شب نورانی: میلاد علی بن موسی الرضا علیه السلام تا صبح سبحانی طلوع مهر ولایت ...

مشخصات کتاب

سرشناسه : پارساخو، مریم، 1350-

عنوان و نام پدیدآور : شب نورانی: میلاد علی بن موسی الرضا علیه السلام تا صبح سبحانی طلوع مهر ولایت .../ مریم پارساخو.

مشخصات نشر : مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی، 1388.

مشخصات ظاهری : 24 ص.؛ 14×21 س م.

شابک : 978-964-971-335-9

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

عنوان دیگر : میلاد علی بن موسی الرضا علیه السلام تا صبح سبحانی طلوع مهر ولایت ...

موضوع : شعر فارسی -- قرن 14

موضوع : شعر مذهبی -- قرن 14

شناسه افزوده : بنیاد پژوهش های اسلامی

رده بندی کنگره : 4PIR7981/الف416ش2 1388

رده بندی دیویی : 8فا1/62

شماره کتابشناسی ملی : 1873492

خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب: خانم فاطمه کدخدایی

ص: 1

اشاره

پارساخو، مریم، 1350 -.

شب نورانی: میلاد علی بن موسی الرضا علیه السلام تا صبح سبحانی طلوع مهر ولایت / مریم پارساخو. - :مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی 1388.

24ص.

ISBN 978-964-971-335-9

فهرست نویسی بر اساس اطلاعات فیبا.

عنوان دیگر: میلاد علی بن موسی الرضا علیه السلام تا صبح سبحانی طلوع مهر ولایت.

1. شعر فارسی - قرن 14. 2. شعر مذهبی - قرن 14. الف. بنیاد پژوهش های اسلامی. ب. عنوان.

1388 2ش 4416 الف / 7981 PIR

1/62 فا8

کتابخانه ملی ایران

1873492

شب نورانی

میلاد علی بن موسی الرضا علیه السلام تا صبح سبحانی طلوع مهر ولایت

سرودۀ مریم پارساخو (زینت)

چاپ اول: 1388 / 1000 نسخه، رقعی / قیمت 3000 ریال

چاپ و صحافی: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی

بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد: صندوق پستی 91735-366

مراکز توزیع:

تلفن و دورنگار واحد فروش بنیاد پژوهش های اسلامی: 2230803

فروشگاه های کتاب بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد: 2233923، قم: 7733029

شرکت به نشر، دفتر مرکزی (مشهد) تلفن 8511136-7، دورنگار 8515560

www.islamic-rf.ir

E-mail: info@islamic-rf.ir

حق چاپ محفوظ است

ص: 2

﴿اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ، صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً، كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ.﴾

عکس

صلوات خاصه حضرت امام رضا عليه السلام

ص: 3

ص: 4

مشق عشق

پرنیانِ مهتاب بر دامن کوه و دشت سایه افکنده است و پرندِ لطیف نسیم بر گیسوان شاخسار پیچیده، قطره قطره اشک شبنم برگونۀ گل های باغ درخشان است. هنوز سفره مهتاب پهن است و منتظری در انتظار...

خورشیدِ صبحِ فردا بشارت صبحِ بی غروب عشق است و من گر چه از اهالی ظلمتم، امّا با لهجه شیرین مهتاب آشنایم.

چه وقت سپیدۀ فردا فرا خواهد رسید و تا طلوع صبحِ سبحانیِ عشق چقدر راه است؟

ماه زمزمه می کند: دریای ولایت بی انتها و خورشید هدایت، بدون خاموشی است. سیادت این جهان و سعادت آن جهان، در حصار محكم «لا اله الا الله» است...

از سلالهٔ آن مسافر بُراق سوار، از سلسلۀ آن حرانشین قله عشق و عابد محراب نور، طلوعی دوباره در راه است.

من که اینک نشانیِ آسمان ولایت را از حضرت عشق گرفته ام

ص: 5

با بیان سَحَر، شُکوهِ تابشِ خورشیدِ هشتم را بر صفحۀ سپیدِ سپیده خواهم سرود.

در تپش ثانیه ها و در گذر از لحظه ها تقویم ورق می خورَد... می نویسم:

طلوعِ صبحِ سبحانیِ خورشیدِ هشت، هشتِ هشتِ هشتاد و هشت...

پارساخو

ص: 6

مقدم نورانّیش اعجاز کرد

قفلِ رازِ آسمان را باز کرد

جبرئیل از عرش آمد بر زمین

سوی بامِ آرزو پرواز کرد

ساغر جان از حلاوت لب به لب

در دل هفت آسمان نجوای ربّ

«نجمه» دارد اضطرابی با شکوه

مثل موسی در بیابانِ طلب

نجمه را تا طور همراهی کنید

تا دیار نور همراهی کنید

بانوان، این مادر خورشید را

با حضور حور همراهی کنید

ص: 7

مریم از عرش آمد اینک بر زمین

کوثر از فردوس می جوشد متین

بانوانِ آسمانی جملگی

گوش بر فرمان ربّ العالمین

آمدند از اوج قصر آرزو

هاجر و آسیه گرم گفتگو

با «خدیجه» حوریانی حق طلب

گرد سینای زمین در جستجو

خاک رشک چشم افلاک آمده

جرعه ای از جام «لولاک» آمده

«آدم» از فردوس می خواند سرود

بر زمین «حوّا» طربناک آمده

ص: 8

شب نشسته پشت قفل «ربّنا»

در قنوتش موج پاک «آتنا»

ناگهان در هُرم این دلواپسی

از ضمیر روشنش آید ندا

کهکشان، گرمِ مناجات شب است

آسمان، در رقص نور کوکب است

«نجمه» در انبوه این گفت و شنود

در قنوت سبز یا رب یا رب است

عهدِ موسایِ ولایت، کوهِ نور

نجمه آمد در حریمِ شوق و شور

زائر وادی ایمن در شگفت

از تجلای گل خورشید طور

ص: 9

گیسوان بید مجنون دست باد

باغبان، گهواره در بُستان نهاد

قدسیان از جلوۀ حق در شگفت!

همسر پاک ولا خورشید زاد

از حریر نوریان بال آورید

از ستاره لوح تمثال آورید

از میان سبزه های بی زوال

بهترین سبزینه را شال آورید

سرمه از چشمان جبرائیل ده

شانه از گیسوی میکائیل ده

خیز و موسای ولایت را بگوی

مژده، جامی از سبوی نیل ده

ص: 10

ماه از مهتاب، دیبا گستَرَد

باغ، صهبای شقایق می بَرَد

آرزو دارد نسیم، امشب زجان

لحظه ای از کوی وصلش بگذرد

آفتاب از نور حُسنش در ضیا

ماهتاب از خاک کویش سرمه سا

هاله همچون عِقد گل بر گردنش

گویدش هر گل که از این ره بیا

لاله می گوید که بنشین در برم

نسترن گوید قدم نِه بر سرم

نرگس از شوق و شعف می خواندش:

ای گل زهرا، تو را عاشق ترم

ص: 11

السلام ای زمزم از جامت نَمی

وسعت دریا به دستت شبنمی

آشنای غربت آیینه ها

هر غریبی با تو دارد عالمی

ای فروغ صبح سبحانی نور

آفتاب قلّه های پُر غرور

در طلوع لحظۀ ناب وصال

السّلام ای روشنی بخش حضور

السّلام ای ضامن مردان حق

ای سرود هر سپیده در فلق

نور جاوید ولایت در ظهور

آی خورشید بلند بی شفق

ص: 12

السّلام ای مهربان رهنما

با گدایان محبّت آشنا

ظلمت محضم، به شب هایم بتاب

شب نشینان را بزن بانگ «درآ»

السّلام ای مِهر تابان کَرَم

تاتو را دارد بشر دیگر چه غم

صحن پاکت طرحی از باغ بهشت

صد کبوتر دل تپد گِرد حرم

دل در ایوان طلا مأوا گرفت

این کبوتر در حریمت جا گرفت

با تمنا، با دعا، با التماس

می توان از دست تو امضا گرفت؟!

ص: 13

نبض سبز لحظه ها شعر شبت

بینش ناب صداقت مكتبت

یک جهان آیینه می روید شبی

ناگهان از متن یا رب یا ربت

آسمانِ شب پر از تاب و تب است

رقص صد فوارۀ نور امشب است

قیصر قصر «کرامت» آمد و

«مرو» محو چلچراغ کوکب است

حيف، عشق زائران نادیدنی است

درک احساس غمت فهمیدنی است

خاک پای زائرانِ درگهت

مثل درهای حرم بوسیدنی است

ص: 14

در حریم عاشقانت پر بزن

با گدایان هم شبی ساغر بزن

خستگانِ التماست را بخر

بستۀ «پولاد» را هم سر بزن

در حرم باید به تنهایی نشست

هستۀ بغض نهانی را شکست

در به روی جملۀ نامحرمان

در شب اعجاز چشمان تو بست

باید از اعجاز سینایت نوشت

بر بلندِ سر درِ باغِ بهشت

سلسله در سلسله صدها حديث

از ﴿ لَكَ فَتۡحا مُّبِينا ﴾ يت نوشت

ص: 15

بازها را جرأت پرواز ده

قُمریان را رخصت آواز ده

فرصتی از جنس عشق عارفان

در ضریح روشن اعجاز ده

صد درود بی ریا بر مرسلین

یک به یک از اولین تا آخرین

تک تک فوج ملایک را سلام

جمعشان را بالأخص روحُ الامین

جمله گُل های محمّد را سلام

چهارده معصوم را در یک کلام

وين طلوع مِهر عالمتاب را

خمسۀ آل عبا را والسّلام

ص: 16

شبی در حرم

ص: 17

ص: 18

شهابی در گذر با سرعت نور

شبِ افسونگری مأمور و معذور!

سلامی در حجاب عشق، مستور

علیکی در نقاب خواب، مكسور

وضو می گیرم از سرچشمۀ غم

مگیر از خاکیان امشب سُراغم

بیا آن سوی سوسوی ستاره

به بزم چلچراغ اتّفاقم

سلام خالصی مافوق پندار

صمیمانه ز من تقدیم دلدار

سر ناقابلی، مسکین دلی هست

نثار خاک پای مقدم یار

ص: 19

سلامم اوّلین بیت خطر نیست

وداعم آخرین شعر سفر نیست

سیه مشقی نوشتن بی اثر باز -

برایت ازغم دوران، هنر نیست!

زمانه از رُخت نقشی نکو بست

زمین طرح تو را با صد وضو بست

فلک تا دست در نقاشیات برد

شد از یکرنگی لوح تو سرمست

تو هم مثل محمّد بی بدیلی

ز نسلِ هاشمیونِ اصیلی

نژاد پاکی از قوم «حنیفی»

غریبِ عشقی امّا اهل ایلی

ص: 20

سر هر رشته مِهری را گرفتی

نهایت بود یک دنیا شگفتی

رضا گویان همه گفتند و رفتند

ولی یک از هزارانت نگفتی!

شب ما را بیا زیر و زبر کن

به کوی وادی ایمن خطر کن

بیا بیچاره درویش غمت را

میان ذکر یا «هو» در به در کن

كلام « لا » عجب این جا کلامی است!

« اله » هر الهه ای خیالی است

همه فانی و رَد، « الاّ » خداوند

بجز «الله» معبودی دگر نیست

ص: 21

حساب نقد این پرونده پاک است

که از خاک آمد و آخر به خاک است

مرا گر خوانده ای دیگر چه اندوه؟

ترا گر لایقم دیگر چه باک است؟

شب از جام غمت آکنده بودم

پَر از بال ملایک کنده بودم

زدم در بهترین رنگ تخیّل

که بنویسم ولی شرمنده بودم

كمال كاتب غم نکته دانی است

شهود یک نظر کشف معانی است

سرِ خطِ عقیده می نویسم:

جز عشق اهل بیت، هر عشق فانی است

ص: 22

حرم در موج اشک و قیل و قال است

حلول لحظۀ ناب وصال است

فقط یک گام دیگر تا ضریح است!

چه احساس عجیبی! این چه حال است؟

کنون که قصری از آیینه برپاست

دل زائر شکسته و مهیّاست

به نقدِ دل خریدار تو هستیم

بگو آیا دلت ای دوست با ماست؟!

درِ تالارِ مرواریدِ اعجاز

شد امشب با یدِ بیضایی ات باز

به گِرداگِرد گنبد، روحِ زائر

کبوتر می شود با شوقِ پرواز

ص: 23

کبوتر با عقابی تک به تک شد

اسیرِ رازِ افسونِ فلک شد

پریدن با دو بال زخمی عشق!

عیار دل سرافراز از محک شد

شبانه های عشقت تا ورق خورد

ز دامت دانه ای هم مرغ حق خورد

طبق های کرامت را گشودند

پرستو هم سحر از آن طبق خورد

ز نای «هو»ی درویشانهٔ « آه »

نهانی پا به پای صوفی ماه

چه می خواندی که ابری اشک می ریخت

درختان جمله می گفتند « الله »!

ص: 24

درختانِ خیابانی غریبند

که دل با یاد جنگل می فریبند!

برای عابران کوچه، یک دوست

برای ساکنین، یاری نجیبند

تو را با شاخه ها خویشیِ دوری است

به شاخه لانۀ مرغ صبوری است

تو محبوبی و من هم یک محبّم

که خود، این ادعا عین جسوری است!

تو یعنی شاهکار آفرینش

به میدان وفا آیی به گردش

حریفی گر طلب خواهی نمودن

ببخشا «شه» دل من نیست مردش!

ص: 25

تو شایانِ دل پاکیزگانی

ندیم روح خوبانِ جهانی

جسارت می کنم گر گاه گاهی

صدایت می کنم ای «یار جانی»!

فراسوی افق های سماوی

به دستت ساغری از جامِ باقی

ورایِ حسّ انسان و ملایک

فقط با حور نور اندر وثاقی

نبیدی در رگ هر لحظه جاری است

در ایوان طلا حسّی بهاری است

هزار و سیصد و هشتاد و هشت است

دلم در محضر والا تباری است

ص: 26

ز مشکات تو نوری در عبور است

اگر چه باورش از ذهن دور است

تو این جا با منی ، من در تو چونم ؟!

تصوّر نیست این عین حضور است!

عجب خط چلیپای قریبی

دمِ جبریلیِ مریم فریبی

معطّر شد فضای پارسایی

ز انفاس مسیحای غریبی

رضا، تنهای تنها می تواند

«قضا» را از دل طوفان رهاند

« قَدَر» را رد کند از تنگۀ غم

رضا دل را به ساحل می رساند

ص: 27

به پاس حرمت جامت امیرم

بجز یاد رُخَت ساغر نگیرم

دلم حقِّ نمک را می شناسد

گدایی بر در دیگر نگیرم

تو را در قاب دل جا می نمایم

سحرگاهان تماشا می نمایم

اگر پرسد کسی در خاطرت کیست

خدا داند که حاشا می نمایم!

شبْ امشب با تو ای سرچشمه جود

سحر طی می شود تا صبحِ بدرود

چه احساس خوشی یک لحظه روئید!

ولی الحق که امشب هم شبی بود

ص: 28

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109