(شناسنامۀ کتاب)
نام کتاب: زندگی و شخصیّت و شهادت دل باختۀ امام زمان علیه السلام آية اللّه فقيه أحمد آبادی
نویسنده: میر سیّد حجّة موحّد ابطحی، فرزند مرحوم آية اللّه، حاج سيّد مرتضی موحّد ابطحی و مرحومه حاجیه منصوره خانم فقيه أحمد آبادی، بنت مرحوم آیة اللّه موسوی أحمد آبادی قدس سره
تاریخ انتشار: آبان ماه 1379 شمسی، مطابق با نیمۀ شعبان 1421 قمری، سال روز میلاد مقدّس حضرت بقيّة اللّه، حجّة بن الحسن العسكرى أرواحنا فداء
ناشر:...انتشارات صغير
به اهتمام:...دفتر تبليغات المهدى (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) - اصفهان
حروف چینی و صفحه آرائی:...محبّ الزّهراء عليها السلام- اصفهان
چاپ:...سفیر اصفهان
تیراژ:...
قیمت:...
***
تمامی حقوق چاپ و نشر مجدّد کتاب متعلّق به نویسنده می باشد.
***
اصفهان - خیابان أحمد آباد - نزدیک مهدیّه علیه السلام
کوچۀ ملک الأطبّاء - بيت الزّهراء علیها السلام
حاج سيّد حجّة موحّد ابطحى
شابک 4 - 8 - 90529 - 964 4 - 8 - 90529 - 964
خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) اصفهان
ویراستار کتاب: خانم زهرا روؤفی
ص: 1
آشنائی با زندگی شخصیت و شهادت دل باخته امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) آیت اللّه فقید احمد آبادی مشهور به (صاحب مکیال المکارم)
به قلم: خدمت گزار آستان مقدّس فاطمه زهرا علیها السلام
میر سیّد حجة موحّد ابطحی
ص: 2
عکس
تمثال مبارک عالم کامل، محقق مدقّق مرحُوم
آیة اللّه حاج میرزا محمد تقی موسوی احمد آبادی قدس سره
صاحب کتاب مكيال المكارمة
ص: 3
یا قائم آل محمد عجل اللّه تعالی فرجه
بیا بیا که جان ما بلب رسید و تلف شد *** سپید گشت چشم ما بره ز انتظار
ص: 4
به پیش گاه مقدّس:
امید همۀ أنبياء و أولياء و صلحاء و ستم دیدگان و وارث و منتقم خون همۀ پیامبران و امامان و شهیدان راه حق و فضیلت، بالأخص فاطمة الزّهراء عليها السلام
يعنى الإمام الحجّة القائم المنصور المنتظر المهدى، بقيّة اللّه في الأرضين الحجّة بن الحسن العسكرى (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) و نیز به محضر مبارک همۀ پرچم داران مکتب انتظار، و دل سوختگان و دل دادگان به آستان مقدّس آن حضرت اهداء می گردد.
ص: 5
(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيم)
﴿ أَلْحَمْدُ اللّهِ رَبِّ الْعالَمين وَ صَلَّى اللّهُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبيبنا وَ طَبيِنا الَّذِي بُعِثَ رَحْمَةً لِلْعَالَمِين، وَ بَشيراً لِلْمُذْنِبِين مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّين وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الأَنْجَبينِ، لا سِيّما الإِمَامِ الْمُنتَظَرَ، وَ الْوَلِيُّ الْمُنْتَقِم الْحُجَّةِ بْن الْحَسَنِ الْمَهْدِىِّ (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) وَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى أَعْدائِهِمْ أَجْمَعِينَ مِنَ الْآنَ إِلَى يَوْمِ الدِّين﴾
آمین آمین آمین
***
ص: 6
چندین سال بود در اندیشه بودم که اقدامی بشود برای تأسیس بقعه ای بر مرقد مطهّر فدائی و فانیِ در راه امید دل سوختگان و پناه بی پناهان، و یاور بی چارگان حضرت بقيّة اللّه الأعظم، حجّة بن الحسن العسكرى (عجّل اللّه فرجه الشریّف) یعنی فقیه و مجتهد محقّق، و محدّث و رجالی مدقّق، و متكلّم و أديب متبحّر، و شاعر و خطیب متنسّک، دل سوخته و دل باختۀ امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) مرحوم آية اللّه، سیّد محمّد تقى موسوى فقيه أحمد آبادی قدس سره، ولی در أثر شرائط اجتماعی و مسائل گوناگون محلّی و منطقه ای علی رغم اصرار و علاقمندی دوست داران امام زمان، زمینۀ دست یابی به مقصود فراهم نمی گشت تا آن که در نیمۀ دوم سال 1420 قمری، مقدمات کار آماده گردید، و در آخرین جمعۀ ماه مبارک رمضان با حضور جمعی از علاقمندان و دوست داران خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام و عده ای از دل بستگان به وجود حضرت بقیّة اللّه الأعظم علیه السلام پس از انجام مراسم توسّل به ذیل عنایت آن حضرت، کلنگ تأسیس بقعه زده شد، و فعّالیّت برای طرّاحی و نقشه کشی و کار های ساختمانی شروع گردید.
هم زمان با انجام مراسم کلنگ زنی و تشکیل جلسۀ هیئت امناء، برای تأسیس بقعه، از ناحیه های گوناگون و به وسیلهٔ کسانی که از طرق ظاهریّه در
ص: 7
جریان امور نبودند، اشاره های جالب و بشارت های معنوی نیرو بخش، دریافت گردید، که به خوبی تأیید معنوی محسوب شد و مایۀ دل گرمی دست اندر کاران تأسیس بقعه گردید، در این هنگام، بنظرم رسید که هم زمان با این حرکت و اقدام ارزش مند و مورد عنایتِ صاحبان ولایت علیهم السلام شرح حال فشرده ای دربارهٔ این بزرگ مرد الهی و فدائی و شهید در راه خدا و أهل البيت علیهم الاسلام منتشر سازم، که تا حدودی أبعاد شخصیّت و عظمت، و مجاهدات و کوشش های علمی و معنوی این یار و یاور دین، و عاشق و دل دادۀ حضرت مهدی علیه السلام ما را برای عموم دوست داران أهل البيت علیهم السلام و بالأخص شیفتگان و منتظران حضرت بقيّة اللّه الأعظم. حجّة بن الحسن العسكرى عجل اللّه فرجه الشّريف روشن سازد، و بدین منظور، سلسله مطالبی در 10 فصل، در برابر أفکار علاقمندان قرار می دهیم، باشد که أداء حقّی در برابر حقوق فراوان آن بزرگ مرد، و عرض ارادتی نسبت به مولا و آقای شیعیان، و امید امیدواران، و پناه بی پناهان، صاحب العصر و الزّمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) به شمار آید.
***
﴿ وَ أَعِنَّا عَلَى تَأْدِيَةِ حُقُوقِهِ إِلَيْهِ﴾
خدایا ! ما را بر أداى حقوق امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) یاری فرما
ص: 8
ص: 9
ص: 10
مرحوم آية اللّه، آقا سیّد محمّد تقی موسوی فقیه احمد آبادی قدس سره از یک خاندان علمی، و دارای شخصیّت اجتماعی برخاسته، و سلسلۀ نسب شریف و افتخار آمیز ایشان، چنین می باشد:
سيّد محمّد تقى بن سيّد عبد الرزّاق بن سيّد عبد الجواد بن سیّد مهدی بن میر قاضی بن سيّد محمّد (نائب الصّدر) بن میر محمّد تقی موسوی (وزیر شاه صفیّ، مشهور به شاه سلیمان صفوی، و هم سفر او در سفر خراسان و مشهد مقدّس (1) ).
پدر بزرگوار ایشان، مرحوم آقا میرزا عبد الرزّاق موسوی، عالم ربّانیّ، و حبر صمدانی، فقیه آل رسول، و رئیس علمای فحول، در بر دارندۀ دو مرتبهٔ علم و عمل، و دوری جویندۀ از هر نقص و زشتی، بوده است (2) و او را یکی از علمای معروف به اجتهاد و درستی بر شمرده اند.
مادر ایشان، فرزند عالمِ صالح، و أدیب بزرگوار، مرحوم حاج میرزا حسین
ص: 11
(نائب الصدر) خاتون آبادی، متوفّای 1326 قمری (1) بوده (2) و دائی ایشان فقیه و مجتهد عظیم الشّأن، و محقّق و مدرّس عالی مقام، مرحوم آیة اللّه آقا میر محمّد صادق خاتون آبادی، متوفّای 1348 قمری بوده، که از رؤسای علماء و مراجع بزرگ علمی و دینی و اجتماعی به شمار رفته، و حوزۀ درسی او محلّ اجتماع أفاضل بوده، و از مفاخر شاگردان مرحوم آخوند خراسانی (صاحب كفاية الاصول) و يار و معین آن بزرگ مرد در تألیف کتاب یاد شده بوده است.
و در یک کلام، خاندان آن بزرگ مرد در علم و تقوی مورد توجّه بوده، و در میان آن ها رجال و شخصیّت هایی بوده اند که مورد احترام و مراجعۀ مردم، و عهده دار مقام ارشاد و هدایت دینی جامعه بوده اند.
همسر مرحوم آیة اللّه فقيه أحمد آبادی، بانوى صالحه و عابده، مرحومۀ (خانم آقا) فرزند مرحوم مغفور آقای محمّد جعفر، بودند و عموماً أفراد خانواده و آفراد فامیل شان، مردان و زنانی با ایمان، و از شیفتگان خاندان رسال علیهم السلام و نیز دارای نجابت و صداقت، و علاقمند به سادات و ذراری رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم بوده اند.
این بانوی صالحه، در کثرت توسّل و استمداد از أرواح پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و أئمّۀ
ص: 12
معصومین علیهم السلام و امام زادگان عظیم الشّأن و أولياء اللّه، و بالأخص در توسّل به امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) و عریضه نوشتن به محضر آن حضرت، زبان زد بودند، و مشکلات بسیار زیادی را در زندگیِ خود و فرزندان و بستگان شان (که لا ینحلّ شمرده می شد) با توسّلات مخلصانه و مستمر، بر طرف می نمودند، و گاهی به بعضی از کسانی که در مشکله ای بزرگ گرفتار شده، و به بن بست رسیده بودند، می گفتند: چرا توسّلی جِدّی پیدا نمی کنی؟ من فلان و فلان مشکل غیر قابل حل را، با توسّل و استمداد از اولیاء خدا، بر طرف کردم.
این بانوی صالحه، علاوه بر تشرّفاتی که در عالم رؤیا به محضر أولياء الهى داشتند، به دنبال یک ختم مفصّل و طولانی و سنگین، حضرت خضر نبی علیه السلام را در بیداری ملاقات نموده، و شرفیاب محضر شان گردیدند.
1- شبی مرحومه حاجیه منصوره خانم فقيه أحمد آبادی (فرزند صاحب مکیال ألمکارم، و همسر مرحوم آیة اللّه، حاج سیّد مرتضی موحّد ابطحی قدس سره) در عالم رؤیا می بینند در کنار چشمه ای که از خیابان احمد آباد گذر می کرد، و پلی بر روی آن زده شده بود، که به آن «پل بلند» می گفتند، آقائی بزرگوار و نورانی و خوش سیما، ایستاده، و فرمودند: به مادرت بگو چرا مدّتی است برای من نامه نمی نویسد؟ فردای آن شب، همسر مرحوم آیة اللّه، فقیه أحمد آبادی به منزل فرزند شان (حاجیه منصوره خانم) می آیند و ایشان از مادر سؤال می کنند شما عریضه نوشتن به امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) را ترک کرده اید ؟ مادر می پرسند: چطور ؟ ایشان جریان رؤیای خود را می گویند، همسر آیة اللّه
ص: 13
فقيه أحمد آبادی منقلب می شوند و توضیح می دهند که، من به فکر افتاده بودم، آیا عریضه هائی که به محضر امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) می نویسم، به دست ایشان می رسد یا نه ؟ و لذا مدّتی بود بطور کلّی عریضه نوشتن را ترک کرده بودم، و به هیچ کس اظهار نکردم تا به بینم نشانه ای ظاهر می شود یا نه ؟ تا این که شما این خواب را دیده اید، و معلوم می شود که نه تنها عریضه ها به دست حضرت می رسیده، بلکه در این مدت هم که برنامه ام را ترک کرده ام، آقا امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) متوجّه بوده اند، و از روی لطف و عنایت فرموده اند که: (به مادرت بگو چرا مدّتی است برای من نامه نمی نویسد؟).
جالب است، بدانیم که همسر آیة اللّه فقیه احمد آبادی عریضه های خود را به محضر امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) در همین چشمه و در همین قسمت از آن، که معروف به «پل بلند» است می انداخته اند، و آقا امام زمان، حضرت بقیّة اللّه (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) هم، در عالم رؤیا، در همان محل ایستاده بوده اند.
2- در حدود چهل سال قبل، مرحوم آیة اللّه، حاج سيّد مرتضى موحّد ابطحی قدس سره به اتّفاق همسر شان مرحومه حاجیه منصوره خانم فقیه أحمد آبادی، به قصد حجّ بيت اللّه الحرام و زیارت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و أئمّۀ بقيع علیهم السلام، به مكّۀ معظّمه و مدینۀ منوّره مشرّف گردیدند، و روز های زیادی گذشت و نامه یا خبری از آن ها نرسید، و همه نگران گردیدند. روزی همسر آیة اللّه فقیه أحمد آبادی (مادر حاجیه منصوره خانم) به منزل فرزند شان می آیند، و مشغول ختم صلوات (که مشتمل بر فرستادن چهارده هزار صلوات در یک مجلس می باشد) می شوند، که ناگاه صدای در خانه بلند می شود، ایشان می فرمایند بروید در را باز کنید که نامۀ خبر سلامتی مسافران رسیده است،
ص: 14
و در هنگامی که در را باز می کنند، ملاحظه می نمایند که نامه رسان است، و خبر سلامتی زائران را آورده است. از ایشان سؤال می شود که از کجا فهمیدید که صدای درب خانه از نامه رسان است؟ فرمودند من ختم صلوات را شروع کردم، و یقین داشتم که لطف اهل البیت و چهارده معصوم علیهم السلام در آن حدّ است که ختم و توسّل من تمام نشده، حاجتم را روا می سازند، و از مکّه و مدینه، خبر خوش می رسد.
این نویسندۀ کم ترین، سال های آخر عمر این بانوی با ایمان و فداکار و مخلص را، درک نمودم، و نشانه های ارزش مندی، از حالات روحی و معنوی آن مرحومه را شخصاً ملاحظه می نمودم، و ایشان در سال 1388 قمری بدرود حیات گفتند، و در طرف شرق تکیۀ سادات أحمد آبادی، در فاصلۀ چند متری مرقد مطهّر همسر بزرگوار شان، مرحوم آیة اللّه فقیه أحمد آبادی، مدفون گردیدند.
***
اَللّهُمَ اَرِنی الطَّاعَة الرَّشیدَةَ وَ الغُرَةَ الحَمَيدةَ
ص: 15
عکس
ص: 16
ص: 17
ص: 18
آية اللّه فقيه أحمد آبادی قدس سره، نزد جمعی از علماء و مجتهدین بزرگ، کسب علم و کمال و أخلاق نموده، و به مناسبت هائی در ضمن تألیفات خود، با تجلیل و احترام زیاد از آن ها یاد می نمایند، و از بعضی از آن ها اجازۀ اجتهاد یا روایت دریافت نموده اند، که ذیلاً به برخی از آن ها اشاره می نمائیم :
1- پدر بزرگوار شان، عالم کامل، و جامع معقول و منقول، آقا سیّد عبد الرّزاق موسوی، متوفّای 1319 قمری، که علاوه بر تعلیم، عهده دار تربیت و تکاملِ اخلاقی و معنوی فرزند عزیز خود بوده است.
2- عالم أديب، آقا سیّد میرزا اسد اللّه، که استاد صرف و نحو مرحوم آية اللّه فقیه أحمد آبادی، و پسر عمّۀ ایشان بوده است.
3- أديب نام دار، آقا سیّد محمود کلیشادی، متوفّای 1324 قمری، که مدرّسی نام دار، و شاعر و أدیبی محقّق بشمار آمده، و دارای تألیفاتی در علم نحو و صرف و حدیث و مواعظ و متفرّقات بوده است، و بسیاری از علماء و فضلاء، از شاگردان او بوده اند. (1)
مرحوم آية اللّه فقیه احمد آبادی برخی از نظریّات ادبی آن بزرگ مرد را، در تألیفات خود نقل نموده اند. (2)
4- فقیه و مرجع بزرگوار و عظیم الشّأن، مرحوم آقا سيّد أبو القاسم دهکردی، متوفّای 1353 قمری، که از بزرگان علم و اجتهاد، و از مدرّسین نام دار بشمار
ص: 19
رفته، و از شاگردان میرزای شیرازی اعلی اللّه مقامه، و حاجی نوری و آقا شیخ زین العابدین مازندرانی (در نجف أشرف ) و آقا ميرزا أبو المعالی کرباسی و آقا میرزا محمّد حسن نجفی و آقا شیخ محمّد باقر نجفی مسجد شاهی (در اصفهان) بوده، و در مدرسه صدر بازار، حوزۀ درسی داشته است، و بیش از 15 کتاب از تألیفات آن بزرگ مرد، نام برده شده است.
آية اللّه فقيه أحمد آبادی، در زمینهٔ فقه و اصول، مدّتی از درس این بزرگوار استفاده نموده، و اجازۀ اجتهادی و روایتی بسیار جالب، با محتوائی بسیار عالی، از آن فقیه و مرجع عظیم الشّأن، دریافت نموده است.
5- محقّق نام دار و فقیه و مرجع عالی قدر، و مدرّس عظیم الشّأن، مرحوم آقا شیخ عبد الکریم گزی، متوفّای 1339 قمری، که در علم و اجتهاد، أخلاق و تواضع، و حلّ مشکلات دینی و اجتماعی، از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان بوده و علاوه بر تدریس و تألیف کتب متعدّده، در رسیدگی به امور و حلّ مسائل پیچیده، چهره ای بی نظیر بوده است. مرحوم آیة اللّه فقيه أحمد آبادی از این بزرگ مرد، اجازهٔ روایتی دریافت نموده است.
6- مجتهد و فقيه أديب، و عالم فاضل کامل، مرحوم آية اللّه، حاج میرزا بديع درب امامی، متوفّای 1318 قمری، که از مشاهیر علماء و مدرّسین نام دار حوزهٔ علمیّۀ اصفهان، در مدرسۀ نیم آور بوده، و پدران او از علماء و دانش مندان اصفهان، و محلّۀ درب امام بوده اند. آن بزرگ مرد، علاوه بر مقامات علمی، دارای خطّی نیکو، و امتیازی در شعر و ادب بوده، و تألیفاتی در فقه و اصول، و نیز دیوان أشعار داشته است.
7- مجتهد محقّق، و فقیه مدقّق، و رجاليِ متبحّر، مرحوم حاج آقا منير الدّين
ص: 20
بروجردی، متوفّای 1342 قمری، که از شاگردان میرزای بزرگ شیرازی (در سامراء) و آقا شیخ محمّد باقر مسجد شاهی (در اصفهان) بوده است، و علاوه بر مقامات علمی و معنوی و اخلاقی، و احراز مقام تدریس و افتاء، و نیز تألیف کتب گوناگون در فقه و اصول و رجال و رواة حدیث، از مراجع دینی و مورد توجّه بوده، و دارای نفوذ معنوی و اخلاقی بشمار رفته است.
8- حکیم و عارف نام دار، مرحوم آخوند ملاّ محمّد کاشانی (معروف به آخوند کاشی)، متوفّای 1333 قمری، که از نوادر روزگار، و صاحب کشف و کرامات، و قضایای عجیب و شگفت انگیز بوده است، و در نیمۀ اوّل قرن چهاردهم، همانندی برای او نبوده، و در علم و عمل، و زهد و تقوی، و تسلّط بر حکمت علمی و عملی، یگانۀ روزگار بشمار رفته است.
9- فقیه زعیم، و مجتهد نام دار، مرحوم حاج میر محمّد صادق خاتون آبادی، متوفّای 1348 قمری، که از مفاخر حوزۀ علمیّۀ اصفهان، و دارای شخصیّتی برجسته در علم و تدریس و تحقیق بوده است.
مرحوم آية اللّه فقیه احمد آبادی، بعضی از نظریّات تفسیریِ خود را، از این بزرگ مرد نقل می نمایند. (1)
10- فقیه اصولی، و مجتهد عظیم الشّأن، آخوند ملا حسین فشارکی، متوفای 1353 قمری، که از مفاخر علمی و دینی در حوزۀ علمیّه و شهر مذهبی اصفهان به شمار رفته، و جمع زیادی از علماء و فضلاء، در زمرۀ شاگردان او بوده، و از حوزۀ درسی آن بزرگ مرد، بهره می گرفته اند.
ص: 21
آخوند فشارکی، در أواخر عمر، مرجعیّت تامّه یافت، و در حلّ مسائل دینی و اجتماعی چهره ای مبّرز و مورد توجّه گردید، و علاوه بر حواشی علمی بر کتب بزرگان، رسالۀ عملیّه ای برای مقلّدین خود تألیف نمود، و عدّه ای از شاگردان خود را به دریافت اجازه مفتخر فرمود. (1)
11- فقیه و مرجع بزرگوار، آیة اللّه، آقا سیّد محمّد باقر درچه ای، متوفّای 1342 قمری، که از چهره های مبرّز در حوزۀ علمیّۀ اصفهان، و استادی عظیم الشّأن بودند، و از نظر تقوی و زهد دارای مقامی بسیار بلند بشمار می رفتند. این بزرگ مرد نیز در شمار اساتید آیة اللّه فقيه أحمد آبادی قدس سره، ذكر گردیده اند. (2)
عدّه ای از فضلاء و طلّاب علوم دینیّه، از محضر آن بزرگ مردِ علم و تحقیق، كسب علم و فضیلت و اخلاق و کمالات معنوی می نموده اند، که از جملۀ آن ها، مرحوم آية اللّه، حاج سیّد مرتضی موحّد ابطحی قدس سره (3) ، متوفّای 1413 قمری،
ص: 22
(داماد آن بزرگ مرد) و هم چنین حجج اسلام و علمای بزرگوار، مرحوم آقای حاج شیخ محمّد یزدی، متوفّای ماه صفر 1379 قمری، و مرحوم آقای حاج سیّد مصطفى موحّد محمّدی، متوفّای هشتم شهریور 1354 شمسی (22 شعبان 1396 قمری) و مرحوم آقا میرزا صادقی (منیر صادقی) متوفّاى نهم شعبان
ص: 23
1405 قمری (1) و نویسندهٔ بزرگوار و کثیر التّألیف، مرحوم آقای حسین عماد زاده، فرزند مرحوم مغفور، حاج ميرزا أحمد عماد الواعظین (2) را می توان نام برد، که هر کدام به فعّالیّت های علمی و دینی و ارشادی در جامعه اشتغال داشته اند.
حضرت حجّة الإسلام و المسلمین، آقای حاج آقا محمّد فقیه أحمد آبادی دامت بركاته، فرزند ارشد مرحوم آية اللّه، آقا سیّد محمّد تقى فقيه أحمد آبادی قدس سره، روزی شرفیاب محضر مبارک مرجع جهانیِ عالَم تشيّع، مرحوم آية اللّه العظمى آقای حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قدس سره می شوند، و آن مرجع عظیم الشّأن که علاوه بر مقامات علمی، و احراز بزرگ ترین مسند علم و تحقیق و اجتهاد، و تربیت برجسته ترین شخصیّت های علمی و اجتماعیِ عالَم تشیّع، دارای أخلاقي برجسته، و تواضعی اعجاب انگیز، و أدبی کم نظیر، و قدر شناسیِ ممتاز بودند، در حضور جمعی از علماء و فضلاء حاضر در مجلس، تجلیل
ص: 24
فراوان از آقای حاج آقا محمّد فقیه احمد آبادی می نمایند، و پس از آن که ایشان از مجلس خارج می شوند، در پاسخ کسانی که سؤال می نمایند که این آقا کسی بودند، که حضرت عالی نسبت به ایشان این همه احترام نمودید؟ آن بزرگ مرجع عالی قدر فرمودند: ایشان استاد زادۀ من هستند، من در خدمت والد مرحوم ایشان، آقا میر سیّد محمّد تقی، تلمّذ می نمودم. و بدین وسیله مرحوم آية اللّه العظمی، آقای بروجردی قدس سره، از شخصیّت و مقام استادیِ مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی قدس سره، تجلیل و قدر دانی می نمایند. رحمة اللّه و رضوانه عليهما.
مرحوم آية اللّه، فقیه احمد آبادی قدس سره، از دوران نوجوانی دست به قلم گرفتند و با تألیف کتاب هائی ارزش مند، به زبان عربی و فارسی، در زمینه های گوناگون از قبیل: أدبيّات، تفسیر، کلام، حديث، أخلاق، شعر و ... آثاری جاوید از خود به جای گذاشتند، که ذیلاً به آن ها اشاره می نمائیم:
1- أبواب الجنّات فى آداب الجمعات، که با نام های: «آداب الجمعة»، «ألجمعة و عملها»، «آداب الجمعات»، « أعمال الجمعة»، «الأسرار الْمُوَدَّعَة في أعمال الجمعة»، «آئین جمعه» نیز نامیده شده است. این کتاب به زبان فارسی می باشد، و در تاریخ چهار شنبه 26 ماه شعبان المعظّم 1326 هجری قمری، پایان یافته است، و مؤلّف عالی مقام، در آن هنگام بیست و پنج سال و سه ماه و بیست و شش روز، از عمر مبارکش گذشته بوده است. (1)
گر چه در زمینۀ فضیلت و امتیاز و آداب و تکالیف مربوط به جمعه، از زمان
ص: 25
جعفر بن أحمد بن علىّ قمّی (نزیل ری و استاد شیخ صدوق) تاکنون، کتاب ها و رساله های کوچک و بزرگ، مستقل یا در ضمن کتاب ها و مباحث دیگر، تألیف گشته است، ولی مؤلّف، اثر خود را با شیوۀ علمی و اسلوب صحیح و قلمی روان و به شکلی جامع و قابل استفادۀ عموم، تهیّه و تألیف نموده، و بیش از دیگران، در این راه زحمت کشیده است. (1)
و امید است با ترجمۀ این کتاب به زبان عربی، در تمامیِ کشور ها و بلاد اسلامی (و بالأخص شیعی) مورد استفاده قرار گیرد.
این کتاب، علاوه بر ارزش علمی و تحقیقی، از نظر معنوی مورد عنایت خاص می باشد، و ما در بخش داستان های مربوط به کرامات و عنایاتِ مربوط به مؤلّف، داستان جالبی در این زمینه نقل می نمائیم.
علّامۀ محقّق، مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی، از این کتاب، در کتاب الذریعة جلد 1، صفحهٔ 15 و صفحهٔ 74، و جلد 2، صفحۀ 244 یاد نموده اند.
2- أنيس المتفرّدین، (2) که در روز پنج شنبه سوّم جمادى الأُولى 1318 قمری، به تألیف آن پرداخته است. (3)
3- ايضاح الشّبهات، في الفروق بين المشتبهات، که در مقدّمۀ آن آمده است: در عنفوان جوانی با تفرّق حواس و کمی وسیله، در سنّ 15 سالگی شروع
ص: 26
به تألیف نمودم . و در پایان کتاب آمده است: تمام گردید به دست مؤلّفش، محمد تقی موسوی اصفهانی، در سوّم ماه رجب یک هزار و سیصد و شانزده. (1)
در این کتاب، فرق بین کلماتی که با یک دیگر وجه مشابهتی در معنی دارند ولی فرق هائی نیز دارند، بیان شده است، مثلاً فرق بين «عِندي» و «لَدَيَّ» و فرق بین «زکام» و «نزله» و فرق بين «لم» و «لمّا» و ... در زمینهٔ مطالب مختلف از علوم گوناگون، بیان شده است.
4- بساتين آلجنان، در علم معانی و بیان (2) که شرحی است عربی، بر ارجوزۀ ملاّ محمّد، و در ماه صفر 1319 قمری، پایان یافته است. (3)
5- تحفة المتأدّبين (در شرح هداية الطّالبين) (4)
6- تذكرة الطّالبین (در شرح آداب المتعلّمین) که به زبان فارسی می باشد، و مرحوم آیة اللّه فقيه أحمد آبادی قدس سره، آن را در سنّ شانزده سالگی، به نظم در آورده است. (5) این اشعار به اسلوب مثنوی است، و متجاوز از دویست شعر می باشد، و به درخواست ادیب جواهری بروجردی، به نظم در آمده، و پایان آن 1319 قمری می باشد. (6)
ص: 27
7- ترغيب الطّلاب الى علوم الإعراب، (1) (که در علم نحو می باشد)
8- تعادل و تراجیح (2)
9- تفسیر القرآن (عربی) (3)
10- توضیح الشّواهد، (در توضیح کتاب جامع الشّواهد) (4)
11- دیوان شعر با تخلّص (تقى) و (شرعی)
12- سراج القبور، در آداب نماز و نافلهٔ شب (فارسی) که دو بار به چاپ رسیده است، و پایان تألیف آن، ماه شعبان 1333 می باشد. (5)
این کتاب همراه با دو کتاب دیگر (نور الأبصار و کنز الغنائم) تاکنون ، دو نوبت چاپ شده است.
13- شرح مختصر بر کتاب تصریف (6)
14- ضياء المنیر (در علم صرف) (7)
15- كنز الغنائم في فوائد الدّعاء للقائم، که در کتاب الذّریعه، به نام (کنز الغنائم، في فضل الدّعاء للحجّة القائم)، نامیده شده است (8) و پایان آن، ماه
ص: 28
رجب 1333 قمری می باشد. (1) این کتاب به همراه نور الأبصار و سراج القبور، در سال 1333 و نیز در سال 1401 قمری، به چاپ رسیده است.
16- محاسن الأديب في دقائق الأعاريب (2) (در علم نحو) که در چهارم ماه جمادی الاخری 1319 قمری، از تألیف آن فارغ گردیده است. (3)
17- مكيال المكارم، في فوائد الدّعاء للقائم، که به دستور حضرت بقيّة اللّه الأعظم (عجل اللّه فرجه الشریف) تألیف و نام گذاری شده، و به خاطر عظمت آن، مرحوم آیة اللّه، آقا سيّد محمّد تقى فقيه أحمد آبادی قدس سره به لقب : صاحب مکیال المکارم
ملقّب و مفتخر گردیده است، و ما به تفصیل، در بخش های آیندۀ این شرح حال، دربارۀ این کتاب بحث می نمائیم.
18- ألمنابر (4) مجموعهٔ بحث های اعتقادی و دینی است، که به شکلی علمی عرضه نموده اند، و مشتمل بر تحقیقاتی عمیق و نکاتی دقیق می باشد، که نمونهٔ آن، مطالب استدلالی و ارزش مندی است که، دربارهٔ ألقاب و کنیه های حضرت زهراء علیها السلام بیان نموده اند.
19- نور الأبصار في فضيلة الإنتظار، که با دو کتاب «کنز الغنائم»
ص: 29
و «سراج القبور » همراه با تقریظ مرحوم آیة اللّه، آقا سيّد أبو القاسم دهکردی، در سال 1333 قمری، به چاپ رسیده، و در سال 1401 قمری، تجدید چاپ شده است. (1)
20- وظيفة الأنام، في زمن غيبة الإمام، در دو جزء، که جزء اوّل در سال 1331، و جزء دوّم، در ماه جمادی الاخری 1332 قمری پایان یافته است.
مرحوم آية اللّه، آقا سيّد أبو القاسم دهکردی، و نیز آية اللّه، آقا شیخ جمال الدّين نجفی مسجد شاهی، رضوان اللّه علیهما، بر این کتاب تقریظ نوشته اند.
کتاب وظيفة الأنام، در سال 1332 به چاپ رسیده، و حدود سال 1400 قمری، با مقدّمه و شرح حال مؤلّف، به قلم نویسندۀ مشهور، مرحوم آقای حسین عماد زاده، مجدّداً به چاپ رسیده است.
و این کتاب شریف، زیر نظر سبط مؤلّف، آية اللّه العظمى، آقای حاج سيّد محمّد باقر موحد ابطحی مد ظلّه، در مؤسّسۀ الإمام المهدى (عجل اللّه فرجه الشریف) قم، به زبان عربی ترجمه گردیده، و در سال 1407 قمری، چاپ و منتشر شده است.
21- رساله ای در نماز شب به زبان عربی (2) (و این رساله، غیر از سراج القبور، به زبان فارسی است).
از کار های رائج و ارزش مند در زمان های گذشته، نسخه برداری از روی کتاب های درسی و علمی بوده است، که با توجّه به کمبود امکانات برای چاپ
ص: 30
و نشر گستردۀ کتب علمی و مورد احتیاج، امری طبیعی و رائج بوده است، ولی نکتۀ مهم این است که، در هنگام نسخه برداری، بطور طبیعی مطالب علمی در ذهن نویسنده، مرور می شده است، و توجّه به نکات ارزش مند، حاصل می گردیده، و چه بسا شخص نسخه بردار، حاشیه هائی علمی بر کتب مورد استنساخ می زده است، و ضمناً این اقدام پسندیده، استنساخ کننده را به فرا گیریِ فنون خطّاطی و زیبا نویسی، تشویق می نموده، و بدین جهت بسیاری از آن ها دارای خطّی زیبا و ملیح می گردیده اند، که مرحوم آیة اللّه، فقیه أحمد آبادی نیز چنین بوده اند.
از جمله نسخه برداری هائی که آن بزرگ مرد در کنار فعّالیّت های علمی و درسی و تألیفی، انجام داده اند، نسخه برداری از کتاب (نصاب الصّبیان) در سنّ ده سالگی، در تاریخ رجب المرّجب 1310 قمرى، و كتاب (ألمفصّل) زمخشرى در سال 1319 قمری (1) ، و كتاب (توضيح الألغاز) فاضل ایجی، در سال 1317 قمری، و (شرح الکافیه) خُبیصی و (کتابی در نحو) در سال 1317 می باشد. (2)
ص: 31
این کتاب شریف و ارزش مند، اوّلین بار در سال 1369 قمری، در 587 صفحه، و در یک جلد، با همّت فرزند ارشد مؤلّف، حضرت حجّة الإسلام و المسلمین، آقای حاج آقا محمّد فقیه احمد آبادی دامت برکاته به چاپ رسید، و پس از گذشت چندین سال، و نایاب شدن نسخه های چاپ شده، با همّت سبط مؤلّف، حضرت آية اللّه العظمى، آقای حاج سیّد محمّد باقر موحّد ابطحی مدّظله العالی (1) و زیر نظر ایشان، و با تحقیقات محقّقین (مؤسسة الإمام المهدى) قم کتاب مکیال المکارم، در 2 جلد، و مجموعاً در 962 صفحه، در سال 1398 قمری، با تحقیقات و پاورقی های لازم، و بيان مآخذ أحاديث
ص: 32
و مقدّمه ای بسیار ارزش مند از حضرت آیة اللّه العظمی، آقای حاج شیخ لطف اللّه صافی گلپایگانی مدّظلّه، و مقدمۀ دیگری در شرح حال مؤلّف، به نام «آثار التّقوی» از علّامۀ بزرگوار آیة اللّه، آقای سیّد محمّد علی روضاتی دامت برکاته، به چاپ رسید، و با گذشت زمان و نایاب شدن نسخه های جدید نیز، چاپ سوّم کتاب در سال 1404 قمری، در سه هزار نسخه، با تحقیق و تنقیح مجدّد انجام گرفت، و هم اکنون در سال 1421 قمری، مقدّمات چاپ چهارم کتاب، با برنامۀ جالب تری در حال انجام می باشد.
فرزند أرشد مرحوم صاحب مکیال می نویسند: مدّتی بعد از وفات مرحوم پدرم (أعلى اللّه مقامه) به فکر افتادم که کتاب مکیال المکارم (که به دستور امام زمان (عجل اللّه فرجه الشریف) تألیف و نام گذاری شده است) را به چاپ برسانم و منتشر نمایم، ولی بهیچ وجه برایم میسّر نبود، تا آن که شبی در عالم رؤیا دیدم، سیّد و آقای بزرگواری، شبیه به عالم عامل، و زكيّ تقیّ، آقا سیّد مهدی حسینی بدری سینی قدس سره مبلغی به من عطا فرمودند، و پس از آن به صورت غیر منتظره ای که قابل تصوّر نبود، وسیلهٔ چاپ کتاب فراهم گردید، و در میان علماء و فضلاء، در شهر های مختلف و مجامع علمی، مورد توجّه قرار گرفت، تا آن جا که شخصیّت مؤلّف، با عنوان (صاحب مکیال المکارم) شناخته شد، و نیاز به تجدید چاپ مکرّر و ترجمه احساس گردید، که تاکنون چندین نوبت، عربی و فارسی کتاب، منتشر گردیده، و در حال حاضر (محرّم 1421) نسخه های آن اعمّ از عربی و فارسیِ نایاب شده، و در حال تجدید چاپ، با سبک و اسلوب
ص: 33
و روش های جدید می باشد. (1)
در أثر تقاضای فراوان، و همراه با اصرار علاقمندان به کتاب شریف مکیال المکارم، یکی از نویسندگان مخلص و با فضیلت، و دارای علم و دانش و بینش یعنی حضرت حجّة الإسلام و المسلمين، آقای حاج سیّد مهدی حائری قزوینی (سلّمه اللّه تعالى و وفّقه لمرضاته، و جعل سعيه في إحياء أمر صاحب الزّمان (عجل اللّه فرجه الشریف) مشکوراً) ترجمهٔ کتاب را به زبان فارسی، بر عهده گرفتند، و با سلیقه ای جالب و عباراتی دل پسند، آن را به پایان بردند، و در سال 1403 قمری، چاپ اوّل ترجمه، در ده هزار نسخه منتشر گردید، و در تمامی بلاد و حتی کشور های غیر اسلامی (اروپائی و آمریکائی و آسیائی) در میان علاقمندان و شیعیان فارسی زبان، مورد استقبال قرار گرفت، و چندین نوبت تجدید چاپ گردید، و هم اکنون در سال 1421 قمری، در اثر نایاب شدن تمامی نسخه های چاپ شده، مقدّمات تجدید چاپ، با سبک و روش جدید تر، در حال انجام می باشد.
در حال حاضر، برخی از استادان حوزوی و دانشگاهی، از کتاب ارزش مند مکیال المکارم، برای درس دادن به شاگردان خود (به شکل آزاد و به صورت
ص: 34
خصوصی) استفاده می نمایند (1) و در بیانات خود، مصرّانه خواستار آنند که، در بخش معارف مربوط به امام زمان (عجل اللّه فرجه الشریف) و مهدویّت، رسماً از این کتاب بی نظیر بهره گیری شود، و در مجامع علمی، نه فقط به عنوان کتاب موضوع مطالعه، بلکه به عنوان محور بحث ها و تحقیقات علمی، و تدریس و مباحثۀ رسمی مورد استفاده قرار گیرد، و از استدلال های قویّ آن (که با بهره گیری از سرمایه های فقهی، اصولی، کلامی، فلسفی، تفسیری، حدیثی، رجالی و تاریخی شکل گرفته، و از عنایات الهی و الهام ها و هدایت های غیبی، سیراب گشته و اشباع شده است) بیش ترین بهره وری انجام گیرد.
***
ص: 35
عکس
هنگامی که منادی حق از آسمان ندا می دهد که: حق در میان آل محمّد است.
در آن زمان حضرت مهدی علیه السلام در زبان های مردم ظاهر می شود و (آب گواری) محبّت او را نوش جان می کنند و دیگر، غیر از او کسی را یاد نمی کنند
ص: 36
ص: 37
ص: 38
آية اللّه، سيّد محمّد تقى موسوى فقيه أحمد آبادی، عالمی عامل، و زاهدی کامل بوده، که در نبوغ و ذکاوت، دقّت نظر و قدرت تفکّر، موشکافی و هوش مندی، چهره ای برجسته داشته، و در فصاحت و بلاغت، زیبائی بیان و کلام، و شیرینی و جاذبۀ صحبت و معاشرت، شخصیّتی ممتاز بشمار می رود.
وی، دارای سلیقه ای مستقیم، و هوشی سرشار، و اندیشه ای نقّاد، و تبحّری در بحث و تحقیق بوده، و تسلّط کامل بر استخراج و استنباط مسائل و مطالب از آیات قرآنی و روایات نورانی أهل البيت علیهم السلام داشته است.
آن بزرگ مرد، پروردهٔ دامن علم و تقوی، و سلالۀ پاکی و زهد، و مجمع فضائل و کمالات، بوده است. او، دارای نفسی نیکو و آرام، و چهره ای زیبا و ملیح، و خطّی خوش و مطبوع، و جدّیت و کوششی تحسین بر انگیز، و أدب و حسن اخلاقی کم نظیر بوده است.
وی مؤدّب به محاسن أخلاق، و متعبّد به واجبات و مستحبّات، و ملتزم به أحكام و آداب، و سرشار از عشق و ولایت و محبّت أهل البيت علیهم السلام، و دور از پيرویِ هوای نفس، و فارغ از میل به ریاست و شوق برتری بر اقران بوده است.
او، مظهر مهر و عطوفت، دل جوئی از ضعفاء و بینوایان، تواضع و فروتنی، صبر و بردباری، به شمار رفته است.
دورۀ زندگي ظاهري او کوتاه، و همّت والا و ارزش مند او بلند، تلخی هایِ حياتِ مادّي او فراوان، و شیرینی آثار و برکاتِ علمی و قلمیِ او بسیار بوده است.
ص: 39
از نکات جالب و حسّاس در زندگی مرحوم آية اللّه، سیّد محمّد تقى موسوی فقیه أحمد آبادی قدس سره، توجّه به خدا و خلوص نیّت می باشد، آن چنان که این بزرگ مرد از زرق و برق زندگی در زمینه های گوناگون روی گردان بودند، و در تمامیِ صحنه های علمی، اجتماعی، خانوادگی، رضای الهی را اصل قرار داده و هر عملی را، خالص برای خدا قرار می دادند، و می کوشیدند که فعّالیّت های علمی و تبلیغی و اجتماعی و خانوادگی شان، موجب رضای خدا و خشنودى أولياى حق، بالأخص حضرت بقيّة اللّه الأعظم (عجل اللّه فرجه الشریف) باشد.
در آن دوران پرحادثه ، که جامعه و بالأخص علماء و روحانیّون، گرفتار محنت ها و بلا ها، و قحطی و گرانی شدید بودند، و فرقه های باطل به ترویج أفكار و عقائد فاسد اشتغال داشتند، و استعمار انگلیس در صدد ضربه زدن به اسلام و مذهب و برنامه های دینی، و منزوی کردن روحانیّت بود، این بزرگ مرد با توجّه به خدا و استمداد و استعانت از نیرو های الهی، و با خلوص نیّت کامل، به تحقیق و تألیف، و ترویج اندیشه های دینی، و جلب توجّه مردم به سوی ساحت مقدّس حضرت بقيّة اللّه الأعظم (عجل اللّه فرجه الشریف) می پرداختند، و در حلّ مشکلات مادّیِ زندگی (که در آن زمان بسیار شدید و شکننده بود) تنها چشم به ألطاف الهى و عنايات أهل البيت علیهم السلام عموماً و بالأخص امام زمان (عجل اللّه فرجه الشریف) می دوختند، و هیچ گونه توجّهی به دل خواه حکومت وقت، و سیاست های الهام گرفته از استعمار انگلیس، و ثروت مندان دنیا پرست نمی نمودند، و این توجّه به خدا و خلوص نیّت، نه تنها در صحنه های عملیِ زندگیِ این بزرگ مرد تجلّی داشته است، بلکه در جای جایِ نوشته ها و اشعار شان، به روشنی مطرح گردیده، و بیان شده است، مثلاً می فرماید:
ص: 40
گر همی جوئی وصال یار را *** کن برون از قلب خود اغیار را
و همین خصلت و امتیاز اساسیِ صاحب مکیال المکارم است که، قلم و بیان فکر و اندیشه، حرکت و کوششِ او را به ثمرات بزرگ رسانده، و برکات وجودیِ او را وسیع و ماندگار نموده است.
به قول شاعر نکته سنج معاصر، استاد محمد علی صاعد :
بلی، گر بگذری از خود، چو مردان *** توانی ره بری بر کوی جانان
نه هر کس را بدین منزل گذار است *** که رنج راهِ یزدان بی شمار است
نِگر آنان که این ره طی نمودند *** چسان گوی سعادت را ربودند
و با مطالعۀ اظهار نظر هائی که از جانب دانش مندان و محقّقان، و صاحب نظران و شعرای عالی قدر، در مورد این بزرگ مرد انجام گرفته، در می یابیم که همه، رمز عظمت و بزرگی و برکات عمر این چهرۀ علمی و معنوی را،
«خلوص نیّت»، «توجّه به خدا»، «و فانی شدنِ در أهل البيت علیهم السلام»
می دانند، چنان چه در بخش های دیگر همین کتاب، و در مباحث گوناگون، شاهد ها و نشانه های این مطلب، بخوبی استفاده می شود.
چنان چه از قرآن مجید و احادیث و روایات پیشوایان دین (پیامبر گرامی اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم و أئمّۀ معصومین علیهم السلام) و نیز از سخنان بزرگان و برجستگان عالَم
ص: 41
معرفت، و نخبگان راه علم و عمل بر می آید، رسیدنِ به درجاتِ عالیۀ کمال و فضیلت، و نیل به اهداف بلند ایمان و عمل صالح، وابسته به بیداریِ شب، و سوز و گداز سحری در پیش گاه خداوند متعال، و در یک عبارت کوتاه تهجّد و نماز شب است.
آری در قرآن مجید، در خطابی به رسول مکّرم اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم آمده است:
﴿ وَ مِنَ الَّليْل فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةٌ لَكَ، عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَحْمُوداً﴾ (1)
و بدین وسیله، برای رسیدن پیامبر گرامی صلی اللّه علیه و آله و سلم به مقام محمود (که مقام بلند شفاعت، یا همۀ کرامت ها است) تهجّد و شب زنده داری را، لازم می شمارد.
و رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در ضمن حدیثی می فرماید :
﴿ إِنَّ الْعَبْدَ إِذا تَخَلّى بِسَيّدِهِ في جَوْفِ الَّليْلِ الْمُظْلِم وَ نَاجَاهُ أثْبَتَ اللّهُ النُّورَ في قَلبِه﴾ (2)
یعنی: همانا بندۀ (خدا) وقتی در دل شب تاریک، با مولایش (خدای بزرگ) خلوت کند، و با او مناجات نماید، خداوند متعال نور را در دل او ثابت گرداند (و دل او را نورانی نماید).
و به قول سعدی شیرازی :
ص: 42
شب مردان خدا روز جهان افروز است *** روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست
خفتگان را خبر از زمزمهٔ مرغ سحر *** حَيَوان را خبر از عالم انسانی نیست
و به قول صاحب مكيال المكارم :
بیا که خلوتیان جمله در خروش شدند *** کلام دوست شنیدند، پس ز هوش شدند
و حافظ شیرازی می گوید :
کس ندیده است ز مُشک ختن و نافۀ چین *** آن چه من هر سحر از باد صبا می بینم
و به قول سرور اصفهانی، که در مورد رمز موفقیّت صاحب مکیال المکارم در شروع به تألیف و نگارش، از زمان کودکی و ده سالگی، بیان می کند :
چو فیض تهجّد شدش دست گیر *** به تألیف زد دست، طفل صغیر
و مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی، در کتاب «سراج القبور» می نویسند:
هر شب وقت سحر که نزدیک طلوع فجر است، در های بهشت عدن گشوده می شود، و نسیم های رحمت وزیدن می گیرد به جهت متهجّدان ...، و از أثر همان نسیم است که هر بیماری، در آن وقت خواب می رود، و هر بیهوشی به هوش می آید. (1)
و نیز، در ضمن بر شماریِ خواص و برکاتی که در روایات و احادیث
ص: 43
أهل البيت علیهم السلام دربارۀ نافلهٔ شب رسیده، می نویسند:
به سبب (نافلۀ شب) نور معرفت در دل انسان می تابد. (1)
و به قول فروغی :
هرگز آن دولت بیدار نصیبش نشود *** هر که را وقت سحر دیدۀ بیداری نیست
مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی، مناجات های سحری و ناله ها و سوز و گداز های شبان گاهی داشته اند، و بدین وسیله نور معرفت در دل ایشان می تابیده است، و نسیم بهشتی روان و روح شان را نوازش می داده، و شب تار شان، روز جهان افروز گشته بوده است، و خداوند متعال، از أنوار خودش در قلب ایشان ثابت گردانیده، و در نهایت، در پرتو عنایات الهی، آن بزرگ مرد را به مقامی شایسته و ارجمند رسانده، و کرامات بزرگی را نصیب شان فرموده است.
در همین دل شب ها بوده، که گاهی حالت سوز و گداز، و شور و شوقِ آن بزرگ مرد ایشان را به سرودن اشعاری در امید وصال مولای شان، و در درد فراق و هجران از عزیز عزیزان، حضرت مهدی (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) می کشانده است، که با مطالعهٔ کتاب مکیال المکارم به نمونه هائی برخورد می نمائیم، مثلاً در یک جا می فرماید:
و از جملهٔ اشعاری که در بعضی از این سحر ها به خاطرم افتاد، در خطاب به صاحب خانه و امام منتظر غائب از چشم ها، از شدّت درد هجران، این اشعار است:
مِنْ هَجْرِكَ يا حَبيبُ، قَلبي قَدْ ذَابَ *** اُنْظُرْ نَظَراً إلى يَا بْنَ الأطياب
إِنْ غِبْتَ لِذَنْبِنَا فَتُبْنَا تُبْنَا *** أَوْ خِفْتَ مِنَ العِدَى فَمَا لِلأَحْبَاب
ص: 44
الْجَوْرُ فَشَا عَلَى المُحِيِّينَ فَقُمْ *** يَا مُنتَقِماً بِأَمْرِ رَبِّ الْأَرْبَابِ (1)
یعنی: ای دوست! دلم از هجران تو آب شده، نگاهی به من فکن ای فرزند پاکان اگر غائب شدنت به خاطر گناهان ماست پس توبه می کنیم توبه می کنیم، یا از دشمنان ترسناکی، پس چه گناهی برای دوستان است ؟، ستم بر دوستانت فراوان شده، پس بپا خیز، ای انتقام گیرنده به امر پروردگار همۀ بزرگان
آن چه از زندگی و آثار و تألیفات مرحوم آیة اللّه فقيه أحمد آبادی قدس سره ظهور و تجلّی دارد، عشق و علاقه و دل بستگی و وفا داری نسبت به حضرت بقیة اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) می باشد، و همۀ محبّت ها و علاقه ها، و سوز و گداز های دیگر را که در قلب و جان و روح و روان آن بزرگ مرد وجود داشته، و در أعمال و رفتار شان ظاهر می گردیده، تحت الشّعاع قرار داده است. ولی با توجّه دقیق در زندگی و گفتار و رفتار آن بزرگوار، نشانه های روشنی از دیگر دل بستگی ها و کِشش ها، و سوختن ها و گریستن ها، نسبت به دیگر پیشوایان معصوم علیهم السلام و بالأخص حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام، به دست می آید.
مثلاً، آن بزرگ مرد، در سال های قبل از در گذشت و ارتحال پدر بزرگوار شان، آية اللّه، آقا سیّد عبد الرّزاق موسوی قدس سره، به دستور ایشان أشعاري عربي
ص: 45
سروده اند (1) که با توجّه به شرائط سنّی ایشان (2) و سوز و شوری که در این أشعار احساس می شود، بسیار جالب می باشد. در این اشعار، نقش و تأثیر محبّت أئمّۀ معصومین علیهم السلام و دوستی حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام در روز محشر، مورد اشاره قرار گرفته، و سپس بیان شده است که، ای رفیق! بیا به خانه ای که مصائب و أحزان آن بزرگواران آشکارا یاد می شود، و آن خانه، خانۀ علّامۀ محقّق متبحّر، آقا سیّد عبد الرزاق است. و آن گاه می فرماید:
ای چشم! بر مصیبت حضرت زهرا علیها السلام خون گریه کن،
زیرا که به مصیبت هائی به وسعت دریا ها گرفتار شده است.
آن حضرت به خاطر ظلم عمر، به سقط جنین، و شکستن پهلو گرفتار شده، و صورتش از ضربت دشمن سرخ گردیده است، و تازه این ها کمی از درد ها و رنج هائی است که، دربارۀ دختر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم روا داشته شده.
و در پایان می گوید :
ای تقى (3) بس کن، که اشک چشم من جاری شد
و دلم از قصّۀ غصه های آن حضرت شکست
و هم چنین، در کتاب «ألمنابر»، مباحث بسیار دقیقی را دربارۀ حضرت زهراء علیها السلام مطرح کرده اند، و در ضمن آن، وجه تسمیۀ آن حضرت را با القاب
ص: 46
و کنیه های مختلف، همانند: مبارکه، فاطمه، زهراء، سيّدة نساء العالمين، امّ أبيها و ... شرح داده اند، و همه، حاکی از ایمان و اعتقاد و ارادت و اخلاص این بزرگ مرد، نسبت به آن بزرگ بانوی شهیده است. مثلاً بعد از ذکر آیۀ شریفۀ :
﴿ وَ أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبارَكاً فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِيد﴾
یکی از أسماء آن حضرت را که «مبارکه» است مورد بحث قرار داده، و چندین وجه برای تسمیۀ فاطمۀ زهرا علیها السلام به این نام ارزش مند ذکر نموده اند، و در بيان أوّلين وجه، بحثی تحقیقی راجع به آثار و برکات امام علیه السلام عموماً، و امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) خصوصاً، عرضه نموده اند، و سپس در ادامۀ مطلب فرموده اند:
و منشأ جميع این برکات، و منبع تمام این فیوضات، وجود مبارک فاطمۀ زهراء علیها السلام بوده است ... و لهذا آن حضرت را «مبارکه» نامیده اند.
آية اللّه فقیه احمد آبادی، در دههٔ عاشورای حسینی، مجلس عزا داری بر سالار شهیدان بر پا می نمودند، ولی در روز عید غدیر خم، پول وعّاظ و ذاکرین امام حسین علیه السلام را در پاکت می گذاشتند، و با احترام کامل به آن ها می دادند، و در هنگام برگزاری مراسم عزا داری، خود شان کفش های مستمعین و عزا داران را جفت می کردند، و در مواقعی که در دهۀ عاشورا هوا گرم بود، باد بزن ها را در آب می انداختند، و گاهی خود شان باد عزا دران را می زدند، و در یک کلام، با تواضعی چشم گیر در خدمت عزا داری و عزا دارانِ حسینی قرار می گرفتند، و ارادت قلبی و خالصانه و أدب خود را اظهار می داشتند.
ص: 47
با نگرشی به آثار قلمی متعدّد و متنوّع صاحب مکیال المکارم (که در زمینه های گوناگون فقهی و اصولی و کلامی و تفسیری و أدبى و ... می باشد)
و استدلال های دقیق و استنباط های لطیف، آن هم در سنین جوانی، از یک طرف، و ابتکار و نظم و دقّت، از طرف دیگر، و حالات روحی و استواری در برنامه ریزی برای حیات علمی و زندگی اجتماعی، از طرف سوّم به خوبی استفاده می شود که این بزرگ مرد، علاوه بر تأییدات غیبی و عنایات ربّانی (که راهبر أصلی ایشان بوده) دارای نبوغی برجسته، و ذهنی روشن، و هوش و ذکاوتی سر شار بوده است.
در میان اظهار نظر های صاحب نظران، در مورد این بزرگ مرد الهی، کلمات :
«صاحب الذّهن الوقّاد و الفهم النّقاد و جودة القريحة ...»
و « ألمؤلّف البارع و اَلعلّامة الحجّة»
و... همه نشان دهندۀ همین صفات برجسته می باشد.
از ویژگی های این بزرگ مرد، جدّیت و کوشش فراوان، پشت کار و استمرار در فعّالیّت های علمی و تحقیقی می باشد، که از آثار قلمی و تألیفات، و برکات و ثمراتِ زندگی ایشان به خوبی ظاهر می باشد.
او کسی است که در عمری چهل و هفت ساله، در حدود بیست تألیف عربی و فارسی از خود به جای گذاشته، و در میان آثار خود، کتابی همانند مکیال المکارم عرضه نموده است، که با بهره گیری از علوم گوناگون، همانند :
ص: 48
صرف و نحو و لغت و معانی و بیان و فقه و اصول و رجال و درایه و تفسیر و حکمت و کلام، کتابی استدلالی و تحقیقی و منحصراً قابل تدریس در حوزه ها و مجامع علمی در معارف مربوط به مهدویّت، می باشد.
و به دلیل همین کثرت مطالعه و پشت کار و جدّیّت در تتبّع، و پی گیری مباحث علمی، و غور و بررسی کتب گوناگون بوده است که، ایشان در سنّ چهل سالگی چشمان شان ضعیف گردیده، و نیاز به عینک پیدا کرده اند. (1)
این بزرگ مرد، در ضمن جدّیّت و پشت کار، دارای نظم و برنامه ریزیِ منظّم بوده اند، و این خصلت، از برنامه های تألیفی و فعّالیّت های اجتماعی، و مسافرت ها و وقف كتاب ها، و معاشرت هایِ مردمیِ آن بزرگ مرد و مخصوصاً از بعضی از عبارت های آن بزرگوار، در لا بلای تألیفات شان استفاده می شود.
آية اللّه فقيه أحمد آبادی، مجمع زیبائی های ظاهری و باطنی بودند، و چهره ای زیبا و ملیح، سلیقه ای زیبا و مستقیم، خطّی زیبا و گیرا، اخلاقی زیبا و لطیف، ایمانی زیبا و عمیق، ولایت و محبّتی زیبا و شایسته داشتند، زیرا که:
﴿ إنَّ اللّهَ جَمِيلٌ وَ يُحِبُّ الْجَمَالَ﴾
و از جملهٔ زیبائی های آن بزرگ مرد، خطّ زیبا و ملیح ایشان است که ذیلاً نمونۀ آن را تقدیم می نمائیم:
ص: 49
ز دوری رخت ای پادشاه محسن و جمال *** رسیده جان بلب عاشقان تعال تعال
بذكر حسن تو کرو بیان عالم قدس *** یسبحون له بِالغُدو و الأصال
امام مهدی هادی شهنشه دو جهان *** سمی ختم رسل ماحی رسوم ضلال
اگر زبان همه ممکنات بود مرا *** نمی شدی که تو را گفت وصف شأن و جلال
به پیش نور تو خورشید ذرّه موهوم *** بوصف ذات تو گویندگان تمامی لال
اگر ز یُمن وجود اقدس تو *** بپا نبود نَه اَرض و سما نَه ماه و نَه سال
چنان چه نعمت حق هست از حساب بُرون *** تو را بُرون ز حساب است عِلم و قدر و کمال
بیا بیا که هَمه عاشقان سَر از سَرِ شوق *** بِکف گرفتهِ مُهیا برای استقبال
گذشت عمر من و وصل تو نصیب نشد *** مگر به خواب ببینم شبی زمان وصال
به عجز و لابه توان دید روی یار (تقی) *** به عجز کوش و به زاری مَکن تو استعجال
ص: 50
ص: 51
ص: 52
مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی، در سال 1301 قمری، متولّد گردیده، و در 25 ماه رمضان 1348 به شهادت رسیدند، یعنی کلاً 47 سال در این جهان زیستند، ولی در اثر خلوص نیّت، پشت کار، توکّل و اعتماد به حق تعالی، استمداد از أرواح مقدّسۀ أئمّۀ معصومین علیهم السلام، پیروی از هدایت ها و راهنمائی های معنوى و أخلاقیِ آن ها، و بالأخص با انس و ارتباط با قطب دائرۀ امکان، و محور عالم وجود، حضرت صاحب العصر و الزّمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) و نشستن بر سر سفرۀ إنعام و إكرام آن حضرت، و خدمت گزاری خالص و مستمر در آستان مقدّس شان، از یک طرف و استضائه و اکتساب از انوار ولایتی پی در پی آن خورشید عالم تاب، و آن منبع نور و هدایت از طرف دیگر، برکات و آثار عمر آن بزرگ مرد، فراوان، و نتیجۀ تحقیقات و کوشش های علمی و اجتهادات آن بزرگوار پر برکت و الهام بخش می باشد، و نوشته ها و آثار قلمی آن جناب، در حدّ کمال و دارای پختگی علمی و ژرف نگری، و دقیق و عمیق می باشد.
و هم چنین، فعّالیّت های اجتماعی و هدایت های دینی آن بزرگوار، همانند کوشش های علمی و قلمیِ ایشان، قابل توجّه، پر اثر، و پر برکت و فراتر از عمر کوتاه شان بوده است، که در بخش های آینده به شرح آن می پردازیم.
صاحب مکیال المکارم، با مقام علمی والا و قدرت اجتهاد و استنباط ارزش مند، همیشه در صدد هدایت عامّۀ مؤمنين، و سوق دادن آن ها به سوی معارف دینی، و رهبری آن ها به طرف مكتب أهل البيت علیهم السلام بوده اند، مثلاً :
ص: 53
1- در مقدّمۀ کتاب کنز الغنائم می نویسند: به عرض برادران ایمانی می رساند که از جملۀ مهمّات، خاصّه در این اوقات، اهتمام نمودن در دعا گوئی به وجود مبارك أعلى حضرتِ أشرفِ أمجدِ أرفعِ أقدسِ خاتم الوصيّين، و مجمع كمالات الأئمّة المعصومين، مولانا حجّة بن الحسن بن على بن ... عليهم الصّلوة و السّلام و مسئلت نمودن تعجیل در فرج و ظهور آن جناب است ... و از برای این أمر، فوائد و خواصّ كثيرۀ دنيويّه و اُخرویّه، از آیات و روایات، مستفاد می شود، و آن چه این أقلّ عباد جمع نموده ام زیاده بر صد فائده است، که كتاب مكيال المکارم را به جهت آن وضع و تألیف نموده ام و چون آن کتاب عربی است و عوام را از آن بهره نیست، لهذا عازم شدم بر آن که مختصراً أكثر آن فوائد را به لغت فارسی جمع نمایم، محض خدمت گزاری به آن بزرگوار، و به برادران ایمانی که از این فوائد محروم نمانند. (1)
2- در مقدّمۀ کتاب سراج القبور می نویسند: به عرض برادران ایمانی و طالبين سعادت جاودانی می رساند که، این مختصری است در بیان بعضی از فضائل نماز نافلۀ شب، و آداب آن، و برخی از آداب وقت خواب و بیداری و نماز ها و روز های هفته، که انتخاب نمودم آن را از کتب معتبره و اصول معتمده، مثل کتاب کافی و ... به طریقی که فهمیدن و مداومت نمودن به آن از برای عامّۀ أهل ایمان سهل و آسان باشد، و برای این عاصی موجب آمرزش گناهان و رستگاری دو جهان باشد. (2)
ص: 54
3- در مقدّمۀ جزء دوّم وظيفة الأنام می نویسند: مناسب دانستم بلکه لازم، که در این مقام ذکر نمایم: دوازده حدیث، در خصوص غائب شدن آن امام عالی مقام، از أبصار أنام ... تا از برای خواص و عوام نفعش کامل و تمام و برای این ضعیف، ذخیرۀ یوم القیام بوده باشد. (1)
4- آن بزرگوار، ضمن فعّالیّت های علمی و تحقیق و تألیف و تدریس، علاوه بر اقامۀ نماز جماعت در مسجد شعیای نبی علیه السلام (جنب امام زاده اسماعيل علیه السلام) هفته ای دو شب، به منبر می رفتند و مردم را ارشاد و هدایت می نمودند. (2)
مرحوم آیة اللّه موسوی، در اثر کوشش فراوان و استمرار در فعّالیّت های عبادی و معنوی، و مخصوصاً در زمینۀ ارتباط و توجّه به أهل البيت علیهم السلام عموماً، و بالأخص در مسألۀ عشق و ارادت و فداکاری دربارۀ امام زمان، بقيّة اللّه الأعظم علیه السلام و تحقیق و تألیف و بیان و استدلال و تبلیغ و ترویج در اطراف أبعاد عظمت و احاطه و تسلّط و تصرّفات آن حضرت، و سوختن و گداختن در فراق و جدائیِ از آن عزیز غائب، و راز و نیاز و التجاء و تضرّع برای طلب دیدار و رسیدن به فیض لقاء او، جایگاه استثنائی و عجیبی در افکار عمومی (از خواصّ و عوام ، علماء و توده های مردم) داشتند، و برای توسّل به امام زمان علیه السلام و رسیدن به مقصود و اجابت دعا، برای نَفَس و ارادۀ ایشان، دعا و تضرّع و استغاثۀ این بزرگوار، أثری خارق العادّه و فوق معمول می شناختند،
ص: 55
و معتقد بودند که، عریضه و نامه ای که ایشان به امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) بنویسند و در چاه یا آب جاری، همانند زاینده رود بیندازند، أثرى استثنائی و برکتی معنوی دارد، و به این باور رسیده بودند که، در اثر عنایات و ألطاف صاحبان ولايت، یعنی پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و أئمّۀ معصومين علیهم السلام و بالأخص امام زمان علیه السلام نسبت به ایشان، دمی مسیحائی و نَفَسی کیمیا اثر یافته اند، و با گوشۀ چشمی از آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند، روح و روان، جان و نَفَس و دعا و استغاثۀ ایشان، رنگ و بو و حال و هوای دیگری یافته است، و در چهرۀ ایشان نور ایمان و ولایت، و در کلام و بیان ایشان تأثیر و نفوذِ عنایت و کرامت، و از حرکات و سکنات و نیز عبادات و اطاعت های ایشان، استشمام عطر اخلاص و وفا، و صدق و صفا می نمودند.
مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی، علاوه بر کوشش های علمی و معنوی، در صحنه های اجتماعی برای مبارزه با مفاسد و جلو گیری از گناه و معصیت، غیرتی والا و حالتی کوشا داشتند، که نمونۀ آن، برخورد با شخصی از یاغی مسلک های محلّه به نام ... می باشد. وی فردی مغرور و بی پروا بوده است که مرتکب خطائی گردیده بوده، و آن بزرگ مرد به وی اعتراض نموده بودند، و او جسورانه مقاومت کرده و به آن بزرگوار توهین می نماید، آیة اللّه فقیه أحمد آبادی به عنوان اعتراض به مسجد نمی روند، و این اقدام متین و مؤثّر مردم را به هیجان می آورد، و حتی زن ها بر علیه آن فرد جسور و مغرور و خطا کار قیام می کنند و گفته بودند: ما با قیچی ... را تکّه تکّه می کنیم، و به
ص: 56
دنبال هیجان عمومی و اعتراض شدید مردمی، مجلسی بر پا می گردد و آن شخص بی پروا و مغرور، عاجزانه و به عنوان توبه و عذر خواهی، دست آقا را می بوسد و عذر خواهی و توبه می نماید.
در دوره ای که ایشان در آن زندگی می کرده اند و مقداری قبل و بعد از آن، در أثر جنگ های بین المللی و دیگر مسائل اجتماعی و پیدایش یاغی ها و دزدان و قاطع الطّريق ها، و حاکمیّت برخی از طاغوت های ستم گر، چند مورد قحطیِ شدید و گرانی های کمر شکن اتفاق می افتد، که در اثر آن ها بسیاری از مردم از گرسنگی جان می سپرده اند، و در یکی از این قحطی ها، گاهی شماری از مرده ها بر روی هم انباشته می شده، و در کنار مسجد ها و در روی سکّوی مساجد بزرگ، مجموعه ای از مردگان را در کنار هم و بر روی هم می گذاشته اند و تا مدّتی وسیله فراهم نمی شده است که آن ها به خاک سپرده شوند.
مرحوم آية اللّه فقیه احمد آبادی قدس سره در یکی از این جریانات، مقداری آرد و گندم در اختیار شان بوده است، و در رفت و آمد به سوی مسجد کسانی را که می دیده اند در اثر گرسنگی نا توان گردیده، و در معرض خطر قرار گرفته اند، آن ها را به منزل می آورده اند و در دالان منزل و در محلّی که به آن (هشت) می گفته اند قرار می داده، و نان و غذا به آن ها می خورانده، و آنان را از مرگ نجات می داده اند، و با این روش، جان عدّه ای را از مرگ رهائی می بخشند.
آن بزرگ مرد، علاوه بر زیارت آستان مقدّس ملک پاسبانِ امام علیّ بن موسی
ص: 57
الرّضا علیه السلام و نیز سفر حجّ بیت اللّه الحرام و زیارت مرقد مطهّر حضرت خاتم الأنبياء محمّد بن عبد اللّه صلي اللّه علیه و آله و سلم و تنها یادگار شهیده شان، حضرت زهرای مرضيّه عليها السلام و أئمّۀ معصومین علیهم السلام در حرم شریف بقیع (1) در آخرین سال عمر پر برکت شان، در ماه جمادی الثّانیهٔ 1348 قمری، سفری به عتبات عالیات عراق نمودند، و در شهر های مقدّس کربلا و نجف و کاظمین و سامّراء علاوه بر زيارت أئمّۀ معصومین علیهم السلام و شهدای کربلا و وابستگان أهل البيت علیهم السلام (که مقصود اصلی از این مسافرت معنوی بوده) با مراجع بزرگ و زعمای عالی قدر حوزه های علمیّه در شهرهای یاد شده، ملاقات و مذاکرۀ علمی داشتند، و مخصوصاً در کاظمین با مرحوم آیة اللّه العظمی، آقای سیّد حسن صدر (صاحب كتاب تأسيس الشّيعه لعلوم الإسلام) و در سامراء، با محقّق نام دار و عظیم الشّأن قرن چهاردهم، و افتخار شیعه، مرحوم
آیة اللّه، علاّمه، حاج آقا بزرگ طهرانی (صاحب كتاب الذّريعة الى تصانیف الشّیعه)، ملاقاة و گفت گو داشتند، و مرحوم آیة اللّه، حاج آقا بزرگ طهرانی، تا سال های آخر عمر شان، مرتّباً از آیة الله فقیه أحمد آبادی یاد می کردند (2) و از فضائل و کمالات ایشان تجلیل می نمودند.
مرحوم آية اللّه فقیه احمد آبادی و عدّه ای از علماء معاصر و هم دورۀ ایشان،
ص: 58
جلسه ای دوره ای داشته اند که هر هفته در منزل یکی از آن ها تشکیل می شده، و در این جلسه، مباحثات علمی و گفت گو های اجتماعی و أخلاقى أنجام می یافته، که از جملهٔ اعضای جلسه، مرحوم حاج شيخ محمّد رضا صالحی جویباره ای بوده اند. (1)
مرحوم صالحی نقل فرموده اند که: شبی نوبت جلسه به مرحوم آقا میرزا محمّد تقى موسوى (آية اللّه فقيه أحمد آبادی) رسیده بود، و پس از بحث و مذاکره های معمول، پاسی از شب گذشت و غذا نیاوردند، گفتیم حاج آقا چرا شام را نمی آورید؟ گفتند به جدّم قسم، هیچ چیز در خانه نیست، فقط مقداری نان خشک در طاقچه بلند اتاق (2) هست و لهذا همان ها را آوردیم و آب زدیم و خوردیم. داستان یاد شده نه تنها شاهدی بر صبر و زهد و مقاومت علماء دینی آن دوره در برابر مشکلات مادّی و کمبود های اقتصادی می باشد، بلکه
ص: 59
نشانه ای برای حاکمیّت روح مشورت و هم فکری در مسائلِ علمی و دینی و اجتماعی، بر دانش مندان و پیشوایان دینی، در آن عصر و زمان، به حساب می آید.
مجموعۀ تاریخی - مذهبی - علمیِ مسجد شعیای نبی علیه السلام و امام زاده اسماعیل علیه السلام و مدرسهٔ آن (که در میان مجموعه های مشابه، در شهر تاریخی و مذهبیِ اصفهان، از اهمیّت ویژه ای برخور دار می باشد) محلّ فعالیّت علمی و دینی، و تدریس و امامت جماعت مرحوم آیة اللّه فقیه احمد آبادی بوده است، که ذیلاً به بیان نکات مهمّی دربارۀ مجموعۀ یاد شده و ارتباط آن با خاندان علمی آن بزرگ مرد می پردازیم:
إمام زاده اسماعيل علیه السلام، یکی از امام زاده های معتبر، و از معروف ترین إمام زاده های اصفهان است.
مرحوم آقا میرزا محمد هاشم چهار سوقی، متوفّای 1318 قمری، که از علماء و فقهاء بزرگ اوائل قرن چهاردهم هجری در اصفهان بوده، در کتاب أرزش مند ميزان الأنساب، دربارۀ امام زاده اسماعیل علیه السلام می نویسد:
سوّم از آن چهار امام زادۀ معتبر، إمام زاده اسماعیل، مشهور به دیباج می باشد، که در محلّۀ باغ همایون اصفهان مدفون است، و بقعۀ معروفه دارد
ص: 60
و قدری از آن محلّه، بالفعل معروف است به درب إمام زاده اسماعيل، و آن إمام زاده از أولاد زيد بن الحسن می باشد، که از احفاد حضرت إمام حسن مجتبى عليه الصّلوة و الّسلام بوده ...، چنان چه حضرت عبد العظیم حسنی رضی اللّه عنه در ری، از أحفاد همین زید می باشد. (1)
نسب إمام زاده اسماعيل، در كتبيۀ سرسرای بقعۀ امام زاده، که به سوی حرم منتهی می شود، به این شرح نوشته شده است :
﴿ هذَا المَشْهَدُ وَ الرَّوْضَةُ المُنَوَّرُ الْمُقَدَّسُ، اَلْإِمَامُ سَيِّدُ اسْماعِيلُ بْنُ الْإِمَامِ زَيْدِ بْنِ حَسَنِ بْنِ الإمامِ أميرِ المُؤمِنينَ، حَسَنِ بْنِ الإمام المُتَّقِينَ وَ أميرِ المؤمِنينَ عَلَى بْن أبي طالِبٍ﴾ (2)
و همین نسبت، در اطراف پنجرۀ چوبی که به طرف ایوان غربی امام زاده باز می شود، نوشته شده است. (3)
ولی در برابر این مطلب، در برخی از تواریخ آمده، که اسماعیل دیباج بن ابراهيم غمر بن حسن مثنّى بن إمام حسن مجتبی علیه السلام در اصفهان بمرد، و در گل بهار آن شهر خاک سپار شد، آن گاه فرزندش ابراهیم طباطبا بن اسماعیل دیباج، نیز در
ص: 61
جمیلان اصفهان در گذشت ... (1)
در هر حال، انتساب إمام زاده اسماعيل علیه السلام، به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام با دو واسطه، مسلّم می باشد، و مرقد مطهّر این امام زادۀ بزرگوار، از همان زمان مورد توجّه بوده، زیرا در تاریخ آمده است:
أوّلین مسجدی که در اصفهان ساخته شده در زمان خلافت أمير المؤمنين علی علیه السلام در محلّۀ گل بهار، آن جا که مرقد شعیای نبی علیه السلام بوده، و مقبرۀ امام زاده اسماعیل، به آن ملحق و ملصق شده است (2) و در کتیبۀ جانب شمالی مرقد شعیای نبی علیه السلام نوشته شده:
﴿ وَجَدْنَا فِي كِتابِ أَصْفا، أَنَّ أَوَّلَ مَسْجِدٍ كَبِيرٍ بُنِيَ بِإِصْفَهَانَ مَسْجِدُ شَعْيَا وَ بَنَاهُ أبُو عَبّاسِ الْمُفْتِي فِي زَمَنِ عَلَى صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ وَ عَمَّرَهُ أَلْبْ أَرْسَلَان بَعْدَ نَيْفٍ وَ خَمْسَ مِأَةٍ بَعْدَ مَا غَلَبَها بِقُوَّةٍ وَ قَدْ أَمَرَ بِعِمَارَتِهِ في عامِ أحَدَ عَشَرَ وَ مِأَةٍ وَ أَلْفٍ، وَ بِعِبَارَةٍ أُخرى، هِيَ مَرْقَدُ شَعْيا النَّبِيِّ علیه السلام، عَلى نقىٌّ الإمامي﴾ 1112 (3) (4) که از این عبارت، که
ص: 62
در أوائل قرن دوازدهم نوشته شده، استفاده می شود که در کتاب أصفا (1) آمده است که أبو العبّاس مفتی، در زمان خلافت امیر المؤمنين على علیه السلام، این مسجد را ساخته، و در زمان الب ارسلان، در أوائل قرن ششم، تعمیر گردیده، و در أوائل قرن دوازدهم نیز، تعمیر یافته است.
از مطالب بالا، نتیجه گیری می شود که مجموعۀ قبر شعیای نبی علیه السلام، و مسجد مجاور او، و مرقد امام زاده اسماعيل علیه السلام، از دیر زمانی مورد توجّه بوده، و یک مجموعهٔ دینی را تشکیل می داده است.
ساختمان فعلی بقعه و حرم امام زاده اسماعيل علیه السلام و مسجد شعیای نبی علیه السلام بخشی مربوط به دورۀ سلجوقی ها، و برخی مربوط به دورۀ آل مظفّر (در قرن هشتم) و عمدةً مربوط به دورۀ صفویّه است. مثلاً منارۀ آجری و طاق های مجاور مسجد شعیاء، مربوط به دروۀ سلجوقی ها (2) و درب نفیسی که بین راهرو و حرم امام زاده اسماعیل علیه السلام و حرم شعیای نبی علیه السلام است و منبّت کاری می باشد، و از لحاظ صنعت منبّت کاری، یکی از در های ممتاز تاریخی اصفهان می باشد، و در أطراف لنگه های راست و چپِ در، صلوات بر چهارده معصوم علیهم السلام کنده کاری شده (و نشان می دهد که تجلّیِ تشیّع اصفهان در قرن هشتم، تا چه اندازه روشن بوده است) از آثار دورۀ آل مظفّر است، و به دستور سلطان محمود آل مظفّر ساخته شده، و قسمت های عمدۀ ساختمان حرم و نیز
ص: 63
صحن بزرگ امام زاده (که مدرسۀ علمیّه می باشد) و کاشی کاری ها و تزیینات گسترده، متعلّق به دورهٔ صفویّه است، و در جای جایِ این مجموعۀ تاریخی مذهبی، تاریخ های: 1041 - 1049 - 1100 - 1111 - 1112 - 1114 - 1115، دیده می شود، و مجموعاً، در دوره های شاه عبّاس أوّل و شاه صفی و سلطان حسین صفوی، این مجموعهٔ تاریخی و ارزش مند، شکل گرفته است.
در قديم الأيّام، إمام زاده اسماعیل علیه السلام زیارت گاه بزرگ و پر رونقی بوده، تا جائی که مرحوم جابری انصاری می نویسد: دستگاه امام زاده اسماعیل بسیار عالی بوده، خانه های اطراف داشته، که در آن شمع مومی ریختندی و مخصوصاً دو شمع مومی، شب های جمعه روشن می کردند در شمعدان طلا، که بلندی شمع به حدّی بوده که با نردبان آن را روشن می کردند. (1)
و در یک نتیجه گیری فشرده، امام زاده اسماعیل علیه السلام از نظر اعتبار نسب، از مهم ترین امام زاده های اصفهان می باشد، و از نظر سابقۀ حرم و مزار داشتن و مورد توجّه بودن، در رتبۀ اوّل و با سابقۀ دیرین، و منتهی به همان اوائل دفن آن بزرگوار محسوب گردیده، و از نظر صحن و بارگاه و گنبد و رواق و کار های معماری و هنری (کاشی کاری، حجّاری، منبّت کاری، خطّاطی و ... ) موقعیّت بسیار ارزش مندی را دارا می باشد، و مجموعهٔ بسیار نفیس و ارزش مندی به نام امام زاده اسماعيل علیه السلام در شهر بزرگ تاریخی و مذهبی و هنریِ اصفهان، جلب
ص: 64
توجّه می نماید. (1)
أطراف صحن إمام زاده اسماعیل علیه السلام، حجره های زیادی ساخته شده، که از أوّل تأسيس، به منظور تحصیل علم و سكونت طلاّب در نظر گرفته شده، و عنوان «مدرسۀ علمیّۀ دینیّه» داشته است.
كتيبۀ سر دَرِ أصلى إمام زاده اسماعيل علیه السلام، حاکی از اقدام حاج محمّد ابراهیم بیک یوز باشی، نسبت به تعمیر و تزيين بناي تاريخي إمام زاده اسماعيل، در دورۀ سلطان حسین صفوی می باشد، که در سال 1115 به پایان رسیده است و در طرفین در، به خطّ نستعلیق سفید بر زمینهٔ کاشی خشت لاجوردی رنگ أشعاری نوشته شده (2) ، که از آن جمله است :
أوّل ابراهيم، از أر شهنشاه جهان *** آن که محمود دو کون، از طالع مسعود شد
در صفای بقعه و سعی بنای مدرسه *** کین عمارات، از علوّ همّتش موجود شد
ص: 65
و نیز، در دو اسپر طرفین دَرِ چوبی صحن به خطّ بنّائی نوشته شده :
﴿ قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللّه عَلَيْهِ وَ آلِهِ : أَنَا مَدينَةُ العِلْمِ وَ عَلِيٌّ بابُها﴾
همان طوری که ملاحظه می نمائید، عنوان مدرسه، در متن برنامه ریزی برای این مجموعۀ ساختمانی عظیم و زیبا، بوده است .
آقای رفیعی مهر آبادی، پس از نقل أشعار مذکور می نویسد: از کتیبۀ مذکور معلوم می گردد، که مجموعۀ بناى إمام زاده اسماعيل علیه السلام، علاوه بر مسجد و مرقد شعيا علیه السلام، شامل مدرسه هم بوده است، که به وسیلۀ ابراهیم بیک یوزباشی، به فرمان سلطان حسین صفوی، مورد تعمیر قرار گرفته است. (1)
و هم چنین در صفحهٔ 433 آثار ملّی اصفهان می نویسد: این مدرسه (مدرسهٔ إمام زاده اسماعيل) در صحن امام زاده اسماعیل، ساخته شده است .
مدرسۀ إمام زاده اسماعيل علیه السلام که به مناسبت نام بانیِ آن، مدرسۀ ابراهیم بیک نامیده شده، در حوادث تلخ تاریخی، متروکه گشته، و در دورۀ حکومت پهلوی، محلّ سکونت مساکین و آوارگانِ قحطی و خشک سالی گردیده بود، و نویسندۀ کم ترین، از دوران کودکی می دیدم، که خانواده هائی از روستائیان مسکین، در حجره های آن سکونت داشتند، تا آن که با کمک جمعی از مؤمنین و نظارت حضرت حجّة الإسلام و المسلمين، آقای حاج آقا محمّد فقیه أحمد آبادی (دائی نویسنده)، حجرات و صحن امام زاده تعمیر گردید، و با موافقت ایشان، این جانب، در سال 1400 قمری، عدّه ای از طلاّب حوزۀ علمیّه را، در حجرات مدرسه إسكان دادم، و در حال حاضر، مدرسۀ یاد شده، پس از مدّتى اسكان طلاّب، مجدّداً در دست تعمیر می باشد.
ص: 66
مرحوم آية اللّه ، آقا میرزا عبد الرزاق موسوی، متوفّای 1319 قمری، که از علماء جلیل القدر بوده است، در مسجد امام زاده اسماعیل علیه السلام، (مسجد شعیای نبی علیه السلام) إمامت جماعت داشته، و بر این مجموعۀ عظیم مذهبی نظارت می نموده است، و هم چنین پدران ایشان، تا زمان جدّ أعلاي شان، مير محمّد تقی موسوی (1) در این مجموعهٔ دینی و علمی، دخالت و نظارت و کوشش علمی و ارشادی داشته اند.
مرحوم صاحب مكيال المكارم (آية اللّه فقيه أحمد آبادی) پس از فوت پدر، در سنّ کم تر از هجده سالگی با حضور عدّه ای از علماء و بزرگان و شخصیّت های شهر، به امامت جماعت در مسجد شعیای نبی علیه السلام منصوب گردیدند. (2) و نیز مدّتی آن بزرگ مرد، در همین مسجد، به تدریس و افاضۀ علمی می پرداختند (3) و طلّاب علوم دینیّه را بهره مند می ساختند.
و نیز مرحوم آية اللّه العظمى، آقا سيّد أبو الحسن اصفهانی، در سال های اقامت و تحصیل شان در حوزۀ علمیّۀ اصفهان، مدّتی در مدرسۀ إمام زاده اسماعيل،
ص: 67
اقامت و تحصیل علم داشته اند.
و هم چنین مرحوم آقای سیّد محمود کلیشادی، متوفّای 1324 قمری، معروف به «سیّد مغنی گوی» (که از مدرّسین بزرگ و مشهور، و أديب و شاعر و صاحب تألیفات عدیده بوده) در مدرسه و مسجد امام زاده اسماعیل علیه السلام تدریس می نموده، و یکی از شاگردان مبرّز آن بزرگ مرد، مرحوم آية اللّه، فقيه أحمد آبادی قدس سره بوده است. (1)
آن بزرگ مرد، فرزندان خود را (أعمّ از دختر و پسر) جمع می نمودند، و برای شان داستان های انبیاء و علماء بزرگ و مردان خدا را به زبان ساده نقل می کردند، که در ضمنِ نشان دادن محبّت و علاقۀ خود به فرزندان، درس های ارزش مندِ تربیتی و اخلاقی را با زبان ساده و در قالب داستان به آن ها می آموختند.
دو فرزند عزیز خود، حجّتى الإسلام و المسلمین، آقای حاج آقا محمّد و حاج آقا عبّاس را که در آن زمان در سنین 4 - 5 - 6 - 7 سالگی بودند ، به همراه خود به مسجد می بردند، و یکی در طرف راست منبر و دیگری در طرف چپ منبر می نشستند و در طول راه، قرآن می خواندند و مخصوصاً سورۀ واقعه را تلاوت می کردند، و به فرزندان خود می آموختند.
حجّة الإسلام و المسلمين، حاج سیّد عبّاس فقيه أحمد آبادی دامت برکاته دوّمین فرزند آن بزرگ مرد نقل فرمودند که، پدرم اشعاری دربارۀ مصائب سیّد الشّهداء، امام حسین علیه السلام، به من می دادند، و برای این که خجالت نکشم، مرا در
ص: 68
یک اطاق می نشاندند، و خود شان پشت در، در اطاق دیگری می نشستند و گوش می دادند و گریه می کردند، و بدین وسیله مرا با امام حسین علیه السلام، و خدمت گزاریِ آستان مقدّس آن حضرت علیه السلام آشنا می نمودند.
و هم چنین نقل می کردند که، شبی سه نفر از آقایان علماء، مهمان مرحوم پدرم بودند، و ایشان چند شعر به من دادند که برای تفریح و تنوع، در محضر آن ها بخوانم، و با توجّه به کودکیِ من، و مضمون أشعار، حالت شادماني و سروری جالب، بر حاضرین حکم فرما گردید، و شروع أشعار چنین بود :
امشب که سه مهمان عزیز است *** ته حلوا و ماست و قیمه ریزه است
شبی همسر صالحه و عابدۀ مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی، در عالم خواب می بینند که «چارقد» ی سبز که کوچک تر از چادر و بزرگ تر از روسری های معمول زنانه است، در آسمان در حال حرکت است و همه نگاه می کنند که ببینند این چارقد، به خانۀ چه کسی می افتد و نصیب چه کسی می شود؟ تا این که از حرکات و سِیری که داشته، به دامن ایشان (همسر آیة اللّه) می افتد، و در آن هنگام بیدار می شوند.
صبح هنگام، جریان رؤیای خود را برای آقا، نقل می نمایند، ایشان می فرمایند خواستگار سیّدی برای یکی از دختران ما می آید، و چون در دامن شما افتاده، معلوم می شود که مقدّر است، و نباید ردّ کنیم ، ولی از نظر مادّی در حدّ ساده است، نه در حدّ اعیانی.
در همان روز، مادر و خواهر مرحوم آیة اللّه، حاج سیّد مرتضی موحّد ابطحی قدس سره
ص: 69
(که در آن زمان از طلّاب با استعداد و پر کار و با خلوص بوده اند)، به عنوان خواستگاری به منزل آیة اللّه فقيه أحمد آبادی قدس سره می روند، و آن بزرگ مرد با توجّه به جنبه های معنوی قضیّه و بشارت جالبی که در شب قبل رسیده بود، نه تنها جواب مثبت می دهند، بلکه سخنی بسیار عجیب و جالب می گویند، که با فرهنگ عمومی و سنّت های جاریِ جامعه و گفت گو های مرسوم خانواده های عروس، همآهنگی نداشته، و تنها از روح بلند معنوی و اعتقادات، و باور های ولائیِ آن دل باختۀ أهل البیت علیهم السلام سر چشمه می گرفته است.
ایشان تشریف می آورند کنار اطاقی که خواستگار ها نشسته بودند، و می فرمایند: هر کدام از دختر هایم را که بخواهید موافقت می نمایم.
و بعد ها، در وقتی که خواهر مرحوم آیة اللّه، حاج سیّد مرتضی موحّد ابطحی که در مراسم خواستگاری حضور داشته است و این سخن عجیب را ( که حاکی از روح بلند و عظمت معنوی آن بزرگوار می باشد) نقل می کرده، حالت و احساس عجیبی به او دست می داده، و با اعجاب و تعظیم در برابر شخصیّت عظیم آن بزرگ مرد، جریان را باز گو می نموده است. (1)
مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی، با عدّه ای از علماء ربّانی و معاصر خود در
ص: 70
ارتباط بودند، و با آن ها در جلسات انس و بحث علمی، مجالست و مؤانست داشتند، ولی در میان آن ها، مرحوم آیة اللّه، حاج شیخ محمّد باقر فقیه ایمانی قدس سره ویژگی خاصّی داشتند، و با یک دیگر عقد اخوّت و برادری خوانده بودند، و دلیل آن، توجّه و عنایت خاصّ این دو بزرگوار نسبت به حضرت بقیّة اللّه الأعظم، امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) بوده، و به همین مناسبت، ذیلاً از آن یار هم سفر و همراه در طریق جان جانان، یاد می نمائیم.
آیة اللّه فقیه ایمانی، متوفّاى شب جمعه 21 ذی القعدۀ 1370 قمری ، عالمی زاهد، و مجتهدی پر تلاش، و نویسنده ای محقّق، و شاعری دل سوخته، و منتظری دل باخته بودند.
پدر شان مرحوم حاج شیخ حسین علی شریف تهرانی، از علمای تهران و پدر زن شان، علّامۀ محقّق، آية اللّه، حاج آقا منیر الدّین بروجردی، متوفّای 1342 قمری، و نوۀ زعیم و محقّق نام دار و عظیم الشّأن، میرزای قمی «صاحب کتاب قوانین الاصول» بودند، و در مجموع، در یک فضای علمی و نورانی تربیت یافتند، و از استاد های بزرگی هم چون: آخوند کاشی و آخوند گزی و مرحوم آیة اللّه العظمی بروجردی قدس سره (در ایّام اقامت شان در حوزۀ علمیّۀ اصفهان) و نیز مرحوم آقا شيخ عبد الحسين محلاّتی، و حاج آقا منیر الدّین بروجردی (فوق الذّکر) و ... که از برجسته ترین علماء و مدرّسین حوزۀ علمیّۀ اصفهان بودند، کسب علم و أخلاق و معنویّت نمودند، و خود به تدریس و تحقیق و تألیف اشتغال یافتند، و شمار تألیفات آن بزرگ مرد، به بیش از هفتاد أثر (کوچک و بزرگ، فارسی
ص: 71
و عربی) می رسد، در زمینه های فقه و اصول و تفسير و أخلاق و حديث و شئون حضرت زهراء علیها السلام و أئمّة أهل البيت علیهم الاسلام و آداب و شعر، که بیست و شش عدد آن ها، دربارۀ عزیز عزیزان و جانِ جانان، و امید دل دادگان، حضرت بقيّة اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) می باشد.
آیة اللّه فقیه ایمانی، به زبان عربی و فارسی ، دربارۀ أهل البيت علیهم السلام و مخصوصاً دربارۀ امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) شعر می سرودند، که در پایان همین قسمت نمونه هائی را نقل می نمائیم، و مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی، در کتاب مکیال المکارم و دیگر آثار خود، به مناسبت هائی از این بزرگ مرد یاد می کنند ، مثلاً:
1- در بحث أثر چهل و سوّم از آثار مداومت در دعاء برای امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) که وسیلهٔ تأیید الهی است برای موفّقیّت در عبادت، می فرماید:
فاللازم على كافّة أهل الايمان أن يهتمّوا و يواظبوا بذلك في كلّ مكان و زمان و ممّا يناسب ما ذكرناه و يؤيّده، ما ذكره الأخ الأعزّ الايماني، ألفاضل المؤيَّد بالتّأييد السّبحاني، ألاغا ميرزا محمّد باقر الإصفهاني (1) أدام اللّه تعالى علاه، و آتاه ما يتمنّاه، في هذه الأيّام، فانّه قال: رأيت ليلة من هذه الّيالي في المنام أو بين اليقظة و المنام، الإمام الهمام، مولى الأنام، و البدر التّمام و حجّة اللّه على ما فوق الثرى و ما تحت التّرى، مولانا الحسن المجتبى عليه الصّلوة و السلام، فقال ما معناه :
﴿ قُولُوا عَلَى الْمَنَابِرِ لِلنَّاسِ وَ أَمُرُوهُمْ أَنْ يَتُوبُوا وَ يَدْعُوا فِي فَرَجَ الْحُجَّةِ علیه السلام
ص: 72
وَ تَعْجِيلِ ظُهُورِهِ، لَيْسَ هَذَا الدُّعاءُ كَصَلوةِ الْمَيِّتِ و اجِباً كِفَائِيّاً يَسْقُطُ بِقِيامِ بَعْضِ النَّاسِ بِهِ عَنْ سَائِرِهِمْ، بَلْ هُوَ كَالصَّلَوَاتِ الْيَوْمِيَّةِ الَّتي يَجِبُ عَلَى كُلِّ فَرْدٍ مِنَ الْمُكَلَّفَينَ الْإِنْيَانُ بِها...﴾ (1)
یعنی: بنا بر این، لازم است بر اهل ایمان، که در هر زمان و مکان به این امر اهتمام ورزند، و از اموری که مناسب و مؤیّد این مطلب است، این که، برادر عزیز ایمانی، فاضل مؤیّد به تأیید سبحانی، آقا میرزا محمّد باقر اصفهانی، (که خداوند، بزرگی او را مستدام دارد، و هر چه را آرزو دارد به او عطا فرماید) در این روز ها برایم نقل کرد که: شبی از شب ها در خواب، یا بین خواب و بیداری، مولایم، امام همام، مولای مردم، و بدر تمام، و حجّة خدا بر همۀ مخلوقات، امام حسن مجتبی علیه السلام را دیدم، و عبارتی فرمودند که معنایش این است:
بر روی منبر ها به مردم بگوئید و به آن ها دستور دهید، که توبه کنند، و دعا کنند در فرج حضرت حجّت علیه السلام و دربارۀ تعجیل ظهور شان. این دعا همانند نماز میّت نیست که واجب کفائی باشد، و با انجام دادن بعضی از مردم از دیگران ساقط شود، بلکه همانند نماز های روزانه است که بر همۀ مکلّفین واجب است آن را انجام دهند...
2- و در بحث تکالیف بندگان نسبت به امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)، در قسمت شصت و هشتمین وظیفه، که تعظیم مواقف و مشاهد منسوب به امام زمان (همانند مسجد سهله و سرداب مطهّر و مسجد جمکران و ...) می باشد، بحث مفصّلی
ص: 73
را دربارۀ چگونگی تعظیم این مشاهد شروع می نمایند، و در ضمن این بحث و بررسی مفصّل، دربارۀ معنیِ جملهٔ نورانی و برجستۀ
﴿ نَحْنُ الشَّعَائِرُ وَ الْأَصْحَابُ﴾
تحقیقی ارزش مند را مطرح نموده، و چندین وجه، دربارۀ معنیِ این جمله بیان می نمایند، و در وجه چهارم از آن ها می فرمایند:
و الوجه الرّابع ما أحتمله صديقنا المسمّى باسم خامس الأئمّة علیهم السلام و هو أن يكون المراد بقوله علیه السلام نحن الشعائر و الأصحاب هم الأئمّة و يكون معنى قوله و الأصحاب، اشارة الى مَا رُوِيَ عنِ النَّبِى صلی اللّه علیه و آله و سلم: ﴿ أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيْهِمْ إقْتَدَيْتُمْ إِهْتَدَيْتُمْ، يَعْنى أنَّ مُزادَهُ...﴾ (1)
در این عبارت، مرحوم آیة اللّه فقيه أحمد آبادی قدس سره، از مرحوم آیة اللّه فقیه ایمانی قدس سره بعنوان (دوست ما، که نامیده می شود به اسم پنجمينِ أئمّه علیهم السلام (محمّد باقر که نام امام همام، باقر العلوم است) یاد می کند، و آن گاه نظریّهٔ علمی و ارزش مند آن بزرگ مرد را در معنی جملهٔ بسيار مهم «نحن الشّعائر و الأصحاب» بیان می نمایند.
3- و در برخی از مواقع، از اشعار آن بزرگ مرد، در زمینۀ مورد بحث شان، بعنوان شاهد و روشن گر، بهره گیری می نمایند.
مثلاً در كتاب «أبواب الجنّات في آداب الجمعات» (آئین جمعه) در این مبحث (که بسا باشد، به جهت کثرت دعا کردن مؤمنین در باب فرج و ظهور امام زمان
ص: 74
(عج اللّه تعالی فرجه شریف)، این أمر عظيم زود تر اتفاق بیفتد... (1) ) می فرمایند :
در این مقام، چند بیت از آخ (برادر) روحاني، ألمؤيّد بالتأييد السّبحانی (2) سمّى خامس الأئمّة الأطهار (يعنى محمّد باقر = نام امام پنجم) سلام اللّه عليهم، ما غسق الّليل و النّهار، مناسب است نقل نمایم:
ای غایب از نظر، که به دل های دوستان *** حبّ تو بر جراحت آن ها چو مرهم است
وی دور از نظاره، که باشد خیال تو *** در قلب ها چو روح، که با جسم دَر هم است
یا صاحب الزّمان به ظهورت شتاب کن *** می بینی این چنین که پر از کفر، عالم است
دل های دوستان ز فراقت کباب شد *** دریاب شان ز لطف، که وقت ترحّم است
يعقوب وار بسکه کشیدند انتظار *** چشمان چو ابر گشته، که حایل به أنجم است
از بسکه تیر طعنه أعدا به دل رسید *** گشته چو بیت نحل، و لکن پر از سَم است
ص: 75
در انتظار مقدمت ای شاه مستطاب *** ز آدم گرفته جمله چنین، تا به خاتم است
گردید پس دراز، شب هجر روی تو *** دل های ما چو لاله و، چشمان ما یَم است
آیا شود طلوع کند صبح وصل تو *** آید بشارت آن که کنون آخر غم است
و هم چنین در پایان جلد دوّم وظيفة الأنام، پس از آن که شش غزل از خود شان دربارۀ امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) آورده اند، أشعار مفصّلی را از مرحوم آیة اللّه، فقیه ایمانی قدس سره نقل می کنند، و می نویسند :
این اشعار در مدح حضرت صاحب الأمر، عّجل اللّه فرجه از جناب مستطاب عمدة الفضلاء الكرام، أخِ أعزّ ايماني، آقا میرزا محمّد باقر اصفهانی، دام إفضاله العالی درج شد.
و هم اینک، ما به عنوان نمونه، چند بیت از آن اشعار را نقل می نمائیم :
نور مهرش تافت بر دل، دیدهٔ دل بر گشود *** پرتوِ آن شعله زد چون نار و، دل آذر گرفت
هر دمی شد تازه، ذکرش گوش دل را بر گشود *** حلقه شد بر گوش هوشش، بندگی از سر گرفت
او دهان را در تبسّم هرگه از هم بر گشود *** در حلاوت، از دل عشّاق خود غم بر گرفت
ص: 76
در مقامش بس، که گر لب در شفاعت بر گشود *** دفتر عفو خطای عاصیان یک سر گرفت
مرحوم آیة اللّه فقیه ایمانی، در یکی از سال ها، در شب نیمۀ ماه مبارک رمضان، مشغول سرودن اشعاری عربی در زمینهٔ مدح و منقبت و سلام و درود بر پیامبر اكرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و أوصياء و جانشینان آن حضرت، بالأخص امام زمان حضرت بقيّة اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) بودند که از جملهٔ آن أشعار، بیت زیر است :
لا سيّما امامُنا الثّاني عَشر *** مَن حاضرٌ فينا و عَنّا مُستتر
یعنی: مخصوصاً امام دوازدهم ما، که در میان ما حاضرند، ولی از نظر های مان پنهان و مستترند. (1) (2)
پس از سرودن اشعار یاد شده، در اثر خستگی به خواب می روند، ناگاه احساس می کنند که کسی به شدّت درب منزل را می کوبد، ایشان بر می خیزند
ص: 77
و به درب خانه می روند، ولی کسی را پشت درب نمی بینند. پس از مراجعت به اتاق حس می کنند که خواب شان نمی برد، و به نظر شان می رسد که از منزل شان (که در کوی گلشن، پشت صحن امام زاداه اسماعیل علیه السلام بوده) بروند به سوی حمام نو (که در نزدیکیِ میدان کهنه «سبزه میدان فعلی» بوده است) و غسل مستحبّیِ شب های ماه مبارک رمضان را انجام دهند. هنگامی که وارد گرم خانۀ حمّام می شوند، ملاحظه می نمایند که خزینهٔ معمولی (1) آبش کثیف است، و خزینۀ دیگری است با آب بسیار پاکیزه، ولی آن قدر آب آن گرم و سوزان است، که امکان وارد شدن در آن نیست. حیران و سرگردان می مانند، ناگاه ملاحظه می کنند که آقایِ بزرگواری، وارد حمّام می شوند، و به راحتی وارد همان خزینۀ آب گرم و سوزان می شوند، ایشان هم وارد می شوند و
احساس گرمی بسیار ملایم و مطبوع می نمایند، ولی در آن حال توجّه پیدا نمی کنند، که این همان خزینۀ بسیار سوزان است. پس از لحظاتی آن آقایِ بزرگوار، از خزینه خارج می شوند، ناگاه آیة اللّه فقیه ایمانی احساس سوزش و گرمی طاقت فرسائی در آب می نمایند، و با سرعت از آب خارج می شوند، کمی تأمل می کنند که سوزش بدن شان تخفیف پیدا کند، و سپس به رختکن حمّام(محلّ خارج کردن لباس ها) می آیند، و از استاد حمّامی سؤال می کنند ، این
ص: 78
آقائی که در حمّام بودند و هم اکنون خارج شدند کیستند، و کجا رفتند ؟ در جواب می گوید: مدّتی است کسی به حمّام نیامده، و شخصی خارج نگردیده است. مرحوم آیة اللّه فقیه ایمانی، دچار افسوس می شوند، که چرا در وقتی ملاحظه کردند که با ورود آقا، آبِ سوزان ملایم شد، و مجدّداً با خروج آن بزرگوار به حالت سوزان در آمد، توجّه پیدا نکردند، و کسب فیض ننمودند.
و در این هنگام، متوجّه شدند که در آن نیمۀ شب، صدای کوبیدنِ درب (به نحو شديد) غیر عادّی بوده، و أندیشۀ رفتن بسوى حمّام، و أنجام غسل استحبابیِ شب های ماه رمضان، طبیعی نبوده است. و به نظر شان می رسد که شاید خواسته اند به ایشان بفهمانند که، مضمون شعر سروده شده :
لا سيّما امامنا الثّاني عشر *** مَن حاضرٌ فينا و عنّا مستتر
چگونه است، و چگونه تحقّق می یابد ؟ .
***
گزیده ای از سرودهای بلند، از آیة اللّه فقیه ایمانی قدس یره در سوز فراق و آرزوی وصال، و احساس عنایت و بشارتی و دریافت پیام های معنوی از جانب پناه بی پناهان، حضرت حجّة بن الحسن العسكرى (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)
ای ماه من که دور ز أنظار مردمی *** آیا شود وصال جمالت نصيب من
کردی یکی تجلّی و، گشتی دلم کباب *** گشتم مریض هجر، بیا ای طبیب من
هر دم خیال وصل تو آید به دل، ز يأس *** گویم کجا منّی و، جنابِ حبيب من
ص: 79
یاد آورم چو مور و سلیمان و مُحتَشَم *** آید هزار مژده به قلب كئيب من
گفتم که ای عزیز، چسان می توان کشد *** دردِ فراقِ مثل تو، قلب غريب من
از لطف پس رسید ندائی که رُوح یافت *** از رَوح جان فزاش، عقل لبيب من
باشد چسان غریب ؟ دلی کو مرا مقرّ *** گردیده است و هست قرین و قريب من
در موت و در حیات قرین توأم ز لطف *** مسکن کند به گلشن من، عندلیب من
گفتم که هست ترس، مرا زین جهان روم *** این فیضِ حضرت تو، نگردد نصیب من
بشنیدمی ز غیب، که این غم مخور که نیست *** حرمان فیضِ رُوح، ز بهر حبيب من
باز آید او به جهان، گر رود از آن *** بیند کمال لطفِ خدایِ حسيب من
تا آن جا که می گوید:
گفتم که ای حبیب ندانم مقام تو *** فرمود مَنْ تَوَجَّهَ لي فَهوَ بِي قَرَنْ
گفتم چه حال نزد تو محبوب و مرتضاست *** گفتا مَنِ اَتَّقى، فَهُوَ الزَّيْنُ وَ الحَسَن
گفتم که چیست آیۀ حبّ تو در قلوب *** فرمود مَنْ تَفَقَّدَ مَحْبُوبَهُ حَزَن
ص: 80
گفتم که چیست آیۀ شوق هوای دوست *** فرمود مَنْ تَعَشَّقَ شَيْئاً لَهُ افْتَتَن
گفتم که چیست حاصل این حبّ و عشق و ذکر *** فرمود مَنْ يَفُوزُ بِهذا، لَهُ يُبَن
گفتم چه نوع ذکر جَنابت کنم خوش است *** فرمود نزد دوست، بِما يَرْفَعُ الْحَزَن
گفتم چگونه نزد عدو یاد آوریم *** گفتا لِیَ الدُّعا، هُنَا الخَيْرُ وَ الحَسَن
گفتم در این دعا چه شفیع آورم رواست *** فرمود الْحُسَيْنَ فَزُرْ، وَ أَبْكِ فَادْعُون
قُلْ ربِّ أسْتَجيرُ بِحَقِّ الْحُسَيْن بِك *** عَجِّلْ ظُهُورَ قَائِمِنا صَاحِبِ الزَّمَن
گفتم که چیست آیۀ ایمان به غیب تو *** گفت بِالإنْتِظارِ لِيَ الْعَبْدُ يُمْتَحَن
گفتم که چیست واقع این حال انتظار *** گفتا كَالْإِنتِظارِ لِمَنْ غَابَ فِي الْوَطَن
گفتم وسیله چیست ز بهر ثبات دین *** فرمود خُذْ بِحُجْزَتِنَا، تَأْمَنُ الْفِتَن
گفتم چگونه اخذ به این حُجزه حاصل است *** فرمود الوِلاءُ وَ أَنْ تَتَّبَعَ السُّنَن
این است آن سفینه که فرمود مصطفی *** مَنْ جائَها يَفُوزُ وَ بِالْحَقِّ يُطْمَئَن
ص: 81
يا رب بحقِّ آدم و نوح و خلیل خود *** حقِّ کلیم و روح، که عیسی بن مریم
يا رب بحقِّ علّت ایجاد ممکنات *** ختم رُسُل که بر همه عالم مقدّم است
يا رب بحقِّ سَروَر و سر خيل أولياء *** كو جانشين أحمد و، او را پسر عم است
يا رب بحقِّ زهرهۀ زهرا که در شرف *** دُخت رسول و، مادر حوّا و آدم است
يا رب بحقِّ حُسْن حَسَن، كز جمال او *** عرش برین مزیّن و، قدرش مکرّم است
يا رب بحقِّ خامس آل کسا، حسین *** کز بهر او به عرش برین، فرشِ ماتم است
يا رب بحقِّ آن که چو أحمد، به أنبیا *** بر أولیاء پاک تو، او نیز خاتم است
ظاهر نما تو صاحب ما را، که در جهان *** خار و ذلیل، صالح و، طالح مکرّم است
چشم رَمَد رسیدۀ ما را ضیا به بخش *** از نور طلعتش، که به هر درد مرهم است
***
ص: 82
ص: 83
ص: 84
با یک مطالعۀ اجمالی دربارهٔ حالات و آثار و موفقیّت های علماء بزرگ شیعه، در طول تاریخ (در طیّ متجاوز از چهارده قرن) به خوبی در می یابیم که، موفّق ترین علماء، و پر برکت ترین آثارِ علمی، و پر نفوذ ترین سخنان، و ماندگار ترین فعّالیّت های اجتماعی، مربوط است به آن شخصیّت هائی، که به شکلی مورد عنایت خاصّۀ أهل البيت علیهم السلام، و صاحبان ولایت الهیّه قرار گرفته اند، و در مکاشفه ای، یا رؤیای صادقه ای، یا ملاقاتی حضوری، گوشهٔ چشمی از جانب مولا به آن ها شده است.
آری، عنایتی از امیر المؤمنين على علیه السلام به میثم تمّار، کمیل بن زیاد، حجر بن عدىّ، و ... ، نه تنها یاد شان را زنده نگه داشته، که قبور شان را نیز قبلۀ عاشقان نموده است.
و هم چنین، عنایتی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام به أبان بن تغلب، محمّد بن مسلم ثقفى، زرارة بن أعين و ... آن ها را محور حدیث و فقه قرار داده است.
و نیز، نظر لطفی از امام علی بن موسی الرّضا علیه السلام به زكريّا بن آدم قمّى... و ...، نام و مزار شان را جاوید ساخته است.
و هم چنین، نظر عنایت حضرت بقيّة اللّه الأعظم علیه السلام به شيخ مفيد، شيخ صدوق، شیخ طوسی، علّامۀ حلّى، سیّد بن طاووس، مقدّس أردبيلي، سيّد بحر العلوم و ده ها عالم بزرگ دیگر، در طول دوران غیبت کبری، قلم شان را پر نور و مؤثّر، نام شان را جاوید و ماندنی، تحقیقات شان را پر ثمر، حیات و زندگی شان
ص: 85
را پر برکت قرار داده است، و آن ها را بر أقران و همتا های علمی و عملی شان، به گونه ای چشم گیر و عجیب، برتری داده است.
آرى، چه بسیار عالمانی که عمری را در راه تحصیل علم و نیز تحقیق و تألیف گذراندند، و زحمات بسیاری را متحمّل شدند، ولی به عللی روحی یا أخلاقى و ... مورد عنایت قرار نگرفتند، و در نتیجه، نه نام شان بر زبان ها، نه کتاب های شان مؤثّر، و نه قبور شان مورد توجّه، و نه نسل شان باقی، و نه، و نه ...
مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی قدس سره، در أثر عنایتی که از جانب أئمّۀ معصومین علیهم السلام، و بالأخص حضرت بقيّة اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) دریافتند، نام شان باقی، و آثار قلمی شان پر برکت، و راه شان پر رهرو، و نسل دینی و علمی شان مستمر، و قضایا و داستان های زندگی شان الهام بخش می باشد.
با ملاحظۀ مجموع زندگی کوتاه ولی پر برکت آیة اللّه فقيه أحمد آبادی، به خوبی احساس می شود که، به دلائل گوناگون شخصی و وراثتی، روحی و عملی، زندگی آن بزرگ مرد مورد عنایات خاصّه و ألطاف الهيّه به نحو مستمر بوده است، و در صحنه های گوناگون، و به مناسبت های مختلف، افاضات غیبیّه و مواهب ربوبیّه، به روح و روان، و زندگی و حیات آن بزرگ مرد، حال و هوای تازه، و شور و نشاط جدید، و قوّت و قدرت بیش از پیش، می بخشیده است.
آن بزرگ مرد، در جائی می فرماید:
﴿ وَ كَمْ لَهُ لَدَيَّ مِنَ الْمَوَاهِبِ وَ الْأَلْطَافِ﴾ (1)
ص: 86
یعنی: چه بسیار، از جانب خداوند متعال مواهب و بخشش ها و ألطاف نصیبم گردیده است. و در جای دیگر می فرماید :
﴿ وَ قَدْ أُفيِضَ إِلَيَّ مِنَ الْبَرَكَاتِ الْبَاطِنَةِ وَ الْعُلُومِ الْكَامِلَةِ الْكَامِنَةِ وَ الْمَعَارِفِ الايمانِيَّةِ وَ الْأَلْطَافِ الرَّبَّانِيَّةِ بَعْدَ هَذَا الْمَنَامِ مَا يَتَعَسَّرُ بَيَانُهُ بِلِسَانِ الْأَقْلامِ﴾ (1)
یعنی: همانا بعد از این رؤیا (که در آن مشرّف شدم به محضر حضرت بقیة اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) و مورد لطف و عنایت آن حضرت قرار گرفتم) آن قدر از برکت های باطنی، و علوم کامل و معارف ایمانی، و ألطاف ربّانی، به من عنایت شده است که زبان قلم از بیان و تشریح آن عاجز و نا توان است.
و یک سیر اجمالی در کتاب مکیال المکارم، و نیز مروری بر زندگی و شرح حال این بزرگ مرد، و هم چنین قضایای عجیبه ای که در مورد آثار قلمی، و مرقد مطهّر و نام و یاد ایشان، در دل ها و نوشته ها و سروده ها، رخ داده و اتفاق افتاده است، همه و همه نشان دهندهٔ همین عنایت های ویژه، و ألطاف مخصوص الهی می باشد.
أولياء خدا، حالات انس، و سوز و شور، زمزمه و مناجاتی دارند، که تنها خود شان از لذّت و بهره های روحی و معنوی آن با خبرند، و همین لذّت ها است که روز به روز، آن ها را به فداکاریِ بیش تر، و بی اعتنائیِ به ظواهر زندگی، و لذّت های مادّی، بی اعتنا تر می کند.
ص: 87
در این حالات و لذّت های معنوی، و کشش های نیرومند روحی است که، با تابش أنوار الهی آشنا می شوند، و عکس العمل این حالات، و شور و سوز ها را احساس می کنند، و با ندا های الهی سر و کار پیدا می نمایند.
آری، در مناجات شعبانيّه (كه أمير المؤمنين علی علیه السلام و پیشوایانِ از فرزندان آن حضرت علیهم السلام می خوانده اند) آمده است:
﴿ أللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ﴾
و پس از زمزمه ها، و سوز و گداز های عجیبی که آنان با خدای مهربان دارند عرضه می دارند :
﴿ إلهى أنْظُرْ إِلَيَّ نَظَرَ مَنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ اسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِكَ فَأَطَاعَكَ ... إلهي هَبْ لي قَلْباً يُدْنِيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ وَ لِسَاناً يُرْفَعُ إِلَيْكَ صِدْقُهُ وَ نَظَراً يُقَرَّبُهُ مِنْكَ حَقَّهُ.. إلهى هَبْ لي كَمَالَ الْإنْقِطاع إِلَيْكَ وَ أَيْرٌ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ القُلُوبِ خَجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إلى مَعدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصيرُ أرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزّ قُدْسِکَ﴾ تا آن جا که می خوانیم: ﴿ إلهي وَ اجْعَلْني مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ فَنَاجَيْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَكَ جَهْراً﴾
در این زمزمه ها و سوز و گداز ها، کار بنده به جایی می رسد که می گوید: خدایا، مرا از آنان قرار ده که تو آن ها را ندا می کنی، و آن ها تو را اجابت می کنند، و تو، به آن ها نظر می افکنی، و از تجلّی جلال و عظمت تو مدهوش می شوند، و تو در باطن با آن ها راز می گوئی، و آن ها در ظاهر و عیان فرمان بری می کنند.
در این مناجات شعبانیّه، سخن از زمزمه و مناجات بنده است از یک طرف
ص: 88
﴿ وَ أَسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ﴾
و گفت گو از مناجات و ندای خدا است با بنده اش از طرف دیگر:
﴿ وَ أَجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لَأَحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلَالِكَ﴾
انس است، گفت گو است، زمزمه است.
بنده می گوید:
خدای من، حبيب من، أنيس من، پناه دهندۀ من، اميد من، ياور من ... و خدا می گوید :
بندۀ من، امیدوار به من، پناهندۀ من، دوست من، دل شکستۀ در خانۀ من...
آیا چه کسی مفهوم و ارزش و لذّت و آثار چنین انسی را می فهمد ؟ آیا کدام قلبی گنجایش درک این سیر و سفر، اتّصال و ارتباط را دارد ؟ آیا کدام روحی ظرفیّت چنین پرواز و عروجی را دارد، و می تواند به چنین فضائی وارد شود؟
بلی گاه گاهی، بعضی از انسان های شایسته، برخی از پرده های ظاهری برای شان عقب زده می شود، و شمّه ای از صحنه های آن سیر و سفر، و انس و ارتباط، و زمزمه ها و سوز و گداز را، به تماشا می نشیند.
همسر صالحه و عابدۀ مرحوم آیة اللّه فقيه أحمد آبادی، که از زنان شایسته، و أهل دعا و توسّلات بوده، و به دیدار حضرت خضر علیه السلام نائل گردیده بود می گوید: ایشان (آیة اللّه فقيه أحمد آبادی) شب های جمعه می رفتند در اطاق مخصوص خود شان، و مشغول دعا و مناجات می شدند، و با حضرت مهدی امام زمان، بقيّة اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) (که فکر و ذکر شان، قلم و بیان شان، علم و عمل شان را وقف آن عزیز کرده بودند) به خطاب و زمزمه می پرداختند، و حالت انس و شور و سوزی داشتند، و در حالتی روحانی قرار می گرفتند،
ص: 89
و می دیدم که نوری بطرف همان اطاق می رفت، و فضا را روشن می نمود، ولی چیز دیگری نمی دیدم.
آری، برای آن بانوی صالحه، و دارای حال و هوای توسّل و تعبّد، بیش از این، پرده ها عقب نمی رفته است، ولی آیا آن بزرگ مرد فداکار و دل باخته، و فدائی امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) چه می دیدند؟ و چه احساسی پیدا می کردند؟ که آن چنان مجذوب گشته، و حیران و سر گردان و واله گشته بودند، که آن سوز و گداز و آن حالات و برنامه های عجیب را از خود نشان می دادند ؟
آیا تا حدّ ... و آیا تا مرز ... و آیا تا منزل...
آية اللّه فقيه أحمد آبادی، تشرّفات خود را در عالم خواب، به محضر حضرت بقيّة اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) شرح داده، و در جای جایِ کتاب مکیال المکارم از آن ها یاد کرده اند، ولی در ضمن عبارتی سر بسته، اشاره ای لطیف، به تشرّف یا تشرّفاتی در بیداری دارند، که از أسرار است، و دربارۀ آن، بیان و توضیحی ذکر نکرده اند، ولی حال و هوای روحیِ آن بزرگ مرد، و قضایای گوناگون زندگانیِ آن دل باختۀ امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) و آرامش روحی و اطمینان عجیبی که در صحنه های گوناگونِ زندگی از ایشان مشاهده می شده، و برخی از قضایای عجیبه ای که در سال های آخر عمر نورانی شان رخ می داده، اشاره هائی لطیف به آن أسرار دارد، مثلاً آن بزرگ مرد، در بخش مربوط به تشرّف به ملاقات آن حضرت، و امکان چنین تشرّفی، و استحباب دعاء برای رسیدن به چنین فیض و عنایتی، و ذکر نمونه هائی از دعا های وارده از ائمّهٔ معصومین علیهم السلام در این زمینه، همانند :
ص: 90
﴿ وَ أَجْعَلْنا مِمَّن تَقَرُّ عَيْنُهُ برُؤيَتِه
وَ أَكْحُلْ نَاظِري بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَيْهِ
وَ أرِه سَيِّدَهُ يا شَدِيدَ القُوى﴾
می فرمایند:
﴿ وَ قَد أَتَّفَقَ لي وَ لِبَعْضِ الْأَخْيَارِ مَا هُوَ مِنَ الْأَسْرَارِ﴾ (1)
یعنی: به تحقیق اتفاق افتاده است برای من و بعضی از اخیار و نیکان، آن چه که از أسرار است. و از این عبارت به خوبی استفاده می شود که آن بزرگ مرد، به فیض لقاء و تشرّف به محضر آن حضرت نائل گردیده اند، ولی به جهت پرهیز از قضاوت های غلط، و سوء تفسیر های نا بخردان، از افشای جریان تشرّف یا تشرّفات افتخار آفرین خود، پرهیز نموده اند، چنان چه داستان تشرّفات بزرگان از علماء بزرگ و مفاخر برجستۀ تاریخ شیعه نیز، در زمان حیات و زندگی ظاهری آن بزرگواران، در پرده ای از استتار بوده، و تنها بعضی از أصحاب سرّ آنان مطلّع گردیده اند، و آن شخصیّت های بزرگ و موفّق به دیدار حضرت مهدی (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)، عهد و پیمانی محکم و شدید از آن صاحبانِ سِرّ می گرفته اند، که تا وقتی در قید حیات هستند، جریان تشرّف باز گو نشود، و به همین جهت، آن مردان راز دار و حافظ عهد، آن أسرار ارزش مند را، سال های طولانی و در مدّت زمان حیات آن بزرگواران نقل نمی نموده اند، و برای اوّلین بار، پس از وفات آن ها، جریان تشرّف شان را به محضر حضرت بقیّة اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) نقل نموده، و عموم مردم، از داستان آن تشرّف و لقاء، آگاهی می یافته اند،که در این زمینه
ص: 91
قضایای بسیاری نقل گردیده، و آشنایانِ با این مباحث، نمونه های فراوانی را شنیده، یا در جریان آن قرار گرفته اند.
پس از آن که آیة اللّه فقیه أحمد آبادی، در کتاب «أبواب الجنّات في آداب الجمعات» هشتاد و چند فائده، برای دعاء به وجود مقدّس امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) ذکر نمودند (1) بنظر شان می رسد که، کتابی مستقل تألیف نمایند، که با نظم و ترتیبی جالب، این فوائد را تشریح نمایند، و با تفصیل و تحقیق کامل در این موضوع مهم اقدام نمایند، که شرح قضیّه را از قلم خود ایشان ملاحظه می نمائید:
سپس به نظرم رسید که کتاب جدا گانه ای در این زمینه بنویسم، که آن فوائد را در بر داشته باشد، و به نظم خاصّی آن مطالب گران قیمت را مرتّب سازم، ولی حوادث زمان و رویداد های دوران، و ناراحتی های پی در پی، مرا از شروع کار باز می داشت، تا این که در عالم رؤیا کسی برای من جلوه گری کرد، و متجلّی شد که با زبان قلم و بیان، توانائی توصیف او را ندارم، یعنی مولایم، امامم، همان که انتظارش را می کشم، و حبیب و دوست دلِ شکسته ام می باشد، و با بیانی بهجت أنگیز تر از وصل دوست، و هیجان انگیز تر از صدای بلبل، به من سخنی فرمود که، عین لفظ او چنین است:
ص: 92
این کتاب را بنویس، و عربی هم بنویس، و نام او را بگذار «مكيال المكارم، في فوائد الدّعاء للقائم»
سپس از خواب بیدار شدم، مثل تشنه ای (نیازمند آب گوارا) و تأسف خوردم، همانند انسان سوخته دل، و تصمیم گرفتم که فرمان أعلی و برتر او را اطاعت کنم، و (پیش خود) گفتم: «كلمة اللّه هي العليا»
(ولی شرائط زمانه و امکانات زندگی) برای شروع در تألیف هم راهیم نکرد و توفیق یارم نگردید، تا این که ...
تا این که در سال گذشته (1330 قمری) راهیِ سفر خانۀ خدا گردیدم، و در آن جا وبای عمومی پیدا شد، و دریای سختی و مصیبت متلاطم گردید، و من با خداوند متعال ﴿ جَلٌ جَلالُهُ وَ عَمَّ نَوَالُهُ﴾ پیمان بستم که، اگر از این مهلکه ها نجات یابم، و به آسانی راه بسوی وطن پیدا کنم، شروع کنم به تألیف کتاب. پس خداوند بر من منّت نهاد، و مرا به سلامت به وطن رسانید، (و چه بسیار از اوقات، مواهب و ألطاف الهی شامل حالم بوده است). پس به تألیف کتاب شروع نمودم، تا فرمان الهی را که می فرماید :
﴿ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عَاهَدْتُمْ﴾
و فرمان مطاع و أعلای خداوندی را که می گوید:
﴿ وَ أوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولاً﴾
ص: 93
اطاعت نموده باشم (1)
آية الله فقيه أحمد آبادی، در بخش مکرمت نوزدهم، از مکارمی که به وسیلهٔ دعاء برای امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) حاصل می شود، دربارهٔ فائز شدن به فیض ملاقات حضرت بقية اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) بحث کرده اند، و دعائی را از امام صادق علیه السلام نقل نموده اند، که آن حضرت فرموده اند: هر کس این دعا را بعد از هر نماز واجب بخواند، در عالم خواب یا بیداری، مشرّف به لقاء و دیدار امام (م ح م د) بن الحسن علیه و علی آبائه السّلام می شود. و سپس نوشته اند:
بدان که من از أوّل زمان تکلیف، مواظبت بر خواندن این دعا داشته ام، و در سه نوبت تاکنون (2) در عالم خواب به ملاقات آن حضرت شرف یاب شده ام.
و آن چنان بوده است که یقین پیدا کرده ام که آن حضرت مولایم حضرت صاحب الزّمان علیه السلام بوده اند.
یکی از آن سه مورد این است که، شبی در عالم رؤیا دیدم که آن حضرت داخل منزل من شدند (آن منزلی که الان در آن سکونت دارم (3) ) و همراه آن حضرت یکی از پیامبران بنی اسرائیل بودند، پس آن حضرت در اطاقِ من (که در سمت قبله است) تشریف آوردند، و به من دستور دادند که، از مصائب مولای شهید مان، حضرت أبي عبد اللّه الحسين علیه السلام بخوانم، و من أمر مطاع
ص: 94
آن حضرت را اطاعت کردم، و آن بزرگوار روبروی من نشسته بودند، و در حال استماع و گوش دادن به ذکر مصیبت بودند، پس در هنگامی که از ذکر مصیبت فارغ شدم، توجّه به سمت کربلا پیدا کردم، و زیارت امام حسین علیه السلام خواندم، و سپس به سوی طوس (مشهد الرّضا علیه السلام) رو نمودم، و به شکل مرسوم و معمول، زیارت امام أبو الحسن الرّضا علیه السلام را خواندم، و سپس رو به سوی شخص آن حضرت نمودم، و زیارت امام زمان، مولانا الحجّة (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) را خواندم، و پس از آن که از زیارت ها فارغ شدم و آن حضرت اراده فرمودند که تشریف ببرند، آن پیامبر بزرگوار، از طرف آن حضرت پولی به من دادند، که نمی دانم چه اندازه بود، و سپس هر دو بزرگوار از دیدِ من پنهان شدند.
سپس روز دوّم (پس از آن شبی که از هنگام صبح نیکو تر، و از روزِ روشن درخشنده تر بود) یکی از علماء بزرگوار را دیدم (که خدای امثال آنان را زیاد گرداند) و او مبلغی پاکیزه و طیّب به من عطا کرد، که هم چون بارانی پاک و زلال که از آسمان فرو ریزد بود، و به خود گفتم:
﴿ هذا تَأويلُ رُؤيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقّاً﴾
(یعنی این تأویل خوابی است که جلو تر دیدم، خداوند آن را حق قرار داد، و به واقعیّت پیوست) و با این پیش امد، خداوند متعال صحّت و درستی خوابم را روشن ساخت، تا این که اشتیاقم افزون گردد. سپس می نویسند:
﴿ وَ قَدْ أُفيضَ إِلَيَّ مِنَ الْبَرَكَاتِ الْبَاطِنَةِ وَ الْعُلُومِ الْكَامِلَةِ الْكَامِنَةِ وَ الْمَعَارِفِ الإِيمَانِيَّةِ وَ الْأَلْطَافِ الرَّبَّانِيَّةِ بَعْدَ هَذَا الْمَنَامِ مَا يَتَعَسَّرُ بَيَانُهُ بِلِسَانِ الَأقلامِ﴾ (1)
یعنی: پس از این خواب (نورانی) آن قدر برکات باطنی و علوم کاملهٔ
ص: 95
پنهانی، و معارف ایمانی، و ألطاف ربّانی به من افاضه و عنایت شد، که با زبان قلم نمی توان بیان نمود.
... سه سال قبل از شروع در تألیف این کتاب (مکیال المکارم) بدهی ها و دیونم زیاد شده بود (و نگران شده بودم) تا این که شبی از شب های ماه مبارک رمضان، به امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) و پدران بزرگوار شان علیهم السلام متوسّل شدم، و حاجت خود را در محضر شان عرضه داشتم، سپس هنگام بازگشت از مسجد، بعد از طلوع خورشید، به خواب رفتم و شنیدم که به من فرمودند با این عبارت: قدری باید صبر کنی تا از مال خاص دوستان خاص خود بگیریم و به تو برسانیم.
سپس از خواب بیدار شدم، در حالی که خوشحال و مسرور و سپاس گذار و سر حال بودم، پس مدّت زمان کوتاهی گذشت، و یکی از برادران دینی، که به صلاح و درستی او را می شناختم، و از او نسیم راحتِ دل استشمام می نمودم، به نزد من آمد، و پولی به من داد، که همۀ قرض ها و بدهی هایم را أدا کردم، و غم و غصّه هایم را بر طرف نمود، و در هنگام پرداخت آن گفت: این از سهم امام علیه السلام است (1) پس از روی شوق، بسیار خوشحال شدم و گفتم:
ص: 96
﴿ هذا تَأْوِيلُ رُؤيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقَّاً﴾ (1)
استاد رمضان بنّاء، که مردی مخلص، باولایت، معتقد و راست گو بوده، با أشكى جارى، و خضوعی قلبی، و آه و حسرتی جان سوز، نقل کرده است :
روزی من در منزل مرحوم آقا، بنّائی می کردم، قبل از ظهر به ایشان عرض کردم مقداری پول به کارگران بدهید که نهار تهیّه کنند، و ایشان فرمودند: بسیار خوب، ولی پولی ندادند، و من برای بار دوّم و سوّم (هر کدام با فاصله) عرض کردم به کارگران پولی بدهید برای نهار، و ایشان در یک حالت توسّل قرار گرفتند و مشغول ذکری بودند، و در اطراف خانه حرکت می کردند، ناگاه شخصی دَرِ خانه را زد، و گفت من از خوانسار هستم، و مقداری پول به آقا داد و رفت (2) و آقا از آن پول به کارگران دادند، و معلوم شد ایشان هیچ پول نداشته اند، و با توسّل و دعا، خداوند متعال، از راه بی گمان، مشکل ایشان را بر طرف نمود. آری
﴿ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب﴾ (3)
ص: 97
روزی در هنگام ظهر وارد منزل می شوند، و در خانه، هیچ طعام و غذائی نبوده، و بچه ها گرسنه، و هیچ وسیله ای برای تهیّۀ غذا فراهم نبوده است. آن بزرگ مرد حیران و سر گردان که چه کنند؟ نا گاه به نظر شان می رسد استخاره کنند که از منزل خارج شوند، و بسوی محلّه و کوچۀ مسجد خان رهسپار شوند، شاید فَرَجی برسد، ولی استخاره بد می آید، استخارۀ دیگری می گیرند، که به سوى أحمد آباد، کوی سرلت بروند، آن هم بد می آید، استخارۀ سوّمی می گیرند، که بسوی بازارچۀ کلانتر و مسجد سراج الملک حرکت کنند، خوب می آید، و لذا با توکّل کامل به خداوند متعال و با امید به الطاف و راهنمائی هایِ الهی حرکت می کنند، ناگاه در مسیر مورد نظر، کالسکه ای می رسد، و دو بانوی با حجاب کامل سوار بر آن بوده اند، یکی از آن ها دست می برد و یک اشرفی از دست بند خود می کَنَد (و دست بند خود را معیوب می کند) و به ایشان می دهد، و می رود. مرحوم آیة اللّه فقيه أحمد آبادی، آن اشرفی را می فروشند، و تا مدّت زمانی، هزینه های زندگی را تأمین می نمایند.
مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی، شوق زیارت خانۀ خدا و حجّ بيت اللّه الحرام پیدا کرده بودند، و با این که قطعه زمینی که به ارث به ایشان رسیده بود، در اختیار داشتند، ولی مشتری ها می خواستند به قیمتی کم تر از ارزش واقعیِ آن بخرند، و در نتیجه زاد و راحلۀ سفر فراهم نمی گشت، تا این که روزی به دوست صمیمی، و یار همراه خود در طریق نور، یعنی مرحوم آیة اللّه فقیه ایمانی، برخورد می نمایند و می گویند: چه ختم و توسّلی پیشنهاد می کنید برای رسیدن
ص: 98
به حاجت من ؟ آن بزرگ مرد می گویند: شما که خود استاد و راهنمای أصلی این راه هستید. آیة اللّه فقيه أحمد آبادی می گویند: می خواهم شما راهی را بگوئید، مرحوم آیة اللّه فقیه ایمانی در جواب می گویند: بنظرم می رسد که نیّت کنید و تصمیم بگیرید که پس از تشرّف به حج و زیارت خانۀ خدا أهمّ دعا ها و حوائج شما، دعا دربارۀ فرج آقا امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) باشد.
مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی، حالت انقلاب روحی شدیدی پیدا می کنند، و دگرگونی خاصّی در روح و روان ایشان پیدا می شود، و می فرمایند : عجب پیشنهاد جالب و خوبی است. پس از چند روز مشتری خاصّی پیدا می شود، و قطعه زمین موروثی یاد شده را، با قیمتی بیش تر از ارزش واقعی آن خریداری می کند، آن چنان که تمام هزینه های سفر حج، به شکل آبرو مندانه و با وسعت تأمین می شود، و بسوی خانۀ خدا و زیارت بیت اللّه الحرام مشرّف می شوند، به شکلی بسیار خوب و با توسعۀ در امور مادّی و هزینه های لازم. (1)
در همین سفر (در سال 1330 قمری) بیماریِ وباء، در میان حاجیان پیدا می شود، و با توجّه به فراهم نبودن امکانات طبّی برای پیش گیری از این مرض سخت و مهلک، جمع زیادی از حجّاج تلف می شوند و می میرند، و مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی، نذر می کنند که اگر سالم به وطن برگشتند، و از مهلکهٔ وبای عمومی و سایر خطرات نجات یافتند، کتابی را که در عالم رؤیا حضرت بقيّة اللّه الأعظم حجّة بن الحسن العسكرى (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) دستور تألیفش را داده، و نامش را
ص: 99
مکیال المکارم نهاده بودند، شروع به تحقیق و نگارش نمایند. و خداوند متعال با لطف خاصّ خودش، آن بزرگ مرد را از مهلکه نجات داد، و به سلامت برگشتند، و شروع به تألیف و نگارش کتاب نمودند. (1)
فرزند أرشد مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی نقل نمودند که، در سنّ 4-5 سالگی (در یکی از سحر های ماه رمضان) در کنار پدرم نشسته بودم، و در های اطاق به جهت سردی هوا بسته بود، ناگاه دیدم خانه پر از نور شد، و مرکز نور، حیاط خانه بود، و پدرم در یک حالت تضرّع و التجاء عجیبی بودند، و مدّتی آن حالت نور شدید و کامل ادامه داشت، و سپس حالت تاریکیِ شب و حال و هوای طبیعی وقت سحر، مجدّداً حاکم گردید، ولی با توجّه به کمیِ سنّ و سال من (4 - 5 سالگی) در آن زمان، و از دنیا رفتنِ پدرم در همان سال ها، و یتیم شدن من در سنین نوجوانی، نتوانستم تفسیر آن شبِ نورانی و آن جلوۀ سحری را از پدرم جویا شوم، و هم اکنون به حسرت و اندوه گرفتارم، و بر محرومیّت خودم از کشف آن راز بزرگ، افسوس می خورم.
یکی از خانواده هائی که با مرحوم آیة اللّه فقیه احمد آبادی آشنائی داشته اند، و از فامیل های سر شناس و سابقه دار، و دارای موقعیّت اجتماعی بوده اند، تصمیم می گیرند که بدون اجرای صیغۀ عقد شرعی، عروس و داماد با هم
ص: 100
معاشرت نمایند، و زندگی خود را آغاز نموده، و این بدعت را در جامعه مطرح سازند، و به أحکام و دستورات دینی پشت پا زده، و دهن کجی نمایند (1) ، آن بزرگ مرد احساس می کنند که این اقدام، یک حرکت بسیار خطرناک، و بدعت پر مفسده است، و یک مبارزۀ علنی با دین و سنّت های اسلامی حاکم بر جامعه، و به منظور ضربه وارد کردن بر أرکان دینیِ مستقرّ در میان امّت اسلامی می باشد و اگر این حرکت زشت تحقّق یابد، چه بسا در خانواده های دیگر، و در میان مردم سست ایمان، بتدریج شایع و رایج شود، و لذا آن بزرگ مرد، بدون دعوت، به مجلس آن ها می روند، و کوشش می کنند که از این عمل زشت جلو گیری نمایند ولی متأسفانه آن ها مقاومت می کنند، و در اقدام ضدّ دینی و خلافِ شرعِ خود پا فشاری می نمایند، و مرحوم آیة اللّه فقيه أحمد آبادی، با دلی پر خون و خاطری أفسرده، به
منزل بر می گردند، و از آن طرف با توجّه به رسوم اجتماعی زمان، از منزلی که مراسم عقد و شادمانیِ ازدواج داشته اند، خوانچۀ طعام (2) برای منزل آقائی که صیغۀ عقد ازدواج را اجراء می نمود،
ص: 101
می فرستادند و به همین جهت، فرزندان آن بزرگوار، که بی اطلاع از جریانات بودند، به انتظار آمدن غذای عروسی بیدار می مانند، و در هنگام بازگشت مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی، با توجّه به حالت ایشان، همگی أفسرده خاطر می شوند، ولی ...
ولی، کسی به درب خانه می آید، و فقط دست او پیدا بوده است، و سینی برنج طبخ شده ای را می دهد، و می گوید: این را حسین داده اند، و به حاج آقا بگوئید جائی گفته نشود. پس از آن، مدّتی طولانی از آن برنج طبخ شده استفاده می کرده اند، و کم نمی شده است، تا این که یکی از کسانی که با یک خانواده ای از اعیان و اشراف شهر، در رفت و آمد بوده، وارد می شود، و از آن غذا استفاده می کند و می گوید: این برنج از کجاست ؟ من از أنواع و أقسام غذا های خوب و تهیّه شده بوسیلهٔ بهترین آشپز ها بهره گرفته ام، و چنین غذائی تاکنون نخورده ام، این برنج زمینی نیست، و غذای آسمانی است، و با اصرار زیاد قضیّه را از همسر آقا جویا می شود، و وقتی داستان را برای او نقل می نمایند، از آن پس غذا ها رو به اتمام می گذارد، و با مصرفِ تدريجیِ آن، تمام می شود.
از ویژگی های جالب توجّه و ارزش مند مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی، سیمای نورانیِ آن بزرگ مرد، و بالأخص حالت خاصّی بوده که تماشای چهرهٔ ایشان، یاد آور وجود مقدّس آقا و مولای شان، حضرت بقيّة اللّه الأعظم امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) بوده است.
مرحوم آية اللّه، حاج سیّد مصطفی مهدوی هرستانی قدس سره، که از علماء و مدرّسین
ص: 102
بزرگوار حوزۀ علمیّه، و از شخصیّت های دینیِ مورد توجّه مراجع معظّم تقليدِ حوزه های علمیّۀ نجف أشرف و قم، و نیز مورد علاقۀ مردم متدیّن اصفهان بودند می فرمودند: در هنگامی که آیة اللّه فقیه احمد آبادی وارد مدرسۀ جدّۀ بزرگ می شدند، چهرۀ ایشان، همه را به یاد امام زمان، بقيّة اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) می انداخت، و در صورت ایشان نورانیّتی امام زمانی مشاهده می گردید.
و چرا چنین نباشد ؟ آیا کسی که ذکر و فکرش، قلم و قدمش، زبان و بیانش، بحث ها و تحقیقاتش، هدایت و حمایتش، عشق و امیدش، همه و همه، در راه اميد مؤمنان، و أنيس مخلصان، و آقا و مولایِ آقا ها و مولا ها، یعنی حضرت بقيّة اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) بوده، و در خواب و بیداری، و حرکات و سکناتِ زندگی، غیر او را در نظر نمی گرفته است، آیا نباید دیدن او یاد آور مولا، و چهرۀ او نمایان گر اتّصال و ارتباط روحی با محبوب حقیقی او باشد ؟ آری
﴿ وَجْهُ الْمُؤْمِنِ مِرْآةُ قَلْبِه، وَ ما يُحِبُّهُ مُخْلِصاً وَ مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلّا وَ قَدْ ظَهَرَ في فَلَتَاتِ لِسَانِهِ، وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ﴾
مرحوم حجّة الإسلام و المسلمین، آقای حاج آقا جلال اژه ای، که مردی وارسته، و از خاندان علمی اژه ای، و از علاقمندان مرحوم آیة اللّه فقیه أحمد آبادی بودند، پس از شهادت آن بزرگ مرد، شبی در عالم رؤیا می بینند که، آن بزرگوار بر فراز منبری بلند قرار گرفته و سخن می گویند، و در هنگام سخنرانی، خطاب به حضرت سيّد الشّهداء، امام حسين علیه السلام نمودند، و گفتند :
یا حسین، اگر زنده می بودم، بچه هایم را قربانت می کردم
مرحوم آقای اژه ای، در عالم رؤیا متوجّه می شوند که، آیة اللّه فقیه أحمد آبادی از دنیا رفته اند، و لذا سؤال می کنند که: آن جا چه خبر است ؟ ایشان
ص: 103
یعنی: عظمت امام حسین علیه السلام در پیش گاه خداوند، و در عالَم دیگر، در آن حدّ است که، کسی که وارد بر آن عالَم می شود، آرزو می کند که فرزندانش را قربانیِ امام حسین علیه السلام بنماید، که بدین وسیله در پیش گاه آن حضرت، جایگاه و مقامی پیدا کند.
در سفر مکّه، و حجّ بیت اللّه الحرام (که مقدّمات سفر و به سلامت برگشتن از آن، و نجات از مهلکۀ وبای عمومی، با عنایت امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) بوده است) مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی و هم سفران شان، برای صرف ناهار، به محلّی وارد می شوند، ایشان اظهار می دارند که، من از این غذای موجود میل ندارم، و فلان نوع غذا را (که در آن بیابان تهیّۀ آن، امکان نداشته است) می خواهم، و سپس عبای شان را بر روی خود شان می کشند و می خوابند، طولی نمی کشد که مرد عربی می آید، و برّه ای می آورد، و هم سفر ها آن گوسفند را ذبح نموده، و غذای مورد نظر ایشان را تهیّه می نمایند، و سپس ایشان را از خواب بیدار می کنند، و بدین ترتیب، نسبت به آن بزرگ مرد، عنایتی مخصوص ظاهر می شود و همه از آن متنعّم و بهره مند می گردند.
مرحوم مغفور، آقای حاج آقا رضا عماد زاده، متوفّای ایّام فاطمیّۀ 1420
ص: 105
قمری (1) ، در ماه صفر 1419، با عدّه ای از دوستان، مشرّف به زیارت عتبات عالیات عراق گردیدند، و پس از مراجعت، نویسندهٔ کم ترین (حاج سيّد حجّة موحّد ابطحی) با عدّه ای از دوستان، بر مبنای فرمایش معصوم علیه السلام می فرمایند: ﴿ مَنْ زَارَ زَائِرَنَا كَمَنْ زَارَنا﴾ به زیارت شان رفتیم، و ایشان فرمودند : من داستانی از پدرم مرحوم حاج ميرزا أحمد عماد الواعظین، که با پدر بزرگ شما (مرحوم آية اللّه، حاج سيّد محمّد تقى موسوى أحمد آبادی) دوست صمیمی بودند (2) نقل می کنم، که شایسته است نوشته شود (و به راستی هم، چنین
ص: 106
می باشد) و داستان از این قرار است:
مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی و مرحوم عماد الواعظین و عدّه ای از علاقمندان به امام حسین علیه السلام عازم کربلا بوده اند، بعد از ظهری، مرحوم عماد الواعظین، در عالم رؤيا، شرف یاب محضر حضرت سيّد الشهداء امام حسین علیه السلام می شوند، آقا می فرمایند: بلند شو فلان نماز را بخوان، و توسّل پیدا کن. یک سال راه کربلا بسته می شود. از دوستان و زائرین ما که به این سبب به زحمت می افتند عذر خواهی کن. آقای عماد الواعظین بیدار و مضطرب می شوند که جریان چیست؟ یکی دو روز می گذرد، خبر می رسد که راه کربلا بسته شد، و دقیقاً در رأس یک سال، راه باز گردید، و مشخّص شد که رؤیا صادقه بوده، و نشانۀ عجیب آن (بسته شدن راه کربلا، و باز شدنِ آن در سَرِ یک سال) ظاهر گردید، و لطف و بزرگواری عجیب امام حسین علیه السلام که فرمودند: از دوستان و زائرین ما که به زحمت می افتند عذر خواهی کن، همه را بیش از پیش به لطف و مرحمت و مهمان نوازی و زائر پروريِ سيّد الشّهداء علیه السلام متوجّه ساخت، و همه با حالت بسیار عجیبی عازم کربلا گردیدند.
در روایاتی که از رسول گرامی اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم رسیده، چنین آمده است:
ص: 107
﴿ عُلَمَاءُ أُمَّتى كأنْبِيَاءِ بَنى إسرائيل﴾ (1)
یعنی: علماء امّت من، همانند انبیاء بنی اسرائیل هستند (و جایگاه و فضیلت آن ها، همانند پیامبران الهی، در امّت های گذشته است).
و هم چنان که گاهی یک عالِم، در صف مقدّم بر علماء دیگر قرار می گیرد، و یا امام جماعت برای علماء دیگر قرار داده می شود، ممکن است عالِمی ربّانی، که مورد عنایت خاصّ قرار گرفته، و مؤَیَّد به تأیید الهی، و منصور به نصرت ربّانی گردیده، در صف مقدّم، و در جایگاه امام جماعت براى أنبياء عظيم الشّأن قرار گیرد.
سيّدى صالح و معتمد، و مؤمنی مورد وثوق و معتبر، بعد از ارتحال مرحوم آية اللّه، آقا سیّد محمّد تقی فقیه احمد آبادی قدس سره، در عالم رؤیا مشاهده نمود، جمعیّت بسیار زیادی از بزرگان، که چهره های آن ها نشان می داد که مقامی فوق العاده دارند، و دارای عظمت خاص می باشند، به مرحوم آیة اللّه فقیه أحمد آبادی اقتداء کرده اند، و ایشان امامت جماعت را بر عهده دارند، از ایشان سؤال می کنند، این ها کیستند که به شما اقتداء کرده اند؟ در پاسخ فرمودند: این ها أنبياء (و پیامبران الهی) هستند. (2)
از این رؤیای جالب، که کاشف از عظمت آیة اللّه فقیه احمد آبادی می باشد، روشن می شود که، علماء پیرو مکتب أهل البيت علیهم السلام و وابستگان به وجود
ص: 108
امامان معصوم علیهم السلام، و پیوستگان به دریای عظمت بقية اللّه في الأرض، و وارث أنبياء و أولياء ، كه باكمال خلوص و صدق، و با تمام وجود و حیات، در پیش گاه امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) به خدمت و عرض ادب و ارادت مشغولند، مقامی بس والا و مقدّم بر أنبياء سلف دارند، و در عالَم أرواح، از جانب خداوند متعال، مقام پیشوائی به آن ها عطا می گردد.
فرزند ارشد مرحوم صاحب مكيال، حجّة الإسلام و المسلمين، آقای حاج آقا محمّد فقیه أحمد آبادی دامت برکاته، نقل نمودند که: در هنگامی که مشغول تأليف كتاب (كنز المرام في أعمال شهر الصيّام) بودم (1) شبی در در عالم رؤیا دیدم که مرحوم پدرم رضوان اللّه تعالی علیه در خانۀ مسکونی خود، در اطاق جنوبی، رو به قبله نشسته بودند، و جزوات کتاب را بررسی می کردند، رسیدند به این بخش از مطلب که «شرط صحّت أعمال و عبادات، داشتن ایمان و ... است» اشاره ای فرمودند و به من فهمانیدند که، در این مطلب نقصانی هست. فردای آن شب رفتم خدمت دوست صدیق و همراه پدرم، مرحوم آیة اللّه، آقا میرزا محمّد باقر فقیه ایمانی قدس سره و مطلب را تصحیح نمودم، و بدین وسیله و با راهنمائی و اشارۀ پدرم رضوان اللّه علیه، متوجّه اشکال و نا رسائی مطلب شدم، و در صدد اصلاح آن بر آمدم. (2)
ص: 109
سيّد صالحِ سعيد، مرحوم آقا سیّد مهدی عقدائی رحمة اللّه علیه نقل کردند که روزی هنگام ظهر رفتم به مسجد سراج الملک (1) و در آن زمان، روحانی جلیل القدر و متّقی، آقای حاج شیخ سیف اللّه طاهری دام عزّه امامت جماعت داشتند، دیدم کتابی جالب با جلدی زیبا، در کنار محراب مسجد و جایِ نماز آقای طاهری بود، به ایشان گفتم اجازه می دهید کتاب را ببینم ؟ گفتند بفرمائید، ديدم كتاب «أبواب الجنّات في آداب الجمعات» (آئین جمعه)، تألیف آیة اللّه موسوی فقیه أحمد آبادی است (2) و عکس ایشان در ابتدای کتاب، به چاپ رسیده بود. از آقای طاهری اجازه خواستم که کتاب یاد شده را چند روزی به منزل ببرم، و مطالعه کنم، و پس از اطلّاع از مطالب کتاب، به بخشی از دستورات آن عمل کردم، و برخی از دعا های آن را خواندم، و متوسّل گردیدم.
آن گاه، شبی در عالَم رؤیا دیدم، جایگاه بسیار مجلّلی است که از نظر عمارت و صفا فوق العاده می باشد، و ناگاه دیدم شخصیّت بزرگواری نورانی و زیبا، حاضر شدند، که از عکس داخل کتاب آئین جمعه (که در بیداری دیده
ص: 110
بودم) متوجّه شدم که ایشان نویسندۀ کتاب، مرحوم آیة اللّه، آقا سیّد محمّد تقی أحمد آبادی می باشند، به ایشان عرض کردم، آقا این جا کجاست ؟ فرمودند: این جا محلّی است که از جمعه و جماعات صحبت می شود، عرض کردم فلان دعا را در کتاب أبواب الجنّات (آئین جمعه) خواندم، فلان کلمه را نتوانستم صحيح أدا کنم، از آقا زاده تان آقای حاج آقا محمّد سؤال کنم ؟ فرمودند : خیر (مثل این که همانست که خوانده اید) ایشان مدّتی است بسراغ من نیامده اند (1) سپس فرمودند: انگشتر لای کتاب است. وقتی بیدار شدم و متوجّه گردیدم، که رؤیائی عجیب می باشد، و نکاتی را در بر دارد که اگر با واقعیّت های خارجی، در عالَم بیداری مطابقت داشته باشد، نشانۀ مهمّی برای عظمت کتاب و نویسندهٔ آن، و نیز اهمیّت مسألۀ جمعه و جماعات محسوب می گردد. پس از بررسی و تحقیق معلوم شد که، انگشتری که از مدّتی قبل مفقود گردیده بود (و همه جا را جست جو کرده بودیم، و پیدا نشده بود، و شخص بی گناهی مورد اتّهام قرار گرفته، و مُتّهم به سرقت شده بود) لایِ کتاب است، و در هنگام مطالعه، در وسط کتاب قرار داده شده، و کتاب را بر هم گذاشته بوده ایم.
و بدین وسیله، و با عنایت روح مقدّس صاحب مکیال، انگشتر پیدا شد،
ص: 111
و یک انسان بی گناه از اتّهام و سوء ظنّ مُبَّرا گردید. (1)
و هم چنین پس از تحقیق معلوم شد که جناب حجّة الإسلام و المسلمين، آقای حاج آقا محمّد فقيه أحمد آبادی، مدّتی است به زیارت قبر مطهّر پدر شان مشرّف نشده اند، و بدین وسیله مشخّص گردید که، رؤیای یاد شده از رؤیا های صادقه بوده است.
و در یک کلام، اهمیّت و ارزش کتاب آئین جمعه، و نیز نویسندۀ والا مقام آن (آية اللّه فقيه أحمد آبادی) و احاطۀ روحی و معنویِ آن بزرگ مرد، از جریان یاد شده به خوبی استفاده می شود.
***
عکس
ص: 112
ص: 113
ص: 114
سر انجام، آیة اللّه فقیه احمد آبادی، با گذشت دو ساعت و نیم از مغربِ شب سه شنبه، بیست و پنجم ماه رمضان المبارک 1348 قمری (1) در ماه ضیافت الهی، پس از عمری فعّالیّت علمی و عملی، و سوز و گداز، و عشق و محبّت نسبت به معبود شان، و دل دادگی و دل باختگی در برابر اولیاء اللّه (پیامبر گرامی اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم و أهل بيت مكرّم شان علیهم السلام) و بالأخص عزيز عزيزان، حضرت حجّة بن الحسن العسكري (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) شربت شهادت نوشیدند، و جان به جان آفرین تسلیم نمودند، ولی پروندۀ عمل شان با بجای گذاشتن آثاری بر جسته، هم چون مکیال المکارم، فرزندانی شایسته، هم چون حجّتی الإسلام و المسلمين، آقای حاج آقا محمّد و آقای حاج آقا عباس فقيه أحمد آبادی دامت برکاتهما، و هدایت ها و رهبری هائی نورانی و معنوی (که در میان فرزندان و نوادگان و دوستان و آشنایان، و نیز شاگردان و تربیت یافتگان شان، آثاری جاوید و مستمر باقی گذارده است) مفتوح می باشد. به فرمایش مولی الموحدّین، أمير المؤمنين على علیه السلام:
﴿ أَلْعُلَمَاءُ باقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ، أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ، وَ أَمْثَالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَة﴾
و بقول شاعر:
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق *** ثبت است بر جریدۀ عالَم دوام ما
***
ص: 115
استعمار گران انگلیسی، به دلیل طبیعت سلطه طلبی، و منطق برتری جوئیِ خود از یک طرف، و روح انتقام گیری، بخاطر ضربه های سنگینی که در جریان نهضت تنباکو و نهضت مشروطه از ناحیۀ روحانیّت شیعه، و قدرت دین و ایمانِ ملّت مسلمان و متدیّن ایران، متحمّل شده بودند، از طرف دیگر برنامه ریزی گسترده ای، برای تضعیف دین و ایمان، و مراکز دینی، و در هم شکستن قدرت و نفوذ معنوی و اجتماعیِ روحانیّت (علماء و دانش مندان شیعه) انجام دادند، و با حمایت از بی دین ها و دشمنانِ دین و ارزش های اسلامی، با نام روشن فکری و ترّقی خواهی، از یک سو، و با، به قدرت رساندن یک عنصر بی سواد و قدرت طلب، و نوکر صفت، و تازه به دوران رسیده، به نام رضا خان میر پنج، که بعد از آن، به نام، رضا شاه پهلوی نامیده شد از سوی دیگر، و با حمایت بی دریغ از فرقه های ضالّه همانند: بابی ها و بهائی ها از سوی سوّم، به تهاجم بر علیه دین و مذهب، و مساجد و مدارس و حسینیّه ها و کتاب خانه های دینی، و علماء و بزرگان دین پرداختند، و تا آن جا پیش روی کردند که، در مسجد گوهرشاد، و در جوار مزار و مشهد امام رضا علیه السلام قتل عام نمودند، و جمع زیادی را کشتند و مجروح نمودند، و عدّه ای از
علماء و خطباء و طلّاب را به زندان انداختند، و یا تبعید نمودند، و در شهر مقدّس قم، در هنگام تحویل سال نو، عدّه ای از درباریان و از جمله همسر رضا خان، با سر و سینۀ برهنه و بدون حجاب، وارد حریم و بارگاه مقدّس حضرت معصومه علیها السلام شدند، و بخاطر این که
ص: 116
مجتهد بزرگ و نام دار، آقا شیخ محمّد تقی بافقی قدس سره و برخی از روحانیّون دیگر اعتراض کردند که چرا حرمت حرم حضرت معصومه علیها السلام را رعایت نمی کنید ؟ خانوادۀ سلطنتی خبر به تهران دادند، و رضا خان شخصاً به سوی شهر قم حرکت کرد، و دستور داد آیة اللّه بافقی را آوردند، و آن قدر با چکمه های سنگین لگد بر پشت و پهلو و سینهٔ آن مجتهد سال خورده زد، تا این که نیمه جانی از آن بزرگ مرد باقی ماند، و پس از گذشت مدّت زمانی کوتاه به شهادت رسید.
و نیز پیش روی بر علیه دین را تا آن جا ادامه دادند که، عمّامه از سر علماء بزرگ برداشتند تا جائی که در بسیاری از شهر ها، حتّی یک نفر عالِم معمّم باقی نماند، مثلاً شخصیّت بزرگی همانند فؤاد کرمانی، که عالمی والا مقام، و شاعری نام دار و عظیم الشّأن بود را، مجبور به ترک لباس روحانیّت نمودند، و چه بسا مجتهدان بزرگ و مدرّسان عالی قدر، در شهر ها و بلادِ سراسر کشور، محکوم به ترک لباس روحانیّت شدند، و یا در خانه های شخصی خود زندانی گردیدند، و چندین سال از خانه های شان خارج نشدند.
و هم چنین، تهاجم را تا آن جا ادامه دادند که، جلسات عزا داری برای امام حسین علیه السلام، برنامه های نماز جماعت و وعظ و ارشاد دینی، همه و همه تعطیل گردید، و زن های مسلمان مجبور به بی حجابی گردیدند، و چه بسا زن های با ایمان، که سال های طولانی، به منظور حفظ حجاب، از خانه و مسکن خویش خارج نگردیدند.
و در یک کلام، دین و ایمان، عالم و مجتهد، مسجد و حسینیّه، آثار و نشانه های دین، سر کوب می شد، و از صحنۀ زندگی مردم خارج می گردید.
ص: 117
در سال های اجرای سیاست یاد شده، داستان های زیاد و عجیبی اتفاق افتاد، و غصّه ها و خون دل ها، خوراک جان و روح عالمان دین، و یاوران مذهب بود.
مرحوم آية اللّه فقیه احمد آبادی، دچار کسالت شدند، و مبتلا به بیماری (فتق) گردیدند، و بر خلاف میل آن بزرگ مرد، عدّه ای با اصرار زیاد، ایشان را به بیمارستان انگلیس ها (که از نظر درمانی و امکانات بیمارستانی، دارای موقعیّت برجسته بشمار می رفت، ولی پایگاه اجرای نقشه های محرمانه، و أسرار آمیز انگلیس ها، و مرکز جاسوسی و نقشه کشی های شیطانی آن ها بود) بردند، و رئیس بیمارستان، یکی از بهائی های خطرناک، مشهور به (سرّ اللّه خان) بوده، و کسالت آن بزرگ مرد، امری خطرناک و کشنده نبوده، ولی در شب 25 رمضان 1348 قمری، سرّ اللّه خان وارد می شود، و مردان را (که از جملهٔ آن ها داماد شان، مرحوم مبرور حاج میر سیّد علی طالقانی رحمة اللّه عليه و داماد دیگر شان مرحوم آیة اللّه، حاج سیّد مرتضی موحّد ابطحی قدس سره بودند) از اطاق بیرون می کند، و زن ها را به اطاق دیگری می فرستد، و سمّی را که در استکانی بوده به ایشان می خوراند و می رود، ناگهان وضعیّت مزاجی آن بزرگ مرد دگرگون می گردد و در آن هنگام صدای ایشان شنیده می شد که می گفتند:
حبيى یا حسین، نور عینی یا حسین
و هنگامی که بستگان و اطرافیان ایشان وارد اطاق گردیدند، ملاحظه نمودند که، روح مقدّس ایشان به سوی مولای شان پرواز کرده است. (1)
ص: 118
از آیة اللّه فقیه احمد آبادی، در آستانۀ شهادت و در ساعات آخر عمر شان، زمزمه ها و جمله هائی نقل گردیده، که نشان می دهد آن بزرگ مرد در چه حال و هوائی بوده اند، و در آینۀ زلال قلب شان، چه منظره ها و آینده ای را می دیده اند:
می فرمودند: بنا است أمير المؤمنين علیه السلام تشریف بیاورند. (1)
و این شعر را مکرّراً زمزمه می کردند:
يَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَليلٍ *** كَمْ لَكَ بِالإشْراقِ وَ الأصيلِ
و می فرمودند: این گنجشک ها بر روی درختان بیمارستان، برای عید صدا می کنند، ولی بچه های من امسال عید ندارند. (2)
و با توجّه به انس و علاقۀ شدیدی که به مولای شان، حضرت بقيّة اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) داشتند شعری را که خود در ضمن غزلی (3) سروده بودند زمزمه می کردند:
گر بشنوم ظهور تو را بعد مُردنَم *** از شوق زیر خاک بِدِرَّم بِتَنْ کفن
و در آخرین لحظات، و در هنگامهٔ اجابت دعوت بزرگ حق که:
﴿ يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ إرْجِعى إِلى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً، فَادْخُلِي فِي عِبَادِي، وَ اَدْخُلى جَنَّتى﴾
مرتّباً می گفتند: حبيى یا حسین، نور عيني يا حسين
ص: 119
مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی، هر روز عصر ها دستور می دادند که، وسیلهٔ چای فراهم شود، و همسر و فرزندان شان دور هم بنشینند، و انسی داشته باشند، و چای بنوشند، و بعد از آن هم نمازی بخوانند، ولی دستور می دادند که هر روزی گوشه ای از خانه، برنامه انجام شود، و می فرمودند: می خواهم قسمت های مختلف زمین در روز قیامت شهادت بدهند که ما، در این مکان نماز خوانده ایم.
بعد از ارتحال و شهادت آن بزرگ مرد، مادرِ ما، مرحومه حاجیه منصوره خانم فقيه أحمد آبادی (1) در عالم رؤیا مشاهده می کنند، که یکی از آن جلسات انس هر روزه برقرار است، و پدر شان در میان جمع هستند، و در حالتی محزون، زمزمه ای جان سوز دارند:
خوش آن روزی که با هم می نشستیم *** قلم افتاد و کاغذ بر هوا رفت
دوات پر مرکّب زیر خاک رفت
آری، حیف که دوات پر مُرَكَّب زیر خاک رفت، مرکّبی که می بایست چندین ده سال دیگر، به صورت کلماتی نورانی، بر روی صفحات کتاب نقش بندد،
1 - این بانوی صالحه و عابده، علاوه بر مجاهدت های گوناگون در راه عبادت و عمل، و تربیت فرزندانی عالم و مجتهد، و تحمّل سختی های دوران حکومت پهلوی که برای خانواده های روحانی و علمی، فراوان (و چه بسا در حدّ شکننده بود) دارای حالاتی روحانی و معنوی و استثنائی بودند، و رؤیا های ایشان زبان زد بود، و بسیاری از حقائق امور را، چندین ماه یا چندین سال قبل از وقوع، در عالم رؤیا می دیدند، و مکرّراً تشرّفات برجسته به محضر معصومین علیهم السلام در عالم رؤیا داشتند، که با نشانه های قطعی همراه بود، و در حدّ کرامات برجسته محسوب می گردید.
ص: 120
و چراغ هائی نورانی، فرا راه حق جویان و خدا طلبان قرار گیرد، و در شب های ظلمانیِ تاریخِ زندگی، چراغ راه گم گشتگان باشد، که کلام و مداد عالِم، چراغِ راهنما، و روشنیِ راهِ زندگی است، زیرا که:
﴿ أَلْعُلَمَاءُ سُرُجُ الْأَزْمِنَةِ﴾
و به قول شاعر:
جاهل به روز فتنه رَهِ خانه گُم کند *** عالم چراغ جامعه و چشم عالم است
***
عکس
ص: 121
عکس
ص: 122
ص: 123
ص: 124
مرحوم آية اللّه فقيه احمد آبادی قدس سره، در جوار پدر بزرگوار شان، مرحوم آية اللّه، آقا میرزا عبد الرّزاق موسوى أحمد آبادی، متوفّای 1319 قمری، در وسط تكيۀ سادات أحمد آبادی، که بخشی از قبرستان بزرگ و مهمّ و بسیار قدیمیِ «تخت فولاد»، و سر زمين مقدّس «لسان الأرض» می باشد، مدفون گردیدند، و بدین مناسبت، و برای نشان دادن اهمیّت و قداستِ مزار شریف این بزرگ مرد، مطالبی را به نحو اختصار، دربارهٔ تخت فولاد، و لسان الأرض، ذكر می نمائیم:
گر چه در شهر اصفهان، قبرستان های متعدّدی در محلّه های مختلف وجود داشته، و با تفاوت هائی، در دوره های گوناگون، مورد استفاده برای دفن أموات بوده، و بعضی از آن ها از اهمیّت ویژه ای برخوردار بوده است (1) و نیز در جوار هر امام زاده ای (در حرم و یا صحن متعلّق به آن امام زاده) جمعی از علماء و صلحاء و مؤمنین، به قصد تبرّک و استفاده و استفاضۀ معنوی، به خاک سپرده می شده اند، و قبرستانی کوچک یا متوسّط شکل می گرفته است، و در
ص: 125
هر کدام از آن ها، چه بسا علماء، شعراء، گویندگان و نویسندگان دفن می شده اند.
ولی قبرستان تخت فولاد، در میان همۀ قبرستان های اصفهان، دارای ویژگی خاصّی می باشد، و از نظر وسعت مکان، و بهره برداری دراز مدّت، از اهمیّت زیادی برخور دار است، و از طرف دیگر، مشتمل بر تکیه ها و بقعه های زیادی است، که در آن ها برجسته ترین شخصیّت های عالَمِ فقه و اجتهاد، حکمت و کلام، عرفان و تقوی، تألیف و تصنیف، بیان و قلم، شعر و أدب، مبارزه و جهاد، خدمت و ایثار و ...، به خاک سپرده شده اند، و به خاطر همین جهات، بسیاری از کسانی که می خواسته اند به دعا و توجّه، ریاضت و خود سازی، سیر و سلوک معنوی بپردازند، در این تکیه ها و بقعه ها اقامت می جسته اند، و چه بسا شب های بیدار، و روز های روزه داری را، پشت سر می گذاشته، و در کنار قبور علماء بزرگ، و پرهیز کاران نام دار، به کسب فیض معنوی اشتغال می یافته اند.
بنابراین، قبرستان تخت فولاد، تنها گورستان شهر نیست، بلکه علاوه بر جنبه های روحی و معنوی، یاد آور چهره های درخشان علم و أدب، و تقوى و جهاد می باشد، و حفظ و نگه داری، آشنائی و معرّفیِ آن، خدمتی به حفظ آثار فرهنگ دیرینۀ اصفهان، و تجلیلی از خدمت گزاران بزرگ، و مفاخر علمی و أدبِى حوزۀ علميّۀ عظیم الشّأن این شهر تاریخی می باشد، و برای آیندگان به خوبی روشن می نماید، که در شهر اصفهان، در قرون متمادی، چگونه پرچم علم و دانش و أدب، در اهتزاز بوده است، و انسان هائی بزرگ در کسب علم
ص: 126
و دانش، و تعلیم و نشر آن، زیر لواى أهل البيت علیهم السلام و با الهام از رهبری های آنان کوشیده اند، و حوزهٔ علمیّهٔ بی نظیر یا کم نظیری را، در این شهر علاقمند به علم و دین و مذهب أهل البيت علیهم السلام، به وجود آورده اند.
در این که سر زمین تخت فولاد (قبل از سلاطین صفویّه) گورستان بوده، بحث و سخنی نیست، و آن چه مسلّم می باشد این است که، عدّه ای از بزرگان عرفاء و از جملۀ آن ها عارف نام دار شیعه، مسعود بن عبد اللّه بيضاوي أنصارى، معروف به بابا رکن الدّین، متوفّای 769 هجری، در این سر زمین مدفون گردیده اند، ولی در زمان صفویّه، تخت فولاد، به صورت بزرگ ترین قبرستان شهر در آمده، و به احترام بابا رکن الدّین، نام قبرستان، و نیز پل خواجو، با عنوان قبرستان بابا رکن الدّین، و پل بابا رکن الدّین، بر زبان ها جاری می گشته است.
در دورهٔ صفویّه، آن قدر قبرستان تخت فولاد (قبرستان بابا رکن الدّین) توسعه و گسترش و اهمیّت یافت که بنا بر مشهور
چهار صد تکیه و بقعهٔ عالی در آن ساخته شد
ولی در زمان فتنۀ افغان، قسمت عمدۀ آن، با خاک یک سان گردید (1) ولی مجدّداً در دوره های بعد رونق خود را باز یافت، و با دفن علماء بزرگ و شخصیّت های برجستۀ ادبی و اجتماعی، و تأسیس یا تعمیر بقاع و تکایا،
ص: 127
و رفت و آمد عمومی، موقعیّت برجستهٔ خود را به دست آورد، تا آن که پس از انقلاب اسلامی، و متروکه گردیدنِ قبرستان تخت فولاد، و تغییر گورستان عمومی به محلّ جدید (باغ رضوان در دوازده کیلومتری شرق اصفهان) و بی توجّهی برخی از ادارات ذیربط، و اقدامات غیر آگاهانه و یا مغرضانۀ برخی عناصر فاسد، خرابی هائی به بار آمد که جای بسی تأسف است (1) ، ولی در اثر همّت و کوشش آگاهان، طرح هائی جالب و ارزش مند، به وسیلهٔ (مجموعۀ فرهنگی - مذهبی تخت فولاد) زیر نظر شهرداری اصفهان، به اجراء گذاشته شده است، که قسمت هائی از آن انجام یافته (2) و بخش های دیگری نیز،
ص: 128
به تدریج در حال انجام می باشد، و منظور از این برنامه ریزی های وسیع و اقدامات گسترده و ارزش مند، حفظ نمودن قبرستان تاريخیِ تخت فولاد است به عنوان :
نمایش گاهی بزرگ از فرهنگ و أدب، فقه و اجتهاد، شعر و حکمت در شهر تاریخی اصفهان
در میان قبرستان های بلاد شیعه، برخی دارای ویژگی خاصّ معنوی است، و به خاطر در بر گرفتن اجساد مطهّر أولياء اللّه، و ارتباط معنویِ بندگان شایستهٔ خدا در آن سر زمین، و اقامت خدا جویانِ با فضیلت در بقاع و عبادت گاه های آن موقعیّت و عظمت شایسته و برجسته یافته است، که قبرستان وادی السّلام (در نجف اشرف) و قبرستان شيخان (در قم) و گورستان تاریخی و عظیم تخت فولاد، (در اصفهان) از این قبیل است.
آری سر زمینی که در آن أمثال: مير معصوم و آقا محمّد بید آبادی و میر فندرسکی آرمیده اند، و عالمان و مجتهدان بزرگی، هم چون: آقا حسین و آقا جمال خوانساری و آقا شیخ محمّد تقی رازی و صاحب روضات و کاشف اللّثام (فاضل هندی) و میرزا رفیعای نائینی و ملاّ اسماعيل خواجوئی مدفون گشته اند، و خدا جویانی همانند: آخوند فشارکی و آقا شیخ مرتضی ریزی و حاج ملاّ حسین علی صدّیقین و حاج میرزا رضا کلباسی، شب های مناجات و دعا، ناله و تضرّع گریستن و گریاندنِ مؤمنین داشته اند، و دل هایِ انسان ها را شست شو داده، و با آب تو به تطهیر می کرده اند، و در هر گوشه و کنارِ این سرزمین، و در هر بقعه
ص: 129
و تکیۀ آن، عبادتی و تضرّعی، توبه ای و إنابه ای، عِبرَتی و عَبرَتی بوده است، جای دارد که سر زمینی مقدّس نامیده شود، و از اراضی برجسته به شمار آید.
بخشی از قبرستان عظیم تخت فولاد، به نام لسان الأرض نامیده می شود، که در وجه تسمیۀ آن دو مطلب گفته شده است:
1- حافظ أبو نعیم اصفهانی، متوفّای حدود 430 قمری (از أجداد علاّمۀ مجلسی و صاحب کتاب «ما نزل من القرآن في أمير المؤمنين علیه السلام» و «ذكر المهدی (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)» و ...) در کتاب ذکر أخبار اصبهان، حدیثی نقل کرده است که، وقتی خداوند متعال به آسمان و زمین دستور داد که ﴿ إِئتِيَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً﴾ و آن ها جواب دادند که: ﴿ أتَيْنا طَائِعِينَ﴾، ﴿ أجَابَهُ أَرْضُ إِصْبَهَانَ فَمُ الْأَرْضِ وَ لِسَانُهَا﴾ (فرمان خدا را زمین اصفهان، که دهان و زبان زمین بود، پاسخ داد). (1)
بنابراین نقل «لسان الأرض» سخن گوی زمین، در هنگام پاسخ گوئی به فرمان الهی است، و نشان می دهد که از قداست و عظمتی ویژه برخور دار است.
2- مرحوم ملاّ عبد الکریم گزی (مجتهد نام دار و عظیم الشّأن، و مدرّس برجستۀ حوزۀ علمیّۀ اصفهان) در کتاب «تذكرة القبور» نقل می کند که، گویند: حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام در هنگامی که در جریان فتح ایران، به اصفهان
ص: 130
تشریف آوردند، این زمین با آن حضرت تکلّم کرد، و از توطئۀ یهود که قصد سحر و جادو برای امام داشتند، پرده برداشت، و سپس تختی از فولاد برای آن حضرت ساختند، و امام حسن مجتبی علیه السلام در آن منزل کردند، که سحر ساحرين أثر ننماید، و به این مناسبت، نام «تخت فولاد» و نام «لسان الأرض» مطرح گردیده است. (1)
و بنا بر هر دو وجه یاد شده برای نام گذاریِ لسان الأرض، أهميّت اين سر زمین مقدّس، روشن می گردد.
بسیاری از مورّخین و صاحبان تراجم نوشته اند که، در جریان لشکر کشی مسلمان ها به سوی گرگان، برای فتح آن، حضرت امام حسن علیه السلام در آن لشکر حضور داشتند، و در سر راه شان وارد اصفهان گردیدند. (2)
علاّمه و محدّث بزرگوار، ملاّ محمّد تقی مجلسی، از بزرگان اساتید خود نقل نموده، که در جریان جنگ مسلمان ها با ایرانیان، أمير المؤمنين على علیه السلام موافقت نمودند که امام حسن مجتبی علیه السلام همراه لشکریان باشند، و به برکت آن حضرت، فتوح مختلف انجام گرفت، و در هنگامی که در اوّلین برخورد لشکر اسلام با لشکر رستم (سپهسالار لشکر یزدجرد) مسلمان ها شکست خوردند، امام حسن علیه السلام دعائی نوشتند و بر عَلَم بستند، و مسلمان ها فاتح شدند و بدین
ص: 131
وسیله، برکت حضور امام مجتبی علیه السلام آشکار گردید. در ضمن این سفر، امام حسن علیه السلام وارد اصفهان گردیدند، و در مسجد لُنبان، نماز خواندند، و در حمّامی که محاذی درِ مسجد جامع عتیق بوده (آن دری که به نام دَرِ پیزُربافان خوانده می شده) وارد شده، و غسل نمودند، و آن حمّام به نام امام حسن علیه السلام شهرت داشته است. مرحوم ملاّ محمّد تقی مجلسی می نویسد: جدّم، آن حمّام را در زمان طفولیّت به من نشان داد، و آن حمّام خراب بود، و سپس به جایش کاروان سرائی ساختند. (1)
در سر زمین لسان الأرض، قبر یکی از انبیای بزرگوار، به نام یوشع علیه السلام می باشد (که بعضاً آن را، شعیاء گفته اند، در حالی که حضرت شعیاء علیه السلام در محلّۀ گل بهار، جنب إمام زاده اسماعيل علیه السلام، مدفون می باشد) و در زمان آل بویه، بر آن ساختمانی ساخته اند (2) ، و در دوران صفویّه تجدید و تکمیل گردیده، و أخيراً، ساختمان قدیمی آن را ویران نموده، و تنها یک سنگ قبرِ مرمری، بر روی آن نهاده اند.
قبر یوشع نبی علیه السلام که متعلّق به حدود بیست قرن قبل می باشد (3) ، از آثار
ص: 132
تاریخی تخت فولاد و لسان الأرض به شمار می رود.
از ویژگی های تخت فولاد این است که، تنها محلّ دفن أموات عموماً، و بزرگان علم و دین خصوصاً، نبوده است، بلکه تکیه ها و زاویه های فراوان آن (1) ، محلّ عبادت و مناجات با خدا، و تشکیل مجالس دعای کمیل در شب های جمعه بوده است (2) و حُجُرات هفت گانۀ تکیۀ خاتون آبادی (3) ، محلّ سکونت طلّاب بوده، و مدرسۀ مسجد رکن آلملک نیز، محلّ تحصیل علم بوده
ص: 133
است. و در مجموع، این سر زمین مبارک، جایگاه علم و عبادت، دانش و پرستش بوده، و طالبان ارزش های معنوی را به خود جذب می کرده است.
نماز امام حسن مجتبی علیه السلام چهار رکعت است، و در هر رکعت، پنجاه مرتبه سورۀ توحيد ﴿ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ خوانده می شود، و بنا بر روایتی، در هر رکعت بیست و پنج مرتبه سورۀ توحید قرائت می شود (1) و وقت این نماز، روز جمعه است و مکان خاصّی ندارد، ولی با توجّه به قداستِ این سر زمین، و انتساب آن به امام حسن مجتبی علیه السلام، شایسته است توسّل به ذیل عنايت سبط أكبر حضرت
امام حسن بن على علیه السلام.
در این سر زمین مبارک (اعمّ از مسجد لسان الأرض و قسمت های مجاور آن، و از جمله، مزار شریف صاحب مکیال المکارم) انجام گیرد (2) و شخص توسّل جوینده خود را از فیض عنایات حضرت مجتبی علیه السلام و مادر مظلومۀ شان
ألصّدّيقة الشّهيدة، فاطمة الزّهراء علیها السلام.
مستفیض و بهره مند سازد، و مشمول ألطاف گستردۀ آن بزرگواران گردد.
سال ها بود در فکر بودیم که بر مزار شریفِ آیة اللّه فقيه أحمد آبادی، بقعه ای
ص: 134
تأسیس شود، که نه تنها نشانه ای باشد برای قدر شناسیِ جامعه، از فداکاری ها و مجاهدت ها و تلاش های فکری و قلمی و اجتماعیِ بزرگ مردی که، تمامیِ هستی و عمر خود را، وقف خدمت گزاریِ خالصانه، در راه أهل البيت علیهم السلام، و بالأخص محور عالم وجود، و ذخیرهٔ الهی در زمین، حضرت
حجّة بن الحسن العسكرى (عجل اللّه فرجه الشّريف)
نموده بود، بلکه جایگاهی باشد برای دل باختگان و دل سوختگان امام زمان علیه السلام، که در آن سوز و گداز، و راز و نیازی داشته باشند، و در جوار دل سوخته ای صادق، و دل داده ای شائق، با مولای غائب خود، زمزمه ای و نجوائی داشته باشند، و در کنار تربت پاک فدائی و دل باختۀ امام زمان علیه السلام، در فراق آقا و معین شان، طبيب و أنيس شان، أشكی بی فشانند، و با دلی سوخته، و أشكى جارى، براى فرج و ظهور مولای شان دعا کنند، زیرا که:
در فرج آن حضرت، فرج شیعیان، و در ظهور و حضور شان، كمال بشر، و بلوغ عقل ها و آسودگی جان ها است
ولی در راه رسیدن به مقصود مشکلاتی وجود داشت، که بعضی فردی، و بعضی دیگر اجتماعی بود، قسمتی مربوط به خصلت ها و گرایش ها، و بخشی دیگر مربوط به برنامه ریزی های گسترده و وسیع، در رابطه با مجموعۀ تخت فولاد به شمار می رفت.
تا این که از یک سال قبل، بارقه های نور جلوه گری نمود، و اشارت ها و بشارت هائی معنوی جلب توجّه نمود، که این نویسندۀ کم ترین (حاج سیّد
ص: 135
حجّة موحّد ابطحی) را برای اقدام جدّی و پی گیرانه مصمّم نمود، و جالب تر آن که در این یک سال اخیر، چندین استخاره نمودم برای اقداماتی که در راه رسیدن به مقصود، و مسائل جنبیِ آن مطرح می گردید، و در هر کدام از آن ها بشارت های دل نواز و امید بخش، قوّت قلب و اطمینان دل و آرامش می بخشید.
در یک نوبت، آیۀ مبارکه 36 و 37 از سورۀ نور:
﴿ فى بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ، يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الأَصَالِ رِجَالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلوةِ وَ ابْتَاءِ الرَّكُوةِ ...﴾
و در نوبتی دیگر، آیۀ 54 از سورۀ نور:
﴿ قُلْ أَطِيعُو اللَّهَ وَ أطِيعُوا الرَّسُولَ ... وَ إِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينِ﴾
و در نوبت سوّم، آیۀ 38 و 39 سورۀ حج:
﴿ إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا ، إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ أذِنَ لِلَّذينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدير﴾
و نیز در نوبت های دیگر، آیاتی حرکت بخش، نیرو آفرین، مقاومت ساز، دور کنندۀ یأس و نا امیدی و ... جلب نظر می کرد، و به خوبی نشان می داد که، خداوند متعال اراده کرده است، عظمت بندۀ مخلص، وفا دار، فدائیِ حضرت بقيّة اللّه الأعظم علیه السلام، شهید در راه حق و فضیلت، و جان باختۀ در راه خدا و أولياء حق علیهم السلام را، به نمایش بگذارد، و مرقد و مزار پر برکت او را، در زمرهٔ
﴿ في بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ﴾
قرار دهد، و از حق گوئیِ او دفاع کند که ﴿ إِنَّ اللّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا﴾ و از یاری و نصرت خود او را بهره مند سازد، که ﴿ إِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِير﴾.
ص: 136
در ماه مبارک رمضان 1420 قمری، در اثر عنایت و بشارتی، حرکت به سوی مقصود شتاب گرفت، و در روز جمعه هشتم ماه رمضان المبارک، جلسه ای در بیت الزّهراء علیها السلام (واقع در خیابان احمد آباد، کوی ملک الأطبّاء) تشکیل گردید، و هیئت امناء تأسیس بقعهٔ صاحب مکیال المکارم، مرکّب از دو فرزند گران قدر آن بزرگ مرد، حجّتی الإسلام و المسلمين، آقای حاج سیّد محمّد و حاج سیّد عبّاس فقيه أحمد آبادی دام عزّهما و چند نفر از نوادگان و علاقمندان آن بزرگوار تعیین گردیدند، و فعّالیّت های اجرائی تأسیس بقعه شروع شد.
در روز جمعه 29 رمضان المبارک (آخرین جمعۀ ماه مبارک) با حضور جمعی از فرزندان و أحفاد صاحب مكيال المكارم، و نیز با اجتماعی معنوی از عدّه ای از علاقمندان به امام زمان علیه السلام، مراسم کلنگ زنی تأسیس بقعه، بر مزار آية اللّه، فقيه أحمد آبادی انجام گرفت، و در حالی که حال و هوای معنویِ آن مراسم جلب توجّه می کرد، و زیارت آل یاسین زمزمۀ لب های حاضرین بود، و در آن سر زمین مقدّس (تخت فولاد، لسان الأرض) و در ساعات قبل از ظهر جمعه، دل ها همه، متوجّه امید دل ها، و محبوب جان ها، و پناه بی پناهان:
ألْإِمَامُ الْغَائِبُ الْقَائِمُ، الْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِيّ (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)
بود، با فریاد یا صاحِبَ الزَّمان و يا أَبا صَالِحٍ الْمَهْدِي و يَا غَوْثَ المُضطَرّين، به دست عموم حاضرین کلنگ زده شد، و آرزوی دیرینۀ عاشقان و دل باختگان امام زمان علیه السلام بر آورده شد، و خبر این مراسم، علاقمندان و دوستان
ص: 137
را در شهر های گوناگون، همانند مشهد مقدّس، تهران و قم و ... خشنود نمود.
در جریان تأسیس بقعهٔ شریفه، هم کاری های علاقمندانۀ مقام محترم معاونت عمرانی استانداری اصفهان، جناب آقای مهندس سیف الّلهی (که مجدّانه، علاقمند به عمران و آبادیِ امام زادگان علیهم السلام و ترویج از مراکز و پایگاه های دینی می باشند) و مساعدت های اداریِ مسئولین محترم «مجموعهٔ فرهنگی - مذهبی تخت فولاد» و نیز مهندسین طرّاح، که نقشۀ جالب بقعه را ترسیم نمودند، و نیز هم کاریِ مادّی و معنوی اعضای هیئت امناء، و معماران علاقمند، و همۀ کسانی که به شکلی نیاز به هم کاری آن ها احساس می گردید، بسیار جالب و مؤثّر بود، أجر همۀ آن ها با خدای بزرگ و صاحبان ولایت باد.
پس از آن که کار های مهمّی در پی ریزی بقعه انجام گرفت، و آرموتوربندی و فونداسیون کامل گردید، در اثر یک عنایت معنوی مقرّر شد که، روز جمعه 23 محرّم الحرام 1421 قمری، در آستانۀ شهادت امام زين العابدين علیه السلام، اجتماعی از فرزندان و نوادگان و دوستان مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی، و عموم علاقمندان به امام زمان علیه السلام، بر مزار شریف آن بزرگوار تشکیل گردد، و با توسّل به ذیل عنایت حضرت بقية اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) برای موفّقیّت در این امر بزرگ، و اجابت دعایِ علاقمندان، استمدادی معنوی انجام گیرد.
در این مراسم (که جمع کثیری از أولاد و أحفاد، و نیز بسیاری از علاقمندان حضور یافتند) زیارت آل یاسین همراه با سوز و گداز قرائت شد، و سپس خطیب دانش مند، آقای یوسفی خراسانی سخنرانی پر شور و پر محتوائی در
ص: 138
عظمت آية اللّه فقيه أحمد آبادی و کتاب بی نظیر ایشان ایراد نمودند، که همه را به اعجاب وا داشت، و سپس عزا داری پر شوری به یاد قبرستان و حرم مطهّر أئمّۀ بقيع علیهم السلام و مزار شریف زین العابدین، امام علىّ بن الحسين علیه السلام انجام گرفت.
در این مراسم که حدود سه ساعت به طول انجامید، و همه بر سر پا ایستاده بودند، و فرش و سایبانی نبود، آن چنان حالت معنویّت بر جمعیّت حاضر حاکم بود که، همه با علاقمندی تا پایان مراسم و پس از آن، با اشک و ناله، و تضرّع و استغاثه و التجاء، حضوری معنوی و نورانی داشتند.
جوانی است مؤمن، مخلص، از خانواده ای مذهبی، با ولایت و کوشا در راه احياء أمر أهل البيت علیهم السلام و مورد وثوق، به نام ... (1) که داستان عجیب خود را چنین شرح می دهد:
من روز ششم این دهه (دهۀ سوّم محرم الحرام 1421) نیّت کردم که، هر چه گریه و عزا داری می کنم، در عوض آن در این چند شب باقی مانده از جلسۀ ... جمال امام زمان علیه السلام را زیارت کنم، و در شب هفتم (2) وقتی که آقای ... به
ص: 139
عبارت ﴿ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أميرَ الْمُؤْمِنِينَ حُجَّتُه﴾ (در زیارت آل یاسین) رسیدند، و با ذکر «علی، علی» سینه زنی کردند، بوی خوشی به مشامم رسید، و از هوش رفتم، و به زمین خوردم (1) ، و در این حال، نور سبزی را دیدم، و به شوق این نور، به هوش آمدم، و در اواخر جلسه، ناراحت بودم که چرا امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) را زیارت نکرده ام، و گریه می کردم، و ایشان در جلسه بوده اند، به پای منبر رفتم، و اشک می ریختم و گریه می کردم و ...
تا خواستم از زمین بلند شوم، به یاد چند لحظه قبل، مجدّداً از هوش رفتم، و به زمین خوردم، و در این حال احساس کردم که، کسی بالای سر من ایستاده و زیر کتف (شانه) های مرا گرفت و گفت: ناراحت نباش، بلند شو، و من وقتی بلند شدم کسی را ندیدم.
در همین شب، با همین حال به خانه آمدم، و نیّت کردم که خوابی ببینم. در عالَم رؤیا دیدم که من با آقای ... وارد یک چهار دیواری شدیم (2) و شما و (آقای ...) در وسط این محوّطه، بالای سر قبر ایستاده بودید، و با انگشت اشاره می کردید به قبر و می گفتید: این نوری که امشب در مجلس بود، از این قبر صاحب مکیال بلند شد، و به آن جا آمد. و نور زیادی هم دور قبر را گرفته بود.
ص: 140
ضمناً روز جمعه که جلسه ای بر سر مزار ایشان برگزار شده بود (1) من در آن جلسه نبودم، و تاکنون این قبر را در بیداری ندیده ام.
در روز جمعه، هفتم ماه صفر 1421 قمری، در سال روز شهادت سبط أكبر، امام حسن مجتبی علیه السلام، اجتماعی کم نظیر از نظر معنویّت، در جوار مزار شریف صاحب مكيال (آية اللّه فقيه أحمد آبادی) ترتیب یافت، که مقدّمات آن از شب قبل فراهم گردیده بود.
أنگیزۀ این اجتماع، توسّل به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام (از طریق خواندن نماز آن حضرت) بود، زیرا روز هفتم صفر، مصادف با جمعه، و روز شهادت امام حسن علیه السلام بود، و از طرف دیگر، با توجّه به این که مزار شریف صاحب مکیال، در سر زمین مقدّس لسان الأرض (تخت فولاد) واقع شده است (که بنابر مشهور در زمان تشریف فرمائی امام حسن علیه السلام به شهر اصفهان، این زمین با آن حضرت سخن گفته (2) و بدین وسیله شرافت و انتساب به آن حضرت یافته است) اطمینان یافتیم که فرصتی استثنائی برای توسّل به امام
ص: 141
حسن مجتبی علیه السلام پیش آمده، و نباید این فرصت از دست برود.
اجتماعی از علاقمندان حاصل گردید، و نماز توسّل به امام حسن مجتبی علیه السلام خوانده شد، و در اثر کشف عنایتی از جانب حضرت بقیّة اللّه أعظم علیه السلام در همان روز، و در مقدّمۀ اجتماع یاد شده، حال و هوای جمعیّت حاضر دگرگون گشت، و با خواندن زیارت آل یاسین و سلام به امام زمان علیه السلام انقلابی عظیم در روحیّهٔ حاضرین پدید آمد، آن چنان که سه ساعت در زیر آفتاب سوزان (بدون فرش و وسیله) جمعیّت حاضر ایستاده بودند، و به توسّل و عزا داری بر امام مظلوم، حضرت مجتبی علیه السلام ادامه دادند، و نشانه های روشن عنايات أهل البیت علیهم السلام را مشاهده نمودند. برنامۀ نماز امام حسن علیه السلام و توسّل به امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) و عزا داری بر امام مجتبی علیه السلام مقارن ظهر جمعه پایان یافت.
هم چنان که قبلاً بیان نمودیم، در روز جمعه هفتم ماه صفر 1421 قمری، در ساعات أوّليّۀ صبح، دوست داران و ارادت مندان اهل البيت علیهم السلام و دل شکستگان مصیبت امام حسن مجتبی علیه السلام و دل سوختگانِ فراق حضرت مهدی (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) گروه، گروه، به تکیۀ صاحب مکیال وارد شدند، و حدود سه ساعت در زیر آفتاب بر سر پا، به یاد قبرستان بی سایبان بقیع، و حرم مطهّر بی بقعه و بارگاه امام حسن علیه السلام، عزا داری نمودند، و نماز توسّل به آن حضرت خواندند، و عرض سلام و أدب به ساحت مقدّس امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) نمودند. ناگاه شخصی مرا صدا زد (که در ایمان و صداقت و نیز علاقه و دل بستگی به أهل البيت علیهم السلام كاملاً
ص: 142
مورد وثوق و تأیید می باشد) و در بیرون تکیۀ صاحب مکیال المکارم، با أشک و سوزی تکان دهنده، گفت:
بعد از نماز صبح امروز (جمعه هفتم صفر) آقای ... (1) تلفن زدند که، امروز مقرّر شده است که برویم سر قبر مرحوم صاحب مکیال المکارم، و جلسهٔ عمومی است، و هر که را می خواهید دعوت کنید بیاید.
پس از این دعوت تلفنی، خوابیدم و در عالم رؤیا دیدم که، می خواهیم برویم سر قبر مرحوم صاحب مکیال. از در خانه که بیرون آمدیم، دیدم یک فضای سبزی است و از دور آقای ... را دیدم، که تسبیح خود را حرکت می دادند فاصلۀ زیادی داشتیم، رفتم جلو که با ایشان سلام و احوال پرسی کنم، سلام کردم و برگشتم، بعضی از همسایه ها را جلوی درب خانه دیدم، به او گفتم: ما می خواهیم سر قبر صاحب مکیال برویم، ایشان هم گفتند ما هم میل داریم که برویم. بعد از این، برای دوّمین مرتبه روی خود را برگرداندم، دیدم فضای سبزی است، و آقای ... در آن فضای سبز قدم می زند، و در نظرم آمد که بروم جلو و دربارۀ فلان مطلب ... سؤال کنم. جلو رفتم و سلام کردم، و دنبال ایشان رفتم، و یک دفعه به نظرم رسید که ایشان آقا امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) هستند، و در این هنگام صدای شخصی را شنیدم (در حالی که شخص او را نمی دیدم) که فرمود :
دو دفعه امروز تشرّف واقع شد. دو دفعه دعای عهد خوانده شد،
ص: 143
دو دفعه تشرّف حاصل شد (1)
بعد از این که یقین پیدا کردم که ایشان امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) هستند، جلو رفتم که سؤال خود را عرضه بدارم، دیدم ایشان لب نهر آبی هستند، جلو رفتم و در نظر خودم سؤال هایم را مرتّب و منظّم می کردم، که ناگاه متوجّه شدم ایشان در وسط آن نهر آب قرار گرفتند، و در آب ها فرو رفتند، و پنهان شدند، و با رفتن ایشان در آب، آب ها شروع به جوشیدن و حباب انداختن کرد. من ناراحت شدم که نتوانستم سؤال کنم، و با گریه از خواب بیدار شدم.
بعد از آن که رفتیم بر سر قبر آیة اللّه، فقیه احمد آبادی، و مشغول خواندن نماز امام حسن مجتبی علیه السلام و نماز جعفر طیّار شدم، رؤیای یاد شده، در نظرم مجسّم شد، و در حالتی غیر عادی، در نظرم آمد، که آن فضای سبز مربوط به تکیه و مزار صاحب مکیال است، و آن نهر آب نیز، خودِ قبر مرحوم صاحب مکیال (آية اللّه، فقيه أحمد آبادی ) می باشد.
در طیّ مراحل و جریاناتی که در رابطه با تأسیس بقعه صاحب مكيال المکارم رخ داده، یک دست غیبی و عنایت مستمّر ولائی احساس می شود که،
ص: 144
در تمامیِ مسائل و حوادث و برنامه های مربوط به این بزرگ مرد و تأسیس بقعه وجود دارد، که مصداقی است برای آیات شریفۀ:
﴿ إِنَّا لَتَنْصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَاد﴾
***
﴿ إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا، إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ﴾
***
﴿ يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾
***
﴿ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ﴾
***
﴿ إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللّهُ فَلا غَالِبَ لَكُمْ﴾
***
﴿ وَ اللّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ﴾
***
ص: 145
﴿ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا العَلَمُ المَنْصُوبُ وَ العِلْمُ المَصْبُوبُ وَ الغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الوَاسِعَةُ﴾
ص: 146
ص: 147
ص: 148
آية اللّه فقيه أحمد آبادی قدس سره، علاوه بر آثار قلمی و علمی و تحقیقیِ متعدّد، که مصداق «ألباقيات الصالحات» می باشد، و به عنوان میراثی گران بها از خود بجای گذاشته اند، سروده های عربی و فارسی فراوانی، به یادگار نهاده اند که، با در برداشتن مضامینی ارزش مند، و سوز و گداز، و شور و حالی که از عمق جان شان برخاسته، و در لابلای کلمات و جملات این اشعار موج می زند، صفحه های زرّینی به شمار می رود، که نه تنها یادگاری ادبی محسوب می گردد بلکه مجموعه ای است که، عشق و ایمان، ذوق و عرفان، سوز و دردِ هجران، در آن تجلّی دارد، و به دل ها شوق و شعف، جوش و خروش، و امید و ضیاء می بخشد.
آرى، سروده ها و اشعار ارزش مندی از این بزرگ مردِ دل باختۀ امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) به جای مانده است که، نشانه ای از دلِ بیدار، قلبِ مطمئن، روحِ بلند، و پَرِ پروازِ این مجتهد أديب، و شاعر فرزانه، به سوی عالَمِ معنی و حقیقت می باشد، و در این بخش از کتاب، نمونه هائی از سروده های عربی و سپس غزل ها و رباعیّاتی از سروده های فارسی آن بزرگ مرد را تقدیم محضر علاقمندان و دوست داران آن بزرگوار، و دل دادگان و شیفتگان حضرت بقيّة اللّه الأعظم، حجّة بن الحسن العسکری (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) می نمائیم.
***
1- سروده ای پر سوز، در غم هجران مولی، و حسرت و اندوه بر تمام شدنِ دورۀ جوانی در فراق جانِ جانان، و بیان این که ادامۀ زندگی با امید و شوق وصل، و ديدار لقاء حبيب، یعنی امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) ممکن می باشد، و زمزمه ها
ص: 149
و نجوا هائی با آن حضرت. (1)
تَولّى شَبابي فِي الفراقِ فَأسرعا *** و آذنَ عُمري بِالرَّحيلِ فَودّعا
حَییت بِشَوقِ الوَصْل دَهراً و لَم أكُن *** بِشَيئیٍ سِوى تِذكارِه مُتَمتّعا
قَد اشتدَّ شَوقى فيكَ يا غايَةَ المُنى *** وَ يا خَيرَ مَن صَلَّى و يا خَيْرَ مَن دَعا
و يا خَيرَ مَقْصُودٍ و يَا خَيْرَ مَوْئِلٍ *** و يا خَيْرَ مَن لَبّى و يا خَيْرَ مَن سعى
و قَد طالَ صَبري فِي النَّوى اذ تَرَكْتُنى *** كَئيباً غَريباً باكِياً مُتَوَجِّعا
فَيا مُهْجَتي، يا روح قَلبي و راحتي *** أغِثني، فَقَلبي كادَ أَنْ يَتَصَدَّعا
نَظَرتُ بِأبوابِ المُلُوكِ فَلَم أَجِد *** سِوی بابِک العالي مَلاذاً وَ مَفْزَعا
و اذ نَزَلَ المَعْرُوفُ و العَدْلُ و السَّخا *** فَما أختار إلاّ في فِنائِك مَوْضِعا
أغِثني بِفَيضٍ مِن نَداك فَانّه *** لَقَدْ صارَ مِنهُ البَرُّ و البَحْرُ مُتْرعا
ص: 150
فَلَولاکَ ساخَ الْأَرْضُ بِالخَلْقِ كُلِّهِم *** و صارَ بُطُونُ الْأَرْضِ لِلنَّاسِ مَضْجَعا
وَ لَولاكَ إنْدَكَ الجِبالُ جَميعُها *** وَ لَولاكَ أركانُ السَّمَاء تَزَعْزَعا
وَ مَا نَبَتَتْ فِي الْأَرْضِ لَولاكَ حَبَّةٌ *** وَلا شَجَرٌ لَوْلا وُجُودُک أيْنَعا
وَ لا أَشْرَقَت شَمْسُ وَ لا نَيِّرٌ بَدا *** وَلا نَبَعَت عَيْنُ وَلا الْبَرقُ أَمْصَعا
وَ صَيَّرَنَا الأعداءُ لَولاکَ طُعمةً *** و كانَ عَلَيْنَا الذُّلُّ ثَوْباً مُلَفَّعا
وَ مَا فَازَ نَاجِ بِالنَّجاةِ بِغَيْرِكُم *** و مَن أمَّها مِن غَيرِكم كانَ الْكَعا
حَبيبي حَبيبي طالَ هَمِّي و كُربَتي *** أغِثني سَريعاً قَبْلَ أَنْ أَتَضَيَّعا
تَعالَيْتَ عَن مَدحى و مَدحِ الخَلائق *** وَ ما قيل في عُلياكَ قَد كُنتَ أرفَعا
***
2- سروده ای دیگر، در هیجان حزن و اندوه در فراق امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)، و ستایش از الطاف و عنایات آن حضرت، و بیان نا توانی انسان در ادراک عظمت و بركات وجود آن منبع جود و فیض، و هم چنین، بیان این که پرودگار متعال در هنگام شهادت امام حسین علیه السلام به ملائکۀ آسمان ها خبر داد، که انتقام
ص: 151
خون آن مظلوم شهید را، به وسیلهٔ قائم آل محمّد علیه السلام خواهد گرفت.
و این سروده، از نتایج نورانیِ شب های سوز و گداز، و از پیامد های حال و هوا، و زمزمه های سحری آیة اللّه فقيه أحمد آبادی قدس سره می باشد. (1)
قَد هاجَ حُزني و قَلبي صارَ مُنكَمِدا *** لِهَجْرِ مَن حُسنُه لِلعالَمينَ بَدا
خَيرُ الوَرى نَسَباً، شَمسُ الهُدى حَسَباً *** و أفْضَلُ الخَلقِ أعواناً و مُحْتَشَدا
قَد حارَ ذو الُّلبِّ في إدراكِ رُتْبَتِه *** و العَقْلُ في نَعْتِه أعْيا و إنْخَمَدا
بيُمنِه تَجِد الأجبالَ ثابِتَة *** لَولا كَرامَتُه ألْفَيْتَها بَدَدا
مِن نُورِهِ الشَّمسُ و الأقمارُ نَيِّرةٌ *** مِن فَضلِه قَد رَبا ما كانَ مُنهَمِدا
لَم يُرزَق النّاسُ لَولا فَيْضُ نائِلِه *** وَ ما بَقُوا ساعَةٌ في دَهْرِهمْ أبَدا
شَمائِلُ المُصْطَفَى كَانَتْ شَمائِلَه *** وَ مُحْكَمُ الذِّكْرِ فِي أَوْصَافِه وَرَدا
تَكامَلَ العِلمُ و الأخْلاقُ أَكْمَلها *** في ذاتِه القُدس طُرّاً حينَ إذ ولدا
ص: 152
باهی بِه اللّهُ سُكَانَ السَّماءِ و قَد *** ضَجّوا إلَىَ اللّهِ اذ قَتْلُ الحُسينِ بّدا
أنِ أَسْكُتُوا، أَنْتَقِم حَتماً بِقائِمِهِم *** مِن كُلِّ مَن حَارَبَ المَظْلُومَ أو طَرَدا
***
3- و در سروده ای دیگر، در عرض ارادتی به محضر حضرت بقیّة اللّه (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) بیان می نمایند که: قلب من منزل و جایگاه شما است، و هیچ گاه از دلِ من بیرون نمی رَوید، و در زمزمه و مناجاتم با شما، از نزدیک سخن می گویم. (1)
بَنَيتُ بِقَلبي مَنزِلاً لِجَنابِكُم *** أَقَمْتَ بِها مُذ كُنتُ في غَايَةِ الحُبِّ
أما و الَّذِي لَو شَاءَ ما خَلَقَ النَّوى *** لَئِنْ غِبتَ عَن عَيْنِي، فَمَا غِبْتَ عَن قَلْبِي
يُوَهمنيكَ الشَّوقُ حتّى كَأنَّما *** أُناجيكَ مِن قُربِ و إِن لَم تَكُن قُربى
4- و در این سروده، از صمیم جان، و از پردۀ دل، عرض ارادت و محبّت نسبت به امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) می نمایند، و با تکرار کلمهٔ «بنفسی»، آمادگی خود را برای جان فشانی در برابر آن حضرت، اعلام می دارند، و در پایان، دعا دربارهٔ تعجیل در ظهور امام عصر علیه السلام می نمایند. (2)
ص: 153
بِنَفْسِي مَنْ مِنْ هَجْرِه أَنَا ضَائِل *** وَ مَنْ لِلواء الفَتحِ و النَّصرِ حامل
بنَفْسى إماماً قائماً غابَ شَخْصُه *** و لَيسَ لَه فِي العَالَمِينَ مُماثل
بِنَفْسِي مَن يُحيى شَرِيعَةَ جَدِّه *** وَ يَقْضِي بِحُكْمِ لَم يَرُمْه الأوائل
و يَجْتَتُّ أصْل الظَّالِمِينَ وَ فَرعَهم *** و يُحْيى بِهِ رَسْمُ العُلى و الفَضائل
فَيارَبِّ عَجِّل في ظُهُورِ امامِنا *** وَ هذا دُعاءٌ لِلْبَريَّة شامل
5- و در سحری پر سوز، و با دلی پر خون، در حالتی که غرق اندوه و غم فراق امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) بوده اند، و شدّت درد هجران، آرام و قرار از دل و جان شان گرفته بوده است، مضمون های زیر به خاطر شریف شان رسیده، و بر زبان شان جاری گشته است (1) که ذیلاً ملاحظه می نمائید:
مِنْ هَجْرِكَ يا حَبيبُ، قَلبي قَدْ ذَابَ *** اُنظُرْ نَظراً إلىَّ يَا بْنَ الأطياب
إِنْ غِبْتَ لِذَنْبِنَا فَتُبْنَا تُبْنَا *** أَوْ خِفْتَ مِنَ العِدَى فَمَا لِلأحباب
ص: 154
الْجَوْرُ فَشَا عَلَى المُحِيِّينَ فَقُمْ *** يا مُنتَقِماً بِأَمْرِ رَبِّ الْأَرْبَاب
6- و در اشعاری که دوازده بیت می باشد، و در سنّ بیست و پنج سالگی، هنگام پایان بخشیدن به تألیف کتاب آداب الجمعات (آئین جمعه)، دربارهٔ فضیلت های جمعه سروده اند، اشاره ای به امتیازات روز جمعه گردیده، و پدیده های بزرگ و پر برکتی که در روز جمعه اتّفاق افتاده یا می افتد، مورد اشاره و توجّه قرار گرفته است. همانند: خلقت نور، تولّد پیامبر گرامی اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلم، ولادت حضرت علی علیه السلام در خانۀ کعبه، ازدواج حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام، و اکمال دین در واقعۀ غدیر خم، تولّد حضرت مهدی (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) و نیز ظهور آن بزرگوار، و هم چنین مضاعف بودن خیرات، و آمرزش گناهان در این روز مبارک و فرخنده. (1)
یا سائِلاً عَنْ أَشْرَفِ الأَيَّام *** إِنِّي مُجيبٌ إِنْ وَعَيْتَ كَلام
إنَّ الشَّرافَةَ وَ السِّيادَةَ ثابِتٌ *** في جُمْعَةٍ إِذْ فيهِ كَشْفُ ظَلام
قَدْ صَارَ فِيهِ النُّورُ مَخْلُوقاً لَنَا *** و کَذاكَ تُجلى ظُلْمَةُ الاثام
ناهیکَ يَوْماً مَا لَهُ مِنْ مَاثِل *** إِذْ كَانَ ميلاداً لِخَيْرِ أنام
ص: 155
الْخَيْرُ فيهِ مُضاعَفٌ مِنْ رَحْمَةٍ *** وَ الذَّنْبُ يُغْفَرُ فيهِ مِنْ إعْظام
قَدْ كَانَ تَزْوِيجُ الْبَتُولِ بِجُمْعَةٍ *** فيها تَكَمَّلَ مِلَّةُ الإِسْلام
في جُمْعَةٍ وَلِدَ الْوَصِیُّ بِكَعْبَةٍ *** في خَيْرِ شَهْرٍ، في أعَزِّ مَقَام
وَ الْقَائِمُ الْمَهْدِيُّ ضاهى جَدَّهُ *** ميلادُهُ في سَيّدِ الأيّام
وَ ظُهُورُ شَوْكَتِهِ وَ عِزَّةُ أهْلِه *** في جُمْعَةٍ حَتْم بِغَيْرِ كَلام
يَا حُجَّةَ الْجَبَّارِ عَبْدُكَ زائرٌ *** ايَّاكَ مُشتاقاً بِأَلْفِ سَلام
رُوحى فِداكَ وَ مُهْجَتي وَ أحِبَّتى *** وَ هُوَاكَ مَمْزُوجٌ بِمُخِّ عِظام
فَاشْفَعْ إِلَى رَبِّي لِيَغْفِرَ زَلَّتى *** حَتّى أفُوزَ بِجَنَّةِ بِسَلام
7- و در پایان این قسمت (أشعار عربی) سرودۀ جالبی را، که در سال های قبل از ارتحال پدر بزرگوار شان (1) مرحوم آیة اللّه، آقا سیّد عبد الرّزاق موسوی قدس سره، و به دستور ایشان سروده اند، نقل می نمائیم، که در آن، دربارهٔ
ص: 156
فضیلت محبّت و دوستى أئمّۀ معصومين علیهم السلام و حضرت زهراء علیها السلام و أرزش گریستن بر مصائب آن بزرگواران و این که این اشک ها، زاد و توشۀ قیامت است، مطالبی بیان گردیده، و با اشاره به مصائب فراوان و سنگین حضرت زهرای مرضيّه علیها السلام، به چشم شان اشاره نموده، و فرموده اند: ای چشم! بر زهرای مرضیّه علیها السلام خون گریه کن، زیرا آن حضرت به مصیبت هائی به وسعت دریا ها، گرفتار گردیده اند.
يا سائِلاً عَنِّي بِفَضْلٍ مُضمَر *** إسمَع تَأمَّل في كَلامِي المُظهر
الفَضلُ في حُبِّ الأئمّةِ بارِزٌ *** و مَحَبَّةِ الزَّهْراء يَومَ الْمَحْشر
أهْلُ التَّقى يَبكُونَ فى أَحْزانِهِم *** و اللّهِ هذا الماءُ زادُ الْمَحْشر
اُدخُل بِنا يا صاحِ في دارٍ بِها *** أحزانُهمْ مَذكُورَةٌ بِالْمَنْظَر
هِىَ دارُ إِكْرامِ وَ دارُ الاهتِداء *** لِمُحَقِّقٍ عَلامَةٍ مُتَبَحِّر
هُو عَبدُ رزّاقٍ إذا سَمَّيْتَه *** مِن وُلْدِ سَيِّدِنَا النَّبِيِّ الْأَطْهَر
ابْكى عَلَى الزّهراء يا عَينُ الدِّمَاء *** فَقَد أبْتَلتْ بِمَصائِب كَالأبحر
سِقْطُ الجَنينِ وَ كَسْرُ الجَنْبِ مِن عُمَرا *** وَ الْوَجْهُ مِن ضَرْبِ الْعِدَى بِمحَمَّر
ص: 157
هذا قَليلٌ مِن مَصائِب واقَعَت *** في حَقٌّ بِنتِ المُصْطَفَى الْمُتَطَهِّر
مَهْ يا «تقی» فَدَمْعُ عَيني سَائِل *** و القَلبُ مِن أحْزانها بمُكَسَّر
***
عکس
ص: 158
مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی قدس سره، سروده های جالب و گوناگونی، با تخلّص «تقی» و «شرعی» در زمینهٔ توحید و توجّه به خدا، و ارزش دل، و عبرت آموزی از گذر عمر، و نیز دربارهٔ أئمّۀ معصومین علیهم السلام و دیگر مسائل اعتقادی و اخلاقی، از خود به جای گذارده اند، و مخصوصاً دربارۀ عظمت و ألطاف و عنایات حضرت بقیّة اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) و درد هجران و فراق آن حضرت، و انتظار ظهور و فرج، و حکومت جهانی و عدالت گسترِ آن امید دل ها، أشعاری به یادگار نهاده اند که، از آثار جاوید و نشانه های روشن ایمان و خلوص، عشق و ارادت، صفا و صمیمیّت، سوز و گداز و سایر حالات ارزش مند روحی و قلبیِ آن بزرگ مرد می باشد.
و ذيلاً نمونه هائی از آن سروده ها را به محضر علاقمندان به ارزش هایِ والایِ دینی و اعتقادی، و دوست داران و هوا داران مكتب أهل البيت علیهم الاسلام تقدیم می نمائیم
روزی که ساخت خانۀ دل را خدای دل *** از بهر عشقِ رویِ تو کرد او بنای دل
دل را فدای عشق تو کردم من از نخست *** با آن که هر چه بود نمودم فدای دل
راهی که رهروانِ دو عالَم نیافتند *** پیموده ام به یک قدم، آن را به پای دل
ص: 159
در نرد عشق، هستیِ خود را بباختم *** کردم تمامِ کون و مکان را فنای دل
حاجی به سوی کعبه روان می شود از آنک *** راهی نیافت در حرم با صفای دل
آن آتشی که خرمن ایجاد را بسوخت *** أندک نمونه ای بُوَد از داغ های دل
در سر نه یاد گلبن و نِی فکر گلشن است *** آن را که دامن است پر از پاره های دل
بس ای «تقی» که با خبر از رازِ دل کسی *** نَبود بغیر حق، که نموده بنای دل (1)
ص: 160
گر همی جوئی وصال یار را *** کن برون از قلب خود اغیار را
چون که آن یعقوب، شيخ المرسلين *** حبّ یوسف گشت در قلبش مَکین
چون که غیر آمد به دل، دل دار رفت *** شد مقام ظاهر و، أسرار رفت
حق تعالی خواست بیدارش کند *** فارغ از هر چیز، جز یارش کند
مبتلایش کرد بر درد فراق *** ماهِ رویِ يوسفش شد در محاق
چون محبّت داشت او را در رَسَن *** ساخت بهر خود یکی بیت الحزن
نام یوسف بود ذکرش سر بسر *** بهر وی نِی غیر وی ذکر دگر
روزی آمد مقبلی او را به پیش *** دید او را تن ضعیف و سینه ریش
گفت ویحک، چیست این حال ای نبی *** وز برای کیست، در تاب و تبی
این سخن بر زخم او شد چون نمک *** آه یوسف، یوسفش، شد بر فلک
گفت از هجران تنم این سان شده *** دیده ام گریان و دل بریان شده
ص: 161
جبرئیل آمد به فرمان خدا *** گفت کای يعقوب، شيخ الأنبيا
هشت و چارت، من پسر کردم عطا *** غیر یک تن شان، نشد از تو جدا
این همه نالیدنت از بهر چیست *** وین همه زاریدنت از هجر کیست
زین سپس، نامش نیاور بر زبان *** ورنه محوت سازم از پیغمبران
یعنی ای یعقوب نام من بگوی *** نام کس را غیر نام من مجوى
باز در دل، حبّ یوسف داشت چون *** روز ها می آمد از خانه برون
نام یوسف را ز مردم می شنید *** دل تسلّی می نمود آن نا امید
جبرئیل آمد به أمر کردگار *** گفت با یعقوب زارِ دل فکار
گر دهی گوشت به نام او فرا *** می کنم نامت برون از أنبیا
حزن خود را داشت پنهان، آن سلیم *** زین سبب فرموده حق، فهو كظیم
خانۀ حق، چون دل عبد است و بس *** پس نباید در وی آید هیچ کس
حبّ حق خواهی به غیرش رو مکن *** دل أسير خط و خال و مو مکن
ص: 162
یک دم أگر به خاک عزیزان گذر کنی *** از ما سوای حق، همه قطع نظر کنی
گر حبّ غیر حق، ز دل خود برون کنی *** در یک نفس، جهان همه زیر و زبر کنی
در نزد پیر عشق بخوان درس عشق را *** تا عشق غیر حق، ز دلِ خود برون کنی
خاکت بسر، که هیچ نکردی بجز گناه *** اکنون ز جای خیز، که خاکی بسر کنی
آماده باش و توشۀ راه سفر بساز *** شاید سفر بنا گه از این رهگذر کنی
از آب دیده، آتش عصیان خموش کن *** زان پیش، کز ندامت خود، ناله سر کنی
ربّ أرجعون بگوئی و، سودی نبخشدت *** هر چند آه و ناله، از آن بیش تر کنی
هان ای «تقی» ز خدمت مهدی متاب روی *** خواهی اگر بخلد برین، مستقر کنی
***
توشه از دست شد و، ما همه در راه هنوز *** سال ها رفته و، ما را به نظر، ماه هنوز
ص: 163
کاروان رفت و، جرس می کشد آواز رحیل *** ما از این حادثه ها، نا شده آگاه هنوز
همرهان خاک نشین گشته و، ما در خوابیم *** همه در فکر هوا و هوس و جاه هنوز
ای توان گر، تو مشو غرّه که جاوید نماند *** کس در این خانه، نه از مفلس و نِی شاه هنوز
همه در غفلت و، نا گه همه خاموش شویم *** با وجودی که سخن هاست در أفواه هنوز
هاتفی گفت به «شرعی» که به بیهوده گذشت *** عمر و تو، بهر حیاتی ز چه دل خواه هنوز
***
ای بپا از يُمن ذاتت هفت أرض و نُه فلک *** ایستاده چون غلامان بر دَرَت خیل ملک
ریزه خوار خوان احسان تو خلق بَرّ و بحر *** مرغ ها أندر سما و، در تَهِ دریا سمک
چشم های عاشقان خون بار شد از هجر تو *** باز آ، ای چشم عالم را به جای مَردُمک
تا که شد مجروح، دل های محبّان از غمت *** دشمنان پاشند بر زخمِ دلِ آن ها نمک
ص: 164
طالَما أضْمَرتُ أحزاني وَ كَاتَمْمُت الهَوى *** في حَبيبٍ غَابَ عَنْ عَيْنِي وَ قَلبي قَد مَلَک
آن شهنشاهی که ذاتش مظهر عدل خداست *** آن که حُبّش کفر و، ایمان راست معیار و مَحَک
مالک مُلک جهان، فرماندۀ دنیا و دین *** حامي شرع پیمبر، ما حی طغیان و شک
عاشقان مُردند در هجران و، نامَد آن نگار *** کاش می گشتی خراب از این تَطاوُل، ای فلک
ای که جاء الحق به و صفت آمده اندر نُبي *** هین بیا تا مضمحل گردند اهل ریب و شک
کی شود بینم که بهر انتقام آئی برون *** زان که کرد از دختر ختم رسل غصب فدک
کی شود بینم جمال بي مثال أنورت *** تا بگویم شرح غم های دل خود یَک به یَک
دوش می کردم شکایت از حسودان پیش دوست *** در جوابم این ندا آمد که اللّه مَعَک
دست از دامان مهدی بر نگیری ای «تقی» *** قَدْ نَجى مَنْ أَمَّهُ، مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ هَلَك
***
ص: 165
وقت آن آمد که آه و ناله را افزون کنم *** عالمی را از فراق یار خود دل خون کنم
گر بگویم شمّه ای وصف جمالش را به خلق *** عاقلان را از فراق طلعتش مجنون کنم
ور نمایم وصف نورِ رویِ پاکش آشکار *** سر بزیر از شرم ساری، موسیِ عمران کنم
ور بگویم ذرّه ای از زهد او را در جهان *** منفعل عیسای زاهد بر سَرِ گردون کنم
آن که أحمد بر وجود او همی کرد افتخار *** من کِیمَ تا نام او را با زبان مقرون کنم
آن که از رفعت ببردندنش ملایک تا به عرش *** من که چون خاک زبونم، مدح او را چون کنم
مهدی صاحب زمان، آن مظهر عدل خدا *** کی توانم وصف ذات مَظهر بی چون کنم
شد دلم خون از غم هجران و صبرم شد تمام *** خون دل باید ز راه دیدگان بیرون کنم
شد رُخم زرد از فراق روی آن سلطان دین *** روی خود باید ز آب چشم خود گلگون کنم
ص: 166
عمر از کف رفت و، ساز و برگی اندر کف نماند *** من به این بی برگ و سازی، در قیامت چون کنم
سوخت طومار عمل را آتش عصیان من *** این زمان باید زمین را ز أشک خود جیحون کنم
ای «تقی» بس کن که گر این سان نمائی شرح غم *** بگذرم از اهل عالم، روی در هامون کنم
***
ای غائب از نظر، نظرى سوى ما فكن *** آشفته بین ز غیبت روی تو مرد و زن
پوشیده نیست حالت أفکار ما زِ تو *** حاضر میان جمعی و، غائب ز انجمن
از بس که دور گشت زمان ظهور تو *** نزدیک شد که جان من آید برون ز تن
گر بشنوم ظهور تو را بعد مردنم *** از شوق، زیر خاک بِدِرَّم بِتَن کفن
از محنت زمانه و از جور روزگار *** پا بست غم نهانم و، أفسرده در علن
دارم نصیحتی از خرد یاد، ای «تقی» *** فارغ شوی ز غصّه اگر بشنوی زِ من
بگذر از این جهان که نیاید بکار تو *** جز مهر حجّة بن حسن، شاهد ز من
ص: 167
ز دوری رُخت ای پادشاهِ حُسن و جمال *** رسیده جان به لبِ عاشقان، تَعال تَعال
به ذکر حسن تو، كرّوبيانِ عالَمِ قدس *** يُسَبِّحُونَ لَهُ بِالْغُدُوِّ وَ الأصال
امام مهدیِ هادی، شهنشه دو جهان *** سمّی ختم رسل، ما حیِ رسوم ضلال
اگر زبان همه ممکنات بود مرا *** نمی شدی که تو را گفت وصفِ شان و جلال
به پیش نور تو، خورشید ذرّه ای موهوم *** به وصف ذات تو گویندگان تمامی لال
اگر نبود ز یُمن وجود أقدس تو *** به پا نبود، نه ارض و سما، نه ماه و نه سال
چنان چه نعمت حق هست از حساب برون *** تو را برون ز حساب است، علم و قدر و کمال
بیا بیا که همه عاشقان، سَر از سَرِ شوق *** به کف گرفته، مهیّا برای استقبال
گذشت عمر من و، وصل تو نصیب نشد *** مگر به خواب ببینم شبی، زمان وصال
به عجز و لابه، توان دید روی یار، «تقی» *** به عجز کوش و به زاری، مکن تو استعجال
ص: 168
گرم نصیب شود یک نظر به روی حبیب *** نثار او بنمایم روان به رغمِ رقیب
به پای خود، اگرم بوسه ای روا دارد *** نهم به تارک شاهان قدم، ز حشمت و زیب
غم فراق و دل پر ز خون و اشک بصر *** مرا ز روز أزل این سه چیز گشته نصیب
دلا به محنت و غم صبر کن، که بوده و هست *** به هر نشیب، فرازیّ و، هر فراز نشیب
جهان به مهدی موعود گلستان گردد *** در آن زمان که نماید ظهور با فر و زیب
«تقى» تو را به دل أر مهر او نهان باشد *** مدار رنجه دلِ خود، ز هول روز حسیب
***
مرا به جز رَهِ عشق تو نیست هیچ طریق *** اگر به وصل جمالت رَسَم، زهی توفیق
منِ خراب کجا و، وصال یار کجا *** چسان رسد پَرِ کاهی، به قعر بحر عميق
ص: 169
مرا ز عشق مترسان، که فاش می گویم *** که نیست مقصد پروانه، هیچ غیر حریق
به جز حديث محبّت، هر آن چه گفته شود *** تمام ضایع و باطل بود، على التّحقيق
نِگارِ ما چو گُشاید دهان به وقت سخن *** بَرَد زِ خاطر ما یاد سلسبیل و رحيق
خرد بکُنه کمالش کجا رسد، هیهات *** که غرقه أند در این لُجّه، فکر های دقیق
«تقی» به گوشۀ عزلت نشین و، دم در کش *** که یافت می نشود، یک نفر رفیق شفیق
***
هر که أندر خم گیسوی تو در دام افتاد *** بگذشت از همۀ عالم و آرام افتاد
هر دلی را که در او عشق تو ننمود أثر *** سنگ خاری است که بی فائده و خام افتاد
ما گرفتار تو ایم و، تو ز ما فارغ چند *** دل أفسردۀ ما پر غم و نا کام افتاد
ما ضعیفان اگر امروز شرابی بخوریم *** خون دل هاست که از هجر تو در جام افتاد
ص: 170
لب و دندان تو حیف است کُنم تشبیهش *** که دُری در صدف گلبویِ گلفام افتاد
ای «تقی» غم مخور از هجرت آن یار که روز *** از فراقش به نظر، تیره تر از شام افتاد
***
يا رب آن طلعت زیبا ز پس پردۀ غیب *** تو برون آور و ما را به لقایش برسان
آن چه مانع ز ظهورش شده از جا بر دار *** و آن چه أسباب ظهور است برایش برسان
دشمنانش همه، تن ها زِ روان خالی ساز *** دوستانش همه را، بوسه به پایش برسان
***
ای ذکر تو نُقل مجلس درویشان *** ای نام تو مَرهَم دلِ دل ریشان
بیچاره مَنی که از رُخَت مهجورم *** از کینه وریّ و، جور بد أندیشان
***
ای وصل تو غاية المراد دل ما *** وی ذکر تو زیب و زیور محفل ما
أندر دل ما لشکر غم منزل کرد *** زان روز که دور گشتی از منزل ما
***
ص: 171
ای مهدی صاحب الزّمان دریابم *** ای جان همه جهانیان دریابم
از دوری رویِ تو بدین سان گشتم *** بی چاره و زار و نا توان، دریابم
***
هر دم در انتظار، عمرم گذر کند *** آنِ دِگر، امید مرا بیش تر کند
نوعى أثر نموده به قلبم جدائيت *** کاندر رگی ضعیف، أثر نیش تر کند
***
ای سرور جمله پادشاهان، نظری *** ای صاحب خونِ بی گناهان، نظری
من مور ضعيف و، تو سلیمانِ جهان *** بر مور ضعیف، ای سلیمان نظری
***
ای وارث یازده امام بر حق *** ای بر همۀ خلق، ولیِّ مطلق
دارم طمع نظاره ای بر رویت *** ای مصدر فیض و، ما سوایت مشتق
***
از طعنۀ دشمنان دون، صد فریاد *** وز دیدۀ کوته نظران، صد فریاد
بر غربت دين أحمدی صد افسوس *** وز غیبت صاحب الزّمان، صد فریاد
***
ای گشته خیال تو قرار دلِ من *** وز دوستیت سرشته آب و گلِ من
نه طاعت و نه عبادتی دارم، لیک *** حبّ تو، ز عمر من بود حاصل من
***
اى ما حصل مراد از کون و مکان *** بازآ، که شود جهان به تو رَشک جنان
بی دیدن طلعت تو ای جان جهان *** حظّی نبود مرا ز باغ و بستان
***
بازآ، که جهان پر شده از ظلم و فساد *** از کینه و، جور ظالمِ بد بنیاد
بازآ، و بگیر داد مظلومان را *** از آن که ز أوّل، این بنا کج بنهاد
ص: 172
ای آتش عشق تو به دل های فکار *** چون آتش طور مُوسى، أندر شب تار
از غیبت رویت، ای مَهِ هر دو جهان *** روزانۀ عاشقان شده چون شب تار
***
تا دیدن روی دوست حاصل نشود *** مقصود من از حیات حاصل نشود
حاصل نشود مرادش أندر دو جهان *** آن کس که مرادش به تو حاصل نشود
عید آمد و شد ز لاله بستان پر نور *** هر کس به خیالی به جهان شد مسرور
ما را غم و محنت و ألم شد بسیار *** زان رو که جمالت بُود از ما مستور
***
این دل که به مهر تو سرشته ز اغاز *** افتاده ز دوریِ تو در سوز و گداز
زان پیش که خصم دون، به ما طعنه زند *** ما را به یکی نظاره، شاها بنواز
***
گذشت عمر من أندر فراق یار، دریغ *** ز هِجر، غرقۀ خون شد دلِ فکار، دریغ
شد از فراق تو روزم سیاه چون شب تار *** گذشت عمر و، بِمُردم در انتظار، دریغ
***
ای زادۀ عسکری، امام همه خلق *** از بهر هُدى، مَهِ تمام همه خلق
راهی بِدِهم به سوی خود، بهر خدا *** کافسرده شدم، ز خاص و عامِ همه خلق
***
ص: 173
ای چارۀ درد خستگان، أدرکنی *** ای مونس و یار بی کسان، أدرکنی
من بی کَسَم و خسته و مهجور و ضعیف *** یا حضرت صاحب الزّمان أدركني
***
در عرصۀ کربلا، حسین گشت شهید *** آن روز که عرش کبریائی لرزید
هستی تو ولیِّ خونِ شاهِ مظلوم *** بنما طلب خونِ وِی، از آل یزید
***
آن سَر، که سَرِ دوش نبی داشت مقام *** شد بر سر نِی، ز کینۀ نسل حرام
آن سَر که گرفت عرش از او زینت، شد *** از جور یزید، زیب دروازۀ شام
***
آن لب، که بداد بوسه اش خير أنام *** زد چوب بر او يزيد، آن نسل حرام
می گفت به خنده و تبسّم، ألحمد *** كامروز مرا، دَور فلک گشته به کام
***
أولاد نبی به بزم خود حاضر کرد *** از بهر تماشا، همه کس ناظر کرد
مُسلم نپسندد که به کافر بیند *** ظلمی که به آل نبیّ آن کافر کرد
***
و در پایان این بخش، دو تک بیتی در رابطه با مناجات سحری نقل می گردد
***
ص: 174
بیا که وقت مناجات و گفتن راز است *** شب است لیک، دَرِ رحمت خدا باز است
***
بیا که خلوتیان جمله در خروش شدند *** کلام دوست شنیدند، پس ز هوش شدند
***
﴿ قَالَ اللهُ تَعالی یَرْفَعِ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾
ص: 175
عکس
ص: 176
ص: 177
ص: 178
ظاهراً، أوّلين دانش مندی که شرح حال آیة اللّه فقيه أحمد آبادی را نوشته است، عالم محقّق و متتبّع، مرحوم میرزا محمّد على معلّم حبیب آبادی قدس سره (صاحب کتاب «مکارم الاثار» و متوفّای 1396 قمری است) که در سه اثر از تألیقات خود، از این بزرگ مرد یاد کرده است.
در کتاب (مقالات مبسوطه) نوشته است:
بر أساتید بزرگ اصفهان شاگردی کرد، تا جائی که از علمای مبّرز و کسانی که اجتهاد شان مسلّم بود گردید، چند سال پیش از فوتش، بین من و او رابطهٔ دوستی برقرار شد، و مکرّر در خانه اش در محلّۀ یزد آباد از محلّه های اصفهان او را ملاقات کردم. سال ها با قناعت و عفاف زندگی کرد ... (1)
و در کتاب مکارم آلاثار در ذیل وقایع سال 1301 نوشته است :
... سيّدى نجيب، و فقیهی أدیب بود، و از علمای برجستۀ اصفهان بود. خطّ ملیح و شعر خوبی داشت ...، مردم در نوشتن عریضه برای امام زمان علیه السلام و زیارت عاشورا، به او معتقد بودند...
بار ها خدمتش مشرّف شدم، و از او بسیار استفاده نمودم (2)
و هم چنین علّامۀ محقّق و عظیم الشّأن، آية اللّه حاج آقا بزرگ طهرانی، در کتاب «نقباء البشر» و نيز كتاب «الذّريعه الى تصانیف الشّیعه» (در مواضع گوناگون) و نیز مورّخ و أديب محقّق و متتبّع، مرحوم جابری أنصاری، با عبارات جالبی از این بزرگ مرد تجلیل نموده اند.
ص: 179
مرجع عالی قدر و عظيم الشّأن، حضرت آیة اللّه العظمی، آقای حاج شیخ لطف اللّه صافی گلپایگانی مدّ ظلّه العالی، که خود از مفاخر علمی و تحقیقی در حوزۀ علمیّۀ قم، و از صاحبان قلم می باشند، و در زمینهٔ معارفِ مربوط به حضرت بقيّة اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)، صاحب تحقیقات برجسته و ممتاز می باشند، و تألیف بسیار نفیس و ابتکاریِ ایشان، به نام:
منتخب الأثر في الإمام الثّاني عشر (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)
یکی از بهترین کتاب هائی است که تاکنون دربارۀ امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) تألیف گردیده، و از نظر وسعت تتبّع و تحقیق، و نظم و اسلوبِ پر ثمر و ابتکاری، از بهترین کتب منتشر گردیدۀ در این موضوع می باشد.
ایشان، در رسالۀ مفصّل و جالبی که در مورد حضرت بقيّة اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) نوشته اند، و در مقدّمۀ مکیال المکارم، طبع سوّم، به چاپ رسیده، نکات جالبی را دربارۀ آیة اللّه فقيه أحمد آبادی و کتاب بی نظیر ایشان (مکیال المکارم) مرقوم داشته اند، و ما در ابتداء، عین عبارت آن بزرگ مرد را نقل نموده، و سپس به نکات برجستۀ آن، اشاره می نمائیم:
هذا الكتاب الَّذى بین یدیک، کِتابُ (مکیال المكارم في فوائد الدّعاء للقائم علیه السلام)، ألكتاب الَّذى يُعرب عن طولِ باع مؤلّفه و سَعَة تتبُّعه و تفكيره، لَمْ نَعْرِفْ لَهُ نَظيراً في بابه،
و لم نطَّلع في ما كُتِب حول المَهْدَوِيَّةِ على كتاب مفرد في آداب الدُّعاء
ص: 180
للمهدىّ علیه السلام و فوائده غير هذا الكتاب، و لقد أدّى مؤلّفه العلاّمة حقّ التّأليف و التّنقيب حول ذلك و بيّن تكاليف الرّعية بالنّسبة اليه «علیه السلام». و هذا الكتاب الشّريف و ان صنّف في فوائد الدّعاء لمولينا القائم أرواحنا فداه، و لكنّه موسوعة كبيرة في كلّ ما يتعلّق به علیه السلام، ممّا هو مذكور في كتب الأحاديث و الجوامع الكبيرة المعتمدة، و لو أسماه «موسوعة الإمام المهديّ» أو «موسوعة المهديّ المنتظر» لكان أيضاً بذلك جديراً، و وقع الإسم على المسمّى.
فاللّه درّ مؤلّفه البارع المخلص الولىّ الوفىّ لإمامه، العلاّمة الحجّة، الاية «السيّد محمّد تقىّ الموسوى»
و عليه أجره و برّه فيما تحمّل في سبيل إخراج هذا الأثرِ الجليل، من العناء الَّذى لا يعرفه الاّ الأوحدىّ من أهل التّأليف و التّنقيب. فهنيئاً له لتأليف هذا الكتاب ما أكرمه اللّه من التّوفيق الَّذى لا يكرم به الاّ أهل الإخلاص و الوفاء، و ذوى النيّات الصّادقة، و القلوب السّليمة، و المتمسّكين بحبل العترة الهادية.
فأعرف يا أخى قدر هذا الكتاب و أقرأه بكلّ إمعان
فأنت تجد فيه كلّ ما تريد أن تعرفه من شؤون المهدىّ علیه السلام، و حياته الغالية العزيزة، و تاريخه، و سماته و صفاته. فاقرأه حتّى تعرف أنّ واجب كلّ مسلم أن يكون دائماً في السّير و الحركة، حتّى يصل هو و العالَم الى نقطة الكمال، ولا تقاعد، و لا تكاسل عن العمل حتّى يملاء اللّه الأرض به قسطاً و عدلاً، كما ملئت ظلما و جوراً. فالدّعاء له يجب أن يكون عوناً للجهاد و العمل الدّائب، في تحقيق أهدافه و مقاصده. فمن أتّكل على الدّعاء و ترک آلعمل خاب و ضلّ، و من أتّكل على العمل و ترك الدّعاء، كان من الخاسرين. قال اللّه تعالى:
﴿ وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی
ص: 181
سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ﴾ (1) و قال جلّ و عزّ ﴿ وَ قُلِ اِعْمَلُوا فَسَیَرَی اَللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ ...﴾ (2)
و اینک نکات برجسته:
1- این کتاب، نشانۀ گستردگی تتبّع و وسعت اندیشۀ آن بزرگ مرد است:
﴿ الْكِتَابُ الَّذى يُعْرِبُ عَنْ طُولِ باعِ مُؤَلِّفِه وَسَعَةِ تَتَبُّعه وَ تَفْكيرِه﴾
2- کتابی است که در موضوع خود بی نظیر و ابتکاری است:
﴿ لَمْ نَعْرِفْ لَهُ نَظيراً في بابِهِ، وَ لَمْ نَطَّلع في مَا كُتِبَ حَوْلَ الْمَهْدَوِيَّةِ عَلى كِتابِ مُفْرَدٍ في آدابِ الدُّعَاءِ لِلْمَهْدِى علیه السلام وَ فَوائِدِه غَيرَ هذا الكِتاب﴾
3- مؤلّف کاملاً از عهدهٔ کار بر آمده، و به درستی توانسته است همۀ ابعاد و زوایا و جوانب بحث را بررسی کند، و موشکافانه، تمام نکته ها و نقطه های مهم و أرزش مند را با دقّت و حسن سلیقه بیان نموده است.
﴿ وَ لَقَدْ أَدّى مُؤَلِّفُهُ الْعَلامَةُ حَقَّ التأليفِ وَ التَّنقيبِ حَوْلَ ذلِكَ، وَ بَيَّنَ تَكاليف الرَّعيَّةِ بِالنِّسبَةِ إِلَيْهِ «علیه السلام»﴾.
4- این کتاب، گر چه تحت عنوان فوائد دعاء برای امام قائم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) نوشته شده، و ليكن بحث ها و أبواب آن، در همۀ زمینه های مربوط به امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) و با توجّه به همۀ مباحث و معارفِ مطرح شدۀ در کتب احادیث، و مجموعه های بزرگ و مورد اعتماد تنظیم شده، آن چنان که اگر مؤلّف بزرگوار، به جای نام «مکیال المکارم» نام کتاب را:
ص: 182
«موسوعة الإمام المهدی (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) » یا «موسوعة المهديّ المنتظر» قرار می داد، که نشانۀ گستردگی و شمول و احاطه نسبت به همۀ بحث های مربوط به امام مهدی (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) می بود، کاملاً بجا و به مورد، و واقع بینانه بود، و اسمی با مسمّی محسوب می گردید:
﴿ وَ هَذا الْكِتابُ الشَّرِيفُ وَ إِنْ صُنّف في فَوائِدِ الدُّعَاءِ لِمَوْلِينَا الْقَائِم أرواحُنا فِداهُ وَ لَكِنَّهُ مَوسُوعَةٌ كبيرةٌ فى كُلِّ مَا يَتَعَلَّقُ بِه علیه السلام مِمَّا هُوَ مَذْكُورٌ فى كُتُبِ الأحاديث وَ الْجَوامِع الْكَبِيرَةِ الْمُعْتَمَدَة، وَ لَوْ أَسْمَاهُ «مَوسُوعَة الْإِمَامِ الْمَهْدِىّ» أو «مَوسُوعَة الْمَهْدِىّ الْمُنْتَظَر» لَكَانَ أيْضاً بِذلِكَ جَديراً، وَ وَقَع الْإِسْم عَلَى المُسَمّى﴾
5- مؤلّف عالی قدر، دارای ویژگی ها و صفات برجسته و ارزش مندِ معنوی و والائی هستند، و چهره ای درخشان، با اخلاص، دل بسته و وفا دار به امام زمان علیه السلام، علاّمه، حجّة دینی و آیه الهی می باشند:
﴿ فَقَهِ دَر مُؤلِّفه البارِعِ المُخلِص الْوَليُّ الوَفي لإمامِه، العَلاّمَة الْحُجَّة الايَة، السَّیِّد مُحَمَّد تَقَى المُوسَوىّ﴾
6- زحمات طاقت فرسا و جدیّت و کوشش مؤلّف برای تألیف این کتاب نفیس در آن حدّی است که، به استثنای تک شماری از اهل تحقیق و تألیف، اندازۀ آن زحمات را نمی شناسند:
﴿ وَ عَلَيْهِ أَجْرُه وَ بِرُّهُ فيما تَحَمَّلَ في سَبيلِ إخْراجِ هذا الأثَر الْجَليل مِنَ الْعَناء الَّذي لا يَعْرِفُه الاّ الأوْحَدىّ مِن أهْلَ التَّأليف وَ التَّنْقيب﴾
7- عظمت این کتاب نشان می دهد، که دستیابی به موفقیّت در نوشتن چنین کتابی، فقط توفیقی الهی است، که خداوند متعال، مؤلّف عالی قدر را مورد اکرام
ص: 183
خاصّ خود قرار داده، و بخاطر اخلاص و وفا داری، قلب سلیم، نیّت صادق و تمسّک به عترت طاهره (که در او تبلور داشته) او را به چنین موفقیّتی نائل گردانیده، و مفتخر نموده است:
﴿ فَهَنيئاً لَه لِتأليف هذا الكِتابِ ما أَكْرَمَهُ اللّه مِنَ التَّوفيقِ الَّذى لا يُكْرِمُ بِه الاّ أهل الإِخْلاصِ وَ الْوَفَاء وَ ذَوِى النّيّاتِ الصَّادِقَةَ، وَ الْقُلُوبِ السَّليمة، وَ المُتَمَسِّكينَ بِحَبْلِ الْعِتَرَةِ الْهادِيَة ...﴾
8- همۀ مطالبی که یک علاقمند به شناخت حضرت مهدی علیه السلام در جست جویش هست، در این کتاب فراهم گردیده، و در دسترس قرار گرفته:
﴿ فَأَعْرِفْ يا أخي قَدْرَ هذا الْكِتاب، وَ أَقْرَأَهُ بِكُلِّ إِمْعَانٍ، فَأَنتَ تَجِدُ فِيهِ كُل ما تُرِيدُ أنْ تَعرفَه مِن شُؤونِ المَهْدِي علیه السلام، وَ حَياتِهِ الْغالِيَةِ العَزيزَة و تاريخِه و سِماتِه و صِفاتِه﴾
فقیه و مرجع بزرگوار و عظیم الشّأن، مرحوم آية اللّه، آقا سيّد أبو القاسم دهکردی، در ضمن یک اجازۀ اجتهاد بسیار جالب و ارزش مند، کلمات بسیار شیوا و پر محتوائی را در مورد آیة اللّه فقیه أحمد آبادی به کار گرفته اند، که نشان دهندۀ جایگاه عظیم علمی و معنویِ آن بزرگ مرد می باشد، و ذیلاً قسمتی از آن را نقل نموده، و به نکات برجستۀ آن اشاره می نمائیم:
﴿ وَ مِمَنْ وَجَدْنَاهُ في قَرْنِنَا هذا، سالِكاً مَسْلَكَ الرَّشادِ وَ نَاهِجاً مَنْهَجَ السَّدادِ نَاشِراً لأَخْبَارِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومِينَ، مُتَفَقِّها فِي الدِّينِ، جَنَابُ الْعَالِمِ الْعَامِلِ، وَ الْفَاضِل
ص: 184
الْكَامِلِ، الجامِعِ لِلْكَمَالاتِ النَّفْسَانِيَّةِ، وَ الْحَائِزِ لِلْمَرَاتِبِ الإِيمَانِيَّةِ، الْمُهَذَّبِ الصَّفِيٌّ ، وَ الْأَلْمَعِيِّ الزَّكِيٌّ ، أَخُونَا وَ صَدِيقُنَا، اَلْحَاج ميرزا مُحَمَّدْ تَقّى، أدامَ اللّهُ تَأييدَهُ، فَإِنَّا قَدْ وَجَدْنَاهُ... صاحِبَ الذَّهْنِ الْوَقَادِ، وَ الْفَهْم النَّقَادِ، وَ جَوْدَةِ الْقَرِيحَةِ، وَ السَّلِيقَةِ الْمُسْتَقِيمَةِ، خارِجاً عَنْ ذُلِّ التَّبَعيَّة إلى عزّ الاستِقلالِ وَ بَالِغاً رُتْبَةَ الإِجْتِهَادِ ... مَفْخَراً لِلشادَةِ الْعَلَوِيَّةِ، إفْتِخاراً لِلشَّيعَةِ الإِمَامِيَّةِ لأزالَ سَحابٌ فَضْلِهِ مِمْطاراً عَلَى الْمُسْتَفِيدِينَ وَ الْمُسْتَهْدِينَ﴾.
1- آية اللّه فقيه أحمد آبادی را، صاحب ذهن وقّاد، و فَهم نَقّاد، و نيکوئیِ قریحه، و سلیقهٔ مستقیم و خارج از حالت پیروی به سوی عزّت استقلال، و بالغ به رتبۀ اجتهاد، معرّفی نموده است.
2- او را با عنوان: وسیلهٔ افتخار سادات علوى تبار (مَفْخَراً لِلسّادَةِ الْعَلَوِيَّة) ستوده است .
3- و در یک عبارتی بسیار جالب، با وصف افتخار برای شیعۀ امامیّه (إفتخاراً لِلشَّيعَةِ الإمامِيَّة)، آن بزرگ مرد را مورد تجلیل قرار داده است.
4- ألقابی را از قبیل : (أَلْعَالِمِ الْعَامِلِ) و (ألْفَاضِلِ الْكَامِلِ) و (الْجَامِعِ لِلْكَمَالاتِ النَّفْسَانِيَّةِ) و (أَلْحَائِزِ لِلْمَرَاتِبِ الايمانِيَّةِ) و (الْمُهَذَّبِ الصَّفِيِّ) و (الألْمَعِيِّ الزَّكِیَّ) در ستایش ایشان به کار برده است.
5- و با این که مرحوم آیة اللّه فقيه أحمد آبادی، در زمان نوشته شدن این اجازۀ اجتهاد، در سنّ سی و سه سالگی بوده، و در سنّ جوانی به سر می برده است، استاد او، مرحوم آية اللّه، آقا سيّد أبو القاسم دهکردی با تعبیر (أخُونا
ص: 185
وَ صَديقُنا) یعنی برادر و دوست ما، از ایشان یاد نموده، و در بزرگ داشت از شاگرد مجتهد و مخلص خود، که دارای صفات و سجایای اخلاقی و معنوی برجسته ای بوده، تا به این پایه، قلم فرسائی نموده است. (1)
بسیاری از صاحبان کتب تراجم، و نویسندگان معروف شیعه و سنّی، در داخل و خارج ایران، در کتاب های خود، از آیة اللّه فقيه أحمد آبادی و آثار و تألیفات شان یاد نموده اند، که ذیلاً به مواردی که در دسترس ما قرار گرفته است اشاره می نمائیم:
1- مکارم الاثار، از معلّم حبیب آبادی، ذیل وقایع سال 1301
2- تاریخ اصفهان، از جابری انصاری، جلد 3، صفحهٔ 53
3 و 4- ألأمالي (مخطوط) از معلّم حبیب آبادی، صفحهٔ 129، و مقالات مبسوطه از همین مؤلّف.
5- نقباء البشر، از علاّمه، حاج آقا بزرگ طهرانی، جلد 1، صفحهٔ 258
6- رجال اصفهان، صفحهٔ 46 و 218
7- الأعلام زرکلی، جلد 6، صفحهٔ 289
8- معجم المؤلّفين، جلد 9، صفحهٔ 131
9- مؤلّفین کتب چاپی، جلد 2، صفحهٔ 228
10- آثار التّقوی، به قلم علاّمۀ محقّق، آقای حاج سیّد محمّد علی روضاتی
ص: 186
که در مقدّمۀ جلد دوّم مکیال المکارم، چاپ دوّم، به طبع رسیده است.
11- دانش مندان و بزرگان اصفهان، صفحهٔ 217 - 218
12- شهدای روحانیّت شیعه، در یک صد سالۀ أخیر، جلد 2، صفحهٔ 57 - 64
13- حوزه های علمیّۀ شیعه، (از نویسندهٔ این سطور)، جلد 1، صفحهٔ 392
14- مواضع متفرّقۀ «ألذّريعة الى تصانيف الشيعه»
15- ریشه ها و جلوه های تشیّع و حوزۀ علمیّۀ اصفهان (از نویسندۀ این سطور) جلد 1، صفحهٔ 473 - 475 و جلد 2، صفحهٔ 111 و صفحهٔ 449 - 452
16- مقدّمۀ نور الأبصار (چاپ دوّم) در شرح حال مؤلّف، زیر نظر فرزند أرشد مؤلّف.
17- مقدّمۀ وظيفة الأنام (چاپ دوّم) در شرح حال مؤلّف، به قلم مرحوم آقای حسین عماد زاده.
18- سیری در تخت فولاد، صفحۀ 132 - 135
***
يا أبا صالح المهدى عجل اللّه تعالی فرجه شریف
ص: 187
1- أهميّت و نقش أساسي و ارزش مند کتاب نفیس مکیال المکارم، و عظمت مؤلّف آن، آية اللّه فقیه احمد آبادی، از دیدگاه رجالی و کتاب شناس محقّق و نام دار، حضرت حجّة الإسلام و المسلمين، آقای حاج سيّد أحمد حسینی اشکوری دامت برکاته. از حوزۀ علمیّۀ قم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
ظهور حضرت حجّة بن الحسن، عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف، بزرگ ترین آمال و آخرین آرزوی «اصلاح» جویان است. تحقّق عدل و داد جهانی را فقط به دست یادگار پیامبر گرامی اسلام و باز ماندۀ خاندان نبوّت می دانند. اوست که می تواند عدالت واقعی (نه ادّعائی) را جامۀ عمل بپوشاند، و ظلم و ستم گری را از سر تا سر گیتی بزداید، و تودۀ مردم بی پناه را از چنگال مستبّدان برهاند.
بسیارند مدّعیان «اصلاح» در جهان گذشته و جهان امروز، چه انسان هائی که داعیۀ «اصلاح» داشته و آشوب ها به راه انداختند، و جوی های خون جاری ساختند، ولی کاری از پیش نبردند. هزار ها نفر را از دم تیغ گذراندند، و میلیون ها مردم را به خاک سیاه نشاندند، و چقدر فرزندان را بی پدر، و پدران را بی فرزند کردند. به نام «اصلاح» کردند آن چه را نباید بکنند، امّا اصلاحی برقرار نکردند. و جز بد بختی و آوارگی ملّت ها ثمر دیگری به بار نیاوردند.
ص: 188
این مدّعیان «اصلاح» را به سه دسته می توان تقسیم کرد :
گروهی جاه طلب، که فقط دنبال تاج و تخت بودند، و آخرین هدف آنان سلطه جوئی و حکم رانی بر ملّت های مستضعف بود «اصلاح» برای اینان تنها شعاری است که افکار تودۀ مردم را منحرف کند تا به نفع مدّعیان حرکت نمایند.
گروهی دیگر آگاه یا نا خود آگاه، آلت پیش برد مقاصد گروه أوّل بودند، داعیۀ «اصلاح» داشتند، و برای تحقّق یافتن آن کوشش می کردند، ولی رندان دیگر از آن ها بهره می بردند، و وسیله ای برای دست یافتن به خواسته های شوم خود قرار می دادند.
گروه سوّم، با حسن نیّت پای بدین وادیِ پر خطر نهادند، امّا چون بشرند، و مانند دیگر آدمیان دارای احساسات شخصی و کمبود های فکری یا اخلاقی می باشند، و ضعف و زبونی از لوازم خلقتی آنان بوده، و در تحمّل مشکلات و راهنمائی صحیح نا توان بودند، این بار سنگین را نتوانستند به سر منزل أمن و امان برسانند، و نیمۀ راه شانه خالی کردند. متأسّفانه این فرقه، شهامت اعتراف به عجز را هم نداشته و ندارند.
پس باید برای «اصلاح» کسی را جست جو کرد که این چنین نباشد، خالی از هوا های نفسانی و خواسته های شخصی باشد، از جاه طلبی به دور و «اصلاح» را برای اصلاح بطلبد، دارای نیروی الهی و کمک غیبی باشد، تا آثار تباهی و ستم و هر گونه فساد را از پهنهٔ زمین بزداید، و عدل و داد و دستورات پروردگار را آن چنان که هست و باید باشد در خاور و باختر بگستراند، و حکومت حقّ الهی را مستقر سازد.
نوید ظهور چنین شخصی در تمام ادیان آسمانی آمده، و همۀ عالم منتظر این
ص: 189
آفتاب عالم تابند، که با طلوع خود تاریکی ها را از صفحۀ روزگار مبدّل به روشنائی سازد، و با تابش نورش، محرومان و مظلومان و هر صاحب حقّی را به حقّ خود برساند.
این انسان با قدرت کیست و باید منتظر چه کسی باشیم؟
به عقیدۀ مسلمانان، این انسان والا، مهدی منتظر، از آل محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم است اوست که امام معصوم و مؤیّد به نیروی الهی می باشد، و آلوده به خواسته های نفسانی و ضعف های انسانی نیست. اوست که فقط دستور اللّه را اجرا می کند، و عدل واقعی را تطبیق می نماید. اوست که حقّ مظلومان را از ظالمان باز می ستاند و ستم را سرکوب، و پرچم عدالت را در سر تا سر جهان بر أفراشته می سازد. اوست که «اصلاح» را چنان که خدا می خواهد محقّق می سازد. این عقیده ای است که ما از روایت ها و اخبار پیامبر أكرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و أهل بيت طاهرين علیهم السلام آموخته و پای بند آن هستیم.
این است که ما شیعیان دستور داریم برای سلامتی منتظر آل محمّد صلي اللّه علیه و آله و سلم دعا کنیم، برای تعجیل در ظهور آن حضرت دست نیاز به درگاه اله بریم، برای در رکاب حضرتش بودن مان استغاثه نمائیم. چنین دستوراتی در احادیث بسیار به چشم می خورد، و بر این ها تأکید شده است.
امّا چگونه باید دعا کرد؟ در چه شرائطی می توانیم از خدای متعال چنین خواسته ای را بخواهیم؟ کدام ساعت و کدام روز مناسب این درخواست می باشد؟ روایاتی که در این موضوع آمده، در کتاب های علمای پیشین ما پراکنده تدوین شده، و اطّلاع بر تمام آن ها برای جویندۀ این دسته از أخبار مشکل می نمود، و باید کاوش بسیار نمایند تا تمام روایت ها را بیابند، و شاید
ص: 190
نتوانند بیابند.
از این ره گذر، اهمیّت کتاب پر ارج «مکیال المکارم» را می توانیم دریابیم احاطه و تلاش مؤلّف آن را درک کنیم. حضرت آية اللّه، حاج میرزا محمّد تقی اصفهانی، نه تنها در کتاب خود روایت های این موضوع را یک جا گرد آورده است، بلکه ضمن أبواب كتاب، نكات بسيار جالب و آموزنده ای را به یاد آورده است، که در کتاب های دیگر نمی یابیم یا کم تر می بینیم، نکاتی که باید شیعیان و منتظران ظهور آن حضرت، آن ها را آویزۀ گوش سازند، و آنی از آن ها غفلت نکنند.
مؤلّف محترم، در این کتاب مُبْتَکَر، از آیات قرآنى و أحاديث أهل بيت علیهم السلام و أدلّۀ عقلی و سیرۀ عقلا و عرف مردم، بهره برده، و در هر باب با گسترش در موضوع آن باب، به بحث می نشیند، و دقیقاً مطالب گوناگون را از هر نظر بررسی می نماید، و عالمانه از نقل ها و گفته ها و نظرات شخصی، نتیجه گیری می کند، و تا حقّ مطلب را آن گونه که شاید و باید أدا نکند، از آن نمی گذرد.
در این کتاب، به مناسبت فصول و أبواب آن، بحث های فراوان کلامی و فلسفی و فقهی و روائی و ادبی آمده، و بر ارزش علمی آن افزوده است.
مؤلّف، گه گاه به بحث و گفت گو با بزرگان و دانش مندان و مؤلّفان قديم می پردازد، و گفته های آنان را با رعایت ادب رد می کند، و آن چه را که به نظر وی صحیح می آید ارائه می دهد.
أبواب هشت گانۀ کتاب، که به عدد در های بهشت است، دارای تحقیقات أرجمندی است که باید عالمان و محقّقان عصر ما، آن ها را با دقّت مطالعه
ص: 191
کنند، و نکته های علمی شایانی را از آن ها استفاده نمایند، تا بتوانند پاسخ گوی شبهاتی باشند که در این روزگار با وسایل مختلفِ مدرن، به أذهان ساده لوحانِ کم دانش رسوخ می دهند، و آن ها را سر گردان می سازند، و گاه از حقّ و حقیقت منحرف می کنند.
در این کتاب سعی شده است، تا فوائدی که به شخص دعا کننده می رسد، یاد آوری شود، و اثبات گردد که نتیجۀ دعا تنها مخصوص به حضرت حجّة علیه السلام نیست، بلکه داعی نیز از دعایش بهرۀ دینی و دنیوی می برد. پس باید شیعه هیچ گاه از دعای برای سلامتی و ظهور آن حضرت غفلت نورزد، و همیشه به یاد آن سرور باشد.
بجاست که این کتاب تلخیص و ترجمۀ فارسی شود (1) ، و با قلمی شیوا و چاپی زیبا منتشر گردد، تا همگان بتوانند از آن استفاده کنند. نسخهٔ عربی، مخصوص عالمان دینی است و عموم مردم نمی توانند از آن بهره گیرند.
***
ص: 192
2- مکیال المکارم و جنبه های علمی و معنوی و تأثیرات دینی و هدایتیِ آن و نیز، عظمت و مقام آیة اللّه فقیه احمد آبادی از دیدگاه نویسندهٔ دانش مند و محقّق (مترجم کتاب مکیال المکارم، به زبان فارسی) حجّة الإسلام و المسلمین، آقای حاج سیّد مهدی حائری قزوینی دامت برکاته. از حوزۀ علمیّۀ قم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
مکیال در لغت، پیمانه و وسیلهٔ سنجش را گویند، مکارم، جمع مَكرُم و مَكرُمَه، به معنی نوازش و بزرگواری و نیکی است.
شاید مقصود امام زمان عجل اللّه فرجه الشّریف، از این نام گذاری چنین باشد که این اثر ارزش مند، وسیلهٔ سنجش تمامیِ نوازش ها و نیکی هائی است که خداوند متعال به برکت دعای مداوم و خالصانۀ شیعیان برای تعجیل فرج و ظهور حضرت بقیّة اللّه أرواحنا فداه، به آن ها عنایت می فرماید، بلکه هر گونه لطف و فیض بر أثر بكار بستن دستورات و توصیه های این کتاب (که همگی بر گرفته شده از آیات قرآن و أحاديث أهل بيت علیهم السلام است) بر سراسر جهان و همهٔ مردمان عاید می گردد، و بلا ها و بیماری ها و نا گواری ها از ایشان بر طرف می شود.
چنان که از هنگام نیّتِ انجام این کار و تصمیم تدوین این نوشتار برای مؤلّف بزرگوار، نوازش و لطف خاص پروردگار، به دفع بیماری و با از ایشان آشکار گردید.
نکتۀ دیگری نیز در این نام گذاری به نظر قاصر حقیر می رسد که: پیمانه ها متفاوت هستند، و هر قومی طبق فرهنگ و عادت خود پیمانه ای دارند.
ص: 193
هم چنین اهتمام به أمر دعا و رعایت آداب نسبت به ولیّ خدا، به مقدار معرفت و محبّت و فرهنگ هر قومی بستگی دارد. جمعی هستند که هر روز و هر شب، چشم انتظار آن منجی یگانه، و گوهر یک دانه اند، و پیوسته به یاد آن یوسف گم گشته اشک می ریزند و ناله می کنند، و سوز و گداز آنان در تمامیِ حرکات و سکنات شان مشهود است. از همین روی، ألطاف و عنایات الهى و سایۀ سعادت حضرت بقیّة اللّهی، بر سر آنان گسترده، و از هر گوشهٔ زندگیِ آنان، عطر و بوی روح نواز صاحب عصر، به مشام جان دیگران می رسد.
أما كسان دیگر، بر اثر کمیِ همّت و بی بهره بودن از توفیق و سعادت، دعا برای تعجیل فرج را کاری جنبی و حاشیه ای می پندارند، و از لذّت ها و فائده های بی شمار آن بی خبرند.
و از جمله مزایای عمدۀ کتاب مکیال المکارم (که امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) آن را معیار سنجش خوبی ها نام گذارده اند) آن است که: مطالب آن، همه محکم و موزون و رسا می باشد، و هم مورد قبول دانشوران شیعی است، و هم در خور فهم عموم و قابل نشر و بیان در مجامع عمومی و مردمان عادّی است، و هیچ گونه سستی و پیچیدگی در آن دیده نمی شود، و هیچ گفتهٔ بی مدرک و سَنَدِ قویّ در آن نیامده است.
مؤلّف والا مقام، هر گفته را چنان به آیات قرآن و احادیث پیامبر و أئمّۀ أطهار علیهم الاسلام مستند می دارد، و شواهد و قرائن بر آن اقامه می کند، که هر گونه ابهام و تردید را از میان می برد.
بر خلاف بعضی از مدّعیان، که تنها دلیل گفته ها یا نوشته های شان یافته های شخصی خود ایشان است، و یا به خواب ها و ادّعای مکاشفه ها استناد می کنند، یا این که مطالب شگفت انگیزی عنوان می نمایند که، نه در نظر علمای بزرگ ثابت
ص: 194
و مسلّم است و نه برای عوام قابل هضم، و در نتیجه : (عِرض خود برده و هم زحمت ما می دارند).
أمّا در کتاب شریف مکیال، اگر چه در چند مورد مناسب، خواب ها یا مکاشفه هائی نقل شده، ولی تمامیِ آن ها به عنوان تأیید و شاهد ذکر گردیده، و بعد از استناد به آیات و روایات آمده است، که برای نمونه یک مورد را مرور می کنیم: «مداومت در دعا برای مولای مان صاحب الزّمان علیه السلام سبب می شود که خداوند متعال انسان را در عبادت تأیید نماید. دلیل بر آن روایتی است که در عدّة الدّاعی از پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم آمده، فرمودند : خداوند سبحان فرموده: هر گاه بدانم که اشتغال به من بر بنده ام غالب است، شوق و شهوتش را در سؤال و مناجات خودم قرار می دهم، و هر گاه بنده ام چنین شد، پس اگر خواست اشتباه کند بین او و اشتباه کردن حائل می شوم، حقّا که آنان أولياء من هستند، حقّا که آنان قهرمانان اند... (1)
بیان دلالت این که: همان طور که آیات و روایات دلالت دارند، دعا از مهم ترين أقسام عبادت ها می باشد، و شکّی نیست که ارزنده ترین و عظیم ترین انواع دعا آن است که برای کسی باشد که خداوند حقّش را بر تمام خلایق واجب ساخته، و به برکت وجود او فیض به همۀ موجودات می رسد.
و نیز بدون تردید مراد از اشتغال به خداوند، مشغول بودن به عبادت اوست، و همان است که مداومت بر آن سبب می شود که خداوند انسان را در عبادت تأیید و مدد نماید، و او را از اولیاء خود قرار دهد.
نتیجه این که: مواظبت و مداومت در دعا برای مولای مان صاحب الزّمان علیه السلام،
ص: 195
و درخواست فرج و ظهور آن حضرت از خداوند، موجب حصول این فایدۀ عظیم می گردد. بنابراین بر اهل ایمان لازم است که، در هر زمان و مکان به این أمر اهتمام ورزند.
و از اموری که مناسب و مؤیّد این مطلب است این که: برادر عزیز ایمانی، فاضل مؤیّد به تأیید سبحانی، آقا میرزا محمّد باقر اصفهانی (1) (که خداوند بر بزرگیش بیفزاید، و آن چه آرزومند است به او عنایت فرماید) همین روز ها برایم نقل کرد که: شبی از شب ها در خواب (یا بین خواب و بیداری) مولایم امام همام، حضرت حسن مجتبی علیه السلام را دیدم، که نزدیک به این تعبیر فرمود: بر منبر ها به مردم بگوئید که توبه کنند، و به آن ها امر کنید که توجّه کنند، و برای فرج و تعجیل ظهور حضرت حجّة علیه السلام دعا نمایند، و این دعا مثل نماز میّت نیست که واجب کفائی باشد، و با انجام دادن آن از سوی بعضی از مکلّفین، از سایرین ساقط گردد، بلکه مانند نماز های یومیّه است که بر تمام مکلّفین واجب است آن را انجام دهند... (2)
به امید آن که شیعیان و دوستان أهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هر چه بیش تر از برکات این کتاب ارزش مند، و سایر مؤلّفات عالِم ربّانی، مرحوم آیة اللّه، حاج سیّد محمّد تقی موسوی اصفهانی بهره مند گردند، و روز به روز، جلسات استغاثه و دعا برای تعجیل فرج «مولانا، صاحب الزّمان، أرواحنا فداه» فزوني یابد، تا این که روزگار دولت کریمه فرا رسد، و دنیا از لوث ظلم و ستم پاک گردد.
ص: 196
3- آية اللّه فقيه أحمد آبادی قدس سره و أثر بزرگ و جاوید شان (مکیال المکارم) از دیدگاه نویسندۀ کثیر التّأليف و دانش مند فرزانه، حجّة الإسلام و المسلمين، آقاى حاج شيخ على أكبر مهدی پور دامت برکاته، از حوزۀ علمیّۀ مقدّسۀ قم (1)
بسم اللّه الرحمن الرحیم
در طول یک هزار و یک صد و شصت و شش سالی که از خجسته میلاد حضرت بقيّة اللّه أرواحنا فداه می گذرد، عالِمان برجسته، فقیهان شایسته، محدّثان وارسته، منتظران دل سوخته، گویندگان شیفته، و نویسندگان فرهیختۀ فراوانی، آثار ارزش مند بی شماری از خود به یادگار نهاده اند، که در ضمن آن ها راه و رمز پاک باختگی را به شیعیانِ شیفته و منتظرانِ دل باختۀ آستان مقدّس ولیّ عصر أرواحنا فداه آموخته اند.
آثار مکتوب فراوانی که از این فرهیختگان به دست ما رسیده، بیرون از حدّ و شمار است، و بیان تفصیلیِ آن در این سطور نمی گنجد.
در این میان نام نامی، و یاد گرامیِ عالمی نام دار، فقیهی بزرگوار، محدّثی والا تبار، چون ستاره ای فروزان، در آسمان تألیف و تصنیف
ص: 197
می درخشد، که از سطر سطرِ آثار پر بارش بوی عشق می آید، و از واژه واژهٔ نوشتارش نسیم اخلاص می وزد.
او علاّمۀ بزرگ، محقّق سترگ، آیة اللّه، حاج سیّد محمّد تقی موسوی اصفهانی، صاحب أثر جاويد «مکیال المکارم» می باشد.
او که مجتهدی والا مقام بود، و از استادش، آیة اللّه سيّد أبو القاسم دهکردی، اجازۀ اجتهاد دریافت کرده بود، چون سربازی جان باز در دفاع از حریم حضرت ولیّ عصر ارواحنا فداه، دست از پا نمی شناخت، و شب و روز برای تبیلغ و ترویج معالم دین، و تلقین و تعلیم روحِ سوز و گداز، در دل منتظرانِ راه و راهیانِ کویش تلاش می کرد، و هنگامی که نام مولی را بر زبان می راند، آن چنان هنگامه ای به پا می کرد، که آوازۀ آن پس از گذشت بیش از هفتاد سال، هنوز هم زبان زد خاص و عام است.
او هنگامی که از مولایش سخن می گفت، آهِ سوزان و چشمِ گریانش همگان را به شور و نوا می آورد، و آن چنان ناله و شیون از أهل مجلس بر می خاست، که گوئی گروهی مادرِ داغ دیده دور هم جمع شده، در سوکِ جوانِ از دست رفتۀ شان ناله سر می دهند.
مناظرات او با أرباب ادیان مختلف، و آثار قلمیِ بسیار دقیق و زیبایش، از علم وافر، مطالعۀ بسیار، و دقّت نظر کم نظیرش حکایت می کند.
تأثیر شگرف او در نسل های بعد از خود، آن چنان عمیق است که می توان أمواج خروشانش را در نسلِ معاصر به آسانی لمس کرد.
او با بیان دل نشین، سخنان ژرف و متین، قلم شیوا و آهنگین خود، که پر
ص: 198
از دقائق علمی و لطائف فنّی می باشد، دل های مستعدّ فراوانی را به سوی محبوب و معشوقش جذب کرده، نغمۀ انتظار را در خیمهٔ زمان ساز کرده، و مردمان بسیاری را با معارف عالیه، حقائق راقیه، به ویژه در مورد امام عصر علیه السلام آشنا ساخته است.
او روزنه ها و دریچه هائی را که از قرن ها پیش، توسّط عالمانِ فرهیخته و پیش تازی، چون: ابن فهد حلّى، سیّد بن طاووس، علاّمۀ کفعمی، شیخ بھائی، علاّمۀ مجلسی، محدّث نوری و محدّث قمی، به روی شیعیان شیفته و منتظرانِ دل سوخته باز شده بود، روشن تر و شفّاف تر نمود، روزنه های جدیدی را از أنوار تابناک أدعيۀ معصومین علیهم السلام بر ویران کدۀ تنگ و تاریک دل هایِ مستعد باز نمود، و شاگردان شایسته و برجسته ای، سر شار از شور و هیجان، عشقِ بی امان، نسبت به ناموس دهر، و حجّت زمان، حضرت بقیّة اللّه الأعظم أرواحنا فداه تربیت نمود.
فرزندان فرزانه، و نوادگان شایستۀ ایشان، که همگی با زیور تقوی و فضیلت آراسته، و با سوز و گداز خاصّی به دفاع از حریم ولایت و نشر و تعمیم فرهنگ انتظار اشتغال دارند، و از مفاخر حوزه های علمیّۀ قم و اصفهان به شمار می آیند بسیاری از موفّقیّت های خود را مرهون أنفاس قدسیِ آن شخصیّت والا مقام می دانند.
آن علاّمۀ مفضال، و محقّق بی مثال، در عمر کوتاه ولی پر بار خود (که متأسفانه با روز های بسیار آشفته و مشحون از قتل و غارت و نا أمنی بود) علی رغم آن همه گرفتاری، آثار ارزش مند فراوانی از خود به یادگار نهاد، که نشانۀ نبوغ سر شار و استعداد زاید الوصف آن بزرگوار بود، به عنوان مثال:
ص: 199
ایشان کتاب ارزش مند «تذکرة الطّالبین» در ترجمهٔ «آداب المتعلّمین» را بنا به درخواست ميرزا أحمد أديب جواهری، در سنّ شانزده سالگی به نظم در آورده، و به زیور طبع آراسته است. (1)
با توجّه به ولادت ایشان در سال 1301 ه- به هنگام چاپ آن کتاب بیش از شانزده بهار از عمر ایشان نگذشته بود.
وی، در هجده سالگی نیز دو أثر أدبی به رشتۀ تحریر در آورد که عبارتند از:
1- بساتين الجنان، در معانی و بیان، که شرح عربی بر ارجوزهٔ آقا محمّد است، و در ماه صفر 1319 ه- از تألیف آن فارغ گردیده است.
2- محاسن الأديب في دقائق الأعاريب، که در چهارم جمادی الاخرۀ همان سال تألیف آن به پایان رسیده است. (2)
با توجّه به ولادت ایشان در پنجم جمادی الاولی 1301 ه- (3) روشن می شود که أوّلی را در هفده سالگی، و دوّمی را در هجده سالگی به رشتۀ تحریر در آورده، و این حاکی از استعداد سرشار و نبوغ فراوان آن عالم گران مایه می باشد.
چون از آثار ادبی مؤلّف بگذریم، دیگر آثار أخلاقي، فقهى، تفسیری و حدیثی ایشان، چون: «تفسیر القرآن»، «کتاب المنابر»، «سراج القبور»،
ص: 200
«آداب صلاة الّليل» و «أبواب الجنّات فى آداب الجمعات»، مشحون از نغمه های انتظار و نجوا های منتظران در شب های دیجور غیبت می باشد.
أمّا آثار گران بهائی که مستقیماً پیرامون تکالیف منتظران در عصر غیبت آن امام منتظر نوشته، به شرح زیر می باشد :
1- نور الأبصار، في فضيلة الإنتظار
2- وظيفة الأنام، في زمن غيبة الإمام
3- كنز الغنائم، في فوائد الدّعاء للقائم
4- مکیال المکارم، في فوائد الدّعاء للقائم
کتاب شناسی توصیفی این آثار گران بها را در کتاب: «کتاب نامۀ حضرت مهدی علیه السلام» آورده ایم، در این جا تکرار نمی کنیم، فقط اشاره می کنیم که کتاب گران سنگ «مکیال المکارم» از برجستگی خاصّی برخوردار است، و چون ستاره ای فروزان در آسمان تألیف و تصنیف می درخشد.
مؤلّف بزرگوار در این کتابِ کاملاً ابتکاری و استثنائیِ خود، صد ها حديث مستند از منابع معتبر، پیرامون ضرورت شناخت حضرت بقیة اللّه، ولادت، غیبت، ظهور، انتظار، سیره و دیگر شئون مربوط به آن حضرت را آورده، و بیش از 120 علّت و انگیزه برای لزوم دعا برای آن حضرت، به ترتیب حروف الفبا بیان کرده، آثار و فوائد دعای به آن حضرت را در ضمن 90 فصل به رشتۀ تحریر در آورده، بیش از یک صد دعای مأثور از امامان معصوم علیهم السلام برای عصر غیبت و دوران حیرت نقل کرده، که
بی گمان چنین کتابی با این جامعیّت در طول غیبت کبری در این موضوع تألیف نشده است.
ص: 201
برای ارزیابی و بیان ویژگی های کتاب ارزش مند «مکیال المکارم» فرصتی دیگر لازم است، و حقّ صاحب مکیال با این گفته های پریشان ادا نمی شود، ولی از باب «ما لا یدرک کلّه لا يترك كلّه» برای امتثال أمر دست اندر كاران تهيّه و تنظیم این اثر، و اعتراف به عجز، این سطور در سفر، و بدون دسترسی به منابع و مآخذ، قلمی گردید، به این امید که در فرصتی مناسب، مقالهٔ مبسوطی پیرامون این اثر جاوید، و عظمت بی نظیر مؤلّف بزرگوار آن، در حدّ توان به رشتۀ تحریر در آمده، به عاشقان کوی و راهیانِ راه حضرت بقيّة اللّه أرواحنا فداه تقدیم گردد.
17 ربیع المولود 1421 ه- حوزۀ علمیّۀ قم على أكبر مهدی پور
***
﴿ اَللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الأُمَّةِ بِحُضُورِهِ إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدا وَ نَراهُ قَرِیبا﴾
ص: 202
4- آية اللّه فقيه أحمد آبادی، صاحب اثر بزرگ و نورانی «مکیال المکارم» از دیدگاه خطیب دانش مند و نام دار، و دل سوختۀ امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)، حجّة الإسلام و المسلمین، آقای حاج شیخ محمّد حسن یوسفی دامت برکاته از حوزۀ علمیّه و شهر مقدّس مشهد الرّضا علیه السلام
***
بسم اللّه الرحمن الرحیم
﴿ قَالَ رَسُولُ اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: أَفْضَلُ أعْمالِ أُمَّتى إِنْتِظارُ الْفَرَج. وَ قَالَ صلی اللّه علیه و آله و سلم: أعْظَمُ جِهادِ أُمَّتى إنْتِظارُ الْفَرَج. وَ قَالَ صلی اللّه علیه و آله و سلم: أَحَبُّ الْعِبَادَةِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى إِنْتِظارُ الْفَرَج﴾
انتظار از مادّۀ «نظر» به معنی نگاه کردن، آن چنان نگاهی که به معنی توجّه قلب به سوی محبوب یا مطلوب، به جهت ادراک آن است. و چون یکی از معانی باب افتعال، استعمال فعل به نحو تمام و کمال است، پس اگر بخواهیم توجّه قلبی به سوی محبوب و مطلوب به گونۀ تامّ باشد، که جای هیچ توجّهی به غیر در قلب ناظر نماند، و فقط و فقط، توجّه به محبوب یا مطلوب باشد، آن را به باب افتعال می بریم، و از آن با عنوان «انتظار» یاد می نمائیم.
انتظار اگر در مورد امام زمان، بقيّة اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) باشد، و انسان منتظرِ، اگر منتظِرِ آن حضرت باشد، آن چنان که توجّه او به امامش، به گونه ای باشد که او را از توجّه به غیر منصرف نماید، به عالی ترین مرحلۀ عبادت و عمل صالح دست یافته است، زیرا هدف عالیِ تکوین و خلقت، انتظار است، و وصول
ص: 203
انسان به مرتبۀ توجّه تامّ به مولی صاحب الزّمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)، چه این که توجّه به او توجّه به خدا، و راهی برای توجّه تامّ به خدا، جز توجّه به امام عصر نیست، ﴿ مَنْ أَرَادَ اللّهَ بَدَءَ بِكُمْ وَ مَنْ وَحدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ﴾ و انتظار فرج آن حضرت، مطابق صریح روايات، أفضل أعمال، و محبوب ترین نوع عبادت و بندگی در پیش گاه پروردگار، بلکه بزرگ ترین جهاد امّت اسلامی است، و به همین جهت تلاش و کوشش در مسیر ایجاد روح انتظار در جامعه، به وسیلهٔ تعلیم انتظار، ترویج انتظار، ابراز و اظهار حال انتظار (از طریق أسباب مُبْرِزِه آن) برترین جهاد و تلاش در بستر ادیان الهی است.
با توجّه به نکات یاد شده، ارزش معلّمین بزرگ انتظار، در طول تاریخ غیبت امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) آشکار می گردد.
آری شخصیّت ها و مردان بزرگی که یاد و خاطرۀ امام زمان، مهدی موعود (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) را زنده نگاه داشته، گاهی با تألیف و نشر کتاب هائی برجسته، و زمانی با بیان و خطابه، و در فرصتی، با حَرَکات و سَکَنات (از قبیل تشرّفات و توسّلات) و در شرایطی دیگر، به وسیلهٔ استدلالات علمی و عقلی، به این امر بزرگ و مهم پرداخته اند، همه و همه از برجسته ترین شخصیّت های تاریخ بشریّت، و از برترین چهره های علمی و دینیِ جهان اسلام می باشند.
شخصیّت هائی از قبیل: «شیخ صدوق»، «شیخ مفید» ، «شیخ نعمانی» «سیّد بن طاووس»، «علاّمۀ حلّى»، «مقدّس أردبيلي»، «سيّد بحر العلوم»، «شيخ أعظم أنصاری» و ...، رضوان اللّه تعالى علیهم، و در قرون أخير، بزرگانی هم چون: « آية اللّه فقيه أحمد آبادی» و «آية اللّه آقا میرزا محمّد باقر فقیه ایمانی» و ... ، از پرچم داران این حرکت،
ص: 204
و از معلّمین بزرگ مکتب انتظار می باشند.
و از آن جا که از آثار، می توان به عظمت مؤثّر پی برد، و در میان آثار مؤلّفین بزرگ، در بحث مهم و حیاتیِ انتظار، کتاب «مکیال المکارم» (که به دستور صریح امام زمان علیه السلام تألیف و نام گذاری گردیده است) از بهترین کتاب ها به شمار می رود، به خوبی به عظمت و شخصیّت مؤلّف بزرگ آن (مرحوم آیة اللّه، آقا سیّد محمّد تقی موسوی قدس سره) پی می بریم، و به مقام و منزلت علمی و معنویِ آن بزرگ مرد آگاه می شویم.
آری، شاید تنها کتاب درسیِ موجود در زمینۀ مباحث مربوط به امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)، که قابل تدریس در حوزه و دانشگاه باشد، و در موضوع مهدویّت، خصوصاً، در بحث انتظار و نشانه های آن، علائم منتظرِ و وظائف آن، فوائد انتظار و نتایج دعا برای امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) و فرج آن حضرت، به شکلی علمی و تحقیقی، و مناسب برای تدریس، تألیف شده باشد، منحصراً همین کتاب باشد.
ما، در میان کتب مؤلّفین، در باب انتظار و کلیّۀ مباحث مربوط به مهدویّت، از جهت سبک تحقیق، و روش دسته بندیِ مطالب، و نتیجه گیریِ خاصّ، هنوز به جامعیّت، و عظمت، و احاطۀ بر مباحث، و استنباط از أحاديث متنوع، و ظرافت خاصّ در استخراج و استنتاج مطالب، و تنوّع در استدلال های عقلی و نقلی، و توجّه به نکته های برجسته، به کتابی همانند این تألیف ارزش مند، دست نیافته ایم.
در این کتاب، در موضوع وظائف شیعه در زمان غیبت، و خصوصاً در مسألۀ دعا برای فرج امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) (که در حقیقت از اسرار بزرگ، و حاویِ فوائد بی نظیر، در طریق ترقّی و تعالی و تکامل سریع انسان، و در مسیر وصول
ص: 205
به بالا ترین رتبه های کمال بشر می باشد) بحث هائی جالب و بسیار ارزش مند، عرضه شده است .
روحیّۀ انتظار با کیفیتّی خاصّ، در این مرد بزرگ وجود داشته، که همهٔ تألیفات او را به رنگ انتظار رنگین کرده است. وی در هر موضوعی که کتابی تألیف نموده، به شکلی آن را به امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) و موضوع انتظار، ارتباط می دهد، و گویا نمی تواند ترکِ کویِ یار کند، و یا در جای دیگری آشیانه نماید و این همان مفهوم انتظار حقیقی است، که قلب منتظِر آن قدر متوجّه و مشغول به محبوب می باشد، که جائی برای اشتغال به غیر در آن باقی نمانده است.
مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی، از بزرگان خاصّ الخاصِّ مكتب انتظار است، یعنی اگر شیعیان را در مسألۀ ایمان به مهدویّت و شئون آن، درجه بندی نمائیم، ایشان از بالا ترین درجات ایمان در این زمینه برخور دار می باشند.
آری، پیروان مکتب تشیّع در زمینهٔ توجّه به امام عصر علیه السلام و انتظار ظهور، و کوشش برای تحصیل رضایت آن حضرت، و در مورد یاری رساندن برای اجرای منویّات آن عزیز، مرتبه های گوناگونی دارند. گروهی فقط در این حدّ که او امام دوازدهم آن هاست به او معتقدند، و دسته ای در انتظار او به نحو عام می باشند، و هیچ عملی که گویای انتظار باشد از آن ها سر نمی زَنَد، و گروهی فقط در مشکلات زندگی به او توجّه بیش تری پیدا می کنند، و یا برای رسیدنِ به درجات عالیه، به او متوسّل می شوند، و در واقع، در هنگام گرفتاری، آن عزیز را می شناسند، ولی برخی گویا وجود آن بزرگوار را در عمق جان خود احساس می کنند و با او از دل و جان در ارتباطند، و انس دارند، و به یاد او آرام می گیرند، و بی تابانه در فراق او می سوزند. مشتاق اویند و شبانه روز با یاد او
ص: 206
به سر می برند، و همان گونه که امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام می فرمایند:
﴿ يَحْزَنُ لِفَقْدِهِ أهْلُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ تَبْكَى عَلَيْهِ عُيُونُ الْمُؤْمِنِينَ﴾
محزون و گریانند، و گاه ناله های بلند سر می دهند، و همانند مولای شان أمير المؤمنين على علیه السلام که بر فراز منبر شهر بصره ناله سر دادند و فرمودند: آه، آه، شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِه
می نالند و اشک غم می ریزند، و در فراق آن حضرت، همانند شمع می سوزند و گاهی از این مرحله عبور نموده، و از خود و خودیّت گذشته، و حتّی برای جدائی و فراقِ خود از آن حضرت، غمی ندارند، و غم و درد شان، همّ و غمّ اوست. نگران ناراحتی های امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) و غم زدۀ غصّه های دوران غیبت اویند، و بر اساس این دعا که:
﴿ الّلهُمَّ خَلَّصْهُ مِنْ أَيْدِي الْجَبَّارِينَ﴾
برای نجات و خلاص مولای شان، به دنبال برنامه ریزی، و در صدد اقدام و کوششی مؤثّر هستند. و علاوه بر اصلاح و تزکیۀ نفس خود، و کوشش برای اصلاح و ساختن محیط پیرامون، و یا تحت تسلّط و ولایت خود، در حال تلاش و تکاپو برای رسیدنِ جهان به دورهٔ ظهور مولای شان، و رهائی و خلاص «یوسف زهرا علیها السلام و عزیز آل محمّد علیه السلام» به سر می برند، و در صدد راه یافتن به برنامه هائی بزرگ و جهانی، برای آماده شدن جامعۀ بشری برای حکومت جهانی و الهیِ آن مصلح کل می باشند. این منتظِرانِ از خود گذشته، در راه رسیدن به اهداف بزرگ یاد شده، از پیش خود برنامه ای ارائه نمی کنند، بلکه سعی و تلاش آن ها (در گفتار و نوشتار شان) راهنمائی و معرّفیِ راه هائی مطرح شده از طریق وحی می باشد، که با الهام از قرآن مجيد و أخبار و أحاديث
ص: 207
واصله از ناحیهٔ پیامبر أكرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و أئمّۀ معصومین علیهم السلام راه های حلّ مشکل غیبت را جست جو نموده، و به جامعۀ بشریّت ارائه نمایند.
بدون تردید، مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی قدس سره از شخصیّت های بزرگ این دسته از منتظران می باشند، و کتاب ایشان (مکیال المکارم) سندی بزرگ بر ادّعای یاد شده می باشد.
این کتاب، دلیل بزرگی بر احاطۀ علمیِ این بزرگ مرد، بر آیات قرآنی و جمیع أبواب أحاديث، و نيز سندی بر تسلّط او بر فقه و اصول و تفسیر و رجال و سایر علوم اسلامی، و شاهدی زنده بر تبحّر او در بهره گیری از تمام أبواب علوم و مدارک و منابع دینی، برای بیان فوائد دعا برای فرج امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)، و دلیلی قاطع بر موشکافیِ او در زمینۀ دست یابی به راه های گوناگونِ رسیدن به آن هدف بزرگ، یعنی حلّ مشکل غیبت امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)، و بر طرف نمودنِ غم های دل آن حضرت می باشد.
آن بزرگ مرد، در کتاب مکیال المکارم، با بیان و تشریح راه های صحیح برای تربیت انسان ها، و تهذیب شیعیان، و نیز ارائۀ وظائف فردی و اجتماعیِ پیروان أهل البيت علیهم السلام، در زمان غیبت امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)، و زمینه سازی برای فرج و ظهور موفور السّرور آن حضرت، نشان داده است که، وجهۀ همّت آن بزرگ منتظِرِ سوخته دل، تنها و تنها، تحقّق منویّات و مقاصد عالیۀ مولایش
حضرت بقيّة اللّه الأعظم علیه السلام
بوده، و مقصد او منحصراً، رسیدن به دورۀ ظهور، و نیل به آرمانِ مقدّس همۀ أنبياء و أولياء، یعنی فرج حقیقی برای عالَم بشریّت به وسیلهٔ
فرج قائم آل محمّد علیهم السلام
ص: 208
بوده است، و به خوبی می توان دریافت که او، در زمرۀ برجسته ترین منتظران فرَج بوده، و أنديشه و فکر و ذکر او، فقط و فقط، در اطراف مسأله ظهور قطب عالم امکان، عقل كل و عشق كل، و کلّ عشق، دور می زده است.
روش و سیرۀ عِلمی و عَمَلی، و برنامه های تحقیقی و تألیفیِ این بزرگ مرد، و حتّى شكل تربيت أولاد و نسلِ مُنتظِرِ او، حجّت بر همۀ أهل علم و علماء شیعه، و آن ها که به نحوی، رهبری و هدایت ایتام آل محمّد علیهم السلام را بر عهده دارند، می باشد.
برای ما به تجربه ثابت شده است که علماء نورانی، که منتظِر حضرت بقیة اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) بوده اند، و در زمرۀ سوختگانِ آن حضرت به شمار می روند، و همّ و غمّ آن ها، متوجّه رهبریِ شيعه به سوى أمر ظهور، و سعی و تلاش برای برنامه ریزی جهت تعجیل و تحقّقِ فرج ولیّ عصر (عجل اللّه فرجه شریف) بوده است، صاحب برکات و فیوضات گسترده، و دارای تأثیر نَفَس و نفوذ کلام بوده اند، و پناه گاهی برای جامعۀ شیعه به شمار می رفته، و در زندگیِ مادّی و معنویِ شيعيان و پيروان مكتب أهل البيت علیهم السلام، نقشی اساسی بر عهده بر عهده داشته اند، و در تأمین سعادت و موفقیّت آن ها، پرچم داری بزرگ بوده اند.
آية اللّه فقيه أحمد آبادی، نمونه ای برجسته از این نوع از علماء ربّانی و نورانی بوده اند، و در شهر مذهبی و در حوزهٔ علمیّهٔ اصفهان، با وجود علماء بسیار و رجالِ علمیِ نام دار، مورد توجّه شدید مردم با ایمان بوده، و به استجابت دعاء، و تأثیر کلام و نَفَس مشهور بوده اند، و به خاطر تشرّفات مکرّر شان به محضر مولای شیعیان، امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) (در بیداری و در عالَم خواب) از نورانیّتی ممتاز و اعتباری ویژه، و تأثیری برجسته، برخوردار
ص: 209
بوده اند، و مردم مخلص و پای بند به اعتقاداتِ دینی، عریضه های ایشان را به محضر ولیّ عصر (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) دارای تأثیری شگفت، و برکاتی شگرف می شناخته اند.
آن بزرگ مرد، علاوه بر استفاضه های علمی و معنوی از اقیانوس بی کران بركات قطب دائرۀ امکان، حضرت مهدی موعود (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)، در توسّلاتی که برای حوائج شخصیِ خود، به ذیل عنایت آن حضرت داشته اند، به کامیابی و کامروائی می رسیده، چنان چه خود فرموده اند :
زمانی، گرفتاریِ مالیِ شدیدی داشتم، در ماه رمضان به آن حضرت و پدران شان متوسّل شدم، تا این که روزی بعد از نماز جماعت صبح، در عالم رؤیا، آن حضرت بر من تجلّی نمودند، و در کلامی دل نشین فرمودند:
قدری باید صبر کنی تا از مال خاصّ دوستان خاصّ خود بگیریم و به تو برسانیم.
پس مدّت زمان کوتاهی گذشت، و یکی از برادرانِ دینی، که به صلاح و درستی او را می شناختم، و از او نسیمِ راحتِ دل استشمام می نمودم، به نزد من آمد، و پولی به من داد، که همۀ قرض ها و بدهی هایم را اداء کردم، و در هنگام پرداخت آن مبلغ گفت: این از سهم امام علیه السلام است.
از برجسته ترین نقاط روشن و نورانی در حیات علمی و تحقیقیِ صاحب مکیال المکارم این است که، امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) که آگاه بر همۀ أفکار و سلیقه ها، و محيط بر كلّ عقل ها و اندیشه ها، و مسلّط بر كلّ قلم ها و زبان ها هستند، فکر و انديشه، تحقيق و تألیف، و قلم و نگارش مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی را پسندیده، و کتابی را که مورد عنایت آن حضرت بوده (که دربارهٔ فوائد دعاء برای حضرت قائم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) و فرج آن حضرت نوشته شود)
ص: 210
تألیفش را بر عهدهٔ این بزرگ مرد گذارده، و دستوری نورانی صادر فرمودند که:
این کتاب را بنویس و عربی هم بنویس و نام او را بگذار مکیال المکارم فى فوائد الدّعاء للقائم
و بر أهل معرفت و بصیرت دینی و الهی واضح است که، پسندیدن امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) تفكّر و انديشه و تألیف و نگارش یک عالم، و صحّه گذاشتن بر تحقیق و تأليف او، و أمر به اجرای عَمَلیِ آن چه در فکر او است، به مراتب بالا تر از تشرّف، و اعطای یک خواستۀ مادّی، یا رفع گرفتاری، و یا ملاقات حضوری به محضر آن حضرت است، و اصلاً چنین مقامی با انواع تشرّفات دیگران قابل مقایسه نیست، بلکه این پسندیدن و صحّه گذاشتن، تأییدِ نوع تفکّر، و سیره و رَوِشِ آن عالم است، و حتّی این نوع از دستور دادن و تأیید نمودن، أفضل است از آن چه برای شیخ المحدّثين و رئيس الشّیعه، «محمّد بن علىّ بن بابويه قمّی» معروف به (شیخ صدوق) اتّفاق افتاده، و از ناحیهٔ مقدّسبۀ حضرت بقيّة اللّه (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) برای آن بزرگ مرد دستور صادر شده که: (کتابی بنویس مشتمل بر غيبت أنبياء، و غیبت های انبیای گذشته را در آن ذکر کن) تا مسألۀ غیبت حضرت ولی عصر (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)، برای شیعیان حل گردد، زیرا امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) با توجّه به فکر نورانیِ صاحب مکیال المکارم، که خود به خود، و فی حدّ نفسه، روح انتظارش و عشق و محبّتش او را وادار به فکر چنین تألیف بدیعی نموده، أمر به اجرای آن اندیشه و به انجام رسانیدن آن تألیف می نمایند، و این نوع از دستور، تفاوت دارد با دستوری که به شیخ بزرگوار (مرحوم شیخ صدوق) داده شده است، همانند تفاوت دستوری که به نوکری تیز هوش و خودکار داده می شود، که قبل از دریافت دستورِ آقایِ خود، در فکر مصالح و مقاصد
ص: 211
و منویّات درونیِ مولای خود می باشد، و طرحی مفید و برنامه ای ارزش مند در نظر می گیرد، و آقایِ او طرح او را تأیید نموده، و دستور اجرای آن را می دهد، و دستوری که به نوکری منتظِرِ فرمان، که از پیش خود طرح بدیعی در مصالح مولایش ندارد، داده شده، و از او خواسته می شود که برنامه ای را انجام دهد، و طرحی را که از طرف مولی ارائه می شود، به اجرا گذارد.
هدف از این مثال تضعیف و سبک شمردن مقام و منزلت شخصیّتی برجسته و عظیم الشّأن و وجيه عند المولی، همانند: رئيس المحدّثين، شیخ صدوق رضوان اللّه تعالی علیه نیست، که عمر پر برکت خود را در حفظ و نشر آثار و علوم أهل البيت علیهم السلام صرف نموده، و مورد لطف و عنایت خاصّ حضرت بقية اللّه الأعظم (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) بوده است، بلکه منظور ما بيان و تشريح أفضليّت نوع خیر خواهی و دل سوزیِ خاصّ صاحب مكيال المكارم است، که در بُعدی از ابعاد گستردۀ امور متعلّق به امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) تجلّی یافته، و مورد عنایت آن حضرت قرار گرفته است.
و در یک جمله، انسان احساس می کند که صاحب «مکیال المکارم»، از جملۀ کسانی است که زندگی و تفکّر و حرکت علمی و عملیِ آن ها مورد رضایت خاصّ حضرت ولیّ عصر (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) می باشد، و رضای او رضای خدا، و نتیجۀ رضای خدا، کلام سراسر لطف و مهر اوست که می فرماید:
﴿ يا أيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِةُ أَرْجعى إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَ أَدْخُلِي جَنَّتِي﴾
و در پایان، ضمن اعتذار به خاطر این که خود را لایق اظهار نظر دربارهٔ شخصیّت های بزرگ مکتب انتظار، و علماء نورانیِ عالَم تشيّع نمی دانم،
ص: 212
معروض می دارم که، در اثر اصرار یکی از اسباط مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی قدس سره تصمیم گرفتم که، در جوار بارگاه ملکوتی و نورانیِ حضرت امام على بن موسى الرّضا علیه السلام، با نگارش سطور گذشته، عرض أدبی به ساحت مقدّس امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)، و دل باخته و فدائیِ آن حضرت، مرحوم صاحب مکیال المکارم قدس سره بنمایم، امیدوارم که مورد قبول آستان مقدّس شان قرار گیرد.
(حوزۀ علمیّۀ مشهد مقدّس)
أيّام شهادت مظلومهٔ شهیده، حضرت فاطمۀ زهراء علیها السلام
(فاطميّۀ 1421 قمری)
محمّد حسن يوسفى
***
یا حجة الحسن العسکری عجل اللّه تعالی فرج شریف
ص: 213
عکس
ص: 214
ص: 215
ص: 216
علم و اجتهاد، و ذوق و أدب، و ایمان و اخلاقِ آية اللّه فقيه أحمد آبادی، نه تنها علماء و دانش مندان، فقهاء و زعمای دینی و علمی را تحت تأثیر قرار داده، و به تحسين و إعجاب، و تمجيد و إكرام وا داشته است، بلکه شعراء و سرایندگان با فضیلت را به میدان سپاس و ستایش، و تکریم و تحسین آورده، و آن ها را که ذوق و هنر، و شعر و أدب شان را در خدمت اولیاء دین و پیشوایان حق و حقیقت قرار داده اند، به سرودن اشعاری نغز و دل پذیر، و برخاسته از دل و جان، و آمیخته با عشق و اخلاص، دربارۀ این فدائی و دل باختۀ امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)، وا داشته است و در این بخش، سروده هائی که تا زمان تنظیم صفحات کتاب، به دست مان رسیده، به ترتیب زمان وصول، به محضر علاقمندان تقدیم نموده، و از شعرای عالی قدری که سرودۀ آن ها، بعد از این زمان به دست ما رسیده یا می رسد، صمیمانه عذر خواهی می نمائیم، و از این که موّفق به درج و چاپ أشعار آن ها نشده ایم، متأسف می باشیم/
***
ص: 217
1- سرودۀ شاعر نام دار معاصر، استاد سخن، آقای علی شیرانی «صحّت» در ستایش و بزرگ داشت مجتهد و محقّق شهید، مرحوم آیة اللّه، آقا سیّد محمّد تقى موسوى فقيه أحمد آبادی قدس سره، به مناسبت تأسیس بقعۀ عظیمی بر مزار شریف آن بزرگ مرد، و اشاره ای به دیدار ایشان در عالَم رؤیا با امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشرّيف
***
ناز کن بر خویش ناز ای اصفهان *** ای لبا لب خاکت از نام آوران
ای بهارستان بهارستانِ راز *** سر زمین روشنت آئینه ساز
ای نبوغ روشنانت بی نظیر *** عارفانت پاک دل، روشن ضمیر
از تو بس مردان حق بین خاسته *** نیک سیرت، پاک آئین خاسته
مرد حق چون «موسوی» «سیّد تقی» *** «أحمد آبادی» فقيه متّقی
آن که آثارش چو گنج پر بهاست *** هم چو مکیال المکارم کیمیاست
آن که بیند آفتابی را بخواب *** آن که می گوید سخن با آفتاب
آن که از خورشید، روشن می شود *** از بهارش سینه گلشن می شود
ص: 218
آن که سیر آسمان عشق کرد *** رو به سوی کهکشان عشق کرد
آن که بوسید آستان نور را *** خوش رقم زد داستان نور را
آن که مست فیض شد در بزم دوست *** مستی اش در جلوه از این شعر اوست
«گر همی جوئی وصال یار را *** کن برون از قلب خود أغيار را»
راه پاک اوست راه أهل دل *** بقعهٔ او، قبله گاه أهل دل
روح پاکش تا أبد مست سرور *** غرق نور آرام گاهش، غرق نور
***
2- سرودۀ شاعر أديب و نام دار، استاد محمّد علی صاعد، سر پرست انجمن أدبى صائب، دربارهٔ عظمت و شخصیّت والای علمی، و مقامات بلند معنویِ آية اللّه، آقا سیّد محمّد تقى موسوى فقيه أحمد آبادی قدس سره
***
به هر کس لطف حق دارد عنایت *** کند سیرابش از جام ولایت
محبّت دانه أفشاند به هر خاک *** زند سر گُلبُنش برتر ز أفلاک
ص: 219
اگر لطفی است در مینای عشق است *** اگر شوری است در سودای عشق است
به کوی عشق اگر پا رفت در گِل *** رسیده بار عاشق خوش به منزل
ولایت چون چراغ دل فروزد *** خس و خاشاکِ آلایش بسوزد
شود دل لايق لطف الهی *** شود تن در خور تشریف شاهی
ببندد نقش جانان، نقش در دل *** نشیند جان به جانان در مقابل
ز هر آفت شود آن سالک ایمن *** که جانش را نماید رهبر تن
ز سر تا پا نیاز و ناز گردد *** ز هر ره جز رَهِ حق باز گردد
چو بندد دل به آن نور یگانه *** شمارد هر چه جز او را فسانه
عروس بخت بر او رو نماید *** دَرِ دولت به روی او گشاید
شود بستان ذوقش سبز و شاداب *** شود خورشید عشق او جهان تاب
به هر سو رو کند طور است آن جا *** بهر سو بنگرد نور است آن جا
ص: 220
مپنداری که این راهی است آسان *** که باید چشم پوشی از تن و جان
تو هر دم از علایق بر کَنی دل *** همان دم، می رسد بارت به منزل
بلی گر بگذری از خود چو مردان *** توانی ره بری بر کوی جانان
نه هر کس را بدین منزل گذار است *** که رنج راه یزدان بی شمار است
اگر از جان خدا را بنده باشی *** چو شمع آسمان تابنده باشی
نگر آنان که این ره طی نمودند *** چسان گوی سعادت را ربودند
زهی توفيقِ السّيّد محمّد *** فقيه هوش مند آل أحمد
تقىّ الموسوىّ الإصفهاني *** ملاذ و ملجأ عالیّ و دانی
أديب و شاعر و أهل كرامت *** خَدومِ مخلصِ خطّ امامت
که با تألیف مكيال المكارم *** حیازت كرد أنواع مكارم
زهی توفیق این مرد الهی *** که بر نیّت دهد فعلش گواهی
ص: 221
فروغ ایزدی در سینه اش بود *** منوّر از صفا آئینه اش بود
شراب وصل در پیمانه را داشت *** برات صحبت جانانه را داشت
به یاد چشم جانان دائماً مست *** همه شب یک حدیث تازه در دست
هماره یاد مهدی داشت در یاد *** در اندوهش غمین، در شادیش شاد
دعای ندبه دائم بر لب او *** ز هجرش گریه کار هر شب او
به یاد او تمام شب سحر خیز *** همه شب جام او از فیض لب ریز
همه کارش عجین با أشک باری *** همه عمرش قرین با بی قراری
دعایش بر لب و در سینه اش آه *** امیدش متکی بر فرج اللّه
به تعجیل ظهور صاحب عصر *** هماره خواست از حق یاری و نصر
برای درک والای زعامت *** پی تشریف و تحکیم امامت
ز قرآن و حدیث آن سان که می بود *** به مکیال المکارم درج فرمود
ص: 222
که هر کس طالب خیر و صلاح است *** حقیقت خواه و مشتاق فلاح است
در این مجموعه خیر خویش جوید *** طریق رستگاری را بپوید
وز این تأليف بی مانند و یکتا *** فراهم کرد زاد و توش فردا
ز «صاعد» بر روانش آفرین باد *** به ألطاف خداوندى قرین باد
***
3- سرودۀ شاعر گران قدر و مخلص، آقای سیّد محمّد حسن صفوی «قیصر» دربارۀ علم و اجتهاد، و فضائل و مکارم، و تقوی و کرامات، و بینش و کوشش فقیه شهید، آية اللّه، سیّد محمّد تقى موسوى فقيه أحمد آبادی رضوان اللّه عليه
***
شبی در محفلی فرخنده منظر *** ز نور عالمانِ دین منوّر
که نُقل محفل روحانیون بود *** سخن هائی به غایت روح پرور
سخن می رفت از مردان فاضل *** أديبان سخن سنج و سخنور
بزرگان کمال و علم و دانش *** همه صاحب كتاب و أهل منبر
به نقل از عالمی فرزانه دادند *** بسی داد سخن نیکان محضر
ص: 223
که بود آن دُرّ دریای معانی؟ *** که علمش کرده دل ها را مسخّر
که بود آن صاحب علم و کرامات؟ *** که بود آن نیّر تابنده أختر؟
که بود آن گوهر بحر تشیّع؟ *** که بود آن دین حق را زیب و زیور؟
فقيه أحمد آبادی، محمّد *** تقى الموسویّ، از نسل حیدر
عزیزی از تبار آل یاسین *** ز سادات جلیل القدر و با فر
سَهی سروی ز نسل پاک أحمد *** فقیهی حامی شرع پیمبر
یگانه عالمی، یکتا حکیمی *** أديب و فاضل و فحل و سخنور
فروزان مشعلی در کاخ حکمت *** درخشان أختری در برج خاور
دَری ز ابواب شهر علم و دانش *** دُرى والا تر از صد گنجِ گوهر
دم او أفضل از خون شهيدان *** مدادش روح بخش و روح پرور
دهانش عاشقان را چشمۀ نور *** کلامش تشنگان را آب کوثر
مرادش حضرت صاحب زمان بود *** امامش بود آن محبوب داور
ص: 224
که تألیفات او بسیار باشد *** چو «مکیال المکارم» گنج گوهر
أبر مردی که در زهد و کرامات *** ز دانش پروران دادگستر
ز تقوی و ز اخلاص و ارادت *** ربوده گوی سبقت را مکرّر
بود آن أشرف الشّمسِ مشارق *** که لطف خاصِ حقّش بود یاور
مزارش تخت فولاد صفاهان *** لسان الأرضِ با جنّت برابر
سزایش بقعه ای و بار گاهی *** بود آن مقتدای پاک گوهر
بلی آن حامی شاه ولایت *** سپھر معرفت، ماه منوّر
به راه حق فدا شد جان پاکش *** بشد محشور با جدّش پیمبر
در این سیر و سلوک عارفانه *** ز ألطاف خداى حىّ أكبر
دلیل راه ما شد «حجّة اللّه *** جناب أبطحي» مير مظفّر
به معروف و معرِّف، تا به محشر *** درود و تهنیت باشد ز «قیصر»
***
ص: 225
4- سرودۀ شاعر گران مایه، استاد محمّد حسین سرور اصفهانی، صاحب دیوان «گل بانگ سرور» دربارۀ شخصیّت و عظمت، و علم و دانش، و مقامات علمی و معنویِ آية اللّه موسوی فقيه أحمد آبادی قدس سره
***
به دانش فروزش گر (1) اجتهاد *** به گوهر یکی سیّد پاک زاد
محمّد تقی، مرد تقوی مآب *** به کوشش، معرّف به عرفان ناب
به بر داشته کسوت معنوی *** که او را بود سیرۀ موسوی
که دائم ز تحریر و سعیِ بنان *** بر أنگیخت تعریف از هم گِنان
نوشتند أفرادِ آئین مدار *** که او بود علاّمۀ روزگار
بگفتند پيوسته أهل مقال *** که قولش قوی بود و فعلش کمال
مدد کرد أنديشۀ جاريش *** که جُنبد به کف خامۀ کاریش
همی جوبه میزان «مکیال» او *** «مکارم» که باشد به شخص آبرو
ص: 226
به یک دفتر آن گه که مطلب نوشت *** گشوده است او هشت (1) باب بهشت
به شعر شعور آفرین مایه دار *** «بساتين» (2) او روح سبز بهار
به نام آوری فخر أسلاف خویش *** به تألیف و تصنیف، از پیش، بیش
مگر عُرفِ آئین دهد امتداد *** هم از مغز أندیشه دارد مداد
چو فیض تهجّد شدش دست گیر (3) *** به تألیف زد دست طفل صغير (4)
چنان داد دل را به تأليفِ سبز *** که تن زیب یابد ز تشریف سبز
چو ره در بلندای شان داشته است *** تقرّب به قطب (5) زمان داشته است
ص: 227
ز أفكار جوشان و گفتار وی *** به فضل سترگش توان برد پی
ضیافت گه حق چو بودش مقام *** به پیوست بر او به ماه صیام (1)
چو با صاحب الأمر پیوسته بود *** «سرور» این سخن از ارادت سرود
***
5- سرودۀ شاعر مخلصِ با ولایت، آقای دکتر سیّد مهدی ایزدی (حکیم) دربارۀ دل باخته و فدائیِ امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) مرحوم آية اللّه، فقيه أحمد آبادی قدس سره
***
ای بزرگ دین که «مکیال المکارم» ساختی *** تا بدان جائی که جان در راه جانان باختی
اى أسير بند عشقِ یوسف زهرایِ پاک *** ای که بر صاحب زمان عمری به جان پرداختی
ای که در بیداری و در خواب، دیدی حضرتش *** سر به پیش پایِ او از جان و دل انداختی
ای نگهبان ولایت، در طریق عشق دوست *** خوش درخشیدی در این ره، نیک مرکب تاختی
ص: 228
نغمۀ عشق است از شعر دل انگیزت بلند *** وه چه با آهنگ موزون، این نوا بنواختی
مرحباً لک ای «تقی»! ای آیت ربّ جلیل *** پور موسائیّ و، راه حق چه خوش بشناختی
از ارادت شد چو مکیال المکارم منسجم *** پرچم عشق و ولایت را ز جان افراختی
شد «حکیم» از این اثر چون بهره ور از شوق گفت *** آفرین، شمشیر حق بر خصم حق خوش آختی
***
6- سرودۀ مدرّس حوزۀ علمیّۀ اصفهان، حجّة الاسلام و المسلمين، آقای حاج شیخ رمضان علی جان نثاری، دربارۀ مرحوم آية اللّه فقيه أحمد آبادی، و حالات و معنویّات، و خدمات و کوشش های علمی و دینیِ آن بزرگ مرد.
***
زهی سعادت و توفیق صاحبِ مكيال *** که گشت شامل حالش ز خالق متعال
ز نسل پاک پیمبر، فقیه نام آور *** تقی موسوی، آن سیّد حمیده خصال
به عمرِ کوتهِ خود کرد خدمت بسیار *** همیشه بود به ترویج و نشر دین فعّال
گذشت عمر شریفش به کسب دانش و فضل *** خوشا کسی که رود عمر او بدین منوال
ص: 229
به عنفوان جوانی به اجتهاد رسید *** فقیه و أهل نظر گشت در حرام و حلال (1)
به علم و دانش و فضل، از معاصرين أفضل *** به خُلق و خویِ نکو بود، برتر از أبدال
هماره حوزۀ علمیّه افتخار کند *** به آن فقیه گران قدر نادر الأمثال
میان علم و عمل داد انطباق آن مرد *** که بود حسن فعالش دلیل صدق مقال
خلوص پیشهٔ خود ساخت، زان که دانست *** که بس خبیر و بصیر است ناقد الأعمال
کتاب های نفیسش دلیل گویائی است *** برای بینش و تحقیق آن خجسته مآل
هر آن کسی که بخواند کتاب مکیالش *** خداش حفظ نماید ز فتنۀ دجّال
اگر چه دید ز أيّام، رنج و حِرمان ها *** ولیک مانع راهش نگشت رنج و ملال
ص: 230
ثبات و همّتِ آن مرد حق نِگر، که دمی *** نکرد معضله ای در اراده اش إخلال
گهِ نوشتن مکیال، قدسیان از شوق *** يسبّحون له بالغدوّ و الاصال
چو این کتاب به فرمان صاحب الأمر است *** به جاست هر چه محبّان کنند استقبال
در آستانۀ تألیف آن، زِ حجّت عصر *** رسید أمر، که بگذار نام آن مکیال
ز ما، درود و ثنا باد بر مؤلّف آن *** هماره شامل او لطف ایزد متعال
هزار حیف که آن عالم جلیل القدر *** از این جهان فنا زود کرد عزم رِحال
برای خدمت شايان بيش تر أفسوس *** به آن فقیه مجاهد أجل نداد مجال
به اعتقاد و یقين، دوست دار أهل البيت *** به گفته و به عمل، پیرو محمّد و آل
کنون که قاعده و رسم روزگار این است *** که دست أهل فضائل تهی است از أموال
تو «جان نثار» به تحصیل علم و تقوا کوش *** که روز حشر نیاید به کار، مال و منال
سرودۀ تو که باشد بضاعتی مزجات *** لیوف ربُّک من فضله لك الأكيال
***
ص: 231
7- سرودۀ فرزند أرشد صاحب مکیال المکارم، حضرت حجّة الإسلام و المسلمین، آقای حاج آقا محمّد فقیه احمد آبادی، دربارهٔ أثر معنوی و کیمیائیِ تربت مقدّس پاکان، و بهره مندی از خاکِ کوی شان، برای نظر به سرادق گردون، که به مناسبت تأسیس بقعه ای عظیم و با شکوه، بر تربت پاکِ پدر بزرگوار شان، مرحوم آية اللّه فقیه أحمد آبادی قدس سره سروده اند.
***
یک دم اگر به تربت پاکان گذر کنی *** خواب و خیال غیر حق از سر بِدَر کنی
گر توتیای چشم کنی خاک کوی شان *** بتوان که تا سرادق گردون نظر کنی
وان گه به زیر پای نِهی مهر و ماه را *** وز هر چه هست غیر رضایش حذر کنی
از تنگنای چاه طبیعت برون دَرآ *** با پای دل به طارم أعلى سفر کنی
در قلزم وجود، تو هستی که می توان *** در کائنات، هر أثرى بى أثر كنی
آب حیات، چشم هاش اندر در دهان توست *** ز آب حیات و خضر، چرا قصّه سر کنی
تا چند غبطه می خوری از رهروان راه *** خود مرد راه باش، توانی گذر کنی
ترسی أگر «فقيه» ز شمشیر غول راه *** باید تو را وسیله، که آن را سپر کنی
محکم بگیر دامن لطف علىّ و آل *** تا طیِّ این طریق بدون خطر کنی
***
ص: 232
8- سرودۀ شاعر مخلص أهل البيت علیهم السلام آقای حاج آقا رضا صغيرا (سعید)، یادگار فرزانۀ مرحوم استاد محمّد حسین صغیر اصفهانی، دربارۀ عظمت و شخصیّت و آثار علمی و قلمی مرحوم آیة اللّه موسوی فقیه أحمد آبادی قدس سره
***
زهی مردان با تقوی و ایمان *** که طی کردند راه کوی جانان
به چوگان سعادت، سر سپردند *** ز میدان، گوی دانائی ببردند
ز صهبای الستی، مست گشتند *** به عهد خویشتن پا بست گشتند
زدند از فرط عشق و شور مستی *** به جز حق، پای بر أوراق هستی
(به راه عشقِ آن معبود یکتا *** ندانستند پا از سر، سر از پا)
ز فرط عاشقیّ و شوق دیدار *** شدند از جان، وصالش را خریدار
چو دل از خویش و بی گانه بریدند *** پیام وصل از جانان شنیدند
ز سوی حق به جای لن ترانی *** بر آن ها شد خطاب من رآنی
در این ره چون دلیل راه باید *** که تنها طیّ این وادی نشاید
ص: 233
به تسبیح و به تهلیل و نوافل *** نگشتند از امام عصر غافل
لذا رَخش طلب در راه راندند *** به أشک و آه، دائم ندبه خواندند
همه شب تا سحر در یاد مهدی *** به لب ذکر و دعا بر یاد مهدی
همه روز از پی اش بودند در راه *** به شب در انتظارش تا سحر گاه
ز خُفت و خواب شان می بود پرهیز *** به شوق رویِ او، هر شب سحر خیز
مکرّر حلقه کوبیدند بر در *** مگر دیدار او گردد میسّر
به حاجت بر درِ او ایستادند *** قدم در راه فرمانش نهادند
یکی زان جمع، مردی متّقی بود *** که نام او «تقّی الموسوی» بود
فقیه و عالم و صاحب کرامت *** مَدارِ شرع و، دارای زعامت
أديب و شاعر و دارای عرفان *** به تفصیل و بیان، دانای قرآن
ز تألیفات بسیارش به تحرير *** قلم عاجز بود از شرح و تفسیر
ص: 234
یکی تفسیر «قرآن کریم» است *** دگر «أبواب جنّات النّعيم» (1) است
«بساتين الجنان» و «نور الابصار» *** بود زیبنده هم چون دیگر آثار
دگر زان هاست «مکیال المکارم» *** در آن پیداست معیار مکارم
اگر خواهم دهم شرحش به تفصیل *** برون از حدّ گفتار است و تحلیل
دگر دیوان اشعارش که یک سر *** بود در مدح أولاد أولاد پیمبر
به ویژه در فراق روی جانان *** همه شب ها غزل گوی و غزل خوان
ز بحر سینه از دُرّ معانی *** بسی داده است دادِ نکته دانی
امام عصر را با بی قراری *** طلب بنموده است از بهر یاری
لسان الأرض می باشد مزارش *** درود رهروان حق، نثارش
«سعید» از آستانش بی نهایت *** تمنّا می کند لطف و عنایت
***
ص: 235
9- سرودۀ شاعر گرامی و دل دادۀ أهل البيت علیهم السلام، آقای دکتر أحمد خلیلیان فرزند شاعر بزرگوار و فقید، مرحوم رجاء اصفهانی، دربارۀ فقیه و مجتهد شهید، آية اللّه فقيه أحمد آبادی، و آثار قلمی و برکات معنویِ آن بزرگ مرد.
***
هر آن کس در رَهِ داور قدم زد *** و یا عمری برای دین قلم زد
بود پاداش فعلش رستگاری *** دهد أجر وِرا خلاق بارى
محمّد موسوی سیّد تقی نام *** که بودی مرد پاک نیک فرجام
فقیه و آیة اللّه دل آگاه *** که می بود از پی فرمان اللّه
چهل سال مداوم کار می کرد *** به رغم نفسِ خود پیکار می کرد
کتابی چند در راه حقیقت *** نوشته با رَه و رسم شریعت
تمام آن حدیث و مطلب نغز *** همه پر معنی و گویا و پر مغز
برای هر کسی از هر نژادی *** مفید و ره گشا گردید و هادی
یکی زان هاست مکیال المکارم *** در اوصاف امام حیّ قائم
که حلال بسی از مشکلات است *** برای گم رهان راه نجات است
ص: 236
أحادیثی در آن درج است نافع *** که بهر هر کسی دارد منافع
یکی «تفسیر قرآنی» نوشته است *** که در معنای آن راز بهشت است
یکی دیگر به نام «نور الأبصار» *** که از آن می شود پر نور أبصار
یکی تألیف او «آئین جمعه» است *** که نورش از تلؤلؤ، هم چو لُمعه است
دگر آن «تذكرة الطّالبين» است *** که راه رشد أگر خواهی همین است
دگر آثارش «آداب الصّلوة» (1) است *** که بهر هر کسی راه نجات است
کتاب دیگرش «کنز الغنائم» *** که هر کس بینَدش خوانَد مداوم
ز آثارش دگر، کانهم به نام است *** مسمّى بر «وظيفة الأنام» است
تقی آن آیت یزدان، نمرده است *** به نرد عشق، جنّت پاک برده است
به قول طاهر آن بابای ألوند (2) *** که أشعارش بود سر تا به پا، پند
(خوشا آنان که اللّه یار شان بی *** به حمد و قل هو اللّه کار شان بی
ص: 237
خوشا آنان که دائم در نمازند *** بهشت جاودان بازار شان بی)
خدایا هر که از بهر خلایق *** سعادت خواست از درگاه خالق
اگر زنده است، از او حاجت روا کن *** چو فانی شد، بر او رحمت عطا کن
***
10- سرودۀ طلبۀ فاضل، و جوان پر شور، حجّة الأسلام، آقای شیخ مسعود براری، دربارهٔ دل داده و دل سوختۀ امام زمان علیه السلام، مجتهد شهید و فدائیِ راه حضرت بقیّة اللّه (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) آیت اللّه موسوی فقیه أحمد آبادی قدس سره
***
ای که مکیال المکارم آیت گویای تو *** شاهدی زنده ز مهر و عشق چون دریای تو
موسوی نامی، ولی عیسی دمی بر رهروان *** روح پاک تو عیان، از چهره و سیمای تو
یادگار از خود نهادی سوز و أشک و آه خویش *** با عنایت شد نوشته، توشۀ فردای تو
سر پرستی کرده ای ایتام آل اللّه را *** حق مضاعف سازد أجرِ همّتِ والایِ تو
معدن علمّی و، آرام دلی بر مردمان *** آخر این ها شد زکاتی از دل دانای تو
ص: 238
می دمد در دل تولّی، می رباید قلب ها *** بویِ یوسف می دهد گفتار روح أفزای تو
وه چه کوته بود عمر پر ضیاء و روشنت *** شد شهادت جامه ای خوش بر تنِ رعنایِ تو
ای شهید عالِم و، ای عاشق و دل دار یار *** کی تواند مامِ گردون آورد همتای تو
شعر می گوید همی «تنها» به مدح یارِ یار *** هم فرو آرد سر تعظیم أندر پای تو
***
11- سرودۀ شاعر مخلص و با ولایت، آقای حاج احمد آب شاهی، در تجلیل از مقام والاى صاحب مکیال المکارم، و عنایت حضرت زهرا علیها السلام و بقيّة اللّه الأعظم، امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) به آن بزرگوار، و اشاره ای به عظمت بقعه و مزار شریف ایشان، در لسان الأرض اصفهان.
***
«حجّت أبطحی» است آیت حق *** از بیانش دهد به دین رونق
قلمش در نگارش و تألیف *** کرده ألحق أداى اين تكليف
که بود سبط صاحب مکیال *** اسوه و مقتدای اهل کمال
سیّد متّقی، تقی نامش *** حجّت حق (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)، نموده إكرامش
عالِمی با خلوص و دانش مند *** لطف زهرا علیها السلام بود به این فرزند
مهدی فاطمه چو طالب اوست *** نام مکیال هم ز جانب اوست
چون که مکیال مورد نظر است *** فاطمه شادمان از این پسر است
ص: 239
اصفهان فخر می کند به جهان *** چون که باشد مزار او در آن
بقعهٔ اوست در لسان الأرض *** احترامش به اهل ایمان فرض
مردم خَیِّرِ قوی ایمان *** بهر تأسيس بقعه ای شایان
دست یاریّ و خیر داده به هم *** تا بسازند این بنا محکم
حجّت أبطحي نمود اقدام *** یابد این صحن و بقعه، تا إتمام
«آبشاری» شود قدش چون دال *** بهر تعظيم صاحب مكيال
***
12- سرودۀ شاعر نام دار و مخلص، و دل سوختۀ أهل بيت عصمت و طهارت علیهم الاسلام، استاد، ژولیدۀ نیشابوری (از تهران)، دربارۀ عظمت علمی و معنوی، و شخصیّت برجستۀ آیة اللّه موسوی احمد آبادی قدس سره، و كتاب مكيال المکارم، و عنایت و تأیید ویژۀ امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) نسبت به آن کتاب ارزش مند و مؤلّف بزرگوار آن.
***
پس از حمد پروردگار ودود *** که در بندگی موسوی را ستود
بود او أبَر مردی از اصفهان *** که باشد نشانی ز هستی نشان
محمّد تقی عاشق معنوی *** به عالَم بود شهرتش موسوی
که آثار علمش نمایان بود *** که ستوار کوهی به ایمان بود
ص: 240
بزرگ آیتی از تبار نبیّ *** پژوهش گری با ولای علیّ
شنیدم که در عالَم جسم و جان *** رسیده حضور امام زمان
به علمش همه عالِمان معترف *** به کویش همه عارفِان معتکِف
به جود و کرم حاتمش چون گدا *** به خُلق نکو وارث مصطفى
به ترویج دین هستیش صرف شد *** سرا پا عمل، عاری از حرف شد
بماند از کمالش در این روزگار *** دو صد پند و أندرز زو یادگار
جهان بارور شد ز عمر كَمَش *** که نام نکو مانده در عالَمش
به کلکش بسی راز ها خفته است *** که دُرّ با مهارت بسی سفته است
همانا که مهدی امام زمان ***که باشد يَمِ رحمتش بي كران
به مکیال او مهر تأیید زد *** که گُل بر سر شرع و توحید زد
مروری در آن بال و پر بخشدت *** ز باغ ولایت ثمر بخشدت
کتابی است أرزنده مکیال او *** که بخشنده، بخشيده إجلال او
ص: 241
بخوان موسوى أحمد آباديش *** قلم وصف کرده به استادیش
شوی پخته از فکر آگاه او *** که «ژولیده» شد پیرو راه او
***
13- سرودۀ شاعر دل بسته به اهل البیت علیهم السلام، آقای علی غفر الّلهی «ماهر» به یاد فقیه نستوه، و مجتهد بزرگوار، آیة اللّه موسوی فقیه أحمد آبادی قدس سره.
***
سلیل ختم رسل، سیّد خجسته خصال *** بزرگ آیتِ پروردگار جلّ جلال
به اسم و رسم، محمّد تقی، فقیه فهیم *** که شد ز علم و کرامات، صاحب مکیال
چو آن صحیفه شد از فکر روشنش پر بار *** دلش چو باغِ شکوفا، شکُفت در آن حال
شد آن شهید طريق خدا، مطیع و، نهاد *** به أمر مهدی موعود، نام آن مکیال
به جای ماند از آن عالِم خبیرِ جلیل *** بسی نوشتۀ جامع، همه بدین منوال
زهی سعادت آن سیّد ستوده صفات *** که هست شامل او لطف ایزد متعال
ص: 242
به عمر کوته خود همّتی بلند نمود *** به نشر دانش و عرفان، به راه فضل و کمال
همیشه ناصر دین بود و حامی قرآن *** که بود ناشر دین، در رَهِ محمّد و آل
یقین که خامۀ سحر آفرینش از إعجاز *** به فتح کشور دل ها همی بُود فعّال
أجل نداد مجالش که بیش تر کوشد *** به راه بذل عنایات، بر نساء و رجال
لسان غیب و، مزارش بُوَد لسان الأرض *** بهشت عدن مقامش، به محضر أبدال
به وصفِ سیّدِ نستوهِ موسوی «ماهر» *** سرود گوهر شعرى به شيوۀ إجمال
***
14- سرودۀ شاعر اهل البیت علیهم السلام آقای حاج احمد میرزا هاشم زاده متخلّص به «یمین» دربارۀ فقیه شهید، آية اللّه فقيه أحمد آبادی قدس سره
***
امام زمان، وجه پروردگار *** ولیّ خدا قائم هشت و چار
که فیض الهی بر او دائم است *** همه ماسوی اللّه بر او قائم است
ص: 243
کسی را که او در جهان یاور است *** یقین دان هوا خواه او داور است
به هر دل بود عشق او در جهان *** برد بهره ها از ولیّ زمان
ز أنوار فیضش کند کسب نور *** كند بس أثر ها ز فعلش ظهور
سعادت شود یار آن عالِمی *** که ارشاد گردد از او عالَمی
به نطق بلیغ و به فیض قلم *** کند پرچم دین حق را عَلَم
صفاهان ما هست اقلیم علم *** حریمش بود مهد تعلیم علم
پر از عالمانست این سر زمین *** کند سعی شان پایۀ دین، متین
یکی زان همه عالمانِ بنام *** که بودند و هستند نیکو مرام
بود عالمِ فاضلِ متّقى *** لقب «موسوی»، نام «سیّد تقی»
مقامات او تا بدان جا رسید *** که با دست دشمن ز کین شد شهید
ص: 244
کسی را که یزدان دهد آبرو *** به بحر شهادت کند شست شو
تمام مکارم به «مکیال» اوست *** از این رو سعادت به دنبال اوست
ز مهدی مدد جسته بس آن جناب *** به تأیید حضرت رسید آن کتاب
کتابی که در علم باشد چو کوه *** بسی راسخ و ثابت و با شکوه
به لطف امام زمان شد تمام *** از این رو دهد بهره بر خاص و عام
درود خدا بر روانش «يمين» *** به آثار أرزنده اش آفرین
***
15- سرودۀ شاعر سخن سنج و با ولایت، استاد محمّد قدسی، دربارهٔ فدائی و شهید راه صاحب العصر و الزّمان (عجل اللّه فرجه الشّریف) آية اللّه، آقا سیّد محمّد تقى موسوى فقيه أحمد آبادی قدس سره
***
ای بهار بی خزان، ای اصفهان *** افتخاری بر جهان، ای اصفهان
خاک دُر خیز تو عالِم پرور است *** جلوه زار مردم دین باور است
ص: 245
عالمانت در معالم بی نظیر *** هر یکی را بس مقاماتی خطیر
مجلسی ها، درچه ای ها، بس بزرگ *** تُستری ها، میر ها، فحل و سِتُرگ
بِه ز هر گنجینه ای آثار شان *** آفرین بر همّت سرشار شان
در معارف، تو زِ هر جا بهتری *** مهد عِلمی، از همه دنیا سری
گر ترا نصف جهان دانسته اند *** کم بها در این میان دانسته اند
در جهان از دانش و فضل و هنر *** هست اقلیم تو دانش خیز تر
دُرج دامانت گهر می پرورد *** موسویِّ ناموَر می پرورد
نام این عالم بود «سیّد تقی» *** فاضل است و پارسا و متّقی
هست از تألیف آن عالی جناب *** گوهری أرزنده و لُبّ اللُّباب
نام «مکیال المکارم»، دل نواز *** وصف مهدى مقتداى أهل راز
این که شمع جمع تألیفات اوست *** حاصل یک عمر از اوقات اوست
ص: 246
بود بر فرمان او، از جان مرید *** تا که در راه وصالش شد شهید
هر شب از سوز فراقش می گداخت *** جز بر آن موعود مطلق، دل نباخت
سوخت در هجران رویش هم چو عود *** در غمش یک لحظه آرامَش نبود
در «لسان الأرض» مدفون شد به خاک *** با دلی از عشق «مهدی» چاک چاک
«تخت فولاد» این سرای آخرت *** از «لسان الأرض» دارد منزلت
بر جناب «ابطحی» صد مرحبا *** او که می باشد ز نسل مرتضی
عالِمی عامل، فقیهی با کمال *** أهل شور و حال و دور از قیل و قال
همّت مردانۀ او گر نبود *** وَر خلوص این خدا باور نبود
بر مزار آن به حق دل باخته *** بقعه ای هرگز نمی شد ساخته
بهر او این شعر را «قدسی» سرود *** کرد تقدیمش به رسم یاد بود
***
ص: 247
یا صاحب الزمان
ص: 248
پیش گفتار...7
بشارت ها و اشارت ها...7
نسب و خاندان علمی آیة اللّه فقيه أحمد آبادی...9
نسب و خاندان علمی...11
همسری لایق، و بانوئی با ایمان...12
دو قضیّۀ جالب و ارزش مند...13
سال های آخر عمر و بدرود زندگی...15
فعّالیّت های درسی و آثار علمی آیة اللّه فقيه أحمد آبادی...17
اساتيد و مربيّان...19
شاگردان...22
شخصیّت علمی و آثار آية اللّه حاج سیّد مرتضی موحّد ابطحی (پاورقی)...22
افتخاری بزرگ و أدب أخلاقیِ جالب...24
تألیفات و آثار قلمی...25
نسخه برداری از کتب علمی...30
چاپ و نشر کتاب مکیال المکارم...32
کرامتی و عنایتی برای انتشار کتاب مکیال المکارم...33
ترجمۀ مکیال المکارم، و انتشار وسیع آن...34
ص: 249
مکیال المکارم در مسیر کتاب درسی شدن در مجامع حوزوی و دانشگاهی...34
فضائل اخلاقی و روحیِ آیة اللّه فقيه أحمد آبادی...37
فضائل اخلاقی و مناقب روحی آیة اللّه فقيه أحمد آبادی، در یک نگاه...39
خلوص نیّت و توجّه به خدا...40
تهجّد و سوز و گداز در دل شب...41
علاقه و محبّت شدید نسبت به حضرت زهراء علیها السلام...45
خدمت گزاری در عزای حسینی...47
نبوغی برجسته و ذهنی سرشار...48
پشت کار و جدّیّت...48
نظم در امور...49
مجمع زیبائی های طبیعی و معنوی و خطّی زیبا...49
آية اللّه فقيه أحمد آبادی و هدایت ها و فعّالیّت های اجتماعی...51
عمری کوتاه ولی پر برکت...53
عنایت و توجّه به هدایت عمومی و راهنمائی عامّۀ مردم...53
جایگاه معنوی برجسته در افکار عمومی...55
مجاهده و مبارزه با مفاسد...56
نجات دادن گرسنگان مضطّر در دورهٔ قحطی...57
مسافرت های آیة اللّه فقیه احمد آبادی...57
جلسه ای دوستانه و سیّار، و خاطره ای جالب...58
محلّ اقامۀ جماعت و تدریس آية اللّه فقيه أحمد آبادی...60
آستان مقدّس امام زاده اسماعيل علیه السلام و مسجد شعیای نبی علیه السلام...60
مسجد شعیای نبی علیه السلام أوّلین مسجدی که در اصفهان بنا شده...62
ص: 250
رونق و عظمت آستان مقدّ امام زاده اسماعیل علیه السلام...64
مدرسۀ امام زاده اسماعیل علیه السلام = مدرسۀ ابراهیم بیک...65
نظارت خاندان آیة اللّه فقيه أحمد آبادی بر مجموعۀ یاد شده...67
توجّه و عنایت به فرزندان و تربیت آن ها...68
خواستگاریِ با صفا، و ازدواجی مقدّر...69
آیت اللّه فقیه ایمانی هم راهی در طریق نور و هم سفری در مسیر جانان...70
نظری و عنایتی، در شبی به یاد ماندنی...77
گزیده ای از سروده ای بلند، از آیة اللّه فقیه ایمانی قدس سره...79
گزیده ای دیگر، از سرودۀ مفصّلی در باب انتظار فرج...82
جلوه هائی از عنایات أهل البيت علیهم السلام به آية اللّه فقيه أحمد آبادی...83
علماء موفّق، مشمولان عنایت أهل البيت علیهم السلام...85
عنایت های ویژه و ألطاف مخصوص...86
شب های نور و زمزمه های انس...87
تشرّفی بزرگ و از أسرار...90
دیداری دیگر و فیضی برتر (فرمان تأليف كتاب مكيال المكارم)...92
عنایتی و کرامتی دیگر...93
دیداری پر برکت و افاضه های علمی و معنوی...94
و این هم عنایتی و کرامتی...96
عنایتی دیگر و گشایشی بی گمان...97
گشایشی الهی و هدایتی معنوی...98
بیان یک توسّل به امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)...98
تابشی نورانی و جلوه ای سحری...100
ص: 251
امدادی غیبی و عنایتی حسینی...100
از جانب مولی عنایت می رسد...102
سیمائی نورانی و جلوه ای مهدوی...102
رؤیائی جالب، و مقامی رفیع، و ارزوئی بزرگ...103
عنایتی جالب، در سفری مورد عنایت...105
داستانی جالب و کرامتی شگفت از امام حسین علی السلام در سفر کربلا...105
رؤیائی عجیب که حدیثی جالب را تفسیر می کند...107
روح مقدّس صاحب مكيال آلمکارم راهنمائی می نماید...109
چند کرامت در یک داستان، در رابطه با کتاب آئین جمعه...110
شهادت و ارتحال آية اللّه فقيه أحمد آبادی...113
پرواز به سوی حق، در ماه ضیافت الهی...115
چرا و چگونه شهادت؟...116
جریان و کیفیّت شهادت...118
زمزمه هائی در آستانه سفر، و در هنگامهٔ پرواز «قبل از شهادت»...119
دوات پر مرکّب زیر خاک رفت...120
بقعه و مزار آية اللّه فقيه أحمد آبادی...123
مرقد مطهّر آية اللّه فقيه أحمد آبادی قدس سره در تخت فولاد و لسان الأرض...125
تخت فولاد، نمایان گر عظمت علمی اصفهان...125
تخت فولاد یاد آور چهره های درخشان...126
تاریخچهٔ گورستان تخت فولاد و دفن أموات در آن...127
اهمیّت معنوی و تاریخیِ گورستان تخت فولاد...129
لسان الأرض، نشانه ای تاریخی و معنوی، در تخت فولاد...130
ص: 252
ورود امام حسن علیه السلام به اصفهان...131
قبر حضرت یوشع علیه السلام، نشانه ای تاریخی و معنوی در تخت فولاد...132
تخت فولاد، محلّ عبادت و تحصیل علم...133
توسّل به نماز امام حسن مجتبی علیه السلام در سر زمین لسان الأرض...134
تأسيس بقعهٔ صاحب مكيال المكارم...134
مشکلاتی در راه رسیدن به مقصود...135
شتاب حرکت...137
مراسم کلنگ زنی...137
اجتماعی بزرگ و نورانی...138
عنایتی عجیب و کرامتی بزرگ...139
اجتماعی دیگر و افاضه هائی گسترده تر...141
دو دفعه دعای عهد خوانده شد، دو دفعه تشرّف حاصل شد...142
نتیجه گیری...144
سروده های آیة اللّه فقيه أحمد آبادی (عربی و فارسی)...147
آثاری جاوید و یادگار هائی ماندگار...149
سروده های عربی...149
1- سروده ای پر سوز، در غم هجران مولی...149
2- سروده ای دیگر، در هیجان حزن و اندوه در فراق امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)...151
3- سروده ای دیگر، در عرض ارادتی به محضر حضرت بقیة اللّه (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)...153
4- سروده ای دیگر، در عرض ارادت به آن حضرت...153
5- سروده ای پر سوز، از آثار سحری، در حال شدّت درد هجران...154
6- سروده ای زیبا دربارۀ فضیلت روز جمعه...155
ص: 253
7- سرودۀ جالبی دربارۀ حضرت زهراء علیها السلام و أشک بر آن حضرت...156
سروده های فارسی آیة اللّه فقيه أحمد آبادی...159
بنای دل...159
تهی نمودن دل از أغیار...161
آماده باش...163
توشه از دست رفته، و راه در نیمه...163
يا صاحب الزّمان...164
آه و ناله در فراق یار...166
نظری سوی ما فکن...167
جان به لب رسید...168
جهان گلستان گردد...169
حدیث محبّت...169
خون دل از هجر...170
لقاء طلعت زیبا...171
رباعيّات...171
آیة اللّه فقیه احمد آبادی، از دیدگاه صاحب نظران...177
آية اللّه فقيه أحمد آبادی، در نوشته های...179
آية اللّه فقيه أحمد آبادی از دیدگاه آیة اللّه العظمی صافی گلپایگانی...180
نکات برجسته...182
آية اللّه فقيه أحمد آبادی، افتخار شیعه و مجتهدی بزرگ...184
آية اللّه فقيه أحمد آبادی، در کتب تراجم...186
مقالاتی جالب از چند شخصیّت معاصر، دربارۀ آیة اللّه فقيه أحمد آبادی...188
ص: 254
«با كتاب مكيال المكارم» از: حاج سيّد أحمد حسینی اشکوری...188
«پیمانۀ نیکی ها» از: حاج سیّد مهدی حائری قزوینی...193
«ستارۀ فروزان» از: حاج شیخ علی أکبر مهدی پور...197
«پرچم دار بزرگ مکتب انتظار» از: حاج شیخ محمّد حسن یوسفی...203
آیة اللّه فقيه أحمد آبادی، از دیدگاه شعرای عالی قدر...215
آية اللّه فقيه أحمد آبادی، از دیدگاه شعراء...217
1- سرودۀ آقای علی شیرانی «صحّت»...218
2- سرودۀ آقای حاج محمّد علی صاعد «صاعد»...219
3- سرودۀ آقای سیّد محمّد حسن صفوی «قیصر»...223
4- سرودۀ آقای محمّد حسین سرور اصفهانی «سرور»...226
5- سرودۀ آقای دکتر سیّد مهدی ایزدی «حکیم»...228
6- سرودۀ آقای حاج شیخ رمضان علی جان نثاری «جان نثار»...229
7- سرودۀ آقای حاج آقا محمّد فقيه أحمد آبادی «فقيه»...232
8- سرودۀ آقای حاج آقا رضا صغيرا «سعيد»...233
9- سرودۀ آقای دکتر احمد خليليان «خليل»...236
10- سرودۀ آقای شیخ مسعود براری «تنها»...238
11- سرودۀ آقای حاج أحمد آب شاهی «آبشاری»...239
12- سرودۀ آقای حسن فرح بخشیان، ژولیدۀ نیشابوری «ژولیده»...240
13- سرودۀ آقای علی غفر الّلهی «ماهر»...242
14- سرودۀ آقای حاج أحمد ميرزا هاشم زاده «يمين»...243
15- سرودۀ آقای محمد قدسی «قدسی»...245
***
ص: 255
از محضر مبارک همۀ علماء أعلام، و أساتید بزرگوار، و شعراء عالی قدر، و علاقمندان و دوست دارانی که به گونه ای، در تهیّۀ این یاد نامه و شرح حال، نقشی داشته اند، و با اطلاعات سودمند، یا تشویق و حمایت روحیِ ارزش مند خود، در فراهم آمدن و نشر این مجموعه، تأثیر داشته اند، و در مقدّمات و تمامیِ مراحل چاپ و نشر آن دل سوزانه گامی برداشته اند، بالأخص دوست گرامی، جناب مستطاب حجّة الإسلام، آقای حاج سیّد محمّد رضا ابطحی دام عزّه و توفیقه، که در تمامیِ مراحل امور کامپیوتری و صفحه آرائیِ کتاب، با دل سوزی کامل و حوصلهٔ مخلصانه، اقدام نموده اند، و بیش ترین دقّت را برای درستی و زیبائی کتاب به کار گرفته اند، صمیمانه قدر دانی می نمایم، و از خداوند متعال آرزو می نمایم که در زیر سایۀ حضرت بقیّة اللّه الأعظم، حجّة بن الحسن العسكرى (عجل اللّه تعالی فرجه شریف)، به موفّقیّت های دینی و دنیائی و کام یابی مادّی و معنوی نائل گردند.
نویسندۀ کم ترین مير سيّد حجّة موحّد ابطحی
ص: 256