار دختر خويش با وضعي رقّت بار جان سپرد. اين دو، نمونه اي از خبرهاي غيبي پيامبر گرامي است كه مطرح گرديد و گرنه ذكر خبرهاي غيبي پيامبر صلّي الله عليه وآله خود به كتابي مستقل نياز دارد. بر اين اساس، اولياي الهي بر اثر صفاي باطن، به اذن الهي

ص: 211


1- 36.تاريخ بغداد، ج1، ص 135؛ كامل مبرد، ج2، ص 132؛ نهج البلاغه، خطبه 151
2- 37.سيره ابن هشام، ج2، ص 523

از آينده خبر مي دهند و چه بسا به خاطر محدَّث بودن، پرده از چهره غيب بردارند. خبرهاي غيبي اميرمؤمنان عليه السلام اميرمؤمنان و امامان يازده گانه عليهم السلام به خاطر محدّث بودن، گزارش هايي از غيب داده اند كه به ذكر چند نمونه از آنها اكتفا مي كنيم: 1. شهر بصره غرق مي شود در جنگ جمل بصره فتح شد و سپاه دشمن تار و مار گرديد و طلحه و زبير كشته شدند، امام عليه السلام وارد مسجد شد و روي منبر قرار گرفت، پس از مقدمه اي، رو به مردم كرده، گفت: «به خدا سوگند شهر شما غرق خواهد شد و مسجد شما به سان سينه كشتي {كه بدنه آن در آب فرو مي رود، و تنها سينه آن روي آب ظاهر مي گردد} ديده مي شود. خداوند عذاب خود را از بالا و پايين به اين شهر خواهد فرستاد». (1) ابن ابي الحديد مي گويد: «بصره تاكنون دوبار در آب غرق شده است، يك بار در زمان «القادر باللّه» و بار ديگر در زمان «القائم باللّه» طغيان آب هاي خليج فارس و باران هاي سيل آسا اين شهر را در آب فرو برد و از ميان آن همه ساختمان تنها كنگره هاي مسجد جامع كه در بلندي قرار داشت، به سان سينه كشتي يا سينه مرغ در دريا ديده مي شد». (2) معاويه بر سرزمين عراق مسلط مي گردد اميرمؤمنان عليه السلام از مرگ خود، قبل از مرگ معاويه، خبر داد و اعلام كرد كه معاويه پس از آن حضرت بر اهل عراق مسلط مي گردد. البته ايشان از معاويه نام نمي برد، ولي صفات او را متذكر مي گردد كه جز معاويه كسي نيست، سپس مي فرمايد: «از شما مي خواهد كه به من

ص: 212


1- 38.نهج البلاغه، خطبه 12
2- 39.شرح حديدي، ج71 ص 253

ناسزا بگوييد و از من بيزاري بجوييد اگر از شما بخواهند از من بدگويي كنيد، بدگويي بنماييد؛ زيرا آن مايه پاكي من و نجات شما است، ولي هرگز در باطن از من بيزاري نجوييد؛ زيرا من بر فطرت اسلام چشم به جهان گشوده ام و قبل از همه اسلام آورده ام و به رسول خدا در مدينه پيوسته ام». (1)ده نفر از خوارج جان به سلامت نمي برند و از يارانم ده نفر كشته نمي شود در نبردي كه ميان امام و خوارج در سرزمين نهروان رخ داد، امام پس از اتمام حجت و بازگشت گروهي از خوارج به صفوف امام، رو به ياران خود كرد و چنين فرمود: «قتلگاه آنان كنار آب نهروان است سوگند به خدا از گروه خوارج ده نفر جان به سلامت نمي برند و از شما هم ده تن كشته نمي شود». {1} (نهج البلاغه، خطبه 58) ابن ابي الحديد مي گويد: «اين خبر غيبي، يكي از كرامات امام است و صحت آن به طور تواتر نقل شده است و در نبردي كه ميان سربازان امام و خوارج نهروان رخ داد، نه نفر جان به سلامت بردند و از ميان ياران علي تنها هشت تن به شهادت رسيدند».

فصل پنجم
اهل بيت عليهم السّلام

1 در نظر شيعه اهل بيت چه كساني هستند؟ سؤال: قرآن از تعلق اراده خدا بر تطهير اهل بيت از رذائل و پليدي ها سخن مي گويد. در اين جا اين سؤال مطرح مي شود كه مصاديق اهل بيت عليهم السلام از نظر شيعه چه كساني هستند؟ پاسخ: نظر سائل به آيه مباركه است كه مي فرمايد: «إِنّما يُريدُ اللّه لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيْتِ وَيُطهّركُمْ تَطْهيراً». (احزاب / 33) «خداوند مي خواهد پليدي ها را

ص: 213


1- 40.شرح حديدي، ج71 ص 253

تنها از شما خانواده دور كند و شما را كاملاً پاك گرداند». براي بررسي آيه «تطهير» لازم است دو مطلب مورد بحث قرار گيرد: 1. مفهوم «اهل بيت» چيست و عرب اين واژه را در چه موردي به كار مي برد؟ 2. اين آيه در مورد چه كساني نازل شده است؟ تبيين مفهوم «اهل بيت» واژه «اهل بيت» مركب از دو كلمه است: 1. اهل. 2. بيت. مفهوم هر دو كلمه واضح و آشكار است و براي تشريح آن، به نقل سخنان فرهنگ نويسان عرب نيازي نيست؛ زيرا واژه «اهل» هر چند عربي است، ولي به خاطر ورود آن به زبان پارسي و اُنس ما با اين لفظ در طول چند قرن، آن را در رديف كلمات فارسي درآورده است و از مجموع استعمالات آن به صورت مضاف مي توان مفهوم آن را چنين توضيح داد: اهل امر: زمامداران. اهل انجيل: پيروان انجيل. اهل كتاب: پيروان كتاب هاي آسماني. اهل اسلام: پيروان اسلام. اهل الرجل: كساني كه با مردي پيوند خويشاوندي دارند. اهل بيت: كساني كه در سايه پيوند خويشاوندي، در خانه اي به صورت مشترك زندگي مي كنند. اهل الماء: موجوداتي كه در آب دريا يا كنار آن زندگي مي كنند. با توجه به موارد استعمال اين كلمه مي توان مفهوم اين لفظ را به شرح زير تحديد كرد: هر انساني كه نسبت به موضوعي {مضاف اليه} يك نوع انتساب يا اختصاص و الفت و انسي دارد، به آن «اهل آن شيء» مي گويند، از اين رو «ابن منظور» در «لسان العرب» مي گويد: «أهلُ الرجل أخصّ الناس به»؛ «وخِصّيصان هر مردي، اهل اوست». به ديگر سخن، هرگاه گفته شود «اهل الرجل» مقصود كساني هستند كه

ص: 214

به او وابسته بوده، و از اتباع و متعلقان او به شمار مي روند و بر اساس اين بيان، بايد گفت: اهل بيت مفهوم وسيعي دارد كه فرزندان و همسران انسان را نيز دربرمي گيرد، لذا قرآن به روشني آن را در مورد همسر ابراهيم به كار برده و آورده است كه فرشتگان خطاب به او گفتند: «رَحْمَه اللّهِ وَبَرَكاتهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ البَيْت». (هود / 74) «رحمت و بركات الهي بر شما خاندان باد». مقصود از «اهل بيت» چه كساني هستند؟ اكنون وقت آن رسيده است كه مقصود از اهل بيت در آيه تطهير روشن شود. هرگاه دليلي بر انحصار اين مفهوم بر همسر و همسران يا خصوص فرزندان اقامه نشود، بايد آن را بر همان معني وسيع حمل كرد، ولي قرائن قاطع نشان مي دهد كه مقصود، پيامبر صلّي الله عليه وآله، علي، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام هستند و ديگر افراد را شامل نيست. شواهد و قرائن اين گفته عبارت اند از: 1. «البيت» به بيت معيني اشاره دارد. «ال» در واژه «البيت»، ال جنس يا استغراق نيست بلكه اشاره به يك بيت معهود است كه مورد عنايت آيه است؛ زيرا اگر مقصود آيه خانه هاي همسران پيامبر صلّي الله عليه وآله بود، بايد مي گفت: «أهل البيوت»، و لذا آنجا كه درباره آنان سخن مي گويد، صيغه جمع به كار مي برد، نه صيغه مفرد و مي فرمايد: «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِليّه الأُولي». (احزاب / 33) «در خانه هاي خود قرار گيريد و مانند دوران جاهليت نخست، زيبايي هاي خود را آشكار نكنيد». در اين آيه هر اتاقي از اتاق هاي زنان رسول خدا بيتي محسوب شده كه متعلق به

ص: 215

يكي از همسران او بود، در حالي كه در آيه، يك بيت مشخص مطرح است و طبعاً بايد اين يك بيت را معين كنيم، نمي توان گفت اين «بيت» يكي از بيت هاي متعلق به همسران رسول خدا صلّي الله عليه وآله است؛ زيرا در اين صورت مفهوم آيه كاملاً در ابهام فرو رفته و مجمل خواهد بود، گذشته از اين دليلي ندارد كه يكي از بيت ها را بر هشت بيت ديگر ترجيح دهيم. از اين جهت بايد اين بيت، جدا از بيوت ازواج رسول خدا باشد و آن بيت چيزي جز بيت فاطمه {عليها السلام} نيست كه در عين تعلق به وي، به پيامبر نيز تعلق داشت و در آن چهار نفر مشتركاً زندگي مي كردند. مؤيد اين مطلب حديثي است كه سيوطي در تفسير آيه «في بُيُوت أَذِنَ اللّه أَنْ تُرفَعَ» (نور / 36) آورده است. او مي نويسد: وقتي اين آيه نازل شد و پيامبر صلّي الله عليه وآله آن را در مسجد تلاوت كرد، فردي برخاست و از رسول خدا پرسيد: اين بيوت با عظمت از آن كيست؟ پيامبر فرمود: «بيوت انبيا و پيامبران است». در اين هنگام ابوبكر برخاست و در حالي كه به خانه فاطمه و علي {عليهما السلام} اشاره كرد، گفت: آيا اين خانه نيز از آن خانه هاست؟ پيامبر صلّي الله عليه وآله فرمود: «نعم من أفاضلها» (1) آري! از برترين آنهاست». 2. مذكر بودن ضماير قرآن در سوره احزاب از آيه بيست و نهم تا آيه سي و چهارم درباره همسران پيامبر بحث و گفتگو مي كند و در تمام آيات، ضماير مربوط به همسران پيامبر را مطابق قواعد ادبي مؤنث مي آورد، در

ص: 216


1- 41.الدر المنثور:6/203، تفسير سوره نور؛ روح المعاني:18/174

اين مورد متجاوز از بيست ضمير مؤنث به كار مي برد و مي فرمايد: «كُنْتُنَّ * فَتَعالَينَ * أُمَتِّعْكُنَّ * أُسَرِّحْكُنَّ * تُرِدْنَ * لَسْتُنَّ *اتَّقَيْتُنَّ * فَلا تَخْضَعْنَ * قلنَ * قَرْنَ في بُيُوتِكُنَّ * تَبَرَّجْنَ * آتَِيْنَ * أَطِعْنَ * وَاذْكُرْنَ * و...». ولي هنگامي كه به آيه مورد بحث كه در ذيل آيه سي و سه قرار دارد مي رسد، لحن سخن دگرگون مي شود و مخاطب عوض مي گردد، ضماير را مذكر مي آورد و مي گويد: «عَنْكُمُ الرِّجْسَ» و «يُطَهِّرَكُمْ». در اين صورت بايد دقت كرد كه هدف از اين دگرگوني چيست؟ اين دگرگوني جز اين نيست كه آيه درباره غير اين گروه {زنان} نازل شده، هر چند در سياق آيات مربوط به آنها آمده است. اين كه علت «تداخل» چيست و چرا در اثناي گفتگوي با همسران، ناگهان طرف خطاب دگرگون مي شود ومطلب مربوط به غير آنان به ميان مي آيد و آنگاه، بار ديگر به بحث پيرامون همسران باز مي گردد و... را در جاي ديگري مورد بحث قرار خواهيم داد. 3. اهل بيت عليهم السلام در لسان پيامبر صلّي الله عليه وآله روايات متضافر بلكه متواتر از پيامبر صلّي الله عليه وآله نشان مي دهد كه در اين آيه، جز خود پيامبر صلّي الله عليه وآله و ساكنان خانه فاطمه، احدي مقصود نيست و اين روايات را گروهي از صحابه از پيامبر صلّي الله عليه وآله نقل كرده اند كه برخي از آنها عبارت اند از: 1. ابوسعيد خدري 2. انس بن مالك 3 . ابواسحاق 4. واثله بن الاسقع 5. ابوهريره 6. ابوالحمراء 7. سعد بن أبي وقاص 8. عايشه 9. امّ سلمه 10. ابن عباس. مضمون احاديث حاكي

ص: 217

است كه پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله براي روشن كردن مقصود از اهل بيت، دو كار معين انجام داده است كه هركدام در نوع خود قابل توجه است: 1. كسا و عبا و يا قطيفه اي بر سر پنج تن افكند و امّ سلمه را كه قصد ورود به زير كسا را داشت، از دخول تحت كِسا بازداشت و اين جمله را گفت: «خدايا! اينان اهل بيت من هستند، پروردگارا! پليدي را از آنان دور ساز!». 2. به مدت هشت ماه و يا بيشتر، موقع رفتن به مسجد براي گزاردن نماز صبح، به خانه زهرا مي رفت و آنان را براي نماز دعوت مي كرد و آيه مذكور را تلاوت مي نمود. بنابر اين، پيامبر صلّي الله عليه وآله با اين دو عمل، كاملاً مصاديق آيه را تعيين فرموده است. اكنون به صورت فشرده به ترجمه و نقل برخي از احاديث مي پردازيم: 1. ابو سعيد خدري مي گويد: «رسول اللّه صلّي الله عليه وآله فرمود: اين آيه درباره من و علي و فاطمه و حسن و حسين فرود آمده است». امّ سلمه مي گويد: اين آيه در خانه من نازل گرديد. همان روز زهرا عليها السلام غذايي به حضور پيامبر آورد. پيامبر فرمود: برو پسر عمويت علي و دو فرزند خود را بياور. زهرا در حالي كه دست فرزندان خود را گرفته بود و علي نيز پشت سر او حركت مي كرد، وارد محضر رسول خدا شدند. پيامبر صلّي الله عليه وآله حسنين را در آغوش گرفت و علي عليه السلام در سمت راست پيامبر و دخت او در سمت چپ او نشستند و هر پنج نفر مشغول خوردن غذايي شدند كه

ص: 218

دخت گرامي پيامبر آماده كرده و به حضور پيامبر آورده بود. ناگهان فرشته وحي نازل شد و آيه تطهير را فرود آورد. در اين هنگام پيامبر كسايي را كه شبها آن را به روي خود مي كشيد، برداشت و همه را زير آن كسا قرار داد و دست خود را از زير كسا بيرون آورد و به آسمان اشاره كرد و سه بار فرمود: من با شنيدن اين جمله خواستم زير كِسا درآيم و مشمول چنين فضيلتي گردم. از اين جهت گوشه كسا را بالا زدم تا به آنان ملحق شوم. پيامبر آن را از دست من كشيد. گفتم: اي رسول خدا، آيا من از اهل بيت تو نيستم؟ ! پيامبر بدون اين كه يكي از دو طرف قضيه را تصديق كند فرمود: «تو زن نيكي هستي و از همسران پيامبر مي باشي». مضمون حديث كه در كتاب هاي حديث و تفسير نقل شده، همگي بيانگر آن است كه مفاد آيه از خصايص اين پنج نفر است و غير آن پنج تن، حتي بهترين و پاكترين همسران او در اين فضيلت شركت ندارند. رسول گرامي صلّي الله عليه وآله به روايتي چهل روز و به روايت ديگر هشت ماه و به روايت سوم، نُه ماه، هنگامي كه براي گزاردن نماز صبح به مسجد مي رفت، به در خانه علي عليه السلام مي آمد و مي گفت:الصَّلاةُ، الصَّلاةُ، «إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُم تَطْهيراً». (1) آيا با توجه به اين روايات باز مي توان براي آيه، تفسير ديگري جست؟ شگفت از سر دبير مجله «ترجمان الحديث» لاهور پاكستان «احسان الهي ظهير» است كه خود را مترجم و سخن گوي احاديث نبوي مي داند؛

ص: 219


1- 42.درباره آگاهي از منابع احاديث ياد شده در متن به تفسير طبري:22/57 و تفسير الدر المنثور:5/198 199 مراجعه فرماييد

امّا با بي پروايي خاصي اين همه احاديث را كه نشانگر اختصاص تطهير به اين گروه است ناديده گرفته و در كتاب «الشيعه واهل البيت» به روايت {عكرمه} خارجي اعتماد كرده و مي گويد: مقصود همسران پيامبر است و مي افزايد كه فرزندان او نيز مجازاً در آن داخل اند. تنها سؤالي كه باقي مي ماند اين است كه چرا آيه تطهير در لابلاي آيات مربوط به همسران پيامبر آمده است؟ پاسخ آن اين است كه گاهي قرآن در حالي كه درباره موضوعي سخن مي گويد، آن را رها كرده و به موضوعي ديگر مي پردازد و اندكي بعد، ديگر بار به همان موضوع نخست برمي گردد كه يك نمونه از آن رامي آوريم: در داستان يوسف، آنگاه كه پرده از خيانت همسر عزيز برافتاد و شوهرش از جريان آگاه شد، عزيز رو به همسر خود كرد و گفت: «قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدَِكُنَّ إِنَّ كَيدَكُنَّ عَظيم». (يوسف / 28) «گفت: اين كار مكر شما زنان است و حيله هاي شما بزرگ است». در حالي كه با همسر خود سخن مي گويد ناگهان خطاب را به يوسف متوجه مي كند و مي گويد: «يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَاسْتَغْفِري لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الخاطِئين». (يوسف / 29) «يوسف از او درگذر، و تو اي زليخا! نيز از گناهي كه انجام داده اي استغفار كن، تو از خطاكاران بوده اي». وامّا در اين مورد كه چرا در لابلاي گفتگو درباره زنان پيامبر صلّي الله عليه وآله مسأله اهل بيت عليهم السلام آمده است، از دو علت مي توان ياد كرد: 1. خدا در حالي كه درباره زنان پيامبر صلّي الله عليه وآله سخن مي گويد، گاهي آنها را تهديد مي كند و مي گويد: «يا نِساءَ النَّبي

ص: 220

مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَه مُبَيّنَه يُضاعَف لَها العَذاب ضِعْفَين وَكانَ ذلِكَ عَلي اللّهِ يَسيراً». (احزاب / 30) «اي زنان پيامبر، هر يك از شما گناه آشكار و فاحشي مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد شد، واين براي خدا سهل و آسان است». در اين وضعيت، با مطرح كردن اهل بيت و كمالات آنان، مي خواهد برساند كه اين خاندان براي شما بهترين الگو هستند، چه بهتر زندگي آنان، سرخط زندگي شما باشد. 2. بسياري از مسلمانان صدر اسلام درباره علي عليه السلام و خاندان او كاملاً حساسيت داشتند. هيچ قبيله و عشيره اي نبود كه فردي از آنان به دست امام در غزوه هاي اسلامي كشته نشده باشد. براي همين بسياري از آنان از امام سخت دل آزرده و ناراحت بودند و اين نوع بغض و كينه، پس از درگذشت پيامبر آشكار شد و گروه هاي زيادي به نوعي از امام و خانواده او انتقام گرفتند. به خاطر چنين حساسيتي پيامبر صلّي الله عليه وآله به فرمان خدا آيه مربوط به طهارت و عصمت اين خاندان را در لابلاي آيات مربوط به همسران پيامبر قرار داد تا تجلي زيادي نداشته باشد. آنگاه براي اين كه ايجاد اشتباه نكند، از طريق سنّت و حديث به توضيح مفاد اين آيه پرداخت و پرده از مقصد حقيقي آيه برداشت. اين جريان درست مانند اين است كه افراد خردمند و با تجربه اشياي بسيار قيمتي و گرانبها را در درون خانه در ميان اشيايي قرار مي دهند كه براي بيگانه چندان جلب توجه نكند، هر چند خود اهل خانه از درون آن آگاه هستند. اين بحث را با نقل روايتي از سعد بن

ص: 221

ابي وقاص به پايان مي رسانيم: ترمذي در صحيح خود از سعد وقاص نقل مي كند كه در ماجراي مباهله، پيامبر، علي و فاطمه، حسن و حسين را خواست و گفت: «اَللّهُمَّ هؤلاءِ أَهْلِي». وي در بخش ديگري از صحيح خود آورده است كه پيامبر صلّي الله عليه وآله حسن وحسين و علي و فاطمه عليهم السلام را با پارچه پوشانيد و فرمود: «خدايا! آنان اهل بيت من هستند. خدايا! پليدي را از آنان دور ساز و آنان را به نحو خوبي، پاكيزه گردان! امّ سلمه عرضه داشت: اي پيامبر خدا، من هم از آنان هستم؟ فرمود: تو بر جاي خود باش {وارد كسا مشو} تو زن خوبي هستي». (1) سخن گفتن فرشته با فاطمه زهرا {عليها السلام} سؤال: سخن گفتن فرشته با دخت گرامي پيامبر، فاطمه زهرا {عليها السلام} چگونه قابل توجيه است؟ ترديدي نيست كه فرشته وحي و يا ديگر فرشتگان با انبيا و اوليا سخن مي گويند و وحي الهي را در اختيار آنان مي گذارند، ولي سخن گفتن آنان به پيامبران اختصاص ندارد، بلكه با انسان هاي والا هر چند نبي نباشند نيز سخن مي گويند و گروهي را كه فرشتگان در برابر آنها متمثل مي شوند و با آنان سخن مي گويند، «محدَّث» مي نامند. در احاديث فريقين گروهي به نام محدّث معرفي مي شوند و آنها كساني هستند كه فرشته با ايشان به گفتگو مي پردازد. فرد محدَّث از نظر كمال بايد به پايه اي برسد كه بتواند اصوات برزخي را با گوش دنيوي بشنود. جهان، پر از صور و اصوات برزخي است كه اغلب انسان ها را به خاطر نداشتن توانمندي، ياراي ديدن و شنيدن آنها نيست، امّا گروهي كه از نردبان

ص: 222


1- 43.جامع الأُصول، ج10، ص 101 102

كمال و فضيلت بالا رفته اند، مي توانند اين اصوات و صور برزخي را بشنوند و درك كنند، تا آنجا كه فرشته والامقامي چون «روح الأمين» با آنها سخن مي گويد و آنها سخن او را مي شنوند. از اين جهت، در روايات، دخت گرامي پيامبر صلّي الله عليه وآله محدّثه (1) معرفي شده كه خود حاكي از كمال برتر است. كوته نظران، سخن گفتن فرشته با غير پيامبران را دور از واقعيت مي شمارند، در حالي كه قرآن كريم يادآور سخن گفتن فرشته با مادر مسيح، حضرت مريم است، آنجا كه مي فرمايد: «وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَه يا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفاكِ وَطَهَرَّكِ وَاصْطَفاكِ عَلي نِساءِ الْعالَمين». (نساء / 42) «آن گاه كه ملائكه به مريم گفتند: خدا تو را برگزيده و از آلودگي پاك كرده و تو را بر زنان جهان برتري بخشيده است». سخن گفتن فرشتگان با فرد، نشانه نبوت و رسالت او نيست، بلكه نشانه ارتقاي مخاطب به قلّه كمال است كه به او توان شنيدن صداي فرشتگان را مي دهد. از اين گذشته، قرآن كريم، سخن گفتن فرشتگان را با همسر حضرت ابراهيم، هاجر يادآور مي شود و مي فرمايد: «قالُوا أَتَعْجَبينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمتُ اللّه وبَركاته عَلَيْكُمْ أَهل البَيْت إنّه حَميدٌ مَجيد». (هود / 73) «آيا از فرمان و اراده خدا در شگفت هستي، رحمت و بركات او بر شما خاندان[نبوت] باد...» مسأله الهام و فتوحات غيبي در مورد اولياي الهي مسأله گسترده كلامي و فلسفي است كه در اين مختصر، مجال بازگويي آن نيست، ولي به طور فشرده مي توان گفت كه عصر نبوت و رسالت به معني رهبري انسان ها از طريق وحي تشريعي سپري شده است و پس از

ص: 223


1- 44.بحارالانوار:ج43، ص79، حديث 66 67

رسول خاتم صلّي الله عليه وآله نبي و رسولي نخواهد آمد، ولي هرگز باب فتوحات و شكوفايي معرفتي انسان به روي او بسته نشده است. چه بسا انسان هايي با ديد برزخي و هوش برتر، آنچه را كه ديگران نمي بينند و نمي شنوند، ببينند و بشنوند. قرآن مجيد مي فرمايد: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» (انفال / 29) «اي افراد با ايمان اگر از گناه پرهيز كنيد، خدا قوه و نوري به شما مي دهد كه از درون حق را از باطل جدا مي سازيد». امير مؤمنان درباره انسان هاي وارسته، كه از طريق تقوا و پرهيزكاري كسب كمال نموده اند، چنين مي فرمايد: «عقل خود را زنده ساخته و شهوتش را ميرانده است تا آن جا كه تنش به لاغري گراييده و تندخويي او به نرمي تبديل شده است. برقي پرنور در وجودش درخشيده و راه هدايت را براي او روشن ساخته و در راه خدا او را به پيش برده است. پيوسته در مسير تكامل از دري به دري ديگر راه يافته و در جايگاه امنيت و آسايش پاي نهاده و آرام گرفته است». (نهج البلاغه، خطبه 22) گفتني است، در پاسخ برخي از اين پرسش ها به تفصيل درباره افراد «محدَّث» در اسلام سخن گفته ايم. 3 كيفيت صلوات بر پيامبر صلّي الله عليه وآله سؤال: چگونه بر پيامبر صلّي الله عليه وآله صلوات مي فرستيد؟ پاسخ: فرستادن درود بر والاترين انسان ها، عملي خدا پسندانه است كه خداوند، خود بر اين كار سبقت گرفته و فرشتگان و مؤمنان را فرمان داده است كه بر او درود بفرستند؛ چنان كه مي فرمايد: «إِنَّ اللّهَ وَملائِكتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَبِيّ يا أَيُّها

ص: 224

الّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَليهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً». (احزاب / 56) «خدا و فرشتگان بر پيامبر درود مي فرستند. اي كساني كه ايمان آورديد بر او صلوات و سلام بفرستيد». ذكر صلوات در هر زمان و در تمام حالات، امري مستحب است و آيه مباركه بدون آن كه زمان و مكان خاصي براي آن تعيين كند، به آن فرمان مي دهد، به خصوص هنگامي كه انسان به هنگام اذان و يا خواندن قرآن نام او را بشنود يا بر زبانش جاري گردد. كيفيت صلوات بر پيامبر صلّي الله عليه وآله، در حديث عبدالرحمان بن ابي ليلي، از كعب بن عجزه، از نبي مكرَّم اسلام وارد و در اصح كتب حديثي از نظر اهل سنت نقل شده است كه به ترجمه بخشي از آن مي پردازيم: كعب بن عجزه خطاب به عبدالرحمان: آماده اي حديثي را كه از پيامبر صلّي الله عليه وآله شنيده ام به عنوان هديه اي به تو اهدا كنم؟ عبدالرحمان: حاضر و آماده ام. كعب بن عجزه: به پيامبر صلّي الله عليه وآله عرض كرديم، بر شما اهل بيت چگونه درود بفرستيم، در حالي كه از كيفيت دادن سلام آگاهيم. پيامبر اسلام صلّي الله عليه وآله: بگوييد: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَعَلي آلِ مُحَمَّد، كَما صَلَّيْتَ عَلي إِبْراهيمَ وَعَلي آلِ إِبْراهيمَ إِنَّكَ حَميدٌ مَجِيدٌ، اللّهُمَّ بارِكْ عَلي مُحَمَّد وَعَلي آلِ مُحَمَّد كَما بارَكْتَ عَلي إِبْراهيمَ وَآلِ إِبْراهيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ». (1) از اين بيان روشن مي شود كه در موقع فرستادن صلوات، بايد آل محمد را نيز ذكر كنيم تا صلوات كامل شود و اين كه عده اي امروزه در سخنراني ها و نوشته ها، تنها بر پيامبر درود مي فرستند و مي گويند: «صلّي اللّه عليه وسلم»، كاملاً بر

ص: 225


1- 45.صحيح بخاري:4 / 118، كتاب بدء الخلق، و ج6 / 27، باب تفسير سوره احزاب، و ج7 / 157، كتاب الاموات

خلاف دستور رسول خدا است. ابن حجر هيثمي {899 - 974} از پيامبر صلّي الله عليه وآله نقل مي كند كه آن حضرت فرمود: پيامبر صلّي الله عليه وآله فرمود: «براي من درود مقطوع و بريده نفرستيد، عرض شد مقصود چيست؟ فرمود: نگوييد: اللهمّ صلّ علي محمّد، وسكوت كنيد، بلكه لازم است بگوييد: اللّهمّ صلّ علي محمّد وعلي آل محمّد.» (1) از اين رو صلوات شيعه، صلوات كامل و مطابق است با روايت صحيح بخاري كه اصح كتب حديثي اهل سنت است. البته شايسته است كه پس از ذكر صلوات، جمله «كَما صَلَّيْتَ عَلي إِبْراهيمَ وَآلِ إِبْراهيم» گفته شود، ولي گاهي به جهت اختصار اين جمله ترك مي شود، چنان كه خود پيامبر صلّي الله عليه وآله در روايت دوم به آن بسنده كرد. گذشته از اين، مي توان گفت جمله «كَما صَلَّيْتَ عَلي إِبْراهيمَ وَآلِ إِبْراهيم» جزء صلوات نيست، بلكه تعبيري است براي تعليم آن؛ يعني همان طور كه بر ابراهيم و آل او صلوات مي فرستيد بر محمّد و آل او نيز صلوات بفرستيد، و اين دو را از هم جدا نسازيد و شگفت آن كه در صحيحين و ديگر كتاب ها، نامي از صحابه به ميان نيامده، در صورتي كه اهل سنت به هنگام فرستادن درود كامل، صحابه را بر آل عطف مي كنند و مي گويند: «وعلي آله وصحابه». 4 غلوّ درباره اهل بيت عليهم السلام سؤال:آيا عقيده شيعه درباره اهل بيت»،

غلو آميز نيست؟ پاسخ: «غلو» در فرهنگ عربي به معناي «تجاوز از حد و مرز» است؛ مثلاً پزشك عمومي، به عنوان متخصص قلب و عروق معرفي شود، يا در ستايش زيبايي هاي ظاهري و معنوي فردي، بيش از

ص: 226


1- 46.الصواعق المحرقه، 146

حدّ سخن گفته شود. و از آنجا كه غلو يك امر نكوهيده است، خداوند اهل كتاب را پند مي دهد كه در دين خود زياده روي نكنند؛ چنان كه مي فرمايد: «يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغلُوْا فِي دِينِكُم». (نساء / 171، مائده / 77) «اي اهل كتاب، در دين خود غلو و زياده روي نكنيد»، {چه غلوي بالاتر از اين كه بشر را خدا و فرزند خدا بدانند}. اميرمؤمنان، رفتار و گفتار اهل بيت پيامبر را حد و مرز شريعت و عقيده معرفي مي كند و مي فرمايد: «ما جايگاه ميانه و حد وسط هستيم. عقب ماندگان بايد به ما ملحق شوند و تندروانِ غلو كننده، بايد به سوي ما بازگردند». (نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 109) متهم كردن پيروان اهل بيت به غلو، انديشه باطلي است كه بر اثر ناآگاهي از عقايد آنان و يا مباني و دلايل آنها پديد مي آيد. در قلمرو توحيد، غالي كسي است كه امامان را از مقام عبوديت وبندگي فراتر ببرد و آنها را خدا و يا مصدر افعال خدا بپندارد؛ مثلاً بگويد: آنان خالق زمين و آسمانند{شرك در خالقيت}يا معتقد باشد كه تدبير نظام آفرينش پس از ايجاد به دست آنها است و آنها «رازق»، «محيي» و «مميت» مي باشند. {شرك در تدبير}. يا بگويد: امر تشريع به آنان واگذار شده و تحريم و تحليل در دست آنها است {شرك در تقنين}. پيروان اهل بيت در تمام مراتب توحيد كه برخي را يادآور شديم، ذرّه اي از مرز توحيد حقيقي تجاوز نكرده، تنها خدا را خالق، مدبر و مشرّع مي دانند و امامان را انسان هاي برتر و والا مي شمارند. به عقيده شيعيان، اگر در يك

ص: 227

مورد خاص و در پرتو دعاي آنان، تحوّلي در جهان آفرينش رخ دهد و يا بيماري شفا پيدا كند، همگي به اذن خدا بوده و شبيه كارهاي معجزه آساي حضرت مسيح عليه السلام مي باشد. شفاعت آنان در روز رستاخيز هم به اذن خدا است و توسل به آنان، به خاطر موقعيتي است كه آنان نزد خدا دارند. ذكر فضايل و مناقب آنان نيز نوعي اظهار مهر و مودت به خاندان رسالت است كه مورد تأكيد قرآن و سنت پيامبر مي باشد. حب عترت و مودت ذوي القربي از اصولي است كه قرآن و سنت بر آن تأكيد دارند. (1) اعتقاد به آگاهي آنان از غيب نيز به معناي آن است كه آنان به اذن الهي و تعليم وي از غيب خبر مي دهند. اميرمؤمنان پس از فتح بصره برفراز منبر رفت و از رويدادهاي بزرگي كه در آينده در شهر بصره رخ خواهد داد، خبر داد. فردي از ياران گفت: «قد اُعطِيَت عِلمَ الغيب؟»: آيا به شما علم غيب داده شده؟ امام خنديد و فرمود: آنچه گزارش مي دهم علم غيب نيست، بلكه آموزشي از صاحب علم {پيامبر} است. (نهج البلاغه، خطبه 128) بنابراين «علم غيب» ذاتي، {نه اكتسابي و آموزشي} از آنِ خدا است و آگاهي ديگران از غيب به صورت اكتسابي و آموزشي مي باشد. اگر قرآن، علم غيب را از آن خدا دانسته و مي فرمايد: «قُلْ لا يَعْلَمُ الْغَيب فِي السَّماواتِ وَالأَرْض إِلاّ اللّه». (نمل / 65) «بگو كساني كه در آسمان ها و زمين هستند، غيب را نمي دانند، جز خدا». مقصود، علم غيب ذاتي و نامحدود است كه از آنِ آفريدگار هستي است و غير او، در

ص: 228


1- 47.سنن ترمذي، كتاب مناقب، شماره هاي 3772 و 37751؛ مستدرك حاكم:3 / 177

همه چيز نيازمند او مي باشند. بنابراين، به هيچ عنوان نمي توان اين عقايد را نشانه غلو و زياده روي درباره آنان دانست. امامان ما پيوسته از غاليان تبرّي جسته و آنان را از ساحت خود طرد مي كردند. امام هشتم عليه السلام، در يكي از دعاهاي خويش، از غاليان زمان خود تبرّي و دوري مي گزيند. آن حضرت در اين دعا از عقيده غاليان، كه خلقت جهان و روزي دادن بندگان را به دست امامان مي دانستند، تبرّي مي جويد. اين دعا حاكي است كه برخي از كوته نظران با مشاهده امور خارق العاده از آنان، انديشه هاي ناروا و غير صحيحي را به خود راه مي دادند لذا امام براي تبرّي از انديشه هاي باطل، دعايي به شرح زير دارد: «پروردگارا! من از گفتار كساني كه در حق ما مطالبي را مي گويند كه ما نگفته ايم، تبرّي مي جويم. پروردگارا! خلقت جهان و روزي بندگان از آن تو است. تو را مي پرستيم و از تو كمك مي طلبيم...». «بارالها! تو آفريدگار ما و آفريدگار پدران و فرزندان ما هستي. پروردگارا! ربوبيت و الوهيت شايسته تو است، از كساني كه تصور مي كنند كه ما پروردگار آنها هستيم و يا مي انديشند كه خالق و رازق آنها هستيم، برائت و بيزاري مي جوييم. بارالها! ما اين سخنان را به آنان نگفته ايم، ما را به گفتار آنان مؤاخذه نكن!». (1) امام با اين راز و نياز، به انتقاد از آن انديشه هاي باطل برخاسته و از كساني كه معتقدند سرپرستي و قيمومت جهان هستي به پيامبر و امامان تفويض شده و آنان از جانب خداوند، آفريننده زمين و آسمان، روزي دهنده بندگان و زنده كننده و ميراننده آنان در جهان و روز رستاخيز مي باشند،

ص: 229


1- 48.بحار الأنوار، ج25، ص 243

بيزاري جسته است. امامان و بهره گيري از اسباب طبيعي هيچ يك از افراد بشر، هر چند كه در مقام بالا قرار داشته باشد، جانشين هيچ يك از واسطه هاي فيض نمي گردد، بلكه خود او فيض را از همان واسطه ها مي گيرد، اشعه خورشيد، ريزش برف و باران و شكفته شدن غنچه ها، همگي تأمين كننده زندگي پيامبران و پيشوايان معصوم واولياي الهي است، همچنانكه وحي را فرشته به پيامبر مي رساند و جان او را ملك الموت مي گيرد (1). و از روز نخست حافظان و نگهبانان براي حفاظت جان او و تكميل ملكات و فضايل اخلاقي او گمارده مي شوند. (2). بنابراين، تمام افراد بشر، حتي انسان هاي كامل، از نظام علّي و معلولي گيتي بهره مند بوده و هرگز جانشين هيچ يك از وسايط فيض مادي و معنوي نمي گردند، ولي اين حقيقت، مانع از آن نيست كه آنان گاهي بنا بر مصلحت و به دور از هوي و هوس، مبدأ كرامات و تصرفاتي در جهان گردند و به اشاره غيبي، در جهان خلقت، تصرفاتي انجام دهند.

فصل ششم
مهدويت در اسلام

1 امام زمان عليه السلام و تولد او سؤال:آيا امام مهدي عليه السلام متولد شده است؟ و اصولاً آيا امام حسن عسكري عليه السلام فرزندي داشته است؟ پاسخ: تمامي علماي شيعه اتفاق دارند كه آن حضرت در شب نيمه شعبان سال 255ق. و به قولي 256 از مادري به نام نرجس خاتون در سامرّا و در خانه امام حسن عسكري عليه السلام ديده به جهان گشود و در اين مورد، روايات زيادي از پدر ارجمندش حضرت عسكري عليه السلام وارد شده كه با نقل آنها سخن به درازا مي كشد. از آنجا كه تولد حضرت مهدي عليه السلام

ص: 230


1- 49.در اين مورد قرآن كريم در سوره انعام آيه 61 چنين مي گويد: "وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَه حَتّي إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا": "نگهباناني بر شما مي گمارد و هنگامي كه اجل شما فرا رسيد مأموران ما جان او را مي گيرند
2- 50.اميرمؤمنان عليه السَّلام در نهج البلاغه خطبه 234 (قاصعه) مي فرمايد "وَلَقَدْ قَرَنَ اللّهُ بِهِ صلي الله عليه و آله مِنْ لَدُنْ أَنْ كانَ فَطيماً أَعْظَمَ مَلَك مِنْ مَلائِكَته يَسْلُكُ به ِ طَريقَ الْمَكارِمِ وَمَحاسِنَ أَخلاقِ العالَمِ": "از روزي كه پيامبر از شير گرفته شد، فرشته اي از جانب خدا مأمور گرديد كه او را به راه هاي بزرگواري و اخلاق نيكو رهبري كند

زنگ خطري براي تمام نظام هاي فاسد آن روز بود، پيوسته عباسيان در صدد بودند كه از تولد او جلوگيري كرده و در صورت تولد، به حياتش خاتمه دهند. يكي از علل اين كه حضرت عسكري عليه السلام را در سامرّا تحت نظر گرفته بودند، اين بود كه از تولد فرزند او آگاه شوند. تولد او مانند تولد موسي عليه السلام اعجاز آميز بود. با مراقبت هاي پياپي مأموران حكومت عباسي، خدا آخرين وصي خود را از نسل امام عسكري عليه السلام پيش از تولد و پس از آن، از گزند دشمنان محفوظ نگاه داشت. اسامي برخي از كساني كه در زمان تولد آن حضرت حضور داشته و يا آن حضرت را پس از تولد مشاهده نموده اند، از اين قرار است: حكيمه خاتون دختر امام محمد تقي و عمه امام حسن عسكري {عليهما السلام} است. او مي گويد: روزي به خانه امام حسن عليه السلام مشرف شدم. مي خواستم شبانگاه نيمه شعبان سال 255 به منزل بازگردم كه امام حسن عسكري عليه السلام فرمود: عمه جان! امشب در خانه ما باش؛ زيرا ولي خدا و جانشين من در اين شب متولد خواهد شد، پرسيدم از كدام يك از كنيزانت؟ فرمود: از سوسن. من هر چه جستجو كردم اثري از بارداري در وي نديدم، بعد از افطار با سوسن در يك اتاق خوابيدم، طولي نكشيد كه بيدار شدم، به فرمايش امام حسن عليه السلام مي انديشيدم. مشغول نماز شب شدم. سوسن هم از خواب برخاست و به نماز شب پرداخت. حتي نزديك سپيده دم، باز هم اثري از وضع حمل نبود. نزديك بود درباره سخن امام عليه السلام به شك و

ص: 231

ترديد دچار شوم كه صداي امام عليه السلام از اتاق ديگر آمد كه فرمود: عمه جان! ترديد نداشته باش، تولد فرزندم نزديك شده است. لحظاتي بعد وليّ خدا پاك و پاكيزه به دنيا آمد، ... كودك را نزد امام بردم... (1) به خاطر مراقبت هاي عباسيان، كمتر كسي موفق شد در حيات حضرت عسكري عليه السلام امام را از نزديك ببيند، ولي در عين حال گروهي از افراد بسيار نزديك و مورد اعتماد به زيارت آن حضرت در حيات والدش موفق شدند. اكنون به ذكر اسامي شمار اندكي از آنان مي پردازيم:1. ابوغانم خادم مي گويد: فرزندي براي امام حسن عليه السلام متولد شد كه او را «محمد» ناميدند. روز سوم آن كودك را به اصحابش نشان داد و فرمود: اين فرزندم پس از من صاحب و امام شماست و اين همان قائمي است كه همه در انتظارش مي باشند. (2) 2. حسن بن حسين بن علوي مي گويد: در سامرّا خدمت امام عسكري عليه السلام رسيدم، تولد فرزندش را تبريك گفتم. (3) 3. حسن بن منذر مي گويد: روزي حمزه بن ابي فتح نزد من آمد و گفت: بشارت باد كه ديشب خدا به امام حسن عليه السلام فرزندي عطا كرد، ليكن دستور داد كه امرش مخفي باشد. نامش را پرسيدم، گفت: نامش «محمد» است. (4) 4. احمد بن اسحاق مي گويد: روزي خدمت امام حسن عسكري عليه السلام رسيدم. قصد داشتم از جانشينش سؤال كنم. آن جناب، خود سخن آغاز كرد و فرمود: اي احمد بن اسحاق! خداوند متعال از هنگامي كه آدم عليه السلام را آفريد تا قيامت، زمين را هرگز از حجت خالي نگذاشته و نمي گذارد، به بركت وجود حجت خداست كه

ص: 232


1- 51.غيبت، شيخ طوسي، ص 141
2- 52.اثبات الهداة، ج6، ص 431
3- 53.اثبات الهداة، ج6، ص 433
4- 54.اثبات الهداة، ج6، ص 439

بلا از زمين دفع مي شود و باران نازل مي گردد و زمين بركاتش را بيرون مي دهد. عرض كردم: يا ابن رسول اللّه! بعد از شما، امام و جانشين شما كيست؟ آن جناب به درون خانه رفت و كودك سه ساله اي را با خود بيرون آورد كه از زيبايي مانند ماه شب چهاردهم بود. او را بر دوش گرفته بود. فرمود: احمد! اگر تو نزد خدا و امامان گرامي نبودي، فرزندم را به تو نشان نمي دادم. بدان كه اين كودك هم نام وهم كنيه رسول خداست؛ همان كسي است كه زمين را پر از عدل و داد مي كند. (1) اينها برخي از شخصيت هاي برجسته شيعيان بودند كه توفيق زيارت امام را در زمان حيات امام عسكري عليه السلام به دست آوردند، هر چند اين توفيق منحصر به ايشان نبود و گروه بيشتري آن حضرت را در زمان زندگي پدرش در خانه وي ملاقات كردند. (2) در پايان يادآور مي شويم كه گروهي از بزرگان اهل سنت به ولادت او تصريح كرده اند. در اين مورد به كتاب منتخب الاثر، چاپ جديد، ص 71 تا 92 مراجعه شود. مؤلف اين كتاب 68 نفر از اهل سنت را نام برده است كه در كتاب هاي خود، به ولادت آن حضرت از حضرت عسكري عليه السلام تصريح نموده اند، علاقمندان مي توانند به آن مراجعه فرمايند. 2 علت غيبت امام عليه السلام سؤال: علّت غيبت حضرت مهدي چيست و چرا مانند ديگر ائمه در ميان مردم حضور ندارد؟ پاسخ: غيبت حضرت ولي عصر عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف يكي از رازهاي الهي بوده و ممكن است ما نتوانيم به كُنْهِ آن پي ببريم. غيبت موقت رهبران الهي از

ص: 233


1- 55.بحارالأنوار، ج52، ص 23
2- 56.بحارالأنوار، ج52، ص 25 و 78 و 86؛ اثبات الهداه بالنصوص والمعجزات، ج6، ص 311 و 425 و ج7، ص 16؛ ينابيع الموده، باب 82

ميان مردم، در امت هاي پيشين نيز سابقه داشته است؛ چنان كه موسي بن عمران عليه السلام چهل روز از امت خود غايب شد و در ميقات به سر برد. ) اعراف / 142) حضرت مسيح عليه السلام به مشيت الهي از ديدگاه امت خويش پنهان گرديد و دشمنان قادر به كشتن او نگشتند. (نساء / 158) حضرت يونس عليه السلام نيز مدتي از قوم خود غايب گشت. (صافات / 140) اصولاً هرگاه مطلبي از طريق نقل متواتر ثابت شود ولي انسان نتواند به راز آن كاملاً پي ببرد، نبايد آن را مورد ترديد يا انكار قرار دهد؛ زيرا در اين صورت بخش عظيمي از احكام الهي، كه از مسلّمات و ضروريات دين اسلام به شمار مي رود، مورد ترديد قرار مي گيرد. غيبت حضرت ولي عصر عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف نيز از اين قاعده مستثني نيست وعدم اطلاع از سرّ يا اسرار حقيقي آن، مجوّز ترديد يا انكار آن نمي تواند باشد. با اين همه، مي توان راز غيبت را در حد انديشه بشر دريافت. حضرت مهدي عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف آخرين حجت معصوم الهي است كه براي تحقق آرماني بزرگ {گسترش عدل فراگير و به اهتزاز درآوردن پرچم توحيد در جهان} در نظر گرفته شده است و اين آرمان نياز به گذشت زمان و شكوفايي عقل و دانش بشر و آمادگي روحي بشريت دارد، تا جهان به استقبال موكب آن امام عدل وآزادي رود. ظهور زود هنگام آن حضرت، قيام كلي و گسترده اي را به دنبال نخواهد داشت؛ زيرا اگر ايشان پيش از فراهم شدن مقدمات در ميان مردم ظاهر شود، سرنوشتي چونان ديگر حجت هاي الهي

ص: 234

{شهادت} يافته و قبل از تحقق آن آرمان بزرگ، ديده از جهان برخواهد بست. پيشوايان معصوم در روايات نيز به اين حكمت اشاره كرده اند. امام باقر عليه السلام فرمود: براي حضرت قائم عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف غيبتي است قبل از ظهور. راوي از علت آن پرسيد. امام فرمود: «براي جلوگيري از كشته شدن (1) گذشته از اين، در برخي روايات مسأله امتحان و آزمودن خلق مطرح شده است؛ بدين معني كه مردم در عصر غيبت در بوته آزمايش الهي قرار مي گيرند و مراتب استواري آنان در ايمان واعتقاد سنجيده مي شود (2) اجمال سخن اين كه حضرت مهدي آخرين وصي از اوصياي الهي است كه براي تكامل همه جانبه بشر و ايجاد حكومت واحد الهي آفريده شده است. اين ايده و آرزو هنگامي تحقق مي پذيرد كه در جامعه بشري، آمادگي براي پذيرش چنين حجتي وجود داشته باشد و در غير اين صورت، ظهور جز كشته شدن و نابودي نتيجه اي نخواهد داشت و آن هدف عالي تحقق نخواهد يافت. از اين جهت وجود حضرت، در پس پرده غيبت به سر مي برد و در حالي كه در ميان مردم زندگي مي كند و مردم او را مي بينند، ولي نمي شناسند و از اين طريق از گزند دشمنان حق و عدالت مصون مي ماند. از اين گذشته، از آنجا كه حكومت وي حكومت جهاني خواهد بود و تحقق اين امر در گرو ايجاد شرايطي است كه در هنگام تولد، وجود نداشته است. اين شرايط به مرور زمان تحقق پيدا كرده و يا در حال پيدايش است و ما اين شرايط را در پاسخ به پرسش ششم توضيح خواهيم داد. 3 بهره مردم در

ص: 235


1- 57.كمال الدين، شيخ صدوق، باب 14، حديث 8، 9، 10
2- 58.مجلسي، بحارالأنوار، 52 / 102 113 114، باب التمحيص و النهي عن التوقيت

زمان غيبت سؤال: مردم از حضرت مهدي عليه السلام در زمان غيبت چه بهره اي مي برند؟ پاسخ: از نظر قرآن كريم، اولياي الهي دو دسته اند: وليّ ظاهر، كه مردم وي را مي شناسند و وليّ غايب از انظار، كه مردم او را نمي شناسند، گرچه او در ميان آنها بوده و از حال آنان باخبر است. در سوره كهف، وجود هر دو وليّ، به طور همزمان بيان شده است: يكي موسي بن عمران و ديگري مصاحب موقّت او در سفر دريايي و زميني كه به نام خضر معروف است. اين ولي الهي به گونه اي بود كه حتي موسي با او آشنا نبود و تنها به راهنمايي خدا او را شناخت و از علمش بهره گرفت؛ چنانكه مي فرمايد:«فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَه مِنْ عِنْدِنا وَعَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلماً * قالَ لَهُ مُوسي هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلي أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً». «موسي و همراهش بنده اي از بندگان ما را {در لب دريا} يافتند كه وي را مشمول رحمت خود قرار داده و از جانب خويش به او علمي آموخته بوديم. موسي به وي گفت: آيا اجازه مي دهي همراه تو باشم تا از علوم رشد آفرين خويش به من بياموزي؟» (كهف / 6566) قرآن سپس شرحي از كارهاي مفيد و سودمند آن ولي الهي بيان مي كند و نشان مي دهد كه مردم او را نمي شناخته، ولي از آثار و بركاتش بهره مند بوده اند. (سوره كهف، آيات: 71 82) حضرت ولي عصر عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف نيز به سان مصاحب موسي، وليّ ناشناخته اي است و در عين حال مبدأ كارهاي سودمندي براي امت مي باشد. بدين ترتيب، غيبت امام به معني انفصال و

ص: 236

جدايي او از جامعه نيست، بلكه او همان گونه كه در روايات معصومين عليهم السلام نيز وارد شده به سان خورشيد در پشت ابر است كه ديدگان آن را نمي بينند، امّا به اهل زمين نور و گرمي مي بخشد. (1) پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله فرمود: «آري سوگند به خدايي كه مرا به نبوت برگزيد، مردم از او سود مي برند و از نور ولايتش در دوران غيبت، بهره مي گيرند؛ چنان كه از خورشيد به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهره مي برند». (2) اشعه معنوي وجود امام عليه السلام در حالي كه در پشت ابرهاي غيبت نهان است، داراي آثار قابل ملاحظه اي است كه علي رغم تعطيل مسأله تعليم و تربيت و رهبري مستقيم، حكمت وجودش را آشكار مي سازد. در اين جا به بيان برخي از اين آثار مي پردازيم: الف} پاسداري از آيين الهي با گذشت زمان و آميختن سليقه ها و افكار شخصي به مسائل مذهبي و گرايش هاي مختلف به مكتب هاي انحرافي و دراز شدن دست مَفسده جويان به سوي مفاهيم آسماني، اصالت پاره اي از اين قوانين از دست مي رود و دست خوش تغييرات زيان بخشي مي گردد. اين آب زلال كه از آسمان وحي نازل شده، با عبور از مغزهاي اين و آن، به تدريج تيره و تار گشته، صفاي نخستين خود را از دست مي دهد. اين نور پرفروغ، با عبور از شيشه هاي ظلماني افكار تاريك، كم رنگ تر مي گردد. خلاصه با آرايش ها و پيرايش هاي كوته بينانه افراد و افزودن شاخ و برگ هاي تازه به آن، چنان مي شود كه گاهي انسان در بازشناسي مسائل اصلي، دچار اشكال مي گردد. آن شاعر، خطاب به پيامبر صلّي الله عليه وآله مي گويد: شرع تو را در پي آرايشند

ص: 237


1- 59.كمال الدين، شيخ صدوق، باب 45، حديث 4، ص 485
2- 60.بحارالأنوار، ج52، ص 93{به نقل از كمال الدين شيخ صدوق

دين تو را از پي پيرايشند بسْ كه فزودند بر آن برگ و بر گر تو ببيني نشناسي دگر با اين حال، آيا ضروري نيست كه در ميان جمع مسلمانان كسي باشد كه مفاهيم فناناپذير تعاليم اسلامي را به شكل اصلي اش حفظ و براي آيندگان نگه داري كند؟ مي دانيم در هر مؤسسه مهمي، صندوق نسوزي وجود دارد كه اسناد مهم را در آن نگه داري مي كنند تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند و در صورت آتش سوزي، از خطر حريق مصون باشد؛ چرا كه اعتبار و حيثيت آن مؤسسه در گرو حفظ آن اسناد و مدارك دارد. سينه امام و روح بلند او، صندوقچه حفظ اسناد آيين الهي است كه همه اصالت هاي نخستين و ويژگي هاي آسماني اين تعليمات را در خود نگاه داري مي كند، «تا دلايل الهي و نشانه هاي روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشي نگرايد» ؛ و اين يكي ديگر از آثار وجود او است. ب} تربيت منتظران آگاه بر خلاف آنچه بعضي مي پندارند، رابطه امام در زمان غيبت به كلي از مردم بريده نيست، بلكه آن گونه كه از روايات اسلامي برمي آيد، شمار اندكي از آماده ترين افراد كه سري پر شور از عشق خدا و دلي پر ايمان و اخلاص فوق العاده براي تحقّق بخشيدن به آرمان اصلاح جهان دارند با حضرتش در ارتباط اند. معناي غيبت امام عليه السلام، اين نيست كه آن حضرت به شكل روح نامرئي و يا شعاعي ناپيدا در مي آيد، بلكه او از يك زندگي طبيعي و آرام برخوردار است؛ به طور ناشناخته در ميان همين انسان ها رفت و آمد دارد. دل هاي بسيار آماده را برمي گزيند و در اختيار مي گيرد و

ص: 238

آنها را بيش از پيش آماده مي كند و مي سازد. افراد مستعد، به تفاوت ميزان استعداد و شايستگي خود، توفيق درك اين سعادت را پيدا مي كنند. بعضي از آنان چند لحظه و برخي چند ساعت يا چند روز و جمعي سال ها با حضرت بقيه الله عليه السلام در تماس بوده اند. آنان كساني هستند كه آن چنان بر بال و پرِ دانش و تقوا قرار گرفته و بالا رفته اند كه همچون مسافران هواپيماهاي دور پرواز، بر فراز ابرها قرار مي گيرند، آن جا كه هيچ گاه حجاب و مانعي بر سر راه تابش جهان بخش آفتاب نيست، در حالي كه ديگران در زير ابرها و در تاريكي و نور ضعيف به سر مي برند. به درستي حساب صحيح نيز همين است. كسي انتظار داشته باشد كه آفتاب را به پايين ابرها فرود آورد تا چهره آن را ببيند. چنين انتظاري، اشتباهي بزرگ و پنداري باطل بيش نيست. اين ما هستيم كه بايد بالاتر از ابرها پرواز كنيم، تا شعاع جاودانه آفتاب را جرعه جرعه بنوشيم و سيراب گرديم. به هر حال، تربيت اين گروه منتظر، يكي ديگر از حكمت هاي نهفته در غيبت آن حضرت است. ج} نفوذ روحاني و نا پيدا چنان كه مي دانيم، خورشيد يك پرتو مرئي دارد كه از تجزيه آن ها، هفت رنگ معروف پيدا مي شود؛ و يك سلسله اشعه نامرئي نيز دارد كه «اشعه ماوراء بنفش» و «اشعه مادون قرمز» ناميده شده است. هم چنين يك رهبر بزرگ آسماني، خواه پيامبر باشد يا امام، علاوه بر تربيت تشريعي كه از طريق گفتار و رفتار و تعليم و تربيت عادي صورت مي گيرد تربيت روحاني دارد كه از راه نفوذ معنوي

ص: 239

در دل ها و فكرها اعمال مي شود و مي توان آن را تربيت تكويني نام گذاشت. در آن جا الفاظ و كلمات و گفتار و كردار به كار نمي آيد، بلكه تنها جاذبه و كشش دروني مؤثر است. وجود مبارك امام عليه السلام در پشت ابرهاي غيبت نيز، اين اثر را دارد كه از طريق شعاع نيرومند و پردامنه «نفوذ شخصيت» خود، دل هاي آماده را در نزديك و دور، تحت تأثير جذبه مخصوص قرار داده، به تربيت و تكامل آن ها مي پردازد و از آنان انسان هايي كامل تر مي سازد. ما قطب هاي مغناطيسي زمين را با چشم خود نمي بينيم، ولي اثر آن ها روي عقربه هاي قطب نما، در درياها، راهنماي كشتي هاست و در صحراها و آسمان ها، راهنماي هواپيماها ووسائل ديگر است. در سرتاسر كره زمين، از بركت اين امواج، ميليون ها مسافر راه خود را به سوي مقصد پيدا مي كنند. وسائل نقليه بزرگ و كوچك به فرمان همين عقربه ظاهراً كوچك از سرگرداني رهايي مي يابند. آيا تعجب دارد اگر وجود مبارك امام عليه السلام در زمان غيبت، با امواج جاذبه معنوي خود، افكار و جان هاي زيادي را كه در دور يا نزديك قرار دارند، هدايت كند و از سرگرداني رهايي بخشد؟ البته نبايد فراموش كرد كه امواج مغناطيسي زمين، روي هر آهن پاره بي ارزش اثر نمي گذارد، بلكه تنها بر عقربه هاي ظريف و حساسي كه خاصيت آهن ربايي يافته اند و يك نوع سنخيت و شباهت با قطب فرستنده امواج مغناطيسي پيدا كرده اند، اثر مي گذارد. بدين ترتيب دل هايي كه ارتباطي با امام عليه السلام دارند و شباهتي را در خود ايجاد نموده اند، تحت تأثير آن جذبه روحاني قرار مي گيرند. آثار وجودي و بركات آن حضرت در زمان

ص: 240

غيبت بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد، از اين رو به همين مختصر بسنده مي كنيم. خوشبختانه محققان اسلامي در اين باره به نگارش و شرح و بسط پرداخته اند كه مطالعه آنها را به علاقمندان توصيه مي كنيم. 4 امام زمان و عمر طولاني سؤال: حضرت مهدي عليه السلام در سال 255ق. ديده به جهان گشوده است و اكنون از تولد او بيش از 1000 سال مي گذرد. چگونه بشر مي تواند چنين عمر طولاني داشته باشد؟ پاسخ: اين سؤال را از دو راه مي توان پاسخ گفت: 1. روش غيبي با توجه به آنچه كه قرآن مجيد و روايات از طولاني بودن عمر گروهي گزارش مي دهد كه هرگز با مقياس هاي ما تطبيق نمي كند. مي توان به اين سؤال پاسخ داد. قرآن درباره نوح عليه السلام مي فرمايد: «فَلَبِثَ فِيِهِ أَلْفَ سَنَه إِلاّ خَمْسينَ عاماً». (عنكبوت / 14) «او در ميان قوم خود 950 سال زيست». اين آيه تنها به دوران تبليغ آن حضرت اشاره دارد. امّا اين كه پس از طوفان چه مقدار عمر كرد و يا قبل از تبليغ چه مقدار عمر كرده بود، آيه متذكر آن نيست. دهمچنين قرآن درباره يونس عليه السلام يادآور مي شود كه اگر او در شكم ماهي خدا را تسبيح نمي گفت، تا روز رستاخيز در شكم آن ماهي مي ماند: «وَلَوْلا انّهُ كانَ مِنَ المُسَبِّحينَ * لَلَبِثَ في بَطْنِهِ إِلي يَومِ يُبْعَثُون». (صافات / 143 144) «اگر از تسبيح گويان نبود، تا روز رستاخيز در شكم آن مي ماند». بنابراين، همان خدايي كه اين دو ولي را تا اين حد زنده نگاه داشته يا مي توانست زنده نگاه دارد، چرا آخرين وصي و ذخيره خود

ص: 241

را تحت عنايات خود، زنده نگاه ندارد؟ در اين مورد به آيه شريفه توجه كنيد: «وَما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ». (انعام / 91) «آنها خدا را چنان كه شايسته اوست نشناختند». مسأله طول عمر حضرت ولي عصر، مسأله عنايات الهي است و اگر عنايات او نبود، رويدادهاي بي شمار و مصائب روزگار و پيامدهاي بد در كمين آن حضرت بود. خداست كه او را از اين حوادث حفظ كرده و عمر طولاني بخشيده است و به قول شاعر: خدايي كه جهان پاينده دارد تواند حجتي را زنده دارد 2. روش طبيعي از آنجا كه در علم طب و زيست شناسي، براي عمر انسان حدي معين نشده كه تجاوز از آن امكان نداشته باشد، مي توان با يافتن علل پيري و مرگ زودرس و مقابله با آنها، طول عمر بشر را افزايش داد، چنان كه هم اكنون بر اثر پيشرفت هاي علم طب و بهداشت عمومي در كشورهاي پيشرفته، متوسط طول عمر انسان ها افزايش يافته است، مثلاً در آمريكا در سال 1901، عمر متوسط مردان 23 / 48سال و زنان 80 / 51سال بوده، ولي در سال 1944 عمر متوسط مردان به 50 / 63 و زنان به 95 / 68سال رسيده است. اين افزايش بيشتر شامل وضع تغذيه و بهداشت در دوران كودكي و بهبود وضع درمان و پيشگيري مخصوصاً در بيماري هاي واگيردار است ولي در بيماري هاي استحاله اي مانند تصلب شرايين هنوز پيشرفت چنداني حاصل نشده است. (1) اين آمار مربوط به اعصار پيشين است، ولي اكنون وسايل بهداشت و درمان و تغذيه بهبود يافته و حتي در ايران، ميانگين عمر بالا رفته است. طول عمر بيشتر به وراثت،

ص: 242


1- 61.دادگستر جهان، ص 177 تا 182

محيط زيست، نوع كار و شغل از نظر فشار روحي و عصبي و نيز تغذيه صحيح بستگي دارد. افزايش طول عمر به خودي خود علت مرگ نيست، بلكه بر اثر بيماري ها و عادات مضر، اعضاي اصلي بدن فرسوده شده و از كار مي افتند. هم اكنون عمر بالاي صد سال فراوان ديده مي شود و در كشورهايي نظير تركيه و قفقاز و كشورهاي بالكان، به علت شرايط زيست محيطي و تغذيه طبيعي و سالم، افراد بالاي صد سال فراوان ديده مي شوند. در تاريخ زندگي انسان، افراد معمّر فراوان ديده شده اند، حتي كتاب هايي تحت عنوان «المعمّرون» نوشته شده است.. 5 تأخير در ظهور سؤال: چرا حضرت مهدي عليه السلام ظهور نمي كند؟ پاسخ: برنامه حضرت مهدي عليه السلام با برنامه پيامبران و ساير پيشوايان يك تفاوت كلي دارد و آن اين كه برنامه وي قانونگذاري نيست، بلكه يك برنامه به تمام معني اجرايي در تمام جهان است. به اين معني كه او مأموريت دارد تمام اصول تعاليم اسلام را در جهان پياده كند و اصول عدالت و دادگري و حق و حقيقت را در ميان جامعه بشري بگستراند. روشن است كه پياده شدن چنين برنامه انقلابي جهاني، كه به وسيله آن اصول عدالت و دادگري و حقّ و حقيقت در ميان همه مردم جهان گسترش يابد، به شرايط و مقدّماتي نياز دارد كه تحقق آنها جز با مرور و تكامل همه جانبه اجتماع ممكن نيست؛ برخي از آن مقدمات عبارتند از: 1. آمادگي روحي در درجه نخست بايد مردم جهان براي اجراي اين اصول، تشنه و آماده گردند و تا زماني كه در مردم جهان تقاضايي نباشد، «عرضه» هر

ص: 243

نوع برنامه مادّي و معنوي مؤثر نخواهد بود. قانون عرضه و تقاضا نه تنها در نظام زندگي اقتصادي حكمفرماست، بلكه مشابه اين نظام در عرضه برنامه هاي معنوي و اصول اخلاقي و مكتب هاي سياسي و انقلابي نيز حاكم مي باشد و تا در اعماق دل مردم براي اين نوع امور تقاضا و درخواستي نباشد، عرضه آن با شكست رو به رو شده و كاري از پيش نخواهد رفت. امام باقر عليه السلام مي فرمايد: «روزي كه قائم آل محمّد صلّي الله عليه وآله قيام كند، خدا دست خود را بر سر بندگان مي گذارد، در پرتو آن خردها را جمع مي گرداند و شعور آنان به حد كمال مي رسد». (1) البتّه گذشت زمان و شكست قوانين مادّي و پديد آمدن بن بست هاي جهاني و كشيده شدن بشريّت بر لب پرتگاه جنگ، مردم جهان را به تنگ آورده و آنان را به اين حقيقت واقف خواهد ساخت كه اصول و قوانين مادّي و سازمان هاي به اصطلاح بين المللي، نه تنها نمي توانند مشكلات زندگي را حل كنند و عدالت را در جهان حكمفرما سازند، بلكه همين خستگي و يأس، مردم دنيا را براي پذيرش يك انقلاب بنيادي مهيّا و آماده مي سازد و مي دانيم كه اين موضوع نياز به گذشت زمان دارد تا تجربه هاي تلخ زندگي ثابت كند كه تمام نظامات مادّي و سازمان هاي بشري در اجراي اصول عدالت و احقاق حق و برقراري امنيّت و آرامش، عاجز و ناتوان مي باشند و سرانجام بايد بر اثر يأس و نوميدي، اين تقاضا در مردم گيتي براي تحقّق چنان آرمان الهي پديد آيد و زمينه براي عرضه يك انقلاب جهاني به وسيله يك مرد الهي و آسماني،

ص: 244


1- 62.كافي:1 / 25، كتاب العقل، ح21

از هر نظر مساعد گردد. (1). 2. تكامل علوم و فرهنگ هاي انساني از سوي ديگر براي برقرار ساختن يك حكومت جهاني بر اساس عدل و داد، نياز فراوان به پيشرفت علوم و دانش ها و فرهنگ هاي اجتماعي و مردمي است كه آن نيز بدون پيشرفت فكري و گذشت زمان، ممكن و ميسّر نمي گردد. برقراري حكومت جهاني كه در پرتو آن، در سراسر جهان عدل و داد و قانون حكومت كند و همه مردم جهان از كليه مزاياي فردي و اجتماعي اسلامي بهره مند گردند بدون وجود يك فرهنگ پيشرفته در كليّه شؤون بشري امكان پذير نيست و هرگز بدون يك فرهنگ كامل، جامه عمل به خود نمي پوشد. اين نيز احتياج به گذشت زمان دارد. 3. تكامل وسايل ارتباط جمعي از سوي ديگر، چنين حكومتي به وجود وسايل كامل ارتباط جمعي نياز دارد تا در پرتو آن بتواند مقرّرات و احكام و اصول انساني را از طرق مختلف در مدّت كوتاهي به مردم جهان اعلام كند. اين امر نيز بدون تكامل صنايع انساني و گذشت زمان محقق نمي شود. 4. پرورش نيروي انساني از همه اينها گذشته، پيشبرد چنين هدفي و پي ريزي چنان انقلابي، به يك نيروي فعّال و سازنده انساني نياز دارد كه در واقع ارتش انقلاب جهاني را تشكيل مي دهد. تشكيل چنين ارتشي و به وجود آمدن چنين افراد پاكباخته و فداكاري، كه در راه هدف و حقيقت از همه چيز بگذرند، به گذشت زمان نياز دارد. اگر در برخي از روايات مي خوانيم كه فلسفه طولاني شدن غيبت امام زمان، همان امتحان و آزمايش مردم است، ممكن است ناظر به همين نكته باشد؛ زيرا امتحان و آزمايش در

ص: 245


1- 63.يكي از نشانه هاي روشن قيام امام زمان كه احاديث اسلامي همگي بر آن اتّفاق دارند اين است كه سراسر اجتماع بشري را جور و ستم و تعدّي و بيدادگري فرا مي گيرد و ابرهاي يأس و نوميدي زندگي جامعه انساني را تيره مي سازد و در حقيقت فشار ظلم و تعدّي آن چنان بر دوش آنان سنگيني مي كند كه انسان را براي پذيرش انقلاب ديگر، انقلابي عميق و بنيادي به دست توانا و نيرومند يك مرد الهي آماده مي سازد.

منطق اسلام به معني آزمون هاي معمولي و كشف امور پنهاني نيست؛ بلكه مقصود از آن پرورش روحيّات پاك و پديد آوردن حداكثر ورزيدگي در افراد مي باشد. مجموع اين جهات چهارگانه (1) ؛ و آمادگي روحي و فكري براي پذيرش حكومت جهاني بر اساس حقّ و عدالت در مردم پديد آيد؛ آنگاه اين برنامه با وسايل و امكانات خاصّي در سطح جهاني وسيله حضرت مهدي عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف پياده گردد و اين است گوشه اي از فلسفه غيبت طولاني امام عليه السلام.. تمام آزمونهاي الهي كه درباره پيامبران و اولياي وي انجام مي گيرد براي همين منظور است. اگر خدا ابراهيم را با تكاليف و وظايف سنگيني آزمود، چنان كه مي فرمايد: "وَإِذِ ابْتَلي إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلماتٍٍ فَأَتَمَّهُنَّ" (سوره بقره، آيه 124) براي همين هدف بوده است تا اين رادمرد الهي به قدري در كوران حوادث قرار گيرد كه در صلابت و استقامت به صورت فولاد آب ديده درآيد..

فصل هفتم
مسائل فقهي

1 كيفيت شستن دست ها سؤال: چرا شيعيان دست ها را از بالا به پايين مي شويند در حالي كه ديگران از پايين به بالا مي شويند؟ ! پاسخ: همگي مي دانيم كه وضو يكي از مقدمات نماز است. در سوره مباركه مائده مي خوانيم: «يا أَيُّهَا الّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلاه فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيديَكُمْ إِلَي المَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَي الكَعْبَيْنِ». (مائده / 6) «اي افراد با ايمان هرگاه براي نماز به پا خاستيد، صورت و دست هاي خود را تا آرنج بشوييد و سر و پاها را تا كعبين{دو برآمدگي} مسح كنيد». در جمله نخست «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيديَكُمْ إِلَي المَرافِق» لفظ «أيدي» به كار رفته كه جمع «يد» به معني

ص: 246


1- 64.مجموع اين جهات چهارگانه را مي توان در امور زير خلاصه نمود 1. تكامل روحي، 2. تكامل فرهنگي، 3. تكامل وسايل ارتباط جمعي، 4. تشكيل يك ارتش انقلاب جهاني از يك جمعيت پاكباخته و فداكار نياز به اين دارد كه زمان قابل ملاحظه اي بگذرد و جهان از بسياري جهات پيش برود

دست است و با در نظر گرفتن دو مطلب روشن مي شود كه چرا بايد دست ها را از بالا به پايين شست. 1. كلمه «يد» در زبان عربي استعمالات مختلفي دارد و گاه صرفاً به انگشتان دست، گاه به انگشتان تا مچ، گاه به انگشتان تا آرنج، و بالأخره. گاه به كلّ دست از سر انگشتان تا كتف، اطلاق مي شود. 2. مقدار واجب از شستن دست در وضو فاصله ميان مرفق تا سر انگشتان است، لذا قرآن لفظ «إِلَي المَرافِق» را به كار برده تا مقدار واجب را بيان كند. نتيجه مي گيريم: چون لفظ «يد» كاربردهاي گوناگوني دارد، كلمه «إلي» در «إِلَي المَرافِق» بيانگر مقداري از اجزاء عضو است كه بايد شسته شود يعني بايد دستها تا آرنج شسته شود نه كمتر و نه بيشتر و هرگز ناظر به «كيفيت» غَسل و شستشوي دست {كه مثلاً از بالا به پايين صورت گيرد يا از پايين به بالا} نيست، اما كيفيت شستشو چگونه است؟ آن مربوط به عرف وعادت است و معمولاً از بالا به پايين مي شويند. في المثل اگر پزشك دستور دهد پاي بيمار را تا زانو بشوييد، پاي وي را از بالا به پايين مي شويند، نه بالعكس يا اگر انساني به رنگ كاري بگويد اين اتاق را تا سقف رنگ كن، هيچ گاه از پايين ديوار آغاز نمي كند، بلكه از بالا شروع كرده تا به پايين برسد. از اين رو، شيعه اماميه معتقد است كه در هنگام وضو، صورت و دست ها را بايستي از بالا به پايين شست و خلاف آن را صحيح نمي داند. زيرا كلمه «تا» در زبان فارسي، و يا «إلي» در زبان عربي، در اين

ص: 247

موارد، ناظر به بيان مقدار محل عمل است نه كيفيت انجام آن. گذشته از اين، سيره ائمه اهل بيت، كه عِدل قرآنند، بيانگر كيفيت شستن است و آنان دست ها را از بالا به پايين مي شستند. 2 مسح پا به جاي شستن سؤال: چرا شيعيان به جاي شستن، پاها را مسح مي كنند؟ پاسخ: مسح پاها در وضو پشتوانه قرآني و حديثي دارد، اكنون هر دو را به صورت موجز بيان مي كنيم: ظاهر آيه ششم سوره مائده حاكي از آن است كه انسان نمازگزار به هنگام وضو دو وظيفه دارد: يكي شستن {در مورد صورت و دست} و ديگري مسح {در مورد سر و پاها}. اين مطلب از تقارن و مقايسه دو جمله زير روشن مي شود: 1. «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيديَكُمْ إِلَي المَرافِق» ؛ 2. «وَ امْسَحُوا بِرُؤسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَي الكَعْبَيْنِ». چنانچه ما اين دو جمله را به فرد عرب زباني كه ذهن او مسبوق به اختلافات فقهي نباشد ارائه كنيم، بي ترديد خواهد گفت كه طبق اين آيه وظيفه ما نسبت به صورت و دست، شستن؛ و نسبت به سر و پاها، مسح است. از نظر قواعد ادبي، لفظ «أرجلكم» بايد عطف بر كلمه «رؤسكم» باشد كه نتيجه آن همان مسح پاهاست، و نمي توان آن را بر لفظ پيشين «وأيديكم» عطف كرد كه نتيجه آن شستن پاها مي باشد؛ زيرا لازمه آن اين است كه ميان معطوف «وَأرجلكم» و معطوفٌ عليه «وأيديكم» جمله معترضه اي «فامسحوا برؤسكم» قرار گيرد، كه از نظر قواعد عربي صحيح نيست و گذشته از اين مايه اشتباه در مقصود مي باشد. ضمناً در اين قسمت {مسح كردن پاها} فرقي ميان قرائت جرّ و قرائت نصب

ص: 248

وجود ندارد و برمبناي هر دو قرائت، كلمه «أرجلكم» عطف بر كلمه «رؤسكم» است؛ با اين تفاوت كه اگر بر ظاهر رؤسكم عطف شود مجرور، و اگر بر محلّ آن عطف شود منصوب خواهد بود. علماي اماميه در تحقيق مفاد آيه وضو بحث هاي گسترده اي دارند كه طبرسي در مجمع البيان به برخي از آنها اشاره كرده است. (1) ريشه اختلاف بي ترديد ظاهر آيه، حاكي از آن است كه وظيفه نمازگزار به هنگام وضو، مسح پاهاست، و مفاد آيه، دو كلمه بيش نيست: 1. غسلتان: شستن دستها و صورت. 2. مسحتان: مسح بر سر و پاها. هرگاه از ابن عباس در مورد كيفيت وضو مي پرسيدند، او در پاسخ مي گفت: نزلَ القرآنُ بالمسح: وحي الهي بر مسح بر پا وارد شده است. و نيز مي گفت: «مردم اصرار بر شستن كردند، در حالي كه مسح فرمان داده است». (2) ولي بايد ديد چگونه اين اختلاف با ظهور آيه در مسح پديد آمد، ؛ الانصاف في مسائل دام فيها الخلاف:1 / 1040. از بررسي روايات و تاريخ تشريع وضو به دست مي آيد كه دو عامل سبب پيدايش انحراف از ظاهر آيه شده است: 1. سلطه ها و حكومت ها سلطه ها و حكومت ها بيشترين تأثير را در تغيير حكم مسح پاها داشتند، بالاخص حجاج بن يوسف كه اصرار مي ورزيد بايد پاها شسته شود، زيرا آلودگي پاهاي نمازگزاران كه غالباً پا برهنه بودند، بسيار ناراحت كننده بود. انس بن مالك، از اصحاب پيامبر صلّي الله عليه وآله كه عمري طولاني داشت، مدتي در كوفه زندگي مي كرد. به وي خبر دادند كه حجاج مي گويد: فاغسِلوا بطونَهما وظهورَهما: ظاهر و باطن، پاها را بشويند، وقتي وي

ص: 249


1- 65.مجمع البيان:2 / 163 167
2- 66.الدر المنثور:3 / 14.

اين جمله را شنيد، سخت شوريد و گفت: صَدَق اللّهُ وكَذِبَ الحجّاجُ قال اللّه تعالي: «وَامْسَحُوا بِرُؤسِكُمْ وَأَرْجُلَكُم». (1) دعوت مردم بر شستن پا از طرف اموي ها بسيار جدي و سرسختانه بود به گونه اي كه فقيهان معاصر، جرأت مخالفت نداشتند. احمد بن حنبل از اصحاب رسول خدا صلّي الله عليه وآله از ابومالك اشعري نقل مي كند كه وي به بستگان خود گفت: همديگر را خبر كنيد تا من نماز رسول خدا را براي شما بخوانم، وقتي همگان گرد آمدند، وي گفت: در ميان شما بيگانه اي نيست؟ گفتند: خير، وي ظرف آبي طلبيد، پس از شستن دهان و بيني، سه بار صورت و دست ها را شست، آنگاه بر سر و روي پا مسح كشيد و نماز گزارد. (2) 2. تقديم مصلحت انديشي بر ظهور آيه تقديم مصلحت بر نص قرآني وحديث پيامبر، اساس بسياري از بدعت ها است و ما به قسمتي از آنها در كتاب خاصي به نام «بدعت» اشاره كرده ايم، اتفاقاً همين نظريه، انگيزه عدول از مسح و روي آوردن به غسل شده است. ابوبكر رازي، معروف به جصاص{ 05 70} در كتاب «احكام القرآن» مي نويسد: آيه وضو از نظر وجوب مسح يا غسل، مجمل است، لازمه احتياط اين است كه پاها شسته شود؛ زيرا در اين صورت، هر دو احتمال انجام مي گيرد. (3) ادعاي اجمال در آيه با هدف آن كه در مقام بيان وظيفه است، سازگار نيست؛ به علاوه اگر بنا بر احتياط باشد، بايد دوباره وضو گرفته شود، زيرا ماهيت مسح با غسل متفاوت است. مؤلف «المنار» از جمله كساني است كه ظهور آيه در لزوم مسح بر پا را انكار نمي كند، ولي از طرف ديگر

ص: 250


1- 67.تفسير طبري:6 / 82، تفسير قرآن ابن كثير:2 / 20.
2- 68.مسند احمد:5 / 342؛ معجم كبير طبراني:3 / 28، شماره 3412.
3- 69.احكام القرآن:2 / 346.

مي گويد: تر كردن پاهاي كثيف و آلوده چه سودي دارد؟ ! (1) او از يك نكته غفلت كرده كه آيه وضو تنها از آنِ بدوي ها و انسان هاي غير نظيف نيست، بلكه وحي الهي شهري و بدوي را همزمان شامل مي شود و اين نور الهي تا روز رستاخيز تابنده است. جا دارد از مؤلف المنار بپرسيم: مسح بر سر، با يك انگشت {كه شافعي آن را كافي مي داند}، چه سودي دارد؟ به چه دليل يكي از آن دو، جايز و عقلاني و ديگري نامشروع معرفي مي شود؟ گذشته از اين، وضو تنها نظافت نيست بلكه آميخته با عبادت است، نظيف ترين افراد بايد براي نماز وضو بگيرند، و انسان غير نظيف هم بايد ابتدا پاها را بشويد و سپس وضو بگيرد. تا اين جا گفتگوي ما مربوط به آيه اي از قرآن بود، اكنون دلايل مسح را در روايات مطرح مي كنيم: روايات مسح از پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله شايد برخي تصور كنند كه در كتب اهل سنت، روايتي از پيامبر درباره لزوم مسح بر پا وارد نشده است، در حالي كه با يك بررسي، بيش از سي روايت يافتيم كه بسياري از آنها بيانگر وضوي رسول خدا و اصحاب او است. دلالت روشن آيه وضو بر لزوم مسح و روايات چشم گير در اين مورد، ايجاب مي كند كه فقيهان اهل سنت در اين مسأله تجديد نظر كنند و از اين طريق گامي به سوي وحدت در رفتار بردارند و در اين مورد از گروه كثيري از بزرگان صحابه و تابعان كه وضوي آنان بر اساس مسح برپا بود، پيروي كنند، اكنون اسامي برخي از آنان را در اين

ص: 251


1- 70.المنار:6 / 234

جا مي آوريم: 1. امام علي بن ابي طالب عليه السلام فرمود: «رَأيتُ رَسُولَ اللّهَ يمسَحَ ظاهَرهما.» (1) 2. جابر بن عبداللّه گويد: امام محمد بن علي بن الحسين عليه السلام معروف به باقرالعلوم كه عظمت و جلالت علمي و فقاهت او مورد اتفاق همگان است (2) به من فرمود: «اِمسَح عَلي رَأْسِكَ وَقَدَمَيكَ»، «بر سر و پاهايت مسح بكش.» (3) 3. بسر بن سعيد مي گويد: عثمان وضو گرفت و بر سر و پاها سه بار مسح كشيد و گفت: رسول خدا اين چنين وضو مي گرفت. (4) 4. حمران بن أبان غلام عثمان از او نقل مي كند: پيامبر خدا صلّي الله عليه وآله پس از شستن صورت و دست، بر سر و پاها مسح مي كشيد. (5) 5. عبداللّه بن زيد مازني، معروف به ابن عماره مي گويد: پيامبر وضو گرفت و «مسح رأسه ورجليه» ؛ سر و پاهايش را مسح كشيد. (6) 6. عبداللّه بن عباس، پيوسته مي گفت: إنّ الوضوء غسلتان و مسحتان. (7) 7. عامر الشعبي، مي گفت: اساس وضو را دو شستن و دو مسح كشيدن تشكيل مي دهد و لذا در تيمم بدل از وضو، مواضع شستن براي تيمم محفوظ مانده و جايگاه مسح الغاء شده است. (8)8. رفاعه بن رافع از اصحاب رسول خدا صلّي الله عليه وآله، از آن حضرت چنين نقل مي كند: پيامبر بر سر و پاها، تا دو برآمادگي مسح مي كشيد. (9) 9. ابو مالك اشعري، صحابي رسول خدا، به عشيره خود وضوي رسول خدا را آموزش داد و در پايان بر روي پاها مسح كشيد. (10) 10. رفاعه بن رافع، صحابي رسول خدا صلّي الله عليه وآله، از آن حضرت نقل مي كند كه فرمود: «نماز هيچ يك از شما پذيرفته نمي شود تا

ص: 252


1- 71.مسند احمد:1 / 153، شماره739، و ص 183 شماره 91
2- 72.تذكره الحفاظ:1 / 124
3- 73.تفسير طبري:6 / 82
4- 74.مسند احمد:1 / 109، حديث 489
5- 75.كنزالعمال:9 / 436، شماره 26863
6- 76.كنزالعمال:9 / 451، حديث 26922
7- 77.تفسير طبري:6 / 82
8- 78.تفسير طبري:6 / 82
9- 79.سنن ابن ماجه:1، حديث 460؛ سنن نسائي:2 / 226
10- 80.مسند احمد:5 / 342

وضوي كامل بگيرد، صورت و دست ها را بشويد و سر و پاها را تا دو برآمادگي مسح كند». (1) ما از ميان اعلام صحابه و تابعان به ذكر ده نفر اكتفا كرديم، اسامي شخصيت هايي كه مسح بر سر را از پيامبر صلّي الله عليه وآله و بزرگان صحابه و تابعان نقل كرده اند، در كتاب «الانصاف في مسائل دام فيها الخلاف»، ج1، ص 56 95 وارد شده است. 3 «حَيَّ عَلي خير العمل» در اذان سؤال: چرا شيعيان در اذان و اقامه، ذكر «حَيَّ عَلي خير العمل» را اضافه مي كنند؟ ! پاسخ: در اذان شيعه، پس از «حيّ عَلي الفلاح»، دوبار «حَيّ عَلي خير العمل» گفته مي شود. در روايات ائمه اهل بيت عليهم السلام اين جمله جزو اذان معرفي شده است، در حالي كه در اذان كنوني اهل سنت چنين جمله اي نيست. اكنون بايد ديد ريشه اين اختلاف كجا است و چگونه اين جمله از اذان حذف شده است. يادآور مي شويم كه در عصر خليفه دوم، «مصلحت انديشي» رواج بيشتري داشت، چه بسا مصلحت انديشي، بر حكم خدا در قرآن و سنت مقدم شمرده مي شد. از باب نمونه، در عصر پيامبر صلّي الله عليه وآله و عصر خليفه نخست و حتي بخشي از خلافت خليفه دوم، سه طلاق در يك مجلس، تنها يك طلاق محسوب مي شد، امّا در نيمه دوم خلافت خليفه دوم اين حكم دگرگون گشت و سه طلاقه كردن زن در يك مجلس، سه طلاق واقعي تلقي گرديد و هر نوع حق رجوع از شوهر سلب شد. (2) در ادامه ثابت خواهيم كرد كه حذف «حَيَّ عَلي خير العمل» از فصول اذان، در عصر خليفه دوم رخ

ص: 253


1- 81.مستدرك حاكم:1 / 241
2- 82.تفسير اين بخش را در كتاب "الاعتصام بالكتاب والسنه" قرائت بفرماييد، ص 175 تا 210 و در اين مطلب ميان مورخان و محدثان اتفاق نظر هست؛ به صحيح مسلم:4، باب الطلاق الثلاث، حديث 1، 3؛ سنن بيهقي:7 / 339؛ الدر المنثور:1 / 279 مراجعه شود

داده است. بررسي تاريخ اذان و اقامه به روشني ثابت مي كند كه جمله «حَيَّ عَلي خير العمل» از فصول قطعي اذان بوده است و مؤذنان در عصر پيامبر صلّي الله عليه وآله و مدتي پس از آن حضرت، اين جمله را ضمن فصول ديگر مي گفتند. سپس به علت و يا عللي از اذان حذف گرديد. الف. سيد مرتضي مي گويد: علماي اهل سنت نقل كرده اند كه در برخي سال هاي رسالت، جمله «حَيّ عَلي خير العمل»، گفته مي شد ولي بعداً نسخ شده است. (1) ". ب. ابن عربي در فتوحات مي گويد: در جنگ خندق، آنگاه كه صحابه پيامبر خندق مي كندند، چون وقت نماز فرا رسيد، يك نفر از آنان ندا سر داد: «حَيَّ علي خير العمل» و از آن زمان سنت حسنه شد. (2) ج. شرف الدين معروف به سياغي {متوفاي 1221} در كتاب «الروض النضير» مي گويد: صحيح آن است كه اذان با «حَيَّ عَلي خير العمل» تشريع شده است، گذشته بر اين همگان اتفاق نظر دارند بر اين كه در روز خندق، اين جمله جزو اذان بوده است. (3) د. سه طايفه بزرگ اماميه، زيديه و اسماعيليه كه پيرو مكتب اهل بيت هستند، آن را جزو اذان مي دانند. (4) اكنون به برخي از روايات در اين مورد اشاره مي كنيم: 1. متقي هندي در كنزالعمال از معجم طبراني نقل مي كند: كان بلال يؤذن بالصبح فيقول: «حَيّ عَلي خير العمل» (5) بلال در اذان صبح «حيّ عَلي خير العمل» مي گفت. 2. حافظ علوي زيدي {367 445} در رساله خاص خود به نام «الأذان بحيّ علي خير العمل» به طور مسند از «ابي محذوره» صحابي رسول خدا صلّي الله عليه وآله نقل مي كند كه

ص: 254


1- 83.الانتصار:137، باب وجوب قول "حَيّ عَلي خير العمل
2- 84.الفتوحات المكيه:1 / 400
3- 85.الروض النضر:1 / 542
4- 86.حافظ علوي در كتاب الاذان به "حيّ عَلي خير العمل":91
5- 87.كنزالعمال:342، ح23174

پيامبر به وي اذان آموخت و يكي از فصول آن «حَيّ عَلي خير العمل» بود. (1) و سيره نويسان اتفاق نظر دارند كه پيامبر صلّي الله عليه وآله اذان را پس از بازگشت از جنگ «حنين» به وي آموخت. (2) و غزوه حنين در اواخر سال هشتم هجري، پس از فتح مكه رخ داد و اين حاكي است كه اين فصل از اذان تا آن روز، جزو اين فريضه الهي بوده است. اين دو نمونه از رواياتي است كه بيانگر وجود اين فصل از اذان در عصر رسول خدا صلّي الله عليه وآله بوده است. در دو رساله بسيار محققانه كه به قلم فاضلانه دو عالم زيدي نگارش يافته است به نام هاي الأذان بحي علي خير العمل، نگارش حافظ علوي زيد{ 72 445}. الاعتصام بحبل اللّه، تأليف امام قاسم بن محمد الزيدي {م1029}؛ از شخصيت هاي بزرگي از صحابه و تابعان نقل شده كه همگي در اذان و اقامه خود ملتزم به گفتن اين فصل از اذان بودند. ذكر اسامي و گفته هاي آنان، در اين مختصر نمي گنجد و محققان مي توانند به اين دو كتاب مراجعه فرمايند. بنابراين، نبايد در اصل مشروعيت اين فصل از اذان شك كرد. در واقع كساني كه آن را از فصول اذان حذف كرده اند، بايد علت آن را بيان كنند. متأسفانه اين كار جز «مصلحت انديشي شخصي» دليل ديگري نداشته است. حافظ علوي در كتاب «الأذان بحيّ عَلي خير العمل» به سندي از «حسن بن يحيي بن الحسين بن زيد بن علي» نقل مي كند كه آل رسول خدا صلّي الله عليه وآله بر وجود آن در اذان اتفاق نظر دارند و مؤذنان در عصر ابوبكر

ص: 255


1- 88.الأذان بحيّ علي خير العمل: 26، 27، 29 و الاعتصام بحبل اللّه تأليف الإمام قاسم بن محمد الزيدي المتوفي عام 1029، نشر مطابع الجمعيه عمان
2- 89.مسند احمد:3 / 408

نيز به همين شيوه اذان مي گفتند، امّا وقتي عمر زمام خلافت را به دست گرفت، گفت: «دعوا حيّ عَلي خير العمل لئلا يشتغل الناس عن الجهاد فكان أوّل من تركها «(1)» گفتن حيّ علي خير العمل را ترك كنيد تا مردم به بهانه اين كه نماز بهترين عمل است، جهاد را ترك نكنند». او{عمر} نخستين فردي بود كه اين فصل از اذان را ترك كرد». محقق شهير، سعدالدين تفتازاني {71279 } در شرح مقاصد؛ و متكلم معروف اشعري به نام علاء الدين قوشجي {متوفاي 879} مي گويند: عمر بن خطاب نسبت به سه چيز هشدار داد و گفت: «سه چيز در عهد رسول خدا صلّي الله عليه وآله رسميت داشت و من از آنها باز مي دارم، و انجام دهنده آن را مؤاخذه مي نمايم: 1. متعه زنان، 2. متعه حج، 3. گفتن حَيّ عَلي خَير العمل (2)» مصحلت انديشي خليفه، علاوه بر اين كه نوعي اجتهاد در مقابل نص به شمار مي آيد، تنها مي تواند براي خود او حجت باشد نه براي ديگران و آيندگان. اگر آيندگان از حقيقت امر آگاه شدند، بايد سنت را بر بدعت مقدم بدارند، به ويژه آن كه ملاك دگرگون گرديده است و ديگر جهادي بر ضد كفر و شرك نيست. از آنجا كه تثبيت چنين بدعتي كار آساني نبود، تني چند از بزرگان بر اين نهي ارزش قائل نشده و همچنان به هنگام اذان اين جمله را مي گفتند. برهان الدين حلبي {975 1044} در سيره خود مي نويسد: عبداللّه ابن عمر و علي بن الحسين در اذان پس از «حَيّ علي الفلاح» جمله «حيّ علي خير العمل» مي گفتند (3) و از آنجا كه گفتن اين جمله نوعي

ص: 256


1- 90.الأذان بحي علي خير العمل:29
2- 91.شرح مقاصد: 2835، شرح تجريد قوشجي: بحث امامت
3- 92.سيره حلبي:2 / 305

شعار مخالفت بود، پيوسته در طول تاريخ، موافق و مخالف از آن بهره مي گرفتند. در انتفاضه حسني ها، آنگاه كه حسين بن علي بن حسن {صاحب فخ} بر مدينه مسلط شد، عبد اللّه بن حسن أفطس بر بالاي مناره اي كه روي مرقد پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله است، قرار گرفت و به مؤذن گفت: بگو: «حي علي خير العمل» مؤذن نيز اين جمله را به زبان راند. (1) و نيز در دولت آل بويه كه تمايلات شيعي داشتند، شعار شيعيان بغداد در اذانها جمله «حَيّ عَلي خير العمل» بود، آنگاه كه سلجوقي ها روي كار آمدند اين شعار ممنوع گرديد، و شگفت اين است كه فرمان دادند در اذان صبح، جمله «الصلاه خير من النوم» را بگويند، و اين جريان در سال 448 رخ داد. (2) 4 شهادت به ولايت علي عليه السلام سؤال: چرا شيعيان در اذان بر ولايت علي عليه السلام شهادت مي دهند؟ پاسخ: شيعيان در اذان پس از شهادت بر رسالت پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله، بر ولايت اميرمؤمنان علي بن ابي طالب عليه السلام گواهي مي دهند، و اين مسأله در تمام بلاد شيعي مشاهده مي شود، در اين باره توضيح چند نكته ضروري است: 1. تمامي فقهاي شيعه بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه شهادت ثالثه «شهادت بر ولايت علي عليه السلام» جزو اذان نيست و لذا هنگامي كه فصول اذان را مي شمارند، آن را هجده فصل بيشتر نمي دانند كه عبارتند از: 4 تكبير، 2 بار شهادت بر وحدانيت خدا، 2 بار شهادت بر رسالت پيامبر صلّي الله عليه وآله، 2 بار «حيّ علي الصلاة»، 2 بار «حي علي الفلاح»، 2 بار «حيّ

ص: 257


1- 93.مقاتل الطالبيين: نگارش ابوالفرج اصفهاني{284 356}، 446، چاپ دار المعرفه
2- 94.سيره حلبي:2 / 305

علي خير العمل»، 2 تكبير و 2بار تهليل و اين سخني است كه فقهاي شيعه جملگي بر آنند. 2. اگر فردي شهادت سوم را به عنوان جزئي از اذان بگويد، كار حرامي مرتكب شده و گناه كرده است. 3. شهادت سوم در اذان، بدون قصد جزئيت جايز و يا مستحب است و اين استحباب، دو مبنا دارد: الف: علي عليه السلام به حكم قرآن و حديث رسول گرامي صلّي الله عليه وآله، وليّ خداست. ب: امام صادق عليه السلام فرمود: هر گاه به رسالت پيامبر صلّي الله عليه وآله شهادت داديد، بر ولايت علي عليه السلام نيز گواهي دهيد. در اثبات اصل نخست و اين كه علي عليه السلام ولي خداست، گذشته از حديث متواتر غدير و روايات متواتر كه پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله كراراً فرموده است: يا عليّ أنت وليّ كلّ مؤمن بعدي، (1) قرآن مجيد نيز بر ولايت علي عليه السلام تصريح كرده است، آنجا كه مي فرمايد: «إِنّما وليُّكُم اللّهُ ورسولُه وَالّذينَ آمَنُوا الّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاه وَيُؤْتُونَ الزَّكاه وَهُمْ راكِعُون * وَمَنْ يَتَوَّلَ اللّه وَرَسُولهُ وَالّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزبَ اللّه هُمُ الْغالِبُون.» (مائده / 5556) «تنها ولي و سرپرست شما خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده اند؛ همانها كه نماز را برپا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند و كساني كه ولايت خدا و پيامبر او و افراد با ايمان را بپذيرند، حزب و جمعيت خدا پيروز است». مفسران اتفاق نظر دارند كه اين آيه در حقّ اميرمؤمنان علي عليه السلام وارد شده است، آنگاه كه فقيري وارد مسجد شد و از مردم درخواست كمك كرد و حضرت كه

ص: 258


1- 95.كنز العمال:6 / 396، حديث 6048

در حال ركوع بود، با انگشت خود به فقير اشاره كرد كه انگشتر را از دست او برگيرد و در آن هنگام دو آيه ياد شده فرود آمد. مدارك نزول اين حديث فزونتر از آن است كه در اينجا ذكر شود، امّا به عنوان نمونه به چند مورد در پاورقي اشاره مي كنيم. (1) بدين ترتيب، با توجه به آيه مذكور و آيات و روايات متعدد ديگر، آشكار مي گردد كه اميرمؤمنان عليه السلام ولي و سرپرست مؤمنان از جانب خدا است. در خصوص نكته دوم نيز قاسم بن معاويه، از اصحاب امام صادق و كاظم {عليهما السلام}، از آن حضرت چنين نقل كرده است: «هر گاه كسي از شما به وحدانيت خدا و رسالت پيامبر گواهي داد، براي تكميل شهادت به ولايت علي عليه السلام نيز گواهي دهد». (2) بنابر آنچه گفته شد، احدي از شيعيان آن را به عنوان جزئي از اذان نمي گويد وحتي برخي در اقامه براي اينكه از ديگر اجزا تميز داده شود، فقط يك بار آن را مي گويند و در اين صورت مشكلي در اين مورد نخواهد بود. 5شيعيان و نماز با دست باز سؤال: چرا شيعيان با دست باز نماز مي خوانند؟ پاسخ: قرار دادن دست راست بر روي دست چپ در نماز {دست بسته نماز خواندن} از اموري است كه استحباب آن بين فقهاي سه مذهب از مذاهب چهارگانه اهل سنّت مشهور است: حنفي ها مي گويند:روي هم گذاشتن دست ها در نماز، سنّت است وواجب نيست، و براي مرد بهتر است كه كف دست راستش را بر پشت دست چپ، زير ناف قرار دهد، و زن دست ها را بر سينه اش بگذارد. شافعي ها مي گويند: گذاشتن دست

ص: 259


1- 96.تفسير طبري:6 / 86؛ ابو بكر جصاص: أحكام القرآن:2 / 542؛ ابوالحسن واحدي نيشابوري در اسباب النزول:148؛ زمخشري در كشاف:1 / 422و مرحوم علاّمه اميني نزول آيه را در حقّ علي ابن ابي طالب عليه السَّلام از 66 منبع سني نقل كرده است، حتّي حسان بن ثابت كه در واقعه حاضر بود، چند بيتي درباره اين رويداد گفت كه يكي را يادآور مي شويم:فأنت الذي أعطيت إذ أنت راكع فدتك نفوس القوم يا خير راكع تو كسي هستي كه در حال ركوع بخشيدي. ارواح ديگران فداي تو گردد، اي بهترين ركوع كننده
2- 97.احتجاج طبرسي:83

روي يكديگر، در نماز، براي مرد و زن سنّت است و بهتر است كه كف دست راست را بر پشت دست چپ زير سينه و بالاي ناف به سمت چپ قرار دهد. حنبلي ها مي گويند: گذاشتن دست ها روي هم، سنّت است و بهتر است كه كف دست راست را بر پشت دست چپ نهاده، زير ناف قرار دهند. فرقه مالكيّه بر خلاف سه مذهب فوق مي گويند: آويختنِ دست ها در نمازهاي واجب، مستحب است، قبل از مالكي ها نيز جماعتي همين قول را گفته اند كه از آن جمله اند: عبداللّه بن زبير، سعيد بن مسيّب، سعيد بن جبير، عطاء، ابن جريح، نخعي، حسن بصري، ابن سيرين و جماعتي از فقها. از امام اوزاعي منقول است كه نمازگزار، بين آويختن دست ها يا روي هم قرار دادن آنها مخير است. (1) امّا مشهور بين شيعه اماميّه آن است كه قرار دادن دست ها روي يكديگر در نماز، حرام، و موجب بطلان نماز است و به ندرت از فقهاي شيعه كسي قائل به كراهت شده، مانند ابو الصلاح حلبي در كافي. (2) كيفيت نماز پيامبر صلّي الله عليه وآله با اين كه به جز مالكي ها، مذاهب ديگر اهل سنّت، قرار دادن دست چپ بر دست راست در نماز را جايز شمرده اند و درباره اين مسأله سخن بسيار گفته اند، با اين حال دليل قانع كننده اي حتّي بر جواز آن ندارند، چه رسد بر استحباب. بلكه مي توان ادّعا كرد كه دلايلي بر خلاف ادعاي آنان وجود دارد و رواياتي كه از فريقين {شيعه و سنّي} بيانگر طريقه نماز گزاردن رسول اكرم صلّي الله عليه وآله است، از گذاشتن دست ها بر يكديگر سخني به ميان نياورده است و

ص: 260


1- 98.محمّد جواد مغنيه: الفقه علي المذاهب الخمسه، ص 110، وملاحظه شود "رساله مختصره السدل" ا از دكتر عبدالحميد، ص 5
2- 99.محمد حسن نجفي، جواهر الكلام:11 / 1516

امكان ندارد كه پيامبر صلّي الله عليه وآله امر مستحبّي را در طول حيات خود{يا بخشي از آن} ترك نمايد. اكنون سه نمونه از اين روايات، دو مورد از طريق اهل سنّت و ديگري از طريق شيعه اماميّه را ذكر مي كنيم كه هر دو روايت، چگونگي نماز پيامبر صلّي الله عليه وآله را بيان مي كند و در هيچ يك كو چكترين اشاره اي به روي هم قرار دادن دست نشده، چه رسد به چگونگي آن: الف: حديث ابي حُميد ساعدي حديث ابي حُميد ساعدي را برخي از محدّثان {سنّي} روايت كرده اند و ما از كتاب سنن بيهقي نقل مي كنيم كه گفت: او رو به اصحاب پيامبر كرد و گفت: من داناترين شما به نماز رسول خدا صلّي الله عليه وآله هستم. گفتند: به چه سبب؟ زيرا تو نه بيش از ما پيرو آن حضرت بوده اي و نه افزونتر از ما مصاحبتش كرده اي. گفت: چرا، گفتند: پس {كيفيّت نماز آن حضرت را} بر ما عرضه كن. ابوحُميد گفت: رسول خدا صلّي الله عليه وآله هرگاه مي خواست به نماز بايستد، دست ها را تا برابر شانه هايش بالا مي بُرد، سپس تكبير مي گفت و هنگامي كه همه اعضايش به حال اعتدال در جاي خود قرار مي گرفت به قرائت مي پرداخت، آنگاه تكبير مي گفت و دست ها را تا برابر شانه بالا مي بُرد، پس از آن به ركوع مي رفت و دو كف دست را بر زانوها مي گذاشت و در حال اعتدال كه نه سرش را بالا مي گرفت و نه پايين مي انداخت، ركوع را انجام مي داد. سپس از ركوع سر بلند مي كرد{مي ايستاد} و مي گفت: سمع اللّه لمن حمده. آنگاه دست ها را تا برابر شانه ها بالا مي بُرد و

ص: 261

تكبير مي گفت، سپس {براي سجده} متوجّه زمين شده و دست هايش را {در سجده} از پهلوهايش جدا مي گرفت، آنگاه سر از سجده برمي داشت و پاي چپش را خم مي كرد و بر آن مي نشست. انگشتان پاهايش را در سجده باز مي نمود و سجده دوم را نيز همين گونه انجام مي داد و پس از سجده، تكبير مي گفت، سپس پايش را خم كرده بر آن مي نشست در حالي كه هر عضوي به حال اعتدال قرار مي گرفت. ركعت بعدي را هم به همين كيفيّت انجام مي داد و پس از دو ركعت در حال قيام تكبير مي گفت و دست هايش را تا برابر شانه ها بالا مي برد همانگونه كه تكبير افتتاحيّه را انجام مي داد و در بقيّه نمازش نيز همين طور عمل مي كرد تا به سجده آخر. پس از آن سلام مي گفت، پاي چپ را عقب قرار مي داد و بر سمت چپ بر وَرِك (1) مي نشست.

همه گفتند: ابوحميد راست گفت، رسول خدا صلّي الله عليه وآله بدين گونه نماز مي گزارد. (2) اين بود حديثي در مقام بيان كيفيّت نماز رسول خدا صلّي الله عليه وآله كه از طريق اهل سنّت روايت شده كه وجه دلالت آن را دانستيم. اكنون به حديثي كه شيعه اماميه روايت كرده توجه كنيد: ب: حديث حمّاد بن عيسي حمّاد بن عيسي از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: چه قدر ناپسند است براي مردي كه 60 يا 70 سال از عمرش بگذرد و يك نماز با شرايط كامل انجام نداده باشد. حمّاد گفت: از اين سخن امام عليه السلام } در دلم احساس حقارت كردم و عرض كردم: فدايت شوم، نماز را {با شرايط كامل}

ص: 262


1- 100.ورك عبارت است از اين كه انسان در حال نشستن بر روي پاي چپ بنشيند، وروي پاي راست را بر كف پاي چپ قرار دهد
2- 101.سنن بيهقي:2 / 72، 73، 101، 102؛ سنن أبي داود:1 / 194، باب افتتاح الصّلاة، حديث 730736؛ سنن ترمذي:2 / 98، باب صفه الصّلاة

به من تعليم فرما. پس ابوعبداللّه عليه السلام جعفر بن محمّد {عليهما السلام} } راست قامت رو به قبله ايستاد و دست هايش را با انگشتان بسته بر روي رانهايش انداخت و پاهايش را نزديك به هم به فاصله سه انگشت باز قرار داد و انگشتان پاهايش همه رو به قبله بود و آنها را از قبله منحرف نمي كرد و با خشوع و فروتني تمام بود، پس تكبير گفت و سوره حمد و قل هو اللّه احد را با ترتيل قرائت كرد، سپس به اندازه نفس كشيدني در حال قيام صبر كرد و پس از آن تكبير گفت در حالي كه هنوز ايستاده بود، آنگاه به ركوع رفت و دو كف دستش را با انگشتان باز روي كاسه زانوهايش قرار داد و زانوها را به عقب داد تا پشتش صاف شد به طوري كه اگر قطره اي آب يا روغن بر پشتش ريخته مي شد به واسطه راست بودن پشتش به هيچ طرف مايل نمي گشت، امام گردنش را {در ركوع} راست گرفت و چشمانش را بست و سه مرتبه با ترتيل تسبيح {سبحان رَبّي العظيم وبحمده} گفت، سپس راست قامت ايستاد و چون كاملاً به حال قيام درآمد، گفت: «سمع اللّه لمن حمده» و بعد از آن در همان حال قيام، تكبير گفت و دستها را تا مقابل صورت بالا آورد، و آنگاه به سجده رفت و دستهايش را قبل از زانوها بر زمين گذاشت و سه مرتبه گفت: سبحان ربّي الأعلي وبحمده، و {در سجده} عضوي از بدنش را بر عضو ديگر نگذاشت و بر هشت موضع سجده كرد: پيشاني، دو كف دست، دو كاسه زانو، دو

ص: 263

انگشت ابهام پا، و بيني،

{ گذاشتن هفت موضع در سجده بر زمين واجب و گذاشتن بيني بر خاك سنّت است كه اِرغام ناميده مي شود}. سپس سر از سجده برداشت و هنگامي كه راست نشست، تكبير گفت و ساق پاي چپ را خم كرده، روي آن نشست و پشت پاي راستش را بر كف پاي چپش گذاشت و گفت: «أستغفر اللّه ربّي و أتوب إليه»، و در همان حال نشسته تكبير گفت و بعد سجده دوم را مانند سجده اوّل بجا آورد و همان ذكر تسبيح را در سجده دوم نيز گفت و از عضوي از بدنش براي عضو ديگر در ركوع و سجود كمك نگرفت و در حال سجده دست هايش را به صورت بال از بدنش جدا گرفت و ذراعِ دستها را بر زمين نگذاشت و بدين ترتيب دو ركعت نماز بجا آورد. سپس فرمود: اي حمّاد، اين گونه نماز بخوان، و در نماز به هيچ سويي التفات مكن و با دست ها و انگشتانت بازي مكن و آب دهان به راست و چپ يا پيش رويت مينداز. (1) چنان كه ملاحظه مي شود هر دو روايت در صدد بيان كيفيّت نماز واجب است و در هيچكدام كوچكترين اشاره اي به روي هم گذاشتن دست ها نشده است، زيرا اگر گرفتن دست سنّت بود، امام صادق عليه السلام در بيان خود آن را ترك نمي كرد و حال اين كه آن حضرت با عمل خود، نماز رسول خدا صلّي الله عليه وآله را براي ما مجسّم مي كرد، چون او از پدرش امام باقر عليه السلام و امام باقر عليه السلام از پدرانش و آنها از اميرمؤمنان عليه السلام و

ص: 264


1- 102.شيخ حرّ عاملي: وسائل الشيعه، 4، باب 1 از ابواب افعال نماز، حديث 1، و باب 17، حديث 1و2

او از رسول اعظم صلوات اللّه عليهم اجمعين گرفته اند. بنابراين، دست روي دست گذاشتن در نماز بدعت است؛ زيرا گرفتن دست در واقع داخل كردن چيزي است در شريعت كه از شريعت نيست. ج. آموزش نماز به كسي كه نماز صحيح نمي خواند در ميان محدثان اهل سنت حديثي است به نام «حديث المسيء صلاتُه» يعني حديث كسي كه نماز خود را صحيح نمي خواند، در اين حديث چنين آمده است: ابوهريره مي گويد: پيامبر وارد مسجد شد، مردي نيز وارد مسجد شد و نماز گزارد، سپس به حضور پيامبر آمد و سلام كرد. پيامبر سلام او را پاسخ گفت و فرمود: برگرد و دو مرتبه نماز بخوان، رفت و نماز گزارد و به سوي پيامبر بازگشت، پيامبر نيز فرمود: برگرد باز نماز بگزار، اين كار سه بار تكرار شد، سرانجام آن مرد عرض كرد: سوگند به خدايي كه تو را به حق مبعوث كرده است، من جز آنچه انجام مي دهم، چيزي نمي دانم، چه بهتر كه نماز را به من بياموزي. در اين هنگام پيامبر فرمود: هرگاه به نماز ايستادي تكبير بگو، سپس آنچه از آيات قرآن مي داني، بخوان، سپس ركوع كن به گونه اي كه بدنت آرام گردد، آنگاه پيامبر ديگر اجزا و شروط نماز را به او مي آموخت (1) و هيچ اشاره اي به گذاردن دست راست بر دست چپ نمي كند، در حالي كه اگر اين كار واجب و يا مستحب مؤكد بود، از گفتن آن خودداري نمي كرد. نظر ائمّه اهل بيت عليهم السلام با توجه به آنچه تاكنون گفته شد، روشن گرديد كه سنت بودن دست روي دست گذاشتن در نماز ثابت نشده است، بدين جهت مي بينيم كه

ص: 265


1- 103.صحيح بخاري، ج1، ص 189، شماره 793؛ صحيح مسلم:2 / 11

ائمّه اهل بيت عليهم السلام از اين عمل {گرفتن دست در نماز}، احتراز مي كردند و آن را از افعال مجوس در مقابل پادشاه مي دانستند. محمّد بن مسلم از امام جعفر صادق يا امام محمّد باقر {عليهما السلام} روايت كرده، مي گويد: به آن حضرت عرض كردم: حكم كسي كه دستش را در نماز بر دست ديگر مي گذارد، چيست؟ فرمود: اين عمل، تكفير است و نبايد انجام شود. {تكفير به معني تعظيم در مقابل پادشاهان است}. زراره از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام روايت كرده كه فرمود: بر تو باد توجه به نماز، و در نماز تكفير مكن{دستهايت را بر هم مگذار}، زيرا مجوس اين عمل را انجام مي دهند. صدوق به سندي از امير مؤمنان علي عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: مسلمان دستهايش را در نماز جمع نمي كند و در حالي كه در مقابل خداي عزّ وجلّ ايستاده است، تشبّه به اهل كفر {يعني مجوس} نمي ورزد. (1) در خاتمه يادآوري مي كنيم كه آقاي دكتر علي سالوس بعد از نقل نظريات و فتاواي فقهاي شيعه و سنّي، {در مورد نهادن دست ها بر يكديگر در حال نماز} به كساني كه دست روي دست گذاشتن را حرام مي دانند حمله كرده و مي گويد: «كساني كه قائل به حرمت و مبطل بودن اين عمل هستند يا تنها آن را حرام مي دانند، به واسطه تعصب مذهبي، بين مسلمين اختلاف و تفرقه ايجاد مي كنند». (2) جا دارد از ايشان پرسيده شود: اگر تلاش و بررسي وتحقيق در كتاب و سنّت، شيعه را به اين نتيجه رسانده كه گرفتن دست در نماز، امري است كه بعد از نبي اكرم صلّي الله عليه وآله

ص: 266


1- 104.شيخ حرّ عاملي، وسائل الشيعه:4، باب 15 از ابواب قواطع الصّلاة، حديث 1، 2و 7
2- 105.فقه الشيعه الإماميه ومواضع الخلاف بينه و بين المذاهب الأربعه:183

پيدا شده و مردم در زمان خلفا به آن امر مي شدند، گناه شيعه چيست؟ و در اين صورت هر كس گمان كند كه آن عمل جزئي از نماز است چه واجب باشد يا مستحب، تحقيقاً در دين امري را بدعت نهاده كه از دين نيست. آيا جزاي كسي كه در كتاب و سنّت اجتهاد و تحقيق نمايد اين است كه با تير اتّهام به تعصّب مذهبي و ايجاد اختلاف، مورد هدف قرار گيرد؟ اگر اين اتّهام بجا باشد، آيا امام مالك را نيز مي توان اين گونه متّهم كرد؟ زيرا او گرفتن دست را مطلقاً، يا در نمازِ واجب، مكروه مي داند. آيا مي توان امام دارالهجره را به تعصّب مذهبي و ايجاد خلاف متّهم كرد؟ به چه دليل دست بسته نماز خواندن را نشانه تعصّب مذهبي و ميل به اختلاف بين مسلمين نمي دانيد؟ قضاوت با شماست. 6 سجده بر تربت سؤال: چرا شيعه اماميه، در نماز، بر تربت سجده مي كند؟ پاسخ: از نظر شريعت مقدس اسلام، سجده فقط براي خدا شايسته و جايز است، و بر غير او نمي توان پيشاني بر زمين ساييد، و اين سخني است كه همه فقهاي اسلام بر آن اتفاق نظريه دارند. اگر اختلافي وجود دارد، به مورد ديگر مربوط مي شود و آن اين كه از نظر فقه شيعي فقط مي توان بر دو چيز سجده كرد: 1. زمين، مانند خاك و سنگ و مانند آن دو. 2. چيزي كه از زمين مي رويد، مشروط بر اين كه پوشيدني و خوردني نباشد. از نظر فقه سني، دايره حكم وسيع تر است، آنها سجده بر منسوجاتي از پشم و پنبه و مو را جايز مي دانند، تنها شافعي

ص: 267

است كه مي گويد: بر گوشه دستار و اطراف جامه و آستين پيراهن سجده جايز نيست. (1) اكنون بايد ديد رواياتي كه از پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله در قلمرو گفتار و رفتار وي وارد شده است، كدام يك از دو نظريه را تأييد مي كند. مسلماً پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله به حكم قرآن، «اسوه و الگو» است و هيچ فردي نمي تواند رأي خود را بر گفتار و رفتار او مقدم بدارد. بررسي احاديث اسلامي كه در صحاح و سنن وارد شده، اين مطلب را ثابت مي كند كه حكم نهايي سجدگاه و به تعبير فقيهان «ما يصحّ عليه السجود»، در سه مرحله بيان گرديده است. در مرحله نخست فقط سجده بر زمين تشريع گرديد و سجده بر غير آن جايز نبود، و هر چه هم ياران پيامبر از گرمي سنگريزه هاي مسجد نبوي شكايت مي كردند رسول گرامي صلّي الله عليه وآله به شكايت آنان ترتيب اثر نمي داد، وحتي اگر شخصي بر گوشه دستار خود سجده مي كرد، رسول گرامي صلّي الله عليه وآله آن را از زير پيشاني او مي كشيد و كراراً مي فرمود: «ترّب!» يعني صورت خود را خاك آلود كن. به خاطر الزامي بودن سجده بر زمين، ياران رسول خدا صلّي الله عليه وآله براي پرهيز از گرما، سنگريزه ها را در دست خود نگاه مي داشتند تا مقداري خنك شود آنگاه به هنگام فرود براي سجده، بر آنها سجده مي كردند. در اين مرحله فقط و فقط سجده بر زمين، آن هم به صورت طبيعي جايز بود. در مرحله دوم، وحي الهي بنابر مصلحت، موضوع را توسعه داد و سجده بر حصير و بوريا نيز تشريع شد، و

ص: 268


1- 106.خلاف شيخ طوسي1 / 357 358، مسأله 112، 113 و مدارك ديگر

همگي مي دانيم كه حصير و بوريا از روييدني ها است و از اين جهت گشايشي در امر سجده پديد آمد. در مرحله سوم اجازه داده شد كه به هنگام ضرورت و ناچاري، مانند گرماي شديد و غيره، بر گوشه دستار و مانند آن سجده كنند، و در غير ضرورت از سجده كردن بر غير زمين و روييدني ها بپرهيزند. اين مراحل سه گانه تشريع در موضوع سجده است. فلسفه سجده بر خاك در بيانات پيامبر صلّي الله عليه وآله نكته لازم به ذكر آن است كه شخص رسول گرامي صلّي الله عليه وآله فلسفه سجده بر خاك را در حديثي بيان كرده است و به روشني مي رساند كه اصرار تشريع اسلامي بر سجده بر زمين، جنبه تربيتي داشته است. حضرتش فرمود: «هرگاه كسي از شما نماز گزارد، پيشاني و بيني خود را بر زمين قرار دهد تا ذلت وخضوع خود را آشكار سازد». } (1) هشام بن حكم از امام صادق عليه السلام فلسفه سجده بر زمين را پرسيد. امام در پاسخ او چنين فرمود: زيرا سجده، خضوع و فروتني در برابر خدا است و هرگز شايسته نيست انسان پرستشگر، بر خوردني ها و پوشيدني ها سجده كند؛ زيرا معبود دنياپرستان خوراك و پوشاك است. بنابراين نبايد بر آنچه معبود دنيا پرستان است سجده كرد، در حالي كه سجده بر خاك و زمين، بالاترين و برترين مظهر فروتني و خضوع در برابر خداست. (2) از آنجا كه سجده بر خاك مظهر كامل عبوديت و اظهار بندگي است، عمر بن عبدالعزيز بر حصير تنها اكتفا نمي كرد، بلكه مقداري خاك بر حصير مي ريخت و بر آن سجده مي نمود. ابن حجر در شرح صحيح بخاري

ص: 269


1- 107.نهايه ابن أثير:2، ماده رغم
2- 108.بحارالأنوار:82 / 147، باب ما يصحّ السجود عليه

مي گويد: كانَ عُمَرُ بْنُ عَبد العَزيز الخَليفَه الأَموَي لا يكتَفي بالخَمرَة، بَلْ كانَ يَضَعُ عَلَيْها التُّرابَ وَيسجُد عَلَيه. (1) حتّي عروه بن زبير نيز جز بر زمين بر چيز ديگر سجده نمي كرد. (2) مسروق كه يكي از تابعان است، به هنگام سفر، خشتي را با خود برمي داشت تا در كشتي بر آن سجده كند. (3) ابن ابي شيبه، شيخ بخاري مي گويد: نماز بر «طنفسه» {كه نوعي فرش كرك دار است} امري است جديد؛ و از رسول خدا به سند صحيح روايت شده است كه بدترين امور، امر بي سابقه است و هر امر بي سابقه بدعت است. (4) سجده بر تربت امام حسين عليه السلام در اينجا سؤالي مطرح است كه چرا شيعيان از ميان سرزمين هاي جهان، خاك كربلا را برگزيده اند و ترجيح مي دهند به هنگام نماز بر آن سجده نمايند و چرا قطعه هايي از تربت ياد شده را در مساجد و خانه هاي خود يا به هنگام مسافرت با خويش به همراه دارند؟ پاسخ اين پرسش روشن است و آن اين كه سجدگاه بايد از هر آلودگي پاك باشد، و چون در همه شرايط سجده بر زمين پاك امكان پذير نيست، به پيروي از تابعي بزرگ «مسروق بن أجدع» بخشي از خاك پاك را به صورت قطعه درآورده و همراه دارند تا در همه جا سجده بر خاك پاك امكان پذير باشد، درست مانند كساني كه در حال سفر، مقداري خاك همراه خود مي برند كه اگر نيازي به تيمم پيدا كردند، بر آن تيمم كنند وامّا اينكه چرا از ميان خاك ها، تربت كربلا را انتخاب كرده اند، علت آن است كه وقتي نمازگزار پيشاني خود را بر آن خاك مقدس مي گذارد، فداكاري هاي بي نظير بزرگ مرد تاريخ از خاندان رسالت را به ياد مي آورد كه جان و مال و فرزندان خود را در راه اعتلاي اسلام فدا نمود و زير بار ظلم و ستم نرفت و درس آزادگي و حميت و غيرت ديني به جهانيان آموخت. سجده بر تربت حسين عليه السلام نه تنها انسان را از مسير توحيد خارج نمي سازد، بلكه به سجود او اخلاص مي بخشد و او را براي فداكاري در راه دين كه نماز جزئي از آن است آماده مي سازد. علي بن عبداللّه بن عباس كه از تابعان است به «رزين» نوشت: أَن ابْعَثْ إِلَيّ بِلَوح مِنْ أَحجارِ المَروَه أَسْجُدُ عَلَيْهِ (5) «قطعه سنگي از سنگ هاي كوه مروه را براي من بفرست تا بر آن سجده كنم.» چراكه كوه مروه شاهد فداكاري هاي زن با ايماني است كه براي تهيه آب، هفت بار ميان دوكوه دويد، ودر راه خدا، سختي ها تحمل نمود. شيخ طوسي با سند خود از معاويه بن عمار نقل مي كند امام صادق عليه السلام كيسه زرد رنگي از جنس «ديبا» داشت كه مقداري از تربت امام حسين عليه السلام در آن كيسه بود، به هنگام نماز آن را بر روي سجاده خود مي ريخت و بر آن سجده مي كرد. (6) كساني كه سجده بر تربت كربلا را نوعي پرستش انسان تلقي مي كنند، «مسجود له» را از «مسجود عليه» باز نشناخته اند، در تمام احوال سجده براي خدا است و او «مسجود له» است، و چيزي كه پيشاني بر آن مي نهيم مسجود عليه» است؛ خاك باشد يا فرش، خاك كربلا باشد، يا خاك مدينه و يا سنگ مروه. 7 جمع بين دو نماز سؤال: چرا شيعيان نمازهاي پنجگانه را در سه وقت مي خوانند؟ پاسخ: مسأله» جمع بين الصلاتين» از مسائل مهم فقهي و حساس است كه اخيراً از طرف دانشمندان محقق شيعه مورد بحث و بررسي قرار گرفته است؛ زيرا برخي تصور مي كنند كه جمع بين دو نماز نوعي خواندن نماز در غير وقت شرعي است، براي روشن شدن موضوع ابتدا نكاتي را يادآور مي شويم: (7) 1. همه گروه هاي اسلامي در اين مسأله اتفاق نظر دارند كه در» عرفات» مي توان هر دو نماز ظهر و عصر را در وقت ظهر، با هم و بدون فاصله ادا كرد، و در «مزدلفه» نيز جايز است نماز مغرب و عشا را در وقت عشا بجا آورد. 2. حنفي ها مي گويند: جمع بين نماز ظهر و عصر در يك وقت، و نماز مغرب و عشا در يك وقت، تنها در همان دو مورد» عرفه» و» مزدلفه» جايز است و در ساير موارد، جايز نيست. 3. حنبلي ها، مالكي ها و شافعي ها مي گويند: جمع بين نماز ظهر و عصر و يا جمع ميان نماز مغرب و عشا در يك وقت خاص، علاوه بر دو مورد ياد شده، در حال سفر نيز جايز است. برخي از اين گروه ها، با هم خواندن دو نماز را در موارد اضطراري؛ مانند زماني كه باران ببارد و يا نمازگزار بيمار يا در هراس از دشمن باشد، جايز مي دانند. (8) 4. شيعه بر آن است كه هر يك از نمازهاي ظهر و عصر و نمازهاي مغرب و عشا، يك «وقت خاص» دارند و يك «وقت مشترك» ؛الف. وقت خاص نماز ظهر، از آغاز ظهر شرعي{وقت زوال} است تا مقدار زماني كه چهار ركعت نماز خوانده مي شود، در اين مدّت محدود، تنها نماز ظهر را مي توان بجا آورد. ب. وقت خاصّ نماز عصر، زماني است كه از آن لحظه تا وقت غروب، تنها به اندازه مدّت خواندن نماز عصر، فرصت باشد. ج. وقت مشترك بين دو نماز ظهر و عصر، از انتهاي وقت خاص نماز ظهر، تا ابتداي وقت خاص نماز عصر است. سخن شيعه آن است كه در تمام اين وقت مشترك، مي توان نماز ظهر و عصر را با هم و بدون فاصله خواند. اهل سنت به خاطر ديدگاه خاصي كه در تقسيم وقت {از زوال تا غروب} دارند، هيچ گاه به وقت مشترك ميان ظهر و عصر مثلاً قائل نيستند، زيرا معتقدند كه از اوّل زوال تا سايه شاخص به اندازه آن گردد، وقت مختص نماز ظهر است و نمي توان نماز عصر را در اين وقت به جا آورد، از آن به بعد وقت نماز عصر آغاز مي گردد تا غروب، و مختص به آن مي باشد با چنين ديدگاهي هرگز نمي توان بين دو نماز جمع كرد، زيرا لازمه آن اين است كه انجام يكي از آن در غير وقت خود باشد. شيعيان معتقدند كه اين تقسيم بندي، مربوط به وقت فضيلت هر دو نماز است، نه وقت اجزاء، يعني بهتر است نماز عصر را موقعي خواند كه سايه شاخص به اندازه آن باشد، ولي اگر كسي قبل از آن هم بخواند مجزي است، دقت فرماييد. از طرف ديگر روايات زيادي حاكي است كه رسول خدا، در سفر و احياناً در حضر بدون كوچك ترين عذر، ميان دو نماز جمع نموده است و آنان براي حفظ ديدگاه خود در تقسيم وقت ناچار شدند كه اين روايات را به نحو بسيار بعيد از واقع توجيه كنند، به تفسير اين روايات از ديدگاه شيعيان و اهل سنت توجه كنيد:الف. شيعه بر آن است كه بر مبناي اين روايات، پس از اتمام نماز ظهر، مي توان نماز عصر را بجا آورد و همچنين پس از خواندن نماز مغرب، مي توان نماز عشا را ادا نمود و اين مسأله به زمان يا مكان يا شرايط خاصّي بستگي ندارد، بلكه در همه جا و همه وقت، جايز است. ب. ديگران به خاطر نفي وقت مشترك و منحصر كردن وقت به وقت اجزاء مي گويند: مقصود روايت اين است كه نماز ظهر، در آخر وقت آن، و نماز عصر در اوّل وقت آن بجا آورده شود. دقت در فلسفه جمع بين دو نماز، بي پايگي اين تفسير را روشن مي سازد، زيرا علت تجويز جمع بين الصلاتين، ايجاد سهولت بر امت اسلامي است كه بتوانند در تمام حالات هر دو نماز ظهر و عصر را مثلاً در يك زمان بخوانند و اين در صورتي تحقق پيدا مي كند كه جز به مقدار چهار ركعت از اوّل و چهار ركعت از آخر، بقيه زمان ها «وقت مشترك» هر دو نماز باشد. امّا اگر جمع بين دو نماز را مطابق با نظر اهل سنت تفسير كنيم و بگوييم پيامبر صلّي الله عليه وآله ظهر را در وقتي بجا آورد كه با پايان آن، سايه شاخص به اندازه خود آن شود و سپس بلافاصله نماز عصر را بخواند، در اين صورت به جاي تسهيل، كار را مشكل و پيچيده تر كرده ايم، زيرا شناخت اول وقت و آخر آن در تمام اعصار، خصوصاً در مناطقي كه ابزار و ادوات دقيق موجود نباشد، بسيار كار مشكلي است. 8 خمس در غير غنائم جنگي سؤال: فقيهان سني خمس را فقط در غنائم جنگي واجب مي دانند، چرا فقيهان شيعه آن را توسعه داده اند؟ پاسخ: خمس، همان گونه كه در غنائم جنگي واجب است، در ديگر درآمدهاي مشروع نيز، با شرايطي كه فقها در كتاب خمس گفته اند، واجب و لازم است. اكنون مسأله را بر قرآن و سنت پيامبر صلّي الله عليه وآله عرضه مي كنيم. قرآن كريم مي فرمايد: «وَاعْلَمُوا أَنّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيء فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُربي وَالْيَتامي وَالْمَساكِينِ و ابنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ وَما أَنْزَلْنا عَلي عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرقانِ يَوْمَ التَقَي الْجَمْعانِ وَاللّهُ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ» (انفال / 41) «بدانيد هرگونه غنيمتي كه به دست آورديد، يك پنجم آن براي خدا و پيامبر و نزديكان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه است، اگر به خدا و آنچه كه بر بنده خود در روز جدايي حق از باطل و روز درگيري دو گروه نازل كرده، ايمان داريد، خداوند بر هر كاري تواناست آيا آيه مباركه تنها ناظر به غنائم جنگي است، يا مدلول وسيع و گسترده دارد؟ براي پاسخ به اين پرسش، بايد مادّه «غنم» از نظر لغت مورد بررسي قرار گيرد. در كتاب هاي فقهي هرگاه كه لفظ غنيمت به كار رود، ، معمولاً مورد آن، غنائم جنگي است، ولي اين سبب نمي شود كه ما دلالت آيه را محدود به درآمدهاي جنگي كنيم، بلكه اطلاق آيه كه هر درآمدي را شامل است، براي ما حجت مي باشد. لغت نويسان عرب براي لفظ غنيمت معني وسيعي ذكر مي كنند كه اختصاص به غنائم جنگي ندارد. برخي را يادآور مي شويم:1. خليل بن احمد فراهيدي {م170ه} مي گويد: «هر چه را كه انسان بدون رنج به دست آورد، غنيمت است». (9) 2. ازهري مي گويد: «غنم به دست آوردن چيزي است و اغتنام، بهره برداري از غنيمت است». (10) 3. ابن فارس مي نويسد: «غنم يك ريشه بيش نيست كه حاكي از به دست آوردن چيزي است كه پيش تر داراي آن نبوده است و بعد، در مورد غنائم جنگي به كار مي رود». (11) در اين جا به همين مقدار از گفتار بزرگان ادب اكتفا مي كنيم، با ذكر اين نكته كه تفسير غنيمت به مطلق «درآمد»، در اغلب لغتنامه هاي عربي وارد شده است. (12) اتفاقاً قرآن اين واژه را در مطلق «سود بردن» به كار مي برد، آنجا كه مي فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلا تَقُولُوا لِمَنِ أَلْقي إِلَيْكُمُ السَّلام لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياه الدُّنْيا فَعِنْدَ اللّهِ مَغانِمُ كَثِيرَه (نساء / 894) اي افراد با ايمان، هنگامي كه در راه خدا گام مي زنيد براي جهاد سفر مي كنيد تحقيق كنيد. و به كسي كه بر شما سلام مي كند نگوييد مؤمن نيستي، تا بخواهيد از اين راه به كالاهاي دنيوي دست يابيد، زيرا نزد خداوند بهره هاي فراواني است». جمله «فعند اللّه مغانم» در اين آيه، پاداش هاي دنيوي و اخروي را شامل مي شود، هر چند مربوط به درآمدهاي جنگي نباشد، بلكه مي توان گفت مراد از آن، پاداش اخروي است، در مقابل «عَرَضَ الْحَياه الدُّنيا»، «كالاهاي زندگي دنيوي». ابن ماجه در سنن خود، از رسول خدا صلّي الله عليه وآله نقل مي كند كه پيامبر صلّي الله عليه وآله به هنگام دريافت زكات مي فرمود: «خداوندا! اين زكات را براي پردازنده آن سود و پاداش قرار ده و آن را ضرر و زيان قرار مده». (13) احمد بن حنبل از رسول خدا صلّي الله عليه وآله نقل مي كند: «سود مجالسِ ياد خدا، بهشت است» (14) حضرتش ماه رمضان را چنين توصيف مي كند: «غنم للجنّة» (15) (سودي براي بهشت است». روشن ترين گواه بر اين كه آيه هر چند در مورد غنائم جنگي نازل شده است، ولي حكم آن اختصاص به مورد نزول ندارد، اين است كه فقهاي چهار مذهب اهل سنّت، در مواردي كه مال به دست آمده از غنائم جنگي نبوده است، پرداخت خمس را لازم دانسته و با آيه شريفه استدلال نموده اند. خمس در معادن خمس در معادن يكي از ماليات هاي اسلامي است كه اسلام آن را واجب كرده است و فقيهان حنفي به هنگام استدلال بر وجوب خمس در معادن با دو چيز استدلال كرده اند:1. آيه غنيمت {كه پيش تر آن را ذكر كرديم. }2. حديث پيامبر صلّي الله عليه وآله: «وفي الرِّكازِ الْخُمُسُ» (16) «در چيزهاي زير خاكي معدن و گنج خمس واجب است». بررسي كتب حديث بيانگر آن است كه در روايات متعددي جمله ياد شده از پيامبر صلّي الله عليه وآله وارد شده است. خمس درآمد كسب و كار از نظر شيعه به كليه درآمدهاي كسبي يك فرد، پس از كسر هزينه سال، خمس تعلق مي گيرد. البته در اين مسأله شرايط ديگري لازم است كه اينجا مجال بيان آن نيست، بلكه هدف اين است كه نشان دهيم قول اماميه در اين جا با رواياتي كه اهل سنّت از پيامبر اكرم صلّي الله عليه وآله نقل مي كنند، كاملاً موافق است. از آنجا كه در اين مختصر نمي توانيم همه آنچه را كه در اين مسأله آمده است، نقل كنيم، به نقل برخي از آنها بسنده مي كنيم:1. هيئت اعزامي «عبدالقيس» قبيله عبدالقيس در منطقه شرق عربستان زندگي مي كردند، و امروز نيز مردم قطيف و احساء و حتي بحرين منتسب به همين قبيله مي باشند. رئيس قبيله به نام عبدالقيس به حضور پيامبر صلّي الله عليه وآله رسيد و گفت: ميان ما و شما، قبايلي زندگي مي كنند كه مشرك هستند و اجازه نمي دهند ما، جز در ماه هاي حرام، به حضور شما برسيم. از شما مي خواهيم آموزش هاي لازم را به ما بدهيد و ما نيز آنها را به ديگران منتقل كنيم، پيامبر صلّي الله عليه وآله فرمود: «من شما را به چهار كار فرمان مي دهم و از چهار كار باز مي دارم: 1. فرمان مي دهم به ايمان به خدا و مي دانيد ايمان به خدا چيست؟ شهادت به يگانگي او، 2. به برپايي نماز، 3. پرداخت زكات، 4. پرداخت خمس از غنيمت». (17) بايد دقت شود كه مقصود از مغنم چيست؟ در اينجا دو احتمال وجود دارد:أ. غنائم جنگي. ب. درآمدهاي حلال. مسلّماً احتمال نخست منفي است، زيرا هيئت عبدالقيسي آشكارا مي گفتند كه ما توان ملاقات با شما را جز در ماه هاي حرام نداريم؛ زيرا خروج ما از منطقه و عبور از ميان قبايل، مايه خطر و خونريزي است. چنين مردمي چگونه مي توانستند به جنگ با دشمن بپردازند و از آنها غنيمت بگيرند؟ ! از اين گذشته جهاد با دشمن بدون اذن پيامبر و جانشين او جايز نيست. ممكن است تصوّر شود كه مقصود، شبيخون زدن و غارت كردن است. اين احتمال نيز صحيح نيست، زيرا پيامبر اكرم صلّي الله عليه وآله از هر نوع غارت نهي كرده و سخن ايشان در كتب حديث وارد شده است كه: «نهي النبيّ عن النهب...»؛


1- 109.فتح الباري:1 / 410؛ شرح الاحوذي:1 / 272
2- 110.فتح الباري:1 / 410؛ شرح الاحوذي:1 / 272
3- 111.طبقات كبري:6 / 79، چاپ بيروت
4- 112.المصنف:2
5- 113.اخبار مكه، تأليف ازرقي3 / 151
6- 114.وسائل:3 / 608، باب 16 از ابواب ما يصحّ عليه السجود
7- 115.درباره جمع بين صلاتين رساله هاي ارزنده اي نوشته شده است، مانند: رسائل فقهيه نگارش علامه شرف الدين عاملي، و الجمع بين الصلاتين، نگارش نجم الدين عسكري، و الانصاف في مسائِلَ دامَ فيها الخلاف، از اين قلم. آنچه در اينجا مي خوانيد عصاره اي از تحقيقات گذشتگان، به قلم آقاي سيد رضا حسيني نسب در كتاب "شيعه پاسخ مي دهد"، است
8- 116.با اقتباس از:"الفقه علي المذاهب الأربعه"، كتاب الصلاة، الجمع بين الصلاتين تقديماً و تأخيرا
9- 117.كتاب العين، ج4، ص 426، ماده غنم
10- 118.تهذيب اللغه، ماده غنم
11- 119.مقاييس اللغه، ماده غنم
12- 120.نهايه ابن اثير، و قاموس فيروز آبادي، تاج العروس زبيدي، ماده غنم مراجعه فرماييد
13- 121.سنن ابن ماجه، كتاب زكات، باب ما يقال عند اخراج الزكاة، حديث1797
14- 122.مسند احمد، ج2، ص 330 و 374 و 524
15- 123.مسند احمد، ج2، ص 377
16- 124.الفقه الإسلامي وأدلّته، ج2، ص 776؛ مسند احمد، ج1، ص 314؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص839، چاپ 1373
17- 125.صحيح بخاري، ج4، ص 250، باب "واللّه خلقكم وما تعملون" از كتاب توحيد؛ صحيح مسلم، ج1، ص 35 36، باب الأمر بالايمان

صحيح بخاري(1)127.فتوح البلدان، ج1، ص 81، باب يمن؛ سيره ابن هشام، ج4، ص 265(2)128.الوثائق السياسية، ص 265، شماره 157


1- «پيامبر از غارت گري نهي كرد.» در اين صورت جز درآمدهاي حلال انسان، پس از كسر هزينه ها، چيز ديگري مورد نظر نخواهد بود. 2. پيامبر صلّي الله عليه وآله آنگاه كه عمرو بن حزم را به يمن اعزام كرد، فرماني براي او نوشت كه بخشي از آن چنين است: «أَمَرَهُ بِتَقْوَي اللّه في أَمْرِهِ كُلّهِ، وَأَنْ يَأْخُذَ مِنَ الْمَغانِمِ خُمسَ اللّهِ وَما كَتَبَ عَلي الْمُؤْمِنينَ مِنَ الصَّدَقَه مِنَ الْعِقار عُشرُ ما سَقي البَعلَ، وَسَقَتِ السَّماءُ، وَنصفُ العُشر مِمّا سَقَي الغرب
2- . نخست برخي از واژگان به كار رفته در فرمان را توضيح مي دهيم:الف. «العقار» به معني زمين است و در اين جا مقصود، زمين هاي كشاورزي است. ب. «البعل» درختاني است كه نياز به آبياري ندارند؛ زيرا ريشه هاي آنان از آب هاي سطحي مجاور رودخانه ها استفاده مي كند. ج. «الغرب» به معني دلو بزرگ است و منظور درختاني است كه با كشيدن آب با دلو، آبياري مي شوند. پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله در اين حديث، پس از امر به تقوا، دو نوع ماليات اسلامي را يادآور مي شود:1. خمس غنائم. 2. زكات زمين، گاهي يك دهم و گاه يك بيستم زميني كه به وسيله باران يا آبهاي مجاور سيراب مي شود. به خاطر كمتر بودن هزينه يك دهم و زميني كه با دلو و كشيدن آب از چاه آبياري مي شود، يك بيستم. پيامبر صلّي الله عليه وآله، عمرو بن حزم را به عنوان فرماندار يمن اعزام كرد، نه به عنوان يك فرد نظامي كه در آنجا با مشركان جهاد كند، زيرا اهل يمن اسلام را پذيرفته بودند، طبعاً مقصود از جمله «وأنْ يَأخُذ مِنَ المَغانِم خُمُسَ اللّه» درآمدهاي حلال كسب است. در اين مورد، عهدنامه هاي فراواني از جانب پيامبر صلّي الله عليه وآله به شخصيت هايي كه در اطراف شبه جزيره زندگي مي كردند، نوشته شده و در همه آنها پرداخت خمس از غنائم وارد شده است، در حالي كه اين افراد، فرماندهان نظامي و رجال جنگي نبودند، بلكه در منطقه خود رهبري و رياست داشتند و پيامبر صلّي الله عليه وآله به آنها دستور مي دهد كه خمس درآمدها را جمع كنند و براي او بفرستند. 3. پيامبر صلّي الله عليه وآله در ضمن عهدي به جهينه بن زيد چنين نوشت: «زير زمين و روي آن و كف دره ها و روي آنها از آن شما باشد، از چراگاه هاي آن استفاده كنيد و از آب آنها مصرف كنيد، به شرط آن كه يك پنجم درآمد خود را بپردازيد».
فصل هشتم
مسائل تاريخي

1 صلح امام حسن عليه السلام سؤال: آيا صلح امام حسن عليه السلام با معاويه نشان دهنده حسن روابط اهل بيت با معاويه نبود؟ پاسخ: صلح امام حسن از رويدادهاي تاريخي صدر اسلام است كه محققان درباره آن زياد سخن گفته و كتاب ها و رساله ها نوشته اند و حقايقي را روشن ساخته اند. همه آنها به اين نتيجه رسيده اند كه امام عليه السلام از روز نخست آماده قيام و دفاع از حريم خلافت بود و هرگز صلح و سازش در برنامه او نبود، لذا وقتي خبر حركت معاويه از شام به كوفه رسيد، دستور داد كه در مسجد جمع شوند، آنگاه خطبه اي آغاز كرد و پس از اشاره به بسيج نيروهاي معاويه، مردم را به جهاد در راه خدا و ايستادگي در مبارزه با پيروان باطل دعوت نمود و لزوم صبر و فداكاري و تحمل دشواريها ر ا گوشزد كرد. امام عليه السلام با اطلاعي كه از روحيه مردم داشت، نگران بود كه دعوت او را اجابت نكنند. اتفاقاً همين طور شد و پس از پايان خطبه مهيّج حضرت، همه سكوت كردند و احدي سخنان آن حضرت را تأييد نكرد! اين صحنه به قدري اسف انگيز و تكان دهنده بود كه يكي از ياران دلير و شجاع اميرمؤمنان عليه السلام كه در مجلس حضور داشت، مردم را به خاطر اين سستي و افسردگي به شدت توبيخ كرد و آنها را قهرمانان دروغين و مردمي ترسو و فاقد شجاعت خواند و از آنها دعوت كرد كه در ركاب امام براي جنگ با اهل شام آماده گردند. (1)

ص: 272


1- 129.ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ط 2، نجف، منشورات المكتبه الحيدرية، 1385ه. ق، ص 39 احمد بن يحيي البلاذري، انساب الأشراف، ط 1، ص60، تحقيق: شيخ محمد باقر محمودي، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، 1397ه ق، ص32

اين سند تاريخي نشان مي دهد كه مردم عراق تا چه حد به سستي و بي حالي گراييده بودند و آتش شور و سلحشوري و مجاهدت، در آنها خاموش شده بود و حاضر نبودند در جنگ شركت كنند. سرانجام پس از فعاليت ها و سخنراني هاي عده اي از ياران بزرگ حضرت مجتبي به منظور بسيج نيروها و تحريك مردم براي جنگ، امام عليه السلام با عده كمي كوفه را ترك كرد و محلي در نزديكي كوفه به نام «نُخيْلَه» را اردوگاه قرار داد و پس از ده روز اقامت در «نخيله» به انتظار رسيدن قواي تازه، جمعا «چهار هزار نفر» در اردوگاه حضرت گرد آمدند! به همين جهت امام ناگزير شد دوباره به كوفه برگردد و اقدامات تازه و جدّي تري جهت گردآوري سپاه به عمل آورد (1) خستگي مردم عراق پس از سه جنگ جمل، صفين و نهروان از يك طرف و وجود عناصر متضاد در سپاه امام از طرف ديگر و خيانت فرماندهان او از طرف سوم سبب شد كه صلح بر امام تحميل شود. اين حقيقت را امام در يكي از سخنان خود بيان كرده و مي فرمايد: من به اين علت حكومت و زمامداري را به معاويه واگذار كردم كه اعوان و ياراني براي جنگ با وي نداشتم. اگر ياراني داشتم، شبانه روز با او مي جنگيدم تا كار يكسره شود. من كوفيان را خوب مي شناسم و بارها آنها را امتحان كرده ام. آنها مردمان فاسدي هستند كه اصلاح نخواهند شد، نه وفادارند، نه به تعهدات و پيمان هاي خود پايبندند و نه دو نفر از آنان با هم موافقند. برحسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه مي كنند، ولي در عمل با دشمنان ما همراهند. پيشواي دوم كه از سستي و عدم همكاري ياران خود به شدت ناراحت و متأثّر بود، روزي خطبه اي ايراد فرمود و در آن چنين گفت: درشگفتم از مردمي كه نه دين دارند و نه شرم و حيا. واي برشما! معاويه به هيچ يك از وعده هايي كه در برابر كشتن من به شما داده، وفا نخواهد كرد. اگر من با معاويه بيعت كنم، وظايف شخصي خود را بهتر از امروز مي توانم انجام بدهم، ولي اگر كار به دست معاويه بيفتد، نخواهد گذاشت آيين جدم پيامبر را در جامعه اجرا كنم. به خدا سوگند {به علت سستي و بي وفايي شما} ناگزير شدم زمامداري مسلمانان را به معاويه واگذار كنم، يقين بدانيد زير پرچم حكومت بني اميه هرگز روي خوش و شادماني نخواهيد ديد و گرفتار انواع اذيت ها و آزارها خواهيد شد. اكنون گويي به چشم خود مي بينم كه فردا فرزندان شما بر در خانه فرزندان آنها ايستاده و درخواست آب و نان خواهند كرد؛ آب و ناني كه از آنِ فرزندان شما بوده و خداوند آن را براي آنها قرار داده است، ولي بني اميه آنها را از در خانه خود رانده و از حق خود محروم خواهند ساخت». آنگاه امام افزود: «اگر ياراني داشتم كه در جنگ با دشمنان خدا با من همكاري مي كردند، هرگز خلافت را به معاويه واگذار نمي كردم، زيرا خلافت بر بني اميه حرام است (2) اين بيان، پرده از چهره اين رويداد تاريخي برمي دارد و نشان مي دهد كه:اوّلاً، امام خواهان صلح نبود، بلكه به خاطر فقدان ياور و سستي مردم كوفه و ديگر عواملي كه به آنها اشاره شد، صلح را پذيرا شد. ثانياً، صلح حضرت نشانه حسن روابط با معاويه و پيروان او نبوده است. 2 ازدواج امّ كلثوم سؤال: آيا ازدواج عمر با ام كلثوم دختر علي عليه السلام گواه بر حسن روابط نيست؟ پاسخ: پرسش ياد شده، يك سؤال تاريخي محض نيست بلكه پيوند ناگسستني با عقايد و انديشه هاي شيعي درباره خلفا دارد. ما در گذشته در پاسخ برخي از پرسش ها به روشني ثابت كرده ايم كه پس از درگذشت پيامبر صلّي الله عليه وآله، خانه حضرت زهرا {عليها السلام}، مورد تجاوز قرار گرفت؛ به گونه اي كه خليفه نخست، در آخرين روزهاي زندگي، آرزو مي كرد كه اي كاش، به خانه وحي تجاوز نمي كرد. خليفه دوم نيز با آتش در برابر خانه دخت گرامي پيامبر صلّي الله عليه وآله حاضر شد... با اين شرايط چگونه مي توان، به آساني پذيرفت كه فرد متجاوز، از دختر زهرا {عليها السلام} خواستگاري كرده و پدر و كسان دختر با دست و دل باز، دسته گل زهرا را به وي اهدا كرده باشند؟ !از اين جهت چنين مسائلي به خاطر تعدد ابعاد، بيش از هزار سال مورد بحث و بررسي قرار گرفته است و چون صفحات كتاب محدود است، تنها نظريات گوناگون پي افكنان كلام و حديث شيعي را در اينجا مي آوريم:1. نظريه شيخ مفيد شيخ مفيد {336 413}، در رساله ويژه اي كه در اين موضوع نوشته، در صحت آن تشكيك كرده و مي گويد: خبر تزويج از طريق زبير بن بكار نقل شده و او مورد اعتماد نيست، به خصوص كه او از دشمنان علي عليه السلام بود، طبعاً نقل وي، به ويژه آنچه مربوط به بني هاشم است، قابل پذيرش نخواهد بود. آنچه مايه انتشار اين خبر گرديد، اين است كه ابومحمد، حسن بن يحيي علوي آن را در كتاب «النسب» خود نقل كرده و از آنجا كه فردي علوي آن را نقل كرده است، گروهي آن را پذيرفتند. آنگاه شيخ مفيد، استاد عقايد شيعه، به وجود تناقض ها و اختلاف هاي عجيب و غريب در نقل اين قطعه از تاريخ اشاره مي كند و مي گويد: نقل هاي مختلفي در اين باره وجود دارد، از جمله اين كه: 1. علي عليه السلام او را به عقد عمر درآورد. 2. اين كار به وسيله عباس عموي علي عليه السلام صورت پذيرفت. 3. اين كار از روي تهديد انجام گرفت. 4. عروسي صورت پذيرفت و عمر از او داراي فرزندي به نام «زيد» شد. 5. خليفه پيش از مراسم عروسي كشته شد. 6. زيد نيز داراي فرزندي بود. 7. او كشته شد و وارثي نداشت. 8. او و مادرش در يك روز كشته شدند. 9. مادرش پس از وي زنده بود(3).. 10 مهريه او چهل هزار درهم بود. 11. مهريه او چهار هزار درهم بود. 12. مهريه او پانصد درهم بود. اين اختلاف ها شك و ترديد را در ذهن انسان زنده كرده و اصل تزويج را زير سؤال مي برد. (4) 2. امّ كلثوم ربيبه امام عليه السلام بود برخي از نويسندگان معتقدند امّ كلثومي كه به تزويج خليفه درآمد، ربيبه امام علي عليه السلام بود، نه دختر صلبي او؛ زيرا اسماء بنت عميس پس از درگذشت جعفر بن ابي طالب، با ابوبكر ازدواج كرد و از اين ازدواج دختري به نام امّ كلثوم متولد شد. پس از درگذشت خليفه نخست، اسماء با علي عليه السلام ازدواج كرد و دختر خود را به عنوان ربيبه به خانه امام آورد، سپس همين ربيبه به عقد عمر بن خطاب درآمد. اين نظريه چندان استوار نيست؛ زيرا درست است كه ابوبكر دختري به نام امّ كلثوم داشت، ولي مادر او «حبيبه» دختر يكي از انصار، به نام زيد بن خارجه بود. امّ كلثوم دختر ابي بكر را طلحه بن عبيداللّه تزويج كرد و از او فرزنداني به نام هاي محمد و زكريا و عايشه به دنيا آمدند. پس از كشته شدن طلحه، عبدالرحمن بن عبداللّه وي را تزويج كرد. خلاصه اين كه اسماء بنت عميس با ازدواج با ابي بكر، جز يك فرزند به نام «محمد» به دنيا نياورد. بنابراين، نمي توان گفت امّ كلثوم مورد گفتگو، دختر اسماء بنت عميس است؛ زيرا اصلاً اسماء دختري از ابو بكر نداشت و امّ كلثوم كه دختر ابو بكر بود، از مادري به نام «قتيله» (. متولد شده و او هم با طلحه بن عبيداللّه {نه عمر ابن خطاب} ازدواج كرد (5) 3. واكنش هاي مختلف در برابر خواستگاري خليفه انگيزه ظاهري خليفه براي ازدواج، حديثي بود كه از پيامبر نقل مي كرد: هر نوع پيوند نسبي و سببي روز قيامت از هم گسسته مي شود، جز پيوند با من از طريق نسب يا سبب (6) آنگاه خليفه افزود: من با پيامبر مدّت ها زندگي كرده ام، مي خواهم اين كار انجام بگيرد. ولي در باطن انگيزه ديگري در كار بود و آن اين كه از اين طريق مي خواست بر اعمال گذشته خود سرپوش بگذارد و با آن پيوند خويشاوندي، گذشته به فراموشي سپرده شود. آنگاه كه خواستگاري انجام گرفت، اميرمؤمنان به صورت هاي مختلف عذر خواست كه اين كار انجام نگيرد: الف. فرمود: دخترم كوچك است {فعلاً هنگام ازدواج او نيست}. خليفه پاسخ داد: به خدا سوگند منظور تو آن نيست، ما مي دانيم منظور تو چيست، تو خواستي از اين كار جلوگيري كني. (7) ب. بار ديگر عمر بر خواستگاري اصرار كرد، حضرت اين بار عذر ديگري آورد. با توجه به آنچه در كتاب هاي فريقين وارد شده، ازدواج رخ داده و متصدي آن عموي امام، عباس بن عبدالمطلب بوده است، ولي سخن اين جا است كه آيا اين پيوند، با طيب خاطر انجام گرفته و يا فشارهايي از خارج و داخل در آن مؤثر بوده است. شما با يك محاسبه كوتاه و داوري وجدان مي توانيد پايه اين ازدواج را از منظر طيب نفس و طوع و رغبت به دست بياوريد. 1. شكي نيست كه روابط خاندان رسالت با خليفه وقت كاملاً تيره و تار بود ويورش به خانه وحي و هتك حرمت دخت گرامي پيامبر صلّي الله عليه وآله چيزي نيست كه بتوان آن را انكار نمود و ما مدارك آن را در پاسخ به يكي از پرسش ها ارائه كرديم. 2. عمر فردي خشن و تندخو بود، هنگامي كه خليفه او را بر خلافت برگزيد، گروهي از صحابه بر اين امر اعتراض كردند و گفتند: يك فرد خشن و تندخو را بر ما مسلط كردي؟ 3. طبري مي نويسد: خليفه، نخست از دختر ابوبكر به نام «ام كلثوم» خواستگاري كرد ولي دختر ابوبكر به خاطر تندي اخلاق خليفه، دست رد بر اين خواستگاري زد. (8) بنابراين نمي توان اين ازدواج را نشانه حسن روابط دانست. آنچه از مدارك شيعي استفاده مي شود، تنها عقدي بوده و بس. و امّا اين كه مراسم ديگري انجام گرفته يا نه، چندان روشن نيست. حتي امام صادق عليه السلام مي فرمايد: روزي كه عمر بن خطاب درگذشت، اميرمؤمنان، دخترش ام كلثوم را به خانه خود آورد. (9) مسعودي مي نويسد: عمر از اين ازدواج طرفي نبست و ثمره اي به نام فرزند نداشت. (10)، مي گويد: عاصم و عبيداللّه وزيد از يك مادر متولد شده اند در حالي كه ديگران مي گويند: زيد از ام كلثوم متولد شده است. در كنار اين حادثه، بسياري از مورخان و رجال نويسان مطالبي را متذكر شده اند كه هيچگاه قابل پذيرش نيست و با كرامت و عفت خاندان رسالت سازگار نمي باشد. از اين گذشته اسانيد آنها نيز مخدوش و مردود است، و لذا از آوردن آنها خودداري مي كنيم.

ص: 273


1- 130.آ ل ياسين، شيخ راضي، صلح الحسن، ط 2، منشورات دارالكتب العراقيه في الكاظميه، ص102
2- 131.شُبَّر، سيد عبدالله، جلاء العُيون، قم، مكتبه بصيرتي، ج1، ص 345 346) (مجلسي، بحار الأنوار، تهران، المكتبه الإسلاميه، 1393ه. ق، ج 44، ص147 طبرسي، احتجاج، نجف، المطبعه المرتضويه، ص 157
3- 132.زبير بن بكار از اولاد زبير صحابي، قاضي عصر معتصم عباسي است كه در مكه به سال 256 درگذشت
4- 133.مصنفات الشيخ المفيد:7، 86، 90، اختلافات بحث انگيز كه شيخ به آن اشاره كرده، در كتاب "الذريه الطاهرة" نگارش ابي بشر دولابي 224 310، صفحات 157، 162 آمده است
5- 134.اسدالغابه، ج5، ص 395
6- 135.الطبقات الكبري، ج8، ص 463
7- 136.الطبقات الكبري، ج8، ص 464؛ الذريه الطاهره، ابي بشر دولابي {224 360}، ص 155
8- 137.تاريخ طبري، ج5، ص 58
9- 138.كافي، ج6، ص 115
10- 139.مروج الذهب، ج2، ص 321، چاپ دار الاندلس
فصل نهم
صحابه

1 روايات صحابي سؤال: چرا شيعه روايات صحابه را نمي پذيرد؟ پاسخ: رواياتي كه از پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله به وسيله راويان نقل مي شود، بر سه دسته اند:1. خبر متواتر. 2. خبر مقرون به قرائن مفيد علم. 3. خبر واحد. همه عقلاي جهان به دو قسم نخست عمل مي كنند و هرگز به وضع راوي و شرايط او نمي نگرند؛ زيرا خبر از نظر قوت و قدرت، به حدي است كه علم آفرين بوده و هر نوع شك و ترديد را از بين مي برد. امّا خبر متواتر چيست و چه شرايطي دارد و يا خبر مقرون به قرائن كه علم آفرين است، كدام است؟ در كتاب هاي علم اصول و به ويژه علم درايه درباره آنها سخن گفته شده و شيعه هم به عنوان گروهي از عقلاي جهان بر اين دو دسته از روايات عمل مي كند. سخن درباره دسته سوم از روايات است:از آنجا كه در مسائل اعتقادي، هدف ايمان و اعتقاد است و خبر واحد در اين عرصه فاقد ارزش است؛ زيرا نتيجه مطلوب از آن حاصل نمي شود، ولي اگر خبر مربوط به احكام و مسائل عملي باشد، هرگاه سلسله سند، همگي عادل و پاكدامن و پرهيزگار باشند، شيعه به اين حديث عمل مي كند و در اين مورد، فرقي ميان تابعي و صحابي قائل نيست. ولي اگر يكي از راويان، مخدوش و ضعيف باشد، چنين خبري حجت نبوده و قابل احتجاج نيست، همين ضابطه در رواياتي كه به وسيله راويان از ائمه اهل بيت عليهم السلام نقل مي شود نيز حاكم و صادق است. خوشبختانه قسمتي از روايات پيامبر اكرم صلّي الله عليه وآله از طرق صحيح در اختيار ماست، بخشي از آنها از طريق امامان اهل بيت عليهم السلام از پيامبر صلّي الله عليه وآله نقل شده و برخي ديگر از طريق راويان معتبر و با تقوا، و شيعه به همه اينها عمل مي كند. آنچه در سؤال آمده، خيالي بيش نيست. برخي از رواياتي كه مورد عمل فقيهان شيعه است، در صحيح بخاري و مسلم و ديگر سنن نيز آمده است، ولي مهم اين است كه سند پيراسته از نقد و جرح باشد. در پايان يادآوري مي كنيم كه از نظر فقه ما، كساني كه ناصبي هستند و بغض اهل بيت عليهم السلام را در دل دارند، كافر و غير قابل اعتمادند، ولي متأسفانه اين ميزان در برخي از كتاب هاي حديثي ناديده گرفته شده، مثلاً عمران بن حطّان، كه در رأس خوارج قرار دارد، در سلسله سندهاي صحيح بخاري و غيره وجود دارد كه از نظر ما قابل اعتماد نمي باشد. 2 انتقاد از صحابه سؤال: با انتقاد از صحابه، دين متزلزل مي شود، چون دين به وسيله آنها به ما رسيده است؟ ! پاسخ: چنين سخني بر پايه و اساس پذيرفته نشده اي استوار است و آن اين كه روايات همه صحابه پيامبر، مردود و غير مقبول است؛ در حالي كه اين اصل، صحت ندارد.

ص: 274

در گذشته يادآور شديم كه ياران پيامبر نيز همانند تابعان، به صالح و ناصالح؛ و مقبول و غير مقبول تقسيم مي شوند و نپذيرفتن روايات صنف دوم، دليل بر اين نيست كه همه روايات صحابه پيامبر از درجه اعتبار ساقط است. از اين گذشته، روايات پيامبر صلّي الله عليه وآله از طريق پيشوايان معصوم عليهم السلام يعني علي بن أبي طالب عليه السلام و خاندان رسالت، كه خود از برترين صحابه بوده اند، در اختيار ما قرار گرفته است و نپذيرفتن روايات انسان هاي ضعيف يا مجهول و مبهم دليل بر نفي كلي نيست و سبب تزلزل دين نمي گردد، زيرا پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله دو حجّت گرانبها از خود به يادگار نهاده و امّت اسلامي با تمسك به اين دو، از هر مرجعي بي نياز خواهند بود. اصولاً اين پرسش شگفت آور است، سؤال كننده به جاي اين كه پايه هاي دين را محكم و استوار سازد، مي گويد: اگر صحابه نقد پذير باشند، دين متزلزل مي شود، در حالي كه ديني كه اساس آن به وسيله خداوند متعال و پيامبر گرامي صلّي الله عليه وآله گذاشته شده و با وعده الهي تا روز قيامت باقي است، «با نقد چند نفر» هرگز متزلزل نخواهد شد. 3 امام علي عليه السلام و تأييد خلفا سؤال: امام علي عليه السلام خلفا را تأييد مي كرد، به چه دليل شما شيعيان خلافت آنان را نمي پذيريد؟ پاسخ: رفتار امام علي عليه السلام با خلفا را بايد در دو زمينه مورد بررسي قرار داد:1. به رسميت شناختن خلافت آنان. 2. همكاري امام با دستگاه خلفا در حل معضلات ديني و مشكلات سياسي. و اين دو مطلب بايد از يكديگر تفكيك شود. با قطع و يقين مي گوييم كه موضع امام در مورد اوّل كاملاً منفي بود و در مورد دوم مثبت. در مورد دلايل منفي بودن موضع امام در مورد نخست بايد گفت:اوّلاً: علي عليه السلام چگونه مي تواند خلافت ديگران را به رسميت بشناسد، در حالي كه وي از جانب خدا در مواضع مختلف و به ويژه روز غدير، به عنوان ولي مسلمانان و سرپرست آنان معرفي شده است؟ ولايت امام، يك حكم آسماني بود كه جز خدا، هيچ فردي نمي تواند آن را دگرگون سازد، چنان كه مي فرمايد: «وَما كانَ لِمُؤْمِن وَلا مُؤْمِنَه إِذا قَضَي اللّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الخيره مِنْ أَمرِهِم». (احزاب / 36) «هيچ مرد و زن با ايماني حق ندارد هنگامي كه خدا و پيامبر او درباره امري حكمي كنند، اختياري {در برابر فرمان خدا} داشته باشد». امامت امام حق شخصي وي نبود كه از آن چشم پوشي كند، بلكه حكم الهي بود كه كسي قادر بر تغيير آن نيست، امّا اگر شرايط براي اجراي اين حكم فراهم نباشد، مصلحت ايجاب مي كند كه درباره آن سكوت كند، نه اين كه ديگري را جاي خود بنشاند. ثانياً: تاريخ سقيفه و بررسي زندگي امام عليه السلام حاكي است كه آن حضرت با وجود شديدترين فشارها، دست بيعت به سوي خلفا دراز نكرد. معاويه در يكي از نامه هاي خود به علي عليه السلام مي نويسد: «تو همان كسي هستي كه به سان شتر افسار زده به سوي بيعت كشيدند» ؛ و اين جمله بيانگر آن است كه فشار براي بيعت به حدي بود كه امام را به زور از خانه خود بيرون كردند و به مسجد بردند. امام عليه السلام در پاسخ نامه معاويه، اين بي حرمتي را انكار نمي كند، ولي تصريح مي كند كه اين نشانه مظلوميت اوست، آنجا كه مي فرمايد: «گفتي كه همچون شتر، افسار زدند و كشيدند كه بيعت كنم، عجبا! به خدا سوگند خواستي مذمت كني ولي ناخود آگاه ستودي. خواستي رسوا كني ولي رسوا شدي. براي يك مسلمان نقص نيست كه مظلوم واقع شود، مادام كه در دين خود ترديد نداشته باشد و در يقين خود شك نكند. (نهج البلاغه، نامه 28) ثالثاً:بخاري، كه كتاب حديثي خود را بر وفق سياست حاكم بر عصر خويش نوشته، در كتاب «مغازي» به سندي از عايشه چنين نقل مي كند:فاطمه دخت پيامبر كسي را به نزد ابوبكر فرستاد تا سه چيز را برگرداند:الف. ميراث او از رسول خدا صلّي الله عليه وآله. ب. فدك. ج. آنچه از خمس غنايم خيبر مانده است. ابوبكر در پاسخ

ص: 275

گفت: از پيامبر شنيده است: «لا نُوَرث، ما تركناه صدقة»: «ما ارث نمي گذاريم، آنچه از ما باقي مي ماند، صدقه است» و زندگي آل محمد صلّي الله عليه وآله از همين مال تأمين مي شود. تا اين كه مي گويد: فاطمه از موضع گيري منفي ابوبكر خشمگين شد. او را ترك كرد و ديگر با او سخن نگفت و پس از پيامبر شش ماه زنده بود. (1) وقتي فاطمه {عليها السلام} درگذشت، شوهرش علي عليه السلام او را شبانه دفن كرد و ابوبكر را از درگذشت او آگاه نساخت و تا فاطمه زنده بود، علي با ابو بكر بيعت نكرد. (2) حديث ياد شده حاكي است كه امام و همسرش، مدت شش ماه از بيعت با او سرباز زدند. اگر خلافت ابو بكر، شرعي و به اصطلاح جامع الشرايط بود، چرا دختر گرامي پيامبر، فاطمه {عليها السلام} در حالي كه بر او خشمگين بود، جهان را وداع كرد و همسر او نيز تا شش ماه با او دست بيعت نداد؟ در اين جا نوعي تناقض از نظر اصول اهل سنت وجود دارد؛ زيرا مورخان بر اين نظريه اند كه دخت گرامي پيامبر، با خليفه بيعت نكرد و تا آخرين لحظه زندگي، با او سخن نگفت. حتي مي گويند مادام كه دخت گرامي پيامبر در قيد حيات بود، علي عليه السلام با ابوبكر بيعت نكرد، بلكه پس از گذشتن شش ماه از حادثه سقيفه با او بيعت نمود. (3) از طرفي در صحاح و مسانيد نقل مي كنند كه هر كس با امام زمان خود بيعت نكند، مرگ او مرگ جاهليت است. مسلم در صحيح خود چنين نقل مي كند: «هر كس بميرد و در گردن او بيعت [امامي] نباشد، با مرگ جاهليت از جهان رفته است». (4) و نيز احمد بن حنبل در مسند خود نقل مي كند: «هركس بدون شناخت امام خود بميرد، مرگ او به سان مرگ افراد در جاهليت است». (5) اكنون اين دو گزاره را چگونه تصديق كنيم؟ از يك طرف، رضايت وخشنودي زهرا {عليها السلام} ملاك خشنودي خدا و خشم او نشانه خشم خداست، و نيز وي از سروران زنان جهان است. (6) طبعاً يك چنين فردي، پاك و معصوم خواهد بود. از طرف ديگر او با خليفه بيعت نكرد و به همان حالت به لقاء اللّه پيوست. اكنون بايد اين تعارض را به يكي از دو طريق حل كرد: الف. مرگ زهراي اطهر {عليها السلام} كه محور رضا و خشم الهي و سرور زنان بهشت بود، بر اثر عدم بيعت با امام عصر خود نعوذ باللّه مرگ جاهليت بوده است. ب. خليفه وقت، امام زمان خود نبوده و بدون جهت منصب خلافت را اشغال كرده است و امام همان فردي بود كه در سرزمين غدير، بر خلافت او تنصيص شد و زهرا {عليها السلام} از روز نخست با او بيعت كرده و تا جان بر لب و توان در بدن داشت، از ياري او باز نايستاد. رابعاً: كلمات امام در موارد مختلف حاكي از آن است كه او تا آخرين لحظات زندگي، خود را شايسته خلافت مي دانست و اين كه خلافت حق مسلم او بود و از وي گرفته شد. در اين مورد، علاوه بر خطبه «شقشقيه» كه همه با او آشنا هستيم، سخنان ديگر او حاكي از غصب خلافت و عقب زدن او است كه ما در اين جا به برخي از سخنان آن حضرت اشاره مي كنيم:الف. «به خدا سوگند از روزي كه خدا جان پيامبر خويش را تحويل گرفت تا امروز همواره حق مسلم من از من سلب شده است». (نهج البلاغه، خطبه 6) ب: «شخصي در حضور جمعي به من گفت: پسر ابوطالب! تو بر امر خلافت حريصي؛ به او گفتم: «بلكه شما حريص تر و از پيغمبر دورتريد و من از نظر روحي و جسمي نزديك ترم. من حق خود را طلب كردم و شما مي خواهيد ميان من و حق خاص من حائل و مانع شويد و مرا از آن منصرف سازيد. آيا آن كه حق خويش را مي خواهد حريص تر است يا آن كه به حق ديگران چشم دوخته است؟ همين كه او را در برابر حاضران با نيروي استدلال كوبيدم به خود آمد و نمي دانست در جواب من چه بگويد».

ص: 276


1- 140.متن حديث چنين است: "فوجدتْ فاطمه علي أبي بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتّي توّفيت" محقق صحيح بخاري، فعل "فوجدت" را به "غضبت" تفسير كرده است. بنابراين، فاطمه جان به جان آفرين داد در حالي كه از خليفه وقت خشمگين بود. همچنين بخاري در "باب مناقب قرابه رسول اللّه صلَّي اللّه عليه و آله و سلَّم: 3714، نقل مي كند كه آن حضرت فرمود: "فاطمه بضعه منّي، فمن أغضبها، أغضبني
2- 141.صحيح بخاري، باب غزوه خيبر، حديث 4241
3- 142.صحيح بخاري، كتاب فرض الخمس، حديث3093
4- 143.صحيح مسلم، باب اماره، ص 58، حديث88
5- 144.مسند احمد:2 / 96
6- 145.مستدرك حاكم:3 / 156

(نهج البلاغه، خ172) معلوم نيست اعتراض كننده چه كسي بوده و اين اعتراض در چه وقت مطرح شده است. ابن ابي الحديد مي گويد: اعتراض كننده سعد وقاص بوده، آن هم در روز شورا. سپس مي گويد: ولي اماميه معتقدند كه اعتراض كننده ابوعبيده جراح بوده و در روز سقيفه چنين اعتراض كرده است. حضرت در ادامه مي فرمايد: «خدايا! از ظلم قريش و همدستان آنها به تو شكايت مي كنم. اينها با من قطع رحم كردند و مقام و منزلت بزرگ مرا تحقير نمودند. اتفاق كردند در مورد امري كه حق خاص من بود، بر ضدّ من قيام كنند». (1) تا اين جا روشن گرديد كه امام هرگز در مسأله خلافت و امامت با خلفا مصالحه نكرد و پيوسته از مظلوميت خود سخن مي گفت و نسل ها را از حقايق آگاه مي ساخت. نكته دوم، همكاري امام با خلافت در مسائل ديني و سياسي و حل مشكلات خلفا است كه موضع امام در اين مورد كاملاً مثبت بود. ايشان در يكي از نامه هاي خود، علت همكاري با دستگاه خلافت را به روشني بيان مي كند. اكنون ترجمه نامه امام را در اين جا مي آوريم: «به خدا سوگند هرگز فكر نمي كردم و به خاطرم خطور نمي كرد كه عرب بعد از پيامبر؛ امر امامت و رهبري را از اهل بيت او بگردانند {و در جاي ديگر قرار دهند و باور نمي كردم} آنها آن را از من دور سازند! تنها چيزي كه مرا ناراحت كرد اجتماع مردم اطراف فلان... بود كه با او بيعت كنند. دست بر روي دست گذاردم تا اين كه با چشم خود ديدم گروهي از اسلام بازگشته و مي خواهند دين محمد صلّي الله عليه وآله را نابود سازند. {در اين جا بود} كه ترسيدم اگر اسلام و اهلش را ياري نكنم، شاهد نابودي و شكاف در اسلام باشم كه مصيبت آن براي من از رها ساختن خلافت و حكومت بر شما بزرگ تر بود؛ چرا كه اين بهره دوران كوتاه زندگي دنيا است كه زايل و تمام مي شود. همان طور كه «سراب» تمام مي شود و يا همچون ابرهايي كه از هم مي پاشند. پس براي دفع اين حوادث به پا خاستم تا باطل از ميان رفت و نابود شد و دين پا برجا و محكم گرديد». (نهج البلاغه نامه 62) اين نامه به روشني بيان مي كند كه امام در عين انتقاد از خلافت، براي صيانت اسلام تا آنجا كه امكان داشت با آنان همكاري كرد و معضلات علمي و سياسي آنان را به نحو احسن، حل و فصل نمود.

ص: 277


1- 146.بحارالأنوار، ج29، ص 605

حوزه هاي علميه و مساجد اصفهان

پس از اينكه مردم اصفهان دين مبين اسلام را پذيرفتند، با فرهنگ و هنر غني خود دست به تصفيه آن زدند. آنچه را كه به صورت خرافات و ملحقات وارد مكتب اصلي شده بود، زدودند. مراكز مهم و زيبايي به نام حوزه، مدرسه و مسجد جهت نشر افكار و عقايد و آيين اسلام بنا كردند. استادان و دانشمندان مبرز ايراني و اصفهاني به تدريس و تأليف و ترجمه پرداختند و حاصل زحمات خود را به نام آثار اسلامي در جهان منتشر ساختند. اگرچه بيشتر اهالي اصفهان تا ديرزماني پيرو اهل سنت و جماعت بودند اما از دوران حكومت صفويه كه مذهب شيعه اثني عشري در اصفهان رواج كامل يافت حوزه ها و مدرسه ها و مساجد، مركز تعليم و نشر كتب و آيين شيعه گرديد و اكثر سلاطين صفويه نه تنها در توسعه و رواج تشيّع تلاش و فعاليّت داشتند بلكه دوران تازه اي در اختلافهاي مذهبي پديد آوردند و اين بار بر خلاف قبل كفه اين ترازو به نفع تشيع سنگين شد.

تعصبات مذهبي به حدي بود كه تحمل ديدن مردم و ملتهاي غيرشيعه براي آنها غير ممكن مي نمود. جنگهاي طولاني و پرتلفات ايران و عثماني در زمان صفويه بيشتر ريشه مذهبي داشت. همچنين در اصفهان دو گروه معروف حيدري و نعمتي سالها با هم به جدال و كش مكش پرداختند. نعمتي ها در محلّه هاي خواجو، باغ كاران، ترواسگان، شيخ يوسف، پاقلعه، كرپان، احمدآباد، يزدآباد، دارالبطيخ، ميدان ميرِ گلبهار، ميدان كهنه، جويباره، لتور، گود مقصود بيك، چنار سوخته، بيرون دروازه، سيد احمديان و شهشهان زندگي مي كردند و حيدريها در محلاّت دردشت، جماله، نيم آورد، مسجد حكيم، باغ همايون، دروازه نو، بيدآباد، شيش، محله نو، چهارسو، شمس آباد و لنبان ساكن بودند. اين محله ها دايماً با يكديگر در حال دشمني به سر مي بردند و آتش جنگهاي مذهبي ميان آنها روشن بود.

ص: 278

اولين مسجد اصفهان

در كتاب «تاريخ اصفهان و ري» در مورد اولين مسجد در اصفهان چنين آمده: در زمان خلافت حضرت امير عليه السلام در محلّه گلبهار، آنجا كه مرقد شيعا و مقبره امام زاده اسماعيل است، مسجد بزرگي ساخته شده كه بر پنجره آن به خط نسخ نوشته شده: اسمعيل بن زيد بن حسن بن حسن بن علي بن ابيطالب. اين مسجد سه هزار متر مساحت داشته و داراي كاشيهاي معرّق و نقاشيهاي منقّح و درهاي منبّت چوبي كه روي آنها فولادكاري بود و ضريح آن از فولاد طلاكوب ساخته شده و بسيار نفيس و زيبا بود. اين قطعات گرانبهاي فولاد در سال 1336 شمسي به سرقت رفت و بقيه در سالهاي بعد تاراج شد. شبهاي جمعه در امام زاده اسماعيل شمعهاي كافوري بلند در شمعدانهاي طلا روشن مي كردند. اين شمعها به قدري بلند بوده كه جهت روشن كردن آنها از نردبان بالا مي رفتند. اما اولين مسجد را اكثر مورخين در اصفهان مسجد جامع دانسته اند كه از قديمي ترين بناهاي تاريخي اصفهان به شمار مي رود و كتابخانه اي معظم و ايوانها و حجره هاي متعدّدي دارد و ابتدا از معابد و آتشگاههاي زرتشتيان بوده است. در دوره صفويه بنا به نوشته شاردن، سيّاح فرانسوي تعداد مدارس مذهبي در اصفهان 57 باب ذكر شده، كتاب تاريخچه وقف، تعداد مساجد را 180 باب آورده است. همه اين مدارس و مساجد و حوزوه هاي علميه كتابخانه داشته و مدرسين دانشمند و بزرگي در آنجا تدريس مي نمودند و به وعظ و خطابه مي پرداختند.

بيشتر آنها داراي موقوفاتي بودند كه مخارج آنها را تأمين مي كرده است. بعضي از آنها داراي اطاقهاي متعدّدي بوده كه طلاب علوم ديني در آنجا به صورت شبانه روزي زندگي مي كردند. اهم دانشمندان و فضلا و عرفايي كه در اين مراكز ديني به تدريس اشتغال داشتند عبارت اند از: علي بن سهل متوفي به سال 280 هجري، ابوالفرج اصفهاني متوفي به سال 360 قمري، حمزه اصفهاني متوفي به سال 360 قمري، حافظ ابونعيم متوفي در ابتداي قرن چهارم، ابوعبدالله معصومي متوفي در نيمه اول قرن پنجم، راغب اصفهاني متوفي به سال 565 قمري، ابوعلي مسكويه متوفي به سال 240 هجري، مفضل بن سعد بن حسين مافروخي، صاحب بن عبّاد و محقّق كركي معروف به محقق ثاني. علاوه بر اينها بسياري از دانشمندان معروف ديگر از جمله: ابن سينا، ملاصدرا، علاّمه مجلسي، ميرداماد، ميرفندرسكي، شيخ بهايي و در اين اواخر نيز آيت الله حاج آقا رحيم ارباب و استاد جلال همايي، در حوزه هاي علميه اصفهان به تدريس علوم اشتغال داشته اند. از بانوان فاضل و دانشمند، سركار حاجيه خانم امين مجتهده مشهور و حاجيه خانم همايوني كه از مؤسسين مكتب فاطمه در اصفهان بوده اند نيز از مدرسين عاليقدر و فاضل معاصر اصفهان به شمار مي آيند. اصفهان به بركت وجود بسياري از علما و فضلا و عرفا و شعرا و دانشمندان به دارالعلم شهرت داشته است. بيشتر دانش پژوهان و طلاّب علوم ديني به اين شهر مي آمدند و از درياي بي كران علوم دانشمندان اصفهاني كسب فيض مي كردند و خود به درجات علمي و فقهي نايل آمده جهت تعليم و تدريس به ممالك و شهرهاي خود باز مي گشتند.

ص: 279

امام زاده هاي اصفهان

در اصفهان امام زاده هاي متعددي وجود دارد كه شجره نامه برخي از آنها را مشكوك دانسته اند. معروفترين امام زاده هاي اصفهان كه به شاهزاده هم شهرت دارند، عبارت اند از: 1-امامزاده احمد 2-امامزاده اسماعيل 3-امامزاده هارونيه 4-امامزاده شاهزيد 5-امامزاده باقر 6-امام زاده درب امام 7-امام زاده (شاهزاده) ابراهيم 8-امام زاده شاه اميرحمزه 9-امام زاده سيد علي 10-امام زاده جعفريه 11-امام زاده زينبيّه 12-امام زاده ستي فاطمه 13-امام زاده شوري 14-امام زاده دوقلو 15-امام زاده موسي 16-امام زاده محسن 17-امام زاده (شاهزاده) محمد 18-امام زاده اسحق.

ص: 280

اقليتهاي ديني و مذهبي در اصفهان قديم

اشاره

اقليتهاي ديني و مذهبي در اصفهان قديم هر چه در جمله آفاق در اينجا حاضر مؤمن و صائبي و گبر و نصارا و يهود البته گفتني است كه در اصفهان علاوه بر زرتشتيان و يهوديان و عيسويان و مسلمانان اقليتهاي مذهبي ديگري نيز وجود داشته اند كه بعضي از آنها بقاياي اديان قديم بوده اند و برخي نيز از شقوق اديان چهارگانه اصلي پديد آمده اند. آنچه به نام بقاياي اديان گذشته ياد شد، نخست بت پرستان بودند كه پيروان دين زرتشت بت هاي آنها را از پرستشگاه كوه آتشگاه بيرون ريختند و در آنجا آتشدان نهادند و به آتشكده تبديل گرديد. از اقليتهاي ديني ديگر اصفهان صابئين بوده اند. اعتقادات اين گروه برخلاف دينهاي يهود و نصاري و اسلام بوده و به زرتشتيان نزديكتر بوده. برخي، آنها را به پرستيدن ماه و ستاره و خورشيد مي شناسند. همچنين بعضي از فرقه هاي مختلف دين مسيح نيز ميان مسيحيان ارمني جلفا، به صورت اقليت وجود داشته اند و از فرقه هاي دين اسلام هم چندين فرقه در اصفهان بوده اند. قبل از اينكه در زمان صفويه، مذهب رسمي ايران شيعه اثني عشري شود، بيشتر مسلمانان اصفهاني پيرو اهل سنت بوده اند كه هر چهار فرقه حنفي، مالكي، شافعي و حنبلي از اهل تسنن، پيرواني در اصفهان داشته اند.

ص: 281

دين مسيح

اشاره

دين مسيح داراي سه فرقه بزرگ كاتوليك، ارتدكس و پروتستان مي باشد. قسمت اعظم ارمنيان جلفاي اصفهان تابع فرقه ارتدكس مي باشند، ولي چون توسط حضرت «گريگور منوّر»، دين مسيح را پذيرفته اند آنها را «گريگوريان» و يا «جرجيسيان» مي گويند كه «جرجيس» معرب همان گريگور است. ارمنيان اصفهان ابتدا در ارمنستان زندگي مي كردند كه پيوسته با دولت عثماني يعني تركيه كنوني در جنگ و جدال بودند و در سال هجري از ارمنستان و نزديك رودخانه ارس به اصفهان كوچانده شدند و در قصبه «جلفا» ساكن شدند. ارمنيان خود، جلفا را «جوغا» مي گويند. اين اسم در منابع فارسي، «جولاهه» آمده است. بافت جلفا مانند قصبه ارمنيان در ارمنستان مي باشد كه به دستور شاه عباس اول ساخته و به همان نام ناميده شده است. پس از كوچ ارمنيان، شاه عباس براي آنها حقوق و امتيازات خاصّي تعيين نمود. چنانكه مي توانستند برخلاف عيسويان ديگر ويهوديان براي خود خانه بخرند و قاضي وكلانتر انتخاب نمايند و در اجراي مراسم سنّتي و مذهبي خود آزادي عمل داشته باشند. هيچ مسلماني حق نداشت در جلفا ساكن باشد و اگر مسلماني نسبت به ارمنيان بدرفتاري مي نمود، به كيفرمي رسيد. در ماه شوال سال 1028 هجري، شاه عباس طي فرماني تمام زمينهايي را كه ارمنيان در آن براي خود خانه ساخته بودند به آنها بخشيد و در سال 1023 هجري دستور ساختن كليساي بزرگ و مهمّي را جهت پيروان دين مسيح و توجّه به مسائل سياسي در جلفاي اصفهان صادر نمود. كوچاندن ارمنيان ارمنستان به اصفهان چند علت داشت: 1-شاه عباس مي خواست با استقرار ارمنيان در جلفا از حملات عشاير بختياري به اصفهان جلوگيري كند. 2-نظر به اينكه ارمنيان تجّار با تجربه اي بودند و با هندوستان و ملل ديگر رابطه اي تجاري داشتند، شاه عباس جهت تقويت قدرت و بنيه تجاري كشور به وجود آنها نياز داشت. 3-نظر به اطلاع ارمنيان در امور كشاورزي و سخت كوشي آنان در اين رشته، وجود آنها جهت آبادي و عمران و همچنين دام داري، شايان كمال اهميّت بود. همه اين عوامل موجب كوچاندن آنها از ارمنستان به پايتخت كشور ايران در زمان صفويه گرديد و ديري نپاييد كه ثروتمندان زيادي بين ارمنيان پيدا شدند كه منشاء و باني آبادانيهاي زيادي گرديدند، از جمله ساختن ابنيه تاريخي همچون كليساي معروف «وانك» كه تمام مخارج سنگين آن، اعم از معماري و نقاشي و تزئينات را خود به عهده گرفتند. احداث خيابانها از جمله خيابان نظر كه به همت و پول يك ارمني به نام «خواجه نظر» يا «خواجه نازار» احداث گرديد. عده زيادي از ارمنيان جلفا كه روستايي بودند جهت كشاورزي و دامداري به فريدن اصفهان كوچ كردند و قريب چهل قريه را محل سكونت خود قرار داده، به آبادي و كشاورزي و دامپروري پرداختند. در دوران قاجاريه محدوديتهايي براي ارمنيان قايل شدند، تا آنجايي كه ارمنيان حق ورود به بازار و مراكز پرجمعيّت را نداشتند، بخصوص در روزهاي باراني، زيرا بعضي از علماي ديني اسلامي معتقد بودند مسلمانان بر اثر تماس با آنها نجس خواهند شد. اكثر زنهاي ارمني در خانه هاي خود زنداني بودند و چنانچه قصد بيرون رفتن داشتند، بايستي چادر به سر مي كردند. به همين مناسبت گروه زيادي از ارمنيان راهي هندوستان شدند. در زمان شاه سلطان حسين نيز ارمنيان جلفا زيانهاي فراواني ديدند. به خصوص در زمان حمله افغان به اصفهان، ارمنيان به علت نفوذ روحانيون در دستگاه شاه سلطان حسين هم از طرف دستگاه سلطنت زيان فراواني متحمّل شدند و هم به وسيله گروه متجاوز افغان مال و ناموس و زندگي شان مورد دستبر و هجوم وحشيانه قرار گرفت. تا آنجا كه دستور قتل عام آنها صادر شد و پس از گريه و زاري و اثبات بي گناهي، به تومان محكوم گرديدند. ولي چون چنين مبلغ سنگيني را نداشتند افغانيان به خانه هاي آنها هجوم آورده و طلا و جواهرات و اثاثيه شان را به يغما بردند. جلفا فعلاً از هشت محلّه تشكيل شده است: 1-ميدان بزرگ 2-ميدان كوچك 3-محلّه چهارسوق جلفا 4-محلّه هاكوپ جان 5-محلّه قاراكل 6-محلّه سنگتراشها 7-محلّه تبريزيها 8-محلّه ايروان. در ايران براي ارمنيان سه خليفه گري وجود دارد. يكي در تهران، ديگري در آذربايجان و سومي در جلفاي اصفهان، در محلّ كليساي وانك. ارمنيان در ايران چهار دير، يعني كليساي بزرگ دارند كه دو دير در آذربايجان غربي و دو دير ديگر در جلفاي اصفهان قرار دارند. ديرهاي اصفهان يكي به نام دير شفادهنده همگان است كه همان كليساي معظم وانك مي باشد و دوم دير سياه پوشان كه مربوط به راهبه ها و دختران تارك دنياست. ولي از سال 1954 ميلادي به بعد، ديگر راهبه اي در آن وجود ندارد. تا اوايل قرن پنجم، انجيل، كتاب مقدّس مسيحيان، به زبان يوناني و اشوري در كليساها خوانده مي شد، اما از اين تاريخ شخصي به نام «مسرپ» از ارمنيان، به فكر اختراع خط ارمني افتاد و در سال 406 ميلادي، الفباي ارمني را با 36 حرف اختراع نمود كه بعداً دو حرف ديگر به آن اضافه شد و شامل 38 حرف گرديد. اين خط از چپ به راست نوشته مي شود، داراي حروف بزرگ و كوچك است و هيچ ارتباطي با خطوط اروپايي ندارد. اولين كتاب در ايران و خاورميانه در سال 1638 ميلادي به زبان ارمني، توسط خليفه «خاچاتورگساراتسي» در جلفاي اصفهان به چاپ رسيد، كه چند سال قبل سيصد و پنجاهمين سالگرد چاپ آن كتاب را جشن گرفتند. از اين دستگاه چاپ هنوز حروفي موجود و قابل استفاده است. اولين مدرسه پسرانه ارمنيان جلفا در قرن نوزدهم تأسيس گرديد. اين مدرسه به نام «هارطون ابكاريان» بود كه درمحوّطه كليساي حضرت مريم تشكيل مي شد. مدرسه «هاراتونيان» نيز در محوّطه كليساي «ميناس» و مدرسه «ماركارسوكياسيان» در محوّطه كليساي «استپانوس» قرار داشت. اين مدارس در سال 1880 در يك جا متمركز و به نام مدارس ملّي مركزي ناميده شد. اولين مدرسه ملّي دخترانه ارمنيان جلفا در سال 1858 ميلادي، به وسيله «مانوك هوردانيان» تأسيس شد. اين مدرسه در سال 1892 ميلادي به مدرسه پسرانه ملحق گشت و به نام مدرسه مختلط ارمنيان جلفا ناميده شد. معظم دي از آن – حدود 50 دارد و تعداد نسخه – نسخه هاي زبانهاي گوناگون خطّي بسيار نفيس است. در حدود 25 هزار جلد كتاب از انتشارات مختلف و موزه اين كليسا بيش از 500 قطعه اشياء (عتيقه ترين كتابخانه ارمنيان جلفا، كتابخانه كليساي وانك مي باشد) نفيس و تابلوهاي نقاشي اصيل، از گذشته هاي دور وجود دارد كه به نحو احسن از آنها نگهداري شده است. جلفا در گذشته كه جمعيّت بيشتري در آن ساكن بودند، داراي 24 كليسا بوده اما بر اثر مرور زمان بعضي از آنها رو به ويراني نهاده است و اكنون فقط داراي 13 كليسا مي باشد كه مربوط به ارمنيان گريگوري است. بعد از كليساي وانك مجلّل ترين كليساي جلفا كليساي «بيدخهم» (بيت الحم) مي باشد كه «بيدخم» نيز مي گويند و مانند كليساي وانك ديوارها و سقف آن منقّش و مزيّن به تصاوير زيباي مذهبي است و داراي گنبد عظيم دوپوش مي باشد. اولين كليسا در جلفاي اصفهان، بنا به فرمان شاه عباس و در محلي كه او تعيين كرده بود، به نحو شايسته اي ساخته شد.

فرمان شاه بدين شرح است:

فرمان شاه عباس اول، جهت بناي كليساي وانك جلفا

«فرمان همايون شد آنكه كشيشان و رهبانان و ملكان و ريش سفيدان و كدخدايان و رعاياي ارمنيان ساكنين دارالسلطنه اصفهان به عنايت بي غايت شاهانه و شفقت و مرحمت بي نهايت پادشاهانه مفتخر و سرافراز و مستحضر و اميدوار بوده بدانند كه چون ميانه نواب كامياب همايون و حضرات سلاطين رفيع الشأن مسيحيّه خصوصاً سلطنت و شوكت پناه قره السلاطين العيسويه كمال محبّت و دوستي است و در ميانه ما و طوايف مسيحيّه يگانگي است و اصلاً جدايي نيست و توجّه خاطر اشرف به آن متعلق است كه هميشه طوايف مسيحيّه از اطراف و جوانب بدين ديار آمد و شد نمايند و چون دار السلطنه اصفهان پايتخت همايون و از هر طبقه و طوايف مردم هر ملت در آنجا هستند، مي خواهيم كه جهت مردم مسيحيّه در دارالسلطنه مذكوره كليساي عالي در كمال رفعت و زينت ترتيب دهيم كه معبد ايشان بوده و جميع مردم مسيحيّه در آنجا به كيش و آيين خود عبادت نمايند و كس نزد حضرت پاپا خواهيم فرستاد كه از كشيشان و رهبانان ملت مسيحي بدارالسلطنه صفاهان فرستد كه در آن كليسا به آداب عبادت قيام نموده، طوايف مسيحيّه را به طاعت ترغيب نمايند و نيز از ثواب آن عبادت بهره مند باشيم. و چون چند عدد سنگ بزرگ در اوج كليساي ايروان بوده و عمارت آن كليسا منهدم گشته، خرابي تمام به آن راه يافته، ديگر شايستگي تعمير نداشت و كشيش آنجا استخوانهاي پيغمبران را كه در آن مكان مدفون بودند، از آنجا بيرون آورده به جماعت نصارا و ترسايان فروخته، آن مقام را از شرافت و عزّت انداخته بود. بنابراين آن سنگهاي مذكور را از آنجا بيرون آورده روانه دارالسلطنه اصفهان فرموديم كه در كليساي عالي كه در آنجا ترتيب دهيم نصب فرماييم. مي بايد چون سنگهاي مذكور را بدانجا آوردند، همگي طوايف مسيحيّه را جمع نموده از روي تعظيم و احترام تمام استقبال كرده سنگها را آورده به اتفاق سيادت و وزارت پناه شمساً للوارث العليا وزير دارالسلطنه اصفهان و رفعت پناه كمال الرفعه، محب علي بيك آنها را در جايي كه مناسب دانند، بگذارند و به اتفاق يكديگر معماران خاصّه شريفه را همراه برده در پشت باغ زرشگ در زميني كه جهت كليسا قرار داده بوديم، طرح يك كليساي عالي كه كشيشان و پادريان عظام قرار دهند، انداخته، طرح در تخته و كاغذ كشيده به خدمت اشرف فرستاده كه ملاحظه نماييم و بعد از ملاحظه امر فرماييم كه استادان شروع در كار كرده به اتمام رسانند در اين باب اهتمام لازم دانسته، به همه جهتي به شفقت بي دريغ خسروانه مبذول باشند.» «شهر شعبان المعظم 1023»

كليساي دوازده گانه ارمنيان اصفهان

1-كليساي هاكوب: واقع در ميدان بزرگ، در محوّطه كليساي مريم. زمان ساخت: سال 1607 ميلادي. 2-كليساي گي وُرك: واقع در ميدان كوچك در خيابان حكيم نظامي. زمان ساخت: سال 1611 ميلادي. 3-كليساي مريم: واقع در ميدان بزرگ معروف به ميدان جلفا. زمان ساخت: سال 1613 ميلادي. 4-كليساي اتپانوس: واقع در كوچه يعقوب جان. زمان ساخت: سال 1714 ميلادي. 5-كليساي يوحنّا: واقع در محلّه چهار سوق جلفا. زمان ساخت: سال 1621 ميلادي. 6-كليساي كاتارينه: واقع در محلّه چهار سوق جلفا. زمان ساخت: سال 1623 ميلادي. 7-كليساي بيدخم: واقع در ميدان بزرگ در خيابان نظر. زمان ساخت: سال 1628 ميلادي. 8-كليساي نيكو غايوس: واقع در محلّه قاراكل. زمان ساخت: سال 1630 ميلادي. 9-كليساي گريكور: واقع در ميدان كوچك. زمان ساخت: سال 1633 ميلادي. 10-كليساي ميناس: واقع در محلّه تبريزيهاي جلفا. زمان ساخت: سال 1659 ميلادي. 11-كليساي سركيس: واقع در محلّه سنگتراشها. زمان ساخت: سال 1659 ميلادي. 12-كليساي نرسس: واقع در محلّه سنگتراشها. زمان ساخت: سال 1666 ميلادي.

قبرستان ارمنيان

در جنوب اصفهان و در دامنه كوه صفه واقع شده كه حجّاران زبردست ارمني سنگهاي زيبايي براي قبور آن تراشيده اند. از قديمي ترين قبور اين گورستان قبر «رودلف» ساعت ساز فرانسوي است كه از مبارزان ديني بوده و در اين راه شهيد شده است. ضمناً قبر زاهد ديرنشيني در اين محل وجود دارد كه زيارتگاه ارمنيان است. هنوز هم قبوري از زمان صفويه به چشم مي خورد كه متأسفانه بر اثر مخالفت علماي مذهبي بسياري از سنگهاي پر نقوش و خوش خط آن در زمان شاه سلطان حسين شكسته شده است.

ص: 282

دين يهود

دين يهود

از سالهاي 741 تا 720 قبل از ميلاد، جنگهاي دامنه داري بين آشوريها و قوم يهود واقع گرديد و بالاخره اين جنگهاي دامنه دار به نفع دولت آشور به اتمام رسيد و عده زيادي از يهوديان به اسارت آشوريان درآمدند. زمانيكه بخت النصر به استقلال قوم يهود خاتمه داد و عده اي از آنان را از اورشليم بيرون كرده به بابل برد، در بين اسراي يهود مردماني فاضل و دانشمند وجود داشت كه بعدها نظر كوروش كبير شاهنشاه ايران و شاهان بعد از او را به خود جلب كردند. كوروش بعد از فتح بابل، در سال 538 قبل از ميلاد به اسارت قوم يهود پايان داد كه اين سال را سال آزادي قوم يهود ناميدند. كورش يهوديان را به بازگشت به وطن تشويق نمود كه عده اي به وطن بازگشتند و برخي در بابل ماندند و به شغل تجارت پرداختند. بين سالهاي 535 تا 524 قبل از ميلاد مهاجرتهاي بزرگي از جنوب بابل به شوش و اهواز و پاسارگاد و اكباتان صورت گرفت و چون پادشاه ايران پيوسته از قوم يهود طرفداري مي كرد اين قوم بيشتر در نزديكي هاي مقرّ حكومت شاهان ايران زندگي مي نمودند، مانند استان فارس، استان همدان و حوالي تخت جمشيد كه در دوران هخامنشيان پايتخت ايران بوده و به احتمال قوي يهوديان اصفهان نيز از همين مناطق به اصفهان آمده اند. به مناسبت خدماتي كه كورش پادشاه بزرگ ايران زمين به قوم يهود كرده در تورات كه كتاب آسماني است از كورش به نيكي ياد شده. ابن حوقل مي نويسدك «اصفهان اصلي در همين محلّي كه به نام يهوديه شهرت دارد، قرار گرفته بود و يهوديان به هنگام خروج از سرزمين خود مقداري از آب و خاك شهر خود را همراه داشتند تا محلي را كه از نظر آب و هوا و خاك شباهتي به سرزمين خود داشته باشد جهت سكونت انتخاب نمايند و در محل يهوديه اصفهان فرود آمدند و محلي را به نام اشگهان برگزيدند. اشگهان واژه عبري است و به معناي «در اينجامي نشينيم». شايد «اشكاوند». كه در مشرق اصفهان واقع است تغيير يافته همين واژه باشد. منطقه اي كه يهوديان در آن مستقر شدند به «يهوديه» يا «دار اليهود» معرف گرديد. از قرن پنجم هجري به نام «جويباره» يا «جوباره» تغيير نام يافت و فعلاً يكي از پر جمعيّت ترين محلاّت اصفهان به شمار مي رود. از قديمترين مدارك باستانشناسي كه دالِّ بر قدمت ورود يهوديان به منطقه اصفهان است، زيارتگاه «استرخاتون» در 25 كيلومتري جنوب غربي اصفهان، واقع در آبادي پير بكران مي باشد. يهوديان اين قبرستان و زيارتگاه را زيارتگاه «سارابت آشر» مي گويند كه داراي قبرستان بزرگي است و محل دفن اموات يهوديان است. چنانكه در تورات و همچنين در تاريخ آمده است «استر» همسر يهودي تبار خشايارشاه هخامنشي است كه بسيار مورد علاقه شاه بوده و بر اثر نفوذي كه داشته يهوديان را مورد حمايت قرار داده و مسبب برخوردهاي مذهبي خونيني ميان يهوديان و ايرانيان بوده و نزد يهوديان مقدس است. در اين قبرستان سنگ نوشته اي به طول عصر سلاجقه كه اصفهان پايتخت بوده يهوديان از آزادي بيشتري برخوردار بودند ولي پيدايش فرقه اسماعيليه نهضت جديدي عليه يهوديان بود كه روي كار آمد و در زمان حمله تيمور و مغول نيز گروه زيادي از يهوديان كشته شدند. در دوران صفويه نيز يهوديان مورد بي مهري سلاطين صفوي قرار داشتند تا آنجا كه يهوديان مجبور شدند علامتي به لباس خود الصاق نمايند تا از مسلمانان متمايز باشند كلاه و جوراب آنها نيز با مسلمانان متفاوت بود. در زمان شاه عباس دوم و نفوذ روحانيّت اسلام در دستگاه سلطنت، آزار و اذيت يهوديان به اوج خود رسيد به طوريكه به منازل آنها حمله مي كردند و كنيسه هاي آنها را آتش مي زدند كه بعضي از آثار آن هنوز باقي است. به همين مناسبت و از ترس مسلمانان افراطي در زمان صفويه وقاجاريه عده اي از يهوديان، مسلمان شدند و به همين علت بعدها اختلاف نژادي در اصفهان پديد آمد چون مشخصّات نژادي يهوديان با ايرانيان اصفهاني متفاوت بود. محلّه يهودي نشين اصفهان يعني جويباره در شمال شرقي اصفهان واقع شده و از 9 محلّه كوچك به نامهاي ميدان مير، دار البطيخ (يا بازار خربزه)، سيد احمديان، درب دريچه يا درب درچه، گود مقصود، سلطان سنجر، با شاخ، يازده پيچ و لت فر يا لتور تشكيل يافته است. وجه تسميه جويباره اينكه، دركنار جوي آبي قرار داشته. جويباره ابتدا شهري بوده با جمعيّت زياد و از چندين محلّه بزرگ تشكيل مي شده، يكي از انها محله در دشت بوده كه آن را بابلدشت نيز مي گفتند. صاحب بن عبّاد، وزير دانشمند پادشاهان ديلمي كه گويند چهارصد شتر كتابهاي او را حمل مي كرده و در علم و دانش و سياست و تدبير سرآمد علماي زمان بوده، در همين محل در دشت دفن است. جوباره يكي از كثيف ترين محلاّت اصفهان به شمار مي رود، كوچه هاي آن تنگ وتاريك و پرپيچ و خم است. خانه هاي آن گود، حياطهاي آن محقّر و از قلوه سنگ فرش شده است. در هر خانه كوچك چند خانواده و هر خانواده در يك اطاق محقّر زندگي مي كنند وبيشتر آنها به مشاغلي مانند پارچه فروشي، عتيقه فروشي، تجارت و طبابت اشتغال دارند. در زمان صفويه به وسيله يكي از روحانيون عصر به نام محمدتقي مجلسي مقرّرات ويژه اي جهت زندگي آنها وضع گرديد و به مورد اجرا درآمد كه جهت اطلاع به شرح آن مقررات مي پردازيم: 1-يهوديان حق ساختن عمارت زيبا را ندارند 2-يهوديان نبايد اطاقهاي خود را به رنگ سفيد درآورند 3-خانه هاي يهوديان بايد كوتاه تر از خانه مسلمانان باشد 4-خانه هاي يهوديان نبايد سر در داشته باشد 5-در ورودي خانه يهوديان بايد كوتاه تر از در خانه مسلمانان باشد 6-يهوديان حق بازكردن دكان و مغازه در بازار و خيابان را ندارند 7-ماليات جداگانه اي به نام جزيه بايد از يهوديان دريافت شود 8-يهوديان اجازه ساختن كنيسه هاي زيبا ندارند 9-يهوديان بايد در محلّه مشخّص و معينّي زندگي كنند 10-مسلمانان حق ندارند خانه هاي خود را به يهوديان بفروشند 11-ساختن كنيسه هاي جديد ممنوع است يهوديان فقط حق دارند كنيسه هاي قديمي خود را تعمير نمايند.

كنيسه هاي كليميان اصفهان

يهوديان امروز اصفهان داراي 21 كنيسه و زيارتگاه مي باشند كه در نقاط مختلف شهر پراكنده است. زيرا از ابتداي دوران پهلوي يهوديان آزادي بيشتري پيدا كردند و در همه مناطق اصفهان مي توانستند سكونت اختيار كرده و شغل داشته باشند. از ميان 21 كنيسه يهوديان، 16 كنيسه آن در جويباره، 2 كنيسه در محلّه دردشت و يك كنيسه در كوچه گلبهار و يك كنيسه در دبيرستان اتّحاد و يك كنيسه هم در چهارراه شاه عباس (فلسطين كنوني) قرار دارد. يهوديان غير از قبرستان معروف استراخاتون در پيربكران قبرستان ديگري نيز در 5 كيلومتري مشرق اصفهان دارند كه در دهكده اي به نام «گركون» از محلاّت قهّاب واقع شده و قبرستان نيز به همين نام است. يهوديان يك حمّام اختصاصي در محلّه جويباره و در كوچه پير پاره دوز دارند كه سه روز در هفته داير است و بقيه روزها از حمّامهاي عمومي و حمّامهاي منازل خود استفاده مي كنند.

ص: 283

دين زرتشت

دين زرتشت

الف –دين زرتشت

از قديمي ترين دينهايي كه مردم را به ستايش خداوند يكتا دعوت نموده و از بت پرستي منع كرد، دين زرتشت است. دين زرتشت از قديمي ترين دينهاي رسمي ايرانيان بوده است. بنيان گذار اين دين، زرتشت يا زردشت است كه در اوستا «زره توشتره» نيز آمده است. پدرش «پوروشسب» و مادرش «دغدوا»، از خانواده «سپيتمنه» بوده است. او در زمان شهرياري گشتاسب در خوارزم (بلخ) مي زيسته. عده اي او را اهل آذربايجان و گروهي اهل ري مي دانند. وي در سن سي سالگي به پيغمبري رسيد و از سن چهل سالگي به تبليغ پرداخت. تاريخ تولّد زرتشت دقيقاً مشخّص نيست. برخي تولّد او را 628 قبل از ميلاد و درگذشت او را سال 558 قبل از ميلاد مي معتقدند در سن 77 سالگي در جنگ با تورانيان كه به بلخ حمله كرده بودند كشته شده است. گروهي زندگي زرتشت را به 1000 قبل از ميلاد مي دانند و يعني قبل از تشكيل دولت ماد نسبت مي دهند.

پرستشگاه هاي زرتشتيان

پرستشگاههاي زرتشتيان را آتشگاه مي گويند كه مهمترين آنها در اصفهان در كوه آتشگاه بوده است. اين كوه در 8 كيلومتري غرب اصفهان و در سه كيلومتري جنوب سِدِه است. شهرت سده نيز به واسطه همين كوه آتشگاه است. اين كوه در حقيقت تپه اي است به ارتفاع هزار متر كه در منطقه حاصلخيز ماربين اصفهان قرار دارد. مسعودي در كتاب «مروج الذهب» درباره كوه آتشگاه نوشته است كه؛ اين كوه يكي از هفت پرسشتگاه بت پرستان بوده است به اين معني كه در معبدي كه بر روي اين كوه ساخته بودند، بت هايي وجود داشته و مورد ستايش و پرستش قرار مي گرفته است. حافظ ابونعيم در كتاب «ذكر تاريخ اصفهان» از هفت شهر در منطقه اصفهان ياد مي كند كه يكي از انها به نام «مهرين» تا ظهور اسلام نيز وجود داشته و در كنار اين كوه بوده است. در زمان ساسانيان اين معبد پرستش بت را خراب كردند و لوازم و آلات آن را بيرون ريخته و اردشير بابكان آن را با تغييراتي تبديل به آتشگاههاي اصفهان به نمود. اين آتشكده به صورت قلعه هشت گوشه، با خشتهاي بزرگ، روي سنگهاي طبيعي ساخته شده است. مدخلها هلالي شكل و كف ساختمان، در وسط برآمدگي داشته كه آتشدان بر روي آن ساخته شده بود و به نام «آتش مجوس» شهرت داشت.

آتشكده هاي اصفهان

به غير از آتشكده كوه آتشگاه، در اصفهان آتشكده هاي ديگر نيز وجود داشته كه عبارت اند از: 1-مسجد جامع اصفهان كه ابتدا آتشگاه بوده و پس از هجوم و تسلط اعراب به اصفهان با تغييراتي تبديل به مسجد شده است. 2-آتشدان سنگي سميرم كه مربوط به دوران هخامنشيان است. 3-آتشكده «زُروان» كه بناي آن متعلق به زمان ساسانيان است. 4-آتشكده «مهر» در زمان اردشير ساخته شده و در منطقه اردستان قرار دارد. 5-آتشكده «رستاق» كه در «انار آباد» قرار دارد و گشتاسب كياني آن را بنا نهاده است. 6-آتشكده شاپور ذوالاكتاف نيز در دهكده «جروان» جي قرار دارد و به نام آتشكده «سروش آذران» شهرت داشته است. همچنين چندين آتشكده ديگر كه بر اثر مرور زمان و يورش بيگانگان ومخالفان نابود، يا از اهميّت و اعتبار افتاده است. از جمله، آتشكده «قلعه بزي» كه در زمان ملكشاه جز حصار اطراف آن بقيه را خراب كردند. همچنين آتشكده اي در قريه «دارك» يا «ارزنان» كه خراب شده است. زرتشتيان به روح اعتقا دارند و آن را «فَرَوَشي» مي نامند و براي فَرَوشيهاي اجداد خود نماز و دعا مي خوانند و قرباني مي كنند. هر موجود مرده را نجس مي دانند و براي اينكه خاك و آب آلوده نشود مردگان خود را در محفظه سرباز قرار مي دهند تا طعمه پرندگان شوند. مگس و مورچه و كرم و حشرات موزي را كه مردگان را مي خورند، پليد مي دانند و آنها را مانند شيطان «انگره مينو» مي نامند و پيوسته از سحر و جادو و بت، دوري مي جويند. به كشت وزرع، به خصوص كاشتن گندم بسيار علاقه دارند و معتقدند «هر كس گندم مي كارد، نيكي مي افشاند.» بزرگترين گناه را دروغ مي دانند. بازار را محل دروغ و تزويرمي انگارند و سعي مي كنند بچه ها را از بازار دور نگه دارند و مدارس آنها نزديك بازار نباشد.

آيين افروختن آتش در آتشكده ها

براي روشن كردن آتشكده ابتدا موبد حمّام كرده، خود را شست و شو مي دهد. سپس لباس سپيد مي پوشد. قطعات چوب صندل را كه قبلاً تراشيده شده بر روي آتشدان قرار مي دهد و بدون دخالت دست، با قاشق بلند مخصوصي كه روزني در وسط آن هست، براده هاي چوب صندل خوشبو را روي چوبها مي ريزد و در حاليكه دعاي مخصوص را مي خواند، آتشدان را روشن مي كند. براي اين كه آتش را با دَم (تنفس) خود آلوده نكنند، جلو دهان و بيني را با پارچه سفيد 16 آتشگاه مي دانند، مهمترين روز مقدّس ترين آتش را، آتش نيايش را نوروز مي شمارند. پس از و نازكي مي پوشانند. انجام نيايش و دعا و نماز، موبد به عنوان تيمّن و تبرّك مقدار كمي از خاكستر آتشدان را به نمازگزاران مي دهد و آنها اندكي از اين خاكستر را جهت كسب فيض و بركت به صورت خود مي مالند.

ص: 284

خارجيان در اصفهان

سرگذشت خارجيان مدفون در اصفهان

شرح كوتاهي از سرگذشت خارجيان مدفون در اصفهان ويليام بل، عامل شركت هند شرقي در اصفهان، به سال 1616 در جهت حمل نخستين محموله شركت مزبور، با كشتي بادباني جيمز به ايران عزيمت كرد و نخستين سرنشيني بود كه پس از لنگرگيري، در بندر جاسك به احل رسيد. بنا به استناد گزارش شركت هند شرقي. بل در پي گذشت 7 شب ملاقاتهاي رسمي آزار دهنده در حال سوزش تب در گذشت. در طي مراسم تشييع جنازه اش اتباع هلند، فرانك هاي مقيم، كوليا ناظر، رؤساي ارامنه، تمامي پيروان كليسا… و حداقل به تعداد 5000 تن از دودمان جلفائيان و ديگر مسيحيان غير بومي شركت كردند. انگيزه شركت اين جمعيت كثير در مراسم، همزماني با مراسم به خاكسپاري ژوهان نورتمبر، سفير انگلستان نيز مي تواند باشد. 1658 وي برت بيوكنز، متخصص الماس، شاغل در شركت هند شرقي هلند، مستقر در ايران 1660 ميخائيل ماسبروم، بازرگان و زرگر 1665 ويلهم لوكنيس لون، مدير شركت هند شرقي هلند 1682 سيمون سعيد داويد ساهيدر، ترجمه سنگ قبر وي عنوان مي نمايد: از سوي شاه فرانسه در كشور پاريس در شركت هلندي هند شري به مدت 34 سال و بسيار كاتوليك متعصب بود. 1686 تئادر ميرانويچ، به قرار اطلاع سفير لهستان به دربار صفويه، سنگ قبر او بر خلاف ديگر قبور نصب گرديده و در پاي آرامگاه وي قبور آوارگان لهستاني جنگ جهاني دوم به چشم مي خورد. 1697 فرانكوس كاستلوجن، مدير شركت هند شرقي 1702 پير پاژت دوس، بر سنگ قبر وي درج گرديده است. فراموش نكنيد كه شما هم مي ميريد. دكتر پاژت دوس فارغ التحصيل كالج كمبريج در الهيات و رياضيات، تمام دنيا خوشحال بودند. مردم در پي چنين ها بودند. دكتر پاژت مشهور بود. تلاش مي كرد تا اين دنيا زيباتر شود. به مدت 50 سال در اصفهان زندگي كرد در حاليكه ميل داشتند به كشورش بازگردد. 1703 ادوارد پاگيت، كشيش دكتر پاگيت دانشجوي ممتاز كالج كمبريج در طي سالهاي 2-1671 عضو آكادمي كالج كمبريج 1679 عضو انجمن سلطنتي 1682، استاد رياضيات، از اعضاء هيئت امناء بيمارستان حضرت مسيح 95-1682، كشيش شخصي سرويليام نوريس Sir William Norris مأموريت به دربار اورنگ زيب Aurznezeb 1702، 1699 و سرانجام بر سر راه بازگشت از هندوستان به موطنش، در اصفهان در گذشت. 1703 ساراژاكوبا، همسر فرانكوس كاستلوجن مدير شركت هند شرقي هلند 1721 فرانسيكو ساهيد، مترجم شركت هلند به مدت 45 سال 1722 ژوليانا ميدون، در خدمت آقاي نيكلاس اسخارور، به نظر مي رسد اسخارور نويسنده باشد. در متن سرگذشت ماتيوس فن لايپزيگ به نام وي اشاره شده است. 1821 كلوديوس جيمس، نماينده شركت هند شرقي در بغداد در طي مسير راه بمبئي و در شهر شيراز، بر اثر ابتلا به بيماري وبا در گذشت. مقارن تخريب گورستان شيراز بنا به درخواست دوست مهربانش كلنل جي، مكدونالد كينير J. Macdonald Kinneir جنازه اش به اصفهان انتقال يافت. در كتاب انگليسيان در ايران، به جاي جيمس اشتباهاً كلمه ريچ آمده است! از تعريف مندرج در صفحه 150، نويسنده بودن جيمس استنباط مي شود، و در رابطه با چگونگي نحوه در گذشتش در صفحه 91 عين گزارش روزانه اش اندكي پيش از شيوع بيماري در شيراز آثاري از ترس را نشان مي دهد.

ص: 285

اخباري از بوشهر؛ وبا در آنجا شايع شده و روزانه سي نفر را مي كشد. در سراسر گرمسير چنين است. آقاي استوري در سر راهش از برازجان به بوشهر همه جا با اجساد مردگان روبرو شده. كشتي ليورپول كه در بوشهر لنگر انداخته در پانزده ساعت سه نفر از سرنشينانش را از دست داده. شنيده شد كه جراح و عده زيادي از خدمه هم مرده اند. 1822 جان تيلور، پزشك ابوابجمعي مؤسسه پزشكي بمبئي، در سال 1822 در شيراز درگذشت و در همان شهر به خاك سپرده شد. به دليل تخريب گورستان محل دفنش، در سال 1826 جنازه وي به اصفهان انتقال يافت. 1838 پير مارتين بوتان، بر سنگ وي درج گرديده است: دانشمندي كه قرباني علم خود شد. از اين متوفي دانشمند، جعبه كوچكي حاوي دهها شيشه آزمايشگاهي بجا مانده است. 1871 جان استانلي هيوز، كارمند اداره تلگراف 1873 اولين گردون بروس، دختر عاليجناب رابرت بروس، ميسيونر انجمن كليسا سي. ام. اس. در كتاب انگليسيان در ايران با پدر و مادر وي آمده است كه هيئت مرسلين مسيحي لندن كه مهمترين وسيله تبليغات مسيحي انگليسيان در ايران شد، نخستين قدم محتاطانه را در 1896 برداشت و آن هنگامي بود كه يكي از مبلغان خود را به نام عاليجناب رابرت بروس به اصفهان فرستاد تا براي ياد گرفتن زبان فارسي و اصلاح ترجمه انجيل مارتين دو سال در آن شهر بماند. بروس ايرلندي دراز، لاغر و فاضلي بود، كه چند سالي را در خدمت هيئت مرسلين مسيحي در هند گذرانده بود و اقامتش در اصفهان با شيوع قحطي و وبا در اين شهر مصادف شد. (71-1870). او و همسرش رهبري امور دستگيري مردم، مخصوصاً ارمنيان را بر عهده گرفتند. آنان اعتباراتي را كه مردم انگليس سخاوتمندانه در اختيار بنياد كمك به ايرانيان مي گذاشتند، در اختيار داشتند. بروس به عنوان بخشي از اين كار ايجاد پرورشگاه و مدرسه فني را براي كودكان ارمني و مسلمان آغاز كرد و به زودي مجبور شد به طور ثابت در ايران بماند. هيئت مرسلين در لندن با اين كار موافقت كرد به شرط اينكه كارش را در زمينه اصلاح انجيل دنبال كند و به ترجمه باقي كتاب مقدس هم بپردازد. بروس اين وظيفه را پذيرفت و تا 1875 در حاليكه بيشتر از درآمد خودش زندگي مي كرد كار خود را ادامه داد تا اينكه هيئت مرسلين تصميم گرفت تسهيلاتي براي هيئت مرسلين در اصفهان فراهم آورد. در 1880 نخستين دستيار بروس به اصفهان رسيد و او پزشكي فارغ التحصيل ادينبرو به نام هورنل E. F. Hoernle بود. پيش از آن تنها بروس و همسرش كارها را اداره مي كردند در ميان ارمنيان جلفا، يعني در محل زندگي

ص: 286

خودشان به فعاليت مشغول بودند. آقا و خانم بروس با كمك معلمان ارمني در جلفا يك مدرسه پسرانه و يك دخترانه تأسيس كردند. در 1872 عليرغم مخالفتهاي محلي بروس زمين وسيعي خريد و تا سي سال بعد كه مقر هيئت به شهر اصفهان انتقال يافت تأسيسات خود را در آنجا مستقر ساخت. 1898 جسبرت ويل بو، نكته شايان توجه در كنار سنگ قبر وي به چشم مي خورد! اعضاء خانواده ودوستانش نام خود را بر روي سنگ ديگر در كنار سنگش درج كرده اند. 1914 سزارين شارلين براسور، بر سنگ وي نوشته است: پيرو مذهب ژوزف و با طي 32 سال زندگي ويژه مذهبي. 1914 پاسكال آراكليان، بر روي سنگ وي كه خط ارمني نيز به چشم مي خورد اين جمله ديده مي شود: 50 سال در ايران خدمت كرده است. 1917 فردريك ناكس هريس، كنسول يار انگلستان در اصفهان 1921 كاترين مري ايرون سايد، پزشك ميسيو ن سي. ام. اس، دختر ادمون و مري ايرون سايد كه از سال 1905 در ايران به سر برد و بر اثر ابتلا به بيماري ذات الريه درگذشت. نظر به آنكه محل خدمت وي در ميان ارامنه بود در جهت احترام و محبت، او را در كليساي جامع به خاك سپردند. 1931 اميلي كاتلين هوپ، همسر نماينده انجمن بريتانيايي كتب مقدسه؟ 1940 ماريا الياس، به قرار اطلاع بر اثر اعمال فشار حكومت نازيها بر يهوديان در آلمان به ايران مهاجرت مي كند. مدتي در سازمان نابينايان كريستوفل بكار مي پردازد و در بين كاركنان هم به شوخي به دوشيزه روباه مشهور مي گردد! پس از ترك سازمان از دنيا مي رود! 1943 هيلدا نايتينگل، از انجمن سي. ام. اس، به قرار اطلاع سمت سرپرست بخش پرستاري بيمارستان مسيحي اصفهان (عيسي ابن مريم فعلي) را عهده دار بوده است و در اثر ابتلا به بيماري حصبه از دنيا مي رود. 1961 ويتچ كوفلر، به قرار اطلاع مهندس كارخانه بوده است و همسرش نيز در آموزشگاه دخترانه نابينايان نور آئين اصفهان (فاطمه زهرا فعلي) به خدمت اشتغال داشت. 1965 ليديا توماتور، به قرار اطلاع از پدري روسي ومادري آلماني متولد شد. همسرش را در جنگ جهاني دوم از دست داد. نامبرده در خدمت سازمان نابينايان كريستوفل به سر مي برد. 1972 ايان تاماس، پزشك شاغل در بيمارستان مسيحي اصفهان (عيسي ابن مريم فعلي) در طي سفري كه به شهرهاي اطراف اصفهان در جهت درمان بيماران عزيمت كرده بود، با خودرويي كه خود رانندگي آن را بعهده داشت با كاميوني تصادف كرد. بر اثر شدت جراحات وارده وي و دو پرستار در دم جان سپرده و دو تن ديگر به شدت زخمي مي شوند. نامبرده داراي همسر و دو فرزند بود و بنا به درخواست همسرش در اصفهان به خاك سپرده شد. 1974 آدريان روبرت ميكائيل هلدن، متولد شهر بت BATH انگلستان، جهانگردي كه طي يك تصادف برون شهري درگذشت و بنا به درخواست همراهانش در اصفهان به خاك سپرده شد. همچنين فرد ديگري به نام هارن سون كه گويا از اتباع آفريقاي جنوبي مي باشد در تصادف بين راه شيراز و اصفهان جان سپرد و در قبري كه تاكنون هم فاقد سنگ است به خاك سپرده شد. 1974 ديويد گرني، كشيش انجمن سي. ام. اس، كه به مدت 38 سال در كليساهاي دائره اسقفي ايران خدمت كرد. 1982 گابريله منتظم، متخصص و جراح مشهور مغز و اعصاب. نامبرده در حاليكه 5 ماهه باردار بود بضرب گلوله از پاي درآمد و در تكيه همدانيان آرامگاه تخت فولاد به خاك سپرده شد.

ص: 287

آرامگاه خارجيان

يليام بل، عامل شركت هند شرقي در اصفان، به سال 1616 در جهت حمل نخستين محموله شركت مزبور، با كشتي بادباني جيمز به ايران عزميت كرد و نخستين سرنشيني بود كه پس از لنگرگيري، در بند جاسك به ساحل رسيد. بنا به استناد گزارش شركت هند شرقي. بل در پي گذشت 7 شب ملاقاتهاي رسمي آزار دهنده در حال سوزش تب در گذشت. در طي مراسم تشييع جنازه اش اتباع هلند، فرانك هاي مقيم، كوليا ناظر، رؤساي ارامنه، تمامي پيروان كليسا… و حداقل به تعداد 5000 تن از دودمان جلفائيان و ديگر مسيحيان غير بومي شركت داشتند. انگيزه شركت اين جمعيت كثير در مراسم، همزماني با مراسم به خاكسپاري ژوهان نورتمبر، سفير انگلستان نيز مي تواند باشد.

1658 وي برت بيوكنز، متخصص الماس، شاغل در شركت هند شرقي هلند، مستقر در ايران--

1660 ميخائيل ماسبروم، بازرگان و زرگر--

1665 ويلهم لوكنيس لون، مدير شركت هند شرقي هلند--

1682 سيمون سعيد داويد ساهيدر، ترجمه سنگ قبر وي عنوان مي نمايد: از سوي شاه فرانسه در كشور پاريس در شركت هلندي هند شري به مدت 34 سال و بسيار كاتوليك متعصب بود. --

1686 تئادر ميرانويچ، به قرار اطلاع سفير لهستان به دربار صفويه، سنگ قبر او بر خلاف ديگر قبور نصب گرديده و در پاي آرامگاه وي قبور آوارگان لهستاني جنگ جهاني دوم به چشم مي خورد. --

1697 فرانكوس كاستلوجن، مدير شركت هند شرقي--

ص: 288

1702 پير پاژت دوس، بر سنگ قبر وي درج گرديده است. فراموش نكنيد كه شما هم مي ميريد. دكتر پاژت دوس فارغ التحصيل كالج كمبريج در الهيات و رياضيات، تمام دنيا خوشحال بودند. مردم در پي چنين ها بودند. دكتر پاژت مشهور بود. تلاش مي كرد تا اين دنيا زيباتر شود. به مدت 50 سال در اصفهان زندگي كرد در حاليكه ميل داشتند به كشورش بازگردد. 1703 ادوارد پاگيت، كشيش دكتر پاگيت دانشجوي ممتاز كالج كمبريج در طي سالهاي 2-1671 عضو آكادمي كالج كمبريج 1679 عضو انجمن سلطنتي 1682، استاد رياضيات، از اعضاء هيئت امناء بيمارستان حضرت مسيح 95-1682، كشيش شخصي سرويليام نوريس Sir William Norris مأموريت به دربار اورنگ زيب Aurznezeb 1702، 1699 و سرانجام بر سر راه بازگشت از هندوستان به موطنش، در اصفهان در گذشت. --

1703 ساراژاكوبا، همسر فرانكوس كاستلوجن مدير شركت هند شرقي هلند--

1721 فرانسيكو ساهيد، مترجم شركت هلند به مدت 45 سال--

1722 ژوليانا ميدون، در خدمت آقاي نيكلاس اسخارور، به نظر مي رسد اسخارور نويسنده باشد. در متن سرگذشت ماتيوس فن لايپزيگ به نام وي اشاره شده است. --

1821 كلوديوس جيمس، نماينده شركت هند شرقي در بغداد در طي مسير راه بمبئي و در شهر شيراز، بر اثر ابتلا به بيماري وبا در گذشت. مقارن تخريب گورستان شيراز بنا به درخواست دوست مهربانش كلنل جي، مكدونالد كينير J. Macdonald Kinneir جنازه اش به اصفهان انتقال يافت. در كتاب انگليسيان در ايران، به جاي جيمس اشتباهاً كلمه ريچ آمده است! از تعريف مندرج در صفحه 150، نويسنده بودن جيمس استنباط مي شود، و در رابطه با چگونگي نحوه درگذشتش در صفحه 91 عين گزارش روزانه اش اندكي پيش از شيوع بيماري در شيراز آثاري از ترس را نشان مي دهد. اخباري از بوشهر؛ وبا در آنجا شايع شده و روزانه سي نفر را مي كشد. در سراسر گرمسير چنين است. آقاي استوري در سر راهش از برازجان به بوشهر همه جا با اجساد مردگان روبرو شده. كشتي ليورپول كه در بوشهر لنگر انداخته در پانزده ساعت سه نفر از سرنشينانش را از دست داده. شنيده شد كه جراح و عده زيادي از خدمه هم مرده اند. --

1822 جان تيلور، پزشك ابوابجمعي مؤسسه پزشكي بمبئي، در سال 1822 در شيراز درگذشت و در همان شهر به خاك سپرده شد. به دليل تخريب گورستان محل دفنش، در سال 1826 جنازه وي به اصفهان انتقال يافت. --

1838 پير مارتين بوتان، بر سنگ وي درج گرديده است: دانشمندي كه قرباني علم خود شد. از اين متوفي دانشمند، جعبه كوچكي حاوي دهها شيشه آزمايشگاهي بجا مانده است. --

1871 جان استانلي هيوز، كارمند اداره تلگراف--

ص: 289

1873 اولين گردون بروس، دختر عاليجناب رابرت بروس، ميسيونر انجمن كليسا سي. ام. اس. در كتاب انگليسيان در ايران با پدر و مادر وي آمده است كه هيئت مرسلين مسيحي لندن كه مهمترين وسيله تبليغات مسيحي انگليسيان در ايران شد، نخستين قدم محتاطانه را در 1896 برداشت و آن هنگامي بود كه يكي از مبلغان خود را به نام عاليجناب رابرت بروس به اصفهان فرستاد تا براي ياد گرفتن زبان فارسي و اصلاح ترجمه انجيل مارتين دو سال در آن شهر بماند. بروس ايرلندي دراز، لاغر و فاضلي بود، كه چند سالي را در خدمت هيئت مرسلين مسيحي در هند گذرانده بود و اقامتش در اصفهان با شيوع قحطي و وبا در اين شهر مصادف شد. (71-1870). او و همسرش رهبري امور دستگيري مردم، مخصوصاً ارمنيان را بر عهده گرفتند. آنان اعتباراتي را كه مردم انگليس سخاوتمندانه در اختيار بنياد كمك به ايرانيان مي گذاشتند، در اختيار داشتند. بروس به عنوان بخشي از اين كار ايجاد پرورشگاه و مدرسه فني را براي كودكان ارمني و مسلمان آغاز كرد و به زودي مجبور شد به طور ثابت در ايران بماند. هيئت مرسلين در لندن با اين كار موافقت كرد به شرط اينكه كارش را در زمينه اصلاح انجيل دنبال كند و به ترجمه باقي كتاب مقدس هم بپردازد. بروس اين وظيفه را پذيرفت و تا 1875 در حاليكه بيشتر از درآمد خودش زندگي مي كرد كار خود را ادامه داد تا اينكه هيئت مرسلين تصميم گرفت تسهيلاتي براي هيئت مرسلين در اصفهان فراهم آورد. در 1880 نخستين دستيار بروس به اصفهان رسيد و او پزشكي فارغ التحصيل ادينبرو به نام هورنل E. F. Hoernle بود. پيش از آن تنها بروس و همسرش كارها را اداره مي كردند در ميان ارمنيان جلفا، يعني در محل زندگي خودشان به فعاليت مشغول بودند. آقا و خانم بروس با كمك معلمان ارمني در جلفا يك مدرسه پسرانه و يك دخترانه تأسيس كردند. در 1872 عليرغم مخالفتهاي محلي بروس زمين وسيعي خريد و تا سي سال بعد كه مقر هيئت به شهر اصفهان انتقال يافت تأسيسات خود را در آنجا مستقر ساخت. --

1898 جسبرت ويل بو، نكته شايان توجه در كنار سنگ قبر وي به چشم مي خورد! اعضاء خانواده ودوستانش نام خود را بر روي سنگ ديگر در كنار سنگش درج كرده اند. --

1914 سزارين شارلين براسور، بر سنگ وي نوشته است: پيرو مذهب ژوزف و با طي 32 سال زندگي ويژه مذهبي. --

1914 پاسكال آراكليان، بر روي سنگ وي كه خط ارمني نيز به چشم مي خورد اين جمله ديده مي شود: 50 سال در ايران خدمت كرده است. --

1917 فردريك ناكس هريس، كنسول يار انگلستان در اصفهان--

1921 كاترين مري ايرون سايد، پزشك ميسيون سي. ام. اس، دختر ادمون و مري ايرون سايد كه از سال 1905 در ايران به سر برد و بر اثر ابتلا به بيماري ذات الريه درگذشت. نظر به آنكه محل خدمت وي در ميان ارامنه بود در جهت احترام و محبت، او را در كليساي جامع به خاك سپردند.

1931 اميلي كاتلين هوپ، همسر نماينده انجمن بريتانيايي كتب مقدسه؟ --

1940 ماريا الياس، به قرار اطلاع بر اثر اعمال فشار حكومت نازيها بر يهوديان در آلمان به ايران مهاجرت مي كند. مدتي در سازمان نابينايان كريستوفل بكار مي پردازد و در بين كاركنان هم به شوخي به دوشيزه روباه مشهور مي گردد! پس از ترك سازمان از دنيا مي رود!

1943 هيلدا نايتينگل، از انجمن سي. ام. اس، به قرار اطلاع سمت سرپرست بخش پرستاري بيمارستان مسيحي اصفهان (عيسي ابن مريم فعلي) را عهده دار بوده است و در اثر ابتلا به بيماري حصبه از دنيا مي رود. --

ص: 290

1961 ويتچ كوفلر، به قرار اطلاع مهندس كارخانه بوده است و همسرش نيز در آموزشگاه دخترانه نابينايان نور آئين اصفهان (فاطمه زهرا فعلي) به خدمت اشتغال داشت.

1965 ليديا توماتور، به قرار اطلاع از پدري روسي ومادري آلماني متولد شد. همسرش را در جنگ جهاني دوم از دست داد. نامبرده در خدمت سازمان نابينايان كريستوفل به سر مي برد. --

1972 ايان تاماس، پزشك شاغل در بيمارستان مسيحي اصفهان(عيسي ابن مريم فعلي) در طي سفري كه به شهرهاي اطراف اصفهان در جهت درمان بيماران عزيمت كرده بود، با خودرويي كه خود رانندگي آن را بعهده داشت با كاميوني تصادف كرد. بر اثر شدت جراحات وارده وي و دو پرستار در دم جان سپرده و دو تن ديگر به شدت زخمي مي شوند. نامبرده داراي همسر و دو فرزند بود و بنا به درخواست همسرش در اصفهان به خاك سپرده شد. --

1974 آدريان روبرت ميكائيل هلدن، متولد شهر بتBATH انگلستان، جهانگردي كه طي يك تصادف برون شهري درگذشت و بنا به درخواست همراهانش در اصفهان به خاك سپرده شد.

همچنين فرد ديگري به نام هارن سون كه گويا از اتباع آفريقاي جنوبي مي باشد در تصادف بين راه شيراز و اصفهان جان سپرد و در قبري كه تاكنون هم فاقد سنگ است به خاك سپرده شد. --

1974 ديويد گرني، كشيش انجمن سي. ام. اس، كه به مدت 38 سال در كليساهاي دائره اسقفي ايران خدمت كرد. --

1982 گابريله منتظم، متخصص و جراح مشهور مغز و اعصاب. نامبرده در حاليكه 5 ماهه باردار بود بضرب گلوله از پاي درآمد و در تكيه همدانيان آرامگاه تخت فولاد به خاك سپرده شد--

ص: 291

تاريخ آرامگاه خارجيان
قرن «17»

ژوهان نرتمبر Johan north umber 1591-1624انگليس آرامگاه ارامنه****

وليوام بل William Bell 1591-1624انگليس****

رودلف اشتدلر Rodolf stadlor 1609-1637 سوئيس****

دومينيكوس بابيلون سيز Dominicus de babilion siis 1639****

پير ديما دلا كريكسPere dim dela croix639****

گيوسن ارل الون Gewesen Arl Aelvan 1640 فرانسه****

جوهانس مالوم (پزشك) Johannes Malom 1606-1646فرانسه****

ابراهيم دبلايلون Ebrahim de babilon 1649****

كريستينا بيت Christianan Biit 1652****

جانا دادري Jeanna de Roy 1657****

هوي برت بيوكنز Huy bert Buekens 1658 هلند****

لوسي دبابيلونLucis de Bablylone 1659****

لوسينا ماترونا ببيلون Lusina Mtrona Babilon 1659****

نيكلاس پانتالون Nicolaus Pantaleone1634-1659****

جاني دپو Janiie D. Pove 1659

الكساندر د ورود Alexandre de Rhodes1593-1660فرانسه****

ميخائلي ماسبروم Michael Masbrum1660 فرانسه****

ديونيسي اكورا اسپي نيفا Dionyse Acoroa spinifa 1605-1661****

پاتريس دانيال پاما Patris Daniol Pommre 1661****

ماركوس پانتالو Marcus Pantaleo 1653-1662****

آنا يووريدا Anna Ioverida 1663****

ابداله يووريدا Abdallah Ioverida1664****

چارلز دواير Charles Duvoyer 1664 فرانسه****

ماريا گمز د بابيلون Maria Gomez de Babilon 1587-1664****

ويلهم لوكينس لون Wilhem Lokins Leven 1665هلند آرامگاه ارامنه****

ولتسن دانگرز Velentin Dangers1599-1665****

ويليام لوك William Lok 1665****

پيريكا بابيلون Perica Babilons 1666****

لارنس دولتوال Laurens De Lestoile فرانسه****

الكساندر دولتوال Alexander De Lestoile1666فرانسه****

ماريا دولتوال Maria De Lestoile 1666 فرانسه****

ماركوس دولتوال MaRCUS De Lestoile 1667 فرانسه****

ايزاك بوته دولتوال Isaac Boute De Lestoile 1591-1667 فرانسه****

ماريا دولتوال Maria De Lestoile 1668فرانسه****

كلارد موزن Claude Muzen 1668 فرانسه****

ژاكوب كميل Jacobus Kemel 1670 هلند****

پترو petro 1671****

ص: 292

مي ان برنارد Mie An Bernard 1671 فرانسه****

كاترين دولتوال Caterine De Lesoile 1671 فرانسه****

فردريك بيودونس Fredrick boudwyns 1673****

مانوئل ردريگوز لوسيتا Manuel Rodrecuiz Luista 1673****

مايكل بوري سوزيل Michael Bourri 1673****

ماركوس دمارز Marcus De Marez 1673فرانسه****

لويي روپر (زرگر) Louis Rouper 1673 فرانسه****

ميشل روبرت لراين (زرگر)Michel Roupert Lorrain 1673سوئيس****

كلريك ج س مرشير Cleric J. C Mercier1643-1674فرانسه****

جورج ويلمسون Georgh Wilmson 1675****

ماريا وكسوري پتكي اوبان Maria vxor petki oban 1679****

نيكونو موزن Innoceno Muzen****

مارگريت موزن Margueritte Muzen 1680****

جورج يوري Georgi Ioveri 1681****

يگناتا مانوئل رد ريگوز Ignatia Manuel Rodrigioz 1681 آرامگاه ارامنه****

ج ب كازامون ويس اپو J. B. Casamon Vis. APO 1682فرانسه****

سيمون سعيد داويد ساهيدر Simon Said David Sahidor 1684فرانسه****

جان باپتيست كاسمن John Baptist Casmon 1685****

ماريا روبين Maria Robin 1686****

ماريا بابيلونس Maria Babilions1686****

ماريا بابيلونس Maria Babilions 1686****

تئادر ميرانويچ Theador Miranovich 1686 لهستان****

بوريس دانيلوف Boris Daniloff 1686****

ديميتريوس تئودور شوستوو Demetrius heodore Shustoff 1686****

ميخائيل يكناتيوس تلينوكوف Michael Ignatius Telyanikoff 1695****

رافائيل دومان Raphael du Mans 1696فرانسه حوالي مسجد جامع****

فرانكوس كاستلوجن Francois Castelujn 1697هلند آرامگاه ارامنه****

ماريا دگوتيرم Maria De Guitherme 1700****

ص: 293

قرن «18»

لويي گيلهرم دولتوال Lous Guelherme de Lestoile 1701فرانسه****

پير پاژت دوس Pierre Paget doc 1702انگليس****

انيم اسپاهان Enim Spahan 1702****

ادوارد پاگيت Edward Paget 1653-1703 انگليس****

سارا ژاكوبا چاندلير Sara Jacoba chandelier 1703 هلند****

تابراهام موز وسنيك Tabraha Mvs wisnick 1703****

سارا نومين Sara Nomine 1704****

كارلوس درمانو Carluos Dv Romano 1715****

فرانسيسكو ساهيد Franciscus Sahid 1721 كليسا وانك****

ژوليانا ميدون Juliana Meiduan 1722 هلند آرامگاه ارامنه****

ژاكوب شورو Jacob Schorer 1727 هلند****

آنتوني هرمت (پزشك) Antoni Hermeet1664-1729فرانسه كليسا قديم كاتوليك****

ماريا جوديت فن لايپزيگ Maria Judithe von lepzig 1730 هلند آرامگاه ارامنه****

هلنا ساهيد Gelena Sahid 1730****

اگوب وليچ Akob Vlij 1731****

آنتون فن لايپزيگ Anton Von Lepizig 1730-1731 هلند****

يروفي ياكا وكوف ل واشوف Eropnei Yakavicff Levashoff 1732 كليسا قديم كاتوليك****

ژوزف سعيد (ترجم) Josefh Said1696-1735 آرامگاه ارامنه****

كلارا وارنيل Clara Varenel 1737****

هيلي گلت دلكت Hiligiet Delqtq 1737****

تازوس Tassus 1738****

ماتيوس فن لايپزيگ Matheus Van Leipzig 1739 هلند****

مندين انديگي لن Menden and Belegen 1739****

آنژلا سعيد Angela Said1694-1744 كليسا قديم كاتوليك****

آندره دولتوال Andre De Lestoile1745فرانسه آرامگاه ارامنه****

اليزابت ماري ست (راهبه) Elisabeth Marisset 1751 كليسا قديم كاتوليك****

ژاكوب روسو Jacob Roussean1699-1753فرانسه آرامگاه ارامنه****

ماريا سعيد Maria Said1691-1774 كليسا قديم كاتوليك****

ص: 294

قرن «19»

كلوديوس جيمس Claudius James 1821انگليس كليسا وانك

اندرو جوكس Andrew Jukes 1778-1821 انگليس

جان تيلور John Taylor 1822 انگليس

جورج ملاكولم George Malcolm1805-1826انگلس

چارلز دارنلي استوارت Charles Darnley Stuart1805-1826انگليس

آرتور استاك (سرگرد) Arther Stock 1776-1831انگليس

پير مارتين بوتان Pierre Marthin botan1793-1838فرانسه كليسا قديم كاتوليك

بروفسكي ايذيدر Borwsky Isidore 1838فرانسه

خاوير هومايوهل Xavier Hommair Hell1631-1848فرانسه آرامگاه ارامنه

كارلوس دواير Carus Duvoyer 1849

پير دردريان Pere Darderian 1852

د ج ترتريان D. J. Terterian 1852

استوارت كومينگ مكدنالد Stuart Cumming Mcdonald1867-1868انگليس كليسا وانك

جان آفورد John A. DR. Ford 1850-1869 انگليس

فردريك وليام وادل Fredrick William WaDDELL1871 1871 انگليس

جان استانلي هيوز John Staley Huhes 1843-1871 انگليس

منتيل ساكردس Monteil Sacerdos 1873 فرانسه آرامگاه ارامنه

اولين گردون بروس Eveline Gordon Bruce 1872-1873انگليس كليسا وانك

باريارا هولتسر Barbara Heltzer 1877-1877آلمان آرامگاه ارامنه

ئي م هولتسر E. M Hoeltzer 1877 آلمان

ص: 295

جيمز ويليام James William 1877-1877 آلمان

ا‘. و هولتسر O. W Hoeltzer 1875-1878آلمان

اليزابت ويكتوريا Elizabet Victoria 1881-1882

جورج الن هراتيور George Allen Horatio1877-1882

اليزا ه سي ويتينس باخ Eliza H. C. Whittinc back 1856-1883

امانوئل دويگنيو Emanuel Duvigneau1884 هلند

ويلم برنارد كلي گنن Whilem Bernard Colignon 1885 كليسا قديم كاتوليك

ايزابل فوبر Isabl Fwbr…? 1886 آرامگاه ارامنه

آني فلورا Annie Flora1886-1887

اريك باگالي Eric Baggaley 1888-1888 انگليس

گريگوريس خولتسر Gregoris Holtzer 1887-1888 آلمان

هربرت باگالي Herbert baggaley 1891-1892 انگليس

نيكلا هولتسر Nicola Hoeltzer 1870-1892 آلمان

ادرچيلد اريكتد Odorechild erected 1892

رزي Rosie 1893-1893

هلن بلود Helen Beloved 1851-1894 آرامگاه ارامنه

هيرت لميرودن Hierruth Lmerioden… 1894

جسبرت ويل بو Gysber Willemboom1865-1898

ي ه پ گلوور E. H. P Glover 1842-1898 انگليس

كاتجدنيسان اونزينلي Cedachtenisaan Onzencelie 1865-1899

ص: 296

قرن «20»

جورج پاپكو George Papkow 1904

جوآنس ب توافيس Joannhs B. Tfapphsis 1904

ژوزف الياس Joseph Elias 1905 كليسا قديم كاتوليك

آلبرت سيملر Albert Simler 1884-1907 آرامگاه ارامنه

مارك ميوچان Mark Mevchan 1908

ارنست هولتسر Ernest Hoeltzer1835-1911 آلمان

مارتا هولتسر Martha Hoeltzer1835-1911 آلمان

اگننز هولتسر Eghnenz Hoeltzer1835-1911 آلمان

سامبار گلوور Sambar Glover 1842-1912 انگليس

سزارين براسور Cesarine Brassevr 1860-1914فرانسهكليسا قديم كاتوليك

پاسكال آراكليان Pascal Arakelian 1914لبنان

بوريس پردبراگنسكي Boris Predbragensky 1870 1914روس كليسا وانك

الكساندر دكاور Alexandre Dekaver 1915 روس

فردريك ناكس هريس Fredrick Knox Harris 1889-1917 انگليس

چارلي ل ارتر Charleh L. Arter1857-1919 انگليس آرامگاه ارامنه

مريم هيلدز Mariam Hildza 1843-1919

ويليام فولچر William Fulcher1864-1919

كاترين مري ايرون سايد Catrine Mary Ironsid1872-1921 انگليس كليسا وانك

پطر ارابل Peter Marrable 1922-1922 آرامگاه ارامنه

پال نيومن Paul Neumann1888-1926

ص: 297

ارنست چارلي Ernest Charles 1882-1927

لوسيندا جان اپكار Locinda Jane Epcar 1892-1927

ژوزفين بيدات استد (راهبه) Josephine Bidat sathet 1927فرانسه كليسا قديم كاتوليك

توماس هلتن برنز Thomas Hilton Burns1894-1929 آرامگاه ارامنه

اميلي كاتلين هوپ Emily Kathalecn Hope 1931 انگليس

پير توزاگ Pierre Taussag 1933فرانسه

جيمز ل گارلند James L. Garland 1872-1934 انگليس

فريدل ورم باخ (شفر) Rridel Wurm Bach 1899-1934 آلمان

فرادل ورمداچ Fridel Wurmdach 1892-1934

هنريك استارك Henrich Starke1896-1936

كارل برگن Karl Bergne1911-1937

لئونار دوگلاس Leonard Douglas1899-1937

روت زينگور Ruth Zingor19121937

فيليكس پويايوبرا (كشيش) Felix Puyaubreau 1938 فرانسه

جورج (گئورگ) همر George Hemeer 1901-1940 آلمان

ماريا الياس Maria Elias1920-1940 آلمان

هامبار سوم هارتونيان HambarsoumHaroutunian 1940

آر. سي اسكيپورث هريسR. C Skipworth Harris 1907-1942 انگليس

لسلي گريفيتس Leslie Griffiths1899-1942 استراليا

جان گريفيتس Jan Griffiths 1930-1942استراليا

كريستيانا بارسكا Krystyna Barska 1926-1942لهستان

ايزابلا استفانكا Izabela Stefanska 1931-1942لهستان

دانوتا بتله جمسكا Danuta Betle Jemska 1932-1943

استناليسلاو مازور Stanislawa Mazur 1927-1943

هلنا اولچان ويز Helena Olechnowiez 1927-1943 لهستان

هيلدا نايتينگل Hilda Nightingale1897-1943انگليس

ميكالينا تربكا Michalina Terbeka 1887-1943 لهستان

زوفيا اسموتر Zofia Wierzbicka1905-1943

كرنلا كوزيروسكا Kornela Koszyrocska 1944 لهستان آرامگاه ارامنه

جان مازور Jan Mazur 1931-1944 لهستان

اگنيزسكا جانيكا Agnieszka Janicka 1879-1944

پلسكي زمارل Polski Zmarl 1944

جوآنا پوزانسكا Joanna Pozanska 1875-1945لهستان

پي پل كوونيك P. Pulkownik 1883-1945

داريدو Daridow (nntv)18761946

اميلي لاموروكس (راهبه) Emilie Lamauroux 1946 فرانسه

اليزابت مارگات روبين Elizabeth Margaret Rubin1950-1950

جان هال پاكستن John Hall Paxton 1899-1952

امي فلورنس همينگ Amy Florence Hemming 1907-1954

ارنست ج كريستوفل Ernest J Christoffel1876-1955آلمان

هلن ريچاردس Helen Richards 1958

ص: 298

وين سنت آپكارين رز (كشيش)Vincent Apcarian Rose 1960

داتل ايزدانيون Datl? Is Danion1896-1961

ويتيچ كوفلر Voytiech Kuffler1894-1965آلمان

ليدياتوماتور Lydia Tomator 1879-1965 روس آلمان

فرنس زينگور Frnc Zingor 1903-1966

فلوراپات هويويان Flora Pat Hovyvian1908-1966

آرتوراپهام پوپ Arthur Upham Pope 1881-1969 آمريكا شرق پل خواجو

پير عزيزيان Piere Azizian 1903-1972 آرامگاه ارامنه

ايان تاماس Lan Thomas 1937-1972 استراليا آرامگاه كليس اسقفي

آدريان روبرت ميكائيل اولدن Adrian Rpbrt Michael Olden 1950-1974انگليس

هارن سون Harn Son

ديويد گرني David Gurney 1909-1974استراليا

تومي هگلوور Tommy H. Glover1915-1975 انگليس آرامگاه ارامنه

يلونا بكيز اديكنك Ilona Bekes Edikenk 1890-1975 آرامگاه ارامنه

فيليس اكرمن Phyllis Ackeman 1977آمريكا شرق پل خواجو

آرمنوهي آيدين Armenouhi Aidin 1891-1981 انگليس آرامگاه كليسا اسقفي

گابريله منتظم Gabriele Montazem 1946-1982آلمان آرامگاه تخت فولاد

مري آيزاك Mary Isaac1910-1986 انگليس و سپس ايران آرامگاه كليسا اسقفي

اليزابت مارگات روبين Elizabeth Margaret Rubin1950-1950

جان هال پاكستن John Hall Paxton 1899-1952

امي فلورنس همينگ Amy Florence Hemming 1907-1954

ارنست ج كريستوفل Ernest J Christoffel1876-1955آلمان

هلن ريچاردس Helen Richards 1958

وين سنت آپكارين رز (كشيش)Vincent Apcarian Rose 1960

ويتيچ كوفلر Voytiech Kuffler 1894-1965 آلمان

ليدياتوماتور Lydia Tomator 1879-1965 روس آلمان

فرنس زينگور Frnc Zingor 1903-1966

فلوراپات هويويان Flora Pat Hovyvian 1908-1966

آرتوراپهام پوپ Arthur Upham Pope 1881-1969 آمريكا شرق پل خواجو

پير عزيزيان Piere Azizian 1903-1972 آرامگاه ارامنه

ايان تاماس Lan Thomas 1937-1972 استراليا آرامگاه كليس اسقفي

آدريان روبرت ميكائيل اولدن Adrian Rpbrt Michael Olden 1950-1974 انگليس

هارن سون Harn Son

ديويد گرني David Gurney 1909-1974 استراليا

تومي هگلوور Tommy H. Glover1915-1975 انگليس آرامگاه ارامنه

يلونا بكيز اديكنك Ilona Bekes Edikenk 1890-1975 آرامگاه ارامنه

فيليس اكرمن Phyllis Ackeman 1977 آمريكا شرق پل خواجو

آرمنوهي آيدين Armenouhi Aidin 1891-1981 انگليس آرامگاه كليسا اسقفي

گابريله منتظم Gabriele Montazem 1946-1982آلمان آرامگاه تخت فولاد

مري آيزاك Mary Isaac1910-1986انگليس و سپس ايران آرامگاه كليسا اسقفي

ص: 299

4- وجه تسميه

اشاره

شهر اصفهان، مركز شهرستان استان اصفهان، با پهنه اي حدود دويست و پنجاه كيلومترمربع، در دل فلات ايران قرار دارد. شهر اصفهان از روزگاران كهن تا كنون به نامهاي: آپادانا، آصف هان، اسباهان، اسبهان، اسپاتنا، اسپادنا، اسپاهان، آسپدان، اسپدانه، اسپهان، اسپينر، اسفاهان، اسفهان، اصباهان، اصبهان، اصپدانه، اصفاهان، اصفهان، اصفهانك، انزان، بسفاهان، پارتاك، پارك، پاري، پاريتاكن، پرتيكان، جي، داراليهودي، رشورجي، سپاهان، سپانه، شهرستان، صفاهان، صفاهون، گابا، گابيان، گابيه، گبي، گي، نصف جهان و يهوديه سرشناس بوده است. بيشتر نويسندگان بر اين باورند كه چون اين ناحيه پيش از اسلام، به ويژه در دوران ساسانيان، مركز گردآمدن سپاه بود و سپاهيان مناطق جنوبي ايران، مانند: كرمان، فارس، خوزستان، سيستان و... در اين ناحيه گرد آمده و به سوي محل نبرد حركت مي كردند، آنجا را «اسپهان» گفته، سپس عربي شده و به صورت «اصفهان» درآمده است. اين شهر داراي واژگان كهنتري است كه با نام كنوني آن، هيچ گونه پيوندي ندارد، مانند:انزان، گابيان، گابيه، جي، گبي، گي، گابا. ياقوت حموي، مي نويسد: «اصفهان يا اسپهان از كليه اسباه است كه به معني سپاه و سگ مي باشد.» استاد پورداود، مي گويد: «ارزش اين وجه اشتقاق فقط در اين است كه مي رساند در لهجه قديم اصفهاني، اسباه به معني سگ نيز بوده است» پورداود يادآور شده است كه بطلميوس، جغرافيا نگار سده دوم ميلادي، نام اين شهر را «اسپدان» نگاشته، سپس مي گويد واژه اصفهان روي اسپاهان قرار گرفته كه خود شامل سپاه به معني ارتش و هان اسم مكان، يعني جاي سپاه است. نويسنده كتاب حدود العالم از اين شهر به نام «سپاهان» ياد كرده، مي گويد: «سپاهان شهري عظيم است و آن دو شهر

ص: 300

است: يكي را جهودان خوانند و يكي را شهرستان و در هر دو منبر نهاده اند...» محمد حسين بن خلف تبريزي، درباره نام اصفهان، نوشته است: «اصباهان، معرب اسپاهان است و آن شهري است مشهور در عراق و نام اصلي او اين است. و نام مقامي است از جمله دوازده مقام موسيقي و آن را اصفهانك نيز خوانند.» در كتيبه هاي پارسي هخامنشي، انزان شامل ناحيه اصفهان بوده و پيش از كورش، مركز قدرت هخامنشيان در اين ناحيه بوده و پس از كورش انزان به گابيان تبديل يافته و استرابن هم آن را به همين نام خوانده است و گابيان رفته رفته به جي تغيير يافت. هرتسفلد نگاشته است: اصفهان نام بلوكي از ولايت پريت كان و نام شهر «گبي» بوده است. گبي بعدها «گي» و سپس عربي شد و به «جي» تبديل يافت. در سده 2 ميلادي، نام گبي و اسپدانا در نقشه بطلميوس ديده مي شود. وي «اسپدانا» ي پارسي زمان هخامنشي را از كتاب ارتستنس، مدير كتابخانه اسكندر مقدوني برداشته بود. در يك نقشه جهان نما كه 100 سال پيش از بطلميوس ترسيم شده است، اين نام به صورت ساساني «سپانه» يعني سپاهان نگاشته شده و معني آن، جاي لشكريان است. اسكندر مقدوني هنگام دنبال كردن داريوش هخامنشي به پارتاك يا پارك ياگي آمد و آن را گشود و اكسازر را كه والي شوش بود به حكومت پارتاك گمارد. تاريخ نگاران پيشين، پارتاك را پاريتاكن ناميده اند كه به پارسي آن روزي پرتيكان مي گفتند و امروز فريدن مي خوانند. پرتيكان به تمامي ناحيه اصفهان اطلاق مي شده است. مفضل سعدبن حسين مافروخي اصفهاني، نويسنده كتاب محاسن اصفهان درباره

ص: 301

نام اصفهان، مي نويسد: «... و همچنين گفته اند كه اصل لفظ نام اصفهان، اسفاهان بود، چرا كه در ايام فرس، گودرزبن گشواد بر آن مستولي و مالك بود و هر وقت كه پاي اقتدار در ركاب استظهار آوردي هشتاد پسر صلبي او با او سوار گشتند، همه سواران جنگي فرزانه و جملگي دلاوران فرهنگي مردانه زيارت بر احفاد و اشياع و عباد و اتباع چون سوار مي شدند مردم مي گفتند اسفاهان، يعني لشكر، تداول كلام، عوام اصفهان را بدان نام نهاد.» مافروخي بار ديگر سخن از سپاه و سپاهيگيري به ميان آورده، مي گويد: «... در روايت است كه اردشير بابكان گفت هرگز هيچ ملكي بر غلبه و استيلا هيج ملك قدرت نداشت تا اصفهانيان مدد بنمودند و پرويز گفت كار ملك بر ما قرار نگرفت الا به معاونت مدد اهل اصفهان و انوشيروان لشكر و سپاه اصفهان را بر تماميت لشكرهاي جهان تفصيل داد و از ميان ايشان اهل فريدن را اختيار كرد.» ابن اثير در كتاب اللباب مي نويسد: «اصفهان به كسر اول يا فتح آن شهر بلاد جبال است و آن را از آن جهت اصفهان گفته اند كه معرف سپاهان است و سپاه به معني لشكر و هان علامت جمع است و اينجا محل تجمع سپاه اكاسره بوده است.» حمزه اصفهاني بر اين باور بود كه واژه اصفهان يا اسپاهان از سپاه گرفته شده كه در فارسي به معني قشون و سگ است. لاكهارت نيز بر اين باور بود كه از روزگار پارتها، واژه اسپاهان به اين ناحيه اطلاق شده است. گفتار بالا مي رساند كه اين نام با سپاه و سپاهيگري بستگي داشته است و شايد

ص: 302

چنين نقشي را «جي» به عهده داشته است نه «يهوديه» كه گسترش آن، اصفهان كنوني را به وجود آورده است. واژه سپاه در پارسي باستان به معني اسب نيز آمده است، زيرا اسب جزو كار سپاه بوده است چنانكه ياقوت حموي، مي گويد سپاه برابر اسب است و همين اصفهان را جايگاه سپاهيان دانسته است. در نزد آرياييها باارزش و محترم بوده است و بسياري از بزرگران و نام آوران ايراني به نام اسب نامگذاري مي شده اند، مانند: گشتاسب، لهراسب و جاماسب، كه همه اين نامها واژه اسب دارند. اصفهان در زمان خلافت عمر به دست عربها افتاد و تا دو سه سده حاكماني از سوي خلفا در آن فرمانروايي مي كردند. در دوران آل بويه و سلجوقيان پايتخت بود. پس از سلجوقيان تا دوران صفويه نيز پايتخت ايران بود، ولي در اواخر دوران صفوي دستخوش كشتار، چپاول و خرابي شد. اصفهان در حمله مغول و تيمورلنگ خسارتهاي زيادي ديد. تيمور لنگ از هفتاد هزار سربريده مردم اين شهر، مناره اي برپا كرد و به گفته نويسنده كتاب حبيب السير، در اصفهان جز زنده رود، كسي زنده نماند. از دوران افشاريه و زنديه در اصفهان آثار مهمي نمانده است، ولي در زمان قاجاريه به كوشش مردان خير چند بناي قابل توجه ايجاد شد.

5- جمعيت شهر اصفهان

در دوره هاي مختلف

جمعيت اصفهان در گذر زمان ابتداي حكومت مغول سال 602 جمعيت 000/100 مأخذ:معجم البلدان ياقوت حموي صفويه (شاه عباس) سال 988 جمعيت 000/600 مأخذ:سفرنامه شاردن

فتحعلي شاه قاجار سال 1195 جمعيت 000/250 مأخذ:الاصفهان، محمد مهدي ارباب ناصرالدين شاه قاجار سال 1250 جمعيت 000/50 مأخذ: الاصفهان، محمد مهدي ارباب

مظفر الدين شاه قاجار سال 1256 جمعيت 860/64 مأخذ:الاصفهان، مير سيد علي جناب دوره حكومت پهلوي سال 1280 جمعيت 000/70 مأخذ: سفرنامه هانري رنه آلماني

سال 1302 جمعيت 850/89 مأخذ:الاصفهان، مير سيد علي جناب سال 1319 جمعيت 598/240 مأخذ:اداره كل آمار ايران سال 1322 جمعيت 000/250 مأخذ:تاريخ اصفهان شيخ جابر انصاري

سال 1335 جمعيت 876/254 مأخذ:مركز آمار ايران سال 1345 جمعيت 045/424 سال 1355 جمعيت 510/671 دوره جمهوري اسلامي سال 1365 جمعيت 753/986

سال 1368 جمعيت 850/119/1 سال 1370 جمعيت 030/127/1 سال 1375 جمعيت 072/266/1 سال 1385 جمعيت 315/963/1

ص: 303

6- كتاب شناسي اصفهان

ليست كتاب ها

1- آرامگاه ارامنه اصفهان، ميراث كم نظير تاريخ مدفن... 2 - آرامگاه خارجيان اصفهان 3 - آرامگاه خارجيان اصفهان، سرگذشت دهها تن از خارجيان 4 - افسانه اصفهان آبي 5 - اقتصاد جابه جا گري و پژوهشي در راههاي استان اصفهان 6 - الاصفهان 7 - انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك (شرح مبارزات... 8 - اولويت بندي مسائل اجتماعي و فرهنگي استان اصفهان 9 - اصفهان موزه هميشه زنده 10 - ايتاليا و اصفهان 11 - ايران در يكصد و سيزده سال پيش با شرح و تصوير 12 - بازار بزرگ اصفهان 13 - برج هاي كبوتر اصفهان 14 - بررسي اوضاع و ويژگي هاي فرهنگ عمومي استان اصفهان 15 - بررسي گورستان تخت فولاد اصفهان 16 - پژوهشي درباره سقا خانه ها و سنگابهاي اصفهان 17 - پوشش گياهي منطقه اصفهان 18 - پيش در آمد اصفهان: تصنيف نوع بشر 19 - تاريخ اجتماعي اصفهان در عصر ظل السلطان 20 - تاريخ ارمنيان جلفاي اصفهان در يك صدوچهل سال اخير 21 - تاريخ اصفهان 22 - تاريخ اصفهان مجلد ابنيه و آثار (تتبه ابنيه و آثار 23 - تاريخ تشيع اصفهان (از قرن اول تا پايان قرن دهم) 24 - تاريخ تئاتر در اصفهان 25 - تاريخ جلفاي اصفهان 26 - A short history of the historical building at I 27 - تاريخچه مطبوعات اصفهان 28 - تجربه اي نوين در مرمت شهر ها 29 - تجلي فضائل ياد نامه استاد حبيب اله فضائلي 30 - تذكرت القبور، به ضميمه اشعار و مثنويات 31 - تذكرت شعرا استان اصفهان از قرن پنجم تا

ص: 304

عصر حاضر 32 - تربت پاك، راهنماي تخت فولاد اصفهان 33 - ترجمه محاسن اصفهان (مفصل ابن سعد ابن حسين ما فروخي 34 - تكثير و پرورش آبزيان در اصفهان وتاكيد بر ترويج آن 35 - اصفهان، تهران، شيراز 36 - جغرافياي استان اصفهان (كتابهاي درسي) 37 - جغرافياي اصفهان 38 - جلوه هاي هنر در اصفهان 39 - جنبش وطن پرستان اصفهان و بختياري (تاريخ مشروطه... 40 - چكيده پايان نامه هاي دوره تحصيلات تكميلي دانشگاه 41 - چكيده پايان نامه هاي تحصيلات تكميلي دانشگاه اصفهان 42 - چهار مضراب بيداد، چهار مضراب اصفهان 43 - چهار مضراب چهارگاه؛ چهار مضراب بيات اصفهان 44 - چهره افروختگان خطه زنده رود؛ يادي از فرهيختگان 45 - چهره نگاران اصفهان (گوشه اي از تاريخ عكاسي ايران 46 - الحركه الفكريه العربيه في الا صفهان في القرون ال 47 - حكايت پارسايي؛ شرح زندگاني و انديشه هاي... 48 - حياط در حياط؛ حياط در خانه هاي سنتي ايران... 49 - خاندان شيخ الاسلام اصفهان در طول چهارصد سال... 50 - خدمات دولتي اصفهان به انضمام فهرست تغييرات اسامي 51 - خريده القصد و جريد العصر في ذكر فضلاء اهل اصفهان 52 - خانه هاي اصفهان 53 - خلبانان؛ خاطراتي از خلبانان هوانيروز اصفهان... 54 - خوشنويسي در كتيبه هاي اصفهان 55 - دارا و سارا در اصفهان 56 - دانشمندان و بزرگان اصفهان 57 - دخترك ژوليده برگزيده آثار بزرگان موسيقي ايران... 58 - در جستجوي هويت شهري اصفهان 59 - درگه اهل هنر (زندگي و آثار برگزيدگان هنرهاي سنتي 60 - ديدني هاي اصفهان 61 -

ص: 305

ذكر اخبار اصفهان 62 - راز هندسه پنهان در نما و معماري پل خواجوي اصفهان 63 - راهنماي تلفن اصفهان 64 - راهنماي جامع آموزشي دانشگاه علوم پزشكي اصفهان 65 - راهنماي سفر به استان اصفهان 66 - راهنماي سياحتي شهر بزرگ اصفهان به همراه نقشه جامع 67 - سفر نامه به سوي اصفهان Vers Isfahan 68 - سفر نامه شاردن: بخش اصفهان 69 - سقوط اصفهان به روايت كروسينسكي 70 - سقوط اصفهان؛ گزارشهاي گيلاننتز درباره حمله... 71 - سه طرح پيشنهادي درباره افزايش اشتغال و... 72 - سيماي اجتماعي استان اصفهان 73 - سيماي سلامت دانشگاه علوم پزشكي وخدمات بهداشتي... 74 - شاردن و ايران 75 - شرح درد فراق 76 - شعراي اصفهاني شبه قاره 77 - شعر گلپايگان شعر اصفهان 78 - شكايت معشوق 79 - شناخت استان اصفهان 80 - صحنه خاطره اصفهان 81 - طرح ملي بررسي پديده خشونت خانگي عليه زنان... 82 - طرح وبافت تهران قديم و... 83 - عطر ياس 84 - علما الاسره در نظيم في رسم تحيه و تسليم 85 - عملكرد دولت اصلاحات در دولت اصفهان 86 - عملكرد 8 ساله دانشگاه علوم پزشكي وخدمات درماني است 87 - غذاهاي سنتي اصفهان به همراه نكاتي برجسته از بزرگان 88 - غزل مردان اصفهان از ديروز تا امروز 89 - فارغ التحصيلان دانشگاه صنعتي اصفهان از... 90 - فوائد الفوائد في احوال مدارس و المساجد 91 - فرهنگ پستي آباديهاي استان اصفهان 92 - فرهنگ جامع نام ها و آباديهاي كهن اصفهان 93 - فرهنگ و زيست 94 - فرهيختگان 95 - سالنامه آماري

ص: 306

استان اصفهان 1380 96 - سرشماري اجتماعي –اقتصادي عشاير كوچنده 1366... 97 - سرشماري عمومي صنعت و معدن... 98 - سرشماري عمومي كار گاهي 1381... 99 - سرشماري عمومي كشاورزي 1367... 100 - سرشماري عمومي نفوس ومسكن - 1375 101 - سرو قامتان جاودانه يادواره فرماندهان و مديران... 102 - سفر اصفهان؛ گزارش از سفر رياست جمهوري، ... 103 - سفر اصفهان؛ گزارشي از سفر رياست محترم جمهوري... 104 - عنوان: سفر اصفهان؛ گزارشي از سفر رياست محترم... 105 - سفر نامه اصفهان 106 - سفر نامه اصفهان و شيراز 107 - راهنماي مشاغل گنجينه 1365 108 - راهنماي مطبوعات، فهرست نشريات موجود در... 109 - راه هاي باستاني ناحيه اصفهان و بناها ي وابسته... 110 - رجال اصفهان در علم و ادب و هنر 111 - رضا عباسي اصلاح گر سركش 112 - رفتارهاي فرهنگي ايرانيان (موج اول)يافته هاي... 113 - روز شمار انقلاب اسلامي به روايت اسناد و مدارك... 114 - روشهاي تخمين تابع تقاضاي برق خانگي 115 - ريسايكلينگ اينداستريال اين اصفهان Recycling indust 116 - زمين آسماني 117 - سازمان مديريت و برنامه ريزي استان اصفهان، ... 118 - سفرنامه ابن بطوطه 119 - از هند به ايران 120 - سفر به شمال و مركز ايران 121 - نصف جهان في تعريف الاصفهان 122 - سفرنامه ونيزيان در ايران 123 - يك ماه مسافرت در اصفهان 124 - سفرنامه اوئن اوژن 125 - ايران سرزمين ائمه 126 - سفرنامه بارنز 127 - يكسال در ميان ايرانيان 128 - عبور از ايران از خليج فارس 129 - سفر هيئت سلطنتي پروس به

ص: 307

ايران در سال 1860 و 1861 130 - سفرنامه موريس برونو 131 - سفرنامه كروني بروني 132 - سفر نامه كورني بروني در شرق 133 - در زير آسمان ايران 134 - دون زوان ايراني 135 - سفر نامه گرجستان - ايران – ارمنستان 136 - سفر نامه پولاك 137 - ملاحظات دهلي – ديدار اصفهان 138 - سفر نامه حاجي پير زاده 139 - سفر نامه تاورنيه 140 - اصفهان نصف جهان 141 - سفري از هندوستان به انگلستان از طريق ايران 142 - ايران در گذشته وحال 143 - سفر در ايران 144 - رساله ي سياح فرهنگي موسوم به بصيرت نامه 145 - يك سفر پائيزي در غرب ايران 146 - سفر نامه پيترودولا واله 147 - سفر نامه مادام ديو لافوا 148 - سفر به ايران 149 - از خراسان تا بختياري 150 - سفر به ايران 151 - كشور صوفي بزرگ 152 - دولت صفويه وسفر نويسان اروپائي 153 - ايران در سياحت نامه ها 154 - سفر نامه فرد ريچاردز 155 - سفر به ارمنستان و ايران 156 - سفر نامه سانسون 157 - نظريات سياحان و جغرافي دانان درباره اصفهان از... 158 - سفر نامه سيف الدوله 159 - سفر نامه شاردن 160 - سياحت نامه ژان شاردن 161 - ايران صفوي از ديد گاه اروپائيان... 162 - سياحت در ايران و اثر آن در انديشه فرانسه قرن هجدهم 163 - سفر نامه شرلي 164 - آثار و افكار حكماء و عرفاي مشهور اصفهان 165 - اطلس شهر اصفهان مقياس 700 و 12: 1 166 - اصفهاني هاي

ص: 308

شوخ و حاضر جواب 167 - اصفهان و توسعه 168 - اصفهان نهان دل من 169 - آشنايي با بازيگران تئاتر، سينما، و تلويزيون اصفهان 170 - اصفهان نگين سرزمين ايران 171 - اصفهان نگين جهان 172 - آشنائي با زندگي و شخصيت و شهادت دلباخته امام زمان 173 - آشنائي با شهر تاريخي اصفهان 174 - اصفهان نصف جهان 175 - اصفهان موزه هميشه زنده 176 - آشنائي با منابع طبيعي استان اصفهان 177 - آشنائي با نظام آموزش هنرستان موسيقي پسران اصفهان 178 - مشتمل بر چهار فصل. تاريخ، جغرافيا، ابنيه و آثار... 179 - ايتاليا و اصفهان 180 - آشيانه مهر 181 - آمارنامه استان اصفهان 182 - اصفهان قلب سياسي ايران معاصر 183 - اصفهان قديم از ديدگاه سياحان و خاور شناسان جهان 184 - اصفهان شهر صنعت و هنر 185 - اصفهان شهر چهره هاي جهاني 186 - اصفهان، شكوه سالها 187 - اصفهان (زادگاه جمال و كمال) 188 - اصفهان در انقلاب: دوره بحران 189 - اصفهان تصوير بهشت 190 - اصفهان بهشتي كوچك اما زميني 191 - اصفهان پيش از اسلام (دوره ساماني) 192 - اصفهان بهانه بود ايرانم آرزوست 193 - اصفهان از نگاهي ديگر 194 - اصفهان از ديد سياحان خارجي 195 - Isfahan GH 196 - اسوه هاي شهادت در اصفهان 197 - استان اصفهان 198 - اشك قلم، مجموعه خط، دريچه اي به باغ هنر اصفهان 199 - اسامي كارشناسان رسمي داد گستري استان اصفهان و... 200 - آشنائي با شهر تاريخي اصفهان 201 - از مكتب خانه تا دانشگاه: شتاب دگرگوني هاي مردم

ص: 309

اص 202 - آئين فرزانگي 203 - آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند

7- مشاهير و مفاخر اصفهان

شعرا

ابوالفرج اصفهاني

علي بن حسين بن هيثم:(284 – 356 ق) مورخ، محدث، اديب، شاعر و موسيقيدان، در اصفهان متولد شد و در بغداد نشو و نما يافت ابوالفرج در ادبيات، لغت، تاريخ، سير، انساب، طب، نجوم و حديث متبحر بود و شعر را نيكو مي گفت. وي در بغداد درگذشت و همان جا دفن شد. مهمترين اثرش كه او را جاودانه ساخته كتاب «الاغاني» است.

راغب اصفهاني

ابوالقاسم حسين بن محمد بن مفضل بن محمد، معروف به راغب اصفهاني، از استادان لغت، حديث و شعر و نويسندگي و اخلاق و حكمت و كلام و از دانشمندان بزرگ قرن پنجم و ششم اسلام و ايران است در اوايل قرن ششم هجري وفات نموده است. راغب داراي تأليفات مهمي بوده كه از جمله آنها: تفسير قرآن كريم، تفصيل النشأتين و تحصيل السعادتين، الذريعه الي مكارم الشريعه، المفردات في هزيب القرآن، محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء را مي توان نام برد.

جمال الدين محمدبن عبدالرزاق اصفهاني

شاعر نام آور قرن ششم و از قصيده سرايان معروف ايران است. وي بيشتر عمر خود را در اصفهان گذرانده جمال الدين از معاصران خاقاني و نظامي است و مراسلات نظم و نثر او با خاقاني زينت افزاي اوراق است. جمال الدين غير از سخنوري و بصيرت در حكمت و رياضي در صنعت زرگري و نقاشي هم ماهر بوده است.

كمال الدين اسمعيل بن جمال الدين عبدالرزاق

خلاق المعاني از شاعران و قصيده سرايان بزرگ سبك عراقي. در قرن هفتم هجري قمري بشمار مي رود. وي روزگار را در مدح اكابر اصفهان و شاهان معاصر خود گذرانيد. كمال الدين دوره وحشتناك حمله مغول را به تمامي درك كرد وي به استادي و مهارت درآوردن معاني دقيق و التزامات دشوار، شهرت وافر دارد و در قصايدش، توجه خاصي نسبت به زادگاهش اصفهان ديده مي شود. به سال 653 ه. ق بدست مغولي به قتل رسيد.

ابن مسكويه

ابوعلي / ابوعبدالله احمد بن محمدبن يعقوب (وف 421ق) فيلسوف، اديب، نويسنده و منشي آل بويه. ملقب به خازن. در خانواده اي زرتشتي در ري متولد شد. ليكن بعد اسلام آورد. ابن مسكويه چهره برجسته اي در حيات عقلي و فرهنگي زمان خود بود. در رشته هاي گوناگون، تاريخ، علم كلام، فلسفه و پزشكي تبحر داشت. به كيمياگري و علوم غريبه سخت علاقه مند بود. برداشت وي از دين بيشتر فلسفي و تا حدي عقلاني بود. از آثار مهم او «تجارب الالم و عواقب الهمم» در تاريخ است از ديگر آثار بزرگ وي: «تذهيب الاخلاق وتطهير الاعراق». در فلسفه اخلاق است.

حمزه اصفهاني

ابوعبدالله حمزه بن حسن اصفهاني از مورخين و اديبان بزرگ و برجسته، در حدود سال 270 هجري قمري در اصفهان متولد گرديده است، از جمله آثار وي، كتاب مشهور تاريخ سني الملوك الارض و الانبياء مي باشد كه به لحاظ اشتمال آن بر اطلاعات كثير راجع به ايران، داراي اهميت فراوان است. از ديگر كتاب هاي منسوب به وي، از كتاب التصحيف و كتاب كبارالبشر مي توان ياد كرد. حمزه، قبل از سنه سيصد و شصت هجري قمري وفات نموده است.

سيد احمد هاتف اصفهاني

از مشاهير شعرا و عرفاي دوره افشاريان و زنديان است. تحصيلات وي در رياضي حكمت و طب بوده و غالباً بين سه شهر اصفهان، كاشان و قم سفر مي كرده است. آخر عمر در قم سكني مي گزيند. او به هر دو زبان فارسي و عربي شعر مي سروده و ديوانش مركب از قصايد، غزليات، مقطعات و رباعيات مي باشد. عمده شهرت هاتف به واسطه ترجيع بند عرفاني اوست.

صائب تبريزي

ميرزا محمدعلي، پسر ميرزا عبدالرحيم است كه به امر شاه عباس اول از تبريز كوچيده و در محله عباس آباد اصفهان متوطن شد. صائب در اصفهان متولد شده در اين شهر نشو و نما كرده و شهرت يافت. وي از گويندگان معتبر شعر دوره صفوي به شمار مي رفته است. در سخن سرائي سبكي خاص داشته است. از طرف شاه عباس ثاني به لقب ملك الشعرايي مفتخر شدصائب دواوين متعدده دارد، مجموعه آثارش قريب به يكصد و بيست هزار بيت است كه بيشتر غزل است ولي قصيده و مثنوي هم دارد.

حكيم شفايي

(ت. 966 ه. ق / م. 1037 ه. ق)حكيم شرف الدين حسن بن حكيم ملا اصفهاني مشهور به شفايي، از عالمان و پزشكان مشهور زمان شاه عباس صفوي است. وي از عالمان و پزشكان مشهور زمان شاه عباس صفوي و طبيب خاص و نديم وي بوده است. او علاوه بر مقام شامخ طبابت در حكمت و شعر و ادب نيز مقامي عالي داشته است. در انواع نظم از قصيده و غزل و مثنوي طبع آزمايي كرده است. كليات آثار وي در حدود پانزده هزار بيت است. از مهمترين تأليفات وي: بيست باب در طب، مثنوي ديده بيدار، مثنوي مهر و محبت و نمكدان را مي توان نام برد.

عاشق اصفهاني

(ت قرن دوازدهم ه. ق / م 1181 ه. ق)آقا محمد خياط اصفهاني در يكي از مدارس اصفهان حجره داشته و در آنجا به شغل خياطي مي پرداخته است. از علوم رستميه بهره اي داشته، در فن شعر به استادي مسلم بوده است داراي قناعت طبع عالي بوده و قبول صله و انعام از كسي نمي نموده است. بياض و قلمداني نزد خود داشته و هر گاه شعري وارد خاطرش مي شده، چيزي را كه در دست داشته كنار نهاده و به نوشتن آن مي پرداخته است. ديوان غزليات او به ده هزار بيت رسيده و در آنها از مضامين عاشقانه مدد جسته است.

وحيد دستگردي

(ت 1258 ه. ش قريه دستگرد / م 1321 ه. ش، امامزاده عبدالله تهران)حسن فرزند قاسم، از محققان بزرگ و ادباء و شعراي معروف اصفهان، تحصيلاتش را در رشته ادبيات فارسي، عربي، فقه و حكمت، در نزد اساتيد بزرگ اصفهان به پايان رسانيد. در آغاز مشروطيت به جرگه آزاديخواهان پيوست. در سال 1298 ه. ش مجله ادبي ارمغان را در تهران تاسيس كرد كه مدت 22 سال منتشر گرديد. كتابهاي بسياري را تصحيح، خشيه و چاپ كرد. از مهمترين تاليفات وي: انقلاب ادبي، ره آورد وحيد، سرگذشت اردشير، سفينه بهترين اشعار و … است.

شيخ اوحدالدين بن حسين اوحدي مراغي اصفهاني

(ت 673 ه. ق، مراغه / م 738 ه. ق مراغه)از عارفان مشهور عصر خويش بوده است. زندگاني اوحدي در روزگاران نخست از حيات وي در مراغه سپري شد. آن گاه چندي به سياحت پرداخت و چند سالي در اصفهان زادگاه پدرش سكونت گزيد، سپس به آذربايجان بازگشته و در آن جا سرگرم ارشاد و نيز نظم اشعار عارفانه خود شد. وي در آغاز «صاني» تخلص مي كرد ولي بعدها بر اثر ارادتش به شيخ اوحد الدين كرماني، آن را به اوحدي تغيير داد. آثار وي شامل ديوان قصايد و ترجيعات و غزليات بالغ هشت هزار بيت، مثنوي ده نامه ي منطق العشاق و مثنوي «جام جم» مي باشد.

ميرزا محمد علي سروش اصفهاني

(ت 1228 ه. ق سده اصفهان / م. 1285 ه. ق تهران)شمس الشعراء از جواني كسب كمال و معرفت كرد و استعداد فطري بروز داد. در شهرهاي ايران به مسافرت پرداخته و مدتي در تبريز اقامت گزيد. سروش قسمتي از عهد فتحعليشاه تمام دوره محمد شاه، و حدود بيست سال از پادشاهي ناصرالدين شاه قاجار درك كرد. وي در موقع جلوس ناصرالدين شاه به سلطنت از مخصوصين او بود و در اعياد و مجالس سلطنتي، اشعار تهنيت به عهده بود. سروش گذشته از ديوان قصايد و غزليات و قطعات … آثار ديگري از جمله: روضه الانوار، شمس المناقب، شصت بند و … دارد. يكي از علل معروفيت او از دست ندادن جاذبه طبيعي شاعرانه و آلوده نكردن سادگي ذاتي جذاب خود به تلقينات ساختگي كتابها بود.

ميرزا عبدالوهاب نشاط اصفهاني

(ت قرن سيزدهم ه. ق اصفهان / م 1219 ه. ق: نجف)مرحوم معتمد الدوله تحصيلات خود مانند طب و غيره را در اصفهان تكميل نمود. زبان تركي، عربي و فارسي را خوب مي دانسته و به هر سه زبان نظم و نثر و مسائل منستيانه با اسلوب آن زمان مي نوشته است. زماني كه مهارت او در فن انشاء و خوش خطي به گوش فتحعليشاه رسيد به تهران احضارش نموده و منصب رسائل خود را به او واگذار نمود. نشاط در تربيت فضلا و معرفي آنها به پادشاه وقت اهتمام تام به جا مي آورد و كتابي دارد به نام «گنجينه نشاط» كه لهالي منشات و اشعار خود را در آن جمع نموده است.

علمای بزگ اصفهان

سلمان فارسي

يكي از مشاهير صحابه پيغمبر و از شخصيت هاي بسيار بزرگ اسلام؛ وي دهقان زاده اي از ناحيه «جي» اصفهان بوده. وي به دليل تمايل به دين عيسوي، عليرغم مخالفت پدر، به سمت شام مي رود. در آنجا از ظهور پيامبر اسلام آگاه شده و چون گفته ها و علايم و نشانه هايي كه از كشيش مراد خود شنيده بود در پيغمبر بديد، به زودي اسلام آورد. پس از وفات پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در خلافت عمربن الخطاب، به حكومت مدائن منسوب شد. وفات وي به سال 35 يا 36 ه. ق اتفاق افتاده است.

ميرداماد

(م. 1041 ه / 1631 م. )مير محمد باقر بن مير شمس الدين محمد حسيني، استرآبادي، فيلسوف، حكيم، عالم در علوم معقول و منقول، فقيه، متكلم، شاعر، مادرش دختر محقق كركي و پدرش ملقب به داماد با شيخ بهايي دوست و همتا بود و هر دو نزد شاه عباس تقرب داشتند. از آثارش: قبسات، عيون المسائل، مرآه الزمان، حبل المتين، السبع الشداد و ديوان شعرايشان مي باشد.

شيخ بهايي

شيخ بهاءالدين محمدبن حسين بن عبدالصمد عاملي (ت: 953 ه. ق: بعلبك / م. 1030 ه. ق: مشهد) معروف به شيخ بهايي فقيه، حكيم، منجم، شاعر و مورخ در خردسالگي به همراه پدر و خانواده اش به ايران آمد. در محضر پدر و بعضي از عالمان تربيت يافت. در اصفهان ملازم درگاه شاه عباس و از مقربان او بود. از شاخص ترين اقدامات وي در اصفهان، احداث حمام معروف به شيخ بهايي، طراحي و نقشه كشي مسجد امام و نيز تنظيم طومار آب زنده رود است از جمله مهمترين تأليفات وي، جامع عباسي، مفتاح الفلاح اربعين، تشريع الافلاك، خلاصه الحساب، كشكول... را مي توان نام برد. بهاءالدين به تازي و به پارسي شعر مي سرود و در شعر بهايي تخلص مي كرد.

مير ابوالقاسم فندرسكي

از حكما و عرفاي معروف عصر شاه عباس كبير و شاه صفي صفوي است. در كليه علوم عقلي، يگانه زمان و در عرفان داراي مقامي رفيع بوده است. وي غالباً به مصاحبت فقراء و اهل حال مي پرداخته و از معاشرت با صاحبان جاه احتراز مي نموده و بيشتر لباس فرومايه و پشمينه مي پوشيده است. معروفترين تأليفات ميرفندرسكي عبارتند از: تاريخ الصفويه، تحقيق المزله و رساله صناعيه. ميرفندرسكي در سال 1050 ه. ق درگذشته و در تخت فولاد در تكيه مير به خاك سپرده شده است.

ملا اسماعيل خواجوئي

مولي محمد اسماعيل بن محمد حسين بن محمدرضا بن علاءالدين محمد مازندراني، وي از آيات علم و فلسفه و از اكابر فقها و متكلمين اسلام كه در حكمت و فلسفه و كلام و فقه و حديث و رجال بسيار متبحر و مخصوصاً در حكمت استاد مسلم بوده است. وي داراي خط خوشي بوده و علاوه بر مراتب علميه و مكارم ظاهره، داراي مقامات روحاني نيز بوده است. تأليفات او در فقه و رجال و كلام و عرفان و غيره بسيار مي باشد. وفات او را در يازدهم شعبان 1173 / 1177 ضبط كرده اند و قبر او در تخت فولاد نزديك قبر فاضل هندي است.

سيد محمدباقر درچه اي اصفهاني

در سال 1264 قمري در قريه درچه لنجان متولد گرديد. در عصر خود از مراجع بزرگ شناخته مي شده بطوري كه بسياري از او تقليد مي نموده اند. وي در شب جمعه 28 ماه ربيع الاخر 1342 در حمام درچه ناگهان وفات نمود. مرحوم درچه اي داراي تأليفاتي بوده است كه از جمله مهمترين آنها، يك حوزه فقه و اصول در شانزده جلد و نيز حاشيه بر متاجر را مي توان نام برد.

سيد ابوالحسين اصفهاني

فرزند سيد محمد عالم، مجتهد و مرجع اعلاي شيعه، اصلاً از سادات موسوي بهبهان بود. در يكي از روستاهاي لنجان اصفهان به نام مديسه به دنيا آمد. در سال 1355ق مرجعيت شيعه به صورت تمام به وي محول شد و تنها مرجع مسلم شيعه گشت، در سن 88 سالگي بدرود حيات گفت و در نجف در كنار استادش، آيت الله آخوند خراساني به خاك سپرده شد. از آثارش: «وسيله النجاه» و ترجمه هاي فارسي آن «صراط النجاه » و «ذريعه الحياه»؛ «ذخيره العباد ليوم المعاد»؛ «ذخيره الصالحين»، » «حاشيه تبصره علامه»؛ «منتخب الرسائل»؛ «انيس المقلدين»؛ «مناسك»؛ «تحفه العوام»، مجموعه فتاوي به زبان اردو.

حاج آقا رحيم ارباب

حكيم و عارف فرزانه و فقيه و اديب عاليقدر آيه الله آقاي حاج آقا رحيم ارباب يكي از چهره هاي درخشان حكمت و فلسفه و فقه و ديگر معارف اسلامي است در سال 1297 قمري در يكي از توابع اصفهان متولد گرديد.

سيد حسن مدرس

سيد حسن مدرس (ت 1287 ه. ق: روستاي سرابه كچو / ش 1356 ه. ق: كاشمر) روحاني مبارز عصر مشروطيت و دوران رضاخاني، پس از اتمام تحصيلات مقدماتي، عازم عتبات عاليات گشته، نزد اساتيد بزرگ آن زمان به درجه اجتهاد نائل آمد. در دوره دوم مجلس شوراي ملي از طرف تمامي مراجع شيعه، به عنوان عالم طراز اول، و در دوره سوم از جانب مردم تهران به نمايندگي انتخاب شد. پس از چند سال حبس و تبعيد، بنابر قول مشهور، در كاشمر به دست عوامل پهلوي شهيد گرديد.

سيده نصرت امين

(1308 – 1405 ق) عالم و مجتهده آمنه بيگم حاجيه نصرت خانم، فرزند حاج سيد محمدعلي امين التجار اصفهاني، از كودكي به تحصيل پرداخت و پس از فراگيري مقدمات فقه و اصول و علوم معقول و منقول و حكمت و كلام به مرتبه استنباط رسيد.. وي آثار خود را تحت نام «يك بانوي ايراني» منتشر مي كرد. از جمله آثارش: «الاربعين الهاشميه »، «شرح چهل حديث»، «سير و سلوك»؛ «روش خوشبختي و توصيه به خواهران» «سير و سلوك» در روش اوليء الله، «مخزن العرفان» و «كنزالعرفان» در علوم قرآن، «تفسير قرآن»، در پانزده جلد؛ «معاد يا آخرين سير بشر»، «النفحات الرحمانيه في الواردات القلبيه» حاوي كشفيات و مشاهدات معارف؛ «مخزن اللئالي في فضايل مولي الموالي»

آقا محمد بيدآبادي

حكيم بزرگوار و عارف فرزانه دل، آقا محمد بيدآبادي، فرزند ملا محمدرفيع گيلاني از مشاهير حكماي قرن دوازدهم هجري است. وي در حكمت و فلسفه و عرفان از استادان مسلم و در سير و سلوك و رياضت و تقوي و تهذيب نفس، ضرب المثل زمان خود بوده است. آقا محمد بيدآبادي تعليقاتي بر كتب محققين از حكماء و فقها نوشته و در علم كيميا كه نوعي از علم شيمي است نيز وارد بوده است و حتي به آزمايش نيز مي پرداخته است. وي در سال 1197 ه. ق وفات يافته و در تخت پولاد جنب قبر پدرش پشت تكيه خوانساري ها دفن گرديد.

حاجي محمد ابراهيم كلباسي

در سال 1180 هجري در اصفهان متولد گرديد. داراي مؤلفات و حواشي و رسائل زيادي است كه از جمله مهمترين آنها، اشارات الاصول، ايقاضات، شوارع الهدايه و منهاج الهدايه را مي توان نام برد. در سال 1261 وفات يافت مدفن او در بقعه مقابل درب مسجد حكيم است.

ابونعيم اصفهاني

احمدبن عبدالله / عبيدالله (334 / 336 – 430ق)، محدث، عارف و مورخ، معروف به حافظ اصفهاني. به گفته صاحب «رياض العلماء » ابونعيم نياي بزرگ علامه مجلسي است. وي فقه و تصوف را با حديث توأم ساخت. در اصفهان متولد شد. بيش از چهار صد و سي عالم حديث به او اجازه روايت دادند كه براي بعضي از آنان وي تنها راوي شناخته شده است. از جمله آثارش: «منقبه المطهرين و مرتبه الطيبين»؛ «ما نزل من القرآن في اميرالمؤمنين عليه السلام»؛ «حليه الاولياء و طبقات الاصفياء»؛ «تاريخ اصفهان» يا «ذكر اخبار اصفهان» در دو مجلد؛)؛ «فضايل الصحابه»؛ «النفاق»؛ «علوم الحديث»؛ «طب النبي» «كتاب الطب» يا «الشفا في الطب» «رياضه المتعلم» «معجم الشيوخ» «حرمه المساجد».

فاضل هندي

بهاءالدين محمد ملقب به فاضل هندي، متولد 1062 هجري در اوايل زندگاني در هندوستان بسر مي برده، از اين روي به فاضل هندي معروف شده است. وي از علماي بنام و فقهاي عالي مقام است بطوري كه به «تاج الفقها» نيز معروف گرديده است. از جمله مهمترين تصنيفات او، كتاب معروف» كشف اللثام عن قواعد الاحكام » است. فوت او در فتنه افغان و در 25 رمضان 1137 در اصفهان اتفاق افتاد و در تخت فولاد مدفون گرديد.

حكيم جهانگير خان قشقايي

جهانگير خان فرزند مرحوم محمدخان قشقايي دره شوري، از اعاظم حكما و اجله دانشمندان اصفهان است كه در سال 1243 ه. ق متولد شد. در ابتدا عمر تحصيل اندكي كرد ولي در چهل سالگي ناگهان شوق به تحصيل علوم و دانش او را به سوي اصفهان كشانده به گونه اي كه پس از چندي در حكمت و اصول و رياضي و هيئت استاد مسلم گرديد. در سال 1328 قمري در اصفهان فوت شد و در تكيه سيد محمد ترك تخت فولاد مدفون گرديد.

علامه محمد باقر مجلسي (ره)

ملا محمدباقر بن ملا محمد تقي مجلسي (ره) (ت. 1037 ه. ق: اصفهان / م. 1111 يا 1110 ه. ق: اصفهان) از بزرگترين و معروفترين علماي شيعه در عهد صفويه است. در اواخر عهد شاه سليمان و قسمت عمده دوران شاه سلطان حسين داراي رتبه شيخ الاسلامي و امام جمعه و صاحب اختيار امور ديني كل كشور بود. مجموع تأليفات وي متجاوز از 60 مجلد است كه معروفتر از همه، كتاب بحارالانوار مي باشد از ديگر تأليفات مهم وي: حق اليقين، حليه المتقين، حيات القلوب و... است.

حجه الاسلام سيد شفتي

سيد محمدباقر بن تقي موسوي در سال 1180 ه. ق در قريه شفت گيلان متولد گرديد. وي از اعاظم علماي اواخر اماميه و در فقه و اصول و رجال و روايت و هيئت و علوم اديبه و فنون عربيه از مشاهير زمان و در مراحل اخلاقيه وحيد روزگار و در عبادت و مناجات و سخاوت و عطايا و اقامه حدود او، نوادر بسياري منقول گرديده است. مصنفات حجه الاسلام، بيشتر كتب فقهي و اصول و آيات و احكام و يك عده نيز در رجال و نحو و ادب است و از تمام آنها مشهورتر كتاب «مطالع الانوار» است.

سيد عطاء الله امامي

سيد عطاء الله درب امامي حسيني فرزند آقا سيد محمد، عالم پرهيزگار، از سادات درب امامي كه نسبت ايشان به امامزاده درب امام منتهي مي شود. وي نزد علماي بزرگي چون آخوند كاشي و شيخ محمد رضا نجفي كسب علم نمود.

هنرمندان

مجسمه سازي، جهانگير آيتي، قلمزني برجسته، محمد اسكندري، قلمزني، محمدحسين عباس پور، قلمزني، منصور حافظ پرست، قلمزني، سيدمهدي علمداري اليادراني، قلمزني، علي حافظي قلمزن، قلمزني، محمد علي فرشيد، ميناسازي، مرتضي حسيني سربازي، ميناسازي، غلامرضا فيض الهي، ميناسازي، غلامعلي فيض الهي

ميناسازي، اصغر فولادگر، ميناسازي، مرتضي اسماعيلي، نگارگري ايراني، رضا بدر السماء، نگارگري ايراني، محمدرضا شريفي، نگارگري ايراني، سيد جعفر فتاحي، نگارگري و تذهيب، مهرداد صدري شهرضايي، نگارگري سنتي زهره، فيض الهي، نقاشي، طلعت صابري، نقاشي، سيد رضا فتاحي

نقاشي، ضياء الدين امامي نجفي دهكردي، نقاشي، عباسعلي پور صفا، نقاشي آبرنگ و رنگ روغن، بهمن منوچهري، نقاشي خط، غلامرضا راه پيما، نقاشي و عكاسي، امان الله طريقي، خوشنويسي و نقاشي خط، محمدعلي شادمان، خوشنويس، محمدعلي جعفري، معرق كاشي، حسين علي مصدق زاده، معرق كاري، مهدي ملك زاده

معرق سنگ و شيشه، حميد سلمان زاده، سوخت معرق و طلا كوبي و خوشنويسي، علي خوشنويس زاده اصفهاني، كاريكاتوريست، مهدي تميزي، كاريكاتوريست، امير رضا خرد آزاد ريال، شعر كلاسيك، خورشيد رخشان، كاريكاتوريست، افشين شمس قهفرخي، فرش دستباف، فيض الله صفدرزاده حقيقي

طراحي فرش، اكبر مهدي ئي، سينما، اكبر خامين، عكاس، غلامحسين عرب، پژوهشگر، سيد مهدي سجادي نائيني، خاتم كاري، اسداله شاه ميوه اصفهاني

7- مشاهير و مفاخر اصفهان

شعرا

ابوالفرج اصفهاني

علي بن حسين بن هيثم:(284 – 356 ق) مورخ، محدث، اديب، شاعر و موسيقيدان، در اصفهان متولد شد و در بغداد نشو و نما يافت ابوالفرج در ادبيات، لغت، تاريخ، سير، انساب، طب، نجوم و حديث متبحر بود و شعر را نيكو مي گفت. وي در بغداد درگذشت و همان جا دفن شد. مهمترين اثرش كه او را جاودانه ساخته كتاب «الاغاني» است.

راغب اصفهاني

ابوالقاسم حسين بن محمد بن مفضل بن محمد، معروف به راغب اصفهاني، از استادان لغت، حديث و شعر و نويسندگي و اخلاق و حكمت و كلام و از دانشمندان بزرگ قرن پنجم و ششم اسلام و ايران است در اوايل قرن ششم هجري وفات نموده است. راغب داراي تأليفات مهمي بوده كه از جمله آنها: تفسير قرآن كريم، تفصيل النشأتين و تحصيل السعادتين، الذريعه الي مكارم الشريعه، المفردات في هزيب القرآن، محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء را مي توان نام برد.

جمال الدين محمدبن عبدالرزاق اصفهاني

شاعر نام آور قرن ششم و از قصيده سرايان معروف ايران است. وي بيشتر عمر خود را در اصفهان گذرانده جمال الدين از معاصران خاقاني و نظامي است و مراسلات نظم و نثر او با خاقاني زينت افزاي اوراق است. جمال الدين غير از سخنوري و بصيرت در حكمت و رياضي در صنعت زرگري و نقاشي هم ماهر بوده است.

كمال الدين اسمعيل بن جمال الدين عبدالرزاق

خلاق المعاني از شاعران و قصيده سرايان بزرگ سبك عراقي. در قرن هفتم هجري قمري بشمار مي رود. وي روزگار را در مدح اكابر اصفهان و شاهان معاصر خود گذرانيد. كمال الدين دوره وحشتناك حمله مغول را به تمامي درك كرد وي به استادي و مهارت درآوردن معاني دقيق و التزامات

ص: 310

دشوار، شهرت وافر دارد و در قصايدش، توجه خاصي نسبت به زادگاهش اصفهان ديده مي شود. به سال 653 ه. ق بدست مغولي به قتل رسيد.

ابن مسكويه

ابوعلي / ابوعبدالله احمد بن محمدبن يعقوب (وف 421ق) فيلسوف، اديب، نويسنده و منشي آل بويه. ملقب به خازن. در خانواده اي زرتشتي در ري متولد شد. ليكن بعد اسلام آورد. ابن مسكويه چهره برجسته اي در حيات عقلي و فرهنگي زمان خود بود. در رشته هاي گوناگون، تاريخ، علم كلام، فلسفه و پزشكي تبحر داشت. به كيمياگري و علوم غريبه سخت علاقه مند بود. برداشت وي از دين بيشتر فلسفي و تا حدي عقلاني بود. از آثار مهم او «تجارب الالم و عواقب الهمم» در تاريخ است از ديگر آثار بزرگ وي: «تذهيب الاخلاق وتطهير الاعراق». در فلسفه اخلاق است.

حمزه اصفهاني

ابوعبدالله حمزه بن حسن اصفهاني از مورخين و اديبان بزرگ و برجسته، در حدود سال 270 هجري قمري در اصفهان متولد گرديده است، از جمله آثار وي، كتاب مشهور تاريخ سني الملوك الارض و الانبياء مي باشد كه به لحاظ اشتمال آن بر اطلاعات كثير راجع به ايران، داراي اهميت فراوان است. از ديگر كتاب هاي منسوب به وي، از كتاب التصحيف و كتاب كبارالبشر مي توان ياد كرد. حمزه، قبل از سنه سيصد و شصت هجري قمري وفات نموده است.

سيد احمد هاتف اصفهاني

از مشاهير شعرا و عرفاي دوره افشاريان و زنديان است. تحصيلات وي در رياضي حكمت و طب بوده و غالباً بين سه شهر اصفهان، كاشان و قم سفر مي كرده است. آخر عمر در قم سكني مي گزيند. او به هر دو زبان فارسي و عربي شعر مي سروده و ديوانش مركب از قصايد، غزليات،

ص: 311

مقطعات و رباعيات مي باشد. عمده شهرت هاتف به واسطه ترجيع بند عرفاني اوست.

صائب تبريزي

ميرزا محمدعلي، پسر ميرزا عبدالرحيم است كه به امر شاه عباس اول از تبريز كوچيده و در محله عباس آباد اصفهان متوطن شد. صائب در اصفهان متولد شده در اين شهر نشو و نما كرده و شهرت يافت. وي از گويندگان معتبر شعر دوره صفوي به شمار مي رفته است. در سخن سرائي سبكي خاص داشته است. از طرف شاه عباس ثاني به لقب ملك الشعرايي مفتخر شدصائب دواوين متعدده دارد، مجموعه آثارش قريب به يكصد و بيست هزار بيت است كه بيشتر غزل است ولي قصيده و مثنوي هم دارد.

حكيم شفايي

(ت. 966 ه. ق / م. 1037 ه. ق)حكيم شرف الدين حسن بن حكيم ملا اصفهاني مشهور به شفايي، از عالمان و پزشكان مشهور زمان شاه عباس صفوي است. وي از عالمان و پزشكان مشهور زمان شاه عباس صفوي و طبيب خاص و نديم وي بوده است. او علاوه بر مقام شامخ طبابت در حكمت و شعر و ادب نيز مقامي عالي داشته است. در انواع نظم از قصيده و غزل و مثنوي طبع آزمايي كرده است. كليات آثار وي در حدود پانزده هزار بيت است. از مهمترين تأليفات وي: بيست باب در طب، مثنوي ديده بيدار، مثنوي مهر و محبت و نمكدان را مي توان نام برد.

عاشق اصفهاني

(ت قرن دوازدهم ه. ق / م 1181 ه. ق)آقا محمد خياط اصفهاني در يكي از مدارس اصفهان حجره داشته و در آنجا به شغل خياطي مي پرداخته است. از علوم رستميه بهره اي داشته، در فن شعر به استادي مسلم بوده است

ص: 312

داراي قناعت طبع عالي بوده و قبول صله و انعام از كسي نمي نموده است. بياض و قلمداني نزد خود داشته و هر گاه شعري وارد خاطرش مي شده، چيزي را كه در دست داشته كنار نهاده و به نوشتن آن مي پرداخته است. ديوان غزليات او به ده هزار بيت رسيده و در آنها از مضامين عاشقانه مدد جسته است.

وحيد دستگردي

(ت 1258 ه. ش قريه دستگرد / م 1321 ه. ش، امامزاده عبدالله تهران)حسن فرزند قاسم، از محققان بزرگ و ادباء و شعراي معروف اصفهان، تحصيلاتش را در رشته ادبيات فارسي، عربي، فقه و حكمت، در نزد اساتيد بزرگ اصفهان به پايان رسانيد. در آغاز مشروطيت به جرگه آزاديخواهان پيوست. در سال 1298 ه. ش مجله ادبي ارمغان را در تهران تاسيس كرد كه مدت 22 سال منتشر گرديد. كتابهاي بسياري را تصحيح، خشيه و چاپ كرد. از مهمترين تاليفات وي: انقلاب ادبي، ره آورد وحيد، سرگذشت اردشير، سفينه بهترين اشعار و … است.

شيخ اوحدالدين بن حسين اوحدي مراغي اصفهاني

(ت 673 ه. ق، مراغه / م 738 ه. ق مراغه)از عارفان مشهور عصر خويش بوده است. زندگاني اوحدي در روزگاران نخست از حيات وي در مراغه سپري شد. آن گاه چندي به سياحت پرداخت و چند سالي در اصفهان زادگاه پدرش سكونت گزيد، سپس به آذربايجان بازگشته و در آن جا سرگرم ارشاد و نيز نظم اشعار عارفانه خود شد. وي در آغاز «صاني» تخلص مي كرد ولي بعدها بر اثر ارادتش به شيخ اوحد الدين كرماني، آن را به اوحدي تغيير داد. آثار وي شامل ديوان قصايد و ترجيعات و غزليات بالغ هشت هزار بيت، مثنوي

ص: 313

ده نامه ي منطق العشاق و مثنوي «جام جم» مي باشد.

ميرزا محمد علي سروش اصفهاني

(ت 1228 ه. ق سده اصفهان / م. 1285 ه. ق تهران)شمس الشعراء از جواني كسب كمال و معرفت كرد و استعداد فطري بروز داد. در شهرهاي ايران به مسافرت پرداخته و مدتي در تبريز اقامت گزيد. سروش قسمتي از عهد فتحعليشاه تمام دوره محمد شاه، و حدود بيست سال از پادشاهي ناصرالدين شاه قاجار درك كرد. وي در موقع جلوس ناصرالدين شاه به سلطنت از مخصوصين او بود و در اعياد و مجالس سلطنتي، اشعار تهنيت به عهده بود. سروش گذشته از ديوان قصايد و غزليات و قطعات … آثار ديگري از جمله: روضه الانوار، شمس المناقب، شصت بند و … دارد. يكي از علل معروفيت او از دست ندادن جاذبه طبيعي شاعرانه و آلوده نكردن سادگي ذاتي جذاب خود به تلقينات ساختگي كتابها بود.

ميرزا عبدالوهاب نشاط اصفهاني

(ت قرن سيزدهم ه. ق اصفهان / م 1219 ه. ق: نجف)مرحوم معتمد الدوله تحصيلات خود مانند طب و غيره را در اصفهان تكميل نمود. زبان تركي، عربي و فارسي را خوب مي دانسته و به هر سه زبان نظم و نثر و مسائل منستيانه با اسلوب آن زمان مي نوشته است. زماني كه مهارت او در فن انشاء و خوش خطي به گوش فتحعليشاه رسيد به تهران احضارش نموده و منصب رسائل خود را به او واگذار نمود. نشاط در تربيت فضلا و معرفي آنها به پادشاه وقت اهتمام تام به جا مي آورد و كتابي دارد به نام «گنجينه نشاط» كه لهالي منشات و اشعار خود را در آن جمع نموده است.

علمای بزگ اصفهان

سلمان فارسي

يكي

ص: 314

از مشاهير صحابه پيغمبر و از شخصيت هاي بسيار بزرگ اسلام؛ وي دهقان زاده اي از ناحيه «جي» اصفهان بوده. وي به دليل تمايل به دين عيسوي، عليرغم مخالفت پدر، به سمت شام مي رود. در آنجا از ظهور پيامبر اسلام آگاه شده و چون گفته ها و علايم و نشانه هايي كه از كشيش مراد خود شنيده بود در پيغمبر بديد، به زودي اسلام آورد. پس از وفات پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در خلافت عمربن الخطاب، به حكومت مدائن منسوب شد. وفات وي به سال 35 يا 36 ه. ق اتفاق افتاده است.

ميرداماد

(م. 1041 ه / 1631 م. )مير محمد باقر بن مير شمس الدين محمد حسيني، استرآبادي، فيلسوف، حكيم، عالم در علوم معقول و منقول، فقيه، متكلم، شاعر، مادرش دختر محقق كركي و پدرش ملقب به داماد با شيخ بهايي دوست و همتا بود و هر دو نزد شاه عباس تقرب داشتند. از آثارش: قبسات، عيون المسائل، مرآه الزمان، حبل المتين، السبع الشداد و ديوان شعرايشان مي باشد.

شيخ بهايي

شيخ بهاءالدين محمدبن حسين بن عبدالصمد عاملي (ت: 953 ه. ق: بعلبك / م. 1030 ه. ق: مشهد) معروف به شيخ بهايي فقيه، حكيم، منجم، شاعر و مورخ در خردسالگي به همراه پدر و خانواده اش به ايران آمد. در محضر پدر و بعضي از عالمان تربيت يافت. در اصفهان ملازم درگاه شاه عباس و از مقربان او بود. از شاخص ترين اقدامات وي در اصفهان، احداث حمام معروف به شيخ بهايي، طراحي و نقشه كشي مسجد امام و نيز تنظيم طومار آب زنده رود است از جمله مهمترين تأليفات وي، جامع عباسي، مفتاح الفلاح اربعين، تشريع الافلاك،

ص: 315

خلاصه الحساب، كشكول... را مي توان نام برد. بهاءالدين به تازي و به پارسي شعر مي سرود و در شعر بهايي تخلص مي كرد.

مير ابوالقاسم فندرسكي

از حكما و عرفاي معروف عصر شاه عباس كبير و شاه صفي صفوي است. در كليه علوم عقلي، يگانه زمان و در عرفان داراي مقامي رفيع بوده است. وي غالباً به مصاحبت فقراء و اهل حال مي پرداخته و از معاشرت با صاحبان جاه احتراز مي نموده و بيشتر لباس فرومايه و پشمينه مي پوشيده است. معروفترين تأليفات ميرفندرسكي عبارتند از: تاريخ الصفويه، تحقيق المزله و رساله صناعيه. ميرفندرسكي در سال 1050 ه. ق درگذشته و در تخت فولاد در تكيه مير به خاك سپرده شده است.

ملا اسماعيل خواجوئي

مولي محمد اسماعيل بن محمد حسين بن محمدرضا بن علاءالدين محمد مازندراني، وي از آيات علم و فلسفه و از اكابر فقها و متكلمين اسلام كه در حكمت و فلسفه و كلام و فقه و حديث و رجال بسيار متبحر و مخصوصاً در حكمت استاد مسلم بوده است. وي داراي خط خوشي بوده و علاوه بر مراتب علميه و مكارم ظاهره، داراي مقامات روحاني نيز بوده است. تأليفات او در فقه و رجال و كلام و عرفان و غيره بسيار مي باشد. وفات او را در يازدهم شعبان 1173 / 1177 ضبط كرده اند و قبر او در تخت فولاد نزديك قبر فاضل هندي است.

سيد محمدباقر درچه اي اصفهاني

در سال 1264 قمري در قريه درچه لنجان متولد گرديد. در عصر خود از مراجع بزرگ شناخته مي شده بطوري كه بسياري از او تقليد مي نموده اند. وي در شب جمعه 28 ماه ربيع الاخر 1342 در حمام درچه ناگهان وفات نمود. مرحوم درچه اي داراي تأليفاتي

ص: 316

بوده است كه از جمله مهمترين آنها، يك حوزه فقه و اصول در شانزده جلد و نيز حاشيه بر متاجر را مي توان نام برد.

سيد ابوالحسين اصفهاني

فرزند سيد محمد عالم، مجتهد و مرجع اعلاي شيعه، اصلاً از سادات موسوي بهبهان بود. در يكي از روستاهاي لنجان اصفهان به نام مديسه به دنيا آمد. در سال 1355ق مرجعيت شيعه به صورت تمام به وي محول شد و تنها مرجع مسلم شيعه گشت، در سن 88 سالگي بدرود حيات گفت و در نجف در كنار استادش، آيت الله آخوند خراساني به خاك سپرده شد. از آثارش: «وسيله النجاه» و ترجمه هاي فارسي آن «صراط النجاه » و «ذريعه الحياه»؛ «ذخيره العباد ليوم المعاد»؛ «ذخيره الصالحين»، » «حاشيه تبصره علامه»؛ «منتخب الرسائل»؛ «انيس المقلدين»؛ «مناسك»؛ «تحفه العوام»، مجموعه فتاوي به زبان اردو.

حاج آقا رحيم ارباب

حكيم و عارف فرزانه و فقيه و اديب عاليقدر آيه الله آقاي حاج آقا رحيم ارباب يكي از چهره هاي درخشان حكمت و فلسفه و فقه و ديگر معارف اسلامي است در سال 1297 قمري در يكي از توابع اصفهان متولد گرديد.

سيد حسن مدرس

سيد حسن مدرس (ت 1287 ه. ق: روستاي سرابه كچو / ش 1356 ه. ق: كاشمر) روحاني مبارز عصر مشروطيت و دوران رضاخاني، پس از اتمام تحصيلات مقدماتي، عازم عتبات عاليات گشته، نزد اساتيد بزرگ آن زمان به درجه اجتهاد نائل آمد. در دوره دوم مجلس شوراي ملي از طرف تمامي مراجع شيعه، به عنوان عالم طراز اول، و در دوره سوم از جانب مردم تهران به نمايندگي انتخاب شد. پس از چند سال حبس و تبعيد، بنابر قول مشهور، در كاشمر به دست عوامل پهلوي شهيد

ص: 317

گرديد.

سيده نصرت امين

(1308 – 1405 ق) عالم و مجتهده آمنه بيگم حاجيه نصرت خانم، فرزند حاج سيد محمدعلي امين التجار اصفهاني، از كودكي به تحصيل پرداخت و پس از فراگيري مقدمات فقه و اصول و علوم معقول و منقول و حكمت و كلام به مرتبه استنباط رسيد.. وي آثار خود را تحت نام «يك بانوي ايراني» منتشر مي كرد. از جمله آثارش: «الاربعين الهاشميه »، «شرح چهل حديث»، «سير و سلوك»؛ «روش خوشبختي و توصيه به خواهران» «سير و سلوك» در روش اوليء الله، «مخزن العرفان» و «كنزالعرفان» در علوم قرآن، «تفسير قرآن»، در پانزده جلد؛ «معاد يا آخرين سير بشر»، «النفحات الرحمانيه في الواردات القلبيه» حاوي كشفيات و مشاهدات معارف؛ «مخزن اللئالي في فضايل مولي الموالي»

آقا محمد بيدآبادي

حكيم بزرگوار و عارف فرزانه دل، آقا محمد بيدآبادي، فرزند ملا محمدرفيع گيلاني از مشاهير حكماي قرن دوازدهم هجري است. وي در حكمت و فلسفه و عرفان از استادان مسلم و در سير و سلوك و رياضت و تقوي و تهذيب نفس، ضرب المثل زمان خود بوده است. آقا محمد بيدآبادي تعليقاتي بر كتب محققين از حكماء و فقها نوشته و در علم كيميا كه نوعي از علم شيمي است نيز وارد بوده است و حتي به آزمايش نيز مي پرداخته است. وي در سال 1197 ه. ق وفات يافته و در تخت پولاد جنب قبر پدرش پشت تكيه خوانساري ها دفن گرديد.

حاجي محمد ابراهيم كلباسي

در سال 1180 هجري در اصفهان متولد گرديد. داراي مؤلفات و حواشي و رسائل زيادي است كه از جمله مهمترين آنها، اشارات الاصول، ايقاضات، شوارع الهدايه و منهاج الهدايه را مي توان نام برد. در سال 1261 وفات يافت

ص: 318

مدفن او در بقعه مقابل درب مسجد حكيم است.

ابونعيم اصفهاني

احمدبن عبدالله / عبيدالله (334 / 336 – 430ق)، محدث، عارف و مورخ، معروف به حافظ اصفهاني. به گفته صاحب «رياض العلماء » ابونعيم نياي بزرگ علامه مجلسي است. وي فقه و تصوف را با حديث توأم ساخت. در اصفهان متولد شد. بيش از چهار صد و سي عالم حديث به او اجازه روايت دادند كه براي بعضي از آنان وي تنها راوي شناخته شده است. از جمله آثارش: «منقبه المطهرين و مرتبه الطيبين»؛ «ما نزل من القرآن في اميرالمؤمنين عليه السلام»؛ «حليه الاولياء و طبقات الاصفياء»؛ «تاريخ اصفهان» يا «ذكر اخبار اصفهان» در دو مجلد؛)؛ «فضايل الصحابه»؛ «النفاق»؛ «علوم الحديث»؛ «طب النبي» «كتاب الطب» يا «الشفا في الطب» «رياضه المتعلم» «معجم الشيوخ» «حرمه المساجد».

فاضل هندي

بهاءالدين محمد ملقب به فاضل هندي، متولد 1062 هجري در اوايل زندگاني در هندوستان بسر مي برده، از اين روي به فاضل هندي معروف شده است. وي از علماي بنام و فقهاي عالي مقام است بطوري كه به «تاج الفقها» نيز معروف گرديده است. از جمله مهمترين تصنيفات او، كتاب معروف» كشف اللثام عن قواعد الاحكام » است. فوت او در فتنه افغان و در 25 رمضان 1137 در اصفهان اتفاق افتاد و در تخت فولاد مدفون گرديد.

حكيم جهانگير خان قشقايي

جهانگير خان فرزند مرحوم محمدخان قشقايي دره شوري، از اعاظم حكما و اجله دانشمندان اصفهان است كه در سال 1243 ه. ق متولد شد. در ابتدا عمر تحصيل اندكي كرد ولي در چهل سالگي ناگهان شوق به تحصيل علوم و دانش او را به سوي اصفهان كشانده به گونه اي كه پس از

ص: 319

چندي در حكمت و اصول و رياضي و هيئت استاد مسلم گرديد. در سال 1328 قمري در اصفهان فوت شد و در تكيه سيد محمد ترك تخت فولاد مدفون گرديد.

علامه محمد باقر مجلسي (ره)

ملا محمدباقر بن ملا محمد تقي مجلسي (ره) (ت. 1037 ه. ق: اصفهان / م. 1111 يا 1110 ه. ق: اصفهان) از بزرگترين و معروفترين علماي شيعه در عهد صفويه است. در اواخر عهد شاه سليمان و قسمت عمده دوران شاه سلطان حسين داراي رتبه شيخ الاسلامي و امام جمعه و صاحب اختيار امور ديني كل كشور بود. مجموع تأليفات وي متجاوز از 60 مجلد است كه معروفتر از همه، كتاب بحارالانوار مي باشد از ديگر تأليفات مهم وي: حق اليقين، حليه المتقين، حيات القلوب و... است.

حجه الاسلام سيد شفتي

سيد محمدباقر بن تقي موسوي در سال 1180 ه. ق در قريه شفت گيلان متولد گرديد. وي از اعاظم علماي اواخر اماميه و در فقه و اصول و رجال و روايت و هيئت و علوم اديبه و فنون عربيه از مشاهير زمان و در مراحل اخلاقيه وحيد روزگار و در عبادت و مناجات و سخاوت و عطايا و اقامه حدود او، نوادر بسياري منقول گرديده است. مصنفات حجه الاسلام، بيشتر كتب فقهي و اصول و آيات و احكام و يك عده نيز در رجال و نحو و ادب است و از تمام آنها مشهورتر كتاب «مطالع الانوار» است.

سيد عطاء الله امامي

سيد عطاء الله درب امامي حسيني فرزند آقا سيد محمد، عالم پرهيزگار، از سادات درب امامي كه نسبت ايشان به امامزاده درب امام منتهي مي شود. وي نزد علماي بزرگي چون آخوند كاشي و شيخ محمد رضا نجفي

ص: 320

كسب علم نمود.

هنرمندان

مجسمه سازي، جهانگير آيتي، قلمزني برجسته، محمد اسكندري، قلمزني، محمدحسين عباس پور، قلمزني، منصور حافظ پرست، قلمزني، سيدمهدي علمداري اليادراني، قلمزني، علي حافظي قلمزن، قلمزني، محمد علي فرشيد، ميناسازي، مرتضي حسيني سربازي، ميناسازي، غلامرضا فيض الهي، ميناسازي، غلامعلي فيض الهي

ميناسازي، اصغر فولادگر، ميناسازي، مرتضي اسماعيلي، نگارگري ايراني، رضا بدر السماء، نگارگري ايراني، محمدرضا شريفي، نگارگري ايراني، سيد جعفر فتاحي، نگارگري و تذهيب، مهرداد صدري شهرضايي، نگارگري سنتي زهره، فيض الهي، نقاشي، طلعت صابري، نقاشي، سيد رضا فتاحي

نقاشي، ضياء الدين امامي نجفي دهكردي، نقاشي، عباسعلي پور صفا، نقاشي آبرنگ و رنگ روغن، بهمن منوچهري، نقاشي خط، غلامرضا راه پيما، نقاشي و عكاسي، امان الله طريقي، خوشنويسي و نقاشي خط، محمدعلي شادمان، خوشنويس، محمدعلي جعفري، معرق كاشي، حسين علي مصدق زاده، معرق كاري، مهدي ملك زاده

معرق سنگ و شيشه، حميد سلمان زاده، سوخت معرق و طلا كوبي و خوشنويسي، علي خوشنويس زاده اصفهاني، كاريكاتوريست، مهدي تميزي، كاريكاتوريست، امير رضا خرد آزاد ريال، شعر كلاسيك، خورشيد رخشان، كاريكاتوريست، افشين شمس قهفرخي، فرش دستباف، فيض الله صفدرزاده حقيقي

طراحي فرش، اكبر مهدي ئي، سينما، اكبر خامين، عكاس، غلامحسين عرب، پژوهشگر، سيد مهدي سجادي نائيني، خاتم كاري، اسداله شاه ميوه اصفهاني

ص: 321

8- محورهاي گردشگري اصفهان

محور حسن آباد به تخت فولاد

اين محور كه در اصل از قديمي ترين بخشهاي محور فرهنگي تاريخي بازار مي باشد از بازارچه چهارسوق مقصود شروع و از طريق بازارچه حسن آباد به دروازه حسن آباد كه به نقل از شاردن سياح معروف فرانسوي از قديمي ترين دروازه هاي اصفهان مي باشد و مدخل قصرشاه حسن بوده است و از آنجا به چهارسوق نقاشي و مكينه خواجو رسيده و از طريق چهارباغ خواجو به پل خواجو و از آنجا از طريق چهارباغ صدر به اراضي تخت فولاد منتهي مي گردد. قبرستان تخت فولاد كه قدمتش به دوره هاي قبل از اسلام مي رسد كه از دوره صفويه به بعد از مهمترين قبرستان شهر اصفهان محسوب مي شده است.

محور جويباره

توضيحات

محله جويباره اصلي ترين هسته اوليه شهر اصفهان است كه منشأ آن به اوايل حكومت هخامنشي و مهاجرت يهوديان به دستور كوروش برمي گردد. نقطه اي كه يهوديان در آن رحل اقامت افكندند تا قرن پنج هجري به دار اليهوده معروف بوده است.

اما بعدها تغيير نام داد و به جهانباره يا جويباره معروف شد. جويباره در دوره هاي بعد از اسلام يكي از محله هاي شهر اصفهان شد و در دوران سلجوقي مركزيتي براي شهر پيدا كرد كه وجود آثار تاريخي كهن همچون منار ساربان و منار چهل دختران روشنگر اين موضوع است. صفويان و قاجاريان با بي اعتنايي به اين محله آن را به دست فرسودگي سپردند و حكومت پهلوي با كشيدن چند خيابان پيكر بافت قديم را تكه تكه كرد و به اين ترتيب محله جويباره اصفهان مورد بي مهري قرار گرفت و عملاً متروك رها ماند. اكنون

ص: 322

اين محله با طرح هاي بهسازي در دست اقدام مركزيت مكاني خود را در ساختار شهر تا حدودي به دست آورده است. محدوده مزبور از ميدان عتيق اصفهان (ميدان قيام فعلي) و بازار غاز شروع و با عبور از محله جويباره به مجموعه كنيسه ها، مقبره كمال الدين، دو منار دارالضيافه و نهايتاً به خيابان كمال رسيده و از طريق پارك كمال به منار ساربان و بازارچه ميرزا باقر و از آنجا به منار چهل دختران منتهي مي گردد. اين محور يكي از محورهاي دسترسي مركز شهر سلجوقي به دروازه اصفهان قديم بوده و از لحاظ قدمت از قديمي ترين محورهاي موجود است.

جويباره

اشاره

، بازار غاز، مناره باغ قوشخانه، مسجد مصري، مسجد جامع دشتي، بازار و حمام و خانه شاه اسداله، مناره چهل دختران، امامزاده اسماعيل، مسجد جامع كاج، حمام زعفران، دو مناره دارالضيافه، بقعه جعفريه، مسجد درب جويباره، دروازه طوقچي، مناره ساربان، مقبره خواجه سيد حسن، مسجد سلطان ابوسعيد بهادرخان، خانه هاي يهودي، مقبره كمال الدين اسماعيل، مسجد شعيا

جويباره

وجه تسميه جويباره اينكه، دركنار جوي آبي قرار داشته. محله جويباره در شمال شرقي اصفهان فعلي واقع شده است كه از جنوب به خيابان ولي عصر (عج) و از غرب به خيابان هاتف و از شمال به خيابان سروش محدود است و در حقيقت به شكل مثلثي از قديمي ترين هسته هاي مركزي شهر اصفهان جلب توجه مي كند. زندگي مجتمع يهوديان ايران در يك نقطه از شهر و به عبارت ديگر در يك محله ي معين ريشه هاي كهن دارد. زندگي دسته جمعي يهوديان در ممالك اسلامي از زمان عمربن الخطاب شدت پيدا كرد، زيرا به دستور وي محدوديتهايي نسبت به

ص: 323

يهوديان به عمل آمد و از آزادي آنها به شدت جلوگيري شد. يكي از محدوديتهاي مهم براي قوم يهود در آن دوره، زندگي مجتمع آنان در محله ي شخص و معيني بوده است. البته بايد متذكر شد كه در مورد يهوديان اصفهان چنين امري صادق نيست. زيرا يهوديان اصفهان خود ساكنين قديمي شهر اصفهان را تشكيل مي دادند و پيوسته در محله اي كه از زمان قديم ايجاد شده بود زندگي مي كردند، به طوري كه قدمت اين محله ي كهن را بايد با قدمت شهر اصفهان فعلي يكسان دانست. اين محور تاريخي با توجه به اسناد و مدارك و نقشه هاي تاريخي يك محور شهري بوده است، كه مساجد، بازارچه ها، كسبه ها، حمام، كاروانسراها و... از عملكردها و عناصر مهم در حاشيه اين محور تاريخي قرار داشته است. با توجه به اينكه جويباره يك محله يهودي نشين بوده اما امروزه نمي توان اين محله را كاملا" يهودي نشين پنداشت. قديمي ترين قسمت آن، كه در گذشته "داراليهود" ناميده مي شد و در مركز اين محله قرار داشت، هنوز يهودي نشين است. درباره ي وجه تسميه جويباره بايد گفت كه به معني جاري شدن نهر كوچك است، زيرا جو به معني نهر كوچك و باره جاري و روان شدنش مي باشد. البته لغت باره را به معني ديوار شهر هم مي دانيم كه از همان بارو آمده است. وجه تسميه اين محل به علت اين بوده كه محله ي مزبور متصل به جوي و گذرگاه آب بوده است كه از حصار شهر مي گذشت و جويباره بر اثر كثرت استعمال و مرور زمان به جوباره تبديل شده است. ميرزا حسين خان تحويلدار اصفهاني مي نويسد: "... و اصل جويباره اول شهر بوده و هست،

ص: 324

نه محله ي بزرگ داشته است. بعد كه شهر اصفهان بزرگ شده تمام جويباره يك محله ي آن حساب مي شد. حال كه جويباره خراب شده همين دو محله ي مزبور يعني جويباره و دردشت از آن باقي است. محله جويباره از قديم الايام دانشمندان و علماء و شعراي بسياري را در خود پرورش داده از جمله: 1-محدث بزرگ ابوبكر محمدبن علي بن الحسين اسماء الجوباري "وفات 465 ه-ق" 2-ابوالحسين، احمدبن ابراهيم بن صالح بن منذري جوباري، راوي حديث و فقيه بزرگ قرن پنجم ه-ق 3-شاعر مشهور، جمال الدين عبدالرزاق "وفات 585 ه-ق" 4-شاعر گرانقدر كمال الدين اسماعيل بن جمال الدين عبدالرزاق "وفات 635 ه-ق"

مسجد جامع دشتي

در ساحل جنوبي زاينده رود از مشرق به مغرب در بلوك براآن جنوبي، دو بناي تاريخي از قرن هشتم هجري مسجد جامع دشتي و مسجد از يران بر جاي مانده است.

مسجد جامع كاج

كاج در چند كيلومتري شرق اصفهان در شمال بستر زاينده رود واقع شده و جزء بلوك (براآن شمالي) مي باشند.

مسجد درب جويباره

در يكي از كوچه هاي محله جويباره مسجد محقر و ساده اي واقع شده كه آن را مسجد جويباره و يا مسجد "پيرپينه دوز" نيز مي نامند. وجه تسميه آن به جويباره به علت آنكه در محله جويباره واقع شده واضح است ولي وجه تسميه دوم آن سابقه و جنبه تاريخي ندارد. بناي مسجد داراي هيچگونه اهميت معماري نيست ولي سر در آن در قديم داراي تزئينات جالبي بوده است كه كليه آنها به باغ چهلستون انتقال يافته و بر يكي از ديوارهاي ضلع جنوبي باغ نصب شده است از كتيبه سر در اين مسجد استنباط مي شود در دوره سلطنت شاه طهماسب اول "مهتر محمد علي" ساخته شده كه با خط ثلث با كاشي سفيد معرق بر زمينه لاجوردي كه نام خطاط آن"شيخ محمدبابر" و به

ص: 325

سال 955 هجري مي باشد.

مسجد سلطان ابوسعيد بهادر خان

متصل به مناره باغ قوشخانه تا اواخر قرن سيزدهم هجري يكي از مساجد تاريخي اصفهان از قرن هشتم وجود داشته است. مسجد مزبور به طوريكه از سفرنامه ها و تصاوير سياحان خارجي كه در قرن سيزدهم هجري اصفهان را ديده اند و از اين مسجد نيز توصيف نموده اند استنباط مي شود از يك سر در كارشيكاري و يك گنبد كاشيكاري با دو مناره كوچك در طرفين ايوان آن و يك صحن متناسب تشكيل مي شده و مناره فعلي باغ قوشخانه جنب سردر آن قرار داشته است. مؤلف كتاب (نصف جهان-في تعريف الاصفهان) از اين مسجد به نام مسجد سلطان ابوسعيد بهادرخان نام مي برد و چنين مي نويسد:"... و بعضي امكنه آباد قديم نيز درج از حد مذكور حال بوده چنانچه طرف شمال مشرقي مسجد سلطان ابوسعيدبهادر خان كه تا اين اوقات باقي بوده و در اين عصر خراب نمودند و اكنون مناره اي از آن باقي است حكايت آن را مي نمايد.

مسجد شعيا

وجه تسميه مرقدي كه فعلا" به نام (شعيا) آنرا زيارت مي كنند بر ما معلوم نيست. ساختمان مرقد فعلي هم خيلي قديمي نيست و بناي آجري منشوري شكلي است كه روي آن را با گچ اندود نموده اند. ارتفاع مرقد در حدود70 / 1 متر و عرض آن 1 متر است. در دوره رواج مذهب اسلام در اصفهان ظاهرا" در همين محل كه به نام (خوشينان) معروف بوده مسجدي بنا شده كه هيچ اثري از آن باقي نمانده است. صاحب مجمل التواريخ و القصص در كتاب خود مي نويسد: "جامع خوشينان نخستين مسجد بود كه باصفهان كردند در اسلام و بناي آن ابوخناس مولي اميرالمؤمنين عمربي خطاب كرد در خلافت علي بن ابيطالب عليه السلام، بر

ص: 326

جانب شمالي مرقد شعيا كتيبه اي به خط نستعليق برجسته از دوره شاه سلطان حسين صفوي موجود است" كه اولين مسجد بزرگي را كه در اصفهان ساخته شده به نام (مسجد شعيا) معرفي مي كند و نيز حكايت دارد از اينكه مسجد مزبور را ابوعباس مفتي در دوره خلافت علي بن ابيطالب عليه السلام بنا كرده و الب ارسلان آن را تعمير كرده است. متن كتيبه به خط علي نقي امامي و مورخ به سال هزار و صد و دوازده هجري است.

مسجد مصري

در شمال ناحيه جويباره و نزديك قبرستان شور در كوچه مصري مسجد به نام "مسجد مصري" به طول پنجاه و عرض چهل متر واقع شده كه در دوره شاه عباس دوم بنا شده است و چون باني آن به موجب كتيبه يك لوح سنگي مرمري كه در داخل مسجد نصب شده است شخصي به نام حاجي ميرزا خان مشهور به تاجر مصري بوده، مسجد به نام "مسجد مصري" معروف شده است. سر در مسجد، كاشيكاري شده ولي داخل آن با گچ پوشيده شده و فاقد تزئينات است. در داخل محراب مهتابي مسجد لوح سنگي از مرمر به طول 118 / 1 متر و عرض 64 سانتيمتر نصب شده كه نام باني آن حاجي ميرزاخان در سال بناي آن (1061 هجري) و نام نويسنده كتيبه آن محمدرضا امامي را به خط نستعليق برجسته در بر دارد. كتيبه سر در مسجد به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي در دو سطر و به قلم جعفرابن عبدالله مورخ به سال هزار و صد و شانزده هجري مي باشد.

امامزاده اسماعيل

در حاشيه شرقي خياباني كه به نام هاتف معروف است و در

ص: 327

قديميترين قسمت شهر اصفهان كشيده شده مجموعه اي نفيس از معماري و تزئينات عهد سلجوقي و صفوي ديده مي شود كه به نام امامزاده اسماعيل شهرت دارد. اين مجموعه عالي شامل يك مسجد بسيار قديمي به نام مسجد شليا و مقبره امامزاده اسماعيل و رواق و سردر و صحن آن و يك گنبد بزرگ زيباي آجري از نوع گنبدهاي چهارسوهاي اصفهان برفراز سردر آنست كه هر يك از آنها در زمان معيني ساخته شده است.

بقعه جعفريه

بقعه جعفريه از بناهاي برج مانند قرن هشتم هجري و از دوره حكمراني ايلخانان مسلمان مغول است كه در حاشيه غربي خيابان هاتف اصفهان و مقابل كوچه امامزاده اسماعيل واقع شده است. اين بنا سابقا" در وسط صحن وسيعي قرار داشته ولي اكنون قسمتهايي از اطراف آن به صورت خانه هاي مسكوني درآمده است. گنبد جعفريه نمونه كاملي از مقابر دوره حكمرانان مغول محسوب مي شود و نظاير آن در آذربايجان و بعضي ديگر از نقاط ايران ديده مي شود شكل بقعه در قسمت پايين هشت ضلعي و سطح آن كوتاه و مسطح مي باشد و چنين به نظر مي رسد كه گنبد هرمي شكل بوده كه بعدها خراب شده است. گنبد فعلي تزئينات مختصري از كاشي دارد.

مقبره خواجه سيد حسن

در مقابل مسجد مصري مقبره خواجه سيدحسن واقع شده كه در كتب تاريخ و تذكره نامي از او برده نشده ولي با توجه به كتيبه سنگ قبر او اينگونه حكايت مي كند كه وي از عرفاي نامي نميه دوم قرن هشتم هجري بوده است. كتيبه سنگ قبر، از سنگ سياه و به صورت سكوي بزرگي است نيز حركت محسوس و مشهود مي شود.

مقبره كمال الدين اسماعيل

كمال الدين اسماعيل بن جمال الدين عبدالرزاق ملقب به"خلاق المعاني" از

ص: 328

شاعران و قصيده سرايان بزرگ سبك عراقي در قرن هفتم ه-ق وي روزگار را در مدح اكابر اصفهان و شاهان معاصر خود گذرانيد. كمال الدين دوره ي وحشتناك حمله مغول را به تمامي درك كرد و قتل و عام مغول را "633 ه-ق" در اصفهان به چشم خود ديد. وي به استادي و مهارت خلق كردن معاني دقيق معروف و در قصايدش توجه خاصي نسبت به زادگاهش اصفهان را دارد. كمال الدين اسماعيل در سال 653 ه-ق در گوشه اي بيرون از شهر به زهد و رياضت زندگي مي كرد كه به دست مغولي كشته شد. مقبره اين شاعر گرانقدر در محله جويباره در نزديكي مناره ساربان مي باشد.

مناره باغ قوشخانه

در منتهي اليه شمالي محله جويباره و در يك محله خارج شهر سابق كه امروزه جزء شهر شده است مناره باغ قوشخانه كه آن را مناره "طوقچي" و به خاطر اينكه نزديك آرامگاه علي بن سهل است مناره (علي بن سهل) نيز مي نامند كه با ارتفاع 38 متر است و از آثار قرن هشتم مي باشد.

مناره چهل دختران

مناره چهل دختران در منتهي اليه شمالي محله جويباره واقع شده است. اين مناره در حدود 21 متر ارتفاع دارد و به نظر مي رسد كه قسمتي از نوك مناره از بين رفته باشد. پنجره بزرگي در قسمت بالاي منار و در ثلث دوم بدنه آن رو به سمت جنوب قرار دارد. دهانه اين پنجره به شكل مربع مستطيل است و قسمت بالاي آن از چوب و در طرفينش ستونهاي گرد كوچكي است كه نيمي از آنها در داخل ديوار مناره قرار دارد. بر روي يكي از اضلاع قاعده مناره چهل دختران به خط كوفي آجري برجسته بر زمينه آجري ساده در شش سطر

ص: 329

كتيبه اي موجود است كه باني ساختمان آن را "ابي الفتح بن محمدبن عبدالواحدنهوجي" و سال اتمام ساختمان 501 هجري تعيين مي كند. مناره چهل دختران به شماره 231 در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده است.

دو مناره دارالضيافه

در طرفين كوچه اي كه از قديم الايام به كوچه "حاج كاظم" معروف بوده و در محله جويباره دو مناره مدور واقع شده اند كه تزئينات مقرنس كاري بسيار زيبايي را دارد. سبك تزئينات اين دو مناره آن را به دوره مغول مربوط مي كند تحقيقات و بررسيهاي محققين و پژوهشگران اين نكته را روشن مي كند كه قدمت اين دو مناره به ربع اول قرن هشتم هجري مي رسد. مورخين مي گويند: اين دو مناره بقاياي يك مجموعه ي بزرگ كه در قرن چهاردهم ميلادي و زمان حكومت سلطان محمد خدابنده آباد بوده كه به مسافرين خدمات مي داده اند. اين دو مناره به شماره272 در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده است.

مناره ساربان

اين مناره كه يكي از زيباترين مناره هاي عهد سلاجقه در اصفهان است در انتهاي شمالي محله (جويباره) ناحيه يهودي نشين اصفهان نزديك مناره چهل دختران در گوشه ي يك ميدان كوچك كه يقينا" در زمان ساختمان آن محل مسجد كوچكي در پاي مناره بوده، واقع شده است. ارتفاع اين مناره در حدود 48 متر است و محيط قاعده آن 14 متر مي باشد و از پايين به بالا داري هفت قسمت متمايز است: قسمت اول آن آجر چيني ساده و قسمت دوم و سوم آن داراي تزئينات عالي آجري و قسمت چهارم آن تاج اول مناره است كه مقرنس هاي آجري توأم با كاشي فيروزه اي دارد و بسيار جالب و پر حالت است. قسمت پنجم آن تزئينات آجري و قسمت ششم آن

ص: 330

تاج دوم مناره و قسمت هفتم آن تارك مناره است. در قاعده دو تاج اين مناره دو كتيبه بسيار زيبا از بهترين رنگ فيروزه اي كاشي ديده و خوانده مي شود سال ساختمان اين مناره در كتيبه هاي فعلي آن موجود نيست. پروفسور پوپ سال ساختمان اين مناره را در اواخر قرن پنجم هجري مي داند و آقاي پايرون بمنت سميث ساختمان آن را بين سالهاي 550 تا 688 هجري تخمين زده است.

خانه هاي يهودي

خانه يهوديان در جويباره خصوصيات خاص خود را داراست و آنها را از مسكنهاي مسلمانان جدا مي كند خانه هاي كليميان داراي اتاقهاي زيادي است. برخي از محققين و پژوهشگران دلايلي بر اين موضوع ذكر كرده اند. يكي از دلايل محدوديتي بوده كه اين قوم در طول تاريخ داشته اند. آنها همچون مسلمانان حق خريد خانه هاي جديد را نداشتند و مسلمانان نيز حتي الامكان از فروش خانه به آنها خودداري مي كرده اند فقر آنها نيز دليلي ديگر براي اين مطلب بود چرا كه ناگزير بودند چند خانوار در يك خانه زندگي كنند علاوه بر آن چون گاه مورد تهديد و بي مهري واقع مي شدند اجتماع چند خانوار امنيت آنها را در برابر خطرات احتمالي زيادتر مي كرد. اغلب خانه هاي قديمي و كهنه كه تاريخ آنها حداقل به يك قرن قبل مي رسد به وسيله ي دالانهاي سقف كوتاهي به حياط راه پيدا مي كند و درب ورودي آنها نيز فوق العاده كوتاه ساخته شده كه منظور از اين كوتاهي، جنبه هاي دفاعي آن مورد نظر بوده است. كوتاهي درب ورودي موجب مي شد تا سواران دشمن نتوانند با اسب وارد منازل شوند و حتي براي ممانعت از ورود سربازان سواره دشمن به داخل كوچه ها درهايي به ورودي هر بن بست

ص: 331

گذاشته اند كه نقش دروازه را داشته و در مواقع ناامني بسته مي شد. در طول كوچه به چندين طاق كوتاه خشتي بر مي خوريم كه مانع ورود سربازان دشمن به داخل واحدهاي مسكوني بوده است. ارتفاع طاق اينگونه معابر حداقل 5 / 1 متر و حداكثر 5 / 2 متر است كه گاهي اطلاقك ديده باني بر روي آن ساخته مي شد. يكي ديگر از عوامل طاقها جلوگيري از گرماي تابستان و سرماي زمستاني بوده است. اصولا" اتاقها را در اطراف حياط مي ساختند كه سقف آنها اغلب داراي طاق گنبدي شكل بوده و بيشتر از مصالح گل و خشت استفاده مي شده است. آب انبارهاي ساكن در زير يكي از اتاقهاي مسكوني بدون در نظر گرفتن جهات جغرافيايي ايجاد مي شده است ولي زيرزمينها معمولا" زير اتاقهاي رو به شمال بوده است. در قسمت جنوبي زيرزمينهاي ويژه اي به نام... وجود دارد كه در آنها مراسم مذهبي انجام مي شود به اين قسمت غسل خانه هم مي گويند. كليميان در طول تاريخ با محدوديتهاي زيادي روبرو بوده اند. بعد از دوره ي قاجار يهوديان آزاديهاي بيشتري به دست آوردند و برخي از آنها توانستند از جويباره خارج شده و در نقاط ديگر شهر اصفهان ساكن شوند. در حال حاضر يهوديان اصفهان هيچگونه محدوديتي براي ساختمان سازي و... ندارند و همچون ديگر اقشار جامعه مي توانند از حق و حقوق اجتماعي برخوردار باشند. كنيسه هاي يهودي:چون وضع زندگي و اجتماعي و آزادي يهوديان در طول تاريخ متغير بوده، بخصوص در دوره ي صفوي اين قوم كنيسه هاي جالبي نداشتند. اما در حال حاضر يهوديان اصفهان 21 كنيسه و زيارتگاه دارند كه در نقاط مختلف شهر پراكنده مي باشند. علت اينكه تعداد اين كنيسه ها بيشتر

ص: 332

شده به خاطر آزاديهايي است كه اين قوم به دست آورده اند. به هر حال از ميان اين 21 كنيسه 16 كنيسه در جويباره و 2 كنيسه در محله دردشت و 1 كنيسه در دبيرستان اتحاد و 1 كنيسه هم در چهارراه فلسطين قرار دارد كه معروفترين آنها كنيسه ملانيون، موشي حيا، خرقيا، گلبار و... مي باشند. كنيسه هاي اصفهان از نظر سبك معماري و ساختماني شباهت خاصي به همديگر ندارند، در داخل كنيسه قسمتي را مانند سكو، بلندتر ساخته اند كه براي وعظ و خطابه از آن استفاده مي شود. به طور كلي كنيسه هاي اصفهان به دليل تعداد پيروان اين دين رونق چنداني ندارد.

بازار غاز

بازار غاز از بازارهاي معروفي است كه در اكثر كتب مربوط به اصفهان نامي از آن به چشم مي خورد. مرحوم بهشتيان بازار غاز را به همراه برخي بازارهاي ديگر از بقاياي بازارهاي قديمي مي داند. رفيعي مهرآبادي در مورد اين بازار مي نويسد: اين بازار از آخر ميدان عتيق شروع و به محله جويباره اتصال داشت و از طرف ديگر به بازار بزرگ متصل مي شد.

بازار غاز از بازارهاي مهم و مطرحي بوده كه به ميدان كهنه منتهي و از طرف شمال به محله جويباره مرتبط مي شده است اين بازار در حال حاضر نيز دائر است بسياري از محققين و شهرسازان بر اين عقيده هستند كه اين بازار در روي بلندي قرار گرفته و نسبت به محيط اطراف ارتفاع دارد. امكان بسيار دارد كه در دوره هاي مختلف تخريب و بازسازي شده باشد كه آخرين دوره آن مربوط به صفوي است.

بازار و حمام و خانه شاه اسداله

با مراجعه به منابع هيچ نامي از اين مجموعه ديده نشد. اما

ص: 333

با بررسيهاي متناوبي كه در محل صورت گرفته و با در نظر گرفتن بافت قديمي محله جويباره اين حمام متعلق به عصر صفوي بوده است. مرحوم "انصاري" مسجدي را در كتابش ذكر مي كند كه نامش "شاه اسداله و مساحت آن قريب 9 قفيز است. بنابراين مي توان چنين استنباط كرد كه شاه اسداله يكي از معروفترين آن روزگار بوده كه مسجد و بازارچه حمامي ساخته است كه به مرور زمان از ميان رفته اند.

حمام زعفران

حمام زعفران در محله جويباره واقع شده است. در منابع و مأخذ از اين حمام فقط با ذكر نامي از آن اكتفا نموده اند. تنها مرحوم جناب طول آن را 20 و عرض آن را 15 متر نداشتند. مرحوم انصاري نيز در كتابش هنگام معرفي مسجد زعفراني آن را جنب حمام نوشته است. اما آنچه مسلم است اصل اين حمام درزمان صفويه بوده كه تقريبا" از وضعيت اصلي خارج شده است.

دروازه طوقچي

اصفهان از قديم دروازه هايي در جهات مختلف شهر داشته كه در موقع هجوم دشمن با بستن آنها سدي در برابر حملات به وجود مي آوردند. در اكثر منابع و مأخذي كه در ادوار مختلف، اصفهان را معرفي كرده اند از دروازه هاي متعدد اين شهر مطالبي به چشم مي خورد، از جمله دروازه طوقچي، به نوشته محققين اين دروازه نقطه شروع يكي از محورهاي شهر بوده و در همه ادوار اهميت خاصي داشت است. در روزگار صفويه كه شهر اصفهان وسعت يافت دروازه هاي شمالي شهر تغيير كرد. در اين زمان بود كه بالاتر از دروازه طوقچي چهار باغي ساخته شد. در يك طرف اين دروازه سردر باغ معروف به قوشخانه احداث گرديد، بسياري از سياحان

ص: 334

از وجود يك مسجد عالي و نفيس در كنار اين باغ مطالبي نوشته اند در اين منطقه آرامگاه صاحب بن عباد واقع شده است كه مزار اين دانشمند و اديب و شاعر قرنها زيارتگاه مردم اصفهان مي باشد. در اطراف دروازه دو شير سنگي وجود داشته كه اكنون در پل خواجو نصب است. اين دو شير در زمان صورات "حاج محمد حسين خان صدر اصفهاني" و ايام سلطنت فتحعلي شاه قاجار از دروازه طوقچي به پل خواجو منتقل گرديده است. در مورد وجه تسميه اين محله به (طوقچي) نظرات گوناگوني ابراز شده است. برخي از محققين (طوقچي)را همان محله اي (مي دانند كه قبلا" (دربه) يا (دريه) معروف بوده است. در دوره آل بويه (طوقچي) از محلات جديد الاحداثي به حساب مي آمد كه اكثر بزرگان شهر در آن روزگار در اين محله ساكن بودند و بعد از فوت نيز در خانه هاي خود به خاك سپرده مي شدند. در دوره سلجوقيان نيز محله طوقچي به علت نزديكي با ميدان بزرگ شهر و مساجد از اهميت بسياري برخوردار بود. در دوره صفويه نيز محله طوقچي مهم و مطرح بود. شاردن اين محله را در عصر صفويه با 80 باب خانه و 4 بازار نام برده و باغ قوشخانه يا باغ سلطنتي را نيز در صد و پنجاه قدمي اين محله نوشته است. امروزه نيز محله طوقچي از محلات بزرگ و مهم شهر به شمار مي رود.

محور جنوب نقش جهان

محور مزبور محدوده در بين بازارچه حسن آباد از شرق خيابان فرشادي از جنوب و خيابان استانداري از غرب مي باشد كه جزو قديمي ترين محلات شهر اصفهان به شمار مي رود.

وجود عناصر ارزشمندي نظير بازارچه چهارسوق مقصود، كاروانسراي

ص: 335

مقصود بيك و نخجوانيها، سراي رحيمه خاتون، سراي قاليبافها، تعداد بسياري از منازل تاريخي، مساجد و مدارس علميه تاريخي و گذر سر پوشيده قديمي معروف به كوچه تاريكي سايت بسيار متنوعي را براي ايجاد يك فضاي گردشگري فراهم مي سازد.

محور جماله

محله جماله كه قدمت آن به دوره قبل از صفويه مي رسد زير مجموعه اي از محله دردشت بزرگ اصفهان به حساب مي آيد كه خود سه بازارچه حاج محمد جعفر آباده اي، بازارچه وزير و بازارچه دو منار را به عنوان مراكز محله اي در بر دارد. اين محور از بازارچه حاج محمد جعفر شروع و با عبور از معابر داخل محله به حمام شاه علي و نهايتاً به ميدان عتيق (قيام) مي رسد.

محور جلفا

توضيحات

هنگامي كه در سال 1000 هجري اصفهان به پايتختي انتخاب شد بازسازي شد و توسعه اصفهان به عنوان يك الگوي شهري از طرف شاه عباس مورد توجه قرار گرفت. با توسعه اصفهان در آن زمان يكي از مهمترين وقايع دوران 250 سال خاندان صفوي به وقوع پيوست و آن كوچ بزرگ ارامنه از شهر جلفا، كنار رود ارس و اسكان آنها در اصفهان و احداث جلفاي نو بود. جمعيت جلفا همراه با ساخت و سازهاي كليساها و خانه هاي زيبا رو به فزوني گرفت تا اينكه جلفا به عنوان يكي از محلات تاريخي و با ارزش شهر اصفهان درآمد. در حال حاضر هم خانه هاي قديمي و كليساهاي با شكوه و ساختمانهاي آن يادآور عظمت اين فضاي زيبا و مهم تاريخي مي باشد.

محور مذكور از خيابان توحيد و كوچه نمازخانه مريم شروع شده و از طريق

ص: 336

ميدان جلفا و كوچه كليساي وانك به خيابان حكيم نظامي و خاقاني مي رسد و پس از عبور از خاقاني از طريق كوچه چهارسوق مقصود و محور مادي شايج و نايج به كوچه سنگتراشها و محله تبريزيها ختم مي گردد. اين محور به دليل وجود 25 خانه تاريخي و 13 كليساي ارزشمند قديمي در طول خود كه از شاخص ترين آنها مي توان كليساي مريم بيت الحم و وانك را نام برد از يك طرف و سازگاري و قرابت فرهنگي با گردشگران خارجي از سوي ديگر ويژگيهاي مطلوبي را براي جذب توريست فراهم ساخته است.

جلفا

اشاره

چهارسو، كوچه نمازخانه مريم، كليساي بيدخم، خاقاني، كوچه خواجه عابد، كليساي مريم، دير سياه پوشان، مدرسه كاتارينيان مقدس، كليساي گيورك، حمام قديمي، مدرسه كاناتيان، موزه كليساي وانك، باشگاه قديم ارامنه، ميدان جلفا، كليساي هاكوپ

جلفا

جلفاي اصفهان يكي از مناطق شهر اصفهان است كه بناي آن از زمان شاه عباس بوده (1606 ميلادي) و در جنوب شهر واقع شده است. از نخستين روزهاي تكوين اين شهرك ارمني نشين، پنج محله به نامهاي ميدان بزرگ، ميدان كوچك، هاكوپ جان يا يعقوب جان و يا محله ي حصيربافها، چهارسوق قارا كل تشكيل دهنده ي اين شهرك نوبنياد عصر شاه عباس بوده است و ساكنين آنها را جلفاييان آذربايجان تشكيل مي دادند. در دوران سلطنت شاه عباس دوم بر وسعت آن اضافه شد و او دستور داد كه ارامنه ي داخل شهر كه در شمس آباد و عباس آباد هم سكونت داشتند به جلفا منتقل شوند (1655 ميلادي) محله ي زرتشتيان كه در نزديك جلفا و بدان پيوسته بود، به ارامنه تحويل داده شد و چون شغل اغلب مهاجرين جديد حجاري بود و

ص: 337

به همين دليل اين محله به نام سنگ تراشان ناميده شد كه هنوز هم به همين نام است. به دنبال اين توسعه ي شهري، دو محله ي ديگر يعني كوي ايرواني ها (ايروان) و محله ي تبريزيها كه ساكنين آنها از دو شهر فوق الذكر آمده بودند به وجود آمد. محلات جديدالاحداث در جنوب و جنوب غربي جلفاي قديم شكل گرفت و آنجا را جلفاي نو گفتند و بعدها اين اسم به همه ي جلفا اطلاق گرديد. گزارش سياحان خارجي حاكي است كه جلفا از نظر اجتماعي و اقتصادي به دو منطقه ي متفاوت قابل تفكيك بوده (جلفاي قديم و جديد). جلفاي جديد را سه محله ي سنگ تراشان، ايرواني ها و تبريزيها تشكيل مي داد كه ساكنين آن در مقايسه با جلفاي قديم كم بضاعت تر بودند و كليساها و خانه اغلب ساده هستند. در منابع فارسي اسم جلفا به صورت "جولاه" و در زبان ارمني آن را "جوغا" مي گويند. قبل از ورود ارامنه به اصفهان، زمينهاي كشاورزي از املاك سلطنتي به شمار مي رفت كه در سال 1618 ميلادي ضمن فرماني، به ارامنه واگذار گرديد و چون شبكه آبرساني آن از نهر و جويهاي كوچك و بزرگ تشكيل مي شد، با ايجاد شهرك جلفا، معابر عمومي را به طوري به وجود آوردند كه منطبق با حريم آبها باشد لذا پيچ و خم كوچه ها خيلي زياد بوده و حتي توسعه ي جديد جلفا در نيم قرن گذشته و ادامه ي آن در حال حاضر، از حريم آبرساني مزارع تبعيت مي كند. جلفاي قديم داراي يك خيابان شرقي-غربي (خيابان نظر) بود و آن خيابان نيز دو دروازه در شرق و غرب داشت كه شبها بسته مي شد. دروازده ي غربي را سرقرازيان

ص: 338

و شرقي را يمانيان مي گفتند. نام اين دو دروازه از دو خانواده ي معروف ارامنه ي جلفا گرفته شده بود كه در احداث آن نقش داشتند. بعد از سقوط صفويان يعني با روي كارآمدن افاغنه، افشاريه، زنديه و به ويژه قاجاريه پيوسته از وسعت و جمعيت آن به شدت كاسته شد، به طوري كه اغلب ساكن و كليساهاي آن رو به ويراني نهاد و نيمي از آنها كاملا" از بين رفت، در يك قرن گذشته با روي كارآمدن سلسله ي پهلوي شهرنشيني در كشور دستخوش تغيير و تحول بزرگي گرديد و شهر با خيابان كشي هاي جديد كه منطبق با چهارچرخه هاي موتوري بود، ساختاري فضايي جديدي را پيدا كرد. در جلفا ايجاد خيابان نظر با جهت شرقي و غربي در سال 1314 ش و خيابان حكيم نظامي با جهت شمالي و جنوبي، جلفا را تقريبا" به چهار واحد جداگانه تقسيم كرد و پلهاي مارنان، فلزي و آذر ارتباط اين بخش شهري را با قسمت شمالي شهر برقرار كرد. جلفاي اصفهان درگذشته به صورت يك شهرك كاملا" مستقل و جداي از شهر اصفهان بوده و حتي فاصله اي بين اصفهان و جلفا نيز وجود داشته كه از فضاهاي سبز و باغات و مزارع تشكيل شده بود، اما در نيم قرن اخير با توسعه ي شهري، اغلب فضاهاي سبز به مناطق مسكوني تبديل گرديده است. در گذشته مهارت ارامنه در تجارت ابريشم و صداقت آنان باعث شد تا بازرگانان ارمني در دادو ستد به موقعيتهاي بزرگي دست يابند و در اندك قدمي بسياري از آنان در زمره ي ثروتمندان اصفهان در آيند از اين زمان ساخت خانه هاي مجلل با تالارهاي زيبا منقوش به تابلوهاي نفيس

ص: 339

و فرشهاي عالي و صندليهاي مزين به آب طلا و نقره و... هم آغاز شد. زيبايي اين خانه ها آنچنان برخي از خارجيان را تحت تأثير قرار داده كه يكي از آنها مي نويسد... "برخي از آنها چنان باشكوه و عالي است كه مي توان آنها را در رديف قصرها و كاخهاي سلطنتي به شمار آورد"... بر اساس نوشته مورخين و محققين اين آزادي و رفاه در تمام دوران صفويه ادامه داشت و ارامنه در اين مدت در نهايت امنيت و آزادي توانستند كليساهاي متعددي بسازند و به مراسم مذهبي خود بپردازند. هنگامي كه "پيترودولاواله" سياح ايتاليايي از جلفا بازديد كرده، 10 كليسا و به روزگار سزآرام اولئاريوس 12 كليسا و در زمان مسافرت تاورينه 15 تا 16 كليسا، شاردن 30 كليسا، در جلفا داير بوده است. جمعيت جلفا نيز روز به روز افزون مي شد، چنان كه بر اساس ارقام ارائه شده جمعيت جلفا در آغاز قرن 11 هجري بين 5000 تا 10000 نفر بوده است در اوايل سلطنت شاه صفي (جانشين شاه عباس) به 15000 نفر و در زمان شاه عباس دوم (جانشين شاه صفي) 20000 نفر و بالاخره در زمان جانشينان شاه عباس دوم به 30000 نفر رسيده است، ارنست هولستر كه در دوره قاجار در اصفهان زندگي كرده است و تعداد ارامنه ساكن در جلفا را در سال (1880 ميلادي) 2658 نفر ذكر مي كند كه در 380 خانه زندگي مي كرده اند. با همه افول و تنزلي كه بعد از صفويه به جلفا حاكم شد هنوز نيز خانه هاي قديمي و كليساهاي باشكوه ساختمانهاي آن يادآور عظمت اين محله زيبا و مهم تاريخي مي باشد. در

ص: 340

حال حاضر جلفا در حدود 6500ارمني را در خود جاي داده كه در محلات ميدان بزرگ-ميدان كوچك-محله چهارسوق - هاكوپيان - تارگل - محله سنگ تراشها، تبريزيها و ايروان زندگي مي كنند از نظر تقسيمات شهري بخش پنجم شهر اصفهان به شمار مي رود و شعب برخي ادارات دولتي در آن مستقر هستند.

كليساي بيدخم

مهمترين كليساي تاريخي جلفا از دوره شاه عباس اول كليساي مشهور بيدخم يا "بيت اللحم" است. كه در ميدان جلفا و در مجاورت كليساي مريم واقع شده، اين كليسا به وسيله يكي از تجار ارمني به نام "خواجه پطرس" ساخته شده و در داخل آن تزئينات نقاشي و و تابلوهايي از زندگاني مسيح، موجود است. معماري و تزئينات داخل اين كليسا و تمام ديوارها و اطراف وو جوانب آن با تزئينات نقاشي به سبك ايراني و تابلوهايي كه نفوذ نقاشي ايتاليايي در آنها محسوس است و زندگاني مسيح را معرفي مي كند، تزئين شده و از ازه هاي كليسا با كاشيهاي خشت هفت رنگ آراسته شده است. در اين كليسا بيش از ساير كليساهاي جلفا نقاشي وجود دارد و از نظر كثرت طلاكاري كليساي منحصر به فرد محسوب مي شود. معماري كليسا و تزئينات طلاكاري آن كار استادان ايراني است و تابلوهاي نقاشي آن چنانكه مي گويند به وسيله هنرمندان ارمني و اروپايي نقاشي شده است. كتيبه سردر ورودي كليساي وانك در جانب غربي آن به خط ارمني طلائي رنگ بر زمينه كاشي خشت لاجوردي به سال 1104هجري در زمان سلطنت شاه عباس دوم و 1113هجري به پايان رسيده نوشته شده است.

كليساي مريم

ارامنه جلفا كليساي اولي خود به نام "هاكوپ" را كه بسيار كوچك بود وسعت دادند و كليساي

ص: 341

بزرگتري به نام "مريم" بنا كردند. ساختمان اين كليسا چهار ضلعي و بدون ستون است. داخل اين كليسا داراي تزئينات نقاشي و تابلوهاي مذهبي است كه روي ديوارهاي گچي نقاشي شده و دوربين كتيبه هاي آن به زبان و خط ارمني است. كتيبه هاي تاريخ دار مورخ به سال هزار و صد و هزار و صد و پانزده (سال ارمني) موجود است. نقاشي هاي كليساي مريم از بهترين نمونه هاي نقاشي كليسايي به شمار مي روند كه چهار تابلو آن در دنيز نقاشي شده و"گراف آقا" آن را به كليسا هديه كرده است. در يكي از تصاوير اين شخص با خانواده اش در حال نيايش ديده مي شوند. در قسمت غربي كليسا مقبره "خواجه آوريك" واقع شده است. به نوشته "پترودولاواله" اين شخص از افراد خير و نيكوكار جلفا بود كه ثروت عظيم خود را در راه كليسا سازي به مصرف رسانيد.

كليساي گيورك

بعد از كليساي هاكوپ كليساي گيورك هم در محله ميدان كوچك در رديف كليساهاي قديمي جلفا محسوب مي شود مردم جلفا اين كليسا را كليساي (غريب) مي نامند داخل اين كليسا بسيار ساده است و فقط يك تابلوي نقاشي قديمي در قسمت محراب آن نصب شده ولي اهميت آن به داشتن ساختمان ديگري از بناهاي ضميمه كليسا است كه سيزده قطعه سنگهاي كليساي قديمي ارمنستان (اوج كليسا) كه ارامنه در موقع مهاجرت به اصفهان با خود همراه آورده اند در اين محل به جاي گذاشته اند و يكي از اماكن مقدسه ارامنه جلفا محسوب مي شود. در سردر اين كليسا در دوره سلطنت شاه سلطان حسين يك تابلوي كاشيكاري نصب شده كه تصوير حضرت مريم و مسيح و چند نفر ديگر را كه هدايائي آورده اند با

ص: 342

كاشيهاي خشت هفت رنگ نمايش داده اند و در زير اين تابلو در يك سطر بخط سفيد ارمني بر زمينه كاشي خشت لاجوردي كه تاريخ آن را به سال هزار و هفتصد و نوزده ميلادي نوشته شده است.

موزه كليساي وانك

كليساي وانك داراي موزه اي تاريخي است كه در جنب كليسا و در شمال آن واقع شده و داراي سالنهاي متعدد و اشياء و آثار تاريخي است. عمارت موزه در سال 1905 ميلادي ساخته شده و تابلوهاي متعدد نقاشي از طرف بازرگانان ارمني كه به اروپا مسافرت كرده بوده اند به كليسا اهداء شده است. موزه كليسا داراي 700 جلد كتاب خطي به زبان ارمني است و قديمي ترين آنها نسخه ايست كه در قرن دهم ميلادي (قرن چهارم هجري) نوشته شده اولين كتابي كه به وسيله ارامنه در جلفاي اصفهان به چاپ رسيده و اين حروف به كار برده شده در اين موزه نگاهداري مي شودمجموعه فراميني كه سلاطين ايران بعد از شاه عباس درباره ارامنه جلفا صادر كرده اند در يكي از سالنهاي اين موزه نگاهداري مي شود و از مجموعه هاي جالب موزه جلفا است. چند قطعه از تزئينات نفس كاخهاي هفت دست و آينه خانه از بناهاي دوره شاه عباس دوم تنها آثاري از تزئينات گچبري و طلاكاري قصرهاي منهدم شده صفويه است كه فقط در اين موزه مي توان آنها را مشاهده كرد.

كليساي هاكوپ

در بين كليساهاي جلفا از همه قديمي تر كليساي يعقوب مقدس (هاكوپ) است كه در گوشه شمال غربي صحن فعلي كليساي مريم قرار دارد و كتيبه سردر آن كه به زبان ارمني است تاريخ ساختمان آن را 1056 به سال ارمني "در صورتيكه 551 سال به سال ارمني

ص: 343

اضافه كنيم سال ميلادي به دست مي آيد. " 1014 ه-ق تعيين مي كند و اين اولين كيسايي است كه ارامنه در جلفاي اصفهان بنا كرده اند.

كوچه نمازخانه مريم

در جلفا دو كوچه به اين نام وجود دارد. يكي از آنها در شمال كليساي مريم و ديگري در جنوب است. گذر شمالي مستقيما" محله شرقي را به ميدان جلفا مربوط مي كند. گذر جنوبي از طريق همان محله به كوچه حمام و از آنجا به ميدان جلفا و كوچه كليساي وانك مربوط مي شود.

كوچه خواجه عابد

از گذرهاي شاخص و مشهور جلفا كه به وسيله چهارسوي شكرچيان با گذر جلفا تلاقي مي كند. گذر خواجه عابد با وجود دو مادي كه از قديم به نامهاي (نهر شايج) و (نهر نايج) معروف بوده اند از كوچه هاي سرسبز و بسيار زيباي جلفا به شمار مي رود كه درختان تنومند و زيباي آن جلوه خاصي به اين گذر داده است. دو نهر شايج و نايج از قديم الايام در اصفهان شهرت داشته اند به طوريكه مرحوم "حاج ميرزا حسن خان جابري انصاري" در كتاب گرانسنگ و ارزنده در تاريخ اصفهان، در بخش تقسيم آب زاينده رود به كرات از اين دو نهر نام برده و مناطق مختلفي را ذكر مي كند كه از اين دو مادي سهمي برده اند.

مدرسه كاتارينيان مقدس

اين مدرسه به سال 1858ميلادي در محوطه صومعه كاتارينيان مقدس ساخته شده است. به پيشنهاد اسقف اعظم "تادئوس بگ نظريان" پيشواي مذهبي وقت و به هزينه "مائوك هوردانيان" كه ساكن جاوه بود ساخته شد. 1899 ميلادي در محله چهارسو و در نزديكي صومعه راهبه ها مدرسه دخترانه "كاتارينيان" مقدس ساخته شد و از سال 1900 رسما" در آن محل شروع به كار

ص: 344

كرد در سال كتيبه اي كه در سر مدرسه موجود است تاريخ 1900 ميلادي را ذكر كرده و حاوي نام كساني است كه به ساخت اين مكان آموزشي كمك كرده اند. از مدرسه "كاتارينيان مقدس" در حال حاضر به عنوان مدرسه راهنمايي و دبيرستان پسرانه استفاده مي شود.

مدرسه كاناتيان

اين مدرسه در محله چهارسو در غرب مدرسه"كاتارينيان مقدس" واقع شده و در سال 1903 ميلادي به هزينه "وارواره كاتانيان" ساخته شد.. باني اين مدرسه، اين بنا را به ياد همسرش"گئورك كاتانيان"كه در مسكو مدير مدرسه بوده ساخته است. ساختمان اين مدرسه در دو طبقه بنا شده و بسيار محكم مي باشد. درنماي بالاي سمت جنوبي روي كاشي تاريخ شروع و پايان آن را اين اينگونه نوشته است:"1901 مدرسه ملي گئورك كاتانيان 1905".

ميدان جلفا

ميداني كه امروز به نام ميدان بزرگ ناميده مي شود از ميدانهاي قديمي جلفاست كه در كنار اين ميدان كاروانسراي بزرگي بود كه دو طرف آن را ساختمان دو طبقه احاطه كرده بود. در يك طرف كاروانسرا نيز محلي براي نگاهداري اسبها و ساير خدمات پيش بيني شده بود. كه در حال حاضر از اين كاروانسرا اثري نيست. محله ميدان بزرگ در سرشماري 1851 ميلادي داراي 54 خانه بوده كه 191 مرد و 200 زن در آنجا زندگي مي كرده اند ساكنان اين محله عمدتا" از خانواده آبكاريان هستند.

چهارسو

يكي از محلات مشهور جلفا محله چهارسو است. اين محله كه به نوشته محققين و پژوهشگران از محلات بزرگ و مشهور جلفا بوده است. در دوران صفويه به سكونت صنعتگران اختصاص داشته است. كوچه چهار سوق، از گذرهاي اصلي جلفا محسوب مي شود كه خيابان خاقاني را به محله

ص: 345

سنگتراشها مربوط مي كند نام چهارسو بيانگر اين مطلب است كه اين كوچه مركز ارتباطي گذرهاي مختلف بوده است. محله سنگتراشها يكي از قديمي ترين محلات جلفا به شمار مي رود. اين محله را "گبر آباد" هم مي گويند. زيرا قبل از كوچ ارامنه زرتشتيان در آن ساكن بوده اند در اواخر سلطنت شاه عباس اول گروهي از مهاجران ارمني كه در سنگتراش مهارت داشتند به اين محله آورده شده و در اين جا سكني گزيدند. در سال 1049 هجري برابر با 1630 ميلادي (مقارن سلطنت شاه صفي) 200 خانوار ديگر نيز به اين محل كوچانده شدند.

خاقاني

پس از احداث شهرك جلفا معابر اصلي و فرعي چندي در آن درست شد. در چند دهه اخير كه در شهر اصفهان نيز همچون ساير شهرهاي كشورمان ساخت و سازهاي متعددي انجام شد و كوچه ها و خيابانهاي متعددي در آن احداث شد. در جلفا هم خيابانهاي جديد و زيبايي كشيده شد كه يكي از آنها خيابان خاقاني است. اين خيابان كه با مسير شرقي-غربي خيابان حكيم نظامي را به خيابان وحيد متصل مي كند در حدود پنج دهه قبلي احداث گرديد. آنچه مسلم است اينكه قبل از احداث اين خيابان در اين راستا گذري وجود داشته است. كوچه هاي متعددي كه اين خيابان را به مكانهاي مختلف و قديمي همچون كليساها، مدارس و خيابانهاي ديگر متصل مي كند. كوچه هاي تلگرافخانه، ميدان كوچك، يعقوب خان در شمال بين خيابان و كوچه هاي هوانس شيرازي و سنجدي در جنوب آن مبين وجود يك گذر بزرگ به جاي خيابان خاقاني امروز است.

دير سياه پوشان

دير راهبه يا سياه پوشان كه به دير "كاتارين" هم معروف است. در محله چهارسو و در

ص: 346

مجاورت كليساي يوحنا (هوانس) واقع شده است. اين كليساي كوچك در سال 1623م برابر با 1032 ه-ق با هزينه يكي از افراد نيكوكار جلفا بنا شد. اكثر سياحان اروپايي از جمله تاورنيه و شاردن به اين دير دختران بي سرپرست اختصاص داشته است. كه قبلا" داراي 33حجره بوده كه در حال حاضر فقط 2 حجره از آنها باقي است.

حمام قديمي

در قديم در جلفا دو حمام وجود داشت كه يكي بزرگ و ديگري كوچك بود. حمام بزرگ را ارامنه "شهر يمانيان" مي ناميدند. نويسنده كتاب تاريخ جلفا اين حمام را شكوهمند معرفي كرده و مي نويسد اين حمام كه سقف آن بر ستونها استوار است با خرج بسيار زياد ساخته شده است.

باشگاه قديم ارامنه

در نزديكي كليساي وانك ساختمان بزرگي است كه تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي "باشگاه ارامنه" ناميده مي شد. پس از انقلاب چندي براي مدتي اين باشگاه تعطيل و در حال حاضر قسمتي از اين ساختمان زير نظر اداره كل تربيت بدني استان اصفهان به باشگاه بدنسازي تبديل شده و به نام"ماسيس"ناميده مي شود.

محور دردشت

توضيحات

از محلات قديمي و مهم و مشهور اصفهان محله دردشت است اين محله در منابع مختلف به نامهاي گوناگون از قبيل درب دشت و باب الدشت ناميده شده است. يهوديان قديمي درباره دردشت يا باب الدشت مي گويند: زماني كه قوم يهود از بابل به اصفهان رسيدند و محل فعلي دردشت را براي زندگي خود انتخاب كردند نام بابل دشت را بر آن نهادند تا اسم وطن قبلي خويش را حفظ كنند، محله دردشت در دوره هاي بعد از اسلام و به خصوص دردوره ديالمه و سلجوقيان از مراكز مهم علمي

ص: 347

شهر اصفهان بوده است. اين محور از مدرس و ابن سينا شروع و با عبور از بازارچه دردشت به دو منار دردشت و مقبره سلطان بخت آغاز رسيده و از آنجا به عصارخانه و حمام شيخ بهايي و بازار بزرگ و نهايتاً به ميدان عتيق (قيام) منتهي مي گردد.

در دشت

اشاره

گنبد ابن سينا، آرامگاه سلطان بخت آغا، مسجد جامع اصفهان، مدرسه نوريه، بقعه شهشهان و آرامگاه شاه علاءالدين محمد، امامزاده و مسجد شوري، سراي خاني، حمام دردشت، مسجد چاره دردشت، هارون ولايت، حمام وزير، كاروانسراي دردشت، مسجد علي، مجموعه درب امام، بازار دردشت، مناره مسجد علي، مسجد و بازار حاج محمد جعفر، مسجد آقانور، مسجد صفا، مدرسه بابا قاسم، مسجد پاگلدسته، مقبره بابا قاسم

دردشت

اين محله از محلات قديمي و مشهور اصفهان به شمار مي آيد، كه بناهاي تاريخي جالب توجهي را در خود جاي داده است. در معجم البلدان و اللباب في تهذيب الانسان، دردشت يكي از محلات اصفهان معرفي شده است. اين محله را گاها" باب الدشت هم مي گويند. يكي از محققين درباره ي دردشت مي نويسد:" در قديم جويباره داراي چند محله بوده و بعدا كه شهر اصفهان توسعه يافته تمام جويباره يك محله حساب شده و حال دو محله "جويباره" و "دردشت" از آن باقيمانده است. 1-در اين محله بزرگاني چون ايورالدين عبدالرحمان دردشتي جامي (وفات 898 ه-ق) 2-ملاحاج محمدكريم متخلص به مجنون فرزند حسن دردشتي اصفهاني (وفات 1285 ه-ق) 3-حاج ميرزانصراله بهشتي فرزند محسن دردشتي اصفهاني معروف و ملقب به ملك المتكلمين كه در سال 1336 ه-ق به دست محمدعلي ميرزائي قاجار به شهادت رسيد. (مرحوم ملك از رجال بزرگ و آزاديخواهان مشهور مشروطيت) را درخود پرورش داده است.

ص: 348

يهوديان نيز درباره ي دردشت يا باب الدشت مي گويند زماني كه قوم يهود از "بابل" به اصفهان رسيدند، محل فعلي دردشت را براي زندگي خود انتخاب نمودند و نام (بابل الدشت) را بر آن نهادند تا اسم وطن قبلي خويش را حفظ نمايند. آنچه مسلم است محله دردشت در دوره هاي گذشته به خصوص ديالمه و سلجوقيان از مراكز مهم شهر اصفهان بوده است.

مسجد جامع اصفهان

بدون شك يكي از جالب ترين مسائلي كه در تاريخ معماري اسلامي شايان مطالعه و دقت مي باشد موضوع احداث مساجد نمونه ايراني است. مساجدي كه در ايران ساخته شده به دو دسته تقسيم بندي مي شوند و اين دو دسته از حيث اهميت، يكسان نيستند. يك دسته شامل عده قليل ابنيه ايست كه نقشه آنها همان نقشه سبك ابتدايي عرب با مشتقات آنست و دسته ديگر، مساجد ايراني خالص است. تاريخ مساجد دسته اول روشن اما اندكي كوتاه است، كه چيزي از آنها باقي نمانده است. ايران كه آيين اسلام را پذيرفت به طور الزام روش اعراب را در احداث مساجد پيروي نمود ولي در نحوه بناي مساجد از سنن مخصوص خويش و ذوق صنعتي و سبكهاي ساختماني خود پيروي نمود. بنابراين ديري نگذشت كه نقشه ي مسجد عربي در معماريهاي متداوله ايران به كلي منسوخ گرديد و مساجد چهار ايواني كه نمونه معماري ايراني است از قرن پنجم هجري به بعد جايگزين مساجد اوليه گرديد. مسجد جمعه اصفهان در حقيقت مجموعه اي از صنايع معماري و هنرهاي زيباي ايران از ادوار بعد از اسلام را در بر دارد بنابراين تحولات معماري اسلامي ايران را طي چهارده قرن اخير به خوبي در آن مي توان مطالعه نمود. چهار ايوان مسجد جمعه

ص: 349

كه (صفه صاحب) در جنوب، در شمال "صفه درويش"، در مغرب "صفه استاد" و در مشرق "صفه شاگرد" ناميده مي شوند و با تزئينات مقرنس سازي و كاربندي يكي از فنون بسيار جالب معماري ايران را بيان مي كنند. نماي داخلي مسجد و كاشيكاريهاي آن مربوط به قرن نهم هجري است كه احتمالا" مناره ها نيز مربوط به همين زمان مي باشد. به طور كلي بناي مسجد جمعه اصفهان شامل بخش هاي زير مي باشد:-شبستان مسجد يا گچبري هاي بسيار زيبا كه مربوط به عصر ديلميان است. -گنبد و چهلستونهاي اطراف آن كه در ايوان جنوبي واقع شده و در فاصله سالهاي 465 تا 485 ه-ق بنا شده است. اين گنبد در زمان سلطنت ملكشاه و وزارت خواجه نظام الملك ساخته شده است و از قرينه گنبد خواجه نظام الملك است كه در سال چهارصدو هشتاد و يك ه-ق بنا شده، احداث اين گنبد زيبا را به "ابوالغنائم تاج الملك" يكي ديگر از وزراي عصر سلجوقي نسبت مي دهند. -در شمال ايوان استاد، شبستان كوچكي قرار دارد كه زيباترين محراب گچبري مسجد را در بردارد. اين شبستان كه به "مسجد اولجايتو" معروف است داراي محرابي است كه به مثابه گوهري تابناك از هنر ايراني در جهان از شهرتي عظيم برخوردار است. بر اين محراب زيبا نام "سلطان محمد خدابنده" ايلخان مسلماني، به چشم مي خورد. كه قبل از تشرف به دين اسلام "اولجايتو" لقب داشت. علاوه بر آن، بر اين محراب نام "محمد ساوي" وزير دانشمند سلطان محمد و سال ساخت آن يعني 710 ه-ق نوشته شده است. منبري كه در كنار اين محراب وجود دارد از شاهكارهاي هنر منبت كاري است. -در كنار

ص: 350

مسجد اولجايتو شبستان زمستاني مسجد به چشم مي خورد كه به "بيت الشتاء" معروف است. اين شبستان در زمان تيموريان به دستور "عمادبن مظفر ورزنه اي" ساخته شده است. به همين علت به "شبستان عماد" نيز معروف است. اين شبستان باشكوه با ستونهاي قطور و كوتاه و طاقهاي خيمه اي شكل كه در وسط هر چشمه طاق قطعه اي از سنگ مرمر نور آن را تأمين مي كند از ديدنيهاي مسجد است.

-اين اثر باشكوه و نفيس و معروف به علت در برداشتن نمونه هاي گوناگون هنر ادوار مختلف اسلامي و نيز از نظر فني و هنري اهميت بسيار دارد به طوري كه همه ساله گروههاي بيشمار از علاقهمندان ايراني و خارجي آن را مورد بازديد قرار مي دهند. حاصل اين بازديدها و بررسيها دهها جلد كتاب و رساله است كه اكثر آنها چاپ و منتشر شده اند. -به طور كلي همان نسبت و اندازه كه ميدان نقش جهان و عمارات تاريخي اطراف آن يادآور معماري و هنر دوران صفوي است. مسجد جمعه و محلات پيرامون آن افسانه زندگي در عهد سلجوقيان و روزگار پيش از آن را بيان مي دارد. -مسجد جمعه اصفهان به شماره 328 در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده است.

امامزاده و مسجد شوري

در محله دردشت امامزاده اي به نام شوري وجود دارد كه "امامزاده عبداله" نيز مي گويند. در داخل امامزاده هيچگونه كتيبه اي به چشم نمي خورد اما بر نماي خارجي يكي از جزرهاي آن لوح سنگي كوچكي بر ديوار نصب شده كه كتيبه آن به خط نستعليق برجسته حاوي اشعاري است كه در آن به نام "سيد عبداله" اشاره شده است. روبروي اين امامزاده مسجد كوچكي واقع شده كه به همين

ص: 351

نام مي گويند. در داخل مسجد آثاري بر جاي نمانده است، اما درب قديمي آن به تاريخ 919 ه-ق هنوز باقي است. كتيبه اي كه بر در مزبور نوشته شده به خط ثلث برجسته علاوه بر تاريخ فوق به نام "خواجه عبدل بن رئيس يوسف اصفهاني" اشاره شده است. به نوشته مؤلف كتاب "آثار ملي اصفهان" اين مسجد تا كنون به ثبت نرسيده است، ولي ظواهر امر نشان مي دهد كه امامزاده و مسجد شوري فاقد ارزشهاي هنري و معماري باشد.

مسجد چاره دردشت

در تحقيقات ميداني مردم اين مسجد را به مسجد چهارراه مي شناسند. رفيعي مهرآبادي حدود 150 مسجد را با عنوان "مساجدي كه از لحاظ سوابق تاريحي و تزئينات كاشي چندان مهم نيستند.. " ذكر كرده و مسجد "چاره" را در رديف آن مسجدها آورده است. دكتر لطف اله هنرفر هم در بخش ضمائم كتاب خود با عنوان "اسامي ساير مدارس و مساجد قديمي" از مسجد چاره نام برده است.

كاروانسراي دردشت

دكتر لطف اله هنرفر و رفيعي مهرآبادي هر دو اين كاروانسرا را "دروازه دردشت" نوشته اند در حال حاضر اين كاروانسرا به مشاغل مختلف مانند مصالح فروش و آسفالت كاري و... اختصاص دارد.

بازار دردشت

مرحوم سيدعباس بهشتيان اين بازار را از بازارهاي بزرگ و جالبي مي داند كه در محلات احداث مي كرده اند. همچنين نويسنده كتاب آثار ملي اصفهان اين بازار را بازارچه ناميده و مي نويسد. در اين بازارچه در محله دردشت واقع گرديده و خود در حكم بازار بزرگي است. اين بازار از آثار دوران صفوي است.

مسجد آقانور

اين مسجد كه در محله دردشت واقع است مانند بقعه باباركن الدين از بناهايي است كه در دوره پادشاهي شاه عباس اول ساخته شده و در اولين سال سلطنت

ص: 352

شاه صفي به اتمام رسيده است و به اين مناسبت در كتبيه اصلي مسجد در سردر شرقي به نام هر دو پادشاه آمده است. اين كتيبه كه به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي رنگ نوشته شده حاكي از آن است كه بناي مسجد به وسيله (نورالدين محمد اصفهاني) در دوره پادشاهي شاه عباس كبير شروع شده و در سال اول سلطنت جانشين او شاه صفي به اتمام رسيده است. كتيبه سردر به خط محمد رضاي امامي و مورخ به سال هزار و سي و نه هجري مي باشد.

شبستان زيبا و جالب اين مسجد از نفايس و شاهكارهاي آن است كه نور آن به وسيله قطعاتي از سنگ مرمر شفاف تأمين مي شود. بر طرفين محراب اين شبستان با خط بنايي مشكي ساده بر زمينه زرد عبارات مذهبي نوشته شده است. سردر شمال مسجد كتيبه اي دارد كه به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي رنگ نوشته شده است. خطاط اين كتيبه محمدباقر شيرازي خوشنويس بزرگ عصر قاجار است مسجد آقانور در جنگ تحميلي آسيب بسيار ديد كه به شيوه اول بازسازي شد.

مدرسه بابا قاسم

يكي از باباهاي معروف اصفهان كه مزارش پس از چند قرن هنوز زيارتگاه مشهوري به شمار مي رود باباقاسم اصفهاني است كه در ابتداي قرن هشتم هجري زندگي مي كرده است و از مردان عارف و سالك در راه حقيقت بوده و در زمان خود شهرت و محبوبيت داشته است. يكي از مريدان معروف او به نام "سليمان ابي الحسن طالوت دامغاني" براي استاد خود باباقاسم اصفهاني در سال 725 هجري مدرسه اي ساخته است كه باباقاسم در آن مدرسه به تدريس مشغول بوده و

ص: 353

پس از وفات وي نيز نزديك اين مدرسه آرامگاه او را بنا كرده است مدرسه باباقاسم كه آن را در مدرسه اماميه نيز مي نامند بناي زيبايي است كه حياطي در وسط و چهار ايوان و اطاقهائي كه حجرات طلاب بوده است در اطراف دارد. ساختمان اين مدرسه كه از قديميترين مدارس موجود طلبه نشين اصفهان مي باشد دو طبقه است و در طبقه دوم نيز حجراتي دارد. نماي خارجي صحن و ايوانهاي بزرگ و كوچك مدرسه با كاشيهاي مخصوص اين دوره كه از جهت لعاب كاشي، رنگ مخصوصي است و نظير آن فقط در محراب صفه عمر در مسجد جمله ديده مي شود تزئين شده است. ايوانهاي بزرگ و كوچك داراي مقرنسهاي كاشيكاري مي باشد كه بعضي از آنها جنبه تزئيناتي دارد و بعضي ديگر با خطوط بنايي و كوفي و ثلث تزئين شده است.

مقبره بابا قاسم

بابا قاسم پس از وفاتش در نزديك مدرسه اي كه در آن تدريس مي كرده و شرح آن گذشت به خاك سپرده شد و همان مريدش"سليمان ابي الحسن طالوت دامغاني" بر مزار او مقبره و آرامگاهي بنا كرده است. داخل و خارج مقبره بابا قاسم با تزئينات آجري وكاشيكاري مزين شده است. گنبد آن هرمي شكل و داراي هشت ترك است كه بر هر دو ترك متقابل آن به خط بنايي با كاشي معرق لاجوردي بر زمينه آجري يكي از اسماءاله يا ديان، يا سبحان، يا سلطان، يا برهان منقوش است كتيبه تاريخي سردر مقبره به خط ثلث با كاشي سفيد معرق بر زمينه لاجوردي و مورخ به سال 741 هجري مي باشد.

آرامگاه سلطان بخت آغا

خان سلطان دختر اميرغياث الدين كيخسرو اينجور به موجب كتيبه سنگ آرامگاه او "دختر خسروشاه"

ص: 354

در زمان حيات خود سنگ قبر نفيسي براي خود نوشته كه پس از قتلش بر مزار او قرار داده شده است و نام او در كتيبه اين سنگ (سلطان بخت آغا) مي باشد. سنگ قبر سلطان بخت آغا يكپارچه سماق نفيسي است كه در داخل بقعه آرامگاه او كه متصل به مناره هاي دردشت است.

بقعه شهشهان و آرامگاه شاه علاءالدين محمد

يكي از بقاع متبركه اصفهان بقعه شهشهان "شاه شاهان" است كه در محله شهشهان و در مجاورت مسجد جمعه اصفهان جنب (مسجد صفا) واقع شده و داراي حسينيه و مدرسه مي باشد. در اين بقعه شاه علاء الدين محمّد كه از اجله سادات و اشراف و نقياء اصفهان بوده مدفون گرديده است.

حمام دردشت

حمام دردشت كه در نزديكي كاروانسرا واقع شده و در گذشه با بازار و كاروانسرا حكم يك مجموعه را داشته است. اين مسجد را آقا مؤمن برادر آقانور كه بعد از اتمام مسجد ساخته شده است اين حمام به نام باني آن "آقا مؤمن" نيز ناميده مي شود. حمام دردشت وقف مسجد آقانور است.

حمام وزير

از حمام وزير در منابع مختلف فقط نام آن به چشم مي خورد. اين حمام بعد از پيروزي انقلاب مورد توجه قرار گرفت و با حفظ اصالت و ويژگيهاي معماري آن مرمت شد و پس از بازسازي در اختيار كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان قرار گرفت.

مجموعه درب امام

در مشرق خيابان چهار باغ و در محلي كه روزگاري محله معروف "سنبلان يا سنبلستان" واقع شده بود بقعه دو امامزاده قرار داد كه ساختمان آن در سال857 ه-ق برابر با 1453 ميلادي در زمان حكومت "جهانشاه قراقويونلو" به پايان رسيده است. مقابر اين دو امامزاده با توجه به كتيبه صفوي

ص: 355

ابراهيم طباطبايي از بازماندگان حسن متني و زين العابدين علي از اعقاب امام جعفرصادق عليه السلام معرفي شده است. بناي اين قطعه مربوط به چند دوره است. قديميترين بخش تاريخ دار آن مربوط به اواسط قرن پانزدهم ميلادي است اين بخش عبارت از يك پيش طاق است كه تاريخ 857 هجري را بر خود دارد به همراه يك هشتي مربع شكل و يك آرامگاه است. اين بناي باشكوه داراي دو گنبد بزرگ و كوچك و يك سر در كاشيكاري و سه صحن مي باشد. بسياري از محققين از جمله آنده گذار به تغييراتي اشاره كرده اند كه بعدها و به خصوص در عصر صفويه در بنا به وجود آمده است. گنبدهاي موجود در يك زمان به وجود نيامده اند. گنبد بزرگ در قرن نهم همزمان با ساختمان بعقه ساخته شده است امْا گنبد كوچك در سال 1081 هجري ساخته شده است. گنبد بزرگ درب امام و ايوانهاي شرقي و شمالي آن در سال 1328 شمسي تعمير شده اند. كاشيكاريهاي گنبد كوچك و قسمتهاي غربي بنادر سال 1332 مرمت شده اند. در جوار اين دو امامزاده آرامگاه مادر جهانشاه قراقويونلو قرار دارد. نماي خارجي بقعه وديوارهاي مجاور آن تزئيناتي از كاشيكاري بسيار زيبا و مقرنس هاي گچي پر كاري دارد. به طور كلي مجموعه درب امام به دليل دربر داشتن ارزشهاي هنري و معماري و تزئينات بسيار باشكوه كاشيكاري و گچبري در اعداد يكي از شاهكارهاي مسلم هنري ايران به شمار مي رود. اثر نفيس و شكوهمند درب امام به لحاظ وجود ارزشهاي هنري و معماري تركمانان "قراقويونلو" مورد توجه معماران و پژوهشگران بسياري قرار گرفته و بسياري از آنان در مورد

ص: 356

آن مطالعاتي كرده اند. مجموعه درب امام به شماره 217 در فهرست آثار ملي ايران ثبت شده است.

مسجد و بازار حاج محمد جعفر

حاج محمدجعفر آباده اي از روحانيون مشهور اصفهان در قرن سيزدهم هجري است كه از وي مسجدي در بازار اصفهان به يادگار مانده و تكيه اي نيز در اول تخت فولاد اصفهان كه در آنجا به خاك سپرده شده به نام او باقي مانده است مرحوم حاج محمدجعفر از شاگردان برجسته و مشهور حجت الاسلام شفتي است. از آثار وي "نفوذ المسائل" در فقه استدلالي و "مرايا" در اصول و شرح تجريد الكلام مي باشد. اين مسجد در محله دردشت واقع شده و از لحاظ ارتباطات محلي داراي موقعيت ممتاز و منحصر به فرد است. مسجد حاج محمدجعفر از لحاظ استحكام وتزئينات كاشيكاري از نوع "گره كاري" جالب است ولي چون عمر باني مسجد براي اتمام كار، كفايت نكرده كاشيكاري قسمتهاي مهمي از آن ناتمام مانده است. كتيبه سردر شرقي مسجد به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي شامل آيات قرآني است كه تاريخ اين كتيبه 1296 ه-ق مي باشد. در ياوان شمالي نيز كتبيه اي است كه تاريخ هزار و دويست و هشتاد هجري قمري و ايوان غربي هزار و سيصد و شصت و هشت هجري قمري نوشته است. محراب اصفي مسجد با كاشي هفت رنگ خشتي تزيين شده و شباهت نام با كاشيكاري مسجد سيد دارد. منبر نفيس مسجد نيز با رسم گره هاي هندسي چوبي رنگين تزيين شده و از شاهكارهاي هنري مي باشد. مسجد حاج محمدجعفر آباده اي در جنگ تحميلي آسيب بسيار ديد كه به وسيله ميراث فرهنگي و كمك سازمانهاي مسئول به شيوه اوليه بازسازي شد. اين بنا

ص: 357

به شماره 388 در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده است.

مسجد صفا

مسجد صفا در محله شهشهان و نزديك بقعه تاريخي شهشهان بنا شده است. كتيبه سردر مسجد حاكي از آن است كه مسجد صفا به سعي و اهتمام سيدمحمدعلي گلستانه اتمام پذيرفته است. كتيبه سردر مسجد به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي رنگ و به قلم محمدتقي بن محمدابراهيم مورخ به سال 1290 ه-ق مي باشد.

مسجد پاگلدسته

در محله دردشت نزديك مدرسه شفيعيه و در مجاورت كتيبه ابوعلي سينا مسجدي است كه در كنار آن پايه مناره قديمي وجود دارد كه بر بالاي آن به ارتفاع سه متر از كف پشت بام "گلدسته" مسجد بنا شده است. مي توان احتمال داد كه ساختمان مناره مزبور با ساختمان گنبد در قديم، مربوط بوده است. اين مسجد را اهالي آنجا پاگلدسته مي نامند. دكتر هنرفر بقاياي اين مناره را مربوط به دوران سلجوقي مي نامند.

گنبد ابن سينا

اين بنا به "مدرسه ابن سينا" نيز معروف است و داراي يك گنبد آجري زيبا مي باشد. با توجه به منابع و مآخذ در مورد زندگي "بوعلي سينا" فيلسوف بزرگ ايراني، مدتي در اصفهان وزارت "علاءالدوله" را بر عهده داشته و در اين محل تدريس مي كرده است.

مدرسه نوريه

اين مدرسه در انتهاي بازار عربان واقع شده و آن را به زمان سلطنت شاه سليمان و آغاز سلطنت شاه سلطان حسين صفوي نسبت مي دهند. باني آن "ميرزانورالدين محمّد جابري انصاري" وزير شاه سليمان و "خواجه جلال الدوله معروف به جابر" هستند. اين مدرسه از قديم موقوفاتي داشته كه از جمله قريه كبوترآباد واقع در بلوك براآن اصفهان و چند دكان در اطراف باغ قلندرهاي اصفهان واقف در اين

ص: 358

مدرسه بوده است. اين مدرسه از ديرباز محل سكونت شاعران و هنرمندان و خوشنويسان مشهوري چون آقا محمدعلي مذهب هنرمند بزرگ عصر قاجر و ميرزا آقاجان پروت نسخ نويس معروف و شاعر نامدار اصفهاني بوده است. با آنكه اين مدرسه مربوط به اواخر دوره صفويه است و موقوفات نسبتا" قابل توجهي نيز دارد امّا فاقد تزئينات جالب بوده و آنطور كه بايد مورد توجه قرار نگرفته است.

سراي خاني

از بازارهاي معروف اصفهان بازار عربان بوده كه از مسجد جامع تا محل فعلي خيابان عبدالرزاق امتداد داشته است به نوشته مرحوم بهشتيان در اين بازار سراها و مدرسه ها و بناهاي متعددي بوده كه سراي خاني نيز از آن جمله آثار مي باشد.

هارون ولايت

بناي تاريخي هارون ولايت كه بقعه و سردر كاشيكاري آن از آثار دوره سلطنت شاه اسماعيل اول و مورخ به سال 918 هجري است كه از اماكن مقدسه و زيارتگاههاي عمده شهر اصفهان به شمار مي رود كه داراي بقعه و ضريح و رواق و يك گنبد كاشيكاري و دو صحن در شمال و مغرب بقعه است. صاحب كتاب ميزان الانساب امامزاده مدفون در بقعه به شرح زير معين مي كند: "و آن جناب ظاهر اين است كه هارون بن علي از اولاد و احفاء حضرت هادي امام علي النقي عليه الصلوه و السلام مي باشد چنانچه در بعضي از كتب مقبره مذكور شده و در بعضي از كتب انسان مذكور شده كه او هارون بن محمدبن زيدبن الحسن مي باشد كه او را در اصفهان شهيد كردند و از اولاد و احفاء حضرت امام حسن مجتبي عليه الصلواه والسلام مي باشد و بعضي مذكور مي نمايند كه او هارون بن موسي بن جعفر عليهماالسلام مي باشد لكن هيچيك از اين دو قول نزد اين فقير اعتبار

ص: 359

آن معلوم نشده بلكه قول اخير زياده ضعيف مي نمايد. در يك لوح بالاي در ورودي به خط نستعليق سفيد معرق بر زمينه كاشي لاجوردي نام باني ساختمان "دورميش خان حسين" يكي از وزراي دربار شاه اسماعيل نوشته شده است. از شاهكارهاي موجود در بنا سردر آن است كه با تزئينات كاشيكاري و كتيبه اي به خط ثلث با كاشي سفيد معرق بر زمينه لاجوردي از شاهكارهاي موجود در بنا مي باشد. در مغرب هارون ولايت مدرسه اي واقع شده كه حجراتي در اطراف آن وجود دارد، اين مدرسه با سردر مجللي به صحن هارونيه متصل مي گردد. محراب زيباي بنا در ايوان جنوبي واقع شده كه با كاشي معرق تزئين شده است و سردر شرقي بنا روبروي مسجد علي قرار گرفته كه آن هم با كاشي معرق تزئين شده است.

مسجد علي

يكي از بناهاي تاريخي جالب اصفهان كه در مجاورت ميدان قديم و مسجد جمعه قرار دارد مسجد علي است. مسجد علي يك بناي دوره سلجوقي مي باشد كه در عهد صفويه رو به انهدام و ويراني نهاده و در دوره شاه اسماعيل اول صفوي به وسيله (ميرزا كمال الدين شاه حسين اصفهاني) كه نام او در كتيبه اصلي سردر مسجد آمده و از رجال دولت شاه اسماعيل بوده و عنوان (وكيل السلطنه و اعتمادالدوله) داشته است. تجديد ساختمان شده و به تزئينات كاشيكاري و مقرنسهاي گچي آراسته شده است. شاردن سياح مشهور فرانسوي كه در قرن يازدهم هجري در اصفهان بوده از اين مسجد به نام مسجد سنجريه نام برده و مي گويد كه كتيبه سردر آن به نام شاه اسماعيل بزرگ با خط طلايي نوشته شده است و اينطور به نظر مي رسد كه

ص: 360

سازنده آن بوده است. معماري مسجد و ساختمانهاي ايوانهاي متعدد اطراف آن در مساجد تاريخي اصفهان بي نظير است. منظره عمومي مسجد در داخل آن هنوز آجري مي باشد و تزئينات اختصاصي آن، قطار بنديهاي گچي است. در ورودي مسجد در ضلع غربي آنست و در سه جانب شرقي و شمالي و جنوبي آن ايوانهايي وجود دارد. ايوان جنوبي وسيع تر از ساير ايوانها مي باشد و شبستان گنبددار مسجد در ضلع جنوبي اين ايوان واقع شده است. نماي گنبد مسجد علي از خارج آجر ساده است ولي در داخل با مقرنسهاي گچي تزئين شده و كتيبه اطراف آن به خط ثلث طلايي گبري برجسته بر زمينه اي گچي آراسته شده است.

شبستانهاي زمستاني مسجد در گوشه جنوب شرقي وزير ايوان و گنبد جنوبي آن كمي پايين تر از سطح مسجد بنا شده و سبك ساختمان آن جالب مي باشد. در ابتداي شروع پلكاني كه سطح مسجد را به شبستان زير ايوان و گنبد متصل مي كند. كتبيه سردر مسجدعلي در دو رديف روي كاشي لاجوردي رنگ به خط ثلث معرق كه وجه ارتباط آنها فقط از لحاظ ذكر نام "اسمعيل" است كه به خط شمس الدين تبريزي مورخ به سال 929 ه. ق مي باشد.

منار مسجد علي

مناره مسجد علي كه در گوشه شمال غربي مسجد علي (از دوره شاه اسماعيل اول در محل يك مسجد سلجوقي) قرار دارد. كه وجه تسميه فعلي آن به مناسبت مجاورت با مسجد علي است كه اصل آن از دوره سلاجقه است و در اواخر قرن پنجم يا اوايل قرن ششم هجري ساخته شده است. ارتفاع آن امروزه در حدود 5 / 51 متر مي باشد

ص: 361

ولي در آن زمان بيشتر بوده است. اين مناره از بالا به پايين شامل پنج كتيبه است:-كتيبه اول به خط كوفي با كاشي فيروزه اي بر زمينه آجري در قسمت بالاي مناره تكرار جمله "لااله الاالله" است. -كتيبه دوم به خط كوفي با كاشي فيروزه اي در زير مقرنسهاي مناره و تكرار جمله "الملك لله" است. -كتيبه سوم به خط كوفي با كاشي فيروزه اي "لااله الاالله محمّد رسول الله" است. -كتيبه چهارم به خط بنايي گچي بر زمينه شطرنجي در مربع هاي بزرگ "هوالله الذي لااله الاهو" مي باشد. -كتيبه پنجم به خط بنايي آجري برجسته بر زمينه گچي كه هم سطح با بام مسجد علي مي باشد. "شهدالله انه لااله الاهو و الملئكه و اولوا العلم كائما" بالقسط"

محور اصفهان

اين محور كه از اصلي ترين محور شهر صفوي مي باشد و محورهاي فوق الذكر به نوعي از انشعابات آن به شمار مي روند از ميدان عتيق (قيام) شروع و از طريق بازار بزرگ به ميدان نقش جهان (امام) رسيده و با عبور از ارگ حكومتي و دالحكومه صفوي باغات غرب ميدان نقش جهان (امام) به چهارباغ عباسي رسيده و از آنجا به سي و سه پل و چهارباغ بالا و باغ هاي هزار جريب منتهي مي گردد.

محور هارونيه. نظام الملك

اين محور از ضلع جنوبي ميدان عتيق (قيام) – هارونيه و مسجد علي شروع و با عبور از جلوخان حيدر ميرزا به مقبره امامزاده جعفر و از آنجا به مقبره امامزاده اسماعيل و مسجد خان و مقبره خواجه نظام الملك رسيده و نهايتاً در امامزاده ابراهيم و مركز محله دارالبطيخ ختم مي گردد.

محور بيدآباد

توضيحات

محله بيدآباد از محلات مهم و معروف شهر اصفهان مي باشد. اين محله در شمال

ص: 362

زاينده رود واقع شده و در گذشته به صورت يك ناحيه شهري در محله اي بزرگ كه شامل تقسيمات و محلات كوچكتري نيز بوده عمل مي نموده است، اين محله در حال حاضر به علت خيابانها و معابر جديد الاحداث چند پاره شده و به محلات كوچكتري تقسيم گرديده است. محله مذكور داراي مراكز محله اي به نامهاي بيدآباد، عليقلي آقا، درب كوشك، شيش بيدآباد، شاطر باشي و ميرزا آقا مي باشد. اين محله در قرن 4 هجري خارج از دروازه هاي شهر بوده اما در قرن پنجم هجري از ارزش هاي خاص برخوردار گشت تا آنجا كه رجال روزگار مانند عليقلي آقا مبادرت به احداث بناهاي عام المنفعه در آن نمودند.

در دوره قاجار نيز محله بيدآباد اهميت بسيار زيادي پيدا نمود و با احداث مسجد سيد بر موقعيت آن افزوده شد و خيابان مسجد سيد از طريق بازارچه بيدآباد به بازارچه شاطرباشي و خيابان كوشك مي رسد و از آنجا از طريق بازارچه رحيم خان به مادي فدن و مجموعه مسجد و مدرسه درب كوشك منتهي مي گردد. وجود عناصري همچون حمام و مسجد و بازارچه عليقلي آقا در شمال محور مذكور كه در حال حاضر نيز به عنوان محله فعال عمل مي كند از يك طرف و همچنين استقرار عناصر قوي همچون بازارچه بيدآباد و مسجد سيد و مسجد رحيم خان و بازارچه هاي متعدد در اين محور علاوه بر بالا بودن سطح اقتصاد محله زمينه لازم براي احيا يك محور تاريخي گردشگري را نيز فراهم مي سازد.

بيد آباد

اشاره

كاروانسراي عليقلي آقاعليقلي آقا ، جوي بابا حسن، مسجد عليقلي آقا، خانه بخردي، حمام

ص: 363

عليقلي آقا، بقعه شيخ ابو مسعود رازي

، بازارچه و چهار سوق عليقلي آقا

بيد آباد

محله بيدآباد از محلات بسيار مهّم و معروف تاريخي است كه در شمال زاينده رود واقع شده است. در قرن چهارم هجري محله بيدآباد خارج از دروازه هاي شهر بوده و در داخل حصار شهر قرار داشته است همين عظمت اهمّيت سبب شد تا رجال آن روزگار مانند "عليقلي آقا" مبادرت به احداث بناهاي عام المنفعه اي بنمايد در دروه هاي بعدي هم از موقعيت مهمي برخوردار بود. از اين محله دانشمندان و علما و محدثان و بزرگاني چون ابوعبدالله بن اسحاق بن ماقه بيدآبادي. زاهد و محدث مشهور قرن پنجم-ابومحمّد جابربن منصور بن محمدبن صالح بيدآبادي محدث نامدار و مشهور قرن پنجم و آقا محمّدبن ملامحّمد رفيع بيگلدني بيدآبادي كه از حكما و افاضل سير و سلوك بود كه در سال 1197 ه. ق در اصفهان درگذشت. به دليل نزديكي محله بيدآباد با چهارباغ عبّاسي و محلات بزرگي چون عبّاس آباد، درب كوشك، دردشت بعد از صفويه هم از موقعيت ممتازي برخوردار بوده است و بناها و آثار بسياري را داراست. مجموعه عليقلي آقا كه شامل مسجد، حمام، بازارچه، چهارسوق، كاروانسرا، جوي بابا حسن، بقعه شيخ ابومسعود رازي، بازارچه بيدآباد، خانه بخردي و...

عليقلي آقا

عليقلي آقا از خواجگان معروف و نيكوكار اواخر دوره صفويه است كه در زمان سلطنت شاه سليمان و شاه سلطان حسين صفوي زندگي مي كرده است. عليقلي آقا همراه برادرش خسروآقا آثار قابل توجهي از خود به يادگار گذاشته اند.

مسجد عليقلي آقا

اين مسجد داراي صحن كوچك و شبستان زيبايي است كه اطراف آن با كاشيهايي از نوع گره تزئين شده است. كتيبه سر در مسجد با خط ثلث قهوه اي رنگ برجسته

ص: 364

به سنگ مرمر حاوي عباراتي به زبان عربي است و در پايان كتيبه نام "عليقلي آقا" و خطاط كتيبه "علي نقي امامي" خوشنويس نامدار عصر صفوي و تاريخ 1122 ه. ق آمده است. سر در شبستان مسجد نيز كتيبه زيبايي دارد كه به خط نستعليق سينه بر زمينه كاشي لاجوردي رنگ است كه تاريخ 1297 هجري را دارد كه حاكي از اين است كه شخصي به نام قاضي ابوالقاسم اين شبستان را بنا كرده و اشعار آن را يحيي نامي سروده و خط آن را عبدالجواد نوشته و معمار آن نيز شخصي به نام "محْمد اسماعيل" بوده است. مسجد عليقلي آقا به شماره دويست و بيست و پنج در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده است. اين مسجد داراي يك درب چوبي منبت شده و در ورودي آن سنگ آب زيبايي بانقوش حجاري و هماهنگ شده با نقوش ديگر مي باشد. داراي يك صحن كوچك و شبستان زيبا كه اطراف آن با كاشيهاي...

حمام علي قلي آقا

حمام عليقلي آقا روبروي مسجد عليقلي آقا مي باشد. اين حمام داراي ويژگيهاي خاص، كه دوقلو است "حمام مردانه و زنانه" كه هر كدام داراي قسمتهاي مختلفي از جمله: ورودي، سربينه، گرمخانه، خزينه، چهار حوض، شاه نشين و... است كه داراي تزئينات نقاشي و كاشيكاريهاي زيبا مي باشد و از بهترين حمامهاي اصفهان بوده كه اكثر محققين از آن نام برده اند. اين حمام در سال 1112 ه. ق ساخته شده و به شماره 226 در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده است و هم اكنون با همت سازمان نوسازي و بهسازي مرمت شده و قسمت سربنيه حمام مردانه به عنوان يك موزه مردم شناسي تجهيز شده است.

بازارچه و چهار سوق عليقلي آقا

عليقلي آقا

ص: 365

دو بازارچه عمود بر يكديگر ساخت كه چهارسوي بسيار زيبايي را در اين مجموعه شكل داد كه از چهارسوهاي قابل توجه در اين شهر مي باشد و بسياري از پژوهشگران از آن بازديد كرده و درباره ي آن مطلب نوشته اند اين بازارچه به اين دليل زده شده كه درآمد حاصله از آن خرج نگاهداري مسجد باشد.

كاروانسراي عليقلي آقا

در حال حاضر اين كاروانسرا مخروبه است و هيچ استفاده اي از آن نمي شود ولي مرحوم جناب در كتاب "الاصفهان" مي نويسد كاروانسراي عليقلي آقا 40 متر طول و 22 متر عرض دارد.

جوي بابا حسن

جوي بابا حسن شاخه اي از نهر فدن است كه از جلو حمام و مسجد عليقلي آقا مي گذرد. مرحوم حاج ميرزا حسن خان جابري انصاري در كتاب تاريخ اصفهان مي نويسد:"نهر بابا حسن كه شعبه اي از مادي فدن است، ميان مسجد و حمام مي گذرد. دكتر لطف اله هنرفر در مورد وجه تسميه اين نهر "بابا حسن" هنگام معرفي مدرسه باباقاسم در پاورقي به اين نكته اشاره مي كند، كه در فاصله سالها ي700 تا 900هجري عده اي از دراويش و متصوفه در اصفهان زندگي مي كرده اند كه عنوان بابا داشته اند و بعد از معرفي چند عارف به بابا حسن در محله بيد آباد اشاره مي كند.

خانه بخردي

اين خانه معروف به خانه "حاج رسوليها" است. امّا پس از آن كه آخرين مالك خانه نام خانوادگي خود را به بخردي تغيير داد اين خانه نيز به اين نام مشهور شد. به طوري كه امروز به هر دو اين نامها شناخته مي شود. ساختمان اين خانه در اواخر سلطنت ناصرالدين شاه قاجار شروع مي شود و قسمتهايي از آن در دوران سلطنت او به پايان مي رسد امّا قسمتهاي ديگر مثل زيرزمين شمالي

ص: 366

نا تمام مي ماند. اين خانه در اصل دو حياط داشته كه تالار در وسط اين دو حياط بوده و مشرف به حياطهاي بوده است از ظاهر بنا چنين استنباط مي شود كه جبهه شمالي آن حياط خلوت و قسمت جنوبي اندرون بوده است. خانه بخردي تزئينات خاص اواخر دوران قاجار را دارد و بدنه حياط با گچبري و نقاشي تزئين شده است. خانه بخردي در مالكيت سازمان ميراث فرهنگي است و در فهرست بناهاي تاريخي ايران ثبت شده است و در حال حاضر در دست مرمت مي باشد.

بقعه شيخ ابو مسعود رازي

شيخ ابومسعود احمدبن فرات رازي يكي از دانشمندان و محدثين بزرگ قرن سوّم هجري است كه در محلي كه امروز "بقعه مسعوديه" ناميده مي شود به هدايت و ارشاد مردم مي پرداخته است، كه در آن روزگار به محله شيخ ابومسعود و خانقاه شيخ ابومسعود هم مشهور بوده است و مورخيني كه از قرن چهارم هجري به بعد درباره اصفهان مطالبي نوشته اند آن را شامل مجموعه اي وسيع مركب از خانقاه و بازار و چهارسو و حمام و باغ نوشته اند. از اين مجموعه مشهور امروز سردر قابل توجهي بر جاي مانده است. بر بالاي اين سردر كتيبه زيبايي به خط ثلث با كاشي سفيد معرق بر زمينه لاجوردي نوشته شده است. در پايان اين كتيبه تاريخ 895 ه. ق و نام يعقوب بهادرخان (سلطان يعقوب تويونلو) و كاتب آن (كمال بن شهاب الكاتب اليزوي) آمده است. بقعه شيخ ابومسعود به شماره 219 به ثبت آثار تاريخي رسيده است.

درب كوشك

اشاره

بازارچه بيد آباد، ، يخچال قديمي، مدرسه درب كوشك، بازارچه شاطر باشي، مسجد رحيم خان، مسجد درب كوشك، خانه شفتي، مسجد سيد، سردر

ص: 367

درب كوشك، خانه پناهنده، مدرسه ميرزا حسين، خيابان كوشك قديمي

درب كوشك

درب كوشك از محلاتي بوده كه در قديم معروف و مشهور بوده است. مرحوم "جابري انصاري" اين محله را از محلات بزرگ اصفهان مي داند كه در زمان سلاطين آقاقويونلو محل دارالاماره آنان بوده و دربار و اندرون و كاخهاي حكومتي آنان در اين محله قرار داشته است. اين محله علاوه بر وجود برخي بناهاي تاريخي به دليل آنكه محل تولد و زندگي بزرگان علمي و ديني همچون ابوجعفراحمد بن مجاهد بن عبداله مديني باب كوشكي (وفات به سال 290 ه. ق) كه از مشايخ ابونعيم اصفهاني بوده است. ابومحّمد قاسم بن زيد مؤدب باب كوشكي (وفات 350 ه. ق) كه از محدثين معروف و مشهور بوده است. حاج ملا اسماعيل بن محمّد جعفر حكيم باب كوشكي (وفات 1304 ه. ق) وي از دانشمندان بزرگي بوده كه شاگردان برجسته اي همچون سيد ابوالقاسم دهكردي را پرورش داد.

مدرسه درب كوشك (پاشير، باقريه)

اين مدرسه در محله درب كوشك واقع است. از خصوصيات اين مدرسه كاشيهاي معرق و تزئينات جالب توجهي بوده كه به مرور زمان از بين رفته است. و چون شيري سنگي در آن محل بوده و پاشير هم معروف بوده است. از آنجا كه باني آن شخصي به نام باقر بوده به باقريه نيز مشهور است. امّا در هيچ منبعي مطلبي راجع به قدمت مسجد ننوشته اند.

مسجد درب كوشك (پاشير)

دكتر هنرفر در كتاب خود از اين مسجد فقط به نام پاشير اسم برده است. امّا مرحوم رفيعي مهرآبادي آن را به نام ديگر (پاسنگ) هم ناميده است.

سردر درب كوشك

سر در درب كوشك كه اكثر محققين آن را "سر در زاويه باب القصر" نيز

ص: 368

نوشته اند. از آثار دوره حكمراني ابوالمظفر رستم بهادرخان آق قويونلو بوده است. كتيبه سردر درب كوشك به خط ثلث سفيد معرق به زمينه كاشي لاجوردي رنگ، حاوي مطالبي به زبان عربي است تاريخ اين كتيبه 902 هجري است و علاوه بر نام اين حكمران نام شخص ديگري به نام (علي بيك برنا) نيز آمده است در داخل مقرنس هاي سردر نيز عبارات مذهبي به خط بنايي سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي رنگ نوشته شده است. در داخل قطارهاي سردر اشعاري به خط بنايي سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي به چشم مي خورد. سردر درب كوشك به شماره 97 در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده است.

خيابان كوشك قديمي

مرحوم رفيعي مهرآبادي كتابي تحت عنوان "خيابانهاي شهر اصفهان" در اوائل قرن چهاردهم هجري از اين خيابان نام مي برد و به خيابان درب كوشك اشاره مي كند. نويسنده در بحثي عنوان محلات اصفهان در معرفي محله دروازه دولت حد غربي اين محله را خيابان درب كوشك مي داند كه تا پشت بارو ادامه دارد ولي در هيچ منبع قديمي نام خيابان كوشك قديمي مشاهده نشد.

يخچال قديمي

به گفته افراد مسن كه در محله درب كوشك ساكن هستند تا حدود سالهاي 1355-1350 ه. ش كوچه اي به نام (كوچه يخچال) در محله درب كوشك وجود داشته است كه هنوز در محاورات مردم، نامي از آن برده مي شود اين نام بيانگر آن است كه در روزگاران گذشته يكي از چندين يخچال در اين محل وجود داشته و در آن يخهاي زمستاني را با تركيب خاصي براي تابستانها ذخيره مي كردند ولي در منابع قديمي نامي از يخچال ديده نشد.

مسجد رحيم خان

در اين مسجد از سال 1290 تا سال 1304 ه.

ص: 369

ق سالهاي تاريخي مختلف ديده مي شود و شيوه معماري و تزئينات و خطوط آن از مسجد سيد اقتباس شده است آقاي محّمدمهدي ارباب مؤلف تاريخ (نصف جهان في تعريف الاصفهان) كه خود معاصر با ساختمان مسجد بوده در كتاب خود چنين مي نويسد: "مسجد ديگر مسجدي است جديدالبناء كه آن را مرحوم مير سيدحسن مجتهد اصفهاني در محله نو بنا نموده و زمان چندان مساعدت با تمام عمارت آن ننموده و عمرش به آخر رسيد. بعد از او محمدرحيم خان بيلگر بيگي به عمارت آن پرداخت و عمر او نيز كوتاهي نمود و برادرانش محمدكريم خان و محمدحسين خان بعد از او به عمارت آن مشغول شدند و باز در آن اثنا محمدكريم خان وفات نمود و محمدحسين خان به كار آن مشغول است و قريب الاتمام مي باشد. خداوند توفيق عطا فرمايد كه تعجيل اتمام در آن نموده كه مسجدي نيكو شده، سمت قبله آن گنبدي خوش وضع ساخته و دو طرف آن را نيز صفه مانند با ستونهاي سنگ ساخته اند و مسجدي باشكوه شده، صحن آن را با قاعده وسعتي دارد حوض و مهتابي در آن انداخته اند و موافق همت و دولت خود خوب ساختند، اين مسجد سه دروازه دارد يكي به طرف مشرق و ديگر به جانب مغرب و درب ديگر به طرف شمال كه مقبره ميرسيد حسن مرحوم در جنب آن است كتيبه سردر شرقي مسجد به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي رنگ مورخ به سال 1301 ه. ق كه به نامهاي ناصرالدين شاه قاجار، رحيم خان و برادرانش اشاره شده است. كاشيكاريهاي داخل ايوان و گنبد مسجدرحيم خان و شبستانهاي اطراف آن به علت درگذشت باني آن ناتمام مانده است. كتيبه

ص: 370

اطراف محراب به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي آيات 18 و 19 سوره توبه و آيه 55 سوره ي مائده نوشته شده و در آخر كتيبه تاريخ 1304 ه. ق آمده است. سنگاب نفيس و يكپارچه مسجد رحيم خان كه در زير ايوان جنوبي قرار دارد به خط نستعليق برجسته اشعاري نوشته شده و در آخر تاريخ 1299 ه. ق ذكر شده است. دكتر لطف اله هنرفر در پاورقي كتاب خود مي نويسد مسجد رحيم خان تقريبا" شبيه مسجد سيد بنا شده و حتي كتيبه هاي ايوان جنوبي نيز از مسجد سيد گوده برداري شده، كاشيهاي خشتي زيبايي از نوع (هفت رنگ) دارد گنبد آن بزرگتر از گنبد مسجد سيد و بسيار پر حالت است و در طرفين آن دو شبستان نسبتا" وسيع است ولي خيلي از كاشيكاريهاي آن ناتمام مانده و تا اين تاريخ اقدام به اتمام آن نشده است. اين مسجد به دليل در برداشتن خطوط بسيار زيبا و معماري جالب عصر قاجار جزء آثار باشكوه و نفيس و شاخص اين عصر به شمار مي رود.

مسجد سيد

مسجدسيد بزرگترين و مشهورترين مساجد اصفهان از قرن سيزدهم هجري است كه به وسيله حجه الاسلام حاج سيدمحمدباقر شفتي (1180-1260) از روحانيون بزرگ اصفهان و از مراجع عاليقدر شيعه در اواخر نيمه اول قرن سيزدهم هجري ساختمان آن شروع شده و كاشيكاري آن تا پايان نيمه دوم آن قرن ادامه داشته است به اين معني كه چون عمر حجه الاسلام براي اتمام تزئينات آن كفايت نكرده قسمتي به وسيله فرزندش حاج سيد اسداله (سيدثاني) و قسمتي به وسيله نواده اش حاج سيد محمد باقر به اتمام رسيده ولي هنوز تزئينات قسمتهايي از آن همچنان ناتمام

ص: 371

مانده است. مسجد سيد براي مطالعه كاشيكاري عهد قاجاريه بهترين نمونه بناهاي موجود اصفهان است همچنين اين مسجد به لحاظ هنر معماري، گره كاري، خط بنايي و كاشي هفت رنگ از بهترين آثار دوره قاجار مي باشد. مسجد سيد با چهار درب اصلي، دو شبستان بزرگ، دو گنبد كوچك و بزرگ، دو چهلستون، دو مهتابي وسيع كف حياط، چهار مهتابي طبقه پايين، سه ايوان و يك گلدسته معظم، ساعتي رفيع و بيش از 45 حجره و چند دهليز و جمعا" 8075 متر مربع وسعت دارد. سردر شمالي مسجد كه ورودي اصلي آن به حساب مي آيد دري رفيع با دو سكو است كه طرفين آن را تزئيناتي از كاشي هفت رنگ و گل و بوته و كتيبه هايي به خط ثلث قرار گرفته اند كه در جنوب غربي مسجد هم با كاشيهاي هفت رنگ و كتيبه ها تزئين شده است. نويسنده كتيبه هاي اين سردر مرحوم محمّد باقر شيرازي خوشنويس بزرگ عصر قاجار است. در دو طرف شرق و غرب مسجد چهار مهتابي ساخته شده اند در اطراف ايوانها حجراتي براي سكونت طلّاب علوم ديني احداث شده اند. در بالاي ايوان جنوبي ساعت بزرگ مسجد قرار دارد كه در اصفهان مشهور است. در شمال شرقي مسجد آرامگاه حجه الاسلام شفتي واقع شده كه بقعه و رواقي مقابل آن است داخل اين بقعه و رواق با تزئينات كاشيكاري و گچبري آراسته شده است. در بالاي سردر ورودي بقعه تاريخ فوت حجه الاسلام شفتي با خط ثلث نوشته شده است. مسجد سيد علاوه بر جنبه هاي معماري و كاشيكاري و تزئينات به دليل تأثيري كه در آن عصر در هنر كاشيكاري داشت در بين آثار كشور ما جايگاه

ص: 372

والايي دارد. توضيح اينكه در آن روزگاران با ركوردي كه از نظر وضع اقتصادي گريبان گير كشور ما شده بود كاشيكاري و بطور كلي مسجد سازي دچار وقفه محسوس شد. بنابراين احداث اين مسجد، ساخت مساجد را بار ديگر در ايران رونقي بخشيد. مسجدسيد به شماره387 در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده است.

مدرسه ميرزا حسين

يكي از مدارس قديمي اصفهان از دوره ي صفويه مدرسه ميرزاحسين است كه در محله بيدآباد و نزديك مسجدسيد واقع شده، مدرسه ميرزاحسين از مدارس طلبه نشين اصفهان است و در دوره شاه سليمان صفوي در سال1099 هجري بنا شده است. كتيبه سردر مدرسه به خط نستعليق سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي مي باشد. اكثر محققين، اين مدرسه را از مدارس بسيار خوب آن روزگار نوشته اند كه در تمامي دوره ها طلبه نشين بوده است. مرحوم انصاري مساحت اين مدرسه را دو جريب و نيم نوشته است.

اين مدرسه سنگاب نفيسي دارد كه بر آن عباراتي به خط نستعليق برجسته نوشته شده است. مفاد اين عبارات حاكي از اين است كه شخصي به نام "حاج محمدكاظم" اين سنگاب را وقف مدرسه كرده است. تاريخ اين سنگاب 1275 هجري يعني زمان سلطنت ناصرالدين شاه قاجار است و سازنده آن نيز استاد محمّد حسين بن استاد محمّد رضاي حجار مي باشد.

بازارچه بيدآباد

به نوشته مرحوم رفيعي اين بازارچه داراي طاقهاي خبري و گنبد و چهارسو بوده است كه مقداري از آن در احداث خيابان مسجدسيّد از بين رفته است. به نوشته اين محقق در اين بازارچه مسجد و مدرسه اي نيز وجود داشته است مرحوم بهشتيان در كتابي كه راجع به بازارهاي اصفهان نوشته است به بازار بيدآباد

ص: 373

اشاره مي كند و مي گويد: بازاري نيز در محله بيدآباد بود كه تا چند سال قبل به بازار ريسمان و بازار حبيب اله خان مي پيوست و بسيار طولاني بود.

بازارچه شاطر باشي

علّت نامگذاري آن به شاطرباشي در منابع اشاره نشد، امّا بنا به اظهار چند نفر از افراد مسن محله چون باني آن نانوا بود و در همان محّلي ساكن بوده و به اين اسم نامگذاري شده است. (امّا به اين وجه تسميه نمي توان اعتماد كرد. ) بازارچه شاطرباشي از بازارهاي جالب توّجه اطراف مسجدسيّد است كه در حال حاضر حدود 30 متر از آن باقيمانده و سقف آن چوبي است.

خانه شفتي

در انتهاي بازارچه بيدآباد و در قسمت شمال آن خانه اي است كه شامل دو حياط شمالي و جنوبي است و هشتي خانه حدفاصل آنهاست. علّت نامگذاري آن به خانه شفتي اين است كه گويا مرحوم حجت الاسلام شفتي در آن زندگي مي كرده است. حياط جنوبي خانه متعلق به ورثه مرحوم شفتي (يعني خانواده جعفري) است. اين حياط شامل جبهه شمالي است كه شامل يك تالار سه دري است و دو اتاق كوچكتر در طرفين آن است. زيباترين قسمت خانه اتاقي كه در جبهه غربي ساخته شده و به صورت شاه نشين مي باشد. اين اتاق و زيرزمين آن از نظر معماري و تزئينات در نوع خود بي نظير است. خريد خانه شفتي به دليل دارا بودن ارزشهاي معماري و هنري در دستور كار سازمانهاي ذيربط است.

خانه پناهنده

در انتهاي بازارچه حاج محمّدعلي و در قسمت غربي آن خانه پناهنده واقع شده است. اين خانه كه حدود 1200 مترمربع زيربنا دارد شامل دو حياط است. حياط كوچكتر از نزديك هشتي يا حياط خلوت مي باشد. حياط

ص: 374

بزرگتر كه حدود 1000 مترمربع وسعت دارد شامل دو قسمت ساختمان شمالي و جنوبي است. قسمت شمالي داراي سه اتاق است كه توسط راهروهايي به هم ارتباط دارند. تأسيسات و مطبخ و ديگر فضاهاي مورد نياز زندگي در اين قسمت واقع شده است. در قسمت جنوبي، تالار بسيار زيبايي قرار دارد كه در طرفين آن (شرقي و غربي) دو تالار كوچكتر واقع شده اند حوضخانه بسيار نفيس و بي نظير خانه در جنوب واقع است كه شامل يك اتاق در غرب و سه ايوان كوچك در اطراف است تالار مركزي ساختمان داري رسمي بندي با تزئينات نقاشي و طلاكاري است كه تزئينات دوره قاجار را تداعي مي كند حدفاصل تالار و حوضخانه سه دري مشبك بسيار زيبايي قرار دارد كه از دوسو داراي تزئينات است. خانه پناهنده يكي از زيباترين و نفيس ترين خانه هايي است كه به لحاظ ارزش معماري در تاريخ 18 / 9 / 1354 در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده است.

جنوب ميدان امام

محور مزبور محدود در بين بازارچه حسن آباد از شرق، خيابان فرشادي از جنوب و خيابان استانداري از غرب مي باشد كه جزو قديمي ترين محلات شهر اصفهان بشمار مي رود. وجود عناصر ارزشمندي نظير بازارچه حسن آباد و چهارسوق مقصود، كاروانسراي مقصودبيك و نخجوانيها، سراي رحيمه خاتون، سراي قاليبافها، تعداد بسيار منازل تاريخي، مساجد و مدارس علميه تاريخي و گذر سرپوشيده قديمي معروف به كوچه تاريكي سايت بسيار متنوعي را براي ايجاد يك فضاي گردشگري فراهم مي سازد.

هارونيه-نظام الملك

اين محور از ضلع جنوبي ميدان عتيق (قيام)، هارونيه و مسجد علي شروع و با عبور از جلوخان حيدر ميرزا به مقبره امامزاده جعفر و از آنجا به مقبره امامزاده اسماعيل

ص: 375

ومسجد خان و مقبره خواجه نظام الملك رسيده و نهايتا" در امامزاده ابراهيم و مركز محله دارالبطيخ ختم مي گردد.

جماله

محله جماله كه قدمت آن به دوره قبل از صفويه مي رسد زير مجموعه اي از محله دردشت بزرگ اصفهان به حساب مي آيد كه خود سه بازارچه حاج محمد جعفرآباده اي، بازارچه وزير و بازارچه دومنار را بعنوان مراكز محله اي در بردارد. اين محور از بازارچه حاج محمد جعفر شروع و با عبور از حمام وزير و مقبره امامزاده درب امام به قصر جميلان رسيده و با عبور از معابر داخل محله به حمام شاه علي و نهايتا" به ميدان عتيق (قيام) مي رسد.

حسن آباد به تخت فولاد

اين محور كه در اصل از قديمي ترين بخشهاي محور فرهنگي تاريخي بازار مي باشد از بازارچه چهارسو مقصود شروع و از طريق بازارچه حسن آباد به دروازه حسن آباد، كه از قديمي ترين دروازه هاي اصفهان مي باشد و مدخل قصر شاه حسن بوده است، و از آنجا به چهارسوق نقاشي و مكينه خواجه رسيده و از طريق چهارباغ خواجو به پل خواجو و از آنجا از طريق چهارباغ صدر به اراضي تخت فولاد منتهي مي گردد. قبرستان تخت فولاد كه قدمتش به دوره هاي قبل از اسلام مي رسد از دوره صفويه و بعد از آن مهمترين قبرستان شهراصفهان محسوب مي شده است.

9- تخت فولاد و قبرستان هاي قديم و جديد اصفهان

تخت فولاد

تاريخچه تخت فولاد

تخت پولادا، بگريم گر به هجر يار خود تاب اشك من نمي آرد پل خواجوي تو پيشينيان دانشمند و متفكّر ما دنيا را به سراي دودر و يا كاروانسرايي تشبيه نموده اند كه انسان از يك در آن وارد شده، از در ديگر به ديار باقي رهسپار مي شود و هر كس در طول زندگي، در حد خود به تلاش و فعّاليت و كار و كوشش و خدمت مي پردازد. در بين كاروانياني كه به كاروانسراي جهان وارد مي شوند، شخصيّت هاي علمي و هنري ممتازي پرورش مي يابند كه عمر خود را صرف خدمت به همنوع و بشريّت نموده، جهت رفاه و آسايش و راهنمايي انسانها خدمات ارزنده و چشمگيري انجام مي دهند و باعث سعادت و ارشاد و آسايش نوع بشر مي گردند. اين انسانها به بركت آثار علمي و هنري و ادبي خود همواره در جهان خاكي زنده و جاويد هستند، اما چه بسيار اتفاق افتاده كه آثار ارزنده انسانهاي والا دستخوش حوادث مختلف شده و اندك اندك به فراموشي گراييده اند.

اما نظر به اينكه اين بزرگان علم و ادب و هنر، افتخارات تاريخي شهر و مملكت هستند، حداقل بايد آرامگاه مشخّص و آبادي داشته باشند تا نسلهاي آينده، قبور آنها را زيارت نموده، با هويت آنها بيشتر آشنا شوند و به تربت آنها نيز افتخار نمايند. همان طوري كه بزرگاني مانند حافظ و سعدي و ابن سينا و ديگران داراي چنان قبّه و بارگاهي هستند و چشم هر بيننده را خيره و انسان را به شگفتي وا مي دارد. اين قبّه و بارگاه حداقل قبور آنها را از افراد معمولي ممتاز مي سازد وگرنه عظمت و انسانيت هر فرد به آثار و

ص: 376

خدمات و ارزش معنوي او بستگي دارد و محسّنات ديگر او را هم فقط خداوند مي داند.

اصفهان از ابتداي تاريخ مهد هنر و دارالعلم بوده، به همين مناسبت محل پرورش و دفن معروف ترين علما و دانشمندان و شعرا و هنرمندان كشور و جهان است كه گورستان تخت فولاد آرامگاه ابدي آنها، علاوه بر بناهاي تاريخي از جهت معماري و هنرهاي ديگر بي نظير مي باشد.

سوابق تاريخي و موقعيت جغرافيايي تخت فولاد

گورستان تخت فولاد در جنوب اصفهان و جنوب زاينده رود قرار دارد. تا قبل از زمان صفويه رونق چنداني نداشت و تنها يكي از چند گورستان اصفهان به شمار مي آمد. اما عملاً از زمان سلسله صفويه گورستان رسمي شهر اصفهان شد. قبل از آن، اين منطقه محل سكونت زرتشتيان – كه به گبرها مشهور بودند – محسوب مي شد. در آن زمان گبرها به محل ديگري در جنوب جلفاي اصفهان – كه امروز به نام حسين آباد شهرت دارد – انتقال يافتند و از حمايت پادشاهان صفوي نيز برخوردار شدند، ولي در زمان فتنه افغان – كه اصفهان مورد هجوم اين قوم قرار گرفت – بر اثر تعصّبات مذهبيِ افاغنه و ظلم و جور و كشتاري كه بر آنها روا مي داشتند، جلاي وطن گفته مملكت آباء و اجدادي خود را رها كردند و گروهي راهي هندوستان شدند. گروه ديگري نيز شهرهاي يزد و كرمان را جهت اقامت انتخاب نمودند. پس از اينكه زرتشتيان، بنا به دستور سلاطين صفوي، محل سكونت خود در زمينهاي كنوني تخت فولاد را تخليه كرده و در جنوب جلفا ساكن شدند، شاهان صفوي كاخها و باغهاي زيبا و معروفي در اين منطقه خوش آب و هوا ساختند

ص: 377

كه از جمله، عمارتهاي معروف هفت دست، تالار آيينه خانه، قصر نمكدان، باغ گلستان، عمارت درياچه و كاخ معظم و زيباي سعادت آباد و باغهاي انارستان و نگارستان در همين منطقه ساخته شدند. و گورستان تخت فولاد كه محل دفن عارف كامل عبدالله البيضاوي معروف به بابا ركن الدين متوفي به سال769 هجري و تني چند از مشاهير و علما و شعراي ديگر بود، از اين زمان و به مناسبت همين پير روشن ضمير و عارف والامقام به گورستان باباركن و يا تخت پولاد ناميده شد و عملاً گورستان رسمي شهر اصفهان قلمداد گرديد. در امتداد پل خواجو به طرف جنوب، خياباني به موازات چهارباغ بالا به طرف دروازه شيراز احداث گرديد كه در آن زمان تنها راه اصفهان به شيراز محسوب مي شد. اين خيابان همچنين به باغ بزرگ و قصر مجلّل هزار جريب منتهي مي گشت و مخصوص رفت و آمد اركان دولت و رجال دربار شاهي بود. به مناسبت مقبره عارف مشهور، باباركن الدين، خيابان فيض كنوني و گورستان تخت فولاد و پل خواجو به نام او شهرت داشت. اطراف اين خيابان وسيع، باغهاي بسيار زيبا و سردرهاي عالي و كاخهاي با عظمت ساخته شده بود كه شامل باغ كاج، باغ مستوفي، باغ انارستان و باغ نگارستان بوده اند.

وجه تسميه تخت فولاد

گورستان وسيع و باستاني تخت فولاد يكي از ارزشمندترين ميراث فرهنگي اصفهان به شمار مي رود كه محل دفن دانشمندان، علما، شعرا، هنرمندان و رجال سياسي و استادان و ديگر بزرگان اصفهان و ايران است و به نامهاي تخت فولاد، لسان الارض و بابا ركن الدين معروف است. علت اين نامگذاريها از قول محقّقين و مورخين و دانشمندان داخلي و خارجي

ص: 378

چنين بيان شده است: تخت فولاد: گويند وقتي حضرت امام حسن عليه السلام به اصفهان آمدند ظاهراً زمين تخت فولاد با او صحبت كرده و امام را از جادوي يهوديان مطلّع ساخته است. امام هم جهت رفع جادوي يهود تختي از فولاد تهيه فرموده و در اين محل نصب نموده و روي آن نشسته اند تا جادو كارگر نشود. در تاريخ اصفهان آمده است كه در ري، پسر پولاد از اتباع بويهيان، ياغي شده بود به مدد منوچهر بن قابوس مسؤولين را ناچار كرد توليت اصفهان را به او دادند و تخت پولاد منصوب به پدر اوست كه دليري رشيد بود و تختي از سنگ ساخته بر روي آن مي نشسته و كشتي گيران در اطراف آن تخت كشتي مي گرفتند. در زمان قاجاريه اين تخت سنگي شكسته و آن محل نيز مثل بسياري از آباديها و كاخهاي ديگر به ويراني كشيده شد. شاردن سيّاح معروف فرانسوي در وجه تسميه تخت فولاد نوشته است. به مناسبت سكونت سردار بزرگي در آن سرزمين كه به خاطر پيروزيهايش «پولادبازو» لقب داشت، اين زمين به تخت فولاد معروف شده است.

لسان الارض

درباره وجه تسميه لسان الارض نيز گفته اند كه؛ خداوند خطاب به آسمانها و زمين فرمود: «به ميل يا به كراهت بياييد»، در جواب گفتند: «آمديم از روي فرمان برداري و ميل». از جمله زمينهايي كه چنين پاسخ دادند اين قسمت از زمين تخت پولاد بود. به همين مناسبت به لسان الارض «زبان زمين» معروف گرديد. در اين باره حديثي نيز وجود دارد. وجه تسميه ديگر لسان الارض شباهت ظاهري آن زمين است كه شكل زبان بوده و به نام لسان الارض شهرت يافته است. باباركن: اين

ص: 379

گورستان به نام قبرستان باباركن هم آمده كه به علت دفن عارف زاهد، بابا ركن الدين در اين محل بوده است و از همين رو اين جايگاه محل عبادت و رياضت عرفا و مرتاضين و عبّاد و زهّاد بوده است. در قرن هفتم و هشتم به عرفاي بزرگ، «بابا» اطلاق مي شده است كه هم در اصفهان و هم در سراسر ايران نمونه هاي فراواني از آن هست. اين عارف و صوفي بزرگ در سال 769 هجري وفات يافت.

تكاياي معروف تخت فولاد

اشاره

قبرستان معظم و قديمي تخت فولاد از دو قسمت جداگانه تشكيل يافته است: قسمت اول شامل تكايايي است كه به وسيله ديوار محصور شده و در ورودي بزرگي دارد. اين تكيه ها داراي فضاي آزاد و اطاقهاي مجزايي در اطراف مي باشند كه اشخاص به تنهايي و يا به همراه خانواده خود و دسته جمعي متقبّل مخارج آن مي شدند و محل دفن يك خانواده و يا چند خانواده به خصوص بوده است. قسمت دوم شامل فضاي سبز آزاد و بدون حصاري است كه محل دفن همگان بوده. ولي در هر صورت:

خاك شد آن كس كه در اين خاك زيست ***خاك چه داند كه در اين خاك كيست/هر ورقي چهره آزاده اي ست ***هر قدمي فرق ملك زاده اي ست

تكيه بابا ركن الدين

اين تكيه به مناسبت مدفن عارف نامي قرن هشتم بابا ركن الدين معروف و مشهور گرديده و تكيه و بناي ان به ثبت آثار تاريخي رسيده است. اين بنا داراي گنبدي هرمي است كه با كاشيكاريهاي نفيس زينت يافته است. كتيبه سر در بنا، يكي از زيباترين خطوط خوشنويسان و به خط محمد صالح اصفهاني است. در اين تكيه و در

ص: 380

كنار اين عارف عاليقدر از دير زمان بسياري از علما و فضلا و عرفا و شعرا دفن گرديده اند. جهت اطلاع كامل بايد به «تذكره القبور» معلّم حبيب آبادي كه به همّت مصلح الدين مهدوي به چاپ رسيده، مراجعه شود. و ما در اينجا به اختصار به معرفي تني چند از آنان مي پردازيم: آرامگاه اله ورديخان كه در زمان شاه عباس صفوي از شخصيتهاي نامدار و قوللر آقاسي شاه عباس ثاني بوده و در سال1072 ه. ق فوت نموده، در اين مكان است. در عصر حاضر نيز استاد جواد مجد زاده صهبا، استاد تاريخ و باستان شناس معروف و فرزند شيخ احمد حجت الاسلام كرماني – كه در ارديبهشت سال 1324 خورشيدي رحلت نموده – در اين تكيه دفن شده است. همچنين حاج ميرزا حسن خان جابر انصاري محقّق معاصر داراي تأليفات متعددي از جمله تاريخ اصفهان و ري، تاريخ اصفهان معروف به نصف جهان و… در اين تكيه مدفون است.

تكيه ميرفندرسكي

اين تكيه بزرگ كه قريب هيجده هزار متر وسعت دارد، آرامگاه مير ابوالقاسم فندرسكي فرزند ميرزا بيك بن امير صدرالدين موسوي حسيني فندرسكي – از حكما و عرفاي حقيقت جو كه در حكمت الهي و طبيعي و رياضي و علوم عقليه و شعر و ادب يگانه روزگار بوده و در نزد شاه عباس اول و شاه صفي مقام و منزلتي داشته – در اين تكيه دفن گرديده است. از آثار ارزنده اين عارف بزرگوار مي توان از «تاريخ الصفويه»، «تحقيق الزلزله»، «رساله صناعيه» و «قصيده حكميه» معروف نام برد كه در طراز قصيده «عينية» ابن سينا و نشانه بارزي از پختگي و آزادي و قدرت و توانايي او

ص: 381

در سرودن شعر و تسلط بر علوم ديگر است. چند بيتي از قصيده معروف ميرفندرسكي:

چرخ با اين اختران نغز و خوش و زيباستي

صورتي در زير دارد آنچه در بالاستي/

صورت زيبا اگر با نردبان معرفت

بَررَوَد بالا همان با اصل خود يكتاسي/

صورت عقلي كه بي پايان و جاويدان بود

با همه هم پي همه مجموع و هم يكتاستي

ميرفندرسكي در سال 1050 هجري به سراي باقي شتافت و در اين تكيه دفن گرديد و مزار شريفش از آن زمان تا حال زيارتگاه اهل دل و معرفت است و علاوه بر سنگهاي مرمرينِ آرامگاه، كتيبه زيبايي در قسمت غربي مقبره او نصب شده كه معرّف شخصيت آن بزرگوار باشد. دانشمندان و علماي ديگري كه در اين مقبره دفن شده اند عبارت اند از: سيد ابوطالب ميرفندرسكي، ميرزا محمد امين، اديب و شاعر، متخلّص به صافي، سيد جعفربن محمد امين، شاعر و اديب و صاحب كتاب «زبده الانساب»، سيد روح الله كشفي فاضل ارجمند، محمدحسين، فرزند رضا قليخان هماي شيرازي شاعر شهير و اديب و ملك الشعرا، معروف به عنقا، عباس بهشتيان، فاضل و محقّق معاصر و از مردان بسيار فعّال و علاقمند به بناها و ميراث تاريخي اصفهان و مؤلف «تاريخ تخت فولاد»، «گنجينه آثار ملي»، «كبوترخانه ها»، «عصّارخانه ها» و غيره كه به پاس رنجي كه براي حفظ بناهاي تاريخي اصفهان تحمل كرد در ديباچه اين كتاب نيز از او ياد گرديده است. در اين تكيه همچنين ميرزا كمال مجلسي، دبير فاضل و اديب و شاعر متخلص به عاكف و ميرزا محمد خوراسگاني، فرزند باقرخان شاعر و اديب متخلّص به اميد و تني چند از شعرا و

ص: 382

دانشمندان ديگر مدفون هستند. اطاق بالاي سر آرامگاه مير فندرسكي جايگاه عبادت و رياضت خلوت نشينان بوده و غزل معروف حافظ شيراز در كتيبه بالاي ايوان آن به خط ميرعماد نوشته شده است، مطلع آن غزل چنين است:

روضه خلد برين خلوت درويشان است مايه محتشمي خدمت درويشان است

آرامگاه عبدالمجيد

مقابل در تكيه مير، قبرستان كوچكي است كه تقريباً در وسط آن آرامگاه استاد مسلّم خط، بزرگترين شكسته نويس ايران، عبدالمجيد درويش مي باشد كه سنگ كوچك مرمري روي آن نصب شده است. اگرچه او اهل طالقان مي باشد اما از آغاز جواني ساكن اصفهان بوده و در اينجا به بالاترين مقام هنري رسيد. با وجودي كه استاد عبدالمجيد در سن جواني درگذشت اما آثار نفيس و ارزنده فراواني اعم از قطعه و مرقّع و كتاب از خود به يادگار گذاشته است. نسخه منحصر به فرد كليّات سعدي او كه اكنون در كتابخانه سلطنتي موجود است از شاهكارهاي هنري ايران است. درويش علاوه بر خوشنويسي شاعر توانايي نيز بوده و در شعر «خموش» تخلّص مي كرده است. وفات او به سال 1185 هجري در 35 سالگي، در اصفهان اتفاق افتاده و در اين مكان دفن شده است.

تكيه آقا حسين خوانساري

اين تكيه از آثار عهد شاه سليمان صفوي است بناي قابل توجّه و گنبد دوپوش و رفيعي دارد كه بر اثر عدم توجّه در شرف ويراني است و بعضي كاشيهاي آن ريخته است.

اين تكيه به مناسبت قبور فضلا و علما «بقعه العلما» ناميده شده است كه مهمترين ايشان آقاحسين خوانساري متوفي به سال 1099 هجري است. او از بزرگان و دانشمندان و شعراي دوران صفوي و معاصر شاه سليمان بوده

ص: 383

است. تأليفاتي چند در علوم ادبي و فلسفي دارد. اين رباعي از اوست:

اي باد صبا طرب فزا مي آيي

از طرف كدامين كف پا مي آيي/

از كوي كه برخاسته اي راست بگو

اي گرد به چشمم آشنا مي آيي/

ديگر از مدفونين اين تكيه، آقا جمال خوانساري فرزند او است كه وارث كمالات پدر و از مشاهير و پيشوايان مذهبي آن زمان بوده، رياست حوزه علميه بزرگي را در اصفهان به عهده داشته است. از علماي ديگر مدفون در اين بقعه، ميرزا نورالدين مجلسي است كه اديب و شاعر بوده و «چهره» تخلّص مي كرده است. تكيه ميرزا رفيعا: اين بناي تاريخي متروك در كنار فرودگاه تخت فولاد قرار دارد و از آن فقط گنبد بسيار زيبايي باقي مانده كه همچون گوهري تابناك جلوه مي كند. اين بنا مربوط به زمان شاه سليمان صفوي مي باشد كه به احترام شخصيّت ممتاز ميرزا رفيعا بر روي آرامگاه وي ساخته شده است. نام ميرزا رفيعا، رفيع الدين محمد بن حيدربن زين الدين علي از سادات طباطبايي و از علماي معروف دوران صفويه است كه داراي تأليفات زيادي بوده است. او متوفي به سال 1080 هجري و داراي فرزنداني همچون ابوالحسن بهاءالدين محمد و سيد حسين «مجمر»، شاعر معروف عهد قاجاريه بوده است.

تكيه خاتون آبادي

اين بناي زيبا كه داراي كاشيكاري نفيسي بوده، رفته رفته در شرف ويراني است. اين بنا از آثار صفويه است و در زمان شاه سلطان حسين بر روي آرامگاه ميرمحمد اسماعيل خاتون آبادي، يكي از بزرگان اين خانواده و صاحب تفسير كبير بنا شده است. ميرمحمد اسماعيل از علماي معروف اواخر دوران صفويه و جد سادات پا قلعه مي باشد كه

ص: 384

به سال 1116 هجري وفات يافته است. در اطراف اين تكيه بسياري از بزرگان سلسله نعمت الهي دفن شده اند.

تكيه سيد العراقين

آرامگاه جمع كثيري از پيشوايان مذهبي و فضلا و شعراي نام آور اصفهان و متصل به تكيه خاتون آبادي است از جمله مدفونين آن شكرالله متخلّص به «منعّم»، متوفي به سال 1260 هجري است كه اين غزل از اوست:

اندر اين شهر دلي كو كه گرفتار تو نيست

واندر اين ملك يكي كو كه خريدار تو نيست/

لب خندان تو را پسته نخوانيم دگر

زانكه او را نمك لعل شكربار تو نيست/

تيري از غمزه بزن ديده نرگس بردوز

زانكه چشم همه كس لايق ديدار تو نيست/

من كه بيمار شدم گلْ شكرم داد طبيب

بهر من گلْ شكري، جز گل رخسار تو نيست/

جان به پاي تو نريزم كه متاعي است حقير

سر به پاي تو نيازم كه سزاوار تو نيست/

منعما شور لب يار، تو را تا به سر است

شكّر و قند به شيريني گفتار تو نيست/

ديگر از مدفونين معروف تكيه سيد العرافين، مرحوم ميرزا عباس شيدا فرزند اسحاق دهكردي و رييس انجمن هاي ادبي كمال و شيدا در اصفهان است كه مجله اي به نام دانشكده را منتشر مي كرده است. شيدا متوفي به سال 1328 خورشيدي است. اين غزل از اوست:

گردر به رخم بندي كز كوي تو برخيزم

كوبم سر و بر اين در، چون حلقه درآويزم/

چون شمع به ناكامي مي سوزم و مي سازم

وز ديده سرشك غم مي لرزم و مي ريزم/

مهر تو در آب افكند آيين خردمندي

عشق تو بزد آتش در جامه پرهيزم/

اي غم ز ميان

ص: 385

برخيز اي نار هوس بنشين

تا من به كناري خوش بنشينم و برخيزم/

تا، تار سر زلفت يك بار به دست آرم

آشوب دو صد پيكر از شهر برانگيزم/

رفتي و من شيدا، تا چند چو گرد از پي

در وادي نوميدي با خاكِ ره آميزم/

ديگر از مدفونين معروف اين تكيه، شيخ اسماعيل تاج الواعظين پدر استاد فرزانه و هنرمند بي نظير بلبل داستان سراي اصفهان، تاج اصفهاني است. تاج الواعظين در مرداد سال 1326 وفات يافت. او از وعّاظ معروف شهر اصفهان بود.

تكيه فاضل سراب

اين تكيه در جانب شرق خيابان فيض قرار گرفته و از بناهاي آخر دوره صفويه است كه در زمان شاه سلطان حسين به احترام چند تن از علماء مشهور آن عصر، از جمله محمدبن عبدالفتاح تنكابني، متوفي به سال 1124 هجري، مشهور به «فاضل سراب» كه از اجله علماي آن زمان بوده، بنا شده است «فاضل» داراي تأليفاتي نيز مي باشد. يكي ديگر از علما و شعراي مدفون در اين تكيه، ميرزا حسن خان متخلص به «آتش» از شعراي مشهور و معاصر اصفهان است كه در سال 1349 هجري وفات يافته است.

تكيه واله

در مقابل تكيه فاضل سراب، در جانب غرب خيابان فيض، باغ بزرگي به نام «والّهيه» هست كه قريب ده هزار متر وسعت داشته و در ميان آن بقعه شاعرانه و زيبايي بنا شده كه آرامگاه آقا محمدكاظم واله اصفهاني از شعرا و خوشنويسان معروف عهد قاجاريه است. او در زمان صدارت و وزارت ميرزا حسن خان صدر اعظم مي زيسته و مرحوم صدر، اين باغ را به او عطا كرده و براي او ساخته است.

اين فضا قسمتي از باغ

ص: 386

معروف نگارستان بوده كه يادگاري از عهد صفويه است. واله چند سالي در اين باغ اقامت داشته و پس از فوت در همان محل دفن شده است. محمد كاظم واله در خوشنويسي خط «رقاع» و «تعليق» و «ناخني» استادي مسلّم بوده. سنگ مرمر نفيس آرامگاه خود را با خط نستعليق بسيار زيبا نوشته كه از آثار ارزنده و ارزشمند هنري اصفهان است. او به سال 1229 هجري وفات يافت. ديوان او با تصحيح استاد جلال همايي به چاپ رسيده و تجديد چاپ هم شده است.

مسجد ركن الملك

اين مسجد زيبا كه از نظر معماري و كاشيكاري بسيار قابل توجّه مي باشد، متّصل به تكيه واله است. اين مسجد را سليمان خان ركن الملك كه از رجال معروف زمان خود بوده، از وجوه شخصي بنا نهاده كه در سال 1321 هجري به پايان رسيده است. مرحوم حاج آقا نورالله برادر «آقا نجفي» معروف، در تاريخ بناي اين مسجد چنين سروده است:

سر برون آورد نور و بهر تاريخي سرود از سليمان شد بناي مسجد الاقصي متين بناي اين مسجد شامل دو قسمت است، يكي صحن بزرگ شامل گنبد و شبستان و صحن و حوض و ديگري صحن كوچكتري است كه در گوشه آن، در كنار آب انبار قرار گرفته و سردر آن از خيابان فيض ديده مي شود. باني مسجد در اطاقي كه حد فاصل اين دو صحن مي باشد مدفون است. تكيه آباده اي: در سمت جنوب مسجد ركن الملك و متّصل به آن تكيه اي است، معروف به تكيه حاج محمدجعفر آباده اي، كه از علماي بزرگ عهد قاجاريه و از روحانيون با تقوي و مشهور و مورد احترام مردم زمان خود

ص: 387

بوده است. حاج محمدجعفر آباده اي باني اعمال خير از جمله احداث مسجدي در محلّه جماله، بخش سه اصفهان، به نام مسجد حاج محمدجعفر است كه اخيراً به ثبت ابنيه تاريخي نيز رسيده است. او به سال 1280 هجري فوت نموده است. از بزرگان ديگري كه در اين تكيه دفن شده اند، ملا عبدالله خوانساري از بزرگان اهل منبر متوفي به سال 1293 هجري و فرزندش ميرزا محمود خوانساري مشهور به صدرالمحدثين يكي از آزاديخواهان مبارز صدر مشروطيت و پدر مرحوم ميرزا عبدالحسين صدرالمحدثين از وعاظ معروف اصفهان و آقاي حسن صدر، مدير روزنامه قيام ايران و محقّق و مؤلّف و از سخنوران مشهور معاصر است كه از تأليفات مهم او كتاب «مرد نامتناهي»و «حقوق زن در اسلام» مي باشد.

تكيه تويسركاني

در جنوب تكيه آباده ايها كوچه اي قرار دارد كه سمت جنوب آن، تكيه تويسركاني واقع شده است. در اين تكيه گروه زيادي از مشاهير و علما و شعرا و هنرمندان نامدار ايران از زمان قاجاريه مدفون اند، از آن جمله ميرزا عبدالغفار تويسركاني و دو فرزندش حاج سيد محمدباقر تويسركاني و حاج سيد ابوالحسن تويسركاني.

خانواده هاي تويسركاني، در اصفهان از علما و دانشمندان و محققين به شمار مي آيند. در اين تكيه، همچنين حاج مير سيدعلي مجتهد نجف آبادي و حاج سيدعلي مباركه اي از وعّاظ مشهور و صاحب تأليفات زياد كه به سال 1365 هجري وفات يافته است به خاك سپرده شده است. ديگر از شعراي معروف مدفون در اين تكيه، شيخ محمد باقر متخلّص به «واثق»، متوفي به سال 1336 هجري است. همچنين بزرگِ خانواده معروف قدسي، ميرزا عبدالحسين خوشنويس، معروف به «قدسي» فرزند خوشنويس شهير ميرزا محمدعلي نسخ نويس،

ص: 388

از خوشنويسان مشهور اصفهان و از شاگردان زين العابدين است. مرحوم ميرزا عبدالحسين از فرهنگيان مشهور و از پايه گذاران فرهنگ نوين و مؤسّس مدرسه قدسيه اصفهان است كه بسياري از رجال مملكت از شاگردان اين دبيرستان بوده اند. مرحوم قدسي – متوفي به سال 1366 هجري، شاعر توانايي نيز بوده است. شاعر ديگري كه در اين تكيه دفن شده ميرزا حسن خان متوفي به سال 1344 هجري است كه «ثمر» تخلص مي كرده است.

تكيه ميرزا ابوالمعالي كلباسي

اين تكيه به نام محمد، فرزند حاجي محمد ابراهيم كلباسي ميرزا ابوالمعالي است كه از علماي پرهيزكار و مشهور زمان خود بوده است. او به سال 1315 هجري وفات يافته است. بيشتر خانواده كلباسي در اين تكيه دفن شده اند.

همچنين ميرزا موسي انصاري از شعراي اصفهان نيز در اين تكيه دفن شده است. اين غزل از نمونه اشعار او است:

در حريم خلوت دل جاي هر بيگانه نيست

جز خيال دوست كس را راه در اين خانه نيست/

بوسه از ياقوت لعل او طلب كردم به جان

گفت نقد جان بهار گوهر يكدانه نيست/

خانه بر دوشيم و اندر آستين گنج روان

تا گدايان را نگويي گنج و مال و خانه نيست/

بسكه از عشّاق دلهاي پريشان گشته جمع

بر سر زلف دلاويز تو راه شانه نيست/

جز به كويش نيست ره در كوي قرب انصاريا

گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه نيست/

تكيه لسان الارض

در ضلع شرقي گورستان تخت فولاد قرار دارد و بنا به رواياتي، از قديمي ترين گورستانهاي اصفهان به شمار مي رود زيرا حضرت يوشع از پيغمبران بني اسراييل كه در زمان كورش كبير پادشاه هخامنشي از اسارت بخت النصر پادشاه بابل نجات يافته و

ص: 389

به اصفهان آمده است، در اين محل دفن گرديده و مقبره اي داشته كه آن را خراب كرده اند ولي تا قبل از خراب شدن، زيارتگاه مردم بوده است. اين تكيه داراي آب انبار بزرگ و تاريخي مي باشد كه موجود است و قبور ديگري نيز در آن تكيه ديده مي شود.

تكيه ملك

بناي اوليه اين تكيه از مرحوم حاج محمد ابراهيم ملك التجّار اصفهاني است. او به سال1341 در منزل شخصي خود واقع در پا قله وفات يافت و بنا به وصيّت خود در همان جا به خاك سپرده شد. ملك اين تكيه را به پاس احترام دو تن از اجلّه حكماء و مدرّسين اهل عرفان مرحوم ملا محمد كاشاني و مرحوم شيخ محمد خراساني بنا كرد و طولي نكشيد كه اين تكيه مدفن بسياري از علما و شعراي زمان گرديد. از جمله مرحوم حسينعلي متخلّص به «آشفته» و همچنين آرامگاه «طبيب» اصفهاني، شاعر بزرگ و پزشك معروف دربار نادرشاه، در سكوي بلندي در اين تكيه قرار دارد و سنگ مرمر نفيسي روي آن نصب شده است. اين غزل شيوا از جمله غزليات معروف طبيب است:

غمت در نهانخانه دل شيند

به نازي كه ليلي به محمل نشيند/

به دنبال محمل چنان زار گريم

كه از گريه ام ناقه در گل نشيند/

خلد گر به پا خاري آسان برآرم

چه سازم به خاري كه در دل نشيند/

مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي

ز بامي كه برخاست مشكل نشيند/

بنازم به بزم محبت كه آنجا

گدايي به شاهي مقابل نشيند/

طبيب! از طلب در دو گيتي مياسا

كسي چون ميان دو منزل نشيند/

در جانب شرق اين تكيه،

ص: 390

شيخ اسدالله، عارف و شاعر معروف به خاك سپرده شده كه در شعر «ديوانه» تخلّص مي كرده و مرحوم الفت اديب و محقّق دانشمند اشعار او را در مجموعه اي چاپ و منتشر ساخته است. از جمله اشعار او است:

خوشتر ز روزگار جنون روزگار نيست

نيكوتر از ديار محبّت ديار نيست/

آن سر كه نيست در ره پاكان عشق خداست

شايسته نشيمن دامان يار نيست/

رو دل به عشق ده كه به ويرانگي كشد

شهري كه در قلمرو اين شهريار نيست/

عاقل اگرچه عاقبت از جوي بگذرد

اما مسلّم است كه ديوانه وار نيست/

دو تن از شعراي معروف ديگر كه در اين تكيه مدفون اند، يكي سيد عبدالوهاب معروف به «مستشار» و ديگري عبدالحسين اديب متوفي به سال 1353 هجري است.

تكيه فاضل هندي

در اين تكيه بسياري از علماء و شعرا و دانشمندان از جمله محمدبن تاج الدين حسن اصفهاني از شاگردان مجلسي دوم – كه چون در جواني به هند سفر نموده بود.

به نام فاضل هندي شهرت يافت – مدفون اند. همچنين شاعرِ معاصرِ شاه صفي، به نام نورالله اصفهاني متخلص به «ضياء» و متوفي به سال 1052 ه. ق كه سنگ بسيار نفيس آرامگاه او در سيل سال 1333 شمسي و ويراني قبرستان، مفقود گرديده است، در اين تكيه مدفون است. اين شعر از او است:

اي بت هرزه گرد هر جايي ني برآورده سر به شيدايي

هرزه گردي و باده پيمايي عاقبت مي كشد به رسوايي/

بسكه گفتم زبان من فرسود چه كنم پند من ندارد سود

.../

مقبره فيض

در سمت غرب خيابان فيض آرامگاه ميرزا عبدالحسين ملقّب به فيض عليشاه اصفهاني قرار دارد كه خيابان

ص: 391

نيز به نام اوست. فيض متوفي به سال 1194 و يكي از اقطاب بزرگ عالم تصوّف و عرفان است. وي در دارالسلطنه اصفهان متولد شده است و پدر جناب نور عليشاه و مريد سيد معصوم عليشاه و مرشد مشتاق عليشاه بوده است. مير محمد صادق ملقب به فيض ثاني و همچنين محمد هاشم استاد مسلپم خط نسخ نيز در اين تكيه دفن شده اند.

تكيه مادر شازده

اين تكيه مربوط به مريم، دايه سيف الدوله محمد ميرزا پسر فتحعليشاه قاجار بوده است. علاوه بر اينها بايد از تكيه بروجردي، تكيه شيخ مرتضي، تكيه ايزد گشتسب، تكيه گلزار و تكيه شيخ زين الدين، آرامگاه شاعر توانا مشتاق اصفهاني، تكيه فاضل اردستاني و بسياري از تكاياي معروف و زيباي ديگر كه بستر و آرامگاه شخصيّت هاي مهم علمي، ادبي و هنري استان و كشور است نام برد.

براي اطلاع بيشتر مي توان به كتاب «سيري در تاريخ تخت فولاد اصفهان» تأليف سيد مصلح الدين مهدوي مراجعه كرد.

آب انبارهاي تخت فولاد

نظر به اين كه آبهاي زيرزميني در تخت فولاد شور و غير قابل شرب است. تا چند سال قبل، آب انبارهايي ساخته بودند كه آب باران يا آب شيرين چاهها در آن ذخيره مي شد و مردم از آن استفاده مي كردند، براي اين منظور زميني را به شكل دايره يا مربع به عمق ده متر از سطح زمين و به قطر حدود ده متر حفر كرده كف آن را غيرقابل نفوذ مي كردند و سقف آن را با مصالح محكم مثل سنگ و آجر به شكل گنبد مي ساختند و از سطح زمين به وسيله پله هاي آجري به مخزن آب انبار كه در عمق زمين ساخته شده

ص: 392

بود، راه مي يافتند. بدين ترتيب آب باران يا چاه هاي آب شيرين را در اين مخازن جمع آوري مي كردند و در تابستان و مواقع ديگر، جهت آشاميدن مورد استفاده قرار مي دادند و آب شور چههاي منطقه صرف حوض و حوضخانه و شستشو و زراعت مي شد. اهم اين اب انبارها عبارت اند از: 1-آب انبار تكيه كازروني كه در سال 1342 شمسي ساخته شده است. 2-آب انبار تكيه مجلسي كه بناي آن مربوط به قرن دهم هجري است. 3-آب انبار لسان الارض كه در قرن دهم و يازدهم ساخته شده است. 4-آب انبار مسجد ركن الملك مربوط به سال 1325 هجري كه خطيب، شاعر اصفهان قطعه شعري به اين مطلع براي آن ساخته است:

از همت ركن الملك معمور صفاهان شد در مسجدش آب انبار سرچشمه حيوان شد 5-آب انبار سمائيان كه يكي از تجّار محترم و بازرگانان متديّن اصفهان بوده و در سال 1360 هجري اين آب انبار را ساخته است. 6-آب انبار مسجد مصلّي كه از آثار عهد صفويه است و برخي آن را به قبل از صفويه مربوط دانسته اند. 7-آب انبار قسمت غربي تكيه بابا ركن الدين كه آن هم مربوط به قرن نهم و دهم هجري است. بعد از لوله كشي آب اصفهان اين آب انبارهاي غير بهداشتي، متروك شد و اهالي از آب لوله كشي استفاده مي نمايند.

گورستان تخت فولاد در گذر تاريخ

تخت فولاد پيش از اسلام

حافظ ابونعيم اصفهاني در كتاب خود به نام «ذكر اخبار اصفهان» به قدمت بخشي از تخت فولاد به عنوان «لسان الارض» اشاره مي كند و معتقد است آن گاه كه خداوند خطاب به آسمانها و زمين فرمود «به ميل يا كراهت بياييد» زمين اصفهان به خداوند جواب گفت

ص: 393

و از اين روي زبان زمين يا «لسان الارض» ناميده شد. بنابراين قدمت و اهميت لسان الارض در تخت فولاد با خلقت آسمان و زمين آغاز مي شود. اين مطلب نشانگر سابقه تاريخي اين زمين مقدس بوده و حكايت از آن دارد كه اين مكان قبل از اسلام نيز مورد توجه و عنايت مردم شهر اصفهان بوده است. در كتاب «نصف جهان في تعريف الاصفهان» آمده است كه در لسان الارض قبري موجود است كه به قبر «يوشع نبي» شهرت دارد. در واقع وجود اين قبر نيز در ناحيه لسان الارض قدمت اين منطقه را به پيش از اسلام باز مي گرداند.

قرنها قبل از اسلام، زماني كه بخت النصر قوم يهود را از فلسطين كوچانيده و به آزار و اذيت آنها پرداخته بود، كوروش پادشاه هخامنشي ايران، يهوديان را از اسارت بابل نجات داد و آنهارا به ايران كوچ داد و تعدادي از آنها را در اصفهان ساكن گردانيد. اين يهوديان براي خود شهري به نام «يهوديه» احداث كردند كه در محل «جويباره» فعلي اصفهان واقع بوده است و هنوز تعدادي از آنها در اين منطقه زندگي مي كنند. چنانكه گفته مي شود دو تن از پيامبران و پيشوايان مذهبي آنان به نامهاي «شعيا» و «يوشع» در اصفهان وفات يافته و به خاك سپرده شدند. «شعيا» در امامزاده اسماعيل در محله گلبهار و «يوشع» در تخت فولاد در اراضي لسان الارض مدفون گرديد. مردم اصفهان «يوشع» مدفون در لسان الارض را «يوشع نبي» مي دانند و او را به عنوان يكي از پيامبران بني اسرائيل مي شناسند؛ اما در منابع يهودي اشاره اي نشده است كه «يوشع» از پيامبران

ص: 394

يهود در اصفهان مدفون باشد. با توجه به تحقيقاتي كه اخيراً انجام شده مشخص گرديده كه «يوشع نبي» مدفون در تخت فولاد از بزرگان و روحانيون و فردي قديس در قوم بهود بوده و در طول تاريخ چه قبل از اسلام و چه بعد از آن مورد توجه يهوديان و مسلمانان بوده است. بهرحال وجود مقبره «يوشع» مي تواند نشانگر سابقه طولاني سرزمين تخت فولاد باشد.

تخت فولاد در قرون نخستين اسلامي

اصفهان تا اوايل سده چهارم هجري تخت سلطه خلفاي عباسي بوده تا آنكه «مرداويج زياري» از حكمرانان آل زيار در سال 316 ه. ق آنرا فتح مي نمايد. وي در راستاي زنده كردن آيين هاي ايران باستان، در هنگام جشن سده (دهم بهمن ماه) آتش بازي و جشن بزرگي را در زمينهاي ميان زاينده رود و هزار دره كه اراضي تخت فولاد و لسان الارض را در ميان مي گيرد بر پا مي نمايد. بر طبق اين مطلب به گمان قوي تخت فولاد در آن زمان زمين لم يزرعي بيش نبوده است. در دوران آل بويه نيز «پولاد» از دلاوران و سرداران نامي ديالمه تختي سنگي در مكاني بين پل خواجو و دروازه تخت فولاد به نام خود ساخته و بر آن مي نشسته و كشتي گيران و پهلوانان در برابر او بر زمين مسطحي به كشتي مي پرداختند. از قرن اول تا سوم هجري آثاري در تخت فولاد به دست نيامده است، امااز قرن چهارم به بعد شواهدي بر تاريخ تخت فولاد موجود است. در جريان تعميراتي كه در تكيه باباركن الدين و برخي تكاياي تخت فولاد صورت گرفته تعدادي آجر نوشته منقوش به طرحهاي تزييني و خطوط به دست آمده كه نشانگر

ص: 395

معماري و هنر عهد ديالمه و سلجوقيان مي باشد اين آجرها به خطوط كوفي و گل و بوته هاي تزييني منقوش است و بررسي ومقايسه آنها با ساير نمونه هاي خط و طرح آجر نوشته هاي ابنيه تاريخي ايران نشان مي دهد كه اين آجرها متعلق به دوره هاي مختلف از قرن چهارم تا ششم هجري مي باشند.

همچنين سنگ قبوري نيز متعلق به قرون چهارم و پنجم هجري در اين منطقه توسط سازمان ميراث فرهنگي يافت شده است. تا دو دهه پيش نيز در محل لسان الارض ساختماني بر قبر «يوشع» وجود داشت كه به گفته برخي باستان شناسان در بعضي از قسمتهاي آن آثار آجري سبك ديلمي به خوبي آشكار بود.

تخت فولاد در قرون پنجم تا نهم هجري

در قرنهاي پنجم تا نهم هجري مزار تخت فولاد يكي از جايگاههاي عبادت و رياضت بوده و عرفا و صوفيان و عبادو زهاد در آنجا براي خود عبادت خانه ساخته بودند و در آنها شب و روز به عبادت و راز و نياز با خداوند متعال مشغول بودند، چنانچه «كمال الدين اسماعيل اصفهاني» شاعر معروف، در يكي از همين عبادت خانه هاي تخت فولاد به دست مغولان كشته شد.

در قرن هفتم و هشتم هجري عده اي از عرفاي بزرگ كه در آن عهد عموماً به «بابا» و «عمو» شهرت داشتند در اين مكان متبرك ساكن بوده اند كه مهمتر از همه آنها «بابا ركن الدين»، عارف و صوفي معروف مي باشد. پس از وفات باباركن الدين، وي را در تخت فولاد به خاك سپردند و از آن پس اين ناحيه به نام «مزار باباركن الدين» شهرت يافت و مزار وي جايگاه رياضت و عبادت عرفا و پارسايان گرديد.

تخت فولاد در دوره صفويه
تاريخچه

ص: 396

س از دفن باباركن الدين تا عهد صفويه گاهي بزرگان ديگري در تخت فولاد دفن مي شدند، اما يقيناً تخت فولاد گورستان رسمي شهر اصفهان محسوب نمي شده است و هر يك از محلات شهر اصفهان براي خود گورستان محلي داشته اند.

دوره صفويه را مي توان اوج شهرت و اعتبار تخت فولاد دانست. احداث مصلاي بزرگ شهر و بناي عظيم و زيباي مقبره باباركن الدين، اين گورستان را در كانون توجه امرا و علما و مردم قرار دارد و روز به روز بر آباداني آن افزوده شد. هر چند اصفهان در دوره صفويه به استثناي امامزاده ها و مقابر خصوصي، داراي دوازده گورستان بزرگ بود ليكن گورستان باباركن الدين با دفن علماي بزرگي چون ميرفندرسكي و … اهميت ويژه اي يافت. دراين دوران اين محدوده گسترش زيادي يافته و چنانكه از نوشته هاي شاردن بر مي آيد در اين محدوده علاوه بر تكيه و خانقاه و بقعه، كاروانسرا، باغ، مهمانسرا، مسجد، مصلي، آب انبار و يخچال نيز وجود داشته است.

اوايل دوره صفوي

در سال 959 ه. ق مقارن سلطنت شاه طهماسب صفوي، فولاد بن استاد شجاع حلوايي مشهور به «بابا فولاد» از عرفاي مورد علاقه مردم اصفهان در گذشت و در اين سرزمين به خاك سپرده شد. از نيمه دوم قرن دهم هجري به تدريج تخت فولاد رونق يافت و عده اي از مردم اصفهان در جوار قبر باباركن الدين و يا در جوار مصلاي اصفهان به خاك سپرده شدند. در زمان شاه عباس اول كه اصفهان به پايتختي ايران برگزيده شد تخت فولاد به سبب وجود مزار باباركن الدين كه از عرفا و صوفيان بنام بود مورد

ص: 397

توجه بيشتري قرار گرفت، چنانچه علماي بزرگي همچون «شيخ بهايي» به مزار باباركن الدين احترام زيادي مي گذاشتند و برخي از علما و عرفا همچون «ميرفندرسكي» آن سرزمين را براي عبادت و رياضت خود برگزيده بودند. «تكيه باباركن الدين» در اين زمان به سبب ارادت خاص شاه عباس به وي، موقعيت ممتازي داشت. در اين دوره تكايايي چون «تكيه مير فندرسكي»، «تكيه درويش صادق»، «تكيه محمد علي بيك ناظر» ومحور تاريخي تخت فولاد شامل بازار، كاروانسرا، مسجد، حمام تكيه و گورستان در جهت شرقي – غربي شكل گرفت كه اين محور تاريخي در كنار جاده اصفهان به شيراز واقع شده بود. ساختمان «مصلاي تخت فولاد» و «تكيه لسان الارض» نيز احتمالاً در همين سالها ساخته شده اند. در نيمه دوم قرن يازدهم هجري تكاياي بسياري در تخت فولاد ساخته شد، كه از جمله اين تكايا «مقبره الله ورديخان»، «تكيه فاضل اردستاني» و «تكيه ملامحمد زكي» را مي توان نام برد.

اواسط دوره صفوي

در حدود سال 1068 ه. ق شاه عباس دوم پل تاريخي «حسن آباد» يا «حسن بيگ» را كه امروز به نام «پل خواجو» معروف است و در آن زمان سنگي و خيلي كوچكتر از پل فعلي بود، به صورت و عظمت كنوني تجديد نمود. وي به پيروي از انديشه هاي شاه عباس اول، به بخش جنوبي پل خواجو توجهي خاص مبذول نمود. گروهي از زرتشتيان از قديم الايام در اصفهان مي زيسته اند كه در اوايل دوره صفويه در محلي زرتشتي نشين در غرب تخت فولاد موسوم به «گبرآباد» ساكن بوده اند و قبرستاني نيز در اين منطقه داشته اند. (خيابان «آپادانا» كه هنوز در افواه مردم اصفهان به اين نام خوانده

ص: 398

مي شود، به اين مناسبت نامگذاري شده بود) شاه عباس ابتدا دستور مي دهد تا در حدود جلفاي اصفهان، زمين و مكاني براي سكونت به آنها داده شود و زرتشتيان به اين قسمت از جلفا نقل مكان نمايند، سپس دستور احداث كاخها و باغهاي متعددي مانند: «عمارت هفت دست»، «تالار آيينه خانه»، «قصر نمكدان»، «باغ گلستان»، «عمارت درياچه» و … را مي دهد و خياباني نيز از جنوب پل خواجو به سمت راه شيراز احداث مي گردد كه در حال حاضر «خيابان فيض» نام دارد. وي همچنين دستور طرح اندازي چهار باغي بزرگ در جاده اصفهان به شيراز را مي دهد. اين چهار باغ كه از جنوب پل حسن آباد آغاز شده و به دروازه تخت فولاد ختم ميشده به «چهار باغ گبرآباد» معروف بوده و شامل باغهاي زير بوده است: 1-در جانب شرق و دو طرف پل، باغ و قصري مشرف بر زاينده رود به نام «باغ كاج» وجود داشت كه بعدها در فتنه افغان، چون محمود غلجايي مدتي از بيم طغيان اهالي پايتخت در اين باغ به سر مي برد به «باغ محمود» معروف گرديد. 2-در مقابل اين باغ و غرب خيابان، باغي وسيع با عمارتي به نام «باغ مستوفي» وجود داشت و به باغ گلستان كه در كنار تالار آيينه خانه مشرف به زاينده رود بود متصل مي شد. 3-«باغ نگارستان» كه ساختمانها و درياچه اي بزرگ داشت، در جنوب باغ هاي فوق الذكر و در جانب غرب اين خيابان واقع بوده است. 4-«باغ انارستان» در جانب شرق و روبه روي باغ نگارستان قرار داشته است.

دو باغ اولي در مقابل يكديگر بنا شده بود و حوضي

ص: 399

بزرگ و آبشاري جلوي سر در اين باغها در وسط خيابان وجود داشت در مقابل سر در دو باغ انارستان و نگارستان نيز در وسط خيابان حوض و آبشار ديگري وجود داشت. خيابان فيض نيز در آن زمان به مراتب وسيعتر از خيابان فعلي بوده و ظاهراً «باباركن الدين» نام داشته و سردرها و قصرها و چهار باغ بزرگ در دو طرف آن ساخته شده بود. در زمان شاه سليمان صفوي محدوده گورستان تخت فولاد به حداكثر وسعت خود رسيده، به طوري كه گفته مي شود در اين زمان 400 تكيه و خانقاه وجود داشته است. آنچه مسلم است گسترش شهر صفوي تا دروازه آن زمان (دروازه صفوي) ادامه يافته و بنابراين تخت فولاد از محلات خارج شهر محسوب مي شده است. از تكايايي كه در زمان شاه سليمان صفوي ساخته شد، «تكيه ميرزا رفيعا» و «تكيه خوانساري» را مي توان نام برد.

اواخر دوره صفوي

از اواخر دوره صفوي به خصوص زمان شاه سلطان حسين تخريب تكاياي تخت فولاد آغاز مي شود. ملامحمد باقر مجلسي كه از علماي بزرگ اواخر عهد شاه سليمان و اوايل سلطنت شاه سلطان حسين بود، حكم نمود كه طايفه متصوفه را كه در آن وقت زياد شده بودند از شهر اخراج نموده و بسياري از تكايا و خانقاهها را خراب نمودند. در اين زمان تكاياي «آقا سيد رضي شيرازي»، «مير سيد اسماعيل خاتون آبادي»، «ملا محمد فاضل سراب» و «سيد ابوالقاسم خواجويي» ساخته شدند.

تخت فولاد در دوره افشاريه و زنديه

هنگامي كه اصفهان به محاصره افغانها در آمد تخت فولاد متحمل تخريب فراوان شد. در حمله افاغنه به اصفهان بناهاي بسياري ويران شد و سنگ قبرهاي فراواني معدوم گرديد.

ص: 400

همچنين براي ساختن حصار شهر برخي از تكايا ويران شد و پس از آن به دنبال سقوط اصفهان و فاجعه كشتار مردم و شيوع بيماريها و كاسته شدن از جمعيت شهر، تخت فولاد مورد بي توجهي قرار گرفت و به سوي ويراني پيش رفت. در واقع سقوط دولت صفويه و بي توجهي هاي دولت هاي افشاريه وزنديه به اصفهان سبب شد ابنيه موجود در تخت فولاد در معرض انهدام قرار گيرد.

در دوره افشاريه و زنديه بناي مهمي در تخت فولاد ايجاد نشد، باغهاي ديدني آن رو به نابودي گذاشت و بر سر مزار علماي بزرگي چون «بهاالدين محمد اصفهاني (فاضل هندي)» و «ملا محمد اسماعيل خواجويي» بنايي احداث نگرديد. تنها يادگار اين دوره چند بقعه و چهار طاقي كوچك بود كه از جمله به "بقعه فيض" مي توان اشاره كرد.

تخت فولاد در دوره قاجاريه
اوايل دوره قاجار

با به سلطنت رسيدن فتحعلي شاه قاجار و انتخاب «محمد حسين خان صدر اصفهاني» ابتدا به سمت حاكم اصفهان و سپس به سمت صدر اعظم فتحعلي شاه، تخت فولاد رونقي دوباره گرفت. محمد حسين خان صدر كه مردي ديندار و نيكوكار بود در آباداني شهر اصفهان بسيار كوشيد و مدارس و مساجدي را بنا نمود. وي و سپس فرزندش «عبدالله خان امين الدوله» در مقام احيا و تعمير آثار صفوي از جمله «چهار باغ گبر آباد» برآمدند و به تقليد از صفويه، چهارباغي را از دروازه حسن آباد تا پل خواجو و سپس از پل خواجو تا كاروانسراي تخت فولاد طرح ريزي كرده و آنرا «چهارباغ امين الدوله» يا «چهارباغ امين آباد» ناميدند. در اين زمان تكيه و باغي زيبا براي شاعر و عارف وارسته

ص: 401

آن روزگار «آقا محمد كاظم و اله اصفهاني» از خوشنويسان مشهور خط شكسته و تعليق احداث شد، همچنين «تكيه مادر شاهزاده» بر سر مزار «مريم بيگم» دايه «سيف الدوله» حاكم وقت اصفهان و فرزند فتحعلي شاه قاجار بنا گرديد. در نقشه چريكف كه قديمي ترين نقشه موجود از اصفهان است و در سال 1851 ميلادي تهيه شده از باغهاي صفوي كنار محور خيابان فيض و كاخهاي موجود در آن و همچنين ابنيه و تكاياي تخت فولاد نيز ياد شده است. اين منطقه در اين زمان نيز جزو نواحي خارج از شهر محسوب مي شده است. در عناوين اين نقشه دو روستا به نامهاي ده كوله پارچه و ده تخت فولاد مشخص شده اند كه اين دو روستا هسته اوليه محله هاي كوله پارچه و تخت فولاد اصفهان را تشكيل مي دهند.

اواسط دوره قاجار

در زمان سلطنت محمد شاه و ناصر الدين شاه قاجار كه در اغلب آن «ظل السطان» فرزند ناصر الدين شاه حكمران اصفهان بود بسياري از بناهاي صفوي تخت فولاد به عمد تخريب شده و از بين رفت. در اين زمان تكاياي بسياري نيز ساخته شد كه اغلب آنها به خاطر مقبره علماي معروف و مجتهدين بزرگ شهر اصفهان بود. از جمله تكاياي مهم و قابل ذكر «تكيه حاج محمد جعفر آباده اي»، «تكيه شهشهاني» و «تكيه آقا سيد محمد ترك (جهانگير خان قشقايي)» هستند. گورستان تخت فولاد در اين زمان بار ديگر به عنوان مهمترين گورستان شهر اصفهان مورد توجه مردم و بزرگان شهر اصفهان واقع شد.

اواخر دوره قاجار

در اين زمان ثروتمندان نيكوكار همچون «ميرزا سليمان خان ركن الملك شيرازي»، «ميرزا ابراهيم ملك التجار»، «ميرزا محمد

ص: 402

تقي تاجر نقشينه» و «محمد حسين تاجري كازروني» به ساختن و يا تعمير مساجد و تكايا در تخت فولاد اهتمام ورزيدند. «مسجد و آب انبار ركن الملك» به دستور ميرزا سليمان خان ركن الملك شيرازي نايب الحكومه ظل السلطان حاكم اصفهان در تخت فولاد بنا شد. وي همچنين دستور داد...

بقعه اي برمزار «آقا محمد بيد آبادي» بنا شود. ملك التجار «تكيه ملك» را براي «آخوند ملا محمد كاشاني» بنا كرد و «كاروانسراي تخت فولاد» را مرمت نمود.

محمد حسين كازروني هم «تكيه كازروني» را براي «ملا عبدالكريم گزي» بنا نمود و آب انباري در مقابل آن ساخت و «ميرزا محمد تقي نقشينه» به تعمير «تكيه خوانساريها» و «مصلاي تخت فولاد» مبادرت نمود.

در كنار اين فعاليت ها براي علما و عرفاي بزرگ آن زمان تكاياي «ميرزا ابوالمعالي كلباسي»، «صاحب روضات»، «تويسركاني»، «ريزي»، «آغاباشي»، «حاج آقا مجلس» و «امين» ساخته شد. همچنين خوانين بختياري در جوار تكيه مير «تكيه بختياريها» را براي خود بنياد نهادند. همزمان با اين تحولات به تدريج گورستان تخت فولاد رو به گسترش نهاد و تكايا و گورستانها از قبور آكنده گرديد.

تخت فولاد در دوره پهلوي

در دوران پهلوي تكايايي در تخت فولاد و به دست خيرين آن روزگار بناشد كه اغلب برسر مزار علما و بزرگان آن بقعه اي احداث شده بود. از جمله تكاياي مهم اين دوره مي توان به تكاياي «آقا سيد محمد لطيف خواجويي»،

«زرگرها»، «سيد العراقين»، «امام جمعه»، «آقا باقر قزويني»، «ايزدگشسب»، «بروجردي»، «حجت نجفي»، «گلزار» و «مقدس» اشاره كرد.

در اواخر حكومت پهلوي ظرفيت گورستان تخت فولاد تكميل شده و جايي براي دفن اموات جديد و

ص: 403

جوابگويي به نياز شهر پرجمعيت اصفهان وجود نداشت.

دراين زمان احداث فرودگاه اصفهان در اراضي جنوب تخت فولاد و احداث خيابانهاي سعادت آباد و فيض موجب گسيختگي بافت تاريخي تخت فولاد شد.

از ديگر آسيبهاي تخت فولاد در عهد پهلوي ساخت و ساز در محدوده تخت فولاد و نواحي پيرامون آن بود. در اين دوران با گسترش شهر به ويژه به سمت جنوب، قسمتهايي از اراضي تخت فولاد به كاربري هاي ديگري همچون محله هاي مسكوني و مراكز دولتي مانند مدارس، مراكز درماني و بهزيستي، بانك ها و … تبديل شد كه بر روي زمينهاي كشاورزي و بقاياي باغها و عمارات عصر صفوي احداث شدند. در جريان توسعه مناطق مسكوني در درون بافت تاريخي تخت فولاد، تخريب و تصرف قبرستانها و تكاياي تخت فولاد نيز سرعت بيشتري گرفت كه عمدتاً با بي تفاوتي مقامات دولتي بويژه شهرداري وقت همراه بود. در دوره سلطنت رضاشاه دفن اموات در قبرستانهاي شهر ممنوع گرديد و كليه قبرستانهاي داخل شهر تسطيح و تخريب شده و تخت فولاد به عنوان تنها گورستان شهر مورد استفاده قرار گرفت. بسياري از تكايا مملو از قبور شد و زمينهاي كشاورزي و باير نيز به گورستان و تكيه تبديل شد. از آخرين وقايع مهم تخت فولاد در اين دوران دفن شهداي انقلاب در تخت فولاد به ويژه در نزديكي لسان الارض بود. اين شهيدان كساني بودند كه عليه رژيم پهلوي دست به مبارزه زده و به دست ماموران رژيم به شهادت رسيده بودند. عطر حضور لاله هاي انقلاب از اين پس رنگ وبويي دو چندان به تخت فولاد بخشيد و مامني شد

ص: 404

براي حفظ يادها و تجديد ميثاق با آرمانهاي ايران اسلامي

تخت فولاد در دوره معاصر

همزمان با انقلاب اسلامي و مدتي پس از آن جنوب تكيه لسان الارض به نام «گلستان شهدا» ناميده شد. با شروع جنگ ايران و عراق در سال 1359 ه. ش و افزايش تعداد شهداء، تكاياي مجاور همچون «لسان الارض»، «كوهي» «بروجني ها» و «ملك» تجميع شده و توسعه يافت و به گلستان شهدا ملحق گرديد. از طرف ديگر پس از احداث گورستان جديد باغ رضوان در شرق شهر اصفهان و در نزديكي روستاي «گورت» در مسير جاده اصفهان – يزد، دفن اموات در تخت فولاد به طور كلي ممنوع شد و فقط شهدا در گلستان شهداي تخت فولاد به خاك سپرده شدند. با ممنوعيت دفن اموات در سال 1363 ه. ش تخت فولاد به تدريج متروكه شد و آهسته آهسته رونق خود را از دست داد. بدون سرپرست ماندن تخت فولاد سبب حضور عناصر خلافكار در محيط هاي بسته اين محدوده گرديد. از طرف ديگر با متروكه شدن تخت فولاد، به تدريج تكايا و بقاع و آثار موجود در تخت فولاد در معرض تخريب قرار گرفتند.

اين مسأله سبب شد نگراني هاي وسيعي در بين مردم علاقمند به تخت فولاد به ويژه علما و چهره هاي علمي و ادبي اصفهان ايجاد شود. شهرداري اصفهان در پاسخ به خواست مردم و علما در سال 1369 با تشكيل هيات امنا متشكل از علما و نويسندگان و علاقمندان تخت فولاد به برنامه ريزي و تصميم گيري براي تخت فولاد پرداخت. اين اقدامات منجر به تاسيس مركز ساماندهي تخت فولاد در سال 1372 گرديد كه پس از مدتي نام

ص: 405

آن به «مجموعه فرهنگي مذهبي تخت فولاد» تغيير يافت. «مجموعه فرهنگي مذهبي تخت فولاد كه تابع شهرداري اصفهان بود با اقدامات همزمان فرهنگي و عمراني به ساماندهي و معرفي تخت فولاد پرداخت. سازمان ميراث فرهنگي با ثبت محدوده تخت فولاد در سال 1375 به عنوان آثار ملي ايران توجه خاصي را به اين محدوده مبذول داشت.

در اين سالها ضمن تاكيد بر حفظ بافت تاريخي و آثار ارزنده دوره هاي گذشته، تكيه ها و اتاقهاي فاقد ارزش معماري و تاريخي تخريب شد تا محيط امن خلافكاران از ميان برود. از طرف ديگر با زيباسازي محيط تخت فولاد و احداث فضاي سبز و تعمير و بازسازي تكايا و ساختمانهاي تاريخي ارزشمند، اين محوطه تاريخي احيا گرديد. از ديگر اقدامات «مجموعه فرهنگي مذهبي تخت فولاد» در اين سالها احداث بقعه بر سرمزار مشاهير تخت فولاد از قبيل «حاج آقا رحيم ارباب»، «جهانگيرخان قشقايي»، «استاد جلال تاج اصفهاني»، «شهيد آيت ا.. اشرفي اصفهاني»، «ملا محمد اسماعيل خواجوئي»، «فاضل هندي» و «آقا محمد بيد آبادي» بوده است، همچنين بيشتر تكاياي تخت فولاد و بقعه هاي علما مورد تعمير و مرمت قرار گرفتند.

تكيه هاي گلستان شهدا
تاريخچه گلستان شهدا

اصفهان يكي از زيباترين شهرهاي تاريخي جهان به شمار ميرود و طي قرون متمادي كانون فرهنگ، دانش و هنر ايراني-اسلامي بوده است. اين شهر پس از اسلام به آرامي رشد و گسترش پيدا كرد و در سه دوره تاريخي آل بويه، سلجوقيان و صفويان پايتخت اين دولت ها و فرهنگ اسلام و تشيّع محسوب مي شد. ستاره اقبال اصفهان در روزگار صفويه درخشش بيشتري پيدا كرد و مساجد، مدارس، عمارات و ابنيه عالي، قصرها، ميدان ها، باغ ها و

ص: 406

تفرجگاه ها، كاروانسراها، محلاّت و مزارات باشكوهي در اين شهر ساخته شد. آن گونه كه كَمْپفر سياح آلماني كه در آن عصر از اصفهان ديدار داشته است مي نويسد:» وسعت اين شهر چندان است كه آن را بزرگترين شهر آسيا در اين سوي گنگ مي توان به حساب آورد.»

شهر اصفهان در اين روزگار تجلّي گاه ظهور استعداد و نبوغ جلوه هاي ارزشمند و بلند مرتبه علم و ادب و هنر بود و با جذب استعدادهاي شكوفان فرهنگي و تمدني ديگر شهرها هزاران دانشمند و اديب و هنرمند را در خود پرورش داد و جايگاه ابدي آنان اين شهر گرديد. افرادي همچون صاحب بن عَبّاد، ابونُعيم اصفهاني، جمال الدّين عبدالرّزاق و كمال الدّين اسماعيل، مافروخي اصفهاني، باباركن الدّين بيضاوي، حكيم ميرابوالقاسم فندرسكي، آقا حسين خوانساري، آقاجمال خوانساري، بهاءالدّين محمّد اصفهاني (فاضل هندي)، حكيم ملاّاسماعيل خواجويي، حكيم آقا محمّد بيدآبادي، سيّد محمّد باقر خوانساري چهارسوقي، آخوند كاشي و جهانگيرخان قشقايي به اوج شكوه علمي دست يافته و در اين شهر آرميده اند.

پس از اسلام اصفهان گورستان هاي بسياري همچون آبخشان، طوقچي، سُنبلان و تخت فولاد همچون صدفي اين استوانه هاي دانش و تقوا را در خود جاي داده، به ويژه قبرستان تخت فولاد مدفن بسياري از اين علما و دانشمندان، شعرا، هنرمندان و ستارگان علم و ادب اصفهان روزگار صفويه مي باشد. به همين سبب اين گورستان از نظر فرهنگي، تاريخي و هنري جايگاه ويژه اي در ميان مزارات جهان اسلام پيدا كرده و پس از گورستان وادي السلام نجف، دومين مزار مقدّس شيعه محسوب مي گردد. همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي در ميان تكاياي شرقي تخت فولاد، مزار نويني شكل گرفته كه

ص: 407

به نام گلستان شهداي اصفهان نامگذاري شده است. اين مزار مقدّس مدفن دلير مردان شب شكن و استوانه هاي سترگ و جلوه هاي روشن فداكاري و خودگذشتگي مي باشد. دلاورمرداني كه برخي از آنان پس از چند سال مجاهدت در جبهه هاي جنگ هشت سال هاي كه توسط مزدوران پليد و جنايتكار استكبار جهاني بر ملّت ايران تحميل گشته بود، در برابر دشمن متجاوز از خاك ايران اسلامي دفاع كردند. اين تنديس هاي مقاومت و نهادهاي فداكاري با ايثار خون خود همچون مجاهدان و شهدي صدر اسلام عمّاربن ياسر، مالك بن اشتر، خُزيمه بن ثابت ذوالشهادتين و حُجربن عدي كِنْدي نهال نو پاي اسلام را سيراب كردند و با جانفشاني هاي خود حماسه هاي شگرفي را بر جاي گذاشتند و ميهن اسلامي را از خطر دشمن متجاوز مصون و محفوظ داشتند. شهداي انقلاب اسلامي با بهره گيري از انديشه والاي مكتب عاشورا به امام حسين و يارانش اقتدا كردند. اين اسطوره هاي مقاومت با فداكردن كالبد و شمع وجود خود راه چندين ساله سير و سلوك عارفان را يك شبه پيمودند و عند ربهم يرزقون متنعم گرديدند. اكنون مائيم و اين خيل شهيدان در پيش روي ما كه فرهنگ سرخ شهادت و راه شهيدان شاهد تاريخ را كه در طول تاريخ تداوم دارد، باز شناخته آن را پاس داريم زيرا تداوم راه آنان مرهون فداكاري و از خودگذشتگي و اتصال به ريسمان محكم مكتب شهادت و شهيد پروري است، آن گونه كه امام خميني فرموده است: «تربت پاك شهيدان است كه تا قيامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاي آزادگان خواهدبود.» مطالبي كه در

ص: 408

پيش رو داريد مراحل شكل گيري گلستان شهداي اصفهان را بررسي كرده است. بخش نخست به معرفي تكايي كهن و برخي از اسطوره هاي علم و تقوا كه در آن آرميده اند، مي پردازد و در بخش دوم به ترتيب زماني قطعه هاي گوناگون گلستان شهدا معرفي گرديده و شرح مختصري از زندگي و افكار برخي از اين اسوه هاي مقاومت و سرداراني كه در دفاع مقدّس ملّت ايران مؤثر بوده اند، پرداخته شده است. اميد است كاستي ها را اهل تحقيق بر ما ببخشايند. در پايان از همراهي هاي برادر جانباز عليرضا شاه سنايي تشكر و قدرداني مي نمايم اگر نبود ياري و همراهي وي اين مهم به انجام نمي رسيد.

تكاياي كهن
تاريخچه تكاياي كهن

گلستان شهدا از تكايي نويني مي باشد كه از چندين تكيه كهن تشكيل شده و گسترش آنها از دوران پيش از انقلاب اسلامي آغاز شده است، اين تكايا عبارت بودند از:

تكيه لسان الارض

در شمال گلستان شهداي امروزي مي باشد، و مقبره منسوب به يوشع نبي و مسجد لسان الارض (زبان زمين) در آن قرار دارد. اين تكيه از تكايي كهن قبرستان تخت فولاد است و تا سال 1361 شمسي عمارات و ديوارهاي مخروبه قديمي و آب انباري كهن با گنبدي بزرگ در غرب مسجد وجود داشت. (جلال الدّين همايي، تاريخ اصفهان مجلّد ابنيه و عمارات (فصل تكايا و مقابر)، تهران، نشر هما، ص 487). برخي از مدفونين در آن عبارتند از:"سيّد عبدالباقي موسوي"، كلانتر اصفهان و از اطبا و شعري اصفهان متولد 1117 ه. و متوفي 1171 ه. مي باشد. (مصلح الدين مهدوي، سيري در تخت فولاد اصفهان، اصفهان، انجمن كتابخانه هاي عمومي اصفهان، 1370 ش، ص 189). "ميرزا محمّد نواب لاهيجاني"،

ص: 409

فرزند ميرزا محمّد باقر نواب، متوفي 1260 هجري مي باشد. (ميرزا محمّد علي معلم حبيب آبادي، مكارم آلاثار، به كوشش حاج سيّد محمّد علي روضاتي، اصفهان، چاپ نشاط، 1364 ش. جلد چهارم، ص 1233). "استاد جلا ل الدّين همايي"، فرزند ميرزا ابوالقاسم محمّد نصير، شاعر و عارف و حكيم متخلص به» طرب «. وي پس از كسب مقدمات علوم ادبي نزد پدر و استادان بزرگ حوزه اصفهان آقا شيخ علي يزدي، ميرزا احمد اصفهاني، ملاّ عبدالكريم گزي، آيةاللّه سيّدمهدي درچه اي، آيةاللّه حاج مير محمّد صادق خاتون آبادي، حكيم ملاّجواد آدينه اي، حكيم شيخ محمّد خراساني، آيةاللّه ميرزا علي آقاي شيرازي، آيةاللّه سيّد محمّد باقر درچه اي، آيةاللّه حاج آقا رحيم ارباب، حكيم ناصر حكمت و حاج مير سيّدعلي جناب كسب علم نمود و از آيةاللّه شيخ محمّد حسين فشاركي اجازه اجتهاد و روايت گرفت. مرحوم همايي پس از تدريس در حوزه اصفهان در سال 1307 ش. به تهران رفت و در دارالفنون به تدريس مشغول شد و در 1314 ش. براي تدريس در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران دعوت شد. از جمله آثار وي: كتاب بديع آسمان و زمين در هيأت، ميراث دوره كامل دستور زبان فارسي تاريخ ادبيات فارسي در پنج مجلد، تاريخ اصفهان كه بخش هنرمندان و فصل تكايا و مقابر آن چاپ شده، يك دوره فلسفه، يك دوره معاني و بيان فارسي، غزالي نامه، تصحيح ولدنامه، تصحيح التفهيم، تصحيح مصباح الهدايه و مفتاح الكفاية، تصحيح نصيحه الملوك، تصحيح ديوان مختاري غزنوي، مختاري نامه، شرح احوال سروش اصفهاني، كتاب قواعد نقد به فارسي، شرح مشكلات ابيات مولوي، مولوي نامه، شرح حال طرب، خيامي نامه،

ص: 410

رساله در مقام حافظ، رساله در مبعث رسول اللّه، دو رساله در فلسفه اسلامي، رساله در تاريخ علوم اسلامي، اسرار و آثار واقعه عاشورا، (سيّد محمّد باقر كتابي، رجال اصفهان، امور فرهنگي شهرداري اصفهان و انتشارات گل ها، 1375ش. ص 469؛ مهدي محقق، همائي نامه، تهران، انجمن استادان زبان وادبيات فارسي، 1355 ش، ص 38. ديوان اشعار. استاد همايي) سرانجام در 6 رمضان 1400 ه. ق. مطابق شنبه 28 تيرماه 1359 ش. بدرود حيات گفت و در اين مكان مدفون گرديد. "حاج آقا ميرزا هاشمي"، فرزند سيّد محمّد تقي از اعقاب ميرلوحي سبزواري. وي امام جماعت مسجد كازروني در خيابان عباس آباد بود. وي پس از كسب علوم و معارف در قم و نجف به توصيه آيةاللّه حكيم به اصفهان بازگشت و سرانجام در ظهر روز بيست و يكم رمضان 1407 ه. بدرود حيات گفت و در كنار دو فرزند شهيد خود حسن و حسين هاشمي به خاك سپرده شد. (مصلح الدين مهدوي، سيري در تخت فولاد، ص 190)-"حجةالاسلام و المسلمين حاج سّيد محمّد بهشتي نژاد"، وي عالمي مهربان و متخلق و در مسجد بهشتي (سرجوي شاه - قرچقه) در خيابان آيةاللّه كاشاني و مسجد حجه بن الحسن (عج) در كوچه دنبال جوي شاه امام جماعت بود. مرحوم حاج سيّد محمد در امور اجتماعي شركت فعال داشت و دعاي ندبه وي در صبح هاي جمعه در هيأت مهدويه اثني عشري مشهور بود و در كمك رساني كاروان وحدت و مهدويه به جبهه هاي جنگ تحميلي عراق عليه ايران نقش مهمي داشت. از جمله آثار وي كتاب پرسش و پاسخ هاي اعتقادي مي باشد. اين عالم رباني در 14 شعبان 1409

ص: 411

ه. مطابق با 1368 / 1 / 1 ش. بدرود حيات گفت و در اين مكان دفن گرديد. -"حجةالاسلام سيّد تقي هاشمي دهسرخي"، فرزند سيّد حسين، امام جماعت مسجد لسان الارض، متوفي در 18 رجب1411 ه. مطابق با 1369 / 11 / 15 ش. مي باشد.

تكيه فاضل هندي

يكي از مزارات متبرك و مقدس و بزرگ تخت فولاد بوده است كه در روزگار صفويه شكل گرفته است و به سبب مقبره فاضل هندي و ملاّ محمّد نائيني به آن فاضلان مي گويند. اين تكيه اكنون در جهت غرب گلستان شهدا تا سردر ورودي از خيابان فيض قراردارد. برخي از مدفونين در آن عبارتند از:-"ميرزا نوراللّه كفراني"، شاعر اديب، متخلص به ضياء، معاصر با شاه عباس اول صفوي و از نويسندگان ديواني بود. -عباس بهشتيان، بخشي از گنجينه آثار ملي، اصفهان، انجمن آثار ملي اصفهان، چاپخانه حبل المتين، 1341 ش، ص 79. -"بهاءالدين محمّد بن حسين اصفهاني"، مشهور به فاضل هندي، متولد سال 1062 ه. ق. حزين لاهيجاني درباره وي مي نويسد: «مدت ها به افاده معالم دينيه مشغول و در شرعيات مرجع اهل زمان خود بود و اخلاقي به غايت ستوده داشت. چون در صغر سن با والد خود به هند افتاده بود به فاضل هندي مشهور بود.»-تاريخ حزين، اصفهان، كتابفروشي تاييد اصفهان، 1332 ش، ص 64. وي از شاگردان ملاّ محمّد باقر مجلسي بود و در سن هيجده سالگي به منصب اجتهاد رسيد. -محمّد بن سليمان تنكابني، تذكره العلماء، به اهتمام محمّد رضا اظهري و غلامرضا پرنده، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1372ش، ص 169. از جمله آثار وي كتاب كشف اللثّام كه شرح قواعد الاحكام

ص: 412

علاّمه حلي در فقه است، حواشي به شرح لمعه، المناهج السويه في شرح الروضة البهيّه، شرح قصيده سيّد حميري، تلخيص كتاب شفي بوعلي سينا و كتابي در تفسير قرآن. -محمّد باقر كتابي، رجال اصفهان، ص 69. فوت او در 25 رمضان سال 1137 ه. در اصفهان اتفاق افتاد. به تازگي دفتر مجموعه فرهنگي، مذهبي تخت فولاد بقعه زيبايي بر روي مقبره اين حكيم و فقيه نامي احداث كرده است. -"حاج سيّد يوسف خراساني"، فرزند سيّد محمّد حسيني قائيني. وي به اتفاق پدر از زادگاه خود قائن به اصفهان مهاجرت كرده و به كسب علم پرداخت. حاج سيّد يوسف در مسجد جارچي و حاجي رضا در بازار گلشن امامت جماعت مي كرد. از جمله آثار وي، حاشيه بر حاشيه ملاّميرزا جان، حاشيه بر مدارك و الكواكب الضيائيه مي باشد. وفات وي در 24 ربيع الاول سال 1264 ه. اتفاق افتاد. قبر وي در سمت چپ جنوب غربي ايوان بقعه فاضل هندي قرار دارد. (مصلح الدين مهدوي، سيري در تاريخ تخت فولاد، ص 168؛ محمّد باقر كتابي، رجال اصفهان، ص122)-"حاج سيّد محمّد جواد خراساني"، فرزند حاج سيّد محمّد رضا، فرزند يوسف خراساني. اين عالم زاهد در مسجد جارچي امامت جماعت مي نمود و به همين سبب به جارچي مشهور بود. از جمله آثار وي، رساله اي در تعبير خواب، رساله اي در رؤياهاي صادقه، رساله اي در شرح حال پدر و جّد خود. وي متولد سال 1271 ه. و متوفي در 1352 ه. بود. قبر وي در پايين بقعه فاضل هندي در سمت غرب بقعه قرار دارد. (معلم حبيب آبادي، مكارم الآثار، جلد ششم، ص 1982؛ مصلح الدين مهدوي، سيري

ص: 413

در تاريخ تخت فولاد، ص 162)-"آية اللّه سيّد محمّدرضا خراساني"، فرزند سيّدمحمّد جواد، متولد 1311 ه. ق. وي از شاگردان آيةاللّه سيّد محمّد باقر درچه اي بود. اين عالم رباني مدرّس مدرسه صدر بازار و مدرسه چهارباغ بود و كتابخانه مدرسه صدر بازار را تأسيس كرد. وي سال ها رياست حوزه علميه اصفهان را برعهده داشت و ظهرها در مسجد جارچي بازار و شب ها امامت جماعت مسجد الاقصي چهارراه فلسطين فعلي را برعهده داشت. وفات وي در 29 رجب سال 1397 ه. روي داد و در سمت راست مقبره فاضل هندي به خاك سپرده شد. ) محمّد باقر كتابي، رجال اصفهان، ص 235؛ مصلح الدين مهدوي، سيري در تاريخ تخت فولاد، ص163. )-"ملاّ محمّد نائيني"، وي شوهر خواهر حاج ابراهيم كلباسي و يكي از ائمه جماعت مسجد حكيم بود. مرحوم نائيني از فقهاي نامدار شيعه و مشهور به فاضل نائيني بود و در 20 شوال سال 1263 ه. ق. وفات يافت. قبر وي جلو روي قبر فاضل هندي در سمت چپ قرار دارد. (محمّد باقر كتابي، رجال اصفهان، ص 165؛ ميرزا حسن خان جابري انصاري، تاريخ اصفهان وري، ص 318. )-"سيّد محسن بن مير محمّد باقر بن سيّدعلي حسيني"، برادر زاده علاّمه مير سيّد حسن مدرس بود. اين عالم فاضل جليل و فقيه زاهد در مسجد مير سيّد حسن مدرس (رحيم خان) اقامه جماعت مي نمود وي داراي تأليفاتي بود از جمله: 1-رساله در اصول دين 2-شرح درهّ سيّد بحرالعلوم-رساله در صيغ العقود. وفات وي روز دوشنبه 6 جمادي الاولي سال 1328 هجري اتفاق افتاد و در پايين قبر فاضل هندي دفن شد. (سيّد مصلح الدين مهدوي،

ص: 414

سيري در تاريخ تخت فولاد، ص 165؛ جلال الدّين همايي، تاريخ اصفهان، فصل تكايا و مقابر، ص 326. )-"سيّد زين العابدين طباطبايي ابرقويي"، عالم و عارف كامل و شاعر زاهد، از اهالي ابرقو ساكن اصفهان محلّه مسجد آقا علي بابا در خيابان حافظ چهار راه كرماني، استادان وي در فقه و اصول آيه الله حاج شيخ عبدالحسين نجفي، آيةالله حاج ميرزا محمّد صادق خاتون آبادي، آيه اللّه سيّد محمّد نجف آبادي و آيه الله حاج آقا رحيم ارباب بودند. از وي چند كتاب و رساله باقي مانده است از جمله: 1-ولاية المتقين 2-تفريح الحزن 3-حالات عرفا 4-صلاة الجمعه 5-رساله در عقد و تزويج مرحوم. آيةاللّه سيّد اسماعيل هاشمي بارها از علم و زهد و تقوي وي ستايش مي نمودند. سرانجام اين فقيه عارف در 8 صفر سال 1372 هجري از دنيا رفت و در جنوب شرقي قبر فاضل هندي مدفون گرديد. (سيّد زين العابدين طباطبايي، ولاية المتقين، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1366ش، ص 33. )

تكيه خواجويي

در شمال تكيه فاضلان و جنوب تكيه ابوالعمالي كلباسي قبور جمعي از علما و دانشمندان وجود دارد كه به مناسبت وجود مدفن ملاّ اسماعيل خواجويي، اين محوطه به تكيه خواجويي مشهور است. برخي از علما و دانشمندان مدفون در اين تكيه عبارتند از:-"ملاّ اسماعيل خواجويي"، فرزند محمّد حسين بن محمّدرضا بن علاءالدين محمّد مازندراني، وي به مناسبت سكونت در محّله خواجوي اصفهان، به خواجويي مشهور شده است. اين حكيم گرانمايه از بزرگان فقهاء و مجتهدين و مدرسين و جامع علوم منقول و معقول و عرفان بود. وي همچون استادش فاضل هندي هم مربي و مرشد اخلاق و هم مدّرس علوم عقلي و

ص: 415

نقلي بود. خواجويي در عهد خود بزرگترين استاد فلسفه و كلام، عرفان، فقه و حديث بود. تأليفات او را يكصد و پنجاه كتاب و رساله به.. فارسي و عربي نگاشته اند از آن جمله است: 1-شرح دعاي صباح 2-اربعين شامل چهل حديث 3-رساله وحدت وجود 4-رساله در رد عقايد صوفيّه 5-نوروزيّه در تحقيق عيد نوروز 6-رساله فضيلت فاطميان 7-رساله در تحقيق غنا، اين دانشمند فرهيخته در دوره فترت و سخت ترين ايام پر حادثه اصفهان از فتنه شوم افاغنه تا دوره زنديه زندگي مي كرد و از همّت و كوشش و بركات وجودي وي و دست پروردگانش همچون آقا محمّد بيدآبادي متوفي 1198 هجري علوم عقلي و نقلي به ميراث پس از دوران فترت رسيد. و حوزه علميه اصفهان احيا گرديد. وفات اين عارف زاهد در يازده شعبان سال 1173 هجري روي داد. پيش از اين مقبره وي سكويي آجري با سنگ لوح مرمري با متن عربي به خط تلث بسيار زيبا بود ولي امروزه به همّت مجموعه فرهنگي مذهبي تخت فولاد بقعه با شكوهي بر سر مزار اين عالم بزرگ ساخته شده است. (جلال الدّين همايي، تاريخ اصفهان فصل تكايا و مقابر، ص333) (بشارت. همان، ص 334. ) الشيعه (سيّد مصلح الدّين مهدوي، سيري در تاريخ تخت فولاد اصفهان، ص 116. )-"ملاّ عبدالله بن ابي الحسين"، از فقهاء و محدّثين دوره فترت ميان صفويه تا قاجاريه مي باشد. فوت وي ماه ذي قعده سال 1184 هجري بوده است. -"ملاّ محمّد اسماعيل خواجويي"، فرزند محمّد جعفر بن ملا محمّد اسماعيل خواجويي، وي از شاگردان پدر خود و حاج ملاّعلي نوري بود و در 25 ربيع الاول سال

ص: 416

1282 هجري از دنيا رفت و در جوار پدر و جدّش ملاّ اسماعيل خواجويي به خاك سپرده است. سنگ لوحش از جنس مرمر و اشعاري به خط نستعليق از آقإ؛ه م محمّدحسن كفّاش اصفهاني مي باشد. (همايي، تاريخ اصفهان فصل تكايا و مقابر، ص 338. )-"ملاّ عبدالله بن ملاّ علي اكبر ابن محمّد باقر اجيه اي"، متكلّم، زاهد و فقيه اصولي ساكن محلّه جويباره اصفهان و امام جماعت مسجد علي و منسوب به قريه اجيه رودشت اصفهان بود. اين عالم فاضل زاهد و مجتهد ممجّد در 12 ماه صفر سال 1332هجري از دنيا رفت و در اين مكان به خاك سپرده شد. سنگ لوح مزار وي به خط ثلث و از جنس مرمر و به خط عربي مي باشد. (همايي، تاريخ اصفهان فصل تكايا و مقابر، ص 342. )

تكيه ملك

مرحوم حاج محمّد ابراهيم ملك التجار اصفهاني پس از وفات مرحوم آخوند ملاّ محمّد كاشاني و دفن وي در اراضي تكيه لسان الارض، جهت آن مرحوم تكيه اي بنا نهاد و پس از آن عده اي از بزرگان علما و فضلا و حكما و ادبا در آن مدفون شدند. اين تكيه اكنون جزو گلستان شهدا و در مركز آن مي باشد و هم اكنون به سالن برگزاري مراسم شهداء و دعا تبديل شده است. برخي از مدفونين از دانشمندان در اين تكيه عبارتند از:-" آخوند ملاّ محمّد كاشاني"، در جواني از كاشان به اصفهان آمد و در مدرسه جدّه ساكن شد و سپس در مدرسه صدر به تدريس مشغول شد. وي در حكمت و فلسفه، فقه و اصول و ادبيات و رياضيات استاد مسلّم بود و بيش از پنجاه سال

ص: 417

با عشق و علاقه هرچه تمام تر به تدريس و تعليم پرداخت و جمع بسياري از دانشمندان از خوان علمي او سود جستند. از جمله شاگردان او آيةاللّه حاج آقا رحيم ارباب، شيخ محمّد حكيم خراساني، شهيد بزرگوار سيّد حسن مدرس، حاج ميرزا علي آقا شيرازي، حكيم شيخ محمود مفيد اصفهاني و آيةاللّه حاج آقا حسين بروجردي بودند. سرانجام اين حكيم عالي مقدار در روز شنبه 20 شعبان سال 1333 ه. ق. دار فاني را وداع گفت و پس از دفن او تكيه ملك براي وي ساخته شد. اكنون مقبره وي داراي سنگ بزرگي است و چهار ستون سنگي در چهار طرف مقبره وي نصب كرده اند. (مصلح الدين مهدوي، سيري در تاريخ تخت فولاد، ص 204؛ محمّد باقر كتابي، رجال اصفهان، ص399)-"شيخ اسداله حكيم قمشه اي"، فرزند مشهدي جعفر، از اجلّه حكما و علما و شعرا بود. وي رياضي را به دو روش قديم و جديد آموخت و به زبان فرانسه آگاهي داشت. اشعار وي بيشتر غزل هاي عرفاني و مضامين عميق روحاني دارد و به ديوانه تخلص داشت. در سن سي و شش سالگي در 18 ذيقعده 1334 ه. ق. دار فاني را وداع گفت و در پايين قبر آخوند كاشي مدفون گرديد. (همان، ص 406؛ مصلح الدين مهدوي، سيري در تاريخ تخت فولاد، ص 202) «شيخ مرتضي قمشه اي»، عمده الفقها و المجتهدين متوفي 1341 هجري و مدفون در پشت سر آخوند كاشي مي باشد (جلال الدّين همايي، تاريخ اصفهان فصل تكايا و مقابر، ص 494)-"شيخ محمّد حكيم خراساني"، فرزند زين العابدين بن محمّد صادق. وي از شاگردان برجسته ميرزا جهانگير خان قشقايي و آخوند

ص: 418

ملاّ محمّد كاشاني بود. حكيم خراساني در مدرسه صدر بازار ساكن بود و شبانه روز چندين حلقه درس فلسفه صدرايي داشت و از معروف ترين حوزه هاي درس فلسفه بود. سرانجام اين حكيم و عارف عالي مقدار در آغاز ماه ذي حجه سال 1355 ه. در گذشت و جنب استاد خود آخوند كاشي مدفون گشت. (همان، ص 204؛ محمّد باقر كتابي، رجال اصفهان، ص 451)

تكيه بروجني ها

اين تكيه در شمال غربي تكيه ملك و گلستان شهداي فعلي است و شهداي عمليات كربلاي چهار و پنج در آن مدفون هستند. از جمله مدفونين در آن: - "آقا ميرزا عباس نحوي"، متولد سال 1300 ه. ق. ، فرزند ميرزا عبد الجواد، فرزند ميرزا عبدالحسين، متوفي 1326 ه. ق. از اساتيد هنر خوشنويسي بوده است. اين اديب گرانمايه از بنيان گذاران مدارس جديد در اصفهان بود و مدرسه ديانت را تأسيس كرد. وي مدتي مدير دبستان و در اواخر دبير ادبيات و علوم ديني دبيرستان هاي اصفهان بود. از جمله آثار وي: رساله اي در شرح احوال خاندان نحوي هرندي، كتابي در صرف و نحو و كتاب شرعيات جهت مدارس. سرانجام در 2 جمادي الثانيه سال 1371 ه. ق. از دنيا رفت و در تكيه بروجني ها مدفون شد. (-سيّد مصلح الدين مهدوي، سيري در تاريخ تخت فولاد، ص 89. )

تكيه مير محمد صادقي

اين تكيه در جنوب غربي خيمه حسيني گلستان شهداء (تكيه ملك) قرار داشته است و منسوب به خاندان سادات حسيني ميرمحمّد صادقي مي باشد. برخي از مدفونين در آن عبارتند از:- "سيّد عبدالله ثقة الاسلام"، فرزند سيّد محسن، متولد 12 ربيع الثاني 1285ه. ق. در اصفهان. وي پس از كسب مقدمات علوم

ص: 419

در سن هيجده سالگي به نجف اشرف رفت و نزد آيات عظام ميرزا محمّد حسن شيرازي، ميرزا محمّد علي رشتي، ميرزا حبيب اللّه رشتي، آقا سيّد محمّد كاظم يزدي و آخوند خراساني تحصيل كرد. وي بيشتر تحصيلات خود را نزد آخوند خراساني گذراند و از خواص وي شمرده مي شد. در سال 1330ه. به اصفهان بازگشت. شمار تأليفات وي بيش از 20 عدد مي باشد. از جمله كتاب هاي چاپ شده وي لؤلؤ الصدف في تاريخ النجف كه نسخه خطي مؤلف نزد دانشمند گرانمايه آيةاللّه سيّد محمّد علي روضاتي مي باشد. ديگر كتاب انيس العارفين در احوال برزخ و بهشت و دوزخ مي باشد. سرانجام اين دانشمند عالي مقدار در روز ششم ماه صفر سال 1382 ه. ق. در اصفهان وفات كرد و در تكيه ميرمحمّد صادقي مدفون گرديد. (ميرزا محمّد علي معلم حبيب آبادي، مكارم الاثار، به كوشش سيّد محمّد علي روضاتي، ص 2678، شماره 1595) (سيّد مصلح الدين مهدوي، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 222. ) "آية اللّه سيّد محمّد علي ميرمحمّد صادقي"، فرزند سيّد محمّد صادق. وي متولد 1346 ه. مي باشد. در حوزه علميّه اصفهان نزد آيةاللّه حاج آقا مصطفي بهشتي، آيةاللّه شمس آبادي، آيةاللّه سيّد عبدالحسين دستغيب و آيةاللّه شيخ محمّد حسن نجف آبادي، و آيةاللّه سيّد حسين خادمي تعليم ديد. او در سال 1372ه. ق. به نجف رفت و در محضر آيةاللّه سيّد محمود شاهرودي، آيةاللّه شيخ حسن حلّي به فراگيري اصول پرداخت. وي در نجف از شاگردان خاص آيةاللّه ميرسيّد علي علاّمه فاني بود و از نامبرده اجازه اجتهاد و روايت در سال 1381ه. ق. گرفت و در سال 1390ه. ق. به اصفهان بازگشت

ص: 420

و به تدريس درس اصول و خارج فقه در حوزه علميه اصفهان پرداخت. اين دانشمند گرانمايه شيفته تحقيق و پژوهش بود. از جمله تأليفات وي تقريرات فقه و اصول علامه فاني، رسالهي در جبر و اختيار، رسالهي در عدم تحريف قرآن، تفسير سوره جمعه، جوائز سلطان و احكام بانك ها، توحيد ذات و صفات از ديدگاه اسلام، ترجمه رساله علم امام از علاّمه فاني، تفسيري بر نهج البلاغه و معاد مي باشد. اين عالم خدمتگزار در فعاليّت هاي اجتماعي حضوري فعّال داشت. از جمله در تأسيس و همكاري و كمك در ساخت حدود 45 مسجد در استان هاي اصفهان، چهارمحال و بختياري و كهگيلويه و بويراحمد و استان كرمان شركت داشت. وي سال ها امامت جماعت مسجد شفيعي را بر عهده داشت. سرانجام اين عالم رباني در 20 ربيع الثاني 1417ه. ق. مطابق با 1375 / 6 / 15ش. از دنيا رفت و در تكيه ميرمحمّد صادقي مدفون گرديد. (احمد لقماني، آئينه آفتاب (زندگاني فقيه فرزانه آيةاللّه صادقي)، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1337ش. ، ص 36. ) (همان، ص 107. )

"آية اللّه حاج آقا رحيم ارباب"، فرزند حاج علي پناه، متولد 12 جمادي الثاني 1297ه. ق. در روستاي چرمهين لنجان. حاج آقا رحيم مقدمات را در زادگاهش نزد ملاّ محمّد همامي خواند و در اصفهان نزد حاج ميرزا بديع درب امامي، آيةاللّه سيّد محمّد باقر درچه اي، آيةاللّه سيّد ابوالقاسم دهكردي، حاج آقا منير احمدآبادي، جهانگير خان قشقايي و آخوند ملاّ محمّد كاشي تحصيل كرد. وي از شاگردان خاص جهانگير خان و آخوند كاشي بود و مراحل سير و سلوك را نزد ايشان طي كرد. اين عالم بلند مرتبه

ص: 421

با حكيم آيةاللّه محمّد خراساني، آيةاللّه حاج ميرزا علي آقا شيرازي و آيةاللّه حاج شيخ محمّد حسن نجف آبادي مصاحبت داشت. از جمله شاگردان وي سيّد محمّد رضا خراساني، سيّد محمّد مباركه اي، حاج آقا مصطفي بهشتي، استاد جلال الدّين همايي، حاج شيخ اسداللّه جوادي و حاج شيخ محمّد كلباسي بودند. اين عالم رباني در مسجد گرگ يراق امامت جماعت مي نمود و نماز جمعه را به ترتيب در مسجد گرگ يراق، حكيم، مسجد جامع، رهنان، درب كوشك و مسجد گورتان در ماربين اقامه مي كردند.

-دكتر حميد ارباب، (يادنامه حكيم متأله آيةاللّه حاج آقا رحيم ارباب، اصفهان، اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1375 ش، ص 63. ) سرانجام اين حكيم و عارف بلند مرتبه در 18 ذيحجّه سال 1396ه. ق. دار فاني را وداع گفت و در محدوده تكيه فاضل هندي و ميرمحمّد صادقي مدفون شد. آقاي محمّد علي خادم المؤمنين تكيه بان درباره علّت دفن وي در اين مكان مي گويد:آيةاللّه ارباب هر پنج شنبه به زيارت قبر آخوند كاشي مي آمدند. روزي از پدرم غلامعلي خادم المؤمنين خواستند بري قبر ايشان قطعه زميني در محدوده تكيه فاضل هندي و مير محمّد صادقي در نظر بگيرد. پس از فوت، ايشان، در اين محل به خاك سپرده شد. (محمّد باقر كتابي، رجال اصفهان، ص 450. ) (مصاحبه آقاي محمّد علي خادم المؤمنين به نقل از عليرضا شاه سنايي، در رساله كارشناسي، گلستان شهداي اصفهان در گستره تاريخ، به راهنمايي اصغر منتظر القائم، دانشگاه اصفهان، 1378ش. ، جلد اول، ص 59. )

"حكيم حاج عبدالجواد فلاطوري"، وي از نوادگان حكيم آخوند ملاّ اسماعيل اصفهاني بود و در 24 جمادي

ص: 422

الثاني 1343ه. ق. مطابق 29 دي ماه 1304ش. در اصفهان متولد شد. اين دانشمند فرزانه در شهرهاي اصفهان، تهران و مشهد به كسب علوم و معارف اسلامي پرداخت و از محضر اساتيد بزرگي همچون شيخ محمّد علي شاه آبادي، ميرزا مهدي آشتياني، شيخ محمّد تقي آملي، آيةاللّه خوانساري، شيخ محمّد رضا كلباسي و شيخ هادي كدكني نيشابوري سود جست. در سال 1333ش. بري ادامه تحصيل به كشور آلمان رفت و در رشته هاي فلسفه، روان شناسي، علوم تربيتي، علوم اجتماعي و اديان به مطالعه و تحقيق پرداخت و از رساله دكتري خود به نام تفسير اخلاق كانت در پرتو احترام در 1965 ميلادي دفاع كرد. وي به چندين زبان از جمله يوناني و لاتين و آلماني مسلط بود. (فلاطوري نامه، بزرگداشت پروفسور فلاطوري در دانشگاه كلن آلمان، به همّت دوستان فلاطوري، 1377ش / 1998 م، ص 259 به بعد. ) اين حكيم فرهيخته در شهر كلن آلمان يك مركز تحقيقات شيعه شناسي پايه گذاري كرد و مهم ترين منابع فقهي، اصولي، كلامي و فلسفي شيعه را در آن گرد آورد و موفق شد يك آكادمي بري تحقيقات اسلامي و مباحث گوناگون شيعه به وجود آورد. سرانجام با استفاده از اين امكانات طرح پاكسازي اهانت به آيين مقدّس اسلام را از كتاب هاي درسي مدارس آلمان عملي ساخت. آن محقق بلند آوازه محتواي كتاب هاي درسي درباره اسلام را در ابعاد زير تقسيم كرد: 1-خدا و الهيات 2-حضرت محمّد 3-قرآن مجيد 4-اعمال مذهبي 5-رابطه بين اديان يهودي، مسيحي و اسلام 6-تاريخ 7-موقعيت كنوني اسلام در جهان و در كشور آلمان. (مهدي محقق، مقاله فلاطوري، مجله تاريخ و فرهنگ معاصر، شماره 1 و2،

ص: 423

سال ششم، بهار و تابستان 1376 ش. ، قم، مركز بررسي هاي اسلامي، ص 434. ) با كوشش بلند فلاطوري كتاب هاي درسي هفده كشور اروپايي از پيش داوري هاي مغرضانه پاكسازي و اسلام و قرآن و رسول اللّه به شيوهاي شايسته معرفي شدند. (سيّد محمّد مهدي جعفري، مقاله» پروفسور فلاطوري طبعي والا، همتي بلند و دلي دردمند «، مجله تاريخ و فرهنگ معاصر، شماره 1 و 2، سال ششم، بهار و تابستان 1376 ش. ، قم، مركز بررسي هاي اسلامي، ص467. ) برخي آثار اين محقق پرتلاش عبارتند از: 60 كتاب و مقاله به زبان آلماني از جمله آنها كتاب دگرگوني بنيان فلسفه يوناني بر اثر طرز انديشه اسلامي، 15 مقاله به زبان فارسي، جبهه آزاد درباره سيّد جمال الدين اسدآبادي، چاپ 1332 ش. ، ترجمه و شرح كتاب مشاعر ملاّصدرا چاپ 1332، ترجمه كتاب دو جلدي تاريخ ايران در نخستين قرون اسلامي اثر اشپولر، جانشينان محكوم درباره خلفاي سه گانه و تصحيح نصاب الصبيان به شيوهاي نو. سرانجام پروفسور فلاطوري در سن 71 سالگي در تاريخ دهم دي ماه 1375ش. ) فلاطوري نامه، ص 259 به بعد؛ ضرورت تبادل و كليد فرهنگ ها (نامه فلاطوري)، مجموعه مقالات و مصاحبه هاي فلاطوري، گردآوري: كميته علمي كنگره بزرگداشت پروفسور فلاطوري، دانشگاه اصفهان، تابستان 1377 ش. ) مطابق با 19 شعبان 1417ه. ق. از دنيا رفت و در گلستان شهداي اصفهان نزديك مقبره آيةاللّه ارباب مدفون شد.

تكيه ميرزا احمد خان محيي

اين تكيه در جنوب تكيه ميرمحمّد صادقي قرار داشت كه اكنون در جنوب گلستان شهدا و در پياده رو شرق مقبره آيةاللّه ارباب مي باشد. در شمال اين تكيه اتاقي بود كه مدفونين در آن

ص: 424

عبارتند از: -"دكتر ميرزا احمد خان محيي"، فرزند آميرزا حسن جراح. وي بنيان گذار بيمارستان احمديّه است كه هنوز در همان مكان پيشين خيابان طالقاني، كوي محلّه نو برقرار و پا برجا است. وي متوفّي صفر 1371ه. مطابق 1332 / 7 / 23 ش مي باشد. -"دكتر حسين محيي"، فرزند ميرزا احمد خان. وفات وي در محرم 1371ه. مطابق با 1332 / 7 / 7ش. روي داد. -"دكتر علي اصغر محيي"، فرزند ميرزا احمد خان. فوت وي در 1353 / 5 / 14ش. مطابق با 1394ه. اتفاق افتاد) مصلح الدين مهدوي، سيري در تاريخ تخت فولاد، ص 214 و مشاهدات نويسنده. )

تكيه كوهي

اين تكيه در نزديك درب ورودي جنوبي گلستان شهدا قرار داشت و اكنون قطعه شهداي حنظله و قطعه حبيب بن مظاهر در غرب مقبره آيةاللّه شهيد اشرفي اصفهاني را تشكيل مي دهد. اين تكيه اتاق هاي زيادي داشت كه با رضايت صاحبان آنها تخريب و شهدا در آن دفن مي شدند. (مذاكره با آقاي اكبر عليار مدير داخلي سابق گلستان شهدا (نويسنده)). برخي از مدفونين در اين تكيه عبارتند از:-"سيّد محمّد رضا حسيني هرندي"، وي از جمله وعاظ مشهور اصفهان بود كه صداي دلنشين و لطايف شيرين وي مردم را مجذوب خود مي كرد. از جمله اساتيد وي آيةاللّه سيّد علي نجف آبادي، آيةاللّه سيّد ابوالحسن اصفهاني، و آيةاللّه عبدالهادي شيرازي بودند. سرانجام اين عارف و شيفته اهل بيت: در سن هشتاد و پنج سالگي، در 12 بهمن 1360ش. مطابق با 7 ربيع الثاني 1402ه. ق. به ديار باقي شتافت و در غرب قطعه هاي حنظله و حبيب بن مظاهر به خاك سپرده شد. (عليرضا شاه سنايي، رساله كارشناسي،

ص: 425

گلستان شهداي اصفهان در گستره تاريخ، جلد اول، ص 56. ) "ميرزا عبدالوهاب كلانتري"، فرزند حاج ميرزا محمّد علي كلانتر اصفهاني، از خاندان كلانتري و از سادات موسوي بودند. از اين خاندان عده اي از حكما، شعرا، و طبيبان برخاسته اند. ميرزا عبدالوهاب اديبي فاضل و داراي صفات پسنديده در حسن معاشرت بود. وي در ارديبهشت 1349 ش. مطابق با ماه صفر 1389 ه. ق. از دنيا رفت و در تكيه كوهي مدفون گرديد. (مصلح الدين مهدوي، سيري در تاريخ تخت فولاد، ص 177) به جز تكايايي كه نام برده شدند برخي منابع از تكايي كوچك ديگري كه در اطراف تكيه ملك بوده است نام برده اند كه عبارتند از تكيه حاج عبدالوهاب بديعي، تكيه عبدالحسين حلبيان، تكيه حاج محمّدحسين ارباب و تكيه استكي. (جلال الدّين همايي، تاريخ اصفهان فصل تكايا و مقابر، ص 500. ).

گورستانهاي اصفهان

شاردن فرانسوي در سفرنامه خود تعداد گورستانهاي اصفهان را دوازده باب ذكر كرده است. اما نويسنده كتاب «دانشمندان و بزرگان اصفهان» تعداد آنها را قريب پنجاه باب دانسته و در كتاب «سيري در تاريخ تخت فولاد» درباره گورستانهاي اصفهان به اختصار چنين آمده است: مزار آب بخشان: كه هزار سال قبل، «مروبان» ناميده مي شده و امروز به «مورنان» شهرت دارد و آرامگاه حافظ ابونعيم آنجاست. گورستان چمبلان: كه مربوط به قبل از اسلام بوده و در سال 1310 شمسي آن را خراب كرده اند. گورستان ستي فاطمه: در محلّه چهار سوق شيرازيها است كه داراي مقابر معتبري از دوران صفويه بوده است. گورستان شاه مير حمزه: مربوط به خاندان «آل خجند» بوده كه آن هم در سال 1363 شمسي

ص: 426

خراب شده است. گورستان طوقچي: محل فعلي دبيرستان هاتف كه مربوط به خاندان «آل صاعد» بوده است. گورستان گلستانه: كه چند سال پيش شهرداري آن را خراب كرده و بر جاي آن شيرخوارگاه ساخته است. اين گورستان در پايين دروازه و حوالي شاه مير حمزه قرار داشته و محل دفن عرفا و شعرا از جمله «شفيعاي» شكسته نويس نيز در آن دفن بوده است. گورستان قبله دعا: كه از گورستانهاي قديمي اصفهان بوده و اينك به خانه و خيابان تبديل شده است. گورستان محلّه جويباره:اين گورستان در حد فاصل دروازه طوقچي تا محلّه سودان قرار داشته و محل دفن سادات و امام زاده ها و دانشمندان و شعراي به نام مانند علي بن سهل و جمال الدين عبدالرزاق بوده است. زماني كه قبور آنجا شكافته شد، متوجّه شدند كه قبور اين گورستان چهار طبقه بوده است و قبوري از صائبين و زرتشتيان را نيز در آنجا يافته اند. گورستان سنبلستان: اين گورستان قديمي در محله دردشت واقع بوده و بيش از پنجاه هزار متر وسعت داشته است. قبوري از زرتشتيان و پيروان مذاهب ديگر از قبل از اسلام در آن كشف شده كه اجساد مردگان در خُمره بوده است. گورستان زغاليها: اين گورستان نزديك قلعه طبرك بوده ولي وسعت زيادي نداشته است. گورستانهاي اديان ديگر هر كدام در محلي جداگانه بوده كه مردگان خود را به طريقه معتقدان خاص خود دفن مي كرده اند، مانند: قبرستان يهوديها: يهوديان از ديرباز دو قبرستان معروف داشته اند. يكي قبرستان قديمي «اِسترخاتون» در روستاي وسيع پيربكران و ديگري قبرستان «گوركان» در 5 كيلومتري مشرق اصفهان كه در دهكده اي در محلات قهّاب قرار دارد. قبرستان ارامنه: اين

ص: 427

قبرستان در جنوب اصفهان و در دامنه كوه صفه واقع شده است كه از زمان صفويه، ارامنه و بعضي از مسيحيان ديگر را در آن دفن مي كردند. سنگهاي قبور اين قبرستان بسيار زيبا و ديدني است. در شهشهان و محله گلبهار نيز دو معبد خاص نصاري وجود داشته كه مربوط به زمان خسروپرويز پادشاه مشهور ساساني و زنش مريم رومي بوده كه آنجا را «قبه النصاري» مي ناميدند. در زمانهاي گذشته زرتشتيان جهت دفن مردگان خود برج مخروطي شكل بلند و محكمي ساخته و پايه آن را غيرقابل نفوذ مي كردند و مردگان را از سوراخ بالاي برج در درون آن، جاي مي دادند تا خوراك پرندگان شوند و جسم آلوده آنها آب و خاك و آتش را نيالايد. وليكن اكنون زرتشتيان نيز همانند پيروان دينهاي ديگر، مردگان را دفن مي كنند. مافروخي مي نويسد: در محدوده «گنهران» در روستاي «كَروَن» قبرهايي پيدا شده كه مردگان را در خمره ها دفن كرده اند و گمان مي رود آن مردگان از صائبين بوده كه آفتاب و ماه و ستاره را پرستش مي كردند. در سنبلستان هم نظير اين قبور كه مردگان آن در خمره بوده اند ديده شده است. اينها گورستانهاي معروف اصفهان بوده ولي بسياري از قصبات اصفهان براي خود گورستان جداگانه و محلي داشته كه اقوام و خويشان خود را در آنجا دفن مي كرده اند. امروز تنها گورستان معظم شهر اصفهان باغ رضوان و گورستان شهداست. اولي در مشرق اصفهان و در ناحيه جي قرار دارد و به همين منظور قطعه بندي و درختكاري شده و در قسمتهايي از آن گل و چمن كاشته اند و خيابانهاي عريض و طويل دارد و گورستان عمومي اطلاق مي شود و

ص: 428

زير نظر شهرداري اصفهان اداره مي گردد. ديگري، گورستان شهداست كه محل دفن جواناني است كه در جنگ ايران و عراق و يا برخوردهاي سياسي و امنيتي داخلي و خارجي شهيد شده اند. اين گورستان در جنوب گورستان قديمي تخت فولاد قرار دارد.

10- اصفهان محل دفن برخي از نامداران

صاحب بن عبّاد

وزير دانشمندان آل بويه مشوّق شعرا و نويسندگان كه آرامگاهش در طوقچي قرار دارد.

حضرت يوشع

از پيغمبران يهود و مربوط به دوره هخامنشيان كه آرامگاهش در «لسان الارض» مي باشد.

شعياي پيغمبر

آرامگاه او داراي ضريح چوبي بوده و روي قبر آن گچ بريهاي وجود داشته و در احمدآباد، جنب امام زاده اسماعيل قرار داشته است.

ميرعماد

سرآمد خوشنويسان نستعليق ايران، مربوط به دوران صفويه كه آرامگاهش در مسجد مقصود بيك، در انتهاي بازار و ابتداي طوقچي است.

خواجه نظام الملك

وزير دانشمند و سياستمدار حكومت ملكشاه سلجوقي است و آرامگاه او مقابل تكيه مير مي باشد.

عبدالمجيد درويش

بزرگترين استاد خوشنويسي در شكسته نستعليق است و آرامگاه او مقابل تكيه مير مي باشد.

محمد هاشم

نسخ نويس معروف كه قرآنهاي نفيس او در قطع هاي مختلف موجود است و در تكيه فيض عليشاه مدفون است.

كمال الدين اسماعيل

بزرگترين قصيده سراي ايران در زمان مغول كه به دست آنها به قتل رسيد و مقبره او در محلّه جويباره است.

مير سيدعلي مشتاق

شاعر بزرگ اصفهان و بنيانگذار دوره بازگشت ادبي است. آرامگاه او در تكيه شيخ زين الدين است.

صائب

از شعراي مشهور و صاحب سبك هندي (يا اصفهاني) در دوران صفويه است كه آرامگاه او در خيابان صائب است.

زين العابدين

معروف به «اشرف الكتّاب»، استاد بزرگ خط نسخ در ايران، كه در تخت فولاد، در قبرستان عمومي مدفون است.

انصاري

حاج ميرزا حسن خان انصاري مورّخ و شاعر و اديب كه آرامگاه او در تكيه بابا ركن الدين است.

سيد محمدباقر درچه

مرجع تقليد و روحاني دانشمند و معروف بوده است. آرامگاه او در جنوب تكيه مير مي باشد.

حاجيه خانم امين

وي از زنان دانشمند و مجتهد معاصر است كه آرامگاه او در تكيه امين التجار

ص: 429

است.

استاد جلال همايي

علاّمه اديب، شاعر و دانشمند معاصر كه آرامگاه او در تكيه لسان الارض مي باشد.

استاد جلال تاج

سرآمد خوانندگان و موسيقي دانان ايران كه آرامگاه او در تكيه سيد العراقين است.

حاج آقا رحيم ارباب

آيت الله ارباب، مجتهد و دانشمند معروف معاصر كه آرامگاه او در تكيه كازروني است. وقتي از ايشان پرسيدند پس از اين همه عمر آيا ادعايي هم داريد يا نه. ايشان فرمودند: در مسايل علمي هيچ ادعايي ندارم.

اما در مسايل شخصي خود دو ادعا دارم: يكي آنكه به عمرم غيبت نگفتم و غيبت نشنيدم دوم آنكه در طول عمرم چشمم به نامحرم نيفتاد.

ياور

نوازنده مشهور ني و موسيقي دان مردمي اصفهان كه آرامگاه او در تكيه ميرزا ابوالمعالي است.

الفت

اديب دانشمند، شاعر و محقّق معاصر كه آرامگاه او در امام زاده احمد مي باشد.

دكتر مرتضي حكمي

پزشك دانشمند و جرّاح خوشنام اصفهان كه آرامگاه او تكيه خادم الشريعه مقابل تكيه بروجردي است.

دكتر نواب

اديب، دانشمند و مشوّق هنرمندان و رييس دانشكده ادبيات بود. آرامگاه او در مقبره سادات بهشتي است.

حاج مصور الملكي

استاد كم نظير نقاشي در مينياتور و طراح بزرگ اصفهاني كه آرامگاه او در تكيه ملك مي باشد.

محمد صدر هاشمي

محقّق فاضل و اديب و از فرهنگيان مشهور اصفهان است و مقبره او در تكيه شمس آبادي است.

حاج ميرزا عباس

عارف روشن ضمير و قطب فرقه دراويش نعمت اللهي در تكيه معروف سيد العراقين دفن شده است.

حاج زين العابدين

آرامگاه اين عارف زاهد كه از اقطاب مشهور فرقه نعمت اللهي به شمار مي آيد، در تكيه سيد العراقين و در بين زهّاد و دراويش روشن ضمير است.

حاج حسين ختايي

استاد سوخت و مينياتور بوده و آرامگاه او در تكيه جويباره،

ص: 430

اول تخت فولاد است.

حاج ميرزا آقا امامي

استاد بزرگ مينياتور و سوخت و معرق ايران كه آرامگاه او در تكيه زرگرهاست.

ميرزا عبدالحسين قدسي

بزرگ خانواده قدسي، اديب، فاضل، شاعر و خطّاط بود و آرامگاه او در تكيه تويسركاني است.

بدرالدين كتابي

محقّق دانشمند و از فرهنگيان و دانشگاهيان معروف اصفهان بود و آرامگاه او در قطعه 17 باغ رضوان مي باشد.

حسين عريضي

محقّق، معلم و مؤلّف كه خدمات فرهنگي او قابل ستايش است و آرامگاه او در قطعه نام آوران باغ رضوان مي باشد.

واله اصفهاني

از خوشنويسان بزرگ خط تعليق و ناخني و شاعر بود. آرامگاه او در تكيه والهيّه است.

صمصام

عارف روشن ضمير و حامي ضعفا در زمان معاصر كه معروف به بهلول بود و محل دفن او تكيه درب كوشك است.

بابا فولاد حلوايي

كه تختگاه او در زمين تخت فولاد بوده و بنابر يكي از روايات اين محل به نام او ناميده شده است. آرامگاه او را در حوالي تكيه سيد العراقين نوشته اند.

عبدالحسين سپنتا

شاعر و هنرمند معاصر، آرامگاه او مقابل مسجد مصلّي در خيابان آب 250 است.

ميرزا آقا امامي

حاج ميرزا مهدي معروف حاج ميرزا امامي فرزند سيد محمد حسين حسيني، مينياتوريست و سوخت كار برجسته و احياگر هنر از ياد رفته عصر صفوي يعني ساخت جلد سوخت است.

از اين هنرمند آثار ارزنده و تابلوهاي نفيسي به جاي مانده است. اين هنرمند نامي در سال 1375 قمري وفات يافت و در مقبره خاندان امامي در قبرستان پشت مصلي مدفون گرديد.

عبدالجواد فلاطوري

عالم فرزانه و دانشمند از نوادگان حكيم ملا اسماعيل خواجويي اصفهاني بود. او يكي از بنيانگذاران مركز شيعه شناسي در آلمان بود. وي همواره علت موفقيت خود

ص: 431

در تبليغ اسلام در غرب را به بهره گيري فراوان و مدد از قرآن كريم مي داند. اين دانشمند گرانمايه در سال 1417 قمري وفات يافت و در تكيه ميرمحمد صادقي (گلستان شهدا) به خاك سپرده شد.

محمد حسين امام نجفي

فرزند شيخ جما نجفي. وي در فقه و اصول و حكمت ماهر بود. كتاب «خدا هست» از آثار اوست متوفي 1329 هجري قمري، مدفون در تكيه مادر شاهزاده

سيد محمود موسوي درب امامي

صاحب كتاب «ثمرات الحيات» در خصوص موعظه و تفسير مواعظ منبري وي مورد توجه تمام طبقات آن زمان به ويژه علما بوده چنانكه علمايي چون آقا سيد محمود باقر درچه اي مستمع مواعظ وي بودند.

زيردستي و تسلط عالي وي بر اخبار و روايات را مي توان از كتابش دريافت.

سيد محمد مهدي درچه اي

علامه و فقيه زاهد از مراجع تقليد كه پيوسته مورد اعتماد تمام طبقات مردم اصفهان بود و در مسائل فقهي به او مراجعه مي كردند. در اواخر عمر مجتهد اعلم و جامع الشرايط اصفهان بود. وي به سال 1364 قمري وفات يافت و در تكيه كازروني مدفون مي باشد.

شيخ احمد بيدآبادي

فرزند ميرزا محمد جواد مجتهد حسين آبادي (برادر بزرگ آيت الله شاه آبادي) از فقها و مجتهدين برجسته اصفهان كه در حافظه و هوش و احاطه به مسائل فقهي اعجوبه دهر بود.

وي در سال 1357 قمري درگذشت و در تكيه بروجردي دفن شد.

آيت الله سيد ابوالحسن طباطبائي بروجردي (درب كوشكي)

فرزند مير سيد علي بروجردي، متوفي 1348 قمري از فقها و مجتهدين برجسته اصفهان، كه بسيار مورد علاقه و توجه مردم بود. از اين خاندان علماء و مراجع برجسته اي در جهان اسلام ظهور كردند.

وي در تكيه بروجردي مدفون

ص: 432

مي باشد.

حاج منير الدين بروجردي

عالم فقيه برجسته، وي نواده دختري ميرزاي قمي بود و در علم رجال و درايه تخصص و تبحر داشت. متوفي 1342 قمري مدفون در تكيه ملك (گلستان شهداء)

ميرزا مسيح چهار سوقي

فرزند «صاحب روضات» كه همچون پدر در علم و زهد و اخلاق شهرت داشت. متوفي 1325 قمري مدفون در تكيه صاحب روضات

سيد اسدالله دادخواه (بهشتي)

عالم فاضل و فقيه مجتهد. در اصفهان به رسيدگي امور مردم و ياري آنان زبانزد خاص و عام بود. در دوره مشروطه از نمايندگي مورد اطمينان مردم اصفهان بوده و به «وكيل» شهرت داشت.

متوفي به سال 1363 قمري مدفون در تكيه زرگرها

شيخ محمدحسن داور پناه خوانساري

عالم جليل، جامع علوم معقول و منقول. مرحوم شهيد آيت الله شمس آبادي از جامعيت در علوم و فضايل اخلاقي اين عالم جليل تجليل مي نمود. اين فقيه عالم سال ها به عنوان «قاضي عسگر» در ارتش خدمت نمود.

متوفي 1382 قمري مدفون در تكيه سيد العراقين

حاج آقا مصطفي بهشتي نژاد

عالم فاضل پرهيزگار كه در زهد و تقوي بسيار برجسته بود. متوفي به سال 1397 قمري مدفون در تكيه سادات بهشتي

آيت الله ميرزا محمد جواد بيد آبادي

فقيه، محقق و عالم پرهيزگار از شاگردان صاحب جواهر كه از ايشان اجازه اجتهاد گرفت. صاحب آثار ارزشمندي چون: الف) بحر البكاء ب) كنوز الليالي ج) بساطين الرياحين است.

ايشان پدر بزرگوار آقا شيخ احمد مجتهد بيد آبادي و آيت الله شيخ محمدعلي شاه آبادي مي باشند. متوفي به سال 1312 قمري مدفون در سرداب تكيه مادر شاهزاده

ملا كاظم مروج بيد آبادي

عالم جليل و اديب و شاعر پرهيزگار كه به جهت ترويج دين به «مروج الاحكام» ملقب گرديد. وي صاحب آثار ارزشمندي چون: الف) اربعين حديث در فضايل حضرت علي عليه

ص: 433

السّلام ب) ديوان اشعار و... مي باشد.

متوفي 1367 قمري مدفون در تكيه بروجردي

شيخ محمدرضا نجفي

فرزند شيخ محمد حسين، ملقب به ابوالمجد علامه فقيه، اديب متكلم، رياضي دادن و از مفاخر علمي و ادبي شيعه و به زبان عربي شعر مي سرود. وي به سال 1362 قمري درگذشت.

و در تكيه شاهزاده (شيخ محمدتقي رازي) مدفون مي باشد.

آيت الله فقيه احمد آبادي

فقيه بزرگوار، محدث مفسر و اديب شاعر صاحب كتاب ارزشمند مكيال المكارم كه به توصيه امام زمان عليه السّلام نوشته شده است.

وي در سن 47 سالگي در سال 1348 قمري دار فاني را وداع گفت و در تكيه به نام خودش به خاك سپرده شد.

محمدعلي امين التجار

پدر بانو مجتهده امين، و از تجار معتبر و خوش نام اصفهان در اواخر عصر قاجار.

متوفي به سال 1326 قمري

ميرزا بديع درب امامي

عالم اديب و فقيه مجتهد و شاعر خطاط از مدرسين مشهور اصفهان در فقه و اصول. شيرين زبانيها و نكته سنجي هاي وي باعث مي شد كه هيچ كس از هم صحبتي با وي سير نشود. ايشان از شاگردان برجسته آقا سيد ابوالحسن اصفهاني بود.

از جمله تأليفاتش:

الف) رساله در خراج و مقاسمه ب) حاشيه بر قوانين را مي توان نام برد. متوفي به سال 1323 قمري مدفون در تكيه شهشهاني.

شيخ احمد بيان الواعظين

عالم واعظ و اديب مولف: الف) كتاب «خلد برين» در ده جلد درباره اسامي خطباء و واعظين ب) ديوان اشعار و چندين كتاب ديگر است.

متوفي به سال 1371 قمري مدفون در تكيه بروجردي

آيت الله شيخ محمد باقر زند كرماني

عالم فاضل فقيه واعظ مجتهد برجسته از شاگردان مرجع عاليقدر تشيع عبدالكريم حائري موسس حوزه علميه

ص: 434

قم و از روحانيون آگاه به علوم جديد و آشنا به چند زبان خارجي بود وي نماز عيد فطر را با جمعيت زيادي از نمازگزاران در مصلي تخت فولاد برگزار مي نمود. ايشان باعث و باني خدمات اجتماعي ارزشمندي همچون تأسيس بيمارستان عسگريه در شهر اصفهان بود.

از جمله آثار او مي توان به الف) رساله استدلالي در احكام آبها ب) الفيوزات الامعه ج) اماره الولايه د) رساله در تاريخچه نفت اشاره نمود.

متوفي 1389 قمري مدفون در تكيه زند كرماني

مير سيد عبدالحسين سيد العراقين

عالم جليل و از فقهاي برجسته اصفهان، وي در اصفهان از حاميان مشروطه بود. از جانب آخوند خراساني به درجه اجتهاد نايل آمد و از سوي وي به حمايت از نهضت مشروطه طلبي مردم اصفهان پرداخت. پس از وفات آقا نورالله نجفي نيز به عنوان عالم درجه اول اصفهان مطرح بود.

متوفي 1350 قمري مدفون در تكيه سيد العراقين

حاج سيد ابوالحسن آل رسول مشهور به شمس آبادي

فقيه اديب و صاحب آثار ارزشمندي چون الف) شرح بر صحيفه سجاديه ب) موعظه حضرت ابراهيم و... مي باشد. وي توسط باند منحرف مهدي هاشمي معدوم در سال 1355 شمسي به شهادت رسيد.

و پيكر پاكش در گلستان شهدا به خاك سپرده شد.

شيخ محمد باقر صديقين

فرزند ملا حسينعلي متوفي 1414 قمري عالم فاضل. از علماي محترم اصفهان كه به خوش اخلاقي و تزكيه ي نفس در بين مردم شهرت داشت و در علم تعبير خواب و نيز گرفتن استخاره كم نظير بود.

وي در تكيه كازروني مدفون مي باشد.

شيخ جمال الدين نجفي

فرزند شيخ محمد باقر نجفي عالم فقيه مجاهد كه به همراه برادران خويش شيخ محمد تقي نجفي معروف به «آقا نجفي»

ص: 435

آقا نورالله و شيخ محمد علي ثقه الاسلام سالها به ترويج دين پرداختند. در احوال او نوشته اند كه از مال و منال هيچ نداشت ولي بسيار بلند نظر بود و ديناري به رسم هديه يا دست مزد از احدي نمي پذيرفت. هنگام اشغال ايران توسط قواي روس، اين عالم بزرگوار را به تهران تبعيد نمودند. وي شبهاي جمعه در تكيه ميرزا رفيعا احياء مي گرفت و جمع كثيري در آن شركت مي نمودند. متوفي 1354 قمري مدفون در تكيه شيخ محمد تقي رازي

شيخ حسينعلي صديقين

فرزند محمد اسماعيل عالم فاضل، عارفي كه داراي ضميري صاف و روشن بود. عمرش را به تزكيه و تهذيب گذرانيد.

متوفي 1368 قمري مدفون در تكيه كازروني

حاج سيد محمدعلي صادقي

فرزند سيد محمد صادق متوفي 1417 قمري از فقهاي بزرگ و معاصر ايران كه مدتي را در نجف از محضر اساتيد برجسته بهره برد و بعد از دريافت اجازه اجتهاد به اصفهان بازگشت و به تدريس اصول و فقه پرداخت. وي رئيس حوزه علميه اصفهان بود. از جمله دستورالعمل هاي مهم عبادي وي نماز اول وقت و تلاوت قرآن مجيد بود.

مزارش در گلستان شهدا (تكيه مير محمد صادقي ها) مي باشد.

سيد محمد باقر درچه اي

فرزند سيد مرتضي، علامه فقيه، استاد العلماء و از مراجع تقليد كه صاحب يك دوره فقه و اصول در شانزده جلد مي باشد. اين فقيه عاليقدر زندگي بسيار ساده اي داشت. بسياري از علماي درجه اول آن روزگار از محضر وي كسب علم نمودند.

وي در سال 1314 قمري وفات يافت و در تكيه كازروني مدفون گرديد.

آيت الله سيد محمدرضا خراساني

فرزند حاج سيد جواد، فقيه و عالم محقق، رئيس حوزه

ص: 436

اصفهان و باني كتابخانه مدرسه صدر بازار اصفهان و وي آخرين رئيس حوزه علميه اصفهان در قبل از انقلاب بود.

كه به سال 1379 قمري وفات يافت و در تكيه فاضلان به خاك سپرده شد.

شيخ عبدالكريم گزي

فرزند ملا مهدي، عالمي جليل و فقيه، دانشمند علم رجال، اديب شاعر، صاحب آثار علمي متعدد كه معروفترين آنها كتاب «تذكره القبور» مي باشد. وي عمري را به زهد و ساده زيستي سپري كرد.

و به سال 1339 قمري وفات يافت و در تكيه كازروني به خاك سپرده شد.

آيت الله شهيد اشرفي اصفهاني

نماينده امام (ره) و امام جمعه كرمانشاه كه سرانجام در محراب نماز جمعه به دست منافقين كور دل به شهادت رسيد از آخرين صحبت هاي ايشان اين بود كه فرمودند: «اميدوارم چهارمين شهيد محراب باشم»

شهادت: 23 / 7 / 61 مسجد جامع كرمانشاه مدفن: گلستان شهداي اصفهان

ميرزا جمال الدين كلباسي

فرزند ابوالمعالي، فقيه و مجتهد كامل و جليل القدر مولف آثار: الف) تلخيص الهيه ب) اصول فقه و آثار ديگر وي و برادرش در اصفهان از لحاظ زهد و تقوي به سلمان و ابوذر زمان معروف بودند. ايشان نيز مانند پدر گوشه نشين بود و در تمام مدت عمر دقيقه اي از تأليف و تدريس و عبادت غافل نبود. نماز ايشان از زبده ترين جماعات اصفهان محسوب مي شد.

متوفي 1350 قمري ايشان در تكيه كلباسي مدفون مي باشند.

سيد محمد لطيف خواجويي

فرزند محمد شفيع، عالم فاضل كه در زهد و تقوي زبانزد خاص و عام بود. وي كوشش بسياري در امر به معروف و نهي از منكر داشت.

وي به سال 1378 قمري وفات نمود و در تخت

ص: 437

فولاد در تكيه اي كه به نام ايشان معروف است دفن شد.

سيد محمد صادق مدرس خاتون آبادي

فرزند مرحوم حاج ميرزا حسين نايب الصدر عالم فقيه و مجتهد بزرگوار از شاگردان برجسته آخوند خراساني كه در 20 صفر 1348 قمري وفات يافت.

و در تخت فولاد اصفهان به خاك سپرده شد. (تكيه سيد العراقين)

سيد محمدرضا خراساني

فرزند حاج سيد جواد، فقيه و عالم محقق، رئيس حوزه اصفهان و باني كتابخانه مدرسه صدر بازار اصفهان و وي آخرين رئيس حوزه علميه اصفهان در قبل از انقلاب بود.

كه به سال 1379 قمري وفات يافت و در تكيه فاضلان به خاك سپرده شد.

سيد صدرالدين كوپايي

فرزند سيد حسين طباطبائي متوفي 1372 قمري فقيه و حكيم بزرگوار، عالم رباني، مفسّر و اديب و صاحب آثار ارزنده فراوان كه هر كدام از آن موقعيت بالاي علمي را نشان مي دهد.

وي در نهايت قناعت و عزّت نفس زيست و سرانجام به سال 1372 قمري وفات نمود و در تكيه بروجردي مدفون گرديد.

شيخ احمد مشكات

واعظ صالح ملا احمد مشكات فرزند ملا محمد هاشم، در خانواده روحاني در اصفهان به دنيا آمد.

وي در 25 ذي القعده 1359 قمري فوت و در سكوي شرقي بيرون تكيه بروجردي به خاك سپرده شد.

سيد محمدعلي مباركه اي

عالم فرزانه، اديب بزرگوار و واعظ شهير. صاحب آثار متعدد از جمله كتاب تاريخ اصفهان در 5 جلد است. در اشعارش صفايي تخلص مي نمود. اين عالم و اديب گرانمايه در سال 1365 قمري وفات نمود و در تكيه تويسركاني به خاك سپرده شد.

شيخ محمود مفيد

عالم و فقيه كامل و حكيم بزرگوار و مدرس فلسفه و حكمت كه در زهد و عبادت

ص: 438

و تقوي كم نظير بود. عمري را به قناعت و ساده زيستي نفس گذارنده و در عين گمنامي زندگي مي كرد. وي دانشمندي خوش بيان و خوش محضر و عابدي دائم الذكر بود.

اين فقيه عاليقدر به سال 1382 قمري وفات نمود و در تكيه بيدآبادي دفن شد.

حاج سيد محمد مقدس

فرزند سيد عبدالحسين حسيني عالم و فقيه عاليقدر اصفهان كه پس از اخذ درجه اجتهاد در اصفهان به تدريس علوم و ترويج معارف ديني پرداخت. وي نماينده آيت الله العظمي بروجردي در شهر اصفهان بود. كتابخانه اي مهم و معتبر از كتب خطي و چاپي فراهم آورده بود كه پس از درگذشت ايشان به كتابخانه اعظم قم انتقال يافت. از آثار وي كتاب الاوائل، تقريرات فقهي، كتاب الاواخر، نصايح لقمان مي باشد،

اين فقيه عاليقدر به سال 1378 قمري وفات يافت و در تخت فولاد (تكيه مقدس) مدفون شد.

سيد محمد نجف آبادي

فرزند سيد محمدحسين حسيني، متوفي 1358 قمري مشهور «مدرس»، مجتهد اصولي و از علماي طراز اول اصفهان مي باشد.

وي عالمي خوش اخلاق و وارسته بود و پس از وفات در تكيه سيد العراقين به خاك سپرده شد.

سيد حسين نايب الصدر

عارف و فقيه وارسته، از فقها و مجتهدين اصفهان در عصر قاجار و از شاگردان برجسته شيخ مرتضي انصاري كه در سرداب تكيه خاتون آبادي مدفون مي باشد.

مدفون 1326 هجري قمري

شيخ محمدباقر فقيه ايماني

عالم بزرگوار، مفسّر محدث و فقيه محقق، از دانشمندان معاصر اصفهان كه بيش از هفتاد جلد كتاب تأليف نموده و موضوع بسياري از آنها درباره زندگي و خصال حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشرّيف مي باشد از جمله كتابهايش «شيوه

ص: 439

هاي ياري قائم آل محمد عليهم السلام» مي باشد.

وي به سال 1370 قمري درگذشت و در تكيه كازروني دفن شد.

محمدحسين كازروني

وي از بازرگانان متدين و نيكو كار اصفهان بود كه آثار خيريه بي شماري در شهر اصفهان و به خصوص در تخت فولاد از وي به يادگار مانده است. در نهضت مشروطه با علماي بزرگ اصفهان همچون حاج آقا نورالله اصفهاني همكاري داشت. و به تأسيس شركت اسلاميه كه به منظور تبليغ و حمايت از كالاهاي داخلي در برابر كالاهاي خارجي با مراجع و علماي بزرگ آن دوره همراهي نمود. وي در سال 1351 قمري درگذشت و در اين تكيه دفن شد.

در سال 1363 قمري استخوانهاي او را به نجف اشرف منتقل كرده و در آن مزار مقدس دفن نمودند.

زين العابدين رضوي

عالم و فقيه بزرگوار، متوفي 1307 قمري مؤلف كتاب «حسام الشريعه». وي از جمله افرادي بود كه شرف ملاقات با امام زمان عليه السلام را درك نمود و صاحب كرامات و مستجاب الدعوه بود كه

در تكيه خانوادگي رضوي پايين تر از تكيه كلباسي مدفون است.

شيخ محمود سالك

عالم صالح، واعظ پرهيزگار. از محضر بزرگاني همچون شيخ عبدالكريم حائري كسب علم نمود. او به راستي سالك راه حق بود و الحق مي توان او را مسلمان حقيقي دانست.

متوفي 1389 قمري مدفون در تكيه لطيف خواجويي

سيد عبدالغفار تويسركاني

فرزند سيد محمدحسين حسيني، علامه جليل، فقيه و مجتهد عالي مقام جامع علوم معقول و منقول كه از محضر بزرگاني همچون آقا سيد محمد شهشهاني و ملا حسينعلي تويسركاني و... كسب علم نمود. وي يكي از مشوّقين صاحب روضات در تأليف كتاب ارزشمند

ص: 440

خويش «روضات الجنات» بوده و خود نيز صاحب آثار ارزشمندي همچون: حواشي بر اسفار، حاشيه بر شرح اشارات حاشيه بر شرايع و... مي باشد.

وي به سال 1319 قمري وفات نمود محل مزارش به نام وي به تكيه عبدالغفار تويسركاني مشهور شد.

ميرزا محمد باقر تويسركاني

فرزند حاج ميرزا عبدالغفار از علما و فقهاي پرهيزگار و صاحب آثار ارزشمندي چون: حواشي بر تفسير روح البيان روض الجنان في حالات صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشرّيف مشكاه الضياء در احوال حضرت زهرا عليها السّلام مي باشد.

متوفي:1374 قمري مدفون در تكيه تويسركاني

سيد محمد صادق صديق الاطباء

مشهور به دكتر لقماني، از شاگردان خاص شيخ عبدالكريم گزي به تشويق ايشان براي تحصيل علم پزشكي به مدرسه دارالفنون تهران رفت و طبيبي حاذق و سرشناس گرديد. ايشان جهت مداواي فقرا حق طبابت دريافت نمي كرد و حتي به آنها كمك مالي نيز مي نمود. صديق الاطباء اعتقاد داشت طبابت عبادت است نه تجارت و خود نيز بدين سان عمل مي نمود.

متوفي: 1374 هجري قمري مدفون در شرق تكيه كازروني

جلال الدين همايي

دانشمند برجسته و اديب توانا، متخلص به طرب از شعراي بزرگ روزگار خويش بود. وي كتابهاي زيادي به رشته تحرير آورد كه از آن جمله مي توان به الف) تاريخ ادبيات فارسي در پنج جلد ب) تاريخ اصفهان در ده مجلد ه) ديوان اشعار و... اشاره نمود. از اشعار او كه در روزهاي آخر عمرش سرود:

«پايان شب سخن سرايي

مي گفت ز سوز دل همايي/

فرياد كزين رباط كهگل

جان مي كنم و نمي كنم دل/

متوفي:1400 هجري قمري مدفون در گلستان شهداء

سيد مصلح الدين مهدوي

فرزند شهاب الدين نحوي، متوفي 1374 شمسي

ص: 441

از مورخان و بزرگان علم رجال. از معلمين دلسوز و متدّين شهر اصفهان، صاحب آثار متعددي در شرح حال رجال و تاريخ و فرهنگ اصفهان و كتاب «سيري در تخت فولاد اصفهان» از آثار برجسته وي مي باشد.

اين محقق ارجمند در تكيه خانوادگي مهدوي مدفون مي باشد.

ميرزا حسن خان جابري انصاري

مورخ محقق و اديب فرزانه، ملقب به «صدر الادباء» وي در اصفهان از محضر بزرگاني چون آقا سيد محمدباقر درچه اي و آخوند كاشي كسب علم نمود. وي نويسنده آثار مهمي چون: الف) تاريخ اصفهان و ري و همه جهان ب) تاريخ نصف جهان و همه جهان ج) آگهي شهان از كار جهان د) آفتاب درخشنده و آثار ديگر است. وي جزو مفسرين قرآن و همچنين مشروطه خواهان اصفهان مي باشد.

متوفي: 1376 هجري قمري مدفون در تكيه بابا ركن الدين

ركن الملك

از بزرگان سياسي خوشنام و نيكوكار در دوره قاجاريه، متخلص به «خلف». به همت ايشان بسياري از كتب ديني چاپ گرديد. وي نسبت به علما، عرفا و مستمندان نهايت ارادت را ابراز مي نمود. علاوه بر اين در قضاياي سياسي عصر مشروطيت از رجال صاحب نفوذ و تأثيرگذار بود. او در خانه خود انجمن شعرا را بر پا مي كرد. از وي آثار خيريه بسياري به ويژه در تكاياي تخت فولاد به يادگار مانده است.

متوفي: 1331 هجري قمري مدفون در مسجد ركن الملك

ميرزا علي مشفقي

شاعر و اديب برجسته كه در علم رياضي و نجوم صاحب نظر بود. وي در سال 1357 شمسي وفات يافت و در تكيه گلزار به خاك سپرده شد.

مرحوم ثقه المحدثين شيخ لطف الله شمس الواعظين ريزي

فرزند عبدالحسين، فاضل زاهد، واعظ متقي از منبريان معروف

ص: 442

اصفهان در حدود سال 1288 قمري متولد گرديده مادرش دختر علامه عبدالوهاب ريزي، خواهر علامه فقيه آقا شيخ مرتضي ريزي رحمه الله عليه بوده... او در محضر آقا سيد محمود كليشادي عليه الرحمه و آقا سيد محمدباقر درچه اي كسب فيوضات كرده. منابرش مشتمل بر مواعظ كافيه از حديث و اخبار و نصايح و اندرز بوده و خود بدانچه مي گفت معتقد و عامل بود در 7 شوال 1356 وفات يافته و در بيرون بقعه تكيه ريزي تخت فولاد مدفون گرديد چندين كتاب در مواعظ و آداب نوشته كه آنها را بعداً شمس طالعه ناميدند.

نقل از تذكره القبور صفحه 468

عباس خان شيدا

شاعر اديب، متخلص به شيدا. وي سال ها در اصفهان با انجمن ادبي كه تأسيس كرده بود. شعرا را دور هم جمع مي كرد و به ترويج شعر و ادب مي پرداخت. شيدا مدير «مجله دانشكده» بود.

متوفي به سال 1369 هجري قمري مدفون در تكيه سيد العراقين

ميرفندرسكي

فرزند ميرزا بيك بن سيد صدرالدين موسوي استرآبادي. عالم عارف، اديب و شاعر، حكيم و فيلسوف عصر صفوي كه در رونق و اعتبار بخشيدن به مكتب فلسفي اصفهان سهم بسزا داشت.

وي به سال 1050 قمري وفات نمود و در تخت فولاد به خاك سپرده شد كه محل مزارش به تكيه ميرفندرسكي معروف مي باشد.

آيت الله شيخ محمد حسين فشاركي

فرزند محمدجعفر، عالم و فقيه عاليقدر و از مجتهدين صاحب فتوي، كه در فقه و اصول استاد و در تقوا و زهد نزد مردم مشهور بود. وي در امر به معروف و نهي از منكر تلاش بسيار مي نمود.

اين فقيه عاليقدر در سال 1353 قمري درگذشت

ص: 443

و در تكيه ريزي به خاك سپرده شد.

سيد آقاجان نوربخش

عالم فاضل واعظ كه در تدريس مغني و مطول به گواهي عموم روحانيون اصفهان منحصر به فرد و در درجه اول بود.

عده زيادي از فضلا در درس وي حاضر مي شدند علاوه بر مقام علمي و تسلط بر مطالب، داراي قدرت زيادي در فن خطابه بود و از بزرگان اهل منبر محسوب مي شد.

آخوند كاشي

حكيم و عارف بزرگ اواخر عصر قاجار كه در حكمت و فلسفه، فقه و اصول ادبيات و رياضي استاد مسلم بود. جمع بسياري از علماي ايران از وي كسب علم نمودند. ايشان در زهدو عبادت نيز بي نظير بود. از وي حالات غريب و مكاشفاتي نقل شده كه همگي دلالت بر عظمت روحي آن بزرگوار است.

اين عالم عارف به سال 1333 قمري وفات يافت و در تكيه ملك دفن شد.

مير سيدعلي آيت نجف آبادي

عالم فاضل، فقيه برجسته و مجتهد ژرف انديش كه در اواخر عمر كمتر فقيهي به جامعيت او بود. در فقه و اصول و حكمت و خصوصاً كلام بسيار ماهر بود. در نهايت قناعت و ساده زيستي زندگي مي كرد. بيشتر منابرش را به ولايت ائمه اطهار صلوات الله عليهم برگزار مي نمود. با اينكه مجتهدي بزرگ و فقيهي عالي قدر بود با مردم نشست و برخاست بسيار داشت. همه ساله در ماه رمضان در مدرسه صدر جلسه ي تفسير قرآن برگزار مي نمود. و بسياري از علما از محضر او كسب علم مي نمودند. از آثارش حاشيه بر حاشيه آقا ضياء الدين عراقي بر كفايه را مي توان نام برد. از شاگردان ايشان مي توان به:

ص: 444

حاج ميرزا علي آقا شيرازي، مير سيد علي علامه فاني، بانو امين و شهيد سيد ابوالحسن شمس آبادي اشاره نمود.

متوفي 1362 هجري قمري مدفون در تكيه تويسركاني مفتاح الفلاح و مصباح النّجاح في شرح دعاء الصّباح للعلامه المحقق محمد اسماعيل بن الحسين بن محمّد رضا المازندراني الخواجوئي المتوفي سنه 1173 هجري قمري تحقيق السّيد مهديّ الرّجائي

فاتح الملك

از آزاديخواهان صدر مشروطيت و از اعضاي انجمن ولايتي اصفهان در دوره دوم مجلس شوراي ملي وكيل مردم اصفهان بود.

او در تكيه ريزي مدفون مي باشد.

ميرزا ابوالهدي كلباسي

فرزند ابوالمعالي، از فقها و علماي برجسته ي اصفهان به ويژه در علم رجال و درايه استاد كم نظيري بود. مولف آثار ارزشمندي چون بدر التمام و سماء المقال در علم رجال كه سي سال براي تأليف آن زحمت كشيد. وي به مكاشفات و حالات روحاني نيز دست يافته بود. ابوالهدي عقيده داشت ثبت و ضبط معجزات و كرامات اهل بيت عليهم السّلام ثواب دارد. از اين رو آنچه را مي شنيد با حفظ سند جمع آوري مي كرد.

متوفي 1356 قمري مدفون در تكيه ي كلباسي

ملا محمد همامي

فرزند ملاحسن عالم فاضل و اديب گرانمايه و از مفاخر علمي اصفهان كه در صفر 1400 قمري به ديار باقي شتافت و در تكيه بروجردي به خاك سپرده شد.

حاج آقا رضا هرندي

سيد محمد رضا حسيني هرندي، از وعاظ مشهور اصفهان كه با صداي دلنشين و منابر پر شورش، افراد زيادي را به سمت خود جذب مي كرد. ايشان يك بار توسط دشمنان دين (بهاييان) تهديد به مرگ شده بودند كه توسط امام زمان عليه السّلام نجات يافتند.

متوفي 1360 شمسي

ص: 445

مدفون در گلستان شهداء

شيخ مرتضي حجت نجفي

فرزند شيخ جمال الدين نجفي، و داماد شيخ محمد تقي نجفي (آقا نجفي) ملقب به «عماد الاسلام» عالم فاضل، محبوب و خوش اخلاق كه مورد علاقه و احترام مردم بود. نزد علماي اصفهان از جمله حاج آقا منيرالدين بروجردي حاج مير محمد صادق خاتون آبادي حاج آقا نور الله نجفي و پدر بزرگوار خويش شيخ جمال الدين نجفي كسب علم نمود. وي در تمام طول عمر را با اخلاق فاضله و سخنان دلنشين موعظه مي نمود. مردم از هر طبقه و گروهي به او و سخنانش علاقه داشتند.

متوفي 1386 قمري مدفون در تكيه حجت الله نجفي

شيخ محمد حسين اشني قوچاني

مجتهد برجسته و فقيه زاهد ايشان به تهجد و نماز شب تاكيد بسيار داشت و در اين خصوص كرامتي از ايشان نقل شده است. وي صاحب آثار ارزشمندي مي باشد.

متوفي 1375 قمري مدفون در تكيه كازروني

سيد عطاء الله امامي

زندگي نامه

سيد عطاء الله درب امامي حسيني فرزند آقا سيد محمد، عالم پرهيزگار، از سادات درب امامي كه نسبت ايشان به امامزاده درب امام منتهي مي شود. وي نزد علماي بزرگي چون آخوند كاشي و شيخ محمد رضا نجفي كسب علم نمود.

متوفي 1387 شمسي مدفون در تكيه فاضل سراب

خاندان امامي

محلّ سكونت

خاندان امامي از زمان هاي دور در محلّه درب امام اصفهان سكونت داشته، و اكنون نيز شماري از آنها در اين محلّه سكونت دارند؛ مرحوم حاج سيّد محمّد حسين نيز يكي از چهره هاي برجسته خاندان علمي امامي است كه در همين محلّه قديمي سكونت داشته است. محلّه درب امام اصفهان، يكي از محلّه هاي بسيار قديمي اصفهان است كه در محلّه بزرگتري به نام «سنبلستان» واقع شده

ص: 446

است. قدمت سنبلستان به پيش از اسلام مي رسد، چنانچه كوشك ها و قصرهاي بزرگان ساساني در اين منطقه بوده است. اين محلّه در قرون اوليّه اسلامي رونق داشته و وقتي سعيد بن جبير در سال 81 ه ق همراه عبدالرحمن اشعثي به اصفهان آمد، مكاني را كه اكنون در ضلع غربي صحن شمالي امام زاده درب امام قرار دارد و مسجد سعيد بن جبير ناميده مي شود، محلّ عبادت خود قرار داد. لازم به ذكر است كه: امام زاده درب امام مدفن سه نفر از امام زادگان عظيم الشأن به نام هاي: 1-امام زاده سيّد ابراهيم طباطبايي از نبيره هاي حسن مثنّي فرزند امام حسن عليه السلام 2-سيّد حسن فرزند سيّد ابراهيم طباطبايي 3-ابوالحسن علي ملقّب به زين العابدين، مي باشد (11).

شهرت

مرحوم حاج سيّد محمّد حسين امامي، يكي از واعظان شهير و محدّثانِ خبير آن زمانِ اصفهان بود؛ وي ويژگي هايي داشت كه كمتر در شخصي يكجا به چشم مي خورد. او علاوه بر معلومات بسيار و احاطه بر آيات قرآن و روايات معصومين عليهم السلام، در فنّ خطابه استادي بي نظير بود، و چهره جذّاب و صداي زيبايي نيز داشت؛ كه همه و همه مواردي بود كه موجب شهرت و موفقيّت او در اصفهان گرديد، و اين شهرت به جايي رسيد كه مرجع نامدار مرحوم آقا شيخ محمّد تقي مسجد شاهي معروف به» آقا نجفي «، ايشان را براي سخنراني در مجالس مهمّ آن زمان دعوت مي كرد (12). ولي شهرت مرحوم حاج سيّد محمّد حسين خاصّ به شهر اصفهان نبوده، بلكه زماني ايشان در شهر مقدّس مشهد در مسجد گوهرشاد به ايراد خطابه و سخنراني مي پردازد، كه سخنان وي بسيار مورد توجّه

ص: 447

مردم و به ويژه متولّي آن وقتِ آستان قدس رضوي قرار مي گيرد (13)، و وي به ايشان در ضمن لوح تقديرنامه اي، لقب» قوام المحدّثين «را اعطاء مي كند، كه از آن زمان به بعد مرحوم حاج سيّد محمّد حسين در نزد عامّه مردم به» حاجي قوام «معروف و مشهور مي شود. علاوه بر اين، متولّي آستان قدس رضوي هر سال از مرحوم قوام براي سخنراني در مسجد گوهرشاد دعوت به عمل مي آورده و هدايايي نيز از طرف آستانه به ايشان اعطاء مي نموده است (14).

خاندان علمي

پدر: مرحوم آقا سيّد عبدالباقي امامي وي از علماء مورد احترام بوده، و در مقامات علمي به مرتبه اي بلند دست يافته، و مستجاب الدعوه بوده و دعايي كه در مورد اولاد و نسل خود كرده به هدف اجابت رسيده است. آن بزرگوار در حرم امام حسين عليه السلام، بالاي سرِ مطهّر) در فاصله تقريبا پنج متري (دفن شده، و به شرف قرب به حريم حسيني نائل گرديده است (15). جدّ أعلي: آقا سيّد علي امامي العريضي وي يكي از مهمترين چهره علمي خاندان امامي، و از شاگردان محقّق نامدار و استاد الكلّ آقا حسين خوانساري رحمه الله، و نيز علّامه مجلسي قدس سره بوده است. او تأليفات و آثار علمي بسياري از خود به يادگار گذاشته، كه بعضي از آن ها بدين قرار است: 1-التراجيح در فقه، كه چند جلد بزرگ بوده و در آن اقوال فقهاء و عبارات آنها را آورده است (16). 2-ترجمه كتاب شفاء شيخ الرئيس بوعلي سينا، به فارسي (17). 3-ترجمه كتاب اشارات شيخ الرئيس بوعلي سينا، به فارسي (18). 4-كتاب هشت بهشت، كه شرح و ترجمه هشت كتاب از كتاب هاي

ص: 448

حديث شيعه است به فارسي؛ مؤلّف در مقدّمه» جنّه الفردوس «كه نخستين كتاب از اين هشت كتاب است، پس از ذكر نام» سلطان سليمان پادشاه الحسينيّ الموسويّ الصفويّ بهادر خان «گويد: بنابراين داعي دوام دولت قاهره-كه أبًا عن جدّ مشمول عواطف سلطاني است-به شرح و ترجمه هشت كتاب حديث به اين ترتيب پرداخته، به» هشت بهشت «موسوم ساخت... جنّه الفردوس، شرح من لايحضره الفقيه؛ جنّه الخلد، شرح كافي؛ جنّه النعيم، شرح تهذيب؛ جنّه المأوي، شرح استبصار؛ جنّه المقام، شرح كمال الدين و تمام النعمة؛ جنّه الصدق، شرح أمالي (19)؛ جنّه عدن، شرح علل الشرائع؛ جنّه السلام (20)، شرح عيون أخبار الرضاعليه السلام (21). 5-جامع سليماني؛ كتابي است ارزشمند و منحصر به فرد كه در آن احاديثي برگزيده در شرح احوال انبياء و ائمّه طاهرين عليهم السلام و اخلاق اسلامي آمده است. آغاز كتاب: داعي دوام دولت قاهره سيّد علي بن سيّد محمّد الحسينيّ الإماميّ... بعد از شرح كتاب موسوم به» هشت بهشت «... حديث چند كه بر غرايب حكايات و دقايق روايات مشتمل است، در اين رساله كه موسوم است به» جامع سليماني «در سلك تقرير و نظم تحرير درآورد (22). 6-مجمع البحرين؛ موضوع اين كتاب حديث است كه مؤلّف در مقدّمه دو كتاب خود: جنّه الفردوس و جنه السلام، به نام اين كتاب اشاره نموده، و مي نويسد: در چهل و پنج مجلّد مي باشد (23). 7-تذكره امامي؛ وي در اين كتاب احكام فقهي فتوايي را از كتاب طهارت تا ديات به روش تقسيم بندي كتاب شرايع الاسلام به جهت خواص و عوام به فارسي نگاشته است و گاهي به ادلّه نيز اشاره مي نمايد. آغاز كتاب: الحمد

ص: 449

للَّه فتاح القلوب مناح الغيوب، والصلوه و السلام علي صفيّه المحبوب و نبيّه المربوب (24). 8-ثقه الاماميّة؛ اين كتاب به زبان عربي و در موضوع فقه نگاشته شده است. آغاز كتاب: الحمد للَّه العليّ الأعلي و الصلوه و السلام علي محمّد خير الوري و عليّ و عترتهما (25). 9-السعاده الإماميّة؛ اين كتاب گزيده و ترجمه اي است از خصال شيخ صدوق رحمه الله؛ مؤلّف رواياتي از اين كتاب انتخاب و با حذف سند به فارسي ترجمه نموده است. (26)

سال وفات اين عالم فاضل معلوم نيست، امّا مرحوم ميرزا عبداللَّه افندي اصفهاني در كتاب» رياض العلماء «در ضمن شرح احوال وي مي نويسد:»... و مات هذا السيّد في هذه الأعصار باصفهان «(27)؛ كه شايد بعضي با توجّه به اين عبارتِ مرحوم افندي، درگذشت وي را حدود سال 1120 ه ق دانسته اند (28).

مدفن اين عالم ربّاني نيز متأسّفانه مشخّص نيست، ولي به گمان بعضي در صحن درب امام يا رواق آنجا مي باشد (29). جدّ مادري: مرحوم ميرزا سيّد محمّد باقر حسيني عاملي وي فرزند سيّد عليرضا، فرزند محمّد باقر حسيني عاملي اصفهاني، معروف به» پيشنماز «، از علماء بزرگوار اصفهان و امام جماعت مسجد جامع جديد عبّاسي بوده است. از خدمات او اينكه: كتاب هاي بسياري از اخبار و غيره را وقف طلّاب علوم دينيّه نمود، كه مقداري از آن تاكنون باقي مانده است (30). صاحب عنوان از شاگردان مرحوم آقا حسين محقّق خوانساري بوده، و نيز مجاز از وي به اجازه روايتي است كه به تاريخ جماداي دوم يكهزار و هشتاد و هشت، نوشته شده؛ محقّق خوانساري در اين اجازه وي را چنين ستوده:» السيّد النجيب الحسيب

ص: 450

الفاضل الكامل التقيّ النقيّ الورع المتوقد الزكيّ سالك مسالك الرشاد، ناسك مناسك التقوي و السداد السيّد محمّد باقر بن السيّد المرحوم السيّد عليرضا... «(31). او از شاگردان علّامه مجلسي رحمه الله نيز بوده، و پس از آنكه در نزد وي بسياري از مسائل و احكام و اخبار ائمّه اطهارعليهم السلام را مي خواند، علّامه براي او اجازه مبسوطي به تاريخ ششم ذي الحجّه يكهزار و هشتاد و هفت مي نويسد و از او چنين ياد و ستايش مي كند:»... لمّا كان السيّد الأيد الشريف المنيف الفاضل الكامل التقيّ الذكيّ الورع البارع الحسيب النسيب النجيب، فرع الشجره الطيّبه المحمّديّه و غصن الروحه العليه العلويّة... ممّن وفّقه اللَّه تعالي لصرف عنفوان شبابه في تحصيل العلوم الدينيّه مهذّبًا للأخلاق النفسانيّة، ملازمًا للأعمال المرضيّة، ملتزمًا صرف باقي عمره في ازدياد العلوم و تحقيق الأحكام و هدايه البريّه و ارشاد الأنام و نشر الأحاديث النبويّه والآثار الإماميّة، وقد شرفت برهه من الزمان بصحبته... «(32). همچنين مرحوم پيشنماز عاملي، اجازه روايت مبسوطي از مرحوم شيخ حرّ عاملي دارد به تاريخ يكهزار و هشتاد و هفت، كه نسخه اصل اين اجازه نامه همراه دو اجازه نامه ديگر مرحوم پيشنماز عاملي-كه از آن سخن گفتيم-و نيز اجازه وي به فرزندش سيّد عليرضا به تاريخ پنجم صفر يكهزار و يكصد و بيست و سه، منضمّ به مجلّدي از اصول كافي است كه آن را خود مرحوم پيشنماز وقف كرد و در خاندانش نگهداري مي شد تا آنكه به مدّت زماني پس از درگذشت مرحوم آقا سيّد محمّد مهدي نايب الصدر) از اعقاب مرحوم پيشنماز، متوفّي 1267 ه ق ((33) كتابخانه معتبر وي متفرّق گرديد و در اين اواخر نسخه

ص: 451

موقوفه ياد شده به كتابخانه الزهراء انتقال يافت (34). مرحوم ميرزا محمّد باقر عاملي سرانجام در سال يكهزار و يكصد و بيست و سه هجري قمري وفات كرد و در قبرستان تخت فولاد در تكيه آقا رضي، به خاك سپرده شد (35). بر سنگ قبر اين عالم فاضل، كه سنگ مرمر سفيد عالي تمام قد است (36)، با خطّ ثلث بسيار زيبا شبيه خطّ تلاميذ ميرزا احمد نيريزي، چنين نوشته شده: هو الباقي بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم» كلّ من عليها فان «لقد توفّي السيّد الأيد السند المسدّد المؤيّد الفاضل العالم العامل التقيّ النقيّ قدوه الزهّاد و أسوه العباد و مقتدي العباد و هاديهم إلي طريق الرشاد الواصل إلي رحمه ربّه الغافر الغنيّ السيّد محمّد باقر الحسينيّ الإمام الجماعه في الجامع الجديد الكبير العبّاسي في شهر شوّال من شهور سنه ثلث و عشرين و مائه فوق الألف من الهجره المقدّسة، و صار تاريخ وفاته تلك الفقره الشريفة «دخل سيّد بالجنّه بغير حساب في 1123. » (تاريخ كتابت و حجّاري سنگ لوح در سنه 1194 مدّتي بعد از وفات اوست).

فرزندان

مرحوم قوام المحدّثين داراي هفت پسر و دو دختر بوده كه عبارتند از: 1-خطيب توانا مرحوم حاج سيّد أبوالفضل امامي واعظ جليل و خطيب فاضل، معروف به» مشكوه الواعظين «، كه در ميان اهل منبرِ اصفهان از شهرت بسياري برخوردار بوده؛ صداي زيبا و حُسن خُلق و چهره مليح او نقش بسياري در شهرت و موفّقيت او داشته است. مرحوم قوام المحدّثين تاريخ تولّد فرزندان خويش را در برگ پاياني قرآني كه به سال 1286 ه ق چاپ سنگي شده، ثبت و ضبط نموده، و سال

ص: 452

تولّد مرحوم مشكوه را با اين عبارات زيبا چنين نوشته است: بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم، تاريخ تولّد نور چشم كرام چاكر آستان ملك پاسبان حضرت أبا عبداللَّه الحسين روحنا فداه آميرزا ابوالفضل روز پنجشنبه چهاردهم شهر جمادي الأولي تقريبا نيم ساعت به ظهر مانده سنه 1317، خداوند قدمش را ميمون و مبارك بگرداند، مع طول عمر و وسعت رزق، علم و عمل و فضل و شرف بحقّ محمّد و آله الأطهار. سرانجام اين خطيب شهير و توانا، و خدمتگزار با اخلاصِ آستان مقدّس حسيني، پس از هفتاد و پنج سال عمرِ پر خير و بركت، در روز عيد قربانِ سال يكهزار و سيصد و نود و دو هجري قمري جان به جان آفرين تسليم گفت و سپس در قبرستان تخت فولاد در تكيه فاضل سراب) در يك محوّطه روبازي كه به اين تكيه ملحق گشته (به خاك سپرده شد. بر سنگ مزار ايشان كه از جنس مرمر است، اين عبارات نوشته شده: هو الحيّ الّذي لا يموت وفات مرحوم مغفور مبلّغ شهير و خطيب توانا ثقه المحدّثين و قدوه الذاكرين حاج سيّد ابوالفضل الملقّب بمشكوه الواعظين حشره اللَّه مع مولاه أبي عبداللَّه الحسين عليه السلام في يوم عيد الأضحي سنه 1392 ه ق. 2-مرحوم حاج سيّد اكبر وي در اصفهان روز چهارشنبه سيزدهم محرّم الحرام سال 1322 ه ق متولّد، و در سال 1382 ه ش در اصفهان وفات يافت و در باغ رضوان قطعه 3 بلوك 4 به خاك رفت. اين سيّد جليل القدر از دوستان بسيار صميمي و مورد اعتماد مرحوم آيه اللَّه حاج سيّد محمّد رضا شفتي) متوفّي 3 ذي الحجّه 1396

ص: 453

ق (بودند، كه به مدّت چند سال در منزل ايشان به ثبت و ضبط امور راجع به موقوفات مسجد سيّد اصفهان اشتغال داشتند. 3-مرحوم حاج سيّد روح اللَّه او در روز سه شنبه سوّم رجب المرجّب سال 1325 ه ق، متولّد، و سرانجام در روز جمعه 19 رجب سال 1423 ه ق وفات يافت و در باغ رضوان اصفهان قطعه 5 بلوك 1 به خاك سپرده شد. 4-مرحوم حاج سيّد ذبيح اللَّه وي در سيزدهم محرّم الحرام سال 1329 ه ق متولّد، و در سال 1376 ه ش وفات يافت و در باغ رضوان اصفهان قطعه 5 بلوك 2 مدفون گرديد. 5-مرحوم حاج سيّد رضا او در روز جمعه نهم جمادي الثانيه سال 1333 ه ق، متولّد شد، و سرانجام در سال 1373 ه ش در تهران دار فاني را وداع گفت و در بهشت زهراء مدفون گرديد. 6-آقاي حاج سيّد اسد اللَّه-سلّمه اللَّه-متولّد به سال 1299 ه ش، اين بزرگوار اكنون-بحمداللَّه-در قيد حيات مي باشند و در تهران ساكن هستند؛ ما در اين شرح حال استفاده فراوان از اطّلاعات ايشان در مورد مرحوم پدرشان برديم، كه بدين وسيله از ايشان تشكّر مي نماييم. 7-آقاي حاج سيّد جعفر-سلّمه اللَّه-

متولّد به سال 1301 ه ش، ايشان نيز اكنون-بحمد اللَّه-در قيد حيات مي باشند و ساكن شهر تهران هستند؛ و اطّلاعات گران بهايي راجع به مرحوم پدرشان در اختيار ما قرار دادند، كه صميمانه از ايشان تشكّر مي كنيم. 8-مرحومه علويّه محترمه گوهر بيگم همسر ابن عمّ گرامي خود مرحوم آيه اللَّه حاج سيّد عطاء اللَّه فقيه امامي، كه از ايشان دو فرزند پسر يكي: مرحوم آيه اللَّه حاج سيّد

ص: 454

احمد فقيه امامي) متوفّي 10 جمادي الثانيه 1414 ه ق، مدفون در جوار امام زاده ابوالعبّاس (، و ديگري حضرت آيه اللَّه حاج سيّد حسن فقيه امامي-دام ظلّه العالي-و چهار دختر باز ماند. اين بانوي مكرّمه در پنجم صفر المظفّر 1320 ه ق چشم به جهان گشود، و سرانجام در 22 جمادي الأولي 1412 ه ق وفات يافت، و در جوار امام زاده عظيم الشأن ابوالعباس، واقع در خوراسگان از محلّات شرقي اصفهان، به خاك سپرده شد. 9-علويه محترمه همسر مرحوم حاج ميرزا حسن شكراني.

وفات و مدفن

سرانجام حاج مير محمّد حسين امامي العريضي، ملقّب به» قوام المحدّثين «، در روز نهم ماه شعبان المعظّم سال يكهزار و سيصد و چهل و شش هجري قمري، در حالي كه بيش از پنجاه سال از عمر پر بركتش گذشته بود، در اصفهان وفات يافت و در قبرستان تخت فولاد اصفهان در تكيه» فاضل سراب «به خاك سپرده شد. مرحوم آيه اللَّه حاج سيّد احمد فقيه امامي قدس سره) متوفّي 10 جمادي الثاني 1414 ه ق (نواده دختري مرحوم قوام المحدّثين، در يكي از سخنراني هاي خود كه اتّفاقا در آخرين ماه رمضان عمر شريفشان ايراد شده، از لحظه هاي پاياني عمر جدّ مادري خود چنين حكايت كرده اند:» مرحومه مادر من مي گفتند: وقتي پدرم مي خواستند از دنيا بروند، بيست و چهار ساعت بيماريشان بيشتر طول نكشيد، حدود ده تا دوازده ساعت بيهوش كامل بودند و هيچ سخن نمي گفتند؛ و در حالي كه سرِ ايشان در دامن فرزندشان بود، ناگهان ديدم ايشان كه كاملا بيهوش بودند، از جاي خود برخواسته و دست بر سينه گذاشته و گفتند:» السلام عليك يا ابا عبداللَّه

ص: 455

روحي لك الفداء «؛ همزه كلمه» فداء «را كه گفتند، مانند اين بود كه هزار سال است از دنيا رفته اند «. ايشان همچنين در ادامه سخنراني، اين حكايت خواندني را از جدّه خود نقل فرموده اند:» جدّه ما] يعني همسر مرحوم قوام المحدّثين[مي گفتند: يك ماه قبل از فوتشان شبي ديدم ناگهان از خواب بيدار شده و گفتند: مداد و كاغذي به من بدهيد. من هم از جا برخواسته و رفتم مداد و كاغذي آوردم؛ پس ايشان شروع به نوشتن شعري بر روي كاغذ كردند و بعد گفتند: اين شعر را بر قبر من بنويسيد. كه بعد از فوت ايشان آن شعر را بر روي قبرشان نوشتند، و آن شعر زيبا چنين است:

جان به حق واصل شد و من از پي جان مي روم

گر چه دشوار است ره ليكن من آسان مي روم/

پادشاها چشم اميدم به كس غير از تو نيست

خلعتم ز الطاف ده اكنون كه عريان مي روم/

در وفاداري مهر مصطفي و آل او

عمر شيرين صرف كردم همچو سلمان مي روم/

بر قبر مرحوم قوام المحدّثين كه از جنس كاشي لاجوردي است، چنين نوشته شده است: هو الحيّ الّذي لا يموت وفات مرحمت و غفران پناه، جنّت و رضوان آرامگاه، عمده الواعظين و أسوه الذاكرين السيّد السعيد الحاج مير محمّد حسين الإماميّ الملقّب بقوام المحدّثين في نهم شهر شعبان المعظّم سنه 1346.

فهرست منابع

11-زندگينامه آيه اللَّه چهار سوقي، حاج سيّد محمّد علي روضاتي، اصفهان، 1332. 12-زندگينامه علّامه مجلسي، سيّد مصلح الدين مهدوي، اصفهان، حسينيّه عماد زاده. 13-سيري در تاريخ تخت فولاد اصفهان، سيّد مصلح الدين مهدوي، اصفهان، انجمن كتابخانه هاي عمومي، تابستان 1370 ش. 14-شجره

ص: 456

نامه خاندان امامي، تصوير تهيّه شده از اصلِ موجود در كتابخانه الزهراء اصفهان. 15-شرح حال رجال ايران، مهدي بامداد، تهران، نشر زوّار، 1378 ش. 16-فرهنگ وتاريخ گز برخوار، دكتر سيّد سعيد الدين سجّادي جزي، اصفهان، نشر مقيم، شهريور 1381ش. 17-فهرست كتب خطّي اصفهان، سيّد محمّد علي روضاتي، اصفهان، مؤسّسه فرهنگي مطالعاتي الزهراء) س (، 1386 ش. 18-فهرست نسخه هاي خطّي سه كتابخانه اصفهان، رحيم قاسمي، قم، مجمع ذخائر اسلامي، 1386ش. 19-فهرست نسخه هاي خطّي كتابخانه آستان قدس رضوي، محمد آصف فكرت، مشهد، نشر كتابخانه آستان قدس رضوي، 1369ش. 20-فهرست نسخه هاي خطّي كتابخانه آيه اللَّه مرعشي نجفي، سيد احمد اشكوري، قم، نشر كتابخانه آيه اللَّه مرعشي نجفي، 1366 ش. 21-فهرست نسخه هاي خطّي كتابخانه تخصصي مركز تحقيقات دارالحديث، علي صدرايي خويي، قم، سازمان چاپ و نشر دارالحديث، 1384 ش. 22-فهرست نسخه هاي خطّي كتابخانه مدرسه صدر بازار، سيّد جعفر اشكوري، قم، مجمع ذخائر اسلامي، 1384 ش. 23-فهرست نسخه هاي خطّي كتابخانه مركزي دانشگاه تهران، محمد تقي دانش پژوه، تهران، نشر مركزي دانشگاه تهران، 1348ش. 24-فهرست نسخه هاي خطّي مكتبه الزهراء) س (، آيه اللَّه سيّد احمد فقيه امامي، قم، مجمع ذخائر اسلامي، 1385 ش. 25-فهرست نسخه هاي خطّي كتابخانه وزيري يزد، محمّد شيرواني، تهران، تابان، 1350 ش. 26-گنجينه آثار تاريخي اصفهان، دكتر لطف اللَّه هنرفر، اصفهان، انتشارات ثقفي، 1350ش. 27-مسائل عليّ بن جعفر و مستدركاتها، مشهد، المؤتمر العالمي لإمام الرضاعليه السلام، 1409 ق. 28-مصاحبه با حضرت آيه اللَّه حاج سيّد حسن فقيه امامي-دام ظلّه العالي. 29-مصاحبه با حجّه الإسلام و المسلمين حاج سيّد مهدي فقيه امامي-دام ظلّه. 30-مصاحبه با حجّه الإسلام و المسلمين حاج سيّد محمّد حسين فقيه امامي-دام ظلّه. 31-مصاحبه با حجّه

ص: 457

الإسلام و المسلمين حاج سيّد مهدي شفتي-دام ظلّه. 32-مصاحبه با جناب آقاي سيّد اسداللَّه امامي، فرزند مرحوم قوام المحدّثين. 33-مصاحبه با جناب آقاي سيّد جعفر امامي، فرزند مرحوم قوام المحدّثين. 34-مصاحبه با جناب آقاي سيّد حسين امامي، فرزند مرحوم حاج سيّد روح اللَّه. 35-نوار سخنراني مرحوم آيه اللَّه حاج سيّد احمد فقيه امامي قدس سره در روز پانزدهم رمضان 1413 هق، موضوع: شيعه تنها گروه نجات يافته است. 36-يادواره آيه اللَّه فقيه امامي قدس سره، مير سيّد حجّه موحّد ابطحي، اصفهان، صندوق قرض الحسنه امام هادي) ع (، 1414 ه ق.

باغ رضوان

تاريخچه

فصل اول

گورستان جديد اصفهان كه در سمت جنوب شرقي در فاصله بيست و چند كيلومتري شهر در بالاي قريه گَوَرْتْ از بلوك قهاب قرار دارد. گورستان قديم اصفهان يعني تخت فولاد به مناسبت آن كه از چند طرف خانه و مغازه و مدرسه و ادارات دولتي بنا گرديده بود ديگر قابل استفاده جهت دفن اموات نبود عليهذا از حدود بيست سال قبل شهرداري به فكر تهيه محل مناسبي جهت گورستان [شهر] افتاده و پس از مطالعات زياد و بررسي كليه جوانب كار، محل فوق را شايسته اين كار دانستند. از همان موقع، شروع در تهيه مقدمات كار برآمده و از تاريخ 19رجب 1404ه مطابق با يكم ارديبهشت ماه 1363ش طبق اعلاميه اي گورستان تخت فولاد را متروكه و گورستان جديد را افتتاح كردند.

از آن تاريخ تا كنون عده اي از علماء، فضلاء، نويسندگان، شعراء و بزرگان اين شهر در آن جا به خاك رفتند اكنون به نام آنها تا آن جا كه آگهي داريم اشاره مي شود: 1-«مرحوم حاج آقا ميرزا شيخ الاسلام» (ميرزا عبدالله معروف

ص: 458

به آقا ميرزا) فرزند مرحوم ميرزا علي اكبر شيخ الاسلام اصفهاني. خاندان شيخ الاسلام از اعقاب علامه ملا محمد باقر محقق سبزواري از خاندان هاي علمي و روحاني اصفهان مي باشند كه در طول چهار قرن از زمان محقق سبزواري تا كنون علم و رياست و روحانيت در آنها باقي بوده و منصب شيخ الاسلامي اصفهان را به استحقاق به وراثت دارا بوده اند.

شرح حال اين خاندان و آثار علمي و اجتماعي آنان را نويسنده در كتابي مستقل به نام «خاندان شيخ الاسلام» تأليف نموده كه به طبع رسيده است. مرحوم حاج آقا ميرزا از علماء اصفهان و سال ها متصدي امور اجتماعي، از انجام معاملات و عقد و طلاق (دفاتر ثبت و ازدواج و طلاق) بوده و مورد احترام عموم طبقات اين شهر بود. سرانجام در يك شنبه 11شعبان المعظم سال 1404ه. ق به سن قريب يكصد سالگي وفات يافت و در گورستان جديد مدفون گرديد. مشاراليه اولين روحاني و دانشمندي است كه پس از تعطيلي گورستان تخت فولاد وفات يافته و در قبرستان جديد به خاك سپرده شد. 2-«دكتر سيّد ابوالفضل غرضي موسوي خواجوئي» سادات محترم غرضي از خاندان هاي اصيل و تجار محترم اصفهان مي باشند كه به درستي و امانت و ديانت معروف و در بازار اصفهان شهرت و اعتبار دارند. مرحوم دكتر سيّد ابوالفضل غرضي از مؤمنين به انقلاب اسلامي و خدمتگزاران جامعه بود كه در سال هاي اخير مصدر خدماتي گرديد و سرانجام در اثر سانحه تصادف اتومبيل در نزديكي اصفهان در سال 1412ه (دهه اول جمادي الثاني) به شهادت رسيد. مرحوم دكتر غرضي مدير عامل سازمان تأمين اجتماعي كشور بود كه جهت شركت در مراسم ختم مادر خود

ص: 459

عازم اصفهان بود و در راه تصادف كرده و وفات يافت. 3-«مرحوم آقا سيّد ابوالقاسم عمادي» از علماء و ائمه جماعت اصفهان كه در 9رجب سال 1411ه. ق وفات يافت. 4-«استاد احمد ارچنگ بيد آبادي» استاد فن طراحي و نقاشي و نقشه فرش. متولد به سال 1293ه ش و متوفي در چهارشنبه 13 شوال المكرم سال 1410ه. ق. 5-«مرحوم دكتر حاج سيّداحمد ابطحي سدهي» فرزند مرحوم حجه الاسلام حاج سيّد محمدباقر ابطحي عليهما الرحمه. خاندان ابطحي سدهي از خاندان هاي علمي و روحاني اصفهان بوده و به علم و فضل شهرت داشته و دارند. مرحوم دكتر سيّداحمد در اصفهان در خاندان علم و روحانيت حدود سال 1340ه. ق متولد گرديد و در اصفهان و تهران تحصيلات خود را به پايان رسانيده و پس از اخذ مدرك دكترا در پزشكي به اصفهان منتقل گرديده و از بدو ورود تا حين وفات به معالجه بيماران و رسيدگي به حال ضعفاء و مستمندان پرداخت. وي پزشكي ديندار و خدمتگزار و مورد احترام خاص و عام بود. سرانجام در عصر روز چهارشنبه 19رمضان المبارك سال 1409ه به عارضه سكته وفات يافت. 6-«دكتر اكبر انشائي» از پزشكان اصفهان كه در ربيع الثاني سال 1410ه. ق در امريكا، كه جهت معالجه يماري چشم رفته بود وفات يافته جنازه او به اصفهان منتقل و در گورستان جديد مدفون گرديد. 7-«حاج شيخ محمدباقر اميني نطنزي اصفهاني» از علماء و دانشمندان اصفهان و ائمه جماعت و مدرسين شهر بود كه در سال 1284ش در نطنز متولد گرديده و در اصفهان در خدمت اساتيدي همچون آيات عظام آقا شيخ محمدرضا مسجد شاهي و آقا سيّد علي مجتهد نجف آبادي و آقا

ص: 460

سيّد محمد نجف آبادي و ديگران تلمذ كرده (مرحوم نطنزي در نجف نزد آيات عظام نائيني، سيّد ابوالحسن اصفهاني، شيخ عبدالكريم حائري و سيّد محسن حكيم تلمذ كرده و اجازه اجتهاد خود را از آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري دريافت كرد. به نقل از زندگينامه خطي كه خاندان ايشان به مصحح كتاب تحويل دادند. ) تا به مقامات عاليه علم رسيّده و در اين اواخر در مسجد النبي اكرم صلي الله و عليه و آله و سلم اقامه جماعت مي فرمود و مورد احترام عموم طبقات از علماء و مقدّسين بود. سرانجام در عصر روز شنبه 24شعبان المعظم سال 1412ه. ق در اصفهان وفات يافت.

8-«دكتر سيّد محمد باقر خادمي» فرزند فاضل ارجمند آقا سيّد محمد بن آيت الله حاج آقا حسين خادمي موسوي اصفهاني، دكتر داروساز در سال 1410ه. ق وفات يافت. 9-«حاج سيّد بدر الدين كتابي فرزند مرحوم حاج آقا هلال الدين بن آقاميرزا عليرضا ابن علامه مير محمد صادق حسيني كتابفروش.

سادات كتابي از جمله سادات صحيح النسب اصفهان مي باشند كه عموماً به زيور علم و تقوي آراسته و مورد توجه و عنايت و احترام عموم طبقات به ويژه علماء و بزرگان بوده و مي باشند. مرحوم حاج آقا بدرالدين انساني وارسته و معلمي شايسته، نويسنده اي توانا، عارفي محقق و شاعري اديب بود. خلاصه كلام آن كه مشاراليه از جمله افراد كميابي بود كه گاه گاه در جوامع بشري يافت مي شوند. علم را با عمل و اخلاق توأم داشت بدون آن كه ادعاي فضل و دانش كند و كمالات خود را به ديگران بنماياند و آن را وسيله برتري خود قرار دهد. ادبيات و فلسفه را

ص: 461

خوب مي دانست و به زبان هاي عربي و فرانسه تسلط كامل داشت و تا پس از مرگ او از شاعري وي كسي خبر نداشت. او فردي متواضع و خويشتن دار بود و در برخورد با اشخاص به ويژه شاگردان اخلاقي انساني داشت هر چه را كه مي دانست به شاگردان خود در دانشگاه و دبيرستان ادب به آنان مي آموخت و از تدريس و تعليم خسته نمي شد. (ر. ك محمدباقر كتابي، رجال اصفهان، امور فرهنگي شهرداري اصفهان، 1375ش، ص482) وي مدتي رياست دبيرستان ادب و معاونت و كفالت اداره كل فرهنگ استان اصفهان را عهده دار بود و در تأسيس دانشكده ادبيات دانشگاه اصفهان در سال 1337ش سهم به سزايي داشت و امور آموزشي و برنامه ريزي انتخاب استادان با او بود. مرحوم كتابي در دانشگاه درس هاي فلسفه، روان شناسي و منطق را استادانه تدريس مي كرد. در 9شوال سال 1330ه. ق در خانواده علم و روحانيت متولد گرديد، مادرش دختر مرحوم حاج شيخ محمدعلي ثقه الاسلام نجفي از علماء و مجتهدين خاندان مسجد شاهي بود. در اصفهان و مشهد و تهران تحصيل نمود. وي در دبيرستان و دانشگاه تدريس مي كرد. از كتاب هاي عربي و فرانسه ترجمه كرد و خلاصه عمري را در راه علم و دانش گذرانيد و سرانجام در 6ذي الحجةالحرام سال 1407ه. ق در اصفهان وفات يافت، خدايش رحمت كند. كتاب هاي زير از آثار اوست كه به چاپ رسيده است.

1-«اخلاق» ترجمه از نويسنده فرانسوي پيرژانه. 2-«به سوي اصفهان» ترجمه از نويسنده فرانسوي پيرلوتي. 3-ترجمه كتاب «پيرامون سيره نبوي» نوشته دكتر طه حسين [نويسنده شهير مصري]. 5-«ديوان اشعار» با تخلص اميد (قسمتي از آن ضمن مجموعه مقالات ايشان چاپ شده است).

ص: 462

6-ترجمه «فروغ خاور» نوشته هرمان الدنبرگ از فرانسه. (در شرح حال و آئين بودا). 7-مقالات عديده [بيش از پنجاه مقاله] در موضوعات مختلف [فلسفي، تربيتي و عرفاني] كه قسمتي از آنها ضمن مجموعه اي پس از فوت ايشان به چاپ رسيّده است. 8-«هيپنوتيزم در دسترس همه». اما كتب و رسائل چاپ نشده ايشان كه اميد است به همت فرزندان آن مرحوم به طبع برسد: 1-تشريح تصوف جلال الدين مولوي، عطار، سنائي 2-حضرت حسن بن علي عليه السلام ترجمه از عربي نوشته كامل سليمان. 3-درباره تصوف اسلامي ترجمه از نوشته رينولد آلين نيكلسون. (به گفته فرزندشان آقاي محمود كتابي، اين كتاب نيز چاپ شده است. ) 4-«مباني جامعه شناسي» تأليف پروفسور شار لالو. 5-جزوه هاي درسي به صورت پلي كپي. در خاتمه اين مقال مي گوئيم مرحوم كتابي معلمي شايسته و استادي ارجمند و انساني كامل بود. از ريا و خودنمائي به دور و فروتن و بي تكبر، آرام و دوست داشتني و مهربان و به همه احترام مي گذاشت و همگان وي را دوست مي داشتند و احترام مي گذاشتند. ابتدا در دبيرستان سعدي و بعد مدرسه صارميه، خلاصه در دوره تحصيل، زمان تدريس، دوره معاونت اداره آموزش و پرورش و بالاخره در زمان استادي دانشگاه و بعداً زمان بازنشستگي، اخلاق و رفتار او در تمام اين زمان ها يك سان بود. رياست هاي دنيا او را نفريفت و خويشتن خويش را در هر حال نگاهداري كرد. خدايش رحمت كند كه شايسته رحمت الهي بود.

در آثار و ماده تاريخ فوت او عده اي از شعراي اصفهان اشعاري سرودند كه برخي از آنها در پايان مجموعه مقالات ايشان (از صفحه 477 تا صفحه 504) به چاپ رسيّده

ص: 463

است از آن جمله: دانشمند فرزانه و شاعر گرانمايه اديب سخن سنج، جامع فضائل صوري و معنوي، نويسنده، خطيب، شاعر، خطاط، دبير و استاد [مرحوم] آقاي منوچهر قدسي فرزند مرحوم آقا جمال الدين قدسي فرزند مرحوم آقا ميرزا عبد الحسين قدسي بن ميرزا محمدعلي كه علم و ادب و شعر و خط و خدمت به جامعه را به ارث از پدر و جدّ برده، قطعه اي متضمن 32 بيت در مرثيه آن مرحوم و ماده تاريخ و نامش سروده است باين مطلع:

آه، اي نادره فضل و هنر

اي سپهر ادب اي كوه وقار/

عمر با فضل و ادب سر كرده

رفته از خلق و به حق پيوسته/

خوانده يك عمر وز راه تعليم

بسته زين ملك بقا رخت سفر/

خلق تو، تازه كن فصل بهار

محفل علم منور كرده/

وز همه غير خدا بگسسته

كرده آن جمله به ياران تقديم/

فيض را عهد تو تا ماند دير

نه قلم آيتي از سحر حلال/

آنچه دل در كف انديشه ربود

قلمت كرده سخن ها تقرير/

فارسي رفته به سرحد كمال

در سخن شيوه شيداي تو بود/

پس از 12 بيت گويد:

آه، بدرالدين اي فاضل راد

عمر هفتاد اگر گم كردي/

آن نه گمگشته به ميزان عمل

آن نه طاعت كه در او روي ورياست/

پاكدل عارف پاكيزه نهاد

صرف آسايش مردم كردي/

عمر در راه خدا عزوجل

بندگي خدمت مخلوق خداست/

پس از 3بيت ديگر:

آه، بدرالدين اي گوهر پاك

رفتي و داغ غمت ماند به دل/

هر نفس ذكر تو با ياد آمد

خامه از هجر تو بشكافته سر/

برده جان فلكي تا افلاك

از دل اين داغ نگردد زايل/

قلم و

ص: 464

نامه به فرياد آمد

نامه آورده شبه گون معجر/

سال فوتت به حساب قمري است بي كتابي قلم و نامه گريست 1407ه. ق مرحوم كتابي در اشعار «اميد» تخلص مي كرده (ص422، مجموعه مقالات مرحوم كتابي) اينك دو رباعي از نمونه اشعار ايشان:

هوش باش دلا كه رنج عالم هيچ است

با چشم خرد چو بنگري خواهي ديد/

سيم و زر اگر بيش و اگر كم، هيچ است

با غير بشر به كام دل چون نرسي/

دنيا گذران و شادي و غم هيچ است

هر چيز كه هست جز كه آدم هيچ است/

جز مهر و وفا حاصل عالم هيچ است

آدم بطلب كه غير آدم هيچ است

10-«امير بهمن بهداد» فرزند دكتر ابراهيم بهداد، فارغ التحصيل دانشكده دندانپزشكي از دانشگاه اصفهان، متولد ربيع الثاني سال 1386ه (2 / 5 / 45) و متوفي در صبح روز شنبه 25رمضان المبارك سال 1412ه. ق (1 / 2 / 69) در اثر تصادف. به مناسبت فوت او در مراسم يكمين سال وفاتش يادنامه اي به طبع رسيد و در آخر آن، رساله اي تحت عنوان: «خواص داروئي گياهان در دندانپزشكي»، كه رساله پايان نامه تحصيلي مشاراليه بوده است، به چاپ رسيده است. (براي اطلاعات بيشتر ر. ك سيّد محمد باقر كتابي، رجال اصفهان، ص483) 11-«حاج سيّدمحمدتقي موسوي ده سرخي» از علماء، فوت 19رجب سال 1411ه. ق. 12-«جلال برجيس» فرزند مرحوم ابوطالب بن محسن قهفرخي اصفهاني، شاعر، در دبيرستان هاي اصفهان با كمال صداقت و درستي خدمت كرد و با تأسيس آموزشگاه شبانه به نام: «آموزشگاه فروغ» و تربيت صدها دانش آموز مقطع دبيرستان به بالا بردن سطح فرهنگ عمومي خدمت شايسته اي انجام داد. در سال 1300ه. ش

ص: 465

(سال 1340 قمري) در قهفرخ متولد و تحصيلات خويش را در مولد خود و اصفهان به پايان رسانيده و سپس به خدمت دبيري اشتغال جسته و در انجمن هاي ادبي اصفهان از آن جمله انجمن ادبي كمال شركت جسته، سرانجام در ماه رمضان المبارك سال 1408ه در اصفهان وفات يافت. 13-«دكتر جواد پيمان» استاد دانشگاه اصفهان، فوت ماه صفر سال 1410ه. ق. 14-«دكتر حسن دليل التجار» استاد دانشكده علوم پزشكي اصفهان، فوت 1412ه. ق. 15-«ميرزا محمدحسن نجفي زاده» فرزند مرحوم آيت الله حاج شيخ مهدي بن حاج شيخ محمدعلي ثقة الاسلام نجفي مسجد شاهي، فاضل ارجمند، صاحب امتياز روزنامه هفتگي «اسلام در شرق» كه در اصفهان چند شماره آن منتشر گرديده است. در ذيقعده سال 1407ه در اصفهان وفات يافت.

16-«دكتر حسين اوحدي» از اطباي معروف اصفهان، فوت 1412ه. ق. 17-«مهندس حسين نيلي» فوت ذيقعده 1409ه. ق. 18-«آقا سيّدحسين فقيه ايماني» از فضلاي اصفهان، فوت يك شنبه اول ذي الحجةالحرام سال 1410ه. ق. 19-«حاج شيخ محمدحسين خادمي خواجويي» فرزند حاج شيخ محمد از علماء و وعاظ، فوت ربيع الثاني 1410ه. ق. 20-«محمدحسين مستحسن» شاعر و اديب متخلص به انسي، فوت جمادي الاولي سال 1412ه. ق. 21-«حاج سيّد حسين عريضي» فرزند آقا سيّدمحمدعلي بن سيّد محمدباقر حسيني عريضي اصفهاني، دانشمند بزرگوار، فاضل، اديب زبانشناس از كارمندان صديق آموزش و پرورش و استاد دانشمند دانشكده ادبيات دانشگاه اصفهان، اديبي ارجمند، معلمي بزرگوار، استادي گرانقدر، مرد علم و دانش و كار و كوشش، از بنيان گذاران دانشكده ادبيات دانشگاه اصفهان، مردي كه در طول عمر خود فقط به علم و ارزش آن مي انديشيد. نويسنده در سال 1308ه. ش افتخار شاگردي ايشان را در

ص: 466

دبيرستان گلبهار داشتم. از آن تاريخ تا هنگام فوت ايشان از نزديك شاهد و ناظر او بودم. مدتي به عنوان كمترين شاگرد، زماني به عنوان همكار در دبيرستان ادب، مدت ها به عنوان دوست و ارادتمند، الحق او را فردي شايسته و عاشق علم و تحقيق ديدم. وي به زبان فرانسه تسلط كامل داشت و عربي را نيز به خوبي مي دانست و كتاب هاي چندي تأليف و ترجمه كرد كه از آن جمله است:1-«تاريخ اصفهان». 2-ترجمه «سفرنامه شاردن» فرانسوي قسمت اصفهان، به چاپ رسيده است. 3-ترجمه مقاله اي از خاورشناس معروف: «هانري كربن» درباره كتاب هاي: «لطائف غيبيّه» و «مِصْقل الصفا» از تأليفات سيّد احمد علوي شاگرد و داماد ميرداماد. (مير سيّد كمال الدين احمد بن زين العابدين علويم فرزند امير سيّد زين العابدين علوي عاملي، پسر خاله و داماد و شاگرد ميرداماد بود. وي از ميرداماد و شيخ بهايي اجازه داشت. اين عالم دانشمند و محقق بزرگوار و فاضل متكلم وي داراي تأليفات بسياري بوده است كه تاكنون سي و پنج كتاب و رساله و شرح از آن حكيم فرزانه به دست آمده است. از آن جمله: «لطائف غيبيه» در تفسير آيات مربوط به عقايد، «مصقل الصفا» به زبان فارسي در رد شبهات نصارا در سال 1032ه نوشته شده، «رياض القدس» يا «مصابيح القدس» كه تاريخ تأليف آن 1011ه و به زبان عربي مي باشد، «روضه المتقين» به زبان عربي حاشيه بر كتاب تجريد العقايد خواجه نصيرالدين طوسي، سرانجام كمال الدين پس از عمري تحقيق و تأليف در ميان سال هاي 1054ه تا 1060ه بدرود حيات گفت. ر. ك: لطائف غيبيه، به اهتمام رسيد جمال الدين ميردامادي مكتب السيّد الداماد، 1396 هجري، مقدمه، ص7) اين

ص: 467

مقاله را مرحوم آقاي عريضي برحسب خواهش دانشمند محترم جناب حاج سيّد جمال الدين ميردامادي به وسيله اينجانب از فرانسه ترجمه نمودند و در پايان مقاله توضيحات لازم اضافه كردند. (تاريخ ترجمه 12 رجب سال 1398ه. ق). 4-«گوشه هاي ناشناخته تاريخي حمله مغول به ايران» در اين مقاله طبق مآخذ تاريخي مي نويسد: «ناصر خليفه عباسي براي سركوبي سلطان محمد خوارزمشاه، چنگيزخان را به فتح ايران و جنگ با خوارزمشاه دعوت كرد.» 5-مقاله اي تحت عنوان «زبان فارسي را پاسداري و نگهداري كنيم». 6-ترجمه كتاب «تاريخ هند» از زبان فرانسه. [نوشته پيئرميل]

مرحوم عريضي پس از يك عمر خدمت به علم و اجتماع، در بعدازظهر 23رمضان المبارك 1411 ه. ق در اصفهان وفات يافت، جنازه وي در روز 24 رمضان (چهارشنبه) با حضور عده زيادي از فرهنگيان و دانشمندان از منزل به دبيرستان ادب، كه سال ها رياست آن را داشت منتقل و پس از انجام تشريفاتي به گورستان جديد منتقل و در قطعه «نام آوران» مدفون گرديد. در فوت مرحوم عريضي عده اي از شعراي اصفهان مرثيه و ماده تاريخ گفتند از آن جمله: جناب استاد محمد مهريار در مرثيه آن استاد بزرگوار گويد:

ديدي كه جور چرخ مرا بي امان شكست

قلبم شكست چونكه تو رفتي از اين جهان/

بلبل بباغ از غم هجرت خموش شد

بُغضي عجب زغم گلوي قُمريان گرفت/

لطف و صفا زباغ و گلستان كناره كرد

نوك قلم بصفحه كاغذ خميده شد/

گلزار علم و فضل بگيتي فسرده شد

گفتم عريضي آن كه بدانش يگانه بود/

آن كان لطف و مهر عريضي كه عهد او

ديدي كه دست قاهر و غدّار روزگار/

او مكتبي زمهر و

ص: 468

ادب بود و اين زمان

ديدي دلا كه مرگز عزيزان زدست من/

دور سپهر يار عزيزم زمن ربود

او رفت و صدق رفت و صفا رفت از پيش

قلبم نهان و شيشه اشكم عيان شكست/

ني قلب من كه قلب همه اصفهان شكست

وز سوز درد و آه دل بوستان شكست/

در باغ و لاله زار دل باغبان شكست

برگ سخن فسرد و دل ضيمران شكست/

رنگ ادب پريد و دل خامه دان شكست

چون برق مرگ در جگر آسمان شكست/

هرگز نبود آن كه توان رايگان شكست

بود استوار و هيچ نيامد بر آن شكست/

آن معدن فضيلت و تقوي چسان شكست

پشت ادب شكست و دل دوستان شكست/

گوهر ربود و گوهرم اندر دهان شكست

چشمم زگريه شست و دلم را نهان شكست/

عشقي بماند و عشق نه آسان توان شكست

22-«حاج آقا حسين عبداللهي خوروش» اديب و نويسنده و محقق و شاعر متخلص به «همت». فرزند مرحوم غلامعلي بن حاج محمدرضا مباشر اصفهاني فرزند حبيب الله. در ماه رجب سال 1339 ه در اصفهان متولد گرديد، تحصيلات قديم و جديد خويش را در اين شهر در مدارس جديد و قديم در نزد اساتيد به پايان رسانيده، عمري را در مطالعه و تأليف و تحقيق در موضوعات ديني و اجتماعي گذرانيد. دانشمندي محقق و نويسنده اي توانا و پژوهشگري سخت كوش بود. مدتي روزنامه اي به نام: «پيك عدالت» را منتشر مي كرد و در برخي از روزنامه هاي اصفهان و تهران مقالاتي مي نوشت. كتاب هاي زيادي تأليف كرده و برخي از آنها را به چاپ رسانيده، اسامي تأليفات او بدين قرار است: 1-افكار و عقايد بزرگان 2-انقلاب يا نهضت

ص: 469

سيّدجمال الدين، (مطبوع) 3-برهان در نسخ اديان 4-بهداشت صورت 5-پيشواي آينده جهان 6-تأثير موسيقي بر روان و اعصاب، (مطبوع) 7-تراش ريش از نظر بهداشت و اسلام، (مطبوع) 8-خطرات آينده 9-دخانيات از نظر بهداشت و اسلام 10-ديوان اشعار ما از غزل و قصيده و رباعي 11-شطرنج 12-سيّدجمال الدين و سازمان فراماسونري 13-سياست خارجي ها در ايران 14-شعله احساسات 15-شهر تبليغات 16-عدالت اجتماعي 17-علل بيماري هاي روحي 18-فدائيان شهوت 19-فرهنگ اسلام شناسان خارجي 20-فرهنگ زندگي 21-قرآن و فلاسفه غرب يا قرآن از نظر دانشمندان خارجي 22-كمونيزم در مكتب اجتماع 23-مردان نامي و دانشمندان باختر 24-موسيقي و اسلام. عموم نوشته ها و كتاب هاي مرحوم عبداللهي تحقيقي و قابل استفاده است به خصوص كتاب ها: فرهنگ اسلامي شناسان و قرآن فلاسفه غرب كه حقاً كتبي است در موضوع خود ابتكاري و كامل و مطالعه آن براي كليه افراد تحصيل كرده مسلمان ضروري و نتيجه قريب سي سال مطالعه و تحقيق است كه انسان متعهد بدون چشم داشت هيچ گونه پاداشي قبول زحمت كرده و اثري نفيس از خود به جاي گذاشته است. اميد است خداوند مهربان در پاداش اين خدمت بهترين درجات را در بهشت عدن به او عنايت فرمايد و سعادت و خوشبختي را به بازماندگانش لطف كند. مرحوم عبداللهي سرانجام در جمادي الاولي سال 1409ه در اصفهان وفات يافت و در گورستان باغ رضوان به خاك سپرده شد. خدايش رحمت كند. 23-«دكتر رضا هادي زاده» استاد دانشكده زبان هاي خارجي در دانشگاه اصفهان بود (دكتر رضا هادي زاده عضو هيأت علمي گروه زبان و ادبيات عرب و مدتي نيز رياست دانشكده زبان هاي خارجي دانشگاه اصفهان را برعهده داشت و تصحيح و تحقيق كتاب دستور

ص: 470

اللغه العربيه السمي بالخلاص از وي مي باشد كه فرزندشان آقاي مجيد هادي زاده مقدمه اي برآن نگاشته اند. ) كه در دي ماه 1369ه. ش (جمادي الثاني 1411ه. ق) براثر عارضه سكته از دنيا رفت. 24-«حاج سيّد محمد رضا جزايري» فرزند مرحوم حاج سيّدحسن موسوي جزائري از اعقاب محدّث بزرگوار مرحوم سيّد نعمت الله جزايري عالم جليل محقق مدقق معروف (متوفي به سال 1112ه) مي باشد. خاندان جزائري ساكن اصفهان در طول چهار قرن به علم و زهد و جامعيت معروف هستند و در بين آنان عده اي از علماء و وعاظ و ائمه جماعات مي باشند. پدر ايشان از محترمين وعاظ اصفهان و داماد مرحوم مجدالاسلام حاج ملاحسين علي صديقين عالم عابد زاهد عارف بود. مرحوم حاج سيّد رضا در اصفهان متولد و تحصيلات قديم و جديد خود را در اين شهر و قم و تهران انجام داده و پس از دريافت مدارك تحصيلي، سال ها در اداره آموزش و پرورش به عنوان دبير ادبيات و علوم ديني در مدارس انجام وظيفه نموده و ضمناً در منبر نيز به ارشاد و هدايت مردم اشتغال داشت. وي دبير دانا و واعظي توانا بود. سرانجام در 20رمضان سال 1411ه. ق در اصفهان وفات يافت. رحمة الله عليه. 25-«حاج آقا رضا مظاهري كروني» فرزند عالم زاهد مرحوم آخوند ملا محمد حسين كروني (فوت 12ربيع الاول 1375) فرزند محمدبن ميرزا مظاهري كروني. خاندان مظاهري ساكن تيران مركز دهستان كرون بوده اند و خويشتن را از اعقاب جناب حبيب بن مظاهر (مظهر) اسدي از اصحاب بزرگوار حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و شهيد در كربلا در ركاب حضرت سيّدالشهداء عليه السلام مي دانند. مرحوم حاج آقا رضا

ص: 471

در اصفهان در خانواده علم و روحانيت و زهد و تقوي متولد گرديد و در نزد اساتيد و دانشمندان اصفهان تحصيل كرد. برخي از اساتيد او عبارتند از آيات عظام و حجج اسلام: 1-حاج آقا جمال الدين خوانساري 2-حاج آقا حسين خادمي 3-حاج مير سيّد علي بهبهاني 4-آقا كمال الدين خوانساري 5-حاج سيّد مصطفي مهدوي هرستان رحمه الله عليهم اجمعين. مرحوم حاج آقارضا، واعظي صالح از محترمين اهل منبر اصفهان بود. در مسجد امام حسين عليه السلام در محله كِيْلان (بر وزن قيطان) و مسجد خيابان جامي اقامه جماعت مي نمود و در شناخت مردم اصفهان و شرح حال بزرگان و مشاهير هر سلسله و خاندان ها الحق كم نظير بود. منبر ايشان شامل مواعظ شافيه و بيان مسائل حلال و حرام و تفسير و شرح آيات قرآن و احاديث حضرات معصومين عليهم السلام و نقل داستا ن ها و حكايات مناسب با هر مقام و ذكر مصيبت خاندان عصمت و طهارت بود و از حيث جامعيت در بين اهل منبر معاصر امتيازي كلي داشت. در بعدازظهر روز سوم ماه صفر سال 1410ه. ق به عارضه سكته وفات يافته و جنازه وي در روز سه شنبه، چهارم صفر با تشييع شايسته و شركت عموم طبقات از علماء و مؤمنين و هيئت هاي مذهبي با دسته هاي عزادار به گورستان باغ رضوان منتقل و در آن جا به خاك رفت. رحمةالله عليه رحمه واسعه. 26-«رضا قليخان برومند گزي» فرزند مرحوم محمد كريم خان گزي. خاندان برومند گزي از خاندان هاي اصيل و نجيب و متمكن اصفهان مي باشند كه قبلاً در دستگرد برخوار و گز. مركز بلوك برخوار، ساكن بوده و اخيراً در اصفهان و تهران ساكن مي باشند. در

ص: 472

بين آنها افراد تحصيل كرده و اديب و شاعر و نويسنده و دانشمند مذهبي يافت مي شود كه از آن جمله صاحب عنوان است. مرحوم رضا قلي خان در سال 1326 قمري در اصفهان متولد گرديده و در اصفهان و تهران تحصيلات علوم قديم و جديد را تا دريافت گواهي ليسانس از دانشكده حقوق تهران ادامه داد. وي سپس در دادگستري به شغل قضاوت اشتغال جسته، از قضات پاكدامن و با شهامت بود. سال ها در دانشكده ادبيات اصفهان نيز تدريس مي كرد. مرحوم برومند علاوه بر كليه فضائل از حسن معاشرت و نيك سيرتي و خوش محضر بودن: شعر هم مي گفت لكن كمتر بدان مي پرداخت. از نمونه اشعارش در مجله باختر اصفهان قطعه اي نقل شده كه نويسنده آن را در: «تذكره شعراي معاصر اصفهان» (ص82) به تمامه نقل كرده ام. مرحوم برومند در ربيع الثاني سال 1410ه در اصفهان وفات يافت. 27-«دكتر روح الله سازش» رئيس بهداري آموزشگاه هاي اصفهان. در سال 1285ه. ش در اردكان يزد متولد گرديد. تحصيلات خويش را تا دريافت دكتراي پزشكي در اردكان و تهران انجام داده و در سال 1311ه. ش. فارغ التحصيل شده، مدت ها در تهران ساكن و به طبابت مشغول بود. سپس به اصفهان منتقل و به رياست بهداري آموزشگاه ها كه خود مؤسس و بنيان گذار آن بود، منصوب و تا سال 1349ش با كمال سعي و كوشش و صداقت در اين مؤسسه انجام وظيفه نموده و در اين سال بازنشسته شد. سرانجام در شب هفتم دي ماه 1370 شمسي مطابق يك شنبه 22جمادي الثاني سال 1410ه. ق پس از يك بيماري در اصفهان وفات يافته در گورستان باغ رضوان مدفون گرديد. (نقل از تجارب طلايي، شماره اول)

ص: 473

28-«سيف الله آشوري» فرزند ميرزا باقر شاعر اديب متخلص به سيفي، پدرش نيز شاعر بوده و «خاص» تخلص داشته است. (1272-1332ه. ش) مرحوم سيفي به علت عدم تمكن مالي به مدرسه نرفته و تحصيلاتي مطابق ذوق و استعداد خود ننموده لكن به علت شوق و ذوق تحصيل، اندكي در خارج از محيط مدرسه درس خوانده و از اول جواني سرودن شعر را شروع نمود. دو جزوه از ديوان اشعارش به چاپ رسيّده است. مشاراليه در انجمن ادبي مرحوم پروانه شركت مي نمود. در سال 1302 شمسي متولد و در اواسط رمضان المبارك سال 1411ه. ق وفات يافت. 29-«عباسعلي فرزند علي حافظ پرست» شاعر اديب متخلص به «آرام» در سال 1293 شمسي متولد و از اوان جواني به مقتضاي ذوق و استعداد فطري لب به سرودن شعر باز كرده و در برخي از انجمن هاي ادبي از آن جمله انجمن ادبي كمال شركت نموده، سرانجام در شوال سال 1410ه. ق وفات يافت. از اشعار اوست:

خواهي كه سمر شو به نيكونامي

با اهل زمانه هيچ داني چه كني/

بايد كه بدل تخم محبت كاري

آن كن كه بخويشتن روا مي داري

30- «عباس حقاني پناه»، شاعر اديب، عارف متخلص به «پناه» و لقب طريقتي او «محبوب علي» بوده و در اثر تصادف كشته شد و در باغ رضوان مدفون گرديد. 1 / 31-اديب و شاعر معاصر آقاي فضل الله اعتمادي متخلص به «برنا» جهت او مرثيه و ماده تاريخ گفته كه در روزنامه هفتگي نويد اصفهان شماره (211) در 28مهر ماه 1371ش به چاپ رسيّده است. ماده تاريخ آن اين است:

بسوي وادي امن و مقام حقاني

پناه برد به محبوبش

ص: 474

از جهان عباس2/

31-«عباسعلي دارويي» فاضل نويسنده از خدمتگزاران به شعر و ادب. پس از فوت ميرزا محمد علي مكرم، مدير روزنامه صداي اصفهان، مدتي سرپرستي آن روزنامه را به عهده گرفته و آن را منتشر مي نمود. در ربيع الاول سال 1411ه. ق وفات يافت. 32-«عبدالرسول رسولي گزي» قاضي دادگستري، فوت دوشنبه 7جمادي الاولي سال 1411ه. ق 33-«عبدالرسول منتصر» شاعر اديب متخلص به «حقيقت»، كارمند بازنشسته بانك ملي ايران و كارشناس رسمي حسابداري دادگستري در اصفهان. وي در روز شنبه 5 ذيقعده 1410ه. ق فوت كرد. اين سه سطر شعر جزو قطعه اي از اشعار او در اعلاميه مراسم هفته او به چاپ رسيّده است.

شدم سخت درمانده از كرد خويش

بكردم همي روز و شب را تبه/

حقيقت ره رادمران بگير

پشيمان زكردار و گشتم پريش/

سراسر بود نامه ام پرگنه

تو تا زنده اي دست افتاده گير

34-«مرحوم عبدالكريم بصيري» فرزند حاج محمدرضا فرزند محمد رحيم خوشنويس فرزند آقا غلامعلي، خطاط معروف اصفهاني (1200-1269ه. ق) فرزند محمد رحيم. در اواخر سال 1316 قمري متولد و تا حدود سي سالگي به كسب علوم و معارف جديد و قديم پرداخته سپس در ادارات دولتي استخدام و در اين اواخر بازنشسته شده و سرانجام اين شاعر اديب در ماه رجب سال 1409ه. ق وفات يافته، در گورستان باغ رضوان مدفون گرديد. در شعر از اساتيد به شمار مي رفت و در انجمن هاي مرحوم شيدا، اديب فرهمند، كمال و برخي ديگر از انجمن هاي شعر و ادب شركت مي نمود. داراي ذوقي سرشار و طبعي قادر بود و «بصير» تخلص مي كرد. از اشعار اوست:

به مكتب در نخستين روز استاد

كه برگيرم به دست

ص: 475

راست خامه/

زكج رفتن نگهدارم قلم را

زسطر راست، خامه سرنپيچد/

پذيرفتم زجان حرف ولي را

نوشتن راست از اول به دستور/

از اول راستي شد نقش خاطر

نوشتن را بمن داد اين چنين ياد/

زدست (*) راست بنويسم به نامه

به خط راست بنويسم رقم را/

سر از رسم و ره مسطر نپيچد

نوشتم راست حرف اولي را/

بجز اين ره نپويم تا لب گور

چه نقشي بُد از اين بهتر بآخر

(*) (ر. ك:

فصل دوم

تذكره شعراي معاصر اصفهان، اصفهان كتابفروشي تاييد، 1334ش، ص89. 3) 35-«مشهدي علي نانوا» فرزند استاد باقر، شاعر اديب متخلص به «ديوانه»، در حدود سال 1272 شمسي متولد گرديد. اندكي درس خوانده و در اثر ذوق و استعداد فطري به سرودن اشعار مذهبي و مديحه سرايي حضرات معصومين عليه السلام و غزل و رباعي شروع كرده و دو ديوان از اشعار او به چاپ رسيده است. سرانجام در ماه رمضان المبارك سال 1407ه. ق وفات يافت. در برخي از انجمن هاي ادبي از آن جمله انجمن ادبي پروانه شركت مي نمود. 36-«مرحوم حجةالاسلام حاج مير سيّد علي ابطحي» فرزند مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج سيّد محمدباقر ابطحي سدهي، در عصر روز عيد غدير سال 1329 قمري در اصفهان متولد گرديد. تحصيلات ايشان در اصفهان در خدمت: 1-آقاميرزا احمد مدرس 2-مرحوم مهدوي. 3-حاج سيّد محمد باقر بن محمدعلي ابطحي حسيني پدر دانشمند خود 4-آقاشيخ محمدرضا ابوالمجد مسجد شاهي 5-حاج ميرسيّد علي مجتهد نجف آبادي 6-حاج سيّد محمد سدهي خالوي معظم خود 7-آقا سيّد محمد نجف آبادي 8-آقا سيّدمهدي درچه اي و در قم به خدمت مرحوم حاج سيّدمحمدتقي خوانساري و آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري بوده و

ص: 476

از مرحوم آيت الله حاج سيّد محسن حكيم طباطبايي اجازه داشته، پس از نيل به مقامات عاليه علم و كمال در اصفهان به اقامه جماعت در مساجد حريري ها در محل دردشت، مسجد حاج علي در بازار و بالاخره پس از فوت پدر علاّمه اش در مسجد جامع اصفهان مي پرداخت. در ايام تحصيل صبح و بعدازظهر در مدرسه كاسه گران سطوح فقه و اصول تدريس مي نمود و عده اي از طلاب از محضر او مستفيض مي شدند. مرحوم ابطحي عالمي خليق و مهربان، خوش محضر و نكته دان، داراي محفوظاتي زياد و حاضر الذهن بود. وي در صبح روز سه شنبه 11ماه صفر سال 1410ه. ق در اصفهان وفات يافت و در باغ رضوان مدفون گرديد. رحمة الله عليه 37-«مرحوم ميرزا علي خليليان» فرزند عبد المحمود، شاعر اديب متخلص به «رجاء» در سال 1317 قمري متولد گرديده، پس از آنكه اندك تحصيلي نموده به كسب و كار اشتغال جسته، در اغلب انجمن هاي ادبي اصفهان همچون انجمن شيدا، انجمن شيدا، انجمن اديب فرهمند، انجمن پروانه، انجمن كمال شركت مي نمود. ديوان اشعار او چاپ شده است. وي در ذيقعده 1411ه. ق در اصفهان وفات يافته، در باغ رضوان در قطعه «نام آوران» كه جهت دفن شعراء و نويسندگان اختصاص يافته، دفن گرديد. 38-«محمدعلي اولياء» مدير روزنامه اولياء از نويسندگان و خدمتگزاران به مطبوعات، فوت او در رمضان المبارك 1412ه. ق مي باشد. 39-«حاج ميرزا محمدعلي رباني» فوت جمعه 22شوال المكرم، 1410ه. ق، وي از علماء و روحانيون بود. 40-«حاج سيّد محمدعلي طباطبايي فاني زوّاره اي» فاضل ارجمند، از كارمندان صديق اداره آموزش و پرورش اصفهان. سال ها در مدارس اين شهر به تعليم و تربيت نوآموزان اشتغال داشت

ص: 477

سپس به اداره منتقل گرديده و چندين سال رياست حسابداري را برعهده داشت تا سرانجام بازنشسته شد. وي به تصوف و عرفان روي آورده و به تصفيه نفس پرداخته و در اين اواخر از طرف آقاي حاج سلطان حسين آقا تابنده رضا عليشاه گنابادي به عنوان شيخ صوفيه اصفهان تعيين گرديد و به ارشاد و هدايت مستعدين پرداخت. سرانجام در ماه رجب1409ه. ق وفات يافت، در باغ رضوان مدفون شد. رحمه الله عليه. 41-«حاج شيخ غلامحسين تسليمي» از علماء بود و در ذيقعده سال 1409ه. ق وفات يافت. 42-«فضل الله ضياء نور» فاضل اديب از دبيران دانشمند اداره آموزش و پرورش اصفهان كه سال ها در دانشكده ادبيات دانشگاه اصفهان تدريس مي كرد. در اصفهان خدمت جمعي از بزرگان علم و دانش همچون مرحوم شيخ محمدعلي عالم حبيب آبادي و مرحوم آيت الله حاج آقا رحيم ارباب و مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي و غيره تحصيل نموده، دانشمندي پرمايه و استادي كامل بود. در اخلاق و صفات انساني نيز فردي شايسته و دوستي مهربان و پاكدل بود. وي در ربيع الثاني سال 1406ه. ق در اصفهان وفات يافت. پدرش واعظ صالح مرحوم حاج آقا رضا فرزند حاج عبدالحسين نيز از فضلاء اهل منبر اصفهان بود و در محرم سال 1406ه. ق در اين شهر وفات يافت. رحمه الله عليهما. 43-«فضل الله اميني» اديب و نويسنده، متوفي در ماه شعبان المعظم 1410ه. ق (اسفندماه 1369ه. ش) 44-«سيّد فخر الدين امامي» فرزند مرحوم حاج آقا ميرزا امامي، نقاش مينياتوريست پدرش از اساتيد فن و مفاخر هنري اصفهان بلكه ايران بود و پسر نزد پدر هنرمند خود فن نقاشي و مينياتور را آموخت و

ص: 478

تكميل نمود و در اصفهان سال ها به استادي و مهارت شهرت داشت. چندين سال در اداره آموزش و پرورش خدمت كرد لكن محيط را جهت شكوفايي هنر و قدرت نمايي مناسب نديده، از شغل دبيري نقاشي استعفاء داده به طور آزاد مشغول كار گرديد. وي در ربيع الاول سال 1412ه. ق وفات يافت. 45-«كريم نيك زاد حسيني شهركردي» فرزند سيّد محمدتقي اديب نويسنده، در حدود سال 1324ه. ق در شهركرد متولد گرديد. سال ها در موطن خود و اصفهان پس از انجام تحصيلات، در آموزش و پرورش خدمت كرده و در سال هاي آخر در اداره باستان شناسي (ميراث فرهنگي) خدمت مي كرد. كتب چندي تأليف نموده كه از آن جمله است: 1-تاريخ و جغرافياي اجتماعي چهارمحال 2-جغرافيا و تاريخ چهارمحال و بختيار 3-شناخت سرزمين بختياري. مرحوم نيك زاد در اين كتاب ها حدّ اعلاي تحقيق و بررسي را به كار برده و كتابي ارزشمند در موضوع خود به يادگار گذاشته است. سرانجام در شعبان 1410ه. ق پس از يك بيماري سخت وفات يافت. مرحوم نيك زاد پس از بازنشستگي، چندين سال در روزنامه «اصفهان» به مديريت مرحوم امير قلي اميني كار مي كرد. وي از دوستان قديمي و صميمي نويسنده بود، خدايش رحمت كند. 46-«سيّدكمال الدين طالقاني» فرزند مرحوم حاج سيّد علي بن عبدالوهاب بن سيّد حسين حسيني اصفهاني، اديب فاضل و نويسنده. از دبيران دانشمند اداره آموزش و پرورش اصفهان، سال ها در مدارس ديني اصفهان نزد اساتيد بزرگوار تحصيل نموده سپس در مدارس جديد به تكميل معلومات و تحصيلات خويش پرداخته با اخذ ليسانس به خدمت وزارت فرهنگ وارد شد. سال ها در دبيرستان هاي اصفهان تدريس نموده و سپس دبيرستان «ابن سينا» را تأسيس

ص: 479

كرد و با كمال سعي و جديت در تعليم و تربيت ديني و اجتماعي جوانان اهتمام نمود. سرانجام در دهه اول ذي الحجة الحرام سال 1408ه. ق در اصفهان وفات يافت. كتب زير از تأليفات اوست: 1-آئين سخن 2-آئين نگارش 3-اصول دستور زبان فارسي 4-املاءهاي امتحانات نهايي 5-تست فارسي و لغات متشابه 6-راهنماي زبان فارسي 7-فرهنگ مشتعل 8-مختصر دستور زبان فارسي. عموم اين كتاب ها براي دبيرستان ها تأليف شده و به چاپ رسيده و مورد استفاده دانش آموزان قرار گرفته است. 47-«سيّد كمال كلوشاني» فرزند سيّد محسن طباطبايي، در اواخر سال 1305 خورشيدي متولد گرديده، اندكي تحصيل نموده و مدتي در مدارس تدريس مي نمود. سرانجام شغل آزاد خياطي را بر استخدام دولتي ترجيح داده، تا آخر عمر به اين كار اشتغال داشت. قسمتي از ديوان اشعارش با تخلص «حقير» به چاپ رسيده است. وي در 11رجب سال 1411ه. ق وفات يافت. 48-«مرحوم دكتر مجتبي دهباشي» از فضلاء و دانشمندان اصفهان بود. فوت وي در اوايل جمادي الاولي سال 1410ه. ق اتفاق افتاد. 49-«حاج سيّد مجتبي كيوان» فرزند مرحوم حاج سيّد محمدحسيني معروف به حاج زرگر باشي. وي از محترمين تجار اصفهان و به زهد و تقوي و صداقت و پاكدامني معروف بوده و هر سال در دهه اول محرم در منزل خود واقع در كوچه شمس آباد (اين كوچه حدفاصل خيابان طالقاني و شيخ بهايي قرار دارد) اقامه مجلس سوگواري جهت حضرت سيّدالشهداء عليه السلام مي نمود و از مجالس پرشور و با حقيقت به شمار مي رفت و تا كنون قريب يكصدسال است كه اين مجلس با همان شكوه و عظمت برقرار مي شود و مردم اصفهان عموماً و اهالي محلات شمس آباد و چهار سوق

ص: 480

شيرازي ها به ويژه، اعتقادي كامل به آن داشته و دعا و زيارت و عزاداري در آن مجلس را قبول درگاه حضرت حق جل و علا مي دانند. مرحوم حاج سيّد مجتبي از دانشمندان و فضلاء اصفهان و از اساتيد فن شعر و ادب محسوب مي شود و «كيوان» تخلص مي نمود. وي دانشمندي خليق و اديبي شفيق و شاعري استاد و در كليه انواع شهر از قصيده و غزل و قطعه و رباعي ماهر بود. او دوستدار و ستايشگر خاندان عصمت و طهارت بود. آثار او در روزنامه ها و مجلات و كتاب هاي تذكرة الشعراء به چاپ رسيده است. مرحوم كيوان پس از اتمام تحصيلات قديم و جديد وارد خدمت آموزش و پرورش گرديده و مدتي ناظم دانش سراي مقدماتي اصفهان بود. سپس به خدمت بانك ملي ايران درآمد و آخرين پست او در بانك، معاونت آن مؤسسه بود. در برخي از انجمن هاي ادبي اصفهان شركت نموده و جزو اساتيد انجمن ها محسوب مي شد. مرحوم كيوان در سال 1291 شمسي (1330ه. ق) در اصفهان متولد شد و در عصر جمعه 10 شعبان سال 1412ه. ق در اصفهان به عارضه سكته وفات يافته و با تشييع شايسته در باغ رضوان مدفون گرديد. رحمة الله عليه، كتب زير از آثار مرحوم كيوان مي باشد: 1-«چهلچراغ» مجموعه چهل قصيده از چهل نفر شاعر، (مطبوع). 2-«ديوان غزليات». 3-«ديوان كيوان». 4-«سري بر خاك» سفرنامه مكه معظمه و مدينه طيبه، (منظوم). 5-«قند مكرر». 6-«گاهنامه». 7-«گل و خار» مجموعه اشعار مذهبي. 8-«نغز و پر مغز» 50-«حاج شيخ محمد وثيق» از فضلاء، فوت دوشنبه 26 ذيقعده الحرام سال 1411ه. ق. 51-«حاج آقا محمد شفيع زاده خوئي» فرزند ميرزا محمد شفيع از

ص: 481

فضلاء و كارمندان شايسته و صديق دولت. سال ها پس از تحصيل در مدارس قديم و جديد، در دوائر مختلف دولتي و شهرهاي چندي خدمت كرده و آخرين محل كار او، معاونت بانك ملي ايران بود. خاطرات زندگاني خود را مرقوم داشته كه اگر به چاپ برسد جهت اطلاع از وضع عمومي كشور در اواخر عهد قاجاريه و زمان حكومت رضاخان و پسرش محمدرضا بسيار مفيد خواهد بود. در ماه صفر سال 1407 قمري پس از 93 سال عمر با عزت و احترام و خدمت صادقانه وفات يافت. رحمة الله عليه 52-«مرحوم محمد سپاهاني» فرزند مرحوم آقا شيخ عزيزالله بن شيخ محمدحسين بن عزيزالله بن حسن بن علامه فقيه حكيم عارف فيلسوف آقا محمد بيد آبادي، شاعر و اديب متخلص به «شيوا»، در سال 1287 شمسي (سال 1325 قمري) در اصفهان متولد گرديد. پس از طي دوران دبيرستان، مدتي مديريت چاپخانه امامي اصفهان را برعهده گرفته، در دوره دوم مجله دانشكده اصفهان به مديريت مرحوم ميرزا عباس خان شيدا سردبيري مجله را چندين شماره به عهده گرفته، سال ها در مشاغل مختلف خدمت كرد. سرانجام مؤسسه كتابفروشي كتابسرا را تأسيس نمود. مرحوم سپاهاني از جمله افراد فعال و كوشا و خدمتگزار بود كه پس از عمري خدمت در سال 1409ه. ق در اصفهان وفات يافت. از اشعار اوست:

از علم بي عمل چه توان داشت انتظار

خواهي زعلم بهره بري در زمان خويش/

گندم زآب و دانه نرويد به شوره زار

بگذار در طريق عمل گام استوار/

53-«دكتر سيّدمحمد ابن الشهيدي» فرزند مرحوم آقا سيّد مؤمن حسيني، از پزشكان متدين و در فن خود استاد و ماهر، در

ص: 482

اصفهان متولد گرديده و تحصيلات خود را در اصفهان و تهران به پايان رسانيده پس ار دريافت دكترا در پزشكي به اصفهان مراجعه نموده و تا آخر عمر با كمال شفقت و مهرباني و دلسوزي از بيماران عيادت و مداوا نموده و سال ها در دانشكده پزشكي اصفهان استاد بوده و دانشجويان پزشكي را علاوه بر تدريس دروس لازم، به ديانت و امانت و خدمت به جامعه مسلمين تشويق مي نمود. وي فردي ديندار و در امر دين متعصب و فداكار و در نزد عموم طبقات اجتماع محبوب و مورد احترام بود. سرانجام در دوم رجب سال 1412ه. ق وفات يافت. 54-«سرهنگ محمود زاهدي» رئيس اسبق اوقاف اصفهان. (وي آخرين رئيس اداره اوقاف اصفهان در رژيم پهلوي بود) در موقع تصدي او در اين مقام، خدماتي به موقوفات اصفهان انجام داد. ضمناً چندين باب مسجد نيز در اصفهان بنا كرد از آن جمله: 1-خيابان مطهري (اين مسجد اكنون در خيابان مطهري روبروي پل ابوذر و به نام «مسجد انقلاب» مشهور است. ) 2-دروازه تهران (اين مسجد اكنون به نام «مسجد الرضا» در ابتداي كوچه اي به همين نام در خيابان خرم واقع است. ) 3-در كوچه شله رنگ كن ها زميني بود كه سال ها خرابه و متروك بود و در ديوار آن سنگ لوحي بود كه فردي آن جا را جهت مسجد وقف نموده بود. به همت مرحوم سرهنگ زاهدي آن جا نيز ساخته شد. محل آن مقابل منزل مرحوم آيت الله ارباب قرار داشت، گنبد مسجد لنبان نيز از آثار او مي باشد. دو جلد كتاب به نام «تاريه اوقاف اصفهان» و «سپاسگزاري از مردم متدين اصفهان» نيز كه مرحوم

ص: 483

عبدالحسين سپنتا نوشته است را از محل اوقاف به چاپ رسانيد. در موقعي كه در ارتش خدمت مي كرد نيز مجموعه اي به چاپ رسانيد. در اوائل محرم الحرام سال 1412ه. ق وفات يافت. 55-«حاج شيخ مرتضي مظاهري» فرزند مرحوم محمدحسن بن محمد ابراهيم عالم، عامل كامل، فقيه نبيه، مجتهد زاهد بارع. از علماء و مجتهدين اصفهان در شب دوم جمادي الاولي سال 1316 قمري متولد و در اصفهان و نجف در خدمت اساتيد بزرگوار و مجتهدين و مدرسين آن حوزه ها چون: 1-آقا سيّد ابوتراب خوانساري 2-آيت الله آقا سيّد ابوالحسن مديسه اي اصفهاني 3-آقا سيّدابوالقاسم دهكردي 4-شيخ جواد بلاغي 5-آخوند ملا محمدحسين فشاركي 6-آقا ميرزا محمدحسين نائيني 7-حاج ميرمحمد صادق خاتون آبادي 8-آقا ضياءالدين عراقي 9-ملا عبدالكريم گزي تلمذ كرد. مرحوم آقاي مظاهري پس از وصول به مقامات عاليه و اجتهاد و اخذ اجازات روايتي و اجتهاد از اساتيد بزرگوار خود و مرحوم علامه محقق متتبع حاج شيخ آقابزرگ طهراني، به اصفهان مراجعه نموده و به درس و بحث و اقامه جماعت و امر به معروف و نهي از منكر و تأليف و تصنيف كتب پرداخت كتب زير از تأليفات اوست: 1-«آداب الدعاء و متخب الادعيه» 2-«احسن اللغه» 3-«تقويم شرعي» 4-«الحجه علي ذوي النهي في حرمه حلق اللحي» 5-«الفوائد الغروية» در متفرقات 6-«قلع الغيبه» 7-«مخزن المعاني» 8-«المعارف الرجاليه» در مقدمات علم رجال» 9-«مَقبِس الياقوت» در فضل سكوت 10-«نصيحت نامه» 11-«نهاية المأمول» در شرح كفاية الاصول، دو جلد. اين كتاب ها همگان به چاپ رسيده است و قريب پانزده رساله استدلالي در مباحث فقه و اصول و تقريرات اساتيد خود غير مطبع دارد. مرحوم حجةالاسلام مظاهري پس از يك عمر خدمت

ص: 484

به اسلام و قرآن، در شش ذي الحجةالحرام سال 1409ه. ق وفات يافت. رحمة الله عليه 56-«سيّد مرتضي قائمي» فرزند مرحوم سيّد علي خيام. از كارمندان صديق و مؤمن و فعال اداره آموزش و پرورش اصفهان. در سال 1297ه. ش (مطابق سال 1336 قمري) در اصفهان متولد گرديد. پس از تحصيل در مدارس اصفهان و انجام خدمت نظام وارد اداره آموزش و پرورش شده و از آموزگاري شروع كرده و سپس به اداره منتقل شده و به ترتيب رياست دائره اطلاعات و انتشارات فرهنگ اصفهان، روابط عمومي اداره كل آموزش و پرورش را به عهده داشت. ضمناً مدتي در روزنامه «اصفهان» به عنوان مدير داخلي خدمت كرد و امتياز روزنامه اي داشت. ضمناً مدتي در روزنامه «اصفهان» به عنوان مدير داخلي خدمت كرد و امتياز روزنامه اي به نام: «سرباز» را در سال 1329ه. ش گرفته و چندين شماره از آن را نيز منتشر ساخت. وي علاوه بر خدمات فرهنگي و نويسندگي، خط نستعليق و شكسته را نيز خوب مي نوشت. از آثارش «چندين شماره نشريه فرهنگ استان اصفهان» و مقالاتي با امضاء مستعار: «پيوند» در روزنامه هاي اصفهان به چاپ رسده است. علاوه بر اين خاطرات خود را در مدت خدمت در فرهنگ طي چندين مجلد نوشته كه اگر روزگاري به چاپ برسد كتابي ارزنده و مفيد خواهد بود. وي جُنگي از كلمات قصار و مطالب شنيدني و خواندني به نام: «براي دل خويش» نوشته است. مرحوم قائمي در اوائل محرم الحرام سال 1412ه-. ق در اصفهان وفات يافت. مرحوم حاج سيد مجتبي كيوان در مرثيه و ماده تاريخ فوت او گويد:

غره ماه محرم رفت و آمد هم زمان

سال

ص: 485

فوت قائمي تا ثبت در دفتر شود/

يكهزار و سيصد و هفتاد شمسي ماه تير

سوك سالار شهيدان با عزاي قائمي/

گفت با من دوستي از اصدقاي قائمي

جان به جانان داد سيّد مرتضاي قائمي

57-«مهندس سيّد مصطفي شاه علائي» فرزند مرحوم آقا سيّد محمد صدر الواعظين حسيني اصفهاني از اعقاب شاه علاءالدين محمد شهشهاني، در سال 1327 قمري (1288 شمسي) در اصفهان متولد گرديد. وي در اصفهان و تهران تحصيل نموده پس از گرفتن ديپلم به دانشكده حقوق وارد گرديده و پس از دو سال آن جا را ترك و در دانشكده كشاورزي كرج وارد گرديد و از آن جا فارغ التحصيل گرديده و مهندس كشاورزي شد. در انجمن ايران و امريكا در رشته زبان فارغ التحصيل گرديده مشاغل عديده به عهده داشته. سرانجام در اول جمادي الاولي سال 1410 قمري در تهران وفات يافت. جنازه او به اصفهان منتقل شد و در باغ رضوان مدفون گرديد. كتب و رسائل زير از آثار او به چاپ رسيده است:

1-«آفات درخت گيلاس» 2-«پسته و بادام و گردو و اهميت آنها» 3-«حشرات مفيد به حال كشاورزي» 4-«خواص بيماري ها و آفات گلابي» 5-«داستان هاي شرقي»، ترجمه از فرانسه 6-«درخت چاي و تاريخچه كشت آن» 7-«درخت خرما و فوائد آن» 8-«درخت سيب» 9-«دستور زراعت زعفران» 10-«رازك و سودهاي آن» 11-«گياه هاي بافتني» (شاهدانه و موارد استفاده آن در پزشكي و غيره) 12-ملخ و غيره، برادر ايشان فاضل ارجمند گرامي مرحوم آقا مرتضي شهشهاني متولد 1316ه. ق فوت 1410ه. ق مدفون در باغ رضوان است. افراد ياد شده از فضلاء و ادباء و نويسندگان و شعراء و علماء و مجتهدين اصفهان بودند كه

ص: 486

در سال هاي اخير وفات يافته و در باغ رضوان مدفون شدند (مدفونين نامبرده شده، در قطعه هاي مختلف باغ رضوان دفن شده اند) و شمار زيادي نيز علاوه بر 45 قطعه، قطعه اي در غرب باغ رضوان به نام «گلشن نام آوران» به مساحت 12 هزار متر مربع براي دفن معاريف و بزرگان دين و دانش و هنر تأسيس گرديده است كه تا تاريخ 30 / 5 / 79سي و پنج نفر از مشاهير علم و دانش و هنر به شرح ذيل در آن دفن شده اند: 1-«مرحوم سيّدحسين عريضي» متوفي 21 / 1 / 70ش. 2-علي خليليان متوفي 14 / 2 / 70 از شعراي معاصر متخلص به «ارجاعء». 3-«عباسعلي پناه» متوفي 11 / 6 / 70ش از شعراي معاصر. 4-«سيّد حسين مستحسن» متوفي 1 / 8 / 70 از شعراي معاصر. 5-«خانم زهره قاسمي فرد» شاعره، متوفي 7 / 10 / 67. 6-«حسين فتوحي» متوفي 30 / 4 / 72 محقق و مدرس دانشگاه. 7-«جواد چاهي چي» متوفي 24 / 6 / 72. 8-«علي اصغر صيفي» متوفي 9 / 7 / 72 از شعراي معاصر. 9-«حبيب اله يزدخواستي» متوفي 24 / 10 / 72، نقال. 10-«محمد مصدق زاده» متوفي 15 / 2 / 73 از هنرمندان كاشيكار. 11-«حسين خوش نويس» متوفي 10 / 8 / 73، هنرمند. 12-«بتول ابوعطا» متوفي 6 / 1 / 74 همسر مرحوم امير قلي اميني. 13-«مرتضي محمدي نژاد» متوفي 11 / 1 / 74 از شعراي معاصر متخلص به «كهتر اصفهاني». 14-«عباس بابا علي خواجويي» متوفي 22 / 5 / 74 از شعراي معاصر متخلص به «عشقي»، عضو انجمن ادبي پروانه. 15-«حسين خمسه» متوفي

ص: 487

8 / 6 / 74، هنرپيشه. 16-«احمد ميرعلايي» متوفي 2 / 8 / 74، نويسنده. 17-«حسين ساغرزاده» متوفي 8 / 11 / 74، هنرمند. 18-«غلامرضا آقا ابراهيميان» متوفي 6 / 7 / 75، هنرمند گره ساز. 19-«حسن بهنيا» متوفي 23 / 9 / 75، شاعر و اديب. 20-استاد فرزانه «منوچهر قدسي» متوفي 1 / 9 / 75، اديب، هنرمند و استاد دانشگاه. 21-«حسن پورصناعي» متوفي 5 / 10 / 75، هنرمند و رياضيدان. 22-«عزيزالله عطريان» متوفي 16 / 10 / 75، هنرمند قلمكار. 23-«جلال قدسي» متوفي 13 / 1 / 76، نويسنده. 24-«حاج سيّد محمد مرندي» متوفي 13 / 2 / 76، هنرمند. 25-«جليل گل ريز خاتمي» متوفي 2 / 4 / 76، استاد خاتم ساز. 26-«سيّد رسول جاور» متوفي 25 / 4 / 76، شاعر معاصر متخلص به «جابر». 27-«آقا جواد عريضي» متوفي 5 / 8 / 76، مؤلف. 28-«حجةالاسلام و المسلمين استاد حاج حبيب الله فضائلي» متوفي 13 / 8 / 76، وي تحصيلات حوزوي و دانشگاهي داشت و در فقه، ادبيات و عرفان و تفسير دست توانايي داشت. در سفر حج در سال 63ش او را اهل ذكر و متخلق و شيفته خاندان رسالت يافتم. وي سرآمد خوشنويسان اصفهان در عصر حاضر بود و همه خطوط را با مهارت مي نوشت و از تاريخچه و مباني نظري خط و خطاطان مشهور آگاهي كامل داشت. از جمله آقار وي الف= «اطلس خط» تحقيق در خطوط اسلامي و استادان خط ب= «تعليم خط» ج= «مرد آفرين روزگار» د= «بوستان خط» ه=" «گنجينه" الاسرار عمان ساماني» و= «اصحاب رس» ظ="نگارش" «قرآن مجيد» ح= كتيبه هاي ايشان در آثار ايران

ص: 488

و برخي از كشورهاي جهان. رحمه الله عليه 29-«استاد مسيح جلوه» متوفي 14 / 8 / 76، پزشك و استاد دانشگاه. 30-«غلامحسين فيض اللهي» متوفي 8 / 9 / 76، هنرمند ميناساز. 31-«ابوالحسن سنِمار» متوفي 20 / 10 / 76، معمار آثار باستاني. 32-«آرمان بهراميان» متوفي 28 / 12 / 76، متخصص رياضي و نجوم. 33-«رضا ابوعطا» متوفي 25 / 3 / 77، هنرمند مينياتور. 34-«محمد اعتزاري» متوفي 17 / 1 / 78.

35-مرحوم «حاج حسن شفيعي» فرزند قدمعلي، در سال 1304ش ديده به جهان گشود. وي تحصيلات عادي را نزد حاج ميرزا علي آقا شيرازي، حاج آقا رحيم ارباب، حاج آقا صدرالدين كوهپايي و آقاميرزا محمددرچه اي گذراند. آن عارف صمداني پانزده سال از همراهان و ياران حاج ميرزا علي آقا بود و سال هاي بسيار در منزل مسكوني خود به تدريس مشغول بود و مدتي را نيز در دانشگاه، اخلاق و نهج البلاغه تدريس مي كرد. تأليفات ايشان عبارتند از: 1-«تجليل فضيلت»، ترجمه و شرح نوشته هاي ابن ابي الحديد درباره اميرمؤمنان عليه السلام 2-«نور اليقين»، شرح طبه متقين 3-«بهجة الطالبين» منظومه منطق 4-كتاب كنز الرموز اثر ميرحسين هروي در تربيت و اخلاق و سلوك و عرفان كه همراه با پنج غزل از مرحوم شفيعي در سال 1360ش چاپ شده است. 5-«ديوان اشعار فارسي». سرانجام اين عارف بلند مرتبه در تاريخ 3 / 11 / 78 از دنيا رفت. (ر. ك زندگي نامه دست نويس آقاي علي كرباسي زاده از شاگردان مرحوم شفيعي). از همين طبقات كه در طول اين سال ها وفات يافته اند در قم و يا امامزادگان اصفهان مدفون گرديدند. البته عده ديگري را نيز بايد متذكر مي شديم كه

ص: 489

به علت عدم آگاهي از فوت آنان و محل دفنشان ذكر نشده اند. از براي خود و جميع مؤمنين طلب آمرزش مي كنم. اللهم اغفرلي و لوالدي و لجميع المؤمنين و المؤمنات. 36-«دكتر احمد مجتهدي» فرزند علي، متولد 1314ش. وي از خاندان مجتهدي تبريز بود كه به خدمت در اداره آموزش و پرورش اصفهان اشتغال داشت. نامبرده استاد گروه جغرافياي دانشكده ادبيات دانشگاه اصفهان بود و مدت پنج سال رياست اين دانشكده را برعهده داشت. از تأليفات وي «كليات جغرافياي انساني» چاپ مشعل و كتاب «شهرها و مسائل مربوط به آنها» چاپ مشعل و بيش از 20 مقاله علمي در باب جغرافياي انساني در مجلات و همايش هاي علمي داخلي و خارجي مي باشد. اين دانشمند، فرهيخته و دلسوز و خير و نيكوكار و خوش اخلاق سرانجام پس از سال ها خدمت روز پنج شنبه 10 شهريور ماه 1379ش مطابق با دوم جمادي الاولي سال 1421ه بدرود حيات گفت.

شايان توجه است باغ رضوان در زميني به مساحت حدود 400 هكتار ايجاد شده است و شروع بهره برداري از آن در ارديبهشت 1363ش مي باشد و امكانات آن هم اكنون داراي 45 قطعه براي دفن مردگان، فضاي سبز بسيار عالي با انواع درختان و گل كاري زيبا، غسالخانه بهداشتي شيشه اي، سالن هاي متعدد ترحيم، مسجد، سقاخانه هاي متعدد، سرويس هاي بهداشتي متعدد، جاده هاي اصلي و فرعي مناسب، محوطه هاي اسباب بازي كودكان و توقف گاه هاي متعدد جهت خودروها مي باشد. اين گورستان را سازمان باغ رضوان با واحدهاي مختلف فضاي سبز، امور مالي، دفتر فني، متوفيات و خدمات، انتظامات و روابط عمومي اداره مي كند. از هنگام افتتاح گورستان باغ رضوان حدود 50 هزار نفر در آن دفن شده اند.

11- مرمت و بازسازي اصفهان

پروژه احياء بدنه شرقي چهار باغ عباسي

چهار باغ عباسي جايگاه رفيع خود در مقام يكي از دو محور سازمان دهنده توسعه اصفهان در تاريخ را از دست داده است و به يك خيابان اصلي، يك بلوار و يا يك امتداد تجاري گران قيمت در اصفهان امروز تغيير ماهيت داده است. در جريان اين تغيير، تركيب فضايي چهارباغ نيز نظام منحصر به فرد تاريخي خود را از دست ساخت و سازهاي هدايت نشده و ناهمانگ شهري، چهره بي هويتي به خود گرفته است. چهار باغ عباسي اگر با اتكاء به تداوم اصولي كه براي نخستين بار در تاريخ شهرسازي در اصفهان عصر صفوي تبلور يافت، هويت اصلي خود را بازيابد قابليت اين را دارد كه كماكان در مقام يك محور منحصر به فرد در سازمان فضايي اصفهان امروز ايفاي نقش كند از اين رو مجموعه مداخلات بهسازي و ترميم از هم گسيختگي هاي كالبدي چهار باغ اين سازمان را بر آن داشته تا با عزم جدي از بدنه سازي يك خيابان فراتر و با اتكاء به اهداف سه گانه:

1-وفاداري به تاريخ 2-تجهيز امروزي 3-بازدهي اقتصادي نسبت به مطالعه و تهيه طرح هاي اجرايي اقدام نمايد كه در اين راستا مطالعات فاز يك آماده شده است. چهار باغ مهمترين گردشگاه شهر اصفهان است كه در دوره شاه عباس اول احداث شده و در اطراف آن باغهاي سلطنتي قرار داشته كه امروز تبديل به مغازه و منزل شده است ابتداي اين خيابان عمارت جهان نما در محل دروازه دولت و انتهاي آن دامنه كوه صفه در جنوب شهر اصفهان بوده است. امتداد اين خيابان به سمت شمال در نيم قرن اخير صورت گرفته

ص: 490

و در نقشه از چهار باغ عباسي پيروي شده است. خيابان چهار باغ عباسي در سال 1025 هجري زيباترين خيابانهاي جهان بوده است به طوري كه شارع سياح فرانسوي راجع به خيابان چهار باغ نوشته است اين خيابان زيباترين معبري است كه تاكنون ديده يا شنيده ايم. سازمان نوسازي و بهسازي شهر اصفهان اقدام به تهيه معماري فاز 1 و 2 سازه و تاسيسات بدنه شرقي چهار باغ عباسي حد فاصل بازار هنر تا ميدان هنر تا ميدان امام حسين عليه السّلام به طول 538 متر و عرض 21 متر در زميني به مساحت 11298 متر مربع در سه طبقه نموده است و طرح مذكور به تصويب شوراي عالي فني ميراث كشور رسيده است و مجري اجراي پروژه مذكور كه شامل فضاهاي تجاري و خدماتي است مي باشد.

مرمت و احياي عصار خانه شاهي

در ميدان امام اصفهان اثري گمنام داريم كه در شكوه و عظمت آثاري مانند مسجد امام مسجد شيخ لطف الله و عالي قاپو گم شده است.

بنائي كه اگر چه خود تاريك و بي فروغ است روزگاري مايه روشنايي چراغ هاي خانه هاي ايرانيان و حتي محافل شاهانه بوده است. منظور از عصارخانه، كارخانه روغن كشي دوره صفوي است كه به دستور شاه عباس اول بنا شده است.

همانگونه كه امروز قلب صنعت ايران در دستهاي اصفهان مي تپد در زمانهاي گذشته نيز از لحاظ صنعتي مقام نخست را دارا بوده است. عصارخانه ها در گذشته در صنعت تهيه روغن چراغ، كود جهت زمين هاي زراعي، غذاي دامها و تهيه مواد جهت رنگ آميزي و صابون نقش مهمي را در زندگي مردمي ايفا كرده

ص: 491

است.

پروژه احياء ميدان عتيق

در زمان سلجوقيان ميدان عتيق به عنوان اصلي ترين محل مبادلات مردم عمل كرده و عناصري همچون مسجد جامع و مقر حكومتي سلجوقيان در شكل گيري و قدرت بخشيدن به آن نقش ويژه داشته است و اين نقش تا اواسط دوران صفويه همراه با محور بازار و ميدان نقش جهان ادامه داشته است. در دوران قاجار به دليل انتقال پايتخت به تهران از اهميت ميادين شهر اصفهان كاسته شده و در دوره پهلوي به دليل احداث خيابان عبدالرزاق از شكل اصلي خود خارج و امروز دچار عقب ماندگي كالبدي فضايي و اجتماعي گذشته است. وجود عناصر با ارزش تاريخي در اطراف اين ميدان همچون مسجد جامع عتيق، بازار، مدرسه و كاروانسراي قديمي ارزشي بي نظير به اين مجموعه باستاني داده است. سازمان نوسازي و بهسازي شهرداري اصفهان به منظور رفع محروميت از اين منطقه و شكوفايي دوباره اين محور تاريخي تصميم به احياء ميدان عتيق و مجموعه پيرامون آن گرفته است.

پاركينگ=700 / 41 مترمربع، محوطه جلوخان مسجد جامع= 330 / 10 مترمربع مساحت كل محدوده طرح=643 / 222 مترمربع، ميدان ميوه و تره بار (ساختمانها و محوطه سازي) =400 / 27 مترمربع مساحت ميدان=006 / 34 مترمربع، بدنه ميدان شامل تجاري ها رواق ها و فضاهاي شهري =000 / 22 متر مربع

مرمت و احياي بازارچه عليقلي آقا

بازارچه عليقلي آقا به همراه مسجد و حمام زيبايي در 1122 هجري قمري در دوران شاه سلطان حسين صفوي توسط عليقلي آقا از غلامان خاصه دربار ساخته شده است تا قسمتي از درآمد حاصله از آن به خرج نگهداري مسجد برسد. بازارچه مذكور در مركزيت و در امتداد محور

ص: 492

تاريخي عليقلي آقا واقع شده و داراي دو راسته اصلي و بزرگ و يك راسته فرعي و كوچك و نيز يك چهارسوق با دهنه اي به قطر 10 / 11 متر و ارتفاع 27 / 11 متر در مركز مي باشد.

بازارچه مسقف بوده و پوشش سقف آن طاق و چشمه و آجري مي باشد. چهارسوق بازارچه در مركزيت آن آجري و به شكل هشت ضلعي مي باشد كه نقش اتصال دهنده راسته هاي بازارچه و به عنوان مركز ثقل بازارچه عمل مي نمايد.

بازارچه ها

1. بازارچه عليقلي آقا، 10. بازارچه ميرزا باقر

2. بازارچه رحيم خان، 11. بازارچه حاج علي خان

3. بازارچه چهارسوق شيرازي، 12. بازارچه شاه اسدالله

4. بازارچه بيدآباد، 13. بازارچه تفنگ سازها

5. بازارچه شاطر باشي، 14. بازارچه چهارسو مقصود

6. بازارچه دومنار دردشت، 15. بازارچه حسن آباد

7. بازارچه سيد العراقين، 16. بازارچه فرهنگي سنتي تخت فولاد (طوبي)

8. بازار زرگرها، 17. بازارچه جلفا

9. بازار نجارها، 18. بازارچه رهنان

مرمت برج كبوتر

از برجسته ترين و شگفت انگيزترين عناصر اطراف و گوشه و كنار شهر زيبا و تاريخي اصفهان برجهاي مدور و مرتفعي است كه بعضي به اشتباه تصور مي كنند دژهاي قديمي و مستحكم شهر بوده اند در حالي كه اين برجها متعلق به كبوتران است و كبوتر خانه يا برج كبوتر نام دارد.

هدف از ساخت اينگونه بناها حمايت از كبوتران به منظور تحصيل كود حيواني بوده است. يكي از اين برجها كه سازمان نوسازي و بهسازي شهرداري اصفهان اقدام به بازسازي آن نموده است در كمربندي شرق اصفهان واقع شده است.

اين بنا از خشت

ص: 493

ساخته شده است و ارتفاع آن در حدود 14 متر و محيط آن 60 متر مي باشد. از پايين به بالا در داخل چندين هزار حجره براي كبوتران از گل رُس ايجاد شده است. درب شمالي برج فقط سالي يكبار جهت خارج كردن كود باز مي شده و جهت حفظ جان كبوتران در نيمه بالايي بدنه خارجي نوار صيقلي گچي دورتادور را فرا مي گيرد و اين ترفندي بوده است كه مار به برج راه نيابد.

1-برج كبوتر خانه 2-برج كبوتر آذر بهرام 3-برج كبوتر رهنان

بقعه ها و امام زاده ها

1. شيخ ابومسعود 2. شاهزادگان مقتول 3. امامزاده زيد 4. امامزاده ستي فاطمه

ساماندهي گلستان ها

1. گلستان شهداي اصفهان2. گلستان شهداي رهنان

گذرهاي تاريخي

1. گذر بيدآباد تا شاطرباشي 2. گذر محور جويباره 3. گذر سعدي 4. گذر جلفا 5. معابر تخت فولاد

حمام هاي تاريخي

اشاره

1. حمام تاريخي عليقلي آقا2. حمام دردشت 3. حمام شاهزاده ها 4. حمام رهنان 5. حمام شيخ بهايي

مرمت و احياي حمام عليقلي آقا

حمام هاي بزرگ و كوچك عليقلي آقا در محله بيدآباد اصفهان توسط شخص عليقلي آقا اثر درباريان دو پادشاه عصر صفوي شاه سليمان و شاه سلطان حسين در مجموعه اي كه خود باني آن بوده است به سال 1125 هجري قمري بر پا شده و وقف مسجد و مدرسه گرديده است. اين بناي زيباي عصر صفوي كه به ثبت آثار ملي ايران رسيده است علاوه بر آنكه كليه ويژگي هاي حمام هاي ايراني را داراست از ارزشهاي خاص تاريخي هنري برخوردار است.

اين بنا شامل حمام بزرگ و كوچك داراي تزئينات كاشي هفت رنگ و معرق و آهك بري زمان صفويه و نقاشي هاي دوران قاجار است كه در دوره

ص: 494

هاي بعدي هنگام تعميرات افزوده شده است. از سال 1379 مرمت حمام توسط سازمان نوسازي و بهسازي آغاز و تقريباً پس از چهار سال به منظور موزه مردم شناسي مورد بهره برداري قرار گرفت.

مرمت و احياي حمام شاهزاده ها

حمام شاهزاده ها در بازار رنگرزان و مجاور مدرسه شاهزادگان واقع شده است و ظاهراً توسط يكي از شاهزادگان صفوي بنا گرديده است.

اين حمام نيز همانند ساير حمام هاي ايراني متشكل از ورودي و بخشهاي مربوط به آن سرينه گرمخانه و قسمتهاي جانبي مي باشد. كاشيكاريهاي مربوط به عصر صفوي تزئينات آهك بري و نقاشيهاي مربوط به دوره قاجار زينت بخش اين حمام تاريخي است. حمام شاهزاده ها در حال حاضر توسط سازمان نوسازي و بهسازي شهرداري اصفهان در حال تعمير مي باشد.

حمام شيخ بهايي اصفهان

حمام شيخ بهايي در محله قديمي نظاميه كوچه شيخ بهايي منشعب از بازار قديم اصفهان به بازار عربها شهرت دارد واقع است.

با توجه به اينكه حمام منسوب به شيخ بهايي است ولي از رجال زمان صفويه بوده و بين سالهاي 953 تا 1030 هجري قديمي مي زيسته است مي توان اظهار كرد اصل و بنيان بنا متعلق به دوره صفويه است.

فضاي شكل گرفته حمام شامل: حمام بزرگ حمام كوچك و چهار حوض است. همترين عناصر تشكيل دهنده حمام بزرگ شامل: ورودي، سربينه، گرمخانه و سرويس هاي بهداشتي مي باشد. در مورد گرمايش آب حمام به وسيله شعله يك شمع نقل قولهايي شده است و حدسياتي در مورد استفاده از سيستم گرمايش بيوگاز زده شده ولي تاكنون هيچگونه دليل مستندي در اين مورد به دست نيامده است.

تزئينات بكار رفته در

ص: 495

اين حمام طي دوره هاي مختلف تغيير كرده و در حال حاضر در بخشهايي از راه گرمخانه تزئيني از كاشيكاري به صورت هشت و صابونك ديده مي شود. حمام شيخ بهايي از نظر تاريخي و موقعيت قرار گرفتن در محور تاريخي شهر اصفهان وارزش و اهميتي كه مردم نسبت به احياي حمام مي دهند نيازمند طرح جامعه مرمتي است.

پروژه هاي پيشنهادي برنامه پنج ساله سوم شهرداري اصفهان

مقدمه

سازمان نوسازي و بهسازي شهرداري اصفهان علاوه بر پروژه هاي فعال خود مواردي را نيز در دست مطالعه دارد كه به عنوان برنامه پنج ساله سوم از طرف مديريت برنامه ريزي تنظيم و ارائه شده كه عناوين آنها بدين قرار است:

احياي ميدان عتيق، دردشت، پروژه صفه بتن، جماله، تكميل محورهاي تاريخي فرهنگي و گردشگري، پشت مسجد امام، باز زنده سازي محور چهارباغ عباسي، جويباره، احياء محور بازار اصفهان، خواجه نظام الملك، ساماندهي و احياء خيابان سپه، جلفا، نوسازي و بهسازي بافتهاي فرسوده، بيدآباد، پروژه هاي مطالعاتي و پژوهشي، پروژه هاي تخت فولاد، الگوسازي محله گردشگري

كه هر كدام از موارد فوق شامل دهها پروژه مطالعاتي و اجرايي مي باشد.

پروژه احداث هتل در زمين كاروانسراي نخجوانيها

بازسازي كاروانسراي نخجوانيها، احياء و توسعه آن در قالب هتل و خدمات توريستي سازمان نوسازي و بهسازي شهر اصفهان در نظر هتل سنتي در ضلع جنوب شرقي ميدان امام در زميني به مساحت تقريباً 2500 مترمربع معروف به كاروانسراي نخجوانيها با تاريخچه ذيل نمايد. كاروانسرا بايستي بر اساس نقشه هاي بناي تاريخي عيناً بازسازي شود و اين امر تغييرپذير نيست. امكان اين وجود دارد كه درون فضاهاي كاروانسرا با الحاقات لازم و همچنين با تملك و الحاق بناهاي جانبي به اصل بنا نيازهاي فضايي

ص: 496

براي كاربري هاي جديد تأمين گردد. توسعه بناي كاروانسرا براي قبول فعاليت هاي جديد صرفاً از طريق اتصال مالكيت هاي همجوار با تركيب پر و خالي خود ادامه داده و با تحولات اقتصادي بازار و به علّت عدم دسترسي سواره كافي از حيض انتفاء افتاده اند در حال حاضر نيز ترجيح بر آن است كه اين عناصر مجدداً با حفظ ماهيت كالبدي احياء و به فعاليت هاي مناسب اختصاص يابند. بدنه ميدان در هر صورت و به لحاظ گذشته تاريخي متشكل از عناصر ريز تجاري (حجره ها) بوده است. با تبديل كاروانسرا به هتل و يا توسعه آن در تركيب با مالكيت هاي شمالي در هر صورت حفظ ماهيت عملكردي اين بدنه به صورت واحدهاي تجاري شايستي مخدوش گردد. همانگونه كه به لحاظ كالبدي يك نظم سلسله مراتبي بين اندازه و حجم عناصر تركيب يافته در ريزدانه هاي تجاري هستند و يا كاروانسراهاي با ابعاد متوسط و كوتاه مرتبه كه در بين آنها خانه هاي كوچك قرار گرفته اند. همين نظم سلسله مراتبي قاعدتاً بايستي در عملكردهاي جاري در فضاهاي مذكور جريان يابد. بزرگ شدن يك قطب فعاليت كه بالطبع حجم رفت و آمد و ترافيك سواره، پياده و تبعات بعدي آن ها نظم موجود ميدان را بر هم زند و به عنوان رقيبي در مقابل جاذبه هاي عناصر تاريخي شاخص ميدان مطرح گردد صحيح نيست.

مرمت ديوار كليساي وانك

كليساي وانك زيباترين كليساي جلفا است و در محل كليساي قديمي تري كه رو به ويراني بوده است ساخته شده. قدمت ساخت كليسا به دوره صفوي برمي گردد معماري كليسا، نقاشي و آب طلاكاريها به شيوه ايراني است. پروژه

ص: 497

ديوار كليساي وانك بدنه سازي بيروني را شامل مي شود كه سازمان نوسازي و بهسازي شهرداري اصفهان اقدام به استحكام بخشي بنيادي و نماسازي مطابق با طرح اوليه نموده است.

خانه هاي تاريخي

اشاره

1-خانه كدخدايي 2-خانه هارونيه 3-خانه رشيدي 4-خانه استپانيان 5-مدرسه فرانسوي ها 6-ساختمان اداري صنايع پشم 7-خانه مشروطه

مرمت و احياي خانه تاريخي كدخدايي

خانه تاريخي منسوب به كدخدايي بناي ارزشمندي متعلق به دوره قاجار است كه در محور تاريخي فرهنگي گردشگري دردشت واقع شده است.

ساختمان به سبك معماري ايراني و بر اساس ديوار دربار بر بنا نهاده شده است طاقها و سقفها با قوسهاي پنج و هفت پوشيده شده و شاه نشين با مقرنس ها و رنگ آميزي طلائي و فيروزه اي زيبايي خاصي را نمايان ساخته است. مابقي فضاها نيز هر كدام داراي گچبري ها و مقرنس هاي مختص به خود مي باشند.

سه جبهه از حياط اين بنا داراي تزئينات و فقط جبهه جنوبي فاقد تزئينات مي باشد. در بخش شمالي در نماسه ارسي بزرگ و دو درب ورودي مشاهده مي شود كه ارسي مياني از بقيه داراي عرض بيشتري مي باشد.

قسمت شرقي و غربي از لحاظ تركيب بندي و تزئينات مشابه بوده و فضاي اصلي مياني با پنجره اي بزرگ در وسط و دو درب كوچك در طرفين مشاهده مي شود. عمليات اجرايي مرمت اين بناي با ارزش ارديبهشت سال 1382 آغاز و آذر سال 1383 به پايان رسيد كه در حال حاضر محل استقرار سازمان نوسازي و بهسازي شهر اصفهان مي باشد.

مرمت خانه تاريخي مشروطيت

بر اساس شواهد موجود و شيوه هاي معماري بنا در دوره قاجار احداث شده است وجه تسميه خانه به

ص: 498

علت تشكيل جلسات مشروطه خواهان اصفهاني در اين خانه است. اين خانه داراي دو بخش اندروني بيروني مي باشد و در حدود 1500 متر مربع زير بنا دارد. بيروني شامل يك جبهه است كه شامل يك اتاق هفت دري زيبا و با شكوه است. بخش اندروني شامل چهار جبهه زيبا و تقريباً پابرجاست كه قوسها قاجاري و پنجره هاي زيباي رنگي اين چهار جبهه كاملاً مشهود است. تزئينات بكار رفته در اين بنا شامل نقاشي به شيوه شير و شكر گچ بري شده و پنجره هاي ارسي با شيشه هاي رنگي مي باشد. مرمت اين خانه زيباي تاريخي يكي ديگر از پروژه هاي سازمان نوسازي و بهسازي مي باشد كه در سال جاري (1384) آغاز گرديده است.

مرمت منار تاريخي ساربان

منار ساربان در انتهاي شمالي محله قديمي جويباره اصفهان واقع شده است. قدمت ساخت منار به دوره سلجوقي (900 سال پيش) برمي گردد.

به جز انحناي مختصري كه در قسمت فوقاني به سمت غرب پيدا كرده است سالم و پا برجاست. منار منفرد مدور و در سه طبقه بدون پايه و ارتفاع آن در حدود 48 متر است. درون منار فضا به حداقل مي رسد و براي صعود آن پلكان حلزوني استفاده شده است.

آجرچيني نماها و مقرنس ها مزين به كاشي معرق زينت بخش اين بنا مي باشد. عمليات استحكام بخشي و مرمت مقرنس ها بالاي منار و بازسازي انتهاي آن كه در اثر گذشت زمان بخشي از آن فرو ريخته بوده و همچنين تعميرات موضعي بدنه منار و پلكان داخلي آن توسط سازمان نوسازي و بهسازي شهرداري اصفهان انجام گرفته است.

تكايا

اشاره

1-تكيه

ص: 499

فاضل سراب، 2-تكيه مادر شازده 3-تكيه مير، 4-تكيه ريزي 5-تكيه جعفر آباده اي، 6-تكيه بروجردي 7-تكيه سيد العراقيين، 8-تكيه بيدآبادي 9-تكيه آغاباشي، 10-تكيه درويش عبدالمجيد

مرمت و بازسازي تكيه فاضل سراب

تكيه فاضل سراب در شرق خيابان فيض اصفهان واقع گرديده است. اين تكيه در اواخر دوره صفوي و در زمان سلطنت شاه سلطان حسين به احترام عالم آن عصر محمد بن عبدالفتاح تنكابني مشهور به فاضل سراب بنا شده است.

اين تكيه كه در وسط آن بقعه بزرگي است داراي چهار ايوان شاه نشين با طاق و گنبد آجري مي باشد. شاعر و عالم عاليقدر ميرزا حسن خان متخلص به آتش نيز در اين تكيه مدفون است. سازمان نوسازي و بهسازي طي چند مرحله عمليات بازسازي كامل هشتي ورودي و پياده روسازي مجاور تكيه همراه با بازسازي اتاق هاي قديمي مجاور سر درب را در دستور كار خود قرار داده است.

12- نوروزنامه ايرانيان

پيدايش جشن نوروز

در ادبيات فارسي جشن نوروز را، مانند بسياري ديگر از آيين ها، رسم ها، فرهنگ ها و تمدن ها به نخستين پادشاهان نسبت مي دهند. شاعران و نويسندگان قرن چهارم و پنجم هجري، چون فردوسي، منوچهري، عنصري، بيروني، طبري، مسعودي، مسكويه، گرديزي و بسياري ديگر كه منبع تاريخي و اسطوره اي آنان بي گمان ادبيات پيش از اسلام بوده، نوروز و برگزاري جشن نوروز را از زمان پادشاهي جمشيد مي دانند،

روزها يا ماه جشن نوروز

مدت برگزاري جشن هايي چون مهرگان، يلدا، سده و بسياري ديگر، معمولا يك روز (يا يك شب) بيشتر نيست. ولي جشن نوروز، كه درباره اش اصطلاح " جشن ها و آيين هاي نوروزي " گوياتر است، دست كم يك يا دو هفته ادامه دارد. ابوريحان بيروني مدت برگزاري جشن نوروز را، پس از جمشيد يك ماه مي نويسد: چون جم درگذشت، پادشاهان همه روزهاي اين ماه را عيد گرفتند. عيدها را شش بخش نمودند: 5 روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، 5 روز دوم را به اشراف، 5 روز سوم را به خادمان و كاركنان پادشاهي، 5 روز چهارم را به نديمان و درباريان، 5 روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزيگران. ، در زمان شاه سليمان صفوي، مهماني ها، تفريح و جشن هاي نوروز در ميدان هاي عمومي تا سه هفته طول مي كشيد.. ولي برگزاري مراسم نوروزي امروز، دست كم از پنجه و " چهارشنبه آخر سال " آغاز و در " سيزده بدر " پايان مي پذيرد

چهارشنبه سوري

مراسم شب چهارشنبه آخر سال كه با روشن كردن آتش از غروب آفتاب و پريدن از روي آن و گفتن سرخي تو از من و زردي من از تو آغاز و سپس با صرف آجيل.. قاشق زني و فالگوش ايستادن به نيت شنيدن صحبتي كه به فال نيك گرفته شود تا پاسي از شب ادامه مي يابد

مير نوروزي

از جمله آيين هاي اين جشن پنج روزه، كه در شمار روزهاي سال و ماه و كار نبود، براي شوخي و سرگرمي، حاكم و اميري انتخاب مي كردند كه رفتار و دستورهايش خنده آور بود، و در پايان جشن از ترس آزار مردمان فرار مي كرد. بي گمان كساني را كه در روزهاي نخست فروردين، با لباس هاي قرمز رنگ و صورت سياه شده در كوچه و گذر و خيابان با دايره زدن و خواندن، مردم را سرگرم مي كردند و پولي مي گرفتند، بازمانده شوخي ها و سرگرمي هاي انتخاب "مير نوروزي" و "حاكم پنج روزه" است كه تنها در روزهاي جشن نوروزي ديده مي شدند، نه در وقت و جشني ديگر؛ و آنان خود در شعرهايي كه مي خواندند، مي گفتند: حاجي فيروزه، عيد نوروزه، سالي يه روزه

قصه عمو نوروز

يكي بود، يكي نبود. پير مردي بود به نام عمو نوروز كه هر سال روز اول بهار با كلاه نمدي، زلف و ريش حنا بسته، كمرچين قدك آبي، شال خليل خاني، شلوار قصب و گيوه تخت نازك از كوه راه مي افتاد و عصا به دست مي آمد به سمت دروازه شهر. در بيرون از دروازه شهر پيرزني زندگي مي كرد كه دلباخته عمو نوروز بود و روز اول هر بهار، صبح زود پا مي شد، جايش را جمع مي كرد و بعد از خانه تكاني و آب و جاروي حياط، خودش را حسابي تر و تميز مي كرد. به سر و دست و پايش حناي مفصلي مي گذاشت و هفت قلم، از خط و خال گرفته تا سرمه و سرخاب و زرك آرايش مي كرد. يل ترمه و تنبان قرمز و شليته پرچين مي پوشيد و مشك و عنبر به سر و صورت و گيسش مي زد و فرشش را مي آورد مي انداخت رو ايوان، جلو حوضچه فواره دار رو به روي باغچه اش كه پر بود از همه جور درخت ميوه پر شكوفه و گل رنگارنگ بهاري و در يك سيني قشنگ و پاكيزه سير، سركه، سماق، سنجد، سيب، سبزي، و سمنو مي چيد و در يك سيني ديگر هفت جور ميوه خشك و نقل و نبات مي ريخت. بعد منقل را آتش مي كرد و مي رفت قليان مي آورد مي گذاشت دم دستش. اما، سر قليان آتش نمي گذاشت و همانجا چشم به راه عمو نوروز مي نشست. چندان طول نمي كشيد كه پلك هاي پيرزن سنگين مي شد و يواش يواش خواب به سراغش مي آمد و كم كم خرناسش مي رفت به هوا. در اين بين عمو نوروز از راه مي رسيد و دلش نمي آمد پيرزن را بيدار كند. يك شاخه گل هميشه بهار از باغچه مي چيد رو سينه او مي گذاشت و مي نشست كنارش. از منقل يك گله آتش برمي داشت مي گذاشت سر قليان و چند پك به آن مي زد و يك نارنج از وسط نصف مي كرد؛ يك پاره اش را با قندآب مي خورد. آتش منقل را براي اينكه زود سرد نشود مي كرد زير خاكستر و پا مي شد راه مي افتاد. آفتاب يواش يواش تو ايوان پهن مي شد و پيرزن بيدار مي شد. اول چيزي دستگيرش نمي شد. اما يك خرده كه چشمش را باز مي كرد مي ديد اي داد بي داد همه چيز دست خورده. آتش رفته سر قليان. نارنج از وسط نصف شده. آتش ها رفته اند زير خاكستر، آن وقت مي فهميد كه عمو نوروز آمده و رفته و نخواسته او را بيدار كند. پير زن خيلي غصه مي خورد كه چرا بعد از آن همه زحمتي كه براي ديدن عمو نوروز كشيده، درست همان موقعي كه بايد بيدار مي ماند خوابش برده و نتوانسته عمو نوروز را ببيند و هر روز پيش اين و آن درد دل مي كرد كه چه كند و چه نكند تا بتواند عمو نوروز را ببيند؛ تا يك روزي كسي به او گفت چاره اي ندارد جز يك دفعه ديگر باد بهار بوزد و روز اول بهار برسد و عمو نوروز باز از سر كوه راه بيفتد به سمت شهر و او بتواند چشم به ديدارش روشن كند. پير زن هم قبول كرد. اما هيچ كس نمي داند كه سال ديگر پيرزن توانست عمو نوروز را ببيند يا نه. چون بعضي ها مي گويند اگر اين ها همديگر را ببينند دنيا به آخر مي رسد و از آنجا كه دنيا هنوز به آخر نرسيده پيرزن و عمو نوروز همديگر را نديده اند.

روزهاي مردگان و پنجشنبه آخر سال

يكي از آيين هاي كهن پيش از نوروز ياد كردن از مردگان است كه به اين مناسبت به گورستان مي روند و خوراك مي برند و به ديگران مي دهند. زرتشتيان معتقدند كه: " روان و فروهر مردگان، هيچ گاه كسي را كه به وي تعلق داشت فراموش نمي كند و هر سال هنگام جشن فروردين به خانه و كاشانه خود برمي گردند ". يكي از صورت هاي برجا مانده اين رسم، در شهر و روستا، به گورستان رفتن " پنجشنبه آخر سال " است، به ويژه خانواده هايي كه در طول سال عضوي را از دست داده اند. رفتن به زيارتگاه ها و " زيارت اهل قبور "، در پنجشنبه-و نيز، روز پيش از نوروز و بامداد نخستين روز سال-رسمي عام است. در اين روز، خانواده ها سبزه، نان، حلوا و خرما بر مزار نزديكان مي گذارند و بر مزار تازه گذشتگان شمع، يا چراغ روشن مي كنند.

خانه تكاني

اصطلاح " خانه تكاني " را بيشتر در مورد شستن، تميز كردن، نو خريدن، تعمير كردن ابزارها، فرش ها، لباس ها، به مناسبت فرا رسيدن نوروز، به كار مي برند. در اين خانه تكاني، كه سه تا چهار هفته طول مي كشد، بايستي تمامي ابزارها و وسيله هايي كه در خانه است، جا به جا، تميز، تعمير و بررسي شده و دوباره به جاي خود قرار گيرد. برخي از ابزارهاي سنگين وزن، يا فرش ها، تابلو ها، پرده ها و وسيله هاي ديگر، فقط سالي يك بار، آن هم در خانه تكاني نوروزي، جا به جا و تميز مي شود

كاشتن سبزه

اسفند ماه، ماه پاياني زمستان، هنگام كاشتن دانه و غله است. كاشتن " سبزه عيد " به صورت نمادين و شگون، از روزگاران كهن، در همه خانه ها و در بين همه خانواده ها مرسوم است. در ايران كهن، " بيست و پنج روز پيش از نوروز، در ميدان شهر، دوازده ستون از خشت خام بر پا مي شد، بر ستوني گندم، برستوني جو و به ترتيب، برنج، باقلا، كاجيله (گياهي است از تيره مركبان، كه ساقه آن به 50 سانتي متر است)، ارزن، ذرت، لوبيا، نخود، كنجد، عدس و ماش ميكاشتند؛ و در ششمين روز فروردين، با سرود و ترنم و شادي، اين سبزه ها را مي كندند و براي فرخندگي به هر سو مي پراكندند ". و ابوريحان نقل مي كند كه: " اين رسم در ايرانيان پايدار ماند كه روز نوروز در كنار خانه هفت صنف از غلات در هفت استوانه بكارند و از روييدن اين غلات، به خوبي و بدي زراعت و حاصل ساليانه حدس بزنند. "امروز، در همه خانه ها رسم است كه ده روز يا دو هفته پيش از نوروز، در ظرف هاي كوچك و بزرگ، كاسه، بشقاب، پشت كوزه و... دانه هايي چون گندم، عدس، ماش و... مي كارند. موقع سال تحويل و روي سفره "هفت سين" بايستي سبزه بگذارند. اين سبزه ها را در خانواده ها تا روز سيزده نگه داشته، و در اين روز زماني كه براي " سيزده بدر " از خانه بيرون مي روند، در آب روان مي اندازند.

سفره هفت سين

رسم و باوري كهن است كه همه اعضاي خانواده در موقع سال تحويل (لحظه ورود خورشيد به برج حمل) در خانه و كاشانه خود در كنار سفره هفت سين گرد آيند. در سفره سفيد رنگ هفت سين، از جمله، هفت روييدني خوراكي است كه با حرف " س " آغاز مي شود، و نماد و شگوني بر فراواني روييدني ها و فراورده هاي كشاورزي است-چون سيب، سبزه، سنجد، سماق، سير، سركه، سمنو و مانند اين ها-مي گذارند. افزون بر آن آينه، شمع، ظرفي شير، ظرفي آب كه نارنج در آن است، تخم مرغ رنگ كرده، تخم مرغي روي آينه، ماهي قرمز، نان، سبزي، گلاب، گل، سنبل، سكه و كتاب ديني (مسلمانان قرآن و زرتشتيان اوستا و... ) نيز زينت بخش سفره هفت سين است. اين سفره در بيشتر خانه ها تا روز سيزده گسترده است.

پوشيدن لباس نو

پوشيدن لباس نو در آيين هاي نوروزي، رسمي همگاني است. تهيه لباس، براي سال تحويل، فقير و غني را به خود مشغول مي دارد. در جامعه سنتي توجه به تهيدستان و زيردستان براي تهيه لباس نوروزي-به ويژه براي كودكان-رسمي در حد الزام بود. خلعت دادن پادشاهان و اميران در جشن نوروز، براي نو پوشاندن كارگزاران و زير دستان بود. ابوريحان بيروني مي نويسد: " رسم ملوك خراسان اين است كه در اين موسم به سپاهيان خود لباس بهاري و تابستاني مي دهند ". مورخان و شاعران از خلعت بخشيدن هاي نوروزي فراوان ياد كرده اند. و براي اين باور است كه در وقف نامه حاجي شفيع ابريشمي زنجاني آمده است:هر سال شب هاي عيد نوروز پنجاه دست لباس دخترانه و پنجاه دست لباس پسرانه، همراه كفش و جوراب از عوايد موقوفه تهيه و به اطفال يتيم تحويل شود.

خوراك هاي نوروزي

امروز در تهران و برخي شهرهاي مركزي ايران، سبزي پلو ماهي خوردن در شب نوروز و رشته پلو در روز نوروز رسم است، و شايد بتوان گفت كه غذاي خاص نوروز در اين منطقه است. " پلو " در شهرهاي مركزي و كويري ايران (مي توان گفت غير از گيلان و مازندران در همه شهرهاي ايران) تا چندي پيش غذاي جشن ها، غذاي مهماني و نشانه رفاه و ثروتمندي بود. و اين "بهترين" غذا، خوراك خاص همه مردم-فقير و غني-در شب نوروز بود. اگر نيك مردي در صد و پنج سال پيش در استرك كاشان، ملكي را وقف مي كند كه از درآمد آن همه ساله برنج ابتياع نموده از آخر خمسه مسترقه به تمام اهالي استرك، وضيع و شريف، ذكور و اناث، صغير و كبير، بالسويه برسانند "، بي گمان به اين نيت بوده، كه در شب نوروز سفره هيچ كس بي "پلو" نباشد.

ديد و بازديد نوروزي، يا عيد ديدني

از جمله آيين هاي نوروزي، ديد و بازديد، يا "عيد ديدني" است. رسم است كه روز نوروز، نخست به ديدن بزرگان فاميل، طايفه و شخصيت هاي علمي و اجتماعي و منزلتي مي روند. در بسياري از اين عيد ديدني ها، همه كسان خانواده شركت دارند "ديدن" هاي نوروزي كه ناگزير " بازديد " ها را دنبال دارد، و همراه با دست بوسي و روبوسي است، در روزهاي نخست فروردين، كه تعطيل رسمي است، و گاه تا سيزده فروردين (و مي گويند تا آخر فروردين) بين خويشاوندان و دوستان و آشنايان دور و نزديك، ادامه دارد. رفت و آمد گروهي خانواده ها، در كوي و محله-به ويژه در شهرهاي كوچك-هنوز از ميان نرفته است. اين ديد و بازديدها، تا پاسي از شب گذشته، به ويژه براي كساني كه نمي توانند كار روزانه را تعطيل كنند، ادامه دارد. تا زماني كه "مسافرت هاي نوروزي" رسم نشده بود، در شهرها و محله هايي كه آشنايي هاي شغلي و همسايگي و "روابط چهره به چهره" جايي داشت، ديد و بازديد هاي نوروزي، وظيفه اي بيش و كم الزامي به شمار مي رفت. و چه بسا آشناياني بودند-و هستند-كه فقط سالي يك بار، آن هم در ديد و بازديد هاي نوروزي، به خانه يكديگر مي روند.

نوروز اول

در ديد و بازديدهاي نوروزي رسم است كه نخست به خانه كساني بروند كه " نوروز اول " در گذشت عضوي از آن خانواده است. خانواده هاي سوگوار افزون بر سومين، هفتمين و چهلمين روز، كه بيشتر در مسجد برگزار مي شود، نخستين نوروز كه ممكن است بيش از يازده ماه از مرگ متوفا بگذرد، در خانه مي نشينند. و در اين روز است كه خانواده هاي خويشاوند لباس سياه را از تن سوگواران در مي آورند. جلسه هاي " نوروز اول " كه جنبه نمادين دارد، در عين حال از فضاي ديد و بازديدهاي نوروزي برخوردار است. و ديدار كنند گان، در نوروز اول، به خانواده سوگوار تسليت نمي گويند، بلكه براي آنان " آرزوي شادماني " مي كنند، تا در آغاز سال نو فال بد نزنند. رسم نوروز اول بيشتر در شهرهايي برگزار ميشود كه آخرين روز اسفند را به عنوان ياد بود در گذشتگان سال سوگواري نكنند.

هديه نوروزي، يا عيدي

هديه و عيدي دادن به مناسبت نوروز رسمي كهن است، كتابهاي تاريخي از پيشكش ها و بخشش هاي نوروزي-پيش از اسلام و بعد از اسلام-خبر مي دهند، از رعيت به پادشاهان حكمرانان، از پادشاهان و حكمرانان به وزيران، دبيران، كارگزاران و شاعران، از بزرگتران خاندان به كوچكتران، به ويژه كودكان. رسم هديه دادن نوروزي را، ابوريحان بيروني از گفته آذرباد، موبد بغداد چنين آورده: نيشكر در ايران، روز نوروز يافت شد، پيش از آن كسي آن را نمي شناخت. جمشيد روزي ني اي ديد كه از آن كمي به بيرون تراوش كرده، چون ديد شيرين است، امر كرد اين ني را بيرون آورند و از آن شكر ساختند. و مردم از راه تبريك به يكديگر شكر هديه كردند، و در مهرگان نيز تكرار كردند، و هديه دادن رسم شد.

سيزده بدر

در واقع آخرين روز از تعطيلات و مراسم نوروزي روز سيزده بدر است كه در اولين سيزده سال مردم دست از كار كشيده و به دشت و صحرا ميروند.

باورهاي عاميانه

رفتارها و گفتارهاي هنگام سال تحويل و روز نوروز، به باور عاميانه، مي تواند اثري خوب يا بد براي تمام روزهاي سال داشته باشد. برخي از اين باورها را در كتابهاي تاريخي نيز مي يابيم، و بسياري ديگر باورهاي شفاهي است، و در شمار فولكلور جامعه است كه در خانواده ها به ارث رسيده است: -كسي كه در هنگام سال تحويل و روز نوروز لباس نو بپوشد، تمام سال از كارش خرسند خواهد بود.

-موقع سال تحويل از اندوه و غم فرار كنيد، تا تمام سال غم و اندوه از شما دور باشد. -روز نوروز دوا نخوريد بد يمن است. -هر كس در بامداد نوروز، پيش از آنكه سخن گويد، شكر بچشد و با روغن زيتون تن خود را چرب كند، در همه سال از بلاها سالم خواهد ماند. -هر كس بامداد نوروز، پيش از آنكه سخن گويد، سه مرتبه عسل بچشد و سه پاره موم دود كند از هر دردي شفا يايد.

-كساني كه مرده اند، سالي يكبار، هنگام نوروز، "فروهر" آنها به خانه بر مي گردد. پس بايد خانه را تميز، چراغ را روشن و (با سوزاندن كندر و عود) بوي خوش كرد. -كسي كه روز نوروز گريه كند، تا پايان سال اندوه او را رها نمي كند. روز نوروز بايد يك نفر "خوش قدم" اول وارد خانه شود. اگر قصد مسافرت داريد پيش از سيزده سفر نكنيد. روز چهاردهم سفر كردن خير است.

12- نوروزنامه ايرانيان

پيدايش جشن نوروز

در ادبيات فارسي جشن نوروز را، مانند بسياري ديگر از آيين ها، رسم ها، فرهنگ ها و تمدن ها به نخستين پادشاهان نسبت مي دهند. شاعران و نويسندگان قرن چهارم و پنجم هجري، چون فردوسي، منوچهري، عنصري، بيروني، طبري، مسعودي، مسكويه، گرديزي و بسياري ديگر كه منبع تاريخي و اسطوره اي آنان بي گمان ادبيات پيش از اسلام بوده، نوروز و برگزاري جشن نوروز را از زمان پادشاهي جمشيد مي دانند،

روزها يا ماه جشن نوروز

مدت برگزاري جشن هايي چون مهرگان، يلدا، سده و بسياري ديگر، معمولا يك روز (يا يك شب) بيشتر نيست. ولي جشن نوروز، كه درباره اش اصطلاح " جشن ها و آيين هاي نوروزي " گوياتر است، دست كم يك يا دو هفته ادامه دارد. ابوريحان بيروني مدت برگزاري جشن نوروز را، پس از جمشيد يك ماه مي نويسد: چون جم درگذشت، پادشاهان همه روزهاي اين ماه را عيد گرفتند. عيدها را شش بخش نمودند: 5 روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، 5 روز دوم را به اشراف، 5 روز سوم را به خادمان و كاركنان پادشاهي، 5 روز چهارم را به نديمان و درباريان، 5 روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزيگران. ، در زمان شاه سليمان صفوي، مهماني ها، تفريح و جشن هاي نوروز در ميدان هاي عمومي تا سه هفته طول مي كشيد.. ولي برگزاري مراسم نوروزي امروز، دست كم از پنجه و " چهارشنبه آخر سال " آغاز و در " سيزده بدر " پايان مي پذيرد

چهارشنبه سوري

مراسم شب چهارشنبه آخر سال كه با روشن كردن آتش از غروب آفتاب و پريدن از روي

ص: 500

آن و گفتن سرخي تو از من و زردي من از تو آغاز و سپس با صرف آجيل.. قاشق زني و فالگوش ايستادن به نيت شنيدن صحبتي كه به فال نيك گرفته شود تا پاسي از شب ادامه مي يابد

مير نوروزي

از جمله آيين هاي اين جشن پنج روزه، كه در شمار روزهاي سال و ماه و كار نبود، براي شوخي و سرگرمي، حاكم و اميري انتخاب مي كردند كه رفتار و دستورهايش خنده آور بود، و در پايان جشن از ترس آزار مردمان فرار مي كرد. بي گمان كساني را كه در روزهاي نخست فروردين، با لباس هاي قرمز رنگ و صورت سياه شده در كوچه و گذر و خيابان با دايره زدن و خواندن، مردم را سرگرم مي كردند و پولي مي گرفتند، بازمانده شوخي ها و سرگرمي هاي انتخاب "مير نوروزي" و "حاكم پنج روزه" است كه تنها در روزهاي جشن نوروزي ديده مي شدند، نه در وقت و جشني ديگر؛ و آنان خود در شعرهايي كه مي خواندند، مي گفتند: حاجي فيروزه، عيد نوروزه، سالي يه روزه

قصه عمو نوروز

يكي بود، يكي نبود. پير مردي بود به نام عمو نوروز كه هر سال روز اول بهار با كلاه نمدي، زلف و ريش حنا بسته، كمرچين قدك آبي، شال خليل خاني، شلوار قصب و گيوه تخت نازك از كوه راه مي افتاد و عصا به دست مي آمد به سمت دروازه شهر. در بيرون از دروازه شهر پيرزني زندگي مي كرد كه دلباخته عمو نوروز بود و روز اول هر بهار، صبح زود پا مي شد، جايش را جمع مي كرد و بعد از خانه

ص: 501

تكاني و آب و جاروي حياط، خودش را حسابي تر و تميز مي كرد. به سر و دست و پايش حناي مفصلي مي گذاشت و هفت قلم، از خط و خال گرفته تا سرمه و سرخاب و زرك آرايش مي كرد. يل ترمه و تنبان قرمز و شليته پرچين مي پوشيد و مشك و عنبر به سر و صورت و گيسش مي زد و فرشش را مي آورد مي انداخت رو ايوان، جلو حوضچه فواره دار رو به روي باغچه اش كه پر بود از همه جور درخت ميوه پر شكوفه و گل رنگارنگ بهاري و در يك سيني قشنگ و پاكيزه سير، سركه، سماق، سنجد، سيب، سبزي، و سمنو مي چيد و در يك سيني ديگر هفت جور ميوه خشك و نقل و نبات مي ريخت. بعد منقل را آتش مي كرد و مي رفت قليان مي آورد مي گذاشت دم دستش. اما، سر قليان آتش نمي گذاشت و همانجا چشم به راه عمو نوروز مي نشست. چندان طول نمي كشيد كه پلك هاي پيرزن سنگين مي شد و يواش يواش خواب به سراغش مي آمد و كم كم خرناسش مي رفت به هوا. در اين بين عمو نوروز از راه مي رسيد و دلش نمي آمد پيرزن را بيدار كند. يك شاخه گل هميشه بهار از باغچه مي چيد رو سينه او مي گذاشت و مي نشست كنارش. از منقل يك گله آتش برمي داشت مي گذاشت سر قليان و چند پك به آن مي زد و يك نارنج از وسط نصف مي كرد؛ يك پاره اش را با قندآب مي خورد. آتش

ص: 502

منقل را براي اينكه زود سرد نشود مي كرد زير خاكستر و پا مي شد راه مي افتاد. آفتاب يواش يواش تو ايوان پهن مي شد و پيرزن بيدار مي شد. اول چيزي دستگيرش نمي شد. اما يك خرده كه چشمش را باز مي كرد مي ديد اي داد بي داد همه چيز دست خورده. آتش رفته سر قليان. نارنج از وسط نصف شده. آتش ها رفته اند زير خاكستر، آن وقت مي فهميد كه عمو نوروز آمده و رفته و نخواسته او را بيدار كند. پير زن خيلي غصه مي خورد كه چرا بعد از آن همه زحمتي كه براي ديدن عمو نوروز كشيده، درست همان موقعي كه بايد بيدار مي ماند خوابش برده و نتوانسته عمو نوروز را ببيند و هر روز پيش اين و آن درد دل مي كرد كه چه كند و چه نكند تا بتواند عمو نوروز را ببيند؛ تا يك روزي كسي به او گفت چاره اي ندارد جز يك دفعه ديگر باد بهار بوزد و روز اول بهار برسد و عمو نوروز باز از سر كوه راه بيفتد به سمت شهر و او بتواند چشم به ديدارش روشن كند. پير زن هم قبول كرد. اما هيچ كس نمي داند كه سال ديگر پيرزن توانست عمو نوروز را ببيند يا نه. چون بعضي ها مي گويند اگر اين ها همديگر را ببينند دنيا به آخر مي رسد و از آنجا كه دنيا هنوز به آخر نرسيده پيرزن و عمو نوروز همديگر را نديده اند.

روزهاي مردگان و پنجشنبه آخر سال

يكي از آيين هاي كهن پيش از نوروز ياد كردن از مردگان است كه

ص: 503

به اين مناسبت به گورستان مي روند و خوراك مي برند و به ديگران مي دهند. زرتشتيان معتقدند كه: " روان و فروهر مردگان، هيچ گاه كسي را كه به وي تعلق داشت فراموش نمي كند و هر سال هنگام جشن فروردين به خانه و كاشانه خود برمي گردند ". يكي از صورت هاي برجا مانده اين رسم، در شهر و روستا، به گورستان رفتن " پنجشنبه آخر سال " است، به ويژه خانواده هايي كه در طول سال عضوي را از دست داده اند. رفتن به زيارتگاه ها و " زيارت اهل قبور "، در پنجشنبه-و نيز، روز پيش از نوروز و بامداد نخستين روز سال-رسمي عام است. در اين روز، خانواده ها سبزه، نان، حلوا و خرما بر مزار نزديكان مي گذارند و بر مزار تازه گذشتگان شمع، يا چراغ روشن مي كنند.

خانه تكاني

اصطلاح " خانه تكاني " را بيشتر در مورد شستن، تميز كردن، نو خريدن، تعمير كردن ابزارها، فرش ها، لباس ها، به مناسبت فرا رسيدن نوروز، به كار مي برند. در اين خانه تكاني، كه سه تا چهار هفته طول مي كشد، بايستي تمامي ابزارها و وسيله هايي كه در خانه است، جا به جا، تميز، تعمير و بررسي شده و دوباره به جاي خود قرار گيرد. برخي از ابزارهاي سنگين وزن، يا فرش ها، تابلو ها، پرده ها و وسيله هاي ديگر، فقط سالي يك بار، آن هم در خانه تكاني نوروزي، جا به جا و تميز مي شود

كاشتن سبزه

اسفند ماه، ماه پاياني زمستان، هنگام كاشتن دانه و غله است. كاشتن " سبزه عيد " به صورت نمادين

ص: 504

و شگون، از روزگاران كهن، در همه خانه ها و در بين همه خانواده ها مرسوم است. در ايران كهن، " بيست و پنج روز پيش از نوروز، در ميدان شهر، دوازده ستون از خشت خام بر پا مي شد، بر ستوني گندم، برستوني جو و به ترتيب، برنج، باقلا، كاجيله (گياهي است از تيره مركبان، كه ساقه آن به 50 سانتي متر است)، ارزن، ذرت، لوبيا، نخود، كنجد، عدس و ماش ميكاشتند؛ و در ششمين روز فروردين، با سرود و ترنم و شادي، اين سبزه ها را مي كندند و براي فرخندگي به هر سو مي پراكندند ". و ابوريحان نقل مي كند كه: " اين رسم در ايرانيان پايدار ماند كه روز نوروز در كنار خانه هفت صنف از غلات در هفت استوانه بكارند و از روييدن اين غلات، به خوبي و بدي زراعت و حاصل ساليانه حدس بزنند. "امروز، در همه خانه ها رسم است كه ده روز يا دو هفته پيش از نوروز، در ظرف هاي كوچك و بزرگ، كاسه، بشقاب، پشت كوزه و... دانه هايي چون گندم، عدس، ماش و... مي كارند. موقع سال تحويل و روي سفره "هفت سين" بايستي سبزه بگذارند. اين سبزه ها را در خانواده ها تا روز سيزده نگه داشته، و در اين روز زماني كه براي " سيزده بدر " از خانه بيرون مي روند، در آب روان مي اندازند.

سفره هفت سين

رسم و باوري كهن است كه همه اعضاي خانواده در موقع سال تحويل (لحظه ورود خورشيد به برج حمل) در خانه و كاشانه خود در كنار سفره هفت سين گرد آيند. در سفره

ص: 505

سفيد رنگ هفت سين، از جمله، هفت روييدني خوراكي است كه با حرف " س " آغاز مي شود، و نماد و شگوني بر فراواني روييدني ها و فراورده هاي كشاورزي است-چون سيب، سبزه، سنجد، سماق، سير، سركه، سمنو و مانند اين ها-مي گذارند. افزون بر آن آينه، شمع، ظرفي شير، ظرفي آب كه نارنج در آن است، تخم مرغ رنگ كرده، تخم مرغي روي آينه، ماهي قرمز، نان، سبزي، گلاب، گل، سنبل، سكه و كتاب ديني (مسلمانان قرآن و زرتشتيان اوستا و... ) نيز زينت بخش سفره هفت سين است. اين سفره در بيشتر خانه ها تا روز سيزده گسترده است.

پوشيدن لباس نو

پوشيدن لباس نو در آيين هاي نوروزي، رسمي همگاني است. تهيه لباس، براي سال تحويل، فقير و غني را به خود مشغول مي دارد. در جامعه سنتي توجه به تهيدستان و زيردستان براي تهيه لباس نوروزي-به ويژه براي كودكان-رسمي در حد الزام بود. خلعت دادن پادشاهان و اميران در جشن نوروز، براي نو پوشاندن كارگزاران و زير دستان بود. ابوريحان بيروني مي نويسد: " رسم ملوك خراسان اين است كه در اين موسم به سپاهيان خود لباس بهاري و تابستاني مي دهند ". مورخان و شاعران از خلعت بخشيدن هاي نوروزي فراوان ياد كرده اند. و براي اين باور است كه در وقف نامه حاجي شفيع ابريشمي زنجاني آمده است:هر سال شب هاي عيد نوروز پنجاه دست لباس دخترانه و پنجاه دست لباس پسرانه، همراه كفش و جوراب از عوايد موقوفه تهيه و به اطفال يتيم تحويل شود.

خوراك هاي نوروزي

امروز در تهران و برخي شهرهاي مركزي ايران، سبزي پلو ماهي خوردن در

ص: 506

شب نوروز و رشته پلو در روز نوروز رسم است، و شايد بتوان گفت كه غذاي خاص نوروز در اين منطقه است. " پلو " در شهرهاي مركزي و كويري ايران (مي توان گفت غير از گيلان و مازندران در همه شهرهاي ايران) تا چندي پيش غذاي جشن ها، غذاي مهماني و نشانه رفاه و ثروتمندي بود. و اين "بهترين" غذا، خوراك خاص همه مردم-فقير و غني-در شب نوروز بود. اگر نيك مردي در صد و پنج سال پيش در استرك كاشان، ملكي را وقف مي كند كه از درآمد آن همه ساله برنج ابتياع نموده از آخر خمسه مسترقه به تمام اهالي استرك، وضيع و شريف، ذكور و اناث، صغير و كبير، بالسويه برسانند "، بي گمان به اين نيت بوده، كه در شب نوروز سفره هيچ كس بي "پلو" نباشد.

ديد و بازديد نوروزي، يا عيد ديدني

از جمله آيين هاي نوروزي، ديد و بازديد، يا "عيد ديدني" است. رسم است كه روز نوروز، نخست به ديدن بزرگان فاميل، طايفه و شخصيت هاي علمي و اجتماعي و منزلتي مي روند. در بسياري از اين عيد ديدني ها، همه كسان خانواده شركت دارند "ديدن" هاي نوروزي كه ناگزير " بازديد " ها را دنبال دارد، و همراه با دست بوسي و روبوسي است، در روزهاي نخست فروردين، كه تعطيل رسمي است، و گاه تا سيزده فروردين (و مي گويند تا آخر فروردين) بين خويشاوندان و دوستان و آشنايان دور و نزديك، ادامه دارد. رفت و آمد گروهي خانواده ها، در كوي و محله-به ويژه در شهرهاي كوچك-هنوز از ميان نرفته است. اين ديد و بازديدها، تا پاسي از شب گذشته،

ص: 507

به ويژه براي كساني كه نمي توانند كار روزانه را تعطيل كنند، ادامه دارد. تا زماني كه "مسافرت هاي نوروزي" رسم نشده بود، در شهرها و محله هايي كه آشنايي هاي شغلي و همسايگي و "روابط چهره به چهره" جايي داشت، ديد و بازديد هاي نوروزي، وظيفه اي بيش و كم الزامي به شمار مي رفت. و چه بسا آشناياني بودند-و هستند-كه فقط سالي يك بار، آن هم در ديد و بازديد هاي نوروزي، به خانه يكديگر مي روند.

نوروز اول

در ديد و بازديدهاي نوروزي رسم است كه نخست به خانه كساني بروند كه " نوروز اول " در گذشت عضوي از آن خانواده است. خانواده هاي سوگوار افزون بر سومين، هفتمين و چهلمين روز، كه بيشتر در مسجد برگزار مي شود، نخستين نوروز كه ممكن است بيش از يازده ماه از مرگ متوفا بگذرد، در خانه مي نشينند. و در اين روز است كه خانواده هاي خويشاوند لباس سياه را از تن سوگواران در مي آورند. جلسه هاي " نوروز اول " كه جنبه نمادين دارد، در عين حال از فضاي ديد و بازديدهاي نوروزي برخوردار است. و ديدار كنند گان، در نوروز اول، به خانواده سوگوار تسليت نمي گويند، بلكه براي آنان " آرزوي شادماني " مي كنند، تا در آغاز سال نو فال بد نزنند. رسم نوروز اول بيشتر در شهرهايي برگزار ميشود كه آخرين روز اسفند را به عنوان ياد بود در گذشتگان سال سوگواري نكنند.

هديه نوروزي، يا عيدي

هديه و عيدي دادن به مناسبت نوروز رسمي كهن است، كتابهاي تاريخي از پيشكش ها و بخشش هاي نوروزي-پيش از اسلام و بعد از

ص: 508

اسلام-خبر مي دهند، از رعيت به پادشاهان حكمرانان، از پادشاهان و حكمرانان به وزيران، دبيران، كارگزاران و شاعران، از بزرگتران خاندان به كوچكتران، به ويژه كودكان. رسم هديه دادن نوروزي را، ابوريحان بيروني از گفته آذرباد، موبد بغداد چنين آورده: نيشكر در ايران، روز نوروز يافت شد، پيش از آن كسي آن را نمي شناخت. جمشيد روزي ني اي ديد كه از آن كمي به بيرون تراوش كرده، چون ديد شيرين است، امر كرد اين ني را بيرون آورند و از آن شكر ساختند. و مردم از راه تبريك به يكديگر شكر هديه كردند، و در مهرگان نيز تكرار كردند، و هديه دادن رسم شد.

سيزده بدر

در واقع آخرين روز از تعطيلات و مراسم نوروزي روز سيزده بدر است كه در اولين سيزده سال مردم دست از كار كشيده و به دشت و صحرا ميروند.

باورهاي عاميانه

رفتارها و گفتارهاي هنگام سال تحويل و روز نوروز، به باور عاميانه، مي تواند اثري خوب يا بد براي تمام روزهاي سال داشته باشد. برخي از اين باورها را در كتابهاي تاريخي نيز مي يابيم، و بسياري ديگر باورهاي شفاهي است، و در شمار فولكلور جامعه است كه در خانواده ها به ارث رسيده است: -كسي كه در هنگام سال تحويل و روز نوروز لباس نو بپوشد، تمام سال از كارش خرسند خواهد بود.

-موقع سال تحويل از اندوه و غم فرار كنيد، تا تمام سال غم و اندوه از شما دور باشد. -روز نوروز دوا نخوريد بد يمن است. -هر كس در بامداد نوروز، پيش از آنكه سخن گويد، شكر بچشد و با روغن زيتون تن خود

ص: 509

را چرب كند، در همه سال از بلاها سالم خواهد ماند. -هر كس بامداد نوروز، پيش از آنكه سخن گويد، سه مرتبه عسل بچشد و سه پاره موم دود كند از هر دردي شفا يايد.

-كساني كه مرده اند، سالي يكبار، هنگام نوروز، "فروهر" آنها به خانه بر مي گردد. پس بايد خانه را تميز، چراغ را روشن و (با سوزاندن كندر و عود) بوي خوش كرد. -كسي كه روز نوروز گريه كند، تا پايان سال اندوه او را رها نمي كند. روز نوروز بايد يك نفر "خوش قدم" اول وارد خانه شود. اگر قصد مسافرت داريد پيش از سيزده سفر نكنيد. روز چهاردهم سفر كردن خير است.

13- آثار تاريخي اصفهان

مجموعه ميدان امام

درباره ميدان

(درخشنده ترين نگين انگشتري معماري و شهرسازي عصر صفوي)موقعيت: ميدان امام حسين عليه السلام خيابان سپاه سال تاسيس:11 هجري قمري (دوره شاه عباس اول) طول تقريبي: 507 متر و عرض 158 متر سه بناي مسجد امام، مسجد شيخ لطف الله و سر در بازار قيصريه با طاقهاي متحدالشكل به هم مربوط شده اند اين ميدان محل انجام مسابقات و بازي هاي معمول آن عصر (چوگان، قاپوق اندازي) و سان و رژه سربازان بوده است. غرفه هاي دو اشكوبه محل داد و ستد و تجارت بوده دور تا دور اين ميدان را احاطه كرده است. چهار طرف ميدان چهار بازار قرار گرفته كه به وسيله مغازه هاي داخل ميدان به ميدان مربوط مي شوند.

قسمتهاي ديدني ميدان

عبارت است از:چهار بناي معروف مسجد امام، مسجد شيخ لطف الله، عمارت عالي قاپو، سر در بازار قيصريه، دو دروازه سنگي چوگان در شمال و جنوب ميدان

با انتخاب اصفهان به پايتختي و گسترش شهر به طرف جنوب، ميدان عظيم امام با طول تقريبي 507 و عرض 158 متر در شرق گردشگاه چهارباغ به عنوان يكي از ويژگي هاي عصر صفوي مطرح گرديد. در طراحي شهري اين ميدان به عنوان عضو اصلي گسترش شهر مورد توجه قرار مي گيرد و تا مدتها بعد از بزرگترين و زيباترين ميدان هاي جهان ناميده مي شود. ميدان امام به جاي ميدان كوچكي كه از دوران تيموريان باقي مانده بود احداث گرديد. به هنگامي كه دو مسجد امام و شيخ لطف الله و سردر بازار قيصريه ساخته شد اين 3 بنا با طاقهاي متحدالشكل به هم مربوط شدند و با پايان يافتن ميدان و خاتمه

ص: 510

تزئينات، كف آن شن ريزي و مسطح شد. از اين زمان بود كه ميدان براي انجام مسابقات و بازي هاي معمول آن عصر مانند چوگان و قاپوق اندازي مورد استفاده قرار مي گرفت و سان و رژه سربازان و سپاهيان نيز در همين محل انجام مي شد. دو ستون سنگي كه در جلو مسجد امام واقع شده و قرينه آنها نيز روبروي بازار قيصريه هستند بيانگر انجام بازي چوگان و ساير ورزش ها در ميدان مي باشند. «در گرداگرد كناره ميدان نهري به عرض 3 متر و عمق 2 متر جريان داشت. در طول نهر رديفي از درختان چنار بر رهگذران سايه مي افكند. ميدان روزها اغلب پوشيده از چادر دستفروشان بود و در طول روز افرادي از مليت هاي مختلف نظير انگليسي، هلندي، پرتغالي، عرب، ترك، يهودي، ارمني، روسي و هندي به اين محل مي آمدند». شبها نيز ميدان به محل تردد بازيگران، شعبده بازان، خيمه شب بازان، بند بازان و قصه گويان تبديل مي شد.

به غير از بناهاي تاريخي چهارگانه كه در چهار سمت ميدان قرار گرفته اند و به جز خيابان هائي كه از ميدان مي گذرند دور تا دور ميدان را غرفه هاي دو اشكوبه احاطه كرده اند. اين غرفه ها در آن روزگار به داد و ستد و تجارت اختصاص داشتند.

همچنان كه امروز همين كاربري حفظ شده و انواع صنايع دستي و منسوجات كار اصفهان در آنها به مسافران و گردشگران عرضه مي شود. چهار طرف ميدان، چهار بازار قرار گرفته كه به وسيله مغازه هاي داخل ميدان به ميدان مربوط مي شوند. اين بازارها در

ص: 511

روزگار صفويه هر يك به شغلي اختصاص داشت. بيشتر سياحان و جهانگرداني كه از اصفهان مطلب نوشته اند بر شكوه و عظمت ميدان نقش جهان تأكيد كرده و از حضور سفرا و نمايندگان خارجي و ساير اتباع كشورهاي ديگر در اين ميدان خاطراتي را ذكر كرده اند. به نوشته برخي از اين سفر نامه ها، بسياري از مذاكرات تاريخي كه بين دولتمردان ايران و فرستادگان خارجي انجام مي شد در همين ميدان صورت مي گرفت. مقدمات احداث موزه بزرگ اسلامي در طبقه فوقاني ميدان انجام شده و به زودي ميدان بزرگ و با عظمت امام محلي براي نمايش و ارائه آثار اسلامي خواهد بود.

آنچه درباره ميدان امام مي توان گفت اينكه اين اثر نفيس و با شكوه كه در دنيا از شهرتي چشمگير و بي نظير برخوردار است با مجموعه عناصر و عملكردهائي كه در نقش هاي سياسي، مذهبي، اقتصادي، توريستي، و تفريحي داشته پيوسته در آسمان هنر و زيبائي ايران و جهان مي درخشد. بطوري كه با جرأت مي توان ادعا كرد كه اين ميدان همراه با فضاهاي تكميلي و عناصر مربوط به آن يعني عمارت عالي قاپو، مسجد شيخ لطف الله، مسجد امام، توحيد خانه، سردر قيصريه و راسته بازارها به تنهائي با تمام زيبائي ها و جاذبه هاي جهانگردي ايران برابري مي كند.

مسجد امام

گستره اي از معماري اصيل اسلامي در پوششي از لعاب فيروزه اي فام

معروف به:مسجد مهديه، مسجد المهدي، مسجد جامع عباسي، مسجد سلطاني جديد، مسجد شاه ، موقعيت: ضلع جنوبي ميدان امام ، سال تاسيس: 1020 هجري (دوره شاه عباس اول) ، معمار: استاد علي اكبر اصفهاني و ناظر ساختمان محب علي بيك الله ، خطاط: عليرضا عباسي، عبدالباقي

ص: 512

تبريزي، محمد رضا امامي، محمد صالح امامي

ويژگيهاي مسجد

عبارت است از:در بيست و چهارمين سال سلطنت شاه عباس اول بنا شده است. كتيبه سر در مسجد به خط ثلث علي رضا عباسي حاكي از آن است كه شاه عباس اين مسجد را از مال خالص خود بنا كرده و ثواب آن را به روح جد اعظم خود شاه طهماسب اهدا نموده است. در كتيبه ديگر سردر، از مقام معماري و مهندسي معمار مسجد جامع جديد اصفهان تجليل شده است.

از نكات جالب اين مسجد انعكاس صوت در مركز گنبد بزرگ جنوبي آن است گنبد عظيم مسجد 52 متر، ارتفاع مناره هاي داخل آن 48 متر و ارتفاع مناره هاي سر در آن در ميدان امام 42 متر است قطعه سنگ ساده اي به شكل شاخص كه ظهر حقيقي را در چهار فصل نشان مي دهد قطعات بزرگ سنگ هاي مرمر يك پارچه، سنگ هاي نفيس

در منتهي اليه جنوبي ميدان امام مسجدي برپاست كه نمونه ارزنده اي از معماري قرن 11 هجري به شمار مي رود. ساختمان مسجد در سال 1019 هجري برابر با 1611 ميلادي شروع شد و در سال 1038 هجري برابر با 1629 ميلادي به پايان رسيد. اين مسجد به عنوان يك بناي عمومي براي استفاده مردم ساخته شد. سردر زيبا و با شكوه مسجد با كاشي معرق است اما بقيه قسمت ها با كاشي خشت تزئين گرديده است. بسياري از محققين و مطلعين تاريخ صفويه علت اينكه كاشي هاي سردر با داخل مسجد تفاوت دارند را در عجله اي مي دانند كه شاه عباس اول براي اتمام مسجد داشت. معمار مسجد

ص: 513

استاد علي اكبر اصفهاني معمار برجسته عصر صفوي است كه نام او در كتيبه بالاي سردر آمده است. مسجد در عصر صفويه به نام هاي مسجد مهديه، مسجد المهدي و در كتب و منابع و سفرنامه ها به نام هاي ديگر همچون مسجد جامع عباسي و مسجد سلطاني ناميده مي شد مسجد شاه نيز يكي ديگر از اسامي مسجد بود.

سردر ورودي

سردر ورودي رفيع و با شكوه مسجد با مناره هاي طرفين بر زيبائي بنا مي افزايد. اين سردر با كاشي هاي تزئيني چند رنگ همراه با نقوش گل و گياه و پرنده و مقرنس هاي پوشيده از كاشي هاي معرق با نقش هاي متنوع و زيبا تزئين شده است. در بالاي كتيبه سردر غرفه اي است كه كاشي كاري آن بسيار جالب توجه است. شكل دو طاووس كه در طرفين يك گلدان قرار گرفته و با كاشي هاي معرق تزئين شده اند از ديدني هاي مسجد به شمار مي روند. در اصلي مسجد در زمان سلطنت شاه صفي جانشين شاه عباس اول نصب شده است. قطعه اي كه با مصراع «شد در كعبه در سپاهان باز» با خط نستعليق بسيار زيبا بر در نوشته شده ماده تاريخ نصب اين در يعني سال 1047 هجري را بيان مي دارد. در قسمت هاي مختلف لوحه هائي به چشم مي خورند كه بيانگر بخشودگي برخي از ماليات ها در دوران هاي مختلف است.

كتيبه هاي موجود در مسجد امام كه به خط اساتيد بزرگ و برجسته آن عصر همچون عبدالباقي تبريزي، محمدرضا امامي، محمد صالح اصفهاني و ساير خوشنويسان برجسته عصر صفوي هستند بر عظمت و

ص: 514

شهرت مسجد مي افزايند. در دو گوشه جنوب شرقي و جنوب غربي مسجد دو مدرسه قرار دارند كه اولي را به دليل تعميرات عصر ناصرالدين شاه قاجار مدرسه ناصري و ديگري را كه زمان شاه سليمان صفوي مرمت شده مدرسه سليمانيه مي نامند. سنگ مشهور به سنگ شاخص كه در چهار فصل ظهر شرعي را نشان مي دهد در مدرسه سليمانيه قرار دارد. محاسبه و تعبيه و نصب اين سنگ از ابتكارات و ابداعات شيخ بهائي دانشمند بي نظير عصر شاه عباس اول است. اين سنگ شاخص ظهر شرعي را در طول چهار فصل سال نشان ميدهد. (دو كتيبه اي كه در مدخل اين مدرسه قرار دارند و به خط نستعليق بسيار زيبا مي باشند مربوط به زمان قاجار هستند).

ويژگي هاي گنبد مسجد

ايوان سرپوشيده شمالي مسجد فضاي وسيع و بلندي است كه سر تا سر آن را كاشيكاري بسيار زيبائي فرا گرفته است. گنبد با عظمت و رفيع مسجد كه به صورت دوپوش ساخته شده بر روي اين صحن قرار دارد. اين گنبد را بزرگترين و پركارترين و استادانه ترين آثار معماري قرن 11 هجري مي دانند. از خصوصيات اين گنبد كه حدود 54 متر ارتفاع دارد انعكاس صدا است. و اين به خاطر دو پوش بودن گنبد و فضاي 16 متري بين دو گنبد است. در همين صحن منبر سنگي مرمري يكپارچه نفيسي واقع شده كه از شاهكارهاي سنگتراشي آن روزگار است. اين صحن بوسيله دو دهانه عريض به شبستان هاي مجاور راه دارد. سطح نماي داخلي اين دو شبستان نيز پوشيده از كاشيكاري و كتيبه هاي نفيس و زيباست. در دو سوي ايوان جنوبي

ص: 515

مسجد دو شبستان وسيع ساخته شده كه مجموعه اي از ويژگي هاي معماري پيشرفته قرون 10 و 11 هجري را به نمايش مي گذارند.

طبقه فوقاني كه در قسمت شمالي مسجد واقع شده داراي غرفه هائي است كه در دوران صفويه به محل زندگي طلاب علوم ديني اختصاص داشت. مسأله اي كه در مسجد امام جلب توجه مي كند و اكثر سياحان و جهانگردان نيز به آن اشاره كرده اند و معماران و مهندسين نيز آن را يكي از استادانه ترين شگردهاي معماري به حساب آورده اند مسأله رعايت جهت قبله در مسجد است. سازندگان مسجد طوري سردر را درست كرده اند كه با عبور از ميان ايوان ورودي بدون آنكه احساس شود، نيم چرخي به سمت راست زده مي شود.

در حقيقت معمار برجسته اين اثر با يك زاويه 45 درجه مسجد را در جهت قبله قرار داده است. همانطور كه گفته شد كتيبه هاي موجود در مسجد علاوه بر آنكه شاهكارهاي هنر خوشنويسي و بخصوص خط ثلث را به نمايش مي گذارند برخي وقايع تاريخي را نيز بيان مي دارند. بطور كلي مسجد امام اصفهان با مناره هاي رفيع و ايوان هاي سر به فلك كشيده و شبستان هاي عالي و محرابهاي نفيس و همچنين با طرح يكپارچه و متوازن خود از شاهكارهاي بي نظير و مسلم معماري زمان صفويه است. مسجدي كه در عصر خود از عجايب زمان بوده و در حقيقت نيز به دليل زيبائي طرح، عظمت، ابعاد و شكوه و جلال كاشيكاري هايش چنين است و... ستاره درخشان هنر عصر صفوي است.

مسجد شيخ لطف اله

گوهري صدر نشين در گنجينه شاهكارهاي معماري اصفهان

معروف به:مسجد صدر، مسجد فتح

ص: 516

الله موقعيت: ضلع شرقي ميدان امام سال تاسيس: 11 هجري قمري (دوره شاه عباس اول) معمار: استاد محمد رضا اصفهاني خطاط:علي رضا عباسي ساخت اين مسجد 18 سال به طول انجاميد.

از ويژگي هاي اين مسجد

نداشتن صحن و مناره كه در تمامي مساجد اسلامي جزء لاينفك بنا است، چرخش 45 درجه اي كه از محور شمال به جنوب نسبت به محور قبله دارد، گنبد كم ارتفاع مسجد، محراب بي بديل مسجد كتيبه هاي نفيس و طره هاي سر در كه درون گلدان مرمرين جاي گرفته اند.

در ضلع شرقي ميدان نقش جهان و روبروي كاخ عالي قاپو، مسجدي واقع شده كه در دوران صفويه آن را مسجد صدر و فتح الله نيز مي ناميدند. طرح اين مسجد در زماني كه نقشه چهار باغ و باغ هزار جريب به مرحله اجراء درآمد ريخته شد و در دوراني كه معماري صفويه به شكوفايي رسيده بود مورد بهره برداري قرار گرفت.

آنچه مسجد شيخ لطف الله را در عداد نمونه هاي بازار هنر ايراني-اسلامي قرار مي دهد اندازه كوچك و هماهنگي آن با بناهاي اطراف ميدان است. سردر زيبا و پركار مسجد در سال 1012 به پايان رسيد اما بقيه مسجد و تزئينات كاشيكاري آن تا سال 1028 هجري بطول انجاميد. كتيبه سردر كه به خط ثلث بسيار زيبا با كاشي سفيد معرق بر زمينه لاجوردي نوشته شده سال 1012 و امضاء عليرضا عباسي خوشنويس برجسته عصر صفوي را نشان مي دهد.

نكته اي كه محققين و پژوهشگران و سياحان بر آن متفق القولند اختصاصي بودن مسجد شيخ لطف الله است. اين نكته را استثنائي بودن مسجد يعني

ص: 517

عدم صحن و مناره كه در تمامي مساجد اسلامي جزء لاينفك بنا است تأييد مي كند. عدم وجود صحن و مناره در مسجد شيخ لطف الله باعث شده تا رواقي پوشيده از كاشيكاري زيبا و استادانه و پركار فضاي مسجد را به گنبد مربوط كند.

مسجد را شاه عباس اول به احترام و افتخار شيخ لطف الله جبل عاملي روحاني شيعه آن روزگار كه از لبنان به ايران آمده بود ساخته است. تا به عبادت اهل حرم و خود وي اختصاص داشته باشد. مدرسه اي نيز در كنار مسجد براي تدريس اين دانشمند برجسته ساخته شد كه امروز اثري از آن نيست.

شايد به همين دليل است كه جهانگردان اروپايي عصر صفوي كه هر بنائي را با كنجكاوي و موشكافي بازديد كرده اند كمتر از اين مسجد مطلب نوشته اند و فقط پيتر و دولاواله به توصيف آن پرداخته است. اوژن فلاندن فرانسوي نيز در زمان قاجار درباره آن مطلب نوشته است. (يكي از سياحان خارجي معتقد است به دليل اختصاصي بودن مسجد كسي را به داخل راه نميداده اند).

از ويژگيهاي مسجد چرخش 45 درجه اي است كه از محور شمال به جنوب نسبت به محور قبله دارد. اين گردش كه در اصلاح معماران سنتي ايران «پاشنه» ناميده مي شود چنان ماهرانه صورت گرفته كه به هيچ روي توجه بيننده را جلب نمي كند. اين چرخش باعث شده تا بازديد كننده پس از گذشتن از مدخل تاريك و بعد از عبور از راهرو طويل متصل به آن به فضاي اصلي و محوطه زير گنبد وارد شود.

گنبد كم ارتفاع مسجد حاوي

ص: 518

خطوط اسليمي است كه به طرز باشكوهي بر زمينه خاكي رنگ گنبد گسترده شد، هماهنگي بي نظيري را در نقش و طرح و رنگ به نمايش مي گذارد. محراب بي بديل مسجد شيخ لطف الله كه تاريخ 1028 و امضاء محمد رضا بن استاد حسين بنا اصفهاني را بر خود دارد از شاهكارهاي معماري و هنر اسلامي ايراني است كه هر بيننده را به اعجاب و تحسين وامي دارد.

كتيبه خارجي گنبد به خط ثلث با كاشي سفيد معرق بر زمينه لاجوردي حاوي سوره هاي قرآن كريم است. خطوط كتيبه هاي داخل گنبد مسجد را عليرضا عباسي و خطاط ديگري كه شهرت چنداني ندارد و نام او استاد باقر بنا است نوشته اند. مضمون اين كتيبه ها آيات قرآني و عبارت مذهبي است. علاوه بر آن خطوط بنائي با كاشي مشكي بر زمينه سفيد آيات قرآني كتابت شده است. در چهار گوشه داخل مسجد نيز بار ديگر آياتي با خط ثلث سفيد بر زمينه لاجوردي با كاشي سفيد معرق نوشته شده است. در ضلع شرقي و غربي مسجد شيخ لطف الله اشعاري به زبان عربي كه آن هم به خط ثلث است نوشته شده كه بنا به اظهار كارشناسان سراينده آنها شيخ بهائي است.

خطاط اين كتيبه ها نيز باقر بنا است. در جلو مسجد حوض 8 گوش بسيار زيبائي وجود داشته كه پيوسته لبريز از آب بوده است. اين حوض را در اواخر دوره قاجار خراب كرده اند. اگر چه اختصاصي بودن مسجد باعث شده كه سياحان كمتري درباره آن مطلب بنويسند اما مي توان ادعا كرد مسجد شيخ لطف الله در

ص: 519

عداد آثار شاخص و مشهور عصر صفويه است. وجود كتيبه هاي نفيس و طره هاي سردر كه در درون گلدان مرمرين جاي مي گيرند آنچنان زيبائي جاودانه در ذهن بيننده بيدار مي كنند كه اين يقين براي او حاصل مي شود كه معماري اين اثر الهامي بوده است. زيرا داراي حالت ويژه و منحصر بفرد نماز انسان با خداوند است.

كاخ عالي قاپو

رفيع ترين بناي عهد صفوي

قلب تپنده حكومتي در قلب پايتخت معروف به: دولتخانه مباركه نقش جهان، قصر دولتخانه ، موقعيت: ضلع غربي ميدان امام ، سال تاسيس: 11 هجري قمري (دوره شاه عباس اول)

مينياتوريست و نقاش:رضا عباسي

ويژگي هاي ساختمان

در زمان جانشينان شاه عباس اول عمارت حوضخانه و تالار مرواريد به اين عمارت افزوده شده است. بنا داراي 5 طبقه است در طبقه سوم ايوان بزرگي است كه بر 18 ستون بلند و رفيع استوار است در وسط اين ايوان حوض زيبائي از مرمر و مس وجود دارد كه قرينه آن در تزئينات زير سقف انعكاس يافته است. گچبري هاي آخرين طبقه، كه تالار آن به اتاق موسيقي يا اتاق صوت معروف است باعث مي شود انعكاس حاصله از نغمه هاي نوازندگان گرفته شده و صداها طبيعي و بدون انعكاس صوت به گوش برسد.

كاخ عالي قاپو دروازه مركزي

مدخل كليه قصرهاي محدوده ميدان امام در غرب ميدان امام و روبروي مسجد شيخ لطف الله عمارتي سر بر افراشته كه به عنوان يكي از مهمترين شاهكارهاي معماري اوائل قرن يازدهم هجري از شهرتي عالمگير برخوردار است. با توجه به منابع و مأخذ موجود درباره سلسله صفوي و همچنين با در نظر گرفتن بررسي هاي انجام شده در مورد اين ساختمان زيبا و رفيع چنين

ص: 520

استنباط مي گردد كه كاخ عالي قاپو دروازه مركزي و مدخل كليه قصرهائي است كه در دوران صفويه در محدوده ميدان امام احداث شده اند. در حقيقت اين بنا به مثابه يك ورودي بزرگ و با شكوه ميدان امام را به مجموعه دولتخانه و عماراتي مانند ركيب خانه، جبه خانه، تالار تيموري، تالار طويله، تالار سرپوشيده و كاخ چهلستون و ديگر عمارات مربوط مي كرده است.

ساختمان كاخ

اصل بنا در دوره شاه عباس اول احداث شده و در دوره جانشينان او الحاقات و تعميراتي در آن انجام شده است. ساختمان داراي 5 طبقه است كه هر طبقه تزئينات مخصوصي دارد. اگر چه اين قصر در دوره هاي بعد از صفويه لطمات فراوان ديده است، هنوز نيز شاهكارهائي از تزئينات و نقاشي هاي عصر صفويه در آن، بينندگان را به تحسين وامي دارد. عالي قاپو مركب از دو كلمه «عالي» و «قاپو» است كه با هم به معناي «سردر بلند» يا «درگاه بلند» هستند. از اين سر در بلند كه تماماً با سنگ سماق ساخته شده به قصر وارد مي شويم و به وسيله پلكاني كه در دو طرف تعبيه شده اند به طبقات فوقاني مي رسيم. در طبقه همكف دو تالار وجود دارد كه در آن روزگار به امور اداري و ديواني اختصاص داشت و صدرخانه يا كشيك خانه ناميده مي شدند. در طبقه سوم، ايوان بزرگي است كه بر 18 ستون بلند و رفيع و استوار است. اين ستون ها در آن زمان پوشيده از آئينه بوده و سقفي با صفحات بزرگ كه با نقاشي ها و آلت هاي چوبي تزئين شده بودند بر

ص: 521

فراز آن قرار گرفته است. در وسط اين ايوان حوض زيبائي از مرمر و مس وجود دارد كه قرينه آن در تزئينات زير سقف انعكاس يافته است.

اين تالار از الحاقات كاخ است كه در دوران جانشينان شاه عباس اول بنا شده است. در پشت اين ايوان تالار بزرگي است با اتاقها و طاقهاي بسيار كه نقاشي هاي زيبائي بر ديوارهاي آن مشاهده مي شود. از ايوان كوچكي كه پشت اين تالار است گنبد زيبا و ساده توحيد خانه نمايان است. در دوران صفويه در شبهاي جمعه گنبد محل تجمع صوفيان و دراويش بود. سالني كه اين گنبد بر فراز آن استوار است و اتاقهاي اطراف آن در حال حاضر به كلاسهاي درس دانشگاه پرديس اصفهان اختصاص دارد. اكثر جهانگردان و سياحان خارجي و همچنين نمايندگان كشورهاي مختلف اين تالار را به منزله جايگاهي دانسته اند كه از آن مسابقات مختلف و بازيهاي معمول آن عصر مثل چوگان بازي و غيره را تماشا مي كرده اند. طبقات بعدي هر كدام شامل يك سالن بزرگ در وسط و چندين اتاق كوچك در اطراف هستند.

ويژگي خاص كاخ

آنچه عالي قاپو را در عداد آثار باشكوه و بسيار نفيس قرار داده است علاوه بر مينياتورهاي كار هنرمند معروف عصر صفوي رضا عباسي، گچبري هاي آخرين طبقه است كه تالار آن به «اتاق موسيقي» يا «اتاق صوت» نيز معروف است. در اين قسمت از كاخ شكل انواع جام و صراحي در ديوار تعبيه شده است ساختن و پرداختن اين اشكال به غير از نمايش زيبائي و خلاقيت و ابتكار هنرمندان گچكار براي اين بوده است كه انعكاسات حاصله از

ص: 522

نغمه هاي نوازندگان و اساتيد موسيقي به وسيله اين اشكال مجوف گرفته شود و صداها طبيعي و بدون انعكاس به گوش برسند. «فرد ريچاردز» كه خود نقاش معروفي بوده و در اواخر عصر قاجاريه به ايران آمده درباره تزئينات گچبري اين اتاق مي نويسد: «... اين تورفتگي ها مانند قطعات مختلف بازي معما با تناسب خاصي پهلوي يكديگر قرار گرفته اند...» گذشته از گذشت زمان كه متأسفانه به عالي قاپو لطمات فراوان زده است عوامل مخرب ديگر مانند حمله و استيلاي افغانها و جنگ هاي مختلف و انتقال پايتخت از اصفهان و بي توجهي حكام بعد از صفويه خسارات جبران ناپذيري به بنا وارد آورده است.

در دوران قاجاريه عالي قاپو چند سال محل سكونت و كار ظل السلطان بود و او تغييراتي در كتيبه هاي آن داد. كتيبه هاي جبهه شرقي بنا و الواح خط نگاشته سردر ورودي كه طي اشعاري به تعميرات سال 1274 اشاره مي كند مبين همين مطلب است.

در چهل ساله اخير به دليل آن كه خطر ويراني كاخ عالي قاپو را تهديد مي كرد و همچنين به علت توجه مردم و ارگانهاي دولتي به ميراث هاي فرهنگي، مرمت هائي توسط هيأت هاي متخصص داخلي و خارجي در آن انجام گرفته است.

بطور كلي بناي عالي قاپو به عنوان يك بناي تشريفاتي خوش ساخت و زيبا دستاورد ديگري است از هنر معماري دوران صفويه كه از فراز آن منظره شهر باستاني اصفهان و تغيير و تحول 1000 ساله آن به خوبي نمايان است.

سر در قيصريه

موقعيت

شمال ميدان امام سال تاسيس:11 هجري قمري (دوره شاه عباس اول)

اين سر

ص: 523

در را قيصريه مي نامند از آن جهت كه از روي نمونه يكي از بناهاي شهر قيصريه در آسياي صغير تركيه امروز ساخته اند.

از ويژگي هاي اين بازار

سر در عالي با تزئينات آجري چيني، نقاشي هاي موجود در سر درب شامل تصوير شاه عباس در جنگ با ازبكان، تصاويري از زنان و مردان اروپايي، دو لچكي كاشيكاري كه صحيح و سالم است و تصوير تيراندازي را با سر انسان و تنه ببر يا شير و دم اژدها نشان مي دهد و مي تواند همواره نشانه مخصوص شناسايي اين شهر افسانه ايي دنيا باشد.

در شمال ميدان امام و روبروي مسجد امام، سردر بازار قيصريه قرار دارد. ساختمان آن در زمان شاه عباس اول به اتمام رسيده است و معمار آن استاد علي اكبر اصفهاني بوده است. سردر بناي عظيم قيصريه مهمترين و با عظمت ترين دروازه هاي ورودي شهر صفوي اصفهان بوده كه از طريق بازار بزرگ قيصريه قسمت اصفهان جديد را به شهر سلجوقي (ميدان كهنه آن روزگار) متصل مي كرده است. بر اين سردر چند تابلو نقاشي مشاهده مي شود كه برخي از آنها اروپائي هاي مقيم دربار اصفهان در آن روزگار را نشان مي دهد. تابلو ديگر نيز شكارگاه سلطنتي است. متأسفانه اين نقاشي ها كه اثر رضا عباسي است به علت مجاورت با هواي آزاد و برودت و گرماي هوا آسيب فراوان ديده اند. در بالاترين قسمت اين سردر صورت دو نيم تنه تيرانداز مرد با لباسهاي معمول آن عصر ديده مي شوند كه تنه آنها شير يا ببر و دم آنها اژدهاست. اين دو تصوير كه بر كاشي معرق است بيانگر

ص: 524

صورت فلكي اصفهان يا برج قوس است. توضيح اينكه در روزگاران كهن در ميان ملل متمدن دنيا معمول بوده كه براي شهرهاي معروف و مشهور خود طالع و زايچه اي قائل بشوند و پس از انتخاب اصفهان به پايتختي، برج قوس را براي طالع آن انتخاب كردند. بيشتر جهانگردان بازار قيصريه و ساير بازارهاي اصفهان را توصيف كردند. شاردن كه سالها در اصفهان زندگي كرده به تفصيل از بازار قيصريه تعريف كرده و نامگذاري آن به قيصريه را به اين علت مي داند كه سردر اين بازار را مثل يكي از بناهاي قيصريه يا قيساريا در آسياي صغير (تركيه امروز) ساخته اند. در دو طرف اين سردر دو سكوي وسيع وجود دارد كه با سنگ يشم و سماق پوشانده شده و در آن روزگار زرگران و جواهر فروشان بساط خود را بر روي آنها گسترده و انواع زيور آلات و سكه هاي كمياب را به خريداران عرضه مي كرده اند. بر بالاي سردر ساعت بزرگي نصب بود كه در جنگ با پرتغالي ها نصيب ايران شده بود. عمارت نقاره خانه نيز بر بالاي سردر قيصريه ساخته شده بود. نقاره زني و نقاره كوبي از قديم در ايران متداول بود كه طلوع و غروب آفتاب را با نقاره اعلام مي كردند. البته نقاره زني و نقاره كوبي فقط به منظور اعلام طلوع و غروب آفتاب نبود چرا كه نواختن نقاره در ميدان هاي جنگ براي آماده باش سربازان و تشجيع آنان به نبرد و به هنگام صلح و آرامش نيز در آئين هاي گوناگون و به مناسبت هاي مختلف متداول بود. در سمت راست عمارت قيصريه

ص: 525

محل ضرابخانه و در طرف ديگر كاروانسراي شاهي واقع شده بود. از سردر بازار قيصريه وارد مجلل ترين و بزرگترين بازارهاي اصفهان مي شويم اين بازار كه به بازار قيصريه و شاهي نيز معروف بوده در روزگار صفويه مركز فروش پارچه هاي گرانبهاء بوده و نمايندگان كمپاني هاي خارجي در آنها حجره هائي داشته اند. در جلو سردر، حوض آب بسيار بزرگي وجود داشت كه امروزه اثري از آن نيست. در زمان حكومت قاجار و در روزگاري كه مسعود ميرزاي ظل السلطان حاكم اصفهان بود در جبهه هاي سردر قيصريه تغييراتي صورت گرفت و يك حاشيه كاشيكاري در امتداد سه جانب سردر اضافه شده است. بطور كلي مجموعه قيصريه كه شامل سردر و عمارت نقاره خانه و ضرابخانه و كاروانسراي شاهي است يكي از جاذبه هاي مشهور شهر اصفهان است كه اكثر قريب به اتفاق سياحان و جهانگردان و مأمورين خارجي در خاطرات و سفرنامه هاي خود به تفصيل از آن سخن گفته اند. و اگر چه امروز از نقاشي هاي زيباي آن اثري در دست نيست اما سردر رفيع قيصريه و تالار فوقاني آن يادآور شكوه و عظمتي است كه اصفهان عصر صفوي دارا بوده و خاطره شكوفائي اقتصاد و هنر كشور ما را در اذهان زنده مي كند.

چاه حاج ميرزاي اصفهان

آشنائي اِجمالي با اين اثر تاريخي:

عادت ديرين و هميشگي ما ايرانيان، ريشخند و ناسپاسي و به مسخره گرفتن خدمات دانشمندان خودمان بوده است. "چاه حاج ميرزا" در اصفهان (گوشه ميدان نقش جهان)، كه يك خدمت علمي و مهندسي (رياضي فيزيكي) بوده، نيز به تمسخر و ريشخند مردم عوام، تبديل به يك جوك و لطيفه شده است و كمتر كسي

ص: 526

از حقيقت آن آگاهي دارد!! و اكنون در سايه بي تدبيري مسؤولين و ريشخند و تمسخر خود ما ايرانيان، تبديل به خرابه اي شده است!!

عاقبت اندوهبار حاجّ ميرزا آقاسي، طرّاح سيستم آبرساني اين چاه:

هرسال با آمدن ماه مبارك رمضان، ياد وزير دانشمند و دلسوزي مي افتيم كه در مقابل خدماتش جز ريشخند و تمسخر از جامعه ايراني، چيزي نصيبش نشد!

و اينست حكايت مرگ غريبانه وي در غربت:

12رمضان: وفات مرحوم حاج ميرزا آقاسي (1265ق - كربلا) صدراعظم محمدشاه قاجار است، كه مَهدعُليا(زن شاه) قتل مرحوم قائم مقام فراهاني را كه كارخود و اطرافيانش بود، با دسيسه بگردن او انداخت و رقيبان و دشمنان وي خدماتش در توپ سازي و قنات كشي و آبرساني به همه جاي ايران را همواره مسخره ميكردند! آقاسي پس از فوت شاه، از ترس دشمنان و براي حفظ جانش، به حجره اي در حضرت عبدالعظيم(ع) در شهر ري تهران، پناه بُرد و در آنجا بست نشست؛ تا مرحوم اميركبير، بهمراهي شاه جوان، ناصرالدينشاه، براي تاجگذاري، از تبريز به تهران آمده و اين وزير پير و ناتوان را به احترام فراوان، براي حفاظت از صدمات دشمنانش، به عتبات عاليات فرستادند. چون حاجي آقاسي به كربلا رسيد، طبق خواهش خودش، او را در حجره اي در نزديكي صحن مطهّر حسيني(ع) اِسكان دادند كه در ايّام نوجواني در همان حجره تحصيل ميكرد... همينكه وارد حجره شد، ناگاه همان حصير كهنه را كه مربوط به حدود پنجاه سال قبل بود، ديد و دستي روي آن كوبيد كه گرد و غبارش بلند شد و گفت:

«حاجي! عجب خواب خوش و طول و درازي ديدي! اين بود عاقبت خدمت به مردم ايران! بخواب كه

ص: 527

الهي ديگر برنخيزي و روي مردم نبيني تا صبح قيامت!»

و سپس بر همان حصير كهنه و پرخاطره خوابيد...

و اينگونه حاج ميرزا آقاسي، در كربلا غريبانه درگذشت...

(دايرةالمعارف علم و مذهب، دكتر مهدوي اصفهاني، بخش "وزراي شيعه" - حاج ميرزا آقاسي؛ با استناد به خاطرات و يادداشتهاي محرمانه بانو عزّت الدّوله، همسر اميركبير).

طرزكار چاههاي حاج ميرزا، در نقاط مختلف ايران:

سراي حاج ميرزاي اصفهان، مربوط به دو دوره صفوي و قاجار است و در ميدان نقش جهان، بازار لوّاف ها (= زيلوبافها، جوال بافها)، كوچه چاه حاج ميرزا واقع شده است.

احداث اين چاه در اصفهان - بسان چاه هاي ديگر، در شهرها و نقاط ديگر ايران كه آنها هم به "چاه حاج ميرزا" شهرت يافته اند - اگرچه به دوره صفويه بازميگردد؛ ولي در عهد قاجار، و در زمان صدارت مرحوم حاج ميرزا آقاسي (صدر اعظم محمدشاه، پدر ناصرالدينشاه قاجار) طبق دانش رياضي و مهندسي اين وزير دانشمند و خدمتكار، سيستم استخراج آب از اين چاهها بگونه اي جالب طراحي شده بود كه آب كشيدن از چاه را بسيار سريعتر امكان پذير ميساخت.

حاج محمد باقر خاتوني از هنرمندان پيشكِسوَت قلمزني و از شاعران اصفهان، گويد:

«چاه حاج ميرزا، چاه آبي بود كه با گاو از آب آن مي كشيدند و دو دَلو (سطل) داشت. وقتي يكي از دلوها در ته چاه پر از آب ميشد ديگري بالاي چاه تخليه ميشد؛ هر كدام از دلو ها پنج يا شش ليتر گنجايش داشت.»

(رك: خبرگزاري ايمنا؛ اطلاع رساني زنده رود، ش24، گفتگو با يك اصفهان شناس: حكايتي از چاه حاج ميرزا و ميداني كهن).

سبب مشهور شدن چاه حاج ميرزا در اصفهان:

به گزارش سايت نصف جهان و نيز اطلاعات

ص: 528

بدست آمده از كسبه و اهالي محلّ و بيش از همه، متولّي كنوني اين چاه متروكه (كه اصل آن، قبل از بكارگيري سيستم آبكشي حاج ميرزا آقاسي در عهد قاجار، مربوط به دوره صفويه بوده و متولّي حاضر نيز گويا از نسل ايشان باشد): كمي پايين تر از اين چاه، كاروانسراي زيبايي وجود داشته كه محلي براي اتراق مسافراني بود كه از راه دور به اصفهان ميرسيدند و اولين جايي كه براي استراحت انتخاب ميكردند، همين كاروانسرا بود؛ چرا كه در كنار اين بنا، چاه حاج ميرزا قرار داشت؛ چاه آبي كه با گاو از آن آب ميكشيدند. اين چاه، دو دلو داشت كه وقتي يكي از اين دلوها، در ته چاه پر از آب ميشد، ديگري بالاي چاه تخليه ميشد. اين چاه فوايد بسياري براي آن كاروانسرا داشت چرا كه آب مورد نياز كاروانسرا از طريق اين چاه، بسرعت برآورده ميشد.

بعد از وفات حاجي آقاسي و محمدشاه قاجار، براي روشنائي فضاي داخلي چاه حاج ميرزا، از چراغ هاي پيه سوز، لامپا، گردسوز و فانوس زنبوري يا توري استفاده ميكردند؛ اما پس از احداث كارخانه برق در زمان مرحوم مظفرالدّين شاه، براي روشن نگه داشتن فضاي داخلي چاه از چراغ استفاده ميشد.

در سال 1320ش (در عهد رضاشاه پهلوي) كه بخشهائي از ميدان نقش جهان اصفهان، محلّ تجمّع و توقّف درشكه چيان بود؛ قسمتهائي از چاه حاج ميرزا را نيز براي آبرساني به اين مكان اتراق آنها در نظر گرفتند؛ و اين محل همچنان كاربري خود را حفظ كرده بود؛ بطوري كه سطل هاي آب از طريق دو گاو به بيرون كشيده ميشد و از همين رو،

ص: 529

نياز بسياري از مسافران تشنه و درشكه چي ها را برطرف ميكرد.

اين بود خلاصه تاريخچه چاهي كه روزگاري از آب آن براي استفاده عموم بازاريان، درشكه چيان و مسافراني كه از راه هاي دور ميرسيدند، استفاده ميشد؛ اما اكنون ديگر با پركردن اين چاه از سيمان و آهك و گذاشتن درب چوبي بر روي آن، و تبديل آن به يك خرابه، كمتر كسي را ميتوان يافت كه از وجود چنين چاهي در اصفهان، در كنار اين بناي تاريخي، مطّلع باشد!!

ريشه يابي شايعات توهين آميز عليه مرحوم حاج ميرزا آقاسي:

اين بود منشأ شايعه و طنز مردم بيسواد و نويسندگان مزدور و حق ناشناس، كه براي ريشخند و تمسخر، دو ضرب المثل «گاوميش حاج ميرزا آقاسي» و «دَلو حاج ميرزا آقاسي» را شايع كرده اند... و ما نيز، هنوز به غفلت يا خيانت، اين دو مثال را در حقّ آن وزير خدمتگزار و مظلوم بكار ميبريم... و جاي بسي تأسّف است كه استاد علي اكبر دهخدا - كه خود از سردمداران فرهنگ و ادب ايران است - از عوامل شيوع و انتشار اين شايعات زشت و غيرمنصفانه بوده و در چندجا از كتاب "امثال و حِكَم" خود (چاپ اميركبير: ج1/ص4؛ مقدّمه ج2/ص823؛ ج3/ص1263و1436و1476) جهت خوشامد خوانندگان عوامّ صفت، چنين مُهمَلاتي را گزارش نموده؛ بي آنكه به نادرستي آنها اشاره اي بكند! افسوس، كه آب از سرچشمه گل آلود است؛ و وقتي كساني چون دهخدا - كه مروِّج فرهنگ در ايران بوده اند - به چنين شايعات بي اساسي دامن بزنند، ديگر چه انتظاري از نويسندگان مزدور و يا بي تخصص و ژورناليست (روزنامه نگار و هوچي) و مردم عوامّ و بي اطلاع، ميتوان داشت؟!(سيّد احمد

ص: 530

سجّادي)

مناره ها

منار جنبان

موقعيت:خيابان آتشگاه سال تاسيس:قرن 8 هجري يك بقعه و دو مناره بر روي قبر عمو عبدالله از زهاد و صلحاي قرن هشتم هجري بنا شده است. ويژگي خاص:ايوان از نمونه بناهاي سبك مغول ايران است اما مناره ها در اواخر دوره صفويه به ايوان افزوده شده و با حركت دادن يكي از آنها هم مناره ديگر و هم تمام ساختمان به حركت در مي آيد.

در سر راه اصفهان به نجف آباد قريه اي است كه آن را كارلادان مي گويند. امروز اين روستا جزئي از شهر اصفهان به شمار مي رود. در اين قريه بنائي وجود دارد كه مزار يكي از صلحا و زهّاد مشهور قرن هشتم هجري به نام عمو عبدالله كارلاداني است. تاريخي كه بر فراز سنگ عمو عبدالله نوشته شده و سال 716 هجري را نشان مي دهد مبين اين نكته است كه اين عارف بزرگ در زمان سلطان (محمد خدابنده) ايلخان مسلمان مي زيسته است ايوان منار جنبان يكي از آثار تك ايواني دوران ايلخاني است اما برخي از محققين عقيده دارند كه مناره ها بعداً به ايوان مزبور افزوده شده است.

نكته اي كه باعث شهرت منار جنبان شده و هر مسافري را براي بازديد از آن ترغيب مي كند اين است كه حركت دادن يك مناره نه تنها مناره ديگر را به حركت در مي آورد بلكه تمامي ساختمان مرتعش مي شود.

بسياري از معماران و مهندسان درباره جنبش مناره ها به اظهار نظر فني و مهندسي پرداخته اند اما برخي نيز مي گويند هيچ دليل منطقي براي تحرك مناره ها ارائه نشده است. جهانگرداني

ص: 531

كه به نقاط مختلف دنيا سفر كرده اند در مشاهدات خود مناره هائي را معرفي كرده اند كه در نقاط ديگر جهان همين خصوصيت را داشته اند. اما قدر مسلم اينكه منار جنبان اصفهان وجه تمايزي با ساير مناره هاي متحرك دارد و آن اين است كه گذشته از حركت مناره ها ساير قسمت هاي بنا نيز حركت مي كند. ارتفاع ايوان مقبره عمو عبدالله از سطح زمين بقعه 10 متر و ارتفاع هريك از دو مناره 5 / 7متر است. در اين ايوان مزار عمو عبدالله قرار دارد و راه صعود به بام و مناره ها نيز به وسيله درگاه كوچكي است كه با پلكاني مارپيچ به بام مربوط مي شود.

منار مسجد امام

در مسجد امام اصفهان واقع در ميدان امام چهار منار بسيار زيبا ديده مي شود كه شاهكار معماري عصر صفوي است و از نظر كاشيكاري و تزئينات ديگر از شاهكارهاي هنري محسوب مي شود.

دو منار آن كه در طرفين گنبد قرار دارد، هر كدام به ارتفاع 48 متر است. ارتفاع هر يك از دو منار ديگر كه در سر درِ مسجد قرار گرفته 42 متر است. نقوش اسلامي اين دو منار به صورت ختايي شطرنجي بر روي زمينه فيروزه اي مي باشد. هنر معماري اين منارها طوري است كه از قيصريه آنها را رو به روي هم مي بينيم.

منار ساربان

زيباترين و بلند قامت ترين مناره اصفهان موقعيت:خيابان سروش سال تاسيس:قرن 6 هجري از زيباترين مناره هاي عهد سلجوقي است. تزئينات آجري و كاشي كاري معرق به خط كوفي است ارتفاع اين منار 54 متر است در سه طبقه و بدون پايه ساخته شده است

ص: 532

يكي از مناره هاي مشهور اصفهان كه شباهت كلي با مناره مسجد علي دارد مناره ساربان است. مناره ساربان در سه طبقه و بدون پايه ساخته شده است. ارتفاع مناره 54 متر است كه از قسمت بخش پائيني، بخش مياني و بخش فوقاني تشكيل شده است. مناره ساربان با آجر چيني برجسته و همچنين آجرهاي تراشيده و كاشيكاري معرق به سبك خط كوفي ريحان تزئين شده است.

كتيبه هاي موجود در مناره ساربان سه عدد هستند كه با خط كوفي نوشته شده اند. اين كتيبه ها در زماني كه مورد بررسي يكي از محققين قرار گرفته سالم نبوده و عوامل جوي مانند سرما و گرما و تابش آفتاب اثر بسيار بر روي آن گذاشته بودند. به هر حال مفاد كتيبه اول كه با كاشي هاي آبي رنگ ساخته شده شامل عبارات مذهبي است. در دومين كتيبه كه آن نيز به كاشي آبي مزين است، آيه 33 از سوره فصلت آمده است. (اين آيه در مناره سين نيز نوشته شده است). سومين كتيبه به خط كوفي مربع با آجر تراشيده بر زمينه اي از كاشي هاي آبي ساخته شده و در آن از پيامبر صلي الله عليه و آله و خلفاي راشدين ياد شده است. اين مناره تاريخ ندارد اما به دليل شباهت بي اندازه آن با مناره مسجد سين از نظر تزئينات و همچنين از لحاظ معماري و نحوه نگارش كتيبه ها سال ساخت آن بين سالهاي 525 تا 550 هجري قمري است.

منار مسجد علي (ع)

خوش تركيب ترين و سالم ترين مناره مرتفع شهر اصفهان موقعيت:ميدان قيام محله هارونيه سال تاسيس: قرن 6 هجري اين

ص: 533

مناره متشكل از سه بخش است كه از پائين به بالا نازكتر و كوتاهتر مي شود ارتفاع مناره حدود 40 متر است داراي 4 كتيبه به خط كوفي است كه سه كتيبه با كاشي و يكي با آجر تراشيده شده است جالبترين مناره موجود در اصفهان مناره مسجد علي است سياحان و جهانگردان و محققين بسياري در باره آن مطلب نوشته اند. مشهورترين آنها پيترو دولاواله، ژان شاردن، اوژن فلاندن، پاسكال كُسْتْ، مادام ديولافوآ، پرفسور هرتسفلد و ديگران مي باشند.

به هر حال برخي از محققين اين مناره رفيع و زيبا را متعلق به هارون ولايت مي دانند، در حال حاضر اين مناره جزء مسجد علي است. اما آنچه محقق است اينكه اين مناره در زمان سلجوقيان ساخته شده است. مناره مسجد علي متشكل از سه بخش است. كه از پايين به بالا نازكتر و كوتاهتر مي شود ارتفاع مناره در حدود 40 متر است. مناره مسجد علي داراي 4 كتيبه به خط كوفي مربع است. سه عدد از اين كتيبه ها با كاشي آبي رنگ و چهارمي كه پايين تر از سه كتيبه ديگر است با آجر تراشيده ساخته شده است. در سه كتيبه اول عبارات مذهبي به صورت تكرار نوشته شده اما در چهارمين كتيبه آيه 16 از سوره آل عمران آمده است. سال ساخت مناره مسجد علي دقيقاً معلوم نيست. اما كارشناسان سال ساخت آن را بين سالهاي 515 تا 525 هجري قمري مي دانند.

منار چهل دختران

با هويت ترين مناره شهر اصفهان موقعيت:خيابان سروش سال تاسيس:501 هجري (دوره پادشاهي سلطان محمد بن ملكشاه سلجوقي)از نظر قدمت دومين مناره تاريخ داري است

ص: 534

كه در ايران شناخته شده است ارتفاع 24 متر كه با پايه جمعاً 29 متر است تزئينات آجري است و به سه كتيبه مزين است كه دو تاي آن به خط كوفي و يكي به خط نسخ است مناره چهل دختران در محله جويباره قرار گرفته و از نظر قدمت دومين مناره تاريخ داري است كه در ايران شناخته شده است. اين مناره رفيع كه از آجر ساخته شده ميله اي مدور به ارتفاع 24 متر است كه با پايه جمعاً 29 متر ارتفاع دارد. مناره چهل دختران به سه كتيبه مزين است كه دو تاي آنها به خط كوفي و يكي به خط نسخ است. اولين كتيبه كه به خط كوفي است شامل آيات 2، 3 و 4 از سوره طه است. كتيبه ديگر كه به خط نسخ است، شامل عبارات مذهبي است كه قسمت هائي از آن محو شده است. سومين قسمت كه به خط كوفي است تاريخ 501 هجري را برخود دارد. اكثر پژوهشگران ارزش اصلي كتيبه هاي اين مناره را در خط نسخ آن ميدانند چرا كه اين ويژگي منار چهل دختران را منحصر بفرد كرده است.

دو مناره دارالضيافه

خوش نقش ترين دو مناره مظفري موقعيت: خيابان كمال سال تاسيس: قرن 8هجري سبك تزئينات بنا آن را به دوره مغول مربوط مي كند اين دو مناره تزئينات كاشي كاري نيز دارند و سر در مهمانسراي مشهوري بوده اند كه به امير يا پادشاهي در قرن هشتم تعلق داشته است در محله جويباره در طرفين كوچه اي كه از قديم به نام "حاج كاظم" معروف بوده دو مناره مدور قرار دارد كه داراي تزئينات مقرنس كاري هستند.

ص: 535

سبك تزئينات بنا آن را به دوره مغول مربوط مي كند. كتيبه هاي اين دو مناره به خط نسخ است. تحقيقات و بررسي هاي پژوهشگران در باره اين دو مناره بيانگر اين نكته است كه قدمت آنها به ربع اول قرن هشتم هجري مي رسد و بقاياي يك مجموعه بزرگ مي باشند كه در قرن چهاردهم ميلادي زمان حكومت سلطان محمد خدابنده معمور، برقرار و آباد بوده است.

منار باغ قوشخانه

يكي از ظريف ترين و پر تزئين ترين مناره هاي اواخر عهد ايلخاني موقعيت: ميدان قدس خيابان زينبيه سال تاسيس: قرن 8 هجري وجه تسميه آن به باغ قوشخانه به مناسبت مجاورت آن با يكي از باغ هاي سلطنتي دوره شاه عباس اول صفوي است كه گويا بازهاي شكاري پادشاهان صفوي در اين باغ نگهداري مي شده اند اين مناره روزگاري در بيرون از دروازه طوقچي قرار داشت. اين مناره در قديم يكي از دو مناره اي بوده كه در طرفين مسجدي به نام مسجد بابا سوخته يا مصلي قرار داشته و يكي از آنها از بين رفته است. علت آن كه اين مناره به نام باغ قوشخانه معروف شده اين است كه در دوره قبل از صفويان و هنگامي كه اصفهان مركزيت داشته و پايتخت بوده است در اين محل باغي بوده كه قوشهاي سلطنتي را در آن نگهداري مي كرده اند. ارتفاع مناره در حدود 40 متر است و پلكان آن معمولي است. كتيبه مناره به شكل گردنبند است كه قسمتي از آن خراب شده و با خط نسخ و كاشي هاي معرق سفيد و لاجوردي و فيروزه اي تزئين شده است. با توجه

ص: 536

به تزئينات و نحوه معماري زمان ساخت آن را مربوط به دوران مغول مي داند.

منار خواجه نظام الملك

اين منار بلند در محلّه دردشت قرار دارد و در نهايت انسجام و زيبايي ساخته شده است. اين منار به قدري رفيع است كه آن را ستون قبه آسمان مي نامند. اين منار يادگار دوران سلجوقي است.

منار مسجد شعيا

در شمال غربي امامزاده اسماعيل و در حاشيه شمال شرقي خيابان هاتف مسجد شعيا قرار دارد. در يكي از ديوارهاي اين مسجد پايه بلند و هشت ضلعي اين مناره قرار گرفته است. ساختمان مناره متعلق به عهد سلجوقيان است و به احتمال زياد در قرن ششم هجري ساخته شده است. به اين مناره مدور در ارتفاع 3 / 5 متري بعد از پايه بعداً گلدسته اي اضافه شده است. مناره مسجد شعيا از آجر است و فاقد كتيبه يا تزئينات ديگر است. مناره مسجد شعيا به لحاظ در برداشتن آجركاري دوران سلجوقي از اهميت برخوردار است.

منار گلبار

اين منار كه به نام منار خواجه عالم نيز شهرت دارد در محله سيد احمديان واقع شده و از نظر معماري بسيار جالب توجه است. مي گويند اين منار را شاگرد معمار اصفهاني، پنهان از استاد خود كه در هارون ولايت مشغول ساختن منار ديگري بوده، ساخته است. شاگرد دو راه پله در منار ساخته و يكي از راهها را از نظرها مخفي نموده است، پس از پايان كار، استاد جهت نظارت آن مي آيد و به اتفاق شاگرد، بالاي منار مي رود. در بازگشت شاگرد بعد از پله چهارم از راهرو مخفي پايين مي آيد و به كار مشغول مي شود. هنگامي كه استاد او را پايين منار مي بيند، تعجّب

ص: 537

مي كند و پس از اطلاع از جريان كار، شاگرد را مورد تشويق قرار مي دهد. ميان مردم در مورد بناهاي تاريخي يا برخي پديده هايي كه غيرقابل درك باشند افسانه هاي زيادي رايج است. مثلاً مردم اصفهان معتقدند گنج خسرواني زير اين منار دفن است و ماري به بزرگي يك گوسفند كه طلسم شده، از آن محافظت مي كند.

منار ته برنجي

در محلّه سيد احمد روضاتي مسجد قديمي معروفي وجود دارد به نام مسجد محلّه. اين منار حدود هشتصد سال قبل در اين مسجد ساخته شده و چون پوششي از برنج، كف و قسمت تحتاني آن را پوشانيده به منار ته برنجي شهرت يافته است. از خصوصيات ديگر اين منار آنكه، برخي معتقدند چنانچه زنهاي عقيم به بالاي اين منار بروند و مراسم مخصوصي انجام دهند، پس از چندي باردار و صاحب فرزند مي شوند.

منار مسجد جمعه

در مسجد جمعه اصفهان دو منار بلند و زيبا وجود دارد. هر دو كاشيكاري هستند و در قسمت در ورودي قرار دارند. اين منارها در زمان سلاجقه ساخته شده اند.

منار هارون ولايت

همان طوري كه خود هارون ولايت از نظر معجزه داستانهاي شنيدني دارد، اين منار زيبا و رفيع را نيز صاحب كرامت مي دانند! اين منار به دستور سوگلي شاه اسماعيل ساخته شده است. بالاي اين منار دو سنگ آسياي بزرگ به جدار آن چسبيده است كه بندبازها آن را بالا برده و در كنگره هاي منار نصب كرده اند.

منار شاخ

اين منار در محلّه دردشت واقع است. منار در وسط ميداني قرار دارد كه اطراف آن دكانهايي ساخته شده است. محيط اين منار بيست پا و ارتفاع آن شصت پاست. اين منار از آجر و آهك ساخته شده است.

ص: 538

قسمت بالاي منار تا پايين آن پوشيده از كلّه شكار مي باشد. اين منار عجيب يادگار يكي از شكارهاي شاه اسماعيل يا شاه طهماسب صفوي است.

منار دشتي

اين منار در جنوب شرقي اصفهان بنا شده و مربوط به عهد مغول بوده است. در سال 1294 هجري اين منار را خراب كردند و آجرهايش را صرف ساختن كاروانسرايي در همان محل نمودند.

منار شيخ مسعود

در محلّه دردشت، قبرستاني وجود داشت به نام شيخ مسعود كه بقعه و آرامگاه او در آن گورستان بوده است. آن قبرستان دو منار بلند داشته كه از بين رفته، محل اين قبرستان در نزديكيهاي طوقچي كنوني است.

منار مسجد سين

قريه سين از روستاهاي بخش برخوار است كه در 6 كيلومتري شمال گز واقع شده است در اين قريه مسجدي است كه با مناره اش مربوط به زمان سلجوقي است. اين بنا قديم ترين بناي اسلامي داراي تاريخ با نماي كاشيكاري است كه تا كنون در ايران شناخته شده است. مناره سين از نظر فنون به كار رفته در ساختمان شباهت بسياري با مناره غار دارد. براين مناره دو كتيبه به خط كوفي نقش شده است. يكي بر بالاي منار با كاشي آبي و ديگري در پايين با آجر تراشيده. مفاد كتيبه اول آيه 33 از سوره فصَلت مي باشد. اما در كتيبه دوم نام باني مناره به نام ابو اسماعيل محمد بن الحسين بن علي بن زكريا و تاريخ 526 هجري قمري آمده است. يكي از محققين و پژوهشگراني كه در باره مناره هاي ايران تحقيقات جامعي كرده در باره تاريخ اين مناره مي نويسد: "اين تاريخ قديمي ترين تاريخي است كه تا كنون

ص: 539

بر بنائي ايراني با تزئينات مينائي رنگ كشف شده است. "

منار زيار

با پنج مقطع متمايز ساختاري از عصر سلجوقي دهكده زيار در 33 كيلومتري مشرق اصفهان و در ساحل جنوبي زاينده رود واقع شده است. مناره زيار بر روي تكه پايه آجري و هشت گوشه در سه طبقه بنا شده است. دو طبقه فوقاني مناره با استفاده از شيوه قطار بندي تزئين شده است، در پايه مناره مسجدي وجود داشته كه اثري از آن در دست نيست.

مناره زيار تنها نمونه مناره هاي سه طبقه اصفهان است كه تغييرات كمتري در آن راه يافته است ارتفاع مناره بيش از 50 متر است. منار زيار فقط يك كتيبه دارد كه در آن آيه 33 از سوره فصلت به خط كوفي نوشته شده است. از نظر قدمت با توجه به شباهت آن با مناره ساربان و همچنين با در نظر گرفتن نوع تزئينات آن مربوط به سالهاي 550 تا 688 هجري است. اما اين تاريخ نمي تواند دقيق باشد.

منارگار با دو دستگاه پله

دهكده گار كه مردم محل آن را جار تلفظ مي كنند در 22 كيلومتري مشرق اصفهان در ساحل جنوبي زاينده رود واقع شده است. اين مناره ميله اي است مدور و منفرد كه مصالح آن آجر است و بر پايه اي 8 ضلعي بنا شده است. منار گار فاقد تزئينات بوده و ملات به كار گرفته شده مخلوطي از گچ و ماسه است. در قسمت فوقاني 4 ضلع پايه كتيبه اي به خط بسيار ساده است كه شيوه نگارش آن همان سبكي است كه در اواخر قرن پنجم و نيمه اول قرن ششم هجري در اصفهان

ص: 540

معمول بوده است. مضمون اين كتيبه كه به زبان عربي است اين است كه مناره به دستور سيد الرؤساء القاسم بن احمد بن اباالقاسم در تاريخ 515 ساخته شده است. خطوط بدنه مناره بر زمينه شطرنجي آجري جمله الملك لله تكرار شده است.

منار برسيان

اين مناره يكي از قديم ترين مناره هاي ايران است كه در ميان مناره هاي اصفهان كه داراي تاريخ هستند سومين اثر به حساب مي آيد. روستاي برسيان بر ساحل شمالي زاينده رود و در شرق اصفهان قرار گرفته است. اين مناره به شكل ستوني مدور است كه با آجر و ملات گچ ساخته شده است. مناره سكو پايه ندارد. قطر منار در سطح زمين 75 / 5 متر و ارتفاع آن 55 / 34 متر است. پلكان مارپيچ مناره از داخل مسجدي شروع مي شود كه بعدها ساخته شده است. مناره برسيان فاقد كاشيكاري است. تزئينات اين اثر به "هزار باف" معروف است كه با آجر نقوشي به شكل لوزي هايي مي سازند كه به مربع نزديك است. كتيبه اين مناره به خط كوفي است كه آيه 76 از سوره حج با تاريخ 491 هجري قمري درآن آمده است. اكثر كارشناسان و محققين شيوه آجر چيني اين مناره را يكي از بهترين نمونه هاي صنعت آجر چيني دوران سلجوقي در قرن پنجم مي دانند.

منار رهروان

نزديك ترين مناره منفرد خارج از شهر اصفهان در 6 كيلومتري شمال شرقي اصفهان روستاي رهروان يا راهروان واقع شده است. مناره اي كه به همين نام ناميده مي شود در ميان مزارع اين روستا قرار دارد. اين منار بر روي تك پايه اي كوتاه،

ص: 541

مربع و آجري در دو طبقه برپا شده است. اين مناره در حدود 30 متر ارتفاع دارد. از نظر قدمت سال ساخت آن دقيقاً معلوم نيست. اما بررسيهاي محققين و كارشناسان، تاريخ بناي آن را به بعد از مناره هاي مسجد علي و ساربان و زيار مربوط ميكند. كتيبه اي به خط نسخ به كاشيهاي آبي قسمت فوقاني مناره رهروان را تزئين كرده است. مفاد اين كتيبه جمله (لااله الا الله، محمدرسول الله مخلصاً) مي باشد.

منار گز

اين منار در منطقه برخوار اصفهان قرار دارد و يادگاري از دوران سلاجقه است كه در قرن ششم ساخته شده است.

مساجد

ليست مساجد

1-مسجد آقاميرزا محمدباقر چهار سوقي –قرن 13 هجري

2-مسجد آقانور -1039-1034 هجري

3-مسجد ازيران -قرن 8 هجري

4-مسجد امام -1030-1020 هجري

5-مسجد امامزاده شوري-919 هجري

6-مسجد ايلچي -1093 هجري

7-مسجد باغ حاجي -1033 هجري

8-مسجد بزرگ ساروتقي-صفويه

9-مسجد بيگ -1082 هجري

10-مسجد بوزان -قرن 6 هجري

11-مسجد جارچي -1019 هجري

12-مسجد جامع برسيان -قرن 5 هجري

13-مسجد جامع عتيق -قرن 2 هجري به بعد

14-مسجد جامع خوزان -قرن 8 هجري

15-مسجد جامع دشتي -قرن 7 هجري

16-مسجد جامع كاج -قرن 8 هجري

17-مسجد جامع گار (غار)-525 هجري

18-مسجد جامع گلون آباد-1109 هجري

19-مسجد جامع ميمه -صفويه

20-مسجد جورجير (جامع صغير)-آل بويه

21-مسجد حاجي محمد اميد -1129 هجري

22-مسجد حاجي محمد جعفرآباده اي -قرن 13 هجري

23-مسجد حاجي محمد مهدي -اواخر صفويه

24-مسجد حاجي منوچهر -صفويه

25-مسجد حاجي ميرزا محمد صادق -اوائل قاجاريه

26-مسجد حاجي يونس-صفويه حكيم-1067 هجري

27-مسجد خان-1090 هجري

28-مسجد خلوت نشين (شيشه)-قرن 10 هجري

29-مسجد دروازه حسن آباد-1264 هجري

30-مسجد ذوالفقار-صفويه

31-مسجد رحيم خان-قرن 13

ص: 542

هجري

32-مسجد ركن الملك-قرن 13 هجري

33-مسجد سرخي (سفره چي)-1014 هجري

34-مسجد سعيد بن جبير-قرن 1 هجري

35-مسجد سلطان بن ابو سعيد بهادر خان-قرن 8 هجري

36-مسجد سليمان بيگ-صفويه

37-مسجد سيد-قرن 13 هجري

38-مسجد سين-قرن 6 هجري

39-مسجد شاه كرم-قرن 8 هجري

40-مسجد شعيا-قرن 1 هجري، سلجوقي-صفويه

41-مسجد شهرستان-1042 هجري

42-مسجد شيخ لطف الله-صفويه

43-مسجد صفا (مسجد حاجي سيدجواد)-قرن 13 هجري

44-مسجد ظلمات (مقصود بيك)-قرن 11 هجري

45-مسجد علي-قرن 6 هجري

46-مسجد عليقلي آقا-1122 هجري

47-مسجد فتح-صفويه

48-مسجد قطبيه-950 هجري

49-مسجد كوچك ساروتقي-صفويه

50-مسجد گز-قرن 6 هجري

51-مسجد لنبان-قرن 8-صفويه

52-مسجد محله نو-صفويه تا 1276 هجري

53-مسجد مصري (جوباره)-1010 هجري

54-مسجد نمكي-سلجوقي

55-مسجد نو-1305 هجري

56-مسجد ورزنه-قرن 6 تا 8 هجري

57-مسجد هفتشويه-سلجوقي (معماري ايران، محمد يوسف كياني، جلد دوم)

مسجد جامع

موقعيت

ميدان قيام، خيابان علامه مجلسي سال تاسيس:قرن دوم هجري ابعاد مسجد:140*170 اين بنا تركيبي از سكه هاي معماري و تزئين كاري ايران در گذر زمان است از قديمي ترين مساجد ايران است كه بر روي ويرانه هاي مسجد قديمي تري ساخته شده كه اعراب ساكن حومه اصفهان در قرن دوم هجري ساخته بودند.

بناهاي مسجد

اين مسجد داراي بناهاي متعددي است از جمله صحن چهار ايواني، شبستانها، مدرسه مظفري، صفه هاي كوچك دوره ديلمي، گنبد نظام الملك، گنبد تاج الملك، محراب اولجايتو، چهار ايوان معروف صاحب، استاد، شاگرد، درويش قديميترين بناي تاريخي اصفهان را بايد مسجد جمعه يا مسجد جامع اصفهان تلقي كرد. سيماي فعلي مسجد عمدتاً مربوط به اقدامات دوره سلجوقي است اما تعميرات و الحاقات آن به دورانهاي بعد به خصوص عصر صفويان مربوط مي شود. اما در كاوش هاي باستان شناسي مراحل قبل

ص: 543

از سلجوقي هم به دست آمده كه به دوران آل بويه و قرن سوم هجري باز مي گردد. در همين كاوش ها آثار قبل از اسلام نيز كشف شده است. مسجد داراي ورودي هاي متعدد است كه هر يك فضاي مسجد را به بخشهايي از بافت پيرامون آن مربوط مي كند اين ورودي ها همه در يك زمان ساخته نشده اند و هر يك در مقطعي از تاريخ و در ارتباط با ساختمان درون و بيرون بنا به وجود آمده اند. گذرها و معابري كه در گرداگرد مسجد وجود دارند بيانگر ارتباط گسترده اي است كه مسجد با بافت قديم شهر دارد. مسجد جامع اصفهان با نقشه چهار ايواني بنا شده و از آنجا كه ابداعات هنري و معماري 15 قرن دوران اسلامي را در خود گرد آورده است يكي از بهترين آثاري به شمار مي رود كه در دنياي امروز شهرت دارد. با توجه به منابع و مآخذ مختلف اين نكته مشخص مي شود كه مسجد جامع در طول زمان به سبب آتش سوزي و جنگ هاي متعدد و نا آرامي هاي دوران هاي مختلف آسيب فراوان ديده و دوباره بازسازي و مرمت شده است. چهار ايوان اطراف ميدان مشخص كننده شيوه مسجد سازي ايرانيان است كه پس از احداث آن در ساير مساجد نيز رواج يافته است. اين ايوان ها كه به نامهاي صفه صاحب در جنوب صفه درويش در شمال صفه استاد در مغرب صفه شاگرد در مشرق ناميده مي شوند با تزئينات مقرنس سازي و كاربندي يكي از فنون بسيار جالب معماري ايران را بيان مي دارد.

نماي داخلي صحن

ص: 544

مسجد و كاشيكاري هاي آن مربوط به قرن نهم هجري است كه احتمالاً مناره ها نيز مربوط به همين زمان مي باشند به طور كلي بناي كنوني مسجد جامع اصفهان شامل بخشهاي زير مي باشد.

شبستان مسجد:اين شبستان كه بر ستون هاي مدور استوار است كه با گچبري هاي بسيار زيبا تزئين شده است. اين قسمت مربوط به عصر ديلميان است. گنبد و چهل ستونهاي اطراف آن كه در ايوان جنوبي مسجد واقع شده و در فاصله سالهاي 465 تا 485 هجري قمري بنا شده است.

اين گنبد در زمان سلطنت ملكشاه سلجوقي و وزارت خواجه نظام الملك ساخته شده از نمونه هاي نادر ساختمان هاي عصر سلجوقي است. ايواني كه در جلوي اين گنبد آجري واقع شده در اوائل قرن ششم هجري بنا گرديده و سقف آن از مقرنس هاي درشت تركيب شده است.

اين گنبد داراي زيباترين طرحهاي تزئيني ساخته شده از آجر و گچ ميباشد. گنبدي كه در بخش شمالي حياط مسجد واقع شده و قرينه گنبد خواجه نظام الملك است در سال 481 بنا گرديده است.

احداث اين گنبد را به ابوالغنائم تاج الملك يكي ديگر از وزراي عصر سلجوقي نسبت مي دهند. ايوان معروف به صفه صاحب كه در دوران سلجوقي ساخته شده و تزئينات آن مربوط به عصر قراقويونلو و صفوي است. در اين قسمت كتيبه هائي از دورانهاي مختلف از جمله صفويان به چشم مي خورد. ايوان غربي معروف به صفه استاد كه در عصر سلجوقي بنا شده و در دوره صفويان با كاشيكاري تزئين شده است. در اين صفه علاوه بر خطوط ثلث

ص: 545

و نستعليق كه به تاريخ 1112 هجري قمري و در زمان سلطنت شاه سلطان حسين كتابت شده عباراتي به خط بنائي بسيار زيبا و با امضاء محمد امين اصفهاني نوشته شده است. با مطالعه اين عبارات و دقت در خطوط بنائي اين ابيات بسيار زيبا مشخص مي گردد.

چون نامه جرم ما به هم پيچيدند بردند و به ميزان عمل سنجيدند***بيش از همه كس گناه ما بود ولي ما را به محبت علي بخشيدند /رو به روي اين ايوان، صفه شاگرد قرار دارد كه در عصر سلجوقي بنا شده و در قرن هشتم و يازدهم هجري قمري در دوران حكومت ايلخانان و صفويه تزئيناتي به آن اضافه شده است. اين ايوان فاقد تزئينات كاشيكاري است و با مقرنس هاي آجري تزئين شده است. در اين ايوان سنگ مرمر يكپارچه نفيسي است كه در اطراف و بالاي آن لوحه ها و كتيبه هايي نوشته شده است. در منتهي اليه ضلع شرقي مسجد جمعه صفه عمر واقع شده كه كتيبه تاريخي هلال ايوان آن به سلطنت سلطان محمود آل مظفر اشاره مي كند. تاريخ اين كتيبه 768 هجري قمري است و خطاط آن عزيز التقي الحافظ مي باشد. در سقف اين صفه خطوط تزئيني و تاريخي به چشم مي خورد كه با خط بنائي عبارات مذهبي و سازنده بنا به نام مرتضي بن الحسن العباسي الزينبي نوشته شده است. علاوه بر آن در اين صفه نام استاد كاران ديگر همچون حسن كاروان كاشيكار و كوهيار الابرقوهي خطاط كتيبه محراب صفه به چشم مي خورد. در شمال ايوان استاد شبستان كوچكي قرار دارد كه زيباترين محراب گچبري

ص: 546

مسجد را در بر دارد. اين شبستان كه به مسجد الجايتو نيز معروف است داراي محرابي است كه به مثابه گوهري تابناك از هنر ايراني در جهان از شهرتي عظيم برخوردار است. بر اين محراب زيبا نام سلطان محمد خدابنده ايلخان مشهوري كه قبل از تشرف به دين اسلام لقب الجايتو را داشت و بعد از مسلمان شدن خود را خدا بنده ناميد و وزير دانشمند او محمد ساوي و سال ساختمان آن يعني 710 هجري قمري به چشم ميخورد. زيباترين منبر منبت كاري موجود در مسجد جمعه اصفهان نيز در اين مسجد قرار دارد كه سال ساخت آن ذكر نشده است. از مسجد اولجايتو به شبستان زمستاني بيت الشتاء مي رسيم كه به موجب كتيبه سر در آن در زمان تيموريان به دستور عماد بن المظفر ورزنه اي ساخته شده است. به همين علت به شبستان عماد نيز معروف است اين شبستان با شكوه داراي ستون هاي قطور كوتاه و اتاقهاي خيمه اي شكل است. در وسط هر چشمه طاق يك قطعه سنگ مرمر شفاف نصب شده كه نور شبستان را تأمين ميكند.

شبستان جنوب شرقي مسجد كه احتمالاً كتابخانه عظيم و مشهور خواجه نظام الملك را در بر داشته در بمباران شهر اصفهان تخريب گرديده كه مجدداً به شيوه اول بازسازي شده است. اين اثر نفيس و با شكوه به علت در بر داشتن نمونه هاي گوناگون ادوار مختلف اسلامي از نظر فني و هنري اهميت بسياري داشته و از شهرت جهاني برخوردار است. اين شهرت و نفاست همه ساله گروه هاي بي شماري از علاقمندان و پژوهشگران را به خود جلب

ص: 547

مي كند حاصل اين مطالعات، مقالات و رسالات و كتب متعددي است كه به وسيله معماران و مهندسين و باستان شناسان مشهور جهان و ايران به رشته تحرير در آمد كه اغلب آنها به زبان فارسي ترجمه شده اند. به طور كلي به همان اندازه كه ميدان نقش جهان و عمارات تاريخي اطراف آن ياد آورد معماري و هنر دوران صفوي است مسجد جمعه و محلات پيرامون آن افسانه زندگي در عهد سلجوقيان و روزگار پيش از آن را بيان مي دارد.

مسجد امام

گستره اي از معماري اصيل اسلامي

در پوششي از لعاب فيروزه اي فام معروف به:مسجد مهديه، مسجد المهدي، مسجد جامع عباسي، مسجد سلطاني جديد، مسجد شاه موقعيت:ضلع جنوبي ميدان امام سال تاسيس: 1020 هجري (دوره شاه عباس اول)

معمار:استاد علي اكبر اصفهاني و ناظر ساختمان محب علي بيك الله خطاط: عليرضا عباسي، عبدالباقي تبريزي، محمد رضا امامي، محمد صالح امامي

ويژگيهاي مسجد

عبارت است از در بيست و چهارمين سال سلطنت شاه عباس اول بنا شده است كتيبه سر در مسجد به خط ثلث علي رضا عباسي حاكي از آن است كه شاه عباس اين مسجد را از مال خالص خود بنا كرده و ثواب آن را به روح جد اعظم خود شاه طهماسب اهدا نموده است.

در كتيبه ديگر سردر، از مقام معماري و مهندسي معمار مسجد جامع جديد اصفهان تجليل شده است از نكات جالب اين مسجد انعكاس صوت در مركز گنبد بزرگ جنوبي آن است گنبد عظيم مسجد 52 متر، ارتفاع مناره هاي داخل آن 48 متر و ارتفاع مناره هاي سر در آن در ميدان امام 42 متر است.

قطعه سنگ ساده اي به

ص: 548

شكل شاخص كه ظهر حقيقي را در چهار فصل نشان مي دهد قطعات بزرگ سنگ هاي مرمر يك پارچه، سنگ هاي نفيس

در منتهي اليه جنوبي ميدان امام مسجدي برپاست كه نمونه ارزنده اي از معماري قرن 11 هجري به شمار مي رود. ساختمان مسجد در سال 1019 هجري برابر با 1611 ميلادي شروع شد و در سال 1038 هجري برابر با 1629 ميلادي به پايان رسيد. اين مسجد به عنوان يك بناي عمومي براي استفاده مردم ساخته شد. سردر زيبا و با شكوه مسجد با كاشي معرق است اما بقيه قسمت ها با كاشي خشت تزئين گرديده است. بسياري از محققين و مطلعين تاريخ صفويه علت اينكه كاشي هاي سردر با داخل مسجد تفاوت دارند را در عجله اي مي دانند كه شاه عباس اول براي اتمام مسجد داشت.

معمار مسجد استاد علي اكبر اصفهاني معمار برجسته عصر صفوي است كه نام او در كتيبه بالاي سردر آمده است. مسجد در عصر صفويه به نام هاي مسجد مهديه، مسجد المهدي و در كتب و منابع و سفرنامه ها به نام هاي ديگر همچون مسجد جامع عباسي و مسجد سلطاني ناميده مي شد مسجد شاه نيز يكي ديگر از اسامي مجلس بود.

سردر ورودي

سردر ورودي رفيع و با شكوه مسجد با مناره هاي طرفين بر زيبائي بنا مي افزايد. اين سردر با كاشي هاي تزئيني چند رنگ همراه با نقوش گل و گياه و پرنده و مقرنس هاي پوشيده از كاشي هاي معرق با نقش هاي متنوع و زيبا تزئين شده است. در بالاي كتيبه سردر غرفه اي است كه كاشي كاري آن بسيار

ص: 549

جالب توجه است. شكل دو طاووس كه در طرفين يك گلدان قرار گرفته و با كاشي هاي معرق تزئين شده اند از ديدني هاي مسجد به شمار مي روند. در اصلي مسجد در زمان سلطنت شاه صفي جانشين شاه عباس اول نصيب شده است. قطعه اي كه با مصراع «شد در كعبه در سپاهان باز» با خط نستعليق بسيار زيبا بر در نوشته شده ماده تاريخ نصب اين در يعني سال 1047 هجري را بيان مي دارد. در قسمت هاي مختلف لوحه هائي به چشم مي خورند كه بيانگر بخشودگي برخي از ماليات ها در دوران هاي مختلف است.

كتيبه هاي موجود در مسجد امام كه به خط اساتيد بزرگ و برجسته آن عصر همچون عبدالباقي تبريزي، محمدرضا امامي، محمد صالح اصفهاني و ساير خوشنويسان برجسته عصر صفوي هستند بر عظمت و شهرت مسجد مي افزايند. در دو گوشه جنوب شرقي و جنوب غربي مسجد دو مدرسه قرار دارند كه اولي را به دليل تعميرات عصر ناصرالدين شاه قاجار مدرسه ناصري و ديگري را كه زمان شاه سليمان صفوي مرمت شده مدرسه سليمانيه مي نامند. سنگ مشهور به سنگ شاخص كه در چهار فصل ظهر شرعي را نشان مي دهد در مدرسه سليمانيه قرار دارد. محاسبه و تعبيه و نصب اين سنگ از ابتكارات و ابداعات شيخ بهائي دانشمند بي نظير عصر شاه عباس اول است. اين سنگ شاخص ظهر شرعي را در طول چهار فصل سال نشان ميدهد. (دو كتيبه اي كه در مدخل اين مدرسه قرار دارند و به خط نستعليق بسيار زيبا مي باشند مربوط به زمان قاجار هستند).

ويژگي هاي گنبد مسجد

ايوان

ص: 550

سرپوشيده شمالي مسجد فضاي وسيع و بلندي است كه سر تا سر آن را كاشيكاري بسيار زيبائي فرا گرفته است. گنبد با عظمت و رفيع مسجد كه به صورت دوپوش ساخته شده بر روي اين صحن قرار دارد. اين گنبد را بزرگترين و پركارترين و استادانه ترين آثار معماري قرن 11 هجري مي دانند.

از خصوصيات اين گنبد كه حدود 54 متر ارتفاع دارد انعكاس صدا است. و اين به خاطر دو پوش بودن گنبد و فضاي 16 متري بين دو گنبد است.

در همين صحن منبر سنگي مرمري يكپارچه نفيسي واقع شده كه از شاهكارهاي سنگتراشي آن روزگار است. اين صحن بوسيله دو دهانه عريض به شبستان هاي مجاور راه دارد. سطح نماي داخلي اين دو شبستان نيز پوشيده از كاشيكاري و كتيبه هاي نفيس و زيباست.

در دو سوي ايوان جنوبي مسجد دو شبستان وسيع ساخته شده كه مجموعه اي از ويژگي هاي معماري پيشرفته قرون 10 و 11 هجري را به نمايش مي گذارند.

طبقه فوقاني كه در قسمت شمالي مسجد واقع شده داراي غرفه هائي است كه در دوران صفويه به محل زندگي طلاب علوم ديني اختصاص داشت. مسأله اي كه در مسجد امام جلب توجه مي كند و اكثر سياحان و جهانگردان نيز به آن اشاره كرده اند و معماران و مهندسين نيز آن را يكي از استادانه ترين شگردهاي معماري به حساب آورده اند مسأله رعايت جهت قبله در مسجد است. سازندگان مسجد طوري سردر را درست كرده اند كه با عبور از ميان ايوان ورودي بدون آنكه احساس شود، نيم چرخي به سمت راست

ص: 551

زده مي شود. در حقيقت معمار برجسته اين اثر با يك زاويه 45 درجه مسجد را در جهت قبله قرار داده است. همانطور كه گفته شد كتيبه هاي موجود در مسجد علاوه بر آنكه شاهكارهاي هنر خوشنويسي و بخصوص خط ثلث را به نمايش مي گذارند برخي وقايع تاريخي را نيز بيان مي دارند. بطور كلي مسجد امام اصفهان با مناره هاي رفيع و ايوان هاي سر به فلك كشيده و شبستان هاي عالي و محرابهاي نفيس و همچنين با طرح يكپارچه و متوازن خود از شاهكارهاي بي نظير و مسلم معماري زمان صفويه است. مسجدي كه در عصر خود از عجايب زمان بوده و در حقيقت نيز به دليل زيبائي طرح، عظمت، ابعاد و شكوه و جلال كاشيكاري هايش چنين است و... ستاره درخشان هنر عصر صفوي است.

مسجد شيخ لطف اله

گوهري صدر نشين در گنجينه شاهكارهاي معماري اصفهان

معروف به:مسجد صدر، مسجد فتح الله موقعيت: ضلع شرقي ميدان امام سال تاسيس:11 هجري قمري (دوره شاه عباس اول) معمار: استاد محمد رضا اصفهاني

خطاط: علي رضا عباسي ساخت اين مسجد 18 سال به طول انجاميد

از ويژگي هاي اين مسجد

نداشتن صحن و مناره كه در تمامي مساجد اسلامي جزء لاينفك بنا است چرخش 45 درجه اي كه از محور شمال به جنوب نسبت به محور قبله دارد گنبد كم ارتفاع مسجد محراب بي بديل مسجد كتيبه هاي نفيس و طره هاي سر در كه درون گلدان مرمرين جاي گرفته اند

در ضلع شرقي ميدان نقش جهان و روبروي كاخ عالي قاپو، مسجدي واقع شده كه در دوران صفويه آن را مسجد صدر و فتح الله نيز مي ناميدند. طرح اين مسجد در زماني كه نقشه چهار باغ و

ص: 552

باغ هزار جريب به مرحله اجراء درآمد ريخته شد و در دوراني كه معماري صفويه به شكوفايي رسيده بود مورد بهره برداري قرار گرفت. آنچه مسجد شيخ لطف الله را در عداد نمونه هاي بازار هنر ايراني-اسلامي قرار مي دهد اندازه كوچك و هماهنگي آن با بناهاي اطراف ميدان است. سردر زيبا و پركار مسجد در سال 1012 به پايان رسيد اما بقيه مسجد و تزئينات كاشيكاري آن تا سال 1028 هجري بطول انجاميد. كتيبه سردر كه به خط ثلث بسيار زيبا با كاشي سفيد معرق بر زمينه لاجوردي نوشته شده سال 1012 و امضاء عليرضا عباسي خوشنويس برجسته عصر صفوي را نشان مي دهد.

نكته اي كه محققين و پژوهشگران و سياحان بر آن متفق القولند اختصاصي بودن مسجد شيخ لطف الله است. اين نكته را استثنائي بودن مسجد يعني عدم صحن و مناره كه در تمامي مساجد اسلامي جزء لاينفك بنا است تأييد مي كند. عدم وجود صحن و مناره در مسجد شيخ لطف الله باعث شده تا رواقي پوشيده از كاشيكاري زيبا و استادانه و پركار فضاي مسجد را به گنبد مربوط كند. مسجد را شاه عباس اول به احترام و افتخار شيخ لطف الله جبل عاملي روحاني شيعه آن روزگار كه از لبنان به ايران آمده بود ساخته است. تا به عبادت اهل حرم و خود وي اختصاص داشته باشد. مدرسه اي نيز در كنار مسجد براي تدريس اين دانشمند برجسته ساخته شد كه امروز اثري از آن نيست. شايد به همين دليل است كه جهانگردان اروپائي عصر صفوي كه هر بنائي را با كنجكاوي و موشكافي بازديد كرده اند

ص: 553

كمتر از اين مسجد مطلب نوشته اند و فقط پيتر و دولاواله به توصيف آن پرداخته است. اوژن فلاندن فرانسوي نيز در زمان قاجار درباره آن مطلب نوشته است. (يكي از سياحان خارجي معتقد است به دليل اختصاصي بودن مسجد كسي را به داخل راه نميداده اند). از ويژگيهاي مسجد چرخش 45 درجه اي است كه از محور شمال به جنوب نسبت به محور قبله دارد. اين گردش كه در اصلاح معماران سنتي ايران «پاشنه» ناميده مي شود چنان ماهرانه صورت گرفته كه به هيچ روي توجه بيننده را جلب نمي كند. اين چرخش باعث شده تا بازديد كننده پس از گذشتن از مدخل تاريك و بعد از عبور از راهرو طويل متصل به آن به فضاي اصلي و محوطه زير گنبد وارد شود. گنبد كم ارتفاع مسجد حاوي خطوط اسليمي است كه به طرز باشكوهي بر زمينه خاكي رنگ گنبد گسترده شد، هماهنگي بي نظيري را در نقش و طرح و رنگ به نمايش مي گذارد. محراب بي بديل مسجد شيخ لطف الله كه تاريخ 1028 و امضاء محمد رضا بن استاد حسين بنا اصفهاني را بر خود دارد از شاهكارهاي معماري و هنر اسلامي ايراني است كه هر بيننده را به اعجاب و تحسين وامي دارد.

كتيبه خارجي گنبد به خط ثلث با كاشي سفيد معرق بر زمينه لاجوردي حاوي سوره هاي قرآن كريم است. خطوط كتيبه هاي داخل گنبد مسجد را عليرضا عباسي و خطاط ديگري كه شهرت چنداني ندارد و نام او استاد باقر بنا است نوشته اند. مضمون اين كتيبه ها آيات قرآني و عبارت مذهبي است. علاوه بر آن

ص: 554

خطوط بنائي با كاشي مشكي بر زمينه سفيد آيات قرآني كتابت شده است. در چهار گوشه داخل مسجد نيز بار ديگر آياتي با خط ثلث سفيد بر زمينه لاجوردي با كاشي سفيد معرق نوشته شده است. در ضلع شرقي و غربي مسجد شيخ لطف الله اشعاري به زبان عربي كه آن هم به خط ثلث است نوشته شده كه بنا به اظهار كارشناسان سراينده آنها شيخ بهائي است. خطاط اين كتيبه ها نيز باقر بنا است. در جلو مسجد حوض 8 گوش بسيار زيبائي وجود داشته كه پيوسته لبريز از آب بوده است. اين حوض را در اواخر دوره قاجار خراب كرده اند. اگر چه اختصاصي بودن مسجد باعث شده كه سياحان كمتري درباره آن مطلب بنويسند اما مي توان ادعا كرد مسجد شيخ لطف الله در عداد آثار شاخص و مشهور عصر صفويه است. وجود كتيبه هاي نفيس و طره هاي سردر كه در درون گلدان مرمرين جاي مي گيرند آنچنان زيبائي جاودانه در ذهن بيننده بيدار مي كنند كه اين يقين براي او حاصل مي شود كه معماري اين اثر الهامي بوده است. زيرا داراي حالت ويژه و منحصر بفرد نماز انسان با خداوند است.

مسجد حكيم

برانگيزاننده خالصترين احساسات عارفانه

معروف به:مسجد جامع رنگرزان موقعيت: خيابان حيكم سال تاسيس:قرن 4 هجري به وسيله طبيب شاه عباس دوم در محل ويرانه هاي مسجد جامع جوجير يا مسجد صاحب اسماعيل بن عباد ساخته شد.

خطاط: محمد رضا امامي سر در قديمي مسجد با قدمت 1000 ساله يكي از آثار طراز اول صدر اسلام به شمار مي رود از دلايل شهرت اين مسجد علاوه بر فرم و ساختار گلي

ص: 555

مسجد وجود خطوط بنايي در گوشه هاي اين اثر نفيس و كم نظير است از جمله مساجد بسيار جالب و مشهور عصر صفوي، مسجد حكيم اصفهان است كه كاشيكاريهاي زيبا و خطوط متنوع، كار اساتيد نامدار عصر صفويه، آن را در عداد يكي از شاهكارهاي معماري اسلامي قرار داده است. اين مسجد با شكوه در محل مسجدي واقع شده كه در دوران حكومت ديالمه آن را جورجير مي ناميده اند. و چون در انتهاي بازار رنگرزان واقع بوده به جامع رنگرزان نيز معروف بوده است. امروز جز سردر اين مسجد اثري بر جاي نمانده است. در نماي اين سردر اختلاف سطح ها را با نوعي اندود پر كرده بودند كه پس از زدودن اندودها طرحهاي بسيار جالب توجهي نمودار گشته است. اين سردر نفيس و با شكوه با 1000 سال قدمت يكي از آثار طراز اول صدر اسلام به شمار مي رود. مسجد حكيم در زمان سلطنت شاه عباس دوم صفوي ساخته شده است. علت نامگذاري اين مسجد به «حكيم» اين بوده كه باني مسجد «محمد داوود» نامي بوده كه به طبابت اشتغال داشته و حكيم داوود ناميده مي شده است. مورخين و محققيني كه در تاريخ تتبع و مطالعه كرده اند درباره اين شخص مي نويسند: وي طبيب شاه عباس دوم بوده كه به دلائلي مورد خشم قرار مي گيرد. و از بيم جان به هندوستان مي گريزد. و چون در آن ديار ترقي مي كند و برخي معالجاتش در مورد بزرگان و امرا مؤثر واقع مي شود به لقب تقريب خان ملقب شده و ثروت زيادي مي اندوزد. حكيم داوود مقداري از اين

ص: 556

ثروت را براي كسانش به اصفهان مي فرستد و از آنان مي خواهد مسجدي عالي در شهر اصفهان بنا كنند.

بدين ترتيب مسجد حكيم ساخته مي شود. كتيبه سردر شمالي مسجد به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي است بيانگر اين مطلب است، كه خطاط اين كتيبه محمد رضا امامي خوشنويس نامدار عصر صفوي است و تاريخ نامدار عصر صفوي است و تاريخ آن 1073 هجري قمري يعني سال اتمام مسجد است. در طرفين اين سردر در دولوحه كوچك با خط نستعليق سفيد بر زمينه لاجوردي رنگ سازنده اين سردر زيبا و نفيس به نام محمد علي بن استاد علي بيك بناء اصفهاني معرفي شده است. بر سر در شرقي مسجد حكيم با خط نستعليق سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي سال شروع ساختمان مسجد يعني 1067 هجري قمري نوشته شده است. در داخل ايوان بعد از آيات و عبارات قرآني نام محمد رضا امامي و تاريخ 1071 هجري گنبد به تاريخ 1069 هجري كتابت شده است و نويسنده آن محمد رضا امامي است. نويسنده كتيبه اطراف محراب نيز محمد رضا امامي و تاريخ كتابت 1071 هجري است. دو شبستان در شرق و غرب گنبد قرار گرفته كه كتيبه شبستان شرقي به تاريخ 1069 هجري به وسيله محمدرضا امامي نوشته شده است.

اما خطاط كتيبه شبستان غربي محمد باقر شيرازي است و تاريخ آن 1254 هجري قمري است. ايوان شمالي مسجد نيز حاوي كتيبه هاي بسيار زيبا است در اطراف اين ايوان آيات قرآن كريم به خط محمد رضا امامي و تاريخ 1071 هجري نوشته شده است. در طرفين اين ايوان دو حجره

ص: 557

كوچك خود نمائي مي كنند كه بر آنها اشعاري با خط بنائي ساده سه رگي نوشته شده است. در ايوان غربي نيز آيات قرآني با نام محمد رضا امامي و تاريخ 1073 هجري به چشم مي خورد. مسجد حكيم شبستان مسقف و زيبايي دارد كه در سمت مغرب واقع شده و داراي محراب بسيار نفيس و جالبي مي باشد كه كتيبه آن به خط ثلث سفيد بسيار عالي نوشته شده است. يكي از دلايل شهرت مسجد حكيم علاوه بر فرم و ساختار كلي مسجد كه آن را در عداد يكي از بهترين بناهاي مذهبي ايران در آورده است وجود خطوط بنايي در گوشه هاي اين دو اثر نفيس و كم نظير است. توضيح اينكه ضرورت دارد كه آغاز استفاده از خط بنايي كه الهامي از خط كوفي است به عصر تيموريان باز مي گردد اما در عصر صفويه اين خط در اصفهان به كمال و اعتلاء رسيد و مراحل تكامل را پيمود و به مرتبه اي رسيد كه خطاطان و استادان از آن در اماكن متبركه و مساجد استفاده كردند. از مجموع مطالعات انجام شده بر روي مسجد حكيم اين نكته مشخص مي گردد كه قسمت گنبد و مقصوره و شبستانهاي طرفين مسجد حكيم در دو محله ساخته شده است. مرحله اول همزمان با ساخت مسجد در عهد صفويه و مرحله ديگر در زمان گسترش مسجد در دوره هاي بعد از صفويه بود. با احداث خيابان حكيم و نمايان شدن جبهه غربي مسجد بر تعداد گردشگراني كه اين ساختمان بي بديل را مورد بازديد قرار مي دهند افزوده شده و علاقمندان بسياري براي بازديد از

ص: 558

آن اظهار اشتياق مي كنند.

مسجد سيد

موقعيت

خيابان مسجد سيد سال تاسيس: قرن 13 هجري (محمد شاه قاجار) مساحت: 8075 متر مربع اين بنا زير نظر حجت الاسلام سيد محمد باقر شفتي ساخته شده است.

خطاط:محمد باقر شريف شيرازي در كاشيكاري هاي اين مسجد مخصوصاً در تزئينات گلدانها و منظره هايي كه نمايش داده شده رنگ قرمز نقش عمده اي دارد.

بناهاي اين مسجد

عبارتند از چهار در اصلي، دو شبستان بزرگ، دو گنبد كوچك و بزرگ، دو چهلستون، دو مهتابي وسيع كف حياط، چهار مهتابي طبقه فوقاني، سه ايوان و يك گلدسته معظم، ساعتي رفيع و بيش از 45 حجره و چند دهليز يكي از بناهاي با شكوه و نفيس شهر اصفهان مسجد سيد است. اين اثر ارزنده و مشهور كه در ضلع جنوبي خيابان مسجد سيد واقع شده از حيث مطالعه معماري و هنر كاشيكاري مخصوصاً گره كشي، خط بنائي و كاشي 7 رنگ در شمار بهترين آثار قرن 13 هجري قرار دارد. ساختمان مسجد سيد زير نظر مرحوم حجت الاسلام سيد محمد باقر شفتي معروف به سيد شروع شد. اما عمر آن مرحوم براي پايان آن وفا نكرد. بنابراين بقيه كارهاي آن زير نظر فرزند و نوه او ادامه يافت. مسجد سيد با چهار در اصلي، دو شبستان بزرگ، دو گنبد كوچك و بزرگ، دو چهلستون، دو مهتابي وسيع كف حياط، چهار مهتابي طبقه فوقاني، سه ايوان و يك گلدسته معظم، ساعتي رفيع و بيش از 45 حجره و چند دهليز جمعاً 8075 متر مربع مساحت دارد. پس از انقراض صفويه با ركودي كه گريبانگير وضع اقتصادي كشورمان شده بود كاشيكاري و بطور كلي

ص: 559

مسجد سازي دچار وقفه محسوسي شد. بنابراين اگر بگوئيم مرحوم سيد با آغاز ساختمان مسجد سيد بار ديگر احداث مسجد در ايران را رونقي تازه بخشيد سخني به گزاف نگفته ايم. سردر شمالي مسجد كه ورودي اصلي به حساب مي آيد دري رفيع با دو سكو از سنگ پارسي است كه طرفين آن تزئيناتي از كاشي 7 رنگ و گل و بوته و كتيبه هائي به خط ثلث جاي گرفته اند. اين كتيبه ها شامل آياتي از قرآن كريم است.

سردر جنوب غربي كه آن نيز يك ورودي رفيع است با كاشيهاي 7 رنگ و كتيبه ها و اسپرهاي مكتوب تزئين شده است. كتيبه هاي اين سردر به خط محمد باقر شيرازي خوشنويس بزرگ عصر قاجار كتابت شده است. سردر جنوب شرقي با جلوخاني وسيع همچون نگيني در كوچه مي درخشد. در اسپرهاي طرفين اين سردر اشعاري به خط نستعليق بسيار زيبا در مدح مرحوم سيد به چشم مي خورد مسجد سيد از نوع مساجد چهار ايواني است كه ايوان شمالي با كاشيهاي 7 رنگ و گل و بوته اسليمي تزئين شده است.

ايوان جنوبي جلوي شبستان زير گنبد قرار دارد. ايوان هاي شرق و غرب در جلو شبستان زمستاني مسجد واقع شده اند. در دو طرف شرق و غرب چهار مهتابي ساخته شده اند. در اطراف ايوان ها حجراتي براي سكونت طلاب علوم ديني ساخته شده اند. در اسپرهاي اطراف مهتابي ها با خط بنائي عبارات و اشعاري نوشته اند ساعت بزرگ مسجد كه در اصفهان شهرت دارد در بالاي ايوان جنوبي قرار گرفته است. در شمال شرقي مسجد آرامگاه حجت الاسلام

ص: 560

واقع شده كه بقعه و رواقي مقابل آن است. داخل اين بقعه و رواق با تزئينات كاشيكاري و گچبري آراسته شده است. در بالاي سردر ورودي بقعه تاريخ فوت مرحوم حجت الاسلام با خط ثلث نوشته شده است. مسجد سيد اصفهان به دليل وجود تزئينات بسيار جالب گل و بوته و اسليمي و وجود خط بنائي و ديگر خطوط از استادان نامدار عصر قاجار در عداد يكي از شاهكارهاي معماري عصر قاجار قرار دارد كه در گوشه گوشه آن شگردهاي جالب معماري و تزئينات بسيار عالي خود نمايي مي كند.

مسجد آقا نور

در محله دردشت اصفهان مسجدي قرار دارد كه طبق سنتهاي معماري ايران به صورت 4 ايوانه طراحي شده است. وروديهاي مسجد آقا نور در ضلع شمالي و شرقي مسجد قرار گرفته كه توسط كوچه هاي اطراف به بازار دردشت و محله اي به همين نام مربوط مي شود. باني مسجد «نور الدين محمد اصفهاني» از افراد خيّر و نيكوكار است كه ساختمان مسجد را در زمان سلطنت شاه عباس اول شروع كرده است اما در اولين سال سلطنت شاه صفي به اتمام رسيده است. كتيبه سردر مسجد كه به خط محمد رضا امامي و تاريخ 1039 هجري قمري است بيانگر همين مطلب است.

كتيبه اي كه در ايوان جنوبي مسجد وجود دارد به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي مورخ به سال 1258 هجري زمان محمد شاه قاجار است. خطاط اين كتيبه محمد باقر شيرازي است در اشكال مربع شكلي كه در داخل اين ايوان وجود دارد با خطوط بنايي ساده لاجوردي بر زمينه آجري و خط بنائي حنائي بر زمينه فيروزه

ص: 561

اي، آيات قرآني نوشته شده است. در ايوان شرقي مسجد نيز با خط نستعليق به رنگ زرد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي اشعاري نوشته شده است. مصراع آخر اشعار ماده تاريخي است كه سال 1034 را نشان مي دهد. يكي از نفايس مسجد آقا نور شبستان زيبا و جالب آن است. نور اين شبستان بوسيله قطعاتي از سنگ مرمر شفاف تأمين مي شود ستونهاي شبستان مسجد نيز بسيار جالب توجه هستند. بر طرفين محراب اين شبستان با خط بنائي مشكي ساده بر زمينه زرد عبارات مذهبي نوشته شده است سردر خارجي اين شبستان نيز با كاشي گره و خطوط بنائي تزئين شده است.

اين شبستان در قرن سيزدهم به مسجد الحاق شده است. سردر شمالي مسجد آقا نور كتيبه اي دارد كه به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي به وسيله محمد باقر شيرازي كتابت شده است. مضمون اين كتيبه آيات قرآن مجيد است. مسجد آقا نور در جنگ تحميلي آسيب هاي بسياري ديد كه به شيوه اول بازسازي شد.

مسجد ركن الملك

يكي از بناهاي مشهور اصفهان كه در اوائل قرن چهاردهم هجري ساخته شده مجموعه مسجد ركن الملك است. اين اثر نفيس و جالب كه در ابتداي تخت فولاد واقع شده است از بناهاي حاج ميرزا سليمان خان ركن الملك شيرازي است. با توجه به منابع و مآخذ موجود در مورد اين مجموعه و همچنين ماده تاريخ هايي كه در كتيبه هاي مسجد و مدرسه آمده اين نكته مشخص مي گردد كه اين بنا در سال 1321 هجري قمري بنا گرديده است. كتيبه سردر مسجد و مدرسه كه به وسيله محمد تقي

ص: 562

فرزند محمد ابراهيم اصفهاني نوشته شده با خط ثلث بر زمينه كاشي خشت لاجوردي آيات قرآني را كتابت كرده است. بر هلال سردر اشعاري با خط نستعليق سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي رنگ نوشته شده است. در اين اشعار علاوه بر آن كه به نام سليمان خان اشاره شد در مصراع آخر ماده تاريخ اتمام بنا را كه سال 1321 هجري قمري است ذكر شده است. اين سردر به حياط كوچكي متصل مي شود كه آب انبار معروف مسجد در اين قسمت قرار دارد. لوح سنگي كه بر ديوار آب انبار نصب شده با خط نستعليق برجسته بر سنگ مرمر، طي اشعاري ماده تاريخ ساخت آب انبار را كه سال 1325 هجري قمري است بيان مي دارد. كتيبه اي كه در داخل سردر مسجد و مدرسه است به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي رنگ تاريخ 1320 و نام سيد هاشم طوبي را بر خود دارد. در طرفين در ورودي مسجد در كنار اتاقي كه آرامگاه او در آن قرار دارد دو تصوير ركن الملك بر كاشي نقش شده است. اشعاري به خط نستعليق لاجوردي بر زمينه كاشي خشت سفيد در اطراف تصوير نوشته شده است. تاريخ اين نوشته 1324 هجري قمري است و نويسنده آن ميرزا عبد الجواد مي باشد. اشعار فارسي سردر مسجد كه آن نيز به خط نستعليق بر زمينه كاشي لاجوردي است از سرودهاي طرب شاعر مشهور عصر قاجار است. در قسمت نماي خارجي ايوان جنوبي مسجد با خط ثلث بر زمينه كاشي خشت لاجوردي آيات قرآن كريم به خط محمد باقر شيرازي است و تاريخ آن نيز

ص: 563

1257 هجري قمري است. در طرفين ايوان اشعاري از ركن الملك به خط نستعليق سفيد بر زمين كاشي خشت زرد رنگ نوشته شده است. كاشي كاري ايوان در سالهاي بعد انجام شده و تاريخ آن 1379 هجري قمري است. در اطراف صحن مسجد نيز اشعاري از ركن الملك با خط نستعليق سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي رنگ نوشته شده است. نويسنده اين اشعار طرب بن هماي شيرازي و تاريخ آن 1324 هجري قمري است. در اطراف ايوان جنوبي مسجد اشعاري به خط سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي به تاريخ 1319 هجري قمري نوشته شده است سراينده اين اشعار شاعري به نام اديب است در اطراف گنبد زيباي مسجد ركن الملك نيز كتيبه زيبايي وجود دارد كه آيات قرآن مجيد نوشته شده است. تاريخ اين كتيبه 1323 هجري قمري است خطوط داخلي محراب نيز نستعليق سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي است و خط ثلث مشكي بر زمينه كاشي خشت زرد و ثلث زرد است. در اطراف نماي خارجي گنبد به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي رنگ آياتي از قرآن به همراه اشعاري به زبان عربي نوشته شده است. تاريخ اين كتيبه 1322 هجري قمري است. مسجد ركن الملك شبستان مسقف زيبايي دارد بر كتيبه اين شبستان علاوه بر آيات قرآن كه به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي رنگ نوشته شده اشعاري نيز با خط نستعليق سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي به چشم مي خورد كه تاريخ آن 1318 و سراينده آن اشعار اديب است. در داخل آرامگاه ركن الملك كه كاشي كاري آن در حدود 50 سال پيش انجام شده

ص: 564

است اشعاري به خط نستعليق سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي رنگ نوشته شده است كه اثر طبع ركن الملك است. تاريخ اين كتيبه 1328 هجري شمسي است. مسجد ركن الملك اصفهان به لحاظ در بر داشتن نمونه هاي بديع و جالب معماري دوران قاجار و همچنين وجود خط ثلث و نستعليق متعلق به استادان آن روزگار از اهميت ويژه اي برخوردار است.

مسجد حاج محمد جعفر آباده اي

يكي از آثار بسيار نفيس و مهم دوران قاجار در اصفهان، مسجد حاج محمد جعفر آباده اي است. اين مسجد كه يادگار حاج محمد جعفر آباده اي روحاني برجسته عصر قاجار است از لحاظ استحكام و تزئينات كاشيكاري از نوع گره كاري در عداد آثار شاخص اصفهان يه شمار مي رود. اين مسجد در محله دردشت اصفهان واقع است كه از لحاظ ارتباطات محلي داراي موقعيت ممتاز و بي نظيري است زيرا علاوه بر بازار مجاور به وسيله كوچه هاي موجود و با اغلب واحدهاي اطراف مرتبط مي گردد. اين بناي بي نظير به وسيله دو درب در جبهه هاي شمال و شرق با كوچه شمالي و بازار شرقي ارتباط دارد. كتيبه سردر شرقي مسجد به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي شامل آيات قرآني است. تاريخ كتابت اين كتيبه 1296 هجري قمري است.

در هلال ايوان شمالي و اطراف آن نيز كتيبه اي به خط ثلث و تاريخ 1280 هجري قمري به چشم مي خورد. در ايوان غربي كتيبه اي است كه در سالهاي اخير كاشيكاري شده و آيات قرآن با تاريخ 1368 هجري قمري كتابت شده است. در ايوان هاي طرفين ايوان غربي و در طاق راهروهاي

ص: 565

ايوان شمالي مسجد خطوط بنائي بسيار زيبائي نوشته شده كه مضمون آنها عبارات مذهبي است. منبر نفيس اين مسجد با رسم هاي هندسي توپر و آلت و لغت هاي چوبي رنگين تزئين شده و هر بيننده اي را به اعجاب و تحسين وا مي دارد. شبستان زمستاني مسجد كه در ضلع غربي ساختمان واقع شده است با كاشي و آجر معقلي و طرحهاي هندسي بر نفاست و عظمت مسجد مي افزايد. محراب اصلي مسجد حاج محمد جعفر كه با كاشيهاي 7 رنگ خشتي تزئين يافته شباهتي تام با كاشي هاي مسجد سيد دارد. به طوريكه بسياري از محققين و كارشناسان عقيده دارند استاد كار هر دو مسجد يكي بوده است. مسجد حاج محمد جعفر آباده اي در جنگ تحميلي مورد اصابت موشك قرار گرفت و آسيب بسيار ديد كه به شيوه اول بازسازي شد.

مسجد ذوالفقار

در بازار اصفهان مسجد كوچكي واقع شده كه به نام ذوالفقار خوانده مي شود اين مسجد در محله نيماورد قرار دارد كه در زمان صفويه يكي از محلات آباد و پرجمعيت اصفهان بود. اين مسجد در زمان سلطنت شاه طهماسب صفوي دومين حكمران اين سلسله شناخته شده است. كتيبه اي كه به خط ثلث با كاشي سفيد معرّق بر زمينه لاجوردي بر سر در مسجد نوشته شده به نام شاه طهماسب و ذوالفقار كه اسم مسجد است اشاره كرده و تاريخ آن نيز 950 هجري قمري است. خطاط اين كتيبه محمد سياوش است. در اين كتيبه نام شيخ محمد صفي كه باني مسجد بوده است نيز آمده است. بر در قديمي مسجد ذوالفقار به خط ثلث برجسته اشعاري در مدح

ص: 566

و ستايش حضرت رسول صلي الله عليه و آله و حضرت علي ابن ابيطالب عليه السلام منقور است. بر بالاي كتيبه سردر مسجد لوح سنگي سياه رنگي نصب شده كه با خط ثلث برجسته عباراتي بر روي آن نوشته شده است. مفاد اين عبارت حاكي از اين مطالب است كه در سال 1109 هجري قمري موقوفاتي براي اين مسجد تعيين كرده اند كاتب اين لوح محمد نصر بوده است. لوح بزرگتري كه آن نيز به رنگ سياه است در ايوان جنوبي نصب شده است. تاريخ اين لوح 1037 هجري قمري آخرين سال سلطنت شاه عباس اول است و مفاد آن بخشودگي ماليات برخي اصناف مي باشد. با توجه به منابع و مآخذ موجود مجموعه بناهايي كه به نام ذوالفقار ناميده مي شوند علاوه بر اين مسجد حمام و مدرسه نيز بوده است. شاردن فرانسوي علت نامگذاري اين مجموعه را ارادت باني آن به حضرت علي ابن ابيطالب عليه السلام نوشته شده است. مسجد و مدرسه و حمام ذوالفقار هنگامي كه در اصفهان ساخته شد كه هنوز اين شهر پايتخت نشده بود. اين نكته بيانگر اين مطلب است كه شهر اصفهان حتي در زماني كه مركز حكومت نيز نبود مهم و آباد بود و حكّام و امراء و بزرگان كشور به آن توجه مخصوص داشتند.

مسجد علي

در جوار مقبره هارون ولايت، مسجدي قرار گرفته كه در زمان شاه اسماعيل اول صفوي به سال 929 هجري قمري ساخته شده است. اين بناي باشكوه و زيبا از نظر هماهنگي در ابعاد و اندازه ها و نيز از لحاظ آراستگي نماي سر در در عداد يكي از شاهكارهاي عصر

ص: 567

صفوي است. مسجد علي در محل مسجدي ساخته شده كه متعلق به عصر سلجوقي بوده و در عصر صفوي تخريب شده است. اما مناره قديمي آن كه حدود 40 متر ارتفاع دارد و با كتيبه اي كوفي و كاشي تزئين شده باقي مانده است.

مسجد علي به شكل 4 ايواني ساخته شده و ايوان جنوبي آن از ايوان هاي ديگر بزرگتر است در پشت اين ايوان شبستان گنبد دار قرار دارد. گنبد مسجد علي از داخل با مقرنس هاي گچي تزئين شده و كتيبه اي به خط ثلث شامل آياتي از قرآن كريم و تاريخ 929 هجري قمري بر گردن گنبد نوشته شده است. خارج گنبد نيز با كاشيكاري تزئين شده است. كتيبه سردر به خط ثلث و با كاشيهاي معرّق سفيد بر زمينه آبي با خط شمس الدين تبريزي شامل آياتي از قرآن كريم و نام شاه اسماعيل صفوي و باني مسجد ميرزا شاه حسين اصفهاني مي باشد.

مسجد علي از نظر معماري و تزئينات و مقرنس هاي گچي داخل گنبد و كاشيكاري آن در رديف مساجد بسيار مهم دوران صفوي به شمار مي رود.

مسجد صفا

در محله شهشهان در مجاورت بقعه شهشهان مسجد زيبايي وجود دارد كه به مسجد صفا معروف است اين مسجد در زمان قاجار ساخته شده و باني آن سيد محمد گلستانه است. اين مطلب را كتيبه اي مشخص مي كند كه بر سر در مسجد به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي نوشته شده است. اين كتيبه تاريخ 1290 و نام محمد علي بن محمد باقر گلستانه را برخود دارد. كاتب اين كتيبه محمد تقي

ص: 568

بن ابراهيم است در بالاي در ورودي مسجد صفا علاوه بر عباراتي كه به خط ثلث نوشته شده، اشعار و عباراتي نيز به زبان فارسي و با خط نستعليق مشكي بر زمينه كاشي خشت زرد رنگ با تاريخ 1289 نوشته شده است. در ايوان جنوبي مسجد، سوره اخلاص با خط بنائي مشكي بر زمينه آجري و تاريخ 1291 نوشته شده است. بر سنگاب زيباي مسجد نيز اشعاري به زبان فارسي و تاريخ 1290 هجري حجّاري شده است. بر دو لنگه در شبستان مسجد عباراتي با تاريخ 1289 هجري آمده است. در محراب نيز نام محمد علي گلستانه و تاريخ 1290 به خط ثلث سفيد معرّق بر زمينه كاشي لاجوردي همراه با آيات قرآن مجيد به چشم مي خورد.

در اطراف اين محراب عبارات مذهبي و آيات قرآني با خط بنائي سه رگي و نام عبدالرحيم بن علي اصغر نوشته شده است.

مسجد خان

يكي ديگر از آثار جالب دوران صفوي مسجد خان است كه در زمان شاه سليمان صفوي به سال 1090 هجري قمري ساخته شده است. علت اينكه به نام خان ناميده مي شود اين است كه باني و سازنده آن شيخ عليخان زنگنه از صاحب منصبان آن روزگار بود. اين مسجد نسبت به ساير آثار صفويه كاشيكاري كمتري دارد اما به لحاظ تزئينات آجري از آثار مهم و جالب آن عصر به شمار مي رود. كتيبه ايوان شمالي مسجد خان به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشيكاري لاجوردي به تاريخ 1090 است كه خطاط آن عباس مولوي است. در اين كتيبه نام شاه سليمان و شيخ عليخان آمده است. در ايوان جنوبي نيز

ص: 569

كتيبه اي است كه تاريخ آن 1090 هجري و خطاط آن محسن امامي است. در اين كتيبه طولاني كه سراسر آن عبارات و اصطلاحات منشيانه آن عصر است به نام شاه سليمان و شيخ علي خان اشاره شده است.

مسجد رحيم خان

يكي از بناهاي جالب و نفيس اصفهان مسجد رحيم خان است. ساختمان اين اثر جالب كه در محله نو خواجو واقع شده است در سال 1290 هجري قمري شروع شد و در سال 1304 هجري قمري به پايان رسيد شيوه معماري و خطوط و تزئينات مسجد رحيم خان شباهت بسياري با مسجد سيد دارد. بطوريكه كه بسياري از كارشناسان و محققين نوشته اند برخي از كتيبه هاي اين مسجد از كتيبه هاي مسجد سيد گرده برداري شده است. به هر حال علت نامگذاري اين مسجد به رحيم خان اين است كه اين بنا به وسيله محمد رحيم خان كه در آن روزگار بيگلر بيگي اصفهان بود به پايان رسيد. باني اوليه مسجد رحيم خان، مير سيد حسن مجتهد اصفهاني است كه چون قبل از اتمام بنا درگذشت، بقيه امور را محمد رحيم خان و پس از مرگ وي نيز برادرانش انجام دادند. كتيبه سردر شرقي مسجد رحيم خان به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي است كه در سال 1301 كتابت شده و در آن به نام ناصرالدين شاه و ظل السلطان و محمد رحيم خان و برادران او محمد كريم خان و محمد حسين خان اشاره شده است. در ايوان جنوبي مسجد قسمت نماي خارجي كتيبه اي است كه با خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي آيات قرآن كريم نوشته

ص: 570

شده است. خطاط اين كتيبه محمد باقر شيرازي و تاريخ آن 1304 هجري قمري است بر طرفين همين ايوان اشعاري با خط نستعليق سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي نوشته شده كه در طي آن معمار مسجد به نام استاد آقا جوئي و نويسنده آن به نام حسن خان معرفي شده است تاريخ اين كتيبه نيز 1304 هجري قمري است. محراب زيباي مسجد رحيم خان با كاشي تزئين شده و كتيبه هائي نيز دارد. اطراف محراب با خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي آيات قرآن كريم نوشته شده است. تاريخ اين كتيبه 1304 هجري قمري است. مسجد رحيم خان سنگاب نفيس و يكپارچه اي دارد كه با خط نستعليق برجسته اشعاري با تاريخ 1299 هجري قمري بر آن نوشته شده است. در ضلع شمالي مسجد شبستان بزرگ و با شكوه آن قرار دارد كه كاشيكاري آن در سال 1378 هجري قمري انجام شده است زيرا شبستان مسجد و گنبد و داخل آن به علت درگذشت باني آن كاشيكاري نشده بود. در سردر شمالي مسجد نيز به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي رنگ آيات قرآن كريم كتابت شده است. مقبره مرحوم مير سيد حسن مدرس كه باني اوليه مسجد بوده است نيز در اين مسجد قرار دارد.

مسجد ايلچي

يكي از آثار بسيار زيبا و نفيس كه در زمان شاه سليمان صفوي ساخته شده است، مسجد ايلچي است. اين مسجد كه در محله احمد آباد واقع شده است به لحاظ وجود خطوط بنائي بسيار زيبا و تزئينات پركار از بناهاي مشهور دوران صفويه است. علت نامگذاري اين مسجد به ايلچي اين است

ص: 571

كه دختر نيكوكار يكي از صاحب منصبان شاه سليمان به نام حكيم نظام الدين محمد كه به ايلچي ملقب بوده است اين مسجد را ساخته است. كتيبه اي كه در سردر مسجد است و با خط ثلث محسن امامي است مؤيد اين مطلب است. تاريخ اين كتيبه 1097 هجري قمري است. در بالاي سكوهاي مسجد و همچنين در داخل مقرنس هاي سردر مسجد ايلچي خطوط بنائي به چشم مي خورد كه در آنها استاد سازنده مسجد به نام محمد علي بن استاد علي بيك معرفي شده است. در ايوان بزرگ جنوبي مسجد و در اطراف محراب هم خطوط بنائي زيبايي وجود دارد كه تاريخ آن 1093 هجري است اما بر كتيبه داخل محراب با خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي آيات قرآن با تاريخ 1094 هجري و به امضاء محمد حسن امامي نوشته شده است. در ايوان كوچك مسجد محراب بسيار زيبايي است كه با خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي رنگ آيه 45 سوره عنكبوت بر آن نوشته شده است. در حال حاضر اين مسجد با يك صحن كوچك و يك ساختمان و محراب زيبا در عداد يكي از آثار بسيار جالب عصر صفوي است كه در آن زمان به وسيله افراد خير و نيكوكار ساخته شده است. آنچه اين مسجد كوچك را مورد توجه پژوهشگران و محققين قرار داده وجود خطوط بنائي زيبايي است كه به وسيله استادان اين هنر در گوشه گوشه اين عمارت به چشم مي خورد.

مسجد مقصود بيك

يكي از مساجد بسيار زيبا و جالب اصفهان مسجد مقصود بيك است. اين مسجد كه در شمال شرقي ميدان نقش جهان

ص: 572

قرار دارد در بين مردم به مسجد ظلمات نيز معروف است. علت اينكه آن را به اين نام نيز مي خوانند اين است كه در محله اي كه در آن روزگار تكيه ظلمات ناميده مي شد واقع شده است. مقصود بيك كه در زمان شاه عباس اول ناظر كل بوده است اين مسجد را به پيروي از ديگر بزرگاني همچون الله وردي خان كه آثاري در اصفهان به وجود آورده اند ساخته است. آندره گدار اين مسجد را متعلق به «... بهترين دوره ساختمانهاي شاه عباس كه تزئينات و خط و كتيبه هاي عالي و شيوا هستند...» ميداند. كتيبه سردر اين مسجد كه مورخ به سال 1010 هجري قمري است به خط ثلث با كاشي سفيد معرق بر زمينه لاجوردي به قلم جعفر علي امامي است. در اين كتيبه به نام شاه عباس اول و مقصود بيك ناظر اشاره شده است. شبستان جنوبي مسجد مقصود بيك داراي تزئينات كاشيكاري معرق است. محراب بسيار زيبا و نفيس آن كتيبه اي دارد كه با خط ثلث سفيد معرق بر زمينه كاشي لاجوردي مورخ 1011 هجري است. در اين كتيبه كه به خط محمد رضا امامي است به نام شاه عباس اول و مقصود بيك اشاره شده است. در مشرق حياط مسجد آرامگاه خوشنويس بزرگ روزگار صفويان مرحوم مير عماد حسني قزويني واقع شده كه مردم اصفهان براي او احترامي خاص قائل هستند مير عماد از خوشنويسان بي نظيري است كه بسياري از محققين او را آبروي دولت صفويه لقب داده اند. قبر اين هنرمند مشهور فاقد كتيبه است اما در آرامگاه او قطعه سنگ مرمري به طور

ص: 573

عمودي بر ديوار نصب شده است. كه با خط ثلث و نستعليق برجسته اشعاري به زبان فارسي و صلوات بر چهارده معصوم نوشته شده است. مسجد مقصود بيك به لحاظ كاشيكاري بسيار زيبا و مجلل از بناهاي مشهور عصر صفوي است.

مسجد عليقلي آقا

در محله بيد آباد نزديك چهار سوي قديمي مجموعه بناهايي وجود دارد كه به نام عليقلي آقا مشهور است. عليقلي آقا يكي از خواجه سرايان نيكوكار زمان شاه سلطان حسين صفوي بود كه در زمان حيات، مسجد و بازار و سرا و چهار سوي زيبايي به نام خود ساخت. در جلو مسجد عليقلي آقا مادي فدن يا فدا عبور مي كند و سردر مسجد به طرف مغرب است. مسجد صحن نسبتاً كوچك و زيبايي دارد و شبستان آن با كاشيهايي از نوع گره كاري تزئين شده است. كتيبه سردر به خط ثلث قهوه اي رنگ به خط علي نقي امامي و تاريخ 1122 هجري قمري است. در اين كتيبه به نام شاه سلطان حسين و عليقلي آقا اشاره شده است. شبستان زيبا و نفيس مسجد در شرق حياط قرار دارد و بر كتيبه آن با خط نستعليق سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي اشعاري نوشته شده است. مفاد اين اشعار حاكي از اين است كه شبستان در سال 1297 هجري قمري زمان سلطنت ناصرالدين شاه قاجار به مسجد الحاق شده است. خطاط اين كتيبه عبدالجواد و استاد كاشيكار آن محمد اسماعيل است. در جنوب ايوان محراب زيبايي است كه ازاره آن سنگ مرمر و ديوارهاي بالا با كاشيكاري معرق تزئين شده است. مسجد عليقلي آقا يكي ديگر از آثار نفيس اواخر عصر صفوي است

ص: 574

كه به همت و پايمردي افراد نيكوكار ساخته شده است. اين مسجد به لحاظ وجود خطوط زيباي ثلث و نستعليق مربوط به عصر صفويه و قاجار و كاشيكاري نفيس يكي از بناهاي ارزشمند اصفهان به شمار مي رود. در مقابل مسجد حمام عليقلي آقا واقع شده كه قسمت اعظم آن ويران گرديده و مقداري از كاشيهاي نفيس آن به كاخ چهلستون انتقال يافته است.

مسجد مصري

در محله جوباره مسجد كوچكي قرار دارد كه در سال 1061 هجري قمري در زمان سلطنت شاه عباس دوم ساخته شده است. علت نامگذاري مسجد به مصري اين است كه باني مسجد شخصي به نام حاجي ميرزا خان بوده كه به تاجر مصري معروف بوده است. كتيبه اي كه بر يك لوح سنگ مرمر در داخل مسجد است بيانگر اين مطلب است. بر اين لوحه كه نويسنده آن محمد رضا امامي است كه با خط نستعليق برجسته اشعاري نوشته شده كه مصراع آخر آن تاريخ 1061 هجري قمري را نشان مي دهد. سردر ورودي كه جديدتر است داراي تاريخ 1116 هجري قمري است. كتيبه اين سردر با خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي به قلم جعفر بن عبدالله است. مسجد مصري داراي 2 سنگاب نفيس و زيبا است. يكي از آنها در خارج از مسجد و روبروي سردر آن واقع شده است. بر اين سنگاب با خط ثلث برجسته بر سنگ سياه نام واقف آن و تاريخ 1200 هجري قمري نوشته شده است. در داخل مسجد نيز سنگابي است كه بر كتيبه آن به خط نستعليق برجسته عباراتي در مورد نگهداري سنگاب و تاريخ 1243 هجري نوشته شده

ص: 575

است.

قطبيه

در خيابان طالقاني امروز مسجدي قرار دارد كه با توجه به كتيبه سردر آن در زمان سلطنت شاه طهماسب صفوي ساخته شده است. اين كتيبه در حال حاضر در كاخ چهلستون نگهداري مي شود و به همراه سردر در مجاورت يكي از ديوارهاي اين كاخ نصب شده است. توضيح اينكه در حدود 50 سال پيش كه خيابان طالقاني امروز كه در آن زمان خيابان خوش و بعد از آن شاه ناميده مي شد تعريض مي شد اين سردر در معرض نابودي قرار گرفت بنابراين سردر عيناً به كاخ چهلستون منتقل شد و امروز بازديد كنندگان از كاخ چهلستون اين سردر زيبا و كتيبه آن را نيز مشاهده مي كنند. به هر حال كتيبه سردر كه به خط ثلث با كاشي سفيد معرق بر زمينه لاجوردي با خط ابوسعيد امامي نوشته شد تاريخ 905 هجري قمري را بر خود دارد. به موجب مفاد اين كتيبه و تحقيقات پژوهشگران باني و سازنده اين مسجد قطب الدين علي باب الدشتي بوده است. مسجد قطبيه صحن كوچكي دارد و به دليل تعريض خيابان از در ورودي مسجد مستقيماً به شبستان گنبد دار وارد مي شويم. اين شبستان داراي 4 صفه است كه قبري در صفه شمالي قرار دارد. اگر چه كتيبه اي كه بر سنگ سياه قبر نوشته شده صاحب قبر را شخص ديگري مي داند اما مردم اصفهان آن را متعلق به قطب الدين باب الدشتي مي دانند و زيارت مي كنند. در صحن مسجد سنگابي قرار دارد كه اشعاري به خط نستعليق برجسته بر آن نوشته شده است. مفاد اين اشعار حاكي از اين است

ص: 576

كه اين سنگاب در سال 1307 هجري قمري به هنگام سلطنت ناصر الدين شاه قاجار نصب شده است. با آنكه اين مسجد تغييرات بسياري كرده و كاشيهاي آن لطمات فراوان ديده اند اما هنوز هم بسيار زيبا هستند چرا كه به قول يكي از پژوهشگران خارجي «... اين كاشي ها داراي ويژگيهاي عصري هستند كه زيباترين كتابهاي داراي تذهيب و حواشي ايران به وجود آمده است...»

مسجد لنبان

مسجد لنبان از مساجد زيباي اصفهان است كه در محله قديمي لنبان واقع شده است. اين مسجد در زمان شاه سليمان صفوي بر خرابه هاي مسجدي بنا شده كه در قرن هشتم احداث شده بود. خطوط باقيمانده بر دو لوح كاشي به خط ثلث سفيد بر زمينه لاجوردي رنگ و قلم محمد رضا امامي نوشته شده است. تاريخ اين كتيبه سال 1080 هجري قمري است. مردم اصفهان براي مسجد لنبان احترام خاصي قائل هستند و عقيده دارند حضرت امام حسن عليه السلام در اين مسجد نماز گزارده اند. بر بالاي در ورودي مسجد به خط نستعليق سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي اشعاري نوشته شده كه نويسنده محمد رضا امامي و تاريخ آن 1080 هجري قمري است. مفاد اين كتيبه از تعميرات مسجد در زمان شاه سليمان صفوي حكايت مي كند.

كتيبه سردر مسجد لنبان در قرن سيزدهم هجري به مسجد اضافه شد و تاريخ آن 1256 هجري قمري است نويسنده اين كتيبه محمد باقر شيرازي است كه به خط ثلث بر زمينه كاشي لاجوردي آيات قرآني را كتابت كرده است.

مسجد آقا ميرزا محمدباقر سوقي

اين بنا در محله چهارسو واقع گرديده و در اواخر قرن 13 هجري ظاهراٌ توسط آقاميرزا محمدباقر

ص: 577

چهار سوقي -از اعاظم فقها-ساخته شده است.

مسجد آقاميرزا محمد هاشم

اين بنا در محله چهار سوي شيرازيهاي اصفهان واقع گرديده و از بناهاي دوره قاجار است.

مسجد بابا سوخته

اين بنا در اواخر قرن 13 در منتهي اليه شمالي محله جويباره و كنار باغ قوشخانه واقع بوده كه اكنون تنها تك مناري زيبا و باشكوه باقي مانده است. از اين مسجد در منابع تاريخي با عنوان مسجد باباسوخته، مسجد عمر و مسجد سلطان ابو سعيد بهادرخان ياد كرده اند.

مسجد باغ حاجي

اين بنا در نزديكي باغ حاجي (باغ همايون) در كوچه باغ حاجي واقع گرديده و مسجد كوچكي از آثار دوره صفويه است كه وجه تسميه آن نزديكي به باغ حاجي است.

مسجد بزرگ ساروتقي

اين بنا در فاصله بين بازار مقصود بيك و بازارچه حسن آباد در مجاورت امامزاده احمد واقع گرديده و در سال 1053 هجري توسط محمدتقي معروف به ساروتقي، صدر اعظم شاه صفي و شاه عباس دوم بهمراه بناهاي ديگري ساخته شده است.

مسجد جارچي

اين بنا در بازار بزرگ واقع گرديده و در سال 1019 ه. ق. بوسيله ملك السلطان، جارچي باشي شاه عباس اول بنا گرديده است.

مسجد جامع ازيران

اين بنا در دهكده ازيران در 30 كيلوكتري شرق اصفهان و جنوب بستر زاينده رود واقع گرديده و از آثار دوره ايلخاني است.

مسجد جامع برسيان

اين بنا در روستاي برسيان در 42 كيلومتري شرق اصفهان و شمال بستر زاينده رود واقع گرديده و از آثار ارزشمند دوره سلجوقي است كه در دوره هاي بعد الحاقاتي بدان صورت گرفته است.

مسجد جامع جورجير

اين بنا كه از ساخته هاي دوره آل بويه بوده روزگاري در محله باب الدشت اصفهان –در مكان فعلي مسجد حكيم – قرار داشته كه

ص: 578

امروزه تنها بخشي از سردر آن باقي مانده است.

مسجد جامع خوزان (سده)

اين بنا در محله خوزان سده-از توابع زرين شهر اصفهان – واقع گرديده و بناي اصلي آن مربوط به دوره ايلخاني و حتي قبل از آن است كه در دوره هاي بعد بازسازي و تزيين شده است.

مسجد جامع كاج

اين بنا در 24 كيلومتري اصفهان و شمال بستر زاينده رود واقع شده است و از آثار قرن 8 ه. ق. محسوب ميشود.

مسجد جويباره

در يكي از كوچه هاي محله جويباره (يهوديه) مسجد محقر و ساده اي فاقد جنبه هاي هنري و تاريخي واقع شده كه تنها سردر آن قديمي و داراي كتيبه و تزيينات جالبي بوده كه در دوره اخير به باغ چهلستون انتقال يافته و بر يكي از ديوارهاي ضلع جنوبي آن نصب شده است.

مسجد حاج سيدجواد

اين بنا در محله چهار سوي اصفهان واقع گرديده و در سال 1325 ه. ق. توسط ميرزا عطا ا... -فرزند آقا ميرزا محمد باقر چهار سوقي -بنا شده است.

مسجد حاج محمد اميد

اين بنا در محله قصر منشي در مجاورت حمام قديمي آن محله واقع گرديده و بر اساس كتيبه هاي موجود در سال 1129ه. ق. توسط شخصي بنام حاجي محمد اميد ساخته شده و در سال 1308 ه. ق. تعميراتي توسط ركن الملك شيرازي در آن صورت گرفته است.

مسجد حاج محمدمهدي

اين بنا در محله خواجه كوچه درويشها واقع و بناي كوچكي است كه بر اساس نوشته سر در آن در سال 1107 ه. ق. شخصي بنام حاجي محمدمهدي آن را بنا و املاكي بدان وقف كرده است.

مسجد حاج منوچهر

اين بنا در محله خواجوي اصفهان واقع و مسجد كوچكي است كه لوحي سنگي وقف نامه اي مورخ 1072

ص: 579

ه. ق. دارد. بر طبق اين كتيبه شخصي بنام حاجي منوچهر در زمان شاه عباس اول اين مسجد را احيا و املاكي را وقف آن كرده است.

مسجد حاج ميرزا محمد صادق

اين بنا در محله خواجو نزديك چهار سوي آجري واقع گرديده و بر اساس كتيبه كاشيكاري سردر آن بين سالهاي 1237 تا 1242 ه. ق. -زمان فتحعلي شاه قاجار-توسط حاج ميرزا محمد صادق بنا گرديده است.

مسجد حاج يونس

اين بنا در محله دردشت در بازارچه حمام قاضي و نزديك فلكه شهشهان واقع گرديده و در سال 1073 ه. ق. توسط حاجي يونس-از خواجگان دربار شاه عباس دوم-ساخته شده است.

مسجد خلوت نشين (شيشه)

اين بنا در كوچه مشهور به باغ قلندرها كه مسجد حكيم را به بازار بزرگ اصفهان متصل ميكند واقع گرديده و مسجد كوچكي است كه صحن كوچك آنرا در دوره اخير با طاق شيشه اي پوشانده اند. اين مسجد در زمان شاه سليمان صفوي توسط محمد قاسم زاهد-مشهور به خلوت نشين-بنا گرديده است.

مسجد دروازه حسن آباد

اين بنا در ابتداي دروازه حسن آباد واقع گرديده و در زمان محمد شاه قاجار بوسيله مشهدي حسن سلماني ساخته شده است.

مسجد دشتي

اين بنا در ساحل جنوبي زاينده رود و 18 كيلومتري شرق اصفهان واقع گرديده و متعلق به قرن 8 هجري است كه امروزه بصورت نيمه ويران درآمده است.

مسجد سرخي (سفره چي)

اين بنا در كوچه سرخي واقع گرديده و از بناهاي دوره شاه عباس اول است كه در سال 1014 ه. ق. توسط شخصي بنام خلف كه سفره چي شاه عباس بود ساخته شده است.

مسجد سعيد بن جبير

اين بنا در ضلع غربي صحن شمالي امامزاده درب امام اصفهان واقع گرديده و بناي اوليه آن به قرون

ص: 580

اوليه هجري منسوب است.

مسجد سليمان بيك

اين بنا در محله دروازه نو و كوچه بازارچه خان واقع گرديده و مسجد كوچكي است كه توسط سليمان بيك-از كارگزاران دربار شاه عباس دوم-بنا شده است.

مسجد سين

اين بنا در روستاي سين 6 كيلومتري شمال گز و 24 كيلومتري شمال اصفهان واقع شده و از آثار دوره سلجوقي است كه به موجب كتيبه تاريخي، در سال 526 ساختمان منار و در سال 529 هجري ساختمان مسجد به پايان رسيده است.

مسجد شعيا

اين بنا در جوار مجموعه بناهاي امامزاده اسماعيل، مشتمل بر بقعه امامزاده، گنبد خانه بزرگ، مرقد و مسجد شعيا و تأسيسات ديگر واقع گرديده و بر طبق منابع مكتوب اصل بناي آن مربوط به قرن اول هجري و بر طبق مدارك موجود معماري مربوط به دوره سلجوقي است.

مسجد ظلمات (مسجد مقصود بيك)

اين بنا در كوچه تكيه ظلمات، منشعب از گوشه شمال شرقي ميدان نقش جهان واقع گرديده و در دوره شاه عباس اول – 1010 ه. ق. – توسط مقصود بيك -ناظر شاه-ساخته شده است.

مسجد فتح

اين بنا در محله قديمي باب الدشت واقع گرديده و بناي كوچكي است كه بر طبق كتيبه سردر آن بوسيله عالم رباني ابوالفتوح محمد در سال 987 ه. ق. بنا گرديده است.

مسجد كوچك ساروتقي

اين بنا در چهار سوي بازار ساروتقي واقع گرديده و از ساخته هاي محمدتقي فرزند هدايت ا... تبريزي، صدر اعظم شاه صفي و شاه عباس دوم-مقتول 1055 ه. ق. – است.

مسجد گار

اين بنا در روستاي گار در 22 كيلومتري شرق اصفهان و ساحل جنوبي زاينده رود واقع گرديده و امروز تنها مناره و بقاياي بخشي از ديوارهاي گنبد خانه مسجد بر جاي

ص: 581

مانده است. با توجه به مناره و كتيبه سلجوقي آن و همچنين بقاياي كتيبه و تزييناتي از دروه ايلخاني ميتوان گفت كه اصل مسجد مربوط به دوره سلجوقي است كه در دوره ايلخاني بازسازي شده و محراب و تزييناتي بدان الحاق گرديده است.

مسجد گز

اين بنا در روستاي گز در 18 كيلومتري شمال اصفهان واقع و مناره و بناي اوليه آن از آثار دوره سلجوقي است كه در دوره هاي بعد بطور گسترده مورد بازسازي قرار گرفته و بخشهايي بدان افزوده شده است.

مسجد محله نو

اين بنا در خيابان طالقاني واقع گرديده از آثار جالب عهد صفويه است كه در دوره هاي بعد تعميرات و الحاقاتي بدان صورت گرفته است.

مسجد نمكي

اين بنا در حدود ميدان مير و كوچه نمكي واقع و بر طبق كتيبه تاريخي موجود در زمان شاه عباس دوم توسط حاجيه خانم، بنت ميرزا احمد بيك نمكي بنا گرديده است.

مسجد نو

اين بنا در بازار بزرگ اصفهان واقع گرديده و در سال 1305 هجري بوسيله حاج شيخ محمد باقر بن محمدتقي مسجد شاهي در هفت جريب ساخته شده است.

مسجد هفشويه

اين بنا در روستاي هفشويه از بلوك قهاب در شمالشرقي اصفهان بصورت ويرانه اي بر جا مانده است. بناي اوليه مسجد مربوط به دوره سلجوقي است كه در دوره مغول بازسازي شده و تزييناتي در آن صورت گرفته است. اساس بنا با خشت ساخته شده و از آجر بصورت ساده و تزييني در نماي خارجي استفاده شده است.

مدارس قديمي

ليست اسامي مدارس قديمي اصفهان

1-مدرسه صدر، قاجاريه

2-مدرسه بابا قاسم، قرن 8 هجري

3-مدرسه پا قلعه، قاجاريه

4-مدرسه تركها، آق قويونلو -صفويه

5-مدرسه جده بزرگ، صفويه

6-مدرسه جده كوچك، صفويه

7-مدرسه

ص: 582

چهار باغ (امام صادق)، صفويه

8-مدرسه حاجي حسن، سلجوقي-صفويه

9-مدرسه ثقه الاسلام، قاجاريه

10-مدرسه دربكوشك

11-مدرسه سليمانيه، صفويه

12-مدرسه شفيعيه، صفويه

13-مدرسه شمس آباد، صفويه

14-مدرسه صدر بازار، قاجاريه

15-مدرسه كاسه گران، صفويه

16-مدرسه ملا عبدا... ، صفويه

17-مدرسه ميرزا حسين، صفويه

18-مدرسه ميرزا مهدي، افشاريه

19-مدرسه ناصري، صفويه-قاجاريه

20-مدرسه نوريه، صفويه

21-مدرسه نيم آورد، صفويه

22-مدرسه هارونيه، قرن 10 هجري (معماري ايران، محمد يوسف كياني، جلد دوم)

مدرسه چهارباغ

مدرسه چهارباغ

معروف به:مدرسه سلطاني، مدرسه مادر شاه، مدرسه امام جعفرصادق عليه السلام موقعيت: خيابان چهارباغ عباسي سال تاسيس: 1116 هجري (دوره شاه سلطان حسين صفوي)

آخرين بناي با شكوه عهد صفويه است كه براي تدريس و تعليم طلاب علوم ديني ساخته شده است. درختهاي چنار كهنسال و نهر آبي كه در آن جريان دارد بر زيبايي تزئينات نفيس كاشيكاري اين بنا افزوده است.

قسمتهاي ديدني مدرسه

عبارت است از:معماري و طرح زيباي كاشيكاري گنبد مدرسه، درب مجلل تزئين شده با طلا و نقره، محراب با شكوه منبر يك پارچه مرمري، حجره مخصوص شاه سلطان حسين، كاشيكاري بي نظير مدخل مدرسه، خطوط نستعليق كتيبه ها و پنجره هاي آلت بري شده در ضلع شرقي خيابان چهار باغ بناي باشكوه و نفيسي است كه مي توان آن را آخرين بناي مهم و با عظمتي دانست كه در عصر صفويان در اصفهان ساخته شد.

اين مدرسه كه «مدرسه سلطاني» و «مدرسه مادر شاه» نيز ناميده مي شده در زمان سلطنت شاه سلطان حسين آخرين حكمران سلسله صفوي احداث گرديد. تاريخ شروع عمارت 1116 هجري قمري و سال اتمام آن 1126 هجري قمري است. هيچ يك از آثار موجود در اصفهان به اندازه

ص: 583

مدرسه چهار باغ، (كلكسيون كاشيكاري ايران) جهانگردان و سياحان و بازديد كنندگان خارجي را تحت تأثير جاذبه هاي خود قرار نداده است. اين مطلب را نوشته ها و خاطرات آنان تأييد مي كند. بطوريكه برخي از آنها مدرسه را با عبارتي همچون سحر آميز، جذاب و دلپذير توصيف كرده اند.

از جمله اين سياحان: اوژن فلاندن، ديولافوا، كنت دوگوبينو هستند كه مدرسه چهار باغ را شاهكار مسلم معماري دوران صفوي به حساب آورده اند. وجه تسميه مدرسه به سلطاني به اين علت است كه در زمان شاه سلطان حسين ساخته شده و بدين جهت مدرسه چهار باغ ناميده مي شود كه در خيابان چهار باغ واقع شده است. و دليل آنكه مدرسه مادر شاه گفته مي شود اين است كه مادر شاه سلطان حسين چند كاروانسرا و بازار و ساير نهادهاي اقتصادي را وقف بر آن كرده است. مدرسه چهار باغ به صورت چهار ايواني است.

نماي خارجي عمارت شامل سردري رفيع و با شكوه و زيبا است هفده طاق نماي دو طبقه آجري در اطراف در ورودي خودنمايي مي كنند. سردر ساختمان مزين به كاشيهاي ريز و ظريف همراه با مقرنس هاي پر نقش و نگار و خطوط مختلف است كه بخش ورودي بنا را تشكيل مي دهد.

كتيبه سردر به خط نستعليق سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي است كه تاريخ 1112 را بر خود دارد و به وسيله عبدالرحيم جزايري كتابت شده است. دو دهانه سردر با كاشي هاي فيروزه اي تزئين شده و بر روي دو پايه سنگ مرمري، گلداني به شكل بسيار زيبا قرار گرفته است در طرفين

ص: 584

سر در دو سكوي مرمر بسيار نفيس و عالي وجود دارد. در اصلي مدرسه كه با طلا و نقره تزئين شده نمونه بارز هنر زرگري و قلمزني است كه در دوران صفويه به نهايت تعالي و تكامل رسيده است. بر دو لنگه چپ و راست اين در به خط نستعليق بسيار زيبا و به صورت برجسته، اشعاري نوشته شده است. خطاط اين اشعار محمد صالح اصفهاني خوشنويس برجسته آن عصر است. قسمت داخلي مدرسه شامل هشتي، ورودي، حيات داخلي، گنبد، مناره و اطاقهاست. زيباترين قسمت مدرسه از نظر كاشيكاري هشتي ورودي آن است. در وسط دالان مدرسه سنگاب نفيسي قرار دارد كه صلوات بر چهارده معصوم با تاريخ 1110 هجري بر روي آن حجاري شده است. اين سنگاب شاهكار هنر سنگتراشي و خوشنويسي است. ايوان ها و حجره هاي صحن چهار ايوانه مدرسه رو به باغي پر درخت قرار دارد كه جويباري از ميان آن مي گذرد. اين نهر به نام فرشادي است (در اصفهان اين گونه نهرها را مادي مي گويند). مادي فرشادي شعبه اي از زاينده رود است. صحن مدرسه چهار باغ نمونه كامل يك معماري درون گرا و بومي به شمار مي رود. حجره هايي كه در دو طبقه و در فواصل ايوان هاي مدرسه ساخته شده كه اختصاص به سكونت طلاب علوم ديني داشته است. اكثر اين حجره ها داراي نقشه يكساني است كه از يك اتاق نشيمن در جلو و قسمتي به صورت صندوقخانه در عقب و قسمتي به نام بالا خانه تشكيل مي شود. در جلوي اين حجره ها ايوان زيبا و خوش طرحي قرار دارد. در جبهه شمالي

ص: 585

مدرسه، ايوان شمالي با دهانه نسبتاً عريض و ارتفاع زياد قرار دارد. كه در جبهه مقابل آن گنبد و مناره هاي ايوان جنوبي ديده مي شود. كتيبه فوقاني داخل گنبد به خط عبدالرحيم جزايري خوش نويس عصر صفويه مي باشد. تمامي سطوح داخلي بنا به قطعات كوچكي تقسيم مي شود كه با كاشي تزئين شده است. منبر دوازده پله مدرسه كه يكپارچه از سنگ مرمر ساخته شده از بهترين نمونه هاي هنر حجاري و سنگتراشي آن روزگار است. در كنار اين منبر، محراب نفيس و بسيار زيباي مدرسه قرار دارد كه كتيبه بالاي محراب و منبر نيز به خط عبدالرحيم جزايري است. اشعاري كه در اطراف سرسراي مدرسه به خط نستعليق بسيار زيبا به رنگ سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي نوشته شده به خط محمد صالح اصفهاني و مورخ به سال 1119 هجري است. كتيبه افقي داخل گنبد نيز به خط عبدالرحيم جزايري و تاريخ 1121 هجري است. شبستان مسقف مدرسه چهار باغ كه در ضلع شرقي مدرسه واقع شده با درب منبت كاري بسيار نفيسي به محوطه زير گنبد مربوط مي شود در اين شبستان سه محراب وجود دارد كه كتيبه هاي اطراف آنها را محمد مؤمن الحسيني به سال 1118 هجري كتابت كرده است. در شمال مدرسه چهار باغ بازارچه اي زيبا و مرتفع وجود دارد كه در عصر صفويه بازارچه بلند و بازارچه شاهي نيز ناميده مي شد. اين بازارچه نمونه ارزنده اي از بازارهاي عصر صفوي است. در شرق مدرسه چهار باغ كاروانسراي مادر شاه واقع شده كه مهمانسراي عباسي امروز است. مدرسه چهار باغ داراي كتابخانه كم نظير و

ص: 586

با ارزشي بوده كه در حمله افغانها نابود شده است اين كتابخانه با كتب بسيار نفيس و كمياب در اختيار طلاب علوم ديني و ساير پژوهشگران و محققين آن روزگار بوده است. مدرسه چهار باغ موقوفاتي بسيار نيز داشته است كه شامل باغها، مزارع، روستاها، املاك، دكانها، كاروانسراها و ساير مستغلات بوده است كه چگونگي آنها با حمله افغانها نامعلوم مانده است به طور كلي مدرسه چهار باغ كه به قول بسياري از محققين هم مدرسه و هم مسجد بوده است، با 8500 متر مربع مساحت از آثار مهم و با ارزش عصر صفوي است كه در اواخر حكومت اين خاندان در اصفهان ساخته شده است.

مدرسه چهار باغ اصفهان كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي «مدرسه علميه امام صادق عليه السلام» نامگذاري شد در حال حاضر به آموزش طلاب علوم ديني و حجره هاي آن نيز همانند عصر صفويه به اقامت طلاب اختصاص دارد.

مدرسه آقا كافور

مدرسه آقا كافور يكي ديگر از آثار دوران شاه عباس دوم مي باشد كه بوسيله آقا كافور يكي از خواجه هاي حرم شاه عباس در مجاورت بازار توپچي باشي و محمد امين ساخته شد. به نوشته مؤلف كتاب "گنجينه آثار تاريخي" از اين مدرسه جز كتيبه سر در آن كه بر يك لوح سنگ مرمري نوشته شده و در يكي از غرفه هاي مسجد خان نگاهداري مي شود اثري بر جاي نمانده است. در اين كتيبه نفيس كه به خط بسيار زيباي نستعليق برجسته بر سنگ مرمر حجاري شده به نام شاه عباس دوم صفوي اشاره شده، اما آقا كافور، را حاجي كافور نوشته شده است. نويسنده اين

ص: 587

كتيبه محمدرضا امامي و تاريخ آن 1069 هجري قمري است.

مدرسه امامي

مدرسه امامي از مدارس بسيار قديمي و زيبا و معروف اصفهان است كه در مجاورت مقبره بابا قاسم واقع شده است. ساختمان بنا دو طبقه است كه با نقشه چهار ايواني براي سكونت و درس طلاب علوم ديني ساخته شده است. مدرسه امامي داراي تزئينات كاشيكاري بسيار زيبا است و قسمت هائي از ايوان و طاقهاي آن با كاشي هاي معرّق و 7 رنگ پوشانده شده است. اين مدرسه با نقشه 4 ايواني ساخته شده كه اين ايوان هاي 4 گانه با كتيبه هائي به خط بنائي تزئين شده است. اين كتيبه ها شامل سوره هائي از قرآن مجيد، مطالبي درباره اصحاب حضرت رسول صلي الله عليه و آله و احاديث مذهبي است. مهمترين بخش اين مدرسه از نظر كاشيكاري، ايوان و گنبد جنوبي آن است. نام كاشيكار اين قسمت، شيخ محمد عمر نوشته شده است. محراب مدرسه زيباترين بخش اين بنا را تشكيل مي داده كه با كاشي هاي رنگي تزئين شده بود. كه در حال حاضر در مدرسه نيست. اين مدرسه به نام مدرسه بابا قاسم و اماميه نيز ناميده مي شود. بابا قاسم يكي از عرفاي اصفهان بود كه يكي از مريدان او اين مدرسه را براي تدريس او ساخت.

مدرسه جده بزرگ

در بازار بزرگ اصفهان و در نزديكي بازار زرگرها دو مدرسه از زمان شاه عباس دوم باقي مانده كه از مدارس بزرگ و باشكوه دوران صفوي است. اين دو مدرسه در طول دهها سال حيات خود، دانشمندان و روحانيون برجسته اي را در خود پرورش داده اند. اين دو مدرسه

ص: 588

به جده بزرگ و جده كوچك معروف هستند. مدرسه جده بزرگ كه در دو طبقه ساخته شده در بازار اصلي اصفهان واقع است و نهر آبي از ميان آن مي گذرد. وجه تسميه آن به اين علت است كه جده بزرگ شاه عباس آن را ساخته است. كتيبه اي كه در سر در مدرسه است با خط ثلث با كاشي معرق بر زمينه كاشي لاجوردي است. تاريخ آن 1058 هجري قمري و خطاط آن محمدرضا امامي است. در اين كتيبه به نام شاه عباس دوم و جده او اشاره شده است. تزئينات داخل مدرسه جده بزرگ كاشيكاري است. در ضلع شرقي صحن مدرسه لوحه كوچكي است كه با خط نستعليق مشكي تاريخ تعمير مدرسه را به سال 1334 ذكر كرده است.

مدرسه جده كوچك

مدرسه جده كوچك در بازار بزرگ اصفهان واقع شده است. اين محل به نام (بازار قهوه كاشي ها) معروف است. همانگونه كه از نام اين مدرسه مشخص مي شود جده كوچك شاه عباس دوم باني آن بوده است. كتيبه بزرگي كه بر يك لوح سنگ مرمر بر ديوار يكي از غرفه هاي شمالي مدرسه نصب شده است و با خط ثلث برجسته تاريخ 1057 هجري قمري را نشان مي دهد بيانگر اين مطلب است كه جده شاه عباس دوم به نام (دلارام خانم) باني ساختمان اين مدرسه بوده است. عمارت مدرسه جده كوچك دو طبقه است و حجره ها مخصوص اقامت طلاب علوم ديني است. پشت بغل هاي نماي اطراف سر در اين ساختمان تزئينات كاشيكاري دارد. كتيبه اي كه به خط ثلث سفيد معرق بر زمينه كاشيكاري لاجوردي رنگ به تاريخ 1056

ص: 589

هجري قمري نوشته شده به نام شاه عباس دوم و پدر او شاه صفي اشاره كرده است. اين كتيبه را محمدرضا امامي خوشنويس مشهور عصر صفوي نوشته است. مدرسه جده كوچك از مدارس بسيار نفيس اصفهان است كه از مدرسه جده بزرگ مساحت بيشتري دارد.

مدرسه جلاليه

مدرسه جلاليه در اواخر عصر صفوي در زمان شاه سلطان حسين به سال 1114 هجري قمري بنا گرديده است. اين مدرسه كه به وسيله جلال الدين محمد حكيم (طبيب شاه سلطان حسين) ساخته شده در محله احمد آباد واقع شده است. كتيبه سردر مدرسه جلاليه سال 1114 هجري قمري را بيان مي دارد اما برخي از محققين سال اتمام بنا را 1115 هجري قمري ذكر مي كنند. مدرسه جلاليه با دو ايوان در شمال و جنوب و حجره هائي كه در جناح هاي ساختمان انسجام يافته اند با كتيبه هائي كه با خط ثلث و كوفي نوشته شده اند و تزئينات كاشيكاري و معقلي و مقرنس كاري و گچبري در عداد بناهاي جالب توجه اواخر دوره صفويه به حساب مي آيد. در ايوان شمالي مدرسه جلاليه باني مدرسه (جلال الدين محمد حكيم) دفن شده است.

مدرسه سليمانيه

در گوشه جنوب غربي مسجد امام مدرسه سليمانيه واقع شده است. اين مدرسه قرينه مدرسه (ناصري) و برخلاف آن فاقد حجره براي طلاب است. اين مدرسه با يك در ورودي به خارج از مدرسه و مسجد راه دارد. اين در ورودي كه به كوچه پشت مسجد باز مي شود داراي كتيبه اي است كه به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي نوشته شده است. خطاط اين كتيبه محمدرضا امامي و تاريخ آن

ص: 590

1078 هجري قمري است. در اين كتبيه به سلطنت شاه سليمان اشاره شده است. در يكي از دو مدخلي كه مدرسه را به صحن مسجد وصل مي كند دو لوح سنگي از زمان فتحعليشاه قاجار به سال 1212 و ناصرالدين شاه قاجار به سال 1268 هجري قمري است. سنگ شاخص معروف مسجد كه محاسبه و نصب آن بوسيله شيخ بهائي دانشمند بزرگ عصر صفويه صورت گرفته است در قسمت پايين يكي از جرزهاي صحن اين مدرسه تعبيه شده است. مدرسه سليمانيه به شيوه دو ايوانه ساخته شده كه يكي در جنوب غربي و ديگري در شمال شرقي مدرسه واقع شده است. تزئينات مدرسه عبارتند از كاشيكاري، مقرنس كاري، حجاري و كتيبه كه به بهترين شيوه در اين مدرسه انجام شده اند.

مدرسه شفيعيه

مدرسه صدر بازار

يكي از آثار بسيار نفيس و مشهور دوران قاجار در اصفهان مدرسه صدر است كه در بازار بزرگ اصفهان واقع شده است. اين مدرسه كه از زمان احداث تا كنون پيوسته دائر بوده و در هر زمان محل تدريس علماء و دانشمندان طراز اول اسلام بوده است. از آثار مرحوم حاج محمد حسين خان صدر اصفهاني است.

صدر اصفهاني از رجال بزرگ و نيكنام اوائل عصر قاجار است كه در زمان حكومت اصفهان و در دوراني كه صدر اعظم ايران بود به دليل علاقه بسيار به شهر اصفهان و ميراث هاي فرهنگي علاوه بر تعمير و مرمت بناهاي زمان صفويه و نجات بسياري از آنها از انهدام و نابودي قطعي؛ در اصفهان آثاري ساخت كه يكي از آنها به مدرسه صدر بازار معروف است. ساختمان مدرسه و تزئينات نماي خارجي مدرسه به

ص: 591

علت فوت مرحوم صدر ناتمام مانده است اما پس از اتمام به دليل وجود درختان سر به فلك كشيده و ساختمان جالب، پيوسته در بين طلاب طرفداران فراوان داشته است. در قسمت فوقاني سر در مدرسه صدر با خط نستعليق سفيد بر زمينه مشكي معرق جمله "بسم الله الرحمن الرحيم" و عبارات ديگر مذهبي نوشته شده است. خطاط اين كتيبه عبدالجواد خطيب است. در سر در مدرسه نيز اشعاري به خط نستعليق سفيد بر زمينه مشكي معرق نوشته شده كه تاريخ آن 1342 هجري قمري است. سراينده اين اشعار مرحوم جلال همائي است. بر سنگاب نفيس و زيباي مدرسه نيز كتيبه اي به خط نستعليق برجسته با تاريخ 1275 هجري قمري وجود دارد كه برآن نام واقف سنگاب نوشته شده است. در سر در كتابخانه نيز با خط نستعليق سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي نام باني كتابخانه، آيت اله خراساني و تاريخ 1364 هجري قمري نوشته شده است.

علاوه بر آن، اشعاري اثر طبع مرحوم جلال همائي و نام استاد كاشي ساز آن نوشته شده است. آنچه مدرسه صدر را در عداد مدارس معروف اصفهان معرفي مي كند علاوه بر معماري زيباي دوران قاجار وجود دانشمندان بزرگي همچون مرحوم جهانگيرخان قشقايي و آيت اله دهكردي و آيت اله شمس آبادي و ديگر روحانيون برجسته اي است كه در اين نهاد عظيم ديني و فرهنگي به تدريس اشتغال داشته اند.

ذكر اين نكته مناسب است كه مدرسه صدر در زماني در اصفهان ساخته شد كه شهر اصفهان پس از حملات افغانها و تغيير پايتخت از عظمت دوران صفوي عاري گرديده بود به طوري

ص: 592

كه ساخت مساجدي همچون مسجد سيد و مسجد حاج محمد جعفر آباده اي و مدارسي مانند مدرسه صدر شروع مجدد عظمت اصفهان به شمار مي رود.

مدرسه كاسه گران

مدرسه كاسه گران از بناهائي است كه در آخرين سال سلطنت شاه سليمان و آغاز حكومت شاه سلطان حسين صفوي در نزديك مسجد جامع اصفهان در بازار ساخته شد، باني مدرسه امير محمد مهدي حكيم اردستاني است. مدرسه كاسه گران در دو طبقه و بصورت دو ايوان در جناح هاي شمال شرقي و جنوب غربي ساخته شده است. حجره ها در يك حياط مركزي به شكل 8 گوش نامنظم ساخته شده اند. كتيبه سر در مدرسه به خط ثلث با كاشي سفيد معرق بر زمينه لاجوردي به تاريخ 1105 هجري قمري به قلم "عبدالله رجال" است. در اين كتيبه به نام شاه سليمان صفوي و حكيم الملك اردستاني اشاره شده است. بر سكوهاي طرفين سر در مدرسه نيز با خط بنائي آيات قرآن به تاريخ 1103 هجري قمري نوشته شده است. در اشكال مربع طرفين سر در مدرسه هم، با خط نستعليق و خط بنائي و خط ثلث ضمن اشعاري نام " محمد مومن بنا اصفهاني" و"محمد ابراهيم اصفهاني" با تاريخ 1103 نوشته شده است. در اطراف ايوان شمالي مدرسه كاسه گران كتيبه اي به خط ثلث سفيد بر روي زمينه قهوه اي گچبري شده است. اين كتيبه طولاني كه روايتي از حضرت رسول صلي الله عليه و آله است به خط جعفر بن عبدالله نوشته شده است. تاريخ اين كتيبه نيز 1103 هجري قمري است. در اطراف سردر داخلي مدرسه كاسه گران كتيبه اي به صورت قرينه كتيبه

ص: 593

ايوان شمالي وجود دارد كه آن نيز ثلث ... بر زمينه سفيد نوشته شده است. به نوشته منابع و مآخذ مختلف، حكيم الملك اردستاني كه از اطباء حاذق بوده است به هندوستان رفته و پس از مدتي به ايران مراجعت مي نمايد و بناي مدرسه را آغاز مي كند. بنابراين اين مدرسه در ابتدا شمسيه و سپس به حكيميه معروف مي شود. به هرحال مدرسه كاسه گران به دليل در برداشتن تزئينات گچبري و خطوط بنائي در عداد آثار بسيار زيباي دوره صفويه به شمار مي آيد.

مدرسه ملاعبدالله

در ابتداي بازار قيصريه و در زير چهارسوي زيبايي كه در دوران صفويه چهارسوي شاه ناميده مي شد مدرسه ملا عبدالله قرار دارد. اين مدرسه به دستور شاه عباس اول صفوي ساخته شد و به تدريس حاج ملا عبدالله شوشتري كه يكي از روحانيون برجسته آن عهد بود اختصاص يافت. مدرسه ملا عبدالله در دو طبقه ساخته شده كه در هر دو طبقه حجره هاي طلاب واقع شده اند.

پشت بغل هاي بالا و پايين مدرسه با تزئينات كاشيكاري معّرق آراسته شده اند. مدرسه ملا عبدالله تاريخ ساخت مشخص ندارد، اما با توجه به نحوه كاشيكاري معرق و منابع و مآخذ موجود قطعاً در زمان شاه عباس اول ساخته شده است. در ايوان جنوبي مدرسه لوحي از سنگ پارسي نصب شده كه به خط نستعليق برجسته به تاريخ 1088 هجري قمري نوشته شده است.

مفاد اين كتيبه حاكي از اين است كه شخص نيكوكاري موقوفاتي براي مدرسه تعيين كرده است. كتيبه سر در مدرسه ملا عبدالله نيز به خط ثلث سفيد بر كاشي خشت لاجوردي

ص: 594

مورخ به سال 1218 هجري قمري است. در اين كتيبه به تعميراتي اشاره شده است كه در زمان حكمراني محمدحسين خان صدر اصفهاني بر اصفهان در اين مدرسه انجام گرفته است. مدرسه ملا عبدالله در زمان حيات ملا عبدالله از مدارس پر رونق و باشكوه اصفهان بوده كه بسياري از دانشمندان و روحانيون برجسته اصفهان از آن فارغ التحصيل شده اند.

مدرسه ميرزا حسين

يكي از مدارس قديمي اصفهان مدرسه ميرزا حسين است. اين مدرسه كه در نزديكي مسجد سيد و در محله بيد آباد واقع شده از آثاري است كه در زمان شاه سليمان صفوي ساخته شده است. سال ساخت مدرسه به موجب كتيبه سردر، سال 1099 هجري قمري است. اين كتيبه كه به خط نستعليق سفيد بر زمينه كاشي خشت لاجوردي است حاوي اشعاري است كه مصراع آخر آن سال 1099 هجري را بيان مي دارد. در اين اشعار به نام باني مدرسه و شاه سليمان صفوي اشاره شده است. سنگاب نفيس مدرسه نيز به خط نستعليق برجسته بر سنگ پارسي تاريخ 1275 هجري قمري (زمان سلطنت ناصرالدين شاه قاجار) را با نام نويسنده برخود دارد. مدرسه ميرزا حسين 4 ايوانه است و حجرات طلاب در يك طبقه ساخته شده اند.

مدرسه ناصري يا مدرسه عباسي

در گوشه جنوب شرقي مسجد امام (مسجد شاه) مدرسه اي است كه بناي آن را به اواخر دوره شاه عباس اول يا اوائل دوره شاه صفي نسبت مي دهند. اما با توجه به كتيبه هائي كه به دست آمده است تزئينات كاشيكاري و كتيبه هاي مدرسه مربوط به زمان شاه عباس دوم است. در ايوان جنوبي مدرسه ناصري كتيبه هائي است كه يكي

ص: 595

از آنها به خط ثلث مشكي بر زمينه زرد به قلم محمدرضا امامي، صلوات بر 14 معصوم را با امضاء محمدرضا امامي و تاريخ 1077 هجري برخود دارد. در اطراف محراب اين ايوان نيز آيات قرآن با همان تاريخ و امضاء همان خطاط آمده است. كتيبه داخل محراب در زمان سلطنت شاه سليمان صفوي به خط ثلث سفيد بر روي زمينه كاشي لاجوردي نوشته شده است. اين كتيبه شامل رواياتي از حضرت رسول صلي الله عليه و آله با تاريخ 1095 و امضاء محمد حسن امامي است. علت اينكه اين مدرسه را ناصري هم مي نامند اين است كه در زمان سلطنت ناصرالدين شاه قاجار تعمير و مرمت شده است. اين مدرسه داراي حجره هائي است كه در ضلع جنوب شرقي مدرسه قرار دارند. مدرسه داراي دو ايوان در شمال شرقي و جنوب غربي است. تزئينات به كار رفته در مدرسه كاشيكاري، مقرنس كاري، حجاري و خط نوشته است.

مدرسه نيم آورد

يكي از مدارس قديمي اصفهان مدرسه نيم آورد است كه در بازار اصفهان و در يكي ار محلات شهر كه به همين نام معروف است قرار دارد. وجه تسميه مدرسه دقيقاً معلوم نيست اما آنچه مسلم است اينكه اين مدرسه را يكي از زنان نيكوكار زمان شاه سلطان حسين صفوي به نام زينب بيگم در سال 1117 بنا كرده است. اين زن همسر حكيم الملك اردستاني باني مدرسه كاسه گران بوده است. مدرسه نيم آورد به صورت 4 ايوانه بنا شده و از نظر تزئينات كاشيكاري و گچبري بي نظير است. كتيبه سردر مدرسه نيم آورد به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي شامل

ص: 596

آيات قرآني است. تاريخ اين كتيبه 1349 هجري قمري است و به نظر محققين از بناي ديگر به اين مدرسه منتقل شده است. خطوط بنائي موجود در سردر مدرسه نيز شامل آياتي از قرآن و احاديث است. در داخل مدرسه نيم آورد نيز قطارهاي گچبري به خط نستعليق مشكي اشعاري نوشته شده كه كاتب آنها ابوالفتوح گلستانه است. مدرسه نيم آورد علاوه بر شهرتي كه از نظر تزئيناتي دارد به لحاظ وجود بزرگان و علماء و فضلائي نام آور است كه در طول دهها سال در آن به كسب علم و يا تدريس مشغول بوده اند. بطوري كه مدرسه نيم آورد يا نم آورد اصفهان با نام بزرگاني همچون مرحومين ملاحسن نائيني و آقا سيد محمدباقر درچه اي و آقا عبدالكريم جزي و... همراه است. در زمان معاصر نيز اسوه هاي علم و دانش همچون آيت الله بروجردي و مرحوم جلال همائي در اين مدرسه حجره داشته اند و سالها در اين مكان به كسب علم و دانش مشغول بوده اند.

مدرسه بابا قاسم (اماميه)

اين بنا در خيابان هاتف كوچه بابا قاسم در مجاورت مقبره باباقاسم واقع شده و از ساخته هاي قرن 8 هجري و از قديمي ترين مدارس طلبه نشين اصفهان است. بابا قاسم از عرفاي بزرگ نيمه اول قرن 8 هجري بود كه بر اساس محتواي كتيبه تاريخي مقبره اش بنظر ميرسد مدرسه را يكي از مريدانش بنام سليمان بن ابي الحسن طالوت دامغاني در حدود سال 725 ه. ق. براي تدريس او ساخته است.

مدرسه دربكوشك (باقريه)

اين بنا در محله درب كوشك واقع شده و فاقد تاريخ و مدارك زمان ساخت ميباشد ولي شيوه معماري آن

ص: 597

به دوره قبل از صفويه برميگردد.

مدرسه تركها

اين بنا در محله درب كوشك و كوچه بهادر خان واقع شده و از ساخته هاي تركان آق قويونلو -قرن 9 هجري- مي باشد كه وجه تسميه آن نيز تاريخ گذاري آنرا تأييد مي كند.

مدرسه ثقه الاسلام

اين بنا در بازارچه حسن آباد و ضلع جنوبي مسجد ساروتقي واقع شده و در حدود سال 1317 ه. ق. توسط شيخ محمد علي ملقب به ثقه الاسلام بجاي مدرسه دوره صفويه ساروتقي ساخته شده است. اين مدرسه داراي يك حلقه چاه عميق است كه در اصفهان به آن " چاه گاو " ميگويند. اين چاه در محوطه سر پوشيده اي قرار گرفته كه پوشش اين بخش با آجر و به شيوه زيبا و كم نظيري اجرا شده است. اين مدرسه ها داير مي باشد.

مدرسه حاجي حسن

اين مدرسه در نزديكي مسجد علي و روبروي هارون ولايت قرار دارد. بناي اوليه آن بنظر ميرسد در دوره سلجوقي ساخته شده و در دوره صفويه تجديد شده است.

مدرسه شمس آباد

اين بنا در حاشيه خيابان شيخ بهايي و محله شمس آباد واقع شده و در دوره شاه سلطان حسين صفوي و سال 1125 ه. ق. توسط ميرزا محمدتقي تاجر عباس آبادي ساخته شده است.

مدرسه نوريه

اين بنا در ميدان كهنه و بازار مسجد جامع واقع شده و در اواخر حكومت شاه عباس دوم صفوي به سفارش نورالدين محمد جابري انصاري ساخته شده است.

مدرسه هارونيه

اين مدرسه در غرب مجموعه زيارتگاهي هارون ولايت قرار دارد و ظاهراٌ در دوره شاه اسماعيل صفوي توسط درويش خان-از وزراي شاه اسماعيل و باني بقعه هارونيه -ساخته شده است.

پل ها

سي و سه پل

پل الله ورديخان

ص: 598

(عنصري محوري در ارتباطي كالبدي-فرهنگي)

معروف به: پل الله ورديخان، سي و سه چشمه، چهارباغ، جلفا، زاينده رود موقعيت: ميدان انقلاب اسلامي

سال تاسيس:1005 هجري (دوره شاه عباس اول) با نظارت سردار معروف او الله ورديخان بنا شده است. قبلاً 40 چشمه داشت اما امروزه بيش از سي وسه چشمه آن باقي نمانده است و بقيه مسدود شده است. با 300 متر طول و 14 متر عرض طولاني ترين پل زاينده رود است. طرفين پل معبر باريك مسقفي است كه در سراسر طول پل ديده مي شود. براي گردش يك پياده رو در بالا و يك پياده روي مسقف در پائين است.

يكي از پلهاي زيبا و جالبي كه در دوران صفويه بر روي زاينده رود احداث شد سي و سه پل است اين پل در گذشته «پل جلفا» ناميده مي شد (زيرا از اين طريق به جلفا كه تازه احداث شده بود مي رسيدند). به «الله وردي خان» نيز معروف است زيرا سردار مشهور شاه عباس اول كه به ساختن اين پل مأمور گرديد به اين نام ناميده مي شود. اين پل كه چهارباغ عباسي را به چهارباغ بالا متصل مي كند قبلاًٌ 40 چشمه داشته اما امروز بيش از سي و سه چشمه آن باقي نمانده است و بقيه آنها مسدود شده اند. پل 295 متر طول و 75 / 13 متر عرض دارد و در زمره اولين آثاري است كه شاه عباس اول دستور ساختن آن را داده است.

در طرفين پل معبر باريك مسقفي است كه در سراسر طول پل ديده مي شود. سي و سه پل داراي يك

ص: 599

پياده رو براي گردش در بالا و يك پياده رو در پايين است. پياده رو پائين گذرگاه مسقفي است كه ميان پايه هاي مركزي پل و به فاصله كمي از بستر رودخانه ايجاد شده است. از گفتنيها درباره سي و سه پل اينكه در دوران صفويه جشن «آبريزان» يا «آبريزكان» در كنار زاينده رود و در نزديكي اين پل برگزار مي شده است. در اين جشن كه در سيزده تيرماه هر سال برگزار ميشد مردم با پاشيدن آب و گلاب به روي يكديگر در اين مراسم شركت مي كرده اند. مصالحي كه در ساخت سي و سه پل به كار رفته: آجر در قسمت فوقاني و سنگ در طبقه تحتاني پل است. پل الله ورديخان كه در سال 1011 هجري بنا شده است از آثار مشهور اصفهان است كه اكثر سياحان و جهانگردان به توصيف آن پرداخته اند. يكي از خارجياني كه سي و سه پل را در اواخر حكومت قاجارها ديده است درباره آن مي نويسد: اين بناي زيبا كه با وجود مرور زمان با بزرگي و مشخصات آن سالم مانده است ارزش آن را دارد كه براي ديدنش به اصفهان رفت، هر چند احتمالاً از كسي هم انتظار نمي رود كه براي ديدن شايد باشكوه ترين پل جهان چنين كاري بكند.

خواجو

سازه آبي چند منظوره معروف به: پل شاهي، بابا ركن الدين، شيراز و حسن آباد موقعيت: ميدان خواجو

سال تاسيس: 1060 هجري (دوره شاه عباس دوم) 133 متر طول و 12 متر عرض دارد. غرفه هاي آن با تزئينات كاشي كاري و نقاشي پوشيده شده است. يكي از زيباترين پلهاي جهان

ص: 600

در عصر صفوي به شمار مي رفت. به دليل معماري و تزئينات كاشيكاري بر ساير پلهاي زاينده رود برتري دارد. در وسط هر يك از ضلع شرقي و غربي پل ساختماني بنا شده كه شامل چند اتاق مزين به نقاشي است وبه بيگلربيگي معروف است.

اين پل را پل شاهي و بابا ركن الدين و شيراز و حسن آباد هم ناميده اند از بناهاي شاه عباس دوم صفوي است كه در سال 1060 هجري بنا شده است. طول پل 133 متر و عرض آن 12 متر است همان طور كه گفته شد اين پل را به اسامي ديگري نيز ناميده اند. وجه تسميه آن به باباركن الدين اين است كه بر سر راه تكيه باباركن الدين عارف مشهور واقع شده بود، حسن آباد مي ناميدند، به اين علت كه شالوده آن در عصر (حسن بيك تركمان) ريخته شد، شيراز گفته اند به خاطر آنكه مسافران شيراز درآن زمان از روي اين پل عبور مي كرده اند و بالاخره به اين سبب به پل خواجو نامبردار شده بود كه در محله خواجو قرار داشت. پل خواجو به دليل معماري و تزئينات كاشيكاري بر ساير پلهاي زاينده رود برتري دارد. پل خواجو كه در عصر صفويه يكي از زيباترين پلهاي جهان به شمار مي رفت در اصل به منزله سد و بند بود. به اين معنا كه با بستن دهانه هاي پل در ضلع غربي درياچه اي به وجود مي آمد. در وسط هريك از دو ضلع شرقي و غربي پل ساختماني بنا شده كه شامل چند اتاق مزين به نقاشي است. اين ساختمان كه (بيگلربيگي)

ص: 601

ناميده مي شود در آن عصر اختصاص به بزرگان و امرائي داشت كه به هنگام ايجاد درياچه مصنوعي مسابقات شنا و قايقراني را تماشا مي كرده اند. شعراي اصفهان درباره پل خواجو اشعار زيبايي سروده و در طي اين سروده ها زيبائي هاي آن را توصيف كرده اند. از جمله اين شعرا صائب تبريزي است كه با قصيده اي بلند بالا يكي از روزهاي جشن و چراغاني را ذكر مي كند كه در كنار پل خواجو برگزار شده است. به نوشته محققين و مورخين كه درباره سلسله صفويه بررسي كرده اند: هدف شاه عباس دوم از احداث پل خواجو ارتباط دو قسمت محله خواجو و دروازه حسن آباد با تخت فولاد و راه شيراز بود

بطور كلي وجود "تزئينات كاشيكاري فراوان و پشت بغل هاي چشمه هاي پايين و غرفه هاي بالاو نماي غرفه هاي طرفين با كاشيهاي الوان" پل خواجو را در شمار آثار بسيار ممتاز اصفهان قرار مي دهد بطوري كه كليه سياحان و جهانگرداني كه در دوره هاي مختلف به اصفهان آمده اند زيبائيهاي پل خواجو را وصف كرده و آن را در زمره شاهكارهاي مسلّم معماري ايراني، اسلامي به شمار آورده اند.

شهرستان

قديمي ترين سازه آبي زاينده رود معروف به:جسر حسين، جي قديمي ترين پل اصفهان كه پيشينه آن به قبل از اسلام بر مي گردد از نظر معماري فوق العاده جالب توجه است اساس و بنياد آن به دوره ساسانيان مربوط است ولي ساختمانهاي روي پل از نحوه معماري دوره اسلامي متاثر گرديده اند. قديمي ترين پل زاينده رود، پل شهرستان است كه در 4 كيلومتري شرق اصفهان قرار

ص: 602

گرفته و در حال حاضر در محدوده شهر است. اين پل در قديم جسر حسين و پل جي نيز ناميده مي شد. مافروخي اصفهاني در كتاب محاسن اصفهان كه به زبان عربي است از اين پل به نام جسر حسين ياد كرده است و عماراتي را كه نزديك آن هستند به نام قصر مغيره و قصر يحيي نام مي برد. به نظر متخصصين و نويسندگان اين پل در زمان ساسانيان ايجاد گرديد و در زمان ديلميان و سلجوقيان تعمير و مرمت شده است. البته كتيبه يا نشانه اي كه مؤيد اين مطلب باشد در پل موجود نيست اما سبك معماري و مشابهت آن با پل هاي دوره ساساني كه در بعضي نقاط پابرجاست موجب ابراز اين عقيده شده است.

علت آن كه اين پل شهرستان ناميده مي شود اين است كه در روستائي به همين نام در شرق اصفهان واقع شده است. در نزديكي پل بقعه الراشد بالله خليفه عباسي قرار دارد كه در سال 532 هجري قمري در اصفهان به دست يكي از فدائيان اسماعيلي كشته شد. اكثر سياحان و جهانگردان در باره پل شهرستان به تفصيل مطلب نوشته و آن را توصيف كرده اند. فردريچاردز از اين پل به عنوان يك پل جنگي و نظامي ياد كرده و آن را تنها نمونه اي از پل هاي جنگي قديم مي نويسد. در سالهاي اخير پل شهرستان نيز مانند ساير پلهائي كه بر روي زاينده رود احداث شده مورد مرمت قرار گرفته است. پل شهرستان از اين نظر كه قديم ترين پل موجود در اصفهان است و از آثاري است كه بناي آن به

ص: 603

قبل از اسلام مي رسد. حائز اهميت بوده و به همين دليل نيز مشهور است.

مارنان

پل تاريخي رابط منتهي اليه غرب اصفهان موقعيت:خيابان مطهري بين پل فلزي و پل وحيد. واسطه اتصال دو ساحل شمالي و جنوبي رودخانه در غربي ترين قسمت شهر اصفهان بوده شكل امروزي اين پل با نماي ساختماني عصر صفوي تغيير اساسي نكرده است ولي تعميرات مكرري را سر گذارنده است اين پل در اصل ماربين نام داشته كه اسم تصحيف «مهربين» از فرهنگ اوستايي است و در طي 15 قرن تاريخ اسلامي ايران پيوسته به همين نام شناخته شده و در غربي ترين قسمت شهر اصفهان بوده است. اين پل در عصر صفوي تغييري نكرده ولي تعميرات مكرّر داشته است. چهار فرسنگ به شهر اصفهان مانده رودخانه زاينده رود به شكل مارپيچي راست خم گشته وارد شهر مي گردد و و گفته اند كه به همين جهت قريه مارنان را مارنان يا ماريانان گفته اند و در همين محل پل مارنان را ساخته و جلفا را به قريه مارنان اتصال مي دهد پل مزبور اكنون داراي هفده دهانه است ولي در پيش بيش از هفده دهانه داشته است كه حالا بسته شده است. اين پل را پل سرفراز هم ناميده اند و وجه تسميه اش را چنين بيان كرده اند كه در زمان شاه سليمان صفوي يكي از ثروتمندان ارامنه آن را ساخت و به لقب سرفراز نائل گرديد و مدتي هم به همان نام سرفراز مشهور بود. در هر حال متمول مزبور تعميري كرده است چه اين پل قبل از آن وجود داشته است منتهي هر چه عبور و

ص: 604

مرور به نسبت جمعيت زيادتر مي شده پل فرسوده مي گرديده است و احتياج به تعمير و تجديد بناء حاصل مي گرديده است ثبت تاريخي اين پل در گردش اداري است.

جويي

تنها پل تاريخي اختصاصي معروف به:سعادت آباد، پل هفت دست و پل درياچه موقعيت: خيابان كمال اسماعيل سال تاسيس:1065 هجري (دوره شاه عباس دوم) عرض آن 6 متر و طول آن 147 متر ارتباط باغ هاي سلطنتي دو ساحل شمالي و جنوبي رودخانه با باغ هاي وسيع سعادت آباد، و بناهاي با شكوه هفت دست، آئينه خانه، كشكول و نمكدان برقرار مي ساخت و محل عبور خانواده شاه صفوي، امرا، اشراف، مهمان ها و سفيراني بود كه اجازه ملاقات با شاه عباس دوم را مي يافتند.

وجه تسميه آن به جويي به مناسبت جوي كوچك ظريفي از سنگ پارسي بود كه بر پل تعبيه شده بود چند صد قدم بالاتر از پل الله ورديخان پل جوئي نمايان مي گردد. اين پل در محاورات مردم اصفهان (چوبي) گفته مي شود. عرض پل 4 ذرع و طول آن بيش از 100 ذرع است. وجه تسميه آن به پل جوئي اين است كه چون در دو طرف پل عمارات سلطنتي واقع شده بود، در آن عصر اين پل را براي ارتباط اين دو قسمت ساخته يودند و آب را نيز بوسيله جوي سنگي كه در روي پل كنده بودند به اين عمارت مي رساندند. در وسط پل برج 6 گوشه اي وجود داشت كه از هر گوشه آن سه چشمه جاري مي شد. يكي از خارجياني كه پل را بازديد كرده و درباره آن مي

ص: 605

نويسد "... پل با چهارده طاق يك ريخت و معبري براي بردن آب به قصر هفت دست واقع در ساحل زاينده رود ساخته شده بود... " عمارات زيبا و باشكوه سعادت آباد، هفت دست، آينه خانه، كلاه فرنگي، نمكدان در اطراف اين پل بوده است كه بوسيله مسعود ميرزاي ظل السلطان حاكم اصفهان در زمان ناصرالدين شاه قاجار خراب و با خاك يكسان گرديد.

كاخ ها تالار ها عمارتها

ليست كاخهاي اصفهان

به شرح زير مي باشد:1-كاخ عالي قاپو، صفوي 2-كاخ چهلستون، صفوي 3-كاخ هشت بهشت، صفوي 4-تالار تيموري، خيابان استانداري، صفوي 5-تالار ا شرف، خيابان استانداري، صفوي 6-كاخ رشك جنان (استانداري)، خيابان استانداري، صفوي 7-عمارت اداره آمار، صفوي 8-عمارت انگورستان ملك، محله پا قلعه، قاجار (معماري ايران، محمد يوسف كياني، جلد دوم)

كاخ چهل ستون

با ماده تاريخ "مبارك ترين بناهاي دنيا" چهل چراغي بر سراسر معماري عصر صفوي

موقعيت: خيابان استانداري سال تاسيس: 1057 هجري (دوره شاه عباس اول) مساحت: 67000 متر مربع

در زمان شاه عباس دوم تغييرات كلي شامل احداث تالار آئينه، تالار 18 ستون، دو اتاق بزرگ شمالي و جنوبي تالار آئينه، ايوانهاي طرفين سالن پادشاهي و حوض بزرگ مقابل تالار با تمام تزئينات نقاشي و آئينه كاري و كاشيكاري ديوارها و سقفها به اين كاخ افزوده شد. قسمتهاي ديدني اين كاخ عبارت است از تالار 18 ستون، تالار آئينه، شيرهاي سنگي چهار گوشه حوض مركزي، تزئينات عالي طلاكاري و نقاشي هاي سالن پادشاهي، تصويري از شاه عباس اول با تاج مخصوص آثاري مانند سر در مسجد قطبيه و سر درهاي زاويه درب كوشك و آثاري از مسجد درب جويباره و مسجد آقاسي كه بر ديوارهاي ضلع غربي و جنوبي باغ

نصب شده است. با انتخاب اصفهان به پايتختي و گسترش شهر به طرف

ص: 606

جنوب و احداث ميدان امام طرح استقرار كاخ هاي شاهي به وسيله شيخ بهائي ريخته شد. انتخاب فضائي وسيع در مجموعه اي كه در آن روزگار (دولتخانه) ناميده مي شد و بررسي هائي كه براي آينده صورت مي گرفت تماماً حكايت از ذوق و استعداد و خلاقيت شيخ بهائي دانشمند بلند آوازه صفويه دارد. مجموعه كاخ هائي كه شروع آنها (عالي قاپو) بود تا ميدان اصلي و مركزي چهارباغ عباسي ادامه داشت در اين محوطه بزرگ كه چند كاخ سلطنتي نيز مستقر بود عماراتي مانند تالار اشرف-جبه خانه-ركيب خانه، كشيك خانه، تالار طويله-كاخ هشت بهشت-توحيد خانه-و بر خي عمارات ديگر ساخته شد.

وجه تسميه كاخ

از جمله اين بناها ساختمان كوچكي بود كه شاه عباس اول در باغ جهان نما به صورت كوشك يا كلاه فرنگي احداث كرد و در زمان شاه عباس دوم توسعه يافت و چهلستون ناميده شد. ايوان اصلي بر بيست ستون استوار است كه در دوران صفويه از آئينه كاريهاي بسيار زيبا پوشيده شده بود. بسياري از محققين وجه تسميه كاخ را انعكاس بيست ستون بر استخر زيبا و بزرگ عمارت مي دانند. البته نقشي كه عدد 40 در ادب فارسي دارد نيز شايد دليل ديگري بر ناميده شدن عمارت به چهلستون باشد (اين عدد نشان تعدد و كثرت است). مؤلف كتاب (معماري اسلامي) نامگذاري اين عمارت به چهلستون را «... نوعي بازي بصري قلمداد مي كند زيرا نمائي با تعداد زيادي ستون در آب انعكاس يافته است...».

با توجه به ماده تاريخهائي كه بعضي از شعراي عصر صفويه در اشعارشان آورده اند و با مراجعه به كتب و متون مربوط به

ص: 607

آن روزگار، سال اتمام كاخ چهلستون 1057 هجري در زمان سلطنت شاه عباس دوم بوده است. از جمله اين شعرا (صائب تبريزي) ملك الشعراء آن روزگار است كه طي قصيده بلند بالائي چهلستون را توصيف كرده و در آخر قصيده با مصراع قبله گاه تاجداران باد دائم اين مكان، سال 1057 هجري را بيان كرده است.

ساختمان كاخ

ايوان كاخ چهلستون مركب از دو بخش است يك بخش كه بر 18 ستون چوبي و رفيع استوار است چهار ستون وسط كه بر روي 4 شير سنگي قرار گرفته و حجاري آنها به گونه اي است كه دو شير به يك سر انسان نشان داده مي شود. از دهان اين چهار شير آب فوران مي كرد و به حوض مرمري تالار مي ريخت. قسمت ديگر كه كمي مرتفع تر است سردر ورودي تالار را تشكيل مي دهد. و در بعضي منابع آن را تالار آئينه ناميده اند. اين قسمت بر دو ستون قرار گرفته و سراسر آن مزين به آئينه كاري وسيع و پركاري است كه در آن آئينه هاي ريز و خوش نقش به صورت معرق در كنار آئينه هاي قدي و خشتي به كار رفته اند سقف تالار از قابهاي چوبي و به اشكال مختلف هندسي ساخته شده اند. تصوير قرينه حوض مرمرين وسط ايوان در تزئينات سقف مشاهده مي شود. اين قرينه سازي شباهت بسياري با ايوان عالي قاپو دارد.

تالار مركزي كاخ كه اختصاص به ميهمانان خارجي و شخصيت هاي كشورهاي ديگر داشت حاوي نقاشيهائي است كه وقايع تاريخي دوران هاي مختلف را بيان مي دارند. اين سالن با شكوه كه بر

ص: 608

گنبدي منقوش استوار است با لچكي هاي رنگارنگ و طرحهاي طلايي و شفاف از شاهكارهاي هنري آن عصر محسوب مي شوند.

نقاشي هاي موجود در تالار مركزي كاخ كه برخي از آنها در عصر قاجار نقاشي شده اند شرح پذيرائي شاه عباس اول و دوم و شاه طهماسب از امراي تركستان و همايون هندي و نيز جنگ شاه اسماعيل اول با ازبكان است. دو تصوير ديگر كه يكي روبروي در ورودي تالار و ديگري مقابل آن است جنگ چالدران در دوران شاه اسماعيل اول و جنگ كرنال در زمان نادر شاه افشار را به نمايش مي گذارد. اين دو تصوير در اوائل عصر قاجاريه نقاشي شده اند. در دو طرف تالار ستون دار اتاقهايي است كه در حال حاضر براي نمايشگاههاي فصلي مورد استفاده قرار مي گيرند. اين اتاقها نيز شامل نقاشي هائي است كه برخي از آنها شاهكار مسلم نقاشي به حساب مي آيند. بيشتر اين نقاشي ها در زمان حكومت ظل السلطان زير لايه اي از گچ پنهان شده بود كه با كمك كارشناسان و متخصصان از زير گچ بيرون آمده و مرمت شده اند. استخر كاخ علاوه بر زيبائي باعث لطافت هوا مي گردد در چهار طرف اين استخر مجسمه هائي قرار دارند كه مربوط به عمارت چهلستون نيستند و به هنگام تخريب قصر سرپوشيده به اين محل منتقل شده اند. به نوشته برخي از مورخين اين عمارت در اواخر دوران صفوي دچار آتش سوزي مهيبي شد و قسمتهايي از آن در آتش سوخت. در دو طرف سالن مركزي عمارت چهلستون تصاويري از سفرا و اروپائياني كه در آن روزگار در

ص: 609

اصفهان بوده اند نقاشي شده است. اين تصاوير را دو نفر نقاش هلندي كه (آنژل Anjel) و (لوكار Lokar) ناميده مي شدند را نقاشي كرده اند. به طور كلي در عمارت تاريخي چهلستون نقوش تركيبي ديوارها و سقف تالار كه در قالب هاي زيباي لچك و ترنج قرار گرفته اند و خطوط اصلي تقسيمات بنا كه تركيب زيبايي از نقاشي و كاشيكاري و ساير تزئينات متعدد و متنوع هستند اين اثر با شكوه را به صورت يكي از بارزترين نمونه هاي معماري دوران صفويه درآورده است. در حال حاضر عمارت چهلستون بصورت باغ موزه اي كه سالن مركزي آن محل نمايش برخي از آثار هنري دوران هاي مختلف ايران است. مورد بازديد جهانگردان خارجي و مهمانان داخلي قرار مي گيرد.

كاخ عالي قاپو

رفيع ترين بناي عهد صفوي

قلب تپنده حكومتي در قلب پايتخت معروف به: دولتخانه مباركه نقش جهان، قصر دولتخانه موقعيت: ضلع غربي ميدان امام سال تاسيس: 11 هجري قمري (دوره شاه عباس اول) مينياتوريست و نقاش: رضا عباسي

ويژگي هاي ساختمان

در زمان جانشينان شاه عباس اول عمارت حوضخانه و تالار مرواريد به اين عمارت افزوده شده است بنا داراي 5 طبقه است در طبقه سوم ايوان بزرگي است كه بر 18 ستون بلند و رفيع استوار است در وسط اين ايوان حوض زيبائي از مرمر و مس وجود دارد كه قرينه آن در تزئينات زير سقف انعكاس يافته است گچبري هاي آخرين طبقه، كه تالار آن به اتاق موسيقي يا اتاق صوت معروف است باعث مي شود انعكاس حاصله از نغمه هاي نوازندگان گرفته شده و صداها طبيعي و بدون انعكاس صوت به گوش برسد.

كاخ عالي قاپو دروازه مركزي و مدخل كليه قصرهاي محدوده ميدان امام

در غرب ميدان امام و

ص: 610

روبروي مسجد شيخ لطف الله عمارتي سر بر افراشته كه به عنوان يكي از مهمترين شاهكارهاي معماري اوائل قرن يازدهم هجري از شهرتي عالمگير برخوردار است. با توجه به منابع و مأخذ موجود درباره سلسله صفوي و همچنين با در نظر گرفتن بررسي هاي انجام شده در مورد اين ساختمان زيبا و رفيع چنين استنباط مي گردد كه كاخ عالي قاپو دروازه مركزي و مدخل كليه قصرهائي است كه در دوران صفويه در محدوده ميدان امام احداث شده اند. در حقيقت اين بنا به مثابه يك ورودي بزرگ و با شكوه ميدان امام را به مجموعه دولتخانه و عماراتي مانند ركيب خانه، جبه خانه، تالار تيموري، تالار طويله، تالار سرپوشيده و كاخ چهلستون و ديگر عمارات مربوط مي كرده است.

ساختمان كاخ

اصل بنا در دوره شاه عباس اول احداث شده و در دوره جانشينان او الحاقات و تعميراتي در آن انجام شده است. ساختمان داراي 5 طبقه است كه هر طبقه تزئينات مخصوصي دارد. اگر چه اين قصر در دوره هاي بعد از صفويه لطمات فراوان ديده است، هنوز نيز شاهكارهائي از تزئينات و نقاشي هاي عصر صفويه در آن، بينندگان را به تحسين وامي دارد. عالي قاپو مركب از دو كلمه «عالي» و «قاپو» است كه با هم به معناي «سردر بلند» يا «درگاه بلند» هستند. از اين سر در بلند كه تماماً با سنگ سماق ساخته شده به قصر وارد مي شويم و به وسيله پلكاني كه در دو طرف تعبيه شده اند به طبقات فوقاني مي رسيم. در طبقه همكف دو تالار وجود دارد كه در آن روزگار به امور اداري و

ص: 611

ديواني اختصاص داشت و صدرخانه يا كشيك خانه ناميده مي شدند. در طبقه سوم، ايوان بزرگي است كه بر 18 ستون بلند و رفيع و استوار است. اين ستون ها در آن زمان پوشيده از آئينه بوده و سقفي با صفحات بزرگ كه با نقاشي ها و آلت هاي چوبي تزئين شده بودند بر فراز آن قرار گرفته است. در وسط اين ايوان حوض زيبائي از مرمر و مس وجود دارد كه قرينه آن در تزئينات زير سقف انعكاس يافته است.

اين تالار از الحاقات كاخ است كه در دوران جانشينان شاه عباس اول بنا شده است. در پشت اين ايوان تالار بزرگي است با اتاقها و طاقهاي بسيار كه نقاشي هاي زيبائي بر ديوارهاي آن مشاهده مي شود. از ايوان كوچكي كه پشت اين تالار است گنبد زيبا و ساده توحيد خانه نمايان است. در دوران صفويه در شبهاي جمعه گنبد محل تجمع صوفيان و دراويش بود. سالني كه اين گنبد بر فراز آن استوار است و اتاقهاي اطراف آن در حال حاضر به كلاسهاي درس دانشگاه پرديس اصفهان اختصاص دارد. اكثر جهانگردان و سياحان خارجي و همچنين نمايندگان كشورهاي مختلف اين تالار را به منزله جايگاهي دانسته اند كه از آن مسابقات مختلف و بازيهاي معمول آن عصر مثل چوگان بازي و غيره را تماشا مي كرده اند. طبقات بعدي هر كدام شامل يك سالن بزرگ در وسط و چندين اتاق كوچك در اطراف هستند.

ويژگي خاص كاخ

آنچه عالي قاپو را در عداد آثار باشكوه و بسيار نفيس قرار داده است علاوه بر مينياتورهاي كار هنرمند معروف عصر صفوي رضا عباسي، گچبري هاي

ص: 612

آخرين طبقه است كه تالار آن به «اتاق موسيقي» يا «اتاق صوت» نيز معروف است. در اين قسمت از كاخ شكل انواع جام و صراحي در ديوار تعبيه شده است ساختن و پرداختن اين اشكال به غير از نمايش زيبائي و خلاقيت و ابتكار هنرمندان گچكار براي اين بوده است كه انعكاسات حاصله از نغمه هاي نوازندگان و اساتيد موسيقي به وسيله اين اشكال مجوف گرفته شود و صداها طبيعي و بدون انعكاس به گوش برسند. «فرد ريچاردز» كه خود نقاش معروفي بوده و در اواخر عصر قاجاريه به ايران آمده درباره تزئينات گچبري اين اتاق مي نويسد: «... اين تورفتگي ها مانند قطعات مختلف بازي معما با تناسب خاصي پهلوي يكديگر قرار گرفته اند...» گذشته از گذشت زمان كه متأسفانه به عالي قاپو لطمات فراوان زده است عوامل مخرب ديگر مانند حمله و استيلاي افغانها و جنگ هاي مختلف و انتقال پايتخت از اصفهان و بي توجهي حكام بعد از صفويه خسارات جبران ناپذيري به بنا وارد آورده است.

در دوران قاجاريه عالي قاپو چند سال محل سكونت و كار ظل السلطان بود و او تغييراتي در كتيبه هاي آن داد. كتيبه هاي جبهه شرقي بنا و الواح خط نگاشته سردر ورودي كه طي اشعاري به تعميرات سال 1274 اشاره مي كند مبين همين مطلب است. در چهل ساله اخير به دليل آن كه خطر ويراني كاخ عالي قاپو را تهديد مي كرد و همچنين به علت توجه مردم و ارگانهاي دولتي به ميراث هاي فرهنگي، مرمت هائي توسط هيأت هاي متخصص داخلي و خارجي در آن انجام گرفته است. بطور كلي بناي

ص: 613

عالي قاپو به عنوان يك بناي تشريفاتي خوش ساخت و زيبا دستاورد ديگري است از هنر معماري دوران صفويه كه از فراز آن منظره شهر باستاني اصفهان و تغيير و تحول 1000 ساله آن به خوبي نمايان است.

كاخ هشت بهشت

هزارتويي خيال انگيز

بر آستان طبقه هشتم بهشت موقعيت:خيابان باغ گلدسته پارك شهيد رجائي سال تاسيس:1080 هجري (دوره شاه سليمان)

از آثار قابل توجه اين كاخ

عبارت است از:كاشيكاري انواع پرندگان و حيوانات درنده و خزنده در نماي بيروني كاخ

زيباترين كاخ عالم

از كليه كاخهاي با صفا و كلاه فرهنگي هائي كه در كنار چهار باغ احداث شده بود فقط كاخ هشت بهشت باقي مانده است. اين عمارت باشكوه كه روزگاري زيباترين كاخ عالم هم ناميده مي شد در سال 1080 هجري و به روزگار شاه سليمان صفوي در نزديكي باغ بلبل ساخته شد. اين بناي دو طبقه با طاقهاي زيبا و تزئينات فراوان و هماهنگ دست به دست هم داده تا يكي از نمونه هاي درخشان معماري عصر صفويه را به نمايش بگذارند. كليه سياحان و جهانگرداني كه از اصفهان بازديد كرده و موفق شده اند به درون كاخ هشت بهشت راه يابند آن را بهترين بناهاي دنيا ناميده اند. يكي از آنها كاخ هشت بهشت را با عبارت «... فرح انگيز تر از مجلل ترين كاخهاي ممالك اروپايي» توصيف كرده است. باغ وسيعي كه عمارت در آن واقع شده جزئي از باغ بزرگ نقش جهان بوده است كه شاه اسماعيل اول احداث كرد و در زمان جانشينان او بخصوص شاه عباس اول به قطعات متعددي تقسيم شد. اين قصر با شكوه از همان ابتداي احداث «عمارت هشت بهشت» «هشت به هشت» و «هشت در بهشت»

ص: 614

ناميده مي شده است.

ساختمان كاخ

بخش مركزي كاخ به صورت 4 صفه ساخته شده و ايوان آن رو به شمال است. سقفي كه بر فراز اين بناي 4 صفه استوار است پوشيده از مقرنس هاي گچي خوش رنگ و خوش طرح است. اتاقهاي طبقه اول در 4 گوشه عمارت تزئيناتي از گچبري و نقاشي دارند. در طبقه دوم عمارت نيز مجموعه اي از رواق ها و اتاقها و طاقها و پنجره ها بر نفاست و زيبائي آن مي افزايد. اين طبقه به راهروها و اتاقهاي متعددي تقسيم شده كه هر يك تزئينات خاصي دارند. در برخي حوض آب و در بعضي بخاري هاي ديواري تعبيه شده اند ديوارها را نيز آينه هاي فراوان مي پوشانيدند تمام سقف هاي كاخ را نيز موزائيك هاي بسيار عالي پوشانيده و دالانها و غلام گردش هاي بسيار زيبا و هماهنگ آنها را احاطه كرده اند. تزئينات عمارت در دوران صفويه به حدي باشكوه و هنرمندانه بوده كه هيچ سياحي از اعجاب و تحسين آنها خودداري نكرده است. آنچه در اين عمارت حائز اهميت است ارتباطي است كه ميان فضاها و قسمت هاي مختلف آن پديد آمده است. اين ارتباط باعث شده تا عمارت هشت بهشت اصفهان در عين تنوع و گوناگوني و تعدد فضا از وحدت و يكپارچگي و تزئينات قابل توجه برخوردار شود. متأسفانه امروز از نرده هاي چوب زرنگار و قابها و جام هاي بلور و آلت هاي شيشه اي رنگارنگ ظريف اثري بر جاي نمانده است چرا كه در دوره هاي بعد از صفويه و بخصوص در عصر قاجاريان تغييرات بسياري در آن داده شد. اين

ص: 615

تغييرات به حدي است كه برخي از سياحان آن را از دوران قاجار به حساب آورده اند.

در اواخر دوران قاجار عمارت هشت بهشت به مالكيت خصوصي اشخاص در آمد و از زيورهاي نفيس و گرانبهاي دوره صفويه عاري گرديد بطوري كه امروز از آن همه شكوه و فريبندگي داخل كاخ و درختان چنار و تناور و گلهاي ياس سفيد و سرخ كه در حاشيه خيابان هاي آن روئيده بودند و همچنين از آب نماها و جوي هاي آب روان اثري بر جاي نمانده است. با همه دخل و تصرفات به گفته «آندره گدار» كه سالها باستانشناسي ايران را اداره كرده است: «... كاخ هشت بهشت با تالاري كه از هر سو باز است و با چهار عمارت كلاه فرنگي در طبقه هشت بهشت در چهار گوشه خود هنوز هم تركيب اصلي و مختصري از لطف و ملاحت روزگاران گذشته را حفظ كرده است.»

ذكر اين نكته مناسبت دارد كه تزئينات اين كاخ هشت گوشه كه نشانه روحيه معماري و تزئينات اواخر دوره صفوي است به همراه ساختمان آن كه ميان باغ واقع شده است بعدها به فراواني مورد تقليد قرار گرفته است.

عمارت ركيب خانه

عمارت تاريخي «ركيب خانه» كه در مركز شهر اصفهان و نزديك بناهاي مشهوري همچون «تالار اشرف»، «كاخ چهلستون»، «عالي قاپو» و «توحيد خانه» قرار دارد از جمله بناهاي بافت قديم اصفهان به شمار مي رود كه در اوائل قرن يازدهم هجري مقارن با سلطنت شاه عباس اول به عنوان يكي از بناهاي مجموعه دولتخانه صفوي احداث شد. با مراجعه به منابع و مأخذ مختلف دوران صفوي و با توجه به

ص: 616

كلمه «ركيب خانه» مشخص مي شود كه اين عمارت محل نگهداري لوازم سواركاري و يراق آلات اصطبل دولتي بوده است. با اضمحلال حكومت صفويه عمارت «ركيب خانه» متروك گرديد و بعدها در عصر قاجار به دستور حاج محمد حسين خان صدر اصفهاني صدر اعظم نيك انديش فتحعليشاه احياء شد. در دوره حكومت «مسعود ميرزا ظل السلطان» بعد از انجام تعميرات و الحاقاتي كه با آن دوره سازگار بود به عنوان محل زندگي اين حاكم تعيين گرديد.

در دوران پهلوي اداره آمار و ثبت احوال اصفهان در اين محل مستقر شد و تغييراتي در ساختمان و مخصوصاً در جبهه غربي آن صورت گرفت.

در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي «ركيب خانه» مورد مرمت اساسي قرار گرفت و بعد از بازسازي مقرر شد اشياء موجود در موزه هاي هنرهاي تزئيني تهران و بقيه اشياء قديمي به اصفهان منتقل و در اين ساختمان به معرض تماشاي عموم گذاشته شود.

در اجراي اين هدف در تابستان 1375 گنجينه هاي تزئيني رسماً افتتاح و مورد بهره برداري قرار گرفت.

تالار اشرف

موقعيت:خيابان استانداري سال تاسيس:در اواخر سلطنت شاه سليمان يا در عهد شاه سلطان حسين اين بنا به طور كامل با چوب بست ساخته شده بام آن مسطح بر پايه هاي بلند ضخيم پوشيده از طلا نهاده شده است. در اوايل جنگ جهاني اول به عنوان انبار مورد استفاده واحدهاي نظامي و سپس به جايگاه دسته موزيك نظامي تبديل مي شود. حدود 80 سال قبل پس از تخريب ساختمان هاي چپ و راست تالار اداره باستان شناسي با مرمت بنا از ويراني آن جلوگيري كرده و سپس

ص: 617

ساختمان براي استقرار اداره معارف عمومي در نظر گرفته مي شود. عمارتي كه به نام تالار اشرف ناميده مي شود باقيمانده كاخ هاي عصر صفوي است كه در منطقه دولت خانه در كنار قصرهاي ديگري همچون تالار سرپوشيده، كاخ هشت بهشت، كاخ پشت مطبخ، ركيب خانه و تالار تيموري مجموعه اي از كاخ هاي باشكوه آن روزگار را تشكيل مي داده است.

كلمه «اشرف» باعث شده تا برخي ساختمان اين عمارت را به «اشرف افغان» نسبت دهند. اما مطالعات محققين و پژوهشگران بيانگر اين نكته است كه «تالار اشرف» در زمان شاه عباس دوم ساخته شده و در عصر جانشين او شاه سليمان كامل شده است.

اين اثر زرنگار از لحاظ هنر تزئين و نقاشي و مقرنس هاي زيبا و گچبري و طاقهاي متناسب ضربي جلوه و شكوهي خاص دارد. بسياري از خارجياني كه در روزگار صفويه و بعد از آن دوران به شهر اصفهان آمده اند تالار اشرف را بنائي نفيس، شكوهمند و زيبا توصيف كرده اند.

برخي از محققين نوشته اند در اوائل جنگ جهاني اول (1914 تا 1918 ميلادي) تالار اشرف انبار علوفه بوده و بعد از آن يكي از واحدهاي نظامي در آن مستقر شده است و در اين زمان بوده است كه گچبريها و نقوش زيباي كاخ را در زير اندودي از گچ پنهان كرده اند. در اواخر دوره قاجار، مرمت هائي در آن صورت گرفت و از ويراني نجات يافت. پس از اين تعميرات بود كه به اداره معارف وقت اختصاص يافت. بعد از دوران قاجار تعميرات بيشتري در عمارت به عمل آمد و نقاشي هائي

ص: 618

كه از زير گچ خارج شده بودند به وسيله استادكاران و نقاشان برجسته و هنرمند اصفهان ترميم شدند.

در حال حاضر عمارت تالار اشرف يكي از بناهاي بسيار معروف اصفهان است. اين شهرت بيشتر به خاطر نقاشي هاي زرنگار و گچبريهاي پركار آن است.

تالار تيموري

در جنوب خيابان استانداري و در مجموعه دولتخانه عمارت زيبا و جالب تالار تيموري واقع شده است. اين بنا كه طي ساليان متمادي شكل و كاربرد اصلي خود را از دست داده است. هنوز هم به نام تالار تيموري ناميده مي شود. اكثر محققين و پژوهشگران اين اثر را از بناهاي دوران تيموري مي دانند.

آنها عقيده دارند تيمور در هنگام يورش هاي خود به اصفهان و همچنين نوادگانش در موقع اقامت به دليل آب و هواي خوش اصفهان عمارات و كاخ هايي ساخته اند كه تالار تيموري يكي از آنهاست. آنچه محقق است اينكه در دوران صفويان و بعد از اين خاندان تغييراتي در بنا به وجود آمده و الحاقاتي به آن اضافه شده و يا قسمتهايي از آن كاسته شده است.

مؤلف كتاب «آثار ملي اصفهان» اين بنا را از آثار تيمور گوركاني مي داند كه بعد از قتل عام مردم اصفهان دستور احداث آن را در مجاورت باغ نقش جهان صادر كرده است. از آن زمان برخي از مورخين دوران صفوي از اين بنا به نام «چهار حوض» اسم برده اند زيرا در جلوي تالار آن حوض آبي وجود داشته كه به چهار حوض معروف بوده است.

در دوره قاجار تالار تيموري تعمير شد و در عداد ساختمان هاي ديواني در آمد و

ص: 619

مورد استفاده قرار گرفت. در اوائل حكومت پهلوي تالار تيموري و ميدان چهار حوض محل لشكر و سربازان بود و در سال 1327 تعمير و به محل باشگاه افسران اختصاص يافت.

اين عمارت با تزئينات بسيار جالب آن كه از نوع قطار بنديهاي گچي است، سنگاب بسيار نفيسي دارد كه با خط نستعليق برجسته و زيبا اشعاري با تاريخ 1056 هجري قمري بر بدنه آن نوشته شده است.

در حال حاضر اين عمارت داراي سالن وسيعي است كه جلوي آن ايوان بزرگ و مرتفعي قرار دارد چند اتاق نيز متصل به يكديگرند كه تزئينات آنها هم بسيار ديدني و جالب هستند.

هم اينك ساختمان تالار تيموري كه در بردارنده چند دوره از معماري اسلامي است در اختيار موزه تاريخ طبيعي اصفهان است.

كليساها و كنيسه ها

كليساها

اشاره

يكي از وقايع مهم دوران صفويه انتقال ارامنه از آذربايجان و اسكان آنها در اصفهان است. توضيح اينكه پس از اعلام پايتختي اصفهان و انجام مقدمات امر، شاه عباس اول جمعي از ارامنه را از جلفاي ارمنستان واقع در كنار رود ارس به اصفهان كوچ داد و موقتاً در يكي از محلات شهر سكونت داد. انگيزه دولت صفوي در آن روزگار علاوه بر نجات ارامنه از آزار و اذيتي كه تركان عثماني نسبت به آنان روا مي داشتند. استفاده از مهارت اين طبقه در تجارت مخصوصاً در داد و ستد ابريشم بود. برخي از مورخين نيز اين نقل و انتقال را به اين علت مي دانند كه شاه عباس مي خواست عثمانيان يعني دشمن ديرين خود را از يك مستمره ارمني نشين محروم كند. نويسنده كتاب ايران و قضيه

ص: 620

ايران دو دليل فوق را براي اين جابجائي تأئيد مي كند اما مرحوم علي جواهر كلام عقيده دارد منظور شاه عباس از اين كوچ عظيم اين بود كه ارامنه را «... واسطه ارتباط و آشنايي ايران و فرنگستان قرار دهد و فرنگيان را متقاعد كند كه مسلمان ايراني با ساير ملل و مذاهب دنيا هيچ گونه دشمني و عداوت ندارد...» به هر حال، ارامنه پس از مهاجرت به اصفهان در ساحل جنوبي زاينده رود ساكن شدند و اين محل را (جلفاي نو) ناميدند تا خاطره وطن زنده بماند. پس از استقرار ارمنيان فراميني نيز صادر شد و براي راحتي و آسايش آنها دستورات اكيد به مسئولان و دولتمردان داده شد. از جمله اين فرمانها، دستورالعملي بود كه كليه ارامنه را در انجام مراسم مذهبي شان آزادي مي داد. به مرور زمان ارامنه ساير شهر ها كه آوازه خوشرفتاري مردم اصفهان و حكومت آن روزگار را شنيدند و از حمايت دولت صفوي از همكيشان آگاه شدند به شهر اصفهان سرازير گشتند حتي شهرها و نقاط ديگر نيز مورد توجه آنها قرار گرفت و زارعين و كشاورزان ارمني هم به روستاهاي فريدن و چهار محال كوچ كردند. به زودي جلفا به شهركي آباد و پرجمعيت تبديل شده و «... خيابانهاي متعدد با درختان زيباي چنار...» بر زيبائي شهر افزودند. بسياري از نويسندگان خانه هاي زيباي تجار ارمني مقيم جلفاي اصفهان را توصيف كرده و آنها را با فرش هاي زيبا و صندلي هاي مزين به آب طلا و نقره و تالارهاي منقوش به تابلوهاي زيبا ذكر كرده اند. امتيازاتي كه در دوره شاه عباس اول به ارامنه

ص: 621

داده شد در زمان شاه صفي نهادينه گرديد و طي فرماني كه در سال 1042 هجري صادر شد به ارامنه اين حق داده شد كه در هر نقطه كه مايل باشند مي توانند كليسا بسازند و آنها را تزئين كرده و بر بالاي ساختمان صليب و ناقوس بگذارند. مستوفيان و مميزاني هم كه براي دريافت وجوه ديواني به كشيشان مراجعه مي كنند مادام كه آنها در حال عبادت هستند حق مزاحمت براي آنها را ندارند. اين فرمان و فرامين ديگر به ارامنه اجازه داد همچون ايرانيان زندگي كنند و حتي براي خود حاكم و قاضي و كلانتر انتخاب كرده و در انجام مراسم و تشريفات مذهبي خود آزادي كامل داشته باشند. بسياري از خارجياني كه در آن عصر، از اصفهان بازديد كرده اند از بازرگانان معتبري نام مي برند كه در جلفا كليساها و كاروانسراهاي بزرگ و زيبا ساخته اند. پس از مرگ شاه عباس اول سياست حمايت از ارامنه ادامه يافت و جلفا بزرگتر و آباد تر شد. تجار و بازرگانان ارمني در سايه امنيت و آرامشي كه بوجود آمده بود براي داد و ستد و سوداگري به كشورهاي مختلف سفر كردند و تجار مشهوري مانند خواجه آلتون و خواجه ماناس در كشورهاي مختلف نمايندگي مستقر كردند و به عنوان بازرگان ايراني به تجارت ابريشم پرداختند و كالاهاي ديگر به ايران آوردند. در دوره شاه عباس دوم جلفا وسعت زيادي يافت و محلات چندي به اين شهرك اضافه شد بطوري كه سياحان و جهانگردان مختلف در ادوار گوناگون به زيبائي جلفا اشاره كردند و از بخش ها و محلات آن نام بردند. يكي از

ص: 622

آنها در سفر نامه اش تعداد خانه هاي جلفا را سه هزار و پانصد نوشته و درباره آنها مي گويد: «... بيشتر خانه هاي خوب و مجلل در امتداد رودخانه ساخته شده است. برخي از آنها زرنگار و چنان باشكوه و عالي است كه مي توان آنها را در رديف قصرها و كاخ هاي سلطنتي به شمار آورد...» با حمله افغانها به اصفهان در سال 1135 هجري قمري و سقوط اين شهر جلفا نيز گرفتار غارت افغانها شد و بسياري از ساختمانهاي آن ويران گرديد و اين شهرك آباد و پر جمعيت به سرعت رو به زوال نهاد با انتقال پايتخت، جلفا در كشمكش ها و جنگ هائي كه بين مدعيان سلطنت بوقوع پيوست آسيب هاي جدي ديد و بسياري ارامنه شروع به مهاجرت كردند. بطوري كه شهر جلفا، كه روزگاري شاردن به توصيف خانه هاي آن پرداخته بود و تعداد آنها را ذكر كرده بود (چنانچه ديديم) در دوره هاي بعد به بخشي كوچك و كم جمعيت تبديل شد. ارنست هولستر كه در دوره قاجار در اصفهان زندگي كرده تعداد ارامنه ساكن در جلفا را در سال 1880 ميلادي (حدود 1305 هجري قمري) 2658 نفر ذكر مي كند كه در 380 خانه زندگي مي كرده اند. با همه افول و تنزلي كه جلفا بعد از صفويه گرفتار آن شد هنوز نيز خانه ها و ميدان هاي قديمي و كليساهاي باشكوه و ساختمانهاي قديمي آن يكي از جاذبه هاي خوب اصفهان را تشكيل مي دهند. در حال حاضر جلفا در حدود 6500 ارمني را در خود جاي داده كه در محلات ميدان بزرگ، ميدان كوچك،

ص: 623

محله چهارسوق، محله هاكوبچان، محله قراگل، محله سنگتراشها، محله تبريزي ها و محله ايروان زندگي مي كنند. از نظر تقسيمات شهري جلفا منطقه پنجم شهر اصفهان به شمار مي رود و شعب برخي از ادارات دولتي در آن مستقر هستند. موسسات آموزشي جلفا كه قديمي ترين آن به نام آموزشگاه مركزي ناميده مي شود از قديم دائر بوده و پرورشگاه و انجمن هاي فرهنگي و خيريه چندي به خدمات فرهنگي و مردمي اشتغال دارند. موقعيت ممتاز جلفا و استقرار آن در يكي از نقاط مهم شهر باعث شده تا مسلمانان نيز در آنجا ساكن شده و به كسب و كار و زندگي بپردازند. از نظر جاذبه هاي گردشگري نيز جلفا با خانه هاي قديمي و كليساهائي كه اكثر آنها در نيمه اول قرن هفدهم ميلادي ساخته شده اند مورد توجه گردشگران ايراني و خارجي بوده و روزانه تعداد بسياري از قسمت هاي مختلف آن بازديد مي كنند. ذكر اين نكته بي مناسبت نيست كه در اطراف اصفهان نيز ارامنه زندگي مي كنند. توضيح اينكه آن دسته از ارامنه كه به كار كشاورزي اشتغال داشتند در فريدن و چهار محال ساكن شدند. در حال حاضر در نواحي كوهستاني مغرب اصفهان روستاهائي هستند كه محل سكونت ارامنه مي باشند. برخي از اين روستاها عبارتند از: نماگرد، قرقن، سينگرد، ميلاگرد، چيگون، سرشگون، سنگباران، درختك كه از نظر تقسيمات كشوي جزء شهرستان فريدن به حساب مي آيند. مردم اين روستاها در انجام مراسم و تشريفات ديني خود آزاد بوده و همچون مسلمانان از كليه حقوق شهروندي برخوردار هستند.

كليساهاي جلفا

پس از شكل گيري و توسعه جلفا و صدور فرمان

ص: 624

براي آزادي آنان در اجراي مراسم مذهبي ساخت كليساها در اين شهرك آغاز شد. با توجه به منابع و مآخذ موجود ارامنه اي كه به اصفهان كوچانيده شدند در همه جا شروع به ساختن كليسا كردند و آنها را با شكوه خاصي تزئين نمودند. بطوري كه به هنگام بازديد پيتر و دولاواله از جلفا 10 كليسا و به موجب نوشته شاردن 30 كليسا و با توجه به سفرنامه كرنيلوس دوبروين 27 تا 30 كليسا در جلفا وجود داشته است. از ميان كليساهائي كه در حال حاضر در جلفا وجود دارند فقط كليساي (وانك) مورد بازديد گردشگران قرار مي گيرد و در بقيه فقط مراسم مذهبي اجراء مي گردد. آنچه در زير خواهد آمد معرفي اجمالي كليساهاي جلفا است.

كليساي وانك
مشخصات

معروف به:سن سو و دوآمناپر كيچ موقعيت:چهارراه حكيم نظامي خيابان نظر شرقي سال تاسيس:1065 هجري مطابق با 1654 ميلادي

از ويژگيهاي ساختمان

بزرگترين و زيباترين كليساي جلفاي اصفهان است از نظر طلاكاري سقف و سطح داخل گنبد و نقاشي هاي تاريخي از زيباترين كليساهاي جلفاي اصفهان است داخل كليسا و تمام ديوارهاي اطراف و جوانب آن از تزئينات نقاشي رنگ و روغن و آب طلا به سبك ايراني و تصاويري از زندگي حضرت مسيح عليه السلام متاثر از نقاشي ايتاليايي تزئين شده است برج ناقوس روبروي در اصلي كليسا به سبك ايراني است و در زمان شاه سلطان حسين ساخته شده است.

بزرگترين كليساي جلفا

اين كليسا به نامهاي سن سور و آمنا پركيچ نيز ناميده مي شود بزرگترين كليساي جلفا است. اين كليساي با شكوه در سال 1015 هجري قمري برابر 1605 ميلادي در اراضي باغ زرشك احداث شد و

ص: 625

پس از 50 سال در سال 1065 هجري قمري برابر 1655 ميلادي توسعه يافت و به صورت امروز در آمد. اين كليسا داراي گنبدي عظيم و ديوارهاي رفيع و طاقهاي بلند و زيباست كه در حال حاضر محل اقامت خليفه ارامنه ايران و هندوستان مي باشد.

ساختمان نماز خانه كليسا

نماز خانه اصلي كليسا كه به شكل متوازي الاضلاع است شامل دو قسمت چهارگوش است كه قسمت اول شبستان بنا و قسمت دوم كه زير گنبد خانه است محل اجراي مراسم و سرودهاي مذهبي است. ازاره هاي ديوارهاي نماز خانه را كاشي هاي خشتي چند رنگ فرا گرفته است. در قسمتهاي بالاي ازاره تصاوير بسيار زيبائي نقاشي شده اند كه از كتب مقدس الهام گرفته شده و تمامي سطح فضاي گنبد را تزئين كرده است. دور تا دور گنبد داستان خلقت آدم و حوا است كه بوسيله نقاشان ارمني ترسيم شده اند. بر محراب بسيار زيباي كليسا نيز تصاويري از جمله تصوير حضرت مسيح عليه السلام نقاشي شده است. نماي خارجي گنبد كليسا بدون تزئينات كاشيكاري است و با آجر ساده پوشانده شده است.

ساختمان كليسا

در گوشه حيات كليسا برج ناقوس زيبا و بزرگي ساخته شده كه بر چهار ستون سنگي استوار است. در گوشه ديگري از اين حياط و روبروي برج ناقوس ستون بلندي از سنگ يادبود 1 / 5 ميليون نفر ارمني ساخته شده كه در سال 1915 ميلادي قتل عام شده اند. در صحن حياط كليسا چند نفر از ارامنه مشهور از جمله چند اسقف اعظم و نمايندگان سياسي كشورهاي اروپايي كه در اصفهان در گذشته اند به خاك سپرده شده اند.

قسمتهاي مختلف كليسا

كليساي وانك

ص: 626

داراي تأسيسات مختلفي مانند موزه و كتابخانه است. موزه كليسا در سال 1322 هجري قمري برابر با 1905 ميلادي ساخته شد. اشيائي كه در سالن هاي آن به معرض تماشاي بازديد كنندگان گذاشته شده اند شامل تابلوهاي نقاشي كار نقاشان اروپائي است كه به كليسا اهداء كرده اند. تعدادي كتب خطي نفيس نيز در اين موزه نگهداري مي شوند.

از جمله مجموعه هاي نفيس اين موزه فراميني است كه در طول تاريخ صفويه به بعد سلاطين و حكام ايران درباره ارامنه صادر كرده اند. اين فرامين از نظر بررسي تاريخ ارامنه بسيار مهم و قابل ملاحظه بوده و در عداد منابع قابل اعتماد به شمار مي روند. از ديگر تأسيسات كليسا چاپخانه است. اين چاپخانه كه به سعي و كوشش و ابتكار پيشواي ارامنه آن روزگار به نام خاچاطور كساراتسي GZARATSSY در جلفا تأسيس شده بود در سال 1636 ميلادي به عنوان اولين چاپخانه شروع به كار كرد و نخستين كتابي كه به وسيله آن به چاپ رسيد زبور داوود بود كه از اين كتاب فقط يك نسخه در دنيا موجود است و آن نيز در شهر آكسفورد انگلستان نگهداري مي شود. تصوير اين كتاب در موزه كليسا در معرض بازديد عموم است. كتابخانه كليساي وانك نيز با 000 / 25 جلد كتاب به عنوان يكي از بهترين منابع مورد استفاده محققين و پژوهشگران ارمني و ساير اديان قرار ميگيرد.

كليساي مريم

كتيبه سردر اين كليسا حاوي تاريخ 1627 ميلادي برابر با 1036 هجري قمري است سازنده اين كليسا خواجه آوديك است كه در كليسا مدفون مي باشد.

كليساي بيت اللحم

از مهمترين كليساهاي تاريخي جلفا در

ص: 627

دوره شاه عباس مي باشد. اين كليسا در ميدان جلفا و خيابان نظر واقع شده و آن را يكي از تجّار ارمني به نام «خواجه پطرس» با سرمايه خود ساخته است. در داخل آن تزئينات زيبايي اعم از تابلو نقاشي زندگاني حضرت مسيح و نقاشيهاي ديگر وجود دارد. سقف آن مذهّب و گنبد جالب آن تماشايي است. سردر كليسا كتيبه اي دارد كه سال 1627 ميلادي برابر با 1036 هجري را نشان مي دهد. تزئينات طلاكاري كليساي بيت اللحم بسيار زيبا و جالب توجه است.

كليساي هاكوب مقدس

قديمترين كليسا در جلفا كليساي يعقوب مقدّس (هاكوپ) است كه در گوشه شمال غربي صحن فعلي كليساي مريم ساخته شده، تاريخ ساختمان آن را سال 1056 ارمني مشخص نموده اند (جهت تبديل سال ارمني به ميلادي بايد551 سال به آن اضافه كرد. يعني در واقع تاريخ ارمني 551 سال، كمتر از تاريخ ميلادي است. ) بعد از كليساي «هاكوپ» قديمي ترين كليساي جلفا كليساي «گيورك» است كه در خيابان حكيم نظامي قرار دارد، داخل اين كليسا بسيار ساده است و فقط يك تابلو نقاشي نفيس در قسمت محراب آن نصب شده. اهميت اين كليسا از آن جهت است كه پانزده قطعه از سنگهاي كليساي قديمي «اجميازين» ارمنستان را ارمنيان با خود حمل كرده و بعضي از آنها را در اين كليسا نصب كرده اند، اين كليسا يكي از اماكن مقدّسه به شمار مي رود. كليساي مريم: ارمنيان جلفا كليساي اوليه خود به نام هاكوپ را كه بسيار كوچك بود وسعت داده و كليساي بزرگتري به نام مريم در آنجا بنا كردند. داخل اين كليسا داراي تزئينات نقاشي و تابلوهاي مذهبي است كه روي ديوارهاي گچي

ص: 628

نقاشي شده و داراي كتيبه تاريخي معروفي است. باني آن را يك بازرگان ارمني به نام «خواجه آوديك» معرفي كرده اند. او اين كليسا را با چراغها و قنديلهاي زرّين و سيمين و تابلوهاي نقاشي گرانبها و تزئينات ديگر، تماماً با هزينه شخصي ساخته است. خواجه آوديك از تجّار معروف ابريشم در زمان شاه عباس اول بوده است.

كليساي گيورك

مردم جلفا اين كليسا را (غريب) مي نامند سال ساخت اين كليسا 1131 هجري قمري است. واقع در ميدان كوچك در خيابان حكيم نظامي. زمان ساخت: سال 1611 ميلادي.

كليساي سن استپانوس

كه در كوچه هاكوپجان واقع شده و سال ساخت آن 1714 ميلادي است. واقع در كوچه يعقوب جان. زمان ساخت: سال 1714 ميلادي.

كليساي يوحنا

واقع در محله چهارسوق كه سال ساخت آن 1621 ميلادي است.

كليساي گريگور

واقع در ميدان كوچك كه سال ساخت آن 1659 ميلادي است.

كليساي سركيس

واقع در محله ايروان به سال 1659 ساخته شده است.

كليساي نرسس

واقع در محله ايروان به سال 1659 ساخته شده است.

كليساي نيكوغايوس

واقع در محلّه قاراكل. زمان ساخت: سال 1630 ميلادي.

كليساي بيدخم

واقع در ميدان بزرگ در خيابان نظر. زمان ساخت: سال 1628 ميلادي.

كنيسه ها

قديميترين كنيسه اي كه در اصفهان وجود دارد (كنيسه عمو شعيا) در محله جويباره است كه از لحاظ هنري، هيچگونه تزئيناتي ندارد و فاقد جنبه هاي معماري جالب توجه است. به نوشته دكتر هنرفر يهوديان اصفهان (در سال 1350 شمسي) 20 كنيسه داشته اند كه دو كنيسه در محله دردشت يك كنيسه در محله گلبهار، شانزده كنيسه در محله جويباره و يك كنيسه نيز در فلكه شاه عباس (فلسطين امروز). يكي از محققين كليمي تعداد

ص: 629

كنيسه هاي اصفهان را 12 عدد ذكر كرده اند. به گفته اين پژوهشگر معماري اين كنيسه ها كاملاً مشابه با كليساي ارامنه است. با اين تفاوت كه كنيسه ها هيچگونه تزئينات داخلي ندارند. علت نيز اين است كه يهوديان تصاوير انسان را بر ديوار رسم نمي كنند. از نقطه نظر نوع شناسي، ساختمان هاي كنيسه ها، غربي-شرقي بوده و بيشتر آنها مربوط به دوران قاجار هستند. كنيسه ها از نظر تزئينات داراي كاربندي تصوير سازي هستند. اين كنيسه ها فاقد سكوهائي هستند كه مراسم مذهبي روي آنها انجام مي شده است. در حال حاضر، كنيسه هاي يهوديان اصفهان عبارتند از: كنيسه ملايعقوب -كنيسه ملانيسان -كنيسه ملاربيع -كنيسه بزرگ -كنيسه كوچك-كنيسه كلي -كنيسه گلبهار -كنيسه اتحاد -كنيسه دكتر داوود و...

نزديكترين كنيسه يهوديان به محله مسلمان نشين در كوچه اي به نام كوچه (پيريالاندوز) واقع شده است. اين كنيسه كه بنائي ساده است داراي گنبدي است كه بالاي گنبد نورگيري تعبيه شده است اين ساختمان از خارج كاملاً ساده و بي پيرايه است. ذكر اين نكته مناسب است كه در حال حاضر يهوديان اصفهان در محلات ديگر نيز ساكن هستند و از نظر زندگي با مسلمانان هيچگونه تفاوتي ندارند. به تازگي هفت كنيسه در اصفهان در فهرست آثار ملي به ثبت رسيد.

خانه هاي قديمي

انگورستان ملك

آدرس:خيابان شريف واقفي-خيابان ملك محله شيخ يوسف در زمان سلطنت نادرشاه افشار باغ انگوري كه متعلق به مردم اصفهان بود به عنوان ماليات از آنها گرفته شد و به تصرف دولت درآمد. در زمان سلطنت ناصرالدين شاه قاجار به تصرف مسئول امور مالي حكومت اصفهان درآمد و بعدها فرزند اين شخص به

ص: 630

نام حاج محمد ابراهيم خان كه لقب ملك التجار داشت بناي انگورستان را احداث كرد و به برگزاري مراسم عزاداري و تعزيه اختصاص داد. معمار سازنده اين بنام استاد حسين چي است و تاريخ وقف نامه آن سال 1341 هجري قمري است. در طول زمان قسمت هاي مختلفي از اين انگورستان تخريب شد و بخش هائي از آن در سال 1333 هجري شمسي در تعريض خيابان ملك از بين رفت.

آنچه از اين بنا باقي مانده است يك حياط وسيع است كه در شمال واقع شد و يك سفره خانه كه مساحت تقريبي آن با حياط يكي است. اين سفره خانه تمامي جبهه حياط را در بر مي گيرد. فضاي سفره خانه بوسيله يك ارسي هفت دهنه به حياط جنوبي باز مي شود. بعدها حياط خانه نيز مسقف شده بطوري كه از ارسي هاي سفره خانه و حياط سرپوشيده و پشت بام و فضاهاي سه جبهه ساختمان براي تعزيه استفاده مي شده است. در سقف حياط يك نورگير زيباي 8 ضلعي به همراه پنجره هاي سراسري بالاي ديوار حياط روشنائي فضاي تعزيه را تامين مي كند. تالار پنج دري زيبائي كه در جبهه شمالي حياط سرپوشيده قرار دارد محل دفن مرحوم ملك التجار و همسر اوست كه بنا به وصيت وي در اين محل به خاك سپرده شده اند.

مجموعه فضاهاي حياط سرپوشيده، سفره خانه، اتاق مقبره و ديگر اتاقهاي اطراف حياط داراي تزئينات فراوان گچبري، آينه كاري و كاشيكاري هستند. ستون هائي كه در وسط فضاي سفره خانه و حياط هستند داراي روكش هاي چوبي مي باشند اما پايه و سرستونها داراي

ص: 631

تزئينات مي باشند. در زير فضاي سفره خانه زيرزميني وجود دارد كه نورگيرهاي مشبك نور آن را از حياط جنوبي تامين مي كنند. در گوشه جنوب شرقي بنا حمامي واقع شده است كه سقف گنبدي بسيار زيبائي دارد و سكوهائي در اطراف آن تعبيه شده اند. ازاره جبهه شمالي و شرقي اين خانه داراي نقوش حجاري هستند. انگورستان ملك از بناهاي بسيار زيباي دوران قاجاريه است كه در حال حاضر در اختيار سازمان اوقاف مي باشد و به برگزاري مسابقات قرائت قرآن و تعزيه و عزاداري اختصاص دارد. تزئينات اين بنا بيانگر هنر گچبري و آينه كاري و كاشيكاري هنرمندان خلاق و مبتكر اصفهاني مي باشد.

سرتيپي

آدرس:خيابان ملك بن بست عبدالهي كوچه پاقلعه مجموعه فضاهاي اين خانه در سه جبهه قرار گرفته اند كه در دو جبهه شمالي و جنوبي از جبهه سوم مرتفع تر هستند، مهمترين قسمت خانه تالار جبهه شمالي است. كه با شكل نيم صليبي خود با دو اتاق سه دري طرفين ارتباط دارد. ديوارهاي اين تالار داراي تزئينات فراوان نقاشي روي گچ هستند. علاوه بر آن دو رديف قطاربندي نيز در اين در و ديوارها وجود دارد. سقف تالار حاوي نقاشي هاي پركاري است كه از نقاشي هاي اروپائي تاثير گرفته اند. جبهه جنوبي شامل سه اتاق سه دري و دو فضاي كفش كن در بين آنهاست. در جبهه غربي دو اتاق وجود دارد كه با دري كوچك به حياط باز مي شود. دالاني كه از طريق آن به حياط خانه وارد مي شوند در ميانه اين جبهه قرار گرفته است. در گوشه جنوب شرقي نيز ورودي ديگري به چشم

ص: 632

مي خورد. نماهاي خانه سرتيپي پوشيده از اندود ساده گچ است و فقط در نماي سه دري هاي جبهه شمالي تزئينات گچبري به چشم مي خورد. ازاره جبهه شمالي و شرقي اين خانه داراي نقوش حجاري هستند. خانه سرتيپي اصفهان نمونه ديگري از خانه هاي قديمي اصفهان است كه به دليل وجود ويژگي هاي هنري و معماري مورد مرمت و بازسازي قرار گرفته است.

اعلم

آدرس:خيابان عبدالرزاق – محله پشت بارو – بن بست زرگرها در خيابان عبدالرزاق و در كوچه اي روبروي تل عاشقان و در قلب بافت قديم اصفهان خانه اي قرار گرفته كه به لحاظ زيبايي و تزئينات پركار و ويژگيهاي هنري و نقاشي روي گچ و روي آينه و صنايع چوبي و حجاري در عداد بناهاي شاخص اصفهان به شمار مي رود. اين خانه كه سالها از طرف مالكان بلا استفاده رها شده بود، پس از خريداري مورد مرمت و بازسازي قرار گرفت. متأسفانه قسمت هائي از اين بناي جالب به وسيله افراد سودجو كه وجود اين اثر نفيس را مزاحمتي براي اهداف سودجويانه خود مي دانستند تخريب شده است. از جمله آتش سوزي سردر بسيار زيباي خانه و تخريب طاقي كه بر روي گذر شمالي ساخته شده بود و به صورت پشت بندي محكم و استوار خانه را حفظ مي كرد.

آنچه در خانه اعلم جلب توجه مي كند، تنوع تزئينات و نقاشي ها و گچبري هاي آن است. اتاق پنج دري خانه اعلم همچون آلبوم نفيسي از آينه كاري، نقاشي، گچبري و منبت كاري هنرهاي تزئيني دوران قاجار را رو در روي بيننده قرار مي دهد. طرحهاي متعددي كه از كاخ

ص: 633

هاي زيباي اصفهان و مناظر ايراني و اروپائي تهيه شده به همراه گل و بوته و شيشه هاي رنگي ميتواند الگوي بسيار مناسبي براي هنرهاي تزئيني دوران قاجار شد. علاوه برآن، تزئينات اين خانه بيانگر توجه مجدد هنرمندان دوران قاجار به هنرهاي دوران صفويه است.

شيخ الاسلام

آدرس:چهارراه تختي كوچه هتل پرشيا خانه شيخ الاسلام كه عنوان تكيه شيخ الاسلام براي آن مناسب تر است در خيابان چهارباغ پايين، چهارراه تختي واقع شده است.

اين اثر بسيار زيبا كه با معماري خاص دوره قاجار از آثار نفيس اصفهان به شمار مي رود، جزئي از مجموعه خانه هاي شيخ الاسلام است كه از نظر معماري داراي دو جبهه ساختمان در شمال و جنوب است. قسمت جنوبي كه مهمترين بخش خانه مي باشد داراي يك ايوان با سقف مقرنس كاري و تزئينات نقاشي گل و بوته و دو ستون و يك حوض سنگي در وسط ايوان مي باشد.

در اين ايوان 2 عدد پنجره مشبك چوبي بسيار زيبا با شيشه هاي رنگي و ديوارهائي كه با نقاشي و گچبري تزئين شده اند به زيبائي خانه مي افزايند.

اتاق كوچكي كه در عقب اين ايوان وجود دارد با مجموعه اي از هنر گچبري و مقرنس كاري يكي ديگر از قسمت هاي بسيار جالب خانه مي باشد.

اين خانه زيبا از قديم الايام براي برگزاري مراسم عزاداري حضرت سيدالشهداء عليه السلام و تعزيه مورد استفاده قرار مي گرفت. در سالهاي قبل از انقلاب به علت عدم توانائي مالكين در حفظ و نگهداري آن و همچنين به دليل زوال تدريجي تزئينات قابل توجه و ارزش هاي معماري و به

ص: 634

لحاظ جلوگيري از تخريب و انهدام بنا، ساختمان خانه شيخ الاسلام در اختيار وزارت فرهنگ و هنر وقت قرار گرفت.

از همان زمان اقدامات مرمتي بخصوص در قسمت تزئينات و ساخت درهاي مشبك بوسيله استادكاران متخصص آغاز شد و همه ساله مراسم تعزيه و عزاداري توسط هيات هاي محلي و زير نظر ارشاد اسلامي در آن برگزار مي شد. متأسفانه در سال 1365 اين خانه مورد بمباران قرارگرفت و قسمت جنوب شرقي بنا آسيب هاي جديدي ديد كه عمليات بازسازي و مرمت آن به سرعت انجام گرفت. در حال حاضر خانه شيخ الاسلام با مساحت 1455 متر مربع از خانه هاي زيباي اصفهان به شمار مي رود كه واحدهاي صنايع دستي سازمان ميراث فرهنگي در آن مستقر هستند.

قدسي

آدرس:خيابان عبدالرزاق بازارچه حاج محمد جعفر كوچه قدسيه در نزديكي درب امام اصفهان خانه اي زيبا و جالب قرار گرفته كه اساس آن مربوط به زمان صفويه است و در دوره هاي مختلف تغييرات بنيادي و كالبدي در آن داده شده است. اين خانه داراي دو ورودي در سمت شمال است و اتاقها در چهار جبهه اطراف حياط به صورت دو طبقه ساخته شده اند. ازاره ها و پلكان ساختمان از سنگ است و تزئينات آن مربوط به دوران صفويه تا قاجار است جبهه شمالي بنا داراي تزئينات حكاكي و نقوش لچك و ترنج گچي است كه از ظرافت خاصي برخوردار است.

اين ساختمان در سال 1278 هجري شمسي به محل مدرسه قدسيه اختصاص يافت و سالها اين نهاد آموزشي در آن مستقر بود. در سال 1357 مرحوم استاد منوچهر قدسي شاعر و خطاط

ص: 635

و هنرمند معروف اصفهان اين خانه را جهت تبديل به مركز اصفهان شناسي در اختيار وزارت فرهنگ و هنر وقت قرارداد. از سال 1372 نيز از طرف سازمان مسكن و شهرسازي و ميراث فرهنگي عمليات مرمت آن آغاز گشت.

خانه قدسي به دليل وجود تزئينات بسيار زيباي لچك و ترنج و حكاكي و نقوش و همچنين به لحاظ در برداشتن ويژگي هاي معماري دوران صفوي تا قاجار از اهميت بسياري برخوردار است.

نعلبندها

آدرس:كوي جماله، مقابل مسجد حاج محمد جعفر اين خانه را نعلبند باشي زمان صفويه ساخته است. سعيد نفيسي محقّق معاصر از اين خانه ديدن كرده و در كتاب احوال شيخ بهايي درباره آن چنين آورده: در بخش سه اصفهان، روبروي درِ مسجد حاج محمد جعفر آباده اي، خانه قديمي و زيبايي وجود دارد كه جزء آثار ميراث فرهنگي به شمار مي رود و به خانه نعلبندان شهرت دارد. در اين خانه سالني ساخته شده كه داراي طاقچه هاي بلند متعدّدي است. در هر طاقچه تصوير يكي از معارف ايران به نحو بسيار زيبايي نقاشي شده مثل تصاوير: ابوالقاسم ميرفندرسكي، شيخ عطّار، بايزيد بسطامي، ابراهيم ادهم، شيخ احمد احسائي، جلال الدين محمد رومي، شمس الدين تبريزي، شاه نعمت الله ولي، شيخ بهايي، شيخ صفي الدين اردبيلي و تصاويري از عرفاي ديگر. هر يك از اين تصاوير يك متر و نيم طول و يك متر عرض دارد و نقّاش آن رجبعلي اصفهاني بوده كه زير هر عكس رقم زده است.

حاج رسوليها

آدرس:خيابان چهارباغ پايين، كوچه درب كوشك، كوچه حاجيان تاريخ بناي اين خانه به احتمال زياد اواخر دوران زنديه مي باشد. باني اين ساختمان شخصي به نام حاج رسوليها از

ص: 636

تجار معتبر و خوشنام اصفهان بوده است. در چهار جبهه حياط مستطيل شكل خانه فضاهاي آن واقع شده اند. در ميانه اين 4 جبهه، 4 تالار زيبا قرار گرفته اند كه پوشيده از تزئينات مقرنس، قطاربندي، گچبري، طلاكاري و نقاشي روي گچ هستند، متاسفانه قسمت هاي مختلف خانه و تزئينات آن آسيب زيادي ديده اند. تالاري كه در جبهه شمالي بنا واقع شده است از بقيه تالارها وسيعتر است. بخش اندروني خانه از ساختمان جدا شده و به صورت خانه مستقلي درآمده است. جبهه جنوبي خانه شامل تالار و دو اتاق سه دري در طرفين آن است كه فضاهاي آن توسط دو كفش كن از يكديگر جدا مي شوند. طبقه دوم شامل اتاقهاي سه دري و دو اتاق ديگر است. تالارهائي كه در دو جبهه شرقي و غربي بنا واقع شده اند با ارتفاعي معادل 2 طبقه داراي ارسي هاي مرتفع و وسيعي هستند كه به سوي حياط باز مي شوند. ارسي غربي كاملاً تخريب شده است. در گوشه جنوب غربي، ورودي خانه واقع شده و شامل سر در و هشتي است. در طبقه بالاي هشتي اتاق زيبائي قرار دارد كه با اتاق گوشواره جبهه جنوبي خانه مرتبط است. تزئينات فراوان گچبري رنگي نماهاي حياط به مرور زمان به صورت قطعاتي از ديوار جدا شده اند. اين قطعات در عمليات مرمتي سال 1357 و 1364 شمسي تثبيت شده اند و از ريزش آنها جلوگيري بعمل آمده است. نماهاي خانه پنجره هاي متعدد مشبك به شيشه هاي رنگي و گره چيني چوبي دارند كه بيشتر آنها آسيب ديده اند و حوض مستطيلي كه در وسط حياط

ص: 637

واقع شده زيبائي مخصوص به عمارت مي داده است. با آن كه گذشت زمان و بي توجهي مالكين آسيب هاي فراواني به بنا آورده است هنوز هم اين خانه قديمي يكي از نمونه هاي زيباي معماري اواخر زنديه به شمار مي رود.

حقيقي

آدرس: چهار باغ پائين كوچه 11 پيچ يكي از محلات قديمي اصفهان محله پشت بارو است. اين محله كه تا قبل از تغيير پايتخت در زمان صفويان از محلات آباد بود، در آن روزگار داراي خانه هاي باشكوه و مجلل بسيار بود كه متاسفانه بسياري از آنها از بين رفته اند. يكي از اين خانه ها خانه اخوان حقيقي است كه از بناهاي بسيار جالب دوران زنديه است. تعميرات و مرمت اين خانه در سالهاي قبل از پيروزي انقلاب انجام شده و قسمتي از آن نيز در سالهاي اخير مرمت و بازسازي شده است. معماري خانه حقيقي تماماً داراي نشانه هاي صفوي است و كمتر عنصر قاجار در آن ديده مي شود. ارتباط اين خانه با گذر مجاور با هشتي نسبتاً وسيعي صورت مي گرفته است ورود به خانه نيز به يك چرخش 90 درجه صورت مي گيرد. پس از ورود به حياط، فضاي نسبتاً بزرگي شامل حوض-كف حياط كه آجر فرش شده و باغچه نمايان مي شود. در قسمت شمال اتاق شاه نشين با پنجره ارسي بسيار زيبايي قرار دارد كه ديوارهاي آن با تزئينات مقرنس كاري و نقاشي رسمي بندي تزئين شده اند. اتاقهاي طرفين قرينه يكديگرند و فقط اتاق شمال شرقي تزئينات طلاكاري و گل و بوته اي بسيار نفيس دارد. همين تزئينات ارتباط خانه به دوران زنديه را

ص: 638

تاييد مي كند. در جبهه شرقي ساختمان سالن ديگري واقع شده كه در آن روزگار به ساكنان خانه اختصاص داشته و ارتباطي با ميهمانان نداشته است. در جبهه غربي، اتاقها و راهروهاي طرفين آن قرار گرفته است. خانه حقيقي همچون ساير خانه هاي ايراني داراي خلوت يا بيروني بوده كه در سمت شرق ساختمان واقع شده است. خانه اخوان حقيقي تا قبل از انقلاب در مالكيت خصوصي افراد بود كه در ابتداي دهه 1350 توسط دولت وقت خريداري و در اختيار وزارت فرهنگ و هنر وقت قرار گرفت. در جنگ تحميلي نيز آسيب هائي به خانه وارد شد كه توسط استادكاران و معماران سنتي به همان شيوه اصلي بازسازي گرديد. بطوريكه پنجره هاي ارسي اين خانه از نفايس هنر مشبك به شمار مي رود. خانه اخوان حقيقي با تزئينات بسيار زيبا و مقرنس كاريهاي نفيس سبك صفوي و قطاربندي و پرده سازي هاي رنگي در قسمت ازاره هاي ديوارها در عداد آثار بسيار جالب و ديدني شهر اصفهان است كه در حال حاضر در اختيار دانشگاه هنر مي باشد. آنچه اين خانه زيبا و جالب را در شمار جاذبه هاي نفيس اصفهان قرار مي دهد، شباهت تزئينات طلاكاري و گل و بوته اي آن با تزئينات ارگ كريم خاني در شيراز است. اين شباهت به حدي است كه با قاطعيت مي توان اين اثر را مربوط به دوران زنديه دانست.

يداللهي

آدرس:ميدان شهداء ابتداي چهارباغ پائين اين خانه قديمي به نام مالكين قبلي آن به خانه يداللهي معروف است. اين خانه كه از آثار زمان قاجار مي باشد شامل قسمت هاي زير است: الف-ورودي خانه

ص: 639

كه در جبهه غربي قرار گرفته و بوسيله دو لنگه در چوبي به حياط ارتباط دارد. در اين جبهه يك اتاق كوچك با سقف طاق چشمه اي به چشم مي خورد و هيچگونه تزئيناتي ندارد اين اتاق به وسيله راهروئي به اتاق ديگر مربوط مي شود كه كاملاً با اتاق اولي قرينه است. در منتهي اليه اين جبهه دالان طويلي است كه با درب ورودي به هشتي و كوچه اصلي راه دارد. ب-در جبهه جنوبي خانه يك اتاق و 2 ايوان قرينه وجود دارند. اين دو ايوان داراي قطاربندي زيبا و بدون تزئينات رنگ آميزي است. اتاق جبهه جنوبي با شيشه هائي رنگي و آلت و لغت تزئين يافته است. داخل اين اتاق كه داراي سقف طاق و تويزه است طاقچه هايي به چشم مي خورند كه حدفاصل اين طاقچه ها و طاقچه بلندها با دو رديف مقرنس كاري بسيار زيبا تزئين شده اند. تزئينات موجود در اين اتاق بصورت گچي است كه با رنگ آميزي لعابي زينت داده شده است.

ج-جبهه شرقي خانه به صورت جرز و دهنه است كه قسمتي از سرويس ساختمان در آن قرار دارد. د-در جبهه شمالي حياط درب ارسي مستطيلي زيبائي به چشم مي خورد كه به 5 بالا رو با آلت كاري و شيشه هاي رنگي تزئين يافته است. در اطراف ورودي اين اتاق گوشواره هائي است كه از سطح حياط بالاتر هستند. علاوه بر آن ايوانك هائي با پنجره هاي مستطيل شكل و آلت كاري و شيشه رنگي و شفاف تزئين شده اند قطاربندي زير اين ايوانكها بسيار زيبا و جالب هستند دور تا دور حياط بوسيله

ص: 640

سنگ هاي دست تراش پوشانده شده كه از كف حياط بالاتر هستند. ه-اتاق تالار كه ذكر آن گذشت با آئينه كاري و گچبري و نقاشي هاي گل و بوته اي و آيينه كاري تزئين شده اند. اين تزئينات نمونه بسيار جالبي از هنر دوران قاجاريه مي باشند. يك شاه نشين و دو كفش كن و دو بادگير كه براي تهويه تعبيه شده اند كاملاً با تزئينات تالار هماهنگي دارند. در سطح يك متري از كف تالار سطوح ديوارها بصورت قاب با آئينه كاري تزئين شده و داخل اين قابها نقاشي شده اند. كليه تزئينات اين تالار از نوع شير شكري هستند كه در اكثر خانه هاي قاجار به چشم مي خورند. از ورودي خانه و در جهت غرب راه پله اي وجود دارد كه به زيرزمين منتهي مي شود. سقف هاي اين زيرزمين از نوع قوسي و بصورت 4 صفه هستند كه در قسمت هائي بصورت معقلي كار شده اند. در حال حاضر خانه زيبا و كوچك يداللهي در مالكيت دولت بوده و عمليات مرمت و بازسازي در آن انجام ميگيرد.

قزويني ها

محل فعلي ميراث فرهنگي آدرس:محله شهشهان از بناهاي دوران ناصرالدين شاه قاجار است. اين خانه كه تا اوائل دهه 1350 در مالكيت افراد بوده و بصورت خانه مسكوني مورد استفاده قرار مي گرفت به نام (خانه قزويني ها) معروف بود. ورودي فعلي خانه در انتهاي بن بستي به شكل دالان قرار گرفته كه ابتدا و انتهاي آن سرپوشيده است. در طول اين دالان طويل ديوار خانه كهكشاني قرار دارد كه به صورت مشبك آجري بازسازي شده است. اگر چه قدمت خانه كهكشاني با

ص: 641

خانه قزويني ها يكي است، اما معماري اين خانه و تزئينات آن به ظرافت خانه قزويني ها نمي رسد. خانه كهكشاني داراي دو ورودي است كه يكي در ميدان شهشهان و ديگري در انتهاي راهرو ورودي خانه قزويني ها قرار گرفته است. از مقابل همين ورودي به خانه قزويني ها وارد و از طريق راهروي دهليز مانند به زيرزمين و حياط خانه مرتبط مي شويم. زيرزمين اين خانه در سه جانب شمالي، شرقي و غربي حياط اندروني قرار گرفته است. اين زيرزمين وسعت بسياري دارد، مخصوصاً در جبهه شمالي كه محوطه وسيعي به صورت يك فضا با سقف تخت وجود دارد. خانه قزويني ها داراي يك ورودي اصلي است كه در كوچه امام جمعه قرار دارد و دالاني طويل با فضاهاي مختلف خانه ارتباط برقرار مي شود. پس از عبور از اين دالان طويل در سمت راست به حياط خلوت مي رسيم. اين حياط خلوت با راهروئي كه داراي 2 خم است، حياط خلوت را به حياط خانه مربوط مي كند. در انتهاي اين راهرو هشتي بسيار زيبا و ساده اي خودنمائي مي كند كه از سمت راست به حياط اندروني مربوط مي شود. قسمت اصلي اين خانه اندروني است كه با حياط بزرگ و ساختمان هائي كه در چهار طرف آن قرار دارند بيشترين فضاي اين مجموعه را اشغال كرده اند. سالن اصلي خانه يا شاه نشين داراي پنجره ارسي و سه در بسيار نفيس است كه شيشه هاي رنگي و مشبك ريز نقش از عناصر اصلي و زيباي آن محسوب مي شوند. طاق اين سالن با مقرنس هاي گچبري شده پوشش داده شده

ص: 642

است. در طرفين سالن درهائي است كه به اتاق هاي بزرگ مجاور راه دارند. اين درها نيز داراي شيشه هاي رنگي هستند. اتاق هاي سالن به صورت طاق و تويزه ساده و فاقد تزئينات هستند. در غرب خانه يك سالن پنج دري ارسي است كه داراي تزئينات آئينه كاري و گچبري است و طرفين آن با دو ايوان كوچك و دو اتاق سه دري فضاي جبهه غربي را كامل مي كنند. در مقابل جبهه غرب و در سمت شرق فضاهاي قرينه با جبهه غرب ساخته شده است. تنها تفاوت اين جبهه در تزئينات اتاق است كه فاقد آيينه كاري و نقاشي است. اما درب ارسي آن كامل و زيباست. در جنوب حياط سه ايوان كوچك براساس اصل قرينه سازي ساخته شده است. اين خانه در سال 1353 از طرف دولت وقت خريداري شده و در اختيار وزارت فرهنگ و هنر آن روز قرار گرفت. كه از همان زمان تعمير و بازسازي و مرمت آن شروع شد و به عنوان محل سازمان ملي حفاظت آثار باستاني مورد استفاده قرار گرفت در حال حاضر اين خانه زيبا و خانه كهكشاني محل اداره كل ميراث فرهنگي استان است.

حاج مصور الملكي

آدرس:خيابان آيت اله كاشاني، كوچه شهيد اصفهاني، كوي محله نو، بن بست پشت بيمارستان كاشاني اين خانه محل سكونت و زندگي مرحوم حاج محمد حسين مصور الملكي مشهور به مصور طراح، نقاش، شاعر و مينياتوريست بلند آوازه اصفهاني بوده است.

اين خانه شامل فضاهاي متنوع و زيبائي است كه در چهار سوي به حياط مستطيل شكل قرار گرفته است. در ابتداي ورود به خانه جبهه جنوب شرقي بنا

ص: 643

پايدار مي گردد. اين جبهه شامل تالاري است كه شاه نشين آن به ارتفاع دو طبقه در ميانه دو اتاق گوشوار قرار گرفته است.

اين تالار با تزئينات گچبري رنگي، آينه كاري و مقرنس، زيباترين فضاي خانه است. در گوشه جنوبي خانه حوضخانه اي به شكل صليب به ارتفاع دو طبقه قرار دارد. در ميانه اين حوضخانه حوضي 8 گوشه قرار دارد و بر فراز آن نورگير زيبائي تعبيه شده است. اين حوضخانه با تزئينات متنوع گچبري و مقرنس، به زيبائي بنا مي افزايد.

در شمال غربي خانه مجموعه ديگري است كه شامل تالاري كم ارتفاع و شاه نشيني زيبا و مهتابي وسيعي در طبقه دوم با ايواني كم عمق و ستون دار در انتهاي اين مهتابي مي باشد. جبهه هاي شمال شرقي و جنوب غربي خانه نيز داراي يك تالار در وسط و دو اتاق سه دري در طرفين مي باشند. نماهاي پيرامون حياط شامل تزئينات آجركاري در بالا و ازاره سنگي حجاري شده در پائين ديوارها هستند. ورودي اصلي خانه داراي سردر و هشتي مشترك با خانه هاي مجاور است كه پس از عبور از دو دالان به حياط مرتبط مي شود در مقابل تالار جبهه جنوب شرقي حوض بزرگي وجود دارد كه از سنگ ساخته شده است. خانه مصور الملكي علاوه برآنكه با اتاقهائي كه "... موزه اي از صنايع دستي است و آينه كاريها و پنجره هاي آلت بري و شيشه هاي رنگين دم طاووسي و نقاشي هاي ديواري و درهاي مزين... " از شاهكارهاي هنري دوران قاجار به شمار مي رود. خاطره هنرمندي را در اذهان زنده مي

ص: 644

كنند كه به اعتقاد اغلب هنرمندان و كارشناسان مسائل هنري به خصوص نقاشي از عصر صفويه تاكنون در ميدان هنرهاي گوناگون يكه تاز بود.

خانه بخردي

خانه اي از عهد قاجار با گچبريهايي متفاوت آن هم در فضاي سر باز اين خانه در ضلع غربي خيابان چهار باغ پايين، بعد از چهار راه تختي داخل كوچه حاج رسوليها پلاك 17 قرار گرفته كه در حال حاضر (بهمن هشتادو يك) تحت مرمت مي باشد و عنوان كارگاه مرمت را به خود اختصاص داده. اين خانه عليرغم آن كه در حدود 40 سال قبل تحت مرمت كامل قرار گرفته بود، متأسفانه به دليل عدم حفاظت مجدداً، به وضعيت نابساماني در آمده كه فعلاً عمليات بازسازي در آن به كندي پيش ميرود.

از ويژگيهاي منحصر به فرد اين خانه ميتوان، از تزيينات گچبري كل نماي بيروني حياط آن نام برد كه از گچ اصفهان و روغن (طبيعي) "منداب" كه به عنوان پوششي برروي گچ نيم زنده قرار مي گيرد و باعث مي گرديده، تا گچ در هواي آزاد و تحت اثر بارندگي و رطوبت محافظت گردد سامان يافته.

فعلاً به جاي آن از روغني موسوم به "پري مال پرالوئيد" استفاده مي گردد. از ديگر موارد متمايز در اين خانه مي توان به دربهاي ارسي شاه نشين آن اشاره نمود كه از نظر ظرافت و طرح بوته ترمه بسيار بزرگ آن خانه هاي موجود، در اصفهان از اين حيث بي نظير مي باشد.

در زيرزمين اين شاه نشين نيز در سقف وقسمتهاي كناري آن، از سيستم سازه هايي استفاده شده كه منحصر به فرد بوده و در

ص: 645

آن قوس هايي به صورت ترك بندي آن هم با ضخامتي فوق العاده (مثلاً 5 سانتي متر) و با عمقي قابل توجه استفاده شده، تا وزن كف شاه نشين كه داراي پوششي چوبي بوده را تحمل كند. بي شك استفاده از اين روش سازه هاي بديع نشانگر نوآوري وتسلط بسيار عالي طراحان آن بر استفاده كمينه از مواد و مصالح موجود و مبين توان بالاي مهندسي آنها بوده. اين خانه از عهد قاجار باقي مانده كه تاريخي در آن يافت نشد و مساحت آن بالغ بر 1200 متر مربع مي باشد.

آدرس:خيابان چهار باغ پايين، بعد از چهار راه تختي داخل كوچه حاج رسوليها، پلاك 44

خانه ارسطويي

انجمني براي خوشنويسان اصفهان اين خانه يكي ديگر از خانه هاي عهد قاجار مي باشد كه داراي 4000 متر مربع عرصه و 350 متر ساختمان مي باشد. فعلاً در مالكيت سازمان ميراث فرهنگي بوده كه به طور كامل مورد مرمت قرار گرفته است. نماي بيروني آن از گل اخري اندود شده و از نظر تزئيني خانه اي متوسط ارزيابي مي گردد. شاه نشين آن در ضلع غربي قرار گرفته كه در آن از گچ بري، تذهيب، نقاشي و... استفاده شده است. در حياط آن بر روي گچ بري هاي برجسته روي جرزها به صورت قائم و افقي اشعاري از محتشم كاشاني آمده كه خود نوع متمايزي از تزيين را در فضاي خارجي حياط ايجاد نموده و نشان مي دهد صاحب اوليه آن در اين محل به عنوان مكاني مذهبي، براي برگزاري مراسم "روضه خواني" استفاده مي كرده و هنگام برگزاري مراسم زنان بر پشت بام جنوبي مجاور به

ص: 646

اين صحن استقرار مي يافتند و ديگر لازم نبوده پرده هاي حامل اشعار مذهبي بر ديوارهاي آن نصب كنند.

اين خانه در ضلع شرقي خيابان نشاط اصفهان، بعد از خيابان هشت بهشت و در كوي قصر منشي در عمق 50 متري از خيابان قرار گرفته كه هر روز از ساعت 8. 30 الي 11 صبح و3 الي 7 بعد ازظهر مي توان پس از هماهنگي با مسئولين انجمن از آن بازديد نمود.

آدرس: خيابان نشاط، بعد از خيابان هشت بهشت، كوي قصر منشي

توحيد خانه

در مجاورت عمارت عالي قاپو بنائي ديگر موجود است كه به نام توحيد خانه معروف بوده و به نظر مي رسد از الحاقات عالي قاپو بشمار مي رفته و محل استقرار دراويش و صوفيان عصر صفوي بوده است. نماي گنبد بيروني اين بنا از آجر مي باشد.

آدرس: ميدان امام حسين، خيابان سپاه، خيابان باغ گلدسته

خانه حاج حسن غفوري

شالوده اصلي اين بنا متعلق به عصر صفوي بوده وليكن بخش عمده اي از آثار به جاي مانده از خانه حاج حسن متعلق به عصر قاجار است.

باني اين بنا حاج حسن غفوري از تجار معروف اصفهان است كه داراي مبادلات تجاري فراواني با قزوين بوده و از اين رو در گويش عمومي اين مكان به خانه قزويني ها مشهور است.

اين خانه تاريخي داراي دو حياط اندروني و بيروني بوده و بخش اندروني اين خانه از معماري و تزئينات فراواني برخوردار است.

از جمله بخشهاي جالب توجه اين بنا، تالار شاه نشين آن است كه داراي ارسي ها و سقف بسيار زيبائي است كه با مقرنس هاي بسيار جالبي

ص: 647

تزئين شده است. بخش بيروني اين خانه از الحاقات دوران قاجار بوده وليكن به دليل مرمت هاي متعددي كه تا كنون بر روي آن صورت پذيرفته، ساختار اصلي آن تغيير يافته است. اين بخش نيز داراي تالار شاه نشين زيبائي است. در حال حاضر، بخشي از فعاليت هاي اداري سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري استان اصفهان در اين خانه متمركز است.

پطروس

يكي از خانه هاي زيباي جلفا خانه پطروس است. اين خانه كه در چهارراه حكيم نظامي قرار گرفته متعلق به پطروس ولي جانيان بوده است. وي يكي از تجار ثروتمند و مشهور جلفا بود كه به دليل صداقت مورد توجه اولياي دولت صفوي بود و در بين ارامنه از احترامي خاص برخوردار بود. طبق كتيبه اي كه در محل خانه موجود است اين بنا در سال 1668 ميلادي برابر 1046 هجري قمري در زمان سلطنت شاه صفي ساخته شده است. خانه پطروس از دو جبهه تشكيل شده كه در آن روزگار بوسيله باغي از هم جدا مي شده اند. يك قسمت براي فصل تابستان و قسمت ديگر براي ايام زمستان ساخته شده بود. ساختمان داراي دو طبقه است. طبقه همكف از يك اتاق مركزي و دو اتاق كوچك تشكيل شده است. در قسمت جنوبي ديوار اين اتاق تزئيناتي به شكل گچبري ديده مي شود. اين تزئينات شامل حجم هائي مانند كاسه، صراحي، و ظروف ديگر است. اين شيوه تزئينات در اتاقهاي كاخ عالي قاپو و برخي بناهاي ديگر به چشم مي خورند.

در وسط اين اتاق حوض آبي وجود دارد كه از سنگ مرمر ساخته شده است. در ديوار جنوبي

ص: 648

اين اتاق فرورفتگي ديده مي شود كه به جاي بخاري اختصاص داشته است. در بالاي اين بخاري ديواري بقاياي خطي كه به زبان ارمني نوشته شده به چشم مي خورد. در اين نوشته نام سازنده بنا ماتوس و سال تولد پطرس كه با لقب خواجه ناميده شده است آمده است. سال تولد او 1659 مي باشد. اتاقهاي طرفين تالار قرينه يكديگر هستند و در تزئينات آنها بخاري ديواري نيز وجود داشته است. طبقه فوقاني بيشتر از طبقه همكف آسيب ديده، بنابراين درباره آن اطلاعات كمتري مي توان به دست آورد. اما آنچه در اين طبقه كاملاً مشهود است قرينه سازي است. به طوري كه در همه قسمتها پله ها، راهروها، و طاقچه ها قرينه سازي به وضوح به چشم مي خورد. نقاشي هاي خانه خواجه پطروس كه به صورت نقاشي ديواري است شامل برگها و گلهاي زينت يافته بوسيله قطعاتي از طلا است. اين نقاشي ها با نقاشي هاي اتاقهاي داخلي كاخ چهلستون و نقاشي هاي چليپاي موجود در كاخ عالي قاپو شباهت تام دارند. ديگر نقاشي ها، منظره هائي از شكار هستند كه به مينياتور شبيه مي باشند و بالاخره تصاوير كوچكي از انسانها و مناظر طبيعت اين خانه نيز به دليل در برداشتن ويژگي هاي معماري دوران صفويه مخصوصاً تزئينات در اختيار دولت قرار گرفته و عمليات مرمت و بازسازي در آن در حال انجام ميباشد.

داويد

در مجاورت خانه سوكياس، خانه داويد قرار گرفته كه از آثار دوران صفوي است كه در زمان قاجار در قسمت جنوبي اين خانه تغييراتي داده شد و دو اتاق و يك ايوان سرپوشيده به آن الحاق

ص: 649

شده است. ورودي اين خانه يك سردر آجري دارد كه در بالاي آن مشبك هاي هندسي آجري ديده مي شود. هشتي عمارت كه در پشت در ورودي قرار گرفته چهارگوش است. اين هشتي به وسيله راهرو طويل و سرپوشيده اي به حياط مربوط مي شود. پس از ورود به حياط در سمت شمال ساختمان اصلي دوره صفويه ديده مي شود. اين ساختمان داراي سالن مركزي به صورت طاق و چشمه با مقرنس هاي چند پايه در وسط مي باشد. در شرق و غرب سالن اتاق هائي به صورت دو طبقه به چشم مي خورند. نماي جبهه شمالي با نقوش هندسي آجري بسيار زيبا تزئين شده است. در قسمت جنوب غربي حياط خلوت قرار گرفته كه دو اتاق در شمال و جنوب آن ديده مي شود. اتاق جنوبي داراي سه دري ارسي بسيار زيباست. داخل اين اتاق داراي تزئينات نقاشي بوده است كه در حال حاضر اثري از آنها ديده نمي شود. خانه داويد نيز به دليل وجود ويژگي هاي معماري دوران صفويه پس از خريد در اختيار دانشگاه فارابي قرار گرفت و در حال حاضر به محل كلاس هاي مرمت اختصاص دارد. خانه داويد هم مي تواند به صورت يكي از جاذبه هاي زيباي اصفهان، گردشگران ايراني و خارجي و پژوهشگران و علاقمندان به فرهنگ و هنر ايران اسلامي را به خود جلب كند.

سوكياس

در محله تبريزي ها خانه اي است كه در حدود 2000 متر مربع مساحت دارد. اين خانه در اصل كوشك بين دو باغچه بوده است كه در قديم ساخت آنها معمول و متداول بود. ورودي اصلي خانه در جبهه شمالي

ص: 650

و بر كوچه تبريزي ها واقع شده و داراي سر در مقرنس ساده و زيبائي است كه در مجاورت آن اتاقهائي ساخته شده است. اما ساختمان اصلي تزئينات نقاشي و طلاكاري و معماري بسيار جالبي دارد. در وسط ساختمان اصلي تالاري وجود دارد كه به صورت دو طبقه ساخته شده است. در وسط اين تالار حوض سنگي 8 گوش كوچكي قرار گرفته كه اطراف آن رواق هائي در دو طبقه ساخته شده است. در رواق هاي پائين و در داخل طاقچه ها نقاشي هاي مينياتور از دوران صفوي ديده مي شوند. اين نقاشي ها به شيوه رضا عباسي هستند و بسيار هنرمندانه ترسيم شده اند. ايوان شمالي به وسيله سه پنجره ارسي از تالار وسط جدا مي شود. در دو جهت شرق و غرب اين ايوان تصاويري وجود دارند كه متعلق به مسيحيان خارجي و همسرانشان مي باشند. حاشيه هاي اين نقاشي ها با تزئينات اسليمي و ختائي تزئين شده اند. تزئينات سقف ايوان قاب بندي چوبي و تخته كوبي به صورت شطرنجي است. سقف ايوان بر دو ستون چوبي رفيع استوار است. دو اتاق تو در توي طرفين تالار و ايوان با سقف طاق و چشمه اي فاقد تزئينات است. سقف تالار با يك ترنج زيبا تزئين شده كه در پايين با رسم بندي و تقسيمات هندسي فرم بسيار زيبائي گرفته است. در كتيبه اطراف طبقه اول تالار، نقوش تشعيري شامل حيوانات و درختان و پرندگان با زمينه طلائي نقاشي شده است. خانه سوكياس به دليل وجود جاذبه هاي هنري و ويژگي هاي معماري و همچنين تزئينات پركار دوران صفويه از مالكين خريداري شد

ص: 651

و پس از مرمت و بازسازي در اختيار دانشگاه فارابي قرار گرفت و در حال حاضر، به كارگاهها و آزمايشگاه اين دانشگاه اختصاص دارد. اين خانه زيبا مي تواند يكي از جاذبه هاي بسيار جالب اصفهان باشد و مورد بازديد گردشگران ايراني و خارجي قرار گرفته و يكي از آثار مطلوب براي آشنائي با هنر معماري دوران صفويه خواهد بود.

مارتا پيترز

خانه قديمي مارتا پيترز معروف به خانه جائي از بناهاي تاريخي و با ارزش دوره صفويه مي باشد كه با توجه به مدارك موجود و بررسي هاي انجام شده در آن روزگار وسعت زمين و ساختمان هاي آن بيش از مساحت فعلي بوده است.

اين خانه كه در تقاطع خيابان حكيم نظامي و كوچه كليساي وانك قرار دارد متشكل از بخش هاي مختلفي است كه شامل چند ساختمان جدا از يكديگر در جبهه هاي مختلف مي باشند. ساختمان اصلي خانه را بخش تابستاني جنوبي آن تشكيل مي دهد.

ساختمان زمستاني شمالي آن كه بخش بسياري از آن در تعريض كوچه كليسا منهدم گشته از بقاياي اصلي خانه به شمار مي رفته است. به هرحال اين ساختمان در حال حاضر شامل بخشهاي زير است.

الف-ساختمان شمالي يك اتاق بزرگ در وسط و دو راهرو در شرق و يك راهرو در غرب اين اتاق مي باشد. اين قسمت فاقد تزئينات است. ب-ساختمان شرقي كه اين قسمت نيز بدون تزئينات بوده و آشپزخانه و حمام و ساير سرويس هاي خدماتي را در بر مي گيرد. ج-ساختمان قديمي كه در حقيقت بخش اصلي اين خانه است.

اين ساختمان شامل يك سالن بزرگ با نقاشي

ص: 652

و گچبري و تعدادي پنجره مشبك چوبي قديمي مي باشد. در اين قسمت اتاقها داراي پنجره هاي مشبك و زيبا هستند كه بيانگر معماري و تزئينات دوره صفويه مي باشند.

ايوان شمالي و اتاقهاي جنوبي تالار هركدام با تزئينات خاص خود از ارزش بسياري برخوردارند.

نماي رو به شمال با نقوش هندسي و آجري تزئين شده كه نمونه بارز خانه ها و بناهاي تاريخي دوران صفويه هستند و نمونه هائي از آنها را در شمال زاينده رود و بافت قديمي شهر اصفهان مي توان مشاهده كرد.

خانه مارتا پيترز كه در زمان صفويه به محل سكونت و زندگي جاني كشيش يكي از روحانيون كليساهاي اصفهان بوده است در حال حاضر، در اختيار دانشگاه فارابي مي باشد و به دليل استقرار بر سر راه كليساي وانك و قرار گرفتن در مركز شهر مورد بازديد گردشگران خارجي قرار مي گيرد.

آتشگاه

آتشگاه

موقعيت:خيابان آتشگاه در 8 كيلومتري غرب اصفهان در بالاي كوه ويرانه آتشكده وجود دارد كه مربوط به دوره ساسانيان است قديمي ترين اثر: قديمي ترين اثري كه هم اينك از گذشته هاي دور اصفهان در اين شهر وجود دارد بنائي موسوم به آتشگاه است كه در جاده اصفهان به نجف آباد در نزديكي منار جنبان برفراز يك تپه سنگي قرار گرفته است. اكثر مورخين اسلامي از جمله ابن خرداد به و حمداله مستوفي و ابن حوقل از اين بنا نام برده و آن را آتشكده معرفي كرده اند و دانشمندان خارجي نيز درباره آتشگاه پژوهش و بررسي كرده اند كه از جمله آنها ماكسيم سيرو و آندره گدار فرانسوي هستند.

ويژگي بنا

آنچه مهم

ص: 653

است خشتهاي تشكيل دهنده ويرانه هاي فعلي آتشگاه است كه از نظر اندازه كمتر اثري داراي اينچنين خشت هائي است كه به گفته كارشناسان اين خشت ها از ملات همراه گل با ريگ ريزه هائي است كه ني هاي حاشيه زاينده رود را نيز به آن اضافه مي كرده اند تا استحكام بيشتري داشته باشد. بررسي دانشمندان نشان مي دهد وجود كوه آتشگاه در جلگه مسطح ماربين و ساختماني كه برفراز آن ساخته شده و همچنين همجواري يكي از روستاهاي بسيار قديمي اصفهان با آن (يعني سده قديم و خميني شهر امروز) قديمي ترين مراكز اجتماع انسانها را در حول و حوش اين تپه قديمي تأئيد مي كند.

در مورد ساختمان آتشگاه

زمان ساخت بنا را قديم تر از عصر ساسانيان مي دانند. مطالعات مؤسسه (ايزمنو IZMEO) قدمت بناي آتشگاه را به دوران تمدن عيلام و حكومتي مي رساند كه انزان ناميده مي شده است. اين نظر را مطالعات و پژوهش هاي انجام شده بر روي آتشكده هاي بر جاي مانده از دوران ساساني در نطنز و كاشان و يزد و آذربايجان و نائين تأييد ميكنند چرا كه در آن روزگاران آتشكده ها را بر روي كوه يا بر فراز تپه نمي ساختند بلكه آتشكده ها در مكانهايي احداث مي شدند كه دسترسي به آنها آسان باشد بنابراين مي توان با قاطعيت آتشگاه اصفهان را نشانه اي از حضور تمدن هاي قديم تر از ساساني و سلسله هاي قبل از آن به شمار آورد. از آنجا كه سازه بناي آتشگاه از خشت و گل است طبعاً در برابر عوارض طبيعي آسيب پذير بوده و دچار ضايعات فراواني شده

ص: 654

است كه عمليات استحكام بخشي و مرمتي بر روي آن انجام شده است.

آرامگاه ها و بقاع

ليست اسامي

ليست اسامي به شرح زير مي باشد:

1-امامزاده ابراهيم، محله مستهلك، صفويه

2-امامزاده اسحاق، محله آسنجان، صفويه

3-امامزاده احمد، محله حسن آباد، 563 ه. ق.

4-امامزاده اسماعيل، خيابان هاتف، 1112 ه. ق.

5-امامزاده جعفر، خيابان هاتف، 725 ه. ق.

6-امامزاده باقر، خيابان چهارباغ خواجو، 1270 هجري

7-امامزاده درب امام، مجاورت محله در دشت، 857 هجري

8-امامزاده ستي فاطمه، محله چهارسوق، 1242 هجري

9-امامزاده زيد، محله ترواسكان، 994 هجري

10-بقعه شاه سيد علي، خيابان شريف واقفي

11-امامزاده شوري، محله در دشت، 1091 هجري

12-هارون ولايت، محله ميدان كهنه، 918 هجري

13-بقعه بابا قاسم، خيابان هاتف، 741 هجري

14-بقعه سيد حجت الاسلام رشتي، جنب مسجد سيد، قاجاريه

15-بقعه شهشهان، محله شهشهان، دوره تيموري

16-بقعه شيخ ابومسعود رازي، محله در شيخ، 895 هجري

17-مقبره پير بكران، پير بكران، قرن 8 هجري

18-بقعه دارالبطيخ، سلجوقي – قرن 13 هجري

19-مقبره بابا ركن الدين، تخت فولاد-قاجاريه

20-بقعه اميرعبدا... (منارجنبان)، مغول

21-امامزاده حسين و ابراهيم، قاجاريه

22-بقعه شاهزاده ابوالقاسم، قاجاريه

23-بقعه الراشد با... ، جي، سلجوقي

24-بقعه ستي فاطمه و شاهزادگان، 1041 هجري (معماري ايران، محمد يوسف كياني، جلد دوم)

هارون ولايت

هارون ولايت يكي از قديمي ترين بناهاي مذهبي دوره صفوي است كه به موجب كتيبه سر در آن در سال 918 هجري قمري در زمان شاه اسماعيل اول صفوي ساخته شده و در دوران جانشينان وي توسعه يافته و تكميل شده است. با توجه به مدارك تاريخي مقبره هارون ولايت متعلق به هارون بن علي يكي از اولادان حضرت امام حسن عليه السلام است.

ص: 655

بناي هارون ولايت شامل سردر، دو صحن در شمال و مغرب و يك گنبد كاشيكاري است. سردر باشكوه و مجلل اين بنا با تزئينات كاشيكاري و كتبيه اي به خط ثلث با كاشي سفيد معرق بر زمينه لاجوردي سال ساخت آن را كه 918 هجري است بيان مي دارد.

اين سردر به دو محوطه مربع شكل كه در مغرب وشمال سردر واقع شده اند باز مي شود و ساختماني كه در مغرب است شامل مدرسه كوچكي است كه در اطراف آن حجره هائي ساخته شده است.

در ايوان جنوبي محراب زيبائي است كه با كاشي معّرق تزئين شده است سردر شرقي هارون ولايت روبروي مسجد علي واقع شده كه تزئينات آن كاشي معّرق است. كتيبه هاي مختلفي كه در قسمت هاي بناي هارون ولايت وجود دارند بيانگر تعميرات و تغييراتي است كه در ادوار مختلف در هارون ولايت انجام شده است. از جمله كتيبه هائي به خط نستعليق برجسته به رنگ سفيد و بر زمينه آبي است و طي اشعاري به تعميرات سالهاي 1066 و 1067 هجري قمري در زمان سلطنت شاه عباس دوم اشاره مي كند. در محراب نيز سه لوح كوچك وجود دارد كه در آنها نوشته هائي با تاريخ 1298 هجري قمري و كتيبه ديگري به رنگ سفيد بر زمينه آبي حاشيه اي تاريخ 1329 هجري را برخود دارد. آنچه بناي هارون ولايت را جدا از جنبه مذهبي آن به شهرت رسانيده است كاشيهاي شفاف زنده و سرشار از هيجان آن هستند كه از شاهكارهاي هنرمندان مسلمان اصفهاني است.

درب امام

در شرق خيابان چهار باغ پائين و در قبرستان

ص: 656

قديمي جميلان (سنبلستان) و در نزديكي محله قديمي دردشت اصفهان بقعه دو امامزاده واقع شده كه ساختمان آن در سالهاي 857 هجري قمري برابر با 1453 ميلادي در زمان حكومت جهانشاه قراقويونلو به پايان رسيده است.

اين دو امامزاده ابراهيم و زين العابدين عليه السلام از احفاد و نوادگان حسن مثنّي و علي بن جعفر عليه السلام هستند كه در اين محل به خاك سپرده شده اند. بناي تاريخي درب امام از دو گنبد بزرگ و كوچك و يك سر در كاشيكاري و سه صحن در سه جهت شمال و شرق و غرب تشكيل شده است. سر در اصلي در محوطه شمالي واقع شده و با كاشيهاي معّرق موزون و بسيار زيبا ساخته شده است. بسياري از محققين از جمله آندره گدار به تغييرات بعدي بنا در دوره هاي مختلف و به خصوص صفويه اشاره كرده اند كتيبه سردر به خط ثلث سفيد با كاشي معّرق بر زمينه آبي لاجوردي به زبان فارسي نوشته شده است.

در اين كتيبه به نام جهانشاه قراقويونلو و تاريخ 857 اشاره شده است. در سمت شرق اين سردر، سردر ديگري است كه كتيبه هاي آن به تعميرات بنا در دوره شاه سلطان حسين صفوي اشاره مي كند نويسنده اين كتيبه ها محمدرضا امامي و خطاط ديگري به نام عبدالرحيم مي باشند.

گنبدهاي موجود در بناي تاريخي درب امام در يك زمان ساخته نشده اند. گنبد بزرگ همزمان با ساختمان بقعه در قرن نهم ساخته شده است. كتيبه هاي آن شامل آيات قرآن مجيد مي باشند. اما گنبد كوچك در سال 1081 هجري ساخته شده است. كتيبه

ص: 657

اين گنبد به خط محمدرضا امامي است. در غرب محوطه درب امام مسجد كوچكي است كه منسوب به سعيد بن جبير از بزرگاني است كه در اوايل اسلام در اصفهان امامت داشته است. داخل بقعه با كاشي هاي بسيار خوشرنگ تزئين شده است. در داخل ايوانهاي غربي گچ بري ها و قطار بندي هاي بسيار زيبايي است كه بيانگر ذوق و ابتكار و خلاقيت هنرمندان اصفهان در آن روزگار است. گنبد بزرگ درب امام و ايوان هاي شرقي و شمالي در سال 1328 شمسي تعمير شده اند. كاشيكاريهاي گنبد كوچك و قسمت هاي غربي بنا در سال 1332 مرمت گرديده اند. نماي خارجي بقعه و ديوارهاي مجاور آن نيز تزئيناتي از كاشيكاري بسيار زيبا و مقرنس هاي گچي پركار است. به طور كلي مجموعه درب امام اصفهان به دليل ويژگيهاي هنري و معماري و تزئينات بسيار باشكوه كاشيكاري و گچبري در عداد يكي از شاهكارهاي مسلم هنري ايران به شمار مي رود كه بيانگر سير هنر معماري ايران در دورانهاي مختلف است. اين اثر نفيس از نظر ويژگيهاي معماري دوران حكومت تركمانان (قراقويونلو) مورد توجه معماران و پژوهشگران و باستان شناسان قرار گرفته و بسياري از آنان در مورد آن بررسي كرده و حاصل مطالعات خود را انتشار داده اند.

امام زاده شاه زيد

در محله قديمي تل و اسكان اصفهان امامزاده اي است كه از نظر معماري و تزئينات كاشيكاري مخصوصاً گنبد آن در عداد بناهاي نفيس و جالب اصفهان به شمار مي رود. شاردن پس از توصيف قسمت هاي شرقي اصفهان مي نويسد "... از آنجا به شازيد (شاه زيد) مي رسيم كه وجه تسميه آن

ص: 658

وجود خانقاهي است كه به افتخار يكي از پسران امام حسن در اين محله برپا شده است... " ساختمان اين بقعه در اواخر قرن دهم هجري و دوران صفويه و به سال 994 هجري قمري ساخته شده اما در زمان سلطنت شاه سليمان صفوي در سال 1097 هجري قمري مرمت هايي در آن انجام گرفت. با توجه به اين دو تاريخ برخي محققين و پژوهشگران مي گويند اين بنا در زمان سلطنت سلطان محمد خدابنده (پدر شاه عباس) ساخته شده اما تزئينات كاشيكاري گنبد در دوران حكومت شاه سليمان انجام شده است. آنچه ارزش اين بنا را مضاعف مي كند وجود نقاشيهاي ديواري جالبي است كه ديوارهاي شبستان گنبددار آن را پوشانيده است. موضوع اين نقاشي ها وقايع مذهبي است كه در قرن 14 هجري نقاشي شده اند. در نماي خارجي اين گنبد به خط بنائي سه رنگي مشكي و فيروزه اي در زمينه آجري آيات قرآن نوشته شده و تاريخ 1314 و 1315 شمسي را برخود دارد. بر لنگه چپ در مقبره با خط ثلث برجسته نام صحيفه جوهري و تاريخ 994 هجري قمري به چشم مي خورد. در قسمت بالاي سكوي سمت راست بر روي بقعه بر لوح مثلث شكل به تعميرات زمان شاه سليمان در سال 97، اشاره مي كند، خطاط اين كتيبه محسن امامي است. در ايوان سمت راست بقعه شاه زيد اشعاري به خط نستعليق برجسته برلوح سنگي سياه رنگي نوشته شده است. اين اشعار به اقدامات و خدمات شخصي به نام محمدرضا اشاره مي كند كه خادم آستانه شاه زيد بوده است. در مصراع آخر اين اشعار ماده تاريخي

ص: 659

به دست مي آيد كه 1083 مي باشد.

امامزاده احمد

در نزديكي چهار سو مقصود بناي قديمي امامزاده احمد قرار دارد كه بنا به نوشته مورخين و محققين مقبره يكي از احفاد امام محمد باقر عليه السلام است. اين مزار در بنائي قرار گرفته كه سقفي گنبدي دارد و خود آرامگاه نيز به شكل مربع است و از سطح زمين بلندتر است. تزئينات بنا عبارت از كاشيكاري هائي است كه قسمت اعظم آن مربوط به زمان شاه سلطان حسين صفوي است و بقيه كاشي ها را در زمان ناصرالدين شاه قاجار با گچبري هاي رنگي پوشانده اند. تاريخ سال مزار 1115 هجري قمري برابر با 1703 ميلادي بوده، ضريح چوبي آن در زمان قاجار ساخته شده است. كتيبه سر در صحن امامزاده احمد به خط ثلث با كاشي سفيد معّرق بر زمينه لاجوردي است كه خطاط آن علي نقي امامي است. تاريخ اين كتيبه 1115 هجري قمري است و در آن به نام شاه سلطان حسين صفوي اشاره شده است. خطوط بنائي اين سر در نيز سوره هاي قرآن مجيد است. كتيبه اي كه در ايوان ورودي امامزاده احمد وجود دارد به خط ثلث طلايي در زمينه لاجوردي رنگ گچبري شده و نويسنده آن احمد حسيني است. تاريخ اين كتيبه نيز 1115 هجري قمري است و در آن علاوه بر نام شاه سلطان حسين به نام محمد شرف شريف المنجم اشاره شده كه سازنده بنا ميباشد. در داخل بقعه امام زاده كتيبه اي به خط ثلث طلايي بر زمينه لاجوردي وجود دارد كه سوره دهر به خط محمد محسن علي نقي امامي و تاريخ 1115 هجري

ص: 660

قمري نوشته شده است. در اطراف ضريح چوبي امامزاده اشعاري نوشته شده كه تاريخ آن 1290 هجري قمري است. در ايوان غربي امامزاده احمد كتيبه اي به خط نستعليق برجسته به تاريخ 1247 هجري قمري نوشته شده كه زمان سلطنت فتحعلي شاه قاجار است. در ضلع شمالي صحن امامزاده احمد قبوري وجود دارد كه سنگهاي مرمر يكپارچه نفيس بر روي آن قرار دارد. بر اين سنگها نيز اشعاري نوشته شده كه در دوران قاجار كتابت شده اند. در پشت ديوار به طرف كوچه قطعه سنگ سياه شفاف به طول 3 متر در ديوار خارجي و در مجاورت در ورودي امامزاده نصب شده كه معروف به سنگ سومنات است و مردم عقيده دارند سلطان محمود غزنوي آن را از هند آورده است. بر اين سنگ كتيبه اي به خط نسخ نوشته شده كه تاريخ آن 563 هجري قمري است.

امامزاده اسماعيل

در شرق خيابان هاتف و روبروي امامزاده جعفر مجموعه اي مركب از مسجد شعيا و امامزاده اسماعيل واقع شده است. كه ساختمان امامزاده و مسجد و مرقد شعيا را به دوران قبل از اسلام نسبت مي دهند، اما مناره و قسمتي از ساختمان كنوني متعلق به دوران سلجوقي است. آثاري از دوران صفوي مانند ساختمان بقعه و رواق و صحن بعداً به بناي سلجوقي اضافه شده است.

كتيبه سر در رواق بقعه به خط ثلث سفيد با كاشي معرق بر زمينه لاجوردي به خط محمدرضا امامي است. تاريخ اين كتيبه 1041 هجري قمري است كه در زمان شاه صفي جانشين شاه عباس اول نوشته شده و درآن به نام اين شاه اشاره شده است.

ص: 661

ر بالاي در چوبي بقعه كتيبه ديگري وجود دارد كه به خط ثلث است و تعميرات بنا در زمان شاه سلطان حسين را ذكر كرده است. در اطراف بقعه نيز اشعاري به خط نستعليق بر زمينه لاجوردي به قلم محمد صالح اصفهاني گچبري شده و طي اشعاري تاريخ 1111 هجري را بيان مي دارد. در صحن امامزاده دو سنگاب نفيس وجود دارد كه تاريخ يكي از آنها 1049 هجري قمري است. كتيبه هاي اين دو سنگاب شامل صلوات بر چهارده معصوم است. در سردر جنوبي امامزاده كتيبه اي است كه تاريخ آن 1043 هجري و نويسنده آن محمدرضا امامي است. در زير اين كتيبه، كتيبه ديگري است كه در سال 1114 هجري قمري در زمان شاه سلطان حسين نوشته شده است.

از مجموعه مطالعاتي كه در باره اين مجموعه به عمل آمده چنين استنباط مي گردد كه در كنار اين مجموعه مركز محله به صورت چهار سوق و بازارچه وجود داشت است. در كاوشهائي كه در سالهاي اخير انجام شده در زير اتاقهاي طلبه خانه دور صحن آثاري نمايان گرديده كه به دوران صفويه تعلق دارد. قسمتهاي مختلف امامزاده اسماعيل با سبك هاي مختلف نقاشي به صورت لايه چيني و قاب بندي و كتيبه هاي خطي و ستاره اي برجسته و خطوط ثلث و نستعليق تزئين شده است. مجموعه امامزاده اسماعيل به دليل در برداشتن ويژگي هاي معماري دوران سلجوقي و تزئينات و الواح دوران صفوي از بناهاي بسيار جالب شهر اصفهان است كه پژوهشگران بسياري در باره آن مطالعات و بررسي هائي انجام داده اند.

امامزاده حسين-امامزاده ابراهيم-بقعه الراشد خلي

روبروي پل شهرستان آنجا كه روزگاري قريه

ص: 662

شهرستان بوده و امروز جزء شهر اصفهان است مجموعه اي از ساختمانهاي قديمي باقيمانده است كه گنبد آجري آن به سبك دوره سلجوقي به نظر مي رسد. در داخل گنبد آجري اين مجموعه دو قبر موجود است كه سالها اهالي قريه شهرستان آنها را به نام شاهزاده ابراهيم و حسين بن حسن بن علي زيارت مي كرده اند در حاليكه عموم مورخين و محققين و پژوهشگران اين مقبره را متعلق به الراشد بالله خليفه عباسي مي دانند كه در رمضان 532 هجري قمري در محله جي قديم به دست فدائيان اسماعيلي كشته شد و در همين محل دفن شد. از مورخين قديم كه صراحتاً اين محل را آرامگاه الراشد ذكر كرده، ياقوت حموي مولف كتاب گرانسنگ و ارزنده معجم البلدان است. صاحب كتاب مجمل التواريخ و القصص نيز آرامگاه الراشد بالله را در اصفهان نوشته است. به هرحال نماي خارجي بقعه مانند ساير كتيبه هاي عصر سلجوقي آجري است و هيچگونه تزئيناتي ندارد با توجه به اعتقاد مردم كه اين محل را امامزاده مي دانسته اند بعدها اقدام به كاشيكاري گنبد كرده اند كه بيشتر آنها بر اثر مرور زمان و عوامل جوي فرو ريخته اند. در داخل بقعه كتيبه اي به خط كوفي برجسته بر زمينه گچ وجود دارد كه شامل آيات قرآن كريم است. اين بقعه در سال 1316 هجري قمري در زمان مظفرالدين شاه قاجار تعمير شده است.

امامزاده جعفر (بقعه جعفريه)

در حاشيه غربي خيابان هاتف و مقابل كوچه امامزاده اسماعيل بناي امامزاده جعفر واقع شده كه به صورت برجي 8 ضلعي بنا شده است. اين عمارت كوچك بسيار زيبا كه يكي از محققين

ص: 663

آن را با صفت دلفريب توصيف مي كند نمونه اي كامل از مقابر و آرامگاه هائي است كه در دوره حكمرانان مغول در ايران ساخته مي شد. اين بنا در سابق گنبدي هرمي شكل داشته كه اكنون از ميان رفته است. در قسمت نماي خارجي گنبد يك جفت كتيبه وجود دارد. اولين كتيبه به خط ثلث سفيد معّرق بر زمينه لاجوردي نوشته شده و شامل آيه الكرسي است كه در آخر آن تاريخ 725 هجري قمري آمده است. در بالاي اين كتيبه، كتيبه ديگري به خط ساده كوفي بر زمينه فيروزه اي شامل آياتي از قرآن مجيد است. برلوحه بالاي در ورودي امامزاده جعفر با خط ثلث سفيد معرق بر زمينه كاشي لاجوردي صلوات بر چهارده معصوم نوشته شده است. براساس سنگ قبر امامزاده، صاحب مرقد جعفر بن سيد مرتضي است و نسبت او به حسن بن حسين بن محمد بن حسين عليه السلام مي رسد.

بقعه ستي فاطمه و مقبره شاهزادگان

يكي از اماكن مقدسه اصفهان ستي فاطمه است كه مردم اصفهان به آن اعتقاد دارند و مي گويند فاطمه صغري دختر حضرت موسي بن جعفر عليه السلام در اين محل مدفون است اما در كتب و منابعي كه امامزادگان را معرفي مي كنند نامي از آن ديده نمي شود. به هرحال، ساختمان صحن و بقعه ستي فاطمه به زمان صفويه مربوط مي شود. در داخل بقعه ستي فاطمه و در اطراف گنبد اشعاري با خط نستعليق سفيد بر زمينه لاجوردي به چشم مي خورد كه تاريخ آن 1242 هجري و زمان فتحعليشاه قاجار است. اشعار مزبور حاكي از آن است كه شخصي به نام محمد علي خان قبه

ص: 664

اين آرامگاه را ساخته است. بقعه شاهزادگان، در ضلع جنوبي صحن ستي فاطمه قراردارد كه بناي آن در زمان شاه عباس دوم صفوي ساخته شد و داخل آن با گچبري و سطح بيرون آن با كاشيكاري تزئين شده است. در داخل بقعه كتيبه اي برجاي مانده كه قسمت هائي از آن از بين رفته است. در اين محل نوه هاي شاه اسماعيل اول مدفون هستند كه در سال 1041 هجري قمري به دست شاه صفي يكي از سلاطين بيرحم صفويه كشته شده اند. علاوه بر اين شاهزادگان كه در كودكي كشته شده اند، فرزندان يكي از سرداران شاه عباس اول نيز در اين محل به خاك سپرده شده اند. بر روي قبور شاهزادگان سنگ هاي يكپارچه مرمري نفيس قرار دارند كه منقش به نقوش مختلف مي باشند. هركدام از اين سنگ ها داراي يك كتيبه در قسمت بالا و اشعاري در اطراف به خط نستعليق هستند. در ضلع جنوبي داخل بقعه شاهزادگان نيز بر يك قطعه سنگ مرمر بسيار شفاف كه به حالت عمودي در قسمت پائين ديوار نصب شده اشعاري نوشته شده است. يكي از سنگ قبرها تاريخ 1041 هجري قمري را برخود دارد و خوشنويس مشهور عصر صفويه محمدرضا امامي آن را نوشته است.

آرامگاه خواجه نظام الملك (دار البطيخ)

در محله دار البطيخ كه امروز محله احمد آباد است، آرامگاه خواجه نظام الملك طوسي، مرد بزرگ علم و ادب و سياست ايران در سالهاي 465 و 485 هجري قمري واقع شده است. آرامگاه خواجه در كنار قبور چند تن از شاهان سلجوقي قرار گرفته و به نظر بسياري از محققين و كارشناسان در گذشته بناي مناسبي نيز

ص: 665

بر اين قبور وجود داشته است.

در اين محل 8 قبر به چشم مي خورد كه اغلب داراي سنگ مرمر نفيس هستند. بر مدفن خواجه سنگ مرمرين بسيار زيبائي نصب است كه در اطراف آن كتيبه اي شامل آيه الكرسي و كلمات ديگر نوشته شده است.

مزار ملكشاه سلجوقي نيز در همين محل قرار دارد. تركان خاتون همسر ملكشاه سلجوقي و فرزندان او مانند بركيارق و سلطان محمد و سلطان محمود نيز در اين محل مدفون هستند. بر سنگ هاي موجود در اين محل علاوه بر تاريخ هاي مربوط به زمان سلجوقي، برخي تواريخ از جمله 859 هجري قمري و 937 و 953 هجري قمري نوشته شده است.

تا چند سال پيش چنار كهنسالي بر در ساختمان اين مجموعه آرامگاهي وجود داشت كه مردم اصفهان آن را پاچنار دار البطيخ مي گفتند. امروز از اين چنار اثري موجود نيست.

بقعه شهشهان

در مجاورت مسجد جامع اصفهان و در محله شهشهان بقعه اي قرار دارد كه اساس ساختمان آن مربوط به زمان تيموريان است. ساختمان اين بقعه در زمان سلطان محمد بن بايسنقر نواده امير تيمور انجام گرفته است. اين بقعه آرامگاه شاه علاء الدين محمد از سادات و بزرگان اصفهان است كه در سال 850 هجري قمري به دستور شاهرخ تيموري به شهادت رسيده است. مورخين علت شهادت اين سيد جليل القدر را ناشي از علاقه اي مي دانند كه سلطان محمد بن بايسنقر به او داشته و نزاع دو شاهزاده تيموري و تسلط شاهرخ به اصفهان موجب خشم وي و كشته شدن اين مرد بزرگ مي شود. پس از مرگ شاهرخ و

ص: 666

تسلط مجدد سلطان محمد به اصفهان به دستور وي در مدرسه و حسينيه شاه علاء الدين محمد بقعه اي بنا مي كنند و موقوفاتي نيز براي مزار او تعيين مي نمايند. به هرحال بقعه از داخل و خارج با گچبري و كاشيكاري تزئين شده و گنبد آن در اوائل حكومت پهلوي مرمت شده است. خطاط كتيبه اصلي بقعه محمود نقاش خوشنويس مشهور قرن نهم هجري است كه به خط ثلث گچبري شده، اشعار و عباراتي را نوشته و به شهادت شاه علاءالدين محمد اشاره كرده است. بر ديوار شرقي داخل بقعه شهشهان اشعاري به خط نستعليق سفيد نوشته شده است. بر ديوار شمالي داخل بقعه نيز كتيبه اي است كه با گچبري به خط ثلث سفيد بر زمينه قهوه اي و سبز و قرمز به تاريخ 1013 هجري قمري به وسيله صحيفي فارسي كتابت شده است. مفاد اين كتيبه به اقدامات بانوي نيكوكاري اشاره مي كند كه نام او خانم سلطان بوده است. همچنين عبارات اين كتيبه بيانگر تعميراتي است كه در زمان سلطنت شاه عباس اول صفوي در بقعه انجام گرفته است.

بقعه شيخ ابومسعود رازي

از عماراتي كه به نام خانقاه شيخ ابومسعود رازي يا بقعه مسعوديه معروف بوده است امروز جز سردري قابل توجه و بسيار زيبا چيزي برجاي نمانده است. اين محل درگذشته هاي دور قبرستان عمومي اصفهان بوده و حافظ ابونعيم مورخ و محدث و دانشمند بزرگ نيز در همين محل به خاك سپرده شده است. (متوفي به سال 430 هجري قمري برابر با 1038 ميلادي). شيخ ابومسعود رازي از محدثين و دانشمندان نامدار قرن نهم هجري است كه پس از مرگ يك

ص: 667

مجموعه شامل چهارسو و حمام و باغ بسيار بزرگي در كنار مزار او ساخته شد و به درب شيخ شهرت يافت. سردري كه اكنون باقيمانده و بيانگر معماري و خطاطي دوران آق قويونلوها است كتيبه اي است كه با كاشي مينائي تزئين شده و آنرا با شكوه و بسيار زيبا توصيف كرده است. اين كتيبه در دو سطر يكي به خط ثلث جلي به رنگ سفيد و ديگري به خط ثلث با حروف ريز طلائي برزمينه آبي نوشته شده است. اين كتيبه در زمان يعقوب فرزند اوزون حسن آق قويونلو نوشته شده و كاتب آن كمال الدين بن شهاب يزدي و تاريخ آن 895 هجري قمري است. به نظر بسياري از محققين و پژوهشگراني كه در باره معماري و كاشيكاري دوران ايلخاني بررسي كرده اند كاشيكاري اين سردر بعدها الهام بخش بسياري از كاشي كاران اصفهان بوده است.

مقبره بابا ركن الدين

يكي از مشايخ و علماء قرن هشتم هجري مسعود بن عبدالله بيضاوي معروف به باباركن الدين است كه در زمان سلطنت ابوسعيد پادشاه مغول در اصفهان مي زيسته است اين مرد بزرگ در سال 769 هجري قمري وفات يافت و در ساحل جنوبي زاينده رود مدفون گرديد. مقام علمي و زهد و ورع اين مرد بزرگ باعث شد تا در طول زندگي با نهايت احترام زندگي كند. اين احترام و عزت پس از درگذشت وي نيز برقرار بود بطوريكه عده بسياري از مشاهير علماء و فقها و شعرا و خوشنويساني كه در اصفهان و ساير شهرهاي ايران درگذشتند در مجاورت او به خاك سپرده شدند. از آن زمان اين محل به تدريج به گورستاني بزرگ تبديل

ص: 668

شد و به نام قبرستان باباركن الدين معروف شد. به طوريكه بسياري از سياحان و محققين اولين سنگ قبر موجود در مزارستان تخت فولاد را متعلق به او ميدانند. مقام علمي و عرفاني باباركن الدين سبب شد تا در اواخر حكومت شاه عباس اول صفوي ساختمان و گنبد ممتاز بقعه او شروع شود و در سال 1039 هجري قمري يك سال بعد از فوت شاه عباس به پايان برسد. اين بقعه كه شبيه به گنبد باباقاسم مي باشد گفته مي شود به شكل كلاه درويشان است. نماي خارجي بقعه باباركن الدين و سر در آن كاشيكاري شده است. قاعده اين گنبد پنج ضلعي متساوي الاضلاعي است كه پنج ايوان مشابه بر گرداگرد محوطه زير گنبد ساخته شده است. به يكي از اضلاع اين پنج ضلعي پيشخواني اضافه كرده اند. در اين پنج ضلعي گردني نهاده اند كه آن نيز چند وجهي است. بر اين گردن سقفي برپا شده كه گنبد داخلي را مي پوشاند اين سقف مخروطي شكل، با كاشيهاي زيبا كه نقوشي به رنگ هاي آبي دريايي، سياه و سفيد بر زمينه آبي فيروزه اي داشته مزين بوده است. در داخل يكي از ايوان هاي آرامگاه بابا ركن الدين واقع شده و بر روي آن سنگ مرمري به طول بيش از 2 متر و عرض 16 / 1 متر قرار دارد. قطعه سنگ مرمر نفيسي نيز به طور عمودي بر آن نصب شده است. كتيبه اين سنگ از نظر حجاري و زيبايي خط در عداد شاهكارهاي موجود در اصفهان مي باشد. كتيبه سر در نيز به خط ثلث بسيار زيبا به رنگ سفيد بر

ص: 669

زمينه كاشي لاجوردي رنگ به خط محمد صالح اصفهاني و تاريخ 1309 نوشته شده است در زير اين كتيبه نيز لوحي از سنگ پارسي مربع شكل نصب شده است. بر اين سنگ تاريخ 1200 هجري قمري كتابت شده و نام ميرزا محمد نصير بايزيد بسطامي آمده است اين شخص در اين تاريخ بقعه را تعمير و مرمت كرده است. در مجاورت مقبره باباركن الدين چند اتاق كوچك مربوط به يكديگر وجود داشته كه يكي از آن ها به چله خانه معروف بوده و سابقاً دراويش در اين قسمت چله نشيني مي كرده اند. در شرق ايوان ورودي بقعه باباركن الدين اتاق كوچكي است كه مرحوم محمدجواد مجدزاده صهبا به خاك سپرده شده است. اين مرد از دوستداران واقعي بناهاي تاريخي و ميراث هاي فرهنگي بود كه در مدت رياست وي بر اداره باستان شناسي اصفهان بسياري از آثار اصفهان و ساير شهرهاي استان از خطر انهدام نجات يافت. سنگ مزار مرحوم صهبا كه آن نيز شاهكاري از خوشنويسي است تاريخ فوت صهبا را در سال 1324 شمسي نشان مي دهد خطاط اين سنگ كه با خط نستعليق برجسته كتابت شده مرحوم جعفر آل ابراهيم است. به طور كلي بقعه باباركن الدين با گنبد بسيار زيباي آن علاوه بر آن كه آرامگاه ابدي يكي از عرفا و زهاد و دانشمندان قرن هشتم هجري است بيانگر هنر هنرمندان و استادكاران و معماران و كاشيكاران برجسته عصر صفوي است كه علاوه بر نمايش هنر معماري نمايانگر هنر خوشنويسي خطاطان بزرگ ايران در زمان صفويان و قاجار مي باشد.

مقبره بابا قاسم

يكي از عرفا و زهاد مشهور كه در اوائل

ص: 670

قرن هشتم هجري در اصفهان زندگي مي كرده است بابا قاسم اصفهاني است كه پس از چند قرن مزار او همچنان زيارتگاه مردم اصفهان است. در مورد كلمه بابا توضيح اين نكته ضرورت دارد كه از قرن هشتم تا دهم هجري عده اي از عرفا صوفيه در اصفهان زندگي مي كرده اند كه عنوان بابا داشته اند از بررسي متون تاريخي و شرح حال اين بزرگان چنين استنباط مي گردد كه اين كلمه را براي احترام و بزرگداشت به نام آنها اضافه مي كرده اند. به هر حال بابا قاسم در مدت حيات در شهر اصفهان با عزت و احترام زندگي مي كرد و در مدرسه اي كه در محله طوقچي به نام او ساخته بودند تدريس مي كرد. پس از درگذشت او مريدان و شاگردانش وي را نزديكي مدرسه اش به خاك سپردند و يكي از شاگردان به نام سليمان ابي الحسن طالوت دامغاني بر مزار او مقبره و آرامگاهي بنا كرد. گنبد بقعه هرمي شكل 8 ترك است كه هر دو ترك آن با خط بنائي و كاشي معرق لاجوردي بر زمينه آجري اسماء الهي منقوش است. بر گردنه گنبد هم جملات و عبارات مذهبي تكرار مي شود. بر كتيبه تاريخي سردر مقبره به خط ثلث با كاشي سفيد معرق بر زمينه لاجوردي و تاريخ 741 نام باباقاسم و باني مقبره آمده است. در نماي مقابل سر در به خط بنايي آجري بر زمينه كاشي فيروزه اي جملاتي نقش شده است. كتيبه اي كه در قسمت فوقاني نماي خارجي سر در مقبره نصب شده بيانگر تعميراتي است كه در سال 1044 هجري مقارن

ص: 671

سلطنت شاه صفي به وسيله شخص نيكوكاري به نام آقا زمان در گنبد انجام گرفته است. بر در چوبي مقبره نيز با خط ثلث برجسته عبارات مذهبي منقوش است. داخل بنا شبستان نفيس و بي نظيري است كه طاق آن با آجر چيني بي نظير مقرنس كاري شده است. در اين گنبد دو كتيبه كه با كاشي معرق ساخته شده اند ديده مي شوند. كه يكي از آنها بر اطراف شبستان و زير گردن گنبد نوشته شده و حاوي عباراتي از قرآن مجيد است. كتيبه ديگر كه زير كتيبه اول نقش شده به نام باني بنا اشاره مي كند. در داخل بقعه بابا قاسم يك سنگ قبر قديمي موجود است كه اسامي چهارده معصوم بر آن نوشته شده است. اين سنگ قبر مربوط به مزار شخصي به نام پهلوان ميرزا علي است كه تاريخ 985 به زبان عربي بر آن نوشته شده است.

حسينيه، تكايا و مصلي ها

ليست اسامي

ليست اسامي به شرح زير مي باشد:

1-مصلي اصفهان، تخت فولاد، صفويه

2-تكيه بابا ركن الدين، تخت فولاد، 1039 هجري

3-تكيه ميرفندرسكي، تخت فولاد، صفويه

4-تكيه آقا حسين خوانساري، تخت فولاد، صفويه

5-تكيه ميرزا رفيعا، تخت فولاد، صفويه

6-تكيه خاتون آبادي، تخت فولاد، صفويه

7-تكيه فاضل سراب، خيابان فيض،

8-تكيه واله، خيابان فيض، صفويه

9-تكيه آباده اي، خيابان فيض، قاجاريه

10-تكيه فاضل هندي، تخت فولاد، صفويه

11-تكيه ميرزا ابوالمعالي، تخت فولاد، قاجاريه

12-تكيه ملك، تخت فولاد، قاجاريه

13-تكيه مادر شاهزاده، تخت فولاد، قاجاريه

14-تكيه ميرزا محمدباقر چهارسويي، تخت فولاد، صفويه

15-تكيه بروجردي، تخت فولاد، قاجاريه

16-تكيه شيخ مرتضي، تخت فولاد

17-تكيه ايزدگشسب، تخت فولاد

18-تكيه گلزار، تخت فولاد

19-تكيه شيخ زين

ص: 672

الدين، تخت فولاد (معماري ايران، محمديوسف كياني، جلد دوم)

20-حسينيه شيخ الاسلام

حسينيه شيخ الاسلام

اين بنا در بافت تاريخي اصفهان قرار دارد و از آثار دوره قاجاريه و ساخته هاي شيخ الاسلام ميباشد. از آثار جالب توجه اين حسينيه حوض مرمرين يكپارچه است.

تاريخچه زورخانه و ورزش باستاني

اسامي زورخانه هاي اصفهان

1- زورخانه علي قلي آقا 2- زورخانه پورياي ولي و غيره...

ساختمان زورخانه

زورخانه جايي است كه مردان در آن ورزش مي كنند و بيشتر در كوچه پس كوچه هاي شهر ساخته شد است. بام آن به شكل گنبد و كف آن گودتر از كف كوچه است. در آن كوتاه و يك لختي است و هر كه به خواهد از آن بگذرد و داخل زورخانه بشود بايد خم شود. مي گويند در زورخانه را از اين رو كوتاه مي گيرند كه ورزشكاران و كساني كه براي تماشا به آنجا مي روند به احترام ورزش و ورزشكاران و آن مكان خم شوند. اين در به يك راهروي باريك با سقف كوتاه باز مي شود و آن راهرو به «سردم زورخانه» مي رود. در ميان زورخانه گودالي هشت پهلو و گاهي شش پهلو به درازي 5 يا 4 متر و پهناي 4 متر و ژرفاي 3 چارك تا يك متر كنده شده كه «گود» ناميده مي شود. در كف گود چند لايه بوته و خاشاك گذاشته و روي آن بوته و خاشاك خاك رس ريخته و هموار كرده اند. بوته و خاشاك را براي نرمي كف گود مي ريزند و هر روز روي اين كف را پيش از آن كه ورزش آغاز شود با آب «گل نم» مي زنند تا از آن گرد برنخيزد. سراسر ديواره گود

ص: 673

ساروج اندود شده است و لبه آن به جاي هزاره آجري با چوب پوشانده شده است تا اگر ورزشكاران هنگام ورزش به لب گود بخورند تنشان زخمي نشود. در بالا و دور گود غرفه هايي ساخته شده كه جاي نشستن تماشاچيان و گذاشتن جامه ورزشكاران و لنگ بستن تنكه پوشيدن آنان است. يكي دو غرفه از اين غرفه ها نيز جايگاه افزارهاي ورزشي است.

سَر دم

سر دم زورخانه در يكي از غرفه هاي چسبيده به راهروي زورخانه درست شده است و آن صفه اي است نيم گرد كه كف اش از كف زورخانه يك متر تا يك و نيم متر بلندتر است. در جلوي «سر دم» چوب بستي است كه به آن زنگ و پوست پلنگ و زره و سپر و پر قو آويخته است. بر روي سكو زير چوب بست اجاقي كنده شده كه در آن آتش ميريزند و هرگاه اجاق نداشته باشند منقلي زير چوب بست مي گذارند و مرشد تنبك خود را با آتش اجاق يا منقل گرم مي كند تا صداي آن رساتر درآيد. با لب زمزمه آرا چه خفي و چه جلي جرگه را گرم بكن از دم پورياي ولي مي گويند نخستين كسي كه طرح ساختمان زورخانه را ريخت «پورياي ولي» بود. نام پورياي ولي (محمود قتالي خوارزمي) است و او در نيمه دوم سده هفتم و نيمه نخستين سده هشتم هجري مي زيسته است. او پهلوان و شاعر و عارف بوده و دمي گرم و گيرا داشته است.

افزارهاي ورزش باستاني

تخته شنا:چوبي است هموار به درازاي 70 سانتي متر و پهناي 7 و ستبري 2 سانتيمتر و گاهي كوچكتر و بزرگتر از

ص: 674

اين اندازه هم ساخته مي شود. به زير تخته نزديك دو سر آن دو پايه زنخي (ذوزنقه اي) به بلندي چهار سانتيمتر ميخكوب شده است. ميل ورزش: افزاري است چوبي و كله قندي و توپر، ته آن گرد و هموار و سر آن تخت يا گرد است و در ميان آن دسته اي به درازاي پانزده سانتيمتر فرو برده اند. وزن هر ميل از پنج كيلو تا چهل كيلو گرم است. ميل بازي: مانند ميل ورزش است ولي دسته آن بلندتر از ميل ورزش و وزنش كمتر از آن است تا در هنگام بازي و پرتاب كردنش آسان باشد. وزن هر ميل بازي از چهار تا شش كيلو گرم بيشتر نمي شود. سنگ: دو پاره و راست گوشه است كه از درازا با بست هاي فلزي به يكديگر چسبانيده شده و يك بر آن هلالي است، درازاي سنگ يك متر و پهناي آن هفتاد سانتيمتر است. در ميان سنگ سوراخي است كه در آن دستگيره اي گذاشته اند و روي آن را با نمد يا كهنه پوشانده اند تا دست ورزشكار را هنگام سنگ گرفتن زخم نكند. وزن هر دو سنگ از بيست كيلو تا صد و بيست كيلو است. سنگ را در قديم (سنگ زور) و (سنگ نعل) هم مي ناميدند زيرا به شكل نعل است. كبّاده: افزاري است آهني، مانند كمان و سراسر تنه آن از آهن است و در ميانش «جا دستي» دارد. درازاي آن نزديك به صد و بيست تا صد و سي سانتيمتر است. چله كبّاده زنجيري است شانزده حلقه اي و گاهي كمتر يا بيشتر و در هر حلقه شش پولك

ص: 675

آهني دارد و ميان آن جا دستي گذاشته شده است. وزن كباده از ده كيلو تا چهل كيلو است. گاهي نيز كباده هاي سنگين تر و سبكتر هم مي سازند و بكار مي برند.

جامه هاي ورزش باستان

تنكه يا تنبان نطعي: شلوار كوتاهي است كه ران را تا زير زانو مي پوشاند و آن را هنگام ورزش كردن و كشتي گرفتن مي پوشند. اين تنبان از يك رويه چرمي يا پارچه ماهوتي ستبر و چند لايه آستر كرباسي دوخته شده است. رويه آن بيشتر به رنگ آبي مايل به سبز است. كمر و نشيمنگاه و سر دو زانوي تنكه از چرم است. روي رانهاي تنكه گل و بوته هاي بزرگي بيشتر بوته جقّه سركج قلاب دوزي شده است. بالاي تنكه را «برج»، پيش روي تنكه را كه زير شكم مي افتد «پيش قبض»، روي زانو را (پيش كاسه) يا (سر كاسه) و پشت زانو را (پس كاسه) مي نامند. لُنگ: همان لنگي است كه مردان در گرمابه ميبندند. در روزگار ما به جاي پوشيدن تنكه، ورزشكاران لنگي روي «زير شلوار» خود مي بندند و در گود ميروند و بستن آن چنين است: دو سر از پهناي لنگ را در كمر گاه بر روي ناف گره مي زنند و پايين لنگ را كه آويزان است از پشت پا مي گيرند و از ميان دو پا بالا مي برند و در «پيش قبض» كه همان «گره» است فرو مي كنند.

گردانندگان زورخانه

مرشد:امروز در زورخانه مرشد به كسي مي گويند كه آوازي خوش دارد و هنگام ورزش روي «سر دم» مي نشيند و با آهنگ هاي گوناگون كه هر كدام ويژه يكي از حركات

ص: 676

ورزشي است ضرب ميگيرد و شعرهاي رزمي كه بيشتر از شاهنامه فردوسي برگزيده مي شود مي خواند و صداي ضرب و آواز خود را با حركات ورزشكاران، هماهنگ مي كند. و آنان را به ورزش بر مي انگيزد. در قديم «مرشد» يا «كهنه سوار» كسي بود كه كار آموزش ورزشكاران و پهلوانان با او بود. كهنه سوار در هنگام ورزش لنگي به دوش مي انداخت و چوبي هم كه به آن «تعليمي» مي گفتند. در دست مي گرفت و در كنار گود مي نشست و باستاني كاران يا كشتي گيران را در كارهاي ورزشي و كشتي گيري راهنمايي مي كرد. كهنه سواران يا مرشدان از چابك ترين و آزموده ترين پهلوانان و ورزشكاران بودند. (گويا مرشد امروزي را «ضرب گير» مي خواندند). مُشتُ مالچي: كسي است كه پيش از ورزش به ورزشكاران و پهلوانان لنگ و تنكه ميدهد و پس از ورزش آنها را مشت و مال ميكند، تا كوفتگي و خستگي از تنشان بدر رود و پادويي زورخانه نيز با مشت مالچي است.

مقام ورزشكاران در زورخانه

پيش كِسوَت:پيش كسوت در زورخانه به كسي مي گويند كه سالمندتر و آزموده تر از ورزشكاران ديگر باشد. پيش كسوت از همه گونه ورزشهاي باستاني و ريزه كاريهاي يكايك آنان آگاه است و مي تواند بهتر و سنگين تر از ديگران ورزشهاي باستاني را انجام دهد. مياندار: ورزشكاري است كه در گود روبروي مرشد و ميان ورزشكاران ديگر مي ايستد و گرداندن ورزش و پيش و پس انداختن كارهاي ورزشي را به عهده مي گيرد. ورزشكاران هنگام ورزش به او نگاه و از حركات ورزشي او پيروي مي كنند. مياندار بايد مانند پيش

ص: 677

كسوت آزموده و آگاه از همه گونه ورزش و ريزه كاريهاي يكايك آنها باشد. معمولاً پيش كسوت هر زورخانه مياندار آنجا مي شود. پهلوان: به كسي گفته مي شود كه بسيار آزموده و چابك و كار كرده باشد و هماوردي نداشته باشد. نوخاسته: جوان نوچه اي است كه آزمودگي يافته و پهنه كارهاي ورزشي خود را گسترش داده و براي كشتي گرفتن و ورزشهاي «تو گودي» به زورخانه هاي ديگر مي رود. نوچه: به جوان ورزشكاري گفته مي شود كه زير نظر پهلواني، فن هاي كشتي را مي آموزد و شاگرد او به شمار مي رود. او از نظر تردستي و چابكي برگزيده ترين شاگردان آن پهلوان است.

شيوه ورزش باستاني

سنگ گرفتن:سنگ گيرنده در بالاي گود در جايي از زمين كه لنگ انداخته اند به پشت مي خوابد و سه بالش، يكي را زير سر و دوتاي ديگر را زير بازوي راست و چپ مي گذارد و دو سنگ با دو دست خود چنان مي گيرد كه سرهاي هلالي آن دو به سوي سرش باشد و پي در پي به پهلوي چپ و راست مي غلطد. هنگامي كه بر پهلوي چپ است سنگي را كه در دست دارد. مستقيم چنان بالا مي برد كه بازوي خميده اش راست شود و به همان شيوه هنگامي بر پهلوي راست است سنگي را كه در دست چپ دارد مستقيم به بالا مي برد. اين گونه سنگ گرفتن را «غلطان» مي گويند. گونه ديگر سنگ گرفتن آن است كه ورزشكار به پشت مي خوابد و پاهايش را دراز مي كند. و دو سنگ را باهم پي در پي روي سينه بالا و پايين مي برد، اين

ص: 678

سنگ گرفتن را (جُفتي) مي نامند. مرشد، سنگ گرفتن ورزشكاران را تا (117) يا (114) بار مي شمارد و اگر سرگرم ضرب گرفتن براي ورزشكاران درون گود باشد، يكي از دوستان سنگ گيرنده سنگهاي او را مي شمارد. شماره (117) و (114) باستاني كاران مقدس است و مرشد يا ديگران از اين دو شماره بيشتر نمي شمارند. (117) اشاره به صد و هفده تن كمر بسته مولا است و (114) اشاره به يكصد و چهارده سوره قرآن است. سنگ شمار يا مرشد پيش از سنگ گرفتن براي شور بخشيدن به سنگ گيرنده (سرنوازي) مي خواند:هر كار كه مي كني بگو بسم الله تا جمله گناهان تو بخشد الله دستت كه رسد به حلقه سنگ بگو لا حول ولا قُوه الا بالله و سپس شمارش را چنين آغاز مي كند:لا حُولَ وَلا قُوهَ اِلا بِالله العلي الَعظيم.

بِسِم اللهِ الّرحمنِ الرحيم اول خدا دو نيست خدا سبب ساز كل سبب يا (سيد كائنات) چاره ساز بيچارگان الله پنجه خيبر گشاي علي شش گوشه قبر حسين امام هفتم باب الحوايج قبله هشتم يا امام رضا يا اما محمد تقي روحي فداه و جسمي دهنده بي منت الله يا امام حسن عسگري دخيل جمال امام زمان صلوات. يا (جمال هشت و چهار صلوات) زياده باد دين خاتم انبياء اي چهارده معصوم پاك نيمه كلام الله مجيد شانزده گلدسته طلا صد و هفده كمر بسته مولا خداي هجده هزار عالم و آدم بر بي صفتان روزگار لعنت يا (بر نمك نشناس لعنت) بيس (بيست) لعنت خدا بر ابليس يك بيس (بيست و يك) آقاي قنبر عليس (علي است) دوبيس مرد

ص: 679

دو عالم عليس چاربيس بيمار دشت كرب و بلا (كربلا) يا (ناز چهار ستون بدنت) پنج تن زير كسا شش ساق عرش مجيد يا (باقر العلوم بعد از نبي) علي است سه بيس يا علي مثلت كيس (كيست) هفت بيس يا علي موسي بن جعفر هش بيس يا علي بن موسي الرضا نُه بيس نوح نبي الله سي ختم كلام الله يك سي گرفتي ماشاءالله دوسي برايش ذوالفقار نيستي جان كفار چاره بيچارگان خود الله دادرس درماندگان خود مولا يا ابوالفضل العباس دخيل يا موسي بن جعفر يا علي بن موسي الرضا بطلب نه سي طوفان بلا چهل ختم اولياء و انبياء يك چل بزرگ است. خدا دو چل محمَّد است مُصطفا سه چل عليس شير خدا چار چل يا فاطمه زهرا پنج چل خديجه كبرا ام المؤمنين شش چل ابراهيم خليل الله هفت چل موسي كليم الله هش چل عيسي روح الله نه چل آدم صفي الله پنجاه، هزار بار بر جمال خاتم انبياء صلوات ز آدم و حّوا دگر نبي الله شعيب و يوسف و يعقوب پس خليل الله ملائكان مُقّرب دگر ز جبرائيل ز حسُن يوسف جمال شصت بند ديو، علي را صلوات. در اين هنگام مرشد براي دنبال كردن شماره و رساندن آن به (114) يا (117) از پنجاه به پايين مي شمارد بدينگونه:نه چل آدم صفي الله هش چل عيسي روح الله هفت چل موسي كليم الله... تا به شماره يك برگردد. (17) شماره يا (14) شماره بازمانده از (117) يا (114) را دوباره از يك به بالا مي شمارد. ولي اگر مرشد از شماره شصت به پائين شمرده باشد

ص: 680

سه شماره يا شش شماره به يك مانده كه روي هم (117) يا (114) شماره مي شود شماره را به پايين مي رساند.

البته اين اندازه شمارش در صورتي پيش مي آيد كه سنگ گيرنده بتواند (117) يا (114) بار سنگ بگيرد.

جاي ايستادن ورزشكاران در گود

در گود هر يك از ورزشكاران به فراخور مقام خود در جايي مي ايستند. كار كُشته ترين و كار آزموده ترين و سالمندترين آنها كه پيش كسوت ديگران خواهد بود «مياندار» مي شود و ميان گود روبروي مرشد مي ايستد. ورزشكاري كه پس از او از ورزشكاران ديگر سالمندتر و آزموده تر است پاي (سر دم) مي ايستد. اگر در ميان ورزشكاران «سيّد» ي باشد و در ورزش باستاني پختگي چندان هم نداشته باشد پاي (سر دم) مي ايستد و اگر شايستگي ميانداري داشت در ميان گود مي رود و ميانداري مي كند. در اين صورت پيشينه ترين ورزشكار روبروي او (پاي سر دم) يا پشت او مي ايستد. ورزشكاري كه از ديگران ناآزموده تر و ناپخته تر است و به او (تازه كار) مي گويند، جايش در گود پشت سر مياندار است. ديگر ورزشكاران از بزرگ تا كوچك (از نظر آزمودگي) به ترتيب كنار گود دورادور مياندار مي ايستند. شنا رفتن: پيش از شنا رفتن، مياندار يكي از تخته شناها را كه در غرفه اي روي هم ريخته شده است برمي دارد و به دنبال او ورزشكاران يكي پس از ديگري، تخته اي را برمي دارند و درو گود مي ايستند. سپس مياندار دور گود مي گردد و به هر يك از ورزشكاران ميانداري كردن را تعارف مي كند. آنگاه از همه رخصت مي طلبد و تخته اش

ص: 681

را در ميان گود مي گذارد و زانوان و پنجه پا در كف گود قرار مي دهد و دو لبه تخته شنا را با دست مي گيرد. گاهي مرشد يا مياندار از ورزشكاري كه آوزاي خوش و گيرا دارد درخواست مي كند كه چند بيتي به مناسبت حال و مقام بخواند و پيش از اينكه او خواندن را آغاز كند «مياندار» يا «مرشد» مي گويد: (مزد دهنش به محمد صلوات) و همه صلوات مي فرستند و با صلوات فرستادن ورزشكاران، آوازه خوان كمي خستگي در مي كند و سرانجام آواز خود را چنين به پايان مي رساند:

يا رب به حّق ناد علياً سينجلي يا رب به حّق شاه نجف مرتضي علي ***افتادگان وادي غم را بگير دست يا مصطفي محمد و يا مرتضي علي /و آنگاه همه صلوات مي فرستند سپس مياندار دو پايش را پس مي برد و از يكديگر باز مي گذارد و به مرشد نگاه مي كند. ورزشكاران هم به پيروي از مياندار چنان مي كنند مرشد زنگ را به صدا در مي آورد و به ضرب مي زند و با هر تك ضربه محكمي كه مي كوبد ورزشكاران سينه خود را به سوي تخته شنا خم و نزديك مي كنند. گاهي در كشاكش شنا رفتن مياندار با صدايي كه از خستگي بريده به گوش مي رسد فرياد مي زند (علي بابا) و با دست به مرشد اشاره مي كند كه آهنگ ضرب را تندتر كند تا آنها شيوه شنا رفتن را عوض كنند. ورزشكاران چهار گونه شنا مي روند: شناي كرسي شناي دست و پا مقابل شناي دو شلاقه شناي

ص: 682

پيچ. شناي كرسي: در اين شنا ورزشكاران پس از اين كه تخته شنا را بر كف گود گذاشتند دو سر آن را مي گيرند و دو پا را در برابر آن تا آنجا كه بتوانند چنان از هم باز مي كنند كه كف پاهايشان از كف گود بلند نشود و سپس شنا مي روند. شناي دست و پا مقابل: در اين شنا، دو دست ورزشكار بر روي تخته به فاصله بيست سانتي متر از هم قرار دارد و پاهاي او در امتداد تن كشيده و جفت است. شناي دو شلاقه: شناي دو شلاقه همان شناي (دست و پا مقابل) است با اين فرق كه در آن دو بار پياپي شنا مي روند و پس از آن كمي درنگ و خستگي در مي كنند و سپس دوباره ديگر پياپي شنا مي روند. اين روش را تا پايان ورزش نگاه مي دارند. شناي پيچ: در اين شنا مانند شناهاي ديگر دست هاي ورزشكار بر روي تخته از يكديگر باز است و او نخست در حركت اول سر خود را زير بغل چپ مي برد و تنه خود را به سوي راست مي چرخاند و در حركت دوم، سر خود را زير بغل راست مي برد و تنه را به سوي چپ مي چرخاند و شنا را به همين روش ادامه مي دهد. نرمش: ورزشكاران پس از شنا رفتن بر مي خيزند و بي آنكه تخته شنا را از كف گود بردارند براي در كردن خستگي نرم و آرام بدن خود را تكان ميدهند و اين حركت را نرمش مي نامند. مرشد هنگام نرمش كردن ورزشكاران آهنگي ملايم

ص: 683

مي گيرد و اشعار را با آهنگ مخصوص نرمش مي خواند. روش نرمش هر مياندار با مياندار ديگر اندكي اختلاف دارد. ميل گرفتن: ورزشكاران هر كدام يك جفت ميل از جايگاه ويژه ميل ها كه در بالاي گود و نزديك آن است بر مي دارند و نخست مياندار به هر يك از ورزشكاران تعارف مي كند كه ميانداري بپذيرند و اگر كسي نپذيرفت، همان مياندار ميل ها بر شانه خود مي گذارد و ديگران از او پيروي مي كنند وبا ضرب مرشد ميل گرفتن را آغاز مي كنند. ميل گرفتن سه گونه است: ميل سنگين ميل چكشي يا (سرنوازي) ميل جفتي. ميل سنگين: ورزشكاران با آهنگ ضرب و آواز مرشد آرام و سنگين يك بار ميل دست راست را روي شانه و پشت و پهلو و سينه راست مي چرخانند و ميل ديگر را پيش سينه چپ رو به بالا نگاه مي دارند، و بار ديگر ميل دست چپ را روي شانه و پشت و پهلو و سينه چپ مي چرخانند و ميل ديگر را پيش سينه راست رو به بالا نگاه مي دارند. اين كار به اين روش ادامه مي يابد. ميل چكشي يا سرنوازي: ورزشكاران با آهنگ ضرب مرشد كه تند و با شتاب است ميل را بروي شانه ها و پشت و پهلو و سينه به تندي مي چرخانند. ميل جفتي: نخست دو ميل را در برابر هم روي سينه نگاه مي دارند سپس پي در پي باهم به پس مي برند و بازمي گردانند. ورزشكاران پس از ميل گرفتن براي در كردن خستگي دسته ميل ها را در دست مي گيرند و ته آن را

ص: 684

بر كف گود مي گذارند و ميل ها را تك تك پيش و پس مي برند و مي نشينند و بلند مي شوند. اين گونه نرمش و ميل گرفتن را (خم گيري) مي گويند.

پا زدن: مياندار در ميان گود مي ايستد و ورزشكاران پيرامون او گرد مي آيند. نخست پاي آرامي مي زنند كه به آن پاي (نرم) مي گويند و آن چنين است كه ورزشكار پنجه يك پا را اندكي از زمين بلند مي كند و بر روي پنجه پاي ديگر، خود را تكان مي دهد و به آرامي پيش و پس مي رود. ورزشكاران در زورخانه چهار جور پا مي زنند: 1 پاي اول (پاي چپ و راست) 2 پاي جنگلي 3 پاي تبريزي اول و دوم و پاي سوم 4 پاي آخر. 1 پاي اول: ورزشكاري روي پنجه پا مي ايستد و پاي ها را پي در پي به چپ و راست مي گذارد. بدين گونه كه يك بار پاي راست را در كناره بيروني پاي چپ مي گذارد و در پي آن پاي چپ را در كناره بيروني پاي راست مي گذارد و اين كار را تند و پي در پي ادامه مي دهد و در همين حال تن خود را نرم و آرام مي جنباند. 2 پاي جنگلي: ورزشكار روي پنجه هاي پا مي ايستد و با آواز و صداي ضرب مرشد يك بار سنگيني بدن خود را روي پنجه پاي چپ مي اندازد و پاي راست را به پيش پرتاب مي كند و بار ديگر روي پنجه پاي راست مي ايستد و پاي چپ را به پيش پرتاب مي

ص: 685

كند. اين كار تند و پي در پي انجام مي گيرد گاهي ورزشكار، ميان پاي جنگلي زدن (رخصت) مي طلبد و ميان گود مي آيد و مي چرخد. در اين هنگام ورزشكاران ديگر در كنار گود مي ايستد و او را نگاه مي كنند. 3 پاي تبريزي. الف پاي اول: ورزشكار همآهنگ با ضرب مرشد، هر بار بر يكي از دو پاي خود تكيه و پاي ديگر را به پيش پرتاب مي كند. در اين حركات دست ها نيز مي جنبد. ب پاي دوم: پس از پاي اول، مياندار از ميان گود با دست به مرشد اشاره مي كند و مرشد بي درنگ آهنگ ضرب را تند مي كند و مياندار به شرح زير (دو پا) مي زند، يكبار پاي راست و بار ديگر پاي چپ را به پيش پرتاب مي كند و آنگاه پاي ها را يكي يكي كمي از زمين برمي دارد و مي گذارد و در اين حال تمام بدن خود را نيز به نرمي تكان مي دهد.

ج پاي سوم:پس از پاي دوم مياندار باز با دست به مرشد اشاره مي كند و مرشد آهنگ ضرب را عوض مي كند. در اين هنگام مياندار «سه پا» مانند «دو پا زدن» است با اين فرق كه ورزشكار سه پا را پشت سر هم يكي پس از ديگري پرتاب مي كند و آنگاه كمي درنگ مي كند و دوباره همين روش پا مي زند. 4 پاي آخر: ورزشكار روي پنجه هاي دو پا مي ايستد و با آواز مرشد تند و پشت سر هم پاها را بلند مي كند و يكي پس از ديگري به عقب مي

ص: 686

برد و باز مي گرداند گويي دونده اي است كه در جاي خود ايستاده است و پيش نمي رود. چرخ زدن:چرخ زدن پنج گونه است: 1 چرخ جنگلي 2 چرخ تيز 3 چرخ سبك و چمني 4 چرخ تك پر 5 چرخ سه تك پر. چرخ جنگلي: ورزشكار در ميان گود مي آيد و دست ها را در امتداد شانه نگاه مي دارد و به نرمي خود را تكان مي دهد و آرام و همآهنگ با صداي ضرب مرشد، دور گود مي چرخد.

چرخ تيز:ورزشكار در ميان گود يا دور گود بسيار تند به دور خود مي چرخد. گاهي سرعت چرخ آنقدر زياد مي شود كه هيكل چرخنده را نمي توان تشخيص داد. چرخ سبك چمني: ورزشكار در چرخ سبك و چمني نه تند و نه آرام بلكه سنگين و زيبا به درو خود مي چرخد و با چرخ دور گود را هم مي پيمايد. چرخ تك پر: ورزشكار پس از يك بار بدور خود چرخيدن، يك بار هم به هوا مي جهد و در هوا چرخي به دور خود مي زند. گاهي هم چرخنده دو دست راست را روي هم بر سينه مي گذارد و چرخ مي زند. معمولاً ورزشكار «تك پرها» را در هوا در گوشه هاي گود انجام مي دهد. سه تك پر: ورزشكار سه بار به دور خود مي چرخد آنگاه يك تك پر در هوا مي زند. مرشد براي هر يك از چرخ ها آهنگي ويژه بر ضرب مي گيرد.

كبّاده كشيدن

كبّاده كشيدن: كباده را همه ورزشكاران نمي كشند و كسانيكه بخواهند بكشند پس از چرخ زدن دوتا دو تا يا تك

ص: 687

تك از مرشد يا پيش كسوت «رُخصت» مي گيرند و هر كدام كباده اي برمي دارند و با دو دست در بالاي سر نگه مي دارند. كباده كشيدن به اين گونه است كه ورزشكار كمان كباده را با دست راست و زنجير آن را با دست چپ مي گيرد (و برخي هم از ورزشكاران برعكس) و بالاي سر در اين حالت دو بازوي او كمي تا شده است نگه مي دارد. و با ضرب و آواز مرشد، يك بار دست راست را در امتداد شانه نگاه مي دارد و دست چپ را بر روي سر خم مي كند و مي خواباند و بار ديگر دست چپ را در امتداد شانه نگاه مي دارد، و دست چپ را بر روي سر خم مي كند و مي خواباند و بدين گونه ورزشكار كباده كشيدن را ادامه مي دهد. او بايد به روي پنجه هاي دو پا به ايستد و با آهسته و نرم حركت دادن كباده پا به پا بشود و پيش و پس برود.

كُشتي در گذشته پس از پايان يافتن ورزش، كشتي گيران و پهلوانان ميان گود مي رفتند و دو به دو با هم كشتي مي گرفتند. دو كشتي گير نخست (فرو مي كوبيدند) آنگاه مرشد لنگي به ميان هر دو كشتي گير پرتاب مي كرد تا دست نگه دارند كه شعر (گُل كُشتي) خوانده شود. كشتي گيران در كنار هم به پهلو، رو به قبله خم مي شدند و يك دست را بر گردن يكديگر و دست ديگر را روي زانو مي گذاشتند و مرشد شعر (گل كشتي) را مي خواند يا يكي از ورزشكاران كه

ص: 688

آواز خوشي داشت در لبه ديوار گود مي نشست و از حاضران (رُخصت) مي طلبيد و گل كشتي را مي خواند:

در معركه ها درنگ مي بايد كرد خون برجگر نهنگ مي بايد كرد ***پوشند يلان زره به پيكار اينجاست جايي كه برهنه جنگ مي بايد كرد/دو كشتي گير پس از اينكه مرشد يا خواننده مي گويد: خدا را سجود، پيران را عزّت، جوانان را قدرت، رب المشرقين و رب المغربين فباي آلاء ربكما تكذبان، كف گود را دست مي بوسيدند و كشتي را آغاز مي كردند.

دعا كردن

پس از پايان ورزش، مرشد مي گويد (اول و آخر مردان عالم بخير)و به زنگ مي زند و تنبك را كنار مي گذارد و مي نشيند. در اين هنگام مياندار و ورزشكاران ديگر كه هر يك لنگي بر دوش انداخته اند به كنار گود مي آيند و به لبه آن تكيه مي دهند و مياندار ديگران را احترام مي گذارد و تعارف مي كند. اگر كسي نپذيرفت خود او به دعا كردن مي پردازد و ورزشكاران و تماشاچيان هم باهم پس از هر يك از دعاهاي او (آمين) مي گويند. دعا چنين است: دست و پنجه مرشد درد نكند. خداوند نسل سادات را زياد كند و دشمن و بدخواه سادات را از صفحه زمين براندازد. پروردگارا به حق عزت و جلالت قسمت مي دهيم كه تيغ شاه اسلام پناه ما را «برا» (بران) بگردان، سايه بلند پايه اش را از سر آب و خاك ايران و فرد فرد ايرانيان كم و كوتاه نفرما. پروردگارا شر شيطان و بلاهاي ناگهاني، نفس اماره آخر الزمان را از بلاد اسلام دور

ص: 689

بگردان. خداوندا بانيان ورزش را كه مرده اند و رفته اند رحمت بفرما. در دنيا و آخرت زبان مار را به ذكر لا الله الا الله گويا بفرما. پروردگارا تو را قسم مي دهم به حق مقربان درگاهت در دنيا ما را از زيارت ائمه اطهار و در آخرت از شفاعت ابا عبدالله بي بهره منما. سپس مياندار مي گويد: بر آن كساني رحمت باد كه خداوند رحمتشان كرده. در دنيا و آخرت ما را رو سفيد و نام نيك بگردان. يك صلوات ختم كنيد. حاضران صلوات مي فرستند و دعا پايان مي پذيرد.

گل ريزان

يكي از ديدني ترين جشن ها كه در زورخانه بر پا مي شود (گل ريزان) است. جشن بيشتر در شبهاي ماه رمضان براي بزرگداشت پهلوانان بنام و كهن بر پا مي شود و در آن پهلوانان و ورزشكاران قديمي و با سابقه و بزرگان و سرشناسان محل دعوت مي شود و هر يك از آنان دسته گلي با خود مي آورند و در و ديوار زورخانه نيز با گل پوشيده مي شود. در جاهاي خاص و روي ميز شيريني و ميوه چيده مي شود. پس از يك دور ورزش و بازيهاي ورزشي و چند كشتي ميان پهلوانان بنام، يكي از پيش كسوت ترين ورزشكاران درباره مقام پهلواني كه (گل ريزان) براي او برپا شده است سخن مي راند. اكنون «گل ريزان» بيشتر براي بزرگداشت، و پاس پهلوان يا ورزشكار آزموده و قديمي برپا مي شود و هم چنين براي كمك به خانواده ورزشكاراني كه درآمد كافي براي گذراندن زندگي خود ندارند يا گرفتاري هايي زندگي آنان را آشفته كرده است. براي «گل ريزان» دعوت نامه

ص: 690

هايي با عنوان «همت عالي» و به ارزشهاي گوناگون چاپ مي كنند و پولي را كه از اين راه گرد مي آيد به ورزشكار يا خانواده او مي دهند.

پهلوانان به بنام

در زير لوحه اي كه نام سرشناس ترين پهلوانان ايران از سده هفتم هجري تاكنون بر آن كنده و بر ديوار خاوري زورخانه بانك ملي ايران كار گذاشته شده است آورده مي شود:

1 پهلوان فيله همداني سده هفتم هجري. 2 پهلوان محمود بن ولي الدين خوارزمي (پورياي ولي) سده هشتم. 3 پهلوان محمد ابو سعيد سده نهم. 4 پهلوان نداقي عراقي اصفهاني سده دهم. 5 پهلوان بيك قمري سده دهم. 6 پهلوان ميزابيك كاشي سده يازدهم. 7 پهلوان كبير اصفهاني سده دوازدهم. 8 پهلوان لندره دوز سده سيزدهم. 9 پهلوان عسگر يزدي سده سيزدهم به بعد. 10 پهلوان محمد مازار سده سيزدهم به بعد. 11 پهلوان ابراهيم يزدي (يزدي بزرگ) سده سيزدهم به بعد. 12 پهلوان شعبان سياه سده سيزدهم به بعد. 13 پهلوان حاج حسن بد آفت سده سيزدهم به بعد. 14 پهلوان حاج نايب رضا قلي سده سيزدهم به بعد. 15 پهلوان حسين گلزار كرمانشاهي سده سيزدهم به بعد. 16 پهلوان اكبر خراساني سده سيزدهم به بعد. 17 پهلوان يزدي كوچك (عبُدل) سده سيزدهم به بعد. 18 پهلوان سيد هاشم خاتم زاده سده سيزدهم به بعد.

19 پهلوان اصغر نجار سده سيزدهم به بعد. 20 پهلوان ميرزا باقر دراندروني سده سيزدهم به بعد. 21 پهلوان علي ميرزاي همداني سده سيزدهم به بعد. 22 پهلوان مهدي خان سيف الممالك سده سيزدهم به بعد. 23 پهلوان صادق قُمي سده سيزدهم به بعد. 24 پهلوان سيد حسن شجاعت (رّزاز)

ص: 691

سده سيزدهم به بعد. 25 پهلوان حاج محمد صادق بلور فروش سده سيزدهم به بعد. 26 پهلوان سيد تقي كمل قمي سده سيزدهم به بعد

بازارها

بازارها

از ديرباز در ايران محل داد و ستد عمومي را بازار مي گفتند. اين عنصر اصلي كه در معماري اسلامي جائي خاص براي خود باز كرده است شامل دو راسته از مغازه هاي انبوه روبروي هم هستند كه معمولاً سقفي زيبا آنها را به هم ارتباط مي دهد.

بازار در ساخت و سازهاي شهري به حدي اهميت داشت كه پس از مسجد هسته اوليه يك محله را تشكيل مي داد. به طوري كه در شهرهاي بزرگ هر محله داراي يك يا چند بازارچه بود و يك بازار بزرگ و اصلي نيز حوائج و نيازهاي مردم را تامين مي كرد.

توصيف بازارها

شهر اصفهان نيز به دليل قدمت و عظمتي كه در طول تاريخ و مخصوصاً پس از ظهور اسلام داشته، از نظر تعداد بازارهاي باشكوه و جالب در ميان شهرهاي كشور ما از مقام والايي برخوردار است بطوريكه مورخين در دوران هاي مختلف به هنگام توصيف شهر از بازارهاي آن مطالبي نوشته و آنها را وصف كرده اند. ناصر خسرو، سياحي كه در سال 444 هجري قمري به اصفهان سفر كرده است ضمن توصيف بازارهاي متعدد شهر اصفهان از بازاري داد سخن مي دهد كه دويست صراف در آن به داد و ستد مشغول بوده اند بازارهاي فعلي اصفهان كه يادگار عصر ديلميان و سلجوقيان مخصوصاً صفويه هستند در طول تاريخ همچون ساير بناها و آثار اين شهر تاريخي فراز و نشيبهاي مختلفي را به خود ديده است.

يكي

ص: 692

از سياحاني كه در حدود 80 سال پيش به ايران سفر كرده است به تفصيل از بازارهاي اصفهان سخن گفته و بر تعدد و تنوع مشاغل بازار تاكيد كرده است. در طول بازارهاي اصفهان حمام ها و مدارس و چهارسوهاي بسيار زيبايي وجود داشته اند كه برخي از آنها هنوز نيز پابرجا بوده و بعضاً با همان كاربردهاي قديم به كار مشغول هستند. يكي ديگر از اين سياحان كه او نيز در اواخر قاجار اصفهان را ديده بازار اين شهر را بسيار ممتاز ناميده و بعد از بازار كريم خان زند در شيراز آن را بزرگترين و باشكوهترين بازارهاي ايران به شمار مي آورد. مهمترين بازار اصفهان بازار قيصريه است كه ميدان امام را به ميدان عتيق (كهنه) و اصفهان عصر سلجوقي مربوط مي كند. اين بازار كه بازار سلطاني نيز ناميده مي شود در زمان صفويه يكي از باشكوهترين بازارهاي ايران و بزرگترين مركز داد و ستد بود كه انواع پارچه هاي گرانقيمت و اجناس مختلف در آن به فروش مي رسيد. بازار قيصريه در سال 1029 هجري قمري احداث گرديد و دروازه باشكوه و نفيس آن نيز قيصريه ناميده مي شد. يكي از سياحان خارجي آن را "... بزرگترين و مجلل ترين بازارهاي اصفهان... " ناميده كه سقف آن گنبدي شكل است. در وسط بازار كه فضاي مدور و وسيعي است. قبه اي ساخته شده كه آندره گدار آن را شبيه به گنبدهائي مي داند كه اعراب اسپانيا مي ساخته اند.

عناصر موجود در بازار

راسته بازار قيصريه در دو طبقه مرتفع ساخته شده كه طبقه بالا به امور دفتري و بازرگاني اختصاص داشت و در

ص: 693

طبقه پايين مغازه هاي اصناف گوناگون در كنار هم مستقر شده بودند. از اين بازار بزرگ و مجلل بازارهاي ديگري منشعب مي شدند كه برخي از آنها هنوز هم فعال بوده و به مشاغل مختلف اختصاص دارند. برخي از اين بازارها عبارتند از: بازار عربان، هارونيه، نيم آورد گلشن، مخلص، سماور سازها، و مقصودبيك، در طول اين شاهراه سرپوشيده و مسقّف كه برخي از خارجيان آن را "گالري سرپوشيده" ناميده اند عناصر مذهبي همچون مسجد خياط ها، مسجد نو، مسجد ذوالفقار، مسجد شيشه، مسجد جارچي و دهها مسجد ديگر به فعاليتهاي مذهبي مي پرداختند و بازرگانان و اصناف گوناگون در آنها عبادت مي كردند. مراكز فرهنگي هم به اعتبار و رونق بازار مي افزودند. مدارسي همچون مدرسه كاسه گران، هارونيه، نيم آورد، جده بزرگ، جده كوچك، ملاعبدالله و... اين مدارس با معماري خاص ايراني اسلامي دهها سال است موضوع كتاب ها و رسالات و تحقيقات مهندسين و معماران و سياحان گوناگون هستند، نهادهاي اقتصادي نيز از ديگر جاذبه هائي هستند كه در بازارها وجود داشته اند. برخي از اين نهادها كه "تيمچه" و "سرا" ناميده مي شوند هنوز نيز فعال هستند. مشهورترين اين سراها عبارتند از: سراي اردستانيها، سراي خاني، سراي آقا، سراي پادرخت سوخته، سراي ميراسماعيل، سراي تالار، سراي خوانساري ها، سراي گلشن، سراي جارچي و سراي فخر، اين سراها به همراه كاروانسراهاي متعدد و پررونق بازار اصفهان را به عنصري فعال تبديل مي كرده كه سياحان با اشتياق از آن بازديد مي كردند و با دقت در سفرنامه هايشان معرفي مي نمودند.

ديگر بازارها

در اطراف ميدان امام نيز بازارهاي مشهوري وجود داشته اند

ص: 694

كه تاكنون نام خود را حفظ كرده اند و به همان اسامي ناميده مي شوند. علاوه بر بازار قيصريه و بازارهاي منشعب از آن بازارهاي ديگري هم در اصفهان وجود داشته اند كه معروف ترين آنها بازار شاهي يا بازارچه بلند است كه در سال 1118 هجري برابر با 1706 ميلادي به همراه مدرسه و سراي فتحيه در زمان شاه سلطان حسين آخرين حكمران صفويه ساخته شد. چهارسوي مشهوري مانند چهارسوي نقاشي و عليقلي آقا و شيرازيها و چهارسوي آجري از آثاري هستند كه همزمان با شكل گيري بازارهاي اصفهان براي انشعاب مسيرها و زيبائي بازارها احداث مي شده اند. محلات اصفهان هم داراي بازارهائي بودند كه برخي از آن ها هنوز باقي هستند.

بازار بزرگ اصفهان

اين بازار از ميدان امام شروع و به بازار طوقچي ختم مي شود و در اين بازار عمده سراي ها و نيمچه ها و مساجد و مدارس اصفهان واقع گرديده است.

بازار قيصريه يا شاهي

اين بازار در پشت سردر قيصريه واقع گرديده و كار ساختمان آن در سال 1029 ه. ق. توسط شاه عباس اول صفوي به پايان رسيده است.

بازار سماورسازها يا مثقالي فروشها

اين بازار نيز از آثار دوره شاه عباس اول صفوي است كه داراي چهارسوي بي نظيري بنام چهارسوي كرباس فروشها با حوضي به سبك صفوي در ميانه آن است. از اينجا به وسيله بازار كوچكي به چهارسوي چيت سازها ميتوان رسيد. وجه تسميه مثقالي فروشها به جهت فروش پارچه هاي گرانبهاي زربفت به مثقال بوده است.

بازار گلشن يا جارچي باشي

اين بازار از چهارسوي باغ قلندرها تا بازار چهارسو امتداد يافته و از آثار دوره صفويه است.

بازار درخت سوخته

اين بازار مقابل بازار عربان و در

ص: 695

دنباله آن قرار گرفته و از قديميترين بازارهاي اصفهان است.

بازار لواف ها و آهنگران

اين دو بازار در دو طرف خيابان حافظ كه از ميدان امام منشعب مي شود قرار دارند. در شرق بازار آهنگرها كوچه ايست بنام بيگدليها و سرائي بزرگ و حمامي و محل ديگري هم به همين نام معروف است. خاندان بيگدليها مربوط بسلسله شاملو از طوايف قزلباش بوده اند و آن بيگدلي صاحب تذكره معروف اين خاندان است. مدرسه خواجه ملك در شمال شيخ لطف الله و مشرق بازار لوافان و آهنگران واقع بوده است.

بازار غاز

اين بازار از آخر گلبهار شروع و به محله جويباره اتصال داشت و از طرف ديگر بواسطه بازار خروجي بزازها بيازار بزرگ متصل مي شد وا كنون در بين خيابان هاي وليعصر (عج) و كمال قرار دارد.

بازار كلاهدوزها

اين بازار به در قيصريه منتهي مي شود و مقابل بازار قنادها واقع گرديده است.

بازار قنادها

در عهد صفويه اين بازار مخصوص قلمزن ها و قنديل سازان بوده و در دوران قاجاريه تبديل به بازار قنادي ها شده است.

بازار مجلسي

بازاري است كه از نزديكي مقبره مجلسي امتداد دارد و مسجد جامع و مقبره مجلسي در نزديكي اين بازار قرار گرفته است.

بازار جماله كله

اين بازار از حدود نيم آورد به طرف مسجد جامع محمد جعفر آباده اي امتداد دارد و مسجد مزبور در اين بازار است.

بازار هارونيه

اين بازار از بازاري كه در مقابل بازار عربان از جنب هارونيه مي گذرد منشعب مي گردد و تا مسجد علي ادامه دارد.

بازار بوريا بافت ها

اين بازار همان بازار هارونيه است كه به مناسبت بودن كاروانسرائي به نام بوريا باف ها در آن محل كه

ص: 696

آنجا را بازار بوريا بافها گفته اند و هنوز هم آن سرا وجود دارد وجه تسميه آن به اين نام، اشتغال عده اي درآن كاروانسرا به بوريا بافي بوده است.

بازارچه چهارسوق شيرازيها

اين بازار در محله چهارسوق شيرازيها قرار دارد و بازار بزرگي است.

بازار ميدان مير

اين بازار در محله ميدان مير واقع و منشعب از بازار عربان است.

بازار خيار

اين بازار با بازاري كه به نام بازار ريسمان معروف است منطبق مي گردد، چه سرائي كه در بازار ريسمان بنام سراي بازار خيار ناميده مي شود در همان بازاري است كه ريسمان ناميده مي شود و مدرسه كاسه گران در همين بازار كه نام هاي مختلفي دارد قرار گرفته است.

بازار سار و تقي

اين بازار كه بقيه بازار ساروتقي اعتمادالدوله شاه عباس ثاني است ميان بازار مقصود بيك و بازارچه حسن آباد و در نزديكي امزاده احمد قرار داد قسمتي از طاق بازار خراب و قسمتي برفراز سر در مسجد ساروتقي و منزلش باقي مانده كه جالب است. مسجد ساروتقي و منزل او در اين بازار واقع بوده است.

بازار مرغ

اين بازار روبروي مسجد جامع در خيابان هاتف واقع و شايد به اعتبار اينكه در آنجا روزي مرغ مي فروخته اند باين نام خوانده شده است.

بازار منشي

اين بازار از بناهاي ميرزا رضي منشي الممالك است كه آثار زيادي چون قصر منشي و حمام منشي و مسجد منشي او بجامانده است.

بازار نجارها

اين بازار ظاهراً جزء بازارها ي متصل به بازار قيصريه است.

بازار گندم فروشان

اين بازار از انشعابات ميدان كهنه اصفهان است.

بازار عليقلي آقا

اين بازار در محله بيد آباد واقع و داراي چهارسوئي زيبا مي باشد كه در

ص: 697

دوران شاه سلطان حسين بوسيله عليقلي آقا يكي از درباريان احداث گرديده است و در اين بازار مسجدو حمامي نيز قرار دارد.

بازار گلشن يا جارچي

اين بازار از چهارسوي قلندرها تا محل دروازه اشرف امتداد دارد و از ساختمان هاي عصر صفوي است.

اماكن قديمه ايكه در اين بازار واقع شده مسجد ملك علي بيك جارچي باشي از عهد شاه عباس كبير (1019 ه. ق)و مدرسه ملا عبدالله (1022 ه. ق)مي باشد. سراهاي: جارچي باشي، بزرگ، گلشن، فخر، دو تيمچه كه همه تجارتي هستند در اين بازار واقع شده اند.

بازار دروازه اشرف

اين بازار از دروازه اشرف شروع تا چهارسو شاه و مدرسه ملا عبدالله امتداد دارد و از احداثات عصر صفويه است. مدرسه جده بزرگ (1058 ه. ق) و مدرسه ملا عبدالله از بناهاي شاه عباس در اين بازار واقع است، چهارسوي شاه از بناهاي شاه عباس است. سراهاني، محمد صادق خان، مخلص، تيمچه در قهوه كاشيها، تيمچه ملك و عصارخانه و حمام شاه در اين بازار قرار دارند بازار منجم باشي كه به چهارسوي ساروتقي منتهي مي شود از انشعابات اين بازار است و قسمتي از كاشي كاري آن باقي مي باشد.

مدرسه جده كوچك (1056 ه. ق)از احداثات زمان شاه عباش ثاني نيز در اين بازار (منجم باشي)واقع است. دنباله اين بازار در زمان صفويه به بازار بسيار طولاني و بزرگ مشعلدار باشي متصل مي شده كه امروز اثري از آن نيست.

بازار كفشدوزها

اين بازار در مسجد شيخ لطف الله بدر مسجد شاه امتداد دارد از جانب جنوب و غرب ميدان امام و طرفين كاخ عالي قاپو دنباله چهار بازار اطراف ميدان امام

ص: 698

پيوسته بوده است.

بازار رنگرزها

اين بازار كه از بناهاي شاه عباس است از بازار كفاشها به بازار دارالشفاء منتهي مي شود و اكنون هم دائر است.

بازار چهارسو نقاشي

بازار بزرگي بوده كه قسمتي از آن باقي مانده و اكنون در جنوب خيابان فلسطين واقع است مدرسه مر يم بيگم و چهارسو نقاشي در اين بازار واقع بوده اند.

بازار مقصود بيك

اين بازار از جنوب شرقي ميدان امام تا بازار حسن آباد امتداد دارد. امامزاده احمد، مسجد ساروتقي، در اين بازار در نزديكي حسن آباد واقع شده اند، تكيه گلبنده ها نيز در نزديك امامزاده احمد قرار دارد.

بازار ريسمان

اين بازار از انشعابات بازار عربان و به ميدان قيام متصل و مدرسه كاسه گران در آن بازار (ريسمان) واقع است.

بازار نجف آبادي ها

اين بازار از منشعبات بازار عربان قديم بوده است و سراهائي كه در اين بازار قرار دارند: خاني واردستاني مي باشد. از اين بازار كوچه اي منشعب مي شود كه به دو مناره گنبد سلطان بخت آغاملكه آل مظفر مي رسد در وسط راه حمام كوچكي است از آثار شيخ بهائي.

بازار مقابل بازار عربان

اين بازار بازاري است مقابل بازار عربان از جنب هارونيه تا محل معروف به پادرخت سوخته يا درخت سوخته، اين قسمت نيز از بازارهاي قديمي اصفهان و از منشعبات آن بازار هارونيه است. كه تامسجد علي ادامه دارد و در قديم اين بازار ، بازار بوريابافها مي ناميدند و سرائي هم هنوز بنام سراي بورياباف ها باقي است. انشعاب ديگر بازار عربان بازارچه آقا مي باشد. سراهاي واقع در اين بازار سراي آقا و سراي پادرخت سوخته است. يكي از درهاي هارونيه از بناهاي دورميش

ص: 699

خان شاملو (918 ه. ق (در اين بازارچه مي باشد قسمتي از كاشيكاري سر در آن مورد دستبرد و خرابي قرار گرفته است باغچه عباسي كه در حدود سال (1000ه. ق) محل اقامت شاه عباس بوده در جانب غرب اين بازار واقع و در مقابل هارونيه مي باشد. از سراهاي معروف اين بازار: سراي سفيد، ميراسماعيل، مردادركشها، مرواريد فروش ها ميرزا كوچك، سراي تالار، سراي حاج كريم سه سراي اخير تجارتي است سراي خوانساري ها تيمچه قزويني ها.

بازار نيم آورد

از بازار تالار بازاري منشعب مي شود به نام بازار نيم آورد و به خيابان جديد متصل مي گردد مدرسه تاريخي نيم آورد كه از بناهاي عهد شاه سلطان صفوي است در اين بازار واقع و نيز مساجد: خياط ها، مسجد نو، مسجد ذوالفقار، مسجد شيشه واقع در جنب باغ قلندرها كه كتيبه آن به خط محمد رضا امامي و تاريخ آن (1100 ه. ق) قمري است در اين بازار قرار دارند.

بازار زرگرها

بازاري است كه از چهارسوي كرباس فروش ها ببازار قهوه كاشي ها منتهي مي شود در وسط آن چهارسوئي است و به دارالشفاء منشعب مي شود. چنانكه گفته شده مسجد كوچك دارالشفا در اين بازار انشعابي قرار دارد.

بازار حبيب الله خان

مطلبي دردست نيست.

بازار دومنار

مطلبي دردست نيست.

بازارچه ها

بازارچه ها

در اصفهان بازار چه از قديم الايام وجود داشته است و يك يك از بازارچه هاي ويران شده نيز در جاي خود بيان گرديد. بازارچه هائي كه بيشتر آن از ساختمان سلاطين و بخصوص صفويه است و وجود دارد بقراري است كه در پائين مينگارد:

بازارچه در دشت

اين بازارچه در محله دردشت واقع گرديده و خود در حكم

ص: 700

بازار بزرگي است.

بازارچه بيد آباد

اين بازارچه در حدود مسجد سيد واقع و داراي طاقهاي ضربي و گنبد و چهارسو نيز مي باشد و مقداري از آن در اثر وقوع در خيابان خراب شده است. در اين بازارچه مسجد و مدرسه هم قرار دارد.

بازارچه حمام قاضي

اين بازارچه در محله در دشت نزديك فلكه شهشهان قرار دارد و مسجد كوچك حاجي يونس از خواجگان شاه عباس ثاني كه در (1073ه. ق) بنا شده در اين بازارچه مي باشد.

بازارچه رحيم خان

اين بازارچه در محله دروازه نو واقع در مسجد كوچك سليمان بيك از كارگزاران شاه عباس ثاني كه در (1072 ه. ق) احداث گرديده در آن قرار دارد.

بازارچه آقا

همانطور كه گفته شده از انشعابات بازار عربان و يكي از درهاي هارون ولايت در اين بازارچه باز مي شود.

بازارچه حاج محمد جعفرآباده اي

اين بازارچه در دنباله بازار نيم آورد و در محله جماله كله واقع است. مسجد حاج محمد جعفرآباده اي و تيمچه حوابيگم در اين بازارچه قرار گرفته است.

بازارچه چهارسوق شيرازيها

اين بازار در محله چهارسوق شيرازيها قرار دارد و بازار بزرگي است.

بازارچه اسماعيل كوسه

اين بازارچه در محله باغات، واقع، و مناره كله، كه در زمان اميرتيمور از كله مردم اصفهان ساخته شده بود در اين بازارچه قرار داشته است.

بازار چه حسن آباد

به دليل گسترش شهرها در مراحل مختلف در زمان حكومت سلسله هاي گوناگون، دروازه ها به تدريج جزء بافت مركزي شهر محسوب شده و عملكرد آنها از مقياس شهري به مقياس محله اي تقليل مي يافته است به عنوان مثال دروازه ي حسن آباد در اصفهان كه سابقه بناي آن با استناد به بعضي نقشه ها و اسناد تاريخي به دوره ديالمه مي رسد، در حاشيه مزارع

ص: 701

و باغات شهر قرار داشته است، ولي در دوره صفوي به دليل گسترش شهر، محدوده هاي مسكوني و بازار در مجاورت اين دروازه قرار گرفته محور تاريخي حسن آباد كه از جنوب ميدان امام شروع و به چهارباغ صدر ختم مي شود، تا قبل از صفويه در دوران ديالمه و سلجوقيه مهمترين گذر شهري اصفهان به شمار مي رفته و دروازه شمالي اصفهان-طوقچي را به دروازه جنوبي شهر يعني دروازه حسن آباد متصل مي نموده. با ايجاد ميدان امام، مجموعه بازار مقصود بيگ و بازارچه حسن آباد، اين مسير بعنوان بخشي از دومين محور شهري اصفهان سازماندهي گرديده و شكل داده شده است. توجه به سياست احياء و قوام بخشيدن در جهت ارتقاء جايگاه شهري اين محور، ما را بر آن داشت كه مرمت، احياء و ارتقاء جايگاه شهري اين محور را به عنوان يك موضوع مطالعاتي و طرح ريزي در نظر بگيريم. ضرورت مرمت:فعاليتي حياتي است كه ضرورت آن در كلّ زندگي انسان احساس مي شود، به بيان ديگر، مرمت ضرورتي زيستي، و نه ضرورتي عملكردي است. مرمت، يكي از فعاليتهاي حياتي انسان به شمار مي آيد كه بازتاب گرايش وي به نظم و استمرار و گريز از تغييرات نامنظم و ناسامان مند است. مرمّت هم حفاظت ميراث پيشينيان است و هم انديشيدن به آينده را تضمين مي كند.

بازارچه شاه اسد الله، بازارچه حاجيه خانم، بازارچه حاج علي خان، بازارچه جلفا، بازارچه ميرزا باقر، بازارچه نجارها، بازارچه شاطر باشي، بازارچه طوبي

چهار سوق ها

تاريخچه

چهارسو:اصل اين كلمه چهار سوق ست كه از دو جزء «چهار»(عدد ترتيبي)فارسي و «سوق»عربي، به مفهوم بازار تركيب شده است و در تلفظ محلي كلمه چهار سايش يافته و حرف

ص: 702

«ق» از كلمه سوق نيز ساقط گشته و «چارسو» گفته مي شود و آن، ميداني است كه چهار بازار، يعني محل كسب و كار و خريد و فروش، به آن ميدان متّصل مي شود. اين ميادين معمولاً سقفي گنبدي دارد. اما چهار بازارِ متّصل به آن، خيلي طولاني نيست و وسعت چنداني ندارد. شهر اصفهان كه هميشه از نظر تجارت مركز مهمّي بوده، هم بازارهاي زيبا و طولاني و پر كالايي داشته است و هم چهارسوهاي متعدّد و زيبا.

مهمترين چهارسوها عبارت اند از چهارسو شاه: واقع در نزديك ميدان امام حد فاصل بين بازار قنادها و مدرسه ملاعبدالله. چهارسو مخلص: در نزديكي چهارسو شاه به طرف شمال قرار گرفته است. چهارسو نقاشي: واقع در حد فاصل محلّه خواجو و محلّه حسن آباد كه از چهارسوهاي معروف و زيباي اصفهان به شمار مي آيد. تصاوير زيبايي بر روي كاشيهاي مرغوب آن نقاشي شده و عكس سلاطين و پهلوانان معروف به تصوير كشيده شده است. اين چهارسو چندين بار مرمّت شده است و از آنجا كه ركن الملك نايب الحكومه اصفهان آن را مرمّت نموده، به نام چهارسوي ركن الملك نيز شهرت دارد. چهارسوي فر يدن و چهارسو آجري: هر دو در محلّه خواجو قرار داشته و طاق و رواق قابل توجّهي ندارند. چهارسوي شيرازيها: در محدوده خيابان طالقاني است كه محلّه بزرگي نيز به همين نام مشهور است.

گنبد و زينت آلات اين بنا بر اثر بي توجّهي از بين رفته ولي بازار آن هنوز فعال و در جاي خود باقي است. چهارسو كوچك: كه در پايين چهارسو شيرازيها و در سمت مشرق آن قرار دارد، از چهارسوهاي قديمي به شمار مي آيد.

ص: 703

در محلّه بيدآباد سه چهارسو به نام هاي عليقلي آقا، بيدآباد و درب شيخ وجود دارد كه چهارسوي بيدآباد در وسط و چهارسوهاي علي قلي اقا و درب شيخ در طرفين آن قرار گرفته اند. چهارسو مقصود: واقع در نزديكي ميدان امام است و در اصفهان شهرت زيادي دارد. چهارسوي دروازه نو: اين چهارسو مجاور چهارباغ پايين و حد فاصل باغ تختي و سنبلستان قرار دارند. در نزديك آن محلّه اي به همين نام هست.

چهارسوي نمكي:اين چهارسو نيز در محلّه گلبهار اصفهان قرار دارد. علاوه بر چهارسوهاي فوق در اكثر محلاّت اصفهان چهارسوهايي وجود دارد كه شهرت آنها بيش از شهرت چهارسوهاي ذكر شده نمي باشد. در بازارهاي اصفهان هم سر هر چهارراه، چهارسو ناميده مي شود كه داراي حوض سنگي هندسي شكل پرآب و زيبايي است. از جمله: چهارسوي باغ قلندرها واقع در بازار نيم آورد، چهارسو شاه، چهارسوي ساروتقي، چهارسوي ضرّابخانه، چهارسوي چيت سازها، چهارسوي كرباس فروشها، چهارسوي زرگرها و چهارسو نقاشي. علاوه بر اينها امتداد پل فلزي به طرف شمال يعني خيابان آيت الله كاشاني به طرف ميدان جمهوري اسلامي حد فاصل بين خيابان شيخ بهايي و خيابان طالقاني، كه هر دو سمت راست خيابان آيت الله كاشاني قرار دارند، محلّه و منطقه چهارسو ناميده مي شود و شهرت فراوان دارد.

كاروانسرا ها

كاروانسرا ها

قبل از پيدايش وسايط نقليه موتوري مثل اتومبيل هاي مختلف، قطار، كشتي و هواپيما كه مسافر و بار را به سهولت حمل مي نمايند، تجار، مال التجاره هاي خود را به وسيله چهارپايان مثل الاغ و قاطر و شتر و امثال آن حمل مي نمودند. همچنين مسافرتها و زيارتها به وسيله همين چهارپايان انجام مي گرفت كه مدّت مديدي طول مي كشيد تا مال التجاره ها يا

ص: 704

مسافرين پس از مشقّات و زحمات زياد به مقصد خود برسند. بنابراين احتياج فراواني به استراحتگاه بين راه داشتند تا خود و مركبشان در آن محل كمي توقف نموده، رفع خستگي نمايند و براي ادامه راه آماده شوند. به همين مناسبت سلاطين قديم ايران به فكر ساختن كاروانسراهاي مجهزّ ميان شهرهاي مهمّ تجاري يا اماكن مقدّسه زيارتي افتادند. اين كاروانسراها بهترين محل آسايش مسافران و حفظ امنيت كالاهاي آنها و همچنين محل ارتباط و اطلاع با شهرهاي ديگر بوده اند. كاروانسراها حُجرات متعددي جهت مسافر و طويله هاي مجهزّي براي مركب هاي آنها داشته است. بناي اين نوع كاروانسراهاي امن و مجهزّ در زمان صفويه به خصوص در عهد شاه عباس به اوج خود رسيد. چنانكه در كتب تاريخ ضبط شده، شاه عباس تعداد 999 باب كاروانسرا در سراسر كشور احداث نموده است. بسياري از سيّاحاني كه در آن زمان به ايران آمده اند اين كاروانسراها را نام برده و مدتها در آنجا زندگي كرده اند. تاورنيه نوشته است: «بعضي از كاروانسراهاي ايران گنجايش يكصد مسافر را با اسبها و كالاهايشان داشته، تا مسافران بتوانند مدتها با آسايش و امنيت در آنجا به استراحت بپردازند». ژان شاردن تعداد حجرات و اتاقهاي يكي از اين كاروانسراها را 250 باب دانسته و نوشته است: «كاروانسرا داراي حوض بزرگي در وسط و درختان تنومندي در اطراف است.» تعداد كاروانسراهاي اصفهان را در عهد صفويه 182 باب ذكر كرده اند.

كاروانسراي مادرشاه(مهمانسراي عباسي)

در مشرق مدرسه چهارباغ و در سمت چپ خيابان چهارباغ يكي از بزرگترين كاروانسراهاي اصفهان واقع شده است اين كاروانسرا همزمان با بناي مدرسه چهارباغ احداث شده تا درآمد و عوايد آن به مصرف

ص: 705

مخارج طلاب و نگهداري مدرسه برسد. كاروانسرا در زمان سلطنت شاه حسين صفوي ساخته شد و در عداد آخرين آثاري است كه در اواخر حكومت صفويان در اصفهان ساخته شده است.

يكي از محققان و پژوهشگران معماري اسلامي، اين كاروانسراي چهار ايواني مستطيل شكل را داراي 128 متر طول و 93 متر عرض نوشته است كه در دو طبقه آن 140 اتاق دارد.

در پشت اين اتاقها دو اصطبل سراسري نيز وجود داشته است. اين كاروانسرا در دوره قاجاريه مانند ساير آثار اصفهان مورد بي مهري ظل السلطان حاكم اصفهان قرار گرفت و بالاخره نيز بوسيله اين شاهزاده حاكم به فروش رسيد. در حدود سال 1343 شمسي مقرر گرديد كاروانسراي مادرشاه با حفظ جنبه هاي هنري و ارزش هاي معماري دوران صفويه به يك مهمانسراي بين المللي تبديل گردد.

طرح هاي اوليه كار به وسيله ماكسيم سيرو متخصص مشهور كه تاليفات بسياري در معماري ايران و بخصوص كاروانسراها دارد آماده گرديد و با استفاده از شيوه هاي معماري سنتي و تقليد از نقاشي هاي موجود در بناهاي تاريخي بويژه نقاشي ها و گچبري هاي كاخ عالي قاپو سالن هاي مهمانسراي مزبور پس از مدت 8 سال آماده گرديد. اين مهمانسرا كه امروز به نام مهمانسراي عباسي ناميده مي شود با نقاشي ها و تزئينات نقاشي و گچبريهاي بسيار زيبا و آثار چوبي نفيس و آلت و لفظ هاي باشكوه يكي از جاذبه هاي بسيار زيباي اصفهان بشمار مي رود. علاوه برآن اين مهمانسرا پذيراي اجلاس ها و سمينارها و نشست هاي داخلي و بين المللي است كه در سالن هاي جديد الاحداث

ص: 706

آن برگزار مي گردد.

كاروانسراي مقصود عطّار

اين كاروانسرا در حوالي ميدان امام قرار داشته و بنا به توصيه شاه عباس به دست عطّاري معروف، با تجهيزات كامل ساخته شده است كاروانسراي مذكور به شكل مربع مستطيل و به طول 136 متر و عرض 60 متر بوده. در اطراف آن اتاقهاي دو طبقه به ارتفاع 5 / 7 متر ساخته شده بود. در مدخل كاروانسرا دكانهايي در طرفين دالان ورودي قرار داشته است، اتاقهاي پاييني كاروانسرا داراي ايوان و مهتابي و اتاقهاي فوقاني داراي صندوقخانه بوده اند كف كاروانسرا سنگ فرش و در وسط آن حوض بزرگي ساخته بوده اند در گوشه و كنار ساختمان نيز چند چاه آب وجود داشته است. پشت ساختمان طويله يا باربند، براي استراحت و خوراك حيوانات در نظر گرفته شده بود. مغازه عطّاري كه اين كاروانسرا را ساخته، در مقابل كاروانسرا بوده است. در اطراف كاروانسرا كتيبه هاي زيبايي وجود داشته كه در آن نصايحي با خط نستعليق نوشته شده بود كه براي كاروانيان سودمند و راهنما بوده است، از جمله اين جملات: «براي هر مسافر دو چيز لازم است اول پول براي رفع نياز و دوم شمشير براي حفظ آن». «اگر خواهي به مقصد برسي، شبانگاه حركت كن و بدان شب رازداري با وفاست و روز فاش كننده اسرار». «روزها همچون برادران و شبها خواهران آنها هستند.»

كاروانسراهاي اصفهان

محمد يوشني عباباف_ ميرزا حسين مشهدي ابراهيم _ حاج محمدعلي _ حاج محمدرضا عرب _ حاج محمد كاظم سيورسات خانه _ مرتضي خان _ خسرو آقا _دخانيات مغزي _حاجي محمدحسين بار اندازه _بخشتيمچه _بروجني _ قيچي _ نو بانك استقراضي _ حاجي حيدر _ طوقي _ فيل

ص: 707

سازها عربها _ حاجي يوسف علي حاجي باقر _دروازه دردشت پاسنگ _ عزيزالله_ قهروديه _ شاه علي _ زفره يه _ اردستانيها _مرغ _ شكربيك _ اناريها _ حاجي غلامعلي عصّار _ سفيد _ شَله مير اسماعيل _ شماعي ها _ آقا ميرحاج خاني _ جارچي _ خوانساريه _ حاج كريم _ تالار _ ميرزا كوچك _ مرداركشها _ اسكرو _ هندوها _ كريم پوستي _ فخر _ باربند گلشن _... بعضي از اين كاروانسراها هم اكنون نيز موجود هستند كه به عنوان مراكز تجّاري و انبار تجار و محل كسب بازاريان اصفهان مورد استفاده قرار مي گيرند. بعضي از آنها نيز به طور كلي ويران شده و به مراكز ديگري مبدل گرديده اند.

عصارخانه ها

تاريخچه

اصفهان از جمله شهرهايي است كه مردم آن در زمينه هاي مختلف تلاش و فعّاليت چشمگيري داشته اند. از ميان اين فعّاليتها مي توان به دو رشته كشاورزي و صنعت اشاره نمود كه طي قرون همواره در اين شهر، پيشتاز و مورد توجه بوده اند. كشت دانه هاي روغني از زماني دور در اين شهر رواج داشته و صنعت روغن كشي سنّتي نيز همپاي كشت دانه هاي روغني معمول بوده است كه به تدريج كارگاهها و كارخانه هاي معظم سنتّي براي اين كار ساخته شد. كارخانه هاي روغن كشي، به نام عصّارخانه شهرت داشته و به طريق سنّتي، كار مي كرده اند: كارخانه ساختمان وسيع و مرتفعي بود كه از چند اتاق تو در تو و كوچك و بزرگ با سقفهاي گنبدي تشكيل مي يافت مصالح ساختمانها عموماً از گچ و آجر بود. روي سقفهاي گنبدي پنجره و روزانه اي تعبيه مي شد. براي قسمت اصلي كارخانه عصّاري سالن بزرگي در نظر گرفته مي شد كه از اتاقهاي ديگر وسيع تر بود.

ص: 708

درست در وسط اين اتاق، در شعاعي كمتر از محيط اتاق، پايه محكمي به ارتفاع يك متر و به شكل دايره ساخته مي شد. در وسط پايه سوراخي قرار داشت كه با اتصالاتي، به حوضچه اي در اتاق ديگر متصّل مي شد. بر روي اين پايه مدوّر، سنگ آسياي دايره شكل بزرگي تعبيه مي شد كه وسط آن سوراخ بود. سوراخ اين سنگ، با سوراخ ساختمان پايه، روبه روي هم قرار داشت. آنگاه سنگ آسياي ديگري كه آن مدوّر بود به طور عمودي روي سنگ زيرين قرار داده مي شد. در مركز اين سنگ عمودي سوراخي وجود داشت كه يك چوب كلفت و با دوام تير يا ميله آهني به آن متصّل بود. سرِ ديگر چوب يا ميله، به وسيله تسمه يا طناب به شتر و يا اسب بسته مي شد. آنگاه دانه هاي روغني اعم از شاهدانه، بَزرَك، كنجد و دانه هاي روغن دار ديگر بر روي سنگ زيرين كه از لبه خارجي به طرف مركز، شيب مختصري داشت، مي ريختند و شتر يا اسب و يا چرخنده ديگر را به حركت در مي آوردند. حيوان در حركتي پيوسته و دايره وار حول پايه مدور مي چرخيد. از چرخش سنگ عمودي بر روي دانه هايي كه بر سنگ زيرين قرار داشت، روغن دانه ها گرفته مي شد و ذره ذره از سوراخ سنگ زيرين به وسيله لوله به حوضچه اتاق مجاور مي ريخت. سطح اين اتاق كاملاً پوشانده شده بود و فقط راهرو و دريچه كوچكي، چند پله پايين تر از كف اتاق به آن وصل مي شد كه از اين طريق روغني كه به مخزن وارد شده بود به وسيله ظرف دسته داري، تخليه و در حلبهاي مخصوصي ريخته و به محلهاي مصرف خود

ص: 709

منتقل مي گرديد. از اتاقهاي ديگر اين ساختمان اتاق انبار مواد اوليه، اتاق انبار روغنهاي آماده شده، اتاق استراحت كاركنان كارخانه، همچنين اسطبل براي نگهداري حيوان، را مي توان نام برد. همه اين اتاقها سقفي مرتفع و گنبدي داشتند كه در قسمت فوقاني آنها سوراخهايي تعبيه شده بود تا هوا را تهويه كنند. با پيشرفت زمان و اختراع برق و زندگي ماشيني وضع و كار اين عصّارخانه ها نيز تغيير كرد. ابتدا به جاي نيروي حيوان جهت چرخش سنگ عمودي، از نيروي برق استفاده نمودند. سپس همه چيز آن به صورت مدرن و ماشيني درآمد. در اصفهان و حومه، تعداد زيادي عصّارخانه سنتّي وجود داشت كه هنوز هم آثار بعضي از آنها به چشم مي خورد، چه آنهايي كه متروكه و غيرقابل استفاده هستند و چه آنهايي كه در حومه شهر هنوز با جانشين كردن قوه محركه برق به جاي نيروي حيوان، مشغول به كار هستند. در اينجا به بعضي عصّارخانه هاي شهر و حومه اشاره مي كنيم: پس از ويران شدن، سنگهاي روغن كشي و مصالح آن به سده انتقال يافت. اين عصّارخانه نيز بر اثر مرور زمان و بي توجّهي رو به ويراني رفت و خراب شد. اين عصّارخانه در ناحيه شمال مدرسه چهارباغ اصفهان قرار داشت. پس از خراب كردن آن، سنگهاي روغن كشي و ديگر مصالح مورد نياز آن را به قهدريجان انتقال دادند. در خيابان هاتف بود كه به دنبال توسعه خيابان، عصّارخانه را خراب كرده و سنگهاي آن را به شهركرد بردند. اين عصّارخانه وسعت و عظمت بسزايي داشت، پس از تعطيلي و تخريب، سنگهاي روغن كشي آن را حناسابهاي اصفهان جهت كارخانه حناسابي خود خريداري نمودند. از ديگر عصّارخانه هاي

ص: 710

اصفهان و حومه، عصّارخانه هاي زير را كه يكي دو تاي آنها هنوز داير مي باشد مي توان نام برد: بيشتر مصالح آن را از عصّارخانه بازار عربها خريداري نمودند. واقع در بازار مجلي، اين عصّارخانه به همان سبك سنتي كار مي كرد. اين عصّارخانه قديمي در كوچه اي نزديك دردشت قرار دارد. در محلّه بن اصفهان دو عصّارخانه بزرگ و تاريخي واقع در نجف آباد اصفهان ودر بازار اصفهان نيز دو عصّارخانه ديگر وجود داشت كه تا اين اواخر به همان سبك قديم داير و فعّال بودند.

عصارخانه شاهي

بازار اصفهان امروزه داراي بزرگترين و مهمترين عصارخانه هاي ايران است و اين در حالي است كه عصاري هاي اصفهان از نظر معماري و تزييناتي كه در آن بكاررفته از اهميت فراواني برخوردار مي باشند.

يكي از معروف ترين عصارخانه هاي اصفهان، عصارخانه شاهي است كه مربوط به دوران صفويه بوده و در قرن 11 هجري قمري همزمان با سلطنت شاه عباس اول بنا شده است. احتمال مي رود كه بناي آن همزمان با بناي مدرسه ملا عبدالله باشد.

اين عصارخانه در جوار بازار تفنگ سازها قرار دارد. تمامي ابزار آلات اين كارخانه روغن كشي در حال حاضر سالم و دست نخورده باقي مانده است در عصر صفوي و پس از آن دكان هاي مجاور آن به فروش روغن توليدي همين عصارخانه مبادرت مي نمودند..

آدرس:ميدان امام، بازار بزرگ اصفهان

برج هاي كبوتر

تاريخچه

در گوشه و كنار شهر تاريخي اصفهان برج هاي مدور و مرتفعي به چشم مي خورند كه بسياري اشتباهاً آنها را دژهاي قديمي شهر به حساب آورده اند. اين برج ها به كبوتران تعلق داشته و كبوتر خان يا

ص: 711

كبوترخانه ناميده مي شده اند بسياري از جهانگردان و خارجياني كه در روزگار صفويه به ايران آمده اند و اصفهان را مورد بازديد قرار داده اند تصاوير زيبايي از اين برجها در سفر نامه هايشان آورده اند و در باره آنها مطلب نوشته اند. با مطالعه اين سفرنامه ها مي توانيم به زوال تدريجي اين برج ها واقف شويم. در قديم پرورش و نگهداري كبوتر در ايران معمول بوده و كبوتر خانه ها براي بدست آوردن فضله اين كبوتران ساخته مي شد. اين فضولات پس از مخلوط شدن با خاك، كود بسيار عالي مي شد تا خربزه و هندوانه و ساير ميوه هاي جاليزي بهتر پرورش يابند. يكي از خارجياني كه در عصر قاجاريه اصفهان را ديده از اهمال و سهل انگاري دولتمردان و حكام در نگهداري اين برجها اظهار تاسف كرده و اهميتي كه فضولات اين كبوتران براي مزارع داشته اند اشاره مي كند. به هر صورت اين برجهاي گرد و بلند كه قسمت فوقاني آنها داراي طرحهاي زيبا و دل انگيز هستند داراي حجره هاي كوچكي در داخل مي باشند. اين حجره ها براي اين ساخته شده اند تا كبوتران آشيانه هاي خود را در آن بسازند.

در سالهاي اخير سازمانهاي مسئول براي حفاظت و مرمت برجهاي كبوتر اقدامات جدي را آغاز كرده اند. زيرا علاوه بر مطالعه و پژوهش در معماري اسلامي با بررسي بيشتر اين نكته مشخص مي گردد كه معماران ايراني در آن روزگاران علاوه بر صرفه جويي در زمين براي بهبود محصولات كشاورزي چه شگردهايي به كار مي برده اند. البته اين برجهاي كبوتر مخصوص اصفهان نبودند. در

ص: 712

شهرستانها و روستاهاي تابع نيز برجهاي زيبايي مي بينيم كه براي همين منظور ساخته شده اند.

سقاخانه ها

سقاخانه عزيز الله

اين سقاخانه تا پايان نيمه اول قرن چهارده هجري در ميان چهار سوي بازار رو به روي در بزرگ ورودي مسجد جامع وجود داشته كه پس از ويراني بازار سنگاب سقاخانه در گوشه اي از مسجد علي نگهداري شده و اكنون از خود سقاخانه اثري به جا نمانده است. كتيبه اين سنگاب حاكي از آن است كه در دوره شاه سليمان صفوي سنگاب مزبور در اين محل به وسيله شخصي به نام (عزيزالله) نصب شده است.

كتيبه سنگاب به خط نستعليق برجسته از اين قرار است: نظام داد عزيز اين بناي عالي را به عهد خسرو اقليم دين سليمان شاه (سقي الله ثراه و جعل الجنه مأويه) ز بهر خير تراشيد سنگ آب زلال كه بر يزيد توان كرد لعن خاطرخواه رقم زد از پي تاريخ خامه مسعود سبيل باد سقاخانه عزيز الله

سقاخانه سر در مجلسي

اين سقاخانه كه در ميان عوام به سقاخانه مجلسي شهرت دارد در دالان مسجد جامع، كنار سر در آرامگاه مجلسي جا گرفته و كوچك است با سقفي مقرنس كاري و بسيار دودزده، پنجره اي آهنين با نقشي امروز درون آن را از برونش جدا ميسازد. دودزدگي و بقاياي شمع ها در ديواره و كف سنگاب آن نشانگر اعتبار ديني و تقدس آن است كه بعلت همجواري با آرامگاه نامبرده و آمد و شد زائرين اعتباري ويژه و برتر را در ميان ديگر سقاخانه ها دارا است. اين سقاخانه نمونه بارزي از دوگانگي نام و فرهنگ مذهبي سقاخانه براي عوام است كه با گذشت زمان نكات اعتقاديشان درباره

ص: 713

آن بيشتر شده و از گونه نخستين خود (محل خوردن آب) جدا گشته و همچون توتمي مورد ستايش قرار مي گيرد. به همين خاطر در شبهاي جمعه طالبين بيشتري دارد و آنها را چنين اعتقاد است كه اگر سنگ يا ريگي كوچك به ديواره چسبناكش كه دود و چربي ناشي از شمع ها بر آن نشسته بچسبد، حاجتشان برآورده خواهد شد. بر سنگابي كه در كف دارد به خط نستعليق اين عبارات حجاري شده است (قربه الي الله وقف نمود اين برنج را آقا ذوالفقار ولد آقا نصير هركس از اين مكان تغيير دهد به لعنت خدا گرفتار شود تحريراً جمادي الثاني سنه 1093).

سقاخانه طوقچي

اين سقاخانه در سمت جنوب شرقي كوي صاحب ابن عباد در محله طوقچي قرار دارد و در ذهن عوام داراي اعتبار است بدين سان كه حاجاتشان را برآورده مي كند. يكي از كسبه محل كه كليددار و متصدي صندوق نذور سقاخانه است مي گفت: سالياني پيش كه كمبود آب در اصفهان به چشم مي خورد، مردم براي اين سقاخانه صف مي بستند و اين از معجزات سقاخانه بود تا اينكه صاحبخانه ديوار به ديوار سقاخانه براي پيشگيري از نم آب به خانه اش امر به خرابي سقاخانه دارد و زماني گذشت كه صاحبخانه درگذشت و پس از دو هفته زنش جان سپرد؛ اين نفرين سقاخانه بوده است. بعد هم كه ما خواستيم تعمير و لوله كشي كنيم بچه هايش نگذاشتند. بخشي از اين سقاخانه انبار خرت و پرتهاي همين كليددار است. اين سقاخانه دو سقف دارد. يكي دوپوش و ديگري اصلي و آجري. چاه آبي دارد با موتوري آبكش و

ص: 714

بي مصرف. ديوارهاي دورش را با موضوعهاي مذهبي عاميانه نقاشي كرده اند و از رنگهاي معمولي كار شده و بخشهايي از آنها ريخته است. داستان نقاشيها از ماجراي عاشورا در كربلا گرفته شده، نقاشي ديوار جنوبي، محاصره حضرت ابوالفضل و جنگ او با دشمن را نشان مي دهد. ديوار شرقي يا رو به رو حركت امام حسين عليه السلام به سوي دشمن است و اينكه سربازان دشمن به او تيراندازي مي كنند. ديوار شمالي داراي نقاشي چهره علي اكبر و حضرت ابوالفضل عليه السلام است كه هر دو سوار بر اسب از پي هم روانند و حضرت ابوالفضل عليه السلام مشك آب را به كودكان مي دهد. نكته قابل توجه اين است كه نقاش، كوشيده اصلي ترين رويداد كربلا، يعني آب رساندن حضرت ابوالفضل عليه السلام به اهل بيت، در پيوند با مكان سقاخانه را در سه نما (فرم) بسيار ساده بيان كند و همچنين شخصيت اصلي اين رويداد (امام حسين) را در نماي مياني جا داده و نام كسان را در كنارشان نوشته تا شناخته شوند. در گوشه سمت چپ ديوار شمالي چنين نوشته شده: تعمير 1340 شمسي. روي در و ديوار، تعدادي از نشانه هاي اعتقادي به همراه تصويري قاب شده از امام حسين عليه السلام كوبيده شده است.

سقاخانه آقا ميرزا اسداله روضاتي

اين سقاخانه در طرف غربي خيابان طالقاني واقع و يكي از زيباترين سقاخانه هاي اصفهان است. نمايش بيروني آن بدين گونه است: بر پيشاني آن لوحه هايي از شعر محتشم كاشاني به خط نستعليق به رنگ سفيد بر زمينه كاشي آبي نوشته شده و سر در آن را با نقش معقلي زيباي خورشيد پوشانده و

ص: 715

بر دو ستون از سنگ پارسي قرار داده اند. بر ميله هاي پنجره اش قفلها و تكه پارچه هاي گوناگون رنگيني را بسته اند و بر پشتش بشكه آبي و كاسه اي جا دارد و گاهي نيازمندي سكه پولي كف آن مي اندازد. سقاخانه را متبرك مي دانند. كليد داري سقاخانه و رسيدگي به پاره اي از امور آن به عهده مسگري نزديك سقاخانه است. اشعار سر در به شرح زير است.

باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است

باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است/

باز اين چه رستخيز عظيم است

كز زمين بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است/

اين صبح تيره باز دميد از كجا

كزو كار جهان و خلق جهان جمله درهم است/

گويا طلوع مي كند از مغرب آفتاب

كآشوب در تمامي ذرات عالم است/

گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست

...

مصراع دوم از بيت آخر را به خاطر كمي جا ننوشته اند.

سقاخانه دردشت

در بازار دردشت سقاخانه جالب توجهي است كه تزيينات كاشيكاري بيرون آن مانع از نفوذ نگاه به درون آن مي شود. در طرفين، دو در دارد كه به داخل باز مي شود. نوار كاشيكاري دور سر در مزين به اشعاري درباره حضرت ابوالفضل عليه السلام است كه در لوحه هايي به خط نستعليق چنين آمده:

بود چو در شيعيان ولاي ابوالفضل يا ابا عبدالله

بپا گشت اين بنا براي ابوالفضل الحسين عليه السلام/

باني آن را به سر ز همت عالي است يا ماه بني هاشم

روز جزا سايه لواي ابوالفضل يا ابوالفضل/

كشور هستي بود به زير نگينش يا باب الحوائج

پادشهي كه شد

ص: 716

گداي ابوالفضل يا حضرت عباس/

كوثر و تسليم و سلسبيل به فردوس يا كريم

هست سبيل از كف عطاي ابوالفضل يا حضرت عباس/

بعد شه كربلا به تخت شفاعت يا باب الحوائج

نيست سزاوار كس سواي ابوالفضل يا ابوالفضل/

تشنه فرو شد به شط و تشنه برآمد يا ماه بني هاشم

عقل فرو ماند از حياي ابوالفضل الحسين عليه السلام/

خدمت درگاه اوست بر سرجنت يا ابا عبدالله

تا كه بخشد به او خداي ابوالفضل/

در پايين دو سوي كاشيها چنين نوشته شده است: به لعنت خدا گرفتار شود كسي كه به كاشيها خيانت كند. در پيشاني سقاخانه در ميان لوحه بزرگتري نيز اين شعار به خط نسخ نوشته شده: (يا ابا عبدالله الحسين الشهيد). زمينه اطراف اين لوح را كاشي هفت رنگ با گلهاي اسليمي قشنگي فرا گرفته و دو ستون مياني كه گويا بازسازي شده، از كاشي معرق با پيچ اسليمي است. در زمينه مياني، تصويري از حضرت عباس عليه السلام سوار بر اسب ديده مي شود كه دارد مشك آب را از زني آبي پوش مي گيرد و اين بيت شعر به خط نستعليق در پايين زمينه خوانده مي شود.

به دريا پا نهاد و خشك لب بيرون شد از دريا مروت بين جوانمردي نگرغيرت تماشا كن

دو سنگپايه در طرفين پايين سقاخانه داراي نقش پيچكي برجسته است. آب لوله كشي شهري از داخل سقاخانه به بيرون كشيده شده است.

سقاخانه حاج آقا شجاع

در بازار قلعه تبرك روي ديوار جنوبي آن تزييناتي از خط و نقش روي كاشي به چشم ميخورد كه تحسين آدمي را بر مي انگيزد. نمايي به شباهت سقاخانه دردشت است.

ص: 717

لوحه هاي دور آن داراي اشعاري به خط نستعليق به قرار زير است.

كشتي شكست خورده طوفان كربلا يا ابا عبدالله

در خاك و خون تپيده به ميدان كربلا يا ابوالفضل العباس/

از آب هم مضايقه كردند كوفيان يا ابا عبدالله

خوش داشتند حرمت مهمان كربلا يا ابا عبدالله/

زان تشنگان هنوز به عيوق مي رسد يا ابوالفضل العباس

فرياد العطش ز بيابان كربلا يا ابا عبدالله/

بودند ديو و دد همه سيراب و مي مكد يا ابوالفضل العباس

خاتم ز قحط آب سليمان كربلا يا ابا عبدالله/

گر چشم روزگار بر او فاش مي گريست يا ابا عبدالله

خون مي گذشت از سر ايوان كربلا يا ابوالفضل العباس/

آه از دمي كه لشكر اعدا نكرده شرم يا ابا عبدالله

كردند رو به خيمه سلطان كربلا/

جمله (بسم الله الرحمن الرحيم)بر بالاي كاشيكاري در ميان لوحه ها قرار گرفته و در زمينه آن عدد 1324 نوشته شده كه احتمالاً تاريخ قمري ساختمان سقاخانه است. زير جمله بسم الله، ستوني از نقوش گل و بوته كه از گلداني در پايين به بيرون سر برآورده پيداست و دوسوي ستون را در بالا و دو پنجره بسته است كه راه به درون دارند و در زيرشان دو چشم انداز فرنگي زيبايي را روي كاشي نقاشي كرده اند و دو شير آب از ميان نقاشي سمت چپ بيرون زده اند و كاسه و ليواني را با زنجير به شيرها بسته اند. رنگ حاكم در پهنه ديوار، رنگ آبي و سبز است. بر پيشاني سقاخانه روي تابلو نئون به رنگ سبز نوشته: يا ابوالفضل العباس.

سقاخانه پنجشنبه دين

در محله جويباره (منطقه يهودي

ص: 718

نشين) اصفهان سقاخانه پنجشنبه دين قرار دارد و مسجد آن به همين نام، آن سو تر است. شكل اين سقاخانه متفاوت از ديگر سقاخانه ها و بسيار ساده است. نشان چنداني از سقاخانه ندارد جز رنگ سبز آن. پنجره اش از نقوش پيچيده و قشنگي زينت يافته كه درگذشته از ميله آهني ميساخته اند و نيز حفاظ ايمني به شمار مي آيد. بر ميله هاي پنجره چند قفل ديده مي شود و قفل بزرگي هم دو لنگه پنجره را به هم بسته است. كف درون سقاخانه يك پارچه جارو شده و برا ي جلوگيري از زحمت بسيار رفت و روب سقاخانه، كليددار آن چاره اي انديشيده و همه ابزار و خرت و پرت سقاخانه را در گوشه اي گنجانده و بخش ديگر را در سنگاب آن تلنبار كرده و ديوارهايش بي هيچ عكس ونشاني است. آنچه در اين سقاخانه ديده شد از اين قرار است: دو دانه جاشمعي چهارگوش آهني كه گرديهاي كوچكي را در كف دارد. چند دانه چراغ لامپاي كوچك و بزرگ، يك دانه چراغ لاله با آويز و يك دانه لوستر با سه چراغ، دو نشان پنجه دست، نشان ستاره شش پر با واژه (يا حسين) در ميان، قابهاي خطي كوچك (الله، محمد، علي، فاطمه، حسن و حسين) و شمايل پنج تن از جنس فلز، شمايلهاي بزرگ حضرت محمد صلي الله عليه و آله، علي و حسين عليه السلام، شمايل ائمه در اندازه هاي كوچك، برگهايي از قرآن مجيد به همراه دعاها و ورودي هاي طوماري لوله شده كه در گوشه و كنار آنها از نم ديوار، خورده شده اند. چند تقويم چاپي

ص: 719

به همراه شمايل حضرت محمد صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام، متن نامه زائري از مشهد با تصويري از آرامگاه امام رضا عليه السلام، يك تسبيح دانه سياه و چندين متر پارچه به رنگ سبز سيدي و آبي با كف پوشهاي سرخ پلاستيكي نقش جقه دار. اين توده اشياء نمودار چيزي به نام (فرهنگ سقاخانه) هستند كه پيشتر سخنش رفت.

سقاخانه مسجد جورجير

سقاخانه قديمي روبروي سر در مسجد جورجير در شمال غربي مسجد حكيم، سر در جورجير قرار دارد. رو به روي اين سردر، سقاخانه اي واقع شده كه چهره گذشته خود را از دست داده و به گونه اي بناي ساده در آمده است. بر تخته ايستاده آن مشرف به جاده و رو به روي سر در به خط نستعليق برجسته اشعاري حجاري شده و حاكي از آن است كه (قرچغاي بيك از مردان نامي دوره شاه صفي مدرسه اي بنا كرده بوده است و در دوره سلطنت شاه عباس دوم يكي از خواجگان حرم او به نام (حاجي نصرت) اين سنگاب را هم وقف نموده است. اشعار سنگاب مزبور كه مورخ 1075 هجري مي باشد به شرح زير است. (قسمتهاي نقطه دار در كتيبه به كلي محو شده است).

شاه جنب مقام شاه صفي

كه روانش غريق رحمت باد/

داشت بنده ز خاصانش...

پاك گوهر.../

قرچغاي بيك آنكه حضرت حق

از عنايت قبول حجش داد/

كرد عالي بناي مدرسه

كه ز فيضش ملك خبر مي داد/

خواجه او كه حاجي نصرت بود

به عطاي شه كريم نژاد/

سنگ آبي نمود وقف كه هست

كوثر سلسبيل.../

اين سعادت به خير جاري يافت

در زمان

ص: 720

شه به عدل و به داد/

شاه عباس ثاني آنكو هست

صد چو فيض.../

بهر تاريخ آن رسيد ندا

رحمت ايزدي بر آنكس باد/

سنه 1075 بر سنگاب ديگري متصل به اين سنگاب نوشته شده:(وقف حضرت امام حسين عليه السلام نمود آقا رحيم ولد نظام به تاريخ سنه 1114). اين سقاخانه داراي آب لوله كشي شهري است.

سقاخانه درب امام

موقعيت

در محله درب امام سه باب سقاخانه ديده مي شود كه در زير، هريك جداگانه بررسي مي شود

سقاخانه دالان درب امام

در دالان ضلع شرقي محوطه درب امام سقاخانه بزرگي با سردري از پنج و هفت كند هندسي به رنگ سبز وجود دارد كه حفاظ و درهاي چوبي آن داراي شبكه هاي ستاره اي هشت پره گره جعفري است. داخلش را يك حلقه چاه آب با چرخ آبكشي و تكيه گاه آبكش و سنگابش تشكيل داده و نيز پنجره اي خانه زنبوري رو به محوطه دارد. بخشي از گره چين پنجره ارسي مياني كه خراب شده به تازگي بازسازي شده است. اين سقاخانه با اينكه داراي آب لوله كشي شهري شده، ولي سرلوله هاي آب را بسته اند.

سقاخانه صحن شمالي درب امام

در نبش چپ كوچه شمالي صحن آرامگاه، سقاخانه پهن و نسبتاً كوتاهي است كه با قابي آجرچين از بالا و طرفين محدود گشته و سردرش داراي نقش پي در پي خورشيد روي كاشي است. حفاظ و در چوبي اش داراي ده بخش چهارگوش است و هر بخش از شبكه هاي ستاره اي گره آلت جعفري پديد آمده و در چند سال پيش بازسازي شده اند. اين سقاخانه داراي آب لوله كشي شهري است و زير شير آب، سنگاب كوچكي براي آب

ص: 721

خروجي، روي زمين ديده مي شود. روي سنگاب مشرف بر زمين، كتيبه اي به خط نستعليق برجسته به سنگ پارسي به شرح زير نوشته شده و برخي واژه ها ناقص و از ميان رفته اند كه همان گونه در اينجا آورده مي شوند:

يك بارگاه گشت اين سنگ وقف شاه مظلومان حسين:آنكه باشد قاتلش در هر دو عالم رو سياه***از دل سنگ آه بر مي خيزد از قتل حسين/... ت ز آب او عمر ابد زان رو كه هست آب***حيوان پيش او بي قدرتر از خاك راه

سقاخانه مجاور درب امام

در انتهاي كوچه اي كه صحن شمالي آرامگاه را به كوچه مجاور آن مربوط مي نمايد بر ديوار رو به روي كوچه، سقاخانه اي كوچك است كه داراي سردر كاشيكاري با نقش ستاره چهار پر آبي رنگ است و حفاظي از آهن به رنگ آبي دارد. كتيبه سنگاب آن به خط نستعليق برجسته بر سنگ پارسي بدين شرح است: (وقف حضرت امام حسين عليه السلام نمودند. اين سنگ آب را ورثه مرحوم حاجي حيدر به اين مشروط كه در امامزاده زين العابدين در جنب خانه كمترينان باشد به تاريخ غره شهر ربيع الاول سنه 1117).

سقاخانه مسجد حكيم

رو به روي در شرقي مسجد حكيم، سقاخانه اي با دو لنگه در ارسي مشبك چهارگوش جعفري وجود دارد و داراي آب لوله كشي شهري است. درونش داراي يك حلقه چاه آب در عقب و منبعي در ميان است كه آب از اين منبع به دو سنگاب چهارگوش مي ريخته است. بر هر دو سنگاب نوشته هايي ديده مي شود. ولي نوشته هاي سنگاب سمت چپ ساييده شده و آنچه را كه مي توان

ص: 722

خواند چنين است: بنوش آبي و لعنت حق بر يزيد كن (وقف حضرت امام حسين). همچنين نقش متقارن دو شير رو در رو در پايين ديده مي شود. كتيبه سنگاب سمت راست به خط نستعليق برجسته بر سنگ پارسي به اين شرح است: (وقف حضرت عباس ا بن علي نمود حاجي محمد اسماعيل ولدان علاف ولد مرحوم مغفور آقا محمد مهدي علاف به تاريخ يوم جمعه 26 شهر رمضان المبارك سنه 1243).

سقاخانه هارونيه

نرسيده به مسجد علي، در خيابان هارون ولايت سقاخانه اي است كه نماي در و پنجره گره چين شده و زيباي آن نگاه بيننده را به خود ميخواند. در ميان هر سه در ارسي و پنجره بزرگ بالاي آن خورشيد (شمسه) از گره هاي چوبي به چشم مي خورد. بر بالاي پنجره يك رشته كاشي گل و بوته دار با شعار (يا ابوالفضل العباس) در ميان آ ن ديده مي شود و بر پيشاني طاق نماي سقاخانه لوحه هايي از اشعار به خط نستعليق روي كاشي به شرح زير است و بخشهايي از آن فرو ريخته است:

از آب هم مضايقه كردند كوفيان يا ابا عبدالله

خوش داشتند حرمت مهمان كربلا يا ابا عبدالله/

بودند ديو و دد همه سيراب و مي مكيد يا اباعبدالله

خاتم ز قحط آب سليمان كربلا يا اباعبدالله/

زان تشنگان هنوز به عيوق مي رسد يا اباعبدالله

فرياد العطش ز بيابان كربلا يا ابا عبدالله/

اين سقاخانه از آب لوله كشي شهري برخوردار است و دور داخلش را با كاشي سفيد، بهداشتي ساخته اند و جاي دود زده چند شمع، روي ديوار پيداست و سنگاب آن در كف

ص: 723

قرار دارد. در و پنجره اين سقاخانه نمونه بسيار زيبايي از هنر گره چيني (آلت گره دوازده) است كه تاكنون سالم مانده است.

سقاخانه درب كوشك

در جوار مدرسه علميه درب كوشك، در سمت چپ آن، سقاخانه كوچكي قرار گرفته كه چهره گذشته اش را حدوداً از دست داده است. بدين گونه كه جلو آن را تا نيمه ديواري كشيده و با كاشيهاي سفيد، بهداشتي و امروزيش ساخته اند. چركي زيادي روي كاشيهاست و نيمي از آنها ريخته اند. شير آبي از دل كاشيها سر بيرون كرده و ليواني با طناب به در آن بسته اند. از گذشته اين سقاخانه، كاشيكاري شطرنجي با رنگهاي آبي و سياه و سفيد و دولچكي طرفين سردرش به اضافه در و پنجره ارسي پنج و هفت كند مشبك گره دوزاده است كه در ميان پنجره، خورشيد (شمسه) زيبايش به چشم مي خورد.

سقاخانه بيد آباد

در نبش سه راهي بازار بيدآباد كه همجوار مسجد سيد است سقاخانه بزرگي وجود دارد كه بيش از هر چيز نماي بيروني اش قابل توجه است. حفاظ پهن گره چين دوازده و سبز رنگ چوبين آن با سه لنگه در ارسي در فضاي بازار خود را نمايان ساخته و خورشيدهاي بزرگ و كوچكش با رنگ سفيد از زمينه جدا گشته اند. بخشي از گره چين ارسي سمت راستي خراب شده كه با تكه اي حلبي آن را پوشانده اند. بر بالاي سر در سقاخانه يك چراغ مهتابي جا دارد. اين سقاخانه داراي آب لوله كشي شهري است.

سقاخانه حاج محمد جعفر

اين سقاخانه در بازارچه حاج محمد جعفر، نزديك مسجدي به همين نام و در خيابان عبدالرزاق واقع است. در سالهاي

ص: 724

اخير ستونهاي طرفين آن به سنگ نما زينت يافته و پيشخوان آبريزش داراي كاشي بهداشتي گرديده و به شير آب لوله كشي شهري مجهز شده است. بر پيشاني اين بنا، طره هاي چوبي نزديك تيزي نهاده شده و پايين تر از آن نقش پي در پي (ريتميك) از مقرنسهاي چوبين جا گرفته است. زير مقرنسها، پنجره مشبك بزرگي از هنر گره چيني دوازده يا چهار خورشيد (شمسه) هست و در پايين آن پنج در ارسي كوچك جا دارد كه هركدام داراي دو خورشيد است.

سقاخانه قصر دردشت

اين سقاخانه در نزديك قصر قديمي دردشت از سوي خيابان عبدالرزاق قرار دارد و تنها سقاخانه آينه كاري در اصفهان است. دولچكي سر در سقاخانه مزبور از نقوش اسليمي و گل و بوته روي كاشي با دو لوح (يا قمر بني هاشم) است و در محل پيوند دولچكي، لوحه (الله) جا گرفته. حفاظ چوبي سقاخانه از گونه گره چيني چهارگوش جعفري است و بر بالاي آن، نشان پنجه خودنمايي مي كنند. درون سقاخانه، ديوار رو به رو را از نيمه به بالا، با هنر آينه كاري زيبا ساخته اند و دو چراغ مهتابي كه بر سقف نورافشاني مي كند موجب درخشش بيشتر فضاي سقاخانه گشته، همچنين چند چراغ لوستر نيز از سقف آويزان است و چند گل پلاستيكي در گلداني كنار ديوار است. علي رغم آنچه كه سقاخانه را قديمي و سنتي مي نماياند با اين حال داراي زرق و برق ويژه اي است. اين سقاخانه داراي آب لوله كش شهري است.

سقاخانه گرگ يراق

اين سقاخانه در محل بازارچه در تكيه واقع است و با سقاخانه حاج محمدجعفر، تفاوت چنداني ندارد.

ص: 725

جز اينكه ويران تر شده و از درونش همچون انباري براي حفظ خرت و پرت كاسبان محل استفاده مي شود. اين سقاخانه داراي شير آب لوله كشي شهري است و در و پنجره اش از هنر گره چيني دوازده، برخوردار است.

سقاخانه گذر هارونيه

در گذرگاه چهارسويي كه در گذشته يك راهش به صحن امامزاده هارون ولايت گشوده مي شده و اكنون در آن بسته است. سقاخانه كوچك و رو به ويراني وجود دارد كه بيشتر از هر چيز انبار كوچكي براي كاسبان محل به حساب ميآيد، چرا كه گوني خرت و پرتهاي خود را در آن نگاهداري مي كنند. بر سر در آن طره هايي از آجر و كاشي نصب شده و حفاظ چوبي اش از سوراخهاي چهارگوش جعفري هنر گره چيني تشكيل يافته و بر ديوار رو به رو عكسي از حضرت علي عليه السلام قرار دارد. همچنين بشكه اي بي آب در آن ديده مي شود. گفته مي شود كه امامزاده هارون ولايت در گذشته داراي سقاخانه اصلي بزرگي، در پشت آرامگاه مشرف بر خيابان هارون ولايت بوده كه با گذشت زمان كم كم از ميان رفته و تنها اثر مانده از آن، سنگ نوشته دود زده و شكسته اي است كه در پاي ديوار پيداست و به خط نستعليق برجسته دو مصراع ناخوانا از دوبيت شعر روي آن ديده مي شود.

سقاخانه حاج علي

سقاخانه مزبور در بازار غاز، واقع در ضلع شمال شرقي سبزه ميدان است. مسجدي كوچك با سقاخانه اي كوچك در كنارش كه اكنون ديگر كاربردي ندارد و در ساليان پيش در و ديوار آن را سنگ كاري و بازسازي نموده اند. حفاظ

ص: 726

چوبي اش داراي شبكه هاي چهار گوش جعفري هنر گره چيني به رنگ آبي فيروزه اي است و در ارسي ساده اي دارد. درونش پر از گرد و خاك است و بر ديوارش دو قاب عكس نصب شده يكي شمايل حضرت محمد صلي الله عليه و آله در قابي شكسته و گردآلود و ديگري قابي داراي تصوير پنجه دستي با چشم و ابرويي در كف و شعار (يا حافظ) در زير آن است. اطراف پنجه را دو نام (الله) و (محمّد) با آياتي از قرآن فرا گرفته كه هر دو نمونه اي از هنر گرافيك سنتي در كار پوسترسازي كشور ماست.

سقاخانه آقا نور

اين سقاخانه در دالان مسجد آقانور قرار گرفته است و در سالهاي اخير به شكل سنتي بازسازي شده و مصالحي كه در نماي بيروني اش به كار رفته عبارت از كاشي و آجر است. اين بنا داراي در ورودي در ميان و دو پنجره در طرفين است. در بالاي خود نورگيري به گونه پنج و هفت كند دارد. پنجره ها و نورگير، مشبك هستند و در لچكي هاي در و پنجره ها نقوش هندسي خورشيد (شمسه) قرار دارد. اين سقاخانه آب لوله كشي شهري دارد، ولي جريان آبش را بسته اند.

سقاخانه تركها

در محله دربكوشك نزديك مسجد تركها سقاخانه اي است كه چهره قديمي و سنتي ندارد ولي نگاه و انديشه بيننده رهگذر را به خود ميكشاند. پيش از هر موضوعي، درخت آن است كه از كف سقاخانه به بيرون و بالا خزيده و از ميان پنجره آهنينش گذشته است. آنچه را كه از درون اين سقاخانه بايد نام برد بدين قرار است: نقاشي ديواري

ص: 727

عام شامل مردي سوار بر اسب است با چهره اي پوشيده و شمشيري به دست و نقش ديگري از اسب پرنده با سر آدمي كه بيشتر از رنگهاي ماشي، سبز و آبي فيروزه اي به كار رفته و بوته هايي بر زمين روييده اند. قاب شيشه اي شمايلهاي حضرت محمد صلي الله عليه و آله، حضرت علي عليه السلام با امام حسن و حسين عليه السلام و درويشي در پشت آنان و شيري لميده در پيش و چشم اندازي از درختان نخل دركنار آب و حضرت رضا عليه السلام در كنار بارگاه خود، قاب ديگري از شمايل حضرت علي عليه السلام با پرتوي گرد سر، به رنگ سياه بر كاغذ سفيد، قابي پر از تصاوير كوچك از ائمه و در گوشه اي نقش برجسته اي (روليف) از گنبد و دو منار به رنگ طلايي قرار دارد. اين سقاخانه آب لوله كشي شهري دارد.

سقاخانه مسجد سيد

بر نماي ديوار سمت راست درب اصلي مسجد سيد دريچه چوبيني نهاده اند و شير آبي زير آن است و بيشتر نمايشي از يك سقاخانه است، نه خود سقاخانه. اين دريچه در پايين اسپر كاشيكاري شده اي قرار گرفته و پيش از همه نقوش و رنگهاي اسپر، گيرايي دارد كه در واقع دنباله همه تزيينات نماي مسجد است. زمينه اسپر كاشيكاري به رنگ سبز فيروزه اي است و از طرفين دريچه سقاخانه دو پيچ اسليمي به بالا رفته و در ميان اسپر، نقش گل مانندي به رنگ زرد قرار گرفته و در بالاي آن لوحه اي به شعار (يا ابوالفضل العباس) خوانده مي شود. ادامه حاشيه اسپر همچون قاب زيبايي به سه

ص: 728

پهلوي دريچه سقاخانه كشيده شده است. اين سقاخانه از آب لوله كشي شهري سود مي برد.

سقاخانه تاج الدين

اين سقاخانه كوچك و از كار افتاده در كنار مسجدي به همين نام در خيابان وليعصر نرسيده به سبزه ميدان واقع شده و در و پنجره اش از هنر گره چيني چهارگوش جعفري زينت يافته است. اين سقاخانه نمونه اي از سقاخانه هاي همانندي است كه در پهنه شهر اصفهان ديده مي شود و نكته قابل توجه و تازه اي براي گفتن ندارد. تنها براي آگاهي بيشتر خوانندگان گرامي به آن اشاره شده است.

سقاخانه مسجد لنبان

در ضلع شرقي مسجد لنبان سقاخانه اي قرار دارد كه چهار گوشه آنرا چهار ستون گرد از سنگ پارسي جا گرفته و سقفش روي آنهاست. اين سقاخانه داراي چهار سنگاب است. دوتا گرد و دو تاي ديگر بزرگ و چهارگوش است. بر سنگابي كه بر جاده مشرف است اشعاري كه به خط نستعليق برجسته حجاري شده و به شرح زير خوانده مي شود:

تشنه فيض حق محمد خان كه به كامش شراب جنت باد

كرد اين سنگاب را خيرات كه بر او صد هزار رحمت باد/

از دم حضرت امام حسين روي او سرخ در قيامت باد

دارم اميد ازهري كه به حشر كوثر او را نصيب و قسمت باد/

بهر تاريخ چون بنوشي آب گو به ريش يزيد لعنت باد

يك فرد شعر نيز جدا از اشعار بالا حجاري شده كه در زير مي آيد:

يك جرعه هركه نوشد زين حوض آب رحمت

گفت از براي تاريخ بادا به شمر لعنت/

سقاخانه مسجد ذكرالله

اين سقاخانه كه اكنون اثري از آن نمانده در سمت راست،

ص: 729

متصل به مسجد قرار داشت و در تابستان 1365 خورشيدي براي دگرگون كردن و بازسازي بناي مسجد دستخوش ويراني شد و گويا جاي آن سقاخانه كوچك و غير سنتي ديگري خواهند ساخت. آنچه در عكس آمده خود گوياي احوال آن است و ديگر اينكه در و پنجره آن از هنر گره چيني آلت گره چهار قل بوده و از آب لوله كشي شهري بهره مند بوده است.

سنگابها

تاريخچه

در ايران بعد از اسلام سقاخانه و سنگاب و هر وسيله ديگري كه مردم تشنه را سيراب نمايد، تقدّس داشته است. مردم خيرانديش ابتدا ظروف پر آب را روي زمين و در هواي آزاد و سايه درختان كهن و طاق نماها قرار مي دادند تا تشنگان آبي بنوشند و سيراب شوند. تشنگان نيز، بعد از سيراب شدن سلامي بر حسين ابن علي عليه السلام و اهل بيت او – كه در كربلا آب را به روي آنها بسته و آنها را با لب تشنه شهيد كرده بودند – مي فرستادند. اما كم كم محلّي به نام سقاخانه ساخته شد، كه عبارت بود از اتاقي كوچك كه در وسط آن مخزني از آب قرار داشت. اطراف آن براي جلب توجه يا نذورات مردم، شمع روشن مي كردند. در قسمت ديگر سقاخانه، چاه آب، با چرخه چي (چرخ چاه يا دولاب) و دلو و طنابي جهت پركردن مخزن آب بود. روي ديوار بعضي از سقاخانه ها تمثال ائمه به خصوص حضرت ابوالفضل عليه السلام، در حال آوردن آب از فرات و جنگ با اشقيا به تصوير كشيده مي شد. در بعضي سقاخانه هاي بزرگ و معروف، مرد سقا كه حكم متولي سقاخانه را داشت، با عبايي بر دوش و قبايي به

ص: 730

تن و شال سبزي بر كمر و عرقچين سبز بر سر و تسبيحي در دست، در كنار سقاخانه مي ايستاد و براي مردم كه به منظور نوشيدن آب به سقاخانه مي آمدند شمع روشن مي كرد. معتقدين نيز تكه پارچه اي به پنجره هاي مشبك سقاخانه گره مي زدند تا دعايشان مستجاب و مشكل شان حل شود. مرد سقا، گاهي روضه هم مي خواند و عده اي هم گريه مي كردند و مرد سقا در ازاء اين كار مبالغي دريافت مي داشت. ظرفي كه در سقاخانه ها به عنوان آب خوري براي نوشيدن آب استفاده مي شد، يك كاسه نسبتاً پهنِ لبه دار برنجي بود كه در وسط آن يك دست كوچك نصب شد بود. روي انگشتهاي دست و در كنار كاسه برنجي ادعيه اي حك شده بود. دستِ وسط كاسه، يادآور دست حضرت ابوالفضل عليه السلام بود كه در كربلا و هنگام آب آوردن براي اطفال امام حسين عليه السلام و يارانش قطع گرديده و سمبل تقدّس و فداكاري است. فروشندگان دوره گردي هم در كوچه و بازار با مشك پرآبي زير بغل و كاسه سقّايي به دست، آب مي فروختند. بسياري از مغازه دارها يا صاحبان منازل در روزهاي گرم تابستان ظرف آبي را كه از قالبهاي يخ پر شده بود، جلو منزل يا مغازه خود مي گذاشتند تا رهگذران تشنه، از آن بنوشند و واقف را با دعا، به ثوابي برسانند. ظروف اين سقاخانه ها با زنجيري به مخزن متّصل شده بود. در شبهاي جمعه تعداد اين سقاخانه ها بيشتر مي شد زيرا معتقد بودند شب جمعه هر كار خيري ثواب بيشتري دارد. در بعضي شهرستانهاي كويري و يا شهرهايي كه منابع زيرزميني آب آن بسيار عميق است و نمي توانند از چاه استفاده نمايند. آب

ص: 731

انبارهايي مي ساختند كه آن را در فصل زمستان از آب باران و در مواقع ديگر از آب ماديها و جويها و قنوات و چاه هايي كه با تلمبه يا موتور پمپ كار مي كرده، پر مي كردند و مردم از آن استفاده مي نمودند. تا چندين سال قبل در تهران هر خانه براي خود آب انباري داشته كه با وضع نامطلوب و غير بهداشتي، هر چند گاه يك بار پر مي شد و به مصرف روزانه مي رسيد. اين آب انبارها عموماً آلوده و مركز ميكرب و كرم بود. پس از آنكه لوله كشي آب تهران به پايان رسيد مردم از اين مصيبت عظيم آسوده شدند. از زمان صفويه در بناها و مساجد معظم و مهم و متعدّدي كه ساخته مي شد سنگابهاي زيبايي به شكل كاسه كعب دار بزرگي تعبيه مي شد كه هم ارتفاع و هم قطر بعضي از آنها بيش از يك متر بوده است. سنگابها از سنگهاي حجاري شده اي ساخته مي شد كه نقوش و اشعار با مسما و زيبايي روي آن نقش بسته بود. اين سنگابهاي هنري و زيبا پر از آب زلال و خنك بود. و هر نمازگزار و تازه واردي را سيراب مي نمود. كاسه فلزي كوچكي كه نقوش و خطوط زيبايي بر آن نقش بسته بود، روي سنگاب قرار داشت. روي اكثر سنگاب ها با خط خوش اين مصراع به چشم مي خورد:«آبي بنوش و لعنت حق بر يزيد كن.» اگرچه به علت بهداشتي نبودن سنگابها و لوله كشي آب، بيشتر سنگابها از بين رفته ولي هنوز تعدادي از آنها باقي است. از جمله:سنگاب مسجد سيّد: اين سنگاب زيبا مربوط به دوران فتحعلي شاه قاجار است و بر روي آن كتيبه اي جامع و

ص: 732

مفصّل نوشته شده است. سنگاب مسجد رحيم خان: اين سنگاب كه از سنگ يكپارچه ساخته شده در ايوان جنوبي مسجد مذكور قرار دارد و كتيبه اي با خط خوش نستعليق روي آن نقش بسته است. سنگاب مسجد آقا ميرزا هاشم: اين مسجد در چهارسوق شيرازي ها واقع است. سنگاب آن داراي كتيبه اي با خط خوش نستعليق است و اين شعر بر روي آن نوشته شده است: «آب در كرب و بلا اي قوم بد اختر نبود؟ يا حسين تشنه لب فرزند پيغمبر نبود؟» سنگاب سردر مقبره مجلسي: سنگاب زيبايي است و كتيبه اي دارد كه نام واقف آن– آقا ذوالفقار ولد آقا نصير– روي آن حكاكي شده و مربوط به سنه 1093 ه. ق است. سنگاب مسجد جامع: سنگاب ديگري مجاور بقعه مجلسي وجود داشته كه بر اثر مرور زمان و بي توجّهي نيمي از آن شكسته است. قطر دهانه اين سنگاب بزرگ و منقوش 15 / 1 متر مي باشد و اين سه مصراع شعر در بدنه سنگاب با خط ثلث به چشم مي خورد:كرد وقف شاه مظلومان حسين ابن علي هر كه نوشد آب گويد لعن بر ابن زياد شد تمام اين جام در عهد شه ايران صفي سنگاب بقعه درب امام:اين سنگاب زيبا داراي كتيبه اي است به خط نستعليق كه واقفِ آن را ورثه حاج حيدر ذكر كرده است او اين سنگاب را وقف امام حسين عليه السلام نموده و تاريخ آن سال 1117 ه. ق معيّن شده است. سنگاب تالار تيموري: تالار تيموري كه پيش از انقلاب باشگاه افسران و فعلاً موزه آثار طبيعي است، در جنوب خيابان سپه قرار دارد. سنگاب نفيسي زينت بخش يكي از

ص: 733

باغچه هاي آن است كه اين اشعار با خط نستعليق روي آن حكاكي شده است:

يافت توفيق ز رب متعال باغبان شه دارين كمال

كرد آراسته جامي ز رخام كه شود بهره ور از كوثر و جام/

تا خورد آب از آن تشنه لبي گردد آمرزش آن را سببي

«باغبان» گشت سنه جام كمال چون شد از آب بقا مالامال/

سنگاب مسجد محلّه نو: اين سنگاب در سال 1276 ه. ق وقف مسجد گرديده و در كتيبه آن نوشته شده است: «عمل حسين فرزند رضا». سنگاب مسجد قطيبه: اين سنگاب زيبا در مسجد قطيبه، در خيابان طالقاني واقع است و اين شعر با خط نستعليق روي بدنه آن نوشته شده است: از ره احسان نمود وقف به دوران دختر باقر ز ساكنين صفاهان وقف ابوالفضل كرد سنگابي تا كه شود سر فراز حضرت سبحان هر كه خورد آب خوشگوار، نمايد لعن فراوان به قاتلان شهيدان سنگابهاي امام زاده اسماعيل: در اين امام زاده دو سنگاب نفيس وجود دارد كه اطراف آن با كاشي هاي هفت رنگ ساخته و تزئين شده و در كتيبه آن نام «شاهپري» بنت حاج ميرزا علي گزي و سنه 1049 هجري به چشم مي خورد. اين كتيبه، برجسته و به خط ثلث است. سنگاب ها هر دو از ريك ساخته شده و يكپارچه هستند. اما بر اثر حوادث طبيعي و يورش بيگانگان ترك خورده اند كه بعدها تعمير شده اند. سنگاب مسجد حكيم: مسجد حكيم از مساجد معظم اصفهان و گنجينه اي از آثار خطوط اسلامي است، اين مسجد داراي سنگاب هاي زيبا و قابل توجهّي است كه يكي از آنها را حاجي نصرت – از خواجه هاي حرم شاه عباس

ص: 734

صفوي – وقف نموده كه اشعاري هم بر روي آن نقش بسته است. سنگاب ديگر را شخصي به نام آقا رحيم وقف حضرت امام حسين عليه السلام نموده است. سنگابهاي مدرسه ميرزا حسين: اين مدرسه در بيدآباد واقع شده و سنگاب آن را شخصي به نام حاج محمدكاظم وقف نموده. در كتيبه آن مشخص شده كه ساخت آن عمل استاد محمدحسين، فرزند استاد محمد حجار بوده و در سنه 1275 شمسي ساخته شده است. سنگابهاي مدرسه چهارباغ: در مدرسه چهارباغ دو سنگاب نفيس و بسيار زيبا وجود دارد. يكي در مقابل ايوان جنوبي قرار گرفته كه بسيار زيبا و قديمي است و از كتيبه آن چنين بر مي آيد كه از جاي ديگر به اين محل انتقال داده شده است. سنگاب ديگر كه از نفاست و زيبايي هنرمندانه اي برخوردار است، در وسط سرسرا و پشت در ورودي قرار دارد. اين سنگاب كتيبه اي به خط خوش نستعليق دارد كه شامل صلوات بر چهارده معصوم مي باشد. تاريخ آن 1110 ه. ق و سازنده آن محمدطاهر مشخص شده است. سنگاب مسجد خوزان: قصبه خوزان در سِدِه اصفهان قرار دارد كه يكي از سه دهي است كه سده را تشكيل مي دهند. اين قصبه داراي مسجد معظمي است كه سنگاب زيبايي در آن ساخته شده و تنها كتيبه مسجد نيز روي سنگاب آن نقش بسته كه نام واقف را حاجي حيدر و تاريخ آن را 1108 ه. ق قيد كرده است. سنگاب مدرسه صدر: اين سنگاب نفيس را حاجي محمد ابراهيم در سنه 1275 وقف اباعبدالله حسين عليه السلام نموده و با خط خوش نستعليق اين بيت را بر روي آن

ص: 735

نقش كرده اند:مي نوش آب و لعنت حق بر يزيد كن جان را فداي مرقد شاه شهيد كنسنگابهاي مسجد امام: در اين مسجد بي نظير چندين سنگاب نفيس از سنگ مرمر و سنگهاي يكپارچه ديگر به چشم مي خورد. در بين سنگابهاي آنجا سنگاب سرسراي مدخل و سنگاب چهلستون مسجد واقع در مغرب گنبد بزرگ و سنگابهاي مرمر واقع در وسط گنبدهاي شرقي و غربي و سنگاب واقع در چهلستون غربي گنبد از همه سنگابها نفيس تر و بزرگتر است. يكي از آن سنگابها داراي كتيبه اي بسيار زيبا با خط نستعليق است كه اشعار زير بر روي آن نقش بسته است و مصراع دوم آخرين بيت ماده تاريخ سنگاب است.

چون به فرمان سليمان زمان شاه جهان

آنكه باشد فلكش از مه نو حلقه به گوش/

شاه جم جام كز آوازه آب تيغش شد

به كانون جهان آتش بيداد خموش/

گشت در مسجد شاه اين قدح آب تمام

كه ز هم چشمي او جام جم آمد به خروش/

چون به ياد شهدا آب خوري مي گويد لب باز

قدح او كه به جان بادت نوش/

فكر سامي پي تاريخ به هر سو مي گشت

گفتمش زمزمي از كعبه ثاني زده جوش/

علاوه بر سنگابهاي فوق بسياري از سنگابهاي نفيس ديگر نيز در اصفهان بوده كه بر اثر بي توجهي و يا هجوم بيگانگان از بين رفته است.

شير سنگها

تاريخچه

آداب و سنن هر ملّتي فلسفه خاصّي دارد، اگر آن ملت علاوه بر قدمت از فرهنگ متعالي نيز برخوردار باشد آداب و سنن آن بس ارزنده و آموزنده است. يكي از سنن باستاني مردم اصفهان كه گويا از عشاير و به خصوص عشاير بختياري سرچشمه

ص: 736

گرفته است، نصب شير سنگي روي قبور بعضي از اشخاص بوده است كه امروز ديگر متداول نيست. اين رسم كهن از اين قرار بوده كه اگر پهلواني يا مرد صاحب نامي يا انسان فداكار و خيّري كه در جنگاوري يا تيراندازي و سواركاري شهرت و مقامي داشته، مي مُرد، پس از مرگ، روي قبر او نسبت به اهميّت و ارزش متوفي، سنگ زيبايي به شكل شير كه سمبل شجاعت و مردانگي است، تراشيده و نصب مي كردند. تا چندي پيش در قبرستانهاي عشاير ايران به خصوص در منطقه بختياري، شيرهاي سنگي كوچك و بزرگ بسياري ديده مي شد كه ابهّت و جلوه خاصّي به گورستان مي داد. علاوه بر عشاير، در بعضي از شهرها نيز اين رسم معمول بود، از جمله در اصفهان نيز شيرهاي سنگي بسيار زيبايي در گورستان تخت فولاد، بر روي قبور بعضي از پهلوانان نامي نصب بوده، ولي در اواخر قاجار كه بسياري از سنگهاي بزرگ و زيباي قبور تخت فولاد را جهت مرمت پل خواجو به آنجا آوردند، بعضي از اين شيرهاي سنگي را نيز از مكان اصلي خارج كردند. يكي از آنها، همان مجسمه شير سنگي است كه هم اكنون در جنوب پل خواجو مستقر است. از مهمترين شيرهاي سنگي اصفهان كه به غنيمت نرفته است، شيرهاي سنگي زير را مي توان نام برد: 1-شير سنگي محلّه درب كوشك: طول اين شير يك متر و هشتاد سانتيمتر و ارتفاع آن يك متر و بيست سانتيمتر بوده و از سنگ يكپارچه تراشيده شده بود. اين شاهكار هنري در سال 1086 هجري ساخته شده بود اما هنگامي كه مي خواستند اين شاهكار حجّاري را جهت نمايش به سقف

ص: 737

بازار قيصريه آويزان نمايند زمين خورد و شكست. 2-شير سنگي امام زاده اسماعيل كه بسيار ديدني و قابل توجه است. 3-شير سنگي امام زاده احمد كه در دروازه حسن آباد قرار دارد. 4-شيرسنگي آب بخشان هم سوابق تاريخي دارد. 5-شير سنگي ستي فاطمه بسيار قابل توجّه بوده است. 6-دو شير سنگي كوچك و بزرگ در شاه امير حمزه هنوز خودنمايي مي كنند. 7-شير سنگي طوقچي از نظر عظمت و زيبايي قابل توجه بوده است. در خاتمه به مناسبت اينكه اساساً شير سنگي نماد پهلواني است، نام بعضي از پهلوانان افتخارآفرين را يادآور مي شويم:

1-پهلوان حسين مارناني 2-ملاّباقر، مشهور به ديو سفيد اصفهاني 3-محمد غلاف گر لنباني اصفهاني 4-علي عسگر بيك طوقچي باشي 5-حاجي عشور لرشيراني 6-دايي كثير هفت 7-آقاي بختياري 8- جعفربيك قمشه اي 9-محسن بيك سميرمي 10-براتعلي بيك 11-عطّارباشي لنباني 12-شيرمحمدبيك لنجاني 13-شاهوردي بيك جرقويه اي 14-داراب بيك قهّابي 15-سمندربيك چهارمحالي 16-طهماسب خوزاني 17-رستم بيك فروشاني 18-جعفر علي بيك ورنوسفادراني 19-زبردست بيك فريدني 20-گودرزبيك جئي 21-رحمان بيك گزي 22-ميرابراهيم بيك برخواري

فيلمي هم به نام شيرهاي سنگي به كارگرداني آقاي مسعود جوزاني ساخته شده كه بسيار قابل توجه است.

گرمابه ها

تاريخچه

در ايران قبل از اسلام نظافت و استحمام اهميّت خاصّي داشته و عموم ايرانيان، خود و فرزندان خويش را پيوسته با شست و شو و استفاده از مواد معطّر تميز و خوشبو نگه مي داشتند. اسلام نيز نظافت را از ايمان مي داند و به تشويق و تمجيد مردم و تعريف نظافت مي پردازد. به همين مناسبت در ايران هميشه حمّام از اهميت خاصّي برخوردار بوده و نه تنها جهت نظافت و تطهير از آن استفاده مي شد، بلكه طبق آداب و سنن

ص: 738

رايج، در بسياري از موارد ديگر نيز مورد استفاده قرار مي گرفته كه به اختصار برخي از اين مراسم را شرح مي دهيم: مراسم حمّام زايمان: عوام آن را «حمام زالون» مي گويند و عبارت از آن است كه در دهمين روز زايمان، زائو به اتفاق چند نفر از بستگان نزديك، طي تشريفاتي به حمّام مي رفت، در اين روز قبلاً حمّام را تزئين نموده گل و گلدان، چراغ و آيينه مي بستند و شيريني و شربت مي دادند، اسفند و كُندردود مي كردند. اگر زائو از خانواده هاي متمول بود، حمّام را قرق مي نمودند تا غريبه در جمع نيايد. آنگاه با آداب خاصي زائو را شسته و با داروهاي مقوي و معطّر بدن او را مالش داده، سپس با صابون معطّر شست و شو مي دادند آنگاه با شعر و آواز و موسيقي و هلهله و شادي زائو را به سر بينه آورده به رقص و آواز و خوردن و نوشيدن مي پرداختند. اسفند دود مي كردند و پس از آن، زائو و همراهان با نشاط و شادي در حالي كه چادرهاي سفيد گلدار بر سر داشتند، روانه منزل مي شدند. در منزل دوباره رقص و پايكوبي مي كردند و همه به صرف ناهار مي پرداختند. حنابندان: اين مراسم قبل از شب زفاف انجام مي گرفت، بدينگونه كه بعضي از بستگان و دوستان داماد، او را به حمّام برده با مواد معطّر شست و شو مي دادند و دست و پاي داماد را حنا مي بستند يك ساعتي را به هلهله و شادي سپري مي كردند تا حنا رنگين شود. آنگاه مجدداً داماد را با صابونهاي معطّر شست و شو داده، لباس نو مي پوشاندند و با رقص و آواز وآهنگهاي دلنواز او

ص: 739

را به خانه و در جمع مدعوين كه به همين مناسبت در منزل جمع شده بودند، مي آوردند. نظير همين كار، قدري مفصّل تر براي عروس نيز انجام مي شد. حمّام عافيت: در قديم بنا به تجويز پزشك، چهل روز بعد از بعضي بيماريها، مريض را جهت رفع كسالت ناشي از مرض، با دقّت و احتياط به حمّام برده و با ملايمت خاصي شست و شو مي دادند و طوري كه مواظب بودند، بيمار در معرض باد قرار نگيرد، به خانه بر مي گرداندند. حمّام شب عيد: حدود يك هفته قبل از تحويل سال نو و مراسم نوروز حمّامهاي عمومي به صورت شبانه روزي اداره مي شد. در اين هنگام از سال جمعيّت زيادي از مردم خرد و كلان به صورت دسته جمعي وارد حمّام مي شدند و به استحمام و نظافت مي پرداختند و دست و پايشان را حنا مي بستند و به استقبال نوروز باستاني مي رفتند. تطهير در روزهاي سوگواري: در اين روزها گروه زيادي جهت تطهير به حمّام رفته، پس از انجام شست و شو در مراسم تاسوعا و عاشورا، تعزيه و عزاداري و مراسم مذهبي ديگر شركت مي كردند. علاوه بر حمّامهاي عمومي، حمّامهاي خصوصي نيز وجود داشته كه جهت اطلاع بيشتر به شرح هر يك و همچنين توصيف ساختمان حمّامها مي پردازيم: حمّامهاي خصوصي اصفهان: بعضي از متمولين و روحانيون ثروتمند مانند سلاطين و شاهزاده ها و درباريان و امام جمعه ها در منازل خود حمّام اختصاصي داشتند كه نظر به سليقه و امكانات مالي از نفاست و معماري خاصّي برخوردار بود. اين حمّامها داراي سنگهاي مرمرِ رنگي، حوض هاي هندسي از سنگ يشم و مرمر و ساختماني محكم و سنتّي بوده است. اطراف حمام با

ص: 740

نقاشيهاي زيبايي تزئين مي شد. كف حمّام با سنگهاي زيبا و گرانقيمت پوشيده شده بود و از هر جهت زيبا و نفيس و بهداشتي بود. آب اين حمّامها از چاه تأمين مي گرديد و بسيار تميز و زلال بود. براي گرم كردن آب، در «كوره» يا «تون» يا «گلخن» اين حمامها چوب و هيزم مي سوزاندند. حمّامهاي عمومي: اين نوع حمامها كه مورد استفاده عامه مردم بوده، نظر به امكانات مالك يا واقف و معمار آن از نظر وسعت و سبك معماري و مصالح ساختماني به سه نوع عالي، متوسط و معمولي تقسيم مي شده ولي از نظر ساختماني و اسلوب داراي قسمتهاي مشخص و معيني بود. ساختمان حمّام: حمّام به طور كلي از چهار قسمت تشكيل مي شود:-راهرو يا پله هاي ورودي-محوّطه سربينه-راهرو حد فاصل بين بينه –گرمخانه، فضاي گرمخانه حمّامها عموماً جهت گرم بودن در زمستان و خنك بودن در تابستان و همچنين سوارشدن آب جاري در مخازن آن، چند مترپايين تر از سطح زمين ساخته مي شده است. بعضي از آنها به قدري داخل زمين فرو مي رفته كه سقف آن مساوي سطح زمين بوده است. اما اين نوع حمّامها بهداشتي نبود و تنفس را مشكل مي نمود و به قول عوام، «دَم» داشته است. فضاي سربينه: اين فضا در دو سطح ساخته مي شده است. سطح اول پايين تر و همسطح و متّصل به در راهروي ورودي بود وسط اين فضا حوض و فواره و پاشويه، مي ساختند و اطراف حوض كوزه هاي گل و قليانها و بطرهاي ليموناد يا شيشه هاي نوشابه ديگر مي چيدند و زير درگاهي هايي كه داشته مردم كفشهاي خود را در آنجا قرار مي دادند. در نزديك در خروجي ميزي قرار گرفته بود. پشت

ص: 741

آن يك تخت چوبي بود و تشكچه اي روي آن قرار داشت كه استاد حمّامي «صاحب يا مالك» روي آن مي نشستند و به حساب مشتريها رسيدگي كرده پس از دريافت پول، كف دست مشتريها گلاب مي ريخت تا به صورت زده، صلوات گويان خارج شوند. در اين محل يكي دو قفسه كوچك و بزرگ نيز قرار داشت كه در قفسه كوچك بعضي لوازم استحمام، اعم از انواع صابونهاي عطري و معمولي، كيسه، سنگ پا، شانه و غيره (و در اين اواخر نيز شامپو و وسايل بهداشتي ديگر) جاي داشت. در قفسه هاي بزرگتر، انواع حوله هاي نو و نيمدار و لُنگهاي تازه و رنگ رو رفته و مستعمل، روي هم چيده شده بود. در سطح دوم يا بالاتر سر بينه، يك سكوي باريك و طولاني بود كه به ديوارهاي آن قفسه هاي متعدّد چوبي كوچكي تعبيه شده بود و عنوان رخت كن داشت قفسه ها هر كدام شماره و كليد مخصوص داشت. هر قفسه از سه قسمت تشكيل شده بود. قسمت فوقاني محلِ قرارگرفتن كلاه، قسمت وسطي محل قراردادن لباس و قسمت تحتاني جاي كفش بود. در بدنه هاي ديگر ديوار سربينه، نقاشيهاي اسطوره اي و پهلواني و مذهبي كه به «نقاشي قهوه خانه اي» معروف است، ترسيم شده بود و عموماً اشعاري به مناسبت، با خط خوش بر ديوار حمام نوشته شده بود، از جمله آنها در بيشتر حمّامها اين شعر به چشم مي خورد:هر كه دارد امانتي موجود بسپارد به بنده وقت ورود كه اگر شد در اين مكان مفقود بنده مسؤول آن نخواهم بود در اين قسمت از حمّام چيز ديگري كه به چشم مي خورد، در زمستانهاي برفي و باراني تعداد زيادي لُنگ و حوله

ص: 742

بود كه روي طناب آويزان مي شد تا نَمِ آن برداشته شود و براي استفاده گروه بعد، كه وارد حمّام مي شوند، خشك باشند. خشك كردن لنگ ها در روزهاي آفتابي، خارج حمّام، كنار ديوار انجام مي گرفت. گرمخانه: اين قسمت كه فضاي اصلي حمّام را تشكيل مي داد، داراي قسمتهاي زير بود: در سطح هم كف، در مدخل ورودي به گرمخانه كه كف حمّام بود، با تخته سنگهاي يكنواخت و زيبايي سنگفرش شده بود كه عموماً داراي چند ستون سنگي و سقف گنبدي طاق و چشمه بود. در سقف هر طاق تعداد زيادي شيشه بود. در كنار سنگفرشهاي كف حمّام جويهاي كوچك شيب داري فضاي گرمخانه را از سنگ مي ساخته كه فضولات و آبهاي اضافي را به خارج و فاضلاب حمل مي كرد. نزديك درب ورودي گرمخانه، حوض كوچكي پر از آب ولرم وجود داشت كه تازه واردان پاهاي خود را در آن شست و شو مي دادند در بعضي از حمّامهاي بزرگ و مجلل قديم استخرهاي كوچكي وجود داشت. بعضي جوانها يا پيرمردان در آن آب بازي و شنا مي كردند و پشتك و وارو مي زدند كه آن را چاله حوض مي ناميدند. طول اين چاله حوضها 10 و عرض آنها 4 متر بود و حدود دو مترنيز عمق داشتند. يك قسمت از كف حمّام در قسمت فوقاني به شاه نشين شهرت داشته كه اغلب سنگفرش آن صاف تر و مرغوب تر بوده و كساني كه رنگ يا حنا، بر ريش و دست و صورت خود مي بستند چند ساعتي در اين محل دراز كشيده يا خواب مي رفتند تا سر و صورت، دست و پا، يا ريش حنا بسته و خضاب شده شان، رنگ بگيرد. مشتري وقتي

ص: 743

وارد گرمخانه مي شد پاهاي خود را در حوض دم در مي شست، از دو سه پله بالا رفته، وارد «خزينه» مي شد. خزينه ها مقابل درب ورودي گرمخانه ساخته مي شد و براي بچه ها آب ولرم و براي بزرگترها آب گرم داشت. خزينه به صورت دايره يا بيضي و يا چند ضلعي ساخته مي شد. قطر هر خزينه بين چهار الي هشت متر بود و عمقي كمتر از دو متر داشت. در گوشه خزينه محل قيفي شكلي وجود داشت كه آن را «سِلفدون» مي ناميدند و آب دهان و بيني را در آن مي انداختند تا به فاضلاب رود. پس از شستشوي تن و بدن و سر و صورت خود در اين آب، از خزينه خارج مي شدند و كف حمّام مي نشستند. پس از آن روي سكوهايي كه كنار گرمخانه وجود داشت مي نشستند تا كارگران آنها را صابون بزنند. شاعر معشوق خود را در اين حالت چنين توصيف كرده است:

دوشينه به گرمابه دمي كردم

رو ديدم كه نشسته صنمي غاليه مو/

ماليده به سيمين بدن خود صابون

مانند گلي كه برف باريده بر او/

قبل از مراسم كيسه و صابون چنانچه مشتري نياز به اصلاح ريش داشت روي سكوهاي دور تا دور گرمخانه به تراشيدن ريش مشغول مي شد. اما موهاي زايد بدن را در اطاقكهاي مخصوصي كه در گوشه راهرو گرمخانه ساخته شده بود، با مواد مخصوصي ازاله مي كردند. پس از صابون زدن با آبي كه كارگران به روي آنها مي ريختند، سر و تن را شسته و براي مرتبه دوم وارد خزينه مي شدند و به شست و شو و تطهير پرداخته، از خزينه خارج مي شدند. كارگر حمّامي با فرياد مخصوصي آمادگي مشتري

ص: 744

را جهت خروج اعلان مي داشت، آن گاه از سربينه، خشك كن هاي شخصي و يا عمومي، كه عبارت از دو عدد لًنگ و حوله بود، متناسب با شخصيّت مشتري و پولي كه معمولاً مي پرداخت، به او مي پوشاندند و او از همان راهي كه وارد شده بود، خارج مي شد و به سربينه مي رسيد. در سربينه، ابتدا پاي خود را در حوض مي شست و در مقابل قفسه لباسهاي خود روي حوله و يا لٌنگي كه براي نشستن او انداخته بودند، مي نشست، آن گاه اگر مشتريِ دست و دلبازي بود، كارگري جهت مشت و مال و رفع خستگي حمّام، او را مشت و مال مي داد. حمّامهاي عمومي بعضي مردانه و بعضي زنانه بود. برخي از آنها نيز سه روز در هفته مردانه و بقيه روزها زنانه بود. بعضي هم صبحها تا قبل از طلوع آفتاب مردانه و پس از آن زنانه مي شدند اما سراسر روزهاي جمعه مردانه بودند. بيشتر خانم ها لوازم حمّام خود را كه نسبت به تمكن مالي آنها، متفاوت بود، با خود مي آوردند. حتّي غذا و ترشي و ميوه و تنقلات ديگر هم مي آوردند. لوازم حمّام خانمها عبارت بود از بقچه سفيد و تميزي كه بقچه حمام گفته مي شد و يك كارگر زن (كلفت) به نام بقچه كش، آن را به حمّام مي برد. در بقچه حمام علاوه بر حوله هاي متعدد، پارچه اي به شكل قاليچه براي نشستن در سر بينه، بود. گاهي هم يك سيني مسّي جهت نشستن روي آن، توي گرمخانه با خود مي آوردند. لوازم ديگري هم مثل طاس و دولچه و پيه دان، آينه، شانه، سفيداب، سنگ پا، عطر و گلاب، صابون گل و كيسه و ليف و داروهاي

ص: 745

تقويت كننده مو و داروهاي معّطر و تلطيف كننده پوست كه بر بدن مي ماليده اند و چندين قلم لوازم آرايشي ديگر داخل بقچه بود، استحمام خانمها اغلب بين شش تا ده ساعت طول مي كشيد. كارگران حمام هر كدام در كاري تخصّص داشتند، از جمله: كيسه كش، صابون زن، مشت و مالچي، سر تراش، خُشك بيار، پادو و كوره چي. همه آنها زير نظر استاد حمّام كه صاحب حمّام بود انجام وظيفه مي كردند. روستاها هر كدام نسبت به جمعيّت، داراي يك يا چند حمّام زنانه و مردانه بودند كه خانواده هاي روستايي در آن استحمام مي نمودند و پس از يك سال هر خانواده به طور سرانه، مبلغي بابت پول حمّام مي پرداختند. معمولاً پول حمام به جاي نقدينه، محصولات كشاورزي بود. پيروان اديان مختلف هم هر كدام طبق آداب و سنن خود حمّامهاي جداگانه اي داشتند كه ورود افراد متفرقه به آن ممنوع بود. حال كه به طرز ساختمان و سنّتها و طريقه استحمام آشنا شديم، به شرح بعضي از حمّامهاي معروف و قديم اصفهان مي پردازيم:

ليست حمامهاي معروف اصفهان

1-حمام خان، قرن 11 هجري 2-حمام بيگدلي، صفويه 3-حمام شاه، صفويه 4-حمام شاه علي، قرن 6 هجري 5-حمام شاهزاده ها، صفويه 6-حمام شيخ بهايي، صفويه 7-حمام ساروتقي، صفويه 8-حمام عليقلي آقا، صفويه (معماري ايران، محمديوسف كياني، جلد دوم) 9-حمام خسرو آقا 10-حمّام خواجو 11-حمّام سنگ حمّام چيت سازها، 12-حمّام ذوالفقار، 13-حمّام رستم خان 14-حمّام سيف الدين 15-حمّام ميرزا روح الله 16-حمّام الله بيك، 17-حمّام شيخ لطف الله، 18-حمّام تراشها، 19-حمّام مشيرالملك 20-حمّام شيرعلي 21-حمّام كربلايي 22-حمّام ملاشمس 23-حمّام جوجي 24-حمّام وزير 25-حمّام شورا 26-حمّام شيخ 27-حمّام آقاشير 28-حمّام تيموربيك 29-حمّام مير قاسم بيك 30-حمّام ميرزا صدر جهان مستوفي الممالك 31-حمّام چلپي 32-حمّام

ص: 746

كمرزرين 33-حمّام تخت 34-حمّام ميرزا كوچك 35-حمّام ميرآخور باشي 36-حمّام فراشباشي 37-حمّام نقشيان 38-حمّام ميرزافصيح 39-حمّام رخت شويان 40-حمّام ميرزا صدر 41-حمّام خاصه تراش 42-حمّام ميرزا باقر

43-حمّام ميرزا اسماعيل

حمّام خسرو آقا

اين حمّام در شمال شرقي خيابان سپه فعلي و در شمال ميدان چهار حوض قديم اصفهان قرار داشت. اين حمّام را يكي از خواجه سرايان سلاطين صفويه به نام خسرو آقا با اسلوب و استحكام خاصي ساخته بود. حمّام خسرو آقا از نظر معماري و مصالح ساختماني و وسعت، جزء بناها و آثار تاريخي محسوب مي شد. آب مصرفي آن از چاه تأمين مي گرديد و هم سطح زمين ساخته شده بود و از نظر اكسيژن و بهداشت كمبود نداشت. از اين حمّام بسيار زيبا داستانهاي جالبي به يادگار مانده است. چند سال قبل افرادي ناشناس (!) اين حمّام را شبانه با عنوان و بهانه تعريض خيابان خراب كردند، كه هم از طرف مردم و هنرمندان و علاقمندان تاريخ و فرهنگ و آثار معماري ايران و هم از سوي سازمان يونسكو بسيار اعتراض و سر و صدا ايجاد كرد.

حمّام شاه

اين حمّام در بازار اصفهان قرار دارد. اگرچه باني و سازنده آن معلوم نيست اما از مجلل ترين و زيباترين حمّامهاي اصفهان بوده است. حمام شاه با سنگهاي مرمر و كاشيكاريهاي زيبا و نقاشيهاي ارزشمند تزئين يافته است. در اين حمّام چاله حوضهايي جهت آب بازي و شنا وجود داشته كه در حال حاضر هم وجود دارد، ولي چند سالي است كه از آن استفاده نمي شود.

حمّام علي قلي آقا

اين حمّام در محلّه بيدآباد، در كنار نهر «فدين» يا «فدن» قرار دارد و با اسلوبي خاص و مصالح عالي ساخته شده، به طوري

ص: 747

كه نظر هر بيننده اي را جلب مي كند. در كنار حمام، مسجد و مدرسه اي به همين نام بنا شده و حمّام وقف آنها گرديده است. در كنار آن حمّام كوچكتري ساخته شده تا زن و مرد بتوانند هر دو از حمّام استفاده نمايند.

حمّام خواجه ها

اين حمّام در پشت مطبخ و جنب عمارت دولتي ساخته شده كه يادگاري از دوران صفويه است. گويند زماني كه سيف الدوله، سلطان محمد ميرزا، شالوده بناي عمارتي را در اين محل مي ريخته، در حين كند و كاوي كه به عمل آمده، اين حمّام از زير خاك بيرون آمده و عجب اينكه سالم و بدون عيب باقي مانده بود. اين حمّام كه يكي از بهترين و زيباترين حمّامهاي زمان خود بود، از سنگهاي مرمر عالي و كاشيهاي مرغوب و ديگر مصالح خوب ساخته شده بود. چند سال قبل آزمندان، به طمع مصالح گرانبهاي آن، حمّام را خراب كرده و مصالح آن را تاراج كرده و به فروش رسانيدند. از جمله حمّامهاي معروف ديگر اصفهان حمّامهاي زير را مي توان نام برد:

حمّام شاهزاده ها

در بازار صباغان اصفهان

حمّام بيگدلي

در شمال شرقي ميدان امام

حمّام خواجو

در مغرب چهارباغ صدر اصفهان

حمّام شيخ بهايي

در حوالي مسجد جامع عتيق، از اين حمّام داستانهاي شگفت انگيزي نقل مي شود، از جمله اينكه با يك شمع آب آن گرم مي شده است.

حمّام سنگ حمّام چيت سازها

موقعيت:در محلّه نو

حمّام ذوالفقار

در بازار بزرگ نزديك مسجد و مدرسه اي به همين نام

حمّام رستم خان

در قلعه بزرگ

حمّام سيف الدين

در قلعه بزرگ

حمّام ميرزا روح الله

در قلعه بزرگ

حمّام ا لله بيك

در بازار بزرگ

حمّام ساروتقي

در بازار ساروتقي

حمّام شيخ لطف الله

در ظلع شرقي ميدان امام

حمّام تراشها

در نزديكي مسجد جامع عتيق

حمّام مشيرالملك

كه از شهرت خاصي برخوردار بوده است.

حمّام شيرعلي

كه از شهرت خاصي برخوردار بوده است.

حمّام كربلايي

ص: 748

ز دلقكهاي معروف شاه عباس كه شهرت خاصي داشته و در دردشت واقع بوده است. از حمّامهاي ديگر دردشت حمّام ملاشمس، حمّام جوجي، حمّام وزير، حمّام شورا، حمّام شيخ و حمّام آقاشير را مي توان نام برد.

در محلّه خواجو حدود بيست حمّام وجود داشته است. از جمله حمّام تيمور بيك و حمّام مير قاسم بيك. حمّام عباسي نيز از حمّامهاي مشهوري بوده كه در دروازه عباسي قرار داشت. در ميدان كهنه اصفهان نيز حمّامهاي متعددي بوده كه حمّام ميرزا صدر جهان مستوفي الممالك از همه مهمتر بوده است. عباس آباد اصفهان نيز كه محل سكونت تبريزيهاي مقيم اصفهان بوده، حمّام داشته و مهمترين آنها، حمّام چلپي بوده. اين حمام را چلپي استانبول كه از تجار معروف زمان صفويه مي باشد نزديك منزل خود در عباس آباد ساخته است. حمّام اسفنديار بيك نزديك پل باباركن به دست اسفنديار بيك سردار شاه عباس ساخته شده است. حمّام سعادت آباد واقع در كاخ سعادت آباد به دست يكي از سلاطين صفويه ساخته شده و حمّام سلطنتي بوده است. در جلفاي اصفهان هفت باب حمّام اختصاصي وجود داشته كه هر كدام در يكي از محلاّت جلفا به همان نام شهرت داشته است. در ميدان كهنه كه محلّه قديمي و پرجمعيت اصفهان مي باشد، حمّامهاي ديگري بوده از جمله حمّام كمر زرين، حمّام تخت، حمّام ميرزا كوچك، حمّام مير آخورباشي، حمّام فراشباشي، حمّام نقشيان، حمّام ميرزا فصيح، حمّام رخت شويان و حمّام ميرزا صدر. از حمّامهاي ديگر حمّام پايدار در هارون ولايت، حمّام خاصه تراش، سلماني مخصوص شاه عباس در نيم آورد – حمّام ميرزا باقر در مسجد سيد و حمّام ميرزا اسماعيل در دار البطّيخ

ص: 749

را مي توان نام برد. به طور كلي در زمان صفويه 273 باب حمّام در اصفهان داير بوده، بعضي از اين حمّامها هنوز داير است و بسياري از آن خراب و متروك گرديده است. در قرن اخير بسياري از حمّامهاي اصفهان بهداشتي گرديد و خزينه كه عامل انتقال ميكرب بود به دوش تبديل شده است. داستان مكرم و امام جمعه اصفهان در حمّام عمومي كه باعث بستن خزينه ها شد، بسيار آموزنده و از ابتكارات مكرم اصفهاني بوده است. حمّامهاي عمومي به نمره اختصاصي و عمومي تقسيم گرديده و همه آنها داراي دوش آب سرد و گرم مي باشد.

باغ ها

تاريخچه

ايرانيان باستان به درختكاري و پرورش گل علاقه فراواني داشتند و از نظر ديني معتقد بودند: «هر كس گندم مي كارد نيكي مي افشاند». اهالي اصفهان نيز اين اعتقاد و علاقه را حفظ كرده كاشتن درخت و ايجاد سبزي، خرّمي و آباداني را از وظايف مهمّ خود مي دانستند. آب و هواي اصفهان، رودخانه پر آب زاينده رود و خاك حاصلخيز آن نيز به اين اعتقاد و علاقه كمك قابل توجّهي كرده است. بيشتر پادشاهان دوران مختلف و شخصيتهاي متنفذ و مرفّه اصفهان به ساختن باغهاي بسيار زيبا مبادرت نموده اند كه برخي از آنها از نظر وسعت و زيبايي مشهور شده اند. اين باغها پوشيده از درختان چنار، نارون، بيد مجنون، سرو، كاج و انواع درختان ميوه بوده است كه هر كدام از اين درختان در محل مناسب خود كاشته مي شده است. معمولاً در وسط باغ، كاخ يا عمارت هايي مطابق هنر معماري اصيل ايراني ساخته مي شد. در جلو عمارتها حوض هايي بزرگ. به شكلهاي هندسي كه داراي چند فواره بوده، مي ساختند. اطراف حوض، گلكاري

ص: 750

و چمنكاري مي شده و خيابانهايي در وسط و كنار باغ احداث مي گرديده است. اين باغها محل گردش و تفريح خانواده و خويشان و بستگان مالك بوده كه گاهي چند ماه از سال را به طور دايم در آن زندگي مي كردند. بعضي از كاخهاي سلطنتي نيز در باغهاي زيبا و با طرح و نقشه هاي مهندسي ساخته مي شده است. در اين باغها انواع درختان زينتي و گلهاي رنگارنگ و مجسمه هاي خوش تراش، چشم را نوازش مي داده است.

باغهاي اصفهان

باغ نقش جهان

اين باغ در مشرق و شمال كاخ چهلستون قرار داشته كه از باغهاي سلطنتي محسوب مي شده و به دستور شاه اسماعيل صفوي ساخته شده است.

باغ بادامستان

اين باغ كه عمارت هشت بهشت در آن قرار داشته، به مساحت 25 هزار متر مربع بوده است. اين باغ سلطنتي بسيار زيبا، با كاخ مجلل آن ابتدا به بختياري ها و سپس به جلال السلطنه واگذار گرديده بود.

باغ بهشت آيين

از باغهاي زمان صفويه است كه در جوار هشت بهشت قرار داشته و خيابان فتحيه كنوني و دبيرستان دخترانه معروف و قديمي «بهشت آيين» جزئي از آن باغ به شمار مي آيد.

باغ انگورستان

اين باغ سلطنتي متصل به كاخ چهلستون بوده و قسمت اندروني كاخهاي سلطنتي را تشكيل مي داده است. افغانها به طمع استخراج دفينه اين باغ را خراب كردند.

باغ كجاوه خانه

اين باغ نزديك بازار صباغان بوده و 45 هزار زرع وسعت داشته است.

باغ احمد سياه

اين باغ در قرن سوم هجري ساخته شده كه در زمان ملكشاه سلجوقي اقامتگاه تركان خاتون بوده و در عمارت زيباي آن آثار هنري بي نظيري وجود داشته است. اين باغ در كنار زاينده رود بوده است.

باغ كاران

اين باغ بسيار زيبا كه بعضي

ص: 751

از شعرا آن را توصيف نموده اند، از بناهاي ملكشاه سلجوقي بوده و در محلّه خواجو و كنار زاينده رود قرار داشته است و خواجه حافظ شيرازي چندي در اين باغ مهمان بوده و در غزلي آن را چنين توصيف مي كند:

روز وصل دوستداران ياد باد ياد باد آن روزگاران ياد باد ***گرچه صد رود است در چشمم مدام زنده رود باغ كاران ياد باد

باغ تاج آباد

اين باغ به فرمان شاه عباس در محل كنوني خيابان نظر واقع در جلفا ساخته شده بود. شاه هنگام شكار در اين باغ اقامت مي نموده است.

باغ تخت

اين باغ بزرگ از بناهاي دوران صفويه و در مغرب چهارباغ قرار داشته. مساحت آن چهل هزار زرع بوده است. در اين باغ دو قصر سلطنتي بوده كه درب يكي رو به چهارباغ و درب ديگري رو به خيابان شيخ بهايي باز مي شده.

باغ طاووس خانه

اين باغ سلطنتي از بناهاي شاه عباس دوم بوده و در مشرق چهارباغ قرار دارد. مساحت آن چهل هزار زرع بوده و مادي نياصرم از وسط آن عبور مي كرده است.

باغ نسترن

اين باغ در زمان صفويه ساخته شده و در كنار مادي نياصرم و متّصل به رودخانه زاينده رود بوده است. اين باغ زيبا به امين الشريعه اصفهاني تعلق داشته است.

باغ ميرزا مهديخان

اين باغ از آثار صفويه بوده و در تلواسكان (تل واژگون) قرار داشته است. مساحت آن 27 هزار زرع و از آثار ميرزا مهديخان بوده است.

باغ بابا امير

اين باغ در دوران صفويه در چهارباغ احداث شده. مساحت آن سي هزار زرع بوده و عمارت زيبايي در وسط آن قرار داشته است. اين باغ در زمان ناصرالدين شاه به مالكيت

ص: 752

صارم الدوله درآمده است.

باغ نظر

اين باغ مربوط به دوران صفويه بوده. چهل و پنج هزار متر مربع مساحت داشته است و مادي نياصرم از وسط آن مي گذشته، اين باغ متعلّق به شيخ العراقين بوده است.

باغ كَل عنايت

اين باغ مربوط به زمان صفويه و متعلق به كَل عنايت، دلقك معروف شاه عباس بوده است ه در محل خيابان ابن سيناي كنوني بوده و اكنون كوچه باغ عنايت در آنجا مشهور است.

باغ قوشخانه

اين باغ كه محل نگاهداري قوشهاي سلطنتي بوده، در محل طوقچي و در مسير زينبيه قرار داشته است.

باغ شاه

اين باغ متّصل به دربار شاهي و در حوالي ميدان نقش جهان بوده و شاه پس از تماشاي بازي چوگان ر اين باغ استراحت مي كرده است.

باغ زرشك

اين باغ معروف در جنوب زاينده رود و محل فعلي كارخانه صنايع پشم – واقع در چهارباغ بالا – قرار داشته است. داراي عمارت و درياچه و آبشار بوده و هشتاد هزار متر مربع وسعت داشته و به جلفا و زاينده رود مسلّط بوده است.

باغ منوچهر خان معتمد الدوله

اين باغ در دوران صفويه احداث شده و در محل پشت مطبخ قرار داشته است. باغي وسيع و زيبا و در آن عمارتي دو طبقه، به شكل كلاه فرنگي بوده است.

باغ داروغه

اين باغ به مساحت پانزده هزار زرع بود ه است.

باغ چيني خانه

اين باغ مقابل كاخ چهلستون قرار داشته و در زمان صفويه ساخته شده است 28 هزار زرع و باغ ديوان بيگي به مساحت 25 هزار زرع و باغ تفنگچي آغاسي به مساحت سي هزار زرع، در كنار يكديگر قرار داشته و متعلّق به آقا كمال الدّين شريعتمدار اصفهاني بوده است.

باغ فرح آباد

ص: 753

ين باغ بسيار مصفّا و بزرگ كه در جنوب اصفهان قرار داشته، مورد توجّه و علاقه شاه سلطان حسين صفوي بوده كه به دستور او در دامنه كوه صفه ساخته شده بود. طول آن يك فرسنگ و عرض آن نيم فرسنگ بوده و شاه سلطان حسين ماهها در آن به عيش و عشرت مي پرداخته است. در اين باغ، واقعه ننگين تاريخ ايران اتفاق افتاد و شاه سلطان حسين، باغ و مملكت را يكجا به محمود افغان تسليم نمود.

باغ هزار جريب

اين باغ كه در انتهاي چهارباغ بالا قرار داشته، از بناهاي صفويه بوده كه در آن عمارتي زيبا و آبشاري با صفا ساخته بودند. متأسفانه همه آنها به دست ظل السلطان پسر ناصرالدين شاه، همراه بسياري از آثار ديگر اصفهان به ويراني كشيده شد.

باغ كومه

از باغهاي بيرون شهر اصفهان است كه در بلوك لنجان واقع شده و متعلق به زمان صفوي است. اين باغ شكارگاه شاه عباس بوده و در كنار آن نهر آب بزرگي وجود داشته كه در حوالي آن پرندگان زيادي در پرواز بوده اند. در اين باغ بزرگ درياچه اي ساخته شده بود. و جزيره اي در وسط آن قرار داشته كه به وسيله پل متحرّكي به آن جزيره مي رفتند و چون پل را بر مي داشتند رابطه باغ با جزيره قطع مي شده است. در اين باغ انواع گلها و درختان زينتي و عمارات زيبا وجود داشته و به نام باغ كام و يا باغ كومه «سگِ علي»-كلبِ علي لقبي كه شاه عباس به خود داده بود – شهرت داشته است.

باغ حاجي

اين باغ در چهار باغ پايين و جهت اقامت «همايون شاه» پادشاه هندوستان ساخته شده

ص: 754

بود كه به نام باغ همايون ناميده مي شد. زماني كه آغا محمدخان از طرف كريم خان مأمور تعمير آن گرديد، به نام باغ حاجي شهرت يافت. اين باغ متعلق به دوران صفوي است. امروز قسمتي از آن، جزو ورزشگاه معروف تختي است كه به پاس بزرگداشت زنده ياد غلامرضا تختي، پهلوان نامي ايران و قهرمان كشتي جهان به اين اسم ناميده مي شود.

باغ خلف

اين باغ در جنوب غربي ميدان امام قرار داشته و داراي وسعت زياد و عمارت سلطنتي بوده است.

باغ عدن

اين باغ كه كاخهاي آن از بناهاي مهمّ و زيباي اصفهان به شمار مي آمده، مربوط به دوران سلجوقيان بوده و به دالان هشت بهشت هم شهرت داشته و به شش باغ كوچك مصّفا تقسيم مي شده است ملكشاه سلجوقي اين باغ را جهت حرمسرا انتخاب نموده بود و شش سوگلي شاه با نديمه ها و خدمه آنها در اين باغها زندگي مي كردند.

باغ كاج

در جنوب شرقي پل خواجو قرار داشته و قصري زيبا مشرف به رودخانه زاينده رود در آن ساخته شده بود. اين باغ در فتنه افغان محل سكونت و زندگي محمود غلجايي بود كه از بيم اهالي پايتخت در آن مخفي شده بود. به همين مناسبت به باغ محمود نيز شهرت داشت.

باغ مستوفي

مقابل باغ كاج و در قسمت غرب خيابان فيض كنوني قرار داشت و داراي عمارت زيبايي بود. اين باغ مشجّر و پرگل به باغ گلستان – در كنار تالار آيينه خانه و مشرف به زاينده رود – متّصل مي شد.

باغ انارستان

در مشرق خيابان فيض كنوني قرار داشته كه هم اكنون نيز كوچه اي به همين نام در اين منطقه وجود دارد.

باغ نگارستان

اين باغ زيبا و بزرگ

ص: 755

داراي ساختمان و قصر زيبايي بود و درياچه اي بزرگ وسط آن ساخته شده بود. باغ نگارستان در جانب غرب خيابان فيض قرار داشت و مانند بسياري از قصرها و كاخهاي ديگر در حمله افغان از سكنه، خالي و به ويراني كشيده شد، ولي هنوز در اسناد تاريخي و در نزد سالمندان به همان نام باقي است.

باغ غدير

اين باغ در مشرق اصفهان قرار دارد و داراي فضايي وسيع و سالنهاي متعددي است. اين باغ مشجر داراي گل و چمن و حوض و فواره و تأسيسات ورزشي و سالن كتابخانه بوده و براي برگزاري نمايشگاههاي هنري و صنعتي و جلسات سخنراني از سالنهاي آن استفاده مي شود. اين باغ در سالهاي اخير به شكل آبرومندي درآمده و محل گردش و تفريحات سالم ورزشي و مطالعه علاقمندان است. علاوه بر باغهاي ذكر شده حدود يكصد و ده باغ مصفّاي ديگر در گوشه و كنار اصفهان وجود داشته كه با توسعه يافتن شهر و احداث خيابانها و ساختمانهاي متعدّد اكثر آنها معدوم شده، فقط آثار و نام برخي از آنها باقي مانده است.

درختان كهن اصفهان

درخت چنار

اين درخت عمري طولاني دارد و در اصفهان به خوبي عمل آمده و رشد مي كند. عمر اين درخت گاهي به چندين قرن مي رسد. ارتفاع آن گاهي به بيش از 20 متر مي رسد و شاخه هاي انبوهي پيدا مي كند. برگهاي درخت چنار مانند كف دست پهن مي باشد، سايه آن بسيار لذّت بخش است و هواي اطراف خود را لطيف مي نمايد. چوب آن در نجاري مصارف زيادي دارد. قطر تنه اين درخت گاهي به بيش از دو متر مي رسد و به مناسبت رشد سريع، در باغها نزديك ديوارها،

ص: 756

به صورت منظّم در فواصل زياد كاشته مي شود كه هر چند سال يكبار آن را كف بُر نموده، به فروش مي رسانند. ولي ديري نمي پايد كه مجدداً رشد كرده و بلند مي شود. در اين قسمت چند نمونه از درختان چنار قديمي اصفهان را كه شهرت قابل توجهي دارند و قرنها دوام داشته اند، معرفي مي كنيم:

چنار امام زاده اسماعيل

اين چنار در شرق خيابان هاتف قرار داشته است كه مربوط به زمان صفويه و در زمان شاه صفي كاشته شده ولي با كمال تأسف چندين سال قبل بريده شد.

چنار گلدون

اين چنار مربوط به زمان صفويه است. مردم بومي و اهالي روستاهاي نزديك اين چنار كهن، به اين درخت اعتقاد قلبي داشته و جهت اجابت دعاي خود به آن پارچه مي بستند اين چنار كهن و مقدس نيز بريده شده و در حال حاضر وجود ندارد.

چنار دستگرد

اين چنار در دستگرد خيار، واقع در جنوب غربي اصفهان كاشته شده كه مربوط به دوران صفويه و زمان شاه عباس است. درون تنه اين درخت قطور كه در طول قرون پوك شده، قهوه خانه ساخته بودند و مردم در ايواني كه در اطراف آن ساخته شده بود مي نشستند و به نوشيدن چاي و كشيدن قليان مي پرداختند.

چنار زهران

اين چنار قطور و كهن كه شاخه هاي انبوهي دارد در روستاي زهران واقع در بلوك ماربين – از مناطق بسيار حاصلخيز غرب اصفهان – قرار دارد. براي حفاظت از آن اطراف اين چنار را بسته اند و اتومبيلها از دو طرف آن تردّد مي نمايند. اهالي اين چنار را به نام خواجه خضر مي نامند و معتقدند كه «صاحب كرامت» است. هنوز اين درخت كهن پابرجاست و مردم نسبت به آن احترام

ص: 757

فراوان قائل هستند. اين چنار هم مربوط به دوران صفويه است.

چنار باغ زرشگ

اين چنار مشهور در جنوب سي و سه پل و ابتداي خيابان چهار باغ بالا بوده و تا چند سال پيش هم وجود داشت. اين درخت مربوط به دوران صفويه بوده و به نام چنار شاه عباسي شهرت داشته است. در تنه اين درخت چنار كارگران غذا و چاي طبخ مي كرده اند.

چنار آپادانا

اين چنار كهن در خيابان آپادانا در مدخل كوچه اي در ضلع شمالي خيابان قرار دارد. قطر تنه درخت و شكافهاي عميق تنه آن حكايت از عمري طولاني و سوابقي ممتد دارد.

چنار دارالبطيخ

اين چنار كهن مربوط به دوران صفويه و در محلّه بيدآباد – در منطقه شمال شهر – قرار داشته است اين درخت تاريخي به نام چنار لُرها نيز شهرت داشته است.

چنار پاچنار

بعضي از قصبه هاي اصفهان كه در آن چنار شاه عباسي وجود داشته به مناسبت عظمت آن درخت، قصبه به نام پاچنار تغيير نام يافته است. از جمله اين قصبه ها سيچان را مي توان نام برد كه به علت وجود چند چنار قطور و كهن و شاخص از سيچان به پاچنار و يا پاچنار سيچان تغيير نام پيدا كرده است. اين قصبه قديمي و معروف در مشرق محلّه جلفا، كنار خيابان حكيم نظامي قرار دارد و بخش زيادي از سبزيجات اصفهان در زمينهاي زراعي و حاصلخيز اين محل توليد مي شود. علاوه بر چنارهاي ذكر شده چنارهاي متعدد ديگري در اطراف و اكناف اصفهان وجود داشته كه از قدمت بسيار برخوردارند، از جمله در طول مسير چهارباغ از دروازه دولت به سمت جنوب تا دامنه كوه صفه چنارهاي قطور و

ص: 758

بزرگي بوده كه متأسفانه تعداد زيادي از آنها در زمان حكومت ظل السلطان به طمع فروش چوب آن بريده شده و تعداد ديگري نيز به مناسبت احداث خيابانها و بناي خانه هاي مسكوني قطع گرديده اند. پس از درخت چنار، در بسياري از باغهاي بزرگ، درخت نارون – كه در لهجه اصفهاني به درخت «وِسك» هم شهرت دارد – كاشته مي شود. اين درخت ارتفاع چنداني ندارد ولي به علت وجود شاخه هاي زياد، داراي سايه بسيار مطلوبي است. شاخه هاي درخت مانند چتري بزرگ است كه احتياج به فضاي زيادي دارد. اين درخت معروف در اوايل بهار گلهاي زرد رنگي مي دهد كه به آن پولك يا اشرفي مي گويند و با نسيم ملايمي از درخت جدا شده، در اطراف پراكنده مي شود. به همين مناسبت در معابر و منازل از اين درخت كمتر استفاده مي شود. از درختان ديگر اصفهان كبوده را مي توان نام برد. اين درخت كم قطر و بسيار بلند را بيشتر جهت كاربرد چوب آن براي مصارف نجّاري در بيشه ها و باغها مي كارند و گاهي چند هكتار زمين را به كاشتن اين درخت اختصاص مي دهند. گاهي ارتفاع اين نوع درخت به حدود 20 متر مي رسد. از درختان ديگر اصفهان مي توان: زبان گنجشك، تبريزي، سمرقند، بيد، صنوبر و كاج را نام برد.

محله ها

خيابانهاي اصفهان

شهرهاي بزرگ و قديمي، از محله هاي كوچك و بزرگي پديد آمده اند كه اكثر آنها نام هاي با مسمّايي داشته اند. بعضي از اين محله ها وجه تسميه قابل توجهي دارند كه از دير زمان به همان نام در كتب تاريخي و قباله ها و اسناد رسمي قيد شده است. اهالي محله ها، گاه براي شهرت محله خود به كارهاي عمراني و

ص: 759

آباداني مي پرداخته و اكثراً در اموري كه به همه مردم مربوط بوده رقابت شديدي داشته اند. مثلاً در اجراي مراسم سوگواري و روضه خواني با هم به رقابت بر مي خاسته اند. همچنين در دامداري، زراعت، درختكاري و ساير فعّاليتهاي عمراني رقيب يكديگر بوده اند، به طوري كه اغلب بين دو محلّه، سالها اختلافات شديدي وجود داشته كه به خونريزي نيز كشيده مي شده است و حتي از وصلت با يكديگر امتناع مي كردند.

كثرت جمعيّت و تقسيمات كشوري و احداث ميادين و خيابانها با نام هاي جديد، بسياري از نام هاي قديم را كهنه و براي نسل جديد ناآشنا ساخته است. اما گاهي به علت تعصّب اهالي و ساكنين بعضي محله ها، در طول قرون و اعصار هيچ تغييري نتوانسته خللي در نام آن محلّه و آداب و رسوم آنها ايجاد نمايد، و به همان نام باستاني خود باقي مانده اند. تعداد محلاّت هر شهر نسبت به جمعيّت و وسعت و آبادي آن بيشتر مي شده است.

محله هاي قديم اصفهان

1-لنبان، واقع در شمال غربي 2-باغ كاران، واقع در جنوب شرقي كه امروزه به نام خواجو شهرت دارد. 3-چنبلان كه به سنبلستان مشهور است. 4-كرّان 5-جويباره 6-دردشت، كه برخي از اين محله ها به هم متصل بوده است. پس از وسعت يافتن اصفهان، بر تعداد محله هاي آن افزوده شده تا آنجا كه حدود چهل محلّه كوچك و بزرگ، شهر اصفهان را تشكيل مي داد. نام بعضي از محله هاي قديم اصفهان عبارت بوده اند از:-محلّه دولت -باغ جنت -عباس آباد -لنبان -چهارسو شيرازيها -شمس آباد -چرخاب-حسن آباد-خواجو – تل واسكان (تل واژگون)-ظلّه -پاقلعه -قصر منشي (قبرستان موشي)-كرّان -احمدآباد -يزدآباد -گلبهار -جويباره -حسين آباد طوقچي -دردشت -شاه شاهان (شهشهان) -آسنجان -فلفل چي -چمبلان -جماله كله -نيماورد

ص: 760

-مسجد حكيم –دروازه نو -بيدآباد -شيش -دركوشك -محله نو -مستهلك -مورنان -خاوجان -باغات -شيخ يوسف -پاقلعه -احمدآباد -ميدان قديم -لِتور -گود مقصود بيك -چنار سوخته -حيدرخانه -باغ همايون -قبله دعا -سينه پاييني -طوقچي -گل بار -پايين دروازه -باقالا فروشان -تخت گنبد -پشت مطبخ -جلفا -سيچان -مارنان -حسين آباد -قينان -خلجا و بعضي محلات كوچك وبزرگ ديگر. بعضي از اين محله هاي بزرگ خود شامل چند محلّه كوچكتر هستند. مانند محلّه جويباره كه مشتمل است بر ميدان مير، دار البطيخ، سيد احمديان، درب دريچه، سلطان سنجر، باشاخ و يازده پيچ (امروزه كوچه يازده پيچ در چهارباغ پايين و نزديك پشت بارو قرار دارد. ) بيشتر محله هاي فوق هنوز پابرجا و به همان نام اصلي شهرت داشته و ناميده مي شوند.

اصفهان قديم از دو محلّه كهن و معروف تشكيل يافته بود: يكي جويباره كه آن را نعمت الهي يا «نعمتي» مي خواندند، و ديگري محلّه دردشت كه آن را «حيدري» مي گفتند. اهالي محلّه جويباره شيعه مذهب بودند در حاليكه اهالي دردشت اهل تسنّن بودند به همين مناسبت در طول قرون متمادي، دو محلّه حيدري و نعمتي دشمن ديرينه يكديگر و به خون هم تشنه بوده اند و در همه تواريخ و اسناد به اختلاف ها و برخوردهاي خصمانه اين دو گروه اشاره شده است. اين اختلافات اثر نامطلوبي در روحيه اهالي اصفهان گذاشته بود، به طوري كه خلاّق المعاني، كمال اسماعيل، شاعر اصفهاني درباره آنها چنين آرزو كرده است:

تا كه دردشت هست و جويباره

نيست از كوشش و كشش چاره/

اي كه خداوند هفت سيّاره

پادشاهي فرست خونخواره/

تا كه دردشت را چو دشت

كند جوي خون آورد ز جويباره/

عدد خلق

ص: 761

را بيفزايد

هر يكي را كند دو صد پاره/

عاقبت دعاي شاعر مستجاب شد. قوم وحشي مغول به اصفهان تاختند و شافعيان به آنها كمك كرده دروازه هاي مستحكم اصفهان را به روي آنها گشودند، به اميد آنكه طايفه حنفي را معدوم كنند. مغولهاي وحشي نيز وقتي شهر را به تصرّف خود درآوردند هر دو طايفه را از دم تيغ هاي آبدار خود گذراندند و ميان دو فرقه حنفي و شافعي فرقي نگذاشتند. پس از بناي مسجد جامع اصفهان در محلّه يهوديه، اين پانزده محلّه در آن منطقه بوجود آمد: باطرقان، فرسان، جروان، پوان، خرجان، فلفلان، سنبلان، فراءآن، كماآن، لنبانِ اشكهان، خشينان، بروسكان، خابجان و جوزدان.

خيابانهاي اصفهان

شهر اصفهان نظر به قدمت و سوابق طولاني تاريخي و عظمت و وسعت آن، داراي خيابانهاي متعددي است كه نام قديمي و با مسماي بعضي از اين خيابانها در خلال اسناد تاريخي ضبط شده و به ثبت رسيده است، ولي در طول قرون و اعصار، بر اثر تغيير حكومتها بعضي از اين نامها عوض شده و پويندگان تاريخي را دچار مشكل ساخته است. بيشتر اين خيابانها از زيباترين و عريض ترين خيابانهاي عصر خود بوده اند اما با افزايش جمعيّت و وسائط نقليه امروزي هماهنگ نبوده و براي اين وسايل كشش ندارند. خاصه اينكه بعضي خيابانها به خاطر موقعيت مكاني و اهميت تاريخي قابل تعريض نبوده اند. بعضي نيز با گذشت قرنها هنوز آثار عظمت آنها آشكار است، با اين تفاوت كه قبلاً مال رو و درشكه رو بوده و امروز اتوبوس رو شده اند. بسياري از خيابانها به نحو مطلوبي تعريض شده و خيابانهاي عريض و طويل جديدي در آنها پديد آمده كه بتوانند بار

ص: 762

سنگين آمد و رفت يك شهر پر جمعيّت و صنعتي را تحمل نمايند اما با وجود همه اينها باز كمبودهايي مشاهده مي شود. خوشبختانه بيشتر آنها به نام هاي شخصيتهاي بزرگ و مشهور مذهبي، شهداي انقلاب اسلامي ودفاع مقدس و شاعران معروف اصفهان و ايران و... مزيّن شده اند.

اصفهان پايتخت ايران

اصفهان بنا بر ملاحظات سياسي، موقعيت جغرافيايي، اوضاع طبيعي و وسعت خاك آن، از هزاران سال پيش تاكنون چندين بار به پايتختي كشور انتخاب شده است و در چند نوبت ديگر هم مقدمات اين كار فراهم گرديده، اما مشكلاتي مانع شده است. مهمترين دوراني كه اصفهان رسماً پايتخت ايران بوده است: الف – در عهد اشكانيان: اصفهان پايتخت ايران بوده و يكي از «ساتراپهاي» مهمّ آن زمان محسوب مي شده است.

ب –در عهد ساسانيان:اصفهان از شهرهاي مهم كشور بوده و حتي خانواده هايي از هفت خانواده بزرگ ايراني كه در آن زمان مقامات عالي كشوري و لشگري را داشتند، اصفهاني بوده اند و اصفهان به منزله پايتخت بوده است. ج – دوره ديالمه: زماني كه حسن ركن الدوله ديلمي، سپاه وشمگير را منهدم ساخت، اصفهان را به تصرّف خود درآورد. از آن زمان اصفهان قلمرو آل بويه گرديد و ركن الدوله در بسط و توسعه آن كوشيد و روزي كه قمر در برج قوس بود دستور داد تا كار ساختن بارويي را به دور شهر آغاز كنند، محيط اين بارو 21 هزار گام بوده و تا چندين سال قبل، آثار آن در دروازه طوقچي و جويباره و پايين دروازه وجود داشته است. در سال 365 هجري، ركن الدوله – كه سنش به هفتاد سال رسيده بود – مريض شد. در

ص: 763

اين زمان ضيافت بزرگي در اصفهان ترتيب داد. خسرو، عضدوالدوله را به وليعهدي خود برگزيد. همدان و قزوين را به فخرالدوله واگذاشت و اصفهان را به مؤيدالدوله داد و در سال 366 بدرود حيات گفت. اسماعيل بن عبّاد معروف به صاحب بن عبّاد در زمان وزارت مؤيدالدوله و فخرالدوله، در آبادي و عظمت و پيشرفت فرهنگ اين شهر كوشش فراوان نمود. صاحب بن عبّاد علاوه بر وزارت، مردي فاضل و دانشمند و اهل ادب و بحث و شعر بوده و از منشيان و بلغاي زبان عرب محسوب مي شده است. همچنين كريم و بخشنده بوده، كتابخانه او از نظر تعداد كتاب نظير نداشت با اينهمه به كتاب اغاني ابوالفرج اصفهاني عشق مي ورزيده است. صاحب بن عبّاد درماه صفر سال 385 هجري در ري درگذشت و گروه كثيري از ديالمه و تركها در حالي كه شيون مي كردند و گريبان مي دريدند و فخرالدوله ديلمي نيز جلو آنان حركت مي كرد، جنازه اش را به اصفهان آورده و در دهليز خانه اش در طوقچي به خاك سپردند. اكنون آرامگاه او زيارتگاه عالمان اصفهان است. از آثار مهم ديالمه در اصفهان قلعه مهم تبرك، مسجد جامع جورجير و صفه صاحب بن عبّاد را مي توان نام برد. – دوره سلاجقه: در سال 438 هجري طغرل مؤسس دولت سلجوقي به عزم تسخير اصفهان شهر را در محاصره گرفت، اما قادر به گشودن آن نشد. او بار ديگر در محرم سال 442 هجري، اصفهان را در محاصره گرفت و يكسال شهر را محصور كرد و مردم را در زحمت زياد انداخت، تا در محرّم سال 443، به تسخير اصفهان نايل آمد و دولت ديالمه را برانداخت. با

ص: 764

اينكه اهالي اصفهان با او صفايي نداشتند و بارها آثار خلاف و طغيان از آنها مشاهده كرده بود، به قدري به اصفهان علاقه داشت كه مدت 12 سال اين شهر را اقامتگاه خود قرار داد و حدود پانصد هزار دينار خرج عمارتها و مستحدثات حوالي و حدود شهر، بقاع خير، خانه ها و خانقاهها نموده است. طغرل پس از 26 سال سلطنت در سال 455 هجري در سن 70 سالگي در ري وفات يافت. اصفهان در دوره سلطنت آلب ارسلان و وزارت خواجه نظام الملك مورد توجه آن پادشاه و وزير دانشمند و سياستمدار او بود. و چون به موقعيّت اين شهر و ديانت مردم آن اتكاء داشت، اين شهر را براي اقامت وليعهد خود انتخاب كرد. ملكشاه يكي از بزرگترين سلاطين سلجوقي است كه در عهد او دولت سلجوقي به منتهاي وسعت و عظمت خود رسيد و اصفهان به همت او و خواجه نظام الملك، از مهمترين و آبادترين بلاد جهان گرديد. از كارهاي مهم ملكشاه در اصفهان، اقدام به اصلاح تقويم و بستن زيج، به سال 467 هجري است كه حكيم عمر خيّام، شاعر و رياضيدان معروف و بزرگ نيز در آن شركت داشته و اين همان تقويم معروف جلالي است. ملكشاه كه در ايام وليعهدي در اصفهان به سر مي برد و در آنجا اقامت داشت، بعد از قتل پدر خود، آلب ارسلان رسماً اصفهان را به پايتختي برگزيد. عمارات بسياري به دستور او در گوشه و كنار اين شهر ساخته شد و باغها و اماكن زيبايي احداث گرديد، از جمله، باغ كاران، باغ فلاسان، باغ احمد سياه، باغ بكر، قلعه شهر و دز كوه، كه

ص: 765

خزانه سلطنتي بود. همچنين گنبد نظام الملك و گنبد تاج الملك و مدرسه خواجه نظام الملك از آثار ارزشمند دوران ملكشاه سلجوقي است. مسجد جامع اصفهان كه از شاهكارهاي معماري تاريخي جهان به شمار مي آيد از آثار مهم اين دوره است. در اين زمان ثروت ممالك سلجوقي به اصفهان سرازير شد، به طوري كه وقتي ملكشاه خواست از ثروت مردم مطلّع شود و خواجه نظام الملك از مردم جهت رفع حوايج مملكت مبلغي گزاف مطالبه نمود؛ پيرزني به دربار نامه نوشت و پرداخت آن وجه را به تنهايي تقبل كرد. گويند ثروت مردم در اين زمان به قدري بود كه صبحگاهان با آفتابه طلا درب منازل خود را آب پاشي مي كردند. پس از فوت ملكشاه و قتل خواجه نظام الملك، هجوم اسماعيليه به اصفهان، قتل و غارت فزوني يافت و اصفهان يكي از عرصه هاي مبارزات اسماعيليان گشت. بنابراين مهمترين واقعه زمان سلجوقيان، قيام خونين اسماعيليه است. در اين زمان فداييان حسن صبّاح همه را به وحشت انداخته بودند و زماني كه ابوالعلا، فرمانده سواره نظام. به دستور ملكشاه، مأمور قلع و قمع اسماعيليان گرديد، شبانه در منزل خود، به ضرب خنجر مرد گردآلودي كه خود را بنده خدا معرفي كرده بود از پا درآمد. اگرچه قاتل به دست داروغه گرفتار شد اما رعب و هراس در دل ساكنين پديد آمد. اين ابوالعلا مرد رشيدي بود و در محلّه زرگران اصفهان ساكن بود. باغ عدن نيز يكي از اثار زيباي سلجوقيان است كه در دالان بهشت اصفهان قرار داشته، و شش عمارت زيبا جهت سوگلي هاي حرم شاهي در آن ساخته شده بود. ه – دوره صفويه: اصفهان در ادوار مختلف، پايتخت

ص: 766

ايران و مورد علاقه سلاطيني بوده كه در آن حكومت مي كردند. ولي اصفهان در هيچ يك از اين ادوار، همانند دوره صفويه و سلطنت شاه عباس اوّل و دوم، اهميت و شهرت نداشته است. در اين دوران اصفهان از هر جهت به كمال ترقي و شهرت رسيده بوده و ملل دنيا را به سوي خود كشانيده و هزاران باستان شناس و مستشرق و تاريخ دان و هنرمند و دانشمند، از سراسر جهان عاشقانه وارد اصفهان شدند. و بيشتر آنها پس از توقف طولاني، مشاهدات اعجاب انگيز خويش را در كتابهاي ارزشمندي، به رشته تحرير درآورده و در دنيا انتشار داده اند كه هر كدام از آنها سند غيرقابل انكاري از قدمت و عظمت فرهنگ ايران زمين است. در سال 1000 هجري، شاه عباس اول پايتخت كشور را از قزوين به اصفهان منتقل كرد كه از نظر سوق الجيشي موقعيّت بسيار ممتازي داشت. پس از آن، ديري نپاييد كه اين شهر از نظر ثروت و شهرسازي و قصرهاي عالي و بناهاي تاريخي مثل مساجد و مدارس بزرگ و مجلّل و بازارهاي زيبا و وسيع و پلهاي مستحكم و فني و بي نظير، يكي از زيباترين شهرها و پايتخت هاي جهان گرديد. والتر مينچ آلماني مي نويسد: «شاه عباس به سال 1598 ميلادي پايتخت را به اصفهان منتقل نمود. اين حسن انتخاب مبني بر انديشه اي درست بود. زيرا اصفهان نه فقط در قلب ايران قرار دارد، بلكه داراي كليه شرايطي است كه براي يك پايتخت بزرگ لازم است.» مادام ديولافوا مي نويسد: «ديري نپاييد كه اصفهان 000 / 600 نفر جمعيّت پيدا كرد. يعني معادل جمعيّت پاريس در زمان لويي چهاردهم.» پيترو دلاواله سيّاح ايتاليايي، اصفهان آن

ص: 767

زمان را از كلّيه نقاط مشرق زمين حتي از قسطنطنيه زيباتر و مهم تر دانسته است. اصفهان در زمان شاه عباس اول پايتخت شد و تا زمان سلطنت نكبت بار شاه سلطان حسين، مدّت يكصد و پنجاه سال پايتخت دولت صفويه بود. اهم كارنامه سلسله صفوي در اصفهان از اين قرار است: 1-ايجاد روابط خارجي با بسياري از ملل جهان و ورود مستشرقين و مورخين و باستان شناسان و مبلّغين مذهبيِ خارجي به اصفهان. 2-وسعت تجارت و داد و ستدهاي خارجي.

3-احداث راهها، كاروانسراها، بناهاي تاريخي، كاخهاي سلطنتي، گردشگاهها، ميادين و مساجد و مدارس و پلهاي بي نظير. 4-تشكيل حوزه هاي علميه، مراكز هنري و نشر و ترويج مذهب تشيّع و كتابهاي شيعه.

5-كوچاندن ارمنيان و گرجيان از ارمنستان و گرجستان به اصفهان و سكني دادن آنها در جلفا و فريدونشهر. 6-تأسيس حرمسرا، شرابخانه، قهوه خنه، كوكنارخانه و غيره. 7-پرورش شكنجه گران، مير غضب ها، آدم خوارها و آدم سوزها. و بسياري از امور چشمگير و ضد و نقيض ديگر كه هر كدام در نوع خود قابل توجّه و بي نظير بوده است. در سالهاي اخير بسياري از آثار ارزنده معماري صفويه مرمت شده و پس از قرنها همچنان زيبايي خود را حفظ كرده است. تعدادي از بناها و آثار تاريخي و قصرهاي سلطنتي صفويه را، سلاطين و حكام قاجار، بخصوص ظل السلطان، به طمع فروش مصالح آن خراب كرده و حتّي درختهاي چنار را به همين منظور بريدند. ح – دوره هاي متأخر و معاصر: در زمان آخرين پادشاه قاجار، احمدشاه، مدتي اصفهان نامزد پايتختي ايران بود و احمدشاه به جد قصد داشت پايتخت را به اصفهان منتقل كند اما پاره اي تحولات سياسي و مخالفت

ص: 768

برخي درباريان، اين كار عملي نشد. همچنين در سالهاي اخير، زمزمه هايي بالا گرفت كه به منظور تمركز زدايي از تهران، پايتخت را به جاي ديگري انتقال دهند كه اصفهان، يكي از شهرهاي پيشنهادي و نامزد پايتختي بود. ولي اين طرح نيز سرانجام منتفي شد و زمزمه ها خوابيد. با اينهمه، اصفهان بنابر مصوبه رسمي هيأت وزيران به عنوان پايتخت هنري ايران شناخته و اعلام شده است.

آسياب ها

مقدمه

آسياب كه نام ديگر آن طاحونه مي باشد، در نقاط مختلف جهان به صورتهاي متفاوتي وجود دارد و براي آرد كردن گندم و غلات ديگر جهت نان پختن و مصارف مختلف از آن استفاده مي شود.

ريشه اين كلمه «آسِ» مي باشد كه اگر با آب بچرخد آن را آسياب (آس + آب) مي گويند و بدين قياس چنانچه با باد بچرخد بايد به آن «آسِ باد» گفته شود. نوع دستي آن در منازل، با قطع كوچكتر وجود دارد دو سنگ مسطح است كه بر روي هم قرار مي گيرند. دسته اي به سنگ رويين متّصل است كه با دست چرخانده مي شوند و نام اين نوع آسياب، دستاس (دست + آس) است كه بدان «آردچي» و «آرچي» نيز مي گويند. با اينهمه، جز در مورد اخير، اين وسيله با هر چه بچرخد، آن را آسياب مي گويند.

اسامي آسياب هاي اصفهان

به شرح زير مي باشد:

1-آسياب چهار سنگ شيخ يوسف.

2-آسياب چهار سنگ تپه اشرف واقع در نزديك پل شهرستان.

3-آسياب عليخانيان.

4-آسياب حسن حاج عليشاه واقع در خيابان مشتاق.

5-آسياب حسين زاده كه كمي بالاتر از آسياب حاج عليشاه قرار داشته است.

6-آسياب معروف حسين واقع در بالاي خيابان مشتاق.

7-آسياب كلانتر

ص: 769

كه شهرت داشته و با دو سنگ كار مي كرده است.

8-آسياب نازستان.

9-آسياب دروازه شيراز كه تا چندين سال پيش وجود داشت.

10-آسيابِ خان، كه در اصفهان معروف بوده است.

11-آسيابِ حاج رسولِ روغني، اين اسياب در منطقه ناژوان قرار داشته و داراي چهار سنگ بوده است.

12-آسياب نعمت الله عظيمي (معروف به آسياب ناژوان)كه آن هم در ناحيه ناژوان قرار داشته و داراي دو سنگ بوده.

13-آسيابِ خان كه داراي سه سنگ بوده و در نزديكي پاركِ پل وحيد كنوني قرار داشته است.

14-آسياب باغ پلاسون كه دنباله بيشه خليفه گري ارامنه جلفا در حد فاصل بين خيابان نظر و پارك بوده است.

15-آسياب ارامنه جلفا واقع در نزديكي شكرچيان جلفا

16-آسياب هزار جريب كه متعلق به محمدآقا ضرابي بوده و در دروازه شيراز، نزديك كارخانه پپسي كولاي كنوني قرار داشته است.

17-آسياب حاج مصطفي كه در انتهاي خيابان حكيم نظامي و ابتداي محلّه حسين آباد قرار داشته و متعلق به حاج مصطفي حسين آبادي بوده است.

18-آسياب محمود يخي كه در دستگرد خيار بوده و آخرين مالك آن محمود يخي بوده است.

19-آسياب آقا كه آنهم در حومه اصفهان و در فلاورجان قرار داشته و داراي دو سنگ بوده است.

20-آسياب علي آردي كه در پيربكران قرار داشته و داراي دو سنگ بوده است.

21-و آسياب فهامي واقع در مارنان.

ساختمان آسياب

آسياب از دو قسمت مجزّا تشكيل شده:1-قسمت خارجي:كه شامل آبگير و چرخ و پره هاي آسياب است. اين قسمت آسياب در فضاي آزاد و كنار نهر آب قرار دارد. بدين صورت كه از نهر، شاخه اي

ص: 770

جدا كرده آب را در يك كانال شيب دار جاري مي سازند و محور و چرخهاي آسياب را طوري در مسير جريان آب قرار مي دهند كه آب، بر چرخها مسلّط بوده و مانند آبشاري كم ارتفاع بر روي پره هاي چوبي آسياب بريزد و آن را به چرخش درآورد. اين پره ها نيز محور را به چرخش در مي آورند.

محور هم به سنگ رويين آسياب، متصل است كه روي سنگ زيرين مي چرخد. و دانه هاي گندم كه به وسيله يك ناودان، ميان دو سنگ مذكور مي ريزند، بر اثر همين سايش و اصطكاك دو سنگ، خرد و نرم شده، به آرد تبديل مي شوند. شاعر به همين امر نظر دارد كه مي گويد:مرد بايد كه در كشاكش دهر سنگ زيرين آسيا باشد اطراف اين كانال آبشار مانند و چرخهاي چوبي آسياب، فضاي تماشايي و زيبايي پديد مي آمد كه صاحبان آسياب با كاشتن درختان بيد و چنار، گردشگاه كوچك و خنكي جهت استراحت مردم تهيه مي كردند و فوران آب بر اثر چرخش پره هاي آسياب به خنكي و زيبايي اين امكان مي افزود. 2-ساختمان داخلي يا كارخانه آسياب: در اين محل چند اتاق ساخته شده، يكي جهت استراحت آسيابان كه مسؤول آسياب است و ديگري جهت انبار گندمهايي كه بايد آرد شود، اتاق سوم جهت انبار كردن آرد و بالاخره مخزني كه از سطح زمين بالاتر قرار گرفته و گندم ها را در آن مي ريزند تا به وسيله ناوداني كه در پايين ان مخزن قرار دارد، در سوراخي كه روي سنگ متحرّك و مدوّر بزرگ بالايي ايجاد شده، بريزد و از آنجا بر روي سنگ زيرين آسيا ريخته شود كه ثابت است و به همان اندازه

ص: 771

سنگ بالايي است. گندمها ميان اين دو سنگ نرم شده و به صورت آرد در مي آيند. در قسمت پايين تر از سطح كارخانه، مخزن ديگري به نام «كَته» ساخته شده كه آردهاي آماده، از لابلاي دو سنگ آسياب به وسيله ناودان دوم درون آن مخزن ريخته و انبار مي شوند. در قديم هر كس وارد اين كارخانه ها يا به قولي آسيابها مي شد، آردهاي معلق در فضا به سر و رويش مي نشست و گردآلود مي شد كه به خصوص موهاي سياه او سپيد مي گشت و مَثَل معروف «ما اين موها را در آسياب سفيد نكرده ايم» از آنجا ناشي شده است. همچنين مردم كيسه هاي گندم را براي آرد كردن به آسياب مي بردند، كه معمولاً گندمهاي مردم به خصوص گندمهاي نامرغوب و مرغوب، با هم مخلوط مي شد و گاهي آردهاي خوب نصيب كسي مي شد كه گندم نامرغوب تحويل داده بود و به عكس. در اينجا صاحبان گندم اعتراض مي كردند و آسيابان هميشه جوابي آماده داشت و مي گفت: «اشتباه شده است.» كه مَثَل معروف «اشتباه را آسيابان مي كند» نيز از همين جا پديد آمده است. 1-آسياب چهار سنگ شيخ يوسف 2-آسياب چهار سنگ تپه اشرف واقع در نزديك پل شهرستان 3-آسياب علي خانيان 4-آسياب حسن حاج عليشاه واقع در خيابان مشتاق 5-آسياب حسين زاده كه كمي بالاتر از آسياب حاج عليشاه قرار داشته است. 6-آسياب معروف حسين واقع در بالاي خيابان مشتاق 7-آسياب كلانتر كه شهرت داشته و با دو سنگ كار مي كرده است. 8-آسياب نازستان 9-آسياب دروازه شيراز كه تا چندين سال پيش وجود داشت10-آسيابِ خان، كه در اصفهان معروف بوده است. 11-آسيابِ حاج رسولِ روغني، اين آسياب در منطقه ناژوان قرار

ص: 772

داشته و داراي چهار سنگ بوده است. 12-آسياب نعمت الله عظيمي (معروف به آسياب ناژوان)كه آن هم در ناحيه ناژوان قرار داشته و داراي دو سنگ بوده 13-آسيابِ خان كه داراي سه سنگ بوده و در نزديكي پاركِ پل وحيد كنوني قرار داشته است. 14-آسياب باغ پلاسون كه دنباله بيشه خليفه گري ارامنه جلفا در حد فاصل بين خيابان نظر و پارك بوده است. 15-آسياب ارامنه جلفا واقع در نزديكي شكرچيان جلفا 16-آسياب هزار جريب كه متعلق به محمدآقا ضرابي بوده و در دروازه شيراز، نزديك كارخانه پپسي كولاي كنوني قرار داشته است. 17-آسياب حاج مصطفي كه در انتهاي خيابان حكيم نظامي و ابتداي محلّه حسين آباد قرار داشته و متعلق به حاج مصطفي حسين آبادي بوده است. 18-آسياب محمود يخي كه در دستگرد خيار بوده و آخرين مالك آن محمود يخي بوده است. 19-آسياب آقا كه آنهم در حومه اصفهان و در فلاورجان قرار داشته و داراي دو سنگ بوده است. 20-آسياب علي آردي كه در پير بكران قرار داشته و داراي دو سنگ بوده است. 21-و آسياب فهامي واقع در مارنان كه ابتدا آبي و در حال حاضر ماشيني شده است. ضمناً در بسياري از خيابانهاي اصفهان كوچه هايي به نام كوچه آسياب وجود دارد كه هر كدام از آنها محل يك آسياب بوده است و فقط نامي از آن مانده است. اينها نمونه اي از آسيابهاي متعدّد اصفهان بوده كه حتي يك باب از آنها باقي نمانده است. همه آنها خراب شده و به خيابان و خانه و پارك تبديل شده اند و به جاي آن از كارخانه هاي معظم برقي كه كارآيي قابل توجّهي دارند استفاده مي شود.

يخچال ها

تاريخچه

اصفهان

ص: 773

داراي آب و هواي چهار فصل است. امّا از جهتي اين شهر در منطقه مركزي ايران و نزديك به كوير واقع شده و در مواقع خاص، از گزند بادهاي گرم كويري در امان نيست، بخصوص در فصل تابستان. به همين مناسبت در اين مواقع وجود يخ اهميّت بيشتري پيدا مي كند. از آن گذشته رستورانها، مهمانخانه ها، قهوه خانه ها و بستني فروشيها در بيشتر فصول سال به يخ نيازمندند. يخ در اصفهان در طول سالهاي متمادي به طريقه سنّتي تهيه مي شده كه اطلاع از طرز تهيه آن جالب توجه است.

طرز تهيه يخ به طريق سنّتي

ابتدا زمين بزرگي به مساحت چند هكتار براي اين كار در نظر مي گرفتند. در زمين، ابگيرهايي به صورت كرتهاي بزرگ ب طول 50 و عرض 20 متر و عمق بيش از نيم متر آماده آبگيري مي كردند. در اواخر پاييز يا اوايل فصل زمستان هنگامي كه هوا به سردي مي گراييد، شب هنگام، در قديم آب رودخانه يا مادي را در آبگيرها انبار مي كردند، تا منجمد شود. كارگراني هم دايم در چند نوبت بر روي يخها آب مي پاشيدند تا يخ ها منسجم تر و قطورتر گردد. در سراسر طول سمت جنوبي زمينها ديواري قطور به ارتفاع بيش از ده متر از گل رس يا ملات ديگر، بنا مي كردند. آنگاه در قسمت شمال ديوار به فاصله دو سه متري، فضايي را به طول بيش از سي متر و عرض 6 متر و عمق 2 متر حفّاري كرده، گودالي عميق مي ساختند و مدخلي شيب دار يا با پلّه، تا سطح زمين مي ساختند و كف آن را با حصير يا پوشال مي پوشانيدند. كارگران يخ كش، با وسايلي كه در اختيار داشتند يخهاي منجمد شده كرتها را

ص: 774

مي شكستند و قطعات سنگين و بزرگ را با وسايل مخصوص حمل كرده و در گودال ذكر شده چال مي كردند. اين كار آنقدر تكرار مي شد تا يخِ كرتها به اتمام برسد. سپس در شبهاي بعد كه هوا سرد مي شد باز عمل آبگيري تكرار مي گرديد و دوباره پس از منجمد شدن، يخها به مخزن حمل مي شد تا گودال، پر از بخ شود. آنگاه با حصير و پوشال سطح يخها را مي پوشاندند تا اشعه آفتاب و گرماي هوا بر روي يخها اثر نكند و يخها آب نشود و چند ماهي در مخزن باقي بماند. از اواسط بهار صاحبان يخچالها، به فروش يخها مي پرداختند. به همين مناسبت ابزار كار كه عبارت از گاري يا الاغ يخ كش بوده، آماده مي كردند و كارگران از مدخل شيب دار يا پله دار كنار گودال پايين رفته، انبوه پوشالها را كنار زده، يخها را به گاريها منتقل مي نمودند و از محل يخچال به خيابانهاي اطراف و كافه ها و بستني فروشيها و رستورانها و مراكز ديگر حمل مي نمودند و به فروش مي رساندند. در اين مواقع هر چقدر هوا گرمتر مي شد صاحبان منازل و مغازه ها بيشتر براي خريدن يخ هجوم مي آوردند. حتّي گاهي مستقيماً به محل يخچال مراجعه مي كردند و يخ خود را از محل كارخانه تهيه مي نمودند تا ارزانتر تمام شود. تعداد اين يخچالها به درستي معلوم نيست زيرا هر محلّه نسبت به جمعيّت خود يكي دو يخچال داشت كه يخ آنها را تأمين مي كرد. بيشتر اين يخچالها نيز يا به نام محلّه خود، يا به نام مالك و تهيه كننده يخ شهرت مي يافتند. در كتاب «نصف جهان في تعريف اصفهان» تأليف محمد مهدي بن محمدرضا الاصفهاني تعداد

ص: 775

يخچالهاي اصفهان چهل باب ذكر شده و نوشته است كه تعداد يخچالهاي اصفهان بيش از اين تعداد بوده است. البته تهيه يخ به طريقه سنّتي فوق جهت مصرف مستقيم، بهداشتي نبوده، زيرا ممكن بود هم آب ورودي به مخازن و يا كرتها آلوده باشد و هم زمين يخچال و پوشالها و حصيرها آلودگي داشته باشند. اما از نظر اقتصادي بسيار مقرون به صرفه بوده و اگر از اين يخها به طريقه غيرمستقيم استفاده مي گرديد، مسئله آلودگي مرتفع مي شد. پس از پيدايش يخ ماشيني يا به قولي، يخ مصنوعي، كه در كارخانه هاي مخصوص تهيّه مي گردد مشكل آلودگي آن از بين رفت.

14- صنايع دستي اصفهان

تاريخچه صنايع دستي در اصفهان

صنايع دستي اصفهان در طول قرن هاي متمادي به عنوان نماينده هنر اصيل قوم ايراني در جهان معرفي شده است. از اين رو اگر اصفهان را مهد صنايع دستي ايران بناميم سخني به گزاف نگفته ايم. چرا كه ويژگي هاي فكري و رواني صنعتگر اصفهاني مانند ذوق، هنر، پشتكار و قناعت موجب شده است تا فرآورده هاي دست ساز اصفهان نه تنها در كشورمان خريداران فراوان داشته باشد بلكه مسافران و گردشگران و علاقمندان خارجي نيز طالب دست ساخته هاي اصفهان با ويژگي هاي خاص آن باشند. فرآورده هاي دست ساز اصفهان عبارتند از: خاتم -مينا -مينياتور -نقاشي روي صدف -نمدمالي -خراطي -قالي بافي -گليم بافي -زري و مخمل بافي -مليله و نقره سازي -چشمه دوزي -قلمكار -قلمزني روي مس و برنج -ورشو سازي -كاشي سازي و...

خاتم

يكي از گونه هاي زيبا و هنرمندانه صنايع دستي در اصفهان خاتم سازي است. اين هنر بي بديل وكم نظير در واقع هنر آرايش سطح اشياء چوبي به صورتي شبيه به موزائيك با مثلث هاي كوچك است. اين مثلث ها هرچه ظريف تر و طرح ها و اشكال هرچه منظم تر باشند، خاتم مرغوب تر خواهد بود. يكي ديگر از دلايل مرغوبيت و ارزشمند بودن خاتم بالا بودن كيفيت مواد اوليه است. موادي كه خاتم سازان براي تهيه محصولات خود از آنها استفاده مي كنند بسيار متنوع هستند.

اين مواد عبارتند از: چوب هاي گوناگون مانند چوب فوفل، آبنوس، نارنج و عناب، استخوانهاي مختلف مانند استخوان شتر، گاو، اسب و همچنين عاج، صدف و مفتول ها ي مسي و برنجي و در برخي موارد طلا و

ص: 776

نقره براي ساختن خاتم، مواد اوليه را به صورت منشورهائي به ابعاد حدود 1 تا 2 ميليمتر رنگ آميزي كرده و با پهلوي هم چيدن آنها طرح هاي مختلف خاتم را بوجود مي آورند.

علاوه براصفهان خاتم سازان شيراز نيز در اين هنر شهره هستند و خاتم هائي كه به وسيله هنرمندان اصفهان و شيراز تهيه مي شود، خريداران بسياري دارد. اين فرآورده ها شامل ظروف متنوع و مختلف مي باشند. در سال هاي اخير هنرمندان خاتم ساز با تشكيل شركت تعاوني خاتم سازان كه زير نظر سازمان صنايع دستي ايران فعاليت مي كند انسجام بهتري يافته و توليدات مرغوبتري را به گردشگران مخصوصاً خارجيان عرضه مي كنند.

مينا

از هنرهاي دستي ايرانيان در ادوار گذشته و روزگاران دور تزئين و كنده كاري روي فلزات است. از جمله موارد فلز كاري مي توان از ترصيع نام برد كه به معناي نشاندن و جا دادن قطعات كوچك فلزهاي مختلف روي سطح فلزي از جنس ديگر و ايجاد تناسب ميان قطعات است. بررسي هائي كه در مورد ميناكاري به عمل آمده بيانگر اين مطلب است كه ميناكاري نيز مانند بسياري از هنرهاي ديگر براي اولين بار در ايران بوجود آمده و سپس به ساير كشورها راه يافته است.

در زمان صفويه ميناكاري نيز همچون ساير هنرها ترقّي بسيار كرد و شهر اصفهان به يكي از مراكز عمده اين هنر تبديل شد. هنوز نيز اين شهر تنها مركز اين هنر محسوب مي شود.

هنر ميناكاري شامل فعل و انفعالات پيچيده اي است كه به هم مربوط مي شوند. در عصر صفويان از نقش هاي اسليمي

ص: 777

و گل استفاده بسيار شد و رنگ قرمز در ميناكاري مصرف بيشتري پيدا كرد.

ر قديم رنگ هائي كه در صنعت مينا سازي مورد استفاده قرار مي گرفتند مانند رنگهاي قلمكار گياهي يا معدني بودند اما در حال حاضر براي نقاشي ظروف و ساير اشياء مينائي از رنگ هاي شيميائي استفاده مي شود. مينا كاران براي تهيه رنگ قرمز از طلا، رنگ سبز از مس و رنگ زرد از گل ماشي استفاده مي كنند.

بيشتر اشيائي كه هم اكنون مينا سازان به خريداران و علاقمندان اين هنر عرضه مي كنند عبارتند از: گوشواره، گردنبند، انگشتر، سينه ريز، جعبه هاي كوچك و بزرگ آرايش، قوطي سيگار، سرويس چايخوري و شربت خوري، جامهاي ميناكاري، بشقاب، گلدان، قابهاي عكس، پيپ، گلاب پاش، جاروچهل چراغ، درها و پنجره هائي كه براي مقابر ائمه در كربلا و نجف و سامره و مشهد و قم و ساير اماكن متبركه ساخته شده اند.

در حال حاضر ميناكاري كار هنرمندان اصفهاني طرفداران و خريداران بسياري دارد و اين رشته هنري از طرف سازمانهاي ذيربط همچون سازمان صنايع دستي مورد حمايت قرار مي گيرند.

گچبري

ايرانيان از ديرباز با عنصري به نام "گچ" آشنائي داشته اند. اين نكته را كشف آثار گچي در هفت تپه خوزستان كه مربوط به تمدن ايلامي است تائيد مي كند. به يقين اشكانيان و هخامنشيان نيز با اين عنصر و تكنولوژي ساخت تزئينات گچي آشنا بوده اند. گچبري هاي كوه خواجه در جنوب شرقي ايران مربوط به تمدن اشكاني است. در عصر ساساني تكنيك و روشهاي خاص به همراه نقوش مختلف حيواني، انساني، گياهي و هندسي

ص: 778

مورد توجه قرار گرفت و با تلفيق روشهاي مختلف مناظر جالب توجهي به دست آمد كه باعث شد تحولاتي در هنرهاي ديگر آن عهد و آغاز اسلام بوجود آيد. با گسترش اسلام در ايران طرحهاي مختلف همچون "اسليمي" و "ختائي" در تزئين مساجد و مدارس به كار گرفته شد و در گچبري هاي بدست آمده تا زمان مغول از بهترين طرحها و نقشه ها استفاده مي شد. بطوري كه تا پيش از رواج كاشيكاري، گچ تنها عامل زيبائي و تزئين بناها و فضاهاي مذهبي شد محراب مسجد جامع اصفهان بيانگر رشد و شكوفائي اين هنر مي باشد. با روي كارآمدن صفويان از گچبري تنها در داخل منازل اعيان و اشراف وقت استفاده مي شد و تا دوران قاجار نيز استفاده از گچ ادامه داشت. در دوران پهلوي به دليل رواج گچبري هاي پيش ساخته اين هنر در سراشيبي سقوط قرار گرفت بطوري كه امروز استادان گچبر قديمي تنها به مرمت آثار باقي مانده از قديم مشغول هستند و كمتر استادكاري در پي خلق آثار بديع و جالب است. امروز برخي از آثار گچبري در ايران از شهرتي عالمگير برخوردار هستند. از ديگر هنرهائي كه در گچبري مورد استفاده قرار مي گيرند خطوط اسلامي و به خصوص خط نسخ مي باشند. از محرابهاي معروفي كه با گچبري تزئين شده اند. محراب مسجد ملك كرمان (مربوط به سال 477 هجري قمري)، محراب مسجد زواره (در نزديكي اردستان با تاريخ 530 هجري قمري)، محراب مسجد اولجايتو در مسجد جامع اصفهان (مربوط به سال 710 هجري زمان حكومت سلطان محمد خدابنده، معروف به اولجايتو و محراب مسجد آقا نور

ص: 779

(كه در سال 1039 هجري قمري ساخته شده است) مي باشد. از اساتيد معروف اين هنر در حال حاضر استاد رضا اعظمي و استاد حسن رياحي هستند. از آثار معروفي كه استاد اعظمي ساخته است محراب گچبريهاي هارونيه است.

از آثار استاد حسن رياحي نيز مي توان به گچبري هائي كه در خانه هاي قديمي به جا مانده از دوران صفويه و قاجار همچنين بازسازي گچبريهاي خانه معروف امام جمعه و مرمت و قطاربندي ها و آينه كاريهاي شهشهان اشاره كرد. در سالهاي پس از پيروزي انقلاب سازمانهاي ذيربط و مسئول همچون سازمان ميراث فرهنگي و ساير نهادها با استفاده از استادكاران و شاگردان مستعد آنان به مرمت بسياري از شاهكارهاي گچبري بناهاي قديمي پرداخته و در راه احياء اين هنر اصيل ايراني گامهاي موثري برداشته اند.

گره چيني

از زمانهاي گذشته تا به امروز چوب يكي از عناصر دائمي مورد استفاده در معماري ايران بوده است. موقعيت ويژه اي كه چوب به عنوان يكي از مصالح ساختماني دارد تنّوع انواع آن باعث شد تا از اين عنصر استفاده هاي بسياري بشود و از پوشش پشت بامها گرفته تا قاب هاي تزئيني پنجره ها و ساخت اشياء فلزي، چوب مورد استفاده قرار گيرد. هنرمندان با ذوق و خلاّق ايراني در جهت زيباتر شدن بناها و ساختمانها توانسته اند آثاري خلق كنند كه هركدام به عنوان هنري مجزا مورد توجه قرار گيرند. كه منبّت، خاتم، معرّق، گره چيني و مشبك و... از آن جمله هستند. از سابقه " گره چيني و مشبّك" در ايران اطلاع دقيقي در دست نيست. برخي پژوهشگران احتمال داده اند استفاده از

ص: 780

اين هنر چه در حالت مشبّك و چه در حالت آلت و لغت از دوران خلفاء عباسي شروع شده و در قرن 6 تا 8 هجري قمري در مصر و سوريه متداول شده است و از همان زمان به ايران رسيده است. از اين سبك كار معمولاً در ساخت درهاي اماكن مقدسه، مقابر، منابر، و از مشبّك در پنجره هاي منازل و كاخها، نرده ها استفاده مي شده است. از دوران صفويّه به بعد تعبيه شيشه هاي رنگي در چوب هاي مشبّك رايج شده و اصطلاحاً به "ارسي" مشهور گرديد. از استادان بي بديل اين هنر مرحوم استاد غلامرضا آقا ابراهيميان است كه آثار باارزشي از او در مقرنس كاري، قطاربندي، رسمي بندي، مشبّك و گره چيني در عتبات عاليات و بناهاي تاريخي اصفهان موجود است. كليه درها و پنجره هاي هتل عباسي نيز از آثار اين هنرمند است. در حال حاضر سازمان ميراث فرهنگي علاوه بر تأسيس كارگاههاي مرمت گره چيني و مشبّك اقدام به برگزاري دوره هاي كوتاه آموزش اين هنر براي علاقمندان كرده است. از ديگر استادان اين هنر اصيل و قديمي مي توان به مرحوم استاد مهدي عشّاقي، استاد علي عباس عشّاقي، استاد مهدي اوليائي و استاد علي مظاهري اشاره كرد.

قلمدان سازي

پژوهشهاي محققين براي اينكه به پديده اي به نام قلمدان در ايران باستان پي ببرند. راه به جائي نبرده است. و از وجود اين هنر در ادوار قبل از اسلام اطلاعي در دست نيست. با ظهور اسلام، استفاده از قلمدان براي كارهاي تحريري معمول گشت و در مدرسه ها، مكتب خانه ها و مراجع ديواني مورد استفاده قرار گرفت.

ص: 781

در دوره سلجوقيان براثر حمايتي كه از شعراء و نويسندگان و دبيران به عمل آمد، هنر قلمدان سازي پيشرفت بسيار كرد. اين پيشرفت و ترقّي تا عصر تيموريان ادامه داشت. بررسي هاي انجام شده بيانگر اين مطلب است. در عصر صفويه كه خوشنويسي به نهايت ترقي و تعالي رسيد هنر قلمدان سازي نيز به اوج رسيد و قلمدان هاي ساخته شده در اين عصر از گرانبهاترين و نفيس ترين ميراث هاي فرهنگي ايران به شمار مي رفت. قلمدانهاي برجاي مانده از آن روزگار كه برخي گوهرنشان و طلاكوب و مرصّع هستند و بر بعضي نيز آيات قرآني نوشته شده است. زينت بخش موزه هاي ايران و ساير كشورهاي جهان مي باشند. در دوره قاجاريه و زنديه نيز هنر قلمدان سازي مثل روزگار صفويان در اوج بود و قلمدانهاي ساخته شده در اين دوره نمايانگر هنر هنرمندان اصفهاني هستند. از مشهورترين قلمدان سازان دوران صفويه و زنديه و قاجاريه مي توان محمد زمان نگارگر، حسن خداداد، محمد خداداد، سميرمي، محمدصادق امامي اصفهاني، كاظم بن نجفقلي، عبدالرحيم اصفهاني و آقا نجف قلمدان را نام برد.

اگر چه در حال حاضر قلمدان مانند گذشته مورد استفاده قرار نمي گيرد اما علاقمندان به هنرهاي اسلامي ايراني كماكان از اين فراورده هنري استقبال كرده و خواهان و طالب آن هستند.

مسگري

مسگري يكي از صنايع دستي قديم و زيباي ايران است. از شمش مسي براي تهيه ورق مسي بوسيله چكش كاري استفاده مي كنند. براي ساخت ظرفهاي كوچك از يك تكه مس استفاده و آنقدر آن را چكش كاري مي كنند تا شكل مورد نظر به دست آيد ظروف

ص: 782

بزرگتر از دو يا چند ورق مسي ساخته مي شود. محصولات عمده مس گري عبارتند از سيني هاي مختلف، ديگ، تنگ، گلدان و ظروف ديگر.

منبت كاري

فرهنگ ها و كتب لغت معناي منبت را نقش برجسته و كنده كاري روي چوب تعريف مي كنند. نقاشان و معماران نيز نقشي را كه اندكي از زمينه خود بلندتر باشد منبّت مي گويند. با توجه به شواهد تاريخي و پژوهش هاي محققين، سابقه منبّت كاري در ايران به قبل از دوران هخامنشيان مي رسد. پس از آن در عصر هخامنشيان و ساسانيان نيز اين هنر جايگاه مهمي داشته است. با ظهور اسلام و گسترش اين دين در ايران هنرمندان منبّت كار همچون ساير هنروران سعي و كوشش خود را به تزئين و زيباسازي اماكن مقدس و مذهبي معطوف كردند. از اين زمان نيز منبّت كاران از نقوش موجودات زنده در آثار خود استفاده كردند. با فرا رسيدن روزگار صفويه منبّت نيز مانند ساير هنرهاي دستي روي به شكوفائي نهاد. اگر چه منبّت كاري در روزگار صفويه در اصفهان رونق گرفت اما در عصر قاجار پيشرفت بيشتري كرد زيرا در اين دوره است كه مبل و صندلي به خانه ها راه مي يابد. به نوشته مولف كتاب "گنج پنهان" از دوران قاجار مبل هائي برجاي مانده كه به شيوه ايراني كنده كاري شده اند و آنها را مبل سبك قاجار مي نامند. در حال حاضر با ساخته شدن خانه هاي جديد و نفوذ تمدن غرب منبّت با چاقو انجام نمي شود بلكه ابزارهائي كه مورد استفاده منبت كاران قرار مي گيرد بيشتر خارجي هستند. با آنكه امروز منبّت اصفهان

ص: 783

به صورت اصيل و اوليه ساخته نمي شود اما هنرمندان اصفهاني كماكان با طرحهاي بسيار زيبايشان آثار بسيار جالبي بر روي چوب بوجود مي آورند. از اساتيد معروف اين رشته مي توان استاد عبدالله باقري، استاد يعقوب جابري، استاد ابراهيم دالوند و استاد كمال مسائلي را نام برد. مهمترين استاداني كه براي اولين بار در اصفهان با منبّت جديد يا فرنگي اقدام به ساخت مبل هاي استيل و ساير اشياء كردند: استاد احد صنيعي، موسي آقايان، اكبريان، قلمزن و... مي باشند.

نقاشي

نقاشي باستاني

ايرانيان باستان كه از فرهنگ و تمدني پربار و غني برخوردار بوده اند، دست آوردهاي فرهنگي و هنري خود را در طول قرن و اعصار به صورت هاي مختلف در دامنه وسيع قلمرو خود كه وسعتي چندين برابر ايران كنوني داشت، گسترانيده اند. از جمله آن هنرهاي ارزنده، هنر گويا و ارزشمند نقاشي است. نقاشي از دير زمان بيانگر زبان و تمنيات بشر اوليه بوده است و بشر پس از صوت، جهت بيان مقاصد خود از نقاشي استفاده مي كرده است. مثلاً خط تصويري و هرگوليف كه وسيله اي براي بيان مقاصد بوده اند كه نشان دهنده اهميت و ارزش والاي هنر نقاشي هستند. كاوشهاي علمي و باستانشناسي در ايران نشان مي دهد كه نقاشي در اين سرزمين چه بر روي اشياء و ظروف و چه در بدنه كوهها و در زمانهاي بعد بر ديوارهاي عمارتها و اطاقهاي سربسته، از چه زماني و با چه كيفيت مطلوبي معمول بوده و از ايران به كدام كشورها راه يافته است. علاوه بر نقوشي كه در زمان هخامنشيان و قبل از آن بر روي ظروف و اشياء عتيقه و بر بدنه كوهها بجا مانده، كاوشگران

ص: 784

و باستان شناسان مقدار زيادي اشياء زينتي و قيمتي از قعر خاك درآورده اند كه همه آنها مانند نقوش اصيل تخت جمشيد يا مراكز ديگر، حاكي از تمدن درخشان ايران زمين بوده و هر كدام از آن اشياء، زينت بخش يكي از موزه هاي معروف جهان است. آنچه به صورت مدوّن و روي كاغذ و اشياء ديگر به تصوير كشيده شده و در دنياي امروز موجود و در موزه ها حفظ شده آثار نقاشي بزرگ مرد هنرمند ايراني، «ماني» و اوراق گرانبها و زيباي كتاب معروف «ارژنگ» است كه از آن به عنوان تبليغات نظري مذهبي استفاده مي شده است. اين كتاب در حال حاضر در خزائن غزنين موجود است. استاد ابوالقاسم فردوسي نيز در شاهنامه درباره آن فرموده:

بيامد يكي مرد گويا ز چين كه چون او مصوّر نبيند زمين

ماني فرزند «فاتحك» از نجباي ايران و مادرش به روايتي از خاندان پادشاهان ساساني بود. ماني در سال 215 ميلادي متولد شد و فرقه مذهبي مانويه را به وجود آورد. او نقاشي را از معجزات خود و وسيله نشر و دعوت قرار داده بود. ماني در سال 275 ميلادي به وسيله روحانيون زرتشتي محاكمه و محكوم و سپس زنداني گرديد و در زندان درگذشت. بعضي روايات حاكي از آن است كه سرش را بريدند و كاه در پوستش ريختند و به يكي از دروازه هاي جندي شاپور آويزانش كردند. در حفاريهاي «تورفان» و «خوچو» آثاري از نقاشيهاي مانويان به دست آمده است. يكي از آنها صورت مرد بزرگي را نشان مي دهد كه شبيه به خود ماني است. هاله اي از نور به شكل قرص خورشيد پشت سر او است و به هيئت

ص: 785

مغولي تصوير شده است. بنابر قول «كومون» نقاشي و مينياتور را مانويان از كشور ساسانيان به تركستان منتقل نمودند. مورخين، كتاب نقاشي بزرگي را در استخر فارس مشاهده كرده اند كه داراي تصاويري از شاهان ساساني بوده و با نوعي از رنگهاي طلايي و نقره اي و محلول گردِ مس بر روي برگهاي بسيار نازك نقاشي شده است. دين ماني به نقاط مختلفي از جهان نفوذ كرد تا آنجايي كه مؤسس مذهب كاتوليك و پدر كليساي روم، مدت 9 سال پيرو آيين ماني بود. به همين مناسبت هنر نقاشي و موسيقي، به همراه دين ماني به مغولستان و تركستان و چين راه يافت و پس از مدتي با تغييراتي دوباره به ايران بازگشت. دو تن از باستان شناسان فرانسوي به نامهاي «گدار» و «هاكن» طي كاوشهاي خود در نواحي شرقي ايران، يك نقاشي روي ديوار كشف كردند كه 12 متر طول و 4 متر عرض داشته و يك شاهزاده ساساني را بر روي تخت، در ميان درباريان خود نشان مي داده است. «آميانوس» مورخ قرن چهارم رومي مي نويسد: «ما آثار نقاشي از جشنها و باده نوشيها و شكارگاه هاي ايراني زياد ديده ايم.» تصوير نور ايزدي به صورت هاله، كه علامت مشخص پيامبران و امامان است، ابتكار ايرانيان باستان مي باشد. يكي از نقاشيهاي مينياتور ايران، تصوير مرد مارگزيده اي است كه پزشك نامدار، جالينوس به معالجه او پرداخته است. همچنين در «التفهيم» ابوريحان بيروني، تصويري از آدم و حوا يا به قول ايرانيان قديم، «مشي» و «مشيانه» وجود داشته كه جنبه مذهبي دارد و تصويري نيز از حضرت رسول صلي الله عليه و آله در كنار ابوبكر پس از ترك مكه و

ص: 786

مهاجرت به مدينه وجود دارد. يكي از خلفاي اموي نيز كاخ كوچكي در بيابان شام ساخت كه سقف آن را با نقوش زيبا مزيّن ساخته بود و خلفاي عباسي نيز كاخهاي خود را در سامره با نقش و نگارهاي رنگارنگ زينت مي دادند.

نقاشي در اسلام

مجسمه سازي و پيكر تراشي و نقاشي چهره و صورت در اسلام مكروه و يا حرام بوده، به همين مناسبت هنر مجسمه سازي و پيكر تراشي كه از مهمترين هنرهاي ايران قبل از اسلام بود و آثار ارزنده و بي نظير هنرمندان پيكر تراش را مي توان در كاخهاي تخت جمشيد و نقش رستم و بدنه بسياري از كوههاي اطراف و اكناف ايران زمين مشاهده نمود و يادگارهاي دوران هخامنشيان و ساسانيان است. – بعد از اسلام تقريباً از بين رفت. همچنين از نظر اسلام وجود نقاشي و چهره انسان در محل برگزاري نماز و مساجد حرام بوده است ولي برخي از فقها فتوي داده بودند كه اگر مورد نقاشي مثله شده باشد، حرام نيست و جالب آنكه نقاشان نيز مخصوصاً چشم سوژه هاي خود را در نقاشي كور مي كردند تا از نظر ديني قابل رؤيت باشد. بنابر نوشته سياحت نامه شاردن به همين مناسبت ميرزا رضي اصفهاني به نقاش باشي زمان خود دستور داده بود نقاشي هايي كه براي منزل او مي سازد چشم چپ نداشته باشند تا اگر آن نقاشي در خانه نصب شد نماز در آن مقدور باشد. اما به طور كلي نقاشي به خصوص نقاشي صور جاندار، در اسلام تحريم شده بود. زيرا آن عمل را يادآور و احياي بت پرستي و همچنين دخالت در كار خدا مي دانستند. حكيم ناصر خسرو مي نويسد: «در بازگشت از

ص: 787

مكه در باديه اي به «فليج» رسيدم و در نهايت فقر و مسكنت بودم و جز چند كتاب چيز ديگري نداشتم. خواستم كتابها را بفروشم، خريداري پيدا نشد. روزي در كمال نااميدي با مقداري شنجرف و لاجورد كه همراه داشتم، وصف الحال، بر ديوار مسجدي بيتي نوشتم و آن را با شاخ و برگ تذهيب كردم. اهل حصار جمع شدند و به تماشاي آن آمدند و به من گفتند اگر محراب مسجد را نقاشي كني صد من خرما به تو اجرت مي دهيم و من آن محراب نقاشي كردم و صد من خرما دريافت نمودم و بسياري از مشكلات مالي خود را رفع نمودم. اين واقعه به سال 442 هجري اتفاق افتاد.» مطلب فوق چنين مي نمايد كه نقاشي در ديار عرب ناشناخته بوده و در زمان تسلط آنها بر ديگر ممالك نيز، وضع بهتر از آن نبوده. تا زمان غزنويان كه نقاشان معروفي پيدا شدند، از جمله آنها «ابونصر» نقاش را مي توان نام برد كه نقاش چيره دستي بوده است. گويند زماني كه سلطان محمود خواست دانشمند ايراني را به غزنين فرا خواند و آنها امتناع نمودند، به دستور سلطان محمود، ابونصر نقاش، چهره ابوعلي سينا را نقاشي نمود و سلطان محمود نقاشي را براي شناسايي و دستگيري ابوعلي سينا به سراسر مملكت فرستاد. در اين دوره و قبل از آن نقاشان چيني نيز در ايران بوده اند. زيرا در كليله و دمنه اي كه رودكي به نظم كشيده، تصاويري از نقاشان چيني ديده مي شود. در مجموعه هنري شادروان مهندس فروغي، يك جام مفرغي قديمي وجود دارد كه نقاشي آن را ابونصر نقاش در عهد سلطان محمود كشيده است. گويند

ص: 788

سلطان محمود غزنوي در نزديكي قصر خود منزلي زيبا براي استاد حكيم ابوالقاسم فردوسي بنا نهاد كه در اطاقهاي آن به دستور استاد نقاشيهاي اساطيري و صورت پادشاهان ايران و توران و آلات حرب پهلوانان و حيوانات درنده قوي نقاشي شده بود. ابوالفضل بيهي هم در تاريخ مسعودي راجع به قصري كه امير مسعود در جواني در هرات ساخته و محل عيش و عشرت او بوده صحبت مي كند و مي گويد در آن اطاقها نقاشيهاي «الفيه» و «شلفيه» كشيده شده بود. قصري نيز در «قراكلاه» آمل وجود داشته كه بر ديوارهاي آن تصويرهاي متعدد و مختلفي بوده است. همه اينها حكايت از آن دارد كه هنر نقاشي در قرن چهارم تا قرن ششم در ايران وجود داشته است. نقاشي در ايران و هندوستان و چين در پاره اي جزئيات با هم شباهت هايي داشته اند اما از نظر كلي، نقاشي ايراني با نقاشي هندي كه مكتب نقاشي مغولي است، تفاوتهاي زيادي دارد. همچنين نقاشي ايراني با نقاشي چيني متفاوت است. اين تفاوتها گاهي به نحوه تفكر و جهان بيني و مواد مصرفي و كاربرد آن در ايران و چنين مربوط مي شود. خط خوش بيش از نقاشي خوب ارزش داشته است و در ايران اين دو هنر از هم متمايز هستند ولي در چين با هم عجين شده اند و از يك قلم مو براي هر دو هنر استفاده مي شده است. رنگ آبي آسماني و بسياري از رنگهاي تند ديگر كه در طبيعت يافت مي شوند اختصاص به نقاشان ايراني داشته و نقاشان چيني و هندي چنين قدرت و جسارتي در انتخاب رنگهاي تند نداشته اند. همچنين در نقاشي ايراني، صحنه نقاشي شده

ص: 789

با تصوير واقعي هميشه يك گام فاصله دارد. نقاشيهاي مذهبي در ايران وسعت آنچناني نداشته زيرا نقاشي در دين اسلام پسنديده و مورد تأييد نبوده است. به همين مناسبت نقاشيهاي مذهبي ايران فقط به تصاويري از معراج حضرت پيغمبر و غدير خم و در اين اواخر تصوير مولا علي عليه السلام و تصوير حَسَنَين عليهما السلام خلاصه مي شود و از تزئينات محراب و اطراف آن خبري نبوده است. برعكس نقاشيهاي ايراني بيشتر از اشعار شاعران مشهور و عرفان الهام گرفته و وسعت يافته است. از جمله خصوصيات بارز نقاشي در اين دوره را مي توان در شاهنامه «دموت» مشاهده كرد كه در آن حركت قوي، رنگ پر قدرت و تركيب بندي موزون و پرتوان است. شكوه و عظمت نقاشي ايراني با ظهور بهزاد و مكتب معروف او پديد مي آيد. بنابراين به شرح زندگي و مكتب او مي پردازيم: بهزاد: نامش كمال الدين از مردم هرات و شاگرد پير احمد تبريزي بوده و بين سالهاي 844 تا 855 هجري متولد شده است. نخست، در اواخر دوره تيموري در خدمت امير علي شير نوايي بوده و سپس شاه اسماعيل صفوي او را از هرات به تبريز برد او تا اوايل سلطنت شاه طهماسب صفوي حيات داشته و شاه طهماسب از او نقاشي مي آموخته است. بهزاد تا سال 984 هجري حيات داشته است. او در نقاشي داراي مكتب خاص و معروفي است كه در جهان شهرت دارد. در مكتب او عناصر آميخته سنتي به طور كامل با هم تركيب مي شوند، طراحي استادانه و طرح بندي، هيجان انگيز است. از ويژگيهاي اين مكتب درخشش رنگهاي مينايي است كه در مكتب هرات خفيف است ولي در

ص: 790

مكتب بهزاد به اوج مي رسد. در زمان تيمور و پس از آن در دوره شاهرخ و فرزندانش، بر اثر علاقه و تشويق آنان و اهميتي كه به هنر و هنرمند مي دادند هنر نقاشي به اوج شكوفايي خود رسيد. آثار ارزنده و ذي قيمتي در دوره بايسنغر پديد آمد كه مهمترين آن، تصاوير شاهنامه است. ديگر از ويژگيهاي بهزاد اينكه او اسلوب نقاشي را به طبيعت و زندگاني مردم زمان نزديك ساخت و تصاوير اشخاص را چنان نقش كرد كه گويي زنده و جاندار مي نمايند. در اين دوره ديگر چشم و ابرو به شيوه چيني ساخته نمي شد. از علل شكوفايي نقاشي در اين دوره يكي علاقه سلاطين صفويه بود كه بر اثر آن پايتخت ايران در شهرهاي تبريز، قزوين و اصفهان مركز هنر و هنرمندان كشور گرديد و شاه اسماعيل، بهزاد را به رياست كتابخانه سلطنتي منسوب نمود و در مكتب او شاگردان زيادي تربيت يافتند. از مهمترين آنها مي توان «ميرك اصفهاني» را نام برد. تابلو او به نام «مجنون» در ميانِ وحوش، شهرت به سزايي دارد. شاه طهماسب صفوي نيز خود نقاش چيره دستي بود كه از استاداني چون بهزاد و سلطان محمد نقاش تعليم ديده بود. از ويژگيهاي نقاشي صوفيه پوشش لباس، به خصوص پوشش سر با كلاههايي همانند عمامه بوده است. از آثار بسيار نفيس و معروف اين دوره، خمسه نظامي است كه بين سالهاي 946 تا 950 هجري به خط نستعليق بسيار خوش با قلم استاد محمود نيشابوري، براي شاه طهماسب صفوي نوشته شده و در آن، چهارده مجلس نقاشي نفيس وجود دارد. اين نقاشيهاي زيبا اثر بزرگترين نقاشان زمان مانند ميرك اصفهاني، نقاش

ص: 791

معروف زمان شاه طهماسب – و سلطان محمد، نقاش معروفي كه مديريت هنرستان نقاشي تبريز را به عهده داشته و چند استاد معروف ديگر مي باشد. اين كتاب نفيس و بي نظير مثل بسياري از آثار هنري ايران از ارزشمندترين اشياء موزه بريتانيا در انگلستان است. از آثار بزرگ ديگر در اين دوره، «شاهنامه طهماسبي» است. اين شاهنامه بنا به خواست و علاقه شاه طهماسب صفوي نوشته شده و حاوي بيش از دويست و پنجاه تابلو نقاشي نفيس است كه مي توان آن را نگارخانه اي متحرك ناميد. اين كتاب، مجموعه اي از مينياتورهاي استادان معروف و هنرمندان افتخاربرانگيز ايراني است. طراحي و اسلوب اصلي اين تابلوها را نقاشان نامدار آن زمان ترسيم نموده و بقيه كارهاي آن را شاگردان مورد اطمينان به اتمام مي رسانيدند و در پايان نيز، استاد بر كار آنها نظارت مي كرد و اگر نقصي مشاهده مي نمود مرتفع مي ساخت. از جمله ويژگيهاي نقاشي مينياتور ايراني در اين تصاوير كاربرد رنگهاي موزون، ترسيم پرندگان و حيوانات و درختان، آسمان طلايي رنگ، آبهاي نقره اي فام، سَروهايي به رنگ سبز تيره، درختان با شكوفه هاي سپيد، اسبهاي ابلق در صحاري زردرنگ و گروههاي مردم در لباسهاي سرخ و قرمز و نيلي است كه با هم، هماهنگي چشم نوازي دارند. شاه عباس ابتدا به نقاشي توجهي نداشت و معماري و شهرسازي را در اولويت كار خود قرار داده بود ولي پس از چندي كه نبوغ و پنجه هاي سحرانگيز نقاشاني چون رضا عباسي و همكارانش را مشاهده نمود بر دستهاي سحرآفرين آنها بوسه زد. از نقاشان مشهور اين عهد صادق بيك افشار و مظفر علي هستند. مظفر علي بيشتر از رنگ طلايي استفاده

ص: 792

مي كرد. شاهكارهاي او را در قصرهاي سلطنتي اصفهان از جمله كاخ عالي قاپو و كاخ چهلستون مي توان مشاهده كرد. در عهد صفويه آميزه اي از اسلوبهاي اروپايي و ايراني در نقاشيها مشاهده مي شود زيرا در اين دوره براي اولين بار نقاشان اروپايي به ايران اعزام شدند. مخصوصاً در زمان شاه عباس نقاش معروفي به نام يوحنّا از هلند به اصفهان آمد و در خدمت شاه عباس به كار گمارده شد، و نقاشان ايراني را تحت تأثير قرار داد چنانكه در تصاوير دو كاخ معروف شاه عباس در اصفهان يعني عالي قاپو و چهلستون طرح و اسلوب اروپاييان ديده مي شود كه با نقاشي و مينياتور ايراني آميخته است. پس از بهزاد و شاگردانش در اواخر دوران تيموري به ستاره درخشان ِ ديگري در آسمان هنر ايران بر مي خوريم كه سبك مهم و معروفي ارائه داده و شهرت بسزايي دارد. اين هنرمند بزرگ رضا عباسي استاد معروف مينياتور است. رضا عباسي: از نقاشان معروف مينياتور زمان شاه عباس اوّل است كه تا سال 1044 هجري در خدمت او به خلق آثار خود پرداخته است. آثار ارزنده و معروف او در اكثر موزه هاي جهان و كاخهاي سلطنتي اصفهان زينت بخش است. رضا عباسي در مينياتور صاحب سبك بوده و شاگردان زيادي تربيت كرده كه معروفترين آنها «معين مصور» معروف مي باشد. رضا عباسي گاه با آقا رضا كاشاني كه او نيز از استادان معروف اين عهد بوده اشتباه گرفته مي شود. اين دو استاد در تركيب رنگها و استفاده از آنها، تفاوت فاحشي داشته اند. فن نقاشي اروپايي در قرن يازدهم و دوازدهم روي كارهاي رضا عباسي تأثير داشته است. در همين دوره شاه عباس، «محمد

ص: 793

زمان»، نقاش معروف را به اروپا فرستاد تا هنر خود را تكميل نمايد. اجتماع هنرمندان در عهد صفويه در اصفهان باعث پيدايش مكتب جديد و معروفي گرديد كه به نام سبك اصفهاني شناخته مي شود.

سبك اصفهاني

تا هنگامي كه قزوين پايتخت سلاطين صفوي بود بنا به مقتضاي زمان و سليقه خاص نقاشان تبريز كه به قزوين كوچانده شده بودند، مينياتور ايران در كيفيتي سير مي كرد كه با مكتب تبريز متفاوت بود و شيوه جديدي پديد آمد كه به نام شيوه قزوين نام گذاري شد. بعد از انتقال پايتخت به اصفهان در زمان شاه عباس اول گروهي از نقاشان ساكن قزوين و نقاشان هندي به اصفهان آمده و با نقاشان اصفهاني، سبكي بوجود آوردند كه داراي كيفيات خاص و سَواي مكتبهاي تبريز و قزوين بود. در اين مكتب جديد شيوه رنگ آميزي و مجلس آرايي نسبت به سابق تغييرات چشمگيري حاصل كرد، از جمله تك صورت سازي كه قبلاً رواجي نداشت به نحو استادانه اي معمول گشت و استاداني چون آقا رضا كاشاني و رضا عباسي در اين فن پايه هنر خود را به درجات عالي رسانيدند و مهمترين الگوي تك چهره سازي را براي نقاشان بعدي ارائه نمودند. در مجلس آرايي نيز استاداني نظير افضل الدين حسيني و شفيع عباسي و معين مصوّر اين مكتب را كه به نام مكتب اصفهان ناميده شد، رونق و شكوه خاصي دادند و به كمال رسانيدند. شاه عباس هم نظر به علاقه مفرطي كه به نقاشي داشت، مشوّق هنرمندان شد تا آنجا كه اصفهان را «دار الصنايع» و تجلي گاه آثار درخشان نقش آفرينان قرار داد. از ويژگيهاي مكتب اصفهان لطافت، رنگ آميزي، سادگي و بي پيرايگي در مجلس آرايي

ص: 794

و پرهيز از تكلّف و ريزه كاريهاي مكتب هرات بود. از ويژگيهاي ديگر مكتب اصفهان ارائه صحنه هاي دو نفره و چند نفره در فضاهاي وسيع و يا محدود بوده كه در كمال سادگي و زيبايي به تصوير كشيده شده است. مكتب اصفهان از مكاتب معروف و مترقي در مينياتور ايران است. مجالسي كه به اين شيوه ساخته شده است زيبايي و دل انگيزي خاصي دارند كه نتيجه ممارست و تجربه ممتد استادان پيشين است. تذهيب كاري در كتب و مرقعات و زيورنگاري در سقف و ستون و ديوار عمارتها با شيوه مستقل خود، در اوج پيشرفت و ترقي قرار گرفت. متأسفانه از زمان شاه عباس دوم به بعد اين هنر رو به انحطاط نهاد و تا بندگي و درخشندگي خود را از دست داد و همينكه آخرين استادان اين مكتب همچون محمد يوسف و محمد قاسم از گردونه خارج شدند، مكتب اصفهان نيز به افول گراييد. پس از سلسله صفويه كه مشوّق هنرمند و علاقمند به هنر بودند، هنر مخصوصاً نقاشي رو به زوال رفت و هنرمندان بزرگي همچون محمد زمان و عليقلي بيك اصفهاني فراموش و منزوي شدند، مخصوصاً پس از تسلط افغانيان بر اصفهان و ايران، اين زوال به اوج رسيد. ولي در دوران افشاريه و زنديه اين جسد رمقي حاصل كرد و هنرمندان جديدي روي كار آمدند همچون آقا صادق و آقانجف و آقازمان كه هر سه طليعه دار مكتب قاجاريه بوده اند. در دوران قاجاريه نخستين كسي كه به هنر نقاشي علاقه نشان داد فتحعليشاه قاجار بود. به همين مناسبت در جامعه تشنه هنر ايران، مصورّان ماهر و چهره پردازان قوي پنجه اي پا به عرصه وجود گذاشتند

ص: 795

و شيوه خاص قاجاريه را ابداع نمودند. معروفترين آنها از آقازمان و آقاصادق و آقابابا شروع و به استاد كمال الملك ختم مي شود. در اين دوره بنا به علاقه و پشتيباني بعضي از سلاطين، تابلوهاي نقاشي و كتابهاي نفيس و قلمدانهاي ارزشمندي خلق شد كه همه در نوع خود بي نظير و ممتاز بودند. شغل نقاش باشي جزو مشاغل درباري محسوب گرديد. وجود ميرزا ابوالحسن غفّاري معروف به صنيع الملك كه مؤسس اولين مدرسه نقاشي در ايران است و به رافائل ايران مشهور شده، به همراه فرزندانش و به خصوص برادرزاده هنرمندش استاد كمال الملك نقطه عطفي در هنر نقاشي اين دوره ايران به حساب مي آيد. نقاشي در ايران انواع مختلفي داشته كه مهمترين آنها عبارت اند از: مينياتور، رنگ روغن، آبرنگ، سوخت و معرق، سياه قلم و انواع شيوه هاي ديگر كه هر كدام داراي مكتبهاي خاصي است و شرح آن در اين مقوله نمي گنجد. يكي از انواع نقاشيهاي ايران، نقاشي «قهوه خانه» است كه قهرمانان اسطوره اي و پيشوايان مذهبي و داستانهاي حماسي و قهرمانان ملّي در تابلوهاي بلند، به تصوير كشيده مي شده است. از انواع معروف ترين نقاشيهاي شناخته شده ايران، نقاشي «قلمدان» است كه آثار قلمدان سازها و نقاشان اصفهاني در اين رشته شهرت جهاني دارد.

قلمدان

يكي از انواع هنر نقاشي در اصفهان، هنر قلمدان سازي است. اين هنر ظريف و ارزشمند شهرت بين المللي دارد و برخي از قلمدانهاي ساخته و پرداخته هنرمندان اصفهاني زينت بخش بزرگترين موزه هاي جهان مي باشد. قلمدانها داراي سوژه هاي ظريف و زيباي مختلفي است از جمله، نقاشي مينياتور، گل و مرغ، گل و بته، چهره سازي، شكارگاه، مجالس بزم و رزم، پرندگان و حيوانات و اشعار زيباي

ص: 796

فارسي به خط خوشنويسان؛ و گاهي هم سبكها و شيوه هاي اروپايي بر روي بعضي از قلمدانها ديده شده است. اكثر قلمدانهاي نفيس، طلااندازي و تذهيب شده اند. محمد زمان: فرزند حاج يوسف از نقاشان معروف دوره صفويه كه به فرمان شاه عباس دوم براي فراگرفتن قواعد نگارگري به ايتاليا فرستاده شد و از استادان آن ديار تعليم گرفت و تحت تأثير كشيشان ايتاليايي در آنجا مسيحي شد. در بازگشت به ايران از بيم پادشاه صفوي به هندوستان رفت ولي پس از چندي به ايران بازگشت و گويا مسلمان شد زيرا آثار خود را (يا صاحب الزمان) رقم مي زد. سوژه هاي انتخابي محمد زمان بر روي قلمدانهاي خود بيشتر شامل قصه شيخ صنعان و دختر ترسا، تصوير عيسي و مريم و بعضي از سوژه هاي هندي و تصاوير متعددي از سلاطين و شاهزادگان صفوي بود. محمدعلي مذهّب اصفهاني: فرزند ابوطالب از زرينه كاران معروف عصر محمد شاه قاجار و از طنزنويسان و فكاهي سرايان بنام كه در شعر، «بهار» تخلص مي كرده و كتاب «يخچاليه» را براي محمد شاه به نگارش درآورده است. رجبعلي اصفهاني: رجبعلي از استادان معروف اين رشته در زمان فتحعليشاه قاجار است. داراي مشرب عرفاني بوده و علاوه بر قلمدان آثاري هم در نقاشي رنگ و روغن دارد و به جاي امضا، عبارت «حُسنِ كلكِ رجبعلي، زعلي است» را زير آثارش رقم مي زده است. مهدي امامي: مهدي، جد اعلاي خانواده هنرمند اماميهاي اصفهان است. اين هنرمند در ساختن گل و بته استاد مسلّم بوده. علاوه بر آن در تذهيب و جلدسازي روغني زرافشان تبحر داشته است. ابوالحسن اصفهاني: ابوالحسن از هنرمندان دوره فتحعليشاه و محمدشاه قاجار بوده

ص: 797

و در رشته شبيه سازي و آبرنگ نيز استاد بوده است. ابوالحسن بيشتر اوقات خود را به كار ساختن و نقاشي قاب آينه مي پرداخته است. نجف علي اصفهاني: نجف علي از نام آورترين استادان اواسط قاجار، ملقّب به ماني زمان و معروف به «آقا نجف» بوده است او در آفريدن آثار جذاب از صحنه ها بزمي و رزمي و شكارگاه و چهره پردازي و تصوير پرندگان و درندگان بهترين سليقه را به كار برده است. بيشتر آثار او روي قلمدانهاي زيبا و ظريف است. او داراي شاگردان و فرزندان هنرمندي بوده است. وفات نجف علي را بين سالهاي 1280 تا 1282 هجري دانسته اند. محمداسماعيل: محمداسماعيل از نوابغ نقاشي و برادر آقا نجف بوده. در صحنه پردازي و چهره سازي در دو مكتب ايراني و فرنگي ورزيده و توانا بوده و آميزشي بين اين دو شيوه پديد آورده است. محمد اسماعيل پيشگام در ايجاد «سبك قاجاريه» است و سوژه هاي خود را از خلال ديوان اشعار عرفا و شعرا پيدا مي كرده است. همچنين مجالس رهبانيت و آيين مسيح و داستانهاي هفت گنبد و خسرو و شيرين نظامي گنجوي، از جمله آثار ارزنده و يادگارهاي گرانقدر اوست. آقا كاظم: آقا كاظم يكي از فرزندان آقا نجف اصفهاني است. او علاوه بر پيروي از سبك پدر خود، سبك جديدي پديد آورد. و در ساختن قلمدانهاي كياني و هفت گنبد و خسرو شيرين قدرت نمايي كرده است. همچنين از نقاشيهاي معروف كاخ چهلستون تقليد كرده و موفق بوده است او در ساختن گل و بته و گل مرغ نيز سمت استادي دارد. احمد بن نجف علي: احمد از برجسته ترين نقاشان عصر ناصري قلمداد مي شود كه

ص: 798

از برادران خود در اين فن سبقت گرفته است. او در ساختن گل و مرغ، منظره در كشتزار و پرداختن چهره هاي زيباي عاشق و معشوق هنر آفرين بوده و به قدري زيبا كار مي كرده كه به «احمد آقا خوشگل ساز» معروف شده است. او شيوه ايراني سازي را به فرنگي ترجيح مي داده است. احمد آقا علاوه بر نقاشي، در ميناكاري كه يكي از هنرهاي پرارزش اصفهان و ايران است سمت استادي داشته است. جعفربن نجف علي: جعفر سومين پسر آقا نجف است. او استاد توانايي بوده كه از سبك فرنگي پيروي مي كرد و در ساختن گل و مرغ نيز دستي پرقدرت و قوي داشت. لطافت و ظرافت از ويژگيهاي كار اين استاد بوده است. حيدرعلي: او از استادان ممتاز و مبرّز قلمدان است. از مشخصات اين استاد توانا، چهره سازي و كشيدن صورتهاي ريز در كادرهاي بيضي و دايره شكل است كه با قلم زر دورگيري شده است. حيدرعلي چهره سازي را با گل مرغ در كنار هم و توأم مي ساخته است. سيد محمد امامي: سيد محمد در چهره سازي و گل و بته از معاريف دوره ناصري بوده است. او كارگاه معتبري در تهران داير كرد كه استادان بزرگي مانند محمد اسماعيل نقاش باشي و هنرمندان ارزنده ديگري در آن كارگاه سرگرم هنرنمايي و نقاشي بودند. قلمدانهاي سيد محمد عموماً پركار و از داستانهاي حماسي شاهنامه و بزمي نظامي نشأت گرفته است. آقا محمدحسين امامي: محمدحسين، پدر ميرزا آقا امامي هنرمند معروف مينياتور ايران مي باشد. آقامحمد بيشتر گل و بته مي ساخته و به آقا محمد گل و بته ساز معروف شده بود. او آثارش را با «يا ابا عبدالله الحسين»

ص: 799

رقم مي زده است. از خانواده هاي امامي محمدباقر امامي و محمدحسين امامي و آقا جواد امامي و محمد صادق امامي و همچنين هاشم الحسيني همه از استادان به نام بوده اند. از هنرمندان ديگر اين خانواده نصرالله امامي، محمدرضا امامي، غلامرضا امامي، و محمدتقي امامي را مي توان نام برد. نصرالله سمت نقاش باشي داشته است. محمد ابراهيم نعمت اللهي: محمد ابراهيم از استادان بزرگ و كم نظير در فنون مختلف نقاشي و سرسلسله خانواده هنرمند نعمت اللهي در اصفهان مي باشد. او در قلمدان سازي مهارت بسزايي داشت و صاحب مكتب مشخص و ممتازي بود. محمد ابراهيم در اواخر دوره ناصري به روسيه رفت و به تحصيل هنر نقاشي پرداخت و در مراجعت آثار ارزنده اي به سبك قفقاز از خود باقي گذاشت. در سبك محمد ابراهيم چراگاههاي گاو و گوسفند و اسب با ويژگيهاي مخصوص او به چشم مي خورد. او در سايه روشن و قلم گيري و چهره پردازي دستي توانا و قدرتي تمام داشته است. عبدالحسين صنيع همايون: صنيع همايون از استادان بزرگ و گرانمايه نقاشي دوره قاجاريه بوده، او كارگاه نقاشي معظمي داشته. قلمدانهايي كه از آن كارگاه بيرون مي آمده اگر كار خودش بوده و امضاء شده باشد، در هنرنمايي و نفاست كم نظير است. او در كشيدن چهره متعدد زنان زيبا بسيار توانا و متبحّر بوده است. در تابلوهاي او زناني زيبا ديده مي شوند كه پرنده اي در دست دارند يا سرگرم نوازش كردن پرنده اي مثل طوطي هستند. محمدباقر سميرمي: محمدباقر از چهره هاي درخشان هنر ايران است. او يكي از پسران باغبان ظل السلطان است كه بر اثر استعداد ذاتي، مورد توجه و تشويق شاهزاده قاجار قرار گرفت. سبك محمد باقر در

ص: 800

قلمدان با آثار هيچ نقاش ديگري شباهت ندارد. سبك كار او طوري است كه علاقمندان و طرفداران بي شماري داشته است. چهره سازي در كارهاي او بسيار زنده و جاندار است. قلمدانهاي او بيشتر زرنشان، دلپذير و روح پرور است. سميرمي علاوه بر قلمدان چندين چهره رنگ و روغن از ناصرالدين شاه و مسعود ميرزا و سران بختياري ساخته كه هر كدام در نوع خود بي نظير است. محمد طاهر حكاك: يكي از هنرهاي ارزنده و زيباي اصفهان هنر حكاكي بر روي فلزات و اشياء ديگر است كه معروفترين آن، حكاكي روي عقيق مي باشد. محمد طاهر از هنرمندان نامي دوره قاجار در اين رشته بوده و سمت استادي داشته است. او تا اوايل سلطنت ناصرالدين شاه قاجار زندگي مي كرده و در سن 90 سالگي در زادگاه خود، اصفهان بدرود حيات گفته است. اصفهان گنجينه گرانبهايي از هنر نمام نماي جهان به شمار مي رود و در هر دوره و در هر رشته نام آوراني به جامعه تحويل داده كه سرآمد همه هنرمندان بوده اند. در اينجا به شرح حال و زندگي و آثار يكي از استادان مينياتور مي پردازيم: استاد مصور الملكي: نام اين هنرمندِ معاصر، محمدحسين مصور الملكي بود. او در سال 1269 شمسي در اصفهان متولد شد. خانواده او اهل هنر نقاشي بودند. ريشه اين هنر موروثي در خانواده وي تا دوره صفويه دنبال مي شود. استاد از قول پدرش تعريف مي كند كه گفته است: «در رگهاي ما به جاي خون، رنگ جريان دارد»، اين پدر هنرمند كه در نقاشي روي قلمدان متبحّر و متعصب بوده، گفته است: «اگر مي خواهي نقاش بشوي بايد به باطن اشياء راه پيدا كني. تا وقتي اسير

ص: 801

صورت هستي يك مقلدي، نقاش نيستي.» پدرش به او آموخته بود: «نقاشي نوعي موسيقي است كه از هماهنگي رنگها ايجاد مي شود و فقط چشم صداي آن موسيقي را مي شنود و تو اگر بخواهي نقاش باشي بايد اين موسيقي را بياموزي.» محمدحسين پانزده ساله بود كه جنگ بين مشروطه خواهان و طرفداران استبداد رخ داد و اصفهان دچار هرج و مرج و ناامني شد. او در همين زمان پدر خود را از دست داد و ناگزير مسؤوليت خانواده را برعهده گرفت و كار پدر را در ساختن قلمدان دنبال كرد تا مخارج زندگي خانواده را تأمين كند. سپس به تذهيب و نقاشي رنگ و روغن پرداخت. در ابتداي سلطنت رضاه شاه پهلوي به اتفاق يكي از يهوديان، از طريق روسيه، لهستان و بلژيك، وارد پاريس شد و مدت شش ماه در فرانسه اقامت نمود. در آنجا با پرفسور پوپ و همسرش كه در اين زمان مشغول نگارش كتاب معروفش درباره هنر ايران بود آشنا شد. پرفسور پوپ از استاد تقاضا نمود در تصويرسازي كتابش او را ياري دهد. استاد هم پذيرفت و هر روز ساعتها به اين كار اشتغال داشت. بنابراين در بازگشت به ايران حس مي كرد راه خود را يافته است. در نخستين نمايشگاه جهاني كه در لندن برگزار شده بود، تابلويي از مصور المكي به نمايش گذاشته شد. اين تابلو مينياتور، مورد توجه ملكه انگلستان قرار گرفت و پرفسور پوپ را مأمور كرد تا به اصفهان بيايد و آن را خريداري نمايد. مصور الملكي نيز تابلو را براي ملكه فرستاد و از طرف خانواده سلطنتي ملكه انگلستان به دريافت مدال ويژه مراسم تاجگذاري مفتخر گرديد.

ص: 802

مصور الملكي طراحي زبردست، نقاشي توانا و انساني وارسته و شاعري درويش مسلك بود. در هر نقاشي و مينياتور به اوج كمال رسيد. اين استاد، خود از ميان همه آثار ارزنده اش، به تابلو تخت جمشيد عشق مي ورزيد. او براي ترسيم اين تابلو نفيس و بي نظير، سالها به تماشا و كاوش پرداخت و از دانستني هاي دو باستانشناس و حفار معروف در تخت جمشيد به نامهاي «مستر ريچاردز» و «هرتسفلد» آلماني استفاده نمود. استاد علاوه بر ساختمان معظم تخت جمشيد، چهار هزار چهره در اين تابلو به تصوير كشيده است. او خود معتقد است فرق ميان كاخ تخت جمشيد و تابلو او در اين است كه «آن ويران شده ولي اين سالم است». همان زمان خواستند تابلو را به مبلغ ده ميليون تومان خريداري نمايند ولي استاد با وجود بي بضاعتي، از فروش آن امتناع نمود و به اولادان خويش نيز وصيّت نموده اين اثر هنري را كه داراي ارزش ملي است عزيز بدارند و به فروش نرسانند. او مي گويد «جهت به تصوير كشيدن اين تابلو به مرحله اي رسيدم كه تمام ذهنم انباشته از تخت جمشيد بود. حتي قدمهاي سنگين سربازان جاويدان را روي سنگفرشها مي شنيدم. ارابه ها را با چرخهاي زمخت و كوچكشان كه در حركت بودند و طنين سم اسبها را كه در هياهوي ارابه ها محو مي شد. مي شنيدم، در چشم انداز آپادانا، باغهايي را كه در متن كم رنگ و غبارآلود، به چشم مي خورد، همه را حس مي كردم.» مصور الملكي، مرحوم حاج ميرزا آقا امامي را پيش كسوت و هنرمند واقعي دانسته و رستم شيرازي و فرشچيان را در رشته مينياتور ستوده است. از تابلوهاي معروف ديگر استاد، صحنه

ص: 803

جنگ بين الملل دوم است كه جنبه جهاني داشت و همراه آن چهار تصوير از چهار ابرقدرت جهانِ آن روز يعني روزولت، چرچيل، استالين و چيانك كاي چك بر روي عاج ساخت و براي آنها فرستاد كه غير از استالين سه نفر ديگر با نامه از استاد تشكر و قدرداني نمودند. از آثار معروف و ارزنده ديگر استاد، تابلوهاي نفيس زير را مي توان نام برد. تابلوي سعدي با مضمون «در حال كه من اين سخن بگفتم دامن گل بريخت و در دامنم آويخت»، تابلوي چوگان بازي در ميدان نقش جهان، تابلوي شيخ صنعان و دختر ترسا، تابلوي بناي كاخ چهلستون و مجلس پذيرايي شاه عباس از ولي محمدخان فرمانرواي تركستان، تابلوي صلح حيوانات كه از كارهاي آخر استاد مي باشد، و بسياري تابلوهاي ديگر. حاج مصور الملكي به شيوه هاي مختلف نقاشي آشنايي كامل داشت. علاوه بر مينياتور و طراحي و قلم گيري و تشعير و تذهيب، تابلوهاي رنگ روغن و نقشه هاي بسيار زيباي فرش هم مي ساخت. استاد هنگامي كه مشغول تهيه و پختن «روغن كمان» بود دچار سوختگي شد و بر اثر آن به لرزش دست دچار گرديد كه تا آخر عمرش او را آزار مي داد. بعد از مدتي استاد دچار سكته شد و دست راست او فلج گرديد. ده سال بعد در تاريخ 24 ديماه 1346 شمسي بدرود حيات گفت و در تخت فولاد دفن شد. استاد، طبع شعر هم داشت و اين قطعه را بر وزن اشعار حماسي حكيم ابوالقاسم فردوسي جهت تابلو جنگ نادر و محمدشاه هندي سروده است:

چو كافور گون شد شبه موي من

ز غم تاخت پيري سپه سوي من/

سپاهي ز

ص: 804

انديشه كردم روان

سوي نادر و جنگ هندوستان/

چو پشت من از بار پيري شكست

قلم بر گرفتم به پيري به دست/

بر اين جنگ نادر به پرداختم

به پيري همه جنگ را ساختم/

به پيري سر من سر جنگ داشت

جوان بود و بر جنگ آهنگ داشت/

بسي رنج بردم بر اين كار من

كه نامم بماند بر اين انجمن/

شود پاك چون نقشم از روزگار

همين نقش ماند ز من يادگار/

پس از من نظر هر كه كردي بر اين

كند بر روانم هزار آفرين/

هنرستان نقاشي در اصفهان

از مراكز مهم هنري ايران، هنرستان هنرهاي زيباي اصفهان است. اين هنرستان در سال 1315 به دستور رضاشاه، جهت احياء هنر ايران زمين در اصفهان تأسيس گرديد كه در ابتدا دو شعبه فلزكاري و درودگري بيشتر نداشت و رياست آن به عهده يك نفر آلماني به نام «ويلهم ماير» بود. پس از چندي هنرستان وسعت يافت و به محل فعلي در كنار رودخانه زاينده رود منتقل شد و بسياري از هنرهاي اصيل از جمله مينياتور، كاشيكاري، منبت كاري، بافندگي فرش را زنده كرد و از همه مهمتر هنر زري بافي كه رو به نابودي مي رفت در اين هنرستان و با دستهاي تواناي هنرمندان اصفهاني زنده شد و رونق گرفت. زنده ياد استاد عيسي بهادري كه خود از هنرمندان بنام كشور بود، در اعتلا و عظمت اين هنرستان از هيچ كوششي دريغ نكرد. استاد عيسي بهادري رياست هنرستان را به عهده گرفته بود و استاد ابوعطا كه از استادان مشهور و صاحب ذوق اصفهان به شمار مي آيند، علاوه بر تعليم مينياتور، در سمت معاونت هنرستان، همكاري صميمانه داشت. استاداني كه در اين

ص: 805

هنرستان به تعليم نقاشي مي پرداختند عبارت بودند از: استاد مصور الملكي، استاد جواد رستم شيرازي، استاد عباسعلي پورصفا. بعضي از هنرجويان اين هنرستان نيز آقايان محمود فرشچيان، امان الله طريقي، محمد تاجمير رياحي، مرحوم يسائي شاهجانيان، اكبر مصري پور، احمد رشتيان، مرتضي رزاقي، امير هوشنگ جزي زاده و بسياري از هنرجويان ديگر بودند كه همه از استادان عصر حاضر مي باشند. هفت هنرجوي رشته نقاشي كه در ابتداي تأسيس هنرستان بدان وارد شدند آقايان رضا ابوعطا، جواد رستم شيرازي، جواد افتكاري، حسن شفاعي، غلامرضا مصفا و احمد اربابيان بودند كه هر كدام در حد خود استادان بزرگي شده اند. علاوه بر هنرستان، كاروانسراي حاج علينقي در بازار اصفهان حجرات متعددي داشت كه بسياري از نقاشان حرفه اي اصفهان در آنجا فعاليت هنري داشته و آثار خود را به جهان هنر عرضه مي داشتند. استاد جواد رستم شيرازي: يكي از هنرمندان وارسته و استادان بنام اصفهان و ايران، استاد جواد رستم شيرازي است. او در سال 1298 شمسي در محله نو چهار سوي اصفهان ديده به جهان گشود و از همان كودكي علاقه خود را به نقاشي نشان داد. به طوري كه در سن پنج سالگي مناظري از صحنه هاي قمه زني و زنجيرزني و روضه خواني را به تصوير كشيد، و پدربزرگش قلمداني با كليه مخلفات آن به او جايزه داد و به فرزندش كه پدر استاد باشد استعداد او را خاطرنشان ساخت. ولي پدر به علت اشتغال به كار اتومبيل به سفارش پدر توجه زيادي ننمود. استاد دوره ابتدايي را در دبستان عِلّيه، طي كرد. در سال چهارم، صورت شاعر بزرگ ملي، استاد ابوالقاسم فردوسي را به تصوير كشيد كه مورد توجه اولياء مدرسه

ص: 806

قرار گرفت. اين نقاشي از روي عكس كتاب به تصوير كشيده شده بود. استاد، دوران دبيرستان را از دبيرستان سعدي شروع كرد و پس از تأسيس هنرستان هنرهاي زيبا وارد هنرستان شده، ابتدا به طبيعت سازي و سپس به مينياتور پرداخت. پس از اتمام هنرستان به هنركده دانشگاه تهران راه يافت و آنجا زير نظر استاداني مانند آقايان حيدريان و مهندس محسن فروغي و آفتانداليان، كار نقاشي را ادامه داد. پس از آن جهت بازديد هنر اروپا و سبك نقاشيهاي آنان به مدت چهار ماه در انگلستان و ايتاليا و هلند به مطالعه پرداخت و در انگلستان نقشه هاي بسيار زيبايي از فرشهاي اصيل اصفهان و ايران را طراحي و نقاشي نموده، به يادگار گذاشت. در مراجعت به اصفهان از سوي استاد بهادري كه سمت رياست هنرستان هنرهاي زيباي اصفهان را به عهده داشت، دعوت به كار شد و مدت سي سال در سمت استادي، شاگردان زيادي در رشته مينياتور تربيت نموده و به جامعه هنر تحويل داد. استاد ساعات بيكاري را به ترميم آثار نقاشي دوران صفويه در كاخهاي سلطنتي اصفهان مي پرداخت. همچنين طراحي و ترسيم نقشه هاي اصيل فرش را به عهده داشت از آن جمله فرش نفيس و بي نظير مجلس شوراي ملي به ابعاد 11×11 متر كه شاهكاري بي نظير مي باشد، از كارهاي ارزشمند استاد است. استاد جواد رستم شيرازي در طراحي، نقشه فرش، تذهيب و مينياتور به حد كمال رسيد. او در چهل نمايشگاه جهاني شركت نموده است. در سال 1958 در يك نمايشگاه نقاشي در بلژيك برنده جايزه طلا گرديد. از شاگردان معروف استاد، جزي زاده، مصري پور، مرحوم شاه جانيان، مهندس بهمن زاده و مهندس كاوش

ص: 807

را مي توان نام برد. ابراهيميان موفقيت هنري خود را مرهون راهنمايي و تشويق استاد مي داند. از بين فرزندان استاد، بهزاد رستم شيرازي كه در هنرستان هنرهاي زيبا به تحصيل اشتغال داشته راه پدر را دنبال مي كند و الحق استعداد زيادي از خود نشان داده است. استاد با وجود كسالت چندين ساعت از اوقات شبانه روزي خويش را صرف خلق آثار ارزشمند و اصيل مي نمود.

وقتي مؤلف از استاد جواد رستم شيرازي تقاضاي خاطره كرد، او در جواب گفت:تا ديده نهاديم به هم صبح رسيد ***تا ديده گشوديم ز هم روز گذشت عباسعلي پور صفا: استاد پور صفا در سال 1300 شمسي در اصفهان ديده به جهان گشود و پس از گذراندن دوران تحصيلات ابتدايي وارد هنرستان هنرهاي زيباي اصفهان – كه در همان سالها تأسيس شده بود – گرديد. پدر استاد، محمدباقر پور صفا از تجار بازار و مردي هنردوست و از مجموعه داران عتيقه هاي شكستني بود كه مجموعه عقيق و تمبر ايشان قابل توجه بوده است. استاد پس از فارغ التحصيل شدن با درجه ممتاز، به اخذ نشان شوراي عالي فرهنگ مفتخر گرديد و بنا به پيشنهاد استاد عيسي بهادري رياست هنرستان، به استخدام هنرستان درآمده و به تدريس و تعليم نقاشي پرداخت. آقاي پور صفا در رشته هاي طراحي، سياه قلم، طبيعت، آبرنگ، صورت سازي و پرداز شاگردان بسيار تربيت كردند كه هر كدام استادي هنرمند و صاحب نام هستند. او از استاد عيسي بهادري به نيكي ياد مي كند و مي گويد استاد عيسي بهادري قلم به دست من داد. وي مرد خود ساخته و با استعداد و در انواع نقاشي كم نظير مي باشد. مؤلف از بهترين آثار او

ص: 808

سئوال كرد و استاد با تواضع جواب داد، «هنوز به تكامل نرسيده ام». استاد پور صفا از موزه هاي نقاشي لندن و پاريس و هلند ديدن كرده و در نمايشگاههاي بين المللي رم و بروكسل شركت داشته است. اگرچه در ساختن بناهاي و آثار تاريخي اصفهان مبدع و مبتكر بوده ولي در چهره پردازي شايد نظير نداشته باشد. با وجودي كه رشته ايشان طبيعت و رنگ و روغن است، ولي در كار آبرنگ نيز دستي توانا و پنجه اي قوي دارد. تابلوهاي ارزنده و مختلف اين استاد خود ساخته، زينت بخش بيشتر موزه ها و مجموعه دارهاي صاحب ذوق ايران و اصفهان است. او با وجود كبر سن، چشمي تيزبين و دستي پرقدرت و ديدي قوي و وسيع دارد و با كمال مهارت و استادي به خلق آثار بديع مي پردازد. اصفهان و محله خواجو، نزديك بيمارستان احمديه كه زادگاه اين هنرمند است، به وجود او افتخار مي كند. نگارنده يك تابلوي هفت سين به قلم او دارد، كه در همين اواخر نقاشي شده و به مراتب از اصل آن كه متعلق به استاد شيخ، شاگرد استاد كمال الملك مي باشد، گوياتر است. محمود فرشچيان: او استاد پژوهنده اي است كه بر گنجينه دير پاي هنر نقاشي سنتي ايران يعني مينياتور احاطه كامل دارد و در مسافرتهاي متعدد به اكثر نقاط و مطالعه سبكهاي مختلف نقاشي جهان به عصر بين المللي هنر خو گرفته است.

فرشچيان در سال 1308 شمسي در اصفهان متولد شد. پدرش در كار توليد و تجارت فرش بود و چون نبوغ فرزند را در هنر نقاشي دريافت، به تشويق او پرداخت و او را به كارگاه دوست هنرمند خود حاج ميرزا آقا

ص: 809

امامي هدايت نمود كه با طرحهاي استادان دوره تيموري و صفوي قريحه خود را بيازمايد. فرشچيان در سال 1334 شمسي به هنرستان هنرهاي زيباي اصفهان راه يافت و در آنجا زير نظر استاد عيسي بهادري قرار گرفت. ابتدا به طرحهاي بناهاي تاريخي اصفهان پرداخت و به رموز رنگها و ابزار نقاشي و زير رنگ آشنا شد. با قراردادن موهاي سفيد گربه در انتهاي پر كبوتر قلم موهاي ظريف و انعطاف پذير ساخت.

در طراحي قالي و سراميك به درجه اي رسيد كه در سال 1328 شمسي استاد عيسي بهادري يكي از گلدانهاي سراميك او را به پرفسور پوپ اين باستان شناس معروف بين المللي كه ايران شناس علاقمندي بود، اهدا نمود. فرشچيان در نقاشي بدانجا رسيد كه او را نقاش ملكوتي ناميدند. او سوژه هاي خود را در خلال كتابهاي وزين و عميق پيدا مي كند. غم و شادي، پيري و جواني و تنازع بقاء در آثار او به چشم مي خورد. در آثار او جاي پاي طريقت و شريعت آشكارا ديده مي شود. آثار او همه ارزنده و گرانقدر است. هر يك از آثار سرشار از اشاره ها و رمزهاي عرفاني و مذهبي است. تابلوي «گل آدم بسرشتند» را در جواني و تحت تأثير ديوان ملكوتي حافظ ساخته است. تابلوي نفيس «بهار مي آيد» سماع صوفيان و اصول و اهداف عرفان را مي نماياند. تابلوي «واقعه كربلا» از حماسه تشيع نشأت گرفته است. تابلوي فلسفي و بسيار عميق «چنان بخوان كه تو داني»، بي نظير است.

تابلوهاي «ضامن آهو» و «ظهر عاشورا» يك از شاهكارهاي هنري او است. استاد فرشچيان هنگام خلق آثار خود به موسيقي اصيل كه روح او را به ملكوت مي كشاند

ص: 810

گوش مي دهد كه اين واقعيت در همه آثار او قابل لمس است..

نقاشي آبرنگ

آبرنگ يكي از انواع نقاشي هاست كه سوابق طولاني دارد. اين نوع نقاشي در مصر و چين باستان تا اروپاي عصر ميانه معمول بوده و بزرگاني چون رامبراند را نيز به سوي خود كشانيده است. در عصر جديد با رواج نقاشي كلاسيك اروپايي در ايران، آبرنگ نگاري نيز كه در كشور ما سابقه كهن داشت با تكنيك جديد دوباره رونق گرفت. در سده بيستم آبرنگ كارانِ چيره دستي در ايران پديد آمدند كه معروفترين آنها هنرمنداني اصفهاني بودند و چند تن از آنها در رشته خود در جهان مشهور و صاحب نام هستند: يرواند نهاپطيان: يرواند در سال 1296 شمسي در جلفاي اصفهان متولد شد. تحصيلات خود را در كالج اصفهان به پايان رسانيد و زير نظر سركيس خاچاطوريان (كه به دعوت پروفسور پوپ به اصفهان آمده بود) و الكساندر نرسيسيان هنرمند ايتاليايي (كه در جنگ جهاني دوم راهي ايران شده بود) به تعليم پرداخت. مدت سه سال نيز نزد استاد مصور الملكي شيوه هاي مينياتور را آموخت. يرواند آثاري هم در رنگ و روغن دارد اما تخصص او در نقاشي آبرنگ مي باشد و در اين رشته از هنرمندان بنام و مشهور است. يرواند در طراحي و نقاشي و آگاهي از بناهاي تاريخي اصفهان بسيار تواناست. كمتر اثري از آثار تاريخي اصفهان يافت مي شود كه يرواند آن را به تصوير نكشيده باشد. او در داخل و خارج كشور بين هنردوستان و علاقمندان به هنر نقاشي شهرت دارد. آثار او زينت بخش بسياري از موزه ها است. يرواند نهاپطيان علاوه بر نقاشي در خوشنويسي، مخصوصاً خط نستعليق،

ص: 811

تواناست و شيرين مي نويسد. او در شناختن آثار عتيقه، مخصوصاً سكه هاي قديمي مهارت دارد. يرواند از نوجواني به نقاشي پرداخته و در اين كار به تكامل رسيده است. او معتقد است يك نقاش چنانچه استعداد داشته باشد، بايد بيش از هشتاد سال قلم از دستش نيفتد تا به رموز كار آشنا شود. نهاپطيان در نقاشي از سوژه هاي متعددي استفاده كرده ولي تابلوهاي كليسا، شبستان، عصاري، كوچ و گليم و نرگس او شهرت بيشتري دارد. سمبات دِركي وُرقيان: سمبات در سال 1291 شمسي در جلفاي اصفهان متولد شد. تحصيلات خود را در كالج اصفهان به پايان رسانيد و نزد بعضي از استادان ارمني مانند «هاكوپ وارطانيان» و «يقيا وليجانيان» به تعليم نقاشي پرداخت و از سركيس خاچاطوريان بهره كافي برد. سپس در سال 1949م به انگلستان رفت و به مطالعه پرداخت و با آبرنگ كار معروف انگليسي، «سرويليام راسل فلينت» آشنا شد و مورد توجه او قرار گرفت. سمبات علاوه بر نقاشي آبرنگ كه در آن چيره دستي و شهرت خاصي دارد، آثاري نيز به صورت رنگ و روغن و گواش و پاستل و سياه قلم دارد. درك سمبات نسبت به طبيعت منحصر به فرد است. او از نام آورترين آبرنگ كارهاي ايران است و آثار او در بسياري از موزه ها به چشم مي خورد. تابلوهاي قطار شتر، استراحت ساربانان كنار برج كبوتر و مجلس عروسي ارمنيان او مشهور است. نقاشيِ «كاور» كتاب حاضر از شاهكارهاي او است. يسائي شاجانيان: شاجانيان در سال 1318 شمسي در جلفاي اصفهان در يك خانواده ارمني متولد شد. استعداد ذاتي او در زمينه نقاشي از عنفوان جواني چشمگير بود به طوري كه يكي از

ص: 812

استادان مينياتور ارمني به نام «آبراهام گورگونيان» پدر و مادر شاجانيان را جهت تحصيلات او تشويق نمود. شاجانيان پس از اتمام تحصيلات ابتدايي در جلفا، وارد هنرستان هنرهاي زيباي اصفهان شد و از محضر استاداني همچون رستم شيرازي و مصور الملكي بهره ها گرفت و در رشته هاي مينياتور، گل مرغ، تذهيب و تشعير شهرت يافت. سپس بنابر علاقه اي كه به كارهاي يرواند نهاپطيان داشت، با او طرح دوستي ريخت كه اين دوستي به درازا كشيد و رموز كار آبرنگ را نيز از او آموخت. شاجانيان سپس به لبنان عزيمت كرد و دو سال در آنجا به تعليم نقاشي پرداخت. در مراجعت به اصفهان به حفظ ميراث فرهنگي و بازسازي آثار ارزنده دوران صفويه كه در كاخهاي عالي قاپو و چهلستون بود، همت گمارد. همچنين در ترميم آثار كليساي وانك و موزه هاي ديگر ايران، با پروفسور پوپ آشنا شد. يسائي هنرمند وارسته، محبوب و نجيب بود، خدمات ارزشمندي نمود و آثار گرانبهايي در زمينه هاي مختلف به يادگار گذاشت. آبرنگ را با مينياتور تلفيق نمود و تابلوهاي جالب توجهي پديد آورد. علاوه بر تذهيب و تشعير و چهره پردازي و مينياتور و گل مرغ، در نقاشي آبرنگ هم دست توانايي داشت. نگارنده در مجموعه خود تابلو سوخت و معرقي از او دارد كه در نوع خود كم نظير مي باشد. با كمال تأسف او در سال 1366 شمسي در سن 48 سالگي بر اثر سرطان كبد چشم از جهان فرو بست. تابلوهاي مينياتور سبك صفويه و قاجاريه او از شاهكارهاي جاويدان هستند. البته معرفي استادان و هنرمندان نقاش اصفهان همچون جزي زاده، عباس رستميان، محبوبي، مصري پور، رزاقي و استادان ديگر را كه همه

ص: 813

از شهرت بسياري برخوردارند، در اين مقاله كوچك نمي گنجد. اديب برومند، شاعر ملي و هنرشناس معاصر با چاپ و انتشار كتابهاي مختلف به خصوص كتاب «هنر قلمدان»، نقاشان قلمدان اصفهاني را به طور كامل معرفي نموده اند كه بسيار غنيمت است. سرهنگ صرّام: در بين آبرنگ كاران اصفهان سرهنگ صرام نيز سوابق طولاني دارد. اين مرد وطن پرست كه نقاط دور و نزديك ايران را مي شناسد از معدود كساني است كه موفق شده به قلب كوير ايران راه يابد و آن را تسخير كند. سوژه هاي انتخابي او متنوع و مختلف است. تابلوي حمام وي بسيار جالب و ديدني است.

سوخت و معرق

در اين قسمت به شرح مختصري از يك نوع نقاشي بسيار مشكل و زيبا و ارزشمند به نام سوخت و معرق مي پردازيم. اين نوع نقاشي كه بيشتر در انحصار استادان اصفهاني بوده است، ويژگيهاي خاصي دارد كه با نقاشيهاي ديگر متفاوت است. در اين نقاشي بيشتر از پوست دباغي شده گوسفند و ورقه نازكي كه مانند صفحه كاغذ است و در حد فاصل پوست و گوشت قرار دارد و آن را «رُخ» مي نامند، استفاده مي شود. براي نقاشي، قطعات مورد نظر مثل گل و مرغ يا چهره و غيره را از تكه هاي چرم ساخته و پرداخته، آن را داخل زمينه چرم ديگري كه به همان اندازه و طول و عرض بريده شده جاي مي دهند و مي چسبانند و رفو مي كنند. پس از آن كه قسمت اعظم زمينه بزرگ چرم را از قطعات كوچك، به تناسب، پر كرده و چسبانيدند، به ترميم و تذهيب و تشعير آن مي پردازند به طوري كه هيچ كس متوجه جزييات نشده و آن را يكپارچه

ص: 814

تصور مي نمايد. با توجه به شرح مختصر و ناقص اين رشته، زندگي چند استاد ممتاز اين فن مي پردازيم: حاج ميرزا آقا امامي: حاج ميرزا آقا فرزند سيد محمد حسين امامي مجتهد و نقاش است كه در چهره سازي و گل و مرغ استادي بزرگ بوده و نقاشي چهره نور عليشاه از اوست. حاج ميرزا آقا در سال 1260 شمسي در يك خانواده هنرمند و نقاش متولد شد. ابتدا نقاشي را نزد پدر و سپس از سيد نصرالله عمومي كه در ساختن گل و بته استادي بي بديل بوده است، آموخت. سپس راهي تهران شد. در آنجا شيوه رضا عباسي را دنبال كرد و در اين رشته به مقام استادي رسيد و با خود هنر چيني سازي را كه يك نوع نقاشي مينياتور مي باشد، به اصفهان آورد. علت تبحّر او در اين رشته آن بود كه آلبومي از نقاشيهاي رضا عباسي در مجموعه اي يافت شده بود كه بعضي از آن نياز به تعمير داشت و بعضي ديگر نيمه تمام مانده بود و ميرزا آقا در كمال استادي آن را تكميل نمود. او در چهره سازي، گل و مرغ، نقشه قالي و سوخت و معرق به حد كمال رسيد. ميرزا آقا داراي يكصد و سي دستگاه قالي بافي بود كه نقشه هاي زيباي آن را خود طرح و نقاشي مي نمود و حاج مهدي خان حقيقي كه از تهيه كنندگان معروف فرش مي باشد با او همكاري داشت و رمز رنگها را از او آموخت. در زماني كه صور اسرافيل حكومت اصفهان را به عهده داشت، استاد مأموريت يافت تا نقوش بناهاي سلطنتي اصفهان مانند كاخ چهلستون و عالي قاپو را كه دستخوش حوادث قرار

ص: 815

گرفته بود، مرمت نمايد و به خوبي از عهده اين كار برآمد. از هندوستان و انگلستان براي استاد دعوت نامه آمده بود كه او هر دو را رد كرد و به تهران و عتبات و مكه معظمه مسافرت نمود. سردار اسعد بختياري كه علاقه زيادي به هنر نقاشي داشت، استاد را به مدت يك سال در خانواده خود در بختياري دعوت نمود حاصل اين ميهماني شش تابلو نفيس بود كه از شاهكارهاي استاد به شمار مي آيد. حاج ميرزا آقا امامي شاگردان زيادي تربيت كرده. معروفترين آنها دختر وي، هنرمند تواناي معاصر، خانم زينت السادات امامي است كه شرح او خواهد آمد. از شاگردان معروف ديگر ايشان، استاد ختايي، استاد فرشچيان، استاد حسين اسلاميان، آقاي هادي تجويدي و آقاي ميرزا رضا اسلامي مي باشند. استاد حسين بهزاد نيز مدتي با وي همكاري داشتند. از بين آثار متعدد و كم نظير حاج ميرزا آقا امامي، تابلو بي نظير سوخت و معرق «مادر وطن» است. طرز تهيه ورقه طلا: يكي از كارهاي مشكل هنرمندان مينياتور و سوخت، استفاده از طلاي ناب است كه بايد ابتدا سكه خالص را به صورت ورقه هاي نازك بسازند، آنگاه آن را كوبيده و در طول ماهها به صورت پودر درآورند سپس پودر را در آب حل نمايند تا قابل مصرف شود. انجام اين كارها بسيار مشكل و نياز به مهارتهاي استادانه دارد. اين هنر در خانواده استاد ميرزا آقا امامي از طرف مادر خانمشان موروثي بوده است. حاج ميرزا آقا روز 16 آذر 1334 چشم از دنيا فرو بست و در تكيه زرگرها در مقبره خانوادگي به خاك سپرده شد. خانم زينت السادات امامي: اگر زينت خانم امامي

ص: 816

را بزرگترين زن هنرمند نقاش ايران بناميم، گزافه گويي نشده است. اين هنرمند سخت كوش فرزند حاج ميرزا آقا امامي استاد مسلم مينياتور و سوخت و معرق مي باشد. از بين فرزندان دختر و پسر حاج ميرزا آقا تنها او راه پدر را دنبال كرد. خانم امامي در روز هيجدهم بهمن ماه سال 1313 شمسي در يك خانواده هنرمند و روحاني چشم به جهان گشود و پس از تحصيلات ابتدايي در سن سيزده سالگي بنا به توصيه پدر ازدواج كرد كه ازدواج ناموفقي بود و به طلاق انجاميد. حاصل آن دختر خانمي است كه هم اكنون از فرهنگيان اصفهان است. خانم امامي ابتدا نزد پدر به تعليم نقاشي پرداخت و سپس در محضر استاد ختايي، استاد بهزاد و استاد مصور الملكي تعليمات را ادامه داد تا در رشته مينياتور، مخصوصاً گل و مرغ و سوخت و معرق به كمال رسيد. او علاوه بر اين دو رشته در قسمت مشبك، لاي چيني، تذهيب و تشعير سمت استادي دارد. خانم امامي كمتر هنرجو مي پذيرد، چون حوصله و دقت را در كمتر كسي مشاهده نموده است. از بين آثار او تابلو سليمان و تابلوهاي گل و مرغ ارزش خاصي دارد، اما تابلو معراج حضرت رسول صلي الله عليه و آله كه مدت 17 سال روي آن كار كرده و سوخت و معرق مي باشد، از شاهكارهاي ارزنده او است. او از معدود كساني است كه طلاي ناب را جهت استفاده هنري به صورت پودر و مذاب قابل استفاده، در مي آورد. حسين ختايي: از استادان معروف و به نام سوخت و معرق اصفهان بوده. مدتي با ميرزا آقا امامي همكاري داشته و همچنين از دوستان

ص: 817

و همكاران استاد حسين خوشنويس زاده، معرق كار اصفهان مي باشد. او مردي وارسته، درويش مسلك و گوشه گير بود، اما از نظر شخصيت هنري، مقام والايي داشت و آثار ارزنده و زيبايي از خود به يادگار گذاشته است، از جمله آثار سوخت و معرق او تابلوهاي نفيس شكارگاه، مجلس بزم و پذيرايي، سوژه هاي مذهبي و جلدهاي كتاب و آلبومهاي بسيار زيبا و نفيسي را كه هر كدام زينت بخش موزه هاست مي توان نام برد. خوشنويس زاده: نام او حسين، فرزند استاد حاج ميرزا محمد معلم بوده است. در سال 1288 شمسي در اصفهان متولد شده و پس از اتمام تحصيلات در اصفهان و تهران و فارغ التحصيل شدن از هنرستان هنرهاي زيباي تهران، به كار تدريس و تعليم پرداخت. ابتدا نزد پدر به تعليم هنر سوخت و معرق مشغول گرديد. سپس از ميرزا عباس خان ذوالفنون كسب فيض نمود. نقاشي مينياتور را از باقرخان سليمي و استاد ميرزا هادي ان مختار تجويدي تعليم گرفت. از شاگردان ممتازي كه تربيت نموده ابتدا، علي خوشنويس زاده، فرزند هنرمند او است كه در رشته سوخت و معرق و مينياتور و تذهيب و تشعير و خوشنويسي كار پدر را دنبال مي نمايد. همچنين علي اصغر صانعي شاگرد ممتاز ديگر اوست. آثار اين استاد كه عبارت از سوخت و معرق، مينياتور، طلاكوبي، تذهيب، خوشنويسي و جلدسازي است در موزه ها و مركز هنري ايشان واقع در بازار هنر جلوه گري مي نمايد. استاد از طرف بسياري از شخصيتهاي معروف مورد تقدير و تشويق قرار گرفته است از جمله، كندي و ترومن رؤساي جمهور امريكا و ملكه اليزابت پادشاه انگلستان و استالين رهبر شوروي ايشان را مورد تقدير قرار داده اند. با كمال

ص: 818

تأسف، استاد روز سه شنبه 10 / 8 / 73، چشم از جهان فرو بست. روانش شاد.

صحافي

يكي از هنرهائي كه در عصر صفويه به اوج رسيد و هنرمندان اصفهاني در تكامل آن ابتكار و خلاقيت بي مانندي از خود نشان دادند صحافي و جلدسازي بود. اين هنر در دوره تيموريان و بخصوص در مكتب هرات پايه گذاري شده بود. انتخاب اصفهان به پايتختي و حمايت همه جانبه اي كه از هنرمندان به عمل آمد باعث شد قرآنهاي دست نوشته مجلل و فاخر به بهترين وضع و شيوه صحافي شده و علاوه بر كتاب آسماني نسخه هاي بي شماري از شاهنامه، اشعار نظامي، جامي و آثار ساير سرايندگان نامدار و مشهور به دست جلدسازان و صحافان به شاهكارهائي از هنر تبديل بشوند. در اين زمان بود كه آثار خطاطان بزرگ نستعليق مانند سلطان علي مشهدي، ميرعلي كاتب و ديگران جمع آوري شد و جلدسازان با استفاده از روش هاي ابداعي خويش آثاري بوجود آوردند كه بسياري از آنها امروز زينت بخش موزه هاي بزرگ جهان است. هنرمندان بزرگ اين فن در فنون صحافي و اقسام جلدسازي سوخت و روغني و ساه و حاشيه سازي كتب اين هنر را به جائي رساندند كه بسياري از آثار اين دوران بر مكتب هرات برتري يافتند.

در مورد صنعت صحافي توضيح اين نكته ضرورت دارد كه در دوره صفويان هنرمندان اين رشته از صنعت دستي در بيشتر صنايع ظريفه آن روزگار مهارت داشتند بطوري كه در شرح حال اكثر قريب به اتفاق اين هنرمندان مي بينيم در خطاطي و نقاشي و تذهيب و مركب سازي و ميناكاري و

ص: 819

كاغذسازي نيز سرآمد بودند. از استادان مشهور صحافي و جلدسازي دوران صفويه (ملك محمد صحاف اصفهاني) است كه در روزگار شاه صفي و شاه عباس دوم زندگي مي كرد. با انتقال پايتخت از اصفهان و جنگ هاي متعددي كه در اين شهر ميان خاندانهاي مختلف به وقوع پيوست هنر صحافي نيز مانند ديگر هنرها در بوته فراموشي و محاق بي مهري گرفتار شد. اما در دوران قاجار بار ديگر صحافان و جلدسازان به احياء اين هنر پرداختند. از بزرگان اين هنر در دوران قاجاريه آقا محمدتقي صحاف اصفهاني است كه علاوه بر صحافي و جلدسازي در طراحي و رسامي و طرح نقشه هاي قالي و كاشي كاري و معرق سازي با پوست و بسياري از فنون ديگر در زمان خود بي نظير بود. اگر چه با پيشرفت صنعت چاپ و ماشيني شدن صحافي و تجليد كتب، اين هنر همچون گذشته رونقي ندارد، اما آثار اين هنرمندان همانند روزگار خودشان مورد استقبال قرار مي گيرد و خريداران فراواني دارد.

سفالگري

سفالگري يكي از مهمترين و قديمي تري هنرهاي دستي بشري است كه از دير باز در ايران رونق داشته است. چرخ كوزه گر ايراني صفحه گردي است كه با پا حركت مي كند و مانند چرخ كوزه گر انگليسي نيست كه به وسيله ميله بارمو حركت كند، كوزه گر در جهت مخالف حركت عقربه ساعت با پاي خود چرخ را مي گرداند و با دست به مواد خام كوزه گري كه گل رس يا خاك رس است شكلهاي خاص كه متبلور ذوق و سليقه نقشي از هنر هاي ايراني را در خود دارد، مي دهد و

ص: 820

آثار هنري ارزشمندي ايجاد مي گردد سپس براي ماندگار كردن اين آثار آنها را در كوره هاي پخت مخصوص حرارت داده و در صورت دلخواه با لعاب ويژه اي مي پوشانند.

مينياتور

مينياتور، هنر ظريف نقاشي است كه به جز ايران مشابه آن را در ژاپن و خاور دور و چين نيز مي توان مشاهده كرد. در مورد تاريخچه اين هنر برخي از پژوهشگران عقيده دارند: شخصي به نام غياث الدين هنر مينياتور را از چين به ايران آورد و مينياتور چيني در ايران تكامل يافت و با گذراندن مراحل پيشرفت به تدريج از مينياتور چيني متمايز شد.

از بررسي هاي تاريخي چنين استنباط مي گردد كه هنرمندان مينياتور ساز ايراني طراحي رنگ آميزي و مجسمه سازي چيني را با ادراك و ذوق خاص خود تغيير داده و دگرگوني هائي در آن بوجود آورده اند. به هرحال، اگر چه واژه مينياتور در نگاه اول بيگانه مي نمايد اما شك نيست مينياتور با ابعاد كنوني هنري ايراني است كه مكتب هاي مختلف همانند مكتب عباسي (بغداد) مكتب مغول، مكتب هرات را گذرانده و با ظهور صفويه و انتقال مركز هنري ايران از هرات به تبريز در شيوه آن نيز تحول بوجود آمده است. با انتخاب اصفهان به پايتختي و حمايت همه جانبه اي كه از هنرمندان و نقاشان و نگارگران به عمل آمد نقاشان چيره دستي ظهور كردند كه شاهكارهاي آنان امروز زينت بخش موزه هاي جهان است در اين عصر به دليل گسترش ارتباط ايران با كشورهاي اروپائي و آسيائي هنر ايران به كشورهاي بيگانه معرفي شد و دوران صفويه آغاز فصل تازه اي

ص: 821

در تاريخ مينياتور ايران به حساب آمد در زمان صفويه هنرمنداني همچون رضا عباسي، محمد زمان نگارگر، محمد قاسم مشهور به سراجاي نقاش و محمد يوسف مصّور كه با خلق آثار بي بديل و منحصر بفرد اين هنر را به نهايت اعتلاء رساندند. در دوران معاصر مينياتور ايراني جلوه درخشاني داشته و در طي صد سال اخير آثار ممتازي بوجود آمده كه بحث در باره جزئيات آن سخن را به درازا خواهد كشاند.

ساخت و ساز مينياتور: ابزار و وسائلي كه مورد لزوم يك هنرمند مينياتور ساز است در مقايسه با ساير هنرهاي ايراني مانند خاتم سازي و قلمزني و منبت كاري و... بسيار محدود است. ابزار يك مينياتوريست عبارتند از: قلم مو: در قديم هنرمندان براي ساخت قلم مو از دم نرم سنجاب استفاده مي كردند. بوم مينياتور: كه عبارت است از تخته، كاغذ، مقوا، فيبر، عاج، استخوان و... روغن: كه براي محافظت اثر از آن استفاده مي كنند. رنگ: كه بيشتر مينياتور سازان از رنگهاي دست ساز خود استفاده مي كرده اند.

شيوه هائي كه در ساخت مينياتور وجود دارند عبارتند از: مينياتور آبرنگ روحي-مينياتور سياه قلم رنگي-مينياتور سفيد قلم – مينياتورهاي زير روغني. علاوه برآنكه در بناهاي تاريخي از اين هنر استفاده مي شد و هنرمندان بزرگ عصر صفويه كاخ هاي عالي قاپو و چهلستون و هشت بهشت و... را با اين هنر تزئين كردند صدها اثر كه شامل: جلدهاي آلبوم، تصاوير كتابها، قاب آينه ها و امثال آنها مي باشند در موزه هاي ايران و خارج از كشور در معرض تماشاي هنردوستان و علاقمندان مي باشند.

قالي و قاليچه

تاريخچه قالي و قاليچه در اصفهان

يكي ديگر

ص: 822

از هنرهاي دستي اصفهان قاليبافي است. در زمان صفويه اين هنر كه تا قبل از آن در اصفهان نشيب و فرازهايي را ديده بود به اوج ترقي رسيد. در زماني كه شهر اصفهان به عنوان مركز كشور انتخاب شد هنرمندان و معماران و كاشيكاران و خوشنويسان و صنعتگران بيشماري از اقصي نقاط به اين شهر آمدند. در كارگاههاي شاهي كه قلمزنان و قلمكارسازان و خاتم سازان و... در آنها به خلق شاهكارهاي بي نظير مشغول بودند. قالي هاي نفيس ابريشمين و ظريف نيز بافته مي شد و بزودي شهر اصفهان مركز داد و ستد قالي هاي گرانبها گرديد. در برخي گزارش هاي جهانگردي و سياحان به قالي هاي نفيس و بي نظيري اشاره شده كه ايوان هاي كاخ هائي مانند عالي قاپو و هشت بهشت و چهلستون و... بوسيله آنها مفروش شده بود. در زمان صفويه اصفهان يكي از مراكز مهم قاليبافي ايران گرديد. كارگاههاي بزرگي ساخته شد و هنرمندان به طرح نقشه و تهيه رنگ و بافت هنرمندانه پرداختند. اين كارگاهها در جوار قصرهاي سلطنتي پادشاهان صفوي يعني بين چهلستون و ميدان شاه قرار داشت. شاه عباس بر كارگاهها نظارت عاليه داشته است. به همين مناسبت از نظر طرح و نقش و رنگ و بافت و مصالح، از كيفيت مرغوب و عالي برخوردار بود. چنانكه سيّاحاني چون تاورنيه، شاردن و رابرت شرلي، اهميت و عظمت اين فرشها را در كتابهاي خود ستوده اند و بسياري از اين فرآورده ها به موزه هاي جهان وارد شده و چون نگيني بر تارك موزه هاي معروف مي درخشند. با حمله افغانها در سال 1135 هجري برابر با 1722 ميلادي و سقوط صفويان

ص: 823

هنر قاليبافي نيز گرفتار ركود گرديد و طراحان و بافندگان يا در جنگ كشته شدند و يا شهر اصفهان را ترك كردند. پس از جنگ جهاني دوم بار ديگر قالي اصفهان مورد توجه قرار گرفت و طراحان اصفهان شروع به طراحي قاليچه هائي كردند كه در دنياي آن روز و بخصوص اروپا مشترياني داشتند. بزودي فرش اصفهان بار ديگر مورد توجه قرار گرفت و طرح هاي زيباي اسليمي و لچك و ترنج همراه با بافت بسيار مرغوب قاليبافي را در عداد صنايع مهم اصفهان قرار داد. در حال حاضر با آموزش طراحي نقشه فرش در هنرستان هنرهاي زيبا و برخي دانشگاههاي هنر و استفاده از تجربيات اساتيدي مانند مرحوم عيسي بهادري، مرحوم ابوعطاء و مرحوم ارچنگ كه از بهترين و مشهورترين طراحان فرش بودند. فرش اصفهان همچنان مشتاقان خود را حفظ كرده است. در نمايشگاههائي كه براي عرضه فرش هاي ايران تشكيل مي گردد فرش اصفهان از نظر رنگ و طرح و بافت و كيفيت رنگها و ساير موارد در بين شهرهاي ايران جايگاه والائي دارد. آنچه از نوشته هاي مورخين و باستان شناسان استنباط مي شود اين كه هنر قاليبافي سالها بلكه قرنها پيش در اين خطه وجود داشته و به تكامل رسيده است.

طرح نقشه هاي قالي و قاليچه در ايران واصفهان

در ميان طرحهاي مختلف فرش جهان، طرحهاي ايراني جايگاهي مشخص و مقامي برجسته دارد. متأسفانه در سالهاي اخير بسياري از كشورهاي صادر كننده فرش، طرحها و نقشه هاي ايران را تقليد كرده و وارد بازار مي نمايند و بازار فرش را تصاحب كرده اند. كشورهاي هندوستان، پاكستان، افغانستان، چين، مصر، روماني، آلباني و بعضي از كشورهاي ديگر اكنون ميدان دار اين بازارند كه همگي نيز

ص: 824

طرحهاي مسروقه ايران را به كار مي برند. مثلاً هندوستان كه در اين زمان بزرگترين كشور صادر كننده فرش است، بيش از پنجاه طرح ايراني را مورد استفاده قرار مي دهد. 65% توليد اين كشور را فرشهايي تشكيل مي دهد كه از فرش ايراني نسخه برداري شده اند. بيشتر طرحهاي ايراني در جهان، به نام محل بافت آن شهرت دارد. از مشهورترين نقشه هاي فرش ايران نقشه هاي معروف اصفهان، قم، نائين، تبريز، كاشان، مشهد، ساروق و اردبيل را مي توان نام برد. بر اساس تقسيم بندي شركت فرش ايران، نقشه هاي فرش به نوزده گروه اصلي تقسيم مي شوند: طرحهاي آثار تاريخي: از قبيل مسجد شيخ لطف الله، مسجد شاه، تخت جمشيد و آثار تاريخي ديگر. طرحهاي اسليمي: اساس آن را شاخه هاي دوراني در ميان برگها تشكيل مي دهد. اسليميِ «دهن اژدر» معروفترين آن است. طرح افشان: طرحي است از گل و برگها و شاخه ها به صورت پراكنده و بدون پيوستگي. افشان ختايي و افشان شاه عباسي از اين طرح اقتباس مي شود. طرح اقتباسي: طرحهاي مناطق و نواحي مرزي كشور و يا طرحهاي ممالكي است كه سابقاً جزو ايران بوده اند مثل طرح افغاني و قفقازي و غيره. طرح بندي: طرحي است كه در آن قطعه كوچكي از يك طرح در سرتاسر فرش (چه در طول و چه در عرض) تكرار مي شود و بعد به هم مي پيوندد. طرح بته اي: كه بسيار اصيل و قديمي است مثل بُته سركج و بُته جِقه كه به نام بُته قلمكار اصفهان شهرت دارد و در هند هم متداول است. طرحهاي شاه عباس: اساس اين طرح را گلهاي خاصي تشكيل مي دهد كه به نام شاه عباس معروف است. «لچك» و «ترنج» و شكارگاه از

ص: 825

فرعيات اين طرح است. طرح درختي: اساس اين طرح را شاخه و برگهاي درختان تشكيل مي دهد. از فرعيات آن درختي ترنج دار، درختي سروي و درختي گلداني است. طرح تركمن: اين نوع فرش از نظر شكل هندسي و شكستگي خطوط، خاص كوچ نشينهاست و نقشه ندارد. در طرح تركمن غزال از فرعيات آن است. طرح شكارگاه: نوعي از فرش درختي است كه انواع حيوانات وحشي در آن ديده مي شود. از فرعيات آن شكارگاه ترنج دار است. طرح قابي: اين طرح از مجموع قابهاي چند ضلعي تشكيل شده. و از فرعيات آن قاب اسليمي و قاب قرآني است. طرح گلفرنگ: اين طرح تركيبي است از طرحهاي اصيل ايراني با گلهاي طبيعي تند و روشن مثل گل سرخ و گلفرنگ، دسته گل، و گل و بلبل كه شهرت بيشتري دارد. طرح گلداني: در اين طرح، گلدان در اندازه هاي مختلف به چشم مي خورد. گاهي يك گلدان سراسر فرش را فرا مي گيرد. طرح «حاج خانمي» آن شهرت دارد. طرح ماهي درهم: اين طرح از طرحهاي بومي است و در عشاير و ايلات بدون نقشه بافته مي شود. نوع بيرجندي آن شهرت دارد. طرح محرابي: اين طرح از محراب مسجد الهام گرفته است و تزئيناتي از قبيل قنديل، ستون و گل و برگ در آن به چشم مي خورد. طرح محرّمات: دراين طرح، انواع قطعاتي از يك نقشه، در فرش تكرار شده، عرض فرش به چند رديف تقسيم مي شود. اين طرح را «قلمداني» هم مي گويند. طرح هندسي: در اين طرح از اشكال مختلف هندسي، زاويه دار يا قوسي استفاده مي شود. شكل ختايي اين طرح معروف است. طرحهاي ايلي: از اصيل ترين و قديمي ترين فرشهاست كه از

ص: 826

طبيعت و محل زندگي هنرمندان بافنده نشأت گرفته است. نوع «خاتوني» و «بختياري» آن شهرت دارد. طرح تلفيقي: اين طرح از تركيب و تلفيق دو يا چند طرح مختلف تشكيل شده كه تلفيق لچك ترنج و كف ساده آن معروف است. در اصفهان همه اين طرحهاي نوزده گانه بافته مي شود اما در دنياي هنر و بازار جهاني فرش طرحها و نقشه هاي لچك و ترنج، طرح افشان شاه عباسي، قاليچه درختي، ماهي درهم، نقشه مير، سروي و شكارگاه، شهرت بيشتري كسب كرده است. همان طوري كه اشاره كرديم. كارگاههاي فرش در اصفهان از زمان صفويه رونق گرفت و بسياري از نقاشان معروف در طرح و نقشه فرش هم فعاليت داشته و پرفسور پوپ ضمن اشاره به هنر قالي بافي در اصفهان در زمان صفويه، سه تن از بزرگترين هنرمنداني را كه طرح و نقشه قالي را به عهده داشته اند، استاد بهزاد (متوفي به سال 942 هجري) و سلطان محمد (متفي به سال 949 هجري) و سيد علي معرفي نموده است. شاه طهماسب نيز كه خود به نقاشي و طراحي علاقه داشته، دستور بافت چند فرش بسيار نفيس را صادر نموده و آنها را به مسجد سليمانيه، واقع در استانبول هديه نموده است. علاوه بر قاليچه اي كه در موزه ويكتورياي لندن است، فرش ميلان نيز كه شكارگاه مي باشد، از شاهكارهاي هنر دوره صفويه است و نقشه آن را به غياث الدين جامي نسبت مي دهند. از آن زمان تاكنون هنوز اصفهان مهد هنر و مركز طرح و بافت نفيس ترين و عالي ترين نوع فرش جهان است. هنرمندان نقاش اصفهاني كه شهرت جهاني داشته و دارند همانند حاج ميرزا آقاي امامي و

ص: 827

حاج مصور الملكي و استاد حسين ختايي، نقشه هاي بسيار زيبايي طرح مي نموده اند و برخي هم چندين كارگاه بزرگ قاليبافي را اداره مي كردند. زماني كه هنرستان هنرهاي زيباي اصفهان تأسيس گرديد، طرح و نقشه فرش اصيل اصفهان به صورت فني تري درآمد. زيرا علاوه بر رياست هنرستان، استاد عيسي بهادري كه خود از طراحان معروف و بزرگ فرش بوده، بسياري از هنرمندان ارزنده ديگر به همراه او مبادرت به طرح و نقشه فرشهاي اصيل اصفهاني نمودند كه استاداني مانند فرشچيان، صيرفيان پور، حكمت نژاد، جواد رستم شيرازي، عباسعلي پور صفا، رضا ابوعطا، غلامعلي صفدر زاده حقيقي، فيض الله صفدر زاده حقيقي، استاد ارژنگ و بسياري از هنرمندان ديگر از آن جمله اند. از بانوان خانم ايران حدادگر نقاش مينياتور، از طراحان نقشه فرش سنتي اصفهان هستند. بافندگان معروفي كه هنر نقاشان را روي فرش منعكس مي نمودند و با الياف نخ و پشم، كرك و ابريشم افتخار مي آفريدند، در هر دوره از شهرت و آوازه بسيار برخوردار بودند و معرفي آنها بسيار مشكل است.

طرز ساختن رنگهاي طبيعي فرش

1-رنگ سرمه اي با امتزاج نيل با آب تهيه مي شده است. 2-رنگ مشكي از جوشاندن پوست انار و مخلوط كردن با زاج سياه و نيل به دست مي آمده است. 3-رنگ سبز پسته اي از جوشاندن برگ درختان بيد و سيب و زاج سفيد فراهم مي شده است. 4-سبز سير از جوشاندن برگ درخت جاز و اسفرك با مقداري زاج تهيه مي شده است. 5-رنگ بخور را با امتزاج خاكستر يك نوع گياه با پيشاب گاو نر مي ساخته اند. 6-زرد نخودي از پشم شتر به صورت طبيعي استفاده مي شده است. 7-زرد ليمويي از جوشاندن برگ گَندَل با مخلوط زاج تهيه مي شده

ص: 828

است. 8-رنگ نارنجي يا زرد طلايي را با جوشاندن برگ گَندَل و رناس و افزودن زردچوبه و پوست انار، با مقداري زاج و پيشاب گاو نر تهيه مي كرده اند. 9-رنگ سرخ را از جوشاندن خاكستر چوب رناس با زاج سفيد به اضافه آب غوره، پيشاب گاو نر تهيه مي كردند. 10-رنگ نارنجي كه بيشتر مورد علاقه بختياري هاست از خاكستر يك نوع گياه در كوهستانهاي بختياري و امتزاج با پيشاب گاو نر تهيه مي شده است. علاوه بر اين در هر شهرستان متخصصين براي تهيه رنگهاي سنتي و طبيعي فرمول خاصي دارند كه از اختلاط و جوشاندن گل و گياه مختلف تهيه مي شود. رنگهاي آبي و سرخ سير و بنفش را از بازارهاي اصفهان تهيه مي كردند.

زري و مخمل بافي

زري يك صفت نسبي منسوب به زر است. يعني ساخته شده از زر زرين و طلائي، بنابراين زري عبارت است از پارچه هاي زربفت، پارچه اي كه پودهاي آن طلاست. در اين هنر پارچه هائي با نقش و نگارهاي سنتي و تار و پودهائي از ابريشم و گلابتون با دستگاههاي كاملاً سنتي دستي بافته مي شود. مواد اوليه اين صنعت ابريشم طبيعي است. مراحل بافت زري بافي شامل نقشه بندي، چله كشي، گذراندن ابريشم از وردها و شانه ها مي باشد. دستگاه زري بافي نيز معمولاً ابزار و آلات چوبي است كه به سبك قديمي و ساده ساخته مي شود. هنر زري بافي سابقه تاريخي و طولاني دارد. مورخين و پژوهشگران مي نويسند هخامنشيان در استفاده از پارچه هاي لطيف و لباس هاي فاخر پيشقدم بوده و پرده هاي الوان ايراني كه با نخهاي گلابتون بافته شده بودند در دنيا مشهور

ص: 829

و معروف بوده اند بطوري كه روميان همه ساله مبالغي براي زري هاي ايران خرج مي كرده اند. از دوران ساسانيان پارچه هاي زربفت بسيار زيبا در موزه ها و كليساهاي اروپا موجود است. پس از اسلام و بخصوص در عصر سلاجقه نقوش اسلامي با ساساني تلفيق و استفاده خط كوفي در حاشيه پارچه ها باب گشت. در دوران مغول اين هنر دچار زوال گرديد، اما با روي كارآمدن تيموريان مجدداً مورد توجه قرار گرفت. در دوران صفويه و بخصوص بعد از پايتختي اصفهان زري بافي نيز مانند ساير هنرها مورد حمايت جدي قرار گرفت و بهترين استادان به اصفهان دعوت شدند. اين استادكاران در كارگاههاي مجهزي كه كارگاه شاهي ناميده مي شدند به تربيت شاگردان و توليد پارچه هاي زري بسيار زيبا مشغول شدند. بزودي اين كارگاهها گسترش يافتند و در شهرهاي يزد و كاشان و بقيه نقاط نيز كارگاه هاي شاهي افتتاح شدند. در اين دوره زري بافي با طرحهاي گوناگون و رنگهاي متنوع به بالاترين سطح رسيد و نقوش بسيار زيبائي از تصاوير حيوانات، پرندگان، گل و گياه، درختان مخصوصاً درخت سرو، گل و مرغ اسليمي و ختائي بر پارچه هاي زربفت بافته شدند و بافته ها نيز با خطوط نسخ و نستعليق تزئين شدند و با آنها مقابر و اماكن مقدسه پوشانده شدند. در دوران صفويه پارچه هاي زربفت و زري هاي ايران بصورت صادرات، هديه به سلاطين و رهبران و سفرا و بصورت هاي ديگر به كشورهاي اروپائي راه يافتند و اين هنر ايراني طرفداران و خريداران بسياري بدست آورد. پس از صفويه به دليل تقليد از غرب هنر زري

ص: 830

بافي مورد بي مهري واقع شد اما در سال 1309 شمسي كارگاهي توسط دولت وقت و به اهتمام استاد حسين طاهرزاده بهزاد و به رياست استاد حبيب الله طريقي تأسيس شد. در حال حاضر كارگاههاي زري بافي ميراث فرهنگي و كارگاه زري بافي و گلابتون سازي هنرستان هنرهاي زيباي اصفهان به حيات خود ادامه مي دهند. امروز از استادكاران اين هنر نيز مانند هنر قلمكار براي تدريس در دانشگاه استفاده مي شود و استادان اين صنعت تجربيات گرانبار خود را به دانشجويان منتقل مي كنند. از استادان اين هنر مي توان از مرحوم پورعطار و مرحوم پورنقش بند نام برد. از استاداني كه در قيد حيات هستند نيز استاد مهدي شمس علي است كه با خلق آثار زيبا و نفيس از زوال اين هنر جلوگيري مي كنند.

قلمكار

پس از آنكه شهر اصفهان به پايتختي صفويان انتخاب شد هنرمندان و صنعتگران از اقصي نقاط ايران به اين شهر روي آوردند و به توليد و عرضه محصولات مختلف پرداختند. يكي از اين هنرها قلمكار است. در اين هنر با استفاده از قالبهاي ويژه كه هر يك نقش و نگار زيبا و دلنشيني دارند نقش اندازي بر روي پارچه صورت مي گيرد. اين هنر در عصر صفويه به اوج خود رسيد. بدانگونه كه در اين دوره بيشتر لباسهاي زنانه و مردانه از پارچه هاي قلمكار تهيه مي شد. اين پارچه ها در آن عهد شهرت فراوان داشتند. نقشهاي قلمكار در ابتدا شامل نقوش سنتي ايران همانند اسليمي و گلهاي چند پر مجلسي مي شد كه از مينياتور برگرفته مي شد. اما در اواخر دوران قاجار با تحولي

ص: 831

كه در نقاشي آن زمان به وجود آمد عده اي بر آن شدند تا نقاشي هاي عاميانه و مردمي رايج آن روزگار را نيز وارد قلمكار كنند و به جاي استفاده از نقش هاي سنتي از نقوش مذهبي يا حماسي آن زمان در قلمكار استفاده كنند. بدين ترتيب پارچه هاي قلمكار قهوه خانه اي ابداع شد. در كنار اين پارچه ها پرده هاي مذهبي نيز بوسيله هنرمندان قلمكار ساز بوجود آمد. پرده هائي از شرح جنگها و حماسه هاي ائمه اطهار بخصوص حماسه سالار شهيدان زينت بخش تكايا و حسينيه ها و مساجد شدند و قلمكارهاي اصفهان در شهرهاي ديگر نيز طالبان فراوان يافت شهرهاي بزرگ و مهمي مانند شهر ري و يزد و كاشان و سيرجان و كرمان علاوه بر پرده هاي مذهبي و تصاوير قهوه خانه اي خريدار جانماز و سفره و روميزي و دستمال و انواع لباس هائي شدند كه در اصفهان تهيه مي شدند. با پيروزي انقلاب و تاسيس رشته هاي هنر در دانشكده هائي مانند دانشگاه فارابي، استادان سنتي اين هنر مورد توجه قرار گرفتند و از تجربيات آنان بهره برداري گرديد. از اساتيد معروف و مشهور قلمكار ساز اصفهان مرحومين پورصناعي، گياهي و عطريان هستند كه آثار آنان طي نمايشگاههاي متعدد در معرض بازديد عموم قرار گرفته است.

قلمزني روي مس و برنج

هنر قلمزني سوابق ممتد و طولاني دارد. اين هنر گرانمايه و زيبا كه بيانگر فرهنگ و تمدن قوم ايراني است ابتدا به صورت حجاري در بدنه كوهها و روي سنگهاي ساختماني كاخهاي پادشاهان و بناهاي تاريخي و حتّي در دوران غارنشيني ديده شده است. بعدها هنر حجاري، تبديل به حكاكي

ص: 832

و سپس قلمزني گرديده و نقوش و تصاوير از روي سنگهاي ساختمانها و بدنه كوهها به روي سنگهاي قيمتي مخصوصاً عقيق منتقل گرديد و «حكاكي» ناميده شد. عاقبت فلزات از جمله طلا و نقره و مس و برنج و فولاد زمينه اصلي اين نقوش و خطوط زيبا و دلپسند قرار گرفته و هنر «قلمزني» نام گرفت.

لفظ «قلمزني» معناي متعددي دارد. اين لغت در فرهنگ معين چنين معنا شده است: «نويسندگي، نقاشي و يكي از هنرهاي زيبا است و آن ايجاد نقوش جانوران و گياهان و طرحهاي مختلف است بر روي نقره يا فلزات ديگر. در هنگام عمل، استاد به وسيله قلمي فلزي و يا منقاش نوك تيز فولادي كه داراي دسته اي چوبي است كار مي كند. دكتر معين پس از اين تعريف، اين بيت را از «زلالي» آورده است:

به طرح خويش حيرت زند دست

كه از هيچش قلمزن نقش چون بست/

پرويز بهنام باستان شناس ايراني، قدمت برنزهايي را كه نقوش زيبا بر روي آن نقش بسته و در حفاريهاي باستانشناسي به دست آمده مربوط به اقوامي دانسته كه قبل از هخامنشيان در ايران زندگي مي كرده اند. او نوشته است كه اين اشياء بيشتر در نواحي لرستان و كردستان يافت شده و محل كشف آنها را كه اغلب از جنس سفال يا فلز منقش بوده، علاوه بر ناحيه لرستان، مربوط به دامنه هاي كوههاي زاگرس دانسته و اضافه كرده است كه در زمان فرمانروايي ايلاميها، اطراف كوههاي زاگرس به نام ناحيه «آنزان» شناخته مي شده كه به چهار قسمت تقسيم شده بود. حال با توجه به اين سخن پرويز بهنام و همچنين اعتقاد هرتسفلد مستشرق آلماني

ص: 833

كه گفته است ابتدا، نام اصفهان «آنزان» بوده و سپس به «گابيان» تبديل يافته و از زمان هخامنشيان به بعد ابتدا به «گي» و سپس به «جي» تبديل شده است؛ اگر اين دو آنزان يكي باشد، سندي معتبر از قدمت هنر حكاكي و قلمزني در اصفهان محسوب مي شود كه از دوران قبل از هخامنشيان، بدان مي پرداخته اند و اين سخن با يادآوري اينكه زردكوه بختياري نيز جزو ارتفاعات شرقي جبال زاگرس يعني همان «آنزان» (به گفته پرويز بهنام) به حساب مي آيد؛ بيش از پيش به واقعيت نزديك مي شود. از دوران ساسانيان نيز اشياء فلزي نفيس زيادي در موزه هاي مهم جهان موجود است كه نقوش بسيار زيبايي از حيوانات و پرندگان و گياهاني و مجالس بزم و رزم و رقاصه ها و نوازشگران متعددي با آلات موسيقي سنتي آن عصر بر روي طلا و نقره نقش بسته است كه مايه اعجاب و تحسين هنرشناسان جهان است. محمدتقي مصطفوي، رئيس موزه ايران باستان در مجله «نقش نگار» نوشته است كه از ظروف نقره فراوان عهد ساساني كه نقوش شاهنشاهان و صحنه هاي رزم و شكار و بزم و موضوعهاي مختلف ديگر را در بردارد، مجموعه اي افسانه اي مشتمل بر بيش از هزار پارچه، در موزه «ارميتاژ» لنينگراد نگهداري مي شود و نمونه هاي مختلف ديگري هم در موزه هاي اروپا و آمريكا و تعداد نوزده قطعه نيز در بيست ساله اخير، يعني تا سال 1336 در موزه ايران باستان جمع آوري شده است كه از مهمترين نفايس تاريخي موجود در داخل كشور باستاني ايران به شمار مي رود. در بين اين ظروف چهار ظرف بسيار نفيس وجود دارد كه لباس و آلات موسيقي و حركات رامشگران

ص: 834

عهد باستان را نشان مي دهد. يكي از اين چهار ظرف تنگ نقره بسيار زيبايي به ارتفاع 5 / 26 سانتيمتر است كه قطر دايره قسمت بزرگتر تنگ 25 / 14 سانتيمتر است. و در چهار سمت تنگ، چهار حالت مختلف از بانوي هنر پيشه اي را در هنگام رقص مي نماياند: 1-در يك حالت شاخه گلي در دست راست و ظرفي محتوي دانه هاي ميوه بر دست چپ گرفته و در دو طرف وي روباه و قرقاولي ديده مي شود. 2-در تصوير ديگر حلقه اي به دست راست و گلي در دست چپ بانو قرار دارد و با توجه به اينكه در اين تصوير، حالت رقص با نوك پا مجسم گرديده به خوبي مي توان پنداشت كه حلقه هاي دست راست چون قاشقكي به كار مي رفته كه با آهنگهاي مقطع متناسب با چنين رقصي مي نواخته اند. 3-تصوير ديگر شاخه بلند درختي داراي گل و برگ، در دست راست و عودسوزي به دست چپ گرفته است در دو طرف وي نيز كبك و تذروي ترسيم شده اند. 4-تصوير چهارم پرنده اي را در دست راست، به سمت بالا نگاه داشته و با دست چپ روباهي را از دُم گرفته و آن را حركت مي دهد. در اين حالت باز هم تصوير كبك و تذرو در دو جانب وي ديده مي شود. حاشيه هايي از برگهاي مو دور و بر هر چهار تصوير نقش بسته است و اين توّهم را ايجاد مي نمايد كه در موسم انگور چيني مجلس بزمي در تاكستان ترتيب داده شده و روباه را كه آفت انگور است، به دام انداخته و ضمن حركات مختلف رقص، تنبيه مي كند. حركت رقص هنرپيشه نوعي عمليات بندبازي توأم با بازي

ص: 835

با حيوانات را نمايش مي دهد كه طي آن حيوان را در هوا پرتاب كرده و دوباره مي گيرد. از ويژگيهاي هنر قلمزني در دوره ساساني كه بيشتر به صورت برجسته بر روي طلا و نقره بوده، نقش حيوانات بالدار يا سرِ شير و اژدها و انواع گل و مرغهاي مختلف و صورت رقاصه ها در حال رقص با آلات موسيقي و نوازشگران و مجالس رزم و بزم و شكارگاه هاست.

قلمزني در دوران بعد، يعني در دوران اسلامي تغييرات قابل توجهي نكرده و از نظر جنس و طرز كار و نقوش و بلكه فرم، با قرنهاي گذشته و حتي دوره ساساني تفاوت فوق العاده اي نداشته است تحول جزيي آن نيز به طور آرام و ملايمي صورت گرفته كه هر بيننده صاحب ذوقي به آساني مي تواند تداوم روشها را در سراسر دوران اسلامي و قبل از آن در اشياء دريابد. در دوران ديليميان در نقوش قلمزني، نوع پيچيدگي به صورت حلقه هاي مجزا يا متداخل پيدا شد كه در داخل آنها نقوش حيوان و گياه القا گرديده است. در دوران بعد نيز حيواناتي به صورت روبه رو يا پشت به پشت، در طرفين درخت ديده مي شوند. موضوع حمله شير به گاو يا حيوانات ديگر نيز از دوره ساساني باقي مانده است. در دوران صفوّيه و قاجاريه نيز جز نقوشي از شاهنامه و نظامي گنجوي و آثار و بناهاي تاريخي و اشعار كوتاه اعم از غزل و رباعي تغيير قابل توجهي نداشته و اصل نقوش، به همان صورت اسليمي، در طرحهاي مختلف و گل و مرغ و حيوان و انسان خلاصه شده است. اما به جاي خط ميخي يا اوستايي و

ص: 836

پهلوي از خط زيباي نستعليق و به مناسباتي هم از نسخ استفاده شده است كه خط نسخ بيشتر در نوشتن ادعيه يا جملاتي از قرآن كريم و نقوش ديني و اسلامي ديگر كاربرد داشته است. هنر قلمزني از ديرباز در اصفهان رواج كامل داشته و اشياء قلمزده قديمي از دوران هاي مختلف زينت بخش موزه ها و مجموعه هاي خصوصي است. اين هنر در حقيقت نوعي حكاكي بر روي فلزات است. در اين صنعت ديرپاي دستي نقوش يا طرح هائي بر سطح اشياء فلزي كنده مي شود. ابزار كار هنرمند قلمزن تعدادي قلم هاي مخصوص و چكش است. قلمزني در ايران از سابقه اي طولاني برخوردار است. با توجه به بررسي هاي پژوهشگران سابقه تاريخي اين هنر به (سكاها) مي رسد كه در حدود پنج هزار يا هفت هزار سال پيش در قفقاز زندگي مي كرده اند. از اين قوم آثار بسياري بدست آمده كه اكثر از طلا و نقره و برنز مي باشند. از اساتيد برجسته اين هنر حاج محمد تقي ذوفن، حاج سيد محمد عريضي، ابراهيم دائي زاده را مي توان نام برد. استاد رجبعلي راعي نيز از هنرمندان خلاق و مبتكر اين هنر است كه تابلوهاي بسيار مشهور و نفيسي در زمينه داستانهاي قرآني، تاريخي و آثار حماسي و برجسته كردن برخي كارهاي كمال الملك بوجود آورده است. در حال حاضر، اشياء قلمزده هنرمندان اصفهاني مانند سيني و گلدان و مجموعه هاي بزرگ مسي و برنجي و قوطي سيگار و جاي نمك و قاب عكس و انواع ظروف بشقاب كه با طرحهاي بسيار زيبا بصورت جُندكاري قلمزني شده موزه ها و مجموعه

ص: 837

هاي خصوصي را زينت مي بخشند.

15- جاذبه هاي گردشگري اصفهان

باغ پرندگان

مقدمه

باغ پرندگان فعاليت خود را در مرداد ماه 1375 آغاز كرده است. اين باغ با مساحتي بالغ بر 55000 مترمربع يكي از جاذبه هاي تفريحي شهر اصفهان است. اين مجموعه كه بخشي از پارك جنگلي ناژوان و رودخانه زاينده رود است از معدود باغهاي پرندگان در خاورميانه مي باشد. مساحت داخلي زير توري باغ 17000 مترمربع و مساحت توري كه بر روي 16 ستون متحرك به ارتفاع حداكثر 32 متر قرار گرفته است 40000 مترمربع است.

باغ پرندگان توسط شهرداري اصفهان احداث شده است و اكنون تحت مديريت طرح ساماندهي ناژوان و صفه اداره مي شود. اين مجموعه از قسمتهاي مختلفي تشكيل شده است كه به اختصار به معرفي آنها مي پردازيم.

جزيره باغ پرندگان

اين جزيره بزرگترين جزيره رودخانه زاينده رود است كه فضاي سبز آن زيبايي خيره كننده اي به باغ پرندگان داده است. اين جزيره با يك پل چوبي به باغ پرندگان متصل مي شود.

ماكت

نمونه كوچكي از باغ پرندگان، همراه با برخي گونه هاي پرندگان آزاد در باغ است. اين ماكت ساختار و سازه باغ را براي بازديد كنندگان در بدو ورود به نمايش مي گذارد.

ساختمان اداري

بخش اداري باغ پرندگان در اين قسمت قرار دارد. هماهنگي كليه امور مربوط به باغ اعم از امور بازديد كنندگان و پرندگان توسط كارشناسان و پرسنل اين بخش صورت مي گيرد.

ساختمان برج

اين ساختمان كه به شكل برج كبوتر تعبيه گرديده داراي دستگاههاي جوجه كشي جهت تكثير و زاد آوري پرندگان و شامل اطاقهايي براي نگهداري از جوجه هاي تازه متولد شده و والدين در حال جفت يابي مي باشد.

ورودي هاي باغ

اين مجموعه با

ص: 838

داشتن ورودي؛ يكي جهت خريداري بليط (ورودي اول) و ديگري براي تحويل آن (ورودي دوم)، مسير ورود بازديد كنندگان را مشخص مي سازد. باغ پرندگان مكاني است كه امكانات ويژه اي جهت زندگي هر پرنده تقريباً مطابق با محيط زيست طبيعي آن پرنده اختصاص داده شده است. از جمله اين امكانات موارد زير را مي توان نام برد: 1) بركه ها: 4 بركه كوچك و بزرگ در باغ پرندگان وجود دارد كه محل زندگي پرندگان آبچر مانند انواع اردك ها، قوها، غازها و … مي باشد. بركه بزرگي در قسمت مركزي باغ قرار گرفته است بطوريكه تعداد زيادي از اين پرندگان آبچر را در بر مي گيرد. 2) صخره: صخره باغ كه در ضلع شرقي قرار گرفته محيط زيستي مناسب جهت پرندگان كوهستاني و بياباني است. پرندگاني چون كبكها بيشتر در اين محيط ديده مي شوند. 3) قفسهاي شيشه اي: از آنجا كه اصفهان داراي شرايط اقليمي خاص خود مي باشد، اين قفسها با دارا بودن امكانات ويژه اي چون دستگاه تهويه، شوفاژ و كولر محيط مناسبي را براي پرندگاني كه در محيط زيست طبيعي آنها شرايط خاص آب و هوايي حاكم است، فراهم مي نمايد. 4-قفسهاي آهني: اين قفسها به دليل نوع تغذيه پرندگان شكاري ساخته شده است. زيرا اينها در صورت آزاد بودن در محيط از ساير پرندگان و جوجه آنها استفاده مي كنند. همچنين سعي شده است محيط زيست طبيعي آنها كه مناطق صخره اي كوهستاني است در قفسهاي مربوط مهيا گردد. 5) فضاي سبز جنگلي: اين فضا كه از جمله مناطق زيست پرندگان جنگلي است در سرتاسر محيط باغ ايجاد شده

ص: 839

و پرندگان به صورت آزاد در اين فضا پرواز مي كنند. از مهمترين اهداف احداث اين باغ موارد زير را مي توان نام برد: 1-پر كردن اوقات فراغت و تفريح و تفرجّ بازديد كنندگان. 2-بالا بردن سطح اطلاعات و آگاهي مردم در ارتباط با پرندگان. 3-فراهم كردن شرايط مناسب جهت جذب توريست. 4-حفاظت ژنتيكي از گونه هاي در حال انقراض. 5-توليد و تكثير پرندگان نادر و فروش پرندگان مازاد. 6-تاكسيدرمي گونه هاي تلف شده به عنوان يك صنعت و هنر. 7-مطالعه و تحقيق بر روي گونه هاي جديد. اين باغ در 4 كيلومتري غرب پل وحيد در حاشيه زاينده رود و در پارك طبيعي ناژوان واقع شده است.

پوشش

باغ پرندگان از اراضي آبرفتي سواحل زاينده رود با مواد ريز دانه رسوبي است. اين اراضي عموماً نسبت به اراضي پست و سيلابي مرتفع تر است. آب زيرزميني نقش عمده اي در حاصلخيزي اين خاكها داشته است. خاك مساعد، رطوبت كافي و اقليم نسبتاً مناسب و مساعد، شرايط فراهم شدن پوشش گياهي از نوع درخت و درختچه را فراهم آورده است.

انواع درختان

شامل:1-گردو 2-سرونقره اي 3-سپيدار 4-نارون 5-توت سفيد 6-كاج تهران 7-كبوده ها 8-چنار 9-زالزالك 10-سرو خزنده 11-بيدمجنون 12-اقاقيا 13-زبان گنجشك و …

انواع درختچه ها

نيز شامل:1-برگ بو 2-زرشك 3-ختمي درختي 4-رزماري 5-سيب گل 6-پيچ امين الدوله 7-ماگنوليا

انواع درخت ها و درختچه هاي فوق بر زيبايي و طراوت محيط افزوده است.

آب مورد نياز باغ پرندگان از دو حلقه چاه نيمه عميق تأمين مي شود كه با سيستم پمپاژ و استفاده از منابع آب، به سمت فضاي سبز، بركه، و جويبارها... هدايت مي شود.

بيش

ص: 840

از 120 گونه پرنده از مناطق مختلف جهان در باغ پرندگان گردآوري شده و روز به روز به تعداد اين گونه ها افزوده مي گردد. تعداد اين پرندگان در حدود 2000 قطعه بوده و با توجه به شرايط زيست طبيعي آنها، در محيطهاي مختلف به سر مي برند. براي معرفي اين 120 گونه پرنده به ذكر انواع خانواده هاي آنها مي پردازيم: 1-مرغابي 2-طوطيها 3-شاهين 4-فلامينگو 5-بلبل خرما 6-پليكان 7-دم جنبانك 8-كبوتر 9-مرغ شاخدار 10-توكا 11-باز، عقاب، لاشخور 12-يلوه 13-فنچ يا سهره 14-كوكر 15-آبچيلك 16-چكاوك 17-زرده پره 18-قرقاول 19-تراكو 20-توكان 21-جغد 22-گنجشك 23-كلاغ 24-بوقلمون 25-حواصيل 26-سار 27-لك لك 28-شترمرغ 1-تفريح و سرگرمي و پر كردن اوقات فراغت بازديد كنندگان. 2-استفاده از آب و هواي سالم و فضاي سبز. 3-مشاهده پرندگان از نزديك. 4-ارائه اطلاعات در مورد پرندگان اعم از آشنايي با نام و خصوصيات آنها، نحوه تخمگذاري، تغذيه، زيستگاه و... به بازديد كنندگان علاقه مند. 5-ارائه برشور، كارت پستال و تقويم به بازديد كنندگان. 6-مشاور دامپزشكي و راهنمايي بازديد كنندگان جهت نگهداري پرندگان در خانه، بطور رايگان. 7-معاوضه پرندگان مازاد با گونه هاي جديد مورد نياز براي باغ. 8-نگهداري پرندگان اهدا شده توسط بازديد كنندگان به باغ و ارائه مجوز بازديد رايگان جهت تشويق عموم مردم به اين امر. 9-امكان تهيه فيلم و عكس از پرندگان توسط بازديد كنندگان با دوربينهاي عكاسي و فيلمبرداري شخصي. 10-نمايش كلكسيون هاي پر و تخم پرندگان جهت بازديد علاقمندان. با توجه به تعداد زياد گونه هاي پرنده و فعاليتهاي مربوط به آنها واحدهايي در اين مجموعه داير گرديده است كه توسط كارشناسان مربوط سرپرستي مي شوند.

واحد هاي اجرائي در باغ پرندگان

تغذيه
اشاره

واحد تغذيه

ص: 841

باغ پرندگان از بدو تأسيس باغ آغاز به كار نمود. در ابتدا جيره هاي غذايي با بهره گيري از دانش اساتيد صاحبنظر در امر تغذيه و استفاده از تجارب افراد موفق در زمينه نگهداري پرندگان تنظيم و جهت استفاده در تغذيه طيور آماده شد. سپس با تحقيقات و پيگيريهاي مداوم كارشناسان مربوط در باغ در زمينه تنظيم جيره هاي غذايي و بهره گيري از جداول علمي تغذيه اي N. R. C اقدامات لازم جهت جيره نويسي آغاز و جيره مناسب پرندگان تهيه شد. پرندگان موجود در باغ از لحاظ عادات تغذيه اي به چند دسته طبقه بندي مي شوند كه عبارتند از: 1-دانه خوار 2-ماهيخوار 3-گوشتخوار 4-ميوه خوار 5-همه چيز خوار در واحد تغذيه برحسب گونه پرنده و نوع تغذيه آن مواد غذايي مختلفي در اختيار پرندگان قرار مي گيرد كه به شرح مختصري از آن مي پردازيم:

پرندگان دانه خوار

شامل انواع:فنچ ها = قناري ها = مرغ عشق ها = طوطي ها = ميناها = سارها = بلبل ها

در تغذيه اين پرندگان با توجه به نوع پرنده از دانه هاي مختلفي نظير ارزن، كتان، شاهدانه، سياه دانه، تخم گل آفتابگردان، نخود، ذرت و … استفاده مي شود. جهت تأمين ويتامين هاي مورد نياز اين پرندگان از ميوه ها و سبزيجات تازه نظير سيب، هويج، جعفري و … نيز استفاده مي شود.

پرندگان ماهيخوار

شامل انواع: پليكانها = اگرتها = باكلانها = اكراسها = كاكائي ها

انواع مختلف ماهيها در اختيار پرندگان ذكر شده قرار مي گيرد كه از متداولترين آنها مي توان ماهي سرخو، بياح، (جهت مصرف پليكانها) وكيلكا (جهت مصرف ساير پرندگان ماهيخوار) را نام

ص: 842

برد.

پرندگان گوشتخوار

شامل انواع: عقابها = جغدها = كركسها = شاهينها

جهت تغذيه اين گروه پرندگان از گوشت انواع حيوانات (نظير كبوتر، موش، بلدرچين، خرگوش و …) و همچنين امعاء و احشاء (شش، سرخ روده) حيواناتي نظير گوسفند و گاو به صورت متناوب استفاده مي شود.

پرندگان ميوه خوار

شامل انواع:تراكوها = توكانها = ميوه خوارها = طوطي ها

اين پرندگان علاقه فراواني به ميوه هايي از قبيل سيب، هويج و موز … دارند و سعي مي شود متناسب با فصل در جيره غذايي آنها ميوه جات تازه گنجانده شود البته بايد دانست كه اين پرندگان با وجود تمايل به ميوه ها به دانه هايي از قبيل دانه هاي فراهم شده ماكيان (نظير پلت ها) نيز بسيار علاقه مند مي باشند.

پرندگان همه چيز خوار

اين پرندگان علاوه بر دانه خواري، علاقه فراواني به خوردن حشرات، كرمها و لارو آنها دارند و از خوردن ميوه ها و سبزيجات نيز لذت مي برند. در باغ پرندگان سعي گرديده كه مواد مورد نياز اين پرندگان در جيره غذايي آنها گنجانيده شود گرچه با توجه به شرايط فيزيكي باغ و آزاد بودن پرندگان در محوطه دستيابي به لارو حشرات در محيط باغ براي اين پرندگان ميسر مي باشد. در پايان لازم به ذكر است واحد تغذيه باغ پرندگان عليرغم وجود برخي مشكلات نظير تنوع پرندگان موجود در باغ و به تبع آن متفاوت بودن نيازهاي هر گروه توانسته است تا حدي احتياجات غذايي همه گروههاي پرندگان موجود در باغ را فراهم سازد و در اين راستا تحقيقات همچنان ادامه دارد.

كلينيك

فعاليت اين واحد از سال 1375 به صورت واكسيناسيون پرندگان توسط دام

ص: 843

پزشك باغ عليه بيماريهايي مثل نيوكاسل به صورت تزريقي و خوراكي آغاز شد. از آنجا كه برخي از پرندگان در محوطه باغ آزاد هستند و توانايي پرواز بلند دارند استفاده از واكسن تزريقي كه مستلزم دسترسي به پرنده و تزريق واكسن به آن است، به تنهايي براي همه آنها ميّسر نيست لذا واكسيناسيون پرندگان به صورت خوراكي و تزريقي توأمان انجام مي پذيرد. وجود گونه هاي مختلف پرندگان در باغ و بيماريهاي گوناگون كه در مورد هر گونه از پرنده امكان بروز دارد سبب شد تحقيقات و بررسيهايي از كتب و مقالات معتبر علمي صورت پذيرد و با شناخت بيشتر بيماريها و با كمك دام پزشك باغ كه بصورت آنكال در باغ حضور مي يافت كار درمان پرندگان بيمار توسط كارشناس مربوط به اين واحد آغاز گرديد و نتايج ارزشمندي به دست آمد كه به دليل عدم اطلاعات كافي در مورد پرندگان زينتي در كشور ما بسيار حائز اهميت مي باشد. يكي از بيماريهاي شناخته شده در رابطه با پرندگان نوعي بيماري انگلي شايع در مرغ عشقها، طوطيها و قناري ها است كه اهميت شناخت و نوع درمان آن سبب شد تا تحقيقات انجام شده در اين واحد در كنفرانس زيست شناسي كه در سال 1377 در اصفهان برگزار گرديد، ارائه شود. هم اكنون نيز با احداث كلينيك، كار درمان و واكسيناسيون پرندگان در باغ ادامه دارد و تحت نظارت اين واحد گونه هاي مختلف پرندگان و جوجه هاي آنها بر عليه بيماريهاي مثل نيوكاسل، برونشيز عفوني، آبله، مارك و … طبق جدول زمانبندي واكسينه مي شوند و پس از آن به مدت چند روز

ص: 844

(حداقل سه روز) جهت پيشگيري از بروز بيماريهاي ثانويه به آنها آنتي بيوتيك و مولتي ويتامين و مكمل هاي مورد نياز ديگر داده مي شود. در طول اين مدت كليه بركه هاي موجود در باغ تخليه مي گردد تا درصد بازدهي واكسيناسيون خوراكي حتي الامكان افزايش يابد وسپس جهت اطمينان بيشتر به پرندگاني كه امكان دسترسي به آنها در باغ وجود دارد واكسن به صورت تزريقي نيز داده مي شود. اين واحد از ابتدا زير نظر دام پزشك كار خود را آغاز كرده و هم اكنون نيز اين همكاري وجود دارد و دام پزشك باغ به صورت آنكال در مواقع ضروري در باغ حضور مي يابد و داروهاي لازم را تجويز مي كند. همچنين پرندگان تلف شده براي مشخص شدن علت مرگ توسط دام پزشك كالبدشكافي مي شوند و علت مرگ آنها صورتجلسه مي گردد و با مشخص شدن علت مرگ پيشگيري هاي لازم براي بقيه پرندگان انجام مي پذيرد. در مواردي كه تشخيص علت مرگ پرنده به بررسيهاي بيشتري نياز داشته باشد لاشه آن براي انجام آزمايشات به آزمايشگاه دامپزشكي منتقل مي گردد و نتيجه آزمايش جهت درمان و پيشگيري در ساير پرندگان مورد استفاده قرار مي گيرد. تا كنون گونه هاي مختلفي از پرندگان از جمله قرقاولها، طاووسها، طوطي ها، مرغ عشقها، انواع پرندگان شكاري و آبچر بيمار با استفاده از داروها و آنتي بيوتيكهاي مختلفي مانند انروفلوكساسين، سولفوناميدها، سولتريم، تايلوزين، تتراسايكلين ها لينكومايسين و … بسته به نوع بيمار تحت درمان قرار گرفته اند و اثر آنتي بيوتيكها بر گونه هاي مختلف نيز بررسي گرديده است. همچنين داروهايي مانند: لواميزول، … براي

ص: 845

انگلهاي داخلي و گرد كوپكس براي انگلهاي خارجي از جمله داروهاي مؤثر و مورد استفاده در اين واحد مي باشند. شايان ذكر است اين واحد همواره آماده پاسخگويي به سؤالات مردم و بازديد كنندگان در مورد نگهداري پرندگان و مشاوره جهت درمان پرندگان بيمار بصورت حضوري يا تلفني و بصورت رايگان آماده پاسخگويي مي باشد.

قرنطينه

بيشتر بيماريهاي پرندگان كه غير قابل درمان و مسري مي باشد داراي دوره كمون بوده و علائم آني قابل تشخيص ندارند، لذا قرنطينه كردن پرندگان جديد الورود و خريداري شده براي اطمينان از سلامتي آنها و جلوگيري از انتقال بيماريها به پرندگان ديگر حائز اهميت فراوان مي باشد. در طول مدت قرنطينه رفتارهاي پرنده مورد بررسي قرار مي گيرد و علائم و رفتارهاي مشكوك نمايان مي شود. همچنين در اين مدت به پرنده امكان داده مي شود خود را با محيط جديد سازش دهد و از استرسهاي ايجاد شده ناشي از جابجايي و تغيير محل پرنده كاسته شود و پس از آن عليه برخي بيماريها واكسينه گردد. در باغ پرندگان كليه پرندگان جديد الورود كه اهدا مي شوند يا خريداري مي گردند حداقل به مدت 2 هفته در قرنطينه نگهداري مي شوند و كليه موارد فوق مرحله به مرحله انجام مي شود و پس از تأييد سلامتي در محوطه باغ در محلهاي مربوط رها مي شوند.

بهداشت

از آنجا كه در مورد بسياري از بيماريهاي پرندگان پيشگيري مهمتر از درمان مي باشد رعايت اصول بهداشتي در همه قسمتها و واكسيناسيون پرندگان دو امر كاملاً ضروري بنظر مي رسد. در باغ پرندگان اين امر از سال 1375 به طور مقطعي

ص: 846

و پس از آن از سال 1377 بصورت جدي و تحت واحد جداگانه بهداشت پرندگان مورد توجه قرار گرفت. چرا كه بهترين راه پيشگيري از بيماريها رعايت بهداشت محيطي و تغذيه اي مي باشد. در باغ پرندگان كليه قفسها و محيطهاي نگهداري پرندگان در محوطه باغ به صورت دوره اي (حداكثر دو هفته يكبار) با شعله آتش ضد عفوني شده و بستر و محل نشيمن آنها بطور كامل تعويض مي گردد. همچنين محل نگهداري پرندگان زينتي موجود در اتاقهاي شيشه اي روزانه شستشو و نظافت شده و ظروف دانخوري و آبخوري آنها ضد عفوني مي گردد به دليل حساسيّت و ارزشمندي اين پرندگان هر 6 ماه اين اتاقها بطور كامل تخليه مي گردد و با مواد ضدعفوني مختلف باكتري كش، ويروس كش و قارچ كش شستشو مي شود و در خاتمه با شعله آتش ضدعفوني مي گردد و سپس پرندگان به محلهاي خود بازگردانده مي شوند. در مدخلهاي ورودي باغ نيز حوضچه هاي ضدعفوني وجود دارد و بازديد كنندگان هنگام ورود بايستي از داخل اين قسمت عبور كنند. مواد ضدعفوني كه بيشتر مورد استفاده قرار مي گيرند عبارتند از پويدون آيداين، ژرموكيلر، به آساي يددار و ستريميدين C و … مهمترين راه پيشگيري از بروز بيماري در پرندگان و بخصوص جوجه هاي آنها رعايت بهداشت كامل در محيط نگهداري و تغذيه سالم آنها مي باشد.

آمار

ابتدا آمار پرندگان باغ و ساير قسمتها به صورت دستي نوشته مي شد و روزانه توسط كارشناسان مربوط در باغ مورد بررسي قرار مي گرفت از سال 1382 آمار كليه قسمتها كامپيوتري گرديد و كليه واحدها آمار روزانه خود را

ص: 847

به صورت گزارش روزانه به اين واحد منتقل مي كند اين آمار توسط كارشناس مربوط وارد كامپيوتر مي شود به طوري كه آمار قسمتهاي مختلف اعم از سالن تكثير، كلينيك، قرنطينه، محوطه باغ و قفس ها، تخم پرندگان، تلفات و … به روز در دسترس مي باشد.

تحقيقات

در اين قسمت با استفاده از كتب و مجلات علمي معتبر و سايت اينترنت اطلاعات در مورد پرندگان جديد الورود و همچنين مطالب در مورد نگهداري، توليد مثل و پرورش، نوع لانه و هر گونه اطلاعاتي كه در مورد پرندگان مورد نياز باشد تهيه و ترجمه مي گردد و در اختيار قسمتهاي مختلف قرار مي گيرد. شايان ذكر است كه از شروع سال 1383 كليه واحدها نيز در اين زمينه كوشش بيشتري مي كنند و در رابطه با واحد مربوط اطلاعات مورد نياز را جستجو مي نمايند. در اين قسمت اطلاعات در مورد پرندگان مختلف توسط كارشناسان مربوطه تهيه مي گردد و جهت ساخت تابلوي معرفي پرندگان، تهيه كتاب، بروشور، راهنمايي مردم و… مورد استفاده قرار مي گيرد. همچنين عكسها و فيلم پرندگان در اين قسمت نگهداري مي شود و در مواقع لزوم براي كارهاي مختلف مورد استفاده قرار مي گيرد از ساير فعاليتهاي روابط عمومي مي توان: تهيه تابلوهاي هشدار دهنده، بروشور، كارت پستال، تقويم، فلكس از پرندگان، فيلم و … را نام برد.

واحد تكثير
اشاره

واحد تكثير باغ پرندگان فعاليت خود را از سال 1376 آغاز نمود كار تكثير را در ابتدا با جفت كردن قناريها و ايجاد شرايط مناسب، شروع كرد. پس از آن تحقيقاتي در زمينه تكثير يك نوع طوطي زيبا به نام كوكاتيل

ص: 848

آغاز شد و با تلاشهاي فراوان اين گونه كمياب نيز توليد و تكثير شد. اين موفقيتها سبب گشت تا دامنه فعاليت اين واحد افزايش يابد و در حال حاضر تقريباً بيشتر گونه هاي موجود قابليت تكثير در اين واحد را دارا مي باشند. اولين دستگاه جوجه كشي در سال 1379 خريداري گرديد و به اين طريق تكثير مصنوعي پرندگان آغاز شد. لازم به ذكر است كه پرندگان براساس نوع جوجه هايشان به 2 دسته تقسيم مي شوند: 1-پرندگان با جوجه هاي ديررس (Altricial) مانند انواع طوطي ها؛ جوجه هاي اين پرندگان هنگام خروج از تخم قادر به دوري از والدين نيستند و عموماً بدن آنها بدون پر مي باشد و حداقل تا مدت محدودي بايد توسط والدين تغذيه و نگهداري شوند. 2-پرندگان با جوجه هاي زودرس (Cortical) مانند انواع ماكيان؛ جوجه هاي اين پرندگان هنگام خروج از تخم قادر به جدايي از والدين هستند و بدن آنها كاملاً پوشيده است و خود مستقلاً قادر به تغذيه و حركت هستند. در اين واحد، نر و ماده جفت شده پرندگاني را كه جوجه هاي ديررس دارند از بقيه پرندگان جدا و در قفس منحصري قرار داده و در محلي ساكت و آرام شرايط لازم را براي اين پرندگان در فصل توليد مثل جهت تخم گذاري و جوجه در آوري و پرورش آنها فراهم مي كنند. پرندگاني كه جوجه هاي زودرس دارند در اين مجموعه به دو صورت تكثير مي يابند. 1-طبيعي 2-مصنوعي 1-روش طبيعي: هنگامي است كه جنس ماده كرچ شده و بر روي تخمهايش مي خوابد و يا اينكه جهت جوجه آوري از بوقلمون يا مرغ

ص: 849

كرچ شده استفاده مي گردد. مهمترين مسئله در توليد مثل پرندگاني كه به روش طبيعي تكثير يافته و جوجه هاي دير رس دارند تعيين جنس نر و ماده است، چون اكثر اين پرندگان تك زوجي بوده و تنها با يك پرنده ديگر غير همجنس جفت مي شوند.

2-روش مصنوعي زماني انجام مي گيرد كه جنس ماده در محيط مصنوعي باغ كرچ نمي شود و بايد تخمها جهت جوجه درآوري به دستگاه جوجه كشي منتقل شوند و جوجه هاي خارج شده از تخم نيز با امكانات خاص از قبيل مادر مصنوعي و … پرورش داده شوند. لازم به ذكر است كه موفقيتهاي بدست آمده دراين واحد به مرور افزايش يافته است از جمله مي توان به موارد زير اشاره كرد: 1-احداث يك ساختمان برج مانند جهت تكثير پرندگان. 2-خريد دومين دستگاه جوجه كشي جهت تكثير. 3-ساخت قفس ها و تأمين احتياجات جوجه ها در مراحل مختلف تكثير و پرورش آنها. تا كنون واحد تكثير و پرورش باغ پرندگان موفق به تكثير بيش از 30 گونه از پرندگان باغ شده كه عبارتند از:

انواع طوطي ها

الف-انواع طوطي ها: -الكساندرين -كوكاتيل -مرغ عشق -پشت قرمز -مرغ عشق سرهلويي -طوق صورتي -رزلاب

انواع ماكيان

-كبك معمولي-كبك كاليفرنيا-طاووس-انواع قرقاول شامل قرقاول معمولي، سيلور، طلايي و ليدي ام هرست (Lady)-انواع مرغ و خروس شامل مويي، كاكلي، مينياتوري، ابريشمي، شاخدار و فري -بوقلمون -تيهوج -انواع كبوتران زينتيد -شترمرغ

ه-انواع قمري شامل الماسي، خانگي و معموليي -كوكرم -مينان -اكراسو -گاو چرانك و اگرت

انواع فنچ ها

ل-انواع فنچ ها شامل: -فنچ گوراسبي -فنچ سرسياه -فنچ معمولي

انواع پرندگان

آبچر شامل: -غاز -انواع اردكها -طاووسك

واحد پرورش

اين واحد با شروع فعاليت تكثير در

ص: 850

باغ پرندگان آغاز به كار نمود و با پرورش جوجه هاي يك ماهه و يا جوجه هاي زودرس (cortial) توليد شده در واحد تكثير و تحويل آنها در هنگام بلوغ جنسي به محوطه باغ به افزايش تعداد گونه هاي پرندگان در اين مجموعه كمك مي نمايد. جوجه ها پس از بلوغ در صورت نياز، داخل محوطه يا قفسهاي موجود در باغ رها مي شوند و در صورت عدم نياز، با پرندگان مورد نياز معاوضه مي گردند. تقريباً اكثر گونه هايي كه در سالن تكثير توليد و در واحد پرورش بالغ مي گردند، در محوطه رها مي شوند. شايان ذكر است؛ كليه پرندگاني كه از واحد تكثير به واحد پرورش تحويل داده مي شوند شامل انوع جوجه هاي زودرس يا (cortial) مي باشند. تاكسيدرمي از يك كلمه يوناني به معناي تهيه پوست، مشتق شده كه در زبان فارسي به معناي پوست آرايي مي باشد. با بررسي هاي به عمل آمده در زمينه تاكسيدرمي مشخص گرديده كه پايه گذاران اوليّه اين فن بنحوي در زمينه نگهداري حيوانات فعاليت داشته اند. پدر موزه و ابداع كننده فن تاكسيدرمي و بوجود آورنده اولين باغ وحش، "سوتر" مي باشد. سوتر اولين بار در اواخر قرن هيجدهم تصميم گرفت تعدادي حيوان زنده را در محلي گردآوري كند و جهت انجام اين كار زحمات و هزينه هاي زيادي متحمل شد. با توجه به اينكه بسياري از گونه هاي حيوانات نادر يا گران قيمت بودند، پس از تلف شدن، جمع آوري مجدد آنها مشكلات زيادي را به همراه داشت. سوتر به فكر افتاد كه يك نمونه از پوست دباغي شده حيوانات تلف شده

ص: 851

را بر روي يك چارچوب به نمايش بگذارد و به اين ترتيب اولين كار تاكسيدرمي در دنيا به نمايش درآمد و پس از آن توسعه و تكامل يافت. امروزه با گذشت زمان و پيدايش ابزارها و متدهاي علمي جديد تاكسيدرمي نه تنها واجد جنبه هاي هنري بلكه از نظر علمي نيز بسيار قابل توجه است. فعاليتهاي واحد تاكسيدرمي باغ پرندگان بر مبناي اطلاعات علمي بدست آمده در خصوص تاكسيدرمي پرندگان بوده و در اين زمينه ابتكاراتي نيز انجام شده است.

تاكسيدرمي
اشاره

اين واحد فعاليّت خود را از سال 1376 شروع نموده است و تا كنون از تعداد زيادي پرنده از جمله بزرگترين آنها كه شتر مرغ مي باشد در باغ پرندگان اصفهان تاكسيدرمي شده است. در بين اين گونه هاي تاكسيدرمي شده، گونه هاي كميابي مانند هوبره كه در مناطق خشك و كويري زندگي مي كند و چندين پرنده كمياب ديگر مانند شاهين، طرلان، عقاب طلايي و دال را مي توان نام برد. اين واحد جهت حفظ موقعيت علمي همواره كوشيده است با مراكز و مؤسسات تاكسيدرمي داخل كشور در ارتباط باشد و از تجارب وتكنولوژي روز علم تاكسيدرمي استفاده نمايد. همچنين اين واحد در زمينه توسعه و ايجاد رشته هاي مختلف وابسته به تاكسيدرمي مانند تهيه كلكسيون هاي پا، نوك و پَر نيز فعاليت دارد و در چندين نمايشگاه داخلي شركت كرده و لوح تقدير دريافت كرده است. در اينجا لازم است از آقايان دكتر تاجبخش بنيان گذار هنر و فن تاكسيدرمي در ايران و دكتر محمد علي جعفريان استاد دانشگاه اصفهان و مؤسس موزه تاريخ طبيعي استان اصفهان قدرداني و تشكر شود. مراحلي

ص: 852

كه لاشه يك پرنده براي تبديل شدن به يك نمونه تاكسيدرمي بايد طي نمايد به شرح زير مي باشد:

1-پوست كني:

لاشه پرنده را با يك شكاف سراسري از ناحيه سينه تا دم پرنده از پوست جدا مي كند.

2-چربي گيري:

با توجه به اينكه گوشت و چربيهاي باقي مانده روي پوست باعث فساد و تخريب آن مي شود پس از چربي گيري پوست و با عمليات دباغي ضدعفوني و شستشو اين مرحله به پايان مي رسد بنابراين چربيهاي موجود در پوست جدا و پوست ضدعفوني و شستشو مي شود.

3-خشك كردن پرها و پرآرايي:

پوست شسته شده به وسيله خاك اره و براكس رطوبت گيري مي شود وپرها به كمك جريان هواي فشرده دستگاه كمپرسور باد خشكانده و به كمك پنس در رديف خود منظّم مي شوند.

4-قالب سازي:

با توجه به اندازه بدن پرنده قالبي در نظر گرفته مي شود. به صورتي كه براي لاشه هاي كوچك قالب هايي كوچك از پوشال و نخ و براي لاشه هاي بزرگ قالب هايي از فايبرگلاس ساخته مي شود.

5-اسكلت بندي:

جهت ايجاد اسكلت ثانويه، مفتولها از داخل جمجمه و استخوانهاي بال و پا عبور داده شده و در قالبي كه از پيش ساخته شده محكم مي شود.

6-حالت دادن:

پس از اسكلت بندي، پوست بر روي قالب آماده شده كشيده و محل برش به كمك نخ و سوزن با دقت دوخته مي شود. پس از پايان كار با مشاهده دقيق پرنده زنده سعي مي شود كه طبيعي ترين حالت ممكن به نمونه تاكسيدرمي داده شود. در واحد تاكسيدرمي باغ پرندگان

ص: 853

جهت حفظ نمونه از آسيب هاي ناشي از تأثير گردوغبار، رطوبت و حشرات و همچنين به منظور معّرفي محيط زيست طبيعي پرنده با استفاده از مواد فايبرگلاس و گياهان خشك و رنگ آميزي شده صحنه آرايي يا ديوراما سازي شده و نمونه مورد نظر در فضاي ايجاد شده نصب مي گردد. اين هنر ارزشمند با تبديل يك لاشه غيرقابل مصرف به يك مدل زيبا امكان مشاهده و بررسي دقيق را براي بازديد كنندگان ايجاد مي كند و زيبايي هاي طبيعت به اين شكل نيز به تصوير كشيده مي شود.

11-واحد فضاي سبز و خدمات:

فعاليتهاي واحد فضاي سبز و خدمات باغ پرندگان به اختصار بشرح زير مي باشد:

1-چمن كاري قسمتهاي مختلف و حفاظت از محيط سبز باغ 2-مبارزه با علفهاي هرز 3-كاشت گلهاي فصل 4-كاشت، گياهان و درختچه هاي متناسب با شرايط زيست پرندگان 5-هرس درختان باغ 6-كود دهي قسمتهاي مختلف فضاي سبز 7-شستشوي بركه ها و پياده روهاي باغ به صورت مداوم 8-كاشت علوفه مناسب جهت تغذيه پرندگان 9-حفاظت و حراست از پرندگان و محوطه داخلي و خارجي باغ به صورت شبانه روزي توسط انتظامات باغ پرندگان. 10-ساخت قفسهاي مناسب مطابق با شرايط زيست پرندگان

مشخصات پرندگان خريداري شده در سال 1382
طوطي هاي آرا

يكي از زيباترين، بزرگترين و اصيل ترين انواع طوطي ها، طوطي هاي آرا هستند اين طوطي ها به دليل رنگهاي متنوع پر و بال، بسيار جذاب و ديدني مي باشند و همچنين بسيار زيرك و با هوش هستند و به راحتي دست آموز مي شوند. خانواده اين طوطي ها از ارزش بسيار بالايي برخوردار هستند. در باغ پرندگان در سال 1378 براي اولين بار مقدمات خريداري اين

ص: 854

نوع طوطي از كشورهاي عربي براي مجموعه فراهم شد ولي به دليل تغيير مديريت باغ اين امر امكان پذير نگرديد و سرانجام در سال 1382 با همكاري مديرعامل محترم طرح ساماندهي ناژوان و صفه اين امر ميسر گرديد و دو جفت از اين طوطي هاي زيبا و گران قيمت خريداري شد. يك جفت طوطي آراي آبي و يك جفت طوطي آراي قرمز تيره يا آراي بال سبز، با اضافه شدن اين پرندگان به گونه هاي موجود، جاذبه باغ براي بازديد كنندگان صد چندان شده است و اين موضوع با قدري تأمل در كنار محل نگهداري اين طوطي ها و كنترل رفتار بازديد كنندگان و اظهار نظر آنها كاملاً مشهود مي باشد.

رده بندي و مشخصات طوطي هاي آرا:

رده پرندگان (Aves)

راسته طوطي شكلان Psittaciformes

خانواده Aratingidae

زير خانواده Aratinginae

نام علمي:(جنس و گونه)(Ara ararauna) نام فارسي:آراي آبي، طلايي

نام انگليسي Blue and Gold Macaw

مشخصات آراي آبي:

طول:90 سانتيمتر

رنگ پر و بال در قسمت پشتي آبي رنگ و در قسمت سينه زرد درخشان است. قسمت پيشاني سبز رنگ مي باشد نوك آنها سياه رنگ و پاها خاكستري تيره مي باشد. آراي قرمز تيره نيز داراي همان رده بندي است ولي نام علمي (جنس و گونه) آنAra Chloroptera مي باشد. محيط زيست طبيعي اين پرنده: نواحي عمده اي از شمال آمريكاي جنوبي است رنگ اصلي اين پرنده قرمز تيره است پرهاي پوششي كوچك، بال قرمز تيره و پرجلا، پرهاي پوششي متوسط بال، سبز و شاهپرها، آبي رنگ مي باشند. پرهاي وسطي دم، قرمز و سرآنها آبي رنگ مي باشد. پرهاي خارجي دم، آبي

ص: 855

و قسمت خارجي آنها قرمز است. قسمت فوقاني نوك، استخواني رنگ و قسمت زيرين آن سياه مي باشد.

توكان

يك گونه پرنده اعجاب انگيز و بي نظير ديگر چه از نظر شكل ظاهري (نوك بسيار بزرگ و زرد رنگ) و چه از نظر رفتاري توكانها مي باشند. اين پرندگان به قدري زيبا و ديدني هستند كه از نظر بسياري از بازديدكنندگان طبيعي بودنشان مورد سئوال قرار مي گيرد و تصور مي كنند كه آنها اسباب بازي هستند. اين پرندگان به راحتي دست آموز مي شوند و قادرند توپ بازي و كارهاي موزون ديگر را انجام دهند. بسيار باهوش و كنجكاو هستند. اين پرندگان بومي آمريكاي استوايي هستند و از مكزيك جنوبي تا آمريكاي جنوبي و جزائر اطراف آن يافت مي شوند. در نيمه دوم سال 1382 يك جفت از اين پرنده بسيار زيبا و گران قيمت به دستور مديرعامل محترم طرح و اهتمام مشاور محترم ايشان خريداري گرديد و بر جاذبه باغ بسيار افزوده بطوري كه سبب حيرت بازديد كنندگان هنگام عبور از اين قسمت مي گردد. مشخصات: نوك توكانها گاهي به اندازه طول بدن آنها مي رسد ولي با وجود اندازه بزرگش وزن كمي دارد. اندازه طول بدن آنها 35 تا 40 سانتيمتر است. اين گونه به دليل اندازه بزرگ نوك قادر به پرواز كردن نمي باشد و معمولاً براي رفتن از شاخه اي به شاخه اي ديگر مي جهد.

رده بندي:رده پرندگان (Aves)راسته Piciformesخانواده Ramphastidaeنام علمي (جنس و گونه) Ramphastos toco نام انگليسي Toco Toucanنام فارسي توكان

كوكاتوي تاج زرد

(طوطي بارتا)، Cacatua sulphurea گونه ديگر پرنده خريداري شده طوطي كوكاتوي تاج زرد يا طوطي

ص: 856

بارتا مي باشد. طول اين پرنده حدود 33 سانتيمتر مي باشد. رنگ اصلي اش سفيد، رنگ پرهاي روي گوش و قسمت فوقاني سرش زرد است. داراي حركات بسيار زيبا مي باشد. همچنين در نيمه دوم سال 1382 به دستور مدير عامل محترم طرح طي مأموريتي كه توسط مشاور مدير عامل باغ و يكي از كارشناسان به شمال كشور انجام شد گونه هاي ديگري از پرندگان آبچر مانند آبچليك، خروس كولي، اردك وحشي، چنگر، فلامينگو و همچنين چند نوع قرقاول زيبا و ديدني ديگر كه در باغ موجود نبود خريداري گرديد. هم اكنون كار بر روي شرايط نگهداري، توليد مثل و … پرندگان جديد ادامه دارد. اضافه شدن بيش از 10 گونه پرنده بسيار نادر و ارزشمند در عرض چند ماه در طول تأسيس باغ پرندگان بي سابقه مي باشد.

جوجه شتر مرغ

شترمرغ يكي از جذاب ترين پرندگان است كه براي اولين بار در سال 1378 براي باغ پرندگان خريداري گرديد و با توجه به اينكه بالغ شدن اين پرنده مدت زماني (حدوداً 2 سال) بطول مي انجامد، لذا براي اولين بار تخم گذاري اين پرنده در سال 1381 آغاز گرديد ولي به دليل كمبود امكانات جهت تكثير آنها از قبيل دستگاه مخصوص جوجه كشي، متأسفانه توليد جوجه از آنها مقدور نشد تا اينكه در دي ماه سال 82 اين عمل با همكاري يك مركز تكثير شتر مرغ امكان پذير گرديده و با استفاده از دستگاه جوجه كشي سه قطعه جوجه شتر مرغ تكثير و به باغ پرندگان انتقال يافت و تا خريداري دستگاه جوجه كشي مناسب شتر مرغ، اين همكاري با مركز فوق ادامه دارد.

مرغ و خروس لهستاني

ص: 857

ين مرغ و خروس ها يكي از زيباترين و جذاب ترين انواع مرغ هاي زينتي هستند كه به وسيله پرهاي كاملاً سفيد يكدست به صورت كاكل بر روي سرشان و بدن كاملاً سياهشان جلوه اي خاص دارند. اين پرندگان به آساني قدرت تكثير دارند و افزايش آنها بر جاذبه باغ افزوده و مي تواند منبع مناسبي جهت فروش در بازار نيز باشند چرا كه به دليل زيبايي آنها علاقمندان زيادي دارند.

باغ غدير

تاريخچه باغ غدير

از سال 1362 لغايت 1369 فكر احداث مجموعه فرهنگي باغ غدير از طرف شهرداري بين مسئولين مطرح شد و در اواخر سال 1364 بنا بر پيشنهاد شهرداري اصفهان، طرح بناي يادبود علامه اميني در باغ غدير به مسابقه گذاشته شد. طرح هاي اوليه در تاريخ 27 / 12 / 1364 براي شهرداري اصفهان ارسال گرديد. پس از چند ماه كار احداث مجموعه فرهنگي باغ غدير شروع شد و در سال 1372 مجموعه افتتاح گرديد.

بناها

بناي يادبود علامه اميني

اين بنا به يادبود علامه اميني تأسيس شده و از اركان اين مجموعه محسوب مي گردد كه شامل موزه يادبود علامه اميني ميباشد.

كتابخانه عمومي علامه اميني

با مساحتي به وسعت 750 مترمربع و داراي دو سالن مجزا جهت مطالعه خواهران و برادران و در اختيار داشتن بالغ بر 12000 جلد كتاب زمينه مساعدي را جهت طالبان علم و دانش فراهم نموده است و به سيستم مكانيزه مجهز مي باشد و در اين قسمت كتابخانه تخصصي اميرالمؤمنين و كتابخانه كامپيوتري امام علي عليه السلام نيز موجود مي باشد.

مجموعه ورزشي باغ غدير

(سالن ورزش-استخر و دو زمين تنيس)اين مجموعه با مساحتي به وسعت 3680 مترمربع داراي يك باب استخر و حمام سوناي خشك و

ص: 858

بخار، دو زمين تنيس و سالن بدنسازي مجهز آماده ارائه خدمات به خواهران و برادران مي باشد.

خانه كودك و نوجوان

اين مركز كه وابسته به كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان مي باشد علاوه بر ارائه كتاب با تشكيل كلاسهاي مختلف هنري و برپايي جشنها، محيطي آموزنده جهت نوجوان مهيا نموده است.

مجموعه سر درب

داراي دو سالن ويژه اجراي نمايش هاي هنري و امور نمايشگاه و تعدادي كلاس هاي آموزشي مي باشد.

آمار مراجعين مجموعه سالانه تا 000/120 نفر مي رسد كه اين تعداد شامل استقبال مراجعين اداري، آموزشي مجموعه، شركت در برنامه هاي مناسبتي، فعالان كانون هاي مستقر در مجموعه و حضور خانواده جهت تفريح در محوطه آزاد باغ غدير مي باشد.

اين مجموعه شامل گالري الغدير-سالنهاي اجتماعات سر در با ظرفيت 300 نفر و حوضخانه ساختمان الغدير با ظرفيت 200 نفر نيز مي باشد. مراسم هاي مجموعه نيز شامل: همايش ها، سمينارها، محافل ادبي، گردهمايي ها، مجامع عمومي كانون ها، جشن ها، سوگواره ها و... مي باشد.

وسعت فيزيكي مجموعه 57 هكتار مي باشد.

باغ گلها

تاريخچه باغ گلها

اصفهان، اين شهر لاجوردي كه چونان نگارستاني دلپذير، و مرواريدي گرانبها و بي بديل در مركز فلات ايران زمين خوش مي درخشد، اينك در طلوع راستين ديگري از رونق آباداني زيباتر و با شكوهتر از ديروز و روزگاران پيشين با پرنيان رنگ در رنگ گلها و فضاهاي سبز و دلاويزي كه در هر كوه و بر زنش چشم نوازي مي كنند، در هم مي آميزد تا زيبايي و شادابي را در فضاهاي شهري مفهومي تازه بخشد. در عصري كه «ماشينيسم» و رشد قارچ گونه صنايع آلاينده، محيط زيست انسان و موجودات زنده

ص: 859

را به مخاطره افكنده و آلودگي هوا سر منشأ بسياري از بيماريهاي تنفسي و مرگ و ميرهاي ناگهاني شده است، و در فصلي از تاريخ كه خطرات ناشي از آلودگي هوا و كاهش موحش نازك شدن لايه اوزن نگراني عموم ملل جهان را برانگيخته است و آينده اي تاريك را براي ابناء بشر به تصوير مي كشاند، نمي توان در چاره انديشي و يافتن راه برون رفت از مشكلات تعلل ورزيد. بايد باور كنيم كه يك نهضت بزرگ ملي در ايجاد يك محيط سالم شهري مي تواند التيام بخش و ضامن سلامتي روح و جسم شهروندان باشد. پس بايد دريچه اي به باغ اميد گشود و رويش و سخاوت را به نظاره نشست. خوشبختانه از چند سال پيش به اين سو، فضاهاي سبز شهر اصفهان در پرتو برنامه ريزيها و تلاشهاي شهرداري و سازمان پاركها و فضاهاي سبز گسترش يافته است، به گونه اي سرانه فضاي سبز اين شهر به ازاي هر شهروند به مرز حدود 5 / 13 متر مربع رسيده كه در يك مقايسه اجمالي به حداقل استاندارد جهاني يعني 15 متر مربع نزديك شده است. اين فضاهاي سبز كه مشتمل بر فضاهاي دل انگيز حاشيه زاينده رود و پاركهاي محلي و كوهستاني و جنگلي است زيبايي، شادابي و پالايش نسبي هواي شهر اصفهان را باعث گرديده است. باغ بزرگ گلها واسطه عقد پاركهاي شهر به شمار مي رود. ويژگي و امتياز منحصر به فرد اين باغ را بايد در وجوه چندگانه تفريحي، فرهنگي، آموزشي و تحقيقي آن جستجو كرد كه اميد مي رود با جذابيت هاي چشمگير خود، استعدادهاي توريستي شهر اصفهان را بيش از پيش افزايش دهد و تقويت كند. اين طرح

ص: 860

به عنوان يكي از طرحهاي مهم و بزرگ اصفهان+22 به بهره برداري رسيد تا بدينوسيله بر زيبايي ها و مناظر ديدني اين شهر بيفزايد و دانشجويان و دانش پژوهان بتوانند از اين مكان استفاده نمايند و اوقات فراغت خود را با گل و گياه سپري كنند. در طراحي اين باغ اقليم خشك منطقه اصفهان مورد توجه قرار گرفته و آب به صورت فواره هايي كوتاه جريان مي يابد و سرانجام به بركه برخورد مي كند، همچنين عناصر و مختصات فرهنگ معماري سنتي اصفهان در بناهاي اين باغ تبلور عيني يافته است.

معرفي قسمتهاي مختلف مجموعه باغ گلها

پاويون ورودي

ساختماني به ابعاد 6×9 و ارتفاع 6 متر در دو اشكوب است كه طبقه همكف آن مشتمل بر دو قسمت شمالي و جنوبي (در سمت شمالي پلكان ساختمان و سمت جنوبي دفتري جهت ارائه بروشور و اطلاعات باغ و نمايش بذر گلها) مي باشد. طبقه اول به صورت صفه است، كه از اين صفه مي توان محوطه كلي پارك را نظاره نمود و طبقه دوم كه شامل يك سالن است براي ارائه فيلم و اسلايد انواع گياهان منظور گرديده است.

باغ صخره اي

وسعت اين باغ 2500 متر و ارتفاع 3 متر است و 250 گونه گياهان صخره اي كه نمايي از طبيعت را ارائه مي نمايند، در اين باغ كاشته شده است.

آبشار باغ

اين آبشار در سمت شرقي باغ صخره اي قرار دارد و از ارتفاع چهار متري حجم قابل توجهي از آب به داخل بركه ريزش مي كند و جريان مي يابد. در ساختمان آبشار از انواع سنگهاي رودخانه اي استفاده گرديده است تا آبشار كاملاً طبيعي جلوه نمايد.

بركه

به منظور تلطيف هوا و پرورش انواع گياهان آبزي، در طرح باغ بركه اي به مساحت حدود

ص: 861

3500 متر مربع در ضلع جنوب شرقي باغ پيش بيني گرديده است.

محوطه مخصوص كودكان

در اين محوطه با استفاده از انواع پرچينها طرحي پيش بيني گرديده است كه بچه ها بتوانند با گريز و اختفاء ساعاتي از وقت خود را در باغ بگذرانند.

محوطه باغ

سطح كلي قطعات باغ چمن كاري و با پيش بيني انواع باغچه ها در طرحهاي متنوع استفاده از گلهاي فصلي يكساله، دو ساله، دائمي و درخچه هاي زينتي ممكن مي گردد. در مركز باغ طرح فرش كه يكي از نقشهاي اصيل و ديرينه اصفهان است و گل و بوته و ترنج فرش از انواع نشاء گلها استفاده مي گردد، معابر باغ كه حدود 5000 متر مربع است با نوعي كفپوش (سنگهاي گرانيت) با طرحهاي خاص مفروش گرديده است.

باغ رز

در قسمتي از باغ، باغچه هايي به منظور كشت انواع گل رز در ايران در نظر گرفته شده است.

آمفي تئاتر روباز

در ضلع شرقي باغ گلها، در انتهاي محور اصلي به منظور برگزاري نمايشگاههاي مختلف و مراسم جشن و سخنراني، با استفاده از تنه درختان فضايي به شكل آمفي تئاتر پيش بيني شده است كه ظرفيت آن حدود 250 نفر مي باشد.

گلخانه

به منظور پويا بودن باغ گلها، با توجه به شرايط اقليمي اصفهان و كمبود گل در فصل زمستان، مجموعه گلخانه به مساحت 700 متر مربع در ضلع شمال شرق باغ پيش بيني شده است كه با فراهم نمودن انواع اقليم در طول فصل زمستان بازديد كنندگان مي توانند نظاره گر انواع گلها باشند.

نرده هاي اطراف باغ

با توجه به تنو ع گلها و گياهاني كه نياز به مراقبت ويژه دارند، اطراف باغ با نرده هاي ساده و ديوار سبز انواع پرچين محصور، به گونه اي كه ضمن جلوگيري از

ص: 862

تردد افراد به صورت ديواره اي سبز محدوده باغ را مشخص سازد.

باغ گياهاني دارويي و خوراكي

اين مجموعه با مساحتي در حدود 1170 متر مربع داراي 132 گونه از انواع گياهان دارويي و خوراكي موجود در مناطق مختلف ايران مي باشد كه بر اساس يك سري مطالعات، انتخاب و نسبت به كشت آن اقدام شده است. موقعيت اين مجموعه در شمال باغ مي باشد.

باغ سوزني برگها

اين قسمت داراي انواع درختان سوزني برگ مي باشد كه مساحتي بيش از 2166 متر مربع از باغ را به خود اختصاص داده و در منتهي اليه درياچه واقع گرديده است. تنوع گونه ها در اين مجموعه بالغ بر 86 گونه مي باشد.

باغ گياهان پيازي

اين مجموعه نيز با انواع گياهان پيازي شكل گرفته، همچنين سعي شده با استفاده از تعداد قابل توجهي از گونه هايي كه با شرايط آب و هوايي اصفهان سازگاري دارند، منظره زيبايي به نمايش گذاشته شود. تعداد گونه هاي اين مجموعه 38 گونه و مساحت آن بالغ بر 740 متر مربع است.

مجموعه گونه هاي زنبق

اين مجموعه نيز با مساحتي در حدود 900 متر مربع در ضلع شرقي باغ و در كنار آمفي تئاتر با تعداد 46 گونه گياهي پيش بيني شده است كه داراي گونه هاي متعدد زنبق مي باشد.

مجموعه پرچينبه منظور جداسازي و تفكيك قطعات مختلف از پرچينهاي متفاوت با گونه مورت، انواع شمشاد، و زرشك استفاده گرديده كه طول عمليات اجرايي در اين بخش به 1540 متر بالغ مي گردد.
مجموعه گونه هاي داوودي

اين مجموعه نيز با مساحتي در حدود 900 متر مربع در ضلع شرقي باغ با تعداد 26 گونه گياهي پيش بيني شده است كه داراي گونه هاي متعدد از گلهاي داوودي مي باشد.

آب نما

معابر اصلي و فرعي با استفاده از آب نماهايي به قطع 80×40 سانتيمتر همراه با فواره هاي متعدد اجرا گرديده كه طراوت و زيبايي خاصي به مجموعه بخشيده است. آب مورد استفاده از مركز باغ به منتهي اليه آب نماها

ص: 863

متصل شده و پس از برگشت مجدد به صورت چرخشي جريان مي يابد.

به منظور كاهش هزينه كارگري و حداكثر استفاده از آب و همچنين ايجاد محيطي مرطوب، از آبياري تحت فشار استفاده شده و كليه سطوحي كه امكان آبياري باراني در آن وجود دارد، تحت پوشش طرح فوق قرار گرفته است. جهت تأمين نور مناسب و روشنايي باغ در شب از پايه هاي بلند به همراه پروژكتور جهت نورپردازي به روش متمركز استفاده شده است. همچنين پايه هاي كوتاه با نور ملايم در مسيرهاي حركت پيش بيني گرديده است كه فضاي زيبايي را در شب ايجاد مي نمايد. با عنايت به فلسفه وجودي باغ مبني بر ارائه انواع گلها سازگار با شرايط آب و هوايي اصفهان مجموعاً در قسمتهاي مختلف باغ تعداد 395 گونه گياهي كاشته شده.

مشخصات فني باغ گلها

سنگ گرانيت: 4000 متر مربع، جدول گذاري محوطه باغ:4200 متر طول (از نوع تيشه اي)، مساحت ساختمان سر درب ورودي: 180 متر مربع، محوطه سازي پاركينگ: 4345 متر مربع، جدول گذاري پاركينگ: 600 متر طول، كانال سازي با سنگ تيشه اي: 300 متر طول، احداث حوضها با سنگ تيشه اي: 80 متر مربع، احداث بركه: 3177 متر مربع (كف بركه از سنگ ضايعات و بدنه ها از سنگ لاشه ساخته شده است)، كف فرش: 2500 متر مربع، زير سازي در كل معابر باغ: 7453 متر مربع، محوطه سازي ورودي با سنگ مالون: 1500 متر مربع، بدنه سازي با سنگ مالون: 250 متر مربع، هزينه آزاد سازي: 1. 200. 000. 000 ريال.

باغ فدك

تاريخچه

اين باغ در سال 1375 در قطعه زميني به وسعت 85 هكتار (850000 متر مربع) در بخش شمال شرقي اصفهان در بلوار فرزانگان توسط

ص: 864

سازمان پاركها و فضاي سبز احداث شد. در ابتدا پارك به صورت جنگلي با سيستم آبياري هيدرانت طراحي شد ولي اخيراً با تغييرات ايجاد شده به صورت يك پارك شهري با سيستم آبياري قطره اي اداره مي شود. تعداد درخت و درختچه موجود حدود 47 هزار اصله شامل كاج تهران، كاج شهري، توت، زبان گنجشك، سرو نقره اي، سرو شيرازي، سرو نوش، اقاقيا، ارغوان، نارون، وسك، دادي، به ژاپني مي باشد. سطح چمن كاري شده پارك شامل تپه، تپه چيني و اطراف ساختمان اداري حدود 12500 متر مربع است. درياچه تعبيه شده به وسعت 50000000 مترمربع در بخش شرقي پارك مي باشد. زمين اسباب بازي در دو قسمت پارك (مركز و غرب پارك) سرويس بهداشتي در دو قسمت مركز و غرب پارك زمين ورزشي در جنوب غربي پارك 60 عدد آلاچيق ساختمان سالن مطالعه در دست احداث و ساختمان اداري فعاليتهاي عمراني خدماتي رفاهي: احداث خيابان ضلع جنوبي به طول 1000 متر جاده به طول 1000 متر-عرض 10 متر ساخت و ايجاد مجموعه ورزشي باغ فدك در ضلع جنوبي-شامل 5 قطعه زمين ورزشي داراي سرويس بهداشتي و رختكن -زمين هندبال يا فوتبال گل كوچك، زمين بسكتبال، زمين واليبال، زمين بدمينتون، احداث يك باب ساختمان مطالعه (سالن پارك) در دو طبقه با زيربناي 700 متر مربع جهت خواهران و برادران-احداث زمين اسكيت استاندار با وسعت 1200 متر مربع-احداث و تكميل پاركينگ اصلي ضلع شمالي با چهار باند آسفالته به طول هر يك 400 مترمربع و پاركينگ مجزا براي اتوبوس و كاميون ها.

زاينده رود و ماديهاي آن

خلاصه

پل هاي زاينده رود، وجه تسميه زاينده رود، چشمه هاي اصفهان، انشعابات زاينده رود، تالاب گاوخوني، سهم بندي

ص: 865

آب زاينده رود، پاركها و فضاهاي سبز اصفهان، زاينده رود در شعر شاعران

زاينده رود

زاينده رود يكي از بزرگترين رودخانه هاي ايران است كه در مركز كشور، يعني استان اصفهان، از مغرب به مشرق جريان دارد. اين رودخانه مصّفا، رگ حياتي و عامل اصلي سرسبزي و حاصلخيزي اصفهان محسوب مي شود. سرچشمه اين رودخانه، دامنه هاي زرد كوه بختياري است كه در حد فاصل بين اصفهان و لرستان قرار دارد. سرچشمه زاينده رود به شكل حوضي مدور با مساحتي در حدود سيصد زرع مي باشد كه به «چشمه جانان» معروف است. چشمه مذكور در اين ناحيه مي جوشد و به طرف مشرق سرازير مي شود. پس از طي سه فرسنگ، به چشمه ديگري به نام «چهل چشمه» مي رسد. همچنين از سمت شمال اين منطقه، يعني ناحيه فريدن، دو چشمه بزرگ ديگر به نام «خُرِسنگ» و «كودَنگ» به جانانه رود ملحق مي شود. انشعاب ديگري نيز به نام زرين رود از طرف جنوب يعني چهارمحال به اين رودخانه اضافه مي شود. منبع اصلي انشعاب اخير زير ِ كوهي قرار دارد كه زردكوه ناميده مي شود. مافروخي در كتاب محاسن اصفهان نوشته است: ايل چهار لنگ در كنار رودخانه خُرِسنگ و كودنگ و ايل هفت لنگ در كنار رودخانه زرين رود زندگي مي كرده اند. در كنار و اطراف جانانه رود هم، آباديها و جمعيت هايي وجود داشته كه بر اثر كش مكش هاي قومي، به ويراني كشانده و تبديل به محل كشت و زرع شده اند. اكثر كوههاي اين منطقه برف گير است. دو چشمه ديگر نيز در اين حوالي وجود دارد، كه يكي از آنها نمكين و شور است و حتي از آن نمك سفيد و لطيفي استخراج مي كنند. اما چشمه ديگر داراي آب شيرين است و با آن زراعت

ص: 866

مي نمايند. عظمت رودخانه زاينده رود پس از الحاق آب كوهرنگ به آن، مشخص مي شود. در حقيقت سرچشمه اصلي زاينده رود، كوهرنگ است كه باعث مي شود در فصول مختلف رودخانه زاينده رود پر آب و با بركت باشد. اتصال آب كوهرنگ را به زاينده رود، به زمان صفوي و شاه طهماسب نسبت مي دهند. اسكندربيك در عالم آراي عباسي مي نويسد: شاه طهماسب به مير فضل الله شهرستاني حاكم آن نواحي دستور داد تا چشمه محمودي (چشمه كوهرنگ) را كه آب آن به طرف خوزستان هدر مي رفته، به زاينده رود متصل نمايد. اما به رغم انجام مقدمات كار و تلاش فراوان، وجود كوهي عظيم در حد فاصل بين اين دو رود، همچنين وجود معادن گوگرد در آن كوه كه باعث خفگي مي شد و عده اي از كارگران را به هلاكت رساند، اين كار پس از صرف هزينه هاي سنگين متوقف گرديد. در سال 1027 شاه عباس، محبعلي بيگ را جهت انجام اين كار به كوهرنگ فرستاد، اما او هم كاري از پيش نبرد. سپس شاه عباس، امام قليخان بيگلربيگي فارس و حسين خان حاكم لرستان را مأموريت داد، آنها نيز ناموفق بودند. سرانجام شاه عباس شخصاً اقدام نمود، و به طرف سرچشمه زاينده رود حركت كرد ولي اجل او را مهلت نداد. در زمان شاه عباس دوم نيز اقداماتي اساسي و جدي انجام گرديد. حتي از مهندسين فرانسوي دعوت به عمل آمد، اما آنها نيز توفيقي نيافتند، زيرا كار سنگين و مخارج آن زياد و بيشتر سال، هواي آنجا سرد و يخ بندان بود. عاقبت در هفتم مهرماه سال 1327 شمسي مقدمات حفر تونل كوهرنگ آغاز و در 24 مهرماه سال 1332 شمسي تونل مزبور افتتاح و آب

ص: 867

كوهرنگ به زاينده رود هدايت گرديد. تونل كوهرنگ در ارتفاع 2700 متري كوه تعبيه گرديده. طول آن 2835 متر و قطر آن 11 متر مربع مي باشد. اين تونل به وسيله دريچه هايي باز و بسته مي شود. عرض تونل 75 / 2 متر و ارتفاع آن 5 / 2 متر است. آب رودخانه زاينده رود پس از عبور از تونل مذكور هزاران هكتار زمين را مشروب كرده، پس از پيمودن 360 كيلومتر از راههاي پرپيچ و خم و سرسبز و حاصلخيز، در 140 كيلومتري جنوب شرقي اصفهان به باتلاق گاوخوني مي ريزد. يكي ديگر از سرچشمه هاي معروف زاينده رود، «چشمه ديمه» است كه از نظر شرب و املاح، داراي سالم ترين و عاليترين نوع آب در جهان است. اين چشمه در روستاي ديمه نزديك فارسان و پايين كوه، در سطح زمين قرار گرفته است كه آب آن در طول سال به طور يكنواخت از زمين مي جوشد. در سالهاي اخير املاح معدني آب اين چشمه در آزمايشگاههاي معتبري مورد آزمايش قرار گرفته و به دنبال تأييد كيفيت عالي آن، كارخانه اي بزرگ احداث شده است تا آب اين چشمه با بسته بندي بهداشتي. به كشورهاي جهان صادر شود. اين رودخانه در كتب تاريخ و جغرافيا به نام هاي زاينده رود، زنده رود، زندرود، زرين رود، زرينه رود، زن رود و زندك رود آمده است، زيرا آب آن در طول مسير زايش كرده، تزايد مي يابد. و به همين مناسبت زاينده رود ناميده شده است. بعضي نيز آن را عامل سلامتي و زنده بودن مي دانستند و نام زنده رود بر آن نهاده اند ماه فروخي در كتاب محاسن اصفهان مي نويسد: موقعي كه عضدالدوله براي ديدار پدر و برادرانش به اصفهان آمد، از آب رودخانه فرات براي

ص: 868

نوشيدن با خود آورده بود، وقتي آب گواراي زاينده رود را چشيد، دستور داد آبهاي فرات را ريختند و گفت: «با وجود زنده رود، فرات، شرب را نشايد.» از اين رودخانه، جهت مشروب ساختن باغها و عمارتها و كشتزارهاي داخلي اصفهان، پنج شاخه بزرگ، جدا شده كه در گويش اصفهان به آنها «مادي»مي گويند. اين ماديها به ترتيب زير وارد اصفهان مي شوند:1-جوي شاه: كه آب آن مخصوص عمارتهاي سلطنتي بوده و نصف مادي فرشادي آب داشته است. 2-مادي نياصرم: اين مادي كه از بزرگترين ماديهاي اصفهان است از كنار پل مارنان از رود جدا شده، از جنب محله لنبان مي گذرد به طرف شرق اصفهان جريان مي يابد. اين مادي، به هنگام پرآبي، دويست سنگ آب دارد. 3-مادي فرشادي: اين مادي بالاتر از مادي نياصرم از رودخانه جدا شده، محله هاي چهارسو و شمس آباد را مشروب مي سازد و سپس از محله خواجو مي گذرد و آب آن به يك چهارم آب مادي نياصرم مي باشد. 4-مادي فدن: آب اين مادي را سلاطين صفويه وقف سلامتي خود كرده بودند. اين مادي بالاتر از سه مادي ديگر قرار داشت و به دروازه دولت مي رفت. سپس در آنجا به شعبات كوچكي تقسيم مي شد. 5-مادي تيران يا طهران: اين مادي از مغرب شهر گذشته، به محله بيدآباد و چهارسوق شيرازي ها مي رسيد. ساير ماديهاي بزرگ شهر اصفهان عبارت اند از ناجوان، نايج، شايج، قمش، و عبدالله خان. بطور كلي از سرچشمه زاينده رود تا گاوخوني 154 مادي و نهر از اين رودخانه جدا مي شود. شايد كلمه مادي مربوط به زمان مادها باشد به علت آنكه آب را از چاهها به صورت قنات به روي زمين آورده و جاري مي ساختند. استفاده

ص: 869

و برداشت از آب زاينده رود در زماني كه استفاده زراعي ندارد، آزاد است ولي در زمان نياز و كم آبي، به صورت سهم بندي تقسيم مي شود كه اشتراك آن براي بلوك هاي ششگانه به روش طومار شيخ بهايي شامل 33 سهم به شرح زير است: 1-بلوك لنجان: شش سهم 2-بلوك النجان: چهار سهم 3-بلوك ماربين: چهار سهم 4-بلوك جي: شش سهم 5-بلوك كراج: سه سهم 6-بلوك رودشين / براآن: ده سهم. در طومار ديگري كه به شيخ بهايي نسبت داده مي شود، تقسيمات جزيي ديگري نيز وجود دارد. اما انتساب اين طومار به شيخ بهايي صحيح به نظر نمي رسد، چون تقسيم نامه آب زاينده رود به فرمان شاه طهماسب صفوي است كه سواد آن در ماليه اصفهان موجود و مربوط به سال 923 هجري است، بنابراين طومار اخير را به مير فضل الله شهرستاني نسبت مي دهند كه گويا فقط به تأييد شيخ بهايي رسيد و تغييراتي جزئي در آن انجام داده است. اين رودخانه زيبا و مصفا همواره الهام بخش شاعران خوش ذوق ايران بوده است. شاعران تحت تأثير زيبايي ها و سواحل فرحبخش زاينده رود، آن را بهشت ثاني دانسته و اشعار نغز و دلكشي در توصيف اين رودخانه و لطافت و گوارايي آب آن سروده اند كه از آن جمله اند: حافظ شيرازي شاعر زيبا پرست و ستايشگر آب ركن آباد، در وصف زاينده رود و محله باغ كاران چنين سروده است:

روز وصل دوستداران ياد باد

ياد باد آن روزگاران ياد باد/

كامم از تلخي غم چون زهر گشت

بانگ نوش شاد خواران ياد باد/

مبتلا گشتم در اين بند و بلا

كوشش آن حق گزاران ياد باد/

گرچه صد رود است از

ص: 870

چشمم روان

زنده رود و باغ كاران ياد باد/

در جاي ديگر نيز مي گويد: «اگر چه زنده رود آب حيات است» و در مصراع دوم تحت تأثير شهر و ديار به وصف شيراز پرداخته و مي گويد: «ولي شيراز ما از اصفهان به!»

و باز در جاي ديگر چنين گفته است:

خرد، در زنده رود انداز و مي نوش

به گلبانگ جوانان عراقي/

حسين ابن محمد ابن ابي الرضا آوي مترجم كتاب «محاسن اصفهان» چنين سروده است:

مرا هواي تماشاي باغ كاران است

كه پيش اهل خرد بهترين كار آن است/

براي جرعه آب حياتش اسكندر

چه سالهاست كه سرگشته و پريشان است/

و در جاي ديگر:

لب زنده رود و نسيم بهار رخ دلستان و مي خوشگوار

چنان بيخ انده ز دل بَر كَنَد كه بيخ ستم، خنجر شهريار/

خاقاني شرواني، قصيده سراي توانا چنين سروده است:

رودي ست كه كوثرش عديل است آبش سلسال و سلسبيل است

گه سيمگري نمايد آبش گه شيشه گري كند حبابش/

آبش بَدَلِ گلاب دانند زود دردسر سران نشانند

از شربت او كنند حاصل مستسقيي را شفاي عاجل/

* استاد سعدالدين سعيد هروي، زاينده رود و سواحل آن را چنين وصف نموده است:آب حيوان است گويي پيش بستان ارم زنده رود است آن كه دارد باغ كاران در كنار

* صدرالدين عبدالطيف خجندي، زاينده رود را با نامي ديگر چنين ستوده است:اي چو سيم مذاب زرين رود اصفهان پر نوا شده ز تو رود***در لقاي تو داشت خضر برات آب گشته ز شرم تو است فرات

* شاعر ديگري نيز اينگونه سروده:

چو مي خوشگوار است زاينده رودت

از اين

ص: 871

روست آب رزان دوست دارم/

اگر بخواهيم شعر شاعراني را كه در وصف زاينده رود سروده شده جمع آوري كنيم، كتابي جداگانه خواهد شد. خوشبختانه در دهه اخير به دنبال زيباسازي اصفهان و بنابر طرحهاي نوين شهرسازي، رودخانه لاي روبي و سواحل آن مرمت شده اند و با احداث فواره ها، ايستگاههاي قايقراني و خيابان كشي ها و جدول بندي و پله هاي سنگي، پاركهاي ساحلي پر گل و چمن و زمينهاي بازي و ورزش براي كودكان و بزرگسالان، سواحل زاينده رود به زيباترين گردشگاه هاي جهان تبديل شده است و به هنگام جشن نوروز باستاني، ميهمانان نوروزي از سواحل زيباي زاينده رود ديدن مي كنند كه معمولاً به همين مناسبت، قسمتي از دريچه هاي سد كوهرنگ باز مي شود تا رودخانه زيباي زاينده رود پر آب تر و دلنشين تر جلوه نمايد.

پ: زاينده رود پس از پيمودن مسير 360 كيلومتري خود، از ميان كوهها، دره ها، دشتها، باغها، بيشه ها و كشتزاران مي گذرد و سرانجام با پيچ و خمهاي زيبا، اصفهان را به دو منطقه شمالي و جنوبي تقسيم مي نمايد. زاينده رود زماني خروشان و غرّان، گاهي آرام و خرامان در بستر خود مي لغزد، كشتزارها و درختهاي مسير خود را سيراب مي كند تا به آرامگاه خود – تالاب گاوخوني – برسد. در اين مسافت طولاني، از ديرزمان جهت ارتباط شمال با جنوب رودخانه، پل هايي زده شده كه قدمت بعضي از آنها، به اندازه قدمت اصفهان است. از جمله، پل شهرستان يكي از كهن ترين پل هاي زاينده رود است. اكنون به طور اختصار به شرح بعضي از پل هايي مي پردازيم كه در طول مسير غربي – شرقي زاينده رود بر روي آن احداث شده اند و از ديرباز تا زمان حاضر پابرجا هستند.

پلهاي احداث شده بر روي زاينده رود

1-پل دِه كرم سفلي: اين

ص: 872

پل از پل هاي قديمي زاينده رود است كه در نزديكي سد كوهرنگ قرار دارد. 2-پل وَرگان: اين پل نيز در نزديكي دو روستاي بُن شور و نار سفلي قرار دارد و غير از پل فلاورجان مي باشد. 3-پل هوره يا سوادجان: نظر به اينكه اين پل مجاور دهكده هوره قرار گرفته پل هوره ناميده مي شود. 4-پل ايسي سو: اين پل كه نسبتاً جديد مي باشد، در مجاورت سد شاه عباس ساخته شده و طول آن 80 متر است. 5-پل زمان خان: اين پل قديمي، داراي دو دهانه و 30 متر طول است كه به پل سامان نيز شهرت دارد. 6-پل باغ بهادران: در شهر كوچك اما بسيار زيبا و حاصلخيز و پر بركت باغ بهادران قرار دارد و طول آن 60 متر مي باشد. 7-پل كلّه: اين پل قديمي و معروف چندين بار بازسازي شده است. مردم اصفهان و نقاط ديگر براي گردش و تفريح كنار آن مي روند. اين پل بين روستاي مديسه و نوگوران واقع شده، 98 متر طول دارد كه قبلاً راه عبور اصفهان به شهركرد بوده است. 8-پل سر: اين پل در سالهاي اخير در كنار پل كلّه ساخته شده كه جاده اصفهان به چهارمحال و بختياري و خوزستان از آن مي گذرد. پل سر نزديك سيصد متر طول و يكصد متر ارتفاع دارد و يكي از بزرگترين پل هاي استان محسوب مي شود. 9-پل ريز لنجان: يكي از پل هاي معمولي روي زاينده رود است كه در روستاي ريزِ زرين شهر قرار دارد. 10-پل ديزيچه: از پل هاي نسبتآً جديد كه در محل ديزيچه جهت كارخانه سيمان سپاهان ساخته شده است. 11-پل بابا محمود: اين پل قديمي است و قدمت آن به

ص: 873

زمان مغول مي رسد. محل آن را فيروزان مي گفتند. طول اين پل 152 متر مي باشد. 12-پل راه آهن: از پل هاي نسبتاً جديد است كه به سال 1348 شمسي در مجاور كوه قلعه بزي ساخته شد. 13-پل باغشاه: اين پل در محل مزرعه باغشاه صفي آباد احداث گرديده است و 140 متر طول دارد. 14-پل فلاورجان: از پل هاي قديمي زاينده رود است كه در روستاي ورگان قرار دارد. 15-پل درچه: اين پل ابتدا مال رو بوده ولي اخيراً پل ديگري در كنار آن به صورت بتون مسلح ساخته شده كه ماشين رو مي باشد. طول اين پل 95 متر است. 16-پل وحيد: نخستين پلي كه زاينده رود پس از وارد شدن به اصفهان از زير آن مي گذرد پل وحيد است. اين پل معظم سابقه چنداني ندارد اما از پلهاي مستحكم و پر رفت و آمد غرب اصفهان است كه به عنوان پل كمربندي عمل مي كند و محل عبور خودروهاي سنگين و كاميون هايي است كه از شمال ايران به جنوب حركت مي كنند. اين پل حدود 130 متر طول و 22 متر عرض دارد. 17-پل مارنان: اين پل در كنار شهر، در مغرب اصفهان و پس از پل وحيد قرار دارد كه چون به قريه مارنان وصل مي شود به اين نام شهرت يافته است. مارنان متصل به جلفا – محله ارمني هاي اصفهان – مي باشد. نام اين پل در قديم پل سرافراز بوده كه به دست يكي از ثروتمندان ارامنه جلفا در زمان صفويه ساخته شده و داراي هفده چشمه است. پس از انقلاب چند چشمه آن بر اثر سيل و طغيان رود خراب شد كه به دنبال دستور مخصوص نخست وزير وقت و

ص: 874

به وسيله شهرداري به نحو مطلوبي مرمت گرديد. طول اين پل 160 متر است و گردشگاه هاي زيبايي در كنار آن قرار دارد. 18-پل فلزي: اين پل بسيار محكم است و از خروارها آهن ساخته شده است. پل فلزي تقريباً در وسط اصفهان كنوني است و خيابان دكتر بهشتي را به خيابان حكيم نظامي متصل مي نمايد و راه عبور اكثر كاميونها و اتوبوسهاي بين شهري مي باشد. اين پل در سال 1338 شمسي ساخته شده و در اطراف آن پاركهاي بسيار زيبايي احداث گرديده است. طول اين پل 136 متر است. 19-پل ابوذر: اين پل بزرگ چند سال بعد از پل فلزي ساخته شده كه از نظر استحكام نيز قابل توجه است. اما ارتفاع آن از سطح آب نسبت به پل هاي مشابه بسيار كم است. اين پل خيابان آذر را به خيابان نظر و جلفا متصل مي سازد. 20-پل سي و سه پل: اين پل از بناهاي تاريخي و معروف اصفهان و درست در مركز شهر قرار گرفته است كه خيابان چهار باغ عباسي را به چهارباغ بالا متصل مي كند. اين پل به نامهاي پل چهار باغ، سي و سه پل و پل اله ورديخان نيز شهرت دارد سي و سه پل طولاني ترين پل زاينده رود است و داراي 300 متر طول و سي و سه چشمه است. اين پل در قديم، چهل چشمه داشته است. جشن سنتي آب ريزان ايرانيان در كنار اين پل باستاني انجام مي گرفت كه طي جشن پل را آذين بندي و چراغاني مي نمودند و اهالي اصفهان، شاه و شخصيتهاي لشكري و كشوري در آن حضور مي يافتند. يكي از شاعران اين جشن را چنين توصيف

ص: 875

نموده است:

چو هر سال روز نخستين مهر برافروزد ***از برج خرچنگ مهر/بود آب پاشان به رسم عجم ***كه كسري شگون كرده بوده است و جم/در آن روز در چارباغ ازدحام نمودند*** بيش از شَمُر خاص و عام/ز بس ريختند آب بر يكدگر*** جهان گشت تا ماهي و ماه تر

اين پل به دستور شاه عباس اول و به دست اله ورديخان، سپهسالار ارتش در سال 1011 هجري ساخته شده است. 21-پل فردوسي: اين پل در بلوار آينه خانه و بين پل چهارباغ و پل جويي (پل سعادت آباد) واقع شده است. اين پل مستحكم، شمال و جنوب اصفهان را در يك منطقه زيبا به هم متّصل مي نمايد. نظر به اينكه عبور وسايط نقليه از پلهاي چهارباغ و جويي و خواجو ممنوع است، اين پل مهمترين وسيله ارتباط دو جانب رود و شلوغترين محل آمد و رفت خودروهاست. اين پل عريض و طويل چندان قديمي نيست و با اصول فني ساخته شده است. 22-پل جويي: اين پل محاذي عمارت هفت دست و در حد غربي باغ سعادت آباد قرار داشته است كه چون جوي آبي بر روي آن ساخته بودند به اين نام معروف شده است. اين پل، اختصاصي بوده و عمارت هفت دست را به باغ سعادت آباد وصل مي نموده است. پل جويي به رغم عرض كم و طول زياد، بسيار محكم ساخته شده و با وجود قدمت چند صد ساله، از حوادث مصون مانده است. تاريخ دقيق بنا و نام سازنده اين پل مشخص نيست، شايد مربوط به زمان شاه عباس دوم باشد. نام پل جويي در تلفظ اهالي به پل چوبي تبديل شده است.

ص: 876

33-پل خواجو: اين پل يكي از زيباترين بناهاي تاريخي و ارزشمندترين آثار هنري و معماري عهد صفويه در اصفهان و ايران است. پل خواجو در انتهاي شرقي خيابان، محل تلاقي خيابانهاي كمال اسماعيل، مشتاق و چهارباغ خواجو قرار دارد و به نام هاي پل خواجو، پل حسن بيك، پل باباركن و پل گبرها معروف بوده است. تاورنيه سياح معروف در مورد آن نوشته است: «رودخانه زاينده رود در هيچ كجا، بستري به اين زيبايي ندارد». اين پل شامل چهار طبقه و از حيث معماري و استحكام بي نظير است. نقاشيها و طلاكاري هاي زيباي اين پل از زمان صفويه تاكنون هنوز چشمگير است. پل خواجو در سال 1060 هجري به دستور شاه عباس دوم بنا شده و در سال 1068، سدي براي آن پل ساخته شد تا با تجمع آب روي رودخانه قايقراني كنند. براي اين منظور تخته هايي جلو چشمه هاي پل قرار مي دادند تا آب پشت پل بالا بيايد، و قايق هاي تفريحي روي آن حركت نموده و مردم به تفريح و تماشا بپردازند. شاه عباس كه به چراغاني و جشن و پايكوبي علاقه خاصي داشت، اين محل را براي جشنها و چراغاني انتخاب مي كرده و پل را آذين بندي نموده، هر غرفه آن را جهت زينت و چراغاني بين علاقمندان صاحب سليقه تقسيم مي كرد. آنها نيز با رقابت و چشم و هم چشمي در تزئين و چراغاني از هم سبقت مي گرفتند. يكي از شاعران در وصف زيبايي اين پل چنين سروده است:گشت در عهد پادشاه زمان جنتي بر پل صراط عيان صائب تبريزي شاعر بزرگ و تواناي اصفهان كه در اين جشنها شركت داشته چراغاني را چنين

ص: 877

توصيف كرده:

اصفهان، يك دل، روشن ز چراغان شده است

پل ز آراستگي تخت سليمان شده است/

مي دهد ياد سر پل ز خيابان بهشت

شمع و گل چهره حور است كه تابان شده است/

زنده رود از كف مستانه كه بر لب دارد

جوي شيري است كه در خلد، خرامان شده است/

خون خود مي خورد و خاك به لب مي مالد

زاهد از توبه خود بسكه پشيمان شده است/

چشم بد دور از اين عهد كه هر چشمه پل

زندگي بخش، چو سرچشمه حيوان شده است/

گفتني است كه قبل از احداث اين پل، در محل آن پل كوچكي وجود داشته است. 24-پل بزرگمهر: اين پل عريض و طويل و پر رفت و آمد در شرق اصفهان قرار دارد و از پل هاي مهم زاينده رود به شمار مي رود. طول پل حدود 130 متر و عرض آن 16 متر است. اين پل مانند پل هاي وحيد، فلزي، ابوذر و فردوسي قبل از انقلاب ساخته شده است. 25-پل شهرستان: اين پل كه جزء بناهاي تاريخي و مشهور اصفهان است در سه كيلومتري شرق اصفهان و در ناحيه جي، از نواحي اصفهان قديم، قرار دارد. بعضي از مورخين و باستان شناسان اساس و بنياد اين پل را به زمان ساسانيان نسبت داده اند. پل شهرستان در دوران ديلميان و سلجوقيان تنها پل مهم زاينده رود در داخل اصفهان بوده است. در دو دوره مذكور و دوران هاي بعد تعميراتي در آن به عمل آمده است. اين پل در كمال استحكام ساخته شده است و نظر به نزديكي به قريه شهرستان به اين نام شهرت دارد. پل هاي مشابه و همزمان آن، پل دزفول و پل شوشتر

ص: 878

مي باشد كه از عهد ساساني بر جاي مانده اند. 26-پل چوم: اين پل در فاصله شش كيلومتري شرق پل خواجو و مقابل قريه چوم قرار دارد. طول آن 116 متر است. 27-پل سروش فادران: اين پل نيز بعد از پل چوم و در شرق اصفهان در جوار قصبه اي به همين نام قرار گرفته است. 28-پل ورزنه: در منتهي اليه شرقي رودخانه و در جوار ورزنه، از بلوك رودشت اصفهان، قرار دارد. از پل هاي ديگر زاينده رود: پل اژيه، پل فارفان، پل پلان، پل ورغان و پل دشتي را ميتوان نام برد. بعضي از پلهايي كه نام برده شده، به علت تغيير مسير رودخانه و يا احداث پل جديدي در حوالي آن، ويران شده يا از اعتبار افتاده است. اصفهان به علت موقعيت جغرافيايي و وجود رودخانه زاينده رود و كوههاي اطراف و همچنين نقاط برف گير. داراي چشمه هاي متعدّد و مختلفي است، ولي وجود چاههاي آب و قنوات، بسياري از آن چشمه ها را خشكانيده است. بيشتر چشمه هاي اصفهان در اطراف كوههاي برف گير بختياري است كه آب بعضي از آنها از نظر املاح معدني از گواراترين نوع آب جهان به شمار مي رود، مانند: آب چشمه ديمه كه در نزديكي روستاي فارسان بختياري قرار دارد و شرح آن گذشت و همچنين بسياري از چشمه هاي پر آب ديگر از اين جمله اند. بعد از چشمه هاي بختياري و اطراف مسير زاينده رود چشمه هاي دامنه كوههاي اطراف اصفهان مانند صفه، كلاه غازي، شاه كوه و سيد محمد قابل توجه است. علاوه بر اينها در مركز اصفهان هم چشمه هايي وجود دارد كه به اختصار به شرح آنها مي پردازيم:

چشمه هاي اصفهان

چشمه هفتون: اين چشمه در خيابان مدرّس و

ص: 879

در نزديك ايستگاه سرچشمه قرار دارد. عرض بستر اين چشمه به 15 تا 18 متر مي رسد و پس از گذشتن از پل طوقچي و خيابان سروش، پس از چند كيلومتر به هفتون مي رسد. چشمه خوراسگان: كه از دو منبع سرچشمه مي گيرد، يكي در محل باغ مراد كه چشمه اي است قديمي و در زمان ديالمه به صورت خندق، قلعه تبرك را احاطه كرده بود، چشمه دوم، در پا قلعه، در محوطه اي بيضي شكل به عرض 7متر مي باشد كه پس از طي مسافتي حدود نيم كيلومتر به مسير چشمه اول مي رسد و هر دو چشمه، مجموعاً چشمه باقرخان را تشكيل مي دهند. اين چشمه پس از پيمودن مسافتي، به خيابان بزرگمهر مي رسد. اين چشمه از بزرگترين چشمه هاي اصفهان به شمار مي آيد. چشمه راهروان: اين چشمه در ضلع جنوبي خيابان احمدآباد و در محله قديمي باغ مراد واقع است. عرض اين چشمه 9 متر است و در 30 متري سرچشمه خوراسگان قرار دارد. آب آن پس از گذشتن از خيابان سروش به ((راهروان)) مي رسد. چشمه هاي كوه صفه 1-چشمه ني واقع در كوه گبرها 2-چشمه ني مقابل حسن آباد 3-چشمه قطار واقع در زرده پران 4-چشمه خاجيك واقع در قلب كوه 5-چشمه گل زر نزديك فرح آباد 6-چشمه علي واقع در گردنه باد 7-چشمه لنگ واقع در تخت رستم 8-چشمه درويش واقع در دامنه كوه. چشمه هاي شاه كوه 1-چشمه توني 2-چشمه لاتاريك 3-چشمه بابا عبداله 4-چشمه سنجد 5-چشمه روچهار. چشمه هاي كوه كلاه قاضي 1-چشمه بخش علي 2-چشمه لاگرا 3-چشمه آب بيد 4-چشمه قدبريده 5-چشمه توني 6-چشمه صادق يا چشمه آب گُل. علاوه بر آنچه گفته شد در حوالي سده و

ص: 880

نجف آباد و اردستان نيز چشمه هاي زيادي وجود دارد. همچنين در روستاي بزرگ چرمهين، چشمه و آبشار «شاه لرها» يا به لفظ محلي «شالورا» شهرت بسيار داشته و گردشگاه بسيار زيبا و مصفايي به شمار مي آيد. در فاصله 140 كيلومتري شرق اصفهان باتلاق بزرگ و مشهوري به نام تالاب گاوخوني وجود دارد. رودخانه زاينده رود پس از پيمودن فرسنگها راه و مشروب كردن وارد تالاب شده و فرو مي رود. تالاب گاوخوني در 23 كيلومتري پل ورزنه و در شمال شرقي جرقويه و جنوب غربي شهرستان نائين و غرب منطقه ندوشن از استان يزد و شمال اراضي متعدد غربي كوير ابرقو و شرق دهستان رودشين واقع شده است. تالاب شبيه گلابي است كه به سمت جنوب كشيده شده است. در وسيع ترين نقطه، عرض آن حدود 45 كيلومتر و طول آن 25 كيلومتر است. اطراف تالاب گاوخوني خشك و تا دهها كيلومتر عاري از سكنه است. اين تالاب نمكزار، در وسط، گودالي دارد كه تاكنون خشك نشده و هنگام وزش باد و طوفان امواجي به ارتفاع بيش از يك متر از آن بر مي خيزد و در پهنه وسيعي از نمكزار پخش مي شود. اطراف اين تالاب شنزار است و در آن گياهاني مناسب آن اراضي، مانند: كز شور، طاق، غان، چوبك و غيره مي رويد. اين باتلاق به علت شوري زمين و استخراج نمك شكار دريايي ندارد ولي در اطراف آن گورخر، آهو، گرگ و شغال و بعضي از پرندگان يافت مي شود. تالاب گاوخوني در كتابهاي قديم به نام هاي: گاوخوني، گاوخاني و گاوخانه نيز آمده كه از دو جزء «گاو» به معناي بزرگ و «خاني» به معناي چاه و

ص: 881

چشمه، تشكيل شده است. مقدار آبي كه در زمستان به اين تالاب مي رسد چند برابر تابستان است. بعضي اعتقاد دارند كه آبهاي فرو رفته در اين باتلاق، در حوالي رفسنجان و كرمان از زمين بالا آمده و جاري مي گردد. ولي دانشمندان علم جغرافيا از نظر پستي و بلندي زمين، منكر آن بوده و معتقدند آبي كه در تالاب فرو رفته يا در نقاط بسيار دور از زمين بالا مي آيد و يا در كوير ابرقو ظاهر مي شود. زيرا با حفر چاههاي عميق در اطراف آن، از آبهاي تحت الارضي خبري نبوده است. بعضي معتقدند بهرام گور كه علاقه خاصي به شكار، بخصوص شكار گورخر داشته در اين مكان گرفتار گور شده است. چنانكه حكيم عمر خيام نيشابوري سروده است:بهرام كه گور مي گرفتني همه عمر ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت اصفهان كه در منطقه مركزي ايران و نزديك كوير قرار گرفته از بركت رودخانه زاينده رود، يكي از سرسبزترين شهرهاي ايران است. بلوكات و قصبات حاشيه زاينده رود، پيوسته از درختان سر به فلك كشيده چنار و كبوده و تبريزي و غيره مستور بوده و بيشه ها و محيطهاي زيبايي جهت گردش و تفريح در كنار آبهاي خروشان زاينده رود وجود داشته و جمع كثيري از اهالي اين شهر و مسافران و سياحان در آنجا به تفريح و استراحت و شنا مي پرداختند. اما بر اثر مرور زمان و احداث خيابانها و ساختمانها و وسعت شهر، بسياري از اين درختان كهن به وسيله طماعان كج انديش، به دست ارّه و تيشه و تبر سپرده شد. اين بيشه هاي سرسبز كه پوشيده از درختان كهن و سر به فلك كشيده بود عبارتند از: بيشه

ص: 882

جعفرآباد، بيشه سمرقند، بيشه ناژوان، بيشه صاحبان، بيشه حبيب، بيشه خليفه، بيشه صالح آباد و بيشه تاريكي. خوشبختانه در دو سه دهه اخير دولت و شهرداري، دورانديشي نموده و جهت جلوگيري از سموم ناشي از تمدن ماشيني با احداث پاركها و فضاي سبز و ممانعت از ريختن فاضلاب كارخانه ها به زاينده رود، جلو آلودگي آب و هوا را گرفته اند، همچنين ميدانهاي ورزشي و چمن كاري و گل كاريهاي وسيعي در نقاط مختلف شهر، از جمله در ساحل زاينده رود احداث گرديده و گردشگاه هاي سالمي براي خانواده ها و جوانان به وجود آمده است. از طرف ديگر سازمان بين المللي يونسكو كه حافظ بناها و آثار تاريخي مهمّ دنياست، اصفهان را در زمره يكي از ده شهر زيباي جهان دانسته است، و پيوسته سعي در حفظ آثار كهن و مرمت و زيباتر ساختن آن دارد.

كوه صفه

تاريخچه

مجموعه ارتفاعات كوه صفه با بلندترين نقطه ارتفاع 2257 متر در جنوب غربي اصفهان واقع است. اين كوه از شمال به جاده كمربندي از غرب به كوههاي تخت رستم و دره خان از شرق به شهرك ها و مجتمع هاي مسكوني و از جنوب به سپاهان شهر وراه آهن منتهي مي شود. در دامنه كوه صفه، چشمه اي به نام «چشمه درويش» و دويست متر بالاتر از آن «چشمه گل زرد» قرار دارد. چشمه دوم در نقطه اي صعب العبور قرار گرفته و رسيدن به آن دشوار است. كوه صفه از محل چشمه درويش كه سنگ كوه از خاك جدا گشته و دامنه كوه محسوب مي شود در سمت غرب، به فضاي سنگي مسطحي (صفه) منتهي مي گردد كه كوه به همين جهت «صفه» ناميده شده است. قبلاً در اين

ص: 883

محل چهار طاقي هايي ساخته بودند كه چشمه هاي آب و درختهاي چنار چشم انداز مصفايي به آن مي داده است. در آن حوالي سنگاب بزرگي نيز بود كه آب سرد آن از برفاب هاي قله تأمين مي شد. بالاتر از اين محل، با عبور از چند پيچ و خم، قله كوه نمودار مي شود. در سمت چپ كوه يك سلسله تپه هاي كوچك و بزرگ به نام هزار دره قرار گرفته كه جاده شيراز از وسط آن مي گذرد. اين تپه ها داراي خاك سرخ است كه جهت زينت و رنگ آميزي ساختمانها به كار مي رود. بعد از اين تپه ها به طرف شرق، كوههاي كلاه قاضي قرار دارد. در سمت غرب كوه صفه نيز شاه كوه قرار گرفته و پس از آن بلوك لنجان آغاز مي گردد. در دامنه هاي مرتفع كوه صفه، قلعه هايي وجود داشته كه ديواره آنها عموماً از سنگ و بسيار مستحكم بوده، و از آنها براي دفاع استفاده مي شده است. مهمترين آنها به نام قلعه ديو معروف بوده كه ويرانه هاي آن هنوز باقي است. در مغرب دامنه كوه صفه، عمارت قلعه مانند ديگري وجود داشته كه با خشتهاي بزرگ به اضلاع نيم متر ساخته شده و به نام تخت رستم معروف بوده است. زيرا بنابر باورهاي مردم، جنگ اسكندر و دارا در آنجا اتفاق افتاده است. اما برخي صاحب نظران آن را آتشگاه مي دانند. عده اي هم مي گويند محله گبرها از دوران بسيار قديم در آن حوالي قرار داشته و تا زمان صفويه نيز فعال بوده ولي به وسيله آخوند ملا محمد باقر مجلسي رونق خود را از دست داده است. قله كوه صفه از سطح زمين 590 متر ارتفاع دارد. كوهستان صفه

ص: 884

كه تا چند دهه پيش به صورت عنصري مجزا و با فاصله از شهر قرار داشت اينك با توسعه شهر به طرف جنوب كاملا به شهر متصل شده و بخشي از آن به عنوان پارك كوهستاني كاركرد شهري يافته است. كوه صفه به عنوان يكي از عناصر نشانه اي بارز در شهر اصفهان همراه ساير عناصر عمده نظير جاده كمربندي، بزرگراهها و خيابان هاي اصلي، رودخانه زاينده رود، باغهاي ناژوان و ميدان امام ساختار اصلي شهر را تشكيل مي دهد. فضاي سبز كوه صفه كه در حال حاضر عرصه اي به مساحت 100 هكتار را تبديل به منظره اي سبز كرده است در قسمتهاي دامنه كوه قرار دارد و به عنوان پارك كوهستاني و بخشهايي از آن شكل پارك جنگلي دارد روزانه پذيراي جمع كثيري از طبيعت دوستان و گردشگران است. پارك كوهستاني صفه كه مطابق طرح راهبردي توسط مهندسين مشاور بافت شهر در سال 1380 ارائه شده است نتيجه مطالعات و راهبردها به عنوان هدف كلان مطابق شرح خدمات مورد قرارداد در محدوده تقريبي 1200 هكتار تهيه و ارائه گرديده است جمعا حدود 72 طرح در طرح راهبردي پيشنهاد گرديده است. از جمله نقاط مشهور در كوه صفه قلعه شاهدژ يا شاه دز مي باشد كه به قلعه ديو نيز معروف است و به عنوان هسته مركزي پارك كوهستاني صفه است و چشمه هاي موجود از جمله چشمه پاچنار و خاجيك به عنوان قلب تپنده اين مجموعه اند كه با وجود درختان كهنسال همچون نگيني زيبا مي درخشد ورودي اصلي صفه در ابتداي خيابان حكيم نظامي تا چشمه پاچنار بصورت محور اصلي و به

ص: 885

مثابه ستون فقرات است و همه دست به دست هم داده اند تا محيطي امن و چشم اندازي زيبا و دلپذير را فراهم آورند تا با كمترين زمان از زندگي شهري جدا شده و به محيطي آرام و دلپذير و به دور از آلودگي شهري دست يافت. لذا با اين وصف و با توجه به مشكلات موجود اولين سياست مديران، حفظ و جلوگيري از تخريب سيماي طبيعي پارك بوده كه به موازات آن طرحهاي امكان پذير در قالب راهبردي طرح پارك كوهستاني صفه در دست اقدام است. طرح ساماندهي ناژوان و صفه وابسته به شهرداري اصفهان با هدف ايجاد فضاي مناسب جهت گذراندن اوقات فراغت بر اساس استفاده بهينه از منابع طبيعي، فرهنگي و اجتماعي كشور در جهت تامين نيازهاي مادي و معنوي نسلهاي كنوني و آتي به نحوي كه ضمن حفظ يكپارچگي و هويت فرهنگي سلامت محيط زيست و تعادل اقتصادي بتوان رفاه و آسايش اقشار مختلف را در مقياس محلي، بين المللي تامين كرد اقدام به ساماندهي منطقه كوهستاني صفه نموده است.

تحولات تاريخي كوهستان صفه

تحولات تاريخي كوهستان صفه

كوهستان به دليل داشتن ساختار طبيعي شگفت، بقاياي آثار ناشناخته و كهن و وجود قصه ها و افسانه هاي گوناگون درباره آن سرگذشتي رازآلود و اسطوره اي در ذهن و باور مردم منطقه پيدا كرده است تا جايي كه دژ قديمي آن را «قلعه ديو» نام داده اند، غار آن را به مدفن زردشت پيامبر نسبت داده اند، آب اندك چشمه هاي آن را متبرك دانسته اند.

دامنه هاي آن را به محل نبرد دارا و اسكندر نسبت داده اند و برخي از زواياي آن را مكان گوشه گيري دراويش صوفي پنداشته اند.

كوهستان صفه در دوران باستان

اصفهان همان طور كه از ريشه

ص: 886

نام آن «سپاهان» بر مي آيد در دوران ساسانيان مقر سپاهيان «وليعهد نشين» بوده است و وجود برخي آثار به جا مانده مثل آتشگاه و گورهاي زردشتيان بر اين امر گواهي مي دهد. با توجه به اين زمينه تاريخي و برخي شواهد عيني احتمال قوي اين است كه كوه صفه از زمانهاي خيلي دور به عنوان پايگاه و پناهگاه مورد استفاده مردم بوده است. شيوه ساخت و معماري قلعه كوه صفه به ساير قلعه هاي دوران ساساني شباهت دارد. وجود حفره هاي سنگي در اطراف كوه صفه يادآور «استودان ها» (استخوان دانهاي) زردشتي است كه در بسياري از نواحي باستاني ايران مشاهده مي شود. همچنين بعيد نيست كه برخي از بقاياي ويران شده موجود در كوه صفه متعلق به بناي آتشكده باشد.

كوهستان صفه در قرون ميانه اسلامي

در كتابهاي معتبر تاريخي مربوط به قرون ميانه اسلامي مثل «تاريخ ابن اثير» «تاريخ راوند» و «تاريخ جهان گشاي جويني» شرحهاي مبسوطي راجع به مبارزات دولت سلجوقي، كه سني مذهب و طرفدار خلفاي بغداد بودند با پيروان فرقه شيعه اسماعيليه در اصفهان آمده است كه به كوهستان صفه و قلعه آن مربوط مي شود. با تاسيس دولت سلجوقي در ايران، شهر اصفهان به عنوان پايگاه اصلي آن روز رو به توسعه نهاد و در عين حال در كانون كشاكش سياسي و نظامي قرار گرفت از جمله حوادث مهم دوران سلجوقي كه به طور مستقيم با سرگذشت كوهستان صفه ارتباط پيدا مي كند، بالا گرفتن جنبش اسماعيليه در منطقه اصفهان و بازسازي قلعه «شاهدز» در كوه صفه و جنگ طولاني اسماعيليان با دولت سلجوقي است ماجراي تسلط اسماعيليه بر كوه صفه و سرانجام بد فرجام آنان يكي از حوادث شگرف

ص: 887

و شگفت تاريخ ايران، به طور عام، و داستاني پرمخاطره براي منطقه اصفهان و كوه صفه، به طور خاص به شمار مي رود.

وقتي ملكشاه سلجوقي در سال 485 هجري قمري درگذشت ميان فرزندان او (بركيارق، محمود و محمد) بر سر سلطنت اختلاف و نزاع درگرفت كه باعث تضعيف دولت سلجوقي گرديد. در اين شرايط، يكي از معتقدان و فعالان اسماعيلي در اصفهان به نام «احمد ابن عطاش» به شيوه زيركانه با فرمانده قلعه شاهدز طرح دوستي ريخت و آنجا را به تصرف خود و مريدانش درآورد. آنان با تقويت استحكامات نظامي كوه صفه در سراسر اراضي اطراف مسلط شدند و باج و خراج آنها را در اختيار خود گرفتند. از اين رهگذر سالهاي طولاني جنگ و هراس و خونريزي در منطقه حاكم شد و قلعه شاهدز و فدائيان اسماعيلي شهرت وسيع پيدا كردند. اما مدتي بعد كه سلطان محمد سلجوقي سلطنت و قدرت خود را تثبيت كرد، تصميم به قلع و قمع اسماعيليان گرفت او در سال 500 هجري تمام كوهستان صفه را به محاصره درآورد و پس از ماه ها مناقشه ديني و سياسي و زد و خورد سرانجام قلعه را فتح كرد و باقيمانده ساكنان و جنگجويان قلعه را كشت و رهبران آنان را به اسارت درآورد. چنان كه مورخان نوشته اند ابن عطاش و همسر و پسرش سرنوشتي دلخراش و اندوهبار پيدا كردند مدت يك هفته ابن عطاش را در شهر اصفهان همراه با آزار و تحقير و شكنجه گرداندند، سرانجام پوستش را كندند و از كاه انباشتند و سر او و پسرش را به بغداد فرستادند، اما همسر او براي آن

ص: 888

كه به دست سربازان سلجوقي اسير نشود، با شهامتي كم نظير از فراز قلعه شاهدز خود را به زير انداخت و به حيات خود خاتمه داد. طول اين دوره، شورش و خشونت به روايتي هفت سال و به روايتي ديگر دوازده سال طول كشيد.

كوهستان صفه در دوره صفويه

در دوره صفويه با انتخاب اصفهان به عنوان پايتخت كشور و تبديل آن به يك شهر مهم سياسي و اقتصادي و پرشكوه، اهميت نظامي و دفاعي آن كاهش پيدا كرد و برعكس بر نقش معماري، هنري و فرهنگي آن افزوده شد. در اين دوره برخي از نقاط خوش منظره كوه صفه مورد بازسازي قرار گرفت و مسيرهاي ارتفاعي و دسترسي جديد ميان آنها و شهر احداث گرديد. در زمان شاه سليمان صفوي يا شاه صفي دوم (1106 – 1077) در محل يكي از چشمه هاي دامنه كوه صفه كه امروزه به چشمه پاچنار معروف است بنايي براي تفريح و گردش درباريان ساخته شد كه به نام (تخت سليمان) خوانده شده است برخي از جهانگردان و سفرنامه نويسان دوره صفوي از اين بنا ياد كرده و به معرفي آن پرداخته كه حكايت از شهرت و اهميت اين بنا در آن روزگار مي كند. انگلبرت كمپفر (Engelbert Kampher) (1716 – 1651 م) سياح، طبيعي دان و پزشك آلماني كه به عنوان منشي و پزشك همراه با سفير سوئد بارها به ايران سفر كرد و سفرنامه اي مفصل درباره مشاهدات خود همراه با نقشه ها و تصاوير متعدد انتشار داد. از جمله شرح و تصويري از بناي تخت سليمان (پاچنار) در زمان خود شاه سليمان تهيه كرده است كه با توجه به ويران شدن اصل بنا امروزه بسيار

ص: 889

ارزشمند است. كورنليس دوبروين (Cornelis deBrruyn) (1727-1652) سياح و نقاش هلندي كه در سالهاي (1701 تا 1703) به ايران و اصفهان سفر كرد و سفرنامه اي مشروح و مصور از سرزمين، مردم و آثار ايران به چاپ رسانيد. او حدود شانزده سال بعد از كمپفر تصوير ديگري از بناي تخت سليمان ارائه داده است. وارطانيس يوزوكچيان (Vardanes usukjian) خليفه و پيشواي روحاني ارمني كه در سال 1844 (دوره قاجار) به ايران و اصفهان سفر كرد و سفرنامهاي با عنوان وصف بناهاي مشهور اصفهان در سال 1854 در شهر قسطنطنيه به چاپ رسانيد. او ضمن ارائه تصويري از بناي تخت سليمان وضع آن را تشريح كرده است.

كوهستان صفه در دوره حاضر

پس از وقوع انقلاب اسلامي ايران و پي آمدهاي آن تغييراتي در كوهستان صفه و اراضي پيرامون آن پديد آمده است كه در مجموع موجوديت آن را از حالت انزوا و فراموشي به درآورده و به عنوان يك عنصر شهري در معرض توسعه و عمران قرار داده است. تاسيس پارك جديد صفه در اوايل دهه 1360 يكي از مهمترين اقدامات عمراني است كه تا حدود زيادي باعث بهبود سيماي كوه و عملكرد آن شده است. افزايش فضاي سبز در دامنه خشك و كم آب كوهستان صفه و افزايش ايمني اجتماعي آن، باعث استقبال وسيع مردم و برقراري پيوند نزديك تر ميان شهر و كوه و توسعه پيك نيك و گردش در كوه شده است. محدوده كنوني پارك كوهستاني صفه نزديك به 100 هكتار است كه حدود 75% آن به پوشش سبز اختصاص يافته است. دلايل استقبال و گرايش مردم از پارك صفه

دوري از شهر و ازدحام (حتي ازدحام پارك

ص: 890

هاي داخل شهر) و آلودگيهاي شهري نزديكي به جاذبه هاي طبيعي و تاريخي كوه صفه داشتن دسترسي نسبتا مناسب و آسان امكانات تماشاي شهر و طبيعت اطراف وجود عملكردهاي تنوع تفريحي، ورزشي و غيره با توجه به اين شرايط پارك كوهستاني صفه به عنوان يك پارك چند منظوره شهري عمل ميكند.

منابع و جاذبه هاي گردشگري

منابع و جاذبه هاي گردشگري

به طور كلي مي توان منابع و جاذبه هاي مختلف گردشگري كوهستان صفه را به پنج گروه تقسيم كرد كه به طور خلاصه در زير معرفي مي شوند.

منابع و جاذبه هاي طبيعي

كوه صفه با دارا بودن ارتفاع 2241 متر و موقعيت استقرار چسبيده به شهر و اشراف كامل آن به رودخانه و جلگه سرسبز زاينده رود و پيكره شهر اصفهان داراي شرايط استثنايي و منحصر به فردي است كه از نظر چشم انداز شهري، طراحي محيطي و توسعه گردشگري امكانات متعدد و فراواني براي اصفهان به وجود آورده است. در درجه اول كوه صفه به عنوان يك نشانه بزرگ شهري عمل مي كند كه از يك طرف، از تمام نقاط شهر قابل مشاهده است و از طرف ديگر بهترين امكان را براي تماشاي چشم انداز زيبا و رنگارنگ كل شهر اصفهان در اختيار مي گذارد. جدا از اين جاذبه كلان و عملكرد عمومي، كوهستان صفه در درون خود داراي ارزشها و جاذبه هايي است كه با نيازهاي عميق شهروندان و شهر نشينان مثل نياز نزديكي به طبيعت و تماشاي آسمان، گشت و تماشا، خلوت و آرامش، تحرك و فعاليت و مانند اينها بستگي دارد. برخي از عناصر پر جاذبه كوهستان صفه عبارت است از: وجود اشكال بديع و خيال انگيز در پيكره و اندام كوه، گردنه ها، دره ها و قلل متعدد

ص: 891

و متنوع غارها، حفره هاي طبيعي و نيمه طبيعي وجود ساختار زمين شناختي نادر، جالب و آموزنده چشمه ها و نقاط كوچك سرسبز در متن كوهستان خشك، ديواره ها و پرتگاه هاي سهمگين و شگفت آور.

پوشش گياهي ويژه

يكي از ويژگيهاي جالب كوه صفه از نظر جذب گردشگري، وجود فواصل و اندازه هاي مبادي و مقاصد مختلف است كه كاملاً با مقياسهاي انساني حركت پياده انطباق دارد. از يك طرف فاصله شهر تا دامنه كوه و از آن جا تا قله كوه، هم از نظر زماني و هم از نظر مسافت مناسب است و از طرف ديگر فواصل ميان عناصر برجسته كوه صفه به اندازه اي است كه با مقياسهاي پياده روي و نيازهاي جسمي و رواني آن بسيار همخواني و هماهنگي دارد.

منابع و جاذبه هاي تاريخي فرهنگي

همانطور كه قبلا بيان شد، كوهستان صفه از دوران باستان تا امروز مورد استفاده حكومتها، مردم و گروه هاي خاص بوده است به همين دليل آثار و بقاياي نسبتا زيادي از زمانهاي قديم در گوشه و كنار آن به جاي مانده كه مهمترين و ارزشمندترين عناصر موجود در محدوده طرح به طور خلاصه عبارتند از:

بقاياي قلعه اصلي شاهدز (قلعه ديو) استحكامات دفاعي و نظامي قلعه تاسيسات حفظ آب و آبرساني جهت محافظان و ساكنان قلعه

منابع و جاذبه هاي ورزشي تفريحي

كوهستان صفه به دليل نزديكي به شهر اصفهان و برخورداري از ارتفاع مناسب و تنوع پستي و بلنديهاي آن امكانات بسيار خوبي براي فعاليتهاي ورزشي تفريحي مثل پياده روي، تپه نوردي، كوهنوردي و سنگ نوردي فراهم آورده است. به ويژه به دليل توسعه شهرنشيني جديد و رشد نيازهاي ورزشي و تفرجي، عملكرد ورزشي كوهستان صفه به نحو وسيعي افزايش

ص: 892

پيدا كرده است. يكي از ويژگيهاي مهم كوهستان صفه وجود صخره هاي عظيم و بلند و وجود نشيب هاي منفي در نقاط مختلف آن است كه از نظر كوهنوردي تخصصي و آموزش سنگ نوردي، امكان بسيار خوبي براي گسترش ورزش كوهنوردي در منطقه اصفهان به وجود آورده است. در حال حاضر گروههاي كوهنوردي كه در اصفهان فعال هستند معمولا براي تمرين و آموزش به كوهستان صفه روي مي آورند. در سالهاي اخير با تبديل كافه خاچيك به پناهگاه و پايگاه كوهنوردي و اصلاح مسيرهاي دشوار، خدمات مربوط به فعاليتهاي كوهنوردي بهبود نسبي پيدا كرده است. امكانات مجموعه موجود تقريباً تمام گروه ههاي مختلف سني، جنسي و شغلي را به خود جذب مي كند.

منابع و جاذبه هاي علمي و آموزشي

اشاره

كوهستان صفه داراي منابع و امكانات بالقوه اي است كه مي تواند براي فعاليتهاي تفريحي توام با آموزش آزاد مورد استفاده وسيع قرار گيرد. در حال حاضر، با ايجاد باغ وحش در دامنه كوه، تا حدي به اين امكانات توجه شده است.

منابع و جاذبه هاي تفرج جمعي و پيك نيك

يكي از فعاليتهاي غالب در كوهستان صفه به صورت پيك نيك خانوادگي و جمعي است كه از پشتوانه غني فرهنگ بومي و شهري مردم اصفهان برخوردار است. وجود امكانات فضاي سبز پراكنده، بركه هاي آب و آب نماها، وجود فضاهاي باز براي اتراق و آشپزي، وجود امكانات مختلف براي بازيهاي جمعي و پياده روي، گشت و تماشا اشاره نمود.

آشنايي با نقاط ديدني كوه صفه

آشنايي با نقاط ديدني كوه صفه

نقاط ديدني موجود در كوه صفه داراي ويژگيهاي خاصي مي باشند كه وجود اين ويژگيها پيوندي عميق و حسي عاطفي ميان مردم اصفهان و كوه صفه را پديد آورده است. لذا هر يك از عناصر و اجزاي كوه صفه براي خود نامي ويژه دارند كه بيانگر هويت

ص: 893

مستقلي است كه مردم براي آنها قائلند. كه ذيلاً به برخي از مهمترين اين عناصر پرداخته مي شود.

قلعه شاهدز (قلعه ديو)

قلعه اصلي شاهدز در بلندترين نقطه كوه و در شمال غربي آن قرار دارد. اگرچه داستان سرگذشت قلعه شاهدز در طول قرنها و به طور مكرر در كتابهاي تاريخي نقل شده است ولي تا همين اواخر كسي به درستي نمي دانسته است كه شاهدز در كجا و در بالاي كدام كوه از كوه هاي متعدد اطراف اصفهان قرار داشته است. در حدود نيم قرن پيش دو تن از پژوهشگران اصفهان (كارو ميناسيان، محمد مهريار) به طور مجزا و با فاصله اي اندك از يكديگر اين نظريه را مطرح ساختند كه شاهدز معروف تاريخي همين «قلعه ديو» افسانه اي كوه صفه است.

1-دلايل انتخاب مكان شاهدز كوه صفه اصولا از نظر ساختار زمين شناسي كوهي است سرسخت، خشن و صعب العبور، همين ويژگي يكي از دلايل انتخاب كوه صفه براي مقاصد نظامي و دفاعي در دوران قديم بوده است. بنيانگذاران و سازندگان اوليه قلعه شاهدز، بناها، راه ها، و استحكامات قلعه را چنان طراحي كرده بودند كه كسي نتواند به درون آن راه پيدا كند. آنان با استفاده از پرتگاه ها، و ديواره هاي كوه و تراشيدن برخي نقاط و ساختن ديوارهاي متعدد در نقاط مختلف، عمده راه هاي دسترسي و نفوذ به قلعه را مسدود كرده بودند. اما در سالهاي اخير با احداث راه هاي جديد و اصلاح مسيرهاي دشوار، راه هاي صعود به ارتفاعات كوه و دسترسي به آثار طبيعي و تاريخي كوهستان صفه آسان تر و شناخته تر شده است.

2-استحكامات دفاعي و نظامي در تمام دامنه هاي اطراف كوه صفه با استفاده از ديواره

ص: 894

ها و صخره هاي طبيعي و نيز با ايجاد تأسيسات دست ساخت و تراشيده، مجموعهاي از ديوارهاي دفاعي، دروازههاي ورودي، برجهاي ديده باني، انبارهاي آذوقه و وسايل جنگي و مانند اينها به وجود آمده كه بقاياي آنها در نواحي مختلف كوه باقي مانده است. از مهمترين آثار به جا مانده و قابل تشخيص اين استحكامات ميتوان به 6 دروازه، حدود 20 برج نگهباني، ديوار بزرگ، ديوارهاي كوچك حفاظتي، قلعه كوچك سنگي اشاره كرد.

3-تاسيسات حفظ آب و آبرساني قلعه با توجه به شرايط نسبتاً خشك كوهستان صفه و موقعيت نظامي و دفاعي قلعه شاهدز، موضوع تأمين و حفظ آب در تمام طول سال، يكي از نيازهاي حياتي ساكنان و محافظان قلعه به شمار ميرفته است، به همين منظور براي استفاده از آب باران و چشمه هاي كوچك موجود در گوشه و كنار كوه تمهيدات و تاسيساتي براي گردآوري و نگهداري آب ايجاد كرده بودند. برخي از بقاياي اين تاسيسات به صورت بندهاي آبگير، حوض ها، حوضچه ها و مسيرهاي هدايت (تنبوشه) بجا مانده است. محل سد آبگير اصلي قلعه در دره غربي كوه صفه بازسازي شده است.

4-موقعيت عناصر و اركان تشكيل دهنده قلعه قلعه شاهدز در اصل به عنوان يك شهرك نظامي و دفاعي عمل ميكرده است و داراي استحكامات و تاسيسات متعدد بوده است كه مهمترين اركان آن را عناصر زير تشكيل مي داده است: ستاد مركزي قلعه (ارك) واقع در شمال شرقي قله صفه در سمت جنوب و شرق، بقاياي چندين سربازخانه در سمت غرب آثار انبارها و تاسيسات ديگر در نواحي دورتر آثار برجهاي نگهباني، دروازهها، ديواره هاي دفاعي،

ص: 895

بندهاي آبگير در پيرامون قلعه مهمترين بخش قلعه شاهدز همان قلعه مركزي (ارك) است كه مشهور به قلعه ديو است و در قله شمال شرقي كوه صفه قرار دارد و از دور دست نشانههاي آن ديده ميشود. به نظر ميرسد كه براي ساختن اين قلعه محوطه بالاي قله را مسطح كرده و به صورت صفه درآورده اند. محوطه قلعه ارك حدود 50 متر در 200 متر وسعت دارد كه از طرف شمال و شرق مشرف به پرتگاه است و از طرف جنوب و غرب با ديوارهاي متعدد دفاعي محصور شده است. دسترسي به اين قلعه از جبهه شمالي به علت وجود صخره هاي كاملاً عمودي غيرممكن بوده است. و در مسيرهاي ديگر هم با ايجاد موانع و ديوارهاي سد كننده و قلعه هاي نگهباني راه وصول به قلعه را مسدود كرده بودند. براي رسيدن به قلعه شاهدز بهترين مسير در حال حاضر از راهي است كه به صورت مارپيچ در جبهه شرقي كوه تا محل چشمه گل زرد ايجاد كردهاند و از آن جا با دور زدن كوه و صعود از جبهه غربي ميتوان به محل شاهدز رسيد. به موجب مطالعات و مشاهدات ميداني «كاروميناسيان» كه به تفصيل در كتاب (شاهدز) بيان شده است بقاياي اصلي قلعه شاهدز شامل اين عناصر است ارك، اقامتگاه فرماندهان، سربازخانه شرقي، سربازخانه غربي، قلعه هاي ديده باني، ديوار بزرگ دفاعي، انبارها، دروازهها (6 باب) برج هاي نگهباني (حدود 20 برج ) آب بند اصلي، آب بندهاي فرعي، چاه، حوضها و ساير تاسيسات ناشناخته ديگر براي تامين مصالح قلعه به طور عمده از سنگ، خاك، آهك و گچ استفاده شده است.

ص: 896

چشمه پاچنار و تخت سليمان

چشمه پاچنار يكي از پر جاذبه ترين نقاط ديدني كوه صفه است كه در ارتفاع 1850 متري قرار دارد و در بيشترين فصول سال آب گوارايي دارد. اين مكان علاوه بر جاذبه طبيعي يعني صفهاي فراهم آمده در پناه كوه، درختهاي كهنسال، چشمه آب، باغچه و تراسبندي كه براي بيتوته و استراحت بسيار مناسب است، بهترين چشم انداز را به طرف شهر تاريخي اصفهان دارد، شايد به همين دليل از ديرباز مورد توجه بوده است. نام پاچنار اشارهاي به سرسبزي و درختان آن دارد. در زمان شاه سليمان صفوي (1106-1077ه ق) اين امكان جهت احداث تفرجگاه مشرف به شهر انتخاب شد. اين تفرجگاه به نام باني آن «تخت سليمان» نام ميگيرد و پيش از آن «تخت صفه» نام داشته است. با توجه به خشكي و سختي راههاي اطراف، فضايي بسيار مناسب براي تماشاي شهر، خلوت با طبيعت، احساس آسايش و رفع خستگي پديد آورده است. صفه و چشمه پاچنار از يك سابقه تاريخي و اجتماعي نيرومند برخوردار است. در زمان صفويه چشمه پاچنار به عنوان يكي از مكانهاي مناسب براي ايجاد گردشگاه جديد مورد توجه قرار گرفت و شاه سليمان صفوي در بازگشت از شكار، زيبايي شهر اصفهان را در محل پاچنار ديد و دستور داد كه بنايي براي او و خانوادهاش بسازند و اين بنا به نام او به «تخت سليمان» معروف گرديد. انگلبرت كمپفر (1716 – 1651) در سفرنامه مفصل خود درباره تخت سليمان مينويسد: (در آن سوي باغ هزار جريب و تقريبا با دويست متر فاصله از آن در دامنه كوه صفه يك تفرجگاه كوچك تابستاني است كه آن را با به

ص: 897

تبعيت از نام سازنده آن، تخت سليمان ناميده اند و... ) ژان شاردن كه دوران طولاني و از جمله در زمان تاجگذاري شاه سليمان در اصفهان بوده است در گزارشات خود مينويسد: (در نيمه ارتفاع كوه صفه پس از پيمودن هزار پا به سمت بالا صومعه اي است كه در آن كلاه فرنگي هاي كوچك ساخته شده است و به آن نام تخت سليمان دادهاند، زيرا ميگويند به امر شاه سليمان آن را ساخته اند و سابقا غاري بوده كه آب و درخت فراوان داشته است. شاه اين محل را مناسب ديد و موضوع را با ناظر در ميان نهاد اگر عمارتي در اين جا ساخته شود براي معمار آن شاهكاري محسوب خواهد شد و شاه خواهد توانست از آنجا شهر را به مادر خود نشان دهد. ناظر، مطلب را به خاطر سپرد و براي ساخت آن سه يا چهار هزار عمله و سنگتراش و بنا و غيره را خبر كرد.) وي را مارپيچي نيز براي رسيدن به آن ساخت و در فواصل معين جايگاه هايي براي استراحت و نفس تازه كرده تعبيه كرد. كرنليوس دوبروين (جهانگرد هلندي) كه در اواخر دوره صفويه به اصفهان آمده تصوير زيبايي از تخت سليمان به جا گذاشته است. اساس بناي تخت سليمان گويا تا اواخر دوره قاجار پابرجا بوده است. «مادام ديولافوا» كه به عنوان باستان شناس در دوره ناصرالدين شاه به ايران سفر كرده است در نوشته هاي خود چنين آورده است. (كاخ سليمان چون با آجر ساخته شده خرابي آن كمتر از كاخ فرح آباد است. خوشبختانه اين قصر كه دورنماي زيبا و باشكوه اصفهان از آن

ص: 898

جا نمايان است از آسيب افغانها مصون مانده است. ) وارطانيس يوزوكچيان خليفه و پيشواي روحاني ارمني (1844) ضمن ارائه تصويري از بناي تخت سليمان وضع آن را به صورت نيمه ويرانه تشريح ميكند. به طور كلي از گزارش «كاروميناسيان» بر ميآيد در حدود پنجاه سال پيش جز آثاري اندك از بناي تخت سليمان باقي نمانده بوده است و در آن زمان از مكان پاچنار همانند چشمه درويش به عنوان (رستوران) استفاده ميشده است. در اين نقطه كتيبه بزرگي در اندازه 3 * 2 متر در زمان صفويه آماده شده بود كه از آن استفاده نشده است. از ميان يادگاري هاي به جا مانده سه مورد تاريخ دارد كه يكي به اندازه تقريبي 50*40 سانتيمتر ميباشد و بيشتر كلمات آن به اين شرح خواناست. (يادگار گروهان اول فوج مختلط اصفهان (1329 تا 1319) و در زير آن كتيبه اي به خط خوش ارمني نوشته شده كه تاريخ 1934 را دارد و در فاصله تقريبا دو متري سمت چپ اين دو كتيبه، يادگار ديگري از شخصي به نام (محمود شاه علي) بجا مانده كه تاريخ 1324 را دارد.

چشمه درويش (خاچيك)

در فاصله صد متري شرق چشمه پاچنار، چشمهاي در ارتفاع تقريبي 1900 متر وجود دارد كه چشمه درويش نام دارد كه از نقاط جاذب كوه صفه و از تفرجگاه هاي قديمي محسوب ميشود. اين چشمه به دليل شرايط طبيعي (داشتن آب و سبزه در شكم يك حفره سنگي بزرگ) و هم به دليل موقعيت استقرار در فاصله و مكان مناسب (بين پارك صفه و قله كوه) مكاني پر جاذبه و استراحت گاهي آرام بخش براي عموم استفاده

ص: 899

كنندگان از كوهستان صفه محسوب ميشود. كهنترين ماخذي كه به اين چشمه اشاره دارد سفرنامه تاورينه جهانگرد فرانسوي كه در زمان شاه عباس دوم در فاصله (1668 – 1632) شش سفر در اصفهان داشته وي در توصيفي كه از كوه صفه دارد اشاره ميكند. (در طرف شرق، يك غاري در سنگ ديده ميشود كه دست طبيعت و صنعت هر دو در ايجاد آن شركت داشتهاند. يك چشمه آب بسيار خوب از آن بيرون مي آيد و درويشي هم در آنجا منزل دارد. ) كه نام چشمه درويش برگرفته از حضور درويشي در اين منطقه ميباشد و نام خاچيك بر گفته از نام يك ارمني است كه حدود شصت سال پيش در اين مكان كافهاي داير و سالها اداره ميكرده است.

چشمه چاه درويش

چشمه چاه درويش در ارتفاع 1800 متري در فاصله تقريباً 700 متري چشمه درويش قرار دارد. از آنجا كه سطح اين چشمه از اطراف آن پائينتر است و هيچوقت آب آن جاري نمي شده و نيز به دليل اين كه حتي در اوقاتي كه آب چشمه پاچنار و چشمه درويش خشك ميشده اين چشمه آب اندكي داشته است كه بتوان ظرفي را آب كرد. به چشمه چاه دروبش مشهور شده است به اين چشمه به واسطه اين كه در زميني آهكي قرار دارد، بعضي از كوهنوردان چشمه گچي هم ميگويند.

چشمه گل زرد و ديوار آينه

در بالاي چشمه درويش و در مسير صعود به قله كوه، گذرگاهي باريك بر لبه پرتگاهي بلند در ارتفاع حدود 2000 متري وجود دارد كه با پيش آمدگي و پس رفتگي هاي كم عمق فضاي جاذب و در عين حال هراس انگيز ايجاد

ص: 900

كرده است. در يكي از صفه هاي اين پرتگاه آثاري از يك چشمه قديمي با نشانههايي مثل حوضچه باغچه و لوله كشي آب (تنبوشه) ديده ميشود. نام گل زرد احتمالا برگرفته از خصلت گلهاي وحشي كوهستاني است كه در زمانهاي پرآبي چشمه در پيرامون آن مي روئيده است. در كنار چشمه ديواره هاي بلند و نيمه طبيعي وجود دارد كه به نام ديواره گل زرد يا ديواره آينه معروف است و مكاني بسيار مناسب و جذاب براي تماشاي چشم انداز اصفهان و نواحي پيرامون آن پديد آورده است. ديواره و مسير چشمه گل زرد علاوه بر جاذبه طبيعي از نظر تاريخي نيز جالب توجه و مطالعه است. طبق برخي پژوهش ها و بررسيها احتمالا يكي از دروازههاي اصلي ورود به قلعه شاهدز در اين مكان قرار داشته است. در سالهاي اخير با ايجاد پلههاي سنگي و اصلاح معبر امكان دسترسي به آن آسانتر شده است.

گردنه باد

در امتداد هزار دره و درست در جنوب كوه صفه، دره اي واقع شده كه به خط الراس آن كه در حدود 2000 متر ارتفاع دارد «گردنه باد» ميگويند. موقعيت اين گردنه به صورتي است است كه در شمال و جنوب آن ارتفاعات كوه صفه و كوه مشرف به سپاهان شهر قرار دارد با توجه به اين كه بادهاي اصفهان عموما غربي شرقي است، جريان باد در اين نقطه متمركز شده و شدت بيشتري پيدا ميكند و در تمام فصول سال به ويژه پائيز و بهار باد با شدت زيادي در اين منطقه ميوزد، به همين دليل اين نقطه به گردنه باد مشهور شده است.

آبشار مصنوعي و ديواره سنگي آبگير

منبع آب، آبنما و

ص: 901

آبشار مصنوعي در پارك كوهستاني صفه از چاههاي واقع در پارك ملت حاشيه پل فلزي تامين ميشود و طي چند مرحله پمپاژ در نهايت از مخزن شماره سه آب توسط يك دستگاه پمپ شناور از طريق دو خط لوله فولادي به قطر 8 اينچ به محل آبشار در نقاط مرتفع كوه صفه در قسمت شمالي ارتفاعات كوه صفه انتقال مي يابد و پس از ريزش بر روي كوه وارد دو آبگير در ارتفاعات پائينتر و در طرفين جاده احداث شده ميگردد. و پس از سرريز از روي ديواره آبگير دوم وارد حوضچه ديگري در پائين ترين نقطه حركت خود ميگردد و سيكل حركت آب به طرف آبشار تكرار ميشود.

پوشش گياهي و فضاي سبز

گونه هاي گياهي صفه در دو دسته زير قابل بررسي است:گونه هاي گياهي بومي صفه/گونه هاي گياهي وارداتي و دست كاشت 1-6-گونه هاي گياهي بومي صفه/گونه هاي گياهي بومي صفه با وجود فقر پوشش آن به دليل شرايط خاص منطقه تنوع نسبتا بالايي دارند (154 گونه) برخي از آنها نظير استپي، پنيرك و علف مار از ارزش منظر سازي بالايي برخوردار هستند و در صورت توسعه و تكثير، جذابيت فراواني به محيط طبيعي كوه صفه خواهند بخشيد. برخي ديگر نظير گون و درمنه و اسكنبيل ارزش دارويي دارند. به هر حال شرايط خاص حاكم بر كوه صفه تمامي گونههاي بومي را در وضعيتي بسيار ناپايدار قرار داده است.

6-گونه هاي گياهي وارداتي و دست كاشت/اين گياهان اكثرا غير بومي هستند و اخيرا در منطقه صفه كاشته شدهاند. غالب اين نوع پوشش را درختان و درختچه هاي زينتي تشكيل ميدهند. نكته جالب توجه اين كه

ص: 902

با وجود تنوع در گونههاي پهن برگ، كاشت غالب پارك را تعداد محدودي از درختان و درختچه هاي سوزني برگ، از قبيل سروها و كاجها تشكيل ميدهند. اهميت اين نكته زماني معلوم ميشود كه ما در محيط خشك و كم آب و علف كوهستان صفه پوشش هميشه سبز را در اراضي پاي كوهي صفه ميبينيم.

ناژوان

تاريخچه

تقديرات ساختاري كره مسكوني ما چنين رقم خورد كه جبال هميشه افراشته البرز و زاگرس ايران مركزي را حصار نموده و اقاليم و نزولات جوي خاصي را به آن هديه نمايد و از بركات آن رودخانه مهم زاينده رود كه به نامهاي ديگري مانند زنده رود، زندك رود، زرين رود، زرن رود و رودخانه اصفهان نيز خوانده مي شود جاري و با طي مسافتي در حدود 300 كيلومتر و عبور از كوهها و دره ها و پيچ وخمهاي متعدد در نهايت پايه گذار اصفهان بزرگ و مركز فرهنگ و تمدن ايران زمين گردد. بي شك نصيب چنين موهبتي باعث گرديد كه بتدريج آبادي هاي متعددي بصورت زنجيره اي در حواشي رودخانه شكل گرفته و جمعيت كثيري از بركات اين آب ارتزاق و به حيات خود ادامه دهند.

سرچشمه اصلي رودخانه زاينده رود را دو رودخانه مهم پلاسجان و شاخه هاي زاينده رود تشكيل مي دهد كه رودخانه اول از ارتفاعات گلپايگان سرچشمه گرفته و در محلي بنام كميتك وارد درياچه زاينده رود مي شود و رودخانه دوم موسوم به زاينده رود از ارتفاعات زردكوه بختياري و تونل كوهرنگ سرچشمه مي گيرد. تعداد زيادي از شاخه هاي فرعي منتهي به زاينده رود نيز در تشكيل سرچشمه هاي زاينده رود

ص: 903

نقش دارد كه مهمترين آنها عبارتند ازكوهرنگ، چم دره، چشمه ديمه، دره خوربه، دره قاضي كوچك، دره خرسانك و چشمه هاي متعدد آهكي از نوع كارستيك كه بصورت زايشي موجب افزايش آب رودخانه مي گردد. ماربين يكي از بلوكات اصفهان است كه تاكنون آثاري از باغات و بيشه زارهاي اين شهر تاريخي را در خود بيادگار نگهداشته و 1200 هكتار محدوده فضاي سبز غرب اصفهان در اين بلوك واقع مي باشد. در ارتباط وجه تسميه ماربين روايات متفاوت و گوناگوني بيان شده در كتاب «الاصفهان» آمده است «ماربين اسم آتشگاه بوده كه رودخانه زاينده رود از آنجا مانند مار نقره فامي ديده مي شده است و بعد دهات اطراف كوه را ماربين گفته اند. همچنين گفته شده است كه چون بتخانه سر اين كوه را مارس مي گفته اند و از اين دهات اطراف كوه بتخانه ديده مي شده است مارس بين باشد» در كتاب زاينده رود از سرچشمه تا مرداب آمده است «اين بلوك نام خود را از قلعه و آتشكده اي كه بر فراز كوه آتشگاه قرار دارد و نام آن را حمزه اصفهاني «مهرين» آورده است گرفته شده باشد و در حقيقت كلمه ماربين تحريف همان «مهرين» اوستايي باشد كه تدريجاً «مهربين» تبديل شده است. ناژوان تركيب يافته است از دو كلمه ناژ و وان كه ناژ يا ناژو گياهي است از خانواده صنوبر كه آن جمله اند تبريزي كبوده صنوبر و (وان) پسوند است براي جا و مكان و ناژ نان يا ناژوان به معني جايگاه درختان ناژ و صنوبر پس ناژوان به معني محلي بوده است در غرب اصفهان با

ص: 904

بيشه هاي انبوه از درختان ناژ وكبوده زبان گنجشك و بومي اصفهان است.

اسلاف و پيشينيان ما عليرغم امكانات محدودشان چگونه با فكر و انديشه و دوستي با طبيعت و صفاي باطن از مواهب طبيعي و خدادادي بهره مند شده و جاي جاي خطه زرخيز زاينده رود را سرسبز و شاداب براي ابناء و آيندگان خود محافظت نمودند. اما در عصر حاضر همه روزه شاهد بروز مسائلي مانند از بين رفتن لايه اوزن، گرم شدن تدريجي هواي كره زمين، افزايش گاز كربنيك و از بين رفتن پوشش گياهي، مهاجرت افراد و گسترش بيرويه شهرها و بالاخره بر هم خوردن تعادل اكولوژيكي و زيست محيطي و عدم امنيت غذائي و غيره مي باشيم. شهر تاريخي اصفهان با تمام عظمت و سيطره جهاني خود در هيچ زماني باندازه عصر كنوني در معرض آسيب هاي زيست محيطي و گسترش بي قاعده صنعت و تكنولوژي و تبديل باغات و اراضي كشاورزي به ساخت و سازهاي شهري قرار نداشته است و اين در شرايطي است كه پيشروي كويرهاي مركزي ايران و قرار گرفتن آن در عرض جغرافيايي تحت سلطه اقاليم خشك جهان و تقليل بارشهاي نواحي خشك به ميزان كمتر از 100 ميليمتر در سال و بالا بودن تبخير و تعرق تا 100 برابر آن همچنان سايه شوم و هميشگي خود را بر سر اين شهر و ساكنين آن گسترده و آماده هجوم و باريدن طوفانهاي شن و گرد وغبار بر جاي جاي آن مي باشد. اگر نسل متفكر و انديشمند كنوني كه خود را در شناخت علوم از اسلاف خود برتر مي داند در سوگ بهشتهاي گم شده

ص: 905

شهر و ديار خود ننشينند قطعاً ابناء اين نسل در اين سوگ خواهند نشست و بر ياد بهشتهاي گم شده و بيشه زارهاي بزرگي نظير بيشه تاريكي، بيشه عبداله خان، بيشه ناژوان، بيشه آبشار، بيشه ويني، بيشه سه رارود، بيشه سيابرم، بيشه بيسكون، بيشه نصرآباد و صدها باغ و بيشه ديگر كه فقط اسامي آنها در كتب و آثار تاريخي شنيده و ديده مي شود، اشك ماتم خواهند ريخت. قطعا دست اندركاران تدوين قانون اساسي كشور با چنين دورانديشي و نگرشي اصل پنجاهم قانون اساسي جمهوري اسلامي را كه مي گويد «در جمهوري اسلامي حفاظت محيط زيست كه نسل امروز و نسلهاي بعدي بايد در آن حيات اجتماعي روبه رشدي داشته باشند وظيفه عمومي تلقي مي گردد، از اين رو فعاليتهاي اقتصادي و غير آن كه با آلودگي محيط زيست يا تخريب غير قابل جبران آن ملازمه پيدا كند ممنوع است» به تصويب رسانده اند و الحق اگر فقط همين اصل در ارتباط با حفظ و احياء طبيعت و پوشش گياهي جاري گردد مي تواند بخش عمده اي از مشكلات نسل كنوني و نسل هاي آينده را مرتفع نمايد. در ارتباط با توسعه باغداري و غرس اشجار در نواحي مختلف و بويژه ناحيه غرب اصفهان، گذشته نسبتاً دور اصفهان نشان مي دهد كه كاشت و داشت و بهره برداري از درختان صنعتي يكي از راههاي سودآور و اقتصادي باغداران و كشاورزان بوده كه ضمن تامين معيشت آحادي از جامعه (اعم از باغداران، چوب فروشان و سازندگان ابنيه و …) عامل مهم و اساسي جهت حفظ و توسعه فضاي سبز بدون دخالت عوامل خارجي بوده اند،

ص: 906

هر باغدار با كشت درختان صنعتي (اعم از مثمر و چوبده نظير گردو، توت و غير مثمر نظير چنار، كبوده، زبان گنجشك و …) و تكثير آنها از طريق قلمه بويژه در احداث بيشه زارها و زراعت چوب قادر بودند طي دوره مشخصي درختان را به بهره دهي و توليد چوبهاي صنعتي رسانيده و روانه بازار فروش نمايندو از درآمد قابل ملاحظه اي نيز برخوردار گردند و در مدت نسبتاً كوتاهي با نهالكاري مجدد و يا استفاده از پاجوش بيشه زار يا باغستان جديد و جواني به فضاي سبز شهر تحويل دهند و بدون تحمل هزينه هاي اضافي به نوعي توليد چوب كه امروزه در كشورهاي اروپائي و كشور روسيه موسوم است مبادرت مي نمودند و اين اقدام اساسي نه تنها فاقد مشكلات سمپاشي و دفع آفات و حمل و نقل ميوه جات و رهائي از خطرات بلاياي طبيعي نظير تگرگ، سرماي بهاره و غيره مي باشد، بلكه در حفظ محيط زيست و تلطيف هواي شهر و اقتصاد كشاورز و باغدار نيز تاثير بسزائي دارد و متاسفانه نبود مديريت هاي مناسب و عدم هماهنگي در اجراي طرحها و پروژه هاي آموزشي ترويجي و نگرش هاي تك بعدي و غيره فني موجب گرديده كه فنون تجربي و رسوم چندين و چند ساله باغداران به مسيرهائي هدايت شود كه پس از مدتي نه اثري از تاك ماند نه تاك نشان وتخريب و تبديل و تك بري درختان و ظهور و پيدايش آپارتمان هاي چند طبقه آغاز گردد. در صورتيكه با وجود يك سازمان هدفمند و جامع نگر مي توانيم با صرف هزينه هاي نه چندان زياد و

ص: 907

ابداع شيوه هاي مناسب از رخداد فجايع و وقايع اسف انگيز و غيرقابل جبران جلوگيري به عمل آوريم.

ماديها و انهار ناژوان

تاريخچه مادي هاي اصفهان

اگرچه تنها از قرن دهم هجري يا بعد از آن در تقسيم آب اصفهان طوماري با خط سياتي و منسوب به شيخ بهايي وجود دارد. ولي قدمت سابقه آبياري دشت اصفهان از طريق رودخانه زاينده رود سابقه اي 3 هزار ساله دارد. زيرا انسان از زماني كه فن كشاورزي را آموخت و استقرار در كنار آبها و رودخانه ها را به شباني و گله چراني در كوهها و مراتع ترجيح داد مناطق متعددي كه امكان زراعت و كشاورزي در آن وجود داشت براي ادامه زندگي و ارتزاق انتخاب و به كشت و كار مشغول گرديد كه قطعاً نمي توانسته است داراي سوابق تاريخي مكتوب باشد، نوشته هاي قرن سوم و ابن حوقل نشان دهنده وجود سابقه تاريخي نسبتا طولاني در امر استفاده از آب رودخانه زاينده رود مي باشد ذيلاً به برخي از متون مربوط به زاينده رود اشاره مي گردد. آبش بهترين آبهاي زميني است چنانكه انهار آن به ما رسيده و در صحت آنها اختلافي نيست و اين آب در رودخانه اي كه بدان زرين رود گفته مي شود مي باشد اين نام را اردشير بابك نهاده است سرچشمه اين آب از چشمه اي است كه از يكي از سرزمينهاي حاصلخيزي كه از شهر مركزي سي فرسخي دوراست مي باشد و در روستاهايي كه بدين آب نياز است بي حساب نهرهايي از آن منشعب مي سازد تا اينكه اين آب به روستاهاي جي و ماربين و لنجان طسوج الروز و رويدشت بنا به تقسيمي

ص: 908

كه كسري اردشيربن بابك نموده بوده تقسيم مي كنند و براي هر قريه اي از اين روستا سهمي مشخص و معلوم قرار داده بود كه بر حسب اندازه هاي معيني آب را به هر قريه جاري مي ساخت. ابن حوقل در قرن سوم هجري مي گويد: ذره اي از آب زاينده رود به هدر نمي رود و آب طي حساب و كتاب از رخنه ها و شكافهاي كه نصب كرده اند به روستا مي رود آب رودخانه هر 9 روز تماماً بر براآن و رودشت مي رود و در موقع بذركاري 40 روز به آن سمت مي رود.

موقعيت جغرافيايي مادي هاي اصفهان

دشت اصفهان با وسعتي معادل 35000 هكتار از شمال محدود است به ارتفاعات حدفاصل منطقه مورچه خورت از جنوب به ارتفاعات كوه دنبه و صفه از سمت غرب به اراضي خميني شهر و از سمت شرق به اراضي دشت سجزي منتهي مي شود. كلان شهر اصفهان با وسعتي معادل 20000 هكتار در ضلع جنوبي – اين دشت قرار گرفته و به وسيله رودخانه زاينده رود به دو ناحيه شمالي و جنوبي تقسيم مي گردد. رودخانه زاينده رود با جهت غربي و شرقي و شيب نسبتاً ملايم پس از عبور از شهر به سمت تالاب گاوخوني طي طريق مينمايد انشعابات برگرفته شده از رودخانه زاينده رود كه تحت عنوان مادي از آنها نام برده مي شود بسيار زياد بوده و تعداد آنها در طومار منتخب به شيخ بهايي تا 123 رشته ذكر شده كه از پل كله شروع و تا بند مردان و بند آسياب ادامه داشته است. تعداد ماديهايي كه پس از انشعاب از رودخانه زاينده

ص: 909

رود در دشت اصفهان جاري ميشده و اينكه در نواحي مختلف شهر با انشعابات متعدد و نامهاي متفاوت و موانع مشكلات گوناگون قابل رويت است. اين ماديها عبارتند از نياصرم، فرشادي، فدن، تيران، ناجوان، جوي شاه، كارلادان، قميش، صرم، شائيج، نائيج و عبدالله خان.

مشخصات ماديهاي سطح شهر اصفهان

آنچه مسلم است ماديهاي سطح شهر اصفهان تحت تأثير تحولات اجتماعي توسعه شهري شبكه هاي آبياري و غيره و كارايي سابق خود را كه مهمترين آن انتقال آب در امر كشاورزي بوده از دست داده اند و با تبديل شدن بخش اعظم باغات و مزارع و بيشه زارها به اماكن مسكوني و حفر چاه هاي عميق و نيمه عميق اين آبراهه ها و معابر سبز تا حدود زيادي مورد بي مهري و تجاوز و تصرف قرارگرفته اند تصرفات غير قانوني در حريم مادي ها، مسدود كردن مقاطعي از طول مسير مادي توسط مردم مسدود كردن برخي از سر دهنه هاي مادي توسط ادارات و ارگانها ريختن زباله و خاشاك در داخل مادي ها قطع اشجار و سوزاندن درختان توسط متجاوزين طولاني كردن فواصل آبياري و تأخير طولاني مدت در زمان آبياري نفوذ طرحها و پروژه ها شهرسازي در طول مسير مادي ها و غيره از جمله بي مهرهاي است كه توسط ابناء بشر صورت پذيرفته و همچنان در حال تداوم است. ولي به نظر نمي رسد روا داشتن چنين رفتارهاي ويرانگرانه اي سزاوار اين شبكه حيات بخش باشد و اين يكي از ضربه هاي زيست محيطي است كه انسان عصر حاضر بر محيط زندگي خود وارد نموده غافل از اينكه اين انهار و معابر زمردين علاوه بر ايجاد مكانهاي مفرح

ص: 910

و آرام بخش مي تواند در افزايش رطوبت نسبي هواي منطقه و تلطيف و پاكسازي هواي آلوده هدايت و نفوذ آبهاي هرز ناشي از بارندگي غني سازي منابع آبهاي زيرزميني دشت اصفهان و غيره نقش بسزايي داشته باشد.

مسائل و مشكلات انهار و مادي هاي سطح شهر اصفهان

اقشاري از جامعه براي شرايط زيست محيطي و تخريب اكوسيستم ها ارزش و اهميت قائل نبوده لذا گرايش به قانون و قانونمندي به منظور منع كردن افراد مختلف از گامهاي ضروري مي باشد و اجراي قوانين و اصلاح قوانين ضروري ترين كاري است كه بايستي مورد توجه قرار گيرد.

روشهاي احياء و بازسازي هاي مادي ها

روشهاي احياء و بازسازي هاي مادي ها

مادي ها شبكه اي هستند از يك اكوسيستم پويا و حيات بخش كه ساليان متمادي است در ستيز با ناهنجاريهاي اقليم خشك و كويري مبارزه مي كند اگر چه نفوذ خانه سازي و شهرسازي در درون اين شبكه تا حدودي از اقتدار آن كاسته ولي نتوانسته است موجب نابودي آنها را فراهم آورد و فرياد غريبانه آنها همچنان از فراسوي تاج درختان و كوچه باغهاي پر پيچ و خم و آشيانه پرندگان بگوش ابناء بشر و فرزندان اين آب و خاك ميرسد و هنوز هم هستند دستهايي كه به حمايت از اين فريادهاي غريبانه در تلاش و تكاپو باشند. به منظور احياء سازي اين شبكه سبز نياز به انجام يكسري عمليات و اقدامات اساسي و زيربنائي مي باشد كه ذيلاً به اهم اين موارد اشاره ميگردد. 1-مشخص كردن حق آبه و تنظيم تقويم آبياري آنچه مسلم است عنصر اصلي و حيات بخش اين انهار سنتي آب است و به نظر نمي رسد در ضرورت مصرف آب در اين مادي

ص: 911

ها هيچ كارشناسي بتواند شك و ترديدي داشته باشد زيرا مصرف آب در اين مادي ها چند منظوره بوده و تقريباً تمامي اهداف انسان را در مصرف آب تحقق مي بخشد كه از آن جمله مي توان به موارد ذيل اشاره نمود: الف: تغذيه سفره آبهاي زيرزميني و به تبع آن افزايش توليدات زراعي و باغي ب: احياء و توسعه فضاي سبز شهري ج: تلطيف هوا و افزايش رطوبت نسبي در شهر د: بهبود ميكرو كليماي شهري براي جمعيت ساكن در شهر ه: حفظ معابر سبز به منظور تفريح و تفرج مردم

2-حفظ حريم قانوني انهار و مادي ها 3-مراقبت و نگهداري مستمر از اشجار و درختان حاشيه مادي ها امروزه اشخاص متفاوت با ديدگاهها و منظورهاي متفاوت در ارتباط با درختان رفتارهاي متفاوتي نشان مي دهند كه ديدگاههاي منفي گاهي خساراتي سنگين را ببار مي آورد كه از آن جمله مي توان به قطع شبانه درختان، سوزاندن درختان اشاره نمود در اين رابطه طرح ساماندهي ناژوان و صفه در ترويج فرهنگ حفاظت از درخت و تشكيل يگانه هاي حفاظتي و برخورد قانوني با متخلفين و انجام هرس شاخه هاي خشكيده و فرم دادن به درختان و همچنين دفع آفات و مبارزه شيميايي، مكانيكي و بيولوژيكي نقش مهمي را ايفا مي كند. طول شبكه انهار مادي هاي 12 گانه سطح شهر اصفهان حدود 186762 متر بوده كه چنانچه عرض متوسط نهر يا مادي را با حريم و تاج پوشش درختان 20 متر در نظر بگيريم سطح فضاي سبز ارائه شده به شهر اصفهان از طريق مادي ها حدود 370 هكتار برآورد مي گردد.

بازسازي و عمران انهار و مادي ها

بي

ص: 912

توجهي به مادي ها از جنبه هاي عمراني و آباداني قابل بررسي مي باشد زيرا زمانيكه اراضي آبخور مادي ها تبديل به ساخت و ساز گرديد و زارعين و كشاورزان حق آبه سبز تبديل به بساز و فروش هاي شهري شدند بي توجهي گريبانگير مادي ها گرديد و از آن پس بازسازي و لايروبي و اصلاح انهار به فراموشي سپرده شد. در حال حاضر به جز شهرداريها كه عمدتاً با هدف توسعه فضاي سبز و حمايت از اشجار و درختان كه گاه به عمران مادي ها مي پردازند سازمان يا ارگان ديگري انجام چنين اموري را به دست نگرفته است. در بيشتر مسيرها لازم است كه اقدامات زير انجام پذيرد. الف: بازسازي سر دهنه مادي ها ب: اصلاح يا احداث آب بندهاي مناسب ج: لايروبي و برداشتن موانع و انسدادها در طول مسير د: بازسازي پل هاي آبگذر ه: ديواره سازي و اصلاح شيب هاي جانبي و: واكاري نهال و درخت در مسيرهاي فاقد درخت ز: رها سازي حريم قانوني مادي ها ح: مرمت و اصلاح معابر سبز و پياده رو و سواره رو در مسير مادي ها ط: حذف علفهاي هرز به منظور تسهيل در عمليات آبياري ك: بازسازي شترگلوها در مقاطع عرض خيابانها و اتوبانها ل: نصب كنترل دريچه و تقسيم آب م: برقراري امكانات امنيتي و رفاهي و تفريحي در مسير مادي ها

اهداف و راهبردها و اهميت حفظ و بازسازي مادي ها در اصفهان

از آنجائيكه دشت اصفهان از شرايط همواري برخوردار بوده رسوبات دانه ريز و آبرفتي سيليسي و رسي اراضي حاصلخيز را تشكيل داده اند بر اين اساس تقدير چنين بوده كه اين دو عنصر پاك و مفيد يعني آب و

ص: 913

خاك در اين خطه قرين يكديگر شده و پايه گذار تمدني كهن براي فرزندان اين مرز و بوم گردند. بهرحال با مأنوس شدن آب و خاك در اين دشت عناصر ديگري نظير گياه و موجودات زنده به اين جمع پيوسته و زندگي آغاز گرديد انشعابات متعدد انهار كه گاهي تحت عنوان مادي شناخته مي شود ساده ترين و ارزانترين راه انتقال آب از رودخانه بر روي دشت بوده كه با عمل خاكبرداري و استفاده از نيروي انساني صورت گرفته و چنانچه انديشه را به ادوار گذشته، زماني كه شهر اصفهان بسيار محدود و كوچك و در حد يك روستا بوده است سوق دهيم ملاحظه خواهيم كرد كه هدايت يك نهر درون دشت هاي رسوبي و به زير كشت بردن آن اراضي كار چندان مشكلي نبوده است. بهرحال عملي شدن اين كار و تداوم آن منافع و محسنات ذيل را براي دشت اصفهان در برداشته است. 1-اين شبكه به عنوان يك سيستم پخش آب عمل كرده و نه تنها از هدر رفتن آب جلوگيري كرده بلكه باعث تقويت سفره هاي آب زيرزميني دشت شده بطوريكه هم اكنون با وجود حفر چاههاي عميق و نيمه عميق زياد درون دشت اين سفره هنوز از غناء خوبي برخوردار است. 2-پخش آب در فصول پر آب رودخانه موجب جلوگيري از تمركز آب و تخريب هاي احتمالي توسط سيلاب مي گردد. 3-با توجه به ناكافي بودن بارندگي در نواحي خشك و نيمه خشك و بالا بودن ميزان تبخير ساليانه از ميزان بارندگي كه باعث شور شدن خاكها و بالا آمدن املاح مي گردد عمل پخش آب توسط مادي ها در دشت

ص: 914

موجبات شستشوي مداوم اراضي و جلوگيري از شوري بيش از حد خاكهاي منطقه مي گردد. 4-با توجه به اينكه اكنون قسمتي از مادي هاي منشعب از رودخانه در داخل ساخت و سازهاي شهري قرار گرفته حفظ اشجار موجود و غرس نهال هاي جديد مي تواند به عنوان راهروهاي ريوي شهري محسوب شود و تأمين كننده بخشي از فضاي سبز مورد نياز شهروندان گردد. 5-از آنجائيكه شهر اصفهان در قلمرو اقاليم خشك و نيمه خشك جهان قرار دارد جريان آب در اين مادي ها باعث افزايش رطوبت در محيط هاي مسكوني شده و ضمن تلفيق با فضاي سبز شرايط بهتري را براي محيط زيست شهري فراهم مي آورد. 6-انتقال آب از طريق مادي ها بر روي اراضي زراعي نوعي آبياري محسوب شده كه نياز به هيچگونه انرژي و نيروي برق يا سوخت فسيلي و غيره نخواهد داشت و درآمد بيشتري براي كشاورزي عايد مي نمايد. 7-در صورت رعايت مهار هيدرولوژي شهري مادي ها مي توانند از تجمع آب باران جلوگيري كرده و اين آبها را به سفره آبهاي زيرزميني هدايت كرده و از تبخير آنها جلوگيري به عمل آورند. با اوصاف ياد شده و با توجه به مندرجات و اهداف طرح جامع اراضي ناژوان كه به حفظ و نگهداري و احياء و توسعه منابع موجود در گستره پارك ناژوان توجه نموده و اولويت عمليات عمراني را به مناطقي كه از لحاظ اجتماعي داراي مشكلات و تهديدهاي كمتر مي باشد داده است لذا واحد طراحي و عمران طرح ساماندهي ناژوان محدوده و حريم مادي عبدا… خان را كه در رينگ شفاف طرح قرار گرفته تحت عنوان طرح

ص: 915

تفصيلي اجرائي بازسازي و اصلاح مادي عبدا… خان انتخاب و اهداف راهبردي را پياده مي نمايد.

واحد فضاي سبز ناژوان

فضاي سبز درختان ناژوان

درختان از جمله عناصر اساسي حيات انسان به شمار مي روند كه از زمان پيدايش بشر تاكنون با او همراه بوده و نيازهاي مختلف آدمي را تأمين كرده اند در برخي از فرهنگها درخت از تقديس خاصي برخوردار بوده است در ايران قديم درختان چنار، خرما، انار، انجير به عنوان درختان مقدس به شمار مي آمدند درخت سرو نيز از جمله درختاني است كه جايگاه خاصي در نزد ايرانيان داشته و شاعران ايراني همواره آزادگي، رعنايي و زيبايي آنرا ستوده اند درختان همواره به عنوان يك منبع اقتصادي مهم مورد توجه بوده اند. در دنياي امروز ارزش هاي غيرقابل جايگزين زيست محيطي درختان از اهميت بيشتري برخوردار است هر درخت بالغ سالانه 6 كيلوگرم دي اكسيد كربن مصرف مي كند. طرح اراضي ناژوان عمدتاً به دليل منابع طبيعي خود مورد توجه قرار گرفته است اما مثل كليه مواردي از اين دست در دنياي امروز بحث مهمي كه بر تمامي جنبه هاي برنامه ريزي تأثير مي گذارد آن است كه تقدم به توسعه داده شود يا حفظ محيط زيست. در اين راستا طرح توسعه در اراضي ناژوان اساساً به معناي استفاده و بهره وري از منابع طبيعي اين محدوده در جهت گذراندن اوقات فراغت است. حفظ فضاي سبز حاشيه رودخانه يك سنت تاريخي است حفظ ناژوان در شكل و مضمون كنوني خود مسئوليتي است عظيم و تجربه اي بي نظير در تاريخ شهرسازي (ايران)، زيرا تلاش مي شود كه با اتخاذ سياستي جامع و با يك برنامه ريزي گام

ص: 916

به گام هدفمند مانع از پيشروي توسعه بي در و پيكر بر روي اراضي كشاورزي و باغها گردد. نگهداري از پارك ايجاد شده حتي از ايجاد آن مهم تر مي باشد پاركي كه در اثر بي توجهي عدم شناخت از عوامل آسيب رسان رو به انحطاط ميرود نه تنها ضربه اي خواهد بود بر پيكر محيط زيست منطقه بلكه از نظر اقتصادي – اجتماعي سرمايه اي بي نظير را به باد خواهد داد كه جبران آن به اين زوديها ميسر نخواهد بود. تبديل و اشغال اراضي مرغوب زراعي – توسعه فضاي سبز شهري در اراضي سنگلاخي – كوهستاني – كويري و افزايش روزافزون فضاي سبز در اراضي پست و با محدوديت هاي زراعي متعدد-كاهش منابع آب – افزايش هزينه هاي احداث و نگهداري فضاي سبز در مكان شهرها، اين ضرورت را ايجاب نموده است كه ايجاد فضاي سبز و جنگل كاري پايدار يا به عبارتي (فضاي سبز صنعتي) با استفاده از گونه هاي جنگلي آندوميك سازگار و بادوام و كم هزينه – كم توقع و كم آب در اراضي ومراتع مخروبه وفرسايش يافته و يا اراضي كويري امكان پذيرد. فضاي سبز در اراضي محدوده ناژوان شامل كليه سطوحي مي شود كه با پوشش گياهي مفروش شده اند. بر اين اساس باغها، بيشه ها، اراضي زراعي، پاركها، سبزه راهها و حاشيه مادي ها و …. جزو فضاهاي سبز مي باشند. وسعت اين سطوح حدود 1200 هكتار مي باشد به غير از سطوح پاركي كه عمدتاً در طرفين محور رودخانه شكل گرفته اند. بقيه مرزهاي سبزينگي فوق در اراضي ناژوان پراكنده شده اند و در گوشه و

ص: 917

كنار محدوده مورد نظر به چشم مي خورند. بر اين اساس به دليل ويژگيهاي خاص منطقه ناژوان كه هر يك داراي توان هاي اكولوژيك و نيز محدوديت هاي خاص خود مي باشد. ضرورت اختصاصي محلي براي جمع آوري – توليد و تكثير گونه هاي مزبور بررسي و قطعه زميني محصور واقع در خيابان باغ فردوس (لوله) ناژوان مناسب تشخيص داده شد و از ديماه سال 1382 اقدام به كشت و توليد جمعاً 40 گونه گياه شد كه به تفكيك به دسته هاي زير تقسيم مي گردد. (تا 80 گونه در دست افزايش است). 1-درخت و درختچه هاي جنگلي پايدار و خودرو مربوط به رويشگاههاي زاگرس غربي و جنوبي، سازگار با شرايط آب و هوايي و كليمايي منطقه ناژوان. 2-انتخاب گياهان مرتعي و دارويي خودرو موجود در كوههاي اطراف كه مناسب جهت تثبيت خاك و جلوگيري از فرسايش و نيز مصارف دارويي و همچنين جهت غني سازي پوشش گياهي و كشت در اراضي ناژوان. از جمله مهمترين نقش اين گياهان تأثيرات مطلوبي است كه بر آب و هواي منطقه پيراموني خود مي گذارد و همچنين كاهش گرد و غبار كه اين امر در آب و هواي خنك و پر گرد و غبار شهر اصفهان بسيار حائز اهميت است.

اهداف مديريت طرح ساماندهي ناژوان و صفه

1)حفاظت گسترش بهبود و ارتقاء فضاي سبز و باز محدوده اراضي ناژوان 2) ايجاد عملكردي از تفريحات كه در عين حفظ طبيعت و منابع، با بهره گيري از آن قصد بازيابي قواي جسماني و رواني شهروندان منطقه اصفهان را در برمي گيرد. 3) هدايت توسعه شهري كه در مرحله اول جلوگيري از رشد كنوني و در مرحله

ص: 918

دوم هدايت، سامان دهي و توسعه در محدوده مورد نظر را دارد. 4) ايجاد حسي از باز بودن طبيعي فضا به عنوان جزئي جدا نشدني از پيرامون شهر 5) حفاظت و نگهداري ويژگي هاي طبيعي منابع و ثروتهاي فرهنگي منطقه ناژوان مجموع اراضي 1200 هكتاري پارك طبيعي ناژوان براساس طرح جامع تصويبي شهر اصفهان خارج از شهر و در محدوده حريم استحفاظي كاربري اراضي باغات و زمينهاي كشاورزي است. شهرداري اصفهان از دهه 60 با انگيزه ايجاد يك محور تفريحي وارد پارك ناژوان شده و شروع به تملك اراضي حاشيه رودخانه زاينده رود كرده است. با توجه به تغيير و تحول اجتماعي و سياسي انجام شده طي 2 دهه اخير از اوايل دهه 70 نگاه شهرداري اصفهان به پارك ناژوان نگاهي جديد و با اهميت تلقي گرديد. از اوايل دهه 70 كميته فني ناژوان با توجه به اهميت موضوع تحت عنوان هيئت مديره پارك ناژوان تشكيل و مقرر گرديد كليه فرايندها و اتفاقات اين محدوده زير نظر اين كميته انجام شود. از اوايل سال 1376 با هدف يكپارچه نمودن اقدامات شهرداري اصفهان در شمال و جنوب رودخانه پارك طبيعي ناژوان، مشاور شهر و خانه به عنوان مشاور پارك طبيعي ناژوان انتخاب و كار مقدماتي آغاز گرديد. كه حاصل اين مطالعات 5 جلد كتاب طرح جامع اراضي ناژوان مي باشد. حاصل مطالعات مشاور و آنچه كه پس از مطالعات مشاور براي شهرداري اصفهان و مديريت كلان شهرداري اصفهان به صورت بارز نمودار شد اينكه با توجه به وضعيت قرار گرفتن اين پارك در مسير بادهاي غربي – جنوب غرب به شمال شرق و وضعيت قرار گرفتن

ص: 919

اكثر صنايع آلاينده در غرب اصفهان اين پارك به عنوان فيلتر طبيعي براي شهر اصفهان عمل مي نمايد و هرگونه دخل و تصرف و تغيير در ساختار طبيعي اين پارك موجب تشديد وضعيت بحراني آلودگي شهر اصفهان و وضعيت خطرناكي براي كلان شهر اصفهان به وجود خواهد آورد. پس بنابراين اين محدوده 1200 هكتاري بايد با حفظ كاربري و توسعه باغات خارج از محدوده ساخت و ساز و توسعه شهري قرار گرفته و روز به روز در جهت احياء باغات و بيشه زارها و فضاي سبز آن تلاش شود. محور گردشگري پارك طبيعي ناژوان محور داغ آب قديم رودخانه زاينده رود است عرض اين محور در نقاط مختلف متناوب و از خط تالوگ بين حداقل 150 و حداكثر 250 متر در دو سوي رودخانه متغير است. حذف ترافيك از حاشيه رودخانه زاينده به فاصله متناسب از رودخانه از اقدامات طرح ساماندهي ناژوان و صفه است. بر اساس مطالعات مرحله به مرحله مي بايستي عبور و مرور وسايل نقليه شخصي از رودخانه زاينده رود فاصله گرفته و به جاي آن وسايل نقليه عمومي جايگزين شود و ترجيحاً مسيرهاي عبور پياده احداث شود در اين راستا در اولين اقدام در سال 1379 شهرداري اصفهان با هدف جذب جاذبه هاي حاشيه رودخانه و يكپارچه كردن اراضي تملكي اقدام به آزاد سازي و پارك سازي از پل ميرزا كوچك خان تا پل نصر به مساحت 450 هزار مترمربع نمود و خيابان الفت احداث گرديد. با احداث خيابان الفت و يكپارچه كردن اراضي شمالي اين خيابان پارك بامداد احداث گرديد. قرينه اين جاده در شمال رودخانه حدفاصل پل مارنان تا

ص: 920

پل وحيد است. اين طرح جهت آزاد سازي و حذف ترافيك از حاشيه شمال رودخانه بوده و در اقدام بعدي مقرر شد حد فاصل پل نصر تا پارك لوله در حاشيه نهر جلالان جاده اي احداث و مسير عبور و مرور سواره از حاشيه رودخانه قطع و به فاصله مناسب تري انتقال داده شود. با توجه به اينكه يكي از مهمترين اهداف مديريت پارك طبيعي ناژوان جلوگيري از تبديل اراضي كشاورزي به اراضي مسكوني و خدماتي در پارك ناژوان است مقرر گرديد طي يك برنامه 3 ساله مجموعه 60 واحد ساختمان موجود در محدوده پارك ناژوان به خارج پارك انتقال داده شود و اين اراضي به وضعيت اوليه برگردد. احداث مانع توسعه شهري يكي ديگر از اهداف اصلي پروژه طرح ساماندهي ناژوان و صفه است كه كار توافق و تملك اراضي حاشيه اين طرح به صورت جدي پيگيري و در حال انجام است. بر اين اساس تمام اقدامات عمراني در ناژوان با هدف جلوگيري از تخريب وضعيت طبيعي آن و با ايجاد كمترين تغييرات و در جهت آشتي با طبيعت مي باشد. در احداث دسترسي ها استفاده از محورهاي ارگانيك موجود در ناژوان در ساخت ورزشگاه هاي در واقع احداث باغ ورزشي و اماكن خدماتي به صورت باغهاي متراكم ايده نهايي احيا بيشه زارهاي قديم اصفهان و به وجود آوردن يك سيستم اكولوژيكي كه بتواند در دراز مدت بصورت پايدار باقي بماند.

عنوان پروژه هاي پارك طبيعي ناژوان در سال 1383

تأمين معوض و آزادسازي اراضي كمربند حفاظتي پارك ، تأمين معوض و آزادسازي اراضي حفاظتي حاشيه نصرآباد ، اجرا و احداث پاركينگ ها ، محوطه سازي پارك بامداد، احداث پل هاي عابر

ص: 921

پياده روي رودخانه زاينده رود، تعميرات و نگهداري تأسيسات و اماكن عمومي، تعميرات و نگهداري باغ پرندگان، احداث محور شمالي (مشابه الفت)، احداث زمينهاي ورزشي مخصوص بانوان و آقايان، تأمين معوض و احداث واحدهاي مسكوني (جوي جلالان)، نگهداري و توسعه فضاي سبز، آزادسازي محل چايخانه هاي موجود، احداث باغ بانوان، بازسازي و احياء مادي ها و انهار، تكميل روشنايي ناژوان، بازنگري طرح تدقيق و تفضيلي ناژوان، احداث مسيرهاي مانع توسعه شهري، تجهيز و تعميرات فضاي سبز آموزشي

در سال 1383 با توجه به استقبال مردم از پارك طبيعي ناژوان موضوع تأمين خدمات اوليه مورد نياز مردم در ناژوان بر اساس اهداف طرح جامع در دستور كار اين مديريت قرار گرفت كه شرح پروژه هاي در دست اقدام به شرح ذيل مي باشد. 1-تصويب طرح ناژوان و صفه در كمسيون ماده 5 بعد از گذشت بيست سال 2-تملك و آزادسازي اراضي رينگ شفاف 3-رنگ آميزي پل ناژوان 4-جدول گذاري پاركينگ باغ پرندگان به طول 300 متر و هزينه اي بالغ بر 000 / 000 / 12 ريال 5-محوطه سازي سرويسهاي بهداشتي به مساحت 600 متر و هزينه اي بالغ بر 000 / 000 / 55 ريال 6-ديوار كشي باغ لوله به طول 350 متر مربع و هزينه اي بالغ بر 000 / 000 / 15 ريال 7-برق رساني به جنوب رودخانه جهت ورزشگاه قائميه، زمين فوتبال باغ فردوس، روشنايي خيابان باغ فردوس حد فاصل پارك لوله تا پل تسمه اي 8-تأمين آب شرب ناژوان حد فاصل پل نصر تا پل وحيد شمال و جنوب رودخانه 9-لوله كشي مسير شمال و جنوب ناژوان با مساحتي بالغ بر

ص: 922

6 كيلومتر 10-احداث سالن تاكسي درمي و سالن نمايش پروانه هاي تاكسي درمي شده با مساحتي بالغ 220 متر مربع و هزينه اي بالغ بر 000 / 000 / 220 ريال 11-احداث برج تكثير حدود 135 مترمربع و هزينه اي بالغ بر 000/ 000/ 120 ريال 12-احداث كلينيك و قرنطينه باغ پرندگان حدود 80 مترمربع و هزينه اي بالغ بر 000/ 000/ 15 ريال و استفاده از امكانات موجود 13-احداث دو ورزشگاه در باغ فردوس و قائميه به مساحت 15000 مترمربع شامل فنس كشي

14-احداث دو دستگاه سرويس بهداشتي به مساحت 35 مترمربع و چهار چشمه با هزينه اي بالغ بر 000/ 000/ 120 ريال به مدت 2 ماه 15-احداث پاركينگ ناژوان شامل زيرسازي، جدول گذاري، آسفالت و روشنايي به مساحت 3500 متر مربع و هزينه اي بالغ بر 000 / 000 / 17 ريال 16-آبرساني به مسير جنوبي پارك ناژوان به مساحت حدود 15 هكتار 17-بازسازي كامل 6 دستگاه سرويس بهداشتي شامل كف سازي، نصب درب و پنجره، روشنايي، استرلاب به مساحت حدود 600 مترمربع، تعداد حدود 70 چشمه 18-احداث دو مركز خدماتي نيمه كاره (باغ خانواده) در جنوب رودخانه

19-اجراي روشنايي جزيره جنب پل وحيد

16- سوغات اصفهان

گز اصفهان

يكي از معروفترين سوغات اصفهان گز مي باشد مواد اوليه اين شيريني مطبوع و مشهور كه گزانگبين باشد، در اطراف اين شهر به عمل مي آيد. گز انگبين ريشه گياهي به نام بته يا درخت گز است. ارتفاع اين درخت كوهستاني حداكثر به دو متر مي رسد و بيشتر در مناطق خوش آب و هواي بختياري و خوانسار در دامنه كوهها به عمل مي آيد. در اواخر تابستان محصول اين درخت آماده برداشت مي شود و دانه هاي برّاق و زرد رنگي مثل دانه ارزن از ساقه هاي اين درخت بيرون مي زند. در اين هنگام صاحبان درختان گز بايد محصول را، قبل از اينكه ريزش بارانهاي پاييزي شروع شود، برداشت كنند. جهت برداشت محصول، پوست دباغي شده گوسفند را – كه تميز و سفيد مي باشد و به آن دباله مي گويند – زير درختچه پهن مي كنند سپس با چوب سر كجي كه به همين منظور تهيه شده و آن را دگنك مي نامند، به تنه درخت ضربه مي زنند تا دانه هاي ارزن مانند، از بدنه درخت جدا شده و داخل دباله بريزد. اين گزها ناخالص و با برگ و مواد ديگر مخلوط است كه براي تميزكردن آن از غربال آهني كه به همين منظور ساخته شده استفاده مي شود و آن مواد ناخالص را غربال مي كنند تا دانه هاي گز از سوراخهاي غربال عبور كرده و مواد اضافي در غربال باقي بماند. در طول سال بالغ بر ده مرتبه اين كار تكرار مي شود كه هر چه بيشتر تكرار شود، نوع محصول بعدي نامرغوب مي گردد و محصول بار اول به صورت گل و از همه مرغوب تر است. مواد اضافي كه در غربال باقي مي ماند هم، مصارف مختلف دارد.

ص: 923

از جمله آن مواد، گز علفي است كه در پزشكي استفاده مي شود. اما دانه هاي گز اصلي كه در كيسه ها جمع آوري مي شود بسيار گرانبها و ماده اصلي به شمار مي آيد. چنانچه قبل از برداشت محصول بارندگي بشود، از مرغوبيت گز خواهد كاست و اگر تعداد بارش بارانها زياد باشد در آن سال، محصول قابل استفاده نمي باشد. براي تهيه گز مرغوب نيمي از مواد مصرفي، دانه هاي گز گياهي و نيمي ديگر شكر و مغز پسته و يا بادام و مواد ديگر استفاده مي شود. گاهي هم بنا به سفارش متنفذين ماده اي به نام شير خشت به گز اضافه مي :ردند و حتي به جاي آب خالص در آن آب هندوانه مي رخيتند. اين نوع گز سفارشي و مخصوص بوده كه براي پادشاهان و رؤساي ممالك ديگر به عنوان سوغات فرستاده مي شده و در بازار يافت نمي شد. اما گز بسيار مرغوب به علت كمبود و گراني ماده اوليه، كمتر تهيه مي شود. اين روزها گز فروشيها براي پايين نگه داشتن قيمت، از ماده ديگري به نام بادكا كه از سيب زميني تهيه مي شود، به جاي گز گياهي استفاده مي كنند. اما اين گز به هيچ وجه طعم و لطافت گز اصلي را ندارد. نوع ديگر گز كه در جعبه هاي كوچك فلزي به فروش مي رسد، گز انگشت پيچ است كه در آن از مغز پسته و بادام استفاده نمي كنند تا سالخوردگان به راحتي آن را تناول نمايند.

17- مراكز خدماتي رفاهي

شهرداري ها

تاريخچه شهرداري

شهرداري از نظر لغوي از دو كلمه «شهر» و «داري» تشكيل گرديده كه «داري» به معني اداره و مديريت و «شهر» پس از 1362 به جايي كه داراي شهرداري باشد اطلاق مي گرديد. بنابراين از نظر لغوي شهرداري را مي توان سازمان اداره شهر دانست و در اصطلاح، شهرداري به واحدي گفته مي شود كه به منظور اداره امور محلي و ارائه خدمات عمومي موردنياز شهروندان در يك مركز جمعيتي با خصايص شهري تشكيل مي شود. در اواخر قرن سوم (ه. ق) به منظور انجام و اداره امور شهري دايره احتسابيه با دو شعبه احتساب و تنظيف تشكيل شد، اما سازمان شهرداري با مفهوم امروزي از زمان تشكيل حكومت مشروطه (دوران قاجار) با تصويب قانون بلديه مصوب 20 ربيع الثاني 1325 ه. ق (1286 ش) پا به عرصه وجود نهاد. اين قانون در 5 فصل و 108 ماده تنظيم و تصويب شده بود كه در فصل چهارم، چگونگي سازمان بلديه، تقسيم كار، وظايف و حدود اختيارات اعضاي انجمن و واحدهاي سازماني تابعه، نحوه اعمال نظارت و مداخله حاكم را در امور بلديه تعيين نموده بود و در ماده 93 آن بر لزوم و وجود شخصي به عنوان كلانتر (شهردار)، كه اداره امور بلديه را به عهده بگيرد اشاره شده است. با نسخ قانون مذكور در سال 1309 ه. ش قانون ديگري با ضوابط جديد و متناسب با افزايش اعتبارات و امكانات مالي شهرداري ها تصويب شد و وزارت كشور، سرپرستي ادارات بلديه را بر عهده گرفت. و در سال 1312 ه. ش وزارت كشور براي اينكه اصلاحات شهري به خوبي انجام شود و كليه امور

ص: 924

فني و شهرسازي شهرها زيرنظر مهندسين مجرب و با برنامه صحيح انجام گيرد با تقديم لايحه اي به مجلس شوراي ملي موجبات تشكيل اداره كل فني را در وزارتخانه فراهم نمود و بعد از سال 1320 ه. ش اداره مزبور به اداره كل امور شهرداري ها تبديل گرديد. سپس بر اساس قانون 1328 (ه. ش) با اعطاي اختياراتي به انجمن شهر، از نظر سياسي و اجتماعي تحولاتي در وضع شهرها بوجود آمد. به دنبال گسترش شهرها و افزايش جمعيت و به تبع آن تنوع نيازها و احتياجات شهروندان، وظايف و فعاليت شهرداري ها نيز تنوع و گسترش بيشتري يافت، به گونه اي كه امروزه از شهرداري ها به عنوان بزرگترين و متنوع ترين سازمان خدماتي شهري نام مي برند. شايان ذكر است نخستين شهرداري در ايران در سال 1286 (ه. ش) در تهران تأسيس گرديده و در مجموع تا پيش از انقلاب اسلامي تعداد 453 شهرداري در كشور تأسيس گرديد كه بيشترين تعداد شهرداري، در استانهاي اصفهان و مازندران (هر كدام 46 شهرداري) و كمترين تعداد شهرداري در استان كهكيلويه و بوير احمد (4 شهرداري) وجود داشت و در حال حاضر 700 شهرداري در كشور فعال هستند.

شهرداري مركزي

اصفهان – دروازه دولت تلفن تماس: 137

شهرداري هاي مناطق

شهردار منطقه يك

نشاني: پل مارنان، اول خيابان صائب، شهرداري منطقه يك

تلفن هاي تماس: 03112345678

سايت اينترنتي: http: / / mun1. isfahan. ir

شهردار منطقه دو

نشاني: خيابان شهيد خرازي، خيابان شهيدان غربي، شهرداري منطقه دو

تلفن هاي تماس: 03113359070

سايت اينترنتي: http: / / mun2. isfahan. ir

شهردار منطقه سه

نشاني: خيابان كمال – شهرداري منطقه سه

تلفن

ص: 925

هاي تماس: 03112290493

سايت اينترنتي: http: / / mun3. isfahan. ir

شهردار منطقه چهار

نشاني: خيابان بزرگمهر، خيابان 22 بهمن، شهرداري منطقه چهار

تلفن هاي تماس: 03112670007

سايت اينترنتي: http: / / mun4. isfahan. ir

شهردار منطقه پنج

نشاني: خيايان دانشگاه، نرسيده به سه راه حكيم نظامي، جنب آتش نشاني، شهرداري منطقه پنج

تلفن هاي تماس: 6240064-6240063-031162669

سايت اينترنتي: http: / / mun5. isfahan. ir

شهردار منطقه شش

نشاني: ميدان آزادي، خيابان ملاصدرا، شهرداري منطقه شش اصفهان

تلفن هاي تماس: 03116686533

سايت اينترنتي: http: / / mun6. isfahan. ir

شهردار منطقه هفت

نشاني: پل شهيد چمران، شهرداري منطقه هفت

تلفن هاي تماس: 03114593557

سايت اينترنتي: http: / / mun7. isfahan. ir

شهردار منطقه هشت

نشاني: خيابان جابر انصاري، شهرداري منطقه هشت

تلفن هاي تماس: 03114418168

سايت اينترنتي: http: / / mun8. isfahan. ir

شهردار منطقه نه

نشاني: خيابان خيام، سه پله، آخر ميرزا طاهر، شهرداري منطقه نه

تلفن هاي تماس: 03117717054

سايت اينترنتي: http: / / mun9. isfahan. ir

شهردار منطقه ده

نشاني: خيابان پروين نبش خيابان شيخ طوسي شهرداري منطقه ده

تلفن هاي تماس: 5553080-03115553033

سايت اينترنتي: http: / / mun10. isfahan. ir

شهردار منطقه يازده

نشاني: رهنان، خيابان مطهري، شهرداري منطقه 11

تلفن هاي تماس: 03117383840

سايت اينترنتي: http: / / mun11. isfahan. ir

شهردار منطقه دوازده

نشاني: بزرگراه شهيد خرازي انتهاي خيابان شهيدان-شهرداري منطقه دوازده

تلفن هاي تماس: 03113870800

سايت اينترنتي: http: / / mun12. isfahan. ir

شهردار منطقه سيزده

نشاني: بلوار كشاورز، چهارراه امام رضا عليه السلام، آخر خيابان كشاورزي، اول كوچه بلال، شهرداري منطقه سيزده

تلفن هاي تماس: 03117773001

سايت

ص: 926

اينترنتي: http: / / mun13. isfahan. ir

شهردار منطقه چهارده

نشاني: بزارگراه شهيد چمران، شهرداري منطقه چهارده

تلفن هاي تماس: 03115516464

سايت اينترنتي: http: / / mun14. isfahan. ir

آژانس هاي مسافرتي

جاي شما در نرم افزار ما خاليست پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

بانك ها

جاي شما در نرم افزار ما خاليست پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

پمپ بنزين

جاي شما در نرم افزار ما خاليست پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

سينماها

جاي شما در نرم افزار ما خاليست پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

مراكز فرهنگي

در دست توليد...

مراكز مذهبي

در دست توليد...

مراكز آموزشي

در دست توليد...

بيمارستان ها

امين

عمومي

خ ابن سينا

03114455051-8

حجتيه

عمومي

خ سجاد-خ سپهسالار

03116306001-4

دكتر غرضي

عمومي

اتوبان كاوه-بالاتر از سه راه ملك شهر

03114425901

مهرگان

عمومي

خ شيخ بهائي 509

03112330043-5

احمديه

عمومي

خ طالقاني-خ ميرداماد

03112352052

اصفهان كلينيك

عمومي

خ شيخ بهائي چهارراه ارديبهشت

03112330015-18

الزهرا

عمومي

بلوار صفه

03116680054

امام خميني جرقويه

عمومي

نيك آباد جرقويه

03117224401-3

امام موسي كاظم

سوانح و سوختگي

خ كاوه-بخش 5

03113357670-3

اميرالمومنين (ع)

عمومي

خ احمد آباد

03112291071-8

بهارستان

عمومي

خ صفه-روبرو بيمارستان الزهرا

03116275751

جرجاني

عمومي

فلكه قدس ابتداي خيابان زينبيه

03114451996-7

حضرت زهرا (س)

عمومي

زينبيه خ آيت اله غفاري روبروي شهرك امام

03115541197

حضرت سيدالشهدا عليه السلام

خون و انكولوژي

خ خيام-كوي نهر فرشادي

03112368005-7

دكتر علي شريعتي

عمومي

خ چهارباغ بالا

03116272001-9

دكتر چمران

قلب و عروق

خ بزرگمهر-خ سلمان فارسي

03112600961-5

سپاهان

عمومي

خ مير

03116613082-6

سعدي

عمومي

بوستان سعدي كوي خداوردي

03116273031-46

سينا

عمومي

خ شمس آبادي چهارراه قصر

03112368011-5

شهيد بهشتي

زنان و

ص: 927

زايمان

پل فلزي-خ استاد مطهري

03112367001-6

عسگريه

زنان و زايمان

خ سروش-خ عسگريه

0311250041-9

عيسي بن مريم

عمومي

خ شمس آّبادي-كد 81465

03112332065

فارابي

روانپزشكي

ارغوانيه

03115221461-5

فيض

چشم پزشكي وent

ميدان قدس-ابتداي خ مدرس

03114452031-8

كاشاني

عمومي

خ كاشاني

03112330091-9

نور و علي اصغر

عمومي

خ استانداري-جنب بلوار شهيد دستغيب

03112222127-34

داروخانه ها

داروخانه هاي نيم وقت

داروخانه هاتلفن و كد 0311

داروخانه سجاد، 2224197

داروخانه حكيم شفا، 3365515

داروخانه منوچهري، 6274347

داروخانه شهيد منتظري، 2366005

مركز درماني علي اصغر، 2222127-8

داروخانه فردوسي، 2221832

داروخانه دكتر سمسام زاده، 2250571

داروخانه دكتر مختاري، 2254834

داروخانه پاستور، 2255746

داروخانه دانش، 6683587

داروخانه دكتر رازي، 2363126

داروخانه تخت طاووس، 6273673

داروخانه دكتر دهقان، 2640577

داروخانه دكتر قدسي، 6274721

داروخانه بيمارستان اصفهان، 2330015

داروخانه بيمارستان شريعتي، 9-6272001

داروخانه بيمارستان نور و علي اصغر، 2222120

داروخانه دكتر حريري، 2228673

داروخانه حكمت، 2222480

داروخانه امين، 2336747

داروخانه بيمارستان جرجاني، 7-4451996

داروخانه تخت جمشيد، 2255242

داروخانه بيمارستان بهشتي، 5-2367001

داروخانه بزرگمهر، 2255448

داروخانه بيمارستان اميرالمومنين عليه السلام، 2291076

داروخانه امداد، 3365600

داروخانه بهار، 3354660

داروخانه آلماني، 2333272

داروخانه اسلامي، 2673156

داروخانه ايمان، 6685120

داروخانه بهار، 3354660

داروخانه نيرو، 3367770

داروخانه ولي عصر(عج)، 2299197

داروخانه ميخك، 2334634

داروخانه نقش جهان، 6249025

داروخانه وحيد، 6244331

داروخانه آتش، 2334341

داروخانه باختر، 6643345

داروخانه بعثت، 2362022

داروخانه پيروزي، 2336191

داروخانه خادم المهدي، 7758403

داروخانه خوارزمي، 4410972

داروخانه درمان، 6273337

داروخانه دكتر اصغري، 2215688

داروخانه دكتر زارعي، 2368074

داروخانه دكتر شهديان، 7760762

داروخانه دكتر عبدالهي، 6278042

داروخانه دكتر قضاوي، 7758403

داروخانه دكتر كوچكي، 6249372

داروخانه سپه، 2225712

داروخانه شفا، 6243287

داروخانه صائب، 2331139

داروخانه قصر، 2333822

داروخانه كوشش، 2334494

داروخانه مركزي، 3360036

داروخانه لادن، 2335872

داروخانه هاي شبانه روزي

داروخانه اصفهان، 2223511

داروخانه جالينوس، 4453600

داروخانه حكيم شفا، 3365515

داروخانه دكتر اخوان، 5544767

داروخانه دكتر

ص: 928

بزرگزاد، 3366504

داروخانه دكتر بهرامي، 2294300

داروخانه دكتر تاجي، 2220597

داروخانه دكتر منصوري، 7756395

داروخانه دكتر منوچهري، 6274348

داروخانه زكريا، 2671481

داروخانه سجاد، 2224197

دارالشفاءها و درمانگاه ها

حضرت زهراي مرضيه (س)

خ هاتف بين چهار راه ابن سينا و ميدان قدس

شهداي مسجد الرسول

خ هزار جريب كوي مسجد الرسول صلي الله عليه و آله

خيريه حضرت موسي بن جعفر عليه السلام

خ مدرس سرچشمه كوچه باغ عنايت

فرهنگيان

خ آمادگاه خ باغ گلدسته

آتيه دستگرد

بلوار كشاورز دستگرد

سيدالشهداء

خيابان جي

بعثت (صنايع دفاع)

خ شمس آبادي چهار راه قصر ساختمان رازي

فاطميه (س)

خ زينبيه روبروي پارك لاله

انجمن مددكاري امام زمان عليه السلام

چهار راه تختي به طرف شهداء سمت راست

نيروي انتظامي

خ شمس آبادي كوي سرلت

امام جعفر صادق عليه السلام

خ مسجد سيد كوچه علي قلي آقا

خيريه رضوي نيا سپاهان

خ پروين پل سرهنگ

حضرت ابوالفضل عليه السلام

خ آل محمد ميدان برازنده

اميد

خ زينبيه شمالي پل سودان

خيريه سالار شهدا بسيجيان

كهندژ ايستگاه لادان

ثامن الائمه عليه السلام

خ پروين نرسيده به پل سرهنگ

جوادالائمه عليه السلام

چهار راه شكرشكن اول خيابان نشاط

پرديس

سپاهان شهر بلوار غدير

دانشگاه صنعتي

دانشگاه صنعتي

فولاد مباركه

خ آمادگاه كوچه نجفي

آريا

خ امام خميني روبروي گز سكه

جي-شركت نسيم سلامت سپاهان

خ جي تقاطع ترمينال ابتداي كوي مطهري

درمانگران پاسارگاد

ملك شهر خ 17 شهريور

ورزشگاه ها

ورزشگاه تختي-تلفنخانه، خيابان تختي، 2204098

سراي ورزشگاران، چهار باغ پايين، 2204070

مجموعه قصر موج، خانه اصفهان، 4413461

هيات فوتبال، جابر انصاري، 4410021

هيات پزشكي ورزش، چهار باغ پايين، 2204098

ورزشگاه المپيك، خيابان كاوه، 4412652

ورزشگاه انقلاب، ميدان آزادي، 6243036

ورزشگاه تختي، چهار راه تختي، 2288478

ورزشگاه خرازي، خيابان پيروزي، 2286970

ورزشگاه سجادي، خيابان مدني، 2214403

ورزشگاه شاهين، خيابان جي، 2677770

ورزشگاه فجر، زينبيه، 5540536

ورزشگاه قدس، كمال اسماعيل، 2228249

ورزشگاه قزلباش، حكيم نظامي، 6278796

ورزشگاه نصر، بزرگمهر، 2253619

ورزشگاه پيروزي، جي، 2281300

ورزشگاه 22 بهمن، خيابان پاسداران، 5540800

كلوپ ورزشي انديشه، 6244964

كلوپ ورزشي مهر، نظر غربي، 6247733

استخرها

استخر ابوذر، خيابان ابوذر، 2369024

استخر

ص: 929

انقلاب، ميدان آزادي، 6242070

استخر باغ غدير، خيابان 22 بهمن، 2674449

استخر جي، خيابان جي، 2284442

استخر فجر، خيابان كاوه، 4416012

استخر فرهنگيان، ميدان قدس، 4451062

ترمينال هاي مسافربري

ترمينال زاينده رود

تلفن:7759182

ترمينال صفه

تلفن:6688341

ترمينال كاوه

تلفن:4415055

فرودگاه

نمايندگي هاي خودرو

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

آتش نشاني

تلفن تماس: 125

ادارات دولتي

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

ادارات خصوصي

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

هتل ها

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

مهمانپذير ها

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

مسافرخانه ها

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

كتابخانه ها

كتابخانه ها آدرس و تلفن ها:امير قلي اميني، خيابان كاشاني-تلفن: 2252546

جوان ، خيابان زينبيه-جنب پاك باغ قوشخانه-تلفن: 4451131

راغب اصفهاني، خيابان عسگريه-خ دشتستان-كوچه خوشاب -تلفن: 2258116

شهيد محمد منتظري ، خيابان شهيد مفتح-بعد از تالار پيروزي-تلفن: 2299055

طغرائي ، خيابان كاوه-كوچه 22 بهمن-پارك ميخك-تلفن: 2286074

علامه اميني

ص: 930

، خيابان 22 بهمن-خ علامه اميني-تلفن: 2672013

قدس ، خيابان امام خميني شهرك قدس-تلفن: 3863455

مسجد اعظم حسين آباد ، خيابان حسين آباد-جنب مسجد حسين اباد

ميرداماد ، خيابان نيكبخت-تلفن: 6221200-6221100

كمال ، خيابان كمال-تلفن: 2291001

ابن مسكويه، چهارباغ خواجه نبش كوي شهيد امير حلي-تلفن: 2220070

ارشاد شماره 6، ميدان قدس، پارك باغ قوشخانه-تلفن: 2281015

امام جعفر صادق، اول آمادگاه-تلفن: 2223788

توحيد شماره 9، بوستان ملت، خيابان باغ به-تلفن: 2270763

صنايع دستي

گلدوزي پرچمهاي مذهبي

يكي از رايج ترين شغلهاي مذهبي اصفهان هنر گلدوزي برروي پرچمها و بيرقهاي مجالس ائمه اطهار مي باشد كه يكي از معروفترين و با سابقه ترين گلدوزي ها در شهر تاريخي اصفهان را مي توان گلدوزي حاج غلامرضا غزالي و حاج مهدي غزالي نام برد اين دو برادر از سال 1342 فعاليت خود را در اين زمينه شروع كردند و به دستاورد هاي چشمگيري در اين هنر واقعا زيبا رسيدند و توانستند مجالس اهل بيت عليهم السلام را در سراسر جهان با اين پرچمها و بيرقها تزئين بنمايند.

آدرس: خيابان ابن سينا – خيابان دردشت – جنب مسجد الرضا رستي / گلدوزي حاج مهدي غزالي

تلفن هاي تماس: 09136802613 - 03134710021

موزه ها

موزه چهلستون

ارتباط با موزه

تلفن:2220181

آدرس: ميدان امام حسين عليه السلام، خيابان استانداري

ساعات بازديد

همه روزه به جز ايام سوگواري

بهار:يكسره از 8:30 الي 19

تابستان: 8:30 الي 13:30 و 15:30 الي 20

مهر، آبان، آذر، دي: يكسره از 8:30 الي 17:30

بهمن و اسفند: يكسره از 8:30 الي 18:30

تاريخچه

موزه جايگاه تاريخ، فرهنگ و تمدن و سير تكامل و پيشرفت ملتها است. موزه مكان تجلي آداب و رسوم و سنن ملي و مذهبي انسانهاي گذشته

ص: 931

و فرهنگستان تاريخ و اعصار و عبرت براي دنياي امروز است كه چه بوديم، چه هستيم و سرنوشت بشري به كجا خواهد رفت و به طور كلي موزه جايگاه فرهنگهاست. در راستاي اين اهداف و حفظ و نگهداري مجموعه كاخ و آثار به جا مانده از گذشته و معرفي به نسل آينده كاخ چهلستون به موزه تبديل گرديد.

نماي ساختمان مربوط به دوران صفويه بوده و ساخت و ساز كاخ در سال 1057 هجري به اتمام رسيده است. در مهر ماه 1327 هجري شمسي با حضور عاليترين مقامات مملكتي و اساتيد و هنرمندان و علاقمندان اين مرز و بوم به موزه تبديل گرديد كه اسامي آنها در دفتر يادبود به جا مانده و ثبت وضبط گرديده است. در سال 1343 ه. ش به منظور تعميرات اساسي كاخ چهلستون اشياء و اموال فرهنگي موقتاً به تالار اشرف (واقع در ضلع جنوب شرقي كاخ چهلستون) منتقل گشت و حدوداً پنج سال از اين تالار به عنوان (موزه تالار اشرف) استفاده شد. كليه اموال فرهنگي كاخ موزه چهلستون جمع آوري و در انبارهاي مختلف نگهداري و محافظت گرديد تا زمان انقلاب اسلامي با ادغام دو اداره جهانگردي و فرهنگ و هنر سابق و تشكيل اداره ارشاد اسلامي مجدداً اموال موزه چهلستون به همين مكان منتقل و موزه چهلستون بازگشايي شد با تشكيل سازمان ميراث فرهنگي در سال 1367ه. ش كاخ چهلستون دوباره تبديل به موزه گرديد. در اين موزه نسخ خطي، نگارگري و ظروف كاربردي و تزئيني متعلق به دوران اسلامي خصوصا" صفويه به نمايش گذارده شده و نمايشگاههاي ادواري به مناسبتهاي مختلف برگزار مي گردد. اين موزه

ص: 932

از لحاظ قدمت بعد از كاخ گلستان دومين موزه ايران مي باشد.

معرفي مجموعه ها

مجموعه سفال اولين نمونه كاشي ساخت اصفهان

مجموعه هاي آبگينه-فرش-نسخ خطي كوفي قرآن

قديمي ترين آثار سكه ماقبل تاريخ

آثار دوران تاريخي وآثار دوران اسلامي

آثار دوران صفويه: انواع قباله هاي ازدواج قرن نهم به بعد تا آخر قاجار انواع سنگ نوشته ها: قدمت فرش ها كه به 400 الي 500 سال پيش بر مي گردد كه دو نوع از اين فرشها در دنيا بي نظير مي باشد كه مزين به آيات الهي مي باشد.

برنامه هاي جانبي

راهنمايي گردشگران و بازديدكنندگان و معرفي تاريخ زنده ايراني در گذشته و حال همكاري با دانشگاه ها و موسسات پژوهشي و فرهنگي در امر تحقيق و پژوهش و پايان نامه هاي تاريخي و هنري برگزاري نمايشگاه هاي ادواري با همكاري ساير موزه ها، ارگانها، هنرمندان و علاقمندان به موزه چاپ راهنماي موزه، چاپ كتاب سال بناي تاريخي توسط نيك زاد حسيني.

برخي از فعاليتهاي انجام شده

برگزاري نمايشگاه مينياتور اساتيد مهم مرحوم اسلامي، بهزاد، استاد فرشچيان، استاد شيرازي، حاج مصور الملك كه سعي شده در طول سالهاي متمادي به طور متوسط هر سال 10 نمايشگاه برگزار مي گردد روزجهاني كودك، موزه، هفته كتاب، هفته ميراث فرهنگي، روز گردشگري و اعياد مذهبي مثل مبعث، نيمه شعبان، تولد حضرت علي عليه السلام شركت در نمايشگاههاي استان ها و همكاري در برنامه هاي جنبي نمايشگاههاي بين المللي قرآن ارتباط نزديك با هنرمندان شهر و دانشگاهها تحقيق و پژوهش كارشناسي در رشته هاي هنري و باستان شناسي ارتباط با موزه هاي دنيا شركت در نمايشگاه مالزي برگزاري نمايشگاهي از آثار چيني ها

موزه آموزش و پرورش

ارتباط با موزه

تلفن:2334816

آدرس:خيابان شمس آبادي

ص: 933

چهارراه قصر كوي دهش

وب سايت:آموزش و پرورش

ساعات بازديد

از شنبه تا چهار شنبه 8 الي 17

پنج شنبه 8 الي 12

قيمت بليط:رايگان

تورهاي بازديد:با هماهنگي قبلي پذيرفته مي شوند.

تاريخچه

اصفهان شهر هنر و انديشه و جايگاه تمدن و فرهنگ ايران است دانشمندان و هنرمندان اين ديار در بلنداي تاريخ با آفرينش آثاري بي نظير خدمات ارزنده اي را به فرهنگ و تمدن بشري عرضه داشته اند جايگاهي چنين رفيع مي طلبد تا وارثان آن دوره پر افتخار ضمن حراست از مفاخر گذشته راه تكامل و مسير پويايي فرهنگ درخشان اين سرزمين را ادامه دهند. در اين راستا ايجاد موزه اي براي حفظ ميراث آموزش و پرورش به عنوان كانون فرهنگ و هنر جامعه در سرلوحه اي اهداف اين سازمان قرار گرفت. محل اين موزه منزل مسكوني شادروان عطاء الملك دهش از شخصيت هاي اجتماعي اواخر دوره قاجار مي باشد كه داراي مجموعه اي از هنر ايراني و اروپايي است اين ساختمان پس از پيروزي انقلاب اسلامي به مدرسه تبديل شد كه پس از باز سازي در سال 1378 به عنوان جايگاه موزه آموزش و پرورش مورد استفاده قرار گرفت.

هدف از تاسيس

موزه با ايجاد زمينه هاي مناسب براي استفاده از تجارب گذشتگان فراهم آوردن شرايطي براي مقايسه وضعيت آموزشي گذشته و حال، تجليل از پيش كسوتان و طلايه داران نظام تعليم و تربيت، حفظ ياد و نام شان همت گماشته است.

معرفي زير مجموعه ها

بخش نمايش تاريخ و فرهنگ اصفهان

در اين بخش با ارائه ي تصاويري از مدارس قديمي، دانش آموزان، وسايل كمك آموزشي و كتابهاي درسي و قديمي، سير تحول آموزش و

ص: 934

پرورش استان اصفهان به نمايش گذاشته شده است. تصوير و زندگي نامه ي دبيران و مديران كل آموزش و پرورش استان اصفهان، بخشي از تاريخچه ي آموزش و پرورش را در معرض ديد بازديد كنندگان قرار مي دهد. همچنين تصاوير و آثار مشاهير و فرهنگيان پيشگامي چون حاج سيد سعيد طباطبائي، سيد ضياء الدين جناب، ميرزا عبدالحسين خوشنويس (قدسي) و … زينت بخش اين قسمت است.

واحد آرشيو

مجموعه اي نفيس از اسناد وزارت معارف و آموزش و پرورش و نيز مدارك تحصيلي دوره هاي مختلف آموزشي و آلبوم هايي از تصاوير دانش آموزان، مديران و مدارس قديمي در اين واحد نگهداري مي شود. همچنين آمار نامه ها و اسناد مربوط به تشكيلات اداري و آموزشي موجود، مرجع ارزشمندي براي تحقيقات مختلف به شمار مي روند كه با توجه به ضوابط موزه در اختيار پژوهشگران و علاقه مندان قرار مي گيرد.

كتابخانه

در اين قسمت علاوه بر تعدادي كتابهاي خطي با چاپ سنگي، مجموعه اي از كتابهاي درسي قديمي نگهداري مي گردد. كتابهاي تخصصي مربوط به مشاهير و تاريخ اصفهان، سالنامه هاي مدارس، مجلات و روزنامه هاي قديمي و نشريات مربوط به آموزش و پرورش استان اصفهان نيز بخشي از كتابخانه موزه را تشكيل مي دهند. از جمله نفايس اين كتابخانه مجموعه ي كاملي از روزنامه ي «فرهنگ»، اولين روزنامه ي منتشر شده مي باشد.

واحد سمعي و بصري

در اين واحد فيلم هاي ويديويي با موضوعاتي نظير سخنراني هاي مقامات رسمي آموزش و پرورش، مراسم بزرگداشت مقام معلم، همايش ها و گردهم آيي هاي مختلف، جشن ها و مراسم مدارس گوناگون، فيلم هاي مستند

ص: 935

موزه داري و لوح هاي فشرده رايانه اي (CD) در زمينه هاي تاريخي و معرفي اماكن ديدني اصفهان و معرفي موزه هاي بزرگ جهان، مجموعه ي جالبي گرد آمده است كه اطلاعات سودمندي را به بازديد كنندگان عرضه مي كند. همچنين در اين قسمت شرايط مناسبي فراهم گرديده است تا بازديدكنندگان در بدو ورود با ارايه ي توضيحاتي براي استفاده ي بيشتر از موزه راهنمايي شوند.

نمايشگاه آثار معاصر

از تاسيس موزه تا به حال 20 نمايشگاه كه از آثار هنري همكاران فرهنگي و دانش آموزان برگزار گرديده است. در موزه مكان دائمي با امكانات مناسب براي فرهنگيان و دانش آموزان رشته هاي مختلف هنري و علمي در نظر گرفته شده است در آن جا بتوانند آثار و آفرينش هاي ارزنده ي خويش را در زمينه هاي عكاسي، نقاشي، پيكر تراشي، خطاطي و … به نمايش بگذارند.

نمايشگاه افتخارات علمي و ورزشي

تصوير اولين معلم ورزش استان اصفهان به همراه جام ها و مدال هاي ورزشي در كنار تصاويري از اولين فارغ التحصيلان دانش سراي عالي اصفهان و نيز نمايش افتخارات و رتبه هاي به دست آمده توسط فرهنگيان و دانش آموزان در عرصه هاي كشوري و جهاني زينت بخش اين قسمت است.

آموزش و پروش و دفاع مقدس

فعاليتهاي گوناگون فرهنگيان و دانش آموزان رزمنده و بسيجي در طول سال هاي دفاع مقدس و آثار برجا مانده از شهيدان عزيز فرهنگي اين واحد را آراسته است.

واحد رايانه

به منظور حفظ سلامت اسناد و مداركي كه در موزه نگهداري مي شود. اين اسناد به صورت لوح هاي فشرده (CD) در

ص: 936

اختيار پژوهشگران قرار مي گيرد و علاوه بر اين، واحد رايانه با تهيه ي نرم افزارهاي ويژه امكان دسترسي به اطلاعاتي در مورد موزه ي آموزش و پرورش، موسسات آموزشي و … را براي علاقه مندان فراهم آورده است. طراحي و آماده سازي بروشورها، پوسترها، طرح جلد نشريات مختلف موزه و … از ديگر فعاليت هاي اين واحد مي باشد.

واحد پژوهش

واحد پژوهش با انجام تحقيقاتي در زمينه ي سير تحول آموزش و پرورش، بازخواني و نقد اسناد و مدارك آموزشي، فراهم آوردن مطالب تخصصي مورد نياز نشريات موزه، فعاليت هاي ارزشمندي را تاكنون داشته است. همكاري با موسسات و پژوهشگراني كه براي تحقيق به موزه مراجعه مي نمايند و برنامه ريزي براي برگزاري همايش هاي علمي و فراخوان مقالات از ديگر فعاليت هاي اين واحد به شمار مي آيند.

انتشارات موزه

چاپ مجموعه مقالات «سير آموزش و پرورش با نگاهي ويژه به استان اصفهان»، انتشار گزارشي از تاسيس و فعاليت هاي موزه به همراه مقالات تخصصي و معرفي منابعي كه در موزه نگهداري مي شود، تهيه و چاپ بروشورهاي تبليغاتي، كارت پستال و كارتهاي دعوت و تبريك و همكاري براي انتشار زندگي نامه ي شهيدان فرهنگي استان اصفهان از فعاليت هايي مي باشد كه تاكنون در اين بخش صورت گرفته است. انتشار گاهنامه ي يادمان فرهنگي نيز از اهداف اين بخش مي باشد. موزه آموزش و پرورش اكنون ميعادگاه فرهنگيان، دانش آموزان، دانشجويان، پژوهشگران و شيفتگان فرهنگ مي باشد و همه روزه علاقه مندان بسياري از آن بازديد به عمل مي آورند.

موزه هنرهاي معاصر

ارتباط با موزه

تلفن:2229121

آدرس: ميدان امام حسين خيابان استانداري

تاريخچه

بنايي

ص: 937

است زيبا مربوط به دوره صفويه كه در نزديكي چهلستون و مركز شهر اصفهان قرار دارد. اين ساختمان در زمان حكومت قاجار تجديد بنا گرديده و مسعود ميرزا حاكم وقت اصفهان آنجا را محل سكونت خود قرار داد. در زمان رژيم گذشته نيز به عنوان ساختمان استانداري مورد استفاده قرار مي گرفت.

با انتقال استانداري اصفهان به محل جديد اين عمارت كه تقريباً مخروبه شده بود به همت شهرداري اصفهان مرمت و در بعضي موارد بازسازي كامل گرديد و به موزه هنرهاي معاصر اصفهان تبديل شد. و در اسفند ماه 1373 رسماً مورد بهره برداري قرار گرفت. اين عمارت زيبا در دو طبقه بنا شده و داراي 6 سالن نمايشگاهي، كتابخانه، امور اداري و سالن اجتماعات مي باشد.

اهداف موزه

1. گردآوري، حفظ و نمايش آثار هنري معاصر و گسترش سطح شناخت جامعه 2. شناساندن هنرهاي معاصر اصفهان، ساير استانهاي ايران و هنر معاصر بين الملل 3. عرضه و نمايش دائمي هنرهاي معاصر و ساير كشورها 4. آشنا نمودن مردم و خصوصاً هنرمندان با هنرهاي معاصر 5. برقراري ارتباط با موزه ها و مراكز حفظ، آموزش و اشاعه هنر معاصر در ايران و ساير كشورها 6. برنامه ريزي و ارائه طرح هاي لازم براي تشويق، تحقيق و پژوهش در زمينه هنرهاي معاصر 7. ايجاد برنامه هاي آموزشي جهت آشنا سازي جامعه و خصوصاً هنرمندان با هنر معاصر از طريق برگزاري جلسات سخنراني، برنامه بازديد، گردهمايي، انتشار كتاب و مجله، امور سمعي و بصري، مرمت آثار و انجام خدمات فني 8. ايجاد بانك اطلاعات هنرمندان معاصر ايران با عنايت خاصه به شهر تاريخي اصفهان

عمده فعاليتهاي موزه

برپايي نمايشگاههاي

ص: 938

هنري در سطوح استاني، ملي و بين المللي

برگزاري جلسات سخنراني و سمينارهاي تخصصي در ارتباط با رشته هاي مختلف هنري

گردآوري، حفظ، مرمت و نمايش آثار هنري نفيس

آشنا نمودن مردم و هنرمندان با هنرهاي معاصر

برقراري ارتباط با موزه هاي و مراكز فرهنگي، هنري داخلي و خارجي

تحقيق و پژوهش در زمينه هاي هنري

فراهم نمودن محلي مناسب براي تجمع هنرمندان

موزه هنرهاي تزئيني

ارتباط با موزه

تلفن:2218606

آدرس:خيابان استانداري روبروي دانشگاه پرديس

ساعات بازديد

شنبه تا چهارشنبه 8 الي 13 بعد از ظهر -پنج شنبه 8 الي 12 ظهر

ارائه تسهيلات به گروهها

بازنشستگان، گروههاي دانش آموزي، دانشجويان، با ارائه معرفي نامه رايگان

مدارس و مراكزي فرهنگي هنري با ارائه معرفي نامه بصورت نيم بهاء

مراحل و شرايط لازم جهت برگزاري نمايشگاه براي هنرمنداني كه در سطح كشور چندان شناخته شده نمي باشند:ارائه تعدادي از آثار هنرمند جهت ارزيابي توسط كارشناسان هنري موزه. در صورت تائيد آثار جهت به نمايش در آمدن در گالريها، طبق فرمهاي ويژه موزه با صاحب يا صاحبان آثار در خصوص پرداخت هزينه كرايه گالري، چاپ پوستر، بروشور، كاتالوگ، هزينه پذيرائي و نيز زمان برگزاري نمايشگاه و مكان تخصيص داده شده مذاكراتي انجام مي گردد. پس از تائيد اين طرح توسط معاونت محترم فرهنگي اجتماعي برنامه طبق مذاكرات قبلي در جدول ماه مربوط قيد و سپس نمايشگاه برپا مي گردد.

تاريخچه

عمارت ركيب خانه: (مكان فعلي موزه) در اوايل قرن يازدهم ه. ق حدود 400 سال پيش مقارن با سلطنت شاه عباس اول، احداث و جهت نگهداري لوازم سوار كاري و يراق آلات و مركب هاي سلطنتي مورد استفاده قرار مي گرفت. عمارت ركيب خانه با انقراض حكومت

ص: 939

صفويه متروك شد و بعدها در دوران قاجار به دستور ميرزا ظل السلطان (فرزند ناصرالدين شاه قاجار) پس از انجام الحاقات و تعميراتي به سبك و سياق روز، به عنوان اندروني اختصاصي «ظل السطان» مورد استفاده قرار گرفت. در دوران پهلوي اين ساختمان به اداره آمار و ثبت احوال اختصاص يافت و بار ديگر تغييراتي خصوصا در جبهه غربي آن صورت گرفت. در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، پيرو مصوبات شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران، سازمان ميراث فرهنگي كشور درصدد برآمد تا عمارت تاريخي «ركيب خانه» را مرمت و بازسازي نمايد و از آن به عنوان يك مجموعه فرهنگي استفاده كند، لذا با صرف بيش از دو سال وقت و هزينه قريب به يك ميليارد ريال و با انتقال حدود چهار هزار اثر فرهنگي-هنري از موزه هنرهايي تزييني سابق تهران و ساير موزه هاي سازمان با تاييدات خداوند «موزه هنرهاي تزييني ايران» در 29 مردادماه 1375 شمسي گشايش يافت و رسما فعاليت خود را آغاز كرد. موزه هنرهاي تزئيني ايران با فضايي به مساحت 2600 متر مربع و حدود 1200 متر فضاي مفيد نمايشگاه با در برگرفتن هفت بخش دايمي و با نگارخانه جانبي، هم اكنون صدها اثر نفيس هنري را جهت بازديد عموم علاقمندان عرضه نموده است.

بخشهاي هفت گانه موزه

1-خط و كتابت 2-آثار لاكي و روغني 3-دستبافته ها و رودوزي هاي سنتي 4-نگارگري 5-آبگينه فلزي 6-آثار جنوبي

1-بخش خط و كتابت:

اولين بخش موزه هنرهاي تزئيني، متبرك و مزين به مجموعه اي از قطعات، اوراق و مجلدات قرآن كريم، محمد مومن ابهري، احاديث، كتب ادعيه و اشعار و... است كه در طراز يزدي،

ص: 940

شفيع تبريزي، ميرعماد و دخترش گوهرشاد و... به نمايش گذاشته شده است. انواع جلدهاي چرمي به شيوه هاي مختلف از قبيل سوخت، معرق، ضربي، لاك و روغن مرصع و مذهب از آثار زمان دوم و محمدرضا امامي و... از جمله آثار اين بخش است. سده هاي اخير توسط هنرمنداني چون محمد صادق خوانساري، وصال شيرازي، ميرعلي هروي، محمد علي اصفهاني و... مكتوب شده اند.

كتابهاي خطي «زادالمعاد» به قلم محمد هاشم لولوي اصفهاني، ديوان مصور امير علي شيرنوايي و كليات سعدي مصور و مذهب و مرصع در زمره اين آثارند. ديگر آثار نفيس خطي موجود در اين بخش، قطعات خوشنويسي مختلف از سده هشتم هجري به بعد است. آثاري از استادان بزرگ خوشنويسي از جمله ياقوت مستعصمي، محمدرضا مجلسي، سلطان علي مشهدي، ميرعلي و محيي هروي، منشي گنابادي، عبدالجبار اصفهاني، ابوتراب، هاشم اصفهاني، شاهزاده بهرام صفوي، عبدالرشيد ديلمي، درويش عبدالمجيد طالقاني، ميرزا كوچك.

2-بخش آثار لاكي و روغني:

مجموعه زيبايي از انواع اشياء لاكي و مذهب، قلمدان، جاي طومار، جعبه، قاب آيينه، ترازو، سرچسبدان، جلد آلبوم و... آثار اين بخش را تشكيل مي دهند. اين آثار از يادگارهاي ارزشمند استاداني چون: آقا صادق، ميرزا باباي شيرازي سميرمي، فتح الله شيرازي، آقا نجف علي اصفهاني و... به شمار مي روند كه با نقشهاي مختلف گل و مرغ تك چهره، صورت سازي، ترنج سر ترنج، شكارگاه و فرهنگ عامه زينت يافته اند.

3-بخش دست بافته ها و رودوزي هاي سنتي:

در اين بخش منسوجات متنوع و كم نظير از نمونه هاي دوره قاجار به نمايش گذاشته شده است. اين آثار اغلب در مركزي هاي

ص: 941

مهم بافندگي ايران يعني اصفهان، يزد، كرمان و كاشان بافته شده است و انواع زري، ترمه، شال، مخمل، اطلس، تافته و... كه به صورت تابلو، لباس، كيسه پول، سفره قند، جاي شانه، قلمدان، جاي تربت، چارقد، سوزني، سجاده، پرده، روميزي و... مورد استفاده قرار ميگرفته اند و به شيوه مختلف گلابتون دوزي، قلاب دوزي، پولك دوزي، زغره دوزي، مشبك دوزي، گل خامه دوزي، نقده دوزي... زينت يافته اند. از جمله آثار ديگر اين بخش نمونه هاي نفيسي از قلمكاري ساخت اصفهان است كه به شيوه نقاشي قالب زني روي پارچه تهيه شده اند. همچنين قاليچه معروف «بشريت» و «شكار چرخ» كه بر اساس طرح زيبا و هنرمندانه مرحوم استاد عيسي بهادري بافته شده، از آثار چشم نواز بخش بافته ها و رودوزي ها به شمار مي روند.

4-بخش نگاري گري:

مجموعه متنوعي از آثار نگارگري ايراني در سبك و شيوه هاي مختلف زينت بخش اين سالن است. آثار شيوايي از مينياتورهاي مكتب هرات، اصفهان، تبريز و نگاره هاي تك چهره قاجار در كنار تصاوير آبرنگ و رنگ روغن و موضوع هاي مختلف تصويرگري كتاب، مجالس حماسي و ادبي، بزمي، فرهنگ عامه در اين مجموعه به نمايش گذاشته شده است. تابلوي ارزشمند و نفيس «چوگان» اثر استاد حاج ميرزا آقا امامي اصفهاني كه به شيوه سوخت و معرق و مينياتور روي چرم خلق شده است نيز از جمله آثار اين بخش به شمار مي رود.

تابلوي مذهب تشعيري منحصر به فردي كه توسط زين العابدين مذهب تبريزي در سال 1008 ه. ق ترسيم و به شاه عباس اول اهدا شده است نيز از ديگر

ص: 942

آثار ارزشمند و نفيس اين بخش است. ساير آثار به نمايش در آمده در اين بخش متعلق به هنرمندان صاحب سبك و صاحب نامي چون: آقا رضا عباسي، محمد حسين طوطي، معين مصور بهزاد، مصور الملك، ملك الشعرا، صنيع الملك، حبيب الله ساروي، نادر الزمان، محمد مسيح و ابراهيم اصفهاني است.

5-بخش آثار فلزي

مجموعه آثار فلزي اين بخش مشتمل بر زيورهاي طلا و نقره، كمربند و قلاب كمر، قاب دعا، انواع قوطي، قفل و قلمدان، سرقليان، قاب آيينه، باروت دان، انفيه دان، آفتابه و لگن، عودسوز، جام هاي چهل كليد، خنجر، قيچي و چاقو... است كه به شيوه مختلف مشبك كاري، ريخته گري، چكش كاري، مليله و قلمزني و ترصيع ساخته شده و با سنگهاي گران قيمتي تزئين يافته اند.

از جمله آثار مي توان سيني مليله نقره و طلا كار استاد عباس زنجاني در سده 12ه. قلمدان مليله مطلاي مرصع به سفارش كلنل سرتيپ خان در سده 13ه. ق و نيز آفتابه لگن مرصع مربوط به دوره صفوي كه از آثار زيباي اين بخش به شمار مي روند.

6-بخش آثار چوبي

در اين بخش از موزه هنرهاي تزئيني ايران، بيننده شاهد آثار نفيسي از صنايع هنري بر چوب مانند خاتم سازي، منبت كاري، مشبك و معرق است كه نمونه هاي از آن عبارتند از: انواع قاب آيينه، گلچه كفش عروس، رحل و جعبه قرآن، زير عمامه، قلمدان، جعبه آرايش، قاشق و ملاقه هاي دوغ خوري، شربت خوري و... از آثار ارزشمند اين بخش جعبه تمام منبت و قاب آيينه ايي است كه با نقوش بسيار زيباي اسليمي و گرفت و

ص: 943

گير توسط زين العابدين خوانساري در 13ه. ق ساخته شده است.

7-بخش آبگيينه

در اين بخش آثار زيبايي از كريستال هاي تراش دار با نقش افزوده و انواع شيشه (عطردان، پياله) مربوط به سده هاي 3 تا 6 ه. ق ساخت گرگان به معرض نمايش گذاشته شده است در اين شمار مي توان ليوانهاي شربت خوري ميناي مرصعي را نام برد كه زينت بخش اين قسمت از موزه است.

موزه هنرهاي تزئيني ايران علاوه بر انجام وظيفه خود در راستاي جمع آوري اشياء فرهنگي و هنري و بررسي و پژوهش، حفظ و نگهداري و نمايش اين آثار به منظور استفاده هرچه بيشتر از امكانات جمعي و پويايي بيشتر و نيز زنده و بالنده نگاه داشتن حركتهاي فرهنگي اقدام به نمايش آثار موجود در خزانه موزه به صورت فصلي و دوره اي مي نمايد.

ويژگي خاص

مجموعه هاي منسوجات دست بافته، رو دوزي، انواع بافت زري، مخمل، ترمه، مليله دوزي، آثار خطي، ياقوت مستعصمي واضح، خط ثلث و آثار ميرعماد و دختر ميرعماد، آثار مروي سلطان علي مشهري و ميرزا رضا كلهر، مجموعه هاي شيشه كه از قرن سوم، پنجم، هشتم، نهم هجري، همچنين اشيايي از جنس بنا و لوازم زندگي سنخيت اشيا با دوران مذكور ويژگيهاي خاص موزه مي باشد.

كتابخانه تخصصي موزه

موزه داراي كتابخانه تخصصي مي باشد و بطور متوسط حدود 1500 جلد كتاب هنر دارد. شرايط عضويت در موزه داشتن سابقه هنري – نمايشگاهي و تحصيلات هنري است.

برنامه هاي جانبي

اين برنامه ها شامل برگزاري نمايشگاههاي مختلف هنري -برگزاري نشست ها -همايشها -سخنرانيها و ميز گردهاي تخصصي – برپائي مراسم ويژه و يادبودها و...

ص: 944

مي باشد. بطور كلي عمده فعاليتهاي موزه برپائي نمايشگاههاي مختلف هنري مي باشد. برپائي هر نمايشگاه داراي شرايط و ويژگيهاي خاصي مي باشد. اساتيد معروف در سطح شهر يا استان يا كشور براساس دعوت موزه و اعلام همكاري موزه اقدام به برگزاري نمايشگاه مي نمايند. در اين راستا گاهي نمايشگاه هائي خارج از كشور بر اساس ارتباطات هنري مسئولين براساس طرحهاي پيش بيني شده، برپا مي گردد. لازم به ذكر است برخي از نمايشگاهها براساس هزينه پيش بيني شده آماده ارائه براي هنرمندان مي باشد.

برخي از نمايشگاه هاي برگزار شده

نمايشگاه حاج مصور الملك (تابلوي نقاشي)، نمايشگاه آثار مدال جهاني با ويژگي هنري

، نمايشگاه آثار فلزي، نمايشگاه پرده هاي قاجاري، نمايشگاه تك نگار دولت مردان مشروطه و تصاوير، بزرگداشت كمال الدين بهزاد (آثار نقاشي)، نمايشگاه فرمان حكومتي از صفويه تا قاجار، نمايشگاه پنج قرن خورشيدي در ايران، نمايشگاه پوشاك ارامنه -رودوزي و پوشاك مجارستان با همكاري سفارت مجارستان

كارنامه موزه از آغاز فعاليت تا ارديبهشت 1378 به شرح زير است:

، نمايشگاه گل و مرغ سازي از صفويه تا قاجار، فرمانهاي حكومتي دوران صفويه و قاجار، پنج قرن هنر خوشنويسي در ايران از سده هشتم تا سيزدهم ه. ق، عاشورا به روايت نقاشيهاي قهوه خانه اي و پرده هاي قلمكار نقاشي، مجموعه تابلوهاي نقاشي تك چهره هاي رجال قاجار و جنبش مشروطيت، نسخه و قطعات خطي كلام الله مجيد، احاديث و ادعيه، برگزيده آثار خوشنويسان از قرن هشتم تا سيزدهم ه. ق، نگارگري ايراني از قرن نهم تا 13 ه. ق، زري بافي از دوره صفويه تا كنون، آثار شكسته نويسي خوشنويسان (متقدمين)، آثار شكسته نويسي خوشنويسان معاصر (اصفهان)، پرده هاي رودوزي سنتي

ص: 945

از دوران صفويه و قاجار، سفالينه هاي دوران اسلامي

موزه شهدا

ارتباط با موزه

تلفن: 2348878

آدرس: خيابان شمس آبادي

ساعات بازديد: در بهار و تابستان 30 / 8-12 صبح و 16-20 بعدازظهر، پائيز و زمستان 30 / 8-12 صبح و 15-19 بعدازظهر بجز روزهاي تعطيل

تاريخچه

موزه شهدا به مناسبت هفته دفاع مقدس در مهر ماه 1381 با هدف ترويج فرهنگ ايثار و شهادت و زنده نگهداشتن ياد و خاطره شهيدان انقلاب اسلامي و هشت سال دفاع مقدس و شناساندن و انتقال مفاهيم ارزشي شهيد و شهادت به نسل جوان تاسيس شد.

هدف ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، زنده نگهداشتن ياد و خاطره شهدا

معرفي مجموعه ها

تالار اول: شهداي نهضت ساله اخير تا قبل از انقلاب كه مهمترين آنها انقلاب حضرت امام در سال 42 ميباشد. تالار دوم: شهداي شاخص ويژه استان پدر، پسر، سه برادر شهيد، شهداي شاخص شهيد مظلوم دكتر بهشتي، اشرف اصفهاني، فرماندهان و سرداران شهيد تالار سوم: اختصاص به شهداي صنف هاي مختلف كه متوجه اقشار مختلف در جنگ همانند پزشكان، هنرمندان، ورزشكاران وقشرهاي مختلف ميباشند. تالار سمعي بصر ي: در سالن نمايش براي بازديدكنندگان فيلمي از حال هواي جنگ وموزه به نمايش گذاشته مي شود.

وظايف موزه

جمع آوري آثار و اسناد شهدا و شناساندن سيره و روش شهدا از طريق آثار قابل نمايش و برپائي نمايشگاههاي هنري به مناسبتهاي مختلف و ايام الله از جمله وظايف مي باشد.

موزه تاريخي طبيعي

ارتباط با موزه

نشاني: اصفهان خيابان استانداري تالار تيموري كد پستي 81477 تلفن: 2222026

تاريخچه

موزه هاي تاريخ طبيعي بازگو كننده تاريخ طبيعت و جهان آفرينش مي باشند، لذا در اين قبيل موزه ها نمونه هاي جالب و ارزنده كليه آثار خلقت

ص: 946

اعم از بي جان و جان دار به روشهاي معمول علمي نگهداري و تنظيم به صورت كانون علمي فرهنگي در اختيار عمومي قرار مي گيرد.

موزه تاريخ طبيعي اصفهان در 15 اسفند 1367 در تالار تيموري (يكي از بناهاي باستاني عصر تيموريان) كه از طرف شهرداري اصفهان در اختيار قرار داده شده تاسيس و راه اندازي گرديده است. تمامي آثار طبيعي و مجموعه هاي ارزنده اين موزه در زمينه هاي علوم گياهي جانوري زمين شناسي و جغرافيايي به همت و سرمايه شخصي دكتر جعفريان استاد دانشگاه اصفهان در مدت 37 سال تلاش مستمر از نقاط مختلف ايران و خارج از كشور گردآوري، خريداري، مبادله يا تهيه گرديده و پس از تنظيم و رده بندي و بررسيهاي علمي به وضع كنوني درآمده و ر اختيار عموم قرار داده شده است. هدف اساسي از تاسيس موزه تاريخ طبيعي اصفهان ضمن بالا بردن سطح دانش و اطلاعات عمومي جامعه درباره عالم حيات و عظمت جهان آفرينش و قدرتمندي خالق يكتا، حفظ ميراث ارزنده طبيعي كشور از غارت و تخريب، جبران كمبود وسايل كمك آموزشي، حفظ سلامت جامعه از طريق ايجاد محيطي سالم و تفريحي، فراهم آوردن زمينه هاي تحقيق در علوم طبيعي و كمك به افزايش جاذبه هاي توريستي كشور و شهر اصفهان مي باشد. از آنجائي كه در به ثمر رساندن اين مجموعه تا حد يك موزه جامع تاريخ طبيعي از هيچ كوششي در حد توانائي كوتاهي نگرديده و به جرات مي توان گفت اين موزه از نظر جامعيت و تنوع نمونه ها در زمينه هاي علوم طبيعي، توجه خاص به جنبه هاي آموزشي و علمي

ص: 947

آن در سطوح گوناگون آموزشي و دارا بودن مجموعه كم نظير در پاره اي از بخشهاي علوم زيستي بخصوص مجموعه اسفنج هاي نواحي استراليا صدف هاي اقيانوس كبير و اطلس و سنگواره هاي ادوار گذشته در ايران منحصر و ويژگي خاصي را دارا مي باشد.

اهداف و برنامه هاي آتي

ايجاد واحد انتشارات، نشر مجله و نيز هرگونه كتب مربوط به علوم طبيعي و گسترش كتابخانه ها. ايجاد انستيتو فسيل شناسي. ارائه دوره هاي موزه شناسي به ويژه قالب گيري، بازسازي و تاكسي درمي. ايجاد واحد تحقيقات به منظور كمك به تحقيقات زمين شناسي و زيست شناسي و ارائه خدمات به دانش پژوهان و دانش جويان در مقاطع مختلف تحصيلي اعم از كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكترا و بهره گيري از نتايج حاصله به عنوان بخشي از گنجينه علمي موزه تاريخ طبيعي كه به نوبه خود سبب توسعه بيتشر واحد كتابخانه و انتشارات اين مجموعه مي گردد.

معرفي مجموعه ها

سالن راهنماي موزه:اين سالن به منظور آشنايي و راهنمايي بازديدكنندگان به ويژه گروههاي آموزشي در بدو ورود به موزه تنظيم گرديده تا با ارائه نقشه ها و نمونه هاي هر سالن به وضعيت كلي موزه اطلاع حاصل نمايند.

سالن جانوران بدون مهره:شامل انواع تك سلولي ها اسفنج ها مرجان ها خارپوستان نرم تنان و بندپايان مي باشند كه به صورت علمي رده بندي و به نمايش گذارده شده اند. در اين سالن رده بندي و آشنائي با جهان حشرات بازسازي آموزشي نرم تنان، صدفهاي كمياب اقيانوس كبير و اطلس پروانگان سحرآميز شايد ديدني و جالب تر براي بازديدكنندگان باشد.

سالن گياه شناسي:شامل انواع گياهان گلدار بي گل داروئي صنعتي

ص: 948

ايران و هر بار يوم و مقايسه آنها با نمونه هاي خارج از كشور مواد داروئي سنتي ايران اثر برگ و ساقه درختان فسيل شده مربوط به دورانهاي گذشته اروپا و ايران، بخصوص تنه هاي درختان معدني شده (سيليسي يا سيدريتي) جنگلهاي 180 ميليون سال قبل ايران.

سالن زمين شناسي:شامل كليه مواد تشكيل دهنده پوسته جامد زمين كاني ها كريستال ها سنگ هاي معدني رسوبي آذرين دگرگوني ساخت هاي رسوبي دريائي و قاره اي سنگواره ها يا فسيلهاي دريائي دورانهاي گذشته از 580 ميليون سال قبل تاكنون.

در اين سالن مجموعه سنگواره هاي كمياب و ارزنده ايران مولاژهاي بازسازي شده فسيلهاي خارج از كشور از ويژگي خاصي برخوردار بوده و از نظر آشنايي يا پراكندگي جغرافيائي و ارزيابي اقتصادي معادن مختلف كشور و استان اصفهان كاملا منحصر و استثنائي مي باشد.

سالن جغرافياي طبيعي و نقشه ها:در اين سالن نمونه هائي از نقشه هاي توپوگرافي (جغرافيائي نقشه هاي برجسته شهري و طبيعي و زمين شناسي) نقشه هاي زمين شناسي و زمين ساختي ايران (نقشه نقاط هم ساختماني و زلزله خيزي ماكت هاي آموزش جغرافيائي) نقشه هاي پژوهشي و گسترش معادن مختلف كشور و استان اصفهان و كارهاي پژوهشي واحد تحقيقاتي موزه ارائه گرديده است.

سالن جانوران مهره دار:اين سالن كه از بزرگترين سالنهاي موزه است و خود از نظر معماري ديدني است شامل انواع ماهيان دوزيستان خزندگان پرندگان پستانداران به صورت رده بندي و بازشناسي محيط زندگي و از نظر آموزشي نمونه هاي مشابه و اختلاف آنها نشان داده شده، گاهي نمونه هاي زنده و تاكسي درمي شده (بخصوص در مورد

ص: 949

خزندگان) و يا تجمع مهره داران مفيد مضر اهلي وحشي دريائي كويري حمايت شده و يا در حال انقراض آنها توجه شده است.

سالن كمك آموزشي و ديدني هاي جهان خلقت:در اين سالن بازديدكنندگان بخصوص دانش آموزان و دانشجويان با انواع وسايل كمك آموزشي در عالم طبيعي (زيست شناسي زمين شناسي جغرافياي طبيعي) كار واحد تحقيقات و تكنولوژي آموزشي موزه تاريخ طبيعي كه در سطوح مختلف آموزشي از راهنمائي تا دانشگاه ها (كارشناسي ارشد) تهيه گرديده آشنا مي شوند. اهم نمونه هاي اين سالن عبارتند از:

وسايل آموزشي زيست شناسي، زمين شناسي تابلوهاي آموزشي علوم طبيعي مولاژهاي مربوط به انسان شناسي و جانور شناسي به صورت متنوع و تشريحي مولاژ فسيل هاي كمياب بين المللي به صورت جداگانه و ارائه آن ها در تابلوهاي رده بندي طرز تهيه نقشه هاي برجسته و قالب گيري مراحل مختلف جنين انسان به صورت مولاژ طبيعي جنين هاي عجيب الخلقه مراحل تشكيل فسيل از بي مهرگان و مهره داران نمونه هايي از انسان شناسي

موزه علوم و فنون آموزش و پرورش

ارتباط با موزه

تلفن:6614633 آدرس: خيابان سعادت آباد خيابان مصلي كوچه شهيد مهري شاطر گلي

ساعات بازديد: صبح ها 8 تا 12 و بعد از ظهرها 17 تا 20 پنجشنبه روزهاي تعطيل موزه تعطيل است.

مقدمه

در برنامه هائي كه به منظور بهبود مستمر ساختار نظام آموزشي در كشورهاي مختلف اجرا شده به موارد متعددي بر مي خوريم اما فصل مشترك همه آنها توجه به ويژگيهاي انسان و پتانسيل هاي خدادادي اوست. نظريه پردازان تعليم و تربيت پيوسته متوجه اين ظرفيت و ذخائر بالقوه انسان به عنوان زيربناي توسعه اقتصادي اجتماعي هستند، ليكن عمده مشغله ذهني آنها

ص: 950

اينست كه چگونه مي توان اين ظرفيت ها را به بهترين شكل توسعه داد و به كار گرفت: يا به عبارتي چگونه مي شود اين استعداد و توان ذاتي را بارور و شكوفا كرد. توجه به اين مهم و براي حركت در اين راستا است كه سازمان آموزش و پرورش را بر آن داشت تا زمينه ايجاد موزه علوم و فنون را فراهم كند، زيرا موزه يك فضاي آموزشي است و علاوه بر بررسي روند تحول تاريخي علوم و فنون آخرين دستاوردهاي انسان و آثار بديع را براي به چالش كشيدن ذهن و فكر بازديد كننده به كار مي گيرد، تا او را به تفكر وادارد و به كشف رابطه بين پديده ها هدايت كند موزه ضمن فراهم كردن اعتماد به نفس به بازديد كننده القاء مي كند. همان گونه كه اكنون در مورد گذشتگان و نقش آنها در تكامل علوم و فنون قضاوت مي كني، آيندگان نيز در مورد دستاوردهاي تو براي بشريت قضاوت خواهند كرد. لذا اين احساس به بازديد كننده دست خواهد داد كه به عنوان يك انسان در مقابل بشريت و تاريخ مسئول است و بايد نقشي را در فرآيند توليد علم و تكامل فني به عهده گيرد. معرفي روند تحول تاريخي علوم و فنون مي تواند افق آينده را براي بازديد كننده ترسيم كند و با به دست آوردن قدرت پيش بيني و انگيزه او را به خلق آثار بديع و اختراعات جديد هدايت كند. افتتاح موزه از تاريخ 26 / 12 / 82 با حضور وزير محترم آموزش و پرورش انجام شد.

اهداف موزه علوم و فنون

فراهم كردن زمينه تعامل بين بازديد

ص: 951

كننده و محتواي علمي موزه به عنوان روش آموزش فعال، عادت دادن بازديد كننده به مشاهده دقيق، خارج كردن فراگير از محيط خشك كلاس و فراهم كردن زمينه يادگيري عميق، موثر و پايدار

تقويت روحيه پژوهش و تحقيق، فراهم كردن زمينه رشد انديشه خلاق، فراهم كردن زمينه تمرين ذهني در راستاي عادت دادن به تفكر منطقي، مواجه دانش آموزان با پديده هائي كه منجر به طرح سوال و كنجكاوي مي شود

عادت دادن بيننده به تفكري بر پايه منطق و عدل، ايجاد انگيزه و كنجكاوي علمي در بازديدكننده، انتقال مفاهيم علمي پايه به كمك وسايل ساده، تقويت روحيه احساس لذت از كار عملي به منظور تلفيق علم و عمل

آشنايي با اكو سيستمهاي غالب ايران با تاكيد بر حفظ محيط زيست، آشنايي با انرژي پاك و استفاده از آن به جاي استفاده از انرژي فسيلي، تقويت روحيه احساس لذت از طبيعت پاك در راستاي حفظ زيست

تقويت روحيه احساس خودباوري و اعتماد به نفس

«بخش ها و محتواي علمي موزه»

محتواي علمي موزه با توجه به طيف گسترده مخاطبين «شهروندان» به ويژه نياز دانش آموزان طراحي و اجرا شده است، همانند يك فيلم خانوادگي كه قابل استفاده كليه اعضاء خانواده است همه آن را مي بينند ولي هر يك متناسب با اطلاعات و زمينه هاي قبلي كه دارد مي تواند از آن بهره گيرد. اين مجموعه در سالن هاي متعدد بالغ به دو هزار متر مربع به نحوي طراحي شده كه ضمن فرح بخش بودن اطلاعات علمي را به بيننده انتقال مي دهد و زمينه تفكر و چالش ذهني را در بيننده فراهم مي كند، بخش ها عبارتند از: 1-زمين شناسي

ص: 952

شامل انواع سنگ ها، فسيل ها، و كاني ها، و ماكتي به صورت يك برش از شمال تا جنوب ايران 2-زيست شناسي الف: دوازده اكوسيستم غالب ايران با نمونه هاي شاخص گياهي و جانوري ب: آكواريم هاي ماهي از رودخانه آمازون تا خليج فارس و شرق آسيا «ماهي هاي آب هاي شيرين، شور، مردابي و گرمابي» ج: معرفي، درخت، گياه و گل غالب استان در محوطه موزه و گل هاي آّپارتماني در بخش داخلي 3-فيزيك الف: سير تحول تاريخي وسايل اندازه گيري كميت ها ب: در اين محور بازديد كننده با بخش هاي مختلف دانش فيزيك «شامل مكانيك، صوت، موج و نوسان، الكتريسيته و مغناطيس، ساختمان ماده، گرما و دما، نور و نجوم» آشنا مي شود. 4-بخش شيمي همانند بخش فيزيك برد و محور فوق الذكر با ويژگيهاي بخش شيمي تاكيد دارد. 5-بخش فني و حرفه اي و كار دانش با توجه به گستردگي رشته هاي مختلف به صورت ادواري رشته هاي مختلف و روند تحول تاريخي آنها در موزه معرفي مي شود. 6-بخشي به عنوان نمايشگاه ادواري موزه هر چند ماه در اختيار يك ارگان يا سازمان قرار مي گيرد، كه فعلا در اختيار مركز تحقيقات جهاد كشاورزي است و نمونه هايي از بذرهاي اصلاح شده، آفات گياهي، بذرهاي اصلاح شده ژنتيكي، و … عرضه مي شود.

موزه كليساي وانك

ارتباط با موزه

آدرس:چهارراه حكيم نظامي خيابان نظر شرقي كوچه آلفرد كليساي وانك

تلفن:26243471

نمابر:6270999

Email: sapvyicn@pevsnia. net

ارائه تسهيلات به گروهها

چنانچه در بازديد گروهي نامه از طرف ارگانهاي دولتي يا از آژانس هاي هواپيمايي داشته به صورت رايگان ميباشد.

تاريخچه

كتابهاي مقدس و اشياي نقاشي موزه در ابتدا در كتابخانه نگهداري

ص: 953

مي شده و در سال 1905 ميلادي همزمان با ورود يكي از نقاشان ارامنه براي افتتاح ساختمان هاي دولتي آن وقت ايران به فكر تاسيس موزه وانك در سال 1905 ميلادي همزمان با ورود دعوت يكي از نقاشان ارامنه جناب آقاي سوكيس افتاده با همياري شوراي خليفه گري موزه وانك در سال 1971 ميلادي تاسيس شد و داراي 73 سال سابقه موزه مي باشد (40 سال كتابخانه موزه و30 سال موزه).

تقويت موزه از ديدگاه مدير موزه وانك

موزه فرهنگ يك ملت مي باشد از بعد مقدس يك موزه ملي دانسته در هر جايي ارامنه بايد يك موزه تاسيس شود وجود نسخ خطي كتابها به عبارتي از لحاظ طبقه بندي موضوع باستاني مردم شناسي مذهبي در قالب هند در نظر گرفته از لحاظ كاشيكاري بحث مردم شناسي نحوه پوشيدن لباس ها يا استفاده اشيا و به كاربران آنها در زندگي ندارد مردم شناسي مي باشد و اشياء كه مربوط به ما قبل از ميلاد مسيح كه اهداء گرديد. اين موزه در ابتدا ميهمان هاي خاصي به كليسا مراجعه مي كردند كه اغلب در كتابخانه بازديد مي كردند بعد از بازگشايي فعاليت گسترده در جمع آوري آثار شد و از ارامنه جاهاي مختلف در خواست شد اشياء را اهدا كنند كه با استقبال خوبي روبرو شد.

نمايشگاه اداري

نمايشگاه عكس قديمي به مناسبت 400 سالگي ارامنه كتاب هاي قديمي دست نويس اشياء مذهبي لباسهاي محلي.

اطلاعات آماري

حدود 700 شي موجود ميباشد از كتاب هاي نسخ لباس هاي روحانيون تابلو هاي نقاشي كاشي اشياء مذهبي كه 250 مورد نسخ خطي يا لباس روحانيون وسايل كه در كليسا استفاده مي شود معرض نمايش گذاشته است.

ص: 954

از لحاظ قدمت كتابهاي نسخ خطي چهارمين رده در فرهنگ ارامنه را دارا مي باشد 1-ارمنستان 2-شيلي 3-ايتاليا 4-اصفهان

ويژگي خاص

كتابهاي مقدس:يكي از ويژگي ها وجود چند نسخه خطي سيلسي (نسخ خطي در اين مراكز كه الهام از سيلسي گرفته نسخه هاي خطي است كه از ارمنستان غربي آورده و هنگام كوچ ارامنه از ارمنستان به ايران صورت گرفت)، كتابهاي خطي و اشياء كه بازديد كنندگان اروپايي را تحت تاثير قرار ميدهد و براي بازديد كنندگان ايراني مورد توجه قرار گرفته و چاپ اولين كتاب توسط خاجاطور كليسا رايتي كه در سال 1638 انجام گرفتند.

نمايشگاه نصف جهان

معرفي

قرن هاست اصفهان با گنجينه اي از هنر و فرهنگ بر تارك تمدن بشر مي درخشد و تلالو مناره ها و درخشش كاشي هايش جهان را به تحسين و شگفتي وا مي دارد. اصفهان از نگاه تاريخ، آفرينشگاه هنر، صنعت و معنويت است. اين اقليم، زادگاه خلاقيتها، انديشه ها و تفكرات بلندي است كه سالياني دراز نقشي عظيم در عرصه تمدن ايران و ايراني آفريده است. شهرداري اصفهان با هدف شناسايي، بازسازي و احيا نمونه هاي برجسته از ميراث گرانقدر و ارزشمند تاريخ كهن خود همواره بر حفظ ارزش، فرهنگ و تمدن اين شهر انديشيده است. اين شهر بي نظير با توجه به ظرافت ها، ويژگي ها و آثار تاريخي مشهور و فراوان در اسلوبي خاص و قديمي از هر لحاظ براي مشتاقاني كه از دور و نزديك به ديدارش مي شتابند مزين شده است، تا شكوه و عظمت تمدن اسلامي در قلب ايران به نمايش گذاشته شود. با توجه به اهميت اين موضوع اداره اطلاع رساني روابط عمومي شهرداري

ص: 955

اصفهان به تجهيز، اجرا و باز آفريني سبك قديم آثار تاريخي اصفهان در نمايشگاه نصف جهان در مساحت بالغ بر 1600 مترمربع اقدام نموده است. اين نمايشگاه درسه بخش به اصفهان گذشته، حال و تاريخچه صد ساله شهرداري اصفهان پرداخته است. معرفي اجمالي و بازسازي نمونه هاي برگزيده، اصيل و پر جاذبه شهر اصفهان است كه ضمن معرفي صنايع دستي و بناهاي شاخص با ايجاد فضاي مذهبي و معنوي حاكم بر ادوار كهن به بازبيني آثار اعتقادي تاريخي اين شهر خواهد پرداخت. در اين ارتباط سعي گرديده است تاريخچه بنا، صنايع دستي، بناهاي قديم از جمله بازار، سقاخانه، چايخانه سنتي، چاه آب و... با كاربري خاص قديم آن حفظ و اجرا گردد. طرح اوليه نمايشگاه نصف جهان در اوايل بهمن ماه سال 1385 آماده و پس از موافقت شهردار محترم، از نيمه دوم بهمن ماه عمليات اجرايي آن با جديت و با فعاليت شبانه روزي آغاز شد. اين نمايشگاه در طي دو ماه با بيش از 10 هزار نفر ساعت مصرف و اعتباري بالغ بر 300 ميليون ريال هزينه در 23 فروردين ماه 1386 در سال اتحاد ملّي، انسجام اسلامي با حضور شهردار محترم اصفهان و معاونين و همچنين معاون محترم سياسي امنيتي استانداري افتتاح گرديد و هم اكنون براي بازديد عموم آزاد مي باشد. اصفهان قديم شامل سه بخش: بازارچه هنر در ابتداي آن چاه آب و سقاخانه اي به نيت تبرك كه در قديم اوّل هر بازاري قرار داشته است و بعد از آن اختصاص به صنايع دستي و هنرمندان اصفهان دارد. در فضايي بالغ بر 250 مترمربع با 15 غرفه هنرهايي از

ص: 956

قبيل: هنر سوخت معرق، گليم، فرش، تابلوهاي خطي مربوط به رضا عباسي و آينه كاري، معرق فلزي، قلمكاري، قلمزني، مينياتور، خاتم كاري، ميناكاري، كاشيكاري، تذهيب و تشعير تشكيل شده است. ميدان امام (ره) در اين بخش دومين كليد اصلي معماري شهر ميدان عظيم نقش جهان كه نمادي از شب آن مي باشد و اين ميدان در آن زمان زمين چوگان هم بوده است و دروازه هاي مرمريني كه شاه عباس اول برپا ساخته بود را در كنار عكس هاي قديمي شهر، گوشه اي ديگر از شاهكارهاي هنراسلامي-ايراني را به نمايش مي گذارد. چهارباغ عباسي چهارباغ عباسي با بهره گيري از فضاي قديمي اين خيابان كه نام آن از چهارباغ تاكستاني گرفته شده است كه شاه براي تحقق مسير مي بايست بخرد، خياباني بزرگ بود در طرف شرق باغ بلبل، باغ توت و باغ درويشان قرار داشت. در سمت غرب تاكستان، باغ تخت وباغ هشت بهشت گوشه قرار داشته است كه دراين فضا باغ تاكستان آن و حوضچه هاي آب فيروزه اي رنگ در جنب مدرسه چهارباغ در كنار عكس هاي قديم و چايخانه سنتي كه در آن زمان پشت مدرسه چهارباغ قرار داشته است و قسمتي از فرهنگ كهن اين شهر را به نمايش گذاشته است. اصفهان حال شامل عملكرد چهارساله شوراي اسلامي شهر و شهرداري اصفهان ميباشد كه اين بخش با بيش از 18 غرفه كه در اختيار معاونت ها و سازمانها ي تابعه شهرداري قرارگرفته است و همچنين هداياي مربوط به يازده كشور كه عقد خواهر خواندگي دارند با اصفهان به نمايش گذاشته شده است. تاريخچه يكصد ساله شهرداري در پايان تاريخچه كه

ص: 957

حاوي اسناد و مدارك مربوط به شهر-شوراي اسلامي و شهرداري در صد ساله اخير مي باشد اين اسناد چگونگي تشكيل بلديه، انجمن بلديه و شهرداري پرداخته است. در كنار آن نيز سعي داشته است با نمايش عكس ها و نقشه هاي اصفهان قديم و ساير اسناد به بررسي اوضاع اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي و همچنين سير تحول و تكامل معماري شهر اصفهان بپردازد.

مشاغل

رستوران ها

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

كافي شاپ ها

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

كارخانجات

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

كلينك هاي خصوصي

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

استخر ها

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

ورزشگاه ها

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

طلا فروشي ها

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند

ص: 958

اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

شيرآلات

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

ماشين آلات

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

رايانه

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

مبلمان

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

صنايع چوبي

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

موبايل

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

املاك

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

صنايع سنگ

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

لوازم خانگي

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما

ص: 959

تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

صنايع چاپ

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

صنايع ساختمان

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

پاركينگ ها

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

تاكسي ها

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

صنايع فلزي

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

فرش

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

پست بانك ها

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

دفاتر خدمات ارتباطي

جاي شما در نرم افزار ما خالي است پس با ما تماس بگيريد تا شما راهم مانند اصفهان به دنيا معرفي نماييم و از رقباي خود عقب نمانيد.

18- خواهر خوانده هاي اصفهان

ليست اسامي

1-بارسلون-اسپانيا

2-فلورانس-ايتاليا

3-سن پيترزبورگ، روسيه

4-ياش، روماني

5-كوالالامپور، مالزي

6-فرايبورگ، آلمان

7-ايروان، ارمنستان

8-هاوانا، كوبا

9-كويت، كويت

10-شيان، چين

11-لاهور، پاكستان

شهرهاي تاريخي جهان بعضاً به واسطه زمينه هاي تاريخي فرهنگي مشتركي كه دارند، سعي در حفظ و حراست از آنها داشته و در اين راستا نسبت به ايجاد يك رابطه غير متمركز از طريق انعقاد قراردادي موسوم به خواهر خواندگي اقدام نموده و سعي مي كنند با اعزام گروههاي كارشناسي از تجربيات يكديگر استفاده نمايند. شهر اصفهان نيز به عنوان اولين قدم در اين زمينه با شهر تاريخي شيان از جمهوري خلق چين رابطه خواهر خواندگي برقرار و پس از آن يادداشت تفاهم ديگري با شهر كوالالامپور در كشور مالزي منعقد كرد. براساس قرارداد خواهر خواندگي اين شهرها در زمينه هاي مختلف فرهنگي، اجتماعي، عمراني و... با يكديگر همكاري مي كنند. شهر اصفهان نيز تاكنون پذيراي هيات هاي زيادي از شهرهاي خواهر خوانده اش بوده است كه حاصل اين ديدارها تحولات به وجود آمده در اين شهر تاريخي است. هم اكنون اصفهان با 7 شهر ديگر قرارداد خواهر خواندگي دارد كه عبارتند از: 1-بارسلون، اسپانيا 2-فلورانس-ايتاليا 3-سن پترزبورگ، روسيه – 4-ياش، روماني-5-كوالالامپور، مالزي6-فرايبورگ، آلمان 7-ايروان، ارمنستان 8-هاوانا، كوبا 9-كويت، كويت 10-شيان، چين 11-لاهور، پاكستان، بر اساس قرارداد خواهر خواندگي كه در زمينه هاي مختلف فرهنگي-اجتماعي-عمراني و... منعقد ميشود. شهرهاي مذكور پذيراي هيئتهاي زيادي بوده اند. حاصل اين ديدارها، تحولات بوجود آمده در اين شهر تاريخي است.

شيان - چين

تاريخ عقد خواهر خواندگي: 17 ارديبهشت 1368. شيان خواهر خوانده اي با قديمي كهن. ((شيان)) پايتخت ايالت شان شي در بخش مركزي فلات 800 در منطقه ميان

ص: 960

چين قرار دارد. شيان شهر جهانگردي بين المللي مهم صنعت، علم و تكنولوژي، آموزش و فرهنگ، تجارت و بازرگاني و مالي در منطقه غرب مركزي چين شمالي قرار دارد. داراي 8 بخش و 5 منطقه در قلمرو خود بوده كه دربرگيرنده مساحت 9983 كيلومتر مربع مي باشد و از اين مساحت 162 كيلو متر مربع منطقه شهري توسعه يافته است. اين شهر كه در زمان باستان در ((چانگان)) ناميده مي شده است. يكي از زادگاه هاي تمدن انساني است. به عنوان يك پايتخت باستاني معروف در اين تاريخ و فرهنگ در جهان به اين شهر داراي قدمت تاريخي بيش از 3100 سال است. از قرن 11 قبل از ميلاد تا قرن دهم ميلادي، اين شهر به مدت 1152 سال پايتخت 12 سلسله از جمله ژو، كين، هان و تانگ بوده است. با افتخار مي توان ادعا كرد كه يكي از چهار پايتخت باستاني جهان است. تاريخ طولاني باعث شده است كه اين شهر داراي تعداد زيادي بقاياي باستاني باشد. در حال حاضر اين شهر مركز نگهداري 314 واحد حفظ بقاياي باستاني كليدي مي باشد كه از بين آنها 84 واحد بيش از سطح استاني مي باشد. تعداد 4000 بقايا و مقبره بوده و 120000 بقاياي فرهنگي كشف شده اند. موزه ارتش ((تراكوتاي كين)) توانايي ((هشتمين عجايب جهان)) را دارد. ديوار شهر مينگ شيان)) كه به بهترين شكل حفظ شده است، بقاياي فنگ و هائو از سلسه ژو، قصر افنگ سلسله كين شهر چانگان، سلسله هان و قصر دامينگ سلسله تانگ ميراث تاريخي و فرهنگي نادر مي باشد. اين شهر همچنين قديمي ترين شهري است كه

ص: 961

با جهان خارج ارتباط داشته است. جاده ابريشم كه شرق و غرب را به يكديگر ارتباط مي داد و از شيان شروع مي شد، اولين مسير تجارت بين المللي بوده است. بعد از تاريخ چين نو، شيان به عنوان يكي از مراكز كليدي و سرمايه گذاري كشور به سرعت توسعه يافت. از بين 156 پروژه ساختماني كليدي طي ((اولين برنامه پنج ساله)) هفده پروژه در شيان ايجاد شد كه اساس توسعه صنعتي شيان را بنا نهادند. شيان 42 انيستيتو و مركز آموزش عالي، 3950 موسسه تحقيقاتي در رشته هاي متاوت علمي در سطوح مختلف و 350000 متخصصص و تكنسين دارد. مركز كنترل ماهواره شيان كه كمك هاي مهمي به صنعت فضايي چين مي كند به عنوان سلسه اعصاب مركزي براي شبكه فضايي چين قلمداد مي شود. در سه سال اخير شيان بيش از 5 ميليارد يوان در ساخت و ساز و بازسازي تعدادي از امكانات شهري، خصوصاً تقويت عملكرد خدمات جامع شهر و دادن وجهه اي جديد به اين شهر باستاني سرمايه گذاري كرده است. فرودگاه بين المللي شيانيانگ اين شهر يكي از چهار فرودگاه بزرگ در كشور است، كه در سال 1991 تكميل و راه اندازي شده و در برگيرنده بيش از 50 پرواز داخلي و 3 پرواز بين المللي به هنگ كنگ، ناگويا، سنگاپور مي باشد. در حال حاضر شيان 11 شهر خواهر خوانده دارد.

كوالالامپور - مالزي

تاريخ عقد خواهر خواندگي: 2 تير 1376. آشنايي با شهر كوآلالامپور. برج كوآلالامپور. اين برج 421 متري، بلندترين برج در آسياي جنوب شرقي و شامل رستوران گردان و يك تراس، براي مشاهده تمام شهر است. همچنين از

ص: 962

آن به عنوان يك ايستگاه راديو – تلويزيوني و ارتباط از راه دور نيز استفاده مي شود. ساختمان سلطان عبدالصمد: اين ساختمان در سال 1869 ساخته و به نام سلطان ايالت "سلانگور" ناميده شده و اكنون محل دادگاههاي عالي و فدرال است. در وسط اين ساختمان برج ساعت با ارتفاع 135 پا قرار دارد. مسجد: اين مسجد با معماري مدرن و بي نظير خود، بيان كننده خوشنويسي، تزئين و هنر سنتي است. برج دوقلو: برج دو قلوي 88 طبقه "پتروناز" بلندترين ساختمان در جهان و بخشي از برنامه توسعه درون شهري است كه شامل فضاي تجاري، اداري، هتل و امكانات تفريحي مي باشد. ساختمان شهرداري: اين ساختمان 30 طبقه، اداره مركزي شهرداري كوآلالامپور محسوب مي شود. دفتر شهردار در طبقه 29 اين ساختمان واقع شده است. اثر ملي – تاريخي: اين اثر برنزي با ارتفاع 54/15 متر، قهرماناني را نشان مي دهد كه براي صلح و آزادي ملت جنگيده اند. ايستگاه راه آهن كوآلالامپور: در اوايل قرن بيستم ساخته شده و شكل اصلي آن معماري اسلامي با قوسها و مناره ها است.

فرايبورگ - آلمان

تاريخ عقد خواهر خواندگي: 6 آبان 1376. آشنايي با شهر فرايبورگ Freiburg. شهر فرايبورگ در غرب آلمان و نزديك به رودخانه راين و در كنار جنگل سياه قرار دارد. اين شهر كارخانه هاي نساجي و مواد شيميايي و تجارت الوار دارد. ولي به طور عمده شهرت آن به عنوان يك مركز فرهنگي است. داراي كليساي جامع باشكوهي از قرن 12 ميلادي است كه اسقف اعظم نشين است، چند بناي تاريخي ديگر نيز دارد. فرايبورگ با كشورهاي فرانسه و سوئيس هم مرز است. از جمله ويژگي هاي منحصر به فرد فرايبورگ اين

ص: 963

است كه اين شهر هم جلوه هايي از يك شهر بزرگ جهاني را در خود دارد و هم نمادهايي از شهرهاي كوچك قديمي را ارئه مي كند. فرايبورگ تلفيقي از زندگي مدرن و زندگي نوين است. جذابيت هاي خاص فرايبورگ باعث شده است كه هر سال ميليون ها توريست از نقاط مختلف آلمان و جهان براي بازديد از اين شهر زيبا به فرايبورگ سفر كنند. شهر فرايبورگ يكي از معروفترين شهرهاي آلمان است كه جمعيتي بالغ بر 200000 را داراست. اين شهر مركز توريسم و صنعت آلمان است. دكتر ژلف بوم Dr. Rolf Bohme شهردار فرايبورگ شهر تحت اداره خويش را چنين توصيف مينمايد: «مردم فرايبورگ در ميهمان نوازي مشهورند، آنان آمادگي پذيرائي از مردم تمامي نقاط جهان را دارند. شايد همين امر سبب شده باشد كه اغلب توريست ها در اين شهر احساس مي نمايند كه در خانه خويش هستند و آشنا و خودماني شدن با مردم فرايبورگ بسيار آسان مي يابند. ساختمانهاي زيبا، كليساها، زندگي هاي دانشجويي، و از همه مهمتر فرهنگ غني آن بسياري را متحير ساخته است.»اولين ساختمان مدرني كه در اين شهر ساخته شد، اداره اطلاعات جهانگردي فرايبورگ بود كه در سالهاي 36 - 1935 ساخته شده است. در مركز شهر، كليساي بزرگ واقع شده كه متجاوز از 700 سال قدمت داشته و با ارتفاعي بالغ بر 116 متر از سطح زمين، بلندترين ساختمان شهر مي باشد. با وجود آن كه چند برج كليساي ديگر از همان نوع در قرون وسطي ساخته شده اند، ولي از برج اين كليسا به عنوان زيباترين برج دوران مسيحيت ياد كرده مي شود. بزرگترين موزه

ص: 964

هاي فرايبورگ بين سالهاي 23 - 1920 ساخته شده اند، ارزش اين موزه ها فقط به طلا يا نقره نيست بلكه نقاشيهاي استادان بزرگي چون هانس بلدونگ به آنها ارزش بخشيده است. موزه هنرهاي معاصر در سال 1985 در اين شهر افتتاح گرديد كه مجموعه اي از هنر قرون بيستم بود و متعلق به شهرداري مي باشد. اينك تئاتر فرايبورگ پنجاهمين سال خود را جشن مي گيرد. اگرچه براي اولين مرتبه در 18 اكتبر 1910 گشايش يافت، ولي دوران جنگ در فعاليت آن وقفه اي انداخت. آنچه كه تئاتر فرايبورگ را براي خارجيان جذاب ساخته است، خلاقيت و ابتكار و نوآوري در كار تئاتر آن شهر مي باشد. گروههاي نمايشي اين شهر آثار انتقاد اجتماعي جديدي برگرفته از بريتانياي كبير را خلق نموده اند. موسيقي و فرايبورگ دو عنصر جدانشدني هستند. در اين شهر، موسيقي در خيابان ها و تالارهاي موسيقي شنيده مي شود. در تابستان سال 1996 تالار كنسرت اين شهر گشايش يافت كه تالار جديدي در دوره هاي جديد از موسيقي بود. زيبا بودن و نيز نزديك بودن آن به ايستگاههاي قطار شهري و اتوبوس باعث گرديد تا اين تالار به سرعت به صورت يكي از مراكز مهم فرهنگي اين شهر درآمد. با احداث اين تالار، شهر فرايبورگ آمادگي برگزاري اولين اركستر بين المللي را در خود يافته است. بدون شك، فرايبورگ را مي توان همانند يك چشمه آب معدني ناميد. اين مهم نه فقط به خاطر كوههاي سر به فلك كشيده آن، درياچه ها، جنگل ها، دره ها، باغ ها و پارك هائي است كه در سراسر اين منطقه وجود دارد بلكه

ص: 965

بخاطر وجود داشتن بهداشت و تسهيلات طبي در اين منطقه است. بيمارستانهاي زيادي از جمله بيمارستان لورتو Loretto كه شامل بخشهاي دولتي و خصوصي مي باشد، خدمات پزشكي را براي شهر فرايبورگ و اطراف آن ارائه مي دهند. هم اكنون متجاوز از 500 دكتر داراي مطب و در حدود 170 دندانپزشك در اين شهر وجود دارد. هر شخصي كه مايل به گردش و بخصوص پياده روي باشد، مي تواند از دهها معبر مخصوص چه سطحي و چه در دامنه كوه استفاده نمايد كه معمولاً از مركز شهر فاصله ناچيزي دارند. پارك هاي متعدد، جنگل ها، دشت ها، كوه ها، باغ ها و تپه ها پاكيزگي و تهويه هوا را در تمامي اوقات سال تامين مي نمايند. اين شهر، شهري ورزشي است، هر شخصي كه به دنبال تمرينات فيزيكي و بدني (جسماني) باشد ورزش مورد علاقه خويش را در آنجا خواهد يافت. ورزشهاي آبي روي درياچه مصنوعي فرايبورگ، مكانهاي پياده روي و در زمستان اسكي و غيره، هر شخصي مي تواند برنامه ورزشي خويش را انجام دهد. متجاوز از 132 باشگاه ورزشي در اين شهر فعاليت دارند كه علاوه بر ورزشهاي سنتي نظير تنيس، دوچرخه سواري و فوتبال، ورزشهاي جديد همانند فوتبال آمريكائي و غيره را نيز دارا مي باشند. دانشگاه فرايبورگ، داراي رشته علوم ورزشي و بخصوص دانشكده ورزشهاي عمومي، 36 رشته از ورزش را دارا مي باشد. ارتفاعات فرايبورگ با داشتن 1284 متر ارتفاع، توسط جاده يا توسط تله كابين در دسترس مي باشد. تله كابين اين شهر در سال 1988 م كامل و مجهز گرديد، به طوري كه در هر يك از واگن

ص: 966

هاي آن به راحتي براي 7 نفر جا تعبيه شده است. مردم فرايبورگ قادر خواهند بود كه در تابستان هواي سبك و تازه را در نقاط مرتفع و برفراز ابر و مه بيابند. در روزهاي مه گرفته پائيز، قله Schaxinsland همانند يك جزيره در داخل دريايي از ابر است. اين شهر داراي شهرت زيادي براي شرايط خوب زندگي مي باشد. جوي هاي باريك آب كه در خيابانهاي اين شهر روان هستند و آب و هواي خوب و مناظر زيبا از ويژگيهاي اين شهر مي باشد. همچنين آن مركزي براي بچه ها و دوچرخه سواران مي باشد. شهرت فرايبورگ، مركزيت آن براي برگزاري سمينارها و كنفرانس هاي متعدد و متفاوت مي باشد كه همه ساله در اين شهر برگزار مي شود. در مركز شهر و بخصوص قسمت قديمي آن، خريد كردن لذتي واقعي دارد. در مركز شهر دانشگاهي وجود دارد كه دانشجويان، اساتيد و پرسنل آن همچون ديگر شهروندان، از امكانات زندگي روزمره برخوردارند. اين يكي از شيوه هاي جذب دانشجو به اين دانشگاه است كه آن را براي تحصيل در دنيا مشهور ساخته است. اين دانشگاه در سال 1457 ميلادي تاسيس شده و 15 دانشكده و 543 سال قدمت دارد. اصفهان نخستين خواهر خوانده مسلمان فرايبورگ: پس از پايان جنگ جهاني دوم برقراري روابط نزديك تر ميان شهرهاي مختلف به عنوان راهي براي تثبيت و تحكيم دوستي و صلح در سراسر اروپا مورد توجه جدي مديران شهري قرار گرفت. در اين ميان برقراري رابطه خواهر خواندگي ميان شهرهاي مختلف از اهميت بيشتري برخوردار بوده است، چرا كه از اين طريق مي توان شهروندان شهرهاي مختلف را

ص: 967

با هم در ارتباطي مستقيم قرار داده و به درك متقابل ميان آنها كمك كرد. به هر حال در سالهاي پس از جنگ و در چارچوب اهداف ياد شده شهر فرايبورگ آلمان اقدام به برقراري رابطه خواهر خواندگي با چندين شهر در اروپا كرده بود. اين شهرها شامل: بزانسون در فرانسه، اينسبروك در اتريش، پاد در ايتاليا و گيلدفورد در انگلستان بوده است. اما بعدها يعني پس از دهه هشتاد مقامات شهري در فرايبورگ تصميم گرفتند كه با شهرهايي از ديگر كشورهاي جهان نيز رابطه دوستي و خواهر خواندگي برقرار كنند. در دوران جنگ سرد فرايبورگ به دنبال آن بود كه نقشي سازنده در راستاي تثبيت صلح و جلوگيري از بالا گرفتن تنش ميان دو بلوك شرق و غرب بر عهده بگيرد. از اين رو مقامات شهري در فرايبورگ دو خواهر خوانده ديگر براي اين شهر برگزيدند. اين شهرها شامل: مديسون در ايالات متحده آمريكا و لويولمبرگ در اوكراين بود. البته در آن زمان اوكراين بخشي از اتحاد جماهير شوروي سابق بود. مقامات شهري فرايبورگ تصميم گرفتند با شهرهاي ماتسوياما در ژاپن و اصفهان در ايران نيز رابطه خواهر خواندگي برقرار كنند. بدون شك چنين اقداماتي تاثير انكار ناپذيري در تحكيم روابط دوستانه ميان جهانيان بر جاي خواهد گذارد. نكته جالب توجه اين است كه اصفهان اولين خواهر خوانده فرايبورگ در جهان اسلام است. هدف اصلي مقامات فرايبورگي از برقراري رابطه خواهر خواندگي با اصفهان همراهي با روند اصلاحات و استقرار دموكراسي در ايران و حمايت از اين فرايند بوده است. در نظر الف بومه شهردار فرايبورگ هم اكنون ايران گام به گام در چارچوب

ص: 968

اصلاحات دموكراتيك به پيش مي رود و در اين ميان اصفهان از جايگاه ويژه اي برخوردار است. علاوه بر اين اصفهان به دليل برخوردار بودن از يك سابقه درخشان تاريخي يكي از مهم ترين مراكز فرهنگي و توريستي ايران به شمار مي آيد، از اين رو حضور جهانگردان خارجي در اصفهان چشمگيرتر از ساير نقاط ايران است. قرارداد خواهر خواندگي اصفهان و فرايبورگ در 6 آبان 1379 منعقد شد. اصفهان نهمين خواهر خوانده فرايبورگ محسوب مي شود. در نگاه فرايبورگي ها اصفهان با داشتن جمعيتي بالغ بر 5/1 ميليون نفر بزرگترين خواهر خوانده فرايبورگ به شمار مي آيد و برقراري رابطه خواهر خواندگي ميان فرايبورگ و اصفهان اولين خواهر خواندگي ميان يك شهر آلماني و يك شهر ايراني محسوب مي شود. در ساختمان شهرداري و ساير اماكن عمومي شهر فرايبورگ نمادهايي از خواهر خوانده هاي اين شهر به چشم مي خورد. در حال حاضر مركزي تحت عنوان مركز خواهر خوانده هاي فرايبورگ در اين شهر وجود دارد كه وظيفه آن دادن اطلاعاتي درباره هر كدام از خواهر خوانده هاي فرايبورگ به علاقمندان است. از ديگر فعاليت هاي اين مركز مي توان به برگزاري تورهاي مسافرتي به شهرهاي خواهر خوانده، اعطاي بورس هاي تحصيلي و فراهم آوردن امكانات اقامتي براي ميهماناني است كه از شهرهاي خواهر خوانده مي آيند. از ديگر فعاليت هايي كه در چهارچوب رابطه خواهر خواندگي ميان فرايبورگ و ساير شهرهاي جهان انجام مي گيرد مي توان به مبادلات فرهنگي اشاره كرد. چندي پيش گروه هاي تئاتر و موسيقي از شهرهاي: گرانادا، اينسبورگ، پادوآ و فرايبورگ به مدت هشت روز در فرايبورگ برنامه

ص: 969

هاي جذابي را اجرا كردند كه بازتاب بسياري داشت. از ثمرات برقراري رابطه خواهر خواندگي ميان شهرهاي مختلف تحكيم مناسبات اقتصادي ميان اين شهرها است. فرايبورگ طي سالهاي اخير روابط اقتصادي خود را با خواهر خوانده هاي خود به طور چشمگيري گسترش داده است. به عنوان مثال فرايبورگ در راستاي همكاري هاي اقتصادي با خواهر خوانده ايراني خود يعني اصفهان انجام دو پروژه را در اين شهر بر عهده گرفته است. بر اساس توافق فرايبورگ و اصفهان قرار است فرايبورگي ها از نوسازي و تجهيز سيستم حمل و نقل عمومي در اصفهان حمايت كرده و پروژه هايي را در خصوص استفاده از انرژي خورشيدي در اصفهان به مورد اجرا در آورند.

فلورانس -ايتاليا

تاريخ عقد خواهر خواندگي: 22 شهريور 1377. آشنايي با فلورانس: فلورانس زادگاه هنرمندان بزرگي چون لئوناردو دواينچي و دانته آليگري و يكي از شهرهاي تاريخي و زيباي اروپا است و بنا به گفته آندره مالرو، اديب فرانسوي از جمله معدود شهرهاي جهان است كه از نظر زيبايي و غناي هنري و فرهنگي با اصفهان قابل مقايسه است. فلورانس زادگاه ميكل آنژ و دانته و جايي است كه بوكاچيو اثر مشهور خود دكامرون را در آن نوشت. براساس آمار منتشره از سوي يونسكو بيش از 60 درصد آثار هنري جهان در ايتاليا نگهداري مي شوند كه شهر فلورانس بيش از نيمي از اين آثار را در خود جاي داده است. شهر فلورانس مركز ناحيه توسكاني ايتاليا است و در حدود 500 هزار نفر جمعيت دارد. اين شهر كه تقريباً در مركز خاك ايتاليا قرار گرفته است از زمان تاسيس توسط رومي ها در قرن

ص: 970

اول پيش از ميلادي شهري پر رونق و غني از نظر صنعت، تجارت، فرهنگ و هنر بوده است. در قرن سيزدهم جمعيت فلورانس به؟؟؟ هزار نفر رسيد و به اين ترتيب فلورانس به يكي از بزرگترين شهرهاي اروپا تبديل شد. فلورانس در صنعت پارچه بافي بسيار پيشرفت كرد و با سود حاصل از آن صنعت بانكداري مقتدري به راه انداخت كه باعث شد بر پول رايج قرن چهاردهم نام فلورين را بگذارند. بر خلاف شهرهاي ونيز و بروژ نجيب زادگان شهر كه در واقع اخلاف فئودال هاي شهر بودند در ميانه قرن سيزدهم قدرت خود را از دست دادند و جاي خود را به طبقه بورژواي بانكداران، تجار پارچه و افسران عالي رتبه دادند. اما اوج رونق و شكوفايي فلورانس به قرن پانزدهم ميلادي و هنگامي بر مي گردد كه خاندان مديچي حكمراني بر اين شهر را بر عهده داشت. در اين زمان فلورانس مهد فرهنگ و هنر اروپا بود و بزرگاني چون لئوناردو داوينچي در آن مي باليدند. فلورانس همچنين يكي از مهمترين موزه هاي اروپا به نام اوفيتزي را در خود جاي داده است. اين موزه كه عمده آثار استادان نقاشي ايتاليا و نيز تعداد زيادي از آثار مهم ديگر نقاشان اروپايي قرن سيزدهم تا قرن هجدهم ميلادي را خود جاي داده است كه از جمله آنها مي توان به داوينچي، بوتيچلي، كاراواجو، رافائل، رامبراند، روبن، گوبا، دورر و... اشاره كرد. فلورانس خواهر خوانده اي در خور براي اصفهان: شهرهاي تاريخي جهان مانند اصفهان و فلورانس به واسطه زمينه هاي تاريخي - فرهنگي مشتركي كه دارند از طريق انعقاد قراردادي موسوم به خواهرخواندگي

ص: 971

نسبت به ايجاد يك رابطه غيرمتمركز با يكديگر اقدام مي كنند و با اعزام گروه هاي كارشناسي از تجربيات يكديگر استفاده مي كنند. قرارداد خواهرخواندگي اصفهان و فلورانس در جريان سفر لامبرتو ديني، وزير امور خارجه وقت ايتاليا به تهران و هيات همراه در تاريخ 22 شهريور 1377 به امضاي دو طرف رسيد. شهرداران دو شهر اصفهان و فلورانس اين قرارداد را طي مراسمي در شهر اصفهان امضا كردند. ماريو پريميچه ريو، شهردار فلورانس پس از امضاي اين قرارداد آن را سنگ بناي همكاري هاي فرهنگي آينده ميان دو شهر اصفهان و فلورانس ناميد. تبادل هيات هاي فرهنگي همكاري هاي كارشناسي فرهنگي، تبادل توريسم و همكاري هاي اقتصادي از جمله مهم ترين محورهاي قرارداد خواهر خواندگي اصفهان و فلورانس است. يكي از مهمترين ثمرات اين قرارداد تا امروز مرمت كليساي جلفاي اصفهان از سوي كارشناسان ايتاليايي بوده است.

ياش -روماني

تاريخ عقد خواهر خواندگي:20 ارديبهشت 1378

بارسلون -اسپانيا

تاريخ عقد خواهر خواندگي: 24 دي 1378. آشنائي با شهر "بارسلون": خواهر خوانده اسپانيايي اصفهان در شمال شرقي اين كشور در نزديكي فرانسه و در ساحل مديترانه قرار گرفته و داراي 13 كيلومتر ساحل زيبا است. اين شهر كه دومين شهر بزرگ اسپانيا پس از مادريد و بزرگترين بندر اين كشور است با چهار ميليون و ششصد و شصت و هفت هزار نفر جمعيت (با احتساب جمعيت حومه) از جمله شهرهاي بزرگ قاره اروپا محسوب مي شود. قدمت شهر بارسلون كه توسط اقوام كارتاژ پايه گذاري شد به قرن اول ميلادي باز مي گردد. بارسلون تا قرن هشتم ميلادي تحت كنترل رومي ها و سپس ويزگوت ها بود و سپس توسط شارلماني

ص: 972

امپراتور فرانسه تصرف شد. اما بارسلون خيلي زود استقلال خود را بازيافت و دولت خود مختار اين ناحيه كه زير نظر كنت بارسلون اداره مي شد خيلي زود قلمرو خود را به كل ناحيه كاتالونيا گسترش داد. از آنجايي كه بارسلون يكي از مراكز فعال تجاري بوده است آثار معماري در آن به وفور ديده مي شود. از قرن چهاردهم به بعد معماري نوين در اين شهر پايه گذاري شد. بعد از انقلاب صنعتي قرن 19 و 20 بارسلون به عنوان مهمترين مركز اقتصادي اسپانيا مطرح و از دهه 50 معماري مدرن به بافت شهرسازي آن اضافه شد و بناهاي موجود تركيبي از معماري سنتي و نوين است. بارسلون همچنين سكونت گاه آنتوني گاودي معمار بزرگ اسپانيايي بوده است و بسياري از شاهكارهاي معماري گاودي را مي توان در اين شهر ديد. بارسلون شهري ميزبان سه محوطه ميراث جهاني: شهر بارسلون از نظر فرهنگي يكي از غني ترين شهرهاي اسپانيا است به طوريكه به تنهايي 3 محوطه ميراث جهاني اين كشور را در خود جاي داده است: 7 بنا از آثار معمار مشهور آنتونيو گاودي، بيمارستان دو سنت پو كه به خاطر معماري منحصر به فردش در فهرست ميراث جهاني يونسكو ثبت شده است و صخره نگاره هاي ماقبل تاريخ حاشيه مديترانه. مشهورترين موزه شهر بارسلون موزه پيكاسو است كه نزديك به 3500 اثر اين نقاش بزرگ قرن بيستم را در خود جاي داده است. اين آثار كه بيشتر به دوران اوليه كاري پيكاسو تعلق دارند از نبوغ سال هاي جواني پيكاسو خبر مي دهند. بازديد از موزه پيكاسو و ديگر موزه هاي شهر بارسلون در اولين يكشنبه

ص: 973

هر ماه رايگان است. موزه خوان ميرو و موزه دريايي بارسلون از ديگر موزه هاي مشهور اين شهر هستند. بارسلون يكي از قديمي ترين دانشگاه هاي اروپا را در خود جاي داده است كه قدمت آن به سال 1450 ميلادي باز مي گردد. بارسلون از زمان بازيهاي المپيك 1992 از نظر فرهنگي، اقتصادي و تكنولوژي، تغييرات چشمگيري داشته و پارك ها، موزه ها، دانشگاه ها و مراكز مختلف تجاري در آن بنا شده است. فرودگاه بين المللي بارسلون از اعتبار خاص جهاني برخوردار است. همچنين اين شهر مجهز به قطار سريع السير و شبكه گسترده قطار زيرزميني است. قرارداد خواهر خواندگي اصفهان و بارسلون در تاريخ 24 دي 1378 ميان ژوان كلوس اي مانتو شهردار و محمد علي جوادي شهردار اصفهان امضاء شد. براساس اين قرارداد دو شهر اصفهان و بارسلون در زمينه هاي مختلف فرهنگي، ورزشي و تجاري با يكديگر همكاري مي كنند.

ايروان -ارمنستان

تاريخ عقد خواهر خواندگي: 8 ارديبهشت 1379

كويت - كويت

تاريخ عقد خواهر خواندگي: 30 خرداد 1379. آشنايي با شهر كويتKuwait: كشور كويت داراي مساحتي حدود 820/17 كيلومتر مربع و جميعت 000/274/2 نفر مي باشد كه از اين تعداد تنها 200/798 نفر مليت كويتي دارند و بقيه از كشورهاي خارجي و با رواديد كار در اين كشور فعاليت دارند. آب و هواي كشور عمدتاً گرم و خشك بوده، حداكثر دما در تابستان بين 35 تا 50 درجه و حداقل آن در زمستان 10 درجه سانتيگراد است. صادرات كشور حدود 5/10 ميليارد دلار در سال و واردات آن بالغ بر 2/6 ميليارد دلار است كه شامل مواد خوراكي، ساختماني، وسايط نقليه و لباس و عمده صادرات

ص: 974

كشور به فرانسه، ايتاليا، ژاپن، كانادا و انگلستان است. در حال حاضر كويت هيچگونه بدهي ندارد. كشور كويت در 19 ژوئن سال 1961 ميلادي به استقلال دست يافت و دو سال بعد به عضويت سازمان ملل درآمد و قبل از آن مستعمره انگلستان محسوب مي شد. شهر كويت داراي آثار تاريخي زيادي نيست. از ميان ديدني هاي اين شهر مي توان به ميدان صفات اشاره كرد كه با مساحت 000/12 مترمربع و 500/3 مترمربع فضاي سبز، 122 سال پيش افتتاح شده است.

هاوانا -كوبا

تاريخ عقد خواهر خواندگي: 18 اسفند 1379. آشنايي با كوبا Cuba: 1 - جغرافياي طبيعي: موقعيت جغرافيايي نيمكره غربي، نيمكره شمالي (جزء ممالك درياي كارائيب است) مساحت 524/114 كيلومترمربع (در حدود 000/45 مايل مربع) حدود كوبا، جزيره اي است در مغرب درياي كارائيب كه با فاصله كمي در شمال آن، شبه جزيره فلوريدا (ايالات متحده آمريكا) واقع شده است. در مغرب كوبا خليج مكزيكو و در جنوب آن به فاصله نسبتاً زيادي ممالك آمريكاي مركزي قرار دارند و در مشرق آن نيز با فاصله كمي، جزيره هسيپانيولا (جمهوري هائي تي) واقع شده است و در جنوب شرقي آن نيز جمهوري «جامايكا» قرار دارد. كوههاي مهم - سكوتوركوينو «Secuturcoyno» سيراماسترا «Sierr Maestra». قله هاي مهم سكوتوركوينو (با 2600 متر ارتفاع) توركينا «Turquina» 2030 متر ارتفاع، گراندپيدار «Grandpiedra» با 1050 متر ارتفاع. مهمترين رودها سان پدرو و مايوري در نواحي شرقي، ريوساگوآلا «Rios guala» در نواحي شمالي، ريوهانابانا «Riohanabana» در نواحي جنوبي (همه رودهاي كوبا به درياي كارائيب مي ريزند) طول و عرض جغرافيايي كوبا، ميان 20 و 24 درجه عرض شمالي و 24 درجه و

ص: 975

94 درجه طول غربي واقع شده است. آب و هوا جمهوري كوبا داراي آب و هوايي گرم و در عين حال مرطوب است و به همين سبب است كه در كوبا هم جنگلهاي فراوان مناطق حاره وجود دارد و هم داراي محصولات مخصوص نواحي گرمسيري است. ساير خصوصيات جغرافيايي حد فاصل ميان كوبا و هائي تي (جزيره هيسپانيولا) تنگه اي است كه ويندوارد «Windward» نام دارد و حد فاصل ميان كوبا و شبه جزيره فلوريدا (ايالات متحده آمريكا) نيز تنگه «فلوريدا» ناميده مي شود. در شمال كوبا، تعداد بسياري جزاير بزرگ و كوچك وجود دارد كه جزاير كوچك، مجمع الجزاير «سابانا» را تشكيل داده اند ولي جزاير بزرگتر عبارتند از (فراگوسو، سانتاماريا، كوكو «Coco» رومانو «Romano» گويابا، سابينال) در جنوب شرقي و جنوب غربي كوبا نيز تعدادي جزاير وجود دارد كه جزاير جنوب شرقي تشكيل مجمع الجزاير (باغهاي ملكه) يا ژاردين دولارينا «Jardindelareina»را داده اند. مهمترين اين جزاير عبارتند از (آنكه لتيا، لوگوآس «Leguas» سينكوبالاس و مهمترين جزاير متعلق به كوبا كه خود يكي از ايالات اين كشور را تشكيل داده است، ايسلادوپينوس «Isladepinos» يا «لاهابانا» نام دارد. در كوبا، شبه جزاير و خليج هاي فراوان نيز وجود دارد، مهمترين خليج هاي كوبا عبارتند از نيپ «Nipe» (در شمال شرقي) نوويتا «Nuevita» گلوريا، ژيگوي «Jiguay» پروس «Peros» بوئنوس ديستا، سانتاكلارا، كاردناس «Cardenas» ماتانزاس (در شمال) گواناها كابي بس «Guanahacabibes» در مغرب، انسناداكورنتيس «Ensenadacorentes» كورتس «Cortes» (در جنوب غربي) باتابانو، بروآ «Broa»كازونس «Cazones» كوچينوس «Cochinos» سين فوئه گوس «Sinfuegos»آناماريا (در جنوب) گواكانايابو «Guacanayabo» گوانتانامو «Guantanamo» در جنوب شرقي و اما مهمترين شبه جزاير كوبا عبارتند از:

ص: 976

اوري ين ته «Oriente» در مشرق كه خود ايالتي است) پيناردل ريو «Pinardelrio»در مغرب(كه خود ايالتي محسوب مي شود) زاپاتا (در جنوب غربي). كوبا را مرواريد آنتيل مي گويند و بزرگترين جزيره درياي آنتيل محسوب مي شود. به سبب رطوبت و گرماي زياد، در كوبا جنگلهاي انبوهي به وجود آمده است. دماغه كروز «Cruz» در مغرب شبه جزيره «اوري ين ته» دماغه ماايسي «maisi» در مشرق آن شبه جزيره، دماغه «پونتاگوردا» در مغرب شبه جزيره «زاپاتا» و دماغه هاي «كورين ته» و «سانتاكروز» در مغرب شبه جزيره «پيناردل ريو» از مهمترين دماغه هاي اين كشور محسوب مي شوند. 2 - جغرافياي سياسي: پايتخت هاوانا (كه نام اصلي آن لاهابانا) و در شمال غربي كوبا در ساحل خليج مكزيكو واقع شده است و در حدود 2/2 ميليون نفر جمعيت دارد. جمعيت 000/250/11 نفر (بر اساس برآورد سال 1969 ميلادي كه توسط سازمان ملل متحد به عمل آمده است) جمعيت نسبي 7/98 نفر در هر كيلومتر مربع (جمعيت در نواحي غربي، شمال غربي و جنوب غربي بيشتر است) نوع حكومت جمهوري سوسياليستي (رئيس جمهوري را هر 4 سال يكبار آراء مستقيم مردم انتخاب مي كند) قوه مقننه مجلس نمايندگان ملي نژاد سفيد پوست، سياه پوست (اقليت دورگه، سرخپوست) زبان اسپانيائي دين و مذهب مسيحي (پيرو مذهب كاتوليك) خط لاتين پرچم داراي سه قسمت آبي و دو قسمت سفيد رنگ كه به طور افقي يك در ميان قرار گرفته اند. در سمت چپ پرچم مثلث قرمز رنگي است كه يك ستاره سفيد پنج پر درون آنست. شهرهاي مهم كاماگوي «camaguey» هولگوئين «Holguin» سان لوئيس، سارياو، سيگودوآويلا «Ciegodeavila» سانتاكلارا،

ص: 977

كابالگوآن«Cabalguan» كولون، گوئي نس«Guines» بژوكال «Bejucal» پيناردل ريو «Pinardelrio» جووولانوس «Jovollanos» سان ژوزه، پلاكه تاس، مورون، ويكتوريادولاس توناس، پدروبتانكورت بنادر مهم نيگوئه رو «Niguero» مانزائيلو، ترينيداد، سي ين توئه گوس «Cientuegos» باتابانو، سانترال نياگارا، بااوتا «Bauta» ماريانا، گواناباكوآ «Guanabacoa» ماتانزاس، كاردناس، كائي بارين «caibarien» گيبارا، باراكوآ، سانتياگودوكوبا. ايالات مهم جمهوري سوسياليستي كوبا مركب از 7 ايالت است كه عبارتند از: 1 - اوري ين ته (در مشرق كوبا) كه پايتخت آن «سانتياگودوكوبا» است. 2 - كاماگوي (در مغرب اوري ين ته) كه پايتخت آن «كاماگوي» است. 3 - لاس ويلاس (در مركز كوبا) كه پايتخت آن «سانتاكلارا» است. 4 - ماتانزاس (در شمال لاس ويلاس) كه پايتخت آن «ماتانزاس» است. 5 - لاهابانا (در مغرب ماتانزاس) كه پايتخت آن «هاوانا»است. 6 - پيناردل ريو (در مغرب كوبا) كه پايتخت آن «پيناردل ريو» است. 7 - جزيره پينوس (در جنوب پيناردل ريو) كه پايتخت آن «سانتاباربارا » است. عضويت سازمان ملل متحد روز 24 اكتبر 1945 ميلادي عضويت يافت. نامهاي ديگر دژ آمريكايي كمونيسم مرواريد آنتيل، كشور سيگار برگ، جوانا گوشواره كارائيب. نام لاتين «Cuba». 3 - جغرافياي اقتصادي: مهمترين محصولات كشاورزي نيشكر، توتون، چوب، آناناس، قهوه، چغندرقند، موز، مركبات، نارگيل. مهمترين منابع معدني آهن، مس، نيكل، كروميت، منگنز. مهمترين صنايع صنايع استخراجي، سيگارسازي، شكر و قندسازي، شراب سازي، منسوجات، مواد شيميايي، لوازم الكتريكي. دامپروري به سبب وجود مراتع طبيعي زياد، پرورش انواع جانوران دامي در كوبا رواج كامل دارد. در نواحي شرقي گوسفند و بز، در نواحي مركزي خوك و در نواحي غربي گاو و گوسفند پرورش داده مي شود و ماهيگيري نيز همه جا رواج

ص: 978

دارد. واحد پول پزو (برابر با تقريبا 72 ريال به پول ايراني). واردات مهم مواد غذائي، دارو، وسايط نقليه، اسلحه، ماشينهاي مختلفه صنعتي. صادرات مهم چوب، شكر، سيگار، ميوه هاي جنگلي، سنگهاي فلزات. راههاي ارتباطي كوبا تا قبل از انقلاب، از هر حيث عقب مانده بود و به اين جهت داراي راههاي ارتباطي نيز نبود. بعد از روي كار آمدن رژيم جديد، با استفاده از كار مجاني دهها هزار كارگر و كارمند و دانشجو و ارتشي، راههاي بسياري ساخته شد به طوري كه سراسر كوبا با راه آهن بهم متصل است و به نسبت وسعت در شمار ممالك پر راه آهن جهان محسوب مي شود. و علاوه بر راه آهن، همه شهرهاي مهم و بنادر مهم كوبا نيز به وسيله راههاي شوسه به هم متصل است. كوبا راه آبي داخلي ندارد ولي درياي كارائيب و خليج مكزيكو و اقيانوس اطلس، عامل عمده ارتباط كوبا با ساير ممالك جهان محسوب مي شود. فرودگاه «هاوانا» جزء فرودگاه هاي درجه اول بين المللي است. اماكن ديدني مزارع توتون، كارخانه هاي شكرسازي محلي، جزيره پينوس» سواحل خليج هاي جنوب غربي، شهر تاريخي «هاوانا» با كليساها و موزه ها و گذرگاه هاي قديمي آن و قصرهاي زيباي شهر كاماگوي. كوبا يكي از زيباترين و ديدني ترين مناطق درياي كارائيب محسوب مي شود.

سن پترزبورگ - روسيه

تاريخ عقد خواهر خواندگي: 20 آبان 1383. آشنايي با شهرسن پترزبورگ: سن پترزبورگ در سال 1703 ميلادي در شمال غربي فدراسيون روسيه در محل ورود رودخانه نوا به خليج فنلاند توسط پتر كبير بنا شد. مساحت شهر 607 كيلومتر مربع و با احتساب حومه اطراف 1439 كيلومتر مربع

ص: 979

است. سن پترزبورگ از 42 جزيره تشكيل شده كه توسط 560 پل به هم ارتباط دارند. تعدادي از اين پل ها در شب براي كشتيراني بر روي رودخانه نوا باز مي شوند. از نظر آب و هوائي سردسير و مناسب ترين زمان از نظر دما در آن خرداد و تيرماه است. اين شهر در اوايل انقلاب بلشويكي پتروگراد (شهر پتر) بعد از مرگ لنين، لنينگراد و در سال 1991 جمعيتي بالغ بر پنج ميليون نفر از سطح بالاي بهداشتي برخوردار است. اسكلت ساختماني شهر سنگ و داراي مناطق ديدني بسيار زيادي از جمله قلعه پتروپاول است كه در ادوار مختلف كاربري متفاوتي داشته به عنوان مثال اين قلعه در دوره اي زندان نامداراني چون ماكسيم گوركي و داستايوفسكي بوده است. مقبره پوشكين شاعر معروف روسيه نيز در اين شهر قرار دارد. ديدني هاي ديگرسن پترزبورگ كليساهاي بزرگ، كاخ هاي تزار و موزه هاي باشكوه، از جمله موزه بزرگ آرميتاژ است كه در جوار رودخانه نوا به زيبايي و عظمت شهر مي افزايد. سن پترزبورگ همچنين بزرگترين مركز تاريخي خاورشناسي روسيه به شمار مي رود. تدريس زبان هاي شرقي در روسيه از سال 1804 آغاز شد و شعبه مربوط به تدريس زبان هاي عربي و فارسي در دانشگاه سن پترزبورگ اولين بار در در سال 1818 افتتاح شد. با تاسيس دانشكده خاورشناسي در سال 1855 كلاس هاي جديد تحت عنوان پشتو، ادبيات فارسي، زبان اوستا و فارسي باستان گشايش يافتند. بخش ادبيات ايران در سال1916 تاسيس گرديد. طي 40 سال (از سال 1876 تا سال 1916) آكادميسين زاليمان، ايران شناس معروف زبان پهلوي، اوستا و «مباني

ص: 980

زبان هاي ايراني» را در اين دانشكده تدريس مي كرد. سن پيترزبورگ چهارمين خواهر خوانده اصفهان: قرارداد خواهر خواندگي اصفهان و سن پترزبورگ روز 12 ارديبهشت 1378 در اصفهان امضاء شد و به اين ترتيب سن پترزبورگ پس از شيان چين، كوالالامپور مالزي و فلورانس ايتاليا به چهارمين خواهر خوانده اصفهان تبديل شد. قرارداد اوليه خواهر خواندگي را كريشانوف، معاون اول استانداري سن پترزبورگ و محمدعلي جوادي شهردار وقت اصفهان به نمايندگي از طرف دو شهر در ارديبهشت 1378 امضاء كردند. پس از آن در آبان ماه 1383 قرارداد تفصيلي خواهر خواندگي در هشت ماده به امضاي دو طرف رسيد. اين قرارداد را والنتينا ماتويي نكو استاندار سن پترزبورگ روسيه و دكتر سيد مرتضي سقائيان نژاد شهردار اصفهان امضاء كردند. بنابر اين قرارداد شهرداري اصفهان و دولت سن پترزبورگ فدراسيون روسيه در جهت استفاده بهينه از پتانسيل اقتصادي، علمي، فني، فرهنگي براي توسعه روابط دوستانه بين مردم دو كشور ايران و روسيه به توافق رسيدند در هشت ماده قرارداد خواهر خواندگي به همكاري از طريق قرارداد حاضر براساس اصول اعتماد متقابل، توسعه همكاري هاي اقتصادي و تجاري و اجراي طرح هاي مختلف صنعتي مورد علاقه طرفين، همكاري بين اتاقهاي بازرگاني و مؤسسات و شركت هاي دو طرف قرارداد، توسعه همكاري بين آژانس هاي جهانگردي و نمايشگاه هاي تجاري اصفهان و سن پترزبورگ و سازمانها، انجمن ها، تيم هاي مختلف ورزشي و مؤسسات علمي و فني اشاره شده است. والنتينا ماتوينكو استاندار سن پترزبورگ پيش از مراسم عقد قرارداد خواهر خواندگي در تالار شوراي شهر اصفهان گفت: شهر سن پترزبورگ و اصفهان به لحاظ فرهنگي و تاريخي

ص: 981

تشابهات فراواني دارند. وي افزود: به دليل همكاري هاي موفقي كه پيش از اين شهرهاي اصفهان و سن پترزبورگ با يكديگر داشتند تصميم به عقد قرارداد خواهر خواندگي گرفته شد. به گفته ماتوينكو، سن پترزبورگ نه تنها شهري صنعتي و فرهنگي بلكه شهري سياسي است. وي اظهار داشت: شهر سن پترزبورگ داراي پتانسيل هاي برجسته و امكانات وسيع اقتصادي است و شركت هاي خارجي زيادي را جهت سرمايه گذاري به خود جلب نموده است. وي با اشاره به مشكلات اين شهر در خصوص احداث مترو گفت: با توجه به اينكه اين شهر تجارب طولاني در خصوص احداث مترو دارد پيشنهاداتي را براي عبور مترو اصفهان از بافت تاريخي به شهردار اصفهان ارائه مي دهد. دكتر مرتضي سقائيان نژاد شهردار اصفهان در اين مراسم با اشاره به تشابهات فراوان اين دو شهر در خصوص مسائل فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي گفت: امضاي اين قرارداد سر فصل جديدي براي همكاري هاي متقابل است وي تصريح كرد: با توجه به اينكه كشور روسيه و ايران داراي منافع مشترك فراواني هستند، توسعه روابط دوستانه به نفع دو كشور است.

19- متروي اصفهان در آينده

اهداف

اصفهان با وجود افزايش جمعيت برآن شد كه براي پيشبيني جابجائي مردم به سرعت به مناطق مختلف شهر پروژه متروي اصفهان تصويب شد و در حال اجرا مي باشد.

ص: 982

20- شهرستانهاي استان اصفهان

شهر تاريخي كاشان

تاريخچه

نام شهر كاشان در مآخذ اسلامي، ”قاشان“ يا ”قاسان“ ضبط شده و از شهرهاي بسيار قديمي ايران است. به استناد تحقيقات باستان شناسان در تپه هاي سيلك واقع در 4 كيلومتري غرب كاشان، اين ناحيه يكي از نخستين مراكز تمدن و محل سكونت بشر ماقبل تاريخ شناخته شده است. كاشان در زمان ساسانيان منطقه اي آباد بوده است. اين شهر در دوره اسلامي نيز يكي از شهرهاي مهم و معروف عراق و عجم بود. به استناد جغرافي دانان اسلامي، نام قديم كاشان ”چهل حصاران“ نيز بوده است. در سال 442 ه. ق طغرل اول سلجوقي برشهرهاي بزرگ جبال عجم استيلا يافت. در سال 532 ه. ق ملك سلجوق بن محمد بن ملكشاه با سپاهيان خود به كاشان حمله برد و خرابي هاي زيادي به بار آورد. در سال 594 ه. ق يكي ديگر از سرداران سلطان تكش خوارزمشاه به نام مياجق كه حاكم ري بود اينتاج را كشت و براي دست اندازي به فرمانروايي او به كاشان حمله برد وشهر را محاصره كرد، بعد از مدتي كه نتيجه اي حاصل نشد با مردم كاشان صلح كرد ولي سپاهيانش به روستاهاي اطراف كاشان خسارت زياد وارد كردند.

بعد از درگذشت تكش، به فرمان سلطان محمد خوارزمشاه (596 – 618 ه. ق) فرزندش ركن الدين به حكومت ري، قم، و كاشان منصوب گرديد. درسال 621 ه. ق در هنگام تاخت و تاز سپاهيان هلاكوخان در حدود كاشان، خواجه نصيرالدين طوسي كه از ملتزمين ركاب خان مغول بود، به احترام وجود بابا افضل الدين مرقي كاشاني سپاهيان را از كشت و كشتار مردم كاشان بازداشت و در

ص: 983

سال (663-680 ه. ق) خواجه بهاء الدين محمد به حكومت اصفهان و كاشان منصوب شد. در سال 674 ه. ق هندوشاه نخجواني حاكم كاشان بود و در سال 757 و 768 اين شهر جزو قلمرو آل مظفر بوده است. كاشان به كرات بر اثر زلزله ويران شده است. ازجمله در سال 1192 ه. ق در دوره سلطنت كريم خان زند بر اثر زلزله خسارت بسيار ديد. آخرين بار در سال 1260 ه. ق زلزله سختي كاشان را لرزاند و باعث ويراني روستاها و قصبات اطراف آن شد. شهر كاشان معماري ويژه بومي جالب توجهي دارد و آثارو بناهاي تاريخي ومذهبي فراواني در آن به جا مانده است.

مراكز تاريخي و باستاني

خانه بروجردي ها

اين خانه در ضلع غربي كوچه امير احمد خيابان علوي شهر كاشان و در نزديكي حمامي به همين نام، قرار دارد. ساختمان خانه بروجردي ها بر اساس اطلاعات كتيبه هاي آن، در سالهاي 1292 تا 1310 هجري قمري ساخته شده است. عرصه اين خانه در سال 1353 شمسي به تملك سازمان ميراث فرهنگي درآمد، ولي اعياني آن كه در شرق و شمال شرقي خانه واقع شده، هنوز در مالكيت خصوصي باقي مانده است. اين خانه را حاج سيد جعفر نطنزي كه از بروجرد مال التجاره وارد كاشان مي كرد، براي فرار از پرداخت خمس و زكات ساخته است.

آرامگاه سهراب سپهري

سهراب سپهري شاعر، عارف مشرب و طبيعت گراي معاصر است كه در سال 1307 ه. ش در كاشان متولد شد و در سال 1359 ه. ش دار فاني را وداع گفت؛ و در روستاي مشهد اردهال كاشان به خاك سپرده شد. سپهري شاعري است داراي شيوه اي خاص،

ص: 984

و اين خود امتيازي در خور توجه است. در شعر سپهري نوعي رمانتيسم زلال وشفاف انعكاس دارد. دل آزردگي او از محيط را نيز مي توان در اشعارش ديد.

آرامگاه بابا افضل كاشاني

آرامگاه افضل الدين محمد بن حسن كاشاني، فيلسوف و شاعر معروف متوفاي 707 ه. ق در قريه مرق، در 30 كيلومتري جنوب غربي كاشان واقع شده است. آرامگاه بابا افضل به شماره 373 ، در فهرست آثار تاريخي ايران به ثبت رسيده است.

آرامگاه محتشم كاشاني

كمال الدين سيد علي بن خواجه مير احمد كاشاني، ملقب به شمس الشعراي كاشاني و متخلص به محتشم، از شاعران اوايل عهد صفوي است. وفات وي در سال 996 ه. ق روي داده است. وي بيشتر به سرودن مدايح، مراثي اهل بيت مي پرداخت و تركيب بند معروف شهداي كربلا از اوست. آرامگاه وي در يكي از محلات مركزي شهر كاشان موسوم به كوي محتشم واقع شده است.

آرامگاه فيض كاشاني

آرامگاه ملا محمد حسن فيض كاشاني در سمت غربي شهر كاشان و حوالي دروازه فين، مجاور قبرستان بزرگ و عمومي شهر واقع شده است. قبر فيض تا اواخر قرن گذشته برحسب وصيت او فاقد هرگونه بنايي بود. بناي فعلي آرامگاه، از آثار فرهاد ميرزا معتمد الدوله، فرزند عباس ميرزا نايب السلطنه است. تاريخ وفات فيض كاشاني در سال 1091 ه. ق و در سن 84 سالگي وي بوده است.

مدرسه آقا بزرگ كاشان

مدرسه آقا بزرگ كاشان مانند ديگر بناهاي اقليم گرم و خشك ايران، چهار ايواني است. صرف نظر از ساختمانهاي نوساز كاشان، گنبد عظيم و دومناره كاشي كاري شده مدرسه آقا بزرگ، درحال حاضر نيز از بلندترين بناهاي تاريخي شهر است.

باغ و كاخ تاريخي فين

يكي

ص: 985

از بناهاي مجلل و با ارزش تاريخي استان اصفهان، باغ فين كاشان است كه در 6 كيلومتري جنوب كاشان و در مجاورت روستاي فين قرار دارد. بناي باقي مانده كنوني باغ در دوران صفوي بر روي بناهايي كه از عهد آل بويه ساخته شده است كه از لحاظ باغ آرايي و آب رساني اهميت ويژه اي دارد. اين باغ به علت قتل اميركبير در حمام كوچك آن كه در سال 1268 ه. ق اتفاق افتاد، معروف شده است. اين باغ نمونه اي از كاخ هاي دوران صفويه است كه در دوره هاي زنديه و قاجاريه، الحاقاتي بدان افزوده شده است.

بناهاي تاريخي اين باغ عبارتند از: سردر ورودي، برج و بارو، شتر گلوي صفوي، وسط باغ شتر گلوي فتحعلي شاه، اتاق شاه نشين جنوب شرقي باغ، موزه غرب باغ، حمام هاي كوچك و بزرگ و كتابخانه شرق باغ. دراين باغ به ترتيب شاه صفي، شاه سليمان، شاه طهماسب، شاه عباس، كريم خان زند و فتحعلي شاه بناهايي را مرمت يا اضافه نموده اند.

باغ فين در دوران صفوي و قاجار از رونق زيادي برخوردار بود؛ ولي با آغاز انقلاب مشروطيت وهمزمان با كاهش امنيت اين منطقه، تمامي در و پيكر و اشياء داخل آن به غارت رفت و روبه ويراني نهاد.

تپه هاي سيلك

در سه كيلومتري جنوب غربي كاشان (تپه هاي سيلك) در حدود 4500 سال قبل از ميلاد اقوامي با تمدن جالب توجهي مي زيسته اند؛ كه وسايل كار آنها را بيشتر سنگ و استخوان تشكيل مي داده است. ظاهراً در 5500 سال پيش، اين اقوام بر اثر ارتباط با مدنيت شوش، نگارش

ص: 986

خط را فراگرفته اند و لوحه هاي گلي فراواني با قديمي ترين نوع اين خط، در سيلك به يادگار گذاشته اند.

تمدن اقوام تپه هاي سيلك در 2500 سال پيش، مغلوب تمدن آريايي گرديد كه آثار آنها در طبقات مختلف حفاري از قبيل ظروف لوله دار بلند با نقش اسب، خورشيد، اسلحه آهني، شمشير و نيزه هاي بلند كشف شده است.

حمام عبدالرزاق خان

يكي از حمام هاي تاريخي كاشان حمام مشهور خان است. اين حمام كه در مجموعه بازار كاشان قرار دارد و صحن هاي وسيع و خزينه هاي متعدد گرم و سرد و استخر بزرگ دارد، با سنگ مرمر سفيد و كاشي الوان تزئين شده است. بعضي از عناصر داخلي آن به مرور زمان و كم توجهي در حال تخريب است. اين گرمابه با سردر كاشي كاري و جلوخان زيباي خود از اهميت و ارزش تاريخي خاصي برخوردار است.

حمام مجموعه اردهال

يكي از قسمتهاي مجموعه بناهاي اردهال، واقع در 42 كيلومتري غرب كاشان، حمام آن است كه ساخت آن به دوران صفوي مربوط است. اين حمام كه به درب زيارت معروف است، علاوه بر سربينه و خزينه، از نظر تزئينات كاشي كاري ازاره ها و همچنين نحوه آب رساني جالب توجه است.

كاروان سراي سن سن كاشان

اين كاروان سرا در قريه سن سن در 40 كيلومتري جاده كاروانروي قم كاشان بين دو روستاي آب شيرين و مشكلان واقع شده است. دالان و ورودي كه مشتمل بر سه دهانه تاق و چشمه است، از طرفين به اصطبل ها راه دارد. فضاي داخلي در هر چهار طرف، اتاقهايي دارد كه تعداد آنها در هر جبهه 6 اتاق است.

كاروان سراي مرنجاب

يكي

ص: 987

از كاروان سراهاي معتبر دوران صفوي (شاه عباسي)، كاروان سراي مرنجاب در 70 كيلومتري شرق كاشان است كه به منظور استفاده كاروان هاي راه سياه كوه و جاده كوير نمك شاه عباسي احداث گرديده است. اين كاروان سرا در ميان كوير با گچ و آجر و در كمال استحكام ساخته شده و داراي اتاق ها و اصطبل هاي متعدد و 6 برج است.

جاذبه هاي طبيعي

آب سرخ فريز هند

چشمه فريز هند به فاصله 78 كيلومتري جنوب كاشان قراردارد. اطراف چشمه را رسوبات حاصله از جريان آب فراگرفته است. آب اين چشمه از دسته آب هاي بي كربناته مخلوط همراه باگاز است و درمان بيماري هاي دستگاه گوارش، كبد و مجاري صفراوي، معده و روده اي بيماريهاي تغذيه مؤثر است. به سبب وجود املاح آهن در تركيبات آن، در ازدياد تعداد گلبولهاي قرمز و مقدار هموگلوبين خون ودر نتيجه، در درمان انواع كم خوني مؤثر است.

غار نياسر كاشان

اين غار از عجايب و نوادر آثار باستاني است. در حدود 1800 تا 2000 سال قبل در دل كوه كركس و برفراز تپه هاي آهكي مشرف بر نياسر كاشان و احتمالاً با مقاصد آييني و مذهبي به صورت تونل سنگي پرپيچ و خم با ابزارهاي ابتدايي كنده شده است. غار نياسر كاشان شامل مجموعه زيرزميني و پيچيده اي است كه از راهروهاي تنگ و طولاني و اتاق ها و چاه هاي متعددي تشكيل شده و دسترسي به اعماق آنها بدون بهره گيري از وسايل پيشرفته امروزي ممكن نيست. اين غار كه به ”سوراخ رئيس“ يا ”غار ويس“ شهرت دارد قرن ها نامكشوف ماند و در هيچ يك از متون تاريخي و آثار تحقيقي

ص: 988

قرون اخير برغم ذكر ساير بناهاي تاريخي منطقه نظير آتشكده نياسر (بنا شده توسط اردشير بابكان مؤسس سلسله ساسانيان) مورد اشاره قرار نگرفته است. از شگفتي هاي اين غار انسان ساخت بودن آن است. كمبود هوا در هيچ نقطه اي از آن احساس نمي شود و حتي در عميق ترين نقاط آن عمل تهويه به طور طبيعي انجام مي گيرد. يكي او فرضيات درمورد منشاء تاريخي اين غار بيانگر اين است كه در ساخت آتشكده نياسر از سنگ هاي تراشيده شده حاصل از كندن غار استفاده شده است. احتمالاً زمان حفر غار پيش از احداث آتشكده بوده است.

اماكن زيارتي و مذهبي

مسجد ميرعماد

اين مسجد قديمي از بناهاي مهم تاريخ كاشان است كه در جنوب بازار مس فروشان و در مقابل ميدان بازار واقع شده است و به همين جهت، به مسجد ميدان نيز معروف است. بناي اين اثر تاريخي در زمان سلطنت سلطان جهان شاه قراقويونلو (841-874 ه. ق) احداث شده است. بر طبق نوشته كتيبه سر در مسجد، باني آن خواجه امير عمادالدين شيرواني در سال 868 ه. ق بوده است.

امام زاده حبيب بن موسي

اين بقعه در كوي پشت مشهد اردهال كاشان واقع شده است و از زيارتگاه هاي معتبر و قديمي است، كه در زمان شاه عباس اول به علت انتساب اين امامزاده به دودمان صفويه، مورد توجه بسيار قرار گرفته است. گفته مي شود كه نسب اين امامزاده به يكي از اولاد حضرت امام محمد باقر عليه السلام و يا به يكي از اولاد حضرت امام موسي بن جعفر عليه السلام مي رسد. اين بقعه در نيمه دوم قرن هفتم هجري قمري ساخته شده و اتاق مقبره

ص: 989

آن حاوي تابوت و قبر امامزاده است.

امامزاده شاهزاده عيسي و يحيي

اين بنا در نزديكي مسجد ابيانه واقع شده و براساس زيارت نامه آن، مدفن دو امام زاده شاهزاده عيسي و شاهزاده يحيي است. بناي اين امامزاده كه احتمالاً متعلق به قرن ششم هجري قمري است، در اواخر دوران صفويه به وسيله بانويي خيرخواه تعمير شده و سنگ نوشته اي نيز در اين باره بر ديوار ايوان آن كار گذاشته شده است.

بقعه ابولؤلؤ (بابا شجاع الدين)

از بقاع مشهور ديگري كه بسيار مورد توجه مردم قرار دارد، مقبره ابولؤلؤ معروف به بابا شجاع الدين، در شرق جاده فين است. اين بقعه، صحن وسرا، رواق و گنبدي مخروطي دارد كه با كاشي هاي فيروزه اي و الوان پوشيده شده است. به گفته برخي از مؤلفين اسلامي ابولؤلؤ فيروز، جوان صنعتگر از مردم فين كاشان بود كه اعراب او را به بردگي به مدينه بردند و چون بر اثر تحمل شكنجه هاي فراوان به جان آمده بود، از راه كينه جويي، عمر خليفه دوم مسلمين را به قتل رساند. تاريخ بناي اوليه گنبد و بارگاه او معلوم نيست؛ ولي بر كاشي هاي قبر تاريخ 777 ه. ق ديده مي شود كه ضريح ساده چوبي آن را دربر گرفته است.

شهر تاريخي نياسر

تاريخچه

كتاب تاريخ قم (تاليف سال 378 هجري قمري) درباره وجه تسميه نياسر و بنيانگذار آبادي و آتشكده حاوي اطلاعات سودمندي مي باشد كه در اينجا به اختصار به آنها مي پردازيم. «نياسر، اردشير بابك آن را بنا كرد و آنچنان بود كه چون او از اصفهان باز گرديد و ملك اصفهان و اشراف اهل بيت او و سرهنگان او را كشته بود و

ص: 990

فرمود تا سرهاي ايشان در جوالها نهاده و همراه وي مي آوردند چون به چشمه نياسر رسيد آن چشمه را ديد كه آب از سر آن كوه مي جوشيد و به دامن آن فرو مي ريخت پس چون بسياري از آن آب پديد آمد و آن موضع را به غايت خوش يافت بفرمود تا بدان موضع نزول كردند و از آنكه كسي از پس او آيد ايمن شد بعد از آن سر و تن بشست و مجلس شراب ساخت و بفرمود تا اسباب آن مهيا كردند و مشتهيات از انواع لهو و لعب و اصناف اسباب طرب و فرح به مجلس خود دعوت كرد و حاضر گردانيد وبدين چشمه بنشست و با اصحاب شراب خورد ومجلس او را به انواع رياحين پر كردند افريدون گفت: كه اين رياحين، رياحين اصحاب حرب نيست و مناسب حال ايشان نيست پس فرمود تا آن سرها كه از اصفهان آورده بودند برابر او بنهادند و گفت به زبان عجم «هراييند خرن آفرينان سر» يعني مجلس خود را به سرهاي شجاعان و دليران و ابطال بياراييد و ساخته گردانيد پس چند روز آنجا مقام كرد و بفرمود تا بر آن شهري بنا كردند با آتشكده و آن شهر را نيان سر نام نهادند به سبب قول اردشير كه گفت هراييند خرن آفرينان سر پس تخفيف كردند و گفتند نياسر». لايه سنگي – خاكي ماقبل تاريخ: در پي انجام عمليات باستان شناسي در غار نياسر، باستانشناسان به يك لايه سنگي – خاكي برخورد نمودند كه در پي مطالعات قدمت ماقبل تاريخ زندگي در اين مكان مشخص شده است. تعدادي ادوات سنگي

ص: 991

نيز از اين مكان بدست آمده است كه مطالعات در اين مورد تكميل نشده است.

چشمه اسكندريه و آبشار نياسر

در مورد چشمه نياسر تاريخ دقيقي در دست نيست ولي مطالبي از آن در كتاب تاريخ كاشان ذكر شده و تاريخ بوجود آمدن چشمه را به دوران اسكندر بن فيلقوس نسبت داده است. شرح مطالب در اين كتاب بدين صورت مي باشد: «اما چشمه مزبوره نياسر را چشمه اسكندريه مي نامند. گويند اسكندر بن فيلقوس به علم كشف الاسرار كه از دانيال پيغمبر به او رسيده بود چون عبورش به آن قريه رسيد دانست كه در دل سنگ آبي بزرگ مستور و پنهان است. حجاران را طلبيد و در يك شبانه روز اين چشمه را احداث و احيا نمود». با توجه به مطالبي كه در تاريخ كاشان ذكر شده و با استناد به كتاب تاريخ ايران باستان تاليف حسن پيرنيا مشخص مي شود منظور از اسكندر بن فيلقوس همان اسكندر اول مي باشد البته اين احتمال نيز وجود دارد كه تاريخ وجود چشمه و آبشار به قبل از دوران اسكندر اول بر مي گردد و او فقط آن را گشاده و فراخ گردانيده است. فلذا چشمه جزو آثار متعلق به دوره تاريخي است.

مجموعه آبشار نيز در حال طي مراحل اداري جهت ثبت در آثار ملي مي باشد.

چارتاقي

بنا بر اطلاعات استخراج شده از كتاب تاريخ قم، ذكر شده در تاريخچه شهر تاريخي نياسر و همچنين نوع معماري بنا اين اثر متعلق به اواخر اشكاني و اوايل ساساني است.

قبرستان پاي چارتاقي

اطلاعات تاريخي كاملي از اين قبرستان در دست نيست اما با بررسي سنگ قبرهاي موجود در اين

ص: 992

محل قديمي ترين سنگ قبر، مربوط به سال 1021 هجري قمري است. بنابراين حداقل قدمتي كه براي اين محل مي توان در نظر گرفت حدود 400 سال مي باشد البته قابل ذكر است چون اين مزار در يك محوطه تاريخي و در كنار چارتاقي واقع شده است، احتمال مي رود قدمتي بيش از اين داشته باشد كه تحقيق و بررسي گسترده در اين زمينه را مي طلبد. يكي از سنگهاي اين مزار جهت ثبت آثار ملي در حال طي مراحل اداري است.

مسجد امام حسن عسگري عليه السلام

مسجدي كه هم اكنون در اين محل ديده مي شود بر روي مسجدي قديمي كه احتمالاً مربوط به دوره قاجار بوده ساخته شده است البته قبل از آن، اين مسجد، معبدي تاريخي بوده كه تخريب گشته است. از بناي مسجد قاجاري فقط يك عكس باقي مانده و اطلاعاتي از آن در دست نمي باشد. اين مسجد در مجاورت چشمه مردانه قرار گرفته است.

چنار تالار

به گفته اهالي محل قدمت اين چنار به چيزي در حدود 1100 سال مي رسد. لازم به ذكر است به علت نبود امكانات كافي قدمت دقيق اين اثر در تحقيقات آتي مشخص خواهد شد. چنار تالار در حال طي مراحل اداري جهت ثبت آثار ملي است.

مقسم تالار

بنا بر تحقيقات و گفته هاي مطلعين شهر نياسر، ساخت اين مقسم توسط خواجه افضل الدين محمد بن حسن بن حسين مرقي كاشاني معروف به بابا افضل صورت پذيرفته كه بر اين اساس تاريخ احداث اين مقسم به اوايل قرن هفتم قمري مصادف با اواخر قرن ششم هجري شمسي صورت پذيرفته است.

باغ تالار و عمارت كوشك

البته با توجه به نوشته هاي كتاب تاريخ

ص: 993

كاشان و با استناد بر اين مطلب كه «آن موضع كه باالفعل باغ تالار است آن روز مضرب خيام و محل قيام اردوي كيوان پوي بود»... «مع القصه آن چشمه و آن تالار از بناهاي مستحدثه اسكندر مزبور است». هسته اوليه باغ در زمان اسكندر اول بوجود آمده است.

بعد ها اين باغ در تملك مرحوم عبدالرزاق خان كاشي كه به حكومت كاشان از ديوان اعلي مستقل گرديد درآمد و سپس مرحوم محمد حسين خان ملك الشعراي كاشاني آن را مالك شد و بعد از فوت او عالي جاه ميرزا ابوالقاسم خان كه عموزاده ملك الشعراي بهار است آن باغ را آباد كرد. و بدين ترتيب با بخشيده شدن باغ توسط فتحعلي شاه به صباي كاشاني، باغ تالار به دست خاندان صباي كاشاني مي افتد و از زمان رضا شاه تا اوايل انقلاب اسلامي آخرين مالكين خصوصي باغ تالار و كوشك آن، خاندان ضرابيها بوده اند. در سنوات اخير باغ تالار از ورثه خاندان ضرابي خريداري شد و به صورت يك مكان عمومي در آمد كه زير نظر شهرداري نياسر اداره و سازماندهي مي شود. در ضمن كوشك واقع شده در آن با توجه به شيوه ساخت و نحوه پوشش دورها داراي قدمت قاجاري است ولي بر روي ويرانه هاي بناي ديگري بنا شده است

عمارت كوشك باغ تالار به شماره 5893 و در تاريخ 25 / 3 / 81 ثبت آثار ملي شده است.

غار رييس

اين غار نيايشگاه مهر بوده و اولين تراشيدگي ها مربوط به زمان پارتها بوده است. زيرا بيشترين اشيا مانند سفالها و ظروف گلي داخل غار به زمان ساساني

ص: 994

و بعضي به زمان پارتها برمي گردد. همچنين برخي از سفالهاي دوره اسلامي در محوطه هاي اطراف دهانه غار ديده مي شود.

زيارت حاج كمال و مزار همجوار آن

بر روي قبر وي سنگ مرمري با اين نوشته نصب شده است. «هو يا شفيع المذنبين لقد توفي الحضرت النجيب الرفيع الفريق الي بحار رحمه الله الملك المنيع ابن محمد علي بيكتاشي محمد شفيع في العشرين شهر ذي الحجه الحرام سنه 1163» (به استناد كتاب فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه شهيد محمد حسين شريعتي قم). و بنا بر تاريخ ذكر شده 261 سال از تاريخ آن مي گذرد. اين زيارت جهت ثبت آثار ملي در حال طي مراحل اداري است.

آسياب آبي، حمام صفوي و زيارت پنج امامزاده

با توجه به شيوه معماري و نيز نوع قوس ها و پوشش ها قدمت بناهاي آسياب و حمام مربوط به اواخر صفويه و اوايل قاجار مي باشد و در مورد زيارت نيز با توجه به تخريب چشمگير امكان تعيين قدمت امكان پذير نيست. حمام، زيارت و آسياب در تاريخ 10 / 3 / 82 و به شماره 9038 در فهرست ملي ثبت شده است. در ضمن سنگ قبر مرمريني داخل زيارت قرار گرفته كه با توجه به نوشته روي سنگ آن، مربوط به زني به نام حميده خانم و متعلق به تاريخ 1115 هجري قمري مي باشد. وليكن قدمت دقيق و اصلي بناهاي مربوطه پس از تحقيق و بررسي هاي گسترده و نيز انجام عمل سونداژ به دست خواهد آمد. علاوه بر اين در تاريخ قم بوصفي ديگر در مورد تعداد آسياب ها در آن زمان و در مسير آب چنين مي نويسد:

«من جمله ده باب آسياب معظم كه يكي

ص: 995

از آنها بواسطه وفور آب و عمق تنوره و خوبي آلات و ادوات كه در اوايل ابداع و احداث داشت شبانه روزي يكهزار من به وزن شاه گندم خرد مي نمود». اين مطلب نشان دهنده احتمالي پيشينه تاريخي آسياب بوده و مي تواند تأكيدي باشد براي بررسي هاي بيشتر درمورد اين بنا. به طور كلي بدون شك اين محدوده از حيث تاريخي داراي پيشينه دور و دراز مي باشد كه جاي تحقيق و بررسي بيشتري دارد. 5-در مورد سوابق پژوهشي اثر، شناسايي، بررسي، گمانه زني وحفاري مي توان به موارد زير اشاره كرد:

چارتاقي

از اين بنا نخستين بار توسط هوتوم شيندلر گزارشي مختصر منتشر شد و سپس آندره پ هاردي بررسي كوتاه مدتي پيرامون آن انجام داد كه در مجموعه «آثار ايران» توسط آندره گدار منتشر شد. و سپس در تاريخ 19 دي ماه سال 1317 تحت شماره 316 در فهرست آثار باستاني ايران به ثبت رسيد و سال 334 هجري شمسي به وسيله اداره كل باستانشناسي وقت مورد بررسي و مرمت واقع شده و در سال 1382 نيز كتابي با عنوان بناهاي نجومي و تقويمي ايران در مورد چارتاقي نياسر به چاپ رسيده است.

كف سازي، ترميم چاله وسط و تخريب محوطه در سال 78 توسط شهرداري و سنگ فرش بام آن توسط ميراث كاشان و قبل از سال 78 انجام شده است. بازسازي طاق، سكوهاي خارجي و اندود دور پايه ها نيز در سال 1336 به وسيله يك پيمانكار انجام شده است.

غار رييس

طي سالهاي 75 و76 توسط شركت ملي فولاد ايران عمليات شناسايي حفره هاي زيرزميني مربوط به غار و نقشه

ص: 996

برداري زيرزميني و سطحي صورت گرفته است كه حاصل آن يك مجلد و نقشه است. پس از آن به مديريت آقاي دكتر شاهرخ رزمجو مطالعاتي در مورد غار صورت گرفته است ولي تاكنون ارائه نگرديده است. 6-نوع و توضيحات مالكيت اثر: در اين محدوده تعدادي از بناها و آثار بلاصاحب است و يا مالكيت عمومي دارد و تعداد زيادي مالكيت خصوصي، دولتي يا وقفي دارد. 7-مشخصات اثر – تپه: به مساحت 125923 متر مربع داراي اختلاف ارتفاعي به اندازه 200 متر است. 8-مشخصات اثر-بنا: به طور كلي مصالح مورد استفاده در اين محدوده به گونه اي است كه در بيشتر موارد پي بنا از سنگ و باقي آن آجر مي باشد. مصالح بكار رفته در بناي چارتاقي به عنوان نمونه عالي از معماري عصر ساساني از نوع مصالح بوم آورد بوده و سنگ بكار رفته در آن از نوع تراورتن است و نظراتي مبني بر استفاده از گل به عنوان ملات در بنا وجود دارد كه بايد مورد توجه و بررسي قرار گيرد. 9-ويژگي اثر:

به لحاظ گستردگي مطالب، در اين مجلد به صورت اختصار در چند مقوله ويژگي هاي اين مجموعه مطرح مي گردد. جايگاه آييني محل: غار نياسر با درهاي ورودي آن كه در باغ تالار در شمال نياسر واقع شده احتمالاً معبدي بوده متعلق به پيروان آيين ميترا. جشن هاي عيد = آل – آدها در شهر نياسر برگزار مي شده است و اين مدركي است بر اينكه مردم ساكن اين ناحيه در زمان هاي قديم به آيين ميترا و تشريفات قرباني كردن كه در معبد برپا مي شد معتقد بودند. لازم

ص: 997

به ذكر است كه مردم محلي در يكي از جشن ها طبق سنت قديمي شان گاوي را تزيين كرده، در كنار چشمه قرباني مي كنند و خون آن را كه موجب بركت و باروري مي دانند به آب مي ريزند. بنابراين مي توان اين احتمال را داد كه اين مراسم به گونه اي با مراسمات ذبح گاو در آيين مهر شبيه است و يا اينكه مي تواند ته رنگي از آيين ميترا در آن مشاهده كرد.

همچنين با استناد به مطالب كتاب آيين مهر نوشته و پژوهش هاشم رضي كه اشاره به زايش مهر در كنار درختي و نيز انداختن تير بر فراز تخته سنگي كه باعث مي شود تا آب از سنگ زاده شود و اشاره به رودي در كنار آن مي توان گفت چشمه نياسر، درخت چنار سالخورده، مسير آب، آبشار نياسر و غار دلايلي است براي اين احتمال كه سرزمين نياسر متعلق به پيروان آيين ميترا بوده است. همچنين امروزه مسجد امام حسن عسگري عليه السلام كه به احتمال فراوان بر آوار معبدي تاريخي ساخته شده، محل ذبح گاو در عيد قربان و كرسي نمودن (توقف) نخل در 21 رمضان است. لازم به ذكر است در قسمت انتهايي باغ تالار استخري وجود دارد كه در قديم به آن چاله شير مي گفتند و به گفته اهالي محل (آقاي حسن اكبرزاده) اين محل كمي گودتر از قسمتهاي ديگر بوده و محل نگهداري شير در زمانهاي بسيار دور بوده است. احتمال مي رود كه اين شيرها با عنصر چهارم (شير) از عناصر هفتگانه آيين ميترا مرتبط باشد. جايگاه طبيعي: زندگي مردمان پيشين با

ص: 998

طبيعت آميخته و عجين شده بود به گونه اي كه با الهام از طبيعت و استفاده بجا از عناصر چهارگانه نور، آب، خاك و باد نيازمندي هاي خود را تأمين مي كردند. آنها براي انجام مراسمات آييني نيازمند مكاني خاص بودند كه بهترين محل براي اين امر غارها بوده است. لذا با الهام از غارهاي طبيعي كوچك، غارهاي طولاني و دست كند پديد آورده و با ساختن بناي چارتاقي و استفاده از پديده نور و سايه، تقويم نجومي بر پا مي كردند. در بالاترين بخش نياسر چشمه اي هميشه جوشان از آب گوارا، مسجدي كه احتمالاً نيايشگاهي باستاني بوده، گورستاني ديرين با سنگهاي چند صد ساله زيبا تراش، درخت چنار سالخورده و همچنان سر بر آسمان كشيده قرار گرفته است. اين محدوده بلندترين نقطه شهر است و ارتفاع اين محل 1750 متر مي باشد. وجود اختلاف ارتفاعي به ميزان 200 متر باعث ايجاد چشم اندازهاي بي نظير و بسيار زيبايي از نقاط مختلف شهر و پيرامون آن شده است. آب چشمه از ميان كوهي بيرون مي آيد كه چارتاقي بر آن بر پا شده است. مردمان نياسر ماهي هاي نرم و نازك و ريز و درشت را بركت آب چشمه خود مي دانند. آب به آرامي از كنار چنار كهنسال و از زير نيايشگاه عبور كرده و از طريق جوي آبي كه درختان بيد سر به فلك كشيده كنار آن زيبايي بصري خاصي به آن داده است به سمت مقسم راهي شده و بعد از تقسيم شدن، بخشي از آب به سمت باغ تالار سرازير مي شود و پس از سيري كوتاه در باغ و

ص: 999

گذراز بناي قديمي كوشك از بالاي كوه پايين مي ريزد وآبشار زيبا و دلنواز نياسر را تشكيل مي دهد. اين آب در اوايل فصل پاييز كمترين مقدار و در فصل زمستان بيشترين مقدار را داراست.

از بقاياي خزه هاي قديمي و آبراهه هاي موجود و همچنين گفته هاي اهالي محل (آقاي محمد ذاكري)مشخص مي شود مسير آب در قديم عوض شده است. به دليل پديده هاي انحلال سنگ آهك توسط جريانهاي زيرزميني و گذشت ساليان دراز بافت زيبا و چشم نوازي مانند استالاكتيت ها و استالاكميت ها در بدنه سنگهاي صخره ها بوجود آمده كه مي توان از آنها براي جذب گردشگر استفاده كرد. سنگي كه آبراهه آبشار در آن ايجاد شده و سنگهايي كه كوه مزبور را تشكيل مي دهند از نوع سنگهاي آهكي و رسوبي مي باشد. در اين محدوده درختاني از قبيل بيد شيرين، بيد تلخ، نارون يا پشه، ارار، ون يا زبان گنجشك، توت بي دونه، توت شمروني، انجير، مو، گردو، بادام، سرو، عناب، زردآلو، آلوچه، كاج و چنارهاي چند صد ساله رشد كرده اند و طبيعتي بسيار زيبا، دل انگيز و متفاوت در هر فصل بوجود آورده اند. از گياهان دارويي اين محل نيز مي توان موارد زير را نام برد: 1. پر سياوش

2. علف شوره 3. خيار بوته مار، لازم به ذكر است زلزله اي كه در سال 1335 اتفاق افتاد باعث ريزش سنگهاي بدنه كوه در قسمت زير كوشك و بالاي زيارت حاج كمال شد كه هم اكنون نيز خطر احتمالي ريزش سنگهاي درشت و ايجاد خسارات مالي و جاني بسيار زياد است. جايگاه معماري محل:

ص: 1000

بناي چارتاقي نياسر: از لحاظ معماري و جنبه فضايي در دسته بناهاي برون گرا قرار مي گيرد. طاق هاي سنگي در چهار ضلع به صورت دو گانه بر روي هم قرار گرفته اند. طاق بالايي به عنوان طاق دزد وظيفه مستهلك نمودن بار اصلي را داشته لذا به صورت رومي و با دور كم اجرا شده است و طاق زيرين كه به طريقه ضربي بنا نهاده شده است به عنوان انتقال دهنده جزيي از نيروي وزن بالا بكار مي رود و وظيفه ديگر آن نيز تعريف ورودي مي باشد. بعد از اجراي طاق ها نوبت به اجراي پوشش سنگي مي رسد كه در اين موقعيت يكي از افتخارات معماري ايراني در چهار گوشه آن خودنمايي مي كند و آن هم چهار فيلپوش سنگي است كه وظيفه انتقال نيروي گنبد سنگي بنا را بر عهده دارند و براي تبديل فضاي مربع به فضاي مدور براي زدن گنبد مي باشد. گنبد نيز به صورت تركين و با تويزه هاي گچين ساخته شده است. زيبايي بنا در نحوه چيدمان سنگهاي تراورتن، همرنگ بودن بنا با محيط اطراف و نيز متعادل بودن بنا مي باشد. حد فاصل پلان فضاي مربع و گنبد، قسمت مكعب شكلي است كه در بر گيرنده ساقه گنبد مي باشد و در چهار طرف داراي دريچه هاي بازي است كه كاربري آن هنوز مشخص نمي باشد. قابل ذكر است در سال 1380 كاربرد اين بنا و نيز ديگر چارتاقي هاي ايران به عنوان يك تقويم آفتابي يا شاخص اندازه گيري زمان با استفاده از تغييرات ميل خورشيد، توسط رضا مرادي غياث آبادي شناسايي شد.

مسجد امام حسن عسگري عليه السلام

ص: 1001

سجد فعلي نوساز مي باشد ولي با استناد به تنها عكس موجود مشخص مي شود اين مسجد بر روي ويرانه هاي يك مسجد قديمي كه احتمالاً مربوط به دوره قاجاريه بوده است ساخته شده است. در جلوي اين مسجد حوض آبي معروف به چشمه مردانه وجود دارد كه ميان آن چند سنگ سياه كوچك قرار گرفته كه به اعتقاد مردم اگر اين سنگها از جاي خود بيرون آيند از زير آنها خون بيرون مي جهد. مقسم تالار:

اين اثر از سنگ يكپارچه كه بين آنها سه شيار مساوي و به صورت موازي با هم براي تقسيم آب بوجود آورده اند. نكته حايز اهميت اين است كه قسمت وسط اين برآمدگي ها گود مي باشد و اين گودي در راستاي طول اين مقسم ادامه دارد كه دلايل كاربري آن هنوز مشخص نيست. كوشك تالار:

اين كوشك در باغ تالار و بر روي تپه اي مشرف به كل اراضي مسكوني و باغات پايين دشت شهر نياسر احداث شده است و داراي چشم انداز بسيار زيبايي به كل بافت مسكوني شهر و باغات و دشتهاي پايين دست است. بنا بصورت برون گرا و شامل حوضخانه اي با سقف بلند در وسط و چهار اتاق در چهار گوشه بنا است. اين بنا دو اشكوبه است كه راه دسترسي به اشكوب بالايي از طريق پله هاي چرخان مي باشد. در چهار ضلع تالار چهار ايوان احداث شده است كه ايوان شرقي بزرگتر از همه و مشرف به شهر نياسر مي باشد. پوشش سقفها از نوع آسمانه و تير پوش مي باشد. البته طاق تاوه اي نيز در اين بنا به

ص: 1002

چشم مي خورد. آمودهاي بكار رفته در بنا با كاربندي هاي زيبا نشان از درايت معماري ايراني است.

زيارت حاج كمال:زيارت حاج كمال در دو بخش ايوان و گنبد خانه ساخته شده است. پوشش ايوان به صورت آسمانه و تيرپوش و گنبد خانه داراي گوشه سازي و چفد آمودي و پوشش گنبدي است. ضمناً براي جلوگيري از پرت پايه ها توسط رانش گنبد، از مهارهاي چوبي به صورت عمود بر هم در قسمت آوارگاه (5 / 22 درجه) گنبد استفاده شده است. نعل درگاه، تخت و از تير چوبي ساخته شده است و دو صفه شمالي و جنوبي به صورت چفد، پوشش داده شده اند. در داخل گنبد خانه سنگ قبر مرمرين و ضريح چوبي واقع شده است. از ويژگي هاي بارز اثر وجود سرداب و همچنين تغيير جهت سنگ قبر داخل گنبد خانه نسبت به ساير قبور است كه مستلزم تحقيق و تفحص بيشتر است. لازم به ذكر است كه هيچ گونه دريچه و درب ورودي جهت دستيابي به سرداب مشاهده نمي شود. حمام صفوي: حمام داراي دو ورودي مجزا در ضلع شمالي مي باشد كه يكي از آنها زنانه و ديگري مردانه مي باشد. ورودي اصلي به هشتي باز شده و ورودي ديگر مستقيماً وارد گرم خانه مي شود كه هردو دالان ورودي موازي هم ساخته شده اند. ورودي كه به هشتي مي رسد بالاتر از ورودي ديگر بوده و خود حمام در زير زمين قرار گرفته است. پس از وارد شدن از ورودي اصلي و گذر از چندين پله به هشتي كوچكي برمي خوريم كه هشت ضلعي بوده و طاق نماهاي

ص: 1003

آن قاجاري مي نمايد. در ضلع غربي هشتي دالان پيچيده اي قرار گرفته كه به سمت سربينه هدايت مي شود. پوشش دالان با طاق آهنگ و به صورت ضربي مي باشد. هشتي نيز داراي طاق تاوه اي با دور بسيار كم مي باشد. بعد از هشتي وارد فضاي سربينه مي شويم كه فضاي نسبتاً روشنتري به دليل نورگير وسط طاق دارد. در كف سربينه و در قسمت وسط آن حوض سنگي زيبايي به چشم مي خورد، اطراف حوض را جوي آب باريكي پوشانده است. سربينه به صورت هشت ضلعي غير منتظم ساخته شده و در چهار ضلع اصلي آن صفه ها قرار مي گيرند كه ارتفاعي بالاتر از كف اصلي سربينه دارند. از اين اختلاف ارتفاع براي ايجاد كفش كن هاي دور سربينه به زيبايي استفاده شده است. صفه ها با طاق و تويزه پوشيده شده و طاق اصلي سربينه روي لنگه هاي گچي باربر و نيز بر روي تويزه هاي صفه ها كه در مجموع كاربندي زيبايي را تشكيل مي دهند كار شده است. در ضمن شيوه پوشش به صورت پا تو پا اجرا شده است. بعد از سربينه با گذر از دالاني پيچ دار به گرمخانه مي رسيم البته در بين اين ورودي، ورودي ديگري به سمت اتاق نظافت باز مي شود. گرمخانه كاملاً قرينه نيست و به صورت پد جفت كار شده است كه از خصوصيات معماري قاجاري است. طاق آن به صورت طاق چشمه بوده كه بيشتر آنها به صورت پا تو پا و بر روي تويزه هاي تيزه دار استوار است. در فضاي مياني گرمخانه چهار ستون هشت ضلعي آجري

ص: 1004

قرار گرفته كه تويزه هاي اصلي بر روي اين چهار ستون اجرا شده است. در وسط طاق مياني گرمخانه، نورگير بزرگتر و در طاق هاي اطراف آن نورگيرهاي كوچكتر قرار گرفته اند. اين نورگيرها به طور كلي كار تهويه و روشنايي را انجام مي دهند. در قسمت وسط ديوار جنوبي گرمخانه دودكش واقع شده كه قاعدتاً متصل به گربه رويي مي باشدكه از خزينه شروع شده و به آنجا مي رسد. گربه روها معمولاً كار گرم كردن كف گرمخانه و فضاي حمام و نيز انتقال دود به بيرون را داشته اند. در كنار ديوار غربي گرمخانه حوضي وجود دارد كه به صورت هشت ضلعي غير منتظم قرار گرفته است. در ضلع شمالي گرمخانه خزينه قرار گرفته كه احتمالاً يك ديوار الحاقي در وسط خزينه ساخته شده است و فضاي ديگري در پشت آن بوجود آمده است. آسياب: ويژگي بارز آسياب اين است كه تنها آسياب باقيمانده در نياسر مي باشد كه ويژگي هاي يك آسياب كامل را حفظ كرده است و به راحتي مي توان آن را احيا نمود. آنچه مشخص مي باشد اين است كه آسياب بزرگتر از وضع كنوني بوده وليكن هم اكنون طرفين بنا از آن جدا شده است و چيزي كه از آن باقيمانده در پلان مانند يك صليب مي نمايد. سنگ آسياب در غربي ترين قسمت آسياب واقع شده و تنوره آن نيز در پاي آبشار واقع مي باشد. نحوه پوشش سقف ها نيز به صورت طاق و تويزه مي باشد. زيارت پنج امامزاده: زيارت قديمي در كنار دو بناي آسياب و حمام قرار دارد. زيارت با توجه به قدمت

ص: 1005

و فرسودگي آن به شكل غير اصولي بازسازي شده است و دخل و تصرفات زيادي در آن ديده مي شود هم اكنون بخشي از زيارت يعني گنبد، مناره كه احتمالاً الحاقي بوده و كاشي هاي آن به صورت غير اصولي بازسازي شده است و عنصري كه احتمالاً مناره اصلي بنا بوده و آجري مي باشد باقي مانده است. سنگ قبري در داخل گنبد خانه موجود مي باشد كه تاريخ حك شده بر روي آن 1115 بوده و مربوط به زني به نام حميده خانم مي باشد. * محور فرهنگي – تاريخي نياسر، 10-نوع بهره برداري اثر: اين محل خاستگاه مناسبي است براي اينكه بتوان از آن به عنوان پژوهشكده فرهنگي – تاريخي استفاده كرد. با توجه به اينكه محل داراي قدمت فراوان بوده و ارزش فرهنگي و تاريخي منطقه نشان دهنده اهميت محدوده مي باشد هم اكنون از اين محل تاريخي براي گردشگري استفاده مي شود. 11-اقدامات انجام شده در مورد حريم اثر (حريم پيشنهادي):در اين محدوده فقط حريم چارتاقي و ديوار اطراف آن مشخص شده است. و در حال جهت طي مراحل اداري ثبت است. 12-توضيح دخل و تصرفات انجام شده و مشهود در اثر: به جرأت مي توان گفت اين مجموعه ها از جمله مهمترين آثار طبيعي-تاريخي شهر نياسر مي باشد. با اين همه تفاسير لازم است در امر حفاظت و ارزش گذاري بر اين اثر طبيعي-تاريخي كوشا باشيم وليكن متأسفانه دنياي جديد و امروز ما با مصالح مدرن كه هيچ گونه سنخيتي با بافت قديم و مصالح قديمي ندارد چهره بافت هاي قديمي كشورمان را مخدوش كرده است، شهر تاريخي نياسر نيز

ص: 1006

از اين آسيب بزرگ مستثني نيست. مسجدي كه پايين آبشار در حال ساخت مي باشد كاملاً منظره شهر را از اين نقطه مخدوش كرده است و مسلماً هنگامي كه از پاي آبشار به سمت شهر نگاه مي كنيم جز حجمه تنومندي از مصالح ناهمخوان با محيط اطراف چيز ديگري نمي بينيم كه به نظر مي رسيد اساساً تناسبي با بافت قديمي شهر نداشته و قرار گرفتن بناي امروزي با مصالح مدرن در ميان بافت قديمي شهر نمي تواند توجيهي مناسب داشته باشد و از ديدگاه آسيب شناسي وجود اين بنا در اين محل آسيب بزرگي به منظره آبشار و نيز مجموعه بافت تاريخي شهر نياسر خواهد بود. علاوه بر اين متأسفانه اين مسجد در محل مسجدي قديمي و با تخريب بيش از 80 درصد آن شروع به ساخت شده است. در مورد چارتاقي تخريب محوطه اطراف و نوشتن يادگاري بر روي بدنه اندود شده آن و به هم زدن سكوهاي اطراف چارتاقي علاوه بر نصب تابلوهاي زياد و نيز تيرهاي چراغ برق بدون برنامه ريزي و ساختن بناي جديد رصدخانه از آسيبهاي منظري محسوب مي شود. در ضمن معدن سنگ كنار چارتاقي نيز خطر بزرگي براي آن است. غار: به علت كاشتن درخت در سطح افق اين غار، ديواره هاي داخلي فوق العاده مرطوب و سست مي باشد. زيارت حاج كمال: پوشانده شدن تزيينات بر اثر گچ كاري غير اصولي، حفاري هاي سارقين جهت نفوذ به قبر، ساختن انبار زباله و سرويس بهداشتي در فاصله نزديك بنا. آسياب: تقسيم بندي و جدا كردن فضاهاي اصلي آسياب از يكديگر جزو دخل و تصرفات بوده و رطوبت

ص: 1007

شديد در بدنه و سقف بنا از آسيب هاي بزرگ اين اثر محسوب مي شود. حمام صفوي: وجود قسمت هاي الحاقي در سمت ديوار شمالي بنا، اندود غير اصولي، طاق زني هاي غير اصولي و بدون برنامه، فرش كف حمام به وسيله موزاييك، پر كردن حوض سربينه از جمله دخل و تصرفات موجود در بنا مي باشد. 13-توضيح تعميرات گذشته در اثر:تعميرات صورت پذيرفته در آثار موجود در اين محدوده عموماً به دخل و تصرفات انجاميده است. 14-توضيحات ضروري و اختصاصي اثر: اهميت اين محدوده از لحاظ پيشينه تاريخي، فرهنگي، آييني، معماري و... براي مردم محل تبيين نشده و حفاظت خاصي از آن صورت نمي گيرد. بنابراين لازم است تا طي برنامه ريزي هاي موقت و همچنين دراز مدت در جهت ساماندهي محدوده مزبور قدم برداشته شود. 15-شرح وضعيت موجود خطرپذيري و دلايل آسيب هاي وارده: احتمال ريزش قسمت هايي از بدنه ها و ورودي هاي غار و نيز بدنه صخره ها بر اثر زلزله و ايجاد خطرات جاني و مالي. وجود معدن سنگ در كنار چارتاقي و پيشروي آن به سمت چارتاقي خطري جدي براي اين بناست. وجود رطوبت در بناهاي حمام و آسياب از وضعيت هاي خطر پذيري اين محل بوده و بايد جلوگيري شود. پله هاي احداث شده از پاي آبشار تا نزديك عمارت كوشك نيز در بعضي از نقاط نياز به تعميرات اساسي دارد و همچنين به اين مورد نيز بايد توجه شود كه سطح پله ها از اصطكاك كافي برخوردار نيست و عابر را با خطر جدي مواجه مي سازد.

شهر تاريخي ابيانه

تاريخچه

در 40 شمال غربي شهرستان نطنز، در دامنه كوه

ص: 1008

كركس، روستايي بسيار كهن واقع شده است به نام ابيانه. اين روستا را به اعتبار آثار و بناهاي تاريخي متنوعش بايد در زمره ديدني ترين و استثنايي ترين روستاهاي ايران به شمار آورد. ابيانه نقطه اي خوش منظره و خوش آب و هوا و داراي موقعيت طبيعي مساعدي است. شمار خانه هاي ابيانه در سرشماري سال 1361 برابر با 500 واحد برآورد شده؛ اين خانه ها تماما بر روي دامنه پرشيبي در شمال رودخانه برزرود بنا شده است، به صورتي كه پشت بام مسطح خانه هاي پايين دست، حياط خانه هاي بالادست را به وجود آورده و هيچ ديواري هم آنها را محصور نمي سازد. در نتيجه، ابيانه در وهله اول روستايي چند طبقه به نظر مي آيد كه در بعضي موارد تا چهار طبقه آن را مي توان مشاهده كرد. اتاقهاي ابيانه داراي پنجره هاي چوبي ارس ماننداند و اغلب داراي ايوانها و طارميهاي چوبي پيش آمده، مشرف بر كوچه هايي باريك هستند كه به صورت مناظر جالبي درآمده اند. نماي خارجي ديوارها در خانه هاي ابيانه با خاك سرخ رنگي كه معدن آن در مجاورت روستا قرار دارد، پوشيده شده است. از آنجا كه در دامنه هاي شيبدار ابيانه فضاي كافي براي ساختن خانه هاي موردنياز وجود ندارد در اين روستا چنين رسم شده كه هر خانواده، انبار غار مانندي در تپه هاي يك كيلومتري روستا، در كنار جاده و نرسيده به ابيانه ايجاد نمايد. اين غارها كه در دل تپه ها حفر شده اند و از بيرون تنها درهاي كوتاه و محقر آن نمودار است براي نگهداري دامها و نيز آذوقه زمستاني و اشياي غيرضروري مورد استفاده قرار

ص: 1009

مي گيرد. مردم ابيانه به كشاورزي و باغداري و دامداري مشغول هستند كه با روشهاي سنتي اداره مي شود. بيشتر زنان در امور اقتصادي با مردان همكاري دارند.

ابيانه داراي هفت رشته قنات است كه براي آبياري مزارع و باغات مورد استفاده قرار مي گيرد. گندم، جو، سيب زميني و انواع ميوه به خصوص سيب، آلو، گلابي، زردآلو، بادام و گردو در ابيانه به دست مي آيد. در سالهاي اخير قالي بافي در ابيانه رواج پيدا كرده و نزديك به 30 كارگاه قالي بافي در آنجا داير شده است. در گذشته؛ گيوه بافي از جمله مشاغل پر درآمد زنهاي ابيانه بوده كه امروزه تا حدي متروك شده است. مردم ابيانه به سبب كوهستاني بودن منطقه و دور بودن محل آنها از مراكز پر جمعيت و راه هاي ارتباطي، قرنها در انزوا زيسته و در نتيجه بسياري از آداب و رسوم قومي و سنتي و از جمله زبان و لهجه قديم خود را حفظ كرده اند. زبان مردم ابيانه؛ فارسي با لهجه خاص ابيانه اي است كه با لهجه هاي متداول در مناطق ديگر تفاوت اساسي دارد. لباس سنتي آنها، هنوز هم ميان آنها رواج دارد و در حفظ آن تاكيد و تعصب از خود نشان مي دهند. مردان شلوار گشاد و درازي از پارچه سياه و زنها از پيراهن بلندي از پارچه هاي گلدار و رنگارنگ استفاده مي نمايند. علاوه بر اين، زنهاي ابيانه معمولا چارقدهاي سفيد رنگي بر سر دارند. قديمي ترين اثر تاريخي ابيانه؛ آتشكده اي است كه مانند ديگر بناهاي ده در سراشيبي قرار گرفته است. آتشكده ابيانه را نمونه اي از معابد زرتشتي دانسته اند كه در جوامع كوهستاني

ص: 1010

ساخته مي شد. مهم ترين بنا و اثر تاريخي اين روستا يك باب مسجد جامع و قديمي ترين اثر تاريخي اين مسجد نيز منبر چوبي منبت كاري آن است كه در سال 466 ه. ق. ساخته شده است. مسجد قديمي ديگر ابيانه مسجد برزله است كه داراي فضاي دلبازي است و روي لنگه در شرقي آن؛ سال 701 ه. ق. نوشته شده كه مربوط به دوره ايلخانان مي باشد. مسجد تاريخي ديگر ابيانه مسجد حاجتگاه است كه كنار صخره اي در كوهستان بنا شده و بر در ورودي شبستان آن تاريخ 952 ه. ق. مشاهده مي شود.

آدرس:40 كيلومتري شمال غربي شهرستان نطنز-در دامنه كوه كركس

شهر تاريخي نائين

تاريخچه

نائين از شهرهاي بسيار قديمي استان اصفهان است. در مورد نام نائين و وجه تسميه آن مي گويند كه كلمه نائين از ني كه يك گياه باتلاقي است، گرفته شده است و هم چنين عده اي وجه تسميه آن را در ارتباط با نام يكي از پسران نوح مي دانند كه گويا باني شهر بوده است. نائين شهري جالب و ديدني است و آثار تاريخي متعدد و زيبايي دارد.

مراكز تاريخي و باستاني

نارنج يا نارين قلعه

اين قلعه كه در شهر نائين در نزديكي مسجد علويان در محله باب المسجد واقع شده است، بسيار قديمي است و از خشت خام ساخته شده است. عمارت زيرين برج قلعه به تل خاكي تبديل شده، ولي خود برج تا حدودي باقي مانده است. در اين قلعه چيزي كه دلالت بر سال احداث بنا كند وجود ندارد، و فقط سبك ساختمان و متلاشي شدن آن نشان مي دهد كه اين قلعه به احتمال زياد، پيش از اسلام، آتشگاه بوده است. به نظر باستان

ص: 1011

شناسان، زمان احداث اين قلعه به پيش از اسلام و به دوره هاي اشكانيان تا ساسانيان مربوط مي شود. ارتفاع قلعه كه اكنون به تل خاكي تبديل شده است، از سطح كوچه ها 5 متر و از كف خندق 40 متر است و به نظر مي رسد كه در روزگار پيشين مرتفع تر از اين بوده است.

قلعه رستم بافران

اين قلعه در شرق نائين و درقريه بافران واقع شده است و چاهي دارد كه نام آن با افسانه ها در آميخته است. اين قلعه در حال تخريب و ديدني است.

قلعه مخروبه نيستانك

اين قلعه كه از لحاظ قدمت و طرز ساختمان به قلعه هاي پيش از اسلام شبيه است در روستاي نيستانك از توابع شهرستان نائين واقع شده است.

شهر تاريخي اردستان

تاريخچه

اردستان يكي از شهرهاي كهن ايران زمين مي باشد و قدمت اين شهر به بيش از 5000 سال قبل باز مي گردد كه در طول تاريخ دستخوش حوادث گوناگوني بوده است و در دوره هاي مختلف تختگاه بعضي از شاهان ايراني از جمله اردوان چهارم بوده و نيز در افسانه هاي ايران باستان، ارگ رستم دستان. شهر زواره نيز منسوب به زال پدر رستم مي باشد و اردستان نيز زادگاه اردشير بابكان مي باشد، همچنين از شهرهاي مذهبي آئين مهر و زرتشت قبل از ظهور اسلام مي باشد. پس از فتح ايران توسط مسلمانان، مردم اين شهر جزء اولين شهرهايي بودند كه به آئين اسلام گرويدند و دليل آن آگاهي و باسواد بودن مردم بود اكثر شهروندان اردستان را موبدان و كاهنان تشكيل مي دادند و اغلب مساجد اين شهر بر روي آتشكده هاي قبل از اسلام بنا گرديده است كه بارزترين آن مسجد امام

ص: 1012

حسن عليه السلام در محله كبودان كه به دست شخص امام حسن مجتبي عليه السلام بنا گرديده است.

وجه تسميه اردستان

از بارزترين شاخصه مردم اردستان در بين اقوام ايراني، زبان بومي آنها مي باشد كه باگذشت ساليان سال مردمان اين منطقه هنوز به زبان پهلوي قديم (زبان بومي، گبري) تكلم مي كنند. در لغت و كتب تاريخي، شهر اردستان به گويشهاي مختلف به شرح ذيل بيان گرديده است: اَردستان، اِردستان ، آردستان، اَرجستان، اَرگستان، اَرسون، اَرسان، اَردسون ، اَسون، اَرزستان. مي توان گفت كه اَرد به معناي فرشته موكل بر آتش در آئين زرتشت، يا مخفف اردشير (اشاره به زادگاه اردشير) و نيز آرد به معناي سفيد (منطقه كويري و سفيد مانند) و همينطور ارگ كه نيز درافسانه هاي ايران باستان ارگ رستم دستان و يا اَرد مخفف اردوان، كه اين شهر پايتخت اردوان چهارم نيز بوده است كه در طول زمانهاي گذشته به صورتهاي مختلف گويش شده است.

محلات اردستان

هسته قديمي و مركزي شهر اردستان از 9 محله ذيل تشكيل گرديده است: راميان ، فهره ، مون ، باب الرحي ، محال ، لب جيكوشك ، بازار ، كبودان و اسپيريز.

اماكن شهر

اماكن شهر به دو دسته قبل و بعد از اسلام تقسيم مي شوند و آنچه بيشتر معرف حضور شهروندان است اماكن و بقاع متبركه بعد از اسلام است و از اماكن قبل از اسلام خرابه هايي بيش باقي نمانده است. اماكن قبل از اسلام: 1. مخروبه هاي قلعه راميان 2. خرابه هاي ساساني 3. قنوات شهر اماكن بعد از اسلام: 1. مسجد جامع 2. مسجد امام حسن (منصوب به امام حسن مجتبي عليه السلام) 3. بقاع و امامزادگان شهر4. محل تقسيم

ص: 1013

آب قنات اَرونه (منسوب به شيخ بهائي)

شخصيت هاي برجسته

از گذشته هاي دور چهره هاي برجسته و شاهان مختلفي بر اين شهر حكمفرما بوده اندكه قبلاً ذكر گرديد اما از چهره هاي شاخص و برجسته معاصر شهر مي توان به 1. شهيد آيت الله سيد حسن مدرس كه معرف تمام ايرانيان مي باشد. 2. استاد محيط طباطبائي اديب و دانشمند معاصر. 3. شهيد حاج سيد نورالله طباطبائي نژاد (نماينده مجلس دوره اول و از شهداي هفتم تير). 4. حضرت آيت الله حاج سيد يوسف طباطبائي نژادكه هم اكنون نماينده ولي فقيه و امامت جمعه شهر اصفهان مي باشند. 5. همچنين صدها شهيد، جانباز و آزاده كه تقديم انقلاب گرديده است. اردستان، شهري به كهنسالي تاريخ

(نويسنده:پروانه بني يعقوب)در تاريخ آمده است كه قباد ساساني، وقتي با خيزش مزدكيان مواجه شد و از پايتخت خود گريخت تا براي كمك خواستن نزد هياطله برود، وقتي به حاشيه كوير رسيد و وارد شهري شد كه سكنه اش مي گفتند قدمت آن به قبل از دولت مادها و به زمان كيانيان و پيشداديان مي رسد و به احتمال قوي توسط بهمن بن گشتاسب يا اردشير درازدست هخامنشي ساخته شده است، تصميم گرفت مدتي در آن جا بماند و... همان مورخاني كه اين را نوشته اند، افزوده اند: «قباد در منزل يكي از بزرگان شهر كه دختري دوشيزه داشت، اقامت گزيد و پس از چندي آن دختر را به همسري گرفت و وقتي انوشيروان از بطن آن دختر به دنيا آمد، شهر مورد اشاره را به عنوان اقامتگاه و محل نشو و نماي فرزند خود تعيين كرد و دستور داد اقداماتي جهت عمران و آبادي آن انجام شود. با اين حال، مدتي بعد، در

ص: 1014

سال 496 ميلادي، در حالي كه اشراف ايران، وي را از سلطنت خلع و جاماسب يا زاماسب را به عنوان جانشين اش تعيين كرده بودند، به ياري سپاهياني از هياطله توانست جاماسب را از ميان بردارد و با همسر جديد و فرزند خردسال خود به پايتخت برگردد.» شهر مورد اشاره، كه ساكنانش در گويش محلي خود از آن با عناوين ارسون، اردستون، اروسون و اسون نيز ياد مي كنند، همان شهر اردستان است كه با مساحتي معادل 11 هزار و 591 كيلومترمربع، در فاصله 118 كيلومتري شمال شرق شهر اصفهان واقع شده و مشتمل بر دو بخش، سه شهر، هفت دهستان و 306 روستاي داراي سكنه است.

سابقه تاريخي اردستان:اطلاعاتي كه درباره سابقه تاريخي اين شهر در گوشه و كنار منابع تاريخي به چشم مي خورد، بسيار متنوع است و حتي بعضي مورخان آن را زادگاه كاوه آهنگر دانسته اند و اهالي منطقه، خانه و باغي را كه در محله كبودان واقع و به باغ كاوه موسوم است و همچنين قنات دو طبقه مون را كه يكي از عجايب سيستم آبرساني در ايران قديم به شمار مي آيد و احداث آن به كاوه آهنگر نسبت داده مي شود، دليلي براي اثبات نوشته مورخان مي دانند. به اضافه اين كه در اين شهرستان قنات ديگري هم با عنوان ارونه جريان دارد كه با فورزه بندي ديدني و جالبش، آب كشاورزي پنج محله شهر را تامين مي كند و مردم عقيده دارند «ارونشاه» نخستين پادشاه پيشدادي آن را حفر كرده است. به هرحال، نوشته هاي منابع تاريخي و اظهارات مردم، اعم از اين كه حقيقت داشته

ص: 1015

يا نداشته باشد، وجود مسجد جامع اردستان دليل خوبي بر سابقه ديرينه اين شهرستان است. مسجد جامع اردستان كه يكي از نمونه هاي منحصر به فرد مساجد چهار ايواني ايران به شمار مي آيد، در قرن سوم قمري به دستور «عمربن عبدالعزيز اجلي» بر روي بناي آتشكده اي كه هنوز آثار آن در گوشه اي از مسجد ديده مي شود، به سبك مسجدهاي عربي ساخته شده و مجموعه كم نظيري شامل مدرسه حاج حسين نورالدين، آب انبار حاج حسن، راسته بازار، ميدان تعزيه، حمام و قلعه ميان شهر در كنار آن قرار دارد.» مسجد جامع اردستان كه طي دوره هاي آل بويه، سلجوقي و... مورد بازسازي قرار گرفته، ويژگي خاص مساجد قبل از ايلخانيان (قرن هشتم به بعد) و عدم استفاده از كاشي هاي لاجوردي را دارد و تمام آن از خشت و گل ساخته شده است. ديگر بناهايي كه قدمت اردستان را تاييد مي كند، مسجد امام حسن و آب انبار مجاور آن و همچنين مسجد خسرو است كه متاسفانه در طول سال ها و سده ها، دستخوش تخريب شده و هم اكنون، فقط سر در ورودي آن برجا مانده است. همچنين بناي مسجد جامع زواره در بخش مركزي زواره، در 15 كيلومتري شمال شرقي اردستان، با توجه به مدارك موجود، اولين مسجد چهار ايواني ايران است كه در دوره سلجوقي ساخته شده و اصالت خود را تاكنون به نحو شايسته اي محفوظ كرده و اين مساجد، به اضافه آرامگاه هاي تاريخي مهم ترين مكان هاي تاريخي شهرستان اردستان را تشكيل مي دهند و مجموعاً در اين شهرستان 80 اثر تاريخي وجود دارد كه

ص: 1016

از بين آن ها30 اثر در فهرست آثار ملي ثبت شده و بخشي از آن ها عبارت است از كاروانسراي جوگند واقع در جاده اردستان به نايين، مجموعه آسياب هاي آبي در مناطق راميان و زواره، مجموعه كاخ سرهنگ آباد در شرق زواره و... اردستان، به شهادت منابع تاريخي، در دوران اشكاني، پايتخت اردوان چهارم بوده و اردشير اول، بنيان گذار پادشاهي ساساني، آتشكده اي در آن بنا كرده است. اين شهر، در دوران صفويه از شهرهاي آباد و مهم كشور به شمار مي آمد و نقل شده مردم آن هنگام حمله اشرف افغان به اصفهان، چنان پايداري و استقامتي در برابر مهاجمان نشان دادند كه موجب حيرت اشرف افغان شد. در دوران قاجاريه، به ويژه هنگام حكومت ناصرالدين شاه اردستان جايگاه بهتري يافت، اما پس از كشته شدن ناصرالدين شاه ناامن شد. مختصات جغرافيايي شهرستان اردستان، در شمال استان اصفهان، در جنوب كوير نمك، در 33 درجه و 23 دقيقه پهناي شمالي و 52 درجه و 22 دقيقه طول شرقي نسبت به نيمروز گرينويچ قرار دارد. از شمال به استان سمنان، از غرب به شهرستان هاي كاشان، نطنز و برخوار و ميمه، از شرق به شهرستان نايين و از جنوب به شهرستان هاي اصفهان و نايين محدود است. آب و هواي اين شهرستان گرم و خشك بوده و بيش ترين درجه حرارت در تير و مرداد و كم ترين آن در دي و بهمن است. پوشش گياهي اين ناحيه از گونه استپ بياباني است. كوه هاي غير منظمي از شعبه هاي كوه كركس، از جنوب شهرستان مي گذرد، از سطح دريا يك هزار و

ص: 1017

207 متر ارتفاع دارد و مناطق معروف آن عبارتند از: «موغار، زواره، مهاباد، سهاميه، مزارع، مزد آباد، مه آباد، اميران، كچو، هندوآباد، مهرآباد و... كه از آن ها مشاهيري چون علي بن حسن زواره اي، مجمر زواره اي و محيط طباطبايي، سيد حسن مدرس، ميرزا حسن جلوه و... برخاسته اند كه هريك جزو مفاخر كشور به شمار مي آيند. بعضي جغرافي دانان معتقدند واژه اردستان از دو بخش اربيه به معني مقدس و فرشته موكل بر آن و پسوند ستان به معناي مكان تشكيل شده. زيرا قبل از ظهور اسلام آتشكده هاي متعددي در اين شهر داير بوده كه از جمله آن ها آتشكده معروف مهر اردشير قابل اشاره است و جغرافيا نويسان قرن چهارم قمري از آن به عنوان شهري مستحكم ياد كرده اند كه يك مايل مربع مساحت داشته و بارويي با پنج دروازه آن را احاطه كرده بود و جمعي ديگر، نام اردستان را متشكل از دو پاره «ارد» به معني مرد خشمگين و «ستان» به معناي مكان دانسته و از آن به عنوان سرزمين مردان غيور و خشمگين ياد كرده اند و البته اين روايت هم وجود دارد كه اردستان چون از بناهاي اردشير دراز دست است، نام خود را از اسم او وام گرفته است. نام اردستان، در افسانه هاي فولكلوريك نيز آمده و از جمله بر پايه يكي از افسانه ها، اردستان مسكن رستم دستان، جهان پهلوان باستاني بوده و ابتدا ارگ دستان نام داشته و سپس به ارگستان و سرانجام به اردستان تغيير نام داده است. بر پايه اين افسانه، طايفه ليلاز، كه از طايفه هاي پرجمعيت اردستان

ص: 1018

به شمار مي آيند، از اعقاب ليلاز، برادر رستم هستند. بر پايه نوشته هاي جغرافيا نگاران ايراني و عرب، اين شهر در دوران آل بويه با نطنز، بلوكي را تشكيل مي داد كه مركز آن اردستان و جايگاه فرمانروايي حاكم ديلميان بوده است.

شهر تاريخي زواره

تاريخچه

زَوارِه شهري كوچك در حاشيه جنوبي دشت كوير ايران است. اين شهر در مختصات جغرافيايي 33، 27 شمالي و 52، 27 شرقي و در فاصله 120 كيلومتري اصفهان واقع شده است. زواره از آباديهاي كهن ايران است و نام آن از نام برادر رستم گرفته شده است. در آن بناهاي تاريخي همچون منار زواره در مسجد امام حسن مجتبي (كه گفته مي شود قبل از اسلام آتشكده بوده است) قلعه ي مغول مسجد جامع چهار ايواني زواره (قديمي ترين مسجد چهار ايواني ايران) كه در آن كتيبه هايي نيز وجود دارد. در زواره اغلب ساكنين سيد طباطبايي هستند. زواره ساختاري گلي و داراي معماري ايراني اصيل بوده كه امروزه در حال تخريب اين آثار هستند. زواره در شمال شرقي استان اصفهان و در مجاورت كوير مركزي قرار دارد.

در مركز شهر زواره دورنماي گنبد كاشيكاري شده بارگاه امامزاده يحيي عليه السلام فرزند امام موسي بن جعفر عليه السلام نظرها را به خود جلب مي كند. در جوار مرقد مطهر اين امامزاده جلوه هاي هنر معماري چون بازار، حسينه هاي سرپوشيده و سرباز بزرگ، مدرسه علميه، آب انبار، مسجد كرسي، حمام و با اندك قدمي فراتر از آن بازارچه، مسجد جامع، حسينيه هاي سرباز و سرپوشيده كوچك، بناي تاريخي هشت بهشت و بقعه پير عارف سيد بهاءالدين حيدر، خانه هاي چهار صفه اي، و مسجد نيكويه و مناره تاريخ قلعه

ص: 1019

ها، يخچال، برج و باروهاي به يادگار مانده از دوران گذشته به چشم مي خورد.

مسجد زواره اولين مسجد چهار ايواني در معماري اسلامي جهان است كه در زمان سلجوقيان ساخته شده است.

شهرستان سميرم

تاريخچه

شهرستان سميرم داراي پيشينه اي دير سال است. در مناطق مختلف اين شهرستان نشانه هايي از مدنيتي بسيار كهن ديده شده كه سابقه تاريخي اين ناحيه را به هفتصد سال قبل از ميلاد مسيح باز مي گرداند. در منطقه كمه آثار سكونت پارس ((پارس وادر)) و در شهر سميرم شواهدي از وضعيت مدني اين شهر در دوره هخامنشيان بدست آمده است كه همگي بر پيشينيه باستاني اين شهرستان گواهي مي دهند. همچنين در قلعه مختار در نزديك درياچه حنا ((در شرق سميرم)) قلعه سنگي از آثار دوره ساسانيان است. دراين قلعه يك آتشدان متعلق به اين دوران بدست آمده است. در اطراف شهر سميرم پنج عدد ميل سنگي وجود دارد كه مربوط به آتشكده هاي ساسانيان بوده اند و نشان مي دهند كه سميرم در زمان ساسانيان نيز در حد يك شهر وسعت و جمعيت داشته است. پس از دوره ساسانيان تا چندين قرن از وضعيت و تاريخ سميرم آثار و اسنادي در دست نيست اما چنانچه از گزارشهاي تاريخي بر مي آيد در دوره ديلميان ((آل بويه)) سميرم داراي دژي محكم بوده است. در دوره سلجوقيان سميرم شهري نسبتا بزرگ بوده و قلعه اي استوار داشته است. سميرم در اين زمان مهريه گوهر خاتون ((همسر محمد بن ملك شاه)) سلجوقي بوده است. از طرفي وزير سلطان محمود سلجوقي نيز فردي از اهالي سميرم به نام كمال الدين علي سميرم

ص: 1020

بوده است. به همين خاطر اين شهر در دوره سلجوقيان مورد توجه قرار گرفت و بسيار رشد يافت و آباد گشت. سميرم در دوره سلجوقيان نقش مهمي در اركان مديريتي اين سلسله ايفا كرده است. چنانچه غير از كمال الدين علي، وزيران ديگري نيز در اين دوره از سميرم برخاسته اند مانند عبدالرحمان سميرمي وزير سلطان بركيارق و ابواسماعيل موالدين مشهور به ((طغرايي)) وزير سلطان مسعود. اين شهر در حمله مغول به ايران از گزند مغولان در امان نماند و سخت آسيب ديد در دوره صفويان و پس از آنكه پايتخت از قزوين به اصفهان انتقال يافت، سميرم دوره ديگري را تجربه كرد زيرا هم به شهر اصفهان نزديك بود و هم آب و هواي معتدلش مورد پسند پادشاهان صفوي بود.

در اين دوره آسياب هاي برزك روغن گيري در سميرم تاسيس شد كه در آنها روغن برزك جهت سوخت چراغهاي دربار به پايتخت فرستاده مي شد.

روستاي آب ملخ

تاريخچه

روستاي آب ملخ در 50 كيلومتري مركز شهرستان سميرم و در دامنه ارتفاعات سر به فلك كشيده دنا واقع گرديده كه اگر آب ملخش نمي گفتند نيمروز نام مناسب براي اين ده ته دره افتاده بود. آفتاب بيش از سه ساعت در ره گذر اين ده نمي ماند، طلوع و غروبش 3 ساعت فاصله دارد.

شهرستان گلپايگان

تاريخچه

گلپايگان از طرف شمال به محلات و كمره (خمين)و از طرف مغرب به كوه هاي بختياري و اليگودرز و از طرف جنوب به خوانسار و كوههاي بختياري و از طرف مشرق به كوه شيخ احمد و كوه صالح محدود است. ارتفاع آن از سطح دريا 1818 متر است. (مبناي ارتفاع

ص: 1021

سطح متوسط آب خليج فارس در منطقه فاو كه مبناي مسطحات اروپائي مي باشد. ) گلپايگان از مناطق نيمه صحرايي است و به علت نزديكي به كوير مركزي بارندگي آن كم و داراي زمستان هاي گرم مي باشد و هوايش متغير است. دشت گلپايگان، وسيع و آب آن از رودخانه و قنات و چشمه و منابع آب هاي زيرزميني تامين مي گردد. بناي مناره آ جري سلجوقي در زمره بلندترين مناره هاي قرن پنجم هجري قمري كه داراي دو در است و در درون آن پلكاني تعبيه شده است. قسمت هاي پايين و بالاي مناره مرمت گرديده و داراي كتيبه آجري است كه اين كتيبه به خط كوفي نوشته شده و فاقد تاريخ مي باشد و متن كتيبه آن از آيات كلام الله مجيد است. اين مناره با قدمتي حدود 900 سال در برابر عوامل طبيعي (زلزله، باد، باران، سرما و گرما) سرفراز برجاي مانده است و از جمله بلندترين مناره هاي ايران مي باشد.

دو راه پله دارد كه بصورت دوراني با 64 پله به بالاي مناره مي توان صعود كرد. اين مناره از زمان سلجوقيان مي باشد كه ساختمان آن را احتمالا با ساختمان مسجد جامع و بازار چهارسوق همزمان مي دانند. تا حدود چهل سال قبل، اطراف آن خرابه و چاله چوله بود كه مردم گاهي از آنجا خاك مي بردند و قطعه هاي ظروف سفالين شكسته نيز ديده مي شد و آن محل را چاله هاي پامناره مي گفتند. جاي خندقي هم بود كه يك قسمت آن را براي زمين ورزش صاف كرده بودند ولي اكنون فقط چند متري اطراف

ص: 1022

مناره را حصار نموده اند. گفته مي شود اين مناره براي راهنمايي كاروانيان بوده و بالاي آن چراغ نصب مي كرده اند ودر جنوبي چهار سوق از جلوي مناره شروع مي شده است. فعلا خيابان، گودتر از سطح پاي مناره و بازار چهار سوق است. دوشير قبلا در محل پاشيرا نزديك مقبره بابا عبدالله در كنار جاده قافله و ابتداي كوچه حكومتي بودند. ميدان پاشيرا نسبتا وسيع ودكه بازي و ورزش بچه هاي محل بود و براين شيرها كه وسيله سرگرمي بچه ها بود سوار مي شد ند وبازي مي كردند. بعد از خيابان كشي چون خيابان چند متري از جاده قافله فاصله پيدا كردو زمين هاي اطراف پاشيرا را با قسمتي از جاده قديم به مالكين آن حدود دادند و ميدان پاشيرا را هم گود برداري نمودند كه رختشوي خانه بسازند. شير هاي سنگي رابا تخته و گرده چوب و غلطك كه بوسيله دو گاو نر كشيده ميشد، تك تك به پاي مناره منتقل كردند. شيرهاي سنگي امروز در زير سايه مناره سلجوقي محبوس اند. بناي سيداسادات كه مربوط به دوران قرن هشتم هجري است، داراي ايوان و غرفه هاي دو طبقه و گلدسته و گنبدي به بلندي 9 متر است. تزئينات سمت شمال شرقي و جنوب شرقي اين بقعه از نظر ظرافت كار شايان توجه مي باشد. در سال 1354 شمسي يك خيابان جديد كنار اين امامزاده و ساختمان مسجد جامع احداث گرديده است. بنا به نوشته اشعاري كه برروي سنگ حك شده است و سنگ مزبور در طرف راست در ورودي بقعه مي باشد، سه تن از فرزندان حضرت امام موسي كاظم

ص: 1023

عليه السلام به نام هاي: امامزاده اسحاق، امامزاده منصور و امامزاده رضا در آنجا مدفون اند. قبر ديگري به نام امامزاده يحيي فرزند حضرت امام علي النقي عليه السلام مي باشد. اين بقعه مباركه در زمان سلطنت فتحعلي شاه قاجار توسط مردي محتشم به نام حاج ميرزا مهدي خان تعمير و مرمت گرديده است. بناي جامع گلپايگان از مساجد مهم تاريخي دوران سلجوقي است. اين مسجد داراي صحن و شبستان وسيع و گنبد بزرگ آجري مي باشد و متعلق به زمان محمد بن ملكشاه سلجوقي و از حيث نكات فني و ساختماني داراي امتيازات فراواني مي باشد. از خصوصيات مسجد و گنبد آن دارا بودن كتيبه هاي آجري متعدد و تزئينات فراوان دوره سلجوقي است. در متن كوفي گنبد، نام محمد بن ملكشاه خوانده مي شود و اطراف محراب بزرگ زير گنبد در متن كتيبه اي نام باني آن بناي عظيم را، ابونصربن محمد بن ابراهيم آورده اند. همچنين بربدنه هاي مختلف شبستان نام بزرگان دين و جملات مذهبي را به خط كوفي آجري نوشته اند. در زمان فتحعلي شاه قاجار شبستان هاي ساده طرفين گنبد و بناهاي شرقي و غربي مسجد را احداث نموده و بر ساختمان هاي گنبد عهد سلجوقي افزوده اند. ساختمان گنبد عهد سلجوقي متعلق به اوايل قرن ششم هجري قمري است. بناي بقعه هفده تن از ابنيه قرن 11 هجري قمري است. در زمان شاه عباس اول صفوي كه بر طبق كتيبه سر در آن در سال 1032 هجري قمري ساخته شده است. بر روي بناي هشت گوش بقعه گنبد، كاشي كاري باشكوهي قرار گرفته است كه از لحاظ ساختماني

ص: 1024

و تزئين كاشيكاري بسيار جالب و زيباست. كتيبه منظوم ارسي مفصلي در توصيف شاه عباس اول صفوي در اين بنا به يادگار مانده و حاكي از احداث اين بقعه بوسيله امام قلي خان سردار معروف آن زمان است. طبق شجره نامه موجود در اداره اوقاف و هفده تن افرادي كه در اين محل مدفون اند عبارتند از: امام زاده ابو الحسن فرزند امام حسن مجتبي عليه السلام، سلطان اسماعيل فرزند امام جعفر صادق عليه السلام، صالح و قاسم فرزندان جعفربن علي عليه السلام، عباس و حسين فرزندان حضرت موسي بن جعفر عليه السلام، شهربانو و حليمه و صفورا دختران حضرت حضرت موسي بن جعفر عليه السلام، علي اكبربن علي بن حسين عليه السلام، محمد بن محسن بن علي بن حسين عليه السلام، محمود و محسن و عبدالله بن يحيي بن امام موسي الكاظم عليه السلام، موسي و مظفر فرزندان جعفر طيار، اسحق فرزند ابراهيم كه مشخص نيست ابراهيم مزبور به كدام امام منتسب است. بقعه ناصر بن علي بن ابيطالب عليه السلام در قسمت شرقي هفده تن و در فاصله چند متري آن است. در مورد شهادت اين بزرگوار شايعاتي وجود دارد كه از سنگدلي قاتلين او دارد و مي گويند كساني كه او را شهيد كرده اند، از ايادي خليفه عباسي بوده اند و در نهايت بي رحمي اورا زنده لاي جرز ديوار گذاشته و شهيد كرده اند. اين بقعه نيز توسط امام قلي خان سردار لايق دربار صفويه ساخته شده كه بعدا تعمير گرديده است. از جمله كارهاي دستي هنر منبت كاري مي باشد كه از زمان هاي گذشته در اين شهر اساتيد

ص: 1025

معروفي داشته است. منبت كاران، انواع نقش هاي جالب را بانيش قلم منبت بر روي چوب گلابي و گردو و امثال آن در مي آورند و با تلفيق برش سطحي جوش ها و گره هاي چوب سنجد و برخي چوب هاي جنگلي كه بر سطح كار مي چسبانند، وسائل تزئيني جالبي مي سازند. انواع قاب عكس و ظروف و جعبه هاي منبت كه هنرمندان مي سازند وسايل تزئيني و دكوراسيون و فروشگاه هاي هنري را تشكيل مي دهد. در گلپايگان و حومه مخصوصا حوزه جلگه بيش از پنج شش هزار كارگاه براي قالي بافي دستي به نام ديواري و دار زميني وجود دارد. انواع قالي نخ فرنگ و فرش هاي معمولي در ابعاد مختلف تو دري و نيم و دو ذرعي و شش ذرعي و نه ذرعي و دوازده ذرعي و سرانداز و پنج چاركي مي بافند. نوعي از فرش گلپايگان به نام ويس و ياوري با پشم گوسفند و رنگ دندانه و نخ مرغوب و بافت خاص داراي استقامت فوق العاده مي باشد.

21- مسابقه

سوالات

1. تشيع از چه زماني پديد آمده است و بنيان شيعه در اصفهان از چه وقت پا گرفت؟

الف)رحلت رسول اكرم(ص) – صفويه

ب)اميرالمومنين(ع) – صفويه

ج)رسول اكرم(ص) – صفويه

د)حضرت زهرا(س) - صفويه

2. وجه تسميه لسان الارض چيست و در كجاي اصفهان قراردارد؟

الف)سخن گفتن زمين –تخت فولاد

ب)به زبان آمدن زمين – گلستان شهدا

ج)حرف زدن زمين – تخت فولاد

د)حرف زدن زمين – گلستان شهدا

3. صاحب بن عباد كيست؟ يكي از خدمات او را نام ببريد.

الف)عالم شيعي - بنيان گذار نهضت شيعه در اصفهان

ب)عالم شيعي- بنيان گذار نهضت علوي در اصفهان

ج)عالم انديشمند شيعه - سرودن اشعار پيرامون امام علي (ع)

د)عالم بزرگوار شيعه – ساخت مساجد در اصفهان

4. نمايشگاه نصف جهان در كجا قرار دارد و موضوع اين نمايشگاه چيست؟

الف)ميدان امام حسين – صنايع دستي

ب)ميدان امام – صنايع دستي

ج)باغ چهلستون – آثار هنري

د)باغ گلدسته – آثار هنري

5. چند شاهكار هنري معماري در اصفهان را نام ببريد.

الف)ميدان امام – مسجد جامع – منار جنبان

ب)مسجد جامع – ميدان امام – باغ گلدسته

ج)هتل عباسي – چهار باغ – ميدان امام

د)ميدان انقلاب – چهار باغ – هتل عباسي

6. نقش علامه شيخ بهايي در معماري هاي كهن اسلامي اصفهان چيست؟

الف)طراحي و مهندسي آثار معماري در اصفهان

ب)نظارت و راهبردي كردن آثار هنري اصفهان

ج)طراحي و نظارت آثار معماري در اصفهان

د)نظارت و مهندسي آثار معماري اصفهان

7. سنگابها به چه اهداف و منظوري ساخته مي شد؟

الف)بياد تشنگي امام حسين و يارانش

ب)رفع

ص: 1026

عطش مردم و ياد سيد الشهداء (ع)

ج)رفع عطش و زيبايي بيشتر مساجد و اماكن

د)زيبايي اماكن و آثار هنري

8. اولين مسجد اصفهان چه نام دارد و در زمان چه كسي ساخته شد؟

الف)مسجد امام – صفويه

ب)مسجد مقبره امام زاده اسماعيل و زمان امير المومنين (ع)

ج)مسجد جامع – در زمان علامه مجلسي

د)مسجد بابا علي سقا – در زمان علامه مجلسي

9. قوانيني كه علامه مجلسي(ره) درباره يهوديان وضع كرد، چه بود؟ به دو مورد اشاره كنيد.

الف)يهوديان خانه هاي خود را پايين تر از مسلمانان بسازند.

ب)يهوديان سقف درب خانه هاي خود را پايين تر از مسلمانان بسازند.

ج)يهوديان جريه به مسلمانان پرداخت نمايند.

د)يهوديان با اجازه مسلمانان فعاليت اقتصادي داشته باشند.

10. سوغات اصفهان چيست؟

الف)گز و صنايع دستي

ب)سوهان وگز

ج)سوهان و صنايع دستي

د)گز و آثار هنري

طريقه ارسال

شما مي توانيد با ارسال پاسخ درست به صورت پيامك با شماره 10001001001000 در مسابقه ما شركت كنيد.

تاريخ قرعه كشي

در هر ماه با 20 جايزه برگزيده

ص: 1027

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109