رژيم صهيونيستى - احزاب سياسى

مشخصات كتاب

سرشناسه : خلیفه احمد عنوان و نام پديدآور : رژیم صهیونیستی احزاب سیاسی احمد خلیفه عبدالکریم جادری مشخصات نشر : تهران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دانشکده فرماندهی و ستاد، دوره عالی جنگ 1380. مشخصات ظاهری : یازده 146 ص 5/9 x 5/20س م فروست : (مطالعات نظامی - استراتژیک دشمن شناسی 29) شابک : 964-5935-11-3 5300ریال ؛ 964-5935-11-3 5300ریال وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی يادداشت : پشت جلد به انگلیسی Zionist regime political parties . يادداشت : عنوان اصلی الاحزاب السیاسیة. یادداشت : کتابنامه ص 146 - 145 عنوان دیگر : احزاب سیاسی موضوع : صهیونیسم موضوع : حزبهای سیاسی -- اسرائیل شناسه افزوده : جادری عبدالکریم مترجم شناسه افزوده : سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دانشکده فرماندهی و ستاد. دوره عالی جنگ رده بندی کنگره : DS149 /خ 8‮الف 3041 1380 رده بندی دیویی : 320/54095694 شماره کتابشناسی ملی : م 80-26307

سخن ناشر

پيچيدگى هاى روزافزون تحولات نظام بين الملل و تعامل تنگاتنگ و نزديك فعل و انفعالات سياسى و فرآيندهاى نظامى ، محيط جنگ هاى پيشرفته را از حاكميت مطلق تاكتيك ها و استراتژى هاى نظامى خارج ساخته و حوزه ى نفوذ و تاثير عوامل تكنولوژيك ، اقتصادى ، روانى ، فرهنگى ، سياسى و . . . را در اين محيط به شدت گسترش داده است . از سوى ديگر بروز تغييرات اساسى در مولفه هاى قدرت و حاكميت در واحدهاى سياسى كه مى توان آن را پيامد تحولات فوق دانست ، سبب قرابت و همگرايى در حوزه ى مطالعات نظامى

، استراتژيك و روابط بين الملل شده است .

براى شناخت دقيق و عميق از عوامل موثر و تداوم بخش در حاكميت دولت ها در اين عرصه ، ناگزير بايد زمينه ى آشنايى بيش تر با فضاى طراحى استراتژيك ، تصميم سازى و مديريت اجرا در ساختار حكومتى و نيروى نظامى آنها ، فراهم آيد . در اين ره گذر بررسى نظريه هاى نظامى - استراتژيك نخبگان كشورهايى كه به نوعى در محيط امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران موثر هستند از درجه ى اول اهميت برخوردار است .

دوره عالى جنگ با هدف برگزارى دوره ى دكتراى علوم دفاعى و امنيتى در سال 1370 تاسيس شد و تاكنون در كنار اجراى برنامه ى آموزشى ، به مطالعه و تحقق در مورد مسايل دفاعى - امنيتى و ساير دانش هاى مرتبط با آن پرداخته است . اين دوره ضمن بررسى و پژوهش در زمينه هاى سياسى ، اقتصادى ، فرهنگى ، اجتماعى ، حقوقى و . . . در حوزه ى جنگ و امنيت بر آن است كه نتايج حاصل را بر حسب اقتضاى ماهيت مساله ، به صورت مقاله ، گزارش و يا كتاب در دسترس علاقه مندان قرار دهد . همچنين دوره عالى جنگ به منظور ترسيم شفاف فضاى حاكم بر محيط جهانى و آشنايى بيش تر با انديشه هاى بازيگران صحنه ى بين المللى اقدام به ترجمه و طبع نظريات و ديدگاه هاى مختلف بدون هيچ گونه نقد يا دخل و تصرف نموده تا در معرض قضاوت ، بحث و نقد كارشناسان و متخصصان مسايل دفاعى و امنيتى قرار گيرد . بديهى است اتخاذ چنين

شيوه اى به مفهوم رد يا قبول مفروضات و يا تعابير نويسندگان و ناشران اين مجموعه ها نخواهد بود و باب بحث و بررسى درباره ى مطالب ارايه شده به منظور تبادل آرا و ارتقاى سطح دانش و آگاهى هاى علاقه مندان ، همواره مفتوح است .

اين مجموعه كه در شمارگان محدود منتشر شده ، در اختيار تعدادى از اساتيد ، فرماندهان ، صاحبنظران و نخبگان نظامى قرار مى گيرد . اميد است با بهره گيرى از نظريات و پيشنهادات ارسالى ، به نحو شايسته تر به رسالت خود جامه ى عمل پوشيم .

در تدوين برنامه و انتشار مجموعه ى فوق از كمك ها و رايزنى هاى بسيارى از مديران و صاحب نظران امور آموزشى و پژوهشى دانشكده - بخصوص آقايان على بختيارپور ، على اكبر رمضانزاده ، حسين سلامى ، احمد غلامپور ، غلامرضا محرابى ، مجيد مختارى ، مهدى نطاق پور و محمد رضا نيله چى - بهره مند بوده ايم . در اين جا از همه آنها و نيز از آقاى عليرضا فرشچى كه سرپرستى گروه مترجمان را به عهده گرفته اند و همچنين از كليه ى ويراستاران و همكاران عزيز كه در به ثمر رساندن اين مجموعه نهايت همكارى را مبذول داشته اند ، صميمانه تشكر مى كنيم .

مدير تحقيق و پژوهش دوره عالى جنگ

جواد زمان زاده دربان

پيش گفتار

مركز مطالعات فلسطين با انتشار كتاب ((راهنماى عمومى اسرائيل )) قصد دارد خلايى را كه خوانندگان (عرب زبان ) در خصوص نبود كتابى جامع و در عين حال مختصر و دربر گيرنده ى اطلاعاتى اساسى ، تازه و صحيح درباره ى اسرائيل احساس

مى كنند ، پرنمايد .

جنبش صهيونيزم و سپس اسرائيل عامل فاجعه ى بزرگ براى ملت فلسطين و نيز منشاء بسيارى از مصيبت ها و گرفتارى هاى كشورهاى عربى ، طى نيم قرن اخير بوده است . بى ترديد جهل و بى اطلاعى نسبت به اسرائيل يكى از موانع عمده و دشوار در برخورد شايسته و تواءم با قدرت ما با اين تهديد بزرگ منطقه و اقدامات خطرناك آن دولت به شمار مى رود . جهل و ناآگاهى و سياست هاى نسنجيده ، وضعيت بسيار تاءسف بار موجود را دامن زده است .

مركز مطالعات فلسطين از بدو تاسيس خود در سال 1963 كمر همت بسته و سعى كرده است با انتشار كتاب ها ، پژوهش ها ، گزارش ها ، مقالات و نشريات گوناگون در عرصه هاى مختلفى همچون رژيم هاى حقوقى و قضايى ، ساختار جمعيتى ، احزاب ، اقتصاد و تشكيلات عمده ى آن ، پيشرفت هاى علمى و فناورى ، مؤ سسات آموزش عالى ، نيروهاى مسلح و . . . جنبش صهيونيسم و نهادهاى آن ، تحولات كلى در اوضاع يهوديان ، پراكندگى آنان در كشورهاى مختلف جهان و نيز ديدگاه و ماهيت ارتباط آنها با دولت اسرائيل را بشناساند .

متن حاضر سعى دارد با تكيه بر منابع مورد اطمينان رسمى و علمى و به كمك كارشناسان و متخصصان فلسطينى كه علاوه بر احاطه ى كافى به مؤ سسات دولتى ، جامعه ، اقتصاد و ارتش ، بر منابع اصلى صهيونيستى و اسرائيلى دسترسى دارند ، اين ناآگاهى و بى اطلاعى را از ميان بردارد .

اكنون كه مساله ى فلسطين و به

همراه آن سراسر منطقه در آستانه ى ورود به مرحله اى جديد (پروژه ى صلح خاورميانه ) است ، اين مركز به خوبى مى داند كه نه تنها مسووليتش پايان نيافته ، بلكه بر اهميت و ضرورت آن نيز افزوده شده است . در نتيجه شناخت درست اسرائيل و آگاهى از سياست ها و اهداف كوتاه و بلندمدت آن ، همواره يكى از نيازهاى اساسى كشورهاى عربى (و اسلامى ) بوده و خواهد بود . چنانچه اين شناخت توسط پژوهشگران و محققان عرب (و نه به واسطه ى اسرائيل و آنچه كه از طريق رسانه هاى گروهى اش به خورد ملت ها داده مى شود) حاصل شود به طور قطع بسيار سودمندتر خواهد بود .

مؤ لفان كوشيده اند خوانندگان را از واقعيات موجود در اسرائيل با خبر سازند . اغلب آنان مسلط به زبان عبرى بوده و تعدادى از آنان نيز بخشى يا تمام دوران تحصيل خود را در مؤ سسات علمى اسرائيل گذرانده اند . در متن حاضر از دو روش تحليلى و توصيفى استفاده و سعى شده است تا حداكثر اطلاعات و داده هاى آمارى اخذ شده از منابع رسمى ، در آن گنجانيده شود . مؤ لفان ، زمان حاضر را مدنظر قرار داده و از پرداختن به گذشته جز در حد ضرورت و به اقتضاى موضوع مورد بحث خوددارى نموده اند .

دست اندركاران اين مركز ، ضمن اعتقاد به اين كه تدوين متن حاضر تجربه اى نو و بى سابقه به شمار مى رود ، اعتراف دارند كه محتواى آن نيز خالى از نقص نيست . قصد داريم اين كتاب را

در فواصل زمانى منظمى روزآمد نماييم ، بنابراين با آغوش باز از نظرات و ملاحظات كليه ى صاحب نظران در زمينه هاى شكلى و محتوايى بحث استقبال مى كنيم .

مركز مطالعات فلسطين

فوريه 1996

مقدمه

هم اكنون (اواخر سال 1994) در اسرائيل هجده حزب سياسى فعاليت دارند . از اين تعداد ، چهارده حزب (به صورت منفرد يا در قالب ائتلاف هاى

انتخاباتى پارلمانى ) در كنست حضور دارند . به غير از اين احزاب ، تعدادى تشكل ديگر در قالب جنبش و سازمان كه نمى توان آنها را به معناى واقعى كلمه حزب سياسى ناميد وجود دارند . تاريخ تشكيل احزاب عمده ى كنونى اسرائيل به دوره ((ييشوف )) بر مى گردد (ييشوف ، نامى است كه به جامعه ى يهوديان فلسطين پيش از تاءسيس اسرائيل اطلاق مى شود . ) اساسا احزاب نقش مهمى در شكل گيرى جامعه ى يهود فلسطين در دوره ى قيمومت ايفا كردند . همچنين آنان در به وجود آوردن دولت اسرائيل نيز به نوعى سهيم بوده اند . احزاب مذكور با توجه به نگرش جامعى كه دارند ، پس از تشكيل اسرائيل نيز تلاش كردند تا در عرصه هاى گوناگون زندگى از جمله سياست ، به شكل هاى مختلف تاءثير گذار باشند . حزب كارگر در حال حاضر (سال 1994) قدرت را در دست دارد ، حزب مبام (يكى از احزاب تشكيل دهنده ى گروه ميرتس و شريك حزب كارگر در كابينه ) ، ليكود بزرگ ترين حزب مخالف ، دو حزب مذهبى مفدال و اغودات اسرائيل (حزب اغودات اسرائيل از جمله احزاب تشكيل دهنده ى گروه يهدوت هتوراه است )

و حزب راكع (يا حواش ) كه اكثريت اعضايش را عرب ها تشكيل مى دهند ، از جمله اين احزاب هستند .

ساير احزاب ، به نسبت جديد بوده و بيش تر آنها در دو دهه ى اخير و به دنبال حوادث نظامى ، تحولات سياسى و اجتماعى و استمرار مهاجرت يهوديان به اسرائيل طى سه دهه ى گذشته شكل گرفته اند . اين قبيل احزاب اغلب يك سونگر بوده و از تصورى جامع براى حل مشكلات مختلف دولت و اجتماع برخوردار نيستند . احزاب راتس ، شينوى ، هتحيا ، تسومت ، موليدت ، يعود و كاخ ، دو حزب مذهبى شاس و ديغل هتوراه (اين احزاب از جمله احزاب متشكله ى گروه يهوديت هتوراه ) و احزاب و سازمان هاى عربى شامل حزب دموكراتيك عرب ، ليست پيشرو براى صلح ، جنبش فرزندان وطن و گروه هاى اسلامى همگى جزو احزاب به نسبت تازه تاءسيس شده هستند .

مشخصات كلى نظام حزبى در اسرائيل

مقدمه

نظام حزبى در اسرائيل داراى مشخصاتى است كه آشنايى با آنها به شناخت پديده هاى حزبى و سياسى اسرائيل و فهم بهتر احزاب منفرد كمك مى كند .

كثرت احزاب

يكى از برجسته ترين مشخصات نظام حزبى كثرت احزاب و پيدايش پى در پى آنها به خصوص در آستانه ى انتخابات سراسرى است . بيش تر اين احزاب بلافاصله پس از برگزارى انتخابات يا طى يك دوره ى تقنينيه (حداكثر 4 سال ، چنانچه انتخاباتى زود هنگام انجام نگيرد) يا حداكثر ظرف دو دوره منحل مى شوند .

براى نمونه در آخرين انتخابات كنست (سال 1992) ، حداقل 25 ليست انتخاباتى شركت داشتند كه بعضى از آنها از ائتلاف سه حزب شكل گرفته بودند و در اين بين تنها نامزدهاى 10 ليست موفق شدند به كنست راه يابند .

فراوانى احزاب در حقيقت منعكس كننده تضادهاى اجتماعى و اقتصادى موجود در درون جامعه اسرائيل است . شاخصترين اين تضادها عبارتند از : از جدايى منيان يهوديان شرقى (سفاردى ها) و يهوديان غربى (اشكنازها) ؛ اختلاف نظر درباره هويت و ماهيت كلى دولت ؛ تقابل بين مذهب گرايان و لائيك ها در جامعه يهود ؛ اختلاف نظر در خصوص سرنوشت مناطق اشغال شده و صلح با فلسطينيان و كشورهاى عربى ؛ جدايى يهوديان و عرب هاى مقيم اسرائيل از يكديگر ؛ آمال و آرزوهاى سياسى رهبرانى كه جايگاه مشخصى در ميان مردم دارند . شيوه انتخابات كه مبتنى بر نسبت آراى اكتساب شده است ، به تشديد اين پديده كمك مى كند . با اين شيوه انتخاباتى احزاب كوچك فرصت مى يابند تا به آرايى نسبى به كنست راه يابند

. بر اساس قانون انتخابات ، همه اسرائيل يك دايره انتخابى به حساب آمده و احزاب مختلف براى راه يافتن به كنست 120 نفره با ارايه ليستهاى انتخاباتى به رقابت با يكديگر مى پردازند . براى به دست آوردن حداقل يك كرسى در كنست ، لازم است ليستهاى انتخاباتى حداقل 15/1 آراى واجدين شرايط را از آن خود كنند .

انشعاب ها و ائتلاف ها

دومين خصوصيت بارز نظام حزبى كثرت انشعاب ها و ائتلاف هاست . احزاب مختلف ضمن حفظ استقلال تشكيلاتى ، با يكديگر ائتلاف كرده و در انتخابات و سپس داخل كنست تشريك مساعى دارند .

احزاب ائتلافى كه معمولا ديدگاه كلى و هدفهاى بلند مدت يا حياتى مشابهى دارند ، با تشكيل كميته هاى مشتركى ، فعاليتها و اقدامات انتخاباتى و پارلمانى خود را هماهنگ مى كنند . اين ائتلاف ها با گذشت زمان و از طريق ادغام همه احزاب تشكيل دهنده با بعضى از آنها در يكديگر و يا جدايى كلى يا جزيى آنها از يكديگر پايان مى پذيرند .

نگاهى گذرا به تاريخ احزاب اسرائيل ، اعم از احزاب بزرگ يا كوچك و تغييرات سريع و پى در پى نقش حزبى در اين دولت مبهوت كننده است . براى نمونه حزب كنونى كارگر حاصل رشته اى طولانى و پيچيده از ائتلافهاى احزاب اردوگاه چپ (كارگر) است .

حزب ليكود نيز به نوبه خود نتيجه ائتلاف ها و انشعاب هاى متعدد احزاب دست راستى و ميانه رو و جدا شدن عده اى از چپ گرايان از حزب كارگر است كه به نوعى به نظريه ((سرزمين كامل اسرائيل )) اعتقاد داشته اند . گروه موسوم به ميرتس كه در

كنست فعلى (كنست سيزدهم ) حضور دارد ، از احزاب راتس ، شينوى و مبام كه در كنست قبلى نماينده داشتند ، تشكيل شده است . گروه مذهبى يهدوت هتوراه از طريق ائتلاف احزاب اغودات ، بوعالى اغودات و ديغل هتوراه به وجود آمده است . حزب افراطى دست راستى يعود در سال 1994 توسط سه عضو انشعابى حزب تسومت تاسيس يافته است .

در اينجا نيز نظام نسبى انتخابات نقش مهمى در دامن زدن به اين پديده ايفا مى كند . زيرا با توجه به پايين بودن درصد آراى لازم براى ورود به كنست ، جناح ها و گروههاى انشعابى حتى مى توانند به حيات سياسى خود ادامه دهند .

به طور كلى مى توان دلايل ذيل را به عنوان علت ائتلاف ها و گروه بندى ها برشمرد :

- بالا بودن شانس موفقيت در انتخابات يا رويارويى با گروههاى رقيب قدرتمند .

- پشتيبانى از جناح ها يا سياست هاى خاص .

- دستيابى به سهم بيشترى از قدرت با تلاش برخى احزاب براى بقا در صحنه سياسى از طريق ادغام در احزابى كه در ميان مردم از پايگاهى وسيع تر و آينده اى تضمين شده تر برخوردارند .

انشعاب ها و جدا شدن ها اغلب به علت تضادهاى عقيدتى يا سياسى يا رقابت بر سر رهبرى و پست هاى بالاى حزبى و دولتى صورت گرفته است . بيشتر ادغام ها و انشعاب ها در دهه هشتاد و نيمه اول دهه نود و به دليل اختلاف در مورد سرزمين هاى اشغالى و مخالفت يهوديان شرقى با سلطه اشكنازها بر نهادهاى حزبى و دولتى بوده است .

نقش هاى متعدد

سومين خصوصيت بارز

نظام حزبى ، نقش هاى متعدد بعضى از احزاب است . احزاب اسرائيل فعاليت خود را به مسايل سياسى محض محدود نكرده و متفاوت با نقش موسوم احزاب در دموكراسى هاى غربى عمل مى كنند . خصوصيت ذكر شده به دوران ((بيوشف )) برمى گردد . در آن دوران انتقال اعضاء و هوادران احزاب از خارج كشور به سرزمين فلسطين ، تامين مسكن ، كار ، بهداشت و درمان و ساير نيازمندى هاى زندگى اجتماعى و توجيه سياسى و ادغام آنها در بخش هايى از جامعه كه پايگاه مردمى اين احزاب به شمار مى رفتند ، بر عهده احزاب سياسى بود .

هرچند هم اكنون بسيارى از كارهاى فوق ، توسط دولت انجام مى پذيرد ، اما با اين حال احزاب قديمى كه تاريخ تاسيس آنها به د وران ((ييشوفلسطين )) بر مى گردد با اجراى طرح هاى مالى و اقتصادى و داير كردن موسسات شهرك سازى ، آموزشى ، درمانى و تامين اجتماعى ، هنوز نيز خدمات كلى يا جزيى در زمينه انتقال ، اسكان و ارايه كمك هاى اجتماعى و اقتصادى به مهاجرين جديد مى رسانند . اين احزاب در به كارگيرى نفوذ سياسى خود جهت به دست آوردن مبالغ هنگفت از خزانه دولت براى توسعه فعاليت هايشان و جلوگيرى از ايجاد وقفه در كار موسسات و طرح هاى وابسته (يا تحت كنترل ) از هيچ كوششى دريغ نمى نمايند . اين قبيل تلاش ها در دهه اخير بازتاب بسيار نامطلوبى در ميان عتوده هاى مردم داشته است . براى نمونه مى توان به موارد زير اشاره كرد :

- بهره گيرى احزاب كارگرى از

نفوذ سياسى خود جهت تزريق مبالغ هنگفت دولتى به اتحاديه هاى كيبوتس ها و موشاف ها ، طرح هاى اقتصادى هستدروت و سازمان هاى بيمه خدمات درمانى و اجتماعى وابسته به منظور نجات دادن آنها از ورشكستگى و انحلال .

- ا ستفاده احزاب مذهبى از موقعيت خود جهت افزايش بودجه موسسات آموزشى و سازمان هاى تامين اجتماعى وابسته .

- بهره گيرى احزاب دست راستى مذهبى و ملى از نفوذ خود به منظور هزينه كردن پولهاى هنگفت جهت توسعه طرحهاى شهرك سازى كه موسسات و سازمانهاى تابعه يا برخوردار از پشتيبانى اين احزاب در نواحى اشغالى فلسطين اجرا كرده اند .

ملاحظات عقيدتى

هنوز هم ملاحظات عقيدتى از عناصر مؤ ثر در عرصه ى سياست و احزاب به شمار مى رود . قبلا اشاره شد كه اختلاف ديدگاه در مورد سرنوشت سرزمين هاى اشغالى و رابطه ى بين مذهب و حكومت يكى از عوامل اصلى انشعاب و ادغام احزاب است . تفاوت آراء در خصوص نظام اقتصادى از ديگر عوامل انشعاب در احزاب به شمار مى رود . هر چند اين تفاوت راى ، به نسبت سال هاى نخست تشكيل اسرائيل بسيار كم تر شده است . در حال حاضر تقريبا اتفاق نظر بر ضرورت ادامه ى نظام اقتصادى مختلط (متشكل از سه بخش دولتى ، هستدروتى و خصوصى ) در ميان احزاب مختلف وجود دارد . عليرغم اختلاف نظر در زمينه ى حجم و نقشى كه هر يك از اين بخش ها بايد ايفا كنند ، جهت گيرى تمامى احزاب عموما به سمت كاستن از حجم بخش هاى دولتى و هستدروتى و تقويت و تشويق بخش خصوصى

است . همچنين تقريبا همه ى احزاب بر لزوم ادامه ى خدمات بهداشتى و تاءمين اجتماعى به شهروندان تاءكيد دارند .

ملاحظات عقيدتى در دسته بندى احزاب از اهميت بالايى برخوردار است به طورى كه در حال حاضر احزاب باستناد موضع گيرى در برابر سرزمين هاى اشغالى و رابطه ى مذهب با حكومت به سه اردوگاه زير تقسيم بندى مى شوند :

اردوگاه چپ گرايان

در اين اردوگاه آندسته از احزاب سياسى قرار دارند كه خواهان صلح با فلسطينيان و كشورهاى عربى در قبال عقب نشينى از تمام يا بخشى از سرزمين هاى اشغالى اند . البته اين احزاب در زمينه هاى اقتصادى و اجتماعى با يكديگر اختلاف نظر اساسى دارند . همچنين تمامى احزاب سياسى عربى (با تاءكيد بر تفاوت ماهوى آنان با احزاب يهودى ) بخشى از اين اردوگاه به شمار مى روند . به همين دليل مشاهده مى شود كه حزبى مانند حزب شينوى كه به لحاظ ساختار و اهداف از احزاب ليبرال است ، جزيى از اردوگاه چپ گرايان به حساب آورده مى شود .

اردوگاه راست گرايان

شامل كليه احزاب سياسى است كه با هر نوع عقب نشينى از مناطق اشغالى مخالف و خواهان الحاق زود يا دير هنگام اين مناطق به اسرائيل هستند . اينجا نيز مشاهده مى شود حزب تسومت كه از حيث ساختار و هدف هاى اقتصادى و اجتماعى به حزب كارگر شباهت بيش ترى دارد ، بخشى از اردوگاه راست گرايان به حساب مى آيد .

اردوگاه مذهبيون

دربرگيرنده ى تمامى احزاب مذهبى ، صهيونيستى و غير صهيونيستى است .

قابل تامل است كه عده اى از انديشمندان علوم سياسى و جامعه شناسان با

اين نوع تقسيم بندى احزاب اسرائيل كه رايج تر است ابراز مخالفت كرده و با تكيه بر معيارهاى اجتماعى و اقتصادى يا ديدگاه كلى اين احزاب ، تقسيم بندى ديگرى ارايه مى دهند . با اين ترتيب حزب شينوى از اردوگاه چپ گرايان خارج و احزاب مذهبى جزو اردوگاه راست گرايان محسوب مى شود . ولى ما در اين فصل همان تقسيم بندى رايج را ملاك بررسى قرار خواهيم داد .

ساختار و رهبرى

هر يك از احزاب داراى يك كنگره هستند . كنگره ، عالى ترين ارگان تصميم گيرى حزب بوده و تعيين سياست هاى كلى را برعهده دارد . كنگره ها از يكهزار يا بيش از دو يا سه هزار نفر (در مورد دو حزب بزرگ يعنى كارگر و ليكود) تشكيل شده و هر چند سال يكبار تشكيل جلسه مى دهند . در فاصله ى دو اجلاس كنگره ، يك شورا يا كميته ى مركزى چند صد نفره از ميان اعضاى كنگره برگزيده مى شوند و سالى چند بار گردهم آمده و خط مشى هاى كلى حزب را تعيين مى كنند .

تشكيلات كوچك ترى مانند دبيرخانه ، كميته ى اجرايى و دفتر سياسى به امور روزمره ى حزبى رسيدگى مى كنند . اختيارات و نحوه ى انتخاب كميته هاى مختلف و مناسبات فيمابين را اساسنامه و نظامنامه هاى داخلى احزاب مشخص مى كند .

با مطالعه سطور فوق به نظر مى رسد كه تعيين سياست هاى كلى و انتخاب رهبران احزاب تا حدود زيادى به صورت دموكراتيك انجام مى پذيرد در حالى كه حقيقت امر ، چيز ديگرى است . زيرا مدت هاى مديدى بود كه اين

كار به گونه اى بسيار غير دموكراتيك صورت مى گرفت و در مورد اغلب احزاب وضع به نحوى بود كه عده ى قليلى شامل رهبران سياسى ممتاز و صاحب منصبان عالى رتبه ى حزبى ، سرنوشت احزاب را در دست داشتند و تعيين خط مشى ها و انتخاب افراد براى تصدى پست هاى حساس حزبى و دولتى را به انحصار خود درآورده بودند و حتى رهبران پس از خود را نيز تعيين مى نمودند . طبقه ى ممتاز احزاب مختلف با سودجويى از موقعيت خويش و خريد آراى ديگر اعضا ، زمينه ى تثبيت موقعيت خود را فراهم مى كردند .

در اين خصوص از يك ابزار عمده به نام كميته هاى ((گزينش )) يا ((داوطلبى )) استفاده مى شد . كميته هاى مذكور طبق يك مكانيزم مشخص و بر اساس معاملات پشت پرده ى نخبگان احزاب برگزيده مى شدند و وظيفه ى آنها انتخاب و معرفى نامزدهاى احزاب به هيئت هاى ذى صلاح جهت اظهار نظر نهايى براى انتخابات كنست و تصدى پست هاى حساس و دولتى و حزبى بود .

اين وضعيت از اوايل دهه ى هشتاد به تدريج تغيير يافت و احزاب يكى از ديگرى تحت فشارهاى حزبى و غير حزبى ناگزير به پذيرش مكانيزم هاى قابل قبول ترى براى گزينش و انتخاب رهبران شدند . در سال هاى اخير نخست حزب كارگر و سپس حزب ليكود نظام انتخاباتى مقدماتى (primaries) را كه هم اينك در آمريكا اجرا مى شود ، همراه با اصلاحاتى جهت انتخاب رهبر و نامزد حزب براى تصدى پست نخست وزيرى و ساير نامزدهاى حزب براى انتخابات كنست ، دبير

كلى هستدروت و رياست شهردارى ها و شوراهاى محلى پذيرفته اند . دو حزب مفدال و ميرتس به زودى اين نظام را خواهند پذيرفت و رهبران ساير احزاب نيز با فشارهاى شديد رهبران رده هاى ميانى و عموم اعضاء براى عمل به اين نظام ، مواجه هستند . نظام انتخابات مقدماتى مى تواند انحصارطلبى رهبران كنونى احزاب را از بين ببرد و در صورت فراگير شدن شكل و ماهيت احزاب را دگرگون كند .

احزاب سياسى

اردوگاه چپ گرايان

اردوگاه چپ گرايان هم اكنون به معنى متعارف كلمه شامل احزاب زير مى شود : حزب كارگر با گرايش هاى گوناگون اعضاء و هوادارانش از ميانه روى گرفته تا چپ گرايى .

گروه ميرتس مركب از سه حزب شينوى (ليبرال ) ، مبام (چپى ) و راتس (ميانه رو) كه در آخرين انتخابات كنست (سال 1992) با ليست واحدى شركت كرد . احزاب متشكله ى اين گروه در كنست كنونى به صورت هماهنگ و از طريق كميته هايى مشترك فعاليت مى كنند .

حزب كارگر

حزب كارگر (يا مفليغت هعفودا هيسرئيليت ) يك حزب سوسيال دموكرات صهيونيستى است كه در سال 1968 با اتحاد سه حزب كارگرى مباى ، احدوت هعفودا- بوعالى تسيون و رافى تشكيل شد . در حال حاضر شيمون پرز رهبر اين حزب است . پرز به دنبال ترور اسحاق رابين رهبر قبلى حزب كارگر ( و نخست وزير) در اواخر سال 1995 ، جايگزين وى در رهبرى حزب و نخست وزير اسرائيل شد . (1)

حزب كارگر از بدو تشكيل در سال 1968 تا سال 1992 با نام معراخ (تجمع كارگرى ) در انتخابات كنست شركت كرد . معراخ در سال 1969 با اتحاد دو حزب كارگر و مبام بوجود آمد و در سال 1984 منحل شد . حزب كارگر را مى توان ادامه ى حزب سابقه دار و معروف مباى دانست . زيرا بدنه ى اصلى حزب احدوت هعفودا- بوعالى تسيون (يكى از احزاب مؤ سس حزب كارگر) را گروهى تشكيل مى داد كه در سال 1944 از حزب مباى منشعب شد . همچنين حزب رافى (ديگر حزب مؤ سس حزب كارگر) در اصل

عبارت از گروهى بود كه در سال 1965 به رهبرى ديويد بن گوريون از حزب مباى جدا شد . شاخص ترين بنيانگذاران حزب كارگر عبارتند از : ليوى اسكول ، گولدا مئير و بنحاس سابير (از حزب مباى ) ، اسرائيل گليلى ، يگال الون و اسحاق بن هارون (از احدوت هعفودا) و موشه دايان و شيمون پرز (از حزب رافى ) و اسحاق رابين كه در سال 1968 و پس از پايان يافتن دوره ى خدمت در ارتش به حزب كارگر پيوست .

حزب كارگر (با نام معراخ ) در انتخابات كنست هفتم و هشتم (در سال هاى 1969 و 1973) موفق شد موقعيت برتر حزب مباى را در ميان همه ى احزاب حفظ كند . حزب مباى با برترى كه داشت همواره در راءس حكومتهاى ائتلافى كه با نظر خود او تشكيل مى شدند ، قرار داشت و پست هاى اصلى در كابينه ، دولت ، كنست و آژانس يهود در تصرف او بود . ولى در انتخابات كنست نهم (در سال 1977) حزب كارگر با تحمل شكستى سنگين ، ناگزير به ترك قدرت و پيوستن به احزاب معارض شد و دست راستى ها به رهبرى حزب ليكود براى نخستين بار در تاريخ اسرائيل زمام امور را به دست گرفتند .

در انتخابات كنست در سال هاى 1984 و 1988 ، موقعيت حزب به نسبت بهتر شد و در وضعيتى تقريبا همسان با حزب ليكود از حيث امكان تشكيل كابينه قرار گرفت و به همين دليل دو حزب ناگزير به تشكيل كابينه ى وحدت ملى پس از اين انتخابات شدند . در سال 1990 و

با خروج حزب كارگر از كابينه ى ائتلافى ، ديگر چيزى به اسم كابينه ى وحدت ملى نمايد ولى حزب ليكود با ائتلاف با احزاب مذهبى و احزاب افراطى دست راستى در راءس كابينه به كار خود ادامه داد .

هر چند حزب كارگر در انتخابات سال 1992 بيش ترين تعداد كرسى هاى كنست را از آن خود كرد و توانست در راءس كابينه قرار گيرد( و به تبع آن انتقال حزب ليكود به جبهه ى مخالفين ) ، ولى اكثريت شكننده اى كه اين حزب در كنست فعلى دارد ، نمى تواند زياد مايه ى اطمينان خاطر او باشد .

حزب كارگر مانند ساير احزاب ، از بدو تاءسيس با مشكلات حادى روبرو بوده و اختلافات داخلى بر سر مسايل سياسى ، اجتماعى يا سازمانى و يا رقابت بر سر رهبرى ، اين حزب را بارها به لرزه در آورد . بر اثر اين لرزه ها تعدادى از رهبران شاخص حزب از جمله موشه دايان ، لوفا الياف ، شولاميت الونى و يوسى سريد در فواصل زمانى مختلفى ، حزب را ترك كردند . اين عده پس از خروج از حزب كارگر همچنان به عنوان رهبران سياسى بارزى محسوب مى شدند و بيش تر آنان اقدام به تشكيل احزاب تازه اى نمودند كه به جز حزب راتس كه شولاميت الونى آن را بنيانگذارى كرده است ، بقيه منحل شدند . آخرين بارى كه حزب كارگر با مشكل حادى روبرو شد ، در اوريل سال 1994 بود . در آن زمان عده اى از اعضا و فعالان حزب (از جمله 3 عضو كنست ) به رهبرى حييم

رامون بر اثر اختلاف در مورد امورى مربوط به هستدروت ، از رهبرى حزب سرپيچى كردند و در انتخابات مه سال 1994 هستدروت ، ضمن ارايه ليست انتخاباتى جداگانه اى با رهبرى رامون ، به رقابت با حزب كارگر پرداختند . در اين انتخابات ، رامون و طرفدارانش به پيروزى رسيدند و بدين ترتيب توانستند به سلطه ى مداوم تقريبا 70 ساله ى حزب كارگر بر هستدروت پايان دهند . به دنبال ارايه ليست مستقل رامون ، رهبرى حزب كارگر مبادرت به اخراج گروه ناراضيان از حزب كرد ولى سه عضو ناراضى كنست را همچنان جزو گروه پارلمانى حزب ابقاء نمود اما چند ماه بعد تصميم به اخراج آن گروه را پس گرفت . پس از ترور اسحاق رابين (نخست وزير در سال 1995) رامون (همراه با ساير افراد گروه ناراضى ) به حزب بازگشت و وزارتخانه ى كشور را در كابينه اى كه پرز پس از ترور رابين تشكيل داد ، عهده دار شد . (2)

از لحاظ ديدگاه سياسى كلى ، حزب كارگر خواهان صلح با فلسطينيان و كشورهاى عربى است . صلح مورد نظر حزب كارگر مبتنى بر يافتن يك راه حل وسط منطقه اى (هم براى سرزمين هاى اشغالى فلسطين (3) و هم براى بلندى هاى جولان ) با استناد به قطعنامه هاى 242 و 338 شوراى امنيت سازمان ملل (آن طور كه اين حزب تفسير مى كند) است همچنين اين حزب با الحاق كامل يا عقب نشينى كامل از مناطق اشغالى مخالف است . در آخرين انتخابات پارلمانى ، برجسته ترين نكات برنامه ى انتخاباتى حزب كارگر در زمينه ى مسايل

سياسى عبارت بود از :

در خصوص فلسطينيان : آمادگى براى مذاكره با ((شخصيت ها و تشكيلاتى از فلسطينيان كه اسرائيل را به رسميت مى شناسند ، با تروريسم مخالفند و قطعنامه هاى 242 و 338 شوراى امنيت را قبول دارند)) ؛ حل گام به گام مشكلات موجود ؛ شركت دادن اردن در مذاكرات حل نهايى با هدف دستيابى به توافقى درباره ى ((نوعى حاكميت سياسى مشترك ميان اردن و فلسطين (و نه كشور مستقل فلسطينى در كرانه ى غربى رود اردن ) كه براى همكارى گسترده با اسرائيل آمادگى داشته باشد)) ؛ باقى ماندن شهر بيت المقدس به طور كامل تحت حاكميت اسرائيل ؛ تاءكيد بر اينكه : ((دره ى اردن و شمال غرب بحرالميت (تحت حاكميت اسرائيل ) مرزهاى امنيتى دولت اسرائيل را تشكيل مى دهند . )) ؛ باقى ماندن بعضى مناطق حياتى در دست اسرائيل مانند حومه ى شهر بيت المقدس و غوش عتسيون ، كه اكثريت جمعيت آنها غير عربند ؛ توقف عمليات شهرك سازى به جز در نواحى بيت المقدس و دره ى رود اردن و تضمين عدم تعرض به شهرك هاى واقع در مناطقى كه اسرائيل از آن عقب نشينى خواهد كرد و همچنين تضمين سلامت و امنيت ساكنان آنها ؛ حل مشكل آوارگان فلسطينى در خارج از مرزهاى اسرائيل .

در خصوص سوريه : ايجاد يك راه حل وسط منطقه اى ؛ ادامه ى حضور نظامى و غير نظامى (شهرك هاى يهودى نشين ) اسرائيل در بلندى هاى جولان (اسرائيل سال هاست اين منطقه را ضميمه كرده و آن را مطابق قوانين خود اداره مى كند) ؛ تقويت شهرك

هاى موجود در بلندى هاى جولان و احداث شهرك هاى جديد (در صورت تصويب دفتر سياسى و نمايندگان اين حزب در كنست ) ؛ تضمين امنيت اسرائيل از طريق اقدامات گوناگون مانند : خلع سلاح بسيارى از مناطق (مناطق وسيع ) ، ايجاد حايل ميان نيروهاى طرفين و كاهش حجم نيروها .

در خصوص لبنان : امضاى معاهده ى صلح با لبنانى مستقل و داراى حق حاكميت ، آزاد از سلطه ى نظامى سوريه و خالى از هرگونه نيروى نظامى بيگانه و تروريستى ؛ اقدامات امنيتى شامل توقف كليه ى عمليات تروريستى و جلوگيرى از شروع مجدد آن (تا امضاى معاهده ى صلح ) ؛ ادامه ى دفاع از مرزهاى شمالى اسرائيل از طريق ادامه ى حضور نيروهاى اسرائيل در منطقه ى اشغالى جنوب لبنان و چند اقدام امنيتى اساسى ديگر .

در زمينه ى مسايل اقتصادى و اجتماعى ، حزب كارگر در برنامه ى انتخاباتى اش خواهان ((اقتصادى مختلط رقابتى ، مركب از سه بخش خصوصى ، دولتى و عمومى هستدروتى كه بر اساس اصول اقتصاد و تجارت و به دور از هرگونه تبعيض اداره شود و همگان به طور يكسان از آن بهره گيرند)) شد . حزب كارگر در برنامه اش تعهد كرد در صورت پيروزى در انتخابات ، كابينه اى كه تشكيل مى دهد ، كم ترين دخالت را در فعاليت هاى عادى و مستقيم اقتصادى داشته باشد و براى خصوصى سازى طرح هاى اقتصادى تلاش كند . در اين برنامه همچنين بر لزوم تداوم خدمات اجتماعى و درمانى دولت و بخش عمومى به شهروندان تاءكيد شد .

حزب كارگر از بدو تاءسيس در درون

خود همواره با منازعه ى دو جناح كبوترها و بازها در مورد خط مشى حزب در خصوص سرزمين هاى اشغالى و صلح با فلسطينيان و كشورهاى عربى روبرو بوده است . در كنگره ى حزب در سال 1991 و به منظور آمادگى براى انتخابات كنست در سال بعد (1992) ، برنامه ى سياسى بازها مورد تاييد قرار گرفت . اين امر نشان مى دهد كه در آن زمان ، موازنه ى قوا به ويژه در ارتباط با موضوع بلندى هاى جولان بيش تر به نفع بازها بود . ولى بعدها اين وضع تغيير كرده و در انتخابات داخلى حزب كه با هدف برگزيدن نامزدهاى حزب براى انتخابات كنست صورت گرفت ، رهبران جناح كبوترها از حيث تعداد نامزدهاى انتخاب شده و شمار آراء به دست آمده ، از رهبران جناح بازها پيشى گرفتند . اين پيش گرفتن پس از پيروزى حزب كارگر در انتخابات پارلمانى سال 1992 در تركيب كابينه و موضع آن در قبال مذاكرات صلح با فلسطينيان و كشورهاى عربى كه بعضا با برنامه ى انتخاباتى حزب مخالف بود ، انعكاس يافت . در نيمه ى سال 1994 منازعات دو جناح (كبوترها و بازها) از سر گرفته شد . در آن زمان سران جناح بازها و در راءس آنان افيغدور كهلانى ، اقدام به تشكيل گروهى بنام ((راه سوم )) با هدف جلوگيرى از عقب نشينى اسرائيل از مناطقى كه در برنامه ى انتخاباتى ؛ آشكارا از آن نام برده شد ؛ اعم از بلندى هاى جولان يا كرانه غربى ، نمودند . در مقابل ؛ سران جناح كبوترها با تشكيل گروهى مخالف

، خواهان اصلاح مندرجات برنامه در خصوص عقب نشينى از جولان و بعضى نقاط كرانه ى غربى و پايان دادن به مخالف حزب با تشكيل دولت مستقل فلسطين در آينده شدند .

از لحاظ پايگاه حزبى و انتخاباتى ، حزب كارگر ، نماينده ى منافع و (يا) آمال و آرزوهاى سياسى طيف وسيعى از جامعه ى اسرائيل از طبقات و قشرهاى گوناگون بوده و از پايگاه انتخاباتى بسيار گسترده اى برخوردار مى باشد .

هر چند اين حزب هنوز هم خود را يك حزب سوسياليستى چپ گرا مطرح مى كند ، ولى در انتخابات طبقه ى متوسط بيش تر به اين حزب راى مى دهد و نه به حزب ليكود . همچنين اين حزب در ميان طبقه ى كارگر مزدبگير از مقبوليت كم ترى برخوردار است . علت اين امر اساسا به نحوه ى راى دادن در انتخابات سراسرى از سال 1977 (كه به سال ((كودتاى سياسى )) به دليل به قدرت رسيدن حزب ليكود براى نخستين بار معروف است ) به بعد است . اغلب يهوديان غربى كه به طور كلى قشرهاى بالاى جامعه ى اسرائيل را تشكيل مى دهند ، تمايل دارند به نفع حزب كارگر راى دهند در حالى كه اكثريت يهوديان شرقى كه اجمالا جزو قشرهاى پايين جامعه اند ، به نفع ليكود و احزاب دست راستى راى مى دهند . همچنين حزب كارگر از حمايت و تاييد بيش تر اعضاى كيبوتس كه تحت سيطره ى اين حزب است ، برخوردار مى باشد .

ساختار سازمانى حزب تشكيل مى شود از : كنگره كه عالى ترين ارگان تصميم گيرى بوده و هر چند سال

يكبار تشكيل جلسه مى دهد ، كميته مركزى بالاترين ارگان تصميم گيرى كه در فاصله هر دو اجلاس كنگره ، اعضايش سالى چند مرتبه گرد هم مى آيند ، دبيرخانه كه مسوول اجراى مصوبات كنگره ، كميته مركزى و اداره امور احزاب است و بنا به ضرورت جلسه تشكيل مى دهد و بالاخره دفتر سياسى كه بالاترين بازوى اجرايى حزب مى باشد .

در سال هاى اخير ، حزب كارگر ، نظام انتخابات مقدماتى را به منظور انتخاب رهبر و كانديداى حزب براى نخست وزيرى و نامزدهاى انتخابات پارلمانى و تعدادى از پست هاى مهم حزبى و دولتى پذيرفته است .

با اين كار حزب گام مهمى به سوى دموكراسى و پايان دادن به انحصار طلبى و تسلط عده اى خاص بر رهبرى حزب برداشته شد و جوانان شايسته و كارآمد و آن عده از اعضاى حزب كه سال ها بود حقشان تضييع مى شد ، فرصت يافتند تا موقعيت خود را در حزب بهبود بخشند و به پست هاى حساس دست يابند .

نام اعضاى حزب كارگر حاضر در كابينه (در اواخر سال 1995) ، شيمون پرز نخست وزير و وزير دفاع ، ايهود باراك ، ابراهام شومط ، اسرائيل كيسار ، ميخاحريش ، داويد ليبايى ، موش شاحل ، بنيامين بن اليعيزر ، اورانمير ، شيمون شيتريت ، عوزى بر عام ، يعقوب تسار ، افرايم سينه ، جيم رامون و يوسى بيلين

تعداد نمايندگان حزب كارگر در كنست هفتم (1969) 47 نفر ار مجموع 56 نفر از معراخ ، كنست نهم (1977) 28 نفر از مجموع 32 نفر از معراخ ، كنست دهم (1981) 40 نفر

از مجموع 47 نفر از معراخ ، كنست يازدهم (1984) 38 نفر از مجموع 44 نفر از معراخ ، كنست دوازدهم (1988) 39 نفر و كنست سيزدهم (1992) 44 نفر .

حزب ميرتس

يك گروه انتخاباتى پارلمانى متشكل از احزاب مبام ، راتس و شينوى كه در ماه مه سال 1992 و در آستانه (س ) انتخابات كنست سيزدهم كه در آن سال برگزار شد ، بوجود آمد . واژه ى ميرتس كه به معنى نشاط و سرزندگى است ، مركب از حرف اول كلمه ى مبام و دو حرف اول و آخر كلمه راتس است . (ميرتس ) در ابتدا شعار انتخاباتى اين گروه بود و سپس به خود گروه اطلاق گرديد .

هدف اصلى از تشكيل گروه ميرتس يكپارچه كردن گروه هاى صلح طلب يهودى مى باشد كه به نسبت حزب كارگر ، گرايش هاى چپ گرايانه ترى دارند . اين گروه ها به اميد كسب تعداد بيش ترى از كرسى هاى كنست و در نتيجه افزايش شانس موفقيت اردوگاه چپ گرايان در كنار گذاشتن حزب ليكود از قدرت و جايگزين نمودن حزب كارگر به جاى آن ، با يكديگر متحد شدند و به آنچه مى خواستند نيز رسيدند . تشابه ديدگاه كلى سه حزب مذكور نسبت به موضوعات سياسى ، زمينه ساز اتحاد آنها با يكديگر بوده است هر چند در خصوص مسايل اقتصادى و اجتماعى ، سه حزب سوسياليستى مباى ، ليبرال شينوى و ميانه روى راتس تفاوت هاى زيادى با هم دارند .

در آخرين انتخابات پارلمانى (در سال 1992) برنامه ى سياسى گروه ميرتس شامل نكات عديده اى بود از جمله :

- به

رسميت شناختن ((حق ملت فلسطين در خصوص تعيين سرنوشت خويش ((چه در جهت اتحادى فدرالى يا كنفدرالى با اردن و چه به سمت ايجاد دولت مستقل فلسطين )) كه به دلايل امنيتى ((اتحاد كنفدرالى با اردن )) ارجحيت دارد .

- مردود ندانستن مشاركت سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف ) در مذاكرات صلح ((پس از آنكه هم در قول و هم در عمل كند اسرائيل را به رسميت شناخته و عمليات تروريستى را متوقف كرده است . ))

- گام به گام بودن ؛ يافتن راه حل نهايى براى مشكلات ميان اسرائيل از يك طرف و فلسطينيان و كشورهاى عربى از طرف ديگر و ((در نخستين گام تشكيل حكومت خودگردان فلسطينى در سرزمين هاى اشغالى ، به شرط آنكه كامل و زمينه ساز راه حل نهايى باشد ، يك امر مثبت تلقى مى گردد . ))

- توقف فورى عمليات شهرك سازى .

- آمادگى اسرائيل براى ((يك راه حل وسط منطقى و مورد توافق در خصوص جولان ))

- ترتيبات شديد امنيتى و خلع سلاح كامل و تام مناطقى كه از آن عقب نشينى مى شود .

- غير قابل تقسيم بودن پايتخت اسرائيل يعنى شهر بيت المقدس

در تعيين وضع نهايى اين شهر ، همان گونه كه در معاهده ى صلح مشخص خواهد شد ، تمامى مسايل دينى و نژادى شهر بايد لحاظ شود .

در زمينه ى موضوعات اقتصادى و اجتماعى احزاب تشكيل دهنده ى گروه ميرتس توافق كرده اند كه نمايندگانشان در كنست هر كدام با توجه به نظر حزب متبوع عمل كند .

شولاميت الونى رهبر حزب راتس ، به لحاظ سازمانى رياست گروه ميرتس را بر عهده دارد .

ميرتس فعاليت هاى مشترك خود را از طريق گروه نمايندگانش در كنست و تشكيل چندين كميته ى مشترك انجام مى دهد . شعار نمايندگان سه حزب متشكله گروه ميرتس در كميته هاى ياد شده با توجه به تعداد نمايندگان آنها در كنست دوازدهم تعيين مى گردد .

حزب مبام

مبام (مفليگت هبو عاليم همئو حيدت يا حزب متحد كارگران ) يك حزب سوسياليستى صهيونيستى است كه در سال 1948 با اتحاد دو حزب كارگرى صهيونيستى هشومير هتسصير و احدوت هسودا - بوعالى تسيون به وجود آمد . ايندو حزب كه در مقايسه با حزب مباى تمايلات چپ گرايانه ى بيش ترى داشتند ، به انضمام چند گروه چپ گراى كوچك ديگر و عده اى از شخصيت ها و در راس آنها موشى سينه فرمانده كل هاگانا در اواسط دهه ى چهل ، با يكديگر متحد و حزب مبام را تشكيل دادند .

اين اتحاد همراه با موفقيت نبود ، زيرا به سرعت اختلافاتى در اطراف آن پديد آمد . اين اختلافات در خصوص : موضع در برابر اتحاد شوروى ((سابق )) ، انجام عمليات نظامىانتقام جويانه بر ضد كشورهاى عربى همجوار (به تلافى عمليات چريك هاى فلسطينى) و پذيرفتن عضويت شهروندان عرب در حزب و هستدروت بود . با گذشت زمان ، اختلافبه شدت افزايش يافت چنان كه در سال 1953 به جدا شدن يك گروه كوچك به شدتطرفدار اتحاد شوروى سابق به رهبرى موشى سينه انجاميد . و درسال 1954 بيش تر اعضاى حزب احدوت هعفواد - بو عالى تسيون از حزب مبام خارجشدند . اعتراض به همدردى حزب با اتحاد شوروى سابق ، مخالفت حزب با

سياستعمليات انتقام جويانه بر ضد كشورهاى عربى و موافقت رهبرى آن با پذيرش عضويتشهروندان عرب در حزب و هستدروت دلايل اين امر بود . درسال 1969 حزب مبام به معراخ ( تجمع كارگران ) به رهبرى حزب كارگر پيوستولى در سال 1984 از اين تجمع كنار كشيد و درسال 1992 به همراه ارتس و شينوى ، گروه ميرتس راتشكيل داد .

از لحاظ مرام و مسلك عقيدتى و سياسى ، تاريخ حزب مبام را مى توان به سه مرحله تقسيم كرد : مرحله ى اول از بدو تاسيس تا سال 1969 ، مرحله ى دوم از زمان پيوستن به معراخ تا كنار كشيدن از آن و مرحله ى سوم از زمان كنار كشيدن از معراخ تا كنون .

در مرحله ى اول (1969 - 1948) ، حزب مبام با تكيه بر انديشه هاى ابداعى پيربوروخف (از متفكران صهيونيستى سوسياليزم گرا) در پى ايجاد نوعى همگرايى ميان صهيونيزم و ماركسيسم بود . با اين تفكر ، حزب ، خواهان گردآمدن يهوديان در فلسطين و ايجاد جامعه ى سوسياليستى غير طبقاتى از طريق رويارويى مسالمت آميز طبقات با يكديگر ، همكارى كامل دو طبقه ى كارگرى يهود و اعراب و سلطه ى كارگران بر وسايل توليد بود . در طول اين مرحله يا دقيق تر بگوييم در قسمت بيش تر آن ، ويژگى شاخص مواضع سياسى حزب ، مخالفت شديد با كليه ى سياست هاى داخلى و خارجى حزب مبام و رفتار اين حزب با اقليت عرب بود . همچنين با سياست حزب مباى مبنى بر همكارى همه ى طبقات با يكديگر مخالفت مى نمود و از اين حزب

به خاطر مقدم شمردن احزاب ليبرالى و مذهبى بر احزاب چپ گرا در تشكيل كابينه ى ائتلافى به شدت انتقاد مى كرد و با سياست هاى اقتصادى حزب مباى و پشتيبانى اين حزب از پى ريزى اقتصادى مبتنى بر همكارى سه بخش دولتى ، هستدروتى و خصوصى و واگذارى بسيارى از كارهايى كه پيش تر به وسيله ى طبقه ى كارگر انجام مى گرفت مخالف بود . به نهادهاى رسمى دولتى معترض بود و آن را در تضاد با بنيانگذارى يك جامعه ى سوسياليستى مى دانست . با سياست خارجى حزب مباى كه از غرب جانبدارى و با اتحاد شوروى سابق مخالفت مى كرد ، و نيز سياست هاى امنيتى اين حزب در برابر كشورهاى عربى را نمى پسنديد . با تبعيض و نابرابرى و تحميل مقررات حكومت نظامى بر اعراب مقيم اسرائيل و نپذيرفتن عضويت آنان در احزاب صهيونيستى و هستدروت مخالفت مى كرد .

در مرحله ى دوم (1984 - 1969) و به دنبال جنگ سال 1967 اعراب و اسرائيل (جنگ 6 روزه ) ، حزب مبام ضمن تجديدنظر در مواضع فكرى اش ، از ماركسيسم فاصله گرفته و به لحاظ فكرى و سياسى خود را به حزب كارگر نزديك كرد ، هر چند گرايش بيش ترى به سوسياليزم و دفاع از حقوق كارگران و قشرهاى بى بضاعت جامعه داشت و در برخورد با موضوع فلسطينيان و كشورهاى عربى ، موضعى بهتر و رغبتى بيش تر به تحقق صلح از خود نشان داد . با اين حال با پيوستن حزب مبام به معراخ در اوايل اين مرحله ، اين حزب هويت و مواضع متمايز

خود را از دست دادو در واقع در هويت و مواضع حزب كارگر حل شد و ديگر تقريبا قادر به تاثير گذارى در مسايل مهم نبود .

در مرحله ى سوم يعنى از سال 1984 (سال كنار كشيدن از معراخ ) تاكنون ، حزب مبام در پى يافتن هويت مستقل خويش و ايفاى نقشى متمايز از نقش حزب كارگر در زمينه ى مسايل سياسى برآمده است . اين حزب با تاكيد بر مسايل اجتماعى ، اظهار نظر در خصوص سرزمينهاى اشغالى ، شهرك سازى ، حقوق فلسطينيان و صلح با كشورهاى عربى (به برنامه انتخاباتى ميرتس مراجعه كنيد) و تاكيد بر برابرى يهوديان و اعراب در اسرائيل ، مى كوشد خطى تازه و متفاوت از حزب كارگر براى خود ترسيم كند .

حزب مبام به لحاظ پايگاه حزبى و انتخاباتى ، در حال حاضر نماينده ى منافع و آرزوهاى اعضاى جنبش كيبوتس كشورى وابسته به حزب مبام و قشرهاى معينى از كارگران و روشنفكران كه برنامه ى اجتماعى و سياسى حزب مبام ، آنها را به سمت اين حزب كشانده است ، مى باشد . حزب مبام از پايگاه انتخاباتى گسترده اى برخوردار نبوده و اكثريت قاطع راى دهندگان به اين حزب را اشكنازها (يهوديان غربى ) تشكيل مى دهند . حزب مبام در نخستين كنست (سال 1949) 19 نماينده داشت ولى در كنست دوازدهم (سال 1998) اين تعداد به 3 نفر كاهش يافت .

ساختار سازمانى حزب مبام تشكيل شده است از : كنگره ؛ به عنوان عالى ترين ارگان تصميم گيرى در حزب ، شورايى منتخب از اعضاى كنگره ، كه در فاصله ى تشكيل دو

اجلاس كنگره ، وظايف و مسووليت هايش را انجام مى دهد ، كميته ى مركزى ، كميته ى سياسى و دبيرخانه ى كل .

در كابينه ائتلافى كنونى (نيمه سال 1994) تنها عضو حزب حاضر در اين كابينه ، يائيرتسبان (در چارچوب گروه انتخاباتى - پارلمانى ميرتس ) است .

شمار كرسى هاى حزب در دوره هاى مختلف كنست : كنست اول (1949) 15 كرسى ؛ كنست دوم (1951) 9 كرسى ، كنست سوم (1955) 9 كرسى ، كنست چهارم (1959) 9 كرسى ، كنست پنجم (1961) 9 كرسى ؛ كنست ششم (1965) 8 كرسى ، كنست هفتم (1969) 9 كرسى (از مجموع 56 كرسى معراخ ) ؛ كنست هشتم (1973) 8 كرسى (از مجموع 51 كرسى معراخ ) ؛ كنست نهم (1977) 5 كرسى (از مجموع 32 كرسى معراخ ) ؛ كنست دهم (1981) 7 كرسى (از مجموع 47 كرسى معراخ ) ؛ كنست يازدهم (1984) 6 كرسى (از مجموع 44 كرسى معراخ ) ، كنست دوازدهم (1988) 3 كرسى و در كنست سيزدهم (1992) 4 كرسى (از مجموع 12 كرسى ميرتس ) .

حزب راتس

راتس (ريشيمات زخويوف هازراح يا ليست حقوق شهروندان ) يك حزب صهوينيستى اصلاح طلب است كه در آستانه ى انتخابات كنست هشتم (1973) توسط عده اى از اعضاى سابق حزب كارگر به رهبرى شولاميت الونى تاسيس شد . الونى پيش تر عضو حزب كارگر بود ولى به دليل اختلاف با گلداماير رهبر اين حزب و نخست وزير وقت اسرائيل ، نام او در ليست انتخاباتى حزب كارگر براى انتخابات كنست هشتم قرار داده نشد و همين امر سبب شد تا الونى از

اين حزب كنار بكشد . دليل ديگر كنار كشيدن الونى از حزب كارگر اين بود كه رهبرى اين حزب حاضر نبود ((كميته ى گزينش )) را كه كار انتخاب نامزدهاى حزب براى انتخابات پارلمانى را برعهده داشت منحل كند و شيوه ى مناسب ترى براى اين كار اتخاذ نمايد .

در انتخابات كنست هشتم و در ميان تعجب همگان ، حزب راتس توانست 3 كرسى كنست را تصاحب كند در حالى كه تنها چند ماه از تاسيس آن گذشته بود . در سال 1975 ، حزب راتس با گروهى ديگر منشعب از حزب كارگر به رهبرى لوفاالياف و گروهى ديگر منشعب از حزب شينوى متحد شدند و حزبى جديد بنام ياعد (به معنى هدف ) تشكيل دادند . ولى اين حزب تازه تاسيس شده چندان دوام نياورد و در همان سال به علت اختلاف بر سر برقرارى ارتباط با سازمان آزادى بخش فلسطين (ساف ) و شركت الياف و شمارى ديگر از اعضاى حزب در تشكيل شوراى اسرائيلى براى صلح ميان اسرائيل و فلسطين ، منحل اعلام گرديد و در آستانه ى انتخابات سال 1992 احزاب راتس ، مبام و شينوى با هدف يكپارچه كردن نيروهاى صلح طلب در اسرائيل كه به نسبت حزب كارگر تمايل بيش ترى به چپ گرايى دارند ، با يكديگر ائتلاف كرده ، گروه راتس را به وجود آوردند .

در زمينه ى مسايل داخلى ، حزب راتس بر مقابله با جبر مذهبى و دفاع از حقوق اساسى انسان ها آن گونه كه در اعلاميه ى حقوق بشر آمده است تاكيد كرده و خواهان جدايى دين از سياست و تدوين قانونى كه

بين همه ى شهروندان صرف نظر از ديانت ، قوميت ، نژاد و جنسيت آنان ، برابرى كاملى برقرار مى كند ، مى باشد ، در خصوص سياست خارجى و امنيت ، خواستار توقف فورى عمليات شهرك سازى و عقب نشينى از بيش تر سرزمينهاى اشغالى در برابر صلح مى باشد . همچنين معتقد به اجراى يك رشته اقدامات قاطع به منظور تحقق امنيت اسرائيل و به رسميت شناختن حق ملت فلسطين در تعيين سرنوشت خود و احترام گذاشتن به هر تصميمى كه اين ملت براى آينده اش مى گيرد ، (نگاه كنيد به برنامه ى انتخاباتى ميرتس ) مى باشد .

پايگاه حزبى و انتخاباتى حزب راتس به طور كلى از ميان اقشار اشكنازى ، تحصيل كرده ، ليبرال ، مرفه و عموما مثبت انديشان شهرنشين تشكيل مى شود و در بين جوانان از مقبوليت بالايى برخوردار است .

در كابينه ى ائتلافى كنونى (نيمه ى سال 1994) سه عضو حزب شامل شولاميت الونى ، يوسى سريد و ران كوهن (در چارچوب گروه ميرتس ) شركت دارند .

شمار كرسى هاى حزب در دوره هاى مختلف كنست ، كنست هشتم (1973) 3 كرسى ؛ كنست نهم (1977) 1 كرسى ؛ كنست دهم (1981) 1 كرسى ؛ كنست يازدهم (1984) 3 كرسى (كه با خارج شدن يوسى سريد از حزب كارگر و پيوستن به راتس ، اين تعداد به 4 كرسى افزايش يافت ) ؛ كنست دوازدهم (1988) 5 كرسى و در كنست سيزدهم (1922) 5 كرسى از (مجموع 12 كرسى ميرتس ) .

حزب شينوى

شينوى (مفليگ همركاز يا تغيير - حزب ميانه رو) يك حزب صهيونيستى ليبرال است

كه در سال 1974 به پيشنهاد عده اى از شخصيت ها و در راس آنها آمنون رو بنشتاين و مردخاى فيرشوبسكى تاسيس شد . اين حزب در شرايطى به وجود آمد كه اعتراضات گسترده اى عليه نتايج جنگ در سال 1973 اعراب و اسرائيل و شانه خالى كردن دستگاه حكومت از هرگونه مسووليت در اين زمينه و مقصر قلمداد كردن نيروهاى نظامى ، اسرائيل را فراگرفته بود .

بنيانگذاران حزب شينوى عقيده داشتند كه ريشه ى مشكل به كاستى هاى خطرناك نظام سياسى ، ادارى و اجتماعى اسرائيل بر مى گردد و براى بر طرف كردن آن ، يك برنامه ى سياسى متضمن چندين اصل ، تدوين كردند كه هنوز نيز مبناى فعاليت هاى اين حزب مى باشد . مهم ترين اصول اين برنامه عبارتند از : آغاز مذاكره با كشورهاى عربى همجوار به منظور يافتن راه حل منطقه اى ميانه ؛ اصلاح نظام انتخابات به منظور تضمين مسووليت نمايندگان در مقابل راى دهندگان ، دموكراتيك كردن احزاب و وضع قوانين لازم براى نظارت بر عملكرد آنها ؛ تدوين يك قانون اساسى به منظور تضمين حقوق اوليه ى شهروندان ؛ كم ترين دخالت دولت در فعاليت هاى اقتصادى ، استقرار دولت قانون و مسووليت افراد در برابر كارهايى كه انجام مى دهند و استخدام و ارتقاى رتبه ى كارمندان دولتى تنها بر اساس شايستگى و كاركرد آنان ؛ اصلاح نظام آموزشى در اسرائيل به قصد ايجاد فرصت يكسان براى تمامى شهروندان و پركردن شكاف هاى اجتماعى از طريق اصلاح نظام ماليات و دستمزدهاى و سازماندهى مجدد خدمات درمانى و اجتماعى (نگاه كنيد به برنامه ى انتخاباتى

ميرتس )

حزب شينوى در اواخر سال 1976 در تاسيس جنبش دموكراسى براى تغيير به رهبرى يفال يادين رييس سابق ستاد نيروهاى مسلح اسرائيل شركت كرد .

اين جنبش در انتخابات كنست نهم (سال 1977) توانست 15 كرسى اين كنست را به دست آورد و پس از مدتى ترديد ، در كابينه ى ائتلافى دست راستى به رياست مناخيم بگين به دنبال انتخابات مذكور تشكيل شد ، شركت كرد . ولى اين جنبش در سال 1987 در پى خارج شدن حزب شينوى و چند گروه بنيانگذار ديگر از آن و همچنين خروج از كابينه ى ائتلافى ، زياد دوام نياورد و فرو پاشيد .

حزب شينوى مدتى به طور مستقل و با نام شينوى فيوزماه (تغيير و اقدام ) فعاليت كرد و از سال 1980 نام خود را به شينوى - مفليگت همركاز (تغيير حزب ميانه رو) تغيير داد . در آستانه ى انتخابات سال 1992 به همراه مبام و راتس گروه ميرتس را تشكيل دادند .

پايگاه حزبى و انتخاباتى حزب شينوى از برخى اقشار طبقه ى متوسط شهرهاى بزرگ تشكيل مى شود و اين حزب تا حدودى از پشتيبانى صاحبان مشاغل آزاد و دانشگاهيان برخوردار است .

اين حزب در كابينه ى ائتلافى كنونى (نيمه ى سال 1994) با يك نفر شركت دارد . اين يك نفر امنون روبنشتاين و حضور او در كابينه در چارچوب گروه ميرتس است .

تعداد كرسى هاى حزب در دوره هاى مختلف كنست ، كنست نهم (1997) 5 كرسى (ابتدا در چارچوب جنبش دموكراتيك براى تغيير و سپس به صورت مستقل پس از خارج شدن از اين جنبش ) ؛ كنست دهم (1981)

2 كرسى كنست يازدهم (1984) 3 كرسى ؛ كنست دوازدهم (1988) 2 كرسى و كنست سيزدهم (1992) 3 كرسى (از مجموع 12 كرسى ميرتس ) .

اردوگاه راست گرايان

در تقسيم بندى كه از احزاب اسرائيل مى شود ، ليكود در حال حاضر در اردوگاه احزاب دست راستى قرار مى گيرد . ليكود گرايش هاى حزبى گوناگونى در خود جاى داده و اين حزب حدفاصل احزاب ميانه رو منتهى اليه راست مى باشد . احزاب هتحيا ، تسومت ، موليدت و يعود و حزب نژادپرست و منحله ى كاخ افراطى ترين احزاب راستى به شمار مى روند .

حزب ليكود

ليكود يك حزب راست گرا كه در سال 1973 از اتحاد دو حزب حيروت و آزادگان (كه پيش تر گروه حيروت - آزادگان يا گاحل را تشكيل داده بودند) ، همان دو حزب كوچك مركز ازاد و فهرست رسمى و چند گروه كارگرى كه قبلا به جنبش سرزمين كامل اسرائيل وابسته بودند ، شكل گرفته است . اين حزب به پيشنهاد ژنرال شارون كه اندكى پيش از انتخابات سال 1973 كنست از ارتش استعفا داد و به حزب آزادگان پيوست ، تشكيل شد . از همان اوان تشكيل ليكود ، حزب حيروت به رهبرى مناخيم بگين از پيش ترين قدرت برخوردار بود ، و آخرالامر توانست ساير احزاب را ببلعد و در خود هضم كند . اين امر در سال 1985 زمانى اتفاق افتاد كه احزاب تشكيل دهنده ى ليكود توافق كردند ضمن انحلال تشكيلات مستقل خويش ، خود را در حزب واحدى كه حزب حيروت مى باشد ، ادغام كنند .

هدف از تشكيل حزب ليكود عبارتند از : گرد آمدن تمامى احزاب و گروهاى راست گراى اسرائيل در يك گروه انتخاباتى - پارلمانى ، به قصد كنار زدن حزب كارگر و به دست گرفتن قدرت

و اجراى برنامه هاى سياسى و اقتصادى توسط راست گرايان . ولى حزب تازه تاسيس يافته ى ليكود نتوانست در انتخابات 1973 به اين مهم دست يابد . هر چند در اين انتخابات موقعيت حزب كارگر به دليل پيامدهاى جنگ اكتبر سال 1973 به شدت متزلزل شده بود ؛ ولى در انتخابات سال 1977 ، حزب ليكود توانست از جنبش كارگرى پيشى بگيرد و براى نخستين بار در تاريخ اسرائيل ، قدرت را در اين دولت در دست گرفت . اين حزب از سال 1977 تا 1981 با ائتلاف با احزاب مذهبى (و مشاركت جنبش دموكراتيك براى تغيير) و از سال 1981 تا 1984 با ائتلاف با احزاب مذهبى و راست گرا ، كابينه ى اسرائيل را تشكيل داد و طى اين مدت دست به عمليات وسيع شهرك سازى در كرانه ى باخترى زد . حزب ليكود كه به قدرت رسيدنش در پى انتخابات سال 1977 به ((كودتاى سياسى )) توصيف شد ، در عرصه ى اقتصاد نيز دست به يك ((كودتا)) زد . ولى به دنبال انتخابات سال هاى 1984 و 1988 و پديد آمدن وضعيتى تقريبا برابر ، ميان اردوگاه راست گرايان ملى و مذهبى و اردوگاه چپ گرايان ، حزب ليكود ناگزيز به تشكيل كابينه ى وحدت ملى با مشاركت حزب كارگر نتوانست اكثريت آرا به دست آورد و به ناچار قدرت را به رقيبش يعنى حزب كارگر واگذار كرده و به صفوف مخالفين دولت پيوست .

در آخرين انتخابات پارلمانى (سال 1992) ، برجسته ترين نكات برنامه ى انتخاباتى حزب ليكود ، در زمينه ى سياست خارجى و امنيت عبارت بود از

: حق هميشگى و غير قابل ترديد ملت يهود از زندگى همراه با صلح و امنيت در به اصطلاح سرزمين اسرائيل ؛ حق دولت اسرائيل در حاكميت بر يهودا و سامره (كرانه ى باخترى ) و نواز غزه و تا تحقق اين امر از پاى نخواهد نشست . حزب ليكود در صورت پيروزى در انتخابات و تشكيل كابينه به موافقتنامه ى كمپ ديويد پايبند خواهد بود . تشكيلات خودگردان كه در موافقتنامه ى كمپ ديويد به آن اشاره شده است ضامن يكپارچگى سرزمين اسرائيل غربى و عدم تشكيل كشور مستقل فلسطينى در آن است . تشكيلات حكومت مذكور به معنى حق تعيين سرنوشت و برخوردارى از حق حاكميت يا ايجاد كشور مستقل فلسطينى نيست . تلاش ليكود براى از سرگيرى مذاكرات با هدف دستيابى به توافقى در زمينه ى تشكيلات خودگردان عرب هاى ساكن در يهودا و سامره (كرانه باخترى ) و نوار غزه است و ظاهرا اسرائيل به منظور تامين امنيت منطقه الجليل همچنان در نوار اشغالى جنوب لبنان باقى خواهد ماند . شهر بيت المقدس پايتخت غير قابل تقسيم اسرائيل است با حاكميت كامل اسرائيل بر بلندى هاى جولان با توجه به مصوبه ى كنست دهم (بنا به پيشنهاد كابينه ى وقت به رهبرى حزب ليكود) مبنى بر اجراى قوانين اسرائيل بر اين منطقه ؛ حزب ليكود عمليات شهرك سازى را در سراسر سرزمين اسرائيل با قدرت از سر خواهد گرفت و براى توسعه و پيشرفت شهرك هاى احداث شده تلاش خواهد كرد .

در عرصه ى اقتصاد ، حزب ليكود در برنامه ى انتخاباتى اش خواهان فروش شركت ها و مؤ سسات دولتى

به افراد حقيقى و حقوقى و كارگران آنها و تسريع در فروش سهام دولت در بانك ها بود و در خصوص هستدروت ، فك ارتباط اتحاديه هاى كارگرى ، صندوق بيماران و صندوق بازنشستگان و واگذارى امور بهداشت و درمان و تاءمين اجتماعى به دولت را خواستار شد (همچنين نگاه كنيد به : حيروت و آزادگان ) .

از لحاظ اوضاع داخلى ليكود ، رياست مناخيم بگين بر اين حزب همراه با ثبات و استقرار بود . موقعيت مستحكم بگين و فصل الخطاب بودن نظر او در تعيين خط مشى سياسى حزب و اتخاذ تصميمات مهم دليل اين ثبات و استقرار بود . ولى با كناره گيرى بگين از سياست در سال 1983 و قرار گرفتن اسحاق شامير در راس ليكود ، اين حزب در دهه اخير با بى ثباتى و منازعات درونى فراوانى روبرو بوده است . شامير نتوانست موقعيتش را در حزب مستحكم كند و به همين دليل به سه جناح (جناح شامير - آرنس ، جناح شارون و جناح ديويد ليوى كه بيشتر از يهوديان شرقى تشكيل مى شود) تقسيم شد . رهبران اين سه جناح بر سر كسب قدرت و موقعيت برتر و تصاحب رياست حزب با يكديگر به رقابت و رويارويى پرداختند كه اين امر به شكست حزب در انتخابات پارلمانى سال 1992 منجر شد . به دنبال اين شكست ، آرنس از حزب خارج شد . در انتخابات مقدماتى كه به منظور انتخاب رييس حزب (و نامزدى او براى پست نخست وزيرى ) در آوريل 1993 و با شركت تمامى اعضاى حزب برگزار شد ، بنيامين نتانياهو يكى از سران

شاخص جناح شامير - آرنس توانست بر شارون و ديويد ليوى پيشى گيرد . ولى اين دو ، رياست نتانياهو را بر حزب نپذيرفتند و اعلام كردند كه براى عزل او از رياست حزب تا پيش از برگزارى انتخابات آينده تلاش خواهند كرد .

در اواخر مارس 1995 ، بين ليوى و طرفدارانش از يكسو و نتانياهو و ساير سران حزب ليكود از سوى ديگر در خصوص برخى مسايل سازمانى ، اختلاف حادى رخ داد كه به دنبال آن ليوى اعلام كرد دير حزب ليكود را ((خانه )) خود نمى داند و به منظور شركت در انتخابات سراسرى سال 1996 جنبش جديدى شخصا وارد رقابت براى تصاحب پست نخست وزيرى خواهد شد .

البته ليوى براساس توافق با رهبرى ليكود ، از گروه پارلمانى اين حزب در كنست خارج نشد . ليوى در اقداماتش از حمايت تعداد زيادى از يهوديان شرقى عضو ليكود برخوردار بوده و بسيارى از ناظران پيش بينى مى كنند كه ليوى انشعابش از حزب ليكود و تاسيس جنبش جديد را پيش از انتخابات سال 1996 و در زمان مناسب اعلام خواهد كرد .

پايگاه انتخاباتى و حزبى ليكود از تركيبى ناهمگون از ثروتمندان ، اقشار متوسط و تهيدستان تشكيل مى شود . طرفداران و هواداران حزب ليكود را اغلب اتباع طوايف شرقى كه به لحاظ درآمد ، سطح فرهنگ و موقعيت اجتماعى در سطح پايين اند ، تشكيل مى دهند .

در انتخابات سراسرى و محلى معمولا درصد بالايى از راى دهندگان در سه شهر بزرگ ا سرائيل يعنى تل آويو ، حيفا و بيت المقدس و اكثريتى از مردم شهرهاى در حال رشد ،

(ساكنان اين شهرها از يهوديان شرقى هستند) به نفع ليكود راى مى دهند . همچنين شمار معتنابهى از مذهبيون يهودى كه گرايش هاى فرقه اى افراطى دارند ، به ليكود راى مى دهند .

ساختار سازمانى حزب ليكود از كنگره (3500 عضو در سال 1994) به عنوان عالى ترين ارگان حزب ، كميته مركزى (از همان اعضاى كنگره تشكيل مى شود ولى به نام كميته مركزى ) ، دفتر سياسى (400 عضو) و دبيرخانه (61 عضو) تشكيل مى شود . در سالهاى اخير حزب ليكود نظام انتخابات مقدماتى را به منظور برگزيدن رئيس حزب و نامزدش براى پست نخست وزيرى ، نامزدهاى عضويت در كنست ، متصديان ادارات محلى ، اعضاى كنگره و اعضاى شوراهاى حزب در شهرهاى مختلف پذيرفته است .

شمار كرسى هاى حزب در دوره هاى مختلف كنست ، كنست هشتم (1973) 39 كرسى ؛ كنست نهم ؛ (1977) 43 كرسى ؛ كنست دهم (1981) 48 كرسى ؛ كنست يازدهم (1984) 40 كرسى و كنست سيزدهم (1992) 32 كرسى .

اكنون به اختصار به معرفى احزاب عمده تشكيل دهنده ليكود مى پردازيم :

1 - حيروت : حيروت (آزادى ) يك حزب راست افراطى فرقه گراست كه در سال 1948 همزمان با اعلام تاسيس دولت اسرائيل ، توسط سازمان ا يتل (ارگون تشفايى لئومى يا سازمان نظامى قومى ) به فرماندهى كل مناخيم بگين بنيانگذارى شد . پس از تشكيل اين حزب ، سازمان مذكور خود را منحل كرد و ساير سازمانهاى نظامى و گروههاى افراطى دست راستى كه قبل از اعلام تاسيس اسرائيل فعال بودند ، به اين حزب پيوستند .

و به رغم اينكه سازمان

ايتل از حيث انديشه و سازمان زائيده جنبش اصلاحى بود كه در سال 1925 از سوى ولاديمير چاپتنسكى تاسيس شده بود ، ولى با تشكيل حزب حيروت ، سران اين حزب ، حزب اصلاح طلب را كه در آن زمان در اسرائيل وجود داشت ، ناديده گرفته و ترجيح دادند با آن همكارى ننمايند . در انتخابات سال 1949 دو حزب به طور جداگانه در آن شركت كردند . حزب حيروت و حزب اصلاح طلب در سال 1950 با يكديگر متحد شدند . ولى در سال 1951 ، سران حزب اصلاح طلب از حزب حيروت جدا شدند .

در سال 1966 حزب حيروت با يك انشعاب روبرو شد . در آن سال شمارى از اعضاى حزب از جمله سه عضو كنست به رهبرى شموئيل تمير در اعتراض به عملكر بگين در خصوص نحوه اداره امور حزب ، به عملكرد بگين با او پرداختند . اين عده در سال 1967 ، حزب ((مركز آزاد)) را بنيانگذارى كردند . در سال 1965 حيروت با مشاركت حزب آزادگان گروه ((گاحل )) را تشكيل دادند .

در سال 1973 اين دو حزب به انضمام احزاب فهرست رسمى و مركز آزاد و گروهى از ((جنبش سرزمين كامل اسرائيل )) گروه ليكود را تشكيل دادند . در هر دو گروه گاحل و ليكود ، حزب حيروت بيشترين قدرت را در اختيار داشته است .

حيروت در برنامه هاى انتخاباتى دهه پنجاه تا نيمه دهه شصت خود و در زمينه سياست خارجى و امنيت خواستار ((يكپارچگى سرزمين اسرائيل در مرزهاى تاريخى اش )) (شامل برخى زمينهاى واقع در كرانه باخترى شرق اردن ) جهت اعمال

سياست نظامى فعال بر ضد كشورهاى عربى به منظور آرام سازى مرزها و نيز جلوگيرى از عمليات چريك هاى فلسطينى شده بود . در خصوص مسايل اقتصادى و اجتماعى ، حيروت خواهان تحقق اقتصادى بر پايه اقدامات فردى و رقابت آزاد و جايگزين كردن نظام اقتصادى مبتنى بر سه بخش دولتى ، هستدروتى و خصوصى بوسيله يك اقتصاد ملى كه همه عناصرش درهم آميخته بوده و تابع قانون واحدى باشد ، بود . از ديگر خواسته هاى حزب در زمينه مسايل اقتصادى و اجتماعى جدا كردن طرح هاى نظرى و علمى اقتصادى هستدروت و نقش آن به عنوان يك اتحاديه كارگرى و واگذارى مالكيت اين طرح ها به اتحاديه هايى تعاونى كه بدين منظور ايجاد مى شود ، بود . حيروت همچنين خواستار ملى كردن و فك ارتباط صندوق بيماران و صندوق هاى بازنشستگى از هستدروت و ادغام آن در خدمات درمانى و اجتماعى كه دولت ارايه مى دهد ، شده بود و در خصوص ارتباط دين با حكومت ، اين حزب بر لزوم احترام گذاشتن به ارزشهاى دين يهود تاكيد داشت .

شمار كرسى هاى حزب حيروت (تا پيش از ادغام در ليكود) در دوره هاى مختلف كنست ، كنست اول (1949) كرسى ؛ كنست دوم (1951) 8 كرسى ؛ كنست سوم (1955) 15 كرسى ؛ كنست چهارم (1959) 17 كرسى ؛ كنست پنجم (1961) 17 كرسى ؛ كنست ششم (1965) 15 كرسى (از مجموع 26 كرسى گروه گاحل ) ؛ كنست هفتم (1969) 15 كرسى (از مجموع 26 كرسى گروه گاحل ) .

2 - آزادگان : حزب آزادگان (همفلگا هلبراليت هيسزئيليت يا حزب ليبرال

اسرائيل ) از جمله احزاب ميانه روى اسرائيل است . اين حزب در سال 1961 از دو حزب ، يكى حزب پيشرو و ديگرى حزب ((اتحاد صهيونيستهاى عمومى - حزب ميانه رو)) ، تشكيل شد . دو حزب مذكور در اصل يك حزب بودند كه حزب صهيونيستهاى عمومى نام داشت و در سال 1931 تاسيس شد . حزب صهيونيستهاى عمومى در دهه 30 گروه به دو گروه تقسيم شد : گروه (الف ) و گروه (ب ) .

گروه (الف ) به رهبرى حييم وايزمن كه به جنبش كارگرى صهيونيستى نزديكتر بود و با آن همكارى مى كرد و گروه (ب ) به رهبرى مناخم اسيشكين كه روابط نزديكترى با جنبش اصلاح طلب راستگرا داشت و با آن همكارى مى كرد . اين دو گروه در اوايل دهه 40 مجددا با يكديگر متحد شدند ولى به دليل تشديد اختلافات ، يكبار ديگر از هم جدا شدند . در سال 1948 گروه الف با مشاركت دو حزب كوچك ديگر ، حزب پيشرو و گروه ؛ با همكارى چند گروه ديگر ، حزب ((اتحاد صهيونيستى عمومى - حزب ميانه رو)) را تشكيل دادند . همانگونه كه پيشتر گفتيم ، در سال 1961 دو حزب مذكور با يكديگر متحد شده حزب آزادگان را تاسيس كردند . اما اين اتحاد چندان دوام نياورد و بدنبال موافقت سران اين حزب با حزب حيروت براى تاسيس گروه گاحل ، بيشتر اعضاى حيروت براى تاسيس حزب آزادگان كنار رفتند و حزب جديدى بنام حزب ليبرال مستقل تشكيل دادند . حزب تازه تشكيل يافته در اوايل دهه هشتاد به معراخ پيوست . اتحاد صهيونيستهاى

عمومى - حزب ميانه رو با نام حزب آزادگان ابتدا در چارچوب گروه گاحل و سپس گروه ليكود به فعاليت خود ادامه داد تا اينكه در نيمه دوم دهه هشتاد در حزب حيروت ادغام شد . حزب آزادگان در چارچوب ليكود ، با منازعات بى وقفه اعضايش بر سر تصاحب رياست حزب و موقعيتهاى برتر روبرو بود و همين امر به ايجاد جناح هاى مختلفى درون اين حزب منجر شد . در آستانه انتخابات پارلمانى سال 1992 ، گروهى از اعضاى حزب آزادگان به رهبرى اسحاق موداعى از ليكود جدا شدند و حزبى تازه به نام حزب ليبرال نو تشكيل دادند ولى پس از انتخابات ، حزب مذكور به دليل بدست نياوردن درصد آراء لازم براى ورود به كنست منحل شد .

اعضا و هوادران حزب آزادگان از ميان طبقات متوسط و سرمايه دار جامعه بودند . برنامه اقتصادى - اجتماعى اين حزب شامل موارد زير بود : اقتصاد متكى بر فعاليت بخش خصوصى با حداقل دخالت دولت ؛ تفكيك نقش هستدورت به عنوان يك اتحاديه كارگى از نقش اقتصادى آن ؛ داورى اجبارى به منظور حل منازعات كارگرى ؛ ملى كردن خدمات بهداشتى و تامين اجتماعى و تدوين قانون اساسى دولت . اين موارد نخست از سوى گروه گاحل و سپس گروه ليكود پذيرفته شد و در زمينه مسايل سياسى و اجتماعى ، ميان حزب آزادگان و حزب حيروت ، چه در چارچوب گاحل يا ليكود ، اتفاق نظر وجود دارد .

شمار كرسى هاى حزب آزادگان در دوره هاى مختلف كنست (تا پيش از تشكيل ليكود) : كنست پنجم (1961) 17 كرسى ؛ كنست ششم

11 كرسى (از مجموع 26 كرسى گاحل ) ؛ كنست هفتم (1969) 11 كرسى (از مجموع 26 كرسى گاحل ) .

شمار كرسى هاى حزب ليبرال نو در دوره هاى مختلف كنست (تا پيش از پيوستن به معراخ ) : كنست ششم (1965) 5 كرسى ؛ كنست هفتم (1969) 4 كرسى ؛ كنست هشتم (1973) 4 كرسى ؛ و كنست نهم (1977) 1 كرسى .

3 - مركز آزاد : مركز آزاد (يا همركاز هحوفشى ) يك حزب دست راستى است كه در سال 1967 توسط گروهى به رهبرى شموئيل تمير تاسيس شد . اين گروه به علت اعتراض به تسلط مستبدانه مناخم بگين رهبر وقت حزب حيروت و درخواست اجراى اصلاحاتى دموكراتيك در نحوه اداره امور حزب ، از حزب مزبور اخراج شده بودند . در انتخابات سال 1969 ، حزب مركز آزاد توانست دو كرسى كنست را از آن خود كند و در سال 1973 در تشكيل ليكود شركت كرد و به عنوان بخشى از اين تشكل تازه تاسيس يافته درآمد .

در سال 1975 ، حزب مركز آزاد به دو گروه تقسيم شد :

گروه اول به رهبرى شموئيل تمير ضمن حفظ نام مركز آزاد ، از ليكود خارج شد و در سال 1967 در تاسيس جنبش دموكراتيك براى تغيير شركت كردو اما گروه ديگر به رهبرى اليميزر شوستاك با نام مركز مستقل در حزب ليكود باقى ماند و در سال 1976 با مشاركت حزب فهرست رسمى و گروه ((سرزمين يكپارچه اسرائيل )) حزب لعام را در چارچوب ليكود تاسيس كردند .

4 - فهرست رسمى : حزب فهرست رسمى (يا هرشيماه همملختيت ) در سال 1968

توسط شمارى از اعضاى سابق حزب رافى به رهبرى ديويد بن گوريون كه در اعتراض به تصميم بيشتر از اعضاى اين حزب مبنى بر مشاركت با احزاب مباى و احدوت هعفودا در تاسيس حزب كارگر ، از حزب خارج شده بودند ، تشكيل شد .

حزب فهرست رسمى در انتخابات سال 1969 شركت كرد و 4 تن از نامزدهايش توانستند به كنست راه يابند .

در سال 1973 اين حزب در تاسيس ليكود مشاركت كرد (در آن زمان بن گورين از حزب خارج شده و سياست را به كلى كنار گذاشته بود . ) سه سال بعد يعنى در سال 1976 به اتفاق حزب مركز مستقل و گروه ((سرزمين يكپارچه اسرائيل )) حزب اَمَآم را در چارچوب ليكود تشكيل دادند .

حزب هتحيا

هتحيا (رستاخيز) يكى از احزاب افراطى فرقه گراست كه در اواخر سال 1979 به وسيله عده اى از گروه هاى سياسى و حاميان سياست شهرك سازى مخالف معاهده كمپ ديويد كه در ماه مه همان سال به امضاى اسرائيل و مصر رسيد ، تشكيل شد . تلاش براى لغو موافقتنامه مزبور ، بسيج افكار عمومى برضد هرگونه عقب نشينى از شبه جزيره سينا و جلوگيرى از هرگونه توافقى به منظور دادن خودمختارى به منطقه كرانه باخترى در راس اهداف موسسان اين حزب بوده است . در تاسيس اين حزب تشكل هاى مذهبى و لائيك شركت كردند . اين تشكل ها از سال 1978 با ايجاد جبهه واحدى بنام بناى (بريت نثمانى ايرتس يسرائيل يا پيمان وفاداران به سرزمين اسرائيل ) سعى مى كردند با فشار آوردن به دولت بگين ، از هرگونه عقب نشينى از سرزمينهاى

اشغالى جلوگيرى كنند . و پس از امضاى معاهده كمپ ديويد ، اين تشكلها ضررى ديدند كه يك حزب سياسى به منظور تقويت همكارى فيمابين خود و مقابله با آنچه را كه سرآغاز فاصله گرفتن از آرمانهاى اساسى صهيونيستى ناميده اند ، تشكيل دهند .

در تشكيل حزب هتحيا چندين تشكل و گروه سياسى راست گراى افراطى شركت داشته اند كه مهمترين آنها عبارتند از : گروه پروفسور يوفال نئمان رئيس وقت دانشگاه تل آويو ، جنبش مذهبى و حامى سياست شهرك سازى غوش ايمونيم ، گروه ((وفادارن به اصول حيروت )) در ليكود به رهبرى غيئولا توهن و گروه ((جنبش سرزمين اسرائيل )) در ليكود به رهبرى موشى شمير . غيئولا كوهن و موشى شمير هر دو از اعضاى گروه پارلمانى ليكود بودند ولى به عنوان اعتراض به امضاى معاهده كمپ ديويد ، از آن خارج شدند . حزب هتحيا به پيشنهاد يوفال نئمان تاسيس شد و پس از تاسيس اين حزب ، نئمان به رهبرى آن برگزيده شد .

خاخام تسفى يهودا هكوهين كوك رئيس مركاز هراف و رهبر روحى ((جنبش غوش ايمونيم )) به تائيد پيشنهاد نئمان ، نقشى اساسى در مشاركت جنبش مزبور در تاسيس حزب هتحيا ايفا كرد .

به عقيده موسسان حزب هتحيا معاهده كمپ ديويد خيانتى به آرمانهاى اساسى صهيونيزم ، تهديدى براى امنيت اسرائيل و نشانه اى بر حركت رو به عقب اجتماعى ، سياسى و روحى جامعه ، دولت و دستگاه حكومت در اسرائيل است . از نظر موسسان اين حزب تنها راه علاج اين سير قهقرايى بازگشت به اصول است و آنگونه است كه (بر اساس نظر آنها)

بنيانگذاران جنبش صهيونيزم از جناح هاى مختلف اعم از كارگرى ، ليبرالى ، راستى و مذهبى ، اين اصول را بيان و با ناديده گرفتن تمامى اختلافات فكرى و سياسى و منازعاتى كه بين آنها وجود داشت براى تحقق آن تلاش كردند . موسسان حزب هتحيا آن را در بيانيه ى اعلام تاسيس حزب قرار دادند . اين اصول عبارتند از : ايده ى سرزمين يكپارچه ى اسرائيل ، تاكيد بر اهميت تورات و فرهنگ يهودى در ساختن ملت ، طلايه دارى در مهاجرت به اسرائيل و آمادگى براى پذيرفتن و تحمل سختى ها و فداركارى در راه تاسيس وطن ملى يهود ، تكيه بر نيروى نظامى به منظور دفاع از اسرائيل ؛ عدم اعتماد به فلسطينيان و اعراب و عدم امكان دستيابى به صلح با آنان در آينده ى قابل پيش بينى ، همچنين به اين اصول ، اصل ديگرى مبنى بر همكارى مذهبيون و لائيك ها در چارچوب يك حزب واحد افزودند . هتحيا ، از ديد موسسانش ، تنها يك حزب سياسى نيست بلكه يك حزب و جنبش ريشه دارى است كه هدف بلند مدت آن احياى مجدد آمال و آرزوهاى بنيانگذاران جنبش صهيونيزم مى باشد . اما هدف كوتاه مدت از تشكيل اين حزب عبارت بود از ريشه دار كردن و گسترش مخالفت با عقب نشينى از شبه جزيزه ى سينا و اعطاى خودمختارى به فلسطينيان و ايجاد تحرك در ميان توده هاى مردم به منظور دست يافتن به چنين هدفى .

حزب هتحيا در انتخابات كنست دهم (سال 1981) شركت كرد و برنامه ى سياسى اين حزب در انتخابات مذكور شامل

نكات عديده اى بود از جمله :

لغو معاهده كمپ ديويد ؛ الحاق فورى سرزمنيهاى اشغالى . در اين انتخابات هتحيا توانست 3 كرسى كنست را از آن خود كند . با نزديك شدن زمان عقب نشينى از سينا ، به رغم مخالفت شديد دولت ، سران اين حزب تلاش كردند مردم را به ايستادگى وادار كنند ولى موفق نشدند ، اما در سال 1982 و در پى تهاجم اسرائيل به لبنان ، با پيوستن به كابينه ى بگين موافقت كرد و يوفال نثمان رهبر اين حزب به عنوان وزير علوم و توسعه و رييس كميته ى وزارتى امور شهرك سازى منصوب شد . كميته ى مذكور بعدها با احداث بيش از 40 شهرك يهودى نشين (عمدتا در كرانه باخترى ) موافقت كرد .

در سال 1983 كناره گيرى حنان بورات يكى از برجسته ترين رهبران جنبش غوش ايمونيم ، از عضويت در كنست و حزب ، هتحيا را هر چند به طور محدود تكان داد . بورات در سال 1984 به اتفاق گروهى از اعضاى جنبش مذكور ، حزب مذهبى متساد را كه گرايشى فرقه اى افراطى دارد ، تاسيس كردند . با پيوستن رفائيل ايتان رييس ستاد نيروهاى مسلح اسرائيل به همراه گروهى از اعضاى كيبوتس ها و موشافيم (حاميان ايده سرزمين اسرائيل بزرگ ) اندكى پيش از انتخابات سال 1984 به حزب هتحيا ، كناره گيرى بورات را جبران كرد . ايتان و گروه مذكور تشكل تازه اى به نام تسومت به وجود آوردند . در انتخابات كنست يازدهم حزب هتحيا با به دست آوردن ، 5 كرسى ، به عنوان سومين حزب بزرگ

حاضر در كنست پس از معراخ و ليكود را به دست آورد . اما به دليل اعتراض عليه محدوديت هاى پيش بينى شده در خصوص احداث شهرك هاى جديد يهودى نشين ، از شركت در كابينه ى ائتلافى خوددارى كرد .

پس از پيوستن تسومت به هتحيا ، اوضاع داخلى اين حزب به دليل رويارويى مستوفيان رفائيل ايتان و غيئولاكوهن رو به تشنج و ناآرامى گراييد . داشتن ذهنيت و ديدگاه متفاوت نسبت به امور ، سرچشمه ى اصلى اختلاف بين ايتان و كوهن بود . در حالى كه ايتان از بازماندگان سازمان بالماح و جنبش صهيونيستى كارگران چپ گراست ، غيئولا از بقاياى سازمان مخفى و تروريستى ليحى و جنبش اصلاح طلب دست راستى مى باشد . رويارويى ايندو در سال 1987 به درگيرى و جبهه گيرى عليه يكديگر تبديل شد و هر يك ، ديگرى را به عدم تلاش براى وادار كردن اسرائيل به گسترش عمليات شهرك سازى در اين مناطق متهم كردند ، تسومت حزب را به استفاده از هواداران و طرفدارانش در مراكز حساس به منظور سلطه بر حزب كرد و در نتيجه اندكى پيش از انتخابات سال 1988 تسومت از حزب هتحيا خارج شد . در انتخابات مذكور ، هتحيا 3 كرسى و تسومت 2 كرسى كنست را از آن خود كردند .

در آخرين انتخابات پارلمانى (سال 1992) ، هتحيا در برنامه ى سياسى اش رد اعطاى خودمختارى به فلسطينيان ، الحاق فورى كرانه باخترى و نوار غزه به حاكميت اسرائيل و توسعه ى عمليات شهرك سازى در آنها ، سركوب شديد قيام مردم فلسطين (انتفاضه ) ، مقابله قاطع تر

با فلسطينيان و موسسات آنها و انتقال آوارگان فلسطينى در كرانه ى باخترى و نوار غزه به كشورهاى عربى و اسكان دايم آنان در اين كشورها تاكيد كرد . اما در ميان دهشت و ناباورى محافل سياسى ، اين حزب با به دست نياوردن حداقل درصد آراء لازم براى ورود به كنست ، (5/1 كل آراء راى دهندگان ) هيچ يك از نامزدهايش نتوانست به كنست راه يابد . به دنبال اين شكست ، يوفال نثمان از رياست حزب استعفا داد و سياست را كنار گذاشت . در حال حاضر (اواخر سال 1995) اوضاع حزب به شدت متزلزل بوده و تقريبا هيچ فعاليت سياسى ندارد .

شمار كرسى هاى حزب در دوره هاى مختلف كنست : كنست دهم (1981) 3 كرسى ؛ كنست يازدهم (1984) 5 كرسى ؛ كنست دوازدهم (1988) 3 كرسى .

حزب تسومت

تسومت (دو راهى ) از احزاب فرقه گراى به شدت افراطى است كه در سال 1983 توسط رفائيل ايتان رييس سابق ستاد ارتش اسرائيل ، پس از بازنشسته شدن ، بنيانگذارى شد . شمارى از نظاميان بازنشسته و همكاران سابق ايتان در ارتش و تعدادى از ساكنان كيبوتس ها و موشاف ها (طرفدار تفكر ((سرزمين يكپارچه اسرائيل )) ) و در راس آنها گروه كيبوتس عين فيرد ، اعضاى اوليه حزب تسومت را تشكيل مى دادند . اندكى پيش از انتخابات سال 1984 حزب تسمومت به حزب هتحيا پيوست . هتحيا ، همان گونه كه پيش تر گفتيم ، از جنبش مذهبى غوش ايمونيم و چندين گروه ديگر با گرايش هاى حزبى و سياسى گوناگون تشكيل مى شود . اين گروه ها

به رغم اختلافات در هدفهاى اجتماعى و بينش كلى نسبت به ماهيت دولت ، همگى مدافع سياست شهرك سازى و برخوردار از يك برنامه ى سياسى افراطى و نيز وفادار به تفكر ((سرزمين يكپارچه ى اسرائيل )) مى باشند .

اما ديرى نپاييد كه بين ايتان و تعدادى از سران حزب هتحيا در موارد بسيارى اختلاف نظر پديد آمد . ايتان ديد متفاوتى نسبت به امور داشت . او پرورش يافته ى جنبش كارگرى صهيونيستى ، بالماح و ارتش اسرائيل است در حالى كه رقبايش از عناصر مذهبى و دست راستى و پرورش يافتگان حزب مفدال ، يشيف ها (مدارس دينى ) ، حزب حيروت و جنبش اصلاح طلبند . ايتان با پافشارى بر به سربازى رفتن محصلان مدارس دينى و مخالفت با دخالت دادن مذهب در بعضى موارد قانونگذارى و اختصاص بودجه از سوى دولت به موسسات دينى ، خشم عناصر مذهبى را بر انگيخت . در مقابل ؛ ايتان ، از نحوه ى عملكرد غوش ايمونيم و عناصر مذهبى و شكل و ماهيت ايده هاى سياسى آنها به خشم آمده بود . با گذشت زمان ، اختلافات طرفين به اوج خود رسيد و در سال 1987 ايتان و غيئولاكوهن رهبر سابق گروه حيروت در حزب هتحيا ، به جبهه گيرى عليه يكديگر پرداختند و همديگر را به تلاش براى سلطه بر حزب متهم كردند . اندكى پيش از انتخابات سال 1988 ، حزب تسومت دچار انشعاب شد و ايتان حزب خود را يكبار ديگر سازماندهى كرد .

در انتخابات سال 1988 ، تسمومت توانست دو كرسى كنست را به دست آورد و در سال 1990

با خارج شدن حزب كارگر از كابينه ى ائتلافى اسحاق شامير ، تسومت وارد كابينه شد و ايتان وزارت كشاورزى را عهده دار گرديد . در اواخر سال 1991 ايتان به عنوان اعتراض به مخالفت شامير با طرح انتخاب مستقيم نخست وزير از سوى مردم ، از مقامش كناره گيرى كرد ولى در ماه مه 1992 و در پى تصويب طرح مزبور در كنست به كابينه بازگشت .

نتايج انتخابات سال 1992 دور از انتظار محافل سياسى و خود حزب تسومت بود . در اين انتخابات تسومت به يك پيروزى بزرگ نائل آمد و 8 نفر از نامزدهاى اين حزب توانستند به كنست سيزدهم راه يابند در حالى كه در كنست دوازدهم ، تسومت تنها 2 نماينده داشت .

در تحقق اين پيروزى عوامل متعددى سهيم بود . يكى از مهم ترين اين عوامل اين بود كه راى دهندگان تسومت را حزبى خوش نام و غيرآلوده به نيرنگ هاى سياسى مى دانستند در حالى كه ساير احزاب را نيرنگ باز و با سابقه ى سياه مى پنداشتند . رويارويى سران اين احزاب بر سر رهبرى و تصاحب پست هاى مهم پيش از برگزارى انتخابات و داد و ستدها و باجگيريهايى كه پس از سقوط كابينه ى وحدت ملى در سال 1990 صورت گرفت ، چنين پندارى را در ذهن راى دهندگان ايجاد كرده بود ، بدون شك علت تصور مثبت مردم از تسومت تماما به ايتان بر مى گردد زيرا ساير سران اين حزب ؛ نسبتا كم سن و سال ، گمنام و بيش تر از آنان تازه اين تصور مثبت به شدت مخدوش شد . در

آن زمان بين ايتان و سه عضو حزب در كنست بنامهاى غونين سيفف ، اليكس گولد فارب و استير سلموفتيس درگيرى شديدى به وجود آمده و ايتان به استبداد و نيز چشم پوشى از دست زدن غير قانونى به دارايى هاى حزب متهم شده بود . اين درگيرى با انشعاب سه عضو مذكور به تشكيل حزب جديدى به نام ((يعود)) به وسيله ى آنان انجاميد . حزب تازه تاسيس يافته نخست به كابينه ى اسحاق رابين و سپس كابينه ى شيمون پرز كه در پى ترور رابين در اواخر سال 1995 تشكيل شده ، پيوست .

تسومت از لحاظ فكرى ، در عرصه ى مسايل سياسى و امنيتى گرايش هاى به شدت افراطى و در زمينه ى مسايل اقتصادى و اجتماعى جهت گيرى هايى به اصطلاح چپ گرايانه دارد و از دشمنان سرسخت فلسطينيان از جمله فلسطينيان سال 1948 كه داراى تابعيت اسرائيلى اند ، به شمار مى رود . ايده ى ((سرزمين يكپارچه اسرائيل )) مركز ثقل تفكر و محور اصلى فعاليت هاى اين حزب است . اصول و خط مشى هاى عمده ى تسومت در آخرين انتخابات پارلمانى (سال 1992) عبارت بود از : پافشارى بر يكپارچگى شهر بيت المقدس به عنوان پايتخت اسرائيل ؛ مخالفت با هرگونه عقب نشينى از اراضى اشغالى فلسطين و سوريه ؛ گسترش عمليات شهرك سازى در تمامى اراضى ؛ مقابله و سركوب قاطع تر ، خشونت آميز و فراگيرتر قيام مردم فلسطين (انتفاضه ) ؛ خوددارى از به رسميت شناختن يا مذاكره با ساف ؛ رد تشكيل كشور مستقل فلسطين در كرانه باخترى رود اردن ؛ مخالفت با

اعطاى خودمختارى همراه با اختيارات گسترده به فلسطينيان ؛ ادامه ى تسلط اسرائيل بر اراضى اشغالى و سيطره ى كامل آن بر امور امنيت داخلى و خارجى ، همچنين احاطه ى كامل بر منابع طبيعى و زير ساختارها ، زمين ها ، آب و برق و راه هاى اصلى و محدود كردن خودمختارى فلسطينيان به امور شهردارى ها ؛ بسط فورى حاكميت اسرائيل بر كرانه ى باخترى و نوار غزه و باقى ماندن ساكنان كرانه باخترى به عنوان شهروندان اردنى كه حقوق سياسى خود را در اردن استيفا مى كنند ؛ حل مشكل آوارگان فلسطينى مقيم كرانه باخترى و نوار غزه از طريق انتقال و يا اسكان آنان در كشورهاى عربى ، مشروط كردن حفظ تابعيت اسرائيلى فلسطينيان سال 1948 و برخوردارى آنان از حقوق سياسى و اجتماعى مترتب بر آن به اثبات وفادارى و تبعيت كامل آنان از دولت اسرائيل و خدمت به اين دولت به مدت 3 سال (برابر با مدت خدمت يهوديان در ارتش ) و سلب تابعيت و بيرون راندن آن عده كه به امنيت اسرائيلى خللى وارد مى كنند .

در عرصه ى اقتصاد و اجتماع و رابطه ى دين و حكومت ، تسومت بر بهبود شرايط زندگى اقشار فقير و محروم جامعه ، برابرى در تحصيل ، واگذارى ارايه خدمات بهداشتى و تامين اجتماعى به دولت ، جدايى دين از سياست ، مقابله با سخت گيرى هاى مذهبى و به سربازى رفتن محصلان مدارس دينى تاكيد دارد .

پايگاه انتخاباتى تسومت را اغلب اشكنازها تشكيل مى دهند . راى دهندگان به نفع اين حزب متنوعند . عده اى مجذوب خوشنامى ،

صراحت و صداقت و ثبات تقريبى مواضع سياسى تسومت شده و شمارى ديگر فريفته ى نكات معينى در برنامه ى سياسى آن گرديده اند ، تسومت از حمايت قاطع جوانان ، ارتشيان ، ساكنان شهرك هاى مرزهاى شمالى و هواداران ايده ى ((سرزمين يكپارچه اسرائيل )) ساكن در كيبوتس ها و موشافهاى وابسته به جنبش كارگرى صهيونيستى برخوردار است .

شمار كرسى هاى حزب در دوره هاى مختلف كنست : كنست دوازدهم (1988) 2 كرسى ؛ كنست سيزدهم (1992) 8 كرسى (و 5 كرسى پس از انشعاب ) .

حزب يعود

يعود (پيمان ) يكى از احزاب دست راستى به شدت قوميت گراست كه در فوريه سال 1994 توسط سه عضو كنست بنامهاى غونين سيغف ، آليكس گولد فارب و استير سلموفتيس تشكيل شد . اين سه عضو كنست به دليل درگيرى با رفائيل ايتان رهبر حزب تسومت ، به همراه شمارى از هوادارنشان از اين حزب جدا شدند و اين عده ، يكى از سران حزب تسومت را به كلاهبردارى متهم كردند ولى ايتان ضمن رد اين اتهام ، آنان را مورد تهاجم شديد قرار داد و همين امر به جدا شدن آنها از حزب منجر شد . سه عضو جدا شده ، نخست يك گروه مستقل ، در كنست تشكيل دادند و سپس حزبى بنام يعود تاسيس كردند . دبيرخانه موقت اين حزب ، سيغف را به رياست حزب ، گولد فارب به عنوان رييس گروه پارلمانى و سلموفتيس را به رياست كميته مركزى برگزيد .

حزب يعود به رغم تاكيد در برنامه ى سياسى اش بر ((يگپارچگى سرزمين اسرائيل )) راه را براى پيوستن به كابينه

ائتلافى اسحاق رابين همچنان باز باقى نگهداشت .

در نيمه ى سال 1994 در مذاكرات نمايندگان اين حزب با نمايندگان حزب كارگر ، طرفين در زمينه ى پيوستن يعود به كابينه به توافق رسيدند كه بعدها اين توافق به واقعيت رسيد .

حزب موليدت

مولديت (ميهن ) يك حزب راست گراى به شدت قوميت گرا و از دشمنان سر سخت فلسطينيان و اعراب است . اين حزب را سرلشكر (ذخيره ) رحبعام زئيفى (معروف به گاندى ) اندكى پيش از انتخابات سال 1988 با شعار ترانسفر (كه از نظر موليدت به معنى تبعيد تمامى ساكنان فلسطينى كرانه باخترى و نوار غزه به كشورهاى عربى است ) ؛ بنيانگذارى كرد .

موليدت در انتخابات مزبور توانست دو تن از نامزدهايش را راهى كنست كند و با توجه به اينكه تنها سه ماه از تاسيس اين حزب گذشته بود و در آن زمان حزب ، فاقد رهبرى و نيز موسسات ارگان ها و امكانات مالى معتنابهى بود . اين موفقيت نشان مى دهد كه شعار بيرون راندن فلسطينيان چقدر در ميان مردم اسرائيل جذابيت دارد . پيش از موليدت ، حزب كاخ به رهبرى خاخام مئيركهانا ، با همين شعار توانست در انتخابات سال 1984 وارد كنست شود هر چند دادگاه عالى اسرائيل از شركت اين حزب در انتخابات سال 1988 به دليل افكار نژادپرستانه اش جلوگيرى كرد . در انتخابات سال 1992 حزب موليدات توانست سه كرسى كنست را از آن خود كند ولى اندكى پس از انتخابات ميان زئيفى رهبر حزب و عضو كنست و شاوول گوتمان عضو ديگر حزب در كنست و نفر دوم در ليست انتخاباتى حزب

موليدات ، اختلافى پيش آمد و همين اختلاف سبب شد تا در ماه مه 1994 گوتمان از حزب اخراج شود هر چند كماكان عضو كنست باقى ماند .

موليدات به لحاظ فكرى ، در بيش تر موارد مواضع مشتركى با افراطى ترين احزاب جناح راست دارد از جمله اينكه : شهر بيت المقدس يكپارچه پايتخت هميشگى اسرائيل است ؛ مخالفت با هر نوع عقب نشينى از اراضى اشغالى ؛ گسترش عمليات شهرك سازى در اراضى اشغالى ، به رسميت نشناختن ملت فلسطين و بى اعتنايى نسبت به تمامى حقوق و خواسته هاى او ؛ خوددارى از به رسميت شناختن ساف يا مذاكره با آن ؛ مخالفت مطلق با هر نوع خودمختارى فلسطينيان ؛ بهره گيرى از امكانات و شيوه هايى خشونت آميزتر و فراگيرتر به منظور سركوب قيام مردم فلسطين (انتفاضه ) و دادن اختيارات كامل به ارتش براى مقابله با قيام كنندگان ؛ بسط حاكميت اسرائيل بر كرانه ى باخترى و نوار غزه پس از اخراج فلسطينيان از آن (بر خلاف ساير احزاب تندروى جناح راست ، موليدات خواهان بسط فورى حاكميت اسرائيل بر اين مناطق نيست . )

در عرصه اقتصاد و اجتماع و رابطه ى دين با حكومت ، برنامه ى حزب موليدات داراى جهت گيرى دست راستى است و اين حزب قايل به جدايى دين از سياست مى باشد .

اما چيزى كه موليدات را از ديگر احزاب افراطى جناح راست متمايز مى كند و در حقيقت سبب ادامه ى حيات اين حزب نيز مى باشد ، شعار ((ترانسفر)) (4) است كه موليدات به نسبت ، آشكارا آنرا هدف اصلى خود اعلام و شيوه

هاى اجرايش را نيز پيشنهاد مى كند . موليدات ادعا مى كند كه خواهان خروج به اصطلاح توافقى و داوطلبانه ى فلسطينيان است و مانند احزاب كاهانا و كاخ در پى اخراج قهرى آنان نيست . زئيفى رهبر حزب موليدت در تعريف ((ترانسفر توافقى )) مى گويد : ترانسفر توافقى عبارتست از عمل مبادله ى جمعيت با توافق دولت ها به منظور دستيابى به هدفى مشترك مانند پايان دادن به وضعيت جنگى ميان خود (چنان كه بين تركيه و يونان در اوايل اين قرن اتفاق افتاد) يا تحقق صلح (همان طورى كه بين اسرائيل و مصر در دهه ى هشتاد و زمانى كه اسرائيل اقدام به تخليه ى ساكنان يهودى شهرك هاى شبه جزيره ى سينا نمود ، پيش آمد) و در بيان منظور از ((ترانسفر داوطلبانه )) زئيفى مى گويد : ترانسفر داوطلبانه به معنى مهاجرت فرد به دلايل شخصى ، خانوادگى ، اجتماعى ، دينى ، قومى ، امنيتى ، اقتصادى و غيره است .

زئيفى از يك سو پيشنهاد مى كند كه خواسته ى اصلى اسرائيل در مذاكره با كشورهاى عربى بايد توافق اين كشورها با انتقال و اسكان دائمى تمامى ساكنان كرانه ى باخترى و نواره غزه به خاكشان باشد ، و از سوى ديگر از دولت اسرائيل مى خواهد با يك رشته اقدامات گوناگون اقتصادى ، امنيتى و ادارى از جمله عدم تشويق صنايع در كرانه ى باخترى و نوار غزه و جلوگيرى از اشتغال ساكنان اين دو منطقه در داخل اسرائيل و بستن دانشگاه ها و دانشكده ها در اين مناطق ، فلسطينيان را ناگزير به مهاجرت كند . وى

مى گويد : ((با اين كار 140 هزار كارگز فلسطينى ، همچنين دانشجويان و هئيت هاى علمى به ناچار نگاه خود را به آن سوى مرزها و كشورهاى عربى معطوف خواهند كرد . )) زئيفى اظهار مى دارد كه ((با خروج كارگران ، دانشجويان و اعضاى هيئت هاى علمى ، خانواده هايشان نيز به آنها ملحق خواهند شد . ))

او خواهان ايجاد به اصطلاح آژانسى با هدف تشويق فلسطينيان به مهاجرت به خارج است .

حزب موليدت شرط برخوردارى فلسطينيان سال 1948 كه داراى تابعيت اسرائيل اند ، از حقوقى برابر را انجام تمامى وظايف شهروندى مانند خدمت سربازى يا ((خدمتى ملى )) معادل دو برابر دوره ى خدمت سربازى و اثبات وفادارى و تعهد آنها نسبت به دولت اسرائيل مى داند .

پايگاه انتخاباتى موليدت اغلب از اقشار كم درآمد و كم سواد شهرهاى رو به توسعه و ساكنان مناطق فقيرنشين شهرهاى بزرگ و نيز طرفداران ايده ى ((خروج كليه فلسطينيان مناطق اشغالى )) از گروه هاى مختلف جامعه تشكيل مى شود . همچنين با غير قانونى اعلام كردن حزب كاخ ، شمار در خور توجهى از هواداران اين حزب ، به طرفداران حزب موليدت پيوستند . موليدت از تاييد درصد بالائى از جوانان حاشيه اى جامعه برخوردار است . ارتش و ساكنان شهرك هاى يهودى نشين كرانه ى باخترى از ديگر كانون هاى حمايتى موليدت مى باشند .

زئيفى همه كاره ى حزب موليدت و كسى است كه تمامى اختيارات را دارد به گونه اى كه اندكى پيش از آخرين انتخابات (سال 1992) آشكارا اعلام كرد او به تنهايى ليست نامزدهاى حزب را جهت شركت در

اين انتخابات تنظيم كرده و افزوده كه ارگان هاى حزب موليدت تحت هر شرايطى منصوب شده هستند و نه منتخب .

شمار كرسى هاى حزب در دوره هاى مختلف كنست : كنست دوازدهم (1988) 2 كرسى ؛ كنست سيزدهم (1992) 3 كرسى .

حزب كاخ

كاخ ( ((همچنين )) ، و در كنار آن تصوير يك مشت بسته كه به معنى : ((اينچنين با مشت )) است ) يك حزب دست راستى ، نژادپرست و به شدت افراطى (به لحاظ دينى و قومى ) و داراى گرايش هاى فاشيستى آشكارى است كه در سال 1973 توسط خاخام مئيركهانا كه در سال 1971 به اسرائيل مهاجرت كرد تاءسيس شد ، وى رياست ((اتحاديه دفاع از يهوديان )) كه در سال 1968 در آمريكا تشكيل شده ، را نيز بر عهده داشت .

مرام كاخ يا دقيق تر بگوييم رهبر آن كهانا ، تركيبى از انديشه هاى مذهبى ، كراهت شديد نسبت به اعراب و تفكراتى فاشيستى برگرفته از جنبش هاى راستى نژادپرست آمريكا است . حزب كاخ نخستين حزب سياسى در تاريخ اسرائيل است كه به طور آشكار شعار بيرون راندن فلسطينيان (اعم از فلسطينيان سال 1948 كه داراى تابعيت اسرائيل اند يا آنهايى كه در مناطقى اشغال شده در جريان جنگ سال 1967 ساكنند) را از سراسر به اصطلاح سرزمين اسرائيل مطرح كرده است .

حزب كاخ پس از تشكيل ، ابتدا فلسطينيان سال 1948 را مورد تهاجم قرار داد و با تلاش براى تلخ كردن زندگى و تحريك احساسات خصمانه ى يهوديان برضد آنها ، سعى كرد زمينه ى اخراج آنان را از اسرائيل فراهم كند .

حملات تبليغى كاخ

عليه اين عده از فلسطينيان بسيار مبتذل و مستهجن بود . اين حملات در نيمه ى نخست دهه ى هشتاد به اوج خود رسيد . در آن زمان كهانا رهبر حزب كاخ اقدام به ترتيب راهپيمايى هايى به سمت شهرها و روستاهاى عرب نشين به منظور برانگيختن ساكنان آنها و نيز جلب توجه راى دهندگان يهودى به خود او و حزبش كرد . اين راهپيمايى ها همواره به درگيرى با عرب ها مى انجامد و به همين دليل مقامات اسرائيل با احساس خطر از ادامه ى اين راهپيمايى ها ، كهانا را از ورود به شهرها و روستاهاى عرب نشين منع كردند .

در نيمه ى دوم دهه ى هشتاد ، كاخ از ميزان فعاليتش در مناطق اشغالى سال 1948 كاست و كرانه باخترى را كانون اصلى تحركاتش قرار داد . بيش ترين حاميان و طرفداران كاخ در كرانه باخترى اند و مقر اين حزب در شهرك يهودى نشين كريات اربع در نزديكى شهر الخليل است . عمليات دو سازمان مسلح مخفى شامل حمله به اشخاص ، تخريب دارايى ها ، كندن درختان و ويرانى كشتزارها و ترور تعدادى از عرب ها ، به كاخ نسبت داده مى شود . اين دو سازمان عبارتند از ((كميته تامين راهها)) و ((دولت يهودا)) كه اولى در سال 1968 و دومى در سال 1989 تاسيس شدند . البته سازمان اولى خطرناكتر بوده و شمار اعضايش به چند صد نفر برآورد مى شوند و بيشتر آنان در شهرك كريات اربع ساكنند . اين سازمان مجهز به وسايل نقليه سريع و دستگاه هاى ارتباطى پيشرفته بوده و چندين انبار مخفى سلاح

و مواد انفجارى در اختيار دارد . دو سازمان مخفى ديگرى بنامهاى ت . ن . ت (يا تروريسم در برابر تروريسم ) و سيكاركيم (يا خنجربدستان ) ، بود كه عمليات اين دو سازمان نيز به كاخ نسبت داده مى شد . دو سازمان مذكور اولى بر ضد اعراب و دومى عليه عده اى از يهوديان مدافع صلح با اعراب ، براى مدتى كوتاه وارد عمل شده بودند .

كهانا در انتخابات پارلمانى سالهاى 1973 ، 1977 ، 1981 ، خود را كانديدا كرده بود ولى موفق به عضويت در كنست نشد . اما با دگرگون شدن اوضاع سياسى و مبانى ارزشى در اسرائيل پس از به قدرت رسيدن ليكود در سال 1977 و همزمان با تقويت موقعيت اصول گرايان يهودى و افزايش احساسات خصمانه عليه عرب ها ، پايگاه مردمى حزب كاخ گسترش يافت و در نتيجه زمانى كه كهانا در انتخابات سال 1984 نامزد عضويت در كنست شد ، توانست با به دست آوردن آراى 26 هزار نفر از واجدين شرايط به عضويت كنست درآيد . عضويت او با توجه به افكار نژادپرستانه اش و اقدامات فاشيستى اش ، يك رسوايى سياسى براى اسرائيل بود و به همين دليل كنست با تصويب قانونى ، مشاركت احزابى را كه مدافع تبعيض نژاددى بوده و احساسات خصمانه عده اى از شهروندان را عليه عده اى ديگر برمى انگيزند ، در انتخابات ممنوع كرده است . دادگاه عالى اسرائيل به استناد اين قانون از شركت حزب كاخ در انتخابات سال 1988 جلوگيرى كرد .

در نوامبر 1990 كاخ رهبر خود را از دست داد . در آن

زمان كهانا به منظور جمع آورى كمك براى حزبش در آمريكا به سر مى برد . كه يكى از شهروندان آمريكايى (مصرى تبار) وى را در شهر نيويورك ، به قتل رساند . با مرگ كهانا ، حزب كاخ منبع اصلى قدرتش را از دست داد . زيرا كهانا نظريه پرداز ، دعوت كننده ، جمع آورى كننده كمك هاى نقدى ، تصميم گيرنده اصلى و جهت دهنده و محرك عمده فعاليتهاى حزب بود . اندكى پس از به قتل رسيدن كهانا ، كاخ به دو جناح تقسيم شد . جناح اول به ((كاخ )) و جناح دوم به ((كهانا زنده )) معروفند . به هيچيك از اين دو جناح نمى توان حزب گفت بلكه در حقيقت دو سازمان تروريستى مخفى اند . مقر جناح ((كاخ )) در همان شهرك كريات اربع باقى مانده در حالى كه جناح ((كهانا زنده )) مقر خود را در شهرك يهودى نشين كفار تابواح در شهرستان نابلس داير نموده است . جناح كاخ به نسبت جناح كهانا زنده بزرگتر و خطرناكتر و تعداد اعضاى ثبت شده اش چندصدنفر و شمار هوادارانش بالغ بر چندهزارنفر مى باشند . رهبرى عالى اين جناح تشكيل مى شود از باروخ مرزيل به عنوان رئيس ، نوعام فدرمان سخنگو و تيران بولاك رئيس ((كنيته تامين راهها )) . جناح كهانا زنده به رهبرى بنامين كهانا (فرزند مئير كهانا) چندان نيرومند نيست و شمار اعضايش تنها به چند ده نفر مى رسد .

در سپيده دم روز 25 فوريه 1994 ، باروخ گولدشتاين پزشك و افسر ذخيره ارتش اسرائيل و عضو جناح كاخ با ورود به

حرم ابراهيمى پيامبر در شهر الخليل دست به جنايتى فجيع زد . گولدشتاين به سوى نمازگزاران مسلمان تيراندازى و دهها تن از آنان را كشته و زخمى كرد . به دنبال اين جنايت ، دولت اسرائيل به اصطلاح دو حزب كاخ و كهانا زنده را دو سازمان تروريستى به حساب آورده و فعاليت آنها را غير قانونى اعلام كرد .

همچنين دستور بازداشت 5 نفر از رهبران كاخ و دستور مصادره سلاح شخصى عده اى از اعضاى اين حزب را صادر كرد .

به طور كلى پايگاه حزبى و مردمى كاخ را شمارى از اقشار اجتماعى بى بضاعت و كم سواد ، ناراضى از دستگاه حكومت و دشمن سرسخت عربها تشكيل مى دهند . در ميان سران و اعضاى هسته اصلى اين حزب ، عده اى قابل توجه از انصاير مهاجر از آمريكا با ويژگى هاى تعصب دينى ، دشمنى با غيريهوديان و اعتقاد به منجى آخرالزمان وجود دارند .

اردوگاه مذهب گرايان

در اسرائيل ، مذهب گرايان به دو بخش عمده تقسيم مى شوند : مذهب گرايان صهيونيستى كه به زبان ارتدكسى يهوديت وابسته اند . در صحنه سياسى اسرائيل ، حزب مفدال نماينده مذهب گرايان صهيونيستى و احزاب اغودات اسرائيل ، ديغل هتوراه (انى دو در حال حاضر گروه يهودت هتوراه را تشكيل مى دهند) و شاس نماينده مذهب گرايان افراطى اند .

مذهب گرايان اصلاح طلب و محافظه كار كه گروه اندكى هستند ، فعاليت سازمان يافته اى در صحنه سياسى ندارند .

مذهب گرايان افراطى (حريديم ) به نوبه خود به دو فرقه تقسيم مى شوند : فرقه حسيديه و فرقه لتوانيه . حسيديه جنبشى با منش صوفى

گرايانه است كه در قرن هجدهم در لتوانى (واقع در جنوب شرق لهستان ) شكل گرفت . پيروان اين فرقه با ارايه تفكرى تازه از دين ، برداشتهاى مرسوم آن زمان را نادرست خواندند و به مخالفت با آن پرداختند . در تفكر تازه اين فرقه گفته مى شود هدف از دين ، پيوستن به خدا از طريق غرق شدن در انديشه به او و تلاش براى شناخت خصوصيات او است . پيروان اين فرقه مى گويند نيازى به مطالعه عميق ، عاليم دينى نيست زيرا صرف اقامه شعائر مذهبى ، ما را از اين امر بى نياز مى كند و نيز مى كنند كه هر انسان راستگو و درست كردار مى تواند خود را همانند خدا كند و پى به اسرارش ببرد .

حسيديه خشم خاخامها را برانگيخت و معارضين ، تفكرات اين جنبش را نوعى چشم بندى توصيف كردند . معارضين جنبش حسيديه اغلب به ((لتوانى )) معروفند زيرا پيدايى آنها در لتوانى بود .

با گذشت زمان از شدت منازعه ميان حسيديه و معارضينش كاسته شد و از اوايل قرن كنونى (قرن بيستم ) طرفين با تشكيل حزب اغودات اسرائيل و ((شوراى عالى علماى تورات )) به عنوان كميته عالى سياسى - مذهبى حزب ، راه همزيستى و همكارى سياسى با يكديگر را در پيش گرفتند . اما اندكى پيش از انتخابات سال 1988 و با آغاز مجدد منازعه ، لتوانى ها از حزب اغودات اسرائيل منشعب شدند و حزب جديدى به نام ديغل هتوراه تشكيل دادند . ولى در جريان رقابتهاى انتخاباتى سال 1992 ، حزب ديغل هتوراه و حزب اغودات اسرائيل با

يكديگر ائتلاف نموده گروه ((يهودت هتوراه )) را به وجود آوردند .

حزب مفدال

مفدال (مفلغا دائيت لئوميت يا حزب دينى ملى ) يكى از احزاب مذهبى صهيونيستى است كه در سال 1956 با اتحاد دو حزب مذهبى صهيونيستى با سابقه ((همزرامى )) و ((هبوعيل همزرامى )) تشكيل شد . حزب همزرامى در سال 1902 در روسيه و حزب هبوعيل همزرامى در سال 1992 در فلسطين پايه گذارى شدند .

اين دو حزب مشتركا جناح مذهبى جنبش صهيونيستى را تشكيل مى دادند . حييم موشى شابيرا ، يوسف بورگ ، اسحاق روفائيل و زيرح فيرهاتيگ برجسته ترين رهبران حزب مفدال به هنگام تاسيس به شمار مى رفتند .

حزب مفدال از بدو تاسيس تا سال 1977 ، هم پيمانى ديرينه احزاب همزرامى و هيوعيل همزرامى از يك سو و حزب مباى از سوى ديگر را كه نيمه دهه سوم برقرار بود ، حفظ كرده و در تمامى كابينه هاى ائتلافى كه به رهبرى حزب مباى يا حزب كارگر تا سال 1977(5) تشكيل شد ، شركت كرد . در اين مدت مفدال به طور سنتى دو وزارتخانه مذاهب و كشور را عهده دار مى شد و بيشترين همتش را متوجه امور داخلى كه به ماهيت مذهبى دولت و منافع مذهب گرايان مستقيما ارتباط دارد ، مى نمود و خود را چندان درگير سياستهاى خارجى ، امنيتى ، اقتصادى و اجتماعى نمى كرد و همين امر از حزب مفدال شريكى بى دردسر براى احزاب مباى و كارگر در بيشتر كابينه هايى كه اين دو حزب تشكيل دادند ، ساخته بود .

مفدال در طول مدت حضور در كابينه طى سه دهه نخست

تاسيس دولت اسرائيل ، تمام تلاشش را مصروف ايجاد و ساماندهى نهادهاى مذهبى و اجتماعى با هدف پاسخگويى به نيازهاى پيروانش ، توسعه شبكه آموزش مذهبى دولتى و موسسات تحصيلات دينى وابسته به حزب و بهبود كيفيت خدمات درمانى و اجتماعى ارايه شده به مذهب گرايان كرده سعى مى نمود وضعيت موجود را كه بازمانده دوران ماقبل تاسيس دولت اسرائيل است ، از طريق تصويب قوانين لازم در كنست لازم كند .

اما در پى شكست حزب كارگر در انتخابات سال 1977 و به قدرت رسيدن حزب ليكود كه به كودتاى سياسى موسوم است ، مفدال به حزب كارگر پشت كرده و با احزاب راستى ناسيوناليستى هم پيمان شد . اين حزب در دو كابينه اى كه مناخم بگين پس از انتخابات سال هاى 1977 و 1981 تشكيل داد و نيز كابينه هاى وحدت ملى تشكيل شده بعد از انتخابات سالهاى 1988 و 1992 شركت كرد ولى از شركت در كابينه اى كه پس از انتخابات سال 1992 به رهبرى حزب كارگر تشكيل شد ، خوددارى كرد . اين موضع جديد با تحول ريشه اى كه از نيمه دهه هفتاد مفدال را در برگرفته و اين حزب ار از حزبى ميانه رو در زمينه مسايل خارجى و امنيتى (مسايل مربوط به سرزمينهاى اشغالى بخشى از مسايل خارجى و امنيتى به شمار مى رود) به حزبى به شدت ناسيوناليستى و از حزبى دينى به حزبى مبدل ساخته است كه موضوع ((سرزمين اسرائيل بزرگ )) را سرلوحه برنامه هايش قرار مى دهد ، هم خوانى دارد .

تحول در مواضع و اولويت هاى مفدال به دنبال رويارويى شديد و

مستمرى كه در طول دهه هفتاد و اوايل دهه هشتاد ميان رهبران قديمى حزب كه موضع گيرى هاى سياسى نزديك ترى به موضع گيرى هاى حزب كارگر داشتند و اعضاى جوان حزب به رهبرى زفولون هامر و يهودا بن مئير رخ داد ، اتفاق افتاد .

هامرو بن مئير و ساير جوانان حزب مفدال تحت تاثير انديشه هاى خاخام تسفى يهودا هكوهين كوك رهبر روحى جنبش غوش ايمونيم و رييس پشيفات مژكاز هراف قرار داشتند . اين خاخام به اصطلاح سرزمين اسرائيل را از لحاظ قداست همسنگ ((تورات اسرائيل )) و ((ملت اسرائيل )) مى داند و سكونت يافتن در اين سرزمين و باقى ماندن آن تحت حاكميت اسرائيل را دو فريضه مذهبى همانند ساير فرايض اعلام كرده است .

در دهه هشتاد جوانان مفدال با بهره گيرى از خصومت و رقابت سران قديمى حزب با يكديگر ، ضمن تسلط بر اين حزب توانستند مواضع و اولويت هايش را تغيير دهند .

در نيمه نخست دهه هشتاد ، مفدال با دو انشعاب روبرو شد كه به ضعف اين حزب و از دست بخش بزرگى از پايگاه انتخاباتى اش انجاميد . در سال 1981 و در آستانه كنست دهم ، گروهى از يهوديان شرقى به رهبرى اهرون ابوحتسيرا در اعتراض به سيطره اشكنازها بر رهبرى و نهادهاى مفدال ، از اين حزب جدا شدند و حزب جديدى به نام تامى (تنوعات مشورت اسرائيل يا جنبش ميراث اسرائيل ) تشكيل دادند . اين حزب در انتخابات مذكور با جذب تعداد زيادى از آراء يهوديان شرقى )كه پيشتر به نفع مفدال راى مى دادند) توانست سه كرسى كنست را از آن

خود كند . و در سال 1983 گروه ديگرى از اعضاى به شدت افراطى (به لحاظ سياسى و مذهبى ) مفدال به رهبرى دو خاخام ، يوسف شابيرا و حييم دروكمان به عنوان اعتراض به مواضع سران اين حزب نسبت به برخى امور سياسى و شهرك سازى ، از حزب منشعب شدند و حزب جديدى به نام متساد را (مفلغا تسيونيت داتيت يا حزب صهيونيستى مذهبى ) تاسيس كردند . در آستانه انتخابات سال 1984 ، متساد با حزب بوعالى اسرائيل به رهبرى خاخام ابراهام فيرديغمر و گروهى از جنبش غوش ايمونيم به رهبرى منان بورات (منشعب از حزب هتحيا) متحد شدند و حزب موراشاه (ميراث ) را تشكيل دادند . اين حزب در انتخابات مذكور با جذب آراء بخشى از هواداران مفدال از لحاظ سياسى داراى گرايش هايى شديدا افراطى بودند ، توانست دو تن از نامزدهايش را راهى كنست كنند . شابيرا ، دروكمان و بورات در زمان هاى مختلفى به حزب مفدال بازگشتند .

به عمق موضوع كه نگاه مى افكنيم درمى يابيم كه درگيرى ها و انشعاب ها در درون مفدال در حقيقت بازتاب شمارى از دگرگونى هاى سياسى و اجتماعى ريشه است كه طى دو دهه اخير در اسرائيل رخ داده است (شامل رشد احساسات ناسيوناليستى ، گسترش تفكرات فرقه حريديه و بروز نقش سياسى فرق يهوديان شرقى ) . اين دگرگونى ها به فروپاشى پايگاه انتخاباتى سنتى مفدال و تضعيف نقش اين حزب در پارلمان اسرائيل انجاميد . تعداد كرسى هاى حزب مفدال در كنست كه در سه دهه نخست تاسيس اسرائيل از 10 تا 12 كرسى بود ، در

انتخابات سالهاى 1981 ، 1984 ، 1988 ، 1992 به ترتيب 6 ، 4 ، 5 ، 6 كرسى بود . با ضعيف شدن مفدال موازنه قوا در درون اردوگاه مذهب گرايان در دهه اخير به نفع احزاب حريدى تغيير يافته است به طورى كه قدرت اين احزاب تقريبا دو برابر قدرت حزب مفدال شد در حالى كه پيشتر وضعيت كاملا بر عكس بود .

در آخرين انتخابات كنست (سال 1992) ، رفولون هامر رهبر حزب مفدال در راس ليست انتخاباتى حزب قرار داشت . در اين انتخابات ، برنامه سياسى مفدال بسيار افراطى بود . مهمترين نكات اين برنامه عبارت بود از : عدم واگذارى هيچ بخشى از به اصطلاح سرزمين اسرائيل به بيگانگان ؛ عدم تخريب هيچ شهرك يهودى نشين ؛ بيت المقدس يكپارچه پايتخت دولت و ملت اسرائيل بوده و خواهد بود ؛ مقابله با تروريسم و قيام مردم فلسطين (انتفاضه ) ، دولت اسرائيل به تنهايى مسوول برقرارى امنيت و آرامش و حفظ نظم عمومى است و براى اين كار بايد از ارتش ، دستگاه هاى امنيتى و كليه ى وسايل لازم استفاده كند ؛ بلندى هاى جولان بخش تفكيك ناپذير دولت اسرائيل است و در هيچ مذاكرات صلحى نبايد موضوع استرداد آن به سوريه مطرح گردد .

شوراى عالى خاخامان اسرائيل و مؤ سسات آموزش دينى دولتى در اختيار مفدال است و اين حزب تعدادى يشيف ، آموزشگاه حرفه اى و مدرسه عالى تلمود را اداره مى كند و در دانشگاه علوم دينى بار- ايلان كه در دهه ى پنجاه احداث شده است ، نفوذ زيادى دارد .

جنبش مدافع سياست شهرك سازى

هكيبوتس هداتى (كيبوتس دينى ) شامل تعدادى كيبوتس و ده ها موشافاه ، جنبش جوانان بنى عكيفا تشكيل شده در سال 1929 و يك جنبش زنان كه در دهه ى شصت تاءسيس يافته است ، به مفدال وابسته اند . همچنين اين حزب چندين مؤ سسه ى مالى و اقتصادى و در راءس آن بانك همزرامى ، بانك بوعيل همزرامى و شركت ساختمانى مشحاف را در اختيار دارد . روزنامه ى هتسوفيه ارگان حزب مفدال است .

شمار كرسى هاى حزب مفدال در دوره هاى مختلف كنست :

كنست سوم (1955) 11 كرسى (با نام جبهه مذهبى ناسيوناليستى ) ؛ كنست چهارم (1959) 12 كرسى ؛ كنست پنجم (1961) 12 كرسى ؛ كنست ششم (1965) 11 كرسى ؛ كنست هفتم (1969) 12 كرسى ؛ كنست هشتم (1973) 10 كرسى ؛ كنست نهم (1977) 12 كرسى ؛ كنست دهم (1981) 6 كرسى ؛ كنست يازدهم (1984) 4 كرسى ؛ كنست دوازدهم (1988) 15 كرسى ؛ كنست سيزدهم (1992) 6 كرسى .

حزب يهدوت هتوراه

يهدوت هتو راه (يهوديان تورات ) يك گروه انتخاباتى - پالمانى و مذهبى است كه در سال 1992 با ائتلاف احزاب اغودات اسرائيل و ديغل هتوراه تشكيل شد (اين دو حزب نمايندگان آن عده از يهوديان اشكتازى اند كه امروزه در اسرائيل به حريدى ها يعنى بنيادگرايان موسومند . ) حزب اغودات اسرائيل و حزب ديغل هتوراه توافق كرده اند كه در جهت ادغام دو حزب ((شوراى عالى علماى تورات )) و تهيه ليست انتخاباتى واحدى براى انتخابات سراسرى كنست تلاش كنند .

ولى تا اواخر سال 1995 ، ادغام ياد شده تحقق نيافته است . در انتخابات

سال 1992 يهدوت هتوراه توانست 4 كرسى كنست را از آن خود كند ولى مشاركت كابينه اى كه پس از انتخابات مذكور به رهبرى اسحاق رابين تشكيل شد ، خوددارى كرد . خاخام اليعيزر مناحم شاخ و خاخام موشى يهوشع هاجر برجسته ترين رهبران دينى و خاخامان ابراهام شابيرا ، مناحم بوروش ، ابراهام رابيتس و شموئيل هالبرن نمايندگان يهودت هتوراه در كنست مى باشند .

حزب اغودات اسرائيل

اغودات اسرائيل (مجمع اسرائيل ) يك حزب سياسى مذهبى مخالف صهيونيزم است كه در سال 1912 در لهستان توسط عده اى از رهبران دينى سنتى وابسته به جناح ارتدكسى يهوديت از كشورهاى آلمان ، لتوانى ، مجارستان و لهستان تشكيل شد . اين رهبران در بسيارى موارد اختلافات اساسى و غير اساسى با يكديگر داشتند اما در مورد يك نكته اتفاق نظر داشتند و آن دشمنى با صهيونيزم به عنوان ايده ى جنبش و يك برنامه ى سياسى و اجتماعى است .

ايده ى صهيونيزم كه بر پايه ى عقايد ناسيوناليستى و لائيك (و آنچه كه از انديشه هاى ليبرالى ، سوسياليستى با آن مخلوط شده است ) و دعوت از يهود براى پايان دادن به زيستن در به اصطلاح تبعيد و مهاجرت به فلسطين و بنا نهادن دولت و جامعه اى امروزى در آن بر اساس اصولى تازه استوار است كه از نظر حزب اغودات اسرائيل كفر و خروج از دين و تخريب مبانى روحى و مادى زندگى فرقه هاى گوناگون يهودى در سراسر دنيا و نافرمانى در برابر مشيت الهى به حساب مى آيد از طرفى اين حزب ضمن تمسك جستن به تورات و احكام دين يهود ،

آن را يگانه تنظيم كننده ى زندگى و رفتار فردى و گروهى يهوديان مى داند .

همچنين براى ارزش ها و شيوه هاى مرسوم زندگى و رفتارى يهوديان در جوامعى كه در ميان آنها به سر مى برند ، احترام قائل بوده و آن را ارزشمند و معتبر مى شمارد . اغودت اسرائيل به منجى آخرالزمان عقيده دارد . طبق اين عقيده نجات به اصطلاح ملت يهود (و بلكه سراسر عالم ) و بازگشت آن از ((تبعيدگاه )) به ((سرزمين مقدس )) و استقرار ((پادشاهى پروردگار)) روى روى زمين جز با ظهور منجى آخرالزمان (هرگاه خدا اراده كند) امكان پذير نبوده و از دست جنبش صهيونيستى و يا هيچ كس ديگر ، كارى ساخته نيست .

حزب اغودات اسرائيل از بدو تاسيس و مدت زيادى از دوران قيمومت انگلستان بر فلسطين ، با جنبش صهيونيستى خصومت داشت و به شدت با آن مقابله مى كرد و نيز با ايده ((وطن ملى يهود )) و ايجاد دولتى يهودى مخالف بود)) پيروان اين حزب در فلسطين از ادغام در جامعه يهوديان مهاجر (كه با حمايت و تشويق دولت قيمومت پاگرفته بود) خوددارى كردند و جدا از اين جامعه و نهادهايش ، اعم از نهادهاى صهيونيستى يا دولتى ، زندگى كردند .

اما با گذشت زمان اين دشمنى و خصومت كمتر شده و از نيمه دهه سوم نوعى تفاهم و همكارى بين احزاب اغودات اسرائيل (به ويژه جناح كارگرى اش موسوم به بوعالى اغودات اسرائيل ) و نهادهاى سياسى و مهاجرپذيرى صهيونيستى پديد آمده است چنان كه در آستانه اعلام تاسيس دولت اسرائيل در سال 1948 ، حزب اغودات اسرائيل از

مخالفت با تشكيل يك دولت يهودى صرف نظر كرد و در شوراى موقت دولتى و نخستين كابينه ائتلافى و متعاقبا در انتخابات كنست و ((بازى )) حكومت و مخالفين شركت نمود . البته صرف نظر كردن از مخالفت با تشكيل يك دولت يهودى و مشاركت در دستگاه حكومت به اين معنى نيست كه اين حزب ، اسرائيل را به عنوان دولتى يهودى به رسميت خواسته است از وضعيت موجود در جهت منافع مادى و روحى پيروان و هوادارنش استفاده كند . حزب اغودات اسرائيل هنوز نيز نه اسرائيل را (به عنوان يك دولت يهودى ) و نه پرچم ، سرود ملى ، بنيانگذاران و مناسبات ملى آن را به رسميت نمى شناسد و با به سربازى رفتن محصلان مدارس دينى (يشيفها) و تدوين يك قانون اساسى بر اساس اصول لاييسم مخالف است . اين حزب از سال 1952 و به رغم مشاركت در كابينه هاى ائتلافى متعدد رهبرى احزاب معراخ و ليكود ، از پذيرش پست هاى وزارتى خوددارى نموده است .

اغودات اسرائيل در طول ساليان درازى كه از عمرش مى گذرد ، با چندين انشعاب روبرو شده است . نخستين آن در نيمه دهه سوم بود . در آن زمان گروهى از فرزندان ((ييشوف قديم )) از حزب جدا شدند و تشكيلات مستقلى ايجاد كردند كه بعدها به طورى كارتا (در زبان آرامى به معنى نگاهبان شهر) ناميده شده است در نيمه دهه چهل ، جنبش بوعالى اغودات اسرائيل (كارگران مجمع اسرائيل ) از تشكيلات كارگرى حزب اغودات اسرائيل منشعب شده و تشكيلات كارگرى جداگانه اى براى خود تاسيس كرد . همزمان با اعلام

تاسيس اسرائيل ، اين تشكيلات تقريبا به حزب مستقلى تبديل شد . در سال 1984 نمايندگان يهوديان شرقى در اغودات اسرائيل ، از اين حزب جدا شدند و حزب جديدى به نام شاس تشكيل دادند . و سرانجام اندكى پيش از انتخابات سال 1988 ، پيروان و مريدان خاخام اليعازر مناحم شاخ ، رهبر عالى روحى يهوديان لتوانى الاصل ، به دستور او ، از حزب اغودات اسرائيل منشعب شدند و حزب ديغل هتوراه را تشكيل دادند . در اواخر دهه هشتاد بوعالى اغودات اسرائيل در اغودات اسرائيل ادغام شد و ديگر حزبى به نام بوعالى اغودات اسرائيل وجود ندارد همچنين اندكى پيش از انتخابات سال 1992 ، دو حزب اغودات اسرائيل و ديغل هتوراه با يكديگر ائتلاف كرده ، گروه انتخاباتى پارلمانى يهدوت هتوراه را به وجود آوردند . در زمينه فعاليتهاى سياسى ، اغودات اسرائيل تلاشش را روى آن بخش از مسايل دينى و اجتماعى كه بر ماهيت كلى دولت و شيوه زندگانى و منافع اتباعش تاثير دارد ، متمركز مى كند و به مسايل خارجى و امنيت از جمله مساله مناطق اشغالى و موضوعات مترتب بر آن چندان اهميت نمى دهد . در خصوص مناطق اشغالى ، اين حزب در موضع گيرى هايش اغلب بسته به اين كه چقدر مى تواند از اين طريق اهداف دينى اش را در كنست پيش ببرد و براى پيروان و نهادهاى آموزشى و اجتماعى اش منافع مادى به دست آورد ، عمل مى كنند .

مواضع سياسى حزب را مى توان به ترتيب زير خلاصه كرد : قاطعيت و شدت عمل و شباهت زياد با مواضع سياسى

احزاب هتحيا و مفدال ؛ عناصر با نفوذ حزب عمدتا شامل اعضاى بوعالى اغودات اسرائيل به رهبرى خاخام ابراهام نيرديغر و پيروان فرقه حسيديه حباد(كه اليعازر مزرامى نماينده آنها در حزب محسوب مى شود) با عقب نشينى حتى از يك وجب از به اصطلاح سرزمين اسرائيل مخالفت و بر ضرورت گسترش عمليات شهرك سازى در سراسر اين سرزمين تاكيد مى كنند . اما با توجه به اينكه ديدگاه كلى مذهبى حزب بر اين كه تاكيد دارد كه نجات به اصطلاح ملت يهود و گرد آمدن همه يهوديان در ((سرزمين مقدس )) تنها به دست ((منجى موعود )) انجام خواهد گرفت ، بسيارى از رهبران با نفوذ اين حزب و در راس آنان خاخام اليعيزر شاخ در حال حاضر آمادگى دارند بخشى از به اصطلاح سرزمين اسرائيل را واگذار كنند ، زيرا به عقيده اين رهبران هيچ نشانه اى دال بر قريب الوقوع بودن عمليات نجات ياد شده مشاهده نمى شود .

در زمينه مسايل مذهبى ، حزب سعى مى كند قوانين را در جهت انسجام بيشتر با احكام دين يهود(بر حسب تفسير يهوديان ارتدكسى از اين احكام ) اصلاح كند . و در عرصه اجتماع مى كوشد سهم شبكه نهادهاى آموزشى ، اجتماعى و دينى وابسته به اين حزب از بودجه دولت را افزايش دهد . در دهه هشتاد حزب اغودات اسرائيل با بهره گيرى از وضعيت تقريبا يكسان ليكود و كارگر و نياز مبرم اين دو حزب به استمالت و جلب رضايت احزاب مذهبى به منظور باقى ماندن در قدرت يا تصويب لوايح معينى در كنست ، توانست در هر دو زمينه (مذهبى و اجتماعى

) امتيازات مهمى به دست آورد كه اين امر احزاب لائيك و هوادارن آنها را به شدت خشمگين ساخت .

در حزب اغوادات اسرائيل ، تصميمات مهم توسط شورايى بنام ((شوراى عالى علماى تورات )) اتخاذ مى گردد . شوراى مزبور مركب از رؤ ساى مدارس مهم دينى (يشيف ها) كه بيش ترشان لتوانى الاصلند و رؤ ساى ((دربارهاى )) حسيديه بوده و در هر زمانى كه لازم است ، تشكيل جلسه مى دهد . رسيدگى به امور روزمره ى حزب و نهادهاى وابسته به واسطه ى گروه نمايندگان حزب در كنست و ارگان هاى بخصوصى كه با شيوه هايى پيچيده انتخاب مى شوند ، انجام مى پذيرد .

در حال حاضر پايگاه انتخاباتى حزب اغودات اسرائيل را توده ى بنيادگرايان (معروف به حريدى ها) و اشكنازى ها كه بيش تر آنان در شهر بيت المقدس و منطقه بنى براك واقع در نزديكى تل آويو ساكنند تشكيل مى دهند . چنان كه ملاحظه مى شود پايگاه انتخاباتى اين حزب به لحاظ جغرافيايى و طيف طرفداران ، گسترده نيست اما پايگاهى قوى ، محكم و با ثبات است . حزب اغودات اسرائيل با تكيه بر اين پايگاه توانسته است در همه ى انتخابات ، 4 كرسى كنست را از آن خود كند به جز در كنست يازدهم (سال 1984) كه تنها دو نامزد اين حزب به كنست راه يافتند . جدا شدن يهوديان شرقى از حزب اغودات اسرائيل ، و تاءسيس حزب شاس به وسيله ى آنان و به تبع آن جذب آراى يهوديان شرقى به سمت اين حزب تازه تاءسيس شده ، علت اين ناكامى است .

اغودات

اسرائيل در انتخابات كنست اول (سال 1949) به همراه مفدال و بوعالى اغودات اسرائيل در چارچوب جبهه ى متحد دينى و در انتخابات كنست سوم (سال 1955) ، چهارم (سال 1959) و هشتم (سال 1973) به همراه بوعالى اغودات اسرائيل در چارچوب جبهه ى توراتى دينى و در انتخابات كنست سيزدهم (سال 1992) به اتفاق ديغل هتوراه در چارچوب گروه انتخاباتى - پارلمانى يهدوت هتوراه و در ساير انتخابات به صورت منفرد شركت كرده است .

شمار كرسى هاى حزب در دوره هاى مختلف كنست : كنست دوم (1951) 3 كرسى ؛ كنست سوم (1955) 6 كرسى (به همراه بوعالى اغودات اسرائيل ) ؛ كنست چهارم (1959) 6 كرسى (به همراه بوعالى اغودات اسرائيل ) ؛ كنست پنجم (1961) 4 كرسى ؛ كنست ششم (1965) 4 كرسى ؛ كنست هفتم (1969) 4 كرسى ؛ كنست هشتم (1973) 4 كرسى (به اضافه يك كرسى بوعالى اغودات اسرائيل ) ؛ كنست نهم (1977) 4 كرسى ؛ كنست دهم (1981) 4 كرسى ؛ كنست يازدهم (1984) 2 كرسى ؛ كنست دوازدهم (1988) 5 كرسى و كنست سيزدهم (1992) 4 كرسى (به همراه ديغل هتوراه ) .

حزب ديغل هتوراه

ديغل هتوراه (بيرق تورات ) يكى از احزاب مذهبى افراطى است كه بيش تر اعضايش را بنيادگرايان لتوانى الاصل تشكيل مى دهند . اين حزب اندكى پيش از انتخابات سال 1988 توسط سران يهوديان لتوانى عضو حزب اغودات اسرائيل و بنا به توصيه خاخام اليعيرز شاخ رهبر عالى روحى طوايف لتوانى و رئيس مدارس دينى بونيباج در منطقه ى بنى براك تاءسيس شد . خاخام مذكور به سران طوايف يهوديان لتوانى توصيه كرده

بود از حزب اغودات اسرائيل جدا شوند و حزب جديدى تشكيل دهند . اين خاخام از اينكه سران حزب اغودات اسرائيل (كه اغلب از فرق حسيديه اند) در عوض محكوميت و تكفير رهبران فرقه حسيديه حباد ، با آنان روابط مستحكمى برقرار كردند ، به خشم آمده بو)) پيروان فرقه حباد مدعى بودند خاخام من لوبافيچ مناحم مندل شنيئوسون رهبر روحى اين فرقه كه در نيويورك اقامت داشت ، همان ((منجى موعو)) است .

در انتخابات پارلمانى سال 1988 ، حزب ديغل هتوراه توانست 2 كرسى كنست را از آن خود كند . با اين حال اندكى پيش از انتخابات سال 1992 ، حزب ديغل هتوراه با حزب اغودات اسرائيل ائتلاف كرد و اين دو حزب ، گروه انتخاباتى پارلمانى يهدوت هتوراه را به وجود آورند . همچنين آنها توافق كرده بودند كه پس از برگزارى انتخابات ياد شده به طور كامل در يكديگر ادغام شوند . چيزى كه به پر كردن شكاف بين اين دو حزب كمك زيادى كرد اتفاق نظر دو حزب بر لزوم اتحاد بنيادگرايان اشكنازى (با توجه به وجود رقيب قدرتمندى مانند حزب شاس به عنوان نماينده ى بنيادگرايان شرقى ) و رساندن ميزان آراء به دست آمده به حد نصاب لازم براى ورود به كنست است . همچنين با تشديد بيمارى خاخام من لوبافيچ (رهبر روحى فرقه حباد) افكار پيروان اين فرقه متوجه بيمارى اين خاخام شده و آنها حزب اغودات اسرائيل و به طور كلى سياست را به فراموشى سپردند و همين امر موجب شد تا موضوع بى اساس ((منجى موعود)) كه علت اصلى اختلاف دو حزب اغودات اسرائيل و

ديغل هتوراه بود ، به فراموشى سپرده شود ، (لازم به يادآورى است كه خاخام مذكور در سال 1994 در گذشت ) .

در خصوص مناطق اشغالى و حل مشكل فلسطين ، ديغل هتوراه در مقايسه با اغودات اسرائيل ديدگاه كلى معتدلانه ترى دارد . آبراهام رافيتس رهبر ديغل هتوراه در مقاله اى كه اندكى پس از انتخابات سال 1988 در روزنامه جورزليم پست منتشر ساخت ، نه تنها موافقت خود را با عقب نشينى از بعضى سرزمين هاى اشغالى اعلام كرد ، بلكه با استقرار يك كشور خلع سلاح شده فلسطينى در آن سرزمين ها اظهار داشت آماده ى احترام گذاشتن به پرچم چنين كشورى است .

حزب شاس

شاس (شومرى توراه سفارديم ، نگاهبانان سفاردى تورات ) يكى از احزاب مذهبى بنيادگراست . اين حزب اندكى پيش از انتخابات سال 1984 توسط اعضاى سفاردى (6) حزب اغودات اسرائيل و تشويق خاخام اليعيرز شاخ و خاخام عوفاريا يوسف (خاخام بزرگ سابق يهوديان شرقى ) تاءسيس شد . دو خاخام مذكور به عنوان اعتراض به تسلط اشكنازى ها (يهوديان غربى ) بر حزب اغودات اسرائيل و عدم پرداخت سهم مناسبى در نهادها و ليست انتخاباتى حزب به سفاردى ها ، تشويق به تشكيل حزب شاس كردند .

در انتخابات سال 1984 ، شاس توانست 4 كرسى كنست را از آن خود كند در حالى كه در آن انتخابات تنها 2 كرسى كنست به اغودات اسرائيل تعلق گرفت . و در انتخابات سال هاى 1988 ، 1992 ، 6 نامزد شاس راهى كنست شدند و همين امر موقعيت اين حزب را تقويت كرد . موفقيت پى در پى شاس در

انتخابات تا حدودى از ادامه ى حضور فعال يهوديان سفاردى در صحنه ى سياست و آگاهى بيش تر آنان از موقعيت انتخاباتى قوى خود و تمايل شديد بسيارى از آنها براى داشتن حزبى سياسى كه نماينده ى مستقيم سفاردى ها محسوب شود ، حكايت مى كند .

حزب شاس در دو كابينه ى وحدت ملى كه در سال هاى 1984 و 1988 تشكيل شدند و نيز (بر خلاف حزب اغودات اسرائيل ) در كابينه ى اسحاق رابين كه در سال 1992 تشكيل شد ، شركت كرد . البته در سال 1994 و به دنبال به محاكمه كشيدن آرييه درعى رهبر شاس و وزير وقت كشور به اتهام تصرف غير مجاز در دارايى هاى دولتى ، از كابينه اسحاق رابين كناره گيرى كرد .

در نيمه ى سال 1990 و در پى بحرانى كه به سرنگونى كابينه وحدت ملى در ماه مه سال 1990 منجر شد ، اختلاف نظر شديد رهبران شاس درخصوص ائتلاف با حزب ليكود يا حزب كارگر ، اين حزب را به شدت تكان داد . در حالى كه خاخام شاخ و اسحاق بيرتس (رييس اين حزب ) خواهان ائتلاف با ليكود بودند ، خاخام عوفاديا يوسف رييس شوراى علماى تورات و ساير سران سياسى حزب دعوت به ائتلاف با حزب كارگر بودند . سرانجام اين مناقشه اين بود كه خاخام شاخ به طور يك جانبه و به دور از ملاحظه گرى دستور يه ائتلاف با ليكود داد . هر چند شاس طبق اين دستور عمل كرد لكن اين دستور سبب ايجاد شكاف در روابط خاخام شاخ با عوفاديا يوسف و بيرتس با ساير رهبران

حزب شد . بعدها اين شكاف بيش تر و منجر به اين شد كه بيرتس اندكى پيش از انتخابات سال 1992 از رياست حزب شاس كناره گيرى كند و در سال 1992 و درپى شركت كردن شاس در كابينه ى كارگرى اسحاق رابين ، خاخام شاخ روابط خود را با اين حزب قطع كرد .

ديدگاه مذهبى و فكرى و اهداف كلى حزب شاس با حزب اغودات اسرائيل شباهت دارد . هر دو حزب سعى مى كنند دولت و جامعه بر اساس تورات و تعاليم دين يهود (موسوم به هالاخاه ) حركت كنند . از لحاظ ماهيت كلى فعاليت ها ، اغودات اسرائيل و شاس شبيه يكديگر عمل مى كنند . هر دو حزب بر مسايل مذهبى ، تاءمين منافع مادى اتباع خود و خدمت به نهادها و تشكيلات وابسته تاءكيد دارند و به موضوعات سياست خارجى و امنيت شامل مسايل سرزمين هاى اشغالى و موضع در برابر ملت فلسطين و حل مسالمت آميز بحران خاورميانه اهميت زيادى نمى دهند (نگاه كنيد به اغودات اسرائيل ) .

در مقايسه با اغودات اسرائيل ، حزب شاس به طور كلى آمادگى بيش ترى جهت همكارى با احزاب لائيك و غير مذهبيون دارد و مواضع سياسى اش از اعتدال بيش ترى برخوردار است .

شاس داراى پايگاه انتخاباتى وسيعى شامل بسيارى از يهوديان اعم از مذهب گرايان و غير مذهبيون است . زيرا از ديدگاه يهوديان شرقى ، شاس چيزى فراتر از يك حزب صرفا مذهبى است . مناحم فريدمن ، يكى از محققان سرشناس در زمينه ى احزاب مذهبى اسرائيل ، دلايل موفقيت شاس و انگيزه هاى راى دهندگان به

نفع اين حزب را اين گونه بيان مى كند :

((شاس كارى كرده است كه ساير احزاب هرگز نتوانسته اند چنين كنند . اين حزب ، هم بنيادگرايى و هم فرقه گرايى را ابزار جلب هواداران قرار داده است . شاس بنيادگرايان شرقى را رهبرى مى كند اما با اين حال از سود جستن از حربه ى فرقه گرايى غافل نيست . فرقه گرايى كه شاس داعيه ى آن را دارد ، به آداب و عادات ارتباط داشته و بر خلاف آنچه در دنياى بنيادگرايى مرسوم است ، پيروان را به اداى فرايض مذهبى ملزم نمى كند .

راى دهندگان به نفع شاس نه تنها بنيادگرا نيستند بلكه حتى ممكن است از معتقدان به مقدس بودن روز شنبه نيز نباشند ؛ اما چيزى كه آنان را مجذوب اين حزب كرده است ، همان تبليغ و ترويج عادات و تقاليد است . شاس يا تحريك احساسات موفق شده است بنيادگرايى و فرقه گرايى را در يكديگر ادغام كند و هر دو را وسيله ى موفقيت خويش قرار دهد .

از ديد سنت گرايان كه از شمال افريقا به اسرائيل مهاجرت كرده اند ، شاس يك حزب مذهبى نيست ((بلكه نمادى از سنت ها و عشق به وطن اصلى و گذشته هاى شيرين است كه در واقعيات دولت اسرائيل حل يا از بين رفته است . ))

((شوراى علماى تورات )) عالى ترين ارگان دينى و سياسى حزب شاس است و تصميمات مهم توسط اين شورا اتخاذ مى گردد . رسيدگى به امور حزب و نهادهايش و اخذ تصميمات روزمره به وسيله ى گروه نمايندگان حزب در كنست و ارگان هاى

مشخص و منتخب صورت مى پذيرد .

شمار كرسى هاى شاس در دوره هاى مختلف كنست : كنست يازدهم (1984) 4 كرسى ؛ كنست دوازدهم (1988) 6 كرسى و كنست سيزدهم (1992) 6 كرسى . (7)

احزاب عربى

علاوه بر احزاب صهيونيستى ، در حال حاضر شمارى از احزاب ، گروه هاى سياسى و اتحاديه هاى محلى و كشورى در بخش هاى فلسطينى نشين اسرائيل فعاليت مى كنند . بيش تر اين تشكلات در دو دهه ى اخير و در پى مجموعه ى تحولات سياسى ، اقتصادى ، اجتماعى و فرهنگى كه با گذشت زمان زندگى عرب هاى مقيم اسرائيل را در برگرفته است ، به وجود آمده اند .

از ميان گروه هاى سياسى مختلف ، تنها سه گروه راكح (يا حداش ) ، ليست پيشرو براى صلح و حزب دموكراتيك عرب داراى ويژگى هاى حزب سياسى اند .

حزب اول و سوم در كنست كنونى (كنست سيزدهم ) حضور دارند ولى نامزدهاى حزب دوم به دليل به حد نصاب نرسيدن آراء به دست آمده در انتخابات سراسرى سال 1992 ، نتوانسته به كنست راه يابند .

علاوه بر اين سه حزب ، دو تشكل ديگر هست كه نمى توان آنها را حزب سياسى دانست و در انتخابات كنست نيز شركت نمى كنند اين دو تشكل عبارتند از : جنبش فرزندان ميهن و حركت اسلامى . همچنين چندين اتحاديه ى صنفى وجود دارند كه در پى اين اتحاديه ها گاهى هم اقدام به فعاليتهايى صرفا سياسى مى كنند .

مهم ترين اين اتحاديه ها : كميته ى كشورى رؤ ساى شوراهاى محلى (تاسيس شده در سال 1974) ، كميته ى كشورى

براى دفاع از اراضى (1975) ، اتحاديه ى كشورى دانشجويان عرب (1975) و كميته ى پيگيرى امور شهروندان عرب (1980) ، در اينجا تنها درباره ى تشكلات گروه هاى اول و دوم سخن به ميان خواهد آمد .

حزب راكح / حداش

راكح (ريشما كمونيستيت حدا شايا ليست كمونيستى جديد) نامى است كه شاخه ى انشعابى از حزب كمونيست اسرائيل (كه اكثريت اعضايش را عرب ها تشكيل مى دهند) برخود اطلاق كرده است .

حزب كمونيست اسرائيل (با نام اختصارى ماكى ) در سال 1965 به دو شاخه تقسيم شد . شاخه اى كه يهوديان در آن در اكثريتند ، بر همان نام ماكى باقى مانده است .

تاريخ تاءسيس حزب راكح به عنوان حزبى كمونيستى به سال 1919 بر مى گردد . در آن سال گروهى چپ گرا از يهوديان مهاجر ، حزب سوسياليستى كارگران را در فلسطين بنيانگذارى كردند . اين حزب بعدها به حزب كمونيست فلسطين تغيير نام يافت و در سال 1924 به اتحاديه ى احزاب كمونيست (كمينترن ) (8) پيوست و به عنوان شاخه ى اين اتحاديه در فلسطين به رسميت شناخته شد . از نيمه ى دهه ى بيست ، شمارى از كارگران و روشنفكران عرب جذب اين حزب شدند .

حزب كمونيست فلسطين با توجه به مرام و مسلك فراملى و غير طبقاتى خود و ديدگاهش نسبت به مساله ى فلسطين به عنوان مساله ى آزادى خواهى و ميهن پرستى و هماهنگ با مواضع آن زمان اتحاد شوروى سابق ، با صهيونيزم و سلطه ى انگلستان بر فلسطين مخالف بود و استقلال خواهى عرب هاى فلسطين و مبارزه ى آنان بر ضد مهاجرت يهوديان به

اين سرزمين را تاييد و از قيام هاى مكرر فلسطينيان و انقلاب بزرگ عربى (1936 تا 1939) پشتيبانى كرده و خواستار شركت اعضايش در آن شده بود . اين مواضع حزب به خصوص در جريان انقلاب بزرگ عربى در فلسطين سبب شد تا ميان اعضاى يهودى و اعضاى عرب حزب تنش و اختلاف بوجود آيد . به مرور زمان تنش و اختلافات طرفين تشديد شد به طورى كه در سال 1943 حزب به سه شاخه تقسيم شد : يك شاخه مختص عرب ها كه با نام جامعه ى آزادى خواهى ميهنى به فعاليت خود ادامه داد ، شاخه ى ديگر ؛ متعلق به يهوديان كه همچنان جدا از جنبش صهيونيزم باقى ماند و شاخه ى سوم كوچكى كه با بعضى احزاب صهيونيستى رابطه برقرار كرد .

همزمان با اعلام تشكيل دولت اسرائيل در سال 1948 ، كمونيست ها يكبار ديگر صفوف خود را يكپارچه كردند و حزب كمونيست اسرائيل (معروف به ماكى ) را تشكيل دادند . اين حزب ، دولت اسرائيل و نمادها و ارگان هايش را به رسميت شناخت و در عين حال از بازگشت آوارگان فلسطينى و يا جبران زيان هاى وارده به آنان پشتيبانى كرده و نيز ، خواهان استقرار يك كشور فلسطينى در بخشى كه طبق مصوبه ى سال 1947 سازمان ملل تعلق به فلسطينيان دارد ، شده است . در سال 1955 يك گروه چپ گراه به رهبرى موشى سينه پس از انشعاب از حزب مبام ، به حزب كمونيست اسرائيل پيوست .

حزب كمونيست اسرائيل همچنان بر دشمنى با صهيونيزم و امپرياليزم و تاييد اتحاد شوروى (سابق ) و مواضع

آن باقى ماند و به شدت با همه ى سياست هاى داخلى ، خارجى و امنيتى تمامى كابينه ى اسرائيل مخالفت كرد . و در دهه ى پنجاه و نيمه ى نخست دهه ى شصت جسورانه و بى وقفه به مبارزه بر ضد اعمال تبعيض نژادى و تحميل مقررات حكومت نظامى عليه عرب هاى اسرائيل و سركوب و مصادره ى زمين هايشان پرداخت . اين حزب به طور كلى جنبش ناسيوناليستى عربى در منطقه (به رهبرى جمال عبدالناصر) و اهداف كلى و مبارزه ى آن براى نيل به آزادى كامل سياسى و اقتصادى را مورد تاييد قرار داد . با گذشت زمان اين تصور در ذهن ها بوجود آمد كه حزب كمونيست اسرائيل در حالى كه حزبى يهودى - عربى و با مرامى كمونيستى و فراملى است ، يكى از احزاب ملى فلسطين و مدافع ناسيوناليزم عربى مى باشد .

اين ذهنيت و مبارزات عملى حزب كمونيست اسرائيل سبب شد تا اين حزب با مقبوليت وسيع عرب هاى مقيم اسرائيل رو به رو شود ، چنان كه بر شمار عرب هايى كه به اين حزب مى پيوستند روز به روز افزوده شد و در انتخابات پياپى كنست تعداد بيش ترى از آنها به سود اين حزب راى دادند . اين امر به دشمنى بيش تر اين حزب با صهيونيزم و تاييد بيش از پيش آرزوها و مبارزات ملى در منطقه انجاميد . با اين پيشينه مضاف بر نارضايتى روزافزون محافل يهودى حزب از نحوه ى برخورد اتحاد شوروى (سابق ) با شهروندان يهودى اش و سياست جانبدارانه ى اين كشور از اعراب در خاورميانه سبب شد

اين حزب در سال 1965 به دو شاخه تقسيم شود : يك شاخه با اكثريت يهوديان به رهبرى شموئيل ميكونيس و موشى سينه و شاخه اى ديگر با اكثريت عرب ها به رهبرى مئير فيلنر و توفيق طوبى . شاخه ى اول با نام ماكى و شاخه ى دوم با نام راكح به فعاليتشان ادامه دادند . در انتخابات پارلمانى كه در آن سال برگزار شد ، راكح سه كرسى كنست را از آن خود كرد ولى تنها يك نامزد ماكى توانست به كنست راه يابد . نتيجه ى اين انتخابات به خوبى مشخص كرد كه راى دهندگان واقعى به نفع اين حزب چه كسانى هستند . چيزى كه اين نتيجه را بيش تر عيان مى كند اين است كه شاخه ى ماكى به تدريج قدرت خود را از دست داد و رد اوايل دهه ى هفتاد اين شاخه به كلى ناپديد شد .

اندكى پيش از انتخابات سراسرى سال 1977 ، راكح به اتفاق عده اى از روشنفكران ملى گراى عرب و شمارى از يهوديان چپ ، جبهه ى دموكراتيك براى صلح و برابرى (حزيت ديموكراتيك لشالوم و لشفيون با نام اختصارى حداش ) را به منظور شركت در انتخابات مزبور تشكيل دادند . برنامه ى سياسى حداش براى شركت در آن انتخابات متضمن موارد زير بود :

عقب نشينى فورى از تمامى اراضى اشغال شده در جنگ سال 1967 از جمله شهر بيت المقدس ؛ به رسميت شناختن حق ملت فلسطين در تعيين سرنوشت و تشكيل كشور فلسطين در اراضى اشغالى پس از خروج ارتش اسرائيل از آن و به رسميت شناختن سازمان آزاديبخش فلسطين

(ساف ) به عنوان نماينده ى رسمى ملت فلسطين . از ديگر مواد اين برنامه مى توان به موارد زير اشاره كرد : دفاع از حقوق و منافع كارگران شهرى و روستايى شاغل در بخش هاى توليد و خدمات ؛ لغو سياست تبعيض و سركوب بر ضد عرب هاى مقيم اسرائيل در همه ى زمينه ها ؛ برچيدن همه جانبه ى سياست تبعيض نژادى و تضمين حقوق ساكنان محله ها و شهرك هاى فقير نشين ؛ دفاع از آزادى ها و دموكراسى و دفع خطر فاشيسم ، حقوق برابر زن و مرد در كليه ى زمينه ها .

هر چند حداش هنوز هم پابرجاست و راكح تحت لواى آن در انتخابات كنست شركت مى كند اما اغلب كسانى كه راكح را در تشكيل حداش همراهى كردند به مرور زمان از اين جبهه خارج شدند . در اواخر دهه ى هشتاد و اوايل دهه ى نود و درپى فروپاشى اتحاد شوروى و بلوك سوسياليزم و دگرگونى ها و تحولات در منطقه ى عربى ، راكح با آشفتگى فكرى و بحران حاد سازمانى روبرو شد و بر اثر درگيرى هاى درونى كه مدت بيش از دو سال ادامه يافت ، شمارى از سران برجسته از آن خارج شدند و ميئوفيلنر و توفيق طوبى (دو رهبر قديمى حزب ) رهبرى حزب را به عناصرى جوان و تازه نفس واگذار كردند همچنين راكح بيش تر ماهيتى فلسطينى و عربى پيدا كرده تا ماهيت يهودى . قرار دادن بى سابقه ى يك شخصيت عربى به نام توفيق زياد در راءس ليست انتخاباتى حزب در انتخاب سال 1992 مؤ يد اين واقعيت

است . به رغم اين بحران و تبعاتش و رقابت احزاب عربى ديگر با هدف جذب آراى عرب ها ، نتايج اين انتخابات نشان داد كه راكح هنوز نيز بزرگ ترين و قدرتمندترين حزب در ميان عرب ها به شمار مى رود هر چند در مقايسه با نتايج انتخابات سال 1988 ، يك چهارم قدرت خود را در كنست از دست داد .

راكح (يا حداش ) در تمامى انتخابات پارلمانى كه در فاصله ى سال هاى 1965 (سال تاءسيس راكح ) و 1992 برگزار شده است ، توانست 3 تا 4 كرسى كنست را به دست آورد به جز در انتخابات سال 1977 كه اندكى پس از تشكيل حداش انجام شد ، موفق به كسب 5 كرسى كنست گرديد . در انتخابات ؛ تكيه گاه اصلى راكح عرب ها هستند همچنين عده ى كمى از يهوديان به سود اين حزب راى مى دهند . درصد عرب هايى كه به نفع راكح راى مى دهند از 23 درصد در انتخابات سال 1965 به 29 درصد در انتخابات سال 1969 ، 37 درصد در انتخابات سال 1973 و 51 درصد در انتخابات سال 1977 افزايش يافت .

چنان كه ملاحظه مى شود در اين مدت درصد راى دهندگان عرب به نفع راكح روند صعودى داشته و حداكثر آن در انتخابات سال 1977 بود . ولى در انتخابات سال هاى 1981 ، 1984 ، 1988 ، 1992 روند نزولى داشته و به ترتيب 38 ، 32 (در سال هاى 84 و 88) و 23 بود . از جمله عواملى كه به كاهش اقبال اعراب به راكح (زير لواى حداش

) در دهه ى اخير منجر شد مى توان به پيدايش ليست پيشرو براى صلح (1984) و حزب دموكراتيك عرب (1988) به عنوان دو رقيب در مناطق عرب نشين مضاف بر فعاليت احزاب صهيونيستى در اين مناطق اشاره كرد .

على رغم گذشت چندين دهه از تشكيل راكح ، برنامه ى سياسى اين حزب (چه به صورت منفرد و چه در قالب حداش ) به لحاظ ماهيت چندان تغيير نكرده و مؤ لفه هاى اصلى اين برنامه همچنان دست نخورده باقى مانده است . در خصوص مسايل داخلى ، راكح خواستار مساوات كامل عرب ها و يهوديان در اسرائيل ، پايان دادن به هر نوع تبعيض نژادى بر ضد اعراب و همكارى شخصيت هاى پيشرو دو طرف به منظور نيل به اهداف مشترك است . در زمينه ى مناقشه ى اعراب و اسرائيل خواهان تحقق صلحى فراگير و عادلانه ميان اسرائيل از يك سو و فلسطينيان و كشورهاى عربى از سوى ديگر ، عقب نشينى اسرائيل از تمامى اراضى اشغالى از جمله بخش شرقى و عرب نشين بيت المقدس ، تشكيل دولت مستقل فلسطين و به رسميت شناختن ساف به عنوان يگانه نماينده ى ملت فلسطين مى باشد .

راكح از حيث پايگاه انتخاباتى ، از پشتيبانى گسترده ى عرب ها از اقشار گوناگون اجتماعى به ويژه كارگران ، روشنفكران و جوانان برخوردار است . برابر آمارى كه راكح در سال 1969 اعلام كرد ، اعضاى اين حزب را 57 كارگران ، 20 كارمندان ، 8 دارندگان مشاغل آزاد ، 8 پيشه وران و 5 خانم هاى خانه دار تشكيل مى دادند . هر چند بعدها آمارى

از اين قبيل منتشر نشده است اما مى توان چنين فرض كرد كه تركيب اعضاى حزب تفاوت ماهوى نكرده است .

حزب راكح از زمان تاءسيس تاكنون ، علاوه بر فعاليت هاى سياسى و مبارزاتى ، در زمينه ى فرهنگى فعاليت هاى چشمگيرى داشته و تعدادى روزنامه و نشريه فرهنگى و ادبى دوره اى را ، كه مورد اهتمام بيش تر نويسندگان و روزنامه نگاران عرب قرار گرفته ، منتشر كرده و در حفظ هويت ملى و قومى اقليت عرب مقيم اسرائيل سهم زيادى داشته است .

مهم ترين نشريات اين حزب : روزنامه ى الاتحاد و ماهنامه ى ((الجديد)) .

ساختار سازمانى حزب تشكيل مى شود از : كنگره ، شوراى كشورى ، كميته ى مركزى و دفتر سياسى .

شمار كرسى هاى حزب راكح در دوره هاى مختلف كنست : كنست ششم (1965) 3 كرسى ؛ كنست هفتم (1969) 3 كرسى ؛ كنست هشتم (1973) 4 كرسى ؛ كنست نهم (1977) 5 كرسى ؛ كنست دهم (1981) 4 كرسى ؛ كنست يازدهم (1984) 4 كرسى ؛ كنست دوازدهم (1988) 4 كرسى و كنست سيزدهم (1992) 3 كرسى .

حزب ليست پيشرو براى صلح

حزب ليست پيشرو براى صلح ، اندكى پيش از انتخابات سال 1984 به وسيله ى برخى افراد گروه هاى راديكال عربى و يهودى كه نسبت به وضع اعراب مقيم اسرائيل و حل مشكلات فلسطين ديدگاه مشتركى داشتند ، بنيانگذارى شد . از ناحيه ى اعراب ، هسته ى اوليه ى حزب را گروه هايى مركب از افرادى با گرايش هاى پيشرو تشكيل دادند . در راءس اين گروها ، گروهى از شهر الناصره بود كه در سال 1981 به

دلايل فكرى ، سياسى و سازمانى از جبهه ى دموكراتيك براى صلح و برابرى (حداش ) منشعب شد . گروه دوم از شهر ام الفحم كه در سال 1984 از جنبش فرزندان وطن (به علت خوددارى اين جنبش از شركت در انتخابات پارلمانى همان سال ) جدا شد . محمد ميعارى (از بنيانگذاران و رهبران جنبش زمين در دهه ى شصت ) ، كشيش رياح ابوالعسل ، وليد صادق عضو كنست (قبلا از حزب مبام و در حال حاضر از حزب ميرتس ) و احمد درويش برجسته ترين شخصيت هاى عربى اند كه در تشكيل حزب ليست پيشرو براى صلح شركت داشتند . از ناحيه ى يهوديان ، سازمان الترنتيو (راه ديگر) به رهبرى متتياهوپيليد و اورى افنيرى و عناصرى منشعب از جنبش شيلى ، هسته ى اوليه حزب را تشكيل دادند . يادآورى مى شود كه سازمان الترنتيو و جنبش شيلى هر دو از جمله تشكيلات چپ گراى راديكال بودند .

پس از تاءسيس حزب ، يك كميته ى مركزى 21 نفره و يك دفتر 7 نفره تشكيل و يك برنامه ى سياسى ارايه شد . مهم ترين نكات مطرح شده ، در آن برنامه عبارت است از : مساوات كامل يهود و اعراب در اسرائيل ، پذيرش متقابل حق تعيين سرنوشت براى دو ملت يهودى اسرائيل و عربى فلسطين ، عقب نشينى اسرائيل از كليه ى اراضى اشغال شده در جريان جنگ 1967 از جمله بخش شرقى بيت المقدس ، به رسميت شناختن متقابل دولت اسرائيل و دولت فلسطين (كه پس از خارج شدن ارتش اسرائيل از مناطق اشغالى ، در اين مناطق ايجاد

خواهد شد) ، به رسميت شناختن سازمان آزاديبخش فلسطين به عنوان يگانه نماينده ى رسمى ملت فلسطين و مذاكره با اين سازمان به منظور تحقق صلح بين دو ملت ، خروج فورى و بى قيد و شرط نيروهاى اسراييلى از جنوب لبنان .

حزب ليست پيشرو براى صلح ، به منظور شركت در انتخابات سال 1984 ، يك ليست انتخاباتى 120 نفره عربى - يهودى تهيه كرد كه در آن نفرات اول و دوم به ترتيب محمد معيارى و متتيا هوبيليد بودند . در آن ليست سهم عرب ها 51 و سهم يهود 49 بود . برخى تلاش كردند از مشاركت اين حزب در انتخابات مذكور جلوگيرى كنند و بهانه ى آنها اين بود كه حزب با صهيونيزم دشمن بوده و هدف واقعى اش سلب ماهيت يهودى دولت اسرائيل است همچنين يكى از بنيانگذاران جنبش منحله ى زمين (يعنى محمد معيارى ) در راءس اين حزب قرار دارد . كميته ى مركزى انتخابات ، تصميم به ممانعت از شركت حزب در انتخابات گرفت ولى دادگاه عالى تصميم كميته ى مذكور را غير قانونى و باطل اعلام كرد . در آن انتخابات ، حزب توانست دو كرسى كنست را از آن خود كند كه ميعارى و متتياهو آن دو كرسى را اشغال كردند و در انتخابات بعدى (سال 1988) تنها ميعارى توانست وارد كنست شود ولى در آخرين انتخابات ، حزب نتوانست حد نصاب لازم را براى ورود به كنست كسب كند .

ديرى نپاييد كه از يك سو انسجام و هماهنگى بين دو شاخه ى عربى و يهودى حزب و از سوى ديگر هماهنگى در درون هر

شاخه به هم خورد و اين حزب با اختلافات سازمانى و سياسى درونى روبرو شد . اين اختلافات در سال 1986 سبب شد 30 نفر از اعضاى عرب سرشناس دفتر سياسى كه اغلب از منطقه ى المثلث بودند ، از حزب خارج شوند . همچنين در سال 1988 بيش تر كادر رهبرى يهودى از حزب كناره گيرى كردند و به مرور زمان بقيه ى كادر رهبرى يهودى و بسيارى از بنيانگذاران عرب نيز حزب را ترك كردند . از اوايل دهه ى نود ، حزب ليست پيشرو براى صلح به صورت حزبى صرفا عربى به رهبرى گروه شهر الناصره درآمده است . در نميه ى سال 1994 بين محمد ميعارى رهبر حزب و هوادارانش مناقشه ى حادى رخ داد . كادر رهبرى حزب ، ميعارى را به اتخاذ مواضعى تند عليه موافقتنامه اسلو ، سياست هاى تشكيلات خود گردان فلسطينى و همكارى حزب با حداش و اعراب با يهوديان و تلاش براى ايجاد تشكل سياسى جديدى با مشاركت عده اى از همفكران او (بنا به ادعاى عزيز شحاده سخنگوى حزب ) متهم كرده بود .

تفكرى كه هم اكنون بر اين حزب حاكم است ، بر هويت فلسطينى تاكيد مى كند و آن را تكيه گاه و عامل مشروعيت بخش حضور حزب در ميان عرب هاى مقيم اسرائيل و عنصر تمييز دهنده ى حزب از راكح و ساير جريان هاى سياسى مى داند . از لحاظ برنامه ى سياسى ، حزب همانند همه ى عرب هاى مقيم اسرائيل بر لزوم احقاق حقوق مدنى و قومى اعراب تاكيد مى كند اين برنامه بر دو پايه ى اصلى

مبتنى است : مساوات تام ميان اعراب و يهود در اسرائيل و پذيرش اعراب به عنوان اقليتى نژادى و تشكيل دولت مستقل فلسطين در سرزمين هاى اشغالى شامل بخش شرقى بيت المقدس پس از عقب نشينى اسرائيل از آنها . حزب موافقتنامه اسلو را تاييد مى كند و روابط مستحكمى با تشكيلات خود گردان فلسطينى دارد .

از لحاظ اجتماعى حزب ليست پيشرو براى صلح نماينده ى اقشار بور ژوار كه در دهه ى هفتاد شكل گرفته است ، مى باشد و كادر رهبرى را روشنفكران ، دارندگان مشاغل آزاد و بازرگانان تشكيل مى دهند . تاكيد بر هويت فلسطينى ، تمايل بعضى به ادغام در فعاليت هاى سياسى و اقتصادى در اسرائيل و هوادارى از برخى رهبران محلى عرب ، عوامل تشكيل دهنده ى پايگاه انتخاباتى حزب به شمار مى روند .

حزب از لحاظ سازمان داراى چندين نهاد است ولى اين نهادها پايدار نبوده و فعاليت آنها چندان محسوس نيست .

شمار كرسى هاى حزب در دوره هاى مختلف كنست : كنست يازدهم (1984) 2 كرسى ، كنست دوازدهم (1988) 1 كرسى .

حزب دموكراتيك عرب

حزب دموكراتيك عرب جديدترين حزب تشكيل شده در محيطهاى عرب نشين اسرائيل بوده و نخستين حزب حاضر در كنست است كه از همان ابتدا ماهيتى صرفا عربى داشته است . زيرا حزب راكح به رغم غلبه ى ماهيت عربى اش و مبارزه در راه تحقق آمال و آرزوهاى فلسطينيان ، از لحاظ فكرى و عضو پذيرى يك حزب فراملى با قابليت پذيرش عضويت يهوديان و اعراب بوده و هست . حزب ليست پيشرو براى صلح از بدو تاسيس در سال 1984 و تا

چند سال بعد بر مشاركت استراتژيك اعراب و يهود مبتنى بود و تنها در اوايل دهه ى نود به يك حزب صرفا عربى تبديل شد . اين حزب اندكى پيش از انتخابات پارلمانى سال 1988 توسط عبدالوهاب در اوشه عضو حزب كارگر اسرائيل و يكى از نمايندگان اين حزب در كنست بود اما در اوايل سال 1988 به عنوان اعتراض به سياست هاى اسحاق رابين وزير دفاع وقت در خصوص قيام مردم فلسطين در مناطق اشغالى (انتفاضه ) از حزب كناره گيرى كرد . شمار زيادى از روسا و اعضاى شوراهاى محلى عربى در مناطق گوناگون ، عده اى از روحانيون مسلمان و مسيحى و تعدادى از صاحبان صنايع در تاسيس اين حزب شركت داشتند . حزب در شرايطى تاسيس شد كه احزاب راكح (يا حداش ) و ليست پيشرو براى صلح به منظور جلب آراء راى دهندگان عرب ، يكديگر را آماج شديد حملات تبليغاتى قرار داده بودند . اين حزب به لحاظ اهداف و پذيرش اعضا ، خود را حزبى عربى و فلسطينى و جايگزين راكح و احزاب صهيونيستى معرفى كرده و در عين حال آمادگى خويش را براى مشاركت در زندگى سياسى اسرائيل و تلاش جهت تاثير گذارى در آن اعلام داشته است . در انتخابات سال 1988 ، اين حزب توانست يك كرسى كنست را به دست آورد ولى در انتخابات اخير (سال 1992) موفق شد دو كرسى كنست را از آن خود كند كه هم اكنون عبدالوهاب دراوشه (رييس حزب ) و طلب الصانع آن دو كرسى را اشغال مى كنند .

برنامه ى حزب دموكراتيك عرب در زمينه ى سياسى

با احزاب راكح و ليست پيشرو براى صلح تفاوت زيادى ندارد و در زمينه ى حقوق مدنى و قومى اعراب ، اين حزب مانند ساير احزاب عربى ، بر لزوم احقاق اين حقوق تاكيد مى كند برنامه ى سياسى حزب دموكراتيك عرب را مى توان به شرح زير خلاصه نمود : در عرصه ى داخلى ، مبارزه براى برابرى كامل عرب هاى ساكن در اسرائيل با يهوديان و پذيرش آنان به عنوان اقليتى نژادى و پايان دادن به تمامى اشكال ستم و تبعيض نژادى كه در حقشان روا داشته مى شود . در خصوص مسايل ملى ، حل عادلانه ى مساله ى فلسطين ، تشكيل دولت مستقل فلسطين پس از عقب نشينى ارتش اسرائيل از كليه مناطق اشغالى از جمله بخش شرقى بيت المقدس و ادامه ى مذاكره با سازمان آزاديبخش فلسطين به عنوان يگانه نمايندى رسمى ملت فلسطين . حزب دموكراتيك عرب به شدت بر ضرورت يكپارچگى تمامى گروه هاى سياسى عربى و شركت همگانى در انتخابات كنست تاكيد مى كند و اميدوار است از اين طريق عرب ها با به دست آوردن تعدادى از كرسى هاى كنست (متناسب با ميزان جمعيتشان ) از ابزار قدرتمندى براى فشار به دستگاه حكومت اسرائيل به منظور نيل به حقوق به اصطلاح مدنى و قومى خود برخوردار شوند .

حزب دموكراتيك عرب به لحاظ هويت اجتماعى ، علاوه بر نمايندگى بخشى از سران عشاير و طوايف و بزرگان خاندان ، نماينده ى طبقه ى تازه تشكيل شده و رو به رشد بورژوازى جامعه ى عرب اسرائيل است يا به عبارتى دقيق تر ، نماينده ى آن بخش از

اقشار جامعه ى عربى است كه مايلند هم هويت عربى و فلسطينى خود را تقويت كنند و هم در فعاليت هاى سياسى و اقتصادى اسرائيل سهيم شوند . در آخرين انتخابات پارلمانى ، اين حزب از حمايت گسترده ى كانون هاى محلى و سراسرى عربى و پيروان جنبش اسلامى برخوردار بود و با قراردادن نام يكى از نامزدهاى باديه نشين (به نام طلب الصانع ) در رديف دوم ليست انتخاباتى اش توانست آراى بسيارى از باديه نشينيان را از آن خود كند .

حزب دموكراتيك عرب به لحاظ سازمانى ، سازمانى يكپارچه ندارد و اين حزب پيش از آنكه حزب نهادها باشد ، ((حزب كميته ها)) و ((حزب ائتلاف هاى انتخاباتى )) است . نيروى اصلى و منشاء حركت در اين حزب ، شخص بنيانگذار و رهبر آن يعنى عبدالوهاب دراوشه است . مساله ى قابل توجه اين است كه بسيارى از اعضاى هيئت مؤ سس حزب على رغم اينكه زمان زيادى از تشكيل حزب نمى گذرد ، از حزب خارج شدند و به راحتى عناصر ديگرى جايگزين آنها شدند .

تعدادى كرسى هاى حزب در كنست : كنست دوازدهم (1988) يك كرسى ؛ كنست سيزدهم (1992) 2 كرسى .

جنبش فرزندان وطن

از ديد ناظران جنبش فرزندان وطن يك تشكل سياسى با گرايش هاى قومى در درجه ى نخست و ملى فلسطينى در درجه ى دوم است . اين جنبش از به رسميت شناختن دولت اسرائيل و شركت در انتخابات پارلمانى كه آن را بازى سياسى مى نامد خوددارى كرده و خواهان يافتن راه حلى قومى عربى و ملى فلسطينى براى مساله ى فلسطين و مشكل ملت فلسطين مى

باشد . آغاز تشكيل جنبش فرزندان وطن به اوايل دهه ى هفتاد بر مى گردد و مضاف بر نفوذ قومى در ميان دانشجويان عرب شاغل به تحصيل در دانشگاه هاى اسرائيل ، در انتخابات شوراهاى محلى عربى در دهه ى هشتاد به موفقيت هاى قابل توجهى دست يافت . از اوايل دهه ى نود اين جنبش شاهد تحولاتى فكرى و سياسى بوده است . تغيير و تحولات در اوضاع كشورهاى عربى و دگرگونى هاى بنيادى در برنامه ى سازمان آزاديبخش فلسطين كه به سياست هاى صلح آميز كنونى اين سازمان منتج شد ، علت اين تحولات مى باشد . بسيارى بر اين عقيده اند كه جنبش فرزندان وطن ، ادامه ى طبيعى (يا وارث ) جنبش زمين است كه در اواخر دهه ى پنجاه در مناطق عرب نشين پديد آمد و مقامات اسرائيل در نيمه ى دهه ى شصت فعاليت آن را ممنوع اعلام كردند .

جنبش فرزندان وطن به صورت يك تشكل كوچك در سال 1973 در شهر ام الفحم توسط وكيل مدافع ((توفيق كيوان )) و به منظور شركت در انتخابات شوراهاى محلى كه در آن سال انجام گرفت تشكيل شد .

اين تشكل تازه بوجود آمده ضمن حمله ى شديد به مواضع و اقدامات سياسى كمونيست ها و سران طوايف و بزرگان خاندان ، خود را جايگزين آنها مطرح كرد و توانست يك كرسى شوراى محلى را به دست آورد .

پيدايش اين تشكل و موفقيت جزيى اش در انتخابات شوراهاى محلى ، هواداران گرايش هاى قومى را تشويق به ايجاد تشكل هاى مشابهى در بعضى روستاها مانند تشكل النهضه در الطيبه و تشكل الفجر

در عاره و عرعره كرد . اين تشكلات با يكديگر ارتباط برقرار نمودند و ضمن تبادل راى و مشورت ، پشتيبانى خود را از يكديگر اعلام داشتند و بعدها با يكديگر متحد و يك جنبش سراسرى واحد به نام فرزندان وطن پايه گذارى كردند . موقعيت اين جنبش در شوراهاى محلى به مرور مستحكم تر شده و در حالى كه در انتخابات سال 1973 تنها يك نفر از اين جنبش توانست به شوراهاى مزبور راه يابد ، در انتخابات سال 1983 و سال 1989 به ترتيب 9 و 13 نفر توانستند آراء لازم براى راه يابى به اين شوراها به دست آورند . اما بيش ترين موقعيت اين جنبش در نيمه ى دوم دهه ى هشتاد و در ميان دانشجويان عرب شاغل به تحصيل در دانشگاه هاى اسرائيل حاصل شد . در انتخابات دانشجويى كه در سال 1989 برگزار شد ، نامزدهاى جنبش فرزندان وطن به اتفاق متحدانشان ، به رقابت با كمونيست ها كه انجمن هاى دانشجويى را در اختيار داشتند ، پرداختند و توانستند بيش ترين كرسى هاى انجمن دانشجويان عرب را در دانشگاه عبرى شهر بيت المقدس و دانشگاه بن گوريون شهر النقب به دست آورند و در دانشگاه هاى تل آويو ، حيفا والتخنيون حضورى قدرتمند داشته باشند . اين جنبش هنوز هم عمده ى اعضايش را دانشگاهيان ، روشنفكران و دانش آموزان تشكيل مى دهند .

جنبش فرزندان وطن به لحاظ فكرى و سياسى ، سه مرحله را پشت سرگذشته است . در اوايل مرحله ى نخست كه از سال 1973 تا 1983 به درازا كشيد ، اين جنبش تفكرى تبلور

يافته يا خط سياسى كاملا مشخصى نداشته و به حساب آوردن اقليت فلسطينى در اسرائيل به عنوان بخش تفكيك ناپذير ملت فلسطين و امت عرب ، نپذيرفتن واقعيتى به نام اسرائيل و مخالفت با برنامه ها و طرح هاى سياسى راكح (يا حداش ) فصل مشترك همه ى طرح ها و موضع گيرى هاى سياسى اين جنبش را تشكيل مى داد . با نزديك شدن پايان اين مرحله ، جنبش فرزندان وطن ضمن مشخص نمودن هويت سياسى اش به عنوان يكى از پشتوانه هاى حركت ملى فلسطينى به رهبرى ساف ، اعلام كرد كه هدف نهايى اش پايه گذارى جامعه اى دموكراتيك و لائيك در سرتاسر فلسطين است . نپذيرفتن تجمع يهوديان در فلسطين به عنوان يك ملت ، غير قانونى دانستن دولت اسرائيل و درخواست از كشورهاى عربى براى تحريم آن و عدم مشاركت در انتخابات كنست از جمله ديدگاه هاى اين جنبش در مرحله ى نخست بود . در دومين مرحله كه از 1983 تا 1988 ادامه داشت ، جنبش فرزندان وطن ديدگاه هاى پيشين خود را حفظ كرد ولى جهت گيرى هايى واقعيت گرايانه در جناح اصلى اين جنبش پديد آمد كه نشانه هايش را در زمينه هاى مختلفى از جمله تلاش براى همكارى با حزب كمونيست (راكح يا حداش ) (به رغم مواضع اين حزب كه در راستاى پشتيبانى از مشروعيت دولت اسرائيل و ادغام اقليت عرب در وضع موجود است ) و مطرح كردن شعار برابرى اعراب و يهود در اسرائيل در سال 1987 ؛ مى توان مشاهده كرد . همزمان با اين توجهات تازه ، حركت اسلامى و حزب

ليست پيشرو براى صلح را مورد تهاجم شديد تبليغاتى قرار داد . در مرحله ى سوم كه از سال 1988 شروع شده است ، جنبش فرزندان وطن شاهد دگرگونى هايى فكرى و سياسى بوده است ، كه موارد ذيل از اهم و شاخص ترين اين دگرگونى ها به شمار مى رود . پذيرش ايده ى ساف مبنى بر تشكيل دولتى مستقل براى فلسطينيان در مناطق اشغالى همراه با برقرارى روابطى مسالمت آميز با اسرائيل ، گرايش به سمت پذيرش وضعيت موجود و مشاركت در شكل دهى رخدادهاى سياسى . برخى ناظران پيش بينى مى كنند ديرى نخواهد پاييد كه موضع اين جنبش نسبت به تحريم شركت در انتخابات كنست تغيير يابد . البته اين تغيير و تحول به معنى چشم پوشى از هدف نهايى جنبش كه استقرار دولتى دموكراتيك و لائيك در فلسطين مى باشد نيست و تشكيل دولت فلسطين در مجاورت دولت اسرائيل از ديد اين جنبش هدفى مرحله اى و نه نهايى به شمار مى رود .

جنبش فرزندان وطن در سال 1990 از لحاظ سازمان ، ساختارى مشابه ساختار سازمان احزاب كمونيستى تصويب كرد . اين ساختار متشكل است از :

1 - كنگره عالى عمومى كه خط مشى و اهداف مرحله اى و نهايى جنبش را مشخص مى كند و هر سه سال و يا به درخواست كميته ى مركزى تشكيل جلسه مى دهد .

2 - كميته مركزى كه عالى ترين ارگان تصميم گيرى جنبش در فاصله ى انعقاد دو كنگره است . كميته مركزى از 17 عضو تشكيل مى شود كه 12 نفر آنان را كنگره از ميان اعضايش انتخاب مى كند

، 5 عضو ديگر شامل : 3 نماينده از سه منطقه ى عرب نشين ، يك نماينده ى دانش آموزان و دانشجويان و يك نماينده ى زنان مى باشد .

3 - دفتر سياسى انتخاباتى كميته ى اجرايى كه مسووليت رسيدگى به امور و فعاليت هاى روزمره ى جنبش را بر عهده دارد . بنا به مرامنامه ى سال 1990 ، اصل ((دموكراسى مركزى )) كه در احزاب كمونيستى معمول است ، بر فعاليت هاى اين جنبش حاكم است .

حزب حركت اسلامى

در دهه ى هفتاد شكل گيرى جريانى كه بعدها در ميان محافل عربى در اسرائيل به حركت اسلامى معروف گشته است ، آغاز گرديد . پيش از آن زمان ، فعالان سياسى اسلام گرا در صحنه حضور نداشتند و فعاليت سياسى در مناطق عرب نشين در اسرائيل تنها به حزب كمونيست ، ناسيوناليست ها و گروه هايى كه با دولت اسرائيل و احزاب صهيونيستى همكارى مى كردند ، منحصر بود . نفوذ گسترده ى جريان هاى چپ گرا و ناسيوناليستى بويژه در ميان جوانان و ناتوانى نهادهاى مذهبى و وابستگى آنها به دولت كه موقوفات اسلامى را مصادره و رسيدگى به امور مذهبى و انتصابات ائمه ى جماعات را به خودش محدود كرده بود ، دليل اين امر مى باشد . اما بارزترين عوامل پيدايش گروه هاى سياسى اسلام گرا در دهه ى هفتاد و گسترش نفوذ آنها در دهه ى هشتاد عبارتند از : بازگشت بسيارى از جوانان به مذهب (پديده اى كه به ((بيدارى دينى )) معروف است ) ؛ ارتباط مستقيم با محافل مذهبى و تشكلات سابقه دار سياسى اسلام گرا در كرانه

ى باخترى به دنبال تصرف آن توسط اسرائيل در سال 1967 و مشغول به تحصيل شدن شمار زيادى از جوانان در مراكز علوم اسلامى در اين منطقه ؛ انقلاب اسلامى ايران ؛ رو به ضعف گذاشتن گرايش هاى ناسيوناليستى و چپ گرا از يكسو و رشد سريع روند اسلام گرايى .

گروه هاى مذهبى ، نخست در نيمه دهه ى هفتاد در منطقه ى المثلث پديد آمدند و در اواخر اين دهه و اوايل دهه ى هشتاد به منطقه الجليل و ساير مناطق ، گسترش يافتند . عده اى از جوانانى كه پس از تحصيل در مراكز اسلامى در كرانه باخترى و آگاهى از مضامين اجتماعى ، فرهنگى و سياسى اسلام به اسرائيل مراجعه كردند ، در تشكيل اين گروه ها نقش زيادى داشتند . اين جوانان پس از بازگشت به اسرائيل علاوه بر نشر مفاهيم دين اسلام از طريق برگزارى دوره هاى آموزشى ، دست به يك رشته اقدامات فرهنگى و اجتماعى شامل احداث كتابخانه و سالن مطالعه ، تاءسيس بنياد خيريه ، مطب پزشكى و باشگاه ورزشى و غيره زدند . شيخ عبدالله نمر درويش ساكن روستاى كفر قاسم يكى از نخستين كسانى بود كه به تشكيل گروه هاى مذهبى مبادرت كرد ، درويش كه رهبر روحى و يكى از سران سياسى حركت اسلامى به شمار مى رود ، در سال 1981 دستگير و به 4 سال زندان ، آزاد شد . درويش به اتهام ارتباط با يك سازمان اسلام گراى مخفى به نام اسرة الجهاد (خانواده جهاد) به زندان محكوم شده بود . سازمان مذكور در سال 1981 در منطقه ى ((المثلث الصغير))

شناسايى شد و اعضايش سلاح و مواد منفجره و آموزش نحوه ى استفاده از آن و آتش زدن باغ ها و كشتزارهاى يهوديان محاكمه شدند . فريد ابومخ رهبر اين سازمان به 10 سال زندان محكوم شد و براى بقيه ى اعضا احكام سبك ترى صادر گرديد . شيخ نمر درويش پس از آزادى از زندان به روستاى كفر قاسم بازگشت تا ضمن راهبرى جوانان مسلمان ، مردم را يكبار ديگر به سوى آگاهى و پايبندى بيش تر به اسلام دعوت كند . البته وى اينبار با احتياط شديد و در چارچوب مقررات و قوانين مربوطه ، فعاليت خود را از سرگرفت تا مانند ساير گروه ها و سازمان هاى اسلامى كه هيچ فعاليت غير مجازى از آنها ديده نشده است ، بتواند به كارش ادامه دهد . قدرت و نفوذ گروهاى اسلامى در ميان عرب هاى مقيم اسرائيل در انتخابات محلى سال 1989 بخوبى نمايان شد . در اين انتخابات گروه هاى اسلامى موفق شدند رياست شوراى محلى در 5 منطقه شامل ام الفحم را از آن خود كنند همچنين در شوراى محلى مناطق زيادى توانستند شمار قابل توجهى از كرسى ها را به دست آورند . طبق برآوردى كه در سال 1981 انجام گرفت ، حدود 20 جوانان شهرى و روستايى با جمعيتى اكثرا مسلمانان را اتباع حركت اسلامى تشكيل مى دادند .

حركت اسلامى از لحاظ خط فكرى ، عقيده دارد كه اسلام ، راه حل مشكلات فردى و جمعى بشر است و اميدوار است كه در آينده ى دور بتواند دولتى تحت حاكميت شرع اسلام در سراسر سرزمين فلسطين ايجاد كند كه

بخشى از يك دولت اسلامى خاورميانه اى و يا حتى جهانى باشد . اين حركت به رغم داشتن چنين هدفى ، به نظر مى رسد كه در برخورد با واقعيات سياسى موجود در اسرائيل و گروه هاى لائيك فعال در مناطق عرب نشين از يك خط مشى ميانه رو پيروى مى كند .

براى نمونه از مشاركت در انتخابات كنست كه آن را نشانه ى مشروعيت بخشى دولت اسرائيل مى داند ، خوددارى مى كند ولى در عين حال خواستار تحريم اين انتخاب نيست بلكه اعضا و هوادرانش را به شركت در آن به نفع نامزدهاى عرب تشويق مى كند و در آخرين انتخابات سراسرى (سال 1992) سران اين حركت تلاشهاى فراوان اما بى سرانجامى را به منظور ترغيب احزاب عربى به ارايه ليست واحدى مبذول داشتند . اين حركت هر چند اسرائيل را به رسميت نمى شناسد ، اما شعار برابرى كامل اعراب و يهود در حقوق مدنى و اقتصادى را مطرح مى كند و گذشته از مشاركت فعال در انتخابات محلى در مناطق عرب نشين ، در كليه ى تجمعات سراسرى و محلى كه عرب ها براى تحقق خواسته هايشان برگزار مى نمايند ، شركت مى كند . در خصوص مساله ى فلسطين ، حركت اسلامى از اواخر دهه ى هشتاد ضمن تاءكيد بر حق آوارگان سال 1948 به بازگشت به وطن خويش ، حمايت خود را از استقرار دولت مستقل فلسطين در مجاورت دولت اسرائيل اعلام داشته است .

حركت اسلامى از حيث سازمان ، فعاليت هايش را از طريق گروه ها و سازمان هاى محلى در شهرها و روستاهاى گوناگون انجام مى دهد

. اين حركت هر چند هنوز فاقد سازمانى سراسرى (كه گروه ها و تشكلات محلى را به هم مرتبط ساخته و آنها را به صورت مجموعه اى واحد و يكپارچه در آورد) مى باشد ، ولى رد سطح فعاليت هاى سياسى كشورى به مانند يك گروه سازمان يافته عمل مى كند .

پايان

پي نوشتها

1-پس از شكست حزب كارگر در انتخابات پارلمانى سال 1996 در برابر حزب ليكود، شيمون پرز از رهبرى اين حزب كنار گذاشته شد و ايهود باراك رييس سابق ستاد نيروهاى مسلح رژيم صهيونيستى به رهبرى اين حزب برگزيده شد. حزب كارگر در انتخابات زود هنگام سال 1999 از رقيبش ، حزب ليكود، پيشى گرفت و باراك به نخست وزيرى اسرائيل انتخاب شد...م .

2-رامون هم اكنون وزير مشاور در كابينه ى ايهود باراك مى باشد - م .

3-بايد توجه داشت كه به آن بخش از خاك فلسطين كه پس از جنگ سال 1967 (جنگ 6 روزه ) به اشغال رژيم صهيونيستى درآمده است ، سرزمين ها يا مناطق اشغالى گفته مى شود- م .

4- Transfer يك واژه ى انگليسى به معنى انتقال و انتقال دادن است - م .

5-چنان كه قبلا نيز يادآورى شد، در انتخابات اين سال حزب كارگر با بدست نياوردن اكثريت لازم آرا، قدرت را به ليكود واگذار كرد.

6- همانگونه كه در كتاب ساختار جمعيتى آمده ، به يهوديان شرقى ، سفاردى گفته مى شود.

7- اين حزب در انتخاباتى پارلمانى سال 1998، توانست 17 كرسى كنست اسرائيل را بدست آورد- م .

8- كمينترن (comintern) سازمانى كه مركز تبليغات و واسطه ى ارتباط احزاب كمونيستى جهان بوده و بعد از جنگ جهانى

در مسكو تشكيل گرديد - م .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109