همايش عسكريين عليهما السلام

مشخصات كتاب

شمارگان 2500

نوبت چاپ اول

تاريخ چاپ 1386

سخنرانى حضرت آية اللَّه حاج سيّد حسن فقيه امامى مدّ ظلّه العالي

در همايش سامرا و تخريب حرم

عسكريّين- عليهما السلام -

ص: 1

متن سخنرانی

بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

ص: 2

سخنرانی

حضرت آیة اللّه حاج سیّد حسن فقیه امامی

(مدّ ظلّه العالی)

در همایش سامرا و تخریب حرم

عسکریّین علیهما السلام

ص: 3

ص: 4

بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

الحمدُ للَّه ربّ العالمين حمدًا أزليًّا بأَبَديّته، و أَبَديًّا بأَزليّتهِ، سَرْمدًا بِإطلاقه مُتَجَلِّيًا مرايا آفاقِهِ، و الصلوةُ و السلام على سيّدِ أنبيائِهِ البشير النذير و السِراجِ المُنيرِ سيِّدنا أحمد و نبيِّنا أبي القاسم مُحَمَّد، واللَعنُ الدائم على أعدائهم أجمعين مِن الآن إلى قيامِ يوم الدّين.

ابتدائاً تشكر مى كنم از همه سروران عزيزى كه قدم رنجه فرمودند و به خاطر التيام دردهاى دل حضرت

ص: 5

بقية اللَّه - أرواحنا له الفداء - در اين همايش شركت كردند.

من واقعاً زبان عذر خواهى ندارم، اجر همه شما با خداوند متعال واميدوارم كه مورد نظر حضرت بقية اللَّه - أرواحنا له الفداء - باشيم.

و عرايضى را خدمت شما تقديم مى كنم و زياد اوقات شريف شما را اشغال نكنم.

ما مسلمان ها به طور عموم و ما شيعه به طور خصوص خيلى بايد خسارت مسامحه را بپردازيم.

اميرالمؤمنين على- عليه السلام - درد دلشان همين بود. اصحابشان، آن استقامت و آن جديّت و آن دلسوزى كه بايد داشته باشند را نداشتند و اين مسامحه ها موجب شد كه اميرالمؤمنين- عليه السلام - خانه نشين شوند ومشكلات ديگرى از اين قبيل برايشان پيش بيايد.

ما گاهى بايد بنشينيم، فكر كنيم كه از كم كارى ها، از

ص: 6

بى همّتى ها و از بى فكرى ها چه مشكلاتى پيش مى آيد.

قرآن كريم مى فرمايد:

«وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ»(1).

اگر ما ايمان راسخ داشته باشيم، سستى معنا ندارد، حزن و غم، معنا ندارد.

تعارف كه نداريم، بهترين اديان، دين اسلام است و اين مسأله اى است كه حتّى دشمنان اسلام هم به جامعيّت اين دين كامل اقرار دارند.

همين يك ساعت قبل، عدّه اى از آمريكا براى مصاحبه آمده بودند. يكى از سوالات اين بود كه: پذيرش جوان ها نسبت به اسلام در چه حدّ است؟

ص: 7


1- آل عمران 139

گفتم: چون دين اسلام يك دين عقلى است، گرايش انسان ها هر چه بيشتر درس خوانده باشند، به اسلام بيشتر است. و ما به شما توصيه مى كنيم مطالعه كنيد. بهترين دين در اختيار ماست.

« إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ »(1).

ادلّه ما، معارف ما، مسائل اخلاقى و احكام فقهى ما، سرآمد تمام معارف و احكام و ادلّه اديان ديگر است. اين ها در مقايسه معلوم مى شود.

فرقه شيعه اثنى عشرى در ميان هفتاد و سه فرقه مسلمين - بدون تعارف، بدون اجحاف و مبالغه - راستى قوى ترين، نيرومندترين و پربارترين مطالب را دارد. حرف براى گفتن دارد.

ص: 8


1- آل عمران 19

مثلاً مكتب حديثمان را با مكتب حديث اهل سنّت مقايسه مى كنيم، مى بينيم كدام پربارتر است؟ كدام حجمش بيشتر است؟ كدام پر محتواتر است؟

و همچنين در ساير معارف ما، دوازده امام معصوم داريم كه معارفمان را از ايشان مى گيريم. يكى از اين معارف را هم آنها ندارند.

بنابر اين بهترين دين را داريم، بهترين مذهب را هم داريم.

اگر اين حربه هاى قوى در دست هر ملّتى بود، بيش از اين از آنها استفاده مى كردند.

كم كارى مى كنيم، من حالا نمى خواهم بين پيروان اديان باطله و مذاهب ضالّه و بين عمل كرد خودمان مقايسه كنم. نمى خواهم اسم ببرم و توضيح دهم چون ترويج باطل مى شود. ولى انصافاً كم كارى مى كنيم.

ص: 9

مى توانيم كار كنيم.

مخصوصاً ايرانى ها امتحان خود را در دنيا پس داده اند. مغزهاى قوى، فكرهاى باز و طراح هاى بسيار چشمگيرى داريم. الآن مى بينيم كه در المپيادها برنده مى شوند، در تست هاى مختلف تست هاى جهانى برنده مى شوند.

معلوم مى شود فكر دارند، معلوم مى شود كه مى توانند همّت كنند و به مراحل عالى برسند.

اما در مسائل مذهبى آن طور كه بايد و شايد كار نمى شود. البتّه مشكل هم هست. بايد منصف باشيم.

ما در يك جبهه نمى جنگيم. در جبهه هاى مختلف بايد بجنگيم. با ماديّون يك گونه بايد بجنگيم، با ارباب اديان مختلفه مثل يهود ونصارى گونه اى ديگر بجنگيم، با فِرَق ضالّه هم همين طور. در بين مسلمين هم بايد با مذاهب مختلف دست و پنجه نرم كنيم.

ص: 10

كار ساده اى نيست، امّا عجيب است كه همين مكتب شيعه جواب گوى همه آنها خواهد بود. يعنى الآن قلم به دست هاى شيعه چيزى را براى شبهات مخالفين باقى نگذاشته اند. در هر زمينه اى آن چنان كار كرده اند كه حدّ و حساب ندارد. ولى باز هم بايد عرض كنيم كه كم كارى مى كنيم دشمن با تمام قوا و چهره هاى گوناگون ريشه مى كُند و وقتى ما احساس مى كنيم انحراف دارد، ريشه مى زند، همان وقت بايد به فكر باشيم و انحرافات را در نطفه خفه كنيم، ولى مسامحه مى كنيم، كوتاهى مى كنيم، مدارا مى كنيم، سازش مى كنيم وقتى خوب رخنه كرد، ديگر حريف آنها نيستيم. انحرافات مانند سرطان است، خبر نمى كند وقتى خوب ريشه كرد، آن وقت بروز مى كند.

چرا بايد در كشور ما وهابيّت بتواند رخنه كند؟

ص: 11

علّتش چيست؟ من بررسى كرده ام و ديده ام آن وقتى كه آثارش ظاهر شده است، دائماً مسامحه كرده ايم، كار به اينجا رسيده، حالا هم مسامحه مى كنيم، در آينده خدا رحم كند. آنها خيلى كار كرده اند؛ يعنى استعمارگران راه رخنه كردن را تجربه كرده اند، آموخته اند، مى دانند چه كار كنند، ما بايد بيدار باشيم!!!

از قول مرحوم آقاى صهرى- رحمة اللَّه عليه - كه از خطباى بسيار عالى مقامِ شهر ما بودند، قصّه اى نقل مى كنند كه تاجرى از اصفهان به سمت تهران حركت كرد، در آن زمان وسيله هم نبود، يك سرى وسائل قيمتى هم همراه داشت، غلامش را برداشت و با هم به طرف تهران حركت كردند ؛ در راه به غلامش گفت: ما بايد نوبت بگذاريم. مقدارى من مى خوابم تو بيدار باش و مقدارى تو بخواب من بيدار مى مانم، مراقب اموالمان

ص: 12

باشيم تا دزد آنها را نبرد.

مقدارى از راه را طى كردند تا خسته شدند، به غلام گفت : تو استراحت كن، من بيدار مى مانم، غلام استراحت كرد و آقا نشست تا خوب كه خواب هايش را رفت، بيدار شد، آقا گفت: حالا من مى خوابم تو بنشين و مراقب باش. خوابيد، اما نگران بود كه نكند غلام خوابش ببرد و دزد بيايد و اموالش را ببرد. بيدار شد، ديد غلام نشسته است، گفت: غلام خوابى؟ بيدارى؟ گفت: بيدارم. گفت چه كار مى كنى؟ گفت: فكر مى كنم. گفت: چه فكرى مى كنى؟ گفت: فكر مى كنم ميخ طويله را كه در زمين مى كوبند خاك هايش كجا مى رود؟ گفت: خوب تو بيدار باشى كافيست، كار با او نداريم.

مقدارى ديگر استراحت كرد و دوباره از خواب پريد گفت : غلام خوابى؟ بيدارى؟ گفت: بيدارم . گفت: چه

ص: 13

كار مى كنى؟ گفت: فكر مى كنم. گفت: چه فكرى؟ گفت: اين همه خار در اين بيابان است، فكر مى كنم چه كسى اينها را تيز كرده است، چه حوصله اى داشته يكى يكى بنشيند اينها را تيز كند ؛ تاجر گفت : باز هم خوب است، الحمد للَّه بيدار است، و دوباره خوابيد.

مرتبه سوم بيدار شد و غلام را صدا زد گفت: غلام خوابى؟ بيدارى؟ گفت: بيدارم، گفت: چه كار مى كنى؟ گفت: فكر مى كنم. گفت: به چه فكر مى كنى؟ گفت : فكر مى كنم دزد يعنى چه؟ گفت: دزد آدم بيگانه اى است كه مى آيد اموال آدم را بر مى دارد و مى برد. گفت: دزد اين است؟ گفت: بله. گفت: اين كه همان وقت آمد و اموال را برد.

ما اين چنين هستيم، بعد از اينكه اموالمان را بردند و سرمايه هاى ما را سرقت كردند، تازه مى گوييم دزد

ص: 14

كيست؟ تازه مى خواهيم بفهميم دزد كيست؟

اين خطر بزرگى است، من تاريخ اديان را بررسى مى كردم، ديدم واقعاً چقدر هنرمندانه در كشورهاى اسلامى رخنه كرده اند و آنها را متلاشى و نابود كردند. واقعاً اين شبهات، تزلزلى ايجاد كرده كه تمام اين كشورهاى اسلام را از هم گسيخته كرده است. حتى در يك كشور به عدد هر سرى، يك فكرى هست.

چگونه اينها اين كارها را كردند؟

ريشه، ريشه عجيبى است، سيصد سال پيش يك نفر يهودى به فكر افتاد كه مسيحيّت را متلاشى كند.

گفت چاره اى نيست بايد فرقه گرايى كرد. تمام مسيحى هاى روم، كاتوليك بودند. اين شخص يهودى آمد و اين فكر را بين آنها القا كرد كه در مسيحيّت يك خرافاتى هست، ما بايد با خرافات مبارزه كنيم. راه

ص: 15

مبارزه با خرافات اين است كه ما متّكى به عقلمان باشيم؛ از يك طرف عقل گرا باشيم و از طرفى مساله شفاعت - يعنى اين كه عدّه اى بيايند واسطه بين مردم و خدا بشوند تا گناهانشان بخشيده شود.- را هم سفره اش را جمع كنيم. فقط و فقط ما انجيل را مى شناسيم، آن هم نه با آن ديدگاهى كه گذشتگان انجيل را مطالعه مى كردند. ما بايد انجيل را فقط سند قرار دهيم با قرائت جديد. و طبق همان گفتارى كه:

« حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّه »(1).

از همين دريچه وارد شد گفت:

« حَسْبُنَا اِلانجيِل ».

انجيل بس است ما ديگر احتياجى به غير از انجيل

ص: 16


1- بحار الأنوار : ج 22 ص 3- عليه السلام -4

نداريم. عقل را كنار انجيل مى گذاريم هر جا عقل با انجيل تطبيق كرد كه هيچ، هر كجا انجيل با فكر ما منطبق نبود ما انجيل را بر مبناى افكار خودمان منطبق مى كنيم.

بايد قرائت جديد از انجيل داشته باشيم نوگرا باشيم و اين گونه، مكتب پروتستان را به وجود آورد.

مسيحى ها، دو فرقه شدند، يك عده پروتستان و عقل گرا شدند و يك فرقه هم همان راه كاتوليك خود را ادامه دادند. بعد از سيصد سال، هر ساله يك جنگ خونينى بين اين دو فرقه وجود دارد. به جان هم مى ريزند و كشت و كشتار مى كنند. پايه گذار اين مفسده يك نفر يهودى است.

خوب، اين تجربه در غرب جواب داد. يهودى ها ديدند عيناً همين كارى كه با مسيحى ها كردند با مسلمان ها هم بكنند و براى آنها هم برنامه ريزى بكنند

ص: 17

و اين ها را از هم بپاشند و متفرق كنند تا يدِ واحدة نباشند. چون اگر اين ها در دنيا با هم متحد شوند، ديگر غربى، يهودى، مسيحى، هيچ چيز نخواهد بود. اسلام هم امتحان خودش را داده است. اسلامى كه با صدهزار مسلمان در صدر اسلام، فتوحات داشته است، اين ها همان هستند ممكن است اگر جلويشان باز شد، با هم متحد شوند و براى ما مسئله ساز شوند.

مى دانيد، يك عدّه از ايرانى هاى ما هم غرب زده بودند و هنوز هم هستند. در غذا خوردن، در لباس پوشيدن، در طرز تفكّر، در برنامه هاى اجتماعى، در برنامه هاى اعتقادى، همه و همه مقلّد غرب اند. نشسته اند ببينند آنها چه كرده اند، اين ها هم بكنند. در اين مسائل هم ديدند، بد نيست از اين روش استفاده كنند.

ص: 18

در فرانسه يك گروهى روشنفكر تربيت كردند. در فرانسه مركزى هست كه در ده سال پيش آمار دادند، صد و پنجاه استاد اسلام شناس يهودى در آنجا مشغول كارند تا ببينند چگونه روى برنامه هاى اسلام برنامه ريزى كنند تا از بين برود. صد و0پنجاه كارشناس اسلام شناس ؟!

الغرض، يك عدّه اى را تربيت كردند و به ايران فرستادند و بعد هم متشكّل شدند و عين همان برنامه ها را پياده كردند. گفتند: ما قرآن را ملاك قرار مى دهيم، عقل هم ميزان است. اگر قرآن با عقل سازش پيدا كرد، كه هيچ، اگر نشد قرآن را با عقل خودمان توجيه مى كنيم. حزب راه انداختند، ارباب قلم را استخدام كردند، از حسينيّه ها استفاده كردند، از روحانيّونى كه توانستند به آنها شستشوى مغزى دهند استفاده كردند،

ص: 19

از مجالس مذهبى استفاده كردند، منبرها را تبديل به تريبون كردند.

در تهران سيزده نفر سخنران تربيت كردند كه جاى منبرها را اشغال كنند و با تريبون با مردم صحبت كنند.

از حسينيه ها استفاده كردند، حسينيه اى كه با پول امام زمان ساخته شده بود، همان حسينيّه را پايگاه قرار داده براى كوبيدن مكتب امام حسين- عليه السلام -، براى مبارزه با عزادارى امام حسين- عليه السلام -، براى مبارزه با تشكيل مجالس امام حسين- عليه السلام -، و اين قدر زيبا اين برنامه ها را پياده كردند كه ما هنوز هم كه هنوز است مى گوييم: دزد كيست؟! و دزد يعنى چه؟!

قلمها را به دست گرفتند، اوّلين كارى كه كردند (قبل از انقلاب) در ظرف تقريباً ده سال، اين بود كه شروع به ترجمه آثار مصرى ها كردند.

ص: 20

چرا؟ براى اين كه همان مكتب پروتستان را پروتستان اسلامى را، اوّل در هند پياده كردند. در آنجا به دست سر احمد خان هندى، دانشگاه به وجود آوردند، و سر احمد خان، دقيقاً قرآن را به آراء عقلى خودش تفسير كرد. من چهار جلد از تفسيرهايش را موجود دارم. اين كارى كه مى خواستند بكنند، اول به قلم او انجام گرفت و طرحش موفّق هم بود، يك عدّه مسلمانِ نادان، نوگرا، عقل گرا، به آنها گرايش پيدا كردند و اين ها موفّق شدند جريان را به مصر منتقل كردند. در مصر چاشنى وهابيّت هم به آنها خورد. يك عدّه از اساتيد و روشنفكران مصرى را استخدام كردند و آنها با بيان و قلم شروع به ترويج همان افكار كردند.

بعد كار را در عراق دنبال كردند. در آنجا همين برنامه را به دست كسى به نام: «على الوردى» اجرا كردند.

ص: 21

در ايران، از «كسروى» شروع كردند و اين برنامه ها را پياده كردند. بعد كارها را تقسيم كردند.

من همه اين ها را دقيق بررسى كردم. ديدم واقعاً چقدر زيبا برنامه ريزى كردند. چون اگر يك نفر بلند شود و بخواهد با تمام مقدّسات شيعه، يك جا مبارزه كند خرد مى شود، شكستش مى دهند. براى همين كارها را تقسيم كردند، قرار شد يك نفر در رابطه با تقليد بحث كند و با آن به وسيله جزوه، كتاب، سخنرانى مبارزه كند.

و جالب اين است كه اگر اين ها بخواهند مبارزه با تقليد بكنند ديگر خودشان را نبايد مطرح كنند. اما به مردم مى گفتند مراجع را رها كنيد، ما را بگيريد. اين يعنى تقليد از ما. با تقليد مبارزه مى كردند، مقلّد براى خودشان درست مى كردند. اين جالب بود يك كسى بنشيند براى مبارزه با تقليد

ص: 22

يكى قلم در دست بگيرد براى مبارزه با علم امام- عليه السلام -.

يكى قلم در دست بگيرد براى مبارزه با ولايت تكوينى.

ديگرى يك كتاب بنويسد راجع به آقا امام حسين- عليه السلام - در رابطه با اين كه جنگ امام حسين- عليه السلام - براى حكومت بود ولى موفّق نشد و شكست خورد. و علمى هم نداشت و اطلاعاتى هم نداشت و خبرى جايى نبود.

كسى را مأمور كردند براى مبارزه با شفاعت.

و همين طور كارها را تقسيم كردند. در قالب روحانى و غير روحانى. هر قسمتى از افكار و معارف و مقدسات شيعه را به عهده يكى گذاشتند تا بكوبد، خرد كند، له كند.

ص: 23

خمس را گذاشتند به عهده ديگرى و... در عين حالى كه همه ى اين ها از يك جا الهام مى گرفتند، در ظاهر در قسمتهاى مختلف شروع به كار كردند يكى در اصفهان يكى در تهران يكى در دامغان يكى مشهد.

تقسيم كردند كه نتوانيم با آن مبارزه كنيم. اگر در يك جبهه بجنگيم آن يكى خالى مى ماند در اين بجنگيم ديگرى خالى مى ماند. عجيب نقشه را پياده كردند امّا ما هنوز داريم مى گوييم: دزد كيست؟!

كتاب ها را مى بينيم قلم ها را مى بينيم افكار را مى بينيم اعمال را مى بينيم مبارزه با روحانيت را مى بينيم، همه اين ها را مى بينيم، باز مى گوييم دزد كيست؟!

ما كوتاهى نكرديم؟ ما ميدان ها را باز نكرديم تا اين ها همه جا را اشغال كنند؟

ص: 24

الآن هم من هشدار مى دهم، و مى گويم هواستان جمع باشد ميدان به اين ها ندهيد به بهانه هاى مختلف آوانس ندهيد تا اين ها خوب رخنه كنند.

يك روز هم ديگر دين در كشور نباشد. اين، محسوس است چرا بايد يك عده عناصر خائن جرأت پيدا كنند عسكريين- عليهما السلام - را خراب كنند؟ اين به خاطر ماست!. جدّى كوتاهى كرده ايم.

ما به اين آقايانى كه اقدام به اين كارها مى كنند مى گوييم شما چه سودى از اين كارها برديد؟

شما چه سودى از تخريب بقيع برديد؟ به جز اين كه روز به روز نفرت مردم دنيا از شما بيشتر مى شود. شما اين قدر احمق و نادانيد كه نمى دانيد با خراب كردن مقبره ائمه نمى توانيد شخصيت آنها را زير سؤال ببريد. مگر مى توانيد محبّت اين ها را از دل مردم بيرون كنيد؟

ص: 25

اين چه كار احمقانه اى است.

شما فكر مى كنيد اگر ضريح عسكريين- عليهما السلام - خراب شود ديگر شخصيت اين ها از بين مى رود. تازه در دنيا گل كردند، در راديو مى گفت بوش يك عده اى را استخدام كرده تا بروند راجع به عسگريين- عليهما السلام - تحقيق كنند. بعد مى گويد ديديم اين ها دو نفر از شخصيت هاى بزرگ اسلامى هستند.

دشمن اقرار مى كند. صد سال، يا هزار سال ديگر هم عسكريين- عليهما السلام - مخروبه باشد اين ها از بين رفتنى نيستند. علمشان در دنيا حاكم است. شخصيتشان حاكم است. معنويتشان حاكم است. مگر مى شود با اين خبرها حقايق را از بين برد؟ منهاى اين كه خداى متعال وعده داده است :

ص: 26

« إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ »(1)

خداوند وعده حفظ داده است. هم حفظ اسلام و هم حفظ تشيع كه دلائل آن در قرآن و روايات موجود است.

اين ها، همه مقدمات ظهور حجت خدا در روى زمين است. مگر وعده خدا خُلف دارد؟ ما مطمئن هستيم يقين داريم ايمان داريم كه سفره اين كثافت كارى ها و اين خلاف كارى ها جمع مى شود زمستان مى رود و رو سياهى به ذغال مى ماند. چرا اين قدر احمقيد؟ آن روز تا حالا كه شما فتوا به قتل شيعه داديد كجا را گرفتيد؟ حالا به فرض كه چهار تا شيعه هم اين گوشه و آن گوشه دنيا كشته شدند شما چه طرفى

ص: 27


1- حجر : 9

مى بنديد؟ حالا فكر مى كنيد با كشته شدن شيعه دنيا در اختيار شما مى آيد؟

يك عده عناصر يهودى الاصل، فكر مى كنند با كشتن شيعه و مسلمان ها به جايى مى رسند!

يك اشتباه!! يك غلط!!

به هر حال ما اميدواريم ان شاءاللَّه بتوانيم نداى خود را به دنيا برسانيم. نداى مظلوميت شيعه و ائمه شيعه را به دنيا برسانيم كه مظلوميت رمز پيشرفت است و ظلم و ستم رمز نابودى و هلاكت مى باشد.

و الحمد للَّه با اين حركاتى كه اين ها كردند با اين بمب گذارى ها با اين آدم كشى ها با اين خشونت ها آنچنان چهره ننگينى در دنيا پيدا كرده اند كه حد و حساب ندارد.

من خيلى نگران بودم چون در دنيا طورى بود كه

ص: 28

وقتى اسم اسلام به ميان مى آمد وهابيّت تداعى مى شد.

اما با جنگ عراق و اين مصيبت هايى كه در آن جا پيش آمد مظلوميّت شيعه براى مردم دنيا ثابت شد. نجابت و عفت شيعه براى دنيا ثابت شد. اگر اين نجابت را شيعه ها نداشتند اين ها چه مى كردند؟

اگر مى گفتند شما كه به خودتان اجازه مى دهيد ساختمان عسكريين- عليهما السلام - را خراب كنيد پس اجازه دهيد ما هم به طور وضوح بتهاى شما را خراب كنيم، صنمى قريش را خراب كنيم. آن وقت چه مى شد؟ مى توانستيد اين آتش را خاموش كنيد؟ شيعه نجابت كرده و نجابتش در دنيا به نفعش بود.

مراجع شيعه مى توانستند فتوا دهند كه شما هم به هر سنّى رسيديد قتل عامش كنيد.

ص: 29

الآن فتواهاى بعضى از علماى گذشته را نمى گويم كه نسبت به اهل سنت چه نظرى داشتند. اگر اين نظرات را مطرح كنيم آفت مى شود.

مى گوييم : اِن شاء اللَّه اين ها مسلمان اند و خونشان هدر نيست. اين ها از نجابت و عفت شيعه سوء استفاده كردند. فتوا به قتل مى دهند. فتوا به كشتار دسته جمعى مى دهند. به عنوان اين كه شيعيان مشرك اند.

اين ها موحّد واقعى هستند كه خدا را جسم مى دانند؟ يا ما كه خطبه هاى اميرالمؤمنين- عليه السلام - سر لوحه عقايدمان است؟ ما مشركيم؟!

آن خطبه هايى كه احدى در دنيا دهان ندارد كه بتواند چنين خطبه هايى به اين جالبى را در مورد توحيد بيان كند، آيا ما مشركيم؟!

اُف بر اين منطق !!

ص: 30

به هر حال من خيلى از آقايان معذرت مى خواهم، اميدوارم كه آقايان هر كدام در حدّ خودشان تلاشى داشته باشند و قلماً و لساناً از شيعه دفاع كنند. و ان شاءاللَّه همه ما دست به دست هم بدهيم وجبران گذشته را بكنيم و توبه كنيم از اين كم كارى هايى كه شده و به اين ها اجازه داده شده در ممالك اسلامى اين طور شيطنت كنند وفساد راه بياندازند.

واميدواريم ناله ما به دنيا برسد و اين ها را ان شاء اللَّه سر جاى خودشان بنشاند.

و از آقايان مراجع بزرگوار كه با اين برنامه ها همدلى كردند و تشويق كردند به برگزارى اين مجالس تشكّر مى كنيم.

مخصوصاً از حضرت آية اللَّه العظمى آقاى شيرازى - سلّمه اللَّه تعالى - و جناب آية اللَّه العظمى وحيد

ص: 31

خراسانى و آية اللَّه العظمى صافى، و همه آقايان مراجع و علماء و بزرگانى كه همدلى و تشويق كردند متشكريم همچنين از آقايان حضّار هم تشكر مى كنيم كه با شركت در اين مجالس دل امام زمان را ترميم كردند.

والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

ص: 32

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109