سرشناسه : عابدی ، احمد، 1339-
عنوان قراردادی : بحار الانوار. شرح
عنوان و نام پدیدآور : آشنایی با بحارالانوار: بزرگترین دایره المعارف حدیث شیعه / احمد عابدی .
مشخصات نشر : تهران : همایش بزرگداشت علامه مجلسی، دبیرخانه، بخش انتشارات: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، 1378.
مشخصات ظاهری : 300ص.
شابک : 11000 ریال964-422-187-7 :
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
یادداشت : عنوان روی جلد: بزرگترین دایره المعارف حدیث شیعه : آشنایی با بحارالانوار.
یادداشت : کتابنامه : ص . [293]-300؛همچنین به صورت زیرنویس.
عنوان روی جلد : بزرگترین دایره المعارف حدیث شیعه : آشنایی با بحارالانوار.
موضوع : مجلسی ، محمدباقربن محمدتقی ، 1111 - 1037ق . بحار الانوار -- نقد و تفسیر
شناسه افزوده : مجلسی ، محمدباقربن محمدتقی ، 1111 - 1037ق . بحار الانوار. شرح
شناسه افزوده : سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
شناسه افزوده : همایش بزرگداشت علامه مجلسی. دبیرخانه. بخش انتشارات
رده بندی کنگره : BP135/م 3ب 30865 1378
رده بندی دیویی : 297/212
شماره کتابشناسی ملی : م 78-21057
بزرگ ترین دایرة المعارف حدیث شیعه
آشنایی با بحار الانوار
احمد عابدی
خیراندیش دیجیتالی: کانون فرهنگی اندیشه اصفهان
ویراستار کتاب: حدیثه کریمی
ص: 1
آشنایی با بحار الانوار
احمد عابدی
ص: 2
بحار الانوار که به همّت و تلاش چهل ساله علّامه مجلسی تدوین شده است یکی از بزرگ ترین و کامل ترین دایرة المعارف های حدیث شیعه است. مجموعه حاضر با هدف معرفی این گنجینه عظیم منتشر شده که در آن ضمن معرفی، ویژگی های بحار الانوار؛ زندگی، شخصیت و تألیفات و آثار علّامه مجلسی نیز شرح داده شده است.
ص: 3
بسم الله الرحمن الرحیم
ص: 4
عابدی، احمد
آشنایی با بحار الانوار: بزرگ ترین دايرة المعارف حدیث شیعه/ احمد عابدی- تهران: همایش بزرگداشت علّامه مجلسی، دبیرخانه، بخش انتشارات: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ سازمان چاپ و انتشارات، 1378.
[10]، 300ص
فهرست نویسی بر اساس اطلاعات فیپا.
ISBN 964-422-187-7
به مناسبت همایش بزرگداشت علّامه مجلسی.
کتاب نامه ص: 293.
1. مجلسی، محمّد باقر بن محمّد تقی، 1037-1111ق. بحار الانوار- نقد و تفسير. الف. مجلسی، محمّد باقر بن محمّد تقی، 1037-1111ق. بحار الانوار. شرح. ب. ایران. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ سازمان چاپ و انتشارات. ج. همایش بزرگداشت علّامه مجلسی، دبیرخانه، بخش انتشارات. د. عنوان.
30865 ب 3 م /136 BP
297/212
کتابخانه ملّی ایران
78-21057 م
ص: 5
آشنایی با بحار الانوار
ص: 6
ص: 7
آشنایی با بحار الانوار
بزرگ ترین دایرة المعارف حدیث شیعه
احمد عابدی
با همکاری
سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
تهران 1378
ص: 8
دبیر خانه همایش بزرگداشت علّامه مجلسی، بخش انتشارات
آشنایی با بحار الانوار
بزرگ ترین دایرة المعارف حدیث شیعه
با همکاری: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
تأليف: احمد عابدی
چاپ اوّل: زمستان 1378
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
شمارگان: 1500 نسخه
ح تمام حقوق محفوظ است.
چاپخانه
کیلومتر 4 جاده مخصوص کرج .تهران 13978 .تلفن: 5-4513002 .انتشارات: 4525495 .نمابر: 4514425
توزیع
خیابان فردوسی .خیابان کوشک .شماره 91 .تلفن: 6713261
فروشگاه ها
فروشگاه شماره یک: خیابان امام خمینی .نبش خیابان شهید بردامادی (استخر) .تلفن: 6701459
فروشگاه شماره دو: نشر زلال .خیابان انقلاب .خیابان 16 آذر .تلفن: 6419778
فروشگاه شماره سه: خیابان فردوسی .خیابان کوشک .شماره 91 .تلفن: 6713261
شابک 7-187-422-964
ISBN 964-422-187-7
ص: 9
معارف اسلامی
ص: 10
ص: 11
از خدا جوییم توفیق ادب!
حوادثی که پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله)، برای جامعۀ اسلامی رخ داد، آن چنان سهمگین و گسترده بود که مسلمانان را به حیرت و سردرگمی واداشت. سعی پیامبر آن بود که علاج واقعه قبل از وقوع کند. ماجرای غدیر و سفارش بر پیروی از قرآن و عترت از همین نگرانی نشأت می گرفت. در این میان، شیعه طبق وصیّت و سفارش پیامبر، گام برداشت، راه امامت را برگزید، گوش جان به احادیث معصومین- علیهم السلام- سپرد و تفسیر قرآن را از مفسرّان آن، سلسلۀ جلیلۀ امامت برگرفت. در این عرصه، امّا خسته دل و تنها، گرمیِ دستی را بر سر انتظار می کشید تا آن که علمای شیعه با تلاشی پی گیر سخنان معصوم- علیه السلام- را گرد آوردند و این چنین، «کتب اربعه» پدید آمد. این، امّا همۀ ماجرا نبود و لازم بود بزرگ مردی کوله بار بر دوش و پای در رکاب، قدم گذارد و خزانه ای ذخّار و گنجینه ای پربار از کلام معصوم به دست دهد تا از تطاول ایامش نگه دارد. این بزرگ مرد، همان علّامه مجلسی- رحمة الله عليه- فرزند مولی' محمّد تقی مجلسی است که عمر خود را سخاوت مندانه در سودایی مبارک و آسمانی نهاد و برای وظیفه خورانِ خوان معنویّت، مجلسی را به گلپاره های نور آراست، باغستانِ رو- به خشکی نهادۀ شیعه را طراوتی بخشید و پرندگان دورمانده از سوسن و سنبل و یاسمن را به آن جا پَر داد.
ص: 12
وی با ذهنی وقّاد و حافظه ای سرشار گام به این میدان نهاد و برای پاسداری و گردآوری آن چه از معصوم رسیده است، همّت گماشت و بی وقفه دست به تألیف آثار و تربیت شاگردان نامور زد. هر گوشه ای که از کتابی یا کتاب خانه ای سراغی می یافت از آن نمی گذشت تا بتواند بحار الانوارش را دریایی کند از روشنی. از طرفی، آن چه وجهۀ همّت ساخت این بود که آثاری نیز بیافریند تا همه گروه فارسی زبانان یا غالب آنان از معارف اهل بیت دور نمانند؛ از این رو، تألیفات فارسیاش تجلّی نمود و سخنان معصوم این چنین در دست عامّه فارسی زبانِ شیعه قرار گرفت.
کتاب پیش رویتان، کوشیده است خواننده را با بحار الانوار، اثر سترگ مجلسی آشنا کند. ناشر وظیفۀ خود می داند تلاش جناب آقای احمد عابدی که تهیّه و تألیف این کتاب را بر عهده داشته اند، سپاس گزارد.
امید که با نشر این مقالات، میدانی به فراخی آرا و اندیشه های موجود در این باره گشوده شود.
گر خطا گفتیم، اصلاحش تو کن!
ص: 13
پیشگفتار...5
مقدّمه...7
بخش اوّل: آشنایی با مؤلّف بحار الانوار
فصل اوّل: زندگی نامه علامۀ مجلسی...19
فصل دوّم: علامۀ مجلسی از نگاه دانشمندان...25
فصل سوّم: مقام محمود...33
فصل چهارم: حیات طیّبه...39
فصل پنجم: علامۀ مجلسی و تربیت شاگرد...45
فصل ششم: انقلاب درونی...49
فصل هفتم: ترجمۀ روایات...53
فصل هشتم: محدّثی بزرگ...55
فصل نهم: تأليفات علامۀ مجلسی...61
فصل دهم: استادان علامۀ مجلسی...67
فصل یازدهم: علامۀ مجلسی اوّل...69
فصل دوازدهم: تأليفات علامۀ مجلسی اوّل...77
فصل سیزدهم: شاگردان علامۀ محمّد باقر مجلسی...79
ص: 1
بخش دوّم: آشنایی با بحار الانوار
مقدّمه...83
فصل اوّل: بحار الانوار از نظر بزرگان...87
فصل دوّم: ارزش و ویژگی های بحار الانوار...95
فصل سوّم: هدف از تألیف بحار الانوار...103
فصل چهارم: آیا تصمیم علامۀ مجلسی بر جمع آوری همۀ روایات بوده است؟...113
فصل پنجم: میزان اعتبار روایات بحار الانوار...121
فصل ششم: روش علامّ مجلسی در بحار الانوار...133
فصل هفتم: دقّت های علامۀ مجلسی در فهم روایات...155
فصل هشتم: بحث های مستقل علامۀ مجلسی در بحار الانوار...163
فصل نهم: مباحث ادبی در بحار الانوار...169
فصل دهم: بحث های هیئت و نجوم در بحار الانوار...177
فصل یازدهم: بحار الانوار و مسائل عقلی...183
فصل دوازدهم: بحار الانوار و فلاسفه...189
فصل سیزدهم: اشکالات بر بحار الانوار و پاسخ آن ها...195
فصل چهاردهم: تعلیقات بر بحار الانوار...203
فصل پانزدهم: رساله های مستقلّ در بحار الانوار...207
فصل شانزدهم: شاگردان علامۀ مجلسی و بحار الانوار...213
فصل هفدهم: کتاب هایی که هرگز نوشته نشد...221
فصل هیجدهم: مصادر بحار الانوار...225
فصل نوزدهم: آثاری پیرامون بحار الانوار...257
فصل بیستم: آشنایی اجمالی با محتوای بحار الانوار...261
فصل بیست و یکم: مصحّحان بحار الانوار...269
ص: 2
فصل بیست و دوم: تاریخ تأليف مجلّدات بحار الانوار...273
فصل بیست و سوم: چاپ های بحار الانوار...277
پایان سخن...289
کتاب نامه...293
ص: 3
ص: 4
پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله- در واپسین لحظات عمر شریف خود برای آخرین مرتبه به مسجد تشریف آورده و آخرین خطبه خود را بر منبر- درحالی که زنان و مردان انصار و مهاجر باگریه و شیون خود حکایت فراق می دادند- این گونه آغاز نمود:
﴿إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي﴾ (1)
مردم دو چیز گران بها در میان شما باقی می گذارم: کتاب خدا و اهل بیت خود. به هر دوی آن ها چنگ زنید؛ زیرا این ها از یکدیگر جدایی ندارند. این حدیث اوّلین حدیثی است که مضمون آن را می توان از قرآن مجید به دست آورد (2) و شاهدهای متعدّد قرآنی و غیر قرآنی بر آن گواهی می دهند و لذا- در عین آن که این حدیث متواتر است- نیازی به بحث از سند و اثبات تواتر نداشته و باید صحّت آن را اذعان و به محتوای آن عمل کرد.
تمسّک به عترت- که پیام اصلی این حدیث است- به پذیرفتن ولایت و عمل کردن به سخنان و دستورات آنان است. عصمت و پاکی اهل بیت- علیهم السلام- از هر پلیدی بضمیمه علم غیب آنان باعث شده که سخنان آنان
ص: 5
یکپارچه نور و هدایت باشد. (1) و چون احادیثی که از خاندان وحی صادر شده است همه نور و روشنی بخش راه خدا می باشند، پس هر کتابی که این سخنان را در بر داشته باشد، «دریای نور» خواهد بود و باید به آن تمسّک نمود. به همین جهت «دریاهای نور» یا بحار الانوار زیبنده ترین نام برای بزرگ ترین مجموعه حدیثی شیعه است.
كتاب بحار الانوار- که بحقّ افتخاری بزرگ در تاریخ علم و فرهنگ شیعه است- متأسفانه بدرستی معرفی نشده و کم تر کار تحقیقی کار تحقیقی بر این کتاب صورت گرفته است، و در نتیجه آن گونه که لازم و ضروری است از آن بهره برداری نشده است. لذا بر خود لازم دیدم که برای معرفی این مجموعۀ حدیث بی نظیر و گران بها، به این نوشته اقدام کنم. باشد که قدمی- هر چند کوتاه- در راه ترویج علوم و معارف اهل بیت- عليهم السلام- برداشته باشم. انشاء الله تعالى.
این کتاب که به «آشنایی با بحار الأنوار» نامیده شد، را به روح منوّر حامی و مروّج مذهب اهل بیت- علیهم السلام- در قرن یازدهم حدیث شناس بزرگ، عالم ربانی، علّامه محمّد باقر مجلسی- قدّس الله نفسه الزكيه- تقدیم می دارم.
احمد عابدی
23 رمضان 1420ق.
ص: 6
برای روشن شدن جایگاه بلند کتاب بحار الانوار در تاریخ حدیث و در میان مجموعه های گرانسنگ حدیثی شیعه، نگاهی گذرا و کوتاه به تاریخ حدیث شیعه می افکنیم.
نگارش حدیث به امر پیامبر اکرم- صلی الله عليه و آله- و توسّط حضرت علی- علیه السلام- آغاز شده (1) ، و آن حضرت سخنان پیامبر اکرم را در مجموعه ها و صحیفه های مختلف تدوین می نمود. کم کم سایر اصحاب نیز به این مهمّ همّت گماشته و احادیث را جمع آوری می کردند.
حضرت فاطمه زهرا- سلام الله عليها- چنان به حدیث و جمع آوری آن اهتمام داشت که یک حدیث از پدر بزرگوار خود را در پارچه ای از حریر نگهداری می کرد و می فرمود: «آن حدیث نزد من با حسن و حسین برابری می کند. (2) با دقت در این کلام ارزش واقعی
ص: 7
حدیث آشکار می گردد. سایر ائمّه- علیهم السلام- نیز هر کدام به نحوی در بیان حدیث و تدوین آن سهمی بسزا داشته و در گسترش این دانش فعالیت نموده اند.
اصحاب ائمّه- عليهم السلام- نیز تلاش فراوانی برای نشر حدیث به کار گرفتند. برخی از محدّثان و راویان احادیث به زندان افتاده و گاهی صد ضربه شلاق می خوردند (1) امّا با همۀ این مرارت ها و سختی ها، احادیث را شنیده و بر دیگران نقل کردند، تا به این وسیله کتاب های حدیثی تدوین گردید.
جدّیت و پشتکار آنان چنان بود که برخی از آنان هزار کتاب حدیثی نوشته یا استنساخ و نقل نموده اند. مثلاً در شرح حال حیدر بن محمّد بن نعیم سمرقندی آمده است: «او هزار کتاب از کتاب های شیعه را
ص: 8
نقل کرده است» (1) و محمّد بن ابی عمیر 94 کتاب حدیثی تدوین کرد (2) ، و محمّد بن مسعود عیاشی بیش از دویست کتاب تألیف نمود و شیخ صدوق سيصد کتاب حدیثی بنگارش درآورد. (3) مرحوم شیخ حرّ عاملی فرمود است: «يونس بن عبد الرحمان هزار کتاب در ردّ بر اهل سنّت و سی کتاب در موضوعات دیگر تدوین کرد (4) » و معلوم است که اکثر این کتاب ها به موضوعات حدیثی اختصاص داشته است.
تنها در قرن اوّل هجری محدّثان بزرگ شیعه حدود 6600 کتاب در موضوعات مختلف به رشتۀ تحریر در آوردند (5) و جهت گیری غالب این کتاب ها احادیث اهل بیت- عليهم السلام- بوده است. از میان این کتاب ها چهارصد کتاب که دارای مزّیت های بیش تر بودند، به «اصول اربعمأة» شهرت یافتند و در نیمه اوّل قرن سوّم اکثر مراجعات مردم و علما به این چهارصد اصل بوده است. (6)
با توجّه به آن چه گذشت روشن شد در زمانی که خلیفۀ اوّل و دوّم بشدّت از نگارش حدیث جلوگیری می کردند و محدّثان اهل سنّت نیز به پیروی از خلفای خود افتخار نقل حدیث را برای خود عیب می شمردند. عالمان و محدّثان شیعه با جدّیت تمام به دنبال نقل حدیث بودند. و چون اهل سنّت بیش از یک قرن از نقل حدیث
ص: 9
پیامبراکرم- صلى الله عليه و آله- امتناع کرده بودند وقتی تصمیم گرفتند احادیث خود را جمع آوری کنند، راه احادیث جعلی و دروغ و اسرائیلیات به روی آنان گشوده شد، کناره گیری از اهل بیت پیامبر- علیهم السلام- و فضایل آنان، و روی آوردن به قیاس و استحسان و تفسیر به رأی، از دیگر نتایج آن بود. امّا شیعه به جهت تمسّک به عترت رسول خدا- صلى الله عليه و آله-، هرگز از درس و نقل و تدوین حدیث فاصله نگرفتند و لذا احادیث ساختگی در میان آنان بندرت یافت می شود.
از آغاز غیبت صغری- چون مشکل پراکندگی روایات در اصول أربعمأة به صورت جدی خودنمایی می کرد و هر فقیهی برای یافتن حکم هر مسأله ای مجبور بود صدها کتاب را مورد مطالعه و تأمّل قرار دهد- مخصوصاً که این کتاب ها از هیچ نظم و ترتیب خاصّی نیز پیروی نمی کردند- نوشتن جوامع اوّلیۀ حدیث شیعه آغاز شد.
ثقة الاسلام محمّد بن يعقوب کلینی (متوفّی 329) کتاب ارزشمند الکافی را نوشت. این کتاب در عین حال که اوّلین مجموعۀ بزرگ حدیثی شیعه است، از جهت اعتبار و دقت در نقل احادیث نیز معتبرترین کتاب شیعه به شمار می رود. در این کتاب 16199 حدیث در موضوعات اصول دین، اخلاق و فروع دین با نظم و ترتیب بسیار دقیق گردآوری شده است.
شیخ صدوق محمّد بن على بن حسين بن بابویه قمّی (306-381) كتاب من لا يحضره الفقیه را که اختصاص به روایات فقهی دارد تدوین کرد، و روایات موضوعات اعتقادی و اخلاقی را در سایر تأليفات خود که سیصد کتاب حدیثی است، جمع آوری کرده است.
ص: 10
و چون مرحوم کلینی و شیخ صدوق- رضوان الله تعالى عليهما- معمولاً احاديث متعارض را نقل نکرده و تنها آن چه را خود صحیح می دانستند در کتاب های خود می نگاشتند و از طرفی مشکل تعارض روایات در ابتدای قرن پنجم به صورت یک مسأله جدّی و مشکلی بزرگ خودنمایی می کرد شیخ محمّد بن حسن طوسی معروف به شیخ طوسی (385-460) با انگیزه ای کلامی یعنی دفاع از مذهب و اعتقادات شیعه تصمیم گرفت دو کتاب تهذیب الاحكام و الاستبصار فيما اختلف من الاخبار را به قصد حلّ مشکل تعارض روایات تدوین کند، و این دو کتاب از این جهت در موضوع خود بی نظیر می باشند، و به این وسیله کتب اربعه یا جوامع اولیه حدیث شکل گرفت.
شیعه معتقد است که تمام علوم پیامبر و ائمّۀ اطهار- عليهم السلام- از وحی الهی سرچشمه گرفته اند، و لذا در سخنان آنان تعارض و اختلافی نیست، و اگر تعارضی بین روایات مشاهده شود، این تعارض بدوی و ظاهری است و با اندک تأمّل و دقّت در آن روایات بر طرف خواهد شد. علّت این تعارض روایات عبارت است از:
الف- درست متوجّه نشدن معنی و تفسیر روایات، و نرسیدن به عمق معنا و حمل الفاظ روایات بر معناهای امروزی آن ها.
ب- تعمیم دادن روایات مربوط به موارد جزئی و شخصی به سایر موارد.
ج- تقطیع شدن روایات و در نتیجه از بین رفتن قرینه های آن ها.
د- نوشته نشدن احادیث هنگام شنیدن از امام- علیه السلام- و اعتماد به حافظۀ افراد و قهراً پدید آمدن سهو و خطا از راویان هنگام
ص: 11
نقل آن ها.
ه- تدریجی بودن بیان احکام، و آن که چه بسا یک راوی حکمی را می شنید که عام است، امّا مخصّص آن را متوجّه نمی شد.
و- وجود طاغوت هایی که موجب کتمان حق می شدند و گاهی ائمّۀ اطهار- عليهم السلام- برای حفظ جان شیعیان تقیّه می نمودند.
ز- نقل به معنی شدن روایات و ذکر نکردن عین الفاظ امام- عليه السلام-.
ح- جعل و تزویر و روایات دروغی که توسط برخی از افراد مغرض و یا ساده لوح ساخته شده است.
شیخ طوسی در کتاب خود به مسأله تعارض روایات پرداخت و کیفیّت جمع بين روایات متعارض را بخوبی بیان کرد.
در این زمان که شیخ طوسی معاصر و شاگرد شیخ مفید و سیّد مرتضی بود، عقل گرایی در میان شیعیان بغداد به اوج خود رسیده بود و حتّی با نگاه عقلی به نقد حدیث می پرداختند، امّا پس از آن که سلطان طغرل بیک در سال 448 وارد بغداد شد و با ایجاد اختلاف بین شیعه و اهل سنّت، محلّۀ شیعه نشین کرخ بغداد آتش زده شد، شیخ طوسی مجبور به مهاجرت به نجف اشرف شده و حوزه علمیّه شهر را پایه ریزی کرد، و در دوازده سال آخر عمر خود ضمن اداره کردن حوزه و به دست داشتن زعامت و مرجعیّت شیعه، به جمع آوری کتاب های حدیثی پرداخت.
پس از وفات شیخ طوسی در سال 460 ه- ق، آن شور و نشاطی که در چند قرن قبل در نشر حدیث و تألیفات حدیثی وجود داشت از بین رفت و کم کم نوعی رکود بر تاریخ حدیث حکم فرما شد. علّت این
ص: 12
رکود را در چند عامل ذیل باید جست وجو نمود:
1- اختناق شدیدی که توسط بنی عباس بر شیعیان عموماً و علمای حوزه های علوم دینی خصوصاً اعمال گردید.
2- افول قدرت آل بویه و حمایت نشدن از حرکت های فرهنگی شیعی.
3- مرعوب و بلکه تحت تأثیر عظمت شیخ طوسی بودن، به طوری که مدّت ها گویا مقلّد همه شیخ طوسی و اندیشه های او بودند.
4- با وجود کتب اربعه و صدها کتاب حدیثی که توسّط محدّثان بزرگ قرن سوّم و چهارم نگارش شده بود، احساس نیاز جدّی به تدوین کتاب های حدیثی جدید نمی شد.
5- گرایش زیاد حوزویان به علوم عقلی و نیز در نقلیات به علومی مثل فقه و ادبیات.
علی رغم این رکود، در دانش حدیث، در طول قرن های ششم قرن یازدهم عالمان و محدّثان بزرگی به نشر و تألیف و نقل و تفسیر حدیث پرداختند که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
فضل بن حسن بن فضل طبرسی متوفّی 548.
سعيد بن هبة الله معروف به قطب راوندی متوفّی 573.
محمّد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی متوفّی 588.
محمّد بن جعفر معروف به ابن مشهدی متوفّی پس از 596.
على بن موسی بن طاوس متوفّی 664، وی کتاب خانه مفصّلی داشته و اکثر کتاب های او در موضوع حدیث بوده است.
احمد بن موسى بن طاوس متوفّی 673.
ص: 13
حسن بن یوسف معروف به علّامه حلّی متوفّی 726.
محمّد بن مکی (شهید اوّل) شهید در سال 786.
رجب بن محمّد بن رجب برسی زنده در سال 813.
على بن محمّد بن علی بیاضی متوفّی 877.
تقى الدين ابراهيم بن علی کفعمی متوفّی 905.
محمّد بن على بن ابراهيم بن ابى جمهور احسائی متوفی 940.
حسين بن عبدالصمد عاملی متوفّی 984.
حسن بن زین الدین شهید ثانی متوفّی 1011.
محمّد تقی مجلسی متوفّی 1070.
هر کدام از این محدّثان و عالمان بزرگ در تاریخ حدیث شیعه، جایگاهی رفیع داشته و آثار و تألیفات با ارزشی را در موضوع حدیث پدید آورده اند. این محدّثان در واقع حلقۀ اتصال بين جوامع اوّليه حدیث و جوامع ثانویه آن بوده و بیان روش هر کدام، خود احتیاج به مقاله ای مفصّل و طولانی دارد.
قرن یازده هجری شاید شکوفاترین دوران تاریخ حدیث شیعه باشد. در این قرن سه عالم و محدّث بزرگ به تدوین جوامع ثانویه حدیث پرداخته و مجموعه ها و آثار مهمّی با روشهایی نو و بدیع پدید آوردند.
محمّد بن مرتضى ملقّب به ملا محسن فیض کاشانی (1007-1091)، حدود پنجاه هزار حدیث کتب اربعه را در مجموعه ای به نام الوافی گردآوری کرد این کتاب دارای سه مقدمه و چهارده جزء و یک خاتمه است. مؤلّف آن در ابتدای هر بابی آیات شریفه قرآن و سپس روایات آن موضوع را نقل و گاهی به شرح و تفسیر آن روایات
ص: 14
می پردازد، و اگر روایات آن موضوع متعارض باشند، راه حل جمع بين روايات را معمولاً از شیخ طوسی نقل کرده و همان را می پذیرد. کتاب وافی با وجود دقّت بسیار زیاد، مؤلّف آن ولی چون تنها به کتب اربعه اکتفا کرده و سایر کتاب های حدیثی را نقل نکرده و از طرفی ترتیب معهود و متعارف فقه را رعایت نکرده است، کم تر مورد مراجعه قرار می گیرد.
محمد بن حسن معروف به شیخ حرّ عاملی (1033-1104) نیز در قرن یازدهم، تمام تلاش و عمر خود را صرف روایات اهل بيت- عليهم السلام- نمود و کتاب های متعدّدی تألیف کرد که مهم ترین اثر أو كتاب تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة معروف به وسائل الشیعه است. این کتاب صرفاً به روایات فقهی روی آورده و به ترتیب کتاب شرایع الاسلام و بلکه شرح روایی بر شرایع است. شیخ حرّ عاملی در این کتاب از حدود هشتاد کتاب حدیثی بهره گرفته و روایات آن ها را نقل کرده است و چون به کتب اربعه اکتفا نکرده و با ترتیب معهود و مأنوس فقهی هماهنگ است، بسیار مورد توجّه و اقبال عمومی فقها واقع شده است. بحث از دقّت یا عدم دقت این کتاب در نقل روایات و نیز تقطیع های آن و مقایسۀ این کتاب با جامع احاديث الشيعه و نیز النجعه مجالی دیگر را می طلبد.
با توجّه به آن چه گذشت اکنون به بررسی بحار الانوار می پردازیم، تا جایگاه واقعی این کتاب در تاریخ پر فراز و نشیب حدیث شیعه روشن گردد.
ص: 15
ص: 16
ص: 17
ص: 18
رئیس محدّثان و افتخار مجتهدان، شناور گرداب ها و اقیانوس های بحار الانوار و علامۀ ذوالفنون ملّا محمّد باقر فرزند محمّد تقی، فرزند مقصود علی اصفهانی معروف به علامه مجلسی- رضوان الله تعالى علیه- چنان در هاله ای از قدس و عظمت قرار دارد که جامه ای که با حروف الفبا نوشته شده باشد، بر اندام او کوتاه است و نوک قلم تنها چون سرانگشتی که از دور به ماه اشاره دارد، دو را دور اشارتی به سوی او دارد.
کتاب های تاریخ و شرح حال نه در تاریخ ولادت وی اتفاق نظر دارند و نه در تاریخ وفات او. ولی با یک بررسی کوتاه بزودی می توان اطمینان یافت که تولّد او در سال 1037 ه- ق. بوده است؛ زیرا اکثر مؤرّخان ولادت او را در این سال قرار داده اند. (1) و سیّد عبدالحسین حسینی خاتون آبادی که معاصر علامۀ مجلسی است، گفته: «تاریخ او
ص: 19
غزل است. (1) » و کلمۀ غزل به حساب ابجد 1037 می باشد.
امّا آقا احمد بن محمّد علی بهبهانی در مرآت الاحوال جهان نما می گوید: «ولادت با سعادتش در دار السّلطنة اصفهان در ابتدای سنه یک هزار و سی و هشت اتّفاق افتاد. (2) » ولی این کلام را نمی توان پذیرفت؛ زیرا از خود علامۀ مجلسی نقل شده که فرموده: «من الغريب أنّه وافق تاريخ ولادتي عدد «جامع کتاب بحار الانوار» (3) ، یعنی از شگفتی ها آن که تاریخ تولّد من با عدد «جامع کتاب بحار الانوار» یعنی گردآورنده، بحار الانوار هماهنگ است. و عدد «جامع کتاب بحار الانوار» یعنی «3، 1، 40، 70، 20، 400، 1، 2، 2، 8، 1، 200، 30، 1، 50، 6، 1، 200» که همان سال 1037 می باشد.
و تاریخ وفات او را بعضی سال 1111 ه- ق (4) و بعضی 1110 ه- ق ذکر کرده اند (5) و مرحوم علامۀ طهرانی در مصفّى المقال به صورت تردید هر دو تاریخ را ذکر فرموده است (6) ؛ امّا به نظر می رسد که سال 1110 به چند جهت اقرب به واقع می باشد؛ زیرا گذشته از آن که در کلمات کسانی که تاریخ 1111 را ذکر کرده اند، اختلاف و تنافی هست،
ص: 20
تاریخی را که ذکر کرده اند با مدّت عمر علامۀ مجلسی توافق ندارد؛ زیرا به استثنای بحرانی در لؤلؤة البحرین همه نویسندگان شرح حال او گفته اند: مدّت عمر شریف علامۀ مجلسی 73 سال بوده است. بهترین کلامی که در ضبط روز و ماه و سال وفات علامۀ مجلسی گفته شده است این شعر است:
ماه رمضان چه بیست و هفتش کم شد *** تاریخ وفات باقر اعلم شد
زیرا که «ماه رمضان به حساب ابجد عدد هزار و صد و سی و هفت است، چون بیست و هفتش کم شود، هزار و صد و ده می شود که تاریخ وفات اوست (1) ». بنابراین علامۀ مجلسی در شب بیست و هفت رمضان سال 1110 در سن 73 سالگی بدرود حیات گفت (2) . ﴿وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ تُوَفَّى وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيّاً.﴾
علّت آن که وی ملقّب به لقب مجلسی گردیده، آن است که جدّ او ملّا مقصود علی در اشعار خود تخلّص به مجلسی داشته است، لذا این لقب در خانواده آن ها قرار گرفت. آقا احمد بن محمّد بن علی بهبهانی می گوید: «مولی مقصود على عارفِ صاحب کمال، و مقدّس نیکو مقال است و اشعار بسیار رنگین از کلک بدایع افکارش به ظهور رسیده و در مجلس آرایی ثانی خود نداشته، و تخلّص به مجلسی می فرموده است و لهذا این سلسله به مجلسی مشهور شده اند (3) ».
ص: 21
علامۀ مجلسی هنوز به چهار سالگی نرسیده بود که نزد پدر خود به تحصیل پرداخت و در مساجد برای نماز حاضر می شد و به تعلیم و تربیت و موعظه کودکان هم سنّ خود می پرداخت. خود فرموده است: ﴿اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ﴾ «که بنده در چهار سالگی همه این ها را می دانستم؛ یعنی خدا و نماز و بهشت و دوزخ. و نماز شب می کردم در مسجد صفا، و نماز صبح را به جماعت می کردم. و اطفال را نصیحت می کردم به آیت و حدیث، به تعلیم پدرم رحمه الله تعالی (1) ».
آن عالم سخت کوش در اندک زمانی همۀ علوم رسمی زمان خود را فراگرفت. «مراتب علوم را در خدمت والد ماجد خود استفاده نمود و در اندک زمانی جامع علوم دينيّه و معارف يقينيّه و حاوی کمالات صوریه و معنویه گردید و صیت فضایلش با وجود پدر بزرگوار به اطراف و اکناف عالم و اعالی و اَدانی هر دیار رسید (2) ». با وجود آن که پدرش در علوم عقلی ید طولایی داشت ،امّا بر اثر تغییر جهتی که در پدرش حاصل شده بود و بیش تر متمایل به علوم نقلی خصوصاً شرح و تفسیر احادیث گردیده بود، تنها علوم نقلی را از پدرش استفاده کرد و علوم عقلی را از محضر حکیم بزرگ آقا حسین خوانساری (1017-1098) صاحب حاشیه بر اشارات و حاشیه بر حاشیه قدیم استفاده نمود. «قرأ العقليات على المولى الأستاذ آقا حسين و النقليات على والده (3) ». علامۀ مجلسی از بیست و پنج سالگی شروع به تألیف و تصنیف نمود و در ابتدای ربیع الاوّل سال 1063 ه- ق اوّلین کتاب خود را به
ص: 22
نام ميزان المقادير يا رسالة الاوزان بپایان رساند (1) و از این جا روشن می گردد که در ابتدا گرایش و توجّه وی به مسائل فقهی بوده و خواسته است مسائل مهمّی که مبتنی بر شناخت وزن و مقدار هستند- با توجّه به مباحثی که والد علّامه اش در کتاب روضة المتّقين بیان فرموده است- در این کتاب بیان نماید.
و این شروعی بود برای تألیف کتاب های بسیار ارزنده ای که در طول عمر خود به عنوان مهم ترین دستاورد حیاتش جمع آوری و برای ابدیّت تاریخ به یادگار گذارد.
تنها هفت سال پس از پایان اوّلین تألیف خود، یعنی درسال 1070 ه- ق كتاب فهرست اخبار کتب عشره را تألیف کرد و این خود نقطۀ شروع تدوين بحار الانوار بود که نه تنها اُمّ الکتاب کتاب های علامۀ مجلسی است، بلکه اُمّ الکتاب همه کتاب های شیعه است و حدود چهل سال از عمر شریف و مبارک خود را صرف آن نمود.
ص: 23
ص: 24
در این جا سخنان برخی از شاگردان و معاصران او و نیز کلماتی از بعضی از علمای متأخّر از او را پیرامون شخصیت منحصر به فرد این نادرۀ دوران ذکر می کنیم:
الف- مرحوم سیّد عبدالحسین خاتون آبادی (متوفّی 1105 ه- ق) فرموده:
«رئيس المحدّثين على الاطلاق، و من يجوز عليه إطلاق هذه المنقبة بالاستحقاق فاضل، عالم كامل شيخ الإسلام و المسلمين مولانا محمّد باقر مجلسي؛﴾ (1)
بزرگ همه محدّثان، و کسی که بحقّ سزوار این ستایش است، فاضل و عالِم کامل، بزرگ اسلام و مسلمانان، مولای ما محمّد باقر مجلسی».
ب- رجالی بزرگ محمّد بن علی اردبیلی می گوید:
«محمّد باقر بن محمّد تقى بن المقصود على الملقّب
ص: 25
بالمجلسى. مدّ ظلّه العالى، اُستادنا و شيخنا و شيخ الاسلام و المسلمين خاتم المجتهدين، الإمام العلّامة، الْمحقّق، المدقّق، جليل القدر، عظيم الشأْن، رفيع المنزلة، وحيد عصره، فريد دهره، ثقة، ثبت، عين، كثير العلم، جيّد التصانيف، و أمره في علوّ قدره و عظم شأنه و سموّ رتبته و تبحّره في العلوم العقلية و النقلية و دقة نظره و إصابة رأيه و ثقته و أَمانته و عدالته أشهر من أن يذكر، و فوق ما يحوم حوله الْعبارة، و بلغ فيضه و فيض والده- رحمه الله تعالى- ديناً و دنيا بأكثر الناس من العوام و الخواصّ جزاء الله تعالى أفضل جزاء المحسنين. له كتب نفيسة جيّدة قد أجازني دام بقائه و تأييده أن أروي عنه جميع ها؛ (1)
محمّد باقر فرزند محمّد تقی فرزند مقصود علی مجلسی که سایۀ بلند پایه اش مستدام باد، استاد و شیخ ما، و بزرگ اسلام و مسلمانان و آخرین مجتهدان است او پیشوا، علامه، محقّق، دقیق، جليل القدر، بلند مرتبه، منحصر به فرد زمان، و یکتای روزگار خود، مورد اعتماد، عادل، دارای علم فراوان و نوشته های نیکوست. عظمت و بلندی مرتبۀ او ورزیدگی او در علوم عقلی و نقلی و دقّت نظرش و درستی اندیشه اش و صداقت و امانت او
ص: 26
آشکارتر از آن است که نیاز به ذکر کردن داشته باشد و بالاتر از آن است که بتوان بیان کرد. فیض مادی و معنوی او و پدرش- رحمت خدا بر او باد- به اکثر مردم از عوام و خواص رسیده است. خدای بزرگ بهترین پاداش نیکوکاران را به او دهد. او- که خدای تعالی طول عمرش داده و بر تأییداتش بیفزاید- کتاب های نفیس و با ارزشی دارد و به من اجازه داده همۀ آن ها را از او نقل کنم.»
با دقت در کلام مرحوم اردبیلی نکته های بسیار مهمّی از اخلاق و روابط حسنۀ علمای دوران صفویه روشن می شود. مرحوم اردبیلی حدود سال 1101 ه- ق و در زمان حیات علامۀ مجلسی وفات یافته است. او که خود از علمای بزرگ رجال بوده و کتاب جامع الرواة او از بهترین کتاب های طبقات علم رجال به شمار می رود و با علما و محدّثان بزرگ آشنایی کامل دارد، علامۀ مجلسی را با این کلمات بلند می ستاید و بلکه او را فوق آن می داند که با قلم و بیان بتوان توصیف نمود. اردبیلی خود از علامۀ مجلسی اجازه روایت گرفته و او را به مجتهد بودن و متبحّر در علوم عقلی و نقلی و صاحب نظر بودن و دقّت نظر و فوق عدالت بودن و رسیدگی به امور مردم اعمّ از علما و دیگران می ستاید.
ج: شاگرد و داماد علامۀ مجلسی، امیر محمّد صالح حسینی می گوید:
«مولانا محمّد باقر مجلسی- خدای متعال روح لطیف او را مقدّس داشته و ضریح او را منوّر گرداند-
ص: 27
بزرگ ترین فقها و محدّثان بزرگ بود. او از همۀ علمای دین برتر بود، و در علم فقه و تفسیر و حدیث و رجال و اصول و کلام و اصول فقه بر تمامی اندیشمندان روزگار ترجیح داشت، و هیچ کس از علمای گذشته و حال در علم و عرفان به جایگاه و بلندی مرتبه او و جامعیت او نمی رسند، او مقرّب درگاه خدای رحمان بود (1) ».
د- شاگرد دیگرش، علامۀ افندی می گوید:
«مولانا محمّد باقر مجلسی، عالم و فاضل، دقیق، متبحّر، فقیه، متکلّم، محدّث، عادل، و دارای همه نیکی ها و ارزش هاست. او که بسیار جلیل القدر و بلند مرتبه است، کتاب های سودمند فراوانی تألیف کرده. خدای متعال بر عمرش بیفزاید (2) ».
ه-- محدّث بزرگ شیخ یوسف بحرانی نیز در وصف علامۀ مجلسی فرموده است:
«محمّد باقر مجلسی پیشوای زمان خود در همۀ علوم خصوصاً علم حديث بود. او که شیخ الاسلام اصفهان و دارای ریاست دینی و دنیایی بود، امامت جمعه و جماعت را نیز به عهده داشت. علامۀ مجلسی بود که حدیث را در کشور ایران منتشر، و به فارسی ترجمه کرد. در امر به معروف و نهی از منکر
ص: 28
بسیار محکم بود، جود و کرمش شامل همه می گردید. حکومت شاه سلطان حسین صفوی در عین بی کفایتی شاه، به سبب علامۀ مجلسی حفظ شده بود، امّا به مجرّد آن که علامه مجلسی وفات یافت، ضعف و سستی بر مملکت فراگیر شد، و در همان سال شهر قندهار از دست شاه خارج شد و سپس شهرها را یکی پس از دیگری از دست داد (1) ».
و- امیر محمّد حسین خاتون آبادی فرزند امیر محمّد صالح و سبط علامۀ مجلسی می گوید:
«علامه مولانا محمّد باقر مجلسی- که خداوند جایگاه او را در بهشت بالا برد- پناه محدّثان و مجتهدان همه زمان ها و مکان ها است. او غوّاص بحار الانوار بوده و با این غوّاصی خود در دریاهای نور حقایق را استخراج می نماید، و با ذهن تیز بین خود با چراغدان های نور اسرار و دقایق را به دست می آورد. او حیات دل عارفان و روشنی چشم سالکان و پناه نیکان و آینه عقل بینایان بود. مشکلات مسائل حلال و حرام و نکته های ظریف احکام را از ادلۀ آن ها استنباط می نمود. او آیت خدا در جهانیان و مقتدای محقّقان و افتخار همۀ مجتهدان و فقیهان بود. شیخ اسلام و خدمتگذار
ص: 29
روایات اهل بیت- عليهم السلام- بود. (1) »
ز: علامۀ بحرالعلوم نیز علامۀ مجلسی را این گونه ستوده است:
«آخرین محدّثان بزرگ و نشر دهنده علوم دین، عالم ربانی و نور درخشنده، خدمتگذار روایات ائمّۀ اطهار- عليهم السلام- و غوّاص بحار الانوار، دایی ما، علامه مولی محمّد باقر مجلسی (2) ».
ح- آقا احمد بن محمّد علی بهبهانی می گوید:
«اگر خواهم که ذرّه ای از آفتاب مکرمت و فضیلت و جامعیت و حالات و کرامات و مجاهدات و ضبط اوقات و طور معاش و مکارم اخلاق آن زبده آفاق را شرح دهم، کتابی شود نهایت مبسوط، و بسیاری از مطوّلات باید که بر مقتصری از احوالاتش اشاره رود. افاضل و مستعدان از ذکر محامد اوصاف او معترف به قصور و در رسیدن به اوّلین پایه از مدارج معارج مناقبش نارساتر از دماغ مخموراند. منبع بحارانوار و مؤید به تأییدات کردگار، و از نوادر روزگار بود. سماء عالم فضیلتش بر اصحاب معرفت ظاهر، و هر یک از مصنّفاتش جلاء عيون ارباب بصاير است و افادات آن بزرگوار حیات بخش قلوب مؤمنان و عین حیات دلهای متّقیان است (3) ».
ص: 30
ط- شیخ محقّق اسدالله کاظمی دزفولی می گوید:
«منبع الفضائل و الأسرار و الحكم، غوّاص بحار الانوار، مستخرج كنوز الأخبار و رموز الآثار، الذي لم تسمح بمثله الأدوار و الأعصار، و لم تنظر إلى نظيره الأنظار و الأمصار، كشّاف أَنوار التنزيل و أسرار التأويل، حلّال معاضل الأحكام و مشاكل الأفهام بأبلج السبيل و أنهج الدليل، صاحب الفضل الغامر، و العلم الماهر، و التصنيف الباهر، و التأليف الزاهر، زين الْمجالس و المدارس و المساجد و المنابر، عين أعيان الأوائل و الأواخر من الأفاضل و الأكابر، الشيخ الواقر الباهر المولى محمّد باقر جزاه الله رضوانه و أحلّه من الفردوس ميطانه (1) ».
ی- محدّث بزرگ حاج میرزا حسین نوری می فرماید:
«لم يوفّق أحدُ في الإسلام مثل ما وفَّق هذا الشيخ المعظّم، و البحر الضخم، و الطور الأشمّ، من ترویج المذهب و إعلاء كلمة الْحقّ، و كسر صولة المبدعين، و قمع زخارف الملحدين، و إحياء دارس سنن الدين المبين، و نشر آثار أئمّة المسلمين بطرق عديدة و أنحاء مختلفة، أجلّها و أبقاها التّصانيف الرائقة الأنيقة الكثيرة التي شاعت في الأنام و ينتفع بها في آناء الليالي و الأيام العالم و الجاهل و الخواص و العوام و المشتغل المبتدي و المجتهد المنتهي و العجمي
ص: 31
و العُربى و أصناف الفرق المختلفة و أصحاب الآراء المتفرّقة» (1) .
این گوشه ای بود از نظرات علمای بزرگ در مورد علامۀ مجلسی- رضوان الله علیه- و این کلمات بهترین لسان صدق و یاد خیری است که از او در دل بزرگان به جای مانده است و چون مشت نمونه خروار است، قضاوت دیگران نیز در مورد علامۀ مجلسی همین گونه خواهد بود.
آری همیشه انسان های بزرگ مورد حسادت خفاشانی که قدرت دیدن نور خورشید را ندارند، قرار می گیرند و انسان مؤمن هرگز از این گونه رنج و آزارها در امان نیست و همان طور که شیخ الرئیس ابن سينا، محقّق حلّی صاحب شرائع و... همیشه مورد هجوم تیرهای نادانانی که آتش حقد و حسادت در درونشان مشتعل و بر آن ها مستولی بوده است بوده اند، علامۀ مجلسی نیز تا حدودی مورد تهاجم حرف های غرض آلود برخی از دوستان نادان و برخی دشمنان خارجی دانا قرار گرفت و لى أبى اللهُ اِلّا أَن يُتمّ نورَه وَ لو كَره الْمُشْرِكُون
بزرگش نخوانند اهل خرد *** که نام بزرگان بزشتی برد
ص: 32
تحصیل مقامات معنوی جز از طریق مسائل معنوی امکان ندارند و همۀ کسانی که خدمات شایانی نسبت به دین و مسلمانان داشته اند، توفیق و موفّقیت خود را مرهون راز و نیازهای شبانه خود با ایزد یکتا می دانند:
﴿وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةٌ لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً محموداً﴾ (1) .
موفقیت مرحوم آیة الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی در تأسیس حوزه علمیۀ قم، نتیجه توسّل او به حضرت سيّد الشّهداء أبا عبدالله الحسين ارواح من سواه لتربته الفداء بود. و توفیق امام خمینی- قدّس الله نفسه الزكية- در سرنگون کردن طاغوت و پدید آوردن جمهوری اسلامی ثمرۀ اخلاص آن حضرت در مجاهداتش در راه خدا است.
و اگر می بینیم علامۀ مجلسی به چنین توفیقی دست یافته است که فقهای بزرگ غبطه به او می خورند و از وصف کمالات و فضایل او بزرگان سخن ناتوانند.
ص: 33
أنا في مديحكَ ألْكنُ لا اهتدي *** و انا الخطيب الهبزريّ المصقع
و کم تر کسی را سراغ داریم که این قدر به مذهب و مکتب تشیّع خدمت کرده باشد و بیش ترین ترویج دین در این چند قرن اخیر توسط او انجام شده است. همه و همه معلول دعای نیمه شبی است که والد علامه اش در هنگام تهجّد در حقّ فرزند خود نمود.
آقا احمد بن محمّد علی بهبهانی می فرماید:
«از بعضی از ثقات شنیده ام که از مرحوم آخوند ملّا محمّد تقى- عليه الرحمة- نقل کرده است که شبی از شب ها بعد از نماز و تهجّد و گریه و زاری به درگاه قادر على الاطلاق، خود را به حالتی دیدم که هرچه از درگاه احدیّت مسألت کنم البته به اجابت مقرون شده عنایت خواهد شد، و در دل خود متفکّر بودم که کدام چیز از امور اخرویه یا دنیویّه را بخواهم که ناگاه آواز گریه محمّد باقر که در گهواره بود شنیدم. بلا تأمل عرض کردم: خداوندا بحقّ محمّد و آل محمّد این طفل را مروّج دین و ناشر احکام سیّد المرسلین گردان و او را موفّق به توفیقات بی پایان خود بدار. و يقين حاصل است که این خوارق عادات که از آن بزرگوار به ظهور رسیده است نیست مگر از دعای چنین بزرگواری (1) ».
ص: 34
البتّه از زحمت و تلاش شبانه روزی علامۀ مجلسی در تحصیل علم و کمال نباید غافل بود. هر کدام از استعداد ذاتی و کوشش بی وقفۀ علامۀ مجلسی و دعای نیمه شب پدرش و توفیق الهی و توجّه معصومین- علیهم السلام- جزئی از اجزاء و اسبابی هستند که این اعجوبۀ روزگار، و نادره دوران را پدید آوردند.
مرحوم شیخ عباس قمی می فرماید:
«حدّث شيخنا العلّامة النوري عن بعض تلامذة صاحب الجواهر- رحمة الله عليه- قال: حدّثنا اُستاذنا شيخ الفقهاء في عصره صاحب جواهر الكلام يوماً فى مجلس البحث و التدريس فقال: رأيت البارحة كأنّي بمجلس عظيم فيه جماعة من العلماء و على بابه بوّاب، فاستأذنته فأدخلني، فرأيت فيه جميع من تقدّم و تأخّر من العلماء مجتمعين فيه و في صدر المجلس مولانا العلّامة المجلسي، فتعجّبت من ذلك، فسألت البوّاب عن سرّ تقدّمه؟ فقال: هو معروف عند الأئمّة- عليهم السلام- بباب الأئمّة صلوات الله عليهم أجمعين (1) ».
یعنی: «استادم علّامه حاجی میرزا حسین نوری از برخی شاگردان صاحب جواهر- رحمت خدا بر او باد- نقل کرد که صاحب جواهر که- استاد و بزرگ فقهای زمان خود بود- روزی در مجلس درس خود نقل کرد که شب گذاشته من در خواب محفلی بزرگ را دیدم که عدّه ای از علما داخل آن نشسته اند و یک نگهبانی نزد درب ایستاده است، از او اجازه خواسته و داخل آن مجلس شدم. دیدم تمام علمای گذشته دور و نزدیک در آن جا جمع اند و در بالای مجلس علامۀ
ص: 35
مجلسی نشسته است، از آن چه دیدم شگفت زده شده و علّت برتری علامۀ مجلسی را از آن نگهبان سؤال کردم، او پاسخ داد که مجلسی نزد ائمّه- عليهم السلام- به «باب الائمّه- عليهم السلام- معروف است».
و به قدری کتاب های علامۀ مجلسی- رحمة الله عليه- در ایجاد تربیت اسلامی و تقویت فرهنگی دینی در جامعه نقش داشته است که علامۀ بحر العلوم- قدّس سرّه- آرزو می کرد که تمام مصنّفاتش در دیوان علامۀ مجلسی- رحمة الله عليه- درج شود و در عوض آن در دیوان عمل او، یک کتاب از کتاب های فارسی مجلسی که ترجمه متون اخبار است نوشته شود. (1) »
از این کلام بروشنی تأثیر کتاب های علامۀ مجلسی را می توان حدس زد. در اکثر شهرهای شیعه در شب های مبارک قدر، خواندن دعای جوشن کبیر به عنوان یک سنّت دینی شناخته شده است، و اكثر افرادی که آن شب ها را احیا می دارند، به خواندن این دعای شریف مشغول می گردند، و این سنّت حسنه نیست مگر معلول کلام الهی علامۀ مجلسی- رضوان الله عليه- که انسان می بیند سخن این بزرگوار چقدر تأثیر و نفوذ در دل مردم دارد. و این نیست جز همان مقام محمودی که خداوند به او عنایت فرموده است. مرحوم شیخ عباس قمّی در کتاب بسیار شریف مفاتيح الجنان در هنگام نقل دعای جوشن کبیر فرموده است:
«و امّا خواندن آن در خصوص شب های قدر در خبر ذکری از آن نیست. لکن علامۀ مجلسی- قدّس الله روحه- در زاد المعاد در ضمن اعمال شب های قدر
ص: 36
فرموده: و در بعضی از روایات وارد شده است که دعای جوشن کبیر را در هر یک از این سه شب بخوانند و کافی است فرمایش آن بزرگوار ما را در این مقام احلّه الله دار السّلام (1) ».
می بینیم که چگونه محدّث بزرگ شیخ عباس قمّی- رضوان الله علیه- سخن علامۀ مجلسی را مستند و مدرک فرمایش خود قرار داده و بر اساس کلام آن بزرگ این دعا را نقل کرده، و در اعمال شب های قدر سفارش به خواندن آن نموده است و اگر امروزه هر سال مردم در همۀ شهرها و روستاها در لیالی قدر به خواندن این دعا مشغول می گردند، همه از آثار کلام علامۀ مجلسی است و او در این همه دعا شریک است.
ص: 37
ص: 38
زندگی پر برکت علامۀ مجلسی را از دو دیدگاه می توان بررسی نمود:
اوّل از جنبۀ علمی و توجّه به تحصیل و تدریس و تألیفات او، و بیان نظرات و ابتکارات علمی او، و تحولاتی که به عنوان یک عالم بزرگ در حوزۀ علمیّۀ آن زمان گزارد و میزان تأثیر آن افکار بر اندیشه های دانشمندان پس از او.
دوّم از جنبۀ مشاغل و کارهای اجتماعی و فردی علامۀ مجلسی.
ما نخست به این بخش دوّم به جهت اختصار آن می پردازیم و سپس قسمت اوّل را قدری بیش تر مورد توجّه قرار می دهیم.
منصب شيخ الاسلامی در زمان صفویه از مهم ترین منصب های دینی بوده است. این منصب توسط شاه به عالمِ طراز اوّل زمان داده می شده است و وظیفه شیخ الاسلام نظارت بر همۀ امور شرعی و اقامۀ امر به معروف و نهی از منکر و قضاوت و تولّی امور حسبی و بلکه تمامی اموری که در شرع به حاکم واگذار شده است بود.
خاتون آبادی می گوید:
ص: 39
«روز سه شنبه چهارم شهر جمادی الاولی هزار و نود و هشت نواب اشرف ارفع اقدس همایون شاهی شاه سلیمان صفوی بهادرخان از راه تصلّبی که داشت، از برای ترویج امور شریعت مقدّسه و تنسیق امور شیعیان مولانا محمّد باقر مجلسی را تعیین فرمودند به «شیخ الاسلامي» دارالسّلطنه اصفهان. و از راه رعایت علما در استرضای خواطر آخوند مکرّر بر زبانِ خجسته بيان، لفظِ التماس جاری ساختند (1) ».
«و گفته است یک ماه پس از این حکم- یعنی در جمادی الآخره همان سال- حسب الامر شیخ الاسلامى مولانا محمّد باقر مجلسی بُت های هنود را در دولتخانه شکستند (2) ».
البتّه دربارۀ تاریخ تعیین علامۀ مجلسی به شیخ الاسلامی اختلاف است. رجوع شود به کتاب دین و سیاست در عصر صفوی، ص97.
در این جا قسمتی از حکم شیخ الاسلامی که برای علامۀ مجلسی صادر شده است نقل می کنیم:
«... و چون سر رشتۀ امور مذکوره [یعنی امور جزئی و کلّی شریعت] در کف درایت علمای فرقۀ ناجیه اثنى عشریه- که حافظان احکام، واقفان مدارک حلال و حرام اند- می باشد، و شریعت و افادت و و افاضت پناه، فضیلت و کمالات دستگاه، حقایق و
ص: 40
معارف آگاه، جامع المعقول و المنقول، حاوى الفروع و الاصول، علامى فهامی مجتهد الزمانی، شمس الإفادة و الإفاضة والدين، مولانا محمّد باقر مجلسی مجتهد عصر و اعلم اهل زمان به کتاب و سنّت است و تتبّع مدارک ادلّۀ شرعيه حسب حسب الوضع و الطاقه نموده اند، لهذا منصب جليل القدر عظيم الشأن شيخ الاسلامی دارالسّلطنه اصفهان و توابع و لواحق را که اعلیحضرت خاقان طوبی آشیان قدسی مکان شاه باباام انار الله برهانه به او مفوّض فرموده بودند، و رقم مطاع در آن باب صادر نشده بود، به دستور حقایق معارف آگاه مذکور شفقت و مرحمت و مقرّر فرمودیم که پیوسته در سفر و حضر در رکاب ظفر انتصاب بوده باشد، که در مسائل دینیه و احکام ضروریه به او رجوع نموده، قضایای عظیمه و دعاوی غامضه به او مرجوع سازیم که اموال و فروج و اعراض مؤمنان محفوظ گردیده. امور مذکوره در معرض تلف و تضییع نبوده باشد، بناء عليه می باید که شریعت و فضیلت پناهِ مومی الیه در امر به معروف و نهی از منکر و اجرای احکام شرعیه و سنن ملّیه و منع و زجر جماعت مبتدعه و فسقه و اخذ اخماس و زکوات و حقّ الله از جماعتی که مماطله نمایند و رساندن آن به مستحقّین و مستحقّات و تنسیق مساجد و مدارس و
ص: 41
معابد و بقاع الخیرات و ایقاع عقود و طلاق و مناکحات و سایر امور که به شیخ الاسلامان متعلق و مرجوع است و قلع و قمع بدع و احقاق حقوق مسلمانان و رفع ظلم ظالمان و قطع ید ارباب عدوان... كوتاهی نمایند... (1) ».
این عبارت طولانی- که تقریباً 1/3 از حکم مذکور می باشد- را نقل کردیم تا میزان وظایف و کارها و مشاغل سیاسی و اجتماعی علامۀ مجلسی روشن گردد.
علامۀ مجلسی- علاوه بر آن که به بهترین وجه به حلّ و فصل مرافعات و پاسخ دادن به سئوالات و مسائل شرعیه و تولّی امور حسبیّه پرداخته بود- خود متولّی اقامۀ نماز جماعت و جمعه و نماز عید در شهر اصفهان نیز بود. مراسم سنن و آداب را عمل می نمود و به موعظه و نصیحت مردم می پرداخت؛ خصوصاً در شب های قدر، قضای حوایج مؤمنین و کمک به آن ها در امورشان و دفع ظلم ظلمه از آن ها (2) .
و نیز مکرّر به زیارت حرمین شریفین و نیز زیارت ائمّه عراق- عليهم السلام- مشرّف گردید. (3)
با همۀ این کارها هرگز از خانوادۀ خود و تربیت فرزندانش غافل نبوده است. گرچه معمولاً افراد بزرگ از رسیدگی به امور شخصی خانواده خود غافل می مانند امّا علامۀ مجلسی کاملاً به برنامه های عبادی خود و تربیت و معاش خانواده و رسیدگی به کارهای مردم و
ص: 42
رسیدگی به کارهای طلاب دینی و تأمین زندگی آنان و نیز مباحث و درس ها و تألیفات علمی رسیدگی می نمود. و در لابلای مجلّدات بحار الانوار مكرّراً از تراکم کارها و تشتّت امور شکوه می نماید، امّا به هر حال روشن است کسی که دارای نظم و انضباط بسیار دقیق در کارهای خود نباشد، نمی تواند به این همه کارهای زیاد رسیدگی نماید: «و كان يتوجّه اُمور معاشه و حوائج دنياه في غاية الانضباط؛ (1) او در نهایت نظم و دقّت به کارهای زندگی و مسائل روزمرّه خود می پرداخت».
ص: 43
ص: 44
کارها و آثار درخشان علمیِ علامۀ مجلسی- رحمه الله تعالى- بسیار متنوّع است، اما بهر حال باید تربیت نفوس مستعد و شاگردان لایق را در رأس آثار علمی هر کس دانست؛ زیرا همان گونه که مهم ترین اثر از برکات بی شمار نبی اکرم حضرت رسول خاتم- صلى الله عليه و آله- تربیت شاگردی هم چون مولی الموحّدین امیرالمؤمنین علی بن ابي طالب- صلوات الله علیه- است، هر عالمی را نیز پیش از آن که به کتاب ها و تألیفات او توجّه کنیم باید از میزان و کیفیّت شاگردانی که تربیت کرده است بشناسیم. ما بزودی بحثی را در مورد تعداد و معرفی برخی از شاگردان برجستۀ علامۀ مجلسی عنوان خواهیم کرد، ولی در این جا به نحوۀ ارتباط او با شاگردان خود و به اصطلاح شاگرد پروری او می پردازیم.
مهم ترین چیزی که در ارتباطات علامۀ مجلسی و شاگردانش مشهور است، ارتباط عاطفی پدر و فرزندی است، نه رابطۀ استاد و شاگرد به صورت خشک امروزی آن. علامۀ مجلسی چون پدری عطوف و مهربان، بلکه دوستی صمیمی با شاگردان خود رفتار
ص: 45
می نمود، امّا در عین حال احترام متقابل و حفظ حریم و آداب لازم بین شاگرد و استاد نیز محفوظ می مانده است. مرحوم سیّد نعمت الله جزائری می گوید:
«قد كان حالى مع شيخي صاحب كتاب بحار الانوار لمّا كنت أقرأ عليه فى اصفهان انّه خصّنى من بين تلامذته مع أنّهم كانوا يزيدون على الألف بالتأهّل عليه و المعاشرة معه ليلاً و نهاراً؛ و ذلك أنّه لمّا كان يصنّف ذلك الكتاب كنتُ أباتُ معه لأجل بعض مصالح التصنيف، و كان كثیر المزاح معي و الضحك و الظرائف حتّى لاَ أملّ من المطالعة، و مع هذا كلّه كنت إذا أردت الدخول عليه أقف بالباب ساعة حتّى أتأهب للدخول عليه و يرجع قلبي إلى استقراره من شدّة ما كان يتداخلنى من الهيبة و التوقير و الاحترام حتّى أدخل عليه. و لقد كنت- و حقّ جنابه الشریف و الأيام التي قضيناها في صحبته و نرجو من الله أن تعود- استسهلُ لقاءَ الاسود على الدخول عليه هيبةً له و إجلالاً له؛ (1)
وضعیت من با استادم صاحب کتاب بحار الانوار مدّتی که در اصفهان نزد او درس می خواندم این گونه بود که او با این که بیش از هزار شاگرد داشت، مرا انتخاب کرد؛ به طوری که شب و روز با او معاشرت داشتم. در ایامی که او آن کتاب را می نوشت، من
ص: 46
شب ها نزد او می ماندم. او بسیار با من شوخی و مزاح می کرد تا من از مطالعه خسته نشوم و در عین حال هرگاه می خواستم بر او وارد شوم، ساعتی نزد درب خانۀ او می ایستادم تا آماده ورود شوم و قلبم به جهت شدّت ابهت و احترامی که او داشت از طپش و اضطراب بایستد و از خدای متعال می خواهم که آن روزها دوباره برگردد؛ گرچه هیبت و اضطراب هر خطری را کم تر از ورود بر آن حضرت می دانم».
با دقّت در عبارت فوق نهایت عظمت و بزرگی علامۀ مجلسی روشن می شود، و معلوم می شود که علامۀ مجلسی در عین شوخی و گرمی مجلس خود با شاگردان چگونه هیبت و جلال خود را نیز حفظ می کرده است.
البتّه روشن است که علامۀ مجلسی این رفتار را با همۀ شاگردان به طور یکسان نداشته است، بلکه ظرفیت و قابلیت علمی شاگردان را نیز در نظر می گرفته است، و وقتی می دید یک شاگردی دارای هوش و استعداد سرشاری است، او را به منزل خود برده و به رشد علمی و فرهنگی او توجّه خاصی می نموده و در تعلیم و تربیت او سخت کوشش می کرده است.
سيّد نعمت الله جزائری می گوید:
«ثمّ بعد هذا منّ الله علىّ بالمعرفة مع استاذنا المجلسى- أدام الله أيام سلامته- فأخذني إلى منزله، و بقيت عندهم في ذلك المنزل أربع سنين تقريباً،
ص: 47
و قد عرفت أصحابي عنده، فأيّدهم بأسباب المعاش، و قرأت عليه الحديث؛ (1)
خدای تعالی بر من منّت نهاده که با استادم علامۀ مجلسی- که خداوند سلامت او را مستدام دارد- آشنا شدم او مرا به منزل خود برده و تقریباً چهار سال در آن منزل نزد او ماندم، و آن جا با دوستانم آشنا شدم و او کمک زندگی آنان می نمود، و من علم حدیث را نزد او فراگرفتم».
ص: 48
علامۀ مجلسی- رضوان الله علیه- در ابتدای عمر به علوم رایج و متداول زمان خود پرداخته بود، امّا بر اثر تحولی درونی که در او رخ داد، مسیر علمی خود را عوض نمود. این تحول سر منشأ آثار و برکات زیادی بر جامعۀ آن روز گردید. در خطبۀ بحار الانوار می گوید:
«من در ابتدای جوانی شیفتۀ علوم متداول آن زمان بوده و به دنبال تحصیل آن ها بودم، ولی به فضل خدا فهمیدم که سرچشمۀ علمی که برای معاد مفید است، منحصر به علمی است که از اهل بیت عصمت- عليهم السلام- گرفته شده باشد».
و می افزاید:
«فتركتُ ما ضيّعت زماناً من عمرى فيه، مع كونه هو الرائج فى دهرنا و أقبلت على ما علمت أنّه سينفعني في معادى مع كونه كاسداً في عصرنا، فاخترت الفحص عن اخبار الائمّه الطاهرين الابرار سلام الله
ص: 49
عليهم؛ (1)
وقتی فهمیدم که علمی برای معاد مفید است که از خانه اهل بیت- عليهم السلام- صادر شده باشد، پس آن دانش هایی که مدّتی از عمرم را برای تحصیل و به دست آوردن آن ها ضایع کرده بودم، رها کردم؛ با این که آن دانش ها امروز بسیار رایج و مورد استقبال هستند، و به علمی روی آوردم که در معاد برای من مفید است؛ هر چند امروز بی ارزش باشد، پس تحقیق در روایات ائمّه اطهار- عليهم السلام- و علوم آنان را برگزیدم.»
و شبیه همین کلام را در ابتدای کتاب مرآة العقول نیز بیان کرده است. بر اثر همین تحول روحی و درونی بود که علامۀ مجلسی به مبارزه ای عمیق بر علیه صوفیان دست زده و انحراف و خطای آنان را از شرع مبین روشن ساخت، و این چیزی است که امروز نیز نیاز به آن هست و متأسفانه گروه های مختلف درویشی و مدّعی تصوّف با انواع مذهب ها و مسلک ها و با انواع حیله ها و تزویرها به دنبال آنان که عِرق مذهبی دارند هجوم آورده و آنان را صید می نمایند و متأسفانه یک مبارزۀ صحیح و منطقی علیه آن ها دیده نمی شود.
و امّا علّت این تغییر جهت و تغییر مسیر علمی در علامۀ مجلسی بروشنی معلوم نیست؛ ولی می توان گفت که جوّ عمومی حاکم بر علما و فقهای بزرگِ معاصر و پیش از علامۀ مجلسی چنین تغییر جهتی را می طلبید؛ زیرا می بینیم که پدر علامۀ مجلسی بعد از فراغ از
ص: 50
تحصیل، توجه خود را به طرف شرح نمودن کتب اخبار و حدیث می نماید و بلکه گرایش عمومی علمای بزرگ آن زمان- مثل ملّا صدرا، فيض، شیخ بهایی، ملّا صالح مازندرانی، شيخ حرّ عاملی رضوان الله عليهم-، به سوی تدوین و جمع آوری و یا شرح و تفسیر احادیث بوده است، در حالی که ما از چنین وضعی در قرن هفتم و هشتم و نهم سراغ نداریم گرچه در قرن سوّم و چهارم و پنجم گرایش به تدوین روایات زیاد است امّا در اواخر قرن ده و نیز همه قرن یازده و دوازده یک توجّه و اقبال عمومی به شرح و تعلیقه و تحشیه کتب روایی می بینیم.
و همین وضعیت و تحول از علامۀ مجلسی به بسیاری از شاگردان او سرایت نمود. امیر محمّد صالح حسینی شاگرد و داماد علامۀ مجلسی می گوید:
«كان له علىّ حقوق الأبوة و التربية و الارشاد و الهداية، و لقد كنت فى حداثة سنّي حريصاً على فنون الحكمة و المعقول، صارفاً جميع الهمة دون تحصيل ها و تشييدها إلى أن شرّفنى الله بصحبته الشريفة في طريق الحجّ، فارتبطت بجنابه و اهتديت بنور هدايته، و أخذت في تتبّع كتب الفقه و الحديث و علوم الدين، و صرفت فى خدمته اربعين سنه من بقيّة عمرى متمتّعاً بفيوضاته مشاهداً آثار كراماته و استجابة دعواته» (1) .
و شبیه آن از بعضی دیگر از شاگردان علامۀ مجلسی نقل شده
ص: 51
است که از اجازات او نمایان است. مثل امیر محمّد اشرف، محمّد جعفر بن مولی سلیمان قائنی و شیخ محمّد فاضل. (1)
ص: 52
ترجمۀ متون روایی و اخبار از زبان عربی به فارسی گرچه سابقه ای دیرینه دارد، امّا هیچ تردیدی نیست که علامۀ مجلسی و پدرش- رضوان الله عليهما- نقش بسیار مهمّی در ترجمه احادیث از زبان عربی به فارسی داشته اند.
این از افتخارات بزرگ علامۀ مجلسی است که در نوشتجات خود تنها قشر خاصی از علما را در نظر نداشته به طوری که پاسخگوی نیازهای علمی و فرهنگی دیگران نباشد، بلکه علامۀ مجلسی برای همۀ اقشار و در همۀ سطوح مختلف تألیفات زیادی دارد؛ در حالی که بسیاری از علما کتاب هایی که نوشته اند تنها به زبان عربی است و آنان که عربی نمی دانند، از آن ها بی بهره اند و ثانیاً از نظر سطح علمی کتاب های خود را در سطح بالاترین دانشمندان و علما نوشته و در نتیجه نوع مردم از آن ها بی بهره اند. امّا علامۀ مجلسی هم کتاب های فارسی دارد و هم عربی برخی از کتاب هایش مخصوص به عوام و بعضی اختصاص به خواص دارد، و ای کاش امروز نیز عالمان و نویسندگان به علامۀ مجلسی اقتدا کرده و مقداری از تألیفات خود را برای قشر جوان و آنان که با علوم حوزوی آشنایی ندارند
ص: 53
می نوشتند، تا این قشر جوان که بیش از هر کسی در معرض خطر و تهاجم فرهنگی دشمنان قرار دارند، حفظ شده و از سرچشمۀ معارف بلند اسلامی سیراب گردند.
به هر حال علامۀ مجلسی در قدرت بیان و تسلّط و تبحّر بر ترجمۀ دقایق عربی به فارسی بی نظیر است:
«در فصاحت تعبیر و شیرینی گفتار به ذروه علیا و درجه قصوی رسیده است و در ترجمه کلام عربی در جمله فضلا و علما کسی ثانی آن بزرگوار نشده است، نکات و دقایق لفظیّه را که در الفاظ عربیّه بوده است همه را در ترجمه آن الفاظ ملاحظه فرموده است (1) ».
و اگر بخواهیم میزان تأثیر کتاب های فارسی علامۀ مجلسی را بررسی کنیم، از کلام بحرالعلوم که پیش تر نقل کردیم همه چیز آشکار است و دیدیم چگونه علّامۀ بحرالعلوم آرزو می کرد همۀ تصنیفات او در دیوان علامۀ مجلسی ثبت گردد و در عوض یکی از کتاب های فارسی علامۀ مجلسی که ترجمۀ متون اخبار است، در دیوان او نگاشته شود. و این هیچ سبب و علّتی ندارد، مگر همان میزان استفادۀ همه اقشار مردم از کتاب های او و اهتدای به انوار ملکوتی آن؛ به طوری که حتّی داستانی در مورد مسلمان شدن یک خانواده ای در یک جزیره ای که همه کافر بوده اند، به وسیلۀ کتاب فارسی حقّ الیقین علامۀ مجلسی نیز نقل شده است. (2)
ص: 54
باید توجّه داشت که محدّث بودن علامۀ مجلسی به معنای آن نیست که او تنها یک گردآورنده روایات است و تمام همّت خود را صرف در روایت و نه درایت نموده است. هرگز چنین نیست، بلکه علامۀ مجلسی به مقدار زیادی در علوم عقلی و حکمی تحصیل نموده و بخوبی از آرا و نظریات فلاسفه آگاهی داشته و بلکه از جدیدترین نظریات فلسفی که توسط فیلسوف معاصر خود صدرالمتألّهین ابراز شده بود بخوبی اطّلاع داشته است که از لابلای مجلّدات بحار خصوصاً جلد چهاردهم قدیم (ج57 الی ج66 جدید) روشن می گردد و در بخش دوّم این کتاب با آن آشنا خواهیم شد تنها در این جا به یک نمونه اکتفا می کنیم، و آن مسألۀ وحدت حقيقة وجود است که از دقیق ترین و جنجالی ترین مباحث فلسفه است و معمولاً نقطۀ اصلی بحث بين موافقین و مخالفین فلسفه در همین جاست، و علامۀ مجلسی در مبحث براهين توحيد مرآة العقول به طور صریح و روشن این مسأله را پذیرفته است:
ص: 55
«الأوّل أنّه لمّا ثبت كون الوجود عين حقیقة الواجب، فلو تعدّد لكان امتياز كلّ منهما عن الآخر بأمر خارج عن الذات، فيكونان محتاجين في تشخّصهما إلى امر خارج، و كلّ محتاج ممكن» (1) .
علامۀ مجلسی برای اثبات توحید ذاتی و در مقام بیان برهان ترکّب برای اثبات آن كه تعدّد واجب الوجود مستلزم ترکیب آن ها بوده و ترکیب مساوی با احتیاج است، ماهیّت نداشتن واجب الوجود و وحدت حقیقت وجود را پذیرفته است.
بله ما هرگز ادّعا نداریم که علامۀ مجلسی نظر خوشبینانه ای به فلسفه یا فلاسفه دارد و نه مدّعی هستیم که علامۀ مجلسی- همچون صدرالمتألّهین و یا میرداماد و خواجه نصیر- از همۀ دقایق و لطايف فلسفه اطّلاع کامل دارد، امّا معتقدیم که علامۀ مجلسی آن قدر که بعضی از نویسندگان ادّعا کرده اند، از این مباحث فلسفی بیگانه نبوده است.
بنابراین علامۀ مجلسی با آن که از مباحث فلسفی بخوبی آگاه بوده است، امّا به این نتیجه رسیده بود که باید عمر خود را در روایت و درایت آثار اهل بیت- صلوات الله عليهم اجمعین- صرف نماید و بخوبی از عهده آن برآمد، و آن انقلاب درونی که پیش تر ذکر کردیم، سبب گردید که علامۀ مجلسی با وجود توانایی کافی در علوم عقلی، به علوم نقلی متمایل گردد و علامۀ مجلسی بر اثر این تحوّل صدرنشین بزرگ ترین محدّثان عالَم اسلام قرار گیرد.
در این جا از فقاهتِ علامۀ مجلسی نیز نباید غافل بود. علامۀ
ص: 56
مجلسی یک نظر متعادل و حد وسطی بین محدّثين (اخباريّين) و اصولیّین داشت، و مجتهدی بسیار آگاه و توانا بوده است؛ همان گونه که از ملاذ الاخيار و مرآة العقول و اجوبة المسائلی که بیان فرموده است، بخوبی روشن است.
بعضی تصوّر کرده اند که چون شیخ اعظم انصاری- قدّس الله نفسه الزکیه- علامۀ مجلسی را با لقب فاضل مجلسی یاد کرده است، نه علامۀ مجلسی، معلوم می شود که شیخ اعظم او را مجتهد و محقّق نمی دانسته است، و مقداری به وضع فقه و اصول پرخاش نموده است سپس می گوید:
«می بینیم که شیخ انصاری، علامۀ مجلسی را با آن همه احاطه علمی و آشنایی با روش ائمّه و مراجعه به كتب فقه و حدیث که مفتی و شیخ الاسلام ایران عهد صفوی بوده، در مکاسب به عنوان فاضل مجلسی یاد می کند، نه محقّق المعى لوذعى (1) ».
ولی این کلام اشتباهی فاحش است؛ زیرا هیچ تردیدی نیست که افقه فقهای شیعه، مرحوم محقّق حلّی صاحب شرایع می باشد و شیخ اعظم انصاری مکرّراً از او و نیز از علّامۀ حلّی- که بیش ترین احترام و ارزش را شیخ انصاری در کتاب مکاسب بر او قایل شده است و در قسمت خیاراتِ مکاسب بیش از هر کس دیگر شیخ به سخنان علّامه حلّى در تذكرة الفقهاء نظر دارد- به عنوان فاضلین یاد می کند. (2) و حتّی
ص: 57
محقّق حلّی در معارج الاصول از شیخ مفید که قلّه رفیع فقاهت او مثل خورشید می درخشد، به بعض فضلا تعبیر می نماید. (1) متأسفانه امروز بسیاری از الفاظ از محتوا و قالب اصلی خود خارج شده اند و این نیست مگر به جهت تسامح و سهل انگاری در استعمال الفاظ، و بدون جهت هر کسی را می گوییم فاضل یا آیة الله. و در نتیجه این الفاظ از محتوای خود تهی گردیده اند. بنابراین در زمانی که شیخ انصاری- رضوان الله عليه- علامۀ مجلسی را با لقب فاضل و یا با لقب محدّث ذکر می کند، این نشانه کمال احترام شیخ نسبت به او است.
به هر حال با آن که در عصر علامۀ مجلسی محدّثینی وجود داشتند که به جمع آوری احادیث و گردآوری جوامع حدیثی اشتغال داشتند همچون شیخ حرّ عاملی صاحب وسائل الشّیعه و فیض کاشانی صاحب وافي- قدّس سرّهما- و نیز پس از او محدّثینی وجود داشته اند، امّا علامۀ مجلسی بر اوج قلّه ای قرار دارد که هر کس از سبک و روش او اطّلاع کافی داشته باشد، هم از محدّثین پیش از او با اطّلاع خواهد بود و هم میزان تأثیر او را بر همۀ محدّثین متأخّر از او را آگاه خواهد شد. تردیدی نیست که علامۀ مجلسی نقطۀ عطفی است در سیر تحوّل حدیث، و بسیار مفید و راه گشا خواهد بود که کسی مسائل جدیدی همچون جهان بینی و نیز رابطۀ علم و دین، نحوۀ برخورد دین با تغییرات و مقتضیات جامعه و ده ها مسأله از این قبیل را از دیدگاه علامۀ مجلسی بررسی نماید.
به عنوان نمونه نظر علامۀ مجلسی را در باب ولایت فقیه با توجّه
ص: 58
به آن که تصمیم داشته است که رسالۀ مستقلی در این باب تألیف نماید (1) -که متأسفانه اجل به او این فرصت را نداد- با جمع بندی مجموع نظرات او ذیل مقبوله عمر بن حنظله در مرآة العقول و نیز در بحار الانوار و نیز با توجّه به منصب شیخ الاسلامی خود او و میزان دخالتی که وی در کارهای دولت صفوی داشته است، کاملاً قابل توجّه و بسیار با ارزش خواهد بود.
علامۀ مجلسی با آن بزرگی و سعه صدری که داشته است، تمام اخبار و احادیث مربوط به هر موضوعی را نقل کرده و تشخیص سقیم و صحیح را به عهده خود خواننده گذارده است و هی چگاه بر اساس نظرات شخصی خود در نقل روایات حرکت نکرده است که تنها آن چه را خود صحیح می داند نقل کند و بس؛ زیرا چنین کاری به معنای آن است که علمای آینده را در شناخت مبانی و اصول عقیدتی تابع و و مقلّد خود قرار دهد و این اشکالی است که به مؤلّفان صحاح ستّه اهل سنّت وارد است.
هرگز علامۀ مجلسی نمی خواست یک کتاب روایی بدون شرح و تفسیر و توضیح مفردات جملات آن و یا بدون توجّه به کیفیّت جمع بین متعارضات آن ها بنویسد. از همین جا روشن می گردد که علامۀ مجلسی در عین محدّث بودن، علّامه و محقّقی بزرگ و تواناست که تصمیم گرفت همه اصول و فروع و اخلاق و سیاست و هرچه که در زندگی روزمرّه جامعه لازم است را از متون اخبار و احادیث استفاده کند، و بر این اساس مکتب بزرگ علمی و فقهی خاص خود را پدید
ص: 59
آورد که مدّت ها پس از خود تنها طریقۀ مقبول در شناخت و ارائۀ دین بود و همۀ شاگردانش پیرو و تابع مکتب جدید مجلسی بودند که بدون نیاز به علوم عقلی همچون فلسفه و علوم ذوقی همچون عرفان پاسخ همۀ مسائل را از خود روایات استفاده می کردند.
به هر حال مهم ترین اثر حدیثی علامۀ مجلسی بحار الانوار است که امّ الکتاب کتاب های اوست و خود آن را کتاب کبیر خود می داند (1) و در سایر کتاب های خود مکرّراً به آن ارجاع می دهد (2) و در بسیاری از مباحث توضیح و تفصیل آن بحث را واگذار به بحار الانوار می نماید؛ گرچه گاهی موفق به انجام این وعده خود نشده است. در ضمن چون در مرآة العقول در بحث جواز عمل به اخبار موجوده در اصول معتبره می فرماید: ﴿وَ لَقَدْ فَصَّلْنَا اَلْقَوْلَ فى ذَلِكَ فِى اَلْمَجْلِدِ اَلْآخَرِ مِنْ كِتَابِ بحار الانوار؛﴾ (3) «ما تفصیل این بحث را در جلد آخر بحار الانوار آوردیم».
و از طرفی می بینیم چنین بحثی در مجلّد آخر بحار ذکر نشده است معلوم می گردد که علامۀ مجلسی برخی از مباحث مربوط به بعضی از مجلّدات بحار را نوشته بوده است، امّا در بحار الانوار کنونی موجود نیست.
ص: 60
تأليفات علامۀ مجلسی- رضوان الله عليه- به دو قسم تقسیم می گردد: عربی و فارسی و هر کدام از این کتاب ها احتیاج به بررسی جداگانه ای دارد که ما به طور مفصّل بررسی مربوط به بحار الانوار را انجام داده ایم و در این جا تنها به ذکر اسامی تألیفات او اكتفا می نماییم.
1- بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمّة الاطهار- عليهم السلام-
2- مرآه العقول في شرح اخبار آل الرسول- عليهم السلام-
3- ملاذ الاخيار.
4- شرح الاربعين حديثاً.
5- الفوائد الطريفة في شرح الصحيفة.
6- الوجيزة في الرجال.
7- رسالة في الاعتقادات این رساله را در یک شب نوشته است.
8- رسالة الاوزان (ميزان المقادير).
ص: 61
9- رسالة في الشكوك.
10- المسائل الهنديه (اجوبة المسائل الهندية). پاسخ سؤالاتی است که برادرش از هندوستان ارسال کرده بود.
11- الحواشى المتفرّقة على الكتب الاربعة و غيرها.
12- رسالة في الاذان.
13- رسالة في بعض الادعية الساقطة عن الصحيفة الكاملة (1) .
14- فهرست مصنّفات الاصحاب او فهرس مآخذ بحار الانوار (فهرست اخبار الكتب العشرة).
15- جوابات المسائل الطوسية (2) .
16- التعليقة على امل الآمل (3) .
17- صلاة الجمعة و وجوبها العينى فى زمن الغيبة (4) .
18- 20- رسالة في تحقيق الحال في محمّد بن سنان. رسالة فى حال عبد الحميد بن سالم العطّار و حال ابنه محمّد بن عبد الحميد. رسالة في حال محمّد بن عيسى البقطيني (5) .
ص: 62
21- عين الحياة.
22- مشكاة الانوار (مختصر عين الحياة).
23- حقّ الیقین، که آخرین کتاب اوست.
24- حلية المتّقين.
25- حياة القلوب.
26- تحفة الزائر.
27- جلاء العيون.
28- مقباس المصابيح.
29- ربيع الاسابيع.
30- زاد المعاد.
31- رسالة في الديات.
32- رسالة في الشكوك، ظاهراً اين كتاب را به دو زبان فارسی و عربی نوشته است.
33- رسالة في الاوقات.
34- رسالة في الرجعة.
35- ترجمه نامۀ امیرالمؤمنين- عليه السلام- الى مالك الاشتر.
36- اختیارات الايّام.
37- رسالة في الجّنة و النار.
38- رسالة فى احكام الجائر.
39- مناسک حجّ.
40- رساله دیگر دربارۀ حج.
ص: 63
41- مفاتيح الغيب في الاستخارة.
42- رسالة فى مال النواصب.
43- رسالة فى الزكاة.
44- رسالة في الكفّارات.
45- رسالة في آداب الرمي
46- رسالة في صلاة الليل.
47- رسالة السابقون الأوّلون.
48- رسالة فى الفرق بين الصفات الذاتية و الفعلية.
49- رسالة مختصرة في التعقيب.
50- رسالة في البداء.
51- رسالة فى الجبر و التفويض.
52- رسالة في النكاح.
53- ترجمة فرحة الغرى.
54- ترجمۀ توحید مفضل.
55- ترجمۀ توحید امام رضا عليه السلام.
56- ترجمۀ زیارت جامعه.
57- ترجمۀ دعای کمیل.
58- ترجمۀ دعای مباهله.
59- ترجمۀ دعای سمات.
60- ترجمۀ دعای جوشن صغیر.
61- ترجمۀ حدیث عبدالله بن جندب.
62- ترجمۀ حدیث رجاء بن ابى الضّحاك.
63- ترجمۀ قصیده دعبل خزاعی.
ص: 64
64- ترجمۀ حديث ستّه اشياء ليس للعباد فيها صنع: المعرفة و الجهل و الرضا و الغضب و النوم و اليقظة.
65- مجموعه ای که پس از بازگشت از سفر نجف اشرف نوشته است و احتمالاً خاطرات سفر باشد.
66- رسالة صواعق اليهود فى الجزية و احكام الدية (رسالة في الجزية و احكام الذمّة).
67- مناجات نامه.
68- اجوبة المسائل المتفرّقة.
69- مشكاة الانوار فى آداب قراءة القرآن و فضلها و آداب الدعاء و شروطه.
70- رسالة في السهام.
71- شرح دعاء الجوشن الكبير.
72- رسالة في زيارة اهل القبور.
73- رسالة في ترجمة الصلاة.
74- اختیارات الايّام غير ما تقدّم.
مرحوم علّامه سیّد محسن امین در اعیان الشّیعه فرموده است:
«و يقال: إنّ تصانيفه تبلغ ألْف ألف و أربعمأة الف و الفان و سبعمأة بيتاً، و البيت في اصطلاح الكتّاب عبارة عن خمسين حرفاً، و إذا وزّعت على عمره لحق كلّ يوم ثلاثة و خمسون بيتاً و كسراً؛» (1)
برخی گفته اند تألیفات علامۀ مجلسی یک میلیون و چهارصد و دو هزار و هفتصد بیت است. بیت در
ص: 65
اصطلاح نویسندگان یک سطر پنجاه حرفی است. اگر این بر عمر علامۀ مجلسی تقسیم شود، سهم هر روزی پنجاه و سه بیت و اندی می گردد».
شبیه این کلام را قبل از سیّد محسن امین، صاحب مرآت الاحوال نیز از برخی شاگردان علامۀ مجلسی نقل کرده است. (1) حاجی نوری نیز فرموده: «گرچه این حساب دقیق نیست، ولی به واقع نزدیک است (2) ».
ص: 66
مرحوم حاجی میرزا حسین نوری در الفيض القدسی، 18 نفر از مشایخ علامۀ مجلسی را ذکر کرده است، و مرحوم آیة الله ربانی در مقدّمه ای که بر مجلّد اوّل بحار الانوار نوشته است سه نفر به آن ها اضافه کرده و مجموعاً 21 نفر را ذکر کرده است:
1- پدر بزرگوارش علامۀ محمّد تقى مجلسى.
2- مولی محمّد صالح مازندرانی صاحب شرح الکافی.
3- مولى حسنعلی شوشتری.
4- حكیم امیر رفیع الدین محمّد بن حسين حسنى طباطبایی نائینی.
5- امیر محمّد قاسم قهپایی.
6- مولی محمّد شریف بن محمّد رویدشتی اصفهانی.
7- امیر شرف الدین علی بن حجّة الله شولستانی.
8- على بن محمّد بن حسن بن شهید ثانی.
9- امیر محمّد مؤمن بن دوست محمّد استرآبادی.
10- سیّد میرزا جزائری.
ص: 67
11- شيخ عبدالله بن جابر عاملی.
12- محمّد بن الحسن عاملی.
13- مولی محمّد طاهر بن محمّد حسین شیرازی.
14- امیر حسین.
15- ملّا محسن فیض کاشانی.
16- سيّد على حسینی شیرازی صاحب رياض السالكين.
17- محمّد محسن بن محمّد مؤمن استرآبادی.
18- امیر فیض الله بن سيّد غياث الدين محمّد طباطبایی قهپائی.
19- سيّد نورالدين على بن على بن الحسين موسوى عاملي.
20- ملّا خليل بن غازی قزوینی.
21- قاضی ابو الشرف اصفهانی.
ص: 68
چون علامۀ مجلسی اکثر تحصیلات خود را در محضر پدر خود انجام داده و لذا والد معظّم او از مهم ترین اساتید علامۀ مجلسی به شمار می آید. در این جا لازم است مقداری با این عالم بزرگ و صاحب کرامات آشنا گردیم:
هرگاه علامۀ مجلسی به طور مطلق یا مقید به ثانی باشد، مقصود علّامه محمّد باقر بن محمّد تقی بن مقصود على مجلسی است، ولی هرگاه علامۀ مجلسی اوّل با کلمه اوّل ذکر شود، مقصود والد معظّم او خواهد بود.
وی در سال 1003 ه- ق در اصفهان متولّد گردید و در سن 67 سالگی در دهۀ اوّل محرّم سال 1070 ه- ق همان شهر وفات یافت.
نسب او از جهت پدری به حافظ ابونعیم احمد اصفهانی صاحب كتاب حلية الاولیاء می رسد. سيّد محسن امین می گوید:
«المعروف أنّه (يعنى ابونعيم الاصفهاني) من الْعامّة لكن له كتب فى المناقب و فيماً نزل من القرآن في امير المؤمنين- عليه السلام-، ولكن حكى صاحب رياض العلماء عن شيخه العلّامة المجلسى أنّه سمع
ص: 69
منه أنّ الظاهر كونه من علماء أصحابنا و اتقاؤه من العامة كما هو الغالب من احوال ذلك الزمان» (1) .
«معروف آن است که ابو نُعَیم اصفهانی از علمای اهل سنّت بوده است، ولی کتابی در مناقب و نیز کتابی درباره آیاتی از قرآن کریم که دربارۀ حضرت على- علیه السلام- نازل شده است نگاشته است، و صاحب ریاض العلماء از استاد خود علامۀ مجلسی نقل کرده است که از او شنیده است که ابونعیم از علمای شیعه بوده، ولی تقیّه می نموده است، همان گونه که جوّ غالب آن زمان چنین اقتضا می نموده است.»
علامه محمّد تقی مجلسی ابتدا در اصفهان مشغول به تحصیل گردید و از بزرگانی چون شیخ بهایی، محقّق ثانی، ملّا عبدالله شوشتری و امیر اسحاق استرآبادی استفاده کرد، و آن گاه به نجف اشرف رفته و از محضر بزرگانی چون محقّق بزرگ مولی احمد اردبیلی استفاده نمود و خود به بالاترین مراتب کمال نایل آمد.
اردبیلی در جامع الرواة در وصف او می گوید:
«محمّد تقى بن المقصود على الملقّب بالمجلسى وحيد عصره و فريد دهره، أمره فى الجلالة و الثقة و الأمانة و علو القدر و عظم الشأن و سموّ الرتبة و التبحّر فى العلوم أشهر من أن يذكر، و فوق ما يحوم حوله العبارة. أورع أهل زمانه و أزهدهم و أتقاهم
ص: 70
و أعبدهم، بلغ فيضه ديناً و دنيا بأكثر أهل زمانه من العوام و الخواص و نشر أخبار الأئمّة صلوات الله عليهم باصفهان جزاه الله تعالى خير جزاء المحسنين» (1) .
علامۀ افندی نیز در ریاض می گوید:
«مولانا الأجل محمّد تقى بن المجلسي كان فاضلاً عالماً محقّقاً متبحّراً زاهداً عابداً ثقةً متكلّماً فقيهاً» (2) .
و کاظمی در مقابس الانوار می نویسد:
«الشيخ الأجل الأكمل الأفضل الأوحد الأعلم الأمجد الأعبد الأزهد الأسعد، جامع الفنون العقلية و النقلية، حاوى الفضائل العلمية و العملية، صاحب النفس القدسية و السمات الملكوتية و الكرامات السنية و المقامات العلمية، ناشر الأخبار الدينية و الآثار اللدنيّة و الأحكام النبوية و الأعلام الإمامية، العالم الربانى المؤيّد بالتأْييد السبحاني المولى محمّد تقى بن المجلسي الاصفهاني» (3) .
وی در زهد و تقوا و عبادت و ورع و ترک دنیا مثل استاد خود شیخ بهایی بوده و در طول حیاتش مشغول به ریاضات شرعی و مجاهدات و تهذیب اخلاق بوده است، و از طرف بعضی از جهال منتسب به تصوّف گردید، ولی فرزندش فرموده است:
ص: 71
«و إيّاك أن تظنّ بالوالد أنّه من الصوفية و إنّما كان يظهر أنه منهم لأجل التوصّل إلى ردّهم عن اعتقاداتهم الباطلة؛ (1)
مبادا که گمان کنی پدرم از صوفیان بوده است، بلکه او تلاش می کرد که آنان را از اعتقادات باطلشان برگرداند و به همین جهت متّهم به صوفی بودن گردید».
صاحب روضات نقل کرده است که مولی محمّد تقی مجلسی گفته است:
«اتّفق لى التشرّف بزيارة العتبات العاليات، فلمّا وردت النجف الاشرف اخذنى الشتاء، عزمت على الاقامة هناك طول الفصل، و رددت دابة الكراء، فرأيت ليلة فى الطيف إذا أنا بأمير المؤمنين- عليه السلام- يلاطف بي كثيراً و يقول لي: لا تقيم [لا تقم] بعد ذلك هاهنا و اخرج إلى بلدك اصفهان، فإنّ وجودك في ذلك المكان أنفع و أبرّ، و لمّا كان اشتياقي في التشرّف بخدمته الْمقدّسة كثيراً بالغت في استدعاء اَلرخصة عنه في التوقّف، فلم يفعل ذلك شيئاً و قال: إنّ الشاه عباس قد توفّى في هذه السنة و إنّما يجلسُ مجلسه الشاه صفى الصفوى، و يَحْدتُ في بلادكم الفتن الشديدة و الله تبارك و تعالى يريد أن تكون فى مثل هذه النائرة باصفهان باذلاً جهدك في هداية الخلق، أنت تريد أن تجيء إلى باب الله وحدك، و الله قدّر أن يجيء إليه بيُمن هدايتك
ص: 72
سبعون ألفاً، فارجع إليهم فإنّه لا بدّ لك من الرجوع»، فرجعت بعد هذه الواقعة إلى اصْفهان؛ (1)
وقتی من به زیارت عتبات عالیات مشرّف شده و وارد نجف اشرف شدم و تصمیم داشتم مدّتی آن جا بمانم، شبی حضرت علی- علیه السلام- را در خواب دیدم که پس از الطاف زیاد به من فرمود: ساکن این جا نشده و به اصفهان برگرد؛ زیرا وجود تو در آن جا بهتر است. از آن جا که من علاقۀ زیادی داشتم در خدمت آن حضرت باشم، اجازه خواستم در نجف بمانم، امّا امام علیه السلام به من فرمود: امسال شاه عباس مرده و شاه صفی صفوی به جای او می نشیند، و در آن دیار فتنه هایی رخ می دهد خدای متعال خواسته است که در این موقعیت تو در اصفهان بوده و مردم را هدایت کنی. تو می خواهی به تنهایی به سوی خدا بروی؛ در حالی که خداوند خواسته است به برکت تو هفتاد هزار نفر هدایت شوند، پس لازم است به سوی آنان برگردی. من پس از این رؤیا به اصفهان برگشتم.»
وقتی علامۀ مجلسی اوّل به اصفهان می آید، حوزه اصفهان از بی رونقی و کساد بازار دین رنج می برد. امّا به برکت وجود او در اصفهان رفته رفته حوزه علمیّه اصفهان نشاط خود را پیدا کرده، و طلاب بی شماری را در خود جای داد که به تحصیل و نشر علوم اهل بیت- عليهم السلام- مشغول گردیدند.
ص: 73
مرحوم حاجی می فرماید:
«كان مدّة اقامته في اصبهان قريباً من اربع عشر سنة بعد الهرب من كربلاء المعلّى إليه و عند ما جاء باصبهان لم يكن فيه من الطلبة الداخلة و الخارجة خمسون، و كان عند وفاته أزيد من الألف من الفضلاء و غيرهم من الطالبين» (1) .
وی پس از از آن که چند بار شیخ بهایی را در خواب می بیند که به او می گوید: چرا مشغول به شرح احادیث اهل بيت- عليهم السلام- نمی شوی؟ به شرح و تفسیر کتب روایی می پردازد.
علّامه محمّد تقی مجلسی همچون پدرش دارای طبع شعر بوده و زرکلی گفته است: «له تأليف منها: مختارات و شعريّة و نثریّة» (2) . همان گونه که پدرش مقصود علی نیز دارای قریحه سرشار شعری بوده و در اشعار خود تخلّص به مجلسی داشته است و لذا این سلسله به مجلسی مشهور گردیده اند.
علّامه محمّد تقی مجلسی دارای سه فرزند پسر و چهار دختر بوده است: «اکبر فرزندان ذکور ایشان آخوند ملّا عزیز الله، و اوسط ملّا عبد الله، و اصغر آخوند ملّا محمّد باقر مصنف كتاب بحار الانوار و غیره است. و چهار دختر: یکی فاضلۀ مقدّسه صالحه آمنه بیگم زوجۀ علّامۀ فهّامه ملّا محمّد صالح مازندرانی شارح اصول کافی است. دویم زوجه فاضل علّامه ملّا محمّد علی استرآبادی است. سیم زوجه علّامه وحيد ميرزا محمّد بن حسن شیروانی مشهور به ملّا میرزا است که
ص: 74
تألیفاتش- و از آن جمله است حاشیه معالم الاصول- محک افهام علمای کرام است. چهارم زوجه فاضل متبحّر ميرزا كمال الدين محمّد فسایی شارح شافیه است (1) ».
گرچه علّامه محمّد باقر مجلسی از نظر سن کوچک ترین پسر پدرش می باشد، اما واقعاً بزرگ ترین فرد خانواده شان، بلکه بزرگ ترین فرد و عالم این چند قرن اخیر می باشد.
ص: 75
ص: 76
1- شرح عربي من لا يحضره الفقيه (روضة المتّقين في شرح اخبار الائمّة المعصومين- عليهم السلام-).
2- شرح فارسي من لا يحضره الفقيه.
3- حديقة المتّقين.
4- شرح تهذيب الاحكام.
5- رسالة فى افعال الحجّ.
6- رسالة في الرضا علیه السلام.
7- شرح صحیفۀ سجادیّه- صلوات الله على منشأها.
8- شرح الزيارة الجامعة.
9- شرح حدیث همام فى صفات المؤمن.
10- مختارات شعرية.
11- الأربعين.
12- رسالة في حقوق الوالدين.
13- طبقات الرواة.
14- رساله وجوب عینی نماز جمعه.
ص: 77
15- الحواشي على جملة من كتب الرجال.
16- اللوامع القدسية (1) .
علامۀ مجلسی- رضوان الله عليه- در سن 67 سالگی در سال 1070 برحمت الهی پیوست. حاجی نوری در الفیض القدسی می گوید:
«توفّى رحمه الله فى العشر الأوّل من المحرّم، و كان يوم وفاته بمنزلة العاشوراء، و صلّى عليه قريب من مأة ألف، و لم نر هذا الاجماع على غيره من الفضلاء، و دفن في جوار اسماعيل بن زيد بن الحسن ثمّ نقل إلى مشهد ابي عبدالله الحسين- عليه السلام- بعد سنة و لم يتغيّر حين اُخرج» (2) .
ص: 78
تبحّر و وسعت اطلاعات علامۀ مجلسی بر فقه، اصول، حدیث، رجال، درایه، ادبیات و لغت، تفسیر، علوم قرآن، کلام، فلسفه، ریاضیات و هیئت و... موجب گردیده بود که حوزۀ علمیّۀ اصفهان از غنی ترین و پربارترین محافل علمی قرن یازدهم گردد، و لذا بسیاری از دانش پژوهان و تشنگان علوم اصیل اسلامی از سراسر بلاد به طرف اصفهان سرازیر بودند و هر کدام به اشتیاق خوشه چینی از سفرۀ پربار علمی علامۀ مجلسی، حوزه علمیۀ اصفهان را جهت تحصیل خود انتخاب می کردند، به طوری که تنها شاگردان بلا واسطۀ مجلسی به هزار نفر و بلکه به گفته شاگردش محدّث جزائری در انوار النعمانیّه (1) بیش از هزار نفر بوده اند.
مرحوم حاجی نوری در الفيض القدسی 49 نفر از شاگردان علامۀ مجلسی را نام برده است، و محقّق بزرگ آقای سیّد مصلح الدین مهدوی در کتاب زندگینامه علامۀ مجلسی، 181 نفر از شاگردان او را ذکر کرده است، و آقای سیّد احمد حسینی در کتاب تلامذة العلّامة المجلسي و المجازون منه، نام 274 نفر از شاگردان و صاحبان اجازه از علامه را نام
ص: 79
برده است ما در این جا تنها به ذکر نام چند تن از شاگردان معروف علامۀ مجلسی اکتفا می کنیم:
1- سیّد نعمت الله جزائري.
2- امیر محمّد صالح بن عبدالواسع داماد مجلسی.
3- امیر محمّد حسین بن امیر محمّد صالح.
4- محمّد بن علی اردبیلی.
5- میرزا عبدالله افندی.
6- مولی محمّد رفیع بن فرج گیلانی معروف به ملّا رفیعا.
7- میرزا محمّد مشهدی صاحب كنز الدقائق.
8- سيّد ابراهيم بن امیر محمّد معصوم قزوینی.
9- محمّد بن عبدالفتاح تنكابني.
10- محمّد بن محمّد بن مرتضى مشهور به نورالدین.
به هر حال علامۀ مجلسی این نادرۀ دوران و افتخار جهان اسلام در بیست و هفتم ماه رمضان سال 1110 ه- ق از دار غرور تجافی کرد، و روح بزرگش پس از به یادگار گذاردن دریاهایی از کتاب ها و شاگردانی که هر کدام مشعلدار هدایت بودند، از این جهان رخت بر بست و در کنار مقبرۀ پدر خود در اصفهان مدفون گردید؛ گرچه جسد پدرش پیش تر به کربلای معلّی انتقال یافته بود. پس از او نیز بسیاری از علما در اطراف او مدفون گردیدند.
حلف الزمان ليأتينّ بمثله *** حنثت يمينك يا زمان فكفّر
خدای بزرگ او را با معصومین- علیهم السلام- محشور گرداند، و شفاعت او را شامل ما گرداند.
ص: 80
ص: 81
ص: 82
بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الأئمّة الأطهار- عليهم السلام-
این کتاب که امّ الکتاب کتاب های علامۀ مجلسی است. از کتاب هایی است که برای ابدیّت در تاریخ باقی خواهد ماند و جزء مهم ترین شاهکارهای علمی و دايرة المعارف علوم قرار دارد. شجرۀ طیّبه این اثر جاویدان از سرچشمه های کوثر تغذیه نموده و شاخه های گستردۀ آن برای عالم و عامی میوه های هدایت و معنویت به ارمغان آورده است.
بحار الانوار کتابی است که هر کس در زمینۀ هر یک از موضوعات بسیار گستردۀ مکتب تشیّع بخواهد مطالعه و تحقیق کند و اسلام ناب محمّدی- صلى الله علیه و آله- را از سرچشمه آن فراگیرد، نه تنها از مراجعه به آن مستغنی نیست، بلکه بحار نخستین و مهم ترین ابزار و سرمایه ای است که باید در دست داشته باشد و از زمان تألیف آن تاکنون همواره مورد توجّه علما و دانش پژوهان بوده، و برای همیشه تاریخ باقی خواهد ماند.
ارزش یک کتاب گاهی نه به جهت محتوای علمی آن، بلکه به جهت ارزش مؤلّف آن است، همچون بسیاری از کتاب هایی که علمای بزرگ در دهه های اوّل عمر و آغاز تحصیل خود تدوین
ص: 83
نموده اند. معمولاً چنین کتاب هایی محتوای غنیّ علمی ندارند و تنها به جهت احترام مؤلّف خود درخور تحسین و تکریم اند. ولی گاهی یک کتاب آن چنان با ارزش و پر محتواست که همۀ کمالات مؤلّف خود را تحت الشّعاع قرار می دهد، و بلکه مؤلّف توسط آن کتاب شناخته می شود، مثلاً شيخ محمّد حسن نجفی- رضوان الله علیه- کم تر به این نام شناخته شده است و بر اثر عظمت و ارزش کتاب جواهر الكلام غالباً هر کسی او را به عنوان صاحب جواهر می شناسد. بحار الانوار نیز چنین است، همان طور که شیخ اعظم انصاری- رضوان الله عليه- در باب این که شهادت علامۀ مجلسی بر عمل اصحاب به خبر واحد کم تر از شهادت شیخ طوسی و علّامه حلّی- رحمة الله عليهما- نیست، علامۀ مجلسی را این گونه معرفی می کند.
«المحدّث الغوّاص فى بحار انوار اخبار الأئمّة الاطهار- عليهم السلام-» (1) . و خاتون آبادی گفته علامۀ مجلسی مستحقّ لقب و منقبت رئيس المحدّثين على الاطلاق است (2) . بحق کسی که طالب حیات معنوی و حیات طیّبه است، باید از بحار الانوار غافل نباشد که «يا يحيي خذ الكتاب بقوه» (3) و قوّتش برای این که «رخش می خواهد تن رستم کشد» و هر کسی غواص بلکه شناور این دریا نیست.
بحار کتابی است که قطعاً تاکنون مثل آن تدوین نشده است، گرچه بعضی دست به تألیفاتی زده اند که بزرگ تر و وسیع تر از بحار می باشد، ولی یا موفق به اکمال آن نشده اند و یا همچنان مخطوط باقی مانده و
ص: 84
شهرت و موقعیّت بحار الانوار را به دست نیاورده، و یا تنها جمع و گردآوری احادیث و كلمات علما بوده و خود مؤلّف حرفی برای گفتن نداشته و تحقیقی از خود ارائه نداده است، ولی بحار الانوار مملوّ است از تحقیقات بسیار سودمند و گران بهای علامۀ مجلسی- که بعداً آن را بررسی خواهیم کرد- ﴿وَ ذَلِكَ فَضْلُ اَللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ.﴾
علامۀ مجلسی- رضوان الله علیه- که یکی از پرکارترین عالمان جهان اسلام است، با نوشتن این کتاب در ردیف بزرگ ترین نوابغ جهان قرار گرفت و با رنج و تلاش فراوان بزرگ ترین جامع حدیثی شیعه بلکه مسلمانان را تدوین کرد.
حضرت استاد آیة الله حسن زاده می فرماید:
«محمّدون ثلاثه متقدّمه كتب اربعه حدیث را پدید آوردند: الف: کافی تألیف محمّد بن يعقوب كليني. ب: من لا يحضره الفقيه تأليف محمّد بن بابويه قمّى. ج: تهذيب الاحكام تأليف محمّد بن حسن طوسی. د: استبصار از همان جناب. و در عصر صفوى محمّدون اربعه متأخّره جوامع ذیل را گردآوردند: الف: جوامع الکلم از سیّد محمّد جزائری معروف به سیّد میرزا. ب: الوافی از محمّد بن مرتضى معروف به فيض. ج: وسائل الشّيعه تأليف محمّد بن حسن معروف به شیخ حرّ عاملی. د: بحار الانوار تأليف محمّد باقر مجلسی که این چهار کتاب نسبت به چهار کتاب اوّل جوامع کباراند و بحار اکبر از همه است. پس از این جوامع چند
ص: 85
مستدرک نوشته شده است: الف: مستدرک وافی از نور الدین. ب: مستدرک وسائل از حاج میرزا حسین نوری. ج: مستدرک بحار الانوار از میرزا محمّد تهرانی. د: حدائق العارفین از فضلعلی بن عبد الکریم تبریزی که جامع اخبار کافی، فقیه، تهذیب، استبصار، وافی، بحار، وسائل و مستدرک وسائل است و در ذیل هر حدیث بیانات و فوایدی دارد. (1)
این کتاب اخیر گرچه باید بسیار مفصّل تر از بحار باشد، ولی ظاهراً تکمیل نشده و غیر از جلد اوّل آن که طبع گردیده، از بقیه اجزای آن اطلاعی در دست نیست.
ص: 86
1- امام خمینی- رضوان الله عليه- می فرماید:
«کتاب بحار الانوار که تألیف عالم بزرگوار و محدّث عالی مقدار محمّد باقر مجلسی است، مجموعه ای است از قریب چهارصد کتاب و رساله، که در حقیقت یک کتاب خانه کوچکی است که با یک اسم نام برده می شود. صاحب این کتاب چون دیده کتاب های بسیاری از احادیث است که به واسطۀ کوچکی و گذشتن زمان ها از دست می رود، تمام آن کتاب ها را بدون آن که التزام به صحت همۀ آن ها داشته باشد، در یک مجموعه به اسم بحار الانوار فراهم کرده است (1) ».
2- آية الله علّامه شعرانی رحمة الله علیه گوید:
«إنّ كتاب بحار الانوار للشيخ الجليل المحدّث العلامة الحفظة محمّد باقر بن محمّد تقى المجلسي
ص: 87
قدّس الله روحه باتّفاق أهل الحلّ و العقد من علماء أهل البيت أجمعُ الكتب المصنّفة لشتات الأحاديث الشريفة، و أشملها لمتفرّقات الأخبار المنيفة، و أحصاها لأغراض المذهب، و أبينها لمقاصد روّاد هذا المشرب، و أكملها في نقل أقوال العلماء، و أسهلها لطالبي الارتواء مع غزارة مادّتها. و هو بحيث لا يستغنى عنه أحد من المنتحلين إلى الدين، سواء كان فقيهاً أو محدّثاً أو واعظاً أو مؤرّخاً أو مفسّراً أو متكلّماً، بل و لو فيلسوفاً حكيماً إلهياً؛ لجمعه جميع الأغراض. نعم، لا يجوز الغوص في البحار إلّا للماهر في السباحة حتّى لا يغرق في تيار أمواجها و لا يجتنى من قعرها إلّا درّها من أثباجها؛ (1)
كتاب بحار الانوار از عالم بزرگ و محدّث جلیل القدر علامة محمّد باقر بن محمّد تقی مجلسی- قدّس سرّه- به اتّفاق همۀ صاحب نظران از علمای شیعه کامل ترین کتاب در موضوع احادیث پراکنده است، و همۀ هدف ها و موضوعات دینی را در برداشته و به بهترین وجه آن ها را برای مراجعه کنندگان بیان می کند، و در نقل گفتار بزرگان کامل بوده و بهترین سرچشمۀ پایان ناپذیر معرفت برای جویندگان آن است. این کتاب به گونه ای است که هیچ شخص متدیّنی بی نیاز از آن نبوده؛ چه آن که فقیه یا محدّث
ص: 88
يا واعظ یا مؤرّخ یا مفسّر یا متکلّم، بلکه حتّی اگر چه فيلسوف الهی باشد، همه بلا استثنا نیازمند آن هستند؛ زیرا تمام موضوعات دینی را در بردارد، بله کسی که بخوبی شناوری را نمی داند، نباید در این دریا غواصّی نماید؛ زیرا چه بسا در امواج متلاطم آن غرق گردد. عالم متبحّر است که می تواند از اعماق این دریا درّهای گران بهای آن را استخراج نماید».
3- حاج میرزا حسین نوری می فرماید:
«هرگز آیه یا حدیثی دربارۀ اعتقادات، فروع دین، تاریخ، اخلاق و... نمی یابی، مگر آن که علامۀ مجلسی در بحار الانوار توضیح و تحقیقی پیرامون آن ارائه داده است» (1) .
4- حاجی نوری از کتاب «مناقب الفضلاء» چنین نقل می کند:
«بهترین کتابی که در موضوع فرهنگ شیعه امامی تدوین شده است، بحار الانوار است. به دین خود سوگند می خورم که تاکنون هرگز کتابی به جامعیت آن نوشته نشده است. بحار الانوار روایات را جمع آوری نموده و متن آن ها را تصحیح کرده و علاوه بر آن فایده های برآن شماری و تحقیقات زیادی دارد که گویا هیچ مسأله ای یافت نمی شود، مگر آن که مبانی و استدلال های آن مساله به بهترین وجه در این کتاب آورده شده است. خدای تعالی اجر و پاداش او را فراوان دهد» (2) .
5- علامۀ طباطبایی- قدس الله تربته- به کتاب بحار الانوار مرحوم
ص: 89
علامۀ مجلسی بسیار ارج می نهادند، و آن را بهترین دایرة المعارف شیعه از نظر جمع اخبار می دانستند و بالاخص از کیفیت تفصیل فصول و تبويب ابواب آن، که بر نهج مطلوب در هر کتابی ابواب را به طور مرتب احصاء فرموده است. سپس در هر بابی به ترتیب، آیات مناسب را از سورۀ حمد تا آخر قرآن آورده و سپس به تفسیر اجمالی این آیات به ترتیب پرداخته است، و پس از آن جمیع روایات که در این باب از معصومین- علیهم السلام- وارد شده است، به ترتیب بیان کرده است، و در ذیل هر روایت و نیز در آخر باب، اگر نیازی به شرح و بیان داشته است، از خود ایراد نموده است. همچنین معتقد بودند که علامۀ مجلسی یک نفر حامی مذهب و احیا کنندۀ آثار و روایات ائمه- علیهم السلام- بوده و مقام علمی و سعه اطلاع و طول باع او قابل تقدیر و از کیفیت ورود در بحث و جرح و تعدیل مطالب وارده در مرآة العقول، علمیت این مجتهد خبیر معلوم می شود که زحمات او تا چه حدّ قابل تقدیر است. (1)
6- حضرت استاد علامه ذوالفنون آية الله حسن زاده آملی فرموده:
«مجلسی دوّم صاحب بحار و مرآة العقول در ردیف نوابغی است که آثار قلمی آن ها برای ما یک نحو کرامت است» (2) . همچنین فرموده: «چون به بحار الانوار رسیدیم، باید گفت کل الصيد في جوف الفرأ؛ (3) هر شکاری در دل بزکوهی است». و این ضرب المثلی است برای این که بگویند تمام مطلب در جایی جمع است.
ص: 90
7- شاگرد و داماد علامۀ مجلسی امیر محمد صالح حسینی گفته:
«إنّه جمع سائر أحاديثنا المروية التي ليس ما في هذه الكتب الأربعة في جنبها إلّا بمنزلة القطرة من البحر في مجلدات بحاره التي لا يقدر على الإتيان بواحدة منها أحد من العلماء، و لا يكتب فى الشيعة كتاب مثله جمعاً و ضبطاً و فائدةً و إحاطة بالأدلة و الأقوال؛
علامۀ مجلسی همه روایات شیعه را در مجلدات کتاب بحار الانوارش گردآوری نمود و روایات کتب اربعه در برابر آن همانند قطره ای در برابر دریاست. و معمولاً هیچ یک از علما نمی توانند همانند یک جلد از مجلدات بحار را تالیف کنند، و نیز در شیعه کتابی به جامعیت و دقت و مفید بودن و وسعت احاطۀ آن به ادله و سخنان نوشته نخواهد شد».
شهید قاضی طباطبایی نیز کلامی به همین مضمون دربارۀ بحار الانوار بیان کرده است (1) .
8- علامۀ سید محسن امین جبل عاملی نیز فرموده است:
«بحار الانوار یک دایرةالمعارف شیعه است که مانندی ندارد، اکثر روایات شیعه و علوم اهل بیت- علیهم السلام- در آن گردآوری شده است» (2) .
9- مرحوم سید محمد مهدی خرسان نیز در وصف بحار الانوار فرموده است:
ص: 91
«این کتاب مجموعۀ بزرگی است که به جهت شهرتی که دارد نیازی به تعریف و تمجید ندارد. بحق این کتاب دایرة المعارف علوم اسلامی است که در مجلدات بیست و شش گانه اش همۀ احتیاجات انسان در زندگی و در معاد و آن چه مربوط به دین و دنیاست در ارتباط با خدای متعال و روش زندگی با مردم را در بردارد» (1) .
10- محمد صادق بحرالعلوم قاضی دادگاه شرعی جعفری بصره نیز در وصف بحار الانوار فرموده است:
«بحار الانوار مجموعه ای از علم و دین است در موضوعات: قرآن، سنت، فقه، حدیث، حکمت، عرفان، فلسفه، اخلاق، تاریخ، ادب، ذکر و دعا، تعویذات، حرز، و...، بحار الانوار بزرگ ترین مجموعۀ دینی است که در فضیلت ممتاز بوده ممتاز از هر کتابی دیگر است. در زیبایی ترتیب و فراوانی دانش، و قدرت بیان و تبحر بی نظیر مؤلف خود در تحقیق و گستردگی اطلاعات، بر هر کتاب دیگری امتیاز دارد. علامۀ مجلسی در این کتاب هیچ موضوع و دریایی باقی نگذارده، مگر آن که آن را فتح نموده و با فرو رفتن در آن به اعماق تمام بحث ها دسترسی پیدا کرده است» (2) .
آن چه ذکر شد گوشه ای اندک از کلمات علمای بزرگ دربارۀ کتاب ارزشمند بحار الانوار بود. ما به این مقدار اکتفا کرده و از نقل سخنان دیگران بی نیاز هستیم؛ زیرا مشت نمونه خروار است. به تحقیق همۀ
ص: 92
عالمانی که پس از علامۀ مجلسی پدید آمدند و ریزه خوار سفره گسترده علوم و معارف او بوده اند دربارۀ کتاب بحار الانوار همین گونه داوری می نمایند.
ص: 93
ص: 94
بر کسی پوشیده نیست که سفرای الهی- حضرت رسول اکرم و ائمه اطهار- صلوات الله علیهم اجمعین- به تمام ابعاد زندگی انسان توجه داشته اند و سخنان و احادیث گران بهای آنان همه زمینه های علوم و معارف و احتیاجات مردم را فرا گرفته است؛ اعم از: فقه، اخلاق، آداب، تفسیر، تاریخ، معارف عقلی، توحید، معاد، نبوت، ولایت و... لكن فقهای بزرگ اسلام به جهت شدت اهتمامی که به فقه داشته اند، اغلب تنها روایات مربوط به فقه را گردآوری کرده و به شرح و تفسیر و استنباط از آن ها پرداخته اند و حتی روش شیخ صدوق در من لا يحضره الفقیه و شیخ طوسی در کتاب های حدیثی خود همین است و اما کلینی- رضوان الله علیه- گرچه- در اصول کافی به مباحثی غیر از فقه پرداخته، اما بحث معاد و بسیاری از مسائلی را که جزء اصول دین است عنوان ننموده است.
همین روش به جوامع ثانویه همچون وافی، وسائل الشيعه و مستدرك الوسائل، نیز سرایت کرده، و بلکه حتی همان مباحث اصول کافی در وسائل و مستدرك نيز نقل نشده اند، جز اندکی که مربوط به آداب
ص: 95
معاشرت و اخلاق است در ابتدای کتاب حج و کتاب امر به معروف و نهی از منکر (جهاد نفس) نقل شده است.
به هر حال توجه اصلی به فقه بوده و به سایر مباحث یا اصلا توجهی نشده است و یا بسیار بسیار اندک. و تنها این بحار الانوار است که تمام مسائل دینی را فراگیر بوده و هیچ موضوعی از موضوعات بسیار گوناگون اسلامی نیست، مگر آن که در مورد آن قلم فرسایی کرده و حق مطلب را ادا نموده است. از همین رو بحق می توان ادعا کرد که بحار الانوار در میان همۀ کتاب های علمای شیعه همچون شمسیه قلاده یا نگین انگشتر و حلقۀ درشت گردنبند می درخشد.
بحار الانوار مملو است از فایده ها و نکته های بدیع و بی شماری که در توضیح مشکلات، و حل معماهای روایات و نکات ادبی و مباحث لغوی مربوط به الفاظ غریب آیات و روایات و نیز کیفیت جمع بين روایات متعارضه به کار محققین و پژوهشگران سودمند است.
یکی از ارزش های بسیار مهم بحار این است که کتاب های زیادی در دست علامۀ مجلسی بوده که برخی از آن ها پس از او ضایع شده و به دست ما نرسیده اند و اگر علامۀ مجلسی مطالب آن ها را در بحار نقل نکرده بود، ما اطلاعی از محتوای آن ها نداشتیم؛ همان گونه که مرحوم ربانی شیرازی در مقدمۀ بحار این نکته را تذکر داده است (1) .
یکی دیگر از ویژگی های بحار الانوار آن است که مؤلف خبیر آن برای تحصیل نسخه های خطی تصحیح شده و دارای علامت بلاغ کتاب های روایی، بسیار دقیق و کوشا بوده، و واقعا بهترین نسخه ها را تهیه نموده است.
ص: 96
علامه شعرانی فرموده:
«و كان مؤلفها أعلى الله مقامه وفّق للعثور على كنوز علم لا يتفق لأحد، فقد اجتمع عنده من كتب أصحابنا الأوائل و النسخ النادرة الوجود ما لا يحصل في كلّ زمان و كلّ بلد، فاغتنم الفرصة و جمعها في كتاب لئلا تتفرّق و تضيع» (1) .
«مؤلف بحار الانوار موفق شد بر گنج های علمی که معمولاً برای شخص دیگری میسّر نمی شود؛ زیرا کتاب های علمای قدیم و نسخه های خطی که بسیار کمیاب هستند و در هر زمان و هر شهری یافت نمی شوند نزد او گرد آمدند، علامۀ مجلسی نیز فرصت را غنیمت دانسته و همه این آثار را در این کتاب گردآوری نمود تا پراکنده و نابود نگردند».
آقای محمد باقر بهبودی نیز فرموده است:
«إنّ المصنف قد جمع الله عنده من المصادر الثمينة الغالية ما لا يجتمع عند أحد، فقد كان عنده النسخ المصححة من المصادر. و هو رحمه الله لم يكن ليعتمد على النسخ المغلوطة... فاللازم على الباحثين الثقافيين أن يعرضوا نسختهم من المصادر عند طبعها و تحقيقها على البحار، كما فعل عند طبع كتاب «المحاسن» و «الاختصاص»، لا أن يعرضوا نسخة البحار على المصادر المتهيّئة عندهم
ص: 97
مخطوطة كانت أو مطبوعة، و لاجل ذلك لم نلتزم بعرض الاحاديث كلّها على المصادر المطبوعة الموجودة، و لا بتذكار الاختلاف بينها و بين نسختنا، لعدم الجدوى في ذلك» (1) .
نگارنده این سطور نیز در موارد زیادی روایات بحار الانوار را با سایر کتاب ها چون کافی، وسائل الشيعه، الاصول الستة العشر و... مقابله کرده است و در تمام مواردی که این مقایسه انجام شده است دقت بحار الانوار در نقل احادیث بر دقت کتاب های دیگر، ترجیح داشته است. حتی روایاتی که از اصول اربعماه به دست ما رسیده است وقتی آن روایات را با کتاب شریف کافی مقایسه می کنیم، به موارد متعددی برخورد کرده که کتاب کافی آن ها را به دقت نقل نکرده است، اما وقتی همان روایت را در بحار الانوار مطالعه می کنیم، می بینیم علامۀ مجلسی با نهایت دقت آن حدیث را نقل کرده و حتی کلمه یا حرفی با منبع اصلی حدیث تفاوت ندارد. بنابراین به حق می توان گفت: بحار الانوار بهترین مرجع برای تصحیح مصادر آن است، و هرگز نباید بحار را طبق نسخه های موجود آن مصادر تصحیح نمود.
علامۀ مجلسی بهترین نسخه های خطی روایات را در اختیار داشت و روایات را پس از مقابله و تصحیح با نسخۀ معتبر به نگارش در می آورد. اگر در جایی علامۀ مجلسی نسخه معتبر و تصحیح شده در اختیار نداشت، آن را تذکر می دهد؛ مثلاً در باب 62 از کتاب حج می فرماید:
«وجدت في بعض نسخ «الفقه الرضوي»- صلوات
ص: 98
الله عليه- فصولاً فى بيان افعال الحج و احكامه و لم یكن فيما و صل الينا من النسخ المصححة التي أوردنا ذكرها في صدر الكتاب فأوردناه في باب مفرد ليتميّز عمّا فرّقناه على الابواب؛ (1)
من در برخی از نسخه های خطی کتاب الفقه که به حضرت امام رضا- علیه السلام- نسبت داده شده است، مطالب و فصل هایی را دیدم اما چون این مقدار اضافه در نسخه های معتبر و تصحیح شده كتاب وجود نداشت، این مطالب را در یک فصل جداگانه ذکر کردم تا مشخص باشد و با آن چه فصل های دیگر نقل کرده ایم تفاوت داشته باشد».
از این عبارت بخوبی روشن می شود که علامۀ مجلسی آن چه را در بحار الانوار نقل کرده است صحیح می دانسته و آن چه را قابل اعتماد نمی دانسته است در جای خود تذکر داده است، در آینده در فصل مستقلی به این بحث خواهیم پرداخت.
همچنین در جای دیگر فرموده است: «أقول: كانت النسخة سقيمة فأوردناه كما وجدنا» (2) . و در جای دیگری فرموده است:
«أقول: انما أوردت هذه القصة مع كون النسخة سقيمة قد بقي منها كثيراً لم يصحّح لغرابتها و لطافتها...» (3) .
ص: 99
و باز در جای دیگری می گوید:
«أقول: هكذا و جدتها في الأصل سقيمة محرّفة، و قد صحّحت بعض اجزائها» (1) .
همۀ این عبارت ها حکایت از آن دارد که علامۀ مجلسی همیشه به دنبال نسخه های تصحیح شده و معتبر کتاب های حدیثی بوده و هر حدیثی را با ضوابط و اصول متقن و محکم تصحیح متون مقابله نموده و بهترین عبارت حدیث را ارائه می داده است، و در هر جایی که نسخۀ تصحیح شده در اختیار نداشت و یا آن که عبارت نقل شده از حدیث را مشوّش می یافت آن را تذکر می داد. پس اصل در آن چه علامۀ مجلسی نقل کرده است، آن است که به نسخه های قابل اعتماد دست یافته و براساس آن ها نقل می کند؛ مگر در موارد استثنایی که آن را نیز تذکر می دهد.
این ویژگی بحار الانوار و مؤلف محقّق آن به علمای پس از او نیز سرایت کرده و حتی فقهای بزرگ به نسخه های خطی احادیث که در اختیار علامۀ مجلسی بوده و یا برایشان قراءت شده باشند، اعتماد خاصی داشته و این گونه نسخه ها را بر سایر نسخه ها ترجیح می دهند، همچنان که شیخ انصاری- رضوان الله عليه- در آثار خود چنین کرده است (2) .
یکی دیگر از ویژگی های بحار الانوار آن است که- چون غالب روایات مربوط به هر مطلبی را در یک جا نقل می کند- انسان براحتی
ص: 100
می تواند بفهمد که روایات مربوط به آن موضوع متواترند یا مستفیض یا خبر واحد است، و نیز متحد بودن دو روایت یا متعدد بودن آن ها و نیز وحدت یا تعدد مضمون روایات و... همۀ این امور بسادگی قابل استفاده است.
سایر ویژگی های بحار، بخصوص تحقیقات علامۀ مجلسی را بعداً بررسی خواهیم کرد.
علت نامگذاری این کتاب به بحار الانوار را خود مؤلف علامه آن این گونه بیان فرموده: «و لاشتماله على أنواع العلوم و الحكم و الأسرار و إغنائه عن جميع كتب الاخبار سميته بكتاب بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار- عليهم السلام-، (1) چون این کتاب مشتمل بر همه همه علوم و حکمت ها و اسرار بوده و خواننده را از سایر کتاب های حدیثی بی نیاز می کند، آن را به بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار- عليهم السلام- یعنی: دریاهای نور که در بر دارنده درّها احادیث امامان معصوم- عليهم السلام- می باشند نامیدم».
و چون از همۀ علوم در این کتاب بحث شده است، به نظر مؤلف گران قدر آن دارندۀ این کتاب احتیاجی به سایر کتاب ها ندارد؛ همان گونه که فرموده: «و لنذكر مقدار انحراف البلاد المعروفة كما ذكره المحققون في كتب الهيئة لئلا يحتاج الناظر في هذا الكتاب الى الرجوع إلى غيره» (2) .
ص: 101
ص: 102
علامۀ مجلسی- رضوان الله علیه- از پراکندگی روایات بشدت رنج می برد؛ زیرا مشاهده نمود که تشتت و متفرق بودن روایات مربوط به یک موضوع در صدها کتاب با موضوعات مختلف، موجب شده است که به روایات کم تر مراجعه شده و در نتیجه مردم از علوم و معارفی که در کتاب های حدیثی وجود دارد غافل مانده اند. طلاب علوم دینی نیز کم تر به احادیث مراجعه می کنند؛ زیرا می بینند که برای یافتن روایات یک موضوع باید به کتاب های متعدد مراجعه کنند و وقت زیادی را صرف نمایند و چه بسا به هدف و مقصود خود نیز دسترسی پیدا نمی کنند.
از طرف دیگر احتمال تلف و ضایع شدن کتاب های حدیثی در آن زمان وجود داشت؛ زیرا سرگذشت غمبار کتاب «مدينة العلم» شيخ صدوق بشدت علامۀ مجلسی را رنج می داد، این کتاب تا قرن دهم وجود داشته و ظاهراً پدر شیخ بهایی- رضوان الله عليه- آن را در اختیار داشته است؛ ولی پس از او مفقود گردید و علی رغم تفحص زیاد علامۀ مجلسی نتوانست به نسخه ای از این کتاب ارزشمند
ص: 103
حدیثی دست یابد. به همین جهت احتمال تلف شدن سایر کتاب های روایی نیز وجود داشت. علامۀ مجلسی برای جلوگیری از احتمال از بین رفتن روایات، تلاشی جدی به کار گرفت و همۀ احادیث را در یک مجموعه ای جدید گردآوری نمود.
ضمناً به مسألۀ رشد تصوف و صوفی گری در حوزۀ آن روز اصفهان نیز باید توجه داشت عمل صوفیان موجب گردید که عدۀ زیادی از گرایش به شریعت و حدیث غفلت ورزیده و علومی از قبیل نجوم و رمل و جفر و طلسمات را ارزش بپندارند. علامۀ مجلسی چون عاقبت سوء و ناگوار این عمل را بخوبی می دانست، تصمیم گرفت با تدوین بحار الانوار و ترویج حدیث سدّ محکمی در برابر این عمل صوفیان بحار الانوار ایجاد نماید. نمونه هایی از عملکردهای صوفیان را در این زمان می توان در کتاب سلوة الشیعه از میرلوحی مشاهده نمود (1) .
به هر حال، مجموعه مسائل فوق باعث گردید که علامۀ مجلسی نخست کتابی به نام فهرست الكتب العشرة بنویسد و به این وسیله مشکلات زمان خود را برطرف سازد. این فهرست راهنمایی جامع نسبت به ده کتاب حدیثی ذیل بود:
1- احتجاج طبرسی؛
2- خصال شیخ صدوق؛
3- عيون اخبار الرضا- عليه السلام-؛
4- علل الشرايع؛
5- معانی الاخبار؛
6- التوحيد، شيخ صدوق؛
ص: 104
7- قرب الاسناد؛
8- مجالس شیخ طوسی؛
9- تفسير على بن ابراهیم قمی؛
10- امالی شیخ صدوق؛
این ده کتاب گرچه برخی از آن ها یک موضوع واحد دارند، ولی در پراکندگی روایات مشترک هستند، و بزودی نمی توان حدیث مربوط به موضوع را از آن ها استخراج نمود.
علامۀ مجلسی تصور می کرد با نوشتن این کتاب، مراجعه به احادیث زیاد شده و مهجور بودن روایات از بین برود؛ زیرا او در این کتاب برای هر موضوعی عنوان های متعدد قرار داده و روایات مناسب با آن عنوان ها را از این ده کتاب با آدرس، مورد اشاره قرار داده است.
وقتی این کتاب- فهرست الكتب العشرة- تدوین شد، علامۀ مجلسی دید وضعیت هیچ تفاوتی نکرد و عدم مراجعه به احادیث همچنان باقی است، او مدتی تفکر کرد تا علت این مسأله را به دست آورد. به این نتیجه رسید که علت عدم مراجعه این است که اولاً شاید بسیاری از طلاب این ده کتاب را در اختیار نداشته باشند، و ثانیاً فرصت تفحص زیاد در این کتاب ها را ندارند. به همین جهت تصمیم گرفت احادیثی را که پیش تر تنها با ذکر عددهای ریاضی مورد اشاره قرار داده بود، به صورت کامل نقل کند، و سپس دامنۀ کار را گسترده تر قرار داده، و به آن ده کتاب نیز اکتفا ننموده و سایر روایات را نیز جمع آوری کرد.
این فهرست کتاب های دهگانه حدیثی در سال 1070 ه-.. ق. تأليف
ص: 105
شده است و پس از تدوین این کتاب، علامه به فکر نگارش بحار الانوار افتاد. همچنین معلوم می شود که نوشتن بحار الانوار چهل سال از عمر شريف علامۀ مجلسی را به خود اختصاص داد.
فهرست کتاب های دهگانۀ حدیثی، سنگ اساسی و زیر بنای بحار الانوار به شمار می رود، و بحار بر اساس و به نظم و ترتیب همان کتاب و بلکه در اکثر عنوان ها نیز با آن اتحاد دارد، این فهرست هم اکنون به عنوان جلد 106 از مجموعۀ بحار الانوار چاپ ایران، و با عنوان مآخذ بحار الانوار و به صورت افست از خط علامۀ مجلسی چاپ شده است.
محقق بزرگوار آقای محمد باقر بهبودی در مقدمۀ این فهرست می گوید:
«لمّا رأى العلامة المجلسى رحمه الله أنّ بعض مؤلفات أصحابنا في الأخبار غير منظومة على وجه يسهل للطالب أن يعثر منها على الاخبار المتعلقة بمطلب من المطالب، و كان ذلك موجباً للطعن عليهم [أي العلماء] بأنّهم تبعوا المقاييس و الأوهام، شرع في تدوين كتاب يشتمل على فهرست اخبار كتاب «الاحتجاج» للطبرسي، و «الامالي» و «الخصال» و «عیون اخبار الرضا- عليه السلام-» و «علل الشرايع» و «معاني الاخبار» و«التوحيد» للصدوق، و «قرب الاسناد» للحميري، و «المجالس» لشيخ الطائفة، و «تفسير القمي». فتلك عشرة كاملة. و جعل لكل كتاب منها علامة تخصّها. ثم تفكّر في
ص: 106
مختلف العلوم و جعل لكل علم كتاباً، و أدرج في كل كتاب أبواباً كثيرةً، ثم أشار بالأرقام الهندية في ذيل كل باب إلى جميع الأخبار المناسبة لعنوان ذلك الباب من الكتب المتقدمة، ثم بعد تدوين هذا الكتاب راى أنّ هذا الفهرس لا ينتفع به إلّا الخواصّ، و ذلك بعد تحصيل تلك الكتب مع اختلاف نسخها في ترقيم أبوابها و فصولها، فبدا له أن يذكر لفظ تلك الأحاديث ليسهل الانتفاع بها لكل أحدٍ، فشرع في تأليف بحار الانوار المشتمل على جل أخبار الأئمة الاطهار- عليهم السلام-؛ (1)
وقتی علامۀ مجلسی تصمیم گرفت الفاظ روایاتی را که در آن فهرست تنها به آن ها اشاره کرده بود نقل نماید، هدف خود را فراتر از آن ده کتاب قرار داد و هر روایتی که مناسب با عناوین ابواب آن فهرست بود، نقل کرد؛ هر چند در غیر آن ده کتاب باشد. بحار الانوار در ترتيب كتب و ابواب و حتی عناوین ابواب، بر اساس همین فهرست است، جز در مواردی اندک که مقداری تقدیم و تاخیر شده، و یا باب جدیدی اضافه شده است. مثلاً دربارۀ معنای یوم و لیل از نظر شرع و عرف و تفاوت آن ها می فرماید: «لم نكن عقدنا لذلك باباً عند طرح الكتاب و رسم الأبواب، و إنما سنح ذلك بعد ما رأينا الاختلاف في الأمر الذي لم نكن نجوّز الخلاف في مثله» (2) .
از طرفی دیگر چون علامۀ مجلسی درد دین داشته و از کمی
ص: 107
مراجعه مردم به کتب روایی رنج می برد، بخصوص وقتی دید بعضی از علومی که از ائمه- عليهم السلام- گرفته نشده اند، بیش از اخبار و روایات شهرت داشته و اصطلاحات شرعی مخلوط به اصطلاحات غیر شرعی شده، و مردم به آن ها بیش تر اظهار تمایل می کنند لذا برای نشر و ترویج علوم اهل بیت- عليهم السلام- و دفاع از عقاید مذهبی مردم، تصمیم به نوشتن این کتاب عظیم الشان می گیرد. برای روشن شدن این مطلب نخست به وضع زمان علامۀ مجلسی از دیدگاه خود علامۀ مجلسی توجه کنید:
«و في قريب من عصرنا لمّا و لع الناس بمطالعة كتب المتفلسفين و رغبوا عن الخوض في الكتاب و السنة و أخبار ائمة الدين، و صار بُعد العهد عن أعصارهم- عليهم السلام- سبباً لهجر آثارهم و طمس أنوارهم و اختلطت الحقائق الشرعية بالمصطلحات الفلسفية... فمال كثير من المتسمّين بالعلم المنتحلين للدين إلى شبهات المضلّين و روّجوها بين المسلمين فضلّوا و أضلوا و طعنوا على أتباع الشريعة حتى ملّوا و اقلوا» (1) .
و گاهی می گوید: «در این زمان مردم علاقۀ زیادی به فراگیری و عمل به علم نجوم داشته (2) و باعث هلاکت و گمراهی مردم می شوند»، (3) و گاهی می گوید: «شبهه های مخالفان بر دل خاصّ و عام
ص: 108
سایه افکنده است» (1) و در مقدمۀ کتاب نیز می گوید: «مردم به روایات به جهت پراکندگی روایات در ابواب مختلف کم تر مراجعه می کنند؛ به طوری که «قلّما يتيسر لاحد العثور على جميع الاخبار المتعلقة بمقصد من المقاصد منها، و لعل هذا ايضاً احد اسباب تركها و قلة رغبة الناس فى ضبطها» (2) . و بعد می گوید: مردم اینک به علوم عقلی بیش از علوم نقلی گرایش دارند، و چون پیش بینی می کند که این وضع ادامه داشته باشد، می فرماید: «با توجه به این که همۀ علوم و حکمت ها در کتاب و سنّت به بهترین وجه بیان شده: «فتركت ما ضيعت زماناً من عمري فيه مع كونه هو الرائج في دهرنا، و أقبلتُ على ما علمتُ أنه سينفعني في معادي مع كونه كاسداً في عصرنا» (3) .
بنابراین روشن شد که در زمان حیات علامۀ مجلسی- رضوان الله علیه- بازارچه علمی پر رونق، و چه علومی با کسادی بازار مواجه بوده است. از همین رو علامۀ مجلسی آستین بالا زده و کمر همت را محکم بست، و دست به تدوین کتابی زد که علوم اهل بیت- عليهم السلام- را رواج داده و میل و رغبت مردم را به طرف آن ها جلب نماید و از تحریفات و تأویلات جلوگیری نماید، همان گونه که در مسألۀ برزخ فرموده:
«و لمّا كانت هذه المسألة من أعظم الاصول الإسلامية... ورام بعض من آمن بلسانه و لم يؤمن بقلبه تأويلها و تحريفها أطنبت الكلام فيها بعض
ص: 109
الإطناب؛ (1) چون این مساله از مهم ترین اصول اسلام بوده و برخی از افرادی که به زبان و نه به دل، ایمان آورده اند می خواهند آن را توجیه و تحریف نمایند مقداری آن را طول دادم».
آقا احمد بن محمد علی بهبهانی علت تالیف بحار الانوار را این گونه بیان فرموده است:
«سبب تالیف این کتاب آن است که بعد از واقعه کربلای معلی؛ خلفای بنی امیه- عليهم اللعنه- بسیار قوی بودند و تقیه بسیار شدید بود و مردم کم تر به ائمه- عليهم السلام- دسترسی داشتند، تا زمان صادقین علیهما السلام که تقیه کم شد، و چهارصد کتاب حدیث نوشته شد که مشهور به چهارصد اصل است. در اعصار بعد به سبب عدم اعتنای مردم به ضبط احادیث و رغبت ایشان به علوم حکمی و اقوال فلاسفه، بسیاری از چهارصد اصل تلف شده بود، لهذا آخوند مرحوم- قدس الله روحه- سعى بلیغ در ضبط و به هم رسانیدن چهارصد اصل نمود، تا آن که دویست و کسری از آن جمله را به هم رسانیدند. و از راه این که مبادا باز به طریق سابق تلف شود، مجموع را در این کتاب جمع نمودند و مشکلات احادیث را همگی بیان و توضیح
ص: 110
فرمودند» (1) .
در این جا برای روشن شدن اهمیت کار علامۀ مجلسی به یک نمونه از آثار پراکندگی روایات اشاره می کنیم، تا روشن شود که مشکلاتی که قبل از تدوین بحار الانوار برای جامعه مسلمانان پدید آمده بود چگونه بوده است:
شیخ حر عاملی در باب استحباب غسل و نماز توبه یک روایتی را با سند متصل نقل کرده است، سپس در حاشیه کتاب خود نوشته است: «شیخ بهایی فرموده است من در کتاب های حدیثی مشهور سندی برای این حدیث نیافتم. آن گاه شیخ حرّ عاملی می گوید: این سخن عجیبی است که شیخ بهایی فرموده است و شاید علتش آن باشد که معمولاً فقها بحث استحباب غسل و نماز توبه را در کتاب الطهاره ذکر می کنند، ولی مرحوم کلینی این حدیث را در بحث غنای کتاب کافی نقل کرده است و لذا شیخ بهایی آن را نیافته است. چنین چیزی نمونه های بسیار از علمای متأخر دارد (2) ».
بنابراین موارد فراوانی از احادیث بوده است که چون آن احادیث در جای مناسب خود نقل نشده و به صورت پراکنده نقل شده اند، فقها از آن ها غافل مانده اند. به همین جهت علامۀ مجلسی احساس ضرورت برای تدوین چنین مجموعه ای را داشت و به بهترین وجهی، مجموعه بزرگی از روایات را در بحارالا نوار گردآوری کرد.
ص: 111
ص: 112
هر محققی که به مطالعه و تحقیق درباره بحار الانوار بپردازد، و یا برای به دست آوردن روایات یک موضوع به بحار الانوار مراجعه نماید، با دو سؤال مواجه می شود:
آیا تمام روایات مربوط به آن موضوع در بحار موجود است یا نه؟
آیا تصمیم علامۀ مجلسی بر نقل تمام روایات بوده است یا خیر؟
پاسخ سؤال نخست روشن است که منفی است؛ زیرا مستدرکاتی که بر بحار نوشته شده، بهترین شاهد آن است که بحار الانوار متضمن جميع روایات نیست.
ولی آیا علامۀ مجلسی تصمیم داشته تمام روایات را گردآوری کند یا خیر؟ پاسخ به این سؤال قدری مشکل به نظر می رسد.
برخی از بزرگان تصور نموده اند که هدف علامۀ مجلسی گردآوری همۀ روایات بود، و لذا وقتی به روایتی بر می خورند که در بحار ذکر نشده است، بر علامۀ مجلسی خرده گرفته که این روایت از او فوت شده است. شواهدی نیز براین ادعای آنان می توان اقامه نمود،
ص: 113
به عنوان مثال نام کتاب را علامۀ مجلسی بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام قرار داده است، و چون اضافۀ درر به اخبار اضافه بیانیه است، بنابراین ظاهرش آن است که این کتاب تمام روایات را در بر دارد.
البته جواب این استدلال روشن است.
صاحب امل الآمل نیز گفته است:
«كتاب بحار الانوار في أخبار الائمة الأطهار يجمع أحاديث كتب الحديث كلها إلّا الكتب الأربعة و نهج البلاغة فلا ينقل منها الّا قليلاً» (1) .
صریح این کلام آن است که بحار الانوار جامع تمام احادیث- غیر از كتب اربعه و نهج البلاغه- است. ظاهر کلام حاجی نوری نیز همان است که علامۀ مجلسی قصد جمع آوری همۀ روایات را داشته؛ زیرا می گوید:
«ثم إنّه قد فات منه رحمه الله أيضاً جملةُ ممّا هو موجود في الكتب المتداولة التي قد أكثر النقل عنها، و إن شئت فراجع مزار البحار و البلد الامين للكفعمي، و انظر كيف فات عنه جملة من الزيارات الماثورة و المرسلة مع أنه ينقل عنه فيه (2) ؛ برخی از روایات کتاب هایی که علامۀ مجلسی فراوان از آن ها نقل می کند، از او فوت شده و در بحار الانوار نیاورده است، به عنوان نمونه قسمت زیارت های بحار الانوار را با کتاب بلد الامین کفعمی مقایسه کنید تا روشن
ص: 114
شود چگونه تعدادی از زیارت ها از او فوت شده است».
اما نظر نگارنده آن است که علامۀ مجلسی هرگز قصد گردآوری همه روایات- غیر از کتب اربعه و نهج البلاغه- را نداشته و اعتراض حاجی نوری نیز بر او وارد نیست. اینک شواهد این مدعا:
الف: علامۀ مجلسی در مقدمۀ بحار می گوید:
«ثم اعلم أنّا سنذكر بعض أخبار الكتب المتقدمة التي لم نأخذ منها كثيراً لبعض الجهات... في كتاب مفرد سميناه بمستدرك البحار» (1) .
این کلام صریح است که همه روایات مصادر بحار را به جهت برخی از مصالح نقل نکرده است، و مراد او از بعض جهات- و الله العالم- این است که ترس از تطویل کتاب و طعنه دیگران داشته، و یا مراد ترس از عدم تکمیل کتاب به جهت مهلت ندادن اجل و فرا رسیدن مرگ، و یا مراد اشتغالات زیاد است که خود علامۀ مجلسی می گوید: «این کتاب را در حالی می نویسم که اشتغالات بسیار زیادی داشته و فکرم مشغول، و اوضاع نامساعد است» (2) .
و یا مرادش ضعف سند و عدم اعتماد به آن هاست و یا...
ب: أقول: «الخبر طويل اوردنا منه موضع الحاجة (3) ؛ حديث طولانی بوده و تنها مقدار مورد نیاز آن را نقل کردم».
ج: مع أنّا لم نستقصِ في... و لا في نقل الأخبار و ذكر الآثار لأنّا
ص: 115
اكتفينا بذكر البعض لتنبيه أولى الألباب عما يؤدّي إلى الإسهاب و الإطناب (1) . وی در این عبارت صریحاً می گوید هدف من آن نیست که تمام روایات را جمع آوری کنم.
د: وروى مثله فى الكتابين (تهذيب وفقيه) بأسانيد جمة أكثرها صحيحة تركناها مخافة الإطناب (2) . به جهت ترس از طولانی شدن کتاب بحار الانوار برخی از روایاتی که حتی سند صحیح دارند نیز نقل نمی کنیم.
ه: «و رأيت في بعض الكتب زياراتٍ جامعةً أخرى تركتُها إمّا لعدم الوثوق بها أو لتكرر مضامينها مع ما نقلناه» (3) . و این کلام علامۀ مجلسی خود پاسخ کلامی است که از مرحوم حاجی نوری نقل کردیم.
و: میرزا عبد الله افندی در نامۀ خود به استادش علامۀ مجلسی می گوید: «و رأيتكم قد تركتم إيراد بعض الأخبار و التحقيقات... من الكتب التي ذكرتموها في فهرست البحار» (4) .
بنابراین روشن است که علامۀ مجلسی قصد نقل تمام روایات را نداشته است؛ همان گونه که میرزا فضلعلی بن عبد الكريم تبریزی گفته: «و بعض الكتب الموجودة عنده أيضاً لم يرد استقصاء نقل أخبارها لبعض الجهات» (5) .
و اما کلام شیخ حرکه فرمود بحار الانوار از نهج البلاغه و کتب اربعه چیزی نقل نمی کند، صحیح به نظر نمی آید؛ زیرا تقریباً می توان ادعا کرد که همه نهج البلاغه در بحار الانوار نقل شده است. بنابراین اگر ابتداءً
ص: 116
علامۀ مجلسی تصمیم نداشته از آن نقل کند، ولی تصمیم خود را عوض کرده و فراوان از آن نقل نموده؛ همان گونه که در پاورقی امل الآمل گفته: قد غيّر رأيه في شان نهج البلاغة فانه ينقل كلها فيه (1) . به عنوان نمونه ج1 ص189، 159؛ ج2 ص44، 56، 99، 110، 122؛ ج5 ص147؛ و... .
و اما در مورد کتب اربعه علامۀ مجلسی- رحمة الله عليه- در آخر فصل سوم از مقدمه فرموده:
«ثم اعلم أنّا إما تركنا إيراد أخبار بعض الكتب المتواترة فى كتابنا هذا كالكتب الأربعة، لكونها متواترةً مضبوطةً لعلّه لا يجوز السعي في نسخها و تركها، و إن احتجنا في بعض المواضع إلى إيراد خبر منها فهذه رموزها «كا» للكافى، «يب» للتهذيب، «صا» للاستبصار «يه» لمن لا يحضره الفقيه» (2) .
با این حال موارد احتیاجش به نقل از کتب اربعه بسیار زیاد بوده است؛ به عنوان نمونه به برخی موادی که از کتب اربعه روایت نقل کرده اشاره می کنیم:
نقل از کافی: ج5 ص147، 195، 217؛ ج6 ص39، 256 که حدود چهل حدیث نقل کرده، ج47 ص364؛ ج81 ص130؛ ج82 ص63، 66؛ و...
نقل از فقیه: ج5 ص293؛ ج6 ص144؛ ج11 ص326؛ ج82 ص62 و...
ص: 117
نقل از تهذیب: ج5 ص327؛ ج7 ص116؛ ج47 ص367؛ ج82 ص227 و...
و در جلد 83 در یک باب از ص 74 الی 145 قریب به هشتاد روایت از سه کتاب فوق نقل کرده است، ولی نقل از استبصار بسیار اندک است.
و چون هدف علامۀ مجلسی این بوده که کتاب های معروف و مشهور متواتره را نقل نکند، (1) صحیفه سجادیه- على منشئها افضل الصلوات و السلام- نیز همین سرنوشت را در بحار پیدا کرده است. علامۀ مجلسی می گوید:
«اعلم أن أدعية الصحيفة الكاملة السجادية أيضاً من أجلّ الأدعية، و هي مشتملة على أدعية كثيرة معروفة في أكثر المطالب، و قد رأيت منها عدة نسخ و روايات مختلفات و طرق متباينات، بعضها مشهورة و بعضها غير مشهورة، و لكنّا أعرضنا عن إيرادها في هذا الكتاب إلّا ما شذّ منها تعويلاً على شهرة بعض نسخها، و اعتماداً على تعرضنا لسائرها في شرحنا على الصحيفة الكاملة الموسوم ب- «الكلمات الطريفة في شرح الصحيفة؛ (2)
بدان که صحیفه سجادیه دعاهای گران قدر و
ص: 118
فراوانی دارد که در بسیاری از کتاب ها نقل شده اند، و نسخه های خطی صحیفۀ سجادیه فراوان و با سندهای متعدد نقل شده اند. ما این دعاها را در این كتاب نقل نکردیم- جز اندکی- به جهت فراوانی نسخه های آن و به جهت آن که در کتاب خود به نام الكلمات الطريفة كه شرح صحيفة سجادیه است از آن ها بحث کرده ایم».
ضمناً باید توجه داشت که سایر مجموعه های حدیثی دیگر از قبیل کتب اربعه نیز به هدف گردآوری همۀ روایات نوشته نشده بودند، بلکه معمولاً مؤلفان این کتاب های حدیثی وقتی چند حدیث را می دیدند که دارای یک مضمون است، تنها یکی را نقل کرده و از نقل بقیه خودداری می کردند. شاید علت آن که معمولاً توقیعات مبارک امام عصر- سلام الله عليه- در کتب اربعه نیامده است همین نکته باشد. ضمناً از این جا این نتیجه نیز به دست می آید که چون بنا بر استقصاء نبوده، اگر یک حدیثی در کتب اربعه بدون سند و یا با سند ضعیف نقل شد، این دلیل آن نیست که آن حدیث تنها همان یک سند ضعیف را داشته است، و چه بسا حدیثی که تنها یک سند برای آن نقل شده است مستفیض و بلکه متواتر بوده، اما مؤلفان کتب اربعه به جهت رعایت اختصار آن را به صورت خبر واحد نقل کرده اند.
صاحب جواهر- رضوان الله علیه- پس از نقل یک حدیث مرسل می گوید:
«إلّا أنّ إرسال الشيخ الأخبار المزبورة لا تقصر عن المراسيل في كتب الحديث التي من المعلوم عدم بنائها على الاستقصاء التامّ، فعدم الوجود فيها غير
ص: 119
دالّ على العدم» (1) .
با توجه به آن چه گذشت، معلوم می شود که بحار الانوار از جهت گردآوری روایات با سایر کتاب ها تفاوتی نداشته و معمولاً بنای هیچ کدام بر جمع آوری تمام روایات نبوده است. بلکه گاهی علامۀ مجلسی می گوید: «مراجعه کننده این کتاب نیازی به سایر کتاب ها ندارد.» این کلام همان طور که روشن است به معنای گردآوری تمام روایات نیست.
ص: 120
به نظر ما كتاب بحار الانوار همانند هر کتاب دیگری دارای روایات صحیح و معتبر و نیز روایات ضعیف السند می باشد. شاید غیر از قرآن کریم هیچ کتاب دیگری را نتوان ادعا نمود که تمام محتوای آن صحیح و قطعی است. به همین جهت شیعه هیچ کتابی را به نام صحیح نمی شناسد. کتاب کافی که از معتبرترین کتاب های شیعه بوده و دارای حدود شانزده هزار حدیث است، احادیث آن از جهت اعتبار یکسان نیست. بسیاری از آن ها صحیح یا موثق و برخی از روایات آن نیز ضعيف السند و گاهی بدون سند است. کتاب بحار الانوار نیز تافتۀ جدا بافته ای نیست. کسی نمی تواند ادعا کند که تمام روایات آن صحیح بوده و یا ادعا شود که تمام روایات آن ضعیف و نادرست است، افراط و تفریط و کلی گویی و ابهام در کلام، روش و زیبندۀ یک محقق نیست، راه معتدل آن است که گفته شود: برخی از روایت بحار الانوار صحیح و قابل اعتماد بوده و برخی دیگر ضعیف السند است و از این جهت بین بحار و کتاب های دیگر تفاوتی نیست.
جای این سؤال باقی است که آیا خود مؤلف عظيم الشأن بحار الانوار
ص: 121
هر نوع روایتی را که پیدا می کرده نقل کرده است؛ هر چند اعتقادی به صحت آن نداشته باشد، و یا آن که گلچین و انتخاب می کرده و آن چه را خود صحیح و قابل اعتماد می دانسته نقل کرده است؟
قبل از پاسخ به این سؤال نخست توجه خوانندۀ محترم را به این نکته جلب می کنم که هر محققی وقتی به کتابی از دیگران بنگرد، قطعاً به مواردی برخورد خواهد کرد که با مؤلف هم عقیده نباشد، و مدعی خواهد شد که این کتاب مشتمل بر غث و سمین است؛ هر چند مؤلف آن تنها مطالبی را ذکر کرده باشد که خود صحیح می دانسته است؛ مثلاً شيخ صدوق- رضوان الله عليه- که خواسته تنها آن چه که او و بین خدایش حجت است و آن را صحیح می داند نقل کند (1) با این حال بنظر دیگران روایات غیر قابل استناد در كتاب من لا يحضره الفقيه او یافت می شود. غیر از کلام الله مجید کدام کتاب است که هر چه در آن وجود دارد صحیح بوده و قابل قبول همه مردم باشد؟! آیا در کتب اربعه که معتبرترین کتاب های حدیثی شیعه اند، روایات ضعیف وجود ندارد؟ آیا از ارزش کتاب مستدرك الوسائل که روایت صحیح و قابل اعتماد بندرت در آن یافت می شود، چیزی کم شده و باید مورد تهاجم قرار گیرد؟!!
پس چرا هرگاه از روایات ضعیف و غیر قابل اعتماد سخن به میان می آید نیش اعتراض و اشاره انگشت ها متوجه بحار الانوار می گردند؟ إنّ هذا لشيء عجاب. آیا اگر کسی چیزی را قبول نداشت، نباید نقل کند؟!
آية الله علامۀ شعرانی می گوید:
«و لو كان غرضه [العلامة المجلسي] الاكتفاء بنقل
ص: 122
السمين و ترك الغث لفعل لكن لم يفعل لأغراض، و لعلّ منها قصر الوقت و ضيق الفرصة، أو فتح باب الاجتهاد و دفع توهم من يظن أنّ المحدثين يتركون ما يخالف غرضهم و يباين مذهبهم عمداً، حسماً لاحتجاج الخصم به كما ترك بعضهم من غيرنا نقل حديث الغدير. فجمع رحمه الله كلّ شيء وجده و ترك البحث فيها لمن بعده؛ (1)
اگر علامۀ مجلسی می خواست تنها روایات صحیح را نقل کند و روایات نادرست را کنار بگذارد، می توانست و از عهده آن بخوبی برمی آمد، ولی به جهانی این کار را نکرد. شاید تنگی وقت و نداشتن فرصت یکی از اسباب آن باشد، و شاید می خواست نظر خود را بر آیندگان تحمیل ننماید و کسی نگوید راویان احادیث تنها آن چه را نقل کرده اند که با سلیقه خودشان موافق بوده و خلاف آن را ترک کرده اند، تا کسی نتواند در آینده بر علیه آنان استدلال نماید؛ همان گونه که عده ای از اهل سنّت، حدیث غدیر را به همین جهت نقل نکرده اند. پس علامۀ مجلسی تمام احادیثی را که می یافت، نقل می کرد و بحث از درستی یا نادرستی آن ها را برای آیندگان باقی گذارد».
این کلام آیة الله شعرانی کاملاً متین و صحیح است، به استثنای
ص: 123
جمله آخر آن که قابل پذیرفتن نیست و در همین فصل و فصل قبل نادرستی آن روشن گردید.
به هر حال، ما تردیدی نداریم که اگر علامۀ مجلسی تنها روایات صحيح را گردآوری می کرد، همان کسانی که الآن اعتراض داشته و می گویند چرا علامۀ مجلسى هو نوع حدیث صحیح و ضعیفی را نقل کرده است، آن زمان نیز اعتراض می کردند که چرا سایر روایات را نقل نکرده است، تا به دست آیندگان برسد، و چه بسا اگر آن ها را برای ما نقل می کرد، ما معنای صحیح و توجیه بهتری برای آن روایات به دست می آوردیم.
پس از روشن شدن این مقدمه، اینک گوییم: با توجه به آن که علامۀ مجلسی قصد گردآوری تمام روایات را نداشته- همان گونه که پیش تر بحث کردیم- و تنها می خواسته غرر و درر روایات را گردآوری کند، به نظر ما هدف علامۀ مجلسی گردآوری روایات قابل اعتماد بوده، نه هر روایتی که پیدا کند. و اصل اوّلی آن است که هر چه را نقل کرده، قبول داشته است مگر آن که تصریح به خلاف آن کند؛ زیرا اولاً علامۀ مجلسی پس از آن که فصل اوّل از مقدمه بحار را به معرفی مصادر بحار قرار داده، فصل دوّم را با این عنوان شروع کرده است: «الفصل الثاني في بيان الوثوق على الكتب المذكورة و اختلافها في ذلك» (1) درباره قابل اعتماد بودن مصادر بحار و یکسان نبودن آن ها در این اعتماد بحث کرده است. همچنین در فصل چهارم فرموده:... لئلا يترك في كتابنا شيء من فوائد الأصول فيسقط بذلك عن درجة كمال القبول» (2) .
ص: 124
که به درجه بالای کتاب خود از جهت اعتبار توجه می دهد. و میرزا عبد الله افندی خطاب به علامۀ مجلسی می گوید:
«... و من خصائص كتاب بحار الانوار أنه تزداد شهرته و اعتباره و يظهر قدره و عظمته إذا قام القائم من آل محمد- صلى الله عليه و آله- بعدما ينظر فيه و يحكم بصحته من الأول إلى الآخر؛ (1)
از ویژگی های کتاب بحار الانوار آن است که شهرت و اعتبار این کتاب و نیز قدر و منزلت آن وقتی بدرستی معلوم می شود که امام زمان- علیه السلام- ظهور نموده و پس از آن که آن را ملاحظه فرمود، حکم به صحت این کتاب از ابتدا تا انتهایش بنماید».
از این عبارت بخوبی معلوم می شود که خود علامۀ مجلسی و نیز شاگردش، همۀ احادیث بحار الانوار را صحیح و یا قابل اعتماد می دانسته اند، مگر در مواردی که تصریح به خلاف آن نموده باشد.
ثانياً علامۀ مجلسی کلمات بسیار زیادی در بحار الانوار دارد که از آن ها روشن می شود که آن چه را نقل کرده صحیح و قابل اعتماد می دانسته است، مگر آن که تصریح به خلاف آن بنماید. نمونه هایی از آن را این جا نقل می کنیم:
الف: «و لا أعتمد على ما يتفرد [البرسي] بنقله، لاشتمال كتابيه على ما يوهم الخبط و الخلط و الارتفاع. و إنما أخرجنا منهما ما يوافق الأخبار الماخوذة من
ص: 125
الأصول المعتبرة» (1) .
ب: «لم أر هذين الخبرين إلّا من طريق البرسي، و لا اعتمد على ما يتفرد بنقله» (2) .
ج: «الأخبار الماخوذة من كتاب. الفارسي و البرسي ليست في مرتبة سائر الأخبار في الاعتبار» (3) .
د: «أقول: إنما أوردت هذه القصة [قصة أيوب- عليه السلام-] بطولها مع عدم اعتمادي عليها لكونها كالشرح و التفصيل لبعض ما أوردته بالأسانيد المعتبرة، فما و افقها فهو المعتمد و ما خالفها فلا يعول عليه» (4) .
ه-: «أقول: هذه القصة [قصة جرجيس] مذكورة في التواريخ أطول من ذلك تركنا إيرادها لعدم الاعتماد على سندها» (5) .
و: «أقول: هذا الخبر و إن لم نعتمد عليه كثيراً لكونه من طرق المخالفين، إنما أوردته لما فيه من الغرائب التي لا تأبى عنها العقول و لذكره في مؤلفات أصحابنا» (6) .
ز: «أقول: إنما أوردت سياق هذه القصص مع عدم الوثوق عليها لاشتمالها على...» (7) .
ص: 126
ح: «أقول: إنما أوردت تلك الحكاية لاشتمالها على بعض المعجزات و الغرائب، و إن نثق بجميع ما اشتملت نملت عليه، لعدم الاعتماد على سندها كما أومانا إليه، و إن كان مؤلّفه من الأفاضل و الأماثل» (1) .
ط: «أقول: إنما أفردت لهذه الأخبار باباً لعدم صحّة أسانيدها و غرابة مضامينها فلا نحكم بصحتها و لا بطلانها و نردّ علمها إليهم- عليهم السلام-» (2) .
ى: «أقول: وجدت في بعض الكتب خبراً في وفاتها سلام الله عليها، فاحببت إيراده و إن لم آخذه من أصل يعول عليه (3) ».
يا: «أقول: الحديث ضعيف مخالف للمشهور و سائر الأخبار فلا يعول عليه (4) ».
يب: «أقول: الخبر في غاية الغرابة و لا أعتمد عليه، لعدم كونه ماخوذاً من أصل معتبر، و إن نسب إلى الصدوق رحمة الله عليه (5) ».
يج: «أقول: وجدت في بعض الكتب القديمة أخباراً طويلة في الملاحم و الأحكام تركتها لعدم الاعتماد على أسانيدها و إن كان مروياً بعضها عن الصادق- عليه
ص: 127
السلام- و بعضها عن دانيال- عليه السلام- (1) ».
يد: «أقول: هذه الروايات الأخيرة أخرجناه [ها] من كتب الأحكاميين و المنجمين لروايتهم عن أئمتنا- عليهم السلام- و لا أعتمد عليها (2) ».
يه: «ورايت في بعض الكتب زيارات جامعة أخرى تركتها إمّا لعدم الوثوق بها أو لتكرر مضامينها مع ما نقلناه (3) ».
يو: «أقول: ما قيل من المراثي في مصيبته [أي الإمام الحسين] صلوات الله عليه جمة لا تحصى، و لا يناسب إيرادها ما نحن بصدده في هذا الكتاب، و إنما أوردنا قليلاً منها رجاء أن يشركني الله تعالى مع من يبكي و ينوح بها في ثوابه، و لذلك عدونا ما التزمناه في صدر الكتاب بذكر بعض القصص عن التواريخ و الكتب التي لم تكن في درجة ما أوردته في الفهرست في الوثوق و الاعتماد. و تأسّينا بذلك بسنة علمائنا الماضين- رضوان الله عليهم- فإنهم في إيراد تلك القصص الهائلة اعتمدوا على التواريخ لقلّة ورود خصوصياتها في الأخبار، على أن أكثرها مؤيدة بالأخبار المعتبرة التي أوردتها (4)» .
يز: «إنّما أوردت هذا الخبر مع غرابته و إرساله،
ص: 128
للاعتماد على مؤلفه و اشتماله على كثير من الآيات و المعجزات التي لا تنافيها الأخبار بل تؤيدها (1) ».
يح: «بيان: الخبران السابقان أقوى و أصحّ سنداً كما لا يخفى، فالمعول عليهما و هذا أوفق بروايات العامة (2) ».
یط: پس از آن که نجاشی کلامی را از بعض اصحاب نقل کرده و مجلسی عبارت او را نقل کرده فرموده: «أقول: الصدوق أعرف بصدق الأخبار و الوثوق عليها من ذلك البعض الذي لا يعرف حاله، وردّ الأخبار التي تشهد متونها بصحتها بمحض الظن و الوهم... ليس إلّا للإزراء بالأخبار، و عدم الوثوق بالأخيار، و التقصير في معرفة شأن الأئمة الاطهار. إذ وجدنا أنّ الأخبار المشتملة على المعجزات الغريبة إذا وصل إليهم فهم إمّا يقدحون فيها أو في راويها، بل ليس جرم أكثر المقدوحين من أصحاب الرجال إلّا نقل مثل تلك الأخبار(3) ».
ک: «و لم أر سند هذه الأدعية و اعتمدتُ في ذلك عليهم [أي على الشيخ الطوسى رحمه الله] (4) ».
كا: «و لم أر فيما عندنا من الروايات تخصيصه بالتعقيب و لا بالصباح و المساء، و لذا لم نورده (5) ».
ص: 129
كب: «و قوله إذا صلّى رجلان إلى آخره» مضمون رواية السكوني عن الصادق- عليه السلام- و عمل بها الأصحاب فضعفها منجبر به، واستشكل بعض المتأخرين في الحكم الثاني بوجوه، و لعلّ هذه الرواية مع قبول قدماء الأصحاب و الحكم بصحّتها و العمل بها يكفي لإثباته (1) ».
کج: در مورد توحید صدوق و رساله اهلیلجیه می فرماید: «و لا يضر إرسالهما لاشتهار انتسابهما إلى المفضل، و قد شهد بذلك السيد ابن طاووس وغيره، و لا ضعف محمد بن سنان و المفضل لأنه في محل المنع، بل يظهر من الأخبار الكثيرة علوّ قدرهما و جلالتهما، مع أنّ متن الخبرين شاهدا صدقٍ على صحتهما، و أيضاً هما يشتملان على براهين لا تتوقف إفادتها العلم على صحّة الخبر(2) ».
كد: «مع أنّ الرواية ضعيفة يشكل الاستدلال بها على مثل هذا الحكم (3) ».
که و نیز موارد بسیاری دیگر که با مراجعه به بحار الانوار روشن می گردد و ما تنها به برخی از آن ها اشاره می کنیم (4) .
با توجه به آن چه گذشت دیگر هیچ تردیدی باقی نمی ماند
ص: 130
که علامۀ مجلسی آن چه را نقل کرده است، صحیح می دانسته و در مواردی که به نظر او حدیث قابل اعتماد نبوده است، آن را تذکر داده است.
ضمناً علامۀ مجلسی به این نکته کاملاً توجه داشت که گاهی یک حدیث ضعیف می تواند دلیل برای مستحبات و مکروهات و یا برای تایید سایر روایات و شاهد جمع بین آن ها به کار برود (1) .
علامۀ مجلسی روایات غریب را نقل کرده و به شرح و تفسیر آن ها می پردازد و تلاش می کند که هرچه را نقل کرده، معنای صحیح و معقولی برای آن بیان نماید، این تلاش علامه نیز خود شاهد بر ادعای گذشته است که او تنها آن چه را صحیح می دانسته است، نقل کرده است؛ زیرا اگر حدیثی را نادرست بداند در این صورت نیاز نخواهد داشت که آن را توجیه و تفسیر کند.
استاد بزرگوارم حضرت آیة الله انصاری شیرازی نیز فرمود:
در طول سالیانی که علامۀ طباطبایی احادیث بحار الانوار را تدریس می نمود، هرگز حدیثی را نفرمود ضعیف یا نادرست است؛ بلکه هر روایتی- هر چند ضعیف السند باشد- را به بهترین وجهی معنی و تفسیر می فرمود. بنابراین هنر آن نیست که هر حدیثی که با عقل ناقص ما سازگار نبود، فوراً آن را ردّ کرده و به جعل و دروغ بودن متهم سازیم، بلکه هنر در درست و خوب فهمیدن است. اگر نتوانستیم معنای صحیحی برای یک حدیث به دست آوریم، در برابر آن سکوت
ص: 131
کرده و به گویندۀ آن ردّ کنیم؛ همان گونه که روایات به این روش دستور داده و علامۀ مجلسی نیز در چند جای بحار الانوار به این روش عمل کرده است.
ص: 132
علامۀ مجلسی در بیانات و روش خود بسیار به روش فیض کاشانی- رحمة الله عليه- در وافی شباهت دارد. در ابتدای بحار فرموده:
«صدّرت كلّ باب بالآيات المتعلقة بالعنوان، ثم أوردت بعدها شيئاً مما ذكره بعض المفسرين فيها إن احتاجت إلى التفسير و البيان، ثم إنّه قد حازكلّ باب منه إمّا تمام الخبر المتعلق به عنوانه أو الجزء الذي يتعلّق به مع إيراد تمامه في موضع آخر أليق به، و الإشارة إلى المقام المذكور فيه لكونه أنسب بذلك المقام رعايةً لحصول الفائدة المقصودة مع الإيجاز التامّ. و أوضحت ما يحتاج من الأخبار إلى الكشف ببیان شاف على غاية الإيجاز؛ (1)
هر بابی را با آیات مناسب با عنوان آغاز نمودم، و پس از آن اگر احتیاج به تفسیر داشته باشند، کلمات مفسران را نقل کردم. آن گاه به سراغ روایات
ص: 133
رفته و هر حدیثی را که نقل کردم یا تمام حدیث نقل شده است و یا آن که اگر حدیث را تقطیع کرده و تنها قسمت مربوط به بحث را آورده ام. اشاره کرده ام که تمام حدیث در جای دیگری که مناسب تر با آن است، آورده شده است، تا در عین اختصار نهایت استفاده شده باشد. احادیثی که احتیاج به شرح و توضیح دارند، در نهایت اختصار آن ها را شرح کرده ام».
عنوان های کتاب بحار الانوار، همان عنوان های کتاب فهرست الكتب العشره است که پیشتر توضیح داده شد. آیاتی که ذیل هر عنوان آمده است، با کمال دقت انتخاب شده اند؛ به طوری که گاهی می گوید:
«این آیات طبق یک تفسیر مناسب با این باب است و طبق تفسیر دیگر مناسبتی ندارد» (1) . و از این جا معلوم می شود که علامۀ مجلسی در نقل آیات چقدر دقیق بوده است. پس از ذکر آیات اگر آیات احتیاج به تفسیر داشته باشند، تفسیر آیات را ذکر می کند و لکن تفحّص در بحار نشان می دهد که علامۀ مجلسی در مجلدات اوّل بحار- مثل ج1 و 2 و 3 و 4- آیاتی را که نقل کرده تفسیر ننموده و با آن که چه بسا آیاتی را که نقل کرده، دلالتشان بر عنوانی که بر آن باب قرار داده، بسیار خفاء دارد؛ با این حال هیچ شرح و تفسیری ذکر نمی کند. ولی از جلد پنجم جديد- جلد سوّم قدیم- به بعد روش خود را عوض کرده، و معمولاً تفسیر آیات را ذکر می کند. و حتی گاهی بسیار مفصل در مورد آیات بحث کرده. در حالی که مجلدات اوّل کتاب که آیات مربوط به توحید و صفات و افعال خدا را نقل کرده، بیش تر احتیاج به بسط و تفسیر دارد.
ص: 134
اگر کسی آیاتی را که علامۀ مجلسی در صدر هر بابی نقل کرده در یک کتاب مستقل جمع کند، بهترین تبویب و تصنیف آیات قرآن بلکه یک تفسیر موضوعی قرآن می شود و نشان داده خواهد شد که چگونه یک عالم بزرگ شیعه در بیش از سه قرن قبل به فکر تفسیر موضوعی و تبویب آیات مربوط به هر باب و فهرست موضوعی قرآن بوده است (1) .
پس از ذکر آیات، روایات آن باب را ذکر می کند و معمولاً در هر بابی با این کلام مواجه می شویم:
«قد مضى بعض الاخبار المناسبة للباب في باب فلان و سياتي بعضها في باب کذا؛ برخی از روایات مناسب با این موضوع در فلان باب گذشته و برخی دیگر در ضمن باب دیگر خواهد آمد (2) ».
یکی از محاسن و ویژگی های بسیار عالی و برجسته بحار این است که گرچه در هر بابی همان فقراتی از احادیث را که مربوط به آن باب است نقل می کند، ولی تمام حدیث را در جای دیگر نقل می کند تا قراین روایات به وسیله تقطیع از بین نرود؛ ولی کتاب هایی که حدیث را تقطیع می کنند، غالباً قراین روایات را به وسیلۀ همین تقطیعها از بین می برند. انگیزۀ اصلی مرحوم آية الله العظمی بروجردی از دستور به تدوین کتاب جامع احادیث الشیعه همین بود که ملاحظه نمود شیخ حرّ عاملی در بسیاری از موارد، روایات را در کتاب وسائل الشيعه تقطيع نموده و حتی اشاره ای به آن ننموده است. و چه بسا قرینه هایی که در صدر روایات برای ذیل آن ها است یا برعکس به جهت همین تقطیع
ص: 135
فوت شده اند. و لذا به تالیف جامع احادیث الشیعه امر فرمود، هر روایتی را در یک جای کتاب به صورت کامل نقل کنند و در سایر ابواب اگر آن را تقطیع کرده و تنها قسمتی از حدیث را نقل کردند، اشاره کنند که در فلان باب این روایت به صورت کامل نقل شده است.
مشکل تقطیع روایات در بسیاری از کتاب ها به چشم می خورد و حتی مرحوم کلینی نیز برخی از روایات را در کتاب خود تقطیع نموده است. علامۀ مجلسی این اعتراض را بر ثقة الاسلام کلینی دارد؛ مثلاً در بحار الانوار می گوید:
«أقول: فرّق الكلينى قدس الله روحه الخبر على أربعة أبواب، فجمعنا ما أورده في بابي الإسلام و الإيمان هنا، و سنورد ما أورده في بابي الكفر و النفاق في بابيها (1) ».
ما در این جا یک نمونه از تقطیع روایات در کافی را ذکر می کنیم. در ابتدای کتاب الحجة از اصول کافی، حدیث دوّم از باب «الاضطرار الى الحجة» چنین است:
محمّد بن إسماعيل، عن الفضل بن شاذان، عن صفوان بن يحيى، عن منصور بن حازم قال: قلت لأبي عبد الله- عليه السلام-: إنََّ الله أجلُّ و أكرم من أن يعرف بخلقه، بل الخلق يعرفون بالله، قال: صدقت، قلت: إنََّ من عرف أنََّ له ربّاً، فينبغي له أن يعرف أنََّ لذلك الربّ رضاً و سخطاً و أنّه لا يعرف رضاه و سخطه إلّا بوحي أو رسول، فمن لم يأته الوحي فقد ينبغي له أن يطلب الرُّسل فإذا لقيهم
ص: 136
عرف أنّهم الحجّة و أنَّ لهم الطاعة المفترضة.
و قلت للناس: تعلمون أنَّ رسول الله- صلى الله عليه و آله- كان هو الحجّة من الله على خلقه؟ قالوا: بلى. قلت فحين مضى رسول الله صلى الله عليه و آله من كان الحجّة على خلقه؟ فقالوا: القرآن. فنظرت في القرآن فاذا هو يخاصم به المرجيُّ و القدريُّ و الزنديق الّذى لا يؤمن به حتّى يغلب الرجال بخصومته، فعرفت أنّ القرآن لا يكون حجّة إلا بقيّم، فما قال فيه من شيء كان حقاً، فقلت لهم: من قيّم القرآن؟ فقالوا ابن مسعود قد كان يعلم و عمر يعلم و حذيفة يعلم، قلت: كلّه؟ قالوا: لا، فلم أجد أحداً يقال: إنّه يعرف ذلك كلّه إلا عليّاً- عليه السلام-، و إذا كان الشيء بين القوم فقال هذا: لا أدري، و قال هذا: لا أدري، و قال هذا: لا أدري، و قال هذا: أنا أدري، فأشهد أنّ عليّاً عليه السلام كان قيّم القرآن، و كانت طاعته مفترضة و كان الحجّة على الناس بعد رسول الله- صلى الله عليه و آله- و أنّ ما قال في القرآن فهو حقُّ، فقال: رحمك الله.
ولی همین حدیث در باب «فرض طاعة الائمة- عليهم السلام-» حدیث شماره پانزده این گونه نقل شده است:
محمّد بن إسماعيل، عن الفضل بن شاذان، عن صفوان بن يحيى، عن منصور ابن حازم قال: قلت لأبي عبد الله- عليه السلام-: إنّ الله أجلُّ و أكرم من أن
ص: 137
يعرف بخلقه بل الخلق يعرفون بالله، قال: صدقت، قلت إنَّ من عرف أنَّ له ربّاً، فقد ينبغي له أن يعرف أنّ لذلك الربّ رضاً و سخطاً، و أنّه لا يعرف رضاه و سخطه إلّا بوحى أو رسول، فمن لم يأته الوحي فينبغي له أن يطلب الرُّسل فاذا لقيهم عرف أنّهم الحجّة و أنّ لهم الطاعة المفترضة، فقلت للناس: أليس تعلمون أنّ رسول الله- صلى الله عليه و آله- كان هو الحجّة من الله على خلقه؟ قالوا: بلی، قلت: فحين مضى- صلى الله عليه و آله- من كان الحجّة؟ قالوا: القرآن. فنظرت في القرآن فإذا هو يخاصم به المرجيُّ و القدريُّ و الزنديق الّذي لا يؤمن به حتّى يغلب الرجال بخصومته، فعرفت أنّ القرآن لا يكون حجّة إلّا بقيّم، فما قال فيه من شيء كان حقّاً فقلت لهم: من قيّم القرآن قالوا: ابن مسعود قد كان يعلم و عمر يعلم و حذيفة يعلم، قلت: كلّه؟ قالوا لا، فلم أجد أحداً يقال إنّه يعلم القرآن كلّه إلّا عليّاً- صلوات الله عليه- و إذا كان الشيء بين القوم فقال هذا: لا أدري و قال هذا: لا أدري، و قال هذا: لا أدري، و قال هذا: أنا أدري، فأشهد أنَّ عليّاً- عليه السلام- كان قيَّم القرآن، و كانت طاعته مفترضة و كان الحجّة على الناس بعد رسول الله- صلى الله عليه و آله- و أنَّ ما قال في القرآن فهو حقُّ، فقال: رحمك الله، فقلت، إنَّ عليّاً عليه السلام لم يذهب حتّى ترك حجّة من بعده كما ترك
ص: 138
رسول الله صلى الله عليه و آله، و أنَّ الحجّة بعد عليّ الحسن بن عليّ و أشهد على الحسن أنَّه لم يذهب حتّى ترك حجّة من بعده كما ترك أبوه وجدُّه و أنَّ الحجّة بعد الحسن الحسين و كانت طاعته مفترضة فقال: رحمك الله، فقبّلت رأسه و قلت: و أشهد على الحسين- عليه السلام- أنَّه لم يذهب حتّى ترك حجّة من بعده عليَّ بن الحسين و كانت طاعته مفترضة، فقال: رحمك الله، فقبلت رأسه و قلت: و أشهد علىَّ بن الحسين أنَّه لم يذهب حتّى ترك حجّة من بعده محمد بن علىّ أبا جعفر و كانت طاعته مفترضة، فقال: رحمك الله، قلت: أعطني رأسك حتى أقبَّله، فضحك، قلت: أصلحك الله قد علمت أنَّ أباك لم يذهب حتّى ترك حجّة من بعده كما ترك أبوه و أشهد بالله أنَّك أنت الحجّة و أنَّ طاعتك مفترضة، فقال: كفَّ رحمك الله، قلت: أعطنى رأسك أقبّله، فقبَّلت رأسه فضحك و قال: سلني عمّا شئت، فلا أنكرك بعد اليوم أبداً.
همان گونه که مشخص و روشن است، این حدیث چندین سطر بیش از حدیث قبلی است. اگر مرحوم کلینی در باب اضطرار به حجت فرموده بود که آن چه نقل شده قسمتی از حدیث است نه تمام آن، اشکالی متوجه او نبود.
علامۀ مجلسی در بحار الانوار نهایت تلاش خود را به کار گرفت تا احادیث تقطیع نشده و چیزی از قراین و نکته های روایات از بین نرود
ص: 139
که به چند نمونه آن اشاره می کنیم:
الف: «أقول سيأتي تمام الخبر في موضعه (1) ». به این وسیله هشدار می دهد که آن چه نقل کردیم تمام حدیث نبوده است.
ب: «سيأتي تمام الخبر بتمامه و أسناده و شرحه في كتاب السماء و العالم (2) ».
ج: «سيأتي تمامه في باب قضاء حاجة المؤمن (3) ».
د: گاهی بر قطب راوندی اعتراض دارد که چرا روایات را تقطیع نموده است مثل: «الراوندى رحمه الله دأبه الاختصار في الأخبار، فكثيراً مّا وجدناه ترك من خبر رواه الصدوق رحمه الله أكثر من ثلاثة أرباعه» (4) .
ه: همین اعتراض را نیز بر سید رضی داشته و می گوید: سید رضی بسیاری از نکته های خطبه ها را تقویت نمود:
«و إنّما بسطنا الكلام بعض البسط في شرح هذه الخطبة لكونها من جلائل الخطب، و ذكرنا جميعها لذلك، و لكون أكثرها متعلّقاً بمطالب هذا المجلد، و تفريقُها على الأبواب كان يوجب تفويت نظام البلاغة و كمالها، كما فوّت السيد [الرضي] رحمه الله كثيراً من فوائد الخطبة باختصارها و اختيارها» (5) .
و: گاهی خود علامۀ مجلسی نیز حدیث را تقطیع می کند؛ اما چون
ص: 140
تذکر می دهد که آن چه نقل کردیم تمام حدیث نبوده، بلکه بخشی از آن است، اعتراضی بر او نیست؛ مثلاً: «الخبر طويل اخذنا منه موضع الحاجة» (1) .
با توجه به آن چه گذشت یکی از مهم ترین ویژگی های بحار الانوار نسبت به سایر کتاب های حدیثی تقطیع ننمودن روایات است.
آن گاه پس از نقل حدیث- و گاهی که حدیث طولانی است در ضمن حدیث (2) - اگر لفظ مشکل یا محتوای آن غریب به ذهن آید بحثی را با یکی از عنوان های ذیل مطرح می نماید:
«اقول» (3) ، «بیان» (4) ، «تنویر» (5) ، «ایضاح» (6) ، «تبیان» (7) ، «توضیح» (8) ، «تفسیر» (9) ، «شرح» (10) ، «تبیین» (11) . البتّه روشن است که هدف علامۀ مجلسی توضیح کامل تمام مباحث مربوط به روایات نبوده، و تنها می خواسته است که اشاره ای به راه حل آن ها بنماید، خود فرموده است:
أقول: تفصيل القول في شرح تلك الاخبار الغامضة يقتضى مقاماً آخر، و إنّما نشير في هذا الكتاب إلى ما
ص: 141
لعلّه يتبصر به أولوا الأذهان الثاقبة من اُولي الألباب، و سنبسط الكلام فيها فى كتاب «مرآة العقول» إن شاء الله تعالى؛ (1)
شرح و توضیح کامل این روایات مشکل، جای دیگری را می طلبد. ما در این کتاب تنها اشاره ای می کنیم که برای افراد دقیق و تیزبین راهگشا باشد. توضیح بیش تر آن ها را به خواست خدای متعال در كتاب مرآة العقول خواهیم آورد».
شبیه همین کلام را در چند جای دیگر نیز بیان کرده است. (2) پس معلوم می شود که علامۀ مجلسی نمی خواسته است شرح بر روایات بنویسد، بلکه بحار الانوار او بیش تر جنبۀ گردآوری روایات را دارد؛ در عين حال که صرفاً گردآوری نبوده و به توضیح و تفسیر احادیث مشکل نیز توجّه خاص دارد، و این توضیح در عین رعایت کمال اختصار می باشد.
گاهی نیز علامۀ مجلسی از بیانات والدش، علامۀ مجلسی اوّل برای توضیح روایات استفاده می نماید. (3)
بیش ترین توضیحات علامۀ مجلسی در مجلّدات اوّل کتاب، و نیز در جلد چهاردهم قدیم است. و طبق کلام شاگردش علّامۀ افندی:
پانزده جلد از مجموع بیست و پنج جلد بحار الانوار (طبق چاپ قدیم) مزّین به توضیحات علامۀ مجلسی
ص: 142
است، و ده جلد دیگر آن بدون شرح و توضیح است (1) ».
با آن که مؤلّف بحار الانوار مکرّر می گوید: هدف ما در این کتاب نقل اخبار است نه تحقیق در مباحث عقلی؛ زیرا آن ها خارج از موضوع این کتاب می باشند (2) ، ولی با این حال گاهی به جهت ضرورت هایی که احساس می نموده، توضیحات مفصّل و گسترده ای درباره روایات عنوان کرده است. این طول و تفصیل علّت های گوناگونی دارد:
گاهی علّت آن وجود شبهه ها و اشکالات اعتقادی است که علامۀ مجلسی برای پاسخ دادن به آن ها مجبور شده است بحث را طول دهد. (3)
و گاهی دیده است یک مسأله، مورد حاجت و ابتلای زیاد مردم است، لذا آن را زیاد توضیح داده است. (4)
ص: 143
و گاهی علّت آن خالی نشدن کتاب از آن فایده ها است. (1)
و گاهی ضرورت های خاص در مورد بعضی روایات، مثل بحث از خطبۀ حضرت صدیقه طاهره- سلام الله عليها- (2) و بحث از خطبۀ شقشقیّه (3) . انگیزه های دیگر نیز برای توضیحات مفصّل علامة مجلسی می توان جست وجو نمود. (4)
یکی دیگر از مسائلی که در بحار بسیار مهمّ است، دقّت و توجّه علامۀ مجلسی به اختلاف نسخ روایات است؛ گرچه تذکر دادن اختلاف نسخ کتاب های معمولی در هنگام تصحیح و تحقیق آن ها ثمرۀ چندانی ندارد، ولی در روایات توجّه به اختلاف نسخ و نسخه بدل ها بسیار مهمّ است. چه بسا کم یا زیاد شدن یک کلمه بلکه یک حرف، فتوایی را که بر اساس آن حدیث صادر شده است، عوض نماید. از این رو علّامۀ مجلسی در موارد بسیار زیادی از بحار الانوار،
ص: 144
اختلاف نسخ روایات را تذکّر می دهد. (1)
جناب آقای محمّد باقر بهبودی که در احیای این دایرة المعارف بزرگ شیعه بسیار تلاش کرده است، در این زمینه می گوید:
«إنّ المؤلّف العلّامة فيما أصدر من أجزاء الكتاب بنفسه إلى البراز و أخرجها من المسودّة إلى البياض، كان يختار من الأحاديث المتكرّرة بمضمونها و سندها حديثاً واحداً، لكنّه يذكر في صدر الحديث رمز مصادره المتعدّدة مشيراً بذلك أنّ الحديث بهذا السند و هذا اللفظ يوجد في هذه المصادر المتعدّدة، و إن كان في لفظها أدنى اختلاف أو زيادة أو نقيصة كان اللفظ للمصدر الذي ذكر رمزه آخراً ملاصقاً بالحديث- على ما تتّبعته في أثناء تخريج الأحاديث- و ذلك كالأحاديث المستخرجة من كتب الصدوق، مثل «إكمال الدين» و «علل الشرائع أو غيره ككتاب «الكافي» و «البصائر» و «الاختصاص» و نحو ذلك، على ما قد عرفت في المجلّدات السابقة. و إذا وجد رحمة الله حديثاً متّحداً بمضمونه مختلفاً مختلفاً في سنده كُلّاً أو بعضاً في مصادر متعدّدة يختار أحد المصادر و ينقل لفظ الحديث منه، ثمّ بعد تمام الحديث، يذكر سائر المصادر مع سند الحديث حتى يتّفق اسنادها قائلاً بعد ذلك: «مثله». كلّ ذلك حذراً من التكرار. ثمّ هو ل إذا كان في لفظ الحديث أو سنده مشكلة تحتاج إلى التوضيح و البيان تابعه بكلامه الفصل و بيانه الشافي الجزل، و ذلك بعد تحقيق لفظ الحديث و سنده و تصحيح ألفاظه المصحّفة» (2) .
خلاصۀ این کلام آن است که علامۀ مجلسی وقتی یک مضمون را
ص: 145
در چند حدیث به صورت تکرار می یافت، یک حدیث را انتخاب می کرد و تنها با رمز کتاب ها، اشاره می نمود که این حدیث در سایر کتاب ها نیز یافت می شود. و اگر الفاظ حدیث طبق کتاب های مختلف متفاوت و متعدّد بود و یا کمی و زیادی در الفاظ آن مشاهده می شد، لفظ حدیث را طبق کتابی ذکر می نمود که رمز آن متّصل به خود حدیث است، و در صورتی که اختلاف نسخه نباشد، تنها با یک کلمه «مثله= همانند آن» اشاره می کند که نسخه بدل ندارد.
مهم تر از مسألۀ نسخه بدل روایات، تحریفات و تصحیفاتی است که در آن ها رخ داده است. در این زمان، مرحوم آیة الله شيخ محمّد تقی شوشتری کتاب الاخبار الدخيلة را- که در موضوع خود بی نظیر است برای اصلاح همین نقیصه تألیف نمود، و تصحیفات و تحريفات روايات را مشخّص کرده و متن تصحیح شده روایات را ارائه داده است؛ ولی می توان ادّعا نمود که علامۀ مجلسی برای اوّلین بار سه قرن قبل از علّامه شوشتری به این مهم توجّه نموده «و الفضل لمن سبق»، و در بحار مکرّراً فرموده: این روایات تصحیفاتی دارد که مقداری از آن ها را اصطلاح نموده ام. و با توجّه به آن که بهترین نسخه های خطی کتاب های حدیث در دست علامۀ مجلسی بوده اغلب روایات را تصحیح کرده و سپس در بحار نقل کرده است، مگر در مواردی که نسخۀ تصحیح شده در دست نداشته است که آن ها را نیز تذکّر داده است. اینک به برخی از سخنان علامۀ مجلسی در این زمینه توجّه شود:
الف: «أقول: كان الخبر في المأخوذ منه مصحّفاً محرّفاً و لم أجده
ص: 146
في موضع آخر أصحّحه به فأوردته على ما وجدته (1) ».
ب: «أقول: هكذا و جدتُها في الأصل سقيمةً محرّفةً، و قد صحّحت بعض أجزائها من بعض مؤلّفات بعض أصحابنا و من الأخبار الأخر، و قد اعترف صاحب الكتاب بسُقمها، و مع ذلك يمكن الانتفاع بأكثر فوائدها، و لذا أوردتها مع ما أرجو من فضله تعالى أن يتيسّر نسخة يمكن تصحيحها بها (2) ».
ج: «أقول: كان في الخبر تصحيفُ و تحريفُ كثير صحّحناه من النسخ المتعدّدة و بقي بعد فيه شيء (3) ».
د: «و هذا الخبر كان في غاية السقم، و لم أجده في كتاب آخر أصحّحه به، و كان فيه بعض التصحيف و الحذف (4) ».
ه-: شبیه این کلمات در جای جای بحار الانوار به چشم می خورد. (5)
بنابراین بحار الانوار در عین آن که از جهت دقّت در نقل روایات بسیار جای تحسین و ستایش دارد، از جهت تصحیح متون روایات بر اساس نسخه های خطی نیز از جایگاه مهمّی برخوردار است. برای تصحیح متون قدیمی گاهی از روش تصحیح قیاسی استفاده می شود که مصحّح بر اساس فهم خود و طبق سلیقۀ شخصی متن را تصحیح می نماید. این گونه روش تصحیح در روایات هرگز جایز نیست. علامۀ مجلسی نیز بشدّت از آن پرهیز داشته است. گاهی تصحیح بر اساس اعتماد به نسخه های متعدّد و قدیمی و نزدیک ترین نسخه به زمان مؤلّف
ص: 147
می باشد علامۀ مجلسی از این روش بهره گرفته است.
علامۀ مجلسی حتّی گاهی بر کتاب های قدما مثل کافی نیز خُرده می گیرد که احادیث را بدون دقّت نقل کرده اند و تصحیح و تحریف در آن ها وجود دارد (1) ؛ أمّا خود دقّت کرده است که این اشکال بر بحار الانوار متوجّه نباشد.
یکی دیگر از نقاط قوت روش علامۀ مجلسی در بحار توجّه او به روایات اهل سنّت است و خود او در فصل اوّل از مقدّمه بحار فرموده: «برای تصحیح الفاظ روایات و تعیین معنای آن ها به کتاب های لغت و کتاب های شرح حدیث اهل سنّت مراجعه می کنم»، و 20 کتاب لغت، و 52 کتاب حدیث و 13 کتاب شرح حدیث از اهل سنّت را نام برده است که به آن ها زیاد مراجعه می کند. بعد می گوید: «گاهی روایات اهل سنّت را نقل می کنم تا پاسخ آن ها را بدهم و یا استدلال بر خود آنان نموده و گاهی برای بیان مورد تقیّه یا تأیید روایات شیعه آن ها را نقل می کنم (2) ». و لذا فراوان در بحار الانوار روایاتی را مشاهده می کنیم که از کتب اهل سنّت نقل شده است؛ گاهی با واسطه و گاهی بدون واسطه. (3) و علامۀ مجلسی برای نقل روایات عامّه به دو کتاب: عرائس البیان ثعلبی و جامع الأصول ابن اثير توجّه زیاد دارد. علّت این امر را خود علامۀ مجلسی بیان کرده است. درباره ثعلبی می گوید: «الثعلبي ينقل كثيراً مّا روايات الشيعة في كتابه» (4) .
ص: 148
مرحوم آشیخ عباس قمّی نیز فرموده است:
«ابو اسحاق احمد بن محمّد بن ابراهیم ثعلبی به جهت آن که گرایش به مذهب شیعه داشته و یا لا اقلّ تعصّب کم تری داشته است، بسیاری از روایات شیعه را نقل کرده است. به همین جهت علامۀ مجلسی در بحار الانوار از او حدیث نقل می کند، ثعلبی در سال 427 یا 437 وفات یافته است» (1) .
و درباره کتاب جامع الاصول علامه مجلسی می گوید: برخی از علمای شیعه احادیث را از کتاب های اهل سنّت نقل کرده اند اما اکنون آن احادیث در کتاب های آنان وجود ندارد و یا آن که آن احادیث با آن چه اصحاب ما نقل کرده اند، تفاوت زیاد دارد. علّت این مسأله یا اختلاف نسخه های احادیث است و یا آن که اهل سنّت به جهت عناد و دشمنی این احادیث را از کتاب های خود حذف کرده اند. به همین جهت من دوست دارم احادیث آنان را از کتاب های خودشان نقل کنم و چون جامع الاصول بهترین کتاب آنان است، فراوان از آن نقل می کنم (2) ».
علامۀ مجلسی گرچه برای تصحیح الفاظ روایات یا توضیح معنای آن ها بیست کتاب لغت در اختیار داشته، ولی بیش ترین مراجعه او به صحاح جوهری و قاموس فیروزآبادی است. کم تر بحث لغوی در بحار
ص: 149
پیدا می شود که نام این دو کتاب را به میان نیاورده باشد. علّت اهتمام او به این دو کتاب لغوی روشن است؛ زیرا جوهری اَنحى اللغويّين (نحویترین لغويّين) است و فیروزآبادی به گفته علامۀ مجلسی: «هو من أفاخم اللغويّين الذين يعتمدون عليهم في جلّ أحكامهم؛ (1) او از بزرگان اهل لغت استکه در تمام مسائل مربوط به لغت به آنان اعتماد می شود». به عنوان مثال از جوهری نقل کرده که زرافه یعنی اشترگا و پلنگ (2) .
علامۀ مجلسی گرچه بیش ترین توجّه او به نقل روایات بوده، و خود فرموده: «إنّا محترزون في كتابنا هذا عن زيادة الاكثار في غير نقل الأخبار» (3) ، ولی با این حال تنها به روایت و نقل احادیث بدون فهم و درایت آن ها نمی پرداخته است؛ بلکه در اغلب موارد تعارضات روایات را گوشزد و راه حلّ و وجه جمع آن ها را بیان کرده است. (4) در اکثر مواردی که ایشان خواسته است وجه جمع روایات متعارضه را بیان کند، به تقیّه پناه برده و یکی از دو طرف تعارض را حمل بر تقیّه نموده، در حالی که می توان ادّعا نمود که گرچه ما روایاتی داریم که هیچ توجیهی جز حمل بر تقیّه ندارند، ولی تعداد آن ها زیاد نیست و بلکه در بسیاری از موارد تقیّه مشروع نیست. همان گونه که خود علامۀ مجلسی می گوید:
«و بالجملة يظهر منه [حديث ذكره] أنّ التقيّة أنّما
ص: 150
تكون لدفع ضرر لا لجلب نفعٍ.. و يشترط فيه عدم التأدّي إلى الفساد في الدين كقتل نبي أو إمام أو اضمحلال الدين بالكلّية، كما أنّ الحسين صلوات الله عليه لم يتّق للعلم بأنّ تقيّته يؤدّي إلى بطلان الدين بالكلّية. فالتّقية أنّما تكون فيما لم يصر تقيّته سبباً الفساد الدين و بطلانه كما أن تقيّتنا في غسل الرجلين أو بعض أحكام الصلاة و غيرها لا تصير سبباً لخفاء هذا الحكم و ذهابه من بين المسلمين، لكن لم أر أحداً صرّح بهذا التفصيل؛ (1)
از حدیث استفاده می شود که تقیّه برای دفع ضرر است، نه به دست آوردن منفعت. شرط جواز تقیّه آن است که موجب فساد در دین مثل کشتن پیامبر یا امام یا نابودی دین نگردد، همان گونه که امام حسین علیه السلام تقیّه ننمود؛ زیرا می دانست تقیّه کردن او باعث خراب شدن دین می گردد. پس تقيّه وقتی مشروع است که موجب خرابی دین و باطل شدن آن نگردد؛ مثلاً وقتی ما در مسح بر پا یا بعضی از احکام نماز تقیّه می کنیم، این تقیّه باعث نابودی دین و از بین رفتن این حکم خدای متعال از میان مسلمانان نمی شود. و ندیدم کسی این تفصیل را بیان کرده باشد».
گرچه این توضیح بسیار دقیق و عالمانه به ذهن مبارک علامۀ
ص: 151
مجلسی رسید و آن را در کلمات دیگران ندیده است، ولی پیش از او، ملّا صدرای شیرازی نیز همین تفصیل را با عبارتی جامع تر بیان کرده است. او می فرماید:
«لا تقيّة فيما يرجع بفساد في بيضة الشريعة و هدم لحصن الإسلام، و لا في عظائم الأمور الدينيّة، و لاً سيّما للمشهورين فى العلم المقتدى بهم في الدين و كذلك لا تقيّة فى الدماء المحقونة... إنّما التقيّة فيما الخطب فيه سهل من الأعمال و الأقوال لمن خاف على نفسه أو على أهله و أصحابه؛ (1)
در مسائلی که تقیّه کردن در آن ها موجب فساد و خرابی اصل دین می گردد، نباید تقیّه نمود. همچنین در امور مهمّ دینی و مخصوصاً بر علمای بزرگی که مورد توجّه مردم هستند تقیّه جایز نیست، و نیز در مورد جان محترم نباید تقیّه کرد.. بله تقیّه در اعمال و گفتاری است که زیاد مهمّ نبوده و از طرفی خطر جانی بر خود یا نزدیکان و اصحاب در پی داشته باشد».
خواجه نصیرالدین طوسی نیز قبل از علامۀ مجلسی و صدر المتألّهین فرموده است:
«و أمّا التقيّة فإنّهم لا يجوّزونها إلّا لمن يخاف على نفسه أو على أصحابه، فيظهر ما لا يرجع بفساد في أمر عظيم ديني، أمّا إذا كان بغير هذا الشرط فلا
ص: 152
يجوّزونها» (1) .
یکی دیگر از نکته های مهمّ در روش علامۀ مجلسی برای نوشتن بحار الانوار توجّه ایشان به کلمات و اقوال علما و فقهای بزرگ است. کتاب او کتاب فقهی نیست، ولی چون در بسیاری از موارد فهم روایات بدون توجّه به کلمات علما و فقها دشوار و گاهی غیر ممکن است، علامۀ مجلسی سخنان فراوانی از علما و دانشمندان در ابواب مختلف بحار الانوار نقل می کند و بلکه بحار می تواند یکی از مصادر اصلی برای اطّلاع بر اقوال علما قرار گیرد. (2)
ص: 153
ص: 154
مراجعه کنندگان بحار الانوار با انگیزه های مختلف به سراغ این کتاب می روند. بعضی برای پیدا کردن حدیث به آن مراجعه می کنند، و برخی از محقّقان هدفشان از مراجعه به بحار پیدا کردن روایات و مصادر آن ها نبوده، بلکه تحقیقات و نظرات بسیار عمیق و بلند علامۀ مجلسی ذیل پاره ای از روایات خود هدف و مقصود عمده ای است برای شناوران و غواصان این دریا. اُنس و کار مداوم علامۀ مجلسی با کلمات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام موجب شده که او در فهم مضمون و محتوای روایات گوی سبقت را از دیگران ربوده و خوش فهمی او در این زمینه زبانزد خاصّ و عامّ گردد. در این جا به چند نمونه از دقّت های علامۀ مجلسی در فهم معنای روایات و درایت آن ها اشاره می کنیم:
الف: روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که «خير الصفوف في الصلاة المقدّم، و خير الصفوف في الجنائز المؤخّر» (1) . اغلب فقها از این روایت فهمیده اند که در نماز میّت صفّ آخر افضل از صفّ اوّل است.
ص: 155
شیخ صدوق فرموده: «أفضل المواضع للصلاة على الميّت الصفّ الأخير؛ (1) در نماز میّت صفّ آخر بهترین مکان است». شیخ حرّ عنوان باب 29 «از ابواب صلاة الجنائز» را «باب استحباب اختيار الوقوف في الصفّ الأخير في صلاة الجنائز» قرار داده است (2) . علّامه حلّی در تذکرة الفقهاء (3) و منتهى المطلب (4) و شهید در ذکری (5) همین حکم را از حدیث فهمیده اند، در حالی که علّامه بزرگوار مجلسی پس از نقل حدیث و کلمات فقهاء و پس از آن که فرموده:
«لا يخفى بُعد ما فهموه من الخبر لفظاً و معنىً- و ذكر أربعة وجوهٍ لبُعده- فرموده: و الذي نفهم من الرواية و هو الظاهر منها لفظاً و معنى أنّ المراد بصفوف الجنائز صفوف نفس الجنائز إذا و ضعت للصلاة عليها، و المعنى: أنّ خير الصفوف في الصلاة الصفّ المقدّم أي ما كان أقرب إلى القبلة، و خير الصفوف في الجنائز المؤخّر أي ما كان أبعد عن القبلة و أقرب من الإمام» (6) .
علامۀ مجلسی پس از آن که چهار وجه برای بعید بودن آن چه این فقهای بزرگ از این حدیث فهمیده اند، و این که فتوای آنان با لفظ و معنای این حدیث هماهنگ نیست، می گوید:
«آن چه ما از این حدیث می فهمیم- و آن مطابق با
ص: 156
لفظ و معنای حدیث است- این است که این حديث صف خود میّت ها را می گوید، نه صف نمازگزاران را، یعنی در نمازهای یومیّه بهترین صف، صف اوّل است که به قبله نزدیک تر است، امّا در خود جنازه ها بهترین صف صف آخر است که از قبله دورتر و به امام جماعت نزدیک تر است».
سپس علامۀ مجلسی می گوید: «تعجّب است که چگونه اصحاب از این معنای روشن حدیث غفلت کرده اند».
سبط شهید ثانی فرموده است: «مقصود از این حدیث آن است که گاهی نمازگزار نمی داند که آن میّت زن است یا مرد، و هرچه مرد نمازگزار از آن میّت که زن است دورتر باشد، بهتر است و سبب مستور بودن زن می باشد. به همین جهت شارع مقدّس این حکم را به صورت کلّی بیان کرده است هر چند آن میّت مرد باشد (1) ».
با مقایسه این کلمات و آن فتواها با کلام علامۀ مجلسی، هیچ تردیدی در برتری فهم علامۀ مجلسی بر آن ها باقی نمی ماند.
ب: علامۀ مجلسی پس از آن که حدیثی را نقل می کند که امام زمان علیه السلام در زمان غیبت چون خورشید در پس ابر می باشد، هشت وجه شباهت بین امام زمان علیه السلام و خورشید در پس ابر بیان کرده، آن گاه فرموده است:
«هشت درب از این بهشت روحانی برای شما گشودم و خدای متعال هشت وجه شباهت دیگر نیز برای من گشوده که مجال بیان کردن آن ها نیست.
ص: 157
امید است خدای متعال بر ما و بر شما هزار باب علم در معرفت اهل بیت: بگشاید که از هر باب آن نیز هزار باب علم دیگر گشوده شود (1) ».
گویا این دعا به حق در مورد خود علامۀ مجلسی مستجاب شده و چنین خوش فهمی در روایات پیدا کرده است.
ج: پس از آن که در باب مناظرات امام صادق علیه السلام حدیثی را از معانی الاخبار درباره مدت حکومت بنی اُميّه نقل کرده است، و در این حدیث مدّت حکومت آنان را « أ- ل- م- ص» بیان کرده است، در حالی که این حروف با عدد 161 موافق است ولی در حدیث عدد 131 آمده است علامۀ مجلسی می گوید:
«این روایت مدّت زیادی برای من مشکل می نمود، تا آن که در کتاب عيون الحساب دیدم ترتیب ابجد نزد اهل مغرب چنین است: ابجد، هوّز، حطّى، كلمن، صعفض، قرست، تخذ، ظغش. و بنابر این صاد مهمله 60 می باشد و عدد 131 صحیح است و از ابتدای بعثت تا زوال حکومت بني اُميّه مطابق با این تاریخ خواهد بود (2) ».
د: در باب احکام غسالات روایت علی بن جعفر را دربارۀ کسی که آب در ساقیه ای پیدا کرده و احتمال می دهد نیم خورده حیوانات باشد، و برای وضو و غسل نیز کافی نباشد و غسالۀ آب باعث فاسد شدن بقیّه آب نیز بگردد، و این آب پراکنده باشد؛ علامۀ مجلسی فرموده: «این حدیث از متشابهات اخبار و مشکلات احادیث است».
ص: 158
و حدود ده صفحه آن را شرح و تفسیر کرده و احکام فقهی که از آن استنباط می شود را توضیح داده است. و سپس می گوید:
«أقول: إنّما أطنبت الكلام في شرح هذا الخبر لتكرّره في الاُصول، و دورانه على الألسن و اشتباهه على المتقدّمين و المتأخّرين، و لا تكاد تجد في كتاب أجمع ممّا أوردناه إلّا من أخذ منّا، و الله الموفّق» (1) .
ه-: با اندک تتبّعی در بحار الانوار مکرّراً به روایاتی برخورد می کنیم که علامۀ مجلسی فرموده این روایت از مشکلات اخبار است و صاحبان فکر و حدس قوی در فهم این حدیث متحیّرند، و یا می گوید تاکنون کسی آن را شرح و توضیح نداده، و آن گاه خود به شرح آن پرداخته و یا ارجاع به کتاب مرآة العقول خود می دهد، و در اکثر این موارد تواضع و فروتنی این علّامۀ خبیر روشن است؛ زیرا در نوع این موارد می فرماید:
«هذا غاية ما وصل إليه نظري القاصر في حلّ تلك العبارات التي تحيرّت الأفهام الثاقبة فيها؛ (2) این است آن چه فکر کوتاه من به آن رسیده است». و با آن که استعجال و کمی فرصت را گوشزد می نماید، بهترین دقایق و لطائف و تحقیقات را ارائه می دهد. (3)
و تعبّد و احتیاط علامۀ مجلسی نیز نیازی به بیان ندارد. تنها همین یک کلام او کافی است که در ذیل یک روایت فرموده: «بيان: اعلم أنّ هذا الخبر من متشابهات الأخبار
ص: 159
و غوامض الأسرار التي لا يعلم تأويلها إلا الله و الراسخون في العلم، و السكوت عن تفسيره و الإقرار بالعجز عن فهمه أصوب و أوْلى و أحوط و أحرى، ثمّ قال: و لنذكر وجهاً تبعاً لمن تكلّم فيه على سبيل الإجمال» (1) .
و به این وسیله تسلیم محض بودن و خضوع و فروتنی خود را در برابر روایات نشان می دهد.
متأسفانه برخی از افراد، به کتاب های حدیث رجوع کرده و هرچه با عقل ناقص آنان موافق نباشد، فوراً زبان اعتراض گشوده، و تصوّر می کنند اگر چیزی را آنان نفهمیدند، اصلاً واقعیت ندارد. گویا که آنان عقل کلّ هستند؛ در حالی که اوّلاً باید به آنان گفت: یک چیز را فرا گرفته و ده ها چیز را فراموش کرده اید:
قل لمن يدّعي في العلم فلسفة *** حفظت شيئاً و غابت عنك أشياء
و چه بسا این احادیث مصداق «رُبَّ حامل فقه إلى مَن هو أفقه منه» بوده و آیندگان معنای صحیح و دقیق این روایات را به دست آورند. ثانياً عقل و علم خود بر یک پایه و اساس لرزانی بنا شده است. آیا هرگز در طول تاریخ دو فیلسوف را می توان پیدا کرد که عقل را یکسان تعریف کرده باشند؟
سل الناس إن كانوا لديك أفاضل *** عن العقل ثمّ انظر هل جواب محصّل
ما منكر حجّیت و ارزش عقل نیستیم و می پذیریم که عقل خود
ص: 160
یکی از ملاک های نقد حدیث است، امّا نباید فوراً هرچه با عقل موافق نبود کنار گذاشت، بلکه احتیاط در دین آن است که بعضی از احادیث را روایات متشابه دانسته و علم و دانش آن ها را به اهل بیت علیهم السلام واگذار نماییم. پاسخ بسیاری از سؤالات کلمه «نمی دانم» است. اقرار به عجز و ندانستن سزاوارتر و مطابق با احتیاط است و آن چه نیز در معنای این گونه روایات ذکر می شود، تنها یک احتمالی بیش تر نخواهد بود.
در پایان ذکر این نکته نیز لازم است که علامۀ مجلسی، ذیل روایات مربوط به اصول دین، غالباً نهایت دقّت و تدبّر خود را به کار برده و بهترین تحقیقات خود را عرضه می کند، ولی در سایر روایات معمولاً كلمه «استعجال» و کمی فرصت را مطرح کرده و زود از آن ها می گذرد.
ص: 161
ص: 162
گرچه ذیل اکثر روایاتی که مشتمل بر کلمات مبهم و مجمل هستند علامۀ مجلسی توضیحات دقیق و کافی ابراز داشته، و با سرانگشت فکر بسیار عمیق و ریز بین خود مشکلات را حل نموده است، ولی در موارد زیادی از بحار الانوار به بحث های مستقل و با عنوان های مشخّصی برخورد می کنیم که هر یک رساله و بلکه کتاب مستقلّی به شمار می آید. این خود یکی از امتیازات مهمّ بحار الانوار است که تنها یک کتاب گردآوری روایات نبود، بلکه مملوّ از مباحث و تحقیقات بسیار متنوّع و گسترده در همه موضوعات اسلامی است. در این جا به برخی از این گونه بحث های مستقل او اشاره می کنیم:
بحثی دربارۀ عقل و نظرات مختلف درباره آن: ج1، ص99.
ادیان شرک آلود: ج3، ص211.
استدلال های توحید: ج3، ص230.
خدا را با خدا بشناسید، آفتاب آمد دلیل آفتاب: ج3، ص270.
بحث بداء، و پاسخ شبهه های پیرامون آن: ج4، ص122.
جبر و اختیار: ج5، ص82.
ص: 163
معنای قضا و قدر: ج5، ص127.
مرگ و آجل: ج5، ص142.
احباط و تکفیر: ج5، ص332.
بحث های کلامی توبه: ج6، ص42.
ستایش و نکوهش آرزوی مرگ: ج6، ص138.
چگونگی حضور ائمّه علیهم السلام لا نزد محتضر: ج6، ص200.
معنای قبر و سؤال در آن: ج6، ص270.
فنای موجودات و فنای عالم: ج6، ص 331.
معاد جسمانی: ج7، ص47.
کیفیّت حساب در قیامت: ج7، ص275.
مسأله خلود: ج8، ص350.
خلود کفّار در آتش: ج8، ص363.
عصمت انبیاء علیهم السلام: ج11، ص89.
عصمت حضرت آدم علیه السلام: ج11، ص124.
سجود فرشتگان بر آدم: ج11، ص140.
اشکالات به عصمت و پاسخ آن ها: ج11، ص198.
نکته هایی از داستان حضرت ابراهیم: ج12، ص48.
ذوالقرنین کیست؟: ج12، ص207.
سهو النبيّ صلی الله علیه و آله: ج17، ص108.
حقیقت معجزه: ج17، ص222.
دین پیامبر قبل از بعثت: ج18، ص271.
اهل اعراف: ج24، ص255.
عصمت ائمّه علیهم السلام: ج25، ص209.
ص: 164
غلوّ و غالیان: ج25، ص346.
احكام باغيان: ج28، ص130.
حدیث غدیر: ج37، ص235.
چگونگی جواب امام علیه السلام از سی هزار سؤال: ج50، ص93.
حديث رجعت: ج53، ص122.
حكم فقهى نجوم: ج58، ص278.
معنای روز و شب: ج59، ص9.
هاروت و ماروت: ج59، ص267.
کروی بودن زمین: ج60، ص95.
هفت اقلیم: ج60، ص130.
تأثیر خداوند در ممکنات بدون نیاز به ماده: ج60، ص187.
حقیقت نفس و روح: ج61، ص68.
حقیقت خواب: ج61، ص195.
تشریح بدن: ج62 ص1.
سحر: ج63، ص28.
حقیقت ابلیس: ج63، ص139، ج11، ص144
شکار با تفنگ: ج65، ص272.
حکم فقهی عصاره انگور: ج66، ص510.
ظرف های طلا و نقره: ج66، ص541.
برخی از مذاهب: ج68، ص297.
کاربردهای اسلام و ایمان: ج69، ص126.
درجات ایمان: ج69، ص201.
معرفت قلبی: ج70، ص34.
ص: 165
کتاب اختصاص و مؤلّف آن: ج71، ص354.
معنای صاع: ج80، ص350.
قبله مسجد کوفه: ج100، ص431.
این بود اشاره ای کوتاه به برخی از مباحث مستقلّی که علامۀ مجلسی در بحار الانوار مطرح نموده است. همان گونه که روشن است هر کدام از این بحث ها و تحقیقات ارزش یک رساله مستقل علمی را دارا هستند. ضمناً با همین اشاره اجمالی روشن شد که از جلد اوّل تا جلد 66 بحار الانوار بحث های مستقلّ فراوان است، ولی از جلد 67 به بعد (یعنی از جلد 15 قدیم) تا آخر کتاب کم تر به این گونه مباحث برخورد می کنیم. شاید علّت این مطلب همان باشد که علّامه افندی در نامۀ خود خطاب به استادش علامۀ مجلسی گفته که
«لا شكّ أنّ جمع الأحاديث مقدّم على تبيينها، لئلّا ينسبكم من ينظر في كتابكم- أعطى الله كتابكم بيمينكم- إلى العجز و التقصير و قلّة التتبع؛ (1)
تردیدی نیست که گردآوری روایات ضروری تر از شرح و تفسیر آن ها است، تا مبادا کسی که این کتاب را مطالعه می کند شما را به عجز و ناتوانی و کمی تتبّع نسبت دهد».
به علاوه در مجلّدات اوّل کتاب چون مباحث مربوط به اصول دین مطرح بوده، به جهت اهمّیت بسیار زیاد آن ها- نسبت به فروع دین که در مجلّدات آخر کتاب مطرح است- گسترده تر بحث کرده است. لذا مجلّدات اوّل کتاب شرح و تفسیر بیش تری نسبت به سایر مجلّدات
ص: 166
دارند. از طرف دیگر، عمیق بودن محتوا و مضمون روایات مربوط به اصول دین و غموض و ابهام آن ها نسبت به فروع دین، بر کسی پوشیده نیست، از این رو علامۀ مجلسی ضرورت شرح و تفسیر را در مجلّدات اوّل کتاب بیش تر احساس می کرده است، و گاهی چنان وارد بحث و استدلال می شود که گوی سبقت را از همه می رباید؛ به عنوان مثال در این بحث که «آیا پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله- چیزی را از نزد خود اجتهاد می نموده است یا خیر؟»، علامۀ مجلسی نخست سی دلیل بر نفی اجتهاد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اقامه کرده و سپس شبهه های اهل سنّت را پاسخ داده است (1) . شاید مهلت ندادن اجل نیز از عوامل دیگر برای شرح و تفسیر نکردن روایات مجلّدات آخر بحار باشد و اگر فرصتی بود بسیاری از روایات همان مجلّدات را نیز شرح می داد.
ص: 167
ص: 168
مباحث ادبی و لغوی در کتاب عظیم الشأن بحار الانوار به قدری زیاد است که می توان ادّعا نمود که کم تر بحث و توضیحی از علامۀ مجلسی ذیل روایات وجود دارد که اشاره ای به مباحث ادبی و لغوی نداشته باشد.
علی رغم آن که امروز افرادی پیدا شده اند که به عنوان سرپوش بر جهل و بی اطلاعی خود نسبت به ادبیات، می گویند ما ادبیات را قبول نداریم، ارزش و اهمّیت مباحث ادبی بر محقّقان علوم دینی پوشیده نیست. کدام عالم بزرگ را می توان پیدا کردن که در ادبیات متبحّر نباشد؟ البتّه لازم نیست که انسان همۀ عمر خود را صرف ادبیات و اختلافات مربوط به آن نماید. ادبیات این قدر فایده ندارد؛ همان گونه که ابن فارس در مادۀ «شقّ» گفته است. (1) ولی باید توجّه داشت که امروز بدون ادبیات، فهم آیات و روایات برای ما غیر ممکن است.
اینک به چند نمونه از مباحث ادبی مطرح شده در بحار الانوار اشاره می کنیم:
ص: 169
الف: در بحار الانوار ذيل جملة: «و أنت خير منزولٍ به» که در نماز میّت خوانده می شود فرموده: «الضمير في الظرف يحتمل إرجاعه إلى اسم المفعول نفسه أو إلى موصوف مقدّر له، و يحتمل إرجاعه إلى الذات المبهمة المأخوذة في الصفات، و يمكن إرجاعه إلى الضمير الذي وقع مبتدأً» (1) . سپس دربارۀ هر کدام از این احتمالات بحث کرده است.
ب: در بحث وجوب ابتدا به غسل مرفق در بحث کیفیّت وضو، ذیل آیه تیمّم (2) ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ﴾ (3) علامة مجلسی می گوید:
«إنّا إنّما عرفنا وجوب الابتداء بالمرفق من فعل أئمّتنا: على أنّ ابن هشام ذكر في طيّ ما ذكر من أغلاط المعربين: الحادى عشر قوله تعالى: ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ﴾... و نقل کلامه، ثمّ قال المجلسي: الحمد الله الذي أظهر الحقّ على لسان أعدائه، ألا ترى كيف اعترف هذا الفاضل الذي هو من أفاخم علماء العربية و أجلّة أفاضل أهل الضلالة بما يستلزم الحقّ المبين؛ (4)
ما علّت آن که در وضو از مرفق آغاز می کنیم، آن است که از روش ائمّه اهل بیت علیهم السلام فرا گرفته ایم.
ص: 170
علاوه بر آن که ابن هشام در باب پنجم کتاب خود ضمن بیان اشتباهات نحویّین همین آیه، بحث نموده است. سپس علامۀ مجلسی می گوید: خدای را سپاس که حقّ را بر زبان دشمنان حقّ جاری ساخت، آیا نمی بینی که این فاضل که خود از بزرگان ادبیات و از علمای اهل سنّت است اعتراف به چیزی کرده که مستلزم مذهب شیعه است؟».
توضیح آن که در آیۀ شریفه، جار و مجرور «إلى المرافق» متعلّق به «فاغسلوا وجوهكم و أيديكم» نمی تواند باشد؛ زیرا شرط ما قبل «إلى»: آن است که قابل تکرار باشد و با تکرار زیاد به ما بعد آن برسد. مثلاً ضربتُه إلى أن مات صحيح است و قتلتُه إلى أن مات غلط است، چون ضرب قابل تکرار است ولی قتل قابل تکرار نیست. و در آیۀ شریفه تيمّم «غسل ید» قابل تکرار نیست تا به مرفق برسد، بلکه تکرار نشده به مرفق می رسد. بنابراین جار و مجرور نمی تواند متعلّق به «فاغسلوا» باشد. صحیح آن است که متعلّق به «لا تغسلوا» یا «اقطعوا» یا «اسقطوا» محذوف می باشد؛ زیرا کلمۀ «ید» تمام دست از سر انگشت تا شانه را شامل می شود ابتدای آیه شریفه فرموده است: «ید» را بشویید، و سپس مقداری را از این شستن اسقاط می کند و آن مقدار استثنا شده از شانه تا مرفق است. در این صورت مرفق غایت نشستن و سرآغاز شستن می باشد و در این صورت «لا تغسلوا» قابل تکرار است تا به مرفق برسد. بنابر این کلمۀ «إلى» در آیه شریفه برای انتهای غایت است و در عین حال مذهب شیعه را می فهماند، و وضوی نکس اهل سنّت خلاف آیه شریفه است.
ص: 171
ج: یکی دیگر از بحث های ادبی بحار الانوار این است:
«قال الزمخشري: روي أنّ قتادة دخل الكوفة و التفّ عليه الناس. فقال: سلوا عمّا شئتم. و كان أبو حنيفة حاضراً و هو غلام حدث، فقال: سلوه عن نملة سليمان أكانت ذكراً أم أنثى؟ فسألوه. فأفحم!! فقال أبو حنيفة: كانت اُنثى بدليل قوله تعالى: «قالت نملة» و ذلك أنّ النملة مثل الحمامة و الشاة في و قوعها على الذكر و الاُنثى، فيميّز بينهما بعلامة نحو قولهم: حمامة ذكر، و حمامة اُنثى- انتهى. ثمّ نقل كلام ابن حاجب عن بعض تصانيفه: إنّ تأنيث مثل الشاة و النملة و الحمامة من الحيوانات تأنيث لفظي و لذلك كان قول من زعم أنّ النملة في قوله تعالى: «قالت نملة» أُنثى- لورود تاء التأنيث في «قالت»- و هماً، لجواز أن يكون مذكّراً في الحقيقة، و ورود تاء التأنيث كورودها في فعل المؤنّث اللفظي، و لذا قيل: «إفحام قتادة خير من جواب أبي حنيفة؛ (1)
زمخشری در مقام بیان فضائل ابو حنیفه می گوید:
نقل شده که وقتی قتاده وارد کوفه شد و مردم گرد او جمع شدند، گفت: هرچه می خواهید از من سؤال کنید. ابو حنیفه- که در سنّ نوجوانی بود- آن جا حاضر بوده و گفت: از او سؤال کنید مورچه ای که با سلیمان صحبت کرد نر بود یا ماده؟ وقتی مردم این سؤال را از قتاده نمودند، او از پاسخ ناتوان ماند. خود ابوحنیفه
ص: 172
پاسخ داد که آن مورچه مؤنث بود زیرا قرآن فرموده است: قالت نملة، وكلمۀ «نمله» همانند کلمه «حمامه» و «شاة» شامل مذکّر و مؤنث می شود و باید به وسیلۀ قرینه ای مثل «قالت» آن را تشخیص داد که مذکّر است يا مؤنّث.
اما ابن حاجب در برخی کتاب های خود گوید: «علامت تأنيث در كلماتي مثل شاة، نملة، حمامة و... تأنيث لفظی است، و به همین جهت کلام ابو حنیفه که «قالت» را در این آیۀ شریفه شاهد بر مؤنث بودن «نملة» دانسته است اشتباه است، و کلمه «قالت» به جهت مؤنث لفظی بودن واژه «نملة» به کار رفته است و دلیلی نمی باشد بر آن که آن مورچه واقعاً مؤنت بوده است. و از این جاست که برخی گفته اند محکوم شدن قتاده بهتر از پاسخ نادرست ابو حنیفه بوده است».
علامۀ مجلسی پس از آن که این بحث ادبی را نقل کرده می گوید:
«كلام ابن حاجب صحیح است و مرحوم رضی و دیگران نیز آن را پذیرفته اند. خدای را سپاس که ابو حنیفه را که با این بضاعت اندک علمی ادّعای امير المؤمنین بودن داشت رسوا نمود و نیز زمخشری را که می خواست برای ابو حنیفه فضیلتی بیان کند که او در نوجوانی خود این قدر دقیق بود، رسوا نمود».
د: نمونۀ دیگری از بحث های ادبی در بحار الانوار این است که در حدیث معروف و بلکه متواتر امیرالمؤمنین علیه السلام به کمیل بن زیاد آمده
ص: 173
است: ﴿مَحَبَّةُ الْعَالِمُ [مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ، خ. لِ.] دِينُ يُدَانُ بِهِ، يُكْسِبُهُ الطَّاعَةُ فِي حَيَاتِهِ﴾ (1) .
شیخ بهایی- رحمة الله عليه- فرموده: «يكسبه» حرف اوّل آن ضمّه داشته و فعل مضارع از باب افعال است. (2)
علامۀ مجلسی در مقام اعتراض به شیخ بهایی می گوید:
«نیازی نیست که این واژه را از باب افعال بدانیم و ابتدای آن را با ضمّه تلفّظ کنیم، بلکه به صورت فعل مضارع از فعل ثلاثی مجرّد نیز صحیح است و این گونه در لغت به کار رفته است و بلکه ثلاثی مجرّد فصیح تر از ثلاثی مزید می باشد». (3)
علامۀ مجلسی در این جا به یک نکتۀ بسیار مهمّ ادبی توجه کرده است، در حالی که برخی از بزرگان بر اثر دقّت نداشتن مرتکب اشتباه شده اند. به عنوان مثال کلمه «مُکفی» را فراوان به کار می برند، در حالی که باید «کافی» گفته شود، و نیز در کتاب الطهارة فقه بسيار زياد گفته می شود: «رطوبة مسریة»، در حالی که باید گفته شود: «رطوبة سارية» دلیل همان است که علامۀ مجلسی فرمود:
«تا موقعی که لفظ ثلاثی مجرّد وجود دارد و معنای آن صحيح است هیچ ضرورتی ندارد که ثلاثی مزید استعمال شود. همچنین تا هنگامی که لفظ لازم وجود دارد ضرورتی ندارد که فعل متعدّی به کار برده شود.»
این بود چند نمونه از بحث های ادبی در کتاب بحار الانوار. کسی که
ص: 174
تورّق و نگاهی اجمالی به بحار داشته باشد، معمولاً در هر پنج صفحه ای از آن به یک بحث ادبی برخورد می کند، و از چاپ رحلی و قدیم بحار الانوار شاید کم تر صفحه ای دیده شود که بحثی ادبی نداشته باشد. از این جهت مراجعه به بحار الانوار و مطالعۀ آن بسیار مفید و برای طلاب و ادیبان مغتنم است.
ص: 175
ص: 176
متوقّف بودن فهم بعضی از مسائل فقهی بر دانستن علوم ریاضی بر هیچ فقیهی پوشیده نیست، بحث از وقت نماز، قبله، مقدار آب کرّ، ارث و... ارتباط بسیار نزدیکی با ریاضیات دارند. و همین ضرورت باعث شده که علمای بزرگ اسلام در طول قرن های گذشته توجّه خاصّی به مباحث ریاضی داشته باشند. دین مبین اسلام نوابغی را به جهان عرضه کرده است که هر کدام نقش بسیار ارزنده ای در پیشرفت و تکامل ریاضیات و نجوم داشته اند، خواجه نصیرالدین طوسی، ملّا على بيرجندی، ملّا غلامحسین جونفوری شیرازی، غیاث الدّین جمشید کاشی در این زمینه سرآمد دیگران اند، و در زمان علامۀ مجلسی حوزه اصفهان در این علوم بسیار غنی و پیش رفته بوده، و طلاب در این علوم تبحّر و اطلاع کافی داشته اند. به همین جهت در مجموعه عظيم بحار الانوار بحث های متعدّدی از این قبیل به چشم می خورد که به برخی از آن ها اشاره ای می کنیم:
1- یکی از آلات مهمّ نجومی «دایره هندیّه» است، معمولاً با این دایره خط نصف النّهار و نیز جهت قبله تعیین می گردد. علامۀ مجلسی
ص: 177
معتقد است که برای وقت نماز ظهر و عصر و جهت قبله احتیاط آن است که نهایت دقّت و تلاش انجام شود و از آلات نجومی و هندسی مثل اسطرلاب و دایره هندی کمک گرفته شود. سپس مقدار انحراف شهرهای معروف را ذکر کرده است و این انحراف را به درجه و دقیقه مشخّص کرده است (1) ، گرچه علامۀ مجلسی خود این مقدار و درجات انحراف را به دست نیاورده و تنها از کتاب های هیئت بهره گرفته است ولی آشنایی و توجّه خاص ایشان به بحث های نجومی نیز روشن است.
2- در جای دیگری از بحار الانوار آمده است:
«و لنذكر هنا مقدار ظلّ الزوال في بلدتنا هذه اصبهان و ما و افقها أو قاربها في العرض، أعني يكون عرضها اثنتين و ثلاثين درجة أو قريباً من ذلك، ثمّ لنُشِرْ إلى ساعات الأقدام لينتفع بها المحافظ على الصلوات، المواظب على النوافل فى معرفة الأوقات، فنقول: ظل الزوال هناك في أوّل السرطان قدم و عُشر القدم...» (2) . و مقدار سایه را هنگام زوال در اوّل و وسط و آخر هر کدام از دوازده برج ذکر فرموده و سپس وقت و ساعت نمازهای واجب و مستحب را در همه برج ها ذکر فرموده است. (3)
3- علامۀ مجلسی- رضوان الله علیه- پس از آن که تحقیق جامعی دربارۀ هنگام نیمه شب و سر آغاز شروع روز بیان کرده و حتّی بر شیخ
ص: 178
بهایی رحمة الله که خریت فن هیئت است اشکال و خورده گرفته است «فذلکه ای» دربارۀ معنای «یوم» از نظر شرعی و اصطلاحی عرفی قرار داده است (1) . اگرچه ظاهراً علامۀ مجلسی معنای شرعی یوم را با معنای آن در اصطلاح منجّمین را خلط نموده است؛ زیرا یوم در اصطلاح شرعی عبارت است از طلوع صبح صادق تا هنگام گذشتن خورشید از افق غربی. ولی در اصطلاح منجّمین عبارت از وقت طلوع آفتاب تا هنگام غروب آن است.
4- مطلب دیگر این که گاهی عظمت و بزرگی شخصی موجب می شود که دیگران سخن او را بدون چون و چرا پذیرفته، و بدون تأمّل و تحقیق در مورد آن، آن را صحیح تلقّی کنند؛ یعنی به گویندۀ کلام توجّه کرده اند نه به خود کلام. یکی از این موارد اشتباهی است در موضوع قبله مدینه منوّره، که بر علّامۀ بزرگوار مجلسی رخ داده است. و گروهی نیز به متابعت از ایشان مرتکب همین اشتباه شده اند.
در بحار الانوار فرموده:
«بل ظهر لي من بعض الأدلّة و القرائن أنّ محراب مسجد النبي صلى الله علیه و آله بالمدينة أيضاً قد غُيّر عما كان في زمانه صلی الله علیه و آله؛ لأنُه على ما شاهدنا فى هذا الزمان موافق لخط نصف النهار، و هو مخالف للقواعد الرياضية من انحراف قبلة المدينة إلى اليسار قريباً من ثلاثين درجة» (2) .
سپس نتیجه گرفته که دقّت عقلی در توجّه به قبله لازم نیست و استقبال عرفی قبله کافی است، بلکه در جای دیگر صحبت از 37
ص: 179
درجه اختلاف نموده است.
در جای دیگر فرموده:
«و أغرب من جميع ذلك أنّ مسجد الرسول صلی الله علیه و آله محرابه على خط نصف النهار، مع أنّه أظهر المحاريب انتساباً إلى المعصوم، و هو مخالف للقواعد، لانحراف قبلة المدينة عن يسار نصف النهار أي من نقطة الجنوب إلى المشرق بسبع و ثلاثين درجة، و أيضاً مخالف لما هو المشهور من أنّ النبيّ صلی الله علیه و آله قال: ﴿محرابي عَلَى الْمِيزَابِ﴾ و من يقف في المسجد الحرام بإزاء الميزاب يقع الجدي خلف منكبه الأيسر، بل قريباً من رأس المنكب. و كنت متحيّراً في ذلك حتى تأمّلت في عمارة روضة النبيّ صلی الله علیه و آله التى حول قبره الشريف، فوجدتها منحرفة ذات اليسار كثيراً و إن لم يكن بهذا المقدار، و ظاهر أنّ البيوت كانت مبنيّة بعد المسجد على و فقها، فظهر أنّ محراب المسجد أيضاً ممّا حرّف في زمن سلاطين الجور» (1) .
مستند علامۀ مجلسی در این سخن، کلام قدمای منجّمین و رصد آن ها بوده است و آنان غالباً در تعیین طول بلاد اختلاف دارند و چه بسا نسخ خطی از کتاب های هیئت و زیج که نزد علامۀ مجلسی بوده اند، مغلوط بوده و ایشان بر اساس آن ها محاسبه فرموده و به چنین نتیجه ای رسیده است.
به هر حال امروزه روشن است که در قبله مدینه هیچ گونه تغییری رخ نداده است، مرحوم سردار کابلی در کتاب شريف تحفة الأجلّة في
ص: 180
معرفة القبلة فرموده:
«طول مكّة المكرمة من جرينوش مرصد لندن تسع و ثلاثون درجة و خمسون دقيقة أو أربعون درجة تقريباً، و طول المدينة المنوّرة أربعون درجة تقريباً، فهما على طول واحد تقريباً... فيكون قبلة المدينة على خطّ نصف النهار تقريباً إلى نقطة الجنوب، فيكون محراب الرسول صلی الله علیه و آله في كمال الصحة بل هو من معجزاته الكريمة و آياته العظيمة الباقية إلى اليوم على مرّ القرون المتطاولة، فإنّه صلی الله علیه و آله توجّه إلى الكعبة و قد صلّى ركعتين من الظهر فأتاه أمر الله عزّ وجلّ بالتوجه إلى الكعبة، و معلوم أنّ توجّهه صلی الله علیه و آله فى ذلك الحين على خطّ القبلة تماماً غير منحرف كاشف عن كونه صلی الله علیه و آله مؤيّداً بروح القدس ناظراً بنور الله عزّ وجلّ و أنّ الحقائق غير محتجبة عنه فلا ينحرف عن الحقيقة في كلّ أمر بقدر شعرة، فهو على نور من ربّه و هو على صراط مستقيم» (1) .
پس از آن که سردار کابلی، طبق قاعدۀ مثلثات كروية نيز نتيجه گرفته که حتّی بنابر رأى قدما انحراف قبله مدینه به 37 درجه نمی رسد، فرموده:
«و أمّا تحريف محراب مسجد النبيّ صلی الله علیه و آله في زمن سلاطين الجور فقد علم بطلانه ممّا تلوناه عليك، على أنّه لم يكن لهم داع سياسي إلى التحريف، و كانوا
ص: 181
متظاهرين بتقوية دين الإسلام ظاهراً» (1) .
استاد آية الله حسن زاده آملی نیز در آثار گران قدر خود مفصّل از صحّت قبله مدینه بحث کرده و آن را به صورت استدلالی بیان کرده است. (2)
5- بحث های دیگر مرتبط به هیئت و نجوم در بحار الانوار یافت می شود (3) که ذکر آن ها ضرورتی نداشته، و مراجعه کننده به آن می تواند به آسانی آن ها را به دست آورد.
ص: 182
بحار الانوار كه دايرة المعارف علوم نقلى شیعه است، از مسائل عقلی بیگانه نبوده و مجموعه ای از دانش معقول و منقول را در خود جای داده است.
صاحب بحار الانوار در علوم نقلی و دقّت نظر در فهم متون روایات بی نظیر و در علوم عقلی با اطّلاع بوده است، و شاگردش فرموده: «علامۀ مجلسی علوم عقلی را نزد آقا حسین خوانساری و علوم نقلی را نزد پدرش فراگرفت (1) ».
پیش تر کلام آیة الله شعرانی را نقل کردیم که هیچ فیلسوف و حکیمی بی نیاز از مراجعه به بحار الانوار نبوده و هر محقّق در علوم اسلامی باید این کتاب عظیم الشأن را در دست و دائماً به آن مراجعه نماید. بنابراین گرچه علامۀ مجلسی از علم معقول بی بهره نیست، امّا متخصّص در آن نیز نیست، همان گونه که کاشف الغطاء فرموده: «فإنّه من المتخصّصين بعلم المنقول لا المعقول» (2) .
در این جا این سؤال مطرح است که آیا علامۀ مجلسی تفکّر
ص: 183
اخباری داشته است یا خیر؟ در صورت مثبت بودن پاسخ تا چه حدّ به مسلک اخباریّین متمایل است؟ آیا می توان ایشان را در زمره اخبارتّین به شمار آورد؟
یک تفحّص کوتاه در بحار الانوار موجب پیدا شدن نشانه هایی بر مثبت بودن پاسخ سؤالات فوق است، گرچه هیچ کدام از این شواهد دلالت روشن و واضحی بر مدّعای فوق ندارد. اینک بیان آن شواهد:
الف: در باب سهو النبىّ صلی الله علیه و آله پس از آن که دو روایت نقل کرده (1) ، آن ها را مورد نقد و بررسی قرار داده و می گوید: این روایات قابل پذیرفتن نیستند؛ زیرا مخالف با شهرت بلکه اجماع می باشد. روشن است که این روایات بر خلاف عقل اند. شاید بتوان گفت: استدلال علامۀ مجلسی در ردّ روایات فوق به مخالفت با مشهور نه به مخالفت با عقل، خود نشانه ای از تفکّر اخباری گری اوست.
ب: در باب ادّله توحید فرموده:
«السابع: الأدّلة السمعية من الكتاب و السنّة، و هي أكثر من أن تحصى، و قد مرّ بعضها و لا محذور في التمسّك بالأدلّة السمعية في باب التوحيد، و هذه هي المعتمد عليها عندي» (2)
روشن است که تفکّر اخباری گری حتّی در اصول اعتقادات به روایات تمسّک می کند، مگر آن که مراد ایشان استدلال های عقلی باشد که در ضمن روایات بیان شده اند.
ج: ذیل روایات مربوط به طینت و میثاق فرموده:
ص: 184
«اعلم أنّ أخبار هذا الباب من متشابهات الأخبار و معضلات الآثار، و لأصحابنا- رضي الله عنهم- فيها مسالك...- ثمّ قال: و ترك الخوض في أمثال تلك المسائل الغامضة التي تعجز عقولنا عن الإحاطة بكنهها أوْلى» (1) .
سپس فرموده بهترین توجیه این روایات چیزی است که اخباریّین در تفسیر این روایات گفته اند.
د: در بحث صدور فعل قبیح از انسان و عدم صدور آن از خداوند متعال، کلامی را از کتاب شرح تجرید علّامه حلّى- رضوان الله عليه- نقل کرده و آن گاه می گوید:
«و إنّما ذكرناها [أي كلام العلّامة الحلّي] بطولها لتطّلع على ما ذكره أصحابنا تبعاً لأصحاب الاعتزال، و أكثر دلائلهم على جلّ ما ذكر في غاية الاعتلال، بل ينافي بعض ما ذكروه كثير [اً] من الآيات و الأخبار، و نقلها و تحصيلها و شرحها و تفصيلها لا يناسب هذا الكتاب» (2) .
در حالی که کلام علّامه حلّی در این باب کاملاً متين و صحیح است.
ه-: در علم اصول فقه اختلاف معروفی بین اخباریّین و اصولیّین در مورد جواز و یا عدم جواز اعتماد به ادّله عقلیه وجود دارد، اخباریّین معتقد به عدم جواز اعتماد به مقدّمات عقلی اند. گرچه این کلام آن ها
ص: 185
مورد تفسیرهای متفاوتی قرار گرفته است، ولی به هر حال عدم اعتماد به عقل شعار معروف اخباریّین شده است. علامۀ مجلسی نیز به همین کلام معتقد است؛ زیرا پس از نقل روایتی چنین فرموده:
«و لا يخفى عليك بعد التدبّر في هذا الخبر و أضرابه أنّهم علیهم السلام سدّوا باب العقل بعد معرفة الإمام، و أمروا بأخذ جميع الأمور منهم علیهم السلام و نهوا عن الاتّكال على العقول الناقصة في كلّ باب» (1) .
ما فعلاً در مقام داوری و بیان صحّت و سقم این کلمات نبوده و تنها دیدگاه علامۀ مجلسی را در این خصوص بیان می کنیم.
و: علامۀ مجلسی معتقد به تجسّم روح است و می گوید:
«چون در روایات بدن مثالی آمده است، پس باید آن را پذیرفت و این تناسخ باطل نیست. ما دلیلی عقلی بر محال بودن تناسخ نداریم. تنها دلیل بطلان آن ضرورت دین و اجماع مسلمانان است».
مرحوم كاشف الغطاء در نقد کلام صاحب بحار الانوار می فرماید:
«و من المؤسف صدور مثل هذا الكلام من أمثال هؤلاء الأعلام، ولكن ليت من لا يعرف شيئاً لا يتدخّل فيه، و ما أشدّ الخطأ و الخطل بقوله: «التناسخ لم يقم دليل عقلى على امتناعه» ثمّ التمسّك لإبطاله بالأدلّة السمعيّة كالإجماع وضرورة الدين التي لا مجال لها فى القضايا العقلية، بل و العقلية المحضة كالتناسخ و تجسّم الروح الذي هو من قبيل الجمع
ص: 186
بين الضدّين بل النقيضين و أين المجرّد من المادي و المحسوس من المعقول...» (1) .
با توجّه به آن چه گذشت روشن شد که علامۀ مجلسی گرایش به اخباریّین داشته است، امّا او اخباری معتدل است نه افراطی.
مرحوم شهید قاضی طباطبایی فرموده است:
«إنّ طريقة الإخباريّين من علمائنا مأخوذة من مسلك الظاهريّين من حشويّة العامّة؛ (2) روش اخباریّین شیعه از روش ظاهریّین از حشویّه اهل سنّت گرفته شده است.»
این ادّعای مرحوم قاضی به هیچ عنوان قابل اثبات نیست و نمی توان گفت اخباریّین تحت تأثیر ظاهرگرایان و اهل حدیث از اهل سنّت بوده اند؛ بلکه روش هر دو تقریباً یکی است، ولی تحت تأثیر آنان بودن و یا گرفتن نظرات و روش خود از آنان، قابل اثبات نیست.
كثرت اشتغالات و کارهای بسیار زیاد علامۀ مجلسی موجب شده که ایشان فرصت و وقت کافی برای حلّ مشکلات اخبار نداشته باشد؛ همان گونه که خود نیز این را تذکر داده است؛ مثل: «هذا ما خطر بالبال و قرّر على الاستعجال في حلّ هذا الخبر المشتمل على إغلاق و إجمال» (3) .
و گاهی چون بعضی از روایات را از متشابهات الاخبار می دانسته است، در توجیه و تفسیر آن ها به زحمت افتاده و این باعث شده که
ص: 187
دیگران بر او خرده بگیرند. (1) به همین جهت در بسیاری از مواردی که علامۀ مجلسی وارد مسائل عقلی شده است، علامۀ طباطبایی در پاورقی بر او ایراد گرفته است. برای نمونه به دو مورد آن اشاره می کنیم:
1- «اعلم أنّ هذا الخبر و ما يساوقه في البيان من أخبار التوحيد من غرر الأخبار الواردة عن معادن العلم و الحكمة علیهم السلام، و ما ذكره المصنّف في هذا البيان و ما يشابهه من البيانات متألّفة من مقدّمات كلامية أو فلسفية عامّية غير وافية لإيضاح تمام المراد منها، و إن لم تكن أجنبية عنها بالكلّية. و لبيان لبّ المراد منها مقام آخر» (2) .
2- «فالرواية تحتاج في بيانها إلى اُصول علميّة عالية غير الاُصول الساذجة المعمولة المذكورة في الكتاب» (3) .
در ضمن، مفصّل ترین مسأله ای که در بحار الانوار به عنوان مسألۀ عقلی مطرح شده است بحث حدوث عالم است که ادّعا نموده آن از ضروریات دین است، و مهمّ نحوۀ تفسیر و شکل برداشت از آن است. (4) اهتمام بسیار زیاد علامۀ مجلسی به مسألۀ حدوث نمایانگر گرایش ایشان به متکلّمین است.
ص: 188
علامۀ مجلسی در بحار الانوار از فیلسوفان متأخّر- همچون ملّا صدرا، فیض کاشانی، میرزا رفیعا، میرداماد، خواجه نصیرالدین و قطب شیرازی- با عظمت و احترام یاد می کند و علوّ مقام آنان را در حکمت می ستاید. البتّه در لابلای کلماتش ناخشنودی خود را از آنان پنهان نمی کند.
در مورد صدرالمتألّهین و ستایش از او می گوید:
«قال مؤلّف الكتاب على الله عنه: أعيان العجم و أفاضلهم الذين هم من أهل هذه المأة كثيرون العدد متوفّرون المدد... و منهم المولی صدرالدین محمّد بن إبراهيم الشيرازي الشهير بالملّاصدرا، كان أعلم أهل زمانه بالحكمة متقناً لسائر الفنون، له تصانيف كثيرة عظيمة الشأن في الحكمة و غيرها منها شرح الكافي في المجلدين، توفّي بالبصرة و هو متوجّه للحجّ في العشر الخامس من هذه المأة» (1) .
ص: 189
در بحث از حرکت جوهریه ملّاصدرا فرموده:
«و قال بعضهم بناءً على القول بالحركة في الجوهر إنّ الصورة النوعية الجمادية المنوية تترقّى و تتحرّك إلى أن تصیر نفساً نباتية، ثمّ تترقّى إلى أن تصير نفساً حیوانیة و روحاً حيوانياً، ثمّ تترقّى إلى أن تصير ترقى إلى أن تصير نفساً مجرّداً على زعمه مدركة للكلّيات، ثمّ تترقّى إلى أن تصیر نفساً قدسياً و روح القدس و على زعمه يتّحد بالعقل» (1) .
و دربارۀ علّامه شیرازی فرموده: «العلّامة الشيرازي قطب فلك التحصيل و التحقيق، شارح حكمة الإشراق و كلّيات القانون...» (2) .
اگر علامۀ مجلسی در باب بداء فرموده: «تعجّب از محقّق خواجه نصیرالدین طوسی است که به جهت احاطه و اطلاع زیاد نداشتن به روایات منکر بداء شده است (3) »، همین اظهار تعجب را ملّاصدرا نیز بر خواجه طوسی دارد. (4)
امّا دربارۀ قدمای فلاسفه، علامۀ مجلسی بسیار بد بینانه به آنان نگاه می کند، و گاهی آنان را کافر و ملحد می نامد (5) و گاهی آنان را مستبدّ به عقل خود و غیر مؤمن به آن چه انبیا علیهم السلام آورده اند می داند. (6)
در این جا کلام علامۀ مجلسی را در مورد شیخ الرئيس نقل و سپس اشاره ای به پاسخ آن می کنیم:
ص: 190
«تتميم: أقول: بعد اتّضاح الحقّ لديك... فلنشر إلى بعض ما قاله في ذلك الفرقة المخالفة للدين من الحكماء و المتفلسفة لتعرف معاندتهم للحقّ المبين و معارضتهم لشرائع المرسلين- و ذكر كلاماً للشيخ الرئيس ثمّ قال- و إنّما جوّزه في الشفا خوفاً من الديانين في زمانه، و لا يخفى على من راجع كلامهم و تتبّع اُصولهم أنّ جلّها لا يطابق ما ورد في شرائع الأنبياء، و إنّما يمضغون ببعض اُصول الشرائع و ضروريات الملل على ألسنتهم حذراً من القتل و التكفير من مؤمني أهل زمانهم، فهم يؤمنون بأفواههم و تأبى قلوبهم و أكثرهم كافرون، و لعمري من قال بأنّ الواحد لا يصدر عنه إلّا الواحد، و كلّ حادث مسبوق بمادّة، و ما ثبت قدمه امتنع عدمه... و أمثال ذلك كيف يؤمن بما أتت به الشرائع و نطقت به الآيات و تواترت به الروايات من اختيار الواجب، و أنّه يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد و حدوث العالَم و الحشر الجسماني... و من أنصف و رجع إلى كلامهم علم أنّهم لا يعاملون أصحاب الشرائع إلّا كمعاملة المستهزء بهم، أو من جعل الأنبياء: كأرباب الحيل و المعميات الذين لا يأتون بشيء يفهمه الناس، بل يلبسون عليهم في مدّة بعثهم أعاذنا الله و سائر المؤمنين عن تسويلاتهم و شبههم و سنكتب إن شاء
ص: 191
الله في ذلك كتاباً مفرداً، و الله الموفّق» (1) .
علامۀ مجلسی در این عبارت طولانی صریحاً نسبت کفر را به فلاسفه می دهد و اگر در بعضی از کتاب هایش چیزی فرموده باشد که معلوم شود نظر مخالف به آن ها ندارد، حتماً این کلام بر آن ها مقدّم است و نظر نهایی او همین است که در این جا بیان کرده است. ای کاش ایشان در این نسبتی که به فلاسفه داده و قضاوتی که نموده، قدری جانب احتیاط را پیش می گرفت که دستور شرع مبینی است که خود علامۀ مجلسی بهترین حافظ و نگهبان آن است. امروزه هر کس از سفرۀ پر برکت معارف بلند ولایت استفاده می کند، به توسّط و از طریق همین علّامه بزرگوار مجلسی است.
چقدر زیبا شیخ الرئیس این اشکالات را پاسخ داده:
کفر چومنی گزاف و آسان نبود *** محکم تر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و آن هم کافر *** پس در همه دهر یک مسلمان نبود (2)
یکی از مهم ترین اصول اخلاق ارسطویی رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط است، ولی بعضی افراد، خوشبینی و حسن ظنّ به فلاسفه را به حدّی رسانده اند که بعضی از فلاسفه را پیغمبر دانسته اند، و برخی هم جانب تفریط را پیش گرفته و آنان را کافر و ملحد و زندیق شمرده اند. در حالی که روشن است که بسیاری از فلاسفه خدمات بزرگی به دین و اصول عقائد و ادّله توحید نموده اند.
ص: 192
اگر- به فرض- یکی از آن ها کافر بود، این دلیل بر کفر سایر آنان نیست. همان گونه که آیة الله مصباح یزدی فرموده اند، چه بسا بسیاری از این اشکالات ناشی از قصور و نارسایی ترجمه باشد و این ترجمه ها گویای مقصود اصلی متکلّم نباشند. (1)
ص: 193
ص: 194
قبل از هر چیز باید توجّه داشت که تألیف کتابی با این عظمت که حقیقتاً دریایی از همه علوم و معارف دینی است، همیشه همراه با تحسین و اعجاب از همه محقّقان، و انسان های غیر مغرض می باشد، و هر شخص با انصافی در برابر مؤلّف پرکار و زحمت کشیده آن، خضوع کرده و او را به بزرگی می ستایند. و اشکالات این کتاب بسیار اندک است. باید توجّه داشت که خدمات و زحمات غیر قابل شمارش که برای این کتاب کشیده شده است، حسناتی هستند که سيّئات و لغزش ها را می پوشانند.
اینک ما بعضی از ایراداتی که بر بحار الانوار گرفته شده نقل کرده و به نقد و بررسی آن ها می پردازیم:
الف: مرحوم علامه سیّد محسن امین فرموده:
«لكن لا يخفى أنّ مؤلّفاته [العلّامة المجلسي] تحتاج إلى زيادة تهذيب و ترتيب، و قد حوت الغثّ و السمين. و بياناته و توضيحاته و تفسيره للأحاديث و غيرها كثير منه كان على وجه الاستعجال الموجب
ص: 195
قلّة الفائدة و الوقوع في الاشتباه» (1) .
ب: «بحار الانوار مملوّ است از احادیث بی اساس» (2) .
ج: «اگر روایات تکراری از بحار الانوار حذف شود، بیش از بیست جلد از حجم آن کاسته می شود (3) ».
اکثر قریب به اتّفاق اشکالاتی که به بحار الانوار گرفته شده است، به همین سه اشکال بر می گردد، در حالی که هیچ کدام از این اشکالات وارد نیست و قابل نقد هستند:
امّا این که گفته اند توضیحات علامۀ مجلسی غالباً همراه با عجله بوده، پس فایده آن ها کم و اشتباه در آن ها وجود دارد. جواب آن این است که پاسخی را که یک شخص نابغه که دارای حدس ثاقب است، نمی توان به این دلیل که فکر و تدبّر نکرده ردّ نمود و پاسخی را که یک انسان معمولی پس از مدّت ها فکر بگوید، به این دلیل که فرصت کافی بر فکر کردن داشته، پذیرفت. به عنوان مثال اگر کسی یک مسألۀ بسیار مشکل فلسفی را از ابن سینا سؤال کرد و او فوراً پاسخ داد، آیا این را می توان ردّ نمود، به جهت آن که با عجله پاسخ داده است، و پاسخ همان سؤال را از یک شخص معمولی بپذیریم، به جهت آن که مدّتی درباره آن فکر کرده است؟! آیا می توان گفت کسی که دارای حدس ثاقب است اگر مدّتی فکر کند جواب و پاسخ بهتری می یابد؟ هرگز چنین نیست. به هر حال صاحب حدس قوی به مراتب بهتر از صاحب فکر است. علامۀ مجلسی صاحب حدس قوی است. و بلکه
ص: 196
خوش فهمی و ظرافت و زیرکی علامۀ مجلسی در فهم روایات با هیچ کس قابل قیاس نیست. بله اگر مقصود سیّد محسن امین این است که توضیحات علامۀ مجلسی در مورد روایات مربوط به اصول دین که مبتنی بر قواعد فلسفی و حکمی اند، کافی نیست. این صحیح است همان گونه که اگر کسی به تعلیقات علامۀ طباطبایی بر بحار مراجعه نماید نیز بر او روشن خواهد شد؛ ولی همان گونه که علامۀ طباطبایی فرموده: توضیحات علامۀ مجلسی اشتباه نبوده بلکه کافی نیستند (1) ».
امّا آن که گفته اند. بحار مملوّ است از احادیث بی اساس و باید تهذیب شود. پاسخش آن که اوّلاً این بسیار کار زشتی است که نزد بعضی مرسوم و متداول شده که کتاب های با ارزش دیگران را تهذیب نمایند، مثلاً تهذيب بحار الانوار يا تهذيب وسائل الشّيعة و يا تهذيب...؛ زیرا خود مؤلّف آن کتاب قصد و غرضی از این کار داشته است، و چه بسا همین تهذیب و خلاصه کردن کتاب ها باعث از بین رفتن مقداری از روایات شود هر چند که آن روایات به زعم ما ضعيف السند باشند. آیا احتمال ندارد یکی از معناهای «ربّ حامل فقه إلى مَن هو أفقه منه» همین باشد که چه بسا حدیثی را شما ضعیف السند بدانید، ولی اگر نقل کنید برای آیندگان آنان سند آن را تصحیح کرده و به آن تمسّک نمایند، و چه بسا آنان معنایی صحیح و بهتر از معنایی که شما می فهمید بفهمند.
آیا اگر شیخ صدوق و کلینی و شیخ طوسی- رضوان الله عليهم- که کتب اربعه و غیر آن ها را گردآوری کردند، اگر همین تفکّر را داشته و روایاتی که به نظر خودشان قابل توجیه و تفسیر صحیح نیست و یا
ص: 197
آن ها را ضعیف السند می دانستند، نقل نمی کردند، امروز چقدر روایات ضایع شده و به دست نمی رسید. علامۀ مجلسی با آن روشن بینی خاص خود این روایات را بر ما نقل کرده هر چند خودشان بعضی از آن ها را صحیح نمی دانسته اند. پیش تر گفتیم که آن چه را علامۀ مجلسی صحیح نمی دانسته است تذکّر داده تا اشتباه نشود. علاوه بر آن که بعضی از شاگردان علامۀ طباطبایی نقل کردند که در مدّت ده سالی که وی شب های پنج شنبه بحار الانوار را تدریس می نمود، همۀ روايات بحار حتّى ضعيف السند و نیز روایاتی که برای دیگران قابل قبول و تفسیر نیست را به بهترین وجه معنی می کرده است، و هرگز نفرموده این روایت بی اعتبار است یا معنای معقولی ندارد. بله در تعلیقات ایشان بر بحار الانوار دو حدیث را نپذیرفته است:
1- ذیل روایتی فرموده:
«الجملة و إن أمكن توجّيهها بتكلّف، لكنّها ممّا توهن الرواية أشدّ الوهن، فإنّ ظاهر معنى التشبيه لا يرجع إلى محصّل» (1) .
2- ذیل روایتی دیگر فرموده: «الحدیث موضوع و هو قصّة تأريخية خرافية» (2) .
ثانیاً: کسانی که مدّعی اند بحار مملو از احادیث بی اساس بوده و باید تهذیب شود، به هدف تألیف آن توجه نکرده اند؛ زیرا یکی از هدف های علامۀ مجلسی این بوده که روایاتی را که احتمال تلف و ضایع شدن در مورد آن هاست، جمع آوری کند. به همین جهت در
ص: 198
مقدّمة بحار الانوار فرموده از کتب متواتره همچون کتب اربعه نقل نمی کنم؛ زیرا در آن ها چنین احتمالی وجود ندارد. (1) پیش تر در فصل سوم از بخش دوّم این کتاب این بحث مفصّل بیان شد.
ثالثاً: گاهی هدف از تألیف بعضی کتاب ها، جمع آوری روایات ضعیف و نادر و پراکنده است و این چیزی از ارزش کتاب نمی کاهد. به عنوان مثال شاید در تمام کتاب مستدرک الوسائل نتوان حتی یک روايت صحيح السندی که قابلیّت استناد فتوا به آن داشته باشد پیدا کرد؛ در عین حال کسی به مؤلّف بزرگوار آن مرحوم حاجی نوری ایرادی نگرفته و حق نیز همین است. گرچه در نامگذاری این کتاب به مستدرک الوسائل قدرى تسامح شده؛ زیرا مستدرک باید روایاتی که از وسائل الشّيعه فوت شده جمع آوری نماید، در حالی که این روایاتِ مستدرک از شیخ حرّ عاملی فوت نشده، چون در ابتدای وسائل تصریح کرده که من از کتاب هایی که به آن ها اعتماد دارم نقل می کنم و حال آن که کتاب هایی را که صاحب مستدرک از آن ها نقل کرده، بعضاً خارج از این شرط صاحب وسائل است.
البتّه ما در این جا نمی گوییم که علامۀ مجلسی خواسته است هر غتّ و سمین را نقل کند. این ادعا را نیز نداریم که هرچه را نقل کرده قبول داشته است، بلکه حقّ همان است که در اوائل این کتاب بیان کردیم.
امّا پاسخ آنان که گفته اند اگر روایات تکراری از بحار حذف شود، بیش از بیست مجلّد از حجم آن کاسته می گردد، این است که اگر علامۀ مجلسی ببیند یک حدیث در دو کتاب بدون هیچ گونه تفاوتی
ص: 199
نقل شده، در این صورت نخست نام همه کتاب هایی که آن حدیث را نقل کرده اند ذکر، سپس حدیث را نقل می کند و هیچ تکراری پیش نمی آید. بله گاهی حدیث به جهت اختلاف نسخ روایات تکرار شده، و در هر جایی آن حدیث را طبق یک نسخه ای نقل می کند. این در واقع تکرار کردن نیست. ارزش و اهمّیت چنین کاری بر شخص خبیر پوشیده نیست، بلکه بیش ترین ارزش کتاب بسیار سودمند النجعة في شرح اللمعة به همین بیان اختلاف نسخه ها می باشد.
گاهی علّت تکرار این است که علامۀ مجلسی دیده یک حدیث دارای چند مطلب متفاوت است، مثلاً صدر آن مربوط به یک باب، و ذیل آن مربوط به باب دیگر است. علامۀ مجلسی دقیقاً می دانسته که اگر روایت را تقطیع کند- همچون وسائل الشّیعه- چه بسا صدر روایت مشتمل به قرینه ای بر ذیل آن یا بالعکس باشد و با تقطیع آن قرائن فوت می شوند. از این رو همۀ روایات را در یک باب نقل کرده، و در باب دیگر تنها همان قسمتی که مربوط به آن باب است. آن گاه تذكّر می دهد که در فلان باب همۀ حدیث را نقل کرده ایم. این همان کاری است که مرحوم آیة الله العظمی بروجردی در کتاب جامع احادیث الشّيعه در نظر داشته و دستور تألیف آن را بر این اساس داده اند.
خود علامۀ مجلسی اشکال فوق را پیش بینی کرده و پاسخ آن را بیان داشته است. وی پس از نقل خطبه همام فرموده:
«و إنّما كرّرنا ذكر هذه الخطبة الشريفة لئلّا يفوت على الناظر في الكتاب الفوائد التي اختصّت كلّ رواية بها، مع آن ها المسك كلّما كرّرته يتضوّع» (1) .
ص: 200
و در جای دیگر فرموده:
«أقول: إنّ الشيخ الحسن بن علي بن شعبة قد ذكر هذا الخبر فى كتاب «تحف العقول» لكن باختلاف كثير، فأردت أن أورده بهذه الرواية أيضاً؛ لأنّه المسك كلّما كرّرته يتضوّع» (1) .
و در جای دیگر می گوید:
«و قد تقدّم في أدعية الصباح و المساء، و إنّما كرّرنا للاختلاف سنداً و متنا» (2) .
همچنین علّت تکرار حدیثی دیگر را چنین بیان کرده است:
«و اعلم أنّا قد أوردنا هذا الدعاء الشريف مع شرحه في كتاب الصلاة في أبواب أدعية الصباح و المساء، و إنّما كرّرنا للفاصلة الكثيرة و شدّة مناسبته بهذا المقام» (3) .
و نیز در جای دیگر می گوید:
«أقول: قد مضت الخطبة و شرحها، و إنّما كرّرت لما فيهما من الاختلاف» (4) .
و جایی دیگر فرموده:
«أقول: أثبتت عمدة أخبار هذا الباب في كتاب المعاد، و إنّما أوردت منها هاهنا نزراً منها، لئلّا يخلو
ص: 201
منها هذا المجلّد» (1) .
با توجّه به آن چه گذشت معلوم می شود که علّامۀ مجلسی بخوبی متوجّه تکرار روایات بوده است، ولی اختلاف نسخه بدل های روایات و نیز اختلاف در سند و متن روایات، و ارتباط یک حدیث با دو بحث متفاوت، سبب تکرار در نقل حدیث شده است.
در پایان، باید توجّه داشت که کتاب هایی که این ایرادها را بر بحار الانوار گرفته اند، خود نیز گرفتار اشکالاتی مهم تر از آن چه بر بحار خُرده گرفته اند شده اند، گویا این سنّت خدای متعال است؛ همان گونه که علامۀ طباطبایی فرموده: «هر طعنی که علامۀ مجلسی بر آرای اهل حکمت وارد کرده، خودش نیز به همان خطا مبتلا شده است (2) ». صاحب جواهر نیز پس از نقل کلام یکی از بزرگان و اشتباهی که بر او رخ داده است فرموده:
«و لعلّ الذي أوقعه في ذلك إسائته الأدب في هذه المسألة مع الشيخ الذي به حُفظ الحلال و الحرام، و كنّا لنؤثر أن يقع هذا منه أو ذلك من مثله و الله الموفّق و المؤيّد و المسدّد» (3) .
ص: 202
تعلیقه نویسی سنّت حسنه ای است که از قدیم نزد علمای بزرگ رایج بوده و امروز ضرورت این کار بیش تر از گذشته است. خصوصاً هنگام تصحیح و تحقیق یک متن قدیمی و آماده کردن آن برای چاپ، که باید مآخذ و مصادر آیات و احادیث و اقوال و... را در پاورقی روشن نمود، و وقتی این کار به اوج و کمال خود می رسد که آن تعلیقات همراه با نقد و بررسی باشد. طبع جديد بحار خوشبختانه مزّین است به پاورقی های علامۀ طباطبایی، و حجج اسلام ربّانی شیرازی، مصباح یزدی، بهبودی، غفاری، مسترحمی، موسوی میانجی، خرسان، عابدی، زنجانی- شكر الله مساعيهم-
در میان این تعلیقات دو نوع تعلیقه بر سایر تعلیقات امتیاز و درخشندگی خاص دارند. اوّل تعلیقات خود علامۀ مجلسی که در پاره ای موارد حواشی و پاورقی هایی ذکر کرده است. (1)
دوّم تعليقات علامۀ طباطبایی که از ابتدای کتاب تا اوایل جلد هفتم و مجموعاً 67 تعلیقه بر بحار الانوار نوشته است. آخرین تعلیقۀ
ص: 203
ایشان در ج 7، ص39 است.
البتّه اكثر تعليقات علامۀ طباطبایی ذیل تفسیر و نحوه برداشتِ علامۀ مجلسی از روایات است و اغلب اشکال به مؤلّف کتاب داشته، و به کیفیّت استفاده علامۀ مجلسی از احادیث خرده گرفته است و کم تر تعلیقه ای از ایشان ذیل خود روایات می باشد.
در کتاب مهرتابان پس از نقل احترام و اهتمام خاصّ علامۀ طباطبایی به بحار الانوار آمده است: «با وجود اجتهاد و بصیرت علامۀ مجلسی در فنّ روایات و احادیث، در مسائل عمیقه فلسفیه وارد نبوده است، و لذا در بعضی از بیاناتی که دارد دچار اشتباه گردیده است. و این باعث تزلزل اين دايرة المعارف می گردد، و بنابراین اصل، بنا شد در بحار الانوار که طبع جدید می شود علامۀ طباطبایی یک دوره مرور و مطالعه نموده و هر جا که نیاز به بیان دارد تعلیقه بنویسند، تا این کتاب پر ارزش با این تعلیقات مستوای علمی خود را حفظ کند. این امر عملی شد و ایشان تا جلد ششم از طبع جدید را تعلیقه نوشتند، لیکن به لحاظ یکی دو تعلیقه ای که صریحاً در آن جا علامۀ مجلسی را ردّ کردند، این امر برای طبقه ای که تا این اندازه حاضر نبودند نظریات مجلسی مورد ایراد واقع شود، خوشایند نشد، و متصدّی و مباشر طبع بنابه الزامات خارجیه، از ایشان تقاضا کرد که در بعضی از مواقع قدری کوتاه تر بنویسند و از بعضی از ایرادات صرف نظر کند. علّامه حاضر نشده و فرمودند در مکتب شیعه ارزش جعفر بن محمّد الصّادق- صلوات الله عليهما- از علامۀ مجلسی بیش تر است و زمانی که دایر شود به جهت بیانات و شروحعلامۀ مجلسی ایراد عقلی و علمی بر حضرات معصومین علیه السلام وارد گردد، ما
ص: 204
حاضر نیستیم آن حضرات علیه السلام را به مجلسی بفروشیم و من از آن چه به نظر خود در مواضع مقرّر لازم می دانم بنویسم، یک کلمه کم نخواهم کرد. لذا بقيّه مجلّدات بحار بدون تعليقه علامۀ طباطبایی طبع شد و این اثر نفیس فاقد تعلیقات علّامه گردید (1) ».
آن دو تعلیقه ای که باعث تعطیل شدن تعلیقات علامۀ طباطبایی گردید عبارتند از:
1- تعلیقه ای در مورد اطلاقات و کاربردهای عقل. (2)
2- بحث از تجرّد عقول. (3)
علامۀ طباطبایی در تعلیقاتشان همچون همه کتاب های خود بسیار خلاصه و گزیده نویس است، و لذا حواشی ایشان بسیار کوتاه امّا پر مغز و محتوا است و گاهی توضیح مطلب را به دیگر آثار خود مثل تفسير الميزان ارجاع داده است. (4)
ص: 205
ص: 206
مجموعۀ گرانسنگ بحار الانوار کتاب بزرگی است که توسط علامۀ مجلسی تدوین شده است. علامۀ مجلسی ضمن بحث های خود گاهی به کتاب ها یا رساله هایی برخورد می کرد که به جهت اختصار آن رساله و شدّت ارتباط موضوع آن با بحث های بحار الانوار، آن رساله را به صورت کامل و یک جا نقل می کرد.
برای آشنایی بیش تر با محتوای بحار الانوار نام این رساله ها را در این جا می آوریم:
1- «رسالۀ امام هادی علیه السلام در پاسخ به جبر و تفویض و اثبات عدل الهی. (1) »
2- «مسائل على بن جعفر علیه السلام (2) ».
3- «رسالة استحالة السهو على النبي صلی الله علیه و آله (3) ». اين رساله معلوم نیست از شیخ مفید است یا از سیّد مرتضی، علامۀ مجلسی فرموده مناسبت آن با شیخ مفید بیش تر است.
ص: 207
4- «رسالة شرح الثأر». این رساله از جعفر بن محمّد بن نما و در شرح احوال مختار است. (1)
5- «قصه جزیره خضراء». علامۀ مجلسی می گوید:
«من رساله ای به نام قصه جزیره خضراء در دریای سفید یافتم؛ چون در این رساله مطالب شگفتی وجود داشت و نیز برخی از کسانی که حضرت مهدی علیه السلام را دیده اند بیان می نمود، تمایل داشتم که تمام آن را نقل کنم. ولی من این رساله را به عنوان یک باب مستقلّ ذکر کردم؛ زیرا آن را در کتاب های معتبر نیافتم و به جهت همین تردید در اعتبار آن، آن را جدای از بحث های دیگر و به عین همان عبارت های کتاب نقل می کنم (2) ».
7- «کتاب طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله منسوب به ابو العبّاس مستغفری. (3)
8- «كتاب طب الرّضا علیه السلام» معروف به «رساله ذهبيّه». (4)
9- «رسالة الحقوق» از امام سجّاد علیه السلام. این رساله را علامۀ مجلسی دوبار در بحار الانوار نقل کرده و فرموده:
«إنّما أوردناه مكرّراً للاختلاف الكثير بينهما، و قوّة سند الأوّل و كثرة فوائد الثاني؛ (5) این حدیث را مکرّر نقل کردیم؛ زیرا تفاوت زیادی در عبارت های
ص: 208
حديث وجود داشت، و سند اوّلی قوی تر از دوم، و فواید دوّم بیش تر از اوّل بود».
10- «رسالة الامام الصادق علیه السلام ». این رساله را امام علیه السلام برای اصحاب خود نوشته و دستور داده بود که آن را مطالعه کرده و مداومت بر عمل آن داشته باشند. شیعیان نیز این رساله را در سجاده های نماز خود گذارده و پس از هر نمازی آن را مطالعه می کردند. (1)
11- «رسالة إزاحة العلّة في معرفة القبلة» از ابوالفضل شاذان بن جبرئيل قمّى. (2)
12- «تفسير النعماني» (3) . این کتاب رساله محکم و متشابه سيّد مرتضی است که در بحار الانوار آمده است و به صورت مستقلّ نیز چاپ شده است.
13- «صحيفه ادريس النبىّ على نبيّنا و آله و عليه السّلام». (4)
14- «العدد القويّة» علامۀ مجلسی فرموده:
«أقول: هذا آخر ما ألحقناه من النصف الأخير من كتاب العِدد القويّة ممّا يناسب ذكره في هذا المقام، و ليعلم أنّ ما أورده في العِدد القويّة متقارب ممّا نقله السيّد ابن طاووس في الدروع الواقية، و قد نقلناه أيضاً سابقاً- ثمّ قال- و لمزيد فوائده ذكرناه هنا، و إن كان يشتمل على تكرارها» (5) .
ص: 209
15- «فهرس الشيخ منتجب الدين». (1)
16- «الرسالة الخلعية» از میرداماد. (2)
17- «توحيد المفضّل». (3)
18- «الرسالة الاهليلجيّة». (4)
این دو کتاب اخیر را علامۀ مجلسی در مقدّمه بحار الانوار به عنوان دو کتاب مستقلّ و جزء مصادر بحار قرار داده است. (5)
19- «رساله امام صادق علیه السلام به اصحاب رأی و قیاس (6) ».
20- «رساله امام صادق علیه السلام به نجاشی والی اهواز» (7) .
21- «رساله منقبت از امام عسکری علیه السلام» (8) .
22- «رساله امام صادق علیه السلام درباره غنیمت و خمس» (9) .
23- «رساله صلح امام مجتبی علیه السلام» از محمّد بن بحر شیبانی. (10)
24- «رساله تحریف القرآن» از سعد بن عبدالله اشعری قمی. (11)
25- «تحريم ذبائح اهل الکتاب» از شیخ بهایی. (12)
ص: 210
البتّه بسیاری از اجازاتی که علامۀ مجلسی در پایان بحار ذکر کرده است، هر کدام یک کتاب یا رساله مستقلّ اند که ما آن ها را ذکر نکردیم. همچنین بسیاری از روایات که با عنوان رساله مطرح اند.
به هر حال این بود کتاب ها یا رساله های مستقلّی که به طور مجموع و بدون تقطيع توسط علامۀ مجلسی در بحار به طور یک جا نقل شده اند. امّا کتاب هایی که علامۀ مجلسی آن ها را تقطیع کرده و هر قسمتی را در باب مناسب خود آورده، بسیار زیاد است و مجال ذکر آن ها نیست و باید تحت عنوان مصادر بحار ذکر شوند. در این جا اسامی کتاب هایی که همراه بحار الانوار در چاپ جدید آن طبع گردیده و جزء بحار الانوار نبوده، امّا در ضمن بحار و همراه با آن چاپ شده اند را ذکر می کنیم:
1- «جنّة المأوى في ذكر من فاز بلقاء الحجّة علیه السلام أو معجزته في الغيبة الكبرى» تألیف حاجی نوری. (1)
2- «هداية الأخيار إلى فهرس بحار الانوار» تأليف سيّد هداية الله مسترحمی، این کتاب جلد 54 و 55 و 56 بحار الانوار از چاپ ایران، و جلد 108 و 109 و 110 از چاپ بیروت می باشد.
3- «الفيض القدسي في ترجمة العلّامة المجلسي»، تأليف حاجى نوری. (2)
4- «فهرست أخبار الكتب العشرة أو فهرس مآخذ بحار الانوار» تأليف علامۀ مجلسی که جلد 106 از چاپ ایران است.
ص: 211
ص: 212
تألیف چنین کتاب بزرگی حقیقتاً از عهدۀ یک نفر خارج بوده و لازم است، عدّه ای او را یاری نمایند. این نیز از روشن بینی و فکر آزاد علامۀ مجلسی است که همان گونه که امروز در اکثر مراکز تحقیقاتی و علمی جهان خصوصاً در دانشگاه ها به تحقیق گروهی اهتمام می ورزند، و اغلب کارهای علمی بزرگی که به دنیا عرضه می گردد، حاصل کارد دست جمعی است. علامۀ مجلسی نیز گروهی از شاگردان برجسته خود را برای انجام این مهم به خدمت گرفته بود؛ همچون میرزا عبدالله اصفهانی صاحب ریاض العلماء و امير محمّد صالح حسینی و سیّد نعمت الله جزائری و ملّا محمّد رضا و ملّا ذوالفقار و...- رضوان الله عليهم.
علامۀ مجلسی عنوان هر بابی و آدرس روایات مربوط به آن را مشخّص می نموده و شاگردان احادیث را جمع کرده و ذیل این عناوین یادداشت می کردند، سپس علّامه فرموده:
«و لا يخفى أنّه كان له كتّاب يدلّهم على مواضع ما يريد نقله فينقلونه، فيكون له الاختيار و الترتيب
ص: 213
و عليهم النقل غالباً. و ممّا أعانه على تأليف البحار أنّه كان جمّاعاً للكتب، مولعاً باقتنائها... و حكي أنّه لمّا تأهّب المولى محمّد باقر المجلسي لتأليف كتاب بحار الانوار و كان يفحص عن الكتب القديمة و يسعى في تحصيلها بلغه أنّ كتاب «مدينة العلم» للصدوق يوجد في بلاد اليمن، فأنهى ذلك إلى سلطان العصر، فوجّه السلطان أميراً من أركان الدولة سفيراً إلى ملك يمن بهدايا و تحف كثيرة لتحصيل ذلك الكتاب، و أنّه كان قد أوقف السلطان بعض أملاكه الخاصّة على كتاب البحار لتنسخ منه نسخ و توقف على الطلبة» (1) .
گاهی علامۀ مجلسی عنوان باب ها و رمز مصادر حدیث و تفسیر آیات و شرح الفاظ حدیث را می نوشته، امّا متن احادیث به توسّط شاگردان ایشان نوشته شده است؛ همان گونه که مرحوم ربّانی شیرازی می گوید:
«ما یک نسخۀ اصلی خط مصنّف را به دست آوردیم که آن نسخه با خط بسیار زیبا و با نهایت دقّت نوشته شده بود، و عنوان های آن با خط قرمز است. عنوان هر باب و رمز مصادر و کتاب های حدیثی و تفسیر آیات و شرح الفاظ احادیث به خط مبارک علامۀ مجلسی است ولی متن روایات به خط دیگری است (2) »
ص: 214
و گاهی بر عکس است یعنی آیات هر بابی را علامۀ مجلسی می نوشته امّا تفسیر آن به خط شاگردان است و برخی نسخه ها بر عکس این نسخه است؛ یعنی آیات آن به خط شاگردان ولی تفسیر آن به خط علامۀ مجلسی است. از این جا معلوم می شود که تنها کمک شاگردان برای زیاد نمودن نسخه های بحار بوده است. (1)
به هر حال در بالای هر صفحه پاورقی نخست عنوان بحث را نوشته و آن صفحه را سفید می گذاردند و هرگاه حدیثی مربوط به آن عنوان یافت می شد، ذیل آن ورقه یادداشت می کردند. پس از نقل حديث، مقداری ذیل آن را سفید باقی می گذاردند، تا شرح و تفسیر حدیث را یادداشت کنند، همان گونه که مصحّح بحار الانوار در پاورقی گفته است:
«این جای کتاب حدود یک صفحه سفید است و علّت آن این است که عمر شریف علامۀ مجلسی کفاف نداد که تمام مجلّدات بحار الانوار را پاکنویس کرده و تمام احادیث مشکل را توضیح و تفسیر نماید (2) ».
گاهی تنها عنوان باب را نوشته و به جهت مهلت ندادن اجل به علامۀ مجلسی، هیچ حدیثی ذیل آن عنوان ذکر نکرده اند. (3) متأسّفانه در این چاپ جدید بحار، عنوان این گونه باب ها را در متن کتاب نیاورده و تنها در فهرست آخر ذکر کرده اند؛ در حالی که شایسته بود که هر کدام از عناوین هیجده گانه را در بالای یک صفحه قرار می دادند و
ص: 215
ذیل آن را سفید می گذاردند.
البتّه در همین موارد اگر شاگردان پس از وفات علامۀ مجلسی چیزی مربوط به آن عنوان در میان یادداشت های علامۀ مجلسی می یافتند ذیل آن عنوان قرار می دادند، کما این که علّامه افندی گوید:
«ما در این بخش به آن چه در میان یادداشت های علامۀ مجلسی یافت شد، اکتفا کردیم، که او در زمان خود آن ها را جمع آوری کرده است (1) ».
به هر حال پس از تکمیل هر مجلّد، آن را به کاتب می دادند تا استنساخ نماید و سپس علامۀ مجلسی آن را تصحیح می نموده است. (2)
امّا علّت اختلاف بعضی از نسخ کتاب بحار الانوار این است که بعضی از مطالب پس از تألیف و انتشار بعضی از مجلّدات کتاب به آن ملحق شده اند مثلاً در مقتل بحار الانوار علامۀ مجلسی فرموده:
«أقول لبعض تلامذة والدي الماجد نوّر الله ضريحه و هو محمّد رفیع بن مؤمن الجيلي رحمة الله... مراثي مبكيّة، حسنة السبك، جزيلة الألفاظ، سألني إيرادها لتكون لسان صدق له في الآخرين و هي هذه...» (3) .
در پاورقی این صفحه مصحّح آن گفته است:
«هذه المراثي الأربعة التي جعلناه [ها] بين المعقوفتين ممّا ألحقه المؤلّف بعد تأليف الكتاب
ص: 216
و انتشاره، و لذلك لا يوجد منها في نسخة الأصل أثر، و إنّما نقلناها من نسخة الكمپاني، و الظاهر أنّهم نقلوها من خطّ المؤلّف على بعض النسخ؛ (1) اين مرثیه ها را خود علامۀ مجلسی پس از تألیف و انتشار این بخش بحار الانوار به آن اضافه کرده است».
و در جای دیگری علامۀ مجلسی فرموده:
«در سامرا چون چراغ در محل مناسبی نبود، در حرم مطهّر آتش سوزی رخ داد. این آتش سوزی موجب فتنۀ برخی از افراد ضعیف العقل شیعه شد. وقتی این خبر دهشتناک به سلطان مؤمنان و مروّج مذهب ائمّه اطهار علیهم السلام و کمک کار دین مبین سلطان حسین صفوی- که خداوند او را از هر گزندی مصون بدارد- رسید بازسازی آن حرم مطهّر را بر خود لازم دانسته، دستور داد صندوق های چهارگانه در نهایت زینت و ضریح مبارک به بهتر وجه ساخته شده و در حرم مطهّر نصب نمود (2) ».
در پاورقی این صفحه آمده است:
«هذه الشبهة و جوابها ممّا ألحقه المؤلّف بعد ثلاثين سنة (ما بين سنة 1077 و سنة 1106) من تمام الكتاب أقلّاً [كذا] بهذا الموضوع».
علّت دیگر اختلاف نسخ کتاب این است که پس از تألیف و انتشار
ص: 217
بعضی از مجلّدات آن، علامۀ مجلسی گاهی مطالبی مناسب با آن مجلّدات پیدا کرده، ولی از ترس آن که مبادا نسخه های کتاب مختلف شوند، آن ها را به کتاب ملحق نکرده است، و تصمیم گرفته آن ها را به عنوان مستدرک بحار در کتاب جداگانه ای جمع آوری نماید. امّا اجل به او مهلت نداده است، لذا شاگردان او این مطالب را به کتاب بحار الانوار اضافه نمودند. از این رو نسخه های کتاب بحار الانوار مختلف شده است. (1)
یکی دیگر از کارهای شاگردان علامۀ مجلسی تبییض و پاکنویس مجلّداتی است که در زمان حیات مؤلّف آن ها پاکنویس نشده بودند. امیر محمّد صالح حسینی در وصف بحار گفته است:
«این کتاب بیست و پنج مجلّد است که در زمان حیات علامۀ مجلسی هفده جلد آن پاکنویس شد که حدود هفتصد هزار بیت می باشد و هشت جلد آن پاکنویس نشده بود. علامۀ مجلسی احادیث این مجلّدات را نوشته است و شرح و تفسیر نکرده و به من وصیّت کرد که آن را تکمیل کنم. من پس از آن که شرح کتاب کافی خود را- ان شاء الله- تمام کنم این وصیّت را عمل خواهم نمود (2) ».
آن هفده جلدی که در زمان حیات مؤلّف پاکنویس شده، عبارتند از: ج1 إلى 14 و ج18 و ج22 و ج23. مجلّداتی که پس از حیات مؤلّف پاکنویس شده اند عبارتند از: جلد 15 کتاب الايمان و الكفر،
ص: 218
جلد 16 کتاب الآداب و السنن، جلد 17 كتاب الروضه، جلد 19 کتاب القرآن و الدعاء، جلد 20 كتاب الزكاة و الصوم، جلد 21 كتاب الحجّ، جلد 24 كتاب الاحكام، جلد 25 كتاب الاجازات.
مرحوم بحرانی فرموده جلد 23 نیز در زمان حیات علامۀ مجلسی پاکنویس شده است. (1)
آقای محمّد باقر بهبودی در مقدّمۀ جلد شانزده قدیم بحار می گوید: «این جلد نیز در زمان حیات مؤلّف و زیر نظر او پاکنویس شده است، و بحمد الله ما نسخه ای از آن را که به خط علامۀ مجلسی است به دست آوردیم که شامل بخش دوّم از سه بخش این مجلّد است (2) ».
بنابراین می توان ادّعا کرد که هیجده جلد از مجلّدات بیست و پنچ گانه قدیم بحار الانوار در زمان حیات مؤلّف آن پاکنویس شده است.
در این جا نام شاگردان علامۀ مجلسی- که او را در تنظیم این دایرة المعارف بزرگ شیعه کمک کرده اند- ذکر می کنیم:
1- آمنه خاتون، خواهر علامۀ مجلسی.
2- امیر محمّد صالح خاتون آبادی.
3- ميرزا عبدالله بن میرزا عیسی بیک اصفهانی معروف به علّامه افندی.
4- ملّا عبد الله بن نورالدین بحرینی.
5- سيّد نعمت الله جزائري.
دو نفر از شاگردان نیز تنها به کار استنساخ بحار الانوار اشتغال
ص: 219
داشتند:
1- ملّا ذوالفقار.
2- ملّا محمّد رضا- رضوان الله عليهم اجمعين.
ص: 220
علامۀ مجلسی در مجموعه بحار الانوار اكثر موضوعات اسلامی و بلکه تمام آن ها را مورد بحث قرار داده و تحقیقاتی از خود به یادگار نهاده است، ولی به جهت اهمّیت خاص بعضی از موضوعات، تصمیم داشته که کتابی مستقل دربارۀ آن ها بنویسد. بررسی این مطلب نشان می دهد که چه مسائل و موضوعاتی در نظر علامۀ مجلسی مهم بوده، و تحقیق و بررسی آن ها را ضروری می دانسته است. این ها خود سوژه ای است برای برخی از نویسندگانی که می خواهند در زمینۀ مسائل مهمّی که علامۀ مجلسی به آن ها توجّه داشته و می خواسته است درباره آن ها کتاب بنویسد، کار کنند.
ما در این جا مواردی را که علامۀ مجلسی فرموده: «در این موضع کتاب یا رساله ای خواهم نوشت» را ذکر می کنیم:
1- شرح بحار الانوار. در آغاز بحار الانوار فرموده است:
«در ذهنم هست که اگر خداوند به من تفضّل نماید، شرحی بر بحار الانوار بنویسم و این شرح چنان کامل باشد که تمام موضوعات و بحث هایی که در دیگر
ص: 221
کتاب های اصحاب یافت نمی شود را در برداشته باشد (1) ».
2- مستدرک البحار. در جای دیگری فرموده است:
«برخی از کتاب هایی که به جهت برخی ملاحظات از آن ها زیاد حدیث نقل نکردیم روایاتی دارند که در بحار الانوار آورده نشده است، همچنین روایات دیگری از کتاب های دیگر یافته ایم که همۀ این ها را به خواست خدای بزرگ در کتاب مستقلّی به نام مستدرک البحار جمع خواهیم کرد، و آوردن آن ها در این کتاب صلاح نیست؛ زیرا نسخه های این کتاب در شهرها پراکنده شده است و ملحق کردن آن ها به بحار موجب اختلاف نسخه های کتاب می گردد (2) ».
3- درباره کیفیّت جمع بین روایات متعارض فرموده است:
«و سنفصّل القول في ذلك في رسالة مفردة إن شاء الله تعالى» (3) .
4- در بحث برزخ از بحار الانوار آمده است:
«و أرجو من فضل ربّي أن يوفّقني لأن أعمل في ذلك رسالة مفردة عن هذا الكتاب» (4) .
5- پس از مخالفت کلمات حكما و متفلسفین با اصول شرایع الهی و حکم به کفر آنان فرموده است:
ص: 222
«و سنكتب ان شاء الله فى ذلك كتاباً مفرداً، و الله الموفّق» (1) .
6- در فرق بین اسلام و ایمان فرموده:
«و في بالي إن فرّغني الله تعالى عن بعض ما يصدّني عن الوصول إلى آمالي أن أكتب في ذلك كتاباً مفرداً إن شاء الله تعالى» (2) .
7- در تحقیق معنای نیمه و پایان شب، و آغاز روز از نظر لغت و شرع و عرف فرموده:
«و في بالي إن ساعدني التوفيق أن اُفرد لذلك رسالة تتضمّن أكثر ما يتعلّق بهذا المرام» (3) .
البتّه در همین جای بحار علامۀ مجلسی حدود هفتاد صفحه در این باره بحث کرده که خود به اندازۀ یک رساله مستقلّ بلکه بیش از آن مطلب دارد. امّا در باب وجوب نماز جمعه فرموده:
«در این باره کتاب یا رساله ای لازم نمی دانم بنویسم؛ زیرا معتقدم که این مسأله بسیار روشن است و ضرورتی ندارد کتاب مستقلّی برای آن بنویسم (4) ».
ص: 223
ص: 224
كتاب شريف بحار الانوار مجموعۀ بسیار بزرگی است که احادیث آن از حدود ششصد کتاب گردآوری شده است. علامۀ مجلسی آن چه را از آن کتاب ها گرفته، خود به شرح و بیان و توضیح آن پرداخته، و این مجموعه بزرگ را پدید آورده است.
فصل اوّل از مقدّمه بحار الانوار به معرفی مصادر بحار الانوار اختصاص دارد. وی در این فصل 378 کتاب را نام برده و فرموده: «اکثر آن چه در بحار آمده است، از این کتاب ها است؛ گرچه از برخی از آن ها فراوان و از برخی دیگر اندک نقل شده است.»
البتّه علامۀ مجلسی به این تعداد کتاب اکتفا نکرده و گاهی از کتاب هایی غیر از این ها نیز نقل کرده است که خود ایشان فرموده:
«و إن أخرجنا من غيرها فنصرّح في الكتاب عند إيراد الخبر (1) ؛ هرگاه از کتاب هایی غیر از آن چه ذکر شد چیزی نقل کنم، نام آن را در جای خود ذکر می کنم».
آن گاه می گوید:
ص: 225
«گاهی برای تصحیح الفاظ یا تعیین معنای یک حدیث به کتاب های لغت یا کتاب هایی که شرح احادیث اهل سنّت است مراجعه می کنم».
و بیست کتاب لغت و سیزده کتاب از کتاب های شرح احادیث آن ها را نام برده و می گوید: «گاهی روایاتی را از اهل سنّت برای ردّ بر خودشان یا برای بیان مورد تقیّه و یا تأیید روایات خود نقل می کنم»، و 52 کتاب از کتاب های حدیث و تاریخ و... اهل سنّت را نام برده است.
بنابراین مصادر بحار حدود پانصد کتاب است که بیش از چهارصد عدد آن از شیعه و حدود 85 کتاب آن از اهل سنّت است. این فقط مقداری است که علامۀ مجلسی در مقدّمه نام برده، بدون توجّه به آن چه که در این جا نامشان نیامده، ولی در ضمن کتاب از آن ها نقل می کند. و اگر تمام آن ها را در نظر بگیریم، مجموعۀ مصادر بحار الانوار بیش از ششصد کتاب است.
عنوان فصل دوّم از مقدّمه بحار الانوار چنین است: «في بيان الوثوق على الكتب المذكورة و اختلافها في ذلك» (1) و در این فصل علامۀ مجلسی به بحث از اعتبار و قابل اعتماد بودن مصادر بحار الانوار پرداخته و بیان می کند که این مصادر از جهت درجه اعتبار یکسان نبوده و ببرخی از آن ها در کمال وثاقت بوده و روایات آن ها اصطلاحاً صحيح نامیده می شود، امّا روایات برخی از کتاب ها تنها به عنوان تأیید و شاهد برای بحث به کار می روند.
از این جا روشن می شود که علامۀ مجلسی نمی خواسته است که هرچه را پیدا کرد نقل نماید، بلکه صحّت و سقم آن ها را نیز در نظر
ص: 226
داشته است.
در جلد 42 تا 47 مکرّراً از کتاب های نقل می کند که نه نام آن ها معلوم است و نه نام مؤلّف آن ها. و این جمله را فراوان تکرار می کند كه «روي في بعض مؤلّفات أصحابنا...» (1) . آیا در این موارد نیز ایشان اعتماد بر آن چه نقل کرده است دارد یا خیر؟
با توجّه به آن که ملاک ارزیابی و نقد حدیث در هر علمی مخصوص به همان علم بوده و مثلاً در تاریخ یا تفسیر نمی توان با ملاک های فقه و اصول و علم رجال قضاوت نمود، و چه بسا یک حدیثی در فقه قابل اعتماد نباشد، امّا همان حدیث در علم تفسیر یا تاریخ قابل استناد باشد، و آن چه که علامۀ مجلسی در این چند جلد نقل کرده است به عنوان بحث تاریخی است، اعتماد داشتن به آن ها اشکالی ندارد، علاوه بر آن که مؤلّف بحار الانوار چون تصریح کرده است که در کتابی که نام آن مشخّص نیست امّا از تألیفات شیعیان است یافته ام، دیگر اشکالی متوجّه نخواهد بود.
در این جا مصادر بحار الانوار را ذکر می کنیم:
قرآن کریم:
الآداب الدينيّة للخزانة المعينيّة، فضل بن حسن طبرسى آداب المتعلّمين، تلخيص تحریف شده از کتاب برهان الدین زرنوجى
الآيات، برقی
ص: 227
الإبانة، أبو العباس فلكي
اثبات الوصيه، مسعودى
الإجازات، سیّد ابن طاووس
الإجازة الكبيرة، علّامه حلّى
أجوبة مسائل عبدالله بن سلام، ابو العباس مستغفری
أجوبة المسائل الإحدى و الخمسين، شيخ مفيد
أجوبة المسائل الحائرية، شيخ طوسى
أجوبة المسائل السروية، شيخ مفيد
أجوبة المسائل العكبرية، شيخ مفيد
أجوبة المسائل المختلفة، از حسن بن شهید ثانی.
أجوبه المسائل المختلفة، از سیّد مرتضی. سیّد مرتضی- رضوان الله علیه- کتابی به این نام نداشته است، ولی علامۀ مجلسی چند کتاب سیّد مرتضی را تحت عنوان فوق ذکر می کند آن کتاب ها عبارتند از «جوابات المسائل التبانيّات»، «جوابات المسائل الحلبية الاُولى»، «جوابات المسائل الحلبية الثانية»، «جوابات المسائل الحلبية الثالثة»، «جوابات المسائل الرسية الاُولى»، «جوابات المسائل الرسية الثانية»، «جوابات المسائل الرمليات»، «جوابات المسائل السلّارية»، «جوابات المسائل الطرابلسية الاُولى»، «جوابات المسائل الطرابلسية الثانية»، «جوابات المسائل الطرابلسية الثالثة»، «جوابات المسائل الطرابلسية الرابعة»، «جوابات المسائل الموصليات الاُولى»، «جوابات المسائل الموصليات الثانية».
الاحتجاج، احمد بن علی طبرسی
احقاق الحقّ، قاضی نورالله شوشتری
ص: 228
الأحكام الشرعية، على بن خزاز قمّى
احياء العلوم، ابو حامد غزالی
الاختصاص، شيخ مفيد
الأخبار المسلسلة، جعفر بن احمد قمی
الاختيار من المصباح، ابن باقى
اخلاق النبي، قاضی تنوخی
الإخوان، شيخ صدوق
الأدعية الثلاثون، مقداد بن عبدالله سیوری
أدعية السرّ، قطب راوندى
الأربعمأة، ابو جعفر ارقص
الأربعون حديثاً، شهيد اوّل
الأربعون حديثاً، شيخ بهايي
الأربعون، فخر رازى
الأربعون عن الأربعين، فقيه شامي
الأربعون من الأربعين عن الأربعين، علی بن عبیدالله بن بابويه
الأربعونيات، مجهول المؤلّف
الأربعين، سيّد عطاء الله
الأربعين في قضاء حقوق المؤمنين
الإرشاد، شيخ مفيد
إرشاد القلوب، ديلمي
إرشاد الطالبين إلى نهج المسترشدين، فاضل مقداد
إزاحة العلّة في معرفة القبلة، شاذان بن جبرئيل قمى
أسباب النزول، راوندى
ص: 229
أسباب النزول، واحدى
الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، از شیخ طوسی
الاستدراك، از یکی از علمای معاصر شیخ مفید.
الاستغاثة من بدع الثلاثة، از كمال الدين ميثم بحرانی
استقصاء النظر في البحث عن القضاء و القدر، از علّامه حلّی
الاستنصار في النصّ على الائمّة الأطهار علیهم السلام، از كراجکی الاستيعاب، ابن عبدالبرّ
اُسد الغابة، على بن عبد الكريم
اسرار الصلاة، شهيد ثانى
اسرار (نفحات) اللاهوت فى وجوب لعن الجبت و الطاغوت، از محقّق کرکی
اصباح الشيعه بمصباح الشریعه، از سلیمان بن حسن صهرشتی
اصل حسین بن سعید اهوازی (نوادر احمد بن محمّد بن عیسی قمی)
اصل هارون بن موسی، تلعکبری
الاصول (معارج الاصول)، محقّق حلّى
اضواء الدرر الغوالي لإيضاح غصب فدك
الأعمال، شيخ صدوق
الأعمال المانعة من الجنّة، جعفر بن احمد قمی
اعلام الدين فى صفات المؤمنين، حسن محمّد دیلمی
اعلام النبوّة، ماوردى
اعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسی
الأغاني، ابو الفرج اصفهانی
اقبال الاعمال، سيّد ابن طاووس
ص: 230
الاقتصاد (الهادى إلى طريق الرشاد...)، شیخ طوسی
إكمال الدين و إتمام النعمة، شيخ صدوق
التهاب نيران الأحزان، عبد الرضا بن محمّد اوالی
الزام النواصب، صیمری
الألفين الفارق بين الحقّ و المين، علّامه حلّى
الالفيه، شهيد اوّل
امالی، شیخ صدوق
امالی، شیخ طوسی
امالی، ابوطالب هروی
امالی، شیخ مفید
الإمامة و التبصرة من الحيرة، منسوب به پدر شیخ صدوق
أمان الأخطار، سيد ابن طاووس
الانتصار، سيّد مرتضى علم الهدى
الأنساب، بلاذرى
الأنوار، شيخ حسن فرزند شیخ طوسی
الأنوار البدرية فى كشف شبهة القدرية، شيخ حسن مهلّبی
الأنوار فى مولد سيّد الأبرار صلی الله علیه و آله، ابو الحسن بكرى
الأنوار المضيئة، سيّد على بن غیاث الدین حسینی
الأهليلجة، منسوب به امام صادق علیه السلام. ولی ابن ندیم گوید: محال است این کتاب از امام صادق علیه السلام باشد. (1)
الايجاز في الفرائض، شیخ طوسی
ايضاح الاشتباه، علّامه حلّى
ص: 231
ايضاح الفوائد في شرح مشكلات القواعد، فخر المحقّقين إيضاح مخالفة أهل السنّة للكتاب و السنة، علّامه حلّى
إيمان أبي طالب، شيخ مفيد
إيمان أبي طالب علیه السلام، منسوب به فخّار بن معدّ موسوی
الباب المفتوح إلى ما قيل في النفس و الروح، على بن يونس بیاضی
البحرانيات (جوابات المسائل البحرانيّة)، ابن فهد حلّى
البرهان فى النصّ الجلى على إمامة أمير المؤمنين علیه السلام، على بن محمّد شمشاطی
بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، محمّد بن علی طبری
بصائر الدرجات، محمّد بن حسن صفّار
بلابل القلاقل في تفسير الآيات المصدّرة بكلمة «قل»، مؤلّفى مجهول
بلاغات النساء، احمد بن طیفور مروزی
البلد الأمين، شيخ ابراهيم كفعمي
بناء المقالة الفاطمية فى نقض الرسالة العثمانية، جمال الدين بن طاووس
البيان، شهيد اوّل
بيان التنزيل، ابن شهر آشوب
البيان و التبيين، جاحظ
تاريخ الأئمّة علیهم السلام، ابن خشّاب
تاریخ ابن خلّكان (وفيات الأعيان)، ابن خشّاب
تاريخ ابن قتيبه (المعارف في التأريخ)، دينوري
ص: 232
تاریخ احمد بن أعثم كوفى (الفتوح)
تاریخ بلاذری
تاريخ بلدة قم، حسن بن شیبانی قمی
تاريخ الطبری، محمّد بن جریر طبری
تاریخ کبیر، بخاری
تاريخ المدينة المنوّرة، على بن عبدالله حسنى
تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، على استرآبادى
تبصرة الطالبين في شرح نهج المسترشدین، اعرجی
تبصرة المتعلّمين، علّامه حلّى
التبيان في تفسير القرآن، شیخ طوسی
تجريد الكلام، خواجه نصیرالدین طوسی
التجمّل، احمد بن محمّد قمی
تحرير الأحكام الشرعية، علّامه حلّى
التحصين في صفات العارفين، ابن فهد حلّى
التحصين فى اسرار مازاد على كتاب اليقين، سيّد ابن طاووس
تحف العقول، حسن بن علی بن شعبه
تحفة الأبرار فى مناقب الأئمّة الأبرار علیهم السلام، ابن مخزوم حسینی
تحقيق الفرقة الناجية، شيخ ابراهيم بن سلیمان قطیفی
تذكرة الخواص، ابن جوزی
تذكرة الفقهاء، علّامه حلّى
ترجمة الأنجيل، بعضی از علمای شیعه
ترجمه تورات، بعضی از علمای قدیم
التعجّب من أغلاط العامّة في مسألة الإمامة، كراجكى
ص: 233
التفسير، منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام
تفسير آيات الأحكام، میرزا محمّد استرآبادی
تفسیر ابوالفتوح رازی
تفسير البرهان، على بن محمّد شمشاطی
تفسیر بیضاوی (انوار التنزيل)
تفسير القرآن (حقايق التأويل فى متشابه التنزيل)، سیّد رضى
تفسیر ثعلبی
تفسیر فخر رازی (مفاتیح الغیب)
تفسیر سعد بن عبدالله
تفسیر عیّاشی، محمّد بن مسعود سمرقندی
تفسیر فرات کوفی
تفسير قمّى، على بن ابراهيم قمّی
تفسیر نعمانی (المحكم و المتشابه)، محمّد بن ابراهيم
تفسير محمّد بن عباس بن مروان
تفسیر نیشابوری (التفسير الوسيط)
تفضيل امير المؤمنين علیه السلام، كراجکی
التقريب، ابن حجر عسقلانی
تقريب المعارف فى علم الكلام، تقى الدين حلبى
تلخيص الشافی، شیخ طوسی
تلخيص المرام، علّامه حلّى
التمحيص فى بيان موجبات تمحیص ذنوب المؤمنين، منسوب به محمّد بن همام
تمهيد القواعد الاصوليه و العربية، شهيد ثاني
ص: 234
تنبيه الخواطر و نزهة النواظر، ورّام بن ابی فراس
تنزيه الأنبياء و الأئمّة علیهم السلام ، سيّد مرتضى علم الهدى
تهذيب الاحكام، شیخ طوسی
التهذيب، سعد الدین تفتازانی
تهذيب اللغة، ازهرى
التوحيد، شيخ صدوق
توحید، مفضّل بن عمر جعفی
تورات
ثواب الاعمال، شیخ صدوق
جامع الأخبار، منسوب به محمّد بن محمّد شعیری
جامع الاصول، ابن اثیر
جامع بزنطی
جامع الشرايع، يحيى بن سعيد
جامع الاصول في احاديث الرسول صلی الله علیه و آله، ابن اثیر
الجزيرة الخضراء، على بن مظفر كوفى
جمال الاسبوع، سيّد ابن طاووس
الجمل، شيخ مفيد
جمل العلم و العمل، سيّد مرتضى
الجمل (تمهيد الاصول)، شیخ طوسی
جمال الأسبوع، سيّد ابن طاووس
جمهرة اللغة، ابن دريد
جنّة الأمان الواقية و جنّة الإيمان الباقية (مصباح)، كفعمي
الجُنّة الواقية و الجَنّة الباقية، منسوب به بعضی از متأخّرین
ص: 235
جواب المسائل الرازية، سيّد مرتضى
جوابات المسائل السروية، شيخ مفيد
جوابات المسائل العكبرية، شيخ مفيد
جوامع الجامع، فضل بن حسن طبرسی
الجوامع، هارون بن موسى تلعکبری
جواهر الفقه، ابن برّاج
الجواهر، كراجكى
جواهر المطالب، علّامه حلّى
الحاشية على الهيات الشرح الجديد للتجريد، مقدّس اردبيلي
الحاشية على الفية الشهيد الأوّل، صاحب مدارك
الحاشية على قواعد الاحكام، محمّد بويهي
الحبل المتين فى إحكام أحكام الدین، شیخ بهایی
حدائق الصالحين في شرح صحيفة سيّد الساجدین علیه السلام، شیخ بهایی
حلية الأوليا، ابونعیم اصفهاني
حياة الحيوان، دميري
خبر البشر بخبر البشر، محمّد بن مظفّر
الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی
خصائص الأئمّة علیهم السلام ، سیّد رضى
الخصال، شيخ صدوق
الخصائص، ابن بطريق
الخصائص، نطنزى
خلاصة الرجال (خلاصة الأقوال)، علّامه حلّى
الخلاف في الأحكام، شيخ طوسي
ص: 236
الدراية (بداية الدراية)، شهيد ثانى
الدرّة الباهرة من الأصداف الطاهرة، شهيد اوّل
الدرر و الغرر (امالی، غرر الفوائد و درر القلائد)، سيّد مرتضى
الدرّ الثمين، حافظ رجب برسی
الدرّ المنثور، جلال الدین سیوطی
الدرّ النظيم، جمال الدين يوسف
درّة الإكليل، محمّد قطيعى
الدروس الشرعية، شهيد اوّل
الدروع الواقية، سيّد ابن طاووس
دعائم الإسلام في معرفة الحلال و الحرام، قاضی نعمان مصری
دعائم الدين، محمّد حسن مشهدی
الدعوات (سلوة الحزين)، قطب راوندی
دلائل الامامة (احتمالاً تتمّه المسترشد باشد)، محمّد بن جریر طبری
دلائل النبوّة، بيهقى
دیوان منسوب به امام امیرالمؤمنین علیه السلام
ذبائح اهل الكتاب، شيخ مفيد
ذخائر العقبى فى مناقب اولى القربى، سيوطى
الذريعه إلى اُصول الشريعة، سيّد مرتضى
ذكرى الشيعة فى احكام الشريعة، شهيد اوّل
ربيع الأبرار، زمخشري
رجال ابن داوود
رجال ابن طاووس (حلّ الاشكال في معرفة الرجال)
الرجال، شیخ طوسی
ص: 237
رجال، ابن غضائری
رجال کشی
رجال نجاشی
الرجعة، حسن بن سليمان حلّى
رسالة أبي غالب الزراري
رساله اجازات، شهید اوّل
رساله اجازات، سيّد ابن طاووس
رساله اجازات، علّامه حلّی
رساله اجازات، حسن بن شهید ثانی
رساله اجازات، فاضل مقداد
رساله اجازات، محقّق کرکی
رساله های اجازات بسیار زیادند، و تعداد آن ها از یک صد عدد بیش تر است، علامۀ مجلسی در ابتدای بحار الانوار تنها نام شش عدد از این رساله ها را جزء مصادر بحار قرار داده است، امّا در ضمن بحار الانوار و خصوصاً در پنج در پنج جلد آخر بحار از اجازات بسیار زیادی نقل کرده است. گرچه علّامه تهرانی فرموده تمام این اجازه ها دارای ارزش و فواید بسیار زیادی هستند و چه بسا فایدۀ رجالی آن ها از بعضی کتاب ها بیش تر باشد، (1) امّا در عین حال اکثر قریب به اتّفاق آن ها را نمی توان یک کتاب یا یک رساله معرفی نمود. نگارنده در مقدّمۀ المعجم المفرس لألفاظ احاديث بحار الانوار بيش از یک صد عدد از این اجازاتی که در بحار الانوار مورد استناد قرار گرفته اند را معرفی کرده
ص: 238
است: (1)
رسالة الاستخارات
رسالة اعمال يوم (الجمعه خصائص يوم الجمعة)، شهيد ثاني
رسالة اجوبة المسائل (جوابات المسائل الفقهية)، محقّق كركى
رسالة تزويج أمير المؤمنين علیه السلام بنته من عمر (المسألة الموضّحة عن أسباب نكاح أمير المؤمنين علیه السلام)، شيخ مفيد
رسالة تفضيل امير المؤمنين علیه السلام (منهاج الحقّ و اليقين)، سيّد ولى حسینی
رسالة تفضيل الأنبياء على الملائكة علیهم السلام، سيّد مرتضى
رسالة تفسير الباقيات الصالحات، شهيد اوّل
رسالة جواز السفر في شهر رمضان، شهید اوّل
رساله ذهبیه، منسوب به امام صادق علیه السلام
رسالة الرجعة، شيخ حسن بن سليمان
رسالة الرضاعية، محقّق كركى
رسالة الرضاعية، شيخ ابراهيم بن سليمان
رسالة السجود على التربة، شيخ على
رسالة السعدية في اصول الدين و فروعه، علّامه حلّی
الرسالة السهوية في نفى السهو عن النبيّ صلی الله علیه و آله، شيخ مفيد
رسالة صلاة الجمعة، محقّق كركى
رسالة طب الرّضا علیه السلام
رسالة طبّ النبيّ صلی الله علیه و آله، ابهرى
رسالة طب النبيّ صلی الله علیه و آله، ابو العباس مستغفري
ص: 239
رسالة عدم مضايقة الفوايت، ابن طاووس
رسالة الغيبة (كشف الريبة فى احكام الغيبة)، شهيد ثانى
رسالة العقائد، شيخ صدوق
رسالة قاطعة اللجاج في تحقيق حلّ الخراج، محقّق ثانى
الرسالة الكافية في ابطال توبة الخاطئة، شيخ مفيد
رساله متشابه القرآن و ما اختلف العلماء فيه من الآيات، ابن شهر آشوب
رسالة المتعة، شيخ مفيد
رسالة محاسبة النفس (محاسبة الملائكة الكرام آخر كلّ يوم...)، سيّد ابن طاووس
رسالة المحكم و المتشابه، منسوب به سیّد مرتضی (تفسیر نعمانی)
رسالة المناظرة مع ناصبی هروى (مناظرة ابن ابی جمهور)
رسالة المواسعة، سيّد ابن طاووس
رسالة في الميراث (الايجاز في الفرائض و المواريث)، شيخ طوسی
رسالة نتائج الافكار في حكم المقيمين في الاسفار، شهید ثانی
رسالة وجوب صلاة الجمعة، شهيد ثاني
رسالة وجوب المسح (مسح الرجلين)، شيخ مفيد
الروضة فى المعجزات و الفضائل، مؤلّف مجهول
الروضة البهيّة، شهيد ثاني
روضة الواعظين، محمّد بن على فتّال فارسی
رياض الجنان، فضل الله بن محمود فارسی
زبور داوود على نبيّنا و آله و عليه السلام
ص: 240
كتاب الزهد، حسین بن سعید اهوازی
زهد النبىّ صلی الله علیه و آله، جعفر بن احمد قمی
زهرة الرياض و نزهة المرتاض، سیّد احمد بن طاووس
زوائد الفوائد، سيّد ابن طاووس
السرائر الحاوى لتحرير الفتاوى، ابن ادريس
سعد السعود، سيّد ابن طاووس
السلطان المفرّج عن أهل الايمان، سيّد على بن عبدالكريم
کتاب سليم بن قيس الهلالي
سنن ابی داوود، سلیمان بن اشعت سجستانی
سنن الترمذی، محمّد بن عیسی
سنن النسائی، احمد بن على
سرور اهل الايمان فى علامات ظهور صاحب الزمان علیه السلام، سيّد على بن عبدالكريم
السواد الاعظم، مؤلّف مجهول
الشافى فى الإمامة و ابطال حجج العامّه، سيّد مرتضى
الشاميات (جوابات المسائل الشامية الاُولى و الثانية)، ابن فهد حلّى شرایع الاسلام، محقّق حلّى
الشرايع، شيخ صدوق
شرح الاُبى (إكمال إكمال المعلّم)، محمّد بن خلفة بن عمر
شرح الألفية، حسين بن عبدالصمد عاملی
شرح الفية الشهيد، شهيد ثاني
الباب الحادى عشر (معین الفكر)، ابن ابی جمهور احسائی
شرح التجريد (كشف المراد)، علّامۀ حلىّ
ص: 241
شرح الثأر المشتمل على احوال المختار (ذوب النضّار)، ابن نما
شرح الدراية (شرح بداية الدراية)، شهيد ثاني
شرح السنّة، حسين بن مسعود بغوى
شرح الشافيه، رضی الدین استرآبادی
شرح الشفا، حسين بن مسعود بغوی
شرح شهاب الاخبار، حسین بن علی رازی
شرح الطيّبى على المشكاة، حسن بن محمّد طيّبي
شرح القسطلاني (ارشاد السارى)، شهاب الدین قسطلانی
شرح اعتقادات الصدوق، شيخ مفيد
شرح قصيدة الحميري، سيّد مرتضى
شرح قواعد العقائد (كشف الفوائد)، علّامۀ حلّى
شرح قواعد الاحكام (جامع المقاصد)، محقّق کرکی
شرح الكافيه، رضی الدین استرآبادی
شرح الكرمانی (شرح صحیح البخاری)، محمّد بن یوسف کرمانی
شرح المقاصد، تفتازانی
شرح المواقف، سیّد شریف جرجانی
شرح المختصر النافع (غاية المرام)، سيّد محمّد عاملی
شرح نظم البراهين في اصول الدين (معارج الفهم)، علّامه حلّى
شرح النقليه (الفوائد الملية) شهيد ثاني
شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن ابی الحدید
شرح نهج البلاغه، محمّد بن حسین کیدری
شرح نهج البلاغه (مصباح السالكين)، ابن میثم بحرانی
شرح نهج البلاغه، قطب الدین راوندی
ص: 242
شرح نهج المسترشدين (معراج اليقين)، فخر المحقّقين
شرح النووى الصحيح مسلم (المنهاج)، يحيى بن شرف دمشقی
شرح الياقوت (انوار الملكوت)، علّامه حلّى
شرح العقائد، محقّق دوانی
شرح عقائد الصدوق، شیخ طوسی
الشفا في تعريف حقوق المصطفى صلی الله علیه و آله، قاضی عیاض
شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم، نشوان يمنى
الشفاء و الجلاء، سيّد مرتضى
شهاب الاخبار، قاضی قضاعی
شواهد التنزيل، حاكم حسكاني
الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربية)، جوهرى
صحيح البخارى، محمّد بن اسماعیل
صحیح مسلم، مسلم بن حجّاج
صحيفه ادريس على نبيّنا و آله و عليه السّلام
صحيفة الرّضاء علیه السلام، فضل بن حسن طبرسی
الصحيفة السجّادية علیه السلام
الصراط المستقيم، على بن يونس بیاضی
صفات الشيعه، شيخ صدوق
صفوة الاخبار، فضل الله بن محمود فارسی
صفوة الصفات، ابراهیم بن علی کفعمی
صفين، لنصر بن مزاحم
الصوارم المهرقة، قاضی نورالله شوشتری
الصواعق المحرقة، ابن حجر هيثمي
ص: 243
ضوء الشهاب، فضل الله بن راوندی
ضوء اللئالى فى غصب فدک و العوالی
طب الأئمّه علیهم السلام، عبدالله و حسین بن بسطام
الطرف من الانباء و المناقب، سيّد ابن طاووس
الطرائف فى معرفة مذاهب الطوائف، سيّد ابن طاووس
الكتاب العتيق في الدعاء، محمّد بن هارون تلعکبری
عدة الاُصول، شيخ طوسى
عدّة الداعي و نجاح الساعي، ابن فهد حلّى
العدد القوية لدفع المخاوف اليومية، على بن يوسف حلّى
عرائس المجالس، ثعلبى
العروس في خصائص يوم الجمعة، جعفر بن احمد قمّى
العقائد (الاعتقادات)، شیخ صدوق
عقاب الاعمال، شيخ صدوق
العلل، محمّد بن علی همدانی
علل الشرايع، شيخ صدوق
العمدة في عيون صحاح الأخبار، ابن بطريق
عمدة الطالب في أنساب آل أبي طالب، ابن مهنّا
عوالى اللئالى العزيزية، ابن ابی جمهور احسائی
العين، خليل بن احمد فراهیدی
العيون و المحاسن (الفصول)، شيخ مفيد
عيون اخبار الرّضا علیه السلام، شیخ صدوق
عيون المعجزات، حسین بن عبدالوهاب
عيون المعجزات، سیّد مرتضی
ص: 244
عيون الحكم و المواعظ على بن محمّد واسطى
الغارات، ابراهيم بن محمّد ثقفی
الغايات، جعفر بن احمد قمّی
غاية المراد في شرح نكت الارشاد، شهيد اوّل
غرر الاخبار و درر الآثار، حسن بن محمّد دیلمی
غرر الحكم و درر الكلم، عبد الواحد آمدی
غرر الدرر (الغرر والدرر)، سيّد حيدر بن محمّد حسینی
غريب القرآن، ابن قتیبه دینوری
الغريبين، ابو عبيد
غنية النزوع إلى علمى الاصول و الفروع، ابن زهرة
غياث سلطان الورى لسكان الثرى، سيّد ابن طاووس
الغيبة، شيخ طوسي
الغيبة، محمّد بن ابراهیم نعمانی
الفائق، زمخشری
فتح الابواب، سيّد ابن طاووس
فتح البارى بشرح صحيح البخاری، ابن حجر عسقلانی
الفرج بعد الشدّة، تنوخي
فرحة الغري بصرحة الغرى، عبد الكريم بن طاووس
فرج المهموم، سيّد ابن طاووس
فردوس الأخبار بمأثور الخطاب، ديلمي
الفصول النصيريه، خواجه نصیرالدین طوسی
الفصول المهمّة في معرفة الأئمّة علیهم السلام، ابن صبّاغ مكّى
الفصول، سيّد مرتضى
ص: 245
الفضائل، شاذان بن جبرئیل
فضائل الأشهر الثلاثة، شيخ صدوق
فضائل الشيعة، شيخ صدوق
فضائل الصحابة، زعفرانی
فضائل الصحابة، سمعانى
الفقه المنسوب للإمام الرّضا عليه السلام
فقه القرآن، قطب الدین راوندی
الفقيه (من لا يحضره الفقيه)، شيخ صدوق
فلاح السائل و نجاح المسائل، سيّد ابن طاووس
فهرست شیخ منتجب الدین
الفهرست، شیخ طوسی
فهرست الکشی
فهرست اسماء مصنّفى الشيعه (رجال النجاشى)
الفوائد الكافية فى ايمان السيّدة آمنه علیها السلام، سيوطى
الفوائد المدنية، استرآبادی
الفوائد المكّية، استرآبادي
القاموس المحيط، فیروزآبادی
قبس المصباح، سليمان بن حسن صهرشتی
قرب الاسناد، عبد الله بن جعفر حمیری
قصص الانبياء علیهم السلام، قطب الدین راوندی
قضاء حقوق الاخوان، حسین بن طاهر صوری
القواعد الالهية فى الكلام و الحكمه، ابن میثم
قواعد الاحكام، علّامه حلّى
ص: 246
قواعد العقائد، خواجه نصیرالدین طوسی
القواعد و الفوائد، شهيد اوّل
الكافى فى الحديث، محمّد بن یعقوب کلینی
الكافى فى الفقه، ابو الصلاح حلبي
الكافية، شيخ مفيد
الكامل في التاريخ، ابن اثير
الكامل فى الفقه، ابن برّاج
كامل الزيارات، جعفر بن قولويه
کتاب (اصل)، ابو سعيد عباد العصفري
کتاب ابراهيم بن محمد اشعری
كتاب اخبار الجّن، مسلم بن محمود
كتاب الاخوان، شیخ صدوق
كتاب الاقاليم و البلدان
کتاب جعر بن محمّد بن شريح
كتاب حدائق الرياض
كتاب حسین بن عثمان
كتاب حقوق المؤمنين، ابو علی بن طاهر
كتاب الاربعين عن الاربعين، محمّد بن احمد خزاعی
کتاب (اصل) جعفر بن محمّد حضرمی
كتاب (اصل) جعفر بن محمّد دوریستی
كتاب (اصل) خلّاد سندی
کتاب (اصل) زید زرّاد
كتاب (اصل) زید نرسی
ص: 247
کتاب (اصل) سلام بن ابی عمرة
کتاب (اصل) عاصم بن حميد حنّاط
کتاب (اصل) عبدالملک بن حکیم خثعمی
كتاب (اصل) عبیدالله کاهلی
كتاب الغروى، مؤلّف مجهول
كتاب (اصل) مثنّى بن وليد
کتاب (اصل) محمّد بن مثنّى
كتاب النبذة، ابن حدّاد
کتاب (اصل) نوادر علی بن اسباط
كتاب سيّد حسن بن كبش
كتاب عبدالله بن بكير
كتاب غور الامور، ترمذی
كتاب قسمة اقاليم الارض و بلدانها
كتاب اللُبات، ابن شريفه واسطى
کتاب مسلم بن محمود
كتاب النبوّة، شيخ صدوق
كتاب النبوّة، ابن عباس
كتاب الواحدة، ابن جمهور قمى
الكرّ و الفرّ، ابو سهل بغدادی
الكشّاف، زمخشرى
كشف الحقّ و نهج الصدق، علّامه حلّى
كشف الغمّة عن معرفة الأئمّة علیهم السلام، علی بن ابی الفتح اربلی
کشف المحجّة لثمرة المهجة، سيّد ابن طاووس
ص: 248
كشف اليقين في اختصاص مولانا امير المؤمنين علیه السلام بإمرة المؤمنين.
کشف اليقين فى فضائل أمير المؤمنين علیه السلام، علّامه حلّى
کشکول، علّامۀ حلّى
کشکول، شیخ بهایی
كفاية الأثر، خزاز قمى
كنز جامع الفوائد و دفع المعاند، على بن سيف حلّى
كنز الفوائد كراجکی
كنز الفوائد في حل مشكلات القواعد و تردداته، سیّد عمیدالدین اللباب (لب اللباب)، قطب الدین راوندی
اللوامع، شهيد اوّل
ما نزل فى القرآن في علی علیه السلام، ابونعيم
المباحث المشرقية، فخر رازى
المبدأ و المعاد، ابن سينا
المبسوط، شیخ طوسی
متير الاحزان، ابن نما
المجازات النبوية (مجازات الآثار النبوية)، سیّد رضى
مجالس (امالی)، حسن بن محمّد بن حسن طوسی
المجتنى من الدعاء المجتبی، سیّد ابن طاووس
مجالس المؤمنين، قاضی نورالله شوشتری
المجلّى لمرآة المنجى، ابن ابی جمهور احسائی
مجمع الامثال، میدانی
مجمع البحار، محمّد طاهر صدیقی
ص: 249
مجمع البحرین، فخرالدین طریحی
مجمع البيان لعلوم القرآن، فضل بن حسن طبرسی
مجمل اللغة، ابن فارس
مجموع الدعوات، محمّد بن هارون تلعکبری
مجمع الفائدة و البرهان، محقّق اردبیلی
المجموع الرائق من ازهار الحدائق، سيّد هبة الله موسوی
مجموعة الاجازات، شیخ ابراهیم کرکی
محاسبة النفس، سيّد ابن طاووس
المحاسن، احمد بن محمّد بن خالد برقی
المحاضرات (محاضرات الاُدباء)، راغب اصفهانی
المحيط باللغة، صاحب بن عباد
المختصر فى احوالات الأربعة عشر علیهم السلام، بحراني
مختصر بصائر الدرجات (منتخب بصائر الدرجات)، حلّى
المحصّل، فخر رازی
مختلف الشيعه، علّامه حلّى
مدارك الاحكام، سيّد محمّد عاملی
المراسم العلوية، سلّار
مروج الذهب، مسعودى
مزار الشهيد، شهيد اوّل
المزار الكبير، محمّد بن جعفر مشهدی
مزار المفيد، شيخ مفيد
مزيد الاعتماد في شرح تجريد الاعتقاد، اسفرایینی
مسائل على بن جعفر علیه السلام
ص: 250
المسائل العزية، محقّق حلّى
مسالک الافهام، شهید ثانی
المستدرک، ابن بطريق
مستقصى الامثال، زمخشری
مسكن الفؤاد، شهيد ثانى
المسلسلات، جعفر بن احمد قمی
مسند فاطمة علیها السلام
مسند احمد بن حنبل
مشارق انوار اليقين، حافظ رجب برسی
مشرق الشمسین، شیخ بهایی
مشكاة الانوار، على بن حسن بن فضل طبرسی
مصائب النواصب، قاضی نورالله شوشتری
مصادقة الاخوان، شيخ صدوق
المصباح، سيّد ابن باقى
المصباح، کفعمی
مصباح الانوار، هاشم بن محمّد
مصباح الانوار، ابو الحسن بكرى
مصباح الزائر، سيّد ابن طاووس
مصباح الشريعه، منسوب به امام صادق علیه السلام
مصباح المتهجّد كبير، شیخ طوسی
مصباح المتهجّد صغیر، شیخ طوسی
المصباح المنير، فيّومى
مطالب السؤول، ابن طلحة
ص: 251
المطالب العالية، فخر رازى
معالم العلماء، حسن بن زين الدين
معانی الاخبار، شیخ صدوق
المعتبر في شرح المختصر، محقّق حلّى
المعراج، ابو محمّد حسن
معدن الجوهر و تنبيه الخواطر كراجکی
المفردات، راغب اصفهانی
المغرّب فى ترتيب المعرب، مطرزى
مغني اللبيب عن كتب الاعاريب، ابن هشام
المفاتيح شرح المصابيح
مفتاح الفلاح، شیخ بهایی
المقالات (اوائل المقالات)، شيخ مفيد
المقالات و الفرق، سعد بن عبدالله اشعری
مقاتل الطالبیّین، ابو الفرج اصفهانی
مقاييس اللغة، ابن فارس
المقتصر من شرح المختصر، ابن فهد حلّى
مقتضب الأثر فى النصّ على الاثنى عشر علیهم السلام، ابن عيّاش
مقصد الراغب، حسين بن محمّد
مقتل ابی عبدالله الحسين علیه السلام، ابو مخنف
مقتل الحسين علیه السلام (تسلية المجالس)، محمّد بن ابی طالب
مقتل امير المؤمنين علیه السلام، ابو الحسن بكرى
المقداديات، شهید اوّل
المقنع في الغيبة، سيّد مرتضى
ص: 252
المقنعة فى الاصول و الفروع، شيخ مفيد
مكارم الاخلاق، حسن بن فضل بن حسن طبرسی
الملاحم، منسوب به دانیال
ملحقات الدروع الواقية، كفعمي
ملحمة الصادق علیه السلام
ملحمة دانيال
الملل و النحل، شهرستانی
الملهوف على اهل الطفوف، سيّد ابن طاووس
مناظرة مع الرجل الحلبی، حسین بن عبد الصمد
المناقب، محمّد بن احمد قمی
المناقب (مناقب آل ابی طالب)، ابن شهر آشوب
المناقب و المثالب، قاضی نعمان
المناقب، خوارزمی
المناقب، ابن مغازلی
مناهج اليقين في اصول الدین، علّامه حلّى
المنتظم، ابن جوزی
المنتقى، محمّد بن مسعود کازرونی
منتقى الجمان في الاحاديث الصحاح و الحسان، حسن بن زین الدین
منتهي المطلب، علّامه حلّى
منقبة المطهّرین، ابو نعیم اصفهانی
منقذ البشر، سيّد مرتضى
منهاج الصلاح، علّامه حلّى
منهاج الكرامة فى اثبات الامامة، علّامه حلّى
ص: 253
منهج المقال، میرزا محمّد استرآبادی
منهج التحقيق إلى سواء الطريق، مؤلّف مجهول
منية المريد، شهيد ثانى
مهج الدعوات، سیّد ابن طاووس
المهذّب البارع، ابن فهد حلّى
المهذّب، ابن برّاج
المؤمن، حسين بن سعید اهوازی
المواقف، ايجى
الموطّأ، مالک بن انس
ناسخ القرآن و منسوخه، سعد بن عبدالله اشعری
ناظر عين الغريبين
النافع (المختصر النافع)، محقّق حلّى
نثر اللئالی، ابن ابی جمهور احسائی
نثر الدرر، منصور بن حسین آبی
نزهة الناظر، يحيى بن سعيد حلّى
نصوص الائمّة علیهم السلام، شيخ صدوق
النصوص (الاستنصار)، كراجکی
النصوص، شيخ مفيد
النفلية، شهيد اوّل
نقد المحصّل، خواجه نصیرالدین طوسی
نكت النهاية، محقّق حلّى
النهاية في مجرّد الفقه و الفتاوی، شیخ طوسی
النهاية، ابن اثير
ص: 254
نهاية الوصول إلى علم الاصول، علّامه حلّى
نهاية الإحكام في معرفة الحلال و الحرام، علّامة حلّى
نهاية المرام في علم الكلام، علّامة حلّى
نهاية العقول، فخر رازى
نهج البلاغة، گردآوری سیّد رضی
نوادر، قطب الدین راوندی
الهداية بالخير في الاصول و الفروع، شيخ صدوق
الهداية في تاريخ النبي و الأئمّة علیهم السلام، حضيني
همع الهوامع، سيوطى
الوسيلة إلى نيل الفضيلة، ابن حمزة
وصول الاخيار إلى أصول الأخبار، حسین بن عبدالصمد عاملی وفاة فاطمة علیها السلام، ابو الحسن بكرى
آن چه ذکر شد مجموعه «مصادر بحار الانوار» است. علامۀ مجلسی در فصل اوّل از مقدمه بحار الانوار که به بیان «مصادر بحار» اختصاص دارد، 378 کتاب از شیعه و 85 کتاب از اهل سنّت را نام برده است و مكرّراً با لفظ «و غيرها» تصریح می کند به این که تعدادی دیگر از کتاب ها نیز جزء مصادر بحار الانوار بوده است که در این فصل نامشان ذکر نشده است. ما مجموعه 378+85 کتابی را که علامۀ مجلسی نام برده است در این جا ذکر کرده و تعداد زیادی از کتاب هایی را نیز یافتیم که علامۀ مجلسی حدیث یا نکته ای را از آن نقل می کند، به طوری که آن کتاب جزء مصادر بحار قرار گرفته است، امّا نامش در ابتدای بحار نیست. نام این گونه کتاب ها را نیز- به حسب مقدور خود- جمع و در این جا ذکر کردیم. ضمناً روشن است که مقدار نقل از این
ص: 255
کتاب ها بسیار متفاوت است، برخی از آن ها یک بار مورد استناد قرار گرفته و برخی بیش از صدها بار در بحار الانوار مورد استناد واقع شده اند.
تعدادی از کتاب های معتبر نیز وجود دارند که علامۀ مجلسی آن ها را جزء مصادر بحار قرار نداده و از آن ها یا اصلاً چیزی نقل نکرده است و یا بسیار اندک. علّامه افندی در نامه ای که به استاد خود، علامۀ مجلسی نوشته و در جلد 110 بحار الانوار چاپ شده است (1) ، درخواست کرده که این کتاب ها نیز جزء مصادر بحار الانوار قرار داده شوند.
ص: 256
عدّه زیادی از عالمان و دانشمندان، تألیفاتی به عنوان مستدرک، فهرست، تلخیص، ترجمه، تعلیقه بر بحار الانوار نوشته اند که در این جا به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1- مستدرك البحار از میرزا محمّد طهرانی، ساکن سامراء، متوفّی 1371ه- ق.
2- معالم الغبر في استدراك البحار السابع عشر، حاجی نوری.
3- جنّة المأوى فيمن فاز بلقاء الحجّة علیه السلام أو معجزته في الغيبة الكبری. این کتاب از حاجی نوری و مستدرک جلد 13 بحار است.
4- فهرست بحار، امیر محمّد صالح حسینی خاتون آبادی.
5- سفينة البحار، مرحوم حاج شیخ عباس قمی.
6- مختصر المزار، تلخیص جلد 22 بحار، از یکی از علمای استرآباد.
7- مختصر جلد 7 بحار، آقا رضی بن محمّد نصير ابن المولى عبد الله.
8- جامع الانوار مختصر جلد 7 بحار به فارسی، شیخ محمّد تقی ابن شیخ محمّد باقر مشهور به آقا نجفی اصفهانی.
ص: 257
9- ترجمۀ جلد اوّل بحار که برای شاهزاده سلطان محمّد بلند اختر تدوین شده.
10- ترجمۀ جلد اوّل به نام عين اليقين.
11- جامع المعارف ترجمۀ جلد دوّم بحار.
12- ترجمۀ فارسی جلد ششم بحار.
13- ترجمۀ فارسی جلد 8، مولی محمّد نصیر بن ملّا عبد الله.
14- مجارى الأنهار ترجمۀ جلد 8.
15- ترجمۀ جلد 19، آقا رضی بن ملّا محمّد نصير بن ملّا عبد الله.
16- ترجمۀ جلد 10، مفتی سیّد میر محمّد عباس شوشتری لكنهوى.
17- ترجمۀ جلد 10، میرزا محمّد علی مازندرانی، ساکن شمس آباد- اصفهان.
18- محن الأبرار ترجمۀ جلد 10.
19- ترجمۀ جلد 10 بحار، شیخ حسن هشترودی.
20- ترجمۀ جلد 10 بحار به زبان اردو.
21- ترجمۀ فارسی جلد 13 توسّط یکی از علمای هند به امر پادشاه بیگم زوجه سلطان نصیرالدین حیدر.
22- ترجمۀ جلد 13 به فارسی، میرزا علی اکبر ارومیه ای.
23- ترجمۀ جلد 13، شیخ حسن بن محمّد ولی ارومیه ای.
24- مهدی موعود ترجمۀ جلد 13، علی دوانی.
25- ترجمۀ فارسی جلد 14، شیخ محمّد تقی ابن شيخ محمّد باقر مشهور به آقا نجفی اصفهانی.
26- ترجمۀ فارسی جلد 15.
ص: 258
27- حقائق الاسرار ترجمۀ جلد 17، شیخ محمّد تقی مشهور به آقا نجفی اصفهانی
28- جوامع الحقوق فى انتخاب المجلد السادس عشر.
29- حديقة الأزهار في تلخيص البحار.
30- درر البحار الملقّب بنور الأنوار، ملّا محمّد نورالدین برادر زاده ملّا محسن فیض کاشانی.
31- الشافى فى الجمع بين البحار و الوافي، ملّا محمّد رضا تبریزی.
32- مفتاح الأبواب (فهرست أبواب بحار الانوار).
33- فهرس الكتب التي هي مآخذ البحار مفصّلاً. علّامه آقا بزرگ تهرانی فرموده: «گویا این کتاب شرح بر فصل اوّل از مقدّمۀ بحار الانوار است (1) ».
آن چه ذکر شد تنها بخشی از کتاب هایی است که در موضوع بحار الانوار نوشته شده است، مرحوم آقا بزرگ تهرانی کتاب های دیگر را ذکر کرده است (2) . آن چه را ما ذکر کردیم نامشان غالباً در الذريعة نیامده است.
و امّا کتاب هایی که مستقلّ بوده و در خصوص موضوع بحار الانوار نوشته نشده اند، امّا از سرچشمه های پر فیض و برکت بحار استفاده کرده اند، قابل احصاء نبوده، و بلکه می توان ادّعا نمود اکثر قریب به اتّفاق کتاب هایی که پس از بحار الانوار نوشته شده اند و موضوع آن ها با یکی از هزاران موضوع مورد بحث در بحار متّفق و هماهنگ باشد، از
ص: 259
بحار الانوار استفاده، کرده و آن را جزء مصادر خود قرار داده اند، حتّی حاجی نوری با آن که تبحّر زیاد داشته و کتاب خانه عظیمی را در اختیار داشته است، در عین حال بی نیاز از بحار الانوار نبوده و آن را جزء مصادر کتاب مستدرک الوسائل قرار داده است.
ص: 260
علامۀ مجلسی بحار الانوار را نخست در بیست و پنج مجلّد بزرگ قرار داد، آن گاه جلد پانزده را دو بخش و در دو مجلّد قرار داد، از این رو مجلّدات بحار 26 جزء می باشد.
بحار الانوار دارای 44 کتاب و 2489 باب است. امّا کتاب فهرس مصنّفات الاصحاب- که علامۀ مجلسی ابتدا آن را تألیف نموده و بحار الانوار را بر اساس آن گردآوری نمود- دارای 2848 باب است. بنابراین اگر کسی تنها عنوان باب های بحار الانوار را جمع آوری کند، خود کتابی مستقلّ و بزرگ خواهد شد.
چون آن 25 جلد بحار الانوار هر مجلّد آن اختصاص به یک موضوع عام دارد، ما در این جا برای نشان دادن محتوای بحار الانوار، اطلاعاتی کلّی و اشاره ای به محتوای مجلّدات 25 گانه آن می کنیم:
1- جلد اوّل چاپ قدیم (ج1 و 2 چاپ جدید) به موضوع عقل و جهل و ارزش علم و عالمان و اقسام آنان اختصاص دارد علامۀ مجلسی در این مجلّد به مناسبت بحث از علم به بحث از نقل حدیث و قواعد و احکام آن و مذمّت قیاس و آداب تحصیل علم می پردازد.
ص: 261
این جلد دارای یک مقدّمه ای است که مشتمل بر پنج فصل است:
فصل اوّل: معرفی مصادر بحار الانوار.
فصل دوّم: ارزش و اعتبار مصادر بحار.
فصل سوّم: رمزهایی که برای مصادر بحار تعیین نموده است. در بحار الانوار نقل هر حدیثی با یک رمز آغاز می شود. با این رمز مشخّص می نماید که آن حدیث از چه منبعی گرفته شده، و آیا آن حدیث تنها در یک منبع وجود داشته یا از چند منبع نقل شده است.
فصل چهارم: روش علامۀ مجلسی در مختصر نمودن سند روایات. همان گونه که می دانیم روش مرحوم کلینی آن بوده است که تمام سند حدیث را نقل می کند. روش مرحوم صدوق در من لا يحضره الفقيه بر حذف همه سند است. روش شیخ طوسی بر حذف ابتدای سند و آوردن انتهای آن است؛ یعنی سند معلّق. هر کدام از این روش ها یک نقطۀ قوّت و یک یا چند نقطۀ ضعف دارد. علامۀ مجلسی این روش را انتخاب کرد که تمام سند را بیاورد، در عین آن که تلاش می کند که اسامی راویان را کاملاً مختصر نموده، تا از تطویل جلوگیری کند. وی می گوید:
«فإنّ أكثر المؤلّفين دأبهم التطويل في ذكر رجال الخبر لتزيين الكتاب و تكثير الأبواب، و بعضهم يسقطون الأسانيد فتنحطّ الأخبار بذلك عن درجة المسانيد، فيفوت التميّز بين الأخبار في القوّة و الضعف، و الكمال و النقص. إذ بالمخبر يعرف شأن الخبر بالوثوق على الرواة يستدلّ على علوّ الرواية و الأثر، فاخترنا ذكر السند بأجمعه مع رعاية غاية
ص: 262
الاختصار بالاكتفاء بذكر والدهم أو لقبهم أو محض اسمهم خالياً عن النسبة إلى الجدّ و الأب، و ذكر الوصف و الكنية و اللقب، و بالإشارة إلى جميع السند إن كان ممّا يتكرّر كثيراً فى الأبواب برمز و علامة و اصطلاح ممّهد في صدر الكتاب، لئلا يترك في كتابنا شيء من فوائد الاُصول فيسقط بذلك عن درجة كمال القبول» (1) .
فصل پنجم: بیان مقدّمات بعضی از کتاب های مصادر.
2- جلد دوّم چاپ قدیم (ج3 و 4 جدید): به بحث از توحید، اسماء حسنی و صفات الهى، توحيد مفضّل در رساله اهلیلجیه و... پرداخته است.
3- جلد سوّم چاپ قدیم (ج5-8 جدید) موضوعات عدل الهى، مشیّت، اراده، قضا و قدر، هدایت و ضلالت، امتحان، طینت، میثاق، توبه، فلسفه احکام، مقدّمات مرگ، برزخ، قیامت، شفاعت و واسطه، بهشت و دوزخ، ربا را در بردارد.
4- جلد چهارم چاپ قدیم (ج9-10 جدید): استدلال ها و مناظره هایی که بین پیامبر اکرم- صلی الله عليه و آله- و مشركان رخ داده، و نیز مناظره های ائمّه علیهم السلام و حتّی بعضی از علما مثل شیخ مفید و سیّد مرتضی را نقل کرده است.
5- جلد پنجم چاپ قدیم (ج11-14 جدید): به قصص انبیا و تاریخ زندگی پیامبران الهی علیهم السلام از آدم تا خاتم- صلى الله عليه و آله- و اثبات عصمت آنان اختصاص دارد.
ص: 263
6- جلد ششم چاپ قدیم (ج15-22 جدید): زندگی و سیرۀ حضرت محمّد- صلى الله عليه و آله- از ولادت تا وفات را در بردارد. شرح حال پدر و اجداد آن حضرت، داستان اصحاب الفیل، چاه زمزم و بیان معجزات آن حضرت و اعجاز قرآن کریم و تاریخ جنگ های صدر اسلام و شرح حال سلمان و ابوذّر و... نیز بیان شده است.
7- جلد هفتم چاپ قدیم (ج23-27 جدید) بحث از امامت عامّه است، شرایط امامت، مشترکات ائمّه معصومین علیهم السلام از قبیل آیاتی که درباره آنان نازل شده، فضائل آنان، علوم اهل بیت، ثواب محبّت آنان و نیز بحث های شیخ مفید و سیّد مرتضی و طبرسی درباره فضائل اهل بیت علیهم السلام، از جمله بحث های این جلد است.
8- جلد هشتم چاپ قدیم (ج28-34 جدید): حوادث و ناگواری هایی پس از پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله- رخ داد و موجب شد که مسیر خلافت از آن چه پیامبر اکرم تعیین کرده بود منحرف شود، موضوع اصلی این جلد است. بحث از سیرۀ خلفا، و فتوحات زمان آنان، جنگ جمل و صفّین و نهروان، شرح حال معاویه، و شرح حال برخی از یاران امیرالمؤمنین علیه السلام از دیگر موضوعات این جلد است.
9- جلد نهم قدیم (ج35-42 جدید): تاریخ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از ولادت تا شهادت، فضایل و معجزات آن حضرت، شرح حال حضرت ابوطالب، و روایات امامت ائمّه دوازده گانه علیهم السلام محور بحث این جلد است.
10- جلد دهم قدیم (ج43-45 جدید): سرگذشت حضرت فاطمه زهرا- سلام الله عليها- و فضایل و مناقب و مصیبت های آن حضرت و نیز شرح حال حضرت امام مجتبی و
ص: 264
سيّد الشهداء- عليهما السلام- و تاريخ حادثه دلسوز کربلا و وقایع پس از آن در این جلد آمده است.
11- جلد یازدهم قدیم (46-48 جدید): تاریخ و سرگذشت و فضائل و مناقب چهار امام بزرگوار: حضرت سجّاد، حضرت باقر، حضرت صادق، حضرت کاظم علیهم السلام در این جلد بحث شده است.
12- جلد دوازدهم قدیم (ج49-50 جدید): به تاریخ چهارم متأخّر: حضرت رضا، حضرت جواد، حضرت هادی، حضرت عسکری علیهم السلام و احوال و معجزات آنان اختصاص یافته است.
13- جلد سیزدهم قدیم (ج51-53 جدید): احوال امام دوازدهم علیه السلام را در بردارد، ولادت آن حضرت، علّت غیبت، علایم ظهور، جزیره خضراء، بحث رجعت، شرح حال اصحاب آن حضرت، کسانی که به رؤیت آن حضرت مشرّف شده اند از دیگر بحث های این جلد است.
14- جلد چهاردهم قدیم (57-66 جدید): بحث سماء و عالم است. عرش، کرسی، ملائکه، جنّ، انس، حیوانات، زمان و مکان، شکار، خوردنی ها و نوشدنی ها، طب، افلاک، عناصر، حدوث، جهان و... از موضوعات این جلد بزرگ بحار الانوار است.
15- جلد پانزدهم قدیم (67-73 جدید): بحث از ایمان یعنی فضایل اخلاقی، و کفر یعنی رذائل اخلاقی است. این جلد بحار الانوار دارای سه بخش است:
1- ایمان، شرایط آن، صفات مؤمنان، فضائل شیعیان و...
2- اخلاق حسنه و فضائل اخلاقی.
3- رذائل اخلاقی چون کفر و شعبه ها و اسباب آن و نیز بحث از نفاق و همۀ صفات زشت.
ص: 265
16- جلد شانزدهم قدیم (74-75 جدید): دربارۀ آداب فردی و آداب معاشرت از قبیل حقوق پدر و مادر، برادران، نظافت، و... می باشد.
علامۀ مجلسی در ابتدای نگارش بحار الانوار تصمیم داشته است که آداب معاشرت «ابواب العِشرة» را در جلد پانزدهم قرار دهد؛ همان طور که در ابتدای بحار الانوار فرموده است، امّا سپس تصمیم او عوض شده و آن را یک کتاب مستقلّ قرار داد. وی فرموده:
و قد أفردت لأبواب العِشرة كتاباً لصلوحها لجعلها مجلّداً برأسها و إن أدخلناها في هذا المجلد [أي المجلّد الخامس عشر] في الفهرس المذكور في أوّل الكتاب» (1) .
از این جا علّت تکرار جلد شانزدهم قديم بحار الانوار روشن می شود؛ زیرا علامۀ مجلسی نخست تصمیم داشته است کتاب «آداب معاشرت» را داخل در مجلّد ایمان و کفر قرار دهد، ولی سپس این تصمیم را عوض کرده و آن را یک جلد مستقلّ قرار داده است و لذا مجلّدات بحار الانوار 26 جلد است.
و آن چه که مرحوم آ شیخ عباس قمّی فرموده: «جلد پانزدهم بحار الانوار دارای چهار بخش است: 1- ایمان؛ 2- اخلاق؛ 3- كفر؛ 4- معاشرت (2) ». این کلام با توجّه به ابتدای بحار الانوار صحیح است، ولی خود علامۀ مجلسی از این نظر عدول کرده و بحث معاشرت را یک جلد مستقلّ قرار داده است.
16- جلد شانزدهم قدیم (3) (ج76 جدید) آداب و سنّت ها و امر و
ص: 266
نهی و گناهان و زینت و تجمّل و آداب لباس و... را فرا گرفته است.
17- جلد هفدهم قدیم (ج77-78 جدید): روضۀ بحار است. در این قسمت موعظه های خدای متعال در قرآن و احادیث قدسی و موعظه های پیامبر اکرم و ائمّه طاهرین علیهم اسلام و نیز موعظه بلوهر و يوذاسف نقل شده است.
18- جلد هیجدهم قديم (ج80-91 جدید): به بحث از کتاب الطهاره و كتاب الصلاة، نمازهای مستحبّ و دعاها پرداخته است.
19- جلد نوزدهم قدیم (ج92-95 جدید): این جلد شامل دو بخش است:
1- فضایل قرآن، آداب و ثواب قراءت قرآن، اعجاز قرآن، علوم قرآن و تفسیر نعمانی.
2- ذکر و انواع و آداب آن و آداب دعا و شرایط آن و بعضی از مناجات ها و دعاهای مشهور.
20- جلد بیستم قدیم (ج96-98 جدید): زکات و صدقه و خمس و روزه و اعتکاف و دعاهای ماه مبارک رمضان، را در بردارد.
21- جلد بیست و یکم قدیم (ج99-100 ص از ج100 جدید)، به روایات فقهی از حجّ و عمره و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر پرداخته است.
22- جلد بیست و دوّم قدیم (ج100-102 جدید)، آداب زیارت و زیارت ائمّه علیهم السلام، و زیارت های جامعه است.
23- جلد بیست و سوم قدیم (ج103-247 ص از 104 جدید)، به روایات فقهي احكام، عقدها و ايقاعات پرداخته است.
24- جلد بیست و چهارم قدیم (ج104 جدید)، سایر بخش های
ص: 267
فقه را تا آخر کتاب الدیات در برداشته و روایات آن ها را نقل کرده است.
25- جلد بیست و پنجم قدیم (ج105-110 جدید)، بحث های رجالى و اجازات و فهرست منتجب الدین و خلاصه سلافة العصر، و اجازات سيّد ابن طاووس و اجازه بنی زهره و اجازه های شهید اوّل و ثانی و محقّق کرکی و اجازه های علامۀ مجلسی و... را گردآوری نموده است.
این بود گزارش اجمالی از محتوای کتاب عظيم الشأن بحار الانوار.
ص: 268
علما و دانشمندان بسیاری برای احیای این کتاب عظیم الشأن و چاپ آن به نحو مطلوب رنج ها و تلاش های بسیار زیادی را متحمّل شده اند. شکر الله مساعيهم. و حتّی بعضی از آنان در زندان به تصحیح این کتاب شریف مشغول بوده اند. مرحوم آیة الله ربّانی شیرازی در آخر جلد 25 و 27 طبع جدید فرموده: «أقول: كنت عند إشرافي على هذا المجلّد و تصحيحه معتقلاً، و لم يكن عندي في المجلس بعض المصادر، و لذا لم اُوفّق لإخراج بعض الأحاديث و تطبيقه مع المصادر».
تعدد مصحّحان موجب شده است که تصحیح مجلّدات بحار بسیار متفاوت باشد، برخی مجلّدات آدرس مصادر را در متن کتاب آورده اند؛ در حالی که باید در پاروقی ذکر می کردند مثل ج6 و 7 و 8. همچنین سلیقه های مصحّحان نسبت به مطالبی که علامۀ مجلسی فرموده متفاوت بوده و لذا تعلیقه های کتاب یکدست و یک قلم نیست.
به هر حال نام مصحّحان محترم بحار الانوار را در این جا ذکر می کنیم در صورتی که نام کسی از قلم افتاد، تنها علّت آن بی اطلاعی و زیغ
ص: 269
بصر است و بس.
از جلد 1-10: به تصحیح آقایان و حجج اسلام عبدالرحیم ربّانی شیرازی، شیخ یحیی عابدی و علی اکبر غفّاری، و تا جلد هفتم مزّین است به تعلیقات حضرت علامۀ طباطبایی.
از ج11-16: به تصحیح آقایان و حجج اسلام عبدالرحیم ربّانی شیرازی، شیخ یحیی عابدی، سیّد کاظم موسوی و مساعدت بعضی دیگر.
از ج17-27، توسط آقایان عبد الرحیم ربانی شیرازی، و آقای محمّد باقر بهبودی.
ج28: به تصحیح آقای محمّد باقر بهبودی.
ج32 و 33: تحقیق و تعلیق از آقای محمّد باقر محمودی.
ج35-45: توسط آقایان بهبودی و عابدی و موسوی.
ج46-48: به تصحیح و تعلیق آقایان سیّد محمّد مهدى الخرسان، محمّد باقر بهبودی، سيّد ابراهيم الميانجى.
ج49-53: به تصحیح آقایان محمّد باقر بهبودی و سیّد ابراهیم میانجی.
ج57-62: به تصحیح و تعلیق آقایان: استاد محمّد تقی مصباح یزدی، محمّد باقر بهبودی.
ج63-65: به تصحیح و تعلیق آقایان عبد الرحیم ربانی شیرازی، محمّد باقر بهبودی.
ج66-76: به تصحیح و تعلیق آقایان: بهبودی، سیّد ابراهیم میانجی.
ج77 و 78: به تصحیح و تعلیق آقای علی اکبر غفّاری.
ص: 270
ج79-98: به تصحیح و تعلیق آقایان محمّد باقر بهبودی، سیّد ابراهیم میانجی.
ج99-104: به تصحیح و تعلیق آقایان: سیّد محمّد مهدی خرسان، بهبودی، سیّد ابراهیم میانجی.
ج105: به تصحیح آقایان: بهبودی و میانجی، و تعلیقه های محمّد بن على بن الحسين رازى.
ج106: به همّت آقای بهبودی این جلد افست خط مؤلّف است.
ج107-110: به تصحیح و تعلیق آقایان بهبودی و میانجی و محمّد بن على بن الحسين رازى.
امید است خداوند همیشه آنان را از برکات قدسیه علامۀ مجلسی بهره مند فرماید.
ص: 271
ص: 272
علامۀ مجلسی در سال 1070 ه- ق کتاب فهرس مصنّفات الاصحاب را نوشته و پس از آن تصمیم به تألیف بحار الانوار گرفته است. بنابراین تاریخ شروع ایشان به تألیف بحار پس از تاریخ فوق است. و برای تأليف بحار الانوار بیش از 40 سال وقت صرف شده است.
مجلّدات بحار به ترتیب شماره مجلّدات آن ها پایان نیافته اند، بلکه بعضی مجلّدات متأخّر، پیش از مجلّدات قبلی نوشته شده و انتشار می یافته است؛ همان گونه که خود علامۀ مجلسی در مقدّمه فرموده: «روایاتی را که بعداً پیدا می کنم آن ها را به بحار الانوار ملحق نمی کنم؛ زیرا این ملحق کردن باعث می شود که نسخه های کتاب که در شهرها منتشر شده است مختلف گردد. (1) »
از این عبارت معلوم می شود که در آن تاریخ چند جلد بحار الانوار در میان مردم منتشر شده است. اینک معرفی مجلّدات بحار طبق تاریخ پایان یافتن هر کدام.
1- جلد دوّم قدیم در ابتدای ربیع الثّانی سال 1077ه- . ق.
ص: 273
2- جلد پنجم قدیم در ماه رمضان سال 1077ه- ق.
3- جلد یازدهم در ماه شوّال سال 1077ه- ق.
4- جلد دوازدهم در روز جمعه 17 ذی الحجّه سال 1077ه- ق.
5- جلد سیزدهم در ماه رجب سال 1078ه- ق.
6- جلد دهم در ماه ربیع الاوّل سال 1079ه- ق.
7- جلد نهم در شانزدهم ربیع الثّانی سال 1079ه- ق.
8- جلد سوم در یازدهم محرّم سال 1080ه- ق.
9- جلد چهارم در ربیع الثّانی سال 1080ه- ق.
10- جلد بیست و دوّم شب مبعث 27 رجب سال 1081ه- ق.
11- جلد ششم در شب جمعه 21 رمضان سال 1084ه- ق.
12- جلد هفتم در ماه ذی الحجّه سال 1086ه- ق.
13- جلد هیجدهم در 21 شعبان سال 1097ه- ق.
14- جلد چهاردهم در اواسط جمادی الآخره سال 1104ه- ق.
قدیم ترین تاریخی که در بحار الانوار ذکری از آن به میان آمده است، سال 1072ه- ق. است که تقریباً اوایل شروع تأليف بحار الانوار بوده است. در جلد 100 فرموده است: «و منها ما تواترت به الأخبار... و كانت بالقرب من تأريخ الكتابة في سنة اثنتين و سبعين بعد الألف من الهجرة» (1) .
گاهی علامۀ مجلسی در مجلّداتی که چند سال زودتر از جلد دیگر پایان یافته اند آدرس به مجلّداتی داده است که هنوز تکمیل نشده اند، و فرموده روایات مربوط به این جا را در فلان جلد آوردیم، با این که آن جلد هنوز تکمیل نشده بوده است. حتماً مراد علامۀ مجلسی این است که در فیش های مربوط به مجلّدات بعدی آن را ثبت کرده ایم،
ص: 274
به عنوان مثال: جلد 5 قدیم بحار در سال 1077 پایان یافته و جلد 14 در سال 1104؛ یعنی حدود 27 سال بین آن ها فاصله است. با این حال در جلد 5 قديم فرموده: «أوردنا بعض الأخبار المناسبة لهذا الباب في باب العوالم، و ما خلق الله قبل آدم» (1) . همچنین در جلد سوم قدیم که تاریخ ختم آن سال 1080 است فرموده: «أثبتنا الأخبار النافعة في هذا المقصد الأقصى في باب الاحتضار» (2) که مرادشان جلد 18 قدیم است که تاریخ ختم آن سال 1097 می باشد.
ص: 275
ص: 276
در زمان حیات علامۀ مجلسی و از همان روزهای نخست که تأليف مجلّدات بحار پایان می یافت. عدّه ای فوراً شروع به استنساخ کرده، و نسخه های زیادی از آن را در بین علما و شهرهای گوناگون و کتاب خانه ها منتشر می کردند. مرحوم سیّد محسن امین فرموده: «كان قد أوقف السلطان بعض أملاكه الخاصّة على كتاب البحار لتنسخ منه نسخ و توقف على الطلبة» (1) علامۀ مجلسى خود نصف اخیر از مجلد نهم بحار را در سال 1086ه- ق وقف کتاب خانه امام رضا علیه السلام نموده است.
ظاهراً نخستین چاپ بحار الانوار در هند در سال 1248ه- ق بوده که تنها جلد اوّل و دوّم آن چاپ شده است در ایران اوّلین چاپ بحار الانوار در سال 1270ه- ق بوده که جلد دهم آن چاپ شده است.
سپس مرحوم حاج محمّد حسن کمپانی اصفهانی امین دار الضرب تهران در سال 1303ه- ق شروع به چاپ آن نمود، تا آن که در سال 1314ه- ق وفات یافت. فرزند او حاج حسین آقا این چاپ را ادامه دارد، تا آن که در سال 1315 تمام کتاب را چاپ نمود. این پدر و فرزند
ص: 277
گرچه اموال فراوانی برای چاپ این کتاب صرف نمودند، ولی تمام نسخه های کتاب را مجاناً به علما هدیه دادند.
این چاپ کتاب بحار به چاپ کمپانی مشهور گردید، و سیّد محمّد مهدی خرسان می گوید: «این چاپ مشهور به کمپانی بهترین نسخۀ چاپ شده بحار الانوار است (1) ».
اینک مشخّصات طبع مجلّدات بحار را به طور تفصیلی به نقل از فهرست کتاب های چاپی عربی تألیف خان بابا مشار (2) و الذریعه (3) بیان می کنیم:
جلد اوّل و دوّم: هند، 1248ق، سنگی. تبریز، 1301ق، سنگی، رحلی، 320ص، تهران، 1305ق، سنگی، رحلی، به خط محمّد باقر اروجنی، 196+205ص.
جلد سوّم: تبریز، 1301ق، سنگی، رحلی. تهران، 1305ق، سنگی، رحلی، 398ص.
جلد چهارم: تبریز، 1301ق، سنگی، رحلی. تهران، 1306ق، سنگی، رحلی، 201ص.
جلد پنجم: تهران، 1303ق، سنگی، رحلی، 393ص.
جلد ششم: تهران، 2302، سنگی، رحلی، بی شمارۀ صفحه.
چاپ حروفی آن سال 1323ق تهران، سربی، رحلی، 1052ص.
جلد هفتم: تبریز 1274ق، سنگی، رحلی. تبریز، 1294ق.
تهران، 1302ق، سنگی، رحلی، 423ص.
ص: 278
جلد هشتم: تبریز، 1275ق، سنگی، رحلی؛ تهران، 1311ق، سنگی، رحلی، 759ص.
جلد نهم: تبریز، 1297ق، سنگی، رحلی، 772ص؛ تهران، 1301ق، سنگی، رحلی، 686ص.
جلد دهم: ایران، 1270ق، سنگی، رحلی، بی شمارۀ صفحه؛ تهران، 1271ق، سنگی، رحلی، بی شماره صفحه؛ تهران، 1287ق، سنگی، رحلی، 412ص؛ تهران 1301ق، سنگی، رحلی، 300ص؛ تهران، 1304، ،سنگی، رحلی، چاپ کمپانی، تا ص 316 شماره گذاری شده؛ تبریز، 1332ق، سنگی، رحلی، خط صمد بن احمد تبریزی، 300ص.
این جلد در سه مجلّد نیز چاپ شد. یک جلد مخصوص حضرت زهرا- سلام الله علیها-. و یک جلد اختصاص به امام مجتبی علیه السلام و یک جلد مخصوص سيّد الشّداء علیه السلام.
جلد یازدهم: تبریز، 1290ق، سنگی، رحلی، 232ص؛ تبریز، 1298ق، سنگی، رحلی، 232ص؛ تهران، 1303ق، سنگی، رحلی، 317ص.
جلد دوازدهم: تبریز، 1290ق، سنگی، رحلی، 141ص؛ تبریز، 1298ق، سنگی، رحلی، 141ص؛ تهران، 1302، سنگی، رحلی، چاپ کمپانی، 180ص.
جلد سیزدهم: تهران، 1305، سنگی، رحلی، چاپ کمپانی، 191ص؛ تبریز، 1332ق، سنگی، رحلی؛ تهران، 1356ق، 380ص.
جلد چهاردهم: تهران، 1305ق، سنگی، رحلی، چاپ کمپانی، 229ص؛ تهران، بی تاریخ، سنگی، رحلی، خط محمّد صادق ابن
ص: 279
ابو القاسم حسینی، به تصحیح ملّا احمد بن ملّا علی خوانساری، بی شمارۀ صفحه.
جلد پانزدهم: تهران، 1303ق، سنگی، رحلی، چاپ کمپانی، سه جزء، 305+237+173ص.
جلد شانزدهم: تهران، 1315ق، سنگی، رحلی، چاپ کمپانی، 270ص.
جلد شانزدهم: تهران، 1310ق، سنگی، رحلی، 377ص.
علّامه آقا بزرگ تهرانی فرموده: «نسخه ای که این جلد بحار الانوار از آن چاپ شده است، تنها عنوان باب های مناهی، و گناهان کبیره و حدود را داشت، ولی حدیث، ذیل آن نبود، لذا در این چاپ حتّی آن عنوان ها را نیز حذف کردند و در نتیجه این جلد در چاپ ناقص بیرون آمد. ولی من به کمک علّامه میرزا محمّد تهرانی در کتاب خانه عالم بزرگ سیّد محمّد حسنی حسینی معروف به عطّار نسخه ای پیدا کردیم که در زمان علامۀ مجلسی یا قریب به آن نوشته بود. در این نسخه پس از عنوان هر بابی احادیث آن نیز ذکر شده بود. مرحوم شیخ عباس قمی در مدّتی که در کاظمین بود، این نسخه را به خط خود بازنویسی کرد و در سفینة البحار در مادۀ «قمر» نیز به آن اشاره کرده است. سپس نسخۀ دیگری از روی آن نوشته و به حاج محمّد حسین کمپانی هدیه نمود تا ایشان آن را چاپ کند. این نسخه حدود چهار هزار سطر بود، ولی هنوز چاپ نشده و سرنوشت آن سرنوشت سایر کتاب هایی است که پس از وفات حاج محمّد حسین ضایع شدند (1) ».
این نسخه از جلد شانزدهم بحار الانوار سال 1362ه- ق به صورت
ص: 280
چاپ سنگی رحلی در 44 صفحه تحت اشراف علامه میرزا محمّد طهرانی منتشر شد، امّا باز هم جلد شانزدهم بحار الانوار کامل نیست؛ همان گونه که مرحوم ربّانی شیرازی فرموده:
«هنوز چند باب از این نسخه ناقص است، و گرچه آقا بزرگ تهرانی تصوّر کرده که آن کامل شده است، ولی هنوز این نسخه کامل نیست؛ زیرا 21 باب از این نسخه چاپ شده هنوز کامل نیست و بلکه کاملاً این 21 باب حذف شده اند (1) ».
سپس عنوان این باب ها را نیز ذکر کرده است.
باید توجّه اشت که جلد 79 چاپ جدید بحار همان ابوابی است که از چاپ کمپانی ساقط شده اند، و همان اوراقی را که مرحوم آ شیخ عباس قمی استنساخ نموده با تصحیح آقای محمّد باقر بهبودی در جلد 79 بحار چاپ شده است. در ابتدای این جلد مقدّمۀ کوتاه مرحوم آ شیخ عباس قمی بر آن نیز چاپ گردیده است.
این جلد کتاب تا باب 109 که اوّلین باب از «ابواب الزيّ و التجمّل» است- یعنی تا ص316- کامل است، ولی از باب 110 تا 131 همه این ابواب سفیدند غیر از باب 117 و 127. امّا باب 110 رمز کتاب مکارم الاخلاق و یک حدیث در ذیل آن و همچنین باب 112 رمز کتاب امالی صدوق و یک حدیث ذیل آن دارد. بنابراین ابوابی که کاملاً سفید بوده و هیچ حدیث ذیل آن ها ذکر نشده است، 18 باب است.
جلد هفدهم: تبریز، 1297ق، که به سرمایه حاج میرزا محمود امینی قزوینی چاپ شد، سنگی، رحلی، 339ص، جزء دوّم
ص: 281
بی شمارۀ صفحه؛ تهران، 1304ق، سنگی، رحلی، 425ص، چاپ کمپانی.
جلد هیجدهم: جزء اوّل، تهران، 1305ق، سنگی، رحلی، چاب کمپانی، 400ص.
جزء دوّم، تهران، 1311ق، سنگی، رحلی، 969ص. علامه آقا بزرگ تهرانی فرموده:
«این جلد بحار نیز از روی نسخه ای که ناقص بوده است چاپ شده است. ناقصی آن در کتاب الصلاة ص751 در بحث اعمال شب و روز جمعه است. حاجی نوری نسخه ای از آن در اختیار داشت که کامل بود و عدّه ای از طلاب از روی آن نوشته و به نسخه چاپی خود ملحق ساختند، این قسمت دوازده صفحه و حدود هفتصد سطر بود. (1) »
این نقیصه در چاپ جدید رفع شده، و آن دوازده صفحه از روی آن چه که علامه میرزا محمّد عسگری نوشته بود و ضمیمه چاپ کمپانی کرد، از ص297، ج89 الی ص328 چاپ شده است. همچنین آقای بهبودی در مقدّمه جلد 90 گفته: از ص147 الی ص157 و نیز از ص234 الی244 جلد 90 از چاپ کمپانی ساقط شده بود که ما آن را استدراک نمودیم و در طبع جدید آوردیم.
جلد نوزدهم: تهران، 1315ق، سنگی، رحلی، چاپ امین الضرب 131+326ص.
جلد بیستم: تهران، 1315ق ،سنگی، رحلی، 352ص.
ص: 282
جلد بیست و یکم: تهران، 1305، سنگی، رحلی، چاپ کمپانی، 117ص؛ تهران، 1308ق، سنگی، رحلی، 117ص.
جلد بیست و دوم: تبریز، 1301ق، سنگی، وزیری، 329ص؛ تهران، 1303ق، سنگی، رحلی، 303ص؛ ایران، 1310ق، سنگی، وزیری، خط عبدالله سرابی، 297+329ص.
جلد بیست و سوم: تهران، 1308ق، سنگی، رحلی؛ تهران، 1311، سنگی، رحلی 152+53ص، چاپ امین الضرب، باهتمام محمّد خلیل بن حسین اصفهانی تهرانی.
جلد بیست و چهارم: تهران، 1315ق، سنگی، رحلی، 53ص، چاپ امین الضرب، خط محمّد حسن بن محمّد علی گلپایگانی.
جلد بیست و پنجم: تهران، 1315ق، سنگی، رحلی، خط احمد تفرشی، چاپ امین الضرب، 175ص.
این بود چاپ های قدیم بحار الانوار که از همه مهم تر و معروف تر چاپ کمپانی است که به همّت عالی حاج محمّد حسن اصفهانی امین دار الضرب ملقّب به کمپانی چاپ گردیده است.
امّا چاپ جدید بحار الانوار که به همّت والاي انتشارات المكتبة الاسلامية و انتشارات دار الكتب الاسلامية در سال 1376ق شروع شده و تاکنون چندین بار طبع گردیده است.
ج28 و ج43 الی 56 و ج67-110 توسط انتشارات المكتبة الاسلامیة چاپ شده و ج1 الی 27 و ج35-42 و ج57-66 توسط انتشارات دار الكتب الاسلامیة چاپ شده است. و جلد 32 در سال 1365ش و ج33 در سال 1368ش توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چاپ شده است. جلد: 29-30-31-34 نیز توسط
ص: 283
دار الرّضا در سال 1413ق چاپ شد.
با چاپ شدن شش جلد 29-34، همه مجموعه بحار الانوار در یک صد و ده جلد به صورت کامل چاپ گردید.
چاپ جدید بحار الانوار امتیازات فراوانی دارد که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
این چاپ توسط گروهی از علما و محقّقان تصحیح تصحیح شده است و پاورقی های علامۀ طباطبایی که با رمز: «ط» نشانه دارند به ارزش آن افزوده است. و با نسخه های خطی و چاپی متعدّد مقابله و تصحیح شده است. علاوه بر آن دو مقدّمه مرحوم ربّانی شیرازی بر آن، یکی در شرح حال علامۀ مجلسی که خلاصه الفيض القدسي حاجى نورى است و دیگری شرح حال مؤلّفان مصادر بحار الانوار است، بسیار مفید و سودمند می باشند.
ولی در عین حال، باز بحار الانوار نیاز به یک تحقیق جدید دارد، و این متوقّف بر آن است که اوّل تمام مصادر بحار الانوار تحقیق شده و به صورت فنّی چاپ شوند، آن گاه بحار الانوار تحقیق شود. مشکل بزرگ فعلاً آن است که برخی از این مصادر اکنون یافت نمی شوند؛ همان گونه که آقای خرسان نیز اشاره کرده است. (1)
در سال 1403ق مؤسّسه الوفاء و دار احياء التراث العربی در بیروت کتاب بحار الانوار را به صورت افست از روی چاپ ایران به طرز زیبایی در 110 جلد منتشر کرد.
در این جا فهرست مقایسه ای مجلّدات بحار را ذکر می کنیم تا هر کس به آسانی بتواند هر چاپی را که در اختیار دارد با سایر چاپ ها
ص: 284
مقابله و مورد استفاده قرار دهد.
چاپ بحار الانوار
طبق تقسیم علامه مجلسی چاپ ایران چاپ بیروت
جلد اوّل (قدیم) ج1-2 ج0-1-2
جلد دوّم (قدیم) ج3-4 ج3-4
جلد سوم (قدیم) ج5-6-7-8 ج5-6-7-8
جلد چهارم (قدیم) ج9-10 ج9-10
جلد پنجم (قدیم) ج11-12-13-14 ج11-12-13-14
جلد ششم (قدیم) ج15-16-17-18-19-20-21-22 ج15-16-17-18-19-20-21-22
جلد هفتم (قدیم) ج23-24-25-26-27 ج23-24-25-26-27
جلد هشتم (قدیم) ج28-29-30-31-32-33-34 ج28-29-30-31-32-33-34
جلد نهم (قدیم) ج35-36-37-38-39-40-41-42 ج35-36-37-38-39-40-41-42
جلد دهم (قدیم) ج43-44-45 ج43-44-45
جلد یازدهم (قدیم) ج46-47-48 ج46-47-48
جلد دوازدهم (قدیم) ج49-50 ج49-50
جلد سیزدهم (قدیم) ج51-52-53 ج51-52-53
جلد چهاردهم (قدیم) ج57-58-59-60-61-62-63-64-65-66 ج54-55-56-57-58-59-60-61-62-63
ص: 285
جلد پانزدهم (قدیم) ج67-68-69-70-71-72-73 ج64-65-69-67- 68-69-70
جلد شانزدهم (قدیم) ج74-75-76 ج71-72-73
جلد هفدهم (قدیم) ج77-78-79 ج74-75-76
جلد هیجدهم (قدیم) ج80-81-82-83-84-85-86-87-88-89 ج77-78-79-80-81-82-83-84-85-86-87-88-90-91
جلد نوزدهم (قدیم) ج92-93-94-95 ج89-90-91-92
جلد بیستم (قدیم) ج96-97-98 ج93-94-95
جلد بیست و یکم (قدیم) ج99-100 الی ص100 ج96-97 الی ص97
جلد بیست و دوم (قدیم) ج100-101-102 ج97-98-99
جلد بیست و سوم (قدیم) ج103-104 الی ص247 ج100-101 الی ص247
جلد بیست و چهارم (قدیم) ج104 ج101
جلد بیست و پنجم (قدیم) ج105-107-108-109-110 ج102-103-104- 105-106-107
در این جا به برخی از غلط های چاپی که در چاپ جدید رخ داده اشاره می کنیم. به امید آن که در طبع های آینده اصلاح گردند.
1- در ج3، ص288 آمده است: «و ذکرها هناك موجب للتكرار» در حالی که این کلام غلط بوده و صحیح آن: «و ذكرها هاهنا...» است.
نیز در همان صفحه آمده است که «5- ج عن عيسى...» و صحيح آن «3- ج عن عیسی» است.
همچنین پایان همان صفحه با آغاز صفحۀ بعد 289 هیچ گونه
ص: 286
ارتباطی ندارد و حتماً چیزی از کتاب حذف شده است.
2- رمزهای کتاب که در آغاز هر مجلّدی از مجلّدات کتاب طبع گردیده، باید یک چاپ و بدون تفاوت باشند؛ در حالی که صفحه رموز الكتاب در بعض جلدها با بعضی دیگر تفاوت دارد، به عنوان مثال رمز «نى= النعمانی» در جلد دوّم کتاب نیست ولی در جلد سوّم آمده است.
3- جلد 32 کتاب که چاپ وزارت ارشاد است، اشکالات بسیار زیادی دارد: اوّلاً رموز الکتاب را در آغاز آن نیاورده است؛ در حالی که وجودش بسیار ضروری و لازم است. ثانیاً: گاهی مصادر احادیث که به عنوان رمز در کتاب آمده، با حروف درشت چاپ نشده، بلکه با همان حروفی که عبارت های کتاب چاپ شده رمزها را نیز ذکر کرده اند، در نتیجه تشخیص آن ها بسادگی میسّر نیست؛ مثل ص562، ح468، و ص278 و 292. ثالثاً: گاهی پایین صفحات خالی گذارده شده است که چهرۀ کتاب را بسیار زشت کرده است؛ مثل ص548، 83، 136، 344.
4- جلد 33 کتاب نیز که چاپ وزرات ارشاد است، اوّلاً صفحۀ «رموز الکتاب» را ندارد. ثانیاً: شمارۀ احادیث از 364 شروع شده که معلوم نیست. چرا از این عدد شروع کرده اند، در حالی که یا باید از شماره 489 شروع می کردند؛ یعنی از دنبالۀ عدد احادیث جلد قبلی، و یا از عدد یک. ثالثاً: عناوین ابواب را با حروف ریز چاپ کرده اند؛ مثل ص88 و ص488. رابعاً: حروفی که برای چاپ رموز مصادر احادیث به کار برده اند، یکدست نیست. گاهی حروف درشت و گاهی ریز به کار برده شده است، مثل ص 442، 454، 463، 484.
ص: 287
5- در جلد 99 ص348 باب 63 عنوان این باب به ذهن می آید اضافه باشد؛ زیرا وسط مطلب است.
6- علامۀ مجلسی در سال آخر عمر شریفشان که بسیاری از مجلّدات بحار انتشار یافته بوده است، تصمیم گرفته که همۀ رموز مصادر بحار را حذف کرده و نام کامل آن کتاب ها را بنویسد، تا اشتباه پیش نیاید؛ همان گونه که در ج63 و 64 و 65 و 66 معمولاً از رموز کتاب استفاده نشده، بلکه نام کامل مصادر ذکر شده است. بنابراین بهتر است در چاپ های آینده نیز نام کامل هر کتاب در صدر آن ذکر شود و اصلاً از رموز کتاب استفاده نشود.
ص: 288
علامۀ مجلسی- رضوان الله عليه- در حالی که بشدّت گرفتاری های اجتماعی و مراجعات مردم به او روی آورده بودند، چنین مجموعۀ عظیمی که وصف ناشندی است، پدید آورد.
کتاب بحار الانوار به گفته علّامه تهرانی دارای 832000 بیت یا سطر است (1) و هر سطری در اصطلاح آنان دارای 50 حرف یا کلمه می باشد (2) . بنابراین بحار الانوار حدود 41 میلیون حرف دارد، و روشن است که یک انسان فارغ البال که هیچ گونه کار و اشتغالی جز نوشتن نداشته باشد، به زحمت می تواند این تعداد کلمات و حروف را بنویسد، تا چه رسد به آن که این تنها یک کتاب علامۀ مجلسی است.
علامۀ مجلسی یکی از چندین کار مهم علمی و سیاسی و اجتماعی او نوشتن کتاب بوده است. به علاوه علامۀ مجلسی تنها جمع آوری کننده نبوده، بلکه برای شرح و تفسیر و جمع روایات متعارض احتیاج به فکر و تدبّر فراوان داشته است. بنابراین شرح حال او چیزی غیر از بیان توفیقات الهی نیست.
علامۀ مجلسی در مسافرت و غیر مسافرت خستگی نمی شناخت. همت بلند او شب و روز او را فرا گرفته و دائماً مشغول به تحصیل و
ص: 289
تدریس و نوشتن بوده است. او گاهی از ناگواری های روزگار و سختی آن سخن به میان آورده، امّا در عین حال شکوه ای ننموده و همیشه به فکر رفع موانع و برنامه ریزی برای وقت و کار خود بوده است.
مثلاً در پایان جلد 14 قدیم (ج66 جدید) فرموده:
«قد تمّ كتاب السماء و العالم من بحار الأنوار على يد مؤلّفه... مع هجوم الأشغال و تشتّت البال و تفرّق الأحوال».
و گاهی می گوید: در حال مسافرت این قسمت را نوشته ام، مثل آن که در پایان جلد 22 قدیم (ج102 جدید) فرموده:
«الحمد لله الذي وفّقني لإتمام هذا المجلّد من كتاب بحار الأنوار في المشهد المقدّس الغروي، على مشرفه و أخيه و زوجته و أولاده الطاهرين ألف ألف ألف صلاة و تحيّة و سلام، بعد انصرافي عن حجّ بيت الله الحرام... و كان ذلك في ليلة مبعث النبيّ- صلى الله عليه و آله-».
و با آن تبحّر ممتاز و بی نظیری که در فهم روایات دارد، اگر یقین به مراد معصومین علیهم السلام نداشته باشد، چیزی جز بعضی احتمالات ذکر نمی کند، مثلاً در جایی از بحار الانوار پس از نقل حدیثی و بیان آن که این حدیث از متشابهات است. فرموده:
«و السكوت عن تفسيره و الإقرار بالعجز عن فهمه أصوب و أوْلى و أحوط و أحرى، ثمّ قال: و لنذكر وجهاً تبعاً لمن تكلّم فيه على سبيل الاحتمال» (1) .
ص: 290
متأسّفانه چون عمر شریف ایشان وفا نکرد، ایشان برخی از مباحث را وعده داده است که در بحار مطرح نماید، ولی اجل به او مهلت نداد؛ مثلاً در مورد عمل به خبر واحد غير ثقه فرموده: «و سنفصّل القول في ذلك في المجلّد الآخر من الكتاب إن شاء الله» (1) . و در ج2، ص283 در باب ما يمكن أن يستنبط من الآيات و الأخبار من متفرّقات مسائل اُصول الفقه نیز شبیه آن را بیان کرده است.
همچنین دربارۀ برخی از بحث های اصول فقه که می توان از روایات به دست آورد فرموده: «و سنورد جميعها [أخبار هذا الباب] مع ما تيسّر من القول فيها فى المجلّد الخامس و العشرين إن شاء الله» (2) .
و نیز دربارۀ راه به دست آوردن حدیث فرموده: «و سنفصّل القول في تلك الأنواع و فروعها في المجلّد الخامس و العشرين من الكتاب» (3) . در حالی که در جلد آخر کتاب نتوانسته است به این وعده عمل نماید.
خدایش او را در اعلی علّیّین با ائمّه اطهار علیهم السلام قرار دهد؛ آن گونه که در دنیا چنین بود و آرزویش نیز این بود که مرقدش در کنار اماکن مقدّسه باشد همان گونه که از کلامش استفاده می شود:
«و المسألة في غاية الإشكال، و العمدة في تحريم النبش الإجماع، و إثباته هاهنا مشكل، لقول جماعة من الأصحاب بالجواز. و الله يعلم حقائق الأحكام، و نرجو من فضله سبحانه أن لا يقبضنا إلّا في تلك الأماكن المقدّسة، لئلا يشكل الأمر على من يتولّى
ص: 291
أمرنا، و الله وليّ التوفيق» (1) .
﴿وَ السَّلامُ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ، وَ يَوْمَ تُوَفَّى، وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا وَ آخِرُ دَعْوَانَا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾
ص: 292
1- قرآن کریم.
2- الأربعين، بهاء الدين عاملی، تهران، دارالطباعة، 1274ق.
3- الأصول من الكافي، محمد بن يعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامية، 8ج، چاپ پنجم، 1363ش.
4- الأنوار النعمانية، سید نعمت الله جزایری، تبریز، شرکت چاپ، 4ج، 1379ق.
5- انسان کامل، حسن حسن زاده عاملی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1362ش.
6- اعيان الشيعة، سيد محسن امين عاملی، 10ج، بیروت، دار التعارف، 1403ق.
7- اختيار معرفة الرجال، محمد بن الحسن طوسی، تحقیق: حسن مصطفوی، مشهد، دانشگاه فردوسی، 1343ش.
8- الأعلام، خيرالدین زرکلی، بیروت، دارالعلم للملايين، چاپ هفتم، 1986م.
ص: 293
9- أمل الآمل.
10- بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، تهران، دارالكتب الاسلامية و المكتبة الاسلامية، 110ج، 1379ق.
11- بصائر الدرجات، محمد بن حسن بن فروخ صفار، تحقیق: میرزا محسن کوچه باغی، قم، کتاب خانه آیت الله مرعشی، 1404ق.
12- تحفة الأجلة في معرفة القبلة، حيدر قلی بن پور محمدخان، معروف به سردار کابلی، تهران، شرکت چاپخانه علمی، 1319ش.
13- تذكرة الفقهاء، حسن بن يوسف معروف به علامه حلی، 2ج، تهران، مكتبة مرتضويه لإحياء الآثار الجعفريه، بي تا.
14- جامع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الأسناد، محمد بن على اردبیلی، 2ج، بیروت، منشورات دار الأضواء، 1403ق.
15- جواهر الكلام، محمد حسن نجفی، 43ج، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ هفتم، 1392ق.
16- حدائق العارفين الجامع لما فى الوافى و البحار و الوسائل و مستدركه من اخبار الائمة الطاهرين، فضل على بن ميرزا عبد الكريم ایروانی، ج1، تبریز، شرکت چاپ، 1381ق.
17- دانشنامه علایی، حسین بن عبدالله بن سینا، تهران، دانشگاه، 1350ش.
18- دروس معرفة الوقت و القبلة، حسن حسن زاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، 1406ق.
ص: 294
19- الدر المنثور من المأثور وغير المأثور، على بن محمد بن حسن بن شهید ثانی، تحقیق: سید احمد حسینی، 2ج، قم، کتاب خانه آیت الله مرعشی، 1398ق.
20- دلائل الامامة، محمد بن جریر بن رستم طبری، قم، انتشارات رضی، چاپ سوم، 1363ش.
21- دليل القضاء الشرعى اصوله و فروعه، محمد صادق بحرالعلوم، نجف اشرف، مکتبه حیدری، بی تا.
22- ذكرى الشيعه في احكام الشريعه، محمد بن مکی معروف به شهید اوّل، قم، بصیرتی، چاپ دوم، 1400ق.
23- الذريعة الى تصانیف الشیعه، آقا بزرگ تهرانی، 28ج، بیروت، دار الاضواء، 1398ق.
24- روضات الجنات فى احوال العلماء و السادات، سید محمد باقر خوانساری، 8ج، قم، اسماعیلیان، 1390ق.
25- رياض العلماء و حياض الفضلاء، میرزا عبدالله افندی، تحقیق: سید احمد حسینی، چاپ اوّل، 7ج، قم، کتاب خانه آیت الله مرعشی، 1401ق.
26- زندگی نامه علّامه مجلسی، مصلح الدین مهدوی، 2ج، اصفهان، حسینیه عمادزاده، 1402ق.
27- سفينة البحار «سفينة بحار الأنوار و مدينه الحكم و الآثار»، عباس قمی، 2ج، تهران، کتاب خانه سنایی، بی تا.
ص: 295
28- شرح مقدمه قیصری، سید جلال الدین آشتیانی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1375ش.
29- شرح اصول الکافی، محمد بن ابراهیم شیرازی، تهران، مکتبه محمودی، 1402ق.
30- الشهاب الثاقب، محمد بن مرتضی معروف به ملا محسن فیض کاشانی، تهران، مکتبه صدوق، بی تا.
31- الصحاح، «تاج اللغة و صحاح العربية»، اسماعیل بن حماد جوهری، تحقيق: احمد عبدالغفور عطار، 6ج + مقدمه، بیروت، دارالعلم للملايين، 1399ق.
32- كتاب الطهارة، شيخ مرتضی انصاری، قم، مؤسسه آل البيت، 1405ق.
33- عبقات الانوار، مير حامد حسین لكنهوی، قم، مدرسه امام مهدی علیه السلام، 1406ق.
34- علل الشرایع، محمد بن على بن الحسين، نجف اشرف، مكتبه حیدری، 1386ق.
35- علامه مجلسی بزرگ مرد علم و دین، علی دوانی، تهران، 1368ش.
36- فهرست راهنما، سید احمد حسيني، 2ج، قم، کتاب خانه آیت الله مرعشی، 1371ش.
37- فهرست کتاب های چاپی عربی، خان بابا مشار، تهران، 1350ش.
38- فرائد الاصول، شیخ مرتضی انصاری، تحقیق: عبدالله نورانی،
ص: 296
قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، 2ج، 1410ق.
39- الفهرست، محمد بن الحسن طوسی، تحقیق: سید محمد صادق بحر العلوم، قم، انتشارات رضی، بی تا.
40- الفوائد الطوسيه، محمد بن الحسن حر عاملی، تحقیق: محمد مهدی لاجوردی، قم، مطبعه علمیه، 1405ق.
41- کشف الاسرار، روح الله موسوی «امام خمینی»، قم، بی تا.
42- الكنى و الالقاب، عباس قمی، 3ج، نجف اشرف، چاپخانه حیدری، 1376ق.
43- لؤلؤة البحرين فى الاجازة لقرّتى العين، يوسف بحرانی، تحقیق: سید محمد صادق بحر العلوم، چاپ دوم، قم، مؤسسه ال البيت عليهم السلام، بی تا.
44- مسند الامام احمد بن حنبل، 6ج، بیروت، دارالفکر، 1403ق.
45- معالم العلماء، محمد بن علی بن شهر آشوب، تحقیق: سید محمد صادق بحر العلوم، نجف اشرف، چاپخانه حیدری، 1380ق.
46- المعجم المفهرس لألفاظ احاديث بحار الانوار، گروه محققان، 14ج، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1415ق.
47- منتهى المطلب في تحقيق المذهب، حسن بن يوسف بن مطهر، 2ج، تهران، 1333ش.
48- مصفى المقال في مصنفى علم الرجال، آقا بزرگ تهرانی، احمد
ص: 297
منزوی، چاپ اوّل، تهران، 1378ش.
49- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، میرزا حسین نوری، 3ج، قم، اسماعیلیان، 1363ش.
50- مرآة العقول في شرح أخبار ال الرسول، محمد باقر مجلسی، تحقیق: هاشم رسولی و محسن امینی، 26ج، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1404ق.
51- مقابس الانوار و نفائس الاسرار فى احكام النبي المختار و عترته الاطهار، اسدالله شوشتری، قم، مؤسسه ال البيت عليهم السلام، 1405ق.
52- معجم مقاييس اللغة، ابن فارس، تحقيق: عبد السلام هارون، قم، انتشارات اسماعیلیان، 1407ق.
53- المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير، احمد بن محمد فیوحی، بيروت، دار الكتب العلمية، 1398ق.
54- المكاسب، شیخ مرتضی انصاری، قم، انتشارات علامه، 1371ش.
55- معارج الاصول، جعفر بن حسن حلى، تحقیق: سید محمد حسین رضوی، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، 1403ق.
56- مجله نور علم، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
57- معجم مولفى الشيعه، علی فاضل قائینی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1405ق.
58- مهرتابان، یادنامه و مصاحبات...، سید محمد حسین حسین
ص: 298
تهرانی، تهران، انتشارات باقر العلوم، بی تا.
59- میراث اسلامی ایران، به کوشش رسول جعفریان، قم، کتاب خانه آیت الله مرعشی، 1373ش.
60- من لا يحضره الفقيه، محمد بن علی بن الحسين، تحقيق: حسن خرسان، 4ج، تهران، دارالکتب الاسلامية، 1365ش.
61- ميزان الحكمة، محمد محمدی ری شهری، 10ج، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1363ش.
62- نفحات الازهار، سید علی حسینی میلانی، 12ج، قم، ناشر مؤلف، 1413ق.
63- نهج البلاغه، محمد بن حسین بن موسی، تحقیق: صبحی صالح، قم، دار الهجرة، 1395ق.
64- نهج الولاية، حسن حسن زاده آملی، چاپ ضمن یازده رساله، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1367ش.
65- نقد المحصل، خواجه نصیرالدین طوسی، بیروت، دارالکتاب العربی، 1405ق.
66- وسائل الشيعه، محمد بن حسن حر عاملی، تحقیق: مؤسسه آل البيت عليهم السلام، 30ج، قم مؤسسه آل البيت، 1409ق.
67- وقایع السنين و الاعوام، سيد عبد الحسين خاتون آبادی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، بی تا.
68- هدية الاحباب، عباس قمی، چاپ دوم، تهران، امیرکبیر،
ص: 299
1363ش.
69- هزار و یک نکته، حسن حسن زاده آملی، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1363ش.
ص: 300