سرشناسه : رجبی قدسی، محسن، 1355 -
عنوان و نام پدیدآور : زیارت مهر [کتاب] : زیارت امام علی بن موسی الرضا علیهم السلام از دیدگاه اهل سنت/محسن رجبی قدسی.
مشخصات نشر : مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی، 1396.
مشخصات ظاهری : 116 ص.؛ 5/14 × 5/21 س م.
شابک : 40000 ریال978-964-971-483-7 :
وضعیت فهرست نویسی : فاپا (چاپ دوم)
یادداشت : چاپ دوم.
عنوان دیگر : زیارت امام علی بن موسی الرضا علیهم السلام از دیدگاه اهل سنت .
موضوع : علی بن موسی (علیه السلام)، امام هشتم ، 153؟ - 203ق. -- احادیث اهل سنت
شناسه افزوده : بنیاد پژوهش های اسلامی
رده بندی کنگره : BP47/2/ر3ز9 1396
رده بندی دیویی : 297/957
شماره کتابشناسی ملی : 2481356
خیراندیش دیجیتالی: کانون فرهنگی اندیشه اصفهان
ویراستار کتاب: لیلا کریمی
ص: 1
سرشناسه : رجبی قدسی، محسن، 1355 -
عنوان و نام پدیدآور : زیارت مهر [کتاب] : زیارت امام علی بن موسی الرضا علیهم السلام از دیدگاه اهل سنت/محسن رجبی قدسی.
مشخصات نشر : مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی، 1396.
مشخصات ظاهری : 116 ص.؛ 5/14 × 5/21 س م.
شابک : 40000 ریال978-964-971-483-7 :
وضعیت فهرست نویسی : فاپا (چاپ دوم)
یادداشت : چاپ دوم.
عنوان دیگر : زیارت امام علی بن موسی الرضا علیهم السلام از دیدگاه اهل سنت .
موضوع : علی بن موسی (علیه السلام)، امام هشتم ، 153؟ - 203ق. -- احادیث اهل سنت
شناسه افزوده : بنیاد پژوهش های اسلامی
رده بندی کنگره : BP47/2/ر3ز9 1396
رده بندی دیویی : 297/957
شماره کتابشناسی ملی : 2481356
ص: 2
پیشگفتار...5
مقدّمه...7
فصل اوّل: قرآن و سنّت در سیرۀ امام رضا علیه السلام...19
فصل دوم: دانش و شخصیّت امام رضا علیه السلام از دیدگاه اهل سنّت...25
ابن راهويه (238ه- ق)...26
حاکم نیشابوری (405ه- ق)...28
ابن اثیر(604ه- ق)...29
ابن طلحه (652ه- ق)...29
جوینی خراسانی (703ه- ق)...30
ذهبی (748ه- ق)...31
ابن صبّاغ مالکی (855ه- ق)...31
فضل الله بن روزبهان خنجی (927ه- ق)...33
خواندمیر (942ه- ق)...36
ناظمی ناشناخته...37
ابن عامر شبراوى (1172ه- ق)...38
يوسف بن اسماعیل نبهانی شافعی (1350ه- ق)...39
سید محمد طاهر هاشمی شافعی (1412ه- ق)...39
فصل سوم: اهل سنّت و زیارت مرقد مطهّر امام رضا علیه السلام...41
ابن خزیمه (311ه- ق) و ابو على ثقفى (328ه- ق)...44
ابن حبّان بُستی (354ه- ق)...46
گزارش ابن حوقل (پس از367ه- ق)...47
گزارش حدود العالم...47
گزارش مٌقدسی (375ه- ق)...48
ابو منصور محَمد بن عبد الرُزّاق طوسی (350ه- ق)...50
ابوبکر حمُامی فرّاء...52
ص: 3
ابو الحسن علی بن حسن قهستانی...52
ابونصر موذّن نیشابوری...53
حاکم نیشابوری (405ه- ق)...55
ابو الحسين محمد بن على بن سهل...55
ابو الحسين بن ابي بكر فقيه...55
بیهقی (470ه- ق)...56
امام محمد غزالی (505ه- ق)...57
سنایی غزنوی (535ه- ق)...58
منتجب الدین جوینی (پس از552ه- ق)...60
ابو الحسن محمد بن قاسم فارسی...61
گزارش حمدالله مستوفی (740ه- ق)...62
گزارش ذهبی (748ه- ق)...62
گزارش صفدی شافعی (764ه- ق)...62
گزارش کلاویخو (814ه- ق)...62
گزارش میرخواند (903ه- ق)...63
فضل الله بن روزبهان خنجی (927ه- ق)...64
خواند مير (942ه- ق)...71
فصل چهارم: سیرۀ امام رضا علیه السلام...73
آراستگی و بهداشت...76
ابتهال و نیایش...77
مردم داری و رعایت حقوق مردم...81
حقّ حاکم بر مردم...90
حقّ در راه ماندگان...90
حقّ مسکینان و نیازمندان...91
حقّ کارگران...92
حقّ زرتشتیان...94
حقّ مسيحيان...94
حقّ اهل ذمّه...95
عدم تبعیض میان مردم...95
نفی هرگونه مردم آزاری...96
چهل حدیث از امام رضا علیه السلام...97
کتاب نامه...107
ص: 4
اکنون که متن حروف نگاری شده کتاب برای آخرین بازبینی در اختیار نگارنده قرار گرفته است؛ یادآوری دو نکته ضروری می نماید: الف) ایده تألیف این کتاب پس از تدوین و نگارش مدخل «زیارت» به قلم نگارنده برای دائرةالمعارف آستان قدس رضوی شکل گرفت، و دستمایۀ اولیه آن نیز مقالۀ استاد محترم جناب حجةالاسلام و المسلمين آقای رسول جعفریان با عنوان «شماری از زائران سنّی امام رضا علیه السلام تا قرن ششم» بود که در مجله زائر، شماره 55-56 (صفحات 65 تا 67) به سال 1378ه- ق به چاپ رسیده است. از سیزده منبع مورد استفاده ایشان، نگارنده به کتاب رقية القلم دسترسی پیدا نکرد؛ از این رو، بقیه منابع را از نزدیک مطالعه کرده و به همان مأخذ اصلی ارجاع داده است، با این حال اَلفَضلُ لِلمُتقدِّم. ب) پس از به پایان رسیدن نگارش و تصویب این کتاب، اثر آقای محمد محسن طبسی با نام امام رضا علیه السلام به روایت اهل سنّت در پاییز 1388 در شهر مقدس قم (انتشارات دليل ما) به زیور طبع آراسته شد، که دفتر دوم و هفتم آن با فصل دوم و سوم این کتاب شباهت ها و همانندی هایی دارد، البته اثر آقای طبسی مفصّل تر است.
ص: 5
ص: 6
﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحيم. الحَمْد لِلَّهِ اَلَّذِي جَعَلَ اَلْمُؤْمِنِينَ إِخْوَةً؛ وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ الَّذي اَرسَلَهُ رَحمَةً لِلعالَمين وَأَهْلِ بَيتِهِ الطَّيبِينَ الطَّاهِرِينَ وأصْحَابِه اَلْمُنْتَجَبِين.﴾
قرآن کریم با تعیین و تبیین سنن و اسماء حُسنای الهی و حقوق و نیازهای اساسی انسان و راه های حفظ و تأمین آن ها، نوعی نظام اجتماعی و الگوهای روابط فردی و جمعی را بر اساس خدا محوری، آخرت بینی و ارتباط و پیوند هر چه بیشتر فرد با خدا، رسول خدا صلى الله علیه و اله اولیای الهی و مؤمنان به وجود می آورد که گستره ای سالم، معتدل، پویا و زایا از انواع ارتباطات است. همۀ افراد می توانند بر اساس این نظام اجتماعی و پیروی از الگوهای آن مطابق وُسع و توانایی خویش به انجام عمل صالح به صورتی فعّال و خلّاق در جهت نیل به «سعادت وکمال وزندگی سالم در جامعه سالم» که هدف عمدۀ تشریع دین مبین اسلام است، دست یازند. زیارت از مؤلفه های مهم این شبکۀ ارتباطات است.
از منظر قرآن مجید، رسول خدا صَلی الله علیه و اله همواره میان انسان هاست:
ص: 7
﴿و اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُم رَسُولَ الله﴾ (1) تا رسالت خویش یعنی تلاوت آیات، تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت را برای همۀ مردم به انجام رساند: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنهُم يَتْلُوا عَلَيْهِم آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِم وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكمَةَ ... و آخَرينَ مِنهم﴾ (2) . از این رو، وظیفه همۀ مسلمانان است که با توجه به این جایگاه بی بدیل رسول خدا صَلی الله علیه و اله، یادگیری و فهم كلام خدا (قرآن) را با یاد و نام آن حضرت و مطابق تعالیم ایشان آغاز کنند و به سامان برسانند: ﴿وَ اَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾ (3) و همواره، به ویژه در صبح و شام و آغاز و انجام هر کار و برنامه ای علاوه بر تسبیح خداوند سبحان، پیامبر اکرم صَلی الله عَلیه واله را با تعظیم و تکریم یاد کنند؛ و با یادآوری سیره و سنّت مرضیّه آن حضرت به عنوان اٌسوۀ حَسَنه، بر پایۀ آن زندگی و برنامه ریزی کنند: ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا * لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهُ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسبّحٌوهٌ بُكْرَةً وَأَصِيلاً﴾؛ (4) و تسلیم فرامین آن حضرت باشند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلَّمُوا تَسْلِيّمًا﴾. (5)
کسانی که سوی رسول خدا صَلی الله عَلیه و اله می روند و به آن حضرت سلام
ص: 8
می کنند، یقیناً سلام خداوند متعال را از طریق آن حضرت دریافت می کنند: ﴿وَ إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ﴾ (1) و اگر در وظایف خویش کوتاه کرده و عمل نادرستی را از روی ناآگاهی و جهالت مرتکب شده باشند، با دیدار رسول خدا صَلی الله عَلیه و اله برای این که ایشان برای آنان استغفارکنند، البته، توبه شان مورد قبول خداوند رحمان قرار می گیرد و مشمول رحمت او می شوند: ﴿وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾؛ (2)البته در صورتی که آنان نیز همراه طلب غفران از درگاه خداوند در صدد جبران و اصلاح باشند: ﴿كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾. (3)
به یقین رسول خدا صَلی الله عَلیه و اله از هرگونه سختی و مشکلی که بر مردم وارد می شود، آگاهند و برای ایشان نیز گران و ناگوار است: ﴿لَقَد جَاءَكُم رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُم عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾. (4)
بنابراین، زیارت اگر با شناخت و معرفت زائر از سیرۀ امام عَلیه السلام
ص: 9
همراه شود، زمینۀ هم آوایی و هم نوایی زائر را با آموزه های الهی قرآن مبین و سیرۀ پیغمبر اکرم صَلی الله عَلیه و اله فراهم می آورد و آن را تحکیم و استوار می سازد؛ زیرادر فضا و فرهنگ زیارت، توجه و دقّت زائر به خداوند حکیم که همه چیز به دست با کفایت اوست و تلاوت کلام و سخن او و بازخوانی سیرۀ ولیّ او و نظر به آغاز و انجام زندگی بیش از پیش جلب می گردد؛ و از آن جا که سیرۀ پیامبر اعظم صَلى الله عَلیه و اله برگرفته از قرآن عظیم و تعالیم الهی است و به همین ترتیب، سیرۀ ائمه اهل بیت علیهم السلام نیز مستند به قرآن کریم و سنّت پیامبر اکرم صَلی الله عَلیه و اله است، زیارت می تواند بستر رشد و تعالی و برنامه ریزی برای بهتر زیستن را فراهم کند. (1)
زیارت مرقد مطهّر نبیّ اعظم صَلی الله عَلیه و اله و دیگر قبور اولیای الهی مورد تأكيد همۀ مذاهب اسلامی است، (2) گرچه در جواز و مشروعیّت برخی از آداب زیارت، فقهای مذاهب اسلامی نظرات مختلفی
ص: 10
دارند. (1) البته، این اختلاف محدود به مذاهب عمده فقهی جهان اسلام (2) نیست بلکه حتی میان فقیهان یک مذهب نیز این اختلاف دیدگاه وجود دارد.
اصولاً از منظر قرآن حکیم، اختلاف و تفاوت یکی از مظاهر آیات الهی و امری طبیعی است که خداوند حکیم آن را در همۀ پدیده های عالم به وجود آورده است؛ چنان که اختلاف شب و روز و اختلاف زبان ها و رنگ ها و نژادها و قبیله ها نشانه هایی از حکمت گسست ناپذیر خداوند عزیز است که دانایان آن را در می یابند و می پذیرند: ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُم وَأَلْوَانِكُم إِنَ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِلْعَالِمينَ﴾. (3)
هدف از این اختلاف و تفاوت: ابتلاء، استباق در خیرات، رشد و تکامل و شناخت هر چه بهتر رحمت و نعمت های الهی و استفاده هرچه بهینه از آن است: ﴿لِكُلِّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شَاءَ اللهَ لَجَعَلَكُم أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ
ص: 11
جَميعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾. (1)
از این رو، خداوند یکتا از همۀ پیروان ادیان خواسته است که دین را اقامه کنند و از تفرّق و تفرقه افکنی و تفرقه انگیزی بپرهیزند: ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى به نُوحًا وَ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَ مَا وَصَّيْنَا به إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ﴾؛ (2) و به طور خاص به مسلمانان سفارش می کند که مانند پیشینیان از تفرقه و اختلاف دوری کنند: ﴿وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ﴾. (3)
در آیۀ فوق به اختلاف و تفرقه اشاره شده است. «اختلاف با تفرقه تفاوتی اساسی دارد: اختلاف پدیدهای طبیعی و اجتناب ناپذیر است امّا تفرقه، امری غیر طبیعی و اجتناب پذیر است. باید اختلاف بینش ها و نگرش ها را در چارچوب طبیعی آن ها محدود کرد تا به
ص: 12
تفرقه نینجامد. تفرقه هنگامی بروز می کند که موارد وفاق و اتفاق در نظر گرفته نشوند و بر فرق ها و اختلاف ها پافشاری شود به گونه ای که پیروان یک دین با وجود ایمان داشتن به خدای یکتا و پیروی از پیامبر و کتاب و قبله ای واحد، یکدیگر را گمراه، کافر، و اهل باطل و دشمن یکدیگر بپندارند». (1)
بنابراین توضیح، منظور از «اختلاف» در سخن رسول خدا صَلی الله عَلیه و اله که فرمودند: «اختلاف أمّتي رحمۀٌ»، (2) و «تفاوت» در کلام امیرمؤمنان حضرت علی عَلیه السلام که فرمودند: ﴿لاَ يَزَالُ اَلنَّاسُ بِخَيْرٍ مَا تَفَاوَتُوا فَإِذَا اِسْتَوَوْا هَلَكُوا﴾، (3) اختلاف و تفاوت هایی است که موجب تفرقه و فساد و تباهی جامعه نمی شوند.
برپایۀ تعالیم رسول خدا صَلی الله عَلیه و اله و آموزه های مکتب اهل بیت عَلیهم السلام نیز هرگونه تفرقه انگیزی و فرافکنی و دوری از جماعت، تکاثر طلبی
ص: 13
و برتری جویی، عُجب و خودپسندی، تمسخر و تحقیر و ناسزاگویی به شدت نهی شده و عمل بر طبق تعالیم قرآن مبین و سنّت رسول خدا صَلی الله عَلیه و اله تأکید شده است. (1)
بنابراین، اختلاف دیدگاه ها درباره زیارت و آداب آن، نباید موجب شود که پیروان مذاهب مختلف یکدیگر را به خروج از اسلام تهدید کنند و نسبت های ناروا به یکدیگر بدهند؛ زیرا هدف از زیارت، تحکیم ارتباط قلبی با خداوند متعال و رسول خدا و اولیای الهی برای اصلاح بینش و منش انسان و قرار گرفتن در صراط مستقیم بندگیِ خداوند سبحان است.
حضرت امام محمد باقر عَلیه السلام خطاب به جابر می فرمایند:
«ای جابر! آیا صرف این که شخصی بگوید من اهل بیت عَلیهم السلام را دوست دارم، برای ادّعای تشیّع و پیروی او از ما کفایت می کند؟ سوگند به خدا پیرو و شیعۀ ما کسی است که تقوا و حدود الهی را
ص: 14
رعایت و فرامین خدا را اطاعت کند. ای جابر! اینان شناخته نمی شوند مگر با داشتن این اوصاف:
- متواضع و خاشعند؛
- در امانت خیانت نمی کنند؛
- خداوند متعال را بسیار یاد می کنند؛
- نماز را اقامه و به پدر و مادر نیکی و احسان می کنند؛
- روزه می گیرند؛
- نسبت به همسایگان و مجاوران به ویژه فقرا و مسکینان و بدهکاران و یتیمان و افراد بی کس و کار تعهّد و توجه دارند؛
- صادق و راستگو هستند؛
- قرآن را تلاوت و از آن پیروی می کنند؛
- با مردم به درستی و زیبایی سخن می گویند و جز از خوبی آنان نمی گویند؛
-امانتدار و امین مردم اند.
جابر پس از شنیدن این ویژگی ها [با تعجب] گفت: ای فرزند رسول خدا صَلی الله عَلیه و اله امروز ما کسی که این صفات را داشته باشد نمی شناسیم!
امام فرمودند: ای جابر! مذاهب مختلف و آیینی که فرد ادّعای پیروی از آن را دارد تو را نفریبد و به گمراهی و ضلالت نیفکند. [آیا] پندار فردی که می گوید: من علی را دوست دارم
ص: 15
و او را ولیّ خود قرار داده ام ولی با این حال [در انجام امور و وظایف خویش بر پایه سیرۀ علی عَلیه السلام] فعّال نیست! یا تصوّر فردی که بگوید: من رسول خدا صَلی الله عَلیه و اله را دوست دارم - در حالی که مقام و منزلت رسول خدا صَلی الله عَلیه و اله برتر از علی عَلیه السلام است - ولی از سیرۀ ایشان پیروی نکند و بر اساس سنّت آن حضرت عمل ننماید [او را کفایت می کند؟]
صرف محبّت و دوست داشتن به حال او سودی ندارد. بنابراین، از نافرمانی خدا بپرهیزید و بر پایۀ آن چه نزد خدا و رضایت اوست، عمل کنید [زیرا] خداوند با [هیچ مذهب و گروه و] فردی، قرابت و خویشی ندارد. خداوند عزیز و متعال، بیش از همه، بندگانی را دوست دارد که از دیگران با تقوا تر و در عمل به دستورها و فرامین او کوشا تر باشند.
ای جابر! سوگند به خدا، جز با اطاعت و فرمانبری از خداوند تبارک و تعالی نمی توان به او تقرّب و نزدیکی جست؛ همراه ما برائت نامه از آتش جهنم نیست [یعنی صرف ادّعای تشیّع و محبّت اهل بیت عَلیهم السلام سبب دوری از آتش نمی شود] و چنین شخصی نزد خداوند حجتی [برای رهایی از آتش] ندارد؛ هر کس، مطيع خداوند باشد پس او ولیّ و دوست ماست؛ و هر کس خدا را نافرمانی و معصیت کند، او دشمن ماست. ولایت و پیوند با ما جز با عمل کردن و وَرع (کوشش و دقّت
ص: 16
در پرهیز از گناه) به دست نمی آید (کلینی، الاصول من الكافي، ج 2، ص 73-74). ﴿رَبَّنَا لا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ و لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحيم﴾
محسن رجبی قدسی
پژوهشگر بنیاد پژوهش های اسلامی
17 شعبان المعظّم 1430 ه- ق - 18 مرداد 1388
مشهد مقدس
ص: 17
ص: 18
امام علىّ بن موسى الرضا عَلیه السلام بنابر قول مشهور در یازدهم ذیقعده سال 148 قمری در مدینه به دنیا آمد و با بهره گیری از بینش و منش الهی پدر بزرگوارش امام موسی بن جعفر عَلیهما السلام که برگرفته از قرآن کریم و سیرۀ نبوی بود، رشد و تعالی یافت.
هنوز بیست و اندی از عمر شریفش نمی گذشت که در مسجدالنبی در مدینه به سؤالات مردم پاسخ می داد و اهل فتوی بود (1) و اگر عالمی در پاسخ مسئله ای خود را ناتوان می یافت همه او را نزد علیّ بن موسی الرضا عَلیهما السلام می فرستادند تا پاسخ خود را
ص: 19
بیابد (1) .
امام رضا عَلیه السلام حامل قرآن کریم و آگاه به سنّت پیامبر اعظم صَلی الله عَلیه و اله آن دو بود (2) و می فرمود: «ما پیرو رسول خدا صَلی الله عَلیه و اله و تسلیم اوامر و نواهی آن حضرتیم؛ همچنان که رسول خدا صَلی االه عَلیه و اله تابع اوامر خدا و تسلیم فرامین او بود. خداوند متعال می فرماید: ﴿وَ مَا آتَاكُمُ الرََّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾ (3) . (4)
امام علیه السلام تأكید داشت، «آن چه را که کتاب خدا و سنّت به درستی آن گواهی دهد، ما گوینده آن هستیم» (5) .
ایشان همواره مردم را به پیروی از قرآن و سیره مرضیّۀ رسول خدا صلی الله علیه و اله دعوت می کردند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله را اسوۀ حسنه
ص: 20
معرفی می نمودند.
حسن بن الحسين انباری می گوید: از ابوالحسن الرضا علیه السلام دربارۀ کار در دربار خلفا و سلاطین اجازه خواستم... ابو الحسن علیه السلام نوشت: نامه ات را خواندم و از بیمی که در این شغل بر خود داری آگاه شدم. اگر می دانی که هرگاه متصدی کاری شدی، طبق دستورات رسول خدا صلی الله علیه و اله عمل می کنی و دستیاران و دبیران تو از هم کیشان تو خواهند بود و از درآمدی که از این راه به دست می آوری، بخشی را به مؤمنان نیازمند می دهی تا همانند ایشان باشی؛ اگر چنین کنی، کار تو در دربار سلاطین با خدمت به مردم جبران می شود و گرنه خدمت در دربار آن ها جایز نیست. (1)
امیر خالد بن احمد بن خالد ذهلی که حاکم بسیاری از مناطق خراسان و بخارا بوده است (2) به نقل از پدرش می گوید: «من در نیشابور پشت سر علیّ بن موسی الرضا نماز خواندم در حالی که او ﴿بِسْم الله الرّحمن الرّحیم﴾ را در آغاز هر سوره ای با حالت جَهر (صدای بلند) می خواند و می گفت رسول خدا صلی الله علیه و اله نیز همین گونه عمل می کرد» (3)
ص: 21
حضرت رضا علیه السلام انس و مجالستی عمیق و دقیق با قرآن کریم داشت؛ ابراهیم بن عباس صولی می گوید:
«تا آن زمان فردی عالم تر و آگاه تر از او، بر آن چه بر روزگار گذشته است، ندیده بودم؛ مأمون با طرح مسائل مختلف و پرسش از هر چیزی ایشان را می آزمود و وی پاسخ سؤال های او را می داد؛ سخنان، پاسخ ها و تمثیل های [حضرت] رضا همه برگرفته از قرآن و مستند به آن بود. ایشان [گاهی] طی سه شبانه روز قرآن را با تلاوتی متدبّرانه ختم می کرد». (1)
رجاء بن ابی ضحّاک که مأمور آوردن امام علیه السلام از مدینه به مرو بود، می گوید:
«به هر شهر و منطقه ای که وارد می شدیم مردم آن جا دربارۀ نشانه ها و ویژگی های دین و دینداری سؤال می کردند و ایشان اغلب مسائل آنان را با نقل روایت از پدرش و او از پدرانش از علی از رسول خدا صلی الله علیه و اله پاسخ می داد». (2)
ص: 22
حضرت رضا علیه السلام قرآن کریم را معیار سنجش حق و باطل و صحّت و سقم احادیث می دانست و می فرمود: «اگر روایات مخالف قرآن باشد من صدور آن ها را [از ناحیۀ رسول خدا صلی الله علیه و اله و ائمه اهل بیت علیهم السلام] تکذیب می کنم». (1) در اندیشه امام رضا علیه السلام، قرآن کتابی مفصّل و مبیَّن است نه مجمل و مبهم؛ یعنی «در قرآن همه چیز به تفصیل ذکر شده و حلال و حرام و حدود و احکام و همه آن چه مردم به آن نیاز دارند، بیان و تبیین شده است»؛ (2) «قرآن، حبل الله (3) و عروة الوثقاى الهی (4) و راه روشن و صراط مستقیم خداست که به بهشت می رساند و از آتش می رهاند و بر اثر مرور زمان دچار کهنگی و فرسودگی نمی گردد و خداوند آن را برای زمانی محدود و معيّن قرار نداده است، بلکه حجّت و دلیل و برهان خدا برای
ص: 23
همه انسان ها در همۀ زمان هاست که هیچ گونه باطلی به آن راه ندارد چرا که از سوی خداوند حکیم و حمید نازل شده است»؛ (1) «قرآن دربر دارندۀ همۀ مطالب کتب آسمانی پیشین است و از آغاز تا پایانش حق و صحیح است». (2)
ص: 24
ائمه اهل بیت علیهم السلام همواره مورد توجّه و احترام اهل سنّت و جماعت (1) بوده و هستند و آنان نیز عشق و مودّت خود را به ساحت پاک خاندان رسول خدا صلی الله علیه و اله و اهل بیت او اعلام و اظهار می دارند. البته حساب حاکمان ستمگربنی امیّه و بنی عباس و ناصبی ها از اهل سنت و جماعت جداست؛ زیرا آنان علاوه بر ظلم و ستم های
ص: 25
فراوانی که به ائمه طاهرین علیهم السلام روا داشتند، هر صحابی و عالم آزاداندیشی را نیز تحت فشار قرار می دادند. چنان که ابو حنیفه (150 ه- . ق) امام و پیشوای حنفیان به علّت حمایت مالی از قیام زید بن علی فرزند امام سجاد علیه السلام در سال های 121 و 122 ه- .ق و نپذیرفتن منصب قضا در زمان حکومت مروان دوم در سال 129ه- .ق مجبور شد کوفه را ترک و دو سال آخر حکومت امویان را در مکه بگذراند. همچنین او با سفّاح اوّلین خلیفۀ عباسی بیعت نکرد و چون از قیام ابراهیم بن عبدالله حسنی در بصره بر ضد خلافت منصور حمایت کرد و مردم را به یاری ابراهیم فراخواند و منصب قضا را که از سوی منصور به او پیشنهاد شد نپذیرفت، منصور عباسی را بر آن داشت که او را در بغداد، زندانی کند که پس از چند روز حبس در همان جا درگذشت. (1)
او فقيه، محدّث و مفسّر قرآن مجید، مصاحب و هم طراز امام محمد بن ادریس شافعی بود که محدثان بزرگی چون بخاری، مسلم نسائی و امام احمد بن حنبل از او حدیث شنیده و در کتب
ص: 26
خود نقل کرده اند. (1) در سال 200 هجری قمری که امام رضا علیه السلام به حوالی نیشابور رسید، ابن راهویه و چند تن دیگر از بزرگان و مشایخ نیشابور (2) به همراه هزاران تن از مردم آن شهر تا روستای مؤیّدیه در بیرون شهر به استقبال امام رفتند. ابن راهویه به نشانۀ مودّت و احترام، مهار مرکب امام رضا علیه السلام را به دوش کشید و گفت: «به روز قیام (3) [نزد] ملک علاّم جلّ جلاله (4) وسيله نجاح (5) و وصیلۀ فلاح (6) من این است روزی در دنیا خادم و مهارکش مركب حضرت سلطان [امام رضا] خود بوده ام». (7)
ص: 27
محدّث، قاضی و فقیه مشهور شافعی (1) در معرفی امام رضا علیه السلام می نویسد: «امیر المؤمنین علىّ بن موسى بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسين بن على بن ابى طالب (رضى الله عنهم) الرضا ابوالحسن الامام الشهيد (2) ... سلطان اولیا (3) ، برهان اتقيا (4) ، وارث علوم المرسلين مهبط اسرار ربّ العالمين (5) ، ولىّ الله (6) ، صفى الله (7) ، فَلذةٌ كبد رسول الله (8) ، غوث الامّة و كشف الغمّة (9) ...، سلطان المقرّبين يوم الحشر و الجزاء الامام ابو الحسن عليّ بن موسى الرضا صلوات الله و سلامه على رسول الله و على آله الائمة المعصومين و اتباعهم اجمعين الى
ص: 28
یوم الدین». (1)
ابو السعادات مجدالدین مبارک بن محمد شیبانی مشهور به ابن اثیر، رجالی، مفسّر، محدّث و فقیه شافعی، فضایل ابوالحسن علی ابن موسی الرضا را غیر قابل شمارش می داند. (2)
شاعر، قاضی و فقیه شافعی در بیان مناقب امام رضا علیه السلام می آورد: «کسی که در شخصیّت ایشان تأمل کند در می یابد که علی ابن موسی به حق، وارث امیرالمؤمنین علی و زین العابدین علی بن الحسین است... ایمان آن حضرت، بالنده؛ برهانش آشکار و روشن؛ یارانش بسیار؛ استعداد و توانش، گسترده و استوار؛ والامقام، بلندپایه، عزیز، محبوب، نیرومند و بانفوذ است.
فضایل و سیرت و منش او والا و شکوهمند، صفات و شخصیّت او درخشان و نورانی، و مکارم اخلاق و خصلت های ایشان، پیامبرگونه است. کرامت، شرافت و سخاوت جزو ذات و
ص: 29
اصالت اوست. هر آن چه از امتیازات ایشان شمارش شود، باز هم کم گفته شده و والاتر از آن است؛ و هر اندازه از مناقب آن حضرت گفته و تبیین شود، رتبه و درجۀ ایشان بالاتر از آن خواهد بود». (1)
*جوینی خراسانی (703 ه- ق) (2)
وی در ذکر مناقب امام ثامن، حضرت رضا علیه السلام را آشکار کنندۀ اسرار و هویداگر امور ناشناخته، سرچشمۀ کرامت و برکت و فرخندگی که فرهیختگان و خجستگان از او پیروی می کنند، می داند؛ شاکله شخصیتش استوار، مرقدش رفیع، بسیار بخشنده و
ص: 30
با سخاوت، ریزش ابر وجودش فراگیر، الطافش خلل ناپذیر، حمایت و پناهش بسیار، امیر بزرگان، نور چشم آل یاسین و خاندان عبد مناف، پاک و معصوم، آگاه به حقایق علوم و دانا به رموز اسرار مكتوم و خبردهندۀ از آینده و گذشته و آن چه منقضی و آن چه منقضی گشته، مورد رضایت خداوند سبحان و در همۀ احوال از او راضی؛ از این رو، علىّ بن موسى - که درود خداوند بر محمّد و خاندان او باد - به «رضا» ملقّب گردید. (1)
شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، حافظ محدّث و مورّخ شافعی، علم و بیان و دیانت امام رضا علیه السلام را بسیار رسا می داند که در دل ها نفوذ دارد و ایشان از آن چنان شأن و مقامی بس بزرگ برخوردار بود که شایستگی خلافت و زمامداری مسلمین را داشت. (2)
ابن صبّاغ محدّث و فقیه مالکی به نقل از برخی پیشوایان اهل علم آورده است:« مناقب علىّ بن موسى الرضا از ارجمندترین و
ص: 31
فراترین مناقب، و فضایل و کرامات او متوالی و بدون گسست، و دوستی و پیوستگی با ایشان مورد ستایش و پسند همگان است؛ ویژگی های شگفت انگیز او بی نظیر و سیادت و سرپرستی، و شرافت و نجابتش در اوج است؛ دوستدارنش طالع سعادت را یافته اند و مخالفان و معارضانش دچار نحوستی فرا گیرند.
شرف پدرانش از صبح روشن، شهیرتر و از خورشید گِرد تابان، درخشنده تر؛ اخلاق و سیرت و صفات و بینش و منش و نشانه های او تو را از هرگونه فخرفروشی باز می دارد و تبار والای او تو را به روش و شیوه ای که از پدرانش به ارث برده و فرزندانش میراث دار اویند رهنمون می شود. همۀ آنان در کرم و سخاوت و پاکی و طهارتِ جسم و روح مانند دندانه های شانه متعادل و برابرند. عزّت و افتخار نصیب اهل بیت والامقام و عالی تبار است که ستارۀ علوّ و بزرگی آنان بر همۀ ستارگان آسمان، اشراف و برتری دارد. اهل بیت مزّین و آراسته به تمامی صفات کمالند... و به مرتبه ای از مجد و تعالی رسیده اند که کسانی که از آنان عقب بیفتند و یا جلوتر بروند، ساقط و بی اعتبار خواهند شد. دشمنان اهل بیت در کاستن از مرتبه و منزلت آنان بسیار تلاش کرده اند و بر مرکبی سخت سوار شده اند [تا بتوانند] به تدریج محاسن و یکپارچگی آنان را متزلزل و پراکنده کنند ولی خداوند ایشان را رفعت و علوّ بخشید
ص: 32
و آنان را جمع و متحد ساخت. دشمنان چه بسیار حقوق اهل بیت را ضایع و تباه ساختند، در حالی که خداوند در رعایت حقوق آنان هیچ اهمال و سستی نورزید». (1)
*فضل الله بن روزبهان خنجی (927 ه- ق) (2)
وی ارادت و موّدت خویش را به امام رضا علیه السلام این گونه بیان می کند: «آن حضرت امام به حق است بی خلاف؛ و مناقب و فضایل آن حضرت را نهایتی نیست؛... کلمات و مناقب و فضایل آن حضرت بسیار ظاهر و مشهور و معروف بود و همه طوایف امت از عرفا و علما و حکما از علوم آن حضرت بهره می برده اند و آثار
ص: 33
امامت و وارثت نبوت و وصایت در آن حضرت ظاهر بوده... آن حضرت مهترِ نیکو خصال نیکوکار نیکو سیرت است (1) ... آن حضرت جامع انواع محاسن صوری و معنوی و مکارم خَلقی و خٌلقی بود و گویا نیکویی، صفت ذات اوست و احسان، صناعت و پیشۀ او؛ و آن حضرت سند و برهان است که به مردمان قائم گشته جهت اظهار حق؛ و آن حضرت حجّت خدای تعالی است بر انس و جان (2) ؛... آن حضرت صاحب جود و مروت و نیکوکاری است. (3) ؛... در او درخشنده است انوار حضرت پیغمبر صلی الله علیه و اله نزد چشم عیان. یعنی ارباب معاینه می دانند که انوار حضرت نبی بر سیمای مبارک آن حضرت ظاهر است و این اشارت است بدان که آثار جمال و کمال حضرت نبی صلی الله علیه و اله از صفحات و وجنات آن حضرت ظاهر و باهر بوده (4) ... آن حضرت آیات توحید را بر مردمان مبیّن گردانیده و اعلام ایمان از اعلام و تعلیم آن بر مردمان ظاهر شده (5) ... آن حضرت بررونده است بر بالاترین درجه های علم و عرفان... چنان چه روایت
ص: 34
کرده اند که جميع طوایف از ارباب علم و معرفت از آن حضرت استفاده می کرده اند و مشکلات از آن حضرت می پرسیدند؛ فقها، مشکلات فقه و دقایق آن از آن حضرت می آموخته اند؛ و اطبا معضلات علم ابدان از فواید مجلس آن حضرت اندوخته؛ و حکما، معارف الهی و طبیعی از مقتبسات انوار آن حضرت استكشاف می کرده اند و عارفان، آداب طریق حقیقت و اسرار مکاشفات از اطوار سلوک آن حضرت می یافته اند (1) ... آن حضرت اقتدا کننده است به رسول الله صلی الله علیه و آله در هر حالی و در هر کاری و شأنی که آن حضرت را پیش آمده (2) ».
وی در قسمتی از صلوات خود بر امام رضا علیه السلام به مناسبت ذکر حدیث سلسلة الذهب به این تجربه خویش اشاره می کند: «و این فقیر حقیر تجربه کرده ام که هر مریض که او را عیادت کرده و اجل او نرسیده بود من به صدق، این اسناد بر او خوانده ام؛ حق، او را در روز، شفا کرامت فرموده و اثر صحّت فی الحال در او ظاهر شده و این از مجرّبات فقیر است». (3)
ص: 35
او در مهمان نامۀ بخارا نیز از همین تجربه یاد می کند: «از جملۀ خواص این حدیث یکی آن است که اگر به صدق آن را با اسناد بر بالین خسته خوانند که مشرف به هلاک باشد اگر در اجل او تأخیر باشد فی الحال اثر صحت (1) بر او ظاهر گردد و این فقیر بر بسیاری از خستگان خوانده ام و اثر آن تجربه کرده». (2)
او در تاریخ حبیب السیّر می نویسد: «اقارب و اجانب از مشرق تا مغرب بر وفور علوّ شان و سُمّو مکان آن امام و افراحسان، اعتراف داشته اند و دارند و اقاصی و ادانی، بلکه جمیع افراد انسانی مناقب و مفاخر آن حمیده مآثر را بر صحایف ضمایر نگاشته اند و می نگارند؛ کرامتش از هر چه تصور توان کرد بیشتر بود و امامتش به موجب نصّ آبای بزرگوارش معیّن و مقرّر.
سپهر عزّ وجلالت، محیط علم و فضیلت *** امام مشرق و مغرب ملاذ آل پیمبر
حريم تربت او سجده گاه خسرو انجم *** غبار مقدم او طوطیای دیده اختر (3)
ص: 36
در اثری با نام هذا كتاب مناسك الحج و علامات مكة المكرّمة شرفّها الله تعالى که مؤلّف آن از برادران اهل تسنّن بوده و به احتمال در قرن دوازدهم قمری تألیف شده پس از اشعاری در مدح خلفای نخستین، آمده است:
چون که علی داشت به خاک انتساب *** کرد نبى كٌنيَت او بوتراب
وَه که از آن خاک چه گل ها دمید *** نکهت جاوید به عالم وزيد
سنبل و گل را به چمن زیب وزین *** موی حسن آمد و روی حسین
آن دو نهال اند که تا روز دین *** بارورند از گل و از یاسمين
هر دم از این باغ بری می رسد *** تازه تر از تازه تری می رسد
آن ده و دو همچو بروج فلک *** نظم جهان داده سما تا سمک
باز دمید از چمن او گلی *** کامده روح قُدُسش بلبلی
ص: 37
خاک خراسان شده زو مشک بو *** خلق به به آن بو شده در جستجو
دم چه زنم از صفتِ بی حدش *** داده پیمبر خبر از مرقدش (1)
خلق محمد کرم مرتضى *** هر دو عیان ساخت على الرضا
هر که به آن سلسله پیوسته شد *** از ستم حادثه وارسته شد
من که در آن روضه ریاضت کشم *** زآن گل و گلزار ببوی خوشم (2)
شیخ عبدالله بن محمد شافعی معروف به ابن عامر شبراوی، امام
ص: 38
رضا علیه السلام را هشتمین امام می داند که کریم و جلیل و شخصیتش باوقار و متین و باشکوه است. (1)
وی، امام علیّ بن موسى الرضا علیه السلام را از بزرگان ائمه و چراغ های [هدایت] امّت از اهل بیت نبوّت معرفی می کند که معدن علم و عرفان و کرم و جوانمردی است. آن حضرت، جایگاه والایی دارد و نام ایشان شهرۀ آفاق و صاحب کرامات بسیاری است. (2)
او که نسبش از طریق ابویزید برزنجی به امام کاظم علیه السلام می رسد و اهل روانسر کرمانشاه است، در پایان نگارش کتاب مناقب اهل البيت علیهم السلام از دیدگاه اهل سنّت به تاریخ دوازدهم ذی الحجه 1409 ه- ق می نویسد: «اگر بخواهم لذّت های روحی و فیوضات و برکات و جذبات و سرور و شوق و شور حالاتی را که در اثناء تألیف این کتاب مستطاب به این فقیر مذنب ارزانی می شد بازگویم الحق بیان و بنان از تقریر و تحریر کیفیّت های روحی و معنوی و
ص: 39
عرفانی عاجز است، حق سبحانه و تعالی آن نعمت را بر این اضعف احقر مداوم دارد بمنّه و سعة فضله». (1)
ص: 40
پس از این که خبر ولایتعهدی امام رضا علیه السلام در 25 ذیحجّه سال 201 هجری قمری به مردم بغداد اعلام شد، «گروهی [آن را] پذیرفتند [ولی]، خاندان بنی عباس و طرفدارانشان در بغداد از ولا يتعهدی امام رضا علیه السلام اظهار ناخشنودی و از بیعت به نام آن حضرت و پوشیدن لباس سبز خودداری کردند. آنان این امر را نقشه و دسیسۀ فضل بن سهل، وزير مأمون، برای بیرون کردن خلافت از عباسیان می دانستند... از این رو، روز یکم (یا پنجم) محرم 202 هجری قمری با ابراهیم بن مهدی عباسی معروف به ابن شَکله که عموی مأمون و مردی آوازه خوان و عودنواز و مِی خواره بود، بیعت کردند و او را مبارک نامیدند و مأمون را [از خلافت] خلع نمودند. [در پی این ماجرا،] هرج و مرج در دیگر ولایات و سرزمین های خلافت به اوج رسید.
حضرت رضا علیه السلام که ادامۀ این وضعیت را به صلاح امّت اسلامی نمی دانست، در پی تقاضای جمعی از امرای لشکر، در
ص: 41
اقدامی صادقانه مأمون را از جنگ و آشوبی که مردم... به آن گرفتار بودند خبر داد» (1) و به وی گفت که فضل بن سهل اخبار بغداد و نارضایی مردم از ولایتعهدی آن حضرت را از خلیفه مخفی می کند. مأمون پس از تحقیق در این باره به عزم آرام ساختن اوضاع عراق از مرو رهسپار بغداد شد. فضل بن سهل که نمی خواست مأمون را در این سفر همراهی کند با تعهد نامه ای که مأمون به او داد، همراه شد ولی در حمام سرخس به قتل رسید.
«مأمون پس از آن، امام رضا علیه السلام را سخت تحت نظر قرار داد و به بهانۀ این که امام رضا علیه السلام مشغول عبادت و نماز است، از رفت و آمد مردم و دیدار آن ها باحضرت جلوگیری کرد». (2)
امام در طوس پس از سه روز و به قولی دوازده یا سیزده روز بیماری، بنا بر مشهور در آخر صفر سال 203 هجری قمری در گذشت. اغلب موّرخان، علّت درگذشت امام را مسمومیّت با انگور یا اناری که مأمون زهرآلود کرده بود، دانسته اند. (3) روز بعد از شهادت امام، مردم طوس اجتماع کرده بودند و می گفتند که مأمون، امام را ناجوانمردانه کشته است. مأمون از محمد بن جعفر صادق،
ص: 42
عموی امام رضا علیه السلام خواست تا مردم را آرام کند و بگوید که ابوالحسن امروز تشییع نمی شود. چون مردم پراکنده شدند به دستور مأمون پیکر مطهر امام را شبانه غسل دادند و کفن کردند (1) و در باغ و سَراى حٌمَيد بن قحطبه در قریۀ سناباد از توابع نوقان طوس در کنار قبر هارون الرشيد (193ه- ق) به خاک سپردند. (2)
بر پایۀ روایات و گزارش های تاریخی، زیارت مرقد مطهر امام رضا علیه السلام پس از شهادت آن حضرت مورد توجه عموم مسلمانان اعم از شیعی و سنّی قرار گرفت.
در روایات منقول از امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام به زیارت آگاهانه مرقد پدر گرامی شان حضرت رضا علیه السلام تأکید شده است. (3) «عبدالعظیم حَسنی (252یا 255 ه- ق) به امام جواد علیه السلام می گوید:
«متحیّرم قبر امام حسین علیه السلام را زیارت کنم یا قبر پدرتان را در طوس، نظر شما چیست؟ امام علیه السلام با چشمی گریان فرمودند: زوّار مرقد اباعبدالله الحسین بسیارند ولی، زوّار قبر پدرم در طوس اندکند». (4)
ص: 43
این سؤال و جواب به نقل از علی بن مهزیار از امام جواد علیه السلام نیز گزارش شده است. (1)
محمد بن سلیمان نیز از امام جواد علیه السلام سؤال می کند که اگر شخصی حج واجب خود را انجام داد، آیا بهتر است دوباره به حج برود یا به خراسان برای زیارت علىّ بن موسى الرضا؟
امام فرمود: به خراسان برود و بر پدرم سلام کند، افضل است؛ البته سفر او برای زیارت پدرم در ماه ذیحجّه نباشد تا بر او بر او عيب نگیرند (2).
زيارت مرقد علىّ بن موسی الرضا - در حالی که آنان بسیار به زیارت مرقد آن حضرت می رفتند [ از نیشابور] - به سمت طوس خارج شدیم. در آن جا چنان تواضع و احترام و تعظیم و تضرّعی از ابن خزیمه نسبت به آن بقعه دیدم که همه را شگفت زده کرد (1)
به طوری که عده ای از خاندان سلطان؛ آل شاذان ابن نعيم و آل
ص: 45
شنقشین و گروهی از علویان نیشابور، هرات، طوس و سرخس نیز که درآن جا شاهد این نحوۀ زیارت بودند، شادمان شدند و به شکرانۀ آن صدقه دادند و همگی می گفتند: اگر این امام [ابن خزیمه] آن چه را در آداب زیارت انجام داد، سنّت و فضیلت نمی دانست آن ها را به جا نمی آورد». (1)
محدّث، موّرخ، لغوی، قاضی و فقیه شافعی (2) در کتاب الثقات آورده است: «علیّ بن موسی الرضا از عقلا، بزرگان و خردمندان اهل بیت و بنی هاشم است... مرقد ایشان در سناباد، خارج از نوقان، در کنار قبر هارون الرشید، مشهور و معروف است و مردم به زیارت آن می روند. من نیز فراوان آن را زیارت کرده ام. وقتی در طوس بودم هر مشکلی که بر من وارد می شد به زیارت مرقد علیّ بن
ص: 46
الرضا - که درود خدا بر او وجدش باد_ می رفتم و از خداوند حلّ آن را می خواستم و خداوند نیز دعایم را استجابت می کرد و آن سختی از من برطرف می شد. این کار را به دفعات تجربه کردم و جواب گرفتم. خداوند ما را با محّبت رسول خدا صلی الله علیه و اله و اهل بیت او بمیراند» (1)
*گزارش ابن حوقل (پس از 367 ه- ق) (2)
وى در صورة الارض می نویسد: «قبر علیّ بن موسی الرضا در بیرون شهر نوقان است... در مقبره ای زیبا در قریه ای به نام سناباد که حصنی استوار دارد و گروهی در آن معتکفند». (3)
در کتاب، حدود العالم من المشرق الى المغرب، که در سال
ص: 47
372 ه- ق تألیف شده، (1) آمده است:« به نوقان، مرقد مبارک علیّ بن موسی الرضاست و آن جا مردمان به زیارت شوند». (2)
*گزارش مقدسی (375 ه- ق) (3)
وی که در عهد سامانیان (279 - 389 ه- ق) به خراسان سفر کرده است به نقل از برخی پیران «نَسا» می آورد: «مردم طوس در دو جهان پیش هستند؛ در دنیا از آن روی که پیش از دیگر مردم خراسان به اسلام گرویدند، در آخرت نیز از از آن روی که خدا می گوید: ﴿يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أٌناسٍ بِإِمامِهِم﴾ (4) على [بن موسى] الرضا يكى
ص: 48
از فاضل ترین امامان بود که نزد ایشان است». (1) بر پایۀ گزارش مقدسی، مردم طوس در آن دوره اغلب شافعی مذهب بودند. (2)
با آن که امیران سامانی غالباً پیرو مذهب حنفیه بودند (3) ولی به آبادانی بارگاه رضوی و زیارت آن اهتمام داشتند؛ مقدسی گزارش می کند: «قبر علىّ الرضا در طوس است و دژی برای آن ساخته شده که خانه ها و بازارها دارد. عمید الدولة فائق (389 ه- ق) [از سرداران سامانی] نیز مسجدی برایش ساخت که در همۀ خراسان بِه از آن نیست». (4)
ص: 49
*ابو منصور محمد بن عبدالرّزّاق طوسی (350 ه- ق) (1)
شیخ صدوق (381 ه- ق) به نقل از ابو منصور محمد بن عبدالرزاق طوسی آورده است که می گفت: «در ایّام جوانی بر اهل مشهد [الرضا] سخت می گرفتم و در راه متعرّض زائران شده، اموال آنان را می ربودم. روزی به قصد شکار خارج شدم و تازی (سگ شکاری) خود را در پی آهویی فرستادم، آهو پس از فرار به دیوار مزار [حضرت رضا علیه السلام] پناه برد و همان جا ایستاد؛ تازی نیز در مقابل او ایستاد و به او نزدیک نمی شد؛ هر چه کوشش کردیم تازی به او نزدیک شود، نمی شد؛ ولی تا آهو از آن دیوار دور می شد تازی او را دنبال می کرد تا این که آهو وارد یکی از حجره های آن سوی دیوار مزار شد. من وارد رباط [صحن و سرای مرقد مطهر] شدم و از ابو نصر مقری پرسیدم، آهویی که اکنون وارد این مکان شد کجاست؟ او گفت: آن را ندیدم. وارد راهرو شدم ولی جز
ص: 50
پِشگِل و اثر بٌول آهو، چیزی در آن جا ندیدم. با خداوند عهد و نذر کردم که از آن پس نه تنها به زوّار آزار نرسانم بلکه نیازهای آنان را برآورم. از آن زمان، هرگاه امر مشکلی و دشواری به من روی می آورد به این مشهد [مرقد] پناه می برم و آن را زیارت می کنم و از خداوند متعال برآورده شدن حاجتم را می خواهم، خدا نیز حاجتم را بر می آورد... و این از برکت این مشهد است». (1)
وی، همچنین به حاکم طوس معروف به «بیوردی» که فرزند نداشته، گفته است:
«چرا به مشهدالرضا نمی روی و در آن جا دعا نمی کنی که خداوند به تو فرزندی عنایت کند. من خود خواسته هایی داشتم که در آن جا از خداوند درخواست کردم و اجابت شد.
حاکم می گوید من به مشهد رفتم و نزد مرقد رضا دعا کردم تا خداوند فرزندی به من دهد. پس از آن، خداوند فرزند پسری به من عنایت کرد. ابو منصور پس از شنیدن خبر استجابت دعای من، مرا انعام و اکرام کرد». (2)
ص: 51
وی که از اصحاب حدیث است می گوید: «مالی را که برخی مردم به من ودیعت نهاده بودند در ناحیۀ «سكة الحرب» نيشابور پنهان کردم ولی مکان آن را فراموش کردم، گروهی را دیدم که به زیارت مزار علیّ بن موسی الرضا می رفتند، من نیز با آنان به مشهد الرضا آمدم و مرقد [حضرت] رضا را زیارت کردم و از خداوند خواستم که مکان اموال را به من نشان دهد.
در آن جا محل اختفای آن اموال به من الهام شد. پس از بازگشت نشانی مکان را به صاحب اموال دادم و او اموال خود را پیدا کرد؛ از آن پس آن مرد این واقعه را برای مردم تعریف می کرد و آنان را به زیارت مشهدالرضا ترغیب می نمود». (1)
شیخ صدوق و حاکم نشابوری به نقل از وی آورده اند که گفت: «در مرورود بودم که با مردی مصری به نام حمزه روبه رو شدم که گفت: من از مصر برای زیارت مشهدالرضا به طوس آمدم. هنگامی که برای زیارت به مشهد [حرم] رفتم نزدیک غروب خورشید بود... پس از این که نماز عشاء را خواندم، خادم
ص: 52
می خواست درب را ببندد که از او خواستم به من اجازه دهد تا در مسجد بمانم زیرا از راه بسیار دوری آمده ام. او نیز درب را بر روی من قفل کرد و رفت. آن شب را تا صبح به نماز و عبادت گذراندم». (1)
شیخ صدوق و جوینی خراسانی (730 ه- ق) به نقل از ابونصر موذّن نیشابوری آورده اند که گفت: «به مرض سختی مبتلا شدم به طوری که نمی توانستم سخن بگویم، به ذهنم خطور کرد که به زیارت [حضرت] رضا علیه السلام روم تا در آن جا با دعا و توسّل، آن امام را به درگاه خداوند شفیع آورم تا خداوند عافیت و سلامتی را به من بازگرداند. پس بر مرکبم سوار شدم و به قصد زیارت مشهد [الرضا] حرکت کردم، در بالاسر مرقد [حضرت] رضا دو رکعت نماز خواندم و سجده کردم و در دعا و تضرّع صاحب این قبر را شفیع قرار دادم تا خداوند گره زبانم را بگشاید؛ در سجده به خواب رفتم و دیدم که گویا قبر شکافته شد و مردی سالخورده و بسیار گندمگون از آن بیرون آمد و به من نزدیک شد و گفت: ای ابانصر
ص: 53
بگو: ﴿لا اله الا الله﴾؛ اشاره کردم که چگونه بگویم در حالی که زبانم بسته است و یارای تکلّم ندارد؟!
با صدای بلند به من گفت: قدرت خداوند را انکار می کنی؟ بگو: ﴿لا اله الا الله﴾. زبانم باز شد و گفتم: ﴿لا اله الا الله﴾. پای پیاده به منزلم برگشتم و دیگر هیچ گاه به آن مرض مبتلا نشدم». (1)
شیخ صدوق از زیارت محمد بن احمد سنانی نیسابوری، حمویه از امرای لشکر خراسان، فردی از بلخ و ری و گروهی از طبرستان سخن گفته است. (2) . همچنین وی از کتاب محمد بن حبیب ضبّی قصیده ای آورده که در آن به زیارت امام اشاره شده است:
قَبْرَان مُقْتَرنَان هذا تُرْعَةٌ *** جنَوِيَّةٌ فِيهَا يُزارُ إمامُ
دو قبر در کنار یکدیگرند، این [مرقد حضرت رضا علیه السلام] گلزار یا روضه ای است بهشتی که امام در آن زیارت می شود. (3)
ابن نجّار (643 ه- ق) از عبدالله بن محمد جمال زوزنی نام می برد که به زیارت حضرت رضا رفته و با اجازۀ خادمان بقعۀ مطهّر شبانه در آن جا به ختم قرآن پرداخته است. (4)
ص: 54
او می نویسد: «خداوند کرامات بسیاری از تربت حضرت رضا علیه السلام را به من شناسانده است؛ از جمله به علّت سرمای شدید، راه رفتن برایم بسیار سخت بود، به زیارت رفتم و از آن جا با کفشی از جنس کرباس به نوقان برگشتم فردای آن روز، درد پای من از بین رفت و سالم به نیشابور برگشتم». (1)
وی که فقیه است، می گوید: «هر امر مهم دینی یا دنیایی که برایم پیش می آید برای حلّ آن به زیارت قبر [حضرت] رضا [علیه السلام] می روم و نزد قبر دعا می کنم و خداوند نیز حاجتم را برآورده می سازد و در آن گشایش ایجاد می کند». (2)
او نیز گفته است: «خداوند همۀ خواسته های مرا نزد مشهدالرضا اجابت کرده است از جمله از خداوند خواستم فرزندی
ص: 55
به من عنایت کند که خداوند آن را به من روزی کرد». (1)
حاکم نیشابوری به نقل از علی بن محمد بن يحيى و او به نقل از ابوالفضل بن ابی نصر صوفی به نقل از محمد بن ابي علي صائغ آورده است که گفت: از مردی نزد مرقد الرضا [علیه السلام] - که اسم او را از یاد برده ام - شنیدم که می گفت: من در شرف قبر و صاحب آن مردّد بودم و در قلبم نسبت به بعضی از آن چه در شرافت آن [حضرت] گفته می شد حالت انکار، خلجان می کرد. پس به مصحف تفأل زدم این آیه (2) سه بار آمد: ﴿وَ يَسْتَنْبِتُونَكَ أَحَقُّ هُوَ قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ﴾. (3)
ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، دبیر و رئیس دیوان رسالت دستگاه غزنویان و مورّخ معروف ایرانی (4) می نویسد: «بوالحسن عراقی دبیر... وصیّت بکرد تا تابوتش به مشهد على موسى الرضا رضوان الله علیه بردند به طوس و آن جا دفن کردند که مال این کار
ص: 56
را در حیات خود بداده بود و کاریز مشهد را که خشک شده بود باز روان کرده و کاروان سرایی برآورده و دیهی مستَغَلّ سبک خراج بر کاروانسرای و بر کاریز وقف کرده، و من در سنۀ احدى و ثلاثين [431 ه- ق] که به طوس رفتم... به نوقان رفتم و تربت رضا را رضی الله عنه زیارت کردم. گور عراقی را دیدم در مسجد آن جا... و او را زیارت کردم (1) .
وى متكلّم حکیم و عارف ایرانی و فقیه شافعی است که به سال 503 ه- ق در پاسخ یکی از سلاطین سلجوقی که از وی درخواست کرده بود تا به دربار وی بیاید، دربارۀ گذشته خود چنین نوشت:
«و بیست سال در ایام سلطان شهید – ملکشاه (2) - روزگار گذرانید و از وی به اصفهان و بغداد اقبال ها دید و چند بار میان سلطان و امیرالمؤمنین (3) رسول بود در کارهای بزرگ؛ و در علوم
ص: 57
دین نزدیک به هفتاد کتاب تصنیف کرد؛ پس دنیا را چنان که بود، دید، جملگی بینداخت؛ و مدتی در بیت المقدس و مکه مقام کرد و برسر مشهد ابراهیم خلیل - صلوات الله عليه - عهد کرد که پیش هیچ سلطانی نرود و مال سلطان نگیرد و مناظره و تعصّب نکند؛ و اکنون دوازده سال است تا بدین عهد وفا کرد؛ و امیرالمؤمنین و دیگر سلاطین او را معذور داشتند. اکنون شنیدم که از مجلس عالی اشارتی رفته است به حاضر آمدن. فرمان را به مشهد رضا علیه السلام و نگاهداشت عهد خلیل را به لشکرگاه نیامدم؛ و بر سر این مشهد می گویم که ای فرزند رسول! شفیع باش تا ایزد تعالی ملک اسلام را در مملکت دنیا از درجۀ پدران خویش بگذارند و در مملکت آخرت به مرتبۀ سلیمان علیه السلام رساند که هم ملک بود و هم پیغمبر». (1)
سنایی شاعر، حکیم و عارف مشهور ایران زمین در مدح امام رضا علیه السلام و زائران مرقد مطهر آن حضرت سروده است.
دین را حرمیست در خراسان *** دشوار تو را به محشر آسان
از معجزه های شرع احمد *** از حجت های دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجت *** پیوسته درش مشیر غفران
ص: 58
چون کعبه پرآدمی ز هر جای *** چون عرش پر از فرشته هزمان
هم فرّ فرشته کرده جلوه *** هم روح وصی درو به جولان
از رفعت او حریم مشهد *** از هیبت او شريف بنيان
از دور شده قرار زیرا *** نزدیک بمانده دیده حیران
از حرمت زائران راهش *** فردوس فدای هر بیابان
قرآن نه درو و او اولواالامر *** دعوی نه و با بزرگ برهان
ایمان نه و رستگار از و خلق *** توبه نه و عذرهای عصیان
از خاتم انبیاء درو تن *** از سیّد اوصیاء درو جان
آن بقعه شده به پیش فردو *** آن تربه به روضه کرده رضوان
از جملۀ شرط های توحید *** از حاصل اصل های ایمان
زاین معنی زاد در مدینه *** این دعوی کرده در خراسان
در عهدۀ موسى آل جعفر *** با عصمت موسی آل عمران
مهرش سبب نجات و توفیق *** کینش مدد هلاک و خذلان
بر دین خدا و شرح احمد *** بر جمله ز کافر و مسلمان
چون او بوَد از رسول نایب *** چون او سزد از خدای احسان
از معتبران اهل قبله *** وز معتمدان دین دیّان
کس نیست که نیست از تو راضی *** کس نیست که هست بر تو غضبان (1)
ص: 59
*منتجب الدین جوینی (پس از 552 ه- ق) (1)
وى در عتبة الكتبة می نویسد: «و در آن اجتياز [عبور] گذر بر مشهد مقدّس معظّم مطهّر رضوى - على ساكنه الصلوة و السلام - بود به طوس چون آن جا نزول افتاد حالی چنان که واجب باشد به ترتیب آن زیارت مغتنم کردم و از سر نیازی و خضوعی و تضرّعی که حال اقتضا کرد حاجت خواستم تا ایزد تعالی... ذهن و خاطرم را ذکایی و صفایی کرامت کند... دانستم که استحسان اثر برکات و میامن آن بقعه شریف است و از کرامات آن سید بزرگوار - علیه و على آبائه السلام». (2)
وى در رقية القلم به مشکلی دیگر اشاره کرده و گفته است: «من از غایت ضجرت و تنگدلی به مشهد مبارک امیرالمؤمنین علىّ بن موسى الرضا رفتم و از روح پاک او استمداد طلبیدم و به تضرّع و ابتهال در آن موقف متبرک بنالیدم و تسهیل این شیوه از حضرت احدیّت درخواستم. آفریدگار - سبحانه و تعالى - دعای مرا اجابت گردانید». (3)
ص: 60
شهاب الدین ابوسعید عبدالملک بن سعد بن عمرو بن ابراهيم در نزهة الاخیار آورده است که از شیخ زکی ابوالفتوح محمد بن عبد الكريم بن منصور بن غلان شنیده است که گفت: «از شیخ ابوالحسن محمد بن قاسم فارسی در نیشابور شنیدم که می گفت: من کار کسانی را که قصد زیارت مشهد [الرضا] داشتند نمی پسندیدم و جایز نمی دانستم و بر آن اصرار می ورزیدم تا این که شبی در خواب دیدم که در طوس در مشهد [الرضا] هستم و رسول خدا صلی الله علیه و اله پشت صندوق قبر ایستاده در حال نمازند. پس صدایی را از بالا شنیدم که می سرود:
هر کس دوست دارد قبری را ببیند که اگر آن را زیارت کند، خداوند او را از سختی ها و بلاها نجات بخشد به زیارت این قبر بیاید [زیرا] خداوند سلاله ای برگزیده از رسول خدا را در آن سکنا و آرامش بخشیده است. و به رسول خدا صلی الله علیه و اله اشاره می کرد.
عرق ریزان از خواب بیدار شدم، خدمتکارم را صدا زدم که مرکبم را فوراً آماده کند. بلافاصله به زیارت رفتم و از آن موقع سالی دوبار به زیارت می روم». (1)
ص: 61
«از مزار عظما، قبر امام معصوم علىّ بن موسى الرضا بن جعفر - رضى الله عنهم - در دیه سناباد به چهار فرسنگی طوس است... و مشهد طوس از مشاهیر مزارات متبرّکه است و آن موضع اکنون شهر چه ای شده [است]». (1)
«مشهد [مرقد] علیّ بن موسی الرضا در طوس است و مردم آن را زیارت می کنند». (2)
صلاح الدین خلیل بن ایبک صفدی، علی بن موسی رضی الله عنهما را یکی از ائمه دوازده گانه که مرقد آن [حضرت] زیارت می شود، معرفی می کند. (3)
کلاویخو سفیر «هانری سوم» پادشاه کاستیل اسپانیا که در سال
ص: 62
806 ه- ق عازم دربار تیمور در سمرقند است می نویسد: «مشهد شهر عمدۀ زیارتی همۀ این حوالی است و سالانه گروه بی شماری به زیارت آن می آیند. هر زائری که به آن جا رفته باشد چون بازگردد همسایگانش نزد او می آیند و لبۀ قبای او را می بوسند... چون به این شهر رسیدیم ما را برای زیارت این مکان مقدس و آرامگاه بردند. سپس چون در ایران راه می پیمودیم و بر سر زبان ها افتاده بود که ما به زیارت مشهد مشرّف شده و آن مکان مقدس را دیده ایم مردم همه می آمدند و لبۀ قبای ما را بوسه می زدند». (1)
وی در تاریخ روضة الصفا می نویسد: «مشهد مقدّس و مرقد این امام علی الاطلاق، مرجع ایران و مقصد سالکان اکابر و اصاغر آفاق است، طوایف امم و طبقات بنی آدم از اقصای روم و هند از جميع مرز و بوم، هر ساله مهاجرت اوطان و مفارقت خلان اختیار کرده و روی توجه به این آستان فرخنده نشان نهاده و مراسم زیارت و طواف بجا می آورند؛ این موهبت عظمی را سرمایۀ سعادات دنیا و عقبی می دانند». (2)
ص: 63
وی که در سال 909 ه- ق در کاشان به سر می برد، در مقدّمه كتاب وسيلة الخادم الى المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم دربارۀ زمینۀ نگارش این کتاب و اهمیّت زیارت می نویسد:
«از حوادث روزگار و نوایب چرخ ناپایدار، انواع شداید و کربات و اصناف محن و بلیّات پیش آمده بود. کربت غم با محنت خوف و شدت مضموم شده و فراق اخوان به اِجلای اوطان قرین گشته و عدم مساعدت حال و فقدان اعوان و احباب موجب کمال ملال شده... في الجمله از غلبات هموم و غلوای عموم در حال خود تحیّری داشتم و بر لوح دل جهت معالجة دفع این غموم، نقش تفکّری می نگاشتم. ملهم غیب در خاطر صورت فرمودۀ حضرت سیّد اوّل و آخر که: «اذا تحيّرتم فى الامور فاستعينوا باصحاب القبور» تصویر کرد و درد بی درمان مرا از دواخانۀ استعانت به اکابر اصحاب قبور تدبیر فرمود. اندیشه کردم که از اصحاب قبور جماعتی اختیار کنم جهت استعانت، که قبر هر یک بیت المعمور جهان آخرت و کعبۀ مقاصد اصحاب حاجت باشد و جميع طوایف امت متّفق باشند در آن که استعانت از ایشان موجب نجات از غم و سبب حصول حاجات عرب و عجم است و در این... خلافی میان اوّلین و آخرین نباشد؛ پس این معنی را مقصود و محصور در
ص: 64
چهارده معصوم پاک که قبور ایشان همچون صندوق های افلاک، زیور خانۀ خاک است دانستم و وجهۀ توجّه خود را قبلۀ آستان ایشان ساختم و روی تولای خویش را به جانب ارواح مقدّسۀ ایشان برافروختم و چون تشرّف به شرف زیارت و آستانه بوسی مرقد مطهّر ایشان که همچو کواکب آسمان در اطراف اقطار منتشر است، میسّر نبود به صدق تمام و توجه کامل دل را به محبّت ولای ایشان مشعوف گردانیدم و زبان را به صلوات و سلام بر آن اجلّۀ كرام عليهم صلوات الله و سلام الملک العلّام مشغول ساختم و طريق نجات از بلیّات و سبیل حصول مقاصد و حاجات در این توجّه و ابلاغ صلوات منحصر ديدم... ان شاء الله به برکت ذکر آن اجلّه سادات که خلاصه کائناتند جميع مقاصد این غریب از ممکن غیب چهره گشاید و از آینۀ ضمیر، زنگ غم، کدورت، حزن و الم بزداید:
ياربّ به درت گریه و آه آوردم *** هر چند به خروار گناه آوردم
ياربّ به نبیّ و آل او بخش مرا *** چون از ره بندگی پناه آوردم
والله يعصمنا من النّار ببركتهم ويوصلنا الى الجنة في خدمتهم (1) ». (2)
ص: 65
وی در اثنای صلوات بر حضرت رضا علیه السلام برای توفیق زیارت مرقد آن حضرت این گونه دعا می کند: «الها، پروردگارا، حیّا، قیّوما به حقّ حضرت محمّد عربی و به حق علىّ بن موسى الرضا که پاره ای از جسد مبارک آن حضرت است که امسال [909 ه- ق] ما را زیارت روضۀ مقدسۀ آن حضرت به خیر و عافیت روزی گردان». (1)
و در پایان این صلوات آرزو می کند: «[زیارت مرقد حضرت رضا] به خیر و عافیت روزی گردد و قرائت این کتاب وسيلة الخادم الى المخدوم در آستانه آن مرقد مطهر جهت دوستان و محبّان و موالیان اهل البیت نموده شود؛ چه ولا و تولای آن حضرت شیمۀ دیرینۀ این فقیر و محبّت و استمداد آن حضرت نقد خزینۀ سینۀ این حقیر است؛ و در هر واقعه که این فقیر را پیش آید استمداد از باطن اقدس آن حضرت را طریق نجات می دانم؛ و در هر هائله و داهيه، روح مقدّس آن حضرت را عون و مددکار می خواهم». (2)
او پس از دیدن حضرت رضا علیه السلام در خواب، سروده است:
سلام على روضة للامام *** علىّ بن موسى عليه السلام
سلام من العاشق المنتظر *** سلام من الواله المستهام
بر آن پیشوای کریم الشَّيَم *** بر آن مقتداى رفيع المقام
ز شهد شهادت حلاوت مذاق *** ز زهر عدو در جهان تلخ کام
ص: 66
ز خلد برین مشهدش روضه ای *** خراسان از او گشته دارالسّلام
از آن خوانمش جنّت هشتمین *** که شد منزل پاکِ هشتم امام
محبّان ز انگور پر زهر او *** فکندند می های خونین لجام
مرا چهره بنمود یک شب به خواب *** شد از شوق او خواب بر من حرام
علی وار بر شیر، مردی سوار *** «امین» (1) در رکابش کمینۀ غلام (2)
وی در مهمان نامه بخارا پس از سرودن غزلی در بیان عشق خویش برای وصال یار و زیارت مهر دعا می کند:
﴿اللّهم ارزقنا بِلطفك و فضلك و كرمك و امتنانك، زيارةَ قبره المقدَّس، و مرقده المونس، واغفر لنا ذنوبنا، واقضِ جميع حاجاتنا ببركته﴾. (3)
او در ربیع الاول 910 ه- ق «به زیارت مشهد رضوی علی ساکنه السّلام فایز گشت». (4)
فضل الله بن روزبهان كتاب وسيلة الخادم الى المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم را در روضۀ مقدسه قرائت کرده، سپس نسخه ای از آن را وقف آستان قدس رضوی نموده است تا «به هر
ص: 67
وقت محبان و زائران از معتکف و بادی (1) از قرائت و سماع یابند و این حقیر نیز ان شاء الله تعالی در جملۀ محبّان ثناخوان و موالیان درود فرست باشد... و تولیت آن [را] تفویض نمود به عالی جناب... محمد الحسينى الموسوى الرضوى... که این کتاب را در هر محل که مصلحت داند حفظ و ضبط فرماید و در اوقات اجتماعات و اطراف نهار، آن را در روضه مقدّسه رضویه حاضر گرداند تا مردم از قرائت آن استماع یابند». (2)
وی در مقدمه این یادداشت، سروده است:
همچو موسی گشت بی هوش آن که دید این قبّه را *** گوییا طور تجلّاهای رحمان بوده است
دیده ام را، نورحقّ، از قبّه اش روشن نمود *** کوری چشم کسی کاو اهل حرمان بوده است
ای «امین» (3) از قبّۀ سلطان علی موسی رضا *** هر طرف صد آفتاب فیض رخشان بوده است (4)
ص: 68
او که در سال 912 ه- ق همراه شیبک خان ازبک (محمد خان شیبانی) به زیارت امام رضا علیه السلام مشرّف شده است دربارۀ برکات و فضیلت زیارت آن حضرت در مهمان نامۀ بخارا می نویسد: «و امّا زیارت قبر مكرّم و مرقد معظّم حضرت امام ايمة الهدى سلطان الانس و الجن امام علىّ بن موسى الرضا الكاظم بن جعفر الصادق بن محمد بن الباقر بن على زين العابدين بن الحسين الشهيد بن على المرتضى - صلوات الله و سلامه على سيّدنا محمد و آله الكرام... موجب حيات دل و جان است؛ مرادات همه عالم از آن درگاه با برکت حاصل و في الواقع رَبع ميمونش توان گفت که از اشرف منازل است. آن مقام مبارک تمامی اوقات مقرون به تلاوت کلام مجید است و توان گفت که معبدی است از معابد اسلام. هرگز آن مرقد عالی از طاعت نیازمندان خالی نیست و چگونه چنین نباشد و حال آن که تربت حضرت امامی است که اوست مظهر علوم نبوی و وارث صفات مصطفوی و امام برحق و رهنمای مطلق و صاحب زمان امامت خود و وارث نبوّت بحق استقامت خود.
هزار دفتر اگر در مناقبش گویند *** هنوز ره به کمال علی نشاید برد (1)
ص: 69
وی در قصیده ای که در «منقبت امام شامن، ولی ضامن، امام ابو الحسن علىّ بن موسى الرضا صلوات الله عليه و سلامه» سروده، آورده است:
امام روضۀ رضوان علىّ بن موسى *** رضا و راضی و مرضی و مرتضای زمن
همام و هادی و مهدی و هاشمی هیئت *** امام و آمر و مشکور و مکۀ مسکن
بزرگ اهل هدایت به علم و حلم و کرم *** حبیب اهل روایت به اتفّاق حسَن
مرا دلی ست به سوی وصال او مایل *** مرا رخی ست به خاک رهش نهاده ذقن
اگر ز خار ره وصل او کشم خواری *** به دیده خار رهش را نهم به جای سَمن
چو شمع آتش شوقش مرا برفروزد *** تنم بوَد دل مشتاق را به جای لگن
کسی که میل بهشتش بوَد در این عالم *** بگو که بوسه ده این خاک را به روی دهن
مهیمنا به به حبیب محمّد عربی *** به حق شاه ولایت علیّ عالی فن
ص: 70
به هر دو سبط مبارک، به شاه زین عباد *** به حق باقر و صادق، به کاظم احسن
به حقّ شاه رضا ساکن حظيرة قدس *** به حقّ شاه تقی و نقی صبور محن
به حقّ عسکری و حجّت خدا مهدی *** کزین دوازدهم ده نجات روح و بدن
فدای خاک رضا باد صد روان امین *** که اوست چارۀ درد و شفیع زلّت من (1)
وی پس از ذکر کراماتی از حضرت رضا علیه السلام آورده است: «بركات مشهد منوّر و فیوضات مرقد معطّر آن جناب بیشمار و تفصیل آن امور، مقدور خامۀ شکسته زبان نبوده، لاجرم در طریق اختصار سلوک نمود». (2)
ص: 71
ص: 72
سیره و روش زندگی امام رضا علیه السلام مانند سیرۀ پدران گرامی اش ائمه اهل بیت علیهم السلام بر پایۀ آموزه های قرآن کریم و سیرۀ نبوی بود؛ البته امام علیه السلام بر همان اساس، به شرایط متفاوت زمانی و مکانی و عرف جامعه و مخاطبان توجّه جدّی داشتند. چنان که وقتی به ایشان گفته شد برخی پوشیدن لباس های زیبا و فاخر را برای شما نمی پسندند، فرمود:
«یوسف، پیامبر و فرزند پیامبر بود ولی لباس دیبا می پوشید... و این امور، چیزی از مقام معنوی او نکاست؛ آن چه بر امام لازم است، عبارتند از: عدالت در مقام فرمان و داوری، وفای به عهد، راستگویی و صداقت؛... حلال و حرام خدا مشخص است... کسانی که ایمان ضعیفی دارند دوست دارند من بر پلاس نَمدی بنشینم و لباس زبر و خشن بپوشم ولی دوران زندگی من تحمل و اقتضای
ص: 73
چنین مسائلی را ندارد». (1)
ابراهيم بن عباس (218 ه- ق) که دورۀ کوتاه ولایت عهدی امام علیه السلام رادیده است، دربارۀ اخلاق و سیرۀ آن حضرت می گوید: «هرگز ندیدم ابوالحسن الرضا با سخن خود شخصی را برنجاند یا کلام کسی را قبل از آن که سخن او پایان یابد، قطع کند. نیاز نیازمندان را تا حدّی که توان کمک به آنان را داشت، برآورده می ساخت. هیچ گاه نزد کسی که در حضور او نشسته بود پایش را دراز نمی کرد و در حضور دیگران به متکا تکیه نمی داد و آب دهان خود را بر زمین نمی ریخت؛ با خدمتکاران و غلامان به نرمی سخن می گفت و غذا را با آنان بر سر یک سفره می خورد، حتی به دربانان اجازه نمی داد به هنگام صرف غذا بایستند بلکه آنان را نیز سر سفره می نشاند؛ همواره متبسّم و گشاده رو بود و با صدای بلند و به حالت قهقهه نمی خندید؛ خوابش اندک و بیشتر شب [منتهی به صبح] را بیدار بود و اغلب سه روز از هر ماه را روزه می گرفت؛ بسیار احسان و نیکی می کرد و فراوان صدقه می داد، البته این کار را بیشتر
ص: 74
شب های تاریک انجام می داد». (1)
اباصلت هروی (236 ه- ق) خوراک امام رضا علیه السلام را «خفیف» و «قلیل» توصیف می کند: «کان علیه السلام خفيف الاكل و قليل الطعام»؛ یعنی غذای امام رضا علیه السلام سبک و کم حجم [به اندازه نیاز بدن] بود. (2)
یاسر خادم گوید: «[حضرت] رضا علیه السلام هر گاه سرشان خلوت می شد همه خدمتکاران از کوچک و بزرگ را فرا می خواند و با آنان گفت و گو می کرد و انس می گرفت و زمینه اُلفت و دوستی آنان را فراهم می ساخت». (3)
ابو على حسين بن احمد بیهقی به نقل از محمد بن یحیی صولی و او به نقل از مادر بزرگ پدری اش به نام عذر - که در دورۀ ولایتعهدی در خدمت امام رضا علیه السلام بوده است - می گوید: «امام علیه السلام خود را با عود هندی بخور می داد و با مشک و گلاب معطر می نمود. نماز صبح را در اوّل وقت می خواند و تا طلوع آفتاب به سجده و عبادت می پرداخت. پس از آن برای [کارگشایی از امور]
ص: 75
مردم می نشست یا حرکت می کرد. شمرده و آرام سخن می گفت [ازاین رو] کسی حق نداشت در منزلش صدای خود را بالا ببرد [و موجب آزار دیگری گردد]». (1)
«شایسته است انسان هر روز عطر بزند و اگر نتوانست، روز در میان»؛ (1) «حمام و شستشوی بدن، یک روز در میان انجام گیرد». (2)
حسن بن جهم می گوید «ابوالحسن [الرضا] را دیدم در حالی که موهایش را رنگ کرده بود... [امام] فرمود: آراستگی و آمادگی مرد از عواملی است که پاکدامنی و عفت زنان را افزون می سازد». (3)
چون ثلث آخر شب فرا می رسید، امام علیه السلام از بستر برمی خاست در حالی که ذکر بر لب داشت؛ مسواک می کرد و وضو می گرفت و به نماز می ایستاد و پس از نماز به مناجات، تسبیح و تحمید و تکبیر صلى الله علیه و اله و تهلیل و استغفار و سجدۀ شکر می پرداخت و رسول خدا صلی الله علیه و اله را یاد می کرد و بر ایشان صلوات و درود می فرستاد (4) و به تفکّر و تدبّر
ص: 77
[در قرآن و امور زندگی] می پرداخت. (1)
در اغلب اوقات به یاد خدا بود و به نماز اوّل وقت اهتمام فراوانی داشت. (2)
تلاوت قرآن محور محور اغلب عبادات امام بود به طوری که در سحرگاهان، (3) در نماز واجب (4) و نافله و در شب، آیات و سوره های بسیاری را متدّبرانه می خواند. (5) مثلاً با خواندن آيه ﴿قُلْ هُوَ الله أحد﴾
ص: 78
با صدایی آهسته می گفت: ﴿الله احد﴾؛ و پس از خواندن سورۀ کافرون سه مرتبه می فرمود: ﴿رَبِّیَ اَللَّهُ وَ دِینِیَ اَلْإِسْلاَمُ﴾؛ و هرگاه ﴿یا اَيُّهَا الَّذینَ آمَنُوا﴾ را می خواند، بلافاصله «لبیّک» می گفت. (1)
به اعتراف بسیاری از دوستان و دشمنان آن حضرت، از همۀ مردم زمان خویش، پارساتر بود. رجاء بن ابی ضحاک سوگند یاد می کند که:
﴿فَوَ اللَّهَ مَا رَأَيْتُ رَجُلاً كَانَ أَتْقَى للهِ تَعَالَى مِنْهُ وَ لَا أَكْثَرَ ذِكْراً اللهِ فِي جَمِيعِ أَوْقَاتِهِ مِنْهُ وَ لَا أَشَدََ خَوْفًا الله عَزَّ وَ جَلَّ مِنْه﴾، (2) سوگند به خدا، مردی به پرهیزکاری او ندیده ام، در اغلب اوقات به یاد خدا بود و خوف و ذكر او بیش از همه بود.
در یکی از نیایش های امام علیه السلام ،آن حضرت با خداوند متعال این گونه مناجات می کند:
﴿اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَنِي فِي كُلِّ كَرْبٍ وَ أَنْتَ رَجَائِي فِي كُلِّ شِدَّةٍ وَ أَنْتَ لِي فِي كُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِي ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ كَمْ مِنْ كَرْبٍ يَضْعُفُ فِيهِ الْفُؤَادُ وَ تَقِلُّ فِيهِ الحِيلَةُ وَ
ص: 79
تَعْيَا فِيهِ الْأُمُورُ وَ يَخْذُلُ فِيهِ الْبَعِيدُ و القَرِيبُ وَ الصَّديقُ وَ يَشْمَتُ فِيهِ الْعَدُوُّ أَنْزَلْتُهُ بِكَ وَ شَكَوْتُهُ إِلَيْكَ - رَاغِباً إِلَيْكَ فِيهِ عَمَّنْ سِوَاكَ فَفَرَّجْتَهُ وَ كَشَفْتَهُ وَ كَفَيْتَنِيهِ فَأَنْتَ وَ لِيُّ كُلِّ نِعْمَةٍ وَ صَاحِبُ كُلِّ حَاجَةٍ وَ مُنتَهَى كُلِّ رَغْبَةٍ - فَلَكَ الْحَمْدُ كَثِيراً... ﴾؛ (1)
خداوندا، تو در هر دشواری مایۀ امید منی، و در هر چه از سختی ها که برای من به وجود می آید تو تکیۀ گاه منی و سازوبرگ ساماندهی آن را تو در اختیارم می گذاری؛ چه بسیار دلواپسی ها که مغز و روان و ارادۀ آدمی در آن ناتوان می گردد و چاره سازی ها بی اثر؛ و امور مختلف به همان صورت اوّلی باقی می مانند و فراگیر می شوند و در آن حال که دوست و نزدیک و دور در حل آن در می مانند و دشمن زبان به سرزنش می گشاید، آن امر را نزد تو می آورم و رهایی از آن را از تو می خواهم؛ در حالی که از غیر تو قطع امید کرده ام، تو آن را گشودی و آشکار نمودی و مرا کفایت کردی؛ پس ای خدای بزرگ! هر نعمتی از توست و پاسخ هر نیاز و
ص: 80
حاجتی نیز به دست توست؛ و هر کشش و رغبتی به تو می انجامد پس ستایش و مدح فراوان ویژۀ توست.
امام رضا علیه السلام محبّت و مهرورزی به مردم [فارغ از نژاد، مذهب و ملیّت آنان] را نشانۀ خردمندی و نیمی از عقل می دانستند (1) و به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و اله می فرمودند: «اوج خردمندی - پس از ایمان خدا - دوستی با مردم و نیکوکاری نسبت به هر انسان است؛ چه نیکوکار باشد و چه بدکار». (2) و نیز به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و اله می فرمودند: «همواره اٌمتم زندگی بسامان و شایسته ای خواهند
ص: 81
داشت اگر یکدیگر را دوست بدارند و به هم هدیه بدهند و امانتدار باشند و از حرام دوری گزینند و میهمان نواز باشند و نماز را اقامه و زكات را پرداخت کنند». (1)
از این رو، امام رضا علیه السلام همواره با مردم مهربان و خیرخواه و دلسوز آنان بود و عشق و علاقه و محبّت خویش را در گام نخست با خوش رویی و خوش برخوردی با مردم نشان می داد و از هیچ کمکی برای حل مشکلات آنان دریغ نداشت؛ (2) و هرگاه می دید یا می شنید کسانی حقوق مردم را رعایت نمی کنند – گرچه برادر یا از نزدیکان ایشان بود - سخت ناراحت و دلگیر می شد و برای احقاق
ص: 82
حق مردم کوشش می کرد؛ (1) البته در این راه همه جوانب را مورد دقّت قرار می داد به گونه ای که عزّت و کرامت خودشان خدشه دار نشود.
ریّان بن صلت گوید: «گروهی به خراسان نزد [امام] رضا علیه السلام رفتند و گفتند: عدّه ای از خاندان و بستگان شما کارهای ناپسند و قبیح انجام می دهند. خوب بود آنان را از این کارها نهی می کردید! حضرت فرمود: این کار را نمی کنم. علّت آن را پرسیدند. امام گفت: زیرا از پدرم شنیدم که می گفت: نصیحت کردن [کسانی که حرف شنوی ندارند] نتایج تلخ و زیانباری به بار می آورد [و سبب بروز خشونت و گستاخی می گردد]». (2)
در اندیشۀ قرآنی امام علیه السلام، ارتباط با مردم و حفظ عزّت و کرامت آنان، در واقع نوعی ارتباط با خدا و عبادت و سپاسگزاری از اوست. ملاک برتری مردم در نزد خدا تقوا، تفکّر، اعمال صالح و سودمندی آنان است. نتیجۀ این برتری نیز خشوع و خشیّت در برابر ربّ و اصلاح امور زندگی مردم و پرهیز از هرگونه برتری جویی و خودخواهی و استبکار در مقابل مردم است.
ص: 83
امام علیه السلام در این باره فرموده اند:
«اگر کسی گمان کند من به علت خویشاوندی با رسول خدا صلی الله علیه و اله بهتر از این (اشاره به یکی از غلامان سیاه پوست) هستم، درست نیست مگر این که من عمل صالح و شایسته ای داشته باشم تا این که از او بهتر باشم». (1)
شخصی به آن حضرت گفت: به خدا قسم تو بهترین مردم هستی. امام علیه السلام فرمود:
«سوگند مخور، بهتر از من کسی است که برای خدا فرمانبردارتر و از نافرمانی او پرهیزگارتر باشد. به خدا سوگند این آیه نسخ نشده است: ﴿وَ جَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ الله أَتْقاكُمْ (2) ﴾. (3)
بنابراین، امام رضا علیه السلام از کسانی که به نژاد، قوم و قبیله، دین و
ص: 84
مذهب، قدرت و ثروت، علم و موقعیّت، و زهد و فقر خویش مغرور می شدند و آن را وسیله ای برای فزون خواهی، تکاثر طلبی بهره کشی و استثمار و تحقیر مردم و تفرقه و جدایی میان آنان و از بین بردن امنیّت جامعه می پنداشتند، سخت متنفّر و بیزار بود.
زید بن موسی، برادر امام رضا علیه السلام در سال 199 ه- ق در بصره شورش کرد و خانه های بنی عباس و طرفداران آنان را به آتش کشید و به قتل و خونریزی دست زد؛ او کسانی که لباس سیاه به تن داشتند (1) می سوزانید - از این رو به «زید النار» مشهور گردید - وی اموال برخی را مصادره و اخذ کرد. علی بن سعید از سرداران حسن ابن سهل او را دستگیر کرد و به مرو فرستاد. (2) مأمون، زید را نزد امام رضا علیه السلام برد. امام علیه السلام به او گفت «زید! گویا فرومایگان کوفه تو را مغرور کرده و فریب داده اند که چون فاطمه پاک و مطهّر زندگی کرد، آتش دوزخ بر فرزندان او حرام است. این که شنیده ای خاصّ حسن و حسین علیهما السلام است... و اگر گمان می کنی تو که خدا را معصیت می کنی وارد بهشت می شوی و موسی بن جعفر علیهما السلام که خدا را اطاعت می کرد نیز داخل بهشت می شود، لازم می آید که تو در نزد خدا از موسی بن جعفر عزیزتر و گرامی تر باشی؟! به خدا
ص: 85
سوگند! هیچ کس به آن چه نزد خداست جز به طاعت و پیروی از خدا دست نمی یابد. در حالی که تو گمان می بری با معصیت خدا به آن می رسی و گمان تو چقدر زشت و ناپسند است».
زید گفت: من برادر و فرزند پدر تو هستم.
امام علیه السلام فرمود: مادامی که اوامر خداوند عزّوجلّ را اطاعت کنی، تو برادرم هستی. چنان که وقتی نوح علیه السلام گفت: ﴿رَبِّ إِنَّ ابْني مِنْ أَهْلي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الحاکمینَ﴾؛ (1) پروردگارا، پسرم از خانوادۀ من بود وعدۀ تو حق است و تو بهترین داورانی. خداوند در پاسخ او فرمود: ﴿يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِح﴾ (2) ای نوح، او اهلیّت تو را ندارد و [دارای] عملی ناشایست است. بنابراین خداوند، پسر نوح را به علّت عصیان و نافرمانی از خاندان نوح بیرون راند. (3)
و برپایۀ گزارشی دیگر، امام رضا علیه السلام سفارش کرد «که ای زید! از خدا پروا کن و حدود الهی را رعایت نما. ما [خاندان اهل بیت] به هر مرتبه ای که رسیده ایم به سبب رعایت تقوای الهی بوده است. بنابراین هر کس تقوا نداشته باشد و حدود خدا را رعایت و مراقبت
ص: 86
نکند از ما نیست و ما نیز از او نیستیم». (1)
امام رضا علیه السلام می فرمود: هر کس عصیانگری را دوست بدارد، او خود سرکش و عاصی است؛ هر کس بندۀ مطیع خدا را دوست بدارد، خود مطیع و فرمانبردار خدا باشد؛ و هرکس ظالمی را [در ظلم] کمک کند، ظالم است؛ و هر کس عادلی را واگذارد و او را یاری نکند نیز ظالم باشد.
بین خدا و هیچ کس رابطۀ خویشاوندی نیست و کسی جز از طریق اطاعت خدا به ولایت او نمی رسد. رسول خدا صلی الله علیه و اله خطاب به بنی عبدالمطلب فرمود: کار و کردارتان را عرضه کنید نه حسب و نسبتان را؛ زیرا خداوند متعال می فرماید:
﴿فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَسَاءَلُونَ. فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خَالِدُونَ (2) ﴾. (3)
ص: 87
همچنین امام رضا علیه السلام خطاب به حسن بن جهم فرمود: هرکس که با دین خدا مخالفت کرد از او برائت بجوی، هر کس که می خواهد باشد و از هر [مذهب و] قبیله ای که بود؛ و هر کس با خدا دشمنی کند با او دوستی نکن و او را یاری مده، هر کس و از هر [مذهب و] قبیله ای که باشد.
گفتم: ای پسر رسول خدا! چه کسی با خدا دشمنی می کند؟ فرمود: هر کس که از فرامین او نافرمانی کند. (1)
امام رضا علیه السلام به نقل از جدشان حضرت سجاد، امام علی بن الحسين علیهما السلام می فرمودند: «هر کس از ما خاندان اهل بیت، نیکوکار باشد، دو برابر به او پاداش می دهند و هر کس بدکار باشد، دو برابر عذاب می بیند». (2)
ص: 88
عمر بن برید می گوید: نزد ابوالحسن الرضا بودم. سخنی از محمد بن جعفر (1) به میان آمد. امام فرمود: برخود عهد کرده ام که من و او در زیر یک سقف قرار نگیرم (یعنی هرگز او را نبینم). پیش خود گفتم: او ما را به نیکی و صلۀ رحم فرمان می دهد، ولی خودش دربارۀ عموی خود چنین می گوید: وی، نگاهی به من کرد گفت: این از نیکی و صله رحم است. هر وقت که او نزد من آید و من به نزد او بروم و دربارۀ من سخنانی بگوید. مردم او را تصدیق می کنند و سخنانش را می پذیرند؛ ولی اگر من پیش او نروم و اونیز نزد من نیاید، مردم سخنان او را نمی پذیرند. (2)
ص: 89
روزی مأمون با شادمانی خبر فتح روستاهایی از منطقه کابل را به امام داد. امام فرمود: آیا فتح روستایی تو را شادمان می کند؟ مأمون گفت: آیا این مایۀ خرسندی نیست؟ امام فرمود: فرامین الهی را دربارۀ امت محمّد صلی الله علیه و اله و حکومتی که بر ایشان داری اجرا و رعایت کن؛ همانا تو با سپردن کارها به کسانی که بر اساس حکم خدا داوری نمی کنند، امور مسلمانان را ضایع و تباه ساخته ای و خود در این سرزمین نشسته ای [و از امور مردم غافلی]... بر [فرزندان] مهاجران و انصار در مکه و مدینه ستم می رود و سوگند و پیمان هیچ مؤمنی را رعایت نمی کنند و روزگار بر مظلومان به سختی می گذرد و درآمدی برای زندگی و هزینه های آن ندارند و کسی را نمی یابند که فریادرس و شنوای مشکلات و شکایات آنان باشد (1) .... آیا نمی دانی والی مسلمانان همچون تیرک میان چادر است که هرکس بخواهد به آن دسترسی دارد (2) ؟!
يسع بن حمزه نقل می کند که روزی با امام رضا علیه السلام در حال
ص: 90
گفت و گو بودم و مردم بسیاری نیز از احکام الهی از ایشان می پرسیدند؛ در این حال، مردی بلندقامت و گندمگون وارد شد و گفت:... از زیارت خانه خدا می آیم و هزینۀ سفرم را تمام کرده ام، اگر موافقت کنی و مرا به دیارم روانه کنی، آن چه به من بدهید، از طرف شما به بینوایان صدقه خواهم داد. زیرا، در شهر خود صاحب نعمت هستم... امام علیه السلام پس از پراکنده شدن مردم از درون اتاق بدون آن که به چهرۀ فرد نگاه کنند... دویست دینار به او بخشیدند و گفتند آن را مایه برکت بدان و از جانب من صدقه نده.
سلیمان جعفری گفت: فدایت شوم... چرا صورت خود را پنهان داشتی؟ امام علیه السلام فرمود:... نخواستم ذلّت خواهش را در چهره اش ببینم. (1)
می دانست که هر انسانی قادر به آزاد کردن بنده نیست از این رو، اطعام را راهی برای رسیدن به بهشت قرارداد.
امام رضا علیه السلام به فرزندشان امام جواد علیه السلام نامه نوشتند: ای فرزندم.... به من خبر رسیده که هنگامی که بر مرکب سوار می شوی، غلامان تو را از در کوچک بیرون می برند، و این از بخل آن هاست تا خیری از تو به کسی نرسد. به حقی که برگردن تو دارم از تو می خواهم که ورود و خروجت جز از در بزرگ نباشد؛ و زمانی که سوار می شوی، با خود درهم و دیناری بردار تا کسی که از تو کمکی خواست به او بدهی... من خواستار آنم که خداوند مرتبۀ تو را بلند گرداند. پس انفاق کن و به یاری خدا از تنگدستی و فقر بیمناک مباش. (1)
سلیمان جعفری گوید: هنگام غروب همراه امام وارد منزل ایشان شدم. با غلامان، مرد رنگین پوستی نیز مشغول کار بود. امام علیه السلام فرمود این مرد کیست؟ گفتند: به ما کمک می کند و مزدش را می دهیم. حضرت فرمود: اجرتش را تعیین کرده اید؟ گفتند: خیر
ص: 92
هرچه به او بدهیم راضی است. امام علیه السلام به شدّت برآشفت... گفتم: فدایت شوم چرا خشمگین می شوید؟ فرمود: من بارها آنان را نهی کرده ام از این که کسی را پیش از آن که اجرتش را تعیین کنند به کار گیرند. (1)
یاسر خادم نیز گوید: امام علیه السلام بارها به ما می فرمود: اگر هنگامی که مشغول غذا خوردن هستید، مرا دیدید بلند نشوید و اگر در حال غذا خوردن طلبیده می شدیم، می فرمود: بگذارید تا غذای خود را با آرامش و آسودگی کاملاً تناول کنند و از آن فارغ شوند. (2)
همچنین وی می گوید: در روزی که امام رضا علیه السلام به علت مسمومیّت رحلت کرد پس از این که نماز ظهر را گزارد به من گفت:
ای یاسر، اهل خانه و کارکنان و خدمتگزاران غذا خورده اند: گفتم: آقای من! چه کسی می تواند غذا بخورد با این که شما در چنین حالی هستید؟! امام راست نشست.
پس فرمود: سفره را بیاورید و همه اهل خانه و خدمتکاران و کارگزاران را فراخواند و کسی را فروگذار نکرد و یکایک را مورد محبّت و مهر خویش قرار داد... هنگامی که همه خوردند، امام
ص: 93
بیهوش افتاد. (1)
یاسر، خدمتگزار امام گوید: نامه ای از نیشابور به مأمون رسید که مردی زرتشتی وصیّت کرده است که مال زیادی را که از او باقی می ماند میان بینوایان و تهیدستان تقسیم کنند. قاضی نیشابور آن اموال را میان مسلمانان تقسیم کرده است. مأمون نظر امام علیه السلام را جویا شد. امام فرمود:... نامه ای به قاضی نیشابور بنویس تا همان مقدار از مالیات های مسلمانان بردارد و به بینوایان زرتشتیان بدهد. (2)
ریّان بن شبیب از امام رضا علیه السلام پرسید، خواهرم برای گروهی از مسيحيان وصيّت کرده است ولی من می خواهم آن اموال را به گروهی از همکیشان مسلمان خود بدهم. امام فرمود: وصیّت را همان طور که هست اجرا کن. خداوند متعال در قرآن می گوید: ﴿فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَليم﴾ (3) گناه تغییر وصیّت پس از شنیدن آن، فقط تغییر دهندگان است و
ص: 94
مسلماً خدا شنوای دانا است. (1)
زکریا گفت: از امام رضا علیه السلام پرسیدم که مردی از اهل ذمّه (2) که به فقر و گرسنگی دچار شده بود، فرزندش را آورد و گفت: فرزندم مال تو، او را خوراک و لباس بده تا بردۀ تو باشد.
امام فرمود: انسان آزاد، خرید و فروش نمی شود؛ این کار، شایسته نیست و دربارۀ ذمیّان نیز روا نمی باشد. (3)
عبدالله بن صلت از یکی از مردم بلخ شنید که می گفت: امام علیه السلام روزی همگان را بر سر سفره فراخواند و غلامان از سیاه و غیر سیاه بر سر سفر نشستند. به او گفتم: فدایت شوم، آیا بهتر نیست که برای اینان سفرهای جداگانه گسترده شود؟ فرمود: آهسته! از این سخن دست بردار! خدای همه یکی است. مادر و پدر [مان] نیز یکی است [پس تفاوت و تبعیض نباید باشد]؛ [درجه و] پاداش
ص: 95
هر کسی بر اساس رفتار اوست (1) [نه شکل و نژاد و شغل و موقعیّت او].
از منظر امام رضا علیه السلام ظلم به مردم و مردم آزاری در هر قالب و شکلی و با هر هدف و توجیهی، سبب خروج انسان از دایرۀ ایمان و اسلام می گردد. (2)
انحصار طلبی، تفرقه افکنی و پافشاری بر اختلاف ها، تحقیر، تهمت، تمسخر، ریختن آبروی دیگران، غیبت، بدگویی، مکر و نیرنگ، بدخواهی، سخن چینی، مجادله و بگو ومگو، فاش کردن اسرار مردم، سخنان زشت و ناروا، خیانت، رباخواری، کم فروشی، اسراف و تبذیر، نفی نیکان و چرخش اموال در دست عده ای قلیل از افراد جامعه، به کار گماردن سفیهان (کم خردان)، (3) رعایت نکردن
ص: 96
امانت، بی وفایی، شکستن عهد و پیمان، از بین بردن امنیّت مردم و جامعه از مصادیق بارز ظلم به مردم و مردم آزاری است.
1- کسی ایمانش برتر و بهتر از دیگران است که اخلاقش نیکوتر و نسبت به خانواده اش مهربان تر باشد. (1)
2- خوش اخلاق باشید زیرا بدون تردید انسان خوش اخلاق در بهشت قرار دارد و از بد اخلاقی بپرهیزید که بی شک جایگاه بد اخلاق در جهنم و آتش است. (2)
3- برای شناسایی حقیقت ایمان افراد به کثرت نماز و روزه و حج و خدمات اجتماعی و مناجات شبانۀ آنان ننگرید، بلکه به میزان صداقت و امانتداری آن ها نگاه کنید. (3)
4- از مشاجره و بگو و مگو با مردم بپرهیزید که فریبنده و خطر ساز و موجب بروز خودپسندی و خودبینی است و عزّت [و
ص: 97
شوکت و حرمت و آبروی] انسان را پایمال و مدفون می کند. (1)
5- تدبیر و برنامه ریزی قبل از انجام عملی، انسان را از ندامت و پیشمانی حفظ می کند. (2)
6- کسی که بدون علم و آگاهی مردم را راهنمایی کند و فتوا دهد، ملائکه آسمان ها و زمین او را لعنت خواهند کرد. (3)
7- اوّلین کسانی که وارد آتش می شوند: أ) امیر قدرتمند و حاکم توانایی که عدالت را رعایت نکند؛ ب) ثروتمندی که حقّ مالش را [به نیازمندان] عطا نکند؛ ج) فقیری که فخر می فروشد. (4)
8- علم و دانش گنجینه هایی است که کلید ورود به آن پرسش است؛ پس سؤال کنید تا رحمت خداوند شما را فرابگیرد. (5)
9- هرکس در پی خوار و ذلیل کردن مؤمنی باشد یا او را به سبب فقر و تنگدستی اش حقیر و ناچیز شمارد، خداوند او را در روز قیامت انگشت نما و رسوا خواهد کرد. (6)
ص: 98
10- سخاوتمند به خدا و مردم و بهشت نزدیک است و از آتش دور؛ ولی شخص بخیل از [خدا و] بهشت و مردم به دور است و به آتش نزدیک. (1)
11- راه و روش دشمنان و مخالفان من را [که با آموزه های قرآن و سیرۀ رسول صلی الله علیه و اله در تضاد است] در پیش نگیرید، زیرا در این صورت جزو دشمنان من محسوب می شوید. (2)
12- از حقوق میهمان آن است که او را تا منزل مشایعت و همراهی کنی. (3)
13- هیچ شیری برای کودک بهتر از شیر مادرش نیست. (4)
14- اخلاق زشت، اعمال [خوب] انسان را تباه می کند همان طور که سرکه طعم عسل را از بین می برد. (5)
15- دوست هر کس عقل و دانایی اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی او. (6)
ص: 99
16- از ما نیست کسی که با مسلمان با نیرنگ و حیله رفتار کند و او را فریب دهد و به او خسارت و ضرر وارد کند. (1)
17- گناه و پیامد اعمال دیگران تو را از خود راضی و مغرور نکند به گونه ای که گناه و عواقب اعمال خودت را از یاد ببری، بخشایش و خیر مردم تو را از نعمت هایی که خداوند متعال به تو ارزانی داشته غافل نکند و مردم را از رحمت خداوند مأيوس مكن در حالی که خودت به رحمت خدا امیدوار هستی. (2)
18- [سعادت و شقاوت] جان هایتان در گرو اعمال شماست پس با طلب غفران و بِه گزینی و برنامه ریزی [برای آینده و جبران گذشته]، خودتان را از [شقاوت و بدبختی] آزاد کنید. (3)
19- هر کس به سخنگویی گوش فرا دهد او را عبادت کرده است؛ اگر آن سخنگو از خدا [و آن چه مورد رضایت خداست] سخن می گفت، شنونده خدا را عبادت کرده است؛ و اگر از [آن چه خواست] ابلیس [است] سخن بگوید، شنونده، ابلیس را عبادت کرده
ص: 100
است. (1)
20- مخالفان ما [اهل بیت] روایاتی را در قالب فضایل ما جعل کرده اند که آن روایات ساختگی به سه دسته تقسیم می شوند: الف) اخباری که در آن ها نسبت به ما غلوّ و زیاده روی شده است؛ ب) احادیثی که در آن ها منزلت و جایگاه اهل بیت علیهم السلام کمتر از آن چه که هست نشان داده شده است؛ ج) روایاتی که در آن ها به صراحت [از زبان ما] به دشمنانمان تهمت و افترا زده شده و سخنان زشت و ناروا گفته شده است. (2)
21- کسی که صبر و شکیبایی ندارد، ایمان ندارد. (3)
22- علی، امام و الگوی همۀ مؤمنان است. (4)
ص: 101
23- هر کس متشابه قرآن را به [اصل]، حقیقت و باطن محکم قرآن ارجاع دهد به «صراط مستقیم» هدایت شده است؛ در سخنان و اخبار ما نیز همانند قرآن، محکم و متشابه وجود دارد پس متشابهات سخن ما را به [اصول، حقایق و باطن] محکم آن ارجاع دهید و فقط از متشابهات سخن ما بدون توجه به محکمات آن ها پیروی نکنید که گمراه می شوید (1) [و دیگران را نیز گمراه می کنید].
24- نیکی به پدر و مادر واجب است گرچه مشرک باشند و تنها در معصیت خداوند نباید از آنان و از هیچ کس دیگر پیروی کرد. (2)
25- هرگز بدون علّت، نماز را از اوّل وقت آن به تأخیر نینداز. (3)
26- یاری رسانی به ضعیفان و نیازمندان از بهترین صدقات است. (4)
ص: 102
27- اگر مردم در خوردن میانه روی کنند، بدن هایشان سالم و پایدار می ماند. (1)
28- بخل زیاد، آرزوهای دراز، چیره شدن آزمندی و طمع، ترک صلۀ رحم و مقدّم داشتن دنیا بر آخرت سبب جمع مال [و عدم استفاده درست از آن] می شود. (2)
29- اگر آدمی خوراک [و مایحتاج] یکسال خود را ذخیره کند، سبکبار و آسوده خاطر گردد. (3)
30- کوشش در راه کسب معاش را رها نکن. (4)
31- آن کسی که در جستجوی روزی و فضل خدا برای تأمین نیازهای خانواده خویش است، پاداشی بزرگ تر از مجاهد در راه خدا دارد. (5)
32 - هر کس در خانه غذا می خورد، باقی مانده غذا را دور نریزد ولی اگر در صحرا و خارج از خانه غذا می خورد، اضافی آن
ص: 103
را برای پرندگان و حیوانات قرار دهد. (1)
33- [از نشانه های انسان] مؤمن است که از رفتار و گفتار نیک و زیبای خود خوشحال و خرسند می گردد و از خداوند طلب توفیق، بشارت و احسان بیشتر را می نماید و اگر از او کار و سخن زشتی سرزد از خداوند غفران و آمرزش می خواهد (2) [و با برنامه ریزی از تکرار آن جلوگیری و در حدّ توان خود آن را با خوبی جبران می کند].
34- از دعا و نیایش خسته و ملول نشو، زیرا دعا نزد خدا جایگاهی والا دارد؛ بر تو باد به صبر و شکیبایی و کسب روزی حلال و پیوند و نیکی به نزدیکان و خویشاوندان و دوستان؛ برحذر باش از پرده دری و هتک حرمت مردم. (3)
35- برای هر فردی شایسته است که پس از تعقیب نماز صبح، پنجاه آیۀ قرآن را تلاوت کند. (4)
36- مؤمن [کسی است] که خشم و غضب او را از مدار و مسیر حق خارج نمی کند و رضایت و خشنودی سبب گرایش او به
ص: 104
باطل نمی گردد و با این که قدرت و توانایی دارد ولی بینش از حقّ خود برنمی دارد. (1)
37- خداوند، توانمندان را مکلّف کرده است تا نسبت به بیماران زمین گیر و گرفتاران و مبتلایان بی تفاوت نباشند و در حدّ توان خود امور آنان را سامان دهند. (2)
38- در هر چیزی که مساوات و احسان و نیکی رواست با برادران به برابری و احسان و نیکی رفتار کنید. (3)
39- چند چیز است که اگر همراه با چند حقیقت نباشد؛ مسخره می نماید:
کسی که زبانش استغفار کند ولی، قلبش از گناه پشیمان نباشد؛ فردی که توفیق بخواهد ولی، کوشش نکند؛ انسانی که خواهان پایداری و تصمیم گیری درست است، ولی دقت و پرهیز ندارد؛
ص: 105
آن که از خداوند بهشت را بطلبد ولی، در دشواری ها شکیبا نباشد؛ شخصی که از آتش دوزخ به خدا پناه برد ولی، هوس های پست و فرومایه را ترک نکند؛ کسی که ذکر خدا داشته باشد ولی، شوق دیدار او را نداشته باشد... این گونه افراد خود را به استهزاء گرفته اند. (1)
40 - کسی که از امکانات برخوردار است واجب است به زندگی خانواده اش وسعت دهد. (2)
ص: 106
- قران کریم
- ابن ابی الدنيا، عبد الله بن محمد، كتاب الاخوان، تحقيق محمد عبدالرحمن طوالبة باشراف نجم عبدالرحمن خلف، دار الاعتصام.
- كتاب العقل و فضله، تحقيق لطفى محمد الصغير، دارالراية، الرياض، 1409 ه- ق.
- ابن اثیر، مجدالدین مبارک بن محمد، تتمة جامع الاصول من احاديث الرسول، دار الفکر، بیروت، 1412 ه- ق.
- ابن بابویه (شیخ صدوق)، محمد بن على، التوحيد، تحقیق سید هاشم حسینی طهراني، جماعة المدرسين، قم، 1387 ه- ق.
- الخصال، تحقیق علی اکبر غفاری، جماعة المدرسين في الحوزة العلمية، قم، بی تا.
- عيون اخبار الرضا علیه السلام، ترجمه علی اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، نشر صدوق، تهران، 1372 ه- ش.
- علل الشرائع، المكتبة الحيدرية، نجف اشرف، 1386 ه- ق / 1966م.
- فقيه من لا يحضره الفقيه، تحقیق: علی اکبر غفاری، جامعة المدرسين، قم 1404 ه- ق.
ص: 107
- ابن حبّان بستی، محمد، کتاب الثقات، دار الفکر، بیروت، 1393 ه- ق.
- ابن حجر عسقلانی، احمد بن على، تهذيب التهذيب، دار الفکر، 1404 ه- ق.
- فتح الباري شرح صحيح البخاري، به کوشش عبدالعزيز بن عبدالله و محمد فؤاد عبد الباقى دار الكتب العلميّة، بيروت، بی تا.
- ابن حجر هیتمی، احمد بن محمد، الجوهر المنظّم في زيارة القبر الشريف النبوي المكرّم، به کوشش م.ز.م. عزب، مكتبة مدبولى، قاهره، 2000م.
- ابن حوقل، محمد، سفرنامه ابن حوقل (ایران در صورة الارض)، ترجمه و توضیح جعفر شعار، امیر کبیر، تهران، 1366ش.
- ابن رستم طبری، محمد بن جرير، المسترشد في الامامة، تحقيق: احمد محمودی، مؤسسة الثقافة الاسلاميّة لكوشانبور، قم، بي تا.
- ابن شعبه (حرّانی)، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول، تحقيق: علی اکبر غفاری، مؤسسة النشر الاسلامي لجماعة المدرّسين، 1363 ه- ش / 1404 ه- ق.
- ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب آل ابي طالب، مطبعة الحيدرية، نجف اشرف، 1376 ه- ق / 1956 م.
- ابن صبّاغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمة في معرفة الأئمة تحقيق: سید جعفر حسینی، المجمع العالمى لأهل البيت علیهم السلام، قم، 1385 ه- ش / 1427 ه- ق.
- ابن طلحه، ابو سالم کمال الدين محمد، مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، مؤسسة البلاغ، بيروت، 1419 ه- ق / 1999 م.
- ابن عامر شبراوی، عبدالله بن محمد، الاتحاف بحبّ الاشراف، منشورات
ص: 108
الرضی، قم، 1363 ه- ش.
- ابن عدى جرجانی، ابواحمد عبدالله، الكامل في ضعفاء الرجال، تحقيق سهيل زکّار، دار الفکر، بيروت، 1409 ه- ق.
- ابن نجار بغدادی، محمد بن محمود، ذیل تاریخ بغداد، تحقيق: مصطفى عبدالقادر عطا، دار الكتب العلميّه، 1417 ه- ق / 1997م.
- ابونعیم اصبهاني، أحمد بن عبدالله، ذكر اخبار اصبهان، بریل، 1934م.
- ابن حنبل، احمد، مسند الامام احمد بن حنبل، دار صادر، بیروت، بی تا.
- آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، داراحياء التراث العربی، بیروت، بی تا.
- باغستانی، اسماعیل، «حاکم نیشابوری»، دانشنامۀ جهان اسلام، ج 12، تهران 1378 ه- ش.
- بديع، منتجب الدین (اتابک جويني)، عتبة الكتبة (مجموعه مراسلات ديوان سلطان سنجر)، تصحیح: محمد قزوینی و اقبال آشتیانی، اساطیر، تهران، 1348 ه- ش.
- برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، تحقیق: سید جلال الدین حسینی، دار الكتب الاسلاميّة، بي تا.
- پاکتچی، احمد «ابوحنیفه»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج5، تهران، 1372 ش.
- جزیری، عبدالرحمن، الفقه على المذاهب الاربعة، داراحياء التراث العربي، بیروت 1986م.
- جصاص، احمد بن علی، احكام القرآن، دار الكتب العلميّه، بیروت، 1415 ه- ق.
- جعفریان، رسول، «شماری از زائران سنّی امام رضا علیه السلام تا قرن ششم»، زائر،
ص: 109
شماره 55 - 56 ، سال پنجم 1378 ه- ش.
- جهان بین، نستوه، «ثقفي، محمد»، دانشنامۀ جهان اسلام، ج 9، تهران، 1384 ه- ش.
- جوینی خراسانی، ابراهیم بن سعد الدین محمد، فرائد السمطين في فضائل المرتضى و البتول و السبطين و الائمة من ذريّتهم علیهم السلام، تحقيق: محمد باقر محمودى، مؤسسة المحمودي للطباعة و النشر، بيروت، 1400 ه- ق / 1980م.
- حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، تاریخ نیشابور، ترجمه محمد بن حسين خلیفه نیشابوری، تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی، آگه، تهران، 1375 ه- ش.
- حدود العالم من المشرق الى المغرب، تعليقات مینورسکی، ترجمه میر حسین شاه، تصحیح میراحمدی و ورهرام، دانشگاه الزهرا، تهران 1372 ه- ش.
- حسینی، سید شهاب الدین، اتّحاد و انسجام اسلامی در احادیث مشترک میان اهل سنّت و شیعه، ترجمه محمد تقدمی صابری، بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد 1386 ه- ش.
- الوحدة الاسلامية في الاحاديث المشتركة بين السنة و الشيعة، اشراف محمد على التسخيري، المجمع العالمي للتقريب بين المذاهب الاسلامية، طهران، 1427 ه- ق / 2006م.
- حسيني، على بن ناصر، اخبار الدولة السلجوقية، به کوشش محمد اقبال، دار الافاق الجديدة، بيروت، 1404 ه- ق / 1984م.
- حکیمی، محمد، فرازهایی از سخنان امام رضا علیه السلام، دفتر اول تا سوم، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1387- 1388 ه- ش.
ص: 110
- حکیمی، امیر مهدی، سیره امام رضا علیه السلام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1382 ه- ش.
- حمیری، عبدالله، قرب الاسناد، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، قم 1413 ه- ق.
- خطیب بغدادی، احمد، تاريخ بغداد (مدينة السلام)، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، دار الكتب العلميّه، 1417 ه- ق.
- خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین حسینی، تاریخ حبيب السير في اخبار افراد البشر، تصحیح محمد دبیر سیاقی، کتابفروشی خیام، تهران 1353 ه- ش.
- داود بن سلیمان غازی، مسند الرضا علیه السلام، تحقیق محمدجواد حسینی جلالی، مكتب الاعلام الاسلامی، مرکز النشر، قم، 1376 ه- ش / 1418 ه- ق.
- ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، تحقیق شعیب الارنؤوط و حسين الأسد، مؤسسة الرسالة بيروت، 1413 ه- ق.
- رامهرمزی، حسن بن عبد الرحمن، المحدّث الفاصل بين الراوي و الواعي، تحقيق محمد عجاج الخطيب، دارالفکر بيروت، 1404 ه- ق.
- رضازاده شفارودی، معصومه، «حدود العالم»، دانشنامۀ جهان اسلام، ج 12 تهران، 1387 ه- ش.
- رفیعی، علی، «ابن حبّان»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 3، تهران، 1374 ه- ش.
- «ابن راهويه»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج3، تهران، 1374 ه- ش.
- سازمان اوقاف و امور خیریه، مجموعه مقالات هم اندیشی زیارت، مشعر، قم، 1387 ه- ش.
- سبکی، عبد الوهاب، طبقات الشافعيّة الكبرى، دار احياء الكتب العربيّه، قاهره،
ص: 111
بی تا.
- سمهودی، على، وفاء الوفا باخبار دار المصطفى، دار الكتب العلميّه، بيروت، 1415 ه- ق.
- سمیعی، احمد «بیهقی»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج13، تهران، 1383ه- ش.
- سنایی غزنوی، ابوالمجد مجدود بن آدم، دیوان، به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی، سنایی، تهران، بهار 1385 ه- ش.
- سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، الجامع الصغير فى احاديث البشير النذير، دار الفکر، بیروت، 1401 ه- ق.
- شعار، جعفر، «ابن حوقل»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج3، تهران، 1374 ه- ش.
- شهید اوّل، محمد بن مكّى عاملى، الدروس الشرعيّة في فقه الامامّية، مؤسسة النشر الاسلامی، بی جا، بی تا.
- صالحی، محمد و دیگران، سیره امام رضا علیه السلام، دارالهدی، قم 1384 ه- ش.
- صفدی، صلاح الدین خلیل بن ایبک، الوافي بالوفيات، به کوشش رمزی بعلبكي، 1411 ه- ق / 1991م.
- صنعانی، (ابوبکر) عبدالرزاق بن همام، المصنّف، تحقيق: حبيب الرحمن الاعظمى المجلس العلمي، بي تا.
- طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، تحقيق: ابراهيم الحسینی، دار الحرمین، بی تا.
- المعجم الصغير، دار الكتب العلميه، بیروت، بی تا.
- كتاب الدعاء، تحقيق مصطفى عبد القادر عطا، دار الكتب
ص: 112
العلميه، بیروت 1413 ه- ق.
- طبرسی، علی(ابوالفضل)، مشكاة الانوار في غرر الأخبار، تحقيق: مهدى هوشمند، المكتبة الحيدريّة، نجف، 1385 ه- ق / 1965م.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوك، (تاریخ الطبری)، تحقیق: نخبة من العلماء الاجلاء، مؤسسة الاعلمی، بیروت، بی تا.
- طبسی، محمدمحسن، حدیث سلسلة الذهب از دیدگاه اهل سنّت، دلیل ما، قم، پاییز 1388 ه- ش.
- امام رضا علیه السلام به روایت اهل سنّت، دلیل ما، قم، پاییز 1388 ه- ش.
- طوسی، محمد بن حسن الامالي، تحقيق: مؤسسة البعثة، دار الثقافة، قم، 1414 ه- ش.
- تهذيب الاحكام، تحقيق: سيد حسن خرسان، تصحيح محمد آخوندی، دارالکتب الاسلامیه، 1365 ه- ش.
- عابدی، احمد، فلسفه زیارت (شرح و تحقیق رساله «زيارة القبور امام فخرالدین رازی»)، انتشارات زائر، قم، 1376 ه- ش.
- عطاردی، عزیز الله، مسند الامام الرضا علیه السلام، المؤتمر العالمي للإمام الرضا علیه السلام، 1406 ه- ق.
- عطایی، محمدرضا، امام رضا علیه السلام در آثار دانشمندان اهل سنّت، آستان قدس رضوی، به نشر، مشهد، 1388 ه- ش.
- علیّ بن موسی الرضا، امام هشتم علیه السلام، صحيفة الامام الرضا علیه السلام، تحقيق: مؤسسة الامام المهدى (عج)، باشراف السيد الابطحی، قم 1408 ه- ق / 1366 ه- ش.
ص: 113
114
- فضل الله بن روزبهان خنجی، مهمان نامه بخارا، به اهتمام منوچهر ستوده، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1384 ه- ش.
- وسيلة الخادم الى المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم، به کوشش رسول جعفریان، کتابخانه عمومی آیة الله مرعشی نجفی، قم، 1372 ه- ش.
- فضل بن شاذان، الايضاح، تحقیق: سید جلال الدین حسینی ارموی، بی نا، بی جا، بی تا.
- کراجکی، ابو الفتح محمد بن على، كنز الفوائد، مكتبة المصطفوى، قم، 1410 ه- ق.
- کلاویخو، گونزالس، سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجب نیا، انتشارات علمی و فرهنگی تهران، 1366 ه- ش.
- کلینی، محمد بن يعقوب، الروضة من الكافي، تحقيق: علی اکبر غفاری، دار الكتب الاسلاميّة، 1362 ه- ق.
- الاصول من الكافي، تحقيق: على اکبر غفاری، دار الكتب الاسلاميّة، 1367 ه- ق.
- الفروع من الكافي، تحقيق: على اکبر غفاری، دارالکتب الاسلاميّة، 1367 ه- ق.
- لسانی فشارکی، محمد علی، «تفرقه (1)»، دانشنامۀ جهان اسلام، ج 7، تهران، 1382ه- ش.
- «جماعت (1)»، دانشنامۀ جهان اسلام، ج 10، تهران، 1385ه- ش.
- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار،
ص: 114
مؤسسة الوفاء، بيروت، 1403ق / 1983م.
- محسنی، محمد آصف، تقریب مذاهب از نظر تا عمل، نشر ادیان، قم، 1387 ه- ق.
- مدرّسی تبریزی، محمدعلی، ريحانة الادب در شرح احوال و آثار علماء، عرفا، فقها، فلاسفة، شعرا و خطاطين، خيام، تهران، 1374 ه- ش.
- مستوفی، حمد الله، نزهة القلوب، به کوشش سید محمد دبیر سیاقی، حدیث امروز، قزوین 1381 ه- ش.
- مغنیه، محمدجواد، الفقه على المذاهب الخمسة، بی تا، بی جا، 1982م.
- مفيد، محمد بن نعمان، الاختصاص، تحقیق علی اکبر غفاری، جماعة المدرسين في الحوزة العلمية، قم، بي تا.
- مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم، ترجمه علينقى منزوی، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، 1361 ه- ق.
- منزوی، علینقی، «احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 3، تهران، 1374 ه- ش.
- میرخواند، محمد بن خاوندشاه بن محمود، تاريخ روضة الصفا في سيرة الأنبياء و الملوك والخلفاء، تصحیح: جمشید کیان فر، اساطیر، تهران، 1380 ه- ش.
- ناجی، محمدرضا، امام رضا علیه السلام، دفتر پژوهش های فرهنگی، تهران، 1387 ه- ش.
- تاریخ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان، مجمع علمی تمدن، تاریخ و فرهنگ سامانیان، بی جا، 1378 ه- ش.
- نسائی، احمد بن شعیب، سنن، با شرح جلال الدین سیوطی، دارالفکر، بيروت، 1348 ه- ق 1930م.
ص: 115
- نوری طبرسی، میرزاحسین، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1408 ه- ق.
- هاشمی شافعی، سید محمد طاهر، مناقب اهل بيت علیهم السلام از دیدگاه اهل سنت، به اهتمام سید ناصر حسینی میبدی، بنیاد پژوهش های اسلامی، آستان قدس رضوی، مشهد، 1378 ه- ق.
- همایی، جلال الدین، غزالی نامه، کتابفروشی فروغی، تهران، 1342 ه- ق.
- واعظ زادۀ خراسانی، محمد «راه های تقریب مذاهب و وحدت مسلمانان»، مطالعات اسلامی، شماره 60، تابستان 1382 ه- ق.
ص: 116