سرشناسه:عزتی، عمران، 1339 -
عنوان و نام پديدآور:اثر گناه در زندگی انسان از منظر آیات و روایات/ مولف عمران عزتی.
مشخصات نشر:قم: دارالنشر اسلام ، 1402.
مشخصات ظاهری: 687 ص.
شابک:978-964-475-408-1
وضعیت فهرست نویسی فاپا
یادداشت:کتابنامه: ص. [686] - 687.
موضوع: گناه (اسلام)
Sin -- Islam
گناه (اسلام) -- احادیث
Sin -- Islam -- Hadiths
گناه (اسلام) -- جنبه های قرآنی
Sin -- Islam -- Qur'anic teaching
رده بندی کنگره: BP225/6
رده بندی دیویی: 297/464
شماره کتابشناسی ملی:9238262
اطلاعات رکورد کتابشناسی:فاپا
ویراستار دیجیتالی:مرتضی قنبری
ص: 1
بسم الله الرحمن الرحیم
ص: 2
ص: 3
اثر گناه در زند گی انسان
از منظر آیات و روایات
مولف: عمران عزتی
ص: 4
مقدمه 44
باب اول الف. 49
فصل اول - گناهانی که آبروی انسان را می برد 50
بخل. 50
درخواست - سائلی. 50
عدم تدبیراقتصادی
و نیازمندی. 50
نفاق و دورویی. 50
فصل دوم - اثرگناه در رابطه امور مربوط به آخرت انسان. 51
الف) گناهانی که باعث انحراف انسان از آخرت می شود 51
انحراف از مسیرعقل ومنطق. 51
طمع. 51
ب) گناهانی که باعث انکار آخرت (و تکذیب روز رستاخیز) می شود 51
فسق و فجور. 51
نداشتن حرف حق و ثابت. 52
کفر. 52
ج) گناهی که باعث رها کردن و واگذار نمودن آخرت می شود 52
دوست داشتن دنیا 52
د) گناهی که باعث آسیب رسانی به آخرت می شود 53
دنیا دوستی. 53
ه - گناهانی که باعث فراموش کردن آخرت می شود 53
آرزوی طولانی. 53
تفاخروتکاثر. 53
اشتغال به دنیا 53
پیوند خوردن به دنیا 54
دلباختگی بدنیا 54
راضی شدن به زندگی دنیا 54
رغبت به دنیا 54
فریفتگی و مغرورشدن به زندگی دنیا 54
گرفتار شدن در نعمت های دنیا 55
و) گناهانی که باعث فروختن آخرت به دنیا می شود 55
کفر. 55
کافرشدن به احکام الهی. 55
اطاعت ازهوای نفس.. 56
ز) گناهی که باعث ویرانی آخرت انسان می شود 56
آباد کردن دنیا 56
فصل سوم - اثرگناه در رابطه با آرزوهای انسان. 56
الف) گناهی که باعث طولانی شدن آرزوی انسان می شود 56
ثروت دوستی. 56
ب) گناهانی که باعث می شود انسان به آرزوهایش نرسد 56
دنیا پرستی. 56
امید بستن به دنیای فانی و ظواهر دنیا 57
امید بستن به غیر خدا 57
ثروت ومال. 57
دلبستگی به دنیا 57
عمل نکردن برای آخرت. 58
فرمانروایی فرومایگان. 58
دنیا طلبی باعملِ آخرت. 58
پیگیری کردن کاربا نافرمانی خدا 58
بداندیشی. 58
همّت گماشتن به کارغیر خدایی. 59
فصل چهارم - گناهانی که باعث سلب آسایش انسان می شود 59
حِرص... 59
حسد 59
ناآرامی و بی قراری. 59
بدی کردن. 60
کینه توزی. 60
فصل پنجم - گناهانی که باعث آفت وآسیب در زندگی انسان می شود: سررشته آفتها 60
دلباختگی به لذات دنیا 60
شهوترانی. 60
آفت آبادانی(کشور) 61
ستمگری حاکمان. 61
ص: 5
آفت آرزوها 61
مرگ.. 61
آفت اطاعت وفرمان برداری. 61
عصیان و نافرمانی. 61
آفت اقتصاد(میانه روی) 61
بخل. 61
آفت امانتداری. 61
خیانت به امانت. 61
آفت دوراندیشی. 62
به موقع انجام ندادن کار. 62
آفات انفاق. 62
آزار، أذیت، منت. 62
آفت ایمان. 62
شرک.. 62
آفت بخشش.. 62
معطّل کردن. 62
آفت بخشندگی. 63
اسراف.. 63
بیجا خرج کردن. 63
زیاده روی. 63
نداری وفقر. 63
آفت بردباری وحلم 63
خواری. 63
سبک سری وکم عقلی. 64
آفت بزرگی. 64
پیشآمد های قضا وقدر. 64
آفت حاکمان وفرمان روایان. 64
بدرفتاری. 64
آفت پارسایی وپرهیزکاری. 64
کم قناعت کردن. 64
ترس و واهمه 64
آفت توانگری. 65
بخل. 65
آفت جُستجوگری. 65
کامیاب نشدن. 65
آفت حسب و نسب (خانوادگی) 65
خود پسندی. 65
فخرفروشی. 65
آفت دین. 65
حسادت و خودپسندی. 65
سوء ظّن وبد گمانی. 66
فخرفروشی. 66
هوای نفس.. 66
آفت رستگاری. 66
کسالت وتنبلی. 66
آفت رعیت و ملت. 66
نافرمانی کردن. 66
آفت ریاست. 66
فخرفروشی. 66
آفت ریاضت (سختی کشیدن جهت تهذیب) 67
غلبۀ عادت. 67
آفت زمامداران وپیشوایان. 67
ضعف سیاست. 67
آفت امور زندگی. 67
سوء مدیریت - بداندیشی. 67
آفت زیبایی. 67
غرور. 67
آفت زیرکی وهوشیاری. 67
خودستایی. 67
مکر و حیله 68
آفت سخن گفتن. 68
دروغ. 68
پرگویی. 68
آفت سخاوت. 68
منت گذاردن. 68
آفت شجاعت. 68
ضایع کردن دوراند یشی. 68
آفت شرف وبرتری. 69
کبر و غرور. 69
آفت شرم و حیا 69
ناتوانی وضعف.. 69
آفت انسان عادل. 69
کم پارسایی. 69
آفت عدالت ودادگری. 69
حاکم زورگوی. 69
آفت عبادت. 70
ص: 6
خودنمائی. 70
تنبلی. 70
آفت عقل. 70
اختلاف.. 70
خود بزرگ بینی. 70
عُجب. 70
هواپرستی. 71
آفت علم 71
عمل نکردن به علم 71
فراموشی. 71
آفت علماء و دانشمندان. 71
ریاست طلبی. 71
آفت عمل. 72
نداشتن اخلاص... 72
آفت عهد و پیمان. 72
کم رعایت کردن عهد و پیمان. 72
مکروحیله 72
آفت فقها (دانشمندان دینی) 72
نداشتن صیانت نفس.. 72
آفت قدرت. 72
خودداری از احسان. 72
ستمگری وسرگشی. 73
زشت گفتاری و بدکرداری. 73
ناتوان شمردن دشمن. 73
آفت قضات (قاضی ها وحاکمان شرع) 73
طمع. 73
آفت کارها 73
ناتوانی. 73
آفت کردارنیک وخوب. 74
عمل بد و زشت. 74
آفت کشورداری. 74
سُستی کردن. 74
آفت بازگو کردن و نقل قول نمودن. 74
دروغ نقل کردن. 74
آفت گذشت کردن. 74
منّت گذاردن. 74
آفت لشکریان و سپاهیان. 74
سرپیچی از فرماندهان. 74
آفت (عامه و توده) مردم 75
عالم فاجر. 75
آفت مشورت. 75
درهم شکستن نظرات. 75
آفت نجابت. 75
کبر و غرور. 75
افت نفس.. 75
دل سپردگی به دنیا 75
آفت نعمت. 75
کفران نعمت. 75
آفت نیکی. 76
رفیق و همدم بَد 76
آفت وزیران. 76
بداندیشی. 76
آفت هیبت و شکوه 76
مزاح و شوخی. 76
آفت یقین. 76
شکّ و تردید 76
فصل ششم- گناهانی که باعث آوارگی و سرگردانی انسان می شود 77
مقدم داشتن خواسته حاکم جائر برخواستۀ خداوند 77
عیب جویی ازمردم 77
سخن گفتن درذات خداوند 77
فصل هفتم - گناهی که باعث آه و زاری- درماندگی- انسان می شود 77
تکیه و اعتماد به دنیا 77
فصل هشتم - گناهی که باعث می شود انسان با حرارت آهن داغ و زندان تنگ عذاب شود 77
افشای اسرار و راز اهل بیت (ع) 77
فصل نهم - گناهانی که باعث می شود انسان آیات الهی را تکذیب و تمسخرنماید 78
اصرار بر باطل و گناه 78
در باطل فرو رفتن و بازی کردن - لهو و لعب. 78
انجام اعمال بد 78
تکبّر. 78
کفر. 79
فصل دهم - گناهی که باعث سلب معرفت ائمّه اطهار(صلوات الله علیهم) از انسان می شود 79
ص: 7
نشستن در مجلس سبّ امامان معصوم -علیهم السلام 79
فصل یازدهم - گناهی که باعث هلاک و گشته شدن ابرار به دست اشرار می شود 79
ترک امربه معروف ونهی ازمنکر. 79
فصل دوازدهم - گناهی که باعث آزار آزاد مردان می شود 79
لئیم وناکس بودن. 79
فصل سیزدهم -گناهانی که باعث تباه شدن احسان و نیکی ها می گردد 80
خودپسندی. 80
دوست ورفیق بد 80
منّت گذاردن. 80
بدی کردن به نفس - به خویشتن. 81
لئیم بودن. 81
فصل چهاردهم - گناهی که باعث اختلاف در بین مردم (خانواده وجامعه) می شود 81
نفوذ شیطان در زندگی انسان. 81
فصل پانزدهم - گناهی که باعث زایل شدن اخلاص انسان می شود 81
وجودهوای نفس درقلب. 81
فصل شانزدهم- گناهانی که باعث فاسد شدن اخلاق می شود 82
حرص وآزمندی. 82
سختگیری در زندگی - عُسر. 82
کفر. 82
نفاق دورئی. 82
فصل هفدهم - گناهانی که باعث بی أدبی و سوء ظن به اخیار و دشمنی با آنان می شود 82
شقاوت. 82
شروربودن. 83
مجالست با اشرار. 83
فصل هجدهم - گناهانی که باعث بی ادبی انسان می شود 83
بد حرف و بدسخن بودن. 83
همنشینی با بی خردان. 83
فصل نوزدهم - گناهی که موجب آزار و أذیت انسان می شود 83
مجادله بیجا 83
فصل بیستم - گناهانی که باعث کم و یا بی ارزش
شدن انسان می شود 84
اهانت به مردم 84
تهی بودن قلب ازیاد خدا 84
دروغ. 84
ستمگری. 85
فصل بیست و یکم - گناهانی که باعث نابودی اسلام و خارج شدن انسان از اسلام محسوب می شود 85
بدعتگذاری. 85
دروغ. 85
ندادن زکات. 85
فحش دادن وفحش شنیدن. 85
قهرکردن بیش ازسه روز. 86
کمک نکردن به ضعیف.. 86
مرجئة و قدریة 86
فصل بیست و دوم - گناهانی که باعث بی اعتبارشدن انسان می شود 86
نسبت ناروا 86
دروغ. 87
فصل بیست و سوم - گناهی که باعث نادیده گرفتن حقّ امام و پیشوای عادل می شود 87
نفاق. 87
فصل بیست و چهارم - گناهانی که باعث خیانت به امانت می شود 87
نداشتن ایمان. 87
خائن بودن نسبت به امانت. 87
دروغ. 87
سخن چینی. 88
مکر وحیله 88
فصل بیست و پنجم - گناهی که باعث قطع شدن امداد و نصرت آسمانی و زمینی می شود 88
ترک امر به معروف و نهی ازمنکر. 88
تمسّک جستن به غیرخداوند 88
شرک.. 89
فصل بیست وششم - گناهانی که باعث از بین رفتن امنیت انسان می شود 89
خود را ایمن دانستن از مکر الهی. 89
بد سیرتی. 89
ص: 8
فصل بیست و هفتم - گناهانی که باعث ناامیدی انسان می شود 89
ناامیدی از رحمت خداوند، اعتماد به غیر خدا و تکذیب وعده های الهی. 89
بدی کردن به خویشاوندان. 90
دل بستگی به دنیا 90
تسلّط شیطان برانسان. 90
عصیان. 91
آلوده کردن نفس.. 91
فصل بیست و هشتم - اثرگناه در رابطه با ارتباط انسان با انبیاء الهی. 91
الف) گناهانی که باعث شریک شدن انسان درقتل، آزار و أذیت انبیاء الهی می شود 91
راضی شدن به قتل وکشته شدن آنها 91
فاش کردن اسرار اهل بیت (صلوات الله علیهم) در نزد دشمنان. 91
ب - گناهانی که باعث دوری انسان از پیامبراسلام(ص) می شود 92
بخل، بدگوئی، تکبر، حسادت، قساوت قلب، فحاشی. 92
خوردن مسکرات وسبک شمردن نماز. 92
روگردانی ازسنّت پیامبر. 92
شرور بودن. 92
فصل بیست و نهم - گناهانی که باعث انحطاط انسان و جامعه می شود 93
امامت فرد ناشایست. 93
ضایع وتباه کردن امورمسلمین. 93
انحراف ازمسیر حق. 93
فصل سی ام - اثرگناه در رابطۀ انسان با اهل بیت. 93
الف) گناهانی که باعث برائت اهل بیت وأئمۀ معصوم از انسان می شود 93
دوری کردن دو برادر دینی از یکدیگر. 93
آزردن پدر و مادر. 94
أمین نبودن. 94
مصرف موادفاسد و زیان آور. 94
رعایت نکردن حدود الهی. 94
ب) گناهانی که باعث دشمنی انسان با اهل بیت می شود 95
انعقاد نطفه درعادت ماهانه، نفاق، ولادت نامشروع، زنا 95
گناه ودریده شدن پرده های عصمت. 95
ج) گناهانی که باعث دوری انسان از اهل بیت می شود 96
أسیرشدن بدون جهاد و جراحت. 96
تعظیم وترحم کردن به بزرگسالان و خردسالان اهل بیت(ع) 96
ترک کردن تقیّه 96
اطاعت نکردن ازخداوند 97
جدایی از راه اهلبیت - علیهم السلام 97
احترام کردن به مخالفین اهل بیت-علیهم السلام 97
خوش رفتارنبودن با مردم 97
خیانت به مسلمان. 98
مکر و حیله به مسلمان. 98
سبک شمردن نماز. 98
در به روی فقرای شیعه 98
ضایع کردن حق هم سایه 99
بدرفتاری باهمسایه 99
گناه 99
مُحاسبه نکردن نفس خود 99
د) گناهانی که باعث زیان رساندن اهل بیت می شود 100
افشاکردن سخنان (سرّی) اهل بیت صلوات الله علیهم 100
جهاد در رکاب کسی که حکم خدا را اجرا نمی کند 100
ه) گناهی که باعث می شود انسان به دشمنان اهل بیت یاری نماید 100
یاری نکردن به شیعیان أهل بیت. 100
فصل سی و یکم- اثرگناه بر ایمان انسان. 100
الف) گناهانی که باعث می شود انسان ایمان نداشته باشد 100
افشاکردن اسرار اهل بیت. 101
خیانت به أمانت. 101
تعصب. 101
فریب دنیا 101
شک وتردید 101
مکروحیله 101
ب) گناهانی که باعث می شود انسان مزۀ ایمان را نچشد 102
دروغ. 102
رغبت به دنیا 102
ج) گناهانی که خارج شدن انسان از ایمان و زمرۀ مؤمنین می شود 102
ندادن زکات 102
سرزنش به خاطر لغزش.. 102
د) گناهانی که باعث فاسد شدن ایمان می شود 102
دنیا دوستی. 102
غضب. 103
ص: 9
ه) گناهی که باعث فراموشی ایمان می شود 103
همنشینی با اهل دنیا 103
و) گناهانی که باعث نابودی ایمان انسان می شود 103
تهمت زدن به برادر دینی. 103
حسادت. 103
شرابخواری. 104
شرک.. 104
عمل نامشروع - زنا 104
أذیت وآزارهمسایه 104
باب دوم ب. 105
فصل اول-گناهانی که باعث قطع باران می شود. 106
گناهانی که باعث غضب پروردگار عالم گردد 107
کم فروشی و گرانفروشی. 107
دروغ گفتن حاکمان 107
عوامل طبیعی نابودی زراعات غیر از گناه 107
مناسب نبودن زمان و مکان کشت و زرع. 107
فصل دوم - گناهی که باعث تباه شدن باطن ودرون انسان می شود. 108
فساد بیرونی وعلنی. 108
فصل سوم - گناهانی که باعث قرارگرفتن انسان در باطل می گردد. 108
عمل کردن به رأی خود 108
نپیوستن به حق. 108
فصل چهارم - گناهانی که باعث نابودی باغات و محصولات باغی می شود. 108
جریان قوم سبأ، داستان دو مرد و سرانجام صاحبان باغ سبز. 108
الف) باغ های بزرگ و آباد، شهرهای پاک و پاکیزه، پروردگار آمورزنده و بخشنده 108
ب) گناهان، باغ های ویران، شهرهای خرابه، پروردگار قهار 109
اعراض و روگردانی از حقیقت و خدا 109
تبعیت ازشیطان. 109
تکبروغرور. 110
تکذیب قیامت. 110
طغیان وسرکشی. 110
ظلم و ستم 110
غفلت وغافل شدن ازخدا 111
فاصله طبقاتی. 112
فراموش کردن خدا 112
کافرشدن به خداوند 112
محروم کردن مستمندان از نعمت ها 112
قساوت قلب نسبت به فقرا ودرماندگان. 113
حکومت وسلطۀ منافقان. 114
فصل پنجم - گناهان، بَدی ها، پلیدی ها و زشتی ها در زندگی انسان.. 115
الف - گناهانی که باعث، بَدی، بداندیشی، بدنامی و بدگوئی از انسان می شود 115
نیکی کردن به اراذل و فرومایگان. 115
استهزا کردن دیگران. 115
عیب دانستن امربه معروف ونهی ازمنکر. 115
انکار زشتی برای مردم 115
افزودن به اموال با کم کردن ازآبرو. 115
کمک کردن به باطل. 116
بخل. 116
بداخلاقی. 117
بدرفتاری. 117
بد گفتاری. 117
بد گمانی. 117
بَدی کردن به دیگران. 117
حریص شدن. 117
تسلیم کردن ناموس خود بدیگری. 118
سوء ظن داشتن به خداوند متعال. 118
دروغ. 118
دشمنی با مردم 119
دورویی ودوزبانی. 119
دوستی که در راه خدا نباشد 119
شراب ومُسکرات. 119
قطع صله رحم 120
طمع و رغبت ذلّت آور. 120
بد طینتی. 120
ظلم 120
عمل منافی عفت. 120
عفو نکردن. 121
عیبجوئی. 121
غضب. 121
ص: 10
غیبت کردن. 121
بیماری قلب. 121
بد کاری. 121
کبروغرور. 122
گناهان. 122
لئیم وفرومایگی. 122
مکروحیله 122
نادانی. 122
إسائه أدب به نیکان، بدی کردن به همسایه 123
ب) گناهی که باعث نزدیک شدن بدکاران به انسان می شود 123
سخن زشت ومُستهجن. 123
ج) گناهی که باعث بدگویی از انسان می شود 123
دروغ گفتن. 123
د) گناهانی که باعث بد نامی انسان می شود 123
کار زشت وقبیح. 123
فصل ششم - اثرگناه بر برادری انسان.. 123
الف) گناهانی که باعث بهم خوردن برادری انسان می شود 123
آزرده کردن برادر دینی. 124
جفا کاری. 124
خیانت. 124
درویی. 124
غیبت. 124
بد گفتاری. 125
قهر کردن دومسلمان. 125
نفرین به برادر مؤمن. 125
ب) گناهانی که باعث عدم اخوت و برادری با انسان می شود 125
تبهکاری، حماقت، دروغ، پرروئی، فسق وفجور. 125
فصل هفتم - گناهای که باعث برچیده برکت از زندگی انسان می شود. 126
ترک امربه معروف و نهی ازمنکر. 126
اعمال بد وناپسند 126
تکذیب کردن حقایق، حبس کردن حق برادر دینی. 126
خیانت، دزدی. 127
منع زکات. 127
دشنام 127
زنا، شرابخواری. 127
غشّ وخیانت به برادر دینی. 128
گناه 128
نیت فاسد 128
فصل هشتم - گناهی که باعث آزار، أذیت و دوری بزرگان می شود. 128
خیانت - دروغ. 128
سخن زشت ومُستهجن. 128
لئیم وابله بودن. 129
حاکم شدن نااهلان. 129
فصل نهم - گناهانی که باعث بی بصیرت شدن انسان می شود. 129
آرزوی طولانی. 129
فریفته شدن به زرق وبرق دنیا 129
هواپرستی. 129
فصل دهم - گناهانی که باعث نزول بلاء می شود 130
ضایع کردن امربه معروف ونهی ازمنکر، 130
پیشی گرفتن ازاهل بیت. 130
تکذیب آیات وپیامبران الهی. 131
ترک جهاد 131
عمل شنیع قوم لوط، جرم، تبهکاری، فساد 132
نزول بلا (باران سنگ) 132
دین را بهای دنیا قراردادن. 132
طغیان، سرکشی، نافرمانی ازخدا 133
قوم عاد وثمود 133
(وزیدن باد و فرود آمدن صاعقۀ بلا) 133
خود را ازمؤمن پنهان کردن. 134
مغرورشدن به ملک وقدرت. 134
فاسق وفاجربودن. 134
انجام گناهان رسواکننده 135
گناه جدید، بلای جدید 135
فساد درنیت وبداندیشی. 135
اشتغال به نعمت ها 135
گرفتاری مردم را خواستن. 135
تبعیت ازهوای نفس.. 136
بنقل از امیرالمؤمنین (ع) پانزده گناه سبب نزول بلا می شود 136
فصل یازدهم- گناهانی که باعث بیزاری ونفرت مردم ازانسان می شود. 138
ص: 11
بداخلاقی. 138
ترش رویی. 138
فصل دوازدهم - گناهانی که باعث بیماری ومعلولیت جسمی انسان می شود. 138
حسد 138
ریا و خود نمائی. 139
رابطه نامشروع زن و مرد - زنا 139
شراب ومُسکرات. 139
شک وتردید 139
گناه 140
انعقاد نطفه درحال حیض... 141
عامل خاص بیماری. 141
قطع رحم وآزاروأذیت خویشاوندان. 142
کالا و امکانات دنیوی. 142
کینه توزی. 142
فصل سیزدهم- گناهی که باعث به خاک مالیده شدن بینی انسان می شود. 143
تحصیل علم برای به جهالت کشاندن مردم 143
باب سومپ. 145
فصل اول - گناهی که باعث می شود انسان نتواند پاکدامنی و عفت خود را حفظ نماید. 146
حرص شدید 146
فصل دوم - گناهانی که باعث پراکند گی و پریشانی در زندگی فرد و جامعه می شود. 146
اختلاف.. 146
دنیا پرستی. 146
فصل سوم - گناهانی که باعث دریده شدن وکناررفتن پرده های حرمت، کرامت ومصونیت انسان می شود. 146
الف) گناهان باعث دریده شدن پرده های حرمت ومصونیت انسانی می شود 147
شراب خواری، قماربازی، لغویات برای خنده مردم، عیبجوئی، همنشینی با اهل ریب. 147
ب) گناهان باعث کنار رفتن و برداشته شدن پرده حرمت وکرامت انسانی می شود 147
قرض گرفتن به نیت اداء نکردن، اسراف، بخل، بداخلاقی، کم صبری، دل تنگی، برخورد توهین امیز با اهل دین. 147
برداشتن پرده اسراردیگران. 148
به دنبال اسرار مردم بودن. 148
ارتکاب گناهان کبیره 148
فصل چهارم - گناهانی که باعث پشیمانی انسان می شود 148
الف) گناهان باعث پشیمانی می شود (دریک روایت) 148
ب) گناهانی که باعث پشیمانی می شود 149
آرزو - آرزوی طولانی. 149
آدم کشی. 149
اعتماد کردن به اخبارفاسق. 149
سوارشدن برمرکب باطل. 149
یاری کردن به باطل. 150
کوتاهی درکارخیر. 150
دروغ. 150
مالک نشدن به زبان آن خود 150
نشناختن محل قدم گذاردن ورفت وآمد کردن. 150
درشت خویی وپررویی. 151
دشمنی با مردم 151
حرکت درمسیر باطل - ترک واجبات و انجام محرمات. 151
ظلم 151
غضب. 152
نافرمانی خداوند 152
فصل پنجم - گناهانی که باعث می شود انسان پند نپذیرد و نتواند دیگران را نیز پند دهد. 152
بخل. 152
نداشتن بصیرت. 152
غرور و خود خواهی. 152
مالک نشدن عقل برانسان. 153
خیانت به نفس.. 153
فصل ششم - گناهی که باعث نادیده گرفتن حقّ پیرمردان وپیرزنان می شود. 153
نفاق. 153
فصل هفتم - گناهانی که موجب پیمان شکنی انسان می شود. 153
خیانت. 153
ص: 12
بی دینی. 153
شُبهَ وشک.. 154
فاجربودن. 154
ناکس ولئیم بودن. 154
وفاداری با پیمان شکنان. 154
باب چهارمت. 155
فصل اول - گناهانی که باعث ترس و وحشت انسان می شود. 156
بداخلاقی. 156
نترسیدن وخوف نداشتن ازخدا 156
کفر. 156
کفران نعمت روزی وامنیت. 156
گناه 157
ضعف یقین. 157
فصل دوم - گناهانی که باعث از بین رفتن تقوی انسان می شود. 157
ترجیح دادن خواسته سلطان جائر برخواسته خداوند 157
غلیه شهوت. 158
ترک صله رحم 158
فصل سوم - گناهانی که باعث تنها ماندن انسان می شود 158
درشت خوئی. 158
خود بینی. 158
فصل چهارم- گناهانی که باعث قبول نشدن توبه انسان می شود. 159
بداخلاقی. 159
بدعت گذاری. 159
حق مردم 159
خون ناحق ریختن. 159
عمل شنیع لواط. 160
خوردن مال یتیم 160
وصف زن نامحرم برای مرد نامحرم 160
فصل پنجم- گناهی که باعث سلب توفیق از انسان می شود 161
بخل. 161
فصل ششم- گناهی که باعث تهمت خوردن ومتهم شدن انسان می شود. 161
به جاها و افراد پست ومتهم نزدیک شدن. 161
باب پنجمث. 163
فصل - اثرگناه برثروت و اموال انسان.. 164
الف) از بین رفتن ثروت. 164
اسراف.. 164
ندادن زکات. 164
ظلم کردن بدیگران. 164
محروم کردن نیازمندان. 165
ب) مصرف شدن ثروت درغیر راه حق. 165
بدست آوردن ثروت ازغیرراه حلال. 165
منع کردن حق الله- مانند خمس.. 165
ج) و زر، و وبال شدن اموال. 165
سود نداشتن مال برای انسان. 165
باب ششمج. 167
فصل اول - گناهانی که باعث جنگ و درگیری درزندگی انسان می شود. 168
اختلاف.. 168
حرف ناروا 168
جنگ با خدا 168
دشمنی با مردم، ستمگری با رعیت. 168
فصل دوم - گناهانی که باعث جهل و نادانی انسان می شود. 169
جور و ستم 169
خودبینی. 169
تکبر. 169
کفر. 169
باب هفتمچ. 171
فصل اول - گناهانی که باعث خشکی چشم انسان می شود 172
قساوت قلب. 172
گناه 172
فصل دوم - گناهی که باعث کوری جشم انسان می شود- حقیقت را نبیند. 173
ص: 13
غفلت، نداشتن معرفت. 173
فصل سوم - گناهانی که باعث تشبیه انسان به چهارپایان می گردد. 173
نداشتن ایمان و تقوی. 173
گریزازحق وتذ کّرالهی. 173
ندیدن ونشنیدن حق. 174
ناشکری وناسپاسی. 174
غلبه شهوت، غلبه غضب 175
رفاه طلبی وپرخوری. 175
فکرواند یشه نکردن. 175
فصل چهارم - گناهی که باعث ازبین رفتن چهارپایان می شود. 175
ندادن زکات. 175
باب هشتمح. 177
فصل اول - گناهانی که باعث تسلّط حاکم جائر بر انسان و برجامعه و ترس ازحاکم جائر می شود. 178
کم فروشی. 178
نافرمانی خداوند 178
گناه 178
فصل دوم - گناهانی که باعث حِجاب بین انسان وحقیقت می شود. 179
نداشتن ایمان به آخرت. 179
عمل ضدعفت - زنا 179
فصل سوم - گناهی که باعث قبول نشدن حجّ وعمرۀ انسان می شود. 180
خرید و فروش شراب. 180
کسب حرام 180
فصل چهارم - گناهانی که باعث به حرام افتادن انسان می شود. 180
گرفتن مال وحق ازطریق محاکم طاعوت وظالم 180
واقع شدن درشبهات، دل باختگی به شهوات. 181
فصل پنجم - گناهانی که باعث حریص شدن انسان می شود. 181
ضعف ایمان. 181
نداشتن توکل. 181
شرّ و بدی. 181
غلبه شهوت. 181
میل افراطی. 181
فصل ششم - گناهانی که باعث از بین رفتن حرمت انسان می شود. 182
تهمت. 182
ندادن زکات. 182
فسق. 182
فصل هفتم - گناهانی که باعث حسرت انسان در زندگی می شود. 182
آرامش نداشتن با آرامش الهی. 182
ثروت نا مشروع. 182
حسد 183
انفاق کردن مال برای بازداشتن مردم ازراه خدا 183
عمل نکردن به علم خود 183
از دست دادن فرصت. 183
نگاه ناروا 184
نگاه به نامحرم - چشم چرانی. 184
فصل هشتم - گناهانی که باعث حسادت انسان نسبت به دیگران می شود. 184
لئیم بودن وپستی. 184
نفاق. 184
فصل نهم - گناهانی که باعث از بین رفتن حسنات و اعمال نیک انسان می شود. 184
حسد 184
إظهارنارضایتی پیش مردم 185
آزار، أذیت و ناسازگاری زن وشوهر. 185
غصب کردن مال مؤمن. 185
کینه توزی. 186
فصل دهم - گناهانی که باعث دوری انسان ازحق می شود 186
فراموش کردن آخرت. 186
انحراف از راه عقل ومنطق. 186
أهانت به مسلمان فقیر. 186
هدف بودن باطل. 187
ترک جهاد 187
سستی وتنبلی. 187
ص: 14
شقاوت. 187
قیاس دردین. 187
بزرگ شمردن کار خود 188
تکبّر. 188
کسالت و بی حالی. 188
تبعیت ازهوای نفس.. 188
فصل یازدهم - گناهانی که باعث از بین رفتن حکمت و دانایی انسان می شود. 189
شهوترانی و هوس بازی. 189
غضب. 189
فصل دوازدهم - گناهانی که باعث از دست رفتن حکومت وقدرت می شود. 189
ترک کردن احسان و نیکی. 189
ضایع کردن اصول اساسی حکومت. 189
ترک امربه معروف ونهی ازمنکر. 190
امتیازخواهی وخودکامگی. 190
مانع شدن ازانصاف.. 190
شکستن پیمان با اهل ذمّه 190
تبذیر و هزینه های زیان بار اقتصادی. 190
تبعیت نکردن ازرهبری. 190
تبعیض وناعدالتی. 191
سوء تدبیر و ضعف مدیریت. 191
تعدی به حق مردم 191
تفرقه و اختلاف.. 191
اطاعت ازجوروجائر. 191
جهل ونادانی. 192
حق ستمدیده را از ستمگر نگرفتن. 192
خراج گرفتن بدون آبادانی. 192
ریختن خون ناحق. 192
دین را خادم سلطنت قراردادن. 192
شمشیر دشمنی. 192
ظلم وستمگری دردوران حکومت. 193
عبرت نگرفتن سرگذشت گذ شتگان. 194
ایجاد عداوت و دشمنی با مردم 194
عذرخواهی بی جا 195
غفلت. 195
پرداختن به فرعیات، تاخیرانداختن فرزانگان، مقدم داشتن فرومایگان. 195
فاسد وتباه شدن روزگار و زمانه، فساد درحکومت وجامعه 195
نافرمانی خداوند 196
ناشکری و ناسپاسی. 196
همنشینی با فرومایگان. 196
فصل سیزدهم - گناهانی که باعث بی حیائی انسان می شود 196
دروغ. 196
شرور و بد بودن. 197
لئیم وفرومایه 197
فصل چهاردهم-گناهانی که باعث می شود انسان مورد حیله خداوند قرار گیرد و حیله او به خودش برگردد 197
الف) مورد حیله و مکر قرارگرفتن انسان. 197
حیله کردن به حق. 197
حیله کردن به خدا 198
ب) برگشتن حیله و مکر به خود انسان. 198
حیله کردن به مردم 198
کفر. 198
باب نهمخ. 199
فصل اول - گناهانی که باعث خائن شدن انسان می شود 200
سبک شمردن امانت. 200
کمک کردن به باطل. 200
برآورده نکردن حاجت برادردینی. 200
هدیه گرفتن حاکم ازمردم 200
خیراندیشی نکردن نسبت به برادر دینی. 201
دروغگویی. 201
فاش کردن راز و سر. 201
ندادن زکات. 201
فرومایه بودن. 201
اطمینان به نفس.. 202
فصل دوم - گناهی که باعث به ستوه آمدن اعضای خانواده ازانسان می شود. 202
بداخلاقی. 202
فصل سوم - اثرگناه در رابطۀ انسان با خدا 202
الف) گناهانی که باعث انکارخداوند عالم می شود 202
ص: 15
پرستش نام بدون ذات خدا 202
شراب و مسکرات. 202
کفر. 203
ب) گناهان باعث در حجاب شدن خداوند از انسان می شود 203
زیادی گناه 203
ت) گناهانی که باعث دوری انسان از خداوند می شود 203
آرزوی طولانی. 203
نافرمانی خدا 204
با وجود آب و خاک خود را در فقر قراردادن. 204
نزدیک شدن به سلطان جائر. 204
اعتماد به غیرخدا 204
حسد 205
ترش رویی و چهره در هم کشیدن. 205
سخن چینی. 205
شکم پرستی، شهوت پرستی. 205
عمل نکردن به علم خود 206
عیب جوئی برای سرزنش.. 206
پیوند دوستی با کافران. 206
تکبّروخود بزرگ بینی. 206
تبعیت ازخواسته های یهود ونصاری. 206
هوای نفس.. 207
ث) گناهی که باعث می شود انسان شیرینی دوستی با خدا را درنیابد 207
دنیا دوستی. 207
ج) گناهی که ردّ کردن خدا درعرش محسوب می شود 207
طعنه زدن به مؤمن و رد کردن آن. 207
ح) گناهانی که باعث روگردانی خداوند از انسان می شود 208
آزار و أذیت زن و شوهر و طلاق با زور. 208
غصب کردن مال مؤمن. 208
خ) گناهی که باعث نبود صلح و صمیمیت بین خدا و انسان می شود 208
سوء ظن نسبت به خدا 208
د) گناهانی که باعث شاکی شدن انسان از خدا می شود 209
شِکوه از گرفتاری در پیش غیرخدا 209
شِکوه از مصیبت وارده 209
ذ) گناهانی که باعث کوچک شمردن خداوند سبحان می شود 209
با علم خدا را نافرمانی کردن. 209
جلوه امور مادی درنظر انسان. 209
تفاخر و مباهات. 210
کبر و غرور. 210
ر) گناهی که باعث بد گمانی (سوء ظن) نسبت به خداوند می شود 210
بخل. 210
ز) گناهی که باعث مجادلة وستیزه درباره خداوند متعال می شود 210
تبعیت ازشیطان. 210
س) گناهانی که مُحاربه انسان با خدا و رسول(ص) محسوب می شود 210
آزردن مؤمن. 210
خوارشمردن مؤمن. 211
قسم دروغ. 211
ش) گناهی که باعث مخالفت انسان با خدا می شود 211
بدون علم فتوی دادن. 211
ص) گناهانی که باعث نافرمانی خداوند (عزوجل) می شود 211
خواب، خوراک، دنیا، استراحت، ریاست، زن. 212
همنشینی با گناه کار. 212
ض) گناهانی که باعث نسبت دروغ به خدا می شود 212
درحکم شرعی با رأی خود نظردادن. 212
اعتقاد به جبر و تفویض... 212
ط) گناهی که باعث می شود انسان به نعمت خداوند، خشم و غضب نماید 213
حسد 213
ظ) گناهی که ناسپاسی انسان از خدا محسوب می شود 213
ناسپاسی از پدر و مادر. 213
ع) گناهی که باعث ناسپاسی ازفضل خدا می شود 213
کفران نعمت. 214
غ) گناهی که باعث خروج از ولایت خدا می شود 214
غیبت برادر دینی. 214
ع) گناهانی که باعث می شود انسان یاد و ذکرخدا را فراموش کند 214
چشم چرانی و بدچشمی. 214
رفاه و ثروت دوستی. 214
تبعیت از هوای نفس - شهوت. 215
فصل چهارم - گناهانی که باعث خرابی و ویرانی خانه ها، آبادی ها و شهرها می شود. 215
ص: 16
انکارآیات الهی. 215
تحقیر مردم فقیر و مؤمنین. 216
ترک امربه معروف نهی ازمنکر. 216
ترک نیکی ونیکوکاری. 216
تکبّر. 216
تکذیب پیامبران الهی. 217
تکذیب قیامت ورستاخیز، تکدیب نزول عذاب الهی دردنیا 218
خَمر، خیانت، دزدی، زنا 219
سرپیچی از فرمان خداوند 219
سنگ بنای غصبی - مال حرام و غصبی 219
طغیانگری وسرکشی. 219
ظلم و ستم 219
عمل شنیع قوم لوط وهمجنس گرایی. 220
غرور و مستی نعمت. 221
ایجاد فساد در روی زمین. 221
فسق وفجور. 221
قسم دروغ ونا حق، قطع رحم 222
کفر. 222
گناه و معاصی. 223
گرفتن مالیات - خراج - بدون آبادانی. 223
نا فرمانی پدرومادر. 223
نشاط وشادی افراطی ومغرورانه 224
فصل پنجم - گناهانی که باعث خُسران و زیان درزندگی انسان می شود. 224
فروختن آخرت به دنیا 224
إرتداد - ازدین برگشتن. 224
یاری کردن به باطل. 224
کافرشدن به حضرت پیامبر - صلّ الله علیه وآله 224
سازش و سستی در راه حق. 224
ترس از غیرخدا 225
ترک طاعت خدا 225
کوتاهی کردن درکارخیر. 225
دنیا پرستی. 225
عمل کردن برای دنیا 225
اطاعت ازکافران. 225
دشمنی با مردم 226
رها کردن نفس.. 226
غفلت از محاسبه نفس.. 226
فصل ششم - گناهی که باعث به خطرافتادن انسان می شود. 226
خود رأی بودن. 226
فصل هفتم - گناهانی که باعث ازبین رفتن خوشنودی انسان می شود. 226
آرزوی زیاد 226
خشم وغضب. 227
فصل هشتم - گناهی که باعث قطع شدن خویشاوندی می شود. 227
بداخلاقی. 227
سرپیچی از دستور دینی پدر. 227
یاری نکردن به خویشاوندان. 227
قطع رحم - قطع رابطه خویشاوندی. 228
فصل نهم - گناهانی که باعث برچیده شدن خیر از زندگی انسان می شود. 228
بی قراری و دلتنگی. 228
شک وتردید درباره خداوند 228
کم سپاسی. 228
شکم پرستی، شهوت پرستی. 228
طعنه زدن. 229
نداشتن مدارا ونرمش درزندگی. 229
بدست نیاوردن مال حلال، کارنکرن. 229
باب دهمد. 231
فصل اول - گناهان و دشمنی ها 232
الف - آشکارترین دشمن انسان. 232
شیطان. 232
ب - بزرگترین دشمن انسان. 232
هوای نفس.. 232
ج دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنین. 232
یهود و مشرکین. 232
د - گناهانی که باعث دشمنی می شود 233
1) گناهانی که باعث دشمنی خدا با انسان می شود 233
واگذارشدن انسان به نفس خود در اثر گناهان مختلف.. 233
خیراندیش نبودن نسبت به برادر دینی. 233
جفا کاری. 233
دشمنی باحق. 233
ص: 17
دفاع نکردن ازخانه وخانواده درمقابل دشمن. 234
شرک.. 234
شقاوت. 234
ظلم 235
تحصیل علم برای دنیا 235
غیبت. 235
فَحش گویی وفحش شنوی. 236
قطع رحم 236
کفر. 236
مردم فریبی. 236
امربه منکرونهی ازمعروف.. 236
ترک نهی ازمنکر. 237
همنشینی با گنهکاران. 237
2) گناهانی که باعث دشمنی انسان با خداوند می شود 237
برآورده نکردن حق و حقوق برادر دینی. 237
خیانت کردن دردین مردم 237
تعطیل کردن حدود الهی. 238
ترک کردن نهی ازمنکر. 238
ظلم 238
تکبّر. 238
دشمنی با حاملان قرآن. 238
بی مبالاتی. 239
نفاق و منافق بودن. 239
3) گناهی که باعث دشمنی انسان با خودش می شود 239
شکم پرستی. 239
4) گناهی که باعث دشمنی خویشاوندان با انسان می شود 239
بخل. 239
5) گناهی که باعث خوشحالی دشمن انسان می شود 240
بدرفتاری با زیردستان و مردم 240
6) گناهانی که باعث دشمنی انسان با مردم می شود 240
حسد 240
بی مبالاتی. 240
7) گناهانی که باعث دشمنی مردم با انسان می شود 240
بخل. 240
بد زبانی. 240
ترشروئی. 241
تعصب وفخرفروشی جاهلی. 241
تعدّی به حقوق دیگران. 241
جفاکاری. 241
ازخود راضی بودن، خودپسندی. 241
دشمنی با مردم 242
دشنام دادن به مردم - سبّ کردن مردم 242
رغبت به دنیا 242
سخن چینی. 242
سرزنش زیاد 243
غضب. 243
تکبّر. 243
مخالفت با مردم 243
مجادلة و ستیز. 243
مزاح وشوخی. 244
غیرت نمائی زن - درمقابل حکم و وظیفه شرعی. 244
8) گناهانی که باعث دشمنی دربین مردم و مسلّط شدن آنان بریکدیگر می شود 244
ترک امر به معروف و نهی ازمنکر. 244
شکستن پیمان الهی. 244
پرحرفی. 244
جَور در حکم - به ناحق حکم کردن. 245
حکم کردن به غیرحکم خدا 245
خصومت - دشمنی. 245
شراب، شیطان، قمار. 245
همنشین،همسفره شدن با گناهکار. 246
9)گناهانی که باعث قدرت گرفتن ومسلط دشمن می شود 246
ترک امربه معروف ونهی ازمنکر. 246
نافرمانی از اخیار و نیکان، فرمان برداری از اشرار و نا اهلان، حرام را حلال کردن، ظلم و فسق و فجور را عَلَنی کردن» 246
شکستن عهد وپیمان خدا و رسول خدا 247
10) گناهی که باعث دشمنی ملائکه با انسان. 247
دروغ. 247
11)گناهانی که باعث یاری کردن انسان به دشمن خود می شود 247
خوارکردن یاران و لشکریان. 247
ظلم کردن به رعیت وملّت. 248
فصل دوم - گناهانی که باعث دشواری در زندگی انسان می شود. 248
بخل ورزیدن. 248
تکذیب کردن نیکی های الهی. 248
ص: 18
فصل سوم - گناهانی که باعث رد شدن دعا وگرفته شدن شیرینی مناجات از انسان می شود. 248
الف) عدم اجابت و رَد شدن دعا 249
ترک امربه معروف ونهی از منکر، ترک تبعیت از اخیار و نیکان اهل بیت. 249
آزردن پدر و مادر. 250
حرام خواری. 250
رفتن بسوی خدا، از غیر راهی که خدا تعیین کرده است. 250
غیر راه انبیاء و اوصیاء 250
آلودگی باطنی، ریا وظاهرسازی. 251
آلودگی زبان، ناپاکی قلب. 251
توجیه کردن ظلم، ظالم 252
داشتن مظلمه وحق دیگران بر گردن. 252
دعا بدون عمل وکار. 252
گناه ومعصیت. 252
ب) گرفته شدن شیرینی مناجات خدا از انسان. 253
فریفته و دلباخته شدن عالِم (دانشمند دینی) به دنیا 253
ج) - چهل و هفت گناه و عملی که باعث عدم اجابت دعای انسان می شود 253
د) هشت خصلت وگناه که باعث عدم إجابت دعا می شود 255
فصل چهارم - گناهانی باعث ترجیح دنیا برآخرت، بندۀ دنیا شدن، از دست رفتن و دگرگون شدن دنیای می شود 257
الف) ترجیح دنیا برآخرت. 257
نفاق، خارج شدن ازدین. 257
ب) بنده دنیا شدن. 257
دنیا را برخدا مقدم داشتن، دنیا را بزرگ شمردن، بدنیا قطعیت پیدا کردن. 257
ج) از دست رفتن دنیا 257
تلاش وکوشش برای دنیا 257
د) دگرگون شدن و ویرانی دنیا 257
خواسته خود را برخواسته خداوند مقدم داشتن. 257
همجنس گرائی. 258
فصل پنجم - گناهانی که باعث دور شدن مردم از انسان می شود. 258
پاداش دادن به نیکی با بدی. 258
دورشدن ازحق. 258
شراب خواری. 258
عیب جوئی. 259
فاجربودن، فاسق بودن 259
نادانی، ناکسی. 259
فصل ششم - گناهانی که باعث از بین رفتن دوستی می شود. 259
بداخلاقی. 259
بی انصافی. 260
بخل. 260
حرص... 260
حسد 260
حماقت، دروغ، زشتکاری. 260
تایید سخن چین. 261
پیروی از سخن چین. 261
سرزنش زیاد 261
شرور بودن. 261
به دنبال عیوب مردم بودن. 261
تکبّر. 262
کینه توزی. 262
زیاد شدن گناه، دوست. 262
دوستی که در راه خدا نباشد 262
فصل هفتم - گناهانی که باعث از دست رفتن، فاسد و ناقص شدن دین انسان می شود. 262
الف) از دست رفتن دین. 262
اطاعت از عصیان گر، افترا به خدا، انکار یکی از ایات الهی. 262
ترک نهی ازمنکر. 263
دوروئی. 263
صحیح نخواندن نماز. 263
ب) فاسد و ناقص شدن دین. 263
بخل. 263
ثروت دوستی. 264
حرص وآزمندی. 264
حیله، خیانت، زشتکاری. 264
دروغ. 264
دنیا دوستی. 264
نشست و برخاست با اهل دنیا 265
ریاست طلبی. 265
ص: 19
شک وتردید 265
پیروی ازشهوت. 265
طمع. 266
غیبت. 266
فروتنی درپیش سرمایه دار به خاطر سرمایه اش.. 266
سبک شمردن نماز. 266
هوای نفس.. 266
باب یازدهمذ. 267
فصل اول - اثرگناه در رابطه ذرّیه ونسل انسان.. 268
الف) گناهی که باعث دور شدن ذرّیه انسان از رحمت الهی می شود 268
نافرمانی پدر و مادر از خداوند 268
ب) گناهانی که باعث فاجر و کافرشدن ذرّیه می شود 268
فاسق، فاجر و کافر بودن پدر و مادر. 268
ج) گناهانی که باعث گرفتار شدن ذرّیه انسان می شود 268
آسایش و آرامش در دولت باطل. 268
ظلم کردن به دیگران - بویژه یتیمان. 269
کسب حرام 269
د) گناهانی که باعث ننگ و تباهی برای نیاکان و بازماندگان (ذرّیه) می شود 269
پدر، مادر و خانواده بد و نااهل. 269
فرار از جبهه 270
فرزند ناشایسته و نااهل. 270
عمل نامشروع، زنا 270
ه) گناهی که باعث قطع و نابود شدن ذرّیه و نسل انسان می شود 270
دشمنی با پیامبرخدا 270
سلطۀ وحکومت منافقان. 271
قسم دروغ، قطع رحم 271
کفروالحاد 271
همجنس گرائی. 272
فصل دوم- گناهانی که باعث ذلّت وخواری انسان می شود 272
آبرو و حیثیت خود را دادن. 272
کفر ورزیدن به آیات الهی، کشتن پیامبران الهی، تعدّی ازحدود الهی. 272
زشتی أدب. 273
اسراف وتبذیر. 273
کوچک شمردن وخیانت کردن به أمانت. 273
خوارشمردن امر به معروف ونهی ازمنکر. 273
انحراف از راه حق. 273
بخل. 274
بدرفتاری هنگام قدرت. 274
فرار از جبه 275
ترک جهاد 275
ازحدّ خود تجاوزکردن. 275
حرص... 275
کوتاهی کردن درلوازم آزادگی. 277
حسد 277
دشمنی با حق. 277
اعتماد به غیرخدا 277
دشمنی با خدا و رسول خدا 278
خود بزرگ بینی، خودپسندی. 278
دروغ. 278
دل سپردن به لذات دنیا 279
سلطنت وبلند مرتبگی دنیا 279
خوارکردن دین. 280
ریا وخود نمائی. 280
ریاست طلبی و خود برتربینی. 280
دوست داشتن زندگی. 280
فاش کردن اسرار و راز خویش.. 280
فاش کردن اسرار دین و ولایت. 281
داخل شدن در بین سفیهان و ابلهان. 281
شرک.. 281
شکم پرستی وتنوّع طلبی. 282
شهوت پرستی. 282
شیطان دوستی. 282
طغیان وسرکشی. 283
طمع ورغبت إفراطی. 283
ظلم وستم 285
عزت جستن ناحق. 285
ازدست دادن عقل. 286
غائب و غافل بودن از مجلس و محضرعلماء 286
تحصیل علم برای دنیا 286
ص: 20
فسق وفجور. 286
اظهارفقر. 287
کبر و غرور. 287
کفر. 288
گردن کشی. 289
گناه 289
آشکارکردن گناه 289
آسان گرفتن ارتگاب گناه 289
لذت بردن ازگناه 289
بکارگیری انسان لئیم 289
نشستن درمجلسی که یکی ازامامان(علیهم السلام) درآن سبّ می شود 290
منّت گذاردن. 290
تحقیرکردن وخوارشمردن مؤمن. 290
دشمنی با نیکان. 290
نفاق. 290
اظهارنیازمندی. 291
عاق والدین. 291
هواپرستی. 291
همکاری برای یاری بر باطل. 291
یاری جستن از دشمنان خدا 291
باب دوازدهمر. 293
فصل اول - گناهانی که باعث دور شدن انسان از راه راست می شود. 294
عدم تأنّی وآهستگی. 294
جهل ونادانی. 294
خود پسندی. 294
غضب. 294
نفاق. 294
فصل دوم - گناهی که باعث آلوده شدن انسان به ربا و نزول می شود. 295
ندانستن احکام اسلامی تجارت. 295
فصل سوم - گناهانی باعث می شود انسان به رتبه و درجه بالا تر نائل نیاید 295
پیروی ازعادت های غلط. 295
شهوت وهواپرستی. 295
فصل چهارم - گناهی که باعث می شود به انسان رحم نکنند. 295
رحم نکردن به دیگران. 295
فصل پنجم - گناهانی که باعث دور شدن انسان رحمت الهی می شود. 295
اداء نکردن حق خداوند 295
رحم کردن به بی رحم 296
قطع صله رحم 296
آرام نگرفتن قلب با رحمت الهی. 296
فصل ششم - گناهانی که باعث رسوائی انسان می شود 296
دروغ. 296
سرزنش کردن مسلمان، پی جوئی کردن لغزش مسلمان. 297
شروربودن. 297
تبعیت ازشیطان. 297
عمل نکردن به علم خود 298
عمل شنیع قوم لوط - همجنس گرائی. 298
قدم نهادن به جاهای مورد اتهام 298
سرکشیدن به خانۀ همسایه و نگاه کردن به شرمگاه و بدن مرد و زن اهل آن خانه 298
عدم تهذیب نفس.. 299
غلبۀ نفس برعقل. 299
فصل هفتم - گناهانی که باعث رنج و مشقت در زندگی انسان می شود. 299
آرزوهای طولانی. 299
آرزوی زیاد 299
بداخلاقی. 300
بد اندیشی. 300
ترک کردن حج. 300
حرص... 300
حسد 301
اعتماد به غیر خدا 301
دروغ. 302
دشمنی با مردم 302
دل سپردن به زنان. 302
ص: 21
دنیا طلبی. 302
دین را مِهردنیا قراردادن. 302
رغبت بدنیا 303
آشفتگی به دنیا 303
دین داری کردن بدون راهنمایی امام راستگو ومعصوم 303
ریاست طلبی. 303
شهوت - غریزه جنسی. 303
طمع. 304
فریب سازش را خوردن - سازش با دشمن. 304
فتنه انگیزی. 304
قصد ونیت بد - بد خواهی. 304
لغزش وانحراف از راه راست. 304
لئیم وناکس بودن. 305
مال - ثروت. 305
معصیت - گناه 305
إعراض از ولایت امیرالمؤمنین - علیه السلام 305
اصلاح نکردن نفس.. 305
تبعیت از هوای نفس.. 306
دل برگردانی از یاد خدا 306
فصل هشتم - گناهی که باعث عدم رضایت انسان از مقدرات الهی می شود. 306
حرص شدید 306
فصل نهم - گناهی که باعث آوارگی و فرار رعیت می شود 306
رعیت - عامه مردم زیردست و دارای سرپرست. 306
ظلم و ستمگری. 306
فصل دهم - گناهی که باعث گرفتاری روح انسان می شود 307
حسد 307
فصل یازدهم - گناهانی باعث گردش بد روزگار و زمانه برعلیه انسان می شود. 307
انتظارگردش بد روزگار برای مؤمنین. 307
گناهان و معاصی. 307
(هرگاه زمان فاسد شد (در اثرگناه و...) فرومایگان سرکار می آیند و سرور می شوند) 307
فصل دوازدهم - گناهانی که باعث بطلان وقبول نشدن روزه انسان می شود. 308
أذیت مرد به همسر- أذیت زن به شوهر. 308
دروغ بستن به خدا، رسول خدا وائمه اطهار-علیهم السلام 308
چشم چرانی، دروغ، ظلم 308
رعایت نکردن شرائط روزه داری - مانند حفظ نکردن چشم ازحرام 308
خرید و فروش شراب. 309
غیبت. 309
باب سیزدهمز. 311
فصل اول - گناهی که باعث بدزبانی، فحاشی و هرزه گویی انسان می شود. 312
نفاق. 312
فصل دوم - گناهانی که باعث زلزله وزمین لرزه می شود. 312
تکذیب پیامبران الهی، سرپیچی ازفرمانی الهی. 312
رابطه نامشروع - زنا 313
فصل سوم - گناهانی که باعث ایجاد فساد در زمین، ناله ونفرین زمین بر انسان می شود. 313
الف) ایجاد فساد در زمین. 313
کاستن ازحق مردم، عیب گذاردن برروی اجناس واموال مردم، کم فروشی، فساد اقتصادی. 313
ب) ناله و نفرین زمین. 313
ریخته شدن خون ناحق بر زمین، ریخته شدن آب غسل زنا بر زمین، خوابیدن قبل ازطلوع آفتاب بدون نماز صبح 313
فصل چهارم - گناهی که باعث گرفتارشدن انسان در زندان های تنگ وتاریک می شود. 314
افشا کردن راز و اسرار اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین. 314
فصل پنجم - گناهانی که باعث تباه و ناگوار شدن زندگی انسان می شود. 314
اعتماد به رأی خود وبه قیاس در خداشناسی. 314
بداخلاقی. 314
بد گمانی - سوء ظن. 315
از حق تجاوز کردن. 315
حسد 315
غشّ وخیانت به برادر دینی 315
فحاشی ودشنام دادن. 315
کینه توزی. 316
لغزش وانحراف ازراه راست. 316
مدارا نکردن ودرشتخوئی. 316
ص: 22
همجنس گرائی. 316
نزدیک وهمشین شدن با دشمن. 316
فصل ششم- گناهی که مانع زهد و پرهیزکاری انسان می شود. 317
پیروی ازشهوت و هوای نفس.. 317
باب چهاردهمس. 319
فصل اول - گناهی که باعث بی ارزش و غیرالهی شدن سخن انسان می شود. 320
دروغ. 320
فصل دوم - گناهی که باعث زشتی و ناپسندی سخاوت وبخشش انسان می شود. 320
اسراف و زیاده روی درسخاوت و بخشش.. 320
فصل سوم - گناهی که باعث سرافکندگی انسان می شود 320
دروغ. 320
فصل چهارم - گناهانی که باعث سرزنش و نکوهش انسان می شود. 321
سرگرمی به باطل. 321
بخل. 321
بدعتگذاری. 321
حرص... 321
دروغ. 322
بنام دین دنیا را طلب کردن. 322
بد سخن بودن. 322
سبک و خوارشمردن عهد وپیمان. 322
سرزنش کردن دیگران. 322
سرزنش کردن مؤمن. 323
شرک.. 323
ظلم 323
غیبت. 323
لئیم و فرومایه بودن. 324
بدست آوردن رضایت مردم با چیزی که موردغضب پروردگاراست. 324
فصل پنجم - گناهانی که باعث سرنگونی و درهم شکسته شدن انسان می شود. 324
دشمنی با آیات وپیامبران الهی. 324
اسراف.. 324
انحراف از مسیر حق. 324
بدی کردن. 325
سوء تدبیر. 325
درافتادن باحق. 325
دشمنی با خدا 325
مالک شدن دنیا برانسان. 325
نشناختن محل قدم گذاردن و رفت وآمدکردن. 326
سرکشی وطغیان. 326
ظلم 326
غضب. 327
قصد و مقصد بد 327
تکبّر. 327
گردن کشی. 327
بد گمانی 327
اطاعت ازهوای نفس.. 328
فصل ششم - گناهانی که باعث می شود انسان به سروری نائل نیاید. 328
بی ادبی 328
بد اخلاقی. 328
حسد 328
میل به لهو و لعب. 328
فصل هفتم - گناهانی که باعث می شود انسان به سعادت وخوشبختی نرسد. 329
برادری با شقی. 329
بطالت وکاهلی. 329
در غم و اندوه روزی فردا بودن. 329
دلباخته وشفته لهوولعب شدن. 329
فصل هشتم - گناهانی که باعث می شود سلام برانسان جایز نباشد. 329
تار و تنبورنوازی، لذت بردن از دشنام به مادر(نعوذ بالله)، شاعربودن (شاعرسراینده باطل و لهوولعب)، شطرنج بازی، نصرانی بودن، یهودی بودن 329
فصل نهم - گناهی که باعث می شود انسان سنّت و سیره الهی و نبوی را ترک نماید. 330
بدعت. 330
باب پازدهمش. 331
ص: 23
فصل اول-گناهی که باعث اشتباه و شبهه (تمیزندادن حق از باطل) در زندگی انسان می شود 332
عمل کردن به قیاس.. 332
فصل دوم - گناهانی که باعث از بین رفتن شخصیت و هیبت انسان می شود. 332
تهمت زدن و نسبت ناروا دادن به زنان پاکدامن. 332
دروغ. 332
مزاح وشوخی. 333
فصل سوم - گناهانی که باعث شر، تسلط اشرار و همنشینی انسان با اشرار می شود. 333
الف) گناهانی که ریشه و اساس شرّ در زندگی انسان می باشد 333
آزمندی وحرص... 333
اندیشه نکردن. 333
بخل، جَور، جهل، دروغ. 333
ستیزه جوئی. 334
سرکشی وطغیان. 334
عامل شرّبودن. 334
طمع. 334
غضب. 334
کینه توزی. 334
لئیم وناکس بودن. 335
لجاجت. 335
ایمن بودن ازمکر. 335
وقاحت و بی شرمی. 335
ب) گناهانی گه کلید شر در زندگی انسان محسوب می شود 335
دروغ، شراب. 335
ج) گناهانی که باعث می شود انسان جزء اشرار و بدترین ها باشد 336
فروختن آخرت به دنیای خُود و دیگری. 336
بداخلاقی - بدرفتاری و بدگفتاری بامردم 336
بهتان زدن، بی باک بودن، جدائی اندختن بین دوستان،حسادت، خدمت کار را زدن. 336
ریاست طلبی، ساحری و جادوگری، سخن چینی، عیال خود را به دیگری پناه دادن، عیبجویی از انسان های پاکدامن، غذا را تنهاخوردن 337
فرمانروای ستمگر. 337
وسواس وخناس بودن. 337
د) گناهانی که باعث تسلط اشراربرانسان وبرجامعه می شود 338
نافرمانی از دستورالهی. 338
گناهان ومعاصی. 338
ه) گناهی که باعث قرارگرفتن اموال در دست اشراری شود 338
و) گناهانی که باعث می شود شرّ انسان بخودش برگردد 339
ریا و ظاهرسازی. 339
ستمگری، یاغی گری وسرکشی. 339
سوء ظن نسبت به خداوند 339
شرّرساندن به مردم 340
قصد ونیت بد 340
ز) گناهانی که باعث همنشین شدن انسان با اشرار می شود 340
عدم دقّت وامتحان درانتخاب دوست، غرور وفریب خوردن. 340
فصل چهارم - گناهانی که به شرف و به بزرگواری انسان لطمه می زند. 340
اسراف.. 340
خودپسندی. 340
کبر وغرور. 341
فصل پنجم - گناهانی که باعث شرک ومشرک شدن انسان می شود. 341
پرستش نام ومعنی - پرستش نام وذات خدا 341
دین داری کردن بدون راهنمائی امام راستگو- معصوم- (ع) 341
رشوه گرفتن حاکم ازمردم 341
ریا وخودنمایی. 342
ندادن زکات. 342
شک وتردید درایمان. 342
نفاق. 343
فصل ششم - شقاوت، بد بختی.. 343
الف - توضیح مختصر در مورد شقاوت. 343
1. شقاوت چیست ؟ 343
2. ایا شقاوت امرجبری وذاتی است؟! 343
ب) گناهانی باعث شقاوت و بدبختی انسان می شود 344
حرص... 344
حسد 345
اعتماد به غیر خدا 345
نا فرمانی خداوند 345
اعتماد به دنیا 346
دوستی دنیا 346
دین را بهای دنیا قراردادن. 346
رغبت بدنیا 347
ص: 24
طمع. 347
فریب غرورخود را خوردن. 347
نشستن درمسند قضاوت - بدون دانشتن صلاحیت. 347
قساوت قلب. 348
زیستن وهمراه بودن باگناه 348
نفاق. 348
تبعیت ازهوای نفس.. 348
فریب هوای نفس را خوردن. 348
ج) اسباب و عوامل اجتماعی، خانوادگی و مادی شقاوت و بدبختی. 349
علامت ونشانه های شقاوت و بدبختی. 349
فصل هفتم - گناهی که باعث شک وتردید - نست به حق در زندگی انسان می شود. 350
نفاق. 350
فصل هشتم - گناهی که باعث شوم و نحس شدن انسان می شود. 350
کافرشدن به آیات الهی. 350
فصل نهم - گناهی که باعث (عامل) شهوت در زند گی انسان می شود. 350
ثروت دوستی وثروت پرستی. 350
فصل دهم - گناهان - نفوذ وتسلّط شیطان برانسان می شود. 351
الف) گناهانی که باعث نفوذ وتسلّط شیطان برانسان می شود 351
آرزوهای طولانی. 351
ارتداد - ازدین برگشتن. 351
اسراف وتبذیر. 351
ناامیدی و یأس، بت پرستی، بخت آزمایی. 351
ادعای دروغین بزرگی و ریاست، تبعیت از بزرگان و رؤسای دروغین. 352
پول دوستی. 352
تفرقة و جداشدن از جماعت حق. 352
ثروتمندی. 352
چُرت زدن - وقت نماز و عبدات. 353
حسد 353
خود پسندی. 353
توجه به غیرخدا 354
دروغ. 354
دنیا طلبی. 354
ربا خواری. 354
زن دوستی. 355
ستایش دوستی. 355
سرکشی، ستمگری. 355
شرابخواری. 356
شرک - به خدا شریک قراردادن. 356
پیروی ازشیطان. 356
شیطان را به سرپرستی خود برگزیدن. 356
شهوت گرائی. 356
عصبیت وفخرفروشی جاهلی. 357
بزرگ و زیاد دیدن عمل. 357
غافل شدن ازیاد خدا 357
غضب. 357
قساوت قلب. 358
قضاوت. 358
قمار. 359
کبروغرور. 359
کفر. 359
گناه 359
کوچک شمردن گناه 360
درمحل های دشمنی خدا (وگناه) قرارگرفتن. 360
مکر و حیله 360
نازپروردگی و اشرافی گری. 361
خلوت کردن با نامحرم 361
نگاه کردن به نامحرم 361
سبک شمردن نماز. 361
نَجوی - حرف درِگوشی. 361
نفاق. 362
إتّکا به نفس.. 362
هم نشینی با اهل دنیا 362
هم نشینی با هوا پرستان. 362
هواپرستی. 362
یاد کردن دشمنان اهل بیت - علیهم السلام 363
ب) دامهای شیطان. 363
وعده های دروغین شیطانی. 363
ج) گامهای شیطان. 363
ص: 25
د) نقشه های شیطان. 364
ه) سوگند شیطان. 364
و) وارد شدن در ولایت وسرپرستی شیطان. 365
غیبت برادردینی. 365
باب شانزدهمص. 367
فصل اول - گناهی که باعث خروج انسان از زمره صالحان می باشد. 368
سرکشی و طغیان. 368
فصل دوم - گناهی که باعث می شود انسان نتواند دیگران را اصلاح و به صلاح درآورد. 368
اصلاح نکردن نفس خود 368
فصل سوم - گناهی که باعث می شود انسان با هیچ کس صلح وسازش نداشته باشد. 369
فاسد بودن رابطۀ انسان با خدا 369
باب هفدهمض. 371
فصل اول - گناهانی که باعث ضرر و زیان در زندگی انسان می شود. 372
آرزو. 372
حرص... 372
خواب وخوراک زیا د - پرخوابی وپرخوری. 372
از خود راضی بودن. 372
دنیا را عوض آخرت قراردادن. 373
دنیا پرستی. 373
دین گریزی وترک امور دینی. 373
لغزش زبان. 373
طمع. 373
کفر. 373
لئیم وناکس بودن. 374
تبعیت هوای ازنفس.. 374
باب هجدهمط. 375
فصل اول - گناهانی که باعث طغیانگری وسرکشی انسان می شود. 376
توانگری- بی نیازی. 376
اطاعت ازغضب، کبروغرور. 376
فصل دوم - گناهانی که باعث طمع کاری انسان می شود 377
حریص بودن. 377
دنیا دوستی. 377
باب نوزدهمظ. 379
فصل اول - گناهی که باعث می شود انسان مورد ظلم وستم واقع شود. 380
طغیان وستمگری. 380
فصل دوم - گناهی که ظلم به حق محسوب می شود. 380
نصرت و یاری کردن به باطل. 380
فصل سوم - گناهانی که باعث می شود انسان به خودش ظلم نماید. 380
آخرت را با دنیا عوض کردن. 380
نافرمانی خداوند 380
خود را بغیر نعمت بهشتی فروختن. 381
سستی دراطاعت خداوند 381
فصل چهارم - گناهی که باعث برگشت (کیفر) ظلم به خود انسان می شود. 381
ظلم کردن به دیگران. 381
فصل پنجم - گناهانی که باعث تسلط ظالم و ستمگر برانسان می شود. 381
ظلم کردن به دیگران. 381
عذرتراشی برای ظالم 382
قصد و نیت بد - بدخواهی. 382
فصل ششم - گناهانی که یاری وکمک به ظلم وظالم محسوب می شود. 382
جور و ستم درحکم کردن. 382
فرمانروای بد و نااهل بودن. 383
باب بیستمع. 385
فصل اول - گناهان که باعث بدعاقبتی انسان می شود 386
آباد کردن دنیا 386
اطاعت ازآمران به منکر و زشتی. 386
انکارحقایق وآیات الهی. 386
ص: 26
تحقیرعالماء اسلام 386
تکبّر. 386
تکذیب آیات و پیامبران الهی. 387
ثروت اندوزی، ثروت پرستی وثروت دوستی. 388
ثروت نامشروع. 388
جرم واعمال زشت - مانند جرم واعمال شنیع قوم لوط. 389
حسادت. 389
غذای أعیان واشراف.. 389
حق ستیزی. 390
دنیا پرستی. 390
دوستی و همنشینی با افراد بی ایمان و ضد دین، دوستی و همنشینی با افراد ناأهل، لااُبالی. 390
روگردانی ازحق. 390
ریاست طلبی. 390
زیاده خواهی ازحد وحق خود 390
سرپیچی ازفرمان خداوند وپیامبران. 391
سرزنش دیگران. 391
سرکشی و طغیانگری. 392
شرک.. 392
شهوت جنسی. 392
وسوسه شیطان. 392
ظلم وستم 392
ظلم به آیات الهی. 393
ظلم به حیوانات. 393
عاق والدین. 393
فرزند ناصالح و نااهل. 393
ایجاد فساد 394
لقمه حرام و شبهه ناک.. 394
مکروحیله درامرالهی و برعلیه مردان الهی. 394
تبعیت از نفس - وسوسۀ نفس.. 395
همسرنااهل. 395
فصل دوم - گناهانی که باعث فاسد شدن عالَم و دنیا می شود. 395
فساد وتباهی عالِم - دانشمند دینی. 395
لغزش عالم - دانشمند دینی. 396
فصل سوم - اثرگناه دررابطه باعبادت وپرستش انسان.. 396
الف) گناهی که باعث می شود انسان خداوند را عبادت وپرستش نکند 396
هواپرستی - هوای نفس.. 396
ب) گناهی که باعث می شود انسان طعم و لذت عبادت را نچشد 396
دوری نکردن ازهوای نفس.. 396
ج) گناهانی که باعث فاسد وتباه شدن عبادت انسان می شود 397
ریا وخود نمایی. 397
سوء ظن وبد گمانی. 397
غیبت. 397
د) گناهانی که باعث عد م قبولی عبادت انسان می شود 397
اصرار بر گناه 397
ه) گناهی که باعث ناقص شدن عبادت انسان می شود 397
شک درنبوت حضرت پیامبر(ص) ونزول قرآن. 397
فصل چهارم - گناهانی که باعث می شود انسان از عدالت محروم شود و نتواند آنرا پیاده کند. 398
ترک جهاد 398
ظلم به نفس خود 398
فصل پنجم - گناهان، عذاب الهی و خود عذابی انسان. 398
الف) گناهانی که باعث عذاب و عقوبت الهی در زندگی انسان می شود 398
انکارآیات الهی. 398
ترک امربه معروف و نهی ازمنکر. 399
تکذیب اهل بیت علیهم السلام 400
حرکت درمسیرغیراهل بیت علیهم السلام 400
بد اخلاقی. 400
تکذیب پیامبران الهی. 401
اطاعت از پیشوای ستمگر. 401
پیمان شکنی. 401
توبه واستغفارنکردن. 402
برگشت ازتوبه 402
تهمت ونسبت ناروا 402
جور و ستم 402
ترک جهاد 402
إنکارحق امیرالمؤمنین
علی - علیه السلام 403
نداشتن خوف ازخداوند 403
ص: 27
قطع کردن درختان میوه 403
دشمنی باخداوند و پیامبر- صلّ الله علیه وآله 403
سرپیچی از دستور خداوند 404
دینداری کردن با ولایت و رهبری پیشوای ستمگر. 404
دین را وسیلۀ دنیا قراردادن. 405
روگردانی از حق. 405
ریا و ظاهرسازی. 405
زشتی وبدی. 405
عمل منافی عفت - زنا 405
شرور بودن. 406
طغیان و سرکشی. 406
ظلم و ستم 406
إشاعۀ فحشا دربین مؤمنین وجامعۀ اسلامی. 407
ایجاد فساد درجامعه 407
فسق. 407
کبر و غرور. 408
کفر. 408
کم فروشی. 409
بد گمانی - درباره خداوند 409
گناهان ومعاصی. 409
سازش با گناه کاران، غضب نکردن به آنچه موجب غضب پروردگار است. 410
مخالفت با امرحضرت پیامبر(ص) 411
مشرک بودن. 411
نافرمانی پدر و مادر، ناسپاسی از نیکی. 411
تبدیل کردن نعمت های مادی و معنوی خداوند به کفر، نفاق و راه باطل. 412
نفاق. 412
قرارگرفتن نیروی اقتصادی و انسانی در دست انسان های ناصالح ونا اهل. 412
خوردن مال یتیم 412
ب) گناهانی که باعث می شود انسان خود را عذاب کند 413
سرگرمی به باطل. 413
بداخلاقی. 413
جَزَع، فَضَع و بیتابی. 413
حب دنیا - دنیا دوستی. 413
کینه توزی. 414
فصل ششم - گناهانی که باعث از بین رفتن عزّت و ارجمندی انسان می شود. 414
ترک حمد و ستایش پروردگار. 414
دشمنی با مردم 414
مُحتاج کردن برادران دینی به دیگران. 414
فصل هفتم - اثرگناه برعقل و خِرد انسان.. 414
الف) گناهانی که باعث فاسد، ناقص و نابود شدن عقل انسان می شود 414
اختلاف و تفرقه 414
بیهود گری. 415
خود پسندی. 415
دنیا دوستی. 415
شهوت و هوا پرستی. 415
طمع. 416
غضب. 416
لهو و لعب - بازی و سرگرمی. 416
خلوص نداشتن درمشورت دادن به برادران یمانی. 417
هوای نفس.. 417
ب) گناهانی که باعث می شود انسان نتواند از عقل خود سودی ببرد 417
غضب. 417
شهوت وهوسرانی. 418
لهو و لعب - بازیچه گری. 418
نداشتن تهذیب نفس.. 418
ج) گناهانی که باعث محروم شدن عقل انسان از حکمت می گردد 418
پای بندی به شهوت پای بندی به غضب. 418
فصل هشتم اثر گناه در رابطه با علم، دانش، علماء و دانشمندان.. 418
الف) گناهی که باعث ازبین رفتن حق عالم می شود 418
جبّار و متکبّر بودن عالم 418
ب) گناهی که باعث شکایت عالم ازانسان می شود 419
استفاده نکردن ازعلم عالم 419
ج) گناهی که باعث محوشدن نام، نشان وآثارعالم از زمرۀ علماء می شود 419
تحصیل علم برای برتری جستن و فریب دادن مردم 419
د) گناهی که باعث ازبین رفتن علم انسان می شود 420
دروغ. 420
ص: 28
ه) گناهی که باعث می شود علم برعلیه وبه ضررانسان تمام شود 420
عمل نکردن به علم علم خود 420
و) گناهانی که باعث می شود علم انسان فایده و سودی نداشته باشد 420
عمل نکردن به علم خویش.. 420
ز) گناهانی که باعث می شود علم وسیله گمراهی انسان گردد 421
اصلاح ودرست نشدن عالم بوسیله علم خویش.. 421
ح) گناهی که باعث می شود انسان نتواند علم بیاموزد 421
تکبّر. 421
فصل نهم - اثرگناه برعمرانسان.. 421
الف) گناهانی که باعث خسران و هدر رفتن عمر انسان می شود 421
کوتاهی کردن درکارخیر- گناهان ومعاصی. 421
ب) گناهانی که باعث کوتاه و قطع شدن عمر انسان می شود 421
غضب پروردگار (گناهانی که باعث) غضب پرودگار گردد 421
ظلم 422
ادعای- دروغین- ولایت وامامت. 422
فصل دهم - اثرگناه برعمل وکردار انسان.. 422
یک نصیحت علوی در مورد عمل: عمل برای پاداش جاودانه 422
الف) گناهی که باعث می شود عمل انسان اجر و پاداش نداشته باشد 422
کمک نکردن به برادرِمسلمان. 422
ب) گناهی که باعث می شود انسان نتواندعمل (خیر و نیک) را انجام بدهد 423
نداشتن یقین. 423
ج) گناهی که باعث می شود عمل انسان پاکیزه و خالص نگردد 423
تکبّر و گردنکشی. 423
د) گناهی که باعث می شود عمل انسان در نظر مردم جلوه و ظهور نداشته باشد 423
ریا و خودنمایی. 423
ه) گناهانی که باعث حَبط (و تباه شدن) عمل انسان می شود 424
آرزوی طولانی. 424
إرتداد از دین برگشتن. 425
اجتناب نکردن از حرام، انکار حق، انکار فضائل امیرالمؤمنین(ع) 425
ایستادگی برشک وظن. 426
بازداشتن و منع کردن مردم از راه خدا 426
بداخلاقی. 426
بیتابی (جزع وفضع) درمصیبت ها و مشکلات. 427
پیروی نکردن از امام علی و فرزندان (جانشینان) آن حضرت صلوات الله علیهم 427
پیشوای ستمگر، پیروی کردن از پیشویان ستمگر. 427
تبعیت از آنچه سبب خشم وغضب خداوند است. 428
ترجیح دنیا برآخرت. 428
ترک فرائض - واجبات. 428
تکبّر. 428
تکذیب آخرت وآیات الهی. 429
ثروت دوستی. 429
جفاکردن برخویشاوندان. 429
خود پسندی. 429
خصومت وجدل دردین. 430
دشمنی و مخالفت با پیامبرخدا 430
دنیا طلبی. 430
رعایت نکردن آداب اسلامی درمَحضرحضرت نبی اکرم 431
ریا وخودنمایی. 431
سعایت وبد گویی ازمؤمن پیش حاکم جور. 431
شِرک.. 432
شک در حق. 432
ظلم درحق کارگر. 432
عجب -عمل خود را نیکو و بزرگ دانستن. 432
غیبت. 432
کراهت داشتن ازانچه خداوند نازل کرده است. 433
کافرشدن. 433
کشتن پیامبران وآمران عدالت. 434
عمل شنیع وضدانسانی قوم لوط. 434
منّت گذاردن. 435
نسبت نارَوا و تهمت به مرد و یا زن پاکدامن. 435
نفاق. 435
نگاه به نامحرم وخیره شدن زن به مرد نامحرم 436
رها و واگذارکردن نفس.. 436
ص: 29
و) گناهانی که باعث قبول نشدن عمل انسان می شود 436
رفتن بسوی خدا از غیرراهی خدا تعیین کرده است. 437
بخود بالیدن. 437
دینداری وعبادت کردن بدون امام وحجّت الهی. 437
ربا خواری. 438
ریا، شرک.. 438
کراهت درانفاق. 439
کسالت درنماز. 439
کسب حرام 439
نداشتن اخلاص درعمل. 439
نداشتن ایمان. 440
نداشتن دین. 440
نشاختن حق اهل بیت صلوات الله علیهم 440
سبک شمردن وصحیح انجام ندادن نماز. 442
نیّت بدَ نسبت به مؤمن. 442
نشناختن ونداشتن ولایت ولی امرالهی. 443
فصل یازدهم - گناهانی که باعث ظاهرشدن عیب انسان می شود. 443
بخل. 443
حرص وآزمندی. 443
پرحرفی. 444
خودپسندی. 444
دروغ. 444
دشمنی با مردم 444
عیبجوئی از دیگران وغافل شدن ازعیب خود 444
غضب. 445
فحش وناسزا 445
کینه توزی. 445
در محل های دشمنی خدا (و گناه) قرارگرفتن. 445
باب بیست و یکمغ. 447
فصل اول - گناهان، غضب پرورد گار عالم و شعله ور شدن آتش غضب.. 448
الف) گناهانی که باعث غضب و خشم پرورد گارعالم می شود 448
خشمگین شدن برابتلای الهی. 448
أهانت به أولیاء الله.. 448
دشمنی وکینه ورزی با اهل بیت - صلوات الله علیهم 448
بت پرستی. 449
بخل. 449
فرار از جبهه و پشت به دشمن کردن. 449
از خود راضی بودن. 450
شش مورد ازاسباب غضب الهی دریک حدیث. 450
آرزو، کمتر خوف داشتن از خدا، دنیا دوستی، عبادت طاغوت، غفلت، سرگرمی به لهو و لعب. 450
نیّت خیانت به برادر دینی. 451
دروغ. 451
تعظیم کردن اهل دنیا ودوست داشتن آن بخاطردنیا 451
بهم زدن رابطه دو برادرمؤمن و قطع کردن رابطه آنان. 451
بهم زدن رابطه زوجین - زن وشوهر. 452
ایجاد رابطۀ نامشروع بین زن ومرد 452
عمل نامشروع - زنا 452
ناسازگاری زن باشوهر. 452
مصافحه و دست دادن با زن نا محرم 453
خیره شدن زن به مرد نا محرم 453
شرابخواری. 453
طغیان وسرکشی. 453
یاری کردن به ظالم برعلیه مظلوم 454
دشمنی با امام علی (ع) 454
عمل نکردن به قرآن و مقدم داشتن دنیا برآن. 454
به گفته خود عمل نکردن. 454
گناه ومعصیت. 455
اصرار بر گناه 455
حضور در محل های گناه و فسق فجور. 455
واردکردن نا محرمِ بد چشم به منزل. 456
غصب کردن مال مؤمن. 456
وصف کردن زن نامحرم برای مرد نامحرم 456
خلف وعده - عمل نکردن به وعده 457
اذیت و آزار همسر- اذیت و آزار یتیم 457
صد و بیست و یک مورد از گناهان آخر الزمانی که باعث خشم و غضب پروردگار عالم می شود 457
حرص... 471
به خشم آوردن خداوند 471
تند خویی. 471
ریا وخود نمایی. 471
تکبّر و تجبّر، تحقیرکردن مردم 471
ص: 30
ج) غضب،آتش سوزان زندگی. 472
فصل دوم - گناهی که باعث غفلت انسان می شود. 472
تکاثروتفاخر- زیاده خواهی وفخرفروشی. 472
فصل سوم - گناهانی که باعث غم واندوه درزندگی انسان می شود. 472
بیتابی و بی قراری - جَزع و فَزع. 472
حسد 472
دین را مِهر و بهای دنیا قراردادن. 473
دلبستگی بدنیا 473
رغبت ومیل بدنیا 474
شیرین شمردن لذّت دنیا 474
فریب دنیا را خوردن. 475
چشم داشتن برآنچه در دست مردم است. 475
شکّ وتردید 475
شهوترانی وهوس بازی. 476
هوسرانی و هوسبازی. 476
کوتاهی وقصوردرعمل. 476
کینه توزی. 476
گناه - معصیت. 476
غضب بی جا 477
فتنه انگیزی. 477
ازدست دادن فرصت. 477
هوای نفس.. 477
فصل چهارم - گناهی باعث غیبت کردن ازدیگران می شود 478
نفاق. 478
باب بیست و دومف. 479
فصل اول - گناهان، و وجود فتنه در زندگی انسان.. 480
الف) گناهانی که باعث فتنه در زندگی می شود 480
مخالفت با امر پیامبر(ص) 480
کشتن آمران به عدالت، ترساندن مؤمن، حیله کردن به خدا، جرئت پیدا کردن برخدا 480
ثروت و مال دنیا 481
دنیا پرستی. 481
ایجاد شهوت دردل. 481
شیطان - بوسیلۀ سخنان شیطان پسند 482
نفاق. 482
هوای نفس.. 482
ب) گناهی که باعث می شود انسان درآتش فتنه بسوزد 483
افروختن آتش فتنه 483
ج) موارد فتنه در زندگی اسان. 483
ثروت، فرزند 483
فصل دوم - گناهانِ، فراموش شدن و فراموشی. 483
الف) گناهانی که باعث فراموش شدن انسان می شود 483
فراموش کردن خدا 483
فقط در یاد مردم بودن نه یاد خدا 483
ب) گناهی باعث فراموشی در انسان می شود 484
دروغ. 484
فصل سوم - گناهی که باعث نافرمانی فرزندان ازپدر و مادر می شود. 484
ظلم به یتیم 484
فصل چهارم - گناهانی که باعث ازدست رفتن فرصت درزندگی نسان انسان می شد. 484
تأخیرانداختن عمل امروز و فردا کردن درعمل. 484
پرداختن به اعمال غیرمهم 484
فصل پنجم - گناهانی که باعث فریب خوردن انسان می شد. 485
سروروشادی دنیا 485
گول خورردن به زرق، برق وظاهرد نیا 485
فصل ششم - گناهانی که باعث فساد در زندگی انسان و درجامعه می شود. 485
جهل ونادانی. 485
دروغ. 485
رابطه نامشروع - زنا، لواط. 485
ستیزه جویی و لجاجت. 486
شراب ومُسکرات. 486
لذات و لذت جوئی - عیش و نوش.. 487
فصل هفتم - گناهانی که باعث فاسق وفاجرشدن انسان می شود. 487
ارتکاب محرمات - انجام کارهای حرام 487
پیمان شکنی و روگردانی ازحق. 487
ص: 31
تهمت ونسبت ناروا 487
خلوت کردن با نامحرم 487
خیانت کردن غدر و حیله 488
دروغ گفتن. 488
سبّ کردن مسلمان. 488
مجالست و معاشرت با فاجر. 488
فصل هشتم- گناهانی که باعث ازیبن رفتن فضیلت انسان می شود. 488
اسراف، کبر. 488
فصل نهم - گناهانی که باعث فقر، تنگدستی و دورشدن روزی از زندگی انسان می شود. 489
الف) فقر و تنگدستی در زندگی انسان. 489
اسراف- وِلخرجی. 489
خیانت به امانت. 489
بخل. 489
ترک جهاد 490
حرص... 490
حَبس کردن و ندادن حق دیگران. 490
حکم گردن بغیرحکم الهی. 490
خودپسندی. 491
دنیا طلبی. 491
رابطه نامشروع- زنا 491
ریاست طلبی. 492
ندادن زکات. 492
طمع. 492
عاق والدین. 492
علم دین را وسیله دنیا قراردادن. 492
غِنا،آواز و موسیقی حرام 493
قسم دروغ. 493
کبر و غرور. 493
گناه و معصیت. 493
ب) دور شدن روزی از زندگی انسان می شود 493
ج) شانزده خصلت وعامل فقر در زندگی انسان. 494
فصل دهم - گناهی که باعث فوت شدن و از دست رفتن خواسته انسان می شود. 495
محوّل و مشروط کردن انجام کاری به نافرمانی خداوند 495
باب بیست و سومق. 497
فصل اول - گناهانی که باعث قحطی ونایابی در زندگی انسان می شود. 498
أداء نکردن امانت، خیانت؛ ربا خواری، ندادن زکات، زنا 498
کفران نعمت. 498
کم فروشی. 498
فصل دوم - گناهانی که باعث از بین رفتن قدر و منزلت انسان می شود. 499
بد گفتاری. 499
بی وفایی وعهد شکنی. 499
منازعه و مخالفت. 499
فصل سوم - گناهانی که باعث دور شدن انسان قرآن و اهل قرآن و شکایت قرآن از انسان می شود. 499
تلاوت نکردن و غبار آلودشدن قرآن. 499
خودنمائی در تلاوت قرآن، دنیاطلبی در تلاوت قرآن. 500
کارشیطانی و آدم فریبی در قرائت قرآن. 500
شقاوت. 500
نفاق. 500
فصل چهارم - گناهانی که باعث ناخوشنودی انسان از قضا و قدرالهی می گردد. 501
حسادت. 501
اندوه برای دنیا 501
فصل پنجم - اثرات مختلف و متعدد گناهان برقلب و دل انسان.. 501
1. گناهانی که باعث انحراف و انصراف قلب انسان ازحق می شود 501
آزار و أذیت پیامبران الهی، نافرمانی از دستور پیامبران الهی. 501
نداشتن دین مسقیم وصحیح. 501
عناد ودشمنی باحق، گناهان ومعاصی، لجاجت وستیزباحق، نفاق. 502
2. گناهانی که باعث بیماری وپلیدی درقلب انسان می شود 502
ص: 32
بیماری حسد، بیماری جهل، بیماری عناد و دشمنی، بیماری کفر، بیماری گناه 502
مجادله و ستیزه، مخاصمه و دشمنی. 502
ناپاکی، نفاق. 503
3. گناهانی که باعث پرده، پوشش، غبار و زنگار بر روی قلب انسان می شود 503
نداشتن ایمان به آخرت. 503
إعراض و روگردانی ازآیات الهی، فراموش کردن اعمال و گناهان گذشته 503
گناهان ومعاصی. 504
4. گناهانی که باعث تشتت، رُعب، وحشت وحمیت درقلب انسان می شود 504
جهل. 504
شرک.. 504
کفر، نفاق. 504
5. گناهان باعث سیاهی قلب انسان می شود 505
کبر و غرور. 505
گناه 505
6. گناهانی که باعث شک و تردید درقلب انسان می شود 506
کفر، نفاق. 506
7. گناهانی که باعث مبتلا ومشغول شدن قلب انسان می شود 506
خالی شدن قلب ازتقوی. 506
خواسته خود را برخواسته خداوند مقدم داشتن. 507
خصومت - دشمنی. 507
8. گناهانی که باعث فتنة و فساد در قلب انسان می شود 507
ثروت زیاد - ثروت دوستی. 507
گناه 508
نگاه به نا محرم 508
9. گناهانی که باعث قساوت قلب انسان می شود 508
آرزوی طولانی. 508
تسلیم نشدن درمقابل آیات، معجزات وأمرالهی. 509
پیمان شکنی - شکستن پیمان الهی. 509
فراموش کردن ذکر و یاد خدا 509
فرومایگی وناکسی. 509
گناهان. 509
همنشینی با فاجر و تبهکار. 510
10. گناهانی که باعث کور و کرشدن قلب انسان می شود 510
دنیا دوستی. 510
فراموش کردن خدا 510
شهوت وهوسرانی. 511
غفلت و نداشتن معرفت. 511
گناهان و معاصی. 511
هوای نفس - تبعیت از هوای نفس.. 511
11. گناهانی که باعث مردن قلب و دل انسان می شود 512
شهوت وهوسرانی. 512
غفلت. 512
هم نشینی با أراذل و اوباش، هم نشینی با اغنیاء و مرفهین، هم سخن بودن با زنان. 512
12. گناهانی که باعث می شود مهرغفلت برقلب انسان بخورد 512
افراط گری، پیروی ازهوای نفس.. 512
جبّاری - ستمگری. 513
ترک جهاد - تخلّف ازجبه 513
مقدم داشتن دنیا برآخرت. 513
تکبّر- خودبزرگ بینی. 513
کفر. 514
نفاق. 514
ترک نماز جمعه 515
هوا پرستی. 515
13. گناهانی که باعث نفاق در قلب انسان می شود 515
پیمان شکنی - شکستن پیمان الهی. 515
ثروت دوستی - رفاه طلبی. 516
دروغ. 516
ترک نماز جمعه 516
14. گناهی که باعث خاموش شدن نورقلب انسان می شود 516
شک وتردید 516
باب بیست وچهارمک. 517
فصل اول - گناهانی که باعث کشته ومباح شدن خون انسان می شود. 518
بدعتگذاری. 518
تضعیف کردن وخوارشمردن حق. 518
دشمنی باحق. 518
دزدی وسرقت. 519
گناه- معصیت. 519
شمشیرستم 519
شهوت رانی. 519
طغیان وسرکشی. 520
طمع. 520
اطاعت ازهوای نفس.. 520
فصل دوم - گناهانی که باعث کفروکافرشدن نسان می شود. 520
ص: 33
تفکّر در ذات پروردگار. 520
پرستش نام خدا بدون پرستش ذات خدا، پرستش از روی توهم 520
ترک کردن حج. 521
ترک ورها کردن کتاب خدا وگفتار پیامبر(ص) 521
ثروت و رفاه 521
حرص، حسد 521
حرکت جاهلانه 521
خیانت. 522
ازدست دادن دین. 522
ندادن زکات. 522
عمل نکردن به علم خود 522
برادری با کافر. 522
تکبّر. 523
مکر- حیله 523
قتال وجنگ با مسلمان. 523
نسبت دشمنی دادن به برادر دینی. 523
غیرت نمائی زن. 523
نفاق. 523
فصل سوم - گناهی که باعث می شود خداوند کمرانسان را بشکند. 524
تحصیل علم برای به جهالت کشاندن مردم وستیزه جویی. 524
فصل چهارم - گناهی که باعث کوچک وحقیرشدن انسان می شود. 524
تکبر. 524
فصل پنجم - گناهی باعث از بین رفتن کوشش وتلاش انسان می شود. 524
لهو و لعب. 524
فصل ششم - گناهانی که باعث کینه درزندگی اسان می شود. 525
خصومت ودشمنی. 525
سخن چینی. 525
سخن زشت و مستهجن. 525
باب بیست و پنجمگ. 527
فصل اول- گناهانی که باعث گرفتاری در زندگی انسان می شود. 528
تکذیب آیات الهی. 528
دنیادوستی. 528
شادمانی وشماتت کردن به گرفتاری مؤمن. 529
طمع. 529
ظلم وستم 529
بزرگ شمردن گرفتاری کوچک.. 529
گرفتاری بخاطرگناه- کفاره گناه 529
گناه 530
رها کردن نفس - سازش با خوسته های نفس.. 530
اطاعت ازهوای نفس.. 530
رعایت نکردن حق همسایه 530
فصل دوم - گناهانی که باعث گریه انسان می شود. 531
تخلف ازجنگ وجهاد 531
سرکشی وطغیان. 531
فصل سوم - گناهانی که باعث گمراهی انسان می شود 531
آرزو. 531
استبداد وخود رای بودن. 531
اعتماد به رأی خود درخداشناسی، اعتماد به قیاس درخداشناسی. 531
إعراض و روگردانی ازآیات الهی. 532
افترا بستن به خدا 532
ترک کردن اهل بیت نبی اکرم - صلّ الله علیه وآله 532
باطل. 532
بدعتگذاری. 533
ثروت ومقام 533
نشناختن حجّت خدا و نداشتن ولایت. 534
حرام کردن روزی حلال. 534
حرکت جاهلانه، جهل. 534
حسد 534
روگردانی از ذکر و یاد خدا 535
دنیا- دنیا پرستی. 535
زینت و زرق و برق دنیا 535
از دست دادن دین. 535
دردین به رأی خود عمل کردن، بدون امام معصوم دینداری کردن. 535
ترک کردن سنّت وسیرۀ الهی ونبوی. 536
ص: 34
شرک.. 537
غلبه شک بریقین. 537
شهوت، شیطان را ولی و دوست قراردادن. 537
داشتن ولایت طاغوت. 538
مغرورشدن به عقل خود و مشورت نکردن. 538
عمل کردن بدون بصیرت. 538
غضب. 538
کشتن فرزند- به نا حق. 538
کافرشدن بعد از پیمان الهی. 539
کفر را با ایمان مبادله کردن. 539
وسوسه نفس.. 539
از غیراهل هدایت وگمراه، هدایت و راهنمائی خواستن. 539
هوای نفس، تبعیت ازهوای نفس.. 540
فصل چهارم - گناهان ومعاصی.. 541
الف) اسباب گناه 541
ثروت زیاد 541
شهوت وهوسرانی. 542
ب) گناهانی که باعث می شود انسان نتواند خود را از دیگرگناه ها بازدارد 542
پاکدامن نبودن. 542
نداشتن تقوا 542
اصرارکردن برگناه، اقرارنکردن به گناه 542
همراه و رفیق سلطان ستمگر بودن، انجام فسق و فجور بصورت آشکار، پیروی از هوای نفس.. 542
ج) گناهانی که سزاوارعفو و بخشش نیستند 543
ارتداد- از دین برگشتن. 543
فروختن انسان آزاد-غیرعبد 543
حقّ النّاس- حقوق مردم 543
دشمنی با برادردینی، آوردن دین جدید و بدعت گذاری، ندادن دستمزد کارگر. 543
شرک.. 544
غیبت. 544
گناه از روی عمد وعلم 544
کوچک شمردن گناه 544
د) گناهانی که باعث گناه بیشتر و بزرگتر در زندگی انسان می شود 545
آشکارا گناه کردن. 545
چهار چیز درگناه، بدتر از گناه 545
بَداخلاقی وسوء خلق. 546
تکبّر. 546
ثروت زیادتر- گناه بیشتر. 546
کسب ودرآمد حرام 547
حسد 547
انکارحق امامت توسط سادات. 547
نگرفتن حق مظلوم ازظالم 547
حکم کردن به غیرحکم الهی. 547
بی حیایی وبی شرمی. 548
کم شدن اطاعت ازخداوند 548
عدم اطمینان به خداوند 548
دوروئی. 548
دروغ. 548
دشمنی با مردم 549
دنیا دوستی. 549
ربودن وتصرّف کردن مال دیگران. 549
عمل نامشروع - زنا 549
ستمگری. 550
سخن چینی. 550
سوء ظن وبد گمانی. 550
واقع شدن درشبهات وشهوات. 551
شراب خواری. 551
شروربودن. 551
شک وتردید 551
پیروی ازشیطان. 551
قطع صله رحم 552
طَعنه زدن. 552
عمل نکردن به علم خود 552
غضب. 552
فرمانروای بد وناأهل. 553
فسق و فجور. 553
کارزشت وقبیح. 553
کبر وغرور. 553
کفر. 553
کمک خواستن برای یاری باطل. 553
گناه ومعصیت. 554
راضی شدن به عمل (گناه) دیگران. 554
فکرکردن به گناه 554
ص: 35
گناه کوچک.. 554
پرگویی وپرحرفی. 554
لئیم وفرومایه بودن. 555
فکرکردن به لذات. 555
نافرمانی- نافرمانی ازخداوند 555
نرمش وسازش با نفس وخواسته های نفسانی. 555
نشستن با کسی که به أولیاءالله فحّاشی وبدگوئی می کند 555
افراط درنفرین. 555
بی وفائی وعهد شکنی. 556
تبعیت ازهوای نفس.. 556
ه) گناهانی که باعث شریک شدن انسان درگناه دیگران می شود 556
آشکارکردن عمل زشت وگناه دیگران. 556
توصیف کردن زن نامحرم برای مرد نامحرم 556
خریدن مال دزدیده شده وغصبی. 557
دعوت کردن دیگران به گناه 557
راضی شدن به عمل دیگران. 557
رجوع دادن مؤمن به قاضی و یا حاکم جور. 557
فتوا دادن بدون علم 557
کشتن مؤمن- به ناحق. 558
گوش دادن به غیبت. 558
مصاحبت وهم نشینی با گناهکار. 558
نشرفحشا ومنکر. 559
و) گناهی که باعث فراموش شدن گناهان می شود 559
ثروت زیاد و ثروت دوستی. 559
فصل پنجم- گناهی که باعث کرشدن گوش انسان می شود. 560
غفلت، نداشتن معرفت. 560
باب بیست و ششمل. 561
فصل اول- گناهی که باعث لاغرشدن (ریختن گوشت بدن) انسان می شود. 562
حسد 562
فصل دوم- گناهان ومورد لعن قرارگرفتن انسان.. 562
الف) گناهانی که باعث لعن برانسان می شود 562
دعوت کردن مردم بسوی آتش وگمراهی، انکارآیات الهی. 562
إرتداد و از دین برگشتن. 562
تکذیب پیامبران الهی. 563
نافرمانی از پیامبران الهی، پیروی وتبعیت از جباران وستمگران. 563
إعتناء نکردن به پدرومادر- عاق والدین. 564
امرکننده به معروف که خودآنرا ترک می کند 564
اوباشگری وفرومایگی. 564
ایمان به جِبت و بُت، ایمان به طاغوت. 564
ایمان نیاوردن به کتاب الهی. 565
بستن راه آب و عبورمردم 565
بنده دِرهم ودینارشدن. 566
خود را ازبرادردینی پنهان کردن. 567
پلیدی نَسبی و نَسلی (ریشه ای وشاخه ای) مانند بنی امیّه 567
شکستن پیمان الهی. 567
پناه دادن به قاتل، تازیانه زدن به مردم- بدون حدّ شرعی. 568
ترک کردن امربه معروف ونهی ازمنکر. 568
تهمت زدن به زن مؤمنۀ وپا کدامن. 568
جادوگری. 568
بهم زدن رابطه زوجین- زن ومرد 569
جدایی انداختن بین مادر و فرزند 569
تکبر. 569
حلال دانستن حق اهل بیت (علیهم السلام) برای خود- مانند حلال دانستن خمس.. 569
تعدی و تجاوز از حق. 570
تازیانه زدن و داغ نهادن برصورت حیوان. 570
مثله کردن حیوان. 570
خالکوبی کردن، به خالکوب رجوع نمودن. 570
بسته دانستن دست(قدرت) خداوند 570
آزار و أذیت خدا و رسول خدا- صلّ الله علیه وآله 571
سوء ظن وبدگمانی نسبت به خداوند متعال. 571
نافرمانی خداوند 572
خروج زن از منزل بدون اذن شوهر. 572
خیانت به زن برادر دینی. 572
دروغ. 573
ذِبح کردن (بریدن سرحیوان) بنام غیرخدا 573
بهم زدن رابطه دو برادر مؤمن و قطع کردن رابطه آنان. 573
ربا گرفتن، ربا دادن، گواه و واسطه ربا شدن، قرارداد ربا را نوشتن. 574
رشوه دادن، رشوه گرفتن، رشوه را واسطه شدن. 574
ص: 36
پرداخت نکردن زکات. 574
آوازه خوانی و رقّاصی زن، إمرارمعاش کردن از درآمد آن و سرپناه دادن به او. 575
زن گریزی. 575
سعایت بین زن وشوهر، بهم زدن زندگی وجداکردن آنان. 575
شایعه سازی و شایعه پراکنی درجامعه 575
شرک.. 576
عمل شنیع قوم لوط وهم جنسگرایی. 576
غیب گویی. 576
فتوا دادن بدون علم 576
ایجاد فساد در روی زمین. 576
قطع کردن درخت سِدر. 577
قطع صله رحم 577
فروش کالای معیوب- بدون ذکرعیب. 577
کشتن مردم- به نا حق. 577
کفر. 578
کتمان دلائل (وآیات) هدایت الهی. 579
دَفع- مَدفوع- درسایه گاه مردم، سایه ای که مردم می نشینند 579
پرداخت نکردن دست مزدکارگر. 579
منحرف کردن نا بینا ازراه 579
مُنجّمی، با علم نجوم از غیب خبردادن. 580
قتل عمدی مؤمن. 580
نسبت دادن خود به غیرپدر و به غیرخاندان خود 580
نفاق. 581
نگاه کردن به عورت وشرمگاه زن نا محرم 581
نهی کننده از منکر که خود آن را انجام می دهد 581
ب) هفت گروه لعنت شده- در دو حدیث- 581
ج) لعنت شد گان درزیارت عاشورا 582
د) گناهانی که باعث ملعون شدن انسان می شود 585
ه) چهارده مورد لعنت شد گان دریک حدیث. 585
نسبت دروغ دادن به خدا وپیامبر- صلّ الله علیه وآله 587
کشف عورت نمودن ونگاه کردن به عورت دیگران. 587
سه پشته سوارشدن برحیوان- اضافه سوارشدن. 587
و) گناهی که باعث برگشت لعن برخود انسان (لعن کننده) می شود 587
بیش از حد و ناحق لعن و نفرین کردن. 587
فصل سوم - گناهانی که باعث لغزش انسان می شود. 588
سوارشدن برباطل- با باطل حرکت کردن. 588
ظلم 588
هوای نفس.. 588
فصل چهارم- گناهی که باعث لهوولعب درزندگی انسان می شود. 588
دلبستگی به زرق و برق دنیا 588
باب بیست و هفتمم. 589
فصل اول - گناهی که باعث متهم شدن انسان می شود. 590
دروغ. 590
فصل دوم - گناهی که باعث خیانت به محارم می شود. 590
شرابخواری. 590
فصل سوم - گناهانی که باعث محرومیت انسان می شود. 590
احتکار. 590
پنهان کردن احسان دیگری. 591
ناسپاسی ازاحسان ونیکی. 591
حریص بودن. 591
جلوگیری کردن ازراه خدا 591
خود پسندی. 591
به خاطردنیا برادری ودوستی کردن. 592
محروم کردن سائل - فقیر. 592
عصیان ونافرمانی. 592
گناه ومعصیت. 592
آلوده کردن نفس.. 592
طعنه زدن. 593
ظلم 593
درخواست از انسان لئیم و فرومایه 593
فصل چهارم- گناهانی که باعث می شود انسان مردم را سبک شمارد و به آنان ضرر رساند. 593
تکبّر. 593
حاکم جائر، عالم فاجر. 594
فصل پنجم- اثرگناه درابطه با مرگ انسان.. 594
ص: 37
1. گناهی که باعث می شود برای انسان آرزوی مرگ کنند 594
ظلم وستم 594
2. گناهی که باعث پشیمانی انسان در هنگام مرگ می شود 594
حرکت در مسیرباطل، ترک واجبات و انجام محرمات. 594
3. گناهی که باعث ترس انسان از مرگ می شود 594
کردار بد و زشت. 594
4. گناهانی که باعث مرگ وکشته شدن انسان می شود 595
حق ستیزی. 595
شهوت وهوسرانی. 595
5. گناهانی که باعث خوشنودی مردم ازمرگ انسان می شود 595
بدرفتاری و بدکرداری. 595
نداشتن حیاء وعفت، نداشتن سخاوت و بخشش.. 595
6. گناهانی که باعث می شود انسان با سخت ترین و بدترین مرگ بمیرد 595
حکومت جائرانه، شهادت دروغ، خوردن مال یتیم 595
طعنه زدن به مؤمن. 596
کفر. 596
گناهان. 596
7. گناهانی که باعث می شود انسان موقع مرگ درآتش بسوزد 597
زینت کردن زن برای غیرشوهرخود 597
8. گناهی که باعث می شود انسان تشنه بمیرد 597
شرابخواری واستفاده ازمسکرات. 597
9. گناهانی که باعث می شود انسان با حسرت بمیرد 598
آمیختگی وتعلّق خاطرِ بیشتر به دنیا 598
ثروت نامشروع. 598
10. گناهی که باعث می شود انسان دردین اسلام از دنیا نرود 598
جهاد کردن در رکاب کسی که به خدا ایمان ندارد وحکم خدا را اجرا نمی کند 598
خیانت به أمانت. 598
قصد خیانت به برادردینی. 599
سبک شمردن وکامل انجام ندادن اعمال نماز. 599
11. گناهانی که باعث مرگ زودرَس و زودهنگام می شود 599
آرزوی طولانی. 599
قطع رحم، قسم دروغ، حرف دروغ، رابطه نامشروع- زنا، سدّ کردن وبستن راه مسلمانان. 599
ستمگری وسرکشی. 601
12. گناهانی که باعث می شود انسان با کفر بمیرد 601
بیماری، پلیدی و نفاق در قلب. 601
نداشتن راهنما و رهبرالهی- ولایت. 601
13. گناهانی که باعث می شود انسان با گناه از دنیا برود 602
مال را برای آخرت خرج نکردن. 602
غیبت. 602
14. گناهی که باعث مرگ نا گهانی انسان می شود 602
رابطه نامشروع- زنا 602
15. گناهی که باعث می شود انسان بانفاق بمیرد 603
نداشتن راهنما ورهبرالهی - ولایت. 603
16. گناهانی که باعث فراموش کردن مرگ می شود 603
آرزو. 603
زنگارگرفتن قلب. 603
17. گناهانی که باعث می شود انسان بصورت یهودی ویا نصرانی بمیرد 604
انکارامامت ائمه معصومین- صلوات الله علیهم اجمعین. 604
ترک کردن حج. 604
پرداخت نکردن زکات. 604
کشتن مؤمن به نا حق. 604
فصل ششم- گناهانی باعث از بین رفتن مروّت و جوانمردی انسان می شود. 605
بخل. 605
حرص... 605
دروغ. 605
دین نداشتن. 605
شراب و مُسکرات. 606
شهوت وهواپرستی. 606
غیبت. 606
قطع صله رحم 606
لئیم وفرومایه بودن. 606
مزاح وشوخی. 607
فصل هفتم- گناهی که باعث شاکی شدن مسجد از انسان می شود. 607
نماز نخواندن در مسجد وتبدیل کردن آن به ویرانی. 607
فصل هشتم- گناهانی که باعث مسخ شدن انسان می شود. 607
ترک کردن امربه معروف.. 607
ص: 38
سرکشی درمقابل فرمان خداوند عالم 608
فصل نهم- گناهی که باعث مغلوب شدن انسان می شود. 608
نیکی را با بدی پاسخ دادن. 608
فصل دهم- گناهانی که باعث دورشدن ملائکۀ رحمت الهی از انسان می شود. 608
تعدی ازحدود الهی، گناه و معصیت. 608
باب بیست و هشتمن. 609
فصل اول- گناهانی که باعث تغییر، دگرگونی و سلب نعمت ها می شوند. 610
دشمنی با آیات وپیامبران الهی. 610
بدی درمقابل نیکی. 610
تغییرحالت- تغییرحالت ازآنچه خداوند دوست دارد، به آنچه خداوند دوست ندارد 610
حرف ناروا 611
حقوق خداوند را اداء نکردن. 611
خون ناحق ریختن. 611
قطع رحم 612
چهار مورد از گناهان سلب نعمت. 612
ناسپاسی. 613
وسوسه شیطان. 613
طغیان وگردن کشی. 613
ظلم وستم 614
ظلم به کنیزان، ظلم به یتیمان. 614
غرور و منیت. 614
کفران نعمت. 615
گناه ومعصیت. 615
با نعمت خدا، خدا را معصیت کردن. 615
لئیم وفرومایه 615
برآورده نکردن حوائج مردم 616
فصل دوم- گناهانی که باعث نفاق و دورویی انسان می شود. 616
خصومت و دشمنی. 616
خیانت. 616
دروغ. 616
فصل سوم- گناهانی که باعث نفرین بر انسان می شود. 616
استهزاء و مسخره 616
ترک امربه معروف ونهی ازمنکر. 617
کشتن امرکننده به عدالت- آمر به معروف.. 617
امربه به منکرونهی ازمعروف.. 617
اندیشه و نقشه شوم برعلیه آیات وپیامبران الهی. 617
حضوردر هر بدی و زشتی. 618
جمع کردن ثروت بدون رعایت موازین شرعی. 618
درجهل ماندن. 618
خواب غفلت. 618
دروغ. 618
طلب کردن دنیا بوسیله دین. 619
دشمنی با پیامبرالهی. 619
ریا وخودنمائی. 619
ستمگری، بدسیرتی. 620
ناسپاسی وکفران نعمت. 620
اهل شرّ و شرور بودن. 620
شکنجه گری. 620
شرک ومشرک بودن. 620
طغیانگری. 621
ظلم 621
بی هدف توصیف کردن خلقت عالم 621
عیبجوئی. 621
غلبه غفلت برانسان. 621
غیبت. 622
فاش کردن سرّهمسایه 622
سبک شمردن و فراموش کردن نماز. 622
قساوت قلب. 622
کفر و کافرشدن. 622
درگمراهی ماندن و بسوی هدایت نرفتن. 623
گناه 623
گرفتارشدن درگناه 623
مال دنیا، مقام و گمراه کردن مردم 623
فراموش کردن مرگ.. 624
منع کردن مردم از لوازم ضروریات زندگی. 624
درحال ترس و وحشت قراردادن مؤمن. 624
نفاق. 624
ص: 39
آزار و اذیت همسایه 624
فصل چهارم - گناهانی که باعث اصلاح نشدن نفس و فاسد شدن آن می شود. 625
اسراف وتبذیر. 625
خواب وخوراک زیاد- پرخوری وپرخوابی. 625
خودستایی. 626
شهوترانی. 626
طمع. 626
مدیریت نکردن نفس.. 626
فصل پنجم- گناهانی که باعث نزول نِقمت وانتقام الهی می شود. 626
برگشت ازحکم و تعدی از حدود الهی. 627
خون ناحق ریختن. 628
طغیان وسرکشی. 628
ظلم 628
ظلم کردن به کسی که یاوری بجز خدا ندارد 629
ظلم به کنیزان ویتیمان. 629
ظلم به مظلومین. 630
قطع رحم - قطع رابطه خویشاوندی. 630
کفران نعمت. 630
گناه ومعصیت. 631
اصرار وتجرّی برگناه 631
همنشینی با گنهکاران. 631
فصل ششم- گناه باعث نکبت وبیچارگی انسان می شود. 632
فصل هفتم- اثرگناه بر نماز انسان.. 632
الف) گناهانی که باعث بی ارزش و بی فایده شدن نماز می شود 632
حاضرنشدن (بدون عذر) در نمازجماعت. 632
پرداخت نکردن زکات. 632
ب) گناهانی که باعث قبول نشدن نمازمی شود 633
نگاه با چشم دشمنی به صورت پدرومادر. 633
ترک صلوات بررسول خدا (ص) 633
خرید و فروش شراب وشرابخواری. 633
پرداخت نکردن زکات. 634
أذیت زن به شوهر و أذیت مرد به همسر. 634
رعایت نکردن حال مأمومین (اقتدا کنندگان) درنمازجماعت. 634
سبک شمردن نماز. 635
بی ناموسی و بی غیرتی. 635
ج) گناهانی که باعث سلب توفیق نمازشب ازانسان می شود 635
دروغ. 635
گناه ومعصیت. 636
د) گناهانی که باعث بی فایده شدن نمازشب می شود 636
رعایت نکردن شرائط نماز شب، عمل نکردن به وظیفۀ دینی. 636
ه) هشت مورد ازعدم قبول نماز- دریک حدیث. 636
فصل هشتم - گناهانی که باعث ننگ وعاربرای انسان می شود. 637
بخل. 637
نداشتن لباس تقوی- بی تقوایی. 637
فرارازجبه 637
دروغ. 638
عمل منافی عفت- زنا 638
لئیم بودن و فرومایگی. 638
فصل نهم - گناهانی که باعث از بین رفتن نورانیت انسان می شود. 638
دروغ. 638
عمل نامشروع - زنا 639
شراب ومُسکرات. 639
باب بیست و نهمو. 641
فصل اول- گناهانی که باعث واگذارشدن انسان می شود. 642
الف) واگذارشدن انسان به خداوند 642
تکذیب آیات وپیامبران الهی، طغیان و سرکشی، غرق شدن و فرورفتن درناز و نعمت. 642
ب) واگذار و سپرده شدن انسان به نفس خود 642
غرق شدن وفرورفتن در باطل. 642
نافرمانی ازخداوند 642
ریا وخودنمائی. 643
غشّ وخیانت به برادردینی. 643
فحاشی ودشنام دادن. 643
فصل دوم - گناهانی که باعث می شود انسان وَرع و پارسائی نداشته باشد. 644
حرص... 644
ص: 40
خواستۀ سلطان جائررا برخواستۀ خداوند مقدم داشتن. 644
طمع. 644
فصل سوم- گناهانی که باعث وزر، و بال برای انسان می شود. 645
نشناختن وندانستن حقانیت، موقعیت و مظلومیت اهل بیت. 645
بنیانگذاردن بدی وزشتی. 645
بهم زدن رابطه دو برادرمؤمن. 645
أداء نکردن حقوق الهی ومردم 646
طغیان وسرکش، ترک صله رحم، قسم دروغ. 646
ردّ نکردن غیبت و بدگوئی از برادر دینی. 646
شروع کردن گناه 646
منّت گذاردن. 647
رابطۀ نامشروع با ناموس دیگران. 647
فصل چهارم- گناهی که باعث بطلان (از بین رفتن ثواب) وضوی انسان می شود. 647
غیبت. 647
فصل پنجم- گناهی که باعث می شود انسان به وعده و قرارخود عمل ننماید. 647
لئیم و فرومایه بودن. 647
فصل ششم- گناهی که باعث ناپاکی ولادت انسان می شود. 648
أدا نکردن خمس وحق اهل بیت (ع) 648
فصل هفتم- گناهانی که باعث خروج انسان از ولایت الله، ولایت اهل بیت و ولایت مؤمنین می شود. 648
غیبت برادر دینی. 648
خوردن مال مؤمن به حرام 648
سبّ کردن مؤمن. 648
باب سی أمه. 651
فصل اول - گناهانی که باعث می شود انسان هدایت نشود و نتواند دیگران را نیز هدایت بکند. 652
الف) انسان هدایت نشود 652
ارتداد و از دین برگشتن. 652
انحراف ازحق. 652
سرپیچی ازفرمان پدرومادر. 652
فسق. 653
ب) انسان نتواند دیگران را هدایت بکند 653
غلبه هوای نفس.. 653
گمراهی نفس - خود 653
فصل دوم - گناهان؛ هلاکت و نابودی انسانها، حکومت ها، ملت ها و... 653
الف) گناهانی که باعث هلاکت و نابودی انسان می شوند 653
فروختن آخرت به دنیا 653
آرزو. 653
ترک امربه معروف و نهی ازمنکر. 654
جداشدن از اهل بیت و امام معصوم 654
دشمنی با اهل بیت و امام معصوم 655
نافرمانی ازدستورات اهل بیت وامام معصوم- صلوات الله علیهم اجمعین. 656
ناامیدی. 656
أمین قراردادن خائن. 656
درمسیرباطل حرکت کردن. 656
بدعتگذاری. 656
بهتان زدن. 657
مخالفت با پند ونصیحت. 657
ترک کردن تقیّة 657
تکذیب پیامبران الهی. 657
توبه واستغفارنکردن. 657
ثروت اندوزی ورفاه 658
جزع و فزع- آه و زاری. 658
چشم چرانی و بد چشمی. 658
اطاعت ازجوروجائر. 658
ترک کردن حج. 659
حرام خواری. 659
حرص وآزمندی. 659
تضعیف کردن وخوارشمردن حق. 660
روگردانی ازحق. 660
فروختن حق به باطل. 660
حسد 660
فکرکردن درکیفیت وجود وذات خدا 660
نافرمانی خداوند 661
خود پسندی. 661
خود رأی بودن. 661
ص: 41
ازخود راضی بودن. 661
قدر ومنزلت خود را نشناختن. 661
دروغگویی. 662
دنیا پرستی- دنیا دوستی. 662
حریص دنیا شدن. 662
بدست آوردن دنیا ازغیر حلال. 663
دلباختگی به دنیا 663
دنیا را برای خود محل أمن (و پناهگاه) و دین را بهای دنیا قرار دادن. 663
زیاده خواهی دردنیا 663
متاع وامکانات دنیا 663
رذائل اخلاقی. 664
خود را به رنج انداختن- انجام دادن کار بدون مقدمه و اسباب لازم 664
از راه راست عدول کردن. 664
ظلم به رعیت. 664
ریاست طلبی. 664
بد زبانی. 665
لغزش زبان. 665
ترک زکات. 665
اطاعت از زن. 666
سرپیچی از فرمان امام معصوم (ع) ولی امر مسلمین. 666
سرکشی. 666
سَب مؤمن- دشنام دادن به مؤمن. 666
شرور بودن. 667
اطاعت از شهوت. 667
غلبه شهوت. 667
مقدم داشتن شهوت وهوسرانی بردین. 667
تبعیت ازشیطان. 668
ظلم 668
تکذیب عذاب وعقوبت الهی. 668
دشمنی با امام علی (ع) وغلو درحق آن حضرت. 669
مغرورشدن به غیرخدا 669
غضب. 669
غفلت. 669
بغیرخود مشغول شدن - مشغول شدن به عیبجوئی دیگران. 670
فاش کردن رازواسرارزندگی
خود 670
فتوی دادن بدون علم 670
فخرطلبی. 671
نشناخن قدر و منزلت خویش.. 671
قیاس - باقیاس عمل کردن. 671
کفالت - برذِ مّه گرفتن. 672
گناهان - معاصی. 672
لجاجت وستیزه 673
خود را ایمن دانستن ازمکرخدا- درمقابل خطاها 673
ترک کردن نماز. 673
اطاعت وتبعیت ازهوای نفس.. 673
غلبه هوای نفس برانسان. 674
واگذارکردن ورها کردن نفس وهوای نفسانی. 674
همنشین بد و نااهل. 674
فروختن یقین به شک.. 674
ب) گناهانی که باعث هلاکت ونابودی حکومت ها، ملت ها و...می شود 674
آرزو. 675
اسراف.. 675
ترک امربه معروف ونهی ازمنکر. 675
ترک انفاق. 675
عقب ماندن ازاهل بیت پیامبر (ص) 676
ایمان نیاوردن به خداوند 676
به راه باطل بردن مردم 676
بخل. 676
بدعت ها 677
پایداری روی (چیز) بی پایه و بی اساس.. 677
تکذیب پیامبران الهی. 677
ناتوانی و نداشتن قدرت لازم برای زندگی. 677
جرم وگناه 677
شش مورد از عوامل هلاکت. 678
دِرهَم و دینار- پول وثروت. 678
دنیا طلبی. 679
رشوه دادن و رشوه گرفتن. 679
روایت های بی اساس و دروغین. 679
پرداختن نکردن زکات. 679
ظلم 679
تکذیب نزول عذاب الهی دردنیا 680
غرور و منیّت. 681
فسق. 681
ص: 42
مذهب قدریّة- مذهب انحرافی. 681
نپرداختن حق مردم 681
فراموش کردن مرگ.. 681
بخیل بودن والی (حاکم)، عمل نکردن والی (حاکم) به سنّت پیامبر (ص) 682
خراج (مالیات) طلبیدن والی (حاکم) بدون آبادانی. 682
هم جنس بازی- عمل شنیع قوم لوط. 682
ج) گناهانی که باعث هلاکت و مقهور شدن فضلا و بزرگان می شود 683
حاکمیت اراذل وناکسان. 683
فتنه های بوجود آمده درجامعه 683
فصل سوم- گناهی که باعث بی همّتی انسان می شود. 683
بی مروّتی. 683
فصل چهارم- گناهانی که باعث تیره و تاریک شدن هوا و فضای زندگی انسان می شود. 683
حسد و کینه 683
باب سی و یکمی. 685
فصل یک - گناهانی که باعث فاسد وتباه شدن یقین انسان می شود. 686
ثروت دوستی. 686
حرص... 686
جدل در دین. 686
شک وتردید 686
طمع. 687
هم نشین ومخلوط شدن با اهل دنیا 687
منابع کتاب.. 688
ص: 43
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین وهوخیرناصرومعین وصلّی الله علی محمّد وآله الطّیبین الطّاهرین ولعنة الله علی أعدائهم اجمعین من الآن إلی قیام یوم الدّین.
از منظر آیات و روایات گناه اثرات مختلفی در زندگی دنیوی و اخروی انسان دارد، هرچند که لازم است هم به اثر دنیوی و هم اخروی آن توجه کرد، اما به جهت اینکه انسان اثرات دنیوی آن را خیلی زودتر و ملموس تر می بیند و احساس می کند و برای این که با دیدن این اثرات بلکه از تمام گناهان اجتناب نماید، ما برآن شدیم آثاردنیوی آن را از منظر ایات و روایات بیان کنیم. این موضوع برگرفته از آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (صلوات الله علیهم اجمعین) بخصوص از بیانات مولی الموحّدین أمیرالمؤمنین حضرت علی بن أبی طالب (صلوات الله علیه) در دعای پرفیض کمیل بوده است.
خداوند متعال درقرآن کریم می فرماید:
«ظَهَرَالفَسادُ فِی البَرِّوَالبَحرِبِما کَسَبَت أَیدِی النّاسِ لِیُذِ یقَهُم بَعضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُم یَرجِعُونَ»(1).
فساد در خشکی و دریا به خاطرکارها (گناهانی) که مردم انجام داده اند
آشکار شده، خدا می خواهد نتیجۀ بعضی از اعمال آن ها را به آنان بچشاند شاید(به سوی حق) بازگردند.
«وَمٰا أَصٰابَکُم مِن مُصِیبَةٍ فَبِمٰا کَسَبَت أَیدِ یکُم وَیَعفُواعَن کَثِیرٍ»(2).
وآنچه از رنج ومصیبت به شما می رسد همه از دست اعمال زشت خود شما است در صورتی خدا بسیاری از اعمال بد را عفو می کند
حضرت علی بن أبی طالب (علیه السلام) در فرازی از دعای نورانی کمیل به چند مورد ازگناهان را که اثری در زندگی دنیوی انسان دارد اشاره فرموده است:
«اَللّهُمَ اغفِرلِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهتِکُ العِصَمَ؛ بارإلها! گناهانی را که پرده های
عصمت وصیانت را دریده، برایم بیامرز.
اَللّهُمَ اغفِرلِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنزِلُ النِّقَمً؛
بارإلها! گناهانی راکه بدبختی ها را برایم فرود آرند، بیامرز
ص: 44
اَللّهُمَ اغفِرلِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُالنِّعَمَ؛ بارإلها!
گناهانی را که نعمت ها را برایم تغییر می دهد و دگرگون می کند بیامرز.
«أَللّهُمَ اغفِرلِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحبِسُ الدُّعاءَ؛
بارإلها! گناهانی راکه مانع إجابت دعایم می شوند، بیامرز.
اَللّهُمَ اغفِرلِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنزِلُ البَلاءَ»
بارإلها! گناهانی را که بلا را برایم نازل می کند بیامرز.
این عبارات أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نشان گر این است که گناهان گوناگون ومختلف اثرات گوناگون و مختلفی درزند گی انسان دارند.
اگر برای مشکلات انسان عوامل مختلفی در نظر بگیریم؛ تمامی آن ها برمی گردد به تقصیر و یا قصور خود انسان و یا افراد مرتبط با او، همۀ آن ها در اثرگناه وخطای انسانی (ولو بصورت ترک اولی) می باشد. به قول ضرب المثل معروف می گوید: اگرسنگی به پایت خورد به دستت نگاه کن که چه کرده ای؟!.
امروزه گناه درتمام جامعه بشری رسوخ ورخنه کرده لذا روز به روز، دچارمشکلات و گرفتاری متعدد و مختلف می شوند، با این آلودگی ها نباید انتظارسعادت، خوشبختی، آرامش و آسایش داشته باشند.
کدام جامعه است که آلوده به گناه، خیانت، نفاق ظلم، تنبلی و مانند آن ها بشود وآن جامعه آباد و پربرکت باشد.!
کدام جامعه است که روح تعاون وهمکاری را ازدست دهد، وجنگ نزاع و خونریزی را جانشین آن سازد، و زمین های خرم وسرسبز و وضع اقتصادی مرفهی داشته باشد.
کدام جامعه است که مردمش آلودۀ انواع هوس ها باشند، و در عین حال نیرومند و پا برجا در مقابل دشمنان ایستادگی کنند.(1)
در این خصوص آیات و روایت معتددی وجود دارد که به بعضی از آیات اشاره شد و به بعضی از روایات نیز اشاره می شود:
1. از امام باقر (علیه السلام) روایت شده که می فرمود:
«ما مِن نَکبَةِ تُصِیبُ العَبدُ إلا بِذَنبٍ، وَما یَعفُواللهُ عَنهُ أکثَرُ؛».(2)
هیچ نکبتی و بیچارگی به بنده نرسد، (پایش به سنگی نخورد) مگر به سبب گناهِی، (که انجام داده) و آنچه خدا از او میگذرد، بیشتراست.
ص: 45
2. از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که می فرمود:
«أَمٰا إِنَّهُ لَیسَ مِن عِرقٍ یُضرَبُ وَلا صِدٰاعٍ وَلا نَکبَةٍ وَلا مَرَضٍ إلا بِذَنبٍ.وذالک قول الله (عزّوجلّ): فی کتابه: «وَمٰا أَصٰابَکُم مِن مُصِیبَةٍ فَبِمٰا کَسَبَت أَیدِ یکُم وَیَعفُواعَن کَثِیرٍ(1)» ثمّ قال: وما یعفوالله آکثرممّا یؤاخذبه.(2)
آگاه باشید! به راستی هیچ رگی قطع نمی شود، و هیچ دردسری پیش نمی آید، و هیچ مصیبتی وارد نمی شود، وهیچ بیماری مبتلا نخواهد شد مگر بخاطر گناه.
و این (برطبق) فرمایش خداوند (عزوجل) در کتابش: و آنچه از رنج و مصیبت به شما می رسد همه از دست اعمال زشت خود شما است، در صورتی خدا بسیاری از اعمال بد را عفو می کند وبعد فرمود: وآنچه خداوند می بخشد خیلی بیشتر از آن چیزی است با آن مجازات می شود.
3. از امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) روایت است که فرموده:
«کُلَّما أَحدَثَ العَبدُ مِنَ الذُّنُوبِ ما لَم یَکُونُوا یَعمَلُونَ، آَحدَثَ اللهُ لَهُم مِنَ البَلاءِ مالَم یَکُونُوا یَعرِفُونَ»(3)
هرگاه بندگان گناهان تازه ای را که سابقه نداشته، ایجاد کنند (انجام دهند) خدا برای آنها بلاهائی راکه سابقه نداشته (نمی شناختند) ایجاد کند.
(گناهان جدید مانند آزادی جنسی، همجنس گرایی، ازدواج سفید و...، وبیماری جدید مانند بیماری ایدز، کرونا و... که متأسفانه در زمان ما شیوع پیدا کرده و هزاران نفررا به کام مرگ کشانده است)
علت تألیف، درسال هایی که درحوزه علمیۀ مبارکۀ قم بودم، شب جمعه ای مشغول قرائت پرفیض کمیل بودم وقتی به فرازهایی ازدعا که حضرت مولی الموحّدین أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید: «اَللّهُمَ اغفِرلِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهتِکُ العِصَمَ و....» درذهنم جرقه ای زد که گناهان گوناگون آثارگوناگون در زندگی انسان دارد، لذا ازهمان لحظه تصمیم گرفتم در این خصوص گام بردارم وآیات وروایات دراین موضوع را جمع آوری نمایم.
برای این که اهمیت موضوع برایم بیشتر روشن بشود و اطمینان بیشترحاصل نمایم با چند نفراز بزرگان قم موضوع را مطرح و با آنان مشورت کردم همه به اتفاق فرمودند:موضوع بسیارخوب، جالب و مفید است اقدام نمایید، فلذا از آن زمان، با توکل به خداوند متعال وتوسل به اهلبیت (صلوات الله علیهم اجمعین) شروع کردم آیات و روایات در موضوع اثرات گناه بر زندگی انسان را جمع آوری و فیش برداری نمودم ونام مجموعه را انتخاب کردم (اثرگناه در زندگی انسان ازنظر قرآن وعترت) البته شاید این از الطاف خفیه حضرت مولی الموحّدین أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به حقیر بوده وعنایت آقا به نوکربوده است.
ص: 46
امتیازت این تألیف:
1. تمام احادیث و روایات از کتب مشهور و منابع معتبر، جمع آوری گردیده است.
2. مأخذ هرحدیث، در پاورقی ذ کرشده است.
3. جهت حفظ امانت داری، هرحدیثی با ترجمه ویا بدون ترجمه، عین آن را آورده، وتوضیح آن درصورت نیاز، دربین این علامت () بیان شده است.
4. أحادیثی که دارای چند موضوع بوده، بخاطر اهمیت موضوع و قداست کلام معصوم (علیه السلام) در تمام موضوعات همه حدیث و یا قسمت مربوطه را آورده شده، ولی درشماره گذاری فقط در یک موضوع شماره گذاری شده ودرموضعات
دیگر به آن شماره ارجاع داده شده.
5. هرمطلبی خارج ویا بیش از ترجمه آیات و روایات، دربین علامت نوشته شده است.
6. هرمطلب فارسی و یا عربی خارج از آیات و روایات از هر منبعی که نقل شده درآخر و یا زیرهمان مطلب نام منبع درج گردیده است.
7. جهت سهولت قرائت، تمام آیات وروایات، اعراب گذاری گردیده است.
8. تلاش شده ترجمه آیات وأحادیث، فارسی روان وقابل فهم باشد.
9. ابواب، فصول و موضوعات بصورت حروف الفبایی تنظیم گردیده است.
10. برای هرآیه وحدیث، موضوع (خاصِ) بیان شده است.
11. آیات وروایات با خط درشت نگارش یافته است.
12. این مجموعه مشتمل: بر31 باب، 220 فصل و حدود 535 آیه و1960 حدیث می باشد،
ابواب و فصول بصورت حروفی تنظیم گردیده است.از همۀ خوانندگان
عزیز انتظار می رود، ضمن دعای خیر و آرزوی توفیق عمل برای اینجانب، حقیر را از کم و کاستی ها و نواقص مطلع و نقطه نظرات خود را بیان نمایند تا در چاپ های بعدی از نظرات آنان استفاده ونقایص برطرف گردد.
در خاتمه بر خود لازم می دانم، از همۀ بزرگان، دوستان وعزیزانی که مرا در تألیف این مجموعه تشویق، ترغیب و یاری کردند، بویژه برادر عزیزم جناب آقای مهندس امیرحسین اکبری، صمیمانه تقدیر و تشکر نموده و از خداوند منان برای همۀ آنان توفیقات روزافزون الهی را مسئلت می نمایم.
خداوندا! تو را سپاس می گویم که توفیق نگارش این مجموعه را برایم عطا کردی.
8 / 6 / 1400
برابر با 21 / محرم الحرام 1443
عمران عزتی
ص: 47
ص: 48
ص: 49
باب اول الف
1. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : أَلبَخِیلُ یَسمَحُ مِن عِرضِهِ بِأَکثَرَمِمّٰا أَمسَکَ مِن عَرَضِهِ وَیُضَیِّعُ مِن دِینِهِ أَضعٰافَ مٰا حَفِظَ مِن نَشَبِهِ؛(1)
بخیل از آبرویش بیشتر می بخشد، تا آنچه که از مالش خودداری می کند، و تباه می کند از دین خود چند
برابرآنچه که از دارایی و وابستۀ خود نگه داشته
2. قالَ الإِمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : ماءُ وَجهِکَ جامِدٌ یُقطِرُهُ السُّؤالُ، فَانظُرعِندَ مَن تُقطِرُهُ؛(2)
آبروی توچون [یخ] جامد است که درخواست آن را قطره قطره آب می کند، پس بنگرکه آن را نزد چه کسی فرو می ریزی؟
3. قالَ الإِمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : «أَللّهُمَّ... وَلا تَبذُل (تبتذل) جاهِی بِالإِقتارِ، فَأَستَرزِقَ طالِبِی رِزقَکَ(زفدک)، وَأستَعطِفَ شِرارَخَلقِکَ؛»(3)
خدایا...و با تنگدستی شخصیت مرا لکّه دار مفرما، که از روزی خواران تو روزی خواهم، و از بدکاران عفو و بخشش طلبم.
4. الإمامُ
علِیٌّ (علیه السلام) : إِیّاکَ وَالنِّفاقَ فَاِنَّ ذَاالوَجهَینِ لایَکُونُ وَجِیهًا عِندَ اللهِ؛(4)
ص: 50
از دورویی بپرهیز، زیرا که شخص دورو در پیشگاه خداوند آبرویی ندارد».
قرآن کریم:«یُؤفَکُ عَنهُ مَن اُفِکَ؛»(1)
کسانی از ایمان به آن (روز قیامت) منحرف می شوند که از قبول حق سرباز می زنند.
مجموع آیه چنین معنی می دهد: کسانی از ایمان به معاد منحرف می شوند که از مسیر دلیل عقل و منطق حق طلبی منحرف گشته اند.(2)
5. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : ماأَعمَی النَّفسَ
الطامِعَةَ عَنِ العُقبَی الفاجِعَةِ؛(3)
خیلی کور است، نفس طمع کار از آخرتی که دردآرنده است
قرآن کریم:بلَ یُرِیدُ الإِنسانُ لِیَفجُرَأمامَهُ؛»(4)
(انسان شک در معاد ندارد) بلکه او می خواهد آزاد باشد و هر فسق و فجور انجام دهد و همیشه کند.
«یَسئَلُ اَیّانَ یَومُ القِیامَةِ؛»(5)
لذا می پرسد قیامت کی خواهد بود.
حدیث:
6. الإِمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن سَرَّهُ الفَسادُ سائَهُ المَعادُ؛(6)»
ص: 51
نداشتن حرف حق و ثابت
قرآن کریم: «إِنَّکُم لَفیِ قَولٍ مُختَلِفٍ؛»(1)
شما (که قیامت را انکار می کنید) در گفتار مختلف وگوناگون
هستید، حرف حق و ثابت ندارید.
قرآن کریم: «زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُواأَن لَن یُبعَثُوا قُل بَلی وَرَبِّی لَتُبعَثُنَّ...؛»(2) کافران پنداشتند، هرگز برانگیخته نخواهند شد، بگو آری به پروردگارم سوگند که همه شما (در قامت) مبعوث خواهید شد.
قرآن کریم: «کَلّا بَل تُحِبِّونَ العاجِلَةَ»(3) چنین نیست که شما می پندارید. (و دلایل معاد را مخفی می شمرید) بلکه شما دنیای زودگذر را دوست دارید (و هوسرانی بی قید و شرط را). «وَتَذَرُونَ الآخِرَةَ؛»(4) وآخرت را رها می کنید.
حدیث:
7. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : مَن رَغِبَ فِی زَخارِفِ الدُّنیا فاتَهُ البَقاءُ المَطلُوبُ؛(5)
کسی که به زیورهای دنیا دلبستگی پیدا کند، آخرتی که مورد پسند او باشد، از دستش برود.
8. قالَ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلنّاسُ فِی الدُّنیا عامِلانِ:عامِلٌ عَمِلَ فِی الدُّنیا لِلدُّنیا، قَدشَغَلَتهُ دُنیاهُ عَن آخِرَتِهِ؛(6)
مردم در دنیا، دو دسته اند: یکی آن کس که در دنیا برای دنیا کار کرد، و دنیا او را از آخرتش
بازداشت.
ص: 52
9. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : مَن أَحَبَّ دُنیاهُ أَضَرَّ بِآخِرَتِهِ؛(1)
هرکه دنیایش را دوست داشته، به آخرت خود زیان زده است.
10. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن طَلَبَ مِنَ الدُّنیا شَیئًا فَاِتَهُ مِنَ الآخِرَةِ أَکثَرَمِمّا طَلَبَ؛(2)
کسی که از دنیا چیزی بخواهد (درصدد بدست آوردن آن برآید) بیش ازآنچه که از دنیا می خواهد از آخرت از دستش می رود.
11. قالَ أمِیرُالمُؤمِنِینَ (علیه السلام) : إنّما أخافُ عَلَیکُم إثنَتَینِ: إتباعُ الهَوی، وَطُولُ الأمَلِ، أمّا إتباعُ الهَوی فَاِنّهُ یَصُدُّ عَنِ الحَقِّ، وَطُولُ الأمَلِ فَیُنسِی الآخِرَةَ؛(3)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: بر شما از دو چیز بیمناکم: تبعیت از هوای نفس، وآرزوی طولانی، تبعیت از هوای نفس (انسان را) ازحق بازمیدارد، و آرزوی طولانی باعث فراموشی آخرت می شود.
قرآن کریم: «أَلهٰکُمُ التَّکٰاثُرُ. حتَّی زُرتُمُ المَقابِرَ؛»(4)تفاخر و مباهات بر یکدیگر شما را از خدا و قیامت به خود مشغول داشت؛ تا آنجا که به زیارت قبرها رفتید (و قبور مردگان خود را برای مباهات برشمردید)
12. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : کَیفَ یَعمَلُ لِلآخِرَةِ أَلمَشغُولُ بِالدُّنیٰا؛(5)
چگونه برای آخرت عمل نماید کسی که به دنیا مشغول است؟!.
ص: 53
13. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : أَانّٰاسُ فِی الدُّنیٰا عٰامِلانِ: عٰامِلٌ فِی الدُّنیٰا لِلدُّنیٰا قَد شَغَلَتهُ دُنیٰا عَن آخِرَتِهِ...؛(1)
امام علی (علیه السلام) : مردم در دنیا سرگرم دوکارند: (دو جور کار می کنند) یکی در دنیا به کار دنیا است، دنیا او را از آخرتش بازداشته (و مشغول کرده) است.
14. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : کَذِبَ مَن إدّعَی الیَقِینَ بِالباقِی وَهُوَمُواصِلٌ لِلفانِی؛(2)
دروغ گفت کسی که ادعای یقین به قیامت کرد، درحالی که به دنیا پیوند خورده است.
15. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : إِیّٰاکَ وَالوَلَهُ بِالدُّنیٰا فَاِنَّهٰا تُورِثُ الشَّقٰاوَةَ وَالبٰلاءَ وَتَحدُوکَ عَلَی البَقٰاءِ بِالفَنٰاءِ؛(3)
امام علی (علیه السلام) : دوری کن از شیفتگی به دنیا، که آن تو را به بدبختی، و گرفتاری می افکند، و تو را بسوی فروختن آخرت به دنیا می کشاند.
16. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : مَن رَضِیَ بِالدُّنیا فاتَتهُ الأخیرَةُ؛(4)
کسی که به دنیا راضی وخرسند شد، آخرت را از دست داده است.
17. الإِمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : لایَنفَعُ العَمَلُ لِلآخِرَةِ مَعَ الرَّغبَةِ فِی الدُّنیا؛(5)
با وجود میل و خواهش به دنیا، کار برای آخرت بی فایده است.
قرآن کریم: «وَناداأَصحابُ النّارِأَصحابَ الجَنَّةِ آَن أَفِیضُواعَلَینا مِنَ الماءِ أَومِمّا رَزَقَکُمُ اللهُ قالُواإِنَّ اللهَ حَرَّمَهُما عَلَی الکافِرِینَ؛»(6)
اهل دوزخ، بهشتیان را صدا زنند که از آب یا آنچه خدا به شما روزی کرده به ما ببخشید، آنها (در پاسخ) گویند خداوند این ها را بر کافران حرام نموده است.
ص: 54
«أَلَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُم لَهوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتهُمُ الحَیاةُ الدُّنیا فَالیَومَ نَنساهُم کَما نَسُوالِقاءَ یَومَهُم هذا وَما کانُوابِآیاتِنا یَجحَدُونَ؛»(1)
آن هایی که دین و آئین شان را سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی دنیا آنها را فریفت، امروز ما آنها را از یاد می بریم همان گونه که آن ها بردند دیدار امروزشان را، وآیات ما را انکار نمودند.
18. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : کَم مِن مُبتَلٰی بِالنَّعمٰاءِ؛(2)
چه بسا کسی که در چنگال نعمت ها گرفتار است (مال و ثروت نمی گذارد به آخرتش
بپردازد).
قرآن کریم: ... وَ وَیلٌ لِلکافِرِینَ مِن عَذابٍ شَدِیدٍ؛»(3)
و وای بر کافران از مجازات سخت.«لَّذِینَ یَستَحِبُّونَ الحَیاةَ الدُّنیاعَلَی الآخِرَةِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللهِ وَیَبغُونَها عِوجًا أُولئِکَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ؛»(4)
آن هایی که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند، و (مردم) را از راه خدا، بازمی دارند،
و می خواهند راه حق را منحرف سازند آنها در گمراهی دوری هستند.
قرآن کریم: «أَولئِکَ الَّذِینَ اشَتَرَوُا الحَیاةَ الدُّنیا بِالآخِرَةِ...»(5)
آن ها (کافران) کسانی هستند که زندگی این دنیا را به بهای آخرت خریدند،
... وَلکِن مَن شَرَحَ بِالکُفرِصَدرًا فَعَلَیهِم غَضَبٌ مِنَ اللهِ وَلَهُم عَذابٌ عَظییمٌ؛»(6)
آری آن ها که سینه خود را برای پذیرش کفر گشوده اند غضب خدا بر آن ها است و عذاب عظیمی در انتظارشان؛
ص: 55
«ذالِکَ به آنهُمُ استَحَبُّواالحَیاةَ الدُّنیاعَلَی الآخِرَةِ وَأنَّ اللهَ لایَهدِی القَومَ الکافیرِینَ؛»(1)
این غضب بخاطر آنست که زندگی دنیا آنان را برآخرت ترجیح دادند، و از آن روست که خداوند کافران را هدایت نمی کند.
19. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : مَن أَطٰاعَ هَوٰاهُ بٰاعَ ٰاخِرَتَهُ بِدُنیٰاهُ؛(2)
کسی که از هوای نفس پیروی کند، آخرت خود را، به دنیایش فروخته است.
20. الإِمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن عَمَّرَدُنیاهُ خَرَّبَ مَآلَهُ وَمَن عَمَّرَآخِرَتَهُ بَلَغَ آمالَهُ؛(3)
کسی که دنیای خویش را آباد سازد، آخرت خود را ویران کرده است، وهرکس آخرت خود را آباد سازد به آرزوهای خود می رسد.
21. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : حُبُّ المالِ یُقَوِّی الآمالَ وَیُفسِدُ الأَعمالَ؛(4)
دوست داشتن ثروت آرزو را تقویت و اعمال را فاسد می کند.
نرسد:
22. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : مَن عَمَرَ دُنیاهُ خَرَّبَ مَآلَهُ؛(5)
کسی که دنیایش را آباد کند، آینده (و آرزوی) خود را خراب کرده است.
ص: 56
23. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن أَمَّلَ الرَّیِّ مِنَ السَّرٰابِ خٰابَ أَمَلُهُ وَمٰاتَ بِعَطَشِهِ؛(1)
کسی که از سراب (دنیای فریبنده) آرزوی سیراب شدن دارد، ناامید از تشنگی بمیرد.
24. الإِمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن أَمَّلَ غَیرَاللهِ سُبحٰانَهُ أَکذَبَ آمٰالَهُ ،(2)
کسی که امید و آرزویش غیرخداوند
سبحان باشد، آرزوهایش دروغ از کار درآید.
25. رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : یَقُولُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ: لأقطَعَنَّ أَمَلَ کُلِّ مُؤمِنٍ أَمَّلَ دُونِی بِالإِیاس(3)
خدای بزرگ می فرماید: بی گمان امید هرمؤمنی راکه، به غیر من امید بندد، قطع می کنم.
26 - الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : إنقَطِع إِلَی اللهِ سُبحانَهُ، فَاِنَّهُ یَقُولُ: وَعِزَّتِی وَجَلالِی لأقطَعَنَّ أَمَلَ کُلِّ مَن یُؤَمِّلُ غَیرِی بِالیَأسِ؛(4)
تنها به خداوند سبحان دل ببند، که او می فرماید: به عزت وجلال خودم سوگند، که امید هرکس را که به غیرمن امید ببندد به نوامیدی می کشانم.
27. الإِمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : آَلمالُ یُفسِّدُ المَألَ وَیُوَسِّعُ الأمالَ؛(5)
ثروت و مال عاقبت فرد را تباه می سازد و آرزوها را فزون می سازد.
28. عَن ابنِ أبِی یَعفُورِ قالَ: سَمِعتُ أباعَبدِاللهِ (علیه السلام) یَقُولُ: مَن تَعَلَّقَ قَلبُهُ بِالدُّنیا تَعَلَّقَ قَلبُهُ بِثَلاثِ خِصالٍ:هَمُّ لایَفتی، وَأمَلٌ لایُدرَکُ، وَرَجاءٌ لا یَنالُ؛(6)
ابن أبی یعفور می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم می فرمود: کسی که دل به دنیا ببندد به سه خصلت (چیز) دل بسته، اندوهی که پایان ندارد، و آرزوی که به دست نیاید، و امیدی بدان نرسد.
ص: 57
29. الإمامُ عَلیٌّ (علیه السلام) : مَن لَم یَعمَل لِلآخِرَةِ لَم یَنِل اَمَلَهُ؛(1)
کسی که برای آخرت کار نکرده است، به آرزویش نمی رسید.
30. الإمامُ عَلیٌّ (علیه السلام) : إِذٰا سٰادَالسَّفَلُ خٰابَ الأَمَلُ؛(2) هرگاه فرومایگان سروری یابند، آرزوها از بین بروند.
31. الإِمامُ عَلیٌّ (علیه السلام) : مَن طَلَبَ الدّنیٰا بِعَمَلِ الآخِرَةِ کٰانَ أبعَدُ لَهُ مٰا مِمّٰا طَلَبَ؛(3)
هرکس با کار آخرت (و دینی) دنیا را بخواهد، آنچه را خواهان آنست دورتر خواهد بود. (هرگز به آن نمی رسد).
32. قٰالَ أَبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : کَتَبَ رَجُلٌ إِلَی الحُسَینِ (علیه السلام) : عِظِّنِی بِحَرفَینِ، فَکَتَبَ اِلَیهِ: مَن حٰاوَلَ أَمرًا بِمَعصِیَةِ اللهِ کٰانَ أَفوَت لِمٰا یَرجُووَأَسرَعَ لِمَجِیءِ مٰا یَحذَرُ؛(4)
مردی به امام حسین (علیه السلام) نوشت: مرا با دو حرف موعظه فرمایید، آن حضرت درجواب نوشت:
هرکس امری را با نافرمانی ازخدا بجوید، آنچه امید دارد زودتر از دستش برود، و از آنچه می گریزد زودتر به سرش آید.
33. الإمامُ عَلیٌّ (علیه السلام) : مَن أَساءَ نِیّتَهُ مُنِعَ الأمنِیّتَهُ؛(5)
هرکس بدنیت باشد، از رسیدن به آرزوها
بازماند.
ص: 58
34. الإِمامُ عَلیٌّ (علیه السلام) : مَن لَم یَکُن هَمُّهُ مٰا عِندَاللهِ سُبحٰانَهُ لَم یُدرِک مَنٰاهُ؛(1)
کسی که همتش صرف آنچه که نزد خداوند است، نشود به آرزویش نرسد.
35. قالَ الإِمامُ الصّادق (علیه السلام) : حُرِمَ الحَرِیصُ خَصلَتَینِ، وَلَزِمَتهُ خَصلَتانِ: حُرِمَ القَناعَةَ فَا فتَقَدَ الرّاحَةَ، وَ حُرِمَ الرِّضا فَافتَقَدَ الیَقِینَ؛(2)
انسان حریص از دو خصلت محروم شده، و در نتیجه دوخصلت همراه او شده اند:
از قناعت محروم گردیده، در نتیجه آسایش را از دست داده است، و از رضایت محروم گشته، و در نتیجه یقین را از کف داده است.
36. الإمامُ عَلیٌّ (علیه السلام) : لایَلقَی الحَرِیصُ مُستَرِیحًا؛(3) حریص هیچ گاه آسایش نبیند.
37. الإمامُ عَلیٌّ (علیه السلام) : لایُوجَدُ الحَسُودُ مَسرُورًا؛(4) درحسود را هیچگاه شادمانی نتوان یافت.
38. الإمامُ عَلیٌّ (علیه السلام) : ما أَقَلَّ راحَةَ الحَسُودِ؛(5) چه کم است آسایش شخص حسود.
39. قالَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه واله) :... یاعلیّ مَن إستولی علیه الضجر، رحلت عنه الرّاحة؛(6)
علی جان! مواظب باش که ناآرامی و بی قراری، به تو دست ندهد، [ اگر دست بدهد] آسایش از تو دور می شود.
ص: 59
40. قال أبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : وَلایَأمَنُ البَیاتَ مَن عَمِلَ السَّیِئآتِ؛(1)
و آن کس که کارهای بد و زشت کند، از بلا های آسوده نیست.
41. الإمامُ عَلیٌّ (علیه السلام) : ما أَنکَدَعَیشَ الحَقُودِ؛(2)
چقدر زندگی شخص کینه توز و بدخواه تنگ است.
42. الإمامُ عَلیٌّ (علیه السلام) : أَلحَقُودُ لا رٰاحَةَ لَهُ؛(3) کینه توز، آسایش ندارد.
43. الإمامُ عَلیٌّ (علیه السلام) : رَأسُ الآفٰاتِ أَلوَلَهُ بِالَّذٰاتِ؛(4) سررشتۀ همه آفت ها(در زندگی)
دلباخته شدن به لذات دنیا است.
44. الإمامُ عَلیٌّ (علیه السلام) : مَن تَسَرَّعَ إِلَی الشَّهَوٰاتِ تَسَرَّعَت إِلَی الآفٰاتِ؛(5) هرکس بسوی شهوت ها شتاب کرد، آفتها و آسیب ها به سویش شتاب کرد.
45. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) :أَلشَّهَواتُ آفاتٌ؛(6)
شهوات آفات (زندگی) است.
46. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : مُدمِنُ الشَّهَواتِ سَرِیعُ الآفاتِ؛(7)
ص: 60
کسی که همیشه به دنبال شهوت رانی ها است، زودتر دچارآفات گردد.
51. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : آفَةُ الأَمانَةُ الخِیانَةُ؛(1)
آفت امانت، خیانت (به امانت) است.
52. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : آفَةُ الحَزمِ فَوتُ الأَمرِ؛(2)
آفت دوراندیشی، تباه شدن کار است[ به موقع انجام ندادن ].
قرآن کریم: یا اَیُّهَا الَّذِینَ أمَنُوا لاتُبطِلُوا صَدقاتِکُم بِالمَنِّ وَالأَذیِ کَالَّذِی یُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ وَلایُؤمِنُ بِاللهِ وَالیَومِ الأخِرِ...؛»(3)
ای کسانی که ایمان آورده اید! بخشش ها و انفاقات خود را با منت وآزار، باطل نسازید،
همانند کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم، انفاق می کند، و به خدا و روز رستاخیز ایمان نمی آورد.
آفت بخشش، معطّل کردن و چشم انتظارگذاردن است.
55. رَسُولُ اللهِ(صلّ الله عله وآله):... وَآفَةُ الجُودِ السَّرَفُ؛(1)آفت بخشندگی، اسراف است.
60. رَسُولُ اللهِ(صلّ الله عله وآله):... وَآفَةُ الحِلمِ السَّفَهُ؛(1)
و آفت بردباری و حلم، سبک سری است.
61. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : آفَةُ المَجدِ عَوٰائِقُ القَضاءِ؛(2)
آفت بزرگی، موانع و پیش آمدهای قضا و قدر است.
62. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : آفَةُ المُلُوکُ سُوءُ السِّیرَةِ؛(3)
آفت پادشاهان و فرمانروایان، بدرفتاری (با رعیت) است.
65. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : آفَةُ الغِنی أَلبُخلُ؛(1)
امام علی (علیه السلام) : آفت توانگری، بخیلی است.آفت جُستجوگری:
70. الإمامُ عَلیٌّ (علیه السلام) : آفَةُ الدِّینِ سُوأ الظَّنِّ؛(1)
آفت دین، بدگمانی به خداوند است.
(در موضوع حسادت وخوپسندی حدیث شماره 69)«هوای نفس»
71. رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : آفَةُ الدِّین اَلهَویٰ؛(2)
آفت دین، خواهش های نفسانی است.
72. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : آفَةُ النَّجٰاحِ أَلکَسَلُ؛(3)
آفت رستگاری، کسالت وتنبلی است.
آفت رعیت و ملت:
75. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : آفًةُ الرِّیٰاضَةِ غَلَبَةُ العٰادَةِ؛(1)
آفت ریاضت کشید، غلبه عادت است
[مانند این که عادت کرده به خواب بیشتر لذا سحرخیزی ندارد]
76. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : آفَةُ الزُّعَمٰاءِ ضَعفُ السِّیٰاسَةِ؛(2)
آفت زمامداران و پیشوایان، ضعف سیاست (و مدیریت) است.
79. رَسُولُ اللهِ(صلّ الله عله وآله): آفَةُ الظَرفِ الصَّلَفُ؛(1)
آفت زیرکی، خودستایی است.
80. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : آفَةُ الزُّکٰی اَلمَکرُ؛(2)
امام علی (علیه السلام) : مکر و حیله آفت زیرکی است.آفت سخن گفتن:
آفت شجاعت ودلاوری، ازدست دادن دواندیشی واحتیاط است.
84. رَسُولُ اللهِ (صلّ الله عله وآله):... وَآفَةُ الشُّجاعَةِ اَلبَغیُ؛(1)
آفت شجاعت، تعدّی و از حدگذشتن است.
89. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : آفَةُ العِبٰادَةُ الرِّیاءُ؛(1)
ریا و خودنمائی آفت، عبادت و بندگی است.
90. رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) :... وَافَةُ العِبادَةِ الفَترَةُ؛(2)
آفت عبادت، سُستی است.
95. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : آفَةُ العَقلِ أَلهَویٰ؛(1)
آفت عقل و خرد، هواپرستی است.
96. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : أَلهَویٰ.افَةُ العَقلِ؛(2)
هوا و هوس، آفت عقل وخرد است.
97. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : آفَةُ العِلمِ تَرکُ العَمَلِ بِهِ؛(3)
آفت علم، عمل نکردن به آن است.
98. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : لِکُلِّ شَیءٍ ٰافَةٌ، وَٰافَةُ العِلمِ النِّسیٰانُ؛(4)
هرچیزی آفتی دارد، و آفت علم فراموشی است.
99. رَسُولُ اللهِ(صلّ الله عله وآله):... وَ ٰافَةُ العِلمِ النِّسیٰانُ؛(5)
آفت علم، فراموشی ست.
100. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) :آفَةُ العُلَمٰاءِ حُبُّ الرِّیٰاسَةِ؛(6)
آفت علماء و دانشمندان، ریاست طلبی است.
ص: 71
101. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : آفَةُ العَمَلِ تَرکُ الإِخلاصِ فِیهِ؛(1)
امام علی (علیه السلام) : آفت عمل، نداشتن اخلاص در آن است.
106. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : آفَةُ الإِقتِدٰارِأَلبَغیُ وَالعُتُوُّ؛(1)
آفت قدرت و نیرومندی، ستمگری وسرکشی است.
111. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : ما أَحسَنَ مَن أَساءَ عَمَلَهُ؛(1)
هرکه بدکاره شد، کردارش خوب نخواهد بود.
112. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : آفَةُ المُلکِ ضَعفُ الحِمٰایَةِ؛(2)
امام علی (علیه السلام) : آفت کشورداری، سستی در نگهداری کردن از آن است.
113. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : آفَةُ النَّقلِ کِذبُ الرِّوٰایَةِ؛(3)
آفت نقل حدیث، دروغ گفتن روایت است.
آفت لشکریان و سپاهیان، سرپیچی از فرماندهان است.
120. الإمامُ عَلِیّ (علیه السلام) : آفَةُ النِّعَمِ اَلکُفرانُ؛(1)
آفت نعمت، کفران آن است.
125. قٰالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) :... وَمَن آثَرَالسُّلطٰانَ عَلَی اللهِ (عزّوجلّ) أَذهَبَ اللهُ عَنهُ الوَرَعَ، وَجَعَلَهُ حَیرٰانًا؛(1)
هرکس سلطانی را بر خداوند(عزوجل) ترجیح دهد. خداوند پارسایی او را ببرد و او را سرگشته وحیران گرداند.
126. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن شَغَلَ نَفَسَهُ بِغَیرِنَفسِهِ فَقَد تَحَیَّرَفِی الظُّلُمٰاتِ وَارتَکَبَ فِی الهَلَکٰاتِ؛(2)
کسی که خودش را به غیرخودش سرگرم کند (درصدد کنجکاوی از عیوب مردم برآید) همانا در تاریکی ها سرگردان ماند و درهلاکت ها بیفتد.
127. قال أبُوجَعفَرٍ (علیه السلام) : تَکَلَّمُوا فِی خَلقِ اللهِ وَلاتَتَکَلَّمُوا فِی اللهِ فَاِنَّ الکَلامَ فِی اللهِ لا یَزدادُ صاحِبَهُ إِلا تَحَیُّرًا؛(3)
دربارۀ خلق خدا سخن گوئید، و راجع به خدا «ذات خدا» سخن نگوئید زیرا سخن راجع به خدا جز سرگردانی برای گوینده زیاد نکند.
128. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : کَم مِن وٰاثِقٍ بِالدُّنیٰا قَد فَجَعَتهُ؛(4)
چه بسا کسی که به دنیا اعتماد کرد و دنیا او را به زاری (و درماندگی) افکند.
ص: 77
129. قٰالَ أَبُوعَبداللهِ (علیه السلام) : مَنِ استَفتَحَ نَهٰارَهُ بِاِذٰاعَةِ سِرِّنٰا سَلَّطَ اللهُ عَلَیهِ حَرَّ الحَدِیدِ وَضِیقَ المَحٰابِسِ؛(1)
هرکسی روز خود را با افشای سرّ و راز ما (اهل بیت) بگشاید، خداوند حرارت آهن «داغ» و تنگنای زندان ها را بر او مسلط گرداند.
قرآن کریم: «وَإِنِّی کُلَّما دَعَوتُهُم لِتَغفِرَلَهُم جَعَلَواأَصابِعَهُم فِی آذانِهیم وَاستَغشَواثِیابَهُم وَأصَرُّوا وَاستشکبَرُوا استِکبارًا؛»(2)
و من هر زمان آن ها را دعوت کردم که ایمان بیاورند و تو آن ها را بیامرزی، انگشتان خویش را در گوش ها قرار داده، و لباس هایشان را برخود (پیچیدند)، و در مخالفت اصرار ورزیدند، و شدیدا استکبار کردند.
قرآن کریم: «فَوَیلٌ یَومَئِذٍ لِلمُکَذِّبِینَ؛»(3)
وای در آن روز بر تکذیب کنندگان.
«أَلَّذِین هُم فِی خَوضٍ یَلعَبُونَ؛»(4)
آنانی که در سخنان باطل مشغولند (و در باطل فرو رفته اند).
قرآن کریم: «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُاالسُّوای أَن کَذَّبُوا بِآیاتِ اللهِ وَکانُوا بِها یَستَهزِؤُنَ؛»(5)
سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند، به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخره گرفتند.
«از نظر قرآن کریم، یکی از عوامل تکذیب و تمسخر ایات الهی، توسط کافران، تکبّر و
ص: 78
خودبزرگ بینی آنان است»(1)
قرآن کریم: «بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُکَذِّبُونَ؛»(2)
بلکه کافران پیوسته (آیات الهی) را تکذیب می کنند.فصل دهم - گناهی که باعث سلب معرفت ائمّه اطهار(صلوات الله علیهم) از انسان می شود:
130. قال أبُوجَعفَرٍ(علیه السلاتم): مَن قَعَدَ فِی مَجلِسٍ یُسَبُّ فِیهِ إمٰامٌ مِنَ الأئِمَّۀِ، یَقدِرُعَلی الإنتِصابِ فَلَم یَفعَل ألبَسَهُ اللهُ الذُلّ فِی الدُّنیٰا وَعَذَّبَهُ فِی الآخِرَةِ وَسَلَبَهُ صٰالِحَ مٰا مَنَّ بِهِ عَلَیهِ مِن مَعرَفَتِنٰا؛(3)
هرکس در مجلسی بنشیند، که در آن یکی از ائمّه اطهار(علیهم السلام) سبّ و بدگوئی می شود، و او می تواند برخیزد ولی برنخیزد، خداوند لباس ذلّت به تن او می پوشاند، و در آخرت او را عذاب کند، و آن چیز نیکی که به وقت دادن آن، بر او منّت نهاده «یعنی معرفت ما» از او می گیرد.
131. قالَ أبُوجَعفَرٍ (علیه السلام) :...هُنالِکَ یَتُمُّ غَضَبُ اللهِ(عزّوجلّ)عَلَیهِم فَیَعُمُّهُم بِعِقابِهِ فَیُهلِکُ الأَبرارُفِی دارِالأَشرارِ؛(4)
در این جا (در ترک واجبات از جمله امربه معروف ونهی ازمنکر) خشم و غضب خداوند(عزوجل) بر آن ها کامل خواهد شد، پس خداوند همه آن ها را دچار عذاب کرده و ابرار و نیکوکاران درخانه اشرار و بدکاران به هلاکت می رسند.
132. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَللَّئِیمُ یَدَّرِعُ العٰارَوَیُؤذِی الأَحرٰارَ؛(5)
ناکس و نامرد جامه ننگ را برتن کرده، و آزادمردان را آزار می دهد.
ص: 79
133. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلعُجبُ بِالحَسَنَةِ یُحبِطُهٰا؛(1)
خودپسندی بر نیکی، کار نیک را نابود می کند.
134. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : لِکُلِّ شَیئٍ آفَةٌ وَآفَةُالخَیرِقَرِینُ السُّوءِ؛(2)
هرچیزی را آفتی است و آفت نیکی، دوست بد است.
«از نظر قرآن کریم، منّت گذاردن، أذیت و ریاء، تباه و نابود کننده احسان و نیکی ها هستند»(3)
حدیث: 135. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : وَإِیّاکَ وَالمَنَّ عَلی رَعِیَّتِکَ بِاِحسانِکَ... فَاِنَّ المَنَّ یُبطِلُ الإِحسانَ...؛»(4)
امام علی (علیه السلام) در فرمان مبارکش به مالک اشتر فرمود: مبادا هرگز با خدمت هایی که انجام دادی، برمردم منت گذاری، زیرا که منت نهادن، پاداش نیکوکاری را ازبین می برد.
136. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : ظُلمُ الإِحسٰانِ قُبحُ الإِمتِنٰانِ؛(5)
ظلم کردن به نیکی، منّت گذاردن است.
137. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلمَعرُوفُ یُکَدِّرُهُ تَکرارُالمَنِّ بِهِ؛(6)
مِنت پی درپی، نیکی و بخشش را از بین می برد.
138. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : أَلمَنُّ یُفسِدُ الإِحسٰانَ؛(7)
امام علی (علیه السلام) : منّت نهادن، احسان و نیکی را تباه می سازد.
139. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن مَنَّ بِمَعرُوفِهِ آَسقَطَ شَکرَهُ؛(8)
ص: 80
هرکس با نیکی خود، منت گذارد، پاداش نیکی خود را از بین برده است.
140. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلمَنُّ یُنَکِّدُ الإِحسانَ؛(1)
منت نهادن، تیره کننده احسان و نیکی است.
141. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلمَنُّ مُفسِدُ الصَّنِیعَةِ؛(2)
منّت نهادن، عمل خوب ونیک را تباه می سازد.
142. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن أَساءَ إِلی نَفسِهِ لَم یَتَوَقَّع مِنهُ جَمِیلٌ؛(3)
هرکس به خودش بدی کند، توقع نیکی از او نباید داشت.
143. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَللَّئِیمُ اِذٰا أَعطٰی حَقَدَ وَاِذٰاأُعطِیَ جَحَدَ؛(4)
امام علی (علیه السلام) : لئیم و ناکس، اگر بدهد کینه کند، و اگر داده شود انکار نماید.
قرآن کریم: «وَقُل لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحسَنُ إِنَّ الشَّیطانَ یَنزَغُ بَینَهُم إِنَّ الشَّیطانَ کانَ لِلإِنسانِ عَدُوًّا مُبِینًا؛»(5)
به بندگانم بگو: سخنی که نیکوتر است بگوئید، زیرا شیطان میان آن ها را بهم می زند، همیشه شیطان دشمن آشکاری برای انسان بوده وهست.
144. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : کَیفَ یَستَطِیعُ الإِخلاصَ مَن بِقَلبِهِ الهَوٰاءُ؛(6)
ص: 81
چه کسی می تواند اخلاص و پاکی درونی داشته باشد، که در قلبش هوای نفس است ؟!.
145. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : بِالشَّرَهِ تُشانُ الأَخلاقُ؛(1)
با حرص و آزمندی، اخلاق معیوب می شود.
146. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلعُسرُیُفسِدُالأَخلاقَ؛(2)
سختگیری، اخلاق را، فاسد می کند.
147. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أُلعُسرُ یَشِینُ الأَخلاقَ وَیُوحِشُ الرِّفٰاقَ؛(3)
سختگیری، اخلاق را زشت و دوستان را دور می سازد.
148. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلکٰافِرُشَرِسُ الخَلِیقَةِ، سَیِّئُ الطَّرِیقَةِ؛(4)
کافر درشت خو، و بدرفتار است
149. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلنِّفاقُ شِینُ الأَخلاقِ؛(5)
نفاق و درویی، عیب و زشتی اخلاق است.
150. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مِن عَلامَةِ الشَّقٰاءِ ألإِسٰائَةُ إِلَی الآَخیٰار؛(6)
ص: 82
بی أدبی و بدی کردن به أخیار و نیکان، از نشانۀ شقاوت است.
151. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : عادَةُ الأَشرارِمُعاداةُ الأَخیارِ؛(1)
خوی و عادت اشرار، دشمنی کردن با اخیار و خوبان است.
152. قٰالَ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مُجٰالِسَةُ الأشرٰارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالأخیٰارِ؛(2)
امام علی (علیه السلام) فرمود: همنشینی «أخیار» با اشرار سبب سوء ظن به أخیار می شود.
153. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : صُحبَةُ الأَشرٰارِتُوجِبُ سُوءَ الظَّنِّ بِالأَخیٰارِ؛(3)
نشستن با بدان، سبب بد گمانی به نیکان می شود.
154. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : لاأَدَبَ لِسَیِّئِ النُّطقِ؛(4)
انسان بد سخن، ادب ندارد.
155. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مُقارِنَةُ السُّفَهاءُ تُفسِدُ الخُلقَ؛(5)
همنشین شدن با بی خردان، اخلاق انسان را فاسد می کند.
156. قال أوعبدالله (علیه السلام) : لا تُمارِیَنَّ حَلِیمًا وَلا سَفِیهًا، فَاِنَّ الحَلِیمَ یُقلِیکَ وَالسَّفِیهَ یُؤذِیکَ؛(6)
ص: 83
با شخص حلیم و جاهل مجادله مکن، زیرا حلیم دشمنت دارد وجاهل آزارت رساند.
157. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : مَنِ استَهٰانَ بِالرِّجٰالِ قَلَّ؛(1)
کسی که به مردم اهانت کند، خودش کم ارزش می شود.
«شاید منظور از رجال در حدیث، اهانت به بزرگان باشد»
158. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : عِظَمُ الجَسَدِ وَطُولُهُ لا یَنفَعُ إِذٰا کٰانَ القَلبُ خاوِیًا؛(2)
قلبی که از یاد خدا تهی باشد، بزرگی هیکل و بلندی قدی سودی ندارد.
159. قٰالَ أَمِیرُالمُؤمِنِینَ (علیه السلام) : یَنبَغِی لِلرَّجُلِ الُمسلِمِ أَن یَجتَنِبَ مِوٰاخٰاةَ الکَذّٰابِ، فَاِنَّهُ یَکذِبُ حَتّیٰ یَجِیئَ بِالصِّدقِ فَلا یُصَدَّقُ؛(3)
برای مرد مسلمان شایسته است که از رفاقت با دروغگو بپرهیزد، زیرا، که او دروغ گوید تا بدان جا که اگر راست هم بگوید باور نشود.
160. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : أَلکَذّٰابُ وَالمَیِّتُ سَوٰاءٌ فَاِنَّ الفَضِلَةَ الحَیِّ عًلَی المَیِّتِ أَلثِّقَةُ بِهِ فَاِذٰا لَم یُوثَق بِکلامِهِ بَطَلَت حَیاتُهُ؛(4)
دروغگو با مرده برابر است، زیرا فضل زنده بر مرده همان اعتماد بر اوست، وقتی به (سخن) او اعتماد نباشد زندگانیش باطل است.
161. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) :
مَن کَثُرَکِذ بُهُ قَلَّ بَهائُهُ؛(5)هرکس دروغش بیشتر باشد، ارزشش کمترگردد.
ص: 84
161. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلبَغیُ سائِقٌ إِلَی الحَینِ؛(1)
ستمگری شخص را، به سوی تباهی سُوق می دهد.
162. قال الإِامامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن مَشی إِلی صاحِبِ بِدعَةٍ فَوَقَّرَهُ فَقَد مَشی فِی هَدمِ الإِسلامِ؛(2)
هر کس به سوی بدعت گذار قدم بردارد، و او را احترام کند، بدون تردید به نابودی اسلام اقدام نموده است.
163. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : لَیسَ الکِذبُ مِن خَلائِقِ الإِسلامِ؛(3)
دروغ از خُلقیات اسلام نیست، (مسلمان نباید دروغ گوید).
164. رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : مَن مَنَعَ قِیراطًا مِن زَکاةِ مالِهِ فَلَیسَ هُوَبِمُؤمِنٍ وَلا مُسلِمٍ وَلا کَرامَةَ لَهُ؛(4)
هرکه قیراطی از زکات مال خود را نپردازد، نه مؤمن است و نه مسلمان و، نه او را حرمتی است.
165. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلفُحشُ وَالتَّفَحشُ لَیسٰا مِنَ الإِسلامِ؛(5)
ص: 85
دشنام دادن و ناسزا شنیدن از مسلمانی نیست.
«انسان نبایدکاری کند، که دیگران به او ناسزا بگویند»
166. عَن داوُدِ بنِ کَثِیرٍ قالَ: سَمِعتُ أباعَبدِاللهِ (علیه السلام) یَقُولُ: قالَ أَبِی: قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : أَیُّما مُسلِمَینِ تَهاجَرا فَمَکثا ثَلاثًا لا یَصطَلِحانِ إِلا کانا خارِجَینِ مِنَ الإِسلامِ وَلَم یَکُن بَینَهُما وِلایَةٌ، فَأَیُّما سَبَقَ کَلامَ أَخِیهِ کانَ السّابِقُ إِلی الجَنَّةِ یَومَ الحِسابِ(1)
داود بن کثیرگوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم، از قول پدرش فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: هر مسلمانی که از هم قهرکنند و سه روز آتشتی و صلح ننماید، هر دو از اسلام خارج می شوند، و بین آن دو ولایت و دوستی نمی ماند، پس اگر هر کدام ازآن ها سبقت بگیرد به حرف زدن با برادرش (و صلح کند) در روز قیامت به بهشت هم سبقت خواهد گرفت.
167. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : مَن سَمِعَ رَجُلًا یُنادِی یالَلمُسلِمِینَ فَلَم یَجِبهُ فَلَیسَ بِمُسلِمٍ؛(2)
کسی که بشنود مردی را، که صدا می زند، ای مسلمانان به داد من برسید پس جواب ندهد، او مسلمان نیست.
168. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : صِنفانٍ مِن أُمَّتِی لَیسَ لَهُما فِی الإِسلامِ نَصِیبًا: أَلمُرجِئَةُ وَالقَدَرِیَّةُ؛(3)
دو گروه از امت من بهره ای از اسلام نخواهند برد: مرجئة و قدریة.
قرآن کریم:«وَالَّذِینَ یَرمُونَ المُحصَناتِ ثُمَّ لَم یَأتُوا بِاَ ربَعَةِ شُهَداءَ فَاجلِدُوهُم ثَمانِینَ جَلدَةً وَلا تَقبَلُوا لَهُم شَهادَةً أَبَدًا وَأُولئِکَ هُم الفاسِقُونَ؛»(4)
وکسانی که زنان پاکدامن را متهم می کنند سپس چهارشاهد (بر ادعای خود) نمی آورند آن ها را هشتاد تازیانه بزنید، وشهادتشان را هرگز نپذیرید، وآنها فاسقند.
ص: 86
169. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن عُرِفَ بِالکِذبِ لَم تُقبَل صِدقُهُ؛(1)
کسی که به دروغگوئی معروف شود، راست گفتنش قبول نگردد.
170. قٰالَ أبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : ثَلاثَةٌ لا یَجهَل حَقّهُم إلا مُنٰافِقٌ - مَعرُوفُ - بِالنِّفٰاقِ: ذُوالشَّیبَةِ فِی الإسلامِ، وَحٰامِلُ القُرآنِ، وَالإمٰامُ العٰادِلُ؛(2)
سه کس هستند که حقّ آن ها را نادیده نمی گیرند، مگر منافق «معروف بنفاق»: کسی که مویش را در اسلام سپید کرده، وآن که قرآن می داند، و پیشوای و رهبرعادل.
171. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن لا اِیمانَ لَهُ لا أَمانَةَ لَهُ؛(3)
کسی که ایمان ندارد، امانت دارنیست.
172. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : فَسٰادُ الأمٰانَةِ اَلخِیٰانَةُ؛(4)
فساد امانت، خیانت کردن است.
173. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : لَیس لِکَذُوبِ أَمانَةٌ وَلا لِفُجُورِصِیانَةٌ؛(5)
دروغگو امانت دار، و فاسق نگهدارنده (راز و پیمان) نمی شود.
ص: 87
174. الإمامُ عِلِیٌّ (علیه السلام) : لا تَجتَمِعُ اَمانَةٌ وَنَمِیمةٌ؛(1)
سخن چینی و امانت داری جمع نگردد.
175. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : لا أَمانَةَ لِمَکُورٍ؛(2)
مکرکننده، أمانت ندارد و أمانتداری نمی کند.
176. قٰالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : لایَزٰالُ اُمّتِی بِخَیرِمٰا أمَرُوابِالمَعرُوفِ، وَنَهَوا َعنِ المُنکَرِ، وَتَعٰاوَنُواعَلَی البِرِّ، فَاِذٰا لَم یَفعَلُوا ذٰالِکَ نُزِعَت عَنهُمُ البَرکٰاتُ، وَسَلّطَ بَعضُهُم عَلٰی بَعضٍ، وَلَم یَکُن لَهُم نٰاصِرٌفِی الأرضِ وَلا فِی السّمٰاءِ؛(3)
تا زمانی که امّت من امر به معروف ونهی از منکر می نمایند، و در کارهای نیک به همدیگر یاری می رسانند، در خیر و برکت هستند؛ و زمانی که این ها را انجام ندادند برکات از آنان برچیده می شود، و بعضی بر بعض دیگر مسلّط می شوند، و برای آن ها از زمین و آسمان یاوری نخواهدبود.
177. قال أبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : أَوحَی اللهُ(عَزَّوَجَلَّ) إِلی داوُد: مااعتَصَمَ بِی عَبدٌ مِن عِبادِی دُونَ أَحَدٍ مِن خَلقِی عَرَفتُ ذالِکَ مِن نِیَّتِهِ ثُمَّ یَکِیدُهُ السَّماواتُ وَالأَرضُ وَمَن فِی هِنَّ إِلا جَعَلتُ لَهُ المَخرَجَ مِن بَینِهِنَّ، وَمااعتَصَمَ عَبدٌ مِن عِبادِی بِأَحَدٍ مِن خَلقِی عَرَفتُ ذالِکَ مِن نِیَّتِهِ إِلا قطعت أسباب السَّماواتِ مِن یَدَیهِ، وَأَسخَتُّ الأَرضَ مِن تَحتِهِ وَلَم أُبالِی بِأَیِّ وادٍ یَهلِکُ؛(4)
خداوند (عزوجل) به داود (علیه السلام) وحی فرمود که هیچ بنده ای از بندگانم به من پناهنده نشد «بدون آن که به دیگری پناهنده شود» و من این را از نیت او شناختم، و بعد تمام آسمان،
ص: 88
زمین و هرآنچه در آن ها است، با او مکر و حیله کنند، مگرآن که برای او چاره ای بسازم و او را از آن رها کنم، و هیچ بنده ای از بندگانم به یکی از مخلوقاتم پناهنده نشود ومن این را از نیت او بدانم، مگرآنکه تمام اسباب آسمان و زمین را از او سلب کنم و زمین زیرپایش را فروبرم وبرای من فرق نکند درچه جای هلاک شود.
قرآن کریم:«وَلاتَجعَل مَعَ اللهِ إِلهًا آخَرَفَتَقعُدَ مَذمُومًا مَخذُولًا؛»(1)
و با «خدا» معبود دیگری قرار مده، که ضعیف ومذموم (نکوهش شده) و بی یاور و یاورخواهی شد.
178. الإِمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن أَمِنَ مِن مَکرِاللهِ بَطَلَ أَمانُهُ؛(2)
هرکس از مکر خدا ایمن نشیند امنیتش از بین برود.
179. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن سائَت سَرِیرَتُهُ لَم یَأمَن آَبَدًا؛(3)
هرکس بدسیرت (و بداندیش) باشد، هیچ گاه امنیت نداردفصل بیست و هفتم - گناهانی که باعث ناامیدی انسان می شود:
180. الإمامُ الزینُ العابِدین (علیه السلام) یَقُولُ:... وَالذُّنُوبُ الَّتِی تَقطَعُ الرَّجاءَ: الیَأ سُ مِن رُوحِ اللّهِ، وَالقُنُوطُ مِن رَحمَةِ اللّهِ، وَالثِقَةُ بِغَیرِاللّهِ، وَالتَکذِ یبُ بِوَعدِاللّهِ(عزّ وجلَّ)؛(4)
وگناهانی که امید را قطع می کند: مأیوس شدن از فَرَجِ و راه نِجات الهی، وناامیدی از رحمت خداوند، واعتماد به غیرخدا، و وعده های خداوند (عزّوجلّ) را دروغ دانستن است.
ص: 89
181. عَن حُسَینِ بنِ عَلوانٍ عَن أبِی عَبدِاللهِ (علیه السلام) إِنَّهُ قَرَأَ فِی بَعضِ الکِتابِ إِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَتَعالی یَقُولُ: وَعِزَّتِی وَجَلالِی وَمَجدِی وَاِرتِفاعِی عَلی عَرشِی لَأُ قَطِّعَنَّ أَمَلَ کُلِّ مُؤَمِّلٍ مِن غَیرِی بِالیَأسِ وَلَأَکسَونُّهُ ثَوبش المَذَلَّةِ عِندَ النّاسِ، وَلَأَ نحِیَنَّهُ مِن قُربیی وَلَأَ بعُدَنَّهُ مِن فَضلِی أَیُؤَمِّلُ غَیرِی فِی الشَّدائِدِ وَالشَّدائِدُ بِیَدِی ؟ وَیَرجُوغَیرِی، وَیُقرِعُ بِالفِکرِ بابَ غَیرِی ؟ وَبِیَدِی مَفاتِیحُ الأَوبابِ وَهِیَ مُعَلَّقَةٌ وَبابِی مَفتُوحٌ لِمَن دَعانِی؛(1)
حسین بن علوان گوید: امام صادق (علیه السلام) در بعضی از کتاب ها «کتابهای آسمان» خوانده بود که همانا خداوند تبارک وتعالی می فرماید:
به عزت، جلال، مجد و بر بلندای عرشم قسم: هرکسی که به غیرمن امید ببندد: آرزوی او را به یأس ونومیدی مبدل خواهم کرد، و در بین مردم لباس ذلّت براو خواهم پوشاند، از قرب و فضل خود او را دور می نمایم، آیا او در شدائد وسختی ها به غیر من امیدوار می شود؟ در صورتی که شدائد در دست «و تحت سیطرۀ قدرت» من است، و به غیرمن امیدوار می شود و با اندیشه خود در غیر مرا می کوبد؟ در صورتیکه کلیدهای دربها در دست من است، درحالی آن درب ها بسته است وتنها در من باز است برای کسی که مرا بخواند.
182. ألامامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن أَساءَ إِلی أَهلِهِ لَم یَتَّصِل بِهِ تَأمِیلُ؛(2)
هرکس به فامیل بدی کند، امیدواری به وی نپیوندد.
183. عَن اآبنِ أبِی یَعفُورِ قال: سَمِعتُ أباعَبدِاللهِ (علیه السلام) یَقُولُ:
مَن تَعَلَّقَ قَلبُهُ بِالدُّنیا تَعَلَّقَ قَلبُهُ بِثَلاثِ خِصالٍ: هَمُّ لایَفتی، وَأمَلٌ لایُدرَکُ، وَرَجاءٌ لا یَنالُ؛(3)
ابن أبی یعفورگوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم می فرمود:
کسی که بدنیا دل ببندد، به سه خصلت (چیز) دل بسته: اندوهی که پایان ندارد، و آرزویی که به دست نیاید، و امیدی که بدان نرسد.
184. قالً أبُوالحَسَنِ (علیه السلام) : یاأَحمَدَ إِیّاکَ وَالشَّیطانَ آَن یَکُونَ لَهُ عَلَیکَ سَبِیلٌ حَتّی یَقنِطُکَ؛(4)
ص: 90
ای احمد! از شیطان برحذرباش، مبادا بر تو، راه یابد و تو را «از رحمت خدا» مأیوس سازد.
185. الإمامُ الصّادِقُ (علیه السلام) : قَداَفلَحَ مَن أَطاع وَخابَ مَن عَصی؛(1)
رستگارشد کسی که اطاعت کرد، و نومید و محروم گشت، کسی که عصیان نمود.
قرآن کریم: «وَقَد خابَ مَن دَسّها؛»(2)
وآنکس که نفس خویش را با معصیت وگناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است.
186. قال آبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) - فِی قَولِ اللهِ«قَدجائَکُم رُسُلٌ مِن قَبلِی بِالبَیِّناتِ وَبِالّذِی قُلتُم فَلِمَ قَتَلتُمُوهُم إِن کُنتُم صادِقِینَ(3)»: وَقَد عَلِمَ أَنَّ هؤُلاءِ لَم یَقتُلُوا، وَلکِن کانَ هَواهُم مَعَ الَّذِینَ قَتَلُوا فَسَمّاهُمُ اللهُ قاتِلِینَ لِمُتابِعَةِ هَواهُم وَرِضاهُم بِذالِکَ الفِعلَ؛(4)
امام صادق (علیه السلام) - در مورد سخن خداوندکه فرمود:«ای رسول ما بگوبی شک فرستادگانی پیش از من دلایل روشن وآنچه گفتید برایتان آوردند، پس چرا آن ها را کشتید اگر راستگو هستید؟!»- فرمود: خدا می داند که آن ها مرتکب قتل نشده اند، پس به خاطراین که به چنین فعلی گرایش داشته وبدان راضی بوده اند خدا آنان را قاتلین خوانده است.
187. قالَ آبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) - فِی قَولِ اللهِ (عزّوجل)«وَیَقتُلُونَ الأَنبِیاءَ بِغَیرِحَقٍّ»-: أَما وَاللهِ ما قَتَلُوهُم بِأَسیافِهِم وَلکِن أَذاعُواعَلَیهِم وَأَفشُوا سِرَّهُم فَقُتِلُوا؛(5)
ص: 91
امام صادق (علیه السلام) - در مورد فرمایش خداوند (عزوجل)که می فرماید:«پیامبران را بدون حق کشتند» - فرمود: آگاه! باشید بخدا قسم که آن ها را با شمشیرهایشان نکشتند، بلکه سخنان و اسرار آن ها را (نزد دشمنان) فاش کردند درنتیجه آن ها (به دست دشمنانشان) کشته شدند.
188. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : آَلاأُخبِرُکُم بِأَبعَدِ کُم مِنِّی شَبَها ؟ قالُوا بَلی یا رَسُولَ اللهِ، قالَ: أَلفاحِشَ المُتَفَحِشَ البَذِیئَ البَخِیلَ المُختالَ الحَقُودَ الحَسُودَ القاسِی القَلبَ البَعِیدَ مِن کُلِّ خَیرٍیُرجی الغَیرَالمَأمُونَ مِن کُلِّ شَرٍّ یُتَّقی؛(1)
آیا شما را از کم شباهتي ترین تان به خودم آگاه نسازم؟ عرض کردند: آری یارسول خدا!
فرمود: زشت گوی بی آبروی بی شرم، بخیل، کینه توز، حسود، سنگدل که امیدی به خیرش و هیچ امانی از شرش نیست.
189. قالَ أبُوجَعفَرٍ (علیه السلام) : لا تَتَهاوَن بِصَلاتِکَ فَاِنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه واله) قالَ: عِندَ مَوتِهِ، لَیسَ مِنِّی مَنی استَخَفَّ بِصَلاتِهِ، لَیسَ مِنِّی مَنی شَرِبَ المُسکِرًا لایَرِدُ عَلَیَّ الحَوضَ لا وَاللهِ؛(2)
نمازت را سبک مشمار همانا پیامبر (صلی الله علیه واله) - نزدیک فوتش - فرمود: از من نیست کسی که نمازش را سبک شمارد و از من نیست کسی که مست کننده بنوشد، به خدا قسم درحوض کوثر بر من وارد نخوهد شد.
190. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتیِ فَلَیسَ مِنِّی؛(3)
هرکس از سنت و روش، من روی گرداند، از من نیست.
191. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : أَلاإِنَّ شِرارَأُمَّتِی الَّذِین یُکرَمُونَ مَخافَةَ رَشِّهِم أَلاوَمَن أَکرَمَهُ النّاسُ اِتِّقاءَ شَرِّهِ فَلَیسَ مِنِّی؛(4)
ص: 92
آگاه باشید که بدترین امت من کسانی هستندکه از ترس شرّشان به آن ها احترام می شود، آگاه باشید کسی که مردم از ترس شرّ او، به او احترام کنند از من نیست.
192. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : مَن أمَّ قَومًا وَفِیهِم مَن هُوَأعلَمُ مِنهُ وَأفقَهُ، لَم یَزَل أمرُهُم إلی سَفالٍ اِلی یَومِ القِیامَةِ؛(1)
هرکس برجماعتی امامت کند، درحالی که عالم تر و فقیه تر از او در بین آن ها وجود دارد، امور آن ها همواره، تا روز قیامت به پستی و انحطاط خواهدرفت.
193. قالَ أبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : مَن وَلِیَ شَیئًا مِن اُمُورِالمُسلِمِینَ فَضَیَّعَهُم ضَیَّعَهُ اللهُ تَعٰالٰی؛(2)
هرکس متولی کاری از امور مسلمین شود، سپس آن را تباه نماید(صحیح انجام ندهد) خداوند متعال او را ضایع و تباه خواهد کرد.
قرآن کریم: «ثُمَّ رَدَد ناهُ أَسفَلَ سافِلِینَ؛»
سپس او را به پائین ترین مرحله بازگرداندیم.(3)
«انسان بعد از خلقت در بهترین صورت، در اثرانحراف از مسیرحق به پائین ترین مرحله سقوط می کند»
194. قالَ أبُوجَعفَرٍ (علیه السلام) : ما مِن مُؤمِنٍ إَهتَجَرَفَوقَ ثَلاثٍ إِلا وَبَرِئتُ مِنهُما فِی الثالِثَةِ؛(4)
ص: 93
هیچ مؤمنی بیش از سه روز از هم، دوری نمی گزیند، «و قهرنمی کند» مگر این که در روز سوم من از آن ها برائت و دوری می جویم.
195. قالَ أبُوجَعفَرٍ (علیه السلام) : إِنَّ أَبِی نَظَرَإِلی رَجُلٍ وَمَعَهُ ابنُهُ یَمشِی وَالإِبنُ مُتَّکِئٌ عَلی ذِراعِ الأَبِ، قالَ: فَما کَلَمَهُ أَبِی (علیه السلام) مَقتًا لَهُ حَتّی فارَقَ الدُّنیا؛(1)
پدرم به مردی نگاه کرد که پسرش به همراه او بود، وآن پسربه شانۀ پدرش تکیه کرده بود، فرمود: پدرم با آن پسراز بدی کارش، سخن نگفت تا از دنیا رفت.
196. قالَ أمیرُالمُؤنِینَ (علیه السلام) : مَنِ ائتَمَنَ رَجُلًا عَلی دَمِهِ ثُمَّ خاسَ بِهِ فَأَنَا مِنَ القاتِلِ بَرِیءٌ، وَإِنَ کانَ المَقتُولُ فِی النّارِ؛(2)
هرکس مردی را امین خونش قراردهد، سپس به او خیانت کند «خونش را بریزد» من از قاتل دور هستم گرچه مقتول اهل جهنم باشد.
197. قالَ أبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : مَن ظَهَرَت صَحَّتُهُ عَلی سُقمِهِ فَیُعالِجُ بِشَیءً فَماتَ فَأَنَا مِنهُ اِلَی اللهِ بَرِیءٌ؛(3)
کسی که تندرستی او بر بیماریش غلبه کند، درعین حال با چیزی خودش را معالجه نماید، و بمیرد من از او به خدا بیزاری می جویم «مصرف کردن چیز مضرحرام وگناه است».
198. قالَ أبُوجَعفَرٍ (علیه السلام) : إِنَّ اللهَ غَضَبَ عَلَی الزّانِی فَجَعَلَ لَهُ جَلدَ مَأَةٍ، فَمَن غَضَبَ عَلَیهِ
فَزادَهُ فَأَنَا إِلَی اللهِ مِنهُ بَرِیءٌ؛(4)
همانا خدا بر زنا کارغضب کرد، وصد شلاق بر او قرارداد، پس هرکس بر او غضب کند و برآن بیفزاید(شلاق بیشترزند) پس من از او به خداوند برائت می جویم.
ص: 94
199. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : مَن لَم یُحِبّ عِترَتی فَهُوَلِإِ حدی ثَلاثٍ: إِمّا مُنافِقٌ، وَإِمّا لِزَنِیَّةٍ، وَإِمّا إِمرِءٌ حَمَلَت بِهِ أُمُّهُ فِی غَیرِطُهرٍ؛(1)هرکس عترت مرا دوست نداشته باشد، به خاطر یکی از سه چیز است: یا منافق است و یا به علت زنا «از زنا به دنیا آمده» و یا کسی که مادرش او را درحال عادت ماهانه «حیض» حامله شده است.
200. الإِمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : لَوصَبَبتُ الدُّنیا عَلَی المُنافِقِ بِجُمّلَتِها عَلی أَن یُحِبُّنِی ما أَحبَبَنِی،(2)
اگرتمام دنیا را «دریک لقمه) بکام منافق بریزم که مرا دوست بدارد، هیچ گاه دوستم نخواهدداشت.
201. قالَ الإِمامُ الصّادِقُ (علیه السلام) : إِنَّ لِوَلَدِ الزِّنا عَلاماتٌ: أَحَدُها بُغضُنا أَهلَ البَیتِ، وَثانِیها أَن یَحُنَّ إِلَی الحَرامِ الَّذِی خُلِقَ مِنهُ، وَثالِثُها ألإِستِخفافُ بِالدِّینِ وَرابِعُها سُوءُ المَحضَرِلِلنّاسِ؛(3)
برای فرزند نامشروع «ولد زنا» نشانه هایی هست: یکی دشمنی ما اهل بیت است، دومی آن که به همان کار حرامی بر اثرآن آفریده شده است «زنا» علاقه دارد، سومی تحقیردین، و چهارمی حضور بد در بین مردم.
202. قال الإِمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : مَن لَم یُحِبّ عِترَتِی فَهُوَ لِإِحدی ثَلاثٍ: إِمّا مُنافِقٌ وَإِمّا زَنِیَّةٌ وَإِمّا إِمرِءٌ حَمَلَت بِهِ أُمُّهُ فیی غَیری طُهرٍ؛(4)
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: کسی که اهل بیت مرا دوست نداشته باشد، یکی ازسه علت است: یا منافق است و یا زنازاده بوده و یا کسی است که مادرش او را درحال حیض حامله شده است.
203. قالَ أبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : قالَ أَمِیرُالمُؤمِنِینَ (صلوات الله علیه): ما مِن عَبدٍ إِلا وَعَلَیهِ أَربَعِینَ جُنَّة حَتّی یَعمَلَ أَربَعِینَ کَبِیرَةَ فَاِذا عَمِلَ أَربَعِینَ کَبِیرَةً إنکَشَفَت عَنهُ الجُنَنُ فَیُوحِی اللهُ إِلَیهِم أَنِ استُرُواعَبدِی بِأَجنِحَتِکُم فَتَستُرُهُ المَلائِکَةُ بِأَجنِحَتِها، قالَ: فَما یَدَعُ شَیئًامِنَ القَبِیحَ إِلا قارَفَهُ حَتّی یَمتَدِحَ إِلَی النّاسِ
ص: 95
بِفِعلِهِ القَبِیحِ، فَیَقُولُ المَلائِکَةُ: یارَبِّ هذا عَبدُکَ ما یَدَعُ شَیئًا إِلا رَکِبَهُ وَإِنّا لَنَستَحیِی مِمّا یَصنَعُ، فَیُوحِی اللهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَیهِم أَنِ ارفَعُوا أَجنِحَتَکُم عَنهُ فَاِذا فُعِلَ ذالِکَ آَخَذَ فِی بُغضِنا أَهلَ البَیتِفَعِندَ ذالِکَ یَنتَهِکُ سِترُهُ فِی السَّماءِ وَسِترُهُ فِی الأَرضِ، فَیَقُولُ المَلائِکَةُ: یارَبِّ هذا عَبدُکَ قَد بَقی مَهتُوکُ السُترِفَیُوحَی اللهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَیهِم: لَوکانَت فِیهِ للهِ حاجَةٌ ماأَمَرَکُم أَن تَرفَعُوا أَجنِحَتَکُم عَنهُ؛(1)
امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) فرمود: بر هربنده ای چهل پرده کشیده شده تا وقتی چهل گناه کبیره مرتکب شود، چون مرتکب چهل کبیره شد، پرده از او برداشته شود، آنگاه خدا به آن «فرشتهها وحی فرماید: که بنده ام را با بالهای خود بپوشانید، فرشتگان با بالهای خود آن بنده را بپوشانند، سپس آن بنده کار زشتی را نگذارد جزآنکه مرتکب شود تا آنجا که با ارتکاب زشتکاری میان مردم ببالد آنگاه فرشتگان گویند: پروردگارا این بنده تو، هرعملی را مرتکب می شود، وما از کردار او خجالت می کشیم، خداوند عزوجل به آن ها وحی فرماید: بال های خود را از او بردارید، و چون کارش بدین جا کشد آغاز دشمنی با ما خانواده گذارد، وآن گاه است که پرده او درآسمان ونیز پرده او در زمین دریده شود، سپس فرشتگان گویند: پروردگارا این بنده تو پرده دریده مانده است، خدای عزوجل به آن ها وحی فرماید: اگر خدا به او نیاز و توجهی می داشت به شما دستور نمیداد بال های خود را از او بردارید.
204. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : مَنِ إستَأ سَرَمِن غَیرِ جَراحَةٍ مُثقِلَةٍ فَلَیسَ مِنّا؛(2)
کسی که بدون جراحت قابل توجه، خود را به إسارت دشمن بیاورد. ازما نیست.
205. قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : لَیسَ مِنّا مَن لَم یُؤَقِّرکَبِیرَنا وَیَرحَم صَغِیرنا؛(3)
کسی که بزرگان ما را تعظیم، و کوچک های ما را ترحم نکند از ما نیست.
206. قالَ علیُّ بن مُوسَی الرِّضا (علیه السلام) :... فَمَن تَرَکَ التَّقِیَّةَ قَبلَ خُرُوجِ قائِمِنا فَلَیسَ مِنّا؛(4)پس هرکس قبل از قیام قائم ما تقیّه را ترک کند، ازما نیست.
207. قالَ أبُوجَعفَرِ (علیه السلام) : لا تذهب بکم المذاهب فوالله ما شیعتنا إلا من اطاع الله عزّوجلّ؛(5)
روشهای «گوناگون» شما را گول نزند، پس قسم به خداوند «عزوجل» شیعه ما نیست
ص: 96
مگرکسی که خداوند را اطاعت نماید.
208. قالَ علِیُّ بن مُوسَی الرِّضا (علیه السلام) : یَابنَ أَبِی مَحمُودِ إِذا أَخَذَ النّاسُ یَمِینًا وَشِمالًا فَالزِم طَرِیقَنا، فَاِنّهُ مَن لَزِمَنا لَزِمناهُ وَمَن فارَقَنا فارَقناهُ؛(1)
امام رضا (علیه السلام) به أبی محمود فرمود: وقتی که مردم «راه» راست و یا چپ را می گیرند شما ملازم راه ما باشید، پس همانا هرکس همراه ما باشد، ما همراه او هستیم و هرکس از ما جدا شود ما نیز از او جدا خواهیم شد.
209. قالَ علِیُّ بن مُوسَی الرِّضا (علیه السلام) : مَن واصَلَ لَنا قاطِعًا أَوقَطَعَ لَنا واصِلًا أَومَدَحَ لَنا عائِبا أَوأَکرَمَ لَنا مُخلِفًا فَلَیسَ مِنّا وَلَسنا مِنهُ؛(2)
هرکس با کسی که با، ما قطع رابطه کرده، رابطه برقرارکند، و یا با کسی که با ما، رابطه دارد قطع رابطه کند، و یا کسی را که ازما عیب جویی می کند تحسین نماید و یا به مخالفین ما احترام بگذارد از ما نیست وما از اونیستیم.
210. عَن أَبِی الرَّبِیعِ الشّامِیِّ قالَ: دَ خَلتُ عَلی أَبِی عَبدِاللهِ (علیه السلام) وَالبَیتُ غاصٌّ بِأَهلِهِ فِیهِ الخُراسانِیُّ وَالشّامِیُّ وَمِن أَهلِ الآفاقِ فَلَم أَجِد مَوضِعًا أَقعُدُ فِیهِ فَجَلَسَ أَبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) وَکانَ مُتَّکِئًا ثُمَّ قال: یاشِیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ اِعلَمُوا أَنَّهُ لَیسَ مِنّا مَن لَم یَملِک نَفسَهُ عِندَغَضَبِهِ وَمَن لَم یُحسِن صُحبَةَ مَن صَحِبَهُ وَمُخالَقَةَ مَن خالَقَهُ وَمُرافِقَةَ مَنرافَقَهُ وَمُجاوِرَةَ مَن جاوَرَهُ وَمُمالَحَةَ مَن مللَحَهُ، یا شِیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ اِتَّقُوا اللهَ مَااستَطَعتُم وَلا حَو.لَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِاللهِ؛(3)
ص: 97
أبی الرّبیع شامی گوید: وارد شدم برحضرت صادق (علیه السلام) دیدم که اطاق پراز جمعیت است از خراسانی و شامی و سایربلاد، و من جائی که بنشینم نیافتم، وحضرت صادق (علیه السلام) تکیه کرده بود پس روی دو پا نشست وفرمود:
ای شیعه آل محمد آگاه باشید: از ما نیست آن کس که هنگام خشم نتواند خودداری کند، و «از ما نیست» کسی که با همنشین خود خوش رفتاری نکند، و با هم خوی خود خوش خلقی نکند، و با رفیق خود رفاقت نکند، و با همسایه خود خوش همسایگی نکند، و با هم خوراکی خود، مراعات خوراک نکند، ای شیعه آل محمد تا بتوانید از خدا بپرهیزید، وَلا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِاللهِ.
211. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : ألا ومن غشّ مسلما فلیس منّا قالها ثلاث مرّات؛(1)
آگاه باشید هرکس به مسلمانی خیانت کند، از ما نیست واین را سه با تکرارفرمود.
212. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : لیس منّا من غشّ مسلما، وَلَیس منّا مَن خانَ مُسلِمَ؛(2)
از ما نیست کسی که به مسلمانی خدعه نماید، و از ما نیست هرکس به مسلمانی خیانت کند.
213. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : لَیسَ مِنّا مَن ماکَرَمُسلِمًا؛(3)
از ما نیست کسی که به مسلمان حیله کند.
214. قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : ... إِنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُستَخِفَّا بِالصَّلاةِ؛(4)
همانا شفاعت ما شامل حال کسی که نماز را سبک شمارد، نخواهد شد.
215. عَن إِسحاق بنِ عَمّارٍ قالَ: دَخَلتُ عَلی أَبِی عَبدِاللهِ (علیه السلام) فَنَظَرَإِلَیَّ بِوَجهٍ قاطِبٍ، فَقُلتُ: مَا الَّذِی غَیَّرَکَ لِی؟ قالَ: أَلَّذِی غَیَّرَکَ لِإِخوانِکَ، بَلَغَنِی یااِسحاقَ أَنَّکَ أَقعَدتَ بِبابِکَ بَوّابًا یَرُدُّ عَنکَ فُقَراءَ
ص: 98
الشِّیعَةِ، فَقُلتُ: جُعِلتُ فَداکَ إنِّی خِفتُ الشُّهرَةَ قالَ: أَفَلا خِفتَ البَلیِّةَ...؛(1)
إسحاق بن عمار می گوید: وارد شدم برامام صادق (علیه السلام) ، حضرت با چهره گرفته (وترش روئی) به من نگاه کرد، عرض کردم: چه باعث شده حال شما نسبت به من تغییرکرده؟ فرمود: آنچه حال تو را نسبت به برادران دینی تو تغییرداده، ای اسحاق به من خبررسیده تو دربه آنی درِخانه ات نشانده ای که فقرای شیعه را از تو دور می کند، عرض کردم فدایت شوم من از مشهورشدن می ترسم (می ترسم شناخته شوم و دشمنان اذیت کنند و..) فرمود از بلا نمی ترسی؟
216. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) :... أَلاوَإِنَّ اللهَ یَسأَلُ الرَّجلَ عَن حَقِّ جارِهِ، وَمَن ضَیَّعَ حَقَّ جارِهِ فَلَیسَ مِنّا؛(2)
آگاه باشید! همانا خداوند از مرد از حق همسایه اش سؤال خواهد کرد، و هرکس حق همسایه اش را ضایع کرده باشد از ما «اهل بیت» نیست.
217. قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : اِعلَمُواأَنَّهُ لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحسِن مُجاوِرَةَ مَن جاوَرَهُ؛(3)
بدانید همانا از ما نیست، کسی که با همسایه اش خوشرفتاری نکند.
218. قال الرّاوِیُّ (مرفوعه): قُلتُ لِأَبِی عَبدِاللهِ (علیه السلام) : إِنً قَومًا مِن مَوالِیکَ یُلِمُّونُ بِالمَعاصِی وَیقُولُونَ نَرجُوا، فَقالَ: کَذَّبُوا لَیسُوا لَنا بِمَوالٍ؛(4)
مردی گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: گروهی از دوستان شما مرتکب گناهان می شوند و می گویند: ما امیدواریم امیدواریم [اهل بیت به ما شفعت نمایند]، فرمود: دروغ گویند، دوست ما نیستند.
219. قالَ المُوسَی الکاظِمُ (علیه السلام) : لَیسَ منِّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فِی کُلِّ یَومٍ؛(5)
ازما نیست کسی که هر روزنفس (عملکرد) خود را، حسابرسی نکند.
ص: 99
220. قالَ أبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : ما قَتَلَنا مَن أَضاعَ حَدِیثَنا قَتلَ خَطَإٍ وَلکِن قَتَلَنا قَتلَ عَمدٍ؛(1)
آن که حدیث «سرّی» ما را فاش کند، ما را به خطا نکشته است، بلکه از روی عمد کشته است.
221. قال أبُوعَبدِالله (علیه السلام) : مَن أَضاعَ عَلَینا حَدِیثَنا فَهُوَبِمَنزِلَةِ مَن جَحَدَنا حَقَّنا؛(2)
هرکس سخنان «سرّی» مرا افشا کند، او مانند کسی است که حق مرا بر ما انکارکرده است.
222. قال علِیٌّ أمیرُالمؤمنینَ (علیه السلام) : لا یَخرِجُ المُسلِمُ فِی الجَهادِ مَعَ مَن لایُؤمِنُ عَلَی الحُکمِ وَلا یُنفِذُ فِی الفَیءِ أَمرَاللهِ عزّوجلّ فَاِن ماتَ فِی ذالِکَ کانَ مُعِینًا لِعَدُوِّنا فِی حَبسِ حُقُوقِنا وَالإِشاطَةِ بِدِمائِنا وَمَیتَتُهُ مَیتَةَ الجاهِلِیةِ؛(3)
مسلمان نباید در رکاب کسی که به فرمان خدا ایمان ندارد و در مورد غنیمت دستورخدا را اجرا نمی کند، به جهاد برود، که اگر در چنین جنگی کشته شود دشمن ما را، در منع حقوق ما و ریختن خون ما، یاری کرده است و مرگ او مرگ دوران جاهلیت است.
223. قالَ أبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : أیِّمٰا رَجَلٍ مِن شِیعَتِنٰا أتٰی رَجُلا مِن إخوٰانِهِ فَستَعٰانَ بِهِ فِیحٰاجَتِهِ فَلَم یُعِنهُ وَهُوَ یَقدِرُإلابتَلاهُ اللهُ به آن یَقضِیَ حَوٰائِجَ غَیرِهِ مِن أعدٰائِنٰا، یُعَذِّ بُهُ اللهُ عَلیهٰا یَومَ القِیٰامَةِ؛(4)
هرمردی از شیعیان ما که نزد مردی از برادرش برود، و درباره حاجتی از او کمک بخواهد و او با این که قدرت برآن دارد، کمکش نکند، خداوند او را گرفتارکند که حاجت دیگری از دشمنان ما را برآورد، و بدان سبب خداوند او را در روز قیامت عذاب نماید.
ص: 100
224. قال أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : مَن أَضاعَ عَلَینا حَدِیثَنا سَلَبَهُ اللهُ الإِیمانَ؛(1)
هرکس سخنان «سرّی» مرا افشا کند، خداوند ایمان او را سلب خواهدکرد.
225. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : مَن لا أَمٰانَةَ لَهُ لا اِیمٰانَ لَهُ؛(2)
کسی که امانت ندارد، ایمان ندارد.
226. قٰالَ أبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : مَن تَعَصَّبَ أَوتُعُصِّبَ لَهُ فَقَدَ خَلَعَ رِبقَةُ الإِیمانِ مِن عُنُقِهِ؛(3)
هرکس تعصب کند و یا بر او تعصب نمایند، رشته ایمان ازگردن اوخارج می شود.
227. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : کَذِبَ مَن إدَّعی الإِیمانَ وَهُوَمَشعُوفٌ مِنَ الدُّنیا بِخِدَعِ الأَمانِی وَزُورِالمَلاهِی؛(4)دروغ گفت کسی که ادعای ایمان کرد، درحالی که او از دنیا به فریب ها، آرزوها و بازیچه های دروغ دل بستگی پیدا کرده.
230. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلمَکرُوَالغِلُّ مُجانِبَا الإِیمانِ؛(1)
حیله و خیانت از ایمان دورند.
231. قال علیٌّ امیرُالمؤمنین (علیه السلام) : لایَجِدُ العَبدُ طَعمَ الإِیمانِ حَتّی یَترُکَ الکِذبَ هَزلَهُ وَجِدَّهُ؛(2)
بنده مزۀ ایمان را نمی چشد، تا دروغ را ترک کند، چه شوخی وچه جدّی.
232. قٰالَ أبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : ألا إِنَّهُ حَرٰامٌ عَلَیکُم أَن تَجِدُوا طَعمَ الإِیمٰانِ حَتّٰی تُزَهِّدُوا فِی الدُّنیٰا؛(3)
همانا حرام است برشما که مزه ایمان را بچشید، مگرآن که نسبت به دنیا بی رغبت شوید.
«پرداخت نکردن زکات از عواملی است که به اسلام وایمان انسان لطمه می زند وباعث بی ایمانی انسان می شود»(4)
233. قال أبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : أَدنی ما یَخرِجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الإِیمانِ أَن یُواخِی الرَّجُلُ الرَّجُلَ عَلی دِینِهِ فَیُحصِی عَلَیهِ عَثَراتَهُ وَزَلاتَهُ لِیُعَیِّرَهُ بِها یَومًا ما؛(5)
کم ترین چیزی که باعث می شود انسان از ایمان خارج شود، این که انسان با انسانی پیمان برادر دینی ببندد برای آن که لغزش ها وخطاهای او را شمارش کند تا روزی او را سرزنش ومذمت نماید.
ص: 102
232. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) :إِحذَرِالدُّنیٰا فَانِّهٰا شَبَکَةُ الشَّیطٰانِ وَمَفسَدَةُ الإِیمٰانِ؛(1)
از دنیا بترس زیرا، که آن دام شیطان وتباه کننده ایمان است.
234. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : أَلغَضَبُ یُفسِدُ الإإِیمانَ کَما یُفسِدُ الخِلُّ العَسَلَ؛(2)
غضب ایمان را تباه می کند، همانطوریکه سرکه عسل را تباه می سازد.
235. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مُجالَسَةُ أَهلِ الدُّنیا مَنسَأَةٌ لِلأِیمانِ وَقائِدَةٌ إِلَی الشَّیطانِ؛(3)
همنشینی با أهل دنیا، فراموش کردن ایمان وکشانده شدن بسوی شیطان است.
236. قالَ أبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : إِذاإِتَّهَمَ المُؤمِنُ أَخاهُ إِنماثَ الإِیمانُ فِی قَلبِهِ کَما یِنمَاثُ المِلحُ فِی الماءِ؛(4)
زمانی مؤمن به برادرخود تهمت زد، ایمان درقلب او ذوب مگردد، همانطوریکه نمک در آب ذوب می شود.
237. قالَ أبُوجَعفَرٍ (علیه السلام) : وَإِنَّ الحَسَدَ لَیَأ کُلُ الإِیمانَ کَما تَأکُلُ النّارُ الحَطَبَ؛(5)
همانا حسد ایمان را نابود می کند، همانطوری که آتش خاشاک را ازبین می برد.
238. عَن صَباحِ بنِ سیابَةِ قالَ: کُنتُ عِندَ أَبِی عَبدِاللهِ (علیه السلام) : قِیلَ لَهُ: أَیَزنِی الزّانِی وَهُوَمُؤمِنٌ؟ فَقالَ: لا إِذاکانَ عَلی بَطنِها سُلیبَ الإیمانُ مِنهُ؛(6)
ص: 103
صباح گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم به ایشان عرض شد: آیا «انسان» مؤمن زنا می کند؟ حضرت فرمود: نه، زمانی او برروی شکم آن «زانیه» است ایمان از او سلب می شود.
239. رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : لاتَجمَعُ الخَمرُوَالإییمانُ فِی جَوفِ أَوقَلبِ رَجُلٍ أَبَدًا؛(1)
شراب و ایمان، هرگز در درون یا دل کسی با هم جمع نمی شوند.
«یکی از عوامل نابودکنندۀ اسلام وایمان انسان، به خداوند متعال شریک قراردادن است»(2)
«عمل نامشروع - زنا»
240. قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : إِنَّ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه واله) أَتاهُ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِفَقالَ: إِنِّی إشتَرَیتُ دارًا فِی بَنِی فُلانٍ وَإِنَّ أَقرَبَ جِیرانِی مِنِّی جِوارًا مَن لا أَرجُوخَیرَهُ وَلا أمَنُ شَرَّهُ قالَ:
فَأَمَرَرَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) عَلیًّا وَسَلمانَ وَأَباذَرَ- نَسِیتُ آخَرَوَأَظُنُّهُ المِقدادَ - أَن یُنادُوا فِی المَسجِدِ بِأَعلی أَصواتِهِم به آنهُ لا اِیمانَ لِمَن لَم یَأمَن جارُهُ بَوائِقَهُ فَنادَوبِهِ ثَلاثًا؛(3)
همانا مردی از انصار خدمت رسول خدا آمد عرض کرد: من خانه ای درفلان قبیله خریداری کرده ام، و نزدیک ترین همسایه من درآن خانه کسی است که خیری از او به من نرسد و از شرّش آسوده نیستم، پس رسول خدا به علی و به سلمان و اباذر و دیگری را نیز فرمود که من فراموش کردم وگمان دارم که مقداد بود، دستور داد که با بلندترین آوازشان در مسجد فریاد زنند: هرکه همسایه اش از آزار او آسوده نباشد ایمان ندارد.
ص: 104
ص: 105
باب دوم «ب»
«أداء نکردن امانت، جورحاکم درقضاوت، شهادت دروغ، پنهان کردن شهادت حق، خیانت به یک دیگر، منع زکات، ندادن قرض، ندادن امکانات اولیه زندگی به کسی که نیازدارد، قساوت قلب نسبت به فقرا و درماندگان، ظلم به یتیمان، ظلم به بیوه زنان، قهرکردن به سائل و فقیر، رَد کردن سائل و فقیر در شب»
241. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : لا تَزالُ آُمَّتِی بِخَیرِمالَم یَتَخاوَنُوا، وَأَدُّوا الأَمانَةَ، وَآتُوا الزَّکاةَ، وَإِذا لَم یَفعَلُوا ذالِکَ ابتَلُوا بِالقَحطِ وَالسَّنِینَ؛(1)
امت من زمانی که به یکدیگرخیانت نکرده وامانت را «بصاحبش» برگردانده و زکات را آداء نموده اند در خیر هستند، و زمانی که این ها را انجام ندادند به قحطی وخشکسالی گرفتارخواهند شد.
242. عَن أبِی خالِدِ الکابلِی قالَ: سَمِعتُ زَینَ العابِدِینَ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ (علیهمالسلام) یَقُولُ: وَالذُّنُوبُ الَّتِی تَحبُسُ غَیثَ السَّماءِ: جَورُالحاکِمُ فِی القَضاءِ، وَشَهادَةُ الزُور، وَکِتمانُ الشَّهادَةِ، وَمَنعُ الزَّکاةِ وَالقَرضِ وَالماعُونِ، وَقَساوَةُ القَلبِ عَلی أَهلِ الفَقرِ وَالفاقةِ، وَظُلمُ الیَتِیمِ وَالأرمِلَةِ، وَأنتِهارُالسّائِلِ وَرَدُّهُ بِاللَّیلِ؛(2)
ابی خالد کابلی گوید: از امام زین العابدین (علیه السلام) شنیدم می فرمود: و گناهانی که باران آسمان را به بند می آورد: ظلم حاکم و داوری در قضاوت، و شهادت وگواهی دروغ، و پنهان کردن شهادت وگواهی «حق»، و ندادن زکات و قرض و منع کردن مردم از ضروریات زندگی «مانندآب و...»، وقساوت قلب و سنگدلی نسبت به نیازمندان و درماندگان، و ظلم به یتیم و بیوه زنان بیچاره، و قهرکردن به سائل و نیازمند و ردّکردن آن در شب «شاید به خاطرحفظ آبرو و یا به جهت نیاز بیشترشب سائلی می کند).
ص: 106
243. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : إِذٰاغَضِبَ اللهُ عَلٰی أُمَّةٍ لَم یُنزِلِ العَذٰابَ عَلَیهِم، غَلَت أَسعٰارُهٰا وَقَصُرَت أَعمٰارُهٰا وَلَم تَربَح تُجّٰارُها وَلَم تُزَکِ ثِمٰارُهٰا وَلَم تَغرَزأَنهٰارُهٰا وَحُبِسَ عَنهٰا أَمطارُهٰا وَسَلَّطَ عَلَیهٰا أَشرٰارَهٰا؛(1)
هرگاه خداوند برامّتی خشم وغضب کرد وعذاب برآن ها نازل نکرد، «لکن آن ها را به چیزهایی مبتلا سازد که در شمار عذاب های دردناک است ازجمله»: نرخ هایشان بالارود، و عمرهایشان کوتاه گردد، و بازرگانان شان سود نبرند، و میوه جات شان پاکیزه نگردد «آفات زَنَد»، و نهرها وچشمه هایشان پرآب نگردند، و باران از آنها قطع شود (و دچارخشک سالی شوند) و ناکسان برسرآنان مسلط گردند.
244. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : إِذٰاطُفِّفَتِ المِکیٰالُ أَخَذَهُمُ اللهُ بِاسِّنِینَ وَالنَّقصِ؛(2)
هرگاه میزآن ها کم و کاهش پیدا کند، «و کم فروشی رواج یابد» خداوند آن مردم به خشکسالی وکمبود گرفتارسازد.
245. قالَ آبُوالحَسَنِ الرِّضا (علیه السلام) : إِذا کَذِ بَتِ الوُلاةُ حُبِسَ المَطَرس، وَإِذا جارَالسُّلطآن هانَتِ الدَّولَةُ، وَإِذا حُبِسَتِ الزَّکاةُ ماتَتِ المَواشِی؛(3)
هرگاه والیان دروغ گفتند باران به بند می آید، وقتی که حاکم ستم کرد حکومت سست گردد، و زمانی که زکات اداء نشد چهارپایان (در اثر خشکسالی و...) از بین روند.
عوامل طبیعی نابودی زراعات «غیر از گناه»
قرآن کریم: «مَثلُ ما یُنفِقُونَ فِی هذِهِ الحَیوة الدُّنیا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیها صِرٌّأَصابَت حَرثَ قَومٍ ظَلَمُواأَنفُسَهُم فَأَهلَکَتهُ وَماظَلَمَهُمُ اللهُ وَلکِن اَنفُسَهُم یَظلِمُونَ؛»(4)
آنچه آنها (کافران) در این زند گی پست دنیوی انفاق می کنند، همانند باد سوزانی است که به زراعت قومی که برخود ستم کرده «و در غیرمحل و وقت مناسب کشت نموده اند» بوَزَد وآن
ص: 107
را نابود سازد، خدا به آن ها ستم نکرده، بلکه آن ها خودشان به خویشتن ستم می کنند.
246. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : عِندَ فَسٰادِ العَلانِیَةِ تَفسُدُ السَّرِیرَةُ؛(1)
هنگامی که فساد شخص ظاهر و علنی شد، باطن و درون او نیزفاسد می گردد.
247. قالَ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلقِیاسِ لَم یَزَل دَهرُهُ فِی التِباسٍ وَمَن دانَ اللهَ بِالرَّأیِ لَم یَزَل دَهرُهُ فِی إِرتِماسٍ؛(2)
هرکس خود را بر کرسی قیاس نشاند، همیشۀ عمرش در اشتباه است، وکسی که برای خود خداپرستی کند همیشۀ عمرش در باطل فرورفته است.
248. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : کَیفَ یَنفَصِلُ عَنِ البٰاطِلِ مَن لَم یَتَّصِل بِالحَقِّ؛(3)
چگونه از باطل جدا شود، کسی که به حق نپیوسته است.
(جریان قوم سبأ، داستان دو مرد و سرانجام صاحبان باغ سبز)
قرآن کریم: «لَقَد کٰانَ لِسَبَإٍ فِی مَسکَنِهِم آیَةٌ جَنَّتٰانِ عَن یَمِینٍ وَشِمٰالٍ، کُلُوا مِن رِزقِ رَبِّکُم وَاشکُرُوالَهُ بَلدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ؛»(4)
برای قوم سبا در محل سکونتشان نشانه ای (ازقدرت الهی) بود، دو باغ (عظیم وگسترده) از راست وچپ (با میوه های فراوان، به آنها گفتیم) از روزی پروردگارتان بخورید وشکر
ص: 108
او را بجا آورید، شهری است پاک وپاکیزه وپروردگار آمورزنده (و مهربه آن).
«وَجَعلنٰا بَینَهم وَبَینَ القُریَ الَّتِی بٰارَکنافِیها قُریً ظٰاهِرَةً وَقَدَّرنٰا فِیهٰا السَّیرَ، سِیرُوا فِیهٰالَیالِیَ وَأَیّٰاماً آمِنِینَ؛»(1)
میان آنها و سرزمین هائی که برکت داده بودیم شهرها و آبادی های آشکار قراردادیم، و فاصله های متناسب ونزدیک مقرر داشتیم (و به آنها گفتیم) شب ها و روزها در این آبادی ها در امنیت کامل مسافرت کنید.
«وَاضرِب لَهُم مَثَلا رَجُلَینِ جَعَلنٰا لأَحَدِهِمٰا جَنَّتَینِ مِن أَعنٰابٍ وَحَفَفنٰاهُمٰا بِنَخلٍ وَجَعَلنٰا بَینَهُمٰا زَرعًا؛»(2)
برای آن ها مثالی بیان کن، داستان آن دو مرد را که برای یکی از آن ها دو باغ از انواع انگورها قراردادیم، و در گرداگرد آن درختان نخل و در میان این دو زراعت پربرکت.
«کِلتَا الجَنَّتَینِ آتَت أُکُلَهٰا وَلَم تَظلِمُ مِنهُ شَیئًا وَفَجَّرنٰا خِلالَهُمٰا نَهرًا؛»(3)
هردو باغ میوه آورده بودند «میوه های فراوان» وچیزی فروگذارنکرده بودند، ومیان آن دو نهر بزرگی از زمین بیرون فرستادیم.
«اعراض و روگردانی از حقیقت و خدا»قرآن کریم: «فَأَعرضُوا فَأَرسَلنٰاعَلَیهِم سَیلَ العَرِمِ وَبَدَّلنٰاهُم بِجَنَّتِهِم جَنتَینِ ذَوٰاتٰی أُکُلٍ خَمطٍ وأَثلٍ وَشَیئٍ مِن سِدرٍقَلِیلٍ؛»(4)
اما آن ها «از حقیقت وخدا» روی گردان شدند، و ما سیل ویرانگر را برآنها فرستادیم و دو باغ «پربرکت»شان را به دو باغ «بی ارزش» بامیوه های تلخ، و درختان شوره گز، و اندکی درخت سدر مبدل ساختیم.
«وَلَقَد صَدَّقَ عَلَیهِم إِبلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إلافَرِیقًا مِنَ المُؤمِنِینَ؛»(5)
به یقین ابلیس گمان خود را درباره آن ها محقق یافت که همگی از او پیروی کردند جز گروه اندکی از مؤمنان.
ص: 109
قرآن کریم:«وَکٰانَ لَهُ ثَمَرٌ، فَقٰالَ لِصٰاحِبِهِ وَهُوَیُحٰاوِرُهُ أَنَا أَکثَرُمِنکَ مٰالا وَأَعَزَّنَفَرًا؛»(1)
صاحب این باغ درآمد قابل ملاحظه ای داشت به همین جهت به دوستش درحالی که به گفتگو برخاسته بود چنین گفت من از نظرثروت از تو برترم، و نفراتم نیرومندتراست !.
«وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَظٰالِمٌ لِنَفسِهِ قٰالَ مٰا أَظُنُّ أَن تَبِیدَهذِهِ أَبَدًا؛»(2)
و درحالی که به خود ستم میکرد در باغش گام نهاد وگفت من گمان نمی کنم هرگز این باغ فانی ونابود شود.
قرآن کریم:76 - وَمٰا أَظُنُّ السّٰاعَةَ قٰائِمَةً وَلَئِن رُدِدتُ إِلی رَبِّی لأَجِدَنَّ خَیرًا مِنهٰا مُنقَلِبَا؛»(3)
و به اورنمی کنم قیامت برپا گردد و اگر به سوی پروردگارم بازگردم (و قیامتی در کار باشد) جایگاهی بهتراز اینجا خواهم یافت.
قرآن کریم: «قٰالُوا یٰا وَیلَنٰا إِنّٰا کُنّٰا طاغِینَ؛»(4)
(فریادشان بلند شد) گفتند: وای برما که طغیانگر بودیم.
قرآن کریم:«قٰالُوا سُبحٰانَ رَبِّنٰا إِنّٰا کُنّٰا ظٰالِمِینَ؛»(5)
گفتند: منزه است پروردگارما، مسلما ما ظالم بودیم «ظالم به خود و ظالم به دیگران».
«مَثلُ مٰا یُنفِقُونَ فِی هذِهِ الحَیٰاةِ الدُّنیٰا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیهٰا صِرٌّ أَصٰابَت حَرثَ قَومٍ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم فَاَهلَکَتهُ وَمٰا ظَلَهُم اللهُ وَلٰکِن أَنفُسَهُم یَظلِمُونَ؛»(6)
داستان کافران، درمالی که برای پیشرفت مقاصد دنیوی خود صرف کنند، هیچ بهره ای نیابند بدان ماند که باد سرد شدیدی به کشت قوم ستمکاری برسد وهمه را نابود گرداند
ص: 110
وخدا ستمی برآنها نکرده لیکن آنان به خود نفس خود ستم می کنند.
«صِرّ، باد شدید سوزان چه از نظر سرما و چه از نظر گرما. سرمازدگی و گرمازدگی محصولات کشاورزی در اثر باد شدید، سرد و یا گرم»
قرآن کریم:«وَلَولا إِذ دَخَلتَ جَنَّتَکَ قُلتَ مٰاشٰاءَللهُ لا قُوَّةَ الا بِاللهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنکَ مالا وَوَلَدًا؛»(1)
تو چرا هنگامی که وارد باغت شدی، نگفتی این نعمتی است که خداخواسته؟ قوت (و نیروی) جز از ناحیه خدا نیست، اما اگر می بینی من از نظرمال وفرزند از تو کمترم، «مطلب مهمی نیست».
«فَعَسٰی رَبِّی أَن یُؤتِیَنِ خَیرًا مِن جَنَّتِکَ وَیُرسِلَ عَلَیهٰا حُسبانًا مِنَ السَّمٰاءِ فَتُصبِحَ صَعِیدًا زَلَقًا؛»(2)
شاید پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد، و مجازات حساب شده ای ازآسمان بر باغ توفرستد، آنچنانکه آن را به زمین بی گیاه لغزنده ای تبدیل نماید.«أَویُصبِحَ ما ؤُهاغَورًا فَلَن تَستَطِیعَ لَهُ طَلَبًا؛»(3)
و یا آب آن در اعماق زمین فرو رود، آنچنانکه هرگز قدرت جستجوی آن را نداشته باشی.
«وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَ صبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیهِ عَلٰی مٰا أَنفَقَ فِیهٰا وَهِیَ خٰاوِیَةٌ عَلٰی عُرُوشِهٰا وَیَقُولُ یٰا لَیتَنِی لَم أُشرِک بِرَبِّی أَحَدًا؛»(4)
و تمام میوه های آن نابود شد، او مرتبًا دست های خود را «بخاطر هزینه هائی که در آن صرف کرده بود» بهم می مالید، درحالی تمام باغ بر پایه ها فروریخته بود، و می گفت: ای کاش کسی را شریک پروردگارم قرارنداده بودم.
«وَلَم تَکُن لَهُ فِئَةٌ یِنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللهِ وَمٰا کٰانَ مُنتَصِرًا؛»(5)
و گروهی، غیر از خدا، نداشت که او را یاری کند، و نمی توانست از خویشتن یاری گیرد.
«هُنالِکَ الوِلایَةُ للهِ الحَقِّ هُوَخَیرٌ ثَوابًا وَخَیرٌعُقبًا؛»(6)
در این هنگام ثابت شد که ولایت «وقدرت» از آن خداوند حق است، اواست که برترین ثواب و بهترین عاقبت را (برای مُطیعان) دارد.
ص: 111
قرآن کریم: «فَقٰالُوا رَبَّنٰا بٰاعِد بَینَ أَسفٰارِنٰا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُم فَجَعَلنٰاهُم أَحٰادِیثَ وَمَزقنٰاهَم کُلَّ مُمَزَّقٍ، إِنَّ فِی ذٰالِکَ لآیاتٍ لِکُلِّ صَبّٰارٍ شَکُورٍ؛»(1)
ولی گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما دوری بیفکن «تا بینوایان نتوانند دوش به دوش اغنیا سفر کنند و به این طریق» آن ها به خویشتن ستم کردند و ما آنها را اخبار و داستانی «برای دیگران» قرار دادیم و جمعیتشان را متلاشی ساختیم، در این ماجرا آیات و نشانه های عبرتی است برای هرصابر شکرگزار.
قرآن کریم:«قٰالَ أَوسَطُهُم أَلَم أَقُل لَکُم لَولا تُسَبِّحُونَ؛»(2)
یکی از آن ها که از همه عاقل تر بود گفت: آیا به شما نگفتم چرا تسبیح خدا نمی گوئید؟!.
قرآن کریم:«قٰالَ لَهُ صٰاحِبُهُ وَهُوَیُحٰاوِرُهُ أَکَفَرتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِن تُرٰابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ ثُمَّ سُوّٰیکَ رَجُلا؛»(3)
دوست «با ایمان وی» در حالی که با او به گفتگو پرداخته بود گفت: آیا به خدایی که تو را از خاک و سپس از نطفه آفریده، و بعد از آن تو را مرد کاملی قرار داد کافر شدی؟!.
«ذٰالِکَ جَزَینٰاهُم بِمٰا کَفَرُوا وَهَل نُجٰازِی إِلاَ الکَفوُرَ؛»(4)
این را به خاطر کفرشان به آن ها جزا دادیم، و آیا جز کفران کننده را به چنین مجازاتی کیفر می دهیم؟!
قرآن کریم: «إِنّٰابَلَونٰاهُم کَمٰابَلَونٰاأَصحٰابَ الجَنَّةِ إِذأَقسَمُوالَیَصرُمَنَّهٰامُصبِحِینَ؛»(5)
ما آن ها را امتحان کردیم، همان گونه که صاحب آن باغ را آزمایش کردیم، هنگامی که سوگند یاد کردند، که میوه های باغ را صبحگاهان «دور از انظارمستمندان» بچینند.
ص: 112
«وَلایَستَثنُونَ؛»(1)
وهیچ از آن «چیدن میوه های باغ بدور ازچشم مستمندان» استثنا نکنند.
«فَطٰافَ عَلَیهٰا طٰائِفٌ مِن رَبِّکَ وَهُم نٰائِمُونَ؛»(2)
اما عذابی فراگیر«شبه آنه» بر تمام باغ آن ها فرود آمد درحالی که همه در خواب بودند.«فَأَصبَحَت کَالصَّرِیمِ؛»(3)
و آن باغ سرسبز، همچون شب سیاه وظلمانی شد.
«فَتَنٰادَوامُصبِحِینَ؛»(4)
صبح گاهان یک دیگررا صدا زدند.
«أَنِ اغدُواعَلٰی حَرثِکُم إِن کُنتُم صٰارِمِینَ؛»(5)
که به سوی کشت زار و باغ خود حرکت کنید، اگر قصد چیدن میوه ها را دارید.
«فَانطَلَقُوا وَهُم یَتَخٰافَتُونَ؛»(6)
آن ها حرکت کردند درحالی که آهسته باهم می گفتند....
قرآن کریم: «أَن لایَدخُلَنَّهَا الیَومَ عَلَیکُم مِسکِینٌ؛»(7)
مواظب باشید امروز حتی یک فقیر برشما وارد نشود!.
«وَغَدَواعَلٰی حَردٍ قٰادِرِینَ؛»(8)
آن ها صبح گاهان تصمیم داشتند که با قدرت از مستمندان جلوگیری کنند.
«فَلَمّٰا رَأَوهٰا قالُوا إِنّٰا لَضٰالُّونَ؛»(9)
هنگامی که «وارد باغ شدند و» آن را آن گونه دیدند - نابود شده - گفتند: ما راه را گم کرده ایم!.
ص: 113
«بَل نَحنُ مَحرُومِینَ؛»(1)
بلکه ما محرومیم «همه چیزبه طورکامل، ازدست ما رفته».
«فَأَ قبَلَ بَعضُهُم عَلٰی بَعضٍ یَتَلاوَمُونَ؛»(2)سپس آنها رو به هم کردند وبه ملامت یکدیگر پرداختند.
«قٰالُوا یٰا وَیلَنٰا إِنّٰا کُنّٰا طاغِینَ؛»(3)
(فریادشان بلند شد) گفتند: وای برما که طغیانگربودیم.
«عَسٰی رَبّنُٰا أَن یُبدِ لَنٰا خَیرًا مِنهٰا إِنّٰا إِلٰی رَبِّنٰا رٰاغِبُونَ؛»(4)
امیدواریم پروردگارمان «ما را ببخشد و» بهتر از آن را به جای آن به ما بدهد، چرا که ما به او دلبسته ایم.
«کَذٰالِکَ العَذٰابُ، وَلَعَذٰابُ الآخِرَةِ أَکبَرُلَوکٰانُوا یَعلَمُونَ؛»(5)
این گونه است عذاب خداوند «در دنیا» وعذاب آخرت از آن هم بزرگتر است، اگر می دانستند.
قرآن کریم: «وَإِذاتَولَّی سَعی فِی الأَرضِ لِیُفسِدَ فِیها وَیُهلِکَ الحَرثَ وَالنّسل وَاللهُ لا یُحِبُّ الفَسادَ؛»(6)
و هنگامی که روی برمی گردانند (و از نزد توخارج می شوند) در راه فساد در زمین گوشش می کنند و زراعت ها و چهارپایان را نابود می سازند (با اینکه می دانند) خدا فساد را دوست نمی دارد.
«بسیاری از مفسران احتمال داده اند که مقصود ازجملۀ «إذا تولّی» همان مسئلۀ قبول ولایت وحکومت است، یعنی منافقان هنگامی که به مرحله ای ازحکومت وسلطه برسند، دست به فساد و خرابی زده وظلم وستم را در میان بندگان خدا به راه می اندازند و به خاطرظلم وستم آن ها آبادی ها روبه ویرانی می گذارد، دام ها هلاک می شوند و جان و مال مردم برباد می رود.
«حَرث» به معنی زراعت و«نسل» به معنی اولاد است، و بر اولاد انسان و غیرانسان اطلاق می شود، بنابراین هلاک کردن حرث ونسل به معنی از میان بردن هرگونه موجود زنده است، اعم ازموجودات زندۀ نباتی، حیوانی و انسانی»(7)
ص: 114
249. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : رَأسُ الرَّذٰائِلِ إِصطِنٰاعُ الأَرٰاذِلِ؛(1)
سررشتۀ همۀ زشتی ها، نیکی کردن به اراذل و ناکسان است.
250. قٰالَ أَبُوجَعفَر (علیه السلام) : بِئسَ العَبدُ عَبدٌ هُمَزَةٌ لُمَزَةٌ یُقبِلُ بِوَجهٍ وَیُدبِرُ بِآخَرَ؛(2)
بَد بنده ای است بنده وآدم، «همزة ولمزة» یعنی آن که، غیبت، عیب جوئی، استهزا ومسخره می کند، و با چهره ای روبرو می شود و با چهره دیگر پشت می گرداند.
251. قالَ أبُوجَعفَرٍ (علیه السلام) : بِئسَ القَومُ قَومٌ یَعِیبُونَ الأَمرَبِالمَعرُوفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ؛(3)
چه بد قومی است قومی که، امربه معروف ونهی از منکر را، عیب می دانند.
252. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : یَقبَحُ عَلَی الرَّجُلِ أن یِنکِرَالمُنکَرَعَلَی النّٰاسِ وَیَنهٰا هُم عَنِ الرَّذٰائِلِ وَسَیِّئاتٍ وَإِذٰا خَلا بِنَفسِهِ إِرتَکَبَهٰا وَلا یَستَنکِفَ مِن فِعلِهٰا؛(4)
برای انسان بسی زشت است که زشتی های مردم را زشت شمارد، و آنان را از پستی ها وگناهان منع نماید، لکن وقتی که خودش تنها می شود همان زشتی ها را مرتکب گردد و از کارش دست برندارد.
253. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : وُفُورُالأَموٰالِ به آنتِقٰاصِ الأَعرٰاضِ لَومٌ؛(5)
افزودن اموال با کم کردن آبروها، ناکسی و زشتی است.
ص: 115
254. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلتَّظافُرُعَلٰی نَصرِالبٰاطِلِ لَومٌ وَخِیٰانَةٌ؛(1)
همکاری کردن برای یاری باطل، زشتی وخیانت است.
255. الإِمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : بِالبُخلِ تَکثُرُالمَسَبَّةُ؛(2)
با بخل، ننگ و زشتی بیشترمی شود.
256. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَللُّؤُمُ مُضٰادٌّ لِسٰائِرِالفَضٰائِلِ وَجٰامِعٌ لِجَمِیعِ الرَّذٰائِلِ وَالسَّؤٰاتِ وَالدَّنٰایٰا؛(3)
بخل، پست فطرتی و فرومایگی، ضد و دشمن تمام خوبی ها، جامع و مرکز تمام زشتی ها، بدی ها و پستی ها است.
257. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : کَثرَةُ الشُّحِّ یُوجِبُ المَسَبَّةَ؛(4)
بخل زیاد سبب بدی انسان می شود.
258. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَربَعٌ تُشِینُ اتلرَّجُلَ: أَلبُخلُ وَالکِذبُ وَالشَّرَهُ وَسُوءُ الخُلقِ؛(5)
چهار چیزاست که مرد را بزشتی بیالاید: بخل، دروغ، آزمندی وبداخلاقی.
259. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلشُّحِّ یَکسِبُ المَسَبَّةَ؛(6)
بخل زیاد، سبب بدی وزشتی انسان می شود.
260. قالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلبُخلُ جامِعٌ لِمَساوِئِ العُیُوبِ، وَهُوَزِمامٌ یُقادُ بِهِ إِلی کُلِّ سُوءٍ(7)
امام علی (علیه السلام) فرمود: بخل ورزیدن کانون تمام عیب ها، ومهاری است که انسان را به سوی هربدی می کشاند.
ص: 116
261. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : سُوءُ الخُلقِ شَرَّ قَرِینٍ؛(1)
زشت خویی بدترین، دوست است.
262. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : سُوءُ الخُلقُ شُؤمٌ وَالإِسائَةُ إِلَی المُحسِنِ لُؤمٌ؛(2)
بدخوئی زشت و بدی کردن با شخص نیکوکار نکوهیده وناکسی است.
263. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلجَفاءُ شَینٌ؛(3)
بدرفتاری، زشت است.
آزمندی وحریص بودن، شخص را زشت و دین را تباه می کند وجوانمردی را معیوب می سازد.
268. الإمامُ علیّ (علیه السلام) : إِیّاکَ وَالشَّرَهَ فَاِنَّهُ رَأسُ کُلِّ دَنِیَّةٍ وَأُساسُّ کُلِّ رَذِیلَةٍ؛(1)
برتو باد، بدوری ازحرص زدن که آن، سر هر پستی و اساس هر زشتی است.
269. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مِن أَعظَمِ الَّومِ إِحرٰازُالمَرءِ نَفسَهُ وَاِسلامُهُ عِرسَهُ؛(2)
از بزرگ ترین زشتی وپلیدی است که شخص خود را نگهدارد، و ناموسش را تسلیم دیگری نماید «بلکه باید در راه نگهداری دین وناموس تا پای جان ایستادگی کرد».
270. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مِنَ اللَّومِ أَن یَصُونَ الرَّجُلُ مٰالَهُ وَیَبذُلَ عِرضَهُ؛(3)
از ناکسی و زشتی انسان است که مالش را نگهدارد و ناموس خود را در اختیار دیگران قرار دهد.
قرآن کریم: «وَیِعَذِّبَ المُنافِقِینَ وَالمُنافِقاتِ وَالمُشرِکِینَ وَالمُشرِکاتِ آَلظّانِّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَغَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَلَعَنَهُم وَأَعَدَّ لَهُم جَهنَّمَ وَسائَت مَصِیرَا؛»(4)
وخداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خداوند گمان بد می برند عذاب نماید، حوادث سوء و بد «که برای مؤمنان انتظار می کشند» تنها برخودشان نازل می شود، خداوند آن ها را غضب کرده، و آن ها را از رحمت خود دور ساخته، و جهنم را برای آن ها آماده کرده، وچه بَد سرانجامی است.
271. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : لا شَیمَةَ أَقبَحُ مِنَ الکِذبِ؛(5)
هیچ روشی، زشت تر از دروغگویی نیست.
ص: 118
272. رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : شَرُّالنّاسِ مَن یُبغِضُ النّاسَ وَیَبغِضُونَهُ؛(1)
بدترین مردم آن کس است که مردم را دشمن دارد ومردم نیزاو را دشمن دارند.
273. قٰالَ أَبُوجَعفَر (علیه السلام) : بِئسَ العَبدُ عَبدٌ هُمَزَةٌ لُمَزَةٌ یُقبِلُ بِوَجهٍ وَیُدبِرُ بِآخَرَ؛(2)
بَد بنده ای است بنده و آدم «همزة ولمزة» یعنی آن که، غیبت، عیب جویی، استحزا و مسخره می کند، و با چهره ای روبرو می شود و با چهره دیگر پشت می گرداند.
274. قٰالَ أَبُوجَعفَرٍ (علیه السلام) : بِئسَ العَبدُ، عَبدٌ یَکُونُ ذٰاوَجهَینِ وَذٰالِسانَینِ، یُطرِی أَخٰاهُ شٰاهِدًا وَیَأکُلُهُ غٰائِبًا، إن أُعطِیَ حَسَدَهُ وَإِنِ ابتَلٰی خَلَهُ؛(3)
چه بَد بنده ای است آن بنده ای که دارای دو چهره باشد، درحضور برادرش او را ستایش نماید و در پشت سر او را بخورد «از او بدگویی وغیبت کند». اگر ثروتی به دست آورد بر او رشک برد، و اگر گرفتار شود دست از یاری او بردارد.
275. الإمامُ عَلیٌّ (علیه السلام) : مَن لَم یَکُن مَوَدَّتُهُ فِی اللهِ فَاحذَرهُ فَاِنَّ مَوَدَّتَهُ لَئِیمَةٌ وَصُحبَتُهُ مَشُومَةٌ؛(4)
کسی که دوستیش در راه خدا نباشد از او حذرکن، همانا دوستی آن فرومایگی و همنشینی با او شوم و زشت است.
276. الإمام الصّادق (علیه السلام) - عَندَ ما سَأَلَهُ مُفَضَلُّ عَن عِلَّتِ تَحرِیمِ الخَمرِ - قالَ: حَرَّمَ اللهُ الخَمرَلِفِعلِها وَفَسادِها، لِأَنَّ مُد مِنَ الخَمرِتُورِثُهُ الإِرتِعاشَ، وَتَذهَبُ بِنُورِهِ، وَتَهدِمُمُرُوَّتَهُ، وَتَحمِلُهُ عَلی أَن یَجتَرِئَ غَلی اِرتِکابِ المَحارِمِ،، وَسَفکِ الدِّماءِ، وَرُکُوبِ الزِّنا، وَلا یُأمَنُ آِذا سُکِرَ، أَن یَثِبَ عَلی حُرَمِهِ وَلا یَعقِلُ ذالِکَ، وَلا یَزِیدُ شارِبَها إِلا کُلَّ شَرٍّ؛(5)
ص: 119
امام صادق (علیه السلام) - درپاسخ به سؤال مفضل ازعلت تحریم خمر- فرمود: خداوند شراب را به علت تأثیر بد و فسادی که به وجود می آورد حرام کرد، زیرا میگسار دچار رعشه اندام می شود، نورانیت دلش ازبین می رود، مردانگی ومروت را از دست می دهد، در ارتکاب کارهای حرام وخون ریزی و زنا گستاخ و بی پروا می شود، و درحال مستی و نابخردی هیچ بعید نیست که به محارم خود تجاوز کند، شراب بر شرابخوار جز شر و بدی نمی افزاید.
277. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : قَطِیعَةُ الرَّحِمِ أَقبَحَ الشِیَمِ؛(1)
امام علی (علیه السلام) : قطع رحم (و رابطه خویشاوندی) بدترین روش ها است.
278. قٰالَ أبُوجَعفَرٍ (علیه السلام) : بِئسَ العَبدُ،عَبدٌ لَهُ طَمَعٌ یَقُودُهُ، وَبِئسَ العَبدُ،عَبدٌ لَهُ رَغبَةٌ تُذِلُّهُ؛(2)
چه بد بنده ایست آن بندۀ که دراوطمعی باشد، که او را بکشاند بطرف «خواسته های ذلّت آور» و چه بد بنده ایست آن بندۀ که در او رغبتی باشد که او را خوار کند.
279. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : سُوءُالفِعلِ دَلِیلُ لُؤمِ الأَصلِ؛(3)
بدکرداری نشانه، بد نهادی و بد طینتی است.
281. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) :مَن لَم یُحسِنِ العَفوَأَسٰاءَ بِالإِنتِقٰامِ؛(1)
هرکس از گناه «دیگری»، خوش و آسان نگذرد، به سختی و زشتی انتقام شود.
«یکی از اوصاف رذیله که باعث زشتی انسان در پیشگاه خدا و در نزد مردم می شود، عیب جویی و بدگویی از دیگران است»(2)
282. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : اَلغَضَبُ یُردِی صاحِبَهُ وَیُبدِی مَعایِبَهُ؛(3)
غضب صاحبش، را نابود می کند و زشتی هایش را آشکار می سازد.
«غیبت از جمله اوصافی است که در آیات و روایات بسیار تقبیح شده است، و سبب زشتی اسان می گردد»(4)
قرآن کریم:«وَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزادَ تهُم رِجسًا إِلی رِجسِهِم وَما تُوا وَهُم کافیرُونَ؛»(5)
و اما آن ها که در دل های شان بیماری است، پلیدی برپلیدی ذاتی آنها افزود و درحال کفرجان دادند.
283. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : فِعلُ الشَّرِّمَسَبَّةٌ،(6)
بد کاری، زشت و ننگ است.
ص: 121
284. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : ثَمَرَةُ الکِبرِأَلمَسَبَّةُ؛(1)
نتیجۀ کبر و غرور، بدگوئی است.
285. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : قَرِینُ المَعاصِی رَهِینُ السَّیِّآتِ؛(2)
همنشین گناهان، در گروِ زشتی ها است.
286. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَللُّومُ قَبِیحٌ فَلا تَجعَلهُ لُبسَکَ؛(3)
فرومایگی زشت است، آن را جامه خود قرارمَده.
287. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَللَّئِیمُ إِذٰاقَدَرَأَفحَشَ وَإِذٰا وَعَدَ أَخلَفَ؛(4)
انسان فرومایه وقتی توانگرگردد، زشت گوی می شود و هرگاه وعده کند خلاف می نماید.
288. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : سُنَّةُ الِّئامِ قَبحُ الکَلامِ؛(5)
روش ناکسان، سخن زشت گفتن است.
301. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : سُوءُ الجوارِوَ-الإِسائَةُ إِلَی الأَبرارِمِن أَعظَمِ اللُّئُومِ؛(1)
امام علی (علیه السلام) : بدهمسایگی و إسائه أدب (بدی کردن) به نیکان از بزرگترین زشتیهاست.
3.2. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : إِیّٰاکَ وَمٰا یَستَهجَنُ مِنَ الکَلامِ فَاِنَّهُ یَحبِسُ عَلَیکَ الِئٰامَ وَیُنَفِّرُعَنکَ الکِرٰامَ؛(2)
ازسخن زشت ومستهجن دوری کن، زیرا که زشت کاران را به تو نزدیک و نیکوکاران از تو دور می سازد.
303. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : کَثرُةُ الکِذبِ یُوجِبُ الوَقِیعَةَ؛(3)
دروغ بسیار، سبب بدگویی از انسان می شود.
304. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : إیِّاکَ وَفِعلَ القَبِیحِ فَاِنَّهُ یُقبِحُ ذِ کرَکَ وَیُکَثِرُ وِزرَکَ؛(4)
از زشتی، دوری کن که آن بد نامت سازد، وگناهانت را زیاد کند.
ص: 123
305. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلمَلَلُ یُفسِدُ الأُخُوَّةَ؛(1)
آزرده نمودن، برادری را فاسد وتباه می کند.
306. قالَ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : إِذَااختَشَمَ المُؤمِنُ أَخاهُ فَقَد فارَقَهُ؛(2)
وقتی مؤمن برادرش را به خشم آورد، به یقین از او جدا شده است.
307. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : إِیّٰاکَ وَالجَفٰاءَ فَاِنَّهُ یُفسِدُ الإخاءَ وَیُمقِتُ اِلَی اللهِ وَالنّٰاسِ؛(3)
از جفاکاری بپرهیز، زیرا که آن برادری را تباه می کند وخداوند ومردم را با انسان دشمن می سازد.
308. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلجَفاءُ یُفسِدُ الإِخاءَ؛(4)
جفاکاری، برادری را ازبین می برد.
309. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : لاتَجتَمِعُ الخِیانَةُ وَالأُخُوَّةُ؛(5)
امام علی (علیه السلام) : خیانت و برادری هرگزجمع نگردد.
310. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : مَن مَدَحَ أخاهُ المُؤمِنَ فِی وَجهِهِ وَاغتابَهُ مِن وَرائِهِ فَقَدِ انقَطَعَ ما بَینَهُما مِنَ العیصمَةِ؛(6)
هرکس برادر مؤمن خود را، در حضورش ستایش کند، و پشت سر او غیبت او را نماید، پس همانا رشتۀ برادری بین آن دو قطع گردد.
311. عَنِ الصّادِقِ جَعفَرِبنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) -فِی حَدِیثٍ - أَنَّهُ قالَ:... وَلَقَد حَدَّثَنِی أَبِی، عَن
ص: 124
أَبِیهِ، عَن آبائِهِ، عَن رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه واله) قالَ: مَن إغتابَ مُؤمنَا بِما فِیهِ لَم یَجمَعِ اللهُ بَینَهُما فِی الجَنَّةِ أَبَدًا، وَمَنِ إغتابَ مُؤمنَا بِما لَیسَ فِیهِ فَقَدانقَتَعَتِ العِصمَةُ بَینَهُما؛(1)
امام صادق (علیه السلام) - در گفتار طولانی - فرمود: همانا پدرم از پدرش و او از پدرانش نقل کرد که رسول خدا فرمود: هرکس غیبت مؤمنی را کند درصفتی که در او هست خداوند هیچ گاه آن دو را در بهشت جمع نخواهد کرد، وکسی که غیبت مؤمنی را کند در چیزی در او نیست قطعا حرمت بین آن ها پاره می شود.
312. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : سُوءُ المَنطِقِ یُزرِی بِالقَدرِوَیُفسِدُالأُخُوَّةَ؛(2)
گفتار زشت، رتبه انسان را می کاهد و برادری را تباه می سازد.
«قهرکردن و ازهم دوری نمودن دو برادر دینی، باعث خروج آنان از اسلام و از دوستی و برادری یکدیگرمی گردد»(3)
313. عَن أبِی حَمزَةَ قالَ: سَمِعتُ أباعَبدِ اللهِ (علیه السلام) یَقُولُ: إِذا قالَ الرَّجُلُ لِأَخِیهِ المُؤمِنِ: أُفٌّ خَرَجَ مِن وِلایَتِهِ، وَإِذا قالَ: أَنتَ عَدُوِّی کَفَرَأَحَدُهُما، وَلا یَقبَلُ اللهُ مِن مُؤمِنٍ عَمَلًا وَهُوَمُضمِرٌعَلی أَخِیهِ المُؤمِنِ سُوءًا؛(4)
أبوحمزه گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم می فرمود: وقتی که مرد به برادرمؤمن خود گفت: أف برتو، از ولایت و دوستی او خارج می گردد، و هرگاه گفت: تو دشمن منی یکی از آن دو کافر می شود، و خداوند از مؤمنی که نیت بد برای برادر دینی خود در سینه داشته هیچ عملی نمی پذیرد.
314. قالَ علیٌّ اَمِیرَالمُؤمِنینَ (علیه السلام) : یَنبَغِی لِلرَّجُلِ المُسلِمَ أَن یَجتَنِبَ مُواخاةَ ثَلاثَةٍ: ألماجِنِ
ص: 125
الفاجِرِوَالأَحمَقِ وَالکَذّابِ؛(1)
سزاوار است مرد مسلمان، از برادری با سه گروه اجتناب نماید: پرروی تبهکار، احمق و دروغگو.
«دروغگویی از اوصاف پست و زشتی است در اسلام به شدت از آن نهی شده، و سفارش گردیده که با انسان دروغگو دوستی و برادری نیزننمائید و از آنان دوری کنید»(2)
- قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : لایَزٰالُ اُمّتِی بِخَیرِمٰا أمَرُوابِالمَعرُوفِ، وَنَهَوا َعنِ المُنکَرِ، وَتَعٰاوَنُواعَلَی البِرِّ، فَاِذٰا لَم یَفعَلُوا ذٰالِکَ نُزِعَت عَنهُمُ البَرکٰاتُ...؛(3)
تا زمانی که امّت من امر به معروف ونهی ازمنکر می نمایند و درکارهای نیک به همدیگر یاری می رسانند در خیر و برکت هستند، و وقتی که اینها را انجام ندادند برکات ازآنان برچیده می شود.
315. قالَ علیٌّ اَمِیرُالمُؤمِنینَ (علیه السلام) : إنّ اللهَ یَبتَلِی عِبادَهُ عِندَ الأَعمالِ السَیِّئَةِ بِنَقصِ الثَمَراتِ، وَحَبسِ البَرَکاتِ، وَإِغلاقِ خَزائِنِ الخَیراتِ، لِیَتُوبَ تائِبٌ...؛(4)
خداوند بندگان خود را که گناهکارند، با کمبود میوه ها، و جلوگیری از نزول برکات، و بستن درگنج های خیرات، آزمایش می کند، برای آن که توبه کننده ای بازگردد.
قرآن کریم: «وَلَوأَنَّ اَهلَ القُری آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السّماءِ وَالأَرضِ وَلکِن کَذَّ بُوا فَأَ خَذناهُم بِما کانُوایَکسِبُونَ؛»(5) (6)و اگر مردمی که در شهرها و آبادی ها زندگی دارند، ایمان بیاورند و تقوی پیشه کنند، برکات آسمان و زمین را بر آن ها می گشائیم ولی «آنها حقایق را» تکذیب کردند ماهم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.
ص: 126
«وقتی که قومی و مردمی حقایق (خدا، پیغمبر و...) را تکذیب و انکار کردند و ایمان نیاوردند وتقوی پیشه نکردند، خداوند هم بخاطراعمالشان آنان را مآخذه و مجازات می نماید و برکات آسمان و زمین را برای آنان می بندد».
316. رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : أَربَعٌ لا تَدخُلُ بَیتًا وٰاحِدَةٌ مِنهُنَّ إلا خَرِبَ وَلَم یَعمُربِالبَرَکَةِ:
أَلخِیٰانَةُ، وَالسِّرقَةُ، وَالشَّرٰابُ، وَالزِّنٰا؛(1)
چهار چیز است که اگر یکی از آن ها، به خانه ای درآید، آن را ویران کند «و از برکت» آبادان نشود: خیانت، دزدی، شرابخواری و زنا.
317. قالَ الصّادِقُ (علیه السلام) : وَجَدنا فِی کِتابِ رَسُولُ اللهِ (ص)... وَاذا مَنَعُواالزَّکاةَ مَنعَتِ الأَرضُ بَرَکاتَها مِنَ الزَّرعِ وَالثِّمارِ، وَالمَعادِنِ کُلِّها؛(2)
درکتاب رسول خدا یافتیم «دیدیم» نوشته بود: هرگاه از دادن زکات دریغ کنند، زمین برکات خود را از زراعت و میوه ها، و معادن، همه آن ها را «همه خیرات و برکات را» از آنان دریغ می نماید.
318. قالَ الإمامُ الباقِرُ (علیه السلام) : مَن فَحَّشَ عَلی أَخِیهِ المُسلِمِ نَزَعَ اللهُ مِنهُ بَرَکَتَ رِزقِهِ؛(3)
هرکس به برادر مسلمان دشنام دهد، و «ناسزا بگوید» خداوند برکت را از روزی او ریشه کن کند.
- رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : أَربَعٌ لا تَد خُلُ بَیتًا وٰاحِدَ ةٌ مِنهُنَّ إلا خَرِبَ وَلَم یَعمُربِالبَرَکَةِ:... وَالشَّرٰابُ، وَالزِّنٰا؛(4)
چهارچیزاست که اگر یکی از آن ها، به خانه ای درآید، آن را ویران کند «و از برکت» آبادان نشود: ... شرابخواری و زنا.
ص: 127
319. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : وَمَن غَشَّ أَخاهُ المُسلِمَ نَزَعَ اللهُ بَرَکَةَ رِزقِهِ، وَأَفسَدَعَلَیهِ مَعِیشَتَهُ، وَوَکَلَهُ إِلی نَفسِهِ؛(1)
هرکس با برادر دینی خود غش، کند خداوند برکت را از روزیش بردارد، و زندگی او را پریشان و فاسد نماید، و او را بخویش واگذارد.
320. قالَ أبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : یامفضّل إیّاک والذّنوب وحذّرها شیعتنا، فوالله ماهی إلی أحد أسرع منها آلیهم، انّ احد هم لتصیبه المعرة من السّلطان وما ذالک إلا بذنوبه، وانّه لیصیبه السّقم وما ذالک إلا بذنوبه، وانّه یحبس عنه الرزق وما هوإلا بذنوبه...؛(2)
ای مفضّل! از گناهان بپرهیز، و شیعیان ما را از آن برحذردار، پس قسم به خداوند، هیچ چیزسریع تر از آن بر شما اثر نمی گزارد، گاهی بعضی از شما از سلطان می ترسد و این نیست مگر به خاطرگناهان، و بیماری به او می رسد، این نیست، مگر به خاطرگناهانش، و روزیش کم می شود این به جز به علت گناهانش نیست.
321. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : عِندَ فَسٰادِالنِّیَّةِ تُرتَفَعُ البَرَکَةُ؛(3)
هنگامی که نیت «افراد» فاسد گردد، برکت از میان برداشته می شود.
322. الإماُم عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلکِذبُ وَالخِیانَةُ لَیسا مِن اَخلاقِ الکِرامِ؛(4)
امام علی (علیه السلام) : دروغ وخیانت از اخلاق بزرگان نیسنتند.
- الإمامُ عَلِیٌّ(علیه السلام: إِیّٰاکَ وَمٰا یَستَهجَنُ مِنَ الکَلامِ فَاِنَّهُ... وَیُنَفِّرُعَنکَ الکِرٰامَ؛(5)
ص: 128
از سخن زشت ومستهجن دوری کن، زیرا که آن نیکوکاران را از تو دور می سازد.
323. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) :عادَةُ اللِّئامِ وَالأَغمارِأَذِیَّةُ الکِرامِ؛(1)
عادت وخوی فرومایگان و ابلهان آزار و اذیت کردن بزرگان وجوانمردان است.
324. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : إِذَاستَولَی الِّئامُ اضطُهِدَ الکِرامُ؛(2)
هنگامی که فرومایگان والی أمرشوند، (و در مصدر امور قرارگیرند) گرانمایگان بیفتند و مقهور شوند.
325. الإمامُ علیّ (علیه السلام) : أَلأمٰانِیُّ تُعمِی عُیُونَ البَصٰائِرَ؛(3)
آرزوها، دیده های بینش را کور می سازند.
326. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : مَن راقَهُ زِبرِجُ الدُّنیا أَعقَبَ ناظِرَیهِ کَمَهًا؛(4)
هرکس آرایش و زیب دنیا دلش را ببرد، بدنبالش دو چشمش را کور سازد «و بصیرت را از او بگیرد»
327. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : مَن رَکِبَ الهَویٰ أَدرَکَ العَمیٰ؛(5)هرکس برهوای نفس سوارشود، کوری را دریابد (بصیرت را ازدست بدهد)
ص: 129
«اَللّهُمَ اغفِرلِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنزِلُ البَلاءَ» (1)
«خداوندا! بیامرز برای من گناهانی راکه، باعث نزول بلا می شوند».
328. عَن أَبِی خالِدِ الکا بُلِی قالَ: سَمِعتُ زَینَ العابِدِ ینَ (علیه السلام) یَقُولُ:... وَالذُّنُوبُ الَّتِی تُنزل البَلاءَ: تَرکُ إَعانَةُ المَلهُوفِ، وَتَرکُ مُعا وِنَةُ المَظلُومِ، وَتَضیِیعُ الأمربِالمَعرِوفِ وَالنَّهی عَنِ المُنکَر؛(2)
أبی خالد کابلی گوید: از امام زین العابدین (علیه السلام) شنیدم می فرمود: گناهانی که باعث نزول بلاء می شود: به داد بیچاره نرسیدن، و به مظلوم کمک نکردن، وضایع کردن امربه معروف ونهی ازمنکراست.
329. قٰالَ أبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : إنّ اللهَ بَعَثَ مَلَکَین اِلٰی أهلِ مَدِینَةٍ لِیُلقِیٰا هٰا «عَلٰی أهلِهٰا» فَلَمّٰا انتَهٰا إلی المَدِینَةِ فَوَجَدٰافِیهٰا رَجُلا یَدعُووَیَتَضَرّعُ «اِلٰی أن قٰالَ:» فَعٰادَ أحَدُهُمٰا اِلَی اللهِ، قٰالَ: یٰارَبِّ إنِّی انتَهَیتُ اِلَی المَدِینَةِ فَوَجَد تُ عَبدَ کَ، فُلانًا، یَدعُوکَ وَیَتَضَرّعُ إلَیکَ، فَقٰالَ: امضِ لِمٰا أمَرتُکَ بِهِ، فَاِنّ ذٰا رَجُلٌ لَم یَتَمَعَّروَجهَهُ غَیظًا لِی قَطّ؛(3)
همانا خداوند دوتا ملک فرستاد به سوی شهری، تا آن را برسراهلش ویران کنند، وقتی به آن شهر رسیدند مردی را یافتند که داشت دعا می کرد وتضرّع می نمود،«… تاحضرت فرمود:» پس یکی از فرشتگان برگشت به سوی خدا و عرض کرد: پروردگارا من رسیدم به آن شهر و بنده تو«فلانی» را دیدم که تو را می خواند و به سوی تو تضرّع می نماید، پس خداوند فرمود: آنچه امر کردم آن را انجام ده، برای این که این مرد هیچ وقت به خاطر من، به عنوان إعراض «در مقابل گنه کاران» غیظ نکرده و رو برنگردانده. «برای تغییر وضع اقدام و نهی از منکرنکرده است».
330. عَن زَرِّبنِ حُبَیشٍ قالَ: خَطَبَ علِیٌّ (علیه السلام) بِالنَّهرَوانَ إلی أَن قالَ: فَقامَ رَجُلٌ فَقالَ: یاأمِیرَالمُؤمِنِینَ حَدِّ ثنا عَنِ الفِتَنِ،
فَقالَ: إنّ الفتنة إذا أقبلت شُبِهَت - ثُمَّ ذَ کَرَالفِتَنَمِن بَعدِهِ إلی آن قامَ - فَقامَ رَجُلٌ فَقالَ: یاأمِیرَالمُؤمِنِینَ ما یُصنَعُ فِی ذالِکَ الزَّمانِ ؟ قالَ: أنظُرُواآهلَ بَیتِ نَبِیِّکُم فَاِن لَبَدُوا فَالبُدُوا،
ص: 130
وَإن استَصرَخُوکُم فَانصُرُوهُم تُوجَرُوا، لا تَسبِقُوهُم فَتُصرِعُکُمُ البَلِیَّةُ، ثُمَّ ذَ کَرَحُصُولَ الفَرَجِ بِخُرُوجِ صاحِبِ الأَمرِ (علیه السلام) ؛(1)
زرّبن حبیش گوید: علی (علیه السلام) در نهروان خطبه ای ایراد فرمود، پس مردی بلند شد و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین از فتنه ها به ما خبرده، فرمود: زمانی که فتنه ها رو آورد «باحق» مشتبه می شود، سپس فتنه های بعد از خود را بیان کرد، تا ایستاد«سکوت کرد»، بعد مردی از جا برخواست و عرض کرد: یا أمیرالمؤمنین در آن زمان چه باید کرد؟ فرمود: نگاه کنید به اهل بیت پیامبرتان، اگرسکوت کردند، شما هم سکوت کنید، اگر یاری خواستند یاری شان کنید، پاداش داده خواهید شد، به آنان سبقت و پیشی نگیرید که بلاها وگرفتاری ها شما را نابود می کند، بعد از آن حصول فرج با خروج صاحب الأمر(عجلّ الله تعالی فرجه الشریف) را بیان فرمودند.
قرآن کریم:«کَدَأب آَلِ فِرعَونَ وَالَّذِینَ مِن قَبلِهِم کَذَّبُوا بِآیاتِ رَبِّهِم فَأَهلَگناهم بِذُنُوبِهِم وَأَغرَقنا آلَ فِرعَونَ وَکُلٌّ کانُوا ظالِمِینَ؛»(2)
این به حال فرعونیان وکسانی که پیش از آن ها بودند می ماند که آیات پروردگارشان را تکذیب کردند و ما هم به خاطر گناهانشان آن ها را هلاک نمودیم، فرعونیان را غرق کردیم وهم این گروه ها ظالم بودند.
«فَکَذَّبُوهُ فَنَجَّیناهُ وَمَن مَعَهُ فِی الفُلکِ وَجَعَلنا هُم خَلائِفَ وَأَغرَقنَا الَّذِین کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَانظُرکَیفَ کانَ عاقِبَةُ المُنذَرِینَ؛»(3)
اما آن ها او را تکذیب کردند و ما او را و کسانی که با او در کشتی بودند، نجات دادیم، آن ها را جانشین «و وارث کافران» قراردادیم و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند غرق نمودیم پس ببین عاقبت کار آن ها که انذار شدند «و به انذار الهی اهمیت ندادن» چگونه بود.؟!
331. قالَ عَلِیٌّ آَمِیرُالمُؤمِنینَ (علیه السلام) :... فَمَن تَرَکَهُ رَغبَةً عَنهُ أَلبَسَهُ اللهُ ثَوبَ الذُّلِّ، وَشَمِلَهُ البَلاءِ، وَدُیِّثَ بِالصِّغارِوَالقَماءَةِ، وَضُرِبَ عَلی قَلبِهِ بِالإِسهابِ (الأسداد) وَأُدِیلَ الحَقُّ مِنهُ بِتَضیِیعِ الجِهادِ، وَسِیمَ الخسف،وَمُنِعَ النَّصفَ؛(4)
ص: 131
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) : فرمود: کسی که جهاد را ناخوشایند دانسته وترک کند، خدا لباس ذلّت وخواری بر او می پوشاند، و دچار بلا و مصیبت می شود و کوچک و ذلیل می گردد، دل او در پردۀ گمراهی مانده وحق از او روی می گرداند، به جهت ترک جهاد به خواری محکوم واز عدالت محروم است.
نزول بلا (باران سنگ)
قرآن کریم:«قالُواإِنّااُرسِلنا إِلی قَومٍ مُجرِمِینَ؛»(1)
گفتند: ما به سوی قوم مجرمی فرستاده شده ایم.
«لِنُرسِلَ عَلَیهِم حِجارَةً مِن طِینٍ؛»(2)
تا بارانی از «سنگ گل» بر آن ها بفرستیم.
«مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّکَ لیلمُسرِفِینَ؛»(3)
سنگ هایی که از ناحیه پرورد گارت، بر اسراف کاران نشان شده است.
332. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : لَمّا عَمِلَ قَومُ لُوطٍ ما عَمِلُوا بَکَتی الأَرضُ إِلی رَبِّها حَتّی بَلَغَت دُمُوعُها {إلی} السَّماءِ، وَبَکَتِ السَّماءُ حَتّی بَلَغَت دُمُوعُهَا العَرشَ، فَأِوحَی اللهُ تَعالی إِلَی السّماء أَنِ إحصِیبِهِم وَأَوحی إِلی الأَرضِ أَنِ اخسِفِی بِهِم؛(4)
هنگامی که از قوم لوط، آن رفتار زشت صادرشد، زمین به خدای خود نالید چنان که گریه اش به آسمان رسید، وآسمان چنان نالید که گریه اش به عرش پروردگاررسید، پس خداوند آسمان را فرمان داد برایشان سنگ ببار، و زمین را امرفرمود آنان را فروبر.
333. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : لا تَمهَرِالدُّنیا دیینَکَ فَاِنَّ مَن أَمهَرَالدُّنیا دِینَهُ زَفَّت إِلَیهِ بِالشَّقاءِ وَالعَناءِ وَالمِحنَةِ وَالبَلاءِ؛(5)
دین خود را «عروس» دنیا مکن، زیرا که هرکس دنیا را با دینش کابین بست با بدبختی، رنج، اندوه و بلا عروسی خواهد کرد.
ص: 132
قرآن کریم:«وَفِی عادٍ إِذ اَرسَلنا عَلَیهِمُ الرِّیحَ العَقِیمَ؛»(1)
همچنین در سرگذشت قوم «عاد» نیز آیتی است، در آن هنگام بادی بی باران برآن ها فرستادیم.
«ما تَذَرُمِن شَیئٍ أَتَت عَلَیهِ إِلا جَعَلَتهُ کَالرَّمِیمِ؛»(2)
که از هر چیزی می گذشت آن را رها نمی کرد، تا هم چون استخوان های پوسیده کند!.
«فَلَمّا رَأَوهُ عارِضًا مُستَقبِلَ أَودِیَتِهِم قالُوا هذا عا رِضٌ مُمطِرُنا بَل هُوَمَا استَعجَلتُم بِهِ رِیحٌ فِیها عَذابٌ اَلِیمٌ؛»(3)
هنگامی که عذاب را به صورت ابرگسترده دیدند، که به سوی دره ها وآبگیرهای آنان درحرکت است «خوشحال شدند» گفتند: این ابری است باران زا «ولی به آن ها گفته شد» این همان چیزی است که برای آمدنش شتاب می کردید، تند بادی است «وحشتناک»که عذاب دردناکی درآن است.
«تُدَمِّرُکُلَّ شَیئٍ بِاَمرِرَبِّها فَاَصبَحُوا لا یُری إِلا مَساکِنُهُم کَذالِکَ نَجزِی القَومَ المُجرِمِینَ؛»(4)
همه چیزرا به فرمان پروردگار درهم می کوبد و نابود می کند، آن ها صبح کردند درحالی که چیزی جزخانه های آن ها به چشم نمی خورد، این گونه مجرمان را کیفرمی دهیم.«وَفِی ثَمُودَ إِذ قِیلَ لَهُم تَمَتَّعُوا حَتّی حَینٍ؛»(5)
و نیز در سرگذشت قوم «ثمود» عبرتی است، درآن هنگام که به آن ها گفته شد مدتی کوتاه متمتع باشید «وسپس منتظرعذاب».
«فَعَتَوا عَن أَمرِرَبِّهِم فَأَخَذَتهُمُ الصّاعِقَةُ وَهُم یَنظُرُونَ؛»(6)
آن ها از فرمان پروردگارشان سرباز زدند «و نافرمانی کردند»، پس صاعقه آن ها را فرو گرفت درحالی که «خیره خیره» نگاه می کردند «بی آن که قدرت دفاع داشته باشند».
ص: 133
«فَمَا استَطاعُوا مِن قِیامٍ وَما کانُوامُنتَصِرِینَ؛»(1)
آن ها چنان بر زمین افتادند که قدرتی برقیام نداشتند، ونتوانستند ازکسی یاری طلبند.
334. مُحَمَّدُ بنِ سِنانٍ قالَ: کُنتُ عِندَ الرِّضا (علیه السلام) ثُمَّ ذَکَرَحَدِیثًا طَوِیلا مَضمُونُهُ أَنَّ ثَلاثَةً مِن بَنِی إِسرائِیل حَجَبُوا مُؤمِنًا وَلم یَأذنُوا لَهُ ثُمَّ صَحَبُوا فَنَزَلَت نارٌمِنَ السَّماءِ فَأَحرَقَهُم وَبَقی هُوَ؛(2)
محمد بن سنان گوید: درخدمت امام رضا (علیه السلام) بودم حضرت حدیث طولانی بیان کردند که مضمونش این بود: که سه نفر از بنی اسرائیل خود را از مؤمنی پنهان کردند، و به او اجازه ورود «به منزل و محل خود» ندادند بعد که صبح کردند آتشی ازآسمان نازل شد وهمه آن ها را سوزاند ومؤمن زنده ماند.
(فرعونیان،غرق شدن دردریا)
«فَتَوَلّی بِرُکنِهِ وَقالَ ساحِرٌ اَو مَجنُونٌ. فَأَخَذناهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذناهُم فِی الیَمِّ وَهُوَمُلِیمٌ؛»(3)
اما او«فرعون» باتمام وجودش از وی «موسی» رو برتافت وگفت: این مرد یا ساحراست، یا دیوانه!. ما او و لشکریانش را گرفتیم و در دریا پرتاب کردیم، درحالی که در خود را سرزنش می کرد.
(قوم نوح، جاری شدن سیل ویرانگر)
«وَقَومَ نُوحٍ مِن قَبلُ إِنَّهُم کانُوا قَومًا فاسِقِینَ؛»(4)
هم چنین قوم نوح را قبل از آن ها «با سیل»هلاک کردیم، چرا که قوم فاسقی بودند.
«مِمّا خَطِیئاتِهِم اُغرِقُوا فَاُدخِلُوا نارًا فَلَم یَجِدُوا لَهُم مِن دُونِ اللهِ اَنصارًا؛»(5)
آری سرانجام همگی «قوم نوح» به خاطر، گناهان شان غرق شدند، و در آتش دوزخ وارد گشتند و جز خدا یاورانی برای خود نیافتند!.
ص: 134
(نزول بلای ناگهانی و شب هنگام)
335. قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : کانَ أَمِیرُالمُؤمِنِینَ (علیه السلام) یَقُولُ: لا تُبدِ یَنَّ عَن واضِحَةٍ، وَقَد عَمِلتَ الأَعمالَ الفاضِحَةَ وَلا یَأمَنُ البَیاتَ مَن عَمِلَ السَّیِّئاتَ؛(1)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمود: توکه اعمال رسوا کننده مرتکب شده ای، خنده دندان نما مکن، وکسی که گناهانی را انجام داده، از بلای شبگیرو پیش آمد ناگهانی نباید ایمن باشد.
336. عَن عَبّاسِ بنِ هِلالِ الشّامِیِّ مَولی لِأبِی الحَسَنِ مُوسی (علیه السلام) قالَ: سَمِعتُ االرِّضا (علیه السلام) یَقُولُ: کُلَّما أَحدَثَ العَبدُ مِنَ الذُّنُوبِ ما لَم یَکُونُوا یَعمَلُونَ، آَحدَثَ اللهُ لَهُم مِنَ البَلاءِ مالَم یَکُونُوا یَعرِفُونَ؛(2)
عبّاس بن هلال شامی گوید: از امام رضا (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: هرگاه بندگان، گناهان تازه ای را که سابقه نداشته، ایجاد کنند «انجام دهند» خدا برای آنها بلاهایی راکه سابقه نداشته «نمی شناختند» ایجاد کند.
337. الإمامُ علِیَّ (علیه السلام) : إِذٰا فَسَدَتِ النِّیَّةُ وَقَعَتِ البَلِیَّةُ؛(3)
هرگاه نیت فاسد شد، بلا نازل گردد.
«اشتغال به نعمت ها (دراثر اشتغال به نعمت، دین وآخرت را فراموش کند»
338. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : کَم مِن مُنعِمٍ عَلَیهِ بِالبَلاءِ؛(4)
بسا کسی که، به بلای نعمت های خدا گرفتاراست.
339. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : مَن طَلَبَ لِلنّاسِ الغَوائِلَ لَم یَأمَنِ البَلاءَ؛(5)
کسی که بدی و گرفتاری مردم را بخواهد، از گرفتاری در امان نخواهد بود.
ص: 135
340. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : إِنَّکَ إِن مَلَکَت نَفسُکَ قِیٰادَکَ أَفسدَت مَعٰادَ کَ وَأَورَدَ تکَ بَلاءً لایَنتَهِی وَشَقٰاءً لایَنقَضِی؛(1)
اگرنفس تو، مهارت را به دست گیرد آخرت را فاسد می سازد و تو را دربلائی افکند که آن را پایانی نباشد و بدبختی که انتها نداشته باشد.
1. قرارگرفتن غنائم در دست افراد خاص. (ویژه خواران)
«غنائم که مال عموم مسلمین است در دست افراد بخصوص قرار گیرد»
2. امانت غنیمت شمرده شود. (خیانت به امانت)
«امانت را برای خود، غنیمت بداند وبه صاحبش برنگرداند»
3. زکات دادن ضرر شمرده شود. (مَنع زکات)
«زکات را به ضررخود بداند و آن را از مال خود نپردازد»
4. مرد از زن خود اطاعت کند، «زن قوام پیداکند واطاعت شود - زن سالاری»
«زن هرچه بگوید ولوخلاف شرع باشد، اطاعت و اجرا نماید»
5. نافرمانی، آزار و اذیّت مادر.
6. نیکی به دوست به نیت ناراحت کردن مادر.«از مادرنا فرمانی و به او بدی کند و از دوست اطاعت وبه اونیکی نماید»
7. جفا، ستم و نامهربانی به پدر.
«با پدرومادر، نامهربان، بی مهر و بی محبت باشد، و با دیگران مهربان و با محبّت باشد»
8. شرابخواری.
9. پیشوای قوم، پسترین آنها باشد.
«پست ترین مردم، پیشوای آنان باشد»
10. احترام کردن مردم به پیشوای پست به خاطر ترس از شر او.
11.- بلند شدن صداها از مساجد.
«صداهایی که درشأن مساجد نیستند، از مساجد بلند شود، مانند: اعلان گمشده، مرافعه و...؛ برطبق بعضی از روایات بلند کردن صدا در مسجد حرام و برطبق بعضی مکروه است»
نکته:
1- صدای بلند، غیر از قرآن و أذان
2 - تفاوت در روایات، شاید بخاطرتفاوت مورد باشد.
ص: 136
12. حریر پوشیدن مردان.
«پوشیدن لباس حریر، برای مرد حرام است»
13. به خدمت گرفتن زنان آوازه خوان.
«توسط مردم و یا دولتمردان»
14. به کارگرفتن آلات و وسائل لهو، لعب و موسیقی حرام.
15. لعن کردن آخرین امّت به اوّلین.
«مرحوم شیخ صدوق می فرماید: منظور از اینکه آخر این امّت به اوّل آن لعن کند، خوارج هستند که امیرالمؤمنین (علیه السلام) را لعنت می کردند، درحالی که او از نظر ایمان به خدا و پیامبرش اول این امّت بود»(1).
341. یَحیَ بنِ سَعیدٍ، عَن مَحمّدِ بنِ الحَنفیّهَ عَن عَلِیِّ بنِ أبِی طالِبٍ (علیه السلام) قالَ: قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلی اللّه علیه وآله): إِذا عَمِلَت أُمَّتِی خَمسَ عَشَرَةَ خِصلَةٍ حَلَّ بَها البَلاءُ، قِیلَ: یا رَسُولَ اللّهِ وَماهِیش؟ قالَ: إِذا کانَتِ الغَنائِمُ دُ وَلًا، وَالأَمانَةُ مَغنَمًا، وَالزَّکاةُ مَغرمًا، وَاَطاعَ الرَّجُلُ زَوجَتَهُ، وَعَقَّ أُمَّهُ، وَبَرَّ صَدِیقَهُ، وَجَفا أَباهُ، وَکانَ زَعِیمُ القَومِ أَرذُ لَهُم وَاَ کرَمَهُ القَومُ مَخا فَةَ شَرِّهِ، وَا رتَفَعَتِ الأَصولتُ فِی الَمساجِدِ،وَلبَسُوا الحَرییرَ، وَاتَّخَذُوا القَیناتَ، وَضَرَبُوا بِالمَعازِفِ، وَلَعَنَ آخِرَهذِهِ الأُمَّةِ أَوَّلَها، فَلیُرتَقَبُ عِندَ ذالِکَ الرِّیحُ الحَمرا ء أَوِالخَسُفُ أَویالالمَسخُ؛(2)
«التوضیح: شرب الخمرلم یذ کرهنا هوفی نسخة آخر».
یحی بن سعید ازمحمد بن حنفیه و او از علی بن ابی طالب (علیه السلام) نقل می کند که پیامبرخدا (صلی اللّه علیه وآله) فرمود: هرگاه آمّت من پانزده چیزانجام دهند، به آنان بلاء نازل می شود، گفته شد یا رسول اللّه آنها کدامند؟ فرمود: زمانی که غنائم (که مال عموم است) دست اشخاص باشد، و امانت غنیمت شمرده شود، و زکات دادن ضرر شمرده شود، ومرد اززن خود اطاعت کند، و مادر خود را ناراحت سازد، ولی به دوستش إحسان کند، وبه پدرش جفا نماید، و پیشوای قوم پست ترین آن ها باشد، و مردم از بیم شرّش احترام کنند، و صدا از مساجد بلند گردد، و مردان لباس حریر پوشند، و کنیزان آوازه خوان برای خود گزینند، و آلات لهو به کار برند، و آخر این امّت به اوّل آن لعنت کند، در این هنگام باید در انتظار باد سرخ یا فرو رفتن زمین و یا مسخ باشند.
توضیح براینکه: شرب خمر اینجا ذکرنشده است و آن در نسخه دیگراست.
ص: 137
342. الإماُمُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن ساءَ خُلقُهُ مَلَّهُ أَهلُهُ؛(1)
کسی که خُلق وخوی بد داشته باشد، اهل بیت واعضای خانواده، از او بیزار می شوند.
343. قٰالَ الإِمامُ البٰاقِرُ (علیه السلام) : وَعُبُوسُ الوَجهِ وَسُوءُ البِشرِ، مَکسَبَةٌ لِلمَقتِ وَبُعدٌ مِنَ اللهِ؛(2)
ترش رویی و چهره درهم کشیدن موجب بیزاری ونفرت (مردم) و مایه دوری ازخداوند است.
344. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلحَسُودُ أَبَدًاعَلِیلٌ؛(3)
حسود، همیشه بیماراست.
345. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : عَجِبتُ لِغَفلَةِ الحُسّٰادِ عَن سَلامَةِ الأَجسٰادِ؛(4)
عجب دارم از غفلت حسود، از تندرستی ها.
346. الإمامُ علَیٌّ (علیه السلام) : أَلحَسَدُ یُفنِی الجَسَدَ؛(5)
حسد، جسم را از بین می برد.
347. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : أَلحَسَدُ شَرُّالأَمراضِ؛(6)
حسد، بدترین بیماری است.
348. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : طَهِّرُوا قُلُوبَکُم مِنَ الحَسَدِ فَاِنَّهُ مُکَمِّدٌ وَمُضِنٌّ؛(7)
ص: 138
قلبهایتان را ازحسد پاک کنید، زیرا که حسد، اندوه آورنده ولاغرکننده است.
349. قالَ الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : صِحَّةُ الجَسَدِ، مِن قِلَّةِ الحَسَدِ؛(1)
سلامت تن، در دوری ازحسادت است.
350. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : أَلمُرٰائِی ظٰاهِرُهُ جَمِیلٌ وَبٰاطِنُهُ عَلِیلٌ؛(2)
ریا کار، بیرونش زیبا و درونش بیماراست.
351. قٰالَ أَبُوجَعفَرٍ (علیه السلام) : قٰالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) :خَمسٌ إِن أَدرَکتُمُوهُنَّ فَتَعَوَّذُوا بِاللهِ مِنهُنَّ: لَم تَظهَرِالفٰاحِشَةُ فِی قَومٍ قَطُّ حَتّی یُعلِنُوهٰا إلا ظَهَرَفِیهِمُ الطّٰاعُونُ وَالأَوجٰاعُ الَّتِی لَم تَکُن فِی أَسلافِهِمِ الَّذِین مَضَوا...؛(3)
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: پنج چیزاست که اگر به آن ها برخورد کردید، از آن ها به خدا پناه ببرید: هرگز در مردمی فحشا «زنا و...» پیدا نشود - که آن را آشکار کنند – جز اینکه در ایشان «بیماری» طاعون و دردهائیکه درگذشتگان آن ها سابقه نداشته پدیدار گردد.«مانند ایدز، کرونا و...»
- الإمام الصّادق (علیه السلام) - عَندَ ما سَأَلَهُ مُفَضَلُّ عَن عِلَّتِ تَحرِیمِ الخَمرِ -:
حَرَّمَ اللهُ الخَمرَلِفِعلِها وَفَسادِها، لِأَنَّ مُد مِنَ الخَمرِتُورِثُهُ الإِرتِعاشَ...(4)؛
امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به سؤال مفضل از علت تحریم خمرفرمود: خداوند شراب را به علت تأثیر بد و فسادی که به وجود می آورد حرام کرد، زیرا میگسار دچار رعشه (اندام) می شود.
شک کننده، همیشه بیماراست.
353. قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : أَمٰا إِنَّهُ لَیسَ مِن عِرقٍ یُضرَبُ وَلا صِدٰاعٍ وَلا نَکبَةٍ وَلا مَرَضٍ إلا بِذَنبٍ.وذالک قول الله (عزّوجلّ): فی کتابه: «وَمٰا أَصٰابَکُم مِن مُصِیبَةٍ فَبِمٰا کَسَبَت أَیدِیکُم وَیَعفُواعَن کَثِیرٍ»(1). ثمّ قال: وما یعفوالله آکثرممّا یؤاخذبه؛(2)
آگاه باشید! همانا هیچ رگی قطع نمی شود و هیچ دردسری، پیش نمی آید و هیچ مصیبتی وارد نمی شود و به هیچ بیماری مبتلا نخواهد شد مگر بخاطر گناه.
و این مطابق با کلام خداست که در کتابش فرمود: «و آنچه از رنج و مصیبت به شما می رسد همه از دست اعمال زشت خود شما است در صورتی خدا بسیاری ازاعمال بد را عفو می کند» و بعد فرمود: وآنچه خداوند می بخشد خیلی بیشتر از آن چیزی است که به آن مجازات می کند.
354. قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : یا مُفَضَّلُ إِیّاکَ وَالذُّ نُوبَ وَحَذِّرها شِیعَتَنا، فَوَاللهِ ماهِیَ إِلی أَحَدٍ أَسرَعُ مِنها إِلَیهِم، إِنَّ أَحَدَ هُم لَتُصِیبُهُ المَعَرَّةُ مِنَ السُّلطانِ وَما ذالِکَ إِلا بِذُ نُوبِهِ، وَاِنَّهُ لَیُصِیبُهُ السُّقمُ وَما ذالِکَ إِلا بِذُنُوبِهِ؛(3)
ای مفضّل! از گناهان بپرهیز و شیعیان ما را از آن برحذردار، پس قسم به خداوند هیچ چیز سریعتر از آن برشما اثر نمی گزارد، گاهی بعضی از شما از سلطان می ترسد «و به دست او گرفتار می شود» واین نیست مگر به خاطرگناهان، و بیماری به او می رسد، این نیست مگر به خاطرگناهانش.
355. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : یا علی ! ما مَن خَدشِ عَودٍ، وَلا نَکبَةِ قَدمٍ إِلا بِذَنبٍ؛(4)
یا علی! هرخراشی که از چوبی برتن انسان وارد می شود، «صدمه جسمی»، وهرلغزشی قدمی «صدمه روحی»، بر اثرگناهانی است که از او سرزده.
356. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : أَلذُّنُوبُ داءٌ وَالدَّواءُ أَلإِستِغفارُوَالشَّفاءُ أَن لا تَعُودَ؛(5)
گناهان بیماری است، و دوای آن ها استغفار و توبه کردن است، و شفاء به این است که دیگر به گناه برنگردی.
ص: 140
357. قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : قالَ اللهُ عزّوجلّ: وَعِزَّتِی وَجَلالِی لا أَخرِجُ عَبدًا مِنَ الدُّنیا وَأَنَا آُرِیدُ أَن أَرحَمَهُ حَتّی آَستَوفِی مِن کُلِّ خَطِیئَةٍ عَمِلَها، إِمّا بِسُقمٍ فِی جَسَدِهِ وَإِمّا بِضِیقٍ فِی رِزقِهِ وَإِمّا بِخَوفٍ فِی دُنیاهُ فَاِن بَقِیَت عَلَیهِ بَقِیَّةٌ شَدَدتُ عَلَیهِ عِندَ المَوتِ؛(1)
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: خدای (عزوجل) فرماید: به عزت وجلالم سوگند من بنده ای که بخواهم رحمش کنم از دنیا بیرون نبرم تا این که هرگناهی کرده است «عوضش را» یا به وسیله بیماری در تنش، یا به تنگی در روزیش، یا با ترس وهراس در دنیایش واگر باز هم چیزی بماند مرگ را بر او سخت کنم.
358. قالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه واله) : مَن جامَعَ إِمرَأَتَهُ وَهِیَ حائِضٌ فَخَرَجَ الوَلَدُ مَجذُومًا أَوأَبرَصَ فَلا یَلُومُنَّ إِلا نَفسَهُ؛(2)
کسی که با زن خود هم بسترشود، درحالی او درحال حیض بوده، فرزندی که به وجود آید مبتلا به بیماری جذام یا دچاربیماری برص (پیسی) می باشد «دراین خصوص» فقط باید خود را ملامت کند.
359. عَن عَذافِرِالصَّیرُفِیِّ قالَ: قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : تَری هؤُلاء المُشَوَّهِینَ فِی خَلقِهِم؟ قالَ: قُلتُ: نَعَم، قالَ: هؤُلاءُ الَّذِینَ آبائُهُم یَأتُونَ نِسائَهُم فِی الطَّمثِ؛(3)
صیرفی می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: این معلولین «و معیوبین» جسمی را می بینی؟ عرض کردم بلی، فرمود: این ها کسانی هستند که پدرانشان درحال حیض با همسران خود هم بسترشده اند.
«در روایتی توصیه هایی را حضرت پیامبر (صلی الله علیه واله) به أمیرالمؤمنین (علیه السلام) می نماید، در این روایت به عوامل بسیاری ازبیماری های قبل از تولّد وحین انعقاد نطفه اشاره شده و نشان می دهد برای جلوگیری از بیماری باید از قبل از تولّد توجه داشت»
(بول نکردن بعد ازهم بسترشدن باهمسر)
(در روایتی است اگر«انسان» با همسرخود همبسترشود و قبل از غسل بول نکند تا بقیه منی از اوخارج شود، به دردی مبتلا می شود که درمانی برای اونیست)
ص: 141
360. عَن عُثمانَ بنِ عِیسی عَن بَعضِ أَصحا بِنا عَن أبِی عَبدِ اللهِ (علیه السلام) قالَ: قُلتُ: إِنَّ إِخوَتِی وَبَنِی عَمِّی قَد ضَیَّقُواعَلیَّ الدّارَوَأَلجَأُونِی مِنها إِلی بَیتٍ وَلَوتَکَلَّمتُ أَخَذتُ ما فِی أَیدِیهِم، فَقالَ لِی: اِصبِرفَاِنَّ اللهَ سَیَجعَلُ لَکَ فَرَجًا قالَ: فَانصَرَفتُ وَوَقَعَ الوَباءُ فِی سَنَةِ إِحدی ثَلاثِینَ { وَمِأَةِ } فَماتُوا وَاللهِ کُلُّهُم فَما بَقِیَ مِنهُم أَحَدٌ، قالَ فَخَرَجتُ فَلَمّا دَخَلتُ عَلَیهِ قالَ: ما حالُ أَهلِ بَیتِکَ ؟ قالَ قُلتُ لَهُ: فَقَد ماتُوا وَاللهِ کُلُّهُم، فَما بَقِیَ مِنهُم أَحَدٌ، فَقالَ: هُوَبِما صَنَعُوا بِکَ وَبِعُقُوقِهِم إِیّاکَ وَقَطعِ رَحِمِهِم بَتِرُّوآ أَتُحِبُّ أَنَّهُم بَقُوا وَأَنَّهُم ضَیَّقُوا عَلَیکَ ؟ قالَ: قُلتُ: إِی وَاللهِ؛(1)
برخی از اصحاب گوید: که به حضرت صادق (علیه السلام) عرض کردم: برادران وعموزادگانم خانه ام را برمن تنگ کرده و ازهمه آن خانه مرا به یک اطاق آن پناهنده کرده اند، ومن چنانچه در این باره اقدام کنم آنچه در دست آن ها است می گیرم، آن حضرت فرمود: صبرکن خداوند برایت گشایشی فراهم کند، گوید من منصرف شدم، وبایی در سال صد و سی و یک بیامد و بخدا سوگند همگی آن ها مردند و یک نفر از آن ها باقی نماند، گوید: من بیرون آمدم «و به نزد آن حضرت رفتم» همین که براو وارد شدم فرمود:
حال اهل خانه ات چطوراست ؟ عرض کردم: بخدا سوگند همه آن ها مردند، و یک نفر از آن ها زنده نماند، فرمود: این برای آن کاری بود که به تو کردند، و برای آن آزاری که به تو رساندن و قطع رحمی که کردند نابود شدند، آیا می خواستی که زنده باشند و بر تو تنگ بگیرند؟ عرض کردم: آری بخدا سوگند.
361. قالَ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَیُّهَا النّاسُ، مَتاعُ الدُّ نیا حُطامٌ مُوبِیٌّ فَتَجَنَّبُوا مَرعاهُ؛(2)
ای مردم، کالای دنیای حرام و برگ های خشکیدۀ وَبا خیزاست، پس از چراگاه آن دوری کنید.
362. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : طَیِّبُوا قُلُوبَکُم مِنَ الحِقدِ فَاِنَّهُ دٰاءٌ مُؤَبِّی؛(3)دل هایتان را از کَید وکینه پاکیزه دارید، زیرا که کینه دردی است وَبا آور.
ص: 142
(روایاتی درمورد عوامل پیدایش بیماری است، این دسته از روایان که بسیارمتعدد و فراوانند، عوامل مادی ومعنوی گوناگون را که منجربه بیماری در انسان می شود را مشخص می کنند)
363. قالَ أَبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : طَلَبَةُ العِلمِ ثَلاثَةٌ فَاعرِفهُم بِاَعیانِهِم وَصِفاتِهِم: صِنفٌ یَطلُبُهُ لِلجَهلِ وَالمِراءِ، وَصِنفٌ یَطلُبُهُ لِلإِستِطالَةِ وَالخَتلِ، وَصِنفٌ یَطلُبُهُ لِلفَقهِ وَالعَقلِ، فَصاحِبُ الجَهلِ وَالمِراءِ مُوذٍ مُمارٍمُتَعَرِّضٍ لِلمَقالِ فِی أَندِیَةِ الرِّجالِ بِتَذاکُرِالعِلمِ وَصِفَةِ الحِلمِ، قَد تَسَربَلَ بِالخُشُوعِ وَتَخَلّی مِنَ الوَرَعِ فَدَقَّ اللهُ مِن هذا خَیشُومَهُ، وَقَطَعَ مِنهُ حَیزُومَهُ...؛(1)
دانشجویان «طالبان علم» سه دسته اند، ایشان را و صفاتشان را بشناسید: دسته ای دانش را برای نادانی وستیزه، جویند، و دسته ای برای بلندی جستن وفریفتن جویند، و دسته ای برای فهمیدن وخرد ورزیدن، جویند. صاحب نادانی وستیزه «اوّلی» مردم آزاروستیزه گراست و در مجالس مردان سخنرانی می کند، از علم یاد می کند وحلم را می ستاید، بفروتنی تظاهر می کند ولی از پرهیزکاری تهی است، خدا «از این جهت» بینیش را بکوبد «و به زمین بمالد» وکمرش را بشکند.
ص: 143
ص: 144
ص: 145
باب سوم «پ»
364. آلإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : لَیسَ مَعَ الشَّرَهِ عِفافٌ؛(1)
با حرص زیاد، پاکدامنی پدیدارنگردد.
365. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : سَبَبُ الفُرقَةِ أَلاِختِلافُ؛(2)
اختلاف، در بین هرملت، قوم سبب پراکندی می شود.
366. قالَ الإِمامُ الصّادِقُ (علیه السلام) : مَن أَصبَحَ وَأَمسی وَالدُّنیا أَکبَرُهَمِّهِ، جَعَلَ اللهُ تَعالی الفَقرَبَینَ عَینَیهِ وَشَتَّ أَمرَهُ...؛(3)
هرک صبح را به شب رساند، درحالی که بزرگ ترین هم واندوه او دنیا باشد، خداوند فقررا جلو دو چشم او قرارمی دهد وکارش را پریشان سازد.
«اَللّهُمَ اغفِرلِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهتِکُ العِصَمَ(4)؛»
«بارإلها! بیا مرز برای من آن گناهانی را که پرده های عصمت وصیانت را پاره می کند».
ص: 146
- عَن أبِی خالِدِ الکابلِی قالَ: سَمِعتُ زَینَ العابِدِینَ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ(علیهمالسلام) یَقُولُ:
وَالذُّنُوبُ الَّتِی تَهتِکُ العِصَمَ، شُربُ الخَمرِ، وَالَّعبُ بِالقِمارِ، وَتَعاطِی مایُضحِکُ النّاسَ مِنَ الغوِ وَالمَزاحِ، وَذِ کرُعُیُوبِ النّاسِ، وَمُجالِسَتُ اَهلِ الرَّیبِ؛(1)
ابی خالد کابلی گوید: ازامام زین العابدین (علیه السلام) شنیدم می فرمود: وگناهانی که پرده های عصمت را پاره می کند: شراب خواری، و قماربازی، وانجام کارهای لَغو ومزاح های بیهوده که باعث مَضحَکه وخنده بی جای مردم می شود، و بیان عیب های مردم، وهم نشینی با افرادی که درعقیده و ایمان انسان شک وتردید ایجاد می کنند.
367. عَن مُجاهدٍعَن أبِیهِ عَن أبِی عَبدِاللهِ (علیه السلام) قالَ:... وَالذُّ نُوبُ الّتِی تَهتِکُ السِّترَشُربُ الخَمرِ؛(2)
مجاهد از پدرش و او از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: وگناهانی که پرده را بدرند شراب خواری است.
- عَن أبِی خالِدِ الکابلِی قالَ: سَمِعتُ زَینَ العابِدِینَ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ (علیهمالسلام) یَقُولُ:
وَالذُّنُوبُ الَّتی تَکشِفُ الغِطاءَ: اَلإستِدانَةُ بِغَیرِ نِیَّتة الأَداءِ، وَالإسرافُ فِی النَّفَقَةِ عَلَی الباطِلِ، وَالبُخلُ عَلَی الأهلِ وَالوُلَدِ وَذَوِی الأرحا مِ، وَسُوءُالخُلقُ، وَقِلَّةُالصَّبرِ، وَإستِعمالُ الضَّجرِ وَالکَسَلِ، وَالإستِهانَةُ بِاَهلِ الدّیِنِ؛(3)
وگناهانی که پرده های حرمت وکرامت انسان را کنار می زنند: وام گرفتن با نیت اداء نکردن، و إسراف وخرج بیهوده در هزینه زندگی، و بَخیل بودن نسبت به خانواده وفرزندان وخویشاوندان، و بداخلاقی، وکم صبری، وپیشه کردن دلتنکی و تنبلی، و تحقیر أهل دین.
ص: 147
368. الإمامُ عَلِیًّ (علیه السلام) : مَن بَحَثَ عَن أَسرارِغَیرِهِ أَظهَرَاللهُ سُبحانَهُ أَسرارَهُ؛(1)
هر کس پرده ازاسراردیگری بردارد، خداوند بزرگ، پرده ازاسرارش بردارد.
369. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن تَتبَّعَ عَوراتِ النّاسِ کَشَفَ اللهُ عَورَتَهُ؛(2)
هرکس به دنبال اسرارمردم افتد، خداوند اسرار او را آشکارکند.
- قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : قالَ أَمِیرُالمُؤمِنِینَ(صلوات الله علیه): ما مِن عَبدٍ إِلا وَعَلَیهِ أَربَعِینَ جُنَّة حَتّی یَعمَلَ أَربَعِینَ کَبِیرَةَ فَاِذا عَمِلَ أَربَعِینَ کَبِیرَةً إنکَشَفَت عَنهُ الجُنَنُ...؛(3)
امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) فرمود: برهربنده ای چهل پرده کشیده شده تا وقتی چهل گناه کبیره مرتکب شود، چون مرتکب چهل کبیره شد، پرده ازاو برداشته شود.
1. کشتن انسان بی گناه
2. قطع رحم وترک ارتباط با خویشاوندان فقیر و نیازمند
3. تأخیر انداختن نماز تا وقت آن بگذرد
4. ترک وصیت و رَد مَظالم *
5. منع کردن و ندادن زکات تا لحظة مرگ و بسته شدن زبه آن
* - مالی که دراثرستم و إجحا ف به ذمّه انسان آمده است.- عَن أبِی خالِدِ الکابلِی قالَ: سَمِعتُ زَینَ العابِدِینَ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ(علیهمالسلام) یَقُولُ:
وَالذُّنُوبُ الِتِی تُوریثُ النِدَمَ، قَتلُ النَّفسِ الّتِی حَرَّمَ اللّهُ، قال اللّهُ تَعالی فی قِصّةِ قابیل حینَ قتل أخاهُهابیل فعجزعن دفنه «فَأَصبَحَ مِنَ النّادِمِینَ»،وَتَرکُ صِلَةِ القَرابَةِ حَتّی یَستَغنِوا، وَتَرکُ الصَّلاةِ حتّی یَخرُجَ وَقتُها، وتَرکَ الوَصیّةِ وَرَدُّ المَظالِمِ، وَمَنعُ الزَّکاةِ حَتّی یَحضُرَ المَوتُ وَیَغلُقَ الّیسانُ؛(4)
ص: 148
وگناهانی که باعث پشیمانی می شود: کشتن انسانی که خداوند، کشتن او را حرام کرده است، خداوند – در قصّۀ قابیل، وقتی که برادرش هابیل را کُشت و از دفن او عاجز ماند - می فرماید: «صبح کرد درحالی که ازنادمین وپشیمان شدگان بود»، وقطع ارتباط با خویشاوندان فقیر و نیازمند تا وقتی غَنی و بی نیاز شوند، و تأخیرانداختن نمازتا وقت آن بگذرد، وترک وصیت و رَد مظالم، ومنع کردن و ندادن زکات تا لحظه مرگ و بندآمدن زبه آن.
370. الإمامُ عَلِیٍّ (علیه السلام) : حٰاصِلُ الأَمٰانِی اَلأَسَفُ؛(1)
امام علی (علیه السلام) : حاصل آروزها تأسف و پشیمانی است.
- عَن مُجاهدٍعَن أبِیهِ عَن أبِی عَبدِاللهِ (علیه السلام) قالَ: وَالذُّنُوبُ الّتِی تُورِثُ النِّدَ مَ القَتلُ؛(2)
وگناهانی که پشیمانی ببارآورند، کشتن «آدم کشی» است.
قرآن کریم:«یاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواإِن جائَکُم فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُواأَن تُصِیبُوا قَومًا بِجَهالَةٍ فَتُصبِحُوا عَلی ما فَعَلتُم نادِمِینَ؛»(3)ای کسانی که ایمان آورده اید اگرشخص فاسقی خبری برای شما بیاورد درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید، و از کردۀ خود پشیمان شوید.
371. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن رَکِبَ الباطِلَ نَدِمَ؛(4)
هرکس سواربرمرکب باطل شد، پشیمان گردید.
ص: 149
372. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن نَصَرَالباطِلَ نَدِمَ؛(1)
کسی که باطل را یاری کند، پشیمان می شود.
373. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن قَصَّرَعَن فِعلِ الخَیرِخَسِرَوَنَدِمَ؛(2)
هرکس درکارخیرکوتاهی کند، زیان دیده وپشیمان گردد.
374. قالَ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : ثَمرَةُ التَّفرِیطِ أَلنِّدامَةُ؛(3)
حاصل کوتاهی، پشیمانی است.
375. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : عٰاقِبَةُ الکِذبِ مَلامَةٌ وَنَدٰامَةٌ؛(4)
پایان دروغگویی، سرزنش وپشیمانی است.
376. الإمامُ عَلِیٍّ (علیه السلام) : مَن لَم یَملِک لِسٰانَهُ نَدِمَ؛(5)
کسی که به زبان خود مالک نباشد، پشیمان می شود.
377. الإمامُ عَلِیٍّ (علیه السلام) : مَن جَهِلَ مَوضِعَ قَدَمِهِ عَثُرَبِدَعاوِیُ نَدَمِهِ؛(6)
هرکس جای پای خود را نشناسد،«نداند باید به کجا قدم بگذارد» بوسیله عوامل لغزش های پشیمانی، سرنگون شود.
ص: 150
378. الإمامُ عَلِیٍّ (علیه السلام) : مَن رَکِبَ العُنفَ نَدِمَ؛(1)
هرکس درشتی کند، پشیمان شود.
379. الإمامُ عَلِیٍّ (علیه السلام) : مَن عادَالنّاسَ إستَمَرَّالنَّدامَةَ؛(2)
هرکس بامردم دشمنی کند، پشیمانی وندامت اومستمر و همیشگی خواهد بود.
قران کریم: «حَتّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ رَبِّ ارجِعُونِ؛»(3)
(آن ها همچنان به راه غلط خود ادامه می دهند) تازمانی که مرگ یکی از آن ها فرا رسد، می گوید: پروردگارمن، مرا بازگردانید!.
«لَعَلِّی أَعمَلُ صالِحًا فِیما تَرَکتُ کَلّا إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَقائِلُها وَمِن وَرائِهِم بَرزَخٌ إِلی یَومِ یُبعَثُونَ؛»(4)
شاید درآنچه ترک کردم (کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم «به اومیگویند» چنین نیست، این سخنی است که او به زبه آن می گوید «و اگربازگردد برنامه اش همچون سابق است» و پشت سرآن ها برزخی است تا روزی که برانگیخته می شوند.
382. الإِمامُ عَلِیٍّ (علیه السلام) : إِیّاکَ وَالغَضَبَ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَآخِرُهُ نَدَمٌ؛(1)
از غضب دوری کن، چرا که اول آن دیوانگی آخرش پشیمانی است.
383. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : طٰاعَةُ الغَضَبِ نَدَ مٌ وَطُغیٰانٌ؛(2)
خشم را فرمان بردن، سبب پشیمانی وسرکشی «برخدا» است.
384. قالَ أَمِیرُالمُؤمِنِینَ (علیه السلام) : وَمَن یَعصِ اللهَ یَخِب وَیَندَم؛(3)
کسی که نافرمانی خدا کند، نومید گردد و پشیمان شود.
385. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن لَزِمَ الشُّحَّ عَدِمَ النَّصِیحَ؛(4)
هرکس به بخل بپیوندد، نصیحت را گم کند.
386. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن عَدِمَ الفَهمَ عَنِ اللهِ تَعٰالٰی لَم یَنتَفِع بِوَعظِ وٰاعِظٍ؛(5)
کسی که فهم و دریافت خدا دادی را از دست دهد، از پند دهنده سود نگیرد.
387. قالَ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : بینکم وبین الموعظة حجاب من الغرور؛(6)
میان شما و پندپذیری، پرده ای ازغروروخود خواهی وجود دارد.
ص: 152
388. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن لَم یَکُن أَملَکَ شَیئٍ بِهِ عَثلُهُ لَم یَنتَفِع بِمَوعِظَةٍ؛(1)
کسی که مالک ترین چیز بر او عقلش نباشد، از پند وموعظه سودی نبرد.
389. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : کَیفَ یَنصِحُ غَیرَهُ مَن یَغُشُّ نَفسَهُ؛(2)
چگونه دیگران را نصیحت کند کسی که، به خودش خیانت کرده (و آلوده به گناهان گردیده) است.
- قٰالَ أبُوعَبدِاللهِ(علیه السلام: ثَلاثَةٌ لا یَجهَل حَقّهُم إلا مُنٰافِقٌ - مَعرُوفُ - بِ-النِّفٰاقِ: ذُوالشَّیبَةِ فِی الإسلامِ، وَحٰامِلُ القُرآنِ، وَالإمٰامُ العٰادِلُ؛(3)
سه کس وگروه هستند که حقّ آن ها را نادیده نمی گیرد مگرمنافق -معروف بنفاق-: کسی که مویش را دراسلام سپید کرده، وآن که قرآن دانست، وپیشوا و رهبرعادل.
392. الإمام علِیّ (علیه السلام) : لِکُلِّ ناکِثٍ شُبهَةٌ؛(1)
هرعهد شکنی را، شبۀ درکاراست.
393. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : لَیس لِکَذُوبِ أَمانَةٌ وَلا لِفُجُورِصِیانَةٌ؛(2)
دروغگو، امانت دار و فاجر، نگهدارندۀ «راز و پیمان» نیست.
394. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : مِن عَلامٰاتِ اللَّومِ اَلغَدَرُبِالمَوٰاثِیقِ؛(3)
نقض کردن پیمان، از نشانه های پلیدی است.
395. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : أَلوَفٰاءُ لأَهلِ الغَدَرِ، غَدَرٌعِندَ اللهِ سُبحٰانَهُ؛(4)
با پیمان شکنان وفاداری کردن، نزد خداوند پیمان شکنی است.
ص: 154
ص: 155
باب چهارم «ت»
396. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : سُوءُالخُلقِ یُوحِشُ النَّفسَ وَیَرفَعُ الأُنسَ؛(1)
بداخلاقی نفس را به وحشت می افکند ومودت را از بین می برد.
397. عَنِ الهَیثَمِ بنِ وٰاقَدٍ قٰالَ: سَمِعتُ أَبٰاعَبدِاللهِ (علیه السلام) یَقُولُ: مَن خٰافَ اللهَ أَخٰافَ اللهُ مِنهُ کُلَّ شَیءٍ، وَمَن لَم یَخَفِ اللهَ أَخٰافَهُ اللهُ مِن کُلِّ شَیءٍ؛(2)
هیثم گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم می فرمود: هرکس ازخدا بترسد، خدا همه چیزرا از او بترساند، وهرکس ازخدا نترسد، خدا او را ازهمه چیز بترساند.
قرآن کریم: «سَأُلقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعبَ؛»(3)
بزودی در دل های کافران، ترس و وحشت می افکنیم.
قرآن کریم: «ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا قَریَةً کانَت امِنَةً مُطمَئِنَّةً یَأتِیها رِزقُها رَغَدًا مِن کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَت به آنعُمِ اللهِ فَأَذاقَهَا اللهُ لِباسَ الجُوعِ وَالخَوفِ بِما کانُوا یَصنَعُونَ؛»(4)
ص: 156
خداوند «برای آن ها که کفران نعمت می کنند» مثالی زده است، منطقه آبادی را که امن وآرام ومطمئن بوده، وهمواره روزیش بطور وافر از هرمکانی فرا می رسیده، اما نعمت خدا را کفران کردند، وخداوند به خاطراعمالی که انجام می دادند لباس گرسنگی وترس را در اندامشان پوشاند.
قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : قالَ اللهُ عزّوجلّ: وَعِزَّتِی وَجَلالِی لا أَخرِجُ عَبدًا مِنَ الدُّنیا وَأَنَا آُرِیدُ أَن أَرحَمَهُ حَتّی آَستَوفِی مِن کُلِّ خَطِیئَةٍ عَمِلَها،... وَإِمّا بِخَوفٍ فِی دُنیاهُ؛(1)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: خدای عزوجل فرماید: به عزت وجلالم سوگند من بنده ای که بخواهم رحمش کنم از دنیا بیرون نبرم تا اینکه هرگناهی کرده است «عوضش را»... یا با ترس وهراس دردنیایش، آزاو می ستانم.
398. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : شِدَّةُ الجُبنِ مِن عَجزِالنّٰاسِ وَضَعفِ الیَقِینِ؛(2)
شدت ترس، از ناتوانی مردم وضعف یقین «به خداوند» است.
399. قٰالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : إِیّٰاکُم وَأَبوٰابَ السُّلطٰانِ وَحَوٰاشِیهٰا، فَاِنَّ أَقرَبَکُم مِن أَبوٰابِ السُّلطٰانِ وَحَوٰاشِیها أَبعَدُ کُم مِنَ اللهِ تَعٰالٰی، وَمَن آثَرَالسُّلطٰانَ عَلَی اللهِ (عزّوجلّ) أَذهَبَ اللهُ عَنهُ الوَرَعَ، وَجَعَلَهُ حَیرٰانًا؛(3)
برحذرباشید از این که کارگزار و یا کارمند حاکم ستمگرباشید، زیرا هرچه یک نفرازشما به ابواب ستمگر و حاشیه نشینی او نزدیکتر باشد از خدای متعال دورترخواهد بود، وهرکس خواست ستمگر را برخواست خدای (عزوجل) ترجیحدهد و مقدم دارد، پروردگار پارسائی را از دل او ببرد و او را حیران و سرگردان گذارد.
ص: 157
400. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : لا تُفسِدُ التّقّوی إلاغَلَبَةُ الشَّهوَةِ؛(1)
امام علی (علیه السلام) : تقوی را فاسد نمی کند و از بین نمی برد مگرغلبه شهوت.
401. قالَ آبُوالحَسَنِ الرِّضا (علیه السلام) : إِنَّ اللهَ أَمَرَبِثَلاثَةٍ مَقرُونٌ بِها ثَلاثَةٌ أُخری: أَمَرَبِالصَّلاةِ
وَالزَّکاةِ فَمَن صَلّی وَلَم یُزَکّ لَم تُقبَل مِنهُ صَلاتُهُ، وَأَمَرَبِالشُّکرِلَهُ وَلِلوالدَینِ فَمَن لَم یَشکُروالِدَیهِ لَم یَشکُرِاللهَ، وَآَمَرَبِاتّقاءِ اللهِ وَصیلَةِ الرَّحِمِ فَمَن لَم یَصِل رَحِمَهُ لَم یَتَّقِ اللهَ؛(2)
همانا خداوند به سه چیز امر فرمود وسه چیز درکنارآن ها است: امرکرده به نماز و زکات پس کسی که نماز بخواند و زکات ندهد نمازش قبول نمی شود، و امرکرده به سپاس از خودش و از پدر و مادر پس کسی که از پدر و مادر سپاسگذاری نکند ازخداوند هم سپاس گذاری نکرده است، وامرفرموده به تقوی الهی وصله رحم پس کسی که صله رحم نکرده تقوی الهی راهم رعایت نکرده است.
404. قالَ أَبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : أَبَی اللهُ (عزّوجلّ) لِصاحِبِ الخُلقِ السَّیِّئِ بِالتَّوبَةِ، قِیلَ: وَکَیفَ ذالِکَ یارَسُولَ اللهِ ؟ قالَ لِأَنَّهُ إِذا تابَ عَن ذَنبٍ وَقَعَ فِی ذَنبٍ أَعظَمَ مینهُ؛(1)
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: خدای (عزوجل) ازصاحب خوی بد توبه نخواسته، عرض شد: ای رسول خدا این چگونه باشد؟ فرمود: بجهت این که هرگاه ازگناهی توبه کند درگناه بزرگتری افتد.
405. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : أَبَی اللهُ لِصاحِبِ البِدعَةِ بِالتَّوبَةِ، قِیلَ: یا رَسُولَ اللهِ کَیفَ ذالِکَ ؟ قالَ: إِنَّهُ قَد أُشرِبَ قَلبُهُ حُبَّها؛(2)
خدا ازقبول توبه بدعت گذارخودداری فرموده، عرض شد، چرا چنین است؟ فرمود: زیرا که دوستی بدعت دل نشینش شده است.«پس توبه کردنش حقیقی نیست»
406. عَن شَیخٍ مِنَ النَّخَعِ قالَ: قُلتُ لِأَبِی جَعفَرٍ (علیه السلام) : إِنِّی لَم أَزَل والِیًا مُنذُزَمَنَ الحُجّاجِ إِلی یَومِی هذا، فَهَل لِی مِن تَوبَةٍ ؟ قالَ: فَسَکَتَ، ثُمَّ أَعَدتُ عَلَیهِ، فَقالَ لا حَتّی تُؤَدِّی إِلی کُلِّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ؛(3)پیرمردی از قبیلۀ نخع گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم همانا من همیشه تا به امروز والی حجاج بوده ام آیا توبۀ من قبول است ؟ گفت: حضرت سکوت کرد، من دوباره سؤال کردم، پس فرمود: نه مگر آنکه تمام حق، حق داران را برگردانی.
407. قالَ آبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : مَن اَصبَحَ وَلا ینوی ظُلمَ أَحَدٍ غَفَرَاللهُ لَهُ ما أَذنَبَ ذالِکَ الیَومَ مالَم یَسفَکِ الدِّماءَ أَویَکُل مالَ یَتِیمٍ حَرامًا؛(4)
کسی که صبح کند درحالی که نیت ظلم به احدی را نداشته باشد، خداوند هرگناهی که درآن روز انجام دهد برای او می بخشد بجز ریختن خون ناحق و یا خوردن مال یتیم بحرام.
ص: 159
408. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : وَمَن نَکَحَ إمرَأةً حَراماً فِی دُبُرِها، اَورَجُلا،غُلاماً حَشَرَهُ اللّهُ (تَعالی) یَومَ القِیامَةِ أنتَن مِنَ الجِیفَةِ، یَتَأذّی بِهِ النّاسُ حتّی یَدخِلَ جَهَنَّمَ، ولایَقبَلُ اللّهُ مِنهُ صَرَفاً وَلاعَدلا، وَأحبَطَ اللّهُ عَمَلَهُ...؛(1)
کسی که با زن نا محرم و یا، با مرد و یا پسربِچه ازپشت نزدیکی کند (عمل شنیع قوم لواط را انجام دهد) خداوند او را در روز قیامت مشحورکند درحالی که بوی بد او گندیده تراز بوی بد مرداراست،
«درحدّی که» همه مردم از بوی بد او دررنج می باشند، تا وارد جهنم شود، وخداوند از او توبه وفدیه ای «عبادت وعمل نیک» قبول نکند و تمام اعمال او را تباه سازد.
در دین مبین اسلام ازدست درازی و تصرف مال یتیم به شدت نهی شده، اگرکسی به ناحق در مال تصرف کند، خداوند توبه وهیچ عملی از او قبول نخواهد کرد؛(2)
409. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : وَمَن وَصَفَ إِمرَأَةً لِرَجُلٍ وَذَ کَرَجَمالَها لَهُ فَافتَتَنَ بِها الرَّجُلُ فَأَصابَ مِنها فاحِشَةَ لَم یَخرُج مِنَ الدُّنیا حَتّی یَغضُبَ اللهٌ عَلَیهِ غَضِبَت عَلَیهِ السَّماواتُ السَّبعُ وَالأَرَضُونَ السَّبعُ وَکانَ عَلَیهِ مِنَ الوِزرِمِثلَ الَّذِی أَصابَها، قِیلَ یارَسُولَ اللهِ فَاِن تابا وَأَصلَحا ؟ قالَ: یَتُوبُ اللهُ عَلَیهما وَلَم یَقبَل تَوبَةَ الَّذِی یَخطَبُها بَعدَالَّذِی وَصَفَها؛(3)
هرکسی زنی را برای مردی وصف کند و زیبائی او را چندان نزد وی بستاند، که آن مرد را فریفته آن زن گرداند تا از او به حرامی کام گیرد، از دنیا نرود تا این که خداوند بر اوخشم گیرد، و هرکس مورد غضب الهی واقع شود آسمان های هفتگانه و زمین های هفتگانه همه براوخشم گیرند، و بزه وگناهش همانند آن کس باشد که از آن زن بحرامی کام گرفته است. پرسیدند یا رسول الله! اگرآن زن ومرد توبه کنند وخود را اصلاح نمایند باز برآن شخص وصف کننده گناهی هست ؟ فرمود: خداوند توبه ان دو را می پذیرد، ولی توبه آن شخص که ایشان را به فتنه انداخته و سبب این ماجرا شده، بوصفی که ازآن زن کرده نخواهد پذیرفت.
ص: 160
410. الإمامُ عَلیٌّ (علیه السلام) : لَم یُوَفَّق مَن بَخِلَ عَلی نَفسِهِ بِخَیرِهِ وَخَلَّفَ مالَهُ لِغَیرِهِ؛(1)
کسی که مال و خیرش را نسبت به خودش بخل می ورزد «وخرج نمی کند» و به دیگران می گذارد موفق نخواهد شد.
411. الإمامُ عَلیٌّ (علیه السلام) : مَن قَرُبَ مِنَ الدَّنِیَّةِ اُتُّهِمَ؛(2)
هرکس به افراد وجاهای سبک و پست نزدیک شود، متهم می گردد.
ص: 161
ص: 162
ص: 163
باب پنجم «ث»
412. الإمامُ الامام عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلإِسرافُ یُنفِی الجَزِیلَ؛(1)
زیاده روی ثروت ومال را کم می کند.
413. قالَ الإِمامُ الصّادِقُ (علیه السلام) :... وَاُقسِمُ بِالَذِی خَلَقَ الخَلقَ وَبَسَطَ الرِّزقَ اِنَّهُ ما ضاعَ مالٌ فِی بَرٍّوَلا بَحرٍإِلا بِتَرکِ الزَّکاةِ؛(2)
قسم یاد می کنم به کسی که، خلق را آفرید و روزی را گستراند، هیچ مالی درخشکی و در دریا نابود نشد مگربه خاطر ترک زکات.
414.
قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : مَلعُونٌ مَلعُونٌ مالٌ لا یُزَکّی؛(3)
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: ملعون و از رحمت خدا دوراست، مالی زکاتش داده نشود.
415. قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : مَن ظَلَمَ مَظلَمَةً أُخِذَ بِها فِی نَفسِهِ آَوفِی مالِهِ أَوفِی وُلدِهِ؛(4)
هرکس به کسی ستمی کند، به همان ستم گرفتار شود، درخودش یا در مالش و یا در فرزندانش.
416. قٰالَ أَبُوجَعفَرٍ (علیه السلام) : ما مِن أَحَدٍ یَظلِمُ بِمَظلَمَةٍ إِلا أَخَذَهُ اللهُ بِها فِی نَفسِهِ آَوفِی مالِهِ؛(5)هیچ کس نیست به کسی ظلم کند، جزآن که خدا او را به همان ستم بگیرد، دربارۀ خودش و یا درمالش .
ص: 164
415. الإِمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : سَبَبُ زَوالِ الیَسارِمَنعُ المُحتاجِ؛(1)
سبب ازبین رفتن توانگری، نیازمندان را محروم داشتن است.
416. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن قَطَعَ مَعهُودَ إِحسانِهِ قَطَعَ اللهُ مُوجُودَإِمکانِهِ؛(2)
هرکس احسان همیشگی خود را قطع کند، خدا تمکّن وتوانائی موجود او را قطع فرماید.
417. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَنِ اکتَسَبَ مالًا فِی غَیرِحِلِّهِ یَصرِفُهُ فِی غَیرِحَقِّهِ؛(3)
هرکه از غیرراه حلال مالی بدست آورد، آن مال را در راه غیرحقّ مصرف خواهد کرد.
418. قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : ما مِن رَجُلٍ یَمنَعُ دِرهمًا فِی حَقِّهِ إِلا أَنفَقَ إِثنَینِ فِی غَیرِحَقِّهِ؛(4)
هیچ مردی درهمی را درحقش منع نمی کند، مگرآن که دوبرابرآن را درغیرحقش خرج خواهدنمود.
419. - قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : مَن مَنَعَ حَقًّالِلهِ (عزّوجلّ) أَنفَقَ فِی باطِلٍ مِثلَیهِ؛(5)
هرکس حق خداوند (عزوجل) را منع «وحبس» کند، دو برابرآن را در باطل خرج خواهد نمود.
420. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : عِلمٌ لا یُصلِحُکَ ضَلالٌ وَمالٌ لا یَنفَعُکَ وَبالٌ؛(6)
علمی که تو را اصلاح نکند «وسیله» گمراهی است، و مالی که به تو سودی نداشته باشد، مایۀ وزرو وبال وگرفتاری است.
ص: 165
ص: 166
ص: 167
باب ششم «ج»
421. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلخُلفُ مَشارُالحُرُوبُ؛(1)
مخالفت ها، برانگیزنده جنگ ها است.
422. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : کَم مِن حَربٍ مِن لَفظَةٍ؛(2)
بسا جنگی که، از یک لفظ وحرفی برخیزد.
423. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن حارَبَ اللهَ حُرِبَ؛(3)
آن که با خدا بجنگد، با او بجنگند.
424. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن إستَحلیٰ مُعٰادٰاةَ الرِّجٰالِ إِستَمَرَّعَلی مُعٰانٰاةِ القِتٰالِ؛(4)
هرکس دشمنی مردم را شیرین شمارد، روزگارش را همواره بارنج های جنگ وجدل به سرآورد.
- قالَ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) - لزیاد بن أبی وقد استخلفه لعبد الله بن عباس علی فارسواعمالها، فی کلام طویل کان بینهما نهاه فی تقدم الخراج -: اِستَعمَلِ العَدلَ، وَاحذَرِالعَسفَ وَالحَیفَ. فَاِنَّ العَسفَ
ص: 168
یَعُودُ بِالجَلاءِ، وَالحَیفَ یَدعُوإِلَی السَیفِ؛(1)
امام علی (علیه السلام) - چون زیاد بن أبیه را به جای عبد الله بن عباس به فارس وشهرهای پیرامون آن حکومت داد، اورا در دستورالعمل طولانی ازگرفتن مالیات نابه هنگام نهی کردند - فرمود: عدالت را بگستران، وازخشونت، سخت گیری وستمکاری پرهیزکن، که سخت گیری رعیت را به آوارگی وفرارکشاند، ستمگری به مبارزه وشمشیر(جنگ مساحانه) می انجامد.
الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : رَآسُ الجَهلِ اَلجَورُ؛(2)
سررشتۀ جهل، جور و ستم کاری است.
425. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلعُجبُ رَأسُ الجَهلِ؛(3)
خودبینی سر، رشتۀ نادانی است.
426. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلتَّوٰاضِعُ رَأسُ العَقلِ وَالتَّکَبِّررَأسُ الجَهلِ؛(4)
تواضع، سررشته عقل وتکبّرسررشته جهل و نادانی.
ص: 170
ص: 171
باب هفتم «چ»
427. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : مِن عَلاما تِ الشِّقاء، جُمُودُ العَینِ، وَقَسوَةُ القَلبِ، وَشِدَّ ةُ الحِرصِ فِی طَلَبِ الرِّزرقِ، وَالإِسرارُعَلَی الذَنبِ؛(1)
ازنشانه های شقاوت، خشکی چشم «قطره اشکی ازچشم انسان نریزد»، و سنگ دلی، و حرص شدید درتحصیل روزی، واصرار برگناه است.
«این امور چهارگانه را که درحدیث فوق آمده است، اموری است اختیاری، که ازاعمال واخلاق اکتسابی انسان سرچشمه می گیرد و به این ترتیب دورکردن این نشانه های شقاوت دراختیار خود انسان ها است».
428. امام صادق (علیه السلام) از پدران بزرگوارش نقل می کند که حضرت نبی اکرم (صلی الله علیه واله) در وصیت خود به امام علی (علیه السلام) فرمود:
یا علی! اَربَعَ خِصالٍ مِنَ الشَّقاءِ: جُمُودُ العَینِ، وَقَسوَةُ القَلبِ، وَبُعدُ الأمَلِ، وَحُبُّ البقاءِ؛(2)
یاعلی چهار خصلت ازشقاوت است: جاری نشدن اشک ازچشم، وسنگ دلی، وآرزوی طولانی، و دوست داشتن عمرجاودان، «بخواهد همیشه در دنیا بماند، درواقع خواستن زندگی دنیوی وحب دنیا».
429. امام الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : ماجَفت الدّمُوعُ إلا لِقَسوةِ القلُوبِ، وَما قَسَتِ القلُوبُ إلا لِکثرة الذُّئُوبِ؛(3)
ص: 172
اشک چشم ها خشک نشد مگربه علت قساوت وسنگ دلی قلب ها، و قلب ها قساوت پیدا نکرد مگر بسبب زیادی گناهان.
«اگرانسان گناه نکند به هیچ یک از پیامدهای آن، ازجمله شقاوت مبتلا نخواهدشد».
قرآن کریم: «وَلَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ کَثیرًا مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ، لَهُم قُلُوبٌ لا یَفقَهُونَ بِها وَلَهُم أَعیُنٌ لا یُبصِرُونَ بِها وَلَهُم آذانٌ لا یَسمَعُونَ بِها، أُولائِکَ کَالأَنعامِ بَل هُم أَضَلَّ أُولئِکَهُمُ الغافِلُونَ؛»(1)
و بطورمسلّم گروه بسیاری از جن و إنس را برای دوزخ آفریدیم، آن ها دل ها «عقل هایی» دارند که با آن «اندیشه نمی کنند و» نمی فهمند و چشمایی دارند که با آن نمی بینند وگوشهایی دارند با آن نمی شنوند، آن ها همچون چهارپایانند، بلکه گمراه تر، اینان همانا غافلانند «زیرا با اینکه همه گونه امکانات هدایت دارند باز هم گمراهند».
430. قالَ أَبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : إِفتَخَرَرَجُلانِ عِندَ أَمِیرِالمُؤمِنِینَ (علیه السلام) ، فَقالَ: أَتَفتَخِرانِ بِأَجسادٍ بالِیَةٍ، وَأَرواحٍ فِی النّارِ، إِن یَکُن لَکَ عَقلٌ فَاِنَّ لَکَ خُلقًا، وَإِن یَکُن لَکَ تَقوی فَاِنَّ لَکَ کَرَمًا، وَإِلا فَالحِمارُخَیرٌمِنکَ، وَلَستَ بِخَیرٍمِن أَحَدٍ؛(2)
دو مرد درنزد امیرالمؤنین (علیه السلام) به یک دیگرافتخار کردند «هرکس از گذشتگان خود تعریف نمود»، پس علی (علیه السلام) فرمود: آیا به بدن های پوسیده و روح های درآتش افتخار می کنید؟! اگر عقل داشته باشی آن برای تو اخلاق و اگرتقوی داشته باشی آن برای تو نیکی است، وإلا دراز گوش از تو بهتراست، و توازهیچ کس بهترنیستی.
قرآن کریم:«فَمالَهُم عَنِ التَّذکِرَةِ مُعرِضُونَ؛»(3)
چرا آن ها این همه ازتذکّرگریزانند؟
ص: 173
«کَاَنَّهُم حُمُرٌ مُستَنفِرَةٌ؛»(1)
گویی آن ها کورخرانی هستند رمیده.
«فَرَّت مِن قَسوشرشةٍ؛»(2)
که از شیر فرار کرده اند!
قرآن کریم:«أم تَحسَبُ أنّ أکثَرَهُم یَسمَعُونَ أویَعقِلُونَ،إن هُم إلا کَالأنعامِ بَل هُم أضَلَّ سَبِیلاً؛(3)
(ای پیامبر) آیا می پنداری که اکثراین کافران حرفی می شنوند یا فکروتعقلی دارند،اینان در بی عقلی بس مانند چهارپایان بلکه نادان وگمراه تر.
«مَثلُ الَّذِین حُمِّلُوا التَورٰاتَ ثُمَّ لَم یَحمِلُوهٰا کَمَثَلِ الحِمٰارِیَحمِلُ أسفارًا بِئسَ مَثَلُ القَومِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِٰایٰاتِ اللهِ وَاللهُ لا یَهدِی القَومَ الظّٰالِمِینَ؛(4)
کسانی که مکلّف به تورات شدند، ولی حق آن را ادا ننمودند، مانند درازگوشی هستند که کتابهایی را حمل می کند، قومی که آیات الهی را تکذیب کردند مثال بدی دارند، و خداوند جمعیت ظالمان را هدایت نمی کند.
«برای توضیح بیشتربه تفسیرنمونه، ج 24، ص 113به بعد مراجعه گردد»
حدیث:
431. الإمامُ عَلِیَّ (علیه السلام) : مَن لَم یَعرِفِ الخَیرَمِنَ الشَّرِّفَهُوَمِنَ البَهائِمِ؛(5)
کسی که خوبی را از بدی تشخیص ندهد، پس او از چهارپان است.
432. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن لَم یَشکُرِالإِنعامَ فَلیَعُدَّ مِنَ الأنعامِ؛(6)
کسی که نعمت را شکرگذاری نکند، باید از چهارپایان شمرده شود.
ص: 174
433. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن غَلَبَ عَلَیهِ غَضَبُهُ وَشَهوَتُهُ فَهُوَفِی حَیِّزِالبَهائِمِ؛(1)
کسی که غضب وشهوتش بر او چیره شود، (او را از راه بیرون کند) پس او در زمره چهارپایان است.
434. قالَ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) :... کَالبَهیمَةِ المَربوُطَةِ، هَمُّها عَلَفُها، أوالمُرسَلةِ شُغلُها تَقَمّمُها، تَکتَرِشُ مِن أعلافِها وَ تَلهُوعَمّا یُرادُ بِها؛(2)
چنان حیوان پرواری که تمام همّت او علف، و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پرکردن شکم بوده، و از آینده خود بی خبراست.
قرآن کریم: «إِنَّ شَرَّالدَّ وابِّ عِندَ اللهِ ألصُّمُّ البُکمُ الَّذِین لا یَعقِلُونَ؛»(3)
بدترین جنبندگان نزد خداوند کسانی هستند، که «از شنیدن وگفتن حق» کر و لالند، و اصلا تعقل نمی کنند.
- قالَ آبُوالحَسَنِ الرِّضا (علیه السلام) :... وَإِذا حُبِسَتِ الزَّکاةُ ماتَتِ المَشواشِی.
و زمانی که زکات اداء نشد، چهارپایان از بین می روند؛(4)
ص: 175
ص: 176
ص: 177
باب هشتم «ح»
- قٰالَ أَبُوجَعفَرٍ (علیه السلام) : قٰالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : خَمسٌ إِن أَدرَکتُمُوهُنَّ فَتَعَوَّذُوا بِاللهِ مِنهُنَّ:... ولم ینقصوا المکیال والمیزان إلا اخذ وا بالسّنین وشدّة المؤنة وجورالسلطان؛(1)
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرموده: پنج چیزاست که اگر به آنها برخورد کردید، از آن ها به خدا پناه ببرید:... و از ترازو کم نگذارند جزآن که به سختی هزینه زندگی و ستم سلطان گرفتارشوند.
435. عَن عَلِیٍّ (علیه السلام) قالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : قالَ اللهُ (عزّوَجلّ): أَنا اللهُ لا إِلهَ إلا أَنا... وَأیَّما قَومٌ عَصَونِی جَعَلتُ قُلُوبَ المُلُوکِ عَلَیهِم سَخَةً؛(2)
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: خدای (عزّوجلّ) می فرماید: و هر قومی که نافرمانی مرا نماید، قلب های حاکمان را نسبت برآن ها خشمگین قرارخواهم داد، «تا آن ها را مورد اذیت و آزار قراردهند»
436 - قالَ آبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : إِنَّ آَحَدَ کُم لَیَکثُرُبِهِ الخَوفُ مِنَ السُّطانِ وَما ذالِکَ إِلا بِالذُّ نُوبِ فَتَوَقُّواها مَا استَطَعتُم وَلا تُمادَوا فِیها؛(3)
ص: 178
گاهی یکی ازشما از سلطان بسیار می ترسد، و این جز برای ارتکاب گناهان نیست، تا می توانید از گناهان بپزهیزید و برآن ها اصرار نورزید.
- قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : یامفضّل إیّاک والذّنوب وحذّرها شیعتنا، فوالله ماهی إلی أحد أسرع منها آلیهم، انّ احد هم لتصیبه المعرة من السّلطان وما ذالک إلا بذنوبه...؛(1)
ای مفضّل! از گناهان بپرهیز و شیعیان ما را از آن برحذر دار، پس قسم به خداوند هیچ چیز سریع تر از آن برآن ها اثر نمی گذارد، گاهی بعضی از شما از سلطان می ترسد و این نیست مگر به خاطر گناهان.
قرآن کریم:«وَإِذٰا قَرَأتَ القُرٰان جَعَلنٰا بَینکَ وَبَینَ الَّذِین لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجابًا مَستورا؛»(2)
و هنگامی که قرآن می خوانی میان تو وآن ها که ایمان به آخرت ندارند حجاب ناپیدائی قرار می دهیم!.
«وَجَعَلنٰا عَلی قُلُوبِهِم أَکِنَّةً أَن یَفقَهُوهُ وَفِی ٰاذٰانِهِم وَقرًا وَإذٰا ذَکَرتَ رَبَّکَ فِی القُرٰانِ وَحدَهُ وَلَّوا عَلٰی أَدبٰارِهِم نُفُوراً؛»(3)
و بر دل های آن ها پوشش هایی قرار می دهیم تا آن «قرآن» را نفهمند، و در گوش هایشان سنگینی، و هنگامی که پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد می کنی پشت می کنند و از تو روی برمی گردانند.
437. قالَ أَبُوجَعفَرٍ (علیه السلام) : أَوحَی اللهُ إِلی مُوسی (علیه السلام) : لاتَزنِ فَاُحجِبَ عَنکَ نُورُوَجهِی، وَتُغلَقُ أَبوابُ السَّماواتِ دُونَ دُعائِکَ؛(4)
خداوند به موسی (ع) وحی کرد: زنا مکن، زیرا که نور وجه من از تو پوشیده گردد، و درهای آسمآن ها برای «اجابت» دعای توبسته شود.
ص: 179
438. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) :... ألا وَمَن بٰاعَها أوِاشتَرٰاهٰا لِغَیرِهِ لَم یَقبَلِ اللهُ تَعالی مِنهُ صَلاةً وَلا صِیٰامًا وَلا حَجًّا وَلا إعتِمٰارًا حَتّٰی یَتُوبَ مِٰنهٰا؛(1)
آگاه باشید! و کسی که شراب را برای دیگری بفروشد و یا بخرد، خداوند متعال نماز، روزه، حجّ وعمرة او را قبول نخواهد کرد تا زمانی که از آن توبه نماید.
- قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : وَمَنِ اکتَسَبَ مٰالاحَرٰامًا لم یَقبَلِ اللهُ مِنهُ... وَلا حَجًّا وَلااعتِمٰارَا؛(2)
هرکس مالی را از راه حرام بدست آورد، خداوند هیچ گونه عمل خیری، چه حجّ، و چه عمره، از او نپذیرد.
439. عَن عُمَربنِ حَنظَلَه قٰالَ: سَأَلتُ أَبٰا عَبدِاللهِ (علیه السلام) عَن رَجُلَینِ مِن أَصحٰابِنٰا بَینَهُمٰا مُنٰازِعَةٌ فِی دَینٍ أَومِیرٰاثٍ فَتَحٰاکَمٰا إِلَی السُّلطٰانِ أَوإِلَی القُضٰاةِ، أَیَحُلُّ ذٰالِکَ؟ فَقٰالَ: مَن تَحٰاکَمَ إِلَیهِم فِی حَقٍّ أَوبٰاطِلٍ فَاِنَّمٰا تَحٰاکَمَ إِلَی الطّٰاغُوتِ وَمٰا یَحکُمُ لَهُ فَاِنَّمٰا یَأخُذُ سُحتًا وَإِن کٰانَ حَقُّهُ ثابِتًا، لأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُکمِ الطّٰاغُوتِ وَقَدأَمَرَاللهُ أَن یَکفُروُابِهِ، قٰالَ اللهُ تَعالیٰ: «یُرِیدُونَ أَن یَتَحٰاکَمُوا إِلَی الطّٰاغُوتِ وَقَدأُمِرُوا أَن یَکفُرُوا بِهِ؛»(3) (4)
عمربن حنظله گوید: در مورد دو تن از دوستان ما که در دین (قرض) و یا ارث بینشان اختلاف است، داوری را می برند پیش سلطان (طاغوت) و یا قاضی «آن» آیا این (آنچه از طریق این داوری می گیرند) حلال است ؟ حضرت فرمود: هرکس داوری را پیش آنان ببرد در حق یا باطل، داوری نزد طاغوت برده و آنچه به آن حکم کرده وآن را می گیرد حرام است، گرچه حقش باشد، برای اینکه آن را با حکمطاغوت گرفته درصورتی که مأمور شده اند به آن کافر شوند، خداوند متعال فرموده: «می خواهند داوری را پیش طاغوت ببرند، درحالی مأمورشده اند به آن کافرشوند».
ص: 180
440. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : إِیّٰاکَ وَالوُقُوعَ فِی الشُبَهٰاتِ وَالوُقُوعَ بِالشَّهَوٰاتِ فَاِنَّهُمٰا یَتَقٰادٰانِکَ إِلَی الوُقُوعِ فِی الحَرٰامِ وَرُکُوبِ کَثِیرٍمِنَ الآثٰامِ؛(1)
دوری کن از وقوع در شبهات و دل باختن در شهوات، که همانا آن ها تو را به سوی افتادن درحرام و مرتکب شدن بسیاری ازگناهان می کشاند.
441. الإمامِ عَلِیٌّ (علیه السلام) : شِدَّةُ الحِرصِ مِن قُوَّةِ الشَّرَهِ وَضَعفِ الدِّینِ؛(2)
پرحریص بودن، از میل زیاد داشتن به چیزی، «اموال دنیا و...» و از ضعف دین است.
442. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : کَیفَ یَتَخَلَّص مِن عَنٰاءِ الحِرصِ مَن لَم یَصدُق تَوَکُّلُهُ؛(3)
چگونه از حرص رهایی یابد، کسی که توکلش «بخدا» درست نباشد.
443. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلشَّرُّمَرکَبُ الحِرصِ وَالهَوی مَرکَبُ الفِتنَةِ؛(4)
شر و بدی، مرکب حرص و آزمندی، و هوای نفس مرکب فتنة است.
444. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : سَبَبُ الشَّرَهِ غَلَبَةُ الشَّهوَةِ؛(5)
غلبۀ شهوت وهواپرستی، باعث حرص شدید است.
«میل افراطی وعلاقه شدید به امکانات و زر و برق دیا و امور دنیوی، سبب حریص شدن
ص: 181
انسان به آن ها می شود لذا به شدت از آن منع شده است»(1)
445. عَن عُمَرِ بنِ یَزِیدٍ عَن أبِیهِ قالَ: سمعت أباعَبدِ اللهِ (علیه السلام) یَقُولُ: مَن إتّهم أخاهُ فِی دِینهِ فَلا حُرمَةَ بَینَهُما...؛(2)
عمربن یزید از پدرش نقل می کند که گفت: امام صادق (علیه السلام) می فرماید: هرکس برادر دینی خود را تهمت زند، حرمت و احترامی بین آن دو نماند.
- رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : مَن مَنَعَ قِیراطًا مِن زَکاةِ مالِهِ... وَلا کَرامَةَ لَهُ؛(3)
هرکس قیراطی [ مقدارخیلی کم] از زکات مال خود را نپردازد، او را حرمتی است.
446. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : اَلفاسِقُ لاغِیبَةَ لَهُ؛(4)
شخص فاسق، غیبت ندارد.
447. قٰالَ أَبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : قٰالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : مَن لَم یَتَعَزَّ بِعَزٰاءِ اللهِ تَقَطَّعَت نَفسُهُ حَسَرٰاتِ عَلَی الدُّنیٰا...؛(5)
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: هرکس با تسلای الهی تسلی نجوید (و در مقابل ناملایمات بردباری نکند) نفسش ازحسرت های پی در پی بندآید.
448. قالَ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : إِنَّ أَخسَرَالنّٰاسِ صَفقَةً، وَأَخیَبَهُم سَعیًا، رَجُلٌ أَخلَقَ بَدَنُهُ فِی طَلَبِ مٰالِهِ، وَلَم تُسٰاعِدهُ المَقٰادِیرُعَلٰی إِرٰادَتِهِ، فَخَرَجَ مِنَ الدُّنیٰا بِحَسرَتِهِ، وَقَدِمَ عَلَی الآخِرَةِ بِتَبَعَتِهِ؛(6)
ص: 182
همانا زیان کارترین مردم در معاملات، و نومیدترین مردم در تلاش، مردی است که تن در گردآوری مال خسته دارد، امّا تقدیرها با خواست های او هماهنگ نباشد، پس با حسرت از دنیا رود، و با بارگناه به آخرت روآورد.
449. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلحَسُودُ کَثِیرُالحَسَرٰاتِ، مُتَضٰاعِفُ السَّیِآتِ؛(1)
حسود، حسرتش فراوان و گناهانش دو برابراست.
قرآن کریم:«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنفِقُونَ أَموالَهُم لِیَصُدُّوا عَن سَبِیلِ اللهِ فَسَیُنفِقُونَها ثُمَّ تَکُونُ عَلَیهِم حَسرَةً ثُمَّ یُغلَبُونً؛»(2)
آن ها که کافرشدند اموالشان را برای بازداشتن مردم از راه خدا انفاق می کنند، آن ها این اموال را (که برای بدست آوردن آن زحمت کشیده اند در این راه) انفاق می نمایند اما مایۀ حسرت و اندوه شان خواهد شد وسپس شکست خواهند خورد.
450. قٰالَ أَمِیرُالمُؤمِنِینَ (علیه السلام) :... وَاِنَّ العٰالِمَ العٰامِلَ بِغَیرِهِ کَالجٰاهِلِ الحٰائِرِالَّذِی لا یَستَفِیقُ عَن جَهلِهِ بَل قَدرَأَیتُ أَنَّ الحُجَّةَ عَلَیهِ أَعظَمُ وَالحَسرَةُ أَدوَمُ عَلٰی هٰذَا العٰالِمِ المُنسَلَخِ مِن عِلمِهِ؛(3)
عالمی که برخلاف علمش عمل کند، چون جاهل سرگردانی است که از نادانی به هوش نیاید، بلکه حجّت بر او تمام تر و حسرت این عالمی که از علم خویش جدا شده بیشتر و همیشگی است.
451. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَعَ الفَوتِ تَکُونُ الحَسرَةِ؛(4)
فرصت را از دست دادن، موجب حسرت وپشیمانی است.
ص: 183
452. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : کَم مِن نَظَرَةٍ جَلَبَت حَسرَةً؛(1)
بسا یک نگاهی که، حسرت و اندوه ببار می آورد.
453. عَن عَلِیِّ بنِ عُقبَةَ،عَن أَبِیهِ،عَن أَبِی عَبدِاللهِ (علیه السلام) قٰالَ: سَمِعتُهُ یَقُولُ: أَلنَّظَرُسَهمٌ مِن سِهٰامِ إِبلِیسَ مَسمُومٌ وَکَم مِن نَظرَةٍ أَورَثَت حَسرَةً طَوِیلَةً؛(2)
علی بن عقبة ازپدرش نقل می کند که گفت: ازامام صادق (علیه السلام) شنیدم می فرمود:
نظر و نگاه «به نامحرم» یکی ازتیرهای زهرآگین ابلیس است، وچه بسا یک نگاه سبب حسرت و ندامت طولانی می شود
454. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : سَلاحُ الَّومِ أَلحَسَدُ؛(3)
رشک وحسادت بردن بردیگری، از لئیم بودن وپستی است.
455. قالَ أَبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : إِنَّ المُؤمِنَ یَغبِطُ وَلا یَحسِدُ وَالمُنافِقُ یَحسِدُ وَلا یَغبِطُ؛(4)
مؤمن غبطه برد، وحسد نبرد، و منافق حسد برد، و غبطه نبرد.
456. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلحَسَدُ یَأ کُلُ الحَسَنٰاتِ کَما تَأ کُلُ النّٰارُألحَطَبَ؛(5)
حسد خوبی ها را می خورد و از بین می برد، همان طوری که آتش هیزم را می خورد و از بین می برد.
ص: 184
457. قٰالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) :... وَمَن سَخِطَ اللهَ بِرِزقِهِ وَبَثَّ شَکوٰاهُ وَلَم یَصبِر، لَم تُرفَع لَهُ إلَی اللهِ حَسَنَةٌ وَلَقِیَ اللهَ تَعٰالٰی وَهُوَعَلَیهِ غَضبه آن؛(1)
و کسی که «از جهت تنگی معیشت» از خدا ناراضی باشد و به روزی مقدّر قناعت ننماید، و پیش این و آن شکایت کند و بردباری نداشته باشد، کار نیکی از او به سوی خدا بالا نرود «قبول نشود» و در روز قیامت خداوند را دیدارکند درحالی که خدا از او خشمگین است.
458. قٰالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : وَمَن کٰانَت لَهُ إمرَأةٌ تُؤذِیهِ لَم یَقبَلِ اللهُ صَلاتَها وَلا حَسَنَةً مِن عَمَلِهٰا حَتّٰی تُعِینُهُ وَتُرضِیهِ، وَإِن صٰامَتِ الدَّهرَ وَ قٰامتِ الَّیلَ وَأعتَقَتِ الرِّقٰابَ وَأنفَقَتِ الأموٰالَ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَکٰانَت أوّلَ مَن یَرِدُ النّٰارَ، ثَمّ قٰالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : وَعَلَی الرّجُلِ مِثلُ ذٰالِکَ الوِزرِ وَالعَذٰابِ إذٰا کٰانَ لَهٰا مُؤذِّ یًا ظٰالِمًا؛(2)
کسی زنی داشته باشد که آن زن، وی را بیازارد، خداوند نماز و هیچ عمل نیکی از او را قبول نخواهد کرد، اگرچه تمام روزها را روزه بگیرد و تمام شبها را نماز بخواند و بردگانی را آزاد نماید و ثروت خود را در راه خدا خرج کند، و او اوّلین کسی خواهد بود که وارد جهنم می شود، مگر این که او را راضی کند و یاری نماید. سپس رسول الله (صلی الله علیه واله) فرمود: برمرد نیزچنین گناه وعذابی هست وقتی که زن خود را بیازارد و به او ظلم کند.
459. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : وَمَن کٰانَت لَهُ امرَأةٌ لَم تُوٰافِقُهُ وَلَم تَصبِرعَلی مٰا رَزَقَ اللهُ تَعٰالٰی، وَشَقَّت عَلَیهِ وَحَمَلَتهُ مٰالَم یَقدِرعَلَیهِ، لَم یَقبَلِ اللهُ مِنهٰا حَسَنَةً تَتَقِّی بِهٰا حَرَّ النّٰارِ وَغَضَبَ اللهُ عَلَیهٰا مٰا دٰامَت کَذٰالِکَ؛(3)
و هرکس را زنی باشد که با او موافقت و سازش نداشته باشد، و به آنچه خداوند روزیش کرده صبر ننماید و بر مرد سخت بگیرد، و به چیزی وادار کند که توانائی آن را ندارد - مادامی که آن زن چنین است - خداوند از او هیچ عمل نیکی را که او را از حرارت آتش جهنم مانع شود قبول نخواهد کرد، و همواره خداوند از او خشمگین است.
460. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : مَنِ إقتَطَعَ مالَ مُؤمِنٍ غَصبًا بِغَیرِحِلِّهِ، لَم یَزِلِ اللهُ (عَزَّوَجَلَّ) مُعرِضًا عَنهُ، ماقِتًا
ص: 185
لِأعمالِهِ الَّتِی یَعمَلُها مِنَ البِرِّوَالخَیرِ، لایُثبِتُها فِی حَسَناتِه حَتّی یَتُوبَ وَیَرُدَّ مالَ الَّذِی أَخَذَهُ إِلی صاحِبِهِ؛(1)
هرکس سهمی ازمال مؤمنی را بدون رضایش به زور و ستم بستاند پیوسته خدای عزوجل از اوروی گردان باشد وهمۀ اعمال نیک و خیراتی که انجام میدهد مورد خشم و غضب الهی است وهیچ کدام را در دیوان حسناتش ثبت نفرماید تا آنکه توبه کند و آن مالی که به زور تصرف کرده بصاحبش بازگرداند.
461. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : آَلغِلُّ یَحبِطُ الحَسَناتِ؛(2)
کینه توزی، خوبی ها را از بین می برد.
462. ألامامُ عَلِیّ (علیه السلام) : - فِی ذِکرِعَمرِوبنِ العاصِ - أَما وَاللهِ إِنِّی لَیَمنَعُنِی مِنَ اللَّعبِ ذِکرُالمَوتِ، وَإنِّهُ لَیَمنَعُهُ مِن قَولِ الحَقِّ نِسیانُ الآخِرَةِ،(3)
درباره عمروعاص فرمود: به خدا سوگند، یاد مرگ مرا ازشوخی و بازی، بازمی دارد، و فراموشی آخرت او را از گفتن حق بازمی دارد
قرآن کریم: «یُؤفَکُ عَنهُ مَن اُفِکَ؛»(4)
بازگردانده می شوند از آن (حق) آن ها که بازگردانده شده اند «از مسیرعقل و منطق حق طلبی»
463. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : وَمَن أَهانَ فَقِیرًا مُسلِمًا مِن أَجلِ فَقرِهِ وَاستَخَفَّ بِهِ فَقَد استَخَفَّ بِحَقِّ اللهِ؛(5)
وهرکس مسلمان فقیری را برای تهی دستیش اهانت کند واو را کوچک شمارد، بی گمان حق خدا را گوچک شمرده است.
ص: 186
464. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن کانَ غَرَضُهُ الباطِلَ لَم یُدرِکِ الحَقَّ وَلَوکانَ أَشهَرَمِنَ الشَّمسِ؛(1)
هرکس هدفش باطل باشد، هرگزحق را درک نخواهد کرد، گرچه ازخورشید روشن تر باشد.
465. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلباطِلُ مُضادُّ الحَقِّ؛(2)
باطل دشمن، حق است.
466. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن کَثُرَباطِلُهُ لَم یُتَّبَعُ حقُّهُ؛(3)
هرکس باطلش بسیار، باشد ازحقش پیروی نگردد.
- قالَ آمِیرُالمُؤمِنینَ (علیه السلام) :. فَمَن تَرَکَهُ رَغبَةً عَنهُ... وَأُدِیلَ الحَقُّ مِنهُ بِتَضیِیعِ الجِهادِ، وَسِیمَ الخسف،وَمُنِعَ النَّصفَ؛(4)
کسی که جهاد را ناخوشایند دانسته و ترک کند، وحق ازاو روی می گرداند، به جهت ترک جهاد به خواری محکوم و از عدالت محروم است.
467. الإمامُ علیّ (علیه السلام) : مَن اَطٰاعَ التَّوٰانِی ضَیَّعَ الحُقُوقَ؛(5)
هرکس ازسستی پیروی نماید، حقوق را ضایع سازد.«شقاوت»
قرآن کریم: «وَیَتَجَنَّبُهَا الأَشقی؛»(6)
اما بدبخت ترین افراد ازآن «حق» دوری می گزیند.
468. عَن أَبِی شَیبَةَ الخُراسانِی قال: سَمِعتُ أَباعَبدِاللهِ (علیه السلام) یَقُولُ:إِنَّ أَصحابَ المَقائِیسِ طَلَبُواالعِلمَ
ص: 187
بِالمَقائِیسِ فَلَم تَزِدهُمُ المَفائِیسُ مِنَ الحَقِّ إِلا بُعدًا وَإِنَّ دِینَ اللهِ لا یُصابُ بِالمَقائِیسِ؛(1)
أبی شیبۀ خراسانی می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم می فرمود: قیاس کنندگان، علم را از راه قیاس جستند وقیاس جز دوری ازحق برآن ها نیفزود، همانا دین خدا باقیاس درست نمی شود.
- الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : وَإِیّاکَ وَالمَنَّ عَلی رَعِیَّتِکَ بِاِحسانِکَ، أَوِالتَزَیُّدَ فِیما کانَ مِن فِعلِکَ فانّ المنّ یبطل الإحسان. والتّزیُّدَ یَذهَبُ بِنُورِالحَقِّ؛(2)
امام علی (علیه السلام) - درفرمان مبارکش به مالک اشتر- فرمود: مبادا هرگز با خدمت هایی که انجام دادی، برمردم منت گذاری، یا آنچه را انجام داده ای بزرگ بشماری، زیرا که منت نهادن پاداش نیکوکاری را از بین می برد، و کار را بزرگ شمردن نور حق را «دردل انسان» خاموش گرداند.
469. عَن عَبدِ الأَعلی عَن أَبِی عَبدِ اللهِ (علیه السلام) قالَ: قُلتُ لَهُ: مَا الکِبرُ؟ فَقالَ: أَعظَمُ الکِبرِأَن تَسفُهَ الحَقَّ وَتَغمِسَ النّاسَ، قُلتُ: وَما سَفهُ الحَقِّ؟ قالَ: یَجهَلُ الحَقّ وَیَطعَنُ عَلی أَهلِهِ؛(3)
عبد الأعلی می گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: تکبّرچیست؟ فرمود: بزرگترین تکبّراین است که حق را سبک شماری ومردم را پست داری، گفتم: سبک شمردن حق چیست؟ فرمود: دربرابرحق نادانی کند و به اهل حق طعنه زند.
470. قالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه واله) : یا علی إِیّاکَ وَخَصلَتَینِ: أَلضَجرُوَالکَسَلُ، فَاِنَّکَ إِن ضَجَرتَ لَم تَصبِرعَلَی الحَقِّ، وَإِن کَسَلتَ لَم تُؤَدِّ حَقًّا؛(4)
یاعلی از دو خصلت دوری کن: آه و زاری، و کسالت وسستی، که همانا اگرآه و زاری کنی، برحق صبر ننمایی، و اگرسستی کنی حق را أدا نخواهی کرد.
- قالَ أمِیرُالمُؤمِنِینَ (علیه السلام) : إنّما أخافُ عَلَیکُم إثنَتَینِ: إتباعُ الهَوی، وَطُولُ الأمَلِ، أمّا إتباعُ الهَوی فَاِنّهُ یَصُدُّ
ص: 188
عَنِ الحَقِّ، وَطُولُ الأمَلِ فَیُنسِی الآخِرَةَ؛(1)
برشما از دو چیز بیمناکم: تبعیت از هوای نفس، و آرزوی طولانی، تبعیت از هوای نفس انسان را ازحق بازمیدارد، و آرزوی طولانی باعث فراموشی آخرت می شود.
471. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : لاتَجتَمِعُ الشَّهوَةُ وَالحِکمَةُ؛(2)
شهوترانی و حکمت، باهم جمع نمی شود.
472. قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : أَلغَضَبُ مَمحَقَةٌ لِقَلبِ الحَکِیمِ، وَقالَ: مَن لَم یَملِک غَضَبَهُ لَم یَملِک عَقلَهُ؛(3)
غضب دل انسان حکیم را نابود کند، «از این روی به جای حکمت از اوسفاهت بیند» و فرمود: هرکس مالک غضب خود نباشد، مالک عقل خود نخواهد شد.
473. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن مَنَعَ الإِحسٰانَ سُلِبَ الإِمکٰانُ؛(4)
کسی که دست احسان خویش را بازگیرد و احسان نکند، امکان وتوانائی از او گرفته می شود.
474. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : یُستَدَلُّ عَلٰی إِدبٰارِالدُّوَلِ بِأَربَعَ: تَضیِیعُ الأُصُولِ، وَالتَّمَسُّکُ بِالفُرُوعِ، وَتَقدِیمُ الأَرٰاذِلِ، وَتَأخِیرُالأَفٰاضِلِ؛(5)
برای سقوط دولت ها وحکومت ها به چهار چیز می توان استناد کرد: ضایع کردن اصول اساسی، چسبیدن به فروع «پرداختن به کارهای کم ارزش»، فرومایگان را مقدم داشتن و فرزانگان را به کنار زدن.
ص: 189
«هرگاه این چهارچیز در ارکان حکومت راه یافت و نفوذ کرد، آن حکومت ساقط خواهد شد»
«امربه معروف ونهی از منکر از وظایف مهم هرامت وحکومت است، هرگاه امت وحکومت این دو امرمهم الهی را ترک نمایند، رو به اضمحلال و نابودی خواهند رفت»
475. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) :... وَإِیّاکَ وَالإِستِئثارَبِما النّاسُ فِیهِ أُسوَةٌ؛(1)
ای مالک! از امتیازخواهی درآ ن چه مردم در آن یکسانند، بپرهیز.
476. الأمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن مَنَعَ الإنصافَ سَلَبَهُ الإمکانُ،(2)
هرکس انصاف وعدل را مانع گردد، توامائی او از دست می رود.
477. قٰالَ أبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) :... إذٰا خُرِفَتِ الذِّمَّةُ اُدِیلَ لأهلِ الشِّرکِ مِن أهلِ الإسلامِ؛(3)
هرگاه پیمان با کفّاری که در ذمّه اسلام هستند شکسته شود، «و طبق مقررات با آنها رفتارنشود» دولت بدست مشرکین افتد، و بر مسلمین حکومت کنند.
479. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : یُستَدَلُّ عَلَی الإِدبٰارِبِأَربَعَ: سُوءُ التَّدبِیر، وَقُبحُ التَّبذِیر...؛(4)
استدلال واستناد می شود به سقوط دولت ها وحکومت ها به چهار چیز: سوء تدبیر و ضعف مدیریت، و تبذیر و هزینه های زیانباراقتصادی.
478. قالَ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : ألاوإنّکم قد نفضتم أیدیکم من حبل الطّاعة، وثلمتم حصن الله المضروب
ص: 190
علیکم بأحکام الجاهلیّة؛(1)
آگاه! باشید که شما هم اکنون دست از رشته اطاعت کشیدید، و با زنده کردن ارزش های جاهلیت، دژ محکم الهی را درهم شکستید.
«تبعیض و ناعدالتی مردم را نسبت به حکومت بدبین و از حکومت جدا کرده و روزی در مقابل حکومت قرار خواهد داد».
- الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : یُستَدَلُّ عَلَی الإِدبٰارِبِأَربَعَ: سُوءُ التَّدبِیرِ، وَقُبحُ التَّبذِیر، وَقِلَّةُ الإِعتِبٰار، وَکَثرَةُ الإِعتِذٰار؛(2)
استناد می شود به سقوط دولت ها وحکومت ها به چهارچیز: سوء تدبیر و ضعف مدیریت، تبذیر و هزینه های زیان باراقتصادی، عبرت نگرفتن از سرگذشت گذشتگان، عذرخواهی بی جا، بجای جبران نواقص.
479. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَنِ استَطٰالَ إِلَی النّاسِ سَلبَ القُدرَةَ؛(3)
هرکس بر مردم تعدی روا دارد، قدرت خود را سلب کند.
قرآن کریم: «وَلا تَنٰازَعُوا فَتَفشَلُواوَتَذهَبَ رِیحُکُم؛»(4)
درگیری ونزاع نکنید که سست می شوید، و قدرتتان زائل می شود.
480. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : طٰاعَةُ الجَورِ یُوجِبُ الهَلکَ وَتَأتِی عَلَی المُلکِ؛(5)
اطاعت ازستمگر، سبب هلاکت «انسان» وتباه کننده ملک و سلطنت است.
ص: 191
«هرحکومتی که جامعه و مردم خود را درجهل و نادانی نگهدارد، مردم قدر نعمت و آن حکومت نخواهند دانست روزی برعلیه آن شورش کرده و از بین خواهند برد».
481. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن لَم یُنصِفِ المَظلُومَ مِنَ الظّالِمِ سَلَبَهُ اللهُ تَعالی قُدرَتَهُ؛(1)
کسی که داد ستمدیده را از ستمگر نستاند، خداوند متعال قدرتش را بستاند.
482. الامامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن طَلَبَ الخِراجَ بِغَیرِعِمارَةٍ أَخرَبَ البِلادَ، وَأَهلَکَ العِبادَ، وَلَم یَسقِیمُ أَمرُهُ؛(2)
هرکس خراج «مالیات» را بدون آبادانی بطلبد، شهرها را ویران کند وبندگان را به نابودی کشد وحکومتش جزاندکی نپاید.
- الإِمامُ علیّ (علیه السلام) : إِیّٰاکَ وَالدِّ مٰاءَ وَسَفکَهٰا بِغَیرِحِلِّهٰا، فَاِنَّهُ لَیسَ شَیئٌ أَدنیٰ لِنَقمَةٍ، وَلا أَعظَمَ لِتَبِعَةٍ، وَلا أَحریٰ بِزَوٰالِ نِعمَةٍ، وَانقِطٰاعِ مُدَّةٍ، مِن سَفکِ الدِّ مٰاءِ بِغَیرِحَقِّهٰا؛(3)
ازخون ریزی بپرهیز، وازخون ناحق پروا کن، که هیچ چیزهمانند خون ناحق کیفرالهی را نزدیک، مجازات را بزرگ نمی کند، ونابودی نعمت ها را سرعت نمی بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمی گرداند.
483. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن جَعَلَ دِینَهُ خادِمًا لِمُلکِهِ طَمَعَ فِیهِ کُلُّ إِنسانٍ؛(4)
هرکس دینش را خادم ملک و سلطنت خویش قرار دهد، دیگران در ملک و سلطنت او طمع کند.
484. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن سَلَّ سَیفَ العُدوانِ سُلِبَ مِنهُ عِزَّالسُّلطانِ؛(5)
هرکس شمشیر دشمنی از نیام برکشد، عزت سلطنت از وی گرفته شود.
ص: 192
485. آلإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن عامَلَ رَعِیّتَهُ بِالظُّلمِ أَزالَ اللهُ سُبحانَهُ دَولَتَهُ وَعَجَّلَ بَوارَهُ وَهَلکَهُ؛(1)
هرکس با رعیّتش با ظلم رفتارکند، خداوند سبحان دولتش را از بین برد و به تندی او را به هلاکت رساند.
485. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) :- لِزِیادِ بنِ أَبِیهِ وَقَدِ استَخلَفَهُ لِعَبدِ اللهِ بنِ عَبّاسَ عَلی فارسٍ وَأَعمالِها، فِی کَلامٍ طَوِیلٍ کانَ بَینهُما، نَهاهُ فِیهِ مِن تَقَدُّ مِ الخِراجِ -: إِستَعمِلِ العَدلَ، وَاحذَرِالعَسفَ وَالحَیفَ، فَاِنَّ العَسفَ یَعُودُ بِالجَلاءِ، وَالحَیفَ یَدعُوإِلَی السَّیفِ؛(2)
امام علی (علیه السلام) - وقتی زیاد بن أبیه را به جای عبدالله بن عباس کارگزار فارس کرد- درضمن سخنان مفصل او را از گرفتن خراج اضافی منع کرد وفرمود: عدل و دادرا به کاربند و از سخت گیری و بیداد بپرهیز، زیرا سخت گیری ناروا مردم را آواره می کند وستمگری مایۀ شورش وخونریزی می شود.
486. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن جارَت وِلاتُهُ زٰالَت دَولَتُهُ؛(3)
هرکس حکومتش ظالمانه باشد، دولتش زایل گردد.
487. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : فِی إِحتِقابِ المَظالِمِ زَوالُ القُدرَةِ؛(4)
زوال قدرت و توانائی، درکسب وپیشه گزفتن ظلم وستمکاری است.
488. قالَ أَبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : إِنَّ اللهَ جَعَلَ لِمَن جَعَلَ لَهُ سُلطانًا أَجَلَا وَمُدِّةً مِن لَیالٍ وَاَیّامٍ وَسَنِینٍ وَشُهُورٍ، فَاِن عَدَ لُوا فِی النآسِ أَمَرَاللهُ صاحِبَ الفَلَکِ أَن یُبطِی بِا دارَتِهِ فَطالَت أَیّامُهُم وَلَیالِیُهُم وَسَنِینُهُم وَشُهُورُهُم، وَإِن جارُوا فِی النّاسِ فَلَم یَعدِلُواأَمَرَاللهُ صاحِبَ الفَلَکَ فَأَ سرَعَ بِادارَتِهِ فَقَصُرَت لَیالِیُهُم وَأَیّامُهُم وَسِنِینُهُم وَشُهُورُهُم؛(5)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: همانا خداوند برای کسی که سلطنت داده، برایش از شب و روزو سال ها و ماه ها وقت و مدتی قرارداده است، پس اگر در بین مردم عدالت را پیاده کرد خداوند به صاحب وگرداننده فلک امر
ص: 193
می فرماید به اراده خودش گردش آن را کند نماید، تا ایام، شب ها و سال های و ماه های «سلطنت» آن ها بطول انجامد، و اگر در بین مردم ستمگری کردند و عدالت را اجرا ننمودند، خداوند به صاحب وگرداننده فلک امر می فرماید در گردش آن تسریع نماید، تا ایام، شب ها و سال های و ماه های «سلطنت» آن ها کوتاه شود.
- قالَ آبُوالحَسَنِ الرِّض (علیه السلام) :... وَإِذا جارَالسُّلطآن هانَتِ الدَّولَةُ؛(1)
وقتی که حاکم ستم کرد، حکومت سست گردد.
489. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن عامَلَ رعِیَّتَهُ بِالظُّلمِ، أَ زالَ اللهُ سبُحانَهُ دَولَتَهُ وَعَجَّلَ بَوارَهُ وَهَلکَهُ؛(2)
هرکس به رعیتش ظلم کند، خداوند سبحان دولتش را از بین می برد وهرچه سریع تر او را به هلاکت می رساند.490. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَنِ استَطالَ إِلَی النّاسِ سَلَبَ القُدرَةَ؛(3)
هرکس بر مردم تعدی روا دارد، قدرت از وی سلب گردد.
قرآن کریم: «لَقَد کٰانَ فِی قَصَصِهِم عِبرَةٌ لأُولِی الأَ لبٰابِ؛»(4)
همانا در حکایت آنان برای صاحبان عقل عبرت کامل خواهد بود.
حدیث:
- الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : یُستَدَلُّ عَلَی الإِدبٰارِبِأَربَعَ:... وَقِلَّةُ الإِعتِبٰار؛(5)
استناد می شود به سقوط دولت ها وحکومت ها به چهارچیز: عبرت نگرفتن از سرگذشت گذشتگان.
491. قالِ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : إِنَّ الدَّهریَجرِی بِالبٰا قِین کَجَریِهِ بِالمٰا ضِینَ مُتَشٰابِهَةٌ اُمُورُهُ...؛(6)
روزگار همانگونه که بر گذشتگان جریان داشت بر حاضرین نیز جاری است (کارهای روزگار بر گذشتگان و برحاضران شباهت دارد).
492. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن جٰارَ فِی سُلطٰانِهِ وَأَکثَرَعَدٰاوَتَهُ هَدَمَ اللهُ سُبحٰانَهُ بُنیٰانَهُ وَهَدَّ أَرکٰانَهُ؛(7)
ص: 194
هرکس در دوران حکومت و سلطنتش ستم کند، و دشمنی با مردم را زیاد نماید، خداوند سبحان بنیادش را برکند و ارکانش را بشکند.
493. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن طٰالَ عُدوانُهُ زٰالَ سُلطٰانُهُ؛(1)
هرکس دشمنیش طولانی شود، اقتدارش از بین می رود.
- الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : یُستَدَلُّ عَلَی الإِدبٰارِبِأَربَعَ:... وَکَثرَةُ الإِعتِذٰار؛(2)
استدلال و استناد می شود به سقوط دولت ها وحکومت ها به چهار چیز:... و عذرخواهی بیجا نمودن.
- الإمامُ علیّ (علیه السلام) :... وَالتَّغابِیَ عَمّا تُعنی بِهِ مِمّا قَد وَضَعَ لِلُعُیُونِ؛(3)
ای مالک! مبادا از اموری که برهمه روشن است غفلت کنی.
- الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : یُستَدَلُّ عَلٰی إِدبٰارِالدُّوَلِ بِأَربَعَ: تَضیِیعُ الأُصُولِ، وَالتَّمَسُّکُ بِالفُرُوعِ، وَتَقدِیمُ الأَرٰاذِلِ، وَتَأخِیرُالأَفٰاضِلِ؛(4)
برای سقوط دولت ها وحکومت ها به چهارچیز می توان استناد کرد: و پرداختن به «امور» فرعی وکم ارزش، مقدم داشتن فرومایگان و به تاخیرانداختن فرزانگان.
494. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : زَوٰالُ الدُّوَلِ بِاصطِنٰاعِ السُّفَلِ؛(5)
زوال دولت ها، به سبب برگزیدن و به کارگرفتن فرومایگان است.
495. الإمامُ علِیٌّ (علیه السلام) : إِذا فَسَدَالزَّمانُ سادَ اللِّئامُ؛(6)
هنگامی که روزگار فاسد و تباه شد «در اثرگناهان و...» فرومایگان سرور شوند و سرکار آیند.
ص: 195
قرآن کریم: «أَلَم یَرَوا کَم أَهلَکنٰا مِن قَبلِهِم مِن قَرنٍ مَکّنّٰاهُم فِی الأَرضِ مٰالَم نُمَکِّن لَکُم وَأَرسَلنَٰا السَّمٰاءَ عَلَیهِم مِدرٰارًا َجَعَلنَٰا الأَنهٰارَتَجرِی مِن تَحتِهِم فَأَهلَکنٰاهُم بِذُنُوبِهِم وَأَنشَأنٰامِن بَعدِهِم قَرنًا ٰاخَرِینَ؛»(1)آیا مشاهده نکردند چقدر از اقوام پیشین را هلاک کردیم؟! اقوامی که (از شما نیرومندتر بودند و) قدرت هایی به آن ها دادیم که به شما ندادیم، بار آن های پی درپی بر آن ها فرستادیم و نهرها از زیر(آبادی های) آن ها جاری ساختیم (اما هنگامی که سرکشی و طغیان کردند) آن ها را به خاطرگناهان شان نابود ساختیم و جمعیت دیگری بعد از آنان بوجود آوردیم.
496. قالَ اَلإامٰامُ عَلَیٌّ (علیه السلام) :... إنَّ هٰؤُلاءِ کٰانُواوٰارِثِینَ، فَأصبَحُوا مَورُوثِینَ، إنَّ هٰؤُلاءِ لَم یَشکُرُواالنِّعمَةَ فَسُلِبُوادُنیٰاهُم بِالمَعصِیَةِ، إیّٰاکُم وَکُفرَالنِّعَمِ لا تَحِلُّ بِکُمُ النِّقَمُ؛(2)
«در کتاب صفّین است، که علی (علیه السلام) هنگام رفتن به صفّین در مسیرش از آثار کسری گذشت» و فرمود: اینان - حاکمان - زمانی وارث تاج و تخت دیگری بودند و سپس دیگران وارث آنان شدند، اینان شکر نعمت بجا نیاوردند و به سبب معصیت، دنیاشان از آنان گرفته شد، ازکفران نعمت بپرهیزد، تا کیفرها دامن شما را نگیرد.
497. الإمام علیّ (علیه السلام) : مِن عَلامٰاتِ الإِدبٰارِمُقٰارَنَةُ الأَرذٰالِ؛(3)
همنشین شدن با فرومایگان، از نشانه های پشت کردن دولت است.
499. الذمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلشَّرُّوِقاحَةٌ؛(1)
شرّ، بی حیائی است.
500. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَللَّئِیمُ لایَستَحیِی؛(2)
انسان لئیم و فرومایه حیا نمی کند.
قرآن کریم:«وَمَکَرُوا وَمَکَرَاللهُ وَاللهُ خَیرُ الماکِرِینَ؛»(3)
به خدا مکر کردند و خدا هم به آن ها مکر کرد وخدا از همه بهتر تواند مکرکند.
«إِنَّهُم یَکِیدُونَ؛»(4)
آن ها پیوسته حیله می کنند.
«وَأَکِیدُ کَیدًا؛»(5)
و من در مقابل آن ها چاره «حیله» می کنم.
«فَمَهِّلِ الکافِرِینَ أَمهِلهُم رُوَیدًا؛»(6)
حال چنین است کافران را اندک مهلت ده، (تا سزای اعمالشان را ببینند).
ص: 197
501. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) :مَن خٰادَعَ اللهَ خُدِعَ؛(1)
هرکس با خدا خدعه کند، مورد خدعه «حیله» قرار می گیرد.
502. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن مَکَرَبِالنّاسِ رَدّ اللهُ (سُبحانَهُ) مَکرَهُ فِی عُنُقِه؛(2)
کسی که به مردم مکر و حیله کند خداوند (سبحان) مکر و حیله او را به گردن خودش برمی گرداند.
قرآن کریم: «ذالِکُم وَأَنَّ اللهَ مُوهِنُ کَیدِ الکافِرِینَ؛»(3)
سرنوشت مؤمنان و کافران همان بود که دید و خداوند نقشه های کافران را سست می کند
ص: 198
ص: 199
باب نهم «خ»
503. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَنِ استَهانَ فِی الأَمانَةِ وَقَعَ فِی الخِیانَةِ؛(1)
هرکس امانت را سبک شمارد، در خیانت واقع شود.
504. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلتَّظا فُرُعَلٰی نَصرِالبٰاطِلِ لَومٌ وَخِیٰانَةٌ؛(2)
همکاری کردن برای یاری باطل، زشتی وخیانت است.
505. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : مَن سَعی فِی حاجَةِ لِأَخِیهِ فَلَم یَنصَحُهُ فَقَد خانَ اللهَ وَرَسُولَهُ؛(3)
هرکس دنبال انجام حاجت برادر دینی خود رود، ولی خیراندیشی برای او نکند به خدا و رسولش خیانت کرده است.
506. قٰالَ أَمِیرُالمُؤمِنِینَ (علیه السلام) : أَیُّمٰا وٰالٍ احتَجَبَ عَن حَوٰائِجِ النّٰاسِ، احتَجَبَ اللهُ {عَنهُ } یَومَ القِیٰامَةِ {وَ} عَن حَوٰائِجِهِ، وَإِن أَخَذَ هَدِیَّةً کٰانَ غُلُو لا، وَإِن أَخَذ َرِشوَةً فَهُوَمُشرِکٌ؛(4)
هرآن والی که خود را هنگام نیازمردم پنهان کند، خداوند نیز در روز قیامت خود رااز او بپوشد و به حاجاتش در آن روزنرسد، وچنانچه برای رسیدن به امورکسی از وی هدیّه ای بستاند، آن هدیه خیانت خواهد بود، و اگر رشوه بگیرد،(شرک به خدا محسوب می شود)
ص: 200
و مشرک خواهد بود.
507. قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : مَن مَشی فِی حاجَةِ أَخِیهِ ثٍمَّ لَم یُصانِحهُ فِیها کانَ کَمَن خانَ اللهَ وَرَسُولَهُ وَکانَ اللهُ خَصمَهُ؛(1)
هرکس دنبال حاجت برادر(دینی) خود رود و سپس نسبت به اوخیراندیشی نکند مانند کسی است که به خدا و رسولش خیانت کرده، و خدا خصم اواست.
508. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلکِذبُ مَهانَةٌ وَخِیانَةٌ؛(2)
دروغ، خواری وخیانت است.
509. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلکِذبُ خِیانَةٌ؛(3)
دروغگویی، خیانت است.
510. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلإِذاعَةُ خِیانَةٌ،ث؛(4)
فاش کردن راز، خیانت است.
511. رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : وَالَّذِی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ، ماخَنَ اللهَ أَحَدٌ شَیئًا مِن زَکاةِ مالِهِ إِلا مُشرِکٌ بِاللهِ؛(5)
سوگند به آن کس، که جان محمد در دست اوست، هیچ کس در چیزی از زکات مال خود به خدا خیانت نکرد، مگرآن که مشرک به خداست.
نامردی وفرومایگی، خیانت را ببارمی آورد.
513. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن وَثِقَ بِنَفسِهِ خٰانَتهُ؛(1)
هرکس به نفس خود اطمینان کند، نفس به اوخیانت خواهد کرد.
514. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن سٰاءَ خُلقُهُ مَلَّهُ أَهلُهُ؛(2)
هرکس اخلاقش بد باشد، اهل و عیالش از او ملول و به ستوه می آیند.
515. قالَ أبُوجَعفَرٍ (علیه السلام) : إِنَّ مَن عَبَدَ الإِسمَ دُونَ المُسَمّی بِلأَسماءِ فَقَدَ أَشرَکَ وَکَفَرَوَجَحَدَ، وَلَم یَعبُد شَیئًا بَلِ اعبِدِاللهَ الواحِدَالأَحَدَ الصَّمَدَ المُسَمّی بِهذِهِ الأَسماءَ دُونَ الأَسماءِ، إِنَّ الأَسماءَ صیفاتٌ وَصَفَ بِها نَفسَهُ؛(3)
کسی که تنها نام خدا را بدون آن که بدان نامیده شده، بپرستد، مشرک وکافرومنکراست وچیزی نپرستیده، بلکه خدای یگانه یکتای بی نیازی را که به این نام ها نامیده شده پرستش کن نه خود نام ها را زیرا نام ها صفاتی هستند که خدا خود را به آن ها ستوده.
516. الإمامُ الرِّضا (علیه السلام) : حَرَّمَ اللهُ الخَمرَلِما فِیها مِنَ الفَسادِ، وَمِن تَغیِیرِها عُقُولَ شارِبِها، وَحَملِها إِیّاهُم عَلی إِنکارِاللهِ (عزّوجلّ) وَالفِریَةِ عَلَیهِ وَعَلی رُسُلِهِ، وَسایِرِمایَکُونُ مِنهُم مِنَ الفَسادِ وَالقَتلِ؛(4)
خداوند شراب را حرام فرمود، زیرا شراب تباهی می آورد، عقل شراب خوار را دگرگون می کند، و آنان را به انکار خدای (عزوجل) و دروغ وتهمت بستن به او و پیامبرش وا
ص: 202
می دارد و دیگراعمالی که چون تبهکاری و قتل که از شراب خواران سرمی زند.
قرآن کریم: «بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُکَذِّبُونَ؛»(1)
بلکه کافران پیوسته خدا را تکذیب و انکار می کنند.
517. عن محمد بن عبدالله الخراسانی - خادم الرّضا - قال: قال بعض الزّنادقة لأبی الحسن (علیه السلام) : لِمَ احتُجِبَ اللهُ ؟ فَقالَ أبُوالحَسَن (علیه السلام) : إِنَّ الحِجابَ مِنَ الخَلقِ لِکَثرَةِ ذُنُوبِهِم فَاَمّا هُوَفَلا تَخفی عَلَیهِ خافِیَةٌ فِی آناءِ اللَّیلِ وَالنَّهارِ؛(2)
محمد بن عبدالله - خادم امام رضا - گوید: زندیقی به ابوالحسن (علیه السلام) گفت: خداوند چرا خود را از خلق در پرده قرارداده است ؟ ابوالحسن فرمود: همانا در پرده بودن از خلق به خاطر بسیاری گناهان آنان است، و اما او(خدا) پس در اوقات شب و روز هیچ چیز مخفی، از او مخفی نمی ماند.
- امام زین العابدین (علیه السلام) : وإِنَّکَ لاتَحتَجِبُ عَن خَلقِکَ إِلا أَن تَحجُبَهُم الأَعمالُ دُونَکَ(3)
و تو از آفریدگانت هرگز در پرده نیستی، جز اینکه کردارشان آنان را از تو محجوب نماید.
(امام علی (علیه السلام) فرموده: من خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم، امّا نه با این چشم ظاهری).ت) گناهانی که باعث دوری انسان از خداوند می شود:
518. عَن عَلِیِّ بنِ عِیسی رَفَعَهُ، قالَ: فِیما ناجیَ اللهُ عزّوجلّ بِهِ مُوسی (علیه السلام) : لا تُطَوِّل فِی الدُّنیا أَمَلَکَ فَیَسقُوَ قَلبُکَ، وَالقاسِی القَلبِ مِنّیِ بَعِیدٌ؛(4)
علی بن عیسی درحدیثی (مَرفُوع) روایت کرده: «معصوم (علیه السلام) » فرمود: در آنچه خدای عزوجل با موسی (علیه السلام) مناجات کرد، این بود که: ای موسی در دنیا، آرزوی خود را دراز مکن که دلت سخت می گردد، و سخت دل از من دور است.
ص: 203
519. أبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : ما أَحَبَّ اللهَ مَن عَصاهُ؛(1)
خدا را دوست نداشته، کسی که نافرمانی او را کرده است.
520. قالَ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) :مَن وَجَدَ مائًاوَتُرابَا ثُمَّ افتَقَرَفَأَبعَدَهُ اللهُ؛(2)
کسی که آب وخاک داشته باشد، با این همه خود را در فقر قراردهد، خداوند او را از(رحمت) دور خواهد کرد.
521. قٰالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : إِیّٰاکُم وَأَبوٰابَ السُّلطٰانِ وَحَوٰاشِیهٰا، فَاِنَّ أَقرَبَکُم مِن أَبوٰابِ السُّلطٰانِ وَحَوٰاشِیها أَبعَدُ کُم مِنَ اللهِ تَعٰالٰی...؛(3)
برحذر باشید، از این که کارگزار و یا کارمند «و نزدیک» حاکم ستمگر باشید، زیرا که نزدیک ترین شما به ابواب و حاشیه آن، دورترین تان از خدای متعال خواهد بود.
522. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : مااقتَرَبَ عَبدٌ مِن سُاطانٍ إِلا تَباعَدَ مِنَ اللهِ؛(4)
هیچ بنده ای به سلطانی نزدیک نشد، مگر آنکه از خدا دورگردید.«اعتماد به غیرخدا»
523. عن حسین بن علوان عن أبی عبدالله (علیه السلام) أنّه قرأ فی بعض الکتاب إنّ الله تبارک وتعالی یقول: وعزّتی وجلالی ومجدی وارتفاعی علی عرشی لأقطّعنّ أمل کلّ مؤمّل من غیری بالیأس ولأکسونّه ثوب المذلّة عند النّاس، ولأنحینّه من قربی ولأبعّدنّه من فضلی أیؤمّل غیری فی الشّدائد والشّدائد بیدی؟ ویرجوغیری، ویقرع بالفکر باب غیری وبیدی مفاتیح الأوباب وهی معلّقة وبابی مفتوح لمن دعانی؟(5)
حسین بن علوان می گوید: امام صادق (علیه السلام) دربعضی از کتابها «کتابهای آسمان» خوانده بود که همانا خداوند تبارک و تعالی می فرماید: به عزت، جلال، مجد و بربلندای عرشم قسم، هرکسی که به غیرمن امید ببندد، آرزوی او را به یأس ونومیدی مبدل خواهم کرد،
ص: 204
و در بین مردم لباس ذلّت بر اوخواهم پوشاند، از قرب و فضل خود او را دور می نمایم، آیا او در شداید وسختی ها به غیرمن امیدوار می شود؟ درصورتی که شداید دردست «وتحت سیطرۀ قدرت» من است؟ و بغیرمن امیدوار می شود؟ و با اندیشه خود در غیر مرا می کوبد درصورتی که کلیدهای درب ها در دست من است، درحالی آن درب ها بسته است وتنها دَرِمن بازاست برای کسی که مرا بخواند؟
524. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لِمُوسَی بنِ عِمرانَ (علیه السلام) : یَا بنَ عِمرانَ لا تَحسِدَنَّ الناسَ عَلی ما آتَیتُهُم مِن فَضلِی وَلا تَمُدَّنَّ عَینَیکَ اِلی ذالِکَ وَلا تُتبِعهُ نَفسَکَ، فَاِنَّ الحاسِدَ ساخِطٌ لِنِعمَتِی، صادٌّ لِقِسمَتِی الَّذِی قَسَّمتُ بَینَ عِبادِی وَمَن یَکُ کَذالِکَ فَلَستُ مِنهُ وَلَیسَ مِنِّی؛(1)
خدای عزوجلّ به موسی بن عمران (علیه السلام) فرمود: ای پسرعمران! بر آنچه ازفضل خود به مردم داده ام، حسد مبر و چشمت را دنبال آن دراز مکن و دلت را پی آن مبر، زیرا حسد برنده ازنعمت من ناراحت «و خشمگین» است و از تقسیمی که میان بندگانم کرده ام جلوگیر است، وکسی که چنین باشد، من از او نیستم و او از من نیست «میان من و او ارتباط و آشنائی نباشد»
525. قٰالَ الإِمامُ البٰاقِرُ (علیه السلام) : وَعُبُوسُ الوَجهِ وَسُوءُ البِشرِ، مَکسَبَةٌ لِلمَقتِ وَبُعدٌ مِنَ اللهِ؛(2)
ترش رویی وچهره درهم کشیدن، موجب بیزاری ونفرت (مردم) و مایه دوری ازخداوند است.
526. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : إِیّٰاکَ وَالنَّمِیمَةَ فَاِنَّهٰا تَزرَعُ الضَّغِینَةَ وَتُبَعِّدُعَنِ اللهِ وَالنّٰاسِ؛(3)
از سخن چینی بپرهیز، زیرا که آن کینه را می کارد و شخص را از خدا و مردم دور می سازد.
527. قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : أَبعَدُ مایَکُونُ العَبدُ مِنَ اللهِ(عزّوجلّ) إِذا لَم یَهِمُّهُ إِلا بَطنُهُ وَفَرجُهُ؛(4)
دورترین حالتی که بنده ازخداوند (عزوجل) دارد، زمانی است که هم و غم او غیر از شکم و زیر شکمش نباشد.
ص: 205
528. قالَ عَلِیُّ بنِ الحُسَینِ (علیه السلام) : مَکتُوبٌ فِی الإِنجیلِ لا تَطلِبُوا عِلمَ ما لا تَعلمُونَ وَلَمّا تَعمَلُولِما عَلِمتُم، فَاِنَّ العَلَمَ إِذا لَم یُعمَل بِهِ لَم یَزدَد لِصاحِبِهِ إِلا کَفرًا وَلَم یَزدَد مِنَ اللهِ إِلا بُعدًا؛(1)
در انجیل نوشته است که: تا بدانچه دانسته اید عمل نکرده اید از آنچه نمیدانید نپرسید، همانا علمی که به آن عمل نشود جز کفر «ناسپاسی» داننده و دوری او را از خدا نیفزاید.
529. قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) :أَبعَدُ ما یَکُونُ العَبدُ مِنَ اللهِ أَن یَکُونَ الرَّجُلُ یُواخِی لِرَجُلٍ وَهُوَ یَحفَظُ (علیه) زَلّا تِهِ لِیُعَیِّرَهُ بِها یَومَا ما(2)
دورترین بنده ازخدا، آن کس است که با مردی برادری کند و لغزش های او را بر او نگهداری کند که روزی برآنها سرزنشش کند.
قرآن کریم: «لا یَتَّخِذِ المُؤمِنُونَ الکافِرِینَ أَولِیاءَ مِن دُونِ المُؤمِنِینَ وَمَن یَفعَل ذالِکَ فَلَیسَ مِنَ اللهِ فِی شَیءٍ؛»(3)
افراد با ایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را دوست وسرپرست خود انتخاب کنند، و هرکس چنین کند، هیچ رابطه ای با خدا ندارد (و پیوند او به کلی ازخدا گسسته می شود).
530. قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : فیما أَوحَی اللهُ عزّوجلّ إلی داوَدَ یاداوُدَ کَما اِنَّ أَقرَبَ النّاسُ مِنَ اللهِ المُتَواضِعُونَ، کَذالِکَ أَبعَدَ النّاسِ مِنَ اللهِ المُتَکَبِّرُونَ؛(4)
در آنچه خدای عزوجل به داود (علیه السلام) وحی فرمود، این بود که همان طوری که نزدیک ترین مردم به خداوند متواضعین هستند، هم چنین متکبرین دورترین مردم به خداوند می باشند.
قرآن کریم: «... وَلَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَ هُم بَعدَ الَّذِی جاءَ کَ مِنَ العِلمِ مالَکَ مِنَ اللهِ مِن وَلِیٍّ وَلا نَصِیرٍ؛»(5)
ص: 206
و البته اگر از میل وخاهش آنها پیروی کنی بعد از آنکه طریق حق را به یقین دریافتی دیگر اصلا خدا یار و یاور تو نخواهد بود.
531. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن أَهمَلَ نَفسَهُ فِی لَذّٰاتِهٰا شَقِیَ وَبَعِدَ؛(1)
هرکه نفس خویش را در لذت ها رها کند بد بخت می شود و از(خدا) دورمی گردد.
532. - قٰالَ (الرّٰاوِی): وَسَمِعتُ أبٰاعَبدِاللهِ (علیه السلام) یَقُولُ: إذٰا تَخَلّی المُؤمِنُ مِنَ الدّنیٰا، سَمٰا وَ وَجَدَ حَلاوَةَ حُبِّ اللهِ؛(2)
راوی می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم می فرمود: چون مؤمن از دنیا کنارکشد، رفعت پیدا کند وشیرینی محبّت خدا را دریابد.
533. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : کَیفَ یَدَّعِی حُبَّ اللهِ مَن سَکَنَ قَلبَهُ حُبُّ الدُنّیا؛(3)
چگونه دعوای خدا دوستی کند، کسی که دوستی دنیا دردلش جای گرفته داست.
534. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : کَما أَنَّ اللَّیلَ وَالشَّمسَ لا یَجتَمِعانِ کَذالِکَ حُبُّ اللهِ وَحُبُّ الدُّنیا لا یَجتَمِعانِ؛(4)
همان طوری که روز و شب جمع نمی شوند، همان گونه محبت خدا و محبت دنیا جمع نمی گردد.
535. قالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) : إِنَّ اللهَ (عَزَّوَجَلَّ) خَلَقَ المُؤمِنِینَ مِن نُورِعَظَمَتِهِ وَجَلالِ کِبریائِهِ فَمَن طَعَنَ عَلَیهِم وَرَدَّعَلَیهِم فَقَد رَدَّ عَلَی اللهِ فِی عَرشِهِ؛(5)
همانا خداوند (عزوجل) مؤمنین را از نور عظمت و جلال کبریاء خود آفریده است، پس هرکس به آنان طعنه زند و آن ها را ردّ نماید، البته که خدا را در عرش خود ردّ کرده است.
ص: 207
536. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : أَلاوَإِنَّ اللهَ تَعالی وَرَسُولُهُ بِریئانِ مِنَ المُختَلِعاتِ بَغَیرِحَقٍ، أَلاوَإِنَّ اللهَ عزّوجلّ وَرَسُولُهُ بِریئانِ مِمَّنَ أَضَرَّ بِاِمرَأَةٍ حَتّی تَختَلِعَ مِنهُ؛(1)
هشدار! که خداوند متعال و پیامبرش از زنان مختلعة «آن ها که از شوهرخویش بزور طلاق خواسته اند» بیزارند، وهم چنین آگاه باشید که خداوند عزوجل و پیامبرش ازکسی که زوجۀ خود را تحت فشار قراردهد تا از او طلاق بخواهد متنفر و بیزارخواهند بود.
- قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : مَنِ إقتَطَعَ مالَ مُؤمِنٍ غَصبًا بِغَیرِحِلِّهِ، لَم یَزِلِ اللهُ عَزَّوَجَلَّ مُعرِضًا عَنهُ... حَتّی یَتُوبَ وَیَرُدَّ مالَ الَّذِی أَخَذَهُ إِلی صاحِبِهِ؛(2)
هرکس سهمی از مال مؤمنی را بدون رضایش به زور و ستم بستاند پیوسته خدای عزوجل از او روی گردان باشد تا آن که توبه کند و آن مالی که بزور تصرف کرده بصاحبش بازگرداند.
537. قالَ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) - فی وصیّته لمحمدبن حنفیّة -: وَلا یَغلُبُنَّ عَلَیکَ سُوءُ الظَنِّ بِاللهِ عزّوجلّ فَانِّهُ لَن یَدَعَ بَیکَ وَبَینَ خَلِیلَکَ صُلحًا؛(3)
امام علی (علیه السلام) - در وصیتش به محمد بن حنفیة - فرمود: هیچگاه سوء ظنّ به خداوند (عزوجل) برتوغالب نشود، زیرا که آن هیچ وقت نمی گذارد بین تو و دوست (خداوند) صلح و صمیمت برقرار باشد. «همیشه نسبت به خداوند بدبین خواهی شد».
538. قالَ أبُوالحَسَنِ الرِّضا (علیه السلام) : أَحسِنِ الظَّنَّ بِاللهِ، فَاِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ: أَنَا عِندَ ظَنِّ عَبدِی المُؤمِنِ بِی إِن خَیرًا فَخَیرًا وَإِن شَرَّا فَشَرًّا؛(4)أبوالحسن امام رضا (علیه السلام) فرمود: ظنّ تان را به خداوند نیکو کنید، همانا خداوند (عزوجل) می فرماید: من کنار ظن بنده مؤمن خودم هستم، اگر ظن خوب داشته باشد (نتیجه) خوب
ص: 208
و اگر ظنّ بد داشته باشد (نتیجه) بد خواهد داشت.
539. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن شَکٰی ضُرّهُ إلٰی غَیرِالمُؤمِنٍ فَکَأنّمٰا شَکَی اللهَ سُبحٰانَهُ؛(1)
کسی که گرفتاری خود را با غیرمؤمن درمیان بگذارد، چنان است که شکایت ازخدا برده است.
540. قالَ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : وَمَن أَ صبَحَ یَشکُو مُصِییَةً نَزَلَت بِهِ فَقَد یَشکُورَبَّهُ؛(2)
آن کس که ازمصیبت وارد شده شکوه کند، از خدا شکایت کرده است.
541. قٰالَ أبُوعبدِاللهِ (علیه السلام) : یٰا إسحٰاقُ خَفِ اللهَ کَأنّکَ تَرٰاهُ وَإن کُنتَ لا تَرٰاهُ فَإنّهُ یَرٰاکَ، فَإن کُنتَ تَریٰ أنّهُ لا یَرٰاکَ فَقَد کَفَرتَ، وَإن کُنتَ تَعلَمُ أنّهُ یَرٰاکَ ثمّ بَرَزتَ لَهُ بِالمَعصِیَةِ فَقَد جَعَلتَهُ مِن أهوَنِ النّٰاظِرِینَ عَلَیکَ؛(3)
ای اسحاق! چنان ازخدا بترس که گویا تو را می بیند، و اگر تو او را نمی بینی، او تو را می بیند، و اگر معتقد باشی او تو را نمی بیند کافرشدی، و اگر بدانی او تو را می بیند وسپس نافرمانی او را آشکار کنی «و با گناهکاری به مبارزه او برخیزی» او را کوچک ترین بینندگان خود دانسته ای «زیرا هیچ بنده ای در برابر چشم آقای خویش چنین نافرمانی نمی کند».
قرآن کریم: «زُیِّنَ لِلنّٰاسِ حُبُّ الشَّهَوٰاتِ مِنَ النِّسٰاءِ وَالبَنِینَ وَالقَنٰاطِیرِالمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ وَالخَیلِ المُسَوَّمَةِ وَالأَنعامِ وَالحَرثِ ذٰالِکَ مَتٰاعُ الحَیٰاةِ الدُّنیٰا وَاللهُ عِندَهُ حُسنُ المَئٰابِ؛»(4)
برای مردم زینت داده شده است حب شهوات نفسانی که عبارت از میل به زنها و فرزندان و کیسه های زر و سیم و اسب های با نشان نیکو و چهارپایان و مزارع جلوه گرشده لیکن اینها همه متاع زندگی فانی دنیوی است و نزد خداست همان منزل بازگشت نیکو«که
ص: 209
بهشت لقای الهی و نعمت باقی ابدی است»
قرآن کریم: «أَلهٰکُمُ التَّکٰاثُرُ؛»(1)
تفاخر و مباهات بریکدیگرشما را ازخدا و قیامت به خود مشغول داشت.
542. الإمامُ عَلِیِّ (علیه السلام) : إِحذَرِالکِبرَفَاِنَّهُ رَأسُ الطُّغیٰانِ وَمَعصِیَةُ الرَّحمٰنِ؛»(2)
از کبر و غرور بترس که آن، سررشته طغیان و نافرمانی خداوند رحمن است.
543. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلبُخلُ بِالمُوجُودِ سُوءُ الظَّنِّ بِالمَعبُودِ؛(3)
بخل ورزی به آن چه موجود است، بد گمانی به خداونداست.
قرآن کریم: «وَمِنَ النّاسِ مَن یُجا دِ لُ فِی اللهِ بِغَیرِعِلمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیطانٍ مَرِیدٍ؛»(4)گروهی ازمردم بدون هیچ علم و دانشی به مجادله درباره خدا برمی خیزند و از هر شیطان سرکش پیروی می کنند.
544. عن هشام بن سالم قالَ: سَمِعتَ أباعَبدِ اللهِ (علیه السلام) یَقُولُ: قالَ اللهُ عزّوجلّ: لِیَأذَن بِحَربٍ مِنِّی مًن أَذی عَبدِیَ المُؤمِنَ؛(5)
ص: 210
هشام بن سالم گوید: شنیدم حضرت صادق (علیه السلام) می فرمود: خدای عزوجل فرماید: به من اعلان جنگ می کند، کسی که بندۀ مؤمن مرا بیازارد.
545. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : قالَ اللهُ عزّوجلّ: قَد نابَذَنِی مَن أَذَلَّ عَبدِیَ المُؤمِنَ؛(1)
خدای عزوجل فرموده: آشکارا به جنگ با من برخاسته، آن کس که بندۀ مؤمن مرا خوار کند.
546. قالَ أبُوعَبدِ اللهِ(علیه السلام): مَن حَلَفَ عَلی یَمِینٍ وَهُوَیَعلَمُ أَنَّهُ کاذِبٌ فَقَد بارَزَاللهَ؛(2)
کسی که قسمی یاد کند، درحالی که می داند آن دروغ است، همانا با خدا به جنگ برخواسته است.
547. عَن مَسعَدَةَ بنِ صَدَقَةَ قٰالَ: حَدّثَنِی جَعفَرٌ، عَن أَبِیهِ (علیه السلام) أَنَّ عَلِیًّا (صلوات الله علیه) قٰالَ: مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلقِیٰاسٍ لَم یَزَل دَهرُهُ فِی اِلتِبٰاسٍ، وَمَن دٰانَ اللهَ بِالرَّأیِلَم یَزَل دَهرُهُ فِی اِرتِمٰاسٍ. قٰالَ: وَقٰالَ أَبُوجَعفَرٍ (علیه السلام) : مَن أَفتَی النّٰاسَ بِرأیِهِ فَقَد دٰانَ اللهَ بِمٰا لا یَعلَمُ وَمَن دٰانَ اللهَ بِمٰا لا یَعلَمُ فَقَد ضٰادَّاللهَ حَیثُ أَحَلَّ وَحَرَّمَ فِیمٰا لا یَعلَمُ؛(3)
مسعدة می گوید: امام صادق از پدرش (علیه السلام) خبرداده که علی (صلوات الله علیه) فرموده است: هرکس خود را بر کرسی قیاس نشاند، همیشۀ عمرش در اشتباه است، وکسی که برأی و نظرخود ،خداپرستی کند همیشۀ عمرش درباطل فرورفته، وامام باقر (علیه السلام) فرمود: کسیکه برأی خویش به مردم فتوی دهد، ندانسته خداپرستی کرده است، و آن که ندانسته خداپرستی کند مخالفت خدا نموده، چون که آنجه را ندانسته، حلال وحرام کرده است.
ص: 211
548. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : إِنَّ اَوَّلَ ما عُصِیَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ سِتٌّ: حُبُّ الدُّنیا، وَحُبُّ الرِّئاسَةِ، وَحُبُّ الطَّعامِ، وَحُبُّ النَّومِ، وَحُبُّ الرّاحَةِ، وَحُبُّ النِّساءِ.(1)
سرآغاز نافرمانی خدای(عزوجل) شش چیز است: دوستی دنیا، دوستی ریاست، دوستی خوراک، دوستی خواب، دوستی استراحت و دوستی زنان. «پیداست که، دوست داشتن این شش مورد زمانی مذموم وناپسند است که به حد افراط رسد وموجب معصیت گردد»
549. قٰالَ أبُوعَبدِ اللهِ(علیه اتلسلام): مَن قَعَدَ عِندَ سَبّابٍ لِأَولیاءِ اللهِ فَقَد عَصَی اللهَ تَعالی؛(2)
هرکس نزد دشنام دهنده به اولیاء خدا بنشیند، خدای تعالی را نافرمانی کرده است.
550. عَن أبِی بَصِیرٍقٰالَ: قُلتُ لأبِی عَبدِاللهِ (علیه السلام) : تَرِدُعَلَینٰا أشیٰاءُ لَیسَ نَعرِفُهٰا فِی کِتٰابِ اللهِ وَلا سُنّةٍ، فَنَنظُرُفِیهٰا ؟ قٰالَ: لا، أمٰا إنّکَ إن أصَبتَ لَم تُوجَر، وَإن أخطَأتَ کَذَ بتَ عَلَی اللهِ (عزّوجلّ)؛(3)
أبی بصیر می گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: مطالبی برای ما پیش می آید که حکمش را در قرآن و در حدیث نمی فهمیم، آیا می توانیم درآن «ازخود» نظردهیم؟ فرمود: نه، زیرا اگر درست رفتی پاداش نداری و اگر خطا کنی برخدا دروغ بسته ای.
551. قٰالَ أبُوعَبدِ اللهِ (علیه السلام) :مَن زَعَمَ أنَّ اللهَ یَأمُرُبِالفَحشٰاءِ فَقَد کَذَبَ عَلَی اللهِ وَمَن زَعَمَ أنَّ الخَیرَ وَالشَّرّ إلَیهِ فَقَد کَذَبَ عَلَی اللهِ؛(4)هرکس معتقد باشد که خداخلقش را به بی عفّتی وزشتکاری فرمان می دهد «خودش هیچ نقشی ندارد»، برخدا دروغ بسته وهرکس معتقد شود که کارنیک و بد از آن اوست «خداهیچ نقشی ندارد» برخدا دروغ بسته است.
ص: 212
552. قٰالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : مَن زَعَمَ أنّ اللهَ یَأمُرُبِالسّوءِ وَالفَحشٰاءِ فَقَد کَذَبَ عَلَی اللهِ وَمَن زَعَمَ أنّ الخَیرَوَالشرّ بِغَیرِمَشِیئَةِ اللهِ فَقَدَأخرَجَ اللهَ مِن سُلطٰانِهِ وَمَن زَعَمَ أنّ المَعٰاصِیَ بِغَیرِقوّةِ اللهِ فَقَدَ کَذَ بَ عَلَی اللهِ وَمَن کَذَ بَ عَلَی اللهِ أدخَلَهُ اللهُ النّٰارَ؛(1)
هرکس معتقد باشدکه خدا به زشت کاری فرمان می دهد، برخدا دروغ بسته وهرکس معتقد باشد که خیر و شرّ به غیرخواست خداست، خدا را ازسلطنت وقدرتش بیرون کرده، و هرکس اعتقاد داشته باشد که ارتکاب گناه با نیروی خدا نیست برخدا دروغ بسته و هرکس برخدا دروغ بندد خدا او را به دوزخ وارد کند.
ط) گناهی که باعث می شود انسان به نعمت خداوند، خشم و غضب نماید:
- قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لِمُوسَی بنِ عِمرانَ (علیه السلام) : یَا بنَ عِمرانَ لا تَحسِدَنَّ الناسَ عَلی ما آتَیتُهُم مِن فَضلِی وَلا تَمُدَّنَّ عَینَیکَ اِلی ذالِکَ وَلا تُتبِعهُ نَفسَکَ، فَاِنَّ الحاسِدَ ساخِطٌ لِنِعمَتِی...؛(2)
خدای عزوجلّ به موسی بن عمران (علیه السلام) فرمود: ای پسرعمران! برآنچه از فضل خود به مردم داده ام حسد مبر و چشمت را دنبال آن دراز مکن و دلت را پی آن مبر، زیرا حسد برنده از نعمت من ناراحت (وخشمگین) است.
- قالَ آبُوالحَسَنِ الرِّضا (علیه السلام) : إِنَّ اللهَ أَمَرَبِثَلاثَةٍ مَقرُونٌ بِها ثَلاثَةٌ أُخری:...وَأَمَرَبِالشُّکرِلَهُ وَلِلوالدَینِ فَمَن لَم یَشکُروالِدَیهِ لَم یَشکُرِاللهَ...؛(3)همانا! خداوند به سه چیز امر فرمود وسه چیز در کنار آن ها است:...و امرکرده به سپاس خودش و از پدر و مادر پس کسی که از پدر و مادر سپاسگذاری نکند از خداوند هم سپاس گذاری نکرده است.
ص: 213
553. الإمامُ عَلِیِّ (علیه السلام) : کافِرُالنِّعمَةِ کافِرُفَضلُ اللهِ سُبحانَهُ؛(1)
کفران کننده نعمت، کفران کننده فضل خداوند سبحان است.
554. پیشوای ششم (علیه السلام) ضمن گفتاری طولانی فرمود:...
و من اغتابه بما فیه فهو خارج عن ولایه الله تعالی ذکره داخل فی ولایه الشیطان(2)
کسی که درباره آن چه در برادر مؤمنش هست، غیبت کند، از ولایت و سرپرستی خدا خارج و به حکومت (سرپرستی) شیطان وارد می شود.
ع) گناهانی که باعث می شود انسان یاد و ذکرخدا را فراموش کند:
555. الإمامُ عَلِیِّ (علیه السلام) : لَیس فِی الجَوارِحِ أَقَلَّ شُکرًا مِنَ العَینِ فَلا تُعطُوها سُؤلَها فَشَغَلَکُم عَن ذِ کرِاللهِ؛(3)
در اعضای انسان، ناسپاس تر از چشم وجود ندارد، خواهشش را روا مسازید که شما را از یاد خدا باز می دارد.
قرآن کریم:«قالُوا سُبحانکَ ما کانَ یَنبَغِی لَنا أَن نَتَّخِذَ مِن دُونِکَ مِن أَولِیاءَ وَلکِن مَتَّعتَهُم وَآباءَهُم حَتّی نَسُوا الذِّ کرَوَکانُوا قَومًا بُورًا؛»(4)
آن ها (بتها) در پاسخ می گویند منزهی تو، برای ما شایسته نبود که غیر از تو اولیائی برگزینیم، ولی آنان و پدرانشان را ازنعمت ها برخوردار نمودی تا این که آن ها (به جای شکرنعمت) یاد تو را فراموش کردند، و فلاک شدند.
ص: 214
556. الإمامُ عَلِیِّ (علیه السلام) : لَیسَ فِی المَعاصِی أَشَدَّ مِن إتِّباعِ الشَّهوَةِ فَلا تُطِیعُوها فَشَغَلَکُم عَن ذِکرِاللهِ؛(1)
درمیان گناهان گناهی سخت تر از پیروی شهوت وخواهش نفس نیست، فرمان نفس را مبرید که شما را از یاد بازمی دارد.
«خراب شدن و ویرانی خانه وشهر: فروریختن، فرورفتن در زمین، زیر و رو شدن، باریدن سنگ، رانش زمین، فروریختن کوه، فرود آمدن وافتادن اشیاء سنگین برروی خانه، زلزله، سیل، شکافته شدن زمین، طوفان، اتش سوزی، انفجار و...همه این ها درطول تاریخ اتّفاق افتاده والآن نیزاتفاق می افتد، اگرگناهان وخطاهای انسان ها نباشد وخداوند نخواهد ومشیت الهی تعلّق نگیرد، چنین اتّفاقاتی پیش نمی آید».
قرآن کریم:«فَأَمّٰاعٰادٌ فَاستَکبَرُوا فِی الأَرضِ بِغَیرِالحَقِّ وَقٰالُوا مَن أَشَدُّ مِنّٰا قُوَّةً أَوَلَم یَرُونَ أَنَّ اللهَ الَّذِی خَلَقهُم هُوَأَشَدُّ مِنهُم قُوَّةً وَکٰانوابِٰایٰاتِنٰا یَجحَدُونَ(2)»
اما قوم عاد به ناحق درزمین تکبّر ورزیدند، و گفتند چه کسی ازما نیرومندتراست؟ آیا آن ها نمی دانستند خداوندی که آن ها را آفریده ازآن ها قوی تراست، آن ها «به خاطراین پندار» پیوسته آیات ما را انکار می کردند.
«فَأَرسَلناعَلَیهِم رِیحًا صَرصَرًا فِی أَیّٰامٍ نَحِسٰاتٍ لِنُذِ یقَهُم عَذٰابَ الخِزیِ فِی الحَیٰاةِ الدُّنیٰا وَلعَذٰابُ الآخِرَةِ أَخزی وَهُم لا یُنصَرُونَ؛»(3)
سرانجام تند بادی شدید و هول انگیز و سرد و سخت در روزهایی شوم و پرغبار بر آن ها فرستادیم، تا عذاب خوار کننده را در زندگی دنیا به آن ها بچشانیم، وعذاب آخرت از آن هم خوارکننده تراست و«ازهیچ سو» یاری نمی شوند.
«این تندباد هفت شب وهشت روز می وزید، و زندگی این قوم جبار خودخواه مغرور را درهم می کوبید و جز ویرانه ای ازآن قصرهای پرشکوه و زندگی مرفه و اموال سرشار باقی نماند»(4)
ص: 215
قرآن کریم: «فَخَرَجَ عَلٰی قَومِهِ فِی زِینَتِهِ؛»(1)
(قارون) با تمام زینت خود در برابرقومش ظاهرشد.
«برای خودنمایی و تحقیر مردم فقیر و پا برهنه ها به ویژه مؤمنین»
- امام صادق (علیه السلام) فرمود: همانا خداوند دو تا ملک فرستاد بسوی شهری تا آن را بر سر اهلش ویران کنند، وقتی به آن شهررسیدند مردی را یافتند که داشت دعا می کرد و تضرّع می نمود،... تا حضرت فرمود: پس یکی از فرشتگان برگشت بسوی خدا و عرض کرد: پروردگارا من رسیدم به آن شهر و بنده تو«فلانی» را دیدم که تو را می خواند و به سوی تو تضرّع می نماید، پس خداوند فرمود: آنچه امر کردم آن را انجام ده، برای این که این مرد هیچ وقت بخاطر من، بعنوان إعراض «درمقابل گنهکاران» غیظ نکرده و رو برنگردانده «برای تغییر وضع هیچ اقدامی ننموده است»(2)
557. عَن إسحٰاقَ بنِ عَمّارٍقٰالَ: سَمِعتُ أبٰاعَبدِاللهِ (علیه السلام) یَقُولُ: کٰانَ أبِی (علیه السلام) یَقُولُ: نَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الذّنُوبِ الّتِی تُعَجِّلُ الفَنٰاءَ وَتُقَرِّبُ الآجٰالَ وَتُخلِی الدِّیٰارَ، وَهِیَ قَطِیعَةُ الرّحِمِ وَالعُقُوقَ وَتَرکُ البِرِّ؛(3)
إسحاق بن عمّارمی گوید: ازامام صادق (علیه السلام) شنیدم می فرمود: پدرم همواره می فرمودند: پناه می برم بخدا از گناهانی که در نابودی شتاب کنند ومرگ را نزدیک سازند وخانه ها را بی صاحب و«ویران» نمایند، وآن ها: قطع رحم، وآزردن ونافرمانی پدر و مادر، و واگذاردن وترک احسان ونیکی است.
سپس «ناقه» را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند وگفتند ای صالح اگر تو از فرستادگان «خدا» هستی آن جه ما را با آن تهدید می کنی بیاور!
«فَأَخَذَتهُمُ الرَّجفَةُ فَأَصبَحُوافِی دٰارِهِم جٰاثِمِینَ؛»(1)
سرانجام زمین لرزه «و زلزله» آن ها را فراگرفت و صبحگاهان «تنها» جسم بی جانشان درخانه هاشان باقی مانده بود.
«قٰالَ إِنَّمٰا اُوتِیتُهُ عَلٰی عِلمٍ عِندِی، أَوَلَم یَعلَم أَنَّ اللهَ قَد أَهلَکَ مِن قَبلِهِ مِنَ القُرُونِ مَن هُوَأَشَدُّ مِنهُ قُوَّةً وَأَکثَرُجَمعًا، وَلا یُسئَلُ عَن ذُنُوبیهِمُ المُجرِمُونَ؛»(2)
(قارون) گفت: این ثروت را به وسیلۀ دانشی که نزد من است بدست آورده ام، آیا او نمی دانست خداوند اقوامی را قبل از او هلاک کرد که از او نیرومندتر و ثروتمندتر بودند؟! «وهنگامی که عذاب الهی فرا رسد» مجرمان از گناهانشان سؤال نمی شوند «و مجالی برای عذرخواهی آنان نیست».
«فَخَسَفنٰا بِهِ وَبِدٰارِهِ الأَرضَ فَمٰا کٰانَ لَهُ مِن فِئَةٍ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللهِ وَمٰا کٰانَ مِنَ المُنتَصِرِینَ؛»(3)
سپس ما او و خانه اش را در زمین فرو بردیم، و گروهی نداشت که او را در برابر عذاب الهی یاری کند، و خود نیز نمی توانست خویشتن را یاری دهد.
قرآن کریم:«کَذَّبَت عادٌ فَکَیفَ کٰانَ عَذٰابِی وَنُذُرِ؛»(4)
قوم عاد (نیز پیامبرخود را) تکذیب کردند اکنون (ببینید) عذاب و انذارهای من چگونه است؟!.«إِنّٰا اَرسَلنٰا عَلَیهِم رِیحًا صَرصَرًا فِی یَومِ نَحسٍ مُستَمِرٍّ؛»(5)
ما تندباد وحشتناک و سردی را در یک روز شوم مستمر برآن ها فرستادیم.
«تَنزِعُ النّٰاسَ کَأَنَّهُم أَعجٰازُ نَخلٍ مُنقَعِرٍ؛»(6)
که مردم را، همچون تنه های نخل ریشه کن شده، از جا برمی کند.
ص: 217
«فَکَیفَ کٰانَ عَذٰابِی وَنُذُرِ؛»(1)
(اکنون ببینید) عذاب وانذارهای من چگونه است؟
قرآن کریم: «کَذَّبَت ثَمُودُ وَعٰادٌ بِالقٰارِعَةِ؛»(2)
قوم ثمود و عاد عذاب کوبنده الهی «و روز قیامت» را انگارکردند.
«فَاَمّٰا ثَمُودُ فَاُهلِکُوا بِالطّٰاغِیَةِ؛»(3)
اما قوم «ثمود» با عذابی سرکش هلاک شدند.
«وَاَمّا عٰادٌ فَاُهلِکُوا بِرِیحٍ صَرصَرٍعٰاتِیَةٍ؛»(4)
واما قوم «عاد» به وسیله تندبادی طغیانگر و سرد و پرسروصدا به هلاکت رسیدند.
«سَخَّرَهٰا عَلَیهِم سَبعَ لَیٰالٍ وَثَمٰانِیَةَ اَیّٰامٍ حُسُوبًا فَتَرَی القَومَ فِیهٰا صَرعٰی کَاَنَّهُم اَعجٰازِ نَخلٍ خٰاوِیَةٍ؛»(5)
(خداوند) این تندباد را هفت شب وهشت روز پی درپی و بنیان کن برآنها مسلط ساخت و (اگرآن جا بودی) می دیدی که آن قوم هم چون تنه های پوسیده و توخالی درختان نخل در میان تند باد زمین افتاده و هلاک شده اند.
«فَهَل تَری لَهُم مِن بٰاقِیَةٍ؛»(6)
آیا کسی ازآن ها باقی می بینی؟«قابل توجه این که: قرآن عامل نابودی این قوم سرکش را عذابی سرکش می شمرد «الطّاغیة» واین عذاب سرکش در سوره اعراف آیۀ 78 به عنوان «رجفة» (زلزله) ذکرشده، و در آیۀ 13 فصلت «صاعقة» و در آیۀ 67 هود «صیحة» آمده است که درحقیقت همه به یک معنی باز می گردد، زیرا صاعقة همیشه با صدای عظیمی همراه است، و لرزه بر نقطه ای که فرود می آید وارد می کند و عذابی است طغیانگر»(7)
ص: 218
- رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه واله) : أَربَعٌ لا تَدخُلُ بَیتًا وٰاحِدَةٌ مِنهُنَّ إلا خَرِبَ وَلَم یَعمُربِالبَرَکَةِ:أَلخِیٰانَةُ، وَالسِّرقَةُ، وَالشَّرٰابُ، وَالزِّنٰا؛(1)
چهار چیز است که اگریکی از آن ها، به خانه ای درآید، آن را ویران کند «و از برکت»آبادان نشود: خیانت، دزدی، شرابخواری و زنا.
قرآن کریم:«فَعَقَرُواالنّٰاقَةَ وَعَتَواعَن أَمرِرَبِّهِم؛(2)
و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند.
558. قالَ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : اَلحَجَرُالغَصِیبُ فِی الدّارِرَهنٌ عَلی خَرابِها؛(3)
سنگ غصبی در ساختمان و خانه، سبب خرابی و ویرانی آنست.
قرآن کریم: «إِنَّ قٰارُونَ کٰانَ مِن قَومِ مُوسٰی فَبَغٰی عَلَیهِم؛»(4)
قارون از قوم موسی بود اما برآن ها ستم «وطغیان» کرد.
قرآن کریم:«فَکَأَیِّن مِن قَریَةٍ أَهلَکنٰاهٰا وَهِیَ ظٰالِمَةٌ فَهِیَ خٰاوِیَةٌ عَلی عُرُوشِهٰا وَبِئرٍمُعَطَّلَةٍ وَقَصرٍمَشِیدٍ؛»(5)
چه بسیار از شهرها وآبادی ها که آن ها را نابود و هلاک کردیم، درحالی که ستمگربودند، به گونه ای که بر سقف های خود فروریختند (نخست سقف ها ویران گشت و بعد دیوارها به روی سقف ها!) و چه بسیار چاه پرآب که بی صاحب ماند و چه بسیار قصرهای محکم ومرتفع!
«فَتِلکَ بُیُوتُهُم خٰاوِیَةً بِمٰا ظَلَمُوا إِنَّ فِی ذٰالِکَ لآیَةً لِقَومٍ یَعلَمُونَ؛»(6)
ص: 219
اینست خانه های بی صاحب ایشان که چون ظلم کردند، همه ویران شد و در این کار برای دانایان نشانۀعبرت است.
«وَلَقَدأَرسَلنٰا نُوحًا إِلٰی قَومِهِ فَلَبِثَ فِیهِم أَلفَ سَنَةٍ إلا خَمسِینَ عٰامًا فَأَخَذَهُمُ الطُوفٰانُ وَهُم ظٰالِمُونَ؛»(1)
وهمانا ما نوح را به رسالت سوی قومش فرستادیم، اوهزارسال پنجاه سال کم میان قوم درنگ کرد، (وخلق را دعوت به خدا پرستی نمود واجابت نکردند) وچون همه ستمگر وظالم بودند، غرق طوفان و هلاک شدند.
حدیث:
559.الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : أَلظُّلمُ یُدَمِرُالدِّیٰارَ؛(2)
ظلم وستمکاری، خراب کننده خانه هاست.
560.عَن مُحَمَّدِ بنِ سِنانٍ، عَنِ الرِّضا (علیه السلام) فِیما کَتَبَ إِلَیهِ مِن جَوابِ مَسائِلِهِ: وَعِلَّةُ تَحرِیمِ الذَّ کَرانِ لِلذَّ کَرانِ، وَالأُناثِ لِلاُناثِ، لِما رُکِبَ فِى الأُناثِ وَما طُبِعَ عَلَیهِ الذَّ کَرانِ،وَلِما فِى إِتیانِ الذَّکَرانِ لِلذَّ کَرانِ وَالأُناثِ لِلاُناثِ، مِنِ انقِطاعِ النَّسلِ، وَفَسادِ التَّ بِیرِ، وَخَرابِ الدُّنیا؛(3)امام رضا (علیه السلام) در جواب سؤالات محمدبن سنان نوشت: و فلسفه تحریم (همجنس گرایى) و تحریم مردان برمردان و زنان بر زنان این است که این امر برخلاف فطرت وخلقتی است که خداوند براى زن و مرد قرارداده است (که تمایل به جنس مخالف دارند) پس چنانچه مردان و زنان همجنس گرا شوند، نسل بشر قطع مى گردد و تدبیر زندگى اجتماعى به فساد مى گراید و دنیا به سمت ویرانى کشیده مى شود.
قرآن کریم: «وَلُوطًا إِذ قالَ لِقَومِهِ أَتَأتُونَ الفاحِشَةَ ما سَبَقَگُم بِها مِن أَحَدٍ مِنَ العالَمِینَ؛»(4)
و(به خاطر بیاورید) لوط را هنگامی که به قوم خود گفت: آیا عمل شنیعی انجام می دهید که احدی از جهانیان پیش از شما انجام نداده اند.
«إِنَّکُم لَتَأتُونَ الرِّجالَ شَهوَةً مِن دُونِ النِّساءِ بَل اَنتُم قَومٌ مُسرِفُونَ؛«(5)
آیا شما از روی شهوت به سراغ مردان می روید، نه زنان؟ شما جمعیت تجاوزکاری هستید.
ص: 220
«فَلَمّا جاءَ اَمرُنا جَعَلنا عالِیَها سافِلَها وَأَمطَرنا عَلَیها حِجارَةً مِن سِجِّیلِ مَنضُودٍ؛»(1)
چون فرمان قهر ما رسید، دیار آن قوم نابکار را ویران و زیر و زبر ساختیم و بر سرآن ها مرتب از آسمان سنگ هلاکت فرو ریختیم.
«مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّکَ وَماهِیَ مِنَ الظّالِمِین بِبَعِیدٍ؛»(2)
آن سنگ های بلا بر سر ستمگران از امرخدا نشان دار و معین بود، و البته چنین هلاکتی از ظالمان (عالم) دور نخواهدبود.
حدیث:
- امام صادق (علیه السلام) فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودن: هنگامی که از قوم لوط آن رفتار زشت صادرشد، زمین به خدای خود نالید چندان که گریه اش به آسمان رسید، و آسمان چنان نالید، که گریه اش بعرش پروردگاررسید، پس خداوند آسمان را فرمان داد برایشان سنگ ببار، و زمین را امر فرمود آنان را فرو بر(3)
قرآن کریم: «وَکَم أَهلَکنا مِن قَریَةٍ بَطِرَت مَعِیشَتَها فَتِلکَ مَساکِنُهُم لَم یُسکَن مِن بَعدِهِم إِلا قَلِیلًا وَکُنّا نَحنُ وارِثِینَ؛»(4)
بسیاری از شهرها و آبادی ها یی که بر اثر فزونی نعمت مست و مغرورشده بود، هلاک کردیم، این خانه های آن هاست (که ویران شده) و بعد از آن ها جز اندکی کسی در آن سکونت نکرد، و ما وارث آنان بودیم.
قرآن کریم: «وَلا تَبغِ الفَسٰادَ فِی الأَرضِ إِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ المُفسِدِینَ؛»(5)
(به قارون گفتند) و هرگزفساد در زمین منما، که خدا مفسدان را دوست ندارد.
قرآن کریم:«وَإِذأأَرَدنا أَن نُهلِکَ قَریَةَ أَمَرنا مُترَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیهَاالقَولُ فَدَمَّرنا ها تَد مِیرًا؛»(6)
ص: 221
و چون اهل دیاری را بخواهیم هلاک سازیم، پیشوایان آن شهر را امرکنیم راه فسق، تبهکاری و ظلم پیش گیرند آنگاه همه را هلاک می سازیم.
561. أبوعبیدة از امام باقر (علیه السلام) روایت می کند که، فرمود: در کتاب امام علی (علیه السلام) است:... وَإنّ الیَمِینَ الکاذِبَةَ وَقَطِیعَةَ الرّحِمِ لَتَذِ رانِ الدِّ یارَبِلاقِعَ مِن اهلِها؛(1)
و به درستیکه قسم دروغ و قطع رحم خانه ها را ویران وخالی از اهل و خانمان کند. (خانه ها و اهل آن ها را نابود خواهد کرد).
إسحاق بن عمّار می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم می فرمود: پدرم همیشه می فرمودند: پناه می برم به خدا از گناهانی که در نابودی شتاب کنند و مرگ را نزدیک سازند وخانه ها را بی صاحب و«ویران» نمایند، وآن ها: قطع رحم، و آزردن و نافرمانی پدر و مادر، و واگذاردن وترک إحسان ونیکی است.(2)
قرآن کریم:«قٰالَ الَّذِینَ استَکبَرُواإِنّٰا بِالَّذِی آمَنتُم بِهِ کٰافِرُونَ؛»(3)
متکبران گفتند ما به آنچه شما (ایمان آوردگان) به آن ایمان آورده اید کافریم.
«فَعَقَرُواالنّٰاقَةَ وَعَتَواعَن أَمرِرَبِّهِم وَقٰالُوایٰاصٰالِحُ آئتِنٰابِمٰاتَعِدُنٰاإِن کُنتَ مِنَ المُرسَلِینَ؛»(4)
سپس «ناقه» را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند وگفتند ای صالح اگر تو از فرستدگان (خدا) هستی آنجه ما را با آن تهدید می کنی بیاور.
«فَأَخَذَتهُمُ الرَّجفَةُ فَأَصبَحُوافِی دٰارِهِم جٰاثِمِینَ؛»(5)
سرانجام زمین لرزه(وزلزله) آن ها را فراگرفت وصبح گاهان (تنها) جسم بی جانشان درخانه هاشان باقی مانده بود.
«قَد مَکَرَالَّذِینَ مِن قَبلِهِم فَأتَی اللهُ بُنیانَهُم مِنَ القَواعِدِ فَخَرَّعَلَیهِمُ السَّقفُ مِن فَوقِهِم وَأتیهُمُ العَذابُ مِن حَیثُ لا یَشعُرُونَ؛»(6)
ص: 222
آن کافرانی که پیش ازاینان بودند نیز(مانند این ها) مکرها برای پامال کردن حق اندیشیدند لیکن خدا سقف بنای آن ها را از پایه ویران کرد و برسرشان فروریخت و عذاب خدا ازجایی که نمی فهمیدند، به آن ها فرا رسید.
قرآن کریم: «فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمدَمَ عَلَیهِم رَبُّهُم بِذَنبِهِم فَسَوّیها؛»(1)
ولی قوم رسول را تکذیب وناقه را پی کردند، لذا پروردگارشان آن ها را به خاطر گناهی که مرتکب شده بودند، درهم کوبید وشهرشان را صاف ومسطّح نمود.
حدیث:
562. قالَ أبُوالحَسَنِ (علیه السلام) : حَقٌّ عَلی اللّهِ أن لایُعصی فِی دارٍ إلا أضحاها لِلشّمسِ حَتّی تُطَهِّرَها؛(2)برخدا سزاواراست که هرخانه ای که در آن نافرمانیش کنند، خرابش کند تا خورشید برآن بتابد و «از پلیدی باطنی» پاکش کند. (پس معصیت خدا، خانه را ویران کند، چنان که آفتاب برسطح آن بتابد)
- الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن طَلَبَ الخِراجَ بِغَیرِعِمارَةٍ أَخرَبَ البِلادَ، وَأَهلَکَ العِبادَ، وَلَم یَسقِیمُ أَمرُهُ؛(3)
هرکس خراج (مالیات) را بدون آبادانی بطلبد، شهرها را ویران کند و بندگان را به نابودی کشد وحکومتش جزاندکی نپاید.
-عَن إسحٰاقَ بنِ عَمّارٍقٰالَ: سَمِعتُ أبٰاعَبدِاللهِ (علیه السلام) یَقُولُ: کٰانَ أبِی (علیه السلام) یَقُولُ: نَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الذّنُوبِ الّتِی تُعَجِّلُ الفَنٰاءَ وَتُقَرِّبُ الآجٰالَ وَتُخلِی الدِّیٰارَ،... وَالعُقُوقَ(4)
إسحاق بن عمّارمی گوید: ازامام صادق (علیه السلام) شنیدم می فرمود: پدرم همواره می فرمودند: پناه می برم بخدا از گناهانی که درنابودی شتاب کنند و مرگ را نزدیک سازند وخانه ها را بی صاحب و«ویران» نمایند، وآزردن و نافرمانی پدر و مادراست.
ص: 223
قرآن کریم: «إِذ قٰالَهُ قَومُهُ لا تَفرَح إِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الفَرِحِینَ؛»(1)
به خاطر بیاور هنگامی را که قومش (قوم قارون) به اوگفتند: این قدر مغرور و شادمان به ثروت خود مباش، که خداوند هرگز مردم پرغرور ونشاط را دوست نمی دارد.
563. الإمامُ علِیّ (علیه السلام) : مَن بٰاعَ ٰاخِرَتَهُ بِدُنیٰاهُ خَسِرَهُمٰا؛(2)
هرکس آخرتش را بدنیایش بفروشد، درهردوزیان کرده.
564. قالَ أَبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) :... وَلا تَرتَدُّوا عَلی أَدبارِکُم فَتَنقَلِبُوا خاسِرِینَ؛(3)
مرتد نشوید، (و از دین به عقب برنگردید) که خسران خواهید دید.
565. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن نَصَرَالباطِلَ خَسِرَ؛(4)
یاری کننده باطل، زیان می برد.
قرآن کریم: «وَمَن یَکفَربِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الخاسِرُونَ؛»(5)
وکسانی که به او (پیامبر) کافرشوند، زیان کارند.
566. قال أمِیرُالمُؤمِنِینَ (علیه السلام) - فی کلام له، خطب به علی المنبر-:... وَلا تُدهِنُوا فِی الحَقِّ فَتَخسَرُوا؛(6)
ص: 224
امیرالمؤمنین (علیه السلام) درسخنرانی منبرخویش فرمود: و در راه حق سازش وسستی نکنید، تا خسران و زیان بینید.
567. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن هابَ خابَ؛(1)
هرکس (ازغیرخدا) بترسد، زیان بیند.
568. قالَ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : إحذَرأَن یَراکَ اللهُ عِندَ مَعصیَتِهِ، وَیَفقِدَ کَ عِندَ طاعَتِهِ، فَتَکُونَ مِنَ الخاسِرِینَ؛(2)
امام علی (علیه السلام) فرمود: بترس که خداوند تو را به هنگام گناهان بنگرد، و در طاعت خویش نیابد، آن گاه از زیانکارانی.
ای کسانی که ایمان آورده اید! اگرازکسانی که کافرشده اند، اطاعت کنید، شما را به گذشته هایتان باز می گردانند، وسرانجام، زیانکارخواهید شد.
571. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن زَرَعَ العُدوٰانَ حَصَدَ الخسسرٰانَ،(1)
کسی که تخم دشمنی بکارد، خوشه خسران و زیان دِروکند.
572. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن أَهمَلَ نَفسَهُ فَقَدَ خَسِرَ؛(2)
هرکس نفس خود را رهاکند، خسران کرده است.
573. قال أمِیرُالمُؤمِنِین (علیه السلام) : مَن حاسَبَ نَفسَهُ رَبِحَ وَمَن غَفَلَ عَنها غَسِرَ؛(3)
هرکس نفس خود را محاسبه کرد سود برده، وهرکس از آن غافل شود، زیان کرده است.
574. قالَ الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : وَقَد خاطَرَمَنِ استَغنی بِرَأیِهِ؛(4)
وآن کسی که با رأی خود احساس بی نیازی کند، به کام خطرها افتد.
575. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن کَثُرَمَنٰاهُ قَلَّ رِضٰاهُ؛(5)
کسی که آرزو زیاد داشته باشد، خوشنودیش کم خواهدبود.
ص: 226
576. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن کَثُرَسَخَطُهُ لَم یُعرُف رِضاهُ؛(1)
کسی که خشمش زیاد باشد، خوشنودیش شناخته نشود.
577. الإمامس عَلِیٌّ (علیه السلام) : سُوءُ الخُلقِ یُوحِشُ القَرِیبَ وَیُنَفِّرُالبَعِیدَ؛(2)
بداخلاقی نزدیکان را دور می سازد، و افراد دور و بیگانه را می رنجاند.
قرآن کریم: «وَنادی نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ أبنِی مِن أَهلِی وَإِنَّ وَعدَ کَ الحَقُّ وَأَنتَ أَحکُمُ الحاکِمِینَ؛»(3)
نوح به پروردگارش عرض کرد، پروردگارا! پسر من از خاندان من است و وعدۀ تو (در مورد نجات خاندانم) حق است و تو از همه حکم کنندگان برتری.
«قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیسَ مِن أَهلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُصالِحٍ فَلا تَسئَلنِی ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الجاهِلِینَ؛»(4)
فرمود: ای نوح ! او از اهل تو نیست ! او عمل ناشایسته است، بنابراین آن چه را، از آن آگاه نیستی از من مخواه، من به تو اندرز می دهم تا از جاهلان نباشی!.
578. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن یَقبِضُ یَدَهُ عَن عَشِیرَتِهِ فَاِنَّما یَقبِضُ یَدًا واحِدَةً عَنهُم وَیَقبِضُ عَنهُ أَیدِی کَثِیرَةٍ مِنهُم؛(5)
هرکس دستش را از یاری قوم وخویشانش بازگیرد، او یک دست از یاری آنان بازگرفته است – در برابر- دستهای بسیاری از آنان از یاری وحمایت وی بازگرفته می شود.
ص: 227
579. الإمامُ عَلییٌّ (علیه السلام) : لَیسَ لِقاطِعِ رَحِمٍ قَرِیبٌ؛(1)
برای قطع رحم کننده، خویشی وخویشاوندی نیست.
580. قالَ ابُوالحَسَنِ مُوسَی بنِ جَعفَرٍ(علیهماالسلام) - فی وصیته لبعض ولده -:
وَاِیّاکَ وَالکَسَلُ وَالضَجرُ فَاِنَّهُما یَمنَعانَکَ حَظّکَ مِنَ الدّنیا وَالآخِرَةِ؛(2)
امام کاظم (ع) در وصیت خود به بعضی از فرزندانش، فرمود: از دلتنگی و بی قراری اجتناب کن زیرا که آنها تو را از خیر دنیا و اخرت باز می دارند.
581. قالَ أبُوعَبدِاللهِ (علیه السلام) : مَن شَکَّ فِی اللهِ بَعدِ مَولِدِهِ عَلَی الفِطرَةِ لَم یَفِیء إِلی خَیرٍأَبَدًا؛(3)
کسی که برفطرت توحید (و از پدر و مادرخداپرست) بدنیا آید، دربارۀ خدا شک کند بخیر باز نگردد.
582. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : مَن قَلَّ شُکرُهُ زالَ خَیرُهُ؛(4)
هر کس کم سپاس گوید، خیرزائل گردد.
583. الإمامُ عَلِیٌّ (علیه السلام) : م