سرشناسه: مهدوی دامغانی، محمدرضا، 1312 - 1382 .
عنوان و نام پديدآور: اسرار حج [کتاب] : پژوهشی در رمز و رازها، آموزه ها و آثار تربیتی حج و عمره/ محمدرضا مهدوی دامغانی؛ تحقیق سید علی رجایی٬ محمد جواد مهدوی دامغانی.
مشخصات نشر: قم: دلیل ما، 1395.
مشخصات ظاهری:668 ص.: مصور( رنگی )٬ نمونه.
شابک:350000 ریال: 978-964-397-962-1
وضعیت فهرست نویسی: فاپا
یادداشت:کتابنامه: ص. 661-668؛ همچنین به صورت زیرنویس.
موضوع:حج
موضوع: *Hajj
موضوع:حج -- احادیث
موضوع:*Hajj -- Hadiths
رده بندی کنگره: BP188/8/م9الف5 1395
رده بندی دیویی: 297/357
شماره کتابشناسی ملی: 4074943
پژوهشی در رمز و رازها، آموزه ها و آثار تربیتی حج و عمره
آیت الله حاج شیخ محمد رضا مهدوی دامغانی رحمةُ الله
خیر اندیش دیجیتالی: موسسه مددکاری و خیریه ایتام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشريف) شهرستان بروجن
ویراستار دیجیتالی: زینب رمضانی
ص: 1
اسرار حج
آیت الله حاج شیخ محمد رضا مهدوی دامغانی رحمةُ الله
ناشر: امور فنی و رایانه ای : مؤسسه پژوهشی روضة العبّاس علیه السَّلام
چاپ:
شابک:
شمارگان:
قیمت:
مراکز پخش:
حق چاپ محفوظ است
ص: 2
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
ص: 3
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
اَلْحَمْدُ للهِ وَصَلَّى الله عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
اَللهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ
في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةِ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً
وَدليلاً وَعَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
ص: 8
ص: 9
ص: 10
ص: 11
ص: 12
ص: 13
ص: 14
ص: 15
ص: 16
ص: 17
ص: 18
ص: 19
ص: 20
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين والصلاة والسلام على محمّد وآله الطاهرين ولعنة الله على أعدائهم أجمعين.
اهمیت و جایگاه حج در اسلام به گونه ای است که پروردگار متعال در قرآن کریم می فرماید:
(وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ ﴾؛(1)
برای خدا حج آن خانه بر کسانی که قدرت رفتن به آن را داشته باشند، واجب است و هر که راه کفر پیش گیرد، بداند که خدا از جهانیان بی نیاز است.
در این آیه مبارکه اهمیت فوق العاده حج که از بزرگ ترین فرایض و واجبات الهی است با جمله «لله على الناس» آشکار می گردد.
ص: 21
هم چنین روایت شده که حضرت امام محمد باقر علیه السَّلام فرمود:
بنى الإسلام على خمسة أشياء على الصلاة والزكاة والحج والصوم والولاية؛
این روایت شریف بیانگر جایگاه این رکن مهم و اساسی اسلام است. در روایت دیگری حضرت امام جعفر صادق علیه السَّلام فرمود:
من سوّف الحج حتى يموت بعثه الله يوم القيامة يهودياً او نصرانياً؛
هر کس امروز و فردا کند و حج را به تأخیر بیندازد تا بمیرد، خداوند او را در روز قیامت یهودی یا نصرانی برمی انگیزد.
با عنایت به اهمیت و عظمت حج، هیچ استاد محققی و نویسنده توانایی قادر نیست که تمام ابعاد و زوایای این ضیافت الله را آن گونه که در حقیقت هست به تصویر بکشد و به قلم جاری کند و آن مقداری هم که میسور می شود باید به لطف و عنایت ویژه پروردگار متعال و ذوات مقدسه معصومین علیهم السَّلام و استمداد از کلام و روایات آنان باشد.
از عالمان و اندیشمندانی که با بیان عالمانه، کلام محققانه و گفتار حکیمانه و خردمندانه خود به دفاع از مکتب اسلام و ولایت ائمه اطهار علیهم السَّلام پرداخته است و عمری را در این زمینه سپری نموده و خود عاشق و فانی در بیت الله و حرمین شریفین بوده _ به گونه ای که هر کس ایشان را ولو اندک بشناسد علاقه و ارادت خالصانه او را نسبت به فریضه حج و مناسک بیت الله الحرام تصدیق می نماید _ فقیه اهل بیت عصمت و طهارت مرحوم حضرت آیت الله آقای حاج شیخ محمد رضا مهدوی دامغانی قدس سره الشريف بود.
ص: 22
کتاب حاضر برگرفته از بیانات گهربار و پر محتوای معظم له در جلساتی است که تحت عنوان «اسرار حج» در سال 1373 شمسی برای جمعی از مؤمنان و فرهیختگان ارائه فرموده اند. این بیانات مورد توجه و استقبال فراوان قرار گرفت؛ به گونه ای که نوارهای جلسات سخنرانی ایشان در طی سال های گذشته بنا به در خواست های مکرر، به صورت گسترده، تکثیر شد و برای افاده و استفاده در اختیار فضلا، محققان و دانش پژوهان علوم دینی قرار گرفت.
حقیر به عنوان ارج نهادن به مقام رفیع علمی و معنوی و تجلیل از عظمت روحی آن فقیه عالیقدر و مفسر والامقام قدس الله نفسه الزكيه و حسب الأمر پدر بزرگوارم أدام الله ظله الشريف _ که ورود به این عرصه بدون ارشادات علمی و حمایت های معنوی ایشان میسّر نمی شد _ بر خود وظیفه دانستم به جمع آوری و تهیه این اثر اقدام نمودم.
و از همه عزیزانی که در انجام آماده سازی این کتاب نقش داشته اند کمال تشکر و سپاس را دارم و برای آنان سعادت و حُسن عاقبت را از درگاه ایزد متعال خواهانم و از همه خوانندگان محترم تقاضا دارم خطاها و کاستی های احتمالی این بنده کمترین را به دیده اغماض و لطف بنگرند.
امیدوارم این تلاش مقبول درگاه حضرت احدیت جلت عظمته و مورد توجه و رضایت حضرت بقية الله الأعظم امام زمان نفسي فداه و عجل الله تعالى فرجه الشريف قرار گیرد.
محمد جواد مهدوی دامغانی
ص: 23
ص: 24
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين وخير الصلاة والسلام على خير خلقه وسيد المرسلين
محمد وآله الطيبين الطاهرين؛ لاسيما بقية الله في السماوات والارضين والعن على أعدائهم اجمعين.
فقید سعید، عالم ربانی حضرت آیت الله آقای حاج شیخ محمد رضا مهدوی دامغانی فرزند حضرت آیت الله العظمی آقای حاج شیخ محمد کاظم مهدوی دامغانی قدس سره است. شهرت این بیت شریف به علم و فضل و ولایت مداری ائمه اطهار علیهم السَّلام و وارستگی اخلاقی، مدیون پایمردی ها و مداومت های این دو بزرگوار است.
علاوه بر فرزندان این دو عالم فرزانه، از دیگر وابستگان ایشان واعظ نامی مشهد مقدس مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ عباسعلی محقق (فرزند آخوند ملا بمانعلی دامغانی) و فرزندانش: حجت الاسلام والمسلمین حاج شيخ هادی محقق و استاد گرامی دکتر مهدی محقق دامت افاضاته است. خداوند تمام رفتگان این بیت شریف را مورد مغفرت قرار داده و رحمت واسعه خویش را بر آنان جاری فرماید و ماندگان ایشان را عمر و عزت و صحت طولانی ارزانی نماید.
ص: 25
نیای اکبرم مرحوم ملا محمدرضا، پدر مرحوم عزیز محمد، پدر ملا محمدتقی، پدر آخوند ملا علی اکبر، پدر آیت الله حاج شیخ محمد کاظم دامغانی، پدر والد معظم آیت الله حاج شیخ محمدرضا مهدوی دامغانی بوده است.
ملا محمدرضا فرزندی دیگر به نام محمد حسین (پدر آخوند ملا عباس، پدر حاج ملا بمانعلی، پدر واعظ نامی ایران حاج شیخ عباسعلی محقق پدر گرامی استاد دکتر مهدی محقق حفظه الله وابقاه) داشته است.(1)
جد عالی مقام و مشهورم فقیه اهل بیت عصمت و طهارت و استاد نامی حوزه علمیه مشهد مقدس حضرت آیت الله العظمی حاج شيخ محمدکاظم مهدوی دامغانی (1316 _ 1401 ق) فرزند عالم جلیل ملاعلی اکبر مهدوی دامغانی بود.
وی در ماه جمادی الثانی 1316 ق، در روستای «شمس آباد» واقع دریک فرسنگی شهر دامغان دیده به جهان گشود و در نوجوانی پدر و مادر خود را از دست داد و سرپرستی خواهر و برادر خود را بر عهده گرفت. با این حال به تحصیل علوم دینی روی آورد و علوم ادبی فارسی و عربی و کتب متداول آن زمان را خواند و برای ادامه تحصیلات با پای پیاده و نیتی پاک به عزم مجاورت آستان مقدس و نورانی ثامن الحجج امام رضا علیه السَّلام الالها مشهد مقدس شد.
ایشان از همان بدو ورود به مشهد مقدس به سال 1331 ق در مدرسه «دو درب» ساکن شد و با جدّیت و سعی فراوان به تکمیل ادبیات نزد اساتیدی هم چون
ص: 26
مرحوم آقا شیخ عبدالجواد ادیب نیشابوری و فاضل بسطامی پرداخت، سپس کتاب قوانین الاصول را نزد مرحوم استاد شهرستانی آموخت. آن گاه سطوح عالی را نزد اساتیدی هم چون مرحوم شیخ حسن بُرسی، شیخ محمد قوچانی، آقا بزرگ حکیم شهیدی رحمه اله و آقا شیخ محمد نهاوندی (صاحب تفسیر) آموخت.
ایشان مدت 14 سال در درس آیت الله العظمی حاج میرزا محمد آقا زاده خراسانی، 10 سال در محضر آیت الله العظمی حاج میرزا مهدی اصفهانی، سه سال در محضر آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی و یک سال در محضر مرحوم آیت الله حاج شیخ موسی خوانساری حضور یافت و به تکمیل خارج فقه و اصول پرداخت.
آیت الله حاج شیخ محمدکاظم مهدوی دامغانی از اساتید پر آوازه خود، آیات عظام: میرزای نائینی (1)، آقا سید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی و مرحوم حضرت آقای حجت کوه کمره ای به اخذ اجازات اجتهاد نائل شد و از مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی، علامه شیخ محمد صالح حائری سمنانی، آیت الله العظمى بروجردی و بعضی دیگر از بزرگان به اخذ اجازه روایی مفتخر گردید.
ایشان از سال 1336 ق تا سال 1356 ق به تدریس علوم حوزوی و تربیت طلاب فاضل و دانشمند همت گماشت و از آن پس در منزل خود انزوا گزید. ایشان در تأسیس حوزه علمیه مشهد در سال 1360 ق ( 1320 شمسی) نقش بسزایی داشت.
به خاطر دارم پس از فوت مرحوم حضرت والد که توفیق تشرّف به عتبات عالیات دست داد، محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی سیستانی برای تشکر از
ص: 27
الطاف ایشان شرفیاب شدم که ایشان ضمن توصیه به حقیر برای اقامت در مشهد مقدس، فرمودند: جد شما احیاگر حوزة علمیه مشهد در شهریور 1320 بود.
و بعد اضراب فرمودند: جد شما و مرحوم آقای حاج شیخ احمد کفایی رحمة اللهُ حوزه مشهد را پس از تعطیلی حوزه احیاء نمودند.
نویسنده فاضل و دانشمند کتاب «گنجینه دانشمندان: که از شاگردان جد فقیدم آیت الله شیخ محمدکاظم مهدوی دامغانی بوده و محضر ایشان را درک کرده بود درباره ویژگی های ایشان چنین می نویسد:
«علامه دامغانی دارای سجایای اخلاقی و محامد آداب و محاسن اخلاق و صراحت لهجه و مُعرض از مقامات و هرگونه تظاهرات و حتی فتوا دادن می باشد.
ایشان در سال 1381 ق مسجد جامع دامغان را که خراب شده بود تعمیر و شبستان بزرگی به مساحت 1200 متر مربع ساخته و حتی تعیین امام نفرمودند. معتمدین و امناء مسجد، پنج سال متوالی اصرار کردند که اسم ایشان را بالای سر در مسجد منقوش نمایند، ایشان نپذیرفته، تا بالاخره به این چند کلمه راضی شدند: این عبد ذلیل را خدای توفیق داد (رَبِّ اجْعَلْني مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعَاءِ).(1)»
هم چنین در همین کتاب علاوه بر تقدیر از مراتب علمی و مقام استادی آیت الله دامغانی، خلوص عارفانه و عشق ولایت مدارانه ایشان به خاندان عصمت و طهارت علیهم السَّلام ؛ به ویژه در مشاهد مشرفه و اماکن مقدسه را می ستاید و از حالات
ص: 28
عاشقانه و خالصانه ای که در عرفات، طواف و حرم ائمه هدی علیهم السَّلام به ایشان دست می داد سخن می گوید و چنین می نویسد:
«در سال 1381 ق که از سفر حج مراجعت کردند در ایام عاشورا به عراق آمده، برای زیارت اعتاب مقدسه و شب عاشورا مشرّف به حرم مطهر حضرت حسین علیه السَّلام شده و بعد از اداء فریضه با پای برهنه از خیابان حضرت علی اکبر علیه السَّلام به طرف حرم مبارک حضرت ابوالفضل علیه السَّلام حرکت نمودند، از دور مرحوم علامه مجاهد آقای امینی صاحب الغدیر را دیدند سربرهنه، بدون عبا، گل آلود با حال مخصوص، هنگامی که این دو مرد بزرگوار به یکدیگر رسیدند هر دو با صدای بلند مشغول گریه شدند و دست در گردن هم انداخته وگریستند».(1)
در کتابی که به تازگی از آیت الله العظمی شبیری زنجانی به چاپ رسیده و خاطرات ایشان در این کتاب گردآوری شده، از مقام علمی و عظمت روحی آیت الله دامغانی نیز سخن به میان آمده است. ایشان در ضمن خاطرات خود به ذکر خاطره اجازه روائی مرحوم جدم از حضرت آیت الله العظمی بروجردی می پردازد که ایشان می فرمود:
«خدمت آقای بروجردی آمدم و اجازه روایی خواستم. تعبیر دقیق آقای بروجردی یادم نیست شاید فرموده بود: من تاکنون اجازه کتبی نداده ام.(2) آقای آشیخ کاظم گفت: شما اگر شفاهی هم مرحمت بفرمایید. کافی است.
ص: 29
آقای بروجردی فرمود: بسیار خوب و شروع کرد اسناد خود را ذکر کردن. حدّثنی شیخی فلان، عن شيخه فلان، عن ... و حدود بیست یا سی واسطه را از حفظ ذکر کرد تا به معصوم علیه السَّلام برسد و می خواست روایتی را هم تبرّکاً با طریق خودش نقل کند تا این که رسیدند به: قال الصادق علیه السَّلام. من منقلب شدم و نتوانستم تحمل کنم و بی اختیار گریه ام گرفت».(1)
در خاطرم هست که مرحوم جدم مکرر از جلسه اجازه دو نفر از اعلام یکی از مجلس اجازه اجتهاد میرزای نائینی اعلی الله مقامه الشریف و دیگری از مجلس اجازه روائی حضرت آیت الله بروجردی طاب ثراه نقل می فرمودند که من و ایشان و جمع حاضر همه منقلب می شدیم و مجلس حال معنوی خاصی داشت.
مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد کاظم مهدوی دامغانی، در نهم تیرماه 1360ش (27 شعبان المعظم 1401 ق) دعوت حق را لبیک گفت و پس از تشییع باشکوه در دار الزهد حرم مطهر حضرت امام رضا علیه السَّلام به آغوش آن خاک معطر سپرده شد.(2)
از آن مرحوم فرزندان برومندی برجای ماند، که عبارتند از:
.1 استاد بزرگوار و دانشمند عالی مقدار، محقق مدقق، ادیب اریب، استاد حوزه و دانشگاه ، پژوهشگر توانا جناب آقای دکتر احمد مهدوی دامغانی دامت برکاته الشريفه (متولد : صفر الخیر 1345 ق برابر با 1305 شمسی) که سال های متمادی در راه خدمت به دین و علم از هیچ کوشش و تلاشی فروگذار نکرده و اکنون مورد توجه خواص و عوام از انام است که به یاد دارم در جلسه ای که با شيخنا الاستاذ
ص: 30
حضرت آیت العظمی وحید خراساني متع الله المسلمين وإيّانا بطول بقائه الشريف ذکری از ایشان شد، ایشان فرمودند: اکنون آقای دکتر، مرجع و ملجأ برای شیعیان آن سرزمین ( خارج از کشور) است.
2. حضرت آیت الله آقای حاج شيخ محمدرضا مهدوی دامغانی (متولد: 1352ق / 1312 ش). والد معظم این جانب که ذکر احوال و سجایای اخلاقی ایشان در ادامه خواهد آمد.
3. دانشمند عالی مقام، محقق و مورخ توانا ، استاد دانشگاه، مترجم و پژوهشگر جناب استاد دکتر محمود مهدوی دامغانی دامت برکاته (متولد 1355 ق / 1315ش)
4. جناب مستطاب فاضل ارجمند آقای حاج حسینعلی مهدوی دامغانی دامت تأییدانه (متولد 1366 ق / 1326 ش)؛ از کسبه متدین و خوشنام مشهد مقدس است.
والد معظم:
مرحوم پدرم فقیه وارسته، مفسر عالیقدر حضرت آیت الله حاج شيخ محمد رضا مهدوی دامغانی فرزند آیت الله العظمی حاج شیخ محمدکاظم دامغانی طاب ثراهما و نورالله مثواهما از علمای مشهور مشهد مقدس و خاک پای ائمه اطهار علیهم السَّلام بود.
ایشان در شب شهادت سلطان سریر ارتضاء ابو الحسن على بن موسى الرضا علیه السَّلام _ آخر ماه صفر الخیر 1352 ق _ زاده شد و بدین مناسبت ایشان را محمدرضا نامیدند. ایشان سوّمین فرزند پدر و مادرش (صبیه محترمه مرحوم آقای حاج محمدتقی خان که از اخیار بود) می باشد. ایشان از همان دوران کودکی خوش درخشید و این به سبب امتیازاتی بود که در وی گرد آمده بود.
ص: 31
یعنی حافظه قوی (که اشعار را با شنیدن، حفظ می شد)، قدرت بیان و سخنوری، سرعت انتقال و استعداد فوق العاده از ایشان کودکی ساخته بود که آینده درخشانی را برایش نوید می داد.
وی قرآن را در 6 سالگی، در مدّت کوتاهی نزد خانم «گلیم خانم» که 50 سال به آموزش قرآن اشتغال داشت و هزاران نفر نزد وی، در خانه محقرش قرآن می خواندند _ فرا گرفت. سپس به مدرسه رفت و تا ششم ابتدایی را در مدرسه آموخت و در آن جا در زمره شاگردان تیزهوش و خوش فکر و نامی مدرسه بود؛ به گونه ای که بارها او را از کلاس اول و دوم به کلاسهای بالاتر می بردند و علم و سواد او را به شاگردان دیگر نشان می دادند.
در پایان امتحانات ششم ابتدایی او در مشهد، در تمام مدارس ابتدایی شاگرد اول شد و به ایشان جوایزی اهدا گردید که هم اکنون موجود است.
مرحوم آیت الله میرزا مهدی غروی اصفهانی که استاد والد معظم ایشان بود با دیدن این نبوغ و استعداد از وی خواست که او را وارد حوزه علمیه نماید.
ایشان در همان سال 13 سالگی 1365 ق / 1325 ش) همراه پدر به عتبات عاليات مشرف شدند و در سفر سامراء، پدر با نیت خالصانه و ادعیه فراوان و تضرع خاص، در سرداب مقدس نوکری او را از حضرت ولی عصر روحی فداه و عجل الله تعالى فرجه الشريف درخواست کرد.
پدرم می فرمود: فراموش نمی کنم که در آن وقت مرحوم ابوی مرا به دنبال خود می کشید و می گفت: میخواهم تو را تقدیم حضرت نمایم و باید تمام عمر خود را صرف نوکری حضرت بنمایی؛ به گونه ای که اگر دیدی مرا در خیابان کتک
ص: 32
می زنند تو باید به دنبال درس و بحث باشی و درست را هیچ وقت به خاطر این امور تعطيل مكن.
در همان سال در مدرسه «دو درب» مشهد مقدس مشغول تحصیل شدند، ایشان ادبیات را نزد ادیب نیشابوری و منطق را نزد حاج شیخ محمد عیدگاهی فراگرفت و چنان بروز و ظهوری در درس از خود نشان می داد که مرحوم ادیب احياناً جواب مسائل علمی طلاب را به ایشان احاله می فرمود.
در همان اوان به تدریس حاشیه ملا عبد الله، سیوطی و مغنی پرداخت و شاگردان فراوانی در دروس وی حاضر می شدند (به گونه ای که گاهی دروس ادیب را تحت الشعاع قرار داده بود). وی پس از تکمیل ادبیات به فراگیری سطوح از محضر آیات آن زمان پرداخت.
مرحوم والد معظم، معالم را نزد مرحوم رضوی، شرح لمعه را محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا احمد مدرس یزدی، قوانین را نزد مرحوم آیت الله آقا شيخ عبد النبی کجوری آموخت.
ایشان رسائل، مکاسب و کفایه را نزد پدر بزرگوارشان حضرت آیت الله آقای حاج شیخ محمد کاظم دامغانی و حضرت آیت الله آقای حاج شیخ هاشم قزوینی تلمذ کرد و نیز به طور مکرر توفیق تدریس این کتب برایشان فراهم شد و شاگردان زیادی پرورش دادند.
وی بسیار مورد توجه اساتیدش قرار داشت؛ به گونه ای که مرحوم حاج میرزا احمد مدرس، نوه خود _ صبیه محترمه فرزندش عالم زاهد مهذب آیت الله حاج سید محمد جلال رحمة الله _ را به ازدواج ایشان درآورد و با توجه به این که حاج شیخ هاشم قزوینی پسر نداشت. ایشان را به منزله پسر خود می دانست و اهل البیت ایشان شده بود.
ص: 33
معظم له در سال 1373 ق به عتبات عالیات عرش درجات، مشرف گردید و حضرت آیت الله العظمی خویی طاب ثراه پیشنهاد ماندن در نجف را به ایشان داد، اما آیت الله العظمی شاهرودی _ که سابقه رفاقت و دوستی با جد بزرگوارم مرحوم آقای حاج شیخ کاظم را در مشهد داشت _ ایشان را ترغیب به بازگشت و ادامه تدریس در مشهد نمود. مرحوم والد به کربلا و محضر آیت الله العظمی میلانی مشرف شدند.
آقای میلانی مژده حرکت و اقامت در مشهد را به وی داد و او که می دید علم و فقاهت نجف به سوی مشهد می آید و جمع بین نظر آقای خویی و آقای شاهرودی می شود، بازگشت به مشهد را برگزید و سال ها در دروس خارج فقه و اصول پدرش و آیت الله العظمی میلانی (22 سال) شرکت کرد و در همان سال ها از آیات عظام شاهرودی و بجنوردی به دریافت اجازه اجتهاد مفختر گردید.
پدرم همزمان با حضور در دروس آیت الله میلانی، به تدریس سطوح عاليه پرداخت که برخی از شاگردان ایشان در سطوح مختلف عبارتند از حضرات آیات و حجج اسلام:
1. آقای حاج سید مهدی طباطبائی،
2. مرحوم آقای حاج سید مهدی عبادی،
3. آقای حاج سید جعفر طباطبائی،
4. آقای حاج شیخ محمدحسن رمزی،
5. آقای حاج سید حسن افتخار زاده سبزواری،
6. مرحوم آقای حاج سید صابر جباری،
7. آقای حاج شیخ مرتضی صدوقی مازندرانی،
8. آقای حاج شیخ مهدی مروارید،
ص: 34
9. آقای حاج شیخ عباسعلی سلیمانی،
10. آقای حاج شیخ عبدالنبی موحد دامغانی،
11. آقای حاج سید حسن ساجدی،
12. مرحوم آقای حاج غلامحسین نوری زابلی،
13. مرحوم آقای حاج سید عسکر علوی نجفی،
14. آقای حاج شیخ منصور معلمی،
15. آقای حاج شیخ علی نصرتی،
16. آقای حاج شیخ مهدی اسکندری شاهرودی،
17. آقای حاج شیخ محمد مروارید،
18. مرحوم آقای حاج نوروز علی حاجی آبادی،
19. آقای حاج شیخ محسن شیخانی،
20. آقای حاج سید محمد حسینی تبادکانی،
21. آقای حاج شیخ حسن مهدوی دامغانی،
22. آقای حاج شیخ علی رضا جابری بیرجندی،
23. آقای حاج شیخ محمد علی ریاضی بیرجندی،
24. مرحوم آقای حاج شیخ محمد فانی
25. آقای حاج شیخ علی اعتمادی،
26. مرحوم آقای حاج شیخ باقر علم الهدى،
27. آقای حاج شیخ عبدالحمید حسینی تبریزی،
28. آقای حاج شیخ حسن احمدی مازندرانی،
ص: 35
29. آقای حاج شیخ محمد صبحی تبریزی،
30. آقای حاج شیخ محمد حسن بیاتی
31. مرحوم آقای حاج شیخ محمود عبادی،
32. آقای حاج شیخ حسن نادری تبریزی،
33. آقای حاج شیخ حسینعلی حسین پور،
34. این بنده کمترین و...
زمانی که حضرت آیت الله میلانی درس خارج اصول خویش را تعطیل کرد به مرحوم والد امر فرمود که به تدریس خارج اصول ( 1390 قمری)، سپس خارج فقه (کتاب اجاره) را آغاز کند. ایشان بیش از سی سال، یعنی تا پایان عمر شریف و پر برکت خویش به این کار ادامه داد.
معظم له علاوه بر تدریس، سالیان فراوان به اقامه جماعت در مسجد «الحجة» مشهد مقدس و تفسیر قرآن و نهج البلاغه پرداخت و نسلی متدین از جوانان مؤمن را تربیت نمود. در دهه های چهل و پنجاه شمسی؛ یعنی دوره ای که درهای بسیاری از مفاسد به روی جوانان باز بود و عدّه ای از آنان مجذوب ظواهر فریبنده مفاسد فرهنگی و اجتماعی شده بودند و کانون نشر حقایق دینی رو به سردی و تعطیلی می رفت، مسجد الحجة آغوش خود را به روی طالبان دانش و اخلاق و معرفت گشود و محل اجتماع جوانان دین باور و مؤمن و متعبد شد.
بسیاری از جوانان به عشق حضور در جلسات تفسیر و اعتقادات ایشان به سوی مسجد الحجة می شتافتند و جلسات سخنرانی ایشان به اندازه ای شلوغ می شد که مردم در پیاده روهای اطراف مسجد اجتماع می کردند و برخی از آن ها امروز از مسؤولان مهم کشوری می باشند.
گروهی دیگر از تربیت شده گان پدرم در بلاد غرب به تأسیس کانون های دینی
ص: 36
پرداخته اند.
این جلسات در دهه های 60 و 70 هجری شمسی به «المكتبة المهدويه» واقع در محل سکونت ایشان انتقال یافت که «بعدها مدفن خود ایشان در آنجا قرار گفت، که این جلسات حدود 40 سال به طول انجامید».
مرحوم والد در طول سالیان متمادی شب شنبه ها در همين المكتبه المهدويه نماز مغرب و عشا را اقامه می کرد و پس از آن به تفسیر قرآن و نشر احکام و وعظ می پرداخت. نکته های عالمانه و سلوک فاضلانه و نگاه ادیبانه و تیزبینی وی در مسائل اجتماعی باعث می شد شیفتگان ایشان هر هفته به این جلسه بیایند و پس از اقامه نماز و گوش جان سپردن به تفسیر قرآن به روضه حضرت سیدالشهدا علیه السَّلام که حاج آقا بسیار مقید به آن بودند، گوش فرا دهند و بهره گیرند.
ایشان یکی از عابدان، شب زنده داران و متهجدان بود. حافظ بسیاری از ادعیه و سوره های قرآن مجید بود، دعای ابو حمزه ثمالی را در قنوت نماز شب در ماه مبارک رمضان قرائت می کرد. دعای عرفه را ایستاده می خواند و می فرمود: حضرت سيد الشهداء روحی فداه این دعا را ایستاده خوانده است، ما هم باید ایستاده بخوانیم.
ایشان سالیان متمادی روزهای ماه رجب و شعبان را به ماه مبارک رمضان متصل می کرد و همه آن ها را روزه می گرفت و جمع بسیاری را در این راستا با خودش همراه کرده بود که این سیره هم اکنون نیز ادامه دارد. حالت تضرّع و گریه های ایشان در نمازها و دعاها و نیز در مشاهد مشرفه زبانزد خاص و عام بود.
به خاطر دارم در هنگام سحری از ماه مبارک رمضان که توفیق تشرف برای عتبه بوسی حضرت ثامن الحجج حضرت على بن موسى الرضا علیه السَّلام علیه برای این جانب حاصل شده بود، با یکی از اکابر اعلام (که به جهتی مناسب نمی بینم نام شریفشان را ذکر کنم) ملاقات کردم و ایشان ضمن تجلیل از مقام علمی و خصوصیات اخلاقی
ص: 37
مرحوم والد ، خاطره ای را نقل کردند که مضمون آن چنین است:
«مرحوم حضرت آیت الله والدتان بر من حق زیادی دارند، من آن زمان در سنین نوجوانی بودم، وقتی برای زیارت به حرم مطهر رضوی علیه السَّلام مشرف می شدم می دیدم که ایشان دعای ابو حمزه را در قنوت نمازشان از حفظ می خواندند و به پهنای صورت اشک می ریختند.
من در آن زمان مجذوب حالت معنوی ایشان می شدم و به برکت تأثیر ایشان در من تحوّلی ایجاد شد و تصمیم گرفتم ادعیه را حفظ کنم. اکنون هرگاه دعای ابوحمزه را در نماز می خوانم، ایشان را یاد می کنم».
معظم له ارادت بسیار به ساحت مقدس رسول اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله داشت و اعمال مستحبی خود را به نیابت از آن حضرت به جای می آورد و فرزندان و دوستان خود را به این امر تشویق می کرد تا آن جا که اگر کسی از نزدیکان و دوستان به مکه و عتبات مشرف می شدند، پدرم می فرمود: به نیابت از رسول اکرم صلَّی اللهُ علیه وآلخ مشرف شوید.
او بارها در رؤیا به خدمت پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله مشرف می شد و سیزده بار حج نیابی به نیت آن حضرت انجام داد و تمام روزه های رجب و شعبان را به نیابت از آن حضرت به جای آورد.
به خاطر دارم یکبار ایشان را در حالی که به شدّت گریه میکرد، از خواب بیدار کردیم و ایشان اظهار تأسف کردند و فرمودند: چرا مرا بیدار کردید؟ من در مدینه و در محضر رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله بودم.
در چند سال آخر عمر به کرّات این حالت از ایشان دیده شد که البته دیگر مزاحم حال وی نمی شدیم.
ایشان مورد توجه علما و مراجع قم و نجف بودند و مرشح مرجعیت که در کمال
ص: 38
تواضع و فروتنی آن را به دیگران ارجاع می داد.
محقق توانا حجت الاسلام والمسلمین آقای ناصرالدین انصاری درباره ایشان این گونه می نویسد: «پس از وفات آیت الله العظمی خویی، گروهی از مؤمنین از او درخواست رساله عملیه نمودند که او با مناعت طبع از آن صرف نظر کرد و آنان را به مراجع دیگر ارجاع می داد.»(1)
بسیاری از تقریرات دروس و جلسات ایشان در موضوعات مختلف، اعم از فقه و اصول و تفسیر و اخلاق به شکل خام موجود است.
مناعت طبع و پرهیز از مقامات و شهرت و شدت تواضع باعث می شد از گردآوری و چاپ تقریرات دروس و ثبت نظرات و دیدگاهای خودشان که بس ظریف و دقیق و عالمانه و موشکافانه بود، خودداری کند و هر وقت از ایشان می پرسیدیم: چرا کتابی تألیف نمی کنید تا طالبان علم و فضیلت بهره مند شوند؟ می فرمود:
«در همه زمینه ها کتاب هست، آیا من می خواهم نظری برتر و والاتر از علمای سلف وفقها و فضلای گذشته ارائه کنم؟! اگر طالب علمی وجود داشته باشد همان تألیفات کفایت می کند».
آن عالم بزرگوار و مفسر عالیقدر و فانی در ولایت ائمه هدی علیهم السَّلام در شب شهادت رئیس مذهب حضرت امام جعفر صادق ، در شب 25 شوال المکرم 1424 ( 28 آذر 1382) بر فراز منبر به دیار معبودش شتافت و طبق وصیت در همان مكان كتابخانه خویش ( المكتبة المهدوية) به خاک سپرده شد.
ص: 39
و سلام عليه يوم ولد ويوم يموت ويوم يبعث حيّاً. (1)
حوزه علمیه قم
علی مهدوی دامغانی
عید غدیر 1435 ق
ص: 40
ص: 41
ص: 42
سم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله الذي جعل بيته الحرام مثابة للناس وأمناً، والحمد لله الّذي جعل بيته أمناً من العذاب، وأمناً من الخوف والعقاب، وجعله متقرباً إليه من يتقرّب به.
والصلاة والسّلام على سيّدنا سيد الأنبياء والمرسلين، وعلى أهل بيته الطاهرين؛ سيّما وصيّه أمير المؤمنين الّذي شرّفه الله بولادته في بيته وأتمّ عمره بآخر كلامٍ قاله لبيته: «فزتُ وربّ الكعبة».
وصلوات الله عليه حين ولد وحين يموت وحين يبعث حيّاً.
سرآغاز:
سخن در راز و رمزهای حج، مبانی و معارف آن است. علت پرداختن به چنین موضوعی آن است که امروزه کسانی که به حج مشرّف می شوند، متأسفانه بهره معنوی کمتری از حج می برند.
روشن است انسانی که خود را برای حج آماده می کند، باید از گناهان دوری کند و در این راستا تا حد ممکن معرفت لازم را کسب نماید و با معرفت و شناخت به حج مشرّف شود که در نتیجه آن، از کعبه مکرّمه و این مراسم باشکوه حج، دست خالی برنگردد.
طبیعی است هنگامی که در یک مسئله جهات مادی اهمیت یابد، جهات معنوی فراموش می شود.
ص: 43
در حدیثی پیامبر رحمت می فرماید:
مَن أَحَبَّ دُنياه أَضَرَّ بِآخِرَتِهُ، و مَن أَحَبَّ آخِرَتَهُ أَضَرَّ بِدُنياهُ فَآثروا ما يَبْقَى عَلى ما يَفْنى؛(1)
هر که دنیا را دوست دارد، به آخرت خود زیان زند، و هر که آخرت را دوست دارد به دنیای خویش زیان زند، پس آنچه را باقی است بر آن چه فانی است ترجیح دهید.
به رغم آن که افراد در حج مهمان خدای سبحان هستند، سفر حج ، سفر پر مشقتی است؛ البته این مهمانی از نوع مهمانی های صوری و بدنی نیست که پست ترین نوع مهمانی هستند.
عباد بن صهیب می گوید: از امام صادق علیه السَّلام شنیدم که در ضمن حدیثی می فرمود: إِنَّ ضَيْفَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَجُلٌ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ فَهُوَ ضَيْفُ اللَّهِ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى مَنزِلِهِ...؛(2)
همانا مهمان خدا کسی است که حج و عمره به جای آورده است. او تا وقتی که به منزلش برگردد مهمان خداست...
در روایت دیگری امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
مَا مِنْ سَفَرٍ أَبْلَغَ فِي لَحْمٍ وَلَا دَمَ وَلَا جِلْدٍ وَلَا شَعْرٍ مِنْ سَفَرٍ مَكَّةَ وَمَا أَحَدٌ يَبْلُغُهُ حَتَّى تَنَالَهُ الْمَشَقَةُ؛ (3)
هیچ سفری نیست که تأثیر آن در گوشت، خون، پوست و مو، از سفر مکّه عمیق تر و رساتر باشد. و هیچ فردی نیست که این آثار به او برسد، مگر آن که سختی به او برسد.
ص: 44
خدای متعال می توانست خانه اش را در خوش آب و هواترین مکان دنیا قرار دهد؛ اما آن را در جای گرم و خشکی قرار داد. خدای سبحان در قرآن کریم می فرماید:
(وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَّمْ تَكُونُواْ بَالِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ)؛(1)
و چارپایان بارهای شما را به شهری می برند که جز با سختی بدن ها بدان نمی توانستید برسید. به یقین پروردگار شما رئوف و مهربان است.
در ذیل این آیه کریمه روایاتی وجود دارد که منظور از این آیه، بار سفر بستن به سوی بیت الله الحرام است. برای نمونه عبد الله بن یحیی کاهلی می گوید:
از امام صادق علیه السَّلام شنیدم که دربارۀ فضیلت حج و پاداش آن سخن می گفت و در ضمن سخن فرمود: رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله فرمود:
هُوَ أَحَدُ الْجِهَادَيْنِ هُوَ جِهَادُ الضُّعَفَاءِ وَنَحْنُ الضُّعَفَاءُ.
أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْحَجِّ إِلَّا الصَّلَاةُ وَ فِي الْحَجِّ لَهَاهُنَا صَلَاةٌ وَ لَيْسَ فِي الصَّلَاةِ قِبَلَكُمْ حَجَّ لَا تَدَعِ الْحَجَّ وَ أَنْتَ تَقْدِرُ عَلَيْهِ.
أَ مَا تَرَى أَنَّهُ يَشْعَثُ رَأْسُكَ وَ يَفْشَفُ فِيهِ جِلْدُكَ وَ يَمْتَنِعُ فِيهِ مِنَ النَّظَرِ إِلَى النِّسَاءِ.
وَ إِنَّا نَحْنُ لَهَاهُنَا وَ نَحْنُ قَرِيبٌ وَ لَنَا مِيَاهُ مُتَّصِلَةٌ مَا نَبْلُغُ الْحَجَّ حَتَّى يَشُقَّ عَلَيْنَا فَكَيْفَ أَنْتُمْ فِي بُعْدِ الْبِلَادِ؟
وَ مَا مِنْ مَلِكِ وَ لَا سُوقَةٍ يَصِلُ إِلَى الْحَجِّ إِلَّا بِمَشَقَّةٍ فِي تَغْيِيرِ مَطعَم، أو مَشْرَبٍ أَوْ رِيحٍ، أَوْ شَمْسٍ لَا يَسْتَطِيعُ رَدَّهَا، وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿وَ تَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بَالِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيم﴾ (2)،(3)
ص: 45
حج خانۀ خدا، یک نوع جهاد در راه خداست که جهاد مردم ناتوان محسوب می شود و ما خاندان رسول، از زمرهٔ همین مردم هستیم.
هان که هیچ طاعتی با ارج تر از حج خانۀ خدا نیست، مگر نماز. با این تفاوت که در این جا، هم مرسم حج بر پا می شود، و هم نماز فریضه اقامه می گردد، ولی در آن جا که وطن شماست، نماز فریضه بر پا می شود، اما از مراسم حج خبری در میان نیست.
مگر نمی بینی که در مراسم حج سرت ژولیده و پوستت چروکیده می شود و از تماشای همسرانت نیز محروم می شوی؟
ما که در حجاز هستیم و با مکّه فاصلۀ چندانی نداریم و در مسیر راهمان هماره به آب گوارا دسترسی داریم، در عین حال، جز با سختی به مکّه نمی رسیم، پس شما که از راه دوری به مکه می آیید، چه حالی دارید؟
هیچ پادشاه و رعیتی به خانۀ خدا نمی رسد، جز با سختی و ناگواری در آب و غذا و مبارزۀ با طوفان ها و تابش خورشید. این همان سخن خدای عزیز است که دربارۀ مسافرت از شهرهای دور می فرماید: «چارپایان بارهای شما را به شهری می رسانند که اگر این چارپایان نبودند، شما جز با سختی جان کندن به مقصد نمی رسیدید. به یقین که پروردگار شما رئوف و مهربان است».
به نظر میرسد علت سختی های چنین سفری این است که انسان ها احساس نکنند که کاری انجام نداده اند و در پرتو این مشقت و سختی، به تهذیب نفس بپردازند و به دوری و رویگردانی از رفاه، خو بگیرند.
اینک برای بهره وری از چنین مراسم با عظمتی به بحث در رمز و رازهای آن می پردازیم که در این زمینه راه گشای معنوی حج گزاران و عمره گزاران باشیم.
ص: 46
بخش یکم: در سایه سار حج
ص: 47
ص: 48
حج به معنای قصد آمده است. راغب اصفهانی لغت شناس معروف در کتاب «المفردات فی غریب القرآن» می نویسد:
أصل الحج القصد للزيارة؛(1)
اصل حَجّ قصد زیارت است.
کسانی به حج می روند که قصدِ خود حج را دارند و هیچ قصد دیگری ندارد وقصدِ حج، قصدِ خانه خدای تعالی است.
بنابراین، قصدِ ظاهری در حج، زیارت کعبه است و قصد اصلی، دیدار صاحب کعبه است.
ما برای نماز که قصد حضرت حق را می کنیم ، وضو و طهارت و شرایط دیگر لازم است. نمازی که در هر روز پنج مرتبه باید آن را خواند، چنین شرایطی دارد؛ برای حج که در تمام عمر یک مرتبه واجب می شود، چقدر باید مهیا شد؟
کعبه مکانی است که پیامبران الهی و ائمه اطهار علیهم السَّلام به گرد آن چرخیده اند و حضرت بقیة الله عجل الله تعالى فرجه الشریف هر ساله در آن جا شرف حضور دارند.
ص: 49
آیا ممکن است کسی در عرفه باشد و از انوار آن حضرت بهره و نصیبی نبرد؛ به ویژه آن که از دوستان آن حضرت باشد و دست توسل به ذیل عنایات آن بزرگوار داشته باشد؟
کسانی که به حج مشرّف می شوند و در عرفه حضور می یابند، شرف حضور در جمعی را پیدا می کنند که امام زمان علیه السَّلام در آن است.
ما نمی دانیم امام زمان در کجای عرفه حضور دارند، اما یقین داریم که در آن جا تشریف دارند. همین کافی است که انسان تمام تلاش خود را به کار گیرد تا در موسم حج حضور یابد و با چنین محبوبی هم جلسه شود.
همان طور که هر گلی بویی دارد، هر عبادتی اثر و ثواب خاص خود را دارد؛ اما حج، جامع بیشتر عبادات است. حج شامل نماز، روزه، زکات و عبادات دیگر می شود.
برخی از عبادات، همواره باید انجام بگیرند؛ زیرا به منزلهۀ شست و شوی از گناهان هستند. از آن جایی که ما انسان ها همیشه در معرض وسوسه های شیطانی و تخیلات نفسانی قرار داریم، باید این عبادات را هر روزه انجام دهیم. حالت ما همانند شخصی است که در جایی آکنده از گرد و غبار و دود زندگی می کند. چنین فردی به تطهیر روزانه نیاز دارد.
ما نیز همیشه در معرض شیطان قرار داریم و هیچ کثیفی و گلخنی، آلوده تر از دلباختگی به شیطان و معصیت وجود ندارد.(1)
ص: 50
موسى بن اسماعیل از پدرش از جدش روایت جالبی را نقل می کند. بنابراین روایت حضرت امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
امام حسن مجتبی علیه السَّلام دوستی شوخ طبع داشت. چند روزی نزد آن حضرت نیامده بود. روزی به خدمت امام مجتبی علیه السَّلام،آمد حضرت به او فرمود: حالت چطور است و شب را چگونه به بامداد رساندی؟
عرض کرد: صبح کردم به خلاف آن چه خود دوست دارم، آن چه خدا دوست می دارد و آن چه شیطان دوست میدارد.
امام حسن علیه السَّلام خندید، آن گاه فرمود: چگونه چنین حالتی ممکن است؟ گفت: چون خدای متعال دوست دارد وی را اطاعت نمایم و از او نافرمانی نکنم، و من چنان نیستم. شیطان دوست می دارد معصیت خدا را انجام دهم و فرمان بردار خدا نباشم و چنان نیستم. من دوست دارم نمیرم و چنان نخواهد شد.
حضرت امام صادق علیه السَّلام در ادامه می فرماید:
در این هنگام مردی بپاخاست و عرض کرد: ای پسر پیامبر خدا! چرا ما از مرگ بیزاریم و آن را دوست نمی داریم؟
امام حسن مجتبی علیه السَّلام فرمود:
لِأَنَّكُمْ أَخْرَبْتُمْ آخِرَتَكُمْ وَ عَمَّرْتُمْ دُنْيَاكُمْ وَأَنْتُمْ تَكْرَهُونَ النُّقْلَةَ مِنَ الْعُمْرَانِ إِلَى الْخَرَاب ؛(1)
به خاطر این که شما سرای آخرت خویش را ویران ساخته اید. و دنیای فانی خود را آباد کرده اید و مایل نیستید از آبادی به ویرانی جابه جا شوید.
ص: 51
ما انسان ها با فطرت پاک و تمیز متولد می شویم؛ اما در زندگی به انواع معاصی و گناهان مبتلا می شویم. خدای مهربان، برای رفع این آلودگی ها، راه های متعددی قرار داده که پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله از آن ها به مطهرات تعبیر فرمودند. در روایتی، آن حضرت به صراحت نماز را به نهر تشبیه کردند و فرمودند:
إِنَّمَا مَثَلُ الصَّلَاةِ فِيكُمْ كَمَثَلِ السَّرِيِّ وَهُوَ النَّهَرُ عَلَى بَابِ أَحَدِكُمْ يَخْرُجُ إِلَيْهِ فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ يَغْتَسِلُ مِنْهُ خَمْسَ مَرَّاتٍ فَلَمْ يَبْقَ الدَّرَنُ مَعَ الْغُسْلِ خَمْسَ مَرَّاتٍ، وَلَمْ تَبْقَ الذُّنُوبُ مَعَ الصَّلَاةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ؛(1)
همانا مَثَل نماز در میان شما مانند نهری است که بر در خانۀ شما باشد و هر روز و شب، پنج مرتبه در آن خود را بشویند. پس همان طور که با پنج بار شست و شو چرکی در بدن نمی ماند، با پنج مرتبه نماز، گناهی باقی نمی ماند.
به وسیلهٔ این نهر و شست و شوی در آن، باید شیطان را از خود دور کرد و خود را پاک نگه داشت که قرآن کریم می فرماید:
(إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ )؛(2)
به راستی نیکی ها، بدی ها را از بین می برد.
ص: 52
نماز مصداق بارز حسنه است که بدی ها و معاصی را از بین می برد؛ حسنه ای که در زمان های معیّنی بر مؤمنان واجب شده است:
(إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا):(1)
نماز بر مؤمنان در وقت های معین واجب گشته است.
علاوه بر نمازهای واجب، نمازهای فراوان مستحبی وارد شده که اگر کسی بخواهد همۀ آنها را بخواند، تمام اوقات شبانه روزش را در برمی گیرد.(2)
نماز همانند نَفَس برای حیات معنوی انسان است؛ از این رو باید پیوسته و با فاصله کم از یکدیگر ، اقامه شود؛ چنان که قرآن کریم می فرماید:
(وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ)؛ (3)
و در دو طرف روز [آغاز و پایان آن] و نخستین ساعات شب، نماز را برپا دار. بنابراین، نماز، عبادتی است که باید روزانه انجام گیرد.
در مقابل، بعضی از عبادات هستند که به دفعات کمتری باید انجام گیرند؛ اما قدرت تطهیرشان بیشتر است. برای مثال روزه، در کل سال، فقط در یک ماه بر انسان واجب می شود.
روزه نیز همانند نماز، گناهان را پاک می کند. اگر نماز یک روش عادی برای از بین بردن کثافات است، روزه یک حمام است که به نحو بیشتری انسان را تطهیر می کند.
وای بر کسی که ماه رمضان بر او بگذرد، در حالی که آمرزیده نشده باشد؛ این
ص: 53
همان محرومیت بزرگی است که در دعای شب های ماه مبارک رمضان، از آن به خدا پناه می بریم و می گوییم:
أعوذُ بِجَلالِ وَجْهك الكريم أن يَنْقَضِيَ عَنِّي شَهْرُ رَمَضان أو يَطْلُعَ الفَجْر مَنِ لَيْلَتِي هَذِهِ وَلَكَ قِبَلِي ذَنْبٌ أَو تَبِعَة تُعَذِّبَني عَلَيْهِ؛(1)
به جلال وجه کریمت پناه می برم که ماه رمضان بر من بگذرد یا سپیده دم این شب بر من برآید و من در پیشگاه تو بر خود گناه یا پیگردی داشته باشم که مرا بر آن عذاب فرمایی.
رمضان ضیافتی عمومی است که پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله درباره آن می فرماید:
شَهْرٌ دُعيتُمْ فِيهِ إِلى ضِيافَةِ الله... فَإِنَّ الشَقِيَ مَن حَرَمَ غُفْران الله في هذا الشَهرِ العظيمِ؛(2)
ماهی که در آن به مهمانی خداوند دعوت شده اید... پس بدبخت کسی است که در این ماه بزرگ، از آمرزش الهی محروم بماند.
اگر کسی از این ضیافت عمومی استفاده نکند ، بخشیده نخواهد شد.(3)
رمضان یک ضیافت عمومی است؛ اما یک مهمانی اختصاصی نیز وجود دارد. در این مهمانی باید در محضر پروردگار متعال حاضر شد و چنین حضوری، در تمام عمر، فقط یک مرتبه واجب می شود.
خدای متعال خانۀ خود را وسیلهٔ ثواب رساندن به بندگانش قرار داده و چنین
ص: 54
تعبیری، فقط دربارۀ حج وارد شده است. خدای سبحان از پیامبر صلَّی اللهُ علیه وآله به رحمت تعبیر کرده و در قرآن کریم می فرماید:
﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ ﴾:(1)
و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.
دربارۀ حج نیز تعبیر فوق العاده عجیبی در قرآن کریم وارد شده است. خدای متعال می فرماید:
﴿وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا ﴾؛(2)
و هنگامی که خانه کعبه را برای مردم محل رجوع و بازگشت و جای امن ساختیم.
خدای متعال خانۀ خود را به قصد ثواب رساندن به مردم خلق فرموده و از همان ابتدای خلقت بشر، کعبه این ویژگی را داشته است. هنگامی که حضرت آدم علیه السَّلام آن ترک اولی را مرتکب شد، خدای سبحان به او فرمود که به کعبه بیاید و طواف انجام دهد.(3)
خدای متعال توبۀ حضرت آدم علیه السَّلام را در حطیم که بین حجر الاسود و درِ کعبه قرار دارد ، پذیرفت. ابوبلال مکّی می گوید:
حضرت امام صادق علیه السَّلام را دیدم که طواف کعبه را انجام داد سپس بین درِ کعبه و حجر الاسود دو رکعت نماز گزارد. به آن حضرت گفتم: ندیده ام کسی در این موضع نماز بخواند.
ص: 55
امام صادق علیه السَّلام فرمود:
هَذَا الْمَكَانُ الَّذِي تِيبَ عَلَى آدَمَ فِيهِ؛(1)
این مکانی است که توبۀ حضرت آدم در آن پذیرفته شد.
خدای متعال نظر خاصی به خانۀ خود دارد؛ به طوری که پیامبران و رسولانش در کمال تواضع و فروتنی، به طواف آن می آمدند.
کعبه، انعکاس کوچکی از بیت المعمور است که مرکز عنایات حضرت حق است و فرشتگان مقرّب، احکام و دستورهایشان را از آن دریافت می کنند. بیت المعمور نیز انعکاس جزئی از عرش کریم است.(2)
فرشتگان و مقرّبان درگاه الهی، پیرامون عرش طواف می کنند؛ چنانکه قرآن کریم می فرماید:
﴿وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ)؛ (3)
و فرشتگان را می بینی که پیرامون عرش به ستایش پروردگار خود، تسبیح می گویند.
دستۀ دیگری از مخلوقات، در سدرة المنتهی هستند. گروه دیگر، انسان ها هستند که به دور کعبه می گردند.
ص: 56
حج، ضیافت الهی است که در آن کرامت خدای متعال موج می زند. عباد بن صُهیب گوید: از امام صادق علیه السَّلام شنیدم که می فرمود:
إِنَّ ضِيفَانَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَجُلٌ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ فَهُوَ ضَيْفُ اللَّهِ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى مَنزِلِه.ِ.. (1)
به راستی دو فرد مهمان خدای متعال هستند:
فردی که عمل حج و عمره را بجا آورد، مهمان خدا است تا به خانه خود باز گردد...
کسانی که کریم و بخشنده هستند، هنگامی که مهمانی برپا می کنند، آن را تعمیم می دهند و سعی می کنند به اندازۀ وُسع خود،مهمان دعوت نمایند.
حال که خدای متعال می خواهد ضیافتی برپا کند به خلیل خود که مهمان نواز بود، به عنوان مهندس، دستور ساخت خانه را می دهد و پسرش را کمک کار او قرار می دهد. به حبیب خود نیز دستور می دهد که این دعوت را اعلام کند:
(وَأَذْن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ) :(2)
و مردم را به صورت عمومی به حج فراخوان؛ که پیاده و سواره بر مرکب های لاغر از هر راه دوری به سوی تو بیایند.
ص: 57
تمام این تشریفات، برای مهمان اصلی است؛ همان کسی که در کعبه معظّمه متولد شد.
به سخن دیگر قرار است در اینجا یکی از فرزندان حضرت ابراهیم؛ یعنی امیرمؤمنان علی علیه السَّلام متولد شود. علت غایی در مقام تصوّر بر وجود تقدم دارد؛ گرچه در وجود تأخر داشته باشد. به هر حال مقصود از کعبه، اوست.
در آن خانه، مقام ابراهیم علیه السَّلام قرار دارد که جزء آیات بیّنات است و پیامبر اولوالعزم الهى، حضرت ابراهیم علیه السَّلام، از آن برای دعوت مردم و بنای خانۀ کعبه استفاده کرده است. سنگ و اشیای دیگر ارزشی ندارند، اما از آن جا که خدای متعال به این سنگ نظر کرده ارزشمند شده است.
ابن سنان می گوید : این آیه را در خدمت امام صادق علیه السَّلام تلاوت کردم:
(إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدى لِلْعَالَمِينَ فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتُ﴾؛(1)
به راستی نخستین خانه ای که برای مردم بنا شد، در شهر پرازدحام مکّه بنا گردید؛ خانه ای خجسته جاودان برای رهبری و هدایت جهانیان. در آن جا نشانه های آشکار خدایی مشهود است.
آنگاه پرسیدم: این نشانه های آشکار خدایی کدام است؟
امام صادق علیه السَّلام فرمود:
ص: 58
مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ حَيْثُ قَامَ عَلَى الْحَجَرِ فَأَثَرَتْ فِيهِ قَدَمَاهُ...(1)
از جمله مقام ابراهیم؛ از آن رو که ابراهیم خلیل بر روی سنگی ایستاد و پاهای مبارک او در آن سنگ اثر نهاد...
کسانی که کوته فکرند، ملاک ها و معیارهای مادی را در قیمت گذاری و ارزشمندی مؤثر می دانند؛ از این رو طواف به گرد سنگ های سیاه، برایشان سخت و سنگین است.
در صدر اسلام نیز افرادی که چنین تفکراتی داشتند، اعتراض می کردند که چرا بر دو مرد بزرگ مکه و طائف؛ یعنی ولید بن مغيره و عروة بن مسعود وحى نمی شود.(2)
قرآن کریم از قول آنان می فرماید:
(وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ﴾؛(3)
و گفتند: چرا این قرآن بر مرد بزرگی از این دو شهر (مکه و طائف) فرود نیامده است.
البته خدای متعال می داند که رسالتش را در کجا قرار دهد:
(اللهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾؛(4)
خدا بهتر می داند رسالتش را کجا قرار دهد.
ص: 59
ملاک های خدای بزرگ برای ارزش گذاری با ما تفاوت دارد. هنگامی که یک سنگ مورد عنایت خدای سبحان قرار می گیرد، بر اساس حساب و کتاب خاصی است که ما از آن چیزی نمی دانیم.
عنایت و نظر خاص خداوند موجب شرف و برتری کعبه و حجر الاسود شده است. آن گونه که خداوند به آنها نظر کرده، به هیچ شیء دیگری عنایت نکرده است. خداوند کعبه را وسیله ثواب قرار داده:
﴿وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنا )؛(1)
و هنگامی که آن خانه کعبه را برای مردم محل رجوع و بازگشت و جای امن ساختیم.
و در آن خاصیتی گذاشته است که هر کس که به آن جا می رود، تشنه تر برمی گردد و همواره آرزو دارد که بار دیگر به حج مشرّف شود.
انسان هر چه بیشتر به کعبه خیره می شود، شوق کعبه در او شعله ورتر می گردد و هر چه به آن بیشتر می نگرد، احساس نیاز و تشنگی بیشتر به او دست می دهد.
به سخن دیگر، حالت انسان هنگام نگاه به کعبه، مصداق این شعر است:
يَزيدُكَ وَجهه حُسْناً ***إذا ما زِدْتَه نَظَراً (2)
البته شاید برخی با یک یا دو سفر به درک فیوضات حج موفق نشوند؛ اما اگر کسی با آن انس بگیرد، دیگر رهایش نمی کند.
انس انسان با کعبه همانند انس با قرآن کریم است. کسی که با قرآن کریم انس پیدا کرده، هرگز چیز دیگری را بر آن ترجیح نمی دهد و همواره ملازم قرآن خواهد بود.
ص: 60
منهال قصّاب می گوید: امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ وَهُوَ شَابٌ مُؤْمِنْ اخْتَلَطَ الْقُرْآنُ بِدَمِهِ وَ لَحْمِهِ وَ جَعَلَهُ اللَّهُ مَعَ السَّفَرَةِ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ:(1)
هر کس در دوران جوانی قرآن را تلاوت کند، قرآن با گوشت و خون او بیامیزد و خدا او را با فرشتگانی که سفیر حضرت حقند و بزرگوار و نیکوکارند، همراه کند.
چنین کسی افاضات و عنایاتی را از حضرت حق دریافت می دارد که کسی که گهگاه قرآن می خواند، از آنها بی بهره است. مطمئناً این دو، یکسان نخواهند بود. قرآن کریم نیز می فرماید:
(أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ)؛(2)
(آیا چنین فردی ارزش دارد) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول و در حال سجده و قیام است، از عذاب جهان آخرت می ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟ بگو: آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر می شوند.
ص: 61
پیشتر گذشت که خدای سبحان می فرماید:
﴿وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنا)؛(1)
و هنگامی که آن خانه کعبه را برای مردم محل رجوع و بازگشت و جای امن ساختیم.
بنابراین آیه کریمه، خداوند متعال خانۀ خود را به قصد ثواب رساندن به مردم آفریده و از همان ابتدای آفرینش بشر، کعبه این ویژگی را داشته است.
دربارهٔ معنای واژه «مَتاب»، مفسران سخنانی را بیان کردهاند که در ادامه به بررسی آنها می پردازیم.
«ثابَ يَتُوبُ ثَواب» از نظر لغوی به معنای برگشتن چیزی است. ثواب را از این جهت ثواب گویند که عواید عمل به انسان برمی گردد.
البته گاهی از ثواب به اجر و مزد تعبیر می شود که، آن علت دیگری دارد. بنابراین منظور از ثواب چیزی است که عواید آن به انسان بر می گردد.(2)
روشن است این که خدای متعال می فرماید ما خانه را مثابه قرار دادیم، به این معنا نیست که وسیلۀ ثواب است؛ چنان که برخی از مفسران گفته اند؛ بلکه به این معناست که هر کس به آن جا می رود، دوست دارد که یک بار دیگر هم مشرّف شود.
ص: 62
گاهی از چاه آب می کشند؛ اما آب از مجرایی دوباره به چاه باز می گردد. به آن جا «مثاب» می گویند. همان طوری که آب به گودی و محلی که از آن جا آمده است، تمایل دارد؛ مردم نیز به خانۀ کعبه تمایل دارند.
کسی که به مکه می رود و مورد عنایت حضرت حق قرار می گیرد، دوست دارد همواره آن جا باشد و با حالت حسرت آن جا را ترک می کند و اگر هزار بار هم به آن جا برود، عطش او فرو نمی نشیند و همواره دوست دارد که به مکه بازگردد.
کسانی که می گویند «مثاب» به این معناست که حج هر سال تکرار شود، معنای عمومی حج را در نظر گرفته اند.
به سخن دیگر، از وقتی که این بیت بنا شده تاکنون حج ترک نشده، و اگر حج ترک شود، دین از بین می رود و تا زمانی که کعبه پابرجاست، دین باقی و پابرجاست. اگر _ خدای ناکرده_ به جهتی از جهات، کعبه و حج مهجور واقع شود، خبری از دین نخواهد بود.
در روایتی یونس بن ظبیان می گوید: امام صادق علیه السَّلام در ضمن حدیثی فرمود: وَ إِنَّ الله لَيَدْفَعْ بِمَنْ يَحُجُّ مِنْ شِيعَتِنَا عَمَّنْ لَا يَحُجُّ وَ لَوْ أَجْمَعُوا عَلَى تَرْيِ الْحَجِ لَهَلَكُوا.
وَ هُوَ قَوْلُ الله عَزَّ وَجَلَّ: ﴿وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلكِنَّ الله ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾.(1)
فَوَ الله مَا نَزَلَتْ إِلَّا فِيكُمْ وَ لَا عَنَى بِهَا غَيْرَكُم؛(2)
ص: 63
به راستی خدا به وسیله کسی از شیعیان ما که حج را انجام می دهد بلا را از کسی که حج انجام نمی دهد، دور می کند. اگر همه شیعیان ما حج را ترک کنند، البته نابود خواهند شد.
و این است گفتار خدای عز و جل که می فرماید: «و اگر نبود بر کنار کردن خداوند برخی را به برخی دیگر البته زمین تباه می شد، ولی خدا بر همهٔ جهانیان دارای فضل است».
به خدا سوگند، این آیه جز دربارۀ شما نازل نگشته و دیگری جز شما از آن مقصود نیست.
گفتنی است که در سال دویست و هشتاد و پنج، قرامطه به کعبه حمله بردند و حجر الاسود را ربودند. حدود بیست و دو سال، کعبه فاقد حجر الاسود بود تا این که سرانجام به جای اصلی خود بازگشت. متأسفانه اهل تسنن این واقعه را به شیعه نسبت می دهند و می گویند: شیعیان قرمطی هستند.(1)
در دورۀ اخیر نیز عدّه ای مسجد الحرام را تصرّف کردند و من نیز شخصاً جزء محبوسین در مسجد بودم. در این مورد امام جمعه مدینه گفت:
يا الله أهذه قرمطة ثانوية؟
ای خدا! آیا این هم قرامطه دوم است؟
بعدها مشخص شد که کار شیعیان یا قرامطه نبوده است.
ص: 64
پیش تر اشاره کردیم که هر عبادتی، زمانی معین و محدود دارد؛ اما حج زمان بیشتری نسبت به عبادات دیگر دارد و علاوه بر آن مکان مخصوصی نیز دارد؛ از این رو بر عبادات دیگر برتری دارد.
سیف تمّار می گوید: حضرت امام صادق علیه السَّلام فرمود: پدر بزرگوارم می فرمود:
الْحَجُّ أَفْضَلُ مِنَ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ، إِنَّمَا الْمُصَلِّي يَشْتَغِلُ عَنْ أَهْلِهِ سَاعَةٌ، وَ إِنَّ الصَّائِمَ يَشْتَغِلُ عَنْ أَهْلِهِ بَيَاضَ يَوْمٍ، وَ إِنَّ الْحَاجَّ يُنْعِبُ بَدَنَهُ وَ يُضْجِرُ نَفْسَهُ وَ يُنْفِقُ مَالَهُ وَ يُطِيلُ الْغَيْبَةَ عَنْ أَهْلِهِ لَا فِي مَالٍ يَرْجُوهُ وَ لَا إِلَى تِجَارَةٍ ... (1)
حجّ از نماز و روزه برتر است؛ برای آن که نمازگزار برای ساعتی از اهل خود رو می گرداند و به عبادت مشغول می شود و روزه دار صرفاً به مقدار روشنی روز از همسرش خودداری می نماید؛ ولی حاجی بدنش را به سختی می اندازد، خود را در تنگنا قرار می دهد، مالش را صرف می نماید و از اهل و همسرش مدّت طولانی دور می گردد، نه به مالش امید دارد و نه به تجارتش؛ (ازاین رو این عبادت از نماز و روزه برتر است)...
البته عبادت روزه نیز سختی خاص خود را دارد؛ اما زمانش محدود است، ولی در حج، انسان از سرزمین خود و خانواده و دوستانش جدا می شود، سختی سفر را تحمّل می کند و با تلخی های سفر، در مراسم حج شرکت می کند و اعمال آن را انجام می دهد.
ص: 65
البته امروزه سفر حج سختی های گذشته را ندارد؛ اما در گذشته سفر حج با سختی های بسیاری روبه رو بود. در روایتی آمده:
روزی عبّاد بصری در راه مکه به حضرت امام سجاد علیه السَّلام برخورد کرد و به آن حضرت گفت: ای علی بن الحسین! آیا جهاد را با سختی هایش ترک گفته ای و به سوی حج با آسانی آن رو آورده ای!؟ در حالی که خداوند عزّوجلّ می فرماید:
(إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)؛(1)
خدا از مؤمنان جان ها و مالهایشان را خرید، به بهای آن که بهشت برای آنان باشد. در راه خدا کارزار می کنند، پس میک ُشند و کشته می شوند. و عده ای راست و درست از جانب خدا است که در تورات و انجیل و قرآن آمده، و کیست که به پیمان خویش از خدا وفاداتر باشد؟ پس به این خرید و فروش که کردید شادمان باشید و رستگاری و کامیابی بزرگ این است.
حضرت امام سجاد علیه السَّلام فرمود:
أَتِمَ الأيَةَ؛
آیه را تمام کن
ص: 66
عبّاد بصری آیه را ادامه داد و گفت:
(التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الأمرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ الله وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ﴾؛(1)
همان توبه کنندگان و پرستندگان و ستایندگان سپاسگزار و روزه داران و رکوع کنندگان و سجده کنندگان و امرکنندگان به کار نیک و بازدارندگان از کار زشت و نگهبانان مرزهای خدا، و به مؤمنان مژده ده.
امام سجاد علیه السَّلام فرمود:
اذَا رَأَيْنَا هَؤُلَاءِ الَّذِينَ هَذِهِ صِفَتُهُمْ فَالْجِهَادُ مَعَهُمْ أَفْضَلُ مِنَ الْحَجِّ؛(2)
هر گاه کسانی را یافتی که چنین ویژگی هایی داشته باشند، جهاد با ایشان از حج برتر است
روشن است که در زمان ظهور امام زمان ارواح العالمين له الفداء باید به کمک آن حضرت شتافت؛ حتی اگر با ترک حج باشد.
امیرمؤمنان علی علیه السَّلام در مدت خلافتش حج به جای نیاورد؛ ولی اگر جهاد با آن شرایط فراهم نبود، عبادتی بهتر از حج وجود ندارد.
خریدن برده و آزاد کردن آن در راه خدا، از جمله کارهایی است که ثواب فوق العاده ای دارد و اسلام بر آن تأکید فراوان کرده است. با این حال، حج از برده آزاد کردن ثواب به مراتب بیشتری دارد؛ چنانکه در روایتی می خوانیم: معاوية بن عمّار
ص: 67
می گوید: به امام صادق علیه السَّلام عرضه داشتم:
حَجَّةٌ أَفْضَلُ أَوْ عِتْقُ رَقَبَةٍ؟
قَالَ: حَجَّةً أَفْضَل.
قُلْتُ: فَثِنْتَيْن.
قَالَ: فَحَجَّةٌ أَفْضَلُ.
قَالَ مُعَاوِيَةُ: فَلَمْ أَزَلْ أَزِيدُ وَ يَقُولُ حَجَّةٌ أَفْضَلُ حَتَّى بَلَغْتُ ثَلَاثِينَ رَقَبَة.
فَقَالَ: حَجَّةً أَفْضَلُ: (1)
حج افضل است یا یک بنده آزاد کردن؟
حضرت فرمود: حج.
گفتم: دو بنده آزاد کردن افضل است یا حج؟
حضرت فرمود: حج.
معاویه می گوید: من به شمار بنده ها می افزودم و حضرت می فرمود که حج افضل است تا آن که به سی بنده آزاد کردن رسانیدم.
حضرت فرمود: یک حج از سی بنده آزاد کردن بهتر است.
برای درک بهتر این روایت باید این نکته را در نظر بگیریم که پول این تعداد برده در آن زمان، مبلغ هنگفتی می شده است. به این روایت از حضرت امام مجتبی علیه السَّلام توجه کنید:
ابو طفیل می گوید: امام حسن مجتبی علیه السَّلام بعد از شهادت حضرت امیرمؤمنان على علیه السَّلام سخنرانی کرد و دربارۀ آن حضرت فرمود:
خَاتَمُ الْوَصِيِّينَ، وَصِيُّ خَاتَمِ الْأَنْبِيَاءِ، وَ أَمِيرُ الصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ.
ص: 68
آنگاه فرمود:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ! لَقَدْ فَارَقَكُمْ رَجُلٌ مَا سَبَقَهُ الْأَوَّلُونَ، وَ لَا يُدْرِكُهُ الْأَخَرُونَ، لَقَدْ كَانَ رَسُولُ الله صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ آلِهِ يُعْطِيهِ الرَّايَةَ فَيُقَاتِلُ جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِهِ، وَ مِيكَائِيلُ عَنْ يَسَارِهِ فَمَا يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ الله عَلَيْهِ، مَا تَرَكَ ذَهَباً وَلَا فِضَّةٌ إِنَّا شَيْئاً عَلَى صَبِيّ لَهُ، وَمَا تَرَكَ فِي بَيْتِ الْمَالِ إِلَّا سَبْعَمِائَةِ دِرْهَمٍ، فضَلَتْ مِنْ عَطَائِهِ، أَرَادَ أَنْ يَشْتَرِي بِهَا خَادِماً بأم کلثُومٍ؛(1)
على خاتم الوصيين، وصى خاتم الأنبياء ، امير صدیقین و شهیدان و نیکوکاران بود.
ای مردم! مردی از شما مفارقت نموده که کسی از گذشتگان بر او سبقت نگرفته و احدی از آیندگان او را درک نخواهد کرد. پیامبر اسلام عَلَم را به دست علی علیه السَّلام می داد و جبرئیل از طرف راست و میکائیل از طرف چپ آن حضرت می جنگیدند، علی علیه السَّلام را باز نمی گشت تا این که فاتح و غالب می شد. علی علیه السَّلام طلا و نقره ای به جای ننهاد، مگر یک چیز جزئی برای کودکی که داشت. از بیت المال چیزی به جای نگذاشت، مگر هفتصد درهم که از بخشش های آن حضرت زیاد آمده بود و می خواست غلامی برای ام کلثوم خریداری نماید.
آری، آن بزرگوار هیچ طلا و نقره ای از خودش باقی نگذاشت، مگر هفتصد درهم که از عطایای خودش بود و می خواست با آن یک غلام بخرد؛ ولی به قدر پول یک غلام نبود.
ص: 69
بنابراین، در آن زمان هزینه خرید برده زیاد بوده است. در این روایت می گوید: من سی برده بخرم و آزاد کنم افضل است یا به حج بروم؟
امام در پاسخ فرمود: یک حج افضل و برتر است.
در روایت دیگری ابی بصیر میگوید: امام باقر علیه السَّلام فرمود:
لَأَنْ أَحْجَ حَجَّةٌ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أُعْتِقَ رَقَبَةٌ، وَ رَقَبَةٌ، وَ رَقَبَةٌ حَتَّى انْتَهَى إِلَى عَشَرَةٍ وَ مِثْلَهَا وَ مِثْلَهَا حَتَّى انْتَهَى إِلَى سَبْعِينَ؛(1)
اگر یک بار حج به جا آورم برای من دوست داشتنی تر است از این که بنده ای و بنده ای و مانند آن را آزاد کنم؛ تا به ده شماره برسد و باز مانند آن و مانند آن تا به هفتاد برسد.
انسان های ظاهربین، گمان می کنند که صدقه از حج افضل است؛ اما روایات چیز دیگری می گویند.
البته حالت مطلوب آن است که انسان از مخارج حج بکاهد و آن را صدقه بدهد. اما اگر پولش به اندازه ای نبود که بتواند هم حج به جا آورد و هم صدقه بدهد، حج از صدقه افضل و برتر است.
ابراهيم بن میمون می گوید: به امام صادق علیه السَّلام عرض کردم:
إنِّي أَحْجُ سَنَةٌ وَ شَرِيكي سَنَةٌ.
قَالَ:مَا يَمْنَعُكَ مِنَ الْحَجِّ يَا إِبْرَاهِيمُ؟!
ص: 70
قُلْتُ : لا أَتَفَرَّغُ لِذَلِكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ! أَتَصَدَّقُ بِخَمْسِمِائَةٍ مَكَانَ ذَلِكَ.
قَالَ: الْحَجُّ أَفْضَلُ.
قُلْتُ: أَلْفٍ.
قَالَ: الْحَجُّ أَفْضَلُ.
قُلْتُ: فَأَلْفٍ وَخَمْسِمِائَةٍ.
قَالَ: الْحَجُّ أَفْضَلُ.
قُلْتُ: أَلْفَيْنِ.
قَالَ: أَ فِي أَلْفَيْكَ طَوَافُ الْبَيْتِ؟
قُلْتُ : لا .
قَالَ: أَ فِي أَلْفَيْكَ سَعْيٌّ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ؟
قُلْتُ : لا .
قَالَ: أَ فِي أَلْفَيْكَ وُقُوفٌ بِعَرَفَةَ؟
قُلْتُ : لا .
قَالَ: أَ فِي أَلْفَيْكَ رَمْيُ الْحِمَارِ؟
قُلْتُ : لا .
قَالَ: أَ فِي أَلْفَيْكَ الْمَنَاسِكُ؟
قُلْتُ : لا .
قَالَ: الْحَج أَفْضَلُ؛(1)
یک سال من به حج میروم و یک سال شریکم.
فرمود: ای ابراهیم! چه چیزی تو را از انجام حجّ باز میدارد؟
ص: 71
عرض کردم: قربانت گردم! به خاطر شغلی که دارم موفّق نمی شوم، ولی به جای آن پانصد درهم صدقه می دهم.
فرمود: حجّ بهتر است
عرض کردم: هزار درهم؟
فرمود: حج بهتر است.
عرض کردم: هزار و پانصد درهم؟
فرمود: حج ّبهتر است.
عرض کردم: دو هزار درهم؟
فرمود: آیا در دو هزار درهم تو طواف کعبه هست؟
عرض کردم: نه.
فرمود: آیا در آن، سعی میان صفا و مروه هست؟
عرض کردم: نه.
فرمود: آیا در آن، وقوف در عرفه هست؟
عرض کردم: نه.
فرمود: آیا در آن رمی جمره های سه گانه هست؟
گفتم نه.
فرمود: آیا در آن دو هزار درهم تو مناسک هست؟
عرض کردم: نه.
فرمود: پس در این صورت همان حجّ بهتر است.
ص: 72
از جمله حقوق خدای متعال بر بندگانش، حج است. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:
﴿وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾؛ (1)
برای خدا حج آن خانه بر کسانی که قدرت رفتن به آن را داشته باشند، واجب است و هر که راه کفر پیش گیرد، بداند که خدا از جهانیان بی نیاز است.
این تعبیر دربارۀ هیچ یک از عبادات نیامده است. نماز، روزه و دیگر عبادات واجب هستند، اما این تعبیر دربارهٔ هیچ کدام از آنها وارد نشده که از حقوق الهی بر مردم است.
در این آیه ابتدا همۀ مردم تکلیف شده اند که حج گزارند، سپس برای آن که این فريضۀ الهى موجب زحمت مردم نشود، تخفیف داده و می فرماید: کسانی که توانایی دارند، به حج آیند.
در روایت زیبایی امام رضا علیه السَّلام به این مهم می پردازد و در ضمن سخنانی راهگشا می فرماید:
فَإِنْ قَالَ فَلِمَ أُمِرُوا بِحِجَّةِ وَاحِدَةٍ لَا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ؟
قِيلَ لَهُ: لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى وَضَعَ الْفَرَائِضَ عَلَى أَدْنَى الْقَوْمِ مَرَّةٌ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: (فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ)؛(2)
ص: 73
يَعْنِي شَاةٌ لِيَسَعَ لَهُ الْقَوِيُّ وَ الضَّعِيفُ.
وَكَذَلِكَ سَائِرُ الْفَرَائِضِ إِنَّمَا وُضِعَتْ عَلَى أَدْنَى الْقَوْمِ قُوَّةٌ فَكَانَ مِنْ تِلْكَ الْفَرَائِضِ الْحَجُّ الْمَفْرُوضُ وَاحِداً ثُمَّ رَغَبَ بَعْدُ أَهْلَ الْقُوَّةِ بِقَدْرِ طَاقَتِهِم؛(1)
اگر کسی بپرسد: چرا مسلمانان در تمام عمر یک مرتبه به حج مأمور شده اند نه بیشتر، گفته می شود: برای این که خدای متعال واجبات را به ملاحظۀ حال پایین ترین فرد از حیث قدرت و توانایی قرار داده است، چنان که خود فرموده: «قربانی حجّ آن چه میسّر است».
یعنی یک رأس گوسفند، تا هم غنیّ و هم ضعیف المال بتوانند انجام دهند، و هم چنین باقی واجبات همگی غیر این نیست که به ملاحظۀ کم ترین فرد از نظر قدرت تعیین شده است، و یکی از واجبات، حجّ است که یک مرتبه در تمام عمر واجب شده، و بعد خدای متعال ثروتمندان و متمکّنان را به قدر استطاعتشان به حج ترغیب کرده است.
بنابراین، مؤمن باید شوق حج و عمره داشته باشد و چنانچه توانست، هر سال به حج رود و اگر نتوانست، هرگاه که امکانش فراهم شد، به حج رود.
حج آزمایش الهی است که برخی بندگان از آن سربلند بیرون می آیند و بعضی از بندگان، بدون آن که انقلاب و تحوّل روحی بیابند، دست خالی از آن بر می گردند.
امام باقر علیه السَّلام می فرماید:
عده ای در روز عرفه از مردم تقاضای چیزی می کردند. پدر بزرگوارم امام
ص: 74
سجاد علیه السَّلام تا به آنها فرمود:
ويُحكُمْ أَغَيْرَ اللهِ تَسْأَلُونَ فِي مِثْلِ هَذَا الْيَوْمِ إِنَّهُ لَيُرْجَى فِي هَذَا الْيَوْمِ لِمَا فِي بُطُونِ الْحَبَالَى أَنْ يَكُونَ سَعِيداً؛(1)
وای بر شما، در چنین روزی از غیر خدا درخواست می کنید؟ در این روز امید آن می رود که بچه هایی که در شکم مادرند، خوشبخت شوند.
آری، عدّه ای این گونه اند با آن که به حج می روند، هم چنان نگاهشان به خلق است و از خالق غافل هستند. گویا قرار نیست هیچ گاه از خواب غفلت بیدار شوند و مصداق این آیه گردند:
﴿أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ)؛(2)
آیا وقت آن نرسیده است که دل های کسانی که ایمان آورده اند، در برابر ذکر خدا و آن چه از حق نازل شده است، خاشع گردد؟
بنابر روایات، حج و عمره، بازاری از بازارهای جهان آخرت هستند.
در روایتی ابی بصیر می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
الحج والعُمْرَةُ سُوفَانِ مِنْ أَسْوَاقِ الآخِرَةِ النَّازِمُ لَهُمَا فِي ضَمَانِ اللهِ إِنْ أَتْقَاهُ أَذَاهُ إِلَى عِبَالِهِ وَ إِنْ أَمَاتَهُ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ؛ (3)
ص: 75
حجّ و عمره دو بازار از بازارهای جهان آخرت هستند که ملازم آن دو در ضمان خدای متعال است. اگر خدا او را زنده نگهدارد، به خانواده اش بازگرداند و اگر او را بمیراند او را به بهشت می برد.
تعبیر روایت جالب است، نفرموده که مکه و مدینه دو بازار هستند؛ بلکه حج و عمره را بازار دانسته است تا به شیعیان بفهماند که جنبۀ اخروی و معنوی حج را در نظر داشته باشند.
البته به مقدار ضرورت و رفع حاجت، می توان در حج تجارت کرد. قرآن کریم به این نکته تصریح دارد، آن جا که می فرماید:
(لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّنْ رَّبِّكُمْ...)؛(1)
اگر به هنگام حج طالب روزی خدا باشید، مرتکب گناهی نشده اید...
با وجود آن که پس از احرام می توان به تجارت دست زد، (2) بهتر آن است که انسان مشغول امور دنیوی نگردد و به امور معنوی توجه داشته باشد که خدای متعال فرمود:
(وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى)؛(3)
و برای خود توشه برگیرید که در حقیقت، بهترین توشه پرهیزکاری است.
کعبه بازار تقوا، تکمیل ایمان و تهیه مقدمات تحصیل بهشت است.
همان طور که مقصود اصلی از وجوب روزه، ایجاد تقواست، چنان که خدای
ص: 76
متعال در این زمینه می فرماید:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شده، همان گونه که بر کسانی که پیش از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزکار گردید.
کعبه نزد خدای متعال، عظمت و جایگاه والایی دارد و خدای سبحان خود، عهده دار حفاظت از کعبه است. در طول تاریخ پیامبران فراوانی به شهادت رسیده اند، اما هنگامی که ابرهه درصدد تخریب کعبه برآمد، خدای متعال ابابیل را بر سر آنان فرستاد که با سنگریزه های کوچک، افراد قویِ سوار بر فیل را به هلاکت رساندند.
ابن عباس می گوید: در دوران کودکی ام، هنوز از آن سنگریزه ها پیدا می شد که از عدس اندکی بزرگ تر و از نخود کوچکتر بودند.(2)
هنگامی که عبد المطلب برای باز پس گرفتن شتران خود، نزد ابرهه می رود، به ابرهه می گوید: من برای گرفتن شترانم آمده ام و دربارهٔ کعبه سخنی نمی گویم؛ چرا که صاحب آن، از آن محافظت می کند.(3)
ص: 77
او با خانه خدا بیتی که اشرف البیت است، پیوند دارد و اینگونه سخن می گوید و نبیره او چنان است که وقتی می خواهد حجره الاسود را استلام کند، حجر الاسود می خواهد دستش را ببوسد.
در نقلی آمده:
سالی هشام بن عبد الملک از پادشاهان بنی امیه به حج رفت. وقتی خواست طواف کند، چنان ازدحام جمعیت شد که نتوانست طواف کند.
ناگاه دید جوانی طواف می کند و مردم به کناری می روند و به وی راه می دهند. تعجّب کرد و با انکار گفت: این جوان کیست؟
در این هنگام فرزدق در پاسخ او، بالبداهه این اشعار را سرود:
هذَا الّذي تَعرِفُ البطحاء وَطأته *** وَالبَيتُ يَعرِفُهُ وَالحِلُّ وَالحَرَم
كادُ يُمسِكه عرفان راحَتِه *** رُكنُ الحَطيم اذا ما جاء يَستَلِم(1)
این کسی است که بطحا راه رفتن او را می شناسد، و کعبه و حلّ و حرم او را می شناسند.
چون حجر الاسود کف دست وی را می شناسد، نزدیک است که او را بگیرد وقتی که او می آید که آن را استلام کند.
آری، خدای متعال اینگونه از کعبه محافظت می کند؛ اما پیامبرانش کشته می شدند و از آن ها دفاعی نکرد.
برای نمونه حضرت زکریا علیه السَّلام به داخل تنۀ درخت رفت، شیطان به دشمنان آن حضرت دستور داد با اره درخت را قطع کنند.(2)
ص: 78
در گلوی حضرت جرجیس مس گداخته ریختند، (1) سر حضرت یحیی علیه السَّلام را بریدند. (2) در تمام این موارد، خدای متعال به دفاع از پیامبران خود برنخاست.
در مورد امام حسین علیه السَّلام روایت بیان می دارد که هر سنگی را برمی داشتند، از زیر آن خون می یافتند. (3) با این حال ابابیل برای دفاع از آن حضرت نیامد.
معلوم می شود که خدای متعال به بیتش تعلّق خاطر خاصی دارد.
مطلب دیگری که نشان دهندهٔ عظمت کعبه است، اضافه شدن آن به نام خدای سبحان است؛ یعنی «بیت الله».
خدای سبحان فقط یک خانه دارد و آن هم کعبه است. قرآن کریم در این باره می فرماید:
(طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ)؛(4)
خانۀ مرا برای طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان سجده گزار پاک سازید.
كعبه قلب جهان است؛ از این رو حاجی باید با حالت توحیدی به آن جا رود.
جالب است که بدانیم حرکت و خروج امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف از کعبه خواهد بود. آن حضرت شمشیر انتقام الهی است و انتقام اجداد پاک و طاهرینش، پهلوی شکسته مادرش، خون علی اصغر علیه السَّلام و خون عموی بزرگوارش
ص: 79
حضرت عباس علیه السَّلام و شهدای کربلا را می گیرد. فریاد «منم، شمشیر انتقام الهی» از کعبه به جهان طنین انداز می گردد.
در روایتی آمده: هنگامی که قائم آل محمد عجل الله تعالى فرجه الشريف ظهور می کند، بین رکن و مقام می ایستد و فریاد می زند:
ألا يا أهلَ العالَم! أَنَا الإمام القائم،
ألا يا أهل العالم! أنا الصمصام المُنتَقِمُ،
ألا يا أهلَ العالَم! إنّ جَدّي الحُسين علیه السَّلام قَتلوه عطشاناً،
ألا يا أهلَ العالَم! إنّ جَدّي الحسين علیه السَّلام طَرحوه عُرياناً،
ألا يا أهلَ العالَم إنّ جَدّي الحسين علیه السَّلام سَحقوه عدواناً
هان ای مردم جهان! من همان امام قیام کننده هستم.
هان ای مردم جهان! من همان شمشیر انتقام گیرنده هستم.
هان ای مردم جهان! به راستی جدم امام حسین علیه السَّلام را با لب تشنه کشتند.
هان ای مردم جهان! به راستی جدم امام حسین علیه السَّلام را برهنه رها کردند.
هان ای مردم جهان! به راستی جدم امام حسین علیه السَّلام را از روی دشمنی پایمال نمودند.
کعبه، خانۀ خدای سبحان و محل تولد حضرت امیر مؤمنان علی علیه السَّلام است و برای مقدم آن حضرت، فرمان ساخت آن داده شد. از این رو شیعیان به طواف کعبه از دیگران شایسته تر هستند. ضمن اینکه از رکن یمانی دری به بهشت برای شیعیان باز است که تا روز قیامت بسته نمی شود.
ص: 80
در روایتی زیبا امام حسین علیه السَّلام می فرماید:
الرُّكْنُ الْيَمَانِيُّ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ لَمْ يَمْنَعْهُ مُنْذُ فَتَحَهُ...؛(1)
رکن یمانی دروازه ای از دروازه های بهشت است از روزی که گشوده شده، بسته نشده است...
از آن جا که کعبه پاک و مقدس است، کسی که آن را پاک می کند نیز باید شخصیتی پاک و مقدس داشته باشد. به همین منظور، خداوند متعال حضرت ابراهیم و فرزندش حضرت اسماعیل علیهما السَّلام را برای این کار برگزید. قرآن کریم در این باره می فرماید:
(طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾؛(2)
خانۀ مرا برای طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان سجده گزار پاک سازید.
کسانی که به خدای سبحان نزدیک ترند، باید خانهۀ او را پاک کنند و لوازم ضیافت را برای طواف کنندگان فراهم آورند؛ کسی همچون حضرت ابراهیم علیه السَّلام که قرآن کریم دربارۀ او می فرماید:
(اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً):(3)
خدا ابراهیم را به دوستی خود برگزید.
ص: 81
خداوند متعال از بین مردم، حضرت ابراهیم علیه السَّلام را به دوستی برگزید و به او مقام خلّت بخشید. سپس به دوست خود تکلیف کرد که خانه اش را برای طواف کنندگان _ اعم از گنهکار و بی گناه _ پاک کند.
همهۀ انسان ها محتاج رحمت الهی هستند؛ اما گنهکاران بیشتر نیازمند لطف و رحمت خدای مهربانند. از این رو انسان هر چه گنهکارتر باشد، به حج خانه خدا و طواف آن شایسته تر است. کسانی که گناه کمتری دارند ، کثافات کمتری دارند و احتیاج چندانی به استحمام ندارند . اما افرادی که غرق در گناهند و از همه جا مأيوس، باید به حج رو آورند.
در آیه ای از قرآن کریم می خوانیم :
(فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ)؛ (1)
پس به سوی خدا بگریزید. من شما را از جانب او بیم دهنده ای آشکارم.
یکی از معانی این آیه این است که به سوی بیت الله الحرام برويد و حج به جا آورید. (2)
البته فقط گنهکاران به حج روی نمی آورند؛ بلکه انبیا نیز محتاج این درگهند و حضرت ابراهیم و جناب موسی علیهما السَّلام به کعبه پناه برده اند.(3)
بنابراین هنگامی که می خواهیم به کعبه و حرم وارد شویم، باید با خشوع و
ص: 82
خضوع وارد شویم و قبل از آن با گفتن تکبیر و گرفتن اذن، خود را آمادۀ ورود به حرم امن الهی کنیم. در ضمن کفش از پای خود درآوریم که هم علامت انکسار و تواضع است و هم نشانۀ احترام به آن مکان مقدّس.
در دعای هنگام ورود به حرم می خوانیم:
اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا الْحَرَمَ حَرَمُكَ وَ الْمَقَامَ مَقَامُكَ...(1)
خدایا! این حرم، حرم تو و این مقام، مقام توست...
آری کعبه، حرمتی بس عظیم دارد؛ چرا که تمام پیامبران الهی به آن جا آمده اند. (2) پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله در ضمن روایتی می فرماید:
ص: 83
حضرت یونس لبیک گویان از سنگستان «روحا» گذشت... (1)
«روحا» منزلی بین مکه و مدینه است که اندکی بعد از مسجد شجره قرار دارد.(2)
در آن صخره های خاصی وجود دارد که در گذشته از آن جاده ای می گذشته که عبور و مرور از آن سخت بوده است.
بنا بر روایات، مستحب است انسان پس از احرام در مسجد شجره و حرکت به سوی مکه، در هر سرپایینی و سربالایی، تلبیه بگوید. در این زمینه در آینده مطالبی خواهیم گفت.
مکه وکعبه جایگاه خاصی است. پیامبر رحمت کامل ترین پیامبران و فرستادگان الهى حضرت محمد صلَّی اللهُ علیه وآله اسلام را از کعبه انتشار دادند و مکه جایی است که قرآن کریم، عظیم ترین عنایت حضرت حق به بشر، در آن نازل شده است.
ص: 84
امامت نیز طبیعتاً از آن جا شروع شد و انتشار عدل و گسترش دادگری در تمام زمین، از آن جاست؛ چرا که حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشریف به کعبه تکیه می زنند و خود را معرفی می کنند.
در روایات ما آمده : امام مهدی علیه السَّلام به کعبه معظمه تکیه می دهد؛ گویی می فرماید که من به کعبه متصل هستم و بین من و بیت و صاحب بیت، هیچ فاصله ای نیست.
در روایتی طولانی امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
وَ سَيِّدُنَا الْقَائِمُ علیه السَّلام مُسْنِدٌ ظَهْرَهُ إِلَى الْكَعْبَةِ وَ يَقُولُ:
يَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ! أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ وَ شَيْءٍ فَهَا أَنَا ذَا آدَمُ وَشَيْتُ ... (1)
ص: 85
در آن وقت آقای ما قائم به خانه خدا تکیه می دهد و می گوید:
هان ای اهل عالم! هر کس می خواهد آدم و شیث را ببیند، بداند که من همان آدم و شیث هستم...
آری، اگر در گذشته ها، بنا به مصالحی، دین مبین اسلام اظهار نشد و تکمیل نگشت، قائم آل محمد علیهم السَّلام و آن را بدون هیچ پرده پوشی و تقیه ای ابراز خواهد کرد. مگر نه این است که قرآن کریم می فرماید:
(هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ ِدينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كلِّهِ وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهيداً :(1)
او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همهٔ ادیان پیروز کند و کافی است که خداگواه این موضوع باشد.
در آیه دیگری می فرماید:
﴿هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ ِدينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ):(2)
ص: 86
او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همهٔ آیین ها غالب گرداند ، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.
ابو بصیر می گوید: امام صادق علیه السَّلام در تفسیر این آیه کریمه فرمود:
وَ اللَّهِ مَا نَزَلَ تَأْوِيلُهَا بَعْدُ وَ لَا يَنْزِلُ تَأْوِيلُهَا حَتَّى يَخْرُجَ الْقَائِمُ علیه السَّلام فَإِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ علیه السَّلام لَمْ يَبْقَ كَافِرُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ لَا مُشْرِكْ بِالْإِمَامِ إِلَیهّا كَرِهَ خُرُوجَهُ حَتَّى أَنْ لَوْ كَانَ كَافِراً أَوْ مُشْرِكَاً فِي بَطْنِ صَخْرَةٍ لَقَالَتْ: يَا مُؤْمِنُ! فِي بَطْنِي كَافِرٌ فَاكْسِرْنِي وَ اقْتُلُهُ؛ (1)
به خدا سوگند، هنوز تأویل این آیه فرود نیامده تا قائم علیه السَّلام ظهور کند و آن گاه قائم علیه السَّلام ظهور کند کافری به خدای بزرگ به جا نماند و هیچ مشرکی به امام نباشد جز آن که از ظهور او بدش آید تا آن جا که اگر کافر یا مشرکی در دل سنگی باشد، آن سنگ فریاد کشد:
ای مؤمن! در دل من کافری است، مرا بشکن و او را بکش.
همان طور که عرش مرکز تدبیر عالم و سدرة المنتهى مركز تدبیر آسمان هاست و قرآن کریم ابتدا به آن نازل شد سپس به صورت تدریجی به قلب مطهر حضرت رسول الله صلَّی اللهُ علیه وآله نازل شد؛ کعبه نیز مرکز امور شرعی مسلمانان است.
ص: 87
هنگام نماز به سوی کعبه رو می کنیم؛ زیرا قرآن کریم می فرماید:
﴿وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ ﴾؛ (1)
و هر جا که باشید، روی به جانب آن کنید.
صورت میت را در قبر به سوی قبله می گذارند.
هنگام خوابیدن، دعاکردن و خواندن قرآن کریم، مستحب است که به سوی قبله باشیم.
بنابراین، اتصال ما به کعبه، یک اتصالی موقتی نیست؛ بلکه در تمام لحظه های زندگی، چه به صورت واجب و چه به صورت مستحب، رو به سوی کعبه داریم.
با توجه به اهمیت فوق العادۀ حج، کسانی که تاکنون مشرّف نشده اند، با ترک گناه و توسل و دعا، سعی کنند توفیق آن را از خدای متعال کسب کنند. افرادی که توفيق تشرّف داشته اند نیز باید بسیار مواظب باشند که آلوده نشوند و پاک و پاکیزه برگردند و از حمام حج، طوری برنگردند که مصداق این شعر گردند :
آن یکی پرسید که اشتر را که هی *** از کجا می آیی ای فرخنده پی
گفت از حمام کوی تو *** گفت: این پیداست از زانوی تو
قاعده این است که انسانی که خود را برای حج آماده می نماید، از گناهان دوری کند. اگر هم بدون کسب معرفت مشرّف شد، تا حد ممکن به کسب معرفت بپردازد تا از کعبه و حج، دست خالی برنگردد.
کعبه به صورت انسان تشبیه شده است. آن طرفی که درِ کعبه قرار دارد، صورت انسان است. دست راست حجر الاسود است که در روایات به دست راست خدای متعال تعبیر شده است. در روایتی آمده که رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله فرمود:
ص: 88
الْحَجَرُ الْأَسْوَدُ يَمِينُ الله فِي الْأَرْضِ ...(1)
حجر الاسود دست راست خدا در روی زمین است....(2)
بنابراین وقتی حجر الاسود را می بوسیم یا استلام می کنیم، همانند این است که با خدای متعال بیعت کرده ایم. از آن جا که بیعت شکستن کاری ناپسند و بسیار مذموم است، نباید بیعت با خدا را بشکنیم؛ یعنی نباید با صورتی که به حجر الاسود مالیده شده، گناه کرد؛ نباید با لبی که حجر الاسود را بوسیده، معصیت کرد؛ ریشی که با حجر الاسود تبرّک شده، نباید با گناه آلوده شود.
کعبه، هم موجب ثواب بردن می شود و هم مایه امنیت است. البته این امنیت، فقط امنیت دنیوی نیست و امنیت اخروی را هم شامل می شود.
اما دربارۀ امنیت دنیوی آن همین بس که فقه ما می گوید: اگر کسی در خارج از مکۀ معظمه، مرتکب قتلی شود، حتی اگر پیامبر یا امیرمؤمنان علی علیهما السَّلام را به قتل رسانده باشد، چنانچه خود را به حرم برساند، جایز نیست او را بگیرند و بکشند؛ بلکه باید مانع رسیدن غذا به او شوند.
ص: 89
رفتار پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله با عبدالله بن ابی سرح نیز جایگاه والای کعبه را نشان می دهد.
عبدالله بن سعد بن ابی سرح، برادر مادری عثمان بود. او به ظاهر اسلام آورده بود؛ از این رو به مدینه آمد. از آن جا که خط زیبایی داشت، کاتب وحی شد؛ اما در نوشتن آن چه به پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله وحی می شد، دست می برد و آن را تحریف می کرد.
برای مثال هنگامی که پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله می فرمود: (سَمِيعٌ بَصِيرٌ) می نوشت:«سميع عليم».
یا هنگامی که پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله می فرمود: ﴿وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ) به جای «خبیر» می نوشت: «بصیر».
حضرت محمد صلَّی اللهُ علیه وآله دستور دادند که هر جا او را دیدند، به قتل برسانند.
هنگامی که این دستور صادر شد، عبدالله به مکه فرار کرد.
در قضیه فتح مکه ، عثمان دست او را گرفت و خدمت حضرت رسول اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله آورد و به پیامبر گفت: او را ببخشید.
پیامبر سکوت کردند.
عثمان خواستۀ خود را دوباره تکرار کرد.
حضرت باز سکوت کردند.
عثمان برای بار سوم درخواست خود را بازگو کرد.
پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله فرمودند: او برای تو باشد.
هنگامی که عثمان و عبدالله رفتند، پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله به اصحاب فرمودند:
ألَم أَقُل مَن رَآهُ فَلَيقتله ؟
آیا نگفتم هر که او را دید، به قتل برساند؟
ص: 90
یک نفر از اصحاب عرضه داشت: من به شما چشم دوخته بودم و منتظر بودم به او اشاره کنید تا به قتل برسانیم.
حضرت رسول اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله فرمودند:
إنّ الأنبياء لا يقتلون بالإشارة، فَكانَ من الطلقاء (1)
پیامبران با اشاره به قتل نمی رسانند ، پس او از آزاد شدگان است.
جالب این که همین عبدالله که برادر مادری عثمان بود ، موجب کشته شدن عثمان شد.
به این ترتیب پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله شخص واجب القتلی را به احترام کعبه و مسجد الحرام بخشیدند.
هنگامی که پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله چنین برخوردی دارند، قطعاً خدای متعال که ارحم راحمین است، نظر لطفش را شامل حال بنده گنهکارش خواهد کرد.
یکی از ویژگی های کعبه آن است که هر کس که به آن جا مشرّف می شود، دوست دارد مرتبه ای دیگر نیز توفیق تشرّف پیدا کند؛ حتی برخی از پیرمردها و پیرزنان که امیدی به ادامۀ حیات ندارند، پس از آنکه به مکه مشرّف می شوند و کعبه را می بینند، باز هم امیدوارند که توفیق مجدّد حج نصیبشان شود.
این علاقه، رنگ و بویی الهی دارد. خدای متعال گاهی علاقۀ یک فرد یا مکان را در دل فرد یا افراد می اندازد؛ چنان که به حضرت موسى علیه السَّلام فرمود:
(وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةٌ مِّنِّي﴾؛ (2)
و محبت خویش را بر تو ارزانی داشتم.
ص: 91
هم چنین قرآن کریم دربارۀ انسان های با ایمان می فرماید:
(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴾؛(1)
کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، به زودی [خدای] رحمان برای آنان محبتی [در دل ها] قرار می دهد.
آری، محبّت، عطیه ای الهی و توجّه دل ها به افراد، از ناحیه خدای متعال است. یکی از چیزهایی که خدای سبحان محبّت و اشتیاقش را در دل ها قرار داده، کعبه است.
محبّت و علاقه به کعبه طبیعی است؛ چراکه موجب تطهیر افراد، جلب عنایات الهى وكسب ثواب فراوان و بی شمار می شود.
علاوه بر این، کعبه، نقطهۀ مرکزی و قلب زمین است. خدای متعال، در روز «دحو الأرض» که بیست و پنجم ذی القعده است. زمین را از زیر کعبه گستراند؛ از این رو كعبه اُمّ القری و مادر همۀ شهرهاست.
این مطلب؛ یعنی پهن شدن زمین از زیر کعبه در روز «دحو الأرض»، در روایات متعددی وارد شده است.(2). (3)
ص: 92
ص: 93
روز دحو الأرض، اعمال مخصوصی دارد که در مفاتیح الجنان ذکر شده است.(1)
همچنین امیرمؤمنان علی علیه السَّلام در خطبۀ اشباح که از خطبه های بزرگ و جلیل ایشان است، ضمن اشاره به اصناف فرشتگان، مخلوقات شگفت انگیز و چگونگی آفرینش آن ها، بیان می دارد که زمین از زیر کعبه گسترش یافت و به این ترتیب، برای آن، مرکزیت قائل هستند.(2)
پیش تر گذشت که یکی از ویژگی های خانۀ خدا امنیّت آن است؛ چه امنیّت تکوینی و چه امنیّت تشریعی.
جالب آن که این امنیّت قرن ها قبل از ولادت باسعادت حضرت محمد صلَّی اللهُ علیه وآله برقرار بوده است. به این ترتیب که یک ماه قبل از حج و یک ماه بعد از آن؛ یعنی ماههای ذی قعده، ذی حجّه و محرّم، کسی متعرض کسی نمی شد؛ حتی اگر قاتل پدرش بود.
وقتی در دوران جاهلی، امنیّت مکّه این قدر اهمیّت دارد، مشخص است که در دوران اسلام، اهمیّت آن دو چندان می شود.
در این باره خدای سبحان می فرماید:
(وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى
ص: 94
يُقاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِين)؛(1)
و آن ها (بت پرستان جنایتکار) را هر جا یافتید، به قتل برسانید و از آن جا که شما را بیرون ساختند (مکّه) آنها را بیرون کنید و فتنه از کشتار هم بدتر است و با آن ها، در نزد مسجد الحرام، جنگ نکنید. مگر این که در آن جا با شما بجنگند. پس اگر در آن جا با شما پیکار کردند، آن ها را به قتل برسانید. سزای کفرورزان این گونه است.
خدای متعال در آیه دیگری می فرماید:
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزَاءً مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَساكِينَ أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِياماً لِيَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ عَفَا الله عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عَادَ فَيَنْتَقِمُ اللهُ مِنْهُ وَالله عَزِيزٌ ذُو انْتِقام(2)
ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال احرام، شکار نکنید و هر کس از شما از روی عمد آن را به قتل برساند، باید کفّارهای معادل آن از چهارپایان بدهد؛ کفّاره ای که دو نفر عادل از شما، معادل بودن آن را تصدیق کنند و به صورت قربانی به حریم کعبه برسد؛ یا به مستمندان اطعام کند؛ یا معادل، آن روزه بگیرد، تا کیفر کار خود را بچشد. خدا گذشته را عفو کرده، ولی هر کس تکرار کند، خدا از او انتقام می گیرد و خدا، توانا و صاحب انتقام است.
ص: 95
در تفسیر این دو آیه کریمه روایاتی نقل شده است (1) که به دو نمونه اشاره می کنیم.
عبد الله بن سنان می گوید: از امام صادق علیه السَّلام در باره این آیه پرسیدم که ﴿وَ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنَا) الْبَيْتَ عَلَى أَمِ الْحَرَمَ؟
«هر کس وارد آن جا شود، از هر گونه تعرّضی در امان خواهد بود» خدا از این آیۀ قرآن، خانۀ کعبه را منظور کرده است، یا حرم مکّه را؟
امام صادق علیه السَّلام فرمود:
مَنْ دَخَلَ الْحَرَمَ مِنَ النَّاسِ مُسْتَجِيراً بِهِ فَهُوَ آمِنْ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ، وَ مَنْ دَخَلَهُ مِنَ الْوَحْشِ وَ الطَّيْرِ كَانَ آمِناً مِنْ أَنْ يُهَاجَ أَوْ يُؤْذَى حَتَّى يَخْرُجَ مِنَ الْحَرَم؛(2)
هرکس به حرم خدا وارد شود و در آن جا پناه بگیرد، از خشم خدا در امان خواهد بود و هر حیوان وحشی و یا پرندۀ آسمانی به حرم خدا درآید، در امان خواهد بود که او را رم ندهند و آزار نکنند تا آن هنگام که از حرم خدا بیرون شود.(3)
ص: 96
ص: 97
رعایت امنیّت مکّه به قدری اهمیّت دارد که حمل سلاح در مکّه حرام است، مگر این که زیر لباس پنهان باشد. (1) این رعایت آن چنان اهمیّت دارد که وقتی امام حسین علیه السَّلام متوجه شدند که دشمنان می خواهند آن بزرگوار را در مکه به قتل برسانند ، مکه را ترک کردند تا به امنیت و قداست آن خدشه ای وارد نشود. (2)
اگر امنیت دنیایی کعبه برقرار باشد، به نحوی که انسان بداند که هیچ کس متعرض او نمی شود، ولی از آتش جهنم امنیتی نباشد، امنیت کامل محقق نشده است.
مهم ترین و بالاترین نوع امنیّت، امنیت از آتش جهنّم است. این مطلبی است که در دعاهای حج، از خدای متعال آن را درخواست می کنیم. هنگام ورود به حرم و کعبه، دعاهایی وارد شده که قدر مشترک همۀ آن ها درخواست نجات از آتش و امنیت در جهان آخرت است.(3)
ص: 98
در دعای عظیم الشأن عرفه نیز این درخواست به زیبایی مطرح می شود. دعای عرفه، در مضامین توحیدی بی همتاست، به طوری که بالاتر از آن متصوّر نیست. امام حسین علیه السَّلام در پایان این دعا، به خدای متعال اینگونه عرضه می کند:
يَا مَوْلَايَ! حَاجَتِي الَّتِي إِنْ أَعْطَيْتَنِيهَا لَمْ يَضُرَّنِي مَا مَنَعْتَنِي وَإِنْ مَنَعْتَنِيهَا لَمْ يَنْفَعْنِي مَا أَعْطَيْتَنِي أَعْطِنِي فَكَاكَ رَقَبَتِنِي مِنَ النَّار؛(1)
مولای من! خواستۀ من چیزی است که اگر آن را به من عطا کنی، محرومیتم از غیر آن، ضرری به من نمی رساند و اگر آن را از من دریغ داری، اعطای دیگر چیزها نفعی برایم ندارد. آن خواسته، رهایی از آتش دوزخ است.
مضامینی از این دست، در روایات ما فراوان است. امیرمؤمنان علی علیه السَّلام در نصایحی به فرزندشان می فرمایند:
وَمَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَمَا شَرٌّ بِشَرِ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ كُلٌّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ مَحْفُورٌ وكُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِيَةٌ ...؛(2)
خیری که در پی آن آتش باشد، خیر نیست و شری که در پی آن بهشت باشد، شر نیست. هر نعمتی جز بهشت ناچیز است و هر بلایی جز آتش،سلامتی...
اگر چیزی موجب جهنّمی شدن ما شود، آن چیز خیر نیست. در واقع هیچ خیری موجب جهنّمی شدن انسان نمی شود.
ص: 99
در مقابل، هر بدی، مثل ذلّت، کوتاهی عمر و فقر، چنانچه به بهشت ختم شود، بدی محسوب نمی شود. از این رو افراد اهل معنا و دقت، مشکلات و سختی های راه حج را نادیده می گیرند.
این افراد، حاجی واقعی هستند که شمارشان در مقابل حاجی های دروغین، اندک است.
ابو بصیر می گوید: به حضرت امام باقر علیه السَّلام عرض کردم: چقدر حاجی زیاد است و صدای داد و فریاد همه جا را گرفته.
امام باقر علیه السَّلام فرمود:
بَلْ مَا أَكْثَرَ الصَّحِيحَ وَأَقَلَّ الْحَجِيجَ أَ تُحِبُّ أَنْ تَعْلَمَ صِدْقَ مَا أَقُولُهُ وَ تَرَاهُ عِيَاناً؛
داد و فریاد زیاد است، ولی حاجی چقدر کم است. علاقه داری راستیِ سخن مرا با چشم خود ببینی؟
در این موقع با دست روی دو چشمم کشید و دعایی خواند و فرمود:
الظرْ يَا أَبَا بَصير! إلى الحجيجِ؛
اکنون به حاجی ها نگاه کن.
نگاه کردم دیدم بیشتر مردم به شکل بوزینه و خوک هستند و مؤمن چون ستاره درخشان در شب تار در میان آن ها از دور دیده می شود. عرض کردم: صحیح می فرمایید، حاجی کم است....(1)
حاجی واقعی به قصد تطهیر خود، تکمیل ایمان و رضای صاحب خانه به حج مشرّف می شود؛ ولی دیگر حاجیان، به قصد خود خانه و پرده آن به حج می آیند.
ص: 100
انسان باید نسبت به کعبه اظهار شوق کند؛ نامه های عاشقانه رد و بدل نماید و با تک تک سنگریزه های مکه، کبوتران کوه ها و هر برگ روییده شده، مکالمات خصوصی داشته باشد. او را نرسد که با بیت کار داشته باشد.
امید است با این نگاه از سویی برای انسان حالتی ایجاد شود که خدای متعال وسیله ای برای توجه دل او بسازد، آنجا که از زبان حضرت ابراهیم علیه السَّلام می فرماید:
(رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ﴾:(1)
پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را در سرزمین بی آب و علفی، در کنار خانه ای که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را برپا دارند. تو دل های گروهی از مردم را متوجّه آنها ساز؛ و از ثمرات به آنها روزی ده؛ شاید آنان از تو سپاس گزاری نمایند.
و از سوی دیگر موجب برکتی از جانب خدا برای انسان باشد که برای او و نیاکان و نسل او بس است.
گاهی برخی نه به عشق مکّه، بلکه به عشق ربّ البيت و دیدن ولی خدا به مکه می روند. اگر ما او را نمی شناسیم، ایشان ما را می شناسند. بنا بر روایات متعددی حضرت امام مهدی علیه السَّلام هر سال در مراسم حج شرکت می کنند.
ص: 101
در روایتی امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
يَفْقِدُ النَّاسُ إِمَامَهُمْ يَشْهَدُ الْمَوَاسِمَ فَيَرَاهُمُ وَ لَا يَرَوْنَه؛ (1)
مردم امامی را گم می کنند که در موسمه ای حجّ حاضر می شود و ایشان را می بیند، ولی آنان او را نمی بینند.
چه بسا تا به حال ما آن بزرگوار را در طواف، عرفه یا منی دیده باشیم و نشناخته باشیم. ما او را نمی شناسیم، ولی او ما را می شناسد.
حتّى شاید با ما هم سخنی گفته باشد. مهم این است که مورد الطاف و دعایش قرار گرفته باشیم.
آرزوی هر انسان مؤمن و حاجی وارسته این است که با ولی امر همنشین شود و همراه او به درگاه خدای متعال تضرّع و زاری کند.
چه بسا تا کنون با گوش خود صدای حضرت را شنیده باشیم. چه می دانی، شاید در خیمه ای که تو هستی، حضرت هم تشریف داشته باشند.
اگر دلت درست باشد که حتماً سر زده و حتّی ممکن است به طریق عادی با تو مکالمه کرده باشد، ولی تو او را نشناخته باشی.
در آن جا در این فکر نباش که چه جنسی را بخری تا سود کنی.
ای بنده خدا! کجا هستی؟ چه می کنی؟ به چه فکر می کنی؟
آن جا در این فکر این باش که اصلاح شوی و با اصلاح خود، خود را در معرض نفحات رحمانی و عواطف جلال سبحانی قرار دهی؛ همان نفحاتی که در دعای پس از نماز شفع می گوییم:
ص: 102
إِلَهِي تَعَرَّضَ لَكَ فِي هَذَا اللَّيْلِ الْمُتَعَرِّضُونَ وَ قَصَدَكَ فِيهِ الْقَاصِدُونَ وَ أَمَّلَ فَضْلَكَ وَ مَعْرُوفَكَ الطَّالِبُونَ وَ لَكَ فِي هَذَا اللَّيْلِ نَفَحَاتٌ وَ جَوَائِزُ وَ عَطَايَا وَ مَوَاهِبُ تَمُنُّ بِهَا عَلَى مَنْ تَشَاءُ مِنْ عِبَادِكَ وَ تَمْنَعُهَا مَنْ لَمْ تَسْبِقُ لَهُ الْعِنَايَةُ مِنْكَ.
وَهَا أَنَا ذَا عَبْدُكَ الْفَقِيرُ إِلَيْكَ الْمُؤَمِّلُ فَضْلَكَ وَ مَعْرُوفَكَ.
فَإِنْ كُنْتَ يَا مَوْلَايَ! تَفَضَّلْتَ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ وَ عُدْتَ عَلَيْهِ بِعَائِدَةٍ مِنْ عَطْفِكَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْخَيْرِينَ الْفَاضِلِينَ وَ جُدْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ وَ مَعْرُوفِكَ وَكَرَمِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْخَيْرِينَ الْفَاضِلِينَ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.
اللَّهُمَّ إِنِّي أَدْعُوكَ كَمَا أَمَرْتَنِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ اسْتَجِبْ لِي كَمَا وَعَدْتَنِي إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعاد؛(1)
خدای من! روی آورندگان در این شب به درگاه تو روی آورده اند، و قاصدان آهنگ تو کرده اند و طالبان به فضل و احسان تو امید بسته اند، برای تو در این شب نسیم های رحمت و جوائز و عطاها و بخشش هایی است که بر هر یک از بندگانت بخواهی می بخشی و از آن کس که عنایت تو دستگیرش نشده، دریغ می داری.
هان که من همان بنده نیازمند تو و آرزومند به فضل و احسان تو هستم.
ص: 103
اینک ای مولای من! اگر بناست در این شب بر کسی از آفریدگانت بخشش کنی و با بهره ای از کرمت به او روی آوری؛ پس نخست بر محمد و خاندان پاک و پاکیزه و بهترین و برترین وی درود فرست، سپس به احسان و نیکی ات بر من جود نما ای پروردگار عالمیان! و درود خدا بر محمد خاتم پیامبران و آل پاکش؛ همانان که خداوند هرگونه پلیدی را از آنان زدوده و پاک و پاکیزه شان ساخته است. همانا خداوند ستوده و صاحب مجد و بزرگواری است.
خداوندا! همان گونه که فرموده ای تو را خواندم؛ پس همان طور که وعده داده ای پاسخم گو که تو خلاف وعده نمی کنی.
عمره دارای اعمال مستحبی است و در حج نیز اعمال مستحبی فراوانی وجود دارد، اما باید مراقب بود؛ زیرا همان طور که در آن جامستحبات و کارهای نیک چند برابر ثواب دارد، محرّمات نیز چند برابر عقاب دارد.
خداوند متعال در قرآن کریم اینگونه هشدار می دهد:
(إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءِ الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ﴾: (1)
بی گمان کسانی که کافر شدند و از راه خدا و مسجد الحرام که آن را برای مردم، اعم از مقیم در آن جا و بادیه نشینان، یکسان قرار دادیم، جلوگیری می کنند و هر که بخواهد در آنجا به ستم از حق منحرف شود، او را از عذابی دردناک می چشانیم.
ص: 104
ابي الصباح کنانی می گوید: از حضرت امام صادق علیه السَّلام در باره آیه ای که می فرماید: «و هر که بخواهد در آن جا به ستم از حق منحرف شود، او را از عذابی دردناک می چشانیم» پرسیدم.
امام صادق علیه السَّلام فرمود:
كُل ظلم يَظْلِمُهُ الرَّجُلُ نَفْسُهُ بِمَكَّةَ مِنْ سَرِقَةٍ أَوْ ظَلَم أَحَدٍ أَوْ شَيْ ءٍ مِنَ الظُّلم فَإِنِّي أَرَاهُ إِلْحَاداً وَ لِذَلِكَ كَانَ يُتَّقَى أَنْ يُسْكَنَ الْحَرَمُ (1)
هر ستمی که انسان در مکه به خویشتن بنماید، همچون سرقت یا در آن جا به کسی ستم نماید، من آن را الحاد می دانم. از این روست که از سکونت و اقامه در حرم نهی شده است.
بنا بر روایاتی سکونت دائم در مکه کراهت دارد که به برخی از آنها اشاره می گردد.
به نظر می رسد یکی از علت های کراهت اقامت و سکونت در مکه، این باشد که شوق و اشتیاق افراد به کعبه کم می گردد. کسی که عطش کعبه را دارد، هماره در دعاهایش می گوید:
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَامَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي
ص: 105
عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ وَ اغْفِرْ لِي تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ فَإِنَّهُ لَا يَغْفِرُهَا غَيْرُكَ يَا رَحْمَانُ يَا عَلَّامٍ؛
ای خدا ای پروردگار ماه رمضان که در این ماه قرآن را نازل کردی و بر بندگانت روزه را واجب فرمودی، بر محمد و آل محمد درود فرست و به من حج بیت الحرامت را در این سال و در همه سال نصیب گردان و آن گناهان بزرگ مرا بیامرز که آن گناهان را جز تو ای خدا بخشنده دانا، کسی نمی آمرزد.
عذاب گناه در مکه همانند مکان های دیگر نیست؛ از این رو سکونت در مکه مکرمه مکروه است. همهٔ فقهای بزرگ دلیل کراهت را این گونه بیان کرده اند که مبادا با سکونت در مکه، بیت و عظمت آن عادی شود و انسان از ماندن در آن شهر خسته شود.
در روایتی علت کراهت اقامت در مکه اینگونه بیان شده است:
إِنَّ الْمُقَامَ بِمَكَّةَ يُقْسِي الْقَلب؛(1)
به راستی اقامه در مکه موجب قساوت قلب می شود.
ص: 106
در روایت دیگری محمّد بن مسلم می گوید: حضرت امام باقر علیه السَّلام فرمود:
لَا يَنْبَغِي لِلرَّجُلِ أَنْ يُقِيمَ بِمَكَّةَ سَنَةٌ؛
سزاوار نیست که انسان یک سال در مکّه مقیم شود.
راوی می گوید: عرض کردم: پس انسان در مکه چه وظیفه ای دارد؟
حضرت فرمود:
يَتَحَوَّلُ عَنْهَا وَ لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَرْفَعَ بِنَاءٌ فَوْقَ الْكَعْبَةِ؛ (1)
از آن جا به مکان دیگر منتقل شود.
همچنین سزاوار نیست که انسان خانه خود را بلندتر از کعبه بسازد.
بر اثر سکونت و توقف دائمی در مکه عظمت و قداست آن جا برای انسان عادی می شود و حتی انسان آرزوی بازگشت به شهر و دیار خود را می کند.
این که انسان در شهر خود باشد و برای رفتن به مکه، گریه کند و از خدای سبحان آن را تقاضا نماید، برتر و بهتر از آن است که در مکه باشد و از آنجا دلتنگ و ملول شده باشد و آرزو کند که به وطن خود بازگردد و دیگر هیچ ذوق و شوقی برای بازگشت به حرم امن الهی نداشته باشد. ابو بصیر می گوید: امام صادق علیه السَّلام در سخنی فرمود:
إِذَا فَرَغْتَ مِنْ نُسُكِكَ فَارْجِعْ، فَإِنَّهُ أَشْوَقُ لَكَ إِلَى الرُّجُوعِ؛ (2)
هرگاه مناسک حج پایان یافت از مکه برگرد و در آن اقامت نکن؛ زیرا این کار، شوق تو را به بازگشت، بیشتر می کند.
ص: 107
نخستین جانشین پیامبر رحمت، امیرمؤمنان علی علیه السَّلام پس از هجرت، هرگاه به مکه مشرّف می شدند، شب در آن جا نمی خوابیدند و برای استراحت، به منی می رفتند.
سیرۀ همه امامان معصوم علیهم السَّلام نیز این گونه بوده است و به پیروان خود چنین سفارش می نمودند.
مُعاوية بن عمار می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
إِذَا فَرَغْتَ مِنْ طَوَافِكَ لِلْحَجِّ وَطَوَافِ النِّسَاءِ فَلَا تَبِيتُ إِلَّا بِمِنِّى إِنَّا أَنْ يَكُونَ شُغُلُكَ فِي نُسُكِكَ، وَ إِنْ خَرَجْتَ بَعْدَ نِصْفِ اللَّيْلِ فَلَا يَضُرُّكَ أَنْ تَبِيتَ فِي غَيْرِ مِنِّى؛(1)
هرگاه طواف حج و طواف نسا را به پایان رساندی، جز در منی بیتوته مکن؛ مگر آن که سرگرم انجام اعمال حج باشی و اگر بعد از نیمۀ شب از مکه بیرون رفتی، برای تو زیانی ندارد که در غیر منی بیتوته کنی.
ص: 108
بخش دوم: نگاهی به آثار، برکات و برتری های حج
ص: 109
ص: 110
اگر حج انسان پذیرفته شود، علاوه بر ثواب های فراوان اخروی، آثار دنیوی زیادی را نصیب صاحب خود می کند؛ آثاری همچون فزونی مال فراوانی اولاد و طول عمر و بنا بر روایتی حج مبرور، جزائی جز بهشت ندارد.
البته منظور این نیست که حاجی از آثار دنیوی حج بی بهره می ماند؛ بلکه در دنیا نیز برکات حج به صاحبش می رسد و بدترین حاجی کسی است که از حجش فقط نصیب و بهرۀ دنیوی ببرد.
قرآن کریم این امر مهم را چنین بازگو می کند و می فرماید:
﴿فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ)؛ (1)
و هنگامی که مناسکِ حج خود را انجام دادید، خدا را یاد کنید، همانند یادآوری از پدرانتان (که رسم آن زمان بود) بلکه از آن هم بیش تر بعضی از مردم می گویند: «پروردگارا! به ما در دنیا، (نیکی) عطا کن!» ولی آنان در جهان آخرت، بهره ای ندارند.
ص: 111
حاجی باتقوا و زرنگ، آن کسی است که علاوه بر مواهب دنیوی، فیوضات اخروی حج را نیز نصیب خود می کند.
کسانی که فقط به بهره های دنیوی بسنده می کنند، باید بدانند که خیری که پس از آن آتش باشد، خیر نیست.
پیش تر اشاره شد که امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در وصیت به فرزند عزیزشان حضرت امام حسین علیه السَّلام می فرماید:
.. أَيْ بُنَيَّ! مَا شَرٌّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ بِشَرٍ وَلَا خَيْرٌ بَعْدَهُ النَّارُ بِخَيْرٍ، وَكُلُّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ مَحْفُورٌ وَكُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِيَةٌ ....(1)
... ای فرزندم! آن عملی که ظاهرش شرّ نماید، ولی عاقبتش رفتن به بهشت باشد شرّ نیست، و آن خیر ظاهری که سرانجامش جهنّم باشد خیر نیست، هر نعمتی بجز بهشت، کوچک است، و هر بلائی غیر از جهنّم سلامتی است.
بنابراین، کسی که در نهایت به دوزخ می رود، حتی اگر در دنیا لذتی هم برده باشد، آن لذت در مقابل عذاب ابدی برایش حکم صفر را پیدا خواهد کرد.
این شخص مانند کسی است که به مهمانی می رود و غذای لذیذی می خورد، اما در راه بازگشت تصادف شدیدی می کند و می میرد، یا همانند گوسفندی است که به آن علف زیاد می دهند تا چاق شود و سرش را ببرند.
چنین مهمانی و چنین خوردنی ارزشی ندارد.
بنابراین اگر کسی هم در ضیافت خانۀ دنیا و هم در آخرت متنعم شود، به سعادت بزرگی دست یافته است.
ص: 112
علت آنکه از دنیا به ضیافت خانه تعبیر کردیم، این روایت امام صادق علیه السَّلام است که می فرماید:
إِنَّ اللهَ خَلَقَ دَاراً وَخَلَقَ لَهَا أَهْلًا وَهِيَ الدُّنْيَا وَجَعَلَ أَوْلِيَاءَهُ أَضْيَافاً عَلَيْهِم؛ (1)
به راستی خدا خانه ای آفرید و برای آن خانه اهلی خلق نمود که آن خانه، دنیاست و خدا اولیای خود را به عنوان مهمانانی بر اهل دنیا قرار داد.
از سوی دیگر، اگر انسان در این دنیا در نعمت و رفاه باشد، اما در جهان آخرت در عذاب به سر ببرد، این نعمت های دنیوی برای او هیچ سود و فایده ای نخواهد داشت.
کافران جزء این دسته هستند؛ یعنی فقط دنیا را دارند و در جهان آخرت بی بهره هستند. خدای متعال می فرماید: اگر مؤمنان ناراحت نمی شدند، سقف خانه های کفار را از طلا قرار می دادم. به این آیه توجه کنید!
(وَلَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقْفاً مِنْ فِضَّةٍ وَمَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ * لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَسُرُراً عَلَيْهَا يَتَّكِؤُن * وَزُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيا وَالآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِين)؛(2)
اگر تمکّن کفرورزان از نعمتهای مادی سبب نمی شد که همۀ مردم امت واحد شوند، ما برای کسانی که به خدای رحمان کافر می شدند، خانه هایی قرار می دادیم با سقف هایی از نقره و نردبانهایی که از آن بالا روند، و برای خانه هایشان درها و تختهایی زیبا و نقره ای قرار می دادیم که بر آن تکیه کنند و انواع زیورها؛ ولی تمام این ها، بهرهٔ زندگی دنیاست، و آخرت نزد پروردگار تو از آنِ پرهیزکاران است.
ص: 113
سعید بن مسیّب میگوید: از حضرت امام سجاد علیه السّلام از تفسیر این آیه شریفه پرسیدم.
حضرت فرمود:
عَنَى بِذَلِكَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ أَنْ يَكُونُوا عَلَى دِينٍ وَاحِدٍ كُفَّاراً كُلُّهُمْ (لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَمَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ).
وَلَوْ فَعَلَ ذَلِكَ بِأُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلّى الله عليه وسلم لَحَزِنَ الْمُؤْمِنُونَ وَغَمَّهُمْ ذَلِكَ وَلَمْ يُنَاكِحُوهُمْ وَ لَمْ يُوَارِثُوهُمْ؛(1)
مقصود در این جا امت حضرت محمد صلّی اللهُ علیه وآله هستند که اگر آن ها همگان به دین واحد و کفر گرایش پیدا نمی کردند، ما برای آن ها که خدا را ناسپاسی می کنند، خانه هایی قرار می دادیم که سقف آن ها از نقره بود.
اگر خدا این وضع را برای امت حضرت محمد صلّى الله عليه وآله پیش می آورد، مؤمنان از این جهت ناراحت و محزون می شدند و غم و اندوه آنان را فرا می گرفت، به طوری که خود را از مردم دور می کردند، با آن ها ازدواج و زناشویی نداشتند از دارایی آنان ارثی برنمی داشتند.
هم چنین مهلت دادن به کفر ورزان نیز برای آن است که گناهان بیشتری مرتکب شوند تا عذاب بیشتری نصیب آن ها شود.
خدای متعال در چندین جای قرآن کریم دربارۀ مهلت دادن به کفر ورزان سخن به میان آورده است. در آیه ای می فرماید:
ص: 114
﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهين)؛(1)
کسانی که کافر شدند، گمان نکنند اگر به آنان مهلت می دهیم، به سود آن هاست؛ ما به آنان مهلت می دهیم فقط برای این که بر گناهان خود بیفزایند و برای آن ها، عذاب خوارکننده ای آماده شده است.
در آیه دیگری می فرماید:
(فَمَهْلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدا )؛(2)
حال که چنین است کافران را اندکی مهلت ده.
بنا بر روایاتی که از اهل بیت معصوم علیهم السَّلام رسیده، حج علاوه بر اجر و پاداش اخروی، دارای آثار دنیایی نیز است که اینک به برخی از آن ها اشاره می گردد.
کسی که مالش را در راه حج مصرف می کند، خدای متعال به اموال او برکت و فزونی عطا می کند اسحاق بن عمّار می گوید:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ الله علی السَّلام : قَدْ وَطَنْتُ نَفْسِي عَلَى لُزُومِ الْحَجِّ كُلَّ عَامٍ بِنَفْسِي أَوْ يَرْجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَيْنِي بِمَالي.
فَقَالَ: وَ قَدْ عَزَمْتَ عَلَى ذَلِكَ؟
ص: 115
قُلْتُ: نَعَمْ.
قَالَ: فَإِنْ فَعَلْتَ ذَلِكَ فَأَيْقِنْ بِكَثْرَةِ الْمَالِ؛ (1)
به امام صادق علیه السَّلام گفتم: من تصمیم گرفته ام که هر سال با مال خودم، یا خود حج به جا آورم، یا یکی از اعضای خانواده ام را به حج بفرستم.
امام فرمود: آیا چنین تصمیم گرفته ای؟
گفتم: آری.
حضرت فرمود: اگر چنین کنی، یقین بدان که مالت افزایش خواهد یافت.
آری، کسی که مال و دارایی خود را در راه حج مصرف کند، خدای متعال به اموال و دارایی او برکت و فزونی عطا می کند. خدای سبحان در قرآن کریم می فرماید:
(قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِين)؛(2)
بگو: پروردگارم روزی را برای هر کس بخواهد و سعت می بخشد و برای هرکس بخواهد تنگ و محدود می سازد و هر چیزی را در راه او انفاق کنید، جای آن را پُر می کند و او بهترین روزی دهندگان است.
با عنایت به این آیات و روایات، بیت الله و بار سفر به سوی آن بستن، حساب دیگری دارد که شاعر زیبا سروده:
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم *** سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
ص: 116
حج فقر و ناداری را از بین می برد. پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
تَابِعُوا بَيْنَ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ، فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ الذُّنُوبَ كَمَا يَنْفِي الْكِيرُ خَبَتْ الْحَدِيدِ؛(1)
حج و عمره به جای آورید؛ زیرا آن دو، فقر و گناهان را از بین می برند، همان طور که کوره ناخالصی آهن را از بین می برد.
در روایت دیگری امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
حِجَجٌ تَتْرَى وَ عُمَرٌ تُسْعَى يَدْفَعْنَ عَيْلَةَ الْفَقْرِ وَ مِيتَةَ السَّوْءِ؛(2)
حج هایی که یکی پس از دیگری و به فاصله یک سال و عمره هایی که انجام پذیرد، فقر و تنگدستی و مرگ بد را از بین می برد.
در سخن دیگری علی بن اسباط می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود: امام سجاد علیه السَّلام هماره می فرمود:
حُجُّوا وَ اعْتَمِرُوا تَصِحَ أَجْسَامُكُمْ، وَ تَتَّسِعُ أَرْزَاقُكُمْ، وَ يَنْصَلِحْ إِيمَانُكُمْ، وَتُكْفَوْا مَونَةٌ عِيَالِكُمْ (3)
حج و عمره به جای آورید تا بدن هایتان سالم، روزی تان وسیع و ایمانتان شایسته گردد و مخارج زندگی خانواده خود را (به برکت آن دو) تأمین کنید.
ص: 117
تمام تلاش انسان عارف و مؤمن این است که کاری بکند که رحمت خدای متعال را به خود جلب کند. یکی از مهم ترین راه های جلب رحمت الهی، حج است. امام صادق علیه السَّلام فرمودند:
إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَتَعالى حَولَ الكَعْبَة عِشرونَ وَمِائَةَ رَحمَةٌ مِنها سِتّونَ لِلطَّائِفَينَ وَأربعونَ لِلمُصَلينَ وَعِشرونَ لِلناظِرِينَ؛(1)
به راستی خداوند تبارک و تعالی برگرد کعبه 120 رحمت دارد. شصت رحمت آن برای طواف کنندگان، چهل رحمت برای نماز گزاران، و بیست رحمت برای تماشا کنندگان است.
رحمتی که آرزوی هر مؤمنی است، با تماشای کعبه _ که کاری سهل و ساده است _ حاصل می شود. این روایت، اهمیت و عظمت کعبه و حج را نشان می دهد و میرساند که نگاه به کعبه، عبادت محسوب می شود.
اهمیت این روایت زمانی روشن می شود که در نظر بگیریم که فقط یک نظر حضرت حق، بیش از مزد عملی است که انسان انجام می دهد.
کسی که ملازم حج و عمره باشد، در ضمانت الهی خواهد بود و عنایت الهی نصیبش می شود.
بنابراین حج و عمره را غنیمت بشماریم و همواره درصدد رفتن به مکه مکرمه و مدینه منوره باشیم؛ به خصوص در این زمان که انواع امکانات رفاهی در آن جا موجود است و حاجی و عمره گزار، کمترین زحمت را متحمل می شود.
ص: 118
اگر حاجی زنده بماند، نزد اهلش بر می گردد و اگر از دنیا برود، داخل بهشت می شود که مرگ در راه مکه، توفیق بزرگی است که باید آن را از خداوند بخواهیم.
یکی از مهمترین و بزرگترین ثمره ها و دستاوردهای حج، انقلاب و دگرگونی درونی است. امام صادقعلیه السَّلام می فرماید:
إِنَّمَا سُمِّيَتْ كَعْبَةٌ لِأَنَّهَا مُرَبَّعَةٌ وَصَارَتْ مُرَبَّعَةٌ لِأَنَّهَا بِحِذَاءِ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ وَهُوَ مُرَبَّعٌ وَصَارَ الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ مُرَبَّعاً لِأَنَّهُ بِحِذَاءِ الْعَرْشِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ وَصَارَ الْعَرْسُ مُرَبَّعاً لِأَنَّ الْكَلِمَاتِ الَّتِي بُنِي عَلَيْهَا الْإِسْلَامُ أَرْبَعٌ وَ هِيَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللهُ أَكْبَر؛ (1)
کعبه را از آن رو به این نام خوانده اند که شکل آن مربّع است، و کعبه از آن رو مربع شده که محاذی بیت المعمور است، و آن بیت مربّع است. و آن بدین سبب مربّع شده که محاذی عرش است و عرش مربع است. و آن بدین جهت مربّع شده که آن کلمات که اسلام روی آن بنا شده، چهار است، و آن چهار کلمه عبارت است از:
سبحان الله، و الحمد لله، و لا اله الّا الله، و الله اکبر.(2)
ص: 119
فرشتگان در ملأ اعلی که هیچ چیزی بین آن ها و حضرت حق و مرکز تدبیر عالم حائل نیست. همچون پروانه هایی که دور شمع و چراغ می چرخند، برگرد عرش طواف می کنند.
ما نیز به دور کعبه می گردیم و با این کار اعلام می داریم که فقط از خدای سبحان اطاعت می کنیم حاجیان حقیقی همانند پروانه که دیوانه وار به دور شمع می گردند، عاشقانه به گِرد خانۀ دوست می چرخند و با او راز و نیاز می کنند. و یا این عمل سازنده در درون خود دگرگونی دیگری احساس می کنند. و به راستی به سوی کمال انسانی خود گام برمی دارند.
بهترین کلمه و برترین سخن، کلمۀ توحید است. همۀ زائران کعبه باید به این موضوع مهم توجه داشته باشند. پیشوای پنجم امام باقر علیه السَّلام می فرماید:
ص: 120
شیوه امیر مؤمنان علی علیه السَّلام به هنگام اقامت در کوفه این بود که هرگاه نماز عشا را می خواند، سه مرتبه با صدای بلند مردم را مورد خطاب قرار می داد _ به گونه ای که همه می شنیدند_ و می فرمود:
أَيُّهَا النَّاسُ! تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيل؛
ای مردم، بار ببندید _ خدا شما را رحمت کند_ و برای مرگ آماده شوید که اینک بانگ مرگ دمیده شده است.
آن گاه می فرمود:
فَمَا التَّعَرُّجُ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَ نِدَاءٍ فِيهَا بِالرَّحِيلِ؟
تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ وَ انْتَقِلُوا بِأَفْضَلِ مَا بِحَضْرَتِكُمْ مِنَ الزَّادِ وَ هُوَ التَّقْوَى. وَاعْلَمُوا أَنَّ طَرِيقَكُمْ إِلَى الْمَعَادِ وَ مَمَرَّكُمْ عَلَى الصِّرَاطِ وَ الْهَوْلَ الْأَعْظَمَ أَمَامَكُمْ وَ عَلَى طَرِيقِكُمْ عَقَبَةٌ كَنُودٌ وَمَنَازِلُ مَهُولَةٌ مَخُوفَةٌ لَا بُدَّ لَكُمْ مِنَ الْمَمَرِّ عَلَيْهَا وَ الْوُقُوفِ بِهَا؛ فَإِمَّا بِرَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ فَنَجَاةٌ مِنْ هَوْلِهَا وَعِظَمِ خَطَرِهَا وَفَطَاعَةِ مَنْظَرِهَا وَشِدَّةِ مُخْتَبَرِهَا، وَ إِمَّا بِهَلَكَةٍ لَيْسَ بَعْدَهَا انْجِبَارُ؛ (1)
شما چگونه به دنیا دل بسته اید، در حالی که مرگ همواره دنبال شماست؟ خداوند شما را رحمت کند بار ببندید و از بهترین چیزهایی که در اختیار دارید انفاق کنید و قبل از فرا رسیدن مرگ برای خود بفرستید و هر چه می توانید از تقوا و پرهیزکاری توشه تهیه کنید.
ص: 121
و بدانید که روز قیامت در محضر خدا حاضر خواهید شد و از صراط عبور خواهید کرد و عقبات را خواهید دید. شما در راه خودگردنه های صعب العبور و منازل و حشت آور دارید. شما باید از این گردنه ها و منازل هول انگیز عبور کنید. شما با رحمت خدا می توانید از این طرق سخت و ناهموار بگذرید، و باید آزمایش نیکو بدهید تا به مقام رضوان برسید؛ ولی اگر رحمت خدا شامل شما نگردد، هلاک می شوید.
بهترین توشه و مجهزترین تجهیزات، کلمة «لا اله الا الله» است که انسان صادقانه آن را محکم و استوار بر زبان جاری سازد؛ همان کلمه طیبه ثابت و استواری که قرآن کریم درباره اش می فرماید:
﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً كَلِمَةٌ طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِي السَّماء)؛ (1)
آیا ندیدی چگونه خدا «کلمۀ طیبه؛ گفتار پاکیزه» را به درخت پاکیزه ای تشبیه کرده که ریشهٔ آن ثابت و شاخهٔ آن در آسمان است؟!
اسحاق بن راهویه می گوید:
هنگامی که پیشوای هشتم، علی بن موسی علیهما السَّلام به نیشابور وارد شد، روزی که از آن جا به سوی مأمون خارج می شد، محدّثانی که در آن دیار بودند، فرا راه آن بزرگوار آمدند و گفتند: ای فرزند رسول خدا! از میان ما می روی و ما را به حدیثی از احادیث جدّ بزرگوارت رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله که از آن بهره مند شویم، آگاه نمی سازی؟
در آن هنگام حضرت امام رضا علیه السَّلام که در کجاوه نشسته بود، سر مبارک خود را از
ص: 122
کجاوه بیرون آورد و فرمود:
از پدرم موسی بن جعفر شنیدم که می گفت: از پدرم جعفر بن محمّد شنیدم که می گفت: از پدرم محمّد بن علی شنیدم که می گفت: از پدرم علی بن الحسین شنیدم که می گفت: از پدرم حسین بن علی شنیدم که می گفت: از پدرم امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السَّلام شنیدم که می گفت: از رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله شنیدم که می گفت: از جبرئیل شنیدم که می گفت: از خداوند عزیز شنیدم که فرمود:
لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي؛
كلمۀ «لا إِلَهَ إِلَّا اللهُ» دژ محکم و استوار من است. پس هر کس به دژ استوار من وارد گردد، از عذاب من ایمن خواهد بود.
ابن راهویه می گوید: هنگامی که کجاوه حرکت کرد، آن حضرت با صدای بلند فرمود:
بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا؛(1)
این امر شروطی دارد، و من خود از شروط آن هستم.
عالم بزرگوار شیخ صدوق؛ بعد از نقل این حدیث نورانی می نویسند:
از شروط اقرار به کلمۀ «لا إِلَهَ إِلَّا اللهُ» اقرار به امامت حضرت امام رضا علیه السَّلام است که از جانب خدای متعال معیّن شده و اطاعت از آن بزرگوار بر همگان فرض و واجب است.
ص: 123
«لا اله الا الله» کلمۀ بزرگی است که حضرت امام رضا علیه السَّلام از اجداد بزرگوارش نقل می کند که رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله فرمود:
إِنَّ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» كَلِمَةٌ عَظِيمَةٌ كَرِيمَةٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ قَالَهَا مُخْلِصاً اسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ، وَ مَنْ قَالَهَا كَاذِباً عُصِمَتْ مَالُهُ وَ دَمُهُ وَكَانَ مَصِيرُهُ إِلَى النار؛(1)
به راستی کلمه «لا اله الا الله» در نزد خدای متعال مقام بزرگ و ارجمندی دارد. هر کس از روی عقیده و اخلاص این کلمه را بر زبان جاری سازد، بهشت بر او واجب می گردد و هر کس به دروغ و ریا آن را بر زبان جاری سازد، جان و مالش در دنیا از تعرّض مصون و محفوظ خواهد بود؛ ولی در آن جهان جایگاه او در دوزخ خواهد بود.
اگر حاجی با این معرفت و با چنین حالت توحیدی به مکه برود و به هنگام دیدن کعبه، کلمه توحید را فریاد زند، می تواند در کوه های مکه زلزله بیندازد و بر هیبت و عظمت کعبه بیفزاید؛ چنان که پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله در فتح مکه، این ذکر را می خواندند و می فرمودند:
لا إِلَهَ إِلَّا الله وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَغَلَبَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ. (2)
بنا بر آنچه بیان شد، از مهمترین ثمرات حج، تقویت روحیه توحیدی و یکتاپرستی انسان هاست. حتی پیامبری همچون ابراهیم علیه السَّلام، باید زن و فرزندش را در آن جا تنها بگذارد و به خدای سبحان بسپارد.
ص: 124
هدف حضرت ابراهیم علیه السَّلام از این کار، این بود که فرزندش نمازگزار شود. از این رو در دعای خود به خدای سبحان این گونه عرض کرد:
(رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ)؛ (1)
پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را در سرزمین بی آب و علفی، در کنار خانه ای که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را بر پا دارند.
حضرت ابراهیم علیه السَّلام کهن سال بودند که خدای متعال به ایشان اسحاق و اسماعیل را عنایت فرمود. بر اثر ناراحتی ساره، مجبور شدند هاجر و اسماعیل را به مکه بیاورند و آنها را در آن جا رها کنند.(2)
این آیه ارتباط بین نماز و کعبه را نشان می دهد؛ و نه تنها هنگام نماز، بلکه هنگام دعا نیز مستحب است که رو به قبله باشیم و میت را نیز در قبر رو به قبله می گذارند؛ چرا که جذبه هایی از ناحیه کعبه است. این عنایت خاص خدای متعال، به برکت حضرت محمد مصطفی صلَّی اللهُ علیه وآله نصیب ما شده است. آری، همواره باید رو به سوی کعبه داشته باشیم. قرآن نیز به ما چنین دستور می دهد:
(وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَةٌ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ ﴾؛ (3)
و از هر جا خارج شدی، روی خود را به جانب مسجد الحرام کن و هر جا بودید، روی خود را به سوی آن کنید.
ص: 125
در آن هنگام، کعبه و مکه در بیابان بی آب و علفی قرار داشتند و هیچ فردی در آنجا سکونت نداشت؛ از این رو حضرت ابراهیم علیه السَّلام که پدری مهربان است؛ نگران فرزند خردسال و همسر جوانش می شود و از خدای کریم چنین درخواست می کند: ﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ)؛(1)
پس دله ای مردم را چنان کن که هوای آنها کنند و از هر ثمره ای روزی شان ده باشد که سپاس گزارند.
کسانی که به حج رفته اند، تصدیق خواهند کرد که در کمتر جای دنیا، همانند مکه وفور نعمت و امنیت است.
البته کسی که ولایت ائمه اطهار علیهم السَّلام را پذیرفته باشد، هم امنیت دنیوی و هم امنیت اخروی نصیبش خواهد شد؛ چرا که تمام اعمال، با شرط ولایت پذیرفته می شود.
زراره می گوید: امام باقر علیه السَّلام در سخنی فرمود:
ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَبَابُ الْأَشْيَاءِ وَرِضَا الرَّحْمَنِ الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ، إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً).(2)
ص: 126
فراز امر دین و بلندترین مرتبه آن و کلید آن و درِ هر چیزی و خشنودی خدای رحمان، فرمان پذیری از امام، پس از شناختن اوست؛ زیرا خدای متعال می فرماید: «هر که از رسول اطاعت کند در واقع از خدا اطاعت کرده و هر که رویگردان شود، ما تو را نسبت به او نگهبان نفرستادیم.(1)
حج همچون رودخانۀ بزرگی است که آلودگی های ناشی از گناهان را می شوید و از بین می برد؛ از این رو حاجی پس از حج باید بسیار دقت کند تا به گناهان آلوده نشود.
در روایتی آمده: آن دو فرشته ای که مأمور حفظ حاجی هستند، آرام آرام یکی از این طرف و آن دیگری از آن طرف به پشت شانه حاجی می زنند و به او می گویند: به سفر حج آمدی، مُحرم شدی، لبیک گفتی، طواف نمودی، اعمالت را انجام دادی، اینک جزء حجاج شدی.
ص: 127
آن گاه به او می گویند:
أَمَّا مَا قَدْ مَضَى فَقَدْ غُفِرَ لَكَ فَاسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ؛ (1)
تا این جا هر چه گناه کردی، بخشیده شد، پس عمل از سرگیر.
آری، ای حاجی! تا این جا که آمدی حساب هایت صاف شد؛ گویی تازه متولد شده ای، دیگر خود را به گناه آلوده نکن.
در روایت دیگری آمده: آن دو فرشته به پشت شانه حاجی می زنند و به او می گویند:
يَا هَذَا! أَمَّا مَا مَضَى فَقَدْ غُفِرَ لَكَ، وَ أَمَّا مَا يَسْتَقْبِلُ فَجِد؛ (2)
فلانی! تا این جا هر چه گناه کردی، آمرزیده شد. مراقب و مواظب ادامهٔ عمرت باش و در عمل بکوش.
به سخن دیگر، دو فرشته می گویند: ای حاجی! تاکنون هر چه کارهای خلاف انجام دادی، تمام شد. این مدت باقی مانده زندگی ات که ممکن است زمانش هم کم باشد، زیاد جدیت کن که _ ان شاء الله _ به برکت زیارت بیت الله الحرام، تمام جهات زندگی تو اصلاح شود. پیشوای رؤوف حضرت امام رضا علیه السَّلام تعبیر دیگری دارند. وَشَّا می گوید: حضرت امام رضا علیه السَّلام فرمود: حضرت امام صادق علیه السَّلام فرمود:
إِذَا أَفَاضَ الرَّجُلُ مِنْ مِنِّى وَضَعَ يَدَهُ مَلَكُ فِي كَتِفَيْهِ ثُمَّ قَالَ: اسْتَأْنِفْ؛ (3)
هنگامی که انسان اعمالش را در منی به پایان می رساند و می خواهد از آن مکان خارج شود، فرشته ای دستش را روی شانه های او می گذارد و آن گاه به او می گوید: اعمال خود را از سرگیر.
ص: 128
یعنی ای انسان! اینک صحیفهٔ گناهان تو پاک شد، اعمال خود را از سرگیر که اعمالت در دفتر جدید ثبت می شود.
حج در عالم برزخ، قبر و روز رستاخیز به فریاد انسان می رسد.
منصور بن حازم می گوید: از امام صادق علیه السَّلام پرسیدم: کسی که چهار مرتبه حج به جا آورد، چه پاداشی دارد؟
امام صادق علیه السَّلام فرمود:
يَا مَنْصُورُ! مَنْ حَجَ أَرْبَعَ حِجَجٍ لَمْ تُصِبْهُ ضَغْطَةُ الْقَبْرِ أَبَداً، وَإِذَا مَاتَ صَوَّرَ اللهُ الْحَجَّ الَّذِي حَجَّ فِي صُورَةٍ حَسَنَةٍ مِنْ أَحْسَنِ مَا يَكُونُ مِنَ الصُّوَرِ بَيْنَ عَيْنَيْهِ تُصَلِّي فِي جَوْفِ قَبْرِهِ حَتَّى يَبْعَثَهُ اللهُ مِنْ قَبْرِهِ وَيَكُونُ ثَوَابُ تِلْكَ الصَّلَاةِ لَهُ.
وَاعْلَمْ أَنَّ صَلَاةٌ مِنْ تِلْكَ الصَّلَاةِ تَعْدِلُ أَلْفَ رَكْعَةٍ مِنْ صَلَاةِ الأَدَمِيِّينَ؛(1)
ای منصور! هر کس چهار بار حج به جا آورد، هرگز فشار قبر نمی بیند و چون بمیرد خدا آن حج را که به جا ورده،به صورتی زیبا قرار می دهد که بهترین صورتی است که او دیده است. او در میان قبر نماز می خواند تا هنگامی که از قبر برانگیخته شود و ثواب این نمازها برای او خواهد بود.
و بدان که نمازی از این نمازها، معادل هزار رکعت از نماز آدمیان است.
ص: 129
اگر شخصی برای ما عزیز باشد، افرادی که با او مرتبط هستند نیز برای ما عزیز هستند.
خدای متعال در این مراسم حج نه تنها حاجی را می آمرزد، بلکه خانواده، خاندان و کسانی را که حاجی برای آن ها دعا کند نیز می آمرزد. در این زمینه روایتی نقل شده که قبل از ذکر روایت، مثالی می زنیم تا قضیه روشن شود.
همراه با یکی از دوستان خدمت آقای موسی صدر (1) رسیدیم. ایشان گفتند که به مکه دعوت شده اند و نمی خواهند تنها مشرّف شوند؛ لذا از ما دعوت کرد که همراه ایشان برویم.
ما همراه ایشان که بودیم، به هر جا می رفتیم، احترام و عزت فوق العاده ای می گذاشتند. در آخر نیز چند چمدان پر از سوغاتی برای هر کدام از ما کنار گذاشته بودند. احترام به ما، احترام به آقای موسی صدر بود؛ زیرا ما همراهان ایشان بودیم.
خدای متعال نیز به احترام حاجی، خانواده، خاندان و حتّی کسانی را که حاجی برای آن ها دعا کند، می آمرزد.
سکونی می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمودند:
إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ لَيَغْفِرُ لِلْحَاجِّ وَلِأَهْلِ بَيْتِ الْحَاجِّ وَلِعَشِيرَةِ الْحَاجِّ وَلِمَنْ يَسْتَغْفِرُ لَهُ الْحَاجُّ بَقِيَّةَ ذِي الْحِجَّةِ وَالْمُحَرَّمَ وَصَفَرَ وَشَهْرَ رَبِيعِ الْأَوَّلِ وَعَشْراً من ربيع الأخِر؛(2)
ص: 130
بدون شک خدای متعال، حاجی خانواده و خویشان و کسانی را که او در باقی ماندۀ ذی حجّه و محرّم و صفر و ربیع الاول و ده روز ابتدای ربیع الثانی برای آنان استغفار کند، می آمرزد.
امام صادق علیه السَّلام در روایتی به کسانی که در این مراسم باشکوه بار سفر می بندند، این گونه مژده می دهد و می فرماید:
مَا مِنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ كُورَةٍ وَقَفَ بِعَرَفَةَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّا غَفَرَ اللهُ لِأَهْلِ تِلْكَ الْكُورَةِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ؛ (1)
هیچ مردی از مؤمنان یک آبادی نیست که در عرفه وقوف کند، مگر اینکه خداوند همۀ اهل ایمان آن آبادی را بیامرزد.
گفتنی است که عده ای مخالف روایاتی از این دست هستند؛ روایاتی که بیان می دارند خداوند متعال گناهان افراد را به خاطر یک عمل می آمرزد.
روشن است که آن عمل علت تامه نیست؛ بلکه مقتضی است. بنابراین کسانی که این دست روایات را انکار می کنند، جاهل هستند.
اگر آن کار را که موجب غفران الهی شده، علت تامه بدانیم، حق با این افراد است؛ زیرا با آیات و روایات دیگر منافات دارد، اما اگر علت تامه نباشد، بلکه مقتضی باشد، این قبیل روایات پذیرفتنی است.
حج یک مهمانی بسیار ارزشمند الهی است و حاجی مهمان محترمی است. او در این مهمانی چنان جایگاه خوبی دارد که اقتضا دارد به احترام او، همۀ خانواده او مورد احترام قرار گیرند.
ص: 131
نمونه این گونه احترام ها در عرف نیز مرسوم و معمول است.
در تاریخ آمده:
حسن بن سهل در عروسی دختر خود با مأمون، کاغذهایی را لوله کرده بود و آن ها را بر سر عروس و داماد می ریخت.
هنگامی که آن ها را گشودند، دیدند که هر کدام، سند یک روستا است.
مأمون از این کار ناراحت شد و گفت: در اسراف، خیری وجود ندارد.
حسن بن سهل که فرد زیرکی بود و این کار را برای تقرّب به مأمون انجام داده بود، گفت: در خیر، اسراف نیست.(1)
اینک می گوییم: حسن بن سهل که خود بنده بود، برای خشنودی بندۀ دیگر، چنین هزینه کرد. حال اگر خدای متعال بخواهد بنده ای را خشنود سازد، چه می کند؟
بنابراین کسانی که این روایات را انکار می کنند، شأن، منزلت و کرامت خدای متعال را کوچک شمرده اند.
خدایی که امامان معصوم علیهم السَّلام را دوست می دارد و به خاطر آنان دوستداران آن ها را نیز می بخشاید؛ چنان که عاشق، به خال هندوی معشوق، سمرقند و بخارا را می بخشد.
به ادامه روایت دقت کنید! حضرت امام صادق صلوات الله علیه می فرماید:
وَمَا مِنْ رَجُلٍ وَقَفَ بِعَرَفَةٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّا غَفَرَ اللهُ لِأَهْلِ ذَلِكَ الْبَيْتِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ؛ (2)
و هیچ مردی از مردان مؤمن یک خانواده نیست که در عرفه وقوف کند، مگر این که خداوند اهل ایمان آن خانواده را بیامرزد.
ص: 132
اگر خدای متعال افراد روستای یک فرد روستایی مؤمن را که در صحرای عرفات وقوف کند، ببخشد، به یقین افراد خانوادۀ آن شخص را نیز می آمرزد. چراکه اگر در این خانواده مرد عزیزی باشد، نسبت به خانواده عطوف است و همه از زیر دست اون ان او نان می خورند. این که خودش بخشیده شود، اما زیر دستان و فرزندانش بخشیده نشوند، از لطف و کرم خدای بخشاینده به دور است.
اکنون برای فهم بیش تر مطلب به این روایت دقت کنید. این روایت را از حضرت آیت الله آقای حاج سید هادی میلانی رحمة الله نقل می کنم. من سند آن روایت را نیافتم؛ ولی نقل آن سید بزرگوار حجت است. ایشان از اساتید و مشایخ اجازه من هستند و من حدود بیست و دو سال، شبانه روز در خدمت ایشان بودم.
ایشان چنین نقل کردند:
روزی حضرت موسی علیه السَّلام برای مناجات به کوه طور می رفت. در بین راه کسی نشسته بود و وضع بدی داشت. او از حضرت موسی علیه السَّلام پرسید: کجا می روی؟
حضرت موسی علیه السَّلام فرمود: می خواهم به مناجات با خدا به کوه طور سینا بروم. او گفت: می شود پیغام مرا به خدا برسانی؟
حضرت موسی علیه السَّلام فرمود: چرا نشود.
گفت: به خدا بگو سر قلم را کج کن، وضع ما بد است.
حضرت موسی علیه السَّلام رفت و برگشت و آن شخص پرسید: چه شد، مطلب مرا به خدا رساندی؟
فرمود: آری، مطلب را رساندم؛ ولی خدای متعال فرمود که به شما ابلاغ کنم که قضا و قدر الهی چنین گذاشته و مقدّر تو همین است.
ص: 133
او گفت: دفعه دیگر که به مناجات می روی بگو: خدایا! تو در اختیار قضا و قدر هستی یا قضا و قدر در اختیار توست؟
وقتی حضرت موسی علیه السَّلام پیغام را رساند، خطاب آمد: بندۀ ما درست گفته، قضا و قدر در اختیار ماست. قرآن نیز می فرماید:
(يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ)؛ (1)
خدا هر چه را بخواهد محو یا اثبات می کند و ام الکتاب نزد اوست.
اگر خدای مهربان شخصی را بیامرزد، اما خانوادۀ او در دوزخ باشند، غفران و آمرزش الهی به طور کامل شامل حال او نشده است؛ از این روست که گاهی خدای متعال اهل یک خانواده را به خاطر یک شخص می آمرزد. این کار بر خدای سبحان بسیار آسان است.
خدای متعال بر انجام دادن هر کاری قادر است. پس می تواند گناهان هر کس را که خواست، ببخشاید.
مگر نه این است که در قرآن کریم می فرماید:
(إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ الله سَيِّئَاتِهِمْ حَسَناتٍ وَكَانَ الله غَفُوراً رَحيما)؛ (2)
مگر آن کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند، خدا گناهانشان را به نیکی ها بدل می کند و خدا آمرزنده و مهربان است.
امام سجاد علیه السَّلام نیز در صحیفه سجادیه، به این حقیقت اشاره می کند و در دعا
ص: 134
برای پدر و مادر می فرماید:
اللَّهُمَّ وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لَهُمَا فَشَفَعْهُمَا فِيَّ، وَإِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لِي فَشَفْعْنِي فِيهِمَا حَتَّى نَجْتَمِعَ بِرَأْفَتِكَ فِي دَارِ كَرَامَتِكَ وَمَحَلٌ مَغْفِرَتِكَ وَرَحْمَتِكَ، إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ وَالْمَنِّ الْقَدِيمِ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين؛ (1)
خدایا! اگر آن ها (پدر و مادرم) را پیش از من آمرزیدی، پس ایشان را شفیع من ساز و اگر مرا پیش از آنان آمرزیدی، پس مرا شفیع آنان کن تا در پرتو مهربانی تو در سرایی که خانۀ کرامت و محل مغفرت و رحمت توست، گردآییم؛ زیرا تو صاحب فضل عظیم و نعمت قدیمی، و تو مهربان ترین مهربانان هستی.
از سوی دیگر خدای متعال در آیه ای از قرآن کریم تصریح کرده که خانوادۀ بهشتیان را به آنان ملحق خواهد کرد، آن جا که از آنان پیروی می فرماید:
﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَيْءٍ كُلُّ امْرِىءٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينُ﴾؛ (2) کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان در ایمان، از آنان پیروی کردند، فرزندانشان را به آن ها ملحق می کنیم و از پاداش عملشان هیچ نمی کاهیم که هر کسی در گرو کار خویش است.
بنابراین آیه کریمه، خدای متعال بدون اینکه از عمل افراد کم کند، فرزندانشان را به آنها ملحق خواهد کرد تا بخل، مانع نزدیکی افراد یک خانواده به یکدیگر نشود.
ص: 135
در تفسیر این آیه روایاتی نقل شده که بیانگر موضوع ماست که به چند نمونه از آن ها اشاره می کنیم.
در روایتی عبد الرحمان بن کثیر می گوید: امام صادق علیه السَّلام در تفسیر این آیه کریمه فرمود:
الَّذِينَ آمَنُوا بِالنَّبِيِّ وَأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَالذُّرِّيَّةِ الْأَئِمَّةِ وَالْأَوْصِيَاء علیهم السَّلام أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَلَمْ نَنْقُصْ ذُرِّيَّتَهُمْ مِنَ الْحُجَّةِ الَّتِي جَاءَ بِهَا مُحَمَّدٌ صلوات الله عليه فِي عَلِيّ، وَحُجَّتُهُمْ وَاحِدَةً وَطَاعَتُهُمْ وَاحِدَةً؛(1)
کسانی که به پیامبر صلّی اللهُ علیه وآله و امیر مؤمنان علی و فرزندان ائمه و اوصیا صلوات الله علیهم ایمان آورند، فرزندانشان را به آن ها ملحق می کنیم و حجّتی را که محمد صلّی اللهُ علیه وآله درباره علی علیه السَّلام آورد، نسبت به فرزندانش کاهش نمی دهیم و هم حجت همه یکی است و هم طاعتشان یکی است.
پیشوای ششم امام صادق علیه السَّلام در این باره در حدیثی دیگر می فرماید:
قَصَرَتِ الْأَبْنَاءُ عَنْ عَمَلِ الأَبَاءِ فَأَلْحَقُوا الْأَبْنَاءَ بِالدُّبَاءِ لِتَقَرَّ بِذَلِكَ أَعْيُنُهُمْ؛ (2)
فرزندان از عمل پدران قاصر بودند؛ از این رو خدای متعال فرزندان را به پدران ملحق گردانید تا چشمهای ایشان به آن روشن شود. (3)
ص: 136
در روایت دیگری امام باقر و امام صادق علیهما السَّلام در تفسیر این آیه کریمه می فرمایند:
يُمَثَلُ أَعْمَالُ آبَائِهِمْ وَيُحْفَظُ الْأَطْفَالُ بِأَعْمَالِ آبَائِهِمْ كَمَا حَفِظَ اللهُ الْغُلَامَيْنِ بِصَلَاحِ أَبِيهِمَا؛ (1)
کودکان و فرزندان به واسطه اعمال صالح پدران محافظت می شوند و مورد لطف و عنایت پروردگار قرار می گیرند؛ چنان که خدای تعالی، مال و دفینه دو فرزند را به جهت ایمان و تقوا و صلاح پدر به دست خضر علیه السَّلام محافظت کرد.(2)
ص: 137
خدای متعال، حاجی و خانوادهۀ او را حفظ می کند. ابوبصیر می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
إِنَّ الْمُسْلِمَ إِذَا خَرَجَ إِلَى هَذَا الْوَجْهِ يَحْفَظُ اللهُ عَلَيْهِ نَفْسَهُ وَأَهْلَهُ حَتَّى إِذَا انْتَهَى إِلَى الْمَكَانِ الَّذِي يُحْرِمُ فِيهِ...؛(1)
به راستی هنگامی که حاجی از خانه اش خارج می شود تا هنگامی که به جایی برسد که می خواهد محرم شود، خدای رحیم، هم او و هم خانواده اش را حفظ می کند...
البته در روایت دیگری، کلیب بن معاویه اسدی گوید:
به امام صادق علیه السَّلام عرض کردم: شیعیان تو می گویند: خاندان و ثروت افرادی که به زیارت حج رفته اند، در ضمان خداست، و پروردگار جانشین او در خاندانش می شود، در حالی که ما شاهدیم که شخصی به قصد حج از خانه خود بیرون می آید، و اتّفاقات بدی برای خانواده اش رخ می دهد.
امام علیه السَّلام فرمود:
إِنَّمَا يَخْلُفُهُ فِيهِمْ بِمَا كَانَ يَقُومُ بِهِ، فَأَمَّا مَا كَانَ حَاضِراً لَمْ يَسْتَطِعْ دَفْعَهُ فَلَا؛
ص: 138
قطعاً خدا در میان خانواده اش جانشین او خواهد بود، در اموری که بر عهدۀ خودش بوده است؛ اما در کارهایی که اگر خودش هم حاضر بود، توانایی دور ساختن آن را نداشت، خدا جانشین او نیست.
به سخن دیگر، این اتّفاقات در صورتی که حاجی در خانۀ خود بود، نیز رخ می داد. اما مواردی را که اگر حاجی در میان خانواده اش بود، رخ نمی داد، خدای متعال مانع از آن اتّفاقات خواهد شد.
خدای مهربان کریم تر از آن است که مهمانی را دعوت کند، اما اهل و خانواده آن مهمان را به حال خود رها سازد.
هنگامی که حاجی به میقات می رسد، غیر از دو فرشته ای که اعمالش را می نویسند، دو فرشتۀ دیگر مأمور حفظ او هستند.
چه بسا اشخاصی که به مسجد الحرام می روند و توفیق حج پیدا نمی کنند و چه بسا افرادی که در خانۀ خود ضیافت الهی شامل حالشان می شود؛ چرا که حج، به صرف حضور در مسجد الحرام و انجام مناسک محقق نمی شود که گفته اند: حج، قصد است. انسان باید شرایط مهمی را قبل و بعد از حج رعایت کند تا حجش کامل باشد.
اگر چنین حجی نصیب انسان شد، باز باید به لطف و کرم پروردگار امیدوار باشد، نه اعمال خود.
امام حسن مجتبی علیه السَّلام با آن که بیست حج به جا آورده و سه مرتبه تمام اموال خود را در راه خدا بخشیده بودند، از ترس قیامت می گریستند.
ص: 139
حسن بن فضّال می گوید: امام رضا از نیاکان بزرگوارش علیهم السَّلام این گونه نقل می فرمود:
امام حسن علیه السَّلام در لحظه های پایانی زندگی خویش گریه می کرد. به او عرض شد: پسر پیامبر! شما چراگریه می کنید در صورتی که نزد رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله هم چنان مقامی دارید؟! و پیامبر درباره شما چنین و چنان فرموده، و بیست بار پیاده به حج رفته اید، و سه بار تمام دارایی _ حتی کفشت _ را نصف کرده اید و در راه خدا به فقرا داده اید؟
امام حسن علیه السَّلام فرمود:
إِنَّمَا أَبْكِي لِخَصْلَتَيْنِ: لِهَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ فِرَاقِ الْأَحِبَّةِ؛ (1)
من فقط برای دو مطلب می گریم: بیم موقف روز قیامت و جدایی از دوستان.
بنا بر روایتی حج _ البته به شرطی که پیوسته صورت گیرد _ باعث نجات از ترس های روز رستاخیز است. امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
عَلَيْكُمْ بِحَجِّ هَذَا الْبَيْتِ فَأَدْمِنُوهُ، فَإِنَّ فِي إِدْمَانِكُمُ الْحَجَّ دَفْعَ مَكَارِهِ الدُّنْيَا عَنْكُمْ وَأَهْوَالِ يَوْمِ الْقِيَامَة؛ (2)
بر شما باد انجام حج خانۀ خدا، آن را ادامه دهید که با ادامه آن مکاره دنیا و هراس های روز قیامت از شما دفع می گردد.
هراس های روز قیامت را آیات بسیاری به تصویر کشیده اند که در آیه ای می خوانیم:
ص: 140
(فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُون * يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِراعاً كَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ يُوفِضُون * خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذي كانُوا يُوعَدُون)؛ (1)
آنان را به حال خود واگذار تا در باطل خود فروروند و بازی کنند تا آن گاه که روزی را که به آنان وعده داده شده ملاقات نمایند. همان روز به سرعت از قبرها خارج می شوند، گویی به سوی بت ها می دوند. در حالی که چشمهای شان از ترس به زیر افتاده و پرده ای از خواری آن ها را پوشانده است ،این همان روزی است که به آن ها وعده داده می شد.
حضرت زهرا علیها السَّلام نیز از آخرت خود بیمناک بودند و اظهار نگرانی می کردند. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید:
﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ؛ لَها سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءً مَقْسُومٌ)؛ (2)
و به راستی دوزخ ، میعادگاه همۀ آنهاست. هفت در دارد و برای هر دری، گروه معیّنی از آنها تقسیم شده اند.
در روایتی آمده:
وقتی این آیه بر پیامبر صلَّی اللهُ علیه وآله نازل شد، ناگاه رسول خدا صلوات الله عليه به گریه افتادند و از شدّت گریه ایشان، بقیه اصحاب نیز به گریه افتادند، آنان نمی دانستند که این آیه نازل شده و نمی توانستند با پیامبر صحبت کنند.
ص: 141
ولی اصحاب می دانستند که رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله با دیدن حضرت زهرا علیها السَّلام مسرور می شوند. از این رو تعدادی از آنان به خانه حضرت زهرا علیها السَّلام رفتند و حضرت را از این قضیه با خبر ساختند. ایشان چادر وصله دار خود را بر سر نمود و با عجله به سوی مسجد روان شد. زمانی که وارد مسجد شد، به پدر بزرگوارشان فرمود:
يَا أَبَتِ! فَدَيْتُكَ مَا الَّذِي أَبْكَاكَ؟
ای پدر! فدایت شوم، چه چیزی شما را گریان ساخته است؟
حضرت رسول اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله دختر گرامی خود را از نزول آن دو آیه باخبر ساخت. با شنیدن این خبر، حضرت زهرا علیها السَّلام با صورت بر زمین افتاد ،در حالی که می فرمود:
الْوَيْلُ ثُمَّ الْوَيْلُ لِمَنْ دَخَلَ النَّارَ ...؛ (1)
وای و وای بر حال کسی که به آتش وارد شود...
اگر کسی این توفیق را پیدا کرد که سه مرتبه به حج مشرّف شود، «مدمن الحج» می شود؛ یعنی همواره در حج است. فرشتگان همواره برای چنین کسی دعا می کنند.
امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
إِذَا كَانَ الرَّجُلُ مِنْ شَأْنِهِ الْحَجُّ كُلَّ سَنَةٍ ثُمَّ تَخَلَّفَ سَنَةٌ فَلَمْ يَخْرُجْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ الَّذِينَ عَلَى الْأَرْضِ لِلَّذِينَ عَلَى الْجِبَالِ: لَقَدْ فَقَدْنَا صَوْتَ فُلَانٍ.
فَيَقُولُونَ اطْلُبُوهُ.
ص: 142
فَيَطْلُبُونَهُ فَلَا يُصِيبُونَهُ فَيَقُولُونَ: اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ حَبَسَهُ دَيْنٌ فَأَدٌ عَنْهُ أَوْ مَرَضٌ فَاشْفِهِ أَوْ فَقْرٌ فَأَغْنِهِ أَوْ حَبْسٌ فَفَرِّجْ عَنْهُ أَوْ فِعْلٌ فَافْعَلْ بِهِ.
وَ النَّاسُ يَدْعُونَ لِأَنْفُسِهِمْ وَهُمْ يَدْعُونَ لِمَنْ تَخَلَّفَ؛ (1)
هر گاه کسی همه ساله در مراسم حجّ شرکت کند و یک سال نتواند در آن مراسم شرکت کند، فرشتگان موکل بر زمین به فرشتگانی که موکل بر کوه ها هستند، می گویند: ما صدای فلانی را نمی شنویم.
می گویند : در پی او بروید!
فرشتگان در پی او می روند، ولی او را نمی یابند. می گویند: خداوندا! اگر او به علّت بدهکاری نتوانسته در مراسم حج شرکت کند، بدهی او را ادا کن، اگر به واسطهٔ بیماری است، او را شفاده، اگر به علّت فقر و تنگدستی است، او را بی نیاز گردان، اگر در زندان است او را نجات ده و اگر به خاطر شغل و کاری است، برای او کارسازی کن (تا خاطر او آسوده شود).
این در حالی است که مردم برای خود دعا می کنند و فرشتگان برای کسانی دعا می کنند که از سفر حجّ بازمانده اند.
در روایتی دیگر امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
مَنْ حَجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ فَقَدْ حَلَّ عُقْدَةٌ مِنَ النَّارِ مِنْ عُنُقِهِ، وَ مَنْ حَجَّ حَجَّتَيْنِ لَمْ تزلُ فِي خَيْرٍ حَتَّى يَمُوتُ، وَ مَنْ حَجَّ ثَلَاثَ حِجَجٍ مُتَوَالِيَةٍ ثُمَّ حَجَّ أَوْ لَمْ يَحُجَّ فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ مُدْمِنِ الْحَج؛(2)
ص: 143
کسی که حجة الاسلام _ یعنی حجّ واجب _ را بجا آورد، گرهی از آتش دوزخ را از گردن خویش گشوده است، و کسی که دو بار حجّ کند، تا پایان عمر و هنگام وفات همچنان در خیر به سر می برد، و کسی که سه بار پیاپی به حجّ رود، و از آن پس حجّ بجای آورد یا نیاورد، به منزلۀ شخص مدمن الحجّ خواهد بود.
برخی از مسلمانان حج را سبک می شمارند و آن را کوچک می انگارند. این افراد گرفتار وسوسه های شیطانی شده اند. ابلیس تمام توان خود را به کار می گیرد تا انسان ها را از برکت ضیافت الهی دور بدارد.
هنگامی که بنده سر به سجده می گذارد و آن را طول می دهد، شیطان خشمگین می شود؛ چنانکه امام صادق علیه السَّلام فرمود:
إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا سَجَدَ فَأَطَالَ السُّجُودَ نَادَى إِبْلِيسُ: يَا وَيْلَاهُ أَطَاعَ وَ عَصَيْتُ وَسَجَدَ وَ أَبَيْتُ؛ (1)
به راستی هنگامی که بنده سجده اش را طول می دهد، شیطان فریاد می زند: ای وای، اطاعت کرد و سرپیچی کردم، و سجده کرد و من از سجده خودداری کردم.
این فضیلت برای سجدۀ عادی است. حال اگر کسی در زیر ناودانِ رحمت خدا در حجر اسماعیل، همچو امام سجاد علیه السَّلام مشغول راز و نیاز باشد، چه حالی خواهد داشت؟ و چه بهره ای از رحمت الهی خواهد برد؟
ص: 144
طاووس یمانی می گوید:
روزی از کنار حجر می گذشتم و دیدم شخصی راکع و ساجد است. در او دقّت کردم، ديدم على بن الحسین علیه السَّلام است. با خود گفتم: مردی شایسته از اهل بیت نبوت است،به خدا سوگند، دریافت دعایش غنیمتی است. منتظر شدم تا نمازش به پایان رسید.
ایشان بعد از نماز دو کف دست خود را بلند کرد و با خدا این گونه مناجات می کرد:
سَيِّدِي سَيِّدِي وَ هَذِهِ يَدَايَ قَدْ مَدَدْتُهُمَا إِلَيْكَ بِالذُّنُوبِ مَمْلُوَّةٌ وَ عَيْنَايَ إِلَيْكَ بِالرَّجَاءِ مَمْدُودَةٌ وَ حَقٌّ لِمَنْ دَعَاكَ بِالنَّدَمِ تَذَلُّنَا أَنْ تُجِيبَهُ بِالْكَرَمِ تَفَضُلا.
سَيِّدِي أَ مِنْ أَهْلِ الشَّقَاءِ خَلَقْتَنِي فَأُطِيلَ بُكَائِي، أَمْ مِنْ أَهْلِ السَّعَادَةِ خَلَقْتَنِي فَأَبَشِّرَ رَجَائِي.
سَيِّدِي أَ لِضَرْبِ الْمَقَامِعِ خَلَقْتَ أَعْضَائِي، أَمْ لِشُرْبِ الْحَمِيمِ خَلَقْتَ أَمْعَائِي. سَيِّدِي لَوْ أَنَّ عَبْداً اسْتَطَاعَ الْهَرَبَ مِنْ مَوْلَاهُ لَكُنْتُ أَوَّلَ الْهَارِبِينَ مِنْكَ لَكِنِّي أَعْلَمُ أَنِّي لَا أَفُوتُكَ...
آقای من، آقای من، این دو دست من است که پرگناه به درگاهت برآوردم و این دو چشم من است که پر از امید به تو خیره است. آن که به پشیمانی و خواری به درگاهت دعا کند، حق دارد که به کرم و تفضل پاسخش دهی.
ای سید من، آیا مرا بدبخت آفریدی تا گریه طولانی کنم یا وشبخت آفریدی تا مژده امیدبخش دریابم؟
آقای من، آیا اعضای مرا برای گرز خوردن آفریدی یا روده هایم را برای نوشیدن حمیم؟
آقای من، اگر بنده ای می توانست از مولای خود بگریزد، من اول گریزان از تو بودم؛ ولی من می دانم که از دست تو بیرون نمی روم.
ص: 145
طاووس می گوید: من از این مناجات آن بزرگوار گریستم تا ناله ام بلند شد. آن حضرت به من توجه کرد و فرمود:
مَا يُبْكِيكَ يَا يَمَانِيُّ! أَوَ لَيْسَ هَذَا مَقَامَ الْمُذْنِبِينَ؟
ای یمانی! چرا گریه می کنی، آیا این موقعیت گنهکاران نیست؟
گفتم: حبیبم، به خدا شایسته است که دعای تو را رد نکند با آن که جدت حضرت محمد صلَّی اللهُ علیه وآله است... (1)
بنابراین، نباید خانۀ کعبه و حج را دست کم گرفت؛ به خصوص آن که خداوند متعال در قرآن کریم تعبیرات عجیبی دربارۀ خانه اش به کار برده است. که پیش تر به مواردی اشاره کردیم.
گاهی برخی افراد گمان می کنند که به بخاطر کسب و کار و مشغلۀ فراوان است که توفيق حج نمی یابند. این افراد حتّی گمان می کنند که کسب و کار از حج با ارزش تر است. این روایت، خط بطلانی بر چنین اندیشه ای می کشد.
سماعه می گوید: امام صادق علیه السَّلام به من فرمودند:
مَا لَكَ لَا تَحُجُّ فِي الْعَامِ؟!
فَقُلْتُ : مُعَامَلَةٌ كَانَتْ بَيْنِي وَبَيْنَ قَوْمٍ وَ أَشْغَالُ وَ عَسَى أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ خِيَرَةٌ.
فَقَالَ : لَا وَالله، مَا فَعَلَ الله لَكَ فِي ذَلِكَ مِنْ خِيَرَةٍ.
ثُمَّ قَالَ: مَا حُبِسَ عَبْدٌ عَنْ هَذَا الْبَيْتِ إِلَّا بِذَنْبٍ وَمَا يَعْفُو أَكْثَرُ؛ (2)
ص: 146
چرا امسال حج نکردی؟
عرض کردم: کارها و معاملاتی با مردم داشتم که مانع شد حج به جا آورم و چه بسا خیر در این باشد.
حضرت فرمودند: به خدا سوگند چنین نیست. در ترک حج خیری وجود ندارد.
آنگاه فرمودند: هیچ کس از این خانه ممنوع نمی شود مگر به سبب گناهی که از او صادر شده است. و آن چه را خدای متعال عفو می فرماید، بیش از آن چیزی است که به آن بازخواست می کند.
آری، همان طوری که امام صادق علیه السَّلام فرمود، گناه علت عدم توفیق راه یابی به است.
برخی از روایات هشدار دهنده هستند و انسان را از خواب غفلت بیدار می کنند. در خصوص حج نیز روایاتی وارد شده که علاوه بر بیان اهمیت حج، به ما هشدار می دهند تا از آن غافل نباشیم.
اینک چند نمونه از آن ها را با اسناد مفصّل و مرتّبی که به ائمه معصومان علیهم السَّلام دارم، با توجه به اتّصال سندی از ناحیه مرحوم پدرم، استادم مرحوم آقای آیت الله میلانی، از مرحوم آیت الله آقای بروجردی، از مرحوم آقای سید علی بهبهانی و بزرگان دیگر و با واسطه مرحوم آقا بزرگ تهرانی و مرحوم آقای نائینی و بلا واسطه از مرحوم آقای حاج سید محمود شاهرودی و گروه دیگر تا به ائمه اطهار علیهم السَّلام برسد، با انواع مختلف اجازات با سِمت راوی بودن ذکر می کنم.
ص: 147
در روایتی آمده:
أَنَّ الْجَبَّارَ جَلَّ جَلَالُهُ يَقُولُ: إِنَّ عَبْداً أَحْسَنْتُ إِلَيْهِ وَ أَجْمَلْتُ إِلَيْهِ فَلَمْ يَزُرْنِي فِي هَذَا الْمَكَانِ فِي كُلِّ خَمْسِ سِنِينَ لَمَحْرُوم؛ (1)
خدای جبّار جلّ جلاله می فرماید: به راستی بنده ای که من دربارۀ او احسان کرده ام، و نسبت به او رفتاری زیبا داشته ام، و با وجود این در هر پنج سال یک بار در این مکان به زیارت من نیاید، فردی محروم است.
آری، بنده ای که خدای سبحان دستش را باز گذاشته، اموال و دارایی به او داده، رفتار خوبی با او داشته و به او امکانات داده و وضع و حال خوبی دارد؛ اگر هر پنج سال یک بار در این محل مبارک به زیارت خدا نرود و او را زیارت نکند، انسان بسیار محرومی است؛ چرا که دیدار کعبه همان دیدن خدای متعال است.
نظیر این روایت از امام باقر علیه السَّلام نیز نقل شده است. آن حضرت می فرماید:
إِنَّ لله مُنَادِياً يُنَادِي: أَيُّ عَبْدٍ أَحْسَنَ اللَّهِ إِلَيْهِ وَ أَوْسَعَ عَلَيْهِ فِي رِزْقِهِ فَلَمْ يَفِدْ إِلَيْهِ فِي كُلِّ خَمْسَةِ أَعْوَامٍ مَرَّةٌ لِيَطْلُبَ نَوَافِلَهُ إِنَّ ذَلِكَ لَمَحْرُوم (2)
خداوند ندادهنده ای دارد که ندا می دهد: هر بنده ای که خدا به او نیکی نموده و در روزی او توسعه داده، ولی هر پنج سال یک مرتبه برای کسب رحمت و عطای آن به حج نیاید، محروم است.
ص: 148
کسی که به خاطر خواسته ای دنیوی حج را ترک می کند، باید بداند که به حاجتش نخواهد رسید و در رسیدن به خواسته دنیایی خود ناکام خواهد ماند. ابوحمزه ثمالی می گوید: امام باقر علیه السَّلام فرمود:
مَا مِنْ عَبْدٍ يُؤْثِرُ عَلَى الْحَجِّ حَاجَةٌ مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا إِنَّا نَظَرَ إِلَى الْمُحَلِّقِينَ قَدِ انْصَرَفُوا قَبْلَ أَنْ تُقْضَى لَهُ تِلْكَ الْحَاجَة؛(1)
هیچ بنده ای نیست که حج را به خاطر کاری از کارهای دنیا ترک کند، مگر آنکه حاجیانی سر تراشیده را خواهد دید (که از حج برگشته اند) پیش از آن که او کارش را انجام داده باشد.
در روایت دیگری محروم بودن از حج، همان بازماندن از راه خیر دانسته شده است. معاوية بن عمَّار می گوید:
از امام صادق علیه السَّلام پرسیدم: مردی که هرگز حج انجام ندهد، در صورتی که ثروتمند است، چه جایگاهی دارد؟
امام فرمود:
هُوَ مِمَّنْ قَالَ الله عَزَّ وَجَلَ: (وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى ﴾؛ (2)
او از کسانی است که خدای متعال دربارۀ ایشان گفته است: «و ما در روز قیامت او را کور محشور می کنیم».
ص: 149
گفتم: سبحان الله، کور محشور می شود؟!
امام فرمود:
أَعْمَاهُ الله عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ طَرِيقِ الْخَيْرِ ؛(1)
خدای متعال او را از پوییدن راه خیر کور کرده است.
در گزارش دیگری علی بن ابی حمزه می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
مَنْ قَدَرَ عَلَى مَا يَحُجُّ بِهِ وَ جَعَلَ يَدْفَعُ ذَلِكَ وَ لَيْسَ لَهُ عَنْهُ شُغُلَّ يَعْذِرُهُ الله فِيهِ حَتَّى جَاءَ الْمَوْتُ فَقَدْ ضَيَّعَ شَرِيعَةٌ مِنْ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ؛(2)
کسی که نفقه سفر حجّ را در اختیار داشته باشد، و در انجام آن تعلّل کند؛ در صورتی که کاری خدا پسند او را معذور ندارد، تا مرگش فرا رسد، شریعتی از شرایع اسلام را زیر پا نهاده است.
ارزش و اهمیت حج به حدّی است که در روایتی می خوانیم: شایسته است انسان قرض کند و به حج برود. یعقوب بن شُعَیب می گوید:
از امام صادق علیه السَّلام پرسیدم: شخصی حج واجب خود را انجام داده است. آیا می تواند قرض کند و دوباره به حج رود؟
ص: 150
حضرت فرمود:
نَعَمْ إِنَّ الله سَيَقْضِي عَنْهُ إِنْ شَاءَ الله؛ (1)
آری ان شاءالله خداوند قرض او را ادا خواهد کرد.
در حدیث دیگری موسی بن بَکر می گوید: به امام کاظم علیه السَّلام عرض کردم:
هَلْ يَسْتَقْرِضُ الرَّجُلُ وَ يَحُجُّ إِذَا كَانَ خَلْفَ ظَهْرِهِ مَا يُؤَدَّى عَنْهُ إِذَا حَدَثَ بِهِ حَدَتُ؟
قال: نَعَمْ؛ (2)
اگر کسی بدهکار باشد، آیا می تواند باز هم قرض کند و به حج برود، البته اگر پشتوانۀ مالی داشته باشد؟
فرمود: آری.
در این زمینه روایات بسیاری نقل شده است که ما به همین مقدار اکتفا کردیم.
مگر می توان ثواب حج را با پول خرید؟
گاهی شیطان انسان را به انجام گناه تشویق نمی کند، بلکه او را از کار خیر به کار خیر دیگری منصرف می کند. برای مثال شیطان به برخی افراد القا می کند که به جای رفتن به حج، مال خود را به فقرا دهند.
روایتی که در ادامه می آید، آشکار می سازد که نمی توان ثواب حج را با پول خرید. امام صادق علیه السَّلام از پدران گرامی خود این گونه نقل می کند:
ص: 151
رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله عرب بادیه نشینی را ملاقات کرد. آن مرد به پیامبر عرضه داشت: من به قصد حج از خانۀ خود حرکت کردم، اما حج را درک نکردم. از آن جا که مردی ثروتمند هستم، امر فرمایید با پولم کاری انجام دهم تا اجری همانند اجر حاجیان داشته باشم.
حضرت به او نگاهی کرد و فرمود:
انْظُرْ إِلَى أَبِي قُبَيْسٍ فَلَوْ أَنَّ أَبَا قُبَيْسٍ، لَكَ ذَهَبَةٌ حَمْرَاءُ أَنْفَقْتَهُ فِي سَبِيلِ الله مَا بَلَغْتَ مَا يَبْلُغُ الْحَاجُّ.
به کوه ابوقبیس نگاه کن. اگر به اندازۀ این کوه طلای سرخ در راه خدا انفاق کنی باز هم ثواب حاجیان را درک نخواهی کرد.
رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله فرمود:
إِنَّ الْحَاجَّ إِذَا أَخَذَ فِي جَهَازِهِ لَمْ يَرْفَعْ شَيْئاً وَ لَمْ يَضَعْهُ إِلَّا كَتَبَ اللهِ لَهُ عَشْرَ حَسَنَاتٍ وَ مَحَا عَنْهُ عَشْرَ سَيِّئَاتٍ وَرَفَعَ لَهُ عَشْرَ دَرَجَاتٍ.
فَإِذَا رَكِبَ بَعِيرَهُ لَمْ يَرْفَعْ خُفّاً وَ لَمْ يَضَعْهُ إِلَّا كَتَبَ الله لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ.
فَإِذَا طَافَ بِالْبَيْتِ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ.
فَإِذَا سَعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ.
فَإِذَا وَقَفَ بِعَرَفَاتٍ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ.
فَإِذَا وَقَفَ بِالْمَشْعَرِ الْحَرَامِ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ.
فَإِذَا رَمَى الْجِمَارَ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ؛
هنگامی که حاجی بار سفر می بندد، هیچ چیزی را بلند نمی کند و فرونمی گذارد، مگر این که خداوند برای او ده حسنه می نویسد و ده گناه را محو می کند و او را ده درجه بالا می برد.
هنگامی که بر مرکبش سوار شود، هیچ قدمی برنمی دارد و بر زمین
ص: 152
نمی نهد، مگر این که همان ثواب ها را برای او خواهند نوشت.
چون طواف کعبه کند، از گناهانش بیرون می آید.
چون سعی بین صفا و مروه انجام دهد، از گناهانش بیرون می آید.
چون در عرفات وقوف کند، از گناهانش بیرون می آید.
چون در مشعر وقوف کند، از گناهانش بیرون می آید.
و چون رمی جمره نماید، از گناهانش بیرون می آید.
امام صادق علیه السَّلام و در ادامه حدیث میفرماید:
پیامبر خدا صلَّی اللهُ علیه وآله همه مواقف را نام برد و فرمود: حاجی در این مواقف از گناهانش خارج می شود.
سپس به آن مرد فرمود:
أَنَّى لَكَ أَنْ تَبْلُغَ مَا يَبْلُغُ الْحَاجُ؛ (1)
چطور می توانی به ثواب حاجیان برسی؟
حج و عمره به قدری ارزش و اعتبار دارند که یک درهم در راه آنها خرج کردن، معادل دو میلیون درهم خرج کردن در راه غیر حج و عمره است.
در روایتی معصوم علیه السَّلام می فرماید:
أَنَّ دِرْهَمَا فِي الْحَجِّ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفَيْ أَلْفِ دِرْهَم فِيمَا سِوَاهُ فِي سَبِيلِ الله وَالْحَاجُّ عَلَى نُورِ الْحَجِّ مَا لَمْ يُلِمَّ بِذَنْبٍ؛ (2)
درهمی در حجّ از دو هزار هزار درهم در غیر آن در راه خدای متعال برتر
ص: 153
است و شخصی که حج به جا آورده، تا زمانی که خود را به گناهی نیالاید، بر نور حج است (و نور حج بر او و می درخشد).
البته انفاق یکی از کارهای خیر است و کمال حج در این است که حاجی انفاق بکند و اموالش را به فقرا ببخشد. واجبات مالی؛ یعنی خمس و زکات را نیز باید بپردازد تا حجش صحیح باشد. ما نباید در انفاق بخل بورزیم؛ زیرا خدای متعال می فرماید:
(مَّنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً)؛ (1)
کیست که به خدا وام نیکو دهد تا چندین برابرش افزون کند؟
از سوی دیگر به ما نوید داده اند که هر چه انفاق کنیم، به ما بازگردانده خواهد شد.
قرآن کریم می فرماید:
﴿وَمَا أَنفَقْتُمْ مِّنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ ﴾؛ (2)
و هر چه انفاق کنید، عوضش را او می دهد.
در سخنی زیبا امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
منْ أَنفق برْهَا فِي الْحَج كَانَ خَيْراً لَهُ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ دِرْهُم يُنفِقُها في حَقٍ؛ (3)
کسی که یک در هم در راه حجّ انفاق کند، برای او بهتر از صد هزار درهمی است که در راه حقّی انفاق نماید.
در روایت دیگری حضرتش می فرماید:
ص: 154
أَنَّ دِرْهَمَا فِي الْحَجِّ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ أَلْفِ دِرْهَم فِي غَيْرِهِ، وَ دِرْهَمْ يَصِلُ إِلَى الإِمَامِ مِثلُ الفِ الفِ دِرْهَم فِي حَجٍّ:(1)
در همی در حجّ بهتر از هزار هزار در هم در غیر آن است و در همی که به امام برسد، مانند هزار هزار درهم در حجّ است.
حضرت امام زین العابدین علیه السَّلام در سفر حج، به همراهان دستور می دادند که بادام و خوردنی های لذیذ بردارند. امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیهما السَّلام إِذَا سَافَرَ إِلَى مَكَّةَ لِلْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ تَزَوَّدَ مِنْ أَطْيَبِ الزَّادِ مِنَ اللَّوْزِ وَ السُّكَّرِ وَ السَّوِيقِ الْمُحَمَّضِ وَ الْمُحَلَّى؛(2)
رسم حضرت علی بن الحسین علیهما السَّلام این بود که چون به سفر و حج و عمره می رفت، از بهترین توشه ها همراه خود برمی داشت، مانند بادام و شکر و آردهای نرم محض و محلی.
در روایات ثواب فراوانی برای انفاق و هزینه کردن مال در راه حج بیان شده است. چه بهتر که انسان، ثروت و دارایی خود را در آن راه مصرف کند که بهتر از آن راهی پیدا نمی شود.
در روایتی ابن ابی یعفور می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود: رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله فرمود:
مَا مِنْ نَفَقَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ نَفَقَةِ قَصْدٍ وَيُبْغِضُ الْإِسْرَافَ إِلَّا فِي
ص: 155
الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ.
فَرَحِمَ اللهُ مُؤْمِناً كَسَبَ طَيِّباً وَأَنفَقَ مِنْ قَصْرٍ أَوْ قَدَّمَ فَضلا؛(1)
هیچ هزینه ای نزد خدای عزیز و جلیل محبوب تر از هزینه میانه و اعتدال نیست و خدا با اسراف و زیاده روی را دشمن می دارد؛ مگر در حج و عمره. پس خداوند مؤمنی را رحمت کند که اموالی از راه پاک و حلال به دست آورد و با اعتدال مصرف کند و یا مازاد را پیش فرستد.
از جمله کارهای خیر که در روایات بر آن تأکید و سفارش شده، فرستادن دیگران به حج است. این عمل ثواب فراوان دارد و متأسفانه از آن غفلت می شود. هنگامی که انسان خود نمی تواند به حج رود، شایسته است که شخص دیگری را روانۀ حج کند.
بنابراین، به جا آوردن عمره و حج مستحبی به نیابت از کسی که زنده است جایز است؛ اما افضل آن است که انسان هزینۀ مخارج حج یا عمره دیگری را بپردازد تا او برای خودش حج یا عمره به جا آورد.
در این راستا اگر کسی توانِ آن را ندارد که تمام هزینه های این سفر معنوی را بپردازد، بهتر است دست کم مقداری از آن را بر عهده بگیرد.(2)
ص: 156
هیچ اتفاقی جای ثواب حج را نمی گیرد؛ اما کسانی که توانِ مالی ندارند که به حج روند، می توانند از طریق دیگر در اجر حاجیان شریک شوند. امام صادق علیه السَّلام به نقل از امام سجاد علیه السَّلام فرمودند:
يَا مَعْشَرَ مَنْ لَمْ يَحُجَّ اسْتَبْشِرُوا بِالْحَاجِّ وَ صَافِحُوهُمْ وَ عَظْمُوهُمْ، فَإِنَّ ذَلِكَ يَجِبُ عَلَيْكُمْ تُشَارِكُوهُمْ فِي الْأَجْرِ؛ (1)
ای کسانی که در حج شرکت نکرده اید! بر شما بشارت باد به حاجیانی که برمی گردند با آنان مصافحه کنید و گرامیشان دارید؛ زیرا این کار موجب می شود که در اجر و پاداش آنان شریک گردید.
همچنین امام صادق علیه السَّلام در روایتی دیگر فرمودند:
مَنْ عَانَقَ حَاجَاً بِغُبَارِهِ كَانَ كَأَنَّمَا اسْتَلَمَ الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ؛ (2)
کسی که با حاجی غبارآلود معانقه کند،چنان است که حجر الاسود را استلام کرده باشد.
آری، اگر نتوانستیم به حج مشرّف شویم، می توانیم در ثواب حاجیان شریک شویم. به این صورت که اگر کسی که به حج یا عمره رفته فرزند خردسالی دارد، تا زمانی که از حج بر می گردد. از طفل او مراقبت کنیم. اگر نگران خانواده اش است، از خانوادۀ او مراقبت و مالش را حفظ کنیم. در این صورت اجر کسی را خواهیم داشت که کعبه و حجر الاسود را لمس کرده است.
ابو هریره و عبد الله بن عباس می گویند:
ص: 157
رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله در ضمن آخرین سخنرانی خود در مدینه فرمود:
وَ مَنْ خَلَفَ حَاجَاً أَوْ مُعْتَمِراً فِي أَهْلِهِ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ كَانَ لَهُ أَجْرٌ كَامِلٌ مِثْلُ أَجْرِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أَجْرِهِ شَيْءٍ؛ (1)
کسی که خانوادۀ کسی را که به سفر حج یا عمره رفته است، سر پرستی کند، پاداشی کامل، به سان پاداش همان شخصی که به حج یا عمره رفته، خواهد داشت، بی آن که از پاداش حج گزار یا عمره گزار چیزی کم شود.
در روایتی زیبا امام سجّاد علیه السَّلام می فرماید:
مَنْ خَلَفَ حَاجَاً فِي أَهْلِهِ وَ مَالِهِ كَانَ لَهُ كَأَجْرِهِ حَتَّى كَأَنَّهُ يَسْتَلِمُ الْأَحْجَارَ؛ (2)
کسی که سرپرستی خانوادۀ حاجی را به خوبی انجام دهد، از اجری برابر اجر و پاداش او برخوردار خواهد شد؛ چندان که گویی سنگ ها (ی ارکان بیت) را استلام می کند.
این موضوع در عبادات دیگر نیز جاری است؛ یعنی اگر کسی را در امر خیری یاری دهیم، در ثواب آن کار خیر، شریک هستیم.
پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله برای تشویق مردم به افطاری دادن در ماه مبارک رمضان در ضمن سخنانی فرمود:
أَيُّهَا النَّاسُ! مَنْ فَطَّرَ مِنْكُمْ صَائِماً مُؤْمِناً فِي هَذَا الشَّهْرِ كَانَ لَهُ بِذَلِكَ عِنْدَ اللهِ عِتْقُ رَقَبَةٍ وَ مَغْفِرَةٌ لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ؛
ای مردم! هر کس در این ماه مؤمن روزه داری را افطار دهد، برای او نزد
ص: 158
خداوند، ثواب آزاد کردن یک برده خواهد بود و گناهان گذشته اش آمرزیده خواهد شد.
گفته شد: ای رسول خدا! توانِ چنین کاری را نداریم.
پیامبر صلَّی اللهُ علیه وآله فرمود:
اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقٍ تَمْرَةٍ اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاء؛ (1)
خود را از آتش حفظ کنید، هر چند به تکه ای از خرما باشد. خود را از آتش حفظ کنید، هر چند به جرعه ای از آب باشد.
بنابراین، اگر کسی توفیق نداشت به حج مشرّف شود، ناراحت نباشد و دلگیر نشود؛ چراکه با کمک به حاجی و خانوادۀ او، در ثواب حج شریک خواهد بود.
چه بسا کسانی که در شهر خود هستند و حاجی محسوب می شوند و چه بسا افرادی که به مکه بروند و دست خالی بر می گردند.(2)
گاهی انسان به دلایلی توفیق نصیبش نمی شود که به حج مشرّف شود؛ ولی فضیلت حج را درک می کند.
من یک حج انجام نشده دارم که آن را با تمام حج هایم عوض نمی کنم.
یک سال پدرم به من فرمود: میل ندارم امسال به حج بروی.
به ایشان گفتم: امسال را می روم، ولی سال دیگر نمی روم.
ص: 159
فرمود: نه، همین امسال نباید بروی.
گفتم: معذورم؛ زیرا نذر کرده ام.
فرمود: نذرت را باطل می کنم.
گفتم: ظاهراً من فرزند شما هستم، نه عیال شما.
پدرم خندید و فرمود: مقصود چیست؟
گفتم: پدر حق ابطال نذر فرزند را ندارد. اگر از ابتدا امر می کردید که نذر نکنم، نذرم منعقد نمی شد. ولی حالا که نذر کرده ام، دیگر نمی شود آن را باطل کنید؛ مخصوصاً این که من احتمال نمی دادم شما از حج رفتن من ناراحت شوید و مرا منع بفرمایید.
ایشان طبق مبانی فقهی خود استدلال کردند که پدر می تواند نذر فرزندش را باطل کند.
من هم بر اساس مبانی فقهی خودم استدلال ایشان را رد کردم. از آن جا که خود صاحبِ نظر بودم، نمی توانستم از ایشان متابعت کنم.
پدرم اعتقاد داشتند که فرزند و همسر در نذر، حکم یکسان دارند.
شما دعا بفرمایید من در رفتن به حج موفق نشوم.
در این هنگام اشک از دیدگان پدرم سرازیر شد و گفت: من این طور دعا نمی کنم.
گفتم: پس اگر اجازه می فرمایید من دعا می کنم، شما آمین بگویید.
من این طور دعا کردم: خدایا به بیت عتیق سوگند، هر چه امسال جدیت کنم، نتوانم به حج مشرّف شوم.
پدرم با گریه گفتند: خدایا! پسرم این طور دعا کرد، من هم آمین می گویم.
آن سال هر چه تلاش کردم، نتوانستم به حج بروم. به پدرم گفتم: به خدا سوگند، خوشحالم که به رغم تمام تلاش هایم، موفق نشدم به حج بروم؛ زیرا شما ناراحت می شدید.
من برای این حج انجام نداده، حساب جداگانه ای باز کرده ام و آن را معادل
ص: 160
حج های دیگرم نمی دانم.
حضرت امام حسن مجتبی علیه السَّلام بهترین مرکب ها را برای سفر حج انتخاب می کردند و همراهان خود را بر آن مرکب ها سوار می کردند؛ اما خودشان پیاده به حج مشرّف می شدند.
أبو نُعَيْم اصفهانی در کتاب «حلیة الاولیاء» می نویسد:
امام حسن علیه السَّلام می فرمود:
إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنْ رَبِّي أَنْ أَلْقَاهُ وَ لَمْ أَمْشِ إِلَى بَيْتِهِ؛ (1)
من از پروردگار خود خجالت می کشم که او را ملاقات نمایم و پیاده به خانه خدا نرفته باشم.
از این رو حضرتش بیش از بیست مرتبه با پای پیاده از مدینه به حج رفت حضرت امام جعفر صادق علیه السَّلام می فرماید:
إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيِّ علیه السَّلام حَجَّ خَمْساً وَ عِشْرِينَ حِجَّةٌ مَاشِياً وَ قَاسَمَ اللَّهَ تَعَالَى مَالَهُ مَرَّتَيْنِ (2)
امام حسن علیه السَّلام با پای پیاده بیست و پنج حج به جای آورد و اموال خود را دو مرتبه با خدا تقسیم نمود.
بنابر روایت دیگر، امام حسن مجتبى علیه السَّلام سه مرتبه ثروت خود را با خدا تقسیم
ص: 161
نمود و با پای پیاده بیست حج به جای آورد.(1)
علت آن که آن حضرت پیاده به حج مشرّف می شدند، فضیلت آن بود؛ نه آن که حضرت بخواهند با پیاده رفتن در مخارج صرفه جویی کنند.
در روایتی می خوانیم: حضرت امام محمد باقر صلوات الله علیه فرمود:
عبدالله بن عباس می گفت: من به چیزی پشیمان نشدم همانند پشیمان شدن از این که پیاده به حج نرفتم؛ زیرا از حضرت رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله شنیدم که می فرمود:
مَنْ حَجَّ بَيْتَ اللهِ مَاشِياً كَتَبَ اللهُ لَهُ سَبْعَةَ آلَافِ حَسَنَةٍ مِنْ حَسَنَاتِ الْحَرَمِ؛
هر که پیاده حج خانۀ خدا به جا آورد، حق سبحانه و تعالی برای او هفت هزار حسنه از حسنات حرم بنویسد.
گفته شد: ای رسول خدا! حسنات حرم کدام است؟
حضرت فرمود:
حَسَنَتُهُ أَلْفُ أَلْفِ حَسَنَةٍ؛
هر حسنه از آن هزار هزار حسنه است.
همچنین حضرت فرمود:
فَضْلُ الْمُشَاةِ فِي الْحَجِّ كَفَضْلِ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ؛ (2)
فضیلت پیاده روان در حج بر سواره روان مانند فضیلت ماه چهارده (بر سایر ستارگان) است.
در روایت دیگری در برتری حج پیاده چنین می خوانیم:
ص: 162
مَا تَقَرَّبَ عَبْدٌ إِلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنَ الْمَشْيِ إِلَى بَيْتِهِ الْحَرَامِ عَلَى الْقَدَمَيْنِ، وَإِنَّ الْحَجَّةَ الْوَاحِدَةَ تَعْدِلُ سَبْعِينَ حَجَّةٌ.
وَمَنْ مَشَى عَنْ جَمَلِهِ كَتَبَ اللهُ لَهُ ثَوَابَ مَا بَيْنَ مَشْيِهِ وَرُكُوبِهِ.
وَالْحَاجُّ إِذَا انْقَطَعَ شِسْعُ نَعْلِهِ كَتَبَ اللهُ لَهُ ثَوَابَ مَا بَيْنَ مَشْيِهِ حَافِياً إِلَى مُتَنَعّل؛(1)
هیچ بنده ای به خدای متعال تقرب نجسته به چیزی که نزد او از پیاده رفتن به سوی کعبه محبوب تر باشد و به راستی یک حج پیاده با هفتاد سواره برابر است.
کسی که اندک زمانی از مرکب خود پیاده شود خدای سبحان برای ثواب پیاده رفتن او تا سوار شدن در نامه عملش می نویسد.
و هر گاه بند کفش های حاجی گسیخته شود و پابرهنه رود تا خود را به کفش رساند، ثواب پا برهنه رفتن این مقدار از زمان را در نامه عملش می نویسد.
در مجموع، پیاده رفتن به حج از سواره رفتن افضل است؛ به شرطی که این پیاده، رفتن از روی خسّت نباشد.
ابو بصیر می گوید:
از حضرت امام صادق علیه السَّلام سؤال کردم: پیاده رفتن به حج افضل است یا سواره؟ حضرت فرمودند:
إِذَا كَانَ الرَّجُلُ مُوسِراً فَمَشَى لِيَكُونَ أَقَلَّ مِنْ نَفَقَتِهِ فَالرُّكُوبُ أَفْضَلُ؛ (2)
هر گاه شخصی پول داشته باشد و از جهت بخل و خشت پیاده رود تا
ص: 163
هزینه اش کمتر باشد، در این صورت سواره افضل است.
البته سواره رفتن به حج نیز ثواب خاص خود را دارد؛ چنانکه حضرت رسول اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله سواره طواف کردند و چوب دستی خود را به حجر الاسود زدند.
در روایتی رفاعة بن موسی نخّاس می گوید: از حضرت امام صادق علیه السَّلام پرسیدم: آیا حج سواره افضل است یا پیاده؟
حضرت فرمود:
بَلْ رَاكِباً، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلَّی اللهُ علیه وآله حَجَّ رَاكِبا؛ (1)
بلکه حجّ سواره افضل است، زیرا رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله سواره حجّ به جا آورد.
در برخی روایات حج پیاده افضل شمرده شده و در بعضی دیگر، حج سواره.
شاید در ابتدا به نظر برسد که بین این دو دسته از روایات تضاد وجود دارد؛ اما با اندکی تأمل در می یابیم که تضادی وجود ندارد و این امر به نیّت و وضعیّت حاجی بستگی دارد.
اگر این قضیه را با احادیث خضاب کردن مقایسه کنیم، علت تضاد ظاهری در روایات را در می یابیم.
پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله حدود بیست تار موی سفید داشتند.
در روایتی آمده:
در سر و محاسن مبارک حضرت محمد صلَّی اللهُ علیه وآله هفده _ و به نقلی دیگر بیست _ تار موی سفید به وجود آمده بود و آن حضرت می فرمود:
شَيَّبَتْنِي هُودُ وَالْوَاقِعَةُ وَالْمُرْسَلَات وَعَمَّ يَتَسَاءَلُون؛ (2)
مرا سوره های هود، واقعه مرسلات و نبأ پیر کردند.
گفتنی است که هیبت عذاب الهی که در این سورها واقع شده موجب پیری
ص: 164
حضرت شده است.
امیرمؤمنان علی علیه السَّلام نیز با آن که موی سفید داشتند، ولی خضاب نمی کردند؛(1)در حالی که روایات فراوانی دربارهٔ استحباب خضاب وارد شده است.
حسن بن جَهم می گوید: روزی به خدمت امام کاظم صلوات الله عليه شرف یاب شدم. آن حضرت محاسن مبارک را به سیاهی رنگ کرده بود. عرض کردم: محاسن خود را به سیاهی رنگ کرده اید؟
حضرت فرمود:
إِنَّ فِي الْخِضَابِ أَجْراً وَ الْخِصَابُ وَ التَّهْيِئَةُ مِمَّا يَزِيدُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي عِفَّةِ النِّسَاءِ، وَلَقَدْ تَرَكَ النِّسَاءُ الْعِفَّةَ بِتَرْكِ أَزْوَاجِهِنَّ لَهُنَّ التَّهْيِئَةَ؛
در خضاب اجر عظیم هست و خضاب کردن و خود را نیکو داشتن از چیزهایی است که خدای تعالی به وسیله آن به عفت و پاکدامنی زنان فزونی می بخشد. به راستی که بسیاری از زنان به جهت آن که شوهرهایشان خود را نیاراستند، عفت و پاکدامنی را ترک کردند.
عرض کردم: به ما روایت شده که حنا سبب زیادی سفیدی مو می شود و مو را سفید و پیر می کند.
حضرت فرمود:
أَيُّ شَيْءٍ يَزِيدُ فِي الشَّيْبِ؟ الشَّيْبُ يَزِيدُ فِي كُلِّ يَوْمٍ، (2)
چه چیز پیری را زیاد می کند؟ پیری هر روز زیاد می شود.
امام حسين علیه السَّلام نیز خضاب می کردند. راوی می گوید: سر مطهر حضرت را
ص: 165
هنگامی که به کوفه می بردند، دیدم. محاسن آن حضرت به رنگ مشکی بود و رنگ خضاب از آن رفته بود. در توصیف سر مطهر و نورانی امام حسین علیه السَّلام در تاریخ چنین می خوانیم:
وَهُوَ رَأْسٌ زُهْرِيُّ قَمَرِيٌّ أَشْبَهُ الْخَلْقِ بِرَسُولِ اللهِ صلَّى اللهُ عليه وآله وَ لِحْيَتُهُ كَسَوَادِ السَّبِّحِ قَدِ انْتَصَلَ مِنْهَا الْخِصَابُ وَ وَجْهُهُ دَارَةٌ قَمَرٍ طَالِعٍ وَ الرُّمْحُ تَلْعَبُ بِهَا يَمِيناً وَ شِمَالًا؛ (1)
سری بود نورانی، نظیر ماه، شبیه ترین مردم به رسول خدا صلَّى اللهُ عليه وآله عليه وسلمه بود، محاسن شریف امام حسین علیه السَّلام نظیر شبه مشکی و رنگ خضاب از آن رفته بود. صورت آن حضرت مثل ماه تابان و گرد بود نیزه سر و محاسن آن امام مظلوم را به طرف راست و چپ حرکت می داد.
این جمله نشان می دهد که امام حسین علیه السَّلام خضاب می کردند.
جمع بین این روایات اینگونه است که اگر به قصد حفظ هیبت در مقابل دشمن باشد، خضاب استحباب دارد؛ (2) ولی اگر به قصد فریب و جوان نشان دادن است، کراهت دارد و نباید حتّی یک موی سفید را کَند.(3)
حضرت ابراهیم علیه السَّلام نخستین کسی بود که موی سفید درآورد. هنگامی که موی سفید را دید، به خدای متعال عرضه داشت:
مَا هَذَا يَا رَبِّ؟
قَالَ لَهُ: هَذَا وَقَارُ.
ص: 166
فَقَالَ: يَا رَبِّ زِدْنِي وَقَاراً؛(1)
ای پروردگار! این چیست؟
خداوند به او فرمود: این وقار است.
ابراهیم گفت: ای پروردگار! بر وقارم بیفزای.
اگر از بستگان و خویشان انسان کسانی باشند که به حج یا عمره مشرّف نشده اند، می تواند از عوض آنان حج یا عمره انجام دهد.
انجام حج یا عمره برای بستگان و خویشان، صله رحم نیز محسوب می شود. اسحاق بن عمّار می گوید: به امام کاظم علیه السَّلام گفتم: اگر کسی به حج برود و حج و عمره، یا قسمتی از طواف خود را برای خویشاوند خود منظور کند، آیا اجر و پاداش خودش ناقص می شود؟
حضرت فرمود:
لَا هِيَ لَهُ وَ لِصَاحِبِهِ وَ لَهُ أَجْرٌ سِوَى ذَلِكَ بِمَا وَصَلَ؛
نه، ثواب یک حج کامل برای خودش و ثواب یک حج کامل برای خویشاوند او منظور می شود. پاداش دیگری هم دارد که به خویشان و دوستان خود صله و خدمت کرده است.
گفتم: اگر آن شخص، مرده باشد باز هم ثواب حج به او می رسد و در موقعیت او تأثیر می گذارد؟
ص: 167
حضرت فرمود :
نَعَمْ حَتَّى يَكُونَ مَسْخُوطاً عَلَيْهِ فَيُغْفَرُ لَهُ أَوْ يَكُونُ مُضَيَّقاً عَلَيْهِ فَيُوَسَّعُ عَلَيْهِ؛
آری، حتی ممکن است مورد خشم و غضب خدا باشد و به وسیله ثواب حج، مورد مغفرت قرار بگیرد یا اگر در تنگنا باشد، وسعت و گشایش یابد.
گفتم: مُرده ای که در تنگنا بوده باشد، می فهمد که این گشایش و وسعت از کجا به او رسیده است؟
حضرت فرمود: آری.
گفتم: اگر کسی باشد که با مذهب حق به دشمنی و ستیزه می پرداخته، باز هم ثواب حج برای او مفید واقع می شود؟
حضرت فرمود:
نَعَمْ يُخَفَّفُ عَنْهُ؛ (1)
آری، عذاب او تخفیف می یابد.
همچنین در روایت دیگری هِشام بن حَکَم می گوید به امام صادق علیه السَّلام گفتم: اگر انسان پدر و برادر یا خویشاوندش را در حج خود شریک سازد، چه صورت دارد؟
حضرت فرمود:
إِذا يُكْتَبَ لَكَ حَجٌ مِثْلُ حَبِّهِمْ وَ تَزْدَادَ أَجْراً بِمَا وَصَلَّت؛ (2)
در آن صورت، یک حج در نامه عمل تو ثبت می کنند و مانند آن را در نامه عمل آنان ثبت می کنند و تو اجر و پاداش زائدی دریافت می کنی بدین
ص: 168
جهت که صله رحم کرده ای. (1)
اگر چنین کسی در میان خویشاوندان یافت نشد، سراغ بیگانگان برویم. این یک اصل در کارهای نیک است که خویشاوندان بر بیگانگان اولویت دارند.
در روایتی سالار شهیدان امام حسین علیه السَّلام می فرماید: از جد بزرگوارم رسول صلَّی اللهُ علیه وآله شنیدم که می فرمود:
ابْدَأُ بِمَنْ تَعُولُ أُمَّكَ وَ أَبَاكَ وَأُخْتَكَ وَ أَخَاكَ ثُمَّ أَدْنَاكَ فَأَدْنَاکَ؛ (2)
در پرداخت صدقه (و انجام اعمال خیر) از کسی که مخارج ایشان را تأمین می کنی؛ مادرت، پدرت، خواهرت و برادرت شروع کن. سپس هر که نزدیک تر است.
ص: 169
اگر توفیق پیدا کردیم کسی را به حج یا عمره بفرستیم، از او بخواهیم که به نیابت از یکی از امامان حج یا عمره گزارد. در این صورت ثواب بیشتری برای ما منظور می شود و حضرات معصومان علیهم السَّلام طرف مقابل ما می شوند؛ نه افراد معمولی و عادی.
ما با این کار، ادب خود را به امامان نشان می دهیم؛ وگرنه آنان هیچ نیازی به حج ما ندارند.
هنگامی که شخص کوچکی به دیدن انسان بزرگی می رود، با خود تحفه و هدیه ای می برد تا ادب و احترام خود را به آن بزرگ نشان دهد. ما نیز با این کار، علاقه، محبت و ادب خود را عملاً به ائمه اطهار علیهم السَّلام نشان می دهیم.
در عید قربان، کشتن گوسفند از طرف پیامبر استحباب اکید دارد.
روایت بسیار زیبایی دربارۀ حج نیابتی از طرف معصومان علیهم السَّلام وارد شده است. موسی بن قاسم می گوید: به امام جواد علیه السَّلام گفتم: من می خواستم به نیابت از شما و پدر بزرگوارتان ابو الحسن الرضاء علیه السَّلام طواف کنم. مردم گفتند: اوصیا به طواف نیازی ندارند. آیا درست است؟
امام جواد علیه السَّلام فرمود:
بَلْ طَفْ مَا أَمْكَنَكَ فَإِنَّهُ جَائِز؛
بلکه، هرچند که ممکن باشد به نیابت از اوصیا طواف کن که نیابت از اوصیا جایز است.
چند سال بعد به امام جواد علیه السَّلام گفتم: من سه سال پیش از شما اجازه گرفتم که به نیابت از شما و پدر بزرگوارتان امام رضا علیه السَّلام طواف کنم، و مدت ها از جانب شما طواف کردم. بعد فکری در خاطرم گذشت که به آن عمل کردم.
امام جواد علیه السَّلام فرمود: چه فکری؟
گفتم: یک روز به نیابت از رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله طواف کردم.
امام جواد علیه السَّلام فوری سه مرتبه فرمود:
ص: 170
صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ؛
صلوات خدا بر رسول خدا باد.
گفتم: روز دوم به نیابت از امیر مؤمنان علی علیه السَّلام طواف کردم، روز سوم به نیابت از امام حسن مجتبی علیه السَّلام، روز چهارم به نیابت از سید الشهداء علیه السَّلام، روز پنجم به نیابت از علی بن الحسين امام سجاد علیه السَّلام، روز ششم به نیابت از ابو جعفر محمد بن على الباقر علیه السَّلام، روز هفتم به نیابت از ابو عبد الله الصادق علیه السَّلام، روز هشتم به نیابت از جدّت موسی بن جعفر علیه السَّلام، روز نهم به نیابت از پدرت علی بن موسی علیه السَّلام و روز دهم به نیابت از شما ای سرور من! این اوصیا همان رهبرانی هستند که من با ولایت آنان، دین خدا را بندگی می کنم.
امام جواد علیه السَّلام فرمود:
إِذَنْ وَ اللَّهِ تَدِينَ اللَّهَ بِالدِّينِ الَّذِي لَا يَقْبَلُ مِنَ الْعِبَادِ غَيْرَهُ؛
در این صورت خدا را با دین و آیینی بندگی می کنی که خداوند، غیر آن را نمی پذیرد.
گفتم: گاه می شود که به نیابت از مادر ارجمندتان حضرت فاطمه علیها السَّلام طواف می کنم و گاه می شود که طواف نمیکنم.
امام جواد علیه السَّلام فرمود:
اسْتَكْثِرُ مِنْ هَذَا، فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا أَنْتَ عَامِلُهُ إِنْ شَاءَ اللَّه (1)
هر چه بیشتر به نیابت از مادرم فاطمه علیها السَّلام یا طواف کن که بهترین اعمال است؛ ان شاء الله.
بنا بر آن چه گذشت فرستادن افراد به حج، نه تنها ثواب دارد، بلکه افزایش مال و ثروت نیز می شود.
ص: 171
اسحاق بن عمّار می گوید: به امام صادق علیه السَّلام گفتم: من تصمیم گرفته ام که همه ساله در کار حج باشم، و این کار را یا خود انجام دهم، یا مردی از خانوادۀ خود را با سرمایۀ خویش به حج بفرستم.
امام صادق علیه السَّلام فرمود:
وَ قَدْ عَزَمْتَ عَلَى ذَلِكَ؛
آیا بر این کار تصمیم جدّی داری؟
گفتم: آری تصمیم جدّی دارم.
فرمود:
إِنْ فَعَلْتَ ذَلِكَ فَأَيْقِنْ بِكَثْرَةِ الْمَالِ؛
اگر چنین کنی پس بر افزون شدن ثروتت یقین داشته باش.
یا فرمود:
أَبْشِرْ بِكَثْرَةِ الْمَالِ؛ (1)
مژده باد تو را به فراوانی مال.
اگر کسی توفیق یابد و بتواند سه نفر را به حج بفرستد، ثواب فوق العاده ای نصیبش خواهد شد.
به این روایت توجه بفرمایید! عالم بزرگوار شیخ صدوق رحمة الله می نویسد:
حسین بن علی دیلمی خدمتکار امام رضا علیه السَّلام می گوید: از مولایم امام رضا علیه السَّلام شنیدم که هماره می فرمود:
مَنْ حَجَ بِثَلَاثَةٍ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَدِ اشْتَرَى نَفْسَهُ مِنَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ بِالثَّمَنِ وَلَمْ
ص: 172
يَسْأَلُهُ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَ مَالَهُ مِنْ حَلَالٍ أَوْ حَرَامٍ؛
هر کس که سه مؤمن را به حج بفرستد، خود را از خدای متعال خریده است و خداوند از او نمی پرسد که مالش را از چه راهی به دست آورده؛ از راه حلال یا از راه حرام.
شیخ صدوق رحمة اللهُ پس از نقل این روایت ، آن را توجیه می کند و می فرماید:
يَعْنِي بِذلِک أَنَّهُ لَمْ يَسْأَلُهُ عَمَّا وَقَعَ فِي مَالِهِ مِنَ الشُّبْهَةِ وَ يُرْضِي عَنْهُ خُصَمَاءَهُ بِالْعِوَض؛(1)
یعنی از شبهاتی که در مالش واقع شده، نمی پرسد و طلبکارانش را از جانب خود راضی می کند.
درک این روایت و روایاتی از این دست برای برخی دشوار است. در توضیح این روایت می گوییم:
خدای متعال در این باره می فرماید: اموال حرام و شبه ناکی را که در مال و دارایی چنین کسی واقع شده، محاسبه نکنید که من عوض آنها را می دهم.
هم چنین خدای سبحان کسانی را که به گردن او حق دارند، راضی می کند.
این توجیه شیخ صدوق رحمة الله است که می گوید: «خدای متعال می فرماید: با اوکار نداشته باشید، من عوضش را می دهم».
برای فهم بهتر این حدیث فرض کنید شما مهمان های محترمی دارید. او جعبه ای را از یکی از مهمان ها بر می دارد. شما به آن مهمان می گویید: جعبه مال من است. به او چیزی نگو، من جعبه شما را می دهم.
ص: 173
در بعضی از روایات وارد شده: اگر کسی امام حسین علیه السَّلام را زیارت کند، خدای سبحان تمام گناهانش را می آمرزد.
حسین بن ثویر بن ابی فاخته می گوید: امام صادق علیه السَّلام به من فرمود:
يَا حُسَيْنُ! إِنَّهُ مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ يُرِيدُ زِيَارَةَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِي علیها السَّلام إِنْ كَانَ مَاشِياً كُتِبَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةٌ وَ مُحِيَ عَنْهُ سَيِّئَةٌ .
فَإِنْ كَانَ رَاكِباً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ حَافِرٍ حَسَنَةٌ وَ حَطَّ بِهَا عَنْهُ سَيِّئَةٌ حَتَّى إِذَا صَارَ فِي الْحَائِرِ كَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْمُفْلِحِينَ الْمُنْجِحِينَ حَتَّى إِذَا قَضَى مَنَاسِكَهُ كَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِينَ حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَكٌ، فَقَالَ لَهُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلَّی اللهُ علیه وآله يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَيَقُولُ لَكَ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ مَا مَضَى؛(1)
ای حسین! هر کس به قصد زیارت قبر حسین بن علی علیها السَّلام از خانه اش بیرون آید، اگر پیاده باشد، خداوند به ازای هر گامی که برمی دارد حسنه ای برایش ثبت و گناهی از او پاک می کند.
و اگر سواره باشد، خداوند به ازای هر قدمی که مرکبش بر می دارد، حسنه ای برای او می نویسد و گناهی از او پاک می سازد. و هنگامی که به حائر حسینی برسد، خداوند او را از رستگاران و حاجت رواشدگان منظور می فرماید.
و چون اعمالش را تمام کند، خداوند او را از افراد پیروز ثبت می کند و هنگامی که می خواهد به شهر و دیار خود باز گردد، فرشته ای به نزد او
ص: 174
می آید و به او می گوید: رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله به تو سلام میرساند و می فرماید:
عملت را از نو آغاز کن که خداوند گناهان گذشتۀ تو را بخشید.(1)
در روایت دیگری مالک جُهَنی می گوید: حضرت ابی جعفر علیه السَّلام به من فرمود:
يَا مَالِكُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى لَمَّا قُبِضَ الْحُسَيْنُ علیه السَّلام بَعَثَ إِلَيْهِ أَرْبَعَةَ أَلْفِ مَلَلٍ شُعْتَاً غُبْراً يَبْكُونَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
فَمَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَكَتَبَ لَهُ حِجَةٌ
ص: 175
وَ لَمْ يَزَلْ مَحْفُوظاً حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى أَهْلِهِ؛(1)
ای مالک! هنگامی که خدای تعالی حضرت امام حسین علیه السَّلام را قبض روح کرد، چهار هزار فرشته بر سر قبرش گسیل داشت که همگی ژولیده، غبارآلود و گرفته بودند و تا روز قیامت بر او می گریند.
پس کسی که او را زیارت کند و به حقّش معرفت داشته باشد، خداوند گناهان گذشته و آینده اش را می آمرزد و برای او یک حج می نویسد و پیوسته محفوظش می دارد تا به اهلش مراجعت کند.
جالب است بدانیم در برخی از روایات آمده که اگر کسی امام رضا علیه السَّلام را زیارت کند ، خداوند تمام گناهانش را می آمرزد.
برای نمونه در روایتی ایّوب ابن نوح می گوید: از امام جواد علیه السَّلام شنیدم که می فرمود:
مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِي فِي طُوسَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ، فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نُصِبَ لَهُ مِنْبَرُ بِحِذَاءِ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ صلَّی اللهُ علیه وآله حَتَّى يَفْرُغَ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ حِسَابٍ عِبَادِه؛ (2)
هر کس قبر پدرم را در طوس زیارت کند، خدا گناهان گذشته و آینده او را می آمرزد. چون روز قیامت شود برای او منبری به مقابل منبر رسول الله صلَّی اللهُ علیه وآله بگذارند و روی آن می نشیند تا آن که خدا حساب بندگان خود را به پایان برساند.
همان طوری که گفتیم عّده ای این دست روایات را انکار می کنند؛ زیرا آنان جایگاه والا و کرم و بزرگواری امام را درک نکرده اند.
ص: 176
بنابراین روایات، امام الحسین علیه السَّلام در روز رستاخیز به مأموران الهی می فرماید: از این فرد دست بردارید، او زائر من است. من زیارت او را قبول کردم. پرونده او به عهده من است، هر کس از او طلب دارد، نزد من بیاید.
این کار، به خصوص از امام حسین سید الشهداء علیه السَّلام ساخته است. به این روایت دقت کنید!
اسامة بن زید پسر زید بن حارث است که پیامبر خدا صلَّی اللهُ علیه وآله او را بسیار دوست می داشت. او همان کسی است که پیامبر او را بر لشکری که ابوبکر و عمر و دیگران در آن بودند، امیر قرار دارد. اما اسامه عاقبت به خیر نشد؛ چرا که با امیر مؤمنان علی، حضرت امام حسن مجتبی و حضرت سیدالشهداء علیهم السَّلام به خوبی رفتار نکرد.
اسامة بن زید، با آن که با امیرمؤمنان علی علیه السَّلام، امام حسن و امام حسین علیهما السَّلام به خوبی رفتار نکرد، اما مشمول عنایت و لطف سيد الشهداء علیه السَّلام شد.
هنگامی که به بستر بیماری افتاد، امام حسین علیه السَّلام به عیادت او رفت. اسامه گفت: وای از غم و اندوه .
امام حسین علیه السَّلام به او فرمود:
وَمَا غَمُّكَ يَا أَخِي؟
ای برادرم! علت غمت چیست؟
اسامه گفتش: صت هزار درهم بدهکارم.
امام حسین علیه السَّلام فرمود:
هُوَ عَلَيَّ؛
من بدهی تو را می پردازم.
اسامه گفت: می ترسم بمیرم
امام فرمود:
ص: 177
لَنْ تَمُوتَ حَتَّى أَقْضِيَهَا عَنْكَ
تو نخواهی مرد تا من بدهکاری تو را بپردازم.
راوی می گوید: هنوز اسامه زنده بود که امام حسین علیه السَّلام بدهی های او را پرداخت نمود.(1)
آری، آن بزرگواران چنین لطف و کرمی دارند . وقتی با کسی که رفتار خوبی با آن ها نداشته اینگونه کریمانه رفتار می کنند. به یقین دوستان و زائران خود را از آتش نجات خواهند داد و نخواهند گذاشت که زائرانشان در آتش بسوزند.
حج تمتع بر حج قّران و افراد برتری دارد. صفوان جمّال می گوید: به امام صادق علیه السَّلام گفتم: برخی سفارش می کنند که حج خالص به جا بیاور. برخی تأكيد دارند که قربانی با خود ببر که رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله چنین کرده است.
برخی می گویند: عمرۀ تمتع (2) به جا بیاور و بعد از عمره به حج بپرداز.
امام صادق علیه السَّلام فرمود:
لَوْ حَجَجْتُ أَلْفَ عَامٍ لَمْ أَقْرُنْهَا إِلَّا مُتَمَتِّعا:(3)
اگر من هزار سال به حج بروم، جز با حج تمتع به خانۀ خدا نزدیک نمی شوم.
کسانی که تا فاصلهٔ شانزده میلی از مسجد الحرام قرار دارند، واجب است که
ص: 178
سفر اولشان تمتع باشد و «هَدْی؛ قربانی» داشته باشند. (1)
ص: 179
اکنون این پرسش مطرح است آیا کسانی که به حج می روند، در یک مرتبه و یک درجه قرار دارند؟
در پاسخ می گوییم: نه، این گونه نیست؛ بلکه برخی حاجیان ایمان قوی دارند و بعضی از ایمان کمتری برخوردارند؛ بنابراین بهرۀ افراد از حج یکسان نیست.
امام صادق علیه السَّلام در روایتی حاجیان را اینگونه تقسیم بندی می کنند:
الْحُجَّاجُ يَصْدُرُونَ عَلَى ثَلَاثَةِ أَصْنَافٍ:
صِنْفُ يُعْتَقُ مِنَ النَّارِ،
وَصِنْفٌ يَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِهِ كَهَيْئَةِ يَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ،
وَصِنْفُ يُحْفَظُ فِي أَهْلِهِ وَمَالِهِ.
فَذَاكَ أَدْنَى مَا يَرْجِعُ بِهِ الْحَاجُّ؛ (1)
حاجیان سه گروهند:
یک گروه از آتش رهایی می یابند.
یک گروه از گناهان خود پاک می شوند، مانند روزی که از مادر به دنیا
ص: 180
آمده اند.
یک گروه از جهت مال و خاندان خود بیمۀ ایمنی دریافت می کنند.
این کم ترین پاداشی است که یک حاجی دریافت می کند.
بنابراین روایت، عدّه ای در اثر انجام حج برای همیشه از آتش جهنم رهایی می یابند؛ یعنی طوری پاک می شوند و برکات حج شاملشان می شود که برای همیشه از آتش دوزخ نجات می یابند.
گروه دوم که از دستۀ اول پایین تر هستند، تمام گناهانشان که تا آن روز مرتکب شده اند، بخشیده می شود. البته آنچه بین آنها و خدای سبحان است، بخشیده می شود و حق الناس را باید ادا کنند.
به هر ترتیب، این افراد باید مواظب آینده خودشان باشند تا دوباره به معاصی مبتلا نشوند.
گروه سوم، از هر دو گروه پایین ترند و حاجیان خوبی نیستند؛ ولی این ها نیز از حج بهره می برند و آن، حفاظت الهی از مال و خانواده آن هاست که این، کم ترین حظّ و بهره ای است که حاجی می برد.
ص: 181
ماه رجب، یکی از ماه های حرام است که ثواب عبادت در آن، چند برابر است و عقاب گناهان نیز چند برابر خواهد شد. در روایتی امام کاظم علیه السَّلام می فرماید:
رَجَبٌ شَهْرٌ عَظِيمٌ يُضَاعِفُ اللهُ فِيهِ الْحَسَنَاتِ وَ يَمْحُو فِيهِ السَّيِّئَاتِ مَنْ صَامَ یَوْمَا مِنْ رَجَبٍ تَبَاعَدَتْ عَنْهُ النَّارُ مَسِيرَةَ سَنَةٍ وَ مَنْ صَامَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ؛(1)
رجب ماه بزرگی است که خداوند حسنات را در آن دو برابر نموده و گناهان را در آن پاک می کند. کسی که یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، جهنم به اندازه مسافت یک سال از او دور خواهد شد و کسی که در آن سه روز را روزه بگیرد، بهشت برای او واجب می شود.
ماه های حرام حتّی در احکام، اثر وضعی دارند؛ به طوری که دیه قتل در آن ماه ها، یشتر از ماه های دیگر است. (2)
البته به جز ماه رجب، ماه های ذی القعده، ذى الحجّه و محرّم نیز جزء ماه های حرام هستند؛ منتها آن ها پشت سر هم قرار دارند و ماه رجب، به صورت مجزّا و منفرد است. طبعاً عظمت و حرمت این ماه ها به برکت کعبه است؛ کعبه ای که خداوند متعال دربارۀ آن می فرماید:
(إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَةَ مُبَارَكًا وَهُدًى
ص: 182
لِّلْعَالَمِينَ ﴾؛(1)
به راستی نخستین خانه ای که برای عبادت مردم نهاده شده، همان است که در مکه است و مبارک، و برای جهانیان مایه هدایت است.
کعبه نه تنها موجب هدایت انسان ها؛ بلکه مایهٔ هدایت جهانیان است. خداوند سبحان خانۀ کعبه را وسیله ای برای قیام مردم قرار داد. قرآن کریم می فرماید:
(جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِّلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلَائِدَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ)؛ (2)
خداوند کعبه بیت الحرام را وسیله به پاداشتن مصالح مردم قرار داده و همین طور ماه حرام و قربانی های بی نشان و قربانی های نشان دار را به همین منظور قرار داده. این برای آن است تا بدانید که خدا آن چه را در آسمان ها و آن چه را در زمین است می داند، و خدا بر هر چیزی داناست.
کسی که می خواهد به حج مشرّف شود، مستحب مؤکد است که از ابتدای ماه ذی القعده موهای سرش را اصلاح نکند؛ البته پشت لب استثناست. راویان شیعی در این باره روایات بسیاری را از اهل بیت علیهم السَّلام نقل کرده اند که به چند نمونه اشاره می کنیم.
در روایتی امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
ص: 183
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ، شَوَّالٌ وَ ذُو الْقَعْدَةِ وَ ذُو الْحِجَّةِ، فَمَنْ أَرَادَ الْحَجَّ وَفَرَ شَعْرَهُ إِذَا نَظَرَ إِلَى هِلَالِ ذِي الْقَعْدَةِ، وَ مَنْ أَرَادَ الْعُمْرَةَ وَفَرَ شَعْرَهُ شَهْراً؛(1)
فصل حج چند ماه مشخص است: ماه شوال، ذی القعده و ذى الحجّه. هر کس عازم حج باشد، موقعی که هلال ذی القعده رؤیت شد، باید موی سر خود را انبوه کند، و هر کس عازم عمره باشد، از یک ماه قبل باید موی سر خود را انبوه کند و از اصلاح آن خودداری نماید.
همچنین در روایتی دیگر امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
لَا يَأْخُذُ الرَّجُلُ إِذَا رَأَى هِلَالَ ذِي الْقَعْدَةِ وَ أَرَادَ الْخُرُوجَ مِنْ رَأْسِهِ وَ لَا مِنْ لِحْيَتِهِ؛(2)
اگر کسی هلال ذی القعده را دید و خواست به حج برود، موی سر و ریشش را اصلاح نکند.
همچنین در روایتی دیگر امام صادق به عبدالله بن سنان می فرماید:
أَعْفِ شَعْرَكَ لِلْحَجِ إِذَا رَأَيْتَ هِلَالَ ذِي الْقَعْدَةِ وَ لِلْعُمْرَةِ شَهْراً؛ (3)
بعد از آن که هلال ذی القعده رؤیت شد ، برای شرکت در مراسم حج، موی سرت را انبوه کن و برای شرکت در مراسم عمره، از یک ماه قبل، موی سرت را انبوه کن.
در گزارش دیگری امام باقر علیه السَّلام می فرماید:
ص: 184
مَنْ أَرَادَ الْحَجَّ فَلَا يَأْخُذْ مِنْ شَعْرِهِ إِذَا مَضَتْ عَشَرَةٌ مِنْ شَوَّالٍ: (1)
کسی که می خواهد حج برود، از دهم شوال به بعد، موی سرش را کوتاه نکند.
بنابراین روایات، کسی که می خواهد به مکه مشرّف شود و اعمال حج را انجام دهد. باید از ابتدای ماه ذی القعده موهایش را اصلاح نکند تا با شور و حال خاصی در پیشگاه حضرت احدیت حاضر شود.
برخی از فقها فتوا داده اند که کسی که عازم مکه است، اگر بعد از بیست ذى القعده مویش را اصلاح کند، قبل از احرام باید گوسفند بکشد و بعضی گفته اند که مستحب است که گوسفند بکشد. (2)
دعایی در شب اول ماه رجب به روایت ابوبصیر از امام صادق علیه السَّلام وارد شده که در شب نخست و هر روز ماه مبارک رمضان، شب های جمعه شب و روز عرفه و روز عید قربان نیز مستحب است که خوانده شود.
بنابراین دعا فقط از خدای متعال درخواست می کنیم و با وجود او دست نیاز به سوی هیچ کس دراز نمی کنیم تنها به خدا اعتماد داریم و می دانیم که حاجتمان را برآورده می کند. در این دعا چنین می خوانیم:
اللَّهُمَّ إِنِّي بِكَ وَ مِنْكَ أَطْلُبُ حَاجَتِي وَمَنْ طَلَبَ حَاجَتَهُ إِلَى النَّاسِ فَإِنِّي لَا
ص: 185
أَطْلُبُ حَاجَتِي إِنَّا مِنْكَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ.
وَأَسْأَلُكَ بِفَضْلِكَ وَرِضْوَانِكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِي فِي عَامِي هَذَا إِلَى بَيْتِكَ الْحَرَامِ سَبِيلًا حِجَّةٌ مَبْرُورَةٌ مُتَقَبَّلَةٌ زَاكِيَةٌ خَالِصَةٌ لَكَ تُقِرُّ بِهَا عَيْنِي وَتَرْفَعُ بِهَا دَرَجَتِي.
وَتَرْزُقَنِي أَنْ أَغْضَ بَصَرِي وَأَنْ أَحْفَظَ فَرْجِي وَأَنْ أَكُفَّ بِهَا عَنْ جَمِيعِ مَحَارِمِكَ حَتَّى لَا يَكُونَ شَيْءٍ آثَرَ عِنْدِي مِنْ طَاعَتِكَ وَخَشْيَتِكَ وَالْعَمَلِ بِمَا أَحْبَبْتَ وَ التَّرْيِ لِمَا كَرِهْتَ وَنَهَيْتَ عَنْهُ وَ اجْعَلْ ذَلِكَ فِي يُسْرٍ وَيَسَارٍ وَعَافِيَةٍ وَمَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ.
وَأَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِي قَتْلًا فِي سَبِيلِكَ تَحْتَ رَايَةٍ نَبِيِّكَ مَعَ أَوْلِيَائِكَ.
وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تَقْتُلَ بِي أَعْدَاءَكَ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِکَ.
وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُكْرِمَنِي بِهَوَانِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَا تُهِنِّي بِكَرَامَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ.
اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا حَسْبِيَ اللهُ مَا شَاءَ اللهُ:(1)
خدایا! من به وسیله تو و از تو حاجتم را درخواست می کنم، و هرکه حاجت خویش از مردم بخواهد، همانا من حاجتم را جز از تو نمی خواهم، یگانه ای، شریکی برای تو نیست.
به حق فضل و رضوانت از تو می خواهم که بر محمّد و اهل بیتش درود فرستی، و در این سال برای من راهی به سوی کعبه قرار دهی؛ با حجی
ص: 186
پاک و پذیرفته، پاکیزه و خالص برای خویش، که دیده ام به آن روشن گردد و مرتبه ام با آن بالا رود.
خدایا! به من روزی کن که دیده ام را از حرام فرو بندم، شهوتم را نگاه دارم و خود را از همۀ حرام هایت بازدارم، تا آن جا که چیزی نزد من از طاعت و خشیتت، عمل به آن چه واجب کردی و ترک آن چه نپسندیدی و از آن نهی نمودی برتر نباشد ، و همۀ این ها را در کنار آسانی و فراوانی و تندرستی و آن چه به من نعمت دادی قرار ده.
از تو می خواهم مرگم را کشته شدن در راهت در زیر پرچم پیامبرت همراه با اولیایت قرار دهی.
و از تو میخواهم که به وسیله من دشمنان خود و رسولت را به قتل رسانی .
و از تو درخواست می کنم که مرا گرامی داری با خوار کردن کسی از آفریدگانت که خود خواهی ، و مرا به گرامی داشتن احدی از اولیایت خوار نکنی.
خدایا! برای من همراه پیامبر راهی (به خوشبختی) قرار ده. خداوند مرا کافی است. آن چه خدا بخواهد، انجام می شود.
بنابراین دعا، ما فقط به خدای متعال امید داریم و از او حاجتمان را می خواهیم. اگر پیامبر امامان معصوم و امام عصر علیهم السَّلام را واسطه قرار می دهیم ، مقصد خدای سبحان است. خدای متعال آن ها را شفیع ما قرار داده است؛ از این رو به پیامبر و امامان معصوم علیهم السَّلام می گوییم: شما در پیشگاه خدا برای ما شفاعت کنید.
خدای مهربان مقام شفاعت را برای آن بزرگواران قرار داده است. قرآن کریم
ص: 187
می فرماید:
(... مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ)؛ (1)
... کیست آن کس که جز به اذن او بتواند در پیشگاهش شفاعت کند؟
البته خدای متعال به بندگان خود نزدیک تر است؛ چنانکه می فرماید:
﴿وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد )؛ (2)
و به یقین ما انسان را آفریدیم و وسوسه های نَفْس او را می دانیم و ما به او از رگ گردنش که به کبد و قلب متصل است، نزدیک تر هستیم.
آری، خدای سبحان می فرماید که ما به بنده هایمان از رگ گردنشان نزدیک تریم، در عین حال برای بندگانمان اسباب قرار می دهیم.
البته بنده نباید از تلاش و کوشش دست بردارد و متوجه باشد که خداوند متعال کارهایش را از طریق اسباب خاص خود به پیش می برد.
چنین بنده ای می گوید: من علت و مقصد نهایی را خداوند متعال می دانم و فقط از او درخواست می کنم. در عین حال که در پی کسب روزی هستم، او را روزی دهنده می دانم و به دنیا و اموال آن دل نمی بندم؛ همانند ملا مهدی نراقی رحمة اللهُ که با وجود ثروت و اموال فراوان، دل بستۀ آن ها نبود.
ملا احمد رحمة اللهُ و ملا مهدی نراقی رحمة اللهُ، از علمای بزرگی بودند که در کاشان اقامت داشتند. این دو عالم که پدر و پسر بودند، استاد شیخ انصاری هرحمة اللهُ بودند. ملامهدی
ص: 188
صاحب کتاب معراج السعاده ، علاوه بر فضیلت های معنوی، از مادیات نیز بهره مند بود.
روزی در حمام، یک درویش به او می گوید: من از دنیا فقط یک کشکول دارم و حال آن که شما دارای خدم و حَشَم و باغ و خانه هستید. زیبندۀ شما نیست که با چنین مقام علمی، دارای چنین اموالی باشید.
ملا مهدی چیزی نمی گوید. پس از آن که حمام تمام می شود و لباس هایش را می پوشد، ملا مهدی نراقی می گوید: دلم برای حضرت سید الشهداء علیه السَّلام تنگ شده است. بیا با هم به کربلا برویم.
هر دو به سمت کربلا حرکت می کنند. وقتی مقداری راه رفتند، درویش می گوید: من باید به کاشان برگردم؛ یادم رفت کشکولم را بردارم.
در این جا ملامهدی نراقی می گوید: من تمام اموالم را در کاشان رها کردم و عازم کربلا شدم، اما تو از یک کشکول هم نتوانستی بگذری.
بنابراین، درخواست از خداوند متعال و اتّکای بر او به معنای رها کردن تلاش و کوشش نیست. در روایات ما تلاش برای به دست آوردن روزی بسیار تأکید شده و تنبلی بسیار مذمّت و نهی شده است.(1)
در روایتی آمده: امام حسن مجتبی علیه السَّلام فرمود:
اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لاَخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً؛ (2)
برای دنیای خود به گونه ای تلاش کن که گویی تا ابد زنده ای و برای آخرت خود طوری عمل کن که گویی فردا مرگت فرامی رسد.
باید در عین حال که به جهان آخرت توجه داشت و از آن غافل نبود، امور دنیایی
ص: 189
را سر و سامان بخشید. امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در آخرین وصیت های خود به امام حسن و امام حسین علیهما السَّلام فرمود:
أُوصِيكُمَا وَجَمِيعَ وُلْدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللهِ وَنَظْمِ أَمْرِكُمْ...؛ (1)
شما دو تن و تمام فرزندانم و هر که وصیتم به او می رسد، به تقوای خداوند و نظم در امور سفارش می کنم.
باید کارهای ما به قدری دقیق باشد که اگر امشب مرگمان فرا رسید، تمام حساب هایمان به طور کامل مشخص و معلوم باشد.
در این دعا حضرت امام صادق علیه السَّلام به درگاه خدا چنین عرضه می کند:
وَمَنْ طَلَبَ حَاجَتَهُ إِلَى النَّاسِ فَإِنِّي لَا أَطْلُبُ حَاجَتِي إِنَّا مِنْكَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ؛(2)
و هرکه حاجت خویش از مردم بخواهد، همانا من حاجتم را جز از تو نمی خواهم. یگانه ای. شریکی برای تو نیست.
این تعبیر به این معنا نیست که واسطه های الهی را نفی کنیم؛ چرا که خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
ص: 190
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ )؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید! تقوای خدا پیشه کنید و وسیله ای برای تقرّب به او بجویید.
هم چنین در جای دیگر می فرماید:
(وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّابًا رَّحِيْماً )؛ (2)
و اگر آن ها هنگامی که به خود ستم کردند، نزد تو می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند، و پیامبر نیز برای آنان استغفار می کرد، خدا را بسیار توبه پذیر و مهربان می یافتند.
این آیات، توسل به امامان معصوم علیهم السَّلام را تأیید می کنند در توسل به امام عصر علیه السَّلام _ طبق دعایی که امام زمان علیه السَّلام به فرد زندانی یاد دادند _ می گوییم:
... يَا مَوْلَانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْأَمَانَ الْأَمَانَ الْأَمَانَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي؛(3)
ای مولای ما ای صاحب الزمان، از شما امان می خواهیم، به فریاد ما برس، ما را دریاب...
شفاعت از واژه «شفع»، به معنای جفت شدن است؛ یعنی اگر استغفار ما با استغفار پیامبر پیوند خورد و یکی شود، خداوند ما را خواهد آمرزید و اگر امام عصر علیه السَّلام واسطه شود، خدای سبحان مشکل ما را حل خواهد کرد.
ص: 191
این نکته را هم فراموش نکنیم که روایاتی که در باب شفاعت وارد شده، به این معنا نیست که هر گناهی خواستیم، مرتکب شویم و به شفاعت دل خوش کنیم.
ضمن این که محبت به اهل بیت علیهم السَّلام با محبت خداوند متعال منافات ندارد.
البته محبت و عشق به خداوند متعال، قابل مقایسه با هیچ محبت دیگری نیست و اگر کسی، مخلوقی را بیشتر از خداوند دوست داشت، منتظر عذاب باشد. قرآن کریم می فرماید:
(قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةً تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ)؛ (1)
بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما و اموالی که به دست آورده اید و تجارتی که از کساد شدنش می ترسید، و خانه هایی که به آن ها علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او محبوب تر است، در انتظار این باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند و خداوند گروه فاسقان را هدایت نمی کند.
این آیه در صدد نفی علاقه به همسر و خویشان نیست؛ چراکه خود قرآن کریم می فرماید:
﴿وَإِذْ أَخَذْنا ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللهَ وَبِالْوالِدَيْنِ إحساناً...)؛ (2)
ص: 192
و (به یاد آورید) روزی را که ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید...
احترام پدر و مادر واجب است؛ اما نباید آن ها را همردیف خداوند متعال قرار داد.
هنگامی که در دعاهایمان می گوییم: خدایا! فقط از تو درخواست می کنم، منظورمان نفی واسطه ها و اسباب نیست. وقتی که از اسباب مدد می جوییم، یا از واسطه ها کمک می خواهیم نیز شرک نورزیده ایم.
خداوند بنا ندارد که کارهایش را بدون اسباب انجام دهد؛ البته گهگاه بدون اسباب کاری انجام می دهد تا همه بدانند که قدرتش محدود نیست؛ ولی در جموع، بنای خداوند متعال بر استفادۀ از اسباب است. در این زمینه روایاتی چند نقل شده که به سه مورد اشاره می کنیم.
در روایتی امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
أَبَى اللهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِنَّا بِأَسْبَابٍ، فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ سَبَباً، وَجَعَلَ لِكُلِّ سَبَبٍ شَرْحاً، وَجَعَلَ لِكُلِّ شَرْحٍ عِلْماً، وَجَعَلَ لِكُلِّ عِلْمٍ بَاباً نَاطِقَا عَرَفَهُ مَنْ عَرَفَهُ، وَجَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ، ذَاكَ رَسُولُ اللهِ صلَّى اللهُ عليهِ وآلِه وَنَحْنُ؛ (1)
خدا امتناع فرموده از آن که چیزها، جز به اسباب جاری شوند. بنابراین برای هر چیزی از ممکنات، سببی قرار داده، برای هر سببی شرحی قرار
ص: 193
داده و هر شرحی را علم و دانشی قرار داده، و هر علمی را دری و حجتی ناطق قرار داده (که سخن گوید)، و هر کس آن در را شناخته، شرح و علم را شناخته، و هر که آن در را نشناخته، این را نیز نشناخته و این علم و در، رسول خدا صلَّى اللهُ عليهِ وآلِه و ما هستیم.
هم چنین در روایت دیگری می فرماید:
قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَى اللهِ وَأَسْبَابُهَا بَعْدَ اللهِ الْعِبَادُ تَجْرِي عَلَى أَيْدِيهِمْ. فَمَا قَضَى اللهُ مِنْ ذَلِكَ فَاقْبَلُوا مِنَ اللهِ بِالشُّكْرِ وَمَا زَوَى عَنْكُمْ مِنْهَا فَاقْبَلُوهُ عَنِ اللهِ بِالرّضَا وَالتَّسْلِيمِ وَالصَّبْرِ، فَعَسَى أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ خَيْراً لَكُمْ، فَإِنَّ اللهَ أَعْلَمُ بِمَا يُصْلِحُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛ (1)
روا شدن حاجت ها به دست خداست و پس از خدا، اسبابش بندگان هستند که به دست آنها صورت گیرد. پس آن حاجت را که خدا برآورد، با تشکر از او بپذیرید و آن چه دست نیامد، با رضایت خاطر و تسلیم و صبر گردن نهید. شاید که این محرومی برایتان بهتر است. چرا که خدا صلاح شما را بهتر می داند و شما خود نمی دانید.
در روایت دیگری رسول خدا صلوات الله علیه می فرماید:
الْحَوَائِجُ إِلَى اللهِ وَأَسْبَابُهَا فَاطْلُبُوهَا إِلَى اللهِ بِهِمْ فَمَنْ أَعْطَاكُمُوهَا فَخُذُوهَا عَنِ اللهِ بِصَبْر؛(2)
همۀ نیازها اسبابش به درگاه خداوند است. آن ها را از ته دل از خدا درخواست نمایید و هر کس نیاز شما را برآورده ساخت، شما آن را از جانب خداوند بدانید و آن را با شکیبایی بگیرید.
ص: 194
خداوند متعال حضرت عیسی علیه السَّلام را بدون پدر متولد کرد. حال کسی بگوید: من هم ازدواج نمی کنم، اما خداوند به من فرزندی عطا کند، هیچ گاه خواسته اش اجابت نخواهد شد.
گاهی از پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليهِ وآلِه درخواست معجزه می کردند، آن حضرت با آن که می توانستند و قادر بودند که معجزه ای بیاورند. این کار را نمی کردند؛ زیرا معجزه نیز اصول و اساسی دارد. ضمن این که آن حضرت می دانستند، اگر برای برخی معجزه بیاورند، به آن حضرت تهمت سحر می زنند.
خدای متعال در آیه کریمه ای می فرماید:
(أ كانَ لِلنَّاسِ عَجَباً َأنْ أَوْحَيْنَا إِلى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبين﴾؛ (1)
آیا برای مردم شگفت آور است که به مردی از خودشان وحی کردیم که مردم را بیم ده و به کسانی که ایمان آوردهاند مژده ده که برای آنان نزد پروردگارشان پیشینه نیکی است؟ کفرورزان گفتند: این مرد به یقین افسونگری آشکار است.
در ادامۀ دعا می گوییم:
وَ أَسْأَلُكَ بِفَضْلِكَ وَرِضْوَانِكَ؛
به حق فضل و رضوانت از تو می خواهم
ص: 195
هرگاه از خداوند متعال چیزی می خواهیم، باید از فضل و رحمتش بخواهیم، نه بر اساس استحقاق خودمان. باید از ناحیه فضل و عنایتش وارد شویم؛ چنان که در قرآن کریم می فرماید:
﴿قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُواْ هُوَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ) ؛(1)
بگو: تنها به فضل خدا و رحمت او باید خوشحال شوند؛ که این از تمام آن چه گردآوری می کنند، بهتر است.
بنا بر روایات، حضرت رسول اکرم و امیر مؤمنان علی علیهما السَّلام از مظاهر تجلّی فضل خدای سبحان هستند.
در روایتی امام باقر علیه السَّلام در تفسیر این آیه کریمه می فرماید:
فَضْلُ اللهِ النَّبِيُّ صلَّى اللهُ عليه وآله وَ بِرَحْمَتِهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السَّلام(2)
منظور از فضل خدا پیامبر صلَّی اللهُ علیه وآله و منظور از رحمت او علی بن ابی طالب علیه السَّلام است.
در روایت دیگری از ولایت سخن به میان آمده است. محمد بن فضیل می گوید: در باره این آیه کریمه از پیشوای هشتم امام رضا علیه السَّلام پرسیدم، فرمود:
ص: 196
بِوَلَايَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السَّلام هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُ هَؤُلَاءِ مِنْ دُنْيَاهُمْ؛ (1)
به ولایت محمد و آل محمد علیهم السَّلام شاد باشند که آن، بهتر است از آن چه این گروه از دنیای خویش جمع می کنند.
در سخن دیگری رسول اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله به امیر مؤمنان على علیه السَّلام فرمود:
وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيَّا، مَا آمَنَ بِي مَنْ أَنْكَرَكَ، وَ لَا أَقَرَّبِي مَنْ جَحَدَكَ، وَ لَا آمَنَ بِاللَّهِ مَنْ كَفَرَ بِكَ، وَ إِنَّ فَضْلَكَ لَمِنْ فَضْلِي، وَ إِنَّ فَضْلِي لِفَضْلِ اللَّهِ وَهُوَ قَوْلُ رَبِّي عَزَّ وَجَلَّ: ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ)؛ (2)
فَفَضْلُ اللَّهِ نُبُوَّةُ نَبِيِّكُمْ، وَرَحْمَتُهُ وَلَايَةٌ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السَّلام.
(فَبِذَلِكَ) قَالَ: بِالنُّبُوَّةِ وَ الْوَلَايَةِ (فَلْيَفْرَحُوا)؛ يَعْنِي الشَّيعَةَ (وَهُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ﴾؛ يَعْنِي مُخَالِفِيهِمْ مِنَ الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ فِي دَارِ الدُّنْيَا...؛ (3)
به خدایی که مرا به نبوت مبعوث نمود، سوگند به من ایمان نیاورده کسی که منکر تو (علی علیه السَّلام) باشد و به نبوتم اقرار ندارد کسی که مخالف تو (على علیه السَّلام) باشد و کافر به تو به خدا نیز ایمان ندارد. فضل تو از فضل من و فضل من از فضل خداوند است. این همان سخن پروردگارم است که می فرماید:
ص: 197
«بگو؛ تنها به فضل خدا و رحمت او باید خوشحال شوند؛ که این از تمام آن چه گردآوری می کنند، بهتر است».
فضل خدا، نبوت پیامبر شماست و رحمتش ولایت علی بن ابی علیه السَّلام طالب علیه السَّلام. «پس به این»، یعنی به نبوت و ولایت «خوشحال شوند». شیعه باید شاد باشد «این از تمام آن چه گردآوری می کنند، بهتر است»؛ این اعتقاد بهتر است از قبیله و عشیره و مال و فرزندی که مخالفان علی علیه السَّلام در دنیا بر هم انباشته می کنند.
بدیهی است که باید به اهل بیت معصوم علیهم السَّلام دل خوش بود، نه به اعمال خود. البته فضل خدا در اهل بیت معصوم علیهم السَّلام منحصر نیست؛ بلکه انواع و اقسام و شاخه ها و برگ هایی دارد. خدای سبحان فضل بی شمار دارد. قرآن کریم می فرماید:
(وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوهَا إِنَّ اللهَ لَغَفُورٌ رَحيم﴾؛ (1)
و اگر نعمت های خدا را شماره کنید، آن را نمی توانید بشمارید. به راستی خدا آمرزنده مهربان است.
نمونه ای از فضل بی پایان خدا، مکه و کعبه است. همان کعبه ای که برای همه؛ حتی برای حیوانات نیز مایه برکت است. تعدّی به حیوانات مکه، حتی برای افرادی که محرم نیستند نیز حرام است.
در گزارشی عبد الله بن سنان می گوید: امام صادق علیه السَّلام در باره حرم امن الهی
ص: 198
فرمود:
مَنْ دَخَلَ الْحَرَمَ مِنَ النَّاسِ مُسْتَجِيراً بِهِ فَهُوَ آمِنْ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ وَ مَنْ دَخَلَهُ مِنَ الْوَحْشِ وَ الطَّيْرِ كَانَ آمِناً مِنْ أَنْ يُهَاجَ أَوْ يُؤْذَى حَتَّى يَخْرُجَ مِنَ الْحَرَم ؛ (1)
هر بشری به حرم خدا درآید و در آن جا پناه بگیرد، از خشم خدا در امان خواهد بود. و هر حیوان وحشی یا پرندۀ آسمانی به حرم خدا درآید، در امان خواهد بود که او را رم ندهند و آزار نکنند تا آن هنگام که از حرم خدا بیرون شود.
چند چیز است که حتی وقتی انسان از احرام بیرون می آید، آن ها حلال نمی شود. شکستن و کندن گیاهان حرم و صید حیوانات هیچ گاه حلال نمی شود؛ اعم از اینکه انسان از احرام بیرون آمده باشد یا نه. (2)
من بارها دیده ام که در مکه، در مکان هایی که زباله وجود دارد، گنجشک و گربه و سگ در کنار یکدیگر مشغول غذا خوردن هستند که نشان دهندۀ امنیت فوق العاده آن جاست.
حال که از فضل و رضوان خداوند متعال می خواهیم تقاضایی کنیم، چه چیزی بهتر از حج؟ در این دعا می گوییم:
وَأَسْأَلُكَ بِفَضْلِكَ وَرِضْوَانِكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِي فِي عَامِي هَذَا إِلَى بَيْتِكَ الْحَرَامِ سَبِيلاً؛ (3)
ص: 199
به حق فضل و رضوانت از تو می خواهم که بر محمّد و اهل بیتش درود فرستی، و در این سال برایم راهی به سوی کعبه قرار دهی.
آری بهترین درخواست و دعا، درخواست حج است؛ زیرا اگر به حج مشرّف شویم، تمام کارهایمان به فضل الهی اصلاح می شود.
برای اینکه دعایمان به هدف اجابت نزدیک شود، با عرض تحیّت و ارادت به ساحت قدس خاندان عصمت و طهارت علیهم السَّلام در ابتدای آن صلوات می فرستیم؛ زیرا صلوات دعایی مستجاب است از آن جا که خداوند متعال بخیل نیست، همۀ دعاها را مستجاب می کند؛ از این رو در پرتو صلوات، دعای ما به هدف اجابت می رسد.
در این زمینه احادیث فراوانی از اهل بیت معصوم علیهم السَّلام رسیده که به چند حدیث اشاره می کنیم.
در حدیثی نورانی حضرت امام جعفر صادق علیه السَّلام می فرماید:
مَنْ كَانَتْ لَهُ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةٌ فَلْيَبْدَأُ بِالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، ثُمَّ يَسْأَلُ حَاجَتَهُ ثُمَّ يَخْتِمُ بِالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَقْبَلَ الطَّرَفَيْنِ وَ يَدَعَ الْوَسَطَ إِذَا كَانَتِ الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَا تُحْجَبُ عَنْهُ؛ (1)
هر که را به سوی خدای تعالی حاجتی باشد، باید که با صلوات بر محمد و آل محمد آغاز کند، بعد از آن حاجت خود را سؤال نماید، پس با صلوات بر محمد و آل محمد آن را ختم کند؛ زیرا خداوند، کریم تر از آن است که دو
ص: 200
طرف را که اوّل و آخر است، بپذیرد و میان را واگذارد؛ چرا که صلوات بر محمد و آل محمد از خداوند محجوب نمی شود و به سوی او بالا می رود.
در حدیث دیگری که مناسبت بیش تری با سخن ما دارد، عبدالسّلام بن نعیم می گوید:
به امام جعفر صادق علیه السَّلام عرض کردم: من داخل خانه کعبه شدم و دعایی در ذهن و خاطرم نبود، مگر صلوات بر محمد و آل محمد صلّی اللهُ علیه وآله.
حضرت فرمود:
أَمَا إِنَّهُ لَمْ يَخْرُجْ أَحَدٌ بِأَفْضَلَ مِمَّا خَرَجْتَ بِهِ؛(1)
آگاه باش که هیچ کس از کعبه بیرون نیامده به چیزی که بهتر و افزون تر باشد، از آن چه تو به آن بیرون آمده ای.
هم چنین در حدیث دیگری امام صادق می فرماید:
كُلُّ دُعَاءٍ يُدْعَى اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مَحْجُوبٌ عَنِ السَّمَاءِ حَتَّى يُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ (2)
هر دعایی که خداوند متعال به آن خوانده شود، از آسمان محجوب است و به سوی آن بالا نمی رود تا زمانی که بر محمد و آل محمد صلوات فرستاده شود.
از آن جا که تمام برکات خدای متعال از ناحیه پیامبرش به ما می رسد، ما نیز در صلوات، تقاضا می کنیم که خدای متعال عنایت ها، رحمت ها و برکت های بی پایان خود را بر آن حضرت فروفرستد.
ص: 201
صلوات، با توجه به معنای رفیع آن، درخواستی مستجاب است؛ از این رو شایسته است انسان در ابتدا و انتهای خواسته اش صلوات بفرستد تا دعایش مستجاب شود.
به راستی اگر دعاهایی را که از امامان معصوم علیهم السَّلام رسیده بررسی کنیم، می بینیم که بیشتر دعاها به خصوص دعاهای صحیفۀ سجادیۀ با صلوات شروع می شوند و با آن به پایان می رسند.
برای نمونه در دعای شریف مکارم الاخلاق این گونه می خوانیم:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ ...(1)
خدایا! بر محمد و خاندانش درود بفرست و ایمان مرا به کامل ترین درجات ایمان، یقین مرا به برترین مراتب یقین، نیّت مرا به نیکوترین نیت ها و عمل مرا به بهترین اعمال رابرسان.
در دعای شب اول ماه رجب پس از صلوات، از خداوند می خواهیم که حج نصیب ما کند؛ اما نه هر حجی؛ بلکه می گوییم:
حِجَّةٌ مَبْرُورَةٌ مُتَقَبَّلَةٌ زَاكِيَةٌ خَالِصَةٌ لَکَ؛
حجی پاک و پذیرفته، پاکیزه و خالص برای خویش.
این فراز به این معناست که حج را در امسال یک بار نصیب من کن. روشن است
ص: 202
که در سال بیش از یک حج نمی توان به جا آورد، ولی می توان هر سال آن را تکرار کرد؛ از این رو از خداوند متعال بخواهیم که هر سال آن را نصیبمان کند.(1)
خداوند کریم است و به راحتی خواستۀ ما را می پذیرد. در روایتی آمده:
امام صادق علیه السَّلام می فرماید: امیر مؤمنان علی علیه السَّلام فرمود: از رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله شنیدم که می فرمود:
الْمُؤْمِنُ غِرُّ كَرِيمٌ، وَالْمُنَافِقُ خَبُّ لَئِيمٌ، وَ خَيْرُ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ كَانَ مَالَفَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ، وَ لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يَأْلَفُ وَ لَا يُؤَالَفُ؛(2)
مؤمن ارجمند و بلندنظر، و منافق فریبکار و فرومایه است و بهترین افراد با ایمان کسانی هستند که با مؤمنان انس می گیرند و آنکه با دیگران انس نگیرد و دیگران با او مأنوس نشوند، در او خیری نیست.
هنگامی که مؤمن این گونه است، به یقین خداوند متعال نیز کریم تر و بزرگوارتر است؛ از این رو از خدای کریم بخواهیم که هر سال حج را روزی ما کند.
پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله در شب معراج از خداوند متعال تقاضا کرد که گناهان اُمّت را ببخشاید و خداوند رحیم نیز پذیرفت.
البته این سخن به این معنا نیست که پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله از خداوند متعال مهربان تر است. این اصرار پیامبر مبنی بر بخشش امت، جلوه و پرتوی از مهر و رحمت خدای مهربان است؛ چراکه مهربانی فوق العاده پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله نسبت به اُمّت، به واسطۀ رحمت الهی ایجاد شد؛ چنانکه قرآن کریم می فرماید :
ص: 203
(فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ)؛ (1)
به سبب رحمت الهی در برابر مؤمنان نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده می شدند. پس آن ها را ببخش و برای آن ها آمرزش بخواه و در کارها با آنان مشورت کن؛ اما هنگامی که تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن؛ زیرا خدا توکل کنندگان را دوست می دارد.
تمام رحمتها و مهربانی هایی که در دنیا مشاهده می کنیم جلوه ای از رحمت بی منتهای خداوند مهربان است. خدای سبحان کعبه را ساخت تا بهانه ای برای مهربانی به آفریدگانش باشد؛ خدا دل زن و مرد را نسبت به یکدیگر مهربان و عطوف قرار داد؛ همو محبت فرزند را در دل پدر و مادرش قرار داد.
بنابراین، شفاعت پیامبر رحمت در حق اُمّت و مهربانی ایشان در قبال آن ها، نشانه ای از رحمت بیکران الهی است و این گونه نیست که پیامبر از خداوند متعال مهربان تر باشد.
حال که خداوند متعال این همه لطف و عنایت دارد، از او بخواهیم که ما را نیز مهربان، با عاطفه و گشاده سینه قرار دهد. شرح صدر از چیزهایی است که شایسته است انسان از خداوند متعال آن را طلب کند؛ همان طور که حضرت موسی علیه السَّلام از
ص: 204
خدا آن را طلب کرد و فرمود
رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي﴾؛ (1)
پروردگارا! سینه ام را گشاده کن.
خداوند، رحمان، رحیم و کریم است و اگر از بنده اش بارها خطا و گناه سرزند، باز هم توبه اش را می پذیرد. ما نیز باید پوزش دیگران را بپذیریم و از آنان درگذریم.
مهربانی خداوند در حق بندگانش، همانند مهربانی مادر در حق فرزندش است. اگر اطرافیان و حتی پدر یک کودک، از شیطنت های او ناراحت و دل آزرده شوند؛ ولی مادر کودک، هیچ گاه از او خسته و دلتنگ نمی شود.
خداوند رحیم نیز هیچ گاه از بنده اش سیر نمی شود و او را رها نمی کند و او، بسیار توبه پذیر است.
در سخنی امام باقر علیه السَّلام به محمد بن مسلم می فرماید:
يَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ! ذُنُوبُ الْمُؤْمِنِ إِذَا تَابَ مِنْهَا مَغْفُورَةٌ لَهُ فَلْيَعْمَلِ الْمُؤْمِنُ لِمَا يَسْتَأْنِفُ بَعْدَ التَّوْبَةِ وَالْمَغْفِرَةِ.
أَمَا وَاللَّهِ إِنَّهَا لَيْسَتْ إِنَّا لِأَهْلِ الْإِيمَانِ؛
ای محمد بن مسلم ! اگر مؤمن از گناهان خود توبه کند! برایش آمرزیده می شود. بنابراین، باید مؤمن بعد از توبه و آمرزش عمل را از سرگیرد.
بدان و آگاه باش، به خدا سوگند، این آمرزش فقط برای اهل ایمان است.
محمد بن مسلم می گوید: عرض کردم: پس اگر مؤمن بعد از توبه و استغفار از گناهان، دوباره گناه کند و باز توبه نماید، چه حال دارد؟
ص: 205
حضرت فرمود:
يَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ! أَتَرَى الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ يَنْدَمُ عَلَى ذَنْبِهِ وَيَسْتَغْفِرُ مِنْهُ وَيَتُوبُ ثُمَّ لَا يَقْبَلُ اللهُ تَوْبَتَهُ؛
ای محمد بن مسلم! آیا چنان می پنداری که بندۀ مؤمن بر گناه خود پشیمان می شود و از خدای متعال برای آن آمرزش می خواهد و توبه می کند و خدای متعال با وجود این ها، توبۀ او را نمی پذیرد؟
عرض کردم: پس اگر چندین مرتبه چنین کند که مرتکب گناه شود و بعد از آن، توبه کند و آمرزش طلبد؟
حضرت فرمود:
كُلَّمَا عَادَ الْمُؤْمِنُ بِالاسْتِغْفَارِ وَالتَّوْبَةِ عَادَ اللهُ عَلَيْهِ بِالْمَغْفِرَةِ وَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عن عباده وَيَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ). (1)
فإيَّاك أن تقتط الْمُؤْمِنِينَ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ؛ (2)
إِنَّ اللهَ تَعَالَى أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ رَجُلٍ أَضَلَّ رَاحِلَتَهُ وَزَادَهُ فِي لَيْلَةٍ ظَلْمَاءَ فَوَجَدَهَا فَاللهُ أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ ذَلِكَ الرَّجُلِ بِرَاحِلَتِهِ حِينَ وَجَدَهَا،(3)
در هر زمان که مؤمن به استغفار و توبه بازگردد، خدای متعال از او می پذیرد و به آمرزش بر او بازمی گردد و تفضّل می فرماید. به راستی که خدای متعال
ص: 206
آمرزنده ای است مهربان که توبه را می پذیرد و از گناهان در می گذرد.
پس بپرهیز از آن که مؤمنان را از رحمت خدای متعال نومید گردانی.
به راستی خوشحالی خداوند متعال نسبت به توبه بنده خود شدید تر است از مسافری که در شب تاریک کاروانش را گم کرده باشد و بعد آن را پیدا کند.
البته منظور این نیست که بنده به امید کرم و رحمت خداوند سبحان گناه کند؛ بلکه در عین حالی که از گناه پرهیز می کند، فقط به رحمت او امید داشته باشد، نه اعمال خود.
به راستی اگر حجی با این ویژگی ها نصیب ما شود، مایه روشنی چشم ما خواهد شد.
تَقِرُّ بِهَا عَيْنِي؛
دیده ام به آن روشن گردد.
ضمن این که در پرتو چنین حجی، مقام ما تعالی پیدا خواهد کرد:
وَتَرْفَعُ بِهَا دَرَجَتِي؛
و مرتبه ام با آن بالا رود.
بعد از این درخواست ها از خداوند سبحان می خواهیم که به ما توفیق دهد تا چشمانمان را از حرام بپوشانیم:
وَتَرْزُقَنِي أَنْ أَغْضٌ بَصَرِي؛
و به من روزی کن که دیده ام را از حرام فرو بندم.
ص: 207
خدایا! از تو می خواهم در ضمن حج و بعد از حج به من توفیق بدهی چشمانم را از حرام بپوشانم. به هر ترتیبی که تو صلاح می دانی؛ یا به وسیله حلالی که برای من فراهم می کنی که بی نیاز شوم، یا حالتی در من ایجاد کن که پاک باشم. من از تو می خواهم که چشمم آلوده نباشد.
حفظ چشم از دیدنی های حرام، خواستۀ بزرگ و مهمی است؛ زیرا نگاه حرام، تیری از تیرهای شیطان است.
در روایتی علی بن عقبه می گوید: پدرم گفت: از امام صادق علیه السَّلام شنیدم که می فرمود:
النَّظَرُ سَهْمُ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ وَكَمْ مِنْ نَظرَةٍ أَوْرَقَتْ حَسْرَةٌ طَوِيلَة؛ (1)
نگاه و چشم چرانی، تیری از تیرهای زهرآلود ابلیس است، و چه بسا یک نگاه کوتاه، حسرت و اندوه طولانی را به همراه داشته باشد.
خداوند چشمی را که از حرام پُر شده باشد، از آتش آکنده خواهد کرد. در روایتی رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
مَنْ مَلَأَ عَيْنَيْهِ حَرَاماً يَحْشُوهُمَا اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَسَامِيرَ مِنَ النَّارِ ثُمَّ حَشَاهُمَا نَاراً إِلَى أَنْ تَقُومَ النَّاسُ، ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ؛(2)
هر کس چشم های خود را از دیدن حرام سیر گرداند، خدا او را در روز قیامت در حالی برمی انگیزاند که در چشم او میخهای آتشین باشد. پس چشم او از آتش پر خواهد بود تا آن که خدا میان مردم داوری کند. بعد از آن فرمان صادر خواهد شد که او را به دوزخ بیندازید.
ص: 208
حفظ چشم، مقدمۀ پاکدامنی است؛ از این رو پس از این خواسته، از خداوند متعال می خواهیم که عفت و پاکدامنی را نصیب ما کند:
وَأَنْ أَحْفَظَ فَرْجِي
و شهوتم را نگاه دارم.
خدایا! نیرویی به من ارزانی دار که بتوانم با آن قوای جنسی خود را کنترل کنم و به این وسیله، پاکدامنی خود را حفظ نمایم.
نخستین دام شیطان برای صید مؤمن، استفاده از شهوت جنسی است. هنگامی که شیطان از فریب دادن عالمان و عابدان مأیوس شود، به زنان رو می آورد و از طریق آنان به اهداف خود می رسد.(1)
ص: 209
بنابراین باید عفت و پاکدامنی را از خداوند متعال درخواست کنیم. این دعا هنگامی به کمال می رسد که از تمام گناهان به خداوند پناه ببریم و از او بخواهیم که ما را از گناهان حفظ کند؛ از این روست که در این دعا می گوییم:
وَأَنْ أَكُفَّ بِهَا عَنْ جَمِيعِ مَحَارِمِکَ؛
و خود را از همۀ حرام هایت بازدارم.
بهترین حالت برای انسان، حالتی است که از همۀ گناهان دوری کند و به چیزی جز رضای پروردگارش نیندیشد.
برای بعضی عبادت، سخت و سنگین است و برای عده ای دیگر به لطف خداوند، عبادت دوست داشتنی و محبوب است.
ص: 210
امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در سخنی زیبا می فرماید:
إِنَّ عَمَلَ الْجَنَّةِ كَرْهُ كُلُّهُ وَ ثَقِيلٌ، وَ إِنَّ عَمَلَ النَّارِ خِفٌ كُلُّهُ وَ حَبِيبٌ إِنَّ الْجَنَّةَ لَا يَدْخُلُهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ الَّذِينَ صَبَرُوا أَنْفُسَهُمْ عَلَى فَرَائِضِ اللهِ وَ أَمْرِهِ؛(1)
به راستی که همه اعمال برای نیل به بهشت، سنگین و بر انسان ناگوار است و همه اعمال برای سقوط به دوزخ سبک و بر انسان گواراست. جز شکیبایان به بهشت وارد نمی شوند؛ همانهایی که خود را بر فرمان خدا و آن چه بر آنان واجب ساخته پایدار داشتند.
قرآن کریم که آخرین کتاب آسمانی و کلام خداوند سبحان است، شنیدن این کلام الهی برای برخی سنگین و ملال آور است. عدّه ای نیز از آن فقط برای شفای بیماران، گرفتن استخاره و تبرک جستن استفاده می کنند. حال آن که قرآن، کتاب تدبر، (2) تعقل و تفکر است. آیات قرآن نیز بیانگر آن است که باید در آن تفکر نمود.
در آیه ای از آن می خوانیم:
(كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴾؛ (3)
کتابی که آیاتش هر مطلبی را در جای خود بازگو کرده و قرآنی است فصیح برای جمعیتی که آگاه هستند.
در آیه دیگری آمده:
إِنَّهُ لَقَوْلُ فَصْلٌ * وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ ﴾؛ (4)
سخنی است که حق را از باطل جدا می کند و هرگز شوخی نیست.
ص: 211
در آیه دیگری می فرماید:
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا )؛ (1)
آیا آن ها در قرآن تدبر نمی کنند یا بر دل هایشان قفل هایی نهاده شده است؟
در آیه دیگری می خوانیم:
(وَإِذَا قُرِى عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لَا يَسْجُدُونَ ﴾؛ (2)
و هنگامی که قرآن بر آنان خوانده می شود، سجده نمی کنند؟
کسانی که دلهایشان بر اثر گناهان دگرگون شده، قرآن در آنها اثر نمی کند که این، نشان می دهد که دلهای آنان از سنگ سخت تر شده است؛ زیرا اگر قرآن را بر کوهی بخوانند، از خوف خداوند متعال متلاشی خواهد شد:
(لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴾؛ (3)اگر این قرآن را بر کوهی فرومی فرستادیم به یقین آن کوه را از بیم خدا فروتن و از هم پاشیده می دیدی و این مَثَل ها را برای مردم می زنیم، باشد که آنان بیندیشند.
در این فراز، از خداوند می خواهیم که در این حج به گونه ای باشیم که هیچ چیز به اندازۀ اطاعت او برایمان محبوب نباشد و حتی اگر اطاعت بر خلاف میل ما بود، به آن مبادرت بورزیم.
ص: 212
اگر انسان به اطاعت و ترک آنچه خداوند متعال از آن نهی کرده، ملزم باشد، به قرب الهی دست پیدا می کند. البته منظور از قرب، نزدیکی مکانی نیست؛ بلکه اطاعت از خداوند متعال در تمام امور است.
همان طور که ذکر شد، قرب الهی به معنای نزدیکی مکانی نیست. برای این که رحمت خداوند متعال ما را فراگیرد، باید نیکی کردن و احسان را پیشه زندگی خود کنیم.
از آن جا که خداوند متعال خود محسن و نیکوکار است، محسنان و نیکوکاران را دوست می دارد و آنان را مشمول رحمت خود می کند و می فرماید:
﴿إِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ)؛ (1)
به راستی رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.
خدای سبحان از همه محسن تر است. از این رو هنگامی که می خواهیم دریای لطف و احسان الهی را به تلاطم درآوریم و ابرهای رحمت او را بارور کنیم، می گوییم:
يَا مُحْسِنُ! قَدْ أَتَاكَ المُسِيءُ؛
ای نیکوکار! بدکار به درگاهت آمده.
ص: 213
در روایتی آمده: امام صادق علیه السَّلام فرمود: امیر مؤمنان على علیه السَّلام خویش می فرمود:
هر کس اقامه بگوید و پیش از گفتن تکبیرة الاحرام بگوید:
يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِيءُ وَ قَدْ أَمَرْتَ الْمُحْسِنَ أَنْ يَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسِيءِ وَأَنْتَ الْمُحْسِنُ وَأَنَا الْمُسِيءُ، فَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجَاوَزْ عَنْ قَبِيحِ مَا تَعْلَمُ مِنِّي؛
ای نیکوکار! بدکار به درگاهت آمده، و خود امر فرمودی که نیکوکار از بدکار درگذرد، تو نیکوکاری و من بدکارم، پس به حقّ محمد و آل محمّد، بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و از اعمال زشتم که خود آگاهی، در گذر.
خداوند متعال می فرماید:
مَلَائِكَتِي اشْهَدُوا أَنِّي قَدْ عَفَوْتُ عَنْهُ وَ أَرْضَيْتُ عَنْهُ أَهْلَ تَبِعَاتِهِ؛ (1)
ای فرشتگان من! شاهد باشید که من او را عفو نمودم و کسانی را که حقّی بر او دارند، خشنود نمودم.
چه شایسته و بجاست که حاجی در عرفات خداوند متعال را به نام «محسن» بخواند و بگوید:
يَا مُحْسِنُ! مِنْکَ وَ لَکَ؛
ای خداوند محسن! تو مرا به این جا آوردی و تمام اعمالم برای توست؛ پس مرا بیامرز و ببخش.
در دعای عرفه نیز این گونه می خوانیم:
يَا مَوْلَايَ!
أَنْتَ الَّذِي أَنْعَمْتَ، أَنْتَ الَّذِي أَحْسَنْتَ، أَنْتَ الَّذِي أَجْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذِي
ص: 214
أَفْضَلْتَ، أَنْتَ الَّذِي مَنَنْتَ، أَنْتَ الَّذِي أَكْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذِي رَزَقْتَ، أَنْتَ الَّذِي أَعْطَيْتَ، أَنْتَ الَّذِي أَغْنَيْتَ، أَنْتَ الَّذِي أَقْنَيْتَ، أَنْتَ الَّذِي آوَيْتَ، أَنْتَ الَّذِي كَفَيْتَ، أَنْتَ الَّذِي هَدَيْتَ، أَنْتَ الَّذِي عَصَمْتَ، أَنْتَ الَّذِي سَتَرْتَ، أَنْتَ الَّذِي غَفَرْتَ...؛
ای مولای من! تویی که نعمت دادی، تویی که نیکی کردی، تویی که زیبا نمودی، تویی که افزون نمودی، تویی که احسان کردی، تویی که کامل کردی، تویی که روزی دادی، تویی که عطا کردی، تویی که بی نیاز نمودی، تویی که ثروت بخشیدی، تویی که پناه دادی، تویی که کفایت نمودی، تویی که راهنمایی فرمودی، تویی که حفظ کردی، تویی که پرده پوشی نمودی تویی که آمرزیدی...
آن گاه به به درگاه خدا اقرار می کنیم و می گوییم :
ثُمَّ أَنَا يَا إِلَهِي! الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبِي فَاغْفِرْهَا لِي، أَنَا الَّذِي أَخْطَأْتُ، أَنَا الَّذِي أَغْفَلْتُ، أَنَا الَّذِي جَهِلْتُ، أَنَا الَّذِي هَمَمْتُ، أَنَا الَّذِي سَهَوْتُ، أَنَا الَّذِي اعْتَمَدْتُ، أَنَا الَّذِي تَعَمَّدْتُ، أَنَا الَّذِي وَعَدْتُ، أَنَا الَّذِي أَخْلَفْتُ، أَنَّنَا الَّذِي نَكَثْتُ، أَنَا الَّذِي أَقْرَرْت... ؛(1)
سپس من ای خدای من! اعتراف کننده به گناهانم هستم، پس مرا بیامرز، منم که بد کردم، منم که خطا کردم، منم که غفلت ورزیدم، منم که نادانی نمودم، منم که قصد گناه کردم، منم که اشتباه کردم، منم که به غیر تو اعتماد کردم، منم که در گناه تعمّد داشتم، منم که وعده کردم، منم که وعده شکستم، منم که پیمان شکنی نمودم، منم که اقرار کردم ...
ص: 215
انسان در عین حالی که باید همواره ملتزم اطاعت باشد و از گناهان دوری کند و به رحمت الهی امیدوار باشد، باید حالت خوف و خشیت از خداوند را همیشه در درون خود زنده نگه دارد.
هر چه انسان به خدا نزدیک تر باشد، ترسش بیشتر است و هر چه خدا را بیشتر بشناسد، خوفش بیشتر می شود. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
(إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعْلَمَاء)؛(1)
از میان بندگان او، تنها دانشمندان از خدا بیم و خشیت دارند.
عالمان حقیقی، امامان معصوم علیهم السَّلام هستند.
جمیل گوید: از حضرت امام صادق علیه السَّلام شنیدم که می فرمود:
النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: عَالِمٌ وَ مُتَعَلِّمُ وَغُتَاءُ.
نَحْنُ الْعُلَمَاءُ وَ شِيعَتُنَا الْمُتَعَلِّمُونَ وَسَائِرُ النَّاسِ غُتَاء؛ (2)
مردم سه دسته هستند: عالم، متعلم» و «غثاء؛ خار و خاشاک های روی سيل».
علما، ما اهل بیت هستیم؛ متعلّم، شیعیان ما هستند و سایر مردم هم «غثاء؛ خار و خاشاک های روی سیل» به شمار می روند.
آری امامان معصوم علیهم السَّلام همان عالمان حقیقی و همان کسانی هستند که خشیت الهی در سَکَنات و حرکاتشان آشکار و هویدا بود. امیر مؤمنان علیه السَّلام که
ص: 216
دلاوری هایش در جنگ ها، صفحات تاریخ را پر کرده، از خوف خداوند متعال بیهوش می شد. (1)
رشادت های امیر مؤمنان علی علیه السَّلام عجیب و بسیار خارق العاده بوده است. با این حال از خوف خداوند متعال چنان بیهوش می شد که شبی ابو دردا گمان کرد آن حضرت از دنیا رفته اند. از این رو شتابان خود را به خانۀ فاطمه زهرا علیها السَّلام رساند و خبر رحلت آن حضرت را به دختر پیامبر داد.
برترین بانوی بانوان جهان، پس از شنیدن این واقعه، به ابو دردا فرمود:
هِيَ وَ اللَّهِ يَا أَبَا الدَّرْدَاءِ الْغَشْيَةُ الَّتِي تَأْخُذُهُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ؛ (2)
به خدا سوگند، این حالت غشی است که از بیم خداوند او را فرامی گیرد.
شمشیرِ بُران امیر دلاور اسلام، علی علیه السَّلام هم چون برق، دشمن را به دو نیم می کرد. وقتی آن دلیرمرد عضلانی و قوى الاراده از میدان مبارزه برمی گشت، مردم می گفتند: برای چه آقا از میدان برگشت؟
بعد از آن که حضرت چند قدم کنار می آمد، می دیدند حریف با بدن نیم شده از اسب بر زمین می افتاد. مردم حرکت شمشیرش را که همانند برق الخاطف فرود می آمد، نمی دیدند.
اگر چیزی زودتر از یک بیست و پنجم ثانیه واقع شود، چشم حرکت آن را نمی بیند. چشم انسان حرکت شمشیر را در صورتی که زودتر از یک بیست و پنجم
ص: 217
ثانیه رخ دهد، نمی بیند؛ بلکه به شکل دیگری می بیند، مثل آتش گردونی که انسان آن را دایره می بیند، در صورتی که دایره نیست؛ بلکه آتشی است که می چرخد، ولی به جهت سرعت زیاد، انسان آن را به صورت دایره آتشین می بیند.
بنا بر روایتی امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در روز شورا به برتری خویش استدلال کرد و با اشاره به شجاعت خود، فرمود:
نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ قَتَلَ مِنْ بَنِي عَبْدِ الدَّارِ تِسْعَةٌ مُبَارَزَةٌ غَيْرِي كُلُّهُمْ يَأْخُذُ اللَّوَاءَ ثُمَّ جَاءَ صُوَّابٌ الْحَبَشِيُّ مَوْلَاهُمْ وَ هُوَ يَقُولُ وَ اللَّهِ لَا أَقْتُلُ بِسَادَتِي إِنَّا مُحَمَّداً قَدْ أَزْبَدَ شِدْقَاهُ وَ احْمَرَّتَا عَيْنَاهُ فَاتَّقَيْتُمُوهُ وَحُدْتُمْ عَنْهُ. وَ خَرَجْتُ إِلَيْهِ فَلَمَّا أَقْبَلَ كَأَنَّهُ قُبَّةٌ مَبْنِيَّةً فَاخْتَلَفْتُ أَنا وَ هُوَ ضَرْبَتَيْنِ فَقَطَعْتُهُ بِنِصْفَيْنِ وَ بَقِيَتْ رِجْلَاهُ وَ عَجُزُهُ وَ فَخِذُهُ قَائِمَةٌ عَلَى الْأَرْضِ يَنْظُرُ إِلَيْهِ الْمُسْلِمُونَ وَ يَضْحَكُونَ مِنْه...؛ (1)
آیا در میان شما جز من کسی هست که در میدان نبرد نُه تن از مبارزان بنی عبد الدار را که همگی پرچمدار بودند، کشته باشد. آنگاه غلام آنان، صواب حبشی به میدان کارزار قدم نهاد و در حالی که می گفت: به خدا سوگند، در عوض سَروران خودم جز محمّد را نخواهم کشت. دو لبش کف کرده و چشمانش سرخ شده بود، شما همگی ترسیده و از مبارزه با او کناره گرفتید، در این هنگام من گام به مبارزه با او برداشتم، وقتی رو به من کردگویی گنبدی ساخته شده و استوار بود، با آغاز نبرد دو ضربه میان من و او ردّ و بدل شد، من با ضربه ای از کمر او را دو نیم کردم که نیم تنۀ پایین او همچنان بر روی دو پایش ایستاد که مسلمانان به او نگریسته و از آن منظره می خندیدند؟...
ص: 218
این رادمرد الهی با این اعضای نیرومند و با این توان فوق العاده، از ترس و خشیت خدا بیهوش می شود، به طوری که ابو دردا بعد از معاینه دقیق به مرگ آن بزرگوار یقین پیدا کرد و برای تسلیت به درِ خانۀ حضرت زهرا آمد!
این اتفاق در زمان پیامبر یا اندکی بعد از رحلت آن پیامبر عظیم الشأن رخ داد؛ چون بی بی دو عالم حضرت زهرا علیها السَّلام این مطلب را فرموده و آن بانوی با عظمت بنا بر نقل تاریخ مدت 45 روز _ یا 70 روز یا 75 روز و یا 95 روز _ بعد از پیامبر زنده بود و از طرفی حضرت امیر مؤمنان علی علیه السَّلام نیز در آن دوران حدود 33 سال داشتند.
در آن تاریخ آن رادمرد نیرومند چنان حال خشیتی داشت که بی بی دو عالم می فرماید: او از این حالات زیاد دارد. من خبر دارم.
امیر مؤمنان علی علیه السَّلام امام المتقین بود. پیامبر رحمت صلَّی اللهُ علیه وآله در این باره فرمود:
لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ عَهِدَ إِلَيَّ رَبِّي فِي عَلِيَّ ثَلَاثَ كَلِمَاتٍ فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ !
فَقُلْتُ: لَبَّيْكَ رَبِّي.
فَقَالَ : إِنَّ عَلِيّاً إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَيَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ؛(1)
آن گاه که مرا به آسمان بردند پروردگارم در باره علی به من سه کلمه سفارش کرد و فرمود: ای محمد! گفتم بله پرووردگارم.
فرمود: به راستی علی امام پرهیزکاران، پیشوای روسفیدان و سرور مؤمنان است.
ص: 219
امیر مؤمنان حضرت علی علیه السَّلام با آن که دارای چنین مقامی بود، این گونه از خداوند متعال می هراسید. حال آن که عده ای به بهانهٔ امیدواری به خداوند، خوف از او را به طور کامل فراموش کرده اند.
باید اعتقادات تصحیح شود. حالت مطلوب و متعادل، حالت بین خوف و رجا است.
در روایتی زیبا حارث _ یا پدرش مغیره _ می گوید به امام صادق علیه السَّلام عرض کردم: وصیت لقمان به پسرش چه بود؟
حضرت فرمود:
كَانَ فِيهَا الْأَعَاجِيبُ وَكَانَ أَعْجَبَ مَا كَانَ فِيهَا أَنْ قَالَ لِابْنِهِ؛ خَفِ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ خِيفَةٌ لَوْ جِئْتَهُ بِيرُ الثَّقَلَيْنِ لَعَذَّبَكَ وَارْجُ اللَّهَ رَجَاءٌ لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ لَرَحِمَکَ؛
در آن وصیت مطالب شگفتی بود و شگفت تر از همه این بود که به پسرش گفت: از خدای متعال چنان بترس که اگر نیکی جن و انس را بیاوری تو را عذاب کند، و به خدا چنان امیدوار باش که اگر گناه جن و انس را بیاوری به تو ترحم کند.
سپس امام صادق علیه السَّلام فرمود: پدر بزرگوارم هماره می فرمود:
إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا؛ (1)
ص: 220
هیچ بنده مؤمنی نیست، جز آن که در دلش دو نور است: نور خوف و نور رجا که اگر این وزن شود، و زنش از آن بیش تر نباشد و اگر آن وزن شود، وزنش ازاین بیش تر نباشد.
خدای سبحان در سوره زمر می فرماید:
(أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَ قَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ﴾ :(1)
(آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت می ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟ بگو: «آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟ تنها خردمندان متذکر می شوند!»
امامان معصوم علیهم السَّلام با آن که هیچ گناهی را مرتکب نشده بودند و همواره در حال عبادت بودند، همیشه حالت خوف بر آن ها حاکم بود.
سیدالساجدین زین العابدین امام سجاد علیه السَّلام می خواستند تلبیه بگویند، اما نمی گفتند.
به ایشان عرضه داشتند: چرا تلبیه نمی گویید؟
فرمود: می ترسم از جانب خداوند جواب منفی بیاید.
آن امام همام همواره به یاد پدر بزرگوارش سالار شهیدان امام حسین علیه السَّلام بود و حالت حزن و اندوه برایشان حاکم بود و همیشه وقتی می خواست غذا میل کند، آن قدر می گریست که نمی توانست غذا بخورد و آنگاه که آب می نوشید، می گریست.
ص: 221
طبق روایتی امام جعفر صادق علیه السَّلام می فرماید:
حضرت امام زین العابدین علیه السَّلام مدت چهل سال در حالی که روزها روزه و شب ها به عبادت مشغول بود، در عزای امام حسین گریه کرد.
هنگامی که وقت افطار فرامی رسید، غلام آن بزرگوار خوراکی و آشامیدنی حضرتش را حاضر می کرد و در مقابل آن بزرگوار می نهاد و می گفت: ای مولای من! افطار کن.
حضرت امام سجاد علیه السَّلام می فرمود:
قُتِلَ ابنُ رَسولُ اللهِ جائِعاً، قُتِلَ ابنُ رَسولُ اللهِ عطشاناً؛
پسر پیامبر خدا گرسنه کشته شد، پسر پیامبر خدا با لب تشنه شهید شد.
آن بزرگوار همچنان این سخنان را می گفت و گریه می کرد تا اینکه غذای آن حضرت به وسیله اشک چشمش تر می شد و آب آشامیدنی آن بزرگوار با اشک چشمش ممزوج می گردید.
حضرت امام سجاد علیه السَّلام همیشه این حال را داشت تا اینکه به شهادت رسید.(1)
حج مبرور؛ یعنی حج نیکو و شایسته. واژهٔ «برِ» به معنای نیکوکاری و احسان است که در موارد مختلفی به کار رفته است. خدای متعال در قرآن کریم از زبان حضرت عیسی علیه السَّلام چنین نقل می کند:
﴿وَ بَرًّا بِوَالِدَتي وَ لَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيًّا)؛ (2)
و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده. و جبّار و شقی قرار نداده است
ص: 222
برای دستیابی به حج مبرور و مقبول، باید قبل، بعد و در حین حج، احکام و نکاتی را رعایت کرد و مد نظر قرار داد. بدون در نظر گرفتن این موارد، حج انسان پذیرفته نخواهد شد و حاجی بهره ای مناسب از حج نخواهد برد. (1)
در روایتی ابوبصیر می گوید: به حضرت امام باقر علیه السَّلام عرض کردم: چقدر حاجی زیاد است و صدای داد و فریاد همه جا را گرفته.
حضرت فرمود:
بَلْ مَا أَكْثَرَ الصَّحِيجَ وَأَقَلَّ الْحَجِيجَ أَتُحِبُّ أَنْ تَعْلَمَ صِدْقَ مَا أَقُولُهُ وَ تَرَاهُ عِيَاناً؟
ضجه زنندگان چه بسیارند و حاجیان (حقیقی) چه اندک! علاقه داری راستی سخن مرا با چشم خود ببینی؟
ابوبصیر می گوید: در این موقع امام علیه السَّلام دست مبارک خود را روی دو چشمم کشید و دعایی خواند که بینا شدم. آن گاه فرمود:
انْظُرْ يَا أَبَا بَصِيرٍ! إِلَى الْحَجِيجِ؛
اکنون ای ابوبصیر! به حاجی ها نگاه کن.
نگاه کردم، دیدم بیشتر مردم به شکل بوزینه و خوک هستند و مؤمن چون ستاره درخشان در شب تار در میان آن ها از دور دیده می شود. عرض کردم: صحیح می فرمایید، حاجی کم است ...(2)
ص: 223
حاجیان به یک میزان از حج بهره نمی برند. در روایات نیز برای بیان ثواب حج، تعابیر مختلف و متفاوتی به کار رفته است که نشان می دهد حاجیان به طور یکسان ثواب نمی برند. برای مثال در روایتی برای هر قدم حاجی ده حسنه منظور شده و در روایت دیگر، هزار حسنه.
برای نمونه در روایتی می خوانیم:
إِنَّ الْحَاجَّ إِذَا أَخَذَ فِي جَهَازِهِ لَمْ يَرْفَعْ شَيْئاً وَ لَمْ يَضَعْهُ إِلَّا كَتَبَ الله لَهُ عَشْرَ حَسَنَاتٍ ...؛(1)
هنگامی که حاجی بار سفر می بندد، هیچ چیزی را بلند نمی کند و فرو نمی گذارد، مگر این که خداوند برای او ده حسنه می نویسد...
در روایتی دیگر می خوانیم: حضرت امام محمد باقر در ضمن سخنی فرمود: صلى الله حضرت رسول خدا می فرمود:
مَنْ حَجَّ بَيْتَ اللهِ مَاشِيَا كَتَبَ اللهُ لَهُ سَبْعَةَ آلَافِ حَسَنَةٍ مِنْ حَسَنَاتِ الْحَرَمِ؛ هر که پیاده حج خانۀ خدا را انجام دهد خداوند برای او هفت هزار حسنه از حسنات حرم بنویسد.
گفته شد: ای رسول خدا حسنات حرم کدام است؟
حضرت فرمود:
حَسَنَتُهُ أَلْفُ أَلْفِ حَسَنَةٍ ....؛ (2)
هر حسنه از آن، یک میلیون حسنه است...
ص: 224
در میان حاجیان شخصیتی است که نه تنها بیت عاشق اوست؛ بلکه ربِّ البيت نیز عاشق اوست. اگر او به حج نرود، ضیافت الهی رنگ و بویی ندارد؛ از این رو خداوند متعال هر سال او را به مراسم حج دعوت می کند و او نیز هر سال به حج مشرّف می شود. (1) او کسی نیست جز حضرت بقية الله ارواح العالمين له الفداء.
تمام افراد به برکت وجود آن بزرگوار مشمول عنایات خداوند متعال می شوند.
در روایتی زراره میگوید از امام صادق علیه السَّلام شنیدم که می فرمود:
إِنَّ لِلْقَائِمِ علیه السَّلام الغَيْبَتَيْنِ يَرْجِعُ فِي إِحْدَاهُمَا وَ فِي يَرْجِعُ فِي إِحْدَاهُمَا وَ فِي الْأُخْرَى لَا يُدْرَى أَيْنَ هُوَ يَشْهَدُ الْمَوَاسِمَ يَرَى النَّاسَ وَ لَا يَرَوْنَه؛ (2)
همانا قائم علیه السَّلام را دو غیبت خواهد بود که در یکی رابطۀ با او برقرار بماند و در دیگری معلوم نمی شود او کجاست. در موسم حجّ حاضر می شود و مردم را می بیند، ولی مردم او را نمی بینند.
شیخ کلینی رخمة اللهُ در این باره داستان زیبایی را از شخصی از مردم مدائن چنین نقل می کند:
سالی با رفیقم به حج رفته بودیم. چون به موقف عرفات رسیدیم، جوانی را دیدیم نشسته و لنگ و روپوشی در بر کرده و نعلین زردی در پا دارد. لنگ و روپوش او به نظر من صد و پنجاه دینار ارزش داشت، علامت و اثر سفر در او نبود. گدایی نزد ما آمد، او را رد کردیم.
ص: 225
سپس گدا نزد آن جوان رفت و سؤال کرد، جوان چیزی از زمین برداشت و به او داد. گدا او را دعا کرد و زیاد و جدّی هم دعا کرد.
سپس جوان برخاست و از نظر ما پنهان شد. ما نزد آن سائل رفتیم و به او گفتیم: عجبا!! به تو چه عطا کرد؟
او به ما ریگ طلای دندانه داری نشان داد که قریب بیست مثقال بود.
من به رفیقم گفتم: مولای ما نزد ما بود و ما ندانستیم.
آنگاه به جستجویش برخاستیم و در تمام موقف جستجو کردیم، اما او را نیافتیم. از جمعیتی که اطرافش بودند، از اهل مکه و مدینه، درباره او پرسیدیم، گفتند:
شَابٌ عَلَوِيٌّ يَحْجُ فِي كُلِّ سَنَةٍ مَا شِياً؛ (1)
او جوانی است علوی که هر سال پیاده به حج می آید.
در دعای حج، از خداوند متعال هر حجی را خواستار نیستیم؛ بلکه «حجة مبرورة»؛ يعنى حجی را می خواهیم که شایسته و ارزشمند باشد. حجی که قبل از آن، از لحاظ معنوی و روحی خود را آماده کرده باشیم و خداوند متعال نیز آن را بپذیرد. حجی که پاک باشد و به ریا و سُمعه آلوده نباشد.
«زاكية»؛ یعنی حجی که فقط و فقط برای رضای خداوند متعال باشد.
«خالصة لک»؛ یعنى حجي بدون تكلف و تشریفات که تنها چیزی که برای ما اهمیت داشته باشد، عنایت و رضایت خداوند باشد؛ زیرا خداوند سبحان به حاجیانی نظر می کند که از روی اخلاص حج گزارند.
ص: 226
هارون بن خارجه می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
الْحَجُّ حَجَّانِ:
حَجَّ لِلَّهِ،
وَ حَجٌ لِلنَّاسِ،
فَمَنْ حَجَّ لِلَّهِ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّةَ،
وَ مَنْ حَجَّ لِلنَّاسِ كَانَ تَوَابُهُ عَلَى النَّاسِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ (1)
حج بر دو نوع است:
حج برای خدا،
حج برای مردم.
از این رو اگر کسی حج را برای خدا بجای آورد ثواب او بر عهدۀ خدا است که همان بهشت است،
و کسی که حج را برای مردم بجای آورد، ثواب او در روز قیامت با مردم خواهد بود.
در روایت دیگری سیف تمّار می گوید: از امام صادق علیه السَّلام شنیدم که می فرمود:
مَنْ حَجَّ يُرِيدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُرِيدُ بِهِ رِيَاءٌ وَ لَا سُمْعَةٌ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الْبَيَّة؛ (2)
کسی که حج را از روی نیّت پاک به جای آورد و منظورش خشنودی خدا باشد و حج او برای نشان دادن به مردم و شهرت و آلودۀ به ریا نباشد، خداوند متعال به یقین او را می آمرزد.
ص: 227
حج مقبول حجی است که انسان را بهشتی کند. در روایتی آمده: عیسی بن حمزه می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
أَيُّ بَعِيرٍ حُجَّ عَلَيْهِ ثَلَاثَ سِنِينَ جُعِلَ مِنْ نَعَمِ الْجَنَّةِ.
وَرُوِيَ سَبْعَ سِنِين؛ (1)
هر شتری که با او سه سال _ و بنا بر روایتی دیگر، هفت سال _ به حج رفته شده باشد از چهار پایان بهشتی می شود.
به راستی شتری که سه سال با آن به حج بروند، جزو نعمت های بهشتی قرار می گیرد. اگر ما به حج رویم و بهشتی نشویم، از شتر هم پایین تر می آییم و مصداق این آیه می شویم که می فرماید:
﴿ وَلَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَلَهُمْ آذَانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴾؛ (2)
به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ پدید آوردیم؛ آن ها دل هایی دارند که با آن نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوش هایی که با آن نمی شنوند. آنها هم چون چهار پایانند؛ بلکه گمراه تر. اینان همان غافلان هستند.
امام سجاد علیه السَّلام شتری داشتند که با آن بیست حج انجام دادند و طی این مدت، حتی یک تازیانه هم به آن نزدند. هنگامی که آن بزرگوار، شهید شدند، آن شتر نزد
ص: 228
قبر آن حضرت می آمد. آن را به خانه بازگرداندند، اما دوباره به بقیع رفت تا آن که امام باقر علیه السَّلام دستور دادند که آن شتر را به حال خود رها کنند. پس از سه روز شتر جان داد. (1)
ص: 229
در روایتی دیگر آمده:
سه مرتبه شتر را به خانه بردند، باز برگشت. در مرتبه سوم حضرت فرمودند:
او را رها کنید که از عمرش چیزی نمانده است.
شتر پس از سه روز از دنیا رفت.(1)
هر کاری _ از جمله کارهای خیر _ مقدماتی دارد که بدون آن ها، آن کار ناتمام است و آثار و ثواب چندانی بر آن مترتب نیست. حج نیز دارای مقدماتی است که بدون آن ها، کامل و تمام نخواهد بود.
برای دستیابی به حج مبرور، باید مقدماتش را فراهم آورد. خانه را نمی توان بر روی زمین شنزار و نرم بنا کرد. بنای ایمان را نیز نمی توان در زمین سست برپا کرد؛ چرا که زلزله های شدیدی ایمان را تهدید می کند. علاوه بر این، زلزله قیامت را در پیش داریم که بسیار هولناک است. قرآن کریم می فرماید:
يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظيم)؛ (2)
ای مردم! از پروردگار خود پروا کنید، چرا که زلزله رستاخیز امر هولناک عظیمی است.
ص: 230
در آیات دیگری از قرآن کریم نیز زمین لرزه های روز رستاخیز ترسیم شده است.(1)
در آن روز مردم اعمالشان را می بینند. خوشا به حال کسی که در آن روز عمل حجش می گوید: پیش من بیا.
آری، اگر ما حج را به نحو احسن انجام دهیم، همین عمل در قبر به صورت انسان خوش چهره ای برای ما نماز می گزارد و ثواب آن نمازها به ما می رسد. البته این نمازها، نمازهای عادی نیست؛ بلکه هر رکعتش معادل پنجاه _ و بنابه روایتی، پانصد _ رکعت نماز ماست.
زدودن کینه ها از دل از مقدمات حج مبرور است. این قضیه شرط ورود به بهشت نیز است. بهشتیان قبل از ورود به بهشت، از هر نوع کمی و کاستی و عیب و نقص مبرّا و پاک می شوند، سپس وارد بهشت می شوند (2) خدای متعال می فرماید:
(وَ الَّذِينَ جَاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَ لَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحيمٌ)؛ (3)
کسانی که بعد از آن ها (بعد از مهاجران و انصار) آمدند و می گویند: «پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینه ای نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحیمی ».
ص: 231
این قضیه هم شرط حج مبرور یعنی شرط مقدمۀ بهشت است و هم شرط ذى المقدمه ؛ یعنی شرط خود ورود به بهشت است. همان طور که عیب و نقص جسمی آنها زدوده می شود، هر نوع کینه و دشمنی نیز از دل های آنها محو می شود. قرآن کریم می فرماید:
(وَنَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلَّ إِخْواناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلين﴾؛ (1)
و هرگونه غلّ (حسد و کینه و دشمنی) را از سینهٔ آنها می زداییم؛ در حالی که همه برادرند و بر تخت ها روبه روی یکدیگر قرار دارند.
همان گونه که ناخالصی های آهن در کوره از بین می رود و آهن خالص می شود، دل های بهشتیان نیز خالص و بی غش می شود تا در بهشت با یکدیگر، در کمال محبت و صمیمیت رفتار کنند.
این موضوع در آن دنیا کاملاً طبیعی است. در این دنیا نیز هنگامی که می خواهیم به مهمانی برویم، لباس های تمیز و زیبا می پوشیم و با لباسهای آلوده، به مهمانی نمی رویم.
بهشتیان نیز مهمان خداوند هستند و باید از لحاظ باطنی و ظاهری در نهایت لطافت و نظافت باشند.
حج نیز از این قاعده مستثنا نیست. کسانی که می خواهند به حج مشرّف شوند، باید قبل از آن خود را از انواع کینه ها و حسادت ها پاک کنند و همان طور که حج گناهان را می شوید و از بین می برد (2) حاجی سعی کند کینه ها و بداخلاقی ها را در خود از بین ببرد تا به نتیجه و به مقصود مطلوب برسد.
ص: 232
در این صورت، حج در حاجی اثر می گذارد و آثار معنوی حج در چهره او مشهود خواهد بود؛ چنان که آثار مادی آن نیز در حاجی نمایان است و از گوشت و پوست و موی او می کاهد.
در روایتی امام صادق علیه السَّلام می فرماید
مَا مِنْ سَفَرٍ أَبْلَغَ فِي لَحْمٍ وَلَا دَم وَلَا جِلدٍ وَلَا شَعْرٍ مِنْ سَفَرٍ مَكَّةَ وَمَا أَحَدٌ يَبْلُغُهُ حَتَّى تَنَالَهُ الْمَشَقَّةُ،(1)
تأثیر هیچ سفری همچون سفر مکه در گوشت، خون، پوست و مو عمیق تر و رساتر نیست و بدون سختی این آثار به هیچ فردی نمی رسد.
روی اصل زاینده آثار حج، برخی افراد در حج چنان تغییر می کنند که پس از بازگشت از حج ، نمی توان آن ها را بازشناخت.
دومين مقدمۀ حج مبرور، و البته تمام عبادات، اخلاص است. خداوند متعال فقط اعمالی را می پذیرد که برای او صورت گرفته باشد و اگر کسی، رضایت غیر خدا را در اعمالش مد نظر داشته باشد، اعمالش پذیرفته نخواهد شد.
کسانی که به حج یا عمره می روند، قصد خود حج را دارند و هیچ قصد دیگری ندارند و قصد حج، قصد دیدار خداوند است؛ چرا که اصلاً حج به معنای تعبّد است و قصد بیت نیست، قصد صاحب بیت است. کسی که به خانۀ کسی می رود، می خواهد صاحب خانه را ببیند، نه خانه را.
ص: 233
باید نیّت ها را بسیار خالص کنیم که پیامبر خدا صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ؛ (1)
همانا اعمال با نیات سنجیده می شوند.
اخلاص در عمل در حج بسیار مهم و ضروری است؛ چنان که پیش تر گذشت که بنا به روایت امام صادق علیه السَّلام اگر کسی از روی اخلاص حج گزارد، به یقین خداوند متعال او را می آمرزد.(2)
دربارۀ اخلاص در عمل در قرآن کریم آیات فراوانی آمده که ما به عنوان تبرّک به چند آیه اشاره می کنیم.
خدای مهربان در آیه ای از دین خالص سخن به میان می آورد و می فرماید:
(ألا لله الدِّينُ الْخالِصُ .... )؛ (3)
آگاه باشید که دین خالص از آنِ خداست...
در آیه ای دیگر چنین می خوانیم:
(وَما أُمِرُوا إِلا لِيَعْبُدُوا الله مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذلِكَ ِدينُ الْقَيِّمَة ).(4)
و به آن ها دستوری داده نشده بود، جز این که خدا را بپرستند، در حالی که دین خود را برای او خالص کنند و از شرک به توحید بازگردند، نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند. و این است آیین مستقیم و پایدار.
ص: 234
خدای سبحان در آیه نورانی دیگری می فرماید:
(إلا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِالله وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لله فَأُولئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ وَسَوْفَ يُؤْتِ اللهُ الْمُؤْمِنينَ أَجْراً عظيما)؛ (1)
مگر آن ها که توبه کنند، و جبران و اصلاح نمایند، به خدا، چنگ زنند، و دین خود را برای خدا خالص کنند. آن ها با مؤمنان خواهند بود و خدا به مؤمنان، پاداش عظیمی خواهد داد.
دربارۀ جایگاه والای اخلاص در عمل و مخلصان، روایات بسیاری از اهل بیت السلام علیهم السَّلام رسیده که به چند نمونه بسنده می کنیم.
علی بن سالم می گوید: از امام صادق علیه السَّلام شنیدم که می فرمود:
قَالَ الله عَزَّ وَجَلَّ: أَنَا خَيْرُ شَرِيبٍ، مَنْ أَشْرَكَ مَعِي غَيْرِي فِي عَمَلِهِ لَمْ أَقْبَلُهُ إِلَّا مَا كَانَ خَالِصا؛ (2)
خدای بزرگ می فرماید: من بهترین شریک هستم (عمل را به شریکم وا می گذارم)، هر که با من در کاری که انجام می دهد دیگری را شریک کند، از او نمی پذیرم جز همان عملی که خالص برای من باشد.
در روایتی دیگر داوود بن سلیمان می گوید: امام رضا از پدران بزرگوارش علیهم السَّلام نقل
ص: 235
می کند که امیر مؤمنان على علیه السَّلام فرمود:
الدُّنْيَا كُلُّهَا جَهْلٌ إِنَّا مَوَاضِعَ الْعِلْمِ، وَالْعِلْمُ كُلُّهُ حُجَّةٌ إِلَّا مَا عُمِلَ بِهِ، وَالْعَمَلُ كُلُّهُ رِيَاءٌ إِلَّا مَا كَانَ مُخْلَصاً، وَالْإِخْلَاصُ عَلَى خَطَرٍ حَتَّى يَنْظُرَ الْعَبْدُ بِمَا يُخْتَمُ لَهُ؛(1)
دنیا به طور کامل جهل است؛ مگر مواضع علم، و علم به طور کامل بر انسان حجّت است مگر آن چه به آن عمل شود و عمل به طور کامل ریاست مگر آن چه خالص باشد، و اخلاص هم در معرض خطر است تا اینکه انسان ببیند عاقبت و پایان کارش چه می شود.
در روایت دیگری سِندی میگوید: امام باقر علیه السَّلام فرمود:
مَا أَخْلَصَ عَبْدُ الْإِيمَانَ بِاللَّهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً... إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا وَ أَثْبَتَ الحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ وَأَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ...؛ (2)
هر کس چهل روز برای خداوند با اخلاص عمل کند، خداوند او را در دنیا زهد عطا می کند، و او را به بیماری ها و داروهای آن بینا می گرداند، و حکمت را در دل او جای می دهد و زبانش را به آن گویا می گرداند...
در روایت دیگری امام صادق علیه السَّلام از اسرار اخلاص پرده بر می دارد و می فرماید:
الْإِخْلَاصُ يَجْمَعُ حَوَاصِلَ الْأَعْمَالِ وَ هُوَ مَعْنِّى مِفْتَاحُهُ الْقَبُولُ وَ تَوْقِيعُهُ الرّضا، فَمَنْ تَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْهُ وَرَضِيَ عَنْهُ فَهُوَ الْمُخْلِصُ وَإِنْ قَلَّ عَمَلُهُ.
وَ مَنْ لَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنْهُ فَلَيْسَ بِمُخْلِصِ وَ إِنْ كَثرَ عَمَلُهُ؛(3)
ص: 236
اخلاص همۀ حاصل اعمال را جمع می کند، اخلاص کلید قبولی اعمال و امضای رضایت خداوند را در بردارد، هر کس اعمالش مورد قبول قرار گرفت و خداوند از وی خشنود شد او مخلص است؛ اگر چه عملش اندک باشد.
اما کسی که اعمالش مورد پذیرش قرار نگیرد، مخلص نخواهد بود، اگر چه عملش زیاد باشد...
در سخن دیگری امام جواد علیه السَّلام می فرماید:
أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الْإِخْلَاصُ؛ (1)
برترین عبادت اخلاص است.
البته در این زمینه احادیث نورانی فراوانی نقل شده که ما به همین مقدار بسنده کردیم.
پذیرفته شدن عمل با صحت عمل تفاوت دارد. گاهی عملی از نظر فقهی صحیح است و عیبی بر آن وارد نیست؛ اما این به معنای پذیرفته شدن عمل نیست.
ممکن است کسی توفیق داشته باشد که پنجاه _ یا شصت _ حج به جا آورد، اما هیچ کدام از آن ها پذیرفته نشود.
بنابراین نباید به اعمال و عبادات اشخاص نگاه کرد؛ بلکه باید دید که آیا آن اعمال مقبول درگاه الهی واقع شده است یا نه؟
ص: 237
در حدیثی پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
يا عَلِيُّ! لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللهِ مِثْلَ مَا قَامَ نُوحٌ فِي قَوْمِهِ وَكَانَ لَهُ مِثْلُ أُحُدٍ ذَهَباً فَأَنْفَقَهُ فِي سَبِيلِ الله، وَمُدَّ فِي عُمُرِهِ حَتَّى حَجَّ أَلْفَ عَامٍ عَلَى قَدَمَيْهِ ثُمَّ قُتِلَ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ مَظْلُوماً ثُمَّ لَمْ يُوَالِكَ يَا عَلِيُّ! لَمْ يَشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ وَلَمْ يَدْخُلُهَا؛ (1)
ای علی! اگر عبادت کننده ای خدای متعال را به اندازۀ عمر نوح عبادت کند و برای او هم وزن کوه اُحد طلا باشد و آن را در راه خدا انفاق کند و یک هزار سال پیاده به مکه رود و عمل حج انجام دهد، آن گاه در بین صفا و مروه در راه خدا مظلومانه شهید شود؛ ولی ای علی! تو را دوست نداشته باشد، بوی بهشت را نخواهد شنید و وارد بهشت نخواهد شد.
در گزارش دیگری جعفر بن عمر کلبی می گوید: امام صادق علیه السَّلام به هنگام طواف در مراسم حج فرمود:
يَا عُمَرُ! مَا أَكْثَرَ السَّوَادَ؛ يَعْنِي النَّاسَ؛
ای عمر! چقدر سیاهی لشکر زیاد شدند.
عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! سیاهی لشکر چیست؟
امام صادق علیه السَّلام فرمود:
أَمَا وَالله مَا يَحْجُ لله غَيْرُكُمْ وَلَا يُؤْتَى أَجْرَهُ مَرَّتَيْنِ غَيْرُكُمْ.
أَنْتُمْ وَالله رُعَاةُ الشَّمْسِ وَالْقَمَرِ.
وَأَنْتُمْ والله أَهْلُ دِينِ الله، مِنْكُمْ يُقْبَلُ وَلَكُمْ يُغْفَرُ؛ (2)
ص: 238
به خدا سوگند، جز شما کسی حج انجام نخواهد داد و اجر و مزد دو برابر نخواهد گرفت.
به خدا سوگند شما مراعات کنندگان امر آفتاب نبوّت (و ماه امامت) هستید.
به خدا سوگند، شما اهل دین خدا هستید، اعمال شما پذیرفته می شود و گناهان شما آمرزیده می گردد.
با عنایت به این روایات و روایات فراوانی که در این زمینه رسیده است (1) اصحاب پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله به صرف این که در خدمت آن جناب بوده اند، اعمالشان پذیرفته نیست و چنانچه به گفته های آن حضرت؛ به خصوص دربارۀ ولایت، عمل کرده باشند اعمالشان پذیرفته است.
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
(كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ)؛ (2)
همه کسی مرگ را می چشد و به تحقیق شما در روز قیامت پاداش خودتان را به طور کامل دریافت خواهید کرد و هر کس از آتش دور شده و به بهشت وارد شود، به پیروزی رسیده است، و زندگی دنیا جز کالایی فریبنده نیست.
ص: 239
واژه «زحزاح» به معنای بیرون کشیدن چیزی با زور و زحمت است. بیرون کشیدن مو از چیز رقیقی مثل ماست، زحزاح نیست. قرآن کریم با به کار بردن واژه «زحزاح»، بیان می دارد که شخص به واسطۀ اعمالش مستوجب آتش است؛ اما به زحمت از دوزخ نجات می یابد.
کسانی که از معصوم علیهم السَّلام ضمانت نامه دارند، حسابشان فرق دارد؛ برای مثال شهدای کربلا که به واسطهٔ معجزۀ امام حسین علیه السَّلام جایگاه خود را در بهشت دیده بودند، در شهادت بر یکدیگر سبقت می گرفتند. (1)
البته حضرت اباالفضل علیه السَّلام استثنا بودند. آن بزرگوار ابتدا برادران خود را به جنگ فرستادند؛ زیرا هم می خواستند آن ها را صیانت کنند و هم قصد داشتند با دیدن شهادت آنان، اجر ببرند.
در سخنی زیبا امام سجاد علیه السَّلام در آن صحنه بی نظیر را این گونه به تصویر می کشد و می فرماید:
من در آن شبی که پدرم فردای آن شهید شد، با آن حضرت بودم. پدرم به یاران خود فرمود:
هَذَا اللَّيْلُ فَاتَّخِذُوهُ جُنَّةٌ، فَإِنَّ الْقَوْمَ إِنَّمَا يُرِيدُونَنِي، وَ لَوْ قَتَلُونِي لَمْ يَلْتَفِتُوا إلَيْكُمْ وَأَنتُمْ فِي حِل وَ سَعَةٍ؛
شب فرا رسیده، شما می توانید در این تاریکی شب به هر جا می خواهید بروید، زیرا منظور این مردم جز من کسی نیست. وقتی این گروه مرا شهید کنند، مزاحم شما نخواهند شد. من بیعت خود را از شما پس گرفتم، شما آزاد هستید.
ص: 240
آنان در پاسخ گفتند: به خدا سوگند، ما هرگز از یاری تو دست بر نخواهیم داشت.
پدرم فرمود:
إِنَّكُمْ تُفْتَلُونَ غَداً كُلُّكُمْ؛
همۀ شما فردا کشته خواهید شد، کسی از شما زنده نخواهد ماند.
آنان گفتند: خدا را سپاس که ما را به وسیلهٔ شهید شدن با تو شریف قرار داد. سپس پدرم در حق آنان دعای خیر کرد و فرمود:
ارْفَعُوا رُءُوسَكُمْ وَ انْظُرُوا؛
اکنون سرهای خود را بلند کنید و بنگرید!
ایشان سر بلند کردند و جایگاه خویش را در بهشت مشاهده نمودند.
امام حسین علیه السّلام به هر یک از آنان می فرمود: ای فلان! این منزل توست در بهشت.
از این رو آنان در آن روز با سینه و صورت خود از نیزه و شمشیرها استقبال می کردند تا به منزلگاه بهشتی خود وارد شوند. (1)
دشواری به دست آوردن اخلاص بنابر آن چه گذشت، اخلاص کلید قبولی اعمال است. اخلاص؛ یعنی جدا شدن از هر چیز غیر خدایی. البته به زبان گفتن آن آسان است، اما در عمل است که «افتاد مشکل ها».
به هر روی نباید ناامید بود؛ چنانچه دل خود را از اغراض غیر الهی صاف کنیم، خداوند متعال ما را کمک می کند. کسانی که استقامت می ورزند، فرشتگان الهی بر
ص: 241
آنان نازل می شوند و به آنان بهشت را بشارت می دهند.
(إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ)؛(1)
به راستی آنان که گفتند: پروردگار ما الله است و پایداری ورزیدند، فرشتگان فرود می آیند که نترسید و غمگین نباشید، و مژده باد بر شما به بهشتی که وعده داده بودند.
بدون عنایت حضرت حق، هیچ کس نمی تواند به مقام اخلاص دست یابد. با توکل بر خداوند متعال، جای هیچ نگرانی و ترسی وجود ندارد؛ اما در عین حال، باید مواظب و مراقب بود؛ چرا که بدون اخلاص هیچ عملی پذیرفته نیست.
به دست آوردن اخلاص دشوار است، از این رو باید برای غلبه بر مشکلات، از خداوند متعال کمک خواست و این آیه را زیاد خواند:
(فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللهُ لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ﴾. (2)
پس اگر باز گردند، بگو: خدا برای من کافی است، خدایی جز او نیست، بر او توکل کردم و او پروردگار عرش بزرگ است.
به راستی اگر همۀ مردم به یک سو بروند، ما نباید جانب حق را رها کنیم. باید بر فرمانده همۀ عالم که قرارگاه اصلی اش عرش عظیم است، توکل کنیم. برای او سهل است که گنهکاران را تطهیر کند و بیامرزد. برای او آسان است که گوهر اخلاص را
ص: 242
نصیبِ ما کند. برای او هیچ مانعی ندارد که فرد آلوده ای را به کمال مطلوب انسانی برساند، و نه تنها به کمال مطلوب برساند ، بلکه گناهانش را به ثواب تبدیل کند؛ چنان که قرآن کریم می فرماید: إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحًا فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللهُ غَفُورًا رَّحِيْما ﴾؛ (1)
مگر آن کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند، خدا گناهانشان را به نیکی ها بدل می کند و خدا آمرزنده و مهربان است.
خداوند متعال اعمال بد و حالات این افراد را به اعمال خوب تبدیل می کند عمل زشتی که در حال غفلت انجام داده اند؛ به عمل حسنه تبدیل و پذیرفته می شود.
سلیمان بن خالد می گوید: من در کجاوه مرکب خود قرآن تلاوت می کردم، در این هنگام امام صادق علیه السَّلام فرمود: ای سلیمان! آیات را تلاوت کن.
من آیات پایانی سورۀ فرقان را می خواندم که می فرماید:
(وَ الَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهَا آخَرَ وَ لَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا﴾؛ (2)
و کسانی که معبود دیگری را با خدا نمی خوانند و انسانی را که خدا خونش را حرام شمرده، جز به حق نمی کشند و زنا نمی کنند و هر کس چنین کند، مجازات سختی خواهد دید.
ص: 243
امام علیه السَّلام فرمود: این آیات دربارۀ ماست. خداوند متعال ما را موعظه کرده، در حالی که می داند ما زنا نمی کنیم ای سلیمان! قرائت کن!
من آیات را خواندم تا به این آیه رسیدم که می فرماید:
(إِلَّا مَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحاً فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ)؛ (1)
مگر آن کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند، خدا گناهانشان را به نیکی ها بدل می کند.
در این هنگام امام علیه السَّلام فرمود:
قِفْ! هَذِهِ فِيكُمْ إِنَّهُ يُؤْتَى بِالْمُؤْمِنِ الْمُذْنِبِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُوقَفَ بَيْنَ يَدَيِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فَيَكُونُ هُوَ الَّذِي يَلِي حِسَابَهُ فَيُوقِفُهُ عَلَى سَيِّئَاتِهِ شَيْئاً فَشَيْئاً. فَيَقُولُ: عَمِلْتَ كَذَا وَكَذَا فِي يَوْمٍ كَذَا فِي سَاعَةِ كَذَا.
فَيَقُولُ: أَعْرِفُ يَا رَبِّ!
قَالَ: حَتَّى يُوقِفَهُ عَلَى سَيِّئَاتِهِ كُلِّهَا كُلَّ ذَلِكَ يَقُولُ: أَعْرِفُ.
فَيَقُولُ: سَتَرْتُهَا عَلَيْكَ فِي الدُّنْيَا وَأَغْفِرُهَا لَكَ الْيَوْمَ أَبْدِلُوهَا لِعَبْدِي حَسَنَاتٍ.
قَالَ : فَتُرْفَعُ صَحِيفَتُهُ لِلنَّاسِ، فَيَقُولُونَ: سُبْحَانَ الله، أَ مَا كَانَتْ لِهَذَا الْعَبْدِ وَلَا سَيِّئَةٌ وَاحِدَةُ؟!
فَهُوَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَجَلَ (فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنات )؛ (2)
ص: 244
از قرائت دست باز دار. این آیه دربارۀ شماست. روز قیامت مؤمن گناهکار را برای حساب می آورند، مقابل خداوند قرار می دهند و خداوند خود به حساب او رسیدگی می کند، او را نگه می دارند و گناهان او را یک یک می شمارند.
او می گوید: ای پروردگار من! به همه این گناهان اقرار می کنم.
در این هنگام هر چه گناه کرده یک یک شمرده می شود و او تصدیق می نماید تا آن که همۀ گناهان روشن می شوند.
خداوند متعال بعد از این می فرماید: من در دنیا این گناهان را از تو پوشانیدم، و امروز همۀ آنها را به تو می بخشم و تو را عفو می کنم: امروز گناهان بنده مرا به حسنات تبدیل کنید.
در این هنگام نامه اعمال او را برای دیدن مردم بالا می برند و مردم می گویند سبحان الله! این بنده حتی یک گناه ندارد.
این است معنای آیه شریفه که می فرماید: «خدا گناهان آن ها را به حسنات تبدیل می کند».
نخستین قدم اخلاص، توبه و خودسازی است. توبه به معنای بازگشت است و توبۀ ما، انعکاسی از توجه خداوند متعال به ماست. اگر معشوق به عاشق یک کلمه بگوید، عاشق از شدت شوق دیوانه می شود. خداوند متعال به بندگان خود می فرماید:
إِليَّ إِلَيَّ؛
به سوی من، به سوی من بیایید!
ص: 245
اگر قلب و جان ما این ندا را بشنود، چنان به طرف حق پرواز می کند که توصیف ناپذیر است. (1)
البته حقیقت تلبیه به همین معناست که خداوند متعال ما را به خانۀ خود دعوت کرده است. وقتی به آن جا می رویم، از تمام مادیّات دست می شوییم تا تمام توجهمان به حضرت حق باشد. لباس هایمان را در می آوریم، ظاهرمان را پاک و تمیز می کنیم و باطنمان را با استغفار تطهیر می کنیم. به این ترتیب برای لبیک گفتن به ندای حق آماده می شویم. اگر با این حالت و توجه تلبیه بگوییم، آثار شگفت و عجیب آن را درخواهیم یافت.
گفتنی است که ما در بحث تلبیه به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت.
حاجی باید با اعمال صالح، ضجّه، زاری و توبه، آثار معنوی حج را در خود نمایان کند.
در شروط توبه و استغفار نیز گفته اند که باید گوشت هایی را که با معصیت روییده، از شدت تأثر آب کند.
صلى پیامبر رحمت صلَّی اللهُ علیه وآله در زمینه حقیقت توبه این گونه می فرماید:
التَّائِبُ إِذَا لَمْ يَسْتَبِنْ عَلَيْهِ أَثَرُ التَّوْبَةِ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ يُرْضِي الْخُصَمَاءَ وَ يُعِيدُ الصَّلَوَاتِ وَ يَتَوَاضَعُ بَيْنَ الْخَلْقِ وَيَتَّقِي نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ يُهَزِّلُ رَقَبَتَهُ بِصِيَامِ النَّهَارِ وَ يُصَفِّرُ لَوْنَهُ بِقِيَامِ اللَّيْلِ وَيَخْمُصُ بَطْنَهُ بِقِلَّةِ الْأَكْلِ وَ يُقَوِّسُ
ص: 246
ظَهْرَهُ مِنْ مَخَافَةِ النَّارِ وَيُذِيبُ عِظَامَهُ شَوْقاً إِلَى الْجَنَّةِ وَ يُرِقُ قَلْبَهُ مِنْ هَوْلِ مَلَكِ الْمَوْتِ وَ يُخَفِّفُ جِلْدَهُ عَلَى بَدَنِهِ بِتَفَكَّرِ الْآخِرَةِ.
فَهَذَا أَثَرُ التَّوْبَةِ وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الْعَبْدَ عَلَى هَذِهِ الصِّفَةِ فَهُوَ تَائِبُ نَاصِحُ لِنَفْسِه؛ (1)
اگر اثر توبه در توبه کننده ظاهر نشود ، جزء توبه کاران محسوب نمی شود. او باید خواهندگان را راضی کند، نمازهایش را اعاده نماید، میان خلایق فروتنی کند، از شهوت ها پرهیز نماید، گردن خود را به روزه های روز باریک گرداند، رنگ خود را به قیام شب زرد گرداند، شکم خود را به کم خوردن تهی سازد، کمان پشت خود را از ترس دوزخ کمان گرداند، استخوان خود را به شوق بهشت بگدازد، دل خود را از ترس فرشته مرگ نرم کند، و پوست بدن خود را با فکر آخرت خشک گرداند.
این همان اثر و نشان توبه است. هنگامی که بنده ای را دیدید این گونه توبه می کنند، او توبه کننده و خیرخواه خود است.
در روایت دیگری امیر مؤمنان على علیه السَّلام فرمود:
... إِنَّ الإِسْتِغفار دَرَجَةُ العِلّيّينَ وَ هُوَ إِسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ:
أَوَّلُها: النَّدَمُ عَلى ما مَضى .
وَ التّاني: العَزْمُ عَلَى تَرْكِ العَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً .
وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى المَخْلُوقينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّىٰ تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ .
وَ الرّابِعُ: أَنْ تَعْمَدَ إِلى كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَها فَتُؤَدِّي حَقَّهَا.
وَ الحَامِسُ: أَنْ تَعْمَدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ مِنَ السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ
ص: 247
حَتَّى يَلْصَقَ الجِلْدُ بِالعَظمِ وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُما لَحْمٌ جَديدٌ.
وَ السّادِسُ : أَنْ تُذيقَ الجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ المَعصِيَةِ... (1)
... استغفار درجهٔ علیین و نامی برای شش چیز است:
اوّل: پشیمانی برگذشته.
دوّم: تصمیم بگیری که در آینده هرگز به گناه بازنگردی.
سوّم: حقوق مردم را ادا کنی، به گونه ای که با حالتی پاک و خالص و بی آن که حقّی به گردنت اشد، خدا را دیدار نمایی.
چهارم: هر فریضه ای را که از دست داده ای و ضایع کرده ای، انجام دهی و حق آن را ادا کنی.
پنجم: گوشت هایی که از گناه و در حال انجام گناه بر تن تو روییده، با حزن و اندوه آب کنی تا پوستت به استخوان بچسبد و گوشت تازه ای بروید.
ششم: به بدن خود رنج و درد فرمانبری را بچشانی، آن سان که شیرینی گناه را چشانده ای.
سومین مقدمه حج مبرور، تقواست، البته تقوا مهمترین شرط برای قبولی حج است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
(إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ﴾؛ (2)
خدا تنها از پرهیزکاران می پذیرد.
ص: 248
در این آیه از «إنّما» استفاده شده که از ادات حصر است؛ یعنی خداوند متعال فقط از متقین می پذیرد.
بدین منظور ، باید حق الله و حق الناس بر ذمه ما نباشد و قبل از حج ، توبه کنیم که توبه، شرط پذیرش هر عمل خیری است.
چنانچه تقوا را رعایت کنیم، خداوند اعمالِ کم ما را می پذیرد؛ ولی اگر بی تقوا شویم، اعمالِ زیاد ما فایده ای برای ما نخواهد داشت.
بهترین زاد و توشه انسان مؤمن، تقوا و پرهیزکاری است. مولای پرهیزکاران امیر مؤمنان علی علیه السَّلام به هنگام بازگشت از جنگ صفین به قبرستان پشت دروازه کوفه رسید. آن گاه در جمع اصحاب خود به مردگان رو کرد و فرمود:
يَا أَهْلَ الدِّيَارِ الْمُوحِشَةِ وَالْمَحَالُ الْمُقْفِرَةِ وَالْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ.
يَا أَهْلَ التُّرْبَةِ يَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ يَا أَهْلَ الْوَحْدَةِ يَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقُ وَنَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ لَاحِقٌ. أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ، وَ أَمَّا الْأَزْوَاجُ فَقَدْ نُكِحَتْ، وَ أَمَّا الْأَمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَكُمْ؛
ای ساکنان خانه های وحشت زا و محلّه های خالی و گورهای تاریک، ای خفتگان در خاک، ای غریبان، ای تنهاشدگان، ای وحشت زدگان، شما پیش از ما رفتید و ما در پیِ شما روانیم و به شما خواهیم رسید. اما خانه هایتان! دیگران در آن سکونت گزیدند، اما همسرانتان! با دیگران ازدواج کردند، و امّا اموال شما در میان دیگران تقسیم شد، این خبری است که ما داریم، حال شما چه خبر دارید؟
ص: 249
سپس امیر مؤمنان علی علیه السَّلام به اصحاب خود رو کرد و فرمود:
أَمَا وَاللهِ، لَوْ أَذِنَ لَهُمْ فِي الْكَلَامِ لَأَخْبَرُوكُمْ أَن خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى؛ (1)
هان بدانید که اگر اجازه سخن گفتن داشتند، به شما خبر می دادند که بهترین زاد و توشه، تقوا و پرهیزکاری است.
به راستی اگر انسان همواره عظمت و جلال پروردگار جهانیان را در نظر داشته باشد ، حتی فکر گناه هم نمی کند. این معنای تقواست.
امیر بیان و سالار تقوا پیشگان علی علیه السَّلام در خطبه معروف متقین در بیان صفات پرهیزکاران می فرماید:
عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ فَهُمْ وَالْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذِّبُون؛(2)
آفریدگار در اندیشۀ آنان بزرگ است، بنابراین هر چه جز اوست در دیدگانشان کوچک می نماید. بهشت برای آنان چنان است که گویی آن را دیده اند و در آسایش آن به سر می برند، و دوزخ برای آنان چنان است که گویی آن را دیده اند و در عذاب و شکنجه آن قرار دارند.
ص: 250
تقوا از نظر لغت از مادۀ «وقایه» به معنای خود نگهداری و حفظ، گرفته شده است. (1) ولی مفهوم تقوا این است که انسان همواره خود را از شیطان حفظ کند که در این صورت، این حالت برای او مَلَکه می شود.
انسان پرهیزکار از تمام گناهان و محرّمات دوری می کند و تمام واجبات را به جا می آورد. گناه را، هر چند برایش شیرین باشد، ترک می کند و واجبات را، گرچه برایش ناگوار باشد، انجام می دهد.
گفتنی است که انجام دادن مستحبات و ترک مکروهات، زینت تقوا هستند و دخالتی در اصل تقوا ندارند.
بنابراین مهم ترین وظیفۀ انسان پرهیزکار، انجام دادن واجبات و ترک محرّمات است. در این زمینه به چند حدیث اشاره می کنیم.
در روایتی رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
اعْمَلْ بِفَرَائِضِ اللهِ تَكُنْ أَتْقَى النَّاسِ؛ (2)
به واجبات الهی عمل کن تا از پرهیزکارترین مردم باشی.
در روایت دیگری پیشوای ششم امام صادق علیه السَّلام رازهای دیگری از این واژه
ص: 251
می گشاید و می فرماید:
مَنْ أَقَامَ فَرَائِضَ اللهِ وَاجْتَنَبَ مَحَارِمَ اللهِ وَأَحْسَنَ الْوَلَايَةَ لِأَهْلِ بَيْتِ نبيّ علیهم السَّلام وَتَبَرَّأَ مِنْ أَعْدَاءِ اللهِ عزّ وجلّ فَلْيَدْخُلْ مِنْ أَيِّ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ السلام الثَّمَانِيَةِ شَاء؛ (1)
کسی که واجبات الهی را برپا دارد و از محرّمات دوری نماید و نسبت به اهل بیت رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله به نیکی ولایت داشته باشد و از دشمنان خدا (و دشمنان اهل بیت علیه السَّلام)، برائت و بیزاری بجوید، پس از هر کدام از هشت درِ بهشت که بخواهد ، وارد بهشت می شود.
از امام صادق علیه السَّلام در تفسیر تقوا سؤال شد حضرت در جواب فرمود:
أَنْ لَا يَفْقِدَكَ اللهُ حَيْثُ أَمَرَكَ وَلَا يَرَاكَ حَيْثُ نَهَاکَ؛ (2)
این است که هنگام اوامر الهی، غائب نباشی و در مواردِ نهی شده، هرگز دیده نشوی.
عالم بزرگوار حاج سید جمال گلپایگانی رحمة اللهُ یکی از اولیای الهی و از مراجع عظام تقلید بود. در سکرات مرگ و در آخرین لحظات حیاتشان، همراه با پدرم به خدمتشان رسیدیم. پدرم اصرار داشت که از ایشان نصیحتی بشنوند؛ اما آن مرد بزرگ می فرمود که شما باید مرا نصیحت کنید.
ص: 252
سرانجام هنگامی که پدرم دید اصرار فایده ای ندارد، چاره ای اندیشید و به ایشان عرضه داشت: پسرم، محمدرضا را نصیحت فرمایید.
آقا سید جمال گلپایگانی رحمة اللهُ با آن که وضعیت خوبی نداشتند و رو به قبله بودند، خطاب به بنده مطالبی را فرمودند.
خلاصه و جان مایه کلامشان این بود که مبادا شیطان تو را با اعمال مستحبی فریب دهد و از واجبات باز دارد. یا به انجام دادن مکروهات عادت کنی و محرّمات را نیز انجام دهی.
آری، گاهی کثرتِ اعمال مستحبی انسان را فریب می دهد و به او امید واهی می دهد و فقط از روی عادت اعمال مستحبی را انجام می دهد و به این ترتیب، انسان از عملِ واجب الهی که تزکیه نفس و تقواست، غافل می شود.
در روایتی امام صادق علیه السَّلام درباره چنین افرادی می فرماید:
لَا تَنْظُرُوا إِلَى كَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ وَصِيَامِهِمْ، فَإِنَّمَا هُوَ شَيْءٌ اعْتَادُوهُ، فَإِنْ تَرَكُوهُ اسْتَوْحَشُوا، وَلَكِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ الْحَدِيثِ وَأَدَاءِ الْأَمَانَة؛ (1)
به زیادیِ نماز و روزۀ آن ها نگاه نکنید که همانا این کار، چیزی است که به آن عادت کرده اند و اگر آن را ترک کنند، دچار اضطراب و وحشت می شوند، ولی به راستی در گفتارِ آن ها و ادای امانت نگاه کنید.
چیزی کخ در پیشگاه خداوند متعال ارزش دارد، تقوا و مبارزه با عاداتِ سوء است. امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در این باره می فرماید:
جَاهِدٌ شَهْوَتَكَ وَ غَالِب غَضَبَكَ وَ خَالِفْ سُوءَ عَادَتِكَ تَزْكُ نَفْسُكَ وَ يَكْمُلْ عَقْلُكَ، وَ تَسْتَكْمِلْ ثَوَابَ رَبِّك؛ (2)
ص: 253
با شهواتِ حرام خود مبارزه کن، بر خشم خود غلبه نما و با عاداتِ سوء مخالفت کن تا نفسِ تو تزکیه و پاکیزه شود و عقلت کامل گردد و ثواب پروردگارت به طور کامل، شاملِ حالِ تو گردد.
مرز تقوا، رعایت واجبات و محرّمات است . ملزم بودن به مستحبات و ترک مكروهات بسیار پسندیده و خوب است؛ منتها به شرطی که مانع انجام واجبات و ترک محرّمات نشود.
پیش تر گذشت که حج و عمره بازار تجارت جهان آخرت هستند. این جا باید به امور معنوی پرداخت؛ ولی ایراد ندارد کسی که وارد مکه شود، چیزی خریداری کند و اندکی وسایل مادّی بخرد؛ اما خدا نصیحت می کند و می فرماید که برای خودتان زاد و توشه بگیرید و تقوا از همه زادها و توشه ها بهتر است.
قرآن کریم می فرماید:
(وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى )؛ (1)
و برای خود توشه بگیرید که در حقیقت ، بهترین توشه پرهیزکاری است.
هیچ چیزی با تقوا برابری نمی کند و در اهمیت تقوا همین بس که آیات فراوانی در این زمینه نازل شده و روایاتی از اهل بیت علیهم السَّلام رسیده است.
ص: 254
در آیه کریمه ای خدای سبحان، تقوا را ملاک گرامی داشت مؤمنان در پیشگاه خود می داند و می فرماید:
(إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاكُمْ )؛ (1)
به راستی گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.
در آیه دیگری همراهی خدای متعال با پرهیزکاران بیان شده، آن جا که می فرماید:
﴿وَاتَّقُوا اللهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ﴾
و تقوای خدا پیشه کنید و بدانید به راستی خدا با پرهیزکاران است.
در آیه نورانی دیگری از مهر و محبت خدا به تقواپیشگان سخن به میان آمده است؛ آن جا که می فرماید:
(بَلَى مَنْ أَوْفِى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ)؛ (2)
آری، کسی که به پیمان خود وفا کند و پرهیزکاری پیشه نماید، پس خداوند پرهیزکاران را دوست می دارد.
ص: 255
به وسیله تقوا برای انسان روشن بینی ویژه ای حاصل می شود که در پرتو آن، حق را از باطل باز می شناسد. قرآن کریم می فرماید:
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم﴾ (1)
ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر از خدا تقوا پیشه کنید، برای شما وسیله ای جهت جدا ساختن حق از باطل قرار می دهد و گناهانتان را می پوشاند و شما را می آمرزد و خداوند صاحب فضل و بخشش عظیم است.
در آیه دیگری خدای متعال اعمال را فقط از پرهیزکاران می پذیرد و می فرماید:
(إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ﴾؛ (2)
خدا تنها از پرهیزکاران می پذیرد.
تقوا موجب نجات انسان می شود. قرآن کریم می فرماید:
(وَيُنَجِّي اللهُ الَّذِينَ اتَّقَوا بِمَفَازَتِهِمْ لَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ)؛ (3)
ص: 256
و خدا کسانی را که تقوا پیشه کرده اند، به پاس کارهایی که مایه رستگاری شان بوده، نجات می دهد. عذاب به آنان نمی رسد و غمگین نخواهند گردید.
این آیات و آیات فراوان دیگر در قرآن کریم دربارۀ تقوا، نشان دهندۀ اهمیت والای تقوا هستند. (1)
درباره تقوا و پرهیزکاری روایات بسیاری نیز نقل شده که به چند مورد اشاره می نماییم.
در روایتی از تقوا به عنوان ملاک و برتری مؤمنان بر یکدیگر یاد شده؛ آن جا که امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در ضمن سخنی می فرماید:
مَنِ اسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا وَأَكَلَ ذَبِيحَتَنَا وَآمَنَ بِنَبِيِّنَا وَشَهِدَ شَهَادَتَنَا دَخَلَ فِي دِينِنَا أَجْرَيْنَا عَلَيْهِ حُكْمَ الْقُرْآنِ وَحُدُودَ الْإِسْلَامِ، لَيْسَ لِأَحَدٍ عَلَى أَحَدٍ فَضْلُ إِنَّا بِالتَّقْوَى.
أَلَا وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ اللهِ أَفْضَلَ التَّوَابِ وَأَحْسَنَ الْجَزَاءِ وَالْمَآبِ؛ (2)
هر کس به قبلهٔ ما رو کند، از حیوان ذبح شدۀ ما بخورد، به پیامبر ما ایمان بیاورد، مانند ما شهادت دهد و به مذهب ما وارد شود، ما بر او حکم قرآن و
ص: 257
حدود اسلام را جاری می کنیم. هیچ کس بر دیگری برتری ندارد مگر به تقوا.
آگاه باشید! پرهیزکاران نزد خداوند برترین ثواب و بهترین پاداش و عاقبت را دارند.
امام رضا علیه السَّلام به زید بن موسی فرمود:
يَا زَيْدُ! اتَّقِ اللهَ فَإِنَّا بَلَغْنَا مَا بَلَغْنَا بِالتَّقْوَى، فَمَنْ لَمْ يَتَّقِ وَ لَمْ يُرَاقِبُهُ فَلَيْسَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْه؛(1)
ای زید! ما به هر مقامی که رسیده ایم از تقوا و پرهیزکاری است. هر که تقوا و پرهیزکاری نداشته باشد، از ما نیست و ما نیز با او ارتباط نداریم.
پیامبر رحمت در کلام شگفتی فرمود:
خَصْلَةٌ مَنْ لَزِمَهَا أَطَاعَتْهُ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ وَرَبِحَ الْفَوْزَ بِالْجَنَّةِ؛
هر کس یک خصلت را از دست ندهد، دنیا و آخرت از وی اطاعت می کند و به سعادت بهشت می رسد.
گفته شد: ای رسول خدا! آن خصلت کدام است؟
رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله فرمود:
ص: 258
التَّقْوَى، مَنْ أَرَادَ أَنْ يَكُونَ أَعَزَّ النَّاسِ فَلْيَتَّقِ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ؛
آن خصلت تقوا است. هر کس می خواهد عزیز ترین مردم باشد، باید تقوای خدا پیشه کند.
آن گاه پیامبر رحمت این آیه را تلاوت فرمود:
﴿وَ مَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ ﴾؛ (1)
و هر کس تقوای الهی پیشه ،کند خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد. (2)
با عنایت به جایگاه ویژه تقوا در کمال انسان از سویی و برتری مکه در میان مکان ها از سوی دیگر، شایسته است انسان در مکه، از خداوند متعال تقوا را درخواست کند.
بنابراین مکه باید یادآور تقوا باشد و حالتی را در انسان ایجاد کند که به واسطهٔ عظمت خانۀ خدا، از گناه فاصله بگیرد. چنانچه حاجی و عمره گزار لطف خدا را به خود در نظر داشته باشد و بداند که همانند فرشتگان که دور عرش می چرخند، او به گرد کعبه می گردد، دیگر هیچ گاه به گرد گناه نمی گردد.
متأسفانه گاهی برخی از حاجیان نه تنها پس از حج به دنبال گناه می روند، بلکه
ص: 259
هنگام حج نیز در حالت غفلت به سر می برند و مرتکب گناه می شوند.(1)
این وضعیت غفلت و بی خبری در آخر الزمان تشدید می شود. پیامبر خدا صلّی اللهُ علیه وآله در حدیثی طولانی حج گزاران در آن زمان را به سه گروه تقسیم می کند و می فرماید:
وَ عِنْدَهَا حَجُّ أَغْنِيَاءِ أُمَّتِي لِلنُّزْهَةِ، وَ يَحُجُّ أَوْسَاطُهَا لِلتِّجَارَةِ، وَيَحُجُّ فُقَرَاؤُهُمْ لِلرِّيَاءِ وَ السُّمْعَة...؛ (2)
در آن زمان، ثروتمندان امّت من برای گردش و تفریح، طبقۀ متوسط برای تجارت و فقیران برای ریا و خودنمایی به حج می روند.
این روایت نشان می دهد که در آخر الزمان تقوا حتی از میان حاجیان نیز رخت بر می بندد. این جاست که خدای مهربان در آن مکان بسیار مهم و مقدس، خردمندان را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید:
(وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ)؛ (3)
و زاد و توشه تهیه کنید، که بهترین زاد و توشه، پرهیزکاری است و از من بپرهیزید ای خردمندان.
ای خردمندان! من همه جا حاضرم و به اعمال شما ناظر.
و تو ای انسان! اگر این نکته را در نظر بگیری که خداوند متعال همواره تو را می بیند و حتی به ضمیر تو نیز آگاه است، هیچ گاه گناه نخواهی کرد. خداوند متعال به بندگان خود چنین هشدار می دهد:
ص: 260
(للَّهِ ما فِي السَّمَاواتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُواْ مَا فِي أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاء وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاء وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ (1)
آن چه در آسمان ها و آن چه در زمین است، از آنِ خدا است، و اگر آن چه در دل های خود دارید، آشکار یا پنهان کنید، خداوند شما را به آن محاسبه می کند. آن گاه هر که را بخواهد می بخشد و هر که را بخواهد عذاب می کند و خداوند بر هر چیزی تواناست.
هم چنین در جای دیگر می فرماید:
(إِنْ تُبْدُوا شَيْئًا أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا)؛ (2)
اگر چیزی را فاش کنید یا آن را پنهان دارید، به یقین خدا به هر چیزی داناست.
حال که خداوند متعال بر مکنونات قلبی انسان به طور کامل آگاه است، با عشق حج برویم که خداوند جز از عاشقان باتقوا و بیدار دل نمی پذیرد.
پذیرش حج مبرور نشانه هایی دارد که در ضمن دو روایت به آن ها اشاره می کنیم.
پیامبر رحمت دربارۀ نشانۀ پذیرش حج می فرماید:
آيَةُ قَبُولِ الْحَجِّ تَرْكُ مَا كَانَ عَلَيْهِ الْعَبْدُ مُقِيماً مِنَ الذُّنُوبِ؛ (3)
نشانۀ قبولی حج این است که انسان گناهانی را که مرتکب می شد، ترک کند.
ص: 261
در حدیثی دیگر پیامبر خدا صلَّی اللهُ علیه وآله به این بیان، تفصیل داده و می فرماید:
مِنْ عَلَامَةِ قَبُولِ الْحَجِّ إِذَا رَجَعَ الرَّجُلُ رَجَعَ عَمَّا كَانَ عَلَيْهِ مِنَ الْمَعَاصِي، هَذَا عَلَامَةُ قَبُولِ الْحَجِّ وَ إِنْ رَجَعَ مِنَ الْحَجِّ ثُمَّ انْهَمَكَ فِيمَا كَانَ عَلَيْهِ مِنْ زِنِّى أَوْ خِيَانَةٍ أَوْ مَعْصِيَةٍ فَقَدْ رُدَّ عَلَيْهِ حَجُّه؛ (1)
نشانه قبول حج، بازگشت از گناهان گذشته است و اگر کسی از حج بازگشت، امّا بر گذشته گناهان خود همچون زنا، خیانت و نافرمانی اصرار ورزید، حجّش مردود است.
به طور کلی، صحت یک عمل، لزوماً به پذیرفته شدن آن منجر نمی شود.
رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
يَمْضِي عَلَى الرَّجُلِ سِتُّونَ سَنَةٌ أَوْ سَبْعُونَ مَا قَبِلَ اللهُ مِنْهُ صَلَاةٌ وَاحِدَةٌ؛ (2)
چه بسا انسانی که شصت یا هفتاد سال از عمرش می گذرد و خدا یک نمازِ او را قبول نکرده است.
بنابراین نباید به صحیح بودن یک عمل اکتفا کنیم و باید به دنبال تکمیل و پذیرفته شدن آن باشیم.
در مورد حج نیز باید نکاتی را رعایت کنیم تا خداوند متعال حج ما را بپذیرد. در ادامه چند عامل پذیرفته شدن حج را بررسی می کنیم.
ص: 262
برخی از گناهان مانع پذیرش اعمال می شوند. هر چند که آن اعمال، به طور صحیح انجام شده باشند.(1)
برای مثال در روایات ما آمده که شرب خمر باعث می شود چهل روز نماز انسان مقبول درگاه الهی واقع نشود. پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
وَالَّذِي بَعَتَنِي بِالْحَقِّ مَنْ شَرِبَ شَرْبَةٌ مِنْ مُسْكِرٍ لَمْ تُقْبَلْ صَلَاتُهُ أَرْبَعِينَ يَوْمًا وَلَيْلَةٌ فَإِنْ تَابَ تَابَ اللهُ عَلَيْهِ ...؛ (2)
وگند به آنکه مرا به حق برانگیخته، هر کس یک نوشیدنی از شراب مست کننده بیاشامد، نماز او چهل روز و شب پذیرفته نمی شود. پس اگر توبه کند خدا توبه او را می پذیرد.
البته این سخن به این معنا نیست که فردی که شراب خورده تا چهل روز نماز نخواند. او باید به وظیفۀ دینی خود عمل کند؛ چراکه ترک نماز، گناهی جدید است که به آن آلوده می شود. او باید نمازش را بخواند. کمترین اثر این کار این است که گناهی بر او نوشته نمی شود، هر چند ثوابی هم برایش منظور نخواهند داشت.
ص: 263
اگر کسی عاق والدین شود اعمالش مقبول درگاه الهی واقع نخواهد شد.
امام صادق علیه السَّلام در این باره می فرماید:
مَنْ نَظَرَ إِلَى أَبَوَيْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَهُمَا ظَالِمَانِ لَهُ لَمْ يَقْبَلِ اللهُ لَهُ صَلَاةٌ؛ (1)
کسی که یک نگاه تند به پدر و مادر خود بکند در حالی که آن ها در حق او ظلم کرده باشند، خداوند هیچ کدام از نمازهای او را نمی پذیرد.
اهمیت این روایت هنگامی روشن می شود که به این حدیث توجه کنیم.
أَوَّلُ مَا يُحَاسَبُ عَلَيْهِ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ فَإِذَا قُبِلَتْ قُبِلَ سَائِرُ عَمَلِهِ، وَإِذَا رُدَّتْ عَلَيْهِ رُدَّ عَلَيْهِ سَائِرُ عَمَلِهِ؛ (2)
نخستین عملی که محاسبه می شود، نماز است. اگر نماز قبول شود، سایر اعمال نیز مقبول واقع می شود و اگر نماز مقبول واقع نشود، سایر اعمال نیز پذیرفته نمی گردد.
حق پدر و به خصوص مادر بسیار بزرگ است و کسی نمیتواند آن را ادا کند.
شخصی خدمت پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله آمد و گفت: به چه کسی احسان کنم؟
حضرت فرمود: به مادرت
آن مرد تا سه مرتبه پرسش خود را تکرار کرد.
پیامبر در هر مرتبه فرمود: مادر.
پیامبر در مرتبۀ چهارم فرمود: به پدرت نیکی کن. (3)
ص: 264
ولایت و اختیار انسان به دست پدرش است و پدر احترام ویژه ای دارد. در این زمینه روایات بسیار از اهل بیت علیه السَّلام نقل شده که فقط به چند مورد آن بسنده می نماییم.
رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله درباره اهمیت حقوق پدر می فرماید:
طاعة الله طاعَةَ الوالِدِ وَ مَعصِيَةُ اللهِ مَعصِيَةُ الوالِدِ؛ (1)
اطاعت خدا اطاعت پدر است و نافرمانی خدا نافرمانی پدر است.
احترام بیشتر به مادر، با مقام و جایگاه ویژه پدر منافاتی ندارد. اما چون مادر مهربان تر است و عمدۀ زحمت های انسان بر عهدۀ اوست، باید به طور طبیعی به او بیشتر محبت کرد؛ به خصوص اینکه انسان مدت نه ماه در شکم مادر بوده و از وجود او تکامل پیدا کرده است.
در روایتی امام رضا علیه السَّلام به مقام پدر و مادر می پردازد و می فرماید:
عَلَيْكَ بِطَاعَةِ الْأَبِ وَ بِرِّهِ وَالتَّوَاضُعِ وَالْخُضُوعِ وَالْإِعْظَامِ وَالْإِكْرَامِ لَهُ وَخَفْضِ الصَّوْتِ بِحَضْرَتِهِ، فَإِنَّ الْأَبَ أَصْلُ الِابْنِ وَ الِابْنَ فَرْعُهُ لَوْلَاهُ لَمْ يَكُنْ يُقَدِّرُهُ اللهُ ابْذُلُوا لَهُمُ الْأَمْوَالَ وَالْجَاءَ وَالنَّفْسَ.
وَقَدْ أَرْوِي أَنْتَ وَمَالُكَ لِأَبِيكَ، فَجُعِلَتْ لَهُ النَّفْسُ وَالْمَالُ تَابِعُوهُمْ فِي الدُّنْيَا أَحْسَنَ الْمُتَابَعَةِ بِالْبِرِّ وَبَعْدَ الْمَوْتِ بِالدُّعَاءِ لَهُمْ وَالتَّرَقُّمِ عَلَيْهِمْ، فَإِنَّهُ رُوِيَ أَنَّهُ مَنْ بَرَّ أَبَاهُ فِي حَيَاتِهِ وَلَمْ يَدْعُ لَهُ بَعْدَ وَفَاتِهِ سَمَّاهُ اللهُ عَاقَاً، وَمُعَلِّمُ الْخَيْرِ وَالدِّينِ يَقُومُ مَقَامَ الْأَبِ وَيَجِبُ لَهُ مِثْلُ الَّذِي يَجِبُ لَهُ فَاعْرِفُوا حَقَّهُ؛
ص: 265
بر تو باد فرمان بری از پدر و نیکی به او، و تواضع و خشوع و احترام او، و پایین آوردن صدای خود در حضور او؛ زیرا پدر اصل فرزند است و فرزند فرع او. اگر او نبود خدا فرزند را مقدر نمی کرد، در راه آنان مال و جاه و جان را فدا کنید.
من روایت می کنم که تو و مالت از آن پدر توست. بنابراین جان و مال را از آن او دانسته شده، در دنیا به خوشی و با حق شناسی پیرو آنان باشید و پس از مرگ برایشان دعا کنید و بر آن ها رحمت خواهید؛ زیرا روایت شده که هر کس در زندگی از پدرش حق شناسی کند و پس از مرگش برای او دعا نکند، خدا او را عاق نامیده است. استاد خوب و مسائل دین، مقامی همانند مقام پدر دارد و احترام به او همانند احترام به پدر واجب است. پس حق او را بشناسید.
آنگاه به مقام ویژه مادر اشاره می کند و می فرماید:
وَاعْلَمْ أَنَّ حَقَّ الْأُمِّ أَلْزَمُ الْحُقُوقِ وَ أَوْجَبُ لِأَنَّهَا حَمَلَتْ حَيْثُ لَا يَحْمِلُ أَحَدٌ أَحَداً وَ وَقَتْ بِالسَّمْعِ وَالْبَصَرِ وَجَمِيعِ الْجَوَارِحِ مَسْرُورَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِذَلِكَ فَحَمَلَتْهُ بِمَا فِيهِ مِنَ الْمَكْرُوهِ وَالَّذِي لَا يَصْبِرُ عَلَيْهِ أَحَدٌ، رَضِيَتْ، بِأَنْ تَجُوعَ وَيَشْبَعَ وَتَظْمَةً وَيَرْوِيَ وَتَغْرَى وَيَكْتَسِيَ وَتُظِلَّهُ وَتَضْحَى.
فَلْيَكُنِ الشُّكْرُ لَهَا وَالْبِرُّ وَالرِّفْقُ بِهَا عَلَى قَدْرِ ذَلِكَ وَإِنْ كُنْتُمْ لَا تُطِيقُونَ بِأَدْنَى حَقِّهَا إِلَّا بِعَوْنِ اللهِ، وَقَدْ قَرَنَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ حَقَّهَا بِحَقِّهِ فَقَالَ: (اشْكُرْ لي وَلِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ)؛ (1)
ص: 266
و بدان که حق مادر واجب تر و لازم تر است؛ زیرا او کسی را برداشته که کسی، دیگری را برنمی دارد و با خوشحالی و خرّمی با گوش و دیده و همۀ اندام خود از او نگهبانی کرده، و همه ناگواری ها را به جان خریده کسی بر آن ها شکیبا نمی شود، خواسته خودش گرسنه باشد و فرزندش سیر و تشنه باشد، او سیراب و برهنه باشد و فرزندش لباس بپوشد، فرزندش در سایه باشد و او برابر آفتاب.
بنابراین باید تا می توانی با نیکی و نرمش از او، سپاسگزاری کنی و اگر چه جز به کمک خدا طاقت ادای حقش را ندارید، خدای بزرگ حق او را قرین حق خود ساخت و فرمود: «برای من و برای پدر و مادرت تشکر کن که بازگشت به سوی من است».(1)
تعبیر قرآن کریم دربارۀ رعایت احترام به پدر و مادر بسیار ظریف است. قرآن کریم در این باره می فرماید:
(وَ قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوالِدَيْنِ إِحْسَاناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُقٍ وَلا تَنْهَرْهُما وَقُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً)؛ (2)
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید؛ هر گاه یکی از آن دو، یا هر دوی آن ها، نزد تو به سن پیری رسند، کم ترین اهانتی به آن ها روا مدار و بر آنها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آن ها بگو.
ص: 267
حضرت امام صادق علیه السَّلام در تفسیر این آیه کریمه می فرماید:
لَوْ عَلِمَ اللَّهُ شَيْئاً أَدْنَى مِنْ أُيّ لَنَهَى عَنْهُ وَ هُوَ مِنْ أَدْنَى الْعُقُوقِ وَ مِنَ الْعُقُوقِ أَنْ يَنْظُرَ الرَّجُلُ إِلَى وَالِدَيْهِ فَيُحِدَّ النَّظَرَ إِلَيْهِمَا؛ (1)
اگر خداوند چیزی را (در آزردن پدر و مادر) کمتر از اُف میدانست، از آن نهی می کرد، و آن کم ترین مراتب آزردن است و از جملۀ آزردن است که کسی به پدر و مادر خود خیره نگاه کند.
در روایت دیگری ابی وَلاد حنّاط می گوید: از امام صادق علیه السَّلامپرسیدم: خداوند متعال می فرماید: «و باید به پدر و مادر احسان کنید»، این احسان چیست؟
امام صادق علیه السَّلام فرمود:
الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا، وَ أَنْ لَا تُكَلِّفَهُمَا أَنْ يَسْأَلَاكَ شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجَانِ إِلَيْهِ، وَ إِنْ كَانَا مُسْتَغْنِيَيْنِ. أَلَيْسَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: (لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ)؛ (2)
احسان؛ یعنی در معاشرت با آنان حق ادب را بجا آورید و در رفع نیازمندی های آنان بکوشید، پیش از آن که دست طلب به سوی شما دراز کنند؛ گرچه خود دولتمند باشند. مگر نه این است که خدا می فرماید: «هرگز به کار نیک دست نیابید تا آن که از دوست داشتنی های خود در راه خدا انفاق کنید». (3)
ص: 268
بنا بر فرمایش امام صادق علیه السَّلام نیکی به پدر و مادر آن است که پیش از آن که آن ها دستور دهند و از انسان بخواهند، خواسته شان را پاسخ دهی و حتی بیشتر و فراتر از خواستۀ آنها را برآورده کنی.
با توجه به اهمیت حقوق پدر و مادر، می توان گفت که عاق والدین گرفتاری و بدبختی عجیبی است که اگر کسی به آن مبتلا شود، عواقب ناگواری در انتظارش خواهد بود.
در سخنی حضرت امام باقر علیه السَّلام می فرماید: رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله در ضمن سخنی فرمود:
إِيَّاكُمْ وَ عُقُوقَ الْوَالِدَيْنِ، فَإِنَّ رِيحَ الْجَنَّةِ تُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ أَلْفِ عَامٍ وَ لَا يَجِدُهَا عَاقٌ وَ لَا قَاطِعُ رَحِمٍ، وَ لَا شَيْخٌ زَانٍ، وَ لَا جَارٌّ إِزَارِهِ خُيَلَاءَ إِنَّمَا الْكِبْرِيَاءُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين؛ (1)
بپرهیزید از آزردن پدر و مادر؛ زیرا بوی بهشت از مسافت هزار سال شنیده شود، ولی عاق والدین، قطع کنندۀ رحم، پیرمرد زناکار و آن که جامه اش را از روی تکبر و بزرگ منشی بلند کند که بر زمین کشد آن را نشنوند، و جز این نیست که کبریایی و بزرگی از آنِ خدا؛ پروردگار جهانیان است.
در مقابل عاق والدین، کسب رضایت و خشنودی والدین، مایۀ سعادت و خوشبختی عظیمی خواهد بود.
دربارۀ نیکی کردن به والدین و نگاه محبت آمیز به آن ها روایات بسیاری از اهل بیت علیهم السَّلام رسیده که برای نمونه به چند روایت اشاره می کنیم.
ص: 269
پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُمَدَّ لَهُ فِي عُمُرِهِ وَيُبْسَطَ لَهُ فِي رِزْقِهِ فَلْيَصِلْ أَبَوَيْهِ، فَإِنَّ صِلَتَهُمَا مِنْ طَاعَةِ الله؛ (1)
هر که شاد می شود که عمرش دراز شود و روزی اش فراوان گردد، باید به پدر و مادر خود نیکی و به آنان رسیدگی نماید؛ چرا که رسیدگی به آنان از طاعت خداست.
صلى الله در حدیثی دیگر پیامبر رحمت صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
نَظَرُ الْوَلَدِ إِلَى وَالِدَيْهِ حُبّاً لَهُمَا عِبَادَة؛ (2)
نگاه مهرآمیز فرزند به پدر و مادرش عبادت است.
در حدیثی دیگر که سخن از حج مبرور نیز به میان رفته است. پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
مَا مِنْ وَلَدٍ بَارٍ يَنْظُرُ إِلَى وَالِدَيْهِ نَظَرَ رَحْمَةٍ إِلَّا كَانَ لَهُ بِكُلِّ نَظْرَةٍ حِجَةٌ مَبْرُورَةٌ.
قالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ! وَ إِنْ نَظرَ كُلَّ يَوْمٍ مِائَةَ مَرَّةٍ؟!
قَالَ: نَعَمُ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ أَطْيَب؛ (3)
هر فرزند نیکوکاری که با مهر به پدر و مادرش نگاهی کند، به هر نگاه ثواب حج مبروری دارد.
ص: 270
گفتند: ای رسول خدا و اگر چه هر روز صد بار نگاه کند؟!
فرمود: آری، خدا بزرگ تر و پاکیزه تر است. (1)
پدر و مادر از بهترین وسایل آمرزش و تقرّب انسان به خداوند متعال هستند. با خدمت به مادر بهشت به دست می آید. پیامبر رحمت صلَّی اللهُ علیه وآله در سخنی می فرماید:
الْجَنَّةُ تَحْتَ أَقْدَامِ الْأُمَّهَاتِ؛ (2)
بهشت زیر پای مادران است.
حضرت مسیح علیه السَّلام در همان ابتدای تولدش به نیکی به مادر اشاره کرد و فرمود:
(وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارٍاً شَقِيًّا )؛ (3)
و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبّار و شقی قرار نداده است
نیکی به پدر و مادر ارزش والایی دارد (4) و باید به گونه ای به پدر و مادر خدمت کرد که موجب بهشتی شدن انسان شود. (5)
البته بهشتی شدن فقط به واسطهٔ نیکی به پدر و مادر حاصل نمی شود؛ بلکه تربیت فرزندان صالح نیز موجب سعادت انسان می شود.
وقتی انسان دختری دیندار را _ که پارۀ تن اوست _ تربیت می کند و او ازدواج
ص: 271
می نماید و مؤمنی را حفظ می کند؛ سپری برای انسان از آتش جهنم است.
فرزند صالح ارثی است که خداوند متعال از اموال مؤمن برای خود بر می دارد و از سعادت انسان است که فرزندی داشته باشد.
امام رضا علیه السَّلام می فرماید:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً لَمْ يُمِتْهُ حَتَّى يُرِيَهُ الْخَلَفَ؛ (1)
چون خدا خواهد به بنده ای خیری دهد، او را از دنیا نبرد تا فرزند خود را ببیند.
در روایت دیگری آمده:
أَنَّ مَنْ مَاتَ بِلَا خَلَفٍ فَكَأَنْ لَمْ يَكُنْ فِي النَّاسِ، وَ مَنْ مَاتَ وَ لَهُ خَلَفٌ فَكَأَنْ لَمْ يَمُتْ؛ (2)
هر کس بدون فرزند بماند و بمیرد چنان است که در میان مردم نبوده، و هر که بمیرد و فرزندی بگذارد چنان است که نمرده است.
داشتن فرزند به قدری مهم و با ارزش است که حضرت زکریا علیه السَّلام را از خداوند متعال، فرزند خواست. قرآن کریم می فرماید:
(وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ ﴾؛ (3)
و زکریا در آن هنگام که پروردگارش را خواند و عرض کرد: پروردگار من! مرا تنها مگذار و تو بهترین وارثانی.
ص: 272
او خداوند را بهترین وارث می داند و می گوید:
خدایا! تو بهترین وارث ها هستی. من می خواهم تو نیز، وارث من باشی ؛ نه این که فقط همسرم، برادرم و پدرم وارث من باشند.
او چیزی از خدا می خواهد که خدا او را به ارث ببرد و او همان یحیی است.
قرآن کریم می فرماید:
(هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةٌ طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاء)؛ (1)
آن جا بود که زکریا پروردگارش را خواند و گفت: پروردگارا! برای من از جانب خود، فرزندی پاک و پسندیده عطا کن که تو شنونده دعا هستی.
آن گاه زکریا علیه السَّلام را از خدای سبحان، این گونه تعبیر می کند:
(... وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثين)؛ (2)
... و تو بهترین وارثانی.
زیرا به تصریح روایات، فرزند صالح مؤمن ارث خداوند از بنده مؤمن است؛ به این صورت که هر کار خیری که مؤمن انجام می داده، او نیز انجام می دهد.
فضل بن ابی قرّه می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود: رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله در ضمن حدیثی فرمود:
مِيرَاثُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ وَلَدٌ يَعْبُدُهُ مِنْ بَعْدِهِ.
میراث خدای تعالی از بنده مؤمنش فرزند صالحی است که بعد از پدر خدای تعالی را عبادت کند
ص: 273
سپس امام صادق علیه السَّلام آیه زکریا علیه السَّلام را قرائت کرد:
رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا). (1)
پروردگارا! از خودت به من فرزندی ببخش که وارث من و آل یعقوب شود و خدایا او را مورد رضایت خود قرار بده. (2)
امام صادق علیه السَّلام در سخن دیگری می فرماید:
مِيرَاتُ اللَّهِ مِنْ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْوَلَدُ الصَّالِحُ يَسْتَغْفِرُ لَه؛ (3)
میراث خداوند از بندۀ مؤمن خود، فرزند صالحی است که برای او از خداوند طلب آمرزش کند.
هم چنین امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
الْوَلَدُ الصَّالِحُ مِيرَاثُ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِ إِذَا قَبَضَه؛ (4)
فرزند صالح میراث خدا از مؤمن است آنگاه که جان مؤمن را بگیرد.
البته این گونه موارد بیشتر از عهدۀ فرزند پسر ساخته است و از آن جا که پسر توانایی، آزادی و اختیار بیشتری نسبت به دختر دارد، هنگام درخواست فرزند از خداوند متعال، بهتر است که پسر طلب کنیم.
امام سجاد علیه السَّلام هنگام طلب فرزند از خداوند، پس از برشمردن اوصاف فرزند مطلوب به درگاه خدای سبحان، این گونه عرضه می دارد:
ص: 274
... وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ مَعَهُمْ أَوْلَاداً ذُكُوراً، وَ اجْعَلْ ذَلِكَ خَيْراً لِي، وَ اجْعَلْهُمْ لِي عَوْناً عَلَى مَا سَأَلْتُكَ؛ (1)
... و مرا از جانب خود افزون بر ایشان، فرزندان پسر ببخش و آن ها را برای من نیک قرار ده و آن ها را در آنچه از تو خواسته ام یاورم گردان.
چه زیباست مؤمنی پسرانی همچون شیر تربیت کند که او را در امر دین یاری نمایند.
کسی که عاق والدین می شود، هر عملی را که انجام دهد، از او پذیرفته نمی شود، هر چند اعمال فراوان و صالحی انجام دهد؛ زیرا خداوند متعال فقط از پرهیزکاران می پذیرد:
(إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾؛ (2)
خدا تنها از پرهیزکاران می پذیرد.
به یقین کسی که عاق والدین شده، جزو پرهیزکاران محسوب نمی شود. در روایتی پیامبر رحمت صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
يُقَالُ لِلْعَاقِّ: اعْمَلْ مَا شِئْتَ، فَإِنِّي لَا أَغْفِرُ لَكَ.
وَيُقَالُ لِلْبَارٌ : اعْمَلْ مَا شِئْتَ، فَإِنِّي سَأَغْفِرُ لَکَ؛ (3)
ص: 275
به عاق والدین گفته می شود: هر چه خواهی انجام بده که به راستی من تو را نمی آمرزم.
و به نیکی کننده به پدر و مادر گفته می شود: هر چه خواهی انجام بده که به راستی من تو را می آمرزم.
یکی دیگر از شروط قبولی حج آن است که انسان خود را از دنیا و معاصی برهاند و به سوی خداوند سبحان برود.
ثابت بن دینار می گوید: سَرور پرستشگران امام سجّاد علیه السَّلام در ضمن بیان حقوق فرمود:
وَ حَقُّ الْحَجِّ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ وِفَادَةٌ إِلَى رَبِّكَ وَ فِرَارٌ إِلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِكَ ، وَ فِيهِ قَبُولُ تَوْبَتِكَ وَ قَضَاءُ الْفَرْضِ الَّذِي أَوْجَبَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْكَ ...(1)
و حق حج این است که بدانی آن، میهمانی به سوی پروردگار و فرار از گناهانت است و پذیرش توبۀ تو با آن بوده و آن چه که خدا بر تو لازم شمرده، انجام می شود.
البته بریدن از دنیا به معنای ترک آن نیست؛ چراکه به وسیلۀ دنیا می توان جهان آخرت را به دست آورد. در این زمینه از اهل بیت علیهم السَّلام روایات زیبایی نقل شده است. ابن ابی یعفور می گوید: به امام صادق علیه السَّلام عرض کردم: ما دنیا را دوست می داریم.
ص: 276
حضرت به من فرمود:
تَصْنَعُ بِهَا مَا ذَا؟
با محبت دنیا می خواهی چه کار بکنی؟
گفتم میخواهم ازدواج کنم، حج به جا بیاورم ، به خانواده ام کمک کنم، به برادران خود بخشش نمایم و صدقه بدهم.
امام علیه السَّلام فرمود:
لَيْسَ هَذَا مِنَ الدُّنْيَا هَذَا مِنَ الأَخِرَة؛ (1)
این ها از کارهای دنیا نیست. این گونه کارها ، از امور جهان آخرت است.
در روایت دیگری امام باقر علیه السَّلام می فرماید:
نِعْمَ الْعَوْنُ الدُّنْيَا عَلَى الأَخِرَة؛ (2)
چه یاری گر خوبی است دنیا برای جهان آخرت
پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله درباره دنیا فرمودند:
الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الأَخِرَة؛ (3)
دنیا مزرعه آخرت است.
دنیا محل تجارت و بازاری است که در آن میتوان آخرت را خرید. در روایتی آمده: مردی در حضور امیر مؤمنان علی علیه السَّلام دنیا را سرزنش می کرد.
امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در ضمن پاسخ او در سخنی فرمود:
ص: 277
إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا ، وَ دَارُ عَافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا، وَ دَارُ غِنِّى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا ، وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا.
مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ، وَ مُصَلَّى مَلَائِكَةِ اللَّهِ، وَ مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ، وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ اكْتَسَبُوا فِيهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبحُوا فِيهَا الْجَنَّةَ فَمَنْ ذَا يَذْمُّهَا؟
وَ قَدْ آذَنَتْ بِبَيْنِهَا وَنَادَتْ بِفِرَاقِهَا وَ نَعَتْ نَفْسَهَا وَ أَهْلَهَا، فَمَتَلَتْ لَهُمْ بِبَلَائِهَا الْبَلَاءَ وَشَوَّقَتْهُمْ بِسُرُورِهَا إِلَى السُّرُورِ.
رَاحَتْ بِعَافِيَةٍ وَ ابْتَكَرَتْ بِفَجِيعَةٍ تَرْغِيباً وَ تَرْهِيباً وَ تَخْوِيفَاً وَ تَحْذِيراً.
فَذَمَّهَا رِجَالٌ غَدَاةَ النَّدَامَةِ وَ حَمِدَهَا آخَرُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ...؛ (1)
به راستی دنیا خانه صداقت است برای کسی که با دنیا صداقت داشته باشد، خانه عافیت است برای آن هایی که فهم داشته باشند، خانه توانگری است برای کسی که از آن زاد و توشه تهیه کند، خانه پند و اندرز است برای آن هایی که در پی موعظه و پند هستند.
دنیا مسجد دوستان خدا، و نمازگاه فرشتگان، محل وحی خداوند و جای تجارت اولیای خدا است. آن ها در دنیا رحمت به دست آوردند، بهشت را سود بردند. اینک کدام افراد دنیا را سرزنش و نکوهش می نمایند؟
دنیا جدایی خود را اعلان کرده و جدایی اش را به اطلاع همه رسانیده، و خبر از مرگش خبر داده و ساکنان خود را به نابودی آن ها آگاه نموده، و با گرفتاری های خود، آنها را گرفتار ساخته و با خوشحالی خود آنان را خوشحال کرده است.
ص: 278
دنيا عافیت می دهد، گرفتار مصیبت می کند، و ترغیب می نماید، میترساند امید می دهد و رنج می رساند.
از این رو مردانی در فردای پشیمانی، دنیا را سرزنش می کنند، و گروهی روز قیامت از آن ستایش می نمایند...
شیوۀ زندگی پیامبران الهی و پیشوایان معصوم، کسب جهان آخرت در دنیا بوده است. بسیاری از پیامبران الهی ثروت های هنگفت داشتند. حضرت سلیمان علیه السَّلام حشمت و جاه فراوان داشت و «حشمة الله» نامیده شد؛ در عین حال پیامبری از پیامبران خدا بود. (1)
امیرمؤمنان علی علیه السَّلام که نان جو می خورد و بسیار ساده زندگی می کرد، دارای مزارع فراوانی بود؛ به طوری که درآمد سالیانه اش چهل هزار دینار بوده است.
عالم بزرگوار سیّد بن طاووس رحمة اللهُ در کتاب کشف المحجّة می نویسد:
علی علیه السَّلام می فرماید:
تَزَوَّجْتُ فَاطِمَةَ علیها السَّلام وَمَا كَانَ لِي فِرَاسٌ وَ صَدَقَتِيَ الْيَوْمَ لَوْ قُسِمَتْ عَلَى بَنِي هَاشِمٍ لَوَسِعَتْهُمْ؛
من با فاطمه علیها السَّلام یا ازدواج کردم در حالی که جز بستری نداشتم، اما امروز اموالی را صدقه دادم که اگر بر همه بنی هاشم پخش کنم، همه را بس خواهد بود.
هم چنین روایت شده که آن بزرگوار همۀ اموال و دارایی خود را که درآمد آن چهل هزار دینار بود، وقف کرد. با این حال شمشیر خود را فروخت و هنگام فروش
ص: 279
آن می فرمود:
مَنْ يَشْتَرِي سَيْفِي وَلَوْ كَانَ عِنْدِي عِشَاءُ مَا بِعْتُهُ؛
کیست که شمشیر مرا خریداری کند؟ اگر به شام شب نیازم نبود، آن را نمی فروختم.
در روایت دیگری آمده:
روزی امیر مؤمنان على علیه السَّلام فرمود:
مَنْ يَشْتَرِي سَيْفِيَ الْفُلَانِيَّ وَلَوْ كَانَ عِنْدِي ثَمَنُ إِزَارٍ مَا بِعْتُهُ؛
چه کسی فلان شمشیر را خریداری می کند؟ اگر بهای لباسی را داشتم آن را نمی فروختم.
این در حالی است که در آن حال منافع املاک و مزارع امیر مؤمنان علی علیه السَّلام که آن را صدقه می داد، بالغ بر چهل هزار دینار می شد. (1)
بنابر دستور اسلام و سنت اهل بيت علیهم السَّلام مهم استفادۀ صحیح از ثروت و دارایی و عدم دلبستگی به آن است. استفادۀ بهینه از دنیا آن است که آن را برای آخرت بخواهیم. در آیه ای از قرآن کریم می خوانیم:
﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النَّار. أُولئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَاللهُ سَريعُ الحساب )؛ (2)
ص: 280
و برخی می گویند: پروردگارا! به ما در دنیا نیکی عطا کن و در آخرت نیز نیکی عطا فرما و ما را از عذابِ آتش نگاه دار. آن ها از کار خود، نصیب و بهره ای دارند و خداوند سریع الحساب است.
جالب است که این گونه دعا کردن در مراسم حج سفارش شده است. عبدالله بن سنان می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
مستحبّ است در بین رکن و حَجَر الأسود این گونه دعاکنی:
اللَّهُمَ آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ فِي الْأُخِرَةِ حَسَنَةٌ وَقِنا عَذابَ النَّارِ؛
خدایا به ما در دنیا نیکی عطا کن و در آخرت نیز نیکی عطا فرما و ما را از عذاب آتش نگاه دار.
به راستی کسی که چنین دعا کند، فرشته ای می گوید: آمین. (1)
آری، باید دنیا را برای جهان آخرت خواست. در روایتی حسن بن ابی الحسن بصری در ضمن سخنی می گوید:
هنگامی امیر مؤمنان علی علیه السَّلام به شهر ما بصره وارد شد به راه افتاد تا به بازار بصره وارد شد. به مردم نگاهی کرد و دید که گرم داد و ستد هستند. آن بزرگوار سخت گریست و آن گاه فرمود:
يَا عَبِيدَ الدُّنْيَا وَ عُمَّالَ أَهْلِهَا؟ إِذَ كُنْتُمْ بِالنَّهَارِ تَحْلِفُونَ وَ بِاللَّيْلِ فِي فُرُشِكُمْ تَنَامُونَ وَ فِي خِلَالِ ذَلِكَ عَنِ الْأَخِرَةِ تَغْفُلُونَ فَمَتَى تُحْرِزُونَ الزَّادَ وَ تُفَكَّرُونَ فِي الْمَعَادِ؛
ای بندگان دنیا و کارگزاران دنیاداران! حال که شما در روز پیوسته سوگند
ص: 281
می خورید و در شب به بسترهای خود می آرمید، و طبعاً در خلال این حالات از آخرت غافلید، پس چه زمانی به جمع آوری زاد و توشه برخاسته، و در امر معاد اندیشه می کنید؟
مردی گفت: ای امیر مؤمنان! ما ناگزیریم که رزق و روزی به دست آوریم، پس چه کار کنیم؟
امیر مؤمنان على علیه السَّلام فرمود:
إِنَّ طَلَبَ الْمَعَاشِ مِنْ حِلِّهِ لَا يَشْغَلُ عَنْ عَمَلِ الْآخِرَةِ. فَإِنْ قُلْتَ: لَا بُدَّ لَنَا مِنَ الِاحْتِكَارِ لَمْ تَكُنْ مَعْذُوراً؛
همانا تحصیل معاش از راه حلال آدمی را از کار آخرت باز نمی دارد. اگر بگویی: ما ناچاریم احتکار کنیم، عذرت پذیرفته نیست.
آن مرد گریه کنان به راه افتاد. امیر مؤمنان علی علیه السَّلام به او فرمود:
أَقْبِلْ عَلَى أَزِدْكَ بَيَاناً؛
به من روی آور تا شرح بیشتری گویم.
آن مرد بازگشت، حضرت فرمود:
اعْلَمْ يَا عَبْدَ اللَّهِ! أَنَّ كُلَّ عَامِلٍ فِي الدُّنْيَا لِلأَخِرَةِ لَا بُدَّ أَنْ يُوَفَّى أَجْرَ عَمَلِهِ فِي الآخِرَةِ، وَكُلٌّ عَامِلٍ دُنْيَا لِلدُّنْيَا عُمَالَتُهُ فِي الْآخِرَةِ نَارُ جَهَنَّمَ؛
بندۀ خدا! بدان که هر کس در دنیا برای آخرت کار کند ناگزیر پاداش عملش به تمام و کمال در جهان آخرت به او داده خواهد شد، و هر کس به امور دنیا به جهت دستیابی به دنیا عمل کند اجر و پاداش وی در آخرت آتش دوزخ خواهد بود.
ص: 282
آن گاه امیر مؤمنان علی علیه السَّلام این آیه ها را تلاوت نمود:
(فَأَمَّا مَنْ طَغَى * وَ آثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوى﴾؛ (1)
امّا کسی که سرکشی کند و زندگی دنیا را ترجیح دهد، پس همانا دوزخ جایگاه اوست. (2)
حج مبرور آن است که افکار حاجی را دگرگون کند و موجب شود که او دنیا را برای آخرت بخواهد.
انسان مؤمن تمام دارایی و سرمایه خود را از آنِ خداوند متعال می داند، (3) از این رو همه را در راه او مصرف می کند؛ حتی خود را از آنِ خدا می داند و می گوید:
(إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ )؛ (4)
ما از آنِ خدا هستیم و به سوی او بازمی گردیم.
اگر شما مغازه ای داشته باشید و شاگردی در آن بگذارید، طبیعی است که از او داشته باشید مطابق میل شما رفتار کند. خدای مهربان نیز از ما انتظار دارد که مطابق ميل او عمل كنيم.
البته دل کَندن از دنیا به معنای رها کردن آن نیست؛ بلکه انسان باید از دنیا برای امور آخرتی خود استفاده کند و به اندازۀ نیاز خود و خانواده اش از آن بهره ببرد و سربار مردم نباشد.
ص: 283
دربارۀ رفع نیازهای خانواده و رفاه آن ها روایات فراوانی از اهل بیت علیهم السَّلام رسیده که به چند مورد اشاره می کنیم.
در روایتی علی بن غُراب می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود: رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله فرمود:
مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى النَّاسِ.
مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ يَعُول؛ (1)
هر کس بار زندگی خود را بر دوش دیگران تحمیل کند، ملعون ملعون است.
هر کس خانوادۀ خود را ضایع و بی نوا بگذارد، ملعون ملعون است.
در روایت دیگری جناب لقمان به فرزندش این گونه سفارش می کند:
يَا بُنَيَّ! لَا تَدْخُلْ فِي الدُّنْيَا دُخُولا يُضِرُّ بِآخِرَتِكَ، وَ لَا تَتْرُكْهَا تَرْكاً تَكُونُ كَلَّا عَلَى النَّاسِ؛ (2)
ای فرزندم! به دنیا طوری دل نبند که برای آخرت تو زیان داشته باشد و آن را به طور کلی هم ترک نکن که سربار مردم باشی.
کار و تلاش برای زندگی و به دست آوردن روزی حلال، سیره اولیا و امامان معصوم علیهم السَّلام سلام بوده است.
ص: 284
پیشوای پنجم امام باقر علیه السَّلام می فرماید:
كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السَّلام يَخْرُجُ فِي الْهَاجِرَةِ فِي الْحَاجَةِ قَدْ كَفَاهَا يُرِيدُ أَنْ يَرَاهُ اللهُ يُنْعِبُ نَفْسَهُ فِي طَلَبِ الْحَلَالِ؛ (1)
امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در شدت گرما در پی کاری حاجتی بیرون می شد که دیگران می توانستند انجام دهند، امّا مقصودش از این که خود اقدام کند و به دیگری وانگذارد این بود که خداوند شاهدش باشد که برای روزی حلال خود را به زحمت انداخته و کار می کند.
در روایتی عبد الله بن سنان می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السَّلام إِذَا أَصْبَحَ خَرَجَ غَادِياً فِي طَلَبِ الرِّزْقِ.
فَقِيلَ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ أَيْنَ تَذْهَبُ؟
فَقَالَ: أَتَصَدَّقُ لِعِيَالِي.
قِيلَ لَهُ: أَ تَتَصَدَّقُ؟
قَالَ: مَنْ طَلَبَ الْحَلَالَ فَهُوَ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ صَدَقَةٌ عَلَيْهِ؛ (2)
امام سجاد علیه السَّلام اول صبح برای کار و زندگی از خانه بیرون می رفت.
مردی پرسید : در این صبح اول وقت کجا می روید؟
فرمود: می روم تا برای خانواده ام صدقه بگیرم.
آن مرد گفت: می روید صدقه بگیرید؟
امام سجاد علیه السَّلام فرمود: هر کس در جستجو روزی حلالی باشد، از خداوند متعال صدقه دریافت می کند.
ص: 285
در روایت دیگری می خوانیم. عبد الاعلی مولا آل سام می گوید:
روزی امام صادق علیه السَّلام را دیدم که در گرمای تابستان مشغول کار است. به ایشان عرضه داشتم: فدایتان گردم، شما با این مقام و منزلتی که نزد خدا دارید، مشغول کار هستید ؟!
حضرت فرمودند:
يَا عَبْدَ الْأَعْلَى! خَرَجْتُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ لِأَسْتَغْنِيَ عَنْ مِثْلِكَ؛(1)
ای عبد الأعلى! در طلب رزق و روزی بیرون آمده ام برای این که به امثال تو نیازمند نباشم.
چه نیکوست که انسان در پی کسب و کار برود تا رفاه زن و فرزندانش را تأمین کند. در روایتی امام سجاد علیه السَّلام می فرماید:
أَرْضَاكُمْ عِنْدَ اللهِ أَسْبَغُكُمْ عَلَى عِيَالِهِ؛ (2)
پسندیده ترین شما نزد خدا کسی است که برای خانواده خود رفاه بیشتری فراهم آورد.
در روایت دیگری ابن ابی نصر می گوید: امام رضا علیه السَّلام می فرماید:
صَاحِبُ النِّعْمَةِ يَجِبُ عَلَيْهِ التَّوْسِعَةُ عَنْ عِيَالِهِ؛ (3)
بر صاحب نعمت واجب است که عیال خویش را در رفاه قرار دهد.
چه نیکوتر آن که انسان در پی رفاه خودش باشد تا خدا را بهتر عبادت کند.
ص: 286
موسی بن بکر می گوید: حضرت امام موسی بن جعفر علیه السَّلام فرمود:
مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِيَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِيَالِهِ كَانَ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبيل الله...؛ (1)
کسی که از پیروزی حلال برود تا خود و خانواده خود را بهره مند سازد، پاداش او در پیشگاه الهی مانند پاداش سربازی است که در راه خدا جهاد می کند.
چرا که انسان فقیر و نادار نمی تواند اهل خیر باشد. پیامبر خدا صلَّی اللهُ علیه وآله در سخنی فرمود:
كَادَ الْفَقْرُ يَكُونُ كُفْراً؛ (2)
نزدیک است که فقر به کفر بینجامد.
مقابلۀ با فقر، نفْس بسیار قوی می خواهد. اینکه انسان مشغول عبادت و خیررسانی باشد و به ثروتمندان حسد نورزد و در کارهایش نظم داشته باشد، امری بسیار دشوار است. کمتر کسی دارای چنین نفْس مهذّب و خودساخته ای است.
کسی که به این نیّت ازدواج می کند که به حرام نیفتد و صاحب فرزندانی صالح شود که خدا را عبادت کنند، این ازدواج او عبادت محسوب می شود. به طور کلی هر کار دنیایی که به نیّت عبادت انجام شود، عبادت محسوب می شود و برای انجام عبادت، لازم نیست دنیا را رها کنیم.
ص: 287
خداوند متعال دنیا را با تمام زینت هایش برای بندگانش آفریده تا از آن بهره ببرند. در آیه ای از قرآن کریم می خوانیم:
﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ)؛ (1)
بگو: «چه کسی زینت های الهی را که برای بندگان خود آفریده، و روزی های پاکیزه را حرام کرده است؟! بگو: «این ها در زندگی دنیا، برای کسانی است که ایمان آورده اند و در قیامت، خالص (برای مؤمنان) خواهد بود». این گونه، آیات را برای کسانی که آگاهند، شرح می دهیم.
ابواسحاق همدانی می گوید:
هنگامی که امیر مؤمنان علی علیه السَّلام محمد بن ابی بکر را به حکومت مصر و و حومهٔ آن گمارد، نامه ای برایش نوشت و به او دستور فرمود که آن را بر مردم مصر بخواند و به آن چه در آن نامه به وی سفارش فرموده، عمل نماید. در بخشی از آن نامه چنین آمده است:
وَاعْلَمُوا يَا عِبَادَ اللَّهِ! أَنَّ الْمُتَّقِينَ حَازُوا عَاجِلَ الْخَيْرِ وَ آجِلَهُ شَارَكُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ وَ لَمْ يُشَارِكْهُمْ أَهْلُ الدُّنْيَا فِي آخِرَتِهِمْ أَبَاحَهُمُ اللَّهُ مِنَ الدُّنْيَا مَا كَفَاهُمْ وَ بِهِ أَغْنَاهُمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ اسْمُهُ: ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ). (2)
ص: 288
سَكَنُوا الدُّنْيَا بِأَفْضَلِ مَا سُكِنَتْ وَأَكَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُكِلَتْ شَارَكُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ، فَأَكَلُوا مَعَهُمْ مِنْ طَيِّبَاتِ مَا يَأْكُلُونَ وَ شَرِبُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا يَشْرَبُونَ، وَ لَبِسُوا مِنْ أَفْضَلِ مَا يَلْبَسُونَ وَ سَكَنُوا مِنْ أَفْضَلِ مَا يَسْكُنُونَ، وَ تَزَوَّجُوا مِنْ أَفْضَلِ مَا يَتَزَوَّجُونَ، وَرَكِبُوا مِنْ أَفْضَلِ مَا يَرْكَبُونَ، أَصَابُوا لَذَّةَ الدُّنْيَا مَعَ أَهْلِ الدُّنْيَا وَهُمْ غَداً جِيرَانُ اللَّهِ يَتَمَنَّوْنَ عَلَيْهِ فَيُعْطِيهِمْ مَا تَمَنَّوْهُ وَ لَا يَرُدُّ لَهُمْ دَعْوَةٌ وَ لَا يَنْقُصُ لَهُمْ نَصِيباً مِنَ اللَّذَّةِ.
فَإِلَى هَذَا يَا عِبَادَ اللَّهِ! يَشْتَاقُ إِلَيْهِ مَنْ كَانَ لَهُ عَقْلُ وَ يَعْمَلُ لَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه...(1)
و بدانید ای بندگان خدا! که پرهیزکاران به تمام نیکی های دنیوی و آخروی دست یافته اند. آنان با اهل دنیا در دنیایشان شریکند، ولی اهل دنیا با آنان در آخرتشان شرکت ندارند. خداوند از دنیا به آن اندازه که کفایتشان کند و بی نیازشان گرداند، برای آنان مباح ساخته و اجازۀ مصرف و استفاده داده و فرموده است: «بگو چه کسی زیورهای خدا را که برای بندگانش آورده و روزی های پاکیزه را حرام کرده، بگو: همۀ این ها در دنیا از آن کسانی است که ایمان آورده اند و در آخرت به طور خالص برای مؤمنان است، این گونه آیات را برای گروهی که آگاهند، شرح می دهیم».
به بهترین وجه در دنیا سکونت جسته اند، به نیکوترین صورت از آن بهره مند شده اند. با اهل دنیا در دنیاشان شریکند، در کنار آنان از پاکیزه ترین خوراک ها می خورند، از تمیزترین نوشیدنی ها، می نوشند، از
ص: 289
بهترین لباس ها می پوشند، در برترین منزل ها سکونت می کنند، بهترین همسران را اختیار می کنند، برترین سواری ها را سوار می شوند، با اهل دنیا و مثل آنان از لذّت دنیا بهره می برند، و فردا روز همجوار خدا هستند. از خدا آرزو و درخواست می کنند و خداوند آرزوهایشان را برآورد، و دعا و درخواستی از آنان را رد نکند، و هیچ بهره ای از لذّت را از آنان دریغ ننماید. پس ای بندگان خدا! به چنین چیزها هر صاحب خردی مشتاق است و برای دستیابی به آن به تقوای الهی عمل می کند، و هیچ حول و قوّه ای جز از جانب خدا نیست.
اهل بيت معصوم علیهم السَّلام که در نهایت زهد و تقوا بودند، زمانی از شبانه روز را به لذّت های حلال اختصاص می دادند.
امام حسین علیه السَّلام می فرماید: از پدر بزرگوارم در بارۀ برنامه شبانه روزی پیامبر خدا صلوات الله علیه در خانه پرسیدم.
پدر بزرگوارم فرمود:
كَانَ دُخُولُهُ لِنَفْسِهِ مَأْذُونَا لَهُ فِي ذَلِكَ، وَكَانَ إِذَا أَوَى إِلَى مَنْزِلِهِ جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَةَ أَجْزَاء:
جُزْءاً لِلهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَجُزْءاً لِأَهْلِهِ وَجُزْءاً لِنَفْسِهِ، ثُمَّ جَزَّأَ جُزْءَهُ بَيْنَهُ وَبَيْنَ النَّاسِ.
ص: 290
فَيَرُدُّ ذَلِكَ عَلَى الْعَامَّةِ وَالْخَاصَّةِ وَلَا يَدَّخِرُ _ أَوْ قَالَ: لَا يَدَّخِرُ _ عَنْهُمْ شَيْئاً. فَكَانَ مِنْ سِيرَتِهِ فِي جُزْءِ الْأُمَّةِ إِيثَارُ أَهْلِ الْفَضْلِ بِإِذْنِهِ وَقَسْمُهُ عَلَى قَدْرِ فَضْلِهِمْ فِي الدِّين؛ (1)
ورود پیامبر به خانه با اختیار خویش بود (یعنی از همسران که حق همسری به او داشتند اجازه داشت). هنگامی که به خانه وارد می شد وقت خود را سه قسمت می کرد:
یک قسمت برای خدای متعال، یک قسمت برای اهل بیت،و یک قسمت برای کارهای شخصی.
و وقت اختصاصی خود را دو قسمت کرده بود: برای خود و برای مردم که صرف امور همۀ مردم از عام و خاص می نمود و هیچ چیز را از ایشان دریغ نمی کرد.
یکی از سیره های حضرت این بود که در آن قسمت از وقتش که برای مردم نهاده بود، کسانی را که در دین برتری داشتند، برتری می داد.
در روایت دیگری امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ:
فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ، وَسَاعَةٌ فِيهَا يَرُمُّ مَعَاشَهُ،
ص: 291
وَسَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَبَيْنَ لَذَّتِهَا فِيمَا يَحِلُّ وَيَجْمُلُ...؛ (1)
برای مؤمن سه ساعت است:
ساعتی که در آن با پروردگارش راز و نیاز می نماید، ساعتی که در آن معاش و نیازمندی های زندگی را اصلاح می کند، و ساعتی که بین خویش و بین لذّت و خوشی آنچه حلال و نیکوست آزاد گذارد... (2)
ص: 292
بنا بر روایاتی که بیان شد، لازم است که انسان زمان خود را به چهار قسمت تقسیم کند:
ص: 293
1. انجام عبادتها،
2. محاسبۀ نفس،
3. رفتن به نزد اهل علم،
4. بهره بری از لذتهای حلال،
بنا بر نقل تاریخ، عثمان بن مظعون نخستین کسی بود که در قبرستان بقیع دفن شد. او از اصحاب بزرگوار حضرت رسول اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله بود. (1)
عثمان در دوران میانسالی با خود قرار گذاشته بود که همیشه روزه بگیرد، شب تا صبح به عبادت مشغول باشد، لباس های خشن بپوشد، از زنان فاصله بگیرد و به کلی از دنیا روی گرداند.
او از روی ریا این گونه تصمیم نگرفته بود؛ بلکه برای خدا چنین عهدی با خود بسته بود.
البته برخی هم چون درویش ها حالتی شبیه رهبانیت به خود می گیرند و برای ریا به زهد و ساده زیستی تظاهر می کنند که در این صورت در هر دو سرا زیان کار و مصداق این آیه خواهند شد که خدای سبحان می فرماید:
(خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ)؛ (2)
در دنیا و آخرت زیان دیده. این، همان زیان آشکار است.
ص: 294
خوشا به حال کسانی که به ریا آلوده نیستند و خود را به سختی و مشقت بیهوده وادار نمی کنند. خدای سبحان در قرآن کریم می فرماید:
﴿فَلا تُزَكُوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى)؛(1)
پس خودتان را پاک نشمارید، او به حال کسی که پرهیزگاری نموده، داناتر است.
جَمیل می گوید: از امام صادق علیه السَّلام درباره تفسیر این آیه کریمه پرسیدم.
امام صادق علیه السَّلام فرمود:
قَوْلُ الْإِنْسَانِ: صَلَّيْتُ الْبَارِحَةَ وَ صُمْتُ أَمْسِ وَنَحْوَ هَذَا...(2)
منظور این است که انسان از روی ریا بگوید: دیشب بیدار بودم و نماز خواندم و دیروز را روزه گرفتم و مانند این حرف ها...
از طرفی در روایات اهل بیت علیهم السَّلام، کسی که عبادت را بر خودش اجبار می کند، سرزنش شده است؛ چه رسد به این که قصد ریا داشته باشد.(3)
بیان شد که عثمان بن مظعون قصد ریا نداشت. او دست پروردۀ پیامبر خدا صلَّی اللهُ علیه وآله و دوستدار على مرتضى علیه السَّلام بود و پیامبر از او به عنوان «سلف صالح» یاد فرمود. (4)
او رفيق ابوذر غفاری بود؛ اما علت آن که در تاریخ از او کمتر اسم برده می شود آن است که او در اوایل هجرت رحلت کرد.
در پی این تصمیم عثمان بن مظعون، همسرش نزد پیامبر خدا صلَّی اللهُ علیه وآله آمد و از این کار او شکایت کرد.
ص: 295
پیامبر بسیار عصبانی شدند و فرمودند که مردم را جمع کنید تا برایشان صحبت کنم. پس از جمع شدن مردم، پیامبر بر فراز منبر قرار گرفت و فرمود:
مَا بَالُ أَقْوَامٍ يُحَرِّمُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمُ الطَّيِّبَاتِ؟
أَلَا إِنِّي أَنَامُ بِاللَّيْلِ وَ أَنْكِحُ وَ أُفْطِرُ بِالنَّهَارِ، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي...؛ (1)
چراگروهی چیزهای پاک را بر خود حرام می کنند؟
آگاه باشید که من شب ها به خواب می روم و با زنان همبستر می گردم و روزها هم غذا می خورم. پس هر کس از سنت من اعراض کند از من نیست...
پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله به آن ها هشدار داد که این چه کاری است که شما انجام می دهید؟
این چه وضع دینداری شماست؟ منِ پیامبر روزه می گیرم، بعضی روزها افطار می کنم و این گونه نیست که همیشه روزه بگیرم، یا همیشه بخورم و هیچ وقت به فکر روزه نباشم.
من نیز کار می کنم و این گونه نیست که همواره به عبادت مشغول باشم...
من با خانم هایم ارتباط دارم. این چه رفتاری است که شما دارید و خود را مقدس مآب می کنید و حق دیگری را تضییع می نمایید. همسر شما نیز انسان است و حقی دارد.
با این بیان پیامبر، عثمان بن مظعون از تصمیم خود منصرف شد.
ص: 296
البته کسانی که از نظر تحصیلات و عبادات در سطح بالاتری از زنان خود قرار دارند، باید حال آنان را مراعات بکنند و همانند عثمان بن مظعون بر همسر خود سخت نگیرند.
درست است که شما شخصیت آن چنانی و بالای اجتماعی و غیر اجتماعی دارید و همسر شما دارای چنان موقعیتی نیست، ولی همسر شما نسبت به شما ذی حق است. کسی است که باید به او برسید؛ یعنی شما باید سطح خود را پایین بیاورید و آن امور شرعی که او حق دارد و صلاحش است و مناسب عفت اوست، انجام دهید؛ چراکه:
چون که با کودک سر و کارت فتاد *** پس زبان کودکی باید گشاد
آری، گاهی سخت گیری برخی مقدس مآب ها موجب می شود که همسر و فرزندانشان از دین گریزان شوند.
یکی دیگر از شرایط قبولی حج مبرور این است که انسان تصمیم بگیرد به سوی خدا سفر کند. این سفر معنوی از همین جا شروع بشود؛ به این معنا که اولین شرط چنین حجی این است که انسان از دنیا جدا شود؛ نه به این معنا که از دنیا استفاده نکند بلکه از آن بهتر استفاده کند.
روی این اصل همۀ انسان ها به رحمت واسعه الهی نیاز دارند؛ اما گنهکاران بیشتر نیازمند لطف و رحمت بیکران خداوند هستند. از این رو انسان هر چه گنهکارتر باشد، به حج و طواف شایسته تر است؛ چرا که کسانی که گناه کمتری
ص: 297
دارند، کثافات کمتری دارند و چندان به استحمام نیاز ندارند. اما افرادی که غرق در گناهان هستند، باید به حج رو آورند.
در آیه ای از قرآن کریم می خوانیم:
﴿فَفِرُّوا إِلَى اللهِ إِنِّي لَكُمْ مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ)؛ (1)
پس به سوی خداوند بگریزید. من شما را از جانب او بیم دهنده ای آشکارم. یکی از معانی این آیه کریمه این است که به سوی بیت الله الحرام بروید و جا آورید.
در روایتی زید بن علی بن الحسین علیه السَّلام می گوید:
از پدر بزرگوارم سید العابدین علیه السَّلام دربارۀ معنای این آیه کریمه پرسیدم. امام سجاد علیه السَّلام فرمود:
مَعْنَى قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ: ﴿ فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ)؛ يَعْنِي حُبُّوا إِلَى بَيْتِ الله.
يَا بُنَيَّ! إِنَّ الْكَعْبَةَ بَيْتُ الله، فَمَنْ حَجَّ بَيْتَ الله فَقَدْ قَصَدَ إِلى الله، وَالْمَسَاجِدَ بُيُوتُ الله، فَمَنْ سَعَى إِلَيْهَا فَقَدْ سَعَى إِلَى اللهِ وَ قَصَدَ إِلَيْهِ؛ (2)
منظور از خداوند متعال که می فرماید: «پس به سوی خدا بگریزید» این است که به سوی بیت الله الحرام بروید و حج به جای آورید.
ای فرزندم! همانا کعبه، خانهٔ خداست. پس هر که حجّ خانه خدا می کند به منزله آن است که نزد خدا رفته است، و مسجدها نیز خانه های خدا هستند و هر کس به جانب مساجد روی آورد، گویی به سوی خدا روی آورده است.
ص: 298
محمد بن سنان که از راویان معتبر است، روایتی را از ابی الجارود نقل می کند.
ابي الجارود میگوید امام باقر علیه السَّلام دربارۀ این آیه فرمود:
حُجُوا إِلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ؛ (1)
به سوی خداوند متعال حج گزارید.
انسان به هنگام فرار، از هر چیزی که ترس دارد، فرار می کند؛ از بیماری، فقر، قحطی و.... از تمام ناخوشی ها و هر چه که می ترسد. بنابراین به هنگام ترس از همه این ها باید به حج پناه برد. کسی به حج می رود، در واقع زائر خداوند متعال است و برای هر زیارت شونده ای، واجب است که از زائرش پذیرایی کند. خداوند نیز از زائرش پذیرایی می کند. پذیرایی او همان چیزی است که در ضمن دعای ورود به مسجد الحرام می خوانیم:
.... اللهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ وَزَائِرُكَ فِي بَيْتِكَ وَعَلَى كُلِّ مَأْتِي حَقٌّ لِمَنْ أَتَاهُ وَزَارَهُ وَأَنتَ خَيْرُ مَأْتِي وَأَكْرَمُ مَزُورٍ ...؛ (2)
یکی دیگر از شرایط قبولی حج این است که انسان باید سعی کند که همواره خیر خود را به دیگران برساند.
ص: 299
یکی از راه های خیر رسانی به دیگران صدقه است.
صدقه از مادۀ «صدق» گرفته شده است. مصادیق صدقه مختلف است که برخی از آن ها را بیان می کنیم.
یکی از مصادیق صدقه، علم و دانش است. کسی که علمی دارد، باید آن را نشر دهد و این کار او صدقه محسوب می شود. در سخنی زیبا پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليهِ وآله می فرماید:
مِنَ الصَّدَقَةِ أَنْ يَتَعَلَّمَ الرَّجُلُ الْعِلْمَ وَيُعَلِّمَهُ النَّاسَ؛ (1)
از جمله صدقه ها آن است که انسان دانشی یاد بگیرد و به مردم یاد دهد.
از طرفی بنا بر روایاتی که از اهل بیت علیهم السَّلام رسیده، کتمان علم از گناهان بزرگ است. امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در ضمن سخنی می فرماید:
فَإِذَا كَتَمَ الْعَالِمُ الْعِلْمَ أَهْلَهُ، وَزَهَا الْجَاهِلُ فِي تَعَلُّمِ مَا لَا بُدَّ مِنْهُ، وَبَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ، وَ بَاعَ الْفَقِيرُ دِينَهُ بِدُنْيَا غَيْرِهِ حَلَّ الْبَلَاءُ وَ عَظُمَ الْعِقَابِ؛ (2)
هر گاه عالم، آموختن علم و دانش را از اهلش و کسی که شایسته است، پنهان داشت و به او نیاموخت و جاهل و نادان در یاد گرفتن آن چه را که چاره ای از یاد گرفتن آن ندارد تکبّر ورزید و به خود نازید، و ثروتمند و دارا از
ص: 300
ثروت و دارایی خود بخل ورزید، و فقیر و بی چیز دین و آیینش را به دنیای دیگری فروخت، بلا و سختی و گرفتاری در دنیا به مردم روی آورد و در جهان آخرت عقاب و کیفر ایشان بزرگ گردد.(1)
شیعیان در دوران غیبت، یتیم محسوب می شوند. بهترین صدقه، دستگیری علمی از آن هاست تا گرفتار شبهات مخالفان نشوند.
آری، شیعیان در دوران غیبت از ایتام آل محمد صلَّى اللهُ عليهِ وآله هستند. رسول خدا صلَّى اللهُ عليهِ وآله
ص: 301
می فرماید:
أَشَدُّ مِنْ يُثْمِ الْيَتِيمِ الَّذِي انْقَطَعَ عَنْ أَبِيهِ يُثْمُ يَتِيمِ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِهِ وَلَا يَقْدِرُ عَلَى الْوُصُولِ إِلَيْهِ وَلَا يَدْرِي كَيْفَ حُكْمُهُ فِيمَا يُبْتَلَى بِهِ مِنْ شَرَائِعِ دِينِهِ.
أَلَا فَمَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا عَالِماً بِعُلُومِنَا وَهَذَا الْجَاهِلُ بِشَرِيعَتِنَا الْمُنْقَطِعُ عَنْ مُشَاهَدَتِنَا يَتِيمٌ فِي حِجْرِهِ.
أَلَا فَمَنْ هَدَاهُ وَ أَرْشَدَهُ وَ عَلَّمَهُ شَرِيعَتَنَا كَانَ مَعَنَا فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى؛ (1)
ناگوارتر از یتیمی فردی که پدر از دست داده یتیمی کسی است که از امامش دور افتاده و توان رسیدن به او را ندارد و پاسخ مسائل مورد نیازش را نمی داند.
آگاه باشید که شیعۀ ما که دانای به علوم ماست و افرادی که _ به دلیل عدم دیدار ما _ از علم ما بی خبر مانده اند، هم چون یتیمی در حمایت آن دانشمند هستند.
آگاه باشید جایگاه کسی که چنین یتیمی را هدایت و ارشاد نموده و دستورها و شرائع ما را به او یاد داده، همراه ما در اعلا علّیین خواهد بود.
در سخن دیگری سالار شهیدان حسین بن علی علیه السَّلام می فرماید:
مَنْ كَفَلَ لَنَا يَتِيماً قَطَعَتْهُ عَنَّا مَحَبَّتُنَا بِاسْتِتَارِنَا فَوَاسَاهُ مِنْ عُلُومِنَا الَّتِي سَقَطَتْ إِلَيْهِ حَتَّى أَرْشَدَهُ وَهَدَاهُ قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: يَا أَيُّهَا الْعَبْدُ الْكَرِيمُ الْمُوَاسِي! أَنَا أَوْلَى بِالْكَرَمِ مِنْكَ اجْعَلُوا لَهُ يَا مَلَائِكَتِي! فِي الْجِنَانِ بِعَدَدِ كُلِّ حَرْفٍ عَلَّمَهُ أَلْفَ أَلْفِ قَصْرٍ وَ ضُمُّوا إِلَيْهَا مَا يَلِيقُ بِهَا مِنْ سَائِرِ النِّعَمِ؛ (2)
ص: 302
هر کس کفالت یتیمی از ما _ که رنج غیبت، محبّت و ارتباطش را از ما بریده _ را بر عهده گیرد و با علوم ما او را همراهی کند تا ارشاد و هدایت شود، خداوند متعال به او می فرماید: ای بنده کریم من که به برادرت یاری نمودی! من به کرم از تو سزاوار ترم، ای فرشتگانم! برای او در بهشت ها به شمار هر حرفی که تعلیم داده، یک میلیون کاخ قرار دهید و در آن کاخ ها از دیگر نعمت ها بدان بیفزایید.
در حدیث دیگری پیشوای هفتم امام کاظم علیه السَّلام می فرماید:
فَقِيهُ وَاحِدٌ يُنْقِذُ يَتِيماً مِنْ أَيْتَامِنَا الْمُنْقَطِعِينَ عَنَّا وَعَنْ مُشَاهَدَتِنَا بِتَعْلِيمِ مَا هُوَ مُحْتَاجٌ إِلَيْهِ أَشَدُّ عَلَى إِبْلِيسَ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ، لِأَنَّ الْعَابِدَ هَمُّهُ ذَاتُ نَفْسِهِ فَقَدْ وَهَذَا هَمُّهُ مَعَ ذَاتِ نَفْسِهِ ذَاتُ عِبَادِ اللهِ وَ إِمَائِهِ لِيُنْقِذَهُمْ مِنْ يَدِ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ، فَذَلِكَ هُوَ أَفْضَلُ عِنْدَ اللهِ مِنْ أَلْفِ أَلْفِ عَابِدٍ وَ أَلْفِ أَلْفِ عَابِدَةٍ؛ (1)
فقیهی که در پی نجات یتیمی از ایتام ما _ که نه ما را دیده و نه به ما دسترسی دارد _ برآید، و او را در حدّ نیازش آموزش دهد، بر ابلیس از هزار عابد سخت تر است. زیرا فرد عابد فقط برای نجات خودش تلاش می کند، ولی فقیه علاوه بر خود به فکر تمام بندگان خداست تا آنان را از دست ابلیس و یارانش نجات دهد. برای همین مقام او در پیشگاه خداوند از یک میلیون مرد و زن عابد برتر است.
بنابراین احادیث، اگر کسی علم و دانشی دارد، باید آن را نشر دهد. امام باقر علیه السَّلام به ابان بن تَغلب فرمود:
ص: 303
اجْلِسْ فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ وَ أَفْتِ النَّاسَ، فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ يُرَى فِي شِيعَتِي مِثْلُكَ؛ (1)
در مسجد بنشین و برای مردم فتوا ده که من دوست دارم در شیعیانم مثل تو را ببینم.
به طور کلی زکات علم و دانش، نشر آن است. پیامبر رحمت صلَّی اللهُ علیه وآله در حدیثی می فرماید:
زَكَاةُ الْعِلْمِ تَعْلِيمُهُ مَنْ لَا يَعْلَمُهُ؛ (2)
زکات علم تعلیم دانش به نادان است.
در سخن دیگری امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
لِكُلِّ شَيْءٍ زَكَاةً وَزَكَاةُ الْعِلْمِ أَنْ يُعَلِّمَهُ أَهْلَه؛ (3)
هر چیز زکاتی دارد و زکات علم این است که به اهل آن آموخته شود.
بنابراین، هر کس هر چه می داند بایستی به دیگران بیاموزد؛ حتی اگر آشپزی و خیاطی باشد. در این صورت شکر نعمت علم را به جا آورده است.
امیر مؤمنان علی علیه السَّلام می فرماید:
شُكْرُ الْعَالِمِ عَلَى عِلْمِهِ أَنْ يَبْذُلَهُ لِمَنْ يَسْتَحِقُه؛ (4)
شکر و سپاس عالم و دانشمند بر علم و دانشش آن است که آن علم را به کسی که سزاوار است بذل نموده و یاد دهد.
ص: 304
شکر نعمت این است که آن نعمت در راه عبادت و اطاعت خداوند متعال مصرف شود و شکر و زکاتِ هر عضوی از بدن این است که آن عضو، در راه اطاعت پروردگار و رضایت او به حرکت درآید و از کارها و جاهای حرام دوری نماید.
به سخن دیگر، شکر نعمت، مصرف کردن آن نعمت در راه خدای سبحان است. (1) چشم، گوش، دهان و.... تمام اعضا و جوارح باید در راهی که رضایت خدا در آن است، استفاده شود.
چشمی که خدا به انسان داده باید با این چشم در راه دیدنی هایی که خدا می خواهد نظر بکند؛ یعنی هماره به ملکوت آسمان ها باز باشد. قرآن کریم می فرماید:
﴿أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ * وَلِسَاناً وَشَفَتَيْن ﴾؛ (2)
آیا برای او دو چشمش قرار ندادیم و زبانی و دو لب؟
یعنی ما برای آدم دو چشم قرار ندادیم که با آن ها به درون چاه بیفتد. ما برای او زبان قرار ندادیم که گنگ باشد. قرآن کریم از چنین افرادی به کفّار تعبیر می کند و می فرماید:
( وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ إِلَّا دُعاءً وَ نِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُون )؛ (3)
و مَثَل کفرورزان همچون مَثَل کسی است که حیوانی را که جز صدا و ندایی مبهم، چیزی نمی شنود بانگ می زند. آنان کرند، لالند، کورند. و آنان نمی اندیشند.
ص: 305
به راستی آن ها کرند، کورند، گنگاند و نمی فهمند. قرآن کریم در آیه ای دیگر، از جهنمی ها تعبیر خیلی عجیبی دارد و در سوره مبارکه ملک می فرماید:
(وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في أَصْحاب الشعير؛ فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحقاً لِأَصْحاب الشعير)؛ (1)
و آنان گویند: اگر شنیده بودیم یا اندیشیده بودیم در میان دوزخیان نبودیم. پس به گناه خود اقرار می کنند و مرگ باد بر اهل دوزخ.
این گونه افراد در درون آتش می گویند: اگر ما گوش می کردیم یا می اندیشیم...
آری، گوش کردن وسیله عمومی است برای تفکر و تعقل. بنا براین، تعقل کار هر کس نیست، ولی به نصیحت گوش کردن، ساده است. کمتر افرادی هستند که فهمشان در سطح بالا باشد و درست بتوانند تفکر و تعقل کنند. اینها می گویند: اگر ما به حرف افرادی که ما را به راه راست هدایت می کردند، گوش میکردیم و تعقل و تفکر می نمودیم، هرگز جهنمی نبودیم.
این ها اعتراف می کنند که گنهکار هستند. قرآن کریم می فرماید:
(فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ)؛ (2)
پس به گناه خود اقرار می کنند.
یکی دیگر از مصادیق صدقه، داشتن مال و ثروت است. کسی که دارای مال و ثروت است. باید آن را در راه خدا مصرف کند.
ص: 306
حج مبرور سفر الی الله است، نه به این معنا که انسان دنیا و اموال خود را واگذارد و رها کند؛ بلکه به معنای آن است که محبت مال در دل انسان نباشد؛ (1) زیرا قرآن کریم می فرماید:
﴿وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ تُمَزَةٍ * الَّذِي جَمَعَ مَالاً وَعَدَّدَهُ* يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ * كَلَّا لَيُنبَذَنَّ فِى الْحُطَمَةِ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ )؛ (2)
وای بر هر عیب جوی مسخره کننده ای. همان کس که مال فراوانی جمع آوری و شماره کرده. او گمان می کند که اموالش او را جاودانه می سازد چنین نیست که می پندارد؛ به زودی در «حُطَمه؛ آتشی خردکننده» پرتاب می شود و تو چه می دانی «حُطمه» چیست؟
در روایات اهل بیت علیهم السَّلام دلبستگی به دنیا و حب مال و ثروت، بسیار مذمت شده است که برای نمونه به چند روایت اشاره می کنیم.
در روایتی غیاث بن ابراهیم می گوید: حضرت امام صادق علیه السَّلام فرمود:
إِنَّ الشَّيْطَانَ يُدِيرُ ابْنَ آدَمَ فِي كُلِّ شَيْءٍ، فَإِذَا أَعْيَاهُ جَتَمَ لَهُ عِنْدَ الْمَالِ فَأَخَذَ بِرقَيَتِه؛ (3)
به راستی شیطان پسر آدم را در هر چیز میچرخاند و هر گناهی را به او پیشنهاد می کند همین که او را خسته کرد، در کنار مال، کمین می کند و چون بدان جا رسد، گریبانش را می گیرد.
ص: 307
به واقع مال و ثروت، بزرگت رین کمی نگاه شیطان است؛ زیرا افراد بسیار اندکی هستند که وقتی به آن می رسند فریب نمی خورند.
در گزارش دیگری حارث اَعْوَر می گوید:
امیر مؤمنان علی علیه السَّلام فرمود: رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله فرمود:
إِنَّ الدِّينَارَ وَالدِّرْهَمَ أَهْلَكَا مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ هُمَا مُهْلِكَاكُم؛ (1)
به راستی درهم و دینار و دوستی آن ها، کسانی را که پیش از شما بودند هلاک کردند، و همان دو هلاک کنندۀ شما نیز هستند.
در روایت دیگری حَفص بن قُرْط می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
مَنْ كَثُرَ اشْتِبَاكُهُ بِالدُّنْيَا كَانَ أَشَدَّ لِحَسْرَتِهِ عِنْدَ فِرَاقِهَا؛ (2)
هر که بیشتر به دنیا دلبسته باشد، هنگام جدا شدن از آن، افسوس او بیشتر و سخت تر خواهد بود.
بنابراین، مال وسیله ای است برای خیر و به دست آوردن جهان آخرت. در حديثي معصوم علیه السَّلام می فرماید:
نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحُ لِلْعَبْدِ الصَّالِحِ، وَنِعْمَ الْعَوْنُ الدُّنْيَا عَلَى الأَخِرَةِ؛ (3)
مال شایسته برای بنده شایسته چیز خوبی است و دنیا برای به دست آوردن جهان آخرت یاور خوبی است.
ص: 308
مادامی که انسان زندگی می کند به دارایی و جاه و مقام نیاز دارد، ولی وقتی می خواهد از دنیا برود، به این چیزها احتیاج ندارد و اصلا کاری به آن ها ندارد.
در گذشته وقتی زمستان تمام می شد خاکه زغال هایی را که کثیف بود و نمی خواستند اسباب سیاهی باشد، دور می ریختند. ضرب المثل معروف است که «زمستان تمام شد، روسیاهی به زغال ماند».
همین طور وقتی انسان می خواهد بمیرد، دیگر به مال، فرزند، همسر و چیزهای دیگر نیاز ندارد و فقط به اعمال صالح و شایسته نیاز دارد.
هنگام مرگ، تنها چیزی که همراه انسان می آید، اعمال اوست، نه ثروت دنیا. در روایتی امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در ترسیم آن لحظه های حساس می فرماید:
إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا كَانَ فِي آخِرِ يَوْمٍ مِنَ الدُّنْيَا وَ أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْآخِرَةِ مُثْلَ لَهُ مَالُهُ وَوُلْدُهُ وَ عَمَلُهُ، فَيَلْتَفِتُ إِلَى مَالِهِ وَ يَقُولُ: وَاللَّهِ إِنِّي كُنْتُ عَلَيْكَ لَحَرِيصاً شَحِيحاً فَمَا ذَا عِنْدَكَ؟
فَيَقُولُ: خُذْ مِنِّي كَفَنَكَ.
فَيَلْتَفِتُ إِلَى وُلْدِهِ فَيَقُولُ: وَ اللَّهِ إِنِّي كُنْتُ لَكُمْ مُحِبّاً، وَ إِنِّي كُنْتُ عَلَيْكُمْ لَمُحَامِيةٌ فَمَا ذَا عِنْدَكُمْ؟
فَيَقُولُونَ: نُؤَدِّيكَ إِلَى حُفْرَتِكَ وَ نُوَارِيكَ فِيهَا.
فَيَلْتَفِتُ إِلَى عَمَلِهِ فَيَقُولُ: وَ اللَّهِ إِنَّكَ كُنْتَ عَلَيَّ لَتَقِيلًا، وَ إِنِّي كُنْتُ فِيکَ لَزَاهِداً فَمَا ذَا عِنْدَكَ؟
فَيَقُولُ: أَنَا قَرِينكَ فِي قَبْرِكَ وَيَوْمٍ حَشْرِكَ حَتَّى أَعْرَضَ أَنا وأنتَ عَلَى رَبِّكَ؛ (1)
ص: 309
هنگامی که بنده در آخرین روز زندگی اش در دنیا و نخستین روز از آخرت قرار می گیرد مال، فرزند و عمل او در برابرش مجسم می شود. در این هنگام به مال خود رو می کند و می گوید: به خدا سوگند، من در طلب تو حریص و آزمند بودم و بر صرف تو بسیار بخل می ورزیدم حال تو چه داری که مرا در این سفر به کار آید؟
مال پاسخ می دهد: کفنت را از من برگیر.
آنگاه به فرزندانش رو می کند و می گوید: به خدا سوگند، من دوستدار شما بودم و من بودم که از شما پشتیبانی می کردم. اکنون شما چگونه از من دستگیری می کنید و با من چه همراهی می نمایید؟
آنان به او پاسخ می دهند: ما فقط می توانیم تو را به گورت رسانیم و آن جا دفن کنیم.
آن گاه به عمل خویش رو می کند و می گوید: به خدا سوگند، تو بر من سخت گرانبار بودی و من به تو بی رغبت بودم و از تو رو می گرداندم، اکنون تو چگونه با من همراهی می کنی؟
عمل به او پاسخ می دهد: من در گورت و در آن روز که محشور خواهی شد با تو همنشین و همراه خواهم بود تا من و تو بر پروردگارت عرضه شویم.
لحظۀ مرگ انسان مشخص نیست تا خود را آماده کند. وقتی انسان می اندیشد، نمی تواند تضمین کند که فردا زنده است. به این روایت توجه کنید!
اسحاق بن عمار می گوید: وقتی هارون الرشید حضرت موسی بن جعفر علیه السَّلام زندانی کرد، ابو یوسف و محمّد بن حسن، دوستان ابو حنیفه برای دیدن آن آقا وارد زندان شدند.
ص: 310
یکی از آن ها به دیگری گفت: از یکی دو صورت خارج نیست: یا ما با موسی بن جعفر برابریم و اگر چنین نباشیم، شبیه هم هستیم.
در این هنگام زندانبان وارد شد و به امام کاظم علیه السَّلام گفت: کشیک من تمام شده و می خواهم بروم، اگر چیزی میخواهید بفرمایید که در نوبت بعد برایتان بیاورم.
امام کاظم علیه السَّلام فرمود:
مَا لِي حَاجَةٌ؛
چیزی نمی خواهم.
وقتی زندانبان رفت امام علیه السَّلام به ابو یوسف و محمد بن حسن فرمود :
مَا أَعْجَبَ هَذَا يَسْأَلْنِي أَنْ أُكَلَّفَهُ حَاجَةٌ مِنْ حَوَائِجِي لِيَرْجِعَ وَ هُوَ مَيِّتٌ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ؛
چقدر شگفت انگیز است این مرد تقاضا دارد کار خود را به او بسپارم که در برگشتن انجام دهد با این که امشب خواهد مرد.
آن دو از جا حرکت کردند. یکی به دیگری گفت : ما آمدیم از واجب و مستحب بپرسیم، اما او اکنون از غیب خبر می دهد.
آن ها شخصی را مأمور کردند که در پی زندانبان باشد تا خبر بگیرد کار آن مرد امشب به کجا منتهی می شود و فردا اطلاع دهد.
آن فرد شب را در مسجدی که نزدیک خانه زندانبان بود خوابید. صبح دید صدای گریه و زاری می آید و مردم به خانۀ زندانبان در رفت و آمدند، پرسید: چه خبر است؟
گفتند: دیشب زندانبان از دنیا رفت؛ با این که سابقه بیماری نداشت.
او پیش ابو یوسف و محمّد رفت و جریان را به آن ها گفت.
ص: 311
آن ها خدمت حضرت موسی بن جعفر علیه السَّلام رسیدند و گفتند: ما می دانیم که شما از حلال و حرام دین به طور کامل اطلاع، داری اما از کجا فهمیدی که این زندانبان امشب می میرد؟!
امام کاظم علیه السَّلام فرمود:
مِنَ الْبَابِ الَّذِي أَخْبَرَ بِعِلْمِهِ رَسُولُ اللَّهِ صلَّى اللهُ عليه وآله عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِب علیه السَّلام :
از همان دری که پیامبر خدا صلَّى اللهُ عليه وآله به علی بن ابی طالب علی علیه السَّلام آموخت.
وقتی آن دو نفر این پاسخ را از امام کاظم علیه السَّلام را شنیدند، متحیّر شدند. (1)
روشن است که ندانستن خبر مرگ به آن زندانبان اختصاص ندارد. همۀ ما از زمان مرگ خود بی اطلاع هستیم؛ از این رو همواره باید برای مرگ آماده باشیم.
پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله می فرماید:
أَكْثِرُوا مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ، فَإِنَّهُ يُمَحِّصُ الذُّنُوبَ وَ يُزَرِّدُ فِي الدُّنْيَا؛ (2)
مرگ را بسیار یاد کنید که یاد مرگ گناهان را از بین می برد، و باعث پارسایی در دنیا می شود.
در روایت دیگری آمده:
روزی پیامبر خدا صلَّى اللهُ عليه وآله به طرف مسجد می رفت، ناگاه گروهی را دید که با هم حرف می زنند و می خندند. فرمود:
ص: 312
اذْكُرُوا الْمَوْتَ أَمَا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَضَحِكْتُمْ قَلِيلًا وَ لَبَكَيْتُمْ كَثِيراً؛ (1)
به یاد مرگ باشید، هان به خدایی که جان من در دست قدرت اوست، اگر هر آن چه را من می دانم شما هم می دانستید، کم می خندیدید و زیاد می گریستید.
در نقل دیگری می خوانیم:
روزی در خدمت پیامبر صلَّى اللهُ عليه وآله از مردی یاد کردند و او را ستودند، پیامبر فرمود:
كَيْفَ كَانَ ذِكْرُ صَاحِبِكُمْ لِلْمَوْتِ؟
این رفیق شما نسبت به یاد مرگ چگونه بود؟
گفتند: ما به خاطر نداریم که او را به یاد مرگ دیده باشیم.
پیامبر فرمود:
فَإِنَّ صَاحِبَكُمْ لَيْسَ هُنَاكَ؛ (2)
پس رفیق شما شایسته این ستایش ها نیست.
بنا بر گزارش دیگری مردی از انصار، از پیامبر خدا صلَّى اللهُ عليه وآله پرسید زیرک ترین و گرامی ترین مردم کیست؟
پیامبر فرمود:
ص: 313
أَكْثَرُهُمْ ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَ أَشَدُّهُمُ اسْتِعْدَاداً لَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْأَكْيَاسُ ذَهَبُوا بِشَرَفِ الدُّنْيَا وَكَرَامَةِ الأَخِرَة؛ (1)
آن که از همه بیشتر مرگ را یاد کند و آمادۀ مرگ باشد. آنان همان زیرکانی هستند که هم شرافت دنیا را دارند و هم در آخرت بزرگ و بزرگوارند.
انسان باید همیشه به یاد مرگ باشد و مدارک اصلی آن را همیشه همراه خود داشته باشد که بهترین و اصلی ترین مدرک و توشه برای آخرت، اعتقاد به یگانگی و وحدانیت خداوند متعال؛ یعنی همان « لا اله الا الله » است. هیچ انسانی مدرک و سندی بالاتر قوی تر و محکم تر از این مدرک ندارد.
پیشوای هشتم حضرت امام رضا علیه السَّلام فرمود... خداوند متعال فرمود:
لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي؛
كلمۀ «لا إِلَهَ إِلَّا اللهُ» در محکم و استوار من است. پس هر کس به دژ استوار من وارد گردد از عذاب من ایمن خواهد بود.
آن گاه در بیان شرط و شروط آن فرمود:
بِشُرُوطِهَا وَ أَنَّا مِنْ شُرُوطِهَا؛ (2)
این امر شروطی دارد، و من خود از شروط آن هستم.
ص: 314
این اولین چیزی است که ما باید به آن باور داشته باشیم و نباید از وحدت و عظمت حضرت حق غافل شویم و کسی را عدل او ندانیم و امر کسی را بر امر او ترجیح ندهیم و میل کسی را بر دستور او ترجیح ندهیم.
اگر ما اعتقاد راسخی به توحید داشته باشیم، هیچ کس را همتای او قرار نمی دهیم و دستور هیچ کس را بر فرمان او اولویت نمی دهیم؛ حتی اگر همسر، برادر پدر یا مادرمان باشد.
امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در سخنی می فرماید: از رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله شنیدم که می فرمود:
مَنْ أَطَاعَ مَخْلُوقا فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فَقَدْ كَفَرَ وَ اتَّخَذَ إِلَهَا مِنْ دُونِ اللهِ ...؛ (1)
کسی که در غیر فرمان خدای متعال از آفریدهای فرمان برد، در واقع به خدا کفر ورزیده و معبودی غیر از خدا را به خدایی پذیرفته است...
اسلام با تمام احترامی که برای پدر و مادر قائل است، اطاعت از او را در شرک حرام می داند. قرآن کریم می فرماید:
(وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا ﴾؛ (2)
و هر گاه آن دو تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی که از آن آگاهی نداری، از ایشان اطاعت مکن.
البته باید با آنان به خوبی رفتار کرد.
ص: 315
در آیه ای دیگر می فرماید:
(وَصَاحِبْهُمَا فِى الدُّنْيَا مَعْرُوفًا)؛ (1)
ولی با آن دو در دنیا به طرز شایسه ای رفتار کن.(2)
اطاعت از پدر و مادر در کارهای حرام جایز نیست. بایستی خداوند متعال از تمام دنیا و خویشان ما، نزد ما محبوب تر باشد؛ چنان که قرآن کریم می فرماید:
﴿قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾؛ (3)
بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالی که به دست آورده اید، و تجارتی که از کساد شدنش می ترسید، و خانه هایی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او محبوب تر است، در انتظار این باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند، و خداوند گروه فاسقان را هدایت نمی کند.
بعد از بیان شروط پذیرفته شدن حج مبرور، لازم است بدانیم که چنین حجّی چه پاداشی دارد؟
ص: 316
پاداش حج مبرور، بهشت است. رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
الْحَجُ الْمَبْرُورُ لَيْسَ لَهُ جَزَاءُ إِلَّا الْجَنَّةُ.
قِيلَ: يَا رَسُولَ اللهِ! مَا بِرُّ الْحَجِّ؟
قَالَ : طِيبُ الْكَلَامِ وَإِطْعَامُ الطَّعَام؛ (1)
حج نیکو پاداشی جز بهشت ندارد.
پرسیدند: ای رسول خدا! نیکی حج در چیست؟
فرمود: کلام پاکیزه و اطعام اطعام.
ص: 317
ص: 318
بخش سوم: نگاهی به اسرار و رازهای اعمال حج و عمره
ص: 319
ص: 320
عمره تمتّع از پنج عمل به ترتیب ذیل تشکیل می شود:
1. احرام در میقات؛
2. طواف؛
3. نماز طواف؛
4. سعی بین صفا و مروه؛
5. تقصیر (یعنی گرفتن مقداری از ناخن یا کوتاه کردن مو).
حج نیز از سیزده عمل به ترتیب ذیل تشکیل می شود:
1. احرام در مکه مکرّمه؛
2. بودن ( وقوف) در «عرفات» از اوّل ظهر روز نهم ذى الحجة تا غروب؛
3. بودن (وقوف) در «مشعر» از طلوع فجر روز عید قربان تا طلوع آفتاب و شب آن بنا بر احتیاط؛
4. زدن سنگریزه به «جمره عَقَبه» در روز عید قربان در مِنی.
5. قربانی در روز عید در منی.
6. تراشیدن سر یا گرفتن مقداری از مو یا ناخن در منی.
ص: 321
7. طواف.
8. نماز طواف.
9. سعی بین صفا و مروه.
10. طواف نساء.
11. نماز طواف نساء.
12. ماندن در منی در شب یازدهم و دوازدهم برای بعضی افراد شب سیزدهم نیز لازم می شود.
13. زدن سنگریزه به «جمره اوُلی» و «جمره وُسطی» و «جمره عقبه» در روز یازدهم و دوازدهم. افرادی که شب سیزدهم را در منی مانده باشند، روز سیزدهم نیز رمی می نمایند.
بدین ترتیب اعمال عمره تمتع و حج تمتع در مجموع هجده عمل می شوند.
ص: 322
1. احرام
یکی از اعمال حج یا عمره، احرام است.
کسی که عزم مکه دارد، حرام است از روی عمد یک قدم بدون احرام بگذارد؛ حتی اگر عزم حج ندارد. چنان چه از سفر قبلی یک ماه گذشته است، واجب است که تشرفش با احرام باشد.
البته رانندگان و کسانی که مقیم مکه هستند، وظایف دیگری دارند که در این جا قصد پرداختن به آن را نداریم.
کسی که از مکه خارج شده و یک ماه از خروجش گذشته، باید با احرام و تلبیه گویان وارد مکه شود.
همان طور که وضو، شستن دست و پا و سر نیست؛ بلکه باید در آن قصد قربت لحاظ شود، آب و مکان آن مباح باشد، تا طهارت معنوی برای شخص حاصل شود، احرام نیز دارای شرایطی است.
احرام بستن به دو روش صورت می گیرد.
1. انسان گاهی با تلبیه و پوشیدن لباس محرم می شود.
ص: 323
.2 گاهی با اشعار و تقلید (1) و بردن یک شتر (یا حیوان دیگری که قابلیت قربانی شدن داشته باشد) به همراه خود از میقات محرم می شود. خدای سبحان در آیه ای می فرماید:
﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لَا تَحْلِقُوا رُؤْسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ)؛ (2)
و حج و عمره را برای خدا به اتمام برسانید و اگر محصور شدید، (و مانعی مانند ترس از دشمن یا بیماری، اجازه نداد که پس از احرام بستن، وارد مکه شوید،) آن چه از قربانی فراهم شود (ذبح کنید، و از احرام خارج شوید) و سرهای خود را نتراشید، تا قربانی به محلش برسد...
برای محرم شدن، دوگونه می توان با آن شتر رفتار کرد.
1. حاجی طرف راست کوهان شتر را می شکافد تا خون جاری شود و دست راستش را از خون پر می کند و به بدن حیوان می زند.
2. نعلین عربی را که هنگام نماز مستحب است انسان به پا کند، (3) به گردن قربانی می بندد و تلبیه می گوید و محرم می شود. (4)
متأسفانه این عمل، به دلیل بازگو نشدن و عدم توجه مردم، به دست فراموشی سپرده شده است.
ص: 324
البته احرام اقسام مختلفی دارد که این یک نوع آن است. (1) منظور از «هَدی» شتر و قلائد، گردن بندهایی است که به گردن شتر می بندند.
در روایتی معاوية بن عمّار می گوید: امام صادق علیه السَّلام این آیه را تلاوت فرمود:
(الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ).
مراسم حج در ماه های شناخته شده انجام می شود. هر کس در آن ماه ها مراسم حج را بر خود فرض و مسلّم بسازد...
آن گاه فرمود:
وَ الْفَرْضُ التَّلْبِيَةُ وَالْإِشْعَارُ وَالتَّقْلِيدُ ، فَأَيَّ ذَلِكَ فَعَلَ فَقَدْ فَرَضَ الْحَجَّ وَ لَا يُفْرَضُ الْحَجُّ إِلَّا فِي هَذِهِ الشُّهُورِ الَّتِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ (الْحَجُّ أَشْهُرُ مَعْلُومَاتٌ) (2) وَ هُوَ شَوَّالٌ وَ ذُو الْقَعْدَةِ وَ ذُو الْحِجَّةِ؛ (3)
مراسم حج با گفتن لبّیک و یا شکافتن کوهان شتر قربانی و یا آویختن نعلین بر گردن قربانی، واجب می شود. هر یک از این سه کار که صورت بگیرد، انجام مراسم حج در آن سال بر عهده حاجی واجب خواهد شد. کسی حق ندارد مراسم حج را بر خود واجب سازد، مگر در همین سه ماهی که خداوند متعال فرموده که «حج ماه های معلوم است». این سه ماه عبارتند از ماه های شوّال، ذی القعده و ذى الحجّه.
هم چنین در روایت دیگری عبد الله بن سِنان می گوید: از امام صادق علیه السَّلام
ص: 325
پرسیدم:
شتر قربانی به چه صورت اِشعار و علامت گذاری می شود؟
حضرت فرمود:
تُشْعَرُ وَ هِيَ مَعْقُولَةٌ وَ تُنْحَرُ وَ هِيَ قَائِمَةٌ تُشْعَرُ مِنْ جَانِبِهَا الْأَيْمَنِ وَ يُحْرِمُ صَاحِبُهَا إِذَا قُلْدَتْ وَأُشْعِرَتْ؛ (1)
شتر خوابیده و پا بسته علامت گذاری می شود و ایستاده نحر می شود.
علامت گذاری در سمت راست کوهان شتر صورت می گیرد و صاحب قربانی از همان لحظه که بر گردن قربانی نعلین بیاویزد یا کوهان شتر را زخمی کند، در حال احرام خواهد بود.
شاید ظاهر این اعمال ساده و بی محتوا باشد، اما دارای حکمت ها و نکته های فراوانی هستند که در احادیث و روایات به آنها اشاره شده است.
در روایتی سکونی می گوید: شخصی از حضرت امام صادق سلام الله علیه پرسید:
مَا بَالُ الْبَدَنَةِ تُقَلَّدُ النَّعْلَ وَ تُشْعَرُ؟
چرا شتر را تقلید می نمایند یا اشعار می کنند؟
حضرت فرمود:
أَمَّا النَّعْلُ فَتُعْرَفُ أَنَّهَا بَدَنَةٌ وَ يَعْرِفُهَا صَاحِبُهَا بِنَعْلِهِ.
وَأَمَّا الْإِشْعَارُ، فَإِنَّهُ يُحَرِّمُ ظَهْرَهَا عَلَى صَاحِبِهَا مِنْ حَيْثُ أَشْعَرَهَا وَلَا يَسْتَطِيعُ الشَّيْطَانُ أَنْ يَمَسَّهَا؛ (2)
ص: 326
تقلید عبارت است از آویختن نعل و کفش به گردن حیوان، جهتش آن است که بدین وسیله شناخته می شود که این حیوان قربانی است؛ اگر حیوان گم شود کسی در آن تصرّف نمی کند. از این گذشته صاحب شتر به واسطه کفش خود که در گردن حیوان آویخته قربانی، خویش را شناخته و از دیگر شتران امتیازش می دهد.
اشعار عبارت است از چاک زدن کوهان شتر و آلوده نمودن پشت حیوان به خون خودش، جهتش آن است که بدین وسیله اعلام می کنند که پشت حیوان برای سوار شدن بر صاحبش حرام است و شیطان نیز قدرت ندارد آن را مسّ کند.
دورترین مکان برای احرام، مسجد شجره واقع در مدینه منوره است که حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلَّی اللهُ علیه وآله آن را تعیین فرموده اند. (1)
مسجد شجره در گذشته هفت میل با مدینه فاصله داشت، اما امروزه به مدینه متصل است. امیرمؤمنان علی علیه السَّلام اطراف آن ملک فراوانی داشتند و چاه هایی حفر کرده اند که امروزه به نام «آبار علی ؛ چاه های علی علیه السَّلام » معروف است.
حضرت علی علیه السَّلام چاه ها را طوری وقف کرده اند که شیخ انصاری رحمة اللهُ در مکاسب می نویسد: فهم این روایت مشکل ورد آن مشکل تر است. وقف به این صورت بوده که اگر امام حسن علیه السَّلام محتاج شد، بفروشد و پس از او فقط امام حسین علیه السَّلام چنین حقی دارد. (2)
ص: 327
امیرمؤمنان علی علیه السَّلام در منطقه «ینبع» نیز که دهی در حومه مدینه بود، باغ و بوستانی داشتند، در آنجا نیز همین گونه رفتار می کردند.
امیر مؤمنان علی علیه السَّلام مشغول کندن چاه می شد. ناگاه صدای تکبیر حضرتش بلند می شد و میفرمود الله اکبر، الله اكبر، الله اكبر.
آنگاه اندکی کنار چاه می نشست و شوخی می کرد و می فرمود:
بَشِّرِ الْوَارِثَ بَشِّرِ الْوَارِثَ بَشِّرِ الْوَارِثَ؛
به وارث های آن چشمه مژده دهید.
آب چشمه هم چون گردن شتر فواره می زد. حضرتش نشسته، دست ها و صورت مبارکش خاک آلود بود، در این حال می فرمود: چند گواه طلب کنند.
وقتی می آمدند، از آنان گواه می گرفت که این چشمه را تا پایان دنیا در راه خدا وقف کردم. آن گاه می فرمود:
إِنَّمَا فَعَلْتُ ذَلِكَ لِيَصْرِفَ اللَّهُ عَنْ وَجْهِيَ النَّار؛ (1)
این کار را انجام دادم تا خدا آتش را از چهره من دور سازد.
على بن ابی طالب علیه السَّلام آن آب عظیم را بر مسلمانان فقیر وقف کرد تا خدا آتش را از چهره او دور سازد و افرادی که از این بیابان داغ عبور می کنند، از این آب گوارا که قیمت زیادی دارد، بهره ببرند.
علی علیه السَّلام این چاه را نخریده بود، بلکه با دستان مبارکش کنده بود و این گونه بر مسلمانان فقیر و مصالح آنان وقف می کرد.
بنازیم به تو ای علی جان! که خدای متعال نیز همین تعبیر را از زبان شما نقل
ص: 328
می کند و می فرماید:
(وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً، إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً، إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً)؛ (1)
و غذای خود را با این که به آن علاقه دارند، به مسکین و یتیم و اسیر می دهند (و می گویند:) ما به شما برای خدا غذا می دهیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم. ما از پروردگارمان از روز عبوسی سخت هراسناکیم.
همینک این آب، همان چشمه «ینبوع» است؛ چشمه ای که آبش بیرون می آید. البته امروزه در مسجد شجره آب زیادی وجود دارد، اما آن موقع در آن جا چیزی نبود.
وضع زندگی امیرمؤمنان علی علیه السَّلام به گونه ای بود که نان جو از یهودی قرض می کرد و می فرمود که به من قرض بده ان شاء الله برایت کار می کنم.
در بعضی از روایات آمده که حضرت علی علیه السَّلام به ازای هر سطل آبی که برای باغستان یهودی می آورد، یک دانه خرما می گرفت.
این ساده زیستی امیر مؤمنان علی علیه السَّلام بود و آن شجاعت بی نظیر آن حضرت که در جنگ بدر زهره را آب می کرد... تا جایی که نقل شده به اتفاق شیعه و سنی، از هفتاد کشته جنگ بدر، 35 نفر را امیر مؤمنان علی علیه السَّلام داشته است. (2)
به راستی چقدر بی انصافی نسبت به امیر مؤمنان على علیه السَّلام رواشده و چه مظلومیتی در حق حضرتش شده است؟!
ص: 329
پس از نماز و حمد و ثنای الهی اگر کسی در مسجد شجره بود؛ جایی که پیامبر خدا صلَّی اللهُ علیه وآله در آن جا احرام بست، دعای مخصوص آن جا را بخواند.
معاوية بن عمّار می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
هیچ احرامی جز به دنبال نمازی واجب یا مستحب تحقّق نمی یابد، پس اگر آن نماز واجب باشد، احرام بعد از ادای سلام نماز انجام می گیرد، و اگر مستحب باشد، کیفیت آن چنین است:
دو رکعت نماز می خوانی، و در پی آن محرم می شوی. پس چون نماز به پایان رسید، خدای متعال را ستایش کن و ثنابگوی، و بر پیامبر صلَّی اللهُ علیه وآله درود بفرست، و بگو:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَنِي مِمَّنِ اسْتَجَابَ لَكَ وَ آمَنَ بِوَعْدِكَ وَ اتَّبَعَ أَمْرَكَ فَإِنِّي عَبْدُكَ وَ فِي قَبْضَتِكَ لَا أُوقَى إِلَّا مَا وَقَيْتَ وَ لَا أَخُذُ إِلَّا مَا أَعْطَيْتَ.
وَ قَدْ ذَكَرْتَ الْحَجَّ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تَعْزِمَ لِي عَلَيْهِ عَلَى كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ صلَّی اللهُ علیه وآله وَ تُقَوِّيَنِي عَلَى مَا ضَعُفْتُ عَنْهُ وَ تَتَسَلَّمَ مِنِّي مَنَاسِكِي فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَ عَافِيَةٍ وَاجْعَلْنِي مِنْ وَفْدِكَ الَّذِينَ رَضِيتَ وَ ارْتَضَيْتَ وَ سَمَّيْتَ وَكَتَبْتَ.
اللَّهُمَّ إِنِّي خَرَجْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعِيدَةٍ وَ أَنْفَقْتُ مَالِيَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِكَ.
اللَّهُمَّ فَتَمِّمْ لِي حَجِّي .
اللَّهُمَّ إِنِّي أُرِيدُ التَّمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ عَلَى كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ
ص: 330
صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَإِنْ عَرَضَ لِي عَارِضٌ يَحْبِسُنِي فَحُلَّنِي حَبَسْتَنِي لِقَدَرِكَ الَّذِي قَدَّرْتَ عَلَيَّ .
اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ حَجَّةٌ فَعُمْرَةٌ أَحْرَمَ لَكَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ عِظَامِي وَ مُنِّي وَ عَصَبِي مِنَ النِّسَاءِ وَ الرِّيَابِ وَ الطَّيبِ أَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهَكَ وَ الدَّارَ الأَخِرَةَ (1)
خدایا! من از تو می خواهم که مرا از آن کسان قرار دهی که دعوت تو را اجابت کردند، و به وعدۀ تو ایمان آوردند، و از فرمان تو را پیروی نمودند، زیرا که من بندۀ تو و در اختیار و در چنگ تو هستم، جز از آنچه را که تو نگهداری، نگاه داشته نمی شوم، و جز آن چه تو عطا فرمایی نمی ستانم.
حجّ را فرموده ای، از تو می خواهم که مرا بر انجام آن بر آیین کتاب و سنّت پیامبرت صلَّی اللهُ علیه وآله استوار داری و یاری ام دهی در هر جا که ناتوانم از اجرای فرمانت، و مناسک حجّم را به سلامت در کمال آسانی و عافیتت به پایان برسانم و مرا از واردین، همان هایی که از ایشان خشنودی و برای حجّ برگزیده ای و آنان که نامشان را برده و ثبت کرده ای، قرار دهی.
خدایا! من از راه بسیار دور به سوی تو آمده ام و هزینه هایی را برای تحصیل رضا و خشنودی تو، متحمّل گشته ام.
پس خدایا! حجّ مرا به پایان برسان.
خدایا! من اکنون می خواهم که به آیین کتاب و سنّت پیامبرت _ که درود تو بر او و خاندانش باد _ عمرۀ تمتّع به سوی حجّی را انجام دهم. پس اگر
ص: 331
حادثه ای برای من رخ دهد که مرا از انجام آن بازدارد، در همان جا که مرا بازداشته ای، به علت تقدیری که بر من مقدّر فرموده ای. از احرام خارج ساز. خدایا! اگر حجّی برای من دست ندهد، پس عمره ای را نصیبم فرما. اکنون مو، پوست، و گوشت، خون استخوان ها، مغز سر و عصیم را برای تو از زنان، لباس، عطر محرم می سازم، در حالی که از این راه ذات پاک تو و سرای آخرت را می طلبم.
در توضیح این دعای شریف با خدای مهربان در آن حال و در آن جای محترم این گونه مناجات می کنیم:
خدایا! تو عدّه ای را به حج دعوت کردی. عدّه ای آمده اند، ولی آن هایی که آمده اند، آن آمدنی که تو می خواهی نیست. عدّه کمی هستند که شرایطی که تو می خواهی انجام می دهند.
تو می خواهی اینان در مراسم حج چنان پاک شوند که تو آن ها را به فرشتگان نشان بدهی و مباهات کنی و بگویی: ببینید! این ها هستند که به مهمانی خودم دعوت می کنم و شماها را برای مواظبت آن ها می فرستم و به برخی از شما مأموریت می دهم تا روز قیامت دفتری از حج ترتیب دهید و از آن مهمانی ها بازهم برایش تکرار شود.
امام صادق علیه السَّلام در ضمن حدیثی می فرماید: پیامبر خدا صلَّی اللهُ علیه وآله به یکی از انصار پیش از آن که بپرسد، فرمود:
جئْتَ تَسْأَلُنِي عَنِ الْحَجِّ وَ عَنِ الطَّوَافِ بِالْبَيْتِ وَ عَنِ السَّعْيِ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ ورمي الجمارِ وَحَلْق الرَّأْسِ ويَوم عرفة؛
ص: 332
تو آمده ای از من دربارهٔ حجّ، طواف خانه خدا، سعی بین صفا و مروه، رمی جمرات، تراشیدن سر و روز عرفه بپرسی.
مرد انصاری گفت: آری به خدایی که تو را به حق به پیامبری برانگیخت، همین طور است که می فرمایید.
پیامبر خدا صلَّى اللهُ علیه وآله فرمود:
لَا تَرْفَعُ نَاقَتُک خُفَاً إِنَّا كُتِبَ بِهِ لَكَ حَسَنَةٌ وَ لَا تَضَعُ خُنَّا إِنَّا حُطَّ بِهِ عَنْكَ سَيِّئَةٌ وَ طَوَافٌ بِالْبَيْتِ وَسَعْيٌّ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ تَنْفَتِلُ كَمَا وَلَدَتْكَ أُمُّكَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ رَمْيُ الْحِمَارِ ذُخْرٌ لَكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ حَلْقُ، الرَّأْسِ لَكَ بِكُلِّ شَعْرَةٍ نُورٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يَوْمُ عَرَفَةَ يَوْمُ يُبَاهِي اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْمَلَائِكَةَ فَلَوْ حَضَرْتَ ذَلِكَ الْيَوْمَ بِرَمْلِ عَالِجٍ وَ قَطْرِ السَّمَاءِ وَ أَيَّامِ الْعَالَمِ ذُنُوباً، فَإِنَّهُ تُبَّتُ ذَلِكَ الْيَوْمَ؛ (1)
در این سفر شترسواری تو گامی برنمی دارد مگر آن که خداوند پاداشی برای تو می نگارد، آن حیوان گامی بر زمین نمی نهد مگر آن که گناهی از تو محو می کند، و طواف خانۀ کعبه و سعی میان صفا و مروه موجب پاکی از گناهان پاک می گردد همانند روزی که مادرت تو را زایید و رمی جمره های سه گانه ذخیرۀ روز قیامت است، و تراشیدن سر به هر مویی نوری در روز قیامت است و روز عرفه، روزی است که خداوند به آن روز با فرشتگان خود مباهات می کند. اگر در آن روز، در صحرای عرفه حاضر شدی و گناهان تو به اندازهٔ ریگ های انباشته، قطره های باران و روزهای دنیا باشد تمام گناهان تو بریده و نابود خواهند شد.
ص: 333
خدایا! مرا از حاجی هایی قرار بده که به طور کامل دعوت تو را اجابت کردند. تو گفتی بیایید و پاک بشوید، من هم همین طور که تو می خواهی آمدم و مرا جزء آن افراد قرار بده.
خدایا! وقتی اعمال حج را انجام می دهم، خاطرم جمع است که آن چه تو وعده می دهی، وفا می کنی که تو راست گوترین وعده دهندگان هستی.
خدایا! حق های زیادی به گردنم داری. آن ها را به من صدقه بده که چه کسی از من مستحق تر و چه کسی از تو کریم تر است؟
خدایا! حق هایی از مردم به گردن دارم، لطف کن آنها را تحمّل کن که مهمان تو هستم.
خدایا! مرا از کسانی قرار بده که به وعده تو ایمان خیلی قوی دارند و هر چه فرمان دهی انجام می دهند.
خدایا! من اقرار می کنم که بنده تو و در اختیار تو هستم، حیات و مماتم و هدایت یافتن و هدایت نیافتنم به دست توست.
خدایا! مرا از کسانی قرار بده که حسنات تو شامل آنهاست؛ آن جا که قرآن کریم می فرماید:
(إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْني أُولئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ، لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها وَ هُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ، لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُون)؛ (1)
ص: 334
به راستی کسانی که پیش تر از جانب ما به آنان وعده نیکو داده شده از آن آتش دور داشته خواهند شد. صدای آن را نمی شنوند و آنان در میان آن چه دل هایشان بخواهد جاودانه اند. دلهره بزرگ آنان را غمگین نمی کند و فرشتگان به پیشواز آن ها می آیند (و به آنان می گویند:) این همان روزی است که به شما وعده می دادند.
آری، آن هایی که خدا پیشتر برگزیده، از دوزخ دورند و سر و صدای «شهیق؛ ناله های طولانی دم و بازدم» و «زفیر ؛ ناله های دردناک» آن را نمی شنوند. دوزخی که در بعضی از روایات در توصیف آن آمده :
اگر سنگی به جهنم بیندازند، بعد از پانصد سال صدای رسیدن آن به قعر دوزخ شنیده می شود. (1)
راستی این پانصد سال از سال های دنیای ماست یا از سالهای جهان آخرت؟
در روایتی دیگر می خوانیم:
روزی پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله در جمع اصحاب نشسته بود که صدای افتادن چیزی را شنید. اصحاب پرسیدند: ای رسول خدا! این صدای چه چیزی بود؟
پیامبر فرمود:
هَذَا حَجَرٌ أَرْسَلَهُ اللهُ تَعَالَى مِنْ شَفِيرٍ جَهَنَّمَ فَهُوَ يَهْوِي فِيهَا مُنْذُ سَبْعِينَ خَرِيفاً حَتَّى بَلَغَ الأنَ قَعْرَهَا؛ (2)
سنگی بود در دوزخ افتاد که هفتاد سال زمان گذشت تا این که در قعر دوزخ استقرار یافت.
ص: 335
خدایا! من نمی توانم به پیمانی که بستم وفا کنم، مگر اینکه تو خودت مرا وادار به وفا کنی.
خدایا! تو درباره حضرت آدم علیه السَّلام پدر ما گفتی:
﴿وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما )؛ (1)
و به یقین پیش از این ما با آدم پیمان بستیم و او آن را فراموش کرد و برای او عزمی استوار نیافتیم.
خدایا! من از هیچ چیزی محفوظ نیستم؛ نه از شرّ شیطان، نه از شرّ نفس امّاره، نه از شرّ زنان، نه از شرّ پول... روی من هیچ حساب نکن. همه چیز را باید خودت درست کنی.
خدایا! من نمی توانم چیزی دریافت کنم. هر چه از اشخاص می گیرم، در واقع تو حواله می کنی. آن را که تو حواله می کنی، من می توانم بگیرم و از بهترین چیزهایی که حواله کردی، همین ضیافت است.
خدایا! متوجه ام من کجا و ضیافت تو کجا من کجا و هم مهمان شدن با امام زمان علیه السَّلام کجا، من کجا و همگام بودن با صلحایی که در این بیت هستند، کجا؟
خدایا! تو در قرآن کریم از حج سخن گفتی و فرمودی:
﴿وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ ﴾؛ (2)
برای خدا حج آن خانه بر کسانی که قدرت رفتن به آن را داشته باشند، واجب است و هر که راه کفر پیش گیرد، بداند که خدا از جهانیان بی نیاز است.
ص: 336
خدایا! در سخن از حقوق با تعبیر محکم تر فرمودی که ما بر مردم واجب کردیم که اگر کسی می خواهد اندکی خدایی ما را سپاس گوید، یکی از راه هایش این است که یک بار به مکه بیاید و هرکس بیشتر می تواند بیاید که بیشتر جدیت می کند و بیشتر سپاس گزار حضرت حق می شود.
از این رو می خواهم مرا از آن کسانی قرارم بدهی که قصد خود حج را دارند و هیچ قصد دیگری ندارند و قصد حج قصد توست؛ چراکه اصلاً حج به معنای تعبّد است و قصد بیت نیست، بلکه قصد صاحب بیت است.
پیامبر خدا صلَّی اللهُ علیه وآله فرمود: فرشته ای مردی را دید که در کنار درِ خانه ای ایستاده است، پرسید: ای بندۀ خدا، برای چه کنار در این خانه ایستاده ای؟
گفت: برادری در این خانه دارم که منتظرم بیاید و به او سلام کنم.
گفت: با او نسبت خویشاوندی داری، یا حاجتی تو را به طرف او کشانده است؟
جواب داد: حاجتی ندارم، جز این که با او در راه خدا پیمان برادری بسته ام، و با او قوم و خویشی نزدیک تر از رابطه مسلمان بودن، ندارم.
فرشته به او گفت: من فرستادۀ خدا به سوی تو هستم، خدا به تو سلام می رساند و می فرماید:
إِيَّايَ زُرْتَ فَقَدْ أَوْجَبْتُ لَكَ الْجَنَّةَ وَقَدْ عَافَيْتُكَ مِنْ غَضَبِي وَ مِنَ النَّارِ لِحُبِّكَ إِيَّاهُ فِيَّ؛ (1)
تو در واقع به زیارت من آمده ای، و اینک بهشت را ارزانیت داشتم، و تو را به خاطر دوستیات برای من، از آتش دوزخ آسوده کردم.
ص: 337
ای خدایی که مؤمنی را که در شهر خود به زیارت مؤمن عادی می رود فرشته ای را می فرستی که پیام برساند و بگوید: «خدا به تو سلام می رساند»؛ پس به کسی که به مکه برای زیارت خانه تو آید، چه خواهی گفت؟
آری، خواهی فرمود: ما قبول کردیم که به زیارت ما آمدی.
حال اگر کسی بخواهد امام حسین علیه السَّلام را زیارت کند، چه پاداشی دارد؟
صفوان جمّال می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ يُرِيدُ زِيَارَةَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ علیه السَّلام شَيَّعَهُ سَبْعَ مِائَةِ مَلَكَ مِنْ فَوْقِ رَأْسِهِ وَ مِنْ تَحْتِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ حَتَّى يَبْلُغُوا بِهِ مَأْمَنَهُ فَإِذَا زَارَ الْحُسَيْنَ علیه السَّلام نَادَاهُ مُنَادٍ: قَدْ غَفَرَ اللهُ لَكَ فَاسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ.
ثُمَّ يَرْجِعُونَ مَعَهُ مُشَيِّعِينَ لَهُ مِنْ مَنْزِلِهِ فَإِذَا صَارُوا إِلَى مَنْزِلِهِ قَالُوا: نَسْتَوْدِعُك الله.
فَلَا يَزَالُونَ يَزُورُونَهُ إِلَى يَوْمِ مَمَاتِهِ ثُمَّ يَزُورُونَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ علیه السَّلام فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ ثَوَابُ ذَلِكَ لِلرَّجُل؛ (1)
به راستی هنگامی که شخص به قصد زیارت حضرت امام حسین علیه السَّلام از منزلش بیرون می رود هفتصد فرشته از بالای سر و زیر پا و دست راست و طرف چپ و از مقابل و از پشت سر او را مشایعت می کنند تا وی را به مقصدش برسانند، وقتی وی آن حضرت را زیارت کرد منادی ندا می دهد: گناهانت آمرزیده شد اعمال را از ابتدا شروع کن!
ص: 338
سپس فرشتگان با او مراجعت می کنند و وی را هم چنان مشایعت می نمایند تا او را به منزلش برسانند و وقتی به منزلش رسیدند می گویند: ما تو را به خدا می سپاریم.
آنان پیوسته او را زیارت می کنند تا روز مرگش فرا برسد، و پس از مرگ او، هر روز قبر حضرت امام حسین علیه السَّلام را زیارت می کنند و ثواب آن برای آن شخص منظور می گردد.
خدايا! من به درگاهت آمده ام. چیزی برای خودم نمی خواهم. برای عرض بندگی و کوچکی آمده ام و با ادب کنار سفره صاحب خانۀ نشسته ام.
خدایا! حج مرا به آن ترتیبی قرار ده که در قرآن فرمودی و رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله امیر مؤمنان على مرتضی و ائمه معصومین علیهم السَّلام انجام داده اند.
خدایا! در انجام حج آنگاه که ضعیف می شوم، خودت به من نیرو بده.
سالی در حج موظف بودم به پیرمرد محترمی کمک کنم. دیدم به هنگام طواف از شوق الهی عصای خود را کنار گذاشت و طواف کرد و می دوید و آخرین طوافش را به نیابت از حضرت بقیه الله الأعظم ارواح العالمين له الفداه انجام داد.
آری، اگر انسان با صاحب بیت ارتباط برقرار کند، به او نیرو می دهد؛ چرا که همهٔ نیروها برای خداست و غیر خدا کسی نیرویی ندارد.
خدایا! مرا از کسانی قرار بده که حج و اعمالشان را می پذیری؛ همان طور که طبق روایتی پیامبر صلَّی اللهُ علیه وآله در جمرة العقبی ایستاده بود و حاجی ها به خدمتش می آمدند و در چگونگی اعمال شان را می گفتند و حضرت مرتّب می فرمود:
مَقبُول إن شاء الله؛
ان شاء الله پذیرفته است.
ص: 339
خدایا! تویی که اعمال شکسته بسته ما را می پذیری و ما از زبان حضرت ابراهيم علیه السَّلام می گوییم:
(قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين * لاشَرِيكَ لَهُ وَ بِذَلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ﴾؛ (1)
بگو: به واقع، نماز من و عبادات من و زندگی و مرگ من، برای خدا؛ پروردگار جهانیان است. که او را شریکی نیست و بر این کار دستور یافته ام و من نخستین مسلمان هستم.
خدایا! مرا قبول کن و برای من زمینه ای آسان فراهم کن تا بتوانم اعمالم را انجام بدهم.
به طور معمول در مسجد الحرام مردم نمی توانند حجر را ببوسند، گاهی اگر صاحب خانه بخواهد یک جا باز می شود و انسان می تواند حجر را ببوسد.
به یکی از اخیار گفتم: تاکنون حجر را بوسیده ای؟
گفت: نه
گفتم: من در خدمتتان هستم برویم، اسباب فراهم شد. بلافاصله حجر را بوسید، گفت: چه طور جور شد؟
گفتم: تو خیال می کنی که خودت می خواهی ببوسی؟! باید صاحب خانه اسبابش را فراهم سازد.
خدایا! من از راه بسیار دور به سوی تو آمده و هزینه هایی را برای تحصیل رضا و خشنودی تو متحمّل گشته ام.
ص: 340
این گونه سخن گفتن با خداوند خوب نیست؛ اما خدا دستور می دهد این گونه بگویید: خدایا! من از راه دور آمده ام اگر پولی داشتم در راه تو خرج کردم. سنگین است برای آدم که به خدا بگوید: من اگر چیزی داشتم خرج کردم.
این تعبیر عیناً مثل همان تعبیراتی است که می فرماید بگویید:
(أفَوِّضُ أمرى إلى الله)؛ (1)
من کارهایم را به خدا واگذار می کنم.
بارها این ذکر را می گوییم. یک بار مکه بودم، با خدا مناجات می کردم گفتم: (أُفَوِّضُ أَمرِى إِلَى اللَّهُ ﴾.
یک باره زبان بستم و با خود گفتم: فلانی! چه می گویی؟ تو مگر مال خودت هستی که تفویض می کنی؟
به چه کسی تفویض می کنی؟
گویی من مستقل هستم و دارم به دیگری واگذار می کنم.
این گونه نیست؛ بلکه به ما گفته اند هم چون کودکان بگویید: این پولم را به پدرم دادم، بعد از کیسه او بر می داری، باز می گویی: به او پول دادم.
این جمله نیز از این باب است.
پیشوای هشتم حضرت علی بن موسی الرِّضا علیه السَّلام در حقیقت احرام می فرماید:
وَ إِنَّمَا أُمِرُوا بِالْإِحْرَامِ لِيَخْشَعُوا قَبْلَ دُخُولِهِمْ حَرَمَ اللهِ وَ أَمْنَهُ وَ لِئَلَّا يَلْهُوا وَيَشْتَغِلُوا بِشَيْءٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا وَزِينَتِهَا وَ لَذَّاتِهَا.
ص: 341
وَ يَكُونُوا جَادِّينَ فِيمَا هُمْ فِيهِ قَاصِدِينَ نَحْوَهُ مُقْبِلِينَ عَلَيْهِ بِكُلِّيَّتِهِمْ، مَعَ مَا فِيهِ مِنَ التَّعْظِيمِ لِلهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِبَيْنِهِ وَ التَّذَلُّلِ لِأَنْفُسِهِمْ عِنْدَ قَصْدِهِمْ إِلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَ وِفَادَتِهِمْ إِلَيْهِ رَاجِينَ ثَوَابَهُ رَاهِبِينَ مِنْ عِقَابِهِ، مَاضِينَ نَحْوَهُ، مُقْبِلِينَ إِلَيْهِ بِالذُّلِّ وَالِاسْتِكَانَةِ وَ الْخُضُوعِ؛ (1)
به احرام مأمور شده اند تا این که فروتن باشند، پیش از آن که به حرم خدای متعال داخل گردند، به سرای امن و امان وارد شوند، و برای این که از لهو و بیهوده دست باز دارند و به کار دنیا نپردازند، و از زینت و لذّات چشم پوشند. با کمال جدّ و جهد به کاری که برای آن آمده اند به تمام وجود بپردازند و با همه وجود به سوی آن روند که قصد کرده اند انجام دهند، به علاوه چیزهایی که در احرام است از بزرگداشت خداوند متعال و نیز بیت او، و اظهار کوچکی و تواضع بندگان در آن هنگام که قصد زیارت خانۀ خدا کرده اند، و بر او وارد می شوند در حالی که به ثواب و پاداش او امیدوارند و از عقاب و کیفر او بیمناکند و به سوی او می روند و به جانب او با حالت فروتنی و خضوع و کوچکی و ناچیز شمردن خود رهسپارند.
رعایت احکام و صورت ظاهری احرام سهل است؛ امّا احرام مناسب انسان مؤمن، سبک دیگری دارد.
احرام اولیای خدا با احرام مردم عادی تفاوت دارد. امام سجّاد و امام صادق علیه السَّلام تلبیه را به سختی می گفتند.
ص: 342
بنا بر نقلی امام صادق علیه السَّلام لباس احرام بر دوش افکنده بود و نیّتی که شایسته مقام امامت است، بیان کرده بود؛ ولی رنگش پریده و دهان بسته و قفل بود. یکی از همراهان می پرسد: ای فرزند رسول خدا! چرا لبیک نمی گویی؟
حضرت می فرماید:
... كَيْفَ أَجْسُرُ أَنْ أَقُولَ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ وَأَخْشَى أَنْ يَقُولَ عَزَّ وَجَلَّ، لَا لَبَّيْكَ وَلَا سَعْدَيْكَ؛ (1)
... چگونه جرئت کنم و بگویم لبیک اللهم لبیک می ترسم خدای متعال می فرماید: « لالبیک ولا سعدیک»؛
در روایتی دیگر سفیان بن عُيَيْنَه می گوید:
در مراسم حج هنگامی که حضرت امام زین العابدین علیه السَّلام احرامِ حج را بست و بر مرکبش سوار شد، رنگش زرد گشت و بدنش به لرزه افتاد و نمی توانست تلبيه بگوید.
به حضرت عرض شد: آیا تلبیه نمی گویید؟!
حضرت در جواب فرمود:
أَخْشَى أَنْ يَقُولَ لِي لَالَبَّيْكَ وَ لَاسَعْدَيْکَ؛
می ترسم خداوند در جوابم بگوید: لالبیک ولا سعدیک.
زمانی که آن بزرگوار تلبیه گفت، از هوش رفت و از مرکب بر زمین افتاد و همواره چنین حالتی داشت تا حجش را به پایان رساند. (2)
ص: 343
همین حالات را ما از ائمه اطهار علیهم السَّلام و به هنگام انجام اعمال دیگر نیز سراغ داریم.
در روایتی آمده:
اعضای بدن امام حسن مجتبی علیه السَّلام هنگام وضو می لرزید و رنگ صورت مبارکش زرد می شد.
وقتی در این موضوع از آن حضرت می پرسیدند، می فرمود:
حَقٌّ عَلَى كُلِّ مَنْ وَقَفَ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّ الْعَرْشِ أَنْ يَصْفَرَّ لَوْنُهُ وَ تَرْتَعِدَ مَفَاصِلُهُ؛ (1)
جا دارد هر کسی که در مقابل پروردگار عرش قرار می گیرد رنگش زرد و مفصل هایش دچار رعشه شود.
همین حالات به هنگام وضو برای امام سجاد علیه السَّلام نیز نقل شده است. (2)
آن بزرگوار به هنگام نماز در آيه (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) (3) توقف می کردند. هنگامی که از ایشان سؤال می شد: چرا در این آیه درنگ کردید؟
در پاسخ می فرمود: باید در نماز راست بگویم.
بنابراین، باید با الگو قراردادن ائمه اطهار علیهم السَّلام و با بیم و امید لبیک گفت؛ چراکه خداوند متعال به تمام کسانی که در حج می گویند: «اللهم لبیک» پاسخ مثبت نمی دهد.
ص: 344
کسی که احرام بسته، هم به تطهیر بدنی نیاز دارد و هم به تطهير قلبی. البته زن حائض نیز می تواند احرام ببندد، منتها شرط آن تطهیر است.(1)
به یقین اعمالی که مشروط به طهارت هستند، علاوه بر طهارت ظاهری، نیازمند طهارت باطنی نیز هستند. (2)
احرام واقعی هنگامی محقق می شود که محرم با طهارت باطنی تمام گناهان را ترک کند و از آنها توبه نماید.
حج، ضیافت الهی است. باید برای این ضیافت آماده شد. چیدن ناخن ها، کوتاه کردن سبیل و زدودن موهای زائد، از لوازم این مهمانی بزرگ است.
البته موهای سر را نباید کوتاه کرد تا با حالت خاک آلود و ژولیده به آنجا رفت. (3)
زن ها نیز حنا و تزیینات و آرایش هایی را که اثر آن ماندگار است، ترک کنند. البته مردان نیز از این قاعده مستثنا نیستند.(4)
آری، واقعیت احرام، همان نیّت و قصد انجام حج یا عمره است که آثار زیادی بر آن متربّت است.(5)
روشن است که نیّت، امری قلبی است. مهم نیست که انسان آن را به زبان بیاورد یا نیاورد، همین اندازه بداند که عملش را برای خدا انجام می دهد، کافی است.
ص: 345
حمّاد بن عثمان می گوید: به امام صادق علیه السَّلام گفتم: من تصمیم دارم با تمتّع به جا آورم. چگونه باید نیّت کنم؟ و در نیّت خود چه بگویم؟
امام صادق علیه السَّلام فرمود:
تَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَتَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ عَلَى كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّکَ صَلَّى الله عَلَيْهِ وَآلِهِ.
وَإِنْ شِئْتَ أَضْمَرْتَ الَّذِي تُرِيدُ؛(1)
به هنگام احرام بستن می گویی: خدایا! من بر اساس قرآن و سنّت پیامبر تو، می خواهم با تمتّع به عمره، حج به جا آورم.
و اگر مایل باشی، می توانی همین تصمیم خود را در دل بگذرانی و نیّت کنی.
در دعاهای احرام خدا را شکر می کنیم که به ما لباسی داده که عورت خود را بپوشانیم. در روایتی آمده: به هنگام غسل احرام این گونه بخوانید:
بِسْمِ الله وَ بِالله، اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِي نُوراً وَطَهُوراً وَحِرْرًا وَأَمْناً مِنْ كُلِّ خَوْفٍ وَشِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَسُقْمٍ.
اللَّهُمَّ طَهِّرْنِي وَطَهِّرْ لِي قَلْبِي وَاشْرَحْ لِي صَدْرِي وَأَجْرِ عَلَى لِسَانِي مَحَبَّتَكَ وَمِدْحَتَكَ وَالثَّنَاءَ عَلَيْكَ، فَإِنَّهُ لَا قُوَّةَ لِي إِنَّا بِكَ، وَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ قِوَامَ دِينِي التَّسْلِيمُ لِأَمْرِكَ وَالاتِّبَاعُ لِسُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ؛ (2)
ص: 346
به نام خدا و با یاری خدا. خدایا! این غسل را برای من نور، پاکی و حفظ کننده و ایمنی بخش از هر ترس و شفا و بهبودی از هر درد و بیماری قرار ده.
خدایا! مرا پاک گردان، قلبم را پاک گردان، برای من سینه ای گشاده عنایت کن، محبت، مدح و تمجید خود را بر زبانم جاری ساز، زیرا که هیچ نیرویی برای من جز از جانب تو نیست. به یقین میدانم که تو استواری دین من، تسلیم شدن در برابر فرمان تو و پیروی از روش پیامبر توست. درود تو بر او و خاندان او باد.
با زمزمه این دعا در هنگام غسل، هم آلودگی های ظاهری و هم آلودگی های باطنی خود را می شوییم و از بین می بریم.
آن گاه لباس ها را در می آوریم و زینت هایی که به ما حلال بودند، حرام می شوند. در واقع، ریشه ها و زمینه های مهم و عمدۀ معاصی را از خود دور می کنیم.
به سخن دیگر، انسان بایستی با کندن لباس به یاد برهنگی روز قیامت بیفتد و بداند که بهترین لباس، لباس تقواست.
لباس مادی نیز از نعمت های خداوند متعال است که انسان با آن بدی های خود را می پوشاند، منتها باید آن را از بهترین و حلال ترین اموال تهیه کرد.
تمام اعمال حج، ظاهری ساده و باطنی عمیق دارند. حج باید روح داشته باشد و کسی که به حج می رود و مُحرِم می شود، باید حالش دگرگون شود و فسادش به صلاح تبدیل گردد و خضوع و خشوع پیدا کند.
ص: 347
رنگ لباس احرام؛ چه برای مرد و چه برای زن، بهتر است که سفید باشد؛ ولی سبز هم جایز است. در روایتی خالد ابي العلاء خفّاف می گوید: حضرت امام باقر علیه السَّلام را در حال احرام دیدم که لباس سبز پشمی بر دوش داشت. (1)
اما لنگ احرام، وجوبی ندارد که رنگ خاصی باشد. جنس آن نباید از ابریشم باشد (2) و بهتر است که از پنبه باشد. (3)
رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله دو بُرد یمانی داشتند که همان کفنشان شد.(4)
لباس احرام همانند کفن است؛ از این رو کسانی که می خواهند به حج مشرّف شوند، خود را برای مرگ نیز آماده کنند که اگر از این سفر برنگشتند، مهمان خوبی برای خداوند سبحان باشند.
حاجی باید به گونه ای آماده سفر حج گردد که گویا دیگر برنمی گردد. (5) به دیگران اعلام کند که می خواهد به حج رود تا برای او دعاکنند و دیگران هم تشویق شوند که به این سفر بروند. (6)
ص: 348
هنگام پوشیدن لباس احرام شکر می کنیم و می گوییم:
خدایا! تو این لباس را به من دادی که در آن عبادت کردم و عورتم را پوشاندم. بارها این لباس را بپوش که شاید یک مرتبه این لباس تن تو بوده و از کنار کسی رد شدی که حجش مقبول بوده و به تن او خورده باشد. آنگ اه این لباس احرام راکفن خود کن!
ما این را از سیره معصومان علیهم السَّلام فرا گرفته ایم که آن بزرگواران لباس احرام را به عنوان کفن قرار می دادند. در روایتی آمده:
امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
كَانَ ثَوْبَا رَسُولِ اللهِ صلَّى اللهُ عليه وآله الَّذِي أَحْرَمَ فِيهِمَا يَمَانِيَّيْنِ عِبْرِيٌّ وَ ظَفَارِ وَ فِيهِمَا كُفْنَ؛ (1)
دو لباس رسول خدا صلَّى اللهُ عليه وآله که در آن مُحرم شدند یمانی بود که یکی عبری و دیگری ظفار بود و حضرت در همین دو لباس، کفن شدند.
در روایت دیگری یونس بن یعقوب می گوید: از امام کاظم علیه السَّلام شنیدم که می فرمود:
أَنا كَفَّنْتُ أَبِي فِي تَوْبَيْنِ شَطَوِيَّيْنِ كَانَ يُحْرِمُ فِيهِمَا وَ فِي قَمِيصٍ مِنْ قُمُصِهِ وَفِي عِمَامَةٍ كَانَتْ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیه السَّلام وَ فِي بُرْدٍ اشْتَرَاهُ بِأَرْبَعِينَ دِينَاراً؛ (2)
من پدرم را در دو پارچۀ مصری معروف به شطوی که در آن ها احرام بسته بود، کفن کردم و در یکی از پیراهن های خود آن جناب و در عمامه ای که متعلق به علی بن الحسین علیه السَّلام بود و در بُردی که آن را چهل دینار خریدم.
ص: 349
در ادامۀ دعای احرام می گوییم:
.. وَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ قِوَامَ دِينِي التَّسْلِيمُ لِأَمْرِكَ وَالاتِّبَاعُ لِسُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ؛ (1)
... من می دانم که قوام و دوام دین من به این است که تسلیم تو باشم و از سنت پیامبر تو _ که درود تو بر او و خاندانش باد _ پیروی کنم.
در واقع با این دعا به درگاه خدا این گونه عرضه می داریم:
خدايا! من این حقیقت را می دانم که حقیقت دین من و آنچه دینم بر آن استوار است، این است که با تمام وجود در همه جا، همه وقت و در همه چیز تسلیم تو و در اختیار تو باشم.
به طور کلی دین؛ یعنی این که انسان تسلیم خدا و پیامبر او باشد که تسلیم بودن به پیامبر همان تسلیم بودن به خدای سبحان است. قرآن کریم می فرماید:
( إِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيما ﴾؛ (2)
به راستی خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند ای کسانی که ایمان آورده اید! بر او درود فرستید و سلام گویید و به طور کامل تسلیم باشید.
ابی بصیر می گوید: از امام صادق علیه السَّلام در باره این آیه کریمه پرسیدم. حضرت فرمود:
الصَّلَاةُ عَلَيْهِ وَ التَّسْلِيمُ لَهُ فِي كُلِّ شَيْءٍ جَاءَ بِهِ؛ (3)
منظور صلوات فرستادن به آن بزرگوار و در همۀ اموری که آن حضرت آورده، تسلیم ایشان بودن است.
ص: 350
قوام دين ما تسلیم بودن مطلق برای خدا و پیامبر اوست. ما با این فکر و باور لباس احرام پوشیده ایم و مواردی را بر بدن خودمان و مغز و استخوان و همه اعضا و جوارحمان حرام کرده ایم و با این حال پس از خواندن دعا، با خوف بگوییم:
لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْک لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ؛ (1)
لبیک خدایا، لبیک، لبیک تو شریک نداری، به راستی که همه سپاس ها و نعمت و ملک فقط برای توست، تو شریک نداری، لبیک.
اهل بیت علیهم السَّلام سه چیز را از پاکترین اموالشان تهیه می کردند مهریّه زنان، کفن و لباس احرام.
در روایتی امام کاظم علیه السَّلام فرمود:
إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ حَجٌ صَرُورَتِنَا وَمُهُورُ نِسَائِنَا وَ أَكْفَانُنَا مِنْ طَهُورٍ أَمْوَالِنَا؛ (2)
ما خاندانی هستیم که هزینه نخستین سفر حجّ، مهریۀ زنان و کفن هایمان از پاک ترین دارایی ماست.
عمل حلال و اندک، بهتر از عمل زیاد و حرام است. امام کاظم علیه السَّلام در هم های اندک شطیطه را پذیرفت، ولی اموال فراوان دیگر را که از راه حرام جمع شده بود، نپذیرفت.
ص: 351
در این باره ابو علی پسر راشد و دیگران در ضمن یک خبر طولانی می گویند:
گروهی از شیعیان نیشابور در اجتماعی محمّد بن علی نیشابوری را انتخاب نمودند که به مدینه برود. آن گاه سی هزار دینار و پنجاه هزار درهم و مقداری پارچه به او تحویل دادند که در اختیار او گذاشتند شطیطۀ نیشابوری یک درهم با تکه پارچه ای ابریشمی که خودش رشته و بافته بود و چهار درهم ارزش داشت آورد و گفت: خدا از حق شرم ندارد و این آیه را خواند:
(وَاللَّهُ لايَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ)؛ (1)
خدا از حق شرم ندارد.
محمد بن علی می گوید: من درهم او را (به عنوان نشانه) کج کردم. ورقه هایی آوردند در حدود هفتاد عدد که در هر کدام یک مسأله بود، سر صفحه مسأله را نوشته بودند و پایین صفحه سفید بود تا جواب نوشته شود.
من دو تا دو تا آن کاغذها را به هم پیچیدم و روی هر دو کاغذ سه نخ بستم.
آن ها روی هر نخی یک مُهر زدند، گفتند: یک شب در اختیار امام می گذاری و صبح جواب آن ها را دریافت می کنی. اگر دیدی پاکت ها سالم است و مهر آن به هم نخورده، پنج عدد را باز کن در صورتی که بدون باز کردن نامه ها و به هم زدن مهرها جواب داده بود، بقیه را باز نکن آن شخص امام است؛ پول ها را به او بسپار. اگر چنان نبود، پول ها را برگردان.
محمّد بن علی می گوید: من حرکت کردم و به مدینه وارد شدم. آن گاه به خانه عبد الله افطح پسر حضرت امام صادق علیه السَّلام رفتم. او را آزمایش نمودم، ولی سرگردان بیرون آمدم و می گفتم: خدایا! مرا به امامم راهنمایی کن.
ص: 352
در همان بین که سرگردان ایستاده بودم، غلامی گفت: بیا برویم پیش کسی که جستجویش می کنی.
او مرا به خانۀ موسی بن جعفر علیه السَّلام برد، وقتی چشم امام به من افتاد فرمود:
لِمَ تَقْنَطُ يَا أَبَا جَعْفَرٍ! وَ لِمَ تَفْزَعُ إِلَى الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى إِلَيَّ فَأَنَا حُجَّةُ اللَّهِ وَوَلِيُّهُ أَلَمْ يُعَرِّفُكَ أَبُو حَمْزَةَ عَلَى بَابِ مَسْجِدِ جَدِّي؟
وَ قَدْ أَجَبْتُكَ عَمَّا فِي الْجُزْءِ مِنَ الْمَسَائِلِ بِجَمِيعِ مَا تَحْتَاجُ إِلَيْهِ مُنْذُ أَمْسِ فَجِثْنِي بِهِ وَ بِدِرْهَم شَطِيطَةَ الَّذِي وَزْنُهُ دِرْهَمْ وَ دَانِقَانِ الَّذِي فِي الْكِيسِ الَّذِي فِيهِ أَرْبَعُمِائَةِ دِرْهَم لِلْوَازُورِيِّ وَ الشَّقَةِ الَّتِي فِي رِزْمَةِ الْأَخَوَيْنِ الْبَلْخِيَّيْنِ؛
ای ابا جعفر! چرا ناامید شدی و چرا به یهود و نصاری پناه بردی؟ بیا پیش من، من حجت و ولی خدا هستم. مگر ابو حمزه جلو در مسجد جدم مرا به تو معرفی نکرد؟
من دیروز جواب تمام مسائلی را که همراه آورده ای، داده ام. آن مسائل را با یک در همِ شطیطه که وزن آن یک در هم و دو دانگ است که تو گذاشتی در کیسه ای که چهار صد در هم دارد و متعلق به وازوری است بیاور. در ضمن پارچۀ ابریشمی شطیطه را که در بسته بندی آن دو برادر بلخی گذاشته ای به من بده.
محمد بن علی می گوید: از گفتار امام عقل از سرم پرید. هر چه دستور داده بود آوردم و در مقابلش گذاشتم.
یک درهمِ شطیطه و پارچه او را برداشت به من فرمود:
ص: 353
إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ يَا أَبَا جَعْفَرٍ أَبْلِغْ شَطِيطَةَ سَلَامِي وَ أَعْطِهَا هَذِهِ الصُّرَّةَ؛
خدا از حق شرم ندارد، سلام مرا به شطیطه برسان و این کیسه پول را به او بده.
در آن کیسه چهل درهم بود. آن گاه فرمود:
وَ أَهْدَيْتُ لَهَا شِقَةٌ مِنْ أَكْفَانِي مِنْ قُطْنِ قَرْيَتِنَا صَيْدَا قَرْيَةِ فَاطِمَةَ علیها السَّلام وَ غَزْلِ أُخْتِي حَلِيمَةَ ابْنَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ علیه السَّلام :
پارچه ای هم از کفن خود به او هدیه می کنم که از پنبه دِه صیدا قریۀ فاطمه زهرا علیها السَّلام است و به دست خواهرم حلیمه دختر حضرت امام صادق علیه السَّلام بافته شده است.
آن گاه امام کاظم علیه السَّلام فرمود:
قُلْ لَهَا: سَتَعِيشِينَ تِسْعَةَ عَشَرَ يَوْماً مِنْ وُصُولِ أَبِي جَعْفَرٍ وَ وُصُولِ الشَّقَةِ وَالدَّرَاهِمِ فَأَنْفِقِي عَلَى نَفْسِكِ مِنْهَا سِتَّةَ عَشَرَ دِرْهَماً وَ اجْعَلِي أَرْبَعاً وَ عِشْرِينَ صَدَقَةٌ عَنْكِ وَ مَا يَلْزَمُ عَنْكِ وَ أَنَا أَتَوَلَّى الصَّلَاةَ عَلَيْكِ فَإِذَا رَأَيْتَنِي يَا أَبَا جَعْفَرٍ! فَاكْتُمْ عَلَيَّ، فَإِنَّهُ أَبْقَى لِنَفْسِكَ؛
به او بگو: پس از وارد شدنِ تو به نیشابور نوزده روز زنده است که شانزده در هم را خرج می کند و بقیه که بیست و چهار درهم است نگه می دارد برای مخارج ضروری و کمک به مستمندان خودم بر او نماز خواهم خواند. ای ابا جعفر! وقتی مرا دیدی طوری عمل کن که گویا مرا نمی شناسی؛ زیرا به صلاح توست.
ص: 354
سپس امام علیه السَّلام فرمود:
وَارْدُدِ الْأَمْوَالَ إِلَى أَصْحَابِهَا وَ افْكُلْ هَذِهِ الْخَوَاتِيمَ عَنِ الْجُزْءِ وَ انْظُرْ هَلْ أَجَبْنَاكَ عَنِ الْمَسَائِلِ أَمْ لَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَجِيئَنَا بِالْجُزْءِ
بقیه پول ها و اموالی که آورده ای به صاحبان آن برگردان، در ضمن مهر این نامه ها را باز کن ببین قبل از این که پیش من بیایی جواب داده ام یا نه.
به پاکت ها نگاه کردم دیدم سالم است. یک کاغذ از میان آن ها برداشتم و گشودم دیدم پاسخ ها نوشته شده است...
محمد بن علی می گوید: وقتی به خراسان رسیدم دیدم آن هایی که اموالشان را برگردانده شده ، همه فطحی مذهب شده اند و فقط شطیطه پایدار مانده است.
من سلام امام را به او رساندم و پول ها و پارچه کفن را به او دادم، همان نوزده روز که امام فرموده بود او زنده ماند.
وقتی شطیطه از دنیا رفت، امام کاظم علیه السَّلام که سوار شتری بود از راه رسید. وقتی از تجهیز و نماز شطیطه فارغ شد، سوار شتر شده راه بیابان را گرفت و به من فرمود:
عَرَّفْ أَصْحَابَكَ وَ أَقْرِتْهُمْ مِنِّي السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ إِنِّي وَ مَنْ يَجْرِي مَجْرَايَ مِنَ الْأَئِمَّةِ لَا بُدَّ لَنَا مِنْ حُضُورِ جَنَائِزِكُمْ فِي أَيِّ بَلَدٍ كُنْتُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ فِي أَنْفُسِكُم؛ (1)
به دوستان خودسلام برسان و بگو: بر من و سایر امامان در هر زمان لازم است که بر جنازه شما حاضر شوند در هرجا که باشید تقوای خدا پیشه کنید و قدر خویش را دانید.
ص: 355
آری، اگر ما امام زمان علیه السَّلام را رها نکنیم. آن بزرگوار ما را رها نمی کند و به ما نگاه می کند و به ما سر می زند.
امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف در فرازی از توقیع شریفش به شیخ مفید رحمة اللهُ می فرماید:
إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَلَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْلَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَاصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاء؛ (1)
همانا ما از رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و شما را از یاد نمی بریم. چه در غیر این صورت، سختی ها و گرفتاری ها بر شما فرود می آید و دشمنان شما را ریشه کن کرده و از بین می برند.
بعد از آن که انسان لباسش را درآورد و لباس احرام را پوشید؛ یعنی لباسی که دوخته نشده و حلال باشد، مُحرم می شود. در روایتی امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
إِذَا اكْتَسَبَ الرَّجُلُ مَالًا مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ ثُمَّ حَجَّ وَ لَبَّى نُودِيَ لَا لَبَّيْكَ وَ لَا سَعْدَيْكَ وَ إِنْ كَانَ مِنْ حِلِّهِ فَلَبَّى نُودِيَ لَبَّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ؛ (2)
اگر کسی مالی از راه حرام به دست بیاورد و حج کند و لبّیک بگوید، به او ندا داده می شود:« لا لبیک و لا سعدیک».
و اگر از راه حلال به دست بیاورد و لبّیک بگوید، به او ندا داده می شود، «لبّیک و سعدیک».
ص: 356
مردان باید دست کم دو لباس داشته باشند که یکی از ناف تا زانو را حتماً بگیرد که البته بلندترش مطلوب است. لباس دیگر آن که شانه و قسمت های دیگر را بپوشاند.
برخی از فقها فتوا داده اند که زنان نیز در همین دو لباس محرم شوند، سپس لباس های دیگری بپوشند.
مُحرم، خودش، خویشتن را غسل می دهد، کفن می کند و نکیر و منکر خودش است.
خانۀ خدا برای اطلاع از توحید و انتشار حقایق توحیدی و نبوّتی است و جایی است که حضرت ابراهیم علیه السَّلام آن را ساخته و خداوند متعال آن را برای مردم بازگشتگاه و جای امن قرار داده است. (1)
به هنگام پوشیدن لباس احرام از خدای سبحان سپاس گزاری می کنیم و می گوییم:
الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي رَزَقَنِي مَا أُوَارِي بِهِ عَوْرَتِي وَ أُؤَدِّي بِهِ فَرْضِي وَأَعْبُدُ فِيهِ رَبِّي وَأَنْتَهِي فِيهِ إِلَى مَا أَمَرَنِي، الْحَمْدُ لله الَّذِي قَصَدْتُهُ فَبَلَغَنِي وَأَرَدْتُهُ فَأَعَانَنِي وَقَبِلَنِي وَلَمْ يَقْطَعْ بِي وَ وَجْهَهُ أَرَدْتُ فَسَلَّمَنِي فَهُوَ حِصْنِي وَكَهْفِي وَحِرْزِي وَظَهْرِي وَمَلَاذِي وَمَلْجَئِي وَمَنْجَايَ وَذُخْرِي وَعُدَّتِي فِي شِدَّتِي وَرَخَائِي؛ (2)
ص: 357
سپاس خدایی را که لباسی برای من روزی کرد که به وسیله آن خود را بپوشانم، عمل واجبم را ادا کنم، در آن پروردگارم را عبادت نمایم و آن چه به من دستور داده، به پایان برسانم.
سپاس خدایی را که به سوی او حرکت کردم، مرا به هدفم رساند، او را خواستم مرا یاری کرد و پذیرفت و مرا رد نکرد. به سوی او توجه کردم، مرا با سلامتی به خود رساند، همو دژ، پناهگاه، جای امن، پشتیبان، ذخیره و ساز و کار من در دوران سخت و رفاه من است.
احرام در حج، همانند وضو برای نماز است. همان طور که نماز بدون وضو باطل است، حج نیز بدون احرام باطل است.
احرام یک حالت ربانی، روحانی و استثنایی است که به قصد تعظیم بیت الله الحرام و تشرّف به اراضی مقدّسه و انجام مناسک خاص صورت می گیرد.
در روایتی امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
إِذَا أَرَدْتَ الْحَجَّ فَجَرِّدُ قَلْبَكَ لِلهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَبْلِ عَزْمِكَ مِنْ كُلِّ شَاغِلٍ وَحَجْبِ كُلِّ حَاجِبٍ، وَ فَوَّضْ أُمُورَكَ كُلَّهَا إِلَى خَالِقِكَ، وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ فِي مَا يَظْهَرُ مِنْ حَرَكَاتِكَ وَ سُكُونِكَ وَ سَلَّمْ لِقَضَائِهِ وَ حُكْمِهِ وَ قَدَرِهِ وَ دَعِ الدُّنْيَا وَ الرَّاحَةَ وَ الْخَلْقَ ....؛ (1)
آن گاه که خواستی حج به جای آوری قلب خود را پیش از آغاز در عمل به خدای متعال متوجه کن، آن را از هرگونه مشغول کننده و مانع برکنار کن، کارهای خود را به خداوند متعال واگذار، در حرکات و سکنات خود و در تمام
ص: 358
کارها خدا را وکیل خود قرار بده، در مقابل فرمان و حکم و تقدیر او فرمان بردار و تسلیم باش و زندگی مادی و خوشی و راحتی دنیوی مردم را رها کن...
تلبیه شروع احرام است. احرام مصدر باب افعال و به معنای حرام کردن است. در احرام یک سری اعمال بر انسان که در غیر حال احرام حلال است، حرام می شود.
در حالت احرام 2، چیز بر مُحرم حرام می شود که در حال احرام برخی موارد را باید رعایت کرد. قرآن کریم این موارد را چنین بر می شمارد: (الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ)؛ (1)
حجّ در ماه های معیّنی است. پس هر کس در این ماه ها، حج را بر خود واجب گرداند، در اثنای حجّ، برای او همبستری و گناه و جدال روا نیست.
مجادله و بحث در حال احرام باید ترک شود.
البته کنترل زبان همواره کار پسندیده و مطلوبی است؛ اما در ایام حج ، اهمیت آن فوق العاده افزایش می یابد.
منازعه و مجادله در هر زمانی ناپسند است و در حج، ناپسندتر. مؤمن از لغو
ص: 359
اعراض دارد، قرآن کریم در بیان ویژگی های بندگان خدای رحمان می فرماید:
(وَ الَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّواكِرَامًا)؛ (1)
و کسانی که به باطل گواهی نمی دهند و هنگامی که با امور لغو و بیهوده برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می گذرند.
این حالت همیشگی مؤمن است که در حج شدیدتر می شود.
در روایتی راه گشا معاوية بن عمّار می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
إِذَا أَحْرَمْتَ فَعَلَيْكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ ذِكْرِ اللَّهِ كَثِيراً وَ قِلَّةِ الْكَلَامِ إِنَّا بِخَيْرٍ، فَإِنَّ مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ أَنْ يَحْفَظَ الْمَرْءُ لِسَانَهُ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ، كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَ لَا فُسُوقَ وَ لَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ).
وَ الرَّفَتُ: الْجِمَاعُ، وَ الْفُسُوقُ الْكَذِبُ، وَ السِّبَابُ وَ الْجِدَالُ: قَوْلُ الرَّجُلِ: لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَى وَ اللَّهِ.
وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّجُلَ إِذَا حَلَفَ بِثَلَاثِ أَيْمَانٍ وِلَاءٌ فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَقَدْ جَادَلَ فَعَلَيْهِ دَمْ فَرِيقُهُ وَ يَتَصَدَّقُ بِهِ .
وَ إِذَا حَلَفَ يَمِيناً وَاحِدَةٌ كَاذِبَةٌ فَقَدْ جَادَلَ وَ عَلَيْهِ دَمْ يُهَرِيقُهُ وَ يَتَصَدَّقُ بِهِ ...
وَ قَالَ: اتَّقِ الْمُفَاخَرَةَ وَ عَلَيْكَ بِوَرَعٍ يَحْجُزُكَ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ: ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَتَهُمْ وَلَيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ؛ (2)
بعد از پوشیدن لباس احرام مراقب باش که تقوا را از دست ننهی و هر چه
ص: 360
بیشتر به یاد خدا باشی و جز به نیکی، لب به سخن باز نکنی. درستی حج عمره به آن است که انسان زبان خود را، جز به نیکی باز نکند آن چنان که خداوند متعال می فرماید: «هر کس در موسم حج، مناسک حج را بر خود فرض و حتمی سازد، دیگر نباید به مسائل جنسی بپردازد و یا ناسزا بر زبان براند و یا سخن را به جدل بکشاند».
مسائلی که با رخت خواب بانوان در ارتباط باشد، «مسائل جنسی» است. هر گونه دشنام و دروغ، «ناسزا» محسوب می شود. اگر به هنگام ردّ و قبول سخن بگویی: آری به خدا سوگند، چنین است. نه به خدا سوگند چنین نیست، سخن را به «جدل» کشانده ای.
بدان که اگر حاجی سه نوبت متوالی سوگند راست یاد کند، جدل کرده است و باید یک قربانی تقدیم کند و گوشت آن را به مستمندان بدهد و اگر یک سوگند دروغ بخورد، جدل کرده است و باید یک قربانی تقدیم کند و گوشت آن را صدقه کند...
افتخارات خود را به رخ مردم مکش و تا آن حدّ پارسا باش که از نافرمانی خدا مانع گردد، چرا که خداوند متعال می فرماید: «حاجیان باید در پایان حج، به چرک و آلودگی خود پایان دهند و به تعهّدات خود وفا کنند و در گرد خانۀ کهن طواف نمایند».
هم چنین امام صادق علیه السَّلام فرمود:
مِنَ التَّفَثِ أَنْ تَتَكَلَّمَ فِي إِحْرَامِكَ بِكَلَامٍ قَبِيحٍ فَإِذَا دَخَلْتَ مَكَّةَ وَ طُفْتَ بالبيت وتكلمت بكلام طيب فَكَانَ ذَلِكَ كَفَّارَة،
ص: 361
اگر در حال احرام زبان به سخنان زشت بگشایی به چرک و آلودگی پرداخته ای و چون وارد مکه شوی و گرد خانۀ کعبه طواف کنی و زبان به ثنا و دعا بگشایی، کفارۀ آن چرک و آلودگی خواهد بود.
راوی می گوید: پرسیدم: اگر کسی در اثنای گفت وگو بگوید: نه به جان خودم.
آری به جان خودم. چه صورت دارد؟
امام صادق علیه السَّلام فرمود:
لَيْسَ هَذَا مِنَ الْجِدَالِ، إِنَّمَا الْجِدَالُ لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَى وَ اللَّه؛ (1)
این سوگندها در شمار جدل محسوب نمی شود. جدل آن است که بگویی: نه به خدا سوگند، آری به خدا سوگند.
در سخن دیگری پیامبر خدا صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
مَا مِنْ عَبْدٍ صَالِحٍ يُشْتَمُ فَيَقُولُ إِنِّي صَائِمٌ سَلَامٌ عَلَيْكَ لَا أَشْتِمُكَ كَمَا شَتَمْتَنِي إِلَّا قَالَ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَتَعَالَى : اسْتَجَارَ عَبْدِي بِالصَّوْمِ مِنْ شَرِّ عَبْدِي فَقَدْ أَجَرْتُهُ مِنَ النَّارِ؛ (2)
هر بندهٔ صالحی که به او ناسزاگویند و او گوید: من روزه ام، سلام علیک، من به تو دشنام نمی دهم، خداوند تعالی می فرمای: بندۀ من با روزه از شرّ بندۀ من به من پناه آورد؛ من هم او را از آتش پناه دادم.
بنابراین، ما باید در همهۀ حالات زندگی حالت وقار، سنگینی و طمأنینه را در خود نهادینه کنیم تا در هنگام حج نیز این گونه باشیم و از جدال و جر و بحث های بیهوده بر حذر باشیم.
ص: 362
گاهی برخی از حاجیان در موارد بی اهمیت، مثل سوار شدن به ماشین یا بر سر سفره، با یکدیگر به نزاع و مجادله می پردازند.
شایسته و بجاست که قبل از عزیمت به حج، باب حج كتاب شريف «وسائل الشیعه» برای حاجیان خوانده شود تا آنان از این امور دوری جویند.
در یکی از سفرهای حج، به کاروانی از روستاهای سبزوار برخورد کردم. به روحانی کاروان پیشنهاد دادم که کتاب عشرت؛ یعنی زندگی و معاشرت با مؤمنان را از کتاب «وسائل الشیعه» برای حاجیان بخواند.
آن روحانی با این پیشنهاد موافقت کرد و اتفاقاً آن حاجیان سخت تحت تأثیر قرار گرفته بودند. به طوری که هنگامی که آشپزشان بیمار شده بود، به او گفته بودند: استراحت کن؛ زیرا ما دوغ و نان خشک از روستا آورده ایم. همان را می خوریم. شما خودت را به زحمت نینداز.
آری، مؤمن هماره نرم خو و مهربان است. پیامبر رحمت صلَّی اللهُ علیه وآله در مقایسه ای بین مؤمن و کافر می فرماید:
الْمُؤْمِنُ هَيِّنْ لَيِّنٌ سَمِحٌ لَهُ خُلُقٍ حَسَنٌ، وَ الْكَافِرُ فَظٌ غَلِيظٌ لَهُ خُلُقٍ سَيِّيٌّ وَفِيهِ جَبَرِيَّة؛ (1)
مؤمن نرم خو و ملایم و بخشنده است و حُسن خلق دارد، ولی کافر تندخو و خشن و بد اخلاق است و تکبر می ورزد.
در سخن دیگری امیر کلام امیر مؤمنان علی علیه السَّلام می فرماید
الْمُؤْمِنُ هَيِّنٌ لَيِّنٌ سَهْلٌ مُؤْتَمَن؛ (2)
مؤمن آسان گیر نرم خوی سهل انگار و مؤتمن و معتمد مردم است.
ص: 363
با این حال مؤمن می داند که به خصوص حج جای جدال و بحث نیست. این مهربانی را باید در قبال مردم مکه و مدینه که اهل سنت هستند نیز مراعات کرد. چه بسا بتوان با خُلق نیکو و نرم خویی، آنان را جذب کرد؛ چراکه قرآن کریم می فرماید:
(ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين)؛ (1)
با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت فراخوان! و با آن ها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن، پروردگارت، از هر کسی بهتر می داند چه کسی از راه او گمراه شده و او به هدایت یافتگان داناتر است.
کسانی که از ایران به حج می روند ، باید بدانند که نماینده شیعیان هستند و چنانچه کار ناپسند و نامناسبی از آنان سر بزند، آبروی شیعه لکه دار می شود.
سلیمان بن مِهران می گوید: روزی خدمت امام صادق علیه السَّلام شرفیاب شدم، عدّه ای از شیعیان نیز در حضور آن حضرت بودند. حضرت به آن ها می فرمود:
مَعَاشِرَ الشَّيعَةِ! كُونُوا لَنَا زَيْناً وَلَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً، قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَاحْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَكُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَقَبِيحِ الْقَوْلِ؛ (2)
ص: 364
ای گروه شیعیان! برای ما زینت باشید و موجب بدنامی ما نشوید با مردم به نیکویی سخن بگویید و زبان خود را از زیاده گویی و سخنان زشت باز دارید.
استعمال عطر مستحب مؤکد است و مؤمن باید همیشه معطّر باشد و نباید آلوده و کثیف باشد.
درباره استعمال عطر روایات بسیاری از اهل بیت علیهم السَّلام رسیده است. در روایتی امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
الْعِطْرُ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِينَ؛ (1)
به کار بردن عطر از آداب پیامبران و فرستادگان الهی است.
در سخنی دیگر امام رضا علیه السَّلام می فرماید:
الطَّيبُ مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِيَاءِ؛ (2)
عطر زدن از اخلاق پیامبران است.
ولی در احرام چون نمی خواهیم عطر ظاهری ما را از بوی الهی غافل کند، نباید از عطر استفاده کنیم. امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
لَا يَمَسَّ الْمُحْرِمُ شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ... (3)
انسان در حال احرام، نباید از بوی خوش استفاده کند....
ص: 365
آزار رساندن به دیگران و خود، حرام است؛ حتی اگر در حد کندن مویی از بدن باشد.
معاوية بن عمّار می گوید: از حضرت امام صادق علیه السَّلام سؤال کردم: مُحرم چگونه سرش را بخارد؟
حضرت فرمود:
بِأَظافِيرِهِ مَا لَمْ يُدْمِ أَوْ يَقْطَع الشَّعْرَ؛ (1)
با ناخن هایش تا مادامی که خون نیاید یا مویی قطع نشود
کار باریک تر از این است. ما چه کار داریم، این جا مِلک خدای سبحان است، اگر حشره ای روی بدن انسان نشست، حق ندارد آن را بردارد یا مانع آن شود. فقط می تواند آن را به جایی امن؛ و نه هر جایی، منتقل کند.(2)
حتى حيوانات و پرنده هایی که در حرم هستند، نباید صید شوند، یا مورد اذیت و آزار قرار گیرند، (3) مگر در مواردی که استثنا شده است. (4)
نباید هیچ گیاهی را بکَند. (5)
انسان به جای گیاهِ حرم که محترم است ، ریشه های شرک را از دلش بکَند.
ص: 366
بدون ضرورت، حمل اسلحه ممنوع است. (1)
انسان به جای حمل اسلحه، با نفس خود بجنگد که این جهاد اکبر است.
زیر سایه رفتن نیز به نظر این جانب، مطلقاً حرام است؛ البته برای مرد (2) نه زن. (3)
صید نیز از دیگر اموری است که بر محرم حرام است. (4)
احکام زنان و مردان در احرام تفاوت دارد. زن ها به همان مقدار که در نماز خود را می پوشانند، در احرام نیز باید به همان مقدار خود را بپوشانند. (5)
البته لازم نیست که بانوان پوشیه بزنند و صورت خود را به طور کامل بپوشانند؛
ص: 367
زیرا تحت حمایت رب العالمین قرار دارند و در آن جا، جایگاه آسوده و امنی دارند. خدای متعال چقدر زیبا می فرماید:
(فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيلٍ مُّقْتَدِرٍ﴾؛ (1)
در قرارگاه صدق، نزد پادشاهی توانا هستند.
انسان در کنار کعبه در جای آسوده پیش خدای قدیر، طواف می کند.
امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در دوران خلافتش نتوانست حج انجام دهد؛ یعنی ولید البیت و روح بیت دور از بیت و در عراق بود. آن بزرگوار در زمان عمر بن خطّاب طواف می کرد که در حین طواف دید جوانی در حال طواف به زنان نگاه می کند و با بی شرمی در آن مکان مقدّس چشم چرانی می کند. امیرمؤمنان علی علیه السَّلام که اسطورۀ غیرت و شجاعت بود، تاب نیاورد و با آن دست یدالهی خود سیلی محکمی به آن جوان نواخت.
جوان پیش عمر شکایت برد و گفت: در حال طواف فردی به من سیلی محکمی زد.
عمر گفت: این جا حرم امن الهی است. چه کسی به تو سیلی زد؟
گفت: علی به من سیلی زد.
عمر: گفت علی به تو سیلی زد؟
گفت:آری.
عمر دستور داد امیر مؤمنان علی علیه السَّلام را احضار شود. هنگامی که علی علیه السَّلام آمد، عمر پرسید: شما به ایشان در حال احرام سیلی زدید؟
فرمود: بله بنده زدم.
عمر :گفت شما هم مُحرم و او هم در حال احرام، به او سیلی زدید؟!
ص: 368
خلیفۀ حقیقی و واقعی حضرت رسول اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله پاسخ داد:
رَأَيْتُهُ يَنْظُرُ فِي حَرَمِ اللهِ إِلَى حَرِيمِ اللهِ؛
او را دیدم در حالی که در حرم خدا به حریم خدا می نگریست.
او در حال طواف حریم مسلمانان را هتک می نمود.
عمر نگاه غضب آلودی به آن جوان کرد و گفت:
يا هذا رأتك عين الله و ضربتک یدالله؛ (1)
جوان! چشم خدا تو را دیده و دست خدا تو را زده است.
به راستی ما هر موقع عنایتی از مولایمان امیر مؤمنان علی علیه السَّلام می بینیم خوشمان می آید که به گونه ای با حضرتش درد دل کنیم و بگوییم: نمی شد این دست را به این بی غیرت در کوچه مدینه می زدی و از حریم خودت دفاع می کردی؟!
از طرف علی علیه السَّلام جواب می دهم: نه شیعه ها! من مظلوم تر از آن بودم... صلوات الله علیک یا أمیرالمؤمنین.
در این مراسم معنوی به خصوص خانم های ایرانی باید دقت کنند و حجاب خود را در آن جا بسیار حفظ کنند؛ زیرا مخالفان و اهل سنت روی این موضوع بسیار حساس هستند. نباید به بهانۀ چانه زدن با فروشنده ، وقار خود را کنار بگذارند. از پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله پرسیدند:
أَيُّ شَيْءٍ خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ؟
بهترین چیز برای زنان چیست؟
ص: 369
حضرت زهرا علیها السَّلام در پاسخ به پرسش پدرشان فرمود:
خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا يَرَيْنَ الرِّجَالَ وَ لَا يَرَاهُنَّ الرِّجَالُ؛
بهترین چیز برای زنان آن است که نه مردان او را ببینند و نه او مردان را ببیند.
پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله پس از شنیدن این پاسخ از دختر ارجمندش فرمود:
إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي)؛ (1)
به راستی که فاطمه پاره تن من است.
آری، حفظ حجاب، مهم ترین پیام حضرت زهرا علیها السَّلام به زنان است؛ همان زهرایی که پدرش درباره اش فرمود:
فِدَاهَا أَبُوهَا؛ (2)
پدرش به فدایش باد.
البته مردان نیز باید از معاشرت و مجالست با زنان بپرهیزند؛ زیرا این کار قلب را می میراند.
در حدیثی پیامبر خدا صلَّى اللهُ عليه وآله در ضمن شمار چیزهایی که قلب را می میراند فرمود:
... وَكَثْرَةُ مُنَاقَشَةِ النِّسَاءِ؛ يَعْنِي مُحَادَثَتَهُنَّ...؛ (3)
... بسیار با زنان سخن گفتن
ص: 370
علّت حرام شدن این اُمور بر مُحرم آن است که انسان گوهر تقوا را به دست آورد؛ همان طور که خداوند متعال دربارۀ روزه می فرماید:
﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)؛ (1)
ای کسانی که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شده، همان گونه که بر کسانی که پیش از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزکار گردید.
اگر انسان با حرام کردن برخی امور بر خود، مدتی خود را آزمایش کند، خواهد دید که ارادۀ او تقویت می شود و در پرتو تقویت اراده، می تواند از گناهان دوری کند.
توشۀ انسان از مکه باید تقوا باشد. البته برای امور مادی دعا کردن ایرادی ندارد؛ اما زاد و توشۀ مهم و اساسی از مکه، تقوا و پرهیزکاری است. قرآن کریم به حاجیان می فرماید:
(... وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ)؛ (2)
... و زاد و توشه تهیه کنید ، که بهترین زاد و توشه، پرهیزکاری است و برای من تقوا پیشه کنید ای خردمندان!
عالم بزرگوار شیخ صدوق رحمة اللهُ در این زمینه چنین نقل می کند:
.... عَلَيْكَ فِي طَرِيقِكَ بِتَقْوَى اللَّهِ تَعَالَى، وَ إِيثَارِ طَاعَتِهِ، وَ اجْتِنَابِ مَعْصِيَتِهِ، وَ اسْتِعْمَالِ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ وَ الْأَفْعَالِ، وَحُسْنِ الْخُلُقِ وَحُسْنِ
ص: 371
الصَّحَابَةِ لِمَنْ صَحِبَكَ، وَكَظْمِ الْغَيْظِ ، وَأَكْثِرُ مِنْ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ، وَ ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَالدُّعَاء...؛ (1)
... و در طیّ طریق بر تو باد به تقوای خدای تعالی، ایثار طاعتش، دوری گزیدن از معصیتش، به کار بردن مکارم اخلاق و رفتار، حسن خلق، رفاقت خوب با همراهانت، فرو خوردن خشم و تلاوت قرآن و ذکر خدای متعال و دعا را افزون ساز...
منعقد شدن احرام، به گفتن این اقرارهای چهارگانه بستگی دارد. همان طور که در نماز، تا تکبیر گفته نشود، نماز منعقد نمی شود. در احرام نیز تا این لبیک ها گفته نشود ، انسان محرم نمی شود.
وقتی وارد احرام شدی و تحت ضیافت خاصی قرار گرفتی، دیگر بدنت هم در اختیار خودت نیست؛ زیرا میخواهی روح خود را بر بدنت حاکم کنی.
لبیک اول، اجابت دعوت حضرت حق است که خدایا! من فرمان تو را اجابت نمودم.
در لبیک دوم دوباره از سر اجابت می گوییم: خدایا! تو خدای ما هستی.
ص: 372
لبیک سوم به این معناست که ستایش مخصوص خدای سبحان است و منشأ تمام خوبی ها در تمام زمان ها، خداوند متعال است.
در واقع می گوییم: خدایا! هر چه پیامبر تو که عالی ترین مخلوقات توست، دارد، برای توست و تو به او داده ای و هر چه علی علیه السَّلام دارد که نفس پیامبر و تالی وجود اوست، تو به او داده ای.
همۀ آن ها، نعمت های تو را توزیع می کنند، اما خودشان صاحب نعمت نیستند. آن چه نعمت اصلی را داراست و ذو النعمة است، تو هستی که به همه نعمت می دهی و حق توزیع آن را به آن ها می دهی. حتی انبیای الهی نیز مزد خود را از خدا می خواهند، نه از مردم. قرآن کریم از زبان آن ها چنین می فرماید:
﴿وَما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرِ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ )؛ (1)
و من در برابر این دعوت، هیچ مزدی از شما نمی خواهم؛ مزد من تنها بر پروردگار جهانیان است.
آری، مزد بر پروردگار است؛ پیامبر نیز محتاج آن مزد است، اما مزد از خدا، نه از مردم.
ما به تو ای انسان! مزد می دهیم. ما واسطه هایمان را فرستاده ایم برای این که زیر پای تو انسان گناهکار را در این بیت جارو کنند:
(طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾؛ (2)
خانۀ مرا برای طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان سجده گزار پاک سازید.
ص: 373
با این بیان خدای مهربان می فرماید که هر کس طواف می کند در مهمانی عام ماست. ما می خواهیم آن کسی که طواف می کند؛ هر که هست و هر گناهکاری هست، یکی از خود ما او را پاک کند.
خدای متعال آن کارهای عبادی مکّی را به ما نشان داد که حتی به محبّ خود خاتم الأنبياء محمد مصطفی صلَّی اللهُ علیه وآله دستور می دهد همان کاری که همسر حضرت ابراهیم علیه السَّلام انجام داده و در صفا و مروه رفته و برگشته تو هم بیا و برو.
آن گاه که ما در آن جایگاه قرار بگیریم، خداوند متعال نیز از ما تشکر می کند و می فرماید:
﴿وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ)؛ (1)
و هر کس کار نیکی را به رغبت انجام دهد، بداند که خدا شکر پذیرنده ای داناست.
حال که خداوند سبحان با آن همه عظمت و مقام، از ما شکرگزاری می کند، بی انصافی است که ما برای غیر او عبادت کنیم.
عبادت خود را برای خدا خالص کنیم تا خداوند بهترین و بیش ترین مزدها را به ما عنایت کند.
در این باره آیات و روایات فراوانی داریم. (2) در روایتی می خوانیم: حضرت فاطمه علیه السَّلام می فرماید:
مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ؛ (3)
ص: 374
کسی که عبادت پاک و خالص خود را به بالا بفرستد، خداوند عزیز و جلیل، بهترین مصالحش را بر او نازل می گرداند.
در روایت دیگری امام باقر علیه السَّلام می فرماید:
لَا يَكُونُ الْعَبْدُ عَابِداً لِلَّهِ حَقَّ عِبَادَتِهِ حَتَّى يَنْقَطِعَ عَنِ الْخَلْقِ كُلِّهِمْ إِلَيْهِ فَهُوَ يَقُولُ: هَذَا خَالِصٌ لِي. فَيَقْبَلُهُ بِكَرَمِهِ؛ (1)
هرگز بنده، عابد حقیقی و بندۀ واقعی برای خود نمی گردد مگر آن که از تمام مخلوقات، قطع نظر کند، تنها به خدا چشم داشته باشد که در این صورت خدا می فرماید: «این تنها برای من است» در نتیجه به کرمش، آن را می پذیرد.
تلبیه چهارم به این معناست که جز تو کسی سلطنت ندارد و همۀ افرادی که حکومت دارند، حکومتشان ناپایدار، موقتی و محدود است.
همۀ افرادی که چند روزی _ یا روی حق یا روی امتحان _ حکومت دارند و نیرویی به آنان داده شده، بعد از مدتی جانشان گرفته می شود و هیچ کاری نمی توانند بکنند. قرآن کریم با خطاب به رسول اکرم صلى الله عليه وآله می فرماید:
(إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُون )؛ (2)
به یقین تو خواهی مرد و آنان نیز خواهند مُرد.
ص: 375
در آیه دیگری می فرماید:
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾؛ (1)
هر جانداری چشنده طعم مرگ است
گاهی خدای سبحان از سلطنت غیر خدا تعبیر می کند که ما اعمال آن اشخاص را مثل گردی قرار می دهیم که این طرف آن طرف پاشیده می شود و اثری از آن ها باقی نمی ماند. نکند خدای ناکرده ما آن گونه باشیم که می فرماید:
﴿وَ قَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُورًا)؛ (2)
و به هرگونه کاری که انجام داده اند می پردازیم و آن را همچون گردی پراکنده می سازیم.
سلیمان بن خالد می گوید: از امام صادق علیه السَّلام درباره این آیه شریفه پرسیدم فرمود:
أَمَا وَ اللَّهِ إِنْ كَانَتْ أَعْمَالُهُمْ أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ الْقَبَاطِيِّ، وَلَكِنْ كَانُوا إِذَا عَرَضَ لَهُمُ الْحَرَامُ لَمْ يَدَعُوه؛ (3)
هان به خدا سوگند، کردارهای ایشان سفیدتر از پارچه های نازک مصری بود، ولی هنگامی که با کار حرامی روبه رو می شدند، از آن دست برنمی داشتند.
ص: 376
در بیان حقیقت تلبیه می گوییم:
خداوند متعال ما را به خانۀ خود دعوت کرده است. وقتی به آنجا می رویم، از تمام مادیّات دست می شوییم تا تمام توجهمان به حضرت حق باشد. لباس هایمان را در می آوریم، ظاهرمان را پاک و تمیز می کنیم و باطنمان را با استغفار تطهیر می نماییم. به این ترتیب برای لبیک گفتن به ندای حق آماده می شویم. اگر با این حالت و توجه تلبیه بگوییم، آثار شگفت و عجیب آن را درخواهیم یافت.
پیش تر اشاره شد که امام صادق علیه السَّلام که به تمام رمز و رموز حج آگاه بودند، هنگام تلبیه حالشان دگرگون می شد. مالک بن انس می گوید:
من خدمت امام صادق علیه السَّلام می رسیدم، ایشان شخصیتی بود که فارغ از یکی از این سه خصلت نبود. یا روزه می داشت، یا نماز می خواند و یا ذکر می گفت.
آن بزرگوار از بزرگان عبّاد و اکابر زهّاد بود که از خدای عزیز و جلیل می ترسند. بسیار حدیث بیان می فرمود و خوش مجلس و پرفایده بود. هنگامی که می فرمود: رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله فلان مطلب را فرمود، یک بار رنگ چهره اش سبز می شد و بار دیگر زرد و رنگش همین طور دگرگون می شد، به نحوی که شناخته نمی شد.
سالی با ایشان به حج رفتم، حضرت موقع احرام بر مرکب نشست و می خواست تلبیه گوید گلوگیر شد و نزدیک بود از مرکب خود به زیر افتد.
به ایشان گفتم: ای فرزند رسول خدا! تلبیه بگو، باید بگویی.
ایشان فرمود:
يَابْنَ أَبِي عَامِرٍ كَيْفَ أَجْسُرُ أَنْ أَقُولَ: لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، وَأَخْشَى أَنْ يَقُولَ عَزَّ وَجَلَّ: لَا لَبَّيْكَ وَلَا سَعْدَيْكَ؛(1)
ص: 377
ای پسرابی عامر! چگونه جرئت کنم و بگویم: لبیک اللهم لبیک. می ترسم خدای عزوجل بفرماید: «لا لبیک ولا سعد یک».
آری، این بزرگواران دارای اتصال به حضرت حق بودند و حالت اتّصال به حضرت حق، حالتی عجیب است.
تلبیه شرایطی دارد که به برخی از آن ها اشاره می شود.
1. قرائت درست،
2. نیّت مرتّب و صحيح،
3. توبه حقیقی از تمام گناهان،
4. تطهیر نفس،
5. بر عهده نداشتن حق الله،
6. بر عهده نداشتن حق الناس،
7. شوق داشتن بر انجام خیرات،
بنابراین کسی که تلبیه می گوید از سویی باید با قرائت درست، نیّت مرتّب و صحیح و با توبه حقیقی از تمام گناهان تلبیه بگوید؛ (1)
و از سوی دیگر تطهیر نفسانی را از قبل فراهم کند و حق الله و حق الناسی بر عهده اش نباشد و به انجام خیرات شوق داشته باشد.
این امور تا حدودی زیرسازی تلبیه هستند که اگر تلبیه این شرایط را دارا نباشد، مثل عمارتی است که در روی زمینی بدون زیرسازی بناشده و سقوط خواهد کرد.
ص: 378
اما اگر تلبیه دارای این شرایط باشد، ثمربخش و بیدارکننده خواهد بود.
یک مرتبه تلبیه، واجب و دفعات بعدی آن مستحب است. (1)
تلبیه به قدری عظمت دارد که مستحب است، هفتاد مرتبه گفته شود.
در حدیثی امیرمؤمنان علی می فرماید:
مَنْ لَبَّى فِي إِحْرَامِهِ سَبْعِينَ مَرَّةٌ إِيمَاناً وَ احْتِسَاباً أَشْهَدَ اللهُ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ مَلَكَ بِبَرَاءَةٍ مِنَ النَّارِ وَ بَرَاءَةٍ مِنَ النِّفَاقِ؛ (2)
کسی که در احرام خود از روی ایمان و به قصد تقرّب به خدا هفتاد بار لبّیک گوید، خداوند هزار هزار فرشته را برای او به مبرّا بودنش از آتش و از نفاق گواه می گیرد.
تلبیه در بین اعمال حج تاحدودی هم چون کبد حج است. در روایتی آمده:
سلیمان بن جعفر مروی می گوید: از حضرت امام رضا علیه السَّلام درباره لبیک گفتن در حال احرام و علت آن پرسیدم فرمود:
إِنَّ النَّاسَ إِذَا أَحْرَمُوا نَادَاهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ: عِبَادِي وَ إِمَائِي لَأُخْرِمَنَّكُمْ عَلَى النَّارِ كَمَا أَحْرَمْتُمْ لِي،
فَيَقُولُونَ: لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ؛
إِجَابَةٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نِدَائِهِ إِيَّاهُم؛ (3)
ص: 379
هنگامی که مردم احرام می بندند، خدای تعالی آنان را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید: ای بندگان و کنیزان من! البته بر شما آتش را حرام می گردانم؛ چنان که شما برای من احرام بستید.
در این هنگام بندگان خدا عرض می کنند: لبیک اللهم لبیک؛
این برای جواب دادن به خداوند عزیز و جلیل است که آنان را ندا کرده است.
البته در این باره احادیث دیگری نیز نقل شده است. (1)
خانه کعبه، محل امن و ثواب است و هر که آلوده تر، به آمدن به آن جا شایسته تر است. از این رو گهنکاران با شوق به حج بروند، چه جایی بهتر از آن جا و چه وسیله ای بالاتر از حج که بتواند جلب مغفرت الهی کند و آلودگی آنان را برطرف سازد؟
بهترین و مطلوب ترین حالت لبیک گویی این است انسان با یک حالت خاص و معنوی لبیک بگوید.
می دانیم که لبیک، جواب و پاسخ است. ابتدا خدای مهربان ما را صدا می زند و دعوت می کند، سپس ما به فراخوان او جواب مثبت می دهیم و دعوتش را اجابت می کنیم.
خدای متعال، حضرت ابراهیم علیه السَّلام را به این دعوت مأمور کرده و او از جانب خدای سبحان مردم را به این خانه فراخوانده است.
ص: 380
اینک ما با یادآوری صحنه های حضور معصومان علیهم السَّلام محرم می شویم و این حالت را در نظر می آوریم و می گوییم:
لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْکَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْک لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ؛ (1)
لبیک خدایا، لبیک، لبیک تو شریک نداری، به راستی که همه سپاس ها و نعمت ها و ملک فقط برای توست، تو شریک نداری، لبیک.
این لبیک را نه فقط زبان می گوید، بلکه قلب می گوید، سر می گوید، دست می گوید، مو می گوید، پا می گوید و همۀ اعضا به تمام معانی تلبیه می گویند.
این گونه تلبیه را نه در این وقت می گوییم؛ بلکه این شهادتی است برای همیشه که خدایا! ما غیر تو را خدا نمی دانیم، ما از آن کسانی نیستیم که قرآن می فرماید:
(أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ ﴾؛(2)
آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خداوند او را با آگاهی (از عدم شایستگی برای هدایت) گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر دیده اش پرده نهاده است؟ بنابراین چه کسی جز خداوند او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمی گیرید؟
ما از کسانی نیستیم که قبله آنان زنانشان هستند که در روایتی پیامبر خدا صلَّی اللهُ علیه وآله
ص: 381
می فرماید:
يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ بُطُونُهُمْ آلِهَتُهُمْ وَ نِسَاؤُهُمْ قِبْلَتُهُمْ، وَ دَنَانِيرُهُمْ دِينُهُمْ، وَ شَرَفُهُمْ مَتَاعُهُمْ لَا يَبْقَى مِنَ الْإِيمَانِ إِلَّا اسْمُهُ، وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِنَّا رَسْمُهُ، وَ لَا مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا دَرْسُهُ، مَسَاجِدُهُمْ مَعْمُورَةٌ، وَقُلُوبُهُمْ خَرَابٌ عَنِ الْهُدَى، عُلَمَاؤُهُمْ أَشَرُّ خَلْقِ اللَّهِ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ...؛ (1)
زمانی برای مردم فرا رسد که شکم هاشان خدایانشان، زنانشان، قبلهٔ آنان، دینارهایشان، دینشان و شرف و افتخارشان، کالاهایشان است. از ایمان فقط نامی، از اسلام تنها نشانی و از قرآن فقط درسی باقی می ماند. ساختمان مساجدشان آباد و قلب هایشان از هدایت ویران است. دانشمندانشان بدترین مردمان روی زمین هستند...
ما از کسانی نیستیم که قرآن کریم درباره آن ها می فرماید:
(زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطير الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيا وَ اللهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ)؛ (2)
دوستیِ خواستنی ها از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسب های نشاندار و دام ها و کشتزارها برای مردم آراسته شده است، این ها، مایه بهره بری زندگی دنیاست و حال آن که فرجام نیکو نزد خداوند است.
ما در مکان مقدّس با حال خاص و با این اعترافات با تمام وجودمان به خدای سبحان لبیک می گوییم.
ص: 382
بنا بر روایتی کسی که تلبیه می گوید، از طرف راستش تا منتهای افق، همۀ ذرات و موجودات با او لبیک می گویند.
این روایت از شوق انگیزترین روایات دربارۀ حج است که شیخ صدوق رحمة اللهُ آن را در «من لا يحضره الفقیه» آورده است. بنابراین روایت امیر مؤمنان على علیه السَّلام می فرماید:
مَا مِنْ مُهِلّ يُهِلَّ فِي التَّلْبِيَةِ إِنَّا أَهَلَّ مَنْ عَنْ يَمِينِهِ مِنْ شَيْءٍ إِلَى مَقْطَعِ التُّرَابِ وَ مَنْ عَنْ يَسَارِهِ إِلَى مَقْطَعِ التُّرَابِ.
وَ قَالَ لَهُ الْمَلَكَانِ : أَبْشِرْ يَا عَبْدَ الله وَ مَا يُبَشِّرُ الله عَبْداً إِلَّا بِالْجَنَّةِ؛
هیچ لبّیک گوینده ای نیست که زبان به گفتن لبیک در زیارت خانه خدا بگشاید جز آن که هر چیز که تا مقطع زمین از سمت راست او باشد و هر چیز که تا مقطع زمین در سمت چپ او باشد در گفتن لبّیک با او هم آواز گردد.
و آن دو فرشته که در جانب راست و چپ او هستند به او می گویند: مژده باد تو را ای بندۀ خدا! و خداوند هیچ بنده ای را جز به بهشت مژده نمی دهد .
امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در ادامه می فرماید:
وَ مَنْ لَبَّى فِي إِحْرَامِهِ سَبْعِينَ مَرَّةٌ إِيمَاناً وَ احْتِسَاباً أَشْهَدَ الله لَهُ أَلْفَ مَلَكِ بِبَرَاءَةٍ مِنَ النَّارِ وَ بَرَاءَةٍ مِنَ النِّفَاقِ.
وَ مَنِ انْتَهَى إِلَى الْحَرَمِ فَنَزَلَ وَ اغْتَسَلَ وَ أَخَذَ نَعْلَيْهِ بِيَدِهِ ثُمَّ دَخَلَ الْحَرَمَ
ص: 383
حَافِياً تَوَاضُعاً لله عَزَّ وَجَلَّ مَحَا الله عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَيِّئَةٍ وَكَتَبَ الله لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ بَنَى الله لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ.
وَقَضَى لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَاجَةٍ، وَ مَنْ دَخَلَ مَكَّةَ بِسَكِينَةٍ وَ وَقَارٍ غَفَرَ اللهُ لَهُ ذَنْبَهُ وَهُوَ أَنْ يَدْخُلَهَا غَيْرَ مُتَكَبِّرٍ وَ لَا مُتَجَبِّرٍ.
وَ مَنْ دَخَلَ المَسْجِدَ حَافِياً عَلَى سَكِينَةٍ وَ وَقَارٍ وَ خُشُوعٍ غَفَرَ الله لَهُ.
وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى الْكَعْبَةِ عَارِفاً بِحَقِّهَا غَفَرَ اللهِ لَهُ ذُنُوبَهُ وَكَفَى مَا أَهَمَّهُ؛(1)
و کسی که در احرام خود از روی ایمان و به قصد تقرّب به خدا هفتد بار لبّیک گوید خداوند هزار فرشته را برای او به مبرا بودنش از آتش و از نفاق گواه می گیرد.
و کسی که به حرم رسد، از مرکب فرود آید، غسل کند، کفش های خود را به دست گیرد و با پای برهنه و با فروتنی در پیشگاه خداوند عزیز و جلیل وارد حرم شود، خداوند یک صد هزار گناه او را محو می کند ، یک صد هزار ثواب برای او می نویسد یک صد هزار درجه برای او بنیاد می نهد و یک صد هزار حاجتش را روا می سازد.
و کسی که به حال آرامش و وقار به مکّه وارد شود خداوند گناهانش را می آمرزد، به شرطی که بدون تکبّر و خودخواهی و تجبّر به آن مکان داخل گردد.
و کسی که با نرمی و فروتنی و وقار و خشوع به مسجد وارد شود خداوند او را می آمرزد.
و هر کس به کعبه بنگرد در حالی که نسبت به حقّ آن عارف باشد، خدا گناهانش را می آمرزد. و امور مهم او را کفایت می کند.
ص: 384
بنابراین روایت، هیچ کس تلبیه نمی گوید، مگر اینکه هر چه در طرف راست اوست؛ اعم از درخت، سنگ، خاک، کوه و حیوانات، همه با او تلبیه می گویند. هم چنین هر چیزی که در طرف چپ اوست، همه همنوا با او تلبیه می گویند.
آن دو فرشته ای که یکی مأمور ثبت حسنات است و دیگری مأمور نوشتن گناهان، به او بشارت می دهند. خداوند متعال به چیزهای کوچک و جزئی بشارت نمی دهد؛ بلکه به بهشت بشارت می دهد.
اگر کسی که مُحرم شده، از روی اعتقاد و با توجه، در یک احرامش هفتاد مرتبه لبیک بگوید، خداوند متعال هزار فرشته را شاهد می گیرد که او را به آتش نخواهد سوزاند و به نفاق مبتلایش نخواهد کرد.
مستحب است که انسان از مسجد شجره که مُحرم می شود تا هنگامی که به سرزمین بیداء می آید، صدایش را به تلبیه بلند کند.
آری، چنین فردی خود را در اختیار خداوند متعال گذاشته و خدای سبحان او را به مهمانی دعوت کرده است.
وقتی انسان در حال احرام تلبیه می گوید؛ نه تنها مادیات با او تلبیه می گویند، بلکه معنویات نیز با او همراهی می کنند. البته نباید از این روایت و روایاتی مانند آن تعجب کرد؛ زیرا قرآن کریم می فرماید:
(تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِّنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَكِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا)؛ (1)
ص: 385
آسمان های هفتگانه و زمین و هر کس که در آن هاست او را تسبیح می گویند و هیچ چیز نیست مگر این که در حال ستایش، تسبیح او می گوید، ولی شما تسبیح آن ها را در نمی یابید. به راستی که او همواره بردبار آمرزنده است.
مگر نه این است که همه ذرات عالم منقاد و مطیع خدای متعال هستند و همهٔ موجودات خدای سبحان را تسبیح می گویند؟!
خدای متعال در آیه دیگری می فرماید:
﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللهَ يَفْعَلُ ما يَشاء )؛ (1)
آیا ندانستی که خداست که هر کس در آسمان ها و هر کس در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم برای او سجده می کند؟ و بسیاری اند که عذاب بر آنان واجب شده است و هر که را خدا خوار کند او را گرامی دارنده ای نیست، چرا که خدا هر چه بخواهد انجام می دهد.
خدای سبحان در قرآن کریم می فرماید:
(إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولاً)؛ (2)
ص: 386
ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و انسان آن را برداشت به راستی او ستمگری نادان بود.
انسان این امانت را پذیرفت، ولی آسمان ها و زمین از پذیرش آن سر باز زدند. توحید، حقیقت عبودیتی است که مغز همۀ عبادات، ولایت ائمه اطهار علیهم السَّلام است. این، همان امانت کبرای الهی است.
در حدیثی امام صادق علیه السَّلام در ذیل این آیه کریمه می فرماید:
يَعْنِي وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السَّلام؛ (1)
منظور ولایت امیر مؤمنان علی علیه السَّلام است.
در گزارش دیگری حسین بن خالد می گوید: از امام رضا علیه السَّلام درباره این آیه شریفه پرسیدم. حضرت فرمود:
الْأَمَانَةُ الْوَلَايَةُ مَنِ ادَّعَاهَا بِغَيْرِ حَقٍّ فَقَدْ كَفَرَ؛ (2)
منظور از امانت، ولایت است هر کس به ناحق آن را ادّعا کند در واقع کفر ورزیده است.
راستی وقتی ما را در قبر می گذارند، همین پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله با ما چگونه رفتار خواهد کرد؟ (3)
ما با این اندیشه ها تلبیه می گوییم. وقتی از مسیر سربالایی حرکت می کنیم، به یاد روزی می افتیم که جنازه مان را بر می دارند؛ و با این اندیشه لبیک می گوییم و آن را
ص: 387
هنگامی که از مسیر سرازیری میرویم به یاد روزی هستیم که به قبر سرازیرمان می کنند و به یاد آن روز تلبیه میگوییم و به امیرمؤمنان علی علیه السَّلام عرضه می داریم:
على جان کسی را در آن جا به فریاد ما بفرست
مگر نه این است که اگر خدای سبحان به کسی توفیق بدهد چهار مرتبه به انجام حج موفق شود، عمل او به فرشته ای تبدیل میشود که در قبر مدام بر او بهترین نمازها را می خواند؟
منصور بن حازم میگوید: از امام صادق علیه السَّلام درباره کسی که چهار بار حج به جا آورده پرسیدم که او چه پاداشی دارد؟
امام صادق علیه السَّلام فرمود:
يَا مَنْصُورُ مَنْ حَجَ أَرْبَعَ حِجَجٍ لَمْ تُصِبْهُ ضَغْطَةُ الْقَبْرِ أَبَداً وَإِذَا مَاتَ صَوَّرَ اللهُ الْحَجَّ الَّذِي حَجَّ فِي صُورَةٍ حَسَنَةٍ مِنْ أَحْسَنِ مَا يَكُونُ مِنَ الصُّوَرِ بَيْنَ عَيْنَيْهِ تُصَلِّي فِي جَوْفِ قَبْرِهِ حَتَّى يَبْعَتَهُ اللهُ مِنْ قَبْرِهِ وَيَكُونُ ثَوَابُ تِلْكَ الصَّلَاةِ لَهُ.
وَاعْلَمْ أَنَّ صَلَاةٌ مِنْ تِلْكَ الصَّلَاةِ تَعْدِلُ أَلْفَ رَكْعَةٍ مِنْ صَلَاةِ الأَدَمِيِّينَ؛(1)
ای منصور! هر کس چهار بار حج به جا آورد، هرگز فشار قبر نمی بیند، چون بمیرد خدا آن حج را که به جا آورده به صورتی زیبا قرار می دهد که بهترین صورتی است که او دیده است و در میان قبر او نماز می خواند تا هنگامی که از قبر برانگیخته شود و ثواب این نمازها مال او خواهد بود.
بدان که نمازی از این نمازها معادل هزار رکعت از نماز آدمیان است
ص: 388
آری، این کار برای خدا و ربّ البيت مشکل نیست.
گفتن تلبیه پس از نمازها، در هر سربلندی و سرازیری و هنگامی که آن را از زبان فرد دیگری می شنویم، استحباب دارد. (1)
اکنون این پرسش مطرح است که چرا این عبارت به عنوان تلبیه قرار گرفت؟
در پاسخ این پرسش می گوییم:
این گونه تلبیه علتی دارد که حضرت امام حسن عسکری علیه السَّلام در روایتی از پدران بزرگوارشان علیهم السَّلام آن را بیان می فرمایند. بنابراین روایت رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
وقتی که خداوند عزیز و جلیل موسی علیه السَّلام را برگزید و مبعوث فرمود، رود را برای او گشود و به او تورات را ارزانی نمود، منزلت خود را در نزد خداوند بزرگ دید و گفت: پروردگارا! مرا آن قدر گرامی داشتی که هیچ فردی را پیش از من تا این درجه گرامی نداشته ای!
به او وحی رسید: ای موسی! آیا می دانی که محمّد صلَّی اللهُ علیه وآله در نزد من از همه فرشتگان و همۀ مخلوقاتم گرامی تر و افضل است؟
موسی علیه السَّلام گفت: پروردگارا! اگر محمد صلَّی اللهُ علیه وآله نزد تو از همه آفریدگانت محبوب تر است، آیا در میان اهل بیت و خانواده پیامبران، گرامی تر از خانواده من وجود دارد؟!
خطاب رسید: ای موسی! بدان که فضل و برتری آل محمد بر همه پیامبران هم چون برتری و فضل او نسبت به همه پیامبران است.
ص: 389
موسی علیه السَّلام گفت: پروردگارا! حال که آل محمّد از همه پیامبران برتر هستند، آیا در میان امّت های پیامبران، امّتی در نزد تو گرامی تر از امّت من هست، که تو ابر را سایبان آن ها، نمودی دریا را بر آنان گشودی و مرغ بریان و ترنجبین از آسمان برایشان نازل فرمودی؟
خداوند متعال فرمود: ای موسی! آیا نمی دانی که فضل و برتری امّت محمّد بر امّت های دیگر هم چون برتری محمّد بر همه مخلوقات من است؟
موسی صلَّی اللهُ علیه وآله گفت: پروردگارا! ای کاش من آن ها را می دیدم.
وحی رسید: ای موسی! تو نمی توانی آن ها را ببینی، چون اکنون دوران ظهور آن ها نیست، امّا به زودی آن ها را در بهشت های جاوید و فردوس من خواهی دید که با حضور محمد صلَّی اللهُ علیه وآله غرق در نعمت های بهشتی هستند، آیا دوست داری که من کلام آن ها را به گوش تو برسانم؟
موسی علیه السَّلام عرض کرد: آری خدای من.
آن وقت خدای عزیز و جلیل فرمود: در برابر من بایست، هم چون بنده ذلیلی که در برابر پادشاه جلیلی می ایستد.
موسی علیه السَّلام در پیشگاه خدای سبحان این گونه ایستاد، آن وقت از جانب پروردگارمان این ندا رسید:
يَا أُمَّةً مُحَمَّدٍ!
ای امّت محمّد!
در این هنگام همه امّت اسلام از صلب پدران و رحم مادرانشان پاسخ دادند:
لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْکَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ.
ص: 390
آن گاه خداوند متعال این جواب آنان را شعار حج قرار داد.
سپس خداوند عزیز و جلیل ندا کرد:
ای امّت محمّد ! حکم من دربارۀ شما این است که رحمتم بر غضبم و عفو من بر عقابم پیشی گرفته. به تحقیق پیش از این که مرا بخوانید، شما را اجابت می کنم و پیش از آن که از من درخواست کنید به شما عطا می کنم.
هر کس از شما که گواهی دهد که معبودی جز خدای یگانه نیست، او شریکی ندارد و گواهی دهد که محمّد بنده و فرستاده اوست که در سخنانش راستگو و در کردارهای حق است و گواهی دهد که علی بن ابی طالب برادر، وصی او بعد از او و وصیّ اوست و خود را ملتزم به اطاعت او کند، همان طوری که به ملتزم به اطاعت از محمد است و گواهی دهد که اولیای او همگی برگزیدگان و پاکیزگان آیات شگفت و مبارک خدا و راهنمایان دلیل های خدا بعد از آن دو اولیای او هستند و با این حال مرا ملاقات کند، من او را وارد بهشت خود می کنم؛ اگر چه گناهان او مانند کف روی دریا باشد.
امام حسن عسکری علیه السَّلام در ادامه فرمود:
وقتی خداوند متعال حضرت محمد صلَّی اللهُ علیه وآله را مبعوث فرمود، به او خطاب کرد:
(وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ)؛ (1) أُمَّتِكَ بِهِذِهِ الكَرامَةِ؛
ای محمد! تو در کوه طور هنگامی که امّت تو را با این کرامت مخاطب قرار دادیم، حضور نداشتی.
ص: 391
سپس خداوند عزیز و جلیل به پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله فرمود: بگو:
الحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمين عَلَى مَا اخْتَصَّنِي بِهِ مِنْ هَذِهِ الْفَضِيلَةِ؛
حمد و سپاس مخصوص خدا؛ پروردگار جهانیان است به واسطه این فضیلتی که به من اختصاص داد.
آن گاه به امّت آن حضرت فرمود: بگویید:
الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ عَلَى مَا اخْتَصَّنَا بِهِ مِنْ هَذِهِ الْفَضَائِل. (1)
حمد و سپاس مخصوص خدا؛ پروردگار جهانیان است به واسطه این فضایلی که به ما اختصاص داد.
آری، خدای متعال حاجی ها را این گونه صدا می زند:
يا أمة محمد؛ اى اُمّت محمد!
جان های همه اُمّتش به فدای خاک راهش باد. خدای سبحان ما را به عنوان خودمان صدا نمی زند و نمی فرماید: یا عبادي؛ ای بندگان من!
چرا که این ضیافت به خاطر پیامبر رحمت محمد مصطفی صلَّی اللهُ علیه وآله است. ما که امّت او هستیم و به پیامبر نسبت داریم، باید حسابمان را با پیامبر درست کنیم.
مگر نه این است که در پایان دعای حج می گوییم:
... اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا...
...خدایا! برای من همراه پیامبر راهی (به خوشبختی) قرار ده...
می دانید چرا این گونه دعا می خوانیم؟ چون راهی به سوی پیامبر خدا صلَّی اللهُ علیه وآله داشته باشیم.
ص: 392
این ها اسرار و ظرایف حج است. قتی پروردگار ما، ما را به عنوان امت پیامبر صدا می زند و همۀ امّت حضرت ختمی مرتبت، آنهایی که اهلش بودند - چه در اصلاب پدرانشان و در ارحام مادرانشان _ پاسخ دادند:
لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْکَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ.
هم چنین در حدیثی نورانی امیر مؤمنان علی علیه السَّلام می فرماید:
جَاءَ جَبْرَئِيلُ علیه السَّلام إِلَى النَّبِيِّ صلَّى اللهُ عليه وآلِه فَقَالَ لَهُ: إِنَّ التَّلْبِيَةَ شِعَارُ الْمُحْرِمِ فَارْفَعْ صَوْتَكَ بِالتَّلْبِيَةِ؛
جبرئیل علیه السَّلام به سوی پیامبر صلَّى اللهُ عليه وآلِه آمد، و به او گفت: لبّیک گفتن شعار مُحرم است، پس صدای خود را به تلبیه بلند کن و بگو:
لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْکَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْک لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ. (1)
بنابر روایات یاد شده، همین تلبیه، شعار حج برای امت اسلام شده است.
پیامبران الهی با تلبیه خاصی انس داشتند و بیشتر موارد، آن را می گفتند. پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليه وآلِه پس از تلبیه بسیار می فرمود:
لَبَّيْكَ ذَا الْمَعَارِجِ لَبَّيْكَ؛ (2)
لبیک ای خدایی که بندۀ خود را بارها به معراج بردی، لبیک.
ص: 393
واژه «معارج» جمع «معراج» است؛ یعنی ای خدایی که بندۀ خود را بارها به معراج بردی. قرآن کریم می فرماید:
(سُبْحانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذي بارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصير)؛ (1)
منزّه است آن که بنده اش را شبانگاهی از مسجد الحرام به مسجد الأقصى که پیرامون آن را برکت داده ایم، سیر داد، تا از نشانه های خود به او بنمایانیم، که او همان شنوای بیناست.
غیر از چهار تلبیه معروف و واجب، صورتهای مختلفی از تلبیه وجود دارد که گفتن آن ها نیز استحباب دارد. (2)
بیان شد که انبیا هر کدام تلبیه مخصوص به خود را داشتند. برای مثال امام صادق علیه السَّلام می فرماید: حضرت موسی علیه السَّلام می گفت:
لَبَّيْكَ يَا كَرِيمُ لَبَّيْكَ؛
لبیک ای خدایی که کریم و بزرگواری لبیک.
حضرت یونس بن مَتَّی علیه السَّلام می گفت:
لَبَّيْكَ كَشَافَ الْكُرَبِ الْعِظَامِ لَبَّيْكَ؛
لبیک ای خدایی که غصه های خیلی بزرگ را آرام باز می کنی.
حضرت عیسی بن مریم علیها السَّلام می گفت:
لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ أَمَتِكَ لَبَّيْكَ،
لبیک ای خدایی که من بنده و فرزند کنیز تو هستم لبیک
ص: 394
برخی دیگر می گفتند:
لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ دَاعِياً إِلَى دَارِ السَّلَامِ؛
لبیک ای خدایی که همه را به بهشت دار سلامت مطلق دعوت می کنی.
این تلبیه نیز بسیار مناسب حال ماست که در آن حال بگوییم:
لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ غَفَّارَ الذُّنُوبِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ أَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ لَبَيْكَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ مَرْهُوباً وَ مَرْغُوباً إِلَيْكَ؛
لبیک لبیک آمرزنده گناهان، لبیک لبیک اهل لبیک، لبیک لبیک دارای جلال و اکرام، لبیک لبیک با ترس و امید لبیک.
آری با آن که از خدا ترس داریم؛ به سوی او رغبت هم داریم. با وجود تمام گناهان و به رغم تلقینات شیطان، او را می خواهیم.
لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ تَسْتَغْنِي وَ نَفْتَقِرُ إِلَيْكَ؛
لبیک ای خدایی که تو غنامی ورزی و ما به تو نیازمند هستیم.
ای خدایی که اغنى الأغنياء هستی و ما همه به تو محتاج هستیم.
شیخ صدوق رحمة اللهُ می نویسد: در روایتی تلبیه دیگری این گونه آمده است:
لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْکَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْک لَا شَرِيكَ لَكَ.
لَبَّيْكَ ذَا الْمَعَارِجِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ تُبْدِيُّ وَ الْمَعَادُ إِلَيْکَ.
لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ دَاعِياً إِلَى دَارِ السَّلَامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ غَفَّارَ الذُّنُوبِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ
ص: 395
مَرْهُوباً وَ مَرْغُوباً إِلَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ أَنْتَ الْغَنِيُّ وَنَحْنُ الْفُقَرَاءُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ.
لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ إِلَهَ الْحَقِّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ذَا النَّعْمَاءِ وَ الْفَضْلِ الْحَسَنِ الْجَمِيلِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ كَشَّافَ الْكُرَبِ الْعِظَامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ يَا كَرِيمٌ.
لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ بِحَجَّةٍ وَعُمْرَةٍ مَعاً لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ هَذِهِ عُمْرَةٌ مُتْعَةٍ إِلَى الْحَجِّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ أَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ تَلْبِيَةٌ تَمَامُهَا وَ بَلَاغُهَا عَلَيْكَ لَبَّيْكَ. (1)
البته این گونه تلبیه گفتن فقط برای مردان است و نه بانوان؛ چراکه خداوند متعال چهار چیز را از بانوان _ از جمله بلند گفتن تلبیه را _برداشته است.
ابی سعید مُکاری می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
إِنَّ الله عَزَّ وَجَلَّ وَضَعَ عَنِ النِّسَاءِ أَرْبَعاً.
الْإِجْهَارَ بِالتَّلْبِيَةِ، وَ السَّعْيَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ؛ يَعْنِي الْهَرْوَلَةَ ، وَ دُخُولَ الْكَعْبَةِ، وَ اسْتِلَامَ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ؛ (2)
ص: 396
خداوند متعال چهار چیز را از زنان را برداشته است:
بلند گفتن تلبیه،
سعی بین صفا و مروه (هروله)،
داخل شدن در کعبه،
و استلام حجر الاسود. (1)
وقتی حاجی احرام بست و با بیانی که گذشت تلبیه گفت، برکات الهی بر او نازل می شود تا هنگامی که به حرم می رسد. وقتی به آن جا رسید، مستحب است پیاده شود، غسل کند.
البته در گذشته طی مسافت، از محل احرام تا حرم طول می کشید و غسل باید تکرار می شد؛ اما امروزه که این مسافت به سرعت طی می شود، می توان با همان غسل احرام (2)، وارد حرم شد.
برای ورود به حرم انسان باید کفش ها را از پا درآورد و برای تواضع در پیشگاه خداوند سبحان، پابرهنه وارد مسجد الحرام شود که اگر چنین کند، خداوند متعال صد هزار گناهش را می بخشد، صد هزار حسنه برایش می نویسد، صد هزار درجه او را بالا می برد و صد هزار حاجت او را برآورده می کند.
از نظر فقه، کسی که مُحرم شد و یک مرتبه تلبیه گفت، حَجة الإسلام را به جا
ص: 397
آورده و چنانچه بمیرد، لازم نیست برایش نایب بگیرند. این مواردی که در تکرار تلبیه برشمردیم، جهت تکمیل و استحباب بود و واجب نیستند.
منظور از حرم، اطراف کعبه و مسجد الحرام است و شهر مکه با همۀ شرافتی که قسمتی از آن و صحرای عرفات با همۀ فضیلتی که دارد، جزء حرم محسوب نمی شود. از این رو استحباب دارد که اگر حاجی در عرفات مرد، او را به حرم منتقل کنند و در حرم به خاک سپارند. (1)
هم چنین مستحب است که حاجی در شب عید، هر دو نمازش را در مشعر بخواند؛ حتی اگر از اول وقت تأخیر افتد و حتی اگر ثلثی از شب هم بگذرد. (2)
البته اگر می ترسد که نمازش قضا شود، این کار را نکند. در احرام برای حج مستحب است که اگر کسی در روز ترویه مُحرم شد، عصر همان روز به منی برود و بعد از نماز صبح و طلوع آفتاب از منی راه بیفتد و به مشعر برود تا به عرفات برسد. این، سیره پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله بوده است. (3)
احرام در حج با احرام در عمره، فقط در نیت تفاوت دارند. منتها در یکی باید از میقات محرم شد و در دیگری از مکه و یا از مسجد الحرام. (4)
ص: 398
حاجی باید با آرامش و وقار به مسجد الحرام وارد شود؛ چرا که مهمان خداوند متعال شده است
مستحب است انسانی که پابرهنه به مسجد می رود، کف پایش را بررسی کند تا نجاست و کثافتی به آن نچسبیده باشد. کسانی که پای خود را برهنه می کنند، به مسائل حاشیه ای و این که شاید شیشه یا شیء دیگری به پایشان برود، توجه نکنند.
کسی که عاشق است، درد را حس نمی کند و سر از پا نمی شناسد؛ از این رو بی توجه به پای برهنه اش وارد مسجد الحرام می شود.
در دعای ورود به مسجد الحرام می خوانیم:
بِسْمِ الله وَبِاللهِ وَمِنَ الله وَمَا شَاءَ الله وَعَلَى مِلَّةِ رَسُولِ الله صلّى الله عليه وآله وَخَيْرُ الْأَسْمَاءِ لِلهِ وَالْحَمْدُ لِلهِ وَالسَّلَامُ عَلَى رَسُولِ الله صلّي الله عليه وآله.
السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الله.
السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ الله وَبَرَكَاتُهُ
السَّلَامُ عَلَى أَنْبِيَاءِ الله وَرُسُلِهِ.
السَّلَامُ عَلَى إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ الرَّحْمَنِ.
السَّلَامُ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَالْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.
السَّلَامُ عَلَيْنَا وَعَلَى عِبَادِ الله الصَّالِحِينَ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَبَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ وَبَارَكْتَ وَتَرَدَّمْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَآلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَعَلَى إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِكَ
ص: 399
وَعَلَى أَنْبِيَائِكَ وَرُسُلِكَ وَسَلّمْ عَلَيْهِمْ وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَالْحَمْدُ لله رَبِّ الْعَالَمِينَ.
اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ رَحْمَتِكَ وَاسْتَعْمِلْنِي فِي طَاعَتِكَ وَمَرْضَاتِكَ وَاحْفَظْنِي بِحِفْظِ الْإِيمَانِ أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي جَلَّ ثَنَاءُ وَجْهِكَ.
الْحَمْدُ للهِ الَّذِي جَعَلَنِي مِنْ وَفْدِهِ وَزُوَّارِهِ وَجَعَلَنِي مِمَّنْ يَعْمُرُ مَسَاجِدَهُ وَجَعَلَنِي مِمَّنْ يُنَاجِيهِ.
اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ وَزَائِرُكَ فِي بَيْتِكَ وَعَلَى كُلِّ مَأْتِي حَقٌّ لِمَنْ أَتَاهُ وَزَارَهُ وَأَنْتَ خَيْرُ مَأْتِي وَأَكْرَمُ مَزُورٍ فَأَسْأَلُكَ يَا الله يَا رَحْمَانُ بِأَنَّكَ أَنْتَ الله الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ وَحْدَكَ لا شَرِيكَ لَكَ وَبِأَنَّكَ وَاحِدٌ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَلَمْ تُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَرَسُولُكَ صَلَّى الله عَلَيْهِ وَعَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ.
يَا جَوَادُ يَا كَرِيمُ يَا مَاجِدُ يَا جَبَّارُ يَا كَرِيمُ أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَكَ إِيَّايَ بِزِيَارَتِي إِيَّاكَ أَوَّلَ شَيْءٍ تُعْطِينِي فَكَاكَ رَقَبَنِي مِنَ النَّارِ.
اللَّهُمَّ فُكَ رَقَبَنِي مِنَ النَّارِ _ تَقُولُهَا ثَلَاثًا _ وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلَالِ الطَّيِّبِ وَادْرَأُ عَنِّي شَرَّ شَيَاطِينِ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ. (1)
کسی که عظمت کعبه را می داند و حرمتش را می داند، اگر به کعبه نگاه کند، خداوند متعال گناهانش را می آمرزد، تمام امور مهمش را کفایت می کند و گرفتاری هایش را برطرف می سازد؛ چرا که خداوند متعال به کعبه شرافت، عظمت و کرامت بخشیده است.
ص: 400
در روایتی آمده و آن گاه که به مسجد وارد شدی به کعبه بنگر و بگو:
الْحَمْدُ للهِ الَّذِي عَظَمَكِ وَشَرَّفَكِ وَكَرَّمَكِ وَجَعَلَكِ مَثَابَةٌ لِلنَّاسِ وَأَمْناً مُبارَكاً وَهُدى لِلْعالَمِينَ؛ (1)
خدایی را سپاس که تو را عظمت و شرف و کرامت بخشید، و محلّ اجتماعی برای مردم و سرزمین امن و مبارک و هدایتی برای جهانیان ساخت.
روایاتی دربارهٔ ارزش و ثواب نگاه کردن به کعبه وارد شده که بیان گر جایگاه والای کعبه است. اینک به چند مورد اشاره می نماییم.
در سخنی نورانی امیر مؤمنان علی علیه السَّلام می فرماید:
إِذَا خَرَجْتُمْ حُجَّاجاً إِلَى بَيْتِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَأَكْثِرُوا النَّظَرَ إِلَى بَيْتِ اللَّهِ، فَإِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِائَةٌ وَ عِشْرِينَ رَحْمَةٌ عِنْدَ بَيْتِهِ الْحَرَامِ مِنْهَا سِتُّونَ لِلطَّائِفِينَ وَ أَرْبَعُونَ لِلْمُصَلِّينَ وَعِشْرُونَ لِلنَّاظِرِين؛ (2)
آن گاه که به سوی بیت الله الحرام رحل سفر بستید، بیشتر به خانۀ خدا نگاه کنید که خداوند یک صد و بیست رحمت در کنار خانۀ محترم خویش دارد که شصت رحمت از آن ها، ویژهٔ طواف کنندگان، چهل رحمت از آن نمازگزاران و بیست رحمت دیگر از آن نگاه کنندگان است.
در روایت دیگری علی بن عبد العزیز می گوید: پیشوای ششم امام صادق علیه السَّلام
ص: 401
می فرماید:
مَنْ نَظَرَ إِلَى الْكَعْبَةِ بِمَعْرِفَةٍ فَعَرَفَ مِنْ حَقْنَا وَ حُرْمَتِنَا مِثْلَ الَّذِي عَرَفَ مِنْ حَقَّهَا وَ حُرْمَتِهَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَكَفَاهُ هَمَّ الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ؛ (1)
کسی که با معرفت به کعبه بنگرد و آن گاه حق و حرمت ما را برابر با حق و حرمت کعبه بشناسد، خداوند گناهان او را می آمرزد و امور مهم دنیایی و جهان آخرت او را کفایت می کند.
روایت دیگری را در این باره از ابی عبد الله خزَّاز نقل می کنیم. او می گوید: امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
إِنَّ لِلْكَعْبَةِ لَلَحْظَةٌ فِي كُلِّ يَوْمٍ يُغْفَرُ لِمَنْ طَافَ بِهَا، أَوْ حَنَّ قَلْبُهُ إِلَيْهَا، أَوْ حَبَسَهُ عَنْهَا عُذْرٌ؛ (2)
هر روزه یک نوبت نسیم رحمت الهی به سوی کعبه می وزد که با آن نسیم رحمت، طواف کنندگان خانۀ کعبه و کسانی که به آرزوی زیارت، دل آنان به سوی کعبه پر می کشد و امکانات مالی ندارند و یا امکانات مالی دارند و مشکلات زندگی سدّ راه آنان است مورد مغفرت واقع می شوند.
در گزارش دیگری سَیف تمَّار می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
مَنْ نَظَرَ إِلَى الْكَعْبَةِ لَمْ يَزَلْ تُكْتَبُ لَهُ حَسَنَةٌ وَ تُمْحَى عَنْهُ سَيِّئَةٌ حَتَّى يَنْصَرِفَ بِبَصَرِهِ عَنْهَا؛ (3)
هر کس دیده به دیدار کعبه بدوزد، حسنه ای برای او ثبت می کنند و گناهی
ص: 402
از او را پاک می کنند تا این که دیده از کعبه بردارد.
هنگامی که با این حال احرام بستیم و تلبیه گفتیم و به مسجد الحرام وارد شدیم، آن امانت را به خداوند متعال بسپاریم و به هنگام طواف، به حجر الاسود بگوییم:
اللَّهُمَّ أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَمِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ... (1)
خدایا! این امانت من است که آن را ادا کردم و پیمان من است که آن را تجدید نمودم تا برای من به وفاکردنم، گواهی دهی...
آن گاه از او می خواهیم که آن امانت را برایمان حفظ کند و اگر عیب و ایرادی دارد، برطرف کند.
به طور مسلّم ولید بیت؛ یعنی امیر مؤمنان علی علیه السَّلام آن جاست و ایشان امانت شیعیان خود را می گیرد و معلوم است که آن بزرگوار با آن چه کار می کند.
راستی باید به چنین مولایی بنازیم. ای علی جان! ای اصل حج! وقتی ما در کنار کعبه می ایستیم، تو را از خدا و خدا را از تو جدا نمی بینیم.
در روایتی جناب ام سلمه می گوید: قسم به آن که جانم در قبضه قدرت اوست، از رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله یه شنیدم که فرمود :
عَليُّ معَ الحَقِّ وَالْقُرآنِ والْحَقُّ وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٌّ وَلَنْ يَفْتَرِفًا حَتَّى يَرِدا عَلَيَّ
ص: 403
الْحَوضَ؛ (1)
علی با حق و قرآن است و حق و قرآن با علی، این دو از هم جدا نمی شوند تا این که کنار حوض بر من وارد شوند.
على جان! مولای ما ! ما را با کوردلانی که نمی توانند تو را ببینند، کاری نیست. اگر کسی چشمش را بر خورشید می بندد و همچون خفاش به کناری می خزد که نور به او نیفتد، به عاشق خورشید چه ربطی دارد.
عبدالله بن مسعود می گوید: از رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله شنیدم که می فرمود:
إِنَّ لِلشَّمْسِ وَجْهَيْنِ: وَجْهَا يُضِيءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ، وَ وَجْهاً يُضِيءُ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ عَلَى الْوَجْهَيْنِ كِتَابَةُ؛
برای خورشید دو چهره است: با یک چهره اهل آسمان را نور می دهد، با چهرۀ دیگر اهل زمین را و بر هر دو چهرهٔ خورشید نوشته ای است.
آن گاه فرمود:
أَتَدْرُونَ مَا تِلْكَ الْكِتَابَةُ؟
آیا می دانید آن نوشته چیست؟
عرض کردیم: خدا و رسولش داناترند.
پیامبر صلَّی اللهُ علیه وآله فرمود:
الْكِتَابَةُ الَّتِي تَلِي أَهْلَ السَّمَاءِ: (اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) (2)
وَ أَمَّا الْكِتَابَةُ الَّتِي تَلِي أَهْلَ الْأَرْضِ : عَلِيٌّ نُورُ الْأَرَضِين؛ (3)
نوشته ای که به طرف اهل آسمان است این است: «خدا نور آسمان ها و
ص: 404
زمین است».
و اما نوشته ای که به طرف اهل زمین است، این است علی نور سرزمین هاست.
سالار ما! علی جان! ما این گونه هستیم که در مسجد الحرام، جمال تو را تماشا می کنیم. به واقع وقتی ما کعبه را می بینیم، امیر مؤمنان علی علیه السَّلام را می بینیم، فاطمه بنت اسد علیها السَّلام را می بینیم.
ما در مسجد الحرام حبیب خدا حضرت محمد مصطفی صلَّى الله عليه وآله را می بینیم که کنار بیت نشسته است.
گاهی غصه دار می شویم که حبیب خدا را در همین جا می آزردند. ما در این جا عزّت اسلام را می بینیم که سپاهیان اسلام اُمّ القری را فتح کردند.
یاران پیامبر «لا اله الا الله...» گویان به مسجد الحرام وارد شدند. قرآن کریم می فرماید:
﴿لَقَدْ صَدَقَ اللهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شاءَ اللهُ آمِنينَ مُحَلِّقِينَ رُؤْسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَريبا)؛ (1)
به واقع خدا رؤیای پیامبر خود را تحقّق بخشید ؛ شما به یقین، به خواست
ص: 405
خدا در حالی که سر تراشیده و موی و ناخن کوتاه کرده اید، با خاطری آسوده به مسجد الحرام وارد خواهید شد. خدا آن چه را که نمی دانستید دانست، و غیر از این، پیروزی نزدیکی برای شما قرار داد.
همین جا بود که مشرکان، حبیب خدا را بیرون کردند و حضرتش به غار ثور رفتو آن مزاحم پیر را با خود برد، از ترس این که مبادا چیزی از دهانش بیرون بیاید و راز پیامبر فاش شود؛ از این رو به او فرمود:
لا تَحزَن إِنَّ اللَّهَ مَعَنا)؛ (1)
اندوه مدار که به راستی خدا با ماست.
منظور پیامبر این بود که اگر به من اطمینان نداری، دست کم به خدا اطمینان داشته باش و چیزی نگو!
خدای سبحان به وسیله عنکبوتی و کبوتری دشمنان را از پیامبر خود دفع کرد. (2)
بعد از مدتی، پیامبر با احترام با وجود همۀ گردن کشان وارد مکه می شود. همه می خواهند بدانند که پیامبر با اهل مکّه چگونه رفتار می کند.
پیامبر کنار دروازه مکه فرمانده مدنی ها، سعد بن عباده را عزل کرد؛ چون شعار می داد:
اليوم يوم المَلحَمَة؛
امروز روز انتقام است.
پیامبر فرمود: این جا خانۀ خداست و من پیامبر رحمت هستم ، علی جان! برو
ص: 406
پرچم را از دست او بگیر و شعار را عوض کن و بگو:
اليوم يوم المَرحَمَة؛
امروز، روز رحمت است.
امروز رحمت خدا بر شما وارد می شود. ما اهل کشتار نیستیم.
به راستی چقدر عظیمی ای رسول خدا؟!
چرا مسلمانان از آن اسوۀ حسنه تأسّی نمی کنند؟
با وجود این که پیامبر آن همه مصیبت از مشرکان و ابوسفیان دید، هنگامی که عمویش، ابوسفیان را زیر عبایش آورد و گفت: این ابوسفیان است، به شما اسلام آورده، فرمود: بسیار خوب! این مرد در قوم خود محترم است. به او افتخار بدهید که هر کسی به خانۀ او برود، در امان ماست!
پاسخ پیامبر رحمت در برابر کارهای ابوسفیان این گونه است.(1)
ما در مکه در حال احرام وقتی با چشم دل نگاه می کنیم، گویی پیامبر را می بینیم که دست هایش را به دو طرف درِ کعبه گرفته و اصحاب اطرافش جمع هستند و مردم می ترسند و مثل بید می لرزند که این بزرگوار با آن ها چگونه رفتار خواهد کرد.
پیامبر فرمود: شما فکر می کنید که من با شما چگونه رفتار می کنم؟
سهیل بن عمرو که در حدیبیه به هنگام نگارش صلح نامه حضور داشت گفت:
نَقُولُ خَيْراً وَ نَظُنُّ خَيْراً أَخٌ كَرِيمٌ وَ ابْنُ عَمّ؛
ما سخن خیری می گوییم و دربارۀ شما گمان خیر داریم. شما برادر بزرگوار و برادرزاده شایسته ما هستی.
پیامبر فرمود:
ص: 407
فَإِنِّى أَقُولُ لَكُمْ كَمَا قَالَ أَخِي يُوسُفُ: (لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ)؛ (1)
من همان سخنی را که برادرم یوسف زد، می گویم: هیچ «سرزنشی بر شما نیست ، خدا شما را می آمرزد و او مهربان ترین مهربانان است».
پیامبر رحمت به خود نسبت نمی دهد که بگوید: من شما را بخشیدم؛ بلکه می فرمایذ: خدا شما را می آمرزد؛ یعنی خداوندا! از آن ها راضی شو که من راضی شدم.
به این ترتیب پیامبر اکرم صلَّى الله عليه وآله از آن ها در پیشگاه خدای متعال شفاعت کرده است. (2)
استفاده از قرآن کریم در مراسم حج و استماع آن، در روایات ما سفارش شده است. البته استماع قرآن کریم در بعضی از شرایط، واجب و در بعضی از شرایط، مستحب است. در جایی واجب است که امام جماعت قرائت می خواند و مأموم بایستى حتى المقدور استماع بکند تا به جای قرائت خودش محسوب شود. (3)
قرآن کریم در این باره می فرماید:
(وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ )؛ (4)
و هنگامی که قرآن خوانده شود گوش فرا دهید و ساکت باشید؛ شاید مشمول رحمت خدا شوید.
ص: 408
گاهی در این مورد به وجوب هم فتوا داده می شود. البته احتیاط قوی این است که استماع ترک نشود.
به هر حال قرآن کریم آخرین کتاب آسمانی و کلام خداوند است و قرائت این كلام الهی در مکه جایگاه ویژه ای دارد. در روایتی امام سجاد علیه السَّلام می فرماید:
مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ بِمَكَّةَ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرَى رَسُولَ اللَّهِ صلَّى الله علیه وآله وَ يَرَى مَنْزِلَهُ مِنَ الْجَنَّة؛ (1)
کسی که قرآن را در مکّه ختم کند، تا رسول خدا صلَّى الله علیه وآله را در دم مرگ نبیند، و منزل خود را در بهشت ننگرد، جان نسپارد.
در روایت دیگری ابو حمزه می گوید: امام محمد باقر علیه السَّلام فرمود:
مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ بِمَكَّةَ مِنْ جُمُعَةٍ إِلَى جُمُعَةٍ وَ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ وَ أَكْثَرَ وَ خَتَمَهُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ وَ الْحَسَنَاتِ مِنْ أَوَّلِ جُمُعَةٍ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا إِلَى آخِرِ جُمُعَةٍ تَكُونُ فِيهَا وَ إِنْ خَتَمَهُ فِي سَائِرِ الْأَيَّامِ فَكَذَلِک؛ (2)
هر کس قرآن را در مکه یا کمتر یا بیشتر از آن در روز جمعه ختم کند، خداوند ثواب همۀ نیکی هایی که از اولین جمعهٔ دنیا تا آخرین جمعۀ آن هست در نامۀ اعمال او ثبت می فرماید، و اگر قرآن را در روزهای دیگر ختم کند، همین پاداش برای او خواهد بود.
روشن است که قرآن کریم کتاب تدبّر، تعقّل و تفکّر است. از این رو ضروری است که در آن مکان مقدّس با تدبّر، آیات الهی قرائت شود؛ چراکه در روایات
ص: 409
بسیاری به تدبّر در قرآن کریم، سفارش شده است. در سخنی نورانی امیر مؤمنان علی علیه السَّلام می فرماید:
تَدَبَّرُوا آيَاتِ الْقُرْآنِ وَاعْتَبِرُوا بِهِ فَإِنَّهُ أَبْلَغُ الْعِبَر؛ (1)
در آیات قرآن مجید تدبّر کنید و به آن عبرت بگیرید. به راستی که آن، رساترین عبرت هاست.
یعنی به آن چه در قرآن ذکر شده از حسن عاقبت نیکوکاران، سوء حال ظالمان و عاصیان و امثال آنها عبرت بگیرید. به راستی که رساترین و کامل ترین عبرت ها در آن است.
از این رو اسماع و ابلاغ بر امام جماعت استحباب أكيد دارد؛ یعنی صدای خود را بلندتر از حد عادی کند به قدری که مأمومین بشنوند. در عین حال انسان نباید در نماز عادی خیلی صدایش را بلند بکند که قرآن کریم می فرماید:
﴿وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لَا تُخَافِتْ بِها )؛ (2)
نمازت را با آواز بلند مخوان و بسیار آهسته اش مکن.
البته آیات قرآن کریم نیز بیانگر آن است که باید در آیه های آن اندیشید و تفکر نمود. در آیه ای می خوانیم:
(كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ)؛ (3)
کتابی که آیاتش هر مطلبی را در جای خود بازگو کرده و قرآنی است فصیح برای جمعیتی که آگاه هستند
ص: 410
در آیه دیگری می فرماید:
(إِنَّهُ لَقَوْلُ فَصْلُّ * وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ)؛ (1)
به راستی آن سخنی است که حق را از باطل جدا می کند و هرگز شوخی نیست.
در آیه کریمه دیگری آمده:
(أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبِ أَقْفَالُهَا)؛ (2)
آیا آن ها در قرآن تدبّر نمی کنند یا بر دل هایشان قفل هایی نهاده شده است؟
آری، کسانی که دل هایشان بر اثر گناهان دگرگون شده، قرآن در آن ها اثر نمی کند که این، نشان می دهد که دل های آنان از سنگ نیز سخت تر شده است؛ زیرا اگر قرآن را بر کوهی بخوانند، از خوف خداوند متعال متلاشی خواهد شد:
(لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلِ تَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ)؛ (3)
اگر این قرآن را بر کوهی فرومی فرستادیم، به یقین آن کوه را از بیم خدا فروتن و از هم پاشیده می دیدی و این مَثَل ها را برای مردم می زنیم، باشد که آنان بیندیشند.
کسانی که قرآن را با صوت و ترتیل و رعایت قواعد تجوید می خوانند، اما به معانی آن توجه نمی کنند نیز از قرآن بهره ای کامل نمی برند. اما در مقابل، مؤمنان از
ص: 411
قرآن کریم لذت می برند و هم چنین دیگرِ عبادات برای آن ها لذت بخش و دوست داشتنی است. از این رو در دعای برای حج از خداوند متعال این گونه می خواهند:
... حَتَّى لَا يَكُونَ شَيْءٍ آثَرَ عِنْدِي مِنْ طَاعَتِكَ وَخَشْيَتِكَ وَالْعَمَلِ بِمَا أَحْبَبْتَ وَ التَّرْيِ لِمَا كَرِهْتَ وَنَهَيْتَ عَنْهُ؛ (1)
... تا آن جا که چیزی نزد من برتر نباشد از طاعت و خشیتت، و عمل به آن چه واجب کردی ، و ترک آن چه نپسندیدی و از آن نهی نمودی.
ص: 412
دومین عمل عمره و هفتمین عمل حج، طواف خانه خدای متعال است.
اینک به گوشه ای رمز و راز این عمل زیبا می پردازیم.
پیش تر روایتی را نقل کردیم که امام صادق علیه السَّلام فرمود:
إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَتَعالى حَولَ الكَعْبَةَ عِشرونَ وَمِائَةً رَحمَةٌ مِنها سِتّونَ لِلطَّائِفَينَ وَأربعونَ لِلمُصَلينَ وَعِشرونَ لِلناظِرِينَ؛ (1)
به راستی خداوند تبارک و تعالی، برگرد کعبه 120 رحمت دارد. شصت رحمت آن برای طواف کنندگان، چهل رحمت برای نماز گزاران، و بیست رحمت برای تماشا کنندگان است.
در روایت دیگری ابی عبد الله خزَّاز می گوید: امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
إِنَّ لِلْكَعْبَةِ لَلَحْظَةٌ فِي كُلِّ يَوْمٍ يُغْفَرُ لِمَنْ طَافَ بِهَا ...؛ (2)
هر روزه یک نوبت نسیم رحمت الهی به سوی کعبه می وزد که با آن نسیم رحمت، طواف کنندگان خانۀ کعبه مورد مغفرت واقع می شوند.
ص: 413
هنگامی که انسان حجر الأسود را می بیند، باید روبه روی آن بایستد و بگوید:
اللَّهُمَّ أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَ مِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ.
اللَّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتَابِكَ وَ عَلَى سُنَّةِ نَبِيِّكَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ.
آمَنْتُ بِاللهِ وَكَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ بِاللَّاتِ وَالْعُزَّى وَعِبَادَةِ الشَّيْطَانِ وَ عِبَادَةِ كُلِّ يَةٍ يُدْعَى مِنْ دُونِ اللهِ؛
خدایا! این امانت من است که آن را ادا کردم و پیمان من است که آن را تجدید نمودم تا برای من به وفاکردنم، گواهی دهی.
خدایا! من با تصدیق کتاب تو و پیروی از روش پیامبر تو گواهی می دهم که معبودی جز خدا نیست، یگانه ای که شریکی ندارد و به راستی محمد بنده و فرستاده توست.
من به خدا ایمان آوردم و به جبت و طاغوت ولات و عزّی و عبادت شیطان و عبادت هر معبود باطلی که در مقابل خدا ساخته و آن را به جای خوانده اند، کفر ورزیدم.
اگر نمی توانی همۀ این دعا را بخوانی، برخی از آن را بخوان و بگو:
اللَّهُمَّ إِلَيْكَ بَسَطْتُ يَدِي وَ فِيمَا عِنْدَكَ عَظُمَتْ رَغْبَتِي فَاقْبَلْ سَيْحَتِي وَ اغْفِرْ لِي وَارْحَمْنِي.
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْفَقْرِ وَ مَوَاقِفِ الْخِزْيِ فِي الدُّنْيَا وَ الأُخِرَةِ؛ (1)
ص: 414
خدایا! من دستانم را فقط به سوی تو گشودم و به آن چه در پیشگاه توست، میل فراوان دارم. پس سفر حجم را بپذیر، مرا بیامرز و به من مهر بورز.
خدایا! من از کفر، فقر و جایگاه های رسوایی در دنیا و آخرت به سوی تو پناه می آورم.
در آن جا پس از یادآوری عهدی که در ازل و در عالم ذرّ با خداوند متعال بستم و بر فطرت الهی متولد شدم، به حجر الاسود می گویم که شهادت بده که من در این جا به ربوبیّت خداوند متعال و بندگی خودم اقرار کردم.(1)
در روایتی آمده:
عمر بن خطّاب در هنگام حج، حجر الأسود را بوسید و گفت: اگر با چشم های خودم ندیده بودم که پیامبر تو را بوسیده، هیچ گاه این کار را نمی کردم؛ زیرا سنگی هستی که نه ضرری می رسانی و نه نفعی می بخشی.
او از نادانی خیال می کرد که پیامبر بدون مصلحت کاری را انجام می دهند. امیرمؤمنان علی علیه السَّلام در آن جا حاضر بودند.
عمر اغلب بزرگان صحابه را همیشه زیر نظر داشت و شخصاً آن ها را با خودش به مکه می برد؛ چون زیر پایش سست بود و می ترسید در غیابش علیه او اقدامی انجام دهند. او از شیاطین عالم است، حدود ده سال حکومت کرده و ده سفر حج رفته است. در همه سفرهایش صحابۀ معروف همراهش بودند.
امیرمؤمنان علی علیه السَّلام به عمر فرمود:
این گونه نیست مگر نشنیدی که پیامبر خدا صلى الله عليه وسلم فرمود:
اللَّهُمَّ أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَ مِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ؛
خدایا! این امانت من است که آن را ادا کردم و پیمان من است که آن را
ص: 415
تجدید نمودم تا برای من به وفاکردنم، گواهی دهی.
چرا این گونه سخن می گویی؟ این سنگ در روز رستاخیز شهادت خواهد داد.
خداوند در عالم ذر هنگامی که از مردم به ربوبیّت خود اقرار گرفت، آن را به سبک خاصی در حجر الأسود به ودیعه نهاد. (1)
این سخن امیر کلام امیرمؤمنان علی علیه السَّلام به آیه ای از قرآن کریم اشاره دارد که می فرماید:
﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلين)؛ (2)
و یاد آور هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریّه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟
گفتند: چرا گواهی دادیم. تا مبادا روز قیامت بگویید: ما از این امر بی خبر بودیم.
حجر الأسود را باید بوسید و دست راست را بر آن کشید. چنانچه بر اثر شرایط و وضعیت خاص، با دست چپ این کار انجام گرفت، باید دست چپ را به دست راست مالید.
ص: 416
چه بسا سجده بر حجر استحباب داشته باشد که البته در عمره و مواقعی که اطراف بيت الله الحرام خلوت است، می توان این کار را انجام داد.
سالی در خدمت پدر بزرگوارم به مکه مشرّف بودم. ما در هر شوط به راحتی حجر را می بوسیدیم.
وقتی به مشهد بازگشتیم، کسی از پدرم پرسید: کنار حجر چه جور بود؟
پدرم با این بیان پاسخ داد: حجر داد می کشید: «مَنْ يُقَبِّلُنِي؟ مَنْ يُقَبِّلُني؟ چه کسی می آید مرا ببوسد؟ سرم خلوت است».
این تعبیر پدرم مرا بسیار منقلب کرد که انسان سرش را بر حجر بگذارد و بتواند بگوید: «سبحان الله، سبحان الله» که پاداش عظیمی دارد. البته این کار فوق العاده مشکل است، اما استحباب دارد.
یکی از بزرگان روات می گوید:
رَأيتُهُ صَلَواتُ اللهِ عَلَيهِ يَسجُدُ عَلَى الحَجَر؛ (1)
دیدم حضرتش صلَّی اللهُ علیه وآله پیشانی مبارک را بر حجر می گذارند و مشغول سجده هستند.
روشن است در آن ازدحام جمعیت لازم نیست زنان حجر را استلام کنند. هم چنین بین صفا و مروه هروله کردن برای آنان استحبابی ندارد؛ زیرا استعلام حجر از چیزهایی است که از آنان برداشته شده است.
ابی سعید مُکاری می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
ص: 417
إِنَّ الله عَزَّ وَجَلَّ وَضَعَ عَنِ النِّسَاءِ أَرْبَعاً .
... وَ اسْتِلَامَ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ؛ (1)
خداوند متعال چهار چیز را از زنان را برداشته است:
... واستلام حجر الأسود.
بانوان مسلمان هنگام سخن گفتن نیز نباید به گونه ای سخن بگویند که کسانی که در دل هایشان مرض است، به طمع بیفتند. قرآن کریم در این باره به زنان چنین دستور می دهد:
﴿فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاً مَّعْرُوفًا)؛ (2)
پس به ناز سخن مگویید تا آن که در دلش بیماری است طمع ورزد و گفتاری شایسته گویید.
هنگامی که به حجر الأسود دست می زنیم، همانند این است که با خدا بیعت می کنیم. هیچ انسان آزاده ای، قراردادها و بیعت های خود را نمی شکند.
بیعت با خدا، یک نوع معامله است؛ معامله ای که بی زیان است. قرآن کریم می فرماید:
(إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللهِ وَ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُور؛ لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُور)؛ (1)
به راستی کسانی که کتاب خدا را تلاوت می کنند و نماز را بر پا می دارند و از آن چه به آنان روزی داده ایم در پنهان و آشکار انفاق می کنند، تجارتی بی زیان و خالی از کساد را امید دارند. برای این که خدا اجر و پاداش کامل به آن ها دهد و از فضلش بر آن ها بیفزاید که او آمرزنده و شکرگزار است.
زیرا بدیهی است که خداوند متعال به دنبال سود و نفع بردن نیست؛ بلکه در پی نفع رساندن به بندگانش است. او غنی است و به هیچ کس؛ حتی پیامبران و فرشتگان نیازی ندارد. همه فقیر هستیم و فقط اوست که غنی و بی نیاز است. قرآن کریم می فرماید:
﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ)؛ (2)
ای مردم! همگی شما نیازمند خدا هستید و تنها خدا است که بی نیاز و ستوده است.
ص: 419
در روایتی حضرت امام صادق علیه السَّلام فرمود:
قَدْ تَعَرَّفْتُمُ الْبَرَكَةَ فِي مُعَامَلَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَدُومُوا عَلَيْهَا؛ (1)
اکنون به خوبی دانستید معاملۀ با خداوند چقدر پربرکت و سودمند است، پس بر آن مداومت کنید.
در روایت دیگری آمده: حضرت داوود علیه السَّلام به فرزندش فرمود:
يَا بُنَيَّ! مَنْ أَرَادَ الْمُعَامَلَةَ الرَّابِحَةَ فَلْيُعَامِلْ هَذَا الرَّبَّ الْكَرِيمَ؛ (2)
ای فرزندم! هر کس بخواهد که معامله با سود و منفعت بسیار کند، باید با چنین پروردگار کریمی معامله نماید.
هنگام طواف باید از دو جهت مواظب و مراقب بود:
نخست آن که ازدحام جمعیت و عوامل دیگر انسان را از یاد خدا غافل نکند.
دوم آن که اشخاص دیگر بر اثر طواف ما، آزار نبینند و اذیت نشوند.
آری، اگر انسان بتواند در آن حال و در مکان مقدّس افراد ضعیف و دردمند را کمک کند، کار بسیار خوبی انجام داده است؛ زیرا کمک به ضعیفان امری پسندیده است که در روایات مختلفی به آن اشاره شده است.(3)
اگر به هنگام طواف دیدید شخص ضعیفی طواف می کند، کمکش کنید. اگر زنی
ص: 420
فرزند دارد و نمی تواند با وجود او طواف کند، فرزندش را در آغوش بگیرید تا آن زن طوافش را انجام دهد.
اگر در آن مکان مقدس آبی به همراه دارید آن را به دیگران بدهید. این افتخار را داشته باشید که خادم بیت الله الحرام شوید. همۀ کسانی که آن جا هستند، مهمان خدا هستند. به مهمانان خدا _ چه شیعه و چه سنی _ خدمت کنید.
البته رسیدگی به شیعیان کار بسیار پسندیده ای است؛ اما به غیر شیعیان نیز باید توجه داشت و اگر از ما کمک خواستند، به آن نیز کمک کنیم و دل های آن ها را نسبت به اهل بیت علیهم السَّلام مهربان و به پذیرش ولایت آنان هموار نماییم.
از الطاف عظیم خدا برای بنده این است که حدود 28 یا 27 سال قبل، نیمه شبی در سفر عمره مشغول طواف بودم. الآن هم آدم ضعیفی نیستم _ ولله الحمد _ آن وقت که حسابم عجیب و غریب بود؛ بسیار نیرومند بودم. مرتب طواف می کردم و نماز می خواندم.
در حین طواف نیز می توان نماز شب خواند. کنار حجر نیت کنید. در یک شوط دو رکعت و در شوط دیگر دو رکعت نماز شب بخوانید. طی پنج شوط ده رکعت نماز بخوانید.
به هر ترتیب، در شبی که بسیار خلوت بود، طواف می کردم. دیدم پسرکی معلول _ که ظاهراً پاکستانی بود _ نمی توانست درست حرکت کند و هنوز یک شوط هم طواف نکرده بود. وقتی طوافم تمام شد با خود گفتم: من که بارها طواف کردم؛ بهتر است به او کمک کنم.
ص: 421
پیش او نشستم و به او گفتم: آیا می توانم کمکتان کنم؟
گفت: نه. هر چه اصرار کردم، نپذیرفت که کمکش کنم.
خواستم به او بگویم که این طوافت را با طواف های من معاوضه كن. اما ديدم این کار پسندیده نیست.
مشغول طواف شدم. حالم دگرگون شده بود. با خود گفتم: متوجه صاحب خانه شو، خدا بنده خودش را فراموش نمی کند.
ناگاه چیزی به من القاء شد. به او گفتم می خواهی تو را بلند کنم تا حجر را ببوسی ؟
گفت: بله.
بغلش کردم و او را بلند کردم تا حجر را ببوسد. حجر را بوسید. گریه و دعا می کرد. این کار را لطف خداوند متعال می دانستم که او ارحم الراحمین است.
در شوط اول تا چشمت به در کعبه افتاد، چند قدم رفتی بگو:
اللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُكَ وَهَذَا مَكَانُ الْعَائِذٍ بِكَ مِنَ النَّارِ؛
خدایا! خانه خانه توست و بنده بنده تو و این جا ، جایی است که به تو از آتش دوزخ پناه می آورم.
آنگاه ده مرتبه بگو:
أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ أَحَداً فَرْداً صَمَداً لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ لَمْ يَتَّخِذْ صَاحِبَةٌ وَ لَا وَلَداً؛
ص: 422
گواهی می دهم که معبودی جز خدا نیست، یگانه یکتا، بی نیازی که نه زاده شده و نه زاده و هیچ کس همتای او نیست. او هرگز برای خود همسر و فرزندی برنگزیده است.
در روایتی آمده: پیامبر صلَّی اللهُ علیه وآله فرمود:
مَنْ قَالَ فِي طَوَافِهِ عَشْرَ مَرَّاتٍ: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ أَحَداً فَرْداً صَمَداً لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ لَمْ يَتَّخِذْ صَاحِبَةٌ وَلَا وَلَداً» كَتَبَ اللهُ لَهُ خَمْساً وَ أَرْبَعِينَ حَسَنَةٌ؛ (1)
هر کس به هنگام طواف ده مرتبه بگوید: «گواهی می دهم که معبودی جز خدا نیست، یگانه، یکتا، بی نیازی که نه زاده شده و نه زاده و هیچ کس همتای او نیست. او هرگز برای خود همسر و فرزندی برنگزیده است» خدا برای او چهل و پنج حسنه می نویسد.
در روایت دیگری معاویة بن عمّار می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
هرگاه طواف را به پایان رساندی و به پشت کعبه رسیدی _ و آن روبه روی مستجار به فاصله اندکی از رکن یمانی است _ دست هایت را به کعبه نهاده و آن ها را باز کن و شکم و گونه ات را به آن چسبانیده و بگو:
اللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُكَ وَهَذَا مَكَانُ الْعَائِذٍ بِكَ مِنَ النَّارِ؛
خدایا! خانه خانه توست و بنده بنده تو و این جا، جایی است که به تو از آتش دوزخ پناه می آورم.
سپس برای پروردگارت به آن چه کردی اقرار کن؛ زیرا هیچ بنده مؤمنی نیست
ص: 423
که به گناه خود برای پروردگارش در این مکان اقرار نماید، مگر این که خدا او را بیامرزد _ ان شاء الله _ و می گویی:
اللَّهُمَّ مِنْ قِبَلِكَ الرَّوْحُ وَالْفَرَجُ وَ الْعَافِيَةُ.
اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفَهُ لِي وَ اغْفِرْ لِي مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي وَ خَفِيَ عَلَى خَلْقِكَ،
خدایا! رفاه گشایش و فرجام نیک از جانب توست.
خدایا! به راستی عمل من اندک است، پس تو آن را دو چندان کن و گناهانی را که از من سراغ داری و بر آفریدگانت پنهان بوده، بیامرز.
سپس از آتش به خدا پناه ببر و برای خود دعا کن. آن گاه رکن یمانی را استلام کن، سپس نزد حجر الأسود برو. (1)
انسان در کارهای معنوی باید با قلب صاف با خدای متعال معامله کند؛ چراکه خداوند قلب صاف را دوست می دارد و در قرآن کریم می فرماید:
﴿ يَوْمَ لا يَنْفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ إِلا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليم)؛ (2)
در آن روز که مال و فرزندان سودی نمی بخشد، مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید.
ابن عیینه می گوید: از امام صادق علیه السَّلام از تفسیر این آیه شریفه پرسیدم.
ص: 424
امام صادق علیه السَّلام فرمود:
الْقَلْبُ السَّلِيمُ الَّذِي يَلْقَى رَبَّهُ وَ لَيْسَ فِيهِ أَحَدٌ سِوَاهُ؛
قلب سلیم دلی است که در آن جز خدا کسی دیگر نباشد.
حضرت در ادامه فرمود:
وَكُلُّ قَلْبٍ فِيهِ شِرْكٌ أَوْ شَكٍّ فَهُوَ سَاقِطُّ، وَإِنَّمَا أَرَادُوا الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا لِتَفْرُغَ قُلُوبُهُمْ لِلآخِرَة؛ (1)
هر دلی که در آن شرک و یا شکی باشد، آن دل ساقط است. آن ها که قلب سلیم دارند، فقط به این جهت در دنیا زهد ورزیدند تا دلشان برای آخرت آماده گردد.
قلب صاف و سلیم، قلبی است که به گناهانش اعتراف می کند و خود را به کعبه می چسباند و می گوید:
إلهي أنا الّذي فَعَلتُ....
منم آن کسی که این گناه را انجام دادم...
خدايا! من هر چه از این گناه ها از یادم رفته، تو یادت نرفته و در علم تو محفوظ است.
انسان در آن جایگاه والا به گناهان خود اقرار می کند که این امر بسیار مهمی است. در روایتی امام باقر علیه السَّلام می فرماید:
لَا وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ النَّاسِ إِنَّا خَصْلَتَيْنِ:
أَنْ يُقِرُّوا لَهُ بِالنِّعَمِ فَيَزِيدَهُمْ، وَ بِالذُّنُوبِ فَيَغْفِرَهَا لَهُم؛ (2)
ص: 425
نه به خدا سوگند، خداوند متعال از مردم جز دو خصلت نخواسته است:
اعتراف به نعمت های او تا نعمت را بر ایشان بیفزاید؛
و اعتراف به گناهان تا آن ها را بیامرزد.
در سخن دیگری امیر مؤمنان علی علیه السَّلام می فرماید:
الْمُقِرُّ بِالذُّنُوبِ تَائِب؛ (1)
اقرار کننده به گناهان همان توبه کننده است.
یکی از بهترین زمان ها و مکان ها برای اقرار به گناهان، هنگام طواف است؛ به خصوص در مستجار که مقابل در کعبه است. وقتی پرده را بالا می زنند، دری از سنگ ها مشخص است.
اقرار به گناهان در شوط هفتم عمل بسیار پسندیده ای است. به این صورت که حاجی به کعبه بچسبد و از خداوند مهربان طلب عفو کند.
با این کار طواف قطع می شود، ولی باطل نمی شود. حاجی از همان جایی که طواف را قطع کرده، دوباره طواف را شروع کند.
ابوبلال مکّی می گوید:
رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ الله علیه السَّلام طَافَ بِالْبَيْتِ، ثُمَّ صَلَّى فِيمَا بَيْنَ الْبَابِ وَ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ رَكْعَتَيْنِ. فَقُلْتُ لَهُ: مَا رَأَيْتُ أَحَداً مِنْكُمْ صَلَّى فِي هَذَا الْمَوْضِعِ. فَقَالَ: هَذَا الْمَكَانُ الَّذِي تِيبَ عَلَى آدَمَ فِيهِ؛ (2)
ص: 426
حضرت امام صادق علیه السَّلام را دیدم که طواف کعبه را انجام داد. سپس بین درِ کعبه و حجر الأسود دو رکعت نماز گزارد. به او گفتم: ندیده ام کسی در این موضع نماز بخواند.
فرمود: این مکانی است که توبۀ حضرت آدم در آن پذیرفته شد.
پیش تر گذشت که موسی بن قاسم می گوید: به امام جواد علیه السَّلام گفتم: من می خواستم به نیابت از شما و نیابت از پدر بزرگوارتان ابو الحسن الرضا علیه السَّلام طواف کنم. مردم گفتند: اوصیا به طواف نیازی ندارند. آیا درست است؟
امام جواد علیه السَّلام فرمود:
بَلْ طُفْ مَا أَمْكَنَكَ فَإِنَّهُ جَائِز؛
بلکه، هرچند که ممکن باشد به نیابت از اوصیا طواف کن که نیابت از اوصیا جایز است.
در این روایت امام جواد علیه السَّلام طواف از جانب معصومان علیهم السَّلام را عملی بسیار ارزشمند می شمارد و می فرماید:
إِذَنْ وَ اللَّهِ تَدِينَ اللَّهَ بِالدِّينِ الَّذِي لَا يَقْبَلُ مِنَ الْعِبَادِ غَيْرَهُ؛
در این صورت خدا را با دین و آیینی بندگی می کنی که خداوند، غیر آن را نمی پذیرد.
وقتی سخن از طواف از جانب فاطمه علیها السَّلام به میان آمد، امام جواد علیه السَّلام فرمود:
اسْتَكْثِرُ مِنْ هَذَا فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا أَنْتَ عَامِلُهُ إِنْ شَاءَ اللَّهِ؛ (1)
هر چه بیشتر به نیابت از مادرم فاطمه علیها السَّلام طواف کن که بهترین اعمال است؛ ان شاء الله.
ص: 427
در طواف نباید از خداوند کم خواست. ضمن اینکه از نشانه های پَستی یک انسان این است که هنگامی که دستش به جایی می رسد، فقط برای خود کار کند.
انسان بلند طبع ابتدا برای مولایش ، حضرت بقية الله الأعظم علیه السَّلام دعا می کند؛ زیرا خود را رعیت او می داند و می داند که یک نگاه آن حضرت، برای عاقبت به خیری و سعادت او کافی است.
در چنین مکان و حالتی نباید فقط برای مادّیات دعا کرد؛ بلکه باید خواسته های معنوی و مطالب بلند و معرفتی را نیز از خداوند متعال طلب کرد.
دعا برای دیگران؛ به خصوص امام زمان، از بهترین کارها در طواف است. مقدّم کردن امام عصر علیه السَّلام در دعا بر خود، از وظایف شیعیان است.
عمرو بن اخت جذيمة الأبرش با یارانش مشغول چیدن قارچ بودند. هر کس هر چه قارچ خوب می چید، می خورد؛ ولی عمرو قارچ های خوب را در کیسه اش می ریخت! آن ها را نزد دایی اش آورد و گفت:
هَذَا جَنَايَ وَ خِيَارُهُ فِيهِ *** إِذْ كُلُ جَانٍ يَدُهُ إِلَى فِيهِ
این میوه ای است که من چیدم که خوب هایش در آن است. هر که میوه چید با دست خود به دهانش گذاشت.
امیرمؤمنان علی علیه السَّلام شخصیت دوم عالم وجود، در موارد متعددی این بیت را که ضرب المثلِ عربی است، به کار می بردند؛ برای مثال هرگاه بیت المال را تقسیم می کردند، ذره ای را باقی نمی گذاشتند، سپس این بیت را می خواندند.
ص: 428
اصبغ بن نباته می گوید:
وقتی مال خراجی برای امیر مؤمنان علی علیه السَّلام می آوردند، حضرت آن را وارد بيت المال مسلمانان می کرد، سپس دستور می داد که مستحقان جمع شوند. آن گاه با دست خود اموال را به راست و چپ پهن می کرد و می فرمود:
يَا صَفْرَاءُ يَا بَيْضَاءُ! لَا تَغُرِّينِي غُرِّي غَيْرِي؛
ای پول های زرد و سفید! مرا نفریبید، دیگری را بفریبید.
آن گاه این بیت شعر را می خواند:
هَذَا جَنَايَ وَ خِيَارُهُ فِيهِ *** إِذْ كُلُ جَانٍ يَدُهُ إِلَى فِيهِ
این میوه ای است که من چیدم که خوبهایش در آن است. هر که میوه چید با دست خود به دهانش گذاشت.
امیرمؤمنان علی علیه السَّلام از آنجا بیرون نمی رفت تا هر چه در بیت المال مسلمانان بود قسمت می کرد و دستور می داد آنجا را جاروب می کردند و آب می پاشیدند.
سپس در آن جا دو رکعت نماز می خواند و دنیا را سه طلاق می داد و بعد از سلام نماز می فرمود:
يَا دُنْيَا لَا تَتَعَرَّضِينَ لِي وَلَا تَتَشَوَّقِينَ إِلَيَّ وَلَا تَغُرِّينِي فَقَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلَاثًا لَا رَجْعَةً لِي عَلَيْکِ؛ (1)
ای دنیا! به من میاویز و مرا به خود تشویق مکن و فریب مده که من تو را سه طلاق دادم و نمی توانم به تو رجوع کنم.
ص: 429
همین شخصیت است که پسری همچو عباس علیه السَّلام تربیت می کند که با شهامتی وصف ناپذیر سازمان رزمی چهار هزار سواره و پیادۀ نظام را درهم نوردید و در برابر بارانی از تیر، با عبور از خطوط آنان وارد شریعه فرات شد و از فشار تشنگی دست بر آب برد و کفی از آن برگرفت تا بنوشد، امّا ننوشید؛ چرا که:
فَذَكَرَ عَطَشَ الحُسَين علیه السَّلام وأهلَ بَيْته؛ (1)
تشنگی برادر بزرگوارش امام حسین علیه السَّلام و اهل بیت او را به یاد آورد.
آری، از چنین، پدری، پسری همچو عباس علیه السَّلام زاده می شود و با آن عظمت روحی و بزرگواری تربیت می شود.
حضرت ابوالفضل علیه السَّلام تشنگی برادر را به یاد آورد و ایثار کرد و راه مردانگی و فتوت پیمود؛ با آن که امام حسین علیه السَّلام و حتی تمام اطفال در خیام، دوست داشتند که عباس علیه السَّلام آب بخورد.
شیعیان نیز با پیروی از حضرت عباس علیه السَّلام، باید در دعا، امام زمان را بر خویش مقدّم دارند و ابتدا برای آن حضرت دعا کنند.
درست نیست ما فقط به فکر خودمان باشیم. آن جا اول باید به یاد امام زمان علیه السَّلام باشیم. ما رعیت آقا و مولا امام عصر علیه السَّلام هستیم. بایستی در حال طواف و در همهٔ حالات و کارهایمان «اللَّهُمَّ عَجِّلْ لِوَليّكَ الفَرجَ» بگوییم.
به راستی شما می دانید چقدر امام زمان علیه السَّلام رنج می برد؟ یک آدم باغیرت که از طرفی مأموریت دارد چیزی نگوید و از طرف دیگر، تمام جزئیات را می داند، از همۀ گرفتاری های عام شیعیان و اتّهاماتی که به خدای متعال و پیامبر می زنند و
ص: 430
نسبت های دروغی که به قرآن می دهند، آگاه است. با این حال امام زمان علیه السَّلامچه می کشد؟ فقط خدا می داند.
امیر مؤمنان علی علیه السَّلام بر سر عمر داد می کشید و می فرمود: این گونه نیست، تو در اعمال حج مرتکب غلط می شوی.
ولی امام زمان علیه السَّلام در مدت طولانی امامتش، هیچ چیزی نمی تواند بگوید.
مضطرّ حقیقی امام زمان علیه السَّلام است؛ چرا که تمام دردها و رنج های شیعیانش را می بیند، اما چه می شود کرد؟! خدای سبحان در آیه ای می فرماید:
(أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهُ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ ﴾؛ (1)
آیا چه کسی است که (دعای) مضطر ّ را هنگامی که او را بخواند اجابت می کند و ناراحتی او را برطرف می سازد و شما را خلفای زمین قرار می دهد؛ آیا معبودی با خدا است؟ کمتر متذکر می شوید.
بنا بر روایاتی مصداق اصلی مضطرّ، شخص امام زمان علیه السَّلام است.
در روایتی از حضرت امام صادق علیه السَّلام دربارۀ این آیه پرسیدند. امام صادق علیه السَّلام فرمود:
نَزَلَتْ فِي الْقَائِمِ علیه السَّلام هُوَ وَ اللَّهِ الْمُضْطَرُّ إِذَا صَلَّى فِي الْمَقَامِ رَكْعَتَيْنِ وَ دَعَا اللَّهَ فَأَجَابَهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُهُ خَلِيفَةٌ فِي الْأَرْضِ؛(2)
ص: 431
این آیه دربارۀ قائم علیه السَّلام نازل شده. به خدا سوگند، «مضطر» اوست که دو رکعت نماز در مقام حضرت ابراهیم می گزارد و خدا را می خواند، پروردگار نیز اجابت می کند و گرفتاری او را برطرف می سازد و او را در زمین خلیفه خود می گرداند.
در روایتی دیگر محمد بن مسلم می گوید: از امام باقر علیه السَّلام درباره تفسیر این آیه پرسیدم. حضرت فرمود
هَذِهِ نَزَلَتْ فِي الْقَائِمِ علیه السَّلام إِذَا خَرَجَ تَعَمَّمَ وَ صَلَّى عِنْدَ الْمَقَامِ وَ تَضَرَّعَ إِلَى رَبِّهِ فَلَا تُرَدُّ لَهُ رَايَةٌ أَبَدا؛ (1)
این آیه دربارۀ قائم علیه السَّلام نازل شده. هنگامی که قیام می کند عمامه بر سر می نهد و جنب مقام ابراهیم نماز می گزارد و به درگاه پروردگارش تضرّع می نماید و از آن موقع پرچم او در اهتزاز خواهد بود.
خدای متعال عنایت عجیبی به خاتم الأوصياء امام مهدی علیه السَّلام دارد و آن بزرگوار تكليف شاق و سختی دارد و خدا امتحان شدیدی به عهده آن حضرت گذاشته است.
یکی از مسائل مهم مسئله کربلاست. به راستی همین مسئله چقدر برای شخصیتی که طبق روایات منتقم است، (2) دردآور و آزار دهنده است؟
امام زمان عجل الله تعالى فرجه در فرازی از زیارت ناحیه مقدسه می فرماید:
فَلَئِنْ أَخَرَتْنِي الدُّهُورُ وَ عَاقَنِي عَنْ نُصْرَتِكَ المَقْدُورُ، وَ لَمْ أَكُنْ لِمَنْ حَارَبَكَ مُحَارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَكَ الْعَدَاوَةَ مُنَاصِباً، فَلَأَنْدُ بَنَّكَ صَبَاحاً وَ
ص: 432
مَسَاءٌ، وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَةٌ عَلَيْكَ وَ تَأَسُّفاً وَ تَحَسُّراً عَلَى مَا دَهَاكَ وَ تَلَهُفاً حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاكْتِيَاب...؛(1)
اگرچه زمانه مرابه تأخیر انداخت و مُقدِّرات الهی مرا از یاریِ تو بازداشت، نبودم تا با آنان که با تو جنگیدند بجنگم، و با کسانی که با تو اظهار دشمنی کردند، دشمنی نمایم، در عوض از روی حسرت و تأسف و افسوس بر مصیبت هایی که بر تو وارد شد، صبح و شام بر تو ندبه می کنم، و به جای اشک برای تو خون گریه می کنم تا جایی که از فرط اندوهِ مصیبت، و غم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم...
از این رو ادب شیعه ای که به امام عصر علیه السَّلام خود معرفت دارد، اقتضا می کند که برای امامش دعا کند و به نیابت از ایشان حج گزارد.
البته ما نمی دانیم حج ما برای ایشان چقدر ارزش دارد؛ اما این کار ما نشان دهندهٔ علاقۀ ما به آن بزرگوار است. گاهی کارهایی که انجام می دهیم، تأثیری ندارد، اما بیانگر صدق نیّت ماست.
در روایتی آمده: هنگامی که حضرت ابراهیم علیه السَّلام را در آتش انداختند، جانداران زمین به خدا شکایت کردند و درخواست نمودند که آتش را با آب خاموش کنند.
خداوند فقط به قورباغه اجازه داد که دوسوم آن حیوان سوخت و یک سومش باقی ماند. (2)
زنبور عسل نیز با بالهای لطیفی که دارد، قصد داشت آن آتش را خاموش کند.
ص: 433
راستی زنبور با بال های بسیار لطیف و ظریف که با حرارت مختصر جمع می شوند، برای حضرت ابراهیم علیه السَّلام، چه کار می توانست انجام دهد؟
آری، دعا، طواف و کارهای معنوی و مادی ما نیز برای مولایمان امام عصر علیه السَّلام هم چون آن مقدار آب است و چیزی نیست؛ ولی نوعی ادب است در شرایطی که هیچ کار نمی توانیم انجام دهیم.
وقتی گربه ای به دست و پای انسان می پیچد و این طرف و آن طرف می رود و دمش را تکان می دهد، انسان نسبت به آن حیوان حالت ترحّم پیدا می کند.
در شب نوزدهم مرغابی ها دامن حضرت امیر مؤمنان علی علیه السَّلام را گرفتند، ما برای بقية الله الأعظم علیه السَّلام چه می کنیم؟
ما باید برای رضای حضرت امام مهدی علیه السَّلام گامی ؛ هر چند مختصر، برداریم و ادب و احترام و علاقه خود را به آن حضرت نشان دهیم.
روح حج، دیدار با ولی الله است. گاهی ما حضرت امام مهدی علیه السَّلام را می بینیم ولی نمی شناسیم.
خوشا به حال چشمی که به جمال آن بزرگوار روشن شود؛ هر چند که آن حضرت را نشناسد.
خوشا به حال قلبی که دائم متوجه آن حضرت است.
محمد بن زیاد ازدی می گوید: در ضمن روایتی به حضرت موسی بن جعفر علیه السَّلام عرض کردم:
ص: 434
آیا در میان شما ائمه، کسی هست که غایب شود؟
امام کاظم علیه السَّلام فرمود:
نَعَمْ يَغِيبُ عَنْ أَبْصَارِ النَّاسِ شَخْصُهُ وَ لَا يَغِيبُ عَنْ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ ذِكْرُهُ وَهُوَ الثَّانِي عَشَرَ مِنَّا يُسَهِّلُ اللَّهُ لَهُ كُلَّ عَسِيرٍ، وَيُذَلِّلُ لَهُ كُلَّ صَعْبٍ، وَيُظْهِرُ لَهُ كُنُوزَ الْأَرْضِ، وَ يُقَرِّبُ لَهُ كُلَّ بَعِيدٍ، وَيُبِيرُ بِهِ كُلَّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ، وَ يُهْلِكُ عَلَى يَدِهِ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيد...؛ (1)
آری، او کسی است که شخصاً از دیدگان غائب می گردد، ولی یادش از دل های مؤمنان نمی رود. او دوازدهمین ما ائمه است. خداوند هر مشکلی را برای او آسان می کند، هر گردن کشی را به وسیله او سرکوب می نماید، گنج ها و معادن زمین را برای او ظاهر می گرداند، هر چیز دوری را برای او نزدیک می کند، ستمگران بی دین را به وسیله او نابود می سازد و شیاطین متمرّد را به دست او به هلاکت می رساند...
اگر ما سالارمان امام عصر علیه السَّلام را نمی بینیم، او ما را می بیند؛ چرا که او عین الله است؛ در زیارت امام زمان صلوات الله علیه در روز جمعه می خوانیم:
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللهِ فِي أَرْضِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللهِ فِي خَلْقه ....؛ (2)
سلام بر تو ای حجت خدا در روی زمین او. سلام بر تو ای دیده خدا در میان آفریدگانش...
ص: 435
به راستی اگر انسان بداند که همواره در مقابل دوربین مخفی است، چگونه رفتار می کند؟
آری، امام زمان علیه السَّلام همواره ما را می بیند؛ بنابراین ما باید به گونه ای رفتار کنیم که رضایت مهدی آل محمد علیهم السَّلام را کسب کنیم. ضمن اینکه علاوه بر امام زمان علیه السَّلام دو فرشته الهی همواره ناظر اعمال ما هستند. قرآن کریم می فرماید:
(مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ﴾؛ (1)
انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی آورد مگر این که فرشته ای مراقب و آماده نزد اوست.
از طرف دیگر، اعضا و جوارح ما نیز ناظر و شاهد اعمال ما هستند. اگر انسان به این حقیقت بیندیشد، هیچ گاه خود را به گناه آلوده نخواهد کرد. در این زمینه امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در ضمن سخنانی می فرماید:
... اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ عَلَيْكُمْ رَصَداً مِنْ أَنْفُسِكُمْ، وَ عُيُوناً مِنْ جَوَارِحِكُمْ، وَ حُفَّاظٌ صِدْقٍ يَحْفَظُونَ أَعْمَالَكُمْ وَ عَدَدَ أَنْفَاسِكُمْ، لَا تَسْتُرُكُمْ مِنْهُ ظُلْمَةٌ لَيْلٍ دَاجٍ، وَ لَا يُكنكُمْ مِنْهُ بَابٌ ذُو رِتاج...؛ (2)
... بدانید ای بندگان خدا که بر شما نگهبانی است از خودتان جاسوسانی است از اعضایتان و نگهدارندگان راستگو اعمالتان را نگهداری می کنند و نَفَس های شما را می شمارند، تاریکی شبِ تاریک و درهای بزرگ زمانی که بسته شود شما را از آن نگهبان پنهان نمی کند...
ص: 436
هنگام طواف هم می توان نماز شب خواند. طی پنج شوط ده، رکعت نماز شب خوانده می شود و گل سرسبد نماز شب ، در دو شوط آخر خوانده می شود. بهترین مکان برای آن، مستجار است؛ پشت در کعبه؛ جایی که امام صادق علیه السَّلام می فرمود:
أميطُوا عَنِّي حَتَّى أُمِرُ لِرَبِّي بِمَا عَمِلتُ؛ (1)
از اطرافم دور شوید، زیرا می خواهم برای پروردگارم به کارهایم اقرار کنم.
آن گاه می فرمود:
اللّهُمَّ مِنْ قِبَلِكَ الرَّوْحُ وَ الْفَرَجُ وَ الْعَافِيَةُ.
اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفَهُ لِي وَ اغْفِرْ لِي مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي وَ خَفِيَ عَلَى خَلْقِکَ؛ (2)
خدایا! رفاه، گشایش و فرجام نیک از جانب توست.
خدایا! به راستی عمل من اندک است، پس تو آن را دو چندان کن و گناهانی را که از من سراغ داری و بر آفریدگانت پنهان بوده، بیامرز.
ای حاجی! در آن فضای معنوی دعای نماز شب را بخوان که امام سجّاد علیه السَّلام در فرازی از آن می فرماید:
اللَّهُمَّ... وَقَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيَّ عَدُوُّكَ الَّذِي اسْتَنْظَرَكَ لِإِغْوَائِي فَأَنْظَرْتَهُ وَاسْتَمْهَلَكَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ لِإِضْلَالِي فَأَمْهَلْتَهُ....؛ (3)
ص: 437
خداوندا!... شیطان، آن دشمن تو که از تو زمان خواست تا مرا بفریبد و تو مهلتش دادی و برای گمراه ساختن من از تو تا روز قیامت مهلت طلبید و تو مهلتش عطا کردی...
آری، شیطان لعین از خدا مهلت خواست و خدای سبحان به او مهلت داد. حالا من نیز از تو ای خدای من! مهلت می خواهم.
اگر می توانی سینه و شکمت را به بیت بچسبان و این گونه بگو:
يا الله حَرِّم جَسَدِي عَلَى النَّارِ؛
خدایا! جسم مرا بر آتش حرام کن!
اگر در آن هنگام در حال خواندن نماز وتر هستی، به بیت سر بگذار و سجده کن.
بعد از انجام طواف پیش از آن که به سمت صفا بروی ، به کوثر دنیا سری بزن. آن کوثر از زیر پاهای یکی از اولیای خدا جاری شد؛ کسی که بعدها از صُلب او، حبیب خدا محمد مصطفی صلَّی اللهُ علیه وآله متولد شد. اسماعیل کودکی بود که در آن جا از تشنگی دست و پا می زد و از پسِ پای او چشمه ای جوشید، اگر مادرش به زبان عبری نمی گفت:
زَمْزَمْ، زَمْزَمْ؛ بایست، بایست!
چه بسا رودی جاری می گشت؛ اما خداوند متعال آن را متوقف کرد. (1)
ص: 438
زمزم، کوثر دنیاست که گنهکاران با شست وشوی خود در آن، تمیز و مصفّى می شوند.
کوثر چیست؟
دربارۀ کوثر عبد الله بن عبّاس می گوید:
هنگامی که سورۀ (إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ)؛ «ما به تو کوثر دادیم» بر رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله نازل شد، علی بن ابی طالب علی علیه السَّلام عرض کرد:
مَا هُوَ الْكَوْثَرُ يَا رَسُولَ الله ؟
ای رسول خدا! کوثر چیست؟
پیامبر فرمود:
نَهَرٌ أَكْرَمَنِي اللهُ بِهِ؛
نهری است که خداوند به من کرامت نموده است.
علی علیه السَّلام عرض کرد:
إِنَّ هَذَا النَّهَرَ شَرِيفٌ فَانْعَتْهُ لَنَا يَا رَسُولَ الله؛
این نهر گران قدر است. پس آن را برای ما توصیف کن ای رسول خدا! پیامبر فرمود:
نَعَمْ يَا عَلِيُّ! الْكَوْثَرُ نَهَرُ يَجْرِي تَحْتَ عَرْشِ اللهِ تَعَالَى، مَاؤُهُ أَشَدُّ بَيَاضِاً مِنَ اللَّبَنِ، وَأَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ، وَأَلْيَنُ مِنَ الزُّيْدِ، وَحَصَاهُ الزَّبَرْجَدُ وَالْيَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ حَشِيشُهُ الزَّعْفَرَانُ تُرَابُهُ الْمِسْكُ الْأَذْفَرُ، قَوَاعِدُهُ تَحْتَ عَرْشِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ؛
آری ای علی! کوثر نهری است که از زیر عرش خدای عزیز و جلیل جاری
ص: 439
است، آبش از شیر سفیدتر، از عسل شیرین تر، از کره نرم تر است، سنگریزه هایش زبرجد و یاقوت و مرجان، گیاهش زعفران، خاکش مشک خوشبو، و پایه هایش به زیر عرش خدای عزیز و جلیل استوار است.
در این هنگام رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله یه دست به پهلوی امیر مؤمنان على علیه السَّلام زد و فرمود:
يَا عَلِيُّ! إِنَّ هَذَا النَّهَرَ لِي وَلَكَ وَلِمُحِبِّيكَ مِنْ بَعْدِي؛ (1)
ای علی! این نهر از آن من و تو و دوستان تو پس از من خواهد بود.
بنا بر روایتی جهنمیانی که به واسطهٔ برخی معاصی، جهنمی شده اند و بنا نیست در جهنم جاودان باشند، هنگامی که مدت عذابشان به سر می رسد، از جهنم بیرون می آیند، به آن ها خطاب می شود: به بهشت وارد شوید!
آن ها می گویند: ما با این صورت و شکل و شمایل وارد بهشت نمی شویم؛ چرا که اگر داخل بهشت شویم، بهشتیان ما را از روی چهره هایمان می شناسند.
به آنها خطاب می شود: وارد حوض کوثر شوید تا چهره یتان دگرگون شود. (2)
آری، زمزم، کوثر دنیاست و کوثر، زمزم جهان آخرت. پیامبر رحمت صلَّی اللهُ علیه وآله در این دنیا به معراج رفت. آن بزرگوار در قیامت دارای کوثر است.
مانه می توانیم به معراج برویم و نه دستمان به کوثر می رسد؛ اما در مکه و در کنار زمزم، اندکی از آن آب می نوشیم و اندکی از آن را بر روی قلب خود می ریزیم و آن را تطهیر می کنیم که پیامبر این گونه برای امتش زمزم را قرار داده و آن گاه که از آب زمزم
ص: 440
می نوشیم می گوییم:
اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَرِزْقاً وَاسِعاً وَشِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَسُقْمٍ؛ (1)
خدایا! آن را دانشی سودمند و روزیِ گسترده و شفای از هر درد و بیماری قرار بده.
حضرت رسول اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
ماءُ زَمزَمٍ لِما شُرِبَ لَهُ؛ (2)
آب زمزم به هر نیتی که خورده شود، اثربخش است.
توشۀ حج، تقواست؛ نه لباس و پول و طلا. خریدن سوغات مستحب است و کراهت ندارد؛ منتها به شرطی که به تجارت منتهی نشود و وقت حاجی را نگیرد.
بهترین سوغات مادّی که حاجی می تواند برای دیگران بیاورد، آب زمزم است. پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله از کسانی که به مکه می رفتند، تقاضا می کردند که آب زمزم را به عنوان تحفه و ره آورد سفر برایشان بیاورند.
در روایتی امام باقر علیه السَّلام می فرماید:
أَنَّ النَّبِيَّ صلَّی اللهُ علیه وآله كَانَ يَسْتَهْدِي مَاءَ زَمْزَمَ وَ هُوَ بِالْمَدِينَةِ؛(3)
هنگامی که رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله در مدینه می زیست، به کسانی که به مکّه می رفتند، درخواست می کرد به رسم هدیه که آب زمزم برایش بیاورند.
ص: 441
بیان شد که زمزم کوثر دنیاست؛ همان کوثری که هر انسان مؤمنی انتظار دارد در جهان آخرت از آن بهره مند شود. اگر کسی از آب کوثر بنوشد، دیگر تشنه نخواهد شد.
مسمع بن عبد الملک کردین بصری می گوید: امام صادق علیه السَّلام در ضمن سخنان مفصّلی به من فرمود:
... إِنَّ الْكَوْثَرَ لَيَفْرَحُ بِمُحِبِّنَا إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ حَتَّى إِنَّهُ لَيُذِيقُهُ مِنْ ضُرُوبِ الطَّعَامِ مَا لَا يَشْتَهِي أَنْ يَصْدُرَ عَنْهُ.
يَا مِسْمَعُ! مَنْ شَرِبَ مِنْهُ شَرْبَةٌ لَمْ يَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً؛ (1)
... هنگامی که دوست دار ما اهل بیت بر حوض کوثر وارد شود سرور و فرح ویژه ای در کوثر پیدا شود به حدّی که انواع و اقسام اطعمه ای را به او می چشاند که وی مایل نیست طعم آن غذاها زایل گردد.
ای مسمع! کسی که از آن حوض یک جرعه بیاشامد هرگز بعد از آن تشنه نمی گردد.
اگر کسی وارد حوض کوثر شود، همۀ سیاهی ها و گرفتاری های او از بین می رود و تمام گناهانش پاک می شود.
آری، در این دنیا زمزم، نسخه کوچکی از آن کوثر الهی است.
ص: 442
اگر بناست که کسی سقایت حاجیان کند، باید کسی باشد که در خانۀ خدا به دنیا آمده است. (1) این شخص، ساقی واقعی است. قرآن کریم خطاب به ساقی های ظاهری می فرماید:
(أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَوُونَ عِندَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴾؛ (2)
آیا آب دادن به حاجیان و عمارت مسجد الحرام را با ایمان به خدا و روز قیامت و جهاد در راه خدا برابر می دانید؟ نزد خدا برابر نیستند و خدا ستمکاران را هدایت نمی کند.
بنا بر احادیث بسیاری، این آیه در فضیلت و برتری امیرمؤمنان علی علیه السَّلام نازل شده است. (3)
آب زمزم فقط برای نوشیدن نیست؛ بلکه باید آن را به روی سر و صورت و سینه ریخت تا فکر و دیده و قلب تطهیر شود. این همان آبی است که بنا بر روایتی جبرئیل با آن، قلب پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله را شست و شو داد. (4)
ص: 443
به یقین چنین اتفاقی برای ما رخ نمی دهد و جبرئیل بر ما نازل نمی شود؛ اما به امید آن که به ما هم عنایتی شود، با آب زمزم خود را شست وشو دهیم تا خدای مهربان به ما شرح صدر عنایت کند. البته ما گاهی عملی را انجام می دهیم، اما به جهات معنوی و اسرار آن دقت نداریم.
پس خود را با آب زمزم می شوییم تا تمایلات شیطانی و دنیوی در ما از بین برود؛ به خصوص آن که ما از ارادتمندان ساقی کوثر امیر مؤمنان على مرتضى علیه السَّلام هستیم و حسابمان با آن حضرت است.
وقتی مهریه حضرت زهرا علیها السَّلام رودهای نیل، فرات، سیحون و جیحون بوده؛ (1)به یقین چاه زمزم از آنِ علی مرتضی علیه السَّلام است. از این رو آب زمزم را بر سر و روی خود بریز و قلبت را بشوی و دعای امیر پرهیزکاران علی علیه السَّلام را بخوان:
اَللهُمَّ طَهِّرْ لِساني مِنَ الكَذِبِ وقَلبي مِنَ النِفَاقِ وَعَمَلِي مِنَ الرِياءِ وَبَصَرِي مِنَ الخِيانَةِ فَإِنَّكَ تَعْلَمُ خَائِنَةَ الأعينِ وَمَا تُخْفِي الصُدورِ؛ (2)
خدایا! زبانم را از دروغ، قلبم را از نفاق، عملم را از ریا و چشمم را از خیانت پاک کن که تو از نگاه های پنهانی و آن چه در سینه هاست، آگاهی.
ص: 444
چهارمین عمل عمره و نهمین عمل حج سعی بین صفا و مروه است. اینک نگاهی کوتاه به رمز و رازهای این عمل معنوی داریم.
پس از طواف، نوبت به سعی بین صفا و مروه می رسد؛ همان جایی که خداوند متعال از حاجی تشکر می کند و می فرماید:
﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ)؛ (1)
صفا و مروه از شعائر خداست، پس کسانی که حج خانه را به جای می آورند یا عمره می گذارند، اگر بر آن دو کوه طواف کنند، مرتکب گناهی نشده اند. پس هر که کار نیکی را به رغبت انجام دهد، بداند که خدا شکر پذیرنده ای داناست.
ص: 445
آری، با صفاتر از صفا، کوه صفاست؛ کوهی که به کعبه مکرمه مشرف است؛ البته نه با بلندی زیاد.
این کوه همان است که پیامبر رحمت صلَّی اللهُ علیه وآله بر روی آن نشستند و مردم با آن حضرت بیعت کردند. حدود آن، همان است که امروزه است؛ گرچه در آن تغییراتی به وجود آورده اند.
زن ها نیز برای بیعت با پیامبر به آن جا آمدند. یک تشت پر از آب گذاشتند. زن ها از یک سو دست خود را در تشت می کردند و پیامبر از طرف دیگر. به این ترتیب بیعت صورت پذیرفت. بنا بر روایتی درباره بیعت و مفاد آن این آیه نازل شد:
(يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً وَلا يَسْرِقْنَ وَلا يَزْنِينَ وَلا يَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَ وَلا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ الله إِنَّ الله غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾؛ (1)
ای پیامبر! هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند،
تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند و در هیچ کار شایسته ای از فرمان تو مخالفت نکنند، با آن ها بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بخواه که به راستی خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
ص: 446
بنابراین آیه بر چند موضوع مهم بیعت شد:
1. شرک نورزند،
2. دزدی نکنند،
3. زنا نکنند و پاکدامن باشند،
4. فرزندان خود را نکشند،
5. بهتان نزنند
6. در هیچ کار شایسته ای با پیامبر خدا صلَّی اللهُ علیه وآله مخالفت نکنند.(1)
اینک شما آن منظره را تجسم کنید! امروزه پیامبر اکرم در بین ما نیست؛ اما محلّی که آن حضرت نشستند، باقی است. هنگامی که به آن جا رفتید، با آن بزرگوار بیعت کنید و بگویید:
لَا إِلَهَ إِنَّا الله وَلَا نَعْبُدُ إِلَّا إِيَّاهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينُ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛
معبودی جز خدا نیست، جز او را نمی پرستیم؛ در حالی که دین خود را برای او خالص کرده ایم؛ گرچه شرک ورزان ناخرسند باشند.
خدای متعال در آیه ای چنین می فرماید:
(وَما أَمِرُوا إِلا لِيَعْبُدُوا الله مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ...). (2)
و به آن ها دستوری داده نشده بود. جز این که خدا را بپرستند در حالی که دین خود را برای او خالص کنند و از شرک به توحید بازگردند... .
نخستین بیعت حضرت رسول اکرم صلَّی اللهُ علیه وآل ، بر محور کلمۀ توحید بود. عبارت «ولوكره المشركون؛ گرچه شرک ورزان را ناخرسند باشد» تعریضی به کافران و
ص: 447
مشرکان مکه است؛ چرا که اگر کسی از مردم مکه اسلام می آورد مشرکان او را به کوه ها می بردند و شکنجه می دادند. پدر و مادر عمار _ یاسر و سمیه _ به این صورت شهید شدند. بلال حبشی بسیار آزار دید. (1)
عمار به قدری شکنجه شد که مجبور شد آنچه خواستۀ آنان است، بر زبان جاری سازد. سپس با چشمی گریان نزد حضرت رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله آمد و از کردۀ خود تأسف می خورد. در این هنگام این آیه نازل شد:
إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنُّ بِالإِيمَانِ ﴾؛ (2)
مگر این که او را به زور واداشته اند و حال آن که دلش به ایمان خویش مطمئن است.(3)
انسان این معانی را در آن جا در نظر می گیرد، آن گاه از صمیم قلب کلمۀ توحید؛ «لا اله الا الله» را بر زبان جاری می سازد.
کوه صفا و مروه محل عنایات حضرت حق و جزء شعائر خدای سبحان است؛ چنان که قرآن کریم می فرماید:
﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ )؛ (4)
به راستی صفا و مروه از شعائر خداست.
ص: 448
آن گاه با همان حالت معنوی روی کوه صفا برو و با خدا صفا کن و بگو :
يَا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ يَا مَنْ يَجْزِي عَلَى الْعَفْوِ يَا مَنْ دَلَّ عَلَى الْعَفْوِ يَا مَنْ زَيَّنَ الْعَفْوَ يَا مَنْ يُثِيبُ عَلَى الْعَفْوِ يَا مَنْ يُحِبُّ الْعَفْوَ يَا مَنْ يُعْطِي عَلَى الْعَفْوِ يَا مَنْ يَعْفُو عَلَى الْعَفْوِ يَا رَبَّ الْعَفْوِ الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْو؛ (1)
ای خدایی که به عفو فرمان داده ای، ای خدایی که بر عفو پاداش می دهی، ای خدایی که بر عفو رهنمون شده ای، ای خدایی که عفو را زینت بخشیده ای، ای خدایی که بر عفو پاداش می دهی، ای خدایی که عفو را دوست داری، ای خدایی که بر عفو عطا می کنی، ای خدایی که بر عفو عفو می کنی. پروردگارا! عفو کن، عفو کن، عفو کن، عفو کن.
برای این که مطمئن شویم خداوند ما را می آمرزد، باید دعای امام سجاد علیه السَّلام را بخوانیم. امام سجاد علیه السَّلام در ضمن دعای درخواست عفو و رحمت به درگاه الهی چنین عرضه می دارد:
... اللَّهُمَّ وَأَيُّمَا عَبْدٍ نَالَ مِنِّي مَا حَظَرْتَ عَلَيْهِ، وَ انْتَهَكَ مِنِّي مَا حَجَزْتَ عَلَيْهِ ، فَمَضَى بِظُلَامَتِي مَيِّناً، أَوْ حَصَلَتْ لِي قِبَلَهُ حَيّاً فَاغْفِرْ لَهُ مَا أَلَمَ بِهِ مِنِّي، واعْفُ لَهُ عَمَّا أَدْبَرَ بِهِ عَنِّي.
وَ لَا تَقِفْهُ عَلَى مَا ارْتَكَبَ فِيَّ، وَ لَا تَكْشِفْهُ عَمَّا اكْتَسَبَ بِي، وَ اجْعَلْ مَا سَمَحْتُ بِهِ مِنَ الْعَفْوِ عَنْهُمْ، وَ تَبَرَّعْتُ بِهِ مِنَ الصَّدَقَةِ عَلَيْهِمْ أَزْكَى صَدَقَاتِ الْمُتَصَدِّقِينَ، وَ أَعْلَى صِلَاتِ الْمُتَقَرِّبِينَ وَ عَوِّضْنِي مِنْ عَفْوِي عَنْهُمْ عَفْوَكَ،
ص: 449
وَ مِنْ دُعَائِي لَهُمْ رَحْمَتَكَ حَتَّى يَسْعَدَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا بِفَضْلِكَ، وَيَنْجُوَكُلٌّ مِنَّا بِمَتِّكَ.
اللَّهُمَّ وَأَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَدْرَكَهُ مِنِّي دَرَكَ، أَوْ مَسَّهُ مِنْ نَاحِيَتِي أَذًى، أَوْ لَحِقَهُ بِي أَوْ بِسَبَبِي ظُلْمٌ فَفْتُهُ بِحَقِّهِ، أَوْ سَبَقْتُهُ بِمَظْلِمَتِهِ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَرْضِهِ عَنِّي مِنْ وُجْدِكَ، وَ أَوْفِهِ حَقَّهُ مِنْ عِنْدِكَ ثُمَّ قِنِي مَا يُوجِبُ لَهُ حُكْمُكَ ، وَ خَلَّصْنِي مِمَّا يَحْكُمُ بِهِ عَدْلُكَ، فَإِنَّ قُوَّتِي لَا تَسْتَقِلُّ بِنَقِمَتِكَ، وَ إِنَّ طَاقَتِي لَا تَنْهَضُ بِسُخْطِكَ، فَإِنَّكَ إِنْ تُكَافِنِي بِالْحَقِّ تُهْلِكْنِي، وَإِنَّا تَغَمَّدْنِي بِرَحْمَتِكَ تُو بِقْنِي...(1)
خدایا! هر بنده ای که دربارۀ من مرتکب عملی شده که تو آن را نهی کرده ای، یا در آن چه تو بازداشتهای پردۀ حرمت من دریده و حق مرا در گذشته ضایع کرده، یا هنوز زنده است و حقی از من برگردن اوست، او را در این ستمی که بر من روا داشته و اکنون گریبانگیر اوست بیامرز، و در حقی که از من تباه کرده عفو نمای.
اگر در حق من خلافی به جای آورده است، او را سرزنش مکن. اگر به سبب آزار من گناهی بر اوست، او را رسوا مساز. این عفو و گذشت مرا و این صدقه ای را که به آنان ارزانی داشته ام. پاکترین صدقۀ بخشندگان و برتر از هر صله و عطیهای قرار ده که برای تقرب جستن به تو ارزانی شده است. آن سان که من از آنان در گذشته ام، تو نیز از من در گذر و آن سان که من در حق آنان دعای خیر کرده ام تو نیز رحمت خود را از من دریغ مدار، تا هم
ص: 450
من و هم ایشان به برکت فضل و احسان تو به سعادت رسیم و رهایی یابیم.
خدایا! هر بنده ای از بندگانت که از من به او آسیبی رسیده یا از من آزاری دیده، یا به سبب من ستمی بر او شده و من حقش را ضایع کرده ام، یا مانع دادخواهی او شده ام، پس بر محمد و خاندانش درود بفرست و به بزرگواری و بخشندگی خویش از من خشنودش گردان و از خزانۀ کرمت حقش ادا فرما. آن گاه مرا از کیفری که به موجب حکم تو مستوجب آن هستم امان دار و از عقوبتی که به مقتضای عدل توست رهایی بخش، زیرا که مرا نیروی تحمل خشم و انتقام تو نیست و تاب و توان من غضب تو را بر نمی تابد، که اگر به مقتضای استحقاق من کیفرم دهی هلاکم ساخته ای و اگر سیاسی رحمت خود بر من نپوشانی تباهم کرده ای...
از نظر عملی نیز همان کاری را انجام دهیم که امام سجاد علیه السَّلام هنگام ورود به ماه مبارک رمضان انجام می دادند. بنا بر روایتی ایشان هیچ کنیز و غلامی را در ماه مبارک رمضان تنبیه نمی فرمودند. در شب آخر ماه، همۀ آن ها را جمع می کردند و از سر تقصیر آنان می گذشتند و از آنان می خواستند که برای ایشان طلب عفو و مغفرت کنند. (1)
ما نیز باید تمام کسانی که به گردنشان حقی داریم، ببخشیم تا خداوند متعال ما را بیامرزد.
یکی از پسرانم نزدیک کوه صفا ایستاده بود. کسی به او ظلم کرده بود و در آن جا حضور داشت. به پسرم گفتم: بگو من از او گذشتم و بخشیدم.
ص: 451
پسرم نگاهی به من کرد. من دوباره سخنم را تکرار کردم و هنگامی که او اصرار مرا دید، از او گذشت و بخشید.
بعد از این ماجرا ، به من گفت: آیا می دانی این گذشت و بخشش برای من چقدر تمام شد؟ و چقدر سنگین بود؟
گفتم: بله، می دانم. اما بدان که آن چیزی که از خداوند متعال در مقابل این عفو دریافت می کنی، به مراتب بیشتر از آن است.
اول آن که از امر پدرت اطاعت کرده ای.
دوم آن که عفو کردی و با این سود بسیاری به تو رسید؛ چراکه خداوند مهربان عفو را دوست می دارد.
در سخنی زیبا پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
إِنَّ اللهِ تَعالى عَفُوٌّ يُحِبُّ العَفو؛ (1)
به راستی خداوند تعالی عفو کننده است و عفو را دوست می دارد.
اگر می خواهیم هنگامی که می گوییم:
يا من أمر بالعفو...
ای خدایی که به عفو فرمان داده ای...
از ناحیه پروردگار لبیک صادر شود، باید قبل از آن همه را ببخشیم و از کوتاهی های آن ها درگذریم.
ص: 452
دربارۀ عفو و گذشت روایات فراوانی از اهل بیت علیهم السَّلام رسیده که به دو نمونه اشاره می نماییم.
در روایتی حضرت امام صادق علیه السَّلام فرمود:
الْعَفْوَ عِنْدَ الْقُدْرَةِ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِينَ وَالْمُتَّقِينَ...؛ (1)
عفو و گذشت در حال قدرت و توانایی از روش و سیره پیامبران و پرهیزکاران است...
در سخن دیگری امیر کلام امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در نهج البلاغه می فرماید:
إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ؛ (2)
اگر بر دشمنت دست یافتی عفو و گذشت او را سپاس دست یافتن بر وی ساز.
بخشش دیگران برگ سبزی است از جانب ما تا خداوند مهربان به اندازۀ لطف و کرمش به ما عنایت کند؛ همانند آن کنیزی که به امام حسن علیه السَّلام شاخه گلی هدیه کرد.
انس می گوید: کنیزی به امام حسن علیه السَّلام شاخه گلی هدیه کرد.
امام حسن علیه السَّلام در پاسخ به پاداش او فرمود:
أَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللهِ؛
تو در راه خدا آزاد هستی.
ص: 453
من به آن حضرت گفتم: برای یک شاخۀ گل او را آزاد نمودی!؟
آن بزرگوار فرمود:
أَدَّبَنَا اللهُ تَعَالَى فَقَالَ): إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها...). (1) وَكَانَ أَحْسَنَ مِنْهَا إِعْتَاقُهَا؛ (2)
خدای متعال ما را این گونه آداب آموخته که در قرآن می فرماید: «هر گاه چیزی به شما به عنوان هدیه دادند شما نیکوتر از آن را تلافی نمایید...».
پاداش نیکوی این کنیز این بود که او را در راه خدا آزاد نمایم.
گرچه هدیه آن کنیز کوچک بود، ولی امام حسن علیه السَّلام بر مبنای کرم و بزرگواری خود رفتار کردند و او را در راه خدا آزاد نمودند.
شایسته است که در صفا به پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله توسل بجوییم و به آن حضرت عرضه بداریم: ای پیامبر رحمت! شما که با مشرکان پیمان بستید، من از دوستان شما و اهل بیت شما هستم و کلمۀ توحید بر زبانم جاری است؛ پس مرا دریاب.
سپس دعایی را بخوانیم که پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله در فتح مکه، آن را خواندند:
لا إِلَهَ إِلَّا الله وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَغَلَبَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ؛(3)
معبودی جز خدا نیست، خدای یگانه ای که به وعده خود وفاکرد، بنده اش را یاری نمود او را به تنهایی بر احزاب پیروز ساخت.
ص: 454
آن گاه دعایی را که امام صادق علیه السَّلام فرموده، بخوانیم و بگوییم:
لا إِلهَ إِلَّا الله وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ حَيُّ لَا يَمُوتُ وَهُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛(1)
معبودی جز خدا نیست، یگانه ای که شریکی ندارد، همه مُلک و تمام سپاس ها از آنِ اوست، زنده می کند و می میراند و همو زنده ای است که نمی میرد و او بر هر چیزی تواناست.
اصل و حقیقت توحید را با قلبی تطهیر گشته و پاک شده با آب زمزم بیان کنیم. سپس مخلصانه در ادامۀ دعا بگوییم:
اللَّهُمَّ بَارِكْ لِي فِي الْمَوْتِ وَفِيمَا بَعْدَ الْمَوْتِ،
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ ظُلْمَةِ الْقَبْرِ وَوَحْشَتِهِ،
اللَّهُمَّ أَظِلَّنِي فِي عَرْشِكَ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِنَّا ظِلُّکَ؛ (2)
خدایا! مرگ و آن چه را بعد از آن خواهد بود، برای من مبارک گردان.
خدایا! من به تو از تاریکی قبر و تنهایی آن که هیچ کس با من در قبر نیست پناه می برم.
خدایا! مرا در سایه عرش خودت قرار ده، آن روزی که جز سایه رحمت تو سایه ای نخواهد بود.
پس از آن که اعلام کردیم موحّد هستیم و از شرک برائت جستیم، مهم ترین مسئلۀ را که مسئلۀ جهان آخرت و برزخ است، مطرح می کنیم و از خداوند متعال می خواهیم که ما را از تاریکی و وحشت قبر نجات دهد.
ص: 455
آری، یکی از نگرانی های هر انسانی، تنهایی در قبر است. انسانی که در بین جامعه و در میان دوستان و اقوام زندگی کرده است، پس از مرگ باید به تنهایی در قبر قرار گیرد و به تنهایی از آن مبعوث شود و نزد خداوند متعال برود. قرآن کریم می فرماید:
﴿وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ)؛(1)
و به حقیقت شما، تنها، آن سان که شما را در آغاز بیافریدیم، نزد ما آمده اید.
کسانی که با انسان همنشین بودند و به خاطر جلب رضایت آن ها، انسان گناه می کرد، انسان را تنها می گذارند. در این جا از خداوند متعال می خواهیم که در تنهایی و تاریکی قبر به فریادمان برسد.
آن گاه که با این دعا به درگاه الهی، به آرامش رسیدی، بدان که آن جا کوه صفاست؛ دل انسان در آن جا آرام می گیرد و صفای دیگری می یابد.
نشستن در کوه صفا آثار بسیاری دارد که فزونی اموال و دارایی یکی از آن هاست. در آن جا انسان از مردم می بُرد و با خدا اُنس می گیرد و آنچه خدا به او داده است، همه را نزد خدای مهربان به ودیعه می گذارد و می گوید:
أَسْتَوْدِعُ الله الرَّحْمَنَ الرَّحِيمَ الَّذِي لَا يَضِيعُ وَدَائِعُهُ دِينِي وَ نَفْسِي وَ أهلي؛ (2)
ای خدای بخشایش گر مهربانی که ودیعه را ضایع و تباه نمی سازی، دینم، خودم و اهلم را به تو سپردم.
ص: 456
خداوند متعال بهترین امانتدار است؛ چرا که خود دستور داده که امانات را به اهلش برگردانیم، آن جا که می فرماید:
(إنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا)؛ (1)
به راستی خدا به شما فرمان می دهد که امانات را به صاحبانشان بازگردانید.
مسئلۀ رد امانت به قدری اهمیت دارد که امام سجاد علیه السَّلام می فرماید:
عَلَيْكُمْ بِأَدَاءِ الْأَمَانَةِ فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيَّا، لَوْ أَنَّ قَاتِلَ أَبِيَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السَّلام التَمَنَنِي عَلَى السَّيْفِ الَّذِي قَتَلَهُ بِهِ لَأَذَيْتُهُ إِلَيْهِ؛ (2)
بر شما باد به ادای امانت. به خدایی که حضرت محمد را به حق به پیامبری برانگیخت، اگر شمشیری را که با آن پدرم حسین بن علی علیه السَّلام را کشتند، به امانت نزد من بسپارند، آن را به صاحبش برمی گرداندم.
در روایت دیگری آمده:
هنگامی که یحیی بن زید به شهادت رسید، صحیفه سجادیه را به متوکل بن عمیر داد تا او، آن را به پسر عموهای یحیی برساند.
متوكل نزد امام صادق علیه السَّلام رفت و پس از گفت وگویی، به امام عرضه داشت: آیا این را به شما بدهم یا به کسانی که یحیی سفارش کرد؟
ص: 457
امام دستور دادند که صحیفه به پسر عموهای یحیی داده شود.(1)
اکنون که در روی کوه صفا اندک اشراقی به ما شده و ایمان اندکی یافته ایم، شایسته است ایمان خود را نزد خدایی که دستور به رد امانت داده، به امانت گذاریم که به یقین او بهترین امانتدار است؛ آن گاه با این حال از صفا پایین می آییم.
در روز قیامت که محتاج یک حسنه هستیم، این امانت، به ما برگردانده می شود و موجب نجات ما خواهد شد.(2)
هنگام پایین آمدن از صفا، به صورت خمیده پایین بیا؛ زیرا امام صادق علیه السَّلام به این صورت پایین آمدند و اندکی از پیراهن خود را بالا زدند؛ به طوری که کمر مبارکشان مشخص شد و دائم می فرمودند:
رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ؛
پروردگارا! مرا بیامرز، بر من رحم کن و از آن چه درباره من می دانی، بگذر. از آن حضرت علت این کار را جویا شدند.
حضرت فرمود: مگر ندیده اید که وقتی بنده را چوب می زنند، به او می گویند: پشتت را لخت کن. حال من خودم پشتم را برهنه کردم و به خداوند می گویم که مرا ببخش، زیرا طاقت مجازات تو را ندارم. (3)
ص: 458
بدیهی است که خداوند، کریم تر از آن است که مهمان خود را بزند؛ ولی ما پشت خود را برهنه می کنیم تا به گناهانمان اقرار کرده باشیم.
در روایتی دیگر آمده: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
با آرامش و وقار از کوه صفا پایین بیا و به سمت کوه مروه برو... و بگو:
بِسْمِ الله وَالله أَكْبَرُ وَصَلَّى الله عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ وَأَنْتَ الْأَعَزُّ الْأَكْرَمُ؛ (1)
به نام خدا و خدا از آن چه وصف شود، بزرگ تر است و درود خدا بر محمد و خاندان او باد. خدایا! مرا بیامرز و بر من رحم کن و از اعمالی از من که خود آگاهی، درگذر و تو عزیز و گرامی هستی.
سپس ذکر، تسبیح و تهلیل بگو تا به وسط وادی برسی. وسط وادی شبیه رودخانه بوده است که از ابطح شروع می شود که امروزه میدان عدل است. مسجد الحرام پایین تر از آن است. بعد به مسیله می رسی که در جای عمیقی قرار دارد.
بنا بر روایت، وقتی حضرت هاجر علیه السَّلام یا در چنین مکانی قرار گرفت، می ترسید که سیل بیاید؛ زیرا در جای عمیقی قرار داشت که خطر سیل آن جا را تهدید می کرد. او به حضرت ابراهیم علیه السَّلام عرضه داشت:
يَا إِبْرَاهِيمُ! إِلَى مَنْ تَكِلْنَا؟
ای ابراهیم ما را به چه کسی می سپاری؟
ص: 459
ابراهيم علیه السَّلام فرمود:
إِلَى الله عَزَّ وَجَلَّ؛
به خدای عزیز و با جلالت.
هاجر با شنیدن این پاسخ، دلش آرام یافت. (1)
تو نیز ای انسان که در چنین جایگاهی قرار داری؛ خود را به خدای عزیز و با جلالت بسپار.
تمام افرادی که به حج می روند _ در هر مرتبه و مقامی که باشند _ باید همانند هاجر علیها السَّلام که بین و و مروه می دوید، هروله کنان فاصلهٔ صفا و مروه را طی کنند.
خداوند برای این که از این کنیز سپاسگزاری کند، به همه؛ حتی به حبیب خود پیامبر رحمت نیز چنین امر کرده است.
به راستی چه زیباست تشکر و سپاس گزاری خداوند از بنده! و چه زشت است توجه بنده به غیر خدا.
آری هر که به غیر خدا توجه کند، حماقت و جهالت خود را آشکار ساخته است.
خداوند متعال در سوره پر رمز و راز زمر به پیامبر خویش دستور می دهد که به مردم چنین بگوید:
قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ* وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ * بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُن مِّنْ الشَّاكِرِينَ)؛ (2)
ص: 460
بگو: ای نادانان! آیا به من فرمان می دهید که غیر از خدا را بپرستم؟ به تو و پیامبران پیش از تو وحی شده است که اگر شرک بیاوری، اعمالت ناچیز گردد و خود از زیان کنندگان خواهی بود؛ بلکه خدا را بپرست و از سپاس گزاران باش.
چه زیبا بیان می کند که به این نادان ها بگو شما به من امر می کنید که غیر خدا را عبادت کنم؛ به من پیامبر و هم چنین به پیامبران دیگر پیش از من وحی شده که اگر یک ذره شرک بورزم، همۀ اعمالم از بین می رود و حبط می شود.
آن گاه می فرماید: نه، حبیب ما تو مشرک نمی شوی. ما دیگران را تهدید می کنیم و می ترسانیم؛ بلکه تو همان طور که بودی، همان طور باش و خدا را عبادت کن و از سپاس گزاران باش.
آن گاه خدای سبحان در ضمن بیان اوضاع عجیب و صحنه هایی از قیامت می فرماید:
﴿وَما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَميعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّماواتُ مَطوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ * وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِيامَ يَنْظُرُونَ * وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَجيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لا يُظْلَمُون)؛(1)
آن ها خدا را آن گونه که شایسته است نشناختند، در حالی که تمام زمین در روز قیامت در قبضۀ اوست و آسمان ها پیچیده در دست او؛ خداوند منزّه و از
ص: 461
شریک هایی که برای او می پندارند؛ پاک و بلندمقام است.
و در «صور» دمیده می شود، پس همۀ کسانی که در آسمانها و زمینند می میرند، مگر کسانی که خدا بخواهد؛ سپس بار دیگر در«صور» دمیده می شود، ناگاه همگی به پا می خیزند و در انتظار هستند.
و زمین به نور پروردگارش روشن می شود و نامه های اعمال را پیش می نهند و پیامبران و گواهان را حاضر می سازند، و میان آن ها به حق داوری می شود و به آنان ستم نخواهد شد.
خدای متعال در این آیات تشبیه عجیب و غریبی می کند و می فرماید: خداوند در روز قیامت همۀ آسمان ها را مثل کاغذی به هم می پیچد و به دست می گیرد و زمین در قبضه اوست.
این جا، جایی است که باید به فکر جهان آخرت و دمیده شدن در صور باشیم نتیجه این تفکر، توحید و دوری از شرک است.
حج ، از بین برندۀ شرک و هر گونه نفاق است. حج، تثبیت توحید و یکتاپرستی خالص است؛ از این رو همواره باید ذکر شريف «لا إله إلا الله» بر لبان حاجی باشد.
هفت مرتبه بین صفا و مروه، هروله می کنیم و هنگام هروله این گونه زمزمه می کنیم:
لَا إِلَهَ إِنَّا الل- الله وَلَا نَعْبُدُ إِلَّا إِيَّاهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينُ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛
معبودی جز خدا نیست، جز او را نمی پرستیم؛ در حالی که دین خود را برای او خالص کرده ایم؛ گرچه شرک ورزان ناخرسند باشند.
ص: 462
پیمودن این مسافت انسان را خسته می کند. هاجر، همسر ابراهیم علیه السَّلام هفت بار بین کوه صفا و مروه در رفت و برگشت بود. خداوند متعال برای هاجر بعد از این همه رفت و آمد، چشمۀ آب پدیدی آورد. ما هم از او درخواست می کنیم که چشمه های حکمت و دانش را در درون ما بجوشاند تا از آن ها سیراب شویم.
از خدای منّان می خواهیم که چشمۀ توحیدش در دل ما هیچگاه خشک نگردد تا در تمام حالات، در سختی ها و هنگام آسایش، در مواقع غضب و خشنودی، هنگام بیماری و سلامتی، همواره به یاد او باشیم و رازهای دیگری را برای ما رمزگشایی کند.
در روایتی آمده است:
أَنَّ الْحَاجَ إِذَا سَعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ؛ (1)
هنگامی که حاجی میان صفا و مروه سعی کند، از گناهانش پاک می شود.
در روایت دیگری امام سجاد علیه السَّلام می فرماید:
السَّاعِي بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ تَشْفَعُ لَهُ الْمَلَائِكَةُ فَتُشَفَّعُ فِيهِ بِالْإِيجَابِ؛ (2)
کسی که بین صفا و مروه سعی کند، فرشتگان برای او شفاعت نمایند و شفاعت آنان را پذیرفته خواهد شد.
به نظر میرسد یکی از علل پذیرش شفاعت فرشتگان آن است که خداوند خود، آن ها را شفیع قرار داده است.
ص: 463
علت دیگرش آن که بر خود واجب گردانیده که شفاعت معصومان علیهم السَّلام را بپذیرد.
امام محمد باقر علیه السَّلام در روایتی چنین نوید دادند:
مَا يَقِفُ أَحَدٌ عَلَى تِلْكَ الْجِبَالِ بَرُّ وَ لَا فَاجِرٌ إِلَّا اسْتَجَابَ الله لَهُ. فَأَمَّا الْبَرُّ فَيُسْتَجَابُ لَهُ فِي آخِرَتِهِ وَ دُنْيَاهُ، وَ أَمَّا الْفَاجِرُ فَيُسْتَجَابُ لَهُ فِي دُنْيَاهُ؛(1)
هیچ کس _ چه نیکوکار و چه تبهکار _ بر فراز آن کوه ها وقوف نمی کند، مگر آن که خداوند دعایش را اجابت می فرماید؛ دعای نیکوکار هم در امور آخرتش مستجاب می شود و هم در امور دنیایش، و امّا دعای تبهکار تنها در امور دنیوی اش مستجاب می گردد.
روشن است که خداوند متعال در این جا گلچین نمی کند؛ بلکه جواب همه را می دهد؛ چه نیکوکار و چه گنهکار. منتها برای نیکوکار، هم دعای دنیوی و هم دعای اخروی اش را مستجاب می کند و برای گنهکار، فقط دعای دنیوی اش را مستجاب می کند.
ص: 464
یکی دیگر از اعمال حج این است که هنگامی که انسان برای انجام مناسک حج در مکه احرام بست، از مکه بیرون رود تا در عرفات وقوف کند و یک شب در مشعر الحرام توقف نماید و مشغول راز و نیاز با حضرت حق باشد. سپس شیطان لعین را رجم کند.
سرزمین عرفات جای درخواست و آرزو از خداوند متعال است. در این جا باید نهایت دقت و مواظبت را داشت تا از خداوند کریم، مطالب عالی، اخروی و معنوی را بخواهیم.
امام صادق علیه السَّلام در این زمینه چنین می فرماید:
وَاخْرُجْ مِن غَفَلَتِكَ وَ زِلَّاتِكَ بِخُرُوجِكَ إِلى مِني وَلَا تَتَّمَنِّ مَا لَا يَحِلُّ لَكَ ولا تَسْتَحِقُة.
وَ اعتَرِفْ بِالخَطايا بِعَرفات، وَ جَدِّد عَهْدَكَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَي بوَحدَانِيَّتِهِ؛ (1)
ص: 465
بعد از آن با خارج شدن از شهر مکه و از هیاهوی اجتماع و گرفتاری ها و قیدها، از مراحل غفلت و از لغزش های خود بیرون بیا و به سوی منی حرکت کن، و آن چه را که برای تو جایز و حلال نیست و تو شایسته آن نیستی، آرزو مکن.
و در عرفات، به خطاها و لغزش های خود اعتراف کن و در توحید و توجه به خدای متعال تجدید پیمان کن.
یکی از دعاهای مهم در عرفه، دعای عظیم الشأن عرفه است. این دعا در مضامین توحیدی بی همتاست؛ به طوری که بالاتر از آن متصوّر نیست.
شخصی می گوید: ابراهیم بن شعیب را دیدم که یک چشمش کور بود و چشم دیگرش بسیار ضعیف شده بود. در عرفات هیچ کس حالش بهتر از او نبود. همواره مشغول دعا و تضرّع و گریه بود. به او گفتم: خداوند حوائجت را می دهد. چرا این قدر گریه می کنی؟ من نگران چشم هایت هستم.
گفت: نگران من نباش. من برای خودم چیزی نخواستم؛ زیرا از امام صادق علیه السَّلام شنیدم که می فرمود:
مَنْ دَعَا لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ وَكَلَ اللهُ بِهِ مَلَكاً يَقُولُ: وَ لَكَ مِثْلَاهُ؛(1)
هر کس برای برادر ایمانیاش چیزی بخواهد فرشته ای می گوید: دو برابر این برای خودت باشد.
ص: 466
بنابراین نمی ارزد که انسان در آنجا فقط برای خودش دعا کند.
عبدالله بن سنان میگوید امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
يُوَكَّلُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَلَكَيْنِ بِمَأْزِمَيْ عَرَفَةَ فَيَقُولَانِ : سَلَّمْ سَلَّمْ؛ (1)
خداوند دو فرشته را در تنگنای دو کوه عرفه می گمارد، آن ها می گویند: تسلیم باش! تسلیم باش!
اوج هیجانی معنوی و نشاط در عرفه است؛ تا جایی که پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
الْحَج عَرَفَة؛ (2)
حج، همان عرفه است.
در عرفه، حاجی با خداوند متعال چنین راز و نیاز می کند:
لَكَ الْعُتْبَى حَتَّى تَرْضَى؛ (3)
از تو عذر خواهی می کنم تا آن گاه که خشنود گردی.
آن گاه حاجی در مکتب دعای امام حسین علیه السَّلام به دعا به درگاه خدا می پردازد و چنین عرضه می دارد:
مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَمَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ لَقَدْ خَابَ مَنْ رَضِيَ دُونَكَ بَدَلا...؛ (4)
ص: 467
کسی که تو را از دست داد، چه به دست آورده و کسی که تو را یافت، چه از دست داده است؟ هر کس به جای تو، جز تو را خواست محروم گشت....
اگر با خدا باشیم، چنان چه تمام دنیا هم ما را رها کنند، هیچ غم و اندوهی نخواهیم داشت؛ زیرا خدای متعال را خواهیم داشت؛ همان خدایی که به پیامبرش دستور داد که بگوید:
(فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللهُ لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ)؛ (1)
پس اگر روی برتافتند، بگو: خدا مرا بس است. هیچ معبودی جز او نیست. بر او توکل کردم و او پروردگار عرش بزرگ است.
به راستی کسی که خدای سبحان را دارد، چه غم دارد؟ اگر تمام دنیا را از انسانِ متوکّل منع کنند، در او هیچ تزلزلی رخ نمی دهد؛ زیرا انسانِ متوکّل به این آیه اعتقاد دارد:
(وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللهُ بِضُرٍ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَآدَّ لِفَضْلِهِ يُصَيبُ بِهِ مَنْ يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ)؛ (2)
و اگر خداوند اراده زیانی برای تو داشته باشد، هیچ کس جز او آن را برطرف نمی سازد و اگر ارادۀ خیری برای تو کند، هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد. آن را به هر کس از بندگانش بخواهد می رساند و او بسیار آمرزنده و بسیار مهربان است.
ص: 468
وقتی خداوند سبحان بخواهد به کسی لطفی کند، هیچ کس نمی تواند مانع او شود؛ چراکه خداوند متعال شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد. وقتی بناست امر خدای قادر برسد ، کسی نمی تواند از امر او جلوگیری نماید.
بنابراین عاقل کسی است که با خداوند رابطه داشته باشد و فقط به او توجه کند. و فقط از او بخواهد و همواره، خدا خدا گوید و همواره به یاد او باشد.
در روایتی امیر مؤمنان علی علیه السَّلام می فرماید:
أَفْضَلُ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَاناً مَنْ كَانَ لِلَّهِ أَخْذُهُ وَ عَطَاهُ وَ سَخَطُهُ وَرِضَاهِ؛ (1)
برترین مؤمنان از نظر ایمان کسی است که گرفتن او، عطای او و خشم و خشنودی او برای خدا باشد.
در روایت دیگری هشام بن سالم می گوید: حضرت امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ مَنْ شُغِلَ بِذِكْرِي عَنْ مَسْأَلَتِي أَعْطَيْتُهُ أَفْضَلَ مَا أَعْطِي من سألني؛ (2)
همانا خدای متعال می فرماید: هر که به سبب یاد من از درخواست و پرسش از من سرگرم شود به او از کسی که از من درخواست می کند، بهتر عطا می کنم.
هم چنین امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در ضمن روایت مفصلی می فرماید:
اذْكُرُوا اللَّهَ فِي كُلِّ مَكَانٍ فَإِنَّهُ مَعَكُم؛ (3)
خدا را در همه جا به یاد آورید که او با شماست.
ص: 469
حج در واقع، زیارت خداوند متعال است و هر کس که مشتاق زیارت خداست، باید عمل نیک انجام دهد و به خدا شرک نیاورد که قرآن کریم می فرماید:
(فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا)؛ (1)
از این رو هر کس به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نسازد.
یکی از علمای بزرگ شیعه، جناب شیخ حر عاملی رحمة اللهُ است. وی در اصل لبنانی بود؛ ولی بیشتر دوران زندگی خود را در مشهد سپری کرد. کتاب گران سنگ ایشان، «وسائل الشيعه» نام دارد که مجتهدی نیست که در مسئله ای فتوا بدهد، مگر این که این کتاب را در آن مسئله مورد توجه عمیق قرار می دهد.
وسائل الشیعه جامع کتاب های چهارگانه شیعه است؛ یعنی شامل کتاب های ارزشمند «الکافی»، «من لا یحضره الفقيه»، «الاستبصار» و «تهذیب الأحکام» می شود.
در این کتاب روایتی از جناب ابن ابی عمیر آمده است. ابن عمیر از جمله کسانی است که همۀ علما بر وثاقت و مورد اعتماد بودنش تأکید دارند. او از راویانی است که هنگامی که سلسله سند یک حدیث به آن ها می رسد، آن حدیث در نهایت اطمینان و صحّت قرار دارد.(2)
ص: 470
ابن ابی عمیر این روایت را از ابو ایّوب و او از ابوحمزۀ ثمالی از امام سجاد علیه السَّلام نقل می کند.
امام سجاد علیه السَّلام همواره مشغول عبادت بودند و همیشه در مسجد النبی یا مسجد الحرام حضور داشتند و به دلیل شرایط خاص زمان خود، با اسلحه دعا به نشر حقایق اسلام و مبارزۀ با ظالمان و طاغوت های زمان خود می پرداختند که صحیفهٔ سجادیه یادگار چنین دورانی است. ضمن این که آن حضرت دائم البكاء بودند.(1)
حضرت به دلیل ضغف جسمانی نمی توانستند درست بنشینند و تکیه می زدند؛ در حالی امام صادق علیه السَّلام دربارۀ جدّ بزرگوارشان، پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
كَانَ رَسُولُ اللهِ صلَّى الله عليه وآله يَأْكُلُ أَكْلَ الْعَبْدِ وَيَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَيَعْلَمُ أَنَّهُ عَبْدُ؛ (2)
رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله هماره هم چون بندگان غذا می خورد، همچون بندگان می نشست و هیچ گاه تکیه نمی کرد و می فرمود که من بنده هستم.
ابن ابی عمیر این روایت را از ابو ایّوب و او از ابو حمزۀ ثمالی چنین نقل می کند:
مردی به امام سجاد علیه السَّلام با تمسخر اعتراض کرد و گفت: چرا شما جهاد را با سختی هایش ترک گفته و به حج روی آورده ای؟
امام سجاد علیه السَّلام به هنگام شنیدن این سخنان تکیه داده بود، برخاست و راست نشست و به او فرمود:
وَيْحَكَ مَا بَلَغَكَ مَا قَالَ رَسُولُ اللهِ صلَّى اللهُ عليه وآله فِي حِجَّةِ الْوَدَاعِ؟! إِنَّهُ لَمَّا هَمَّتِ الشَّمْسُ أَنْ تَغِيبَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلَّی اللهُ علیه وآله: يَا بِلَالُ: قُلْ لِلنَّاسِ فَلْيُنْصِتُوا؛
ص: 471
وای بر تو، آیا نمی دانی پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله دربارۀ حج چه فرمودند؟! آن حضرت در حجة الوداع در عرفه وقوف داشتند. خورشید در حال غروب بود که به بلال فرمود: ای بلال! به مردم بگو: آرام گیرند.
بلال مؤذّن پیامبر و اهل حبشه بود. با آن که حروف را نمی توانست درست ادا کند، اما از آن جا که صدای بلندی داشت، مؤذّن پیامبر شده بود. هنگامی که مردم ساکت شدند، حضرت رسول خدا صلَّى اللهُ عليه وآله فرمود:
إِنَّ رَبَّكُمْ تَطَوَّلَ عَلَيْكُمْ فِي هَذَا الْيَوْمِ؛
به راستی پروردگار شما در این روز بر شما رحمت و مغفرت را نازل کرد.
پیامبر کسی را استثنا نکرد و از عبارت «ربّکم؛ پروردگارتان» استفاده کرد تا مردم احساس لطف و عنایت بیشتری کنند.
آن گاه در ادامه فرمود:
فَغَفَرَ لِمُحْسِنِكُمْ؛
پس نیکوکاران شما را آمرزید.
طبیعی است که خداوند متعال ابتدا نیکوکاران را بیامرزد؛ چرا که گستره رحمت بی پایان او به نیکوکاران نزدیک تر است. قرآن کریم می فرماید:
(إِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ﴾؛ (1)
به راستی رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.
پس گنه کاران چه می شوند؟ پیامبر رحمت صلَّى اللهُ عليه وآله دربارۀ گنه کاران فرمود:
وَ شَفَّعَ مُحْسِنَكُمْ فِي مُسِيئِكُمْ؛
و شفاعت نیکوکاران شما را در باره گناه کارانتان پذیرفت.
ص: 472
بنابراین خدای مهربان همۀ شما را از نیکوکار و گنه کار آمرزید.
آنگاه پیامبر رحمت صلَّى اللهُ عليه وآله فرمود:
فَأَفِيضُوا مَغْفُوراً لَكُمْ؛
پس اینک با ره آورد آمرزش گناهان به شهر و دیار خود روید.
پیامبر رحمت صلَّى اللهُ عليه وآله در پایان سخن فرمود:
وَ ضَمِنَ لِأَهْلِ التَّبِعَاتِ مِنْ عِنْدِهِ الرِّضَا؛ (1)
و خداوند متعال در مورد کسانی که هنوز جرم هایی به گردن دارند، خشنودی خود را ضمانت کرده است.
تا این جا روایتی که از ابو حمزۀ ثمالی نقل شده پایان می یابد؛ اما این روایت از غیر او نیز روایت شده که ادامه دارد. حضرت در ادامه روایت می فرماید:
إِلَّا أَهْلَ التَّبِعَاتِ، فَإِنَّ اللَّهَ عَدْلٌ يَأْخُذُ لِلصَّعِيفِ مِنَ الْقَوِي ...؛ (2)
مگر کسانی که هنوز جرم هایی به گردن دارند، چراکه خدا دادگر است؛ حق قوی ستمگر را از ناتوان ستمدیده می گیرد... .
آری، در آن دادگاه، خدای دادگر حسنات ظالم را به مظلوم می دهد و اگر ظالم حسنه ای نداشت، گناهان مظلوم را به او می دهند؛ چرا که باید ستمدیده راضی شود. نمی شود کسی ظلم کرده باشد و مورد بازخواست قرار نگیرد.
در روز قیامت به صاحب حق _ به کسی که ظلم شده _ خطاب می شود: به بالا نگاه کن!
ص: 473
وقتی به بالا نگاه می کند، نعمت ها و باغ هایی را می بیند. گویی یادش می رود که گناهانش را به شخصی که به او ظلم کرده بار کند. می پرسد: خدایا! این ها برای کیست؟
خطاب می رسد: این ها برای کسی است که از برادر ایمانی خود بگذرد.
او از برادر ایمانی خود می گذرد و با هم به سوی بهشت می روند.
این موضوع را ابو حمزه ثمالی این گونه بیان می کند: از امام سجاد علیه السَّلام شنیدم که می فرمود:
إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى الْأَوَّلِينَ وَالْأَخِرِينَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ ثُمَّ يُنَادِي مُنَادٍ: أَيْنَ أَهْلُ الْفَضْلِ؟
قَالَ: فَيَقُومُ عُنُق مِنَ النَّاسِ ، فَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ فَيَقُولُونَ: وَمَا كَانَ فَضْلُكُمْ؟
فَيَقُولُونَ: كُنَّا نَصِلُ مَنْ قَطَعَنَا، وَنُعْطِي مَنْ حَرَمَنَا، وَنَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَنَا.
قَالَ: فَيُقَالُ لَهُمْ، صَدَقْتُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ؛ (1)
چون روز رستاخیز شود خداوند اوّلین و آخرین را در یک سرزمین گرد آورد.
منادی فریاد کشد: صاحبان فضیلت کجا هستند؟
گروهی از مردم برمی خیزند، فرشتگان آن ها را ملاقات می کنند و می پرسند: فضیلت شما چه بوده است؟
پاسخ می دهند: به کسی که از ما می برید می پیوستیم، به کسی که ما را محروم می ساخت بخشش می نمودیم و کسی که به ما ستم روا می داشت، از او در می گذشتیم.
به آنان گفته می شود: راست گفتید، وارد بهشت شوید.
ص: 474
از این روایت نیز _ افزون بر روایت پیامبر صلَّى اللهُ عليه وآله _ تضمين خدای متعال استفاده می شود.
به این ترتیب خدای مهربان برای کسانی که از دیگران بگذرند، فضیلت ها و ثواب های فراوانی قرار می دهد.
اگر از ما بپرسند: بزرگترین گناه چیست؟
در پاسخ این پرسش، گناهان مختلفی به ذهنمان خواهد رسید. شخصی همین پرسش را از امام صادق علیه السَّلام پرسید. حضرت جوابی دادند که بسیار عجیب و در عین حال بشارت بزرگی برای حاجی ها و عمره گزاران است.
یکی از اصحاب امامان می گوید: حضرت امام صادق علیه السَّلام در مسجد الحرام بودند که کسی از ایشان این گونه پرسید:
مَنْ أَعْظَمُ النَّاسِ وِزْراً؟
بار گناه چه کسی از همه سنگین تر است؟
امام صادق علیه السَّلام فرمود:
مَنْ يَقِفُ بِهَذَيْنِ الْمَوْقِفَيْنِ عَرَفَةَ وَ الْمُزْدَلِفَةِ وَسَعَى بَيْنَ هَذَيْنِ الْجَبَلَيْنِ ثُمَّ طَافَ بِهَذَا الْبَيْتِ، وَصَلَّى خَلْفَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ علیه السَّلام ثُمَّ قَالَ فِي نَفْسِهِ أَوْ ظَنَّ: أَنَّ اللهَ لَمْ يَغْفِرْ لَهُ، فَهُوَ مِنْ أَعْظَمِ النَّاسِ وِزْراً؛ (1)
هر کس که در دو موقف عرفه و مزدلفه توقف نماید، سعی بین صفا و مروه کند، سپس به گرد این خانه طواف کند و پشت مقام ابراهیم علیه السَّلام نماز گزارد،
ص: 475
اما در درون خود بگوید یا گمان کند که خدا او را نبخشیده است. پس او از کسانی است که سنگین ترین گناه را دارد.
جالب است که در پرسش پرسشگر حرف «مِن» نیامده است، ولی حضرت امام صادق علیه السَّلام با حرف «مِن» پاسخ داده اند؛ یعنی چنین شخصی گناه کارترین فرد نیست؛ بلکه از کسانی است که گناه بسیار بزرگی را مرتکب شده است.
به راستی کسی با این بدگمانی به خدای متعال از انسان هایی است که خیلی گناه بزرگی را مرتکب شده است.
تو ای حاجی! در این مراسم الهی تلبیه گفتی و با این حال همه گونه شرک را از خدا نفی کردی. آن گاه به طرف عرفات رفتی و لَختی در آن جا ایستادی دوباره شب آمدی و باز در آن جا ایستادی.
آن گاه شیطان را از خودت دور کردی. بعد قربانی خود را پیش کشیدی. بعد سرت را تراشیدی. بعد خود را پاک کردی و طواف نمودی و سعی کردی و طواف نساء را انجام دادی و این عمل الهی را به پایان رساندی. آیا باز هم خیال می کنی که خدا تو را نیامرزیده است؟
به سخن دیگر، حاجی با این عقیده گمان می کند که خدا نمی تواند از مهمان های خود پذیرایی کند.
ای حاجی! این چه فکری است که می کنی؟ خدا تو را مهمان کرده و از عهده مغفرت و آمرزش تو بر می آید. قرآن کریم می فرماید:
(أَ لَيْسَ اللهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ )؛ (1)
آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟!
ص: 476
حاجی باید بداند که خداوند مهربان می تواند از مهمان هایش پذیرایی کند و هر اندازه گناه داشته باشد، او را بیامرزد؛ حتی اگر حق الناس هم به عهده اش بود، خداوند می تواند صاحبان حق را راضی کند.
البته روشن است که حق الناس را باید ادا کرد، نه این که از روی عمد حق مردم را پایمال کند به این امید که در حج آمرزیده می شود، روایت این مورد را شامل نمی شود.
بدین منظور، با عنایت به آیه ای که می فرماید:
(إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ)؛ (1)
خدا، تنها از پرهیزکاران می پذیرد؛
بايد حق الله و حق الناس بر ذمۀ ما نباشد و قبل از حج، توبه کنیم که توبه، شرط پذیرش هر عمل خیری است.
ظاهر روایت این است که این آمرزش به آن سال و به برکت وجود پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله اختصاص دارد، نه همۀ افرادی که تا روز رستاخیز در عرفه باشند.
در این باره می گوییم: گرچه امروزه پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله در میان ما نیست، اما فرزندش حضرت امام مهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف حضور دارند. اگر خداوند متعال در آن زمان به برکت وجود پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله، مردم حاضر در عرفه را بخشید، امروز نیز به برکت امام عصر علیه السَّلام خواهد بخشید.
ص: 477
امام عصر علیه السَّلام در فرازی از توقیع شریفش به شیخ مفید رحمة اللهُ می فرماید:
إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَلَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْلَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللأُوَاءُ وَاصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاء؛ (1)
همانا ما از رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و شما را از یاد نمی بریم؛ چرا که در غیر این صورت، سختی ها و گرفتاری ها بر شما فرود می آید و دشمنان، شما را ریشه کن کرده و از بین می برند.
جدّ بزرگوارش پیامبر رحمت صلَّى اللهُ عليه وآله نیز در مناجاتش می فرمود:
رَبِّ أَمَتي؛
پروردگارا! امتم.
مادر ارجمندش فاطمه زهرا علیها السَّلام نیز در روز رستاخیز به یاد شیعیان خویش است. رسول خدا صلوات الله علیه در توصیف وقایع روز قیامت در حدیثی به حضرت زهرا علیها السَّلام می فرماید:
.. ثُمَّ يَقُولُ جَبْرَئِيلُ علیه السَّلام: يَا فَاطِمَةُ! سَلِي حَاجَتَكِ.
فَتَقُولِينَ: يَا رَبِ شِيعَتِي.
فَيَقُولُ اللهُ: قَدْ غَفَرْتُ لَهُمْ.
فَتَقُولِينَ: يَا رَبِّ! شِيعَةَ وُلْدِي.
فَيَقُولُ اللهُ: قَدْ غَفَرْتُ لَهُمْ.
-قُولِينَ: يَا رَبِّ شِيعَةَ شِيعَتِي.
فَيَقُولُ اللهُ: انْطَلِقِي فَمَنِ اعْتَصَمَ بِكِ فَهُوَ مَعَكِ فِي الْجَنَّةِ.
فَعِنْدَ ذَلِكِ يَوَدُّ الْخَلَائِقِ أَنَّهُمْ كَانُوا فَاطِمِيِّين؛ (2)
ص: 478
... آن گاه جبرئیل به تو می گوید: ای فاطمه! حاجت خود را بخواه .
تومی گویی: پروردگارا ! من شیعیان خود را می خواهم.
خداوند رئوف می فرماید: من گناه آنان را آمرزیدم.
تو می گویی: پروردگارا! من شیعیان خود و دوستان ایشان را می خواهم
خداوند سبحان می فرماید: برو هر کدام از آنان را که دست به دامن تو شود، او را وارد بهشت کن !
در آن روز عموم خلایق آرزو می کنند که کاش از شیعیان و دوستان فاطمه علیها السَّلام بودند...
گوشه ای از مهر و رأفت امام زمان علیه السَّلام به شیعیان، در روایت عالم بزرگوار سید بن طاووس رحمة اللهُ بیان شده است. ایشان می گوید:
سحرگاهان در سرداب امام زمان علیه السَّلام از مولایم حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء شنیدم که در مناجات با پروردگار می فرمود:
اللهُمَّ إِنَّ شيعَتَنا مِنّا خُلِقوا مِن فاضِل طيئَتِنا وَعجنوا بِمَاء وَلایَتِنا.
اَللهُمَّ اغْفِرْ لَهُم مِن الذُّنوب ما فعلوه اِتِّكالاً عَلَى حُبّنا وَ وَلائِنَا يَومَ القِيامَةِ وَلا تُؤَاخِذُهُمْ بِما اقْتَرفوه مِن السَّيِّئاتِ إكراماً لَنا وَلا تَقاصَّهُم يَومَ القِيامَةِ مقابل أعدائِنا ، فَإِن خَفَّفت موازينهم فَتَقُلها بِفاضِلِ حَسَناتِنا؛ (1)
خداوندا! شیعیان ما از ما هستند، از باقی ماندۀ گلِ ما آفریده شده اند و با آب ولایت ما سرشته شده اند.
خدایا گناهانی را که با تکیه بر محبت و ولایتِ ما انجام می دهند روز
ص: 479
قیامت بر آن ها ببخش و به کرامتت بر ما، آنها را به واسطۀ گناهانشان بازخواست نکن و آن ها را در مقابل دشمنان ما تقاص نفرما، و اگر ترازوی اعمال آن ها سبک بود، با زیادی حسنات ما، آن را سنگین بفرما
ابو بصیر می گوید: امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
هنگامی که آفتاب روز عرفه فرونشست بگو:
اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ هَذَا الْمَوْقِفِ وَارْزُقْنِيهِ أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي وَ اقْلِبْنِي الْيَوْمَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجَاباً لِي مَرْحُوماً مَغْفُوراً لِي بِأَفْضَلِ مَا يَنْقَلِبُ بِهِ الْيَوْمَ أَحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ وَ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الْحَرَامِ.
وَ اجْعَلْنِي الْيَوْمَ مِنْ أَكْرَمِ وَفْدِكَ عَلَيْكَ وَ أَعْطِنِي أَفْضَلَ مَا أَعْطَيْتَ أَحَداً مِنْهُمْ مِنَ الْخَيْرِ وَالْبَرَكَةِ وَ الْعَافِيَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ بَارِكْ لِي فِيمَا أَرْجِعُ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ وَ بَارِكْ لَهُمْ فِي؛ (1)
خدایا! این دیدار را آخرین دیدار من از این جایگاه قرار مده و مرا همیشه تا هر زمان که باقی بداری آن را روزیم ساز و امروز مرا رستگار و پیروز و با دعای پذیرفته شده و ارمغانی از رحمت و آمرزش خود، به بهترین وجهی که یکی از زائران و حاجیان بیت محترم تو به وطنش بازمی گردد به وطنم بازگردان.
(خدایا!) مرا امروز از گرامی ترین واردان و زائران خودت قرار ده و بهترین
ص: 480
نمونهٔ خیر و برکت و عافیت و رحمت و رضوان و مغفرتی را که به یکی از آنان ارزانی داشته ای به من ارزانی دار و آن چه را از خانواده یا مال یا کم یا بیش که من به سوی آن باز می گردم برای من مبارک ساز و مرا نیز برای آنان مبارک فرمای.
از ذکرِ یک دستور در قرآن مجید و مذکور نشدنِ دستور مشابه در همان کتاب آسمانی، انسان می تواند اهتمام این جهت را به دست بیاورد و گویا وقوف در عرفات، استیذان برای تشرّف و دخول در حرم الهی است.
در مراسم عمره چون اجازه داده اند، عمره گزار بدون معطلّی به حرم الهی مشرّف می شود؛ ولی در مراسم حج این اجازه را نداده اند، حاجی باید تکامل پیدا کند؛ برای این تکامل باید از ظهر تا غروب، با حالت معنوی در صحرای عرفات باشد تا با گریه و تضرّع، برای ورود به حرم الهی اذن ورود بگیرد.
در مراسم حج، ایستادن پشت در حرم واجب و ركن عمل حج است. این ایستادن جلوه ای از صحنۀ قیامت است.
وقوف در عرفات صحنۀ روز قیامت را به یاد انسان می آورد. انسان در قیامت توقف می کند تا نوبتِ حسابش فرارسد. به راستی چقدر مشکل است آن صحنه که قرآن کریم از آن به «فزع اکبر» تعبیر می کند و می فرماید:
ص: 481
«إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ، لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها وَ هُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ، لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُون)؛(1)
به راستی کسانی که پیشتر از جانب ما به آنان وعده نیکو داده شده است از آن آتش دور داشته خواهند شد، صدای آن را نمی شنوند و آنان در میان آن چه دل هایشان بخواهد جاودانند، دلهره بزرگ آنان را غمگین نمی کند و فرشتگان از آنها استقبال می کنند و به آنان می گویند: این همان روزی است که به شما وعده می دادند.
وقتی نوبت حساب انسان فرارسد، با لطف پروردگار مواجه می شود و می بیند که:
(فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسيرا)؛ (2)
به زودی حسابی بس آسان برای او می شود.
در آن موقع انسان مؤمن خواهد فهمید مشکلاتی که در دنیا برای رضای خدا تحمّل کرده موجب آسان شدن حسابش شده است
عرفات مقدّمه ای برای مشعر استم. شعر، مکان با عظمتی است که انسان در آن جا باید با خدای متعال، حال عجیبی داشته باشد و ذکر خدای سبحان را بسیار بر لب ها جاری کند به تعبیر قرآن کریم، خیلی بیشتر از یاد پدرانتان، به یاد خدای سبحان باشید.
ص: 482
متأسفانه افکار بعضی از مردم در همان مشعر الحرام نیز افکار مادّی است که قرآن کریم می فرماید:
(... فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ﴾؛ (1)
... بعضی از مردم می گویند: پروردگارا! به ما در دنیا، نیکی عطا کن، ولی در جهان آخرت، بهره ای ندارند.
آنان کلم ۀحسنه را به زبان نمی آورند؛ زیرا وقتی کسی فقط دنیا را خواست، حسنه را از خدا طلب نکرده است. آری، دنیای فرعونی حسنه ندارد که قرآن کریم می فرماید:
(و نادى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَفَلا تُبْصِرُون)؛ (2)
و فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: ای قوم من! آیا حکومت مصر از آنِ من نیست و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمی بینید؟
انسانِ کافری که به جهان آخرت اعتقاد نداشته باشد، نعمت های دنیوی برای او حسنه محسوب نمی شود. از این رو این نعمت ها هیچ حظ و بهره ای برای روح او نخواهد داشت.
درخواست های دنیوی در حج مثل این می ماند که کسی به مهمانی برود و به صاحب خانه بگوید: یادت نرود برای من غذا بیاوری!
ص: 483
خدای متعال مردم را به ضیافت و مهمانی دعوت کرده است؛ ولی متأسفانه بعضی از مردم نزد خدای سبحان از دنیا می گویند و این به راستی تنگ نظری و کم فهمی است.
حضرت ابراهیم خلیل علیه السَّلام که معمار ساختمان کعبه است، به خدای متعال این گونه می گوید:
رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ)؛ (1)
پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را در سرزمین بی آب و علفی، در کنار خانه ای که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را برپا دارند؛ تو دل های گروهی از مردم را متوجه آنها ساز و از ثمرات به آن ها روزی ده، شاید آنان شکرگزار باشند.
آیا درست است ما به مهمانی خدا برویم و در آن جا تنها به فکر دنیا باشیم؛ به گونه ای که از ذکر خدا غافل شویم؟
ص: 484
از اعمال دیگر حج وقوف و بودن در مشعرالحرام است.
مشعر الحرام بعد از عرفات، مهم ترین مشاعر است و شبِ مشعر که شبِ عید است، شبِ مغفرت است. پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله می فرمودند که در این شب تمام درهای آسمان تا صبح باز است.
در روایتی حلبی می گوید: امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
نماز مغرب را مگزار تا به گروه بپیوندی و نماز مغرب و عشا را به یک اذان و دو اقامه در مزدلفه بخوانی و به هنگام فرود در وسط وادی از دست راست نزدیک مشعر فرود آی.
مستحب است برای کسی که نخستین بار حج انجام می دهد در مشعر الحرام توقّف کند و بر آن پا بگذارد و در شب مزدلفه از حوض ها نگذرد و بگوید:
اللَّهُمَّ هَذِهِ جَمْعٌ،
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْمَعَ لِي فِيهَا جَوَامِعَ الْخَيْرِ.
للَّهُمَّ لَا تُؤْيِسْنِي مِنَ الْخَيْرِ الَّذِي سَأَلْتُكَ أَنْ تَجْمَعَهُ لِي فِي قَلْبِي، وَ أَطْلُبُ
ص: 485
إِلَيْكَ أَنْ تُعَرِّفَنِي مَا عَرَّفْتَ أَوْلِيَاءَكَ فِي مَنْزِلِي هَذَا وَ أَنْ تَقِيَنِي جَوَامِعَ الشَّرِّ؛
خدایا! نام این موقف «جمع» است.
خدایا! به یمن این جایگاه از تو می خواهم همه جوامع خیر را در این سرزمین برای من جمع کنی.
خدایا! مرا از آن خیری که از تو خواستم تا آن را در فضای قلبم جمع سازی نومید مساز و از تو درخواست می کنم آن چه را که در این جا به اولیای خود نشان داده ای به من ارزانی داری و مرا از همه شرها بازداری.
و اگر توانستی، آن شب را احیا دار، و نخواب؛ زیرا به ما روایت شده که درهای آسمان در آن شب بر صداهای مؤمنان بسته نمی شود. آنان صدایی همانند صدای زنبور دارند، خداوندی که ثنای او بزرگ و عظیم است می فرماید:
أَنَا رَبُّكُمْ وَأَنْتُمْ عِبَادِي، أَدَّيْتُمْ حَفِّي وَ حَقٌّ عَلَيَّ أَنْ أَسْتَجِيبَ لَكُمْ.
من پروردگار شما هستم و شما بندگان من هستید، شما حق مرا ادا کردید، و بر من سزاوار است که دعاهای شما را اجابت کنم.
خداوند در آن شب گناه آن که را خواهد، می ریزد و آن که را بخواهد، می بخشد. (1)
در بیشتر دعاهایی که در روز عرفه وارد شده، می گوییم:
واغْفِرْ لَنَا اللَّهُمَّ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ؛ (2)
خدایا! ما را در این شب بیامرز.
ص: 486
وقوف در مشعر مقدّمه ای برای پذیرش آمرزش و مغفرت است و مشعر الحرام، از ارکان حج است. اگر کسی وقوف در مشعر را درک نکند، حج را درک نکرده و این بیانگر عظمت مشعر الحرام است. (1)
جمیل بن درّاج می گوید : امام صادق علیه السَّلام فرمود:
مَنْ أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ يَوْمَ النَّحْرِ مِنْ قَبْلِ زَوَالِ الشَّمْسِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ. (2)
هر که روز قربان پیش از ظهر به مشعر الحرام رود، در واقع حج را درک نموده است.
در روایت دیگری اسحاق بن عمّار می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
مَنْ أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ وَ عَلَيْهِ خَمْسَةٌ مِنَ النَّاسِ قَبْلَ أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ؛ (3)
هرکس مشعر الحرام را پیش از ظهر با پنج نفر درک کند، در واقع حجش را درک نموده است.
مشعر الحرام، محل ازدحام است و امام علیه السَّلام تأکید می کند که از حیاض عبور نکنید. (4)
ص: 487
ابی بصیر می گوید: امام صادق علیه السَّلام در ضمن سخنی می فرماید:
...فَإِذَا أَتَيْتَ مُزْدَلِفَةَ وَ هِيَ جَمْعٌ فَانْزِلْ فِي بَطْنِ الْوَادِي عَنْ يَمِينِ الطَّرِيقِ قَرِيباً مِنَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ فِيهِ مَوْضِعاً فَلَا تُجَاوِزِ الْحِيَاضَ الَّتِي عِنْدَ وَادِي مُحَسْرٍ؛ فَإِنَّهَا فَصْلُ مَا بَيْنَ جَمْعٍ وَ مِنِّى؛ (1)
... پس آن گاه که به مزدلفه _ که همان جمع است _ رسیدی در داخل درّه از سمت راست جادّه نزدیک به مشعر الحرام فرودآی و اگر در آن جا جایی نیافتی پس از حوض هایی که نزدیک وادی محّسر است مگذر؛ زیرا که آن جا فاصله میان جمع و منی است.
البته امروزه علائمی برای راهنمایی حاجیان نصب شده و شب مشعر الحرام، خیلی کم نورتر از روز نیست.
همان طوری که گذشت ادعیه زیادی در مشعر وارد شده که شاه بیت همۀ آن ها این است: خدایا! تمام خیراتی را که وعده کرده ای، در این جا که نامش جمع است، برای من جمع کن.
برای کسی که نخستین بار به حج مشرّف شده، مستحب است که کف پایش به زمین مشعر مالیده شود. (2)
ص: 488
حاجی باید سعی کند که در مشعر الحرام نخوابد. البته اگر خسته شد و خوابش برد، نظر لطف خداوند و امام زمان علیه السَّلام شامل حال او هم خواهد شد. اگر همه بخوابند، امام زمان علیه السَّلام بیدار است و به برکت آن بزرگوار، خداوند رحیم شیعیان را می آمرزد. او فرزند امام سجاد علیه السَّلام است.
اصمعی می گوید:
شبی پیرامون خانه خدا طواف می کردم. ناگاه جوان خوش خلق و خویی را دیدم که گیسوانی در جلوی پیشانی دارد. او پردۀ کعبه را گرفته بود و با خدای سبحان این گونه مناجات می نمود:
نَامَتِ الْعُيُونُ وَعَلَتِ النُّجُومُ وَأَنْتَ الْمَلِكُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ، غَلَّقَتِ الْمُلُوكُ أَبْوَابَهَا وَأَقَامَتْ عَلَيْهَا حُرَّاسَهَا، وَبَابُكَ مَفْتُوحَ لِلسَّائِلِينَ، جِئْتُكَ لِتَنْظُرَ إِلَيَّ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ؛
(خدایا) چشم ها به خواب رفتند و ستارگان بالا رفتند. تو فرمانروای زنده و پایداری. پادشاهان در قصرهای خود را بسته اند و نگهبانان را به نگهبانی گماشته اند، ولی درِ خانه تو برای هر که تقاضایی داشته باشد باز است. به حضور تو آمده ام تا نظر لطفی به من نمایی ای مهربان ترین مهربانان!
آن گاه این اشعار را خواند:
يَا مَنْ يُجِيبُ دُعَا الْمُضْطَرِّ فِي الظُّلَمِ *** يَا كَاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوَى مَعَ السَّقَمِ
قَدْ نَامَ وَفْدُكَ حَوْلَ الْبَيْتِ قَاطِبَةٌ *** وَأَنْتَ وَحْدَكَ يَا قَيُّومُ لَمْ تَنَمْ
أَدْعُوكَ رَبِّ دُعَاء قَدْ أَمَرْتَ بِهِ *** فَارْحَمْ بُكَائِي بِحَقِّ الْبَيْتِ وَ الْحَرَمِ
إِنْ كَانَ عَفْوَكَ لَا يَرْجُوهُ ذُو سَرَفٍ *** فَمَنْ يَجُودُ عَلَى الْعَاصِينَ بِالنِّعَمِ
ص: 489
ای آن که پاسخت برسد بر گرفتاری *** ای برطرف کنندۀ هر رنج و بیماری
اطراف خانه ات همه در خواب رفته اند *** اما تو ای خدای توانا! تو بیداری
می خوانمت خدا، که تو خود گفته ای بخوان *** پس رحم کن به حق حرم هم بر این زاری
امید گر نبسته به عفو تو مسرفی *** پس کیست آن که جود کند بر گنه کاری
اصمعی می گوید: وقتی با آن جوان ملاقات کردم دیدم، امام زین العابدین علیه السَّلام است. (1)
آری، گرچه امام زمان مهربان ِما بیدار است و به مناجات با پروردگار مشغول؛ ولی در عین حال باید توجه داشته باشیم که بیدار ماندن در مشعر الحرام از خوابیدن بهتر است. حتی اگر امکان دارد، به زحمت و مشقّت خود را بیدار نگه داریم. پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
إِذَا قَامَ الْعَبْدُ مِنْ مَضْجَعِهِ وَ التَّعَاسُ فِي عَيْنَيْهِ لِيُرْضِيَ رَبَّهُ بِصَلَاةٍ لَيْلِهِ بَاهَى اللَّهُ بِهِ مَلَائِكَتَهُ فَيَقُولُ: أَمَا تَرَوْنَ عَبْدِي هَذَا قَائِمٌ مِنْ مَضْجَعِهِ وَ تَرَكَ لَذِيذَ مَنَامِهِ إِلَى مَا لَمْ أَفْرِضْهُ عَلَيْهِ اشْهَدُوا أَنِّي قَدْ غَفَرْتُ لَه؛ (2)
ص: 490
آن گاه که بنده ای از بسترش با چشمان خواب آلوده، بر می خیزد، تا با نماز خود پروردگارش را خشنود سازد، خداوند به فرشتگانش فخر می کند و می فرماید: آیا بندۀ مرا نمیبینید که از بسترش برخاسته و لذت خواب را کنار نهاده، تا نمازی را که بر او واجب نکرده ام به جای آورد؟ پس گواه باشید که من او را آمرزیدم.
حاجی و عمره گزار که میهمان خداوند متعال است، در مشعر الحرام؛ این مکان مقدس با پروردگارش مناجات می کند؛ از این رو ضمانت نامۀ آن ها بر عهدۀ خدای تعالی است و خداوند آن ها را بیمه می کند.
در این باره ابن ابی عُمَیر روایتی را از علی بن ابو حَمزه از ابو بَصیر نقل می کند. ابو بَصیر می گوید: از امام صادق علیه السَّلام شنیدم که می فرمود:
ضَمَانُ الْحَاجِ وَالْمُعْتَمِرِ عَلَى اللهِ إِنْ أَبْقَاهُ بَلَغَهُ أَهْلَهُ، وَإِنْ أَمَاتَهُ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ؛ (1)
ضمانت حاجی و عمره گزار بر خداست. اگر او را زنده نگه دارد، به خانواده اش برساندش و اگر او را بمیراند، به بهشت وارد می کند.
در روایتی امیرمؤمنان علی علیه السَّلام برای شش گروه بهشت را ضمانت کردند.
ضمانت امر ساده ای نیست و کسی که ضامن می شود باید بداند که ذمۀ طرف مقابل بر عهدۀ اوست و اگر نمی تواند از عهده اش برآید، نباید ضامن شود.
ص: 491
با این وصف، امیرمؤمنان علی علیه السَّلام ضامن بهشت می شوند که نشان می دهد این شش گروه، به قطع اهل بهشت هستند.
در این روایت زیبا امیر مؤمنان علی علیه السَّلام می فرماید:
ضَمِنْتُ لِسِتَّةِ الْجَنَّةَ:
رَجُلٌ خَرَجَ بِصَدَقَةٍ فَمَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ؛
برای شش گروه بهشت را ضمانت می کنم:
کسی که به نیت پرداخت صدقه از خانه اش خارج می شود؛ اما در راه مرگش فرامی رسد.
گفتنی است که صدقه دایره وسیعی دارد و فقط به پولی که به فقیر می دهند، اطلاق نمی شود.
وَرَجُلٌ خَرَجَ يَعُودُ مَرِيضاً فَمَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ؛
مردی که به نیت عیادت بیمار از خانهاش خارج می شود و در راه، می میرد.
عیادت بیمار ثواب فوق العاده ای دارد که روایات فراوانی در این باره وارد شده است. (1) ما تنها به یک بسنده می نماییم.
مُعاویه بن وهب می گوید: امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
أَيُّمَا مُؤْمِنٍ عَادَ مُؤْمِناً حِينَ يُصْبِحُ شَيَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَبٍ، فَإِذَا قَعَدَ غَمَرَتْهُ الرَّحْمَةُ وَاسْتَغْفَرُوا لَهُ حَتَّى يُمْسِي، وَ إِنْ عَادَهُ مَسَاءُ كَانَ لَهُ مِثْلُ ذَلِكَ حَتَّى يُصبح؛ (2)
ص: 492
هر مؤمنی که صبح از جا برخیزد و به عیادت مؤمنی روان شود، هفتاد هزار فرشته او را مشایعت نمایند و چون بر بالین بیمار بنشیند، رحمت الهی او را فرابگیرد و فرشتگان تا شب هنگام برای او آمرزش بخواهند و اگر شب هنگام به عیادت رود، همین پاداش نصیب او می گردد.
امیرمؤمنان علی علیه السَّلام در ادامه روایت فرمود:
وَرَجُلٌ خَرَجَ مُجَاهِداً فِي سَبِيلِ اللهِ فَمَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ؛
کسی که به قصد جهاد در راه خدا از خانه خارج شود و در حین جهاد یا در بین راه از دنیا برود.
قرآن کریم نیز می فرماید:
(وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيماً)؛ (1)
و هر که در راه خدا هجرت کند، در زمین اقامتگاه های فراوان و گشایش ها خواهد یافت و هر کس به قصد مهاجرت در راه خدا و پیامبر او، از خانه اش به درآید، سپس مرگش برسد، به یقین پاداش او بر خداست و خدا آمرزندۀ مهربان است.
در ادامه روایت آمده:
وَرَجُلٌ خَرَجَ حَاجَاً فَمَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ،
کسی که به حج مشرّف می شود و به قصد مهمانی خدا و درک فیض حضرت حق و برکات آن جا به حج می رود و به هر دلیلی از دنیا می رود.
ص: 493
حضرت امیرمؤمنان علی علیه السَّلام برای چنین کسی نیز ضمانت کرده اند که به بهشت وارد خواهد شد.
از سعادت انسان است که در راه حج مرگش فرارسد. برای غسل میت مُحرم نباید کافور استعمال کرد و اگر مرد باشد، باید سرش را باز گذاشت و سر برهنه دفن کرد. چنین شخصی با لباس احرام محشور می شود و در روز قیامت، تلبیه گویان برانگیخته می شود.
در روایتی امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
الْحَاجُّ وَ الْمُعْتَمِرُ فِي ضَمَانِ اللهِ، فَإِنْ مَاتَ مُتَوَجِّهاً غَفَرَ اللهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ إِنْ مَاتَ مُحْرِماً بَعَتَهُ اللَّهُ مُلَيِّباً، وَإِنْ مَاتَ بِأَحَدِ الْحَرَمَيْنِ بَعَثَهُ اللهُ مِنَ الْأَمِنِينَ وَإِنْ مَاتَ مُنْصَرِفاً غَفَرَ اللهُ لَهُ جَمِيعَ ذُنُوبِهِ؛ (1)
حاجی و عمره گزار در ضمان خداوند هستند، پس اگر در مسیر رفتن به سوی مکه از دنیا برود، خداوند گناهانش را می آمرزد و اگر در حال احرام بمیرد، روز قیامت تلبیه گویان برانگیخته می شود، و اگر در یکی از دو حرم بمیرد، خداوند او را ایمن از عذاب مبعوث می کند، و اگر در حال برگشت از حج و عمره بمیرد، خداوند تمام گناهانش را می آمرزد.
امیرمؤمنان علی علیه السَّلام در ادامه روایت فرمود:
وَرَجُلٌ خَرَجَ إِلَى الْجُمُعَةِ فَمَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ؛
کسی که برای شرکت در نماز جمعه حرکت می کند و در این مسیر مرگش فرا می رسد.
ص: 494
نماز جمعه اگر با شرایطش اقامه شود، اهمیت فوق العاده ای دارد؛ تا جایی که خدای متعال در قرآن کریم می فرماید:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِي لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِنْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ)؛ (1)
ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که ندای نماز روز جمعه در دهند، به نماز بشتابید و داد و ستد را رها کنید. اگر بدانید، این کار برایتان بهتر است.
ششمین نفری که بهشت برای او تضمین شده است:
وَرَجُلٌ خَرَجَ فِي جِنَازَةِ رَجُلٍ مُسْلِمٍ فَمَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ: (2)
کسی که به قصد تعظیم مسلمانی، در تشییع جنازه او شرکت کند و در این راه بمیرد.
درباره حضور در مراسم تشییع جنازه مؤمن، روایات بسیاری از امامان اطهار علیهم السَّلامرسیده که فقط به یک روایت اکتفا می کنیم.
امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
مَنْ شَيَّعَ جَنَازَةَ مُؤْمِنٍ حَتَّى يُدْفَنَ فِي قَبْرِهِ وَكَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكَ مِنَ الْمُشَيِّعِينَ يُشَيِّعُونَهُ وَيَسْتَغْفِرُونَ لَهُ حَتَّى إِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ؛ (3)
هر کس جنازه مؤمنی را تشییع کند و تا هنگامی که او را دفن می کنند همراهی کند، خدای عزیز و جلیل هفتاد هزار فرشته را وا می دارد که جنازۀ او را تشییع و تا هنگامی که از قبر برای حشر بیرون می آید، برای او آمرزش بخواهند.
ص: 495
مستحب است حاجی در مشعر الحرام برای فردا که می خواهد رمی جمرات کند، سنگ ها را با حالت خاصی جمع نماید.
معاوية بن عمّار می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
سنگ ریزه های جمرات را بردار و به جمره آخر _ که نزد جمره عقبه است _ بیا و از مقابل آن بینداز و بر بالای آن نینداز و در حالی که سنگریزه ها در دست توست می گویی:
اللَّهُمَّ هَؤُلاءِ حَصَيَاتِي فَأَحْصِهِنَّ لِي وَارْفَعْهُنَّ فِي عَمَلِي؛
خدایا! این ها سنگ ریزه های من هستند؛ آن ها را برای من بشمار و آنها را در عمل من والا قرارده.
آن گاه سنگ ریزه را بینداز و با هر سنگ ریزه می گویی:
اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُمَّ ادْحَرْ عَنِّي الشَّيْطَانَ،
اللَّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتَابِكَ وَ عَلَى سُنَّةِ نَبِيِّكَ صلَّی اللهُ علیهِ وآلِه،
اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَجّاً مَبْرُوراً وَ عَمَلاً مَقْبُولاً وَ سَعْياً مَشْكُوراً وَ ذَنْباً مَغْفُوراً؛
خدا از آن چه وصف شود، بزرگ تر است، خدایا! شیطان را از من بران.
خدایا! با تصدیق کتاب تو و پیروی از روش پیامبر تو این عمل را انجام می دهم.
خدایا! این حج مرا حجی نیکو، عمل پذیرفته شده و تلاش سپاسگزاری شده قراربده و گناهم را بیامرز
ص: 496
حضرت در ادامه فرمود:
وَ يُسْتَحَبُّ أَنْ يُرْمَى الْجِمَارُ عَلَى طُهْرٍ؛ (1)
مستحب است که انسان به هنگام رمی جمرات با وضو باشد.
مشعر الحرام از جاهایی است که شیطان، انسان را بسیار آزار می دهد؛ هر چند فرشتگان شیطان را دفع می کنند و ضیوف الهی را محافظت می نمایند. در عین حال، خطر شيطان بسیار زیاد است. (2)
بنابر این انسان باید در آن فضای معنوی در پناه خدا و امام عصر علیه السَّلام قرار بگیرد و اگر کسی توفیق پیدا کند که شب مشعر را احیا کند، گویا تمام عمر را احیا کرده است.
تنها جایی که خداوند برای ذکر خود محل تعیین کرده، مشعر الحرام است.
قرآن کریم می فرماید:
(لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّنْ رَّبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ)؛ (3)
شما گناهی نیست که در سفر حج فضل پروردگارتان را بجویید. از این رو هر گاه از عرفات کوچ نمودید، خدا را در مشعر الحرام یاد کنید، و خدا را یاد کنید که شما را پیشتر از بیراهان بودید، هدایت کرد.
ص: 497
این بسیار عجیب است؛ زیرا موردی در قرآن نداریم که برای ذکر الهی، جایی تعیین شده باشد. برای نمونه خدای سبحان در آیه ای از قرآن کریم می فرماید:
(فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَ لَا تَكْفُرُونَ﴾؛ (1)
پس مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم و سپاس گزار من باشید و با من ناسپاسی نکنید.
در آیه ای دیگر می فرماید:
(وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالأَصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِين)؛ (2)
و در دل خویش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرّع و ترس، بدون صدای بلند، یاد کن و از غافلان مباش.
در آیه ای دیگر می خوانیم:
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللهَ ذِكْراً كَثِيرًا )؛ (3)
ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را با یادی بسیار، یاد کنید.
خداوند متعال در مورد ادعیه روز عرفه و تکالیف آن روز، در قرآن کریم این گونه دستور نمی فرماید؛ ولی دربارۀ مشعر الحرام، این گونه دستور می دهد.
مشعر، ابتدای بروز عنایت ربانی و پذیرش بندگان است که فرشتگان به فرمان خداوند سبحان به آنان تحیّت می گویند.
ص: 498
نمونه ای از بهشت که در دنیا وجود دارد، بیت الله الحرام است.
،عرفات وقوف به صحرای قیامت است و مشعر هم اول ورود به حرم و رفتن به بهشت آن جا باید ایستاد و گریه کرد و اذن گرفت و آفتاب خورد. آن جا صحرای قیامت است. در مشعر لباس باید به نحو خاصی باشد.
قرآن مجید صحنه ورود مؤمنان به بهشت را این گونه به تصویر می کشد:
﴿وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ
أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ * وَقالُوا الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ * وَ تَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِين)؛ (1)
و کسانی که از پروردگارشان پروا داشته اند گروه گروه به سوی بهشت سوق داده شوند تا آن گاه که به آن رسند و درهای آن به رویشان گشوده گردد و نگهبانان آن به آنان گویند: سلام بر شما خوش آمدید در آن وارد شوید و جاودانه بمانید و گویند: سپاس خدایی را که و عده اش را بر ما راست گردانید و سرزمین بهشت را به ما میراث داد از هر جای آن باغ پهناور که بخواهیم جای می گزینیم، چه نیک است پاداش عمل کنندگان و فرشتگان را می بینی که پیرامون عرش به ستایش پروردگار خود تسبیح می گویند و میانشان به حق داوری می گردد و گفته می شود: سپاس ویژه پروردگار جهانیان است.
ص: 499
قیادت؛ یعنی کسی را از پیش رو راهنمایی کردن، ولی سوق؛ یعنی از پشت سر، کسی را به راه انداختن.
بنابراین آیه شریفه گویا این گونه است که در روز قیامت، فرشتگان پیش روی بهشتی ها راه نمی روند، بلکه بهشتیان باید جلو بروند.
کسی که پیشاپیش همه راه می رود و قائد است، امیر مؤمنان علی علیه السَّلام است، همو که قائد و رهبر «غر المحجّلين؛ سفیدرویان» است.
در سخنی نورانی پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله به امیر مؤمنان علی علیه السَّلام می فرماید:
يَا عَلِيُّ ! أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ عَلَى الْحَوْضِ تَسْقُونَ مَنْ أَحْبَبْتُمْ وَ تَمْنَعُونَ مَنْ كَرِهْتُمْ وَأَنْتُمُ الأَمِنُونَ يَوْمَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ فِي ظِلِّ الْعَرْشِ يَفْزَعُ النَّاسُ وَ لَا تَفْزَعُونَ وَيَحْزَنُ النَّاسُ وَ لَا تَحْزَنُونَ ...؛ (1)
ای علی! تو و پیروانت کنار حوض کوثر خواهید بود؛ دوستان خود را سیراب خواهید کرد و دشمنان خویش را بازخواهید داشت. شما در روز رستاخیز در سایه عرش الهی در امان خواهید بود و حال آن که تمام مردم در ناله و خروش و غمگین خواهند بود و شما از اندوه برکنار خواهید بود.
در روایت دیگری ابن عبّاس می گوید: رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله در ضمن حدیثی طولانی فرمود:
در روز قیامت ندا دهنده ای ندا می دهد:
هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَصِيُّ رَسُولِ اللهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَائِدُ الْغُرُ الْمُحَجَّلِينَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيم؛ (2)
این علی بن ابی طالب وصی رسول خدا؛ پروردگار جهانیان، امیر مؤمنان و رهبر سفید رویان به سوی باغهای پر نعمت بهشت است.
ص: 500
آری، امیرمؤمنان علی علیه السَّلام راه را می داند و لازم نیست کسی او را راهنمایی کند؛ همان طور که خود حضرت فرمود:
أَيُّهَا النَّاسُ! سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ...؛ (1)
ای مردم! پیش از آن که مرا نیابید آن چه می خواهید از من بپرسید که من به راه های آسمان از راه های زمین آشناترم.
او قائد است و مؤمنان پیش رو می روند و فرشتگان از پشت سر هدایت می کنند تا به بهشت می رسند. در این هنگام درهای بهشت باز می شود. البته همه درها بسته اند ، ولی دری که علی علیه السَّلام را ببیند، باز می شود.
در این هنگام به جای این که بهشتی ها سلام کنند، فرشتگان به آن ها سلام می کنند.
قرآن نقل نمی کند که بهشتی ها آیا جواب سلام به آنها می دهند یا نه.
آنان چنان فریفته و شیفته عنایات حضرت حق هستند و چنان به سمت لقاء الله می روند که اصلاً متوجه نمی شوند که خازنان بهشت به آنها سلام کرده اند. آنها سلام می دهند، ولی این ها متوجه خداوند متعال هستند و می گویند:
(الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ)؛ (2)
سپاس خدایی را که وعده اش را بر ما راست گردانید و سرزمین بهشت را به ما میراث داد از هر جای آن باغ پهناور که بخواهیم جای می گزینیم چه نیک است پاداش عمل کنندگان.
ص: 501
فرشتگان اطراف عرش را فرا گرفته اند و تسبیح گویان شاهد این صحنه هستند.
آری، بهشت واقعی و حقیقی که قرآن کریم توصیف می کند، چنین است و خدا چنین چیزهایی در بهشت آفریده است. لذت های دنیوی نیز نمونه ای از لذائذ بهشتی است و لذتهای بهشتی خیلی بالاتر است.
خدای متعال نمونه کوچکی از بهشت و جهنم را در این دنیا به انسان ها نشان می دهد تا به انجام دادن کارهای خیر تشویق شوند و از گناهان دوری کنند. ما در دنیا یک مقدار خودمان را با آتش دنیا بسنجیم و ببینیم آیا می توانیم تحمل کنیم یا نه؟!
به یقین نمی توانیم آن را تحمل کنیم. از این رو باید با حضرت امام سجاد علیه السَّلام همنوا بشویم. در فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی چنین می خوانیم:
يَا رَبِّ إِنِّي ضَعِيفٌ عَلَى النَّارِ فَلَا تُعَذِّبْنِي بِالنَّارِ...(1)
پروردگارا! من توان آتش دوزخ را ندارم، مرا با آتش عذاب مکن...
خداوند متعال صورت هایی از جهنم را نیز در همین دنیا قرار داده است تا ما با دیدن آن ها از گناهان دوری کنیم. برای نمونه خاطره ای را بازگو می کنم:
در نخستین سفر به اهواز، با گروهی به دیدن چاه های گاز اهواز رفتیم. من در عمرم چنین آتش و حرارتی ندیده بودم. از لوله ای عظیم به ارتفاع حدود سی متر، آتش به آسمان بالا می رفت.
من جلوتر می رفتم که از نزدیک شاهد آن باشم.
ص: 502
مسئولان مربوطه مانع می شدند و می گفتند: جلوتر نروید که خطر دارد.
به آن ها گفتم: من حال خاصی دارم اجازه بدهید کمی جلوتر بروم.
کمی جلوتر رفتم و خیلی منقلب شدم و با خودم همین عبارت دعای ابوحمزه را زمزمه می کردم:
يَا رَبِّ إِنِّي ضَعِيفٌ عَلَى النَّارِ فَلَا تُعَذِّبْنِي بِالنَّارِ...؛ (1)
پروردگارا! من در برابر آتش ناتوانم مرا با آتش عذاب نکن...
وقتی برگشتم، به من گفتند: می دانید چگونه شما توانستید نزدیک آتش بروید، به جهت این که نصف صورت شما را عینک پوشانده و نصف دیگر هم محاسن شماست. اگر پوست خالی بود، نمیتوانستید جلو بروید.
گفتم: الحمد الله که این محاسن، مانع سوختنِ ما شد و إن شاء الله در آخرت هم مانع از ورود به دوزخ گردد.
در ابتدای مشعر دو کوه قرار دارد که در آن جا فرشتگان به پشت سر حاجی می زنند و می گویند: عمل از نو آغاز کن!
به سخن دیگر، به حاجی می گویند: تا این جا پاک شدی؛ زیرا به ضیافت خدا آمدی. گناهانت را نادیده گرفتیم؛ ولی بعد از این مواظب باش.
این حالت مثل منظرۀ صحنه ورود مؤمن به بهشت است که فرشتگان او را سوق
ص: 503
می دهند (1). از این رو خداوند متعال می فرماید:
(فَإِذَا أَفَضْتُم مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ)؛ (2)
از این رو هر گاه از عرفات کوچ نمودید، خدا را در مشعر الحرام یاد کنید.
بیان شد که شایسته است انسان در مشعر الحرام نخوابد. البته اگر نتوانست و خوابید اشکال ندارد؛ چرا که صاحب خانه کریم است. وقتی صاحب خانه ببیند مهمانش چُرت می زند، به او می گوید: اندکی استراحت بفرمایید.
خدای مهربان نیز کریم است و در حال خواب هم به مهمانش روزی می دهد. ما در دعای ماه رجب این گونه می خوانیم:
... يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ سَأَلَهُ، يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ لَمْ يَسْأَلُهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ تَحَنُّنا مِنْهُ وَرَحْمَةٌ أَعْطِنِي... (3)
... ای آن که هر کس از او بخواهد عطا کند، ای آن که به هر کس هم که از او درخواست نکند و به آن که خدا را هم نشناسد، از روی مهربانی و رحمت عطا می کند...
آری، ما از خدای متعال می خواهیم که با فضل خود ما را ببخشد و معرفت قلبمان را زیاد کند.
ص: 504
آن چه در مشعر اهمیت دارد که انسان باید به فکر آن باشد و خدا از همه بیشتر به آن توجه دارد، رضایت خدای سبحان است.
قرآن کریم می فرماید:
﴿وَعَدَ اللهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خالدين فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةٌ فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيم )؛ (1)
خدا به مردان و زنان با ایمان باغ هایی وعده داده که از زیر درختان آن نهرها جاری است. در آن جاودانه خواهند بود، و سراهایی پاکیزه در بهشت های جاودان (به آنان وعده داده است) و خشنودی خدا بزرگتر است. این، همان کامیابی بزرگ است.
ما در آن جا می گوییم: خدایا از ما راضی و خشنود باش.
بنا به تعبیر حضرت امام حسین علیه السَّلام رضایت خدا از طرف ما علتی نمی خواهد، (2) بلکه وقتی خدا میل داشته باشد از کسی راضی باشد، راضی می شود از این رو خدای مهربان در آیه ای می فرماید:
إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ ﴾؛ (3)
به راستی کسانی که پیش تر از جانب ما به آنان وعده نیکو داده شده از آن آتش دور داشته خواهند شد.
ص: 505
از ناحیه خدا به بندگان خاص عنایت خاص شده است. خدای سبحان پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله را پیامبر امام حسین علیه السَّلام را امام قرار داده است. همه چیز به عنایت حضرت حق بستگی دارد؛ همان طور که در فرازی از دعا می گوییم:
... اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْكَ وَحْدَكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ ...؛ (1)
... خدایا! هر نعمتی برای ما از جانب توست، خدای یگانه ای که شریکی نداری، معبودی جز تو نیست، از تو آمرزش می خواهم و به سوی تو باز می گردم...
و در آیه شریفه ای از قرآن کریم می خوانیم:
(قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُواْ هُوَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ)؛ (2)
بگو: تنها به فضل خدا و رحمت او باید خوشحال شوند؛ که این از تمام آن چه گردآوری می کنند، بهتر است.
هم چنین در تهلیلاتی که از امیر مؤمنان علی علیه السَّلام نقل شده می گوییم:
وَرَحْمَتُهُ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ...؛ (3)
و مهر و رحمت او از تمام آن چه گردآوری می کنند، بهتر است.
رحمت ها و عنایت های خداوند متعال بسیار بهتر از قصه ها، گنج ها، اموال و... است که مردم جمع می کنند.
ص: 506
سالار شهیدان امام حسین علیه السَّلام در دعای عرفات می فرماید:
إِلهِي إِنْ ظَهَرَتِ الْمَحَاسِنُ مِنِّي فَبِفَضْلِكَ وَ لَكَ الْمِنَّةُ عَلَيَّ، وَ إِنْ ظَهَرَتِ الْمُسَاوِي مِنِّي فَبِعَدْلِكَ وَ لَكَ الْحُجَّةُ عَلَيَّ ... (1)
خدای من! اگر کارهای خوبی از من آشکار می گردد، از فضل توست و تمام نعمت ها از آنِ توست که به من رسیده است و اگر کارهای بد از من رخ دهد، پس به عدالت تو بستگی دارد و تو بر من حجّت داری...؛
کارهایی که خدای متعال دربارۀ ما انجام می دهد، چگونه می شود از ناحیه ما تأثیری داشته باشد. خدای متعال بالاتر از آن است که بخواهد به خاطر عمل ما به ما لطف کند؛ بلکه فضل و لطف اوست که شامل حال ما می شود.
حضرت امام زین العابدین علیه السَّلام در فرازی از دعای ابو حمزه ثمالی به درگاه خدای سبحان چنین عرض می کند:
يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ يَا مُنْعِمُ يَا مُفْضِلُ لَسْتُ أَتَّكِلُ فِي النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِكَ عَلَى أَعْمَالِنَا، بَلْ بِفَضْلِكَ عَلَيْنَا لِأَنَّكَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ ...(2)
ای نیکوکار، ای زیبایی، ای نعمت دهنده ای، بخشنده، برای رهایی از کیفر تو به اعمالمان تکیه نکرده ایم؛ بلکه به فضل تو بر ما دل بسته ایم؛ چرا که تو اهل تقوا و اهل آمرزش هستی...
به راستی چه زیباست که حاجی مشعر الحرام را این گونه درک نماید و به این جایگاه برسد.
ص: 507
مشعر، نخستین مکانی است که انسان عنایات و اکرام خاص و عنوان حاجی پیدا می کند. حاجی در حال راز و نیاز گریه کرده، وقوفش را انجام داده و سختی ها را متحمل شده، اینک استراحت نموده و خوابیده است.
اما شب است، نسیمی می وزد و ماه می تابد، انسان والامقامی ایستاده و دست چپش بالاست و در شب مشعر بیدار است و پاسداری می دهد و می فرماید:
خدایا! آنان که خوابند، تو از سهمشان کم نخواهی کرد؛ ولی من بیدارم و برای آن ها دعا می کنم.
خدایا ! از طرف تو و به حساب تو خادمِ حاجی می شوم.
اگر در خانه ای بچه ها بخواهند بخوابند و نگران باشند، وقتی بزرگ خانه بیدار باشد و چراغی سوسو بزند، خیالشان راحت است و با آرامش می خوابند.
در دل آن شب حضرت بقیة الله الاعظم امام عصر علیه السَّلام بیدار است. این ما هستیم که باید ارتباطمان را با آن حضرت قوی کنیم و به حضرتش بگوییم: آقاجان! به ما هم سِمَت دیدبانی بدهید.
و حضرت بفرمایند: شما با خیال راحت استرحت کنید.
در روایتی آمده: هنگامی که به دستور هارون الرشید، حضرت امام کاظم علیه السَّلام را به زندان می بردند، ایشان به حضرت علی بن موسی الرضا علیه السَّلام فرمود که شب ها در خانه اش بخوابد تا وقتی خبری به او برسد.
راوی می گوید: ما هر شب برای حضرت امام رضا علیه السَّلام در دهلیز خانه رختخواب
ص: 508
پهن می کردیم و آن بزرگوار پس از نماز عشا در آنجا می خوابید و صبح به منزل خود می رفت، همین وضع تا چهار سال ادامه یافت.
امام رضا علیه السَّلام در تمام مدتی که پدرشان در زندان بودند، شب ها در منزل خودشان نبودند؛ بلکه می گفتند: دم درِ خانه و در دهلیزخانه جای مرا بیندازید تا فرزندان و خانم های خانه، خاطرشان راحت باشد. (1)
ما در مشعر به مولایمان امام عصر علیه السَّلام می گوییم: یا بقية الله! شما هستید و ما استراحت می کنیم.
نقل شده: دارایی شخصی را دزدیده بودند. او به کریم خان زند شکایت کرد.
کریم خان از او سؤال کرد: تو کجا بودی که مالت را بردند؟
گفت: خوابیده بودم.
کریم خان گفت: برای چه خوابیده بودی؟
گفت: فکر می کردم که شما بیدار هستید.
کریم خان سرش را پایین انداخت.
ما یقین داریم که حضرت بقية الله الأعظم امام عصر علیه السَّلام بیدار هستند، آن چه ما نمی فهمیم، ایشان می فهمند، به وسیله آن حضرت برکات خدا بر ما نازل می شود، نه فقط روزیِ شیعیان به برکتِ وجودِ آن حضرت است؛ بلکه روزی تمام ما سوى الله به بركت وجود آن بزرگوار فرود می آید که در فرازی از دعای عدیله چنین می خوانیم:
...ثُمَّ الْحُجَّةُ الْخَلَفُ الصَّالِحُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِيُّ الْمُرْجَى الَّذِي بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَبِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَالسَّمَاءُ...؛ (2)
ص: 509
.... سپس امام حجت و جانشین صالح قائم منتظر مهدی، امامی که با ماندگاری او دنیا ماندگار است و به برکت او آفریدگان روزی می خورند و به وجود او زمین و آسمان پابرجاست...
هر کس در مشعر الحرام شب را احیا کند، یقین داشته باشد که از حیث وجودی، به حضرت بقية الله الأعظم امام مهدی علیه السَّلام نزدیک تر می شود.
در مشعر باید خواسته های معنوی بالا و والایی را از خداوند درخواست کرد.
شب مشعر، شب عجیبی است. شب ذکر است؛ ذکر لسانی و ذکر قلبی.
ذکر لسانی همین است که می گوییم «یا الله، لا إله إلّا الله، سبحان الله». ولى عمده، ذکر قلبی است؛ زیرا گاهی ذکر لسانی به ریا آلوده می شود. قرآن کریم می فرماید:
(ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ ﴾؛ (1)
خداوند برای هیچ مردی در درونش دو دل ننهاده است.
بعضی از مردم حتی در سجده از روی عادت ذکر می گویند و از نظر قلبی توجهی ندارند. (2)
البته ذکر لسانی و قرآن خواندن ثواب دارد، ولی خواندن قرآن با فهمیدن آن و دقت در تفسیر آن، قابل مقایسه نیست.
ص: 510
کسی که قرآن می خواند ولی مفاهیم قرآنی را نمی فهمد و به آن عمل نمی کند، مانند کسی است که غذای خیلی خوشمزه و عالی بپزد، ولی خودش نتواند آن را بخورد.
امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در ضمن سخنی می فرماید:
... أَلَا لَا خَيْرَ فِي عِلْمٍ لَيْسَ فِيهِ تَفَهَّمْ،
أَلَا لَا خَيْرَ فِي قِرَاءَةٍ لَيْسَ فِيهَا تَدَبُّر،
أَلَا لَا خَيْرَ فِي عِبَادَةٍ لَيْسَ فِيهَا تَفَكَّرُ؛ (1)
... هان که در علمی که فهم نباشد خیری نیست
هان که در خواندنی که تدبّر نباشد خیری نیست.
هان که در عبادتی که اندیشه نباشد خیری نیست.
بنابراین، ذکر اصلی این است که قلب انسان پیوسته به خدا متصل شود و انسان هر کاری را طبق رضایت خدا انجام دهد و از خود هیچ اراده ای نبیند
دربارۀ حقیقت ذکر و یاد خدا، رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله در سفارشی به امیر مؤمنان علی علیه السَّلام می فرماید:
يَا عَلِيُّ! ثَلَاثُ لَا تُطِيقُهَا هَذِهِ الْأُمَّةُ:
الْمُوَاسَاةُ لِلْأَخِ فِي مَالِهِ،
وَ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِهِ،
وَ ذِكْرُ اللهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ،
وَ لَيْسَ هُوَ «سُبْحَانَ اللهِ وَالْحَمْدُ لِلهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ اللهُ أَكْبَرُ»، وَ لَكِنْ إِذَا وَرَدَ عَلَى مَا يَحْرُمُ عَلَيْهِ خَافَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَهُ وَ تَرَكَهُ؛ (2)
ص: 511
ای علی! سه چیز است که این امت توان انجام آن ها را ندارند:
مواسات با برادر در مال خویش.
با مردم از جانب خود انصاف دادن.
یاد کردن خدا در هر حال.
منظور از یادآوری خدا در هر حال، گفتن «سبحان الله و الحمد لله ولا إله إلا الله والله اکبر» نیست؛ بلکه منظور این است که اگر به چیزی برسند که حرام شده، از خدا بترسند و از آن درگذرند.
اگر انسان با این حالت در مشعر باشد چنان در وجودش تأثیر میگذارد که قلبش به خدا متصل می شود و نه تنها به دعاهای دنیوی؛ بلکه به دعاهای اخروی نیز موفّق می گردد.
وقتی انسان برای آخرت خود دعا می کند، خوب است که دنیا را نیز بخواهد؛ ولی دنیا را به مقصد آخرت بخواهد.
به سخن دیگر، انسان این گونه دعا کند و بگوید:
خدایا! ما را با حلال خود از حرام بی نیاز کن؛ چون به مقتضای مزاج، گرسنگی، غضب، شهوت و این همه قوای عجیب و غریبی که به ما داده ای، نفس ما مطالباتی دارد که اگر آن مطالبات نباشد، ما نمی توانیم زندگی کنیم. اینک خدایا! آن مطالبات را از طریقی که تو دوست داری، برای ما فراهم کن.
به راستی اگر خدای سبحان انسان را به حلال مستغنی و از هر گونه حرامی بی نیاز کند، بسیار عزیز و بزرگوار خواهد شد.
ص: 512
البته خداوند متعال همواره با انسان این گونه رفتار می کند؛ ولی انسان عجله می نماید و به طرف حرام می رود. اگر صبر کند، حلال به طرف او می آید و روزیِ هر کسی به دستش می رسد.
در روایتی نورانی امام حسن عسکری علیه السَّلام می فرماید:
ادْفَعِ الْمَسْأَلَةَ مَا وَجَدْتَ التَّحَمُّلَ يُمْكِنُكَ، فَإِنَّ لِكُلِّ يَوْمٍ رِزْقاً جَدِيداً.
وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِلْحَاحَ فِي الْمَطَالِبِ يَسْلُبُ الْبَهَاءَ، وَيُورِثُ التَّعَبَ وَ الْعَنَاءَ، فَاصْبِرْ حَتَّى يَفْتَحَ اللهُ لَكَ بَاباً يَسْهُلُ الدُّخُولُ فِيهِ، فَمَا أَقْرَبَ الصُّنْعَ مِنَ الْمَلْهُوفِ وَالْأَمْنَ مِنَ الْهَارِبِ الْمَخُوفِ.
فَرُبَّمَا كَانَتِ الْغِيَرُ نَوْعاً مِنْ أَدَبِ اللهِ، وَ الْحُظُوظُ مَرَاتِبَ، فَلَا تَعْجَلْ عَلَى ثَمَرَةٍ لَمْ تُدْرِكْ وَ إِنَّمَا تَنَالُهَا فِي أَوَانِهَا.
وَاعْلَمْ أَنَّ الْمُدَبِّرَ لَكَ أَعْلَمُ بِالْوَقْتِ الَّذِي يَصْلُحُ حَالُكَ فِيهِ، فَثِقٌ بِخِيَرَتِهِ فِي جَمِيعِ أُمُورِكَ يَصْلُحْ حَالُكَ، وَ لَا تَعْجَلْ بِحَوَائِجِكَ قَبْلَ وَقْتِهَا فَيَضِيقَ قَلْبُكَ وَ صَدْرُكَ وَ يَغْشَاكَ الْقُنُوطُ؛ (1)
تا آن گاه که تاب و توان داری، از دیگران درخواست نکن؛ زیرا برای هر روز، روزی جدیدی است.
بدان که پافشاری در تقاضا، ارزش انسان را از بین می برد و رنج و زحمت در پی دارد. بنابراین بردباری پیشه کن تا خداوند دری به رویت گشاید که ورود به آن آسان باشد. چه نزدیک است روزی به انسان اندوهگین و امنیت به انسان فراریِ ترسان.
ص: 513
پس چه بسا نابه سامان شدن اوضاع، نوعی سنت و روش خداوند است و بهره ها دارای مراتب است. از این رو در چیدنِ میوه نارس شتاب نکن که تو فقط در وقت خودش می توانی به آن دست یابی.
بدان که تدبیر کنندۀ تو به زمانی که در آن اوضاعت را سامان بخشد، آگاه تر است. پس در همۀ کارهایت به خیرخواهی او اطمینان کن تا حالت را اصلاح کند و در نیازهایت _ پیش از رسیدنِ زمان آن ها _ شتاب نکن که در این صورت سینه و قلبت تنگ می شود و نومیدی بر تو چیره می گردد.
در روایتی دیگر امام باقر علیه السَّلام می فرماید: رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله در سخنرانی حَجّة الوداع در ضمن سخنانی فرمود:
... أَلَا وَ إِنَّ الرُّوحَ الْأَمِينَ نَفَثَ فِي رُوعِي أَنَّهُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَكْمِلَ رِزْقَهَا، فَاتَّقُوا اللهَ وَأَجْمِلُوا فِي الطَّلَبِ وَ لَا يَحْمِلْ أَحَدَكُمْ اسْتِبْطَاءُ شَيْءٍ مِنَ الرِّزْقِ أَنْ يَطْلُبَهُ بِغَيْرِ حِلِّهِ؛ فَإِنَّهُ لَا يُدْرَكُ مَا عِنْدَ اللهِ إِنَّا بِطَاعَتِهِ؛ (1)
....هان که جبرئیل امین در دلم افکند که هرگز کسی نمی میرد تا روزی خود را به طور کامل بگیرد. بنابراین، تقوای خدا پیشه کنید و در طلب روزی آرام باشید و زیاده روی نکنید و دیر رسیدن روزی، شما را وادار نکند که آن را از راه حرام به دست آورید؛ زیرا آن چه نزد خداست جز به وسیله اطاعتش به دست نمی آید.
در روایت دیگری می خوانیم:
روزی حضرت امیر مؤمنان علی علیه السَّلام، به مسجد کوفه تشریف آوردند و با کسی گفت وگو می کردند و بر استری سوار بودند. وقتی میخواستند وارد مسجد شوند، افسار استر را کنار در به شخصی سپردند که از آن نگهداری کند.
ص: 514
وقتی از مسجد برگشتند دیدند از استر و آن شخص خبری نیست. حضرت به قنبر فرمودند: بگرد شاید همین اطراف باشد.
او رفت و استر را پیدا کرد و آورد؛ ولی افسارِ استر را آن شخص دزدیده بود.
حضرت به قنبر فرمودند: یک افسار برای این استر بخر.
قنبر رفت و افسار دزدیده شده را خرید.
حضرت علی علیه السَّلام وقتی افسار استر را دیدند، خیلی متأثر شدند و پرسیدند: این افسار را آن شخص به شما چند فروخته؟
صاحب مغازه گفت: دو درهم به من فروخته.
حضرت فرمودند:
سُبْحَانَ اللهِ، إِنِّي أَخَذْتُ دِرْهَمَيْنِ لِأَدْفَعَهُمَا إِلَيْهِ؛
سبحان الله، من نیت کرده بودم که وقتی از مسجد بیرون می آیم، دو در هم به آن شخص بدهم.
روزی او دو درهم بود؛ اما او عجله کرد و دو درهم حلال و مرحمتی امیرمؤمنان علی علیه السَّلام را به دو درهم حرام تبدیل کرد.
در این هنگام حضرتش به مردم رو کردند و فرمودند:
لَا تَتَعَرَّضُوا لِلْحَرَامِ وَ لَا تَأْكُلُوا مَالَ غَيْرِكُمْ غَصْباً فَتُحْرَمُوا فِي يَوْمِكُمْ مِقْدَارَ ذَلِكَ مِنْ رِزْقِكُمْ، وَكُلُّ مَنْ أَمْكَنَهُ أَنْ يَأْخُذَ مَالَ غَيْرِهِ عَلَى وَجْهِ الْحَرَامِ وَ لَا يَأْخُذُ فَاللهُ يَرْزُقُهُ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ مِقْدَارَ ذَلِكَ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ حَلَالًا طَيِّباً، قَالَ تَعَالَى (كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ لَا تَطْغَوْا فيه) (1) ؛ (2)
ص: 515
به حرام روی نیاورید و از روی غصب از مال و دارایی دیگران نخورید که در نتیجه آن در همان روز به همان اندازه از روزی خود محروم شوید. برای هر کسی امکان گرفتن از مال دیگری فراهم شود؛ ولی او به چنین کاری دست نزند، خدا در آن روز به همان اندازه از جایی که گمان ندارد، به او روزی حلال و پاک روزی می کند. خدای متعال می فرماید: «از روزی های پاکیزه ای که به شما داده ایم، بخورید و در آن طغیان نکنید».
بنابر این نباید انسان در روزی عجله کند؛ چراکه خداوند متعال رزّاق است. قرآن کریم می فرماید:
﴿إِنَّ اللهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتين)؛ (1)
خداوند روزی دهنده و صاحب نیروی متین است.
البته انسان نه فقط در رزق و روزی، بلکه در همۀ امور خود باید این گونه باشد و از شتاب و عجله بپرهیزد. در این زمینه روایات بسیاری نقل شده که به یک مورد بسنده می کنیم.
در روایتی رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله می فرماید:
إِنَّمَا أَهْلَكَ النَّاسَ الْعَجَلَةُ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ تَتَبَّتُوا لَمْ يَهْلِكُ أَحَدٌ؛ (2)
همانا شتاب مردم را به هلاکت می رساند. اگر مردم آرامش داشتند هیچ کس دچار هلاکت و ناراحتی نمی شد. (3)
ص: 516
ذخیره عمده حج و اماکن متبرکه، از جمله مشعر الحرام این است که علقه انسان با خدای سبحان به گونه ای خاص شود و برای همین ما به آن اماکن دعوت می شویم. حال اگر کسی به این نتیجه رسید، پس خوشا به حال او و اگر به این نتیجه نرسید، بداند که چیز چندانی به دست نیاورده است.
ص: 517
یکی از اعمال حج ماندن در منی است که اینک به گوشه ای از رمز و راز این عمل معنوی می پردازیم.
بعد از مشعر الحرام حاجی به سوی منی حرکت می کند. وقتی وارد سرزمین منی شد، مشغول دعا و راز و نیاز با خدای متعال می شود.
مُعاوية بن عَمّار درباره دعا در منی چنین می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
آن گاه که به منی رسیدی چنین بگو:
اللَّهُمَّ هَذِهِ مِنِّى وَ هِيَ مِمَّا مَنَنْتَ بِهَا عَلَيْنَا مِنَ الْمَنَاسِكِ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تَمُنَّ عَلَيْنَا بِمَا مَنَنْتَ بِهِ عَلَى أَنْبِيَائِكَ، فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُكَ وَ فِي قَبْضَتِک؛ (1)
خدایا! این جا سرزمین منی است؛ سرزمینی که برای ما عمل در آن را عنایت فرمودی. اینک از تو درخواست می کنم به ما احسان کنی؛ آن سان که به پیامبرت احسان کردی، که من بنده و در اختیار تو هستم.
خدای سبحان در آیه ای از قرآن کریم می فرماید:
(لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِين)؛ (2)
ص: 518
به یقین، خدا بر مؤمنان منت نهاد که پیامبری از خودشان در میان آنان برانگیخت، تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد، قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.
آری، عنایات حضرت حق توسط پیامبر خدا صلَّی اللهُ علیه وآله همیشه انسان را به بهشت می رساند؛ چرا که او برای جهانیان رحمت است. خدای مهربان می فرماید:
(وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمين )؛ (1)
و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.
خدای مهربان در منی این باب را برای پیامبر خود باز گذاشته که همواره وقتی امّت او به این مکان بیایند، آمرزیده خواهند شد.
وقتی به منی رفتی، اول رمی جمرات کن و شیطان را از خودت دور ساز، بعد حلق و قربانی کن. اگر توانستی همان روز به بیت مشرّف شو؛ همان طور که پیامبر همان روز به بیت مشرّف شدند.
تو ای انسان! اگر به خدای متعال و کعبه عشق داری و مهر می ورزی و حاضری هر چه داری در این راه هزینه کنی، با اندکی محاسبه، سود کرده ای و به جایگاه ثواب و پاداش و محل رجوع و توبه گام نهاده ای. همان جایی که به حضرت آدم علیه السَّلام خطاب شد: برای پذیرش توبه باید به آن جا بروی و در آنجا توبه کنی.
وقتی حضرت آدم علیه السَّلام برای توبه به آن جا رفت و از منی برمی گشت، به آرزوی خود رسیده بود.
ص: 519
واژه «منی» از ریشهٔ «تمنّی» و «منیه» گرفته شده که به معنای آرزو است. (1)
به تعبیر لطیف تر، در آن جا هر آرزویی که داری، از خداوند متعال بخواه که در این جا، خداوند منّت بندگانش را می کشد.
خداوند متعال گاهی به بندگان خاص و مقرّب خود می گوید که از من درخواست کنید؛ چنان که در سرزمین منی به خلیل خود، حضرت ابراهیم علیه السَّلام فرمود که از من چیزی بخواه. در روایتی می خوانیم:
أَنَّ إِبْرَاهِيمَ علیه السَّلام تَمَنَّى هُنَاكَ أَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ مَكَانَ ابْنِهِ كَبْشَاً يَأْمُرُهُ بِذَبْحِهِ فِدْيَةٌ له؛ (2)
به راستی ابراهیم علیه السَّلام در همین جا آرزو کرد که خدا به جای فرزندش، فرمان دهد یک قوچ ذبح کند.
صلى الله هم چنین بنا بر روایتی خداوند متعال به حبیب خود حضرت محمد صلَّى اللهُ عليه وآله توسط فرشته ای این گونه پیام داد:
يَا مُحَمَّدً! إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكَ أَخَيْرُكَ أَنْ تَكُونَ مَلِكاً رَسُولًا أَحَبُّ إِلَيْكَ أَوْ أَنْ تَكُونَ عَبْداً رَسُولًا؛
ص: 520
ای محمد! من پیک خدا به سوی تو هستم تا تو را مخیر نمایم پادشاه و پیامبر باشی یا بنده و پیامبر؟
رسول خدا صلَّى اللهُ عليه وآله فرمود:
بَلْ أَكُونُ عَبْداً رَسُولًا؛ (1)
بلکه بنده و پیامبر باشم...
خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی صلَّى اللهُ عليه وآله فرمود که می خواهم هم چنان بنده باشم. از هنگامی که خداوند متعال حضرت ختمی مرتبت را از مسجد الحرام به سوی مسجد الأقصى و از آن جا به آسمان ها سیر داد، او را با عنوان «عبد» خطاب کرد و فرمود:
(سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ)؛ (2)
منزّه است آن خدایی که بنده اش را شبانگاهی از مسجد الحرام به سوی مسجد الأقصى _ که پیرامون آن را برکت داده ایم _ سیر داد تا از نشانه های خود به او بنمایانیم که او همان شنوای بیناست.
آری، مقام منيع و رفیع عبودیّت پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله از مسجد الحرام آغاز شد و آن پیامبر تا عرش الهی گام برداشت.
اینک ما انسان ها که از امّت او هستیم و نمی توانیم به عرش الهی برویم و آن گونه عروج نداریم، پس به عرفات و مشعر برویم و در آن مکان های با ارزش آه و ناله و راز
ص: 521
و نیاز کنیم و آنگاه به منی برویم و در شعاع و در حدّ خودمان از خدای خود آرزو و درخواست کنیم و با الگو قرار دادن آن حضرت، از خداوند متعال مقام عبودیّت را درخواست کنیم.
باید دقت کنیم که نباید حالمان به گونه ای باشد که در منی، بر اثر وسوسه های شیطان، فقط دنیا و زینت های دنیوی را آرزو کنیم؛ بلکه باید مشابهتی با حضرت رسول اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله پیدا کنیم و آن چه ایشان، از خداوند درخواست کردند، ما نیز همان را بخواهیم.
البته پیشوایان معصوم ما به ما یاد داده اند که در آن مکان ارزشمند چگونه دعا و آرزو کنیم. مُعاوية بن عَمّار می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
آن گاه که به منی رسیدی، چنین بگو:
اللَّهُمَّ هَذِهِ مِنِّى وَ هِيَ مِمَّا مَنَنْتَ بِهَا عَلَيْنَا مِنَ الْمَنَاسِكِ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تَمُنَّ عَلَيْنَا بِمَا مَنَنْتَ بِهِ عَلَى أَنْبِيَائِكَ فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُكَ وَ فِي قَبْضَتِک؛ (1)
خدایا! این جا سرزمین منی است؛ سرزمینی که برای ما عمل در آن را عنایت فرمودی. اینک از تو درخواست می کنم به ما احسان کنی؛ آن سان که به پیامبرت احسان کردی، که من بنده و در اختیار تو هستم.
آری، می خواهیم مشابهتی با حضرت رسول اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله داشته باشیم و آن چه ایشان از خداوند درخواست کردند، ما نیز همان را بخواهیم.
ص: 522
پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله فقط یک دختر داشتند و با آن که مستجاب الدعوه بودند، برای دخترشان، از خداوند تقاضای مال و ثروت نکردند؛ بلکه در واپسین لحظه های زندگی خویش که تنها دخترشان بر بالینش گریه و بی تابی می کرد، به او چنین بشارت داد:
أَبْشِرِي يَا فَاطِمَةُ فَإِنَّكِ أَوَّلُ مَنْ تَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي. فَلَا تَبْكِي وَلَا تَحْزَنِي، فَإِنَّكِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَأَبَاكِ سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ، وَابْنُ عَمَّكِ خَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ، وَابْنَاكِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَمِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ يُخْرِجُ اللهُ الْأَئِمَّةَ التِّسْعَةَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَمِنَّا مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ ...؛ (1)
مژده باد ای فاطمه! زیرا نخستین کسی که از اهل بیتم به من می پیوندد تو هستی، بنابراین گریان و محزون مباش؛ زیرا تو سالار بانوان اهل بهشت هستی و پدرت آقای پیامبران و پسر عمویت سالار اوصیا و دو فرزندت آقای جوانان اهل بهشت هستند، خدای تعالی از صلب حسین، امامان نه گانۀ پاکیزه و معصومی را به دنیا می آورد، و مهدی این امت از ماست....
جالب است در این هنگام و با این سخن پیامبر، حضرت صدیقه طاهره علیها السَّلام آرام گرفت.
حاجی با خطاب «تمنّ تمنّ؛ آرزو کن، آرزو کن» برای خانواده و اهل خود آرزوی خیر می کند و به آن ها ثواب می فرستد. هم چنین شایسته است که برای آن ها دعا کند و خوبی را در حق آنان به کمال برساند.
ص: 523
خداوند متعال در شب معراج، چندین مرتبه به حبیب خود حضرت محمد مصطفی صلَّى اللهُ عليه وآله فرمود که از من چیزی بخواه. همان گونه که عاشق از معشوق می خواهد که از او چیزی درخواست کند، خداوند که دوستدار حبیبش است، از او خواست که چیزی مطالبه کند.
صلى الله پیامبر رحمت صلَّى اللهُ عليه وآله درخواست هایی را مطرح کردند؛ اما از امّت خود غافل نبودند و برای آن ها نیز درخواست هایی داشتند؛ از جمله اینکه فرمودند:
(رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَّسِينَا)؛ (1)
ای پروردگار ما! اگر فراموش کرده ایم ما را بازخواست مکن.
هم چنین فرمودند:
﴿رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا)؛ (2)
ای پروردگار ما! هیچ بار گرانی بر دوش ما مگذار، هم چنان که بر دوش کسانی که پیش از بودند، نهادی.
و نیز فرمودند:
(فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴾؛ (3)
پس ما را بر گروه کافران پیروز کن.
ص: 524
خداوند تبارک و تعالی در تمجید از بنده و فرستاده خود فرمودند:
(آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَّبِّهِ ﴾؛ (1)
پیامبر به آن چه از جانب پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است.
پیامبر رحمت اضافه فرمودند:
(وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ ﴾؛ (2)
و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتاب ها و فرستادگانش ایمان آورده اند.
چه زیباست پاسخ پیامبرِ رحمت گویا در پاسخ به حضرت گفته شده: آن ها مثل تو نیستند، آن ها خطا و نسیان دارند. همچون تو نیستند که دارای مقام (سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسی)؛ (3) «ما به زودی قرآن را بر تو می خوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد» هستی.
در این هنگام پیامبر رحمت از خداوند متعال این گونه درخواست می کند:
(رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَّسِينَا)؛ (4)
ای پروردگار ما! اگر فراموش کرده ایم ما را بازخواست مکن.
جالب است که پیامبر رحمت نمی گوید: «رَبِّهم لا تُؤاخِذُهُم؛ ای پروردگار آن ها، آنان را بازخواست مکن»؛ بلکه خود را با امّت خود همراه می کند و به درگاه ربوبی عرضه می کند:
(رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَّسِينَا)؛ (5)
ای پروردگار ما! اگر فراموش کرده ایم ما را بازخواست مکن.
ص: 525
و به این ترتیب، پیامبر رحمت، امت خویش را در شب معراج یاد می کند. (1)
در واقع، آن حضرت شفیع امت خود شدند. شفاعت به معنای آن است که انسان یک شخص آبرومند را نزد شخص دیگری واسطه قرار دهد. (2)
در شب معراج، پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله باعث شدند تا نام امتشان هم ردیف نام مبارک خودشان در قرآن کریم ذکر شود. ایشان حاضر نشدند الطاف خداوند فقط به ایشان اختصاص یابد؛ بلکه آن را با صیغه جمع برای همه امت خود خواستار شدند.
ما نیز در آن مکان مقدس با زبانِ حال خود به امیر مؤمنان علی علیه السَّلام می گوییم: علی جان! ما می ترسیم در واپسین لحظه های زندگی تنها باشیم، می خواهیم تنها نباشیم، شما هم باید باشید.
مقام معراج مخصوص خود پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله است؛ ولی آن بزرگوار می خواهد مشابه آن را برای امت خویش قرار دهد. همان طور که اصل کعبه شبيه بيت المعمور در عرش الهی است؛ همان که فرشتگان مقرب آن را طواف می کنند.
اما کعبه برای مؤمنان، بندگان و انسانهاست و فرشتگان نیز آن را طواف می کنند.
ص: 526
پیش تر گذشت که منی محل تمنّی و آرزوست. یکی از اعمال در آن سرزمین، «حَلق»؛ یعنی تراشیدن سر و یا تقصیر است.
با نگاه به رمز این عمل این پرسش مطرح است که حکمت تراشیدن سر چیست؟
در پاسخ این پرسش می گوییم:
در گذشته که خرید و فروش غلام متداول بود، وقتی کسی غلامی می خرید، سرش را می تراشید تا موهای غلام در خانهٔ آن فرد از نو رشد کند.
ما نیز هنگامی که حَلْق می کنیم و سر خود را می تراشیم، به خداوند متعال اعلام می کنیم که ما دیگر آن شخص قبلی نیستیم. موهایی که با آن ها گناه کرده بودیم تراشیدیم و دیگر گناه نخواهم کرد.
پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله فرمودند:
رَحِمَ اللهُ الْمُحَلِّقِينَ؛ (1)
خداوند کسانی که سرهایشان را می تراشند، رحمت کند.
ص: 527
در واقع حلق و تراشیدن سر نشانۀ عبودیت و بندگی است. امروزه نیز سر مجرمان را می تراشند. ما نیز در سرزمین منی سر خود را می تراشیم و به هنگام س تراشیدن، می گوییم:
بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَعَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ صلَّى اللهُ عليه وآله وَسُنَّتِهِ حَنِيفاً مُسْلِماً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ.
اللَّهُمَّ أَعْطِنِي بِكُلِ شَعْرَةٍ نُوراً سَاطِعاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛
به نام خدا و با یاری خدا و بر آیین رسول خدا صلَّى اللهُ عليه وآله و سنت او که یکتاپرستی خالص و مسلمانم و هرگز از مشرکان نیستم.
خداوندا! به ازای هر مویی، در روز قیامت نوری درخشان به من ارزانی دار.
هنگامی که تراشیدن سر پایان یافت می گوییم:
اللَّهُمَّ زَيَّنِّي بِالتَّقَى وَجَنِّبْنِي الرَّدَى وَجَنِّبْ شَعْرِي وَبَشَرِيَ الْمَعَاصِيَ وَجَمِيعَ مَا تَكْرَهُ مِنِّي، فَإِنِّي لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرّاً؛ (1)
خدایا! مرا به پرهیزکاری زینت بخش و از بدی و نابودی دورم کن و موها و بدنم را از گناهان و از هر چه ناخرسند داری دور کن؛ چرا که من مالک سود و زیان خودم نیستم مستحب است که انسان موها را دفن کند تا منی کثیف و آلوده نشود. ضمن این که هر مویی که دفن می شود، روز قیامت به اسم صاحبش تلبیه می گوید.
اَبی شِبل می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا حَلَقَ رَأْسَهُ بِمِنِّى ثُمَّ دَفَنَهُ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَكُلُّ شَعْرَةٍ لَهَا لِسَانُ طَلْقٌ تُلَبِّي بِاسْمِ صَاحِبِهَا؛ (2)
ص: 528
مؤمن سر خود را در منی بتراشد سپس آن را دفن کند، در روز قیامت در حالتی به صحرای محشر می آید که هر تار مویی زبان گویایی دارد و به نام صاحبش لبّیک می گوید.
وقتی فرشتگان در ابطح حضرت آدم علیه السَّلام را استقبال کردند، به او اعتنایی نمی نمودند و گاهی با تعابیر تندی با او سخن می گفتند؛ اما هنگامی که از منی برمی گشت، به استقبالش آمدند و به او بشارت میدادند و او را تشویق می کردند که طواف کند.
وقتی حضرت آدم علیه السَّلام حج خود را به پایان رساند، فرشتگان در ابطح به دیدار او رفتند و به او گفتند:
يَا آدَمُ! بُرَّ حَبُّكَ أَمَا إِنَّا قَدْ حَجَجْنَا قَبْلَكَ هَذَا الْبَيْتَ بِأَلْفَيْ عَامٍ؛ (1)
ای آدم! حج تو پذیرفته. شدهان که ما دو هزار سال پیش از تو، به گرد این خانه حج گزاردیم.
آری، خانۀ خدا پیش از حضرت آدم علیه السَّلام نیز برقرار بوده است. زراره می گوید: به حضرت امام جعفر صادق علیه السَّلام عرض نمودم: فدای تو گردم، بیش از چهل سال است که از شما درباره مسائل حج می پرسم و شما هم چنان پاسخ می فرمایید.
امام صادق علیه السَّلام فرمود:
يَا زُرَارَةً بَيْتٌ يُحَجُّ قَبْلَ آدَمَ علیه السَّلام بِأَلْفَيْ عَامٍ، تُرِيدُ أَنْ تَفْنَى مَسَائِلُهُ فِي أَرْبَعِينَ عَاماً؟! (2)
ص: 529
ای زراره! خانه ای را که دو هزار سال پیش از آدم علیه السَّلام حج می کردند، می خواهی مسائل آن را در چهل سال تمام کنی؟!
خانۀ کعبه چنین عظمت، قدمت و قداستی دارد؛ از این رو حاجی باید در آن جا درخواستی بزرگ و عظیم از خدای متعال داشته باشد و مقصد و مقصودش، کسب تقوا باشد. حاجی در هر مرتبه ای که هست، تقوا را رعایت و تقویت کند و هرگز ارتباط قلبی با امیر مؤمنان علی علیه السَّلام را قطع ننماید.
آرزوهایی که در منی می شود، آثاری دارد. آن جا، مکان توحید و انتشار آن در سراسر عالم است. تهلیل های منی و دهه ذی الحجه، روح توحید و یکتاپرستی را در اشخاص، زنده و بیدار می کند.
در آن جا لازم است بسیار به یاد خدا بود و اسم خدا را برد؛ به خصوص در ایام تشریق که بهترین وقتش هنگام بازگشت از عرفات است که حاجی وقوفش را کرده است.
زراره می گوید: به حضرت امام باقر علیه السَّلام عرض کردم: آیا در ایام تشریق در پی هر نمازی باید تکبیر گفته شود؟
حضرت فرمود:
التَّكْبِيرُ بِمِنِّى فِي دُبُرِ خَمْسَ عَشْرَةَ صَلَاةٌ مِنْ صَلَاةِ الظُّهْرِ يَوْمَ النَّحْرِ إِلَى صَلَاةِ الْغَدَاةِ؛
در منی در پی پانزده نماز، مستحب است تکبیر بگویند؛ به این گونه که از نماز ظهر روز دهم تا نماز صبح روز سیزدهم.
ص: 530
سپس حضرت فرمود: در این تکبیر می گویی:
اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا هَدَانَا وَاللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا رَزَقْنَا مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَبْلَانَا؛ (1)
خدا بزرگ تر از توصیف است، خدا بزرگ تر از توصیف است، معبودی جز خدا نیست، خدا را تکبیر می گوییم به پاس آن که ما را به راه راست هدایت فرمود و او را سپاس می گوییم در مقابل نعمت هایی که از گوشت چهارپایان که به قربانی روزی ما ساخت و خدا را سپاس می گوییم که ما را آزمود.
ص: 531
آخرین عمل حج، سنگسار کردن شیطان است.
حاجی شب سیزدهم در منی است؛ در حالی که اغیار رفته اند و اخیار مانده اند؛ اینک هر چه می خواهد از خدای متعال تمنا کند.
مُعاوية بن عَمار می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
آن گاه که به منی رسیدی، چنین بگو:
اللَّهُمَّ هَذِهِ مِنِّى وَ هِيَ مِمَّا مَنَنْتَ بِهَا عَلَيْنَا مِنَ الْمَنَاسِكِ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تَمُنَّ عَلَيْنَا بِمَا مَنَنْتَ بِهِ عَلَى أَنْبِيَائِكَ فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُكَ وَ فِي قَبْضَتِک؛ (1)
خدایا! این جا سرزمین منی است؛ سرزمینی که برای ما عمل در آن را عنایت فرمودی. اینک از تو درخواست می کنم به ما احسان کنی آن سان که به پیامبرت احسان کردی، که من بنده و در اختیار تو هستم.
اگر شب در منی بیتوته کنی، باید روز به شیطان سنگ بزنی و رمی جمرات کنی؛ چرا که در آن جا هم شیطان انسان را رها نمی کند. معاوية بن عمّار میگوید: امام صادق علیه السَّلام در ضمن روایتی فرمود:
ص: 532
به هنگام پرتاب هر سنگ ریزه می گویی:
اللُه اَكبر اللَّهُمَّ ادْحَرْ عَنِّي الشَّیْطَانَ،
اللَّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتَابِكَ وَ عَلَى سُنَّةِ نَبِيِّكَ صلَّی اللهُ علیه وآله.
اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَجّاً مَبْرُوراً وَ عَمَلاً مَقْبُولاً وَ سَعْياً مَشْكُوراً وَ ذَنْباً مَعْفُوراً؛
خدا از آن چه وصف شود، بزرگ تر است، خدایا! شیطان را از من بران.
خدایا! با تصدیق کتاب تو و پیروی از روش پیامبر تو این عمل را انجام می دهم.
خدایا! این حج مرا حجی نیکو، عمل پذیرفته شده، تلاش سپاسگزاری شده قرار بده و گناهم را بیامرز.
حضرت در ادامه فرمود:
وَ يُسْتَحَبُّ أَنْ يُرْمَى الْحِمَارُ عَلَى طُهْرٍ؛ (1)
مستحب است که انسان به هنگام رمی جمرات با وضو باشد.
ص: 533
یکی دیگر از اعمال سرزمین منی، قربانی است.
همان طوری که در منابع حدیثی آمده: پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله در سالی که به حج مشرّف شدند 100 شتر برای خودشان از مدینه آوردند و سهمیه شتر خود را با امیرمؤمنان علی علیه السَّلام تقسیم کردند.
حضرت رسول الله صلَّی اللهُ علیه وآله به اصحاب و جمعی که در معیّت آن حضرت بودند، فرمودند: همۀ شما از احرام در بیایید که حج شما تمتّع است، ولی حج من تمتّع نیست.
سؤال شد: ای رسول خدا! چرا شما این گونه انجام می دهید؟
فرمودند: چون من با خودم قربانی آورده ام، ولی شما قربانی نیاورده اید.
وقتی حضرت امیر مؤمنان علی علیه السَّلام به یمن می رفتند، رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله فرمود: علی جان! خودت را به مکه برسان.
امیرمؤمنان علی علیه السَّلام بعد از انجام مأموریت خود به طرف مکه حرکت کردند و از یلملم مُحرم شدند، و کمی دیرتر به مکه رسیدند. دیدند حضرت زهرا علیها السَّلام از حال احرام درآمده اند و لباس رنگی پوشیده اند و خودشان را آراسته اند.
ص: 534
امیر مؤمنان علی علیه السَّلام از حضرت زهرا علیها السَّلام پرسیدند: مگر شما مُحرم نیستید؟
حضرت زهرا علیها السَّلام فرمودند: پدرم فرمودند که از احرام خارج شوید.
حضرت امیر خدمت رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله آمدند و قضیه را سؤال کردند.
رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله فرمودند: بله من گفتم که همه از احرام خارج شوید، على جان تو چگونه مُحرم شدی؟
حضرت امیر علیه السَّلام فرمودند:
يَا رَسُولَ اللهِ! إِهْلَالاً كَإِهْلَالِ النَّبِيِّ صلَّی اللهُ علیه وآله؛
ای رسول خدا! من مُحرم می شوم، همان گونه که پیامبر صلَّی اللهُ علیه وآله محرم شده است.
در این هنگام حضرت رسول اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله به حضرت امیر علیه السَّلام فرمودند:
كُنْ عَلَى إِحْرَامِكَ مِثْلِي وَ أَنْتَ شَرِيكِي فِي هَدْيِي؛
تو نباید از احرام در بیایی، چون من و تو مثل هم هستیم و تو در قربانی با من شریک هستی.
حضرت امیر علیه السَّلام سؤال کردند: حالا چه کنم؟
رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله فرمودند: آیا با خودت قربانی آورده ای؟
حضرت امیر علیه السَّلام فرمودند: نه.
رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله فرمودند: از این صد شتری که من آورده ام، یک سوم آن برای تو و دوسوم برای من باشد.
بنابراین، سی و سه یا سی و چهار شتر برای حضرت امیر مؤمنان على علیه السَّلام شد و شصت و شش یا شصت و هفت شتر هم برای خود حضرت رسول که به دست
ص: 535
مبارکشان نحر فرمودند و همان روز هم به مسجد الحرام مشرّف شدند و طواف و سعی کردند و شب هم در منی خوابیدند. (1)
از این رو، هر وقت حاجی طواف و سعی و طواف نساء را انجام داد، همهٔ محرّمات احرام بر او حلال می شود.
در بین عبادات مستحبی، فقط دو عبادت وجود دارد که اگر آن ها را شروع کردیم، اتمامشان واجب است :حج و اعتکاف.
در حج یا عمره استحبابی _ با آن که ورود به آن استحباب دارد _ به خاطر عظمت و قداست حج، اتمام آن واجب است است.
یعنی بعد از آن که انسان تلبیه گفت و اموری را که حرام نبود بر خود حرام کرد، نمی تواند آن را بشکند و باید آن را به پایان برساند.
البته اگر کسی بیمار شود، یا در محصور قرار گیرد، احکامش فرق می کند که احکامش در قرآن آمده است؛ آن جا که می فرماید:
(وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذِيَ مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُدٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةً
ص: 536
ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ شَدِيدُ الْعِقاب)؛ (1)
و حج و عمره را برای خدا به اتمام برسانید و اگر محصور شدید، آن چه از قربانی فراهم شود (ذبح کنید و از احرام خارج شوید) و سرهای خود را نتراشید، تا قربانی به محلش برسد و اگر کسی از شما بیمار بود، و یا ناراحتی در سر داشت، باید فدیه و کفّاره ای از قبیل روزه یا صدقه یا گوسفندی بدهد و هنگامی که در امان بودید، هر کس با ختم عمره، حج را آغاز کند، آن چه از قربانی برای او امکان دارد (ذبح کند) و هر که نیافت، سه روز در ایام حج، و هفت روز هنگامی که باز می گردید، روزه بدارد. این، ده روز کامل است. البته این برای کسی است که خانوادۀ او، نزد مسجد الحرام نباشد و تقوای خدا پیشه کنید و بدانید که او، سخت کیفر است.
در اعتکاف نیز انسان تا روز دوم فرصت دارد که اعتکافش را برهم زند. اگر وارد روز سوم شد، بر هم زدن اعتکاف حرام می شود.
به سخن دیگر، اعتکاف مستحب است، مگر این که انسان آن را به وسیله نذر یا عهدی بر خود واجب کند؛ وگرنه اعتکاف همیشه مستحب است.
ابو بصیر می گوید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
لَا يَكُونُ الِاعْتِكَافُ أَقَلَّ مِنْ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ، وَ مَنِ اعْتَكَفَ صَامَ وَيَنْبَغِي لِلْمُعْتَكِفِ إِذَا اعْتَكَفَ أَنْ يَشْتَرِطَ كَمَا يَشْتَرِطُ الَّذِي يُحْرِمُ؛ (2)
ص: 537
دورۀ اعتکاف، کمتر از سه روز نخواهد بود و هر کس معتکف شود، باید روزه بگیرد و شایسته است انسان که در هنگام نیّت، مانند کسی که برای حج و عمره لباس احرام می پوشد و شرط و استثنا می گذارد، او هم شرط و استثنا بگذارد. (1)
در گزارش دیگری محمد بن مسلم می گوید: امام باقر علیه السَّلام فرمود:
إِذَا اعْتَكَفَ يَوْماً وَ لَمْ يَكُنِ اشْتَرَطَ فَلَهُ أَنْ يَخْرُجَ وَ يَفْسَخَ الِاعْتِكَافَ وَإِنْ أَقَامَ يَوْمَيْنِ وَ لَمْ يَكُنِ اشْتَرَطَ فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يَفْسَخَ اعْتِكَافَهُ حَتَّى يَمْضِيَ ثَلَاثَةٌ أَيَّامٍ؛ (2)
اگر کسی معتکف شود و از اعتکاف او فقط یک روز گذشته باشد، می تواند از مسجد خارج شود و اعتکاف خود را فسخ کند؛ گرچه شرط نگذاشته باشد. اما اگر از اعتکاف او دو روز گذشته باشد و شرط و استثنا نگذاشته باشد، نمی تواند اعتکاف خود را فسخ کند، بلکه باید روز سوم را نیز معتکف بماند.
البته اگر کسی بخواهد در مسجد الحرام معتکف شود، با توجه به وضعیت امروزه آن جا، فقط در ماه مبارک رمضان می تواند چنین کاری را انجام دهد.
ص: 538
احمد بن محمد بن ابی نصر می گوید: از امام رضا علیه السَّلام شنیدم که می فرمود:
عُمْرَةٌ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ تَعْدِلُ حَجَّةٌ...؛ (1)
انجام یک عمره در ماه رمضان برابر یک حج است...
گفتنی است که یکی از تکمیل کننده های حج، اعتکاف در مسجد الحرام است که بدلش، همان خود آن است.
البته با وضعیت امروزه در مسجد النبی، اعتکاف میسّر نیست؛ زیرا _ حتی در حج _ درها را می بندند و زائران را بیرون می نمایند.
بله اگر کسی در ماه مبارک رمضان مشرّف شود، می تواند در مسجد النبي معتکف شود. به راستی چنین فردی چه سعادتی دارد؛ چرا که در ماه مبارک رمضان مسجد النبي معنویت و روحانیت بسیار عجیبی دارد؛ چون همه، مهمان رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله هستند.
ص: 539
ص: 540
نگاهی به شهر زیارتی مدینه منوره
ص: 541
ص: 542
هنگامی که حاجی اعمال حج را در مکه انجام داد نوبت به شهر پیامبر؛ یعنی مدینه منوره می رسد. عامر بن عبدالله می گوید: به امام صادق علیه السَّلام عرضه داشتم: من به ساربان دو یا سه دینار دادم تا مرا به مدینه ببرد.
امام علیه السَّلام فرمود:
قَدْ أَحْسَنْتَ مَا أَيْسَرَ هَذَا تَأْتِي قَبْرَ رَسُولِ اللهِ صلَّى اللهُ عليه وآله وَتُسَلِّمُ عَلَيْهِ. أَمَا إِنَّهُ يَسْمَعُکَ مِنْ قَرِيبٍ وَ يَبْلُغُهُ عَنْكَ مِنْ بَعِيدٍ؛ (1)
کار بسیار خوبی انجام دادی، سهل و آسان است که با این کار به کنار قبر رسول خدا صلَّى اللهُ عليه وآله آمدی و آن حضرت را زیارت کردی و به آن بزرگوار سلام دادی. حالا که آن حضرت سلام تو را از نزدیک شنیده و اگر سلام تو از دور باشد، آن را از جانب تو به آن بزرگوار می رسانند.
امام صادق علیه السَّلام با این بیان نورانی، کار او را تأیید کرد.
در گزارش دیگری عیص بن القاسم می گوید:
از امام صادق علیه السَّلام پرسیدم: حاجی که از کوفه به مکه می رود، ابتدا به مدینه برود یا مکه؟
ص: 543
امام علیه السَّلام فرمود:
بِالْمَدِينَةِ؛ (1)
به مدینه.
بحمد الله و به لطف خدا، در چند سفری که به حج مشرّف شدم، هر دو فضیلت را درک کردم که هم ابتدای حج را مدینه قرار دادم و هم انتهای آن را.
بنابر این، کسانی که از سمت یمن به مراسم حج می آیند، اول باید به مکه بیایند و آن گاه به سمت شمال مکه حرکت کنند و به طرف مدینه بروند. ولی کسانی که از عراق یا شام می آیند، نخست به مدینه می روند. هواپیماهایی که از ایران می روند، از حوالی مدینه عبور می کنند؛ زیرا از شمال شرقی مدینه حرکت می کنند.
بنابراین کسی که جلوی بقیع ایستاده و از بالای سر مطهر زیارت می کند، اگر کمی متمایل شود، به طرف مشهد الرضا علیه السَّلام قرار دارد؛ چرا که مشهد و کشور ایران در شمال شرقی مدینه واقع می شود.
البته کشور عراق نیز با کمی انحراف این گونه است.
در روایتی دیگر علی بن یقطین می گوید: از امام کاظم علیه السَّلام پرسیدم: کسی که از مسیر مدینه می گذرد آیا زیارت مدینه در آغاز بهتر است یا به هنگام بازگشت؟
امام کاظم علیه السَّلام فرمود:
لا بَأسَ بِذَلِكَ أَيَّةٌ كَانَ؛ (2)
از هر جا که باشد ایرادی ندارد.
ص: 544
چقدر زیباست که انسان هنگام برگشت نیز دوباره به مدینه برود که در روایات زیاد آمده که اعمال حج را به مدینه ختم کنید.
مدینه در شمالِ واقعی مکه قرار دارد. محراب پیامبر اکرم صلَّی اللهُ علیه وآله، دقیقاً روبه روی ناودان است. پیامبر رحمت در سخنی می فرماید:
إِنَّ مِحرابي عَلَى الميزاب؛ (1)
محراب من روبه روی ناودان است.
پیامبر در ادامه فرمود: جبرئیل شانه مرا گرفت و چرخاند و بعد گفت: همینک روبه روی میزاب هستی و همین جا توقف کن.
یکی از چیزهایی که برای جهت قبله حجّت است. قبر معصوم علیهم السَّلام است که امام دیگر آن را درست کند، یا محرابی است که معصوم علیهم السَّلام در آن نماز خوانده باشد.
چنین محرابی در این زمان، محراب پیامبر خدا صلَّی اللهُ علیه وآله، محراب مسجد کوفه، مسجد سهله و مسجد صعصه است.
محراب حرم حضرت امام رضا علیه السَّلام را در مشهد به 55 درجه ضبط می کنند، ولی ضریح مطهر کمی انحراف دارد. اینک به این مطلب مهم توجه کنید!
جناب آقای میرزا احمد خراسانی رحمة اللهُ آقازاده آخوند خراسانی مطلبی را برای جمعی نقل کرد که من نیز در خدمتشان بودم. ایشان فرمود:
وقتی می خواستند سنگ مطهر را روی قبر حضرت امام رضا علیهم السَّلام بگذارند، بنده، آقای سید صدر الدین صدر _ پدر آقا موسی، داماد آقای قمی بزرگ _ و مرحوم حاج آقا حسین رحمة اللهُ حضور داشتیم.
ص: 545
آقای قمی پیرمرد بودند و مرجعیت داشتند؛ از این رو ایشان ناظر بودند و من و آقای سید صدر الدین هم آنجا مشغول عملگی بودیم. ما قبر مطهر را کندیم و پایین رفتیم تا به آجر ضربی خام رسیدیم.
در این هنگام احتمال دادیم که وظیفه نداریم پایین تر را بکنیم. وقتی با دقت به آن آجر ضربی نگاه کردیم و محاسبه نمودیم، دیدیم با دیوار حرم فرق دارد و قدری انحرافش بیشتر است؛ از این رو به آقای اسدی دستور دادیم که ضریح را کمی منحرف بگذارد.
ایشان فرمود: ما سه نفری بر این موضوع اتفاق کردیم و ضریح را قدری منحرف گذاشتیم.
اگر کسی جای قبر مرحوم آقای میلانی نماز بخواند، می بیند که دیوار حرم قدری مایل است و ضریح مطهر، قدری انحراف دارد.
به هر حال کاری که معصوم علیهم السَّلام انجام می دهد، عین الحق و عين الواقع است.
روضه مطهر پیامبر خدا صلَّی اللهُ علیه وآله، باغی از باغ های بهشت است. در روایتی امام صادق علیه السَّلام می فرماید: پیامبر خدا می فرماید:
مَا بَيْنَ قَبْرِي وَ مِنْبَرِي رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ، وَ مِنْبَرِي عَلَى تُرْعَةٍ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّةِ، لِأَنَّ قَبْرَ فَاطِمَةَ صلَّی اللهُ علیه وآله بَيْنَ قَبْرِهِ وَ مِنْبَرِهِ وَ قَبْرُهَا رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ إِلَيْهِ تُرْعَةٌ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّةِ؛ (1)
ص: 546
میان قبر من و منبرم بوستانی است از بوستان های بهشت و منبر من بر جای بلندی از مرغزارهای بهشت است. در میان آرامگاه من و منبرم بوستانی از بوستان های بهشت است و منبر من به روی سبزه زاری که در مکان مرتفعی از بهشت می باشد، قرار دارد.
زیرا آرامگاه و قبر حضرت فاطمه علیها السَّلام میان قبر رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله و منبر او قرار دارد و قبر او بوستانی از بوستان های بهشت است، و چمنزاری از چمنزارهای بهشت به آن منتهی می گردد.
البته این تعبیر درباره قبور ائمه علیهم السَّلام نیز وارد شده است. برای نمونه دربارۀ حرم با صفای امام حسین علیه السَّلام ابی الجارود می گوید: حضرت امام سجاد علیه السَّلام فرمود:
اتَّخَذَ اللَّهُ أَرْضَ كَرْبَنَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَكاً قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ أَرْضَ الْكَعْبَةِ وَيَتَّخِذَهَا حَرَماً بِأَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِينَ أَفَ عَامٍ، وَ أَنَّهُ إِذَا زَلْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْأَرْضَ وَ سَيَّرَهَا رُفِعَتْ كَمَا هِيَ بِتُرْبَتِهَا نُورَانِيَّةٌ صَافِيَةٌ فَجُعِلَتْ أَفْضَلِ رَوْضَةٍ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ أَفْضَلِ مَسْكَنٍ فِي الْجَنَّةِ لَا يَسْكُنُهَا إِلَّا النَّبِيُّونَ وَ الْمُرْسَلُونَ - أَوْ قَالَ: أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ - وَ إِنَّهَا لَتَزْهَرُ بَيْنَ رِيَاضِ الْجَنَّةِ كَمَا يَزْهَرُ الْكَوْكَبُ الدُّرِّيُّ بَيْنَ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ.
يَغْشَى نُورُهَا أَبْصَارَ أَهْلِ الْجَنَّةِ جَمِيعاً وَ هِيَ تُنَادِي أَنا أَرْضُ اللَّهِ الْمُقَدَّسَةُ الطَّيِّبَةُ الْمُبَارَكَةُ الَّتِي تَضَمَّنَتْ سَيِّدَ الشُّهَدَاءِ وَ سَيِّدَ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة؛ (1)
خداوند متعال بیست و چهار هزار سال پیش از این که زمین کعبه را بیافریند و آن را حرم قرار دهد زمین کربلا را آفرید و آن را حرم امن و
ص: 547
مبارک گرداند و هر گاه خدای تعالی بخواهد کره زمین را بلرزاند و حرکتش دهد زمین کربلا را همراه تربتش در حالی که نورانی و شفّاف هست، بالا می برد و آن را در برترین باغ های بهشت قرار می دهد و بهترین مسکن در آن جا می گرداند، در آن مکان ساکن نمی شود؛ مگر پیامبران و رسولان اولوالعزم. این زمین بین باغ های بهشت می درخشد؛ همان طور که ستاره درخشان بین ستارگان نورفشانی می نماید.
نور این زمین چشم های اهل بهشت را تار می کند و با صدایی بلند می گوید: من زمین مقدّس و طیّب و پاکیزه و مبارکی هستم که سید الشهداء و سَرور جوانان اهل بهشت را در خود دارم.
در روایت دیگری امام رضا علیه السَّلام دربارۀ بارگاه با عظمت خود می فرماید:
إِنَّ بِخْرَاسَانَ لَبْقْعَةٌ يَأْتِي عَلَيْهَا زَمَانٌ تَصِيرُ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ، وَ لَا يَزَالُ فَوْجٌ يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ فَوْجٌ يَصْعَدُ إِلَى أَنْ يُنْفَخَ فِي الصُّورِ؛
به راستی در خراسان، بقعه ای است که زمانی جایگاه رفت و آمد فرشتگان خواهد شد و پیوسته گروهی از فرشتگان از آسمان در آن جا فرود آیند و گروهی به آسمان بالا روند تا اینکه صور دمیده شود.
به آن حضرت عرض کردند: ای فرزند رسول خدا! این بقعه کدام است؟ امام رضا علیه السَّلام فرمود:
هِيَ بِأَرْضِ طُوسَ، وَ هِيَ وَ اللَّهِ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ. مَنْ زَارَنِي فِي تِلْكَ الْبُقْعَةِ كَانَ كَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ صلَّى اللهُ عليه وآله وَكَتَبَ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ ثَوَابَ أَلْفِ حِجَةٍ مَبْرُورَةٍ وَأَلْفِ عُمْرَةٍ مَقْبُولَةٍ وَكُنْتُ أَنَّا وَ آبَائِي شُفَعَاءَهُ يَوْمَ الْقِيَامَة؛ (1)
ص: 548
آن بقعه در سرزمین طوس است. به خدا سوگند ، آن بقعه، باغی از باغ های بهشت است. هر کس مرا در آن بقعه زیارت کند، مثل کسی خواهد بود که رسول خدا صلَّى اللهُ عليه وآله را زیارت کرده و خدای تعالی پاداش هزار حج خالص را که هیچ کاستی ندارند و هزار عمره پذیرفته شده برایش می نویسد و من و پدرانم در روز قیامت شفیعان او خواهیم بود.
به هر حال، بین منبر و قبر حضرت رسول اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله باغی از باغهای بهشت است که یک طرفش خانۀ حضرت زهرا علیها السَّلام قرار دارد، یک طرفش ضریح پیامبر است و یک طرفش محراب پیامبر قرار دارد. منتها اليه شمال غربی آن، جایی است که بلال در آن جا می ایستاده و اذان می گفته است.
صلى الله قرآن کریم درباره جایگاه والای پیامبر رحمت حضرت محمد صلَّى اللهُ عليه وآله می فرماید:
(... وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رحيماً)؛ (1)
... و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می خواست، به یقین خدا را توبه پذیرِ مهربان می یافتند.
در روایتی آمده است که حج خود را با زیارت پیامبر صلَّى اللهُ عليه وآله تمام کنید که اگر این کار را انجام ندهید، به آن حضرت جفا کرده اید.
ص: 549
در این روایت امیر مؤمنان علی علیه السَّلام این گونه می فرماید:
أَتِمُّوا بِرَسُولِ اللهِ صلَّى اللهُ عليه وآله حَجَّكُمْ إِذَا خَرَجْتُمْ إِلَى بَيْتِ اللهِ؛ فَإِنَّ تَرْكَهُ جَفَاء، وَبِذَلِكَ أُمِرْتُمْ، وَأَتِمُّوا بِالْقُبُورِ الَّتِي أَلْزَمَكُمُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ زِيَارَتَهَا وَحَقَّهَا وَ اطْلُبُوا الرِّزْقَ عِنْدَهَا؛(1)
آن گاه که به زیارت خانه خدا رفتید، حج خود را با زیارت رسول خدا صلَّى اللهُ عليه وآله کامل کنید که ترک آن ستم است و شما به همین دستور داده شده اید و با زیارت قبرهای دیگر که خدای عزیز و جلیل حق آن ها و زیارتشان را برای شما لازم کرده؛ حج خود را کامل کنید و در کنار آن قبرها روزی بخواهید.
تعبیِرِ ستم به پیامبر اکرم صلَّى اللهُ عليه وآله، تعبیر عرفی است؛ وگرنه چنین فردی در واقع به خودش ستم کرده است.
آری ، در کنار بارگاه پیامبر خدا و ائمه هدا علیهم السَّلام _ بارگاه هایی که خدا حق آن ها را بر ما واجب کرده است _ بگوییم:
اللهم ارزقنا رِزْقاً حَسَناً؛
خدایا! به ما روزی نیکو ارزانی دار.
خدای سبحان در سوره بقره در آیه ای می فرماید:
(مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ ﴾ (2)
از آن چه به آنان روزی داده ایم انفاق می کنند.
روشن است که منظور از «رزق»، فقط خوردنی نیست، بلکه این رزق فرزند، بهشت، علم، حال عبادت، توفيق و... را نیز شامل می شود. ما در زبان فارسی
ص: 550
می گوییم که فلان چیز روزی ام شد و فلان زیارت قسمتم شد، مکه هم رزق است، بنابراین مهم است که نزد آن قبرها بروید و طلب روزی کنید.
درباره زیارت قبر پیامبر رحمت حضرت محمد صلَّى اللهُ عليه وآله معاوية بن عمار می گوید:
حضرت امام صادق علیه السَّلام می فرماید:
هنگامی که به مدینه وارد شدی، غسل کن و آن گاه کنار قبر رسول خدا صلَّى اللهُ عليه وآله برو و بر آن جناب سلام کن، سپس نزدیک ستونی که از جانب راست قبر جلوتر قرار گرفته برو و بالای سر قبر در حالی که رو به قبله قرار گرفته ای و شانه چپ تو به جانب قبر و شانه راستت به طرف منبر است _ که آن جا مکان سر مبارک رسول خدا صلَّى اللهُ عليه وآله است _بایست و چنین بگو:
أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ اللهِ، وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ.
وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالَاتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللهِ، وَ عَبَدْتَ اللهَ مُخْلِصاً حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَ أَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ وَ أَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ غَلُظْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ، فَبَلَغَ اللهُ بِكَ أَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُكْرَمِينَ.
الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنَا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلَالَةِ.
اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ صَلَوَاتِ مَلَائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِينَ وَ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ وَ أَنْبِيَائِكَ الْمُرْسَلِينَ وَ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ، وَ مَنْ سَبَّحَ لَكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْأَخِرِينَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمِينِكَ وَ نَجِیکَ وَ حَبِيبِكَ وَ صَفِيَّكَ وَ خَاصَّتِكَ وَ صَفْوَتِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ.
ص: 551
للَّهُمَّ أَعْطِهِ الدَّرَجَةَ وَ الْوَسِيلَةَ مِنَ الْجَنَّةِ وَابْعَثْهُ مَقَاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالأَخِرُونَ.
اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً) (1)
وَ إِنِّي أَتَيْتُ نَبِيَّكَ مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِي.
وَ إِنِّي أَتَوَجَّهُ إِلَيكَ بِنَبِيَّكَ نَبَيٍّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ.
يا مُحَمَّد! إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى اللَّهِ إِلَى اللهِ رَبِّي وَرَبُّكَ لِيَغْفِرَ لِي ذُنُوبِي؛ (2)
گواهی می دهم معبودی نیست جز خدا که یگانه ای است که شریکی ندارد.
صلى الله و گواهی می دهم حضرت محمد صلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ بنده و فرستاده اوست و گواهی می دهم تو فرستاده خدا و حضرت محمّد بن عبد الله هستی.
و گواهی می دهم تو پیام های پروردگارت را رساندی، امّت خود را پند و اندرز دادی. در راه خدا جهاد نمودی. خدا را مخلصانه پرستیدی تا هنگامی که مرگ تو فرارسید. امّت خود را با حکمت و اندرزهای پسندیده نصیحت نمودی و حقّی که بر عهده داشتی ادا کردی. شما نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان و بر اهل کفر خشن بودی. پس خدا تو را به بالاترین مرتبه گرامی شدگان رساند.
حمد و ستایش خدایی را که به وسیله تو ما را از شرک و گمراهی رهانید.
خداوندا! درود خود و فرشتگان مقرّبت، بندگان شایسته ات، پیامبران
ص: 552
فرستاده ات، اهل آسمان ها و زمین و از اولین و آخرینی که پروردگار جهانیان را تسبیح و تنزیه نموده اند را بر حضرت محمّد قرار بده که بنده،
فرستاده، پیامبر، امین و نیکو نژاد و محبوب و خالص و برگزیده شده و اختصاص داده شده و انتخاب شده تو از میان مخلوقاتت توست.
خداوندا! مقام و منزلت در بهشت به آن حضرت عطا فرما و آن بزرگوار را با مقام و درجهای پسندیده برانگیز؛ به طوری که اولین و آخرین بر آن غبطه بخورند.
خداوندا! خودت در قرآن فرموده ای: «و اگر آنها هنگامی که به خود ستم کردند، نزد تو می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند، و پیامبر نیز برای آنان استغفار می کرد، خدا را بسیار توبه پذیر و مهربان می یافتند».
اینک من در حالی که آمرزش می خواهم و از گناهانم توبه می کنم به پیامبرت پناهنده شده ام و من به وسیله پیامبرت آن پیامبر رحمت ؛ یعنی حضرت محمد صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ به تو روی می آورم.
ای محمّد! من به وسیله تو به خدا پروردگارم روی می آورم؛ همان پروردگار من و تو تا گناهانم را ببخشد.
اباصلت هروی می گوید: به امام رضا علیه السَّلام گفتم: این که در روایت وارد شده که مؤمنان در روز قیامت از خانه های بهشتی، خویش خدا را زیارت می کنند، به چه معناست؟
ص: 553
حضرت فرمود:
يَا أَبَا الصَّلْتِ! إِنَّ اللهَ فَضَّلَ نَبِيَّهُ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ جَعَلَ طَاعَتَهُ طَاعَتَهُ وَ مُتَابَعَتَهُ مُتَابَعَتَهُ وَ زِيَارَتَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الأخِرَةِ زِيَارَتَهُ فَقَالَ:(مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ الله). (1)
وَقَالَ: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللهَ). (2)
وَ قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ: مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي فَقَدْ زَارَ اللهَ.
وَ دَرَجَةُ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ أَرْفَعُ الدَّرَجَاتِ، فَمَنْ زَارَهُ إِلَى دَرَجَتِهِ فِي الْجَنَّةِ مِنْ مَنْزِلِهِ فَقَدْ زَارَ اللهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى...؛ (3)
ای ابا صلت! به راستی خدا حضرت محمد صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ را بر تمام آفریدگان؛ از پیامبران و فرشتگان برتری داده، اطاعت و پیروی از او را به سان اطاعت و پیروی از خود قرار داده و زیارت و دیدار پیامبر را در دنیا و آخرت هم چون زیارت و دیدار خود شمرده و فرموده:«هر کس از پیامبر پیروی کند در واقع از خدا پیروی کرده است».
و فرموده: «به راستی کسانی که با تو بیعت می کنند، در واقع با خدا بیعت می کنند».
و رسول خدا صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ فرمود: «هر کس در زمان حیات من یا بعد از مرگم به دیدار و زیارت من بیاید در واقع خدا را زیارت نموده است».
ص: 554
درجه و مقام پیامبر صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ در بهشت از تمام درجات بالاتر است. بنابراین هر کس از درجه و مقام خود در بهشت، حضرت رسول صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ را زیارت کند، در واقع خداوند متعال را زیارت کرده است....
خداوند متعال زیارت پیامبر اکرم صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ در دنیا و آخرت را زیارت خود قرار داده است. هر کس پیامبر را زیارت کند، خدا را زیارت کرده است.
این که مؤمنان در بهشت خدا را زیارت می کنند، یعنی این که پیامبر را زیارت می کنند. کسی که به مسجد النبی می رود، به زیارت خدا می رود.
این چند روایت برای ترغیب انسان به زیارت حضرت رسول اکرم صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ کافی است.
پیامبر خدا صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ در حدیثی فرمود:
مَنْ زَارَنِي أَوْ زَارَ أَحَداً مِنْ ذُرِّيَّتِي زُرْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَنْقَذْتُهُ مِنْ أَهْوَالِهَا؛ (1)
هر کس مرا یا یکی از فرزندانم را زیارت کند، من او را در روز قیامت زیارت می کنم و او را از ترس و وحشت آن روز نجات می دهم.
در گزارش دیگر راوی می گوید:
روزی در حضور پیامبر اکرم صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ بودم دیدم حضرت سيد الشهداء علیه السَّلام روى زانوی پیامبر نشسته و بازی می کند و حضرت رسول نیز او را می بوسند و نوازش می دهند. (2)
ص: 555
در این هنگام امام حسین علیه السَّلام عرض کرد:
يَا أَبْنَاهُ! مَا لِمَنْ زَارَکَ؟
پدرجان! کسی که شما را زیارت کند چه ثوابی دارد؟
رسول خدا صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ فرمود:
يَا بُنَيَّ! مَنْ زَارَنِي حَيّاً أَوْ مَيْنَا أَوْ زَارَ أَبَاكَ أَوْ زَارَ أَخَاكَ أَوْ زَارَكَ كَانَ حَقًّاً علَيَّ أن أزورهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ أَخْلصَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ؛ (1)
هر کس مرا در دوران زندگی و بعد از مرگم، یا برادرت را در دوران زندگی و بعد از مرگش، یا خودت را در دوران زندگی و بعد از مرگت زیارت کند، حقی به گردن من دارد که من در روز قیامت به زیارتش خواهم رفت و دستش را خواهم گرفت و او را خلاص خواهم کرد.
به سخن دیگر، پیامبر این حق را برای خدا به گردن خود برای زائر خویش، زائر امیرمؤمنان، امام حسن و امام حسین علیهما السَّلام قرار داد.
پیامبر این حق را بر خودش قرار می دهد و می فرماید که این حق را من برایش قرار دادم که نه تنها به زیارتش بروم؛ بلکه او را از گناهانش نجات خواهم داد و خواهم گفت که با زائر ما چه کار دارید؟ او را کجا می برید؟ بگذارید پیش ما بیاید.
البته این که آن حضرت چگونه این کار را انجام می هند، یا خود انجام می دهند. یا به امیر مؤمنان علی علیه السَّلام حواله می دهند که علی جان! برو او را بگیر و بیاور، یا به فاطمه علیها السَّلام حواله می کنند که فاطمه جان! برو او را بیاور.
ص: 556
گفتنی است که شیخ حر عاملی رحمه اللهُ این روایت را با اسناد زیادی نقل کرده و این روایت از مسلّمات است. (1)
فضيل بن یسار از امام باقر علیه السَّلام و امام صادق علیه السَّلام نقل می کند که آن دو بزرگوار فرمودند:
زِيَارَةُ قَبْرِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ وَ زِيَارَةُ قُبُورِ الشُّهَدَاءِ وَ زِيَارَةُ قَبْرِ الْحُسَيْنِ علیه السَّلام تَعْدِلُ حِجَّةٌ مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ؛(2)
زیارت قبر رسول خدا صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ یه و زیارت قبور شهدا و زیارت قبر امام حسین علیه السَّلام معادل آن است که انسان با پیامبر خدا صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ در حجة الوداع شرکت کرده باشد.
هر کس پیامبر خدا صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ را زیارت کند، پیامبر در روز قیامت به دیدن او خواهد رفت و او را از گناهانش نجات خواهد داد.
در حدیثی پیامبر خدا صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ به علی مرتضی علیه السَّلام می فرماید:
يَا عَلِيُّ مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي أَوْ زَارَكَ فِي حَيَاتِكَ أَوْ بَعْدَ مَوْتِكَ أَوْزَارَ ابْنَيْكَ فِي حَيَاتِهِمَا، أَوْ بَعْدَ مَوْتِهِمَا ضَمِنْتُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَنْ أُخَلَّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا وَ شَدَائِدِهَا حَتَّى أُصَيَّرَهُ مَعِي فِي دَرَجَتِي؛ (3)
ص: 557
ای علی! کسی که مرا در دوران زندگی یا بعد از مرگم زیارت کند، یا تو را در دوران زندگی یا بعد از مرگت، یا دو پسر تو را در دوران زندگی شان یا بعد از وفاتشان زیارت کند برای او ضمانت کرده ام که در روز رستاخیز او را از بیم و هراس ها و سختی های آن خلاص سازم، تا او را همراه خودم در درجۀخودم قرار دهم.
در سخنی دیگر پیامبر اکرم صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ فرمود:
مَنْ أَتَى مَكَّةَ حَاجَاً وَ لَمْ يَزُرْنِي إِلَى الْمَدِينَةِ جَفَوْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ مَنْ أَتَانِي زَائِراً وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِي، وَ مَنْ وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِي وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ، وَ مَنْ مَاتَ فِي أَحَدِ الْحَرَمَيْنِ، مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ، لَمْ يُعْرَضْ وَ لَمْ يُحَاسَبْ، وَ مَنْ مَاتَ مُهَاجِراً إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُشِرَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ أَصْحَابِ بَدْرٍ؛ (1)
هر کس به حج بیاید و به زیارت من نیاید، روز قیامت از او دستگیری نخواهم کرد، هر کس به زیارت من بیاید، شفاعتم را بر او واجب خواهم کرد، کسی که شفاعتم برای او واجب باشد، ورود او به بهشت قطعی خواهد بود، کسی که در یکی از دو حرم؛ چه در حرم مکه و چه در حرم مدینه بمیرد، یا بین راه بمیرد در عرضه حساب واقع نمی شود و حساب هم ندارد و کسی که در راه هجرت بمیرد خدای عزیز و جلیل او را با اصحاب بدر محشور خواهد کرد.
ص: 558
چه خوب است انسان پس از مکه، به مدینه بیاید و در آنجا چند روزی اقامت کند.
اما اگر کسی نتوانست به زیارت پیامبر اکرم صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ برود؛ چراکه یا وسیله ندارد، یا ظالمی نمی گذارد و یا فقیر است، ناامید نباشد و از راه دور به آن حضرت سلام دهد که آن سلام به حضرت خواهد رسید.
صلى رسول خدا صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ فرمود:
مَنْ زَارَ قَبْرِي بَعْدَ مَوْتِي كَانَ كَمَنْ هَاجَرَ إِلَيَّ فِي حَيَاتِي، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوا فَابْعَثُوا إِلَيَّ السَّلَامَ فَإِنَّهُ يَبْلُغُنِي؛ (1)
هر کس پس از مرگ من، قبر مرا زیارت کند مانند کسی است که در زمان زندگی من به سوی من هجرت کرده است. بنا بر این اگرنتوانستید به زیارتم بیایید از همان مکان دور برای من سلام بفرستید که به من خواهد رسید.
آن گاه که خدای سبحان به ما حاجیان توفیق عنایت فرمود و بعد انجام حج یا عمره به مدینه مشرّف شدیم، پس از زیارت با آن حضرت مناجات کنیم و بگوییم:
ای رسول خدا! ما به عرفات رفتیم و استغفار کردیم، به مشعر رفتیم و استغفار کردیم، حالا خدمت شما آمده ایم که شما هم برای ما استغفار بکنید؛ زیرا خداوند
ص: 559
مهربان می فرماید
﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمْ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّابًا رَّحِيْماً)؛ (1)
و اگر آن ها هنگامی که به خود ستم کردند، نزد تو می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند، و پیامبر نیز برای آنان استغفار می کرد، خدا را بسیار توبه پذیر و مهربان می یافتند.
کسی به رسول خدا صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ نگفت برای ما استغفار کنید؛ مگر این که ایشان برایش استغفار می کردند. حتی آن بزرگوار به بعضی از گنهکاران می فرمودند که چرا پیش من نیامدی؟
نمونه ای از این رفتار داستان ابی لبابه است. بنابراین داستان، یهود بنی قریظه به جهت کارهایی که در مقابل اسلام انجام دادند به محاصره مسلمانان درآمدند، آن ها به پیامبر اکرم صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ گفتند: برای ما کسی را بفرستید که مورد وثوق ما باشد تا با او مشورت کنیم.
پیامبر به ابی لبابه فرمودند: این ها با تو سابقه رفاقت دارند، نزد آن ها برو و ببین چه می گویند؟
ابی لبابه نزد آن ها رفت. یهودی ها خیلی با او رفاقت و سابقه معاملات داشتند.
ابی لبابه می دانست پیامبر اکرم صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ بنا ندارند که یهودیان را مورد عفو و رحمت قرار دهند. از این رو یهودی ها با ابی لبابه مشورت کردند که آیا اجازه می فرمایید که ما تسلیمِ امر پیامبر بشویم؟
ص: 560
ابی لبابه نمی خواست بگوید که پیامبر چه تصمیمی دارد، در ضمن مشورت به گردنش اشاره کرد که اگر از قلعۀ خود پایین بیایید، کشته خواهید شد.
ابی لبابه می گوید: هنوز انگشتم را از گردنم برنداشته بودم که متوجه شدم به خدا و پیامبر خیانت کرده ام و حال یهودی ها را رعایت کرده ام.
بعد از این خیانت بود که ابی لبابه سرش را پایین انداخت و خدمت پیامبر نیامد و به خانه اش رفت و به همسرش گفت: ریسمانی برای من بیاور که بدبخت شدم و می خواهم خودم را ببندم تا خدا یا توبه ام را قبول کند یا به پیامبر دستور دهد که مرا بکشند که من به پیامبر خیانت کرده ام.
همسر ابی لبابه او را محکم به ستون مسجد بست. او به همسرش سپرده بود که فقط وقت نماز او را باز کنند تا نماز بخواند و دوباره او را ببندند.
وقتی اصحاب وارد مسجد شدند و دیدند که ابی لبابه به ستون مسجد بسته شده است، قضیه را سؤال کردند و به پیامبر خبر دادند.
در این هنگام حضرت فرمودند:
أَمَا لَوْ أَتَانَا لَاسْتَغْفَرْنَا اللهَ لَهُ فَأَمَّا إِذَا قَصَدَ إِلَى رَبِّهِ فَاللهُ أَوْلَى بِهِ؛
هان که اگر پیش من می آمد، برایش استغفار می کردم، حالا که خودش را به ستون مسجد بسته، خداوند سزاوارتر است که در مورد او تصمیم بگیرد.
الله در واقع پیامبر اکرم صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ با این سخن او را ملامت کردند که چرا پیش من نیامد.
شب ها و روزها گذشت و ابی لبابه مشغول استغفار و گریه بود. او در حال استغفار و گریه بود تا یک مرتبه نزدیک اذان صبح و وقت تهجّد پیامبر که حضرت در خانه اُمّ سلمه بودند، بر حضرت وحی نازل شد که خدا ابی لبابه را بخشید؛ زیرا پاکیزه توبه کرده است.
ص: 561
پیامبر خوشحال شدند که خدا او را بخشیده است. حضرت می دانستند که او از روی ارادتش به پیامبر به خدمت حضرت نیامد تا حضرت ناراحت نشوند و این کار او از روی اعراض از حضرت نبود.
اُمّ سلمه از پیامبر اجازه خواست که خبر را اعلام کند، از اینرو از خانه سرش بیرون آورد و فریاد کشید:
يَا أَبَا لُبَابَةَ! أَبْشِرْ قَدْ تَابَ اللهُ عَلَيکَ؛
ای ابی لبابه! مژده باد که خدا توبه تو را پذیرفت.
وقتی مردم از این خبر آگاه شدند تصمیم گرفتند، او را باز کنند.
ابی لبابه گفت: کسی دست نزند، حالا که خدا این لطف را کرده، باید خود پیامبر بیاید و با دست هایش مرا باز کند.
پیامبر خدا صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ در حالی که می خندیدند، وارد مسجد شدند و به ابی لبابه بشارت دادند و فرمودند:
يَا أَبَا لُبَابَةَ! قَدْ تَابَ اللهُ عَلَيْكَ تَوْبَةٌ لَوْ وُلِدْتَ مِنْ أُمِّكَ يَوْمَكَ هَذَا لَكَفَاکَ؛
ای ابی لبابه! خداوند توبه تو را پذیرفت؛ توبه ای که گویی از مادر متولد شده ای، همین برای تو کافی است.
آن گاه پیامبر با دست مبارک خود، طناب ها را باز کردند و این آیه در حق ابی لبابه نازل شد:
(وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحاً وَآخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ * خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ
ص: 562
صَدَقَةٌ تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِها وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَ أَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ) (1) ؛ (2)
و دیگرانی که به گناهان خود اعتراف کرده و کار شایسته را با کاری دیگر که بد است درآمیخته اند، امید است خدا توبه آنان را بپذیرد که خدا آمرزنده مهربان است. از اموال آنان صدقه ای بگیر تا به وسیله آن پاک و پاکیزه شان سازی و برایشان دعا کن، زیرا دعای تو برای آنان آرامشی است و خدا شنوای داناست. آیا ندانسته اند که تنها خداست که از بندگانش توبه را می پذیرد و صدقات را می گیرد و خداست که خود توبه پذیر مهربان است.
آری، ما در مدینه با پیامبر خدا صَلَّى اللهُ عَليهِ وَ آلِهَ این گونه سخن می گوییم و عرض حال می کنیم: ای رسول خدا! خودت روزی در جمع اصحابت دوبار فرمودی:
اللَّهُمَّ لَقُنِي إِخْوَانِي؛
خدایا! مرا به دیدار برادرانم برسان.
اصحاب گفتند: ای رسول خدا! آیا ما برادران شما نیستیم؟
شما فرمودید:
لَا إِنَّكُمْ أَصْحَابِي وَ إِخْوَانِي قَوْمٌ فِي آخِرِ الزَّمَانِ آمَنُوا وَ لَمْ يَرَوْنِي لَقَدْ عَرَّفَنِيهِمُ اللهُ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُخْرِجَهُمْ مِنْ أَصْلَابِ
آبَائِهِمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِهِمْ.
ص: 563
لَأَحَدُهُمْ أَشَدُّ بَقِيَّةٌ عَلَى دِينِهِ مِنْ خَيْطِ الْقَتَادِ فِي اللَّيْلَةِ الظُّلْمَاءِ أَوْ كَالْقَابِضِ عَلَى جَمْرِ الْغَضَا.
أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى يُنْجِيهِمُ اللهُ مِنْ كُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَةٍ؛ (1)
نه! شما اصحاب من هستید، برادران من مردمی در آخر الزمان هستند که به من ایمان می آورند، با این که مرا ندیده اند. خداوند آن ها را با نام و نام پدرانشان، پیش از آن که از صلب پدران و رحم مادرانشان بیرون بیایند، به من شناسانده است.
استواری یکی از آن ها بر دین خود، از صاف کردن درخت خاردار «قتاد» با دست در شب تاریک، دشوارتر است. یا مانند کسی است که پاره ای از آتش چوب درخت «غضا» را در دست نگاهدارد.
آنان چراغ های شب های تاریک هستند. خدا آن ها را از هر فتنۀ تیره و تاری نجات می دهد.
اینک ای رسول خدا! ما به خدمت شما آمده ایم.
بعد از زیارت پیامبر رحمت و مناجات با آن حضرت، به سوی بقیع می رویم. هنگامی که به بقیع می رویم، باید به کرم و بزرگواری امام حسن علیه السَّلام چنگ بزنیم و آن حضرت را در درگاه خداوند شفیع خود قرار دهیم.
آن گاه با آن بزرگواران درد دل کنیم، سپس خدا را شکر کنیم که توفیق زیارت بقیع را به ما داده است و از خدای مهربان سپاس گزاری کنیم.
ص: 564
در روایتی آمده:
هرگاه در بقیع کنار قبور ائمه علیهم السَّلام حاضر شدی بایست و قبله را پشت سر و قبر را در مقابل قرار بده، سپس با آمادگی کامل روحی آن بزرگواران را این گونه زیارت کن و بگو:
السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَيْمَّةَ الْهُدَى.
السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبِرِّ وَالتَّقْوَى.
السَّلَامُ عَلَيْكُمْ الْحُجَجُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا.
السَّلَامُ عَلَيْكُمْ الْقَوَّامُونَ فِي الْبَرِيَّةِ بِالْقِسْطِ .
السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الصَّفْوَةِ.
السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا آلَ رَسُولِ اللَّهِ.
السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ النَّجْوَى.
أَشْهَدُ أَنَّكُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَ نَصَحْتُمْ وَ صَبَرْتُمْ فِي ذَاتِ اللَّهِ وَكُذَّبْتُمْ وَ أُسِيءَ إِلَيْكُمْ فَغَفَرْتُمْ.
وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ [ الْمُهْتَدُونَ ] وَأَنَّ طَاعَتَكُمْ مَفْرُوضَةٌ، وَ أَنَّ قَوْلَكُمُ الصِّدْقُ وَ أَنَّكُمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجَابُوا وَ أَمَرْتُمْ فَلَمْ تُطَاعُوا.
وَ أَنَّكُمْ دَعَائِمُ الدِّينِ وَ أَرْكَانُ الْأَرْضِ لَمْ تَزَالُوا بِعَيْنِ اللَّهِ يَنْسَخُكُمْ فِي أَصْلَابِ كُلِّ مُطَهَّرٍ وَ يَنْقُلُكُمْ مِنْ أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ لَمْ تُدَنِّسْكُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ وَ لَمْ تَشْرَكْ فِيكُمْ فِتَنُ الْأَهْوَاءِ، طِبْتُمْ وَ طَابَتْ مَنْبِتُكُمْ.
منْ بِكُمْ عَلَيْنَا دَيَّانُ الدِّينِ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا
ص: 565
اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ رَحْمَةٌ لَنَا وَكَفَّارَةٌ لِذُنُوبِنَا إِذَا اخْتَارَكُمُ اللَّهُ لَنَا وَ طَيَّبَ خَلْقَنَا بِمَا مَنَّ بِهِ عَلَيْنَا مِنْ وَلَايَتِكُمْ وَكُنَّا عِنْدَهُ مُسَمَّيْنَ لِعِلْمِكُمْ مُعْتَرِفِينَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ.
وَهَذَا مَقَامُ مَنْ أَسْرَفَ وَ أَخْطَأَ وَ اسْتَكَانَ وَ أَقَرَّ بِمَا جَنَى وَ رَجَ-ى بِمَقَامِهِ الْإِخْلَاصَ وَ أَنْ يَسْتَنْقِذَ بِكُمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْكَى مِنَ الرَّدَى.
فَكُونُوا لِي شُفَعَاءَ فَقَدْ وَفَدْتُ إِلَيْكُمْ إِذْ رَغِبَ عَنْكُمْ أَهْلُ الدُّنْيَا وَاتَّخَذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْهَا.
يَا مَنْ هُوَ قَائِمٌ لَا يَسْهُو وَ دَائِمٌ لَا يَلْهُو وَ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْءٍ، وَ لَكَ الْمَنُّ بِمَا وَفَقْتَنِي وَ عَرَّفْتَنِي أَئِمَّتِي وَ بِمَا أَقَمْتَنِي عَلَيْهِ إِذْ صَدَّ عَنْهُ عِبَادُكَ وَ جَهِلُوا مَعْرِفَتَهُ وَ اسْتَحَقُوا بِحَقِّهِ وَ مَالُوا إِلَى سِوَاهُ فَكَانَتِ الْمِنَّةُ مِنْكَ عَلَيَّ مَعَ أَقْوَامٍ خَصَصْتَهُمْ بِمَا خَصَصْتَنِي بِهِ.
فَلَكَ الْحَمْدُ إِذْ كُنْتُ عِنْدَكَ فِي مَقَامٍ مَذْكُوراً مَكْتُوباً.
فَلَا تَحْرِمْنِي مَا رَجَوْتُ وَ لَا تُخَيَّيْنِي فِيمَا دَعَوْتُ فِي مَقَامِي هَذَا بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ؛
سلام بر شما پیشوایان هدایت،
سلام بر شما اهل نیکی و پرهیزکاری،
سلام بر شما که حجّتهای خدا بر اهل دنیا هستید،
سلام بر شما که در زمین به عدالت حکم می فرمایید
سلام بر شما که برای برگزیده شدن شایسته هستید،
سلام بر شما ای دودمان رسول خدا،
سلام بر شما ای اهل راز.
گواهی می دهم که شما احکام خدا را تبلیغ کردید، به مردم اندرز گفتید، به
ص: 566
خاطر خداوند مصائب و سختی ها را تحمل کردید، مورد تکذیب دیگران واقع شدید و به شما بدی کردند. شما آن ها را بخشیدید و خلافشان را نادیده گرفتید.
گواهی می دهم که شما پیشوایان هدایت کننده و هدایت شده ما بوده و اطاعت شما بر ما واجب و کلامتان راست و مطابق با واقع است، مردم را خواندید ولی شما را اجابت نکردند. آن ها را به معروف امر کردید ولی اطاعتتان را نکردند.
گواهی می دهم که شما اسطوانه های دین و رکن های روی زمین هستید، پیوسته خداوند شما را در صلب های پاکیزه منتقل فرموده و از ارحام پاک نقلتان داده و هرگز نادانی نادانان شما را آلوده نکرده و شریک و همتای شما نشده است؛ فتنه هایی که از خواهش های نفس پیدا می شود، پاکیزه اید و جایگاه رشد شما نیز پاک و پاکیزه است.
خداوند به واسطه شما بر ما منّت نهاده پس شما را در منازلی قرار داده که اذن داده است در آن منازل اسمش با صدای بلند برده شود و صلوات ما بر شما را رحمت برای ما و کفّاره گناهانمان قرار داده، زیرا حق تعالی شما را برای ما برگزیده و خلقت و آفرینش ما را با آن چه بر ما منّت نهاد؛ یعنی ولایت و دوستی شما پاک و طاهر نمود و ما نزد او علم و آگاهی شما را یاد کرده در حالی که اعتراف می کنیم شما را تصدیق داریم.
اینک من این جا که ایستاده ام مکان و محل کسی است که در گناه زیاده روی کرده و مرتکب خطاء و اشتباه شده و خوار و ذلیل گشته و به آن چه جنایت نموده اقرار کرده و امید دارد به برکت این مکان شریف از تبعات گناهانش خلاص و رها گشته و به کمک شما حق تعالی او را نجات داده؛
ص: 567
نظیر نجات دادن هلاک شوندگان را از هلاک و مرگ.
پس درخواست من این است که شفیع من باشید، چه آن که من به سوی شما پناه آورده ام؛ زمانی که اهل دنیا از شما روی تافته و آیات الهی را به استهزا گرفته و از آن ها سر باز زدند.
ای کسی که سر پا بوده و اشتباه نمی کنی و همیشگی بوده و به لهو و باطل نمی پردازی و به هر چیز احاطه داری به واسطه توفیقی که به من داده و پیشوایانم را به من شناساندی بر من منّت نهادی، و به آن چه مرا بر آن به پا داشتی در هنگامی که بندگانت از آن روی گردانده و به آن جاهل شده حقش را سبک شمردند و به غیر آن میل ورزیدند منّت تو بر من با جماعتی که ایشان را به آن چه مرا به آن اختصاص دادی، مختص ساختی.
پس حمد و ستایشم اختصاص به تو دارد زمانی که در مقام و مکانی یاد گشته و ثبت شده نزد تو هستم.
پس از آن چه امیدوارم مرا ناامید مکن و از آن چه در این مقام مرا به آن دعوت فرموده ای محروم مساز؛ به حق حرمت و عظمت محمد و خاندان پاک او.
آن گاه هر چه دوست داری برای خود در آن جا دعا کن. (1)
ص: 568
وهّابی های مقیم مدینه، به شیعیان ایراد می گیرند و می گویند: مگر خداوند «آل» دارد؟
در پاسخ به آن ها باید گفت: مگر خدا دست یا وجه دارد؟
اگر جواب منفی است، پس چرا در قرآن در موارد متعددی تعبير «يد الله» و «وجه الله» به کار رفته است؟
در آیه ای می خوانیم:
(وَلِلهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ إِنَّ اللهَ وَاسِعٌ عليم)؛ (1)
و مشرق و مغرب از آن خداست. پس به هر سو رو کنید، آن جا روی به خداست. آری، خدا گشایشگر داناست.
در آیه ای دیگر آمده:
(قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِيمٍ)؛ (2)
بگو به راستی این تفضل به دست خداست؛ آن را به هر کس که بخواهد می دهد و خداوند، گشایشگر داناست.
در آیه دیگری خدای متعال از زبان یهودیان چنین نقل می کند:
(وَقالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِما قَالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ ﴾؛ (3)
ص: 569
و یهود گفتند: «دست خدا بسته است. » دست های خودشان بسته باد. و به سزای آن چه گفتند، از رحمت خدا دور شوند. بلکه هر دو دست او گشاده است، هرگونه بخواهد می بخشد.
در آیه ای دیگر بیعت با دست خدای متعال عنوان می شود و می فرماید:
﴿إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللهَ يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ﴾؛(1)
در حقیقت، کسانی که با تو بیعت می کنند، جز این نیست که با خدا بیعت می کنند دست خدا بالای دست های آنان است.
در مورد دیگری خدای متعال تمام فضل را به دست خدای سبحان نسبت می دهد و می فرماید:
﴿أَنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ)؛ (2)
به راستی فضل و فزونی تنها در دست خداست به هر کس بخواهد آن را عطا می کند.
جالب است که در سخنی زیبا امیر مؤمنان علی علیه السَّلام درباره جایگاه والای خویش می فرماید:
اَنا ... لِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ ...؛ (3)
من ... زبان گویای خدا، چشم بینای او هستم ...
جالب تر این که در زیارت امیرمؤمنان علی علیه السَّلام به آن حضرت این گونه می گوییم:
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ....
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللهِ النَّاظِرَةَ، وَ يَدَهُ الْبَاسِطَةَ، وَأُذُنَهُ الْوَاعِيَة...؛ (4)
ص: 570
سلام بر تو ای امیر مؤمنان.
سلام بر تو ای چشم بینای خدا، دست توانای خدا و گوش شنوای خدا.
آری، چشم بینای خدا، دست توانای خدا و گوش شنوای خدا، امیر مؤمنان علی علیه السَّلام است. از این روست که هر کس در هر گوشه عالم بگوید: یا علی! آن حضرت می شنود و ندای «یا علی» با ندای «یا الله» هیچ فرقی نمی کند؛ چراکه آنان اسامی حُسنای پروردگار هستند. همان اسمای حُسنایی که قرآن کریم می فرماید:
(وَللهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ في أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ ﴾؛ (1)
و نامه ای نیکو از آنِ خداست، پس او را با آن ها بخوانید و کسانی را که در مورد نام های او به کژی می گرایند رها کنید. به زودی به سزای آن چه انجام می دادند کیفر خواهند یافت.
در آیه ای دیگر می فرماید:
(قُلِ ادْعُوا اللهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيَّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنى )؛ (2)
بگو: خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید ، هر کدام را بخوانید، برای او نام های نیکوتر است.
در آیه ای دیگر می خوانیم:
(اللهُ لا إلهَ إِلا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنى )؛ (3)
خدایی که جز او معبودی نیست، نام های نیکو به او اختصاص دارد.
در آیه ای دیگر آمده:
ص: 571
(هُوَ اللهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنِي )؛ (1)
اوست خدای آفریدگار پدیدآور صورتگر که بهترین نام ها از آنِ اوست.
مفسّران و مترجمان واقعی قرآن؛ یعنی اهل بیت علیهم السَّلام اسمای حسنا را این گونه تفسیر فرموده اند.
امیر مؤمنان علی علیه السَّلام در ضمن حدیثی می فرماید:
وَأَنَا أَسْمَاءُ اللهِ الْحُسْنَى وَأَمْثَالُهُ الْعُلْيَا وَآيَاتُهُ الْكُبْرَى...؛ (2)
و من همان نام های نیکوی خدا، مَثَل های والا و نشانه های بزرگ او هستم....
در روایت دیگری امام باقر علیه السَّلام می فرماید:
نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِنَّا بِمَعْرِفَتِنَا.
وَنَحْنُ وَاللهِ الْكَلِمَاتُ الَّتِي تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتابَ عَلَيْهِ...؛ (3)
ما آن نام های نیکویی هستیم که خدا عملی را از بندگان _ جز با معرفت ما _ نخواهد پذیرفت.
به خدا سوگند، ما همان کلماتی هستیم که آدم از پروردگارش فراگرفت و بعد خدا توبه او را پذیرفت.
در سخن نورانی دیگری پیشوای هشتم امام رضا علیه السَّلام می فرماید:
إِذَا نَزَلَتْ بِكُمْ شِدَّةٌ فَاسْتَعِينُوا بِنَا عَلَى اللهِ وَهُوَ قَوْلُ اللهِ ﴿ وَلِلهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنِي فَادْعُوهُ بِها)؛ (4)
هر گاه برای شما سختی و مشکلی پیش آمد به وسیله ما از خدا یاری
ص: 572
بجویید. این همان سخن خداوند است که می فرماید: «و برای خدا، نام های نیک است، خدا را به آن ها بخوانید».
حضرت در ادامه می فرماید: امام صادق علیه السَّلام فرمود:
نَحْنُ وَاللهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّذِي لَا يُقْبَلُ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا...؛ (1)
به خدا سوگند، ما آن نام های نیکویی هستیم که عملی را از هیچ کس _ جز با معرفت ما _ پذیرفته نخواهد شد.
ملا مهر علی خویی رحمة اللهُ درباره حضرت علی علیه السَّلام چه زیبا سروده است:
ها عَلِيُّ بَشَرٌ كَيْفِ بشر *** رَبُّهُ فِيهِ تَجَلَّى وَظَهَر
هُوَ وَالمَبْدأُ شَمْسُ وَضِياء *** هُوَ وَالواجِبُ شَمْسُ وَقَمَر
أُذُنُ الله وعين الباري *** يا لَهُ صاحب سَمعُ وَبَصَر
عِلةُ الكَونِ وَلَولاه لما *** كانَ لِلعالَم عَين وأثر
فَلَك في فَلَك فيهِ نُجوم *** صَدفٌ في صَدَفٍ فيهِ
جِنسٌ الأجناس عليّ وَ *** بنوه نوعُ الأنواع إلى حادى عَشَر
كُلُّ مَن ماتَ وَلَم يَعرِفهُم *** موتُهُ مَوت حِمارٍ وَبَقر
قوشه قوس صعودٍ وَنُزول *** سَهمُهُ سَهم قضاء وقدر
مارَمى رَميَة إِلا وَكَفى *** ماغَزى غَرْوَة إِلا وَظَفَر
أسدُ الله إذا صالَ وَصاح *** أبو الأيتام إذا جادَ وَبَر
بوتراب وَكُنوز العالم *** عِندَهُ نَحو تُراب وَمَدر
ص: 573
مَن لَهُ صاحِبَة كَالزَّهراء *** أو سليل كشبيرٍ وَشَبَر
أيُّها الخَصمُ تَذَكَّر سَنَداً *** مَتنُهُ صَحَ بِنِضٌ وَخَبِّر
إذ أتى أحمد في خُم غدير *** بِعَليّ وَعَلى الرَّحل نَبَر
قالَ مَن كُنتُ أَنَا مَولاهُ *** فَعَليُّ لَهُ مَولى وَمَفَر؛ (1)
هان، علی علیه السَّلام بشر است اما چه بشری؟ بشری که پروردگارش در او تجلّی و ظهور نموده است.
او و مبدأ آفرینش مانند خورشید و پرتو آن هستند، و او و واجب متعال مانند خورشید و ماهند (که نور یکی از دیگری است).
او گوش و چشم خداست، و چه صاحب گوش و چشمی !
او علت آفرینش است و اگر او نبود عین و اثری از عالم به چشم نمی خورد.
چرخ در چرخ همراه با ستارگان است، و صدف در صدف دُرَربار.
علی علیه السَّلام خود جنس الاجناس آفرینش است و فرزندانش نوع الأنواعند تا نوع یازدهم.
هر که بمیرد و حق آنان را نشناسد مانند خر و گاو مرده است.
کمان او قوس صعود و نزول خلقت است، و تیر او تیر قضا و قدر الهی است.
تیری نینداخت جز آن که همان برای کشتن دشمن بس بود، و جنگی نکرد جز آن که پیروز گشت.
شیر خداست در وقت نبرد و فریاد بر دشمن و پدر یتیمان است در وقت بخشش و نیکوکاری.
او همان «ابو تراب؛ خاک نشین» است؛ چرا که گنج های عالم در نزد او به
ص: 574
سان خاک و کلوخ است.
کیست جز او که همسری چون زهرا علیها السَّلام، یا فرزندانی چون حسن و حسین علیهما السَّلام داشته باشد؟
ای دشمن! یاد آور حدیثی را که متن آن از راه نصّ و خبرهای متواتر دیگر به صحت پیوسته است.
آن گاه که پیامبر صلَّی اللهُ علیه وآله در غدیر خم علی علیه السَّلام را آورد و بر منبری که از جهاز شتران ساخته بودند بالا رفت.
و فرمود: هر که من مولای او هستم، پس علی مولا و پناهگاه اوست.
بنابراین روایات، هرگاه ما از اهل بیت علیهم السَّلام مدد می خواهیم و آن ها را صدا می زنیم، در حقیقت از خداوند متعال درخواست کرده ایم.
مراسم حج ، مقدمه ای برای این است که انسان نزد اهل بیت علیهم السَّلام برود و دین خود را بر آن بزرگواران عرضه کند و بگوید: ما به شما اهل بیت مؤمن هستیم، در خدمت شما هستیم و مطیع اوامر شما هستیم.
در روایتی آمده که مردم امر شده اند که نزد کعبه بیایند تا به این بهانه، نزد ائمه اطهار علیهم السَّلام بروند و ولایت پذیری خود را کامل کنند.(1) (2)
ابی حمزه ثمالی می گوید: به امام باقر علیه السَّلام عرض کردم: چرا مردم مأمور شده اند که به حج بیایند؟
امام علیه السَّلام فرمودند:
ص: 575
إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذَا الْأَحْجَارَ فَيَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَأْتُوا فَيُخْبِرُونَا بِوَلَايَتِهِمْ وَ يَعْرِضُوا عَلَيْنَا نُصْرَتَهُمْ؛ (1)
فقط به مردم دستور داده شده به کنار این سنگ ها بیایند و آن ها را طواف کنند، آن گاه نزد ما بیایند و ما را به دوستی خود خبر دهند و یاری و نصرتشان را بر ما عرضه بدارند.
بنا بر روایت دیگر، معصوم علیهم السَّلام میفرمایند که عمل حج را به ما ختم کنید. در روایتی امام باقر علیه السَّلام می فرماید:
ابْدَءُوا بِمَكَّةَ وَاخْتِمُوا بِنَا؛ (2)
سفر حجتان را با مکه آغاز کنید و به ما پایان دهید.
در روایت دیگری اسماعیل بن مهران می گوید: حضرت امام جعفر صادق علیه السَّلام می فرماید:
إِذَا حَجَّ أَحَدُكُمْ فَلْيَخْتِمْ بِزِيَارَتِنَا لِأَنَّ ذَلِكَ مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ؛ (3)
هرگاه از شما کسی به حج می رود و اعمال خود را به جای می آورد به زیارت ما بیاید، زیرا این کار از تمام و کامل بودن حج است.
در روایت دیگری جابر می گوید: امام باقر علیه السَّلام فرمود:
تَمَامُ الْحَجِ لِقَاءُ الْإِمَامِ؛ (4)
به پایان رساندن حج به این است که انسان به زیارت امام مشرّف شود.
در سخن دیگری زید شحّام می گوید: به امام صادق علیه السَّلام گفتم: کسی که یکی از
ص: 576
شما اهل بیت را زیارت کند چه پاداشی دارد؟
امام صادق علیه السَّلام فرمود:
كَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللهِ صلَّی اللهُ علیه وآله؛ (1)
گویی رسول خدا صلَّی اللهُ علیه وآله را زیارت کرده است.
بعد از انجام اعمال حج، باید خدمت اهل بیت برویم و به آنان بگوییم: ما از شیعیان شما هستیم.
به ما دستور داده اند که در مراسم حج شرکت کنیم، آن گاه به دیدار پیشوایان معصوم علیهم السَّلام بشتابیم و نزد آن بزرگواران روح حج را که همان ولایت و نشر معارف اهل بیت علیهم السَّلام است، دریابیم. چه زیبا سرود آن که سرود:
هر در که زنم، صاحب آن خانه تویی تو *** هر جا که روم، پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو *** مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه
آری، مقصود از این مراسم معنوی در حضور حجّت خدا بودن است، وگرنه کعبه و بتخانه بهانه است.
به راستی وقتی بهانه این عمل الهی آن همه سخن و آن همه اسرار و رمز و راز دارد چگونه می توان به روح آن راه یافت؟
ص: 577
بعد از زیارت پیامبر رحمت و ائمه اطهار علیهم السَّلام به حضور مادرشان حضرت فاطمه علیها السَّلام برویم و بگوییم: بی بی جان! ما از شیعیان شما هستیم.
آن گاه زیارت حضرتش را بخوانیم و بگوییم:
يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَي لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةٌ وَزَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَصَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صلَّی اللهُ علیه وآله وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ علیه السَّلام فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِنَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ (1)
ای بی بی امتحان شده که خدا قبل از این که تو را بیافریند؛ یعنی قبل از خلقت در این عالم، در آن خلقت و در آن عالم، تو را امتحان کرده، و شما امتحان را خوب پس دادی و هیچ مخالفتی نداشتی و صابر بودی؛ ما خود را شیعه شما می دانیم و به پدرتان ایمان داریم و حرف هایی که پدرتان فرموده مورد تصدیق ماست و به شوهر محترمتان و به فرزندانت ایمان داریم، از شما می خواهیم اگر شما ما را بپذیرید ما همه خوشحالی می کنیم که بحمد الله پاک شدیم و همه چیز تمام شده و این به شرط این است که شما تصدیق کنید.
ص: 578
اسناد
ص: 579
ص: 580
ص: 581
ص: 582
ص: 583
ص: 584
ص: 585
ص: 586
ص: 587
ص: 588
ص: 589
ص: 590
ص: 591
ص: 592
ص: 593
ص: 594
ص: 595
ص: 596
ص: 597
ص: 598
ص: 599
ص: 600
ص: 601
ص: 602
ص: 603
ص: 604
ص: 605
ص: 606
تصاویر
ص: 607
ص: 608
ص: 609
ص: 610
ص: 611
ص: 612
ص: 613
ص: 614
ص: 615
ص: 616
ص: 617
ص: 618
ص: 619
ص: 620
فهرست ها
ص: 621
ص: 622
الف
(آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَّبِّهِ) ... 525
(اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً) ... 81
(أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ...) ... 443
(ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ...) ... 364
(إذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها...) ... 454
(اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ) ... 266
(أ َفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ...) ... 381
(أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبِ أَقْفَالُهَا) ... 212، 411
(أُفَوِّضُ أَمرى إِلَى الله) ... 341
(أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا...) ... 195
(إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِالله وَأَخْلَصُوا دينَهُمْ اللهُ فَأُولئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ...) ... 235
(ألا الله الدِّينُ الْخالِصُ...) ... 234
(إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنُّ بِالإِيمَانِ) ... 448
ص: 623
(إِلا مَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ الله سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ ...) ... 134
(إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحًا فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ...) ... 243
(إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحاً فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ) ... 244
(التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الأمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ ...) ... 67
(الْحَج أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ) ... 359
(الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ...) ... 501
(اللهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ) ... 59
(اللهُ لا إلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنِي) ... 571
(اللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) ... 404
(أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ...) ... 386
﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِي السَّمَاء﴾ 122
(أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ * وَلِسَاناً وَشَفَتَيْن) ... 305
(أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ) ... 75
(أَلَيْسَ اللهُ بِكَافٍ عَبْدَه) ... 476
(أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَ قَائِمًا يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ...) ... 221
(أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ..) ... 61
(أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءِ الْأَرْضِ ...)... 431
إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ) ... 439
(إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا...) 386
(إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاكُمْ) ... 255
ص: 624
(إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ) ... 52
(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا) ... 92
(إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنِى أُولئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ ...) ... 334، 482، 505
(إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا...) ... 242
(إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ...) ... 104
(إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللهَ يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ﴾ ... 570
(إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللهِ وَ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا...) 419
(إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ ...) ... 445
(إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا) ... 53
(أَنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ) ... 570
(إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ...) ... 66
(إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عن عبادهِ وَيَعْفُوا عَنِ السَّيِّئَاتِ) ... 206
(إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ) ... 283
(إِنَّ اللهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيما) ... 350
(إِنَّ اللهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتين) ... 516
(إِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا) ... 457
(إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدى لِلعالَمِينَ فِيهِ آيَاتٌ بَيِّناتٌ) ... 58
(إِنْ تُبْدُوا شَيْئًا أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا) ... 261
(إِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ) ... 472
(إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُون) ... 375
ص: 625
(إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ) ... 248، 275
(إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء) ... 216
(إِنَّهُ لَقَوْلُ فَصْلٌ وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ) ... 211
(إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) ... 344
(ب)
(بَلَى مَنْ أَوْفِى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ) ... 255
(ت)
(تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِّنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ ...) ... 385
(ج)
(جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا للنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْىَ...) ... 183
(خ)
(خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ) ... 294
(ر)
(رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ)... 28
(رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي) ... 205
(رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا...) 101
(رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَّسِينَا) ... 525
(رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا) ... 524
(رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا) ... 274
ص: 626
(ز)
(زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَالْبَنينَ وَالْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ...) ... 382
(س)
(سُبْحانَ الَّذي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى...) ... 394
(سَمِيعٌ بَصِيرٌ) .... 90
(سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى)... 525
(ط)
(طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ) ... 79
(فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ) ... 126
(فَإِذَا أَفَضْتُم مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ) ... 504
(فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا...) ... 111
(فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونَ﴾ ... 498
(فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ) ... 306
(فَأَمَّا مَنْ طَغَى * وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوى) ... 283
(فَإِنْ تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِيَ اللهُ لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ) ... 242
(فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ) ... 524
(فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنات) ... 244
(فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ...) ... 204
(فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ ...) ... 141
(فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسيرا) ... 482
ص: 627
(فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ) ... 82
(فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاً مَّعْرُوفًا) ... 418
(فَلا تُزَدُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقِى) ... 295
(فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْي) .... 73
(فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ) ... 483
(فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَ لَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ) ... 360
(فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) ... 470
(فَمَهْلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدا) ... 115
(فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيلٍ مُّقْتَدِرٍ) ... 368
(ق)
(قُلِ ادْعُوا اللهَ أو ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيَّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنِی) ... 571
(قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ* وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبلِکَ) ... 569
(قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَاللهُ واسِعٌ عَلِيم) ... 569
(قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ وَ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ...) ... 116
(قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَنُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين....) ... 340
(قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالُ اقْتَرَفْتُمُوهَا...) ... 316
(قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ) ... 506
(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ...) ... 288
ص: 628
(ک)
(كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ) ... 410
(كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ...) ... 239
(كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ ما رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ) ... 515
(ل)
(لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ) ... 408
(لا تحزن إنَّ اللَّهَ مَعَنا) ... 406
(لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقْفاً مِنْ فِضَّةٍ وَمَعارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ) ... 114
(لَقَدْ صَدَقَ اللهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللهُ...) ... 405
(لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ...........518
(اللَّهِ ما فِي السَّمَاواتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُواْ مَا فِي أَنفُسِكُمْ...) ... 261
(لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ) ... 268
(لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ...) ... 411
(لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّنْ رَّبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ ...) ... 497
(ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ) .... 510
(مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ) ... 436
(مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ) ... 550
(مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ) ... 188
(مَّنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً ) ... 154
(مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً) ... 126
ص: 629
(و)
(وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحاً وَ آخَرَ سَيِّنَا عَسَى اللهُ...) ... 563
(وَاتَّقُوا اللهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ) ... 255
(وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لَا تَحْلِقُوا رُؤْسَكُمْ...) ... 324
(وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ...) ... 416
(وَإِذْ أَخَذْنا ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللهَ وَبِالْوالِدَيْنِ ) ... 192
(وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ) ... 408
(وَإِذَا قُرِى عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لَا يَسْجُدُونَ) .... 212
(وَإِذْ جَعَلْنَا البَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنَا) ... 62
(وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الأَصالِ ...) ... 498
(وَأَذْن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ) ... 57
(وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ ...) 95
﴿وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ) ... 53
﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَتَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم...) ... 135
(وَ الَّذِينَ جَاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ ِلإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ...) ... 231
(وَ الَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهَا آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ...) ...243
(وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ النُّورَ وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّواكِرَامًا) .... 360
(وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةٌ مِّنِّي) ... 91
(وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ) ... 90
(وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ) ... 352
ص: 630
(وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ) ... 525
(وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثين) ... 273
(وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوهَا إِنَّ اللهَ لَغَفُورٌ رَحيم) ... 198
(وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا) ... 315
(وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ لَها سَبْعَةُ أَبْوابِ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءً مَقْسُومٌ) ... 141
(وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللهُ بِضُرٍ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ...) ... 468
(وَ بَرًّا بِوَالِدَتي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارٍاً شَقِيًّا) ... 222
(وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بَالِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيم) ... 45
(وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ) ... 56
(وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الأَلْبَابِ) ... 260
(وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ) ... 88
(وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ﴾ ... 272
(وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابها ...) ... 499
(وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا) ... 316
(وَعَدَ اللهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فيها...) ... 505
(وَقالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ غُدَّتْ أَيْديهِمْ وَلُعِنُوا بِما قَالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتَانِ...) ... 569
(وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في أَصْحابِ السَّعير فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ...) ... 306
(وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ) ... 59
(وَ قَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا) ... 376
(وَ قَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا...) ... 267
ص: 631
(وَ لا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَ لَا تُخَافِتْ بِهَا) ... 410
(وَلا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا اثماً...) ... 115
(وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ) ... 456
(وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد) ... 188
(وَلَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها...) ... 228
(وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما) ... 336
(وَللهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنِى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ...) ... 571
(وَلِلهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ إِنَّ اللهَ وَاسِعٌ عَلِيمٍ﴾ ... 569
(وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا...) ... 21، 73، 336
(وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا الله...) ... 191
(وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ ...)... 549
(وَلَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً...) ... 113
(وَلَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ...
(وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ) ... 55، 519
(وَمَا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ) ... 373
(وَما أُمِرُوا إِلا لِيَعْبُدُوا الله مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ...) ... 447
(وَمَا أَنفَقْتُمْ مِّنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ) ... 154
﴿وَما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ القِيامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ...) ... 461
(وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ) ... 391
(وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ إِلا دُعاء وَ نِداءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْي...) ... 305
ص: 632
(وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ) ... 374
(وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ...) ... 125
(وَ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً) ... 96
(وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِي الْأُخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النَّارِ...) ... 280
(وَ مَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ) ... 259
(وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ...) ... 493
(وَ نادِى فِرْعَوْنُ في قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَلَيْسَ لي مُلْكُ مِصْرَ وَ هَذِهِ الْأَنْهَارُ...) ... 483
(وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمَى) ... 149
(وَنَزَعْنا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلَّ إِخْواناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلين) ... 232
(وَيُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسيرا...) ... 329
(وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ» الَّذِي جَمَعَ مَالاً وَعَدَّدَهُ يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ...) ... 307
(وَيُنَجِّي اللهُ الَّذِينَ اتَّقُوا بِمَفَازَتِهِمْ لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُون) ... 256
(ه)
(هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ) ... 273
(هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ ِدينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً) ... 86
(هُوَ اللهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنِی) ... 572
(هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ) ... 197
(ی)
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ)... 191
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِي لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ...) ... 495
ص: 633
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللهَ ذِكْرًا كثيرًا) ... 498
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ...) ... 256
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) ... 77
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّداً ...) ... 95
(يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٍ) ... 230
(يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ) ... 419
(يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً وَلَا يَسْرِقْنَ...) ... 446
(يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُنْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ) ... 134
(يَوْمَ لا يَنْفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ) ... 424
ص: 634
(الف)
آيَةُ قَبُولِ الْحَجِّ تَرْكُ مَا كَانَ عَلَيْهِ الْعَبْدُ مُقِيماً مِنَ الذُّنُوم ... 261
ابْدَأُ بِمَنْ تَعُولُ أُمَّكَ وَ أَبَاكَ وَ أُخْتَكَ وَ أَخَاكَ ثُمَّ أَدْنَاكَ فَأَدْنَاكَ... 169
ابْدَءُوا بِمَكَّةَ وَاخْتِمُوا ... 576
أَبْشِرِي يَا فَاطِمَةٌ فَإِنَّكِ أَوَّلُ مَنْ تَلْحَقْنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي... 523
أَبَى اللهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ... 193
اتَّخَذَ اللَّهُ أَرْضَ كَرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَكاً قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ أَرْضَ الْكَعْبَةِ ... 547
أَتَدْرُونَ مَا تِلْكَ الْكِتَابَةُ؟ ... 404
اتَّقِ الْمُفَاخَرَةَ وَ عَلَيْكَ بِوَرَعٍ يَحْجُزُكَ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ ... 360
اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقِ تَمْرَةٍ ِاتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاء ... 159
أَتِمَ الأيَةَ ... 66
اجْلِسْ فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ وَ أَفْتِ النَّاسَ ... 304
أَخْشَى أَنْ يَقُولَ لِي لَالَبَّيْكَ وَ لَا سَعْدَيْکَ ... 343
ادْفَعِ الْمَسْأَلَةَ مَا وَجَدْتَ التَّحَمُّلَ يُمْكِنُكَ ... 513
ص: 635
إِذَا أَحْرَمْتَ فَعَلَيْكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ ذِكْرِ اللَّهِ كَثِيراً ... 360
إِذَا أَرَدْتَ الْحَجَّ فَجَرِّدْ قَلْبَكَ لِلهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَبْلِ عَزْمِكَ مِنْ كُلِّ شَاغِلٍ ... 358
إِذَا اعْتَكَفَ يَوْماً وَ لَمْ يَكُنِ اشْتَرَطَ فَلَهُ أَنْ يَخْرُجَ وَيَفْسَخَ الِاعْتِكَافَ... 538
إِذَا أَفَاضَ الرَّجُلُ مِنْ مِنِّى وَضَعَ يَدَهُ مَلَكٌ فِي كَتِفَيْهِ ثُمَّ قَالَ: اسْتَأْنِفْ ... 128
إِذَا اكْتَسَبَ الرَّجُلُ مَالًا مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ ثُمَّ حَجَّ وَ لَبَّي نُودِيَ لَا لَبَّيْكَ ... 356
إِذَا حَجَّ أَحَدُكُمْ فَلْيَخْتِمْ بِزِيَارَتِنَا لِأَنَّ ذَلِكَ مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ ... 576
إِذَا خَرَجْتُمْ حُجَّاجاً إِلَى بَيْتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَكْثِرُوا النَّظَرَ إِلَى بَيْتِ اللَّهِ ... 401
إِذَا رَأَيْنَا هَؤُلَاءِ الَّذِينَ هَذِهِ صِفَتُهُمْ فَالْجِهَادُ مَعَهُمْ أَفْضَلُ مِنَ الْحَجِّ ...67
إِذَا فَرَغْتَ مِنْ طَوَافِكَ لِلْحَجِّ وَطَوَافِ النِّسَاءِ فَلَا تَبِيتُ إِلَّا بِمِنِّى ... 108
إِذَا فَرَغْتَ مِنْ نُسُكِكَ فَارْجِعْ ... 107
إِذَا قَامَ الْعَبْدُ مِنْ مَضْجَعِهِ وَ التَّعَاسُ فِي عَيْنَيْهِ لِيُرْضِيَ رَبَّهُ بِصَلَاةِ لَيْلِهِ ...490
إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ... 453
إِذَا كَانَ الرَّجُلُ مِنْ شَأْنِهِ الْحَبُّ كُلَّ سَنَةٍ ثُمَّ تَخَلَّفَ سَنَةٌ فَلَمْ يَخْرُجْ ... 142
إِذَا كَانَ الرَّجُلُ مُوسِراً فَمَشَى لِيَكُونَ أَقَلَّ مِنْ نَفَقَتِهِ فَالرُّكُوبُ أَفْضَلُ ... 163
إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى الْأَوَّلِينَ وَالْأَخِرِينَ ... 474
إِذَا نَزَلَتْ بِكُمْ شِدَّةً فَاسْتَعِينُوا بِنَا عَلَى اللهِ ... 572
إِذا يُكْتَبَ لَكَ حَجٌ مِثْلُ حَبِّهِمْ وَ تَزْدَادَ أَجْراً بِمَا وَصَلْت ... 168
اذْكُرُوا اللَّهَ فِي كُلٌّ مَكَانٍ فَإِنَّهُ مَعَكُم ... 496
اذْكُرُوا الْمَوْتَ أَمَا وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ ... 313
إِذَنْ وَ اللَّهِ تَدِينَ اللَّهَ بِالدِّينِ الَّذِي لَا يَقْبَلُ مِنَ الْعِبَادِ غَيْرَهُ ... 171، 427
ص: 636
أَرْضَاكُمْ عِنْدَ اللهِ أَسْبَغُكُمْ عَلَى عِيَالِهِ ... 286
ارْفَعُوا رُءُوسَكُمْ وَانْظُرُوا ... 241
اسْتَكْثِرُ مِنْ هَذَا فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا أَنْتَ عَامِلُهُ إِنْ شَاءَ الله ... 171، 427
أَشَدُّ مِنْ يُثْمِ الْيَتِيمِ الَّذِي انْقَطَعَ عَنْ أَبِيهِ يُتْمُ يَتِيمِ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِهِ ... 302
أَعْفِ شَعْرَكَ لِلْحَجِ إِذَا رَأَيْتَ هِلَالَ ذِي الْقَعْدَةِ وَلِلْعُمْرَةِ شَهْراً ... 184
اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ عَلَيْكُمْ رَصَداً مِنْ أَنْفُسِكُمْ ... 436
اعْلَمْ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَنَّ كُلَّ عَامِلٍ فِي الدُّنْيَا لِلأَخِرَةِ لَا بُدَّ أَنْ يُوَفَّى أَجْرَ عَمَلِهِ ... 282
أَعْمَاهُ الله عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ طَرِيقِ الْخَيْرِ ... 150
اعْمَلْ بِفَرَائِضِ اللهِ تَكُنْ أَتْقَى النَّاسِ ... 251
اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً ... 189
أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الْإِخْلَاصُ ... 237
أَفْضَلُ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَاناً مَنْ كَانَ لِلَّهِ أَخْذُهُ وَعَطَاهُ وَ سَخَطُهُ وَ رِضَاه ... 469
أَ فِي أَلْفَيْكَ سَعْيٌّ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ؟ ... 71
أقبل عَلَيَّ أزذك بهاناً ... 282
أَكْثِرُوا مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ ... 312
أَكْثَرُهُمْ ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَأَشَدُّهُمُ اسْتِعْدَاداً لَهُ ... 314
إِلَّا أَهْلَ التَّبِعَاتِ فَإِنَّ اللَّهَ عَدْلٌ يَأْخُذُ لِلضَّعِيفِ مِنَ الْقَوِي ... 473
الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا ... 268
الْإِخْلَاصُ يَجْمَعُ حَوَاصِلَ الْأَعْمَالِ وَهُوَ مَعْنِّى مِفْتَاحُهُ الْقَبُولُ ... 236
أَنَا لَا خَيْرَ فِي عِلْمٍ لَيْسَ فِيهِ تَفَهُمْ ... 511
ص: 637
الْأَمَانَةُ الْوَلَايَةُ مَنِ ادَّعَاهَا بِغَيْرِ حَقٍّ فَقَدْ كَفَرَ ... 387
أَلَا وَإِنَّ الرُّوحَ الْأَمِينَ نَفَتَ فِي رُوعِي أَنَّهُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَكْمِلَ رِزْقَهَا .....514
ألا يا أهل العالم! أنا الإمام القائم ... 80
التَّائِبُ إِذَا لَمْ يَسْتَبِنْ عَلَيْهِ أَثَرُ التَّوْبَةِ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ يُرْضِي الْخُصَمَاءَ ... 246
التَّكْبِيرُ بِمِنِّى فِي دُبُرِ خَمْسَ عَشْرَةَ صَلَاةٌ مِنْ صَلَاةِ الظُّهْرِ يَوْمَ النَّحْرِ ... 530
الْجَنَّةُ تَحْتَ أَقْدَامِ الْأُمَّهَاتِ ... 271
الْحَاجَّ إِذَا أَخَذَ فِي جَهَازِهِ لَمْ يَرْفَعْ شَيْئاً وَ لَمْ يَضَعْهُ إِلَّا كَتَبَ الله لَهُ عَشْرَ حَسَنَاتٍ ... 224
الْحَاجُ وَالْمُعْتَمِرُ فِي ضَمَانِ اللهِ... 494
الْحُجَّاجُ يَصْدُرُونَ عَلَى ثَلَاثَةِ أَصْنَافٍ ... 180
الْحَج أَشْهُرُ مَعْلُوماتٌ شَوَّالٌ وَ ذُو الْقَعْدَةِ وَ ذُو الْحِجَّةِ ... 184
الْحَجُّ أَفْضَلُ مِنَ الصَّلَاةِ وَالصِّيَامِ ... 65
الْحَجُ الْمَبْرُورُ لَيْسَ لَهُ جَزَاءً إِلَّا الْجَنَّةُ ... 317
الْحَجَرُ الْأَسْوَدُ يَمِينُ اللهِ فِي الْأَرْضِ ... 89، 418
الْحَجُ عَرَفَة ... 467
الْحَج وَالْعُمْرَةُ سُوقَانِ مِنْ أَسْوَاقِ الأَخِرَةِ ... 75
الْحَمْدُ لله الَّذِي عَظَّمَكِ وَشَرَّفَكِ وَكَرَّمَكِ وَجَعَلَكِ مَتَابَةٌ لِلنَّاسِ ... 401
الحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمين عَلَى مَا اخْتَصَّنِي بِهِ مِنْ هَذِهِ الْفَضِيلَةِ ... 392
الْحَوَائِجُ إِلَى اللهِ وَأَسْبَابُهَا فَاطْلُبُوهَا إِلَى اللهِ بِهِمْ ... 194
الدُّنْيَا كُلُّهَا جَهْلٌ إِلَّا مَوَاضِعَ الْعِلْمِ ... 236
الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الأَخِرَة ... 277
ص: 638
الرُّكْنُ الْيَمَانِيُّ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ لَمْ يَمْنَعْهُ مُنْذُ فَتَحَهُ ... 81
السَّاعِي بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ تَشْفَعُ لَهُ الْمَلَائِكَةُ فَتُشَفَّعُ فِيهِ بِالْإِيجَابِ ... 463
الصَّلَاةُ عَلَيْهِ وَالتَّسْلِيمُ لَهُ فِي كُلِّ شَيْءٍ جَاءَ بِهِ ... 350
الطَّيبُ مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِيَاءِ ... 365
الْعِطْرُ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِينَ ... 365
الْعَفْوُ عِنْدَ الْقُدْرَةِ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِينَ وَالْمُتَّقِينَ ... 453
الْقَلْبُ السَّلِيمُ الَّذِي يَلْقَى رَبَّهُ وَ لَيْسَ فِيهِ أَحَدٌ سِوَاهُ ... 425
اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ أَكْبَرُ ... 531
اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُمَّ ادْحَرْ عَنِّي الشَّيْطَانَ ... 533
اللَّهُمَّ أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَمِيتَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ ... 415
اَللهُمَّ إِنَّ شِيعَتَنا مِنّا خُلِقوا مِن فاضِل طيئَتِنا وَعجنوا بِماء وَلايَتِنا ... 479
اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي ... 437
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَنِي مِمَّنِ اسْتَجَابَ لَكَ ... 330
اَللهُمَّ طَهِّرْ لِساني مِنَ الكَذِبِ وقَلبي مِنَ النِفَاقِ ... 444
اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ هَذَا الْمَوْقِفِ ... 480
اللَّهُمَّ لَقُنِي إِخْوَانِي ... 563
اللَّهُمَّ مِنْ قِبَلِكَ الرَّوْحُ وَالْفَرَجُ وَالْعَافِيَةُ ... 437
اللهم وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرْ لَكَ لَهُمَا فَشَعَهُمَا فِي ... 135
اللَّهُمَّ وَأَيُّمَا عَبْدٍ نَالَ مِنِّي مَا حَظَرْتَ عَلَيْهِ ... 449
اللَّهُمَّ هَذِهِ مِنّى وَهِيَ مِمَّا مَنَنْتَ بِهَا عَلَيْنَا مِنَ الْمَنَاسِکِ ... 518
ص: 639
الْمُقِرُّ بِالذَّنُوبِ تَائِب ... 426
الْمُؤْمِنُ غِرٌّ كَرِيمٌ وَ الْمُنَافِقُ خَبُّ لَئِيمٌ ... 203
الْمُؤْمِنُ هَيِّنٌ لَيِّنٌ سَمِحْ لَهُ خُلُقٌ حَسَنٌ ... 363
الْمُؤْمِنُ هَيِّنٌ لَيِّنٌ سَهْلٌ مُؤْتَمَن ... 363
النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: عَالِمٌ وَمُتَعَلِّمُ وَغُتَاء ... 216
النَّظَرُ سَهْمُ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ ... 208
الْوَلَدُ الصَّالِحُ مِيرَاثُ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِ إِذَا قَبَضَه ... 274
الْوَيْلُ ثُمَّ الْوَيْلُ لِمَنْ دَخَلَ النَّارَ ... 142
إِلهِي إِنْ ظَهَرَتِ الْمَحَاسِنُ مِنِّي فَبِفَضْلِكَ ... 507
اليوم يوم المَرحَمَة ... 407
أَمَّا النَّعْلُ فَتُعْرَفُ أَنَّهَا بَدَنَةٌ وَ يَعْرِفُهَا صَاحِبُهَا بِنَعْلِهِ ... 326
أَمَا إِنَّهُ لَمْ يَخْرُجْ أَحَدٌ بِأَفْضَلَ مِمَّا خَرَجْتَ بِهِ ... 201
أَمَا لَوْ أَتَانَا لَاسْتَغْفَرْنَا اللهَ لَهُ فَأَمَّا إِذَا قَصَدَ إِلَى رَبِّهِ فَاللهُ أَوْلَى بِهِ ... 561
أَمَّا مَا قَدْ مَضَى فَقَدْ غُفِرَ لَكَ فَاسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ ... 128
أَمَا وَاللَّهِ إِنْ كَانَتْ أَعْمَالُهُمْ أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ الْقَبَاطِيِّ ... 376
أَمَا وَالله مَا يَحُجُّ لله غَيْرُكُمْ وَلَا يُؤْتَى أَجْرَهُ مَرَّتَيْنِ غَيْرُكُمْ ... 238
أَمِيطُوا عَنِّي حَتَّى أُقِرَّ لِرَبِّي بِمَا عَمِلْتُ ... 437
إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ حَجُّ صَرُورَتِنَا وَمُهُورُ نِسَائِنَا وَأَكْفَانُنَا مِنْ طَهُورٍ أَمْوَالِنَا ... 351
إِنَّا خَيْرُ شَرِيكَ مَنْ أَشْرَكَ مَعِي غَیرِي إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَلَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ ... 235
إِنَّا غَیرُ مُهمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُم وَ لَا نَاسِنَ لِذِکرِکُم
ص: 640
أَنَا كَفَّنْتُ أَبِي فِي تَوْبَيْنِ شَطَوِيَّيْنِ كَانَ يُحْرِمُ فِيهِمَا ... 349
إِنَّ الإِسْتِغفار دَرَجَةُ العِلّيّينَ وَ هُوَ إِسْمٌ واقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ ... 247
إنّ الأنبياء لا يقتلون بالإشارة ... 91
إِنَّ التَّلْبِيَةَ شِعَارُ الْمُحْرِمِ فَارْفَعْ صَوْتَكَ بِالتَّلْبِيَةِ ... 393
إِنَّ الْحَاجَّ إِذَا أَخَذَ فِي جَهَازِهِ لَمْ يَرْفَعْ شَيْئاً ... 152
أَنَّ الْحَاجَّ إِذَا سَعَى بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ ... 463
إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا ... 278
إِنَّ الدِّينَارَ وَالدِّرْهَمَ أَهْلَكَا مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَهُمَا مُهْلِكَاكُم ... 308
إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ يُرِيدُ زِيَارَةَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ... 338
آنا ... لِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَعَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ ... 570
إِنَّ الشَّيْطَانَ يُدِيرُ ابْنَ آدَمَ فِي كُلِّ شَيْءٍ ... 307
اِنَّ الْعَبْدَ إِذَا سَجَدَ فَأَطَالَ السُّجُودَ نَادَى إِبْلِيسُ ... 144
إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا كَانَ فِي آخِرِ يَوْمٍ مِنَ الدُّنْيَا وَ أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْآخِرَةِ مُثْلَ لَهُ مَالُهُ... 309
إِنَّ الْكَوْثَرَ لَيَفْرَحُ بِمُحِبِّنَا إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ حَتَّى إِنَّهُ لَيُذِ يقُهُ مِنْ ضُرُوبِ الطَّعَامِ... 442
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً لَمْ يُمِتْهُ حَتَّى يُرِيَهُ الْخَلَفَ ... 272
إِنَّ اللهَ تَعَالَى أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ ... 206
اِنّ اللهِ تَعَالَى عَفُوٌّ يُحِبُّ العفو ... 452
إِنَّ اللهَ خَلَقَ دَاراً وَخَلَقَ لَهَا أَهْلًا وَهِيَ الدُّنْيَا وَجَعَلَ أَوْلِيَاءَهُ أَضْيَافاً عَلَيْهِم... 113
إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ لَيَغْفِرُ لِلْحَاجِّ وَلِأَهْلِ بَيْتِ الْحَاجِّ وَلِعَشِيرَةِ الْحَاجِّ ... 130
إِنَّ الله عَزَّ وَجَلَّ وَضَعَ عَنِ النِّسَاءِ أَرْبَعاً ... 396
ص: 641
إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ يَا أَبَا جَعْفَرٍ! ... 354
إِنَّ الْمُسْلِمَ إِذَا خَرَجَ إِلَى هَذَا الْوَجْهِ يَحْفَظُ اللهُ عَلَيْهِ نَفْسَهُ ... 138
إِنَّ الْمُقَامَ بِمَكَّةَ يُقْسِي الْقَلب ... 106
إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا حَلَقَ رَأْسَهُ بِمِنِّى ثُمَّ دَفَنَهُ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ... 528
إِنَّ النَّاسَ إِذَا أَحْرَمُوا نَادَاهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ ... 379
أَنَّ النَّبِيَّ كَانَ يَسْتَهْدِي مَاءَ زَمْزَمَ وَهُوَ بِالْمَدِينَةِ ... 441
إِنَّ بِخْرَاسَانَ لَبُقْعَةً يَأْتِي عَلَيْهَا زَمَانٌ تَصِيرُ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ ... 548
أَنْتَ الَّذِي أَنْعَمْتَ أَنْتَ الَّذِي أَحْسَنْتَ ... 214
أَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللهِ ... 453
أَنَّ دِرْهَماً فِي الْحَجِّ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفَيْ أَلْفِ دِرْهَمٍ فِيمَا سِوَاهُ فِي سَبِيلِ الله ... 153
أَنَّ دِرْهَماً فِي الْحَجِّ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ أَلْفِ دِرْهَمٍ فِي غَيْرِهِ ... 155
إِنَّ رَبَّكُمْ تَطَوَّلَ عَلَيْكُمْ فِي هَذَا الْيَوْمِ .... 472
إِنَّ ضَيْفَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ رَجُلٌ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ فَهُوَ ضَيْفُ اللَّهِ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى مَنْزِلِهِ ... 44
إِنَّ ضِيفَانَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ رَجُلٌ حَجَّ وَاعْتَمَرَ فَهُوَ ضَيْفُ اللَّهِ ... 57
إِنَّ طَلَبَ الْمَعَاشِ مِنْ حِلِّهِ لَا يَشْغَلُ عَنْ عَمَلِ الأَخِرَةِ ... 282
انْظُرْ إِلَى أَبِي قُبَيْسٍ فَلَوْ أَنَّ أَبَا قُبَيْسٍ لَكَ ذَهَبَةٌ حَمْرَاءُ أَنْفَقْتَهُ ... 152
انْظُرْ يَا أَبَا بَصِيرٍ! إِلَى الْحَجِيج ... 100
إِنَّ عَبْداً أَحْسَنْتُ إِلَيْهِ وَ أَجْمَلْتُ إِلَيْهِ فَلَمْ يَزُرْنِي فِي هَذَا الْمَكَانِ ... 148
إِنَّ عَلِيّاً إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَقَائِدُ الْغُرُ الْمُحَجَّلِينَ وَيَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ ... 219
إِنَّ عَمَلَ الْجَنَّةِ كَرْهُ كُلُّهُ وَثَقِيل ... 211
ص: 642
إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي ... 370
إِنَّ فِي الْخِضَابِ أَجْراً وَ الْخِضَابُ وَ التَّهْيِئَةُ مِمَّا يَزِيدُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي عِفَّةِ النِّسَاءِ ... 165
إِنَّ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» كَلِمَةٌ عَظِيمَةٌ كَرِيمَةٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ ... 124
أَنْ لَا يَفْقِدَى اللهُ حَيْثُ أَمَرَكَ وَلَا يَرَاكَ حَيْثُ نَهَاكَ ... 252
إِنَّ لِلشَّمْسِ وَجْهَيْنِ: وَجْهاً يُضِيءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ ... 404
إِنَّ لِلْقَائِمِ غَيْبَتَيْنِ يَرْجِعُ فِي إِحْدَاهُمَا وَفِي الْأُخْرَى لَا يُدْرَى أَيْنَ هُوَ ... 225
إِنَّ لِلْكَعْبَةِ لَلَحْظَةٌ فِي كُلِّ يَوْمٍ يُغْفَرُ لِمَنْ طَافَ بِهَا ... 402
إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَتَعالى حَولَ الكَعْبَةَ عِشرونَ وَمِائَةَ رَحمَةً ... 118، 413
إِنَّمَا أَبْكِي لِخَصْلَتَيْنِ: لِهَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَفِرَاقِ الْأَحِبَّةِ ... 140
إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ ... 234
إِنَّمَا الْجِدَالُ لَا وَاللَّهِ وَ بَلَى وَ الله ... 362
إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذَا الْأَحْجَارَ فَيَطُوفُوا بِهَا ... 576
إِنَّمَا أَهْلَكَ النَّاسَ الْعَجَلَهُ وَلَوْ أَنَّ النَّاسَ تَتَبَّتُوا لَمْ يَهْلِكَ أَحَدٌ ... 516
إِنَّمَا سُمِّيَتْ كَعْبَةٌ لِأَنَّهَا مُرَبَّعَةٌ وَصَارَتْ مُرَبَّعَةٌ لِأَنَّهَا بِحِذَاءِ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ ... 119
إِنَّمَا فَعَلْتُ ذَلِكَ لِيَصْرِفَ اللَّهُ عَنْ وَجْهِيَ النَّارِ .... 328
إِنَّمَا مَثَلُ الصَّلَاةِ فِيكُمْ كَمَثَلِ السَّرِيِّ ... 52
إِنَّمَا يَخْلُفُهُ فِيهِمْ بِمَا كَانَ يَقُومُ بِهِ ... 138
إنَّ مِحرابي عَلَى الميزابِ ... 545
أَنَّ مَنْ مَاتَ بِلَا خَلَفٍ فَكَأَنْ لَمْ يَكُنْ فِي النَّاسِ ... 272
إِنَّ هَذَا النَّهَرَ شَرِيفٌ فَانْعَتْهُ لَنَا يَا رَسُولَ الله ... 439
ص: 643
إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ ... 220
إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنْ رَبِّي أَنْ أَلْقَاهُ وَ لَمْ أَمْشِ إِلَى بَيْتِهِ ... 161
أَنِّي لَكَ أَنْ تَبْلُغَ مَا يَبْلُغُ الْحَاجُ ... 153
أُوصِيكُمَا وَجَمِيعَ وُلْدِي وَأَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللهِ ... 190
أَوَّلُ مَا يُحَاسَبُ عَلَيْهِ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ فَإِذَا قُبِلَتْ قُبِلَ سَائِرُ عَمَلِهِ ... 264
إِيَّاكُمْ وَعُقُوقَ الْوَالِدَيْنِ ... 269
إِيَّايَ زُرْتَ فَقَدْ أَوْجَبْتُ لَكَ الْجَنَّةَ ... 337
أَيُّ بَعِيرٍ حُجَّ عَلَيْهِ ثَلَاثَ سِنِينَ جُعِلَ مِنْ نَعَمِ الْجَنَّةِ ... 228
أَي بُنَيَّ! مَا شَرُّ بَعْدَهُ الْجَنَّهُ بِشَيْ وَلَا خَيْرٌبَعْدَهُ النَّارُ بِخَيْرٍ ... 112
أَيُّ شَيْءٍ خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ؟ ... 369
أَيُّ شَيْءٍ يَزِيدُ فِي الشَّيْبِ؟ الشَّيْبُ يَزِيدُ فِي كُلِّ يَوْمٍ ... 165
أَيُّمَا مُؤْمِنٍ عَادَ مُؤْمِناً حِينَ يُصْبِحُ شَيَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلکَ ... 492
أَيُّهَا النَّاسُ تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيل ... 121
أَيُّهَا النَّاسُ! سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي ... 501
ألم أقُل مَن رَآهُ فَلَيقتله؟ ... 90
(ب)
بِأَظافِيرِهِ مَا لَمْ يُدْمِ أَوْ يَقْطَعِ الشَّعْرَ ... 366
بِسْمِ الله وَ بِالله اللّهُمَّ اجْعَلْهُ لِي نُوراً و طَهُوراً ... 346
بَشِّرِ الْوَارِثَ بَشِّرِ الْوَارِثَ بَشِّرِ الْوَارِثَ ... 328
بِشُرُوطِهَا وَأَنَا مِنْ شُرُوطِهَا ... 123
ص: 644
بَلْ طُفْ مَا أَمْكَنَكَ فَإِنَّهُ جَائِزٌ ... 170، 427
بَلْ مَا أَكْثَرَ الضَّجِيجَ وَأَقَلَّ الْحَجِيجَ ... 100
بني الإسلام على خمسة أشياء على الصلاة والزكاة والحج والصوم والولاية ... 22
(ت)
تَابِعُوا بَيْنَ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ ... 117
تَدَبَّرُوا آيَاتِ الْقُرْآنِ وَاعْتَبِرُوا بِهِ فَإِنَّهُ أَبْلَغُ الْعِبَر ... 410
تُشْعَرُ وَ هِيَ مَعْقُولَةٌ وَ تُنْحَرُ وَ هِيَ قَائِمَةً ... 326
تَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَتَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ عَلَى كِتَابِکَ ... 346
تَمَامُ الْحَجِ لِقَاءُ الْإِمَامِ ... 576
(ج)
جِئْتَ تَسْأَلُنِي عَنِ الْحَجِّ وَ عَنِ الطَّوَافِ بِالْبَيْتِ ... 332
جَاهِدْ شَهْوَتَک وَ غَالِب غَضَبَكَ وَ خَالِفْ سُوءَ عَادَتِکَ ... 253
(ح)
حِجَجٌ تَتْرَى وَعُمَرُ تُسْعَى يَدْفَعْنَ عَيْلَةَ الْفَقْرِ وَ مِيتَةَ السَّوْ .. 117
حُجُّوا إِلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ ... 299
حُجُّوا وَاعْتَمِرُوا تَصِعٌ أَجْسَامُكُمْ ... 117
حَقٌّ عَلَى كُلِّ مَنْ وَقَفَ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّ الْعَرْشِ أَنْ يَصْفَرَّ لَوْنُهُ ... 344
(خ)
خَاتَمُ الْوَصِيِّينَ وَصِيُّ خَاتَمِ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَمِيرُ الصِّدِّيقِينَ ... 68
خَصْلَةٌ مَنْ لَزِمَهَا أَطَاعَتْهُ الدُّنْيَا وَالآخِرَةُ وَرَبحَ الْفَوْزَ بِالْجَنَّةِ ... 258
خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا يَرَيْنَ الرِّجَالَ وَلَا يَرَاهُنَّ الرِّجَالُ ... 370
ص: 645
(ذ)
ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَبَابُ الْأَشْيَاءِ ... 126
(ر)
رَأَيْتُهُ يَنْظُرُ فِي حَرَمِ اللهِ إِلَى حَرِيمِ اللهِ ... 369
رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ ... 458
رَبِّ أُمَتِي ... 478
رَجَبٌ شَهْرٌ عَظِيمٌ يُضَاعِفُ اللهُ فِيهِ الْحَسَنَاتِ وَيَمْحُو فِيهِ السَّيِّئَاتِ ... 182
رَحِمَ اللهُ الْمُحَلِّقِينَ ... 527
(ز)
زَكَاةُ الْعِلْمِ تَعْلِيمُهُ مَنْ لَا يَعْلَمُهُ ... 304
(س)
سُبْحَانَ اللهِ إِنِّي أَخَذْتُ دِرْهَمَيْنِ لِأَدْفَعَهُمَا إِلَيْهِ ... 515
سَيِّدِي سَيِّدِي وَ هَذِهِ يَدَايَ قَدْ مَدَدْتُهُمَا إِلَيْكَ بِالذُّنُوبِ مَمْلُوَّةٌ ... 145
(ش)
شُكْرُ الْعَالِمِ عَلَى عِلْمِهِ أَنْ يَبْذُلَهُ لِمَنْ يَسْتَحِقُه ... 304
شَهْرٌ دُعيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيافَةِ الله ... 54
شَيَّبَتْنِي هُودُ وَالْوَاقِعَةُ وَالْمُرْسَلَاتِ وَعَمَّ يَتَسَاءَلُون ... 164
(ص)
صَاحِبُ النِّعْمَةِ يَجِبُ عَلَيْهِ التَّوْسِعَةُ عَنْ عِيَالِهِ ... 286
ص: 646
(ض)
ضَمَانُ الْحَاجِ وَالْمُعْتَمِرِ عَلَى اللهِ ... 491
ضَمِنْتُ لِسِيَّةِ الْجَنَّةَ: ... 492
(ط)
طاعةُ الله طاعَةَ الوالِدِ وَ مَعصِيَةُ اللهِ مَعصِيَةُ الوالِدِ ... 265
طِيبُ الْكَلَامِ وَإِطْعَامُ الطَّعَام ... 317
(ع)
عِبَادِي وَ إِمَائِي لَأُحْرِمَنَّكُمْ عَلَى النَّارِ كَمَا أَحْرَمْتُمْ لِي ... 379
عَرَّفْ أَصْحَابَكَ وَأَقْرِتْهُمْ مِنِّي السَّلَامَ ... 355
عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ ... 250
عَلَيْكَ بِطَاعَةِ الْأَبِ وَ بِرِّهِ وَالتَّوَاضُع وَالْخُضُوعِ وَالْإِعْظَامِ وَالْإِكْرَامِ لَهُ ... 265
عَلَيْكُمْ بِأَدَاءِ الْأَمَانَةِ فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً ... 457
عَلَيْكُمْ بِحَجِّ هَذَا الْبَيْتِ فَأَدْمِنُوهُ ... 140
عَليَّ معَ الحَقِّ والْقُرآنِ والْحَقُّ وَالْقُرآنُ مَعَ عَليٌّ ... 404
عُمْرَةٌ فِي شَهْرٍ رَمَضَانَ تَعْدِلُ حَجَّةٌ ... 539
عَنَى بِذَلِكَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ أَنْ يَكُونُوا عَلَى دِينِ وَاحِدٍ كُفَّاراً كُلُّهُمْ ... 114
(ف)
فَإِذَا أَتَيْتَ مُزْدَلِفَةَ وَ هِيَ جَمْعٌ فَانْزِلْ فِي بَطْنِ الْوَادِي عَنْ يَمِينِ الطَّرِيقِ ... 488
فَإِذَا كَتَمَ الْعَالِمُ الْعِلْمَ أَهْلَهُ ... 300
فَأَفِيضُوا مَغْفُوراً لَكُمْ ... 473
ص: 647
فَإِنَّ السَّقِيَ مَن حَرَمَ غُفْران الله في هذَا الشَهرِ العظيمِ... 54
فَإِنَّ صَاحِبَكُمْ لَيْسَ هُنَاکَ ... 313
فَإِنْ فَعَلْتَ ذَلِكَ فَأَيْقِنْ بِكَثْرَةِ الْمَالِ ... 116
فَإِنْ قَالَ فَلِمَ أُمِرُوا بِحِجَّةٍ وَاحِدَةٍ لَا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ؟ ... 73
فَإِنِّي أَقُولُ لَكُمْ كَمَا قَالَ أَخِي يُوسُفُ ... 408
فِدَاهَا أَبُوهَا ... 370
فَضْلُ الْمُشَاةِ فِي الْحَجِّ كَفَضْلِ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ ... 162
فَغَفَرَ لِمُحْسِنِكُمْ ... 472
فَقِيهُ وَاحِدٌ يُنْقِذُ يَتِيماً مِنْ أَيْتَامِنَا الْمُنْقَطِعِينَ عَنَّا ... 303
فَلَئِنْ أَخَرَتْنِي الدُّهُورُ وَعَاقَنِي عَنْ نُصْرَتِكَ الْمَقْدُورُ ... 432
فَمَا التَّعَرُّجُ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَ نِدَاءٍ فِيهَا بِالرَّحِيلِ؟ ... 121
فَمَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَمَا تَأَخَّرَ ... 176
فِيكُمْ إِنَّهُ يُؤْتَى بِالْمُؤْمِنِ الْمُذْنِبِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُوقَفَ بَيْنَ يَدَيِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ... 244
(ق)
قُتِلَ ابنُ رَسولُ اللهِ جائعاً قُتِلَ ابنُ رَسولُ اللهِ عطشاناً ... 222
قَدْ أَحْسَنْتَ مَا أَيْسَرَ هَذَا تَأْتِي قَبْرَ رَسُولِ اللهِ ... 543
قَدْ تَعَرَّفْتُمُ الْبَرَكَةَ فِي مُعَامَلَةِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَدُومُوا عَلَيْهَا ... 420
قَصَرَتِ الْأَبْنَاءُ عَنْ عَمَلِ الأَبَاءِ فَأَلْحَقُوا الْأَبْنَاءَ بِالْأَبَاءِ لِتَقَرَّ بِذَلِكَ أَعْيُنُهُمْ ... 136
قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَى اللهِ وَأَسْبَابُهَا بَعْدَ اللهِ الْعِبَادُ تَجْرِي عَلَى أَيْدِيهِمْ ... 194
قُلْ لَهَا: سَتَعِيشِينَ تِسْعَةَ عَشَرَ يَوْماً مِنْ وُصُولِ أَبِي جَعْفَرٍ وَوُصُولِ الشّقَةِ ... 354
قَوْلُ الْإِنْسَانِ: صَلَّيْتُ الْبَارِحَةَ وَ صُمْتُ أَمْسِ وَنَحْوَ هَذَا ... 295
ص: 648
(ک)
کَادَ الفَقرُ یَکُونُ کُفراً ... 287
كَانَ دُخُولُهُ لِنَفْسِهِ مَأْذُونَا لَهُ فِي ذَلِکَ ... 290
كَانَ رَسُولُ اللهِ يَأْكُلُ أَكْلَ الْعَبْدِ وَيَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَيَعْلَمُ أَنَّهُ عَبْدُ ... 471
كَانَ فِيهَا الْأَعَاجِيبُ وَكَانَ أَعْجَبَ مَا كَانَ فِيهَا ... 220
كُلُّ دُعَاءٍ يُدْعَى اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مَحْجُوبٌ عَنِ السَّمَاءِ حَتَّى يُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ ...201
كُلُّ ظُلمٍ تظلمة الرجل نفسه بمكة من سرقةٍ ... 105
كُلَّمَا عَادَ الْمُؤْمِنُ بِالاسْتِغْفَارِ وَالتَّوْبَةِ عَادَ اللهُ عَلَيْهِ بِالْمَغْفِرَةِ ... 206
كُنْ عَلَى إِحْرَامِكَ مِثْلِي وَ أَنْتَ شَرِيكي فِي هَدْيِي ... 535
كَيْفَ أَجْسُرُ أَنْ أَقُولَ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ ... 343
كَيْفَ كَانَ ذِكْرُ صَاحِبِكُمْ لِلْمَوْتِ ؟ ... 313
(ل)
لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي ... 123، 314
لاَ إِلَهَ إِلَّا الله وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَغَلَبَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ ... 124، 454
لا إِلهَ إِلَّا الله وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْد ... 455
لَا إِنَّكُمْ أَصْحَابِي وَ إِخْوَانِي قَوْمٌ فِي آخِرِ الزَّمَانِ آمَنُوا وَ لَمْ يَرَوْنِي ... 563
لَا بَأْسَ بِذَلِكَ أَيَّةً كَانَ ... 544
لَا تَتَعَرَّضُوا لِلْحَرَامِ وَلَا تَأْكُلُوا مَالَ غَيْرِكُمْ غَصْباً ... 515
لَا تَرْفَعُ نَاقَتُكَ خُفْاً إِلَّا كُتِبَ بِهِ لَكَ حَسَنَةٌ ... 333
لَا تَنْظُرُوا إِلَى كَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ وَصِيَامِهِمْ ... 253
ص: 649
لَأَنْ أَحُجَّ حَجَّةٌ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أُعْتِقَ رَقَبَةٌ ... 70
لِأَنَّكُمْ أَخْرَبْتُمْ آخِرَتَكُمْ وَعَمَّرْتُمْ دُنْيَاكُمْ... 51
لَا وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ النَّاسِ إِلَّا خَصْلَتَيْنِ ... 425
لَا هِيَ لَهُ وَلِصَاحِبِهِ وَ لَهُ أَجْرٌ سِوَى ذَلِكَ بِمَا وَصَلَ ... 167
لَا يَأْخُذُ الرَّجُلُ إِذَا رَأَى هِلَالَ ذِي الْقَعْدَةِ وَأَرَادَ الْخُرُوجَ مِنْ رَأْسِهِ ... 184
لَا يَكُونُ الِاعْتِكَافُ أَقَلَّ مِنْ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ... 537
لَا يَكُونُ الْعَبْدُ عَابِداً لِلَّهِ حَقَّ عِبَادَتِهِ حَتَّى يَنْقَطِعَ عَنِ الْخَلْقِ كُلِّهِمْ إِلَيْهِ ... 375
لَا يَمَسَّ الْمُحْرِمُ شَيْئاً مِنَ الطَّيبِ ... 365
لَا يَنْبَغِي لِلرَّجُلِ أَنْ يُقِيمَ بِمَكَّةَ سَنَةٌ ... 107
لَيْكَ ذَا الْمَعارِج لَيَّیکَ ... 393
لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ أَمَتِكَ لَبَّيْكَ ... 394
لَبَّيْكَ كَشَّافَ الْكُرَبِ الْعِظَامِ لَبَّيْكَ ... 394
لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ دَاعِياً إِلَى دَارِ السَّلَامِ ... 395
لَبَّيْكَ يَا كَرِيمُ لَبَّيْكَ ...394
لِكُلِّ شَيْءٍ زَكَاةً وَ زَكَاةُ الْعِلْمِ أَنْ يُعَلِّمَهُ أَهْلَه ... 304
لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ ... 291
لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ عَهِدَ إِلَيَّ رَبِّي فِي عَلِيِّ ثَلَاثَ كَلِمَاتٍ ... 219
لِمَ تَقْنَطُ يَا أَبَا جَعْفَرٍ وَلِمَ تَفْزَعُ إِلَى الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى ... 353
لَنْ تَمُوتَ حَتَّى أَقْضِيَهَا عَنْكَ؛... 178
لَوْ أَذِنَ لَهُمْ فِي الْكَلَامِ لَأَخْيَرُوكُمْ أَن خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى ... 250
ص: 650
لَوْ حَجَجْتُ أَلْفَ عَامٍ لَمْ أَقْرُنْهَا إِلَّا مُتَمَتِّعاً ...178
لَوْ عَلِمَ اللَّهُ شَيْئاً أَدْنَى مِنْ أُفٍ لَنَهَى عَنْهُ ... 268
لَيْسَ هَذَا مِنَ الدُّنْيَا هَذَا مِنَ الأخِرَة ... 277
(م)
مَا أَخْلَصَ عَبْدُ الْإِيمَانَ بِاللَّهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً ... 236
مَا أَعْجَبَ هَذَا يَسْأَلْنِي أَنْ أُكَلِّفَهُ حَاجَةٌ مِنْ حَوَائِجِي لِيَرْجِعَ ... 311
مَا بَالُ أَقْوَامٍ يُحَرِّمُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمُ الطَّيِّبَاتِ؟ ... 296
مَا بَيْنَ قَبْرِي وَ مِنْبَرِي رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ ... 546
ما تَقَرَّبَ عَبْدُ إلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ بِشَيْءٍ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْمَشْي إِلَى بَيْتِهِ... 163
مَا حُبِسَ عَبْدٌ عَنْ هَذَا الْبَيْتِ إِلَّا بِذَنْبٍ وَمَا يَعْفُو أَكْثَرُ ... 146
مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَمَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ لَقَدْ خَابَ مَنْ رَضِيَ دُونَكَ بَدَلا ... 467
مَا لَكَ لَا تَحُجُّ فِي الْعَامِ؟! ... 146
مَا لِي حَاجَةً ... 311
مَا مِنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ كُورَةٍ وَقَفَ بِعَرَفَةَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَّا غَفَرَ الله ... 131
مَا مِنْ سَفَرٍ أَبْلَغَ فِي لَحْمٍ وَلَا دَمٍ وَلَا جِلْدٍ وَلَا شَعْرٍ مِنْ سَفَرٍ مَكَّةَ ... 44، 233
مَا مِنْ عَبْدٍ صَالِحِ يُشْتَمُ فَيَقُولُ إِنِّي صَائِمٌ سَلَامٌ عَلَيْكَ لَا أَشْتِمُكَ كَمَا سَتَمْتَنِي ... 362
ما مِنْ عَبْدٍ يُؤْثِرُ عَلَى الْحَجِّ حَاجَةٌ مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا إِلَّا نَظَرَ إِلَى الْمُحَلِّقِينَ قَدِ انْصَرَفُوا ...149
مَا مِنْ مُهِلّ يُهِلُّ فِي التَّلْبِيَةِ إِلَّا أَهَلَّ مَنْ عَنْ يَمِينِهِ مِنْ شَيْءٍ إِلَى مَقْطَعِ التُّرَابِ ... 383
مَا مِنْ نَفَقَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ نَفَقَةِ قَصْدٍ ... 156
مَا مِنْ وَلَدٍ بَارٍ يَنْظُرُ إِلَى وَالِدَيْهِ نَظَرَ رَحْمَةٍ إِلَّا كَانَ لَهُ بِكُلِّ نَظْرَةٍ حِجَّةٌ مَبْرُورَةٌ ...270
ص: 651
مَا يُبْكِيكَ يَا يَمَانِيُّ! أَ وَ لَيْسَ هَذَا مَقَامَ الْمُذْنِبِينَ؟ ... 146
مَا يَقِفُ أَحَدٌ عَلَى تِلْكَ الْجِبَالِ بَر وَلَا فَاجِرٌ إِلَّا اسْتَجَابَ الله لَهُ ... 464
ماءُ زَمزَم لِما شُرِبَ لَهُ ... 441
مَعَاشِرَ الشَّيعَةِ كُونُوا لَنَا زَيْناً وَلَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْئاً ... 364
مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ حَيْثُ قَامَ عَلَى الْحَجَرِ فَأَثَرَتْ فِيهِ قَدَمَاهُ ... 59
مقبول إِن شاءَ الله ... 339
مَلَائِكَتِي اشْهَدُوا أَنِّي قَدْ عَفَوْتُ عَنْهُ وَ أَرْضَيْتُ عَنْهُ أَهْلَ تَبِعَاتِهِ ... 214
مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى النَّاسِ ... 284
مَنْ أَتَى مَكَّةَ حَاجَاً وَ لَمْ يَزُرْنِي إِلَى الْمَدِينَةِ جَفَوْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ... 558
مَن أَحَبَّ دُنياه أَضَرَّ بِآخِرَتِهُ ... 44
مَنْ أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ وَ عَلَيْهِ خَمْسَةٌ مِنَ النَّاسِ قَبْلَ أَنْ تَزُولَ الشَّمْسِ ... 487
مَنْ أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ يَوْمَ النَّحْرِ مِنْ قَبْلِ زَوَالِ الشَّمْسِ ... 487
مَنْ أَرَادَ الْحَجَّ فَلَا يَأْخُذُ مِنْ شَعْرِهِ إِذَا مَضَتْ عَشَرَةٌ مِنْ شَوَّالٍ ... 185
مَنْ أَرَادَ أَنْ يَكُونَ أَعَزَّ النَّاسِ فَلْيَتَّقِ اللهَ عَزَّ وجَلَّ ... 259
مَنِ اسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا وَأَكَلَ ذَبِيحَتَنَا وَآمَنَ بِنَبِيِّنَا وَشَهِدَ شَهَادَتَنَا دَخَلَ فِي دِينِنَا ... 257
مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ ... 374
مَنْ أَطَاعَ مَخْلُوقاً فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فَقَدْ كَفَرَ ... 315
مَنْ أَقَامَ فَرَائِضَ اللهِ وَاجْتَنَبَ مَحَارِمَ اللهِ وَأَحْسَنَ الْوَلَايَةَ ... 252
مِنَ الثقب أن تتكلم في إخرامِك بكلام قبيح ... 361
مِنَ الصَّدَقَةِ أَنْ يَتَعَلَّمَ الرَّجُلُ الْعِلْمَ وَيُعَلِّمَهُ النَّاسَ ... 300
ص: 652
مَنْ أَنْفَقَ دِرْهَما فِي الْحَجِّ كَانَ خَيْراً لَهُ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ يُنْفِقُهَا فِي حَقٍ ... 154
مَنْ حَجَ بِثَلَاثَةٍ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَدِ اشْتَرَى نَفْسَهُ مِنَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ بِالثَّمَنِ ... 173
مَنْ حَجَّ بَيْتَ اللهِ مَا شِياً كَتَبَ اللهُ لَهُ سَبْعَةَ آلَافِ حَسَنَةٍ مِنْ حَسَنَاتِ الْحَرَمِ ... 162
مَنْ حَجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ فَقَدْ حَلَّ عُقْدَةٌ مِنَ النَّارِ مِنْ عُنُقِهِ ... 143
مَنْ حَجَّ يُرِيدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُرِيدُ بِهِ رِيَاءً وَلَا سُمْعَةٌ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الْبَيَّة ... 227
مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ بِمَكَّةَ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرَى رَسُولَ اللَّهِ ... 409
مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ بِمَكَّةَ مِنْ جُمُعَةٍ إِلَى جُمُعَةٍ ... 409
مَنْ خَلَفَ حَاجَاً فِي أَهْلِهِ وَ مَالِهِ كَانَ لَهُ كَأَجْرِهِ حَتَّى كَأَنَّهُ يَسْتَلِمُ الْأَحْجَارَ ... 158
مَنْ دَخَلَ الْحَرَمَ مِنَ النَّاسِ مُسْتَجِيراً بِهِ فَهُوَ آمِنٌ ... 96
مَنْ دَخَلَ الْحَرَمَ مِنَ النَّاسِ مُسْتَجِيراً بِهِ فَهُوَ آمِنْ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ ... 199
مَنْ دَعَا لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ وَكَّلَ اللهُ بِهِ مَلَكاً يَقُولُ: وَ لَكَ مِثْلَاهُ ... 466
مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِي فِي طُوسَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَمَا تَأَخَّرَ ...176
مَنْ زَارَ قَبْرِي بَعْدَ مَوْتِي كَانَ كَمَنْ هَاجَرَ إِلَيَّ فِي حَيَاتِي ... 559
مَنْ زَارَنِي أَوْ زَارَ أَحَداً مِنْ ذُرِّيَّتِي زُرْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَنْقَذْتُهُ مِنْ أَهْوَالِهَا ... 555
منْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي فَقَدْ زَارَ اللهَ ... 554
مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُمَدَّ لَهُ فِي عُمُرِهِ وَ يُبْسَطَ لَهُ فِي رِزْقِهِ ... 270
من سوّف الحج حتى يموت بعثه الله يوم القيامة يهوديا او نصرانيا ... 22
مَنْ شَيَّعَ جَنَازَةَ مُؤْمِنٍ حَتَّى يُدْفَنَ فِي قَبْرِهِ ... 495
مَنْ طَلَبَ الْحَلَالَ فَهُوَ مِنَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ صَدَقَةٌ عَلَيْهِ ... 285
مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِيَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِيَالِهِ ... 287
ص: 653
مَنْ عَانَقَ حَاجَاً بِغُبَارِهِ كَانَ كَأَنَّمَا اسْتَلَمَ الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ ... 157
مِنْ عَلَامَةِ قَبُولِ الْحَجِّ إِذَا رَجَعَ الرَّجُلُ رَجَعَ عَمَّا كَانَ عَلَيْهِ مِنَ الْمَعَاصِي ... 262
مَنْ فَطَّرَ مِنْكُمْ صَائِماً مُؤْمِناً فِي هَذَا الشَّهْرِ كَانَ لَهُ بِذَلِكَ عِنْدَ اللهِ عِتْقُ رَقَبَةٍ ... 158
مَنْ قَالَ فِي طَوَافِهِ عَشْرَ مَرَّاتٍ: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ أَحَداً فَرْداً صَمَداً ... 423
مَنْ قَدَرَ عَلَى مَا يَحُجُّ بِهِ وَجَعَلَ يَدْفَعُ ذَلِکَ ... 150
مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ وَهُوَ شَابٌ مُؤْمِنُ اخْتَلَطَ الْقُرْآنُ بِدَمِهِ وَ لَحْمِهِ ... 61
مَنْ كَانَتْ لَهُ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةٌ فَلْيَبْدَأُ بِالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ... 200
مَنْ كَثُرَ اشْتِبَاكُهُ بِالدُّنْيَا كَانَ أَشَدَّ لِحَسْرَتِهِ عِنْدَ فِرَاقِهَا ... 308
مَنْ كَفَلَ لَنَا يَتِيماً قَطَعَتْهُ عَنَّا مَحَبَّتُنَا بِاسْتِتَارِنَا ... 302
مَنْ لَبَّى فِي إِحْرَامِهِ سَبْعِينَ مَرَّةٌ إِيمَاناً ... 379
مَنْ مَلَأَ عَيْنَيْهِ حَرَاماً يَحْشُوهُمَا اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَسَامِيرَ مِنَ النَّارِ ... 208
مَنْ نَظَرَ إِلَى أَبَوَيْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَهُمَا ظَالِمَانِ لَهُ لَمْ يَقْبَلِ اللهُ لَهُ صَلَاةٌ ... 264
مَنْ نَظَرَ إِلَى الْكَعْبَةِ بِمَعْرِفَةٍ فَعَرَفَ مِنْ حَقْنَا ... 402
مَنْ نَظَرَ إِلَى الْكَعْبَةِ لَمْ يَزَلْ تُكْتَبُ لَهُ حَسَنَةٌ ... 402
مَنْ يَشْتَرِي سَيْفِي وَلَوْ كَانَ عِنْدِي عِشَاءٌ مَا بِعْتُهُ ... 280
مَنْ يَقِفُ بِهَذَيْنِ الْمَوْقِفَيْنِ عَرَفَةَ وَ الْمُزْدَلِفَةِ وَسَعَى بَيْنَ هَذَيْنِ الْجَبَلَيْنِ ... 475
مِيرَاثُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ وَلَدٌ يَعْبُدُهُ مِنْ بَعْدِهِ ... 273
مِيرَاتُ اللَّهِ مِنْ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْوَلَدُ الصَّالِحُ يَسْتَغْفِرُ لَه ... 274
ص: 654
نَامَتِ الْعُيُونُ وَعَلَتِ النُّجُومُ وَأَنْتَ الْمَلِكُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ... 489
نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا ... 572
نَحْنُ وَاللهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّذِي لَا يُقْبَلُ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا ... 573
نَزَلَتْ فِي الْقَائِمِ هُوَ وَ اللَّهِ الْمُضْطَرُّ إِذَا صَلَّى فِي الْمَقَامِ رَكْعَتَيْنِ ... 431
نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ قَتَلَ مِنْ بَنِي عَبْدِ الدَّارِ تِسْعَةٌ مُبَارَزَةٌ غَيْرِي ... 218
نَظَرُ الْوَلَدِ إِلَى وَالِدَيْهِ حُبّاً لَهُمَا عِبَادَة ... 270
نِعْمَ الْعَوْنُ الدُّنْيَا عَلَى الأَخِرَة ... 277
نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحُ لِلْعَبْدِ الصَّالِحِ ... 308
نَعَمْ إِنَّ الله سَيَقْضِي عَنْهُ إِنْ شَاءَ الله ... 151
نَعَمْ حَتَّى يَكُونَ مَسْخُوطاً عَلَيْهِ فَيُغْفَرُ لَهُ أَوْ يَكُونُ مُضَيَّقاً عَلَيْهِ فَيُوَسَّعُ عَلَيْهِ ... 168
نَعَمْ يَا عَلِيُّ الْكَوْثَرُ نَهَرٌ يَجْرِي تَحْتَ عَرْشِ اللهِ تَعَالَى ... 439
نَعَمْ يَغِيبُ عَنْ أَبْصَارِ النَّاسِ شَخْصُهُ وَ لَا يَغِيبُ عَنْ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ ذِكْرُهُ ... 435
(و)
وَأَتِمُّوا بِالْقُبُورِ الَّتِي أَلْزَمَكُمُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ زِيَارَتَهَا ... 550
وَاخْرُجْ مِن غَفْلَتِكَ وَ زِلَّاتِكَ بِخُروجِكَ إِلى مِنی ... 465
وَارْدُدِ الْأَمْوَالَ إِلَى أَصْحَابِهَا وَ افْكُكْ هَذِهِ الْخَوَاتِيمَ عَنِ الْجُزْءِ ... 355
وَاعْلَمْ أَنَّ حَقَّ الْأُمِّ أَلْزَمُ الْحُقُوقِ ... 266
وَاعْلَمُوا أَنَّ طَرِيقَكُمْ إِلَى الْمَعَادِ وَمَمَرَّكُمْ عَلَى الصِّرَاطِ ... 121
وَاعْلَمُوا يَا عِبَادَ اللَّهِ! أَنَّ الْمُتَّقِينَ حَازُوا عَاجِلَ الْخَيْرِ ... 288
ص: 655
وَالَّذِي بَعَتَنِي بِالْحَقِّ مَنْ شَرِبَ شَرْبَةٌ مِنْ مُسْكِرٍ لَمْ تُقْبَلْ صَلَاتُهُ أَرْبَعِينَ يَوْماً ... 263
وَ الَّذِي بَعَتَنِي بِالْحَقِّ نَبِيِّاً مَا آمَنَ بِي مَنْ أَنْكَرَکَ ... 197
وَالْفَرْضُ التَّلْبِيَةُ وَالْإِشْعَارُ وَالتَّقْلِيدُ ... 325
وَاللَّهِ مَا نَزَلَ تَأْوِيلُهَا بَعْدُ وَلَا يَنْزِلُ تَأْوِيلُهَا حَتَّى يَخْرُجَ الْقَائِمُ ... 87
وَأَنَا أَسْمَاءُ اللهِ الْحُسْنَى وَأَمْثَالُهُ الْعُلْيَا وَآيَاتُهُ الْكُبْرَى ... 572
وَ إِنَّ الله لَيَدْفَعُ بِمَنْ يَحُجُّ مِنْ شِيعَتِنَا عَمَّنْ لَا يَحُجُّ ... 63
وَإِنَّا نَحْنُ لَهَاهُنَا وَ نَحْنُ قَرِيبٌ وَلَنَا مِيَاهُ مُتَّصِلَةٌ مَا نَبْلُغَ الْحَجَّ حَتَّى يَشُقَّ عَلَيْنَا ...45
وَإِنَّمَا أُمِرُوا بِالْإِحْرَامِ لِيَخْشَعُوا قَبْلَ دُخُولِهِمْ حَرَمَ اللهِ ... 341
وَ أَهْدَيْتُ لَهَا شِقَّةٌ مِنْ أَكْفَانِي مِنْ قُطْنِ قَرْيَتِنَا صَيْدَا قَرْيَةِ فَاطِمَةَ ... 354
وَ حَقُّ الْحَجِّ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ وِفَادَةٌ إِلَى رَبِّكَ وَفِرَارٌ إِلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِكَ ... 276
وَرَحْمَتُهُ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ ... 506
وَ شَفَّعَ مُحْسِنَكُمْ فِي مُسِيئِكُمْ ... 472
وَ ضَمِنَ لِأَهْلِ التَّبِعَاتِ مِنْ عِنْدِهِ الرِّضَا ... 473
وَعِندَهَا حَج أَغْنِهَاءِ أُمَّتِي لِلنزهة ... 260
وَقَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيَّ عَدُوُّكَ الَّذِي اسْتَنْظَرَكَ لِإِغْوَائِي ... 437
وَكَثْرَةُ مُنَاقَشَةِ النِّسَاءِ؛ يَعْنِي مُحَادَتَتَهُنَّ ... 370
وَكَذَلِكَ سَائِرُ الْفَرَائِضِ إِنَّمَا وُضِعَتْ عَلَى أَدْنَى الْقَوْمِ قُوَّةً ... 74
وَكُلٌّ قَلْبٍ فِيهِ شِرْكٌ أَوْ شَكٍّ فَهُوَ سَاقِطٌ ... 425
وَمَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَمَا شَرٌّ بِشَرِ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ ...99
وَمَا غَمُّكَ يَا أَخِي؟ ... 177
ص: 656
وَ مَا مِنْ مَلِفٍ وَلَا سُوقَةٍ يَصِلُ إِلَى الْحَجِّ إِلَّا بِمَشَقَّةٍ فِي تَغْيِيرِ مَطْعَمٍ ... 45
وَمَنْ حَجَّ لِلنَّاسِ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى النَّاسِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ... 227
وَ مَنْ خَلَفَ حَاجَاً أَوْ مُعْتَمِراً فِي أَهْلِهِ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ كَانَ لَهُ أَجْرٌ كَامِلٌ ... 158
وَمَنْ طَلَبَ حَاجَتَهُ إِلَى النَّاسِ فَإِنِّي لَا أَطْلُبُ حَاجَتِي إِلَّا مِنْكَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَکَ ... 190
وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ مَعَهُمْ أَوْلَاداً ذُكُوراً ... 275
وَيْحَكُمْ أَغَيْرَ اللهِ تَسْأَلُونَ فِي مِثْلِ هَذَا الْيَوْمِ إِنَّهُ لَيُرْجَى فِي هَذَا الْيَوْمِ ... 75
وَ يُسْتَحَبُّ أَنْ يُرْمَى الْجِمَارُ عَلَى طُهْرٍ ... 497
(ه)
هَذَا اللَّيْلُ فَاتَّخِذُوهُ جُنَّةٌ ... 240
هَذَا الْمَكَانُ الَّذِي تِيبَ عَلَى آدَمَ فِيهِ ... 56
هَذَا جَنَايَ وَ خِيَارُهُ فِيهِ ... 429
هَذَا حَجَرٌ أَرْسَلَهُ اللهُ تَعَالَى مِنْ شَفِيرِ جَهَنَّمَ فَهُوَ يَهْوِي فِيهَا مُنْذُ سَبْعِينَ خَرِيفاً ... 335
هُوَ أَحَدُ الْجِهَادَيْنِ هُوَ جِهَادُ الضُّعَفَاءِ وَنَحْنُ الضُّعَفَاءُ ... 45
هِيَ بِأَرْضِ طُوسَ وَ هِيَ وَ اللَّهِ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ ... 548
هِيَ وَ اللَّهِ يَا أَبَا الدَّرْدَاءِ! الْغَشْيَةُ الَّتِي تَأْخُذُهُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّه ... 217
(ی)
يَا آدَمُ بُرَّ حَبُّكَ أَمَا إِنَّا قَدْ حَجَجْنَا قَبْلَكَ هَذَا الْبَيْتَ بِأَلْفَيْ عَامٍ ... 529
يَا أَبَا لُبَابَةَ أَبْشِرْ قَدْ تَابَ اللهُ عَلَيْکَ ... 562
يَا أَبَتَاهُ مَا لِمَنْ زَارَكَ؟ ... 556
يَا أَبَتِ فَدَيْتُكَ مَا الَّذِي أَبْكَاك؟ ... 142
ص: 657
يَا أَهْلَ الدِّيَارِ الْمُوحِشَةِ وَ الْمَحَالُ الْمُقْفِرَةِ وَالْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ ... 249
يَا أَيُّهَا النَّاسُ! لَقَدْ فَارَقَكُمْ رَجُلٌ مَا سَبَقَهُ الْأَوَّلُونَ ... 69
يَا بِلَالُ: قُلْ لِلنَّاسِ فَلْيُنْصِتُوا ... 471
يَابْنَ أَبِي عَامِرٍ كَيْفَ أَجْسُرُ أَنْ أَقُولَ: لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْکَ ... 377
يَا بُنَيَّ! إِنَّ الْكَعْبَةَ بَيْتُ الله ... 298
يَا بُنَيَّ لَا تَدْخُلْ فِي الدُّنْيَا دُخُولًا يُضِرُّ بِآخِرَتِکَ ... 284
با يُنَيَّ! مَنْ أَرَادَ الْمُعَامَلَةَ الرَّابِحَةَ فَلْيُعَامِلْ هَذَا الرَّبَّ الْكَرِيمَ ... 420
يَا بُنَيَّ! مَنْ زَارَنِي حَيّاً أَوْ مَيْتًا أَوْ زَارَ أَبَاكَ أَوْ زَارَ أَخَاکَ ... 556
يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ بُطُونُهُمْ آلِهَتُهُمْ ... 382
يَا حُسَيْنُ! إِنَّهُ مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ يُرِيدُ زِيَارَةَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِیٍ ... 174
يَا دُنْيَا! لَا تَتَعَرَّضِينَ لِي وَلَا تَتَشَوَّقِينَ إِلَيَّ وَلَا تَغُرِّينِي ... 429
يَا رَبِّ إِنِّي ضَعِيفٌ عَلَى النَّارِ فَلَا تُعَذِّبْنِي بِالنَّارِ ... 502
يَا زُرَارَةُ! بَيْتٌ يُحَجُّ قَبْلَ آدَمَ بِأَلْفَيْ عَامٍ ... 529
يَا زَيْدُ اتَّقِ اللهَ فَإِنَّا بَلَغْنَا مَا بَلَغْنَا بِالتَّقْوَى ... 258
يَا صَفْرَاءُ يَا بَيْضَاءُ! لَا تَغُرِّينِي غُرِّي غَيْرِي ... 429
يَا عَبْدَ الْأَعْلَى! خَرَجْتُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ لِأَسْتَغْنِيَ عَنْ مِثْلِکَ ... 286
يَا عَبِيدَ الدُّنْيَا وَعُمَّالَ أَهْلِهَا؟ إِذَا كُنْتُمْ بِالنَّهَارِ تَحْلِفُونَ ... 281
يَا عَلِيُّ! أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ عَلَى الْحَوْضِ تَسْقُونَ مَنْ أَحْبَبْتُمْ ... 500
يَا عَلِيُّ! إِنَّ هَذَا النَّهَرَ لِي وَلَكَ وَلِمُحِبِّيكَ مِنْ بَعْدِي ... 440
يَا عَلِيُّ: ثَلَاتٌ لَا تُطِيقُهَا هَذِهِ الْأُمَّهُ ... 511
ص: 658
يَا عَلِيُّ! لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ الله مِثْلَ مَا قَامَ نُوحٌ فِي قَوْمِهِ ... 238
يَا عَلِيُّ! مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي أَوْ زَارَكَ فِي حَيَاتِکَ ... 557
يَا عُمَرُ! مَا أَكْثَرَ السَّوَادَ؛ يَعْنِي النَّا النَّاسَ ... 238
يَا فَاطِمَةُ! سَلِي حَاجَتَکِ ... 478
يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ يَا مُنْعِمُ يَا مُفْضِلُ لَسْتُ أَتَّكِلُ فِي النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِكَ عَلَى أَعْمَالِنَا ... 507
يَا مُحَمَّدُ! إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكَ أُخَيْرُكَ أَنْ تَكُونَ مَلِكاً رَسُولًا ... 520
يَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ! أَتَرَى الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ يَنْدَمُ عَلَى ذَنْبِهِ وَيَسْتَغْفِرُ مِنْهُ ... 206
يَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ! ذُنُوبُ الْمُؤْمِنِ إِذَا تَابَ مِنْهَا مَغْفُورَةٌ لَهُ ... 205
يَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ! أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ وَ شَيْءٍ فَهَا أَنا ... 85
يَا مَعْشَرَ مَنْ لَمْ يَحُجَّ! اسْتَبْشِرُوا بِالْحَاجِّ وَ صَافِحُوهُمْ وَعَظْمُوهُمْ ... 157
يَا مَنْصُورُ! مَنْ حَجَ أَرْبَعَ حِجَجٍ لَمْ تُصِبْهُ ضَغْطَةُ الْقَبْرِ أَبَداً ... 129
يَا مَنْ يُجِيبُ دُعَا الْمُضْطَرَّ فِي الظُّلَم ... 489
يَا مَوْلَايَ! حَاجَتِي الَّتِي إِنْ أَعْطَيْتَنِيهَا لَمْ يَضُرَّنِي مَا مَنَعْتَنِي... 99
يَا هَذَا! أَمَّا مَا مَضَى فَقَدْ غُفِرَ لَکَ ... 128
يَتَحَوَّلُ عَنْهَا وَلَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَرْفَعَ بِنَاءً فَوْقَ الْكَعْبَةِ ... 107
يَعْنِي بِذلك أَنَّهُ لَمْ يَسْأَلُهُ عَمَّا وَقَعَ فِي مَالِهِ مِنَ الشُّبْهَةِ ... 173
يَعْنِي وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ... 387
يَفْقِدُ النَّاسُ إِمَامَهُمْ يَشْهَدُ الْمَوَاسِمَ فَيَرَاهُمُ ... 102
يُقَالُ لِلْعَاقٌ: اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّي لَا أَغْفِرُ لَكَ ... 275
يُمَثَلُ أَعْمَالُ آبَائِهِمْ وَيُحْفَظُ الْأَطْفَالُ بِأَعْمَالِ آبَائِهِمْ ... 137
ص: 659
يَمْضِي عَلَى الرَّجُلِ سِتُّونَ سَنَةٌ أَوْ سَبْعُونَ مَا قَبِلَ اللهُ مِنْهُ صَلَاةٌ وَاحِدَةٌ ... 262
يُوَكَّلُ الله عَزَّ وَجَلَّ مَلَكَيْنِ بِمَأْزِمَن عَرَفَةَ فَيَقُولَانِ: سَلّمْ سَلّمْ ... 467
ص: 660
1. قرآن کریم
2. نهج البلاغه
(الف)
3. الامام علی بن ابی طالب علیه السَّلام: احمد رحمانی همدانی.
4. اثبات الوصيه: على بن حسین بن علی مسعودی، حدريه نجف.
5. اثبات الهداة بالنصوص والمعجزات: محمد بن حسن حر عاملی، دارالکتب اسلامیه، چاپ سوم، سال 1365 ش.
6. ارشاد القلوب: ابو محمد حسن بن محمد دیلمی، موسسه اعلمی، بیروت، لبنان.
7. اعلام الورى بأعلام الهدى: فضل بن حسن طبرسی، دارالمعرفة، بيروت، سال 1399 ھ .
8. الاحتجاج: احمد بن على بن ابی طالب طبرسی، تحقيق سيد محمدباقر خرسان، دارالنعمان سال 1386.
9. الاختصاص: ابی عبدالله محمد بن نعمان عکبری بغدادی ملقّب به شیخ مفید، جامعه مدرسین، قم.
10. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد: محمّد بن محمّد بن نعمان معروف به شيخ مفيد، تحقيق: مؤسسة آل البيت، دار المفيد، بیروت، چاپ دوم، سال 1414.
11. الاستبصار: ابو جعفر محمد بن حسن طوسی، دارالکتب اسلامیه، تهران سال 1390.
ص: 661
12. الإقبال بصالح الأعمال: سید رضی الدین علی بن موسی بن جعفر، ابن طاووس.
13. الأمالی: ابو عبد الله محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی، ملقب به شیخ مفید، جامعه مدرسین، قم.
14. الأمالي: محمّد بن علی بن حسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، مؤسسة البعثة، قم، بی تا.
15. الزام الناصب في اثبات الحجة الغائب: على يزدى حائرى، نشر مرتضویه، تهران، سال 1351 ھ .
16 . الملاحم والفتن: رضى الدين على بن موسى بن جعفر بن محمد بن طاووس، مؤسسه صاحب الأمر، قم.
(ب)
17. بحار الانوار محمّد باقر مجلسی (علاّمه مجلسی)، مؤسسه وفا، بیروت، چاپ دوم، سال 1403.
18 . بصائر الدرجات: محمّد بن حسن بن فرّوخ صفّار، اعلمی، تهران، چاپ یکم، سال 1404.
19 . البلد الامين تقى الدين ابراهيم بن زين الدين حارثى ليثی معروف به کفعمی.
(ت)
20. تاج العروس من جواهر القاموس: محب الدين محمّد مرتضی زبیدی حنفی، تحقيق: على شیری، دار الفکر، بیروت، سال 1414.
21. تاريخ الطبري: محمّد بن جریر بن یزید طبری، مؤسسه اعلمی، بیروت، چاپ چهارم، سال 1403.
22. تحف العقول: حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرانی، تحقیق: علی اکبر غفّارى، مؤسسة نشر الاسلامى التابعة لجماعة المدرسین، قم، چاپ دوم، سال 1404.
ص: 662
23. تفسير العياشی: محمّد بن مسعود بن عیاش سمرقندی ( عیاشی)، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، مکتبه علمیه اسلامیه، تهران، بی تا.
24. تفسیر فرات کوفی: فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق محمدکاظم، مؤسسه طبع و نشر وزارت ارشاد اسلامی، تهران چاپ یکم، سال 1410 ھ.
25. تفسير القمي: ابوالحسن علی بن ابراهیم ،موسسه دارالکتاب، قم، سال 1404.
26. تفسير نور الثقلين: عبد على بن جمعه عروسی حویزی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، انتشارات اسماعیلیان، چاپ چهارم، سال 1412 .
27. تنبيه الخواطر: ابى الحسن ورام بن ابی فراس، دارالمعارف، بيروت.
28. التوحيد: محمّد بن علی بن حسین بن بابویه (شیخ صدوق)، تحقيق: سيد هاشم حسینی تهرانی، مؤسسة النشر الإسلامي، بي تا.
29. تهذيب الاحكام: محمّد بن الحسن طوسى (شيخ طوسى)، دار الكتب الاسلامية ،تهران چاپ سوم، سال 1364ش.
(ث)
30. ثواب الاعمال: ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق، منشورات رضی، قم، سال 1368 ش.
(ج)
31. جامع الاخبار: شیخ محمد بن محمد شعیری سبزواری، منشورات رضی، قم، سال 1363 ش.
32. الجمل محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی شیخ مفید، نشر داوودی، قم.
(ح)
33. حلية الأبرار: سید هاشم بحرانی، تحقیق غلامرضا مولانا بروجردی، موسسه معارف اسلامی، قم، سال 1411 ھ.
ص: 663
34. الخرائج والجرائح: قطب الدین راوندی، مؤسسه امام المهدی(عج)، قم، چاپ یکم، سال 1409.
35. الخصال: ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین، قم، سال 1403.
(د)
36. دعائم الاسلام: قاضی نعمان مغربی، تحقیق: آصف بن علی اصغر فیضی، دار المعارف، قاهره، سال 1383.
(ر)
37. روضة المتقين فى شرح من لا يحضره الفقيه: مولا محمد تقی مجلسی، مؤسسه کوشانپور، قم، سال 1398 ھ.
38. روضة الواعظين: محمد بن فتال نیشابوری، منشورات رضی، قم.
(ز)
39. زاد المعاد: علامه محمد باقر مجلسی، چاپ تهران.
(س)
40. السرائر: ابو جعفر محمد بن منصور بن احمد بن ادریس حلّی، مؤسسه نشر اسلامی، قم، چاپ دوم سال 1410.
41. السنن الكبری: احمد بن حسین بن علی بن موسی ابوبکر بیهقی، دار الفکر، بی تا.
(ش)
42. شرح نهج البلاغه: ابن ابى الحديد معتزلى، دار إحياء الكتب العربیة، چاپ یکم، سال 1378.
43. شواهد التنزيل لقواعد التفضيل: ّعبيدالله بن احمد حسکانی، تحقیق: محمّد باقر محمودی، سازمان انتشارات وزارت ارشاد: تهران، چاپ یکم، سال 1411
ص: 664
(ص)
44. الصحيفة السجاديه الجامعه: سید محمد باقر موحد ابطحی اصفهانی، موسسه امام مهدی (عج)، قم، چاپ یکم، سال 1411.
(ع)
45. عدّة الداعى: احمد بن فهد حلّی، نشر وجدانی، قم.
46. علل الشرايع: محمد بن على بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق، کتابفروشی حیدریه، نجف، سال 1385.
47. عوالی اللآلی: محمد بن علی بن ابراهیم احسائی معروف به ابن ابی جمهور، سيد الشهداء علیه السلام ،قم، چاپ یکم، سال 1403.
48. العين: خليل بن احمد فراهیدی ، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، دار الهجرة، چاپ دوم، سال 1409.
49. عيون الحكم والمواعظ: على بن محمد ليثى واسطى، تحقیق حسین حسنی بیرجندی، دارالحدیث، قم.
50. عيون اخبار الرضا عليه السَّلام: محمّد بن علی بن حسین موسی بن بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق، مؤسسة الأعلمى، بيروت، سال 1404 و کتابفروشی طوس، قم، 1363ش.
(غ)
51. غرر الحکم و دررالکلم: عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی، نشر اعلام اسلامی، قم.
52. الغيبة محمد بن ابراهيم نعمانی، مکتب صدوق، تهران 1397.
(ف)
53. الفصول المختارة من العيون والمحاسن: على بن حسين علم الهدى (سید مرتضی)، تحقیق جمعی از محققین، دارالمفید، بیروت، چاپ دوم، 1414.
ص: 665
54. فرائد السمطين: ابراهيم بن محمد جوینی، مؤسسه محمودی، بیروت، لبنان.
55. فضائل الشيعه: محمد بن علی بن حسین بن موسى بن بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق، نشر عابدی، تهران.
56. فقه القرآن: قطب الدين سعيد بن هبة الله راوندى، كتابخانه آیت الله نجفی مرعشی، قم، چاپ دوم، سال 1405 ھ.
(ق)
57. القاموس المحيط: محمّد بن یعقوب مجدالدین شیرازی فیروزآبادی، مؤسسه فن الطباعه، بی تا.
58. قصص الانبيا: قطب الدين سعيد بن هبة الله راوندی، تحقیق غلامرضا عرفانیان یزدی، سال 1418 ھ.
(ک)
59. الكافی: محمّد بن يعقوب كليني، دار الکتب اسلامیه، چاپ پنجم، سال 1363ش.
60. كامل الزيارات: ابو القاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمی، نشر الفقاهه، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ یکم، سال 1417.
61. كشف الغمة في معرفة الأئمة: على بن عيسى بن ابى الفتح اربلی، دار الأضواء، لبنان، چاپ دوم، سال 1405.
62. كشف المحجه لثمره المهجه: ابو القاسم على بن موسى بن جعفر بن محمد بن طاووس حسنی حسینی، مطبعه حیدریه، نجف، سال 1370.
63. كفاية الأثر: ابوالقاسم علی بن محمد بن علی خزاز قمی رازی، تحقیق: سید عبداللطیف حسینی کوه کمری ،خوئی انتشارات بیدار، قم، سال 1401.
64. کمال الدين وتمام النعمه: محمد بن علی بن حسین بن بابویه (شیخ صدوق)، تحقيق على اکبر غفّاری، مؤسسة نشر الاسلامى التابعة لجماعة المدرسین، سال 1405
ص: 666
(ل)
65. لسان العرب: محمد بن مكرم ابن منظور مصری، نشر ادب حوزة، سال 1405.
66. لوامع صاحبقرانی: شیخ محمدتقی مجلسی، چاپ تهران، سال 1331.
(م)
67. المحاسن: ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد برقی، دارالکتب اسلامیه، تهران.
68. المزار: محمد بن شهدی، چاپ اول، 1419، موسسه نشر اسلامی، قم.
69. المزار، مفید: محمد بن محمد بن نعمال عکبری بغدادی معروف به شیخ مفید، مؤسسه الامام المهدى علیه السَّلام، قم.
70. المصباح المنير: احمد بن محمد مقری فیومی، دارالهجره، قم، چاپ دوم، سال 1414
71. المصباح: شیخ تقى الدين ابراهيم بن على حسن بن محمد بن صالح عاملی کفعمی، چاپ سوم، ، اعلمی، بیروت، سال 1403.
72. المفردات فی غریب القرآن: حسين بن محمّد (راغب اصفهانی)، دفتر نشر الكتاب، سال 1404.
73. مثیر الاحزان: نجم الدین محمد بن جعفر ابن نما حلی، مطبعه حیدریه، نجف، سال 1369ھ .
74. مجمع البحرین: شیخ فخرالدین طریحی، مؤسسه نشر فرهنگ اسلامی، قم، چاپ دوم، سال 1408
75. مختصر بصائر الدرجات: حسن بن سليمان حلّی، مطبعه حیدریه، نجف، چاپ یکم، سال 1370.
76. مدينة المعاجز: سید هاشم بحرانی، مؤسسه معارف اسلامی، چاپ یکم، 1413.
77. مرآة العقول: علامه محمدباقر بن محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، نشر دار الكتب اسلامیه، تهران، چاپ دوم، سال 1404.
78. مستدرک الوسائل: میرزا حسین نوری طبرسی، تحقیق موسسة آل البيت علیهم السَّلام، چاپ یکم، 1408.
79. مشكاة الانوار: ابي الفضل على طبرسی، دارالحدیث، قم.
ص: 667
80. مصباح الشریعه: منسوب به امام صادق علیه السلام، مؤسسه اعلمی، بیروت، چاپ یکم، سال 1400.
81. مصباح المتهجد: محمد بن حسن طوسی (شیخ طوسى)، مؤسسة فقه الشيعة، بیروت چاپ یکم، سال 1411 _ 1991م.
82. معانی الاخبار: محمّد بن علی بن حسین بن بابویه (شیخ صدوق)، تحقيق على اکبر غفاری، مؤسسة نشر الاسلامى التابعة لجماعة المدرسین، سال 1379 ش.
83. مفاتيح الجنان: شیخ عباس قمی، کتابفروشی اسلامیه، تهران.
84. مفتاح الفلاح: بهاء الدين محمد بن حسین عاملی، معروف به شیخ بهایی، مؤسسه اعلمی، بیروت.
85. مکارم الاخلاق: حسن بن فضل طبرسی، شریف رضی، 1392ھ .
86. ملاذ الاخيار في شرح تهذيب الاحكام: علامه محمد باقر مجلسی، کتابخانه آیت الله نجفی مرعشی، قم، سال 1406 ھ .
87. مناقب آل أبي طالب: محمد على بن شهر آشوب مازندراني، المكتبة الحيدرية،
88. منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه: ميرزا حبیب الله موسوی خوئی، دارالفکر، بيروت، سال 1406.
89. المنجد: لويس معروف، دارالمشرق، بيروت.
(ن)
90. النوادر: فضل الله بن علی حسنی راوندی، دارالحدیث، قم، سال 1377ش.
(و)
91. الوافي: محمد محسن فیض کاشانی، مكتبة الامام امیرالمؤمنین علیه السَّلام، اصفهان.
92. وسائل الشيعه: شيخ محمد بن حسن حرّ عاملی، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ یکم، سال 1412.
(ه)
93. الهداية الكبرى: ابو عبد الله حسين بن حمدان خصیبی، مؤسسه بلاغ، چاپ و نشر، بیروت، چاپ چهارم، سال 1411.
ص: 668